4روش براي افزايش خلقيت دانشمندان معتقدند تاثير رنگها بر زندگي انسان حتي وقتي كه انسان به آنها توجه لزم و كافي هم ندارد بسيار زياد است .در اين ميان شايد در زندگي رنگ آبي به خاطر رنگ آسمان و درياها نقشي اساسي براي انسانها داشته باشد اما دانشمندان تاكيد ميكنند كه براي داشتن ذهني خل ق اين مقدار هم حتي كافي نيست .در همين راستا در دانشگاه بريتيش كلمبيا كانادا دانشمندان تاثير كردهاند. رنگ قرمز و آبي بر رفتار داوطلبان را بررسي رسيدهاند در حالي كه رنگ قرمز حافظه در اين تحقيق دانشمندان به اين نتيجه دانشآموزان بودند -تقويت ميكند ،رنگ آبي داوطلبان را -كه در اين آزمايش به آنها كمك ميكند كه تصورات خود را آزاد كنند .دانشمندان براي اثبات اين يافته تصميم گرفتند از داوطلبان بخواهند يك آزمايش ساده انجام دهند .در اين آزمايش به آنها قطعاتي به رنگ آبي و قرمز داده شده بود و از آنها خواسته اسباببازي بسازند .دانشمندان مشاهده كردند شد با اين قطعات چند
بازيهايي كه به رنگ آبي ساخته شده بودند در مقايسه با اسباب بازيهاي قرمزرنگ از ساختار خلقانهتري برخوردار بودند. اسبا ب -1ذهن خود را پرواز دهيد نكتههاي جديد را داشته باشد خود يكي از اينكه ذهن انسان آمادگي كشف عواملي است كه ميتواند به انسان براي خل ق بودن كمك كند .دانشمندان در لحظهاي كه ايده نابي به آن ميرسد مورد دانشگاه دركسل فيلدلفيا مغز را در تحقيق قرار دادهاند .دانشمندان در اين آزمايش از 2گروه داوطلب استفاده داوطلبها را منتظر گذاشتند تا به آنها يك معما داده كردند .يك گروه از اين شود .وقتي كه معما به آنها داده شد از آنها خواسته شد كه بگويند وقتي كه معما را حل كردند آيا يكباره به ذهن آنها خطور كرده است يا براي انجام آن فكر كردهاند .دانشمندان با آزمايش مغز اين افراد متوجه شدند سمت راست مغز آنها به شدت درگير است؛ بخصوص بخشي از مغز كه مسئول ديدن است. رسيدهاند كه وقتي داوطلبان براي انجام حل يك به اين ترتيب به اين نتيجه مسئله متمركز ميشوند كارايي مغز خود را پايين ميآورند.
در يك آزمايش ديگر دانشمندان در لندن شرايط مشابهي را براي داوطلبان برقرار كردند .در اين آزمايش آنها پرتوهاي آلفا امواج گاماي با فركانس بال در مغز داوطبان را مورد آزمايش قرار دادند .در اينجا هم دانشمندان مشاهده كردند كه داراي امواج آلفاي زياد و چند مورد موج گاماي با فركانس بال بودند؛ اين موج دوم همانند همان موردي است كه وقتي انسان با چشم بسته استراحت ميكند در مغز او به جريان ميافتد .به همين ترتيب دانشمندان در لندن هم اعلم كردند وقتي كه مغز در حالتي ملتهب قرار بگيرد كه انسان از آن راهحلي را ارائه كند ،كارايي كمتري دارد. انتظار داشته باشد به دنبال همكاري هاي خل ق باشيد -2 يادداشتهايش را در اين نيوتن وقتي كه قوانين گرانش زمين را درك كرد، زمينه همچون نوشتههاي ديگرش در يك كشو انداخت و تا 5سال بعد كه يكي از دوستانش به صورت اتفاقي از او در اين باره سؤال كرد سراغشان را انقلبياي را با انجام معادلت پيچيده به نگرفت .مسلما اگر ما چنين قوانين
دست آوريم آن را در كشو نمياندازيم كه خاك بخورند و خب ،البته اين كاري نميكنند. است كه دانشمندان ،امروزه ما را به انجام آن ترغيب يك دليلش اين است كه ديگر نيوتن تكرار نخواهد شد .اما دليل ديگرش را ايدههايي كه به دانشمندان دانشگاه نيومكزيكو اينگونه توضيح ميدهند :بهترين ذهن يك نفر ميرسد در لحظات انزوا و تنهايي او نيست بلكه در لحظاتي است كه نظراتش را با يكي از همكاران مورد اعتمادش رد و بدل ميكند .در همين همكاريهاي خلقانه نوشته است رابطه ورا جان اشتاينر در كتابي كه با عنوان موارد زيادي را در طول تاريخ ذكر كرده است كه رد و بدل كردن نظريات ميان 2دوست و همكار باعث ايجاد ايدههاي بسيار ناب و خلقانهاي شده است -3نوازندگي كنيد موسيقي مسلما نقش عمدهاي در افزايش خلقيت انساني دارد .در اين رابطه دانشمندان در دانشگاه واندربيت نشويل آمريكا براي بررسي نقش موسيقي بر افزايش خلقيت انساني يك آزمايش ساده انجام دادند .آنها از چند دانشجوي موسيقي و چند فرد عادي ديگر با مشخصات يكسان در آزمايش خود استفاده
كردند .به هر كدام از اين دانشجويان چند شي ء ساده مانند مسواك يا خميردندان داده شد و از آنها خواسته شد كاربردهاي جايگزيني براي چيزهايي كه در دست دارند معرفي كنند .در پايان آزمايش مشخص شد كه دانشجويان كردهاند. موسيقي كاربردهاي جايگزيني خلقانهتري نسبت به ديگر افراد ارائه حين آزمايش ،دانشمندان با بررسي عملكرد مغز داوطلبان مشاهده كردند افراد عادي تنها از بخش جلويي چپ مغز خود استفاده ميكردند ،در حالي كه دانشجويان موسيقي علوه بر آن از طرف راست مغز خود هم استفاده ميكردند. دانشمندان ميگويند اين كاركرد مغزي غيرعادي است و دليل آن ميتواند اين باشد كه دانشجويان موسيقي چون مجبور هستند از هر دو دست خود حين نوازندگي استفاده كنند بايد از هر دو بخش مغز خود هم كار بكشند .اما آيا براي افزايش خلقيت ميتوانيم از نوازندگي يك آلت موسيقي يا انجام كارهايي كه در انجام آنها هر دو دست درگير هستند ،شروع كنيم؟ در اين باره سوهي پارك كه روي موسيقيدانان و افراد عادي كار كرده است ،ميگويد :هنوز با
نميتوانيم بگوييم كه استفاده همزمان از 2كره چپ و راست مغز اطمينان دليل اين است كه موسيقيدانان از ذهن خل قتري برخوردار هستند. مي توانيد بازي كنيد -4تا دانشمندان زيادي تاكيد ميكنند كه براي خل ق بودن ،انسان بايد تا ميتواند از بازيهايي كه گاهي طبق عرف جامعه مناسب عادتهاي رايج دوري كند و به حال او نيست ،بپردازد .در اين باره مارك بكوف از دانشگاه كلورادو معتقد حاشيهاي در نظر ميگيرند اشتباه است اينكه مردم براي بازي در زندگي نقشي است .او به نقش بازي در زندگي حيوانات گوشتخواري همچون گرگ و سگ بازيها به شخصيتهاي فردي اين پرداخته و به اين نتيجه رسيده است كه اين تجربههاي جديد و اشتباهي داشته باشند بدون اينكه اجازه را ميدهد كه مجازاتي به خاطر آن در انتظار آنها باشد. ريسكهاي منطقي وي ميگويد :بازي به انسان اين جرأت را ميدهد كه بيشتري انجام دهد و او را منعطف و خل ق ميكند .وي طبيعت بازي را
جستوجو براي چيزي تازه و نو ميداند و تاكيد ميكند :براي خل ق بودن، بهدنبال چيزي تازه بگردد. انسان بايد هميشه اين دانشمند بازي را در زندگي انسان حالتي بيولوژيكال و همانند خواب دورههاي مختلف زندگي انسان به بازي توصيف ميكند و معتقد است كه در مهمترين دوره از زندگي كه بازي ميتواند نقش مهمي در نياز دارد .البته شكلگيري شخصيت انسان داشته باشد دوران كودكي است ولي اين به آن دورهها نياز كمتري در انسان به بازي كردن وجود دارد. معنا نيست كه در ديگر