Chapar 113

Page 1









0152 - 189 48 733











62





58











48






‫توران میرهادی‬ ‫اگر امروز با وجود این همه جنگ و آواره های بی پناه و‬ ‫مظلوم کشی و برده داری و حق کشی و بی عدالتی ادامه‬ ‫حیات بر روی این کره جهنمی بهره و توجیهی داشته باشد‪،‬‬ ‫رویت و آشنائی با زندگی انسان هائی چون توران میرهادی و‬ ‫امثال اوست‪ .‬او نه تنها به بچه های این سرزمین خدمت کرد‪،‬‬ ‫بلکه برای ما هم توجیهی جهت فائق آمدن برسرخوردگی ها‬ ‫و یاس ها و سرکوفت ها و ادامه حیات و کوشش داد‪.‬‬ ‫مسعود کریم نیا‬

‫در دانشگاه استادی داشتیم که می‌گفت اگر گذشته‬ ‫را جوری دیگر ثبت کرده بودند‪ ،‬آینده جور دیگری‬ ‫می‌شد‪ .‬راست می‌گفت‪ .‬اگر تاریخ را جوری دیگر‬ ‫یادمان داده بودند‪ ،‬شاید امروز آدم‌های دیگری‬ ‫بودیم‪ .‬اگر به جای قلدر و کمان‌کش و تاج‌به‌سر‪،‬‬ ‫از کاتب و صحاف و آموزگار گفته بودند‪ ،‬اگر به‬ ‫جای او که چشم درمی‌آورد و زبان می‌‌دوخت‪ ،‬از‬ ‫او که ساز می‌زد و آواز می‌خواند نوشته بودند‪ ،‬اگر‬ ‫به جای او که خاک غیر به توبره می‌کشید و کاخ‬ ‫می‌ساخت‪ ،‬برای او که بذر می‌کاشت و نان می‌پخت‬ ‫مدیحه سروده بودند‪ ،‬شاید امروز ساالر و سردار و‬ ‫کبیر و قهرمان و یل و پهلوان را جوری دیگر به کار‬ ‫می‌بردیم‪ ،‬میراث را چیزی دیگر می‌دانستیم‪ ،‬بزرگ‬ ‫و مهتر و فخر را به کسانی دیگر لقب می‌دادیم ‪ -‬به‬ ‫مردان و (به ویژه) زنانی که چون ثبت نشده‌اند انگار‬ ‫نبوده‌اند‪ ،‬یا دست‌کم به کسانی دیگر از همین‌ها که‬ ‫بیخ گوش‌مان بوده‌اند و چیزی ازشان مانده‪ :‬امثال‬ ‫تاج‌السلطنه‪ ،‬بی‌بی‌ خانم استرآبادی‪ ،‬میرزا حسن‬ ‫رشدیه‪ ،‬صدیقه دولت‌آبادی‪ ،‬جبار باغچه‌بان‪ ،‬محمد‬ ‫بهمن‌بیگی‪ ...‬یا توران میرهادی‪ ،‬که امروز رفت‪،‬‬

‫دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر‬ ‫کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست‬ ‫گفتند می نشود یافت گشته ایم ما‬ ‫گفت آنچه می نشود یافت آنم آرزوست‬ ‫(موالنا)‬ ‫نوجوانان کار کرده شنیده‪ ،‬هرکس که فکر می‌کرده‬ ‫برای بچه‌ها گفتن‪ ،‬به زبان بچه‌ها گفتن‪ ،‬آسان‬ ‫است ‪ -‬از پزشک و مهندس بگیر‪ ،‬تا جامعه‌شناس‬ ‫و اقتصاددان و هنرپژوه ‪ -‬هرکس که یک روز یک‬ ‫جا شاگرد توران میرهادی بوده‪ .‬و چه بخت‌یار بوده‬ ‫که بوده‪ .‬چون توران خانم هر آموزگاری نبود‪ .‬دیکته‬ ‫نمی‌گفت‪ ،‬مشق نمی‌خواست‪ ،‬سرکوفت نمی‌زد‪.‬‬ ‫درسش پرکاری بود‪ ،‬کمتر گفتن و بیشتر عمل‬ ‫کردن‪ .‬درسش مهربانی بود‪ ،‬بدون هوار کردن و بر‬ ‫سینه کوفتن‪ .‬درسش برابری بود‪ ،‬بیزاری از مقایسه‬ ‫و تبعیض‪ .‬درسش دلیری بود‪ ،‬پس زدن خاکستر‬ ‫سختی‌ها و باز زبانه کشیدن‪ .‬درسش ‪ -‬شرمسارم‬ ‫خانم میرهادی اگر صدای کلیشه می‌دهد ‪ -‬درسش‬ ‫درس عشق بود‪ ،‬بی‌ دریغ و بی منت‪ ،‬بی های‌وهوی‪،‬‬ ‫تا آخر خط‪ .‬شصت‌وپنج سال پیش برای برادر‬ ‫تازه‌درگذشته‌اش نوشته بود‪« :‬فرهاد عزیزم‪ ،‬به ایران‬ ‫می‌آیم تا آنچه را آموخته‌ام و از این پس خواهم‬ ‫آموخت‪ ،‬در راه پیشرفت کودکان کشورمان به کار‬ ‫گیرم‪ .‬با تو عهد می‌بندم که غم از دست دادنت را به‬ ‫کاری بزرگ تبدیل کنم‪ .‬از این پس به جای تو هم‬ ‫کار خواهم کرد‪ .‬من به ایران می‌آیم تا همه عشقم را‪،‬‬ ‫همه دانشم را در راه پیشرفت کودکان ایران به کار‬ ‫گیرم‪ .‬تا پایان عمرم‪ ،‬و با تمام نیرو و توانم‪ ».‬درسش‪،‬‬ ‫درس آخرش‪ ،‬وفای به عهد بود‪.‬‬ ‫جایتان خالی است خانم میرهادی ‪...‬‬

‫گرچه آن‌قدر به‌جا گذاشت که جایی برای افسوس‬ ‫نگذاشت‪.‬‬ ‫توران میرهادی‬ ‫جلوی اسمش می‌نویسند مادر ادبیات کودک و‬ ‫نوجوان ایران‪ ،‬یا مادربزرگ همه بچه‌های ایران‪.‬‬ ‫خودش می‌گفت «من مثل آن بچه ده ساله‌ام که‬ ‫اول بار این کتاب را باز کرده دنبال چیزی بگردد‪،‬‬ ‫این‌جور سخت که نوشته‌اید نمی‌فهمم‪ .‬بروید دوباره‬ ‫بنویسید»‪ .‬این را هرکس در فرهنگنامه کودکان و‬

‫مهرداد واعظی نژاد‬ ‫پژوهشگر تاریخ‬









‫جلسات خانه ایران‬ ‫هامبورگ‬

‫دومین و چهارمین شنبه هر ماه از‬ ‫ساعت ‪ 6‬بعد از ظهر‬ ‫‪Dulsburg Süd 12‬‬

‫جلسات انجمن فرهنگی ایران‬ ‫در هامبورگ‬ ‫اولین یکشنبه هر ماه از ساعت‬ ‫‪ 5‬بعد از ظهر‬ ‫‪Straßburger Str. 86-88‬‬

‫از تاریخ‪ 02.12.2016 :‬تا ‪30.12.2016‬‬

































‫همکاران‬

‫فهرست مطالب‬




Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.