محمّد: خاتم انبیاء
دکتر مح ّمد ابراھيم خان
خاتم انبياء معنی اين اصطالح چيست ؟
س َعى. ان إِ ﱠال َما َ س لِ ْ ِإلن َ لﱠ ْي َ س ِ براى انسان جز حاصل تالش او چيزی نيست.
سوره نجم ) ،(5٣آيه ٣٩
س ِه إِنﱠ ﱠ َن ا ْل َعالَ ِمينَ . َو َمن َجا َھ َد فَإِنﱠ َما يُ َجا ِھ ُد لِنَ ْف ِ ﷲَ لَ َغنِ ﱞي ع ِ و ھر كه بكوشد تنھا براى خود مىكوشد .خداوند از جھانيان بىنياز است.
سوره عنکبوت ) ،(٢٩آيه ٦
سبُلَنَا َوإِنﱠ ﱠ سنِينَ . َوالﱠ ِذينَ َجا َھدُوا فِينَا لَنَ ْھ ِديَنﱠ ُھ ْم ُ ﷲَ لَ َم َع ا ْل ُم ْح ِ كسانى كه به خاطر ما بكوشند به يقين آنان را به راهھاى خود ھدايت مىنماييم .البته خداوند ھمراه نيكوكاران است.
سوره عنکبوت ) ،(٢٩آيه ٦٩
فھرست مندرجات پيشگفتار ٧ ....................................................................................................... فصل :١دليل خود را ارائه دھيد ١١ .......................................................................... فصل :٢کمال نقشۀ الھی ٢١ ................................................................................... فصل " :٣خَ اتَ َم النﱠبِيﱢينَ ":معنی واقعی اين عنوان چيست؟ ٣۵ ............................................ فصل :٤مرگ و رستاخيز دين٤۵ ............................................................................ فصل :۵ا ّمتی که در وسط قرار دارد ۵٩ .................................................................... فصل :٦وعدۀ ظھور پيامبران جديد— قسمت اوّل ٧٣ ...................................................... فصل :٧وعدۀ ظھور پيامبران جديد— قسمت د ّوم ٨٧ ...................................................... فصل :٨وعدۀ ظھور دينی جديد ٩٩ .......................................................................... فصل :٩تفاوت بين رسول و نبی چيست؟١١٩................................................................ فصل :١٠ھدف اصلی از ارسال پيامبران ١٣٣................................................................. فصل :١١تمايز کالم الھی ١٤۵.................................................................................... مراجع:
١٦٣........................................................................................................
پيشگفتار ھيچکس نمیتواند اين واقعيّت را انکار نمايد که باورھا ،نگرش و عادات ما تا ح ّد زيادی محصول محيط ما است .بھمين دليل است که تقريبا ً ھمۀ مسلمانان ،مسيحيان ،يھوديان يا ھندوھا از دين آباء و اجدادی خود پيروی میکنند. آنچه از کودکی به ما گفته شده باورھا و انتظارات ما و در واقع ديد و برداشت ما را از واقعيّت شکل میدھد .تص ّور کنيد اگر شما در يک خانوادۀ مسيحی شديداً معتقدی به دنيا آمده بوديد و در تمام طول زندگی به شما گفته شده بود که مسلمانان "رستگار" نمیشوند ،چه که خدای باطلی را می پرستند ،زيرا "ﷲ" خدای حقيقی نيست .آيا شما دليلی داشتيد که حرفھای پدر و مادر و پيشوايان روحانی خود را باور نکنيد؟ به اصل مطلب بپردازيم .آيا معتقدات شما چگونه بود اگر در تمام طول زندگی به شما گفته شده بود که در قرآن ظھور پيامبران جديد بعد از حضرت مح ّمد پيش بينی شده است؟ آيا در آنصورت در مورد اخبار مربوط به ظھور چنين پيامبری آزاد انديش تر نبوديد؟ اين کتاب نشان میدھد که سوء تعبير تنھا يک کلمه يعنی "خاتم" انحرافی به بزرگی و استواری يک کوه عظيم بوجود آورده است .با خواندن اين کتاب مالحظه مینماييد که اين کوه عظيم کم کم محو میگردد و ھنگامی که اين مانع بزرگ از ميان برداشته شد ،شما درخشنده ترين و ارزشمندترين گوھرھا ،يعنی گنجی را میيابيد که از چشم تقريبا ً ھمۀ مسلمانان پنھان مانده است .اين کوه عظيم تنھا به وسيلۀ چھار حرف—خ ا ت م— که تا اب ّديت امتداد داده شده بوجود آمده است! مطمئنا ً بعضی از مسلمانان آرزو میکنند که ايکاش آن گوھرھا ھرگز وجود نداشت .تص ّور پيامبر جديدی بعد از پيامبر اکبر برای آنھا بسيار دردناک است .گروھی ديگر از مسلمانان از يافتن اين گنج پنھان شاد خواھند شد .انسانھا ھميشه متفاوت بوده و خواھند بود.
مح ّمد :خاتَم انبياء
٨
اصل و جوھر اسالم به ارادۀ الھی تسليم شدن است .اين کتاب ايمان شما را به نحوی که تا کنون سابقه نداشته در معرض امتحان قرار میدھد .آيا برای روياروئی با اين چالش يعنی پی بردن به درجۀ تسليم نمودن خود به ارادۀ الھی آمادگی داريد؟ بحث در اين کتاب بر دو دسته از موازين متکی است: اصول و قواعد عقلی تعاليم قرآن برای روشن شدن مفھوم "خاتم پيامبران" از ھر دو دستۀ اين موازين بايد کمک گرفت .اين کتاب آيات بسياری را روشن میسازد که مانند قطعات در ھم ريختۀ يک معمای تصويری )پازل( کامالً در جای خود قرار میگيرند .چه ضرری مت ّوجه شما خواھد شد اگر تعاليم قرآن را در بارۀ اين موضوع با ديدی جديد بنگريد؟ آيا اين ديد تازه ايمان شما را ضعيف میکند؟ بھيچوجه ،بلکه برعکس دانش و درک شما را از شاھکار جالب و با عظمت خداوند يعنی قرآن کريم افزايش میدھد. متأسفانه بطوريکه خواھيم ديد ،بعضی از آيات قرآن غلط تفسير شده اند .مگر نه اينست که ھمۀ کتب مق ّدسه دستخوش چنين سوء تعبيراتی شدهاند؟ آيا يھوديان تورات را اشتباه تفسير ننمودند؟ آيا مسيحيان انجيل را غلط تعبير نکردند؟ بنابراين ،چه ضمانتی وجود دارد که مسلمانان مرتکب ھمين اشتباه نشوند؟ آيا بينش نو ببنديم؟ آيا بايد اين پيام قرآن را ناديده بگيريم که میفرمايد: ما بايد ذھن خود را به روی افکار و ِ سنَهُ أُ ْولَئِ َك الﱠ ِذينَ َھدَا ُھ ُم ﱠ ب. فَبَش ْﱢر ِعبَا ِد الﱠ ِذينَ يَ ْ ستَ ِمعُونَ ا ْلقَ ْو َل فَيَتﱠبِعُونَ أَ ْح َ ﷲُ َوأُ ْولَئِ َك ُھ ْم أُ ْولُوا ْاألَ ْلبَا ِ پس بندگان مرا بشارت ده! ھمان كسانى كه سخنان را مىشنوند و از نيكوترين آنھا پيروى مىكنند .آنان سوره زمر ) ،(٣٩آيات ١٧-١٨ كسانى ھستند كه خدا ھدايتشان كرده ،و آنھا خردمندانند.
چرا مسيحيان حقانيّت اسالم را نمی پذيرند؟ اگر به آنچه در آيۀ فوق آمده عمل میکردند ،به حقانيّت آن پی نمیبردند؟ اختالفات بين فرق اسالمی چگونه است؟ چرا سنی و شيعه از ھم جدا ھستند؟ آيا با فکری باز و بی تعصّب عقايد يکديگر را مطالعه کردهاند؟ اگر موازين عدالت و عقل را آنطور که در قرآن کريم تعليم داده شده پيروی میکردند بين آنھا اختالفی میبود؟ اکثر مردم چه دين و فرقهای را پيروی میکنند؟ آيا ھمان دين يا فرقهای نيست که پدر و مادرشان پيروی میکنند؟ اگر شما مسلمان ھستيد ،اين سئواالت را از خود بپرسيد" :اگر من در خانوادۀ يک حاخام يھودی در اسرائيل يا يک مسيحی پروتستان در تکزاس ،يا يک خانوادۀ کمونيست در روسيه و يا يک خانوادۀ منکر خدا در چين متولد شده بودم ،چقدر امکان داشت که مسلمان باشم؟ آيا تا چه ح ّد امکان داشت که پاپ
پيشگفتار
٩
مسيحی بود اگر او در يک خانوادۀ مسلمان معتقد در م ّکه و يا در يک خانوادۀ ھندو در بنگلور متولد شده بود؟ قرآن کريم اين سرچشمۀ دانش و حکمت بطور مک ّرر به ما میآموزد که يک نظام اعتقادی را صرفا ً بخاطر آنکه آباء و اجداد ما آن را باور دارند نپذيريم: ص ﱠد ُك ْم َع ﱠما َكانَ يَ ْعبُ ُد آبَا ُؤ ُك ْم. ت قَالُوا َما َھ َذا إِ ﱠال َر ُج ٌل يُ ِري ُد أَن يَ ُ َوإِ َذا تُ ْتلَى َعلَ ْي ِھ ْم آيَاتُنَا بَيﱢنَا ٍ و ھنگامى كه آيات روشنگر ما بر آنان خوانده مىشود ،مىگويند" :او فقط مردى است كه مىخواھد شما را از آنچه پدرانتان مىپرستيدند بازدارد!" سوره سبا ) ،(٣٤آيه ٤٣ ضالﱢينَ فَ ُھ ْم َعلَى آثَا ِر ِھ ْم يُ ْھ َرعُونَ . إِنﱠ ُھ ْم أَ ْلفَ ْوا آبَاء ُھ ْم َ آنھا پدران خود را گمراه يافتند ،با اين حال به سرعت بدنبال آنان كشانده مىشوند! سوره صافات ) ،(٣٧آيات ٦٩-٧٠
َوإِ َذا قِي َل لَ ُھ ُم اتﱠبِ ُعوا َما أَن َز َل ّ ش ْيئا ً َوالَ ﷲُ قَالُو ْا بَ ْل نَتﱠ ِب ُع َما أَ ْلفَ ْينَا َعلَ ْي ِه آبَاءنَا أَ َولَ ْو َكانَ آبَا ُؤ ُھ ْم الَ يَ ْعقِلُونَ َ يَ ْھتَدُونَ . و ھنگامى كه به آنھا گفته شود" :از آنچه خدا نازل كرده است ،پيروى كنيد!" مىگويند" :نه ،ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم ،پيروى مىنماييم ".آيا اگر پدران آنھا چيزى نمىفھميدند و ھدايت نيافتند )باز از سوره بقره ) ،(٢آيه ١٧٠ آنھا پيروى خواھند كرد(؟ ھمچنين سوره زخرف ) ،(٤٣آيه ٢٢؛ مائده ) ،(5آيه ١٠٤؛ ھود ) ،(١١آيات ٦٢و٨٧؛ يونس ) ،(١٠آيه ٧٨
درھمۀ اعصار مردمان آنچه را مخالف عقايد آباء و اجدادشان بود نمیپذيرفتند .مردم اين زمان نيز نبايد فرقی با آنھا داشته باشند. ضينَ . َو َما يَأْتِي ِھم ﱢمن ِذ ْك ٍر ﱢمنَ ال ﱠر ْح َم ِن ُم ْح َد ٍ ث إِ ﱠال َكانُوا َع ْنهُ ُم ْع ِر ِ و ھيچ تذكر جديدى از سوى ]خداى[ رحمان برايشان نيامد جز اينكه ھمواره از آن روى برمىتافتند. سوره شَعرا ) ،(٢٦آيه 5
ھمچنين قرآن به ما میآموزد که فقط ما مسئول سرنوشت خود ھستيم .ما نمیتوانيم ديگران مانند پدر و مادر و رھبران دينی خود را بخاطر قصور خويش مسئول بدانيم: ع ُم ْثقَلَةٌ إِلَى ِح ْملِ َھا َال يُ ْح َم ْل ِم ْنهُ ش َْي ٌء َولَ ْو َكانَ َذا قُ ْربَى. َو َال تَ ِز ُر َوا ِز َرةٌ ِو ْز َر أُ ْخ َرى َوإِن تَ ْد ُ ھيچ گنھكارى بار گناه ديگرى را بر دوش نمىكشد .و اگر شخص سنگينبارى ،ديگرى را براى حمل گناه خود بخواند ،چيزى از آن را بر دوش نخواھد گرفت ،حتی اگر از نزديكان او باشد! سوره فاطر ) ،(٣5آيه ١٨ ھمچنين سوره زمر ) ،(٣٩آيه٧؛ نجم ) ،(5٣آيات ٣٨-٣٩؛ زمر ) ،(٣٩آيات ٧و ٤١
ھنگامی که سعی میکنيد حقانيّت اسالم را به يک مسيحی ثابت کنيد ،با چه موانعی روبرو ھستيد؟ آيا او با انبوھی از عقايد و اصول دينی که پدر و مادر و پيشوايان دينیاش در ذھن و قلب او القاء نمودهاند در مقام پاسخگوئی برنمیآيد؟ آيا ھمۀ ما پایبند چنين قيود مشابھی نيستيم؟ آيا کسی میتواند ادعا کند که به چنين قيودی پایبند نيست؟
مح ّمد :خاتَم انبياء
١٠
آياتی که از قرآن نقل شد ،ھمچنين تجرّبۀ ما از اثبات حقانيت معتقدات خود برای پيروان ساير اديان به ما درسی میآموزد که با ش ّم روحانی خود آن را میدانيم ولی اکثراً نمیخواھيم بپذيريم و آن اينکه جامی که پر و لبريز است حتّی گنجايش يک قطره را ھم ندارد .بنابراين برای آنکه در قضاوت خود در بارۀ اين مسئلۀ عميقا ً عاطفی— يعنی معنی واقعی "خاتم انبياء"— منصف باشيم ،الزم است که ھرچه را در گذشته در باره آن آموختهايم کنار بگذاريم .نبايد اجازه دھيم آموختهھای قبلی ما ذھن و قلب ما را در مقابل صب آلود نمايد .ھمانند يک قاضی عادل يا عضو ھيئت حقايقی که در اين کتاب به ما ارائه میشود تع ّ منصفۀ ،میبايستی تحقيق خود را با قلبی پاک و آزاد از ساير تأثيرات آغاز کنيم .اگر با تص ّورات مبتنی بر اعتقادات قبلی خود شروع به تحقيق نمائيم ،اگر اصرار داشته باشيم که ھر چه را قبالً از ديگران آموختهايم درست است ،در آنصورت راھی به حقيقت نخواھيم برد. در ھمۀ دورانھا ،مردم از حقيقت اکراه داشتهاند .آيا تص ّور میکنيد زمان ما استثناء باشد؟ ق کا ِرھون. کنﱠ أ ْکثّ َر ُک ْم لِ ْل َح ّ الح ّ لَقَ ْد ِجئْنا ُکم بِ َ ق َول ِ ما حقيقت را براى شما آورديم; ولى بيشتر شما از حقيقت كراھت داريد!
سوره زخرف ) ،(٤٣آيه ٧٨
ھر فصل اين کتاب مانند قطعهای از يک معمای تصويری )پازل( است .برای ح ّل معما و ديدن تمامی تصوير ،شما میبايستی از قضاوت شخصی تا آخر کار خودداری نماييد ،يعنی تا ھنگامی که شکل و طرح جالب ھمه قطعات اين معمای شکوھمند را بررسی نموديد و شاھد ظھور بزرگترين رمز قرآن بوديد .فقط آن وقت است که قادر خواھيد بود تصميم بگيريد که آيا اين کتاب بر حقايقی خالص و اصيل متکی است يا بر تخيّل.
١ دليل خود را ارائه دھيد َھاتُوا بُ ْر َھانَ ُك ْم قرآن ،سوره قصص ) ،(٢٨آيه ٧۵
اين کتاب اصوالً برای مسلمانان نوشته شده و راجع به موضوعی است که باالترين اھميّت را برای آنان دارد .اگر شما مسلمان ھستيد و به "اصل خاتميّت" معتقّديد ،از خواندن اين کتاب بينش بسياری کسب میکنيد .برای آنکه اين شايد بنيادی ترين و عميق ترين اصلی است که ھمۀ مسلمانان به آن معتقدند يعنی: رسول اکرم آخرين پيامبر خدا است. اين کتاب بسياری از آيات قرآن را که ممکن است قبالً مت ّوجه آنھا نشده باشيد روشن میسازد— آياتی که در نظر اول ممکن است برای اکثر مؤمنين ناخوش آيند و حتّی رنج آور باشد ،زيرا عزيزترين و مھم ترين اعتقاد مسلمانان يعنی اين باور که بعد از اسالم دين ديگری نخواھد آمد را به چالش میکشد. اين فصل شما را برای مطالبی که در کتاب مورد بحث قرار خواھد گرفت آماده میسازد .در اين فصل موضوعھای زير مورد بررسی قرار گرفته اند: چگونه يک مسلمان واقعی معتقدات خود را میپذيرد :بر مبنای پيروی از رسوم و سنن متداول و يا بر مبنای عقل و منطق .از آنجائی که قدرت تسلط پيروی از رسوم و سنن در دين زياد است: قسمت اعظم اين فصل به اين موضوع اختصاص دارد. اصل "خاتم انبياء" به چه معنا است و متضمن چه مفاھيم و مضامينی میباشد؟
١٢
مح ّمد :خاتَم انبياء
محترم شمردن خرد و دانش صا ِدقِينَ قُ ْل ھَاتُوا بُ ْرھَانَ ُك ْم إِن ُكنتُ ْم َ بگو اگر راست مىگوييد برھان خويش را بياوريد .سوره نمل ) ،(٢٧آيه ٦٤
برخالف آنچه بسياری از مردم تص ّور میکنند ،قرآن بطور مکر ّر ما را تشويق مینمايد که منصف بوده در جستجوی حقيقت باشيم و ھرگز عقايد آباء و اجدادی خود را بدون مالک عقل ،نپذيريم .به چند شاھد ذيل توجّه نمائيد: سؤُوالً. ص َر َوا ْلفُؤَا َد ُك ﱡل أُولـئِ َك َكانَ َع ْنهُ َم ْ س لَ َك بِ ِه ِع ْل ٌم إِنﱠ ال ﱠ س ْم َع َوا ْلبَ َ َوالَ تَ ْقفُ َما لَ ْي َ چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن زيرا گوش و چشم و قلب ھمه مورد پرسش واقع خواھند شد. سوره اسرا ) ،(١٧آيه ٣٦
سبُونَهُ َھيﱢنًا َو ُھ َو ِعن َد ﱠ ﷲِ ع َِظي ٌم. س لَ ُكم بِ ِه ِع ْل ٌم َوتَ ْح َ َوتَقُولُونَ بِأَ ْف َوا ِھ ُكم ﱠما لَ ْي َ با زبانھاى خود می گوئيد چيزى را كه بدان علم نداريد .و مىپنداريد كه كارى سھل است ا ّما اين کار نزد سوره نور ) ،(٢٤آيه ١۵ خدا بس بزرگ است. بَ ِل اتﱠبَ َع الﱠ ِذينَ ظَلَ ُموا أَ ْھ َواءھُم بِ َغ ْي ِر ِع ْل ٍم. كسانى كه ستم كردهاند بدون ھيچ گونه دانشى ھوسھاى خود را پيروى كردهاند.
سوره روم ) ،(٣٠آيه ٢٩
ھمچنين به اين آيه ت ّوجه نمائيد: س أَن تُؤْ ِمنَ إِالﱠ بِإِ ْذ ِن ّ س َعلَى الﱠ ِذينَ الَ يَ ْعقِلُونَ . ﷲِ َويَ ْج َع ُل ﱢ الر ْج َ َو َما َكانَ لِنَ ْف ٍ ھيچ كس نمی تواند جز به اجازه خدا ايمان بياورد و ]خدا[ بر روح كسانى كه نمى انديشند پرده مىنھد. سوره يونس ) ،(١٠آيه١٠٠
چه مجازاتی برای کسانی که موازين عقلی را ناديده میگيرند تعيين شده است؟ برطبق آيات فوق : آنھا قادر به مشاھدۀ حقيقت نخواھند بود. خداوند مانع دخول آنان در ملکوت خود میشود. آيه بعد میتواند ھر روح خفتهای را بيدار سازد .اين آيه عواقب وخيم عدم بھرهگيری از عقل و
خرد—
يعنی قصور در استفاده از ارزشمندترين نعمتی که خداوند به ھر انسان ارزانی داشته است را— نشان میدھد .به پشيمانی و تأسفی که اھل دوزخ ابراز میدارند توجّه کنيد: س ِعير. س َم ُع أَ ْو نَ ْعقِ ُل َما ُكنﱠا فِي أَ ْ َوقَالُوا لَ ْو ُكنﱠا نَ ْ ب ال ﱠ ص َحا ِ مىگويند" :اگر ما گوش شنوا داشتيم يا تعقل مىكرديم ،در ميان دوزخيان نبوديم!"
سوره ُملک ) ،(٦٧آيه ١٠
از آنجائی که عواقب عدم پيروی از عقل تا اين اندازه وخيم است ،خوب است آيه فوق را با ترجمانی ديگر مطالعه کنيم:
فصل :١دليل خود را ارائه دھيد
١٣
اگر فقط گوش می داديم و فھم و فراست خود را بکار می برديم ،اکنون ساکن دوزخ نبوديم.
مفھوم آيۀ فوق کامالً روشن است .با قلبی خالص گوش دادن و تف ّکر و تأّمل نمودن— يعنی محترم شمردن خرد و منطق— چيزی است که میتواند ما را از ترسناک ترين مجازات ،يعنی تا ابد اسير دوزخ بودن، برھاند .ما عقل و خرد را در ھمۀ جنبهھای زندگی خود بکار میگيريم بجز در دين .چرا در اين مورد استثناء قائل میشويم؟ چرا مؤمنين برای ھزاران سال عقايد آباء و اجدادی خود را پيروی میکنند ،بدون آنکه آنھا را با ميزان عقل بسنجند؟ اکثر مصائب و مشکالت جھان ناشی از کسانی است که بدون فکر دنباله رو جامعهای میباشند که از رھبران خود که در خدمت قدرت و غرور ھستند پيروی میکنند .خداوند از چنين مردمی از ھر نژاد و ملت و مذھبی که باشند بيزار است. الص ﱡم ا ْلبُ ْك ُم الﱠ ِذينَ الَ يَ ْعقِلُونَ . س َمعُونَ إِنﱠ َ س ِم ْعنَا َو ُھ ْم الَ يَ ْ اب ِعن َد ال ّﷲِ ﱡ ش ﱠر ال ﱠد َو ّ َوالَ تَ ُكونُو ْا َكالﱠ ِذينَ قَالُوا َ و مانند كسانى مباشيد كه گفتند شنيديم در حالى كه نمىشنيدند .قطعا بدترين جنبندگان نزد خدا كران و سوره انفال ) ،(٨آيات ٢١-٢٢ الل ھائی ھستند كه نمىانديشند. ھمچنين سوره رعد ) ،(١٣آيه ١٩؛ سوره يونس ) ،(١٠آيه ٢٤؛ سوره نور ) ،(٢٠آيه ۵٤؛ سوره ص ) ،(٣٨آيه ٢٩؛ سوره انبياء ) ،(٢١آيه ٤۵
قرآن بطور مکرّر به مؤمنينی اشاره میکند که از کسب دانش واقعی امتناع میورزند و صرفا ً با فرضيّات و تص ّورات خشنودند: ش ْيئًا. َو َما يَتﱠبِ ُع أَ ْكثَ ُر ُھ ْم إِالﱠ ظَنًّا إَنﱠ الظﱠنﱠ الَ يُ ْغنِي ِمنَ ا ْل َح ﱢ ق َ و بيشترشان جز از گمان پيروى نمىكنند ]ولى[ گمان به ھيچ وجه ]آدمى را[ از حقيقت بىنياز نمىگرداند. سوره يونس ) ،(١٠آيه ٣٦ ھمچنين سوره انعام ) ،(٦آيه ١١٦؛ سوره جاثيه ) ،(٤۵آيه ٢٣؛ سوره يونس ) ،(١٠آيه ٦٦
خداوند ھميشه از ما میخواھد که از روی عقل و خرد پاسخگو باشيم و برای آنچه ادعا میکنيم شواھد و دالئلی ارائه دھيم: ھَاتُوا بُ ْرھَانَ ُك ْم. برھان خود را بياوريد.
سوره قصص ) ،(٢٨آيه ٧۵
"مح ّمد :خاتم انبياء" دقيقا ً آنچه را که قرآن انجامش را از ما خواسته است دنبال میکند .در اين کتاب برای اثبات نکاتی که مطرح شده ھم دالئل منطقی و ھم شواھد قرآنی ارائه گرديده است .آيا دانستن به کسی ضرر می رساند؟ ﱠر ﱢب ِز ْدنِي ِع ْل ًما. پروردگارا بر دانشم بيفزاى.
سوره طه ) ،(٢٠آيه ١١٤
١٤
مح ّمد :خاتَم انبياء
ستَ ِوي الﱠ ِذينَ يَ ْعلَ ُمونَ َوالﱠ ِذينَ َال يَ ْعلَ ُمونَ ؟ َھ ْل يَ ْ آيا كسانى كه مىدانند با كسانى كه نمىدانند يكسانند؟
سوره زمر ) ،(٣٩آيه ٩؛ ھمچنين سوره رعد ) ،(١٣آيه ١٦
صي ُر أَفَالَ تَتَفَ ﱠكرُونَ ؟ َھ ْل يَ ْ ستَ ِوي األَ ْع َمى َوا ْلبَ ِ آيا نابينا و بينا يكسان است؟ آيا تفكر نمىكنيد؟
سوره انعام ) ،(٦آيه ۵٠
ھدف اين کتاب اينست که به شما کمک کند تا دانش خود را افزايش دھيد .قرآن کتاب جامعی است .در اين کتاب مجيد بطور مکرّر به پيامبرانی که در آينده از طرف خداوند خواھند آمد اشاره شده است .چگونه میتوان موضوعی چنين با اھميّت را با نتايجی آنچنان شگرف ناديده گرفت؟ بھيچوجه! بطوريکه خواھيم ديد قرآن اين موضوع را ناديده نگرفته است .اين کتاب آسمانی چون دائرة المعارفی است که ھمه چيز را در بر میگيرد: َي ٍء. َوتَ ْف ِ صي َل ُك ﱠل ش ْ آن ]قرآن[...روشنگر ھر چيز است.
سوره يوسف ) ،(١٢آيه ١١١
ب ِمن ش َْي ٍء. ﱠما فَ ﱠر ْطنَا فِي ال ِكتَا ِ ما ھيچ چيزى را در كتاب فروگذار نكردهايم.
سوره انعام ) ،(٦آيه ٣٨
آيا خواندن کتاب "خاتم انبياء" از ايمان شما به قرآن خواھد کاست؟ بھيچوجه! دقيقا ً عکس آن صادق است. اين کتاب به شما کمک میکند که عشق و ايمان بيشتری به خدا پيدا کنيد .گوھرھای ارزشمند بسياری را که در قرآن کريم مالحظه نکردهايد بشما نشان میدھد و زندگانی روحانی شما را غنی میسازد و به شما کمک می کند که معتقدی منقّد باشيد ،نه مؤمنی احساساتی و مقلّد .دانشی که اين کتاب در بر دارد دو اثر متضاد خواھد داشت: ستايش شما را نسبت به قرآن کريم بنحو زيادی افزايش میدھد. اطمينان شما را نسبت به کسانی که پيرو سنّت اند ،نه حقيقت ،کم می کند— يعنی کسانی که به ّ ظن و گمان متّکی اند: ش ْيئًا. َو َما لَ ُھم بِ ِه ِمنْ ِع ْل ٍم إِن يَتﱠبِعُونَ إِ ﱠال الظﱠنﱠ َوإِنﱠ الظﱠنﱠ َال يُ ْغنِي ِمنَ ا ْل َح ﱢ ق َ آنھا دانشى ندارند .تنھا از گمان بىپايه پيروى مىكنند ،ا ّما "گمان" ھرگز انسان را از حقيقت بىنياز سوره نجم ) ،(۵٣آيه ٢٨ نمى كند! إِن يَتﱠبِعُونَ إِالﱠ الظﱠنﱠ . اينان جز از گمان پيروى نمىكنند.
سوره يونس ) ،(١٠آيه ٦٦؛ ھمچنين سوره انعام ) ،(٦آيه ١١٦
اين کتاب به شما کمک میکند که قرآن را بيش از پيش ارج بنھيد .به يقين پی خواھيد برد که در ماورای آيات بظاھر ساده و اغلب نامرتبط اين کتاب آسمانی و اسرارآميز ،اقيانوسی وسيع سرشار از لئالی دانش و
فصل :١دليل خود را ارائه دھيد
١٥
خرد نھفته است که ھمواره ماورای دسترس عميقترين متفّکرين بوده و خواھد بود .تنھا کسانی که در عمق آن غور و تفحّص کنند میتوانند به قطره ای از آن اقيانوس دست يابند .تنھا آنھا میتوانند گوھرھای گرانبھا و پنھان علم الھی را مشاھده نمايند. قرآن شايد پيشروترين کتاب الھی است که پيروی از خرد و دليل را بر پيروی از رسوم و تقليد کورکورانه تأکيد می کند .خداوند از ما میخواھد که کنجکاو و پويا و آزادانديش باشيم و ھرگز قول مردم فاسق را نپذيريم: ُصبِ ُحوا َعلَى َما فَ َع ْلتُ ْم نَا ِد ِمينَ . اس ٌ ُصيبُوا قَ ْو ًما بِ َج َھالَ ٍة فَت ْ ق بِنَبَأٍ فَتَبَيﱠنُوا أَن ت ِ يَا أَيﱡ َھا الﱠ ِذينَ آ َمنُوا إِن َجاء ُك ْم فَ ِ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد ،درباره آن تحقيق كنيد ،مبادا به گروھى از روى نادانى آسيب برسانيد و از كرده خود پشيمان شويد! سوره حجرات ) ،(٤٩آيه ٦
برای قضاوت درست ،قرآن از ما میخواھد که متف ّکری منتقد باشيم :به نقطه نظرھای مختلف بنگريم و سپس بھترين نظر را انتخاب کنيم: سنَهُ أُ ْولَئِ َك الﱠ ِذينَ َھدَا ُھ ُم ﱠ ب. فَبَش ْﱢر ِعبَا ِد الﱠ ِذينَ يَ ْ ستَ ِمعُونَ ا ْلقَ ْو َل فَيَتﱠبِعُونَ أَ ْح َ ﷲُ َوأُ ْولَئِكَ ُھ ْم أُ ْولُوا ْاألَ ْلبَا ِ بندگان مرا بشارت ده! كسانى كه سخنان را مىشنوند و از نيكوترين آنھا پيروى مىكنند؛ آنان كسانى ھستند سوره زمر ) ،(٣٩آيات ١٧-١٨ كه خدا ھدايتشان كرده ،و آنھا خردمندانند. ھمچنين سوره حج ) ،(٢٢آيه ٢٤
اکثر مردم— پيرو ھر دينی که باشند— درست ھمانگونه که زبان مادری خود را میآموزند ،معتقدات آباء و اجدادی خود را نيز میپذيرند .بھمين دليل است که کودکان مسلمان پدر و مادر مسلمان ،کودکان يھودی پدر و مادر يھودی ،کودکان مسيحی پدر و مادر مسيحی و کودکان بی اعتقاد به خدا ،پدر و مادر بی اعتقاد به خدا دارند .تاريخ نشان میدھد که وقتی ايمان مطرح میگردد پيروی از رسوم و تقليد قدرت و کارآئی بسيار دارد. ت به ارث برده از اجداد خود را زير سئوال میبرند .آيات زير بسيار فقط ع ّدۀ کمی از مؤمنين معتقدا ِ روشنگر و آموزنده است: َوإِ َذا قِي َل لَ ُھ ُم اتﱠبِ ُعوا َما أَنزَ َل ﱠ ب ﷲُ قَالُوا بَ ْل نَتﱠبِ ُع َما َو َج ْدنَا َعلَ ْي ِه آبَاءنَا أَ َولَ ْو َكانَ ال ﱠ ش ْيطَانُ يَ ْدعُو ُھ ْم إِلَى َع َذا ِ س ِعي ِر. ال ﱠ و چون به آنان گفته شود آنچه را كه خدا نازل كرده پيروى كنيد مىگويند ]نه[ بلكه آنچه كه پدرانمان را بر آن يافتهايم پيروى مىكنيم .حتّی اگر شيطان آنان را به سوى عذاب سوزان فرا خواند؟ سوره لقمان ) ،(٣١آيه ٢١ ھمچنين سوره يونس ) ،(١٠آيه ٧٨
واکنش مردمان در برابر پيمبران جديد يزدان چگونه بوده؟ إِنﱠا َو َج ْدنَا آبَاءنَا َعلَى أُ ﱠم ٍة َوإِنﱠا َعلَى آثَا ِر ِھم ﱡم ْقتَدُونَ . ما پدران خود را بر آئينى يافتيم و به آنان اقتدا مىكنيم.
سوره زخرف ) ،(٤٣آيه ٢٣
١٦
مح ّمد :خاتَم انبياء
قبل از آنکه فصل بعد را مطالعه نماييد ،مفيد است که با پاسخگوئی به پرسشھای ذيل ،دانش خود را در بارۀ "عقيده خاتميّت" مورد آزمون قرار دھيد: آيا شما قطعا ً ايمان داريد که اسالم آخرين دين الھی است ؟ اگر چنين است ،چگونه و از چه طريق به اين ايمان و يقين رسيدهايد؟ آيا شما ھرگز در بارۀ معنی عنوان "خاتم انبياء" تحقيق و پژوھش کردهايد؟ آيا اين عنوان برای شما چه معنی دارد؟ و چگونه شما آن را به اين اعتقاد که حضرت مح ّمد آخرين پيامبر است ارتباط میدھيد؟ آيا ھرگز از کسی پرسيدهايد که چه ارتباطی بين کلمات "خاتَم" و "آخرين" وجود دارد؟ آيا فرق بين اين دو کلمۀ عربی را میدانيد" :خاتَم" ) ُمھر( و "خاتِم" )پايان دھنده(؟ آيا ھرگز فکر کردهايد که چرا مقام حضرت مح ّمد با کلمۀ "خاتَم" توصيف شده نه با کلمۀ "خاتِم"؟ آيا ھرگز آيۀ ديگری از قرآن ديدهايد که رسول اکرم را آخرين پيامبر اعالم دارد؟ آيا ھرگز شنيدهايد کسی در بارۀ صحّت اين عقيده که رسول اکرم آخرين پيامبر خدا است ،ابراز ش ّ ک نمايد؟ آيا ھرگز آياتی از قرآن ديدهايد که به ظھور پيامبران جديدی از جانب خدا ،اشاره کنند؟ پرسيدن و انديشيدن درباره سئواالت فوق بينش شما را در بارۀ اين عقيده افزايش میدھد و شما را برای اين مبحث آماده میسازد. برای بھره گرفتن از اين کتاب بايد بیطرف باشيد ،يعنی عقايد اجدادی خود را موقّتا ً کنار بگذاريد .مانند يک قاضی بی طرف يا عضو ھيئت منصفه ،بدون گرايشھای قبلی ،دالئل و شواھد اين کتاب را بررسی کنيد.
قلب پاک چه کسی ما را برمیگزيند که مسلمانان واقعی باشيم؟ ﱠ ﷲُ يَ ْجتَبِي إِلَ ْي ِه َمن يَشَاء. خداوند ھر كس را بخواھد برمىگزيند.
سوره شوری ) ،(٤٢آيه ١٣
نﱠ ْھ ِدي بِ ِه َمنْ نﱠشَاء ِمنْ ِعبَا ِدنَا. ھر كس از بندگان خويش را بخواھيم ھدايت مىكنيم.
سوره شوری ) ،(٤٢آيه ۵٢
َمن لﱠ ْم يَ ْج َع ِل ﱠ ﷲُ لَهُ نُو ًرا فَ َما لَهُ ِمن نﱡو ٍر. خدا به ھر كس نورى ندھد او را ھيچ نورى نخواھد بود.
سوره نور ) ،(٢٤آيه ٤٠
فصل :١دليل خود را ارائه دھيد
١٧
يَ ْھ ِدي ﱠ ﷲُ لِنُو ِر ِه َمن يَشَاء. خدا ھر كه را بخواھد به نور خويش ھدايت مىكند.
سوره نور ) ،(٢٤آيه ٣۵
ﱠ ﷲَ يَ ْھ ِدي َمن يَشَاء َو ُھ َو أَ ْعلَ ُم بِا ْل ُم ْھتَ ِدينَ . خداست كه ھر كه را بخواھد راھنمايى مىكند و او به راه يافتگان داناتر است.
سوره قصص ) ،(٢٨آيه ۵٦
بر چه اساسی خداوند ما را برمیگزيند؟ آيا بر اساس مدارکی که از دانشکدهھای الھيات دريافت کردهايم يا بر مبنای خلوص و کمال روحانی ما اين گزينش صورت میگيرد؟ قرآن بطور مکر ّر به پاکی قلب بعنوان شرط اين گزينش اشاره میکند .اگر از نعمت قلب خالص برخورداريد ،اگر واقعا ً عاشق حقيقت ھستيد، شما يکی از برگزيدگان خواھيد بود ،حتّی اگر يک کلمه ھم عربی ندانيد.
معنا و مضمون "آموزه خاتميّت" عقيده خات ّميّت فقط بر پايۀ يکی از آيات قرآن استوار است .بھتر است ابتدا آن آيه را زيارت کنيم و بعد در فصلھای آينده با توجّه به بسياری از آيات مربوطه ديگر ،آن را مورد بررسی قرار دھيم. سو َل ﱠ ﷲِ َو َخاتَ َم النﱠ ِبيﱢينَ . ﱠما َكانَ ُم َح ﱠم ٌد أَبَا أَ َح ٍد ﱢمن ﱢر َجالِ ُك ْم َولَ ِكن ﱠر ُ محمد پدر ھيچ يك از مردان شما نيست ،او رسول خدا و "خاتَم النبيين" است.
سوره احزاب ) ،(٣٣آيه ٤٠
مسلمانان فارسی زبان "خاتَم النّبيّين" را به سه صورت ترجمه کرده اند .اين گروه از مترجمين از ترجمه واژه "خاتَم" امتناع ورزيده ،ھمان واژه عربی را در ترجمه بکار برده اند: ترجمه
مترجم عبدالمجيد آيتی
خاتم پيامبران
مھدی الھی قمشه ای
خاتم انبياء
مح ّمد مھدی فوالدوند
خاتم پيمبران
بھاءال ّدين خرّمشاھی
خاتم پيمبران
اين دو مترجم" ،خاتم" را به اين صورت ترجمه کرده اند: مترجم
ترجمه
کاظم پورجوادی
آخرين پيامبر
ابوالقاسم پاينده
سرآمد پيغمبران
١٨
مح ّمد :خاتَم انبياء
اين مترجم قرآن را به دو زبان ترجمه کرده به اين صورت: ترجمه
مترجم
)در ترجمه فارسی( :خاتَم طاھره صفارزاده
)در ترجمه انگليسی( :آخرين نفر از گروه پيامبران The last of the group of Messengers
چرا اکثر مترجمين فارسی زبان از ترجمه واژه "خاتم" امتناع ورزيده اند؟ چرا ھيچ کدام از آنھا ترجمه فارسی خاتم را که " ُمھر" است بکار نبرده اند؟ ما در فارسی واژه "خاتم" را فقط در اصطالح "خاتم کاری" بکار می بريم" .خاتَم" عربی است .الزم است ايرانيان واژه برابر آنرا در فارسی به بينند. چرا دو مترجم ديگر معانی غير معمول و غير صحيح در مورد "خاتم" بکار برده اند؟ آيا آنھا زبان عربی را از استادان زبان عرب بھتر می دانند؟ يکی از مترجمين قرآن به انگليسی )مجيد فخری( که ترجمه او از دانشگاه االزھر نيز تأييد شده ،معنی " ُمھر" در برابر "خاتم" بکار برده .چرا مترجمين فارسی زبان ھيچکدام کلمه " ُمھر" را بکار نبرده اند؟ آيا آنھا قصد دارند معنی اصلی آنرا از ايرانيان پنھان دارند؟ علمای مسلمان معتقدند که واژه خاتم افتخار مخصوصی به رسول اکرم اعطا میکند که ھيچيک از پيامبران ديگر در آن شريک نيستند .ھمانگونه که يھوديان معتقدند که دين آنھا تنھا دين بر ح ّ ق است و مسيحيان حضرت مسيح را تنھا ناجی میدانند ،مسلمانان نيز معتقدند که عنوان "خاتَم انبياء" رسول اکرم را آخرين پيامبر خدا معرفی میکند .آيا اين اعتقاد با تعاليم قرآن ھم آھنگی و ھم خوانی دارد؟ کمتر کسی از مؤمنين حاضر میشود مکث نموده در بارۀ مفاھيم عميق اين اصل تأ ّمل و تف ّکر نمايد .مسلمين صرفا ً آن را قبول مینمايند و در بارهاش فکر نمیکنند .اگر اين موضوع را با دقت بررسی می نمودند ،به اين راحتی آن را نمی پذيرفتند .بنابراين بھتر است به بحث مطلبی پردازيم که اکثر مؤمنين در انجامش قصور میکنند .بھتر است اين آموزه را با دقّت زياد مورد مطالعه قرار دھيم تا دريابيم که واقعا ً چه معنائی دارد و بعضی از مفاھيم و پیآمدھای گستردۀ آن چيست .عقيده خاتميّت بدين مفھوم است که: خداوند با ارسال پيامبرانی چند برای م ّدت زمانی مش ّخص به مکالمه با نوع بشر ادامه داد .آخرين اين پيامبران رسول اکرم بود که در قرن ھفتم ميالدی ظاھر شد .دوران رسالت آن پيامبر که ٢٣ سال طول کشيد نشانۀ اوج تاريخ روحانی بشر است .زيرا در طول آن سالھا خداوند ھر چه را الزم بود به نوع بشر ابالغ کرد— ھرگونه ھدايتی که بشر برای يک زندگی سرشار از آرامش و رفاه در طی ح ّداق ّل سه يا چھار ميليارد سال بعد نياز داشت از طرف خداوند نازل گرديد ،سه يا چھار ميليارد سالی که عمر تقريبی خورشيد را تخمين زدهاند!
١٩
فصل :١دليل خود را ارائه دھيد
قرآن بيان کامل و نھائی علم الھی برای بشر تا ابد میباشد .ھرگز کتاب آسمانی ديگری برای نوع بشر فرستاده نخواھد شد .ھنگامی که زندگی رسول اکرم در سال ٦٣٢ميالدی به پايان رسيد ،صحبت خداوند با بشر به پايان رسيد و راه ارتباط بين خالق و مخلوق برای ھميشه بسته شد.
٢ کمال نقشۀ الھی قبل از مطالعۀ آيات قرآن در ارتباط با "اصل خاتميّت" ،بھتر است ابتدا اين عقيده را با ميزان عقل بسنجيم: أَفَ َال تَ ْعقِلُونَ ؟ آيا تعقّل نمىکنيد؟
سوره مؤمنون ) ،(٢٣آيه ٨٠
أَفَ َال تَ َذ ﱠكرُونَ ؟ آيا عبرت نمىگيريد؟
سوره مؤمنون ) ،(٢٣آيه ٨۵
صرُونَ ؟ آيا چشم بصيرت نداريد؟ أَفَ َال يُ ْب ِ
سوره سجده ) ،(٣٢آيه ٢٧
پروردگار میگويد" :بياييد تا با يکديگر به تعقّل پردازيم".
اشعيا ،فصل ا ّول ،آيه ١٨
تاريخ اديان را در نظر بگيريد .از آغاز تاريخ تا زمان رسول اکرم )دورانی در حدود ٤۵٠٠سال( خداوند حداق ّل ھشت بار از طريق پيامبران بزرگی که نامشان در قرآن آمده با نوع بشر سخن گفت: .١آدم
.۵ابراھيم
.٢نوح
.٦موسی
.٣ھود
.٧عيسی
.٤صالح
.٨مح ّمد
میتوان گفت که بطور متوسط ھر ٦٠٠سال يکبار ،خداوند پيامبر جديدی برای ساکنان زمين فرستاد. بنابراين چرا و به چه علت بايد ناگھان اين روند را متوقف سازد؟ عالوه بر پيامبرانی که نامشان ذکر شد ،خداوند پيامبران ديگری نيز فرستاده است: ص ُھ ْم َعلَ ْي َك. ص ْ ص ْ سالً لﱠ ْم نَ ْق ُ صنَا ُھ ْم َعلَ ْي َك ِمن قَ ْب ُل َو ُر ُ َو ُر ُ سالً قَ ْد قَ َ
٢٢
مح ّمد :خاتَم انبياء
پيامبرانى ]را فرستاديم[ كه در حقيقت ]ماجراى[ آنان را قبالً بر تو حكايت نموديم و پيامبرانى ]را نيز سوره نساء ) ،(٤آيه ١٦٤ برانگيختهايم[ كه ]سرگذشت[ ايشان را بر تو بازگو نكردهايم.
حيات و بقای خورشيد و منظومۀ شمسی ما را بين ٣تا ٤ميليارد سال تخمين زدهاند .آيا میتوان شرايط زندگی بشر را در کرۀ زمين حتّی تا ھزار سال ديگر تص ّور نمود ،تا چه رسد به ٣تا ٤ميليارد سال ديگر؟ اگر ظھور پيامبران نشانۀ فضل و عالقه پروردگار به نوع بشر است ،آيا از نظر عدل خداوندی منصفانه و منطقی است که انسانھای بيشماری که در آينده در طی قرون و اعصار متمادی در کرۀ زمين زندگی خواھند کرد بدون ھدايت و راھنمائی روحانی يعنی بدون ظھور پيامبر جديدی که منشأ علم الھی برای آنھا باشد رھا گردند؟ آيا میتوانيد دليلی بيابيد که چرا خداوند مھربان بايد ناگھان ارتباطش را با نوع بشر متوقف سازد؟
روش و سنّت خداوند کامل است حال بھتر است به قرآن ت ّوجه کنيم و ببينيم که آيا اين مسئله را روشن ساخته و آيا يک چنين تغيير بی سابقه ای را در روش الھی تأييد نموده است؟ چندين آيه در قرآن صريحا ً روشن میسازد که خداوند در روابط خود با نوع بشر سنّت و روشی را مقرّر فرموده که ھرگز تغيير نخواھد کرد .به آيۀ زير ت ّوجه کنيد: سنﱠ ِة ﱠ سنﱠةَ ﱠ ﷲِ تَ ْب ِد ً يال. ﷲِ الﱠتِي قَ ْد َخلَتْ ِمن قَ ْب ُل َولَن ت َِج َد لِ ُ ُ اين سنت الھى است كه در گذشته نيز بوده است؛ و ھرگز براى سنت الھى تغيير و تبديلى نخواھى يافت! سوره فتح ) ،(٤٨آيه ٢٣
ترجمۀ روان تر اين آيه چنين است: نظام و سنّت کلّی خداوند از قبل تعيين شده و ھرگز تغييری در اين نظام نخواھد بود(٤٨:٢٣) .
از اين آيه چه میآموزيم؟ اينکه خداوند قواعد ،قانون يا سنّت خود را تغيير نمیدھد .از آنجائی که خداوند کامل است ،ھر روش و سنتّی را که از ابتدا ايجاد کرده نيز کامل است: ص َر َھ ْل ت ََرى ِمن فُطُو ٍر. ت فَ ْ ار ِج ِع ا ْلبَ َ ق ال ﱠر ْح َم ِن ِمن تَفَا ُو ٍ ﱠما تَ َرى فِي َخ ْل ِ در آفرينش خداوند رحمان ھيچ تفاوت يا تغييری نمىبينى! بار ديگر نگاه كن ،آيا ھيچ شكاف و خللى سوره ملک ) ،(٦٧آيه ٣ مشاھده مىكنى؟
کتاب مق ّدس نيز به کامل بودن خلقت الھی گواھی میدھد: او صخره است و اعمال او كامل .زيرا ھمۀ راه ھای او انصاف است.
سفر تثنيه ،فصل ،٣٢آيه ٤
و ا ّما خدا و طريق او کامل است و کالم خداوند بینقص.
مزامير ،فصل ،١٨آيه ٣٠
بسياری از مسلمانان آيۀ ذيل را دليل کامل بودن اسالم میدانند؛ می گويند" :چگونه کسی میتواند کمال را اصالح کند يا چيزی بر آن بيفزايد؟"
فصل :٢کمال نقشۀ الھی
٢٣
سالَ َم ِدينًا. اإل ْ ا ْليَ ْو َم أَ ْك َم ْلتُ لَ ُك ْم ِدينَ ُك ْم َوأَ ْت َم ْمتُ َعلَ ْي ُك ْم نِ ْع َمتِي َو َر ِ ضيتُ لَ ُك ُم ِ امروز دين شما را برايتان كامل و نعمتخود را بر شما تمام گردانيدم و اسالم را براى شما ]به عنوان[ سوره مائده ) ،(۵آيه ٣ آيينى برگزيدم.
از آنجائی که قرآن برای ھر سئوالی پاسخی دارد ،بھتر است ابتدا به قرآن ت ّوجه کنيم .آيات قرآن نشان میدھد که ھر دينی برای مدّت زمان مشخصی کامل است .آيا دينی که خداوند توسط حضرت موسی فرستاد ناقص بود؟ صيالً لﱢ ُك ﱢل ش َْي ٍء. سى ا ْل ِكت َ ثُ ﱠم آتَ ْينَا ُمو َ َاب تَ َما ًماَ ...وتَ ْف ِ بعد کتابی کامل به موسی داديم...که ھمه چيز را به تفصيل شرح میدھد.
سوره انعام ) ،(٦آيه ١۵٤
صيالً لﱢ ُك ﱢل ش َْي ٍء.. اح ِمن ُك ﱢل ش َْي ٍء ﱠم ْو ِعظَةً َوتَ ْف ِ َو َكتَ ْبنَا لَهُ فِي األَ ْل َو ِ و در الواح ]تورات[ براى او در ھر موردى پندى و براى ھر چيزى تفصيلى نگاشتيم. سوره اعراف ) ،(٧آيه ١٤۵
اگر کتاب حضرت موسی کامل بود و اگر ھمه چيز را توضيح داده بود ،بنابراين چرا خداوند انجيل و سپس قرآن را نازل فرمود؟ حال بھتر است اين سئوال را از ديد منطقی بررسی کنيم .کمال دو جنبه دارد ،کمال مطلق و کمال نسبی. کمال مطلق مربوط به خداوند است و کمال نسبی مربوط به ما .تغيير و رشد از عناصر اصلی کمال نسبی است .بھتر است مثالی بزنيم .يک کودک نوزاد در ھنگام ت ّولد کامل است و شير مادر برای او غذای کاملی است .اين کودک در سن چھار سالگی نيز کامل است ،ولی آيا ھنوز شير برای او غذای کاملی است؟ آنچه را خدا به بنی اسرائيل داد برای آنھا کامل بود .آنچه را خداوند بر ھر پيامبری نازل فرموده ھمواره برای زمان خودش کامل بوده .ھمانطور که مالحظه کرديم خداوند کامل بودن کتاب موسی را تأييد نموده. طرح و کيفيّت خلقت نشان میدھد که رشد از ويژگیھای اساسی کمال است و بر زيبائی ،تن ّوع و عظمت خلقت میافزايد .تص ّور کنيد ما بالغ بدنيا می آمديم! اگر از شادی و نشاط فراگرفتن دانستنیھای تازه محروم بوديم ،چه لطفی داشت! بار ديگر قرآن به ياری ما میآيد: وم. َوإِن ﱢمن ش َْي ٍء إِالﱠ ِعن َدنَا َخزَائِنُهُ َو َما نُنَ ﱢزلُهُ إِالﱠ بِقَ َد ٍر ﱠم ْعلُ ٍ و ھيچ چيز نيست مگر آنكه گنجينهھاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازهاى معين فرو نمىفرستيم. سوره حجر ) ،(١۵آيه ٢١؛ ھمچنين سوره مائده ) ،(۵آيات ١٠١-١٠٢
اصطالح "نازل کردن" در قرآن برای اشاره به وحی آيات الھی بکار میرود .آنچه که آيۀ فوق به ما میآموزد اين است که خداوند منبع مطلق و نامحدود علم و حکمت است ،ولی فقط به قدر معيّن و بتدريج از آن منبع به ما می بخشد.
٢٤
مح ّمد :خاتَم انبياء
بھتر است بار ديگر به اين آيه ت ّوجه کنيم: سنﱠ ِة ﱠ سنﱠةَ ﱠ ﷲِ تَ ْب ِد ً يال. ﷲِ الﱠتِي قَ ْد َخلَتْ ِمن قَ ْب ُل َولَن ت َِج َد لِ ُ ُ
اين سنت الھى است كه در گذشته نيز بوده است ،و ھرگز براى سنت الھى تغيير و تبديلى نخواھى يافت! سوره حج ) ،(٤٨آيه ٢٣
کلمۀ عربی که برای نشان دادن روش کلّی الھی يا نظام خلقت بکار برده شده "سنّت" است .اين تعريفی است که از اين کلمه در کتاب لغت آمده است :راه ،روش ،سيرت ،طريقه ،عادت .عنصر اصلی در "سنّت" تکرار است – يعنی رفتار يا رسمی که بارھا تکرار میگردد. شايد بھترين تعريف سنّت آنطور که در قرآن بکار برده شده "روش انجام امور" است .اين ضرورت اساسی روش خلقت— يعنی اينکه خداوند سنّت خود را تغيير نخواھد داد— آنقدر مھّم است که بطوريکه خواھيم ديد چندين بار در قرآن تکرار شده. سنّت گذشته خداوند آئينه آينده است .سنّت الھی در نسلھای قبلی بشری چه بود؟ اين بود که پيامبرانی پشت سر ھم بفرستد: سلَنَا تَ ْت َرا... س ْلنَا ُر ُ ثُ ﱠم أَ ْر َ پيامبران خود را پياپى فرستاديم... ِ
سوره مؤمنون ) ،(٢٣آيه ٤٤
پرسش مھّم و ح ّساس اين است که چرا بايد خداوند در قرن ھفتم ميالدی ناگھان روش خود را تغيير دھد؟ چرا میبايستی بطور ناگھانی ارتباط خود را با بشر قطع کند؟ چرا سنّت مقرّر خود را که ارسال پيامبران برای ارتباط با ما است ناگھان تغيير دھد؟ چرا بايد "نازل نمودن" بخشی از "خزائن" علمش را متوقف سازد؟ محروم نمودن نوع بشر از اين فيض شگرف تغيير کوچکی درسنّت و روش خالق جھان نيست .آيا میتوان تغييری از اين بزرگ تر تص ّور نمود؟ پيامبران الھی را با معلمين مدرسه مقايسه کنيد .ضرورت اساسی نظام مدرسه )سنّت( اين است که بچهھا بايد معلّمی داشته باشند .تص ّور کنيد مثالً يک معّلم کالس چھارم بگويد" :محصلين من احتياجی به معّلم ديگری نخواھند داشت" و اگر از او سئوال شود چرا ،جواب دھد که " :آنھا کتاب کاملی دارند و ھر چه در آن کتاب است آموختهاند" .يک چنين ادعائی شبيه اين اعتقاد است که ما ھمۀ چيزھائی که ممکن است احتياج داشته باشيم از خداوند آموختهايم ،بنابراين به م ّعلم و مرّبی ديگری نياز نداريم. بار ديگر قرآن به کمک ما میآيد و آنچه را عقل و منطق ايجاب مینمايد به ما می آموزد .اين کتاب مجيد بخصوص فرستادن پيامبران را برای ھدايت بشر سنّت می نامد و با لحنی قاطع اظھار میدارد که اين سنّت ھرگز تغيير نخواھد کرد:
فصل :٢کمال نقشۀ الھی
٢٥
سنﱠتِنَا ت َْح ِويالً. سلِنَا َوالَ ت َِج ُد لِ ُ س ْلنَا قَ ْبلَ َك ِمن ﱡر ُ ُ سنﱠةَ َمن قَ ْد أَ ْر َ ارسال پيامبران قبل از تو سنّتی بوده .ھرگز در روند و سنّت ما تغييرى نخواھى يافت. سوره اسرا ) ،(١٧آيه ٧٧
اين اصل کلّی که سنّت الھی تغيير نمیکند در آثار مقدسۀ عبرانی نيز تأييد شده است: آنچه بوده است ھمان است كه خواھد بود ،و آنچه شده است ھمان است كه خواھد شد. کتاب جامعه ،فصل ،١آيه ٩
مھمترين سنّت بين خدا و بشر چيست؟ آيا میتوان "سنّتی" ،قاعدهای يا رسمی مھمتر از مکالمه بين کسانی که يکديگر را دوست دارند تص ّور نمود؟ چرا بايد خداوند ناگھان اين مھ ّمترين سنّت آسمانی را لغو کند؟ پيامبران را میتوان به يک دستگاه گيرنده يعنی تلفن يا راديو تشبيه نمود و خداوند را به فرستنده پيام .چرا پروردگار ما ناگاه صحبت کردن با ما را متوقف سازد؟ چرا طريق مراوده را با کسانی که دوست دارد ترک نمايد؟ چرا ناگھان از افاضۀ علم نامحدود خود باز ايستد؟ آيا خداوند ديگر ھرگز پيامی برای بشر نخواھد فرستاد؟ آيا او نمیخواھد که علم تازهای به ما بياموزد و به ما يادآور شود که در صلح و آشتی زندگی کنيم؟ آيا پروردگار ما ديگر سخنی برای گفتن ندارد؟ س ْب َعةُ أَ ْب ُح ٍر ﱠما نَفِدَتْ َكلِ َماتُ ﱠ ﷲِ... ض ِمن ش ََج َر ٍة أَ ْق َال ٌم َوا ْلبَ ْح ُر يَ ُم ﱡدهُ ِمن بَ ْع ِد ِه َ َولَ ْو أَنﱠ َما فِي ْاألَ ْر ِ و اگر آنچه درخت در زمين است قلم شود و دريا را ھفت درياى ديگر پشتيبان شود ،سخنان خداوند پايان سوره لقمان ) ،(٣١آيه ٢٧ نپذيرد... ت َربﱢي لَنَفِ َد ا ْلبَ ْح ُر قَ ْب َل أَن تَنفَ َد َكلِ َماتُ َربﱢي َولَ ْو ِج ْئنَا ِب ِم ْثلِ ِه َم َد ًدا. قُل لﱠ ْو َكانَ ا ْلبَ ْح ُر ِمدَادًا لﱢ َكلِ َما ِ بگو اگر دريا برای کلمات پروردگارم مرکب شود پيش از آنکه کلمات پروردگارم پايان پذيرد قطعا ً دريا خشک ميشود حتی اگر دريای ديگری به ياری آن آوريم. سوره کھف ) ،(١٨آيه ١٠٩
به اين آيه توجّه کنيد: سانُ قَتُو ًرا. س ْكتُ ْم َخ ْ اق َو َكانَ اإلن َ قُل لﱠ ْو أَنتُ ْم تَ ْملِ ُكونَ َخ َزآئِنَ َر ْح َم ِة َربﱢي إِ ًذا ﱠألَ ْم َ شيَةَ ِ اإلنفَ ِ بگو اگر شما مالك گنجينهھاى رحمت پروردگارم بوديد باز ھم از بيم خرج كردن قطعا امساك مىورزيديد سوره اسرا ) ،(١٧آيه ١٠٠ و انسان ھمواره بخيل است.
توجّه کنيد که عبدﷲ يوسفعلی ،پژوھشگر و مترجم قرآن به زبان انگليسی ،چگونه آيۀ فوق را تفسير میکند: حال استدالل تازهای متوّجه کسانی است که ظھور الھی را منحصر به دايرۀ محدودی از بشر مانند گروھی که خود به آن متعلّق ھستند میدانند .در قرآن به يھوديانی اشاره شده که قادر نبودند بفھمند که چگونه غير يھوديان توانستند ظھورات و ھديه ھائی حتّی برتر از آنچه آنھا ح ّ ق مسلّم خود میدانستند دريافت کنند .ا ّما اين گرايش در بين نوع بشر متداول است .يک نژاد يا طبقۀ خاص يا يک فرھنگ مدعی میشود که نگاھبان پيام خداوند است ،و حال آنکه پيام الھی عمومی است .رحمت الھی ھمه را در بر میگيرد و خداوند
٢٦
مح ّمد :خاتَم انبياء
گنجينهھای ارزشمند رحمت بالغۀ خود را در بين مخلوقات خود منتشر میسازد .اين نعم نامحدود اتمام ناپذير است .فقط خسيسان ھستند که ثروت خود را می اندوزند و از مصرف و تمام شدن آن بيم دارند" .آيا شما دچار خست روحانی ھستيد که جمعيّت بيشمار بشری را از پيامبران الھی محروم میداريد؟ آيا به اين دليل است که ظھور م ّربيان روحانی جديد را که رحمت الھی برای ھمۀ بشريّت و تمامی خلقت ھستند انکار میکنيد؟" ] تأکيد افزوده شده[.
آيا بيان فوق شامل کسانی نيست که وحی الھی را به يک م ّدت زمان معينی محدود میکنند؟ ھمچنين به اين آيه ت ّوجه نماييد: ش ْئنَا لَبَ َع ْثنَا فِي ُك ﱢل قَ ْريَ ٍة نَ ِذي ًرا. َولَ ْو ِ اگر مىخواستيم قطعا ً در ھر شھرى ھشداردھندهاى برمىانگيختيم.
سوره فرقان ) ،(٢۵آيه ۵١
آنچه مربوط به خداوند است نامحدود است .چقدر غيرمنطقی است که ظھور علم الھی را به دوران معينی محدود کنيم. قسمت اعظم قرآن داستان پيامبران گذشته است .خداوند بطور مکرّر به رسول اکرم میفرمايند: س ًال ﱢمن قَ ْبلِكَ . س ْلنَا ُر ُ َولَقَ ْد أَ ْر َ ما پيش از تو رسوالنى فرستاديم.
سوره غافر ) ،(٤٠آيه ٧٨
س َو ُھدًى قَ ْد َخلَتْ ِمن قَ ْبلِ ُك ْم ُ سنَنٌ فَ ِ ض فَا ْنظُ ُرو ْا َكيْفَ َكانَ عَاقِبَةُ ا ْل ُم َك ﱠذبِينَ ھَـ َذا بَيَانٌ لﱢلنﱠا ِ سي ُرو ْا فِي األَ ْر ِ َو َم ْو ِعظَةٌ لﱢ ْل ُمتﱠقِينَ . قطعا ً پيش از شما سنّت ھايى ]بوده و[ سپرى شده است .پس در زمين بگرديد و بنگريد كه فرجام تكذيبكنندگان چگونه بوده است .اين ]قرآن[ براى مردم بيانى و براى پرھيزگاران رھنمود و اندرزى سوره آل عمران ) ،(٣آيات ١٣٧-١٣٨ است.
شش آيه بعد آمده است: س ُل. سو ٌل قَ ْد َخلَتْ ِمن قَ ْبلِ ِه ﱡ الر ُ َما ُم َح ﱠم ٌد إِالﱠ َر ُ و محمد جز فرستادهاى كه پيش از او ]ھم[ پيامبرانى آمده اند ،نيست.
سوره آل عمران ) ،(٣آيه ١٤٤
آيه فوق به ما چه می آموزد؟ اينکه حضرت مح ّمد نيز مانند ھمۀ پيامبرانی است که قبل از او آمدند. به عبارت ديگر ظھور او نمونه ای از سنّت خداوندی است و بنابراين ما نبايد انتظار خارق العاده ای از او داشته باشيم .اگر قرار بود سلسلۀ طوالنی توالی پيامبران با ظھور رسول اکرم به پايان برسد ،اگر منظور قرآن اين بود که با ظھور حضرت مح ّمد ،سنّت مقرّر و پايدار الھی در ارسال پيامبران جديد بايد به پايان برسد ،آيا الزم نبود در آخر اين آيه چند کلمهای راجع به مقام و موقعيّت بی نظير آن حضرت ذکر شود؟ آيا نمیبايستی در آيه گفته میشد که رسول اکرم پيامبری است مثل ھمۀ پيامبران ،باستثنای اينکه او آخرين پيامبر است؟ در حاليکه برعکس ،آيه به روشنی نشان میدھد که ظھور حضرت مح ّمد ھيچ ويژگی خاصی
فصل :٢کمال نقشۀ الھی
٢٧
ندارد ،بلکه او صرفا ً پيامبر ديگری است مثل بسياری پيامبران ديگر که قبل از آن حضرت آمدند .اين آيه اشارات ديگری دارد بر اينکه ظھور رسول اکرم آخرين فصل کتاب وحی علم و حکمت الھی نيست. ھمچنين به آيه زير نظر کنيد: س ِلَ ...ما أَنَا إِ ﱠال نَ ِذي ٌر ﱡمبِينٌ . قُ ْل َما ُكنتُ بِ ْدعًا ﱢمنْ ﱡ الر ُ بگو" :من پيامبر نوظھورى نيستم...جز بيمدھنده آشكارى نيستم!«
سوره احقاف ) ،(٩آيه ٤٦
آنچه که آيۀ فوق بيان میکند اين است :رسول اکرم يک پيامبر غيرعادی با مأموريّتی منحصر به فرد نيست .پيامبران بسياری مانند آن حضرت آمدهاند .آيۀ بعد نيز ھمين معنا را تأييد مینمايد: سى. َ وحاَ ...و َما َو ﱠ ﱢين َما َو ﱠ سى َو ِعي َ ص ْينَا بِ ِه إِ ْب َرا ِھي َم َو ُمو َ صى بِ ِه نُ ً ش َر َع لَ ُكم ﱢمنَ الد ِ آيينى را براى شما تشريع كرد كه به نوح توصيه كرده بود...و آنچه را بر تو وحى فرستاديم و به ابراھيم و سوره شورا ) ،(٤٢آيه ١٣ موسى و عيسى سفارش كرديم.
اگر اسالم مثل ساير اديان است و ساير اديان مانند يکديگر ھستند ،چرا اين ھمه پيامبر آمدهاند؟ چون مردم فراموشکارند و ھر چند قرن يکبار نياز به يادآوری و ھشدار دھنده تازه ای )نذير( دارند که اطمينان و اميد به آنھا ببخشد و از نتايج دنيا پرستی و دوربودن از خدا آنان را آگاه سازد .چون ھر دينی مانند ديگر اديان است ،بنابراين ھر دينی میتواند اولين يا آخرين دين باشد! ھمچنين به اين آيۀ شگرف توجّه کنيد: سلِمينَ ِمن قَ ْب ُل َوفِي َھ َذا. س ﱠما ُك ُم ا ْل ُم ْ َ قبال شما را مسلمان ناميد و در اين زمان.
سوره حج ) ،(٢٢آيه ٧٨
اين آيه به مسلمانانی که در زمان رسول اکرم میزيستند خطاب شده است .به آنھا گفته میشود که آنھا مسلمان بودند وقتی که نه اسالم ظاھر شده بود و نه آنھا مت ّولد شده بودند! آشکار است اين آيه مفھومی نمادين دارد و اين پيام را میرساند که مؤمنين حقيقی که ممکن است در ھر زمانی از تاريخ زندگی کنند، حتّی اگر ھرگز کلمۀ "اسالم" را نشنيدهاند ،مسلمان محسوب میشوند .از ديدگاه خداوند ،اسالم از عالم زمان و عالم اسم فراتر میرود .به اين ترتيب ھر دينی که تاکنون ظاھر شده و يا خواھد شد میتواند اسالم خوانده شود .اگر اين امر در مورد دين الھی صادق است ،آيا در مورد پيامبران نيز که دين خدا را تأسيس میکنند صادق نيست؟ باين ترتيب از نظر خداوند ھر پيامبری که تا کنون ظاھر شده يا ھرگز ظاھر خواھد شد میتواند محّمد )ص( خوانده شود. آيا ھرگز خداوند به رسول اکرم فرمودهاند که "بعد از تو پيامبری نخواھيم فرستاد"؟ آيا ھيچ آيهای در قرآن وجود دارد که حتّی به نحو غير مستقيم اشاره کند بر اينکه خداوند ناگھان سنّت گذشته خود را متوقف میسازد؟ بھيچوجه ،ھيچ آيه ای وجود ندارد که حتّی به نحو بعيدی به اين مفھوم اشاره کند .بلکه برعکس
٢٨
مح ّمد :خاتَم انبياء
بطوريکه خواھيم ديد ،خداوند بطور مکرّر وعده داده است که سنّت خود يا رسم خود را در ارسال پيامبران جديد و کتاب جديد ادامه خواھد داد: َاب يَ ْم ُحو ّ ﷲُ َما يَشَاء َويُ ْثبِتُ . سالً ﱢمن قَ ْبلِ َك...لِ ُك ﱢل أَ َج ٍل ِكت ٌ س ْلنَا ُر ُ َولَقَ ْد أَ ْر َ و قطعا پيش از تو ]نيز[ رسوالنى فرستاديم ...براى ھر زمانى كتابى است .خدا آنچه را بخواھد محو يا سوره رعد ) ،(١٣آيات ٣٨ -٣٩ اثبات مىكند.
در اين عبارت مھّم دقّت کنيد "ل ّکل اجل کتاب ."...قرنھا پيش خداوند آثار مق ّدس يھود را نازل فرمود .وقتی حضرت مسيح ظاھر شد ،بعضی از قوانين يھود را تغيير داد )مانند حکم طالق( و بقيه را تأييد نمود. حضرت مح ّمد ھمان سنّت را پيروی فرمود .آن حضرت احکام جديدی آورد ،ولی بعضی از تعاليم پيامبران قبل را تأييد نمود .اين نظامی است که از ابتدای تاريخ عمل شده و بر طبق آيات قرآن برای ھميشه ادامه خواھد يافت .اين بيان که "ل ّکل اجل کتاب)"...برای ھر زمانی کتابی است( مانند اينست که گفته شود "برای کودکان نه ساله کتابی وجود دارد ،وقتی ده ساله شدند کتاب ديگری ھست "....ظھور تکاملی و تدريجی علم و آگاھی ھرگز متوقف نمیشود .به آيات زير نيز توجّه کنيد: َوإِن ﱢمنْ أُ ﱠم ٍة إِ ﱠال َ خال فِي َھا نَ ِذي ٌر. ھر امتى در گذشته انذاركنندهاى داشته است!
سوره فاطر ) ،(٣۵آيه ٢٤
سوالً. َولَقَ ْد بَ َع ْثنَا فِي ُك ﱢل أُ ﱠم ٍة ﱠر ُ در ميان ھر امتى فرستادهاى برانگيختيم...
سوره نحل ) ،(١٦آيه ٣٦؛ ھمچنين سوره رعد ) ،(١٣آيه ٧
مفھوم سنّت ،عالم روحانی را با عالم مادی مقايسه کنيد .ھنگامی که خدا جھان را آفريد برای روشن شدن ِ نظام و ترتيبی در امور جھان ايجاد نمود .قوانين کلّی و عمومی بخصوصی را )قوانين طبيعت( که ھرگز تغيير نکردهاند ارائه داد .اين معنا در مورد نظام و روش روحانی او -يعنی نظامی که رابطۀ او را با بشر تعيين میکند -نيز صادق است .آيا خداوند ھرگز قوانين طبيعت را تغيير داده است؟ نه تنھا "سنّت" خدا تغيير ناپذير است ،بلکه ماھيّت انسان نيز تغيير نمیکند: فِ ْط َرةَ ﱠ ق. ﷲِ الﱠتِي فَطَ َر النﱠ َ اس َعلَ ْي َھا َال تَ ْب ِدي َل لِ َخ ْل ِ فطرت اصلی ھمان است که بر اساس آن خداوند مردمان را آفريد .آفرينش يزدان تغييرپذير نيست. سوره روم ) ،(٣٠آيه ٣٠
اگر ماھيّت و طبيعت ما تغيير ناپذير است و اگر روش الھی در انجام امور نيز تغيير ناپذير است ،چرا بايد پيوندی که خدا را با ما مرتبط میسازد تغيير کند؟ اين ادعا که خداوند ناگھان ارتباطش را با ما قطع کند بھمان اندازه غير منطقی است که بگوئيم افراد بشر ناگھان صحبت کردن با يکديگر را متوقف خواھند ساخت!
فصل :٢کمال نقشۀ الھی
٢٩
سنّت تغيير ناپذير و ھميشگی خداوند آنقدر با اھميّت است که در سراسر قران بر آن تأکيد شده است. مالحظه فرمائيد که در آيه بعد ،اين سنّت ھميشگی سه بار در سه جمله با تقريبا ً کلمات يکسان تکرار شده و کلمۀ "ھرگز" دو بار تکرار گرديده .ھيچ موضوع ديگری در قرآن تا اين ح ّد و با چنين لحن بی نظيری مورد تأکيد قرار نگرفته است: ت ﱠ ت ﱠ ﷲِ ت َْح ِو ً ﷲِ تَ ْب ِد ً يال. يال َولَن ت َِج َد لِ ُ سنﱠتَ ْاألَ ﱠولِينَ فَلَن ت َِج َد لِ ُ فَ َھ ْل يَنظُرُونَ إِ ﱠال ُ سنﱠ ِ سنﱠ ِ آيا آنھا چيزى جز سنت پيشينيان را انتظار دارند؟ ھرگز در سنت خدا تبديل نخواھى يافت ،ھرگز در سنت سوره فاطر ) ،(٣۵آيه ٤٣ الھى تغييرى نخواھی يافت! ھمچنين سوره احزاب ) ،(٣٣آيات ٣٨و ٦٢؛ سوره غافر ) ،(٤٠آيه ٨۵
توجّه نمائيد که چگونه خداوند خود را دراين آيه توصيف فرموده: سلِينَ َر ْح َمةً ﱢمن ﱠربﱢ َك. إِنﱠا ُكنﱠا ُمن ِذ ِرينَ ...إِنﱠا ُكنﱠا ُم ْر ِ ما ھمواره انذاركننده بودهايم!...ما پيوسته پيامبر فرستاديم! اين به خاطر رحمتى است از سوى پروردگارت. سوره دخان ) ،(٤٤آيات ٣-٦
آيات فوق درس مھ ّمی به ما میآموزند وآن اين است که فرستادن پيامبران و ھشداردھندگان دليل فيض و رحمت الھی است .آيا خداوند فيّاض فيض خود را متوقف خواھد ساخت؟ آيا تغييری در سنّت الھی که با ارسال پيامبران ،عشق خود را به موجودات متفّکر خود نشان میدھد ،بوجود خواھد آمد؟ میتوان نتيجه گيری نمود که ھنگامی که خداوند جھان را طرح ريزی کرد و بشر را آفريد ،اين خلقت طبق يک نقشۀ کامل بود .ھمانطور که قوانينی که بر جھان حکومت میکنند تغيير نمیکنند ،بھمان نحو نيز قوانينی که ما را با خالق خود ارتباط میدھند تغيير ناپذير باقی میمانند.
تعاليم روحانی و اجتماعی ھر پيامبری دو نوع تعاليم ارائه میدھد :روحانی و اجتماعی .تعاليم روحانی خداوند که پيام اصلی او به نوع بشر است در طی قرون و اعضار تغيير نمیکند: س ِل ِمن قَ ْبلِكَ . َما يُقَا ُل لَ َك إِ ﱠال َما قَ ْد قِي َل لِ ﱡ لر ُ آنچه به تو گفته می شود ھمان است كه به پيامبران قبل از تو نيز گفته شده.
سوره فصلّت ) ،(٤١آيه ٤٣
آيۀ فوق بيان میدارد که رسول اکرم تعليم تازهای نياوردند ،چه که آنچه ايشان فرمودند قبالً توسط پيامبران قبل بيان شده بود .اگر چنين است چرا خداوند رسول اکرم را فرستاد؟ اگر تعاليم روحانی را به بدن انسان تشبيه کنيم و تعاليم اجتماعی را به لباسی که بدن را میپوشاند ،وقتی يک پيامبر جديد میآيد، لباس کھنۀ فرسوده را با لباس نو عوض میکند ،ا ّما ھمان بدن را بشکلی جوانتر ارائه میدھد .زيرا نه تنھا لباس فرسوده ،کثيف و کھنه میگردد ،بدن نيز سالخورده میشود .يکی از دالئلی که مردم ھميشه
٣٠
مح ّمد :خاتَم انبياء
پيامبران جديد را رد میکنند اين است که آنھا به لباس تازه نگاه میکنند ،ولی بدن اصلی را ناديده میگيرند .اگر به بدن دقّت میکردند ،ھمۀ خصوصيات آن را تشخيص میدادند .اين لباس نو غالبا ً پرده يا حائلی میشود که مردم غافل قادر نيستند شخص واقعی را در ورای آن بشناسند. وحا... َ ين َما َو ﱠ صى بِ ِه نُ ً ش َر َع لَ ُكم ﱢمنَ ال ِد ِ آيينى را براى شما تشريع كرد كه به نوح توصيه كرده بود...
سوره شورا ) ،(٤٢آيه ١٣
آيۀ زير به دو نوع تعاليم اشاره میکند و نشان میدھد که رسول اکرم حقايق جاودانی تورات را تأييد فرمودند ،ولی بعضی از احکام آن را تغيير دادند: ض الﱠ ِذي ُح ﱢر َم َعلَ ْي ُك ْم... ص ﱢدقًا لﱢ َما بَيْنَ يَ َد ﱠ ي ِمنَ الت ْﱠو َرا ِة َو ِألُ ِح ﱠل لَ ُكم بَ ْع َ َو ُم َ ]آمدهام تا[ تورات را كه پيش از من ]نازل شده[ است تصديق کنم و پارهاى از آنچه را كه بر شما حرام سوره آل عمران ) ،(٣آيه ۵٠ گرديده براى شما حالل كنم.
حال خوبست قرآن را با کتاب مق ّدس مقايسه نمائيم و شباھت آنھا را به بينيم .ھر دو کتاب: در بارۀ خدا به ما میآموزند. در بارۀ پيامبران پيشين سخن میگويند. به ما ارزشھای اخالقی تعليم میدھند. ما را تشويق به نيايش و نماز به درگاه الھی مینمايند تا روحانيت بيشتری پيدا کنيم. ما را از حيات بعد از مرگ خبر میدھند. ظھور پيامبران را در آينده پيش بينی مینمايند. ما را تشويق میکنند که ذھنی باز و نقّاد داشته باشيم و بدون پيروی از آباء و اجداد خود در بارۀ حقيقت تحقيق کنيم. در باره عدل الھی و مجازات و مکافات با ما سخن میگويند. ا ّما تفاوتھای اين دو کتاب چيست؟ قوانين آنھا در مورد نيازھای اجتماعی و فرھنگی و شرايط "ا ّمتی" که بر آنھا نازل شدهاند متفاوت میباشند .از آنجائی که جوامع در حال تغيير ھستند ،مقرراتی که بر آنھا حکومت میکنند نيز بايد تغيير يابند .چون طبيعت و ماھيّت انسان غيرقابل تغيير است ،تعاليم روحانی که اين طبيعت را ھدايت و راھنمائی میکند نيز تغيير ناپذير است. تفاوتھای بين اديان بزرگ به مقرراتی مانند ازدواج ،طالق ،دفن اموات ،روزھای تعطيل ،روزھای متبّرکۀ مذھبی ،حالل و حرام بودن موا ّد خوراکی ،نحوۀ لباس پوشيدن ،پوشاندن موی سر و غيره مربوط
فصل :٢کمال نقشۀ الھی
٣١
است .اين مقررات اساس دين نيست .آيا خداوند ما را مردود میشمرد اگر مثالً بجای جمعه يکشنبه تعطيل کنيم؟ به آيۀ ذيل توجّه کنيد: اح فِي َما طَ ِع ُمواَ ...و ّ سنِينَ . ت ُجنَ ٌ س َعلَى الﱠ ِذينَ آ َمنُو ْا َو َع ِملُو ْا ال ﱠ لَ ْي َ ﷲُ يُ ِح ﱡب ا ْل ُم ْح ِ صالِ َحا ِ بر كسانى كه ايمان آورده و كارھاى شايسته كردهاند گناھى در آنچه خوردهاند نيست...خدا نيكوكاران را سوره مائده ) ،(۵آيه ٩٣ دوست مىدارد.
و ا ّما ارزشھای روحانی چطور؟ مثالً يک مسلمان نادرست و يک مسيحی درستکار را با ھم مقايسه کنيد. کدام يک شريف ترند؟ البته مسيحی درستکار .او به آنچه ايمان دارد عمل میکند ،ولی مسلمان نادرست رياکار است .او نمیتواند در عين حال ھم خود را مسلمان بداند و ھم رياکار باشد. ھمچنين يک زن مسلمان حجاب دار و بی عفّت را با يک زن يھودی عفيف مقايسه کنيد .کدام يک نزد خدا مقبول ترند؟ دينداری ما بسته به لباسی که میپوشيم نيست ،به اخالق و رفتار ما مربوط است .خشونت، بيرحمی و جنگ از مردمی سرمیزند که به ظاھر احکام توجّه دارند و از روح آن غافلند. ِ تفاوت بين يک مسلمان خوب ،يک مسيحی خوب و يک يھودی خوب چيست؟ تفاوت بين يک مسلمان متوسط ،يک مسيحی متوسط و يک يھودی متوسط چيست؟ تفاوت بين يک مسلمان بد ،يک مسيحی بد و يک يھودی بد چيست؟ آيا واقعا ً تفاوتی بين آنھا وجود دارد؟ در ھر يک از اين موارد ،آنھا مانند ھمند .به آنچه قرآن به ما میآموزد توجّه کنيد: صالِحا ً فَلَ ُھ ْم أَ ْج ُر ُھ ْم صابِئِينَ َمنْ آ َمنَ بِا ﱠ ِ َوا ْليَ ْو ِم صا َرى َوال ﱠ اآلخ ِر َو َع ِم َل َ إِنﱠ الﱠ ِذينَ آ َمنُو ْا َوالﱠ ِذينَ ھَادُو ْا َوالنﱠ َ ِ ِعن َد َربﱢ ِھ ْم َوالَ َخ ْوفٌ َعلَ ْي ِھ ْم َوالَ ُھ ْم يَ ْح َزنُونَ . كسانى كه )به پيامبر اسالم( ايمان آوردهاند ،و كسانى كه به آئين يھود گرويدند و نصارى و صابئان )پيروان يحيى( ھر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند ،و عمل صالح انجام دھند ،پاداششان نزد پروردگارشان سوره بقره ) ،(٢آيه ٦٢ مسلم است؛ و ھيچگونه ترس و اندوھى براى آنھا نيست.
اصول دين تغييرناپذير است: سى أَنْ أَقِي ُموا َ وحا َوالﱠ ِذي أَ ْو َح ْينَا إِلَ ْي َك َو َما َو ﱠ ﱢين َما َو ﱠ سى َو ِعي َ ص ْينَا بِ ِه إِ ْب َرا ِھي َم َو ُمو َ صى بِ ِه نُ ً ش َر َع لَ ُكم ﱢمنَ الد ِ الدﱢينَ َو َال تَتَفَ ﱠرقُوا فِي ِه. آيينى را براى شما تشريع كرد كه به نوح توصيه كرده بود; و آنچه را بر تو وحى فرستاديم و به ابراھيم و موسى و عيسى سفارش كرديم اين بود كه :دين را برپا داريد و در آن تفرقه ايجاد نكنيد! سوره شورا ) ،(٤٢آيه ١٣
دين ھرگز مشکلی ايجاد نمی کند .انسانھا مشکل آفرين اند ،يعنی مردم خودخواه و حسودی که اديان بزرگ الھی را از ھم جدا میدانند و آنھا را به قطعاتی تقسيم میکنند و مدعی ھستند که:
٣٢
مح ّمد :خاتَم انبياء
صا ِدقِينَ . ارى تِ ْل َك أَ َمانِيﱡ ُھ ْم قُ ْل ھَاتُو ْا بُ ْرھَانَ ُك ْم إِن ُكنتُ ْم َ ص َ َوقَالُو ْا لَن يَد ُْخ َل ا ْل َجنﱠةَ إِالﱠ َمن َكانَ ھُوداً أَ ْو نَ َ آنھا گفتند" :ھيچ كس ،جز يھود يا نصارى ،ھرگز داخل بھشت نخواھد شد ".اين آرزوى آنھاست! بگو: سوره بقره ) ،(٢آيه ١١١ "اگر راست مىگوييد ،دليل خود را )بر اين موضوع( بياوريد!"
خداوند به يھوديان و مسيحيان کوته نظر که مدعی بودند که فقط آنھا سزاوار بھشت ھستند چنين پاسخ ميدھد: سنٌ فَلَهُ أَ ْج ُرهُ ِعن َد َربﱢ ِه َوالَ َخ ْوفٌ َعلَ ْي ِھ ْم َوالَ ُھ ْم يَ ْح َزنُونَ . بَلَى َمنْ أَ ْ سلَ َم َو ْج َھهُ ِ ّ ِ َوھ َُو ُم ْح ِ آرى ،ھر کس خود را تسليم خدا كند و نيكوكار باشد ،پاداش او نزد پروردگارش ثابت است؛ نه ترسى بر آنھاست و نه غمگين مىشوند) .بنابر اين ،بھشت خدا در انحصار ھيچ گروھى نيست(. سوره بقره ) ،(٢آيه ١١٢
ديدگاه تاريخی و عملی حال بھتر است "اصل خاتميّت" را از ديدگاه تاريخی ،اجتماعی و عملی مورد بررسی قرار دھيم .قافله ت ّمدن تا زمان رسول اکرم به کندی پيشرفت مینمود ،ولی در طی آن زمان خداوند پيامبرانی تقريبا ً به فاصله ھر ٦٠٠سال فرستاد .ھر يک از آنھا دستورات جديدی برای بشر آورد .ميزان پيشرفت تمدن در طی قرنھا درھمان سطح باقی ماند .سپس در اواخر قرن ھيجدھم جھان شاھد تغيير و تح ّوالت به ميزانی بود که تا آن زمان سابقه نداشت .از آن زمان به بعد تغييرات سرعت پيدا کرد بطوريکه نمیتوان پيش بينی نمود که در آينده چه خواھد شد .تصّور کنيد که جھان از زمان حضرت مح ّمد تا کنون چقدر تغيير کرده، زمانی که داشتن کنيز يعنی زنان برده در بين اعراب بدوی عربستان آنچنان معمول و مرسوم بود که قرآن آن را نسخ ننمود .در قرآن اشاراتی به اين زنان شده است ،ولی از مردانی که مالک اين بردگان ھستند خواسته نشده که آنھا را آزاد سازند ) قرآن آيات ٣٣:۵۵؛ ٢:٢٢١؛ ٢٣:٦؛ ٢٤:٣٣, ۵٨؛ .(٧٠:٣٠در واقع برده داری تا نيمۀ قرن نوزدھم در سراسر جھان قانونی بود .در زمان ما برده داری حتّی در کشورھای اسالمی که سعی دارند از قرآن کامالً پيروی کنند غير قانونی است. ھمچنين به مجازاتی که برای دزد تعيين شده توجّه کنيد ) .(۵:٣٨آيا کشورھای اسالمی اين حکم قرآن را اجراء میکنند؟ مجازاتی که برای زنا تعيين شده )قرآن آيۀ (٢٤:٢آيا اجراء میشود ؟ بھتر است چند تعليم اجتماعی ديگر قرآن را که منسوخ شده مورد بررسی قرار دھيم .يکی از ستونھای ت ّمدن و اقتصاد امروز جھان بانکداری است .بانکداری در کشورھای اسالمی بھمان اندازه است که در کشورھای مسيحی .ولی قرآن بھره گرفتن و بھره دادن برای قرض يا سرمايه گذاری را ممنوع کرده است ) .(٢:٢٧۵چند ھمسری که در قرآن مجاز است نيز در بسياری از کشورھای اسالمی ترک شده يا در حال ترک شدن است .اگر بعضی از احکام قرآن در زمان ما منسوخ شده ،چگونه اين کتاب میتواند نيازھای اجتماعی نسلھای آينده را برای ھزاران سال برآورده سازد؟
فصل :٢کمال نقشۀ الھی
٣٣
تغيير و تبديل يکی از ويژگیھای اصلی کمال است .در قرآن احکام در مورد مسکرات از ستودن به ممنوعيّت تغيير پيدا میکند ،اولين اشاره مربوط به سالھای اوليّۀ اسالم در مکه میباشد ..." :به تو ميوه و خرما و انگور دادهايم که از آن میتوانی خوراکی خوب و مسکر بدست آوری" .بعد از آنکه رسول اکرم در مدينه اقامت گزيد ،اين دستور به اين صورت تغيير داده شد" :از تو راجع به مسکرات و قمار سئوال میکنند ،بگو که اين ھر دو زيان آورند و فوائدی نيز دارند ولی زيان آنھا زيادتر است" .در آخرين آيه در بارۀ اين موضوع ،تغييرات بيشتری مالحظه میشود" :مسکرات ...دست آورد شيطان و نجس است ،ب ّکلی از آن دوری کنيد" .فضل الّرحمن ،پژوھشگر معروف پاکستانی ،در بارۀ اين نقض احکام چنين توضيح میدھد" :مصرف الکل ظاھراً در سالھای اوليه بطور آشکار جايز شمرده میشد .بعد نماز خواندن در ١ ھنگام مستی ممنوع شد ...نھايتا ً ممنوعيّت کامل اعالم گرديد".
آيات قرآن در بارۀ تغيير قانون مرتبط به مشروبات الکلی: سنًا إِنﱠ فِي َذلِكَ آليَةً لﱢقَ ْو ٍم يَ ْعقِلُونَ . س َك ًرا َو ِر ْزقًا َح َ ب تَت ِﱠخ ُذونَ ِم ْنهُ َ يل َواألَ ْعنَا ِ َو ِمن ثَ َم َرا ِ ت النﱠ ِخ ِ و از ميوه درختان خرما و انگور ،مشروبات الکلی و خوراكى نيكو براى خود مى گيريد .قطعا در اين]ھا[ براى مردمى كه تعقل مىكنند نشانهاى است. سوره نحل ) ،(١٦آيه ٦٧ س َوإِ ْث ُم ُھ َمآ أَ ْكبَ ُر ِمن نﱠ ْف ِع ِھ َما. يَ ْ سأَلُونَكَ ع َِن ا ْل َخ ْم ِر َوا ْل َم ْي ِ س ِر قُ ْل فِي ِھ َما إِ ْث ٌم َكبِي ٌر َو َمنَافِ ُع لِلنﱠا ِ در باره شراب و قمار از تو سؤال مىكنند ،بگو" :در آنھا گناه و زيان بزرگى است؛ و منافعى براى مردم سوره بقره ) ،(٢آيه ٢١٩ در بردارد؛ )ولى( گناه آنھا از نفعشان بيشتر است". اجتَنِبُوهُ لَ َعلﱠ ُك ْم تُ ْفلِ ُحونَ . س ﱢمنْ َع َم ِل ال ﱠ ان فَ ْ س ُرِ ...ر ْج ٌ يَا أَ ﱡي َھا الﱠ ِذينَ آ َمنُو ْا إِنﱠ َما ا ْل َخ ْم ُر َوا ْل َم ْي ِ ش ْيطَ ِ اى كسانى كه ايمان آوردهايد شراب و قمار...از عمل شيطانند پس از آنھا دورى گزينيد .باشد كه رستگار سوره مائده ) ،(۵آيه ٩٠ شويد.
قرآن خود شھادت میدھد که انطباق با شرايط جديد جزئی از نقشۀ کلی الھی است. َوإِ َذا بَ ﱠد ْلنَا آيَةً ﱠم َكانَ آيَ ٍة َو ّ ﷲُ أَ ْعلَ ُم بِ َما يُنَ ﱢز ُل. و چون حكمى را به جاى حكم ديگر بياوريم .خدا به آنچه به تدريج نازل مىكند داناتر است. سوره نحل ) ،(١٦آيه ١٠١
ت ِب َخ ْي ٍر ﱢم ْن َھا أَ ْو ِم ْثلِ َھا أَلَ ْم تَ ْعلَ ْم أَنﱠ ّ ﷲَ َعلَ َى ُك ﱢل ش َْي ٍء قَ ِدي ٌر. َما نَن َ نس َھا نَأْ ِ س ْخ ِمنْ آيَ ٍة أَ ْو نُ ِ ھر حكمى را نسخ كنيم ،و يا نسخ آن را به تأخير اندازيم ،بھتر از آن ،يا ھمانند آن را مىآوريم .آيا نمىدانستى كه خداوند بر ھر چيز توانا است؟ سوره بقره ) ،(٢آيه ١٠٦
چرا خداوند بعضی از احکام خود را لغو میکند؟ چرا بعضی از آياتش منسوخ شده ؟ عبدﷲ يوسفعلی، پژوھشگر معروف مسلمان ،به اين پرسشھا چنين پاسخ میگويد: منظور از اين تغيير و تح ّول چيست؟ اگر با ديدی کلّی بنگريم به اين معنا است که پيام خداوند در زمانھای مختلف ھمواره يکسان است ولی شکل و ظاھر آن ممکن است بر طبق نيازھا و مقتضيات زمان فرق کند. اين پيام به حضرت موسی و سپس به حضرت مسيح و بعد به حضرت مح ّمد داده شده و در ھر بار شکل و ٢ ظاھری متفاوت داشت...
مح ّمد :خاتَم انبياء
٣٤
تغيير و تح ّول جھان را تا ھزار سال ديگر نمیتوان تص ّور نمود ،چه رسد به ميليونھا سال ديگر. ارتباط روحانی ما افراد بشر با خدا را در نظر بگيريد .کسانی که يکديگر را دوست دارند با ھم صحبت میکنند .اگر خداوند جوھر و منشأ محبّت است ،چگونه میتوان تص ّور نمود که ديگرھرگز پيامبری برای مخلوقات خود که به آنھا عشق میورزد نفرستد ،مخلوقاتی که بی اندازه به او نياز دارند و شديداً به او متکی اند .تعداد انسانھائی که در آينده طی قرون و اعضار متمادی در کرۀ زمين زندگی خواھند کرد را تص ّور کنيد .آيا آنھا نياز ندارند که پيامی از خالق خود بگيرند؟ بعد از گذشت يک ميليون يا يک ميليارد سال ،آيا خداوند سخنی برای آنھا ندارد؟ چه ھدف يا حکمتی در اين سکوت نھفته است؟ چقدر با اشتياق ما منتظر وصول نامه ای از عزيزان خود ھستيم؟ ارتباط با خدا يکی از عالیترين مواھب الھی برای ما است .چرا بايد او ما را از اين موھبت محروم سازد؟ باين ترتيب از نظر عملی ،اجتماعی ،و منطقی مالحظه میشود که "عقيده خاتميّت" به معنای پايان يافتن ظھور پيامبران ابداً معقول نيست: داللت بر اين دارد که نقشه يا نظام اصلی خداوند کامل نبوده ،چه که سنّت خود را در قرن ھفتم ميالدی تغيير داده است. ھمانطور که جھان تغيير میکند ،قوانين و تعاليم اجتماعی که بر زندگی مردم حاکم است نيز بايد تغيير کند. از خداوند مھربان بعيد است که رابطۀ خود را با مخلوقات متفّکر خود که از روی عشق و محبّت آنھا را آفريده است ،متوقف سازد. فصل بعد نشان میدھد که چطور علمای دينی بدون استدالل و توجيه ،معنای "پايان بخشيدن" از لقب "خاتم النبيين" استباط نمودهاند.
٣ ين" " َخاتَ َم النﱠبِيﱢ َ معنی واقعی اين عنوان چيست؟ برخالف آنچه که بيشتر مسلمانان معتقدند ،قرآن بھيچوجه باب علم و ظھور جديد الھی را به روی بشر نمیبندد و مھر نمیکند .در واقع قرآن درست عکس آن عمل میکند .قبل از بررسی آياتی که آمدن پيامبران جديدی از طرف خداوند را پيش گوئی میکند ،بھتر است ابتدا معنی واقعی کلمۀ "خاتم" را در اين فصل روشن سازيم ،بھتر است اول ببينيم چگونه و چرا اين کلمه از طرف بسياری از مؤمنين و برای قرنھا اشتباه درک شده و سوء تعبير گرديده است. در مطالعۀ اين موضوع ،قدم اول اينست که تدابيری را که مفسّرين اسالمی بکار گرفتهاند تا از کلمۀ "خاتم" معنی مورد نظر خود يعنی "پايان" را استنتاج نمايند ،روشن سازيم .قدرت اقتدار آميزی که علمای دين از ميان ھزاران کلمۀ ديگر قرآن ،به اين يک کلمه بخشيدهاند در پرتو نور دانش و معرفت تقليل می يابد. کلمۀ "خاتم" ھم در عربی و ھم در انگليسی ) (Sealبه سه صورت بکار برده میشود :اسم ،صفت ،و فعل که ھر يک را در اينجا مورد مطالعه قرار میدھيم "خاتَم" به عنوان فعل ھنگامی که مفھوم "بستن" برای جمله مناسب باشد ،کلمۀ "خاتَم" ) ُمھر کردن( میتواند معنی بستن را برساند مانند ُمھر کردن پاکت ،بطری ،لوله ،حتی دھان کسی را ،مثالً میتوان گفت "من دھان خواھرم را ُمھر کردم" ،ولی نمیتوان گفت "من خواھرم را ُمھر کردم ".ھمينطور مصطلح است که بگوئيم "خداوند ذھن و قلب کسانی که لياقت مشاھدۀ عظمت او را ندارند ُمھر میکند" ،ولی مصطلح نيست که گفته شود "خداوند يک پيامبر را مھر میکند ".قرآن غالبا ً کلمۀ "خاتم" را به حالت فعل بکار میبرد ،ولی استعمال
مح ّمد :خاتَم انبياء
٣٦
آن ھميشه با مفھوم "بستن" سازگاری دارد و اکثراً به مردمی اشاره میکند که لياقت دريافت موھبت ھدايت الھی را ندارند: ا ْليَ ْو َم نَ ْختِ ُم َعلَى أَ ْف َوا ِھ ِھ ْم. امروز بر دھانشان مھر مىنھيم.
سوره يس ) ،(٣٦آيه ٦۵
َختَ َم ّ صا ِر ِھ ْم ِغشَا َوةٌ. س ْم ِع ِھ ْم َو َعلَى أَ ْب َ ﷲُ َعلَى قُلُوبِھ ْم َو َعلَى َ خدا بر دلھا و گوشھاى آنان ُمھر نھاده ،و بر چشمھايشان پردهاى افكنده شده.
سوره بقره ) ،(٢آيه ٧
بکار بردن کلمه خاتم در مقام فعل برای رساندن مفھوم بستن و محرمانه بودن در کتاب مقدس نيز ديده میشود: ا ّما تو ای دانيال كالم را مخفی دار و كتاب را تا زمان آخر ُمھر كن. دانيال ،فصل ،١٢آيه ٤ ھمچنين مکاشفات يوحنّا ،فصل ،٢٢آيه ١٠
"خاتَم" به عنوان صفت کلمۀ "خاتم" به عنوان صفت نيز بکار برده میشود ،مانند "شراب مختوم" )شراب مھر و موم شده( )قرآن (٨٣:٢٨يا "بطر شراب مختوم" .باز کلمۀ "خاتم" در مقام صفت ممکن است معنی بستن را برساند، بشرط آنکه با مفھوم جمله سازگاری داشته باشد .میتوانيم بگوئيم "پاکت مختوم" )پاکت مھر شده(" ،بطر مختوم" )بطر مھر شده( يا "دھان مھر شده "،اما نمیتوان گفت "کودک مھر شده" يا "پدر مھرشده "،اين نوع استعمال مصطلح نيست. اغلب کلمۀ "مختوم" به عنوان صفت به مالکيّت ،اختيارات و حفاظت اشاره دارد" .يک مدرک مختوم" )مھرشده( بمعنی يک مدرک تمام شده نيست ،بلکه مدرکی است حاوی اختيارات شخصی که مھر تأييدش را بر آن نھاده است .در اين مورد "خاتم" يا مھر تقريبا ً با امضاء برابر است .بدالئل ذيل يک شرکت "مھر" يا "عالمت رسمی" خود را بر بطر شراب میگذارد: که نشان دھد شراب ساخت کدام شرکت است که انحصاری و ممتاز بودن شراب را نشان دھد که شراب را نگاھداری و حفظ کند و ثابت نمايد که بطر باز نشده و شراب اصيل است دو بطر شراب را در نظر بگيريد که ھر دو در بسته است ،يکی با مھر و ديگری بدون مھر .شرابی که مھر شده است ارزش بيشتری دارد ،چون "عالمت رسمی" شرکت مربوطه را دارد .بعالوه مھر نشانۀ آن است که ھيچکس اين بطر را باز نکرده است. ما نمیتوانيم يک بطر شراب را با مھر ببنديم ،میتوانيم با چوب پنبه ببنديم و مھر را روی چوب پنبه بگذاريم که حفاظت محتويات آن را ضمانت نمائيم .در آمريکا سازمانی وجود دارد که محصوالت مختلف را آزمايش میکند .اگر محصولی با موازين خاص تطبيق داشته باشد ،برچسب معروف مھر تأييد
فصل " :٣خَ اتَ َم النﱠبِيﱢينَ ":معنی واقعی اين عنوان چيست؟
٣٧
مرغوبيت بر آن زده میشود .ا ّما چون مفھوم بستن با بطر سازگاری دارد ،صفت "مھرشده" میتواند مفھوم بستن را نيز برساند.
خاتَم به عنوان اسم حال به سومين مورد استفادۀ کلمۀ خاتم يعنی به عنوان اسم آنطور که در مورد حضرت مح ّمد به عنوان خاتم انبياء بکار برده شده میپردازيم .آيا کلمۀ خاتم در مقام اسم به معنی "پايان دادن" است؟ بھيچوجه مگر آنکه ما با تصورات خود چنين معنائی استنتاج کنيم .بکار بردن کلمۀ "خاتم" در مورد انسان نه مرسوم و مصطلح است و نه معنا دارد .مثالً اگر شما بگوئيد "من خاتم برادرم ھستم" اين جمله چه معنائی میدھد؟ شنوگان از اين جمله چه استنباط میکنند؟ آيا میتوان بيان شما را چنين تفسير نمود که شما آخرين برادر ھستيد و بعد از شما برادری متّولد نخواھد شد .اگر بگوئيد که "من خاتم ھمسايگان خود ھستم" به چه معنا خواھد بود؟ آيا به اين معنا است که شما آخرين ھمسايه ھستيد؟ بنابراين کلمۀ "خاتم" به عنوان اسم چه مفھمومی را میرساند .مفاھيم مالکيّت ،پذيرش ،حفاظت و اختيارات را میرساند" .خاتم" به عنوان اسم به معنی يک "عالمت رسمی" است که برای م ّشخص ساختن شخص يا نھاد خاصی بکار برده میشود .در واقع معادل امضاء است" .خاتم" به عنوان اسم آنطور که در مقام فعل عمل میکند به عملی داللت ندارد .بلکه بيشتر مفھوم موافقت و تأييد را میرساند. آيه ذيل از کتاب مق ّدس را در نظر بگيريد ،جائی که "خاتم" به عنوان اسم بکار برده شده است: زيرا خدای پدر بر او ]عيسی[ ُمھر ]تصويب[ زده است.
يوحنّا ،فصل ،٦آيه ٢٧
تعاريف ذيل از دو کتاب لغت تفاوت بين معنی "خاتم" به عنوان اسم )آنطور که در ارتباط با رسول اکرم بکار برده شده است( و به عنوان فعل را نشان میدھد. "خاتَم" به عنوان فعل— که در مورد رسول اکرم بکار برده نشده است کتاب لغت معانی ذيل را ارئه میدھد: .١بستن يک مدخل ،بستن يک پاکت. .٢عالمت زدن به يک سند با مھر ،مثالً :معاھده توسط دو دولت امضاء و مھر شد. .٣محکم بستن ،کامالً بستن. "خاتم" به عنوان اسم— که در مورد رسول اکرم بکار برده شده است معانی ذيل در کتاب لغت آمده است:
مح ّمد :خاتَم انبياء
٣٨
.١عالمت رسمی ،عالمتی که طرحی مخصوص دارد و اختيارات يک شخص يا يک مؤسسه را میرساند .مثال :يک کتاب به مھر رياست جمھوری ممھور شد. .٢طرحی نقش شده روی قطعۀ موم يا مادۀ نرم ديگری که مالکيّت و اختيارات را نشان دھد .مھر اياالت متحّده بر روی مدارک مھّم دولتی ديده میشود. در قرآن کلمۀ "خاتم" فقط به صورت اسم در مورد رسول اکرم بکار برده است؟ صرفا ً بيان میدارد که آن حضرت "خاتم انبياء ھستند": سو َل ﱠ ﷲِ َو َخاتَ َم النﱠبِيﱢينَ . ﱠر ُ رسول خدا و ختم كننده و آخرين پيامبران است.
سوره احزاب ) ،(٣٣آيه ٤٠
اين اظھار که حضرت محمد "خاتم انبياء" است مانند آنست که گفته شود آن حضرت "امضاء رسمی" پيامبران الھی است .اين گونه بکار بردن کلمه "خاتم" به ھيچ نوع عملی اشاره ندارد .بھيچوجه بيان نمیدارد که ظھور آن حضرت عملکردی داشته و فرايند مستّمری را تغيير داده است .قرآن بھيچوجه اشاره ندارد به اينکه ظھور حضرت مح ّمد ظھور پی در پی پيامبران الھی را در آينده خاتمه داده )فعل( يا پايان بخشيده است ،بلکه فقط عنوانی به آن حضرت داده است. بکار بردن کلمۀ "خاتم" به عنوان اسم در ارتباط با افراد بشر مصطلح نيست .ا ّما ھمانطور که میدانيم کالم خداوند گاھی بصورت نمادين يا با زبان استعاره میباشد و به اين حالت است که اين عنوان در مورد رسول اکرم بکار رفته است. از آنجائی که "خاتم" )به معنی مھر( و "امضاء رسمی" برای يک منظور بکار برده میشود ،بھتر است سعی کنيم آنھا را جايگزين ھم سازيم .اين جايگزينی به ما کمک میکند تا در مورد چگونگی کاربرد اين عنوان برای آن حضرت واقعبينتر باشيم: مح ّمد...رسول خدا و "امضاء رسمی" پيامبران است.
]با ت ّوجه به معنی آيۀ فوق )[(٣٣:٤٠
اگر "خاتم" در مقام اسم معنی "پايان" را نمیرساند ،چگونه علمای اسالمی چنين معنائی از آن استنباط کردهاند؟ آنھا برای رسيدن به ھدف خود به دو روش مش ّخص که بر اساس "اصل تداعی معانی" تکيه دارد ،متوسل شدهاند .حال بھتر است اين دو روش را بررسی کنيم اولين روشی که مفسرّين اسالمی بکار میبرند جايگزين کردن معنای "خاتم" به عنوان اسم )يعنی امضاء( با معنای فعل )يعنی بستن و پايان دادن( میباشد .يوسف علی ،مفسّر و مترجم معروف قرآن ،از اين روش استفاده کرده است .وی مینويسد: "ھنگامی که يک سند مھر میشود ،آن سند کامل است و نمیتوان چيزی بر آن افزود ...حضرت مح ّمد ١ سلسلۀ طوالنی پيامبران را پايان داد".
فصل " :٣خَ اتَ َم النﱠبِيﱢينَ ":معنی واقعی اين عنوان چيست؟
٣٩
بطوريکه مالحظه میگردد يوسف علی معنای کلمۀ "خاتم" را به عنوان اسم )امضاء( با معنای آن به عنوان فعل )پايان دادن( عوض کرده است .او میگويد "ھنگامی که يک سند مھر میشود"]يک فعل[. قرآن نمیگويد که حضرت محم ّد ظھور پيامبران را ختم کرد يا پايان داد ،فقط آن حضرت را يک خاتم )مھر( میخواند و لقب افتخار آميزی به ايشان میدھد .بطوريکه مالحظه میشود يوسف علی با بھره گرفتن از "اصل تداعی معانی" معنائی که میخواسته استنباط نموده است .ما در ذھن خود معنای "خاتم" را به عنوان فعل با معنای اين کلمه به عنوان اسم عوض میکنيم ،ھرچند که کامالً دو معنای جداگانه دارند .از آنجائی که بسياری از مؤمنين اين نوع استدالل را پذيرفتهاند ،بنابراين نشان میدھد که اين روش کامالً م ّؤثر بوده است. روش دوم که علمای دينی اسالمی برای استنباط معنای "پايان" از کلمۀ "خاتم" بکار بردهاند اينست که به محّل آن در يک سند اشاره میکنند .اين روش نيز مبتنی است بر اصل "تداعی معانی" .علمای دينی میگويند که چون محّل مھر )يا امضاء( در پايان سند است ،بنابراين رسول اکرم توالی طوالنی پيامبران را خاتمه داده است .مح ّمد اسد ،يکی ديگر از علمای اسالمی و مفسرّين قرآن اين روش را ترجيح میدھد، وی مینويسد: حضرت محم ّد آخرين پيامبران بود ھمانگونه که يک مھر عالمت پايان يک سند است...
٢
اينجا نيز مفسّر با مرتبط ساختن کلمۀ "خاتم" با محّل مربوطۀ آن ،معنائی که میخواسته اراده نموده است. استدالل فوق از چند نظر ناقص است: ھدف اصلی از گذاشتن يک مھر در زير يک سند اين نيست که سند تمام شده است ،بلکه ھدف تأييد اصالت آن است. مھر ھميشه در پايان سند گذاشته نمیشود ،گاھی کنار يا باالی سند مھر میشود! اگر به چند نامۀ قديمی مھر شده دقّت نمائيد ،مالحظه میکنيد که مھر در جاھای مختلف نامه ديده میشود. يک نويسنده ممکن است نامهای را تمام کند و مھر نمايد ،ولی ھميشه میتواند نامۀ جديدی بنويسد. آنچه که باعث میشود اين دو روش يا استدالل موفّق شود اينست که :نتيجه استنباط شده آن چيزی است که مردم دوست دارند بشنوند .مؤمنين ھر دينی مايلند که به آنھا گفته شود ا ّمتی مخصوص ھستند و دينشان استثنائی است .متأسفانه ھمۀ ما تا ح ّدی به اين ضعف بشری مبتال ھستيم .پيشگوئی ذيل در مورد پيروان ھمۀ اديان صادق است: زمانی خواھد آمد که آدميان به تعليم درست گوش نخواھند داد ،بلکه از اميال خودشان پيروی می کنند و برای خود معلمين بيشتری جمع خواھند کرد تا نصايحی را که خود دوست دارند از زبان آنھا بشنوند. رساله دوم پولس به تيموتاؤس ،فصل ،٤آيه ٣
مح ّمد :خاتَم انبياء
٤٠
حال بھتر است آيۀ قرآن که عنوان "خاتم انبياء" به رسول اکرم اعطاء میکند را با دقّت بيشتری مورد مطالعه قرار دھيم: سو َل ﱠ ﷲِ َو َخاتَ َم النﱠبِيﱢينَ . ﱠما َكانَ ُم َح ﱠم ٌد أَبَا أَ َح ٍد ﱢمن ﱢر َجالِ ُك ْم َولَ ِكن ﱠر ُ محمد )ص( پدر ھيچ يك از مردان شما نبوده و نيست؛ ولى رسول خدا و ختمكننده و آخرين پيامبران است. سوره احزاب ) ،(٣٣آيه ٤٠
آيۀ فوق دو مفھوم را در بارۀ رسول اکرم به ما میآموزد: اول نقشی را که از آن حضرت سلب گرديده مش ّخص میسازد. دوم آنکه دو نقشی را که آن حضرت دارا ھستند بيان میدارد. اين آيه ابتدا روشن میسازد که حضرت مح ّمد پدر ھيچيک از افراد بشر نيست .اين مفھوم با بسياری از آيات ديگر قرآن ھم آھنگی و سازگاری دارد که در آنھا خداوند به حضرت مح ّمد اعالم میدارد که مسئوليّت مشخصّی دارد و اينکه تنھا وظيفهاش رساندن پيام الھی است .آيۀ فوق اعالم میدارد که رابطۀ حضرت مح ّمد با ما رابطۀ پدر و فرزندی نيست .يک پدر مسئوليّتھای بسياری در قبال فرزندان خود دارد .اين مسئوليّتھا آن چيزی نيست که خداوند از پيامبران خود انتظار دارد .آيات ذيل اين نکته را تأييد مینمايد: ض ﱡل َعلَ ْي َھا َو َما أَنَاْ اس قَ ْد َجاء ُك ُم ا ْل َح ﱡ قُ ْل يَا أَيﱡ َھا النﱠ ُ س ِه َو َمن َ ض ﱠل فَإِنﱠ َما يَ ِ ق ِمن ﱠربﱢ ُك ْم فَ َم ِن ا ْھتَدَى فَإِنﱠ َما يَ ْھتَ ِدي لِنَ ْف ِ يل. َعلَ ْي ُكم بِ َو ِك ٍ بگو اى مردم حق از جانب پروردگارتان براى شما آمده است پس ھر كه ھدايتيابد به سود خويش ھدايت مىيابد و ھر كه گمراه گردد به زيان خود گمراه مىشود و من بر شما نگھبان نيستم.
سوره يونس ) ،(١٠آيه ١٠٨
يل. َو َما أَنتَ َعلَ ْي ِھم بِ َو ِك ٍ و تو مامور اجبار آنھا به ھدايت نيستى.
سوره زمر ) ،(٣٩آيه ٤١
س ْلنَا َك َعلَ ْي ِھ ْم َحفِيظًا. فَ َما أَ ْر َ ما تو را ]مح ّمد[ حافظ آنان )و مامور اجبارشان( قرار ندادهايم.
سوره شورا ) ،(٤٢آيه ٤٨
سابِ َك َعلَ ْي ِھم ﱢمن ش َْي ٍء. سابِ ِھم ﱢمن ش َْي ٍء َو َما ِمنْ ِح َ َما َعلَ ْي َك ِمنْ ِح َ از حساب آنان چيزى بر عھده تو نيست و از حساب تو ]نيز[ چيزى بر عھده آنان نيست. سوره انعام ) ،(٦آيه ۵٢
ص ْي ِط ٍر. لﱠسْتَ َعلَ ْي ِھم بِ ُم َ تو سلطهگر بر آنان نيستى كه )بر ايمان( مجبورشان كنى.
سوره غاشيه ) ،(٨٨آيه ٢٢
ھمچنين سوره مائده ،آيه ٩٤؛ سوره انعام ،آيات ١٠٤و ١٠٧؛ سوره نساء ،آيه ٧٩؛ سوره انعام ،آيه ۵٢؛ سوره ھود ،آيه ٨٦
فصل " :٣خَ اتَ َم النﱠبِيﱢينَ ":معنی واقعی اين عنوان چيست؟
٤١
بعد از بيان اينکه حضرت مح ّمد نقش پدری ندارند ،خداوند دو نقش ديگر برای ايشان مش ّخص ساخته میفرمايند اولين نقش آن حضرت نقش پيامبر است ،پيامبری که پيام الھی را به بشر ابالغ میکند .آيات بسيار ديگری اين نکته را تأييد مینمايند: ول إِالﱠ ا ْلبَالَ ُ غ. ﱠما َعلَى ال ﱠر ُ س ِ بر پيامبر ]خدا وظيفهاى[ جز ابالغ ]رسالت[ نيست.
سوره مائده ) ،(۵آيه ٩٩
إِنْ َعلَ ْي َك إِ ﱠال ا ْلبَ َال ُ غ. وظيفۀ تو تنھا ابالغ رسالت است!
سوره شورا ) ،(٤٢آيه ٤٨
فَإِنﱠ َما َعلَ ْي َك ا ْلبَالَ ُ اب. س ُ غ َو َعلَ ْينَا ا ْل ِح َ جز اين نيست كه بر تو رساندن ]پيام[ است و بر ما حساب ]آنان[.
سوره رعد ) ،(١٣آيه ٤٠
فَإِن تَ َولﱠ ْو ْا فَإِنﱠ َما َعلَ ْي َك ا ْلبَالَ ُ غ ا ْل ُم ِبينُ . پس اگر رويگردان شوند بر تو فقط ابالغ آشكار است.
سوره نحل ) ،(١٦آيه ٨٢
س ِل إِالﱠ ا ْلبَال ُ غ ا ْل ُمبِينُ . فَ َھ ْل َعلَى ﱡ الر ُ آيا جز ابالغ آشكار بر پيامبران ]وظيفهاى[ است؟
سوره نحل ) ،(١٦آيه ٣۵ ھمچنين سوره مائده ) ،(۵آيه ٩٢؛ سوره بقره ) ،(٢آيه ٧٢
دومين نقشی که خداوند به رسول اکرم اعطاء فرمودهاند نقش تصديق کننده )مصّدق( است— يعنی کسی که مھر تأييد بر پيامبرانی که قبل از او آمدهاند میگذارد تا نشان دھد ھمۀ آنھا از طرف خداوند بودهاند .آياتی که اين مأموريّت را بر عھدۀ رسول اکرم و قرآن گذاشته است متعدد است و در سراسر اين کتاب مجيد ديده میشود: ص ﱢدقًا لﱢ َما بَيْنَ يَ َد ْي ِه... ب ُھ َو ا ْل َح ﱡ ق ُم َ َوالﱠ ِذي أَ ْو َح ْينَا إِلَ ْيكَ ِمنَ ا ْل ِكتَا ِ و آنچه از كتاب به تو وحى كرديم حق است و تصديقكننده و ھماھنگ با كتب پيش از آن... ق الﱠ ِذي بَيْنَ يَ َد ْي ِه. َص ِدي َ ...ت ْ ...تصديق آنچه ]از كتابھايى[ است كه پيش از آن بوده.
سوره فاطر ) ،(٣۵آيه ٣١ سوره يوسف ) ،(١٢آيه ١١١
ص ﱢدقًا لﱢ َما َم َع ُكم ﱢمن قَ ْب ِل... َاب آ ِمنُو ْا بِ َما نَ ﱠز ْلنَا ُم َ يَا أَ ﱡي َھا الﱠ ِذينَ أُوتُو ْا ا ْل ِكت َ اى كسانى كه به شما كتاب داده شده است به آنچه فرو فرستاديم و تصديقكننده ھمان چيزى است كه با سوره نساء ) ،(٤آيه ٤٧ شماست. نجي َل. َاب بِا ْل َح ﱢ ق ُم َ نَ ﱠز َل َعلَ ْيكَ ا ْل ِكت َ اإل ِ صدﱢقا ً لﱢ َما بَيْنَ يَ َد ْي ِه َوأَن َز َل الت ْﱠو َراةَ َو ِ اين كتاب را در حالى كه مؤيد آنچه ]از كتابھاى آسمانى[ پيش از خود مىباشد به حق ]و به تدريج[ بر تو سوره آل عمران ) ،(٣آيه ٣ نازل كرد و تورات و انجيل را. ھمچنين سوره انعام ،آيه ٩٢؛ سوره بقره ،آيه ٤١؛ سوره فاطر ،آيه ٣١؛ سوره مائده ،آيات ٤٨و ۵٩؛ سوره بقره ،آيه ٢٩
مح ّمد :خاتَم انبياء
٤٢
خداوند در ابتدای قرآن مسلمان را چنين تعريف میفرمايند: صالةَ َو ِم ﱠما َر َز ْقنَا ُھ ْم يُنفِقُونَ والﱠ ِذينَ يُؤْ ِمنُونَ بِ َما أُن ِز َل إِلَ ْي َك َو َما أُن ِز َل ِمن ب َويُقِي ُمونَ ال ﱠ الﱠ ِذينَ يُؤْ ِمنُونَ بِا ْل َغ ْي ِ اآلخ َر ِة ھُ ْم يُوقِنُونَ . قَ ْبلِكَ َوبِ ِ )پرھيزكاران( كسانى ھستند كه به غيب )آنچه از حس پوشيده و پنھان است( ايمان مىآورند ،و نماز را برپا مىدارند ،و از تمام نعمتھا و مواھبى كه به آنان روزى دادهايم ،انفاق مىكنند .و آنان كه به آنچه بر تو نازل شده ،و آنچه پيش از تو )بر پيامبران پيشين( نازل گرديده ،ايمان مىآورند ،و به رستاخيز يقين دارند. سوره بقره ) ،(٢آيات ٣-٤
ي أَن َز َل ِمن قَ ْب ُل. يَا أَ ﱡي َھا الﱠ ِذينَ آ َمنُو ْا آ ِمنُو ْا بِا ّ ِ َو َر ُ ب الﱠ ِذ َ سولِ ِهَ ...وا ْل ِكتَا ِ اى كسانى كه ايمان آوردهايد! به خدا و پيامبر او...و كتابھايى كه قبال نازل كرده بگرويد. سوره نساء ) ،(٤آيه ١٣٦
قرآن بيان میدارد که پيامبران ديگر نيز ھمين نقش را ايفاء کردهاند: سو ُل ﱠ ش ًرا ي ِمنَ الت ْﱠو َرا ِة َو ُمبَ ﱢ سى ابْنُ َم ْريَ َم يَا بَنِي إِ ْ ص ﱢدقًا لﱢ َما بَيْنَ يَ َد ﱠ س َرائِي َل إِنﱢي َر ُ ﷲِ إِلَ ْي ُكم ﱡم َ َوإِ ْذ قَا َل ِعي َ س ْح ٌر ﱡمبِينٌ . ول يَأْتِي ِمن بَ ْع ِدي ا ْ بِ َر ُ ت قَالُوا َھ َذا ِ س ُمهُ أَ ْح َم ُد فَلَ ﱠما َجاءھُم بِا ْلبَيﱢنَا ِ س ٍ و )به ياد آوريد( ھنگامى را كه عيسى بن مريم گفت" :اى بنى اسرائيل! من فرستاده خدا به سوى شما ھستم در حالى كه تصديقكننده كتابى كه قبل از من فرستاده شده ) تورات( مىباشم ،و بشارت دھنده به رسولى كه بعد از من مىآيد و نام او احمد است!" ھنگامى كه او ) احمد( با معجزات و داليل روشن به سراغ آنان آمد، سوره صف ) (٦١آيه ٦ گفتند" :اين سحرى است آشكار!" يل. ال ﱠر ُ اإل ْن ِج ِ سو َل النﱠبِ ﱠي األُ ﱢم ﱠي الﱠ ِذي يَ ِجدُونَهُ َم ْكتُوبًا ِعن َد ُھ ْم فِي الت ْﱠو َرا ِة َو ِ ...فرستاده پيامبر درس نخوانده كه ]نام[ او را نزد خود در تورات و انجيل نوشته مىيابند. سوره اعراف ) ،(٧آيه ١۵٧
ص ﱢدقًا نجي َل فِي ِه ُھدًى َونُو ٌر َو ُم َ سى ا ْب ِن َم ْريَ َم ُم َ َوقَفﱠ ْينَا َعلَى آثَا ِر ِھم بِ َعي َ اإل ِ ص ﱢدقًا لﱢ َما بَيْنَ يَ َد ْي ِه ِمنَ الت ْﱠو َرا ِة َوآتَ ْينَاهُ ِ لﱢ َما بَيْنَ يَ َد ْي ِه ِمنَ الت ْﱠو َرا ِة َو ُھدًى َو َم ْو ِعظَةً لﱢ ْل ُمتﱠقِينَ . و عيسى پسر مريم را به دنبال آنان ]پيامبران ديگر[ درآورديم در حالى كه تورات را كه پيش از او بود تصديق داشت و به او انجيل را عطا كرديم كه در آن ھدايت و نورى است و تصديق كننده تورات قبل از آن است و براى پرھيزگاران رھنمود و اندرزى است. سوره مائده ) ،(۵آيه ٤٦ ق... ص ﱢد ٌ سى إِ َما ًما َو َر ْح َمةً َو َھ َذا ِكت ٌ َو ِمن قَ ْبلِ ِه ِكت ُ َاب ﱡم َ َاب ُمو َ و پيش از آن ،كتاب موسى كه پيشوا و رحمت بود )نشانهھاى آن را بيان كرده( ،و اين كتاب ھماھنگ با سوره احقاف ) ،(٤٦آيه ١٢ نشانهھاى تورات است. ص ﱢدقًا لﱢ َما بَيْنَ يَ َد ْي ِه. سى ُم َ ِكتَابًا أُن ِز َل ِمن بَ ْع ِد ُمو َ كتابى كه بعد از موسى نازل شده ،ھماھنگ با نشانهھاى كتابھاى پيش از آن.
ھمچنين به آيۀ ذيل ت ّوجه کنيد:
سوره احقاف ) ،(٤٦آيه ٣٠
فصل " :٣خَ اتَ َم النﱠبِيﱢينَ ":معنی واقعی اين عنوان چيست؟
٤٣
صي َل ُك ﱠل َص ِدي َ ب َما َكانَ َح ِديثًا يُ ْفت ََرى َولَـ ِكن ت ْ لَقَ ْد َكانَ فِي قَ َ ق الﱠ ِذي بَيْنَ يَ َد ْي ِه َوتَ ْف ِ ص ِھ ْم ِع ْب َرةٌ ﱢألُ ْولِي األَ ْلبَا ِ ص ِ ش َْي ٍء َو ُھدًى َو َر ْح َمةً لﱢقَ ْو ٍم يُؤْ ِمنُونَ . به راستى در سرگذشت آنان براى خردمندان عبرتى است .سخنى نيست كه به دروغ ساخته شده باشد بلكه تصديق آنچه ]از كتابھايى[ است كه پيش از آن بوده و روشنگر ھر چيز است و براى مردمى كه ايمان مىآورند رھنمود و رحمتى است. سوره يوسف ) ،(١٢آيه ١١١
از داستانھای پيامبران گذشته چه درسی میآموزيم؟ مھّمترين درس اين است :ھر پيامبری که آمد مورد انکار مردم قرار گرفت ،چون مردم کلمهای از کتاب مق ّدس دين خود را برگرفته آن را سوء تعبير نموده در تفسير آن غلو نمودند و آن را به عنوان سالح انکار در مقابل پيامبر جديد بکار بردند. ستَ ْكبَ ْرتُ ْم فَفَ ِريقا ً َك ﱠذ ْبتُ ْم َوفَ ِريقا ً تَ ْقتُلُونَ . س ُك ُم ا ْ سو ٌل بِ َما الَ تَ ْھ َوى أَنفُ ُ أَفَ ُكلﱠ َما َجاء ُك ْم َر ُ آيا چنين نيست كه ھر زمان ،پيامبرى چيزى بر خالف ھواى نفس شما آورد ،در برابر او تكبر كرديد )و از ايمان آوردن به او خوددارى نموديد( ،پس عدهاى را تكذيب كرده ،و جمعى را به قتل رسانديد؟ سوره بقره ) ،(٢آيه ٨٧؛ ھمچنين سوره حج ) ،(٢٢آيات ٣و ٨؛ سوره انبياء ) ،(٢١آيه ٢
ادامۀ ظھورات متناوب پيامبران— يعنی ظھور تدريجی حقايق روحانی— بر پيمان و ميثاقی استوار است که شايد بزرگترين ميثاق خداوند است .آيۀ ذيل از قرآن کريم )سورۀ آل عمران آيۀ (٨١اين ميثاق را بصورت مکالمهای بين خداوند و پيامبرانش توصيف میکند: َوإِ ْذ أَ َخ َذ ّ ق لﱢ َما َم َع ُك ْم لَتُؤْ ِمنُنﱠ بِ ِه ص ﱢد ٌ ﷲُ ِميثَا َ ب َو ِح ْك َم ٍة ثُ ﱠم َجاء ُك ْم َر ُ سو ٌل ﱡم َ ق النﱠبِيﱢيْنَ لَ َما آتَ ْيتُ ُكم ﱢمن ِكتَا ٍ ش َھدُو ْا َوأَنَاْ َم َع ُكم ﱢمنَ الشﱠا ِھ ِدينَ . ص ِري قَالُو ْا أَ ْق َر ْرنَا قَا َل فَا ْ ص ُرنﱠهُ قَا َل أَأَ ْق َر ْرتُ ْم َوأَ َخ ْذتُ ْم َعلَى َذلِ ُك ْم إِ ْ َولَتَن ُ و ]ياد كن[ ھنگامى را كه خداوند از پيامبران پيمان گرفت كه ھر گاه به شما كتاب و حكمتى دادم سپس شما را فرستادهاى آمد كه آنچه را با شماست تصديق كرد البته به او ايمان بياوريد و حتما ياريش كنيد آنگاه فرمود آيا اقرار كرديد و در اين باره پيمانم را پذيرفتيد گفتند آرى اقرار كرديم فرمود پس گواه باشيد و من با سوره آل عمران ) ،(٣آيه ٨١ شما از گواھانم.
ترجمۀ اين آيه به صورت مکالمه چنين است: و ھنگامی که خداوند ميثاقی با پيامبران بست ]فرمود[: وعدۀ خداوند و انتظارات او:
من به شما کتاب و حکمت میدھم ،سپس پيامبری ]حضرت مح ّمد[ ظاھر میشود که آنچه را از قبل آمده تأييد کند .شما بايد به او ايمان آوريد و از او حمايت نماييد .آيا پيمان مرا در اين موضوع تأييد و تصديق مینماييد؟
جواب پيامبران:
ما اين پيمان را تصديق مینمائيم.
خداوند:
شھادت دھيد که من با شما ھستم و به عنوان يکی از شھادت دھندگان با شما خواھم بود.
سپس در سه آيۀ بعد ،خداوند يگانگی ھمۀ پيامبرانی را که فرستاده يا ملھم شدند اعالم میدارد:
مح ّمد :خاتَم انبياء
٤٤
سى س َح َ وب َواألَ ْ اعي َل َوإِ ْ قُ ْل آ َمنﱠا بِا ّ ِ َو َما أُن ِز َل َعلَ ْينَا َو َما أُن ِز َل َعلَى إِ ْب َرا ِھي َم َوإِ ْ اط َو َما أُوتِ َي ُمو َ ق َويَ ْعقُ َ سبَ ِ س َم ِ سلِ ُمونَ . سى َوالنﱠبِيﱡونَ ِمن ﱠربﱢ ِھ ْم الَ نُفَ ﱢر ُ ق بَيْنَ أَ َح ٍد ﱢم ْن ُھ ْم َونَ ْحنُ لَهُ ُم ْ َو ِعي َ بگو به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراھيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديده و آنچه به موسى و عيسى و انبياى ]ديگر[ از جانب پروردگارشان داده شده گرويديم و ميان ھيچ يك از آنان فرق نمىگذاريم و ما او را فرمانبرداريم. سوره آل عمران ) ،(٣آيه ٨٤
بطوريکه پيمان فوق نشان میدھد خداوند "خاتم يا مھر تأييد" خود را بر انبياء خود مینھد و در پاسخ، انبياء نيز "خاتم يا مھر تأييد" خود را بر يکديگر مینھند .اين است معنای "خاتم انبياء" "اصل خاتميّت" يک اعتقاد محوری در اسالم شده است .اين اصل شايد پراھميّتترين و عميقترين مفھومی است که در اين راستا ذھن بشر قادر به تص ّور آن میباشد .اگر اين اعتقاد دروغ است ،که ھست، باعث میشود که مؤمنين ھر پيامبری را که خدا بفرستد انکار کنند و مورد ظلم و ستم قرار دھند! چگونه يک چنين استراتژی مشکوکی ،يک چنين روش استداللی متزلزلی -مانند "مح ّل مھر نامه" -يک چنين اعتقاد عميقی را با يک چنين پیآمد عظيمی موجب میگردد؟ چگونه میتوان چنين ادعای باور نکردنی را حمايت نمود؟ آيا قرار دادن سرنوشت ابدی روحانی انسان بر روی چنين شالودۀ سستی عاقالنه است؟ آيا اين اصل حقيقت است يا خيالپردازی و تص ّور؟ إِن يَتﱠبِعُونَ إِالﱠ الظﱠنﱠ ... اينان جز از گمان پيروى نمىكنند...
سوره يونس ) ،(١٠آيه ٦٦
شواھدی قرآنی اين تص ّور بی اساس را بیاعتبار میسازد .اين سوء تعبير ج ّدی از کالم الھی بسيار ق ّوی و تأثيرگذار است .در اينجا بخاطر مطرح نمودن مطالب ديگر ،ادامۀ بحث در مورد معنای کلماتی که در اين آيه بکار برده شده است را به قسمت ضمائم آخر کتاب موکول مینمائيم.
٤ مرگ و رستاخيز دين شواھدی که در فصل قبل ارائه گرديد میبايستی ابرھای تيرهای را که معنا و مفھوم واقعی کلمۀ "خاتم" را پنھان کرده است زائل نموده باشد .حال که موانع سوء تفاھم رفع گرديد ،بھتر است از راھنمائی ھای اعجاب انگيزترين کتاب الھی— يعنی قرآن— کمک گيريم .بھتر است امور را به قرآن ارجاع نمائيم تا اين کتاب کريم ما را به درک واقعی منظور کلّی و نقشه يا "سنت" ابدی و تغييرناپذير الھی برای نوع بشرھدايت نمايد .پيشگوئیھای قرآن در سه مقولۀ زير طبقه بندی میشود: پيشگوئیھائی که به مرگ روحانی مسلمانان و پايان يافتن عمر اسالم در زمان معيّنی از تاريخ اشاره می کنند. پيشگوئیھائی که به ظھور پيامبران جديدی از طرف خداوند برای اعادۀ حيات روحانی ھمۀ مردم و از جمله مسلمانان داللت دارتد. پيشگوئیھای که به آمدن دين جديدی بعد از اسالم اشاره میکنند. اين فصل به موضوع ا ّول و فصلھای بعدی به موضوع دوم و سوم اختصاص يافته.
زندگی و مرگ روحانی برای گشودن رمز پيشگوئیھائی که به زندگی و مرگ روحانی اسالم و مسلمانان اشاره دارند ،ابتدا میبايستی بعضی از آيات قرآن را مرور نمائيم .اصطالحات "زندگی" و "مرگ" در کليّۀ کتب مق ّدسه به معنای زندگی و مرگ روحانی بکار رفته است .کفّار و مشرکين که به خداوند يکتا ايمان آوردند قبل از قبول اسالم مرده نبودند ولی در قرآن به آنھا چنين خطاب شده است: َو ُكنتُ ْم أَ ْم َواتا ً فَأ َ ْحيَا ُك ْم. شما مردگان )و اجسام بىروحى( بوديد ،و او شما را زنده كرد. الص ﱠم ال ﱡدعَاء إِ َذا َولﱠ ْوا ُم ْدبِ ِرينَ . س ِم ُع ا ْل َم ْوتَى َو َال تُ ْ فَإِنﱠكَ َال تُ ْ س ِم ُع ﱡ
سوره بقره ) ،(٢آيه ٢٨
٤٦
مح ّمد :خاتَم انبياء
در حقيقت تو نمی توانی مردگان و کران ]معنوی[ و کسانی را که به تو پشت کرده اند شنوا کنی. سوره روم ) ،(٣٠آيه ۵٢؛ ھمچنين سوره نمل ) ،(٢٧آيه ٨٠
بھمين نحو يھوديان از نظر جسمانی مرده نبودند ،ولی ھنگامی که به نور ايمان م ّزين شدند به آنھا خطاب شد: ش ُكرُونَ . ثُ ﱠم بَ َع ْثنَا ُكم ﱢمن بَ ْع ِد َم ْوتِ ُك ْم لَ َعلﱠ ُك ْم تَ ْ سپس شما را پس از مرگتان ،حيات بخشيديم شايد شكر )نعمت او را( بجای آوريد.
سوره بقره ) ،(٢آيه ۵٦
اين آيه نيز به زندگانی و مرگ معنوی اشاره می کند: س َك َمن ﱠمثَلُهُ فِي ال ﱡ ج ﱢم ْن َھا. ت لَ ْي َ ظلُ َما ِ أَ َو َمن َكانَ َم ْيتًا فَأَ ْحيَ ْينَاهُ َو َج َع ْلنَا لَهُ نُو ًرا يَ ْم ِ شي ِب ِه فِي النﱠا ِ س بِ َخا ِر ٍ آيا كسى كه مرده بود و زندهاش گردانيديم و براى او نورى پديد آورديم تا در پرتو آن در ميان مردم راه رود مانند كسى است كه گويى گرفتار در تاريكي ھاست و از آن بيرونآمدنى نيست؟ سوره انعام ) ،(٦آيه ١٢٢ ھمچنين سوره کھف ) ،(١٨آيه ٣٠؛ سوره يس ) ،(٣٦آيه ٧٠؛ سوره نحل ) ،(١٦آيه ٢١؛ سوره اسرائيل ) ،(١٧آيه ١٧
واژهھای "زندگی" و "مرگ" در کتاب مق ّدس يھوديان و مسيحيان نيز غالبا ً به زندگی و مرگ روحانی
اشاره میکنند: حضرت مسيح )انجيل يوحنّا ،فصل ھشتم ،آيه (۵١ اگر کسی کالم مرا حفظ کند مرگ را تا ابد نخواھد ديد. ھمچنين فصل ،١١آيات ٢۵-٢٦؛ فصل ،٦آيه ٦٣؛ مکاشفات ،فصل ،٢٢آيه ١٤
بطوريکه مالحظه خواھيم کرد کتب مق ّدسه ھمچنين اعالن میدارند که درست ھمانطورکه افراد بشر دورۀ حيات مش ّخصی دارند ،ھر دينی نيز دوران حيات بخصوصی دارد و وقتی که دورۀ حيات آن دين سپری میگردد حيات روحانی پيروانش نيز به پايان میرسد .در اين صورت خداوند چه خواھد کرد؟ آيا سعی نمیکند با فرستادن پيامبر جديدی ،به آنھا حيات روحانی تازهای ببخشد.؟ رسول اکرم به مؤمنين جديد زمان خود فرمودند " :مرده بوديد ،خداوند به شما زندگی عطا کرد" )سوره بقره آيه .(٢٨آن حضرت پيش بينی فرمودند که تاريخ تکرار خواھد شد و مسلمانان نيز مانند ديگر کسانی که قبل از آنھا بودند حيات روحانی خود را از دست خواھند داد .پس چه خواھد شد؟ آيا خداوند مھربان ساکت خواھد ماند؟ بھيچوجه! بلکه در زمانی مقتضی به نجات آنھا خواھد آمد؛ پيامبر جديدی خواھد فرستاد تا موھبت حيات را به کليه کسانی که مشتاق دريافت اين ھديه ھستند عطا کند.
زمانی که برای اسالم تعيين گرديده است پيشگوئیھائی که به پايان يافتن حيات روحانی مسلمانان اشاره میکنند واضح و قاطع اند ،ولی از آنجائی که آنھا اين تص ّور ريشه دار را که "اسالم ھرگز منسوخ نمیشود و جايگزينی پيدا نمیکند" بی اعتبار میسازند ،علمای اسالم اين پيشگوئیھا را به نحو ماھرانهای تحريف نموده اند .با تغيير و کمرنگ نمودن
فصل :٤مرگ و رستاخيز دين
٤٧
فقط سه واژه کليدی توانستهاند اين پيشگوئیھا و وعدهھا را بکلی خنثی و بیاثر سازند— پيشگوئی ھائی که حامل مھّمترين و مسرّتبخشترين خبرھا برای نوع بشر يعنی مژدۀ ظھور پيامبران جديدی از طرف خداوند میباشند. روشن ساختن معنا و مفھوم دقيق اين واژهھای سوء تعبيرشده کامالً ضروری است .اين واژه ھا کليد فھم معنا و مقصود ساير آيات قرآن را نيز در بر دارند .اين سه واژۀ عربی که به طول عمر اسالم مربوط میشود آنطور که در قرآن ذکر شده است عبارتند از: ا ّمت اجل وسط از آنجايی که قرآن غالبا ً دو واژۀ ا ّول را با ھم به کار میبرد ،تحقيق خود را با بررسی معنای آن دو کلمه آنچنان که در فرھنگ لغت آمده شروع میکنيم:
ا ّمت گروھی از مردم که برای آنھا پيامبری فرستاده میشود. جمع پيروان يک دين ،مانند "ا ّمت اسالم". دين گروھی از مردم ،ملّت
اجل طول زمان معيّن ،دورۀ مش ّخص شده ،وقت تعيين شده ،برھهای از زمان که با مرگ به پايان میرسد. پايان زمان چيزی ،پايان حيات ،زمان مردن. مرگ. حال به بررسی آيهای میپردازيم که شامل اين دو واژه با ترجمۀ سنتّی است .برای آنکه بتوانيد ترجمه را در ھر مورد دنبال کنيد ،واژهھای کليدی عربی— "ا ّمت" و "اجل"— داخل پرانتز آورده شده اند.
٤٨
مح ّمد :خاتَم انبياء
ترجمۀ داود ستَ ْق ِد ُمونَ . سا َعةً َوالَ يَ ْ َولِ ُك ﱢل أُ ﱠم ٍة أَ َج ٌل فَإِ َذا َجاء أَ َجلُ ُھ ْم الَ يَ ْ ستَأْ ِخرُونَ َ براى ھر جامعه ای م ّدت زمانی تعيين شده .وقتی زمان آنھا می آيد ،نمی توانند آنرا عقب اندازند يا جلوی آن بروند. سوره اعراف ) ،(٧آيه ٣٤ A space of time [ajal] is fixed for each community [ummat]; when their time [ajal] is come, not for one hour shall they delay, nor can they go before it.
حال ترجمۀ فوق را با ترجمۀ ديگری که به معنای دو واژۀ حسّاس عربی وفادار مانده و در زير نقل میشود مقايسه کنيد: مرگ ]اجل[ ]روحانی[ مق ّدر شده برای پيروان ھر دينی ]ا ّمت[ .وقتی زمان مرگ ]اجل[ آنھا فرا میرسد، آنھا ]اعضاء ا ّمت[ نمیتوانند ]حتّی[ يک ساعت مرگ خود را جلو بيندازند يا به تعويق بيفکنند.
به تفاوت زيادی که بين اين دو ترجمه وجود دارد توجّه نماييد .مالحظه کنيد که چگونه با تغيير دادن معنای دو واژه کليدی يعنی"ا ّمت" و "اجل "،مترجم مقصود حقيقی از اين پيشگوئی را به کلّی پنھان نموده است! اين معانی را چگونه میتوان از ديد مسلمانان عربیزبان پنھان داشت؟ به نکات زير توجّه نماييد: آيا يھوديان کتب مق ّدسۀ خود را به زبان مادری خود نمیخوانند؟ پس چرا حضرت مسيح را نمی پذيرند؟ آيا بسياری از محقّقين مسيحی انجيل را به زبان اصلی نمیخوانند؟ پس چرا ھمچنان از پذيرفتن رسول اکرم سر باز میزنند؟ آيا مسيحيان ممالک عربی قرآن را به زبان مادری خود نمیخوانند؟ پس چرا رسول اکرم را نمی پذيرند؟ تاريخ نشان میدھد که "مراجع و رھبران قوم" ھميشه متون و فقراتی را که معتقدات سنّتی آنھا را مورد ترديد قرار میدھد— بخصوص آياتی که منافع آنھا را به خطر می اندازد— تحريف يا سوء تعبير مینمايند. تودهھای مردم به "مراجع و رھبران قوم" اعتماد میکنند و غالبا ً به خود جرأت نمیدھند آنھا را زير سؤال ببرند .آراء و بينشھای جديد که خالف باورھای متداول ھستند به سرعت سرکوب میشوند. تحقيق خود را در بارۀ دو واژۀ مھم يعنی "ا ّمت" و "اجل" ادامه میدھيم .يکی ديگر از ترجمهھای سنتّی ھمان آيه قرآن )آيه ٣٤سورۀ انفال( را که توسط يکی ديگر از محققين مسلمان ،يعنی شاکر ،انجام شده بررسی مینمائيم.
فصل :٤مرگ و رستاخيز دين
٤٩
ترجمۀ شاکر َو لِ ُ ستَ ْق ِدمون. تأخرونَ سا َعةً و اليَ ْ أجلُ ُھ ْم اليَ ْ أج ٌل فَاِذا جا َء َ ک ّل أُ ّم ٍة َ س ِ ھر ملّتی دارای دورهای است .وقتی دورۀ آنھا فرا میرسد ،يک ساعت جلو يا عقب نمی مانند. سوره اعراف ) ،(٧آيه ٣٤
Every nation [ummat] has a term [ajal]; when their term [ajal] comes, they shall not then remain behind for an hour, nor can they go before it.
در اينجا آيا منظور از اين عبارت که "ھر ملّتی را دورهای است" چيست؟ چه "دورهای"؟ چگونه ممکن است ملّتی از دورۀ خود "عقب بماند" يا "جلو بيفتد"؟ مفھوم و منظور اين عبارات چيست؟ آيا شما از اين مفاھيم معنايی درک میکنيد؟ بھتر است يکبار ديگر ترجمۀ فوق را با ترجمهای که به دو واژۀ مھ ّم و حسّاس وفادار مانده مقايسه کنيم: دورۀ مش ّخصی از زمان ]اجل[ برای پيروان ھر دين ]ا ّمت[ تعيين شده .وقتی پايان زمانشان ]اجل[ فرا رسد، ]حتّی[ يک ساعت جلو يا عقب نمی افتد.
بطوريکه مالحظه میفرمائيد ترجمۀ باال معنايی روشن ،منسجم ،ساده و منطقی ارائه میدھد .صرفا ً اعالم میکند که ھمانطور که ھر فرد انسان عمری دارد ،پيروان ھر دين نيز عمری معنوی دارند .بديھی است، اين پيام ساده و منطقی ديدگاه سنّتی را که ھيچ "ا ّمتی" بعد از "ا ّمت اسالم" وجود نخواھد داشت ،تضعيف می کند. علمای مذھبی با تغيير معنای نخستين واژۀ کليدی ،يعنی"ا ّمت" ،به چه ھدفی رسيدهاند؟ آنھا توانستهاند توجّه مؤمنين را از موضوع واقعی منحرف سازند .آنھا موفّق شدهاند افکار آنان را از "دين" به "ملّت" تغيير دھند .بجای گفتن اين مطلب که ھر "ديانتی" دورهای يا عمری دارد ،ترجمۀ تغيير شکل يافته اعالم میکند که ھر "ملّتی" دارای دورهای يا م ّدت زمانی است .چقدر حيرتآور است! با تحريف معنی يک واژه ،علمای دين— که به سنّت بيشتر از معنای حقيقی آيه وفادارند— پيام واضح خداوند به مسلمانان را خنثی کردهاند .آنھا معنا و مقصود آيه را از حيات و سرنوشت روحانی مؤمنين به حيات و سرنوشت غيرمذھبی ملّتھا تغيير دادهاند! آيۀ مزبور ،آنگونه که توسّط علمای مذھبی ترجمه و تفسير شده ،مطلقا ً ھيچ ارتباطی به دين ندارد .واژهھای انتخاب شده مقصود از آيۀ مزبور را که ھشدار در مورد مرگ روحانی مسلمانان— يعنی ا ّمت اسالم— در زمان معيّنی در تاريخ است بهکلّی پنھان داشته. توجّه فرمائيد که آيۀ بعد چگونه به روشنی تحريف کالم الھی را توصيف میکند .به نظر میرسد که آيه به ھمين مناسبت نازل شده است:
٥٠
مح ّمد :خاتَم انبياء
فَبَ ﱠد َل الﱠ ِذينَ ظَلَ ُمو ْا ِم ْن ُھ ْم قَ ْوالً َغ ْي َر الﱠ ِذي قِي َل لَ ُھ ْم. پس كسانى از آنان كه ستم كردند سخنى را كه به ايشان گفته شده بود به سخن ديگرى تبديل كردند. سوره اعراف ) ،(٧آيه ١٦٢
تغيير دادن يا منحرف کردن کالم الھی از مقصود اصلی آن کار جديدی نيست .در ھر دينی پيروانی بودهاند که حقايقی را که مايل نبودند در آثار مق ّدسۀ خود ببينند ،تحريف ،تعديل يا کمرنگ کردهاند: اض ِع ِه...فَالَ يُؤْ ِمنُونَ إِالﱠ قَلِيالً. ﱢمنَ الﱠ ِذينَ ھَادُو ْا يُ َح ﱢرفُونَ ا ْل َكلِ َم عَن ﱠم َو ِ برخى از يھوديان گفتار خدا را از مقصود خود منحرف می کنند و...در نتيجه جز ]گروھى[ اندك ايمان سوره نساء ) ،(٤آيه ٤٦ نمىآورند.
آيا علمای مذھبی با تحريف معنای آيات الھی به چه ھدفی می رسند؟ آنھا میتوانند نيّت يا معنای واقعی آنھا را پنھان نگه دارند .به اين ترتيب است که مسيحيان پيشگوئیھای کتاب مق ّدس را دربارۀ رسول اکرم پنھان نگھداشتهاند .قرآن به اين واقعيت شھادت میدھد: ب. ب قَ ْد َجاء ُك ْم َر ُ سولُنَا يُبَيﱢنُ لَ ُك ْم َكثِي ًرا ﱢم ﱠما ُكنتُ ْم ت ُْخفُونَ ِمنَ ا ْل ِكتَا ِ يَا أَ ْھ َل ا ْل ِكتَا ِ اى اھل كتاب! پيامبر ما به سوى شما آمده است كه بسيارى از چيزھايى از كتاب ]آسمانى خود[ را كه سوره مائده ) ،(۵آيه ١۵؛ ھمچنين سوره مائده ،آيه ١٣ پوشيده مىداشتيد براى شما بيان كند.
قرآن واژۀ "ا ّمت" را چگونه به کار میبَ َرد؟ ھمانطور که توجّه کرديم ،مترجمين واژهای غيرمذھبی ،مانند "ملّت" يا "جامعه" را به جای واژۀ "ا ّمت" به کار می برند .آيا کارشان موجّه است؟ از آنجا که پی بردن به معنای واقعی ھر واژۀ مھ ّم و حسّاس از اھ ّميت بسيار برخوردار است ،بھتر است به تحقيق خود ادامه دھيم و ترجمۀ سنّتی "ا ّمت" را بيشتر به مح ّ يافتن معنای "ا ّمت" رجوع ک آزمايش بگذاريم .بجز مراجعه به فرھنگ لغت ،شايد بھترين را ِه ِ به خود قرآن باشد .آيۀ زير را در نظر بگيريد: ُك ﱡل أُ ﱠم ٍة تُ ْدعَى إِلَى ِكتَابِ َھا.
ھر امتى بسوى كتابش خوانده مىشود.
سوره جاثيه ) ،(٤۵آيه ٢٨
اين آيه اعالم میکند که وقتی پيامبر جديدی میآيد ،به پيروان ھر دينی يادآوری میکند که ظھورش پيشگوئیھای کتاب مق ّدس آنھا را تحقّق میبخشد .يھوديان به شناسائی حضرت مسيح با پيشگوئیھای کتاب حضرت مسيح اعالم میفرمايد که حضرتش دقيقا ً برای ا ّمت يھودی مبعوث شده است: من فقط برای گوسفندان گمشده خاندان ]ا ّمت[ اسرائيل فرستاده شده ام) .انجيل متی ،فصل ،١۵آيه (٢٤
فصل :٤مرگ و رستاخيز دين
٥١
خودشان فراخوانده شدند .ھمين معنا در مورد مسيحيان و مسلمانان نيزصادق است .ھمانطور که در آيۀ فوق می بينيم ،واژۀ "ا ّمت" ھيچ ارتباطی با گروهھای غيرمذھبی ندارد .بلکه به مؤمنينی که پيرو کتابی ھستند اشاره دارد. حال ،فرض کنيم که "ا ّمت" به معنای "ملّت" باشد .در اين صورت ،ھر ملّتی بايد کتابی داشته باشد. آمريکاييان چه "کتابی" دارند که به وسيلۀ آن بايد به سوی آن دعوت گردند؟ ھنديان ،ايتالياييان يا ايرانيان چه "کتابی" دارند؟ ھمانطور که مالحظه میشود ،واژۀ "ملّت" ھيچ ارتباطی با اين آيه ندارد. آياتی که در سطور زير نقل میگردد بيش از پيش نشان میدھند که قرآن با استفاده از واژۀ "ا ّمت" به گروھی از مؤمنين با ديانتی معيّن اشاره دارد نه گروهھای غيرمذھبی يا احزاب سياسی. س َم ﱠ ﷲِ. س ًكا لِيَ ْذ ُك ُروا ا ْ َولِ ُك ﱢل أُ ﱠم ٍة َج َع ْلنَا َمن َ و براى ھر امتى "رسوم مق ّدسی" قرار داديم تا نام خدا را ياد كنند.
سوره حج ) ،(٢٢آيه ٣٤ ھمچنين سوره حج ،آيه ٦٧
سولُ َھا َك ﱠذبُوهُ. ُك ﱠل َما َجاء أُ ﱠمةً ﱠر ُ ھر بار براى ا ّمتى پيامبری آمد او را تكذيب كردند.
سوره مؤمنون ) ،(٢٣آيه ٤٤
سولِ ِھ ْم. َو َھ ﱠمتْ ُك ﱡل أُ ﱠم ٍة ِب َر ُ و ھر امتى در پى آن بود كه توطئه كند و پيامبرش را بگيرد )و آزار دھد(.
سوره غافر ) ،(٤٠آيه ۵
شي ًرا َونَ ِذي ًرا َوإِن ﱢمنْ أُ ﱠم ٍة إِ ﱠال َ خال فِي َھا نَ ِذي ٌر. س ْلنَا َك بِا ْل َح ﱢ إِنْ أَنتَ إِ ﱠال نَ ِذي ٌر إِنﱠا أَ ْر َ ق بَ ِ تو فقط انذاركنندهاى ،ما تو را بحق براى بشارت و انذار فرستاديم ،و ھر امتى در گذشته انذاركنندهاى سوره فاطر ) ،(٣۵آيات ٢٣-٢٤ داشته است!
بنابر فرھنگ لغات" ،دين" يکی از معانی "ا ّمت" است .قرآن نيز اين معنا را تأييد میکند .به آياتی که ذيالً نقل میشود توجّه فرماييد .اين آيات به مؤمنينی اشاره دارند که دين واحد خدا را به فرقهھا و مذاھب مختلف تقسيم نموده اند: ون فَتَقَطﱠ ُعوا أَ ْم َرھُم بَ ْينَ ُھ ْم. َوإِنﱠ َھ ِذ ِه أُ ﱠمتُ ُك ْم أُ ﱠمةً َو ِ اح َدةً...فَاتﱠقُ ِ و در حقيقت اين امت شماست كه امتى يگانه است]...ا ّما آنھا[ دين ]امر[ را ميان خود قطعه قطعه كردند. سوره مؤمنون ) ،(٢٣آيات ۵٢-۵٣
در آيۀ زير نيز "ا ّمت" به دين اشاره دارد نه به پيروان آن: إِنﱠا َو َج ْدنَا آبَاءنَا َعلَى أُ ﱠم ٍة َوإِنﱠا َعلَى آثَا ِر ِھم ﱡم ْقتَدُونَ . واژۀ عربی "امر" دارای معانی بسيار است مانند فرمان ،دين ،کار )در جمع امور( و غيره .در اينجا اشاره به آن چيزی دارد که خداوند به ما میدھد و آن اعتقادات ما است .چه چيز ديگری ،جز دينشان را مردم میتوانند تقسيم نمايند؟
مح ّمد :خاتَم انبياء
ما پدران خود را بر آئينى يافتيم و به آثار آنان اقتدا مىكنيم.
٥٢
سوره زخرف ) ،(٤٣آيه ٢٣
آيۀ بعد— که دو بار در قرآن نازل شده— حاوی ھر دو واژۀ مھم ،يعنی "ا ّمت" و "اجل" است: ستَأْ ِخرُونَ . سبِ ُ ق ِمنْ أُ ﱠم ٍة أَ َجلَ َھا َو َما يَ ْ َما تَ ْ ھيچ امتى نه از اجل خود پيشى مىگيرد و نه باز پس مىماند.
سوره مؤمنون ) ،(٢٣آيه ٤٣ ھمچنين سوره حجر ) ،(١۵آيه ۵
حال مطلب ديگری از قرآن می بينيم که پيام پيشين اين فصل را تأييد میکند و آن اين که اسالم دارای م ّدت زمان و عمر معيّنی است که خداوند از قبل مق ّدر فرموده است .آيات زير ھمان پيام آيهای را که از پيش مطالعه کرديم )سوره اعراف ،آيه (٣٤تأييد میکند ا ّما جمله بندی آن قدری متفاوت است: س ِط َو ُھ ْم الَ يُ ْظلَ ُمونَ َويَقُولُونَ َمتَى ھَـ َذا ا ْل َو ْع ُد إِن ُكنتُ ْم ض َي بَ ْينَ ُھم بِا ْلقِ ْ سو ٌل فَإِ َذا َجاء َر ُ َولِ ُك ﱢل أُ ﱠم ٍة ﱠر ُ سولُ ُھ ْم قُ ِ ستَ ْق ِد ُمونَ . سا َعةً َوالَ يَ ْ صا ِدقِينَ قُل...لِ ُك ﱢل أُ ﱠم ٍة أَ َج ٌل إِ َذا َجاء أَ َجلُ ُھ ْم فَالَ يَ ْ ستَأْ ِخرُونَ َ َ و ھر امتى را پيامبرى است .پس چون پيامبرشان بيايد ميانشان به عدالت داورى شود و بر آنان ستم نرود. ]آنھا[ مىگويند "اگر راست مىگوييد اين وعده چه وقت واقع می شود؟" بگو" ...:ھر امتى را زمانى سوره يونس ) ،(١٠آيات ٤٧-٤٩ ]محدود[ است .آنگاه كه زمانشان به سر رسد ،ساعتی پس و پيش نمی شود".
آيات فوق تمام کلمات مھمی را که در حال مطالعۀ آنھا ھستيم در بر دارند: ا ّمت اجل آيات پيش شامل سه کلمۀ مھّم ديگر نيز ھستند: پيامير]رسول[ وعده ساعت اشارت فوق بار ديگر ديدگاھی را تأييد میکنند که قبالً بيان شد يعنی "ا ّمت" به پيروان پيامبر الھی داللت دارد .آيات پيش سرنخی ديگر به دست میدھند که در اين سؤال نھفته است" :اين وعده کی جامۀ عمل خواھد پوشيد؟" اين سؤال نشان می دھد که مرگ ھر "ا ّمتی" به وعدهای مرتبط است .اين وعده چيست؟ چه امری میتواند منطقیتر از وعده ظھور پيامبر جديدی باشد که برای زندگی بخشيدن به "ا ّمتی" در ساعت حسّاس مرگ آنھا ،خواھد آمد؟ صرف نظر از نحوۀ بکار بردن واژۀ "ا ّمت" در قرآن ،میتوانيم با مراجعه به ذھن خود— يعنی با خرد و استدالل— معنای اين لغت را درک کنيم .ھمانطور که مالحظه میشود ،مفسّرين قرآن فرض را بر آن
٥٣
فصل :٤مرگ و رستاخيز دين
نھادهاند که آيۀ مزبور به گروهھای غيرمذھبی مانند ملّتھا اشاره دارد .آيا اين فرض معقول و منطقی است؟ ملّتھايی مانند چين ،ھند ،مصر و ايران برای ھزاران سال وجود داشته و فرھنگی غنی به جھان عرضه داشتهاند .چرا بايد به عنوان يک ملّت ناپديد شوند؟ چگونه کشورھائی مانند کانادا ،استراليا ،يا اياالت متّحده در ساعتی معيّن از روی زمين محو شوند؟ بعضی از کشورھا بارھا مغلوب شدهاند و با اين حال به عنوان ملّت به حيات خود ادامه دادهاند .چرا چنين مرگی بايد وجود داشته باشد؟ به چه دليل ھر ملّت يا جامعهای در لحظۀ معيّنی از تاريخ بايد معدوم شود؟ اگر عربستان سعودی، آرژانتين ،برزيل ،يا انگلستان نابود شوند ،چه فايدهای برای جھان خواھد داشت ؟ اگر "ا ّمت" به شھروندان يک کشور اشاره داشته باشد ،دربارۀ مسلمانانی که در ميان ملّتھای غيرمسلمان زندگی میکنند ،مانند کسانی که در چين يا ھند سکونت دارند ،چه بايد گفت؟ تنھا در صورتی که واژۀ "ا ّمت" به ھمۀ مسلمانان ،ھر جا که سکونت داشته باشند ،اطالق شود ،آيۀ مزبور میتواند معنا و مفھومی داشته باشد. حتّی اگر فرض کنيم که "ا ّمت" به معنای ملّت باشد ،مجبوريم ملل اسالمی را نيز مشمول اين قانون کنيم، زيرا آيه به "ھر ا ّمتی" اشاره میکند .به اين ترتيب ،بايد نتيجه بگيريم که نھايتا ً کلّيه ملل اسالمی خواھند مرد و از ميان خواھند رفت .در اين صورت چه اتّفاقی خواھد افتاد؟ آيا خداوند ساکت خواھد ماند؟ آيا پيامبر ديگری نخواھد فرستاد تا به آنھا زندگی تازه ببخشد؟ ھمۀ اين مالحظات ما را به اين نتيجهگيری رھنمون میسازد :اين نظريه که ھر ملّتی در ساعت معيّنی از تاريخ نابود خواھد شد و از ميان خواھد رفت معنی ندارد و معقول نيست .ا ّما ھيچيک از ايرادھايی که ذکر شد در مورد مرگ روحانی پيروان ھر يک از اديان در "ساعت" معيّنی از تاريخ )ھنگامی که پيامبری جديد در جھان ظاھر میشود و پايان يک عصر و طلوع روزی جديد را اعالم میدارد( وارد نيست. تفسير سنّتی آيات ٤٧-٤٩سورۀ يونس را خوبست از نظر عقل و منطق نيز مورد بررسی قرار دھيم. آياتی که به پايان حيات ھر "ا ّمتی" اشاره دارند ،پيشبينی می کنند که لحظۀ مرگ آنھا در "ساعت" دقيق و معيّنی فرا خواھد رسيد .اکنون متجاوز از ٢٠٠ملّت و حکومت در جھان وجود دارد .چرا بايد بدانيم که ھر يک از آنھا در ساعت معيّنی از ميان خواھد رفت يا خواھد مرد؟ در اين اطالع چه ارزشی نھفته است؟ ا ّما با اين واقعيت تلخ ،عکس قضيه مصداق دارد :در ساعت ظھور ھر پيامبری ،ديانت پيشين منسوخ می شود و بخش عمدهای از قوای روحانی خود را از دست می دھد .برای پيروان آن يعنی "ا ّمت" آن چه اتّفاقی میافتد؟ آيا آنھا نيز در اين صورت حيات روحانی خود را از دست نمی دھند؟ ديانت—
مگر نه اين است که رسول اکرم میفرمايند:
٥٤
مح ّمد :خاتَم انبياء
ُكنتُ ْم أَ ْم َواتا ً فَأ َ ْحيَا ُك ْم. شما مردگان )و اجسام بىروحى( بوديد ،و او شما را زنده كرد.
سوره بقره ) ،(٢آيه ٢٨
اين که ھر "ا ّمتی" نھايتا ً با مرگ روحانی )اجل( روبرو خواھد شد واقعيتی دردناک است که ھر يک از افراد آن ا ّمت بايد آن را به پذيرند .آيا وضعی که بر جھان حکمفرما است خود نشانۀ مرگ ايمان در قلوب نوع بشر نيست؟ مالحظه فرماييد که حضرت مسيح چه پيشبينی فرموده است: ھنگامی که پسر انسان می آيد ،آيا اثری از ايمان در زمين خواھد يافت؟
انجيل لوقا ،فصل ،١٨آيه ٨
اين پيشبينی حيرتآور قرآن را نيز مالحظه نماييد: يَا َر ﱢب إِنﱠ قَ ْو ِمي ات َﱠخ ُذوا َھ َذا ا ْلقُ ْرآنَ َم ْھ ُجو ًرا. پروردگارا قوم من ]مسلمين[ اين قرآن را رھا كرده اند.
سوره فرقان ) ،(٢۵آيه ٣٠
ترجمۀ ديگر از ھمين آيه اين است: ای پروردگار من ،قوم من اين قرآن را رھا کرده متروک گذاشتهاند.
آيا در زمان ما ،وقت تجديد حيات روحانی نوع بشر فرا نرسيده است؟ آيا جھان ھماکنون محتاج پيامبری جديد نيست که از سوی خداوند بيايد ،ما را با يکديگر متّحد نمايد و صلح و آرامش را در دنيای نامتحّد و مبتال به فقر روحانی برقرار سازد؟ آيا محتاج آن نيستيم که بار ديگر مژدۀ مواھب آسمانی خداوند را بشنويم و به پی آمدھای روی برتافتن از آن مواھب واقف گرديم؟ پايان دورۀ يک دين نوعی "مرگ" است که مردم ھميشه آن را انکار کردهاند ،ولی اين مرگی است که آنھا بايد در ھر عصری به آن اعتراف نمايند— يعنی وقتی پيامبری جديد ظاھر میشود .آيا اين انکار در قرآن پيشبينی شده است؟ قرآن کتابی است بسيار عجيب و حيرتانگيز ،جامع و کامل: َي ٍء. َوتَ ْف ِ صي َل ُك ﱠل ش ْ روشنگر ھر چيز است.
سوره يوسف ) ،(١٢آيه ١١١
قرآن— اين دائرةالمعارف حيرتانگيز معرفت و حکمت— قطعا ً پيشبينی میکند که اين پديده يک بار ديگر تکرار خواھد شد ،اين که مردم مرگ روحانی خود را انکار خواھند کرد: ث بَ ْع َدهُ يُؤْ ِمنُونَ . سى أَن يَ ُكونَ قَ ِد ا ْقتَ َر َب أَ َجلُ ُھ ْم فَبِأ َ ﱢ َوأَنْ َع َ ي َح ِدي ٍ چه بسا ھنگام مرگشان نزديك شده باشد .پس به كدام سخن بعد از ]پيش بينی[ قرآن ايمان مىآورند؟ سوره اعراف ) ،(٧آيه ١٨۵
آيۀ فوق چنين سؤاالتی را مطرح میکند: زمان مرگ آنھا نزديک است .آيا آن را باور دارند؟
فصل :٤مرگ و رستاخيز دين
٥٥
زمان مرگ آنھا نزديکتر میشود .چگونه میتوانند اين واقعيت را انکار کنند؟
مقصود از ضمير"آنھا" کيست؟ اين آيه با فعل زمان آينده بيان شده است .آيا کدام عمر در زمان نزول اين آيه به پايان نرسيده بود؟ فقط عمر اسالم .چه کسانی انکار میکنند که "مرگ" آنھا يا "پايان" زندگی آنھا نزديک میشود؟ فقط مسلمانان که بعد از نزول اين آيه زندگی کردهاند .آيه در کمال ظرافت اين پيام را بيان میکند که" :ديگر خداوند چه بايد بگويد تا مسلمانان را قانع سازد که سرانجام زمان تعيين شده برای آنھا به پايان می رسد و مرگ روحانی آنھا نزديکتر میشود؟" اين آيه در واقع پيشگوئی است و اين باور اشتباه در ميان مسلمانان را پيشگوئی میکند که معتقدند :زندگی روحانی ديانت آنھا و عمر روحانی خودشان ھرگز پايانی نخواھد داشت. آيۀ ديگری از قرآن ھمين پيام را تأييد میکند: ضى أَ َجالً َوأَ َج ٌل ﱡمس ّمًى ِعن َدهُ ثُ ﱠم أَنتُ ْم تَ ْمتَرُونَ . ين ثُ ﱠم قَ َ ھ َُو الﱠ ِذي َخلَقَ ُكم ﱢمن ِط ٍ اوست كسى كه شما را از ِگل آفريد .آنگاه مدتى را ]براى عمر شما[ مقرر داشت و اجل ]ديگری[ نزد سوره انعام ) ،(٦آيه ٢ اوست که در او شک داريد.
آيۀ فوق به دو عمر يا مرگ اشاره دارد .ا ّولين "اجل" يا "مرگ "،مرگ جسمانی است" .اجل" ديگری که توسّط خداوند مق ّدر شده چيست؟ بايد توجّه داشته باشيم که آيۀ مزبور به تمامی نوع بشر يعنی به ھر کسی که "از ِگل ساخته شده" اشاره دارد .مسلمانان نسبت به تعاليم روشن و واضح قرآن ش ّکی ندارند .پس به چه چيزی شک دارند؟ به اين که ديانت آنھا نيز دارای دورهای يا عمری است که درست ھمانطور که ھر شخصی میميرد ،ھر ديانتی نيز در زمانی معيّن ،که خداوند مق ّدر فرموده ،عمرش به پايان می رسد. قرآن حاوی آيهای کوتاه نيز ھست که به دورۀ خاصّ تعيين شده برای ھر پيام اشاره میکند ،ا ّما واژهھائی کامالً متفاوت بکار میبرد .يوسفعلی اين آيه را چنين ترجمه کرده است: س ْوفَ تَ ْعلَ ُمونَ . لﱢ ُك ﱢل نَبَإٍ ﱡم ْ ستَقَ ﱞر َو َ برای ]تحقّق[ ھر پيامی ]نبأ[ وقت محدودی يا دورۀ معيّنی وجود دارد .به زودی خواھيد دانست. سوره انعام ) ،(٦آيه ٦٧
واژۀ "نبأ" به معنای "پيام" يا "خبر" دارای مفھوم دينی است .اين آيه به وضوح آياتی را که مطالعه کردهايم تأييد میکند ،يعنی اين که ھر پيامی دارای "اجلی" يا عمر معيّنی است .پيشگوئی مزبور با اين کالم خاتمه میيابد" :به زودی خواھيد دانست ".بايد پرسيد :چه خبری را مردم فرصت دارند در آينده بدانند؟ خبر آمدن پيامبر جديد از سوی خداوند .از نظر خداوند واژۀ "به زودی" دارای معنای خاصّی است. قرآن و نيز کتاب مق ّدس اعالم میکنند که يک روز نزد خداوند عبارت از ھزار سال است )سورۀ سجده، آيه .(۵
٥٦
مح ّمد :خاتَم انبياء
معنای "اجل" اگر بخواھيم از اين بحث نتيجه گيری کنيم ،نبايد از معنای دقيق واژۀ مھم ديگر يعنی "اجل" غافل شويم. ھمانطور که مالحظه میفرماييد قرآن درباره زمان تعيين شده برای مسلمانان از واژۀ "ا ّمت" در کنار "اجل" استفاده میکند .باز علمای دين در تفسير يا ترجمۀ اين لغت مھم ،با انتخاب معادل ماليم تر ،مانند "وقت تعيين شده" به جای "برھۀ معيّنی از زمان که به مرگ منتھی میشود" معنای "اجل" را خنثی کردهاند .آنھا مھمترين معنای "اجل" يعنی مرگ را ،حذف نمودهاند .مردم اکثراً مايل نيستند که در بارۀ فانی بودن خود و اين که در ساعتی معيّن خواھند مرد فکر کنند .انديشۀ مرگ ناخوشايند است ،اعم از اين که به زندگی خود شخص مربوط شود و يا دين او ،بخصوص اگر مؤمنين قبالً تص ّور کرده باشند که ديانتشان فناناپذير و ابدی است .ھمانطور که مالحظه میشود ،بر طبق فرھنگ لغت" ،اجل" دو مفھوم وابسته به ھم دارد: مرگ يک م ّدت زمان معيّن فرقی ندارد که کدام معنی را انتخاب کنيم .آيا ممکن است "م ّدت زمانی معيّن" بدون "پايان" وجود داشته باشد؟ مرگ پايان است و پايانی حتمی. اگرچه معنای "اجل" کامالً روشن است ،ا ّما مفيد است که به بينيم قرآن در زمينهای بغير از پايان م ّدت زمان عمر اسالم ،آن واژه را چگونه به کار میبرد .قرآن در دو مورد )سوره غافر ،آيه (٦٧ابتدا به مراحل گوناگون زندگی بشر— مانند کودکی و جوانی— اشاره میکند و سپس واژۀ "اجل" را برای مرحلۀ نھايی که زندگی پايان میيابد به کار میبرد .آﯾاتی که ذﯾال ً نقل میشود معنای لغت "اجل" را بھتر روشن میسازد: َولَن يُ َؤ ﱢخ َر ﱠ سا إِ َذا َجاء أَ َجلُ َھا. ﷲُ نَ ْف ً خداوند ھرگز مرگ كسى را كه اجلش فرا رسد به تاخير نمىاندازد.
سوره منافقون ) ،(٦٣آيه ١١
س ّمًى إِنﱠ أَ َج َل ﱠ ﷲِ إِ َذا َجاء َال يُ َؤ ﱠخ ُر لَ ْو ُكنتُ ْم تَ ْعلَ ُمونَ . يَ ْغفِ ْر لَ ُكم ﱢمن ُذنُوبِ ُك ْم َويُ َؤ ﱢخ ْر ُك ْم إِلَى أَ َج ٍل ﱡم َ ]اگر چنين كنيد[ خدا گناھانتان را مىآمرزد و تا زمان معينى شما را عمر مىدھد .ھنگامى كه اجل الھى فرا سوره نوح ) ،(٧١آيه ٤ رسد ،تأخيرى نخواھد داشت اگر مىدانستيد! ھمچنين سوره انعام ) ،(٦آيه ٦٠؛ سوره حج ) ،(٢٢آيه ۵
مطالعۀ دو واژۀ مھ ّم "ا ّمت" و "اجل" کامالً آموزنده اند .نه تنھا درسی مھ ّم و حياتی به ما میآموزند ،بلکه ما را از پيامدھای گستردۀ آن آگاه میسازند:
٥٧
درس:
فصل :٤مرگ و رستاخيز دين
توانائی نامحدود ذھن بشر برای تحريف معنای بيانات ساده و روشنی که نمیتواند آنھا را با الگوی مورد انتظارش تطبيق دھد.
پيامدھای گسترده:
نتايج ويرانگر از تغيير يا تحريف معنای حتّی يک واژۀ کليدی.
در فصل بعد ،به مطالعۀ سومين واژۀ حسّاسی خواھيم پرداخت که قرآن در پيشبينی م ّدت زمان عمر محدود اسالم به کار میبَ َرد .اين واژه "وسط" است که علمای دين آن را نيز به منظور حفظ و تثبيت تص ّور ديرينۀ خود يعنی خاتميّت تحريف نمودهاند.
5 ا ّمتی که در وسط قرار دارد پيشگوئیھائی که به پايان يافتن دوره يا عمر اسالم و ظھور پيامبران جديد از سوی خداوند اشاره دارند، متعددند .حال پيشگوئیھائی را که دارای ويژگیھای زير میباشند بررسی مینمائيم: بطور خاصّ خطاب به مسلمانان باشند آنان را ا ّمت خطاب کنند. آنھا را در وسط ساير امتھا قرار دھند. ش ِھيدًا. سطًا لﱢتَ ُكونُو ْا ُ سو ُل َعلَ ْي ُك ْم َ س َويَ ُكونَ ال ﱠر ُ َو َك َذلِ َك َج َع ْلنَا ُك ْم أُ ﱠمةً َو َ ش َھدَاء َعلَى النﱠا ِ شما را ا ّمت وسط قرار داديم تا بر مردم شاھد باشيد ،و پيامبر ھم بر شما شاھد باشد .سوره بقره ) ،(٢آيه ١٤٣
ترجمهای ديگر از ھمين آيه: شما "ا ّمت وسط" ھستيد تا نوع بشر را مشاھده کنيد و رسول اکرم ھم شما را مشاھده نمايد.
کلمۀ عربی " َج َعل" که غالبا ً "منصوب کردن" ترجمه میشود دارای معانی متع ّدد است .فرھنگ لغت معانی زير را ارائه میدھد: .١ساختن ،سبب بودن يا شدن .٢ايجاد کردن .٣گذاشتن ،قرار دادن ،نھادن در مح ّل يا جايگاه .٤منصوب کردن ،معّين کردن. کداميک از معانی فوق نزديکترين ارتباط را با کلمۀ "وسط" دارد؟ سومين معنی ،زيرا به مح ّل و جايگاھی اشاره دارد .بنابراين آيۀ مزبور بيان میکند که :ما "امت شما " را در وسط قرار داديم .جايگاه شما در وسط است.
مح ّمد :خاتَم انبياء
٦٠
چگونه اسالم میتواند آخرين دين باشد ،ا ّما مسلمانان "ا ّمت وسط" يا "ا ّمتی که در وسط قرار دارد" باشند؟ بديھی است ،اين آيه تھديدی ج ّدی به اعتقاد مرسوم مسلمانان است .در اينجا ھر عالم مذھبی وظيفۀ خود میداند که معنای ديگری برای اين آيه پيدا کند! زيرا معنای حقيقی آن بايد به نحوی مخفی نگه داشته شود. مسيحيان و يھوديان ھمين تدبير را برای پنھان نگه داشتن اشارات کتاب مق ّدس به ظھور حضرت مح ّمد به کار بردهاند: ب... ب قَ ْد َجاء ُك ْم َر ُ سولُنَا يُبَيﱢنُ لَ ُك ْم َكثِي ًرا ﱢم ﱠما ُكنتُ ْم ت ُْخفُونَ ِمنَ ا ْل ِكتَا ِ يَا أَ ْھ َل ا ْل ِكتَا ِ اى اھل كتاب! پيامبر ما به سوى شما آمده است كه بسيارى از چيزھايى از كتاب ]آسمانى شما[ را كه سوره مائده ) ،(۵آيه ١۵ پوشيده مىداشتيد براى شما بيان كند.
ا ّما چگونه علمای دين معنای کالم الھی را مخفی نگه میدارند؟ چه روش مؤثّری برای اين کار وجود دارد؟ در واقع ھمان روشی که برای تمام واژهھای "ناخواسته" به کار میبرند .قاعدۀ کار تغيير نمیکند و آن اين است که "واژۀ مشکلآفرين" را در آيه تعيين نمايند و معنای ديگری برای آن پيدا کنند .در اينجا نيزعلمای دين دقيقا ً ھمين کار را کردهاند! واژۀ ناخواسته در پيشگوئی فوق چيست؟ کلمۀ "وسط" است. حال ببينيم معنای واقعی اين کلمه چيست و تدابيری را که علمای دين برای تحريف و تغيير معنی آن به کار بردهاند مورد بررسی قرار دھيم .در فرھنگ لغت برای واژۀ "وسط" معانی زير نقل شده است: .١در وسط بودن ،در مرکز قرار داشتن .٢در وسط يا در مرکز قرار دادن .٣ميان .٤واسطه ،ميانه .۵ح ّد وسط ،متوسط .٦معتدل ،ميانه رو .٧معمولی .٨متمرکز ،مرکزیترين .٩وسط راه ،ميانۀ راه در فرھنگی ديگر معانی زير را برای کلمۀ "وسط" میتوان يافت: .١نقطۀ ميانی .٢نقطۀ ميانی زمان )وسط روز( .٣کيفيّت متوسط
فصل :۵ا ّمتی که در وسط قرار دارد
٦١
.٤نه خوب نه بد بر مبنای دو فھرستی که در باال ذکر شد ،آيا دليلی وجود دارد که معنای ا ّوليه "وسط" را که در عربی معادل دقيق "وسط" در فارسی است ،رد کنيم؟ بھيچوجه ،چنين دليلی وجود ندارد! ا ّما پذيرفتن معنای معمول و تحتاللّفظی "وسط" به خودی خود" ،اصل خاتميت" را متزلزل يا ح ّداقل تضعيف مینمايد. علمای دين چطور می توانند اين مشکل را حل کنند؟ آنھا میتوانند " متوسّط" يا "معمولی" را انتخاب کنند. ا ّما اينھا گزينهھای مطلوبی نيستند .چه کسی میخواھد معمولی يا متوسّط باشد؟ ا ّما معنای ديگری ھست که مثبت به نظر میرسد و آن معتدل و ميانهرو بودن است .اگرچه اين معنا برای کلمۀ "وسط"موجّه نيست— ا ّما معنايی است که بسياری از علمای دين انتخاب کردهاند .بعضی از آنھا حتّی قدمی فراتر رفته ا ّدعا میکنند که چون شخص ميانهرو به افراط و تفريط روی نمیآورد ،پس عادل ھم ھست .باين ترتيب نتيجهگيری میکنند که مقصود واقعی خداوند از "ا ّمت وسط" اين است که مسلمين در امور سياسی و اداره مملکت و سبک زندگی "ا ّمت عادلی" ھستند. بعضی ديگر از محقّقين از جمله يوسفعلی ،رويکرد ديگری دارند .آنھا دو واژه را با ھم ترکيب کردهاند تا معنای ديگری برای "وسط" پيدا کنند .آنھا مدعی ھستند که "وسط" يعنی "به نحو عادالنهای متعادل بودن ".آيا چنين تعبيری منطقی و معقول است؟ ا ّوالً در ھيچيک از فرھنگ ھا واژهھای "عادل و متعادل" به معنای "وسط" نيامده .ثانيا ً "به نحو عادالنهای متعادل" بودن يعنی چه؟ آيا شخص میتواند "به نحو غير عادالنهای متعادل" يا "به نحو عادالنهای نامتعادل" باشد؟ معانی گوناگونی که علما برگزيدهاند بار ديگر اين نکته را ثابت میکند که وقتی مردم محتوای آيهای را دوست ندارند ،معنايش را تغيير میدھند تا آن را با توقّعات و اميال خود منطبق سازند .برای آن که متوجّه شويم مؤمنين چرا و چگونه کالم الھی را تغيير میدھند بھتر است به مثالی توجّه کنيم .فرض کنيد در يک مسابقۀ دوچرخهسواری شرکت کردهايد .در پايان مسابقه از داور مسابقه میشنويد که شما در مسابقه متوسط ھستيد .ا ّما اين سخنی نيست که شما مايل بوديد بشنويد .چه خواھيد کرد؟ شايد به نوعی انکار بپردازيد ،مثالً فکر کنيد :داور حتما ً مطلب ديگری را در ذھن داشته است .من میدانم که خيلی عالی ھستم .شايد مقصودش از "متوسط" اين بوده که بگويد من آدم "منصفی" ھستم و به رقابت منصفانه معتقدم! اين درست ھمان تدبيری است که علمای دين اتّخاذ کرده و ترويج دادهاند .چه کسی مايل است يا حتّی جرأت اعتراض دارد؟ مردم مايلند به سخنان رھبرانی گوش فرا دھند که ديانتشان را باالتر و برتر از تمام اديان قرار میدھند .آنھا دوست دارند توجيھاتی برای باورھای خود داشته باشند ،بخصوص اگر آن باورھا ديانت آنھا را استثنايی يا بینظير جلوه دھند .اين رازی است که عامه رھبران مذھبی کشف کردهاند تا زمام امور را در اختيار خود گيرند ،به ھمين سبب جھان دچار تفرقه و پريشانی شده است!
٦٢
مح ّمد :خاتَم انبياء
مسيحيان مشتاقند از رھبرانشان بشنوند که حضرت مسيح تنھا ناجی است— تنھا کسی است که میتواند سبب رستگاری روح آنھا شده آنھا را به سوی بھشت رھنمون گردد .ھمين حالت در مورد اکثر پيروان ساير اديان نيز صدق میکند .به ندرت ممکن است فردی از مؤمنين جرأت کند باورھای مردمپسند اجدادش را— ھر قدر ھم که نامعقول باشند— زير سئوال ببرد. پيشبينی زير نه تنھا در مورد مسيحيان و يھوديان ،بلکه در خصوص مسلمانان نيز صادق است: زمانی خواھد رسيد که مردم ديگر به حقيقت گوش فرا نخواھند داد ،بلکه به سراغ معلمينی خواھند رفت که مطابق ميلشان سخن گويند .ايشان توجھی به پيغام راستين کالم خدا نخواھند نمود ،بلکه کورکورانه رساله دوم پولس به تيموتاؤس ،فصل ،٤آيه ٣ به دنبال عقايد گمراه کننده خواھند رفت.
بيان اين مطلب که مسلمانان "ا ّمت وسط" ھستند با تمام آياتی که مطالعه کردهايم کامالً انطباق دارد، بخصوص آياتی که اصل عمومی و کلّی زير را بيان میکنند: َولِ ُك ﱢل أُ ﱠم ٍة أَ َج ٌل. و براى ھر امتى اجلى است.
سوره اعراف ) ،(٧آيه ٣٤
اگر ھر ا ّمتی م ّدت عمری داشته باشد ،در اين صورت در زمان معيّن بايد با مرگ روبرو گردد .آيا خداوند عھد خود را در فرستادن پيامبران جديد جھت تعليم دادن سھم فزايندهای از خزانۀ معرفتش به ما، نقض خواھد کرد؟ ھرگز خدای مھربان بندگانش را ترک نخواھد کرد و به حال خود رھايشان نخواھد ساخت .بنا به سنّت ھميشگی و پايدار خداوند ،مرگ ھميشه با موھبت زندگی جديدی ھمراه است .پيامبران به ھمين سبب ظاھر شده اند. اين که مسلمانان "ا ّمت وسط" ناميده شدهاند به خودی خود نشان میدھد که خداوند از عقيدۀ متداول در بين آنھا که "آخرين ا ّمت" ھستند ،کامالً مطّلع بوده .در غير اينصورت ،چرا بايد به آنھا يادآوری نمايد که در سلسلۀ ا ّمتھا ،جايگاه "وسط" را دارند؟ بھتر است ابتدا تفسير مردمپسند و معمول "وسط" را به آزمون عقل بگذاريم و سپس به قرآن مراجعه کنيم و ببينيم که آيا تفسيری را که در اينجا ارائه شده تأييد میکند. اگر مقصود خداوند آن بود که بيان کند که مسلمانان "عادل ،ميانهرو ،يا به نحو عادالنهای متعادل" ھستند ،آيا کلمۀ صريحی را برنمیگزيد تا به وضوح اين صفات را بيان کند؟ چرا "وسط" را برگزيده تا "عادل" را بيان کند؟ واژهھای "عادل" و "ميانهرو" ھميشه با ھم سازگار نيستند .گاھی اوقات برای عادل بودن بايد دست به اقدامات فوقالعادهای زد .اگر با ھيتلر با "ميانهروی و اعتدال" برخورد میشد ،چگونه صرف بود. بود؟ اعتدال در اين مورد بیعدالتی ِ
فصل :۵ا ّمتی که در وسط قرار دارد
٦٣
اعتدال تنھا در بعضی از جنبهھای حيات بشری فضيلت به حساب میآيد .مثالً آيا در فضيلتھايی مانند عدالت يا صداقت" ،ميانهرو" بودن پسنديده است؟ ميانه روی در فضائل اخالقی ابداً پسنديده نيست. آيا نفس اين واقعيت که علمای مختلف ح ّداق ّل سه معنی متفاوت برای واژۀ "وسط" برگزيدهاند خود نشان نمیدھد که پايهھای قضاوت آنھا سخت لرزان است؟ بطوريکه مالحظه شد فرھنگ لغت "عادل" و "تعادل يافته" را حتّی به عنوان معانی دور و مھجور برای واژۀ "وسط" ذکر نکرده است. اين آيه آنطور که به نحو سنتّی ترجمه شده بيان میدارد که: بنابراين ما ]خداوند[ شما ]مسلمانان[ را ملّت "عادل" قرار داديم.
سوره بقره ) ،(٢آيه ١٤٣
اين جمله که "ما شما را ملّت عادل قرار داديم" چه معنی دارد؟ آيا خداوند مسلمانان را خلق نموده يا مجبور کرده که عادل باشند؟ آيا چنين فرضی تلويحا ً داللت بر آن ندارد که خداوند به نحوی به مسلمانان کمک کرده که عادل يا ميانهرو باشند ،ا ّما پيروان ساير اديان را رھا کرده که ستمگر يا افراطی باشند! آيا آيهای در قرآن وجود دارد که چنين تعبيراتی را تأييد کند؟ آيا تاريخ اسالم ھيچ سند و مدرکی يا اشاره ای به ما میدھد که مسلمانان معتدلتر يا عادلتر از پيروان ساير اديان ،مانند ھندوھا ،بودايیھا ،يھوديان ،مسيحيان ،زرتشتيان ،و ديگران بودهاند؟ دين اسالم به دو فرقۀ اصلی با اعتقادات عميقا ً متفاوت در مورد جانشينی حضرت مح ّمد تقسيم شده است .آيا ھر دو فرقه میتوانند در رابطه با مھمترين موضوع اسالم ،يعنی اين که چه کسی جانشين به ّحق حضرت مح ّمد است ،عادل يا "به نحو عادالنهای متعادل" باشند؟ آيهای که مسلمانان را "ا ّمت وسط" )بقره ،آيۀ (١٤٣میخواند بار ديگر نشان می دھد که مقصود از "ا ّمت" "ملّت" نيست .مسلمانان ملّت نيستند .آنھا افرادی ھستند که به اسالم معتقدند و به ملّتھای بسيار تعلّق دارند. صرفنظر از تمام شواھدی که در اينجا ارائه شده که نشان دھد "وسط" در واقع به معنای "وسط" است ،ما میتوانيم ،صرفا ً با مطالعۀ کلمات پايانی آيه ،معنای واقعی آن را دريابيم .بھتر است بار ديگر آيه را در سه عبارت مج ّزا ،مطالعه نماييم: ش ِھيدًا. سطًا لﱢتَ ُكونُو ْا ُ سو ُل َعلَ ْي ُك ْم َ س َويَ ُكونَ ال ﱠر ُ َو َك َذلِ َك َج َع ْلنَا ُك ْم أُ ﱠمةً َو َ ش َھدَاء َعلَى النﱠا ِ
شما را "ا ّمت وسط" قرار داديم،
٦٤
مح ّمد :خاتَم انبياء
تا بر مردم شاھد باشيد، و پيامبر ھم بر شما شاھد باشد. ترجمۀ ديگر: ما برای شما "جايگاه وسط" را برگزيدهايم تا بتوانيد شاھد بر مردمان باشيد و پيامبر ھم شاھد بر شما باشد.
معنای عبارت "شاھد بر مردمان باشيد" چيست؟ اين آيه از مسلمانان چه میخواھد؟ از آنھا میخواھد که طريقی را که مردمان عمل کرده و میکنند مشاھده نمايند .از آنھا میخواھد که از تاريخ درس بگيرند. ساير آيات قرآن مکرّراً از ما میخواھد که از گذشتگان درس عبرت آموزيم ،زيرا وقايع تاريخی نشان میدھند که تاريخ تکرار میشود و مردم از اجداد خود تقليد میکنند .عکسالعمل آنھا به پيامبران تازه دقيقا ً مانند واکنش اجدادشان است. منظور از عبارت "پيامبر شاھدی بر شما باشد" چيست؟ چه پيامی به مسلمانان میدھد؟ به آنھا چنين ھشدار میدھد" :ھمانطور که شما مسلمانان ساير ا ّمتھا را نظاره میکنيد تا درسھايی از تاريخ بگيريد ،پيامبر شما نيز شاھد و ناظر بر شما خواھد بود تا ببيند چگونه رفتار میکنيد ،آيا درسھای الزم را فرا میگيريد؟" اين آيه ھشداری است برای مؤمنين و اين پيام را میرساند :به تاريخ دينی نوع بشر توجّه کنيد و مغرور نباشيد .آنگونه که اکثريت عظيمی از مردم رفتار کردهاند عمل نکنيد .اين پيام در ساير آيات قرآن نيز تکرار شده است: س. ش ِھيدًا َعلَ ْي ُك ْم َوتَ ُكونُوا ُ سو ُل َ لِيَ ُكونَ ال ﱠر ُ ش َھدَاء َعلَى النﱠا ِ تا پيامبر]رسول اکرم[ بر شما ]مسلمانان[ شاھد باشد و شما بر مردم شاھد باشيد.
سوره ح ّج ) ،(٢٢آيه ٧٨ سوره مزمل ) ،(٧٣آيه ١۵
ھمچنين به اين آيات توجّه نمائيد: ض ِمن بَ ْع ِد ِھم لِنَنظُ َر َكيْفَ تَ ْع َملُونَ . َجاء ْت ُھ ْم ُر ُ سلُ ُھم بِا ْلبَيﱢنَا ِ ت َو َما َكانُو ْا لِيُؤْ ِمنُوا...ثُ ﱠم َج َع ْلنَا ُك ْم َخالَئِفَ فِي األَ ْر ِ پيامبرانشان داليل آشكار برايشان آوردند ولى بر آن نبودند كه ايمان بياورند...آنگاه شما را پس از آنان در سوره يونس ) ،(١٠آيات ١٣-١٤ زمين جانشين قرار داديم تا بنگريم چگونه رفتار مىكنيد.
اين آيات به ما چه میآموزند؟ اين که مردم ھميشه پيامبرانشان را انکار کردهاند .اذھان آنھا بواسطۀ سنّت آنچنان تيره و تار شده بود که "دالئل آشکار" خداوند آنھا را قانع نساخت .آيا ما جانشينان آنھا نيستيم؟ روزی ما نيز در جايگاه آنھا قرار خواھيم گرفت .ما نيز فرصتی خواھيم داشت تا پيامبران جديد خداوند را بپذيريم يا از آنھا روی برگردانيم .آيا نبايد از رفتار آنھا درس بگيريم؟ آيا بايد اسير سنّت باشيم يا بايستی دالئل واضح خداوند را تصديق نماييم؟ آيات پيش به وضوح اشارت بدان دارند که پيامبران جديد خداوند خواھند آمد ،وگرنه چرا به مسلمانان گفته شده که خداوند ناظر بر احوال آنھا خواھد بود تا ببيند چگونه عمل میکنند؟
فصل :۵ا ّمتی که در وسط قرار دارد
٦٥
قرآن نشان میدھد که خداوند به پيامبرانش مأموريتھای معيّنی واگذار میکند ،مانند: تأييد نمودن حقانيّت پيامبران پيشين. بشارت دادن به برکات الھی برای مؤمنين و نيز مژدۀ آمدن پيامبران جديد. ھشدار دادن به مردمان در مورد عواقب وخيم روی برتافتن از پيامبران الھی. شاھد و ناظر بودن بر اعمال پيروانشان. آيهای که ذيالً نقل میگردد به سه رسالت و مأموريت مزبور اشاره دارد: ش ًرا َونَ ِذي ًرا. س ْلنَا َك شَا ِھدًا َو ُمبَ ﱢ يَا أَيﱡ َھا النﱠبِ ﱡي إِنﱠا أَ ْر َ اى پيامبر! ما تو را شاھد فرستاديم و بشارتدھنده و انذاركننده!
سوره احزاب ) ،(٣٣آيه ٤۵
حضرت مسيح نيز به عنوان شاھد و ناظری بر پيروان خويش عمل فرمود .برطبق قرآن ،وقتی خداوند از حضرت مسيح دربارۀ مسيحيانی که تعاليم الھی را سوء تعبير نموده بودند ،سؤال فرمود ،حضرت مسيح پاسخ داد: ش ِھيدًا ﱠما ُد ْمتُ فِي ِھ ْم...إِن تُ َع ﱢذ ْب ُھ ْم فَإِنﱠ ُھ ْم ِعبَا ُد َك. َو ُكنتُ َعلَ ْي ِھ ْم َ تا وقتى در ميانشان بودم ]مسيح[ بر آنان ]مسيحيان[ شاھد بودم...اگر عذابشان كنى آنان بندگان تواند. سوره مائده ) ،(۵آيات ١١٧-١١٨
آيۀ زير نيز به ايفای نقش شاھد توسط مسلمانان اشاره دارد: س. ش ِھيدًا َعلَ ْي ُك ْم َوتَ ُكونُوا ُ سو ُل َ س ﱠما ُك ُم ا ْل ُم ْ سلِمينَ ِمن قَ ْب ُل َوفِي َھ َذا لِيَ ُكونَ ال ﱠر ُ ُھ َو َ ش َھدَاء َعلَى النﱠا ِ او بود كه قبال ]قبل از ظھور اسالم[ شما را مسلمان ناميد و ھمچنين در اين زمان ،تا پيامبر بر شما شاھد سوره حج ) ،(٢٢آيه ٧٨ باشد و شما بر مردم شاھد باشيد.
حضرت مح ّمد:
شاھد و ناظر بر اعمال مسلمانان بعد از ظھور اسالم.
مسلمانان:
شاھد و ناظر بر اعمال ھمه مردم يعنی "مسلمانانی" که قبل و بعد از ظھور اسالم آمده و می آيند
٦٦
مح ّمد :خاتَم انبياء
ھمانطور که پيامبرانی برای ھدايت "مسلمانانی" که قبل از اسالم میزيستند ظھور فرمودند ،پيامبرانی نيز برای ھدايت "مسلمانانی" که بعد از ظھور اسالم زندگی میکنند خواھند آمد .کلمۀ "مسلمان" عنوانی عمومی است که قرآن برای پيروان کلّيه اديان— اع ّم از مؤمنين به پيامبران قبل از ظھور حضرت مح ّمد و مؤمنين به پيامبران بعد از حضرت مح ّمد به کار می برد .اين مفھوم باعث کوچک شمردن "اسالم" نمیشود ،بلکه به آن عظمت و اعتبار میبخشد. به اين آيه توجّه کنيد: ض فَ َمن َكفَ َر فَ َعلَ ْي ِه ُك ْف ُرهُ. ھ َُو الﱠ ِذي َج َعلَ ُك ْم َخ َالئِفَ فِي ْاألَ ْر ِ اوست كه شما را در زمين جانشين ]خود[ قرار داد .ھر كس كافر شود ،كفر او به زيان خودش خواھد بود. سوره فاطر ) ،(٣۵آيه ٣٩
آيۀ فوق خطاب به مسلمانان است که بر صراط مستقيم قرار دارند .آنھا حقيقت را انکار نکردهاند .در واقع مسلمانان چه حقيقتی را میتوانند انکار کنند بغير از پيامبری که بعد از حضرت مح ّمد خواھد آمد؟ اين آيه در کمال ظرافت پيشگوئی میکند که اگرچه مسلمانان میتوانند شاھد سرنوشت ا ّمتھای پيشين باشند ،ا ّما بسياری از آنھا درس الزم را فرا نخواھند گرفت. سه آيه بعد ،با اين مفاھيم روبرو میشويم: س ُموا بِا ﱠ ِ َج ْھ َد أَ ْي َمانِ ِھ ْم لَئِن َجاء ُھ ْم نَ ِذي ٌر لﱠيَ ُكونُنﱠ أَ ْھدَى ِمنْ إِ ْحدَى ْاألُ َم ِم فَلَ ﱠما َجاء ُھ ْم نَ ِذي ٌر ﱠما زَا َد ُھ ْم إِ ﱠال َوأَ ْق َ ت ﱠ ت ﱠ ﷲِ ت َْح ِو ً ﷲِ تَ ْب ِد ً يال. يال َولَن ت َِج َد لِ ُ نُفُو ًرا...فَ َھ ْل يَنظُرُونَ إِ ﱠال ُ سنﱠتَ ْاألَ ﱠولِينَ فَلَن ت َِج َد لِ ُ سنﱠ ِ سنﱠ ِ آنان با نھايت تاكيد به خدا سوگند خوردند كه اگر پيامبرى انذاركننده برای ايشان آيد ،ھدايت يافته ترين امتھا خواھند بود؛ اما چون پيامبرى براى آنان آمد ،جز فرار و فاصله گرفتن از )حق( چيزى بر آنھا نيفزود!...آيا آنھا چيزى جز سنت پيشينيان را انتظار دارند؟ ھرگز براى سنت خدا تبديلی نخواھى يافت ،ھرگز براى سوره فاطر ) ،(٣۵آيات ٤٢-٤٣ سنت الھى تغييرى نخواھی يافت!
وقتی به مطالعۀ آيات فوق میپردازيم درمیيابيم که: از مسلمانان خواسته شده که شاھد سرنوشت ا ّمتھای پيشين باشند. ا ّما آنھا درسھای الزم را فرا نمیگيرند .بسياری از آنھا پيامبران آينده را انکار خواھند کرد.
فصل :۵ا ّمتی که در وسط قرار دارد
٦٧
پيروان ھر دين جديدی سوگند خوردهاند که به نحوی که پيروان ديانت پيشين عمل کردهاند ،عمل نکنند. ا ّما وقتی پيامبر جديدی ظاھر شد ،درست مانند ا ّمتھای پيشين عمل کرده با او به مخالفت برخاستند. آيا مردم— از جمله مسلمانان— انتظار دارند در آينده رفتار متفاوتی داشته باشند؟ آيا تص ّور میکنند که مانند ا ّمتھای قبل رفتار نخواھند کرد؟ آنھا بھيچوجه نحوۀ رفتار خود را تغيير نخواھند داد و خداوند نيز روش خود را در فرستادن پيامبران تغيير نخواھد داد. دو آيه ای که بعد از آيات فوق ذکر شده است صبر و عدالت خداوند را بيان مینمايد:
عدالت خداوند ش ﱠد ِم ْن ُھ ْم قُ ﱠوةً. ض فَيَنظُ ُروا َكيْفَ َكانَ عَاقِبَةُ الﱠ ِذينَ ِمن قَ ْبلِ ِھ ْم َو َكانُوا أَ َ أَ َولَ ْم يَ ِ سي ُروا فِي ْاألَ ْر ِ آيا آنان در زمين نگشتند تا ببينند عاقبت كسانى كه پيش از آنھا بودند چگونه بود— ھمانھا كه از اينان قويتر سوره فاطر ) ،(٣۵آيه ٤٤ بودند؟
صبر و عدالت خداوند َاخ ُذ ﱠ س ّمًى فَإِ َذا َجاء أَ َجلُ ُھ ْم سبُوا َما تَ َر َك َعلَى ظَ ْھ ِرھَا ِمن دَابﱠ ٍة َولَ ِكن يُ َؤ ﱢخ ُر ُھ ْم إِلَى أَ َج ٍل ﱡم َ اس بِ َما َك َ ﷲُ النﱠ َ َولَ ْو يُؤ ِ فَإِنﱠ ﱠ صي ًرا. ﷲَ َكانَ بِ ِعبَا ِد ِه بَ ِ اگر خداوند مردم را به سبب كارھايى كه انجام دادهاند مجازات كند ،جنبندهاى را بر پشت زمين باقى نخواھد گذاشت! ا ّما آنھا را تا زمان معينی مھلت خواھد داد تا زمان روبرو شدن با اعمالشان فرا رسد .او نسبت سوره فاطر ) ،(٣۵آيه ٤۵ به بندگانش بيناست.
بايد توجّه داشته باشيم که ھشدار نھايی با فعل زمان آينده بيان شده است: س ّمًى... َولَ ِكن يُؤَ ﱢخ ُر ُھ ْم إِلَى أَ َج ٍل ﱡم َ ولى ]به لطفش[ آنھا را تا زمان معينى فرصت خواھد داد.
سوره فاطر ) ،(٣۵آيه ٤۵
بسياری از آيات قرآن حاکی از آن است که مجازات الھی ،بطوريکه در آيۀ قبل بيان شد ،بعد از آنکه مردم پيامبر جديد خداوند را انکار نمايند شامل حال آنھا خواھد شد .ھشدار پيشين که با فعل زمان آينده بيان شده نمايانگر آن است که داستان ظھور پيامبری جديد و مخالفت و انکار مردم بار ديگر تکرار و در تاريخ ثبت خواھد شد.
٦٨
مح ّمد :خاتَم انبياء
افراد بشر غالبا ً بر اين تص ّورند که آنھا از اين قاعده مستثنی ھستند و بر اين باورند که آنھا فکری باز و قلبی گشاده دارند .مطالعات روانشناسی نشان میدھد که مردم غالبا ً خود را باالتر از آنچه ھستند ارزيابی میکنند .آيا شما فردی از فرقهای را ديدهايد که اعتقادات فرقۀ ديگری را ترجيح دھد؟ آيا شيعه مؤمنی را ديدهايد که معتقدات سنّیھا را ترجيح دھد يا سنّی معتقدی که باورھای شيعيان را مرجّح شمرد؟ چرا يافتن چنين مؤمنانی دشوار است؟ زيرا مردم به آنچه که دارند خشنودند: ب بِ َما لَ َد ْي ِھ ْم فَ ِر ُحونَ . شيَ ًعا ُك ﱡل ِح ْز ٍ ِمنَ الﱠ ِذينَ فَ ﱠرقُوا ِدينَ ُھ ْم َو َكانُوا ِ كسانى كه دين خود را قطعه قطعه كردند و فرقه فرقه شدند .ھر حزبى از آنچه دارد شاد و دلخوش است. سوره روم ) ،(٣٠آيه ٣٢
احساس رضايت خاطر از خويشتن در ميان تقريبا ً تمامی افراد بشر متداول است .اين انديشه که ما مانند ا ّمتھای پيشين عمل نخواھيم کرد نمونۀ ديگری از اين تمايل فکری است .نحوۀ رفتار مسيحيان با اسالم را در نظر بگيريد .آيا آنھا روشنفکری و گشاده قلبی از خود نشان می دھند يا اسير سنّتھا— يعنی گفتهھای والدين خويش و رھبران مذھبی خودند؟ آيا ھمۀ ا ّمتھا در سراسر طول تاريخ طبق اين آيۀ انجيل )متی ،فصل ،٢٣آيات (٢٩-٣٠عمل نکردهاند: وای بر شما...ای رياکاران! شما مقبره ھای پيغمبران را می سازيد و بناھايی را که به يادبود مقدسين ساخته شده تزيين می دھيد و می گوئيد" :اگر ما در زمان پدران خود زنده بوديم ھرگز با آنان در قتل انجيل متی ،فصل ،٢٣آيات ٢٩-٣٠ پيامبران شرکت نمی کرديم".
اگر ھمۀ ا ّمتھا ھميشه به نحوی معيّن )بر طبق سنّت( عمل کرده باشند ،چرا بايد مسلمانان از اين روش کلّی مستثنی باشند؟ آيا مسلمانان ا ّولين ا ّمتی ھستند که باور دارند ديانت آنھا آخرين دين است؟ بھيچوجه، بلکه اعتقاد آنھا سابقۀ تاريخی دارد که از ظھور اسالم پيش تر میرود .به اين آيه توجّه فرمائيد: ت...إِ َذا َھلَ َك قُ ْلتُ ْم لَن يَ ْب َع َث ﱠ س ً وال. ﷲُ ِمن بَ ْع ِد ِه َر ُ َولَقَ ْد َجاء ُك ْم يُو ُ سفُ ِمن قَ ْب ُل بِا ْلبَيﱢنَا ِ پيش از اين يوسف داليل روشن براى شما آورد...زمانى كه از دنيا رفت ،گفتيد" :ھرگز خداوند بعد از او سوره غافر ) ،(٤٠آيه ٣٤ پيامبرى مبعوث نخواھد كرد!"
بايد توجّه داشته باشيم که انديشۀ "خاتميت" را تقريبا ً تمامی مسيحيان پذيرفته و ترويج نمودهاند. به اظھارات زير از دانشمند مسيحی ،دکتر جيمز کندی ،ت ّوجه نماييد: حضرت موسی "ستارۀ درخشان" عصر عھد عتيق بود .جميع انبياء به او بعنوان ظاھر کنندۀ بزرگ اراده و کالم الھی نگاه میکردند .با اين حال حضرت موسی به بنی اسرائيل اميد دادند که پيامبر بزرگ ديگری ظھور خواھد کرد .اين پيامبر ]حضرت مسيح[ آخرين وحی خداوند را برای انسان خواھد آورد )رساله به عبرانيان ،فصل ،١آيات ١.(١-٣آيا مسيح پيامبر شما است؟ آيا او را به عنوان تجلّی نھايی اراده، مقصود و شخصيت الھی مالحظه میکنيد؟ آيا او را به عنوان منشأ تمامی حقيقت پذيرفتهايد؟ اين آن چيزی ٢ است که از ما مسيحيان انتظار میرود.
فصل :۵ا ّمتی که در وسط قرار دارد
٦٩
به آيات ذيل نيز توجّه نماييد: ال ﱢمنَ ا ْل ِجنﱢ فَزَادُو ُھ ْم َر َھقًا َوأَنﱠ ُھ ْم ظَنﱡوا َك َما ظَنَنتُ ْم أَن لﱠن يَ ْب َع َث ﱠ ﷲُ س يَ ُعو ُذونَ بِ ِر َج ٍ اإلن ِ َوأَنﱠهُ َكانَ ِر َجا ٌل ﱢمنَ ْ ِ أَ َحدًا. مردانى از نوع انسان به مردانى از جن پناه مىبردند ،و آنھا سبب افزايش گمراھى و طغيانشان مىشدند! و آنھا گمان كردند— ھمان گونه كه شما گمان مىكرديد— كه خداوند ھرگز كسى را )به نبوت( مبعوث نخواھد سوره ّ کرد! جن ) ،(٧٢آيات ٦-٧
ترجمۀ دقيقتری از قسمت آخر اين آيه )سوره ّ جن آيۀ (٧ذيالً نقل میشود: َوأَنﱠ ُھ ْم ظَنﱡوا َك َما ظَنَنتُ ْم أَن لﱠن يَ ْب َع َث ﱠ ﷲُ أَ َحدًا. و آنھا ]مؤمنان رياکار گذشته[ گمان کردند ھمچنان که شما ]مسلمانان[ نيز گمان کرديد که خداوند ھرگز سوره ّ جن ) ،(٧٢آيه ٧ کسی را ]به پيامبری[ نخواھد فرستاد.
در آيۀ فوق ريشۀ کلمۀ عربی " بعث" که غالبا ً به معنای "برخيزاندن از ميان مردگان" ترجمه شده است دارای دو معنی اصلی است: احياء کردن ،بيدار کردن ،زندگی بخشيدن فرستادن ،مبعوث کردن به پيامبری واژۀ "بعث" غالبا ً در قرآن در رابطه با فرستادن پيامبران استفاده شده است: فَبَ َع َث ّ ش ِرينَ َو ُمن ِذ ِرينَ . ﷲُ النﱠ ِبيﱢينَ ُمبَ ﱢ خداوند ،پيامبران را برانگيخت تا مردم را بشارت و بيم دھند.
سوره بقره ) ،(٢آيه ٢١٣
سوالً. َو َما ُكنﱠا ُم َع ﱢذبِينَ َحتﱠى نَ ْب َع َث َر ُ ما تا پيامبرى را مبعوث نکنيم ،مردمان را مجازات نمی کنيم.
سوره اسرا )بنی اسرائيل( ) ،(١٧آيه ١۵ ھمچنين سوره اعراف ) ،(٧آيه ١٠٣
حال به آيۀ ھفتم سورۀ ّ جن ) (٧٢نگاھی ديگر اندازيم: َوأَنﱠ ُھ ْم ظَنﱡوا َك َما ظَنَنتُ ْم أَن لﱠن يَ ْب َع َث ﱠ ﷲُ أَ َحدًا. و آنھا ]مؤمنين رياکار گذشته[ پنداشتند ھمانطور که شما ]مسلمانان مخلص و صادق[ پنداشتيد که خداوند ھرگز کسی را ]با مقام پيامبری[ نخواھد فرستاد.
کدام معنا در آيۀ فوق مناسبت تر است :مبعوث کردن کسی به پيامبری يا زنده کردن کسی از ميان مردگان؟ اگر موضوع آيه زنده کردن مرده بود ،به احتمال زياد به ھمۀ مردم اشاره داشت .ا ّما آيۀ مزبور به يک گروه مش ّخص اشاره دارد .انتخاب واژۀ "بعث" در اشاره به گروه مش ّخص نشان میدھد که آيه به فرستادن پيامبری بعد از رسول اکرم اشاره میکند و نه زندگی بخشيدن به جسد مردگان.
٧٠
مح ّمد :خاتَم انبياء
بعضی از ترجمهھا ،از جمله ترجمۀ دکتر م .ت .ھاللی ،ترجمهای را که در اينجا نقل شده تأييد مینمايد: و آنھا تصوّر کردند ھمانطور که شما تصوّر کرديد که خداوند پيامبری نخواھد فرستاد .سوره ّ جن ) ،(٧٢آيۀ ٧
" ّ جنھا" چه کسانی ھستند؟ آنھا غالباً ،و نه ھميشه ،افراد پنھانکار يا دورو ھستند که مؤمنين واقعی را گمراه میکنند .اين آيه حاکی از آن است که مؤمنين رياکار که به نام " ّ جن" ناميده میشوند به مومنين واقعی— يعنی انسانھا که اِنس ناميده شدهاند— میگويند ھيچ پيامبری بعد از حضرت مح ّمد ظھور نخواھد کرد. عالوه بر اين ،آيۀ ھفتم سورۀ ّ جن خطاب به مسلمانان است .اين آيه اعالم میکند که برخی از مؤمنين رياکار گذشته ،مانند مسيحيان ،گمان کردند ،ھمچنان که شما مسلمانان گمان میکنيد ،که ھيچ کس "مبعوث" نخواھد شد .کلمۀ "مبعوث شدن" اشارهای به برخيزاندن از ميان مردگان ندارد .زيرا مسلمانان قطعا ً معتقدند که مردگان بر خواھند خاست .روز رستاخيز موضوعی مھ ّم و عمده در قرآن است .آنچه که بسياری از مسلمانان به غلط گمان میکنند اين است که خداوند ديگر ھرگز حتّی يک پيامبر را بعد از رسول اکرم به پيامبری مبعوث نخواھد کرد .آيۀ ٦سورۀ ّ جن اشارۀ ديگری است به نادرستی "اصل خاتميّت". مقايسۀ دو آيۀ زير به ما کمک میکند که معنای حقيقی واژۀ "بعث" را بفھميم و تصديق نمائيم: قُ ْلتُ ْم لَن يَ ْب َع َث ﱠ س ً وال. ﷲُ ِمن بَ ْع ِد ِه َر ُ گفتيد" :ھرگز خداوند بعد از او پيامبرى مبعوث نخواھد كرد!"
سوره غافر ) ،(٤٠آيه ٣٤
َوأَنﱠ ُھ ْم ظَنﱡوا َك َما ظَنَنتُ ْم أَن لﱠن يَ ْب َع َث ﱠ ﷲُ أَ َحدًا. و آنھا ]مؤمنين رياکار گذشته[ پنداشتند ھمانطور که شما ]مسلمانان مخلص و صادق[ پنداشتيد که خداوند سوره ّ جن ) ،(٧٢آيه ٧ ھرگز کسی را ]با مقام پيامبری[نخواھد فرستاد.
آيهای که در زير نقل میشود نقش متمايز ّ جن در گمراه کردن پيروان سادهانديش را که انسان يا اِنس ناميده میشوند ،توصيف میکند: ض ن َا َويَ ْو َم يِ ْح ُ س َربﱠنَا ا ْ ش ُر ُھ ْم َج ِمي ًعا يَا َم ْعش ََر ا ْل ِجنﱢ قَ ِد ا ْ ستَ ْمتَ َع بَ ْع ُ اإلن ِ اإلن ِ س َوقَا َل أَ ْولِيَآ ُؤھُم ﱢمنَ ِ ستَ ْكثَ ْرتُم ﱢمنَ ِ ي أَ ﱠج ْلتَ لَنَا قَا َل النﱠا ُر َم ْث َوا ُك ْم َخالِ ِدينَ فِي َھا إِالﱠ َما شَاء ّ ﷲُ إِنﱠ َربﱠكَ َح ِكي ٌم عَلي ٌم. ض َوبَلَ ْغنَا أَ َجلَنَا الﱠ ِذ َ بِبَ ْع ٍ و ]ياد كن[ روزى را كه ھمه آنان را گرد مىآورد ]و مىفرمايد[" :اى گروه جنيان از ميان آدميان ]پيروان[ فراوان يافتيد ".و ھواخواھان آنھا از ]نوع[ انسان خواھند گفت" :پروردگارا برخى از ما از برخى ديگر بھره بردارى كرديم ]استثمار[ و به پايانى كه براى ما معين كردى رسيديم] ".پروردگار[ مىفرمايد" :جايگاه شما آتش است ،در آن ماندگار خواھيد بود مگر آنچه را خدا بخواھد ]كه خود تخفيف دھد[ .آرى پروردگار تو حكيم داناست". سوره انعام ) ،(٦آيه ١٢٨
فصل :۵ا ّمتی که در وسط قرار دارد
٧١
چه کسانی ھستند که مردم را گمراه میکنند؟ آيا آنھا رھبران مذھبی نيستند؟ ا ّما ھمانطور که آيه گويای آن است ،مؤمنين صادق )افراد انسان( که توسّط رھبرانشان ) ّ جنھا( گمراه میشوند ،نمیتوانند خود را معذور و معاف بدانند .آنھا مسئولند چون اجازه دادهاند رھبرانشان آنھا را گمراه کنند .ھمانطور که قرآن تعليم میدھد ،ھر دو گروه مسکن و مأوای خود را در جھنّم خواھند يافت. بسياری از آيات قرآن بيان میکنند که رھبران مذھبی ،بخصوص در آغاز ظھور پيامبران جديد ،مردم را از معرفت حقيقی دور میکنند .به اين آيات توجّه کنيد: ب ُو ُجو ُھ ُھ ْم فِي النﱠا ِر يَقُولُونَ يَا لَ ْيتَنَا أَطَ ْعنَا ﱠ س َ سا َدتَنَا َو ُكبَ َراءنَا ﷲَ َوأَطَ ْعنَا ال ﱠر ُ يَ ْو َم تُقَلﱠ ُ وال َوقَالُوا َربﱠنَا إِنﱠا أَطَ ْعنَا َ سبِ َ ب َوا ْل َع ْن ُھ ْم لَ ْعنًا َكبِي ًرا. ضلﱡونَا ال ﱠ فَأ َ َ ض ْعفَ ْي ِن ِمنَ ا ْل َع َذا ِ يال َربﱠنَا آتِ ِھ ْم ِ در آن روز كه صورتھاى آنان در آتش )دوزخ( دگرگون خواھد شد )از كار خويش پشيمان مىشوند و( مىگويند" :اى كاش خدا و پيامبرش را اطاعت كرده بوديم!" و مىگويند" :پروردگارا! ما از پيشوايان و بزرگان خود اطاعت كرديم و ما را گمراه ساختند! پروردگارا! آنان را از عذاب ،دو چندان ده و آنھا را سوره احزاب ) ،(٣٣آيات ٦٦-٦٨ لعن بزرگى فرما!" ھمچنين سوره فصّلت ) ،(٤١آيه ٢٩؛ سوره سبا ) ،(٣٤آيات ٣١-٣٣؛ سوره صافات ) ،(٣٧آيات ٢٧-٣٣
اين "پيشوايان" و "بزرگان" چه کسانی ھستند که میتوانند مردم ،از جمله مسلمانان ،را گمراه کنند؟ آيا آنھا رھبران مذھبی— يعنی خاخامھا ،کشيشھا ،مالّھا ،و امامھا نيستند؟ چرا آنھا بايد کسانی باشند که مردم را گمراه میکنند؟ زيرا اوالً قدرت اين کار را دارند ،ثانيا ً میترسند منصب و مقام خود را از دست بدھند. به اين مثال توجّه نماييد :فرض کنيد کشيشی در کليسايش اعالم کند که "حضرت مح ّمد پيامبر حقيقی خداوند است!" برای او چه اتفاقی خواھد افتاد؟ يا اگر يکی از پيشوايان مسلمان در مسجد اعالم نمايد که "ما اشتباه میکرديم! حضرت مح ّمد آخرين پيامبر خدا نيست!" چه بر سر او خواھد آمد؟ بايد توجّه داشت که رھبران مذھبی ھمه يکسان نيستند .بعضی از آنھا ھمچون ستارگان درخشانند .آنھا نمونۀ عدالت و خرد و مصداق زنده و بارز اين آيۀ قرآن ھستند: ﷲِ أَ ْتقَا ُك ْم إِنﱠ ﱠ إِنﱠ أَ ْك َر َم ُك ْم ِعن َد ﱠ ﷲَ َعلِي ٌم َخبِي ٌر. گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست .خداوند دانا و آگاه است!
سوره حجرات ) ،(٤٩آيه ١٣
بعضی ديگر از پيشوايان ،فقط محّرک تعّصب ،جنگ و خشونت ھستند .آيات قرآن اکثراً خطاب به اين دسته از رھبران است .اين موضوع بعداً در اين کتاب به تفصيل مورد بحث قرار میگيرد. برای پايان بخشيدن به اين فصل ،تدابيری را که مردم ،در کلّيه زمانھا و اعصار ،برای ر ّد و انکار پيامبران به کار بردهاند مورد بررسی قرار میدھيم .موارد زير از جمله معمولترين آنھا است: تعبير کالم الھی ،بخصوص پيشگوئیھا ،با ذھنی لغتگرا و خشک.
مح ّمد :خاتَم انبياء
٧٢
تغيير يا تحريف بعضی از عبارات کتب مق ّدسه به منظور انطباق آنھا با انتظارات سنّتی خود برای حفظ مقام کسانی که در منصب قدرت قرار دارند ،از جمله اين تحريف ھا: " وسط" به معنای "وسط" نيست ،بلکه به معنای "تعادل" "،عدالت "،يا "ميانهروی" است. " ا ّمت" به پيروان يک دين ،مانند مسيحيان يا مسلمانان ،اشاره ندارد .بلکه به "ملّت" يا "جامعه" يا گروھی از "مردم نامش ّخص" اشاره دارد. " بعث" در آيات ،مانند آنچه که ما بررسی کرديم ،به زنده کردن مردگان اشاره دارد نه مبعوث کردن پيامبران. " خاتم" به معنای "پايان" است زيرا مردم "خاتم" يا ُمھر و امضای خود را در پايان نامه يا سند میگذارند و نه در باال يا دو طرف آن! اين است نحوۀ رفتار مردم در آغاز ظھور ھر يک از پيامبران )سورۀ اعراف ،آيۀ .(١٦٢شواھد و داليل نمیتواند بر قوای الزامآور سنّت پيروز شود .وعدۀ ظھور پيامبران جديد بعد از رسول اکرم يکی از مؤ ّکدترين وعدهھايی است که خداوند در قرآن بيان فرموده است .اين وعده به روشنی خورشيد است ،ا ّما در پشت ابرھای تيره و تار نظريهھا و فرضيهھای علمای دينی پنھان مانده است— نظريهھا و فرضيهھائی که با سلطه پيشوايانی که اجازه نمیدھند نور دانش و بينش به قلوب و اذھان مؤمنين حقيقی راه يابد.
٦ وعدۀ ظھور پيامبران جديد قسمت ا ّول آيات قرآن که با "نظريۀ خاتميت" در تضاد قرار میگيرند متعددند .قرآن مجيد اشارات زياد و واضحی در بارۀ پايان يافتن دورۀ اسالم در اختيار ما قرار میدھد .آيهای که در اين فصل مورد بررسی قرار می دھيم بالفاصله بعد از آيهای آمده است که در فصل قبل مطالعه نموديم يعنی آيۀ زير: ستَ ْق ِد ُمونَ . سا َعةً َوالَ يَ ْ َولِ ُك ﱢل أُ ﱠم ٍة أَ َج ٌل فَإِ َذا َجاء أَ َجلُ ُھ ْم الَ يَ ْ ستَأْ ِخرُونَ َ و براى ھر امتى اجلى است پس چون اجلشان فرا رسد نه ]مىتوانند[ ساعتى آن را پس اندازند و نه پيش. سوره اعراف ) ،(٧آيه ٣٤
خالق ھستی بالفاصله بعد از اعالم مرگ روحانی ھر "ا ّمتی"— از جمله امت اسالم— بشاراتی به ما میدھد .او ما را مطمئن میسازد که ما را در آن شرايط وخيم ،در چنگال مرگ ،رھا نخواھد کرد .به ما وعده میدھد که پيامبران جديدی خواھد فرستاد تا حيات روحانی را مجدداً به ما باز گردانند .آيهای که می خواھيم مورد بررسی قرار دھيم ،مانند آياتی که قبالً مطالعه نمودهايم ،خود به تنھائی مفھوم خاتميت را متزلزل میسازد .ھمانطور که انتظار میرود ،علمای دينی برای روياروئی با اين آيه از ھمان روشی استفاده کردهاند که در مورد آيات ديگر بکار بردهاند .يعنی يا معنای آن را تغيير داده يا بهکلّی پيامش را ناديده گرفتهاند .برای آن که بررسی جامعی از اين آيه داشته باشيم ،دو ترجمه از آن را که يکی توسّط يک مسلمان انجام شده و ديگری توسّط يک مسيحی صورت گرفته با ھم مقايسه میکنيم: صلَ َح فَالَ َخ ْوفٌ َعلَ ْي ِھ ْم َوالَ ُھ ْم يَ ْح َزنُونَ . صونَ َعلَ ْي ُك ْم آيَاتِي فَ َم ِن اتﱠقَى َوأَ ْ س ٌل ﱢمن ُك ْم يَقُ ﱡ يَا بَنِي آ َد َم إِ ﱠما يَأْتِيَنﱠ ُك ْم ُر ُ سوره اعراف ) ،(٧آيه ٣۵
٧٤
مح ّمد :خاتَم انبياء
ترجمۀ يوسفعلی ای فرزندان آدم! ھر ھنگام بيايند شما را پيامبرانی از ميان شما ،بازگو نمايند نشانهھای مرا بر شما .آنھايی که پرھيزکارند و مصلح ،نه ترسی از برای آنھا خواھد بود و نه غمی.
ترجمۀ راد ِول ای فرزندان آدم! پيامبرانی ]رسوالنی[ به سوی شما خواھند آمد از بين شما ،تا بازگو کنند نشانهھای مرا بر شما .کسانی که از خدا بترسند و کارھای نيکو کنند ،ترسی از برای آنھا نخواھد بود و دچار حزن نخواھند گشت.
حال من ترجمۀ خود را بيان میکنم و سپس توضيح میدھم که چرا اين ترجمه صحيحتر است: ای فرزندان آدم! اگر پيامبرانی از ميان شما بيايند که البتّه خواھند آمد! آنھا آيات مرا برای شما خواھند خواند .ھر کس متّقی و مصلح است نه ترسی دارد نه غمی.
آيۀ فوق اين پيام را بيان میکند: ای مردم جھان در مورد ظھور پيامبران جديد ابداً نبايد ترديد به خود راه دھيد .آنھا خواھند آمد تا پيام مرا به شما بدھند .اگر مؤمن واقعی باشيد ،نبايد نگران باشيد .با تصديق پيامبر جديد ،نه ترسی در انتظار شماست ،نه غمی.
قرآن مکرّراً اعالم میکند که ترس و حزن برای اھل جھنّم مق ّدر شده است .چرا کسانی که در جھنّم ھستند بايد ترس را تجربه نمايند؟ يا از مشاھدۀ صحنهھای ناخوشايند و ترسناک يا از طرح اين سؤال برای خود که چگونه میتوانند تا ابد جھنّم را تح ّمل نمايند .چرا مردم محزون خواھند بود؟ زيرا غفلت و سرکشی خود را از تعليمات خداوند در قرآن به خاطر خواھند آورد .کدام تعليمات؟ اين که فرد در انتخاب سرنوشت روحانی خويش ھر گز نبايد از والدين خود يا از مالّھا ،کشيشھا ،امامھا يا مجتھدين پيروی نمايد ،اين که فرد مؤمن ھرگز نبايد بدون بکار بردن عقل خويش در آزمودن نظريهھا و تميز دادن حق از باطل ،از عقايد و سنّن متداول تبعيّت نمايد. آيا به سه ترجمه پيش توجّه نموديد؟ به عقيدۀ شما کدام يک صحيح است؟ شايد بھترين راه ارزيابی آنھا اين باشد که در قرآن جستجو کنيم تا ببينيم آيا ترکيب ھمين کلمات در جای ديگر ھم آمده است؟ اين جستجو ما را به آيه زير ھدايت می کند: شقَى. ض ﱡل َو َال يَ ْ فَإِ ﱠما يَأْتِيَنﱠ ُكم ﱢمنﱢي ُھدًى فَ َم ِن اتﱠبَ َع ُھد َ َاي فَ َال يَ ِ
سوره طه ) ،(٢٠آيه ١٢٣
اين آيه را يوسف علی اينگونه ترجمه میکند: اگر ھدايتی از نزد من به سوی شما آيد ،که يقينا ً خواھد آمد ،ھرکس از ھدايت من پيروی کند ،گمراه نخواھد شد و به مشقّت نيز گرفتار نخواھد گشت.
فصل :٦وعدۀ ظھور پيامبران جديد— قسمت اوّل
٧٥
عبارت مھ ّم در آيۀ فوق "فَاِ ّما يأتينّ ُک ْم "...است .ھمانطور که میتوان ديد ،يوسف علی آن را " اگر بيايد، که يقينا ً خواھد آمد" ترجمه کرده. ترکيب واژهھا در آيۀ فوق تا ح ّدی غيرعا ّدی است ،ا ّما درک آن دشوار نيست .غيرعا ّدی است زيرا ما ترديد )اگر( را با يقين )يقينا ً( ترکيب نمیکنيم .چرا در اين آيه دو مفھوم "يقين" و "ترديد" ترکيب شده اند؟ اين ترکيب يک تمھيد ادبی است .خداوند ابتدا عبارت شرطی را به کار میبرد ،سپس سؤال يا ش ّکی را که ممکن است ايجاد شود با يقين کامل جواب میدھد .در واقع ،او ابتدا شرط ممکن را مطرح میسازد: اگر ھدايتی از نزد من به سوی شما آيد...
بالفاصله بعد از اين بيان مشروط ،خداوند شک ما را با تأکيد برطرف میسازد: يقينا ً چنين خواھد شد.
در آيۀ ديگر دربارۀ پيامبران آينده )اعراف ،آيه ،(٣۵خداوند ھمين تمھيد ادبی را به کار میبرد: اِ ّما يأتينّ ُ س ٌل. ک ْم ُر ُ
او گفتارش را با واژۀ "اگر" شروع میکند که جنبه شک در آن ھست .سپس ھرگونه ش ّکی را که از "اگر" ناشی میشود با اين عبارت خنثی میسازد: يأتينّ ُک ْم. مطمئنّا ً آنھا ]پيامبران[ برای شما خواھند آمد!
برای آن که ھر گونه ش ّکی برطرف شود ،خداوند با استفاده از آنچه که در زبان عربی به عنوان "زمان آيندۀ تأکيدی" شناخته میشود و يکی از ويژگیھای منحصر به فرد آن زبان است ،جواب میدھد: يَأتيَنّـ ُ س ٌل :البتّه پيامبرانی به سوی شما خواھند آمد! ک ْم ُر ُ چگونه میتوان در معنای اين واژهھا ترديد نمود؟ به سختی میتوان وعدهای روشنتر و مؤ ّکدتر از اين تص ّور نمود. باز اينجا ،مترجمين و مفسّرين قرآن معنای اين آيۀ مھم را به دو طريق کمرنگ جلوه داده اند .آنھا از نشان دادن نکات زير خودداری نموده اند: اين آيه به آينده اشاره دارد. وعده مؤ ّکد است زيرا با فعل "آيندۀ تأکيدی" بيان شده است. ساير محقّقين و مترجمين مسلمان نيز معنای "اِ ّما يأتينّ ُک ْم" را در سوره طه به معنای مؤ ّکده آينده ترجمه کرده اند .ذيالً چند نمونه ذکر میشود:
٧٦
مح ّمد :خاتَم انبياء
آيه عربی فَاِ ّما يأتينّ ُ ک ْم ِمنّی ُھدًی سوره طه ) ،(٢٠آيه ١٢٣
ترجمۀ فارسی )از ترجمۀ انگليسی(
مترجم به انگليسی مح ّمد اسد
به يقين ھدايت من به سوی شما خواھد آمد مطئمنّا ً ھدايت از سوی من برای شما خواھد آمد
موالنا مح ّمدعلی
مطمئنّا ً ھدايت از سوی من برای شما خواھد آمد
شکير
محتوای جمله "فا ِ ّما يأتينّ ُک ْم ِمنّی ھُدًی" معنای آن را کامالً روشن میکند .به وعدهای مربوط است که خداوند به حضرت آدم و نسل او داده است: ضن ًكا ض ﱡل َو َال يَ ْ ض عَن ِذ ْك ِري فَإِنﱠ لَهُ َم ِعي َ شةً َ شقَى َو َمنْ أَع َْر َ فَإِ ﱠما يَأْتِيَنﱠ ُكم ﱢمنﱢي ُھدًى فَ َم ِن اتﱠبَ َع ُھدَا َ ي فَ َال يَ ِ سيتَ َھا َو َك َذلِ َك َونَ ْح ُ صي ًرا قَا َل َك َذلِ َك أَتَ ْتكَ آيَاتُنَا فَنَ ِ ش ُرهُ يَ ْو َم ا ْلقِيَا َم ِة أَ ْع َمى قَا َل َر ﱢب لِ َم َحش َْرتَنِي أَ ْع َمى َوقَ ْد ُكنتُ بَ ِ ش ﱡد َوأَ ْبقَى. اب ْاآل ِخ َر ِة أَ َ سى َو َك َذلِ َك نَ ْج ِزي َمنْ أَ ْ ت َربﱢ ِه َولَ َع َذ ُ ا ْليَ ْو َم تُن َ س َرفَ َولَ ْم يُؤْ ِمن بِآيَا ِ پس اگر ھدايت من براى شما بيايد که يقينا ً خواھد آمد! ھر كس از ھدايتم پيروى كند نه گمراه مىشود و نه تيره بخت .و ھر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگى تنگ ]و سختى[ خواھد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مىكنيم .مىگويد "پروردگارا چرا مرا نابينا محشور كردى با آنكه بينا بودم؟" مىفرمايد "ھمان طور كه نشانهھاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى ،امروز ھمان گونه فراموش مىشوى و اين گونه ھر كه را به افراط گراييده و به نشانهھاى پروردگارش ايمان نياورده است سزا مىدھيم سوره طه ) ،(٢٠آيات ١٢٣-١٢٧ و قطعا ً عذاب آخرت سخت تر و پايدارتر است".
بررسی دقيق آيات فوق نکات زير را بر ما روشن میسازد: خداوند به نسل حضرت آدم وعدهای مؤ ّکد میدھد که آنھا را بدون ھدايت ،بدون پيامبرانی که انھا را به سوی خدا راھنمايی کنند ،نخواھد گذاشت. مردم آزاد خواھند بود که از ھدايت خداوند روی برتابند و آن را نپذيرند. چنين کسانی بايد متوجّه باشند که در زندگی بعدی با عواقب انکار خود روبرو خواھند شد. کسانی که پيامبران خدا را نمیپذيرند از لحاظ جسمانی دارای بينايی ھستند ا ّما از لحاظ روحانی کورند. وقتی آنھا از اين جھان می روند ،متوجّه نابينايی روحانی خود میشوند. ھنگامی که از دليل نابينايی خود میپرسند ،به آنھا جواب داده خواھد شد" ،پيامھای ما به سوی شما آمد ،ا ّما شما از آنھا غفلت ورزيديد .اکنون شما نيز مورد غفلت واقع میشويد".
فصل :٦وعدۀ ظھور پيامبران جديد— قسمت اوّل
٧٧
کسانی که پيامبران جديد خدا را انکار کنند زندگانی خود را ھدر میدھند .آنھا از ھدفی که برای آن به اين عالم آمدهاند غفلت میورزند. مجازات زندگی بعدی به مراتب شديدتر است ،زيرا اين زندگی خاتمه میيابد ولی زندگانی در جھان پسين پايدار می ماند. آيات فوق به پيمانی اشاره دارند از سوی خداوند به حضرت آدم و فرزندانش و آن اين که پروردگار ھرگز نوع بشر را بدون ھدايت نخواھد گذاشت .آيا کسی میتواند در اين عھد و پيمان ش ّکی داشته باشد؟ اگر در اين پيمان شک کنيم ،ممکن است در ھمين عھد که توسّط رسول اکرم تقريبا ً با ھمين عبارات تکرار شده نيز ترديد روا داريم: وعده به آدم و فرزندانش تکرار مج ّدد وعده توسّط حضرت مح ّمد
فَاِ ّما يأتينّ ُک ْم ِمنّی ھُدًی مطمئنّا ً ھدايت از من برای شما خواھد آمد اِ ّما يأتينّ ُک ْم ُر ُس ٌل
مطمئنّا ً پيامبرانی برای شما خواھند آمد
چرا مردم معنای کالم خداوند را تحريف میکنند؟ اض ِع ِه... ...يُ َح ﱢرفُونَ ا ْل َكلِ َم ِمن بَ ْع ِد َم َو ِ كلمات را از جاھاى خود دگرگون مىكنند.
سوره مائده ) ،(۵آيه ٤١؛ ھمچنين سوره نساء ) ،(٤آيه ٤٦
ترجمه ديگر: ت ]خدا[ را تغيير میدھند] .آنھا کلمات را از زمينۀ خود خارج میسازند[. آنھا معنای واقعی کلما ِ
چرا يوسفعلی و ساير محقّقين مسلمان کلمات "اِ ّما يأتينّ ُک ْم" را به دو طريق متفاوت ترجمه میکنند؟ در يک مورد ،وقتی مربوط به دوران قبل از اسالم است به نحوی صحيح کلمۀ مطمئنّا يا يقينا ً را میافزايند .در آيۀ ديگر که به دوران بعد از اسالم اشاره دارد ،آنھا آن را حذف میکنند و ھمين حذف معنای آيه را بکلی عوض می کند. ترجمۀ رادول ،که مسيحی است ،دقيقتر از ديگران و به صحّت نزديکتر است .اين ترجمه پيام اصلی قرآن را به نحوی صحيح انتقال میدھد و به وضوح بيان میکند که پيامبرانی خواھند آمد ،فقط عنصر تأکيد را حذف میکند. صرفنظر از ظاھر آيه ،معنای آن را صرفا ً با استدالل عقالنی میتوان دريافت .وقتی خداوند سخن می گفت ،ھنگامی که "اِ ّما يأتينّ ُک ْم ُر ُس ٌل" را بيان میکرد آيا درانجام اين وعده مانند افراد بشر ش ّ ک و شبھه داشت؟ آيا خالق ما اطمينان نداشت که پيامبران ديگری را به سوی ما خواھد فرستاد؟ پس چرا واژۀ "اِ ّما" )اگر( را در آيه وارد کرد؟ بعضی از داليل احتمالی در زير ذکر میگردد:
٧٨
مح ّمد :خاتَم انبياء
از واژه "اِ ّما" به عنوان يک ابزار ادبی استفاده شده. واژۀ "اِ ّما" به نحوی ظريف ترديد متداول در ميان مسلمانان دربارۀ ظھور پيامبران جديد را پيش بينی می کند. برای آزمايش ما به کار رفته) .اين موضوع بعداً در اين کتاب مورد بحث قرار خواھد گرفت(. به اين ترتيب صرفا ً با استفاده از دليل و برھان ،میتوانيم نتيجه بگيريم که واژهھا يا عباراتی چون "مطمئنّا ً"" ،يقينا ً"" ،قطعا ً"" ،بیگمان" ،يا "البتّه" در عمق آيه تثبيت شده است .فقط انتظارات پيشانگاشته مانع از آن است که مترجمين مسلمان در کار خود به طور عينی عمل کنند ،يعنی حقيقت را به پذيرند. حتّی اگر ترجمۀ سنّتی اين آيه را بپذيريم ،باز ھم با اصل خاتميت تناقض پيدا میکند ،زيرا به ھر حال به امکان ظھور پيامبران جديد اشاره دارد. قرآن در رابطه با ظھور پيامبران گذشته واژهھای مشابه به کار میبرد: صونَ َعلَ ْي ُك ْم آيَاتِي...؟ س ٌل ﱢمن ُك ْم يَقُ ﱡ أَلَ ْم يَأْتِ ُك ْم ُر ُ آيا از ميان شما فرستادگانى براى شما نيامدند كه آيات مرا بر شما بخوانند...؟
سوره انعام ) ،(٦آيه ١٣٠
به مقايسۀ دو آيۀ مشابه می پردازيم که يکی به گذشته مربوط است و ديگری به آينده: دربارۀ گذشته: س ُك ْم. لَقَ ْد َجاء ُك ْم َر ُ سو ٌل ﱢمنْ أَنفُ ِ پيامبری ]رسول اکرم[ از ميان شما برای شما آمده است.
سوره توبه ) ،(٩آيه ١٢٨
دربارۀ آينده: س ٌل ِم ْن ُ اِ ّما ]اِذا[ يأتينّ ُ ک ْم. ک ْم ُر ُ ھنگامی که البتّه بيايند پيامبرانی از ميان خود شما.
سوره اعراف ) ،(٧آيه ٣۵
آيا میتوان ترديدی داشت که آيۀ فوق به ظھور پيامبرانی بعد از رسول اکرم داللت دارد؟ باز در آيات ديگر ،قرآن از واژۀ "ا ّما" با فعل "زمان مؤ ّکد آينده" برای اشاره به وعدهای که تحقّقش به آينده مربوط میشود ،استفاده میکند .در موردی که در زير ذکر شده ،وعده به خود حضرت مح ّمد داده میشود: اصبِ ْر إِنﱠ َو ْع َد ﱠ ض الﱠ ِذي نَ ِع ُد ُھ ْم أَ ْو نَتَ َوفﱠيَنﱠكَ . ﷲِ َح ﱞ فَ ْ ق فَإِ ﱠما نُ ِريَنﱠكَ بَ ْع َ پس )اى پيامبر( صبر كن كه وعده خدا حق است .يا قسمتى از مجازاتھايى را كه به آنھا وعده دادهايم در طی حياتت به تو نشان می دھيم ،يا )پس از آن( که تو را از دنيا برده ايم. سوره غافر ) ،(٤٠آيه ٧٧؛ ھمچنين سوره انعام ) ،(٦آيه ٦٨
فصل :٦وعدۀ ظھور پيامبران جديد— قسمت اوّل
٧٩
حال آيۀ فوق را به زبان امروزی بيان کنيم: تحقّق آنچه که وعده دادهايم قطعی است .بعضی از آنھا در زمان حيات تو ]ای مح ّمد[ وبعضی پس از رحلت تو تحقّق خواھند يافت.
ھمانطور که مالحظه میشود آيۀ مزبور به وضوح به آينده اشاره دارد .استفاده از فعل آيندۀ تأکيدی ک" نشان میدھد که تحقّق وعدهای که به رسول اکرم داده شده حتمی است .به اين ترتيب استفاده از "نُريَنﱠ َ واژۀ "اِ ّما" با "فعل آيندۀ تأکيدی" ما را به نتيجهگيریھای زير رھنمون میشود: زمان تحقّق پيام در آينده فرا خواھد رسيد. وعده قطعی ،کامل و بدون قيد و شرط است. سئوال ديگری که اينجا مطرح میگردد اينست که آيۀ ٣۵سورۀ اعراف ) (٧خطاب به بنی آدم است و مستقيما ً خطاب به مسلمانان نيست .آيا کسی میتواند م ّدعی شود که مسلمانان مستثنی ھستند؟ خداوند در کمال حکمت اين مسأله را ح ّل کرده است .درست چھار آيه قبل از آيۀ ،٣۵از عبارت "بنی آدم" در اشاره به کسانی که در مسجد به عبادت خداوند میپردازند استفاده کرده است .چه کسانی غير از مسلمانان در مسجد به عبادت میپردازند؟ س ِج ٍد... يَا بَنِي آ َد َم ُخ ُذو ْا ِزينَتَ ُك ْم ِعن َد ُك ﱢل َم ْ ای فرزندان آدم بپوشيد بھترين لباستان را در ھر مسجدی...
سوره اعراف ) ،(٧آيه ٣١
مکافات و مجازات کسانی که پيامبران جديد را قبول يا رد میکنند آيا خداوند میدانست که بيشتر مسلمانان پيامبران آينده را ر ّد میکنند؟ برای پاسخ به اين پرسش ،بايد آيهای را که حاوی وعدۀ مزبور است ھمراه با آيهای که بالفاصله بعد از آن آمده است مالحظه کنيم: صلَ َح فَالَ َخ ْوفٌ َعلَ ْي ِھ ْم َوالَ ُھ ْم يَ ْح َزنُونَ صونَ َعلَ ْي ُك ْم آيَاتِي فَ َم ِن اتﱠقَى َوأَ ْ س ٌل ﱢمن ُك ْم يَقُ ﱡ يَا بَنِي آ َد َم إِ ﱠما يَأْتِيَنﱠ ُك ْم ُر ُ اب النﱠا ِر ُھ ْم فِي َھا َخالِدُونَ . َوالﱠ ِذينَ َك ﱠذبُو ْا بِآيَاتِنَا َوا ْ ستَ ْكبَ ُرو ْا َع ْن َھا أُ ْولَـَئِكَ أَ ْ ص َح ُ اى فرزندان آدم چون پيامبرانى از ميان شما براى شما بيايند و آيات مرا بر شما بخوانند پس ھر كس به پرھيزگارى و صالح گرايد نه بيمى دارد و نه غمی .ا ّما كسانى كه آيات ما را دروغ انگاشتند و نسبت سوره اعراف ) ،(٧آيات ٣۵-٣٦ به آنھا تكبر ورزيدند ھمدم آتشند! و در آن جاودانند.
دو آيۀ فوق با ھم مرتبط اند .آيۀ ٣۵به ما میگويد که پيامبران جديد قطعا ً خواھند آمد .آيۀ ٣٦به مؤمنانی که اين وعده را انکار می کنند ،ھشدار میدھد.
٨٠
مح ّمد :خاتَم انبياء
بديھی است خالق ما ميل ندارد که ما پيامبران او را انکار کنيم .ا ّما میداند که اکثر مؤمنان پيوند و وابستگی نزديک و محکمی با سنّت دارند ،آنچنان که کودک به مادرش وابسته است .برای آن که اين افراد را از نفوذ سنّت رھايی بخشد ،به تھديد کردن آنھا به آتش جھنّم متوسّل می گردد .برای آن که اطمينان حاصل شود که آنھا اين تھديد را ج ّدی میگيرند ١٣ ،آيه را به پيامدھای ترسناک انکار پيامبران جديدش اختصاص میدھد .به بعضی از اين آيات توجّه نماييد: س ﱢم إِنﱠ الﱠ ِذينَ َك ﱠذبُو ْا بِآيَاتِنَا َوا ْ اب ال ﱠ ستَ ْكبَ ُرو ْا َع ْن َھا الَ تُفَت ُﱠح لَ ُھ ْم أَ ْب َو ُ س َماء َوالَ يَد ُْخلُونَ ا ْل َجنﱠةَ َحتﱠى يَلِ َج ا ْل َج َم ُل فِي َ اط. ا ْل ِخيَ ِ كسانى كه آيات ما را دروغ شمردند و نسبت به آنھا تكبر ورزيدند درھاى آسمان به آنھا باز نمی شود و در سوره اعراف ) ،(٧آيه ٤٠ بھشت درنمىآيند مگر آنكه شتر از سوراخ سوزن بگذرد!
ھشدارھا خطاب به کسانی که پيامبران جديد خداوند را انکار میکنند ھمچنان ادامه دارد .در آياتی که ذيالً نقل میشود به مکالمۀ بين مؤمنين و منکرين توجّه نماييد: اب النﱠا ِر أَن قَ ْد َو َج ْدنَا َما َو َع َدنَا َربﱡنَا َحقًّا فَ َھ ْل َو َجدتﱡم ﱠما َو َع َد َربﱡ ُك ْم َحقًّا قَالُو ْا نَ َع ْم اب ا ْل َجنﱠ ِة أَ ْ َونَادَى أَ ْ ص َح ُ ص َح َ يل ّ فَأ َ ﱠذنَ ُم َؤ ﱢذنٌ بَ ْينَ ُھ ْم أَن لﱠ ْعنَةُ ّ ﷲِ َويَ ْب ُغونَ َھا ِع َو ًجا. ﷲِ َعلَى الظﱠالِ ِمينَ الﱠ ِذينَ يَ ُ صدﱡونَ عَن َ سبِ ِ اھل بھشت:
بھشتيان دوزخيان را آواز مىدھند كه "ما آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود درست يافتيم .آيا شما ]نيز[ آنچه را پروردگارتان وعده كرده بود راست و درست يافتيد؟"
اھل جھنّم:
مىگويند" :آرى!" پس آوازدھندهاى ميان آنان آواز درمىدھد كه "لعنتخدا بر ستمكاران باد .ھمانان كه ]مردم را[ از راه خدا باز مىدارند و ]جاده مستقيم الھى را[ كج نشان سوره اعراف ) ،(٧آيات ٤٤-٤۵ مىدھند".
کسانی که ديگران را از پيروی راه خدا باز میدارند چه کسانی ھستند؟ در جميع اعصار ،اين افراد رھبران مذھبی بودند که ھراس داشتند مبادا قدرت خود را از دست بدھند .آنھا کسانی ھستند که با تصديق حقانيت پيامبران جديد خداوند بيشترين زيانھای ظاھری را متح ّمل میشوند .تص ّور میکنيد برای کشيشی که بر منبر بايستد و ناگھان اعالم کند که" ،ما مسيحيان راه به خطا بردهايم! مح ّمد پيامبر واقعی از سوی خدا است و ما بايد مسلمان شويم" چه اتّفاقی میافتد؟ آيا حتّی برای يک روز میتواند شغلش را حفظ کند؟ اگر رھبران مذھبی مسلمان عقيدهای تثبيت شده— مانند "اصل خاتميت"— را زير سؤال ببرند ،آيا ھمين سرنوشت در انتظارشان نخواھد بود؟ آيا آنھا از اين قاعده مستثنی ھستند؟ مکالمۀ بين کسانی که به پيامبران اقبال میکنند و کسانی که آنھا را مردود میشمارند ھمچنان ادامه دارد: ﷲُ قَالُو ْا إِنﱠ ّ ضو ْا َعلَ ْينَا ِمنَ ا ْل َماء أَ ْو ِم ﱠما َرزَ قَ ُك ُم ّ ﷲَ َح ﱠر َم ُھ َما َعلَى اب النﱠا ِر أَ ْ َونَادَى أَ ْ اب ا ْل َجنﱠ ِة أَنْ أَفِي ُ ص َح ُ ص َح َ سو ْا لِقَاء يَ ْو ِم ِھ ْم ھَـ َذا َو َما سا ُھ ْم َك َما نَ ُ ا ْل َكافِ ِرينَ الﱠ ِذينَ ات َﱠخ ُذو ْا ِدينَ ُھ ْم لَ ْھ ًوا َولَ ِعبًا َو َغ ﱠر ْت ُھ ُم ا ْل َحيَاةُ ال ﱡد ْنيَا فَا ْليَ ْو َم نَن َ َكانُو ْا بِآيَاتِنَا يَ ْج َحدُونَ .
فصل :٦وعدۀ ظھور پيامبران جديد— قسمت اوّل
٨١
منکرين پيامبران جديد:
دوزخيان بھشتيان را آواز مىدھند كه از آن آب يا از آنچه خدا روزى شما كرده به ما به بخشيد.
مقبلين بهپيامبران جديد:
]آنھا[ مىگويند" :خدا آنھا را بر كافران حرام كرده است .ھمانان كه دين خود را سرگرمى و بازى پنداشتند و زندگى دنيا مغرورشان كرد .پس ھمان گونه كه آنان ديدار امروز را از ياد بردند و آيات ما را انكار مىكردند ما ]ھم[ امروز سوره اعراف ) ،(٧آيات ۵٠-۵١ آنان را از ياد مىبريم".
آيا آياتی که ذکر شد در مورد کسانی که اسالم را مردود میشمارند مصداق پيدا نمیکند؟ دو آيهای که بعد از آيات فوق ذکر شده ھمۀ شواھد الزم را ارائه میدھد .ا ّولين آيه دربارۀ کتاب خدا که در آينده ،يعنی بعد از حضرت مح ّمد ،به نوع بشر داده خواھد شد ،سخن میگويد: ص ْلنَاهُ َعلَى ِع ْل ٍم ُھدًى َو َر ْح َمةً لﱢقَ ْو ٍم يُؤْ ِمنُونَ . ب فَ ﱠ َولَقَ ْد ِج ْئنَاھُم بِ ِكتَا ٍ کتابی برای آنھا آورديم که آن ]يعنی قرآن[ را به علم ]الھی[ تفسير میکند .کتابی ]که[ وسيلۀ ھدايت و سوره اعراف ) ،(٧آيه ۵٢ رحمت برای کسانی ]است[ که ]به آن کتاب[ ايمان بياورند.
آيۀ بعد از آيۀ فوق شواھد بيشتری به دست میدھد که گفتگوی بين ساکنان جھنّم و بھشت به کسانی مربوط میشود که پيامبرانی را که بعد از رسول اکرم میآيند انکار میکنند: َھ ْل يَنظُرُونَ إِالﱠ تَأْ ِويلَهُ يَ ْو َم يَأْتِي تَأْ ِويلُهُ. آيا غير از اين انتظار دارند که تأويلش ]معنای حقيقی باطنیاش[ در روز تأويلش ]که مق ّدر شده[ بيايد؟ سوره اعراف ) ،(٧آيه ۵٣
تأويل چه کتابی اينجا منظور است؟ کتابی که نياز به تفسير و تأويل دارد قرآن است ،زيرا حاوی بسياری از عبارات دشوار و پيچيده است .به اين علّت است که غالبا ً مفسّرين دربارۀ معنای بسياری از آيات قرآن با ھم اختالف نظر دارند .چه کسانی تأويل واقعی آيات مزبور را میدانند؟ فقط پيامبرانی که خداوند در روز يا زمان معيّن میفرستد .آيا ھيچ يک از افراد بشر میتواند مرجعی معصوم و م ّوثق باشد؟ انچه که آيه به ما میآموزد اين است که ما نبايد در تفسير يا درک کالم الھی خشک و انعطافناپذير باشيم. تفسير واقعی قرآن از سوی خداوند توسّط پيامبران جديدش خواھد آمد .مگر نه آن که تفسير واقعی انجيل توسّط حضرت مح ّمد به دست بشر رسيد؟ آيا مثالً آن حضرت اصل تثليث را )که خدا سه شخص است( مردود نشمرد؟ آيا قرآن برای يھوديان آنچه را که نمیتوانستند بفھمند توضيح نداد؟ س َرائِي َل أَ ْكثَ َر الﱠ ِذي ُھ ْم فِي ِه يَ ْختَلِفُونَ . ص َعلَى بَنِي إِ ْ إِنﱠ َھ َذا ا ْلقُ ْرآنَ يَقُ ﱡ بىگمان اين قرآن بر فرزندان اسرائيل بيشتر آنچه را كه آنان در بارهاش اختالف دارند توضيح می دھد. سوره نمل ) ،(٢٧آيه ٧٦
به اين آيات نيز توجّه کنيد:
٨٢
مح ّمد :خاتَم انبياء
ت فَ َما ِز ْلتُ ْم فِي شَكﱟ ﱢم ﱠما َجاء ُكم بِ ِه َحتﱠى إِ َذا َھلَ َك قُ ْلتُ ْم لَن يَ ْب َع َث ﱠ ﷲُ ِمن بَ ْع ِد ِه َولَقَ ْد َجاء ُك ْم يُو ُ سفُ ِمن قَ ْب ُل بِا ْلبَيﱢنَا ِ ﷲِ َو ِعن َد الﱠ ِذينَ آ َمنُوا َك َذلِكَ يَ ْطبَ ُع ﱠ ان أَتَا ُھ ْم َكبُ َر َم ْقتًا ِعن َد ﱠ ت ﱠ س ً ﷲِ بِ َغ ْي ِر ُ َر ُ وال...الﱠ ِذينَ يُ َجا ِدلُونَ فِي آيَا ِ ﷲُ س ْلطَ ٍ ب ُمتَ َكبﱢ ٍر َجبﱠا ٍر. َعلَى ُك ﱢل قَ ْل ِ پيش از اين يوسف داليل روشن براى شما آورد ،ولى شما ھمچنان در آنچه او براى شما آورده بود ترديد داشتيد ،تا زمانى كه از دنيا رفت .سپس گفتيد" :ھرگز خداوند بعد از او پيامبرى مبعوث نخواھد كرد!" ... ھمانھا كه در آيات خدا بىآنكه دليلى برايشان آمده باشد به مجادله برمىخيزند) .اين كارشان( خشم عظيمى نزد خداوند و نزد آنان كه ايمان آوردهاند به بار مىآورد .اين گونه خداوند بر دل ھر متكبر جبارى ُمھر سوره غافر ) ،(٤٠آيات ٣٤-٣۵ مىنھد!
آيات فوق به ما دو نکتۀ مھ ّم و حسّاس را میآموزد: ا ّمتھای گذشته ھمان اعتقادی را داشتند که امروزه مسلمانان دارند. آنھا ھيچ توجيھی برای اين ا ّدعا نداشتند که آخرين کالم خداوند را در دست دارند .با اين حال ،مانند مسلمانان امروز ،ا ّدعا میکردند که خداوند پيامبر ديگری نخواھد فرستاد .آيا ھيچ مؤمنی منصفانه ا ّدعا میکند که او مفسّر "موثّق" کالم خدا است؟ اگر پيامبر جديدی با داليل واضح و روشن بيايد چه خواھد شد؟ آيا بدون آن که دارای اختياری برای تفسير کالم الھی باشيم بايد با او مجادله کنيم و او را رد کنيم؟ پس چه کسی دارای تفسير حقيقی قرآن است؟ تنھا کسی که خداوند به او اختيار تا ّم داده باشد .کسی که با داليل واضح و روشن از سوی او بيايد .چه کسی معنای واقعی کلمات حضرت مسيح را میدانست؟ فقط رسول اکرم .تنھا او مفسّر حقيقی و م ّوثق کتاب مق ّدس بود .چرا اين قانون بايد ناگھان تغيير کند؟ پس آيا نبايد درھا را باز بگذاريم؟ مؤمنی که درھا را به روی ظھور جديد علم الھی میبندد ،چگونه به اين سؤال پاسخ خواھد داد: أَ َك ﱠذ ْبتُم بِآيَاتِي َولَ ْم ت ُِحيطُوا بِ َھا ِع ْل ًما؟ آيا نشانهھاى مرا دروغ گرفتيد و حال آنكه از نظر علم بدانھا احاطه نداشتيد؟
سوره نمل ) ،(٢٧آيه ٨٤
آيهای که ذيالً نقل میشود بيش از پيش تأييد میکند که تفسير حقيقی قرآن از سوی خداوند خواھد آمد .واژۀ "پس" به زمان بعد اشاره دارد— بعد از زمان نزول قرآن: ثُ ﱠم إِنﱠ َعلَ ْينَا بَيَانَهُ. سپس بيان و )توضيح( آن )نيز( بر عھده ماست!
سوره قيامت ) ،(٧۵آيه ١٩
ترجمۀ ديگر: پس ،بر ما واجب است که آن را روشن سازيم.
سؤالی که ھمۀ مسلمانان بايد مطرح کنند اين است که "اگر پيامبر جديدی بيايد و کتابی مانند قرآن بياورد، آيا صرفا ً به اين دليل که علما به ما میگويند که " ُمھر" به جای آن که در کنار يا باالی نامه گذاشته شود بر
فصل :٦وعدۀ ظھور پيامبران جديد— قسمت اوّل
٨٣
پايين آن گذاشته میشود ،بايد او را منکر شويم و ر ّد کنيم؟ آيا چنين واکنشی منصفانه ،منطقی يا موجّه است؟ آيا اين ھمان روشی نيست که مسيحيان برای رد کردن رسول اکرم به کار برده و می برند؟ آيا نمی گويند که پيامبری که منتظرش ھستند بايد از آسمان بيايد؟ آيا آنھا با تعبير نادرست آيات انجيل حضرت مح ّمد را ر ّد نمیکنند؟ چه کسی تعبير و تفسير صحيح انجيل را بيان کرد؟ قرآن نه تنھا تھديدھا و ھشدارھايی )سورۀ اعراف ،آيات (۵٠-۵١خطاب به منکرين پيامبران جديد، بطوريکه قبالً ذکر شد بيان میکند ،بلکه به کسانی که پيامبران مزبور را بپذيرند وعدۀ بھترين و شکوھمندترين پاداشھا را میدھد: اب ا ْل َجنﱠ ِة ُھ ْم فِي َھا َخالِدُونَ . س َع َھا أُ ْولَـ ِئكَ أَ ْ سا إِالﱠ ُو ْ َوالﱠ ِذينَ آ َمنُو ْا َو َع ِملُو ْا ال ﱠ ص َح ُ ت الَ نُ َكلﱢفُ نَ ْف ً صالِ َحا ِ كسانى كه ايمان آورده و كارھاى شايسته كردهاند ]به پاداش خود می رسند[ .ھيچ كسى را جز به قدر توانش سوره اعراف ) ،(٧آيه ٤٢ تكليف نمىكنيم .آنان ھميشه در بھشت اند.
به اين نکتۀ مھ ّم در آيۀ فوق توجّه نماييد" :ما بر دوش کسی فوق طاقت و توانش باری نمیگذاريم ".آن "بار" چيست؟ حسّ مسئوليت برای انتخاب سرنوشت روحانی خويش. تحقيق دربارۀ خبر ظھور پيامبران جديد بدون توجّه به باورھای سنّتی که اکثريت مؤمنين به آن اعتقاد دارند. ايمان مطلق و کامل داشتن به اين باور :کسانی که خبر ظھور پيامبران جديد را مورد تحقيق و بررسی قرار میدھند کمک و تأييد میشوند تا اراده خود را با ارادۀ خداوند تطبيق دھند: سبُلَنَا َوإِنﱠ ﱠ سنِينَ . َوالﱠ ِذينَ َجا َھدُوا فِينَا لَنَ ْھ ِديَنﱠ ُھ ْم ُ ﷲَ لَ َم َع ا ْل ُم ْح ِ و كسانى كه در راه ما كوشيدهاند به يقين راهھاى خود را بر آنان مىنماييم و در حقيقتخدا با نيكوكاران سوره عنکبوت ) ،(٢٩آيه ٦٩ است.
مؤمنين ھمۀ اديان بر اين باورند که رھبران دينی آنھا بايد به آنھا بگويند که به چه چيزی معتقد باشند .آيۀ فوق نشان میدھد که اين تف ّکر بهکلّی بیاساس و نزد خداوند غير قابل قبول است .کسانی که اجازه میدھند رھبرانشان به جای آنھا به بينند و فکر کنند ،به خداوند مؤمن و وفادار نيستند .در فصل نخست ديديم که خداوند مومنينی را که ايمانشان بر پايه تقليد از والدين آنھا قرار گرفته ،سرزنش می کند .چنين مؤمنينی گوئی سرنوشت جاودانی خويش را بر روی ماسه ھای ناپايدار ساحلی بنا می کنند که موجی به ناگھان ھر آنچه را که ساختهاند محو می سازد. بنابراين آيا صالح است نزد رھبر دينی خود برويد و از او بپرسيد که آيا اين کتابْ درست است؟ مسلّما ً اگر مايليد میتوانيد چنين کاری بکنيد .ا ّما قبل از آن که به پيشوای خود مراجعه نماييد اين مثال را در نظر
مح ّمد :خاتَم انبياء
٨٤
داشته باشيد .فرض کنيد که ديانت اسالم را به يک مسيحی يا يھودی معرفی میکنيد .شما ساعتھا، روزھا ،ماهھا و حتّی سالھا شکوه و جالل قرآن را به او نشان میدھيد .اگر او در اين خصوص به کشيش يا حاخام خود مراجعه کند چه خواھد شد؟ چقدر احتمال دارد که آن پيشوا با ذھنی باز و قلبی صاف به مطالعۀ قرآن به پردازد؟ تا چه ح ّد اين احتمال وجود دارد که او را به پيگيریاش در مطالعۀ اسالم تشويق کنند؟ آيا حتّی يک در مليون اين احتمال وجود دارد؟ بر طبق موازين و معيارھای خداوند ،ھيچکس نمیتواند مسئوليت انتخاب سرنوشت خود را به ديگران واگذارد .بھترين راه اين است که اين کتاب را چند بار بخوانيد تا به بينيد آيا منطقی است ،آيا خطاھای عمدهای در آن وجود دارد؟ آنگاه خالصانه دعا کنيد که خداوند شما را ھدايت نمايد. مثالً بعضی از مسلمانان میگويند که به اندازۀ کافی عربی نمیدانند که قرآن را درک کنند .مؤمنينی از اين قبيل بايد به خاطر داشته باشند که بعضی از کسانی که به اذيت و آزار حضرت مح ّمد پرداختند در زمرۀ برجستهترين محقّقين زمان خود بودند .آنھا زبانشناسان ،نويسندگان ،و شعرای بزرگی بودند که عربی را بھتر از اکثر رھبران دينی مسلمان زمان ما میدانستند. بعضی از مسيحيان نيز ھمين بھانه را عنوان میکنند .آنھا نيز سرنوشت خود را به دست رھبران دينی خود می سپرند .بدون اين که قرآن را خوانده باشند ،يا حتّی دربارۀ زندگی فوقالعاده متمايز و چشمگير رسول اکرم ،برگزيدۀ خداوند ،به تحقيق پرداخته باشند ،فرض مسلّم آنھا اين است که آن رسول از انبيای دروغين است .آنھا بار مسئوليت برای انتخاب سرنوشت خود را نيز با اين تص ّور که به زبان عبری يا يونانی آشنا نيستند که کتاب مق ّدس را بخوانند ،به دست کشيش خود می دھند .آنھا احساس میکنند که قادر به درک اين مسائل نيستند و از اين رو از نظر معنوی از شناخت شکوه و جالل قرآن که چون آفتاب نشانۀ عظمت و قدرت الھی است ناتوانند .انکار رسول اکرم مانند انکار خورشيد است ،ا ّما اين انکار ھمچنان ادامه دارد. به اين ترتيب ،دانستن زبان ھيچ ارتباطی با شناختن پيامبران ندارد .مسيحيان نيز بايد به خاطر داشته باشند که دو تن از برجسته ترين رھبران مذھبی که حضرت مسيح را انکار کردند— يعنی حنّان و قيافا— ازمحقّقين بزرگ زبان عبری و يونانی بودند .غالبا ً "يادگيری کتابی" سبب غرور میشود ،قضاوت بشری را دگرگون میسازد ،و ذھن انسان را به طرف تعصّب سوق میدھد. ستَ ْھ ِزؤُون. ت فَ ِر ُحوا بِ َما ِعن َدھُم ﱢمنَ ا ْل ِع ْل ِم َو َحا َ ق بِ ِھم ﱠما َكانُوا بِ ِه يَ ْ فَلَ ﱠما َجاء ْت ُھ ْم ُر ُ سلُ ُھم بِا ْلبَيﱢنَا ِ ھنگامى كه رسوالنشان داليل روشنى براى آنان آوردند ،به دانشى كه خود داشتند خوشحال بودند .ولى آنچه سوره غافر ) ،(٤٠آيه ٨٣ را به تمسخر مىگرفتند آنان را فراگرفت!
فصل :٦وعدۀ ظھور پيامبران جديد— قسمت اوّل
٨٥
شناخت پيامبر جديدی که از سوی خدا میآيد امری است که به قلب و روح انسان ارتباط دارد .اين شناخت ثمرۀ خرد روحانی است نه آموزش علمی .اين دستاورد بزرگ ھيچ ارتباطی به داشتن درجۀ دکترا در الھيات يا تسلّط بر زبانی خارجی ندارد .موھبت ايمان به يد قدرت الھی است ،نه تحت اختيار و فرمان رھبران و محقّقين دينی. س أَن تُؤْ ِمنَ إِالﱠ بِإِ ْذ ِن ّ ﷲِ. َو َما َكانَ لِنَ ْف ٍ ھيچ کسی نمیتواند ايمان بياورد مگر به اجازۀ خداوند.
سوره يونس ) ،(١٠آيه ١٠٠ ھمچنين سوره انعام ) ،(٦آيه ١١١
اگر قلب انسان فاقد خرد و حکمت باشد ،اگر مبتال به تعصّب و اميال خودخواھانه باشد ،تمام مدارک و مدارج دانشگاھی دنيا را خنثی می کند: َوإِن يَ َر ْو ْا ُك ﱠل آيَ ٍة الﱠ يُؤْ ِمنُو ْا بِ َھا. اگر آنھا کلّيه نشانهھا يا شواھد را به بينند ،باز ھم ايمان نخواھند آورد..
سوره اعراف ) ،(٧آيه ١٤٦
مالحظه فرماييد چه نوع مردمی را خالق ما مورد عنايت خود قرار میدھد: ض َونَ ْج َعلَ ُھ ْم أَئِ ﱠمةً َونَ ْج َعلَ ُھ ُم ا ْل َوا ِرثِينَ . ست ْ َونُ ِري ُد أَن نﱠ ُمنﱠ َعلَى الﱠ ِذينَ ا ْ ُض ِعفُوا فِي ْاألَ ْر ِ وارثان مايليم که بر ضعيفان روی زمين منّت گذاريم ]آنھا را مورد لطف قرار دھيم[ و رھبران مردم و ِ سوره قصص ) ،(٢٨آيه ۵ خود قرار دھيم.
چه مردمی از حضرت نوح پيروی کردند؟ مردم ممتاز جامعه چگونه با آن حضرت برخورد کردند؟ آنھا گفتند: ش ًرا ﱢم ْثلَنَا َو َما نَ َرا َك اتﱠبَ َع َك إِالﱠ الﱠ ِذينَ ُھ ْم أَ َرا ِذلُنَا. َما نَ َرا َك إِالﱠ بَ َ ما تو را جز بشرى مثل خود نمىبينيم و جز جماعتى از فرومايگان ،کسی ديگر را نمی بينيم که از تو سوره ھود ) ،(١١آيه ٢٧ پيروی کند.
چه نوع مردمی از حضرت مسيح پيروی کردند؟ مردمان ممتاز جامعه يا مردم معمولی وطبقات پائين جامعه؟ متی برخورد که در محل وصول باج و خراج نشسته بود. عيسی بر سر راه خود به يک باجگير به نام ٰ متی فوراً برخاست و ھمراه او رفت .يک روز عيسی و عيسی به او فرمود" :بيا و مرا پيروی کن!" ٰ متی بر سر سفرۀ غذا نشسته بودند .عدّه ای از باجگيران و اشخاص بدنام شھر نيز شاگردانش در خانۀ ٰ متی بودند .وقتی روحانيون اين را ديدند ،اعتراض کنان به شاگردان عيسی گفتند" :چرا استاد شما مھمان ٰ انجيل متی ،فصل ،٩آيات ٩-١١ با اين قبيل افراد نشست و برخاست می کند؟"
انکار کردن پيامبران الھی خطا و گناھی بزرگ است .نبايد آن را کوچک شمرد .ورود و سکونت ابدی در جھنّم مطرح است .آيا ھيچ مؤمنی بايد سرنوشت روحانی خود را در ارتباط با يک چنين سرنوشتی به بخت
٨٦
مح ّمد :خاتَم انبياء
و اقبال واگذار نمايد؟ از آنجائی که اين موضوع حائز اھميّت بسيار است ،اين فصل را با مطالعۀ وعدهھای خداوند در مورد پيامبران جديد و نتايج انکار يا پذيرش آنھا به پايان میرسانيم .اين وعدهھا عبارتند از: س ٌل... إِ ﱠما يَأْتِيَنﱠ ُك ْم ُر ُ اگر پيامبرانی به سوی شما آيند ،که البتّه خواھند آمد...
سوره اعراف ) ،(٧آيه ٣۵
نتايج انکار يا قبول پيامبران آنطور که در سورۀ ديگر قرآن بيان شده چنين است: س ٌل ﱢمن ُك ْم سي َ ق الﱠ ِذينَ َكفَ ُروا إِلَى َج َھنﱠ َم ُز َم ًرا َحتﱠى إِ َذا َجاؤُوھَا فُتِ َحتْ أَ ْب َوابُ َھا َوقَا َل لَ ُھ ْم َخزَ نَتُ َھا أَلَ ْم يَأْتِ ُك ْم ُر ُ َو ِ ب َعلَى ا ْل َكافِ ِرينَ قِي َل ت َربﱢ ُك ْم َويُن ِذ ُرونَ ُك ْم لِقَاء يَ ْو ِم ُك ْم َھ َذا قَالُوا بَلَى َولَ ِكنْ َحقﱠتْ َكلِ َمةُ ا ْل َع َذا ِ يَ ْتلُونَ َعلَ ْي ُك ْم آيَا ِ ق الﱠ ِذينَ اتﱠقَ ْوا َربﱠ ُھ ْم إِلَى ا ْل َجنﱠ ِة ُز َم ًرا َحتﱠى إِ َذا سي َ اب َج َھنﱠ َم َخالِ ِدينَ فِي َھا فَبِئ َ اد ُْخلُوا أَ ْب َو َ ْس َم ْث َوى ا ْل ُمتَ َكبﱢ ِرينَ َو ِ ص َدقَنَا َجاؤُوھَا َوفُتِ َحتْ أَ ْب َوابُ َھا َوقَا َل لَ ُھ ْم َخ َزنَتُ َھا َ س َال ٌم َعلَ ْي ُك ْم ِط ْبتُ ْم فَاد ُْخلُوھَا َخالِ ِدينَ َوقَالُوا ا ْل َح ْم ُد ِ ﱠ ِ الﱠ ِذي َ ض نَتَبَ ﱠوأُ ِمنَ ا ْل َجنﱠ ِة َح ْي ُ ش َو ْع َدهُ َوأَ ْو َرثَنَا ْاألَ ْر َ ث نَشَاء فَنِ ْع َم أَ ْج ُر ا ْل َعا ِملِينَ َوتَ َرى ا ْل َم َالئِ َكةَ َحافﱢينَ ِمنْ َح ْو ِل ا ْل َع ْر ِ ق َوقِي َل ا ْل َح ْم ُد ِ ﱠ ِ َر ﱢب ا ْل َعالَ ِمينَ . ض َي بَ ْينَ ُھم بِا ْل َح ﱢ يُ َ سبﱢ ُحونَ بِ َح ْم ِد َربﱢ ِھ ْم َوقُ ِ و كسانى كه كافر شدند گروه گروه به سوى جھنم رانده مىشوند .وقتى به دوزخ مىرسند ،درھاى آن گشوده مىشود و نگھبانان دوزخ به آنھا مىگويند" :آيا رسوالنى از ميان شما به سويتان نيامدند كه آيات پروردگارتان را براى شما بخوانند و از مالقات اين روز شما را بر حذر دارند؟" مىگويند" :آرى، )پيامبران آمدند و آيات الھى را بر ما خواندند ،و ما مخالفت كرديم!( ولى فرمان عذاب الھى بر كافران مسلم شده است .به آنان گفته مىشود" :از درھاى جھنم وارد شويد ،جاودانه در آن بمانيد .چه بد جايگاھى است جايگاه متكبران!" و كسانى كه تقواى الھى پيشه كردند گروه گروه به سوى بھشت برده مىشوند .ھنگامى كه به آن مىرسند درھاى بھشت گشوده مىشود و نگھبانان به آنان مىگويند" :سالم بر شما! گوارا باد بر شما اين نعمتھا! داخل بھشت شويد و جاودانه بمانيد!" آنھا مىگويند" :حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه به وعده خويش درباره ما وفا كرد و زمين )بھشت( را ميراث ما قرار داد كه ھر جا را بخواھيم منزلگاه خود قرار دھيم .چه نيكوست پاداش عمل كنندگان!" )در آن روز( فرشتگان را مىبينى كه بر گرد عرش خدا حلقه زدهاند و پروردگارشان را تسبيح مىگويند. در ميان بندگان بحق داورى مىشود و )سرانجام( گفته خواھد شد" :حمد مخصوص خدا پروردگار جھانيان است!" سوره زمر ) ،(٣٩آيات ٧١-٧۵
٧ وعدۀ ظھور پيامبران جديد قسمت د ّوم وعدۀ ظھور پيامبران جديد از طرف خداوند را در بسياری از سورهھای قرآن میتوان يافت .چند آيۀ ديگر را مورد بررسی قرار میدھيم: سو ٌل ﱢمنَ ﱠ ص ُحفًا ﱡمطَھﱠ َرةً ب َوا ْل ُم ْ ﷲِ يَ ْتلُو ُ ش ِر ِكينَ ُمنفَ ﱢكينَ َحتﱠى تَأْتِيَ ُھ ُم ا ْلبَيﱢنَةُ َر ُ لَ ْم يَ ُك ِن الﱠ ِذينَ َكفَ ُروا ِمنْ أَھ ِْل ا ْل ِكتَا ِ فِي َھا ُكت ٌُب قَيﱢ َمةٌَ ...و َذلِ َك ِدينُ ا ْلقَيﱢ َم ِة. کسانی که کفر ورزيدند اعم از آن که از اھل کتاب باشند يا از کافران— راهھای خود را ترک نخواھند کرد تا وقتی که برای آنھا "بيّنه" ]دليل[ بيايد— رسولی از سوی خداوند که از برای آنھا صفحات مق ّدس و مطھّری را که در آن میتوان کتابھايی يافت ،بخواند...آن دين ح ّ سوره بيّنه ) ،(٩٨آيات ١-۵ ق است.
از آيات فوق چه میآموزيم؟ اين آيات به ما میآموزند که اھل کتاب— که اسالم را
نمی پذيرند— و
مردم
بی دين به اعراض خود ادامه خواھند داد تا زمانی که پيامبر ديگری بيايد .در آن زمان فرصت جديدی به آنھا داده خواھد شد .يک بار ديگر آنھا اين فرصت را خواھند يافت که حق را به پذيرند. آيات فوق به چه کسانی اشاره دارند؟ به نکات زير ت ّوجه کنيد: آيات مزبور ھيچ اشارهای به رسول اکرم يا اسالم ندارند. اين آيات به نحوۀ رفتار مردم در زمان آينده اشاره دارند. آنھا به ظھور پيامبری از سوی خداوند اشاره دارند که با "دليل" )بيّنه( خواھد آمد. پيامبر جديد کتابھائی خواھد آورد )رسول اکرم فقط يک کتاب آورد(. آيات فوق با عبارت "آن دين" پايان می يابند .کلمۀ "آن" به آينده اشاره دارد ،يعنی به ديانتی غير از اسالم.
مح ّمد :خاتَم انبياء
٨٨
حال به بررسی آيۀ ديگری که از دو قسمت ،يعنی از يک سئوال تأکيدی و پاسخ آن ،تشکيل شده است میپردازيم: ابتدا سؤال را بررسی میکنيم: سى إَ َما ًما َو َر ْح َمةً. أَفَ َمن َكانَ َعلَى بَيﱢنَ ٍة ﱢمن ﱠربﱢ ِه َويَ ْتلُوهُ شَا ِھ ٌد ﱢم ْنهُ َو ِمن قَ ْبلِ ِه ِكت ُ َاب ُمو َ اگر کسی با دليل محکمی از جانب پروردگارش بيايد و آنرا به عنوان شاھد ]حقانيت خود[ بخواند ]مسلمين چگونه بايد با او رفتار کنند؟ ]ھمانطوری که[ قبل از او کتاب موسى پيشوا و رحمت ]و شاھد حقّانيت او[ بود؟ سوره ھود ) ،(١١آيه ١٧
ترجمۀ روانتر از اين آيه در زير نقل میشود: به پيامبری که با دالئل واضح و روشن از سوی پروردگارش میآيد— پيامبری که آيات الھی را به عنوان شاھدی بر رسالت خود میخواند ھمانطور که کتاب موسی شاھد بر رسالت او بود— ]مؤمنين چگونه بايد به او جواب دھند؟[
آيۀ فوق سؤالی را مطرح میکند که جواب را در بر دارد .در واقع از ما می پرسد :با پيامبری که با دالئل واضح از سوی پروردگارش میآيد چگونه بايد رفتار کرد؟ مؤمنين چگونه بايد با او روبرو شوند؟ آيا بايد او را انکار کنند ،يا دربارۀ پيامش به تحقيق بپردازند؟ حال به مطالعۀ قسمت دوم ھمان آيه که شامل جواب است میپردازيم: ق ِمن ﱠربﱢكَ َولَـ ِكنﱠ ب فَالنﱠا ُر َم ْو ِع ُدهُ فَالَ تَ ُك فِي ِم ْريَ ٍة ﱢم ْنهُ إِنﱠهُ ا ْل َح ﱡ أُ ْولَـئِكَ يُؤْ ِمنُونَ بِ ِه َو َمن يَ ْكفُ ْر بِ ِه ِمنَ األَ ْحزَا ِ س الَ يُؤْ ِمنُونَ . أَ ْكثَ َر النﱠا ِ ]کسانی که اين شاھد را می بينند[ به او ايمان می آورند .اما کسانى که از گروه ھاى مختلف ]پيروان اديان جھان[ به او ايمان نمی آورند ،دوزخ در انتظار آنھاست .درباره او ]موعود[ ھيچ شکى نداشته باش .او ح ّ ق سوره ھود ) ،(١١آيه ١٧ است و از جانب پروردگار تو آمده ،اما اکثر مردم ]به او[ ايمان نمی آورند.
نگاھی کوتاه به بخش دوم آيه معنای بخش ا ّول را کامالً روشن میسازد" .آنھا" که به "او" ايمان میآورند چه کسانی ھستند؟ "آنھا" مؤمنين واقعی ھستند ،کسانی که دارای خردمندی روحانی ھستند ،کسانی که ذھنی باز و قلبی صاف دارند ،کسانی که به کالم پيامبر جديد— که با داليل واضح و روشن از سوی پروردگارش میآيد و آيات او را به عنوان شاھدی از سوی حضرتش میخواند— گوش فرا میدھند. سرنوشت کسانی که پيامبر جديد را انکار میکنند چه خواھد بود؟ آنھا به ھمان سرنوشتی دچار میشوند که منکرين ھميشه با آن روبرو بوده اند يعنی ابتالی ابدی به آتش دوزخ. لطفا ً به اطمينانی که پروردگار مھربان به ما میدھد تا کلّيه ترديدھای ما را دربارۀ پيامبر موعود برطرف سازد ،توجّه کنيد:
فصل :٧وعدۀ ظھور پيامبران جديد— قسمت د ّوم
٨٩
ق ِمن ﱠربﱢ َك. فَالَ تَ ُك فِي ِم ْريَ ٍة ﱢم ْنهُ إِنﱠهُ ا ْل َح ﱡ ھيچ شکى ]درباره[ او مکن ،او ]پيامبر جديد[ حق است و از جانب پروردگار تو آمده.
سوره ھود ) ،(١١آيه ١٧
کلمات پايانی آيه سرنوشت سخت و دشوار پيامبر جديد را پيشگوئی مینمايد .حتّی اگر با دليل واضح و قانع کننده بيايد ،حتّی اگر آيات خدا را بخواند— عليرغم تمام اينھا "اکثر مردم به او ايمان نمیآورند ".چرا بيشتر مسلمين چنين پيامبر بزرگی را انکار میکنند؟ زيرا آنھا از قبل اين تصور نادرست را که "خداوند ھرگز بعد از حضرت مح ّمد پيامبری را نخواھد فرستاد" پذيرفتهاند .اين آيه به وضوح عقيده متداول ميان مسلمانان را پيشبينی میکند :که حتّی اگر پيامبری با چندين کتابی از آثار مق ّدسه بيايد که ھر کدام از آنھا مانند قرآن باشکوه و ممتاز باشد ،باز ھم او را رد خواھند کرد— شايد حتّی او را زندانی کنند يا به قتل برسانند— زيرا او اساسیترين اعتقاد آنھا— يعنی اصل "خاتمالنّبيّين" را— نقض کرده است. ھمين پيام در آيۀ زير نيز ديگربار تأييد شده: س ْوفَ تَ ْعلَ ُمونَ . َو َك ﱠذ َب بِ ِه قَ ْو ُم َك َوھ َُو ا ْل َح ﱡ يل لﱢ ُك ﱢل نَبَإٍ ﱡم ْ ق قُل لﱠ ْ ستَقَ ﱞر َو َ ستُ َعلَ ْي ُكم بِ َو ِك ٍ قوم تو ]مسلمانان[ او را تکذيب کرده اند ،اگر چه او ح ّ ق است .بگو" ،من نگھدار يا مسؤل شما نيستم .برای سوره انعام ) ،(٦آيات ٦٦-٦٧ تحقّق ھر خبری زمان خاصّی معيّن شده .زود است که بدانيد".
در آيۀ فوق ،خداوند با حضرت مح ّمد دربارۀ پيروان آن حضرت سخن میگويد .در اينجا نکاتی چند برای آن حضرت بيان میکند: پيامبر موعود ح ّ ق است و حق را بيان میکند ،با اين حال ا ّمت تو )مسلمانان( او را انکار خواھند کرد. کسانی که او را انکار کنند با پيامدھای انکارشان روبرو خواھند شد .رسول اکرم مسئول انکار آنھا نخواھند بود. تحقّق ھر خبری زمان معينی دارد. وقتی اين پيامبر بيايد ،متوجّه خواھی شد که اين پيشگوئی تحقّق يافته است. اين آيات را نيز مالحظه کنيد: ق ِمن ﱠربﱢ َك لِتُن ِذ َر قَ ْو ًما ﱠما أَتَاھُم ﱢمن ب َال َر ْي َب فِي ِه ِمن ﱠر ﱢب ا ْل َعالَ ِمينَ أَ ْم يَقُولُونَ ا ْفت ََراهُ بَ ْل ُھ َو ا ْل َح ﱡ تَن ِزي ُل ا ْل ِكتَا ِ نﱠ ِذي ٍر ﱢمن قَ ْبلِ َك لَ َعلﱠ ُھ ْم يَ ْھتَدُونَ . اين كتاب ،كه ھيچ ]جاى[ شك در آن نيست ،از طرف پروردگار جھان نازل شده .مىگويند آن را جعل کرده است] .نه چنين است[ او حق است و از جانب پروردگار توست تا مردمى را كه پيش از تو بيمدھندهاى براى آنان نيامده است ھشدار دھد .شايد ھدايت يابند. سوره سجده ) ،(٣٢آيات ٢-٣
در آيات فوق پيشگوئیھائی است دربارۀ پيامبری که بعد از رسول اکرم خواھد آمد و کتابی که بعد از قرآن فرستاده خواھد شد .داليل آن ذيالً بيان میشوند:
٩٠
مح ّمد :خاتَم انبياء
اين آيات به دو فرد اشاره دارند که به وضوح به عنوان "تو" )حضرت مح ّمد( و "او" )بيمدھندۀ آينده( مش ّخص میشوند. آيات بيان میکنند که ھشداردھنده برای کسانی خواھد آمد که برای آنھا ھنوز ھشداردھندهای فرستاده نشده است .حضرت مح ّمد نمیتواند اين ھشداردھندۀ جديد باشد ،زيرا برای مردم عربستان قبالً ھشداردھندهای فرستاده شده بود. عبارت "ھو الح ً ق" )او حق است( چندين مرتبه در سراسر قرآن در اشاره به پيامبر آينده تکرار شده است. آياتی که ذيالً نقل میشوند نشان میدھند که فقط مسلمانانی که عرفان واقعی و ايمان حقيقی دارند پيامبر جديد را خواھند شناخت: ق ِمن ﱠربﱢ َك فَيُؤْ ِمنُوا بِ ِه فَت ُْخبِتَ لَهُ قُلُوبُ ُھ ْم َوإِنﱠ ﱠ ص َرا ٍط َولِيَ ْعلَ َم الﱠ ِذينَ أُوتُوا ا ْل ِع ْل َم أَنﱠهُ ا ْل َح ﱡ ﷲَ لَ َھا ِد الﱠ ِذينَ آ َمنُوا إِلَى ِ يم. ﱡم ْ ستَقِ ٍ کسانى که به آنھا دانش عطا شده می فھمند که او حق است و از سوی پروردگارت آمده ،پس به او ايمان خواھند آورد و قلبشان فورا ً او را خواھد پذيرفت .مطمئنا ً ،خداوند مؤمنان ]مسلمين حقيقی[ را به راه سوره حج ) ،(٢٢آيه ۵٤ راست ھدايت مى نمايد ]به شناختن موعود موفق می کند[.
مؤمنين در راه راست ھستند ،چه نيازی دارند که دوباره براه راست ھدايت شوند؟ اط ا ْل َع ِزي ِز ا ْل َح ِمي ِد. َويَ َرى الﱠ ِذينَ أُوتُوا ا ْل ِع ْل َم الﱠ ِذي أُن ِز َل إِلَ ْي َك ِمن ﱠربﱢكَ ُھ َو ا ْل َح ﱠ ص َر ِ ق َويَ ْھ ِدي إِلَى ِ كسانى كه به ايشان علم داده شده ،يعنی آيات قرآن را می شناسند ،می فھمند کسی که از جانب پروردگار تو آمده ]از آسمان اراده الھی نازل شده[ از جانب خداست و به راه خداوند عزيز و حميد ھدايت مىكند. سوره سبا ) ،(٣٤آيه ٦
به اين آيات نيز توجّه نماييد: ص ﱢدقًا لﱢ َما بَيْنَ يَ َد ْي ِه إِنﱠ ﱠ َاب ب ُھ َو ا ْل َح ﱡ صي ٌر ثُ ﱠم أَ ْو َر ْثنَا ا ْل ِكت َ ق ُم َ ﷲَ بِ ِعبَا ِد ِه لَ َخبِي ٌر بَ ِ َوالﱠ ِذي أَ ْو َح ْينَا إِلَ ْي َك ِمنَ ا ْل ِكتَا ِ ت بِإِ ْذ ِن ﱠ ض ُل سابِ ٌ ﷲِ َذلِ َك ھ َُو ا ْلفَ ْ الﱠ ِذينَ ْ َص ٌد َو ِم ْن ُھ ْم َ اصطَفَ ْينَا ِمنْ ِعبَا ِدنَا فَ ِم ْن ُھ ْم ظَالِ ٌم لﱢنَ ْف ِ ق بِا ْل َخ ْي َرا ِ س ِه َو ِم ْن ُھم ﱡم ْقت ِ ا ْل َكبِير. کسی که درباره او در کتاب به تو وحی کرديم از جانب خداست .آنچه پيش اوست ]مانند قرآن[ تصديق می کند .خداوند نسبت به بندگانش خبير و بيناست! سپس اين كتاب )قرآن( را به گروھى از بندگان برگزيده خود به ميراث داديم) .اما( از ميان آنھا عدهاى بر خود ستم كردند ،و عدهاى ميانه رو بودند ،و گروھى به اذن خدا در نيكی ھا )از ھمه( پيشى گرفتند ،و اين ،فضيلت بزرگی است!
محتوای آيات فوق را مورد بررسی قرار میدھيم: آيه با اشاره به شخص معيّنی شروع میشود که ،ھمانطور که در قرآن ثبت شده ،خداوند دربارۀ او با حضرت مح ّمد سخن می گويد.
فصل :٧وعدۀ ظھور پيامبران جديد— قسمت د ّوم
٩١
خداوند او را ح ّ ق ،يعنی از جانب خود ،میخواند. آنچه را که قبل از او نازل شده ،يعنی قرآن را ،تأييد میکند. در ھنگام ظھور او مسلمانان ،به سه طريق به دعوت او جواب می دھند :برخی با ر ّد کردن او به خود ظلم روا میدارند؛ بعضی او را نديده میگيرند يا نسبت به او بی تفاوت میمانند .ا ّما سومين گروه ،که مسلمانان واقعی ھستند ،به اجازۀ خداوند ،به دعوت او پاسخ میدھند و او را به عنوان پيامبر جديد تصديق میکنند .اين مسلمانان مورد فضل الھی قرار می گيرند. سوره دھم قرآن )يونس( مکرّراً به "وعده"ای اشاره میکند .قبل از بررسی آن فصل ،بايد توجّه داشته باشيم که واژۀ "وعده" در رابطه با ظھور رسول اکرم استفاده شده است: س ْب َحانَ َربﱢنَا إِن َكانَ َو ْع ُد َربﱢنَا لَ َم ْف ُعوالً. َويَقُولُونَ ُ و مىگويند" ،منزه است پروردگار ما كه وعده پروردگار ما قطعا تحقق می يابد". سوره بنی اسرائيل ) (١٧آيه ١٠٨
آيات ٤٦تا ۵۵سورۀ يونس ) (١٠قطعات بسياری را از "تصوير مع ّماگونۀ قرآنی" دربارۀ ظھور پيامبری جديد از طرف خداوند ارائه میدھد .آيات مزبور را به اختصار مرور میکنيم: آيه :٤6
رويدادھای خاصّی بعد از رحلت حضرت مح ّمد رخ خواھد داد.
آيه :٤٧
ھر ا ّمتی دارای پيامبری خواھد بود.
آيه :٤٨
مردم میپرسند" :اين وعده کی تحقّق خواھد يافت؟"
آيه ٤٩
خداوند حاکم حقيقی است )او تصميم میگيرد چه زمانی وعده تحقّق يابد(.
)قسمت اوّل(:
آيه ٤٩
)ا ّما بايد به خاطر داشته باشيد که( ھر ا ّمتی دارای عمر معيّنی است.
)بخش دوم(:
آيه :۵٠
منکرين وعده بايد در انتظار عذاب باشند) .ظھور پيامبری جديد مجازاتی است برای کسانی که او را انکار کنند و فضلی است برای کسانی که به او اقبال نمايند(.
آيۀ بعد )يونس ،آيه (۵١به ظھور پيامبری جديد اشاره مینمايد: أَثُ ﱠم إِ َذا َما َوقَ َع آ َم ْنتُم بِ ِه. آيا پس از اين که آن واقعه تحقّق يابد ،ايمان می آوريد؟
ترجمۀ ساده تر: وقتی وعده تحقّق يابد ،آيا موعود را میپذيريد؟
سوره يونس ) ،(١٠آيه ۵١
٩٢
مح ّمد :خاتَم انبياء
سلسلۀ آيات به وضوح اين معنا را بيان میکنند که آنھا به ظھور پيامبری جديد از سوی خداوند در ساعتی معيّن اشاره دارند. کفّاری که در زمان حضرت مح ّمد زندگی میکردند ،غالبا ً وعدهھای خداوند را به مسخره میگرفتند .آنھا میگفتند" ،باشد که وعدهھای شما زودتر تحقّق يابد ".آنھا میخواستند ببينند که آيا حق به جانب رسول اکرم است؟ پاسخ خداوند اين بود که تحقّق وعده ھا ،حتّی يک ساعت ،قبل از موعد مقرر و يا بعد از آن نخواھد بود .آيۀ قبلی از افراد ش ّکاک میپرسد :شما "وعده" خداوند را به مسخره میگرفتيد .آيا ،حتّی بعد از تحقّق وعده و ظھور موعود ،باز ھم تمسخر خواھيد کرد؟ آيۀ بعد )يونس (۵٢ ،به مجازاتی اشاره دارد که در انتظار کسانی است که پيامبر جديد را انکار میکنند: سبُونَ . ثُ ﱠم قِي َل لِلﱠ ِذينَ ظَلَ ُمو ْا ُذوقُو ْا َع َذ َ زَونَ إِالﱠ بِ َما ُكنتُ ْم تَ ْك ِ اب ا ْل ُخ ْل ِد َھ ْل ت ُْج ْ به ستمکاران گفته خواھد شد" :عذاب ابدى را بچشيد .آيا انتظاری جز روبرو شدن با محصول زندگی خود سوره يونس ) ،(١٠آيه ۵٢ داريد؟"
آيۀ بعد )يونس (۵٣ ،يک بار ديگر به ظھور پيامبر جديد اشاره دارد: ق َو َما أَنتُ ْم بِ ُم ْع ِج ِزينَ . ق ُھ َو قُ ْل إِي َو َربﱢي إِنﱠهُ لَ َح ﱞ ستَنبِئُونَ َك أَ َح ﱞ َويَ ْ و از تو می پرسند" :آيا او حق است؟" بگو" :آرى ،سوگند به پروردگارم كه او قطعا ً حق است و شما سوره يونس ) ،(١٠آيه ۵٣ نمىتوانيد جلوی او را بگيريد.
آيۀ ۵۵يک بار ديگر وعده را مورد تأييد قرار میدھد: ...أَالَ إِنﱠ َو ْع َد ّ ق َولَـ ِكنﱠ أَ ْكثَ َر ُھ ْم الَ يَ ْعلَ ُمونَ . ﷲِ َح ﱞ ...مسلما ً ،وعده خدا حقيقت است ،اما اکثرشان نمى دانند.
سوره يونس ) ،(١٠آيه ۵۵
آيۀ فوق يک بار ديگر نشان میدھد که اکثر مردم منظور از اين پيشگوئیھا را نمیدانند .به اين آيه توجّه نماييد: ض َي ْاألَ ْم ُر َو ُھ ْم فِي َغ ْفلَ ٍة َو ُھ ْم َال يُؤْ ِمنُونَ . َوأَن ِذ ْر ُھ ْم يَ ْو َم ا ْل َح ْ س َر ِة إِ ْذ قُ ِ به آنھا درباره روز پشيمانى ھشدار بده— ھنگاميکه حکم خدا ]نقشه خدا[ به انجام می رسد .آنھا بکلى غافلند سوره مريم ) ،(١٩آيه ٣٩ و ايمان نمی آورند.
اکثر مفسّرين تص ّور میکنند که آيۀ فوق به "روز قيامت" اشاره دارد .ا ّما آيه به وضوح نشان میدھد که به طرز واکنش مردم به پيامبر جديد خداوند اشاره میکند .وقتی رسول اکرم ظھور فرمود چه اتّفاقی افتاد؟ مردم در خصوص سرنوشت روحانی خود بیتوجّه بودند. آنھا به آن رسول ايمان نياوردند.
فصل :٧وعدۀ ظھور پيامبران جديد— قسمت د ّوم
٩٣
بیتوجّھی و غفلت به انکار منجر میشود .چگونه ممکن است کسی در زندگی بعدی غافل و بیتوجّه باشد و از ايمان آوردن خودداری نمايد؟ احساس آنھا در زندگی بعدی— يعنی بعد از رحلت— "حسرت" خواھد بود که چرا به ندای يزدان پاسخ ندادند .به اين ترتيب "روز حسرت" اشارۀ ديگری به زمان ظھور پيامبر جديدی از سوی خداوند است. يکی از حيرتانگيزترين پيشگوئیھای قرآن آيات ا ّوليۀ سورۀ مح ّمد است: يل ﱠ ت َوآ َمنُوا بِ َما نُ ﱢز َل َعلَى ُم َح ﱠم ٍد ض ﱠل أَ ْع َمالَ ُھ ْم َوالﱠ ِذينَ آ َمنُوا َو َع ِملُوا ال ﱠ ﷲِ أ َ َ صدﱡوا عَن َ الﱠ ِذينَ َكفَ ُروا َو َ صالِ َحا ِ سبِ ِ اط َل َوأَنﱠ الﱠ ِذينَ آ َمنُوا َوھ َُو ا ْل َح ﱡ سيﱢئَاتِ ِھ ْم َوأَ ْ ق ِمن ﱠربﱢ ِھ ْم َكفﱠ َر َع ْن ُھ ْم َ صلَ َح بَالَ ُھ ْم َذلِ َك بِأَنﱠ الﱠ ِذينَ َكفَ ُروا اتﱠبَ ُعوا ا ْلبَ ِ ب ﱠ س أَ ْمثَالَ ُھ ْم. اتﱠبَ ُعوا ا ْل َح ﱠ ق ِمن ﱠربﱢ ِھ ْم َك َذلِ َك يَ ْ ض ِر ُ ﷲُ لِلنﱠا ِ كسانى كه كافر شدند و )مردم را( از راه خدا بازداشتند) ،خداوند( اعمالشان را نابود مىكند! و كسانى كه ايمان آوردند و كارھاى شايسته انجام دادند و به آنچه بر مح ّمد نازل شده— و او حق است و از سوى پروردگارشان آمده— نيز ايمان آوردند ،خداوند گناھانشان را مىبخشد و كارشان را اصالح مىكند! اين بخاطر آن است كه كافران از باطل پيروى كردند ،و مؤمنان از حقى كه از سوى پروردگارشان بود تبعيت نمودند .اينگونه خداوند براى مردم مثل می زند! سوره مح ّمد ) ،(٤٧آيات ١-٣
ھر کسی که آيات فوق را بخواند نمیتواند ش ّ ک داشته باشد که آنھا فقط به حضرت مح ّمد اشاره دارند .ا ّما تحليلی دقيق از محتوای آنھا نشان میدھد که آنھا معنای دوگانه دارند :آنھا ممکن است نه تنھا به حضرت مح ّمد ،بلکه به پيامبر آيندهای که از سوی خداوند میآيد اشاره داشته باشند. برای درک دو معنی ،آيات مزبور را با کلماتی که در ميان ] [ گذاشته شده بخوانيد: کسانی که ]به اسالم[ ايمان آورند و اعمال شايسته انجام دادند و ايمان آورند به آنچه که فرو فرستاده میشود بر مح ّمد ]پيامبر جديد[— و او ]يعنی پيامبر جديد[ ح ّ ق است و از سوی پروردگار آنھا آمده— خداوند گناھان آنھا ]مؤمنين جديد[ را خواھد بخشيد و حال آنھا را اصالح خواھد کرد.
چگونه میتوان گفت که آيات فوق در وھلۀ ا ّول نه به حضرت مح ّمد ،بلکه به کسی که بعد از او خواھد آمد اشاره دارند؟ اين اشارۀ مھ ّم را که در آيۀ دوم پنھان است در نظر گيريد: َوالﱠ ِذينَ آ َمنُواَ ...وآ َمنُوا بِ َما نُ ﱢز َل َعلَى ُم َح ﱠم ٍد. كسانى كه ايمان آوردند...و به آنچه بر مح ّمد نازل شده ايمان آوردند.
بديھی است که مؤمنين— يعنی مسلمانان— به آنچه که قرآن تعليم میدھد ايمان دارند .پس از چه رو اين آيه به کسانی اشاره دارد که ھم "ايمان دارند" و ھم "بر آنچه که بر مح ّمد نازل شده ايمان دارند"؟ آيا منطقی نيست که فرض کنيم که عبارت دوم به مؤمنينی اشاره داد که آنچه را که بر حضرت مح ّمد دربارۀ پيامبر شده—
ق است از سوی پروردگار آنھا" معرفی جديد نازل شده— درباره کسی که به عنوان "و او ح ّ ق ِمن ﱠربﱢ ِھ ْم" بيان ق" يا "ھ َُو ا ْل َح ﱡ میپذيرند؟ بعالوه ،ھمانطور که قبالً مالحظه نموديم،عبارت "ھ َُو ا ْل َح ﱡ منحصر به فردی است که قرآن به دفعات برای مش ّخص کردن پيامبر جديد به کار میبرد.
مح ّمد :خاتَم انبياء
٩٤
يک احتمال ديگر را ھم در نظر بگيريد .اگر نام پيامبر جديد که بعد از حضرت مح ّمد میآيد باز ھم مح ّمد باشد— يا ترکيبی از اسمھايی باشد که نام مزبور را در بر بگيرد چه خواھد شد؟ اگر اين احتمال را بپذيريم ،آيۀ مزبور اين پيام را بيان خواھد کرد: کسانی که ]به اسالم[ ايمان آورند و اعمال شايسته انجام دھند و به "مح ّمد" ]پيامبر جديد از سوی خدا[ ھم ايمان آورند— و او ح ّ ق است از سوی پروردگار آنھا ]مؤمنين جديد[— خداوند گناھان آنھا ]مؤمنين جديد[ را خواھد بخشيد و به آنھا ياری خواھد نمود .اين بدان جھت است که آنھائی که ]مسلمانانی که به پيشگوئیھای قرآن[ ايمان ندارند از باطل پيروی میکنند ،در حاليکه کسانی که ]مسلمانانی که به پيشگوئیھای قرآن[ ايمان دارند حقّی را که از سوی پروردگار آنھا است پيروی میکنند .اينچنين خداوند از برای مردمان مثال میآورد.
آيۀ سوم نکات بيشتری برای راھنمايی ما در بر دارد .اين آيه گويای آن است که : آنان که ايمان نياورند ]مسلمانان رياکار[ از باطل پيروی نمايند در حالی که کسانی که ايمان آورند ]مسلمانان حقيقی[ از حقّی که از جانب پروردگار آنھا است پيروی نمايند.
بسياری از مسلمانان قرآن را میخوانند ا ّما واقعا ً به آنچه که میخوانند ايمان ندارند .چنين مؤمنينی مؤمنين واقعی نيستند .اينان اگر با پيامبر جديد مواجه شوند ،او را انکار خواھند کرد .ا ّما مؤمنين واقعی ،آنچنان که آيه بيان میدارد: از حقّی که از جانب پروردگار آنھا است پيروی نمايند.
کلمات پايانی آيۀ ٣اشاره ديگر در بر دارد" :اينچنين مثال میآورد خداوند از برای مردمان ".مثال ھميشه دارای معانی متع ّدد يا مخفی است .وگرنه چرا خداوند اين آيات را مثال مینامد؟ مقصود از استفاده از کلمۀ "مثال" جلب کردن توجّه ما به معانی باطنی و پنھانی اين آيات مھ ّم است. درست ھمانطور که با کنار ھم گذاشتن قطعات يک عکس ،تصوير بھتری از ک ّل طرح به دست میآيد، مشاھدۀ آيات مرتبط در کنار ھم نيز ھمين نتيجه را حاصل میکند .حال بعضی از آياتی را که قبالً مطالعه کردهايم کنار يکديگر قرار میدھيم تا عکس جامعی از آنھا به بينيم: س ِط َو ُھ ْم الَ يُ ْظلَ ُمونَ َويَقُولُونَ َمتَى ھَـ َذا ا ْل َو ْع ُد إِن ُكنتُ ْم ض َي بَ ْينَ ُھم بِا ْلقِ ْ سو ٌل فَإِ َذا َجاء َر ُ َولِ ُك ﱢل أُ ﱠم ٍة ﱠر ُ سولُ ُھ ْم قُ ِ ض ًّرا َوالَ نَ ْف ًعا إِالﱠ َما شَاء ّ سا َعةً َوالَ ﷲُ لِ ُك ﱢل أُ ﱠم ٍة أَ َج ٌل إِ َذا َجاء أَ َجلُ ُھ ْم فَالَ يَ ْ ستَأْ ِخرُونَ َ سي َ َ صا ِدقِينَ قُل الﱠ أَ ْملِ ُك لِنَ ْف ِ َ َ ق َو َما أنتُ ْم بِ ُم ْع ِج ِزينَ . ق ُھ َو قُ ْل إِي َو َربﱢي إِنﱠهُ لَ َح ﱞ ستَنبِئُونَكَ أ َح ﱞ ستَ ْق ِد ُمونَ َ ...ويَ ْ يَ ْ
ترجمه :١ براى ھر ا ّمتی ،رسولى است .چون رسولشان بيايد ميانشان به عدالت داورى شود ،بدون کوچکترين بى عدالتى .آنھا به حالت مبارزه مى گويند" :چه موقع اين وعده تحقق می يابد ،اگر راست مى گوييد؟" بگو، "من ھيچ قدرتى بر نفع و ضرر خودم ندارم ،فقط آنچه خدا بخواھد انجام مى شود ".ھر ا ّمتی مدت عمر معينى دارد .ھنگاميکه اجل آنھا فرا رسد ،آنھا نمى توانند آن را يک ساعت به عقب يا جلو بياندازند...تو را
فصل :٧وعدۀ ظھور پيامبران جديد— قسمت د ّوم
٩٥
به مبارزه مى طلبند تا پيش بينى کنى .از تو می پرسند "آيا او حق است؟" بگو" ،بله ،قسم به پروردگارم ،او حق است و شما ھرگز نمى توانيد مانع او شويد".
ترجمه ٢ ھر گروھی پيغمبری دارند .وقتی پيغمبرشان برای آنھا آمد ،بين آنھا بعدالت حكم مي شود و به آنھا ظلمی نمي شود .مي گويند" :اگر راست ميگوئيد اين وعدهای كه ميدھی چه موقع به انجام می رسد؟" بگو" :من برای خودم ،مالك نفع و ضرری نيستم ،جز آنچه خدا بخواھد ".ھر ا ّمتی با اجل روبرو می شود .وقتی اجلشان فرا رسد نمی توانند آنرا ساعتی عقب يا جلو بيندازند...از تو می پرسند" :آيا آن )وعده ای که می دھی( راست است؟" بگو" :قسم به خداوندم كه راست و درست است و شما نمی توانيد جلوی آنرا سوره يونس ) ،(١٠آيات ٤٧-۵٣ بگيريد".
آيهای که ذيالً نقل میشود نيز به آينده اشاره دارد: سو ْا بِ َھا بِ َكافِ ِرينَ . َاب َوا ْل ُح ْك َم َوالنﱡبُ ﱠوةَ فَإِن يَ ْكفُ ْر بِ َھا ھَـؤُالء فَقَ ْد َو ﱠك ْلنَا بِ َھا قَ ْو ًما لﱠ ْي ُ أُ ْولَـئِ َك الﱠ ِذينَ آتَ ْينَا ُھ ُم ا ْل ِكت َ آنھا افرادى بودند که به آنھا کتاب آسمانى ،حکمت ،و پيامبرى داده ايم .اگر اين مردم ايمان نياورند ،عده سوره انعام ) ،(٦آيه ٨٩ ديگرى را جانشين آنھا خواھيم کرد ،و آن مردم جديد کافر نخواھند بود.
اين آيۀ مختصر را نيز م ّد نظر قرار دھيد: س ُل أُقﱢتَتْ . َوإِ َذا ﱡ الر ُ ھنگامی که زمان ]ظھور[ رسوالن فرا می رسد!
سوره مرسالت ) ،(٧٧آيه ١١
اگر توجّه کرده باشيد ،اکثر نب ّواتی که به ظھور پيامبران اشاره دارد به صورت جمع است— "پيامبران" نه "پيامبر" .پيشگوئیھائی که به ظھور ديانت جديدی اشاره دارد تماما ً به صورت مفرد است .اين پيشگوئیھا به يک ديانت )دين حقيقت( اشاره دارند نه اديان .اين خود میتواند اشارهای باشد که خداوند بيش از يک پيامبر خواھد فرستاد تا يک ديانت را تثبيت نمايند ،درست ھمانطور که در مورد مسيحيّت اتّفاق افتاد. يوحنای تعميد دھنده و حضرت مسيح مبعوث شدند تا يک ديانت ،يعنی ديانت مسيحی را تأسيس و تثبيت نمايند. وقتی پيشگوئیھای قرآن دربارۀ ظھور پيامبران جديد در کنار ھم مالحظه شوند ،تصوير واضحی از نقشۀ الھی ظاھر میشود .متأسّفانه ،علمای مسلمان اين پيشگوئیھا را ناديده گرفتهاند و در عوض در ايجاد قصری عظيم توفيق يافتهاند که تقريبا ً ھمۀ مسلمانان با غرور در آن زندگی میکنند .چه اشاراتی در قرآن از اين قصر حمايت میکند؟ معنای تحريف شدۀ يک کلمه :مح ّل يک " ُمھر" روی يک نامه! چگونه؟ چون ُمھر يا امضاء در پايين نامه گذاشته میشود ،اين ثابت میکند که حضرت مح ّمد آخرين پيامبر از سوی خدا است! باورنکردنی است! تمامی اين آيات واضح قرآن— که ظھور پيامبران جديد از سوی خدا را پيشبينی میکنند— تحريف يا ناديده گرفته شده ،ا ّما اصلی بیاساس ،که بر پايۀ مح ّل ُمھر استوار است ،زنده نگه داشته شده و به قصری عالی تبديل گرديده با دری که کامالً قفل شده ،قفلی که ھرگز کسی نتواند آن را بگشايد! ا ّما در حقيقت چنين نيست ،قرآن ھيچ دری را نمیبندد.
٩٦
مح ّمد :خاتَم انبياء
به معنای عميق اين آيۀ اعجاب انگيز توجّه نماييد: ُصبِ ُحوا َعلَى َما فَ َع ْلتُ ْم نَا ِد ِمينَ . اس ٌ ُصيبُوا قَ ْو ًما بِ َج َھالَ ٍة فَت ْ ق بِنَبَأٍ فَتَبَيﱠنُوا أَن ت ِ يَا أَيﱡ َھا الﱠ ِذينَ آ َمنُوا إِن َجاء ُك ْم فَ ِ اى کسانى که ايمان داريد ،اگر شخص شرورى خبرى براى شما آورد ،شما اول بايد تحقيق کنيد ]از او دليل روشن بخواھيد[ ،تا مبادا از روى نادانى ،با بعضى از مردم با بى عدالتى رفتار کنيد ،سپس از آنچه سوره حجرات ) ،(٩آيه ٦ انجام داده ايد متأسف و پشيمان شويد.
آيات فوق به چند دليل به نحوی ظريف به ظھور پيامبری جديد اشاره دارند: ھمانطور که خواھيم ديد ،کلمۀ عربی "فَتَبَيﱠنُوا" که غالبا ً به "دليل روشن بياوريد" ترجمه میشود در سراسر قرآن در اشاره به داليلی که پيامبران عرضه میکنند به کار میرود. کلمۀ "نبأ" به معنی خبر نيز در رابطه با پيامبران به کار میرود و با "نبی" ھمريشه است. بخش دوم آيه به خبری اشاره می کند که نياز به "دليل" دارد .يک موضوع شخصی نيست .زيرا آيه بيان میکند که اگر دليل نخواھيم و تحقيق نکنيم ،ممکن است گروھی از مردمان— پيروان ديانت جديد— را به جھالت متّھم نماييم .مثالً ،بسياری از مسيحيان بدون آن که دليلی بخواھند اسالم را انکار میکنند و مسلمانان را به جھالت يا "نفوس گمراه" متّھم میسازند .کسانی که تھمت میزنند چه زمانی از کاری که کردهاند پشيمان میشوند و طريق ندامت در پيش میگيرند؟ بعد از آن که از اين جھان درگذشتند .تنھا در آن زمان است که به رفتار خود در انکار نابخردانۀ حقيقت پی میبرند. چرا چنين دستوری به ما داده میشود؟ آيۀ مزبور تنھا در رابطه با خبر ظھور پيامبران معنی و مفھوم پيدا میکند .زيرا مردم در طول تمام اعصار و قرون به جای آن که دليل و حجّت بطلبند، به سادگی خبر کسانی را که خداوند فرستاد نديده و نشنيده گرفتند .برای آن که در غلبه بر اين تعصّب قوی کمکی به ما شده باشد ،خداوند ما را تعليم میدھد که دليل و برھان بطلبيم ،حتّی اگر تص ّور نماييم که به علّت غيرموثّق بودن منبع خبر ،جستجو بی ثمر است .به عبارت ديگر ،لزوم تحقيق آنقدر مبرم است که ما نبايد ھيچ ا ّدعايی را بدون بررسی دقيق مردود شمريم. برای پی بردن به اھ ّميت کلمۀ "بيّنه" به معنای "دليل واضح" که در آيۀ فوق )حجرات ،آيۀ (٦به کار رفته، آن را در متن چند آيه ،از جمله آياتی که به ظھور پيامبران جديد اشاره دارند مورد بررسی قرار می دھيم: بَيﱢنَ ٍة ﱢمن ﱠربﱢي.
ھود ) ،(١١آيه ٨٨ ھود ) ،(١١آيه ٦٣ ھود ) ،(١١آيه ٢٨
از جانب پروردگارم دليل روشنى است.
حديد ) ،(۵٧آيه ٢۵
ت. س ْلنَا ُر ُ لَقَ ْد أَ ْر َ سلَنَا بِا ْلبَيﱢنَا ِ ما رسوالن خود را با داليل روشن فرستاديم.
فصل :٧وعدۀ ظھور پيامبران جديد— قسمت د ّوم
٩٧
يونس ) ،(١٠آيه ١٣
ت. َجاء ْت ُھ ْم ُر ُ سلُ ُھم بِا ْلبَيﱢنَا ِ رسوالنشان با داليل روشن نزدشان رفتند.
يونس ) ،(١٠آيه ٧٤
ت... ثُ ﱠم بَ َع ْثنَا ِمن بَ ْع ِد ِه ُر ُ سالً إِلَى قَ ْو ِم ِھ ْم فَ َجآؤُوھُم بِا ْلبَيﱢنَا ِ ما بعد از او رسوالنى بر مردمانشان فرستاديم و آنھا داليل آشكار برايشان آوردند...
فاطر ) ،(٣۵آيه ٢۵
ت َوبِ ﱡ ب ا ْل ُمنِي ِر. َجاء ْت ُھ ْم ُر ُ الزبُ ِر َوبِا ْل ِكتَا ِ سلُ ُھم بِا ْلبَيﱢنَا ِ رسوالنشان با داليل روشن و کتاب ھاى آسمانى روشنگر نزدشان رفتند.
غافر ) ،(٤٠آيه ٢٢
ت. تﱠأْتِي ِھ ْم ُر ُ سلُ ُھم بِا ْلبَيﱢنَا ِ پيامبرانشان با داليل روشن برای آنھا مىآمدند.
غافر ) ،(٤٠آيه ٨٣
ت... فَلَ ﱠما َجاء ْت ُھ ْم ُر ُ سلُ ُھم بِا ْلبَيﱢنَا ِ چون رسوالنشان داليل روشنى براى آنان آوردند...
آياتی که ذيالً نقل میشوند و در ھمين فصل نقل شده اند ،به پيامبران آينده اشاره دارند: بيّنه ) ،(٩٨آيات ١-٢
سو ٌل ﱢمنَ ﱠ ﷲِ... َ ...حتﱠى تَأْتِيَ ُھ ُم ا ْلبَيﱢنَةُ َر ُ ...تا دليل روشنى براى آنھا بيايد— پيامبرى از سوى خدا...
ھود ) ،(١١آيه ١٧
ق ِمن أَفَ َمن َكانَ َعلَى بَيﱢنَ ٍة ﱢمن ﱠربﱢ ِه َويَ ْتلُوهُ شَا ِھ ٌد ﱢم ْنهُ...فَالَ تَ ُك فِي ِم ْريَ ٍة ﱢم ْنهُ إِنﱠهُ ا ْل َح ﱡ ﱠربﱢكَ . اگر کسی با دليل محکمی از جانب پروردگارش بيايد و آنرا به عنوان شاھد ]حقانيت خود[ بخواند ]مسلمين چگونه بايد با او رفتار کنند؟[...پس درباره او ترديد مكن كه او حق است ]و[ از جانب پروردگارت ]آمده است[.
چنين نتيجهگيری مینماييم که آيۀ ششم از سورۀ حجرات ) (٤٩حاوی چھار نشانه مھم است .آنھا نشان می دھند که آيه مزبور به واقعهای معيّن در آينده اشاره دارد: دليل واضح خبر تأکيد بر نياز به تحقيق تھمت جھالت زدن به گروھی از مردمان ،نه به يک شخص واحد. اشارات مزبور نشان میدھند که قرآن مجيد در آن آيه به مسلمين ھشدار می دھد که خبر آمدن پيامبری با داليل واضح از سوی خداوند را نشنيده نگيرند و غفلت نکنند .نبايد چنين ا ّدعايی را به علّت فرضيهای نادرست— تص ّوری دربارۀ يک کلمه— که مردمان خيالپرداز به کوھی عظيم تبديل کرده اند ،ناديده يا دروغ گيرند!
٨ وعدۀ ظھور دينی جديد در بحثھای گذشته آياتی را مورد بررسی قرار داديم که به ظھور پيامبران جديد اشاره دارند .بعضی از آيات ديگر ،به جای سخن گفتن از پيامبران جديد ،به ظھور دينی جديد از سوی خداوند اشاره میکنند .بار ديگر ،با تص ّوری غلط ،علمای دين معنای اين آيات را نيز تغيير دادهاند .برای مالحظۀ آنکه چگونه آنھا اين کار را انجام دادهاند ،بايد تفاوت بين دو واژۀ عربی را که تلفّظی مشابه ا ّما معنايی متفاوت دارند بياموزيم: معنی
واژه َديْن )به فتح دال(
قرض ،وام
ِدين )به کسر دال(
دين ،آيين ،امر ،اعتقاد
واژۀ "دين" )به معنای آئين( بارھا در قرآن در اشاره به اسالم و دين به معنای کلّی بکار رفته .نويسندگان مسلمان زمانی به معنای اين واژه وفادارند که به اسالم يا اديان گذشته اشاره دارد .به چند نمونۀ آن اشاره میشود: ق... ين ا ْل َح ﱢ س َل َر ُ ُھ َو الﱠ ِذي أَ ْر َ سولَهُ بِا ْل ُھدَى َو ِد ِ او كسى است كه پيامبرش ]حضرت مح ّمد[ را با ھدايت و دين حق فرستاد...
سوره توبه ) ،(٩آيه ٣٣ ھمچنين سوره فتح ) (٤٨آيه ٢٨
در مثالی که ذيالً نقل میشود ،يوسفعلی در ترجمه انگليسی به جای واژۀ religionاز واژۀ faithاستفاده کرده است .آيۀ مزبور به آزادی ما در انتخاب عقايد خويش اشاره دارد: اب النﱠا ِر اآلخ َر ِة َوأُ ْولَـئِ َك أَ ْ ص َح ُ َو َمن يَ ْرتَ ِد ْد ِمن ُك ْم عَن ِدينِ ِه فَيَ ُمتْ َو ُھ َو َكافِ ٌر فَأ ُ ْولَـئِ َك َحبِطَتْ أَ ْع َمالُ ُھ ْم فِي ال ﱡد ْنيَا َو ِ ُھ ْم فِي َھا َخالِدُونَ .
١٠٠
مح ّمد :خاتَم انبياء
در ميان شما کسانى که از دين خود برگردند و کافر بميرند ،اعمالشان را ھم در اين دنيا و ھم در آخرت سوره بقره ) ،(٢آيه ٢١٧ باطل کرده اند .اين افراد ساکنان دوزخ ھستند ،جايى که تا ابد در آن مى مانند.
آيۀ زير در مورد آزادی انتخاب است: ين. لَ ُك ْم ِدينُ ُك ْم َولِ َي ِد ِ دين شما براى خودتان ،و دين من ھم براى خودم. سوره کافرون ) ،(١٠٩آيه ٦ ھمچنين سوره مؤمنون ) ،(٢٣آيه ٢٦؛ سوره نور ) ،(٢٤آيه ۵۵؛ سوره روم ) ،(٣٠آيات ٣٠و ٣٢؛ سوره يوسف ) ،(١٢آيه ٤٠؛ سورۀ مائده ،آيۀ ٧٧؛ سورۀ انعام ،آيات ٨٨-٩٠و ٩٢
قرآن چندين مرتبه عبارت "دين الحق" را به کار میبرد .آيا علمای مسلمان در ترجمه واژه " ِدين" را به يک صورت ترجمه می کنند؟ ھمانطور که میتوان انتظار داشت ،آنھا دو معيار بکار می برند .وقتی آيه به اسالم اشاره دارد ،آن را به طور صحيح به "دين حق" ترجمه میکنند ،ا ّما وقتی به دين بعد اشاره دارد، آن را به عنوان "دَين" يا "قرض" يا "وامھای به حق" برمی گردانند! واقعا ً حيرتآور است! چگونه وجدان آنھا اجازه میدھد چنين کنند؟ ھمانطور که مشاھده شد" ،دَين" به معنای بدھی و " ِدين" به معنای ديانت است .واژهھا مشابه به نظر میرسند ،ا ّما دارای معانی کامالً متفاوتی ھستند .چه ارتباطی بين "ديانت" و "قرض" وجود دارد؟ حال ببينيم در اين دو آيه که دقيقا ً عين ھم ھستند "دين الحق" را علمای مسلمان چطور ترجمه کردهاند: دربارۀ اسالم ق :ديانت حقيقی ِدينَ ا ْل َح ﱢ
ترجمه فارسی
آيه عربی ھ َُو الﱠ ِذي أَرْ َس َل َرسُولَهُ بِ ْالھُدَى ق (٣٣ ين ا ْل َح ﱢ َو ِد ِ
او كسى است كه پيامبرش را با ھدايت و دين حق فرستاد )سوره توبه ،آيه
ق الَ يَ ِدينُونَ ِدينَ ا ْل َح ﱢ
]کسانی[ که از دين حق پيروى نمى کنند )سوره توبه ،آيه (٢٩
دربارۀ ديانت آينده ق :ديانت حقيقی ِدينَ ا ْل َح ﱢ
آيه عربی يَوْ َمئِ ٍذ يُ َوفﱢي ِھ ُم ﱠ ق... ﷲُ ِدينَ ُھ ُم ا ْل َح ﱠ
ترجمه دکتر رشاد خليف در آن روز ،خدا جزاى کامل اعمالشان را خواھد داد) ...سوره نور ،آيه (٢۵
فصل :٨وعدۀ ظھور دينی جديد
١٠١
ترجمه استاد فوالدوند
آيه عربی يَوْ َمئِ ٍذ يُ َوفﱢي ِھ ُم ﱠ ق... ﷲُ ِدينَ ُھ ُم ا ْل َح ﱠ
آن روز خدا جزاى شايسته آنان را به طور كامل مىدھد) ...سوره نور، آيه (٢۵
آيۀ فوق را که دربارۀ ديانت آينده است به طور کامال مالحظه میکنيم: ق َويَ ْعلَ ُمونَ أَنﱠ ﱠ يَ ْو َمئِ ٍذ يُ َوفﱢي ِھ ُم ﱠ ق ا ْل ُمبِينُ . ﷲَ ُھ َو ا ْل َح ﱡ ﷲُ ِدينَ ُھ ُم ا ْل َح ﱠ در آن روز ،خداوند "ديانت حق" آنھا را به آنھا عطا خواھد کرد .در آن موقع خواھند دانست که خداوند ح ّ ق مطلق است ]در وعدهھای خود صادق است[. سوره نور ) ،(٢٤آيه ٢۵
قرآن از ما میخواھد تأ ّمل کنيم ،استدالل نماييم و بينديشيم .از اين دستور پيروی کنيم .ابتدا از مفسّرين سنّتی چند سئوال به پرسيم: اين عبارت به چه معنی است که" ،خداوند در آن روز »قروض« مردم را خواھد پرداخت"؟ چه قروضی؟ کدام مطالبات؟ آيا کسی از اين عبارت مفھومی درک میکند؟ چرا معنايی را به جای معنای ديگر میگذارند؟ چرا "قروض" را به جای "ديانت" قرار میدھند و "شايسته" يا "کامل" را به جای "حق" میگذارند؟ چرا معنای واژۀ کامالً مش ّخصی مانند دين را تغيير میدھند تا فرضيهای را که صرفا ً به علّت قوای حاکم سنّت و تعبّد تداوم يافته تأييد نمايند؟ در جميع آثار مق ّدسه عباراتی چون "روز آخر" "،روز پروردگار" "،آن روز "،يا "روز تصميم" بکار رفته .در قرآن نيز عباراتی مانند "يوم ال ّدين" و "دين الحق" میبينيم .يکی از اين عبارات در ا ّولين سورۀ قرآن مشاھده میشود .اين سوره را که دارای فقط ھفت آيۀ کوتاه است به اختصار بررسی میکنيم. مضمون ترجمۀ يوسفعلی که نمايانگر ساير ترجمهھا است ،در اينجا نقل میشود: س ِم ّ ستَ ِعينُ ﱢين إِيﱠاكَ نَ ْعبُ ُد وإِيﱠاكَ نَ ْ بِ ْ يم ا ْل َح ْم ُد ّ ِ َر ﱢ مـن ال ﱠر ِح ِ ﷲِ ال ﱠر ْحمـ َ ِن ال ﱠر ِح ِ يم َمـالِ ِك يَ ْو ِم الد ِ ب ا ْل َعالَ ِمينَ ال ﱠر ْح ِ ضالﱢينَ . ب َعلَي ِھ ْم َوالَ ال ﱠ اھ ِدنا ﱢ ص َراطَ الﱠ ِذينَ أَن َعمتَ َعلَي ِھ ْم َغي ِر ال َمغ ُ ضو ِ الص َراطَ ال ُمستَقِي َم ِ )از ترجمۀ يوسفعلی( :به نام خداوند بخشندۀ مھربان حمد .خدای را که پرورنده و نگاھدارندۀ جھانھا است؛ رحمن و رحيم است .مالک روز داوری است .تو را میپرستيم و از تو کمک میخواھيم .راه راست را به ما نشان ده ،راه کسانی که فضل خود را به آنھا عنايت کردی؛ کسانی که )سھم( آنھا خشم نيست و گمراه سوره فاتحه ) ،(١آيات ١-٧ نشدهاند.
در آيات پيش ،از اصطالح "روز دين" دو معنا استنباط می شود و ھر دو صحيح است" :روز دين جديد"
و "روز داوری و جدائی ".زيرا روز "ديانت جديد" روز "داوری و جدايی" نيز ھست .در آن روز مؤمنين مورد قضاوت واقع شده با واکنشی که نسبت به دين جديد نشان میدھند ،از يکديگر جدا میشوند: فرھنگ ھای لغت برای "يومالدﱠين" معنای روز رستاخيز ،روز داوری و روز حساب را ذکر کرده اند ،اما اشاره ای به "روز ديانت" که در چند سوره قرآن آمده ننموده اند.
١٠٢
مح ّمد :خاتَم انبياء
ص ِل الﱠ ِذي ُكنتُ ْم بِ ِه تُ َك ﱢذبُونَ . ﱢين َھ َذا يَ ْو ُم ا ْلفَ ْ َوقَالُوا يَا َو ْيلَنَا َھ َذا يَ ْو ُم الد ِ و میگويند" :ای وای بر ما؛ اين روز دين است ".اين روز جدايی است که شما انکار میکرديد. سوره صافات ) ،(٣٧آيات ٢٠-٢١
بعد از آن که مؤمنين و منکرين از اين عالم رفتند ،چه خواھد شد؟ آنھا ھمچنان جدا از يکديگر به سر خواھند برد .ھريک از آنھا به گروھی خواھند پيوست که در اين دنيا عضو آن بوده اند .يک گروه )مؤمنين( در سمت راست )بھشت( قرار خواھند گرفت و گروه ديگر )منکرين( در سمت چپ )دوزخ(. اين مفھوم ھم در انجيل ذکر شده و ھم در قرآن: ص َدةٌ. ب ا ْل َم ْي َمنَ ِة َوالﱠ ِذينَ َكفَ ُروا بِآيَاتِنَا ُھ ْم أَ ْ الﱠ ِذينَ آ َمنُوا...أُ ْولَئِ َك أَ ْ ص َح ُ ص َحا ُ اب ا ْل َمشْأ َ َم ِة َعلَ ْي ِھ ْم نَا ٌر ﱡمؤْ َ کسانی که ايمان دارند...آنھا ھمراھان سمت راستند؛ ا ّما کسانی که مؤمن به آيات ما نيستند ھمراھان سمت سوره بلد ) ،(٩٠آيات ١٧-٢٠؛ ھمچنين سوره توبه ) ،(٩آيات ١٩-٢٠ چپند؛ آنھا را آتشی در خواھد پوشاند. ھنگامی که من ،مسيح موعود ،با شکوه و جالل خود...بيايم...تمام قوم ھای روی زمين در مقابل من خواھند ايستاد و من ايشان را از ھم جدا خواھم کرد ،ھمان طور که يک چوپان ،گوسفندان را از بزھا جدا می کند .گوسفندھا را در طرف راستم قرار می دھم و بزھا را در طرف چپم .آنگاه به عنوان پادشاه، به کسانی که در طرف راست منند خواھم گفت" :بياييد ای عزيزان پدرم! بياييد تا شما را در برکات ملکوت خدا سھيم گردانم ،برکاتی که از آغاز آفرينش دنيا برای شما آماده شده بود...".سپس به کسانی که در طرف چپ من قرار دارند ،خواھم گفت" :ای لعنت شده ھا از اينجا برويد و به آتش ابدی داخل شويد که انجيل متّی ،فصل ،٢۵آيات ٣١-٤١ برای شيطان و ارواح شيطانی آماده شده است".
اگر به سورۀ ا ّول قرآن توجّھی دقيق مبذول داريم ،اشارات بيشتری در آن میيابيم .اين سوره نه تنھا شامل پيشگوئی است ،بلکه شامل دعا نيز ھست و برای آن نازل شده که برای شناسائی دينی که بعد از اسالم می آيد از خداوند کمک خواھيم. ضالﱢينَ . ب َعلَي ِھ ْم َوالَ ال ﱠ اھ ِدنَــــا ﱢ ص َراطَ الﱠ ِذينَ أَن َعمتَ َعلَي ِھ ْم َغي ِر ال َمغ ُ ضو ِ الص َراطَ ال ُمستَقِي َم ِ ما را به راه راست ھدايت فرما؛ راه کسانى که به آنھا نعمت داد اى؛ نه آنانکه سزاوار خشم اند و نه گمراھان. سوره فاتحه ) ،(١آيات ٦-٧
سؤال :چرا بايد مسلمانان از خداوند بخواھند که "راه راست" را به آنھا نشان دھد؟ آيا مسلمانان قبالً به "صراط مستقيم" )انعام ،آيۀ (١۵٣دست نيافته اند؟ "ضالّين" )گمراھان( چه کسانیاند؟ اين لغت به کفّار اشاره دارد ،به کسانی که راه خود را گم کرده و از شناسائی و ايمان به اسالم باز ماندهاند .پس چرا بايد مسلمانانی که قبالً ھدايت شده و در راه راست قرار گرفته اند ،از خدا بخواھند که راه رسيدن به حقيقت را به آنھا نشان دھد؟ اولين موضوع مورد چقدر حيرتآور است که خبر بزرگ )نبأ عظيم( يعنی خبر ظھور دين آينده بايد ّ توجّه خداوند باشد و ا ّولين سورۀ قرآن را به خود اختصاص دھد؟ آيات قرآن نشان می دھند که مسلمانان—
فصل :٨وعدۀ ظھور دينی جديد
١٠٣
مانند پيروان کلّيه اديان قبل— دين جديد را انکار خواھند کرد .خداوند به آنھا تعليم میدھد که دعا کنند که شايستگی دريافت باشکوهترين ھديه را داشته باشند .قرآن بارھا به ما تعليم میدھد که تنھا با تقديم ذھنی جويا و قلبی پاک و دعای ملتمسانه و صادقانه به ساحت او ،اليق ارمغان ھدايت می شويم. خداوند چگونه مھمانان دائمی ضيافت آسمانی خود را انتخاب میکند؟ تمامی اشارات قرآن به سوی قلب و روح است نه به ذھنی پر از معلومات .دانستن عربی و ديگر زبانھای خارجی ھيچ ارتباطی با شناختن خداوند و پيامبرانش ندارد .خداوند تنھا مؤمنين خردمند ،فروتن ،و پاک دل را در ملکوتش می پذيرد ،نه عالمان متکبّر خودپسند را— مردمانی که کالم او را تحريف می کنند تا با توھّمات و خياالت باطل آنھا متناسب گردد. قرآن در اشاره به ظھور دين آينده باز ھم از بيان ديگری با معنای مشابه استفاده میکند: دين القيّم )دين حقيقی( اس الَ يَ ْعلَ ُمونَ )سوره يوسف ،آيه (٤٠ َذلِ َ ك الدﱢينُ ا ْلقَيﱢ ُم َولَـ ِك ﱠن أَ ْكثَ َر النﱠ ِ آن است دين راستين ا ّما بيشتر مردمان نمیدانند ]که راستين است[
چون مترجمين تص ّور نمیکنند که اين آيه به دين آينده اشاره می کند— و از توجّه به اين نکته غافلند که به جای "اين" از "آن" استفاده شده— واژۀ دين را درست ترجمه میکنند. با بررسی آيات ديگر قرآن که دربارۀ ظھور دين آينده از سوی خداوند سخن میگويند به تحقيق خود ادامه دھيم: ق َوإِنﱠ الدﱢينَ لَ َواقِ ٌع. صا ِد ٌ إِنﱠ َما تُو َعدُونَ لَ َ مطمئنّا ً آنچه که به آن وعده داده شدهايد صحيح است .البتّه ]وعدۀ ظھور[ دين واقع خواھد شد. سوره ذاريات ) ،(۵١آيات ۵-٦
سورهای که حاوی وعدۀ فوق است با اين ھشدار به پايان میرسد: فَ َو ْي ٌل لﱢلﱠ ِذينَ َكفَ ُروا ِمن يَ ْو ِم ِھ ُم الﱠ ِذي يُو َعدُونَ . پس وای بر کسانی که روز وعده داده شده را انکار کنند.
سوره ذاريات ) ،(۵١آيه ٦٠
توجّه داشته باشيد که آيۀ مزبور تلويحا ً داللت بر آن دارد که بعضی از مردم رسيدن روز موعود را انکار میکنند .تنھا در يومال ّدين— نه در روز رستاخيز يا داوری— مردم جرأت میکنند تحقّق وعدهھای الھی را انکار کنند .آيا در روز قيامت مردم را خوف و ھراس احاطه نمیکند؟ در اين صورت چگونه قدرت يا تمايل انکار را خواھند داشت؟ آيا آنقدر احمقند که بعد از آن که شاھد قوای مھيب خداوند شدهاند باز ھم آن را انکار نمايند؟ به اين آيه نيز توجّه کنيد:
١٠٤
مح ّمد :خاتَم انبياء
ﱢين. َو ْي ٌل يَ ْو َمئِ ٍذ لﱢ ْل ُم َك ﱢذبِينَ الﱠ ِذينَ يُ َك ﱢذبُونَ بِيَ ْو ِم الد ِ در آن روز وای بر کسانی که انکار نمايند— کسانی که "روز دين" را انکار میکنند. سوره مطفّفين ) ،(٨٣آيات ١٠-١١
ﱢين. َك ﱠال بَ ْل تُ َك ﱢذبُونَ ِبالد ِ دين ]موعود[ را انکار میکنيد. خير؛ بلکه شما ]ای مسلمانان[ ِ
سوره انفطار ) ،(٨٢آيه ٩
ھمانطور که مالحظه میشود ،قرآن به کسانی که ظھور "يوم ال ّدين" را انکار میکنند ،ھشدار میدھد .آيا پيشگوئی فوق تحقّق يافته است؟ شواھد تحقّق اين پيشگوئی ،عقيده متداول ميان مسلمانان است که چنين دينی ظاھر نخواھد شد و چنين روزی ھرگز ديگر در اين جھان فرا نخواھد رسيد. آيات زير را از سوره ٧٧قرآن )سورۀ مر َسالت = فرستاده شدگان( مالحظه کنيد که با کمترين کلمات و به زبانی شاعرانه بيان شده است: سوره مرسالت ،آيه ١
ت ع ُْرفًا. َوا ْل ُم ْر َ س َال ِ سوگند به رسوالنی که پی در پی فرستاده شده اند.
سوره مرسالت ،آيه ٤
ت فَ ْرقًا. فَا ْلفَا ِرقَا ِ سوگند به آياتی که جدا میکنند ]مؤمنين را از منکرين[.
سوره مرسالت ،آيه ۵
ت ِذ ْك ًرا. فَا ْل ُم ْلقِيَا ِ سوگند به آنان ]فرشتگانی[ که ذکر ]يک پيامبر[ را تحويل می دھند.
سوره مرسالت ،آيه ٦
ع ُْذ ًرا أَ ْو نُ ْذ ًرا. تا ھر بھانه يا بيمی را از ميان بردارند.
سوره مرسالت ،آيه ٧
إِنﱠ َما تُو َعدُونَ لَ َواقِ ٌع. آنچه به شما وعده داده شده ،واقع خواھد شد!
سوره مرسالت ،آيه ١١
س ُل أُقﱢتَتْ . َوإِ َذا ﱡ الر ُ زمانی كه پيامبران در وقت تعيين شده ]آمده اند[!
سوره مرسالت ،آيه ١٢
ي يَ ْو ٍم أُ ﱢجلَتْ . ِألَ ﱢ به چه روزى آمدن آنھا به تأخير افتاده؟
سوره مرسالت ،آيه ١٣
ص ِل. لِيَ ْو ِم ا ْلفَ ْ به روز جدائی.
سوره مرسالت ،آيه ١٤
ص ِل. َو َما أَ ْد َرا َك َما يَ ْو ُم ا ْلفَ ْ تو چه مىدانى روز جدايى چيست؟
فصل :٨وعدۀ ظھور دينی جديد
١٠٥
سوره مرسالت ،آيه ١۵
َو ْي ٌل يَ ْو َمئِ ٍذ لﱢ ْل ُم َك ﱢذبِينَ . وای در آن روز بر کسانی که ]حقيقت را[ تکذيب کنند!
سوره مرسالت ،آيه ١٦
أَلَ ْم نُ ْھلِ ِك ْاألَ ﱠولِينَ . آيا ما نسل ھاى پيشين را ھالک نکرديم؟
سوره مرسالت ،آيه ١٧
ثُ ﱠم نُ ْتبِ ُع ُھ ُم ْاآل ِخ ِرينَ . ھمچنين عمل خواھيم کرد با نسلھای بعدی ]تا سرنوشت خود را دريابند[.
سوره مرسالت ،آيه ١٨
َك َذلِ َك نَ ْف َع ُل بِا ْل ُم ْج ِر ِمينَ . اين گونه با مجرمان ]منکرين[ رفتار مىكنيم!
سوره مرسالت ،آيه ١٩
َو ْي ٌل يَ ْو َمئِ ٍذ لﱢ ْل ُم َك ﱢذبِينَ . وای در آن روز بر انکار کنندگان.
سوره مرسالت ،آيه ٣٨
ص ِل َج َم ْعنَا ُك ْم َو ْاألَ ﱠولِينَ . َھ َذا يَ ْو ُم ا ْلفَ ْ اين روز تصميم گيرى است .ما شما و نسل ھاى قبلى را احضار می کنيم.
سوره مرسالت ،آيه ٣٩
ُون. فَإِن َكانَ لَ ُك ْم َك ْي ٌد فَ ِكيد ِ پس اگر نقشه ای بر ضد من داريد اجرا کنيد.
سوره مرسالت ،آيه ٤٠
َو ْي ٌل يَ ْو َمئِ ٍذ لﱢ ْل ُم َك ﱢذبِينَ . وای در آن روز بر منکران.
سوره مرسالت ،آيه ٤٩
َو ْي ٌل يَ ْو َمئِ ٍذ لﱢ ْل ُم َك ﱢذبِينَ . وای در آن روز بر منکران.
سوره مرسالت ،آيه ۵٠
ث بَ ْع َدهُ يُؤْ ِمنُونَ . فَبِأ َ ﱢ ي َح ِدي ٍ به چه گفتاری بعد از اين ايمان داريد؟
علمای اسالم فرض را بر آن نھاده اند که پيشگوئیھای فوق به روز رستاخيز مربوطند .حال به بررسی فرضيات آنھا میپردازيم: سوره مرسالت با اخبار به ظھور پيامبران )آيه (١و يادآوری کنندهای )آيه (۵شروع میشود. سپس به ما اطمينان میدھد که وعدۀ الھی تحقّق خواھد يافت )آيه :(٧يعنی پيامبران در زمان مقرر خواھند آمد )آيه .(١١حتّی عنوان سوره ،يعنی "مرسالت" )فرستاده شدگان( ،ظھور پيامبران را تأييد مینمايد.
١٠٦
مح ّمد :خاتَم انبياء
پيشگوئیھای قرآن )از جمله آيات ،١٤ ،١٣ ،١٢و ٣٨اين سوره( به زمان جدا شدن
مردمان—
يعنی زمانی که آنھا پيامبران جديد را میپذيرند يا انکار می کنند— اشاره دارند. واژهھای "يادآورنده" و "ھشدار دھنده" ھر دو در اشاره به ظھور پيامبران بکار رفته اند. آيه ٧به وعدهای اشاره دارد و آيه " ١١زمانی معيّن" را به "رسوالن" )نه يک رسول( مرتبط می سازد .واضح است که اين دو آيه ظھور ح ّداقل دو پيامبر را در ميقات معيّن پيشبينی میکنند. آيات ،١٧ ،١٦و ١٨اشاره به ا ّمتھايی دارند که پيامبران خود را در گذشته انکار کرده و مجازات شدهاند .قرآن مکرّراً دربارۀ چنين ا ّمتھا و سرنوشت ھولناک آنھا سخن میگويد. آيۀ ٣٩دشمنان سرسخت خداوند را توصيف میکند که عليه پيامبران جديد او به دسيسه میپردازند. تنھا در اين زندگی و در اين جھان است که مردم میتوانند با خدا و پيامبرانش مخالفت کنند ،نه در عالم بعد و ھنگام رستاخيز. آيه آخر يعنی آيه ۵٠نشان میدھد که بسياری از مسلمانان در پيشگوئیھای اين سوره ش ّ ک خواھند داشت .مسلمانان مخلص دربارۀ روز رستاخير ش ّ ک روا نمیدارند و آن را انکار نمیکنند ،آنچه بسياری از آنھا درباره آن ش ّ ک دارند يا انکار میکنند ظھور دينی جديد از سوی خداوند است. آيه "وای در آن روز بر انکار کنندگان" ده بار تکرار شده— يعنی ھر پنج آيه يک بار .اوالً فقط در روز دين جديد است که مردم میتوانند حقيقت را انکار کنند .در روز رستاخيز مردمان به جای ميل به انکار ،روحشان آکنده از خوف و ھراس خواھد بود .ثانيا ً تکرار اين تھديد نشان می دھد که تا چه حد مردمان در برابر پذيرش اين پيشگوئی ھا مقاومت به خرج می دھند. سورهھای انفطار ) (٨٢و مطفّفين ) (٨٣نيز تماما ً به ظھور ديانتی جديد ،روز دين جديد و سرنوشت کسانی که چنين واقعۀ شکوھمندی را انکار میکنند اختصاص دارند .چند آيه از اين سورهھا را بررسی میکنيم: يم. لِيَ ْو ٍم ع َِظ ٍ برای روزی بزرگ.
سوره مطفّفين ) ،(٨٣آيه ۵
اس لِ َر ﱢب ا ْل َعالَ ِمينَ . يَ ْو َم يَقُو ُم النﱠ ُ آن ھمان روزى است که تمام مردم در مقابل پروردگار جھان خواھند ايستاد.
سوره مطفّفين ) ،(٨٣آيه ٦
ﱢين. َو ْي ٌل يَ ْو َمئِ ٍذ لﱢ ْل ُم َك ﱢذبِينَ الﱠ ِذينَ يُ َك ﱢذبُونَ بِيَ ْو ِم الد ِ واى در آن روز بر تكذيبكنندگان! ھمانھا كه روز دين را انكار مىكنند.
سوره مطفّفين ) ،(٨٣آيات ١٠-١١
َك ﱠال إِنﱠ ُھ ْم عَن ﱠربﱢ ِھ ْم يَ ْو َمئِ ٍذ لﱠ َم ْح ُجوبُونَ . چنين نيست كه مىپندارند! آنھا در آن روز از پروردگارشان محروم می مانند!
سوره مطفّفين ) ،(٨٣آيه ١۵
فصل :٨وعدۀ ظھور دينی جديد
١٠٧
ض َح ُكونَ َوإِ َذا َم ﱡرو ْا ِب ِھ ْم يَتَ َغا َم ُزونَ َوإِ َذا انقَلَبُو ْا إِلَى أَ ْھلِ ِھ ُم انقَلَبُو ْا إِنﱠ الﱠ ِذينَ أَ ْج َر ُموا َكانُو ْا ِمنَ الﱠ ِذينَ آ َمنُوا يَ ْ ضالﱡونَ . فَ ِك ِھينَ َوإِ َذا َرأَ ْو ُھ ْم قَالُوا إِنﱠ َھؤ َُالء لَ َ آنھائی که گناھکار شدند ]به مؤمنين جديد ظلم میکنند[ ،به کسانی که ايمان آوردهاند میخندند ]مسخره می کنند[ و چون بر ايشان میگذرند ،با چشم و ابرو ]به مسخره[ به ايشان اشاره میکنند و چون برگردند نزد مردم خود ]ھممسلکان خويش[ شادمان و مسرور میشوند و وقتی که ايشان ]يعنی مؤمنين جديد[ را سوره مطفّفين ) ،(٨٣آيات ٢٩-٣٢ می بينند می گويند که اينان گمراھانند. سلُوا َعلَ ْي ِھ ْم َحافِ ِظينَ . َو َما أُ ْر ِ و آنھا ]مؤمنين جديد[ به عنوان حافظ و نگھبان فرستاده نشدند ]يعنی مسئول انکار کنندگان نيستند[. سوره مطفّفين ) ،(٨٣آيه ٣٣
ض َح ُكونَ . فَا ْليَ ْو َم الﱠ ِذينَ آ َمنُو ْا ِمنَ ا ْل ُكفﱠا ِر يَ ْ امروز ]در زندگی بعد[ ،مؤمنين ]جديد[ خواھند خنديد بر کسانی که انکار کردند ]دين جديد را[. سوره مطفّفين ) ،(٨٣آيه ٣٤
َعلَى ْاألَ َرائِ ِك يَنظُرُونَ . در حالى كه بر تختھاى آراسته بھشتى نشسته و )به سرنوشت شوم آنھا( مىنگرند! سوره مطفّفين ) ،(٨٣آيه ٣۵
َھ ْل ثُ ﱢو َب ا ْل ُكفﱠا ُر َما َكانُوا يَ ْف َعلُونَ . آيا كافران پاداش اعمال خود را نگرفتند؟
سوره مطفّفين ) ،(٨٣آيه ٣٦
سوره ) ٨٢انفطار( دارای ١٩آيه کوتاه است .بعضی از آنھا را بررسی میکنيم: يم. اإلن َ سانُ َما َغ ﱠر َك بِ َربﱢ َك ا ْل َك ِر ِ يَا أَ ﱡي َھا ْ ِ اى انسان! چه چيز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته است؟
سوره انفطار ) ،(٨٢آيه ٦
ﱢين. َك ﱠال بَ ْل تُ َك ﱢذبُونَ ِبالد ِ نه چنين است ]که فکر می کنيد[ ،شما دين ]جديد[ را انکار میکنيد.
سوره انفطار ) ،(٨٢آيه ٩
ﱢين. ﱢين ثُ ﱠم َما أَ ْد َرا َك َما يَ ْو ُم الد ِ َو َما أَد َْراكَ َما يَ ْو ُم الد ِ تو چه مىدانى "روز دين" چيست؟ باز چه مىدانى که "روز دين" چيست؟
سوره انفطار ) ،(٨٢آيات ١٧-١٨
ش ْيئًا َو ْاألَ ْم ُر يَ ْو َمئِ ٍذ ِ ﱠ ِ. س َ يَ ْو َم َال تَ ْملِ ُك نَ ْف ٌ س لﱢنَ ْف ٍ آن روزى است که ھيچ نفسى نمى تواند به نفس ديگرى کمک کند ،و ھمۀ امور در آن روز از آن خداست! سوره انفطار ) ،(٨٢آيه ١٩
آنچه که از فحوای آيات پيش حاصل میشود اين است :وقتی دين جديد بيايد ،مردم بايد گزينشی جديد داشته باشند .ھمه مسئولند خبر ظھور پيامبر جديد را مورد تحقيق و تفحّص قرار دھند. مؤمنين جديد وظيفه دارند که خبر بزرگ را اعالم و ابالغ کنند .ا ّما آنھا مسئول کسانی نيستند که خبر مزبور را رد می کنند:
١٠٨
مح ّمد :خاتَم انبياء
سلُوا َعلَ ْي ِھ ْم َحافِ ِظينَ . َو َما أُ ْر ِ آنھا ]مؤمنين جديد[ به عنوان حافظ و نگھبان فرستاده نشدند ]يعنی مسئول انکار کنندگان نيستند[. سوره مطفّفين ) ،(٨٣آيه ٣٣
رسول اکرم نيز پيام مشابھی دريافت نمودند: س ْلنَا َك َعلَ ْي ِھ ْم َحفِيظًا. فَ َما أَ ْر َ پس ما تو ]حضرت مح ّمد[ را براى مراقبت يا حفاظت آنھا نفرستاديم. سوره شورا ) ،(٤٢آيه ٤٨ ھمچنين سوره زمر ،آيه ٤١؛ سوره غاشيه ،آيه ٢٢؛ سوره مائده ،آيه ٩٤؛ سوره انعام ،آيۀ ١٠٤
از اين گذشته ،زمان ظھور پيامبران جديد با انحطاط فضيلتھا ھمزمان است .در آن زمان ا ّمت پيشين حيات معنوی خود را از دست داده اند: لِ ُك ﱢل أُ ﱠم ٍة أَ َج ٌل. ھر ا ّمتی اجلی دارد ]مردن برای ھر ا ّمتی حتمی است[.
سوره يونس ) ،(١٠آيه ٤٩
وقتی پيامبر جديدی میآيد ،بار ديگر خداوند دين خود را در اختيار میگيرد و بر قلوب مؤمنين واقعی که تشنۀ حقيقتند حکمرانی میکند. َو ْاألَ ْم ُر يَ ْو َمئِ ٍذ ِ ﱠ ِ. و ھمۀ امور در آن روز از آن خداست!
سوره انفطار ) ،(٨٢آيه ١٩
چون قرآن گاھی اوقات واژۀ "امر" را به جای دين به کار میبرد ،آيۀ فوق را میتوان اينگونه نيز ترجمه کرد " :و ھمۀ دين ھا در آن روز از آن خداست!" حال به بررسی بعضی از آيات يکی از سورهھا )سوره (٨٣که قبالً در اين فصل مطالعۀ کردهايم ،بطور متوالی میپردازيم: اطي ُر ﱢين َو َما يُ َك ﱢذ ُ يم إِ َذا تُ ْتلَى َعلَ ْي ِه آيَاتُنَا قَا َل أَ َ س ِ ب بِ ِه إِ ﱠال ُك ﱡل ُم ْعتَ ٍد أَثِ ٍ َو ْي ٌل يَ ْو َمئِ ٍذ لﱢ ْل ُم َك ﱢذبِينَ الﱠ ِذينَ يُ َك ﱢذبُونَ بِيَ ْو ِم الد ِ صالُوا ْاألَ ﱠولِينَ َك ﱠال بَ ْل َرانَ َعلَى قُلُوبِ ِھم ﱠما َكانُوا يَ ْك ِسبُونَ َك ﱠال إِنﱠ ُھ ْم عَن ﱠربﱢ ِھ ْم يَ ْو َمئِ ٍذ لﱠ َم ْح ُجوبُونَ ثُ ﱠم إِنﱠ ُھ ْم لَ َ يم ثُ ﱠم يُقَا ُل َھ َذا الﱠ ِذي ُكنتُم بِ ِه تُ َك ﱢذبُونَ . ا ْل َج ِح ِ در آن روز وای بر کسانی که انکار نمايند— کسانی که "روز دين" را انکار کنند .تنھا كسى آن را انكار مىكند كه متجاوز و گنھكار است! ھنگامى که آيات ما براى او خوانده مى شود ،مى گويد" ،اينھا افسانه ھاى قديمى است!" به راستی ،قلب ھايشان با گناھانشان پوشيده شده .به راستی ،در آن روز آنھا از پروردگار خود جدا خواھند شد .سپس به دوزخ انداخته خواھند شد .به آنھا گفته می شود" ،اين ھمان چيزى سوره مطفّفين ) ،(٨٣آيات ١١-١٧ است که قبال ً انکار مى کرديد".
آيات فوق به وضوح نشان میدھند که انکار در اين دنيا رخ میدھد و مجازات در دنيای بعد .فقط در اين جھان است که مردمان آزادی و قدرت انکار حقيقت را دارند .ھمچنين به ما خبر می دھند که منکرين ،آيات
فصل :٨وعدۀ ظھور دينی جديد
١٠٩
الھی را افسانه ھای بی پايه پيشين می خوانند .آيا اين انکار مرتبط به انکار پيش بينی ھای قرآن در مورد ظھور پيامبران جديد نيست؟ آيات زير نيز دربارۀ مردمانی است که "دين" و "روز دين" را انکار میکنند: ﱢين٧ . فَ َما يُ َك ﱢذبُ َك بَ ْع ُد بِالد ِ پس چه چيز سبب مىشود كه بعد از اين ھمه )داليل روشن( روز دين را انكار كنى؟
سوره تين ) ،(٩۵آيه ٧
ﱢين. أَ َرأَيْتَ الﱠ ِذي يُ َك ﱢذ ُ ب بِالد ِ آيا مى دانى چه کسى واقعا ً دين ]وعده داده شده[ را تکذيب مى کند؟
سوره ماعون ) ،(١٠٧آيه ١
ﱢين. َو ُكنﱠا نُ َك ﱢذ ُ ب بِيَ ْو ِم الد ِ ما روز دين را انکار میکرديم.
سوره مدثّر ) ،(٧٤آيه ٤٦
به آيات زير نيز توجّه نماييد: ض الﱠ ِذي َع ِملُوا لَ َعلﱠ ُھ ْم يَ ْر ِجعُونَ ...فَأَقِ ْم َو ْج َھكَ س لِيُ ِذيقَ ُھم بَ ْع َ سا ُد فِي ا ْلبَ ﱢر َوا ْلبَ ْح ِر بِ َما َك َ ظَ َھ َر ا ْلفَ َ سبَتْ أَ ْي ِدي النﱠا ِ ﱢين ا ْلقَيﱢ ِم ِمن قَ ْب ِل أَن يَأْتِ َي يَ ْو ٌم ﱠال َم َر ﱠد لَهُ ِمنَ ﱠ صالِ ًحا ﷲِ يَ ْو َمئِ ٍذ يَ ﱠ ص ﱠدعُونَ َمن َكفَ َر فَ َعلَ ْي ِه ُك ْف ُرهُ َو َمنْ َع ِم َل َ لِلد ِ ضلِ ِه إِنﱠهُ َال يُ ِح ﱡب ا ْل َكافِ ِرينَ . ت ِمن فَ ْ ي الﱠ ِذينَ آ َمنُوا َو َع ِملُوا ال ﱠ س ِھ ْم يَ ْم َھدُونَ لِيَ ْج ِز َ صالِ َحا ِ فَ ِألَنفُ ِ بال و مصيبت در خشکى و دريا رواج يافته ،بخاطر آنچه که مردم مرتکب شده اند .چنين می شود تا آنھا نتايج بعضى از کارھاى خود را بچشند ،باشد که باز گردند...بنابراين ،بايد خود را کامال ً وقف اين دين ّ مجزا راست و درست کنى ،قبل از آنکه روزى بيايد که خدا آن را مسلّم کرده است .در آن روز ،آنھا جدا و خواھند شد .ھر کس که کافر شود ،به ضرر نفس خويش کافر مى شود ،ا ّما کسانى که زندگى پرھيزکارانه در پيش مى گيرند ،براى تقويت و پرورش نفس خويش چنين مى کنند .زيرا او به فضل خويش از نعمت ھايش به کسانى که ايمان مى آورند و زندگى پرھيزکارانه اى را در پيش مى گيرند پاداش خواھد داد. سوره روم ) ،(٣٠آيات ٤١, ٤٣-٤۵ او کافران را دوست ندارد.
آيات فوق چه نکاتی را به ما میآموزند؟ وحشتناک زمان ما— جنگ ،خشونت ،فقر ،بیعدالتی ،فروپاشی خانوادهھا و انحطاط شرايط آيه ٤١ ِ ِ در ارزشھای اخالقی— را پيشبينی میکند. آيه ٤٣راه حلّی را برای اين مسائل جھانی تجويز میکند .از ما میخواھد که به سوی دين راست و درست که خداوند میفرستد ت ّوجه کنيم تا ما را از جھالت و گمراھی نجات دھد. سپس از ما میخواھد قبل از فرا رسيدن روزی که نتوان آن را بازگرداند ،دين مزبور را به پذيريم. روز مخوف داوری است که ھر فردی بايد پس از پشت سر گذاشتن اين زندگی با آن روبرو آن ِ شود. کسانی که دين جديد را رد کنند با عواقب کفر خود روبرو خواھند شد.
١١٠
مح ّمد :خاتَم انبياء
دين جديد مبادرت نمايند راحت و آسايش زندگی در بھشت را کسانی که به عمل نيکوی اقبال به ِ ِ تجربه خواھند کرد. مؤمنين واقعی کسانی ھستند که ايمان خود را از طريق اعمال نيک نشان میدھند )از جمله پذيرش پيامبر جديد(. واژۀ "دين" در رابطه با وعدۀ آينده باز ھم در آيۀ ديگری ذکر شده است: ﱢين يَ ْو َم ُھ ْم َعلَى النﱠا ِر يُ ْفتَنُونَ . يَ ْ سأَلُونَ أَيﱠانَ يَ ْو ُم الد ِ می پرسند" :روز دين چه موقع است؟" ھمان روزى است كه آنھا بر آتش آزموده می شوند! سوره ذاريات ) ،(۵١آيات ١٢-١٣
چگونه مردم در زمان ظھور دين جديد آزموده میشوند؟ با عکس العمل خود به آئين تازه" .آتش" استعاره ای است برای آزمايش .آيۀ زير که از کتاب مق ّدس نقل میشود ،مانند قرآن ،وعدۀ ظھور آن "روز" را به "آتش" ارتباط میدھد: ...زيرا که آن روز ]موعود[ ،آن ]قابليت يا انگيزهھای مردمان را[ ظاھر خواھد نمود .در آن روز رفتار و رساله ا ّول پولس به قرنتيان ،فصل ،٣آيه ١٣ طينت ھر کسی با آتش آزموده و آشکار خواھد شد.
بايد توجّه داشته باشيم که بر طبق شھادت قرآن ،خداوند ما را به اين جھان میآورد تا ما را بيازمايد ،تا به ما فرصتی دھد که طينت درونی خود را آشکار سازيم .خداوند ما را در اين زندگی میآزمايد و سپس، در زندگی بعد ،برحسب اعمالی که انجام دادهايم ما را به مجازات و مکافات خواھد رساند. سنُ َع َم ًال. الﱠ ِذي َخلَ َ ق ا ْل َم ْوتَ َوا ْل َحيَاةَ لِيَ ْبلُ َو ُك ْم أَيﱡ ُك ْم أَ ْح َ او مرگ و زندگی را آفريد تا شما را بيازمايد که کدام يک از شما دارای اعمال نيکو ھستيد. سوره ملک ) ،(٦٧آيه ٢
ھمان سورۀ قرآن که ظھور دين جديد را پيشبينی میکند )ذاريات ،آيات ،(١٢-١٣از ظھور آورنده آن دين نيز خبر می دھد: َنطقُونَ . ض إِنﱠهُ لَ َح ﱞ فَ َو َر ﱢب ال ﱠ ق ﱢم ْث َل َما أَنﱠ ُك ْم ت ِ س َماء َو ْاألَ ْر ِ قسم به پروردگار آسمان و زمين که او ]پيامبر[ ح ّ ق است .حقانيت او مانند سخن گفتن شما با يکديگر واقعی است ]اگر از شنيدن صدای خود شک داريد ،درباره اين وعده وحقانيت او ھم شک کنيد[. سوره ذاريات ) (۵١آيه ٢٣
آيۀ فوق يک بار ديگر ثابت میکند که مردم در مورد ظھور دين جديد و پيامبر جديد شک خواھند کرد. خداوند میداند که ترديدھای آنھا در قرنھا انتظارات غلط و توھّمات و رؤياھای نادرست ريشه دارد. برای بيدار کردن کسانی که در خواب يا در ش ّ ک و ترديد ھستند ،رسول اکرم بارھا به آنھا اطمينان " يوم دين" زمانی است که مردمان با روبرو شدن با دين جديد آزموده شده مورد داوری قرار میگيرند .از اين لحاظ ،روز دين روز داوری نيز ھست.
١١١
فصل :٨وعدۀ ظھور دينی جديد
میدھد .ابتدا قسم میخورد )"قسم به پروردگار آسمان و زمين"( ،سپس به آنھا يادآوری میکند که درست ھمانطور که در شنيدن صدای خود ھنگام صحبت کردن ترديد روا نمیدارند ،ھمينطور ھم نبايد در حقيقت اين شکوھمندترين وعدۀ خدای خود ش ّ ک نمايند. به پيشگوئی بی نظير زير نيز توجّه نماييد .اين پيشگوئی دو مفھوم مھ ّم و مرتبط را با ھم ترکيب میکند تا ما را به درک عميقتری نسبت به مقصود خداوند رھنمون گردد: س ْوفَ تَ ْعلَ ُمونَ . َو َك ﱠذ َب بِ ِه قَ ْو ُم َك َوھ َُو ا ْل َح ﱡ يل لﱢ ُك ﱢل نَبَإٍ ﱡم ْ ق قُل لﱠ ْ ستَقَ ﱞر َو َ ستُ َعلَ ْي ُكم بِ َو ِك ٍ قوم تو ]مسلمين[ او را انکار کردند— او ح ّ ق است .بگو من ]مح ّمد] وکيل و نگھبان شما نيستم ]اگر او را انکار کنيد ،مسئوليتش به عھدۀ خود شما است[ .برای ھر پيامی ]مانند پيام اسالم[ زمانی معيّن وجود دارد و به زودی خواھيد دانست. سوره انعام ) (٦آيات ٦٦-٦٧
ھمانطور که مالحظه میشود ،آيات فوق بار ديگر پيشگوئیھای مربوط به انکار و تکذيب را تأييد مینمايد .اين آيات به وضوح اعالم میکنند که مسلمانان ،پيامبر جديدی را که بعد از پايان يافتن "زمان اسالم" به ظھور می رسد ،انکار خواھند کرد. در بعضی از پيشگوئیھا ،خداوند در اشاره به ظھور دين جديد ،از واژۀ "امر" به جای "دين" استفاده میکند: ﷲُ بِأَ ْم ِر ِه َو ّ صو ْا َحتﱠى يَأْتِ َي ّ اسقِينَ . فَت ََربﱠ ُ ﷲُ الَ يَ ْھ ِدي ا ْلقَ ْو َم ا ْلفَ ِ پس صبر کنيد تا خداوند "امرش" را بياورد .خداوند گناھکاران و سرکشان را ھدايت نمیکند. سوره توبه ) ،(٩آيه ٢٤
واژۀ "امر" دارای معانی متع ّدد ،مانند فرمان ،تصميم و حکم است .آيۀ مزبور از ما میخواھد صبر کنيم تا خداوند "امر" خود را بياورد .خداوند از طريق پيامبرانش چه چيزی را جز "آئينی جديد" برای ما می آورد؟ عالوه بر اين ،آيۀ مزبور با موضوع ھدايت الھی خاتمه میيابد .اين نيز نشانۀ ديگری است که "امر" اشاره به دين است .چه چيز ديگری غير از دين میتواند ما را به سوی خداوند ھدايت کند؟ با مطالعۀ آيۀ زير میتوان معنی "امر" را دريافت: ب بِ َما لَ َد ْي ِھ ْم فَ ِر ُحونَ . فَتَقَطﱠ ُعوا أَ ْم َرھُم بَ ْينَ ُھ ْم ُزبُ ًرا ُك ﱡل ِح ْز ٍ ولى آنھا امر خود را ]به فرقه ھاى مختلف[ تقسيم کردند؛ ھر فرقه به آنچه دارد دل خوش است. سوره مؤمنون ) ،(٢٣آيه ۵٣
باز اينجا میتوان پرسيد :بغير از دين ،چه چيزی را مردم میتوانند تقسيم نمايند؟ تعداد پيشگوئیھائی که آمدن دين جديدی را پيشبينی میکنند بسيارند .چرا اينھمه تکرار؟ زيرا خداوند آگاه است که اکثر مسلمانان حتّی به کتاب مقدس خود ،يعنی قرآن ،نيز اعتماد نخواھند داشت .ھمانطور که
١١٢
مح ّمد :خاتَم انبياء
مالحظه میشود ،با وجود اينھمه يادآوری ،باز ھم اکثر مسلمانان ھمچنان نسبت به وعود خداوند در ش ّ ک و ترديدند .آيه ای که ذيالً نقل میشود نشان میدھد که آنھا ھمان رفتاری را خواھند داشت که پيروان ساير اديان در گذشته داشتهاند: فَ َھ ْل يَنت َِظرُونَ إِالﱠ ِم ْث َل أَيﱠ ِام الﱠ ِذينَ َخلَ ْو ْا ِمن قَ ْبلِ ِھ ْم قُ ْل فَانت َِظ ُرو ْا إِنﱢي َم َع ُكم ﱢمنَ ا ْل ُمنت َِظ ِرينَ . آيا جز اين انتظار دارند که رويدادھای روزگار گذشته تکرار شود؟ بگو "در انتظار باشيد كه من ھم با شما سوره يونس ) ،(١٠آيه ١٠٢ در انتظارم".
يکی از درسھائی که از تاريخ میآموزيم اين است که تاريخ تکرار میشود .آيا مردم از زمان حضرت نوح تا کنون تغيير کردهاند؟ آيا بار ديگر مانند مردم آن زمان به انکار روی خواھند آورد؟ به پيشگوئی زير که حضرت مسيح دربارۀ وضعيت روحانی جھان در زمان رجوعش بيان فرموده توجّه نماييد: ھمانطور که در زمان نوح بود ھمانطور ھم در زمان رجوع پسر انسان خواھد بود. انجيل متی ،فصل ،٢٤آيه ٣٧
قرآن بارھا به روش مردم )سنّت( نسبت به پيامبران جديد خداوند اشاره میکند: ستَ ْكبَ ْرتُ ْم فَفَ ِريقا ً َك ﱠذ ْبتُ ْم َوفَ ِريقا ً تَ ْقتُلُونَ . س ُك ُم ا ْ سو ٌل بِ َما الَ تَ ْھ َوى أَنفُ ُ أَفَ ُكلﱠ َما َجاء ُك ْم َر ُ آيا جز اين است كه ھر زمان ،پيامبرى چيزى بر خالف ھواى نفس شما آورد ،در برابر او تكبر كرديد؟ پس سوره بقره ) ،(٢آيه ٨٧ عدهاى را تكذيب كرده ،و جمعى را به قتل رسانديد.
به اين آيه نيز توجّه نماييد: ب ستَ ْھ ِز ُؤونَ َك َذلِ َك نَ ْ ول إِالﱠ َكانُو ْا بِ ِه يَ ْ شيَ ِع األَ ﱠولِينَ َو َما يَأْتِي ِھم ﱢمن ﱠر ُ َولَقَ ْد أَ ْر َ سلُ ُكهُ فِي قُلُو ِ س ْلنَا ِمن قَ ْبلِ َك فِي ِ س ٍ سنﱠةُ األَ ﱠولِينَ . ا ْل ُم ْج ِر ِمينَ الَ يُؤْ ِمنُونَ بِ ِه َوقَ ْد َخلَتْ ُ ما پيش از تو براى جوامع گذشته )رسوالنى( فرستاده ايم .ھر وقت رسولى نزدشان رفت ،آنھا او را مسخره کردند .اين چنين دل ھای منکرين را در اختيار داريم ]به خاطر عدم لياقت آنھا ،مانع ايمان آنھا می شويم[. در نتيجه ،آنھا به او ايمان نخواھند آورد .اين روشى است که از نسل ھاى گذشته بوده است. سوره حجر ) ،(١۵آيات ١٠-١٣
به اين قسمت از آيۀ ١٣توجّه نماييد: الَ يُؤْ ِمنُونَ بِ ِه... آنھا به او ايمان نخواھند آورد...
"او" کيست؟ اگر اين آيه خطاب به رسول اکرم باشد ،بايد اينطور نوشته میشد" ،آنھا به تو ايمان نخواھند آورد؟" به اين آيات نيز توجّه نماييد: س ِدينَ . َو ِمن ُھم ﱠمن يُؤْ ِمنُ بِ ِه َو ِم ْن ُھم ﱠمن الﱠ يُؤْ ِمنُ بِ ِه َو َربﱡ َك أَ ْعلَ ُم بِا ْل ُم ْف ِ بعضی از آنھا به او ايمان خواھند آورد؛ و برخی از آنھا به او ايمان نخواھند آورد و پروردگار تو به ]حال[ سوره يونس ) ،(١٠آيه ٤٠ فسادگران داناتر است.
فصل :٨وعدۀ ظھور دينی جديد
١١٣
أَثُ ﱠم إِ َذا َما َوقَ َع آ َم ْنتُم بِ ِه. اگر آن ]واقعه[ اتفاق بيفتد ،آيا ايمان خواھيد آورد؟
سوره يونس ) ،(١٠آيه ۵١
توجّه به اين نکته آموزنده است که اکثر پيشگوئیھای قرآن حاکی از آن است که مردم خبر دين جديد را انکار خواھند کرد .تنھا يک آيه دربارۀ کسانی است که ظھور را تصديق میکنند: ﱢين. الﱠ ِذينَ يُ َك ﱢذبُونَ ِبيَ ْو ِم الد ِ کسانی که ]ظھور[ روز دين را انکار میکنند.
سوره مطفّفين ) ،(٨٣آيه ١١
ﱢين. َوالﱠ ِذينَ يُ َ ص ﱢدقُونَ بِيَ ْو ِم الد ِ کسانی که ]ظھور[ روز دين را تصديق میکنند.
سوره معارج ) ،(٧٠آيه ٢٦
آيات متع ّددی که در اين فصل مورد مطالعه قرار گرفت ،مانند بسياری از آيات ديگر ،پيشبينی میکنند که پيامبر جديد خداوند مج ّدداً ر ّد خواھد شد و به احتمال زياد مورد اذيت و آزار قرار خواھد گرفت .بطوريکه که مالحظه میشود ،نه "سنّت" الھی در فرستادن پيامبران جديد تغيير میکند ،نه "سنّت" مردم در رد کردن آن پيامبران!
ساعت کلمۀ "ساعت" در کتب مق ّدسه غالبا ً در اشاره به زمان ظھور پيامبران بزرگ خداوند به کار می رود. مسيحيان با معنای "ساعت" کامالً آشنا ھستند .به پيشگوئی حضرت مسيح که ذيالً نقل میشود توجّه نماييد: من ]عيسی[ مانند دزد بر تو خواھم آمد و از ساعت آمدن من مطّلع نخواھی شد. مکاشفات يوحنا ،فصل ،٣آيه ٣
قرآن نيز ،درست مانند انجيل ،برای اشاره به زمان ظھور پيامبر بزرگی از سوی خداوند از کلمۀ "ساعت" استفاده میکند .بھترين راه برای کشف معنای "ساعت" مقايسه کردن پيشگوئیھای قرآن و کتاب مق ّدس است. بسياری از مسلمانان آگاه نيستند که قرآن وعده کتاب مق ّدس را به رجعت روحﷲ مورد تأييد قرار میدھد. آيات زير را که از دو کتاب مق ّدس مزبور نقل میشود مقايسه کنيد:
از قرآن: سا َع ِة فَ َال تَ ْمتَ ُرنﱠ بِ َھاَ ...ھ ْل يَنظُرُونَ إِ ﱠال إِنْ ھ َُو إِ ﱠال َع ْب ٌد أَ ْن َع ْمنَا َعلَ ْي ِه َو َج َع ْلنَاهُ َمثَ ًال لﱢبَنِي إِ ْ س َرائِي َلَ ...وإِنﱠهُ لَ ِع ْل ٌم لﱢل ﱠ سا َعةَ أَن تَأْتِيَ ُھم بَ ْغتَةً َو ُھ ْم َال يَ ْ ض َو َما بَ ْينَ ُھ َما َو ِعن َدهُ ِع ْل ُم ش ُعرُونَ َ ...وتَبَا َر َك الﱠ ِذي لَهُ ُم ْل ُك ال ﱠ ال ﱠ اوا ِ س َم َ ت َو ْاألَ ْر ِ سا َع ِة. ال ﱠ بسياری از مسيحيان معتقدند که حضرت مسيح تجسّم و تجسّد خدا است .اين اعتقاد نادرست است .در کتاب مق ّدس و نيز در قرآن واژۀ "ربّ " ف "روح ربّ " به کار میرود .عنوان "روح ﷲ" در مورد جميع انبيای بزرگ خداوند صدق میکند .حضرت مح ّمد ھمانقدر روح خدا ت مخفّ ِ به صور ِ ْ پيامبران خدا نيستند ،بلکه نور خدا ھستند .خورشيد به زمين نمیآيد ،بلکه فقط نورش را میفرستد. بود که حضرت مسيح بود.
١١٤
مح ّمد :خاتَم انبياء
او جز بنده اى نبود که ما مورد عنايت قرار داديم و او را بعنوان مثالى براى بنى اسرائيل فرستاديم...و به درستی او ]حضرت عيسی[ عالمتى است براى دانستن ساعت ،تا شما ديگر دربارۀ آن ھيچ ش ّکى نداشته باشيد...آيا منتظر ھستند که آن ساعت يکمرتبه برايشان بيايد ھنگامى که اصال ً انتظارش را ندارند؟... مبارک است كسى كه حكومت آسمانھا و زمين و آنچه در ميان آن دو است از آن اوست. سوره زخرف ) ،(٤٣آيات ۵٩-٨۵
س َال يُؤْ ِمنُونَ . إِنﱠ ال ﱠ سا َعةَ َآلتِيَةٌ ﱠال َر ْي َب فِي َھا َولَ ِكنﱠ أَ ْكثَ َر النﱠا ِ مسلما ً ،ساعت خواھد آمد .ھيچ شکى در آن نيست ،اما اکثر مردم باور نمى کنند ]ايمان نمی آورند[. سوره غافر ) ،(٤٠آيه ۵٩
از انجيل: از آن روز و ساعت ھيچ کس اطّالع ندارد حتّی مالئکۀ آسمان جز پدر من و بس...پس بيدار باشيد زيرا که نمیدانيد در کدام ساعت خداوند شما میآيد...لھذا شما نيز حاضر باشيد زيرا در ساعتی که گمان نبريد انجيل متی ،فصل ،٢٤آيات ٣٦-٤٤ پسر انسان میآيد. پس مراقب باشيد که بازگشت ناگھانی من شما را غافلگير نکند! نگذاريد پرخوری ،ميگساری ،و غم و انجيل لوقا ،فصل ،٢١آيه ٣٤ صه ھای زندگی شما را مانند ساير مردم دنيا به خود مشغول سازند. غ ّ
پيشگوئیھای قرآن را که در زير نقل میگردد با پيشگوئیھای فوق که از حضرت مسيح نقل شده مقايسه نماييد: ضلِ ِل ّ ي لَهُ َويَ َذ ُر ُھ ْم فِي طُ ْغيَانِ ِھ ْم ث بَ ْع َدهُ يُؤْ ِمنُونَ َمن يُ ْ سى أَن يَ ُكونَ قَ ِد ا ْقتَ َر َب أَ َجلُ ُھ ْم فَبِأ َ ﱢ ﷲُ فَالَ ھَا ِد َ َع َ ي َح ِدي ٍ ساھَا قُ ْل إِنﱠ َما ِع ْل ُم َھا ِعن َد َربﱢي الَ يُ َجلﱢي َھا لِ َو ْقتِ َھا إِالﱠ ھ َُو ثَقُلَتْ فِي يَ ْع َمھُونَ يَ ْ سأَلُونَكَ ع َِن ال ﱠ سا َع ِة أَيﱠانَ ُم ْر َ ْ َ َ ض الَ تَأتِي ُك ْم إِالﱠ بَ ْغتَةًِ ...ع ْل ُم َھا ِعن َد ّ س الَ يَ ْعلَ ُمونَ . ال ﱠ س َما َوا ِ ﷲِ َولَـ ِكنﱠ أ ْكثَ َر النﱠا ِ ت َواأل ْر ِ شايد اجلشان نزديك شده باشد .پس به كدام سخن جز به سخن او ايمان مىآورند؟ ]معنی دوّم :به چه پيامی غير از اين ايمان خواھند داشت؟[ ھر آن کسی را که خداوند گمراه سازد ،راھنمايی برای او نخواھد بود و او ]خدا[ آنھا ]مردمانی که قلوب خود را به روی ھداياتش بستهاند[ رھا خواھد کرد تا در سرکشی خود حيران و سرگردان بمانند .آنھا از تو ]ای مح ّمد[ دربارۀ ساعت میپرسند که چه زمانی فرا خواھد رسيد. بگو" :به درستی که علمش نزد پروردگارم است .ظاھر نمیکند آن را مگر در وقتش] .اين حادثه[ بر آسمانھا و زمين گران است .جز ناگھان به شما نمىرسد...ولى بيشتر مردم نمىدانند". سوره اعراف ) ،(٧آيات ١٨۵-١٨٧
مشابھت چشمگير بين کلمات حضرت مسيح و حضرت مح ّمد ما را به نتايج زير رھنمون میسازد: مردم مايلند زمان ساعت را بدانند. زمان وقوع ساعت از جمله اسرار است و نه حضرت مسيح بر آن واقف است و نه حضرت مح ّمد. فقط خداوند واقف بر آن است. در زمان مقتضی و مقرّر خداوند ما را از ظھور ساعت آگاه خواھد ساخت.
فصل :٨وعدۀ ظھور دينی جديد
١١٥
ساعت ناگھان واقع خواھد شد. اکثر مؤمنان از درک معنی يا اھ ّميت اين پيشگوئیھا عاجزند. در آياتی که از قرآن نقل شد ،چند نکته ھست که در پيشگوئیھای کتاب مق ّدس نيست: ساعت در پايان زمان تعيين شده )اجل( بر "آنھا" وارد می شود" .آنھا" اشاره به چه کسانی است؟ اشاره به "ا ّمتھا" يا پيروان اديان گوناگونی که فرا رسيدن ساعت را انتظار میکشند. مردم پايان يافتن زمان اختصاص يافته به ا ّمت خود را انکار خواھند کرد. به معنای اين سؤال توجّه نماييد" :به چه پيامی به غير از اين ايمان خواھند داشت؟" خالق ما از ما می پرسد: "چه دليل ديگری الزم داريد تا متقاعد شويد؟" فرض کنيد که شواھد و مدارک ده برابر بيشتر بود ،آيا تفاوتی میکرد؟ آيا باورھای مردم مبتنی بر دليل و برھان است يا سنّت و ھمرنگی با جماعت؟ ذکر آيات در صورتی سبب رسيدن مؤمنان به يقين و اطمينان میگردد که ايمان آنھا مبتنی بر دليل و برھان باشد. متأسّفانه برای بيش از ٩٩/٩درصد از مؤمنين ،دليل و برھان در تعيين باورھای آنھا نقش زيادی ايفا نمی کند .فرض کنيد شما در يک خانوادۀ بسيار معتقد و پایبند مسيحی متولّد شده بوديد .آيا مسيحی نمیشديد؟ آيا شما نيز معتقد نمیشديد که حضرت مسيح خدا بود؟ اين واقعيت ساده بايد ھر مؤمنی را چون کودکی خردسال متواضع سازد. مانع ديگر اين است که مردم زمان ما بسيار ش ّکاک ھستند و حق دارند چنين باشند .آنھا دروغھای بسياری شنيدهاند و ديگر کسی را باور ندارند .آنھا حتّی به کتب مق ّدسۀ خود اعتماد ندارند .حضرت مسيح وضع معنوی مردم عصر ما را پيش بينی فرمودند: چون پسر انسان بيايد ،آيا ايمان را بر زمين خواھد يافت؟
انجيل لوقا ،فصل ،١٨آيه ٨
حجم آيات و شواھد قرآن در رابطه با ظھور پيامبران جديد و دين جديد از سوی خداوند حيرتآور
است—
به مراتب بيش از آن است که برای رسيدن به يقين ضروری باشد .شواھد و آيات در اشاره به اين خبر عظيم و شکوھمند مانند کوھی سر به فلک می زند" .شواھد" متزلزل احتمالی عليه آن مانند پر کاھی در برابر تندباد است .اين کاه واژۀ به غلط استنباط شدۀ "خاتم" است .با اين حال علما و پيشوايان موفّق شده اند آن کوه شواھد را با اين ذ ّره کاه از ميان بردارند! ديگران—
مردمان در ھمه اعصار و قرون ،محافظهکار و ھمرنگ جماعت بودهاند .آنھا ترجيح دادهاند از معموالً پيشوايان— پيروی کنند .آنھا ترجيح دادهاند سرنوشت خود را به دست باد بسپارند نه آن که به خود زحمت داده به کنار کوه بروند و به حفّاری پرداخته جواھرات بیشمار علم و حکمتی را که در کتاب مق ّدسه شان پنھان است کشف نمايند.
١١٦
مح ّمد :خاتَم انبياء
بار ديگر به شواھد باز میگرديم .در بارۀ نکات زير به تأ ّمل بپردازيد .قرآن حضرت مسيح را پيامبری مانند حضرت مح ّمد میداند .حضرت مسيح وعدۀ رجعت روحش را می دھد .قرآن اعتبار و صحّت اين وعده را تأييد می کند .از اين وعده ھا چه نتيجه می گيريم؟ که پيامبری مانند حضرت مح ّمد ديگربار ظاھر خواھد شد .پس چرا کسی بايد نسبت به ظھور ح ّداقل يک پيامبر ديگر بعد از حضرت مح ّمد شک و ترديد
روا دارد؟ توجّه داشته باشيد قرآن به چه وضوحی ظھور "روح" را پيشبينی میکند .ھمانطور که ذکر شد ،حضرت مح ّمد حضرت مسيح را "روحﷲ" میخواند. ق فَ َمن شَاء ص َوابًا َذلِ َك ا ْليَ ْو ُم ا ْل َح ﱡ ْ يَ ْو َم يَقُو ُم ﱡ صفًّا ﱠال يَتَ َكلﱠ ُمونَ إِ ﱠال َمنْ أَ ِذنَ لَهُ الر ُ الرح َمنُ َوقَا َل َ وح َوا ْل َم َالئِ َكةُ َ ات َﱠخ َذ إِلَى َربﱢ ِه َمآبًا. روزى كه روح ]روح خدا[ قيام خواھد کرد و "مالئكه" در يك صف مىايستند و ھيچ يك ،جز به اذن خداوند رحمان ،سخن نمىگويند ،و )آنگاه كه سخن مىگويند( درست مىگويند! آن "روز حق" است ]يقينا ً خواھد سوره نبأ ) ،(٧٨آيات ٣٨-٣٩ آمد[ .ھر كس می خواھد ]آزاد است که[ راھى به سوى پروردگارش برگزيند!
به آيۀ آخر بار ديگر نگاه کنيد: ھر كس می خواھد راھى به سوى پروردگارش برگزيند.
اين آيه اشاره به آن دارد که پيامبر جديد به نحوی ظھور خواھد فرمود که مردم احساس آزادی میکنند که به او اقبال ننمايند .ظھور "روح خدا" در پيامبری تازه ،ھمانطور که در حضرت مسيح و ديگربار در رسول اکرم ظاھر شد ،وعدهای است که ھر دو کتاب مق ّدس تأييد شده .ما آزادی تا ّم داريم که اين وعدۀ بسيار مؤ ّکد خداوند را بپذيريم يا انکار کنيم. مشابھتھای بسياری که بين پيشگوئیھای کتاب مق ّدس و قرآن وجود دارد ،بسيار جالب ت ّوجه است .ھم آھنگی بين دو کتاب مق ّدس را که در آيات زير نشان داده شده مورد تأ ّمل و تعم ّ ق قرار دھيد: ھنگامی که پسر انسان در جالل خود با جميع فرشتگان خويش آيد...
انجيل متی ،فصل ،٢۵آيه ٣١
صفًّا. يَ ْو َم يَقُو ُم ﱡ الر ُ وح َوا ْل َم َالئِ َكةُ َ روزی که روح ]پسر انسان[ قيام کند و مالئکه در صف ايستاده باشند.
او ]پسر انسان[ آنھا ]مؤمنين و منکرين[ را از ھمديگر جدا میکند.
سوره نبأ ) ،(٧٨آيه ٣٨
انجيل متی ،فصل ،٢۵آيه ٣٢
ص ِل َكانَ ِميقَاتًا. إِنﱠ يَ ْو َم ا ْلفَ ْ روز جدايى ،ميعاد ]خدا[ است!
سوره نبأ ) ،(٧٨آيه ١٧
معمولترين عنوانی که مسلمانان در اشاره به حضرت مسيح به کار میبرند "روحﷲ" است .قرآن آن را به صورت اختصاری "روح" به کار میبرد.
١١٧
جميع ا ّمتھا در حضور او جمع شوند...
فصل :٨وعدۀ ظھور دينی جديد انجيل متی ،فصل ،٢۵آيه ٣٢
اجا. فَتَأْتُونَ أَ ْف َو ً پس فوج فوج خواھيد آمد.
من فرشتگان خود را با صدای بلند شيپور خواھم فرستاد...
سوره نبأ ) ،(٧٨آيه ١٧
انجيل متی ،فصل ،٢٤آيه ٣١
الصو ِر. يَ ْو َم يُنفَ ُخ فِي ﱡ روزى که در شيپور دميده شود. ...نيروھايی که زمين را نگاه داشته اند به لرزه خواھند آمد.
سوره نبأ ) ،(٧٨آيه ١٨
انجيل متی ،فصل ،٢٤آيه ٢٩
س َماء َم ْو ًرا. يَ ْو َم تَ ُمو ُر ال ﱠ آن روزى است كه آسمان به شدت به حركت درمىآيد. ...با تمام فرشتگان...
سوره طور ) ،(۵٢آيه ٩
انجيل متی ،فصل ،٢۵آيه ٣١
صفًّا. َوا ْل َم َالئِ َكةُ َ و مالئکه در صف می ايستند.
سوره نبأ ) ،(٧٨آيه ٣٨
اين فصل را با چند آيۀ ديگر از قرآن به پايان رسانيم: سبَنﱠ ّ سلَهُ. ﷲَ ُم ْخلِفَ َو ْع ِد ِه ُر ُ فَالَ ت َْح َ ابداً تصوّر نکنيد که خداوند به وعدهای که به پيامبرانش میدھد وفا نمیکند.
سوره ابراھيم ) ،(١٤آيه ٤٧
ھَـ َذا بَالَ ٌ ب. س َولِيُن َذ ُرو ْا بِ ِه...لِيَ ﱠذ ﱠك َر أُ ْولُو ْا األَ ْلبَا ِ غ لﱢلنﱠا ِ اين ]قرآن[ ابالغى براى مردم است تا بدين وسيله ھشدار داده شوند...و تا صاحبان خرد پند گيرند. سوره ابراھيم ) ،(١٤آيه ۵٢
إِنﱠ ّ ق. ﷲَ َو َع َد ُك ْم َو ْع َد ا ْل َح ﱢ وعدۀ خداوند به شما وعده ای درست است ]قطعی است[.
سوره ابراھيم ) ،(١٤آيه ٢٢
ت َو َما أَنتُم بِ ُم ْع ِج ِزينَ . إِنﱠ َما تُو َعدُونَ آل ٍ آنچه به شما وعده داده شده است ،به وقوع خواھد پيوست ،و شما ھرگز نمى توانيد مانع آن شويد. سوره انعام ) ،(٦آيه ١٣٤
إِنﱠ َما تُو َعدُونَ لَ َواقِ ٌع. به راستی آنچه که به شما وعده داده شده واقع خواھد شد. فَ َو ْي ٌل لﱢلﱠ ِذينَ َكفَ ُروا ِمن يَ ْو ِم ِھ ُم الﱠ ِذي يُو َعدُونَ .
سوره مرسالت ) ،(٧٧آيه ٧
مح ّمد :خاتَم انبياء
وای بر کسانی که يومی را که به آنھا وعده داده شده است انکار نمايند.
١١٨ سوره ذاريات ) ،(۵١آيه ٦٠
ق َوإِنﱠ الدﱢينَ لَ َواقِ ٌع. صا ِد ٌ إِنﱠ َما تُو َعدُونَ لَ َ آنچه به شما وعده داده شده درست است .وعدۀ ظھور دينی که به شما داده شده حتما ً تحقّق خواھد يافت. سوره ذاريات ) ،(۵١آيات ۵-٦
٩ تفاوت بين رسول و نبی چيست؟ در استفاده از عنوان "خاتم النبيين" برای اثبات آنکه ظھور پيامبران الھی با حضرت مح ّمد خاتمه می پذيرد ،نقطه ضعف ديگری وجود دارد .در زبان عربی دو واژه برای توصيف کسانی که از طرف خدا فرستاده میشوند وجود دارد که عبارتند از: رسول :اصوالً توصيف کنندۀ پيامبران بزرگی است که مؤسس دين جديد ھستند مانند حضرت موسی، حضرت مسيح و حضرت مح ّمد .اين پيامبران به طور اخصّ به عنوان "پيامبران اولوالعزم" شناخته میشوند )قرآن سوره احقاف ) ،(٤٦آيه .(٣۵ نبی :توصيف کنندۀ فرستادگانی است که دين جديدی تأسيس نمی نمايند ،بلکه خود در ظل اديان بزرگ ھستند مانند اشعيا و دانيال. بديھی است که "رسول" دارای مقام يا جايگاه "نبی" نيز ھست ،ا ّما "نبی" نمیتواند "رسول" باشد .با اينحال دو واژۀ قابل جايگزينی با يکديگر ھستند .گاھی بندرت يکی از واژه ھا جايگزين ديگری میشود. با اين حال ،ھرکدام از آنھا دارای معنا و کاربرد اصلی خود میباشد .آيات زير نشان میدھند که اين دو واژه يکسان نيستند: ول َو َال نَ ِب ﱟي... س ْلنَا ِمن قَ ْبلِ َك ِمن ﱠر ُ َو َما أَ ْر َ س ٍ ما قبل از تو نه رسولى فرستاديم و نه نبی...
سوره حج ) ،(٢٢آيه ۵٢
سو َل فَأ ُ ْولَـئِ َك َم َع الﱠ ِذينَ أَ ْن َع َم ّ َو َمن يُ ِط ِع ّ الصدﱢيقِينَ َوال ﱡ صالِ ِحينَ ش َھدَاء َوال ﱠ ﷲُ َعلَ ْي ِھم ﱢمنَ النﱠبِيﱢينَ َو ﱢ ﷲَ َوال ﱠر ُ صدّيقين و َو َحسُنَ أُولَـئِكَ َرفِيقًا َو َمن يُطع ﷲ و ال ّرسول فأولئک مع الّذين أن َع َم ﷲُ عليھم من النَبيَين و ال ّ صالحين و َحسُنَ أولئک رفيقا. ال ّ
١٢٠
مح ّمد :خاتَم انبياء
آنان که از خدا و رسول ]مح ّمد[ اطاعت مى کنند ،به مردمانی می پيوندند که مورد رحمت خدا قرار می گيرند ،مانند انبياء ،راستان ،شھدا و پرھيزکاران .اين افراد بھترين مصاحب و رفيق اند. سوره نساء ) ،(٤آيه ٦٩
سى... سى َو ِعي َ وح َوإِ ْب َرا ِھي َم َو ُمو َ َوإِ ْذ أَ َخ ْذنَا ِمنَ النﱠبِيﱢينَ ِميثَاقَ ُھ ْم َو ِمن َك َو ِمن نﱡ ٍ ھنگامى كه از انبياء پيمان گرفتيم ،وھمچنين از تو ]مح ّمد[ و از نوح و ابراھيم و موسى و عيسى... سوره احزاب ) ،(٣٣آيه ٧
آيا مقام اصلی رسول اکرم رسالت بود يا نب ّوت؟ دانستن جواب اين سئوال حائز اھميّت است ،زيرا واژۀ "خاتم" به "نبی" ربط داده شده نه به "رسول" .اگر خداوند میخواست به ما بگويد که حضرت مح ّمد آخرين رسول است ،چرا واژۀ "خاتم" را به "نبی" مرتبط ساخت بجای آنکه با "رسول" مرتبط سازد؟ مطالعۀ تفاوت بين اين دو عنوان "اصل خاتميّت" را بسيار روشن میسازد. بھترين راه درک تفاوت بين اين دو عنوان اين است که قرآن را مطالعه کنيم و ببينيم اين کلمات در اين کتاب مبين چگونه بکار رفته اند.
رسولﷲ عنوان رسمی و مأموريت اصلی رسول اکرم و ساير پيامبران بزرگ در آغاز به بينيم قرآن کلمۀ "رسول" را چگونه به کار میبرد و سپس نحوۀ بکاربردن کلمۀ "نبی" را بررسی نماييم .عنوان "رسول" در سراسر قرآن در اشاره به کسانی که ديانت جديدی تأسيس نموده اند بکار رفته .اين واژه عنوان "رسمی" کسانی را توصيف میکند که پيامی از سوی خداوند برای نوع بشر میآوردند: ت ﱠ ﷲِ. الﱠ ِذينَ يُبَلﱢ ُغونَ ِر َ س َاال ِ کسانی که پيامھای الھی را ابالغ میکنند.
سوره احزاب ) ،(٣٣آيه ٣٩
اين نمونه ھا را مورد نظر قرار دھيد: سوره منافقون ) ،(٦٣آيه ١
ما شھادت مى دھيم که تو رسول خدا ھستى.
سو ُل ﱠ ﷲِ. نَ ْ ش َھ ُد إِنﱠكَ لَ َر ُ
سوره مزمل ) ،(٧٣آيه ١۵
ما رسولى نزد شما فرستاده ايم که بر شما شاھد باشد ھمانطور که نزد فرعون رسولى فرستاديم.
س ً وال س ْلنَا إِلَ ْي ُك ْم َر ُ إِنﱠا أَ ْر َ س ْلنَا إِلَى شَا ِھدًا َعلَ ْي ُك ْم َك َما أَ ْر َ س ً وال. فِ ْرع َْونَ َر ُ
سوره ّ جن ) ،(٧٢آيه ٢٣
کسانى که از خدا و رسولش نافرمانى کنند.
ص ﱠ سولَهُ. ﷲَ َو َر ُ َمن يَ ْع ِ
سوره مزمل ) ،(٧٣آيه ١٦
فرعون از رسول نافرمانى کرد.
سو َل. صى فِ ْرع َْونُ ال ﱠر ُ فَ َع َ
فصل :٩تفاوت بين رسول و نبی چيست؟
١٢١ سوره مجادله ) ،(۵٨آيه ٤
تا به خدا و رسول او ايمان بياوريد.
سولِ ِه. لِتُؤْ ِمنُوا بِا ﱠ ِ َو َر ُ
سوره مجادله ) ،(۵٨آيه ۵
کسانى که با خدا و رسولش مى جنگند.
إِنﱠ الﱠ ِذينَ يُ َحادﱡونَ ﱠ ﷲَ سولَهُ. َو َر ُ
سوره فاطر ) ،(٣۵آيه ٢۵
رسوالنشان با داليل روشن و زبور و کتاب ھاى آسمانى روشنگر نزدشان رفتند.
ت َجاء ْت ُھ ْم ُر ُ سلُ ُھم بِا ْلبَيﱢنَا ِ َوبِ ﱡ ب ا ْل ُمنِي ِر. الزبُ ِر َوبِا ْل ِكتَا ِ
سوره حديد ) ،(۵٧آيه ٢۵
ما رسوالن خود را با نشانه ھا و داليل روشن فرستاديم.
ت. س ْلنَا ُر ُ لَقَ ْد أَ ْر َ سلَنَا بِا ْلبَيﱢنَا ِ
سوره تغابن ) ،(٦٤آيه ٦
رسوالنشان با داليل روشن نزدشان رفتند.
ت. َكانَت تﱠأْتِي ِھ ْم ُر ُ سلُ ُھم بِا ْلبَيﱢنَا ِ
سوره تغابن ) ،(٦٤آيه ٨
به خدا و رسولش ايمان بياوريد.
سولِ ِه. فَآ ِمنُوا بِا ﱠ ِ َو َر ُ
سوره منافقون ) ،(٦٣آيه ١
تو رسول او ھستى...
سولُهُ... إِنﱠكَ لَ َر ُ
سوره منافقون ) ،(٦٣آيه ۵
بياييد تا رسول خدا برايتان طلب بخشش کند.
سو ُل تَ َعالَ ْوا يَ ْ ستَ ْغفِ ْر لَ ُك ْم َر ُ ﱠ ﷲِ.
سوره منافقون ) ،(٦٣آيه ٧
رسول خدا.
ول ﱠ ﷲِ. َر ُ س ِ
سوره تغابن ) ،(٦٤آيه ١٢
از خدا و رسول اطاعت کنيد .و اگر روىگردان شويد، رسول ما جز ابالغ پيام وظيفه اى ندارد!
َوأَ ِطي ُعوا ﱠ ﷲَ َوأَ ِطي ُعوا سو َل فَإِن تَ َولﱠ ْيتُ ْم فَإِنﱠ َما ال ﱠر ُ سولِنَا ا ْلبَ َال ُ غ ا ْل ُمبِينُ . َعلَى َر ُ
سوره فتح ) ،(٤٨آيه ٩
تا شما به خدا و رسولش ايمان بياوريد.
سولِ ِه. لِتُؤْ ِمنُوا بِا ﱠ ِ َو َر ُ
سوره فتح ) ،(٤٨آيه ١٢
رسول و مؤمنان.
سو ُل َوا ْل ُمؤْ ِمنُونَ . ال ﱠر ُ
برای تميز دادن رسوالن از انبياء ،خداوند به رسوالن عنوانی بینظير و يکتا داده است :آنھا را "پيامبران اولوالعزم" خوانده .مقصود از اين عنوان اظھار صبر ،عزم و جزم ،و ثبات و پايداری آنھا در مقابل رنج ھا و رد و نفی منکران است .به رسول اکرم چنين توصيه شده: س ِل. فَ ْ صبَ َر أُ ْولُوا ا ْل َع ْز ِم ِمنَ ﱡ الر ُ اصبِ ْر َك َما َ پس صبر كن ھمانطور كه پيامبران اولو العزم صبر كردند.
سوره احقاف ) ،(٤٦آيه ٣۵
"نبی" رسالت ثانوی پيامبران بزرگ قرآن در موارد معدودی از واژۀ "نبی" در اشاره به رسول اکرم استفاده میکند .جای شگفتی است که عنوان "خاتمالنّبيّين" )سورۀ احزاب( در ھمان سورهای که در آن واژۀ "نبی" بيش از ھر سورۀ ديگر به رسول اکرم مرتبط شده .آيا اين مطلب تصادفی است ،يا دليلی دارد؟ موضوع اصلی سورۀ احزاب
١٢٢
مح ّمد :خاتَم انبياء
زندگی زناشويی رسول اکرم است .اين سوره نشان میدھد که وقتی خداوند میخواسته دربارۀ زندگی شخصی يا زناشويی حضرت مح ّمد سخن بگويد ،واژۀ "نبی" را به کار برده است .در اين سوره خداوند رسول اکرم را مانند پدری که با فرزند عزيزش گفتگو میکند مخاطب ساخته .واژۀ نبی که در سورۀ احزاب به کار رفته ،احساسی از صميميت و نزديکی را بين خالق عالم و پسر فروتن و متواضعش که در کمال ايثار و از خودگذشتگی از پدر اطاعت میکند ،نشان می دھد .از آنجا که واژۀ "خاتم" فقط در سورۀ احزاب مشاھده میشود ،سورۀ مزبور را به سه طريق مورد مطالعه قرار میدھيم: .١مطالعۀ آياتی که در آنھا رسول اکرم "نبی" خوانده شده اند. .٢بررسی آياتی که در آنھا چگونه با تغيير موضوع ،اين دو لقب ھم تغير می کنند. .٣مطالعۀ آيات ديگری از ساير سورهھا که خداوند حضرت مح ّمد را رسول میخواند. در سورۀ احزاب ) (٣٣و ساير سورهھا ،عنوان نبی غالبا ً موقعی استفاده میشود که رسول اکرم ،ھمسران آن حضرت يا مؤمنين مستقيماً ،بخصوص در رابطه با مسائل شخصی ،مخاطب قرار میگيرند: احزاب ،آيه ٦ شخصی:
پيامبر به مؤمنان نزديکتر است تا آنھا به يکديگر و زنان او مانند مادران آنھا ھستند.
س ِھ ْم النﱠبِ ﱡي أَ ْولَى بِا ْل ُمؤْ ِمنِينَ ِمنْ أَنفُ ِ اجهُ أُ ﱠم َھاتُ ُھ ْم َوأَ ْز َو ُ
احزاب ،آيه ٢٨ مستقيم -شخصی:
ای نبی ،بگو به ھمسرانت...
اجكَ ... يَا أَ ﱡي َھا النﱠبِ ﱡي قُل ﱢألَ ْز َو ِ
احزاب ،آيه ٣٠ مستقيم
ای ھمسران نبی...
ساء النﱠبِ ﱢي... يَا نِ َ
احزاب ،آيه ٣٢ مستقيم -شخصی
ای ھمسران نبی...
ساء النﱠبِ ﱢي... يَا نِ َ
احزاب ،آيه ٣٨ شخصی:
ھيچ گونه منعى بر نبی در آنچه خدا بر او واجب كرده نيست.
ج فِي َما ﱠما َكانَ َعلَى النﱠبِ ﱢي ِمنْ َح َر ٍ ض ﱠ ﷲُ لَهُ فَ َر َ
احزاب ،آيه ۵٠ مستقيم – شخصی:
اى نبی ،ما زنانت را براى تو حالل کرديم.
اجكَ . يَا أَ ﱡي َھا النﱠبِ ﱡي إِنﱠا أَ ْحلَ ْلنَا لَكَ أَ ْز َو َ
احزاب ،آيه ۵٩ مستقيم -شخصی:
ای نبی بگو به ھمسرانت...
اجكَ ... يَا أَيﱡ َھا النﱠبِ ﱡي قُل ﱢألَ ْز َو ِ
احزاب ،آيه ٤۵ شخصی:
اى نبی ،ما تو را بعنوان شاھد ،مژده دھنده و نيز ھشدار دھنده فرستاده ايم.
س ْلنَاكَ شَا ِھدًا يَا أَيﱡ َھا النﱠبِ ﱡي إِنﱠا أَ ْر َ ش ًرا َونَ ِذي ًرا. َو ُمبَ ﱢ
ھمين نمونه در ساير سورهھا نيز مشاھده میشود:
فصل :٩تفاوت بين رسول و نبی چيست؟
١٢٣
ممتحنه ) ،(٦٠آيه ١٢
اى نبی! ھنگامى كه زنان مؤمن نزد تو آيند...
طالق ) ،(٦۵آيه ١
ای نبی! وقتی زنان را طالق می دھيد...
مستقيم -شخصی:
يَا أَيﱡ َھا النﱠبِ ﱡي إِ َذا َجاء َك ا ْل ُمؤْ ِمنَاتُ ... ساء... يَا أَيﱡ َھا النﱠبِ ﱡي إِ َذا طَلﱠ ْقتُ ُم النﱢ َ
مستقيم -شخصی: تحريم ) ،(٦٦آيه ١
ای نبی! چرا حرام کنی ]بر خود[ آنچه را که خداوند برای تو حالل کرده است؟
تحريم ) ،(٦٦آيه ٣
ھنگامى كه پيامبر يكى از رازھاى خود را به بعضى از ھمسرانش گفت...
تحريم ) ،(٦٦آيه ٨
آن روزى كه خداوند نبی را خوار نمىكند
مستقيم -شخصی:
شخصی:
يَا أَيﱡ َھا النﱠبِ ﱡي لِ َم ت َُح ﱢر ُم َما أَ َح ﱠل ﱠ ﷲُ لَكَ ؟ اج ِه... َوإِ ْذ أَ َ ض أَ ْز َو ِ س ﱠر النﱠبِ ﱡي إِلَى بَ ْع ِ يَ ْو َم َال يُ ْخ ِزي ﱠ ﷲُ النﱠبِ ﱠي...
شخصی: تحريم ) ،(٦٦آيه ٩؛ توبه ) ،(٩آيه ٧٣
ای نبی ،عليه کافران و منافقان مبارزه کن.
ار. يَا أَيﱡ َھا النﱠبِ ﱡي َجا ِھ ِد ا ْل ُكفﱠ َ
مستقيم: توبه ) ،(٩آيه ١١٣ شخصی:
نبی و کسانيکه ايمان دارند نبايد براى مشرکان طلب بخشش کنند.
َما َكانَ لِلنﱠبِ ﱢي َوالﱠ ِذينَ آ َمنُو ْا أَن ش ِر ِكينَ . ستَ ْغفِ ُرو ْا لِ ْل ُم ْ يَ ْ
تغيير عنوان در سوره احزاب بر حسب پيام توجّه نماييد که خداوند چگونه در سوره احزاب ) (٣٣عنوان "نبی" را ،بر حسب نقشھايی که به رسول اکرم واگذار مینمايد ،به "رسولﷲ" تغيير میدھد .به استفاده از واژۀ "رسول" با واژۀ "خدا" )رسول ﷲ(، و عدم ترکيب واژۀ "نبی" با "خدا" )نبی ﷲ( نيز توجّه کنيد: آيه ٢٨
ای نبی ،بگو به ھمسرانت...
اج َك... يَا أَيﱡ َھا النﱠبِ ﱡي قُل ﱢألَ ْز َو ِ
آيه ٢٩
ا ّما اگر تمايل داشته باشيد به خدا و رسولش و دنيای بعد...
َوإِن ُكنتُنﱠ تُ ِردْنَ ﱠ ﱠار ﷲَ َو َر ُ سولَهُ َوالد َ ْاآل ِخ َرةَ...
آيه ٣٠
ای ھمسران نبی!
ساء النﱠبِ ﱢي! يَا نِ َ
آيه ٣١
از خدا و رسولش اطاعت کنيد.
سولِ ِه. َو َمن يَ ْقنُتْ ِمن ُكنﱠ ِ ﱠ ِ َو َر ُ
آيه ٣٢
ای ھمسران نبی!
ساء النﱠبِ ﱢي! يَا نِ َ
آيه ٣٣
از خدا و رسولش اطاعت کنيد.
َوأَ ِطعْنَ ﱠ سولَهُ. ﷲَ َو َر ُ
١٢٤
مح ّمد :خاتَم انبياء
آيه ٣٦
وقتی خدا و رسولش قضاوت کرده باشند...
ضى ﱠ سولُهُ. ﷲُ َو َر ُ إِ َذا قَ َ
آيه ٣٦
کسی که از خدا و رسولش سرکشی کند(...
ص ﱠ سولَهُ... ﷲَ َو َر ُ َو َمن يَ ْع ِ
آيه ٣٨
ھيچ گونه منعى بر نبی در آنچه خدا بر او واجب كرده نيست.
ض ج فِي َما فَ َر َ ﱠما َكانَ َعلَى النﱠبِ ﱢي ِمنْ َح َر ٍ ﱠ ﷲُ لَهُ
آيه ٤۵
اى نبی ،ما تو را بعنوان شاھد ،مژده دھنده و نيز ھشدار دھنده فرستاده ايم.
ش ًرا س ْلنَا َك شَا ِھدًا َو ُمبَ ﱢ يَا أَيﱡ َھا النﱠبِ ﱡي إِنﱠا أَ ْر َ َونَ ِذي ًرا.
آيه ۵٠
اى نبی ،ما زنانت را براى تو حالل کرديم.
اج َك. يَا أَيﱡ َھا النﱠبِ ﱡي إِنﱠا أَ ْحلَ ْلنَا لَكَ أَ ْز َو َ
آيه ۵٩
ای نبی ،بگو به ھمسرانت...
اجكَ ... يَا أَيﱡ َھا النﱠبِ ﱡي قُل ﱢألَ ْز َو ِ
آيه ٧١
کسی که از خدا و رسولش اطاعت کند...
َو َمن يُ ِط ْع ﱠ سولَهُ... ﷲَ َو َر ُ
رسولﷲ ھمانطور که مالحظه شد" ،رسولﷲ" و نه "نبیﷲ" عنوان رسمی و اصلی حضرت مح ّمد است .واژۀ "رسول" نه تنھا در مورد حضرت مح ّمد ،بلکه در بارۀ ساير پيامبران اولواالعزمی که شارع ديانت جديدی بوده اند ،به کار رفته است .به علّت اھ ّميت بارز آن ،عالوه بر آنچه که ذکر شد ،چند اشارۀ ديگر را نيز مالحظه مینماييم .لطفا ً توجّه داشته باشيد ،ھيچيک از اين موارد به زندگی شخصی پيامبران ارتباطی ندارد ،آنطور که واژۀ "نبی" در سورۀ احزاب اشاره داشت. فتح ) ،(٤٨آيه ١٣
کسی که به خدا و رسولش ايمان نياورد...
سولِ ِه... َو َمن لﱠ ْم يُؤْ ِمن بِا ﱠ ِ َو َر ُ
فتح ) ،(٤٨آيه ٢٦
بر رسولش و بر مؤمنان...
سولِ ِه َو َعلَى ا ْل ُمؤْ ِمنِينَ ... َعلَى َر ُ
فتح ) ،(٤٨آيه ٢٧
خداوند رؤيای رسولش را تحقّق بخشيد.
ق ﱠ الرؤْ يَا. ص َد َ سولَهُ ﱡ ﷲُ َر ُ لَقَ ْد َ
فتح ) ،(٤٨آيه ٢٨
اوست که رسولش را فرستاد.
سولَهُ. س َل َر ُ ُھ َو الﱠ ِذي أَ ْر َ
مجادله ) ،(۵٨آيه ٨
عصيان نسبت به رسول...
ول... ت ال ﱠر ُ صيَ ِ َو َم ْع ِ س ِ
مجادله ) ،(۵٨آيه ٩
عصيان نسبت به رسول...
ول... ت ال ﱠر ُ صيَ ِ َو َم ْع ِ س ِ
مجادله ) ،(۵٨آيه ١٢
ھنگامى كه مىخواھيد با رسول خدا نجوا كنيد.
سو َل. اج ْيتُ ُم ال ﱠر ُ إِ َذا نَ َ
مجادله ) ،(۵٨آيه ١٣
از خدا و رسولش اطاعت کنيد.
أَ ِطي ُعوا ﱠ سولَهُ. ﷲَ َو َر ُ
مجادله ) ،(۵٨آيه ٢٠
کسانی که با خدا و رسولش دشمنی می ورزند
إِنﱠ الﱠ ِذينَ يُ َحادﱡونَ ﱠ سولَهُ. ﷲَ َو َر ُ
مجادله ) ،(۵٨آيه ٢١
من ]خدا[ و رسوالنم.
سلِي. أَنَا َو ُر ُ
فصل :٩تفاوت بين رسول و نبی چيست؟
١٢٥
مجادله ) ،(۵٨آيه ٢٢
کسی که با خدا و رسولش دشمنی ورزيد
َمنْ َحا ﱠد ﱠ سولَهُ. ﷲَ َو َر ُ
حشر ) ،(۵٩آيه ٤
آنھا با خدا و رسولش مخالفت کردند.
شَاقﱡوا ﱠ سولَهُ. ﷲَ َو َر ُ
حشر ) ،(۵٩آيه ٦
رسولش...
سولِ ِه... َر ُ
حشر ) ،(۵٩آيه ٦
خداوند رسوالنش را مسلط می فرمايد.
ﱠ سلَهُ. سلﱢطُ ُر ُ ﷲَ ي ُ َ
حشر ) ،(۵٩آيه ٧
رسولش...
سولِ ِه... َر ُ
حشر ) ،(۵٩آيه ٨
رسولش...
سولَهُ... َر ُ
ممتحنه ) ،(٦٠آيه ١
رسول را اخراج می کنند.
سو َل. يُ ْخ ِر ُجونَ ال ﱠر ُ
توبه ) ،(٩آيه ١٢٨
رسولی برای شما آمده است.
سو ٌل. لَقَ ْد َجاء ُك ْم َر ُ
اسرائيل ) ،(١٧آيه ١۵
ما ھرگز تنبيه نمى کنيم بدون اينکه اول رسولى بفرستيم.
سوالً. َو َما ُكنﱠا ُم َع ﱢذبِينَ َحتﱠى نَ ْب َع َث َر ُ
طالق ) ،(٦۵آيه ١۵
رسولى که آيات خدا را براى شما مى خواند.
ت ﱠ س ً ﷲِ. ﱠر ُ وال يَ ْتلُو َعلَ ْي ُك ْم آيَا ِ
صف ) ،(٦١آيه ۵
موسى به قومش گفت" :اى قوم من!...من رسول خدا به سوى شما ھستم.
سى لِقَ ْو ِم ِه يَا قَ ْو ِم...أَنﱢي َوإِ ْذ قَا َل ُمو َ سو ُل ﱠ ﷲِ إِلَ ْي ُك ْم َر ُ
صف ) ،(٦١آيه ٦
موقعی که عيسی فرمود " :من رسول خدا به سوى شما ھستم...و بشارت دھنده به رسولى ]مح ّمد[ كه بعد از من مىآيد.
سو ُل ﱠ سى...إِنﱢي َر ُ َوإِ ْذ قَا َل ِعي َ ﷲِ ول يَأْتِي ِمن إِلَ ْي ُكمُ ...مبَ ﱢ ش ًرا بِ َر ُ س ٍ بَ ْع ِدي.
صف ) ،(٦١آيه ٩
اوست که رسولش را فرستاد.
سولَهُ. س َل َر ُ ھ َُو الﱠ ِذي أَ ْر َ
صف ) ،(٦١آيه ١١
به خدا و رسولش ايمان دارند.
سولِ ِه تُؤْ ِمنُونَ بِا ﱠ ِ َو َر ُ
جمعه ) ،(٦٢آيه ٢
]خداوند[ كسى است كه در ميان جمعيت بی سواد رسولى از خودشان برانگيخت.
س ً وال. ُھ َو الﱠ ِذي بَ َع َث فِي ْاألُ ﱢميﱢينَ َر ُ
قصص ) ،(٢٨آيه ۵٩
و پروردگار تو ھرگز ھيچ جامعه اى را نابود نمى کند بدون اينکه رسولى در ميانشان بفرستد.
َو َما َكانَ َربﱡ َك ُم ْھلِ َك ا ْلقُ َرى َحتﱠى يَ ْب َع َث س ً وال. فِي أُ ﱢم َھا َر ُ
عنکبوت ) ،(٢٩آيه ١٨
تنھا ماموريت رسول ابالغ )پيغام( است.
ول إِ ﱠال ا ْلبَ َال ُ غ ا ْل ُمبِينُ . َو َما َعلَى ال ﱠر ُ س ِ
احزاب ) ،(٣٣آيه ٢١
رسول خدا مدل خوبى است براى شما.
ول ﱠ س َوةٌ ﷲِ أ ُ ْ لَقَ ْد َكانَ لَ ُك ْم فِي َر ُ س ِ سنَةٌ. َح َ
سبا ) ،(٣٤آيه ٤۵
رسوالن مرا انکار کردند.
سلِي. فَ َك ﱠذبُوا ُر ُ
١٢٦
مح ّمد :خاتَم انبياء
يس ) ،(٣٦آيات ٢-٣و ٦قسم به حکمت قرآن که تو از رسوالنی ھستی...تا ھشدار دھی مردمانی را که به والدينشان ھرگز ھشدار داده نشده بود.
آن ا ْل َح ِكيم إِنﱠ َك لَ ِمنَ َوا ْلقُ ْر ِ سلِينَ ...لِتُن ِذ َر قَ ْو ًما ﱠما أُن ِذ َر ا ْل ُم ْر َ آبَا ُؤ ُھ ْم.
يس ) ،(٣٦آيه ٣٠
چقدر تأسف انگيز است وضعيت مردم! ھر بار رسولى نزدشان رفت ،آنھا او را به تمسخر گرفتند.
س َرةً َعلَى ا ْل ِعبَا ِد َما يَأْتِي ِھم ﱢمن يَا َح ْ ستَ ْھ ِزؤُون ول إِالﱠ َكانُوا بِ ِه يَ ْ ﱠر ُ س ٍ
ص ) ،(٣٨آيه ١٤
جميع آنھا رسوالن را انکار کردند.
س َل. إِن ُك ﱞل إِ ﱠال َك ﱠذ َب ﱡ الر ُ
غافر ) ،(٤٠آيه ۵
ھر ا ّمتی رسول خود را اذيت کرد و آزار داد.
سولِ ِھ ْم. َو َھ ﱠمتْ ُك ﱡل أُ ﱠم ٍة بِ َر ُ
غافر ) ،(٤٠آيه ٢٢
رسوالنشان با داليل آشکار آمدند ،ا ّما آنھا ايمان نياوردند.
ت فَ َكفَ ُرو. َكانَت تﱠأْتِي ِھ ْم ُر ُ سلُ ُھم بِا ْلبَيﱢنَا ِ
غافر ) ،(٤٠آيه ٧٠
کسانى که به کتاب آسمانى و پيغام ھايى که توسط رسوالنمان فرستاده ايم ايمان نياورده اند.
س ْلنَا بِ ِه ب َوبِ َما أَ ْر َ الﱠ ِذينَ َك ﱠذبُوا بِا ْل ِكتَا ِ سلَنَا... ُر ُ
غافر ) ،(٤٠آيه ٧٨
ھيچ رسولى نمى تواند بدون اجازه خدا آيه اى ارائه دھد.
ول أَنْ يَأْتِ َي بِآيَ ٍة إِ ﱠال َو َما َكانَ لِ َر ُ س ٍ بِإِ ْذ ِن ﱠ ﷲِ.
غافر ) ،(٤٠آيه ٨٣
ھنگامى که رسوالنشان با داليل روشن نزد آنھا رفتند ،آنھا با دانشى که خود داشتند دلخوش بودند.
ت فَ ِر ُحوا فَلَ ﱠما َجاء ْت ُھ ْم ُر ُ سلُ ُھم بِا ْلبَيﱢنَا ِ بِ َما ِعن َدھُم ﱢمنَ ا ْل ِع ْل ِم.
فصلت ) ،(٤١آيه ٤٣
س ِل ِمن آنچه به تو گفته شد ،دقيقا ً ھمان چيزى است که َما يُقَا ُل لَ َك إِ ﱠال َما قَ ْد قِي َل لِ ﱡ لر ُ به رسوالن قبلى گفته شد. قَ ْبلِ َك.
حديد ) ،(۵٧آيه ١٩
و کسانی که به خدا و رسوالنش ايمان دارند.
سلِ ِه. َوالﱠ ِذينَ آ َمنُوا بِا ﱠ ِ َو ُر ُ
حديد ) ،(۵٧آيه ٢١
برای کسانی که به خدا و رسوالنش ايمان دارند...
سلِ ِه... لِلﱠ ِذينَ آ َمنُوا بِا ﱠ ِ َو ُر ُ
برای اثبات اينکه مأموريت اصلی حضرت مح ّمد نب ّوت نيست ،بلکه رسالت است ،خداوند ،در ھمان سوره ای که رسول اکرم را "خاتمالنّبيّين" میخواند ،تفاوت بين دو واژه را اينطور نشان می دھد: سى ا ْب ِن َم ْريَ َم َوأَ َخ ْذنَا ِم ْن ُھم ﱢميثَاقًا سى َو ِعي َ وح َوإِ ْب َرا ِھي َم َو ُمو َ َوإِ ْذ أَ َخ ْذنَا ِمنَ النﱠبِيﱢينَ ِميثَاقَ ُھ ْم َو ِمنكَ َو ِمن نﱡ ٍ َغلِيظًا. به خاطر آور ھنگامى را كه از انبياء پيمان گرفتيم ،وھمچنين از تو ]مح ّمد[ و از نوح و ابراھيم و موسى و سوره احزاب ) ،(٣٣آيه ٧ عيسى پسر مريم .ما از ھمۀ آنھا عھد محکمی گرفتيم.
فصل :٩تفاوت بين رسول و نبی چيست؟
١٢٧
توجّه نماييد که خداوند در آيۀ فوق ،چقدر به وضوح انبياء را از رسوالن اولوالعزم مانند حضرت مح ّمد، حضرت نوح ،حضرت ابراھيم ،حضرت موسی و حضرت عيسی جدا میکند .ميثاق مزبور چيست؟ اين موضوع در فصل س ّوم"،معنای "خاتمالنّبيّين" چيست؟" مورد بحث قرار گرفت .يک بار ديگر آن را در اينجا مورد بحث قرار میدھيم: ظھور مستمر يا پياپی پيامبران مبتنی بر عھد و ميثاق خداوند است .شايد اين بزرگترين ميثاق الھی است. آيهای که ذيالً نقل میگردد ،اين عھد و پيمان را به شکل گفتگويی بين خداوند و انبيائش بيان میکند: َوإِ ْذ أَ َخ َذ ّ ق لﱢ َما َم َع ُك ْم لَتُؤْ ِمنُنﱠ ِب ِه ص ﱢد ٌ ﷲُ ِميثَا َ ب َو ِح ْك َم ٍة ثُ ﱠم َجاء ُك ْم َر ُ سو ٌل ﱡم َ ق النﱠ ِبيﱢيْنَ لَ َما آتَ ْيتُ ُكم ﱢمن ِكتَا ٍ ش َھدُو ْا َوأَنَاْ َم َع ُكم ﱢمنَ الشﱠا ِھ ِدينَ . ص ِري قَالُو ْا أَ ْق َر ْرنَا قَا َل فَا ْ ص ُرنﱠهُ قَا َل أَأَ ْق َر ْرتُ ْم َوأَ َخ ْذتُ ْم َعلَى َذلِ ُك ْم إِ ْ َولَتَن ُ سوره آل عمران ) ،(٣آيه ٨١
ذيالً ترجمۀ اين آيه به صورت گفتگو: وعدۀ الھی و انتظار او :من به شما کتاب آسمانى و حکمت خواھم داد .بعد از آن ،رسولى خواھد آمد که تمام کتاب ھاى آسمانى موجود را تأييد و ثابت خواھد کرد ،شما بايد به او ايمان آوريد و او را حمايت کنيد .آيا با اين موافق ھستيد و پيمان مى بنديد که اين ميثاق را به انجام برسانيد؟ جواب انبياء:
ما موافق ھستيم.
خداوند:
پس شما شھادت داده ايد و من ھم ھمراه با شما شھادت مى دھم.
آيات ديگری ھم وجود دارد که تمايزی بين رسوالن و انبياء قائل میشود .آيهای که در زير نقل میشود نشان میدھد که حضرت داود نبی بود: ض َوآتَ ْينَا دَا ُوو َد َزبُو ًرا. لَقَ ْد فَ ﱠ ض ْلنَا بَ ْع َ ض النﱠبِيﱢينَ َعلَى بَ ْع ٍ ما بعضى از انبياء را بر بعضى ديگر ترجيح داديم] .مثالً[ به داود زبور داديم .سوره بنی اسرائيل ) ،(١٧آيه ۵۵
آيهای که در زير نقل میشود نشان میدھد که مأموريت اصلی انبياء عبارت از نب ّوت يا نشان دادن نقشۀ آيندۀ خداوند برای نوع بشر است: َاب... وحا َوإِ ْب َرا ِھي َم َو َج َع ْلنَا فِي ُذ ﱢريﱠتِ ِھ َما ال ﱡنبُ ﱠوةَ َوا ْل ِكت َ س ْلنَا نُ ً لَقَ ْد أَ ْر َ ما نوح و ابراھيم را فرستاديم و به فرزندانشان ]مقام يا وظيفه[ نبوّت و کتاب آسمانى عطا کرديم. سوره حديد ) ،(۵٧آيه ٢٦
وقتی کتابھای انبياء بنی اسرائيل— مانند داود ،دانيال ،و اشعيا— را بررسی میکنيم درمیيابيم که حاوی پيشگوئیھايی دربارۀ ظھور پيامبران جديد— مانند حضرت عيسی و حضرت مح ّمد— میباشند. "نبی" از ريشۀ "نبّوت" است که فرھنگ لغت آن را چنين تعريف میکند :پيشگويی ،پيشبينی ،خبر دادن از آينده" .رسول" با "رسالت" ھمريشه است ،که به معنای پيغام بردن است .به اين ترتيب ،از لحاظ لغوی،
١٢٨
مح ّمد :خاتَم انبياء
واژۀ "نبی" به کسی اشاره دارد که بعضی وقايع آينده ،از جمله ظھور رسوالن ،را پيشبينی کند و رسول به کسی اشاره دارد که پيام ديانت جديد را از سوی خداوند بياورد. آياتی که ذيالً نقل میگردد ،مثالھای ديگر از کسانی است که دارای مقام يا منصب نبّوت ھستند: صدﱢيقًا نﱠبِيًّا. ب إِ ْد ِر َ يس إِنﱠهُ َكانَ ِ َو ْاذ ُك ْر فِي ا ْل ِكتَا ِ و در کناب آسمانى به ادريس اشاره کن .او نبی مخلصی بود.
سوره مريم ) ،(١٩آيه ۵٦
وب َو ُك ًّال َج َع ْلنَا نَبِيًّا. س َح َ َو َھ ْبنَا لَهُ إِ ْ ق َويَ ْعقُ َ به او اسحق و يعقوب را عنايت کرديم و ھر يک را نبی قرار داديم.
سوره مريم ) ،(١٩آيه ٤٩
س ً وال نﱠبِيًّا. صا َو َكانَ َر ُ سى إِنﱠهُ َكانَ ُم ْخلَ ً ب ُمو َ َو ْاذ ُك ْر فِي ا ْل ِكتَا ِ در کتاب آسمانى به موسى اشاره کن .او مخلص بود و رسول و نبی ]رسولی که خبر می دھد[. سوره مريم ) ،(١٩آيه ۵١
حضرت موسی خود نبی بودند ،زيرا ظھور رسول اکرم را پيشبينی فرمودند: و خداوند به من گفت...نبی ای را برای ايشان از ميان برادران ايشان مثل تو مبعوث خواھم كرد ،و كالم خود تثنيه ،فصل ،١٨آيات ١٧-١٨ را به دھانش خواھم گذاشت.
بعد از اشاره به حضرت موسی به عنوان رسول و نبی ،برادر وی ،ھارون ،به عنوان نبی ذکر شده است: َو َو َھ ْبنَا لَهُ ِمن ﱠر ْح َمتِنَا أَ َخاهُ ھَارُونَ نَبِيًّا. و ما به رحمت خويش ،برادرش ھارون را به عنوان نبی به او عطا کرديم.
سوره مريم ) ،(١٩آيه ۵٣
يکی از نشانهھای بارز نقشۀ خداوند برای نوع بشر اعزام رسول برای ھر ا ّمت است: سو ٌل. َولِ ُك ﱢل أُ ﱠم ٍة ﱠر ُ و ھر امتى را پيامبرى است.
سوره يونس ) ،(١٠آيه ٤٧
ا ّما ،چنين وعدهای— يعنی وعدۀ اعزام رسول برای ھر ا ّمتی— دربارۀ نبی داده نشده است .ھيچ آيهای وجود ندارد که اعالم کند" ،برای ھر ا ّمتی نبیای است ".بعضی از ا ّمتھا ابداً نبی نداشتند ،ديگران ،مانند ا ّمت يھود ،انبيای زيادی داشتهاند. قرآن واژۀ ديگری را ھم به کار میبرد— که ھم به رسول اشاره دارد و ھم به نبی .اين واژه "مرسلين" به معنای فرستاده شدگان است: سلِينَ . إِنﱠ َك لَ ِمنَ ا ْل ُم ْر َ به درستی که تو از فرستاده شدگان ھستى.
سوره يس ) ،(٣٦آيه ٣؛ ھمچنين سوره صافات ) ،(٣٧آيات ١٢٢-٢٣
فصل :٩تفاوت بين رسول و نبی چيست؟
١٢٩
رسولﷲ و خاتم النّبيّين سوره احزاب ) ،(٣٣آيه ٤٠
حال به مطالعۀ آيهای که حاوی واژۀ "خاتم" است با ت ّوجه به آياتی که ھمراه آن است می پردازيم: ﷲِ فِي الﱠ ِذينَ َخلَ ْوا ِمن قَ ْب ُل َو َكانَ أَ ْم ُر ﱠ سنﱠةَ ﱠ ض ﱠ ﷲِ قَ َد ًرا ﱠم ْقدُو ًرا ﷲُ لَهُ ُ ج فِي َما فَ َر َ ﱠما َكانَ َعلَى النﱠبِ ﱢي ِمنْ َح َر ٍ ﷲِ َويَ ْخش َْونَهُ َو َال يَ ْخش َْونَ أَ َحدًا إِ ﱠال ﱠ ت ﱠ سيبًا ﱠما َكانَ ُم َح ﱠم ٌد أَبَا أَ َح ٍد ﱢمن الﱠ ِذينَ يُبَلﱢ ُغونَ ِر َ ﷲَ َو َكفَى بِا ﱠ ِ َح ِ س َاال ِ سو َل ﱠ ﷲِ َو َخاتَ َم النﱠبِيﱢينَ َو َكانَ ﱠ ش ًرا س ْلنَا َك شَا ِھدًا َو ُمبَ ﱢ ﱢر َجالِ ُك ْم َولَ ِكن ﱠر ُ ﷲُ بِ ُك ﱢل ش َْي ٍء َعلِي ًما ...يَا أَيﱡ َھا النﱠبِ ﱡي إِنﱠا أَ ْر َ َونَ ِذي ًرا َودَا ِعيًا إِلَى ﱠ اجا ﱡمنِي ًرا. س َر ً ﷲِ بِإِ ْذنِ ِه َو ِ نبی خطايى مرتکب نمى شود اگر ھر کارى که خدا بر او واجب کرده انجام دھد .چنين است سنّت الھی از زمان نسل ھاى اوليه .فرمان خدا وظيفه اى است مقدس .کسانى که پيام ھاى الھی را ابالغ می کنند و فقط به ھيبت و حرمت او ارج مى نھند ،ھرگز نبايد از کسى بجز خدا بترسند .خدا دقيق ترين حسابرس است. مح ّمد پدر ھيچ يک از مردان شما نبود .او رسول خدا بود و خاتم انبياء .خدا از ھمه چيز کامالً آگاه است...اى نبی ،ما تو را بعنوان شاھد ،مژده دھنده و نيز ھشدار دھنده فرستاده ايم که بر طبق خواست او، سوره احزاب ) ،(٣٣آيات ٣٨-٤٦ مانند نورى ھدايت کننده ]مردمان را[ به سوى خدا دعوت کنى.
آيات فوق بيانگر چيست؟ پيامھای عمدۀ آن عبارت است از: ازدواجھای رسول اکرم را خداوند تجويز کرده .او بايد آنچه را خداوند برای او مقرر داشته به پذيرد. در رابطه با زندگانی شخصی پيامبران ،خداوند با رسوالن قبل از او نيز به ھمين طريق رفتار کرده .ھيچکس حق ندارد دربارۀ زندگی زناشويی آنھا ايراد گيرد. نقش رسول اکرم اين نيست که مانند پدر بايد مراقب فرزندان خود باشد ،يعنی حافظ و ول ّی آنھا گردد. نقش او ابالغ پيام الھی به مردم و گذاشتن ُمھر تأييد و تصويب بر انبيايی است که پيام الھی را پيش از او آوردهاند. بعد از پيام فوق ،خداوند وظائف ديگری به رسول اکرم مح ّول میفرمايد .از او میخواھد که گواه و شاھد باشد بر پيروانش تا ببيند آنھا چگونه رفتار میکنند. مژده دھد به مؤمنينی که طبق تعاليم قرآن زندگی میکنند. ھشدار دھد به مؤمنينی که بر طبق معتقداتشان زندگی نمیکنند و نيز کسانی که منکر اسالم ھستند. آياتی که در اين فصل نقل شد نشان میدھند که واژهھای "رسول" و "نبی" به نقشھای متفاوتی که به حضرت مح ّمد مح ّول شده اشاره دارند .ھيچ ترديدی وجود ندارد که نقش يا مأموريت اصلی و عمده
مح ّمد :خاتَم انبياء
١٣٠
حضرت مح ّمد عبارت از مأموريت نبی نبود ،بلکه مأموريت رسول بود .پس چرا واژۀ "خاتم" به "نبی" اتّصال يافته نه به "رسول"؟ اين نکته بسيار مھم است. متن آيۀ ٤٠از سورۀ احزاب حاکی از آن است که کلمۀ "خاتم" ھيچ ارتباطی به ا ّولين يا آخرين نبی بودن ندارد .وقتی به آيات بعد از آن نگاه میکنيم ،متوجّه میشويم که خداوند جميع نقشھا و مأموريتھايی را که به حضرت مح ّمد عنايت فرموده وصف می نمايد .قرآن به وضوح نشان میدھد که جميع رسوالنی که قبل از حضرت مح ّمد آمدند دقيقا ً ھمان مأموريتھا را داشتند. اگر آيات ٣٨و ٣٩سورۀ احزاب را مطالعه کنيم ،متوجّه میشويم که چند کلمۀ آخر آيۀ ٣٨به آيۀ ٣٩ مرتبط است: ت ﱠ سنﱠةَ ﱠ سنﱠةَ ﱠ ﷲِ. ﷲِ فِي الﱠ ِذينَ َخلَ ْوا ِمن قَ ْب ُل َو ] ُ ُ ﷲِ فِي [...الﱠ ِذينَ يُبَلﱢ ُغونَ ِر َ س َاال ِ چنين است سنّت الھی ]دربارۀ زندگی زناشوئی[ کسانی که از پيش آمدند...و چنين است سنّت الھی در مورد کسانی که پيام ھای الھی را ]بعد از رسول اکرم[ ابالغ می کنند.
ھمانطور که می بينيم آيات پيش به دو سنّت تغييرناپذير اشاره دارند: خداوند در رابطه با زندگی زناشويی رسوالنش سنّتی دارد. خداوند در رابطه با ابالغ پيامش نيز سنّتی دارد. مفاھيم ضمنی دو آيه پيش واضح است .خداوند قواعد يا رھنمودھای معيّنی دربارۀ زندگی زناشويی رسوالنش تعيين کرده است .او ھمچنين قواعد و رھنمودھايی دربارۀ اين که چگونه با نوع بشر ارتباط برقرار کرده و در آينده نيز برقرار خواھد کرد وضع نموده است .اين قواعد و رھنمودھا دربارۀ اين دو نحوۀ عمل تغيير نخواھد کرد. به اين ترتيب بر خالف آنچه اکثر مسلمين پذيرفتهاند ،اگر آيۀ ٤٠در سورۀ احزاب )که واژه خاتمالنّبيّين در آن بکار رفته( با آياتی که ھمراه آن است بررسی نمائيم ما را به نتيجه ای کامالً مخالف آنچه اکثر مسلمين پنداشته اند می رساند .اين آيه مانند بسيار از آيات ديگر به ما می آموزد که سنّت خداوند چه در مورد زندگانی پيمبرانش و چه در مورد ارسال آنھا برای ھدايت بشر ھرگز تغيير نخواھد کرد. بار ديگر کلّيه مأموريتھايی را که خداوند به حضرت مح ّمد عنايت فرموده بررسی مینماييم: .١رسول يا فرستاده ای از سوی خداوند .٢کسی که خاتم يعنی ُمھر تأييد و تصويب خود را بر انبياء و رسوالنی که قبل از او آمدند میگذارد .٣شاھد يا گواھی بر پيروانش که ببيند چگونه رفتار میکنند
فصل :٩تفاوت بين رسول و نبی چيست؟
١٣١
.٤کسی که مژده به مؤمنين حقيقی میدھد .۵کسی که منکرين و مؤمنين متظاھر را ھشدار میدھد .٦کسی که مردم را به سوی خدا میخواند ،ا ّما مانند پدر مسئول واکنش آنھا نيست .٧کسی که نور ھدايت و رحمت است برای نوع بشر سوره احزاب تنھا سوره ای است که اين مأموريّت ھا ھمه در آن ذکر شده اند .محتوای اين فصل ما را به اين نتايج می رساند: عنوان "خاتمالنّبيّين" مطلبی دقيقا ً مخالف آنچه را که اکثر مسلمانان باور دارند ،ثابت میکند. بسياری از آيات قرآن که در باال نقل شد به وضوح نشان میدھند که مأموريت اصلی رسول اکرم "رسالت" بود نه "نبّوت ".اگر خداوند میخواست به ما بياموزد که رسول اکرم آخرين رسول است، چرا فرمود" ،خاتمالنّبيّين" و نفرمود "خاتمالرّسل"؟
١٠ ھدف اصلی از ارسال پيامبران بطوريکه قرآن به وضوح نشان میدھد ،ھدف اصلی پيامبران اين است که: ما را از رفتار ناشايسته و انکار فرستادگان يزدان برحذر دارند. ما را از نتايج ايمان و رفتار نيک با خبر کنند. عباراتی از اين قبيل تقريبا ً در تمام سورهھای قرآن تکرار شده است: شي ًرا َونَ ِذي ًرا َوإِن ﱢمنْ أُ ﱠم ٍة إِ ﱠال َ س ْلنَا َك بِا ْل َح ﱢ خال فِي َھا نَ ِذي ٌر َوإِن يُ َك ﱢذبُوكَ فَقَ ْد َك ﱠذ َب الﱠ ِذينَ إِنْ أَنتَ إِ ﱠال نَ ِذي ٌر إِنﱠا أَ ْر َ ق بَ ِ ِمن قَ ْبلِ ِھ ْم... ما تو را به عنوان ھشدار دھنده و مژده دھنده فرستاديم .ھيچ ا ّمتی نيست که در ميانشان ھشدار دھنده ای سوره فاطر ) ،(٣۵آيات ٢٣-٢۵ نبوده... إِنْ أَنَا إِ ﱠال نَ ِذي ٌر ﱡمبِينٌ . ]حضرت مح ّمد [:من جز ھشداردھندهاى آشكار نيستم.
سوره شعرا ) ،(٢٦آيه ١١۵
إِنْ أَنَا إِ ﱠال نَ ِذي ٌر ﱡمبِينٌ . ]حضرت نوح [:من جز ھشداردھندهاى آشكار نيستم.
سوره شعرا ) ،(٢٦آيه ١١۵
س َعلَى ّ س ِل. سالً ﱡمبَ ﱢ ﷲِ ُح ﱠجةٌ بَ ْع َد ﱡ الر ُ ﱡر ُ ش ِرينَ َو ُمن ِذ ِرينَ لِئَالﱠ يَ ُكونَ لِلنﱠا ِ پيامبران نقش بشارتگر و ھشداردھنده دارند تا پس از آمدن آنھا] ،بھانه و[ حجتى براى مردم در مقابل خدا سوره نساء ) ،(٤آيه ١٦۵ باقی نماند. ش ِرينَ َو ُمن ِذ ِرينَ . سلِينَ إِالﱠ ُمبَ ﱢ س ُل ا ْل ُم ْر َ َو َما نُ ْر ِ ما رسوالن را جز به عنوان مژده دھنده و ھشدار دھنده نمى فرستيم.
سوره انعام ) ،(٦آيه ٤٨
١٣٤
مح ّمد :خاتَم انبياء
چرا به ھشدار دھنده نياز داريم؟ به علّت تمايالت و خواستھای خودخواھانه ای که ھمه ما انسانھا داريم. آيا اين تمايالت و خواستھا بعد از ظھور اسالم ناگھان از ميان رفت؟ آيا ھيچگاه از ميان خواھد رفت؟ ھمانطور که مالحظه کرديم: ق ﱠ فِ ْط َرةَ ﱠ ﷲِ. ﷲِ الﱠتِي فَطَ َر النﱠ َ اس َعلَ ْي َھا َال تَ ْب ِدي َل لِ َخ ْل ِ خداوند انسان را به فطرت و ماھيت خاصی آفريد و آن فطرت اصليۀ آفرينش تغييرناپذير است. سوره روم ) ،(٣٠آيه ٣٠
چرا به بشارتھا و مژدهھا نياز داريم؟ برای الھام گرفتن و غلبه بر خواھشھای نفسانی خود .برای اين که به خاطر داشته باشيم که خداوند تص ّدی امور را به عھده دارد و سرنوشتی شکوھمند برای ھر يک از ما مقرر داشته ،مشروط بر آن که ما به نقشه و ارادۀ او تسليم گرديم. سنِينَ . َاب ...لﱢيُن ِذ َر الﱠ ِذينَ ظَلَ ُموا َوبُ ْ َھ َذا ِكت ٌ ش َرى لِ ْل ُم ْح ِ سوره احقاف ) ،(٤٦آيه ١٢ اين يک کتاب آسمانى است...تا به ظالمان ھشدار و به نيکوکاران مژده دھد. ھمچنين سوره کھف ) ،(١٨آيه ٢؛ سوره فتح ) ،(٤٨آيه ٩
آيا وضع کنونی جھان اشارهای بر آن دارد که نياز انسان به شنيدن مژدهھا و ھشدارھا پايان يافته؟ بايد توجّه داشته باشيم که آيات فوق دربارۀ گذشته سخن نمیگويند .آنھا نمیگويند که خداوند پيامبران يا تذ ّکر دھندگان را برای ھدفی معيّن فرستاد .اين آيات به مقصود ابدی خداوند از فرستادن رسوالن اشاره دارند و دربارۀ سنّت يا روش خداوند جھت ھدايت نوع بشر به سوی سرنوشت ابدی خود سخن میگويند. بهعالوه ،اين آيات به "کامل بودن" ھيچ ديانت مش ّخصی اشاره ندارند .آنھا از نياز مردمان به يادآوری از عواقب اعمالشان سخن می گويند .از آنجا که نياز مزبور ھرگز تغيير نمیکند ،سنّت خداوند برای تأمين آن نياز نيز ھرگز تغيير نخواھد کرد. مسلمانانی که نياز به ظھور پيامبران جديد از سوی خداوند را انکار میکنند در ھمان مسير يھوديان و مسيحيان گام برمیدارند: شي ٍر َوالَ نَ ِذي ٍر فَقَ ْد سولُنَا يُبَيﱢنُ لَ ُك ْم َعلَى فَ ْت َر ٍة ﱢمنَ ﱡ الر ُ ب قَ ْد َجاء ُك ْم َر ُ س ِل أَن تَقُولُو ْا َما َجاءنَا ِمن بَ ِ يَا أَ ْھ َل ا ْل ِكتَا ِ شي ٌر َونَ ِذي ٌر َو ّ ﷲُ َعلَى ُك ﱢل ش َْي ٍء قَ ِدي ٌر. َجاء ُكم بَ ِ اى اھل کتاب ،رسول ما نزد شما آمده است ،تا حقايق را براى شما توضيح دھد ،بعد از مدت ھا که رسوالنى نبودند ،تا مبادا بگوييد" :ما ھيچ پند دھنده يا ھشدار دھنده اى دريافت نکرديم ".اينک پند دھنده و سوره مائده ) ،(۵آيه ١٩ ھشداردھنده اى برايتان آمده است .خداست قادر مطلق.
آيۀ فوق حاوی پيام مھ ّمی است که غالبا ً از نظرھا پنھان میماند: سولُنَا يُبَيﱢنُ لَ ُك ْم... ب قَ ْد َجاء ُك ْم َر ُ يَا أَ ْھ َل ا ْل ِكتَا ِ اى اھل کتاب ،رسول ما نزد شما آمده است ،تا حقايق را براى شما توضيح دھد...
١٣٥
فصل :١٠ھدف اصلی از ارسال پيامبران
خداوند چه مطلبی را برای يھوديان و مسيحيان توضيح داد؟ او معنای کتب مق ّدسۀ آنھا را توضيح داد .آيا يھوديان و مسيحيان معنای واقعی کتاب مق ّدس را میدانستند؟ مسلّما ً خير! به ھمين ترتيب ،آيا محقّقين اسالمی میتوانند ا ّدعا کنند که آنھا از اين قاعده مستثنی ھستند ،آنھا بر خالف يھوديان و مسيحيان ،معنای کتاب آسمانی خود ،يعنی قرآن را میدانند؟ آيا آنھا بايد در را به روی رسول جديد ببندند زيرا در کمال اطمينان معنای واژۀ "خاتم" را میدانند؟ آيا آنھا ،با بستن در ،تلويحا ً نمیگويند که "خداوند بر ھمه چيز توانا نيست"؟ به اين آيه نيز توجّه نماييد: فَ َھ ْل يَنت َِظرُونَ إِالﱠ ِم ْث َل أَيﱠ ِام الﱠ ِذينَ َخلَ ْو ْا ِمن قَ ْبلِ ِھ ْم قُ ْل فَانت َِظ ُرو ْا إِنﱢي َم َع ُكم ﱢمنَ ا ْل ُمنتَ ِظ ِرينَ . آيا جز تکرار روزھای پيشين را انتظار دارند؟ بگو" :در انتظار باشيد ،منھم با شما در انتظارم". سوره يونس ) ،(١٠آيه ١٠٢
آيۀ فوق به ما میآموزد که گذشته آينۀ آينده است .الگوی اصلی زندگی انسان تغيير نخواھد کرد .مردم بار ديگر ھر آنچه را که ھر ھشدار دھندهای به آنھا يادآوری میکند فراموش مینمايند .امروز تحقّق آشکار پيام قرآن را مشاھده میکنيم .دنيای ما بار ديگر نياز مبرم به ھشدار دھندهای مانند حضرت مح ّمد، حضرت موسی و حضرت مسيح دارد .آيا کسی میتواند اين نياز را انکار نمايد؟ پس چرا بايد پس از ظھور حضرت محّمد ،روش خداوند در ارسال پيامبران ناگھان تغيير کند؟ چرا سنّت او در ھشدار دادن و مژده دادن به ما ناگھان بايد متوقّف شود؟ چرا آياتی مانند آنچه که ذيالً نقل میشود بايد در آينده بیاعتبار گردد؟ ش ِرينَ َو ُمن ِذ ِرينَ . سلِينَ إِالﱠ ُمبَ ﱢ س ُل ا ْل ُم ْر َ َما نُ ْر ِ ما رسوالن را جز به عنوان مژده دھنده و ھمچنين ھشدار دھنده نمى فرستيم.
سوره انعام ) ،(٦آيه ٤٨
ش ًرا َونَ ِذي ًرا. س ْلنَا َك إِ ﱠال ُمبَ ﱢ َو َما أَ ْر َ تنھا ھدف تو خبر خوش دادن و بيم دادن است.
سوره فرقان ) ،(٢۵آيه ۵٦
ھمانطور که آيات فوق نشان میدھند ،مأموريت رسول اکرم با مأموريت کلّيه رسوالنی که قبل از ايشان فرستاده شده بودند ،يکسان بود .حتّی يک آيه وجود ندارد که مأموريتی استثنائی و متفاوت به آن حضرت واگذار شده باشد .قرآن بارھا خبر می دھد که رسول ما— عليه السّالم— فرستاده شده تا "بشارت" و "ھشدار" بدھد .آيا در جايی میگويد که او برای اين منظور نيز آمده "تا به ظھور پيامبران خداوند خاتمه بخشد"؟ ھرگز! آيا حتّی يک آيه يافت میشود که بگويد" ،قرآن آخرين کتاب خدا برای نوع بشر است"؟ آيا موضوعی با اھميّت تر از خبر پايان يافتن اين سنّت تغييرناپذير يعنی فرستادن پيامبران برای نجات و ھدايت نوع بشر و يادآوری سرنوشت روحانی آنھا وجود دارد؟ ھدف قرآن چيست؟ به اتمام رساندن ظھورات الھی يا يادآوری و آگاه ساختن ما از مقصد نھائی ما؟
١٣٦
مح ّمد :خاتَم انبياء
َما أَنزَ ْلنَا َعلَ ْي َك ا ْلقُ ْرآنَ ...إِ ﱠال ت َْذ ِك َرةً لﱢ َمن يَ ْخشَى. قرآن را بر تو نازل نكرديم...جز اينكه براى ھر كه از خدا می ترسد پندى باشد.
سوره طه ،آيات ٢-٣
ش ِديدًا ِمن لﱠ ُد ْنهُ َويُبَ ﱢ سا َ ش َر ا ْل ُمؤْ ِمنِينَ الﱠ ِذينَ َاب َولَ ْم يَ ْج َعل لﱠهُ ِع َو َجا…لﱢيُن ِذ َر بَأْ ً ا ْل َح ْم ُد ِ ﱠ ِ ال ﱠ ِذي أَن َز َل َعلَى َع ْب ِد ِه ا ْل ِكت َ ت. يَ ْع َملُونَ ال ﱠ صالِ َحا ِ ستايش خدا را که بر بنده خود اين کتاب آسمانى را نازل کرد و آن را بدون نقص قرار داد...تا از عذاب ت او ھشدار بدھد و مؤمنانى را كه كارھاى شايسته مىكنند نويد بخشد كه براى آنان پاداشى نيكوست. سخ ِ سوره کھف ) ،(١٨آيات ١-٢
س َمعُونَ . ض أَ ْكثَ ُر ُھ ْم فَ ُھ ْم َال يَ ْ ِكت ٌ شي ًرا َونَ ِذي ًرا فَأَ ْع َر َ َاب...بَ ِ کتابی ...حاوی بشارت و انذار .با اين ھمه اکثر آنھا روی برگرداندهاند و گوش نمیدھند. سوره فصلّت ) ،(٤١آيات ٣-٤
ھمانطور که مالحظه میشود ،مقصود خداوند از فرستادن حضرت مح ّمد و نيز نزول قرآن يکی است :ھر دو به عنوان يادآوری کننده فرستاده شدهاند .دو عبارت زير را مقايسه کنيد: .١تنھا مأموريت رسول اکرم آوردن بشارت و انذار است. .٢مأموريت رسول اکرم به پايان رساندن سنّت ارسال رسل است. کدام يک از عبارات فوق پیآمدھای بزرگتر و مھمتری دارد؟ عبارت دوم ،زيرا موضوع "آوردن بشارت" و "ھشدار" جديد نيست .ما از قبل میدانيم که "بشارت" برای مؤمنين واقعی است؛ ھشدار و انذار برای منکرين و مؤمنين رياکار .اين مفھوم در تمامی کتب مق ّدسه ديده میشود .در واقع" ،انجيل" به معنای "خبر خوب يا بشارت" است .جميع پيامبران بزرگ مکرّراً اعالم کردهاند که ما برحسب کيفيت زندگی خود به بھشت يا دوزخ خواھيم رفت و اين معنی با دو معيار تعيين میشود: چگونگی برخورد ما با پيامبران جديد خداوند. چگونگی عمل ما به اعتقادات خود. آنچه که کامالً بیسابقه و حتّی حيرتآور است اين است که مت ّوجه شويم که سنّت قديمی و کامالً تثبيت شدۀ ارتباط بين خدا و مخلوقات متفّکر— ا ّما غالبا ً غافل و فراموشکاراو— ناگھان متوقّف شده است! اين مفھوم آنقدر انقالبی ،آنقدر غيرمنطقی ،آنقدر غيرمنتظره ،و آنقدر مھم است که بايد به زبانی واضح و روشن مکرّراً و به طرق مختلف در سراسر قرآن تکرار شده باشد .به علّت بیسابقه بودنش ،عقل حکم میکند که اين مفھوم بايد به مراتب بيشتر از مفھوم اينکه رسول اکرم ھشدار دھنده و بشارت دھنده است ،تکرار شده باشد. مالحظه کنيد چند مرتبه مفھوم نياز به يادآوری کننده و ھشدار دھنده در سراسر قرآن تکرار شده است. عالوه بر آنچه که در اين فصل ذکر شد ،در اينجا فقط معدودی ديگر از اشارات فراوان قرآن ذکر می شود:
فصل :١٠ھدف اصلی از ارسال پيامبران
١٣٧
سوره ص ) ،(٣٨آيات ٦۵و ٧٠؛ سوره احقاف ) ،(٤٦آيه ٩؛ سوره فتح ) ،(٤٨آيه ٨؛ سوره کھف ) ،(١٨آيه ٢؛ سوره اسرائيل ) ،(١٧آيه ١٠۵؛ سوره کھف ) ،(١٨آيه ۵٦؛ سوره حج ) ،(٢٢آيه ٤٩؛ سوره ملک ) ،(٦٧آيه ٢٦؛ سوره نوح ) ،(٧١آيه ٢؛ سوره شورا ) ،(٤٢آيه ٧؛ سورۀ فاطر ) ،(٣۵آيه ٢٤؛ سوره نازعات ) ،(٧٩آيه ٤۵؛ سوره سبا ) ،(٣٤آيه ٢٨و ٤٦؛ سوره فرقان ) ،(٢۵آيه ١و ۵٦؛ سوره عنکبوت ) ،(٢٩آيه .۵٠
بسياری از موضوعھای ديگر ،مانند داستان پيامبران گذشته ،بارھا در قرآن تکرار شده است .موضوع بھشت و جھنّم صدھا بار تکرار شده – شايد در ھر صفحهای از قرآن اثری از آن ديده می شود .چرا حتّی يک عبارت خطاب به رسول اکرم وجود ندارد که بگويد" ،تو فرستاده شدی که نه تنھا بشارت و ھشدار بدھی ،بلکه به سنّت ديرينۀ فرستادن ھشدار دھندگان جديد از سوی خداوند پايان بخشی"؟ چرا مھمترين و م ّؤثرترين خبری که ممکن است از خالق خود بشنويم در ھيچ جای قرآن ديده نمیشود؟ چرا کتابی که دائرةالمعارف دانش و معرفت روحانی است بايد دربارۀ مھمترين موضوع قابل تص ّور سکوت اختيار کند؟ صي َل ُك ﱠل ش َْي ٍء. تَ ْف ِ ]قرآن[ حاوی شرح و بسط کلّيه موضوعات است.
سوره يوسف ) ،(١٢آيه ١١١
ب ِمن ش َْي ٍء ﱠما فَ ﱠر ْطنَا فِي ال ِكتَا ِ ما ھيچ چيزى را در كتاب فروگذار نكردهايم.
سوره انعام ) ،(٦آيه ٣٨
به اين ترتيب ،نه تنھا آنچه در قرآن آمده ،بلکه آنچه در قران نيامده نيز میتواند پاسخ اين پرسش مھم، يعنی ادامه يافتن يا متوقف شدن ظھور پيامبران را برای ما روشن سازد.
سنّت فرستادن ھشدار دھندگان يا تذ ّکر دھندگان جديد بر خالف آنچه که بسياری از مؤمنين باور دارند ،قرآن به ما می آموزد که سنّت فرستادن ھشدار دھندگان جديد برای ھميشه ادامه خواھد داشت .به اين آيات توجّه نماييد: س ُموا بِا ﱠ ِ َج ْھ َد أَ ْي َمانِ ِھ ْم لَئِن َجاء ُھ ْم نَ ِذي ٌر لﱠيَ ُكونُنﱠ أَ ْھدَى ِمنْ إِ ْحدَى ْاألُ َم ِم فَلَ ﱠما َجاء ُھ ْم نَ ِذي ٌر ﱠما زَا َد ُھ ْم إِ ﱠال َوأَ ْق َ سنﱠتَ ْاألَ ﱠولِينَ فَلَن سيﱢ ِئ َو َال يَ ِحي ُ نُفُو ًرا ا ْ ق ا ْل َم ْك ُر ال ﱠ ض َو َم ْك َر ال ﱠ سيﱢ ُئ إِ ﱠال بِأَ ْھلِ ِه فَ َھ ْل يَنظُ ُرونَ إِ ﱠال ُ ستِ ْكبَا ًرا فِي ْاألَ ْر ِ ت ﱠ ت ﱠ ﷲِ ت َْح ِو ً ﷲِ تَ ْب ِد ً يال. يال َولَن ت َِج َد لِ ُ ت َِج َد لِ ُ سنﱠ ِ سنﱠ ِ آنھا به محکم ترين سوگندھا خدا را ياد کردند که اگر ]بار ديگر[ ھشدار دھنده ای بيايد از ھدايت يافته ترين ا ّمتھا خواھند بود ،ا ّما وقتی ھشدار دھنده ای برايشان آمد جز بر فرارشان چيزی نيفزود .اين از روی سرکشی آنھا در زمين و نيرنگ ھای سوء بود که جز دامان نيرنگ بازان را نگيرد .آيا جز سنّتی که بر گذشتگان رفته است منتظر چيز ديگری ھستند؟ در سنّت خدا ھيچ تبديلی نخواھی يافت و ]بار ديگر[ در سنّت خدا ھيچ تغييری نخواھی يافت. سوره فاطر ) ،(٣۵آيات ٤٢-٤٣
١٣٨
مح ّمد :خاتَم انبياء
آيات فوق به ما چه میآموزند؟ به ما میآموزند که: مردم در سراسر قرون و اعصار با اين توھّم زيستهاند که با کسانی که قبل از آنھا بودهاند متفاوت میباشند .آنھا گمان میکردند که اگر در زمان ظھور پيامبران گذشته میزيستند ،ابداً آنھا را انکار نمیکردند .ا ّما اين فقط توھّم و تصوری نادرست است .زيرا وقتی اين مردم با بيمدھنده يا رسول جديدی روبرو شدهاند ،درست مانند پيشينيان عمل کردهاند. آنھا اين کار را به علّت غرورشان انجام میدادند. آنھا عليه اين بيمدھنده توطئه میکردند ،ا ّما با عواقب توطئۀ خود روبرو میشدند. آيا کسانی که در آينده— يعنی بعد از ظھور اسالم— زندگی میکنند میتوانند انتظار پاسخی يا علکس العمل متفاوتی به بيمدھندگان آيندۀ خداوند داشته باشند؟ آيا میتوانند انتظار رفتاری بغير از ر ّد و انکار داشته باشند؟ آيا "سنّت" مردم در رفتار با تذ ّکردھندگان و ھشداردھندگان تغيير خواھد کرد؟ ھمانطور که سنّت مردمان عوض نمی شود ،سنّت خداوند نيز در فرستادن بيم دھندگان و نجات دھندگان تغيير نخواھد کرد .آنھا ،ھمانطور که در گذشته آمدهاند ،در آينده نيز خواھند آمد. سنّت ارسال بيمدھنده به سوی ھمۀ ا ّمتھا وعدهای است که در قرآن بارھا تکرار شده: شي ًرا َونَ ِذي ًرا َوإِن ﱢمنْ أُ ﱠم ٍة إِ ﱠال َ خال فِي َھا نَ ِذي ٌر. س ْلنَا َك بِا ْل َح ﱢ إِنْ أَنتَ إِ ﱠال نَ ِذي ٌر إِنﱠا أَ ْر َ ق بَ ِ تو ھشدار دھنده اى بيش نيستى .ما تو را با حقيقت فرستاده ايم ،مژده دھنده و ھشدار دھنده .ا ّمتی نيست که سوره فاطر ) ،(٣۵آيات ٢٣-٢٤ برايش ھشداردھنده ای نيامده باشد.
چرا رسول اکرم فرستاده شد؟ برای آن که ارسال پيامبران را پايان دھند يا به قومی ھشدار دھند که قبالً ھشداردھندهای برای آنھا فرستاده نشده بود. سلِينَ ...لِتُن ِذ َر قَ ْو ًما ﱠما أُن ِذ َر آبَا ُؤ ُھ ْم فَ ُھ ْم َغافِلُونَ . إِنﱠ َك لَ ِمنَ ا ْل ُم ْر َ تو قطعا از فرستادگان ھستى...تا قومى را بيم دھى كه پدرانشان انذار نشدند ،از اين رو آنان غافلند! سوره يس ) ،(٣٦آيات ٣و ٦
ﱠر ْح َمةً ﱢمن ﱠربﱢ َك لِتُن ِذ َر قَ ْو ًما ﱠما أَتَاھُم ﱢمن نﱠ ِذي ٍر ﱢمن قَ ْبلِ َك لَ َعلﱠ ُھ ْم يَتَ َذ ﱠكرُونَ . ]فرستادن تو[ رحمتى است از پروردگار تو تا قومى را كه ھيچ ھشداردھندهاى پيش از تو برايشان نيامده است بيم دھى .باشد كه آنان پند پذيرند. سوره قصص ) ،(٢٨آيه ٤٦
اگر خداوند ھيچ قومی را بدون بيم دھنده رھا نمیسازد ،چرا بايد ناگھان روش خود را تغيير دھد و از ارسال حتّی يک بيم دھنده در اعصار و قرون آينده خودداری نمايد؟ به اين ترتيب ،ھمانطور که قرآن تعليم میدھد ،مأموريت اصلی حضرت مح ّمد اعالم و ابالغ کالم خدا به قومی بود که ھيچ بيم دھنده يا يادآوری
فصل :١٠ھدف اصلی از ارسال پيامبران
١٣٩
کننده ای نداشتند .اين خود با پايان يافتن ناگھانی اين سنّت در تضا ّد است .چرا نياز به بيمدھندگان ناگھان بايد متوقّف شود؟ آيهای که ذيالً نقل میشود نشان میدھد که فرستادن بيمدھنده صرفا ً رويدادی نيست که در گذشته رخ داده باشد .بلکه سنّتی است که در آينده نيز ادامه خواھد داشت: ق َوات َﱠخ ُذوا آيَاتِي سلِينَ إِ ﱠال ُمبَ ﱢ ضوا بِ ِه ا ْل َح ﱠ اط ِل لِيُد ِْح ُ س ُل ا ْل ُم ْر َ ش ِرينَ َو ُمن ِذ ِرينَ َويُ َجا ِد ُل الﱠ ِذينَ َكفَ ُروا بِا ْلبَ ِ َو َما نُ ْر ِ َو َما أُن ِذ ُروا ُھ ُز ًوا. ما رسوالن را فقط بعنوان مژده دھنده و ھشدار دھنده مى فرستيم .منکرين بيھوده مجادله مى کنند تا حقيقت سوره کھف ) ،(١٨آيه ۵٦ را مغلوب کنند .آنھا آيات و ھشدارھاى من را بيھوده مى گيرند.
آيا کسانی که "با بحثھای باطل خود مجادله میکنند" ممکن نيست ھمان کسانی باشند که اين حقيقت را ھم انکار میکنند که در ارتباط بين خدا و بشر ابداً نقطۀ پايانی وجود ندارد و بشر ھميشه به وجود ھشدار دھندگان نيازمند است؟
خبر بزرگ يا "نبأ عظيم" سوره ص ) ،(٣٨آيه ٦٧
خبر ظھور پيامبری جديد از سوی خداوند بزرگترين و باشکوهترين خبر است .چرا بايد کسی از چنين خبری روی برگرداند؟ ظھور انذار دھنده از سوی خدا موجب مسرّت و شادمانی است ،چرا بايد کسی به انکار پردازد؟ خبر ظھور نجات دھنده باعث اميدواری است ،چرا بايد کسی چنين خبری را ر ّد کند؟ چرا بايد از اميد رویگردان باشد؟ سيَأْتِي ِھ ْم أَنبَاء َما َكانُوا ِب ِه ضينَ فَقَ ْد َك ﱠذبُوا فَ َ َو َما يَأْتِي ِھم ﱢمن ِذ ْك ٍر ﱢمنَ ال ﱠر ْح َم ِن ُم ْح َد ٍ ث إِ ﱠال َكانُوا َع ْنهُ ُم ْع ِر ِ ستَ ْھ ِزئُون. يَ ْ ھيچ تذ ّکردھندۀ جديدی از سوی ]خداوند[ رحمن برای آنھا نمیآيد ]يا نخواھد آمد[ چز اينکه ھمواره از او روی برتابند .به راستی آنھا ]نبوّات قرآنی را[ انکار کردهاند و به زودى خبر آنچه را که مسخره مى كردند سوره شعرا ) ،(٢٦آيات ۵-٦؛ ھمچنين سوره انبياء ) ،(٢١آيات ١-۵ بديشان خواھد رسيد.
آيات فوق اين نکات زير را به ما می آموزند: سنّت يا روش مردم انکار ھشدار دھندگان يا پيامبران جديد است— کسانی که خداوند را به ياد مردم میآورند و عواقب گزينهھايشان را به آنھا متذ ّکر میشوند. مردم ھمانطور که در گذشته راه انکار در پيش گرفتند ،در آينده نيز ھمين روش را تکرار خواھند کرد .آنھا اين نظريه را که يادآوری کنندۀ جديدی بعد از رسول اکرم خواھد آمد به استھزاء خواھند گرفت.
١٤٠
مح ّمد :خاتَم انبياء
پيام ظھور يادآوری کنندۀ جديد ،بر خالف ميل مردم ،به آنھا ابالغ خواھد شد. کدام خبر را آنھا به استھزاء خواھند گرفت ؟ قُ ْل إِنﱠ َما أَنَا ُمن ِذر...قُ ْل ُھ َو نَبَأ ٌ ع َِظي ٌم أَنتُ ْم َع ْنهُ ُم ْع ِرضُونَ ...أَنﱠ َما أَنَا نَ ِذي ٌر ﱡمبِينٌ . بگو من ]مح ّمد[ فقط اخطار می دھم ...بگو او ]يا ظھورش[ خبر بزرگ است] ،ا ّما[ شما از او روی بر می گردانيد...من ھشداردھندهای آشکار ھستم. سوره ص ) ،(٣٨آيات ٦۵-٧٠
کسی که مردم انکارش خواھند کرد کيست؟ کسی است که خود "خبر بزرگ" است و با "خبر بزرگ" میآيد .ا ّما متأسفانه اکثر مسلمانان را رھبرانشان متقاعد کردهاند که "خبر بزرگ" با ظھور حضرت مح ّمد خاتمه يافته و نوع بشر ھرگز ھيچ خبری از خداوند مھربان — خدايی که از دل و جان به ما نزديک تر است — نخواھد شنيد. سيَ ْعلَ ُمونَ . سيَ ْعلَ ُمونَ ثُ ﱠم َك ﱠال َ يم الﱠ ِذي ُھ ْم فِي ِه ُم ْختَلِفُونَ َك ﱠال َ َع ﱠم يَتَ َ َن النﱠبَإِ ا ْل َع ِظ ِ ساءلُونَ ع ِ آنھا درباره چه چيزی از يکديگر سؤال میکنند؟ از خبر بزرگ ،که دربارهاش ديدگاهھای مختلف دارند. خير ،زود است که بدانند ]که خبر بزرگ چيست يا کيست[ .باز ھم خير] .در ميقات معيّن[ خواھند دانست ]خبر بزرگ درباره چيست[. سوره نبأ ) ،(٧٨آيات ١-۵
"اختالف نظر" به چه موضوعی اشاره دارد؟ اشاره دارد که بعضی از مسلمانان از "خبر بزرگ" )خبر ظھور پيامبری جديد( استقبال میکنند و بعضی ديگر به انکار روی میآورند. يک بار ديگر ھشدار زير را از قرآن دربارۀ "خبر" به خاطر آوريم: صبِ ُحوا َعلَى َما فَ َع ْلتُ ْم نَا ِد ِمينَ . اس ٌ ُصيبُوا قَ ْو ًما بِ َج َھالَ ٍة فَتُ ْ ق بِنَبَأٍ فَتَبَيﱠنُوا أَن ت ِ يَا أَ ﱡي َھا الﱠ ِذينَ آ َمنُوا إِن َجاء ُك ْم فَ ِ اى کسانى که ايمان داريد ،حتی اگر شخص شرورى خبرى براى شما آورد ،شما اول بايد تحقيق کنيد ،تا مبادا از روى نادانى ،با بعضى از مردم با بى عدالتى رفتار کنيد ،سپس از آنچه انجام داده ايد متأسف و سوره حجرات ) ،(٤٩آيه ٦ پشيمان شويد.
ذکر )قرآن(٧٢:١٧ ،
بسياری از سورهھای قرآن ظھور نجاتدھندهای بعد از حضرت مح ّمد را پيشبينی میکنند .به سورۀ ّ جن توجّه نماييد .در اين سوره به بعضی از مسلمانان به عنوان ّ جن اشاره شده است: ش ِد فَآ َمنﱠا بِ ِه... الر ْ وح َي إِلَ ﱠي أَنﱠهُ ا ْ س ِم ْعنَا قُ ْرآنًا ع ََجبًا يَ ْھ ِدي إِلَى ﱡ ستَ َم َع نَفَ ٌر ﱢمنَ ا ْل ِجنﱢ فَقَالُوا إِنﱠا َ قُ ْل أُ ِ بگو :به من وحى شده است كه جمعى از ّ جن به سخنانم گوش فرادادهاند ،سپس گفتهاند" :ما قرآن عجيبى سوره ّ جن ) ،(٧٢آيات ١-٢ شنيدهايم كه به راه راست ھدايت مىكند ،پس ما به آن ايمان آوردهايم...
١٤١
فصل :١٠ھدف اصلی از ارسال پيامبران
سپس اين سوره مسلمانان را به دو گروه تقسيم میکندّ " : جنھا" و "انسانھا" .تفاوت اصلی آنھا در چيست؟ بسياری از مسلمانان باور دارند که جنھا ارواح مرموزی ھستند که در گيتی پَرسه میزنند .ا ّما مطالعۀ دقيق قرآن نشان میدھد که آنھا افراد بشری ھستند که ايمان يا انگيزهھای واقعی خود را پنھان و سرّی نگه میدارند .آنھا در دو جھان متفاوت زندگی میکنند :جھانی که برای مردم قابل مشاھده است و جھانی که فقط برای خودشان قابل ديدن است .بسياری از جنھا عبارت از مؤمنان رياکاری ھستند که از ديانت به صورت نقابی جھت پوشاندن نيات پليد خود استفاده میکنند .جنھا غالبا ً به منصب رھبری و رياست نائل میگردند و تعصّب و نفرت نسبت به دشمنان تص ّوری خويش را در پيروان خود القاء میکنند .آنھا نياز به دشمن دارند تا بتوانند قدرت خود را حفظ نمايند .ما چنين رھبرانی را در تمام اديان مالحظه می کنيم .رھبران شيعه را فیالمثل مالحظه نماييد که به تودهھای پيروان خود آموزش میدھند که سنّیھا دشمنان آنھا ھستند و رھبران سنّی که به پيروان خود تعليم میدھند که شيعيان را دشمن خود به حساب آورند .چه کسی سبب مرگ بيش از ۵٠,٠٠٠نفر مسلمان غير نظامی در عراق شد؟ به چه دليل مسلمانان به يکديگر حمله کردند؟ چه تعداد زيادتری مجروح شدند يا بيوه ،يا بیمادر و پدر و يا بیخانمان گشتند؟ آيا ھيچ مسلمانی میتواند اين درجه از دشمنی و خشونت عليه ساير مؤمنان را توجيه کند؟ آيا کسانی که سبب مرگ و نابودی اينھمه مردمان شدند انسانند؟ آيا شايستۀ چنين عنوانی ھستند؟ خير ،آنھا جنھايی در لباس مب ّدل انسانی ھستند. با ت ّوجه به مق ّدمۀ فوق ،حال به مطالعۀ پيشگوئیھای قرآن دربارۀ اين دو گروه مؤمنين میپردازيم: ال ﱢمنَ ا ْل ِجنﱢ فَزَادُو ُھ ْم َر َھقًاَ ...وأَنﱠ ُھ ْم ظَنﱡوا َك َما ظَنَنتُ ْم أَن لﱠن يَ ْب َع َث ﱠ ﷲُ س يَ ُعو ُذونَ بِ ِر َج ٍ اإلن ِ َوأَنﱠهُ َكانَ ِر َجا ٌل ﱢمنَ ْ ِ سا َو َال أَ َحدًاَ ...وأَنﱠا ِمنﱠا ال ﱠ س ِم ْعنَا ا ْل ُھدَى آ َمنﱠا بِ ِه فَ َمن يُؤْ ِمن بِ َربﱢ ِه فَ َال يَ َخافُ بَ ْخ ً صالِ ُحونَ َو ِمنﱠا دُونَ َذلِ َكَ ...وأَنﱠا لَ ﱠما َ سطُونَ فَ َكانُوا لِ َج َھنﱠ َم َحطَبًا سلَ َم فَأ ُ ْولَئِكَ ت ََح ﱠر ْوا َر َ اسطُونَ فَ َمنْ أَ ْ َر َھقًا َوأَنﱠا ِمنﱠا ا ْل ُم ْ شدًا َوأَ ﱠما ا ْلقَا ِ سلِ ُمونَ َو ِمنﱠا ا ْلقَ ِ ص َعدًا. ض عَن ِذ ْك ِر َربﱢ ِه يَ ْ سقَ ْينَاھُم ﱠماء َغ َدقًا لِنَ ْفتِنَ ُھ ْم فِي ِه َو َمن يُ ْع ِر ْ ستَقَا ُموا َعلَى الطﱠ ِريقَ ِة َألَ ْ َوأَلﱠ ِو ا ْ سلُ ْكهُ َع َذابًا َ گروھی از "انسان ھا" پناه می برند به گروھی از "جنھا" ]متّکی میشوند به آنھا به عنوان رھبر خود[ .آنھا ]گروه جنھا[ به طغيان آنھا ]انسان ھا[ افزودند .و آنھا ]جنھا[ گمان بردند ھمانطوری که شما ]انسان ھا، مسلمانان مخلص[ گمان برديد ]به خاطر پيروی از جنھا[ ،که خداوند ھرگز ]ديگربار[ کسی را مبعوث نخواھد کرد ]يادآوری کنندهای يا ذکری را نخواھد فرستاد[...و بعضی از ما ]مسلمانان[ صالح اند و بعضی از ما درست عکس آنند ]منحرفند[...و وقتی که ما ]مسلمانان صالح[ خبر ظھور ھدايت کننده ای را شنيديم، به او ايمان آورديم .ھر کسی که ]با اقبال به يادآوری کنندۀ جديد[ به پروردگارش ايمان آورد بيمی از نقصان و مضيقه ]سختی و تنگی[ نخواھد داشت .بعضی از ما ]مسلمانان[ خود را تسليم می کنيم ،و بعضی از ما دچار انحراف می شويم .کسانی که ]واقعا ً[ تسليم شوند راه راست را ]موعود را[ پذيرفتهاند .و ا ّما کسانی که ]با انکار موعود[ از طريق مستقيم انحراف جويند ،ھيزم جھنّم خواھند بود .اگر آنھا راه راست را انتخاب کرده بودند ،به يقين به آنھا آب زندگی روحانی را فراوان عنايت میکرديم تا آنھا را بيازماييم ]ظھور موعود آزمايشی است برای ھمۀ مردمان[ .و کسی که از ذکر پروردگارش ]موعودی که پروردگارش میفرستد[ روی برگرداند ،به عذاب سخت دچار خواھد شد. سوره ّ جن ) ،(٧٢آيات ٦-١٧
١٤٢
مح ّمد :خاتَم انبياء
حال به بررسی محتوای پيشگوئیھای فوق میپردازيم: مسلمانان به دو گروه تقسيم میشوند :مؤمنان واقعی و مؤمنان متظاھر .ھمۀ اديان چنين پيروان متفاوتی دارند. مسلمانان به دو گروه رھبران و پيروان نيز تقسيم میشوند. ھر دو گروه در اين عقيده مشترکند که خداوند ھرگز ھيچ ذکری )يادآوری کنندهای( را برای نوع بشر نخواھد فرستاد. به طور کلّی ،بر حسب خصلت و ويژگی ،دو نوع مسلمان وجود دارد :صالح و ناصالح )يا متظاھر(. وقتی صالحان — يعنی مسلمانان واقعی — ندای يادآوری کنندۀ جديد را میشنوند ،او را میشناسند و اقبال میکنند .اين مؤمنين راه راست را انتخاب میکنند. ا ّما مسلمانانی که منحرف می شوند "ھيزم جھنّم" می شوند. اگر آنھا با اقبال به يادآوری کنندۀ جديد ،طريق صحيح را برگزينند ،به جای آن که ھيزم جھنّم شوند، آب حيات را — که بزرگترين موھبتی است که خداوند به نوع بشر ارزانی داشته — دريافت می دارند. ظھور يادآوری کنندۀ جديد آزمايشی برای ھمۀ مسلمانان است .آزمايشی که ھميشه مردم را از يکديگر جدا میسازد :بعضی از مؤمنين موفّق میشوند و بعضی مردود. مؤمنين بايد به خاطر داشته باشند که قبول يا رد يادآوری کنندۀ جديد موضوعی ج ّدی است .ھر کس که او را ر ّد کند بايد منتظر عذاب شديد جھنّم باشد.
عواقب انکار پيامبران جديد از آنجا که مردم ھميشه بيمدھنده يا يادآوری کنندهای را که به سويشان فرستاده میشود انکار کردهاند ،بايد مراقب باشيم که اجازه ندھيم اين سنّت انکار تداوم يابد: س َمعُونَ . ض أَ ْكثَ ُر ُھ ْم فَ ُھ ْم َال يَ ْ ِكت ٌ شي ًرا َونَ ِذي ًرا فَأَع َْر َ َاب...بَ ِ کتابی که...حاوی بشارت و ھشدار است .ا ّما بسياری از آنھا روی برگرداندند و گوش نمیدھند. سوره فصلت ) ،(٤١آيات ٣-٤
اگر مسلمانان به اين اصل معتقد باشند که "ظھور دانش و معرفت از سوی خداوند با ظھور حضرت مح ّمد متوقّف گرديد" چه نتيجه ای خواھد داشت؟ پیآمد چنين اعتقادی فوق درک بشر است .اين اعتقاد نادرست
فصل :١٠ھدف اصلی از ارسال پيامبران
١٤٣
مسلمانان را بدون آنکه احساس ناراحتی وجدان نمايند بسوی انکار و حتّی آزار و اذيّت ھزاران پيامبر که در طی سه تا چھار ميليون سال آينده ظاھر خواھند کرد ،سوق خواھد داد. َو َمنْ أَ ْظلَ ُم ِم ﱠم ِن ا ْفتَ َرى َعلَى ﱠ س فِي َج َھنﱠ َم َم ْث ًوى لﱢ ْل َكافِ ِرينَ . ﷲِ َك ِذبًا أَ ْو َك ﱠذ َب بِا ْل َح ﱢ ق لَ ﱠما َجاءهُ أَلَ ْي َ و كيستستم كارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بندد ،يا چون ح ّ ق به سوى او آيد آن را تكذيب كند؟ آيا جاى سوره عنکبوت ) (٢٩آيه ٦٨؛ ھمچنين سوره روم ) ،(٣٠آيه ١٠ كافران در جھنم نيست؟
عواقب اين ا ّدعای کاذب و اين تخيّل دروغين تا اين ح ّد میتواند وحشتناک باشد! در عين حال در ھيچيک از آيات قرآن نمیتوان کوچکترين اشارهای به چنين مطلبی پيدا نمود. سأَلَ ُھ ْم َخ َزنَتُ َھا أَلَ ْم يَأْتِ ُك ْم نَ ِذيرقَالُوا بَلَى قَ ْد َجاءنَا نَ ِذي ٌر فَ َك ﱠذ ْبنَا َوقُ ْلنَا َما تَ َكا ُد تَ َميﱠ ُز ِمنَ ا ْل َغ ْي ِظ ُكلﱠ َما أُ ْلقِ َي فِي َھا فَ ْو ٌج َ نَ ﱠز َل ﱠ س ِعي ِر. س َم ُع أَ ْو نَ ْعقِ ُل َما ُكنﱠا ِفي أَ ْ ض َال ٍل َكبِي ٍر َوقَالُوا لَ ْو ُكنﱠا نَ ْ ب ال ﱠ ﷲُ ِمن ش َْي ٍء إِنْ أَنتُ ْم إِ ﱠال فِي َ ص َحا ِ نزديك است )دوزخ( از شدت غضب پاره پاره شود؛ ھر زمان كه گروھى در آن افكنده مىشوند ،نگھبانان دوزخ از آنھا مىپرسند" :مگر بيمدھنده الھى به نزد شما نيامد؟" مىگويند" :آرى ،بيمدھنده به نزد ما آمد، ولى ما او را تكذيب كرديم و گفتيم :خداوند ھرگز چيزى نازل نكرده ،و شما در گمراھى بزرگى ھستيد!" و مىگويند" :اگر ما گوش شنوا داشتيم يا تعقل مىكرديم ]از عقل خود استفاده می کرديم[ ،در ميان دوزخيان سوره ملک ) (٦٧آيات ٨-١٠ نبوديم!"
از آيات فوق چه میآموزيم؟ دو درس مھ ّم میآموزيم: اگر کسی ا ّدعا کند که بيمدھندهای از سوی خداوند است ،ما بايد ا ّدعای او را مورد بررسی قرار دھيم .ما بايد به آنچه که میگويد گوش دھيم و به دقّت شواھدی را که بيان میکند مورد بررسی قرار دھيم. سپس بايد از قوای عقالنی خود — يعنی تنھا معيار قضاوت صحيح — استفاده کنيم تا ببينيم آيا بيم دھنده حق است يا نه. ھمانطور که در آيۀ فوق مالحظه میشود ،قرآن بطور مکرّر به ما تعليم میدھد که تنھا راھنمای ما به سوی حقيقت عبارت از موھبت عقل است که خداوند به ما عنايت فرموده .ما ھرگز نبايد اجازه دھيم که پيروی از سنّت يا از کسانی که مصدر قدرت در جامعه ھستند و يا نفوذ و قدرت اکثريّت تأثيری در انتخاب سرنوشت روحانی ما داشته باشند. از تحقيق دربارۀ خبر ظھور ھشداردھنده چه ضرری ممکن است متوجّه ما شود؟ ھيچ! از تحقيق نکردن چه ضرری ممکن است حاصل شود؟ انکار بيمدھندۀ الھی بدون آن که متوجّه قضاوت نادرست خود شويم و احتمال آن که تا ابد در دوزخ منزل گيريم.
١١ تمايز کالم الھی ُون ّ ﷲِ...الَ َر ْي َب فِي ِه ِمن ﱠر ﱢب ا ْل َعالَ ِمينَ َو َما َكانَ ھَـ َذا ا ْلقُ ْرآنُ أَن يُ ْفتَ َرى ِمن د ِ محال است اين قرآن از خدا نباشد .شکی نيست که از جانب پروردگار جھان آمده.
سوره يونس ) ،(١٠آيه ٣٧
فرض کنيد خداوند پيامبر جديدی بفرستد .چگونه میتوان او را شناخت؟ آيا راه مطمئنی وجود دارد که حقّانيت او را به بوته آزمايش بگذاريم و سپس به معرفتش نائل آئيم؟ پاسخ اين پرسش را در سراسر قرآن میتوان يافت .بنابراين بھتر است معيارھا و نشانهھای امتيازات گفتار خداوند را در ظھورحضرت محّمد مش ّخص نمائيم و آنھا را ميزان شناسائی ھر پيامبری که بعد از آن حضرت بيايد قرار دھيم .خداوند بطور مکرّر اعالم میفرمايد که قرآن خود بزرگترين و متقاعدکنندهترين گواه است بر اينکه از جانب خدا میباشد: ض ظَ ِھي ًرا. قُل لﱠئِ ِن ْ آن الَ يَأْتُونَ بِ ِم ْثلِ ِه َولَ ْو َكانَ بَ ْع ُ اإل ُ اجتَ َم َع ِ ض ُھ ْم لِبَ ْع ٍ نس َوا ْل ِجنﱡ َعلَى أَن يَأْتُو ْا بِ ِم ْث ِل ھَـ َذا ا ْلقُ ْر ِ ت ِ بگو" ،اگر ھمه انسان ھا و ھمه جن ھا با يکديگر متحد مى شدند تا قرآنى مانند اين ارائه دھند ،ھرگز نمى توانستند چيزى مانند اين بياورند ،حتى اگر به يکديگر کمک مى کردند ".سوره بنی اسرائيل ) ،(١٧آيه ٨٨ ون ّ ﷲِ إِنْ ُك ْنتُ ْم ور ٍة ﱢمن ﱢم ْثلِ ِه َوا ْدعُو ْا ُ ب ﱢم ﱠما نَ ﱠز ْلنَا َعلَى َع ْب ِدنَا فَأْتُو ْا بِ ُ س َ َوإِن ُكنتُ ْم فِي َر ْي ٍ ش َھدَاء ُكم ﱢمن ُد ِ صا ِدقِينَ . َ و اگر در باره آنچه بر بنده خود ) پيامبر( نازل كردهايم شك و ترديد داريد )،دست كم( يك سوره ھمانند آن بياوريد؛ و گواھان خود را—غير خدا— براى اين كار ،فرا خوانيد اگر راست مىگوييد! سوره بقره ) ،(٢آيه ٢٣ ُون ّ صا ِدقِينَ . سو َر ٍة ﱢم ْثلِ ِه َوا ْدعُو ْا َم ِن ا ْ قُ ْل فَأْتُو ْا بِ ُ ﷲِ إِن ُكنتُ ْم َ ستَطَ ْعتُم ﱢمن د ِ بگو" :اگر راست مىگوييد سورهاى مانند آن بياوريد و ھر كه را جز خدا مىتوانيد فرا خوانيد". سوره يونس ) ،(١٠آيه ٣٨
)ھمچنين رجوع کنيد به سوره عنکبوت ) ،(٢٩آيه ۵١؛ سوره طور ) ،(۵٢آيه ٣٤؛ سوره قصص ) ،(٢٨آيه ٤٩؛ سوره احقاف ) ،(٤٦آيه ٧؛ سوره جاثيه ،آيات ٦-٨؛ سوره آل عمران ) ،(٣آيه ١٨٤؛ سوره بنی
١٤٦
مح ّمد :خاتَم انبياء
اسرائيل ) ،(١٧آيه ٨٨؛ سوره نور ) ،(٢٤آيه ٤٩؛ سوره صافات ) ،(٣٧آيه ١۵٧؛ سوره مؤمن ) ،(٤٠آيه (.٧٨
مؤمنين حقيقی ،ھمانطور که فرزندان خود را میشناسند ،قادر به شناسائی کالم الھی میباشند: َاب يَ ْع ِرفُونَهُ َك َما يَ ْع ِرفُونَ أَ ْبنَاء ُھ ُم. الﱠ ِذينَ آتَ ْينَا ُھ ُم ا ْل ِكت َ کسانى که به آنھا کتاب آسمانى داده ايم ،آن را مى شناسند ھمانطور که فرزندان خود را مى شناسند. سوره انعام ) ،(٦آيه ٢٠
عبارت " َكلِ َمةُ ّ ﷲِ ِھ َي ْالع ُْليَا" )سوره توبه ،آيه (٤٠به معنای "کالم الھی بلندمرتبه است" ھميشه به عنوان گواه نھائی بر اصالت کالم ح ّ ق منظور گرديده است: ت َو ﱡ ب ا ْل ُمنِي ِر. فَإِن َك ﱠذبُوكَ فَقَ ْد ُك ﱢذ َب ُر ُ الزبُ ِر َوا ْل ِكتَا ِ س ٌل ﱢمن قَ ْبلِ َك َجآؤُوا بِا ْلبَيﱢنَا ِ پس اگر تو را تكذيب كردند بدان كه پيامبرانى ]ھم[ كه پيش از تو داليل روشن و نوشتهھا و كتاب روشن سوره آل عمران ) ،(٣آيه ١٨٤ آورده بودند تكذيب شدند.
قرآن چگونه میتواند منشأ خود را ثابت کند؟ ما در قضاوت نسبت به اسالم ،با دو گزينه روبرو ھستيم و فقط بايد يکی از آنھا را انتخاب کنيم .يا بايد باور داشته باشيم که اسالم بزرگترين فريب ساختۀ دست بشر است که خداوند اجازه داده رواج يابد و سرنوشت صدھا ميليون انسان را در طی قرنھا رقم زند ،يا اين که بزرگترين ظھور معرفت الھی است .چگونه میتوان گفت کدام يک از اين دو گزينه صحيح است؟ يک راه آن است که تعيين کنيم که آيا قرآن بھر صورت میتواند ثمرۀ فرھنگ عرب و يا اصوالً ھر فرھنگ ديگری باشد .اين موضوع خود چنان وسيع و مھ ّم است که پرداختن به آن مستلزم کتابی کامل خواھد بود. از اينرو در اينجا فقط به اختصار به آن میپردازيم. اگر قرآن از سوی خداوند است ،بايد نشانهھای قطعی بر تمايزش را با خود داشته باشد .بايد در نوع خود بینظير باشد .از زمان حضرت مح ّمد تا کنون ،ميليونھا کتاب نوشته شده است .چه ويژگیھايی میتواند قرآن را باالتراز اين کتابھا قرار دھد و آن را بینظير سازد؟ ١٨ويژگی يا نشانۀ تمايز را که در زير نقل میشود در نظر بگيريد .ھر يک از اين ويژگیھا به تنھائی قرآن را از ساير کتب متمايز میسازد .اين ويژگیھا تصوير بینطيری از قرآن ترسيم میکنند که قابل مقايسه با ھيچ کتاب ديگر نيست: به شھادت قرآن ،حضرت مح ّمد "ا ّمی" بود ،يعنی تحصيل نکرده بود )سوره اعراف ،آيه ،(١۵٧با اين حال حضرتش کتابی را پديد آورد که بيش از ھزار سال دوام آورده است .چگونه ممکن است شخصی تحصيل نکرده که در ابتدايیترين و بدویترين فرھنگ پرورش يافته بود ،بتواند حتّی اثری عا ّدی بوجود بياورد ،چه رسد به کتابی مانند قرآن؟ چگونه مؤلّفی عا ّدی میتواند کتابی تأليف کند که در طول قرنھا زندگی ميلياردھا نفر را دگرگون سازد و راھنمای آنھا باشد؟ آيا ،بغير از ساير پيامبران بزرگ ،مانند حضرت مسيح و حضرت موسی،
فصل :١١تمايز کالم الھی
١٤٧
میتوانيم حتّی يک مثال و نمونۀ ديگر را در طول تاريخ حيات بشر نشان دھيم— يعنی فردی را بيابيم که در مدتی چنين طوالنی ،در زندگی تعداد زيادی از افراد بشر بطر ّ ق گوناگون ،تح ّولی تا اين ح ّد عظيم بوجود آورده باشد؟ ض َج ِميعا ً ﱠما أَلﱠفَتْ بَيْنَ قُلُو ِب ِھ ْم َولَـ ِكنﱠ ّ ﷲَ أَلﱠفَ بَ ْينَ ُھ ْم إِنﱠهُ َع ِزي ٌز َح ِكي ٌم. لَ ْو أَنفَ ْقتَ َما فِي األَ ْر ِ اگر آنچه در روى زمين است ھمه را خرج مىكردى نمىتوانستى ميان دلھايشان الفت برقرار كنى ولى سوره انفال ) ،(٨آيه ٦٣ خدا بود كه ميان آنان الفت انداخت ،زيرا كه او تواناى حكيم است.
چگونه ممکن است نويسندهای بیبھره از سواد ظاھری و تحصيالت معمولی ،کتابی زيبا مانند قرآن بدون نياز به تغيير و اصالح و بدون تأ ّمل بنويسد؟ در تاريخ حيات بشری ،حتّی يک مثال يا نمونه نمیتوان يافت که به نزول قرآن شباھت داشته باشد) .مؤلّفان بزرگ آثار خود را بارھا مورد تجديد نظر قرار داده اصالح میکنند(. چگونه میتوان اين امر شگفتانگيز را توجيه نمود که شخصی تحصيل نکرده و به ظاھر عا ّدی ،بدون ھيچگونه پشتيبانی و حمايتی ،بتواند عليه ريشه دارترين عقيده يعنی بت پرستی ،وحشی ترين مردمی که چشم روزگار مثل آن کم ديده ،قيام نمايد و در ريشه کن کردن آن عقيده در دوران حيات خود موفق گردد .چه کسی به اين انسان عاری از تحصيالت قدرت میدھد که بتواند به چنين موفقيّت شگرفی نائل آيد؟ چه انگيزهای باعث شد که حضرت مح ّمد قيام نمايد و بدون يار و ياور ،چنين امر مھّم و خطرناکی را به عھده گيرد؟ چه کسی اين انديشه را در او پديد آورد و به او الھام بخشيد؟ چه کسی حاضر است خود و خانوادهاش را به خطر اندازد تا به مردم تعليم دھد که فقط يک خدای ناديدنی وجود دارد؟ چگونه شخصی ا ّمی و فاقد تحصيالت ظاھری مانند حضرت مح ّمد میتواند باورھای علمی اشتباه زمان خود— مانند حرکت خورشيد به دور زمين— را تشخيص دھد و آنھا را زير سؤال ببرد؟ به اين آيات توجّه کنيد: يم. َوال ﱠ س ت َْج ِري لِ ُم ْ ش ْم ُ ستَقَ ﱟر لﱠ َھا َذلِ َك تَ ْق ِدي ُر ا ْل َع ِزي ِز ا ْل َعلِ ِ خورشيد پيوسته در قرارگاھش در جريان است؛ اين تقدير خداوند قادر و داناست. سوره يس ) ،(٣٦آيه ٣٨؛ ھمچنين سوره رعد ) ،(١٣آيه ٢؛ سوره زمر ) ،(٣٩آيه ۵
آيۀ فوق از دو راز پرده برمیدارد: ا ّوالً به ما می آموزد که خورشيد جامد نيست ،بلکه جرمی است در حال جريان .در زمان حضرت مح ّمد ،ھيچکس نمیتوانست اين حقيقت را حتّی تص ّور نمايد .تنھا در زمانھای اخير است که دانشمندان با کمک دوربينھای قوی توانستهاند از اين راز پرده بردارند.
١٤٨
مح ّمد :خاتَم انبياء
ثانيا ً به ما می آموزد که زمين دور خورشيد میگردد ،نه خورشيد دور زمين .ديدگاھی که در آن زمان متداول بود و ستارهشناسان بزرگ بدان معتقد بودند دقيقا ً عکس مطلبی بود که در قرآن ذکر شده .اين مفھوم آنقدر برای مؤمنين زمان رسول اکرم و قرنھا بعد ،غيرمنطقی به نظر می رسيد که سعی کردند تعابير ديگری برای آن بيابند. قرآن اين س ّر بزرگ را نيز مکشوف میسازد: سبَ ُحونَ . َو ُك ﱞل فِي فَلَ ٍك يَ ْ ھر چه در آسمان است در حال شنا است.
سوره يس ) ،(٣٦آيه ٤٠
در اين مورد نيز ،در زمان اخير بود که دانشمندان کشف کردند که عالم ھستی در حال انبساط است. حتّی خورشيد ،که از ثوابت است ،نه تنھا دور محور خود میچرخد ،بلکه در فضا نيز در حال حرکت است .حضرت مح ّمد ،شخصی فاقد تحصيالت که در فرھنگی بدوی پرورش يافته بود ،چگونه اين اسرار را کشف فرمود؟ کشف چنين اسراری به وضوح به منبعی فراتر از دانش و معرفت بشری اشاره دارند. چگونه ممکن است شخصی تحصيلنکرده که در فرھنگ بت پرستی پرورش يافته ،بعضی از عقايد بی پايه پيروان ساير اديان مانند اصل تثليث )خدا سه شخص است( را شديداً مورد سؤال قرار دھد؟ به اين آيات مراجعه کنيد :سوره نساء ) ،(٤آيه ،١٧١سوره مائده ) ،(۵آيات .٧٢-٧٣حتّی در اين عصر عقل و منطق و روشنفکری ،مسيحيان ھمچنان به اين اصل کامالً بیاساس ،غيرمنطقی و در واقع کفرآميز ،متمسّکند! چگونه ممکن است شخصی که در فرھنگی دور از تم ّدن و ابتدايی )که مردم به دالئل پيش پا افتاده يکديگر را به قتل میرساندند و دختران نوزاد خود را زنده به گور میکردند( پرورش يافته بتواند احترام به اقلّيتھای دينی— مانند يھوديان و مسيحيان— را تعليم دھد و آزادی پرستش را ميان آنھا تأکيد کند؟ بايد به خاطر داشته باشيم که حتّی در عصر ما تقريبا ً در تمامی کشورھای مسلمان ،اقلّيتھای دينی از آن آزادی و حرّيتی که حضرت مح ّمد تعليم دادند بیبھرهاند. صالِ ًحا فَالَ َخ ْوفٌ إِنﱠ الﱠ ِذينَ آ َمنُو ْا َوالﱠ ِذينَ ھَادُو ْا َوال ﱠ اآلخ ِر و َع ِم َل َ ص َ صابِ ُؤونَ َوالنﱠ َ ارى َمنْ آ َمنَ بِا ّ ِ َوا ْليَ ْو ِم ِ َعلَ ْي ِھ ْم َوالَ ُھ ْم يَ ْحزَ نُونَ . كسانى كه ايمان آوردند و يا كسانى كه يھودى و صابئى و مسيحی باشند ،در حقيقت ھر كس به خدا و سوره مائده ) ،(۵آيه ٦٩ روز بازپسين ايمان آورد و نيکوکار باشد ،نه بيمى بر اوست و نه اندوھی.
چگونه ممکن است انسانی که ميان بت پرستان وحشی پرورش يافته آنچنان آزاد انديش ،بلندنظر، مھربان ،و سخاوتمند باشد که دربارۀ اقلّيتی مذھبی— يعنی يھوديان— که در زمان حسّاس ترويج رسالتش ،پيمان او را شکستند و به او خيانت روا داشتند چنين سخنانی بگويد:
فصل :١١تمايز کالم الھی
١٤٩
اصفَ ْح إِنﱠ ّ سنِينَ . ض ِھم ﱢميثَاقَ ُھ ْم لَعنﱠا ُھ ْم...فَاعْفُ َع ْن ُھ ْم َو ْ ﷲَ يُ ِح ﱡب ا ْل ُم ْح ِ فَبِ َما نَ ْق ِ پس به ]سزاى[ پيمان شكستنشان لعنتشان كرديم...پس از آنان درگذر و چشم پوشى كن كه خدا سوره مائده ) ،(۵آيه ١٣؛ ھمچنين سوره مائده ،آيه ٨٢؛ سوره يونس ) ،(١٠آيه ٣٧ نيكوكاران را دوست مىدارد. ض ْلتُ ُك ْم َعلَى ا ْل َعالَ ِمينَ . يَا بَنِي إِ ْ س َرائِي َل ْاذ ُك ُرو ْا نِ ْع َمتِ َي الﱠتِي أَ ْن َع ْمتُ َعلَ ْي ُك ْم َوأَنﱢي فَ ﱠ اى بنى اسرائيل ،لطف من را به ياد آوريد که به شما ارزانی داشتم و شما را بر جھانيان برترى بخشيدم. سوره بقره ) ،(٢آيه ٤٧؛ ھمچنين سوره بقره ،آيه ١٢٢؛ سوره اعراف ) ،(٧آيه ١٤٠؛ سوره دخان ) ،(٤٤آيه ٣٢؛ سوره جاثيه ) ،(٤۵آيه ١٦
مردی که در فرھنگی پرورش يافته که عميقا ً مبتال به جھالت ،تعصّب و بیعدالتی است چگونه برابر بودن جميع پيامبران را در پيشگاه خداوند تعليم میدھد؟ س ْوفَ يُؤْ تِي ِھ ْم أُ ُجو َر ُھ ْم َو َكانَ ّ ﷲُ َغفُو ًرا َوالﱠ ِذينَ آ َمنُو ْا بِا ّ ِ َو ُر ُ سلِ ِه َولَ ْم يُفَ ﱢرقُو ْا بَيْنَ أَ َح ٍد ﱢم ْن ُھ ْم أُ ْولَـئِ َك َ ﱠر ِحي ًما. و كسانى كه به خدا و پيامبرانش ايمان آورده و ميان ھيچ كدام از آنان ]پيمبران[ فرق نمىگذارند به زودى سوره نساء ) ،(٤آيه ١۵٢ ]خدا[ پاداش آنان را عطا مىكند و خدا آمرزنده مھربان است. ھمچنين سوره بقره ) ،(٢آيات ١٣٦و ٢٨۵؛ سوره آل عمران ) ،(٣آيه ٨٤
حتّی امروز در اين عصر روشنفکری ،پيروان بسياری از اديان ،از جمله مسيحيان ،با غرور "اصل تبعيض الھی" را اعالم کرده ترويج میدھند .آنھا معتقدند که خداوند حضرت مسيح را برتر از ساير
پيامبران می داند .زيرا آن حضرت از عنوان منحصر به فرد "پسر خدا" برخوردار است .اين
تعليم—
يعنی برابری پيامبران نزد خدا— آنقدر حائز اھميت است که به تنھائی نشان می دھد که قرآن نمی تواند از ذھن تنگ نظر و متعصّب مردم عربستان آن زمان سرچشمه گرفته باشد. مالحظه کنيد که رھبران مذھبی زمان ما چگونه عليه رھبران ساير اديان به رقابت مشغولند :مسيحيان عليه مسلمانان؛ مسلمانان عليه مسيحيان؛ يھوديان عليه مسيحيان و غيره .مالحظه کنيد چگونه با نظر تحقير به يکديگر مینگرند و سعی میکنند نقاط ضعف خاصی از يکديگر بيابند و آن را بزرگ جلوه دھند .حال ،طرز تلقّی اين پيشوايان را نسبت به نگرش رسول اکرم نسبت به رسوالنی که قبل از ايشان ظاھر شدند— مانند حضرت نوح ،حضرت ابراھيم ،حضرت موسی و حضرت عيسی و
ديگران—
مقايسه کنيد .مردی که در آن فرھنگ بدوی و غيرانسانی پرورش يافته چگونه میتواند چنين ميزانی از اصالت ،نجابت ،و بزرگ منشی از خود نشان دھد و با کمال محبّت ،ساير رسوالن را ذکر نمايد و به آنھا احترام بگذارد— يعنی کسانی که طبق معيارھای بشری "حريفان" او به حساب میآمدند؟ ژوزف اسميت که مذھب مورمون را تأسيس کرد در نظر گيريد .او در قرن نوزدھم در اياالت متّحده، در خانواده و جامعهای مسيحی پرورش يافت .با اين حال کلّيه کليساھا ،جز کليسای خودش را" ،فاسد" " پسر خدا" عنوانی منحصر به فرد نيست ،زيرا کتاب مق ّدس مکرّراً به جميع افراد بشر به عنوان "پسران خدا" اشاره دارد.
١٥٠
مح ّمد :خاتَم انبياء
خواند! ميزان تح ّمل و مدارای او در مقابل رقبايش که پيرو ھمان دين ،يعنی مسيحيّت بودند ،در اين سطح بود! رھبران و محقّقان مسيحی ھمچنان به انکار حضرت مح ّمد مشغولند .آنھا آن حضرت را پيامبر کاذب و پيروانش را گمراه مینامند .با اين حال آن حضرت نھايت تواضع را نسبت به حضرت مسيح نشان دادند .رسول اکرم ھيچ عنوان خاصّ احترامآميزی را به خود اختصاص ندادند فقط فرمودند که پيامبرند— انسانی که به ايشان وحی می شود )سوره فصّلت ،آيه ٦؛ سوره بنی اسرائيل ،آيه .(٩٣ا ّما برای حضرت مسيح عنوانی به مراتب بزرگتر از "پسر خدا" قائل شدند .ايشان آن حضرت را "روحﷲ" ناميدند .بسيار حيرتآور و باورنکردنی است! آيا میتوان عنوانی يافت که بتواند به انسانی افتخار وعزتی بيش از عنوان "روح ﷲ" ببخشد؟ اين عمل بزرگ منشی نيز به تنھايی حکايت از منشأ الھی حضرت مح ّمد دارد. روح خدا را میشناسيم؛ ھر روحی که به ]حقّانيت[ عيسی مسيح...اقرار نمايد ،از خدا به اين وسيله، ِ رساله ا ّول يوحنای رسول ،فصل ،٤آيه ٢ است. سی بن مريم روحﷲ و کلمته. أش َھ ُد أنّ عي َ
١
حضرت مح ّمد
شھادت می دھم که عيسی پسر مريم روح خدا و کلمه اوست. وحنَا َو َج َع ْلنَاھَا َوا ْبنَ َھا آيَةً لﱢ ْل َعالَ ِمينَ . فَنَفَ ْخنَا فِي َھا ِمن ﱡر ِ ما ]خدا[ از روح خويش ]روح ﷲ[ در او ]مريم[ دميديم و او و پسرش ]مسيح[ را براى جھانيان آيتى سوره انبياء ) ،(٢١آيه ٩١ ]نشانه خداوند[ قرار داديم.
حال ،به ساير نشانهھائی که منشأ آسمانی قرآن مجيد است ادامه دھيم. انسانی عا ّدی چگونه میتواند آنقدر سخاوتمند و بزرگ منش باشد که معجزات را به شخصی ناآشنا نسبت دھد— به رسولی که قرنھا قبل از او ظاھر شد )حضرت مسيح( و حتّی به پيامبران غيرمستقل، مانند دانيال و سليمان— با اين حال ھيچ معجزهای برای خود قائل نشود؟ )به سورهھای مائده ) ،(۵آيات ١١٠و ١١١؛ مريم ) ،(١٩آيات ٢٩-٣٠؛ بنی اسرائيل ) ،(١٧آيه ٩٣؛ انبياء ) ،(٢١آيات ٧٩-٨١ مراجعه کنيد(. چگونه ممکن است انسانی عا ّدی آنقدر مھربان و با محبّت باشد که زنی را که قرنھا قبل متولّد شده باالتر از دختر عزيز و يا ھمسر خود قرار دھد؟ به بينيد قرآن دربارۀ مريم ،مادر حضرت مسيح ،چه میفرمايد .مسيحيانی که اسالم را مردود میشمارند ،بايد در کمال شرمندگی به ع ّزت و احترامی که قرآن برای مريم قائل شده نظر کنند .زيرا آنھا در کتاب انجيل ھيچ بيانی و عبارتی را نمیتوانند پيدا کنند که مفھومی نزديک به آيۀ زير داشته باشد:
فصل :١١تمايز کالم الھی
١٥١
ت ا ْل َمالَئِ َكةُ يَا َم ْريَ ُم إِنﱠ ّ ساء ا ْل َعالَ ِمينَ . اك َوطَھﱠ َر ِك َو ْ ﷲَ ْ اك َعلَى نِ َ اصطَفَ ِ اصطَفَ ِ َوإِ ْذ قَالَ ِ و ]ياد كن[ ھنگامى را كه فرشتگان گفتند :اى مريم خداوند تو را برگزيده و پاك ساخته و بر زنان جھان سوره آل عمران ) ،(٣آيه ٤٢ برترى داده است.
بسيار حيرتآور است ،قرآن مريم را باالتر از جميع زنانی قرار داده که تا آن زمان زيسته بودند ،با اين حال پروتستانھا بر اين باورند که او "زنی معمولی و عا ّدی" بود زيرا عھد جديد ھيچ احترام و امتيازی برای او قائل نشده است! شخصی که در فرھنگ بتپرستی پرورش يافته چگونه تصديق میکند که بيگانهای )حضرت مسيح( که قرنھا قبل از او قدم به جھان نھاده بوسيلۀ روح القدس ھستی يافته؟ ش ٌر قَا َل َك َذلِ ِك ّ ﷲُ يَ ْخلُ ُ سنِي بَ َ س ْ ضى أَ ْم ًرا فَإِنﱠ َما يَقُو ُل لَهُ ق َما يَشَاء إِ َذا قَ َ قَالَتْ َر ﱢب أَنﱠى يَ ُكونُ لِي َولَ ٌد َولَ ْم يَ ْم َ ُكن فَيَ ُكونُ . او ]مريم[ گفت" ،پروردگارا ،چگونه مى توانم پسرى داشته باشم ،با آنکه ھيچ مردى با من تماس نداشته؟" جواب آمد" ،خداوند ھر چه بخواھد مى آفريند .براى انجام ھر کارى ،فقط مى گويد ' ،باش' و سوره آل عمران ) ،(٣آيه ٤٧؛ ھمچنين سوره تحريم ) ،(٦٦آيه ١٢ آن ھستی می يابد". سى ِعن َد ّ ب ثِ ﱠم قَا َل لَهُ ُكن فَيَ ُكونُ . إِنﱠ َمثَ َل ِعي َ ﷲِ َك َمثَ ِل آ َد َم َخلَقَهُ ِمن تُ َرا ٍ در واقع مثل عيسى نزد خدا ھمچون مثل ]خلقت[ آدم است ]كه[ او را از خاك آفريد سپس بدو گفت سوره آل عمران ) ،(٣آيه ۵٩ باش ،پس وجود يافت.
بسياری از مسيحيان ،از جمله اسقفھا ،کشيشھا و روحانيون مسيحی که در تمام طول زندگی خود درباره آفرينش معجزآسای حضرت مسيح تعليم يافته اند ،آن معجزه را باور ندارند .با اين حال مردی که در محيطی "ضد خدا" )جايی که مردم خدايان خود را میخوردند!( ،پرورش يافته اين اصل را تأييد مینمايد و به پيروانش میآموزد .چگونه میتوان اين مطلب را توجيه نمود؟ شخصی که در فرھنگی ابتدايی پرورش يافته چگونه میتواند نسبت به پيروان ساير اديان تا بدين درجه بردباری و مدارا نشان دھد؟ صالِ ًحا فَالَ َخ ْوفٌ إِنﱠ الﱠ ِذينَ آ َمنُو ْا َوالﱠ ِذينَ ھَادُو ْا َوال ﱠ اآلخ ِر و َع ِم َل َ ص َ صابِ ُؤونَ َوالنﱠ َ ارى َمنْ آ َمنَ بِا ّ ِ َوا ْليَ ْو ِم ِ َعلَ ْي ِھ ْم َوالَ ُھ ْم يَ ْح َزنُونَ . كسانى كه ايمان آورده اند ]مسلمين[ و كسانى كه يھودى و صابئى و مسيحىاند ،ھر كس از آنھا به خدا و سوره مائده ) ،(۵آيه ٦٩ روز بازپسين ايمان آورد و نيكوكار باشد ،پس نه بيمى بر او است و نه اندوھی.
چگونه ممکن است شخصی که در خشنترين فرھنگھا پرورش يافته اين فضيلتھا را تعليم دھد؟ سنَ ِة صبَ ُرو ْا ا ْبتِ َغاء َو ْج ِه َربﱢ ِھ ْم َوأَقَا ُمو ْا ال ﱠ س ًّرا َو َعالَنِيَةً َويَد َْر ُؤونَ بِا ْل َح َ َوالﱠ ِذينَ َ صالَةَ َوأَنفَقُو ْا ِم ﱠما َرزَ ْقنَا ُھ ْم ِ سيﱢئَةَ أُ ْولَئِكَ لَ ُھ ْم ُع ْقبَى الدﱠا ِر. ال ﱠ
١٥٢
مح ّمد :خاتَم انبياء
آنان که به خاطر خدا صبر می کنند ،نماز را بجا مى آورند ،آنچه به آنھا ]از ثروت خود[ بخشيده ايم در نھان و آشکار انفاق مى کنند و بدى را با خوبى جواب مى دھند .اين مردمان سزاوار بھترين مکان در بھشت ھستند. سوره رعد ) ،(١٣آيه ٢٢ سنَ ِم ْن َھا أَ ْو ُردﱡوھَا إِنﱠ ّ سيبًا. َوإِ َذا ُحيﱢ ْيتُم ِبت َِحيﱠ ٍة فَ َحيﱡو ْا بِأ َ ْح َ ﷲَ َكانَ َعلَى ُك ﱢل ش َْي ٍء َح ِ اگر کسی به شما سالم کند ،جوابش را بھتر از او به او بدھيد و الاقل مقابله به مثل کنيد .زيرا خداوند ھمه سوره نساء ) ،(٤آيه ٨٦ چيز را به حساب مى آورد. شنَآنُ قَ ْو ٍم َعلَى أَالﱠ تَ ْع ِدلُو ْا... الَ يَ ْج ِر َمنﱠ ُك ْم َ مبادا اختالفى که با بعضى از مردم داريد )تعصب( شما را به بى عدالتى وا دارد.
سوره مائده ) ،(۵آيه ٨
س ُك ْم أَ ِو ا ْل َوالِ َد ْي ِن َواألَ ْق َربِينَ ... يَا أَيﱡ َھا الﱠ ِذينَ آ َمنُو ْا ُكونُو ْا قَ ﱠوا ِمينَ َ ...ولَ ْو َعلَى أَنفُ ِ اى کسانى که ايمان داريد ،ھنگامى که شھادت مى دھيد ،بايد کامال ً منصف باشيد...حتى اگر بر ضد سوره نساء ) ،(٤آيه ١٣۵ خود ،يا والدين ،يا خويشاوندان شما باشد. ﷲُ لَ ُك ْم َو ﱠ صفَ ُحوا أَ َال ت ُِحبﱡونَ أَن يَ ْغفِ َر ﱠ ﷲُ َغفُو ٌر ﱠر ِحي ٌم. َو ْليَ ْعفُوا َو ْليَ ْ نبايد از دادن ]مال[ به خويشاوندان و تھيدستان و مھاجران راه خدا دريغ ورزند و بايد عفو كنند و سوره نور ) ،(٢٤آيه ٢٤ گذشت نمايند .آيا دوست نداريد که از عفو و بخشش خدا برخوردار شويد؟ سيﱢئَةَ. سنُ ال ﱠ ا ْدفَ ْع بِالﱠتِي ِھ َي أَ ْح َ بدی را با نيکی دفع کنيد.
سوره مؤمنون ) ،(٢٣آيه ٩٦
َاوةٌ َكأَنﱠهُ َولِ ﱞي َح ِمي ٌم. َو َال تَ ْ سنَةُ َو َال ال ﱠ سيﱢئَةُ ا ْدفَ ْع بِالﱠتِي ِھ َي أَ ْح َ ستَ ِوي ا ْل َح َ سنُ فَإِ َذا الﱠ ِذي بَ ْينَ َك َوبَ ْينَهُ َعد َ نيكى و بدى يكسان نيستند .بدى را با نيكى دفع كن .با اين عمل خواھى ديد که دشمن تو دوست صميمی سوره فصلّت ) ،(٤١آيه ٣٤ تو شده. إِنﱠ أَ ْك َر َم ُك ْم ِعن َد ﱠ ﷲِ أَ ْتقَا ُك ْم. گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست.
سوره حجرات ) ،(٤٩آيه ١٣
صةٌ. صا َ س ِھ ْم َولَ ْو َكانَ بِ ِھ ْم َخ َ اج ِرينَ الﱠ ِذينَ أُ ْخ ِر ُجوا ِمن ِديا ِر ِھ ْم َوأَ ْم َوالِ ِھ ْمَ ...ويُؤْ ثِرُونَ َعلَى أَنفُ ِ لِ ْلفُقَ َراء ا ْل ُم َھ ِ به نيازمندان مھاجر که از خانه ھايشان بيرون رانده شدند و از اموال خود محروم گشتند ،انفاق کنيد...در واقع] ،مؤمنان واقعی کسانی ھستند که[ مشتاقانه آنھا ]فقرا و افراد بی خانمان( را بر خود ترجيح سوره حشر ) ،(۵٩آيات ٨-٩ می دھند ،حتّى ھنگامى که خودشان به آنچه مى بخشند نياز دارند.
قرآن از مؤمنان میخواھد از ھر گونه سوء ّ ظن )يعنی تف ّکر منفی( ،تجسّس در امور ديگران و غيبت پرھيز کنند )سورۀ حجرات ،آيۀ .(١٢ چگونه ممکن است شخصی که در فرھنگ خودکامگی پرورش يافته باشد مردمان را به مشورت تشويق نمايد؟
فصل :١١تمايز کالم الھی
١٥٣
وف. َو ْأتَ ِم ُروا بَ ْينَ ُكم ِب َم ْع ُر ٍ با نظر احترام با يکديگر مشورت کنيد.
سوره طالق ) ،(٦۵آيه ٦
شخصی که در قرن ھفتم در عربستان زيسته چگونه مضرّات مشروبات الکلی را تشخيص میدھد و صرف آنرا ممنوع می کند؟ اجتَنِبُوهُ لَ َعلﱠ ُك ْم تُ ْفلِ ُحونَ . س ﱢمنْ َع َم ِل ال ﱠ ان فَ ْ سرِ ...ر ْج ٌ يَا أَيﱡ َھا الﱠ ِذينَ آ َمنُو ْا إِنﱠ َما ا ْل َخ ْم ُر َوا ْل َم ْي ِ ش ْيطَ ِ اى مؤمنان ،مشروبان الکلی و قمار...از اعمال زشت شيطانند .از آنھا دورى کنيد ،تا کامياب شويد. سوره مائده ) ،(۵آيه ٩٠
در اياالت متّحده ،به تنھايی ،ھر ساله حدود ھفده ھزار نفر توسّط رانندگان مست کشته میشوند. ميليونھا نفر از رانندگان مست در سراسر دنيا تا کنون جان خود را از دست دادهاند .پیآمدھای خطرناک نوشيدن مشروبات الکلی از عواقب موا ّد مخ ّدره به مراتب بيشتر است. حضرت مح ّمد را متّھم میکنند که برای ترويج اسالم به جنگ روی آورد .قرآن نشان میدھد که اين واقعيت ندارد .اگر کلّيه آيات قرآن دربارۀ جنگ را کنار ھم بگذاريم ،متوجّه میشويم که آن حضرت فقط به جنگھای دفاعی دست زدند .کسانی که حضرت مح ّمد را به تجاوز و ستيزهگری متّھم میکنند، فقط بر بعضی آيات ت ّکيه دارند .اگر به انجيل ھم بھمين نحو بنگريم ،میتوانيم حضرت مسيح را نيز به تجاوز و ستيزهگری متّھم نماييم .آيا حضرت مسيح نفرمود: گمان مبريد که آمدهام تا صلح بر زمين بياورم ،نيامدهام تا صلح بياورم بلکه شمشير را. انجيل متی ،فصل ،١٠آيه ٣٤
ھمۀ آيات قرآن مربوط به جنگ را بايد با توجّه به ساير آيات مرتبط با آن مالحظه نمود .اين آيه را مالحظه کنيد: ﷲِ الﱠ ِذينَ يُقَاتِلُونَ ُك ْم َوالَ تَ ْعتَدُو ْا إِنﱠ ّ يل ّ ﷲَ الَ يُ ِح ﱢب ا ْل ُم ْعتَ ِدينَ . َوقَاتِلُو ْا فِي َ سبِ ِ شما مى توانيد در راه خدا عليه کسانى بجنگيد که به شما حمله مى کنند ،ولى تجاوز نکنيد .خدا افراد متجاوز را دوست ندارد. سوره بقره ) ،(٢آيه ١٩٠
آيۀ فوق دو نکته را به ما میآموزد: مسلمانان بايد عليه کسانی بجنگند که با آنھا سر جنگ دارند) .ھيچ کجا در قرآن از مسلمانان خواسته نشده که ديانت خود را به زور و جبر گسترش دھند(. مؤمنان نبايد از حدودی که خداوند تعيين کرده تجاوز نمايند. آيهای که ذيالً نقل میشود ،حدود مزبور را تعيين میکند: صلَ َح فَأ َ ْج ُرهُ َعلَى ﱠ ﷲِ إِنﱠهُ َال يُ ِح ﱡب الظﱠالِ ِمينَ . سيﱢئَةٌ ﱢم ْثلُ َھا فَ َمنْ َعفَا َوأَ ْ سيﱢئَ ٍة َ َو َجزَاء َ
١٥٤
مح ّمد :خاتَم انبياء
جزاى ھر بدی ،عملی معادل آن است ،ا ّما کسانى که گذشت کنند و صالح باشند ،پاداش آنھا با خداست. سوره شورا ) ،(٤٢آيه ٤٠ خداوند مردم ظالم را دوست ندارد.
مفاھيم ضمنی قانون فوق چيست؟ فرض کنيد کسی فرزند کسی را به قتل میرساند .والدين آن فرزند میتوانند حکم مرگ را بر قاتل تحميل نمايند .اين عدالت است .ا ّما اگر کسی عفو کند و ببخشد ،برکات و مواھبش را از خداوند دريافت میکنند .بنابراين ،به نفع آنھا است که ببخشند و با خطاکار آشتی نمايند نه آن که سعی در تالفی نمايند و تمام زندگی را در بيزاری و نفرت به سر ببرند .اين آيه به تنھايی نشان میدھد که اسالم ديانت تجاوز و جنگ نيست ،بلکه آئين عدالت و رحمت است .اين آيه با اين اتّھام که "اسالم دين شمشير است" ابداً سازگار نيست. مردم بدوی عربستان کامالً جنگجو و متجاوز بودند .آنھا میخواستند بھر نحوی شده از انتشار اسالم جلوگيری نمايند و در کشتار مسلمين ابداً درنگ روا نمیداشتند .از مسلمانان خواسته شد که آنھا را مقھور و منقاد سازند ،وگرنه آنھا نمیتوانستند جان سالم به در برند ،تا چه رسد به اين که دين خود را ترويج دھند. از مسلمانان چگونه خواسته شد که ديانت خود را انتشار دھند؟ آيات قرآن نشان میدھند که خداوند احدی را به جبر وادار به ايمان نمیکند ،بلکه به عقل و قلب ما متوسّل میشود تا به ما الھام بخشد که عاشق او شويم .چقدر حيرتآور است! شخصی که در آن فرھنگ غيرانسانی و خشن پرورش يافته بود به پيروانش آموزش دھد که اسالم را با کلمات محبّتآميز و ماليم ترويج دھند: سنُ . ا ْد ُ سنَ ِة َو َجا ِد ْل ُھم بِالﱠتِي ِھ َي أَ ْح َ يل َربﱢ َك بِا ْل ِح ْك َم ِة َوا ْل َم ْو ِعظَ ِة ا ْل َح َ ع إِلِى َ سبِ ِ با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان ]منکرين[ به ]شيوهاى[ كه نيكوتر است مجادله نما. سوره نحل ) ،(١٦آيه ١٢۵
سنُ . ب إِ ﱠال بِالﱠ ِتي ِھ َي أَ ْح َ َو َال ت َُجا ِدلُوا أَ ْھ َل ا ْل ِكتَا ِ با اھل کتاب آسمانى جز به بھترين وجه ممکن بحث نکنيد.
سوره عنکبوت ) ،(٢٩آيه ٤٦
ش ُد ِمنَ ا ْل َغ ﱢي. الر ْ ﱢين قَد تﱠبَيﱠنَ ﱡ الَ إِ ْك َراهَ فِي الد ِ ھيچ اجبارى نبايد در دين باشد .راه راست از گمراھی کامالً مشخص و ممتاز است. سوره بقره ) ،(٢آيه ٢۵٦
فرد مسلمان چگونه بايد با يھوديان و مسيحيانی که بیانصاف و نامھربان ھستند صحبت کند؟ بايد به آنھا بگويد: سلِ ُمونَ . اح ٌد َونَ ْحنُ لَهُ ُم ْ آ َمنﱠا بِالﱠ ِذي أُن ِز َل إِلَ ْينَا َوأُن ِز َل إِلَ ْي ُك ْم َوإِلَ ُھنَا َوإِلَ ُھ ُك ْم َو ِ ما به آنچه بر ما نازل شده و به آنچه بر شما نازل شده است ايمان داريم و خداى ما و خداى شما ھمان سوره عنکبوت ) ،(٢٩آيه ٤٦ خدای واحد است و ما ھمه به او تسليم ھستيم.
فصل :١١تمايز کالم الھی
١٥٥
جای شگفتی است! رسول اکرم پيروانش را تشويق فرمود که پيوندھای مشترک بين اديان اسالم، مسيحی و يھودی را نشان دھند و به اھل کتاب يادآوری کنند که ھمۀ آنھا به خدای واحد ايمان دارند. امروزه علمای مسيحی کتابھا مینويسند تا نشان دھند که "ﷲ" خدای مسيحيان و يھوديان نيست! رسول اکرم روح يگانگی را ترويج فرمود ،رھبران مسيحی ھنوز در اين قرن مر ّوج تفرقه و تع ّ صب اند. چگونه ممکن است انسانی که در فرھنگی از جھالت و تعصّب پرورش يافته است ،تا اين ح ّد مدارا، حکمت و محبّت از خود نشان دھد؟ میتوانيم قرآن را مرور نماييم و صدھا سؤال ديگر مطرح کنيم— سؤاالتی که به منشأ و منبعی ورای فرھنگ عرب و در واقع فراتر از تف ّکر بزرگترين اذھان و عقول زمان ما— اشاره دارند .فرض کنيد در صحراھای عربستان که جز ماسه ،خار ،و گرمای سوزان چيزی مشاھده نمیشود سفر میکرديد و ناگھان باغی بسيار زيبا میديديد که به بھترين و زيباترين ميوهھا و گلھا آراسته است .چه فکری میکرديد؟ يک داور بیطرف به ھمين نحو دربارۀ قرآن قضاوت میکند .احتمال اين که درخشانترين و ھوشمندترين افرادی که در عربستان يا ھر کشور ديگری زندگی میکردند میتوانستند به فکر خود کتابی به شکوه و عظمت و عمق قرآن بيافرينند مطلقا ً محال است. اگر قرآن چنين متمايز و برجسته است ،پس چرا منشأ الھی آن را پيروان ساير اديان ،مانند مسيحيان و يھوديان ،تصديق نمیکنند؟ چرا بعضی از ھوشمندترين افراد ھيچ وجه تمايزی در قرآن نمیيابند؟ چرا به جای مشاھدۀ زيبايی و ّلذت بردن از شگفتیھايش ،به جای ديدن بوستان باشکوھی مملو از ميوهھا و گلھای زيبا ،فقط بيابانی پوشيده از خار و خس می بينند؟ بار ديگر ،قرآن اين تضاد را ح ّل میکند .ھمانند کتاب مق ّدس ،اعالم می دارد که امتياز کشف گنجينه ھای باشکوه خداوند که در کالم او نھفته است ،فقط به کسانی اعطا میشود که دارای بعضی شرايط يا معيارھای معنوی— نه علمی و دانشگاھی— باشند .قرآن يا کتاب مق ّدس ھرگز به تعليمات دانشگاھی يا علم به زبانھا به عنوان شرط شناسائی خداوند و پيمبرانش اشاره نکردهاند. سهُ إِ ﱠال ا ْل ُمطَھﱠرُونَ تَن ِزي ٌل ﱢمن ﱠر ﱢب ا ْل َعالَ ِمينَ . ون ﱠال يَ َم ﱡ إِنﱠهُ لَقُ ْرآنٌ َك ِري ٌم فِي ِكتَا ٍ ب ﱠم ْكنُ ٍ اين قرآن كريمى است كه در كتاب محفوظى پنھان است .و ھيچ کس نمى تواند آن را لمس کند بجز آنان سوره واقعه ) ،(۵٦آيات ٧٧-٨٠ که قلب پاک دارند .آن کتاب از سوى پروردگار عالميان نازل شده. خوشا به حال پاک دالن ،زيرا ايشان خدا را خواھند ديد.
حضرت مسيح )انجيل متی ،فصل ،۵آيه (٨
برخورداری از ايمان راستين آسان نيست .حواريون حضرت مسيح دارای قلوب پاک بودند ،با اين حال برای شناسائی موعودشان نياز به کمک داشتند:
١٥٦
مح ّمد :خاتَم انبياء
سلِ ُمونَ . سولِي قَالُ َو ْا آ َمنﱠا َوا ْ ش َھ ْد بِأَنﱠنَا ُم ْ َوإِ ْذ أَ ْو َح ْيتُ إِلَى ا ْل َح َوا ِريﱢينَ أَنْ آ ِمنُو ْا ِبي َوبِ َر ُ ھنگامی که من ]خدا[ به حواريون الھام کردم که "شما بايد به من و به رسول من ]حضرت مسيح[ ايمان آوريد "،آنھا گفتند" :ما ايمان آورده ايم و شھادت می دھيم که ما مسلمان ]تسليم[ ھستيم". سوره مائده ) ،(۵آيه ١١١
حضرت مسيح شھادت میدھند که حواريونشان را خود انتخاب فرموند .جالل خود را بر آنھا آشکار ساختند .به اين ترتيب ،پی بردن به حقيقت منوط به قابليت معنوی ،نه عقالنی است .چنين نيست که ھر کس خود را مؤمن— مسلمان ،مسيحی يا يھودی— میخواند مؤمن واقعی است. ارزش ما نزد خداوند ھيچ ارتباطی با دستاوردھای علمی ما ندارد .تدريس در يک دانشگاه معتبر يا نوشتن کتابی مردمپسند دربارۀ اسالم افتخاری دنيوی است .چه کسی استحقاق رفتن به بھشت را دارد؟ فارغالتّحصيالن و اساتيد دانشگاهھای معتبر؟ ابداً ،بھشت فقط پذيرندۀ کسانی است که قلبی پاک و روحی فروتن داشته در انتخاب سرنوشت خود "خرد معنوی" از خود نشان میدھند— يعنی به صدای عقل و منطق گوش فرا میدھند ،نه ھر صدائی که از ھمه بلندتر است .جه کسی از مواھب و عنايات الھی بيشتر بھره مند میشود :فرد متواضع و فروتن يا افراد مغرور و قدرتمند؟ ض َونَ ْج َعلَ ُھ ْم أَئِ ﱠمةً َونَ ْج َعلَ ُھ ُم ا ْل َوا ِرثِينَ . ست ْ َونُ ِري ُد أَن نﱠ ُمنﱠ َعلَى الﱠ ِذينَ ا ْ ُض ِعفُوا فِي ْاألَ ْر ِ اراده ما بر اين است که به مردم "ضعيف" ]فروتن[ منّت گذاريم ]لطف کنيم[ و آنھا را پيشوا و وارث سوره قصص ) ،(٢٨آيه ۵ خود سازيم.
چرا افراد متواضع و فروتن از لطف و بخشش الھی برخوردارند؟ چون دارای نفس بزرگ نما نيستند. دروازهھای بھشت به روی رياکاران نيز بسته است— يعنی به روی مؤمنينی که ھرگز نماز و روزۀ آنھا ترک نمیشود ،ھر روز به مسجد میروند ،ھر دو چند روز يکبار تمام قرآن را میخوانند ،ا ّما در عقايد خود متعصّب اند .در دوران اخير ،گروھی از اين متعصّبين خشک مغز سبب شدهاند که قدر و منزلت اسالم در نزد مردم جھان کاھش يابد .آنھا ھمچنين باعث شدهاند که بسياری از مسلمانان ترک دين و ايمان نموده حتّی وجود خدا را منکر شوند .وضع اسفبار مسلمين عصر ما در قرآن پيش بينی شده: يَا َر ﱢب إِنﱠ قَ ْو ِمي ات َﱠخ ُذوا َھ َذا ا ْلقُ ْرآنَ َم ْھ ُجو ًرا. ای پروردگار! قوم من ]مسليمين[ اين قرآن را رھا کرده اند ]از قرآن دوری جسته اند[. سوره فرقان ) ،(٢۵آيه ٣٠
ھمانطور که برای موفقيّتھای علمی معيارھايی وجود دارد ،برای افتخارات معنوی نيز موازينی ھست .اگر اختيار داشتيد ،آيا درجۀ دکترا به ھر کسی که آن را میخواست اِعطا میکرديد؟ اگر جواب شما منفی است ،پس از چه رو انتظار داريد خداوند باالترين افتخار— يعنی شناسائی خودش و پيامبرانش— را به کسانی عنايت نمايد که کتاب مق ّدس و کتاب قرآن را مانند کف دست میشناسند ،ا ّما
فصل :١١تمايز کالم الھی
١٥٧
از لحاظ معنوی در رديف موش يا ميمون در حالت بَدَوی زندگی میکنند )قرآن ،سوره اعراف ،آيه —(١٦٦يعنی افرادی که آنقدر متعصّب و خودخواه ھستند که در يک آزمايش سادۀ معنوی حتّی در رابطه با عزيزان خود نمیتوانند قبول شوند؟ چرا بايد خداوند افتخار زندگی جاودانی در بھشت را به محقّق مسلمانی عنايت نمايد که "کالم" قرآن را میداند يا فردی مسيحی که "کالم" کتاب مق ّدس را میشناسد ،ا ّما ھر يک از آنھا از زمين تا آسمان ،از "روح" آن کتب مقدسّه فاصله دارند؟ چرا بايد خداوند اين افتخار را به استاد مشھور مطالعات کتاب مق ّدس در مدرسۀ علميۀ الھيات در دانشگاه ھاروارد يا استاد برجسته تحصيالت اسالمی در دانشگاه االزھر با ذھنھای آکنده از علم کالم ،فلسفه و زبان ،ا ّما دلھايی به ھمان اندازه پر از غرور ،خودخواھی و تعصّب عنايت فرمايد؟ س َمعُونَ ِب َھا أُ ْولَـئِ َك َكاألَ ْن َع ِام بَ ْل ُھ ْم صرُونَ بِ َھا َولَ ُھ ْم آ َذانٌ الﱠ يَ ْ لَ ُھ ْم قُلُ ٌ وب الﱠ يَ ْفقَھُونَ بِ َھا َولَ ُھ ْم أَ ْعيُنٌ الﱠ يُ ْب ِ ض ﱡل أُ ْولَـئِ َك ُھ ُم ا ْل َغافِلُونَ . أَ َ دلھايى دارند كه با آن ]حقايق را[ نمی فھمند و چشمانى دارند كه با آنھا نمىبينند و گوشھايى دارند كه با سوره اعراف ) ،(٧آيه ١٧٩ آنھا نمىشنوند .آنان ھمانند چھارپايان ،بلكه گمراه ترند .آنھا مردمی غافلند. اب ِعن َد ّ الص ﱡم ا ْلبُ ْك ُم الﱠ ِذينَ الَ يَ ْعقِلُونَ . إِنﱠ َ ﷲِ ﱡ ش ﱠر ال ﱠد َو ﱠ بدترين حيوانات ]انسان نما[ در نظر خدا کرھا و گنگ ھای ]معنوی[ ھستند که نمى فھمند. سوره انفال ) ،(٨آيه ٢٢
ب. أَفَ َمن يَ ْعلَ ُم أَنﱠ َما أُن ِز َل إِلَ ْي َك ِمن َربﱢكَ ا ْل َح ﱡ ق َك َمنْ ُھ َو أَ ْع َمى إِنﱠ َما يَتَ َذ ﱠك ُر أُ ْولُو ْا األَ ْلبَا ِ پس آيا كسى كه مىداند آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده حقيقت دارد مانند كسى است كه سوره رعد ) ،(١٣آيه ١٩؛ كوردل است؟ تنھا خردمندانند كه عبرت مىگيرند. ھمچنين سوره اعراف ) ،(٧آيات ١٦٦و ١٧٩؛ سوره انفال ) ،(٨آيه ٢٢؛ سوره بنی اسرائيل ) ،(١٧آيه ٤١؛ سوره قصص ) ،(٢٨آيه ۵٠؛ سوره جمعه ) ،(٦٢آيه ۵؛ سوره حج ) ،(٢٢آيه ٤٦؛ سوره منافقون ) (٦٣آيه ٤
افتخار بزرگ "مؤمن واقعی" بودن تنھا به مردم نيک سرشت— يعنی کسانی که به جميع فضائل و مناقب آراسته اند عنايت میشود .در اين صورت ،مسلمان واقعی کيست؟ فقط خداوند است که به طور يقين میداند .با اين حال او معيارھای مؤمن واقعی را به ما داده است .او دربارۀ تالشھايی که ما بايد انجام دھيم و فضيلتھايی که بايد کسب کنيم تا لياقت اين افتخار را داشته باشيم ،بارھا با ما سخن گفته. خداوند به ما موھبت عقل و قلب عنايت کرده .موفّقيت ما در ھر امری به خواست و تالشھای ما بستگی دارد که اجازه دھيم اين مواھب ،آنچنان که خداوند مورد نظر داشته کار خود را انجام دھند. اگر خلبانی قواعد پرواز را مراعات نکند چه اتّفاقی خواھد افتاد؟ پس فضيلتھايی که به عقل و قلب ما اجازه میدھند طبق مقصود خداوند عمل کنند ،کدامند؟ چند مورد را بررسی کنيم:
١٥٨
مح ّمد :خاتَم انبياء
فضيلتھای قلب فروتنی— آزادی از غرور و نخوت .وقتی ما معتقديم که "میدانيم و میدانيم که میدانيم" ،دريچۀ قلب خود را به روی دانش و معرفت جديد میبنديم .معرفت موھبتی ارزشمند از سوی خداوند است ،ا ّما اگر به تاج فروتنی مزيّن نگردد ،به غرور و نخوت منجر خواھد شد .در اين صورت در جھت عکس حرکت خواھد کرد .پل به ديوار تبديل خواھد شد .بعضی از بزرگترين رھبران دينی و محقّقان مذھبی حضرت مسيح و حضرت مح ّمد را انکار نمودند. اشتياق به حقيقت— ميل به رشد ،به يادگيری و به يافتن معرفت جديد ضروری است .آيا خداوند شخصی را که خود را در غفلت و پيروی کورکورانه محبوس ساخته ھدايت خواھد نمود؟ خلوص نيّت و پاکی قلب— قلب بايد از تعصّبات ،تمايالت خودخواھانه ،دنياپرستی ،شھوات نفسانی، بیعدالتی ،حرض و آز و ھر آلودگی ديگر مبرا باشد .خداوند در قلب آلوده تجّلی نمیکند. استقالل روحانی— وارستگی از آموختهھای قبلی ،آزادی از اتّکاء بر "عقايد موروثی" و "مراجع" مذھبی مانند کشيشھا ،حاخامھا ،مجتھدان ،و نيز والدين ،شرط الزم استقالل روحانی است .قرآن مکرّراً مؤمنين مقلّد را سرزنش مینمايد: َوإِ َذا قِي َل لَ ُھ ُم اتﱠبِ ُعوا َما أَن َز َل ّ ش ْيئا ً َوالَ ﷲُ قَالُو ْا بَ ْل نَتﱠبِ ُع َما أَ ْلفَ ْينَا َعلَ ْي ِه آبَاءنَا أَ َولَ ْو َكانَ آبَا ُؤ ُھ ْم الَ يَ ْعقِلُونَ َ يَ ْھتَدُونَ . و ھنگامى كه به آنھا گفته شود" :از آنچه خدا نازل كرده است ،پيروى كنيد!" مىگويند " :نه ،ما فقط از آنچه از پدران خود يافتيم ،پيروى مى کنيم ".آيا اگر پدران آنھا ،چيزى نفھميده و ھدايت نشده اند؟ سوره بقره ) ،(٢آيه ١٧٠
ض. قَالُو ْا أَ ِج ْئتَنَا لِتَ ْلفِتَنَا َع ﱠما َو َج ْدنَا َعلَ ْي ِه آبَاءنَا َوتَ ُكونَ لَ ُك َما ا ْل ِك ْب ِريَاء فِي األَ ْر ِ آنھا ]به موسی[ گفتند" ،آيا آمده ايد تا ما را از آنچه والدين ما معتقد بودند منحرف کنيد و براى خودتان سوره يونس ) ،(١٠آيه ٧٨ مقامات بلند کسب نماييد؟" ھمچنين سوره مائده) ،(۵آيه ١٠٤؛ سوره ھود ) ،(١١آيات ٦٢و ٨٧
اگر به قضاوت خود متکی نباشيد چه خواھد شد؟ فرض کنيد به خود میگوييد" ،من شايستگی و توانايی قضاوت دربارۀ پيام اين کتاب را ندارم .به والدينم ،به ّ مال ،يا به پيشنماز اجازه می دھم برای من تصميم بگيرد ".حال ،فرض کنيد در روز داوری در مقابل فرشتگان خدا ايستادهايد و میگوييد" ،والدينم و رھبران مذھبی مرا گمراه کردند .مرا سرزنش نکنيد ،اين تقصير من نيست!" آيا فکر میکنيد درخواست شما مورد قبول واقع خواھد شد؟ اگر چنين فکر میکنيد ،لطفا ً آيات زير را بخوانيد: ب ّ ﷲِ ِمن الض َعفَاء لِلﱠ ِذينَ ا ْ َوبَ َرزُو ْا ِ ّ ِ َج ِمي ًعا فَقَا َل ﱡ ستَ ْكبَ ُرو ْا إِنﱠا ُكنﱠا لَ ُك ْم تَبَ ًعا فَ َھ ْل أَنتُم ﱡم ْغنُونَ َعنﱠا ِمنْ َع َذا ِ ش َْي ٍء قَالُو ْا لَ ْو َھدَانَا ّ ص. س َواء َعلَ ْينَآ أَ َج ِز ْعنَا أَ ْم َ ﷲُ لَ َھ َد ْينَا ُك ْم َ صبَ ْرنَا َما لَنَا ِمن ﱠم ِحي ٍ
فصل :١١تمايز کالم الھی
١٥٩
ھنگامى که ھمگى آنھا در پيشگاه خدا بايستند ،پيروان به پيشوايان خود خواھند گفت" :ما قبال ً پيرو شما بوديم .آيا مى توانيد فقط قدرى از عذاب خدا را از دوش ما برداريد؟" آنھا خواھند گفت" ،اگر خدا ما را ھدايت کرده بود ،ما ھم شما را ھدايت مى کرديم .اکنون خيلى دير شده است ،چه غمگين باشيم چه صبر سوره ابراھيم ) ،(١٤آيه ٢١؛ ھمچنين سوره قصص ) ،(٢٨آيه ٦٣ پيشه کنيم ،ھيچ راه گريزى نداريم".
برای تأکيد بر اھ ّميت استقالل روحانی ،از خود سؤال نماييد" :چرا اينھمه مسيحيان و يھوديان از شناسائی حضرت مح ّمد عاجزند؟" سپس ،به خود بگوييد" ،آنچه که برای آنھا رخ داد ممکن است برای من ھم رخ دھد؟ اگر آنھا در چنگ رھبران مذھبی خود اسيرند ،من ھم ممکن است اسير رھبران مذھبی خود باشم". اتّکاء و اعتماد به خداوند و دعای مستمر برای کسب ھدايت— بسياری از آيات قرآن اعالم میدارند که بدون اجازۀ خداوند ،ھيچکس ھدايت نخواھد يافت: س أَن تُؤْ ِمنَ إِالﱠ بِإِ ْذ ِن ّ س َعلَى الﱠ ِذينَ الَ يَ ْعقِلُونَ . ﷲِ َويَ ْج َع ُل ال ﱢر ْج َ َو َما َكانَ لِنَ ْف ٍ ھيچ نفسی نمى تواند ايمان آورد مگر اينکه با خواست خدا مطابق باشد .زيرا بر روی کسانی که تعقل سوره يونس ) ،(١٠آيه ١٠٠ نمی کنند پرده می افکند.
مقصود از دعا اين است که خداوند ما را شايسته شناسائی خود کند. صرف وقت در امور معنوی— آيا میتوانيد جسم خود را بدون صرف وقت تغذيه کنيد؟ قرآن تعليم می دھد که فقط کسانی که تالش میکنند ھدايت خواھند شد: سبُلَنَا َوإِنﱠ ﱠ سنِينَ . َوالﱠ ِذينَ َجا َھدُوا فِينَا لَنَ ْھ ِديَنﱠ ُھ ْم ُ ﷲَ لَ َم َع ا ْل ُم ْح ِ کسانى که در راه ما کوشش مى کنند ،ما مطمئنا ً آنھا را به راه ھاى خودمان ھدايت خواھيم کرد .يقينا ً سوره عنکبوت ) ،(٢٩آيه ٦٩ خدا با پارسايان است.
فضيلتھای عقل حال به اختصار به بررسی فضيلتھای عقل میپردازيم .قرآن مکرّراً از ما میخواھد که قبل از تصميمگيری فکر کنيم ،تأ ّمل نماييم ،تعقّل کنيم ،بفھميم و برای يافتن حقايق کاوش و جستجو نماييم .اين سه واژه مھم را در آيات زير مالحظه نماييد: إِنﱠ فِي َذلِ َك آليَةً لﱢقَ ْو ٍم يَتَفَ ﱠكرُونَ ...لﱢقَ ْو ٍم يَ ْعقِلُونَ ...لﱢقَ ْو ٍم يَ ﱠذ ﱠكرُونَ . در آن نشانه ھائی است برای کسانی که تفکر کنند...برای کسانی که تعقل کنند...برای کسانی که توجه کنند. سوره نحل ) ،(١٦آيات ١١-١٣
فضيلتھای مزبور چه درسی می آموزند؟
تفّکر مستلزم تجزيه و تحليل ،سؤال کردن و تأ ّمل است.
١٦٠
مح ّمد :خاتَم انبياء
تعقّل مستلزم استدالل کردن ،اتّکاء کردن به شواھد ،و خودداری از تحريف حقايق است. متذ ّکر بودن به اين معنی است که بايد به ياد داشته باشيم که سرنوشت جاودانی ما بستگی به آن دارد که در مورد تصميمات و گزينشھای خود در زندگی عقل خويش را بکار گيريمّ . متذکر بودن عبارت از تشخيص اين نکته است که ھر آنچه میانديشيم ،میگوييم ،يا انجام میدھيم عواقبی به دنبال دارد .تنھا ت درونی آنان را ھدايت کند متذ ّکر ھستند ،تنھا آنھا میتوانند حقيقت را دريابند: کسانی که بصير ِ ب. أَفَ َمن يَ ْعلَ ُم أَنﱠ َما أُن ِز َل إِلَ ْيكَ ِمن َربﱢكَ ا ْل َح ﱡ ق َك َمنْ ھ َُو أَ ْع َمى إِنﱠ َما يَتَ َذ ﱠك ُر أُ ْولُو ْا األَ ْلبَا ِ آيا کسى که تشخيص مى دھد آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده حقيقت است با کسى که کور سوره رعد ) ،(١٣آيه ١٩ است يکسان است؟ فقط خردمندان متذکرند.
قرآن مکرّراً به کسانی اشاره می کند که بدون انکه واقف باشند ،پيرو "تخيّالت" "،گمان" "،فرضيات" و يا "توھّمات" ھستند: ش ْيئًا. َو َما يَتﱠبِ ُع أَ ْكثَ ُر ُھ ْم إِالﱠ ظَنًّا إَنﱠ الظﱠنﱠ الَ يُ ْغنِي ِمنَ ا ْل َح ﱢ ق َ و بيشترشان جز از گمان پيروى نمىكنند ]ولى[ گمان به ھيچ وجه ]آدمى را[ از حقيقت بىنياز نمىگرداند. سوره يونس ) ،(١٠آيه ٣٦؛ ھمچنين آيه ٦٦ھمين سوره
ظن" است .طبق آيات قرآن ،میتوانيم " ّ کلمۀ عربی که قرآن استفاده میکند " ّ ظن" را به عنوان باوری تعريف کنيم که ريشه در حقيقت ندارد و اگر داشته باشد بسيار نادر است ،ا ّما مردم آن را میپذيرند و با آن زندگی میکنند زيرا آن گمان مردمپسند است .مثالھايی از توھّمات ،فرضيات يا تخيّالت و اوھامی را که در بين مسيحيان متداول است ذکر میکنيم: مسيح تنھا نجات دھنده است. مسيح ھم انسان است و ھم خدا. خدا يکی است ا ّما سه شخصيّت دارد. فقط مسيحيان به بھشت میروند. مثالھايی از توھّماتی که در ميان مسيحيان راجع به اسالم رواج دارد: اسالم دين صلح نيست ،دين جنگ است. مسلمانان عموما ً خشن ھستند. " ﷲ" آن خدايی نيست که يھوديان و مسيحيان عبادت میکنند. آيا مسلمانان نيز توھّماتی در دل می پرورانند؟ قرآن سوء تفاھمات و توھّماتی را که مردم دربارۀ اديان گذشته داشتهاند توضيح داده و روشن نموده است .در ضمن سؤاالت و مع ّماھای جديدی را مطرح کرده که
١٦١
فصل :١١تمايز کالم الھی
فقط توسط پيامبران آيندۀ خداوند قابل ح ّل است .مسلمانان نيز مانند پيروان ساير اديان ،باورھايی را به عنوان حقيقت پذيرفتهاند که با تعاليم واضح و روشن قران مخالف اند .برای مثال دو توھّم ذکر می شود: در گزينشھای مھمی مانند انتخاب دين ،بايد از باورھای مراجع تقليد پيروی نمود ،نه از عقل خداداده خود .قرآن مکرّراً به اين توھّم اشاره کرده و اين پندار نادرست را رد کرده است. اسالم آخرين دين است— اين مفھوم آنقدر ج ّدی و دارای عواقب وخيم است که بايد آن را "توھّم بزرگ" ناميد .آياتی که در اين کتاب نقل شده ثابت می کنند که قرآن— يعنی دائرةالمعارف معرفت معنوی— در اين موضوع سکوت اختيار نکرده است .ا ّما ھمانطور که نشان داده شد ،محقّقين مسلمان به ھر تدبير قابل تص ّوری متوسّل شدهاند تا آيات قرآن را که با اين توھّم بزرگ آنھا مغايرت دارد تغيير دھند يا پنھان نگاه دارند. چه کسی بذر اين توھّم را کاشت و چگونه آبياری شد و پرورش يافت؟ قرنھا قبل ،يکی از علمای مسلمان گمان برد که "خاتم" به معنی "پايان" است .او نسبت به اين گمان خود احساس خوبی داشت ،زيرا به دين او موقعيّت و منزلت خاصّی در ميان ساير اديان میبخشيد .او توھّمش را با ديگران در ميان گذاشت .آنھا را نيز خوش آمد و او را به خاطر نبوغش ستودند .اين نظريه چون شعلهھای سرکش آتش به سرعت شايع شد و ھر گونه اثری از شواھد خالف خود را به آتش کشيد .قوای عقالنی مردمان فلج شد .آنھا دست از تف ّکر و طرح سؤاالت برداشتند .اگر کسی جرأت میکرد سؤالی مطرح کند ،او را ساکت میکردند .به او میگفتند" ،چگونه جرأت میکنی آنچه را که بزرگ ترين محقّقان در م ّکه ،دمشق ،يا قاھره باور دارند، زير سؤال ببری؟" به اين ترتيب ھرگونه تف ّکر مستقلی به سرعت در نطفه خفه گرديد. عصر تکنولوژی و دانشْ کرۀ زمين را متح ّول ساخته و جميع موانع ارتباطات را از ميان برده است. کشيش ھا مالّھا ،پيشوايان ،مجتھدھا ديگر نمیتوانند انتشار افکار جديد را کنترل کنند .تنھا با فشار چند تکمه ،مجموعۀ اطّالعات وسيعی را میتوان از اين سو به آن سوی زمين منتقل نمود .چه عصر حيرت آنگيزی است! مؤمنين روشن دل را ديگر نمیتوان بردگان مرجعيت و اشخاص ذینفوذ نگه داشت .جوانان ديگر مجبور نيستند مانند نسلھای گذشته ھر چه را از باالی منبر به آنھا گفته میشود بپذيرند .اميدوارم کتابھای زيادی در رد شواھد عرضه شده در اين کتاب نوشته شود! برخورد نظريات سبب برانگيختن افکار میشود .تنھا در آن موقع است که مؤمنين میتوانند پی به حقيقت ببرند: سنَهُ أُ ْولَئِ َك الﱠ ِذينَ َھدَا ُھ ُم ﱠ ب. فَبَش ْﱢر ِعبَا ِد الﱠ ِذينَ يَ ْ ستَ ِمعُونَ ا ْلقَ ْو َل فَيَتﱠبِعُونَ أَ ْح َ ﷲُ َوأُ ْولَئِ َك ُھ ْم أُ ْولُوا ْاألَ ْلبَا ِ پس بندگان مرا بشارت ده! كسانى كه سخنان را مىشنوند و از نيكوترين آنھا پيروى مىكنند .آنان كسانى سوره زمر ) ،(٣٩آيات ١٧-١٨ ھستند كه خدا ھدايتشان كرده ،و آنھا خردمندانند.
مح ّمد :خاتَم انبياء
١٦٢
اين فصل را با سؤالی چند به پايان می رسانيم: اگر پيامبر جديدی با چندين کتاب مق ّدسه به عظمت قرآن ظاھر شود و شما را به ايمان دعوت کند، چه پاسخی خواھيد داد؟ در برابر پيامبر جديدی که با عظمت و شکوه پيامبران پيشين ظاھر شود ،چه واکنشی نشان خواھيد داد؟ آيا او را رد می کنيد و فريبکار می ناميد و حتّی در مقام آزار و اذيّت او بر می آييد زيرا يک رھبر مذھبی ،يک مجتھد يا مالئی گفته است "بعد از حضرت مح ّمد پيامبری نخواھد آمد ،چون مردم ُمھر را در پايان نامهھا يا اسناد خود میگذارند"؟ اگر باور کردن اين مطلب برايتان مشکل است ،بار ديگر عبارت زير را که مح ّمد اسد ،يکی از محقّقان بزرگ قرآن اظھار داشته مالحظه نماييد .تعبير او از واژۀ " خاتم" شالودهای است که مسلمانان استنتاجھای خود را بر پايۀ آن استوار ساختهاند که ظھور پيامبران الھی برای ھميشه مت ّوقف شده است: [Muhammad was] the last of the Prophets, just as a seal [khátan] marks the end of a 2 …document
]مح ّمد[ ميان پيامبران آخرين بود ،ھمانطور که ُمھر ]خاتم[ نشانه پايان سند است...
حال فرض کنيد که ديدگاه متداولی را که مح ّمد اسد بيان کرده پذيرفتيد و پيامبر جديدی را که با کوھی از شواھد برای اثبات ا ّدعای خود آمده رد کرديد .اگر در روز داوری از شما سؤال شود" :چرا پيامبر جديد را ر ّد کرديد؟ پيامبری که ھمۀ نشانهھای حقانيت را که در حضرت مح ّمد و ساير پيامبران ظاھر شده بود به ظھور رساند؟" چگونه جواب خواھيد داد؟ آيا خواھيد گفت" ،تص ّور میکردم رھبران مذھبی من حقيقت را میدانند و مرا به راه راست ھدايت خواھند کرد"؟ و اگر به شما گفته شود" :به تو عقل داده شد که به طور مستقل فکر کنی و در قرآن مکرّراً از تو خواسته شده که به ديگران تکيه نکنی ،چرا از حکم خدا اطاعت نکردی ،چرا از عقل خودت استفاده نکردی؟" چگونه از خود دفاع خواھيد کرد و چه جوابی خواھيد داد؟ شايد يافتن پاسخ و نوشتن آن در اينجا مفيد واقع شود: سى إَ َما ًما َو َر ْح َمةً…فَالَ تَ ُك فِي ِم ْريَ ٍة ﱢم ْنهُ أَفَ َمن َكانَ َعلَى بَيﱢنَ ٍة ﱢمن ﱠربﱢ ِه َويَ ْتلُوهُ شَا ِھ ٌد ﱢم ْنهُ َو ِمن قَ ْبلِ ِه ِكت ُ َاب ُمو َ س الَ يُؤْ ِمنُونَ . إِنﱠهُ ا ْل َح ﱡ ق ِمن ﱠربﱢكَ َولَـ ِكنﱠ أَ ْكثَ َرالنﱠا ِ اگر کسی دليل روشن از جانب پروردگارش داشته باشد و آنرا به عنوان شاھد از جانب پروردگارش برای شما بخواند ،ھمان طور که قبل از او کتاب موسی راھنما و رحمت الھی بود ]به او چه پاسخی خواھيد داد[...؟ درباره او شک مکن .او از جانب پروردگار ]آمده[ و ح ّ ق است .ولکن بيشتر مردمان ]به او[ ايمان نمی آورند. سوره ھود ) ،(١١آيه ١٧؛ ھمچنين سوره حج ) ،(٢٢آيه ٨
مراجع ٢ فصل 1. Phipps, William E. Muhammad and Jesus, New York: Paragon House, 1996, p. 125. 2. Yúsuf ‘Ali, Abdullah. The Meaning of the Holy Qur’án, Beltsville, MD: Amana Publications, 6th Printing, 1989, p. 46. ٣ فصل 1. Yúsuf Alí, Abdullah. The Meaning of the Holy Qur’án, Beltsville, MD:Amana Publications, 6th edition, 1989, p.1069. 2. Asad, Muhammad. The Message of the Qur’án, Great Britain: Redwood press Limited, 1993, p.647. ۵ فصل 1. Kennedy, D. James, Ph.D. Messiah: Prophecies Fulfilled, Ft. Lauderdale, FL: Coral Ridge Ministries, p. 63. 2. Kennedy, D. James, Ph.D. Messiah: Prophecies Fulfilled, Ft. Lauderdale, FL: Coral Ridge Ministries, p. 65. ١١ فصل 1. Parinder, Geoffrey. Jesus in the Qur’án, New York: Barnes and Noble, 1965, p. 50. 2. Asad, Muhammad. The Message of the Qur’án, Great Britain: Redwood press Limited, 1993, p. 647.