اخلاق جهاد | عبدی کلانتری

Page 1

‫اخالق جهاد‬ ‫عبدی کالنتری‬

‫نقد خشونت دين ی‬

‫‪9‬‬

‫نوشتهی عبدی کالنتری‬


‫فصل اول‬

‫از کتاب نقد خشونت دينی‬

‫اخالق جهاد‬ ‫در رسانههای غرب بار ديگر صحبت از خشونت دينی است‪ .‬در شهريور‬ ‫ماه ‪ ،۱۳۸۵‬رهبر يکی از اديان تکخدائی‪ ،‬معتقدانِ يک دين تکخدائیِ‬ ‫ديگر را خطاب قرار داد تا نگاهی عقالنی و انتقادی به ريشههای بروز‬ ‫خشونت بيفکنند همچنانکه يهوديت و مسيحيت چنين کردهاند‪.‬‬ ‫اين بحثها از دو نظريهی متضاد دربارهی رابطهی خشونت و دين‬ ‫برمیخيزند‪ .‬نظريهی اول برآن است که بروز خشونت از سوی بعضی از‬ ‫مسلمانان به طور اساسی ناشی از بیعدالتی در جهان و رابطهی نابرابر‬ ‫قدرت و ثروت ميان غربِ استعماری و جهان مستعمره يا اشغالشده‬ ‫است‪ .‬نظريهی دوم برآن است که به شهادت تاريخ و تئولوژی‪ ،‬خشونت‪،‬‬ ‫ذاتیِ آن اديان ابراهيمی است که هنوز در آنها رفورم صورت نگرفته‬ ‫است‪ .‬آنها جهانگستر و قدرتمدارند تا زمانی که در آستانهی عصر جديد‬ ‫قرار گيرند‪ .‬يهوديت و مسيحيت نيز برخوردار از اين خشونت بودهاند اما‬ ‫در قرنهای اخير به دنبال انکشاف مُدرنيّت و سکوالريسم در غرب‪ ،‬از‬ ‫خشونتِ دينی فاصله گرفتهاند‪.‬‬ ‫ما در اينجا به نظريهی اول میپردازيم و در يکی از فصلهای آينده به‬ ‫نظريهی دوم يعنی تئولوژیِ سياسی اسالم‪.‬‬ ‫نقد خشونت دين ی‬

‫‪10‬‬

‫نوشتهی عبدی کالنتری‬


‫دفاع مقدس‬ ‫در شهريور ‪ ۱۳۸۵‬رئيس جمهور وقت ايران در شهر نيويورک در برابر‬ ‫پرسشی در خصوص خشونت قرار گرفت‪ .‬پرسش خبرنگار برنامهی‬ ‫خبری تلويزيونی که دهها ميليون بيننده دارد اين بود‪« :‬به تازگی در‬ ‫کشور شما هزاران نفر در جوخههای خودکشی [استشهادی] ثبتنام‬ ‫کردهاند‪ .‬احساس شما چه خواهد بود اگر فرزندان خود شما بخواهند به‬ ‫اين جبهه بپيوندند؟»‬ ‫اين بهترين فرصت برای رئيس دولت ايران بود تا به مردم دنيا توضيح‬ ‫دهد چرا او و طرفدارانش به عنوان مسلمانان راستين از عملياتِ‬ ‫انتحاری حمايت میکنند‪ .‬پاسخ اين بود‪« :‬تصور کنيد آمريکا مورد‬ ‫حمله قرار گرفته باشد‪ .‬شما دوست داريد فرزندتان چگونه عمل کند؟‬ ‫بی شک دفاع از کشورش‪ .‬هنگامیکه شما سالحی در اختيار نداريد‪،‬‬ ‫قدرتی نداريد‪ ،‬چه کاری از عهدهتان برمیآيد؟ خودتان را فدا میکنيد‪.‬‬ ‫اين چيز بدی نيست‪ .‬ما از جنگ بيزاريم اما جنگ را به خاورميانه‬ ‫تحميل کردهاند‪ .‬چه کسی صدها هزار سرباز از فاصلهی دهها هزار‬ ‫کيلومتر به اين منطقه فرستاد؟»‬ ‫آنچه رئيس جمهور ايران برآن پافشرد ماهيت دفاعی جهاد در برابر‬ ‫متجاوز است‪ .‬البته اين مقاومت میتواند تا خاک نيروی اشغالگر که‬ ‫همان «امپراتوری» باشد گسترش يابد‪ ،‬چنانکه حملهی جهادی يازدهم‬ ‫سپتامبر نشان داد و منتقدان چپ آمريکائی آن را «بازتاب» (بلُو بَک)‬ ‫خواندند (چالمرز جانسن در کتابی با همين نام)‪ .‬توجيه اخالقی چنين‬ ‫نقد خشونت دين ی‬

‫‪11‬‬

‫نوشتهی عبدی کالنتری‬


‫ضربهی مرگباری آن است که متجاوز‪ ،‬بینهايت زورمندتر و مجهزتر از‬ ‫قربانی است و با نبرد متعارف نمیتوان او را عقب راند‪.‬‬

‫آينهی خشونت‬ ‫ژانپُل سارتر فيلسوفِ مارکسيست ـ اگزيستانسياليستِ فرانسوی در‬ ‫پيشگفتار پرآوازهاش بر کتاب «نفرين شدگان زمين» اثر فرانس فانون به‬ ‫توجيه همين نوع خشونت میپردازد؛ خشونتی که در اصل به هيچ‬ ‫وجه ماهيت دينی ندارد‪ .‬بستر بحث او رابطهی دوسويهی سرور و‬ ‫بنده است‪ .‬مرد اروپايی است که به دست خودش غريزهی کشتن را در‬ ‫ناخودآگاه بومیِ استثمارشده مینشاند‪ .‬زخمیکه برتن سرور مینشيند‬ ‫خشونت خود اوست در آئينه‪ .‬سارتر مینويسد‪« :‬در الجزاير و آنگوال‪،‬‬ ‫بوميان دست به کشتار اروپائيان زدهاند؛ اين لحظهی تاريخیِ بازگشتِ‬ ‫تيرِ رها شده است‪ :‬مرحلهی سوم خشونت که ما را از هم میدرد بدون‬ ‫آنکه دريابيم اين خودِ ما بوديم که ابتدا تير را رها کرديم‪».‬‬

‫دستهای آلودهی همهی ما‬ ‫چه توجيهِ اخالقی برای قربانیکردن شهروندانِ غيرنظامی از سوی يک‬ ‫مبارزِ ضدِ استعماری يا يک مجاهد ارائه میشود؟ سارتر مینويسد‪:‬‬ ‫«وقتی برادر تو در سپاهی میرزمد که به نژادکشی پرداخته‪ ،‬خود تو‬ ‫بیشُبهه در شمارِ جالدان قرارگرفتهای‪ ».‬مايکل نيومن استاد فلسفهی‬ ‫دانشگاه «ترِنت» آنتاريو مینويسد‪« :‬فلسطينیها هرگز قادر نيستند با‬ ‫تاکتيکهای نظامیِ متعارف اسرائيل را شکست دهند‪ .‬هر يهودی‬ ‫اسرائيلی‪ ،‬از جمله تک تک کودکان آنها که روزی به ارتش خواهند‬ ‫پيوست‪ ،‬ابزار خشونت عليه مردم فلسطيناند‪ ...‬کسانی که ضعيف‬ ‫نقد خشونت دين ی‬

‫‪12‬‬

‫نوشتهی عبدی کالنتری‬


‫هستند حق دارند برای حفظ خود و قومشان حتا کودکان دشمن را به‬ ‫‪۱‬‬ ‫قتل برسانند‪».‬‬

‫ترور به مثابه ضرورت و تعهّد‬ ‫هربرت مارکوزه فيلسوف مارکسسيتِ مکتب فرانکفورت‪ ،‬در ميانهی دهه‬ ‫شصت ميالدی نوشت‪ « :‬به گمان من کسانی که بر آنها ستم روا شده و‬ ‫ق‬ ‫اقليتهای تحت سلطه براساس «قانون طبيعی» (نَچرال ال) ح ِ‬ ‫مقاومت دارند؛ حقی که به محض آنکه ابزار قانونی کارآيی اش را از‬ ‫دست دهد‪ ،‬میتواند به شکل فراـ قانونی به اجرا گذاشته شود‪ .‬قانون و‬ ‫نظم همواره و همه جا قانون و نظم کسانی است که سلسله مراتب‬ ‫موجود را حفاظت میکنند ‪ ...‬با استفاده از خشونت‪[ ،‬اقليتهای تحت‬ ‫ستم] دور تازهای از اعمال قهرآميز را آغاز نمیکنند بلکه زنجير خشونتِ‬ ‫موجود را میشکنند‪ ».‬مارکوزه در جای ديگری مینويسد‪« :‬در مواقع‬ ‫تاريخیِ معين‪ ،‬خشونت يا قهر عنصر الزم و اصلی پيشرفت (پروگرس)‬ ‫است ‪ ...‬اگر ترور به نفع کليت باشد و عليه منافع خاصِ استثماری‪ ،‬اين‬ ‫ترور يک ضرورت و يک تعهد است‪».‬‬

‫عقل و خشونت درتاريخ‬ ‫از اصلِ قربانی کردن يک عزيز در مناسکی روحانی‪ ،‬يا قربانی شدن‬ ‫اسحاق به دست حضرت ابراهيم تا فلسفهی تاريخ هگل‪ ،‬امر منفی به‬ ‫مثابه سويهی تخريبگرِ تاريخ همواره در پشت هرپديدهی مثبت حضور‬ ‫دارد‪ .‬دو فيلسوف فرانسوی و آلمانی که از آنها نقل کرديم هردو‬ ‫شاگردان فکریِ غول فلسفهی آلمان هگل هستند و همچون متفکران‬ ‫‪۱‬‬

‫نشريه و سايت ‪ CounterPunch‬ـ ‪ ۹‬آوريل ‪۲۰۰۲‬‬ ‫نقد خشونت دين ی‬

‫‪13‬‬

‫نوشتهی عبدی کالنتری‬


‫ديگری که به خشونت در تاريخ انديشيدهاند‪ ،‬نقطهی رجوعشان موضوع‬ ‫ديالکتيک سرور و بنده نزد هگل است‪.‬‬ ‫«موتور تاريخ برای هگل امر منفی (نگِاتيويتی) است و امر منفی در‬ ‫نهايت همان مرگ است‪( ».‬تری ايگلتون) اين پاسخ میتواند در مقابل‬ ‫پاپ بنديکت شانزدهم نهاده شود که انگشت اتهام را به سوی مسلمانان‬ ‫دراز کرد و از آنان خواست که به ندای صلحجوئیِ خرد يا عقل گوش‬ ‫فرادهند‪ .‬پاسخ هگل‪ ،‬مارکس‪ ،‬نيچه‪ ،‬فرويد و بسياری از متفکرانِ مُدرن‬ ‫اروپايی آن است که خود او بر روی آتش فشان خشونت مدرن ايستاده‬ ‫است‪ .‬چه ما به پيروزیِ نهائیِ عقل در تاريخ اعتقاد داشته باشيم چه‬ ‫نداشته باشيم‪ ،‬امرمنفی‪ ،‬آنسوی سکهی عقل‪ ،‬ضمانت میکند که مسير‬ ‫ما همواره از ميان مسلخ میگذرد‪ .‬سارتر از اين هم فراتر میرود و‬ ‫مینويسد هنگامیکه فرانس فانون از «پايان اروپا» صحبت میکند (و ما‬ ‫امروز بايد بگوييم پايانِ آمريکا يا پايان «غرب») او فقط همچون يک‬ ‫پزشک «تشخيص بيماری» میدهد‪ .‬بيمار درحال مرگ است و پزشک‬ ‫چندان عالقهای به نجاتِ او ندارد‪ .‬او کارهای مهمترِ ديگری دارد! اروپا‪،‬‬ ‫آمريکا و غرب میميرند تا دنيای «بومی» شکوفايی آغاز کند‪ .‬شايد اين‬ ‫بار زير پرچم اسالم (با همان شعار فانون «هجوم ما به پهنهی‬ ‫يونيورساليته»)‪ :‬وعده داده میشود که در غروبِ خونينِ عصر روشنگری‪،‬‬ ‫اين آفتاب طلوع میکند‪.‬‬

‫لحظهی معراج‬ ‫اما اگر لحظهی تاريخیِ طلوعِ «شرق» يا «اسالم» نيز گذشته باشد‪ ،‬يا‬ ‫سرابی بيش نباشد‪ ،‬آنگاه امرِ جهاد معطوف به پايان تاريخ خواهد شد‪.‬‬ ‫نقد خشونت دين ی‬

‫‪14‬‬

‫نوشتهی عبدی کالنتری‬


‫در اينجا اخالقِ فردی ترور‪ ،‬لحظهی قدسیِ پيوستن به نور و عدالتِ آن‬ ‫جهانی را نويد میدهد‪ .‬بايد از خود سوآل کنيم‪ :‬آيا میتوانيم ميان‬ ‫«خشونت جهاد» و «خشونت ترور» تفاوت قائل شويم‪ ،‬به همان نحو که‬ ‫ميان «ضرورت قهر انقالبی» و «پاتولوژیِ قهرِ آنارشيستی» تمايز قائل‬ ‫هستيم؟ به گمان ما نمیتوان‪ ،‬و اين هردو در جان يکديگر سرشتهاند‪.‬‬ ‫ما را از هيچکدام گريزی نيست‪ .‬در اولی عامل ضرورت و اجتناب‬ ‫ناپذيریِ تراژيکِ حرکت تاريخی نهفته؛ در دومی عاملِ ذهنيتِ منفصل‬ ‫و زخم خوردهی انسانِ «زير زمينی»‪ ،‬انسانی که از اميد روی برتافته و‬ ‫به دو حرکت يا دو نياز میانديشد‪ .‬دو حرکت و دو نيازِ بهنهايت‬ ‫انسانی‪ :‬انتقام و عروج‪.‬‬ ‫***‬

‫منزه طلبی و خشونت‬ ‫مجسم کنيد‪ :‬يک مؤمن جوان که اکنون خود را «مطرودِ» همان‬ ‫دستگاهی میيابد که تاچندی پيش در رکاباش میجنگيد‪ ،‬به نحوی‬ ‫قابل پيشبينی فهرستِ شکوائيههايی را میآورد که پيش از او سايرِ‬ ‫بريدگان از رژيمِ تقوا و فضيلت نيز آورده بودند‪ :‬اينکه کارگزارانِ رژيم‬ ‫تن به مال و مقام دادهاند و ايثارگران يا اصولگرايانِ واقعیای همچون او‬ ‫را ديگر به بازی نمیگيرند‪ .‬آنها از گوشه و کنارِ دستگاههای فرهنگیِ‬ ‫رژيم به بيرون پرتاب میشوند‪ ،‬گاه حتا به خارج از کشورشان میروند و‬ ‫ديگر برنمیگردند تا از جُورِ زمانه و بیارزش شدنِ آرمانهای انقالب و‬ ‫رهبرش سفرهی دل بگشايند‪« .‬درد دين» را اين برادران دارند نه آنها‬ ‫که سوار بر اتوموبيلهای لوکسِ حکومتی دم از معنويت میزنند!‬ ‫نقد خشونت دين ی‬

‫‪15‬‬

‫نوشتهی عبدی کالنتری‬


‫فاشيستهای ايثارگر همواره در روابط مريد و مرادی گام‬ ‫میزنند و هريک درميان شهيدانِ زنده يا مرده برای خود قطبی دارد‪.‬‬ ‫آنها با اين لحن سخن میگويند‪« :‬زمانهی زشت رویِ ما همچنان در‬ ‫ورطهی ما و منی دست و پا میزند و از فرزانگان و کسانی که از خالف‬ ‫آمد عادت کام طلبيده و از زلف پريشان جهان کنونی کسب جمعيت‬ ‫کرده و سپس به وادی انس رفتهاند‪ ،‬همچنان به بدی ياد میکند‪ ۲».‬يا‪:‬‬ ‫«من دانشی را که نه در کتابها يافت میشود و نه در نزد مدعيان‬ ‫حکمت از آن بزرگمرد فرا گرفتم به قدر وسع خويش البته و از آنچه‬ ‫بودم فراتر رفتم و به ساحتی از آزادگی رسيدم که هر چند بنای نسبت‬ ‫مرا با هر آنچه دنيوی است‪ ،‬فرو ريخت اما ربط و تعلق مرا به امور‬ ‫معنوی و اخروی صدچندان کرد و شُکرِ وی در اين مقال گفتنی نيست‬ ‫‪۳‬‬ ‫و هيچ شاگردی از عهدهی شُکرِ استاد خود برنمیآيد‪».‬‬ ‫مشکل اين منزهگرايانِ دينی تنها برخوردهای شخصيتی و رقابتهای‬ ‫گروهی و جاه طلبیهای حقير نيست‪ .‬بعضی از آنها به واقع ايثارگر و‬ ‫«اصول گرا» هستند و از همين رو نيز به مراتب خطرناک تر‪ .‬اين منزه‬ ‫طلبیِ دينی در امر سياست‪ ،‬هرگز در نمیيابد که سياستِ مبتنی بر‬ ‫فضيلت هميشه موقتی و هميشه در شرايط بحرانی کارساز است و در‬ ‫شرايط عادی‪ ،‬مقامپرستی‪ ،‬منزلتيابی و امتيازاتِ مادی بخشی ذاتی از‬ ‫مکانيسمِ قدرت و منطقِ مادیِ اين قدرت در يک نظامِ غيرِدموکراتيک‬ ‫است‪.‬‬ ‫‪۲‬‬ ‫‪۳‬‬

‫يوسف علی ميرشکاک‪ ،‬در رثای احمد فرديد‬ ‫همان‬

‫نقد خشونت دين ی‬

‫‪16‬‬

‫نوشتهی عبدی کالنتری‬


‫چارهی «فساد قدرت» بیشک اصولگرايی و منزهطلبیِ بيشتر نيست‬ ‫بلکه تعبيهی قواعد و قوانينِ غيرِشخصی‪ ،‬سکوالر و دموکراتيک در‬ ‫نهادهای سياسی و فرهنگی است به نحوی که «شخصيت» انسانها تابعِ‬ ‫کارکردِ عينیِ مقام دولتی باشد‪ .‬خوب که بينديشيم خواهيم ديد که‬ ‫خطر «فساد قدرت» به مراتب کمتر از خطرِ فاشيسم اصولگرای اين‬ ‫ايثارگرانِ منزهطلب است‪ .‬افرادی که به مادياتِ اين جهان بيشتر از‬ ‫«اصول» دل میبندند به همان نسبت کمتر برای پالودنِ جهان از‬ ‫فساد دست به خشونت خواهند زد!‬ ‫فاشيسمِ اصولگرای دينی را (که اسم ديگرش میتواند تروريست‬ ‫انتحاری باشد) چگونه میتوان باز شناخت؟ از اينکه نسبت به «فرعونيّتِ‬ ‫زمانه» دلچرکين است‪ .‬از اينکه معتقد است مردم سودازدهی عالَمِ‬ ‫پندار شدهاند‪ .‬مُهمات کالمیِ اين افسردهدالن را واژگانِ ادبياتِ عرفانیِ‬ ‫ما به وفور فراهم کرده‪ .‬آنها از اينکه عدهای نامهای مقدس را‪ ،‬نام پيامبر‬ ‫يا امامان را‪ ،‬با شوخی و هجو میآاليند و از اينکه ارزشها نسبی شدهاند‬ ‫شاکیاند‪ .‬اين برادران همه در انتظار نوعی «ظهور» هستند‪ ،‬فرارسيدنِ‬ ‫ساحتی قدسی که وعدهاش از پيش دادهشده و اکنون میتوان توسطِ‬ ‫عمل انقالبی (يا انتحاری) فرارسيدناش را تسريع کرد‪ .‬اين تنها راه‬ ‫برونرفت از ظلمت است‪ ،‬ظلمتی که نامهای ديگرش تجدد‪،‬‬ ‫سکوالريسم‪ ،‬تفکر بشر انگارانه و الحادی‪ ،‬و «آمريکا» است‪.‬‬ ‫***‬

‫نقد خشونت دين ی‬

‫‪17‬‬

‫نوشتهی عبدی کالنتری‬


‫يازدهم سپتامبر‬ ‫کشتار جمعیِ يازدهمِ سپتامبر در نيويورک‪ ،‬رويدادی بود که فرهنگ‬ ‫سياسی اياالت متحده را متحول کرد و اذهان عمومیِ اين کشور را‪ ،‬که‬ ‫پيش از آن کمتر سياسی و ايدئولوژيک و بيشتر معطوف به درون آمريکا‬ ‫بود‪ ،‬به طور جدی تکان داد‪ .‬طی اين شش سال دو واقعيت در افکار‬ ‫عمومیِ آمريکا وضوحِ بيشتری يافتهاست‪ .‬اول اينکه نقشی که اياالت‬ ‫متحده در جهان بازی میکند میتواند واکنشی برانگيزد که آمريکاييان‬ ‫در خاک کشو ِر خودشان آنرا تجربه کنند‪ .‬ديگر اينکه در آن سوی‬ ‫اقيانوسهايی که اطراف آمريکا را گرفته‪ ،‬مردم و نظامهای اعتقادیای‬ ‫وجود دارند که موجوديت آمريکا و ارزشهای فرهنگی و تمدنی آن را به‬ ‫رسميت نمیشناسند و با آن سرِ جهاد دارند‪.‬‬ ‫اريکهابزبام تاريخنگار بزرگ بريتانيايی در کتاب زندگینامهی خود‬ ‫اظهار عقيده میکند که رويداد يازدهم سپتامبر «يک درنگ‬ ‫انکارناپذير و دراماتيک در تاريخ جهانی» بود‪ .‬هابزبام مینويسد‪،‬‬ ‫«به احتمال زياد‪ ،‬هيچ واقعهی غيرمترقبهی ديگری در تاريخ جهانی‪،‬‬ ‫شاهدان بيشتری نداشته که به طور مستقيم [زنده بر صفحهی‬ ‫‪۴‬‬ ‫تلويزيون] آن را ناظر بوده باشند‪».‬‬ ‫در حملهی تروريستی يازدهم سپتامبر ‪ ،۲۰۰۱‬در کمتر از دوساعت‪،‬‬ ‫‪ ۲۷۴۹‬نفر به قتل رسيدند‪ ،‬از جمله ‪ ۳۴۶‬مامور آتشنشانی و امدادِ شهر‬ ‫ت‬ ‫نيويورک‪ .‬در اين رويداد‪ ،‬مهمترين مرکز تجاری آمريکا همراه با محال ِ‬ ‫اطراف آن در قلب شهر نيويورک نابود شدند‪ .‬عامالن يازدهم سپتامبر‪،‬‬ ‫‪۴‬‬

‫نگاه کنيد به ص ‪ ۴۱۱‬از کتاب هابسباوم‪ ،‬در اينجا‪:‬‬ ‫‪Eric Hobsbawm, Interesting Times: A Twentieth Century Life, 2002, The New Press paperback edition 2005, p.411.‬‬

‫نقد خشونت دين ی‬

‫‪18‬‬

‫نوشتهی عبدی کالنتری‬


‫‪ ۱۹‬مرد جوان مسلمان اهل خاورميانه و مصر بودند‪ .‬اريکهابزبام‬ ‫مینويسد‪« ،‬من واقعهی يازدهم سپتامبر را به طور زنده برصفحهی‬ ‫تلويزيون‪ ،‬هنگامیکه در يک بيمارستان در لندن بستری بودم‪ ،‬نظاره‬ ‫کردم‪ .‬برای يک تاريخنگار سالخورده و شکاک که در سال انقالب اکتبر‬ ‫روسيه متولد شده‪ ،‬يازدهم سپتامبر همهی خصوصيات بدی را که معرف‬ ‫قرن بيستم بود با خود داشت‪ :‬کشتار جمعی‪ ،‬تکنولوژیِ پيشرفته اما‬ ‫نامطمئن‪ ،‬و اعالم اين خبر که نبردی در مقياس جهانی و تا پای مرگ‬ ‫ميان قوای پرودگار و شيطان بار ديگر درحال وقوع است‪ ،‬آنهم در حالی‬ ‫که زندگیِ واقعی شبيه صحنههای فيلمهای خيره کنندهیهاليوودی‬ ‫‪۵‬‬ ‫شده بود‪».‬‬ ‫در فرهنگِ سياسیِ آمريکا به جای واژگانی چون «تهديد سرخ» و‬ ‫«امپراتوری شرّ» که در دوران جنگ سرد با کمونيسم مرسوم بود‪،‬‬ ‫کارزار تبليغاتی با عبارات «تروريسم جهادی»‪« ،‬محور شرارت» و‬ ‫«رژيمهای شرور» جلو میرود‪ .‬منظور از رژيمهای شرور به طور عمده‬ ‫رژيمهای اسالمیِ ضدآمريکايی است که از سازمانها و جنبشهای‬ ‫اسالمِ سياسی در دنيا حمايتِ مادی يا معنوی به عمل میآورند و آنها را‬ ‫عليه منافع آمريکا و اسرائيل تجهيز میکنند‪ .‬همچنين برای نخستين‬ ‫بار دولت آمريکا يکی از هدفهای خود را استقرار دموکراسی در‬ ‫خاورميانه يا «تحول دموکراتيک» در آن منطقه اعالم کرد‪.‬‬ ‫به عقيدهی اريکهابزبام‪ ،‬در حاليکه خارج از مرزهای اياالت متحده‪،‬‬ ‫جهان تنها يک حملهی تروريستی ديگر را ــ به همراه تحقير آمريکا در‬ ‫‪۵‬‬

‫هابزبام‪ ،‬همانجا‬

‫نقد خشونت دين ی‬

‫‪19‬‬

‫نوشتهی عبدی کالنتری‬


‫برابر چشمان عموم ــ نظاره میکرد‪ ،‬واشنگتن به طرز اغراق شدهای‬ ‫بانگ برآورد که از اين پس همه چيز دگرگون شده و به دنبال اين‬ ‫گفته‪ ،‬خود قصد کرد که همه چيز را دگرگون کند‪ .‬آمريکا يک تنه خود‬ ‫را محافظ و پليس نظم جهانی اعالم کرد و هرآنکس را که در اين گفته‬ ‫ترديد روا میداشت «دشمن» خواند‪.‬‬ ‫رويداد يازدهم سپتامبر مثل يک بازی دامينو‪ ،‬که حرکت مهرهی اول‪،‬‬ ‫تکانی به مهرهی دوم میدهد و مهرهی دوم حرکتهای نوبتیِ مهرههای‬ ‫بعدی را يک به يک سبب میشود‪ ،‬رشتهای از وقايع دورانساز را به‬ ‫دنبال داشت‪ .‬سرنگونیِ حکومت اسالمیِ طالبان در افغانستان‪ ،‬بیثباتی‬ ‫و زمينلرزهی سياسی در جمهوری اسالمی پاکستان‪ ،‬سرنگونیِ رژيمِ‬ ‫بعثی در عراق و اشغال نظامیِ اين کشور‪ ،‬و سرعتگرفتنِ روند‬ ‫اتمیشدن جمهوری اسالمیايران‪ ،‬از مهمترين اين وقايع بودند‪.‬‬ ‫مفاهيمیکه فقط در محافلِ دانشگاهی و در رشتههای علوم سياسی و‬ ‫شرق شناسی به گوش میرسيد‪ ،‬مانند «برخورد تمدنها» و «اسالم در‬ ‫برابر غرب»‪ ،‬به ناگهان از طريق رسانهها وارد تخيل سياسی مردم کوچه‬ ‫و بازار شد‪ .‬امروزه هرآمريکايی‪ ،‬حتا در دورافتادهترين نقاط اين کشور‪ ،‬با‬ ‫ی‬ ‫واژههايی نظير جهاد‪ ،‬حزباهلل‪ ،‬ترورِ انتحاری‪ ،‬القاعده‪ ،‬و بمب هستها ِ‬ ‫«اسالمی» آشنا است که به طرز مبهمی با تصاويرِ مردان خشمگينِ‬ ‫ريشو و قرآن بهدست‪ ،‬ساختمانهای منهدمشده و زنان پوشيده در‬ ‫حجاب‪ ،‬آميخته شدهاند‪.‬‬

‫نقد خشونت دين ی‬

‫‪20‬‬

‫نوشتهی عبدی کالنتری‬


‫نظير اين هيجانزدگی رسانهای‪ ،‬يک بار پيش از آن به هنگام وقوع‬ ‫انقالب ايران و سرنگونی ديکتاتورِ مورد اعتماد واشنگتن‪ ،‬و نيز طی ‪۴۴۴‬‬ ‫روز گروگانگيریِ کارکنان سفارت آمريکا در ايران‪ ،‬اتفاق افتاده بود‪ .‬اما‬ ‫دور بودن جغرافيايی آن رويدادها و امنيت کاذبی که شهروندان‬ ‫آمريکايی همواره تا پيش از يازدهم سپتامبر احساس میکردند‪ ،‬آن‬ ‫وقايع را به دست فراموشی سپرده بود‪ .‬يازدهم سپتامبر‪ ،‬هراس را به‬ ‫خاک خود آمريکا وارد کرد‪.‬‬ ‫مردم آمريکا که به طور سُنتی نسبت به اوضاع سياسی يا فرهنگیِ‬ ‫جهانِ خارج از مرزهای خود بی توجه بودند‪ ،‬از آن تاريخ تاکنون به طرز‬ ‫بیسابقه ای نسبت به آنچه در خاورميانه میگذرد حساس شدهاند‪.‬‬ ‫رسانههای جمعی و کتابهای پرفروشِ عوام پسند در مورد موضوعهايی‬ ‫چون اسالم‪ ،‬تاريخ اعراب‪ ،‬مسألهی فلسطين‪ ،‬حکومت دينی در ايران و‬ ‫موضوع تروريسم بسيار نوشتهاند و در نتيجه فرهنگ سياسیِ مردم‬ ‫عادیِ آمريکايی را متحول کردهاند‪ .‬پس از اينکه ارتش آمريکا درگير دو‬ ‫جنگ سراسری در خاورميانه شد‪ ،‬وقايع اين منطقه و جنبشهای‬ ‫اسالمی‪ ،‬به عنوان مهمترين خطر برای آمريکا و محور سياست خارجی‬ ‫دولت جورج بوش‪ ،‬توجه بيشتری را به خود جلب میکند‪ .‬در خود‬ ‫آمريکا اکنون مردم با کنجکاوی و پرسش بيشتری به اقليتهای دينی‬ ‫نگاه میکنند‪.‬‬ ‫از عواقب مهم واقعهی يازدهم سپتامبر در آمريکا‪ ،‬از ميان رفتن آرامش‬ ‫زندگی مسلمانان آمريکايی است‪ ،‬به ويژه کسانی که اصليتِ عربی يا‬ ‫پاکستانی دارند‪ .‬زندگیِ آنها به يکباره زير ذره بينِ پليس فدرال (اف بی‬ ‫نقد خشونت دين ی‬

‫‪21‬‬

‫نوشتهی عبدی کالنتری‬


‫آی) قرار گرفت و مراسم مذهبی و رفتار فرهنگی آنها‪ ،‬رفت و آمد و‬ ‫مسافرتهای آنها‪ ،‬امور شغلی و کسبوکارشان‪ ،‬همه موضوع بررسیهای‬ ‫پليسی و امنيتی شد‪ .‬مهاجرانِ خاورميانهای که هنوز شهروند نشدهاند‬ ‫ش‬ ‫بيش از همه دستخوشِ هراس از پيگردِ دولتی قرار گرفتند‪ .‬پذير ِ‬ ‫دانشجويان خارجی کمتر شد‪ ،‬استادانِ خارجی کمتری اجازهی ورود به‬ ‫آمريکا را پيدا کردند‪ ،‬و هنرمندان و نويسندگانی که به جشنوارههای‬ ‫فرهنگی دعوت میشدند‪ ،‬با مأموران ادارهی مهاجرت مشکالت بسيار‬ ‫پيدا میکردند و در مواردی حتا از ورود به آمريکا چشم پوشيدند‪.‬‬ ‫گزارش رسمیای که هيأت ويژهی بررسی عللِ حملهی يازهم سپتامبر‪،‬‬ ‫در سال ‪ ۲۰۰۴‬منتشر کرد و ماهها در صدر ليست پرفروش ترين‬ ‫کتابهای آمريکا قرار داشت‪ ،‬به آمريکاييان هشدار میداد که سازمانهای‬ ‫امنيتی و اطالعاتی آنها مسؤالنه عمل نکردهاند و بوروکراسیِ اين‬ ‫تشکيالت و عدم مرکزيت آنها ضعف بزرگی برای امنيت ملی است‪ .‬طبق‬ ‫همه پرسیهای متعدد‪ ،‬بيشتر مردم آمريکا ديگر آن احساس امنيتی را‬ ‫که هميشه در خاک کشور خودشان داشتند از دست دادهاند‪ .‬در اين‬ ‫همه پرسیها‪ ،‬بسياری از مردم‪ ،‬از احتمالِ تکرار فاجعهی يازدهم‬ ‫سپتامبر در ابعادی وسيع تر‪ ،‬به عنوان يک احتمال واقعی نام میبرند‪.‬‬ ‫«امنيت ملی» يا امنيت شهروندان در برابر تروريسم موضوع مهمیدر‬ ‫تبليغات سياسی شده است‪ .‬دکترين جورج بوش در سياست خارجی‪،‬‬ ‫داير بر جنگهای «پيشگيرانه»‪ ،‬يا مداخلهی نظامیپيشاپيشِ ارتش‬ ‫آمريکا در کشورهايی که به تخمين دولت‪ ،‬تهديدی جدی به شمار‬ ‫میروند‪ ،‬در انتخابات رياست جمهوری سال ‪ ۲۰۰۴‬مشروعيت بيشتری‬ ‫پيدا کرد‪ .‬آسِ برندهی جورج بوش در آن انتخابات و پيام او در سالگرد‬ ‫نقد خشونت دين ی‬

‫‪22‬‬

‫نوشتهی عبدی کالنتری‬


‫يازدهم سپتامبر همين بود‪ :‬اگر آمريکايیها میخواهند در خانه شان‬ ‫خواب راحت داشته باشند و هرصبح بی دغدغه راهی کارشان شوند‪،‬‬ ‫رهبرِ آنها بايد بدون ذره ای ترحم دشمن را پيش از آنکه نيرو بگيرد‪ ،‬در‬ ‫آنسوی مرزها و در النهی خودش‪ ،‬تار و مار کند‪.‬‬ ‫دوسال پيش در سالگرد يازدهم سپتامبر‪ ،‬در خبری مرتبط با امنيتِ‬ ‫داخلی آمريکا‪« ،‬واشنگتن پُست» در صفحهی اول خود اعالم کرد که‬ ‫رهبری مشترکِ سه نيروی نظامیدر پنتاگون‪ ،‬دستورالعملی را تدوين‬ ‫کردهاند که طبق آن‪ ،‬برای پيشگيری از يک حملهی تروريستی‪،‬‬ ‫فرماندهانِ نظامیاجازهی استفاده از بمبِ هستهای را خواهند داشت‪ .‬در‬ ‫اين سند آمده که چنانچه دشمنی شناخته شده‪ ،‬دارای سالحهای‬ ‫هستهای‪ ،‬شيميايی و بيولوژيک باشد‪ ،‬رهبران سه نيروی نظامی حق‬ ‫دارند با تصويب رييس جمهور‪ ،‬برای نابودیِ سالحهای دشمن از بمب‬ ‫اتمی استفاده کنند‪ .‬متن اين سند با عنوان «دکترينِ عملياتِ مشترکِ‬ ‫هستهای» بر روی سايت اينترنتی پنتاگون در دسترس همگان قرار‬ ‫گرفت‪.‬‬ ‫يازدهم سپتامبر يک چهرهی محبوب القلوب و کاريزماتيک ديگر را به‬ ‫فهرست رهبران جنبشهای اسالمی اضافه کرد‪ :‬اسامه بن الدن‪ .‬گفته‬ ‫میشود پرفروش ترين و محبوبترين پوسترها و تیشرتها در ميان‬ ‫جوانانِ عرب‪ ،‬تصاوير رهبران انقالب ايران‪ ،‬رهبران حزب اهلل لبنان‪ ،‬و‬ ‫اکنون رهبر شبکهی القاعده را برخود دارند‪.‬‬

‫نقد خشونت دين ی‬

‫‪23‬‬

‫نوشتهی عبدی کالنتری‬


‫در بيانيهی ‪ ۱۹۹۸‬جنبشِ القاعده‪ ،‬بيانيهای که تأسيس اين شبکهی‬ ‫مقاومت اسالمی را به جهان اعالم میکند‪ ،‬بر سه واقعيت تأکيد شده‬ ‫است‪ .‬يک) اياالت متحده و دست نشاندگاناش‪ ،‬شبهجزيرهی عربستان‬ ‫ــ يا به تعبير القاعده «سرزمين مقدس مسلمانان» ــ را زير کنترل‬ ‫خود دارند و از منابع آن برای اقتصاد خود بهره میگيرند؛ دو) اياالت‬ ‫متحده تا اين تاريخ (‪ )۱۹۹۸‬صدمات و خسارات جبران ناپذيری به‬ ‫سرزمين و مردم عراق وارد کرده [جنگ اول خليج و تحريم اقتصادی‬ ‫متعاقب آن] و طی ساليان اين سياست را تشديد کرده است؛ سه) هدف‬ ‫اياالت متحده نه تنها بهرهکشیِ اقتصادی به نفع خود بلکه خدمت به‬ ‫‪۶‬‬ ‫منافع اسراييل و ابقای رژيم اشغالگر صهيونيستی است‪.‬‬ ‫القاعده در بيانيهی تأسيسیِ خود اين سه واقعيت را نشانهی اعالم جنگ‬ ‫کامل «صليبيون» عليه «مردم مسلمان» میداند و هدف استراتژيک‬ ‫شبکهی القاعده را بيرون راندن کامل ابرقدرت صليبی از سرزمينهای‬ ‫مسلمانان مقرر میکند‪.‬‬ ‫ساموئلهانتينگتون در کتاب معروف و پرفروش خود «برخورد تمدنها و‬ ‫بازسازی نظم جهانی» مینويسد‪« ،‬درحاليکه آسيايیها به طرز‬ ‫روزافزونی‪ ،‬خود را به يُمنِ توسعهی اقتصادی در جهان مطرح کردهاند‪،‬‬ ‫همزمان مسلمانان به طرز گستردهای به [احيای] اسالمی روی آوردهاند‬ ‫که برای آنها سرچشمهی هويت‪ ،‬معنای زندگی‪ ،‬ثبات‪ ،‬مشروعيت‪،‬‬ ‫‪۷‬‬ ‫توسعه [ی اقتصادی]‪ ،‬قدرت‪ ،‬و اميد باشد‪».‬‬ ‫‪۶‬‬

‫نگاه کنيد به ص ‪ ۲۱۷‬از کتاب هاليدی‪ ،‬در اينجا‪:‬‬ ‫‪Fred Halliday, Two Hours that Shook the World, Saqi Books, 2002.‬‬

‫‪۷‬نگاه کنيد به صفحه ‪ ۱۰۹‬از کتاب ساموئل هانتينتگتون‪ ،‬در اينجا‪:‬‬ ‫‪Samuel P. Huntington, The Clash of Civilizations and the Remaking of World Order, 1996, Simon & Schuster paperback‬‬ ‫‪edition, 2003. p.109‬‬

‫نقد خشونت دين ی‬

‫‪24‬‬

‫نوشتهی عبدی کالنتری‬


‫هانتينگتون‪ ،‬اين جنبش عظيمِ «اميد‪ ،‬هويت‪ ،‬معنا‪ ،‬و قدرت» را‬ ‫«خيزش نوين اسالمی» (‪ )The Islamic Resurgence‬نام‬ ‫میگذارد‪ .‬به عقيدهی هانتينگتون‪« ،‬خيزش نوين اسالمی» يک جنبش‬ ‫بزرگ فکری‪ ،‬فرهنگی‪ ،‬اجتماعی و سياسی است که مُدرنيتهی‬ ‫تکنيکی را میپذيرد اما فرهنگ غربی را طرد میکند‪« .‬خيزش‬ ‫نوين اسالمی» جنبشی تندرو و افراطی نيست‪ ،‬بلکه بدنهی اصلی آن را‬ ‫انبوه مسلمانانی شکل میدهند که با ترکيب جمعيتیِ جوان خود به‬ ‫دنبال امکانات شغلی و رفاه و زندگی شرافتمندانهای هستند که از آنها‬ ‫دريغ شده است‪« .‬بنيادگرايی» تنها يکی از شاخههای اين جنبشِ وسيع‬ ‫تمدنی است‪ .‬شاخص اين جنبش‪ ،‬حضور بيشتر اسالم در حوزههای‬ ‫اجتماعی و گفتارهای فرهنگی ـ سياسی است‪ .‬رشد اين جنبش از‬ ‫پايين و در ميان مردم عادی طی ربع قرن اخير چنان بوده که اکنون‬ ‫رهبران و دولتهای بيشتری در کشورهای اسالمی‪ ،‬مشروعيت خود را‬ ‫در حمايت دينی ـ سياسیِ تودهی مسلمان میبينند و از سمبوليسم و‬ ‫زبان دينی در گفتارهای سياسیِ خود بهره میگيرند‪ .‬در کشورهای‬ ‫اسالمیگرايش به سمت نهادهای آموزشی‪ ،‬حقوقی‪ ،‬و خدمات اجتماعی‬ ‫با تمرکز بر ارزشهای اسالمیبه مرور زمان بيشتر شده است‪.‬‬ ‫در يک سرِ طيف «خيزش نوين اسالمی»‪ ،‬جنبشهای اصالح طلبا ِ‬ ‫ن‬ ‫ميانه رو‪ ،‬و در سر ديگر آن سازمانهای رزمندهی مقاومتِ مسلحانه و‬ ‫دولتهای حامیآنها قرار دارند‪ .‬به عقيدهی ساموئلهانتيگتون‪« ،‬خيزش‬ ‫نوين اسالمی»‪ ،‬که شروع آن به سالهای ‪ ۱۹۷۰‬ميالدی باز میگردد‪،‬‬ ‫جنبشی بين المللی‪ ،‬فرامرزی و فرامليتی است‪ .‬اين جنبش نخست در‬ ‫نقد خشونت دين ی‬

‫‪25‬‬

‫نوشتهی عبدی کالنتری‬


‫حيطههای فرهنگی ريشه میدواند و سپس به پهنههای اجتماعی‬ ‫‪۸‬‬ ‫(اسالمیکردنِ جامعهی مدنی) و سياسی میگسترد‪.‬‬ ‫دو تن از کسانی که گزارش رسمیکميسيون تحقيق از رويداد يازدهم‬ ‫سپتامبر را فراهم کردند در روزنامهی «نيويورک تايمز» (دهم سپتامبر‬ ‫‪ )۲۰۰۶‬نوشتند‪« :‬مسألهی دراز مدت در برابر آمريکا آن است که جلوِ‬ ‫راديکاليزه شدن جوانان مسلمان ـ از جاکارتا گرفته تا لندن ـ را بگيرد و‬ ‫اين کار را با فراهم کردن امکانات انجام دهد نه آنکه يأس و سرخوردگی‬ ‫را باعث شود‪ .‬جوانهای مسلمانِ بیشماری در دنيا هستند که نه شغلی‬ ‫میتوانند پيدا کنند و نه اميدی برایشان باقی مانده؛ آنها نسبت به‬ ‫حکومتهای خود‪ ،‬يا نسبت به اوضاع عراق و سياست خارجی آمريکا‬ ‫لبريز از خشم اند‪».‬‬ ‫آگاهی از شرايطِ قربانيانِ سياستهای آمريکا در ساير نقاط جهان و‬ ‫همدردی با آنها هنوز نقش مهمیدر آگاهیِ اجتماعیِ شهروندانِ‬ ‫آمريکايی بازی نمیکند‪ .‬البته‪ ،‬هماکنون از هر ده آمريکايی شش نفر‬ ‫مخالف جنگ عراق و عملکرد بوش در اين کشور است‪ .‬مخالفت قانونی‬ ‫با کابينهی بوش که میخواهد زير عنوان امنيت ملی و پيشگيری از‬ ‫تروريسم‪ ،‬آزادیهای مدنی را محدود کند نيز به قوت خود باقی است‪.‬‬ ‫اما اين مخالفتهای داخلی تنها از زاويهی منافع خود مردم آمريکا و‬ ‫امنيت و آزادی آنان صورت میگيرد‪.‬‬ ‫شبکهی غيرمتمرکز القاعده‪ ،‬به عنوان يکی از جريانهای نظامیِ درون‬ ‫ن اسالمیعليه تفوق غرب‪ ،‬ايدهها و‬ ‫جنبش وسيعتر خيزشِ نوي ِ‬ ‫‪ ۸‬هانتيتگتون‪ ،‬همانجا ص ‪۱۱۱‬‬

‫نقد خشونت دين ی‬

‫‪26‬‬

‫نوشتهی عبدی کالنتری‬


‫تحليلهای سياسیاش را از ايدئولوژیهای همان جنبش بزرگ میگيرد‪.‬‬ ‫القاعده‪ ،‬با آنکه فرقهای سُنی است‪ ،‬چنانکه از بيانيههای متعدد آن‬ ‫برمیآيد‪ ،‬از لحاظ گرايش سياسی و ايدئولوژيک‪ ،‬وجوه مشترک بسيار با‬ ‫جنبشهای حزب اللهی و دولتهای تئوکراتيک دارد‪.‬‬ ‫در بيانيهای که يک ماه پس از رويداد يازهم سپتامبر در جهان منتشر‬ ‫شد‪ ،‬رهبر القاعده اعالم کرد‪« ،‬من با مردم آمريکا اين چند کلمه را در‬ ‫ميان میگذارم‪ :‬قسم به خدای بزرگ که آمريکا هرگز در صلح نخواهد‬ ‫زيست مگر آنکه نخست صلح به مردم فلسطين بازگردانده‪ ،‬و ارتش کفار‬ ‫‪۹‬‬ ‫از سرزمين محمد خارج شده باشند‪».‬‬ ‫*‬

‫‪۹‬‬

‫هاليدی‪ ،‬همانجا‪ ،‬ص ‪۲۳۴‬‬

‫نقد خشونت دين ی‬

‫‪27‬‬

‫نوشتهی عبدی کالنتری‬


‫نقد خشونت دينی‬ ‫چاپ دوم ‪۱۳۸۸‬‬

‫پيشگفتار‬ ‫فصل اول ـ اخالق جهاد‬

‫‪۷‬‬

‫فصل دوم ـ هراس اروپا از اسالم و صعود شيعيان ‪۲۱‬‬ ‫فصل سوم ـ حسين‪ ،‬يزيد‪ ،‬و خيالوارهی مظلوميت ‪۳۳‬‬ ‫فصل چهارم ـ ترور مقدس ‪ :‬دکتر عباسی و مريم جميله ‪۴۰‬‬ ‫فصل پنجم ـ چرا غرب از «بمب اسالمی» میترسد؟ ‪۵۳‬‬ ‫فصل ششم ـ جهادیهای لندن و دکترهای استشهادی ‪۶۱‬‬ ‫فصل هفتم ـ کارکرد سنگسار در جامعهی دينی ‪۷۲‬‬ ‫فصل هشتم ـ نقد عرفان اجتماعی ‪۸۰‬‬ ‫فصل نهم ـ سکوالريسم و اسالم ‪۹۲‬‬ ‫فصل دهم ـ جهانی شدن ارزشها و پايان نوستالژی ‪۹۷‬‬ ‫فصل يازدهم ـ جايگاه دين در جامعهی مُدرن ‪۱۰۶‬‬ ‫فصل دوازدهم ـ اسالم و تجدد پس از آتاتورک ‪۱۱۱‬‬ ‫فصل سيزدهم ـ مسلمان «سکوالر» چه کسی است؟ ‪۱۱۶‬‬ ‫فصل چهاردهم ـ روشنفکران دينی و تبعيض ‪۱۲۷‬‬ ‫فصل پانزدهم ـ به اسم دموکراسی ‪ :‬اعترافات تلويزيونی ‪۱۴۷‬‬ ‫فصل شانزدهم ـ روشنفکران در تبعيد ‪۱۵۶‬‬ ‫فصل هفدهم ـ از اصالحات تا انقالب ‪۱۶۹‬‬ ‫فصل هجدهم ـ گوريلها و ليبرالها ‪۱۷۸‬‬ ‫فصل نوزدهم ـ جنبشی برای تأسيس جمهوری؟ ‪۱۸۷‬‬ ‫فصل بيستم ـ پيشگفتار رسالهی االهی ـ سياسی (اسپينوزا) ‪۱۹۴‬‬

‫نقد خشونت دين ی‬

‫‪28‬‬

‫نوشتهی عبدی کالنتری‬


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.