چگونه ما به بیماری وایروس A (هجوم به افغانستان) مبتال میگردیدیم نویسندگان :والدیمیر سنیگیریوف و والیری ساموونین (تحقیق سیاسی)
ترجمه :غوث جانباز
مسکو انتشارات "رسیسکایا گازیته"
فهرست عناوین: فصل اول رعد باالی کابل فصل دوم " دندانهائی آنها را شکستیم و خود را آزاد ساختیم" فصل سوم دشمن اصلی فصل چهارم هوتل "کابل" اسرار اتاق شماره ۱۱۱ فصل پنجم قیام در هرات ،اولین خون فصل ششم "باند چهار نفری" فصل هفتم کرونولوژی کودتا فصل هشتم حکم اعدام سخن اخیر ،گفتگوی نویسندگان
فصل اول رعد باالی شهر کابل چهارشنبه ۶۲اپریل ۸۷۹۱در آسمان کابل رعد و برق شدیدی شنیده میشود .ریزش باران صرف نزدیک شام توقف کرد .سکرتر اول سفارت اتحاد شوروی در کابل ویکتور بوبنوف ،جوان رشید و بلند قامت پس از ختم کار به خانه برگشت .او با خاطر آسوده به چمن حویلی ویالیش برآمده تا هوای تازه را استشمام نموده و نیز با تازی عظیم الجثه و پر پشم خویش بازی کند .تازی مذکور وظیفۀ حفاظت ویالی بوبنوف را به عهده داشت .اما آسوده حالی بوبنوف دیر دوام نکرد .زنگ تلفون خانه او را که جثۀ عظیمی داشت واداشت با سرعت و سبکی غیر طبیعی به داخل دهلیز رفته و گوشی را بردارد .صدای آشنا در آنسوی لین به زبان دری بوبنوف را فرا میخواند تا گوشی تلفون را به شخصی به نام فیض جان بدهد .بوبنوف با لحن گرفته در جواب گفت " :شخصی با این نام در اینجا زندگی نمیکند ،شما شماره را غلط دایل کرده اید ".و گوشی تلفون را گذاشت .بوبنوف در حالیکه به سختی نفس تازه میکرد ،با دست عظیمش سر خود را که موهای آن رو به ریزش نهاده بودند لمس کرد. دیگر واضح بود که بوبنوف از هوای بهاری آرام و اندکی خنک شام آنروز فیض برده نمیتواند. بوبنوف اصالً کارمند ادارۀ "کشف خارجی" اتحاد شوروی بود .کسیکه به بوبنوف لحظاتی پیش تلفون کرد اجنتی او به نام "محمود" بود که به زبان شفر او را به یک مالقات فوری دعوت میکرد. بوبنوف با تجربه ایکه داشت به خوبی درک میکرد که دعوت عاجل از او بخاطر مالقات بیانگر وقوع کدام حادثۀ مهم و حتی هم فاجعه انگیز باید باشد. "محمود" یکی از منصبداران اردوی افغانستان و عضو کمیتۀ مرکزی حزب نیمه علنی دیموکراتیک خلق بود .این فرد معلومات زیادی در بارۀ اوضاع و خصوصیات زندگی سیاسی افغانستان داشته و میتوانست مسائل مهم و پیش پا افتاده را از همدیگر تفکیک کند" .محمود" هیچگاهی از شفر (رمز) عاجل بخاطر کدام موضوع معمولی استفاده نمیکرد. آنروزها کابل را یکی پی دیگری حوادث مهم سیاسی تکان میداد .به تاریخ ۸۹اپریل طوریکه گفته میشد "بوسیلۀ افراد مجهول الهویۀ" یکی از لیدران حزب دیموکراتیک خلق میر اکبر خیبر به قتل رسید .اعضای این حزب شخص مذکور را "عزت و وجدان " حزب خود می نامیدند .هیچکس مسؤولیت قتل میر اکبر خیبر را به عهده نگرفت .هیچکس جرئت نمیکرد نامهای قاتلین و سازماندهندگان آنرا به لب بیآورد .حزب دیموکراتیک خلق قتل مذکور را بهانه قرار داده تا هزاران نفر را به جاده های شهر بکشد .مراسم تدفین خیبر به مظاهرۀ بزرگ ضد حکومت مبدل گردید که در آن به شمول اعضای حزب ،هواخواهان آن و برخی از اهالی ناراضی شهر کابل نیز شرکت ورزیدند ،کسانیکه تا آن هنگام عالقمندی خاصی به سیاست نداشتند و قبالً در اینگونه مراسم ظاهر نمی شدند. واقعۀ مذکور رئیس جمهور کشور محمد داوود را پریشان و آشفته ساخته بود .در طول تاریخ افغانستان به این تعداد مردم به کوچه های شهر کابل نریخته بودند . . .رئیس جمهور افغانستان پس از مشوره های دوامدار با مشاورین نزدیکش هدایت داد تا هفت تن از لیدران حزب دیموکراتیک خلق به شمول منشی عمومی نور محمد تره کی و معاون وی ببرک کارمل گرفتار شوند. در آنروزهای ماه اپریل ویکتور بوبنوف و سائر همکارانش غالباً احساس میکردند که آرامی که بعد از به قتل رسیدن میر اکبر خیبر حکمفرما گردیده ،در حقیقت پیام آور خشونت های عظیمی در آینده است .خاموشی که رعد مهلک و بی سابقۀ در پی خواهد داشت. بوبنوف ساعت هشت و سی دقیقه در "تیوتای" آبی رنگ خود که شاهد واقعات متعدد و گوناگون بوده به محل از قبل تعیین شده برای "مالقات های عاجل" رفت .در روشنائی چراغ های موتر او اندام اجنت خود را در پس کوچۀ تاریک شناخت .اجنت لباس ملی افغانها را به تن کرده بود .بوبنوف چراغهای موتر را خاموش و در تاریکی اندکی پیشتر حرکت کرد .سپس توقف نموده و دکمۀ را که دروازه های موتر را اتوماتیک میبستند و میگشودند فشار داد" .محمود" با سرعت و مهارت در سیت عقبی موتر جابجا شد .پس از سالم وعلیکی معمول میان افغانها" ،محمود" در حالیکه تبسم صمیمانه بر لب داشت از اینکه دوست شوروی را ناراحت ساخته بود از او معذرت خواهی کرده و فوراً اضافه نمود که دلیل برای "مالقات عاجل" بسیار مهم است. . . وقتیکه بوبنوف با دوست افغانش به خانه آمدند ،روی میز غذای شام چیده شده بود .باالی میز برای مجله ها که پائینتر قرار داشت بوتل یخزدۀ ودکای نوع "ستولیچنایا" که عرق از دیوارهایش سرازیر بود دیده میشد .بوبنوف از مهمانش دعوت بعمل آورد تا در عقب میز جا بگیرد .مهمان در عقب میز نشسته و خوراکۀ را برای خود در بشقاب گذاشته اما از نوشیدن ودکا اجتناب ورزید. "محمود" در حالیکه یک دستش را به رسم قدر دانی روی سینه گذاشته بود گفت " :تشکر ،رفیق بوبنوف ،مگر من همین امشب باید در جلسۀ وسیع کمیتۀ مرکزی و منصبداران جناح "خلق" اشتراک ورزم .این یک جلسۀ معمولی نخواهد بود ،در آن سرنوشت افغانستان تعیین میشود و فیصله صورت خواهد گرفت که آیا فردا قیام مسلحانه اجرا شود یا خیر؟"
بوبنوف ابروهایش را باال انداخته ،با پیشانی ترش ولی صدای آرام مجدداً پرسید " :قیام؟" خبر شروع قیام ،موضوعی عادی نبود ،ولی در هر حال نباید کنترول را از دست داد. مهمان با خود نمائی هدف قیام را قرار ذیل توضیح کرد " :براندازی رژیم ارتجاعی و فاشیستی محمد داوود و رهائی رفقای محبوس ما از زندان". بوبنوف " :به نظر تو تمایالت اعضای جلسه برای اتخاذ کدام فیصله بیشتر است؟ " " محمود " " :اکثریت از قیام مسلحانه پشتیبانی میکند ،اما رفقای که متزلزل هستند نیز وجود دارند ،ولی آخر االمر آنها نیز به اکثریت میپوندند .طی روزهای اخیر ما فعالیت های زیاد و مثمری را میان افسران اردوی جناح "خلق" انجام دادیم .ما تقریباً باور داریم که قوای چهار زرهدار و غند قوای هوائی بگرام با ما خواهند بود .مواضع ما در فرقۀ هفت پیاده نیز بد به نظر نمیرسد .اما هدفم از آمدن نزد تو صرف ارائۀ معلومات در این باره نیست .رفقا به من وظیفه سپرده اند تا عکس العمل رهبری شوروی را در صورت شروع قیام مسلحانه بدانم؟ آیا تو میتوانی همین امروز در اینباره معلومات به دست بیآوری؟ مامور کشف خارجی به فکر فرو رفت .بدون آنکه متوجه خود شده باشد گیالسی پر از آب معدنی را سر کشیده زیر لبها گفت " :کوشش اعظمی خود را میکنم". بوبنوف در کتابچۀ یادداشتی که همیشه روی میزک مهمانخانه میبود اهم معلومات به دست آمده از اجنت را درج نموده و سوالی را که باید از رهبری شوروی میکرد نیز نوشت .سپس به آشپزخانه ،جای که خانمش به آنها چای آماده میکرد رفته و پرزه را به خانمش داده و تاکید کرد تا فوراً به سفارت برود و کاغذ را به آمر دفتر کشف خارجی تسلیم نماید و هکذا از وی بخواهد تا مرکز متوجه حاد بودن مسئله شده و با ارائۀ جواب تعلل ننماید .خود بوبنوف با پتنوسی که در آن چاینک چای با کشمش و خسته گذاشته شده بودند نزد مهمان خود برگشت. آنتانینا ،خانم بوبنوف طوریکه به یک خانم مامور ادارۀ استخبارات معمول است کدام سوال اضافی نکرد. آنتانینا با سرعت تمام کوچه های نیمه روشن و خلوت را طی کرده باالخره خود را به عمارت سفارت رساند .آمر دفتر "کشف خارجی" در اتاقش نبود ،در منزل نیز نبود .کسی از مامورین سفارت به آنتانینا گفت که آمر برای مالقاتی به شهر رفته .آنتانینا یادداشت را به معاون آمر دفتر کشف خارجی آرلوف – موروزوف سپرده و پیام شوهرش را نیز به سمع او رساند .حین خارج شدن از سفارت در محوطۀ سفارت با یکی از دیپلوماتها که آنروز تا دیر در دفتر مانده بود مواجه شده خواهش کرد تا او را به منزل برساند. ویکتور بوبنوف بخوبی درک میکرد که مسکو تا فردا صبح کدام عکس العملی در برابر "خبر" رسیده ابراز نخواهد کرد .آمر دفتر "کشف خارجی" در کابل و حتی شخص سفیر صالحیت تصمیم گیری در همچون موارد خطیر را نداشتند .بوبنوف که منتظر برگشت همسرش بود به مهمان دیر آمده اش خبر داد که راپورش به مسکو فرستاد شد ،ولی جواب آنرا نباید طی ساعتهای نزدیک انتظار داشت؛ او بخاطر آنکه "محمود" رفقای شوروی را به تعلل متهم نکرده باشد اظهار داشت: " الاقل یک روز پیش ما را با خبر میساختی؟ "اجنت شانه هایش را باال انداخت .به نظر میرسید که خود او نیز از سرعت انکشاف اوضاع آگاهی چندانی نداشت. وقتیکه "محمود" میخواست خانه را ترک بگوید ،مامور کشف او را متوقف ساخته گفت: " یک لحظه ،بیا اینطور قرار بگذاریم .فردا پنج صبح من به میکروریان به کوچۀ که در آن متخصصین شورویزندگی میکنند می آیم .تو این کوچه را میشناسی ،از خانۀ تو دور نیست .در ساعت موعود تو باید بیرون باشی .در صورتیکه تو لباس ملی افغانها را به تن داشته باشی این بدان معنی است که هیچگونه قیامی صورت نمیگیرد ،برعکس، لباس نظامی بر تن تو گواهی شروع قیام مسلحانه را خواهد داد". سپس بوبنوف "محمود" را در موتر خود الی میکرورویان ،جای که هنوز جلسه کودتاچیان جریان داشت انتقال داد. سحرگاهان ،ساعت پنج ،هنگامیکه سپیده ها نو در حال دمیدن بودند بوبنوف موترش را در همجواری بالک متخصصین شوروی پارک کرد .حضور وی در آن صبح وقت در این محل توجه خاص کسی را جلب نمیکرد ،زیرا کابل شهری است که اهالی آن صبح وقت از خواب برمیخیزند ،در همین وقت سوداگران به طرف کارهایشان میروند، بایسکل رانان ،کراچی وان ها و دریوران . . .به حرکت و جنبش می آیند. تقریباً در لحظه ایکه بوبنوف موترش را خاموش میساخت ،همان فردی که دیروز شام مهمان او بود در حالیکه صرف روبرویش را مینگریست و به بوبنوف نظری هم نمی انداخت از مقابلش گذشت. شخص مذکور لباس نظامی بر تن داشت. بوبنوف برای صرف صبحانه با عجله سری به خانه زد و از آنجا با سرعت عازم سفارت گردید .با آنکه تا آغاز روز کاری هنوز وقت زیاد باقی مانده بود ،اما آمر بخش کشف خارجی در دفترش بود .ډګروال اوسادچی (آمر دفتر "کشف خارجی" در کابل) چیزی را با دلچسپی و رضایت مینوشت .بوبنوف در میان سائر اوراقی که روی میز کار اوسادچی قرار داشتند یادداشت دیروز خود را نیز مشاهده کرد.
اوسادچی که لبخند بر لبان داشت دستش را به سوی بوبنوف دراز نموده گفت " :بیا ،به خیر بیائی ،تو آرامش همه را برهم زدی .بگیر این هم تیلگرامی که مطابق خواهش تو به مرکز ارسال شده ،متن آنرا آرلوف – موروزوف (معاون اوسادچی) ترتیب نموده .من ناوقتهای شب به دفتر آمدم تا آنرا امضاً کنم ،ببین آیا متن که نوشته شده درست است؟ بوبنوف با دقت تمام متن را خواند و گفت: " درست است رفیق اوسادچی .میخواهم بعضی جزئیات جدیدی را به آن عالوه کنم .فقط یک ساعت قبل اجنت "محمود" را دوباره دیدم .او لباس نظامی به تن داشت و این عالمت آن است که فیصله دربارۀ آعاز قیام مسلحانه اتخاذ گردیده و قرار است همین امروز شروع شود". تبسم از صورت اوسادچی دفعتاً ناپدید شد .تمام وجود او بازگو کنندۀ یک نوع نا آرامی شد. اوسادچی " :منبع تو نباید فریب بدهد .این اجنت تمایالتی به خیال پردازی ها ندارد؟ آیا من اوضاع را درست درک میکنم؟" بوبنوف " :بلی ،او کسی نیست که دست به خیال پردازی ها بزند". اوسادچی از عقب میز کارش برآمده و در دفتر تنگش به قدم زدن پرداخته و سپس لحن متفکر شده اش را قوت بخشیده و با صدای قاطع یک آمر اظهار دشت: " بلی ،این همه بسیار شباهت به واقعیت دارد ،طی روزهای اخیر انکشاف اوضاع گواهی همینگونه یک حادثه رامیدادند ،چیزی در حال بوقوع پیوستن بود ".سپس یکبار دیگر بوبنوف را مستقیماً مخاطب قرار داده گفت " :بگیر ،این هم فورم تلگرام ،همین حاال و در همینجا بنویس ،مختصر و موکد ،بدون کلمات از قبیل " احتمال دارد " " ،حدس زده میشود " " ،باید انتظار داشت " ،. . .بنویس " :به کریوچکوف !1عاجل است !" ...راستی در مسکو حاال ساعت چند است؟" دیدگان اوسادچی یکبار دیگر از خشنودی برق زدند " :هه ،هه شش صبح .این بهترین وقت است برای دریافت همچون تلگرامها". . . طی مدت کمتر از پانزده دقیقه تلگرام دومی مبنی بر اتخاذ فیصله در بارۀ شروع قیام مسلحانه نیز به مسکو ارسال شد. ساعت نه صبح جلسۀ کارمندان دفتر "کشف خارجی" در سفارت دائر گردید .اوسادچی از مادونان خود تقاضا کرد تا حین پالن کردن اقدامات اوپراتیفی خویش برای آنروز اطالعات بوبنوف را در نظر داشته باشند .کارمندان هیچگونه سؤالی نداشتند ،تقریباً همۀ آنها خبر کودتای احتمالی را جدی نمی پنداشتند .آنها را میشد درک کرد زیرا در زمان ریاست جمهوری محمد داوود ماهی نبود که کسی از کارمندان اوپراتیفی اطالعات آماده شدن توطئه ها و کودتا ها را بدست نمی آورد .بطور مثال اطالعات دربارۀ توطئه ها علیه حکومت از طرف سازمانهای ذیل به دفتر "کشف" مواصلت میکردند: توطئۀ " دیموکراتهای مترقی" ،توطئۀ گروه تند رو طرفدار چین "شعلۀ جاوید" ،توطئه های بنیادگرایان و افراطیون اسالمی ،توطئه های اقلیت های قومی . . .ولی هربار اطالعات رسیده رد میشدند. حین ورود بوبنوف به " اتاق عمومی " جائیکه کارمندان دفتر کشف خارجی معموالً هر صبح گرد هم می آمدند، همکاران با دیدن او به شوخی شروع کردند .کسی تظاهر کنان به کلکین نزدیک شده و زهرخندان به جادۀ داراالمان اشاره کرده میگفت " :تو تانکها را می بینی؟ " دیگری با تمسخر هرچه بیشتر جواب میداد " :نی ،تو طیاره های تهاجمی را در آسمان نمی بینی؟" سومی رشتۀ شوخی را به دست گرفته ادامه میداد " :حتی قوای پیاده هم در هیچ نقطۀ به نظر نمیرسد ،عجیب یک کودتاه نظامی به راه افتاده ،حتی یک عسکر هم دید نمیشود". . . ساعت نه و چهل دقیقه غرشی در آسمان به گوش رسید .این غرش طیارۀ ایروفلوت بود که پرواز نوبتی اش را از کابل به صوب مسکو اجرا میکرد .طیارۀ مسافربری مذکور تو گوئی بر کوه های سر به فلک کشیده پا میگذاشت و به طرف باال میرفت ،کلکینچه های آن از شعاع آفتاب میدرخشیدند و متدرجاً در آسمان آبی رنگ از انظار ناپدید گردید. درست در همین لحظات در نقطه ای از شاه راه کابل – جالل آباد صدای فیر توپ شنیده شد ،مزاح ها و شوخی ها دفعتاً خاموش شده و قیافه ها رنگ جدی بخود گرفتند .همۀ کسانیکه در آن لحظه در "اتاق عمومی" قرار داشتند درک کردند " :شروع شد". . . پنج سال قبل ،به تاریخ ۷۱جوالی ۷۷۱۱سردار محمد داوود بدون تقبل زحمات زیاد پسر کاکایش محمد ظاهرشاه را از تخت شاهی افغانستان برکنار ساخت .محمد داوود نظام شاهی را لغو و خود را رئیس دولت ،صدراعظم و وزیر امور خارجۀ کشور اعالم نمود .جهان در آن ایام از وقوع کودتای نظامی در افغانستان و تحوالتی که باید پس از تعویض نظام سیاسی شروع میشدند حرف میزد .اما بعضی از مأمورین استخباراتی شوروی که در مسائل افغانستان بلدیت مسلکی و همه جانبه داشتند ،به این باور بودند که ماهیت اتفاقات اخیر طوری نیست که تبلیغات رسمی از آن یاد آور میشود.
این شخص از سال ۸۷۹۱الی ۸۷۱۱به حیث رئیس عمومی ریاست اول (کشف خارجی) کی .جی .بی .و از سال ۸۷۹۱الی ۸۷۱۱سمت 1 معاون رئیس کی .جی .بی .اتحاد شوروی را به عهده داشت.
یکی از افراد نزد یک به خانوادۀ شاهی به دفتر کشف خارجی در کابل محرمانه اطالع میداد که شخص شاه غالباً در به راه اندازی کودتا دست داشته است .شاه هوشیار و دور اندیش افغانستان بخوبی درک میکرد که دیگر نمیتواند با اوضاع متغیر ،غیر قابل پیشبینی و انفجار انگیز افغانستان دست و پنجه نرم کند .در آن زمان از یک طرف بنیادگرایان اسالمی نفوذ خود را توسعه بخشیده و برای مبارزۀ مسلحانه علیه حکومت آمادگی میگرفتند و از سوی دیگر افراد و حلقاتی که آرزو داشتند افغانستان را از عقب مانی "قرون اوسطای" برهانند نیز با قاطعیت تمام صدای خود را بر ضد نظام بلند مینمودند .خصوصیت مساًله در آن بود که حلقات و اشخاص متذکره نه دهقان بودند ،نه کارگر و نه هم مأمور عادی دوائر رسمی؛ اینها غالباً صاحب منصبان جوانی بودند که که ستون فقرات اردوی افغانستان را تشکیل میدادند .در همچون یک اوضاعی ظاهر شاه میتوانست میان دو سنگ آسیاب قرار بگیرد .شاه افغانستان مدت چهل سال بود که بر تخت شاهی افغانستان قرار داشت ،او طی این مدت تجارب زیادی اندوخته بود ،لحظات و روزهای گرم و سرد را نیز دیده بود .ولی اکنون یک احساس درونی به او توصیه میکرد تا از قدرت کنار رفته و به گوشۀ آرامی کوچ کرده ،قدرت را به شخص قاطع تر بسپارد تا بدین ترتیب اوضاع در کشور تحت کنترول درآورده شده و اعتراضات ضد حکومتی بیشتر شکل میانه روانه و ملیگرایانه به خود بگیرد ،چیزیکه از دیدگاه تاریخی بیشتر در افغانستان معمول بوده است. چنین یک شخص وجود داشت و آن سردار محمد داوود صدراعظم سابق و قریب نزدیک اعلیحضرت بود .شخص شاه در آستانۀ "کودتا" رهسپار ایتالیا گردید .سائر خویشاوندان ،متعلقین و نزدیکان شاه حین کودتا و بعد از آن با کدام فشار، تضعییقات . . .روبرو نشدند. اطالعات در بارۀ آنکه "شاه به اجرای کودتای جمهوری موافقت دارد" به مسکو خبر داده میشد .ولی اطالعات مذکور در جمع انبوهی از "خبرها" توجه "آمرین" مربوطه را به خود جلب نمی کرد .مسکو نهایت شادمان بود که "افغانستان گام جدیدی به طرف ترقی" برمیدارد. "آمرین" بخاطر ابراز شادمانی خویش دالیلی نیز داشتند: رئیس جدید دولت افغانستان صبح روز بعد از تصاحب قدرت از طریق رادیوی کابل خطاب به مردم افغانستان اطمینان داد که او در جامعه تحوالتی اجتماعی -اقتصادی به میان آورده و دیموکراسی را پیاده میکند .رئیس دولت همچنان اظهار داشت که نابرابری میان اقشار و قومها از بین رفته ،اصالحات ارضی دهاقین را مالک زمین خواهد ساخت .محمد داوود در خطابه اش هکذا اعالم داشت که قصد دارد به فساد اداری خاتمه بخشیده ،کنترول دولت را باالی قیم در ساحات تجارت و خدمات جتماعی تأمین نماید ،اجرای اهداف دیگری نیز پیشبینی و مطرح گردیده بودند .انصافاً باید تاکید کرد که داوود حین ریاست جمهوری اش سعی کرد تا تمام وعده های داده شده را عملی سازد. در ساحۀ سیاست خارجی محمد داوود در خطابه اش بطور خاص تاکید کرد که آرزو دارد دوستی همه جانبه را با " همسایۀ بزرگ شمالی" استحکام بخشیده و " تالش های امپریالیزم" را خنثی سازد. گرایش داوود به طرف مسکو قابل درک بود ،زیرا او به کمک فعال افسران جوان اردو که تحصیالت نظامی را در اتحاد شوروی به دست آورده بودند در نتیجۀ کودتا به قدرت رسید .بسیاری از این افسران اعضای حزب دیموکراتیک خلق و از یاران نزدیک ببرک کارمل بودند .پس از به قدرت رسیدن ،داوود مجبور بود افسران مذکور را به مقامهای بلند دولتی بگمارد. اولین سفر خارجی محمد داوود در مقام ریاست جمهوری به مسکو بود .حین اقامت در مسکو رهبری شوروی از وی استقبال گرم بعمل آورد .طی سفر باال یاد شده و سفرهای بعدی هئیت های عالیرتبۀ جانبین به کابل و مسکو مؤافقت نامه های مهم ههمکاری ها و توسعۀ روابط میان دو کشور به امضاً رسیدند. محمد داوود که یک سیاستمدار هوشیار ،مجرب و دارای تفکر پراگماتیک بود ،بالفاصله پس از احراز قدرت به مخالفین سیاسی خود نشان داد که منبعد این اوست که در راًس کشور قرار دارد :قبل از همه او شروع کرد به سرکوبی گروهک های افراطی اسالمی که در آنزمان به تشتت و ترور اهالی متوسل میشدند :به روی دختران که از پوشیدن چادری اجتناب میورزیدند تیزاب میپاشیدند ،اعمال تروریستی انجام میدادند و در بعضی از نقاط کشور حتی مراکز بغاوت های مسلحانه را ایجاد کرده بودند .محمد داوود یکی از اساس گذاران گروه افراطی "جوانان مسلمان" و آمر دیپارتمنت شریعات پوهنتون کابل غالم محمد نیازی را دستگیر و به زندان انداخت .دو ماه بعد در دسمبر ۷۷۱۷یکی از لیدران دیگر تندروان اسالمی به نام حبیب الرحمن دستگیر و اعدام گردیده و یاران هم عقیدۀ او به حبس های طویل المدت محکوم شدند .حبیب الرحمن و یارانش متهم به توطئه و آمادگی برای برای راه اندازی کودتا بودند .برخالف باورهای معمول "مهاجرت" تندروان اسالمی از افغانستان اساساً در زمان حکومت محمد داوود آغاز یافته نه حین حکومت حزب دیموکراتیک خلق .ناک امی یکی از توطئه های ضد محمد داوود که از سوی گروه های افراطی اسالمگرا به راه افتاده بود باعث گردید که افرادی چون گلبدین حکمتیار و احمد شاه مسعود افغانستان را ترک و فراری شوند .در آنزمان با نامهای این جوانها کمتر کسی آشنائی داشت .پس از ورود نظامیان اتحاد شوروی به افغانستان جوانان مذکور دسته های قوی را تشکیل داده و به عنوان لیدران سیاسی ظهور یافتند .دیپلوماتان و سائر مامورینی که از مسکو به افغانستان در این زمان سفر میکردند از اینکه حکومت داوود به سرکوبی "ارتجاع اسالمی" پرداخته بود اظهار خشنودی و رضایتمندی میکردند.
در این میان اعتماد مسکو بر "شهزادۀ سرخ" 2هرچه بیشتر میگردید .لیدران شوروی به آن باور بودند که داوود بر سیاستمداران جوان افغان و کمک های اتحاد شوروی اتکاء کرده نظامی را در کشورش ایجاد خواهد کرد که دوستان شوروی در اتخاذ تصامیم سیاسی دست بلند خواهند داشت ،ولو اگر نظام موجود مستقیماً "سوسیالیزم" هم نامیده نشود .به عبارۀ دیگر در اذهان اراکین شوروی آرزوی "شوروی سازی" افغانستان به میان آمده بود. اما تا جائی که میشد استنباط کرد چنین یک دورنمائی در پالن های رئیس جمهور داوود وجود نداشت .داوود قصد نداشت بن یاد های تاریخی کشورش را که طی قرن ها نضج گرفته بودند تغییر بدهد .داوود به مثابۀ یک ملی گرای واقعی احترام عمیق به عنعنات وطنش داشته و میخواست تا اصالحات او نظام سیاسی کشورش را از بین نبرده ،بلکه به اصالح آن بپردازد .در ساحۀ پالیسی خارجی داوود سعی میکرد توازن را میان قدرت های بزرگ جهان رعایت نموده و از این طریق به کشور خود حد اکثر مفاد برساند .در کابل در آنزمان شوخیگونه میگفتند " :داوود سگرت امریکائی را با گوگرد شوروی در میدهد ".به همین دلیل ،پس از آنکه داوود از سرکوبی گروه های تندرو اسالمی و بغاوت های اقلیت های قومی فارغ بال گردید ،بالفاصله تصمیم گرفت تا از "وزیران طرفدار شوروی" فاصله بگیرد ،از آنهائی که او را حین کودتا همراهی کرده بودند. داوود طی سالهای ۷۷۱۱ -۷۷۱۱عدۀ زیادی از اعضای حزب دیموکراتیک خلق را از کرسی های وزارت خانه ها و سائر دوائر عالی رتبه برطرف ساخت .برخی از آنها به حیث سفراء به خارج از کشور فرستاده شدند و عده ای هم بیکار ماندند .یکی از مهره های اساسی کودتای ۶۲سرطان پیلوت نظامی عبدالقادر بود که در بین برطرف شدگان مورد تحقیر بیشتر قرار گرفت .قادر را نخست از سمت قوماندانی قوای هوائی به تقاعدی ثوق دادند و سپس توهین آمیز به صفت آمر مسلخ اردو تعیین کردند .قادر پس از برخوردی که با او صورت گرفت با افسران و طرفداران خود تماس حاصل کرده و با آنها زمینۀ به راه اندازی یک کودتای جدید را ،اینبار علیه محمد داوود جستجو کرد. افغانها چیزهای زیادی را میت وانند ببخشند ،ولی تحقیر به عزت ،مردانگی و حیثیت یک منصبدار را عفو نمیکنند. در مسکو بر کناری وزرای "چپ" در اوایل تعجب اراکین را برانگیخت" :چرا اینطور شد؟" مامورین کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست و وزارت امور خارجۀ شوروی از این بابت ناراحت بودند" .آمرین" در ارگانهای زیربط مطمئن 3 بودند که شعبۀ روابط بین اللملی حزب کمونیست اتحاد شوروی روش مناسب را در برابر "دیموکراتهای مردمی افغان" انتخاب نموده بودند .رفقای شوروی بارها به لیدران جناح های "خلق" و پرچم" توصیه میکردند تا "تمایالت و تقاضاهای انقالبی خویش را مهار ساخت ه و از نظام مترقی موجود در افغانستان حمایت همه جانبه نمایند ".رهبری شوروی بهیچوجه نمیخواست باورمندی خویش را بر داوود مورد شک و تردید قرار داده و دچار اشتباه شود .عده ای از اراکین عالیرتبۀ شوروی تغییرات کدری را که داوود در ادارۀ دولت وارد میکرد می ذیرفتند و توضیحات رئیس جمهور افغانستان را که گویا در شرایط کنونی کشور بیشتر به متخصصین آگاه ضرورت دارد تا به نظامیان که جز فیر کردن و مارش نمودن چیزی دیگری بلد نیستند. در عین زمان برخی از دیپلوماتان و کارمندان دفتر کشف خارجی در کابل داوود را فانتوماس 4می امیدند .علت فانتوماس نامیدن داوود نه تنها شباهت چهرۀ او با قهرمان مرکزی فلم سرزبان های فرانسوی "فانتوماس" بود .مقصد اصلی در آن بود که داوود میتوانست تغییر قیافه دهد ،ولی در هر حال از عقب هر ماسک حتماً قیافۀ وحشتناک حقیقی او ظاهر میشد .این کارمندان با انرژی از اینکه در افغانستان چی میگذشت به خوبی آگاه بودند .آنها میدانستند که حین جنگ دوم جهانی شهزاده داوود خان که در آن ایام سمت قوماندانی قوای مرکز را به عهده داشت طرفدار همکاری فعال با جرمن ها بود .داوود آنقدر هم ساده نبود که در مورد او در کرملین و وزارت خارجۀ اتحاد شوروی فکر میکردند .مامورین دفتر کشف خارجی اینرا نیز بخوبی می فهمیدند که اطالعات موثق و واقعی آنها که غالباً محتوای منفی در بارۀ محمد داوود میداشتند به رهبری اتحاد شوروی نمیرسید .به دالیل که درست وضاحت نداشتند اطالعات مذکور در سطوح مختلف متوقف ساخته میشدند .بدینترتیب کارمندان کشف تشویش داشتند که عدم دسترسی رهبری شوروی به واقعیت ها میتوانست تصور نادرست را از نظام جمهوری در افغانستان و شخص محمد داوود ایجاد کرده و این باعث آن میگردید تا لیدران دو کشور درک ناقص از همدیگر داشته باشند. این تشویش ها به زودی به واقعیت پیوستند. در اپریل ۷۷۱۱رئیس جمهور افغانستان ضمن یک سفر رسمی در مسکو قرار داشت .بریژنیف تصور میکرد که داوود دوست و برادر اتحاد شوروی بوده و حین مذاکرات دوستانه و برادرانه داوود را مخاطب قرار داده تشویش جانب -1اراکین شوروی در میان خود رئیس جمهور داوود و طرفداران او را "دیموکراتهای مردمی" مینامیدند. -3بنابر عالیق نزدیک محمد داوود (در سالهای اول به قدرت رسیدن) با جناح "پرچم" حزب دیموکراتیک خلق و همچنان اتحاد شوروی ،در بعضی از محافل سیاسی کشورها او را " شهزادۀ سرخ" مینامیدند. فانتوماس قهرمان یک سریال فرانسوی که ۱۶بخش دارد میباشد .فانتوماس سر بدون مو (تاس) داشته و برای پنهان ساختن چهرۀ اصلی اش 4 ماسک بر رو میداشت.
شوروی را در رابطه به "فعالیت های تحقیقاتی" امریکائی ها که تحت پوشش سازمان ملل متحد در نزدیکی سرحدات شوروی به پیش میبردند به وی ابراز داشت. بریژنیف اطالعات موثق ادارۀ کشف خارجی خود را در بارۀ آنکه مامورین ملل متحد در حقیقت کارمندان سی آی ای اضالع متحدۀ امریکا میباشند در اختیار داشت .البته بریژنیف نمیتوانست به داوود منبع خبری خود را مستقیماً فاش بسازد .سخنان بریژنیف عکس العمل شدید و غیر منتظرۀ داوود را برانگیخت .رئیس جمهور با قاطعیت تمام خاطر نشان ساخت که موجز حضور یا عدم حضور متخصصین در نقاط مختلف افغانستان از صالحیت های حکومت افغانستان بوده و او آرزو ندارد تا دوستان شوروی در امور داخلی افغانستان دست به مداخله بزنند. بریژنیف با برده باری تاخت و تاز مذکور را قورت کرد .اما این آخرین اختالف میان طرفین حین مذاکرات اپریل نبود. بریژنیف که آجندای از قبل ترتیب شدۀ خود را ضمن مذاکرات دنبال میکرد ،از لیدر افغانستان پرسید که او چگونه قصد دارد روابط خود را با حزب دیموکراتیک خلق بسازد؟ سوالی که به نظر منشی عمومی حزب کمونیست شوروی معمولی به نظر میرسید موجب عصبیت محمد داوود گردیده در جواب گفت" :روابط دوستانه میان کشورهای ما ضرورت به میانجیگران ندارد!" بریژنیف با مالحظۀ عکس العمل منفی داوود دیگر نخواست موضوع مذکور را انکشاف دهد. این بخش مذاکرات تاثیر عمیقی بر عده ای از اراکین اتحاد شوروی بجا گذاشت .تشویش آن به میان آمد که رئیس جمهور احتماالً فعالیت حزب دیموکراتیک خلق را یا محدود و یا هم بکلی مسدود بسازد .رهبری شوروی فیصله کرد تا پروسۀ وحدت دو جناح حزب (خلق و پرچم) با شدت هرچه بیشتر به پیش برده شود ،تا حکومت داوود به زودی با یک حزب متحد ،منسجم و نیرومند سیاسی روبرو گردد. سوء تفاهمات که حین مذاکرات اپریل ۷۷۱۱در مسکو بروز کردند جوشش " احساسات برادرانۀ " مقامات شوروی را در برابر داوود تا اندازۀ فروکش ساخت .ولی روش عمومی حکومت شوروی در مورد افغانستان هنوز تغییر نکرده بود. در دفاتر وزارت خارجۀ شوروی وقتی حرف از افغانستان به میان می آمد ،دوست داشتند آنرا با کشور فنلند مقایسه کنند: " فنلند نیز کشوری است دوست ،بی طرف و با سیاست قابل پیشبینی". افزون برهمه ما ضرورتی برای ایجاد تشنج در سرحدات جنوبی اتحاد شوروی نداشتیم. توضیحات مترجم: * به عقیدۀ من نویسندگان کتاب به دالیل نامعلومی از یک سلسله حقایقی که ارتباط میگیرد به علل وقوع کودتای هفت ثور ۸۵۳۹و نقش حکومت اتحاد شوروی و مخصوصاْ دستگاه های مخوف استخباراتی آنکشور از قبیل کی .جی .بی .و جی .آر .یو .که اکنون به همگان مشهود است و اسناد کافی در دسترسی عام قراردارد ،طفره میروند. برای روشنی هر چه بیشتر و رد استدالل عدم دست داشتن شوروی ها در وقوع حادثۀ روز سیاه هفت ثور به بخش یازدهم کتاب تأریخی محترم صبور اهلل سیاه سنگ "و آن گلوله باران بهار" توجه بفرمائید: "بازبیني "چـند ســطـــــر شــکـســـــته "... فـــرهـاد لبیب نویسـندۀ کــتاب " چـند ســطــر شــکـســته در بارۀ تجـــاوز روس در افــغـانســـتان" (چـاپ لیتو ،دهـلـي نو /هـند)1891 ، مـیخـواهــد با افـزودن یادداشــتهـاي تازه ،دســـتنویس هـای گــذشـــته اش را بازنگـري کـند .او به دنبالـه ســخنان پیشــترش مــي آورد: مـقـدمــات کـودتاي ثور وقــتي روســهـا مـطمـئن مـیشـوند کـه دیگـر نمـیتوانند از مـحـمـد داوود به نفـع خـود اسـتفـاده کـنند ،و درمـییابند کـه نامـبرده در نقـطه مـقـابل مـنافـع شـان قـرار گـرفـته ،مـقـدمـات نابودي او و نظامـش را فـراهم مـیکـنند. از همـه اولتر ،آنهـا به دو جـنا ح خـلق و پرچم کـه به گـونه تکـنیکـي جــداگانه فـعـالیت داشـتند ،فــرمان "وحـدت" دادند .این دسـتور در مـاه سـرطان سـیزده پنجـاه و شـش (جـوالي )1811عـمـلي شـد و در نتیجــه ،حـرکـات پراکـنده ضـد دولتي آغاز گـردید. در آغــاز وابسـتگـان روس به رهبري دو جـاسـوس فـعـال کـا جـي بي ،حـفـیظ اهلل امـین و اسـداهلل سـروري خـواسـتند در بخـشـهـاي نظامـي و مـلکـي با فـعـالیتهـاي تخـویفـي و تهدیدي ،داوود را از راهي کـه در پیش گـرفـته بود ،مـنصـرف سـازند .به طور مـثال ،مـیتوان از قـتل عـلي احـمـد خـرم وزیر پالن در دفـتر کـارش هنگـام امـضـاي قـرارداد تجـارتي با نمـاینده جـاپان نام برد. مـرجـان قـاتل کـه اصـالً عـضـو بخـش پرچم [حـزب دمـوکـراتیک خـلق افـغانسـتان] بود ،بعـد از گـرفـتار شـدن و اعـتراف کـردن ،در رسـانه هـاي همـگـاني به نام "اخـواني" مـعـرفـي شـد. البته ،وي مـوضـوع ارتباط نداشـتن با اخـوان [المـسـلمـین] را در زندان پلچرخـي ،بالک دوم ،مـنزل اول قـسـمـت "کـوته قـفـلي" چنین افـشـا کـرد " :همـه جـریاناتي را کـه از رادیوها شــنیدید و در جـــراید خــواندید ،درسـت اسـت ،به جـز ارتباط اینجـانب با اخـوان". مـوضـوع پرچمـي بو دن مـرجـان را غني خـان مـشـرقـي وال ،عـضـو هیات تحـقـیق و قـومـاندان زندان دهمـزنگ کـابل کـه مـن (فـرهـاد لبیب) در جـوار اتاقـش در پلچـــرخـي زنداني بودم ،تایید کـرد .عـالوتاً زنده مـاندن و رهـا شـدن مـرجـان همـراه با پرچمـیهـاي دیگـر توسـط ببرک کـارمـل ،یک هفـته پیش از "عـفـو عـمـومـي" در شـانزدهم جـدي سـیزده پنجـاه و هشـت [ 6جنوري ]1891مـوضـوع ارتباط ســـیاســي او را کـامـالً روشـن مـیسـازد. مـزید بر آن کـشـتار هزاران انسـان با شـعـور و وطندوسـت ،بدون هیچ جـرم و حـتا بدون یک ورق تحـقـیق به نام اینکـه داراي فـالن اندیشـه سـیاسـي اند ،و بدتر از همـه به شـهـادت رسـاندن دسـتجـمعي زندانیان سـیاسـي به تاریخهـــاي هشـــتم و یازدهـــم جـــوزاي ســـیزده پنجـاه و هشـت [ 89و 11مي ]1891در صـحـن حـویلي زندان پلچرخـي ،مـقـابل بالک دوم کـه بعـضـي از آنهـا مـدت حـبس تعـیین شـده را نیز سـپري کـرده بودند ،مـانند آقـاي "فـصـیح" از یکـاولنگ بامـیان ،نمونه هــاي دیگر اند. باید گـفـت کـه روسـهـا به خـاطر بي ثبات سـاخـتن اوضاع در اوایل سـقـوط داوود ،توسـط مـزدوران بومـي شــان به اعـمـالي چون ترور، اخـتطاف و دهشـت افـگـني در بین مـردم دست زدند و در این حـرکـات قـسـمـاً مـوفـق نیز بودند.
دگـرگـونیهـاي چشـمـگـیر در اردو پیش از کـودتاي ثور [اپریل ]1819در سـطوح باالیي پسـتهـاي نظامـي دگـرگـونیهـایي صـورت گـرفـت .این مـوضـوع از یکـسـو گـویاي دقـیق بودن طرح کـودتا و از سـوي دیگـر حـ کـایتگـر دسـت داشـتن روسـهـا در قـلب نظام عـسـکـري بود. درسـت یک مـاه پیش از کـودتاي ثور [اپریل ]1819دگـروال عـبدالقـادر پیلوت (بعـداً وزیر دفـاع رژیم کـودتا) کـه مـدت طوالني خـانه نشـین بود ،از آمـریت مـلسـخ عـسـکـري به حـیث رییس ارکـان قـواي هوایي و مـدافـعـه هوایي مـقـرر گـردید .به تعـقـیب آن دگـروال مـحـمـد رحـیم نورسـتاني پیلوت قـومـاندان گـارنیزیون بگـرام کـه شـخـص مـذهبي و طرفـدار داوود بود ،از وظیفـه برکـنار شـد و به جـایش دگـروال غالم سـخـي از مـشـرقـي کـه از وابسـتگـان روس بود ،مـقـرر گـردید. هم ـچنان ده روز پیش از کـودتا ،سـرور نورسـتاني قـومـاندان قـواي چهـار زرهدار به خـاطر تداوي خـانمـش به روسـیه فـرسـتاده شـد( .جـنرال اسـمـاعـیل خـان رییس مـصـونیت مـلي ظاهـر/داوود به نگـارنده (فـرهـاد لبیب) چنین گـفـت" :به خـاطر شـک و سـوءظني کـه بر سـرور نور سـتاني مـبني بر رابطه داشـتن با دسـتگـاه اسـتخـبارات روس وجـود داشـت ،به بهـانه تداوي خـانمـش از سـوي دولت به اتحـاد شـوروي اعـزام گـردید". کـنار زدن سـرور نورسـتاني از راس قـوا ،مـحـمـد رفـیع پرچمـي را به کـفـالت او تعـیین کـردن ،آنهم چند روز پیش از کـودتا ،و فـرسـتادن جـنرال شـیر مـحـمـد خـان قـومـاندان فـرقـه هشـت قـرغه به مـزار شـریف براي انجـام دادن کـارهـاي مـعـمـولي ،زمـینه هـاي سـنجـیده شـده براندازي رژیم مـحـمـد داوود را مـیرسـانید. البته ،براي به پیروزي رسـاندن کـودتا ،حـرکـات دیگـري نیز در چوکـات نظامـي رویدسـت گـرفـته شـده بود .مـثالً آمـر ترمـیم خـانه اردو در خـدمـات تخـنیکـي پلچرخـي تعـداد زیادي از تانکـهـا و وسـایط را به بهـانه اینکـه گـویا "زیر ترمـیم اند" فـعـال سـاخـت و ترمـیم خـانه را اندکـي پیش از کـودتا به نیروگـاه قـوي جـنگـي مـبدل نمـود .این مـرکـز در جـریان کـودتا نقـش قـطعـه فـعـال را بازي کـرد. پیش از کـودتاي ثور دوازده تن پیلوت روسـي در مـیدان هوایي بگـرام به عـنوان "مـعـلمـین پرواز" کـار مـیکـردند .داوود در نظر داشـت آنهـا را به آهسـتگـي از قـطعـات نظـامـــي دور سـازد .ولي درسـت چند روز قـبل از کـودتا ،دوازده پیلوت دیگـر روسـي ظاهـراً به عــنوان "مـعـلمـین جـدید" کـه قـرار بود جـانشـین "مـعـلمـین" گـذشـته شـوند ،از روسـیه به مـیدان بگـرام رسـیدند .به این ترتیب ،بیسـت و چهـار تن پیلوت روسـي در روز کـودتا آمـاده عـمـل بودند. برخ ـالف افـواهـات نادرسـتي کـه گـویا طیارات روسـي از تاشـکـند به پرواز آمـدند و کـودتا را پیروز سـاخـتند ،از سـاعـت دو بجـه پس از نیمـه شـب تا سـپیده دم [ 89اپریل ]1819کـه کـودتاچیان به شـکـسـت مـواجـه شـده بودند ،همـین پیلوتهـاي روسـي مســـتقر در بگـرام ،ارگ و قـطعـات قـــواي مـــرکـز را بمـباران کـردند .به سـخـن دیگـر ،پیلوتهـاي روســـي از درون افـغانسـتان با طیارات مـتعـلق به افـغانهـا حـکـومـت مـحـمـد داوود را برانداخـتند و مـزدوران خـود را بر اریکـه قـدرت نشـاندند. آغاز کـودتاي ثور داوود خـان جـهت دسـتیابي به امـکـانات مـادي به خـاطر به سـر رسـاندن نقـشـه هـایش مـشـغول دیدار کـشـورهـاي غربي اسـت و از سـوي شـخـصـیتهـاي مـلي و رهبران امـور به خـوبي اسـتقـبال مـیشـود .چند هفـته بعـد کـنفـرانس کـشـورهـاي غیرمـنسـلک در کـابل برگـزار میگـردد .این مـوضـوع روسـهـا را بیشـتر از پیش سـراسـیمـه کـرده اسـت ،زیرا اگـر کـنفـرانس یادشـــده در کـابل مـیبود و داوود به حـیث رییس آن برگـزیده مـیشـد ،از مـیان برداشـتنش نه تنهـا مـشـکـل کـه نامـمـکـن مـیگـشـت. چناني کـه اشـاره شـد ،روسـهـا در دسـتگـاه دول ت زیاد نفـوذ کـرده بودند و گـمـاشـتگـان شـان به نام مـشـاور اقـتصـادي و یاور نظامـي ،داوود را در سـفـرهـا همـراهي مـیکـردند. مـسـتشـار اقـتصـادي داوود در این سـفـرهـا مـحـمـد خـان جـاللر (بعـداً وزیر تجـارت در حـکـومـت خـلق و پرچم) و یاور نظامـي وي عـبدالحـق صـمـدي ( رییس شـبکـه هـاي مـخـفـي رژیم کـودتا) بود .این دو تن قـراردادهـاي سـري و عـلني و حـتا گـفـتگـوهـاي داوود با سـران کـشـورهـا را دقـیقـاً نظارت مـیکـردند. وقـتي داوود خـان به کـشـور باز مـیگـردد ،سـفـرهـاي داخـلي را از والیات مـشـرقـي آغاز مـیکـند .دو جـاسـوس فـوق الذکـر همـه راپورهـاي سـفـر داوود را به سـفـارت روس در کـابل مـیرسـانند. روسـهـا کـه در این زمـینه آمـادگـي قـبلي گـرفـته بودند ،پس از بررسـي راپورهـا دسـت به کـار مـیشـوند .عـضـو رابط سـفـارت شـوروي با حـزب دمـوکـراتیک خـلق [افـغانسـتان] ،نور مـحـمـد تره کـي ،حـفـیظ اهلل امـین و ببرک کـارمـل را دعـوت میکـند و به آنهـا اطمـینان مـیدهد کـه در آینده قـریب جـاي کـابینه داوود را خـواهند گــرفت و مــي افـــزاید :عـجـالتاً باید مـبارزه با داوود را شـدت بخـشـید. فـرداي آن روز کـمـیته مـرکـز ي ح ـزب مـزدور در مـنزلي واقـع وزیر اکـبر خـان مـینه تشـکـیل جـلسـه مـیدهد .در همـین زمـان ،از طرف سـفـارت شـوروي به حـفـیظ اهلل امـین چنین دسـتور مـیرسـد" :پس از خـتم جـلسـه باید مـیر اکـبر خـیبر از بین برود( ".قـرار افـواه ،مـیر اکـبر خـیبر مـخـالف کـودتا و به دسـت گـرفـتن قـوا از طرف حـزب دمـوکـراتیک خـلق افـغانسـتان بود). در آن زمـان ،مـیر اکـبر خـیبر بخـش نظامـي جـناح پرچم ،و حـفـیظ اهلل امـین (پس از داکـتر کـریم زرغون) بخـش نظامـي جـناح خـلق را رهبري مـیکـرد. از مـیان برداشـتن خـیبر به دسـت امـین براي را ه اندازي کـودتا نقـش سـازنده و اسـاسـي دارد .امـین به عـارف عـالمـیار و اسـداهلل سـروري امـر ترور خـیبر را مـیدهد .این عـمـل حـوالي سـاعـت نه شـب بیست و هشت حمل سـیزده پنجـاه و هفـت [ 11اپریل ]1819عـمـلي مـیشـود. به جـز همـین سـه تن ،در حـزب کـسـي از اصـل قـضـیه آگـاه نیسـت. اعـالن مـراسـم فـاتحـه در رادیو از طرف نور مـحـمـد تره کـي ،ببرک کـارمـل و چند تن از اعـضـاي بلند پایه حـزب به دسـتور سـفـارت شـوروي در کـابل صـورت مـیگـیرد و به تعــقیب آن مـبارزه عـلني عـلیه داوود تشـدید مـیشـود. یک روز بعـد ،اعـضـ اي حـزب و جـمـعـیت بیخـبر از همـه چیز جـنازه مـیر اکـبر خـیبر را از مـنزلش واقـع مـکـروریان برمـیدارند و به شـهداي صـالحـین مـیرسـانند .در مـوقـع تدفـین ،سـخـتترین خـطابه هـا از طرف رهبران حـزب عـلیه داوود صــورت میگیرد و اتهام ترور خـیبر نیز به داوود نســبت داده مـیشـود ( .رئیس جمهــور هـمـه حــرکات را کـامـالً زیر نظر دارد و درک مـیکـند کـه حـادثه یي در حـال وقـوع اسـت). خـانم خـیبر کـه مـیداند شـوهـرش از سـوي چه کـسـاني به قـتل رسـیده است ،عـریضـه یي به مـقـامـات عـدلي میســپارد و در آن نور مـحـمـد تره کـي و ببرک کـارمـل را قـاتلین مـیر اکـبر خـیبر میخــواند. تدابیر داوود خـــان عـلیه کـودتا داوود خـان از وقـوع کـودتا آگـاهي قـبلي داشـت ،لذا دسـتور داد در قـطعـات نظامـي تدابیر شـدید و بیسـابقـه گـرفـته شـود ،ولي بیکـفـایتي قـومـاندانهـاي قـطعـات (با قـید احـتیاط) ،به خـصـوص بیکـفـایتي و حـرکـات مـشـکـوک حـیدر رسـولي وزیر دفـاع نه تنهـا حـرکـت به سـوي کـودتا را تسـریع کـرد ،بلکـه آن را به ثمـر نیز رسـانید. داوود قـبالً یک عـده قـومـاندانهـاي آگـاه و با انضـباط را از راس قـطعـات سـبکـدوش سـاخـته بود و به جـاي آنهـا به کـسـاني کـه فـطرتاً بدون صـالحـیت بودند ،تکـیه کـرد.
در قـطـعـات گارنیزیون کـابل تدابیر احـضـــارات نمـبر یک مـحــاربوي گـرفـته شـــده بود .قـومـاندانهاي مـتعـهد به داوود حـتا در جـریان سـفـرهـاي او به کـشـورهـاي عـربي ،شـب و روز به وظایف شـان حـاضـر بودند و خـانه نمـیرفـتند .پوسـته هـاي اسـتخـباراتي قـطعـات ،همـه افـراد را زیر نظر داشـتند .همـچنان در همـین زمـان خـانه هـاي فـرد فـرد صـاحـبمـنصـبان در هـر گـوشـه و کـنار شـهـر توسـط قـومـانداني مـربوطه نشـاني شـده بودند". یادداشت :اینجانب غوث جانب از افتخار ترجمۀ کتاب مذکور را از زبان دری به روسی در سال ۶۰۰۷داشته ام.
لیف ن .گوریلوف سه سال بود که در رأس متخصصین نظامی شووروی ( بعودتر آنهوا را مشواورین شووروی نامیدنود) کوه در قوای مسلح افغانسوتان ایفوای وظیفوه میکردنود قورار داشوت .وظوایف روزمورۀ گوریلووف یوک نواخوت و بودون هرگونوه اتفاقات غیر مترقبه جریان داشت .تسلیحات در افغانستان از کارت وس و مرمی گرفتوه توا راکوت هموه وهموه سواخت اتحواد شوروی بودنود .اکثور صواحب منصوبان اردوی ایون کشوور تحصویالت خوویش را در مکاتوب و اکوادمی هوای نظوامی اتحواد شوروی ختم کرده بودند .بسیاری از این صاحب منصبان با زبان روان روسی صحبت میکردند ،در صوورت "لوزوم" بوا عالقمندی ودکا مینوش یدند و با رضایت زاید الوصفی خواطرات سوالهای تحصویل خوود را بوه یواد موی آوردنود ،مخصوصوأ آنها با شوق از دختران شوروی یاد آور میشدند. . . ل .گوریلوف همیشه حکایت یکی از افغانهای را که مکتب نظامی کوماندوی هوائی را در ایالت ریزان 5به پایان رسوانده بوود بخواطر موی آورد . . ." :رفیوق جنورال ،شوما خوود توان تصوور کنیود ،بواری مون از یکوی از کوچوه هوای شوهر مسوکو میگذشتم .سردی هوا به منفی سی درجه تقرب میکرد .ناگهان متوجه شدم که در کنار سرک خانمی آیس کریم میفروشود. زن مذکور جراب های ضخیم پشمی ،کلوش های گرم به پا وجمپر عظیموی پختوه ا ی بوه تون داشوت .بواالی جمپورش تکوۀ سفیدی انداخته بود که از زیر آن سینه های فربه او قد کشیده بودند .من به این زن نزدیک شده خواسوتم توا بورایم شویریخ بفروشد .زن که از خواهش من به حیرت افتیده بود گفت " :تو چی میگووئی "مواوگلی" 6در چنوین یوک هووای سورد آدموی مثل تو شیریخ را به دهن برده نمیتواند ".سپس از صندوق یک بوتل ودکای سرد ،دو گیالس شیشه ای و بادرنوگ شوور را بیرون کشید .من ودکا را سر کشیدم و پارچۀ از بادرنگ شور و یخزده را نیز نوش جان کردم .زن آیس کریم فوروش بدون آنکه چیزی دیگری به لب زده باشد ودکا را یکجا با من نوشید و از من هیچ پولی نگرفت .بدینترتیب ما با یکودیگر آشنا شدیم .سپس او مورا بوه خانوه اش دعووت کورد .میودانی ای دوسوت ،مون حتوی تصوور کورده نمیتوانسوتم کوه در جهوان چنین زنهای میتوانند وجود داشته باشند"... جنرال گوریلوف و سوائر همکواران او بودون هرگونوه مشوکالت بوه منواطق مختلوف افغانسوتان سوفر میکردنود و از قطعوات مستقر نظامی در آنجا دیدن بعمل می آوردند .حوین سوفر هوا هیچگواه بوا خوود سوالح نمیداشوتند ،فقوط وقتیکوه قصود شوکار میداشتند با خود تفنگ های ساخت "توال" 7را حمل میکردند .صید آنها را غالبأ مرغابی هائیکه در جهیول واقوع در حوموۀ کابل میبودند تشکیل میداد .محمد نعیم برادر رئیس جمهور افغانستان که شوکارچی مواهری بوود متخصصوین شووروی را بعضأ حین شکار همراهی میکرد .بمنظور شکار گواو مویش هوا بوه منواطق دور دسوت کشوور واقوع در سورحدات افغوان - شوروی نیز سفر های میداشتند .اما یکی از نابترین انواع شوکارها صوید گرازهوا 8بوود .کشوتن ایون حیووان و غوذائی کوه از گوشت آن تهیه میشد در حقیقت بهانه ای بود تا با اشخاص دلچسپ و ضروری گفتگو های صورت بگیرد. در سائر موارد هیچگونه ضرورتی بورای حمول سوالح محسووس نموی بوود ،زیورا متخصصوین شووروی را در هموه جوا بوا گرمی و آغوش باز استقبال میکردند. رئیس جمهور داوود بارها به نزدیکان خود خاطر نشان میساخت " :اگر یک موی از سر متخصصین شووروی بوه زموین بی افتد ،این عمل به قیمت جان فرد مالمت تمام خواهد شد".
۸
شهر مذکور در حدود ۱۴۴کیلومتر به طرف شمال -شرق از مسکو فاصله داشته و از سی شهر بزرگ فدراسیون روسیه به شمار میرود. ۶ Mowgliقهرمان کتاب های ریدیار کیپلینگ )" (Rudyard Kiplingکتاب جنگل ها" و "کتاب دوم جنگلها" است .در کتاب های مذکور آمدده است که چگونه پدر و مادر هندو تبار پسر شان را از ترس پلنگ مشهور به "شیر خان" رها میکنند .پسرک که پوست تاریک و موهای سیاه داشت بطور معجزه آسا جان به سالمت میبرد و نزد گرگهای جنگل پرورش می یابد .مردم عوام در روسیه اصطالح ماوگلی را اکثرأ به کسدانیکه پوسدت تاریک و موهای سیاه میداشته باشند اطالق میکنند؛ با در نظر داشت متن مکالمه اصطالح مذکور میتواند ماهیت توهین آمیدز و یدا شدوخی را داشدته باشد. ۵ایالت مذکور به طرف جنوب مسکو موقعیت داشته و از آن ۷۸۱کیلومتر فاصله دارد .صنعت اسلحه سازی در اینجا از زمانه های قدیم معمدول بوده است. ۱ نوع از خوک وحشی.
گوریلوف از جملۀ جنراالن " سرک های قیور" نبوود .او هنگوام هجووم بوه کشوور چکوسولواکیا در سوال ۸۷۲۱قومانودانی فرقۀ کوماندو را به عهده داشت .انصافأ باید گفت که گوریلوف دوست نداشت از ایون جوزء بیووگرافیش یواد آوری نمایود، وقتووی از وی در ایوون مووورد مووی پرسوویدند پیشووانی اش از تأسووف زیوواد همیشووه توورش میشوود .هفووت سووال پووس از واقعووات چکوسلواکیا ،لوی درستیز آنوقت شوروی مارشال کولیکوف او را نزد خود خواسته گفت " :ما تورا بوه حیوث سرمشواور نظامی در افغانستان تعیین میکنیم .اتحاد شوروی قصد دارد در این کشور حضور نظامی خویش را افزایش داده و حجوم کمک های نظامی را توسعه بخشود .فعالیوت هوای توانرا عمودتأ در تعلویم و تربیوۀ صواحب منصوبان افغوان تمرکوز دهیود .و راستی ،از هرگونه سیاست بازی حذر نمائید !" لوی درستیز شوروی کولیکوف سپس از عقوب میوز کوارش برآموده و در دفتر وسیعش به قدم زدن پرداخته و به میزی که در آن بی ست پایه تلفون هوای مختلوف النووع گذاشوته شوده بودنود نگریسوته افزود " :اوضاع افغانستان صرف ظاهرأ عادی به نظر میرسد .اگر اندکی عمیقتور بنگوریم بوا جریانوات جوالبی برخوواهیم خورد .نیروهای مختلف آرزو دارند صاحب منصبان را به جوانب مختلف بکشانند :رئیس جمهور داوود میخواهد توا آنهوا به او وفادار باقی بمانند ،در حالیکه کمونیستهای محلی در این مورد پالن های دیگری در سر دارنود .بوه هور حوال وقتوی به آنجا رسیدید خود در این باره تصمیم بگیرید". گوریلووووف پوووس از مواصووولت بوووه کابووول بووودون معطلوووی از طووورف رئووویس جمهوووور داوود پذیرفتوووه شووود .داوود سرمستشوووار م تخصصین نظامی شوروی را به سورقوماندانی قووای مسولح کشوور معرفوی و در پیشوبرد اموور مربوطوه بوه وی موفقیوت آرزو کرد .یک آپارتمان گسترده برای زیست ،موتر و ترجمان در اختیار گویلوف قرار داده شد. جنرال گوریلوف از موجودیت حزب دیموکراتیک خلق در افغانستان آگاهی داشت ولوی بنوابر توصویۀ مارشوال کولیکووف از صووحبت در بووارۀ سیاسووت دوری مووی جسووت و سووائر همکوواران خووود را نیووز بووه همووین روحیووه تشووویق میکوورد .اکثوور متخصصین شوروی که کمیت شان در آن وقت بوه بیشوتر از سوه صود تون میرسوید از اینکوه در درون جامعوۀ افغوانی یوک نیروی تخریب کنندۀ انقالبی رشد میکند حتی حدس هم نمیزدند. کار ها و وظایف گوریلوف و همکارانش فراوان بود .نظامیان افغان با آنکه در رژه هوا خووب گوام برمیداشوتند ولوی در حصۀ آمادگی های حربی ،استفاده از اسلحۀ جدید و تکتیک حربی نهایت ضعیف به نظر میرسیدند .متخصصین شووروی مجبور بودند از الفبا آغاز کنند :به دست ن ظامیان افغان کتواب دادنود ،آنهوا را بوه میودانها بورای تطبیقوات نظوامی نووع غنود، فرقه و قوول اردو میبردنود .افوزون بور اینهموه متخصصوین شووروی حتوی اموور روزمورۀ نظامیوان افغوان از قبیول جابوه جوا سازی آنها را نیز به پیش میبردند .صواحب منصوبان شوووری بعود از ورود بوه افغانسوتان بوا تعجوب مالحظوه میکردنود کوه قطعات اردوی اینکشور فاقد ابتدائی ترین قاغوش ها و محول بودبواش سوربازان و افسوران اسوت :سوربازان روی فورش یوا هم روی زمین میخوابیدند ،غذا هایشان را باالی آتش آمواده میکردنود و هرچوه بوه دسوت موی آوردنود نووش جوان میکردنود. لت و کوب در اردو یک چیز معمولی بود :صاحب منصب بدون هیچگونه هراسی میتوانست بوا مشوتش بوه روی عسوکر بکوبد .صاحب منصبان پائین رتبه به نوبۀ خود از طرف دگروال ها و جنراالن لت و کوب میشدند. دو ماه قبل در پلیت های گوریلوف ستارۀ دیگری نیوز اضوافه گردیود :او بوه رتبوۀ توورن جنرالوی رسوید .گوریلووف بوه ایون مناسب ت ضیافتی برپا نموده و از نظامیان بلند رتبۀ افغان دعوت بعمول آورد توا در آن اشوتراک نماینود .بوا در نظور داشوت اصوول اسووالمی کووه نوشوویدن الکهووول را منوع میسووازد ،تصوومیم بوور آن شوود تووا صورف غووذا و "نوشووابه هووا" در اتوواق هووای جداگانه تنظیم گردد" .نوشابه" ها به خواهش گوریلوف در اتاق همجوار روی میوز چیوده شودند .گوریلووف بخووبی آگواهی داشت که صرفنظر از ممانعت ها ،همسلکان افغان او مخالف نیستد تا یکی دو گیالس را سر بکشند ،ولی طوریکه کسوی متوجه آنها نشود .اکنون نیز یکی پی دیگر به اتاق "نوشابه ها" میرفتند و هربار که به میز غذا برمیگشتند نهایت راضوی و بشاش میبودند. بووه توواریخ ۸۷اپریوول در سووفارت جلسووۀ نوووبتی "اتحادیووۀ صوونفی" دائوور گردیوود .در خووارج از قلموورو اتحوواد شوووروی جلسووات حزبووی معموووالً تحووت پوشووش "اتحادیووۀ صوونفی" برپووا میشوودند .متخصصووین نظووامی در دو بووس جابجووا شووده ،گوریلوووف و معاونینش در موتر "والگا" نشسته و از ناحیۀ میکروریان به صوب جادۀ داراالمان ،یعنی به گوشۀ دیگر پایتخت حرکوت کردند .در نیمه راه قطار آنها بوا مظواهرۀ عظیموی روبورو شود .هوزاران نفور در حالیکوه بیورق بوه دسوت داشوتند و بوا تموام قوت و احساسات شعار میدادند به طرف مرکز شهر روان بودند .متخصصین شوروی با تحمل دشواری هوای زیوادی در راه باالخره به سفارت رسیدند. حین جلسۀ حزبی سفیر قبل از دیگران رشتۀ سوخن را بوه دسوت گرفتوه بوه حاضورین خبور داد کوه "مغوز متفکور چپوی هوای جناح "پرچم" میر اکبر خیبر به قتل رسیده و مظاهره چیان حکومت را به دست داشتن در این قتل متهم میسازند .ولی موا اکنون اطالعاتی به دست آورده ایم که خیبر اصالً قربانی کشمکش های درون حزبی گردیوده اسوت .احتموال میورود او را خلقی ها از بین برده باشند .اینکه خلقی ها با ایون عمول خوود چوی هودفی را دنبوال میکردنود ،مسوئاله ایسوت کوه در بوارۀ آن باید بی اندیشیم". به تاریخ ۶۹اپریل گوریلوف صبح وقت مقر خود را در میکروریان ترک نموده جانب سفارت شوروی کوه در آنجوا نیوز دفتر مستقلی داشت حرکت کرد .در آستانۀ تاریخ متذکره گوریلووف اطالعوات نوا آرام کننودۀ را از بعضوی از متخصصوین
نظوامی شوووروی بووه دسووت آورده بووود" :در برخووی از قطعوات اردوی افغانسووتان مسووتقر در ناحیووۀ کابوول تحرکوواتی مالحظووه میشوند ". . .اطالعات گویای آن بودند که "چیزی در حال وقوع است" .عده ای از افراد مشکوک صاحب منصوبان را تحریک و تشویق میکردند تا در یک سلسله بی نظمی های مجهول سهم بگیرند .در عین حال افغانها خبور دادنود کوه هموه لیدران دست اول حزب دیموکراتیک خلق دستگیر شده اند .ذهن جنرال را تشویش فراگرفتوه بوود .عالئویم آنکوه حووادثی مدهشی در حال وقوع است در فضوا احسواس میشود .گوریلووف بواخود فکور کورد" :بایود بوا موامورین سوفارت در ایون بواره مشوره شود". در مسیر راه گوریلوف تانکها را میدید که به صوب مرکز شهر در حوال حرکوت بودنود .او بوا سراسویمگی فکور میکورد: "عجیب است ،اینها همه کجا میروند؟ مطابق پالن امروز قورار اسوت تطبیقوات نووع "محول قومانوده" و " درسوتیز" بوه راه بی افتند . . .ولی تانکها در مرکز شهر چی میکنند؟ بسیار عجیب است؟" به مجرد آنکه جنرال گوریلوف به سفارت رسید ،ستوپکو آمر دفتر خود را دعوت نموده پرسید: " تانکها در شهر چی میکنند؟ امر از طرف کی صادر شده؟"دگووروال سووتوپکو کووه فقووط چنوودی قبوول بووه کابوول آمووده بووود و هنوووز از اوضوواع محوول درسووت آگوواهی نداشووت در جووواب بووه گوریلوف گفت " :خبر ندارم صاحب". گوریلوف که چهره اش ناراضی بود افزود " :بروید و خود را با خبر بسازید ،این وظیفۀ شماسوت .رفقوای موا از قطعوات افغانی چی خبر میدهند؟" ستوپکو که یکبار دیگر غافلگیر شده بود چیزی برای گفتن نداشت ،عرق سیل آسا از سر و رویش جاری بود. بعدها وقتی به تجزیه و تحلیل حوادثی که آنروز اتفواق افتواده بوود پرداختنود معلوموات آتوی بوه دسوت آمود :مشواور قومانودان قوای چهار زرهدار یژکوف صبح همان روز با ستوپکو آمر دفتر گوریلوف تماس حاصل کرده و به موصووف خبور داده بود که تانکهوای قووای چهوار زرهودار وضوع الجویش خوود را بوه امور صواحب منصوبان خلقوی وطنجوار و مزدوریوار تورک نمودند .یژکووف در حالیکوه صودایش از سراسویمگی و وارخطوائی میلرزیود همچنوان بوه سوتوپکو خبور داده بوود کوه تانکهوا مجهوز بوا مهمووات و وسوایل جنگوی بودنوود .در ایون رابطوه عکووس العمول آمور دفتوور در برابور اطوالع رسوویده توسوط یژکوووف چگونه بود؟ ستوپکو با شنیدن حرفهای یژکوف بر او فریاد زده بود تا از گفتن شوتهیات خوود داری کورده متوجوه وظوایف محولۀ خود باشد ،و تماس تلفونی را با او قطع نموده بود. گوریلوف شخصأ عقب میز تلفونها نشست .از مقر او در میکروریان خبری نوی نمیرسید " :همیقدر میدانیم که قوا بدون موجز حرکت کرده ،تالش داریم تا به اصل موضوع پی ببریم .ارتباط ما با بعضی از متخصصوین شووری قطوع گردیوده اسوت ".گوریلووف بوا اسوتفاده از تلفوون داخلووی بوه دفتور سوفیر زنوگ زد ،ولووی او نیوز در دفتورش نبوود .سوفیر صووبحگاهان هئیتی را که از اتحاد شوروی برای تثبیت سرحدات اتحاد شوروی -افغانستان به کابل آمده بود و اکنون بر میگشتند در میدان هوائی مشایعت میکرد. سفیر که رنگ از رخش پریده بود به زودی پیودا شود .او خطواب بوه گوریلووف گفوت " :حوین عبوور از شوهر بوا مشوکالتی عظیمی مواجه شدیم .هر طرف تانکها استند .شما از طریق چینول هوای خوود بوا قومانودانی افغانهوا تمواس بگیریود و معلووم کنید که گپ از چی قرار است؟" جنرال گوریلوف شمارۀ تلفون دگرمن یژکوف مشاور قوماندان قووای چهوار زرهودار را دایول کورد .یژکووف تائیود کورد" : کندک تانک تحت قوماندۀ جگتورن وطنجار بودون مووجز محول وضوع الجویش را تورک و بوه صووب کابول حرکوت نمووده، ارگ ریاست جمهوری و وزارت دفاع را به محاصرۀ خویش درآورده؛ ساحۀ اطراف میدان هوائی کابل نیوز اشوغال شوده است ".اندکی بعدتر مشاور نظامی شووروی در قووای پوانزدۀ زرهودار نیوز خبور داد کوه "تانکهوا وضوع الجویش خوود را بوه قصد کابل ترک کردند". حتمی نبود که انسان عقل عالم باشد تا درک کند که در کابل واقعوأ یوک کودتوای نظوامی بوه راه افتواده .گوریلووف اسوتنباط خود را در اینمورد با سفیر شریک ساخت .سفیر پوزانوف که هوش و حواس خود را کامأل از دست داده بود پرسید: "چی باید بکنیم ،رفیق گوریلوف؟"گوریلوف" :ما از اوضاع نظارت خوواهیم کورد .کوار دیگوری از موا سواخته نیسوت .نظوارت میکنویم و هریوک موا بوه ادارۀ مربوطۀ خود انکشاف اوضاع را گذارش میدهیم .مداخله در امور داخلی افغانستان برای ما مناسب نیست ،بگذار خود شان مسائل خود را حل وفصل نمایند. سفیر دستهایش را تکان داد. پوزانوف که میدید اوضاع رو به "گرمی" نهاده در حضور گوریلوف مستشار سفارت نووکریشینیکوف را خواسته و به وی هدایت داد تا به همه اجتماعات اتباع شووروی در قلمورو افغانسوتان خبور بدهود توا در حالوت آمواده بواش قورار داشوته باشند .سفیر همچنان تقاضا کرد تا تدارکات تدویر جلسۀ " حاال فوق العاده" با دیپلوماتان روی دست گرفته شود .مستشار سرش را خاموشانه تکان داده و از دفتر سفیر خارج شد. بعد از آنکه نووکریشینیکوف دیپلوماتها و سائر کارمندان سفارت را بورای اشوتراک در جلسوۀ "حواالت فووق العواده" جموع آوری کرد ،خود از داخل سیف پالن "آماده باش" را بیرون کشید .در این پالن درج گردیده بود که حوین شوروع جنوگ و یووا تووالش بوورای اشووغال مسوولحانۀ نماینوودگی سیاسووی شوووروی اعضووا و کارمنوودان سووفارت بایوود کوودام اقوودامات را روی دسووت
بگیرند .مطابق پالن از قبل تهیه شده وظیفه و مکلفیت هر یک از اعضای سفارت قبأل قید و تعیوین گردیوده بوود .مطوابق همین پالن یکی از اشخاص سالخورده و نهایت محترم وظیفه داشت تا زخمیها را جمع آوری و زخمهای آنها را ببندد. این دیپلومات سالخورده با شنیدن اسم خود فریاد کشید " :شما چی میگوئید ،من از کوودکی از خوون هوراس دارم ! وقتیکوه خون را میبینم بی هوش میشوم !" نووکریشینیکوف که به سختی خود داری میکرد تا فریادش بلند نشود گفت: " نزدیکتر بیائید ،نگاه کنید ،این امضای شماست ،بلی؟"دیپلومات سالخورده بدون آنکه به کاغذ نگریسته باشد با لحن عاجزانه گفت: " بلی از من است .اما وقتیکه من این سند را امضا میکردم حتی تصور نمیکردم که واقعوأ زخموی هوا را جموع آوری وزخم هایشان را خواهم بست". . . نووکریشینیکوف " :می بینید رفقا ،این هم یک مثال روشن از بی مسوولیتی ها برای حالت آماده باش". زمانیکه جلسۀ مذکور جریان داشت سفیر مسؤولین دفاتر کی جی بی و جی آر یو (کشوف نظوامی) را نوزد خوود خواسوت تا از واقعیت آنچه که در شهر اتفاق افتاده باخبر شود. اوسادچی با لحن آرام و در عین حال اندکی تمسخرآمیز گفت: " مووا دیووروز شووام در بووارۀ شووروع قیووام علیووه حکومووت داوود اطووالع بدسووت آوردیووم و مرکووز را از آن بووا خبوور سوواختیم.دیروز هنوز دقیق معلوم نبود که آیا مخالفین حکومت جرئت خواهند کرد تا دست به قیام مسلحانه بزنند یوا خیور؟ اموروز صبحگاهان ما تلگرامی را مبنی بر تائید اطالع رسیده به مسکو فرستادیم. در این میان اوسادچی و آمر کشف نظامی شوروی (جی آر یوو) ادمیورال 9پیچونینکوو بودون آنکوه سوفیر پوزانووف متوجوه شود به همدیگر پنهانی نگریستند .صبحگاهان همان روز اوسادچی شخصأ آمر دفتر کشوف نظوامی را از اطالعوی کوه بوه او رسیده بود با خبر ساخته بود .پیچونینکو فورأ به افراد خود وظیفه داده بود تا به جمع آوری معلومات بیشتر در بارۀ جریان کودتا بپردازند. حوووالی سوواعت ۸۰و ۵۰دقیقووۀ صووبح موووتری نوووع "ژیگووولی" 10کووه دریووور آن از بووات سراسوویمگی کووج و وج حرکووت میکرد در مقابل دروازۀ عمومی سفارت توقف نموده و یکی از متخصصین نظامی شوروی از آن به سرعت خارج شوده و بوا بوی طواقتی تموام زنوگ دروازۀ سوفارت را فشوار داد .پووس از آنکوه دروازه را بواز کردنود شوخص موذکور بوا موووترش داخوول محوطووۀ سووفارت گردیوود .نوواظرین بووا حیوورت مشوواهده نمودنوود کووه موووتر بوودون هووردو دروازۀ پیشوورو و دروازۀ دسووت راسوت عقبووی میباشوود .متخصووص در حالیکووه بووه سووختی نفووس میووزد حکایووت کوورد کووه هنگوام عبووور از مقابوول ارگ ریاسووت جمهوری یکوی از تانکهوا ارگ را هودف قورار داده بواالی آن آتوش گشوود .فیور تانوک باعوث شود کوه او بورای مودتی معینوی کووامأل شوونوائی را از دسووت بدهوود و جالووب اینکووه دروازه هووای موووترش بالفاصووله از جوواه هووا یشووان جوودا شوودند .رسوویدن متخصص مذکور را به آتشۀ نظامی سفارت بارانوف خبر دادند. معلومووات در بووارۀ جریووان کودتووا متوودرجأ ماننوود جوووی باریووک آب بووه سووفارت میرسووید .از گوشووه هووای مختلووف شووهر متخصصین شوروی به سفارت زنگ میزدند و از اوضاع نواحی که آنها در آن قرار داشوتند خبور میدادنود .دیپلوماتهوای سفارت هوای کشوورهای سوسیالیسوتی نیوز هموین کوار را میکردنود ،آنهوا همچنوان میپرسویدند کوه انکشواف اوضواع چگونوه خواهد بود .باید گفت معلومات را که متخصصین شوروی به سفارت میرساندند اهمیت به سزا داشت .بطور مثال خبرها هاکی از آن بوود کوه مرکوز ثقول بغواوت هموین لحظوه در ناحیوۀ میودان هووائی در مقور قووای هووائی و مدافعوۀ هووائی قورار داشته و رهبری آنرا دگروال عبدالقادر که چندی قبل به صفت رئیس ارکان قوای هوائی و مدافعۀ هووائی تعیوین شوده بوود بووه عهووده دارد .اطالعووات هکووذا گویووای آن بودنوود کووه تهاجمووات اول دسووته هووای تانووک بوواغی هووا از طوورف گووارد ریاسووت جمهوری موفقانه دفع گردیده ،اما مهاجمین غالبوأ قصود نداشوتند عقوب نشوینی نمووده و از پوالن خوویش مبنوی بور برانودازی حکومووت دسووت بکشووند .خبرهووا در بووارۀ آنکووه تعمیوور وزارت دفوواع زیوور آتووش قوورار گرفتووه اسووت گوریلوووف را مخصوصووأ ناراحت ساخته بوود ،زیورا در تعمیور موذکور در حودود بیسوت متخصوص و متورجمین شووروی قورار داشوتند .آنهوا در چوی وضووعیتی قوورار داشووتند؟ آیووا کسووی از آنهووا کشووته یووا زخمووی شووده بووود؟ بعوودتر معلوووم گردیوود کووه هیچکسووی از متخصصووین شوروی صدمه ندیده ،اگر چه خطرات کافی متوجه شان بود .حوالی ظهر نظامیان شووروی از عقوب کلکوین هوای تعمیور وزارت دفاع صداهای نا آشنائی شنیدند .در شروع تصور میشد که این صداهای الری های ثقیل بود که از سورک عبوور میکردند ،ولی وقتی به بیرون نگریستند دیدند که درست در زیر ارسی های عمارت وزارت دفاع ،در صود متوری ارگ تانکها در حرکت بودند .برخی از تانکها با صدای دلخراش پیشتر به سوی چهار راهی پشتونستان میرفتند و بقیوه جابجوا توقف میکردند .در این میان کسی با صدای آرام سوال کرد: " این همه آمادگی ها برای تطبیقات " قومانده" و "ارکان" گرفته شده اند؟کسی از متخصصین کهنه کار با عصبانیت حرفهای او را قطع کرده گفت: " کدام تطبیقات ،ما به زودی در اینجا شاهد زد و خوردهای داغی خواهیم بود". ۳جنرال قوای بحری.
۲در افغانستان موترهای مذکور بیشتر به نام "الدا" شهرت دارند.
حوالی ظهر یکی از تانکها باالی ارگ ریاست جمهوری آتش گشوود .تانوک دیگوری رویوش را بوه طورف تعمیور وزارت دفاع دور داده و مستقیمأ باالی آن فیر کرد .طوریکه بعدتر معلوم شد نشان زن تانوک دفتور لووی درسوتیز را هودف قورار داده بود ولی او به خطا رفته و مرمی تانک باالی اتاقی که در آن مواد کیمیائی قرار داشت اصابت کورد .اصوابت مرموی تانووک بوواالی مووواد کیمیووائی وحشووتی را میووان کسووانیکه در تعمیوور بودنوود برپووا کوورد .فریادهووای زخمیووان ،بوووی سوووختگی، حریق ،دود . . .همه جا را فرا گرفته بود .متخصصین شوروی به صحن عمارت برآمدند ،در همان لحظه لوی درسوتیز عبداهلل روکی نیز در همانجا قرار داست .روکوی بوا مشواهدۀ متخصصوین شووروی بوه لسوان روسوی فریواد زد " :بوه خانوه بروید !" و به ترجمانوان بوه زبوان روسوی تفهویم کورد توا هموه شووروی هوا بوه پوارک موترهوا رفتوه و در سرویسوی کوه آنجوا انتظار آنهاست محل را ترک نمایند. متخصصووین شوووروی بوودون آنکووه بووه آنهووا کوووچکترین صوودمۀ رسوویده باشوود محوول را توورک کردنوود .سوواعت ۶بعوود از ظهوور عمارت وزارت دفاع کامأل از طرف باغی ها اشغال گردید .وزیر دفاع غالم حیدر رسولی در این میان توانسوت وزارت را ترک کرده و به فرقۀ هشت که در حومۀ کابل در منطقۀ پغمان 11قرار داشت خود را برساند. در لحظاتی که اوضاع در اطراف وزارت دفاع به داغترین درجه رسیده بوود آتشوۀ نظوامی سوفارت آلموان فودرال در کابول هوفمان سعی داشت تا داخل عمارت گردد .موصوف قرار بود ساعت یک همان روز با وزیر دفاع مالقات نمایود ،و ایون جرمن تبار وقت شناس سر وقت بخاطر مالقات خود را رسانده بود .سراسیمگی هوفمان را میتووان تصوور کورد :میودانی مقابل وزارت دفاع پر از تانکها ،زره دارها و سائر وسایط جنگی بوده و قسمتی از تعمیر وزارت دفواع در اثور اصوابت گلوله های تانک تخریب شده بود .آتشۀ نظامی سوفارت آلموان رویهمرفتوه سوعی میکورد بوه طورف دروازۀ دخوولی وزارت برود .هوفمان به صاحب منصبانی که سر راه او قرار میگرفتند (فهمیده نمیشد که این صاحب منصبان از جملۀ باغی هوا بودند و یا هم از طرفداران وفادر به رئیس جمهور داوود) هودف آمودنش را بوه وزارت تشوریح میکورد .صواحب منصوبان افغان او را با احترام میشنیدند و توصیه میکردند ت ا کدام روزی دیگوری تشوریف بیوآورد ،زیورا مالقوات هوای آنوروز هموه لغو شده بودند. میان یک و دو بجۀ بعد از ظهر رعد و برق شدید آسمان کابل را فرا گرفت .ابرها و غبواری کوه آسومان شوهر را متودرجأ می پوشانیدند با دود آتش سوزی های پراگندۀ که در مرکز شهر جا داشتند می آمیختند و هوا را هرچوه بیشوتر مکودر موی ساختند .فیر توپ ها ،تانکها ،دهشکه ها ،راکت اندازها . . .با غرش رعد و بورق طووری یکجوا میشودند کوه اغلبوأ دشووار میبود آنها را از یکدیگر تفکیک کرد. غرش رعد ناگهان رو به خاموشی نهاد و در آسمان روشن و پاک شده از ابرها طیاره های جنگوی کوه بیشوتر بوه فرشوته های مرگ شباهت داشتند پدیدار گردیدند. از سوواعت ۵و ۶۰دقیقو ۀ بعوود از ظهوور ارگ ریاسووت جمهوووری بالوقفووه مووورد بمباردمووان و حمووالت راکتووی از هوووا قوورار داشت .حمالت بمباردمان و تهاجمی را طیاره های نوع سو ، 7B -میگ – 81و هیلیکوپترهای جنگی انجام میدادنود. طیاره های شکاری برای بمباری بدون وقفه در فضای شهر می چرخیدند .این طیواره هوا بوه دو دسوته تقسویم شوده بوا یوک قومانوودۀ واحوود از دو طوورف بوور ارگ پیکووی میرفتنوود و بوواالی آن راکووت هووا را رهووا میکردنوود .سووپس ماهرانووه بووه اسووتقبال همدیگر رفتوه و از میوان یکودیگر گذشوته مجوددأ سور بوه آسومان موی نهادنود .یکوی از ایون طیواره هوا در ناحیوۀ ریشوخور از طرف کندک پیاده با راکت " زمین به هوا" سقوط داده شد .پیلوت طیاره توانسته بود توسط پاراشوت نجات یابد. سفیر و نمایندۀ فوق العادۀ اتحاد شوروی در جمهوری افغانسوتان الکسواندر م .پوزانووف موامور و دیپلوموات مجربوی بوود. خود ستالین در وقت و زمانش به پوزانوف توجه اش را معطوف ساخته و در رسیدن او به مقامهای بلند دولتی -حزبی نقش بارزی بازی کرده بود .سوتالین ،پوزانووف را کوه هنووز نوجووانی بویش نبوود بوه حیوث منشوی سوازمان حزبوی ایالوت کویبیشوف 12تعیین کورده بوود .پوزانووف همزموان بوا لیودر آینودۀ اتحواد شووروی لئونیود بریژنیوف عضوویت کمیتوۀ مرکوزی حزب کمونیست را کسب کرده بود .جالبتر آنکه پوزانوف حتی حین ایفای وظیفه در کابل عضویت کمیتوۀ مرکوزی را از دست نداد؛ به عبارۀ دیگر پوزانوف اینک در حدود سه دهه در ردیف مامورین عالی رتبۀ اتحاد شوروی قرار داشت. ()... پوزانوووف حووین سووفیر بووودنش در کابوول وقتووأ فوقتووأ تحووایف و سوووغات هووای نوواب و بخصوووص افغووانی را از قبیوول انگووور، انارهای بزرگ و شیرین قندهار ،مالتوه هوای نورم و کوم پوسوت ،پواکترین سوبزیجات روی دنیوا ...را بوه رفویقش بریژنیوف ارسال میکرد. ۹
فرقۀ هشت در ناحیۀ قرغه مستقر بود. ۱ ایالت مذکور در سواحل دریای والگا موقعیت داشته و از سال ۷۷۷۴بدینسو به نام اصلی (تأریخی) آن یعنی ایالت سامارا یاد میشود.
پوزانوف در کرسی های متعدد دولتی وظیفه اجرا کرده بود .او حتی یک زمانی ریاست شورای وزیران اتحاد شوروی را نیز به عهده داشت .به حیث سفیر در کشور هایی چون کوریای شمالی ،یوگوسالویا و بلغاریا ایفای وظیفه نموده بود. ()... هنگووام موواموریتش در کابوول دوسووت داشووت در اخیوور هفتووه بوورای موواهیگیری بووه بنوود نغلووو بوورود .در جری وان ایوون "سووفرها" برعالوۀ کارمندان سفارت شوروی ،غالبأ سفیر کشور بلغاریا در کابل ستویانوف او را همراهی میکرد. ()... سفیر اتحاد شوروی در کابل روزگار آرام و خوشی را در کابل سپری میکرد .مکلفیت های طاقت فرسا نداشت .وظوایف او عمدتأ عبارت بودند از :پذیرائی ها ،مالقات ها ،برگذاری ضیافت ها و یا هم اشتراک در آنها ،گردش در باغ مستریح سفارت و باالخره ماهیگیری روزهای جمعه و اما اینک این روز سیاه ۶۹اپریل فرارسید. پوزانوف باید در مورد واقعاتی که آنطرف دیوارهای سمنتی سفارت جریان داشتند به آمورین خوود در مسوکو گوذارش میداد .اما گذارش در بارۀ چی؟ در بارۀ آنکه نظامی که برای مسکو هم مناسب و هم دوست بود و از آن حمایت میکورد اینک بزودی از بین خواهد رفت؟ جالبتر آنکه جالدانی که قصد داشوتند نظوام جواری را در اینکشوور سورنگون نماینود نوه مرتجعین اسالمی و نه هم افراطیون مائویستی بودند ،بلکه اینها نیز از جملۀ دوستان مسکو شمرده میشدند و حمایت همه جانبۀ شوروی را داشتند .پوزانوف با خود فکر میکورد " :ل .بریژنیوف و سوائر رفقوا پوس از آشونائی بوا گوذارش مون چوی خواهند کرد؟ چرا این دوستان که به ما اینقدر صادق هستند در بارۀ آمادگی هایشوان بخواطر کودتوا بوه موا چیوزی نگفتنود؟ چرا مشوره نکردند؟ آینده چگونه خواهد بود .فرض کنیم اگر داوود کودتا چی ها را سرکوب و کامیاب شود ،بعود چوی؟ آیا در اینصورت ما کودتاچی ها را باید به مثابۀ یاغی ها محکوم نمائیم؟ ولی اگر کودتا چی ها کامیاب شوند باز چوی؟ آیووا مووا بایوود اولووین کشوووری باشوویم کووه نظووام نووو تأسوویس را در کابوول بووه رسوومیت بشناسوویم؟ سووواالت از ایوون قبیوول سوور سووفیر پوزانوف را به دوران انداخته بود. مسؤولین در مسکو نیز شدیدأ عالقمند بودند بدانند کدام یک از نیروها در زد و خوردهای کابل پیوروز خواهود شود و انکشاف اوضاع در مجموع چگونه است و حالت اب هوام آنهوا را نیوز بوه تشوویش انداختوه از سور صوبح بوه سوفیر و هوردو آمر شبکه های استخباراتی پی در پی تلفون میکردند. دیپلوماتهای کهنه کار ،آمرین شبکه های استخباراتی ،سر مستشوار گوریلووف مجوددأ بوه اتواق سوفیر رفتوه و جلسوه کردنود. گوریلوف به حاضرین اظهار داشت: " اشووغال ارگ کووار سوواده ای نیسووت .تعمیوور مووذکور یووک حصووار واقعووی بوووده و دارای دو ردۀ از دیوووار هووای ضووخیممیباشد که حتی گلوله های تانک نیوز بور آن توأثیر گوزار نیسوت .ارگ از طورف دو هوزار عسوکر گوارد ریاسوت جمهووری مدافعووه میشووود .در داخوول ارگ تانکهووای نوووع ۸۳۱T-موجووود بوووده ،در دیوارهووا وسووایط ضوود تانووک و ماشوویندار هووای کالیبر بزرگ نصب میباشند". آمر دفتر جی آر یو با لحن اسف باری اظهار داشت " :ولی شما یک عنصر نهایوت مهوم را متوجوه نشودید .کودتوا چوی هوا میتوانند قوای هوائی را به کار اندازند .پالنی که آنها روی دست دارند اشغال میدانهای هووائی بگورام و شویندند را در نظر دارد .میخواهم به یاد تان بیاورم که قوماندۀ نیروهای هوائی را رئویس ارکوان قووای هووائی عبودالقادر بوه دوش دارد، کسیکه یک زمانی شاه این کشور را نیز از قدرت برکنار ساخته بود". گوریلوف موافقت کرد " :در اینصورت داوود هیچگونه چانسی ندارد". کسی از حاضرین به یاد آورد که داوود امروز قرار بود جلسۀ کابینه اش را دائر نماید. اوسادچی " :در جلسۀ مذکور باید سرنوشت حزب دیموکراتیک خلق و لیدران توقیف شدۀ آن تعیین میگردید". پوزانوف بالفاصله پس از خوتم جلسوه بوه اتواق اسوتراحت رفتوه و روی کووک دراز کشوید ،او بور قلوبش فشواری را احسواس میکرد .چون فشار افزایش می یافت ،پوزانوف به سکرتر خود به نام لوبا گفت تا با داکتر کلینیک سفارت تمواس گرفتوه و او را بخواهد .الکساندر پوزانوف که یکی از اداره چی های تیپیک "مکتب ستالین" بود کمتر بیموار میشود ،و اگور هوم گاه گاهی احساس ناراحتی میکرد ( با آنکه هفتادو ساله بود) آرزو نداشت کسی او را ضعیف بپندارد .اما اینبار احساس میکرد که وضعش خوب نیست و میخواست تا داکتر هرچه زودتر بیاید. درست ده سال بعد ،پوزانووف در اپارتموان خوود در تعمیور مشوهور بوه " بلنود منوزل در سواحل دریوای مسوکو" کوه ارسوی هایش به طرف کاخ کرملین باز میشوند به یکی از نویسندگان این کتاب اعتراف کرد کوه صوبح ۶۹اپریول ۸۷۹۱او در اعموواق ذهوون خووود درک میکوورد کووه زنوودگی آرام قبلووی او در کابوول دیگوور خاتمووه یافتووه بووود .بعوود از آن همووه چیزهووا رنووگ دیگری خواهد گرفت ،خون زیادی خواهد ریخت ،بی نظمی های فراوانی بوقوع خواهنود پیوسوت ،زنودگی و سرنوشوت کسانی زیادی خواهد شکست "...ممکن پوزانوف حین صحبت بوا یکوی از نویسوندگان کتواب کوامأل صوادق نبووده باشود... اما چیزی را که مطمئنأ میتوان اذعان داشت ،همانا وضع قلب پوزانوف بود ،که در آن روز مسلمأ به درد آمده بود... ()...
حوالی ساعت ۶بعد از ظهر اوسادچی و پیچونینکو تقریبأ همزمان تلگورام هوای را بوا موتن مشوابه تحوت عالموت "عاجول اسووت" از مسووکو بووه دسووت آوردنوود .در تلگوورام هووا تشووویش اعضووای بیوووری سیاسووی حووزب کمونیسووت و سووائر لیوودران شوروی در مورد انکشاف اوضاع سیاسی در افغانستان اظهار میگردید .تلگرام ها به هوردو شوبکۀ اسوتخباراتی شووروی در کابل وظیفه می سپرد تا گذارش های متواتر را در بارۀ انکشاف اوضاع در کابل بفرستند .مسکو هکذا تأکید میکرد تا جریان نبردها و اینکه چانس کامیابی کدام یک از طرفین درگیر بیشتر است خبر داده شود .هردو شبکه مکلف میشدند تووا بووه منظووور جمووع آوری معلومووات مؤثووق ،گووروپ هووای اوپراسوویونی را ایجوواد نموووده و بوورای مالحظووات عینووی بووه شووهر بفرستند. ()... تلگوورام هووای مرکووز نمیتوانسووتند باعووث خشوونودی اوسووادچی و پیچونینکووو شوووند؛ شووکی نبووود کووه ایوون دو کارمنوود مجوورب استخبارات از اساسات علم جاسوسی آگاهی کافی داشتند ولی نمیخواستند افراد خوود را بخواطر جموع آوری معلوموات بوه داخل شهر که در آن جنگ شدیدی جریان داشت بفرستند و زندگی آنها را به مخاطره بی اندازند. در عین حال هردو مامور اینرا نیز بخوبی درک میکردند که از اوامر مرکز سرپیچی نمیتوانند. ٭٭٭٭٭٭ شبی که فردای آن باید بغاوت صورت میگرفت ،دگروال عبدالقادر اصأل نخوابید .حوزب بوه قوادر کوه رئویس ارکوان قووای هوائی و مدافعۀ هوائی بود وظیفه سپرده بود تا حملۀ مسلحانه را علیه حکومت افغانستان رهبری نماید .دگروال قوادر دو هف ته قبل پوالن بورق آسوای خنثوی سوازی مقاوموت قومانودانی هوائی قطعوات کلیودی اردوی افغانسوتان را کوه در حوموۀ کابول مسووقر بودنوود ترتیووب داد .مطووابق پووالن متووذکره بایوود بالفاصووله همووه ارگانهووای مهووم دولتووی منجملووه ارگ ریاسووت جمهوووری اشوغال میگردیدنود .بور بنیواد پویش بینوی هوای قووادر در کودتوا بایود ده هوا تانوک و وسوایط زره دار ،طیواره هوای هجووومی از میدان های هوائی بگرام و شیندند و همچنان غند کوماندو اشتراک میورزیدند. قادر شخص ایدیالیست و خیال پرداز نبود .او بخوبی درک میکرد که ترتیب یک پالن روی کاغوذ یوک چیوز و تطبیوق آن در شرایط عینی چیز دیگری است .پالن نمیتواند همۀ جزئیات را احتوا نمایود .بوروز هرگونوه تصوادفی میتوانود کودتوا را تحت ضربه قرار دهد. تحت ضربه قرار گرفتن کودتا کمترین عواقبی بود ولی ناکامی آن مرگ بالتردید همۀ کسانی را که بوه ایون عمول متوسول میشدند در پی داشت ،قبل از همه مرگ شخص قادر ،اعضای خانواده و همکواران او را .در ایون موورد هیچگونوه شوک و تردیدی نمیتوانست وجود داشته باشد .حکومت به هویچکس تورحم نخواهود کورد .داوود و طرفودارانش منتظور بهوان ای بودند تا باالخره با همه دشمنان خویش یکباره تصفیه حساب کنند. تصوادفی نبوود کووه بوه قوادر نقووش مرکوزی را در اجورای کودتووا سوپرده بودنود .میتوووان گفوت کوه دگووروال موذکور متخصووص شناخته شدۀ اجرای کودتاها بود .پنج سال قبل قادر در کودتوایی بوه نفوع محمود داوود جهوت بور کنواری شواه افغانسوتان از قدرت اشتراک ورزیده بود .طی کودتای متذکره داوود تجارب بی سابقۀ را در حصۀ هماهنگی قطعات نظامی بوه دسوت آورد .داوود که شخص زرنگ و در عین حال پراگمتیک بود از ارتباطات قادر با حزب دیموکراتیک خلق آگاهی داشوت یا حد اقل در این موورد حودس میوزد ...در عوین حوال رئویس جمهوور بخووبی ملتفوت بوود کوه عوده ای زیوادی از صواحب منصبان حاضر بودند به دنبال قادر بروند ،بناءً این توانائی او را در نظر داشت. در حقیقووت قووادر کوودام مبووارز ایوودیالوژیکی نبووود .بطووور مثووال او را نمیشوود بووا اشخاصووی ماننوود تووره کووی و کارموول کووه از نوجوووانی بووه فعالیووت هووای سیاسووی پرداختووه بودنوود مقایسووه کوورد .در واقعیووت همووه چیووز بطووور طبیعووی رخ دادنوود :قووادر تحصیالتش را در رشتۀ پیلووتی در اتحواد شووروی بوه پایوان رسواند .چوون در رشوتۀ پیلووتی افسوران مشوخص و برگزیوده فرستاده میشدند ،اینها همه باهم آشونائی نزدیوک پیودا نمووده و حتوی گوروه همفکوران را ایجواد کردنود و نوام آنورا "سوازمان جوانان نظامی انقالبوی" گذاشوتند .در سوال ،۸۷۲۵زمانیکوه سوازمان موذکور بوه میوان آمود در ترکیوب آن هفوت نفور قورار داشت .دلچسپ آنکه این سازمان کدام لیدری مشخصی نداشت ،همه متساوی الحقوق بودند. "سازمان جوانان نظامی انقالبی" نه برنامه داشوت ،نوه اساسونامه و نوه هوم کوارت عضوویت .چیوزی کوه در ایون سوازمان فراوان وجود داشت همانا صحبت ها و بحث های الیتنهائی در بارۀ آینده افغانستان و رفع عقب مانی در آن بود. چند سال بعد اعضای"سازمان "...مذکور از موجودیت گروپ های "خلق" و "پرچم" بواخبر شودند .اعضوای سوازمان نمیتوانستند به درستی درک کنند که گروپ هوای موذکور بوه چوی دلیلوی باهمودیگر خصوومت میورزنود؟ سوازمان بوه قوادر وظیفه داد تا نزد حزبیها رفته و به محتوا و منشۀ اختالفات میان گروپ های "خلق" و "پرچم" پی ببرد .قادر نخست بوا پرچمی ها مالقات کرد .طی این مالقات پرچمی ها از قادر با شور و شعف و با تمام مهمانوازی اسوتقبال کردنود :بوه وی کباب دادند ،شراب و ودکا ریختند و از او و دوستانش دعوت کردند تا به حزب بپیوندند. قادر از پرچمی ها پرسید" :اما شما چرا با یکدیگر خصومت میورزید؟ چی است که میان شما تقسیم نمیشود؟" ببرک کارمل" :این یک مسئالۀ تخنیکی است ،با گذشت زمان همه دشواری ها رفع میشوند".
قادر" :نخیر ،تا زمانیکه شما متحد نشوید ما جدا از شما فعالیت خواهیم داشت". نمیتوان گفت که قادر از سواد کافی برخوردار بود ،ولی چیزیکه در وجود او کافی وجوود داشوت همانوا زرنگوی فطرتوی، محتاط بودن و حوصله داشتن در راه رسیدن به هدف بود. بعد ها وقتیکه داوود از موجودیت "گروپ قادر" که تعدادش متدرجأ افزایش می یافوت و اکنوون بوه صود نفور رسویده بوود آگاهی یافت ،یکی از معتمدین خود را نوزد او فرسوتاد .معتمود داوود بوه قوادر گفتوه بوود " :سوردار میخواهود بوا توو مالقوات کند ".این مالقات زمانی صوورت گرفوت کوه نظریوۀ کودتوای ضود شواهی در حلقوات معوین جوان گرفتوه بوود و بایود حمایوت اردو جلب میگردید ،همان بود که قادر و اعضای سازمان مخفی او به کار آمدند .در شروع عکس العمل قوادر در برابور تقاضای داوود که از او حمایت نظوامی کنود محتاطانوه بوود .ولوی وقتوی بوه او گفتنود کوه پوس از سورنگونی نظوام شواهی در کشور سوسیالیزم اعمار میگردد ،قادر با پیشنهاد موافقت کرده و افوزون بور آن رفقوایش را نیوز بورای اشوتراک در اینکوار تشویق کرد .قادر به رفقایش ساده لوحانه میگفت " :این یک سوسیالیزمی با خصوصیات افغانی خواهد بود ،سوسیالیزم اسالمی". در جوووالئی ۸۷۹۵قووادر و طرفوودارانش بووه نفووع داوود و حامیووانش عموول کردنوود .طوریکووه قووبأل تووذکر یافووت مشووکالت خاصی حین اجرای کودتا بروز نکرد .در جریان کودتای ضد شاهی صرف شوش تون کشوته شودند کوه بلنود رتبوه تورین در میان آنها قوماندان گارد شاهی بود .محمد ظاهر شواه ،پادشواه افغانسوتان توو گووئی شوروع نامالیموات را پویش بینوی کورده باشد ( یا هم از طورف اشوخاص قابول اعتمواد بواخبر سواخته شوده باشود) در آسوتانۀ کودتوا ،بودون هرگونوه خطور بوه کشوور ایتالیا سفر کرده و متعاقبأ اعضای خانواده و عده ای از طرفداران سرسخت او نیز افغانستان را ترک گفتند. رئیس جدید دولت در خطابه اش اعالم کرد که حکومتش تصمیم گرفته تا زمینهای حاصولخیز را در منطقوۀ چاریکوار بوه دهواقین توضوویع نمایوود .حوین ایوون مراسووم تواریخی (توضوویع زمینهووا) قوادر را نیووز دعوووت کورده بودنوود .داوود پووس از خووتم صحبتش به سوی قادر نگریسته تو گوئی به خاطر او موی آورد " :مون سوسویالیزم را وعوده داده بوودم ،اینوک وعوده ام را عملی مینمایم". قابل ذکر است که از جگرن قادر بخواطر اشوتراک فعاالنو ه اش در سوقوط شواه افغانسوتان از قودرت وسویعأ اسوتقبال و قودر دانی صورت گرفت :او به حیث قوماندان قوای هوائی و مدافعۀ هوائی مقرر گردیده و به رتبۀ دگروالی ارتقاء کرد .پوس از حوادث ۸۹جوالیی ۶۲( ۸۷۹۵سرطان -۸۵۳۶متورجم) قوادر دیگور در سوازمان مخفوی "نظوامی انقالبوی" خوود لیودر مطلق بود. البتوه داوود هیچگونووه سوسوویالیزمی را در افغانسووتان پیوواده نکوورد؛ ولووی انصوافأ بایوود خوواطر نشووان سوواخت کووه اصووالحات او بدون شک ترقی خواهانه بودند .هیچ تردیدی نیست که داوود نوه کمتور از قوادر میخواسوت کشوورش را انکشواف یافتوه و شوگوفان ببینود .در عوین حوال داوود تجوارب سوائر زعموای افغانسوتان را کوه در آوردن اصوالحات از عجلوه کوار میگرفتنود بخوووبی بخوواطر داشووت .بطووور مثووال اصووالحات اعلیحضوورت امووان اهلل خووان در شووروع سوودۀ ۶۰در برخووی موووارد نهایووت عجوالنه بودند که باعث سقوط او گردیده و حتی حمایت نظامی روسیۀ شوروی او را نجات داده نتواست. اکن ون داوود در وضعیتی قرار داشت که از یک طرف باید تاخت و تازهوای حوزب دیموکراتیوک خلوق را دفوع میکورد و از جانب دیگر افراطیون و بنیادگران مذهبی با تمام قوت اصالحات او را تخریب میکردند .داوود توجوه داشوت توا در پهلوی نیروهای که عالقمند "همسایۀ بزرگ شمالی" هستند نظریات آنهائی را که میخواستند با جهان غورب نیوز روابوط دوستانه تأمین گردد در نظر بگیرد. داوود سعی میکرد توازن حفظ شود .پس از به قدرت رسیدن ،وزیر دفاع کشوور را احضوار نمووده پرسوید" :چورا اردوی ما صرف با تسلیحات ساخت اتحاد شوروی مجهز اسوت؟ برویود بوه هندوسوتان و عربسوتان سوعودی و ببینیود وضوعیت در اینکشورها چگونه است؟" سپس قوماندان قوای هوائی را نزد خود خواست" :چرا هموه طیواره هوا و هلیکوپترهوای موا در اتحاد شوروی تولید شده اند؟ به شما وظیفه میدهم تا امکانوات خریوداری تخنیوک موذکور را در کشوورهای اروپوای غربوی ارزیابی نمائید". عبدالقادر هدایات رئیس جمهور را صادقانه اجرا نموده و بزودی نزد رئیس جمهور با گذارش ذیول آمود " :کشوور سوویس حاضوور اسووت طیوواره هووای ترانسووپورتی را بووه مووا توریوود نمایوود ،کیفیووت طیوواره هووای مووذکور بوواالتر از "انتونوووف" سوواخت شوروی است .همچنان از فرانسه میتوانیم هلیکوپترهوا را کوه یقینوأ بهتور از "موی "۱ -شووروی اسوتند بوه دسوت بیواوریم". داوود همه گذارشات را در زمینه تأئید نموده و هدایت داد تا مذاکرات ادامه یابد .اما این فعالیتهای قادر باعوث نارضوایتی لیدران حزب دیموکراتیک خلق گردید .به او گفتوه شود " :توو بایود کوشوش نموایی توا معوامالت موذکور صوورت نگیرنود ،در مسووائل از ایوون قبیوول بایوود اسووتقامت اتحوواد شوووروی موود نظوور گرفتووه شووود .اتحوواد شوووروی وفووادارترین دوسووت و همکووار ستراتیژیک ما است".
انصافأ بایود توذکر داد کوه مسوائل موذکور خوود بوه خوود حول و فصول گردیدنود .هندوسوتان ،عربسوتان سوعودی و کشوورهای غربی در بدل سوالح و طیواره هوا پویش پر داخوت مکمول میخواسوتند ،در حالیکوه مسوکو بوه افغانسوتان در ایون زمینوه کموک هایش بالعوض بود .البته شکی نیست که بعضی قرضه ها ترتیب میگردیدند ،مبالغ ناچیز و سمبولیک پرداختوه میشودند، چیزی هم در بدل گاز افغانستان تحویل داده میشد. قووادر یگانووه کسووی نبووود کووه در مقابوول فعووالیتش حووین سوورنگونی نظووام شوواهی از طوورف داوود مووورد تحسووین و تقوودیر قوورار گرفت .تعدادی از اعضای حزب دیموکراتیک خلق (عمدتأ پرچمی ها) به کرسی های وزارت خانه ها رسیدند .داوود و طرفوداران حوزب دیموکراتیوک خلووق عملیوات عظیموی را علیووه افراطیوون و بنیادگرایوان مووذهبی و هواخواهوان آنهوا بوه راه انداختند .این فرصت به حزبی ها موقع داد تا مخالفین و دشمنان آشکار و مخفی خود را نیوز از سور راه دور سواخته بوه سرکوبی شان بپردازند .طی سالهای یاد شده جنبش های مذهبی قوت میگرفتند ،حلقات و اتحادیه هوای آنهوا تقریبوأ آشوکارا در انستیتوت پولتیخنیک و پوهنتون کابول فعالیوت میکردنود .لیودران آینودۀ جهواد ربوانی ،حکمتیوار ،مسوعود در هموین زموان چاقو هایشان را علیه حکومت رئویس جمهوور داوود کوه بوه نظور شوان بسویار غیور موذهبی میرسوید تیوز میکردنود .روشون است که هر اپوزیسیون معموأل در رده های باالی حکومت حمایتگرانی میداشته باشد .اگر این اصل را بپزیریم پس این اشخاص را نیز باید توطئوه گور شومرد .قوادر و رفقوایش لسوتی را کوه در ترکیوب آن پنجواه تون بوود و گویوا پوالن سورنگونی نظام جمهوری را در سر می پروراندند ترتیب و از طرق مختلف آنرا به رئیس جمهور رساندند .در لست مذکور اسامی وزیر دفاع ،قوماندان قوای هوائی و مدافعوۀ هووائی ،صودراعظم اسوبق ،یکوتن از لیودران مشوهور قوومی ،بانکودار بوا نوام و نشان ،تاجر بزرگ ...قرار داشتند .در این لست همچنان نامهای حکمتیار و مسعود که عمأل مصروف ایجاد گروپ های مسلحانه بودند درج بود. میگویند قطره قطره دریا میشود .رئیس جمهور داوود باالخره به موجودیت توطئه علیه خوود بواور کورد .تقریبوأ هموۀ ایون پنجاه تن دستگیر شدند .بسیاری از آنها بالفاصله تیرباران شدند و بقیه به حوبس هوای طویول المودت محکووم گردیدنود .در عین حال دشمنان واقعی نظام ربانی ،حکمتیار و مسعود بطور معجزه آسائی جان به سالمت بردند .نامبردگان عنودالموقع از پالن های حکومت باخبر ساخته شده و توانستند کسی در کشور همسوایه و کسوی هوم در کووه هوا مخفوی شوود .حقیقوت آنکه آنها چگونه توانستند مخفی شوند صرف به خدا معلوم است ،البته در افغانستان از ایون قبیول معوامالت غالبوأ صوورت میگیرد... چوکی آزاد شدۀ قوماندانی قوای هوائی و مدافعۀ هوائی به عبدالقادر سپرده شد. شش ماه بعد توطئۀ دیگری نیز افشاء گردید .جالب آنکه آنرا نیز یکی از چپی های مخفی بورمال سواخت .شخصوی بوه نوام میراحمد شاه جنراالن و صاحب منصبانی را که از اصوالحات محمود داوود ناراضوی بودنود دور خوود جموع کورد .اموا از این جنرال خطای جدی سر زد .او در یکی از جلسات مخفی لمړی بریودمن وطنجوار را از قووای چهوار زره دار دعووت کرده بود .میر احمد شاه نمیدانست که وطنجار عضوو عمیقوأ مخفوی شودۀ حوزب دیموکراتیوک خلوق بوود .وطنجوار پالنهوای باغی ها را به طرفداران داوود اطالع داده که در نتیجۀ آن همه باغی ها گرفتار و سر به نیست شدند. با آنکه داوود به عنوان یک سیاستمدار مجرب و زرنگ تالش داشت موازنه را رعایت نموده و اصل تفکیک نیروهوا را در نظر داشته باشد ،ولی او از یاد نمیبرد که گاه گاهی چپی ها را هم باید آرام نگوذارد .زموانی رسوید کوه داوود خوود را تقریبأ در اسارت کامل کمونیستها احساس کرد؛ او همه اعضای حوزب دیموکراتیوک خلوق و وابسوتگان آنهوا را از کابینوه اش دور کرد .قادر نیز به همین سرنوشت مواجه شد :او از مقامش برطرف و دیر زمانی خانه نشین بوود .چنودی بعود بوه او امر کردند تا برود و قوماندانی مسلخها را به دوش بگیرد... فقط یکسال قبل قادر را مجدد أ برگرداندنود و بوه حیوث رئویس ارکوان قووای هووائی و مدافعوۀ هووائی تعیوین کردنود .در بوارۀ تقرر قادر شایعات زیادی وجود داشت .بعضی ها میگفتند که بخواطر تقوررش مبلغوی هنگفتوی پرداختوه شوده اسوت؛ برخوی تأکید داشتند که در تعیین مجدد قادر "رفقای شوروی" دست داشتند .گفته میشد که گویا شوروی ها داوود را معتقد ساخته بودنوود تووا "قهرمووان" ( قوسووین هووا از متوورجم اسووت) کودتووای ضوود شوواه را از یوواد نبوورد ...هوور دلیلووی کووه بووود داوود بووا ایوون تعییناتش قبر خود را با دستان خود میکند. عجیب تر آنکه قادر مقارن همین زمان بوه عضوویت حوزب دیموکراتیوک خلوق نیوز پذیرفتوه شود .بواری شوامگاهان دروازۀ منزل محقر او را تک توک کردنود .وقتوی در را گشوود در لخوک دروازه توره کوی ،منشوی عموومی کمیتوۀ مرکوزی حوزب دیموکراتیک خلق ،شاگرد وفادار او امین و تخنیکر قوای هوائی خورد ضابط گالب زوی را دید .قوادر مهمانوان را بوه خانه دعوت کرده ،چراغ تیلی را روشن نموده و امر کرد تا چوای بیاورنود .توره کوی نطوق پور حرارتوی سورداده در اداموه گفت:
" مطابق مندرجات اساسنامۀ حزب هر کاندید به عضویت حزب باید یک دورۀ آزمایشی را طی نمایود .مگور موا بواالیتو اعتماد داریم .تو استثنأ مستقیمأ به عضویت اصلی حزب پذیرفته میشوی .به تو تبریک میگوئیم !" صاحب خانه با تعجب گفت " :از اعتماد تان تشکر .مگر میخواهم با صراحت خاطر نشان سازم که مون تحمول هیچگونوه توطئه بازی ها ،فریبکاری ها ،و کثافت ها را نودارم .مون هرگونوه اشوتراک خوود را در کشمشوکش هوای داخلوی شوما رد میکنم". امین به کمک استادش (هدف تره کی است -مترجم) شتافته گفت " :شما به ما اعتماد ندارید؟" قادر با لحن ساده لوحانۀ جواب داد " :آیا باالی سیاستمداران میشود اعتماد کرد؟" امین " :شما بیهوده به این عقیده استید .ببینید ما خود نزد شما آمده ایم .ضمنأ میخواهیم به اطوالع شوما برسوانیم کوه حوزب متحد گردیده و دیگر در میان ما هیچگونه بی اتفاقی جا ندارد". بودینترتیب بوا پووذیرش قوادر حووزب دیموکراتیوک خلوق چنوود صود هواخووواه او را از جملوۀ صواحب منصووبان قووای هوووائی و مدافعۀ هوائی نیز به طرف خود کشانید. فقط چندی قبل ،در شروع بهار ،امین دعوت نامه ای به عبودا لقادر فرسوتاد توا بوه منوزل یوک پیلووت دیگور بوه نوام اسوداهلل سروری که در غرب شهر کابل زندگی میکرد بیاید .در خانۀ سروری او برعالوۀ امین با یک صواحب منصوب دیگور از کندک تانک به نام وطنجار نیز معرفی گردید .امین پس از آنکه شخصأ مطمئن گردید کوه کسوی در اتواق هوای مجواور بوه گفتگوی آنها گوش نمیدهد حاضرین را مخاطب قرار داده گفت " :رفقا ،میخواهم شما را با یوک فیصولۀ مهوم آشونا بسوازم. بیروی سیاسی عقیده دارد که داوود پس از آگاهی از وحدت حزب قصد دارد رهبری موا را زیور ضوربه قورار دهود .ایون معلومات را ما از حلقات نزدیک به رئیس جمهور به دست آورده ایم .اگر اعضوای بیوروی سیاسوی حوزب دسوتگیر شووند پس "سازمان نظامی انقالبی" باید داخل اقدام شود ".امین در حالیکه با قیافۀ نهایت جدی بوه صواحب منصوبان میدیود اداموه داد " :شما وظیفه دارید تدابیر معینی را روی دست گرفته آنها را عملی نمائید ،منجمله قیام مسلحانه را علیه نظوام بوه راه اندازید .من شما را به اینجا دعوت کردم تا پالنی برای همچون یک قیامی ترتیب گردد". طی روزهای بعودی قوادر روی جزئیوات آتوی پوالن کودتوا کوار میکورد" :بورای هجووم و اشوغال ارگ ریاسوت جمهووری، وزارت دفاع ،میدانهای هووائی ،مراکوز و مؤسسوات مهوم و راه هوا بوه چوه تعوداد تانوک ضورورت خواهود بوود ،کوی هوا از جملۀ طرفداران سر سپردۀ داوود باید در قدم اول دستگیر شوند و کی ها بالفاصله سر به نیست شوند؛ طرق همواهنگی میان آنعده قطعات نظامی که در کودتا سهم خواهند گرفت "...وطنجار وعده داده بود که در ساعت های اول قیام حوداقل بیست تانک و ماشین محاربوی را برساند .قادر باور داشت که تعداد مذکور برای کامیابی کودتا کوافی اسوت .او همچنوان فکر میکرد که به مرور اشغال سائر قطعات نظامی تعداد وسایط جنگی و تسلیحات ثقیله افوزایش خواهود یافوت .در موورد طیاره ها قادر تشویش نداشت ،در اینجا همه چیز تحت کنترول او قرار داشت. مسئالۀ که نزد این توطئه گر مسلکی (هدف قادر است -مترجم) روشون نبوود و موجبوات تشوویش او را بوه بوار موی آورد، عدم موجودیت پرچمی ها در جلساتی که برای پالنگذاری کودتای نظامی بوه راه انداختوه میشودند ،بوود .افوزون برهموه او متوجه شد که همه دساتیر پنهانی در داخل اردو صورف بوه صواحب منصوبان جنواح "خلوق" داده میشود .قوادر بوا خوود فکور میکرد" :یا امین باالی پرچمی ها هیچ اعتماد ندارد ،یا میخواهد خود یکه تاز میدان باشد". در این میان حوادث به شدت انکشاف میکردند .یکی از محبوبین حزب دیموکراتیک خلق ،میر اکبر خیبر بوه قتول رسوید؛ مراسم تدفین او مبدل بوه مظواهرۀ عظویم اعتراضویه علیوه حکوموت گردیود .داوود از وضوعیت بوجوود آموده بوه سوود خوود استفاده کرد :به امر او لیدران طراز اول حزب دیموکراتیک خلق دستگیر گردیدند .امین در این جریان بوه دلیول مجهوولی بعدتر از دیگران دستگیر شد .اما طی این مدت او توانست پیام آتی را برساند " :فردا ساعت هشت صبح قیوام مسولحانه شروع گردد". ...صبحگاهان روز ۶۹اپریل ،قادر که به علت بیخوابی مضطرب بود بوه مجورد رسویدن بوه موانوع دروازۀ مقور قووای هوائی ،صاحب منصب نوکریوال پس از ادای رسم تعظیم با خشنودی به او گفت: " به امر وزیر صاحب دفاع امروز در همه قطعات اردو شادیانه برپا میشود.قادر که به موضوع درست ملتفت نگردیده بود و طبق عوادت همیشوگی میخواسوت سویلی محکموی بوه صوورت نوکریووال پیشقراول حواله کند تا دروغ نگوید ( دگروال قادر ماستر بزرگی در حصۀ لت و کووب صواحب منصوبان بوود) پرسوید" : شادیانه برای چی؟" نوکریوال " :بخاطر آنکه همه خائنین به وطن گرفتار و به زندان انداخته شده اند". قادر با سراسیمگی گفت " :آه ،بلی ،این یک روز بزرگ برای افغانستان است ".قادر با تذکر جملۀ فوق به پیش رفت و نوکریوال به تعقیبش با صدای بلند افزود " :محفل ساعت ده آغاز می یابد".
قادر به دفتر خود که در منزل دوم موقعیت داشت باال شده و در آنجا منتظر رسویدن اخبوار مانود .او بخووبی درک میکورد که تا پایان همین روز یا قهرمان معرکه نامیده خواهد شد یا هم جنایتکار .او همچنان مطمئن نبود که تا شام زنده بماند. حوالی سواعت ده قبول از ظهور م عواون قومانودان قووای هووائی بوا دسوت و پواچگی داخول دفتور گردیوده خبور داد " :تانکهوای قوای چهار زره دار وضع الجیش خود را ترک نموده و به صوب مرکز شهر کابل در حرکت استند ".قادر قیافۀ شوخص نهایت متحیر شده را به خود گرفته ،از جایش به قصد رفوتن نوزد قومانودان قووا برخاسوت .جنورال موسوی خوان در دفتورش نبود .او بخاطر رفع حاجت برامده بود .این جنرال سالخورده چندی قبل عملیات پروستات را گذرانده ولوی هنووز هوم درد های شدیدی را تحمل میکرد و پوی در پوی بوه بیوت الخوال میرفوت .در هموین وقوت تلفوون ارتبواط مسوتقیم بوا رئویس جمهوور باالی میز موسی خان زنگ زد .قادر گوشی تلفون را برداشت .صدای داوود هیجوانی بوه نظور میرسوید " :بودون هرگونوه تأخیر طیاره های تهاجمی را به هوا بلند کرده و خائنین را از بین ببرید !" قادر از اینکه بخت با او یاری کرده بود ،خدا را شکر میکرد و به رئیس جمهور وعده داد " :اطاعت میشود ،آقای رئیس جمهور !" قادر با خود می اندیشید " :دیگر همه چیز خاتمه یافته ،چرخ به دوران افتاد ،بایود صورف بوه پویش رفوت ،اگور دقوایقی پویش او عضو تیم رئیس جمهور بود ،مانند سائر نظامیان وفوادار بوه تحلیوف و بوه سور قومانودان اعلوی قووای مسولح بوود ،اکنوون دیگر همه چیز دگرگون شده و او در سنگر مخالف قرار دارد". اینکه تانکها همین اکنون به طرف شهر در حرکوت اسوتند ،پوس مطوابق پوالن قوادر دو زنجیور تانوک دقوایقی بعود بوه اینجوا برسند و دفاتر رهبری قوای هوائی را باید زیر آتش بگیرند .در همین وقت قوماندان موسی خان توو گووئی عمودأ قوادر را نزد خود احضار کرد .قوادر بوا سرا سویمگی وارد اتواق موسوی خوان گردیوده در بوارۀ زنوگ رئویس جمهوور خبور داده و بوه دروغ گفت که به پیلوت ها در بگرام قومانده داده تا طیاره ها را به هوا بلند نمایند .قادر پس از گوذارش فووق از موسوی خواهش کرد تا به پائین به طبقۀ اول برود .موسی خان سالخورده که به مقاصد پشوت پوردۀ قوادر پوی نمیبورد پوائین رفوت. بوه مجورد رسوویدن آنهوا بوه پووائین یکوی از وسووایط زره دار داخول محوطوۀ قوووا گردیوده و از ماشویندار کووالیبر بوزرگ نخسووت باالی ارسی های طبقۀ دوم و سپس طبقۀ اول آتش گشود .پارچه های شیشه های کلکین ها به پیشانی قادر اصابت کورده آنرا زخمی ساخته و خون از آن جاری شد. قادر در این میان به قوماندان موسی خان که هراسان بوه نظور میرسوید گفوت" :جنورال صواحب شوما توقیوف اسوتید ،آراموی تانرا حفظ کنید ،حاال به عقب شما می آیند". خود قادر به دفترش برگشته و به میدان هوائی بگرام تلفون کرد .قادر وقتی بعودها ایون سواعتها را بوه خواطر موی آورد بوه یک چیز نمی توانست به درستی پی ببرد " :چرا همه توالش هوای وی بورای برقورای ارتبواط بوا قطعوات ذیودخل در کودتوا (مطابق پالن تریب شده) نتیجه نمیداد؟ او با آنکه شفرهای را که قوبأل بوه او از طورف اموین داده شوده بوود بوه کوار میبورد، ولی کسی به آن عکس العمل مثبت نشان نمیداد. قادر به ما در این باره ( هدف از "به ما" – نویسندگان کتاب است .مترجم) چنین گفت " :پسانترها من ملتفت گردیودم کوه امین برای عده ای شفر "هلمنود" و جوواب آنورا "دریوا" گفتوه بوود ،در حالیکوه بوه بعضوی هوا شوفر "سویالب" و جوواب آنورا "طوفان" داده بود .آنهائی که از شفر "سیالب – دریا" آگاهی داشتند خلقی های مورد بواور کامول اموین بودنود ،دوموی هوا نیز از جملۀ خلقی ها بودند ،ولی نزدیکی خاصی با اموین نداشوتند .آنچوه کوه بوه پرچموی هوا در اردو ارتبواط میگرفوت آنهوا اصأل از موجودیت "شفرها" خبوری هوم نداشوتند .بوه عقیودۀ مون اموین آرزو داشوت توا کودتوا را توسوط طرفوداران خوود بوه کامیابی برساند ،ولی میترسید که شاید نیرویش کافی نباشد ،به همین دلیل شفر دومی را به کار انداخته بود". بعد از ظهر سروری با قادر در تماس شد: " چرا فعالیت ها بطی شده اند ،باید اقامتگاه داوود بمباری شود ،در غیر آن ما برباد میشویم".... اما قومانده های قادر باالی پیلوت ها اثر گذار نبودند ،شفر های که به آنها بیوان میشودند از طورف آنهوا پذیرفتوه نمیشودند. اندکی بعدتر وطنجار با قادر تماس تلفونی گرفته در حالیکه دشنام میداد گفت: " شما را خواب برده؟ ما به یک موی بند هستیم .اگر همین اکنون طیاره ها پرواز نکنند ما ختم هستیم". قادر " :شفر کدام است؟ شفر درست را به من بده" تانکیست وطنجار که فریادش بلند شده بود گفت " :من گفتم ،بمباری شروع شود ،این شفر من است برای تو !" قادر درک کرد که باید ابتکوار عمول را بوه دسوت خوود گرفتوه و مسوتقالنه عمول کنود .طوی ایون مودت طرفوداران قوادر هموه رهبری قوای هوائی را دستگیر کرده و بعضی از آنها را حتی به آن دنیا فرستاده بودند .خود قادر بوه میودان پروازهوا در حالیکه از دور کالهش را به پیلوت به عالمت آنکه "ماشین هلیکوپتر را چاالن کن !" تکان میداد ،شتافت .در همین وقوت قاسم آمر کشف قوای هوائی به عقب قادر دویده و در حالیکه تفنگچه بر دست داشت فریاد زد " :ایستاده شو ،ورنه فیر میکنم !" در همین لحظه همان ماشین محاربوی کوه در گوشوه ای جابجوا شوده بوود دور خوورده و بوا فیور ماشویندازش آمور کشف را هدف قرار داد .قادر مشاهده میکرد که چگونه سر قاسم مانند تربوز پارچه پارچه میشد...
لحظه ای بعود هلیکووپتری نووع "موی – "۱پلنگوی رنوگ ،حامول قوادر بوه هووا بلنود شوده و بوه طورف شومال حرکوت کورد. فاصله الی میدان هوائی بگرام شصت کیلومتر بود و پانزده دقیقه را دربرمیگرفت. تخنیکر بیست و پنج سالۀ قوای هوائی افغانستان ،ضابط سید محمد گالب زوی صبح ۶۹اپریل را در داخل ماشین محاربوی استقبال کرد .ماشین محاربوی او با عملۀ آن مطابق امر قرار گاه کودتاچی ها به طرف موضع از قبل تعیین شده در حرکت بود .در این میان پیلوت اسداهلل سروری که مردی قوی هیکلی بود با گالب زوی بدون آنکه با او از قبل قرار گذاشته باشد از طریق مخابره تماس گرفت .سروری به گالب زوی خبر داد که قوماندان جزوتام هلیکوپترها پس از آنکه از کودتا علیه داوود خان آگاهی یافته ،با نیرنگی پیلوتها را داخل انگر ساخته و همه را در آنجا حبس نموده است. این یک خبر ناخوشایند بود ،زیرا پیروزی کودتا بدون حمایه از هوا بعید به نظر میرسید. سروری به گالب زوی پیشنهاد کرد تا هردو به میدان هوائی رفته و به هر قیمتی که شده پیلوتها را آزاد بسازند .لحظاتی بعد موتر حامل سروری ب ه نزدیک ماشین محاربوی گالب زوی رسیده و هر دو به سوی میدان هوائی شتافتند .طوریکه همه میدانند جنگ ها ندرتأ مبرا از سوء تفاهمات میباشند .جفتی از طیارات تهاجمی سو – 7Bکه از بگرام پرواز کرده بودند ناگهان راکت های "هوا به زمین" را به زمین پرتاب کردند ،یکی ا ز راکتها باالی ماشین محاربوی گالب زوی اصابت کرد .در میدان هوائی بگرام همه "دوست" بودند و اینکه به چی دلیلی پیلوت ها ماشین محاربوی گالب زوی را هدف قرار داده بودند واضح نشد .به هر حال این یک آتش "دوستانه" بود .چهار تن از همراهان خورد ضابط گالب زوی در ماشین م حاربوی جابجا به هالکت رسیدند ،خود او را که شدیدأ در حصۀ شکم زخمی گردیده بود، سروری به شفاخانه انتقال داد .سروری به مجرد رسیدن به سرویس جراحی شفاخانه داکتران را با ماشیندار آماده به آتش تهدید نموده گفت تا همه کارها را کنار گذاشته و به تداوی رفیق همرزمش بپردازند .او هوشدار داد " :اگر او تلف شود ،همۀ تانرا سر به نیست میکنم!" سروری پس از آنکه یقین حاصل کرد که زندگی گالب زوی در خطر قرار ندارد مسیرش را به طرف میدان هوائی از سر گرفت .سروری در آن لحظات سراپا قاطعیت بود .قوماندان جزوتام هلیکوپترها همینکه او را د ید ،نخست به طرفش آمد ،سپس بدون آنکه حرفی بزند بطرف میدان پرواز ها رفت .این صاحب منصب به خوبی درک کرد که چه چیزی انتظارش را میکشد .بازی خاتمه یافته بود ،سروری او را دنبال میکرد .ظاهرأ چنین به نظر میرسید که دو پیلوت میخواهند قدم بزنند .اما برای یکی از آنها این آخرین قدم زدن در زندگی بود .قوماندان جزوتام هلیکوپترها پس از رسیدن به آخر تعمیر ها توقف کرده و رویش را به سوی سروری که به تعقیبش می آمد دور داد ،سروری با ماشیندار آماده به آتش جگړن مذکور را تیرباران کرد. لحظاتی بعد پیلوتهای داخل انگر به بیرون برآمد ند ،و با مشاهدۀ جسد قوماندان جزوتام درک کردند که هرگونه بی اطاعتی هریک آنها را به سرنوشت قوماندان شان مواجه خواهد ساخت. مقارن همین زمان هلیکوپتر حامل رئیس ارکان قوای هوائی و مدافعۀ هوائی دگروال قادر در میدان هوائی بگرام به زمین نشست .قادر همه پیلوتها و تخنیکرهای میدان بگرام را جمع نموده نطقی پر از احساسی را در برابر شان ایراد کرد .او اظهار داشت که انقالب (مطابق متن روسی – مترجم) علیه "رژیم ضد مردمی داوود خان" در حال کامیابی است ،صرف ارگ ریاست جمهوری این "دژ ارتجاع و تاریک اندیشی" هنوز مقاومت میکند که به زودترین فرصت در اثر هجوم اشغال خواهد شد .قادر بیانه اش را با کلمات ذیل ختم کرد" :پیلوتان گارنیزون بگرام افتخار بزرگ امحای این "مستبد" را کمائی خواهند کرد". هنگامیکه قوماندۀ "به سوی طیاره ها!" شنیده شد هیچیک از پیلوتان تزلزلی از خود نشان نداد .دیگر هیچ نوع ممانعتی وجود نداشت تا "رژیم نفرت انگیز" از هوا نیز مورد ضربه قرار گیرد. قادر در همان هلیکوپتر مجددأ به صوب کابل پرواز کرد .او هنوز در هوا بود که پیلوتها از او پرسیدند" :اهدافی را که باید مورد بمباری قرار بگیرند ،نام بگیرید". قادر" :هدف ،مجموعۀ عمارات ارگ ،اقامتگاه رئیس جمهور داوود خان". اکنون برمیگردیم به ساعت یازدۀ قبل از ظهر ،زمانیکه قطار تانکها تحت قوماندۀ وطنجار بدون بدون آنکه با مقاومت بطریۀ توپچی که در مسیر راه از قوای چهار زره دار الی مرکز شهر قرار داشت مواجه گردد به مرکز شهر مواصلت کرد .قوماندان بطریۀ توپچی از کودتای ضد حکومت آگاهی نداشت .با مشاهدۀ تانکها او فورأ با وزارت دفاع تماس گرفت .از قضاء در وزارت گوشی را یکی از منصب داران کودتاچی برداشت و گفت که تانکها برای تقویۀ محافظت ارگ ریاست جمهوری میروند. پس از مواصلت به مرکز شهر ،تانکها به سه دسته منقسم شدند :دستۀ اول بطرف میدان هوائی کابل ،جائیکه گارنیزون بزرگ قوای هوائی و قرار گاه آن قرار داشت حرکت کرد .دستۀ دومی بطرف قلعۀ تأریخی باالحصار که غند کوماندو در آن مستقر بود رفته و در اینجا نیز با کدام مقاومتی روبرو نشد؛ قلعۀ باالحصار بدون یک فیر به دست کودتاچیان افتید. دستۀ سومی مهمترین وظیفه را باید اجرا میکرد :به ارگ ریاست جمهوری هجوم میبرد و وزارت دفاع را اشغال میکرد. تانک وطنجار درست در نیمه روز باالی عمارت وزارت دفاع آتش گشود .فیرهای پی در پی تانک وطنجار را میتوان عالمتی برای شروع هجوم نامید .سپس تانکهای دیگر تحت قوماندانی مزدوریار ،عمر و رفیع ارگ را به رگبار بستند.
مجموعأ در حدود شصت زنجیر تانک در نبردها سهم داشتند .نظامیان گارد ریاست جمهوری با شجاعت تمام به مدافعۀ ارگ پرداخته و باالی مهاجمین از ماشیندارهای کالیبر بزرگ و راکت اندازها آتش میگوشدند. وزیر دفاع غالم حیدر رسولی در این میان خود را به فرقۀ هشت رسانده ،منسوبین فرقه را جمع نموده و به آنها امر کرد " :بطرف کابل حرکت کنید ،قطعات باغی ها را سرکوب نموده و حکومت را نجات دهید!" رسولی بدون آنکه منتظر حرکت فرقه بماند آنجا را به مقصد بیداری سائر قطعات ترک گفت .پس از حرکت قطار وسایط نظامی فرقۀ هشت به سوی شهر ناگهان تانک قوماندان یکی از کندک ها که در شروع قطار قرار داشت به عقب دور خورده و باالی قطار فیر کرد ...پس از این فیر تهدید آمیز همۀ فرقه خود را تسلیم همان یک عملۀ تانک که تمام آنها صاحب منصبان خلقی بودند تسلیم کرد. وزیر دفاع شامگان به وضع الجیش فرقۀ هفت که در حومۀ کابل قرار داشت رسیده و توانست رهبری فرقه را به دفاع از رئیس جمهور معتقد بسازد .اما به مجرد حرکت قوا به قصد مرکز شهر ،از هوا توسط طیاره های که از بگرام پرواز کرده بودند هدف حمالت متواتر قرار گرفتند .قوماندان فرقه در نتیجۀ این حمله کشته شده عسکر و صاحب منصبان آن متفرق گردیدند .شب هنگام وزیر دفاع نیز به دام کودتاچی ها افتیده و بدون تحقیق و محاکمه سر به نیست شد. در قلعۀ باستانی باالحصار ،جائیکه بخشی از قوای کوماندو مستقر بود حوادث بطور ذیل انکشاف یافت :هاشم قوماندان قوا به زودی عبث بودن مقاومت را در برابر کودتاچیها درک کرده و داوطلبانه صالحیت های خود را به قوماندان تولی اول لمړی بریدمن شهنواز تڼی که یکی از خلقی ها بود واگذار شد .تڼی فورأ نزد خود قوماندان جزوتام مخابره امام الدین را احضار نموده با لحن موکد گفت " :تو یک مخابره چی هستی ،به همین دلیل به تو یک سفارش حزبی داده میشود .به امر اینجانب به ارگ ریاست جمهوری رفته و پیام "شورای نظامی انقالبی" را به رئیس جمهور میرسانی". امام الدین در آغاز فکر کرد که قوماندان جدید برای اجرای چنین ی ک مأموریتی کاغذی یا پاکتی که در آن پیام گذاشته شده باشد به او خواهد داد .اما نه از کاغذی و نه هم از پاکت حاوی پیام خبری نبود .تڼی به امام الدین موکدأ خاطر نشان ساخت تا متن پیام را دقیقأ بخاطر بسپارد .محتوای پیام قرار ذیل بود" :قدرت در افغانستان به شورای نظامی انقالبی منتقل گردیده ،داوود خان و همه طرفداران او باید تسلیم شوند !" تڼی همچنان در خاتمه به امام الدین گفته بود" :هیچگونه سالحی با خود نمیداشته باشی!" *********** پس از مواصلت تلگرامها از مسکو مبنی بر آنکه هردو شبکۀ استخباراتی شوروی باید دسته های اوپراسیونی را برای نظارت از انکشاف اوضاع در کابل آماده ساخته و به داخل شهر بفرستند ،آمرین هردو بخش شروع به انتخاب افراد برای این ماموریت نمودند .فیصله بعمل آمد تا هردو شبکه دو دسته را که در ترکیب آن دو کارمند شامل باشد آماده ساخته و جهت جمع آوری معلومات استخباراتی به شهر گسیل بدارند .در عین زمان به "تیاتر جنگ" گروپ های مستقل کی .جی .بی .و جی .آر .یو .نیز فرستاده شدند .به دسته های اوپراسیونی "افسانه" و نقشۀ مسیر حرکت آنها در شهر که یک و نیم ساعت را باید در برمیگرفت ترتیب شد .کارمندانی که به شهر برای "فعالیت های اوپراسیونی" روان میشدند نباید با خود کمرۀ عکاسی ،آالت ثبت صدا ،وسایل مخابره و حتی کتابچۀ یادداشت میداشتند .این تدابیر برای آن ضروری بود تا کارمندان در صورت توقیف با مشکالت مواجه نشوند .در اوضاع و احوالی که نظامیان خشمگین افغان قرار داشتند ،هیچ چیزی نباید شک و تردیدی در بارۀ فعالیت های جاسوسی خارجیها در آنها بر می انگیخت .هر عمل یا سخنی غیر محتاطانۀ میتوانست نظامیان را عصبانی بسازد. والیری ستاراستین که کارمند سی و سه سالۀ کی جی بی بود و در سفارت شوروی مقیم کابل تحت پوشش سکرتر سوم سفارت ومسؤل امور کلتوری و روابط با روشنفکران ،روحانیون و سازمانهای سپورتی" ایفای وظیفه میکرد از طرف آمر دفتر کی .جی .بی .اوسادچی در ترکیب دستۀ دوم با یک تن از کارمندان کهنه کار استخباراتی برای نظارت از اوضاع داخل شهر در نظر گرفته شد .انتخاب ستاراستین تصادفی نبود ،جوان مذکور در شرایط حاد و وخیم کنترول را باالی خود از دست نمیداد .افزون بر آن بسیار روان و بدون لهجه به زبان دری حرف میزد و با شهر کابل به خوبی آشنا بود .طی سالهای محصلی ،ستاراستین در کابل به حیث ترجمان کار میکرد و چون سخت به شرق و شرق شناسی عالقمند بود تمام شهر کابل را پای پیاده طی کرده بود. دستۀ اول اوپراسیونی که در ترکیب آن ویکتور بوبنوف و یوری کیتایف قرار داشتند برای "نظارت" از اوضاع شهر سفارت را ترک کردند .دستۀ دیگری نیز برای همین هدف از طرف دفتر جی .آر .یو .لحظاتی قبل به شهر اعزام شده بود. ()... زمان باالی ستاراستین به سختی میگذشت .او باید حداقل یک و نیم ساعت ،الی برگشت دستۀ اول انتظار میکشید .بخاطر آن که وقت بگذرد او از یک اتاق به اتاق دیگر ،از یک دهلیز به دهلیز دیگر میرفت و باالخره در "اتاق عمومی" در مقابل نقشۀ بزرگ و مفصل شهر کابل که بر دیوار آویزان بود ت وقف کرده و به مسیر که آنرا باید به زودی طی میکرد
خیره شد .پس از نظر اندازی به نقشۀ شهر کابل به دفتر پروتوکول رفته و دقایقی با دیپلوماتهای "پاک" 13به گفتگو پرداخت .در شعبۀ پروتوکول یکی از دیپلوماتان به نام میخائیل به ستاراستین پیشنهاد کرد تا شب را یکجا با اعضای خانواده اش در اپارتمان او که در محوطۀ سفارت قرار داشت سپری نماید ،دیپلومات مذکور عالوه کرد" :شاید اپارتمان من کوچک باشد ولی در امن است ".دیپلومات مذکور که با ستاراستین آشنائی داشت میدانست که این "کارمند" در یک عمارت دو منزله در ناحیۀ کارتۀ سه زندگی میکند .در نزدیکی ویالی ستاراستین عمارت پارلمان افغانستان ،منازل وزیر دفاع افغانستان غالم حیدر رسولی و معاون صدراعظم و وزیر مالیۀ کشور عبدل اهلل قرار داشت .میخائیل ستاراستین را متوجه ساخت که همسایگی با منازل اشخاص متذکره میتواند خطراتی در قبال داشته باشد. ستاراستین دست آشنایش را دوستانه فشرده گفت " :تشکر میخائیل ،من با همسرم در این باره مشوره میکنم". دقایقی بعد دستۀ اوپراسیونی مربوط به جی .آر .یو .که به شهر اعزام شده بود به سفارت برگشت .موتر حامل کارمندان جی .آر .یو .با سرعت تمام داخل سفارت گردیده و با چنان شدت توقف کرد که دود از تایرهای آن بلند شد .کارمندان با سرعت از موتر پائین شده و با دوش بطرف دفتر آمر شان پیچونینکو و آتشۀ نظامی رفتند که بی صبرانه انتظار شان را میکشیدند. وقت میگذشت ولی کارمندان کی .جی .بی .بوبنوف و کیتیایف هنوز از شهر برنگشته بودند .ستاراستین مجددأ به اتاق عمومی آمد .فضا در آنجا اسفبارتر و حتی خفقان آورتر از گذشته شده بود .در همین لحظات واقعۀ غیر مترقبۀ رخ داد که فضا را برای مدتی دگرگون ساخت :باالی جادۀ داراالمان یک قطار گلپوش شدۀ موترها هارن کنان سعی داشت از میان تانکها و سائر وسایط نقلیۀ نظامی راه یافته و به طرف شهر برود .نظامیان که تا این دم در آشفتگی معینی بودند با دیدن موتر های گل پوش شدۀ عروسی برای مدتی جان گرفتند و با خرسندی کودکانه بطرف نو عروسان دست هایشان را تکان میدادند. مأمور شفر گذار که از تماشای موترهای عروسی بهت زده شده بود خاموشی عمومی را شکسته گفت " :آفرین بر اینها، بر این نترس ها !" ماموری دیگری بدون آنکه کسی را مخاطب قرار داده باشد پرسید " :جالب است این وسایط به طرفداری کدام جانب عازم جنگ استند؟ من شخصأ سی زنجیر تانک و ماشین محاربوی را در این قطار برشمردم". کسی از میان حاضرین با عصبانیت جواب داد " :چی فرق میکند که به طرفداری کدام یک از جوانب خواهند جنگید... این وسایط جنگی خون زیادی را خواهند ریخت". ستاراستین که دیگر بکلی از برنگشتن اعضای دستۀ اول نا آرام شده بود از خود پرسید" :آخر آنها کجا شدند؟ چرا برنمیگردند؟" با آنکه ستاراستین فکر میکرد که جملۀ فوق را با خود گفته بود ولی آنهائی که در "اتاق عمومی" بودند نیز آنرا شنیدند .کسیکه قرار بود ستاراستین را در "سفرش" به شهر همراهی نماید و گفته میشد که از کارمندان مجرب و آبدیده است با شنیدن کلمات ستاراستین به شدت از جایش برخاست ه ،چنانچه کم بود چوکی به زمین بی افتد و در حالیکه به پائین به پاهایش مینگریست بدون آنکه حرفی زده باشد به دهلیز برآمد .ستاراستین مشاهده کرد که چهرۀ کارمند "آبدیده" مرگ آسا پریده بود و چشمانش بی رمق و بی حرکت شده بودند. لحظاتی بعد اوسادچی ستاراستین را نزد خ ود احضار کرده در حالیکه لحنش آرام و نرم بود پرسید" :چی حال داری؟" اوسادچی در تفاوت با سائر کارمندان دفتر کی .جی .بی .در کابل با ستاراستین خودمانی بود و او را دوستانه "تو" خطاب میکرد. ستاراستین با آنکه در پرسش اوسادچی نیرنگ (فوت و فنی) را میدید با بشاشت گفت" :خوب استم". اوسادچی " :کسیکه تو را باید در شهر همراهی میکرد بطور غیرمترقبه دچار مریضی گردید .شاید فشارش باال رفته باشد .او را به شفاخانه فرستادیم .میدانی ،حتی نمیدانم با کی ترا به شهر بفرستم؟ شاید از شهر رفتن تو صرفنظر کنیم؟ نظر تو چی است؟" ستاراستین اح ترامانه خاموش بود ،تو گوئی به اوسادچی میفهماند" :شما آمر هستید ،شما بهتر میدانید". اوسادچی در حالیکه گفتگویش را با ستاراستین پایان میبخشید گفت" :خوب ،به هر حال ،اکنون برو ،بعدأ یک فکری خواهیم کرد". ()... برگشت بوبنوف و کیتایف به سفارت همهمه و سرو صدای شادمانی را در "اتاق عمومی" بر پا کرد .این دو بمجردی بیرون آمدن از موتر فورأ به طرف دفتر آمر بخش کی .جی .بی .رفتند .در دهلیز مقابل دروازۀ اوسادچی سائر کارمندان و دیپلوماتها از بوبنوف و کیتایف مثل قهرمانان استقبال کرده میپرسیدند " :اوضاع در شهر چگونه است؟ کدام جانب پیروز خواهد شد؟ آیا تعداد کشته شدگان زیاد است؟" کیتایف به سوالها جواب نمیداد ،ولی بوبنوف در یک جملۀ مختصر و در عین زمان زننده اوضاع کابل را ترسیم کرد... سپس هردو به اتاق اوسادچی رفته و دقایقی بعد کیتایف در حالیکه کتابچۀ یادداشت و فورمه های شفر گذاری به دست داشت به اتاق معاون آمر بخش کی .جی .بی .آرلوف -موروزوف رفته تا اخبار عاجل را به مرکز بفرستد. 13
منظور از دیپلوماتان "پاک" آنعده از کارمندان و دیپلوماتان سفارت اند که مربوط شبکه های جاسوسی اتحاد شوروی نبوده اند.
دقایقی بعد اوسادچی ستاراستین را احضار کرد " :در شهر ترا ویکتور بوبنوف همراهی خواهد کرد". ستاراستین با رضایتمندی گفت " :فهمیده شد صاحب !" ستاراستین از خدا میخواست تا با شخصی مانند بوبنوف که دوست نزدیکش بود در این "سفر" یکجا باشد .همه میدانستند که بوبنوف مرد شجاع و نهایت صادق بود. اوسادچی اخطارگونه گفت " :به تمارا ،همسرت فعأل چیزی نگو ،اگر نه او کار کرده نخواهد توانست ! در شرایط کنونی او منبع اصلی جمع آوری اخبار برای ما است". ستاراستین" :بلی ،واضح است". تمارا در دفتر کی جی بی به حیث مترجم کار میکرد .در همان لحظات او در اتاق مخصوص در برابر رادیوی مخصوص آخذه نشسته بود و به مکالمات میان قرار گاه ها ،قطعات و سائر واحدهای نظامی افغانی گوش میداد. محتوای مکالمات را تحلیلگر دفتر کی جی بی والدیمیر خوتیایف هر ساعت به مسکو تیلگرام میکرد. والیری ستاراستین و ویکتور بوبنوف دفتر اوسادچی را ترک گفته و خاموشانه در "تویوتای" آبی رنگ نشسته از طریق جادۀ دارالمان به صوب مرکز شهر جائیکه صدای انفجارات و فیرها شنیده میشدند و از باالی عمارات آتش گرفته دود سیاه رنگ به آسمان بلند بود حرکت کردند .حین عبور از برابر مرکز کلتوری اتحاد شوروی بطریۀ را از وسایط ضد تانک که در چهار طرف جابجا گردیده بود مشاهده کردند .در همجواری مأموریت ترافیک دو ماشین محاربوی ایستاده بودند .در چهار راهی دهمزنگ به طرف راست دور خورده از مقابل باغ وحش و اندکی بعدتر از مسجد شاه دو شمشیره بدون واقعۀ عبور کرده و به میدانی هوتل "سپین زر" رسیدند. از این نقطه الی هوتل "کابل" و چهار راهی "پشتونستان" بوبنوف و ستاراستین حین حرکت از انتهای احتیاط کار گرفته با مانور ها از میان تانک ها و وسایط زره دار که برخی متوقف ،بعضی در حال حرکت و تعدادی هم آتش میگشودند و چند تای هم در حال سوختن بودند ،گذشته و به پیش رفتند .میان تانکها و وسایط جنگی غالبأ نظامیان بطور گروهی و انفرادی در حالیکه ماشیندار ،راکت انداز وغیره تسلیحات جنگی به دست ،شانه و گردن داشتند پائین و باال میرفتند. کاله های آهنی و واسکت های زره دار بخوبی نشان میداد که نظامیان مذکور در حال جنگ قرار دارند .تعدادی از سربازان در تذکره و کسی هم بر پشت زخمیها را به جای امن تر حمل میکردند .ستاراستین میدید که نظامیان آنقدر مصروف امور خود هستند که نه به "تویوتای" آبی رنگ آنها و نه هم به سائر موترهای "ملکی" که گاه گاهی در سرکها میان وسایط نظامی پدیدار میشدند متوجه میشدند. ستاراستین به بوبنوف: " آنها وقت آنرا ندارند تا به ما ببینند". بوبنوف " :بلی همینطور است". ستاراستین متوجه شد که میتواند جزئیات مهم اینروز را از یاد ببرد ،لذا قلم و پستکارتی را که چندی قبل از مسکو به دست آورده بود از جیب کشیده در کناره های آن کلماتی را نوشته و در تصویر آن خاکۀ تیلگرام آینده اش را عنوانی مرکز انداخت .در قسمتی از مسیر آنها که چهار راهی "پشتونستان" ،میدانی مقابل ارگ ریاست جمهوری و جادۀ ۶۲ سرطان را در برمیگرفت نبردهای سرسختی جریان داشت .تانکها و زره دارها با استفاده از مانورهای جنگی پی در پی به سوی ارگ فیر میکردند ،در عین حال در ساحات نامبرده تعدادی از تانکها و وسایط جنگی در حال سوختن بودند .بوبنوف و ستاراستین در لحظاتی که آنجا بودند آتش متقابل را از آنطرف حصارهای ارگ نتوانستند مشاهده کنند. از این حالت مامورین استخب ارات شوروی نتیجه گیری کردند که مرکز ثقل مقاومت طرفداران محمد داوود خان به ساحۀ ارگ منتهی گردیده بود .در میدانی مقابل ارگ روی زمین در حدود یکصد کشته و زخمی ،اعم از صاحب منصب و عسکر افتیده بود ،کسی به آنها نزدیک نمیشد .برخی از زخمیها با آه و ناله اینسو و آنسو میلغزیدند و بعضی ها خاموشانه میجنبیدند ،کسی هم در میان آنها میکوشید زخمهایش را ببندد .در جوهای آب که خون آنها را سرخرنگ ساخته بود کارتوسهای مرمی های فیر شده ،موزه های عسکری ،کاله های تانکیست ها ،پارچه های یونیفورم نظامی، قسمت های از بدن انسان به چشم میخورد... بوبنوف که آنروز رانندگی "تویوتا" را به عهده داشت با کمال خونسردی و مهارت حیرت انگیری این قسمت خطر ناک مسیر عبور میکرد و از برابر زنجیرهای تانکها و تایرهای وسایط جنگی کناره میرفت .همین عمل را در حصۀ مهمات انفجار ناشده ،تانکهای در حال حریق ،کشته و زخمیها نیز انجام داده از آنها دوری میجست .ستاراستین در این میان با سرعت وسایط جنگی را که در هجوم باالی ارگ اشتراک داشتند و یا تخریب شده بودند میشمرد؛ او همچنان سائر مواضع جنگی طرفین را تثبیت نموده و بدون آنکه به پستکارت که باالی زانویش قرار داشت نگاهی کرده باشد معلومات بدست آمده را درج آن میکرد. بوبنوف و ستاراستین ارگ را عبور کرده و بطرف میدان هوائی بین المللی کابل به پیش رفتند ،آنها مشاهده میکردند که تانکها و وسایط نظامی نیز به همان سو در حرکت بودند .عمارت رادیو افغانستان که در مسیر راه شان قرار داشت کامأل در محاصرۀ تانکها درآورده شده بود .در سرک حلقوی که مقابل ترمینل میدان هوائی قرار داشت کارمندان کی جی بی موتر خود را دور داده و به سوی میکروریان منزل گرفتند .در ناحیۀ میکروریان همه چیز آرام به نظر میرسید .باشندگان محل در آپارتمان های خویش خاموشانه نشسته بودند .چون در اینجا چیزی جالبی برای دیدن وجود نداشت بنأء مجددأ بطرف مرکز شهر حرکت کردند.
وقتی به جادۀ ۶۲سرطان رسیدند تانکهای متعددی را که مصروف فیر ،مانور و موضعگیری بودندمشاهده کردند .در نزدیکی منزل محمد داوود خان یک ماشین محاربوی در حال سوختن بود ،اما کشته یا زخمی به چشم نمیخورد .در همین وقت یکی از تانکها با سرعت قابل مالحظۀ به طرف "تویوتای" آبی رنگ پیش می آمد ،بوبنوف صرف در آخرین لحظه موفق شد با مهارت زیاد خود را از زیر زنجیرهای تانک نجات دهد .تانک مذکور به سوی ارگ فیر کرد. موجی شدیدی که از بابت فیر تانک بوجود آمد باعث شد که دروازۀ دست راست "تویوتای" آبی رنگ (طرف که ستاراستین نشسته بود) خود به خود باز شود ،ستاراستین که از بابت صدای مدهش فیر تانک کم بود خود را به بیرون پرتاب کند سرش را با دستها پوشانید .او در حالیکه با دست چپش سیت موتر را محکم گرفته و تنش را قات کرده بود با تمام قدرت و شدت دروازۀ موتر را دوباره بست. بوبنوف بدون آنکه کسی را مشخصأ مخاطب قرار داده باشد با عصبانیت" :بارها تقاضا کرده ام تا دروازۀ موتر را با شدت نبندند ،موتر بدون آنهم کهنه است ،میخواهید بکلی از بین برود؟" ستاراستین در برابر کلمات بوبنوف هیچگونه عکس العملی از خود نشان نداد ،اما با خود خندید .حرفهای دوستش در لحظاتی که مرگ تقریبأ در کنار شان بود و آنها باید واپسین دعاهای خود را میخواندند واقعأ خنده آور بود .در عین حال چنین یک عکس العمل بوبنوف به وضاحت نشان میداد که اوضاع پیرامون حتی اعصاب آهنین او را نیز خراب ساخته بود. با رسیدن به نزدیکی مسجد حاجی یعقوب ( شاید هدف نویسندگان چهار راهی حاجی یعقوب باشد؟) "تویوتا" به طرف چپ و سپس یکبار دیگر به سوی چپ دور خورد .اینجا محلی بود که در آن اقامتگاه های سفرای اضالع متحدۀ امریکا و هندوستان و عمارت وزارت داخله موقعیت داشتند .در مقابل اقامتگاه ها همه چیز طبق معمول و آرام بود ،در غرفه های دهن درازه مانند سائر روزها منسوبین پولیس افغانستان پهره میدادند .البته دیده میشد که پهره داران در تفاوت با روزهای دیگر در حالت آماده باش بودند. در مقابل تعمیر وزارت داخله چند وسیلۀ دافع هوا که به نام "شیلکا" معروف است جابجا گردیده بودند .در پهلوی یکی از این "شیلکاها" کارمندان استخبارات چهرۀ آشنائی را دیدند .تقریبأ هردو همزمان شخص آشنا را صدا کردند: "لطیف!" این شخص که جگرن لطیف نام داشت ،پنج سال قبل در کودتای ضد شاهی اشتراک ورزیده بود .در آنزمان او لمری بریدمن بود و عضویت حزب دیموکراتیک خلق را نداشت .او از طرفداران محمد داوود خان نیز نبوده و در مجموع به سیاست کدام عالقۀ خاصی نداشت .در کودتای ضد شاهی صرف بخاطر آن شرکت ورزیده بود که نمیتوانست رفقای "شوروی خواه" خود را تنها بگذارد .عدم پشتیبانی او از کودتا به نظر او بیغیرتی و خیانت و توهین به برادری میان صاحب منصبان تلقی میشد. لطیف که اکنون باالی وسیلۀ زره دار "شیلکا" قرار داشت ،قیافه اش رنگ دیگری بخود گرفته بود ،چهرۀ که کارمندان دفتر کی جی بی آنرا به سختی میشناختند :او اکنون عوض یونیفورم مؤد روز که آنرا نزد خیاط فرمایش میداد ،دریشی سیاه رنگی نظامی که به تنش بزرگی میکرد پوشیده بود و کاله گوشدار تانکیست ها را بر سر داشت .لطیف که معموأل ریشش را پاک میتراشید و از عطری خوشایندی استفاده میکرد ،ریشش رسیده و رنگ صورتش تاریک بنظر م یرسید؛ درست فهمیده نمیشد که فشار روحی و جسمی یا ریش رسیده و یاهم گرد و خاک و یاهم همۀ این عوامل باعث شده بودند که لطیف چنین دیگرگون شود. جگرن لطیف متوجه روسها نشد :او در حالیکه ماشیندارش را باالی زانوان گذاشته بود بطرف چمن وسیعی مقابل عمارت وزارت داخله میدید .در آنجا باالی چوکی ها و یا هم مستقیمأ در چمن افرادی نیمه برهنه به نظر میخوردند که پاهایشان را جمع گرفته ،کسی کرتی یا جمپر نظامی برتن ولی بدون پتلون اما در نیکر ها نشسته بودند .در میان صفوف "بی پتلونها" عساکر مسلح پائین و باال میرفتند .بدینترت یب عساکر مانع فرار منسوبین وزارت داخله میگردیدند. بوبنوف در حالیکه میخندید گفت " :واه ،چی فکری کرده اند ! در چنین وضعیتی آنها دور فرار کرده نمیتوانند". کارمندان دفتر کی جی بی سپس بطرف عمارت وزارت امور خارجه حرکت کردند .دیوارهای سفید رنگ وزارت خارجه در چند جای گواهی از اصابت گلوله ها را میدادند .عبور از برابر دروازۀ عمومی وزارت را چقری عمیقی که از بابت بمباری طیاره ها به میان آمده بود مشکل ساخته بود .چقری مذکور متدرجأ از آب پر میگردید. بوبنوف و ستاراستین نخواستند آنجا دیر بمانند ،آنها تغییر مسیر داده از طریق پس کوچه ها به سرک که جانب انستیتوت پولیتیخنیک میرفت برآمدند .در نیمه راه بطریۀ توپخانه را که هنوز به حکومت محمد داوود خان وفادار بود مشاهده کردند .میله های توپها مرکز کابل را هدف قرار داده بودند .جادۀ که بطرف قرغه و پغمان میرفت توسط وسایط زره دار مسدود شده بود .جادۀ کابل – غزنی – کندهار نیز توسط طرفداران داوود خان محاصره گردیده بود .کارمندان پس از عبور از پوهنتون کابل جانب سفارت شوروی حرکت کردند.
طی همه مدت زمان که این دو کارمند استخبارات شوروی در موتر حرکت میکردند تقریبأ با یکدیگر گفتگو نداشتند. دربارۀ افکار و نتایج که در اذهان آنها از آنچه در شهر دیدند هیچگونه تبادل نظر نمیکردند .اما به مجرد رسیدن به سفارت در مورد محتوای یک گذارش واحد در بارۀ آنچه دیده بودند هیچگونه مخالفتی با یکدیگر نداشتند. وضع اوسادچی را طی مدت زمانیکه کارمندانش در شهر آغشته به قیام نظامی بودند میتوان تصور کرد .همینکه مادونان وی پا به اتاق او گذاشتند اوسادچی احساس کرد که بار خیلی سنگینی از باالی شانه هایش دور شد ،او کتابچۀ یادداشت و فورمه های رمزگذاری را به ستاراستین داده امر کرد فورأ به اتاق آرلوف – موروزف (معاون اوسادچی) رفته و گذارش را به مرکز بنویسد .در عین زمان اوسادچی بوبنوف را نزد خود گذاشت تا از آنچه در شهر دیده بود بطور مفصل به او حکایت کند .بنظر میرسید که اوسادچی به مثابۀ یک مأمور کهنه کار استخبارات بدینترتیب میخواست معلومات را از هر دو تن جداگانه بدست آورده سپس آنرا مقایسه کند... ستاراستین گذارش را که حاوی چهار صفحه بود طی بیست دقیقه نوشت .در گذارش موکدأ خاطر نشان میگردید که کودتاچی ها از نظر نظامی برتری داشته و مورال جنگی شان قویتر بود .در گذارش بر بنیاد مشاهدات عینی مأمورین استخبارات در نقاط که جنگ جریان داشت نتیجه گیری میشد که مقاومت مسلحانۀ طرفداران داوود خان الی صبح روز ۶۱اپریل درهم شکسته و قدرت به پیروان حزب دیموکراتیک خلق تحت رهبری نور محمد تره کی انتقال خواهد کرد. بوبنوف اتاق اوسادچی را پیش از برگشتن ستاراستین به آنجا ترک نموده بود .در کنار اوسادچی رمزگذار نشسته بود، اوسادچی با سرعت گذارش را مرور کرده آنرا امضأ نمود .معلوم میشد که متن گذارش مورد عالقۀ اوسادچی قرار گرفته بود .رمزگذار با احتیاط و دقت تمام "نوشته های" ستاراستین را در دوسیۀ گذاشته و تقریبأ با دوش رفت تا آنرا به مرکز مخابره نماید. اوسادچی ستاراستین را آمرانه مخاطب قرار داده گفت: " و حاال برو و استراحت کن ! راستی ،من لحظاتی پیش یکی از جوانها را توظیف نمودم تا تمارا (همسر ستاراستین) را تعویض کند ،او در طول روز بدون آنکه گوشکی های مخابره را از گوشهایش دور کند ،کار میکرد ".هیمنکه ستاراستین خواست اتاق آمرش را ترک نماید ،اوسادچی تو گوئی چیزی بخاطرش آمده باشد پرسید: " راستی ،تو امشب را در کجا میخواهی بگذرانی؟" ستاراستین " :پسرم را در سفارت نزد رفقایم در سفارت رها میکنم ،من با تمارا به منزل خود در کارتۀ سه میرویم .باید در خانه باشم شاید دوستان افغانی و یا "ارتباطی ها" از جملۀ دیپلوماتان خارجی بخواهند کدام خبری عاجلی را اطالع بدهند!؟" اوسادچی " :من فکر نمیکنم که در بارۀ حوادث جاری کسی از جملۀ خارجی های مقیم کابل بیشتر از ما بداند ،اما به هر حال شاید تو حق بجانب باشی .باید از هر امکان که معلومات ،افکار ،جزئیات ...تازۀ را بدست بدهند استفاده کرد. کوشش کن خودت نیز با کسی از جملۀ مأمورین رسمی تماس حاصل نمائی ".اوسادچی پس از ادای جملۀ فوق الذکر در حالیکه رنگش پریده و قلبش را با دست محکم گرفته بود ،خواست خود را در چوکیش هرچه بهتر جابجا بسازد. ()... شب ۶۳اپریل زنگ منزل ببرک کارمل به صدا آمد .ببرک انتظار کدام مهمانی را نداشت .هوشیاری درونی به این انقالبی حرفوی (منظور کارمل است) میرساند که " :آمدند تا دستگیرش کنند ".ببرک به شهود خود باور داشت ،زیرا قبأل او را هیچگاه فریب نداده بود .در زندگی واقعات زیادی باالی او آمده بود :تعقیب ها ،توقیف ها ،تهدیدها ،تحریک ها . . .همه چیزهایی بودند که بارها با آن برخورده بود .وقتی پا در راه مبارزه میگذاری ،بناءً اینگونه چیزها معمولی استند. اینبار او نیز به خطا نرفته بود .هم ینکه دروازه را باز کرد دو صاحب منصب پولیس که یونیفورم جدید به تن داشتند به خانۀ او قدم نهادند .عده ای از منسوبین پولیس بیرون از خانه ایستادند .صاحب منصبان کارت های هویت خود را نمایان نموده با احترام خود را معرفی کردند .سپس از صاحب خانه خواستند تا خود را معرفی کند. ببرک با لحن تمسخر آمیز " :یعنی چی ،آیا شما نمیدانید من کی هستم؟" یکی از صاحب منصبان جوان که چهرۀ جذاب و چشمان روشن و متفکر داشت با صدای مالیم گفت " :میدانیم، میدانیم .اما مقررات ایجاب میکند .شما خود تان یک حقوقدان هستید و با پروسۀ توقیف یک فرد بخوبی آشنائی دارید!؟" شخص دوم در حزب دیموکراتیک خلق (کارمل) در حالیکه دست چپش را به کمر گرفته بود ،زنخ اش را با افتخار اندکی بلند برده جواب داد: " اسم من ببرک ولد محمد حسین هستم". صاحب منصبان امریۀ څارنوال را مبنی بر توقیف او به اتهام سازماندهی تظاهرات عامه و تجمع غیر قانونی به او ابالغ نمود.
برخورد احترامانۀ منسوبین پولیس تصادفی نبود .در آستانۀ دستگیری ها ،وزیر داخله ،قدیر نورستانی شخصأ صاحب منصبان را اکیدأ متوجه رعایت قانون و اخالق یک منسوب پولیس حین گرفتاری ها نموده بود .نورستانی همچنان هدایت داده بود تا جریان گرفتاری ها در تیپ ثبت شود .بعدتر کست های ثبت شده به دست کودتاچیان افتادند. ببرک بخاطر توقیفش هیچگونه اعتراض و تشویشی ابراز نداشت .مبارزۀ سیاسی را که این شخص طی تقریبأ سی سال به پیش میبرد او را برای هرگونه آزمایش ها و تغییرات سرنوشت ساز آماده ساخته بود .همین مبارزۀ متداوم شخصیت او را از دیگران مجزا ساخته و او بیشتر در یک دنیای خیال ها و قهرمانی ها به سر میبرد .ببرک یک مبارز حرفوی بود .او کسی بود که برای دسترسی به هدف میتوانست از سهولت های مادی ،آزادی ،سالمتی و حتی زندگی خویش بگذرد .به زندان بیفتد؟ چرا ،نی ،بگذار ! برای او فرقی نداشت .زندان برای او کدام چیزی نوی نبود .طی سالهای ۸۷۳۰زمانیکه او هنوز محصل پوهنتون کابل بود به اتهام اشتراک در مظاهرات ضد حکومت چهار سال را در محبس سپری کرد .در زندان او برای خود تخلص "کارمل" را که در زبان پشتو "زحمتکش" معنی میدهد انتخاب کرد. ()... ببرک که باالی زمین سمنتی توقیف خانۀ وزارت داخله نشسته بود سعی میکرد بفهمد که به ارتکاب کدام جرم متهم شده و به چی ترتیبی اتهام را به او ابالغ خواهند کرد؟ او هکذا به آن فکر میکرد که در بارۀ کدام مسائل از او حین تحقیقات خواهند پرسید و چگونه به آنها جواب بدهد؟ وقت میگذشت .نگهبان توقیف خانه که فردی بود از قوم هزاره و تبسم مالمتی بر لبان داشت ،نخست به کارمل چای سپس غذای چاشت و بعدتر نان شب را آورد .همه تالش های کارمل بخاطر آنکه با نگهبان سر سخنی را باز کند عبث بودند ،نگهبان اصأل توجهی به او نمیکرد .وقت میگذشت ولی او را برای تحقیق نمیخواستند .ببرک با خود می اندیشید: " آوردند ،حبس کردند و حاال نمیدانند با من چی کنند ،حتمأ هدایات مقامات باال را انتظار استند .البته نظریات در بارۀ دستگیری من یک سان نیستند ،ولی شکی نیست که در حلقات سیاسی کشور عکس العمل ها داغ بوده اند". کارمل سگرتی را روشن کرد .کوشش کرد به آوازهای آنسوی دیوارهای توقیف خانه گوش دهد :از آنطرف دیوارها آواز دست فروشان ،هارن موترها . . .شنیده میشد .شهر کابل به زندگی معمولی خود ادامه میداد .کارمل با پشت خود بر دیوار سرد توقیف خانه بهترتر تکیه کرده ،دود عمیق سگرت را به داخل سینه برد و عمیقأ به فکر فرو رفت. ببرک کارمل شخص دوم در حزب بود ،دوم پس از نورمحمد تره کی .اینکه او همیشه فرد دوم بود تا حدی معینی خود منشی او را جریحه دار میساخت .اما او درک میکرد که دو لیدر متساوی الحقوق در یک حزب بوده نمیتواند .لذا ضرورت بود تا بخاطر اتحاد نیروهای ملی و انقالبی جاه طلبی ها کنار گذاشته شوند .ببرک همیشه فرد دوم در حزب بود ،از زمان تأسیس حزب تا اکنون. ببرک کنگرۀ مؤسسین حزب دیموکراتیک خلق را که به تأریخ اول جنوری ۸۷۲۳در منزل نور محمد تره کی دائر گردید به یاد می آورد .در آنروز نزد تره کی بیست و هفت مرد گرد هم آمده و فیصله نمودند تا " خود را وقف مبارزه بخاطر آیندۀ بهتر افغانستان نمایند ".در اتاق مهمانخانه چوکی های قاتکی فلزی را چیدند و مؤسسین باالی آنها نشستند. در نتیجۀ رای گیری علنی مسن ترین عضو کنگرۀ مؤسسین شخصی به نام آدم خان ځاځی (پیلوت متقاعد) رئیس مؤقت کنگره انتخاب گردید .در قطار اول بطرف چپ تره کی و کارمل در حالیکه سوی یکدیگر تبسم میکردند و جمالتی را رد و بدل مینمودند نشسته بودند .اشتراک کنندگان کنگره سعی میکردند حین سخنرانی ها و کف زدن ها آوازهای شان بلند نباشد .همه بخوبی آگاه بودند که گردهم آیی شان مخفی بوده و هوشیاری را نباید از دست میدادند .دو پس کوچه آنطرف تر چوکیدار بیدار محل نوکریوالی داشت . . .خطر آن نیز وجود داشت که کسی از همسایگان در بارۀ تجمع آنها به پولیس خبر بدهد ،صاحب خانه بدون آنهم اعتبار شایسته ای نزد ارگانهای امنیتی نداشت. در چمن حویلی تره کی که برف آن را پوشانده بود چند تن از جوانان تنومند که یکجا با کارمل آمده بودند ،وظیفۀ تأمین امنیت کنگره را بدوش داشتند ،دیده میشدند" .محافظین" وقتأ فوقتأ از منزل خارج شده و در کوچه ها و پس کوچه های که دورادور منزل تره کی قرار داشتند به "گزمه" میپرداختند .ادارۀ گروپ "محافظین" را نجیب اهلل یکی از متعلمین لیسۀ حبیبیه ،ملقب به نجیب "نرگاو" به عهده داشت .نجیب اهلل در آن ایام حتی تصور هم نمیکرد که با سپری شدن سی سال نخست منشی عمومی این حزب و بعدتر رئیس جمهور افغانستان خواهد شد. آدم خان ځاځی تره کی را به حاضرین معرفی کرد ،کتابی را که او تحت عنوان "زندگی نوین" نوشته کرده بود به همه نشان داده و از سائر فعالیت های انقالبی تره کی یاد آوری کرد .به تعقیب ځاځی رشتۀ سخن را صاحب خانه به دست گرفت .تره کی قبل از آنکه به سخنرانی بپردازد از یک الماری کوچکی پارچۀ تکۀ سرخرنگ را بیرون نموده و با دقت تمام آنرا روی میز هموار کرد .این عمل تره کی تأثیر عمیق باالی حاضرین باقی گذاشته و آنها دیر زمان برایش با آهستگی کف زدند. تره کی در بیانیه اش عمدتأ به نکات آتی اشاره کرد :انکشاف افغانستان در شرایط استبداد فئودالی و جنگهای ضد استعماری مردم افغانستان علیه برتانیۀ کبیر؛ تأثیرات منفی امپریالیزم باالی جامعۀ افغانی در شرایط کنونی؛ عقب مانی اجتماعی -اقتصادی فعلی؛ در بارۀ جنبش های مترقی انقالبی گذشته و معاصر و باالخره در بارۀ ضرورت ایجاد یک حزب استوار بر تئوری علمی.
سپس تره کی طرح های پروگرام و اساسنامۀ حزب را به سمع حاضرین رسانیده ،متعاقبأ رئیس جلسه کارمل را به اشتراک کنندگان معرفی نمود .کارمل نیز نطق مفصلی را که از قبل آماده کرده بود و عمدتأ دربر گیرندۀ اصول اساسی فعالیت حزب در آینده بود به اشتراک کندگان خاطر نشان ساخت. ()... پس از سخنرانی های لیدران حزب ،حاضرین در کنگره به بحث پیرامون مندرجات پروگرام و اساسنامۀ حزب پرداختند .حین وقفۀ که در کار کنگره اعالم شد ،مؤسسین به گروپ ها تقسیم شده به نوشیدن جای با بیسکویت ،کشمش و خسته پرداختند ،برخی هم در دهلیز گرد هم آمده بحث میکردند .آدم خان ځاځی در گوشۀ جای نمازش را هموار نموده به عبادت پرداخت .در این وقت یکی از اعضای کنگره تره کی را مخاطب قرار داده پرسید " :کی به تو صالحیت داده تا ما را جمع کنی؟ کی از تو حمایت میکند؟" تره کی که تبسمی مالیمی بر لبان داشت جواب داد " :ارادۀ شخص خودم ،و مردم افغانستان". پس از وقفه حاضرین صحبت های طویلی را در مورد انتخاب نام حزب به راه انداخته ،طرح های پروگرام و اساسنامۀ حزب را به تصویب رسانده و خط مشی عمومی حزب را بطور آتی تعیین نمودند " :اعمار یک جامعۀ فاقد استثمار فرد از فرد ".بنیاد تئوریکی حزب را ایدیالوژی مارکسیزم -لینینیزم درج کردند .همچنان اعالم شد که حزب دیموکراتیک خلق " پیشاهنگ و نمایندۀ طبقۀ کارگر و همه اقشار زحمتکش افغانستان" میباشد. ببرک سعی کرد با معادلۀ فوق الذکر مخالفت نماید ،او تأکید میکرد که در جامعۀ فئودالی طبقۀ کارگر در کجا میتواند وجود داشته باشد .اما گفتگو روی مالحظۀ ببرک ادامه پیدا نکرد .تره کی کارمل را به گوشۀ برده خاطر نشان ساخت: " معادلۀ مذکور مورد پسند رفقای شوروی قرار خواهد گرفت ،من مشورۀ آنها را دارم .موافقت رفقای شوروی هیچگونه جای را برای اعتراض باقی نمیگذاشت. قبل از رأی گیری بخاطر انتخاب اعضا به کمیتۀ مرکزی ،فیصله بعمل آمد تا هریک از کاندیدها خود را مختصرأ معرفی نمایند .شاه ولی حین سخنرانی به حاضرین خاطر نشان ساخت تا توجه داشته باشند که او متعلق به طبقۀ سرمایه داری است ،فلهذا میتواند دچار اشتباه شود .نوراحمد نور از او هم پیشتر رفته اعتراف کرد که پدرش یکی از فئودال های بزرگ بوده و حتی از لشکر سی هزار نفری مسلح برخوردار میباشد .طی مدت زمانی که اعضای کنگرۀ مؤسسین معلومات مذکور را هضم میکردند نور احمد نور رشتۀ سخن را مجددأ به دست گرفته اعالم نمود که منبعد افراد وفادار به پدرش در خدمت حزب قرار خواهند داشت. ببرک با آنکه تخلص "کارمل" (زحمتکش) را به نامش افزوده بود ،در حقیقت همانقدر "کارگر" بود که سائرین ...همه میدانستند که پدر وی والی والیت پکتیا بود؛ ولی در ع ین زمان همه میدانستند که ببرک از آوان جوانی در رأس جوانان انقالبی قرار داشته و بارها تظاهرات ضد حکومتی را سازمان داده بود که در نتیجۀ آن از پوهنتون اخراج و مدتی را در حبس گذرانده بود .و اما در بارۀ تره کی؟ ! بلی ،او واقعأ در یک خانوادۀ فقیر از قبیلۀ کوچی پشتون تبار بدنیا آمده بود .والدینش در کودکی وفات یافته ،زن و شهری انگلیس تباری که در آنوقت در هند برتانوی می زیستند سرپرستی او را به دوش گرفتند .نه تره کی و نه هم اکثریت آنهائی که در کنگرۀ مؤسسین حضور داشتند هیچگاهی در برابر ماشین فابریکه و نه هم در زمین کار کرده بودند ،بناءً بهیچ صورت به قشر "زحمتکشان" تعلق نداشتند. تره کی به نویسندگی ،خبرنگاری پرداخته و مدتی هم به صفت مأمور در وزارت اطالعات و کلتور ،سپس آتشۀ مطبوعاتی سفارت افغانستان در واشنگتن و مترجم سفارت امریکا در کابل کار کرده بود. ببرک کارمل در ا عماق قلبش سخت آرزو داشت لیدر حزبی که در حال ایجاد شدن بود انتخاب گردد .ولی او بخوبی درک میکرد که چانسش در برابر تره کی که از بیوگرافی غنی سیاسی برخوردار بود و از سالهای چهل (میالدی) شامل جنبش مترقی "ویښ ځلمیان" گردیده بود ،کم رنگ تر بود .افزون بر همه تره کی توانسته بود نه تنها به ببرک بلکه بهریک از اعضای کنگره "برساند" (محرمانه) که او از "روابط خاصی با رفقای شوروی" برخوردار است. درینجا الزم به تذکر است که تره کی و بعدتر سائر همکاران نزدیکش بخاطر افزایش نفوذ خود بارها بطور مبالغه آمیز بداشتن "روابط خاص" با "رفقای شوروی" اشاره کرده و از آن بنفع خویش سود میبردند .این "ارتباطات" در اغلب موارد اصأل جا نمیداشتند ،ولی در اجتماع این افراد موجودیت اینگونه "ارتباطات" بسیار مهم و ارزشمند تلقی میشد. کنگره به مرحلۀ رأی دهی رسید .هرعضو کنگره به شخصی که میخواست میتوانست رأی بدهد .در نتیجۀ رأی گیری هفت تن به عضویت کمیتۀ مرکزی و چهار تن عضویت علل البدل آنرا به دست آوردند .پلینومی که متعاقب کنگره دائر گردید نور محمد تره کی را به حیث منشی اول کمیتۀ مرکزی و ببرک کارمل را به حیث معاون او انتخاب کرد. کنگره حوالی ساعت دوی شب ب ه کارش خاتمه داده و مؤسسین آن کسی پیاده و کسی باالی بایسکل ها رهسپار خانه های شان شدند.
ببرک به یاد می آورد که اولین کشیدگی ها در حزب حین کنگرۀ مؤسسین رونما گردیدند .بطور مثال ځاځی کسیکه رهبری کنګره را به عهده داشت ،پس از رأی گیری اسم خود را در زمرۀ اعضای انتخاب شدۀ کمیتۀ مرکزی نیافت. حادثۀ مذکور ځاځی را چنان آزرده ساخت که روز بعد او با حزب ترک هرگونه عالیق کرد .برخی از اعضای کنگره تره کی ،کارمل و بدخشی را به "دوبار" رأی دادن متهم میکردند ،گفته میشد که اشخاص مذکور نه تنها به خود بلکه به دیگران نیز دو مرتبه رأی داده بودند. کشیدگی ها به سرعت افزایش یافته و گسترش می یافتند و بزودی پرتگاه عمیقی را بوجود آوردند که در نتیجۀ آن حزبی که ظاهرأ ادعای وحدت میکرد ،عمأل به دو قسمت منقسم گردیده بود .کارمل به یاد می آورد که مخالفت های تکتیکی و ستراتیژیکی از همان آغاز وجود داشتند .تره کی و طرفدارانش خود را آشکارا کمونیست می نامیدند .آنها طرفدار سرنگونی بالفاصلۀ نظام موجود با زور بوده و عالقۀ خاصی برای کار و فعالیت طوالنی و متواتر در میان توده ها نداشتند .کارمل و هواخواهانش ترجیح میدادند در این راستا از طرق معتدلتر استفاده صورت بگیرد. ()... پس از آنکه از تأریخ ۸۱مارک ۸۷۲۱کارمل و طرفدارانش بدون اشتراک تره کی به نشر اخبار به نام "پرچم" پرداختند ،انشعاب در این حزب بدو گروپ بصورت قطع رنگ و رخ گرفت .این انشعاب نه تنها ماهیت تشکیالتی داشت ،بلکه منبعد هواخواهان ببرک را "پرچمی" و پیروان تره کی خود را "خلقی" مینامیدند( .کلمۀ خلق نیز از نشریۀ که طرفداران تره کی از سال ۸۷۲۳به نشر میرساندند ګرفته شده بود). کارمل از جایش برخاست و در اتاق تنگ توقیف خانه باال و پائین رفته تا بدینترتیب مفصل های خوابیده اش را به تحرک در آورد .سپس سگرتی دیگری را در داد. ببرک اندوهگینانه می اندیشید" :ناحق آنها مرا آنوقت بحیث منشی اول انتخاب نکردند .حوادث در کشور شاید بگونۀ دیگری پیش میرفت ،برخی از اعضای کمیتۀ مرکزی و بسیاری از کدرها آنرا ترک نمیکردند ،این انشعاب ده ساله بمیان نمی آمد ،و باالخره من به هیچص ورت حفیظ اهلل امین را به حزب راه نمیدادم ،زیرا برگشت او از تحصیل در امریکا و پیوستنش به حزب دشواری های عظیمی را برای حزب همراه داشت .این شخص (امین) به تره کی راه پیدا کرد و حتی عضو کمیتۀ مرکزی شد". ()... ببرک به فکر کردن ادامه میداد " :بلی ،داوود خان زما نی نهایت مناسبی را برای سرکوبی حزب ما انتخاب کرد .یک سال قبل او ضرورتی به این کار احساس نمیکرد .در آنوقت کشمکش ها حزب را دو پارچه ساخته بود و خود را میبلعید .اما اگر حزب ما اضافه از یک سال در اتحاد باقی میماند ،داوود خان توان سرکوبی آنرا نمیداشت ،زیرا حزب متدرجأ قوت میگرفت". ببرک با نارضایتی سرش را تکان داده و مجددأ جزئیات انشعاب در حزب و دشمنی ها میان خلقی ها و پرچمی ها را به یاد آورد .او از اینکه اعضای یک حزب بهمدیگر ناسزا میگفتند و توهین میکردند رنج میبرد .بطور مثال طرفداران تره کی پرچمی ها را "مزدوران فروخته شدۀ اشراف" مینامیدند ،در حالیکه پرچمی ها آنها را "دوکانداران کم سواد" و قوم پرست" میگفتند. اما بدتر از همه در این کشمکش های درون حزبی بد بینی و عدم پذیرش یکدیگر از طرف خود کارمل و تره کی بود. بطور مثال کارمل آگاهی داشت که تره کی او را نزد "رفقای شوروی" تخریب میکرد :در گذارشات خود عنوانی دفتر روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی ،تره کی سعی میکرد ببرک را با داشتن روابط مخفی با شبکه های استخباراتی افغانستان و آلمان فدرال معرفی میکرد. در عین حال خود ببرک نیز کدام شخص صادقی نبوده و به مجرد آنکه فرصتی دست میداد به انتقام جوی می پرداخت. بطور مثال باری حین دیدارها با یک تن از "رفقای شوروی" او تره کی را به انحراف ،داشتن روابط مشکوک با انگلیسها و امریکائیها ،سوء استفاده از پولهای که حزب کمونیست شوروی به حزب شان میفرستاد متهم ساخت .این "رفیق شوروی" الکسی پیتروف نام داشته و مأمور دفتر استخبارات شوروی در کابل بود .پیتروف با آرامی و حتی با طنز اتهامات "وحشتناک" باالی تره کی را شنید و بدون آنکه به حرفهای ببرک توجهی مبذول بکند از او دعوت بعمل آورد تا بخاطر آرمانهای مشترک بدبینی های شخصی را کنار گذاشته و برای وحت حزب بکوشند .لحن پیتروف حین بیان جمالت فوق الذکر طوری بود که کارمل سخنان این مربی را "توصیۀ مسکو" پنداشت. . . صحبت های مشابه "تربیوی" با تره کی نیز به راه انداخته میشدند .باری یکی از کارمندان استخبارات شوروی هدایت کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست را برای تره کی خط به خط خواند" :دشمنی های درونی شما که با تأسف دیگر نهایت دوامدار گردیده اند ،هردو طرف را تضعیف ساخته باعث بروز انشعابات در نیروهای مترقی میگردند . . .این وضعیت صرف باعث خرسندی دشمنان داخلی و خارجی افغانستان میشود ،آنهائی که قصد دارند توطئه های ضد حکومتی، سابوتاژ و سائر اعمال خصمان ه را علیه نظام جدید به راه انداخته و شرایط قبلی را مجددأ حکمفرما بسازند .در شرایط حساس کنونی همه نیروهای مترقی وظیفه دارند اختالفات را کنار گذاشته ،مساعی خود را برای حمایت همه جانبه از
نظام جمهوری متحد و متمرکز ساخته ،بنیۀ اجتماعی آنرا تقویت بخشیده و در بر ابر ارتجاع داخلی و خارجی مقاومت نمایند". بدینترتیب مسکو نه تنها جناحها را برای تأمین وحدت دعوت میکرد ،بلکه قاطعانه اظهار میداشت که مخالف هرگونه اقدامی که نظام جمهوری محمد داوود خان را متضرر بسازد میباشد .وقتیکه محمد داوود خان در سال ۸۷۹۱برای اولین بار به حیث رئیس جمهور به اتحاد شوروی سفر کرد ،حین صحبت با ل .بریژنیف اشاره نمود که ارگان های امنیتی افغانستان اطالعات موثقی در دست دارند که حلقات چپ خیال برکناری او را بلوسیلۀ به راه اندازی کودتا در سر میپرورانند .داوود خان عالوه نموده بود که چپی ها میخواهند باالی او فشار وارد کند تا در قدم اول اصالحات اجتماعی – اقتصادی را سرعت بخشیده ،راه رشد غیر کپیتالیستی و سپس سوسیالیستی را در پیش بگیرد .بریژنیف سخنان مهمان افغانی خود را با دقت شنیده ،سپس ابروهای معروف و پرپشت خود را "معنی دار" باال برده و در حالیکه به طرف مسؤول دفتر روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی پونوماریف مینگریست وعده داد" :ما این وضعیت را تغییر میدهیم". بالفاصله پس از سفر محمد داوود خان ،مسکو عنوانی آمر دفتر کی جی بی در کابل تیلگرامی ارسال داشته و از وی اکیدأ تقاضا نموده بود تا با ببر ک کارمل و نور محمد تره کی مالقات نموده یکبار دیگر بضرورت وحدت میان جناح های "خلق" و "پرچم" بخاطر دفاع از منافع کارگران ،دهاقین و همه زحمتکشان افغانستان بر بنیاد همکاری با نظام موجود جمهوری محمد داوود خان تاکید شود". زمان میگذشت ،توصیه های مکرر مسکو پیرامون تأمین وحدت جناحین شدت هرچه بیشتر کسب میکرد" .رفقای شوروی" در جریان مالقاتها با تره کی و کارمل از آنها مستقیمأ جواب میخواستند " :باالخره چی چیزی ضرورت است تا وحدت حزب تأمین گردد؟ و چی مدت زمانی باید انتظار کشید تا این عمل صورت بگیرد؟" تره کی معموأل در جواب شرایط ذیل را برای تأمین وحدت جناحین پیشکش میکرد :پرچمی ها باید به خطاهای خود اعتراف نموده ،اظهار ندامت کنند ،از راه و روش سیکتاریستی و ریویزیونیستی دست بکشند و دوباره به صفوف حزب برگردند .کارمل نمیتوانست با شرایط تره کی موافقت نماید ،زیرا در اینصورت او تمام مسؤولیت انشعاب ده ساله را در حزب بدوش خود و پیروانش می انداخت ،لذا اصرار میورزید تا وحدت بنا بر اصل مساوات صورت بگیرد .از موضع کارمل در کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی نیز حمایت میکردند. بعد از سفر ماه اپریل ۸۷۹۹داوود خان به مسکو و مذاکرات او با بریژنیف که طی آن او مستقیمأ به لیدر شوروی یاد آوری نموده بود که "دوستی میان کشورهای ما به میانجیگر ضرورت ندارد" (اشاره به حزب دیموکراتیک خلق) ،تره کی تحت فشار شدید مسکو قرار گرفت" .مربی های شوروی" از لیدران شوروی دیگر خواهش نه بلکه تقاضا میکردند تا کشمکش ها و تضاد های درونی را پایان بخشیده در غیر آن کمک های سیاسی و مادی قطع خواهند شد. طی ماه های می و جون ۸۷۹۹م أمورین مخصوص دفتر روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی به کابل سفرهای انجام داده و با لیدران حزب دیموکراتیک خلق مالقات کردند .تره کی نیز تحت بهانۀ "تداوی" به مسکو سفر کرده و در آنجا توصیه ها و مشوره های را دریافت کرد .در این میان مشاجره ها بین ببرک و تره کی که بیشتر به "دو باالی ها" در بازار شباهت داشتند ادامه پیدا کرد .در نتیجۀ این همه فعالیت ها آخراالمر فیصله بعمل آمد تا کنفرانس متحد حزب برپا شود .کنفرانس مذکور به تأریخ ۵جوالی ۸۷۹۹دا ئر گردیده و دو روز بعد پلینوم کمیتۀ مرکزی حزب تره کی را بحیث منشی عمومی و ببرک کارمل ،نور احمد نور و شاه ولی را به حیث منشی های کمیتۀ مرکزی حزب دیموکراتیک خلق انتخاب کردند. در مظاهراتی که به ارتباط به قتل میر اکبر خیبر به راه افتیدند ،کارمل و تره کی دست بدست هم داده در صف اول مظاهره چیان قرار داشتند .این دو "مبارز کهنه کار" بدینترتیب میخواستند نمایان بسازند که بین آنها هیچگونه مخالفتی وجود نداشته ،متحد استند .کارمل میدانست که این کار تظاهری بیش نیست و با خود می اندیشید" :هنوز همه چیزها در پیشرو هستند ،مناقشات جدید ،عدم پذیرش یکدیگر ،حتی تصادمات . . .و هیچ چیزی تغییر نخواهد خورد". ببرک به یاد آورد که در توقیف خانه است و باز به فکر فرو رفت " :مرا به ارتکاب کدام جرم متهم خواهند کرد؟ آیا څارنوال مرا متهم به تخلف از "قانون مظاهرات" خواهد کرد؟ ولی اتهام مذکور بی بنیاد است .ما مجبور نبودیم بخاطر مراسم تدفین رفیق خود از حکومت مجوز بخواهیم .مراسم تدفین یک عرف است ،مظاهره نیست ،ولو اگر نتیجتأ مراسم مذکور شکل مظاهرۀ عام سیاسی را به خود گرفته باشد ! آیا قانونی وجود دارد که کمیت اشتراک کنندگان را در مراسم تدفین تعیین نماید؟ افزون بر آن اشتراک کنندگان مراسم تدفین را نه کسی دعوت کرده و نه هم آنها از قبل با خبر ساخته شده بوند .مردم داوطلبانه و با ارادۀ خود آمدند تا مراتب تسلیت خود را به مناسبت کشته شدن یکی از فعالین محبوب سیاسی ابراز بدارند .البته شکی نیست که باالی قبر خیبر اتهاماتی به آدرس حکومت شنیده شد .همچنان تذکر یافت که راه را که مقتول بخاطر آن جانش را فدا کرد ادامه خواهد یافت ،پس چی؟ کی و چگونه باید متون بیانیه های افراد را حین مراسم تدفین تعیین میکرد؟ بدینترتیب دیده میشود که اتهامات احتمالی علیه من و سائر رفقا ضعیف بوده و آنها را میشود به سهولت رد کرد .اما نی ،داوود خان آنقدر هم ساده نیست! اگر او تصمیم گرفته باشد که کار حزب ما را یک
طرفه کند در اینصورت او از اتهاماتی جدی تری استفاده خواهد کرد ،مثأل اتهام "توطئه چینی"" ،تالش برای به راه اندازی کودتا". . . افکار مذکور ببرک را سخت به تشویش انداخته بود .اکنون او پی برده بود که چرا پس از به قتل رسیدن خیبر اندیشه ها و حدسیات ناآرام کننده ذهن او را مغشوش ساخته بودند .در حالیکه ناآرامی تمام وجودش را فراگرفته بود دوباره به قدم زدن در اتاق تنگ پرداخته از خود میپرسید" :بلی ،غالبأ یک بازی ناپاک به راه افتیده است .اما تارهای این بازی نز د کی است؟ کی اینهمه را به راه انداخته؟ داوود خان؟ اگر ناگهان معلوم شود که داوود خان و افراد او در قتل افراد ما دست ندارند ،در اینصورت چی؟ پس کی؟ سؤال دیگری که بمیان می آید :چرا دشمنان برای از بین بردن ،نه مرا و نه هم تره کی را انتخاب نکردند و خیبر را هدف قرار دادند؟ به قتل رسانیدن من و تره کی همینگونه ساده است که خیبر را !" جسد خیبر که عضو کمیتۀ مرکزی حزب دیموکراتیک خلق بود به تأریخ ۸۷اپریل ساعت ۹و ۳۳دقیقۀ شام در سرکی که از مرکز شهر به طرف میکروریان کهنه میرفت پیدا شد .سرک مذکور دو صد متر از پلی که باالی دریای کابل اعمار گردیده فاصله دارد .جسد خیبر را منسوبین پولیس که از آن محل عبور میکردند یافته بودند .به نظر میرسید که خیبر را غالبأ جای دیگری به قتل رسانده و جسد او را در اینجا لب سرک انداخته بودند .رادیوی افغانستان روز بعد در پروگرام "حوادث" از قتل یکی از لیدران اپوزیسیون بدون آنکه تفصیالت بیشتری داده باشد خبر داد .حکومت وعده میداد که در مورد واقعۀ مذکور تحقیقات همه جانبه براه خواهند افتاد .اما همه میدانستند که قاتلین هیچگاه به چنگ قانون نخواهند افتاد. خیبر مغز متفکر و یکی از مؤسسین حزب بود .اگرچه او در کنگرۀ مؤسسین اشتراک نداشت ( .به دلیل آنکه صاحب منصب برحال وزارت داخله بود و اجازه نداشت به فعالیت سیاسی پردازد) خیبر دو سال پس از انکه به تقاعد ثوق شد عضویت کمیتۀ مرکزی گروپ "پرچم" را بدست آورد. اعتبار این شخص در حزب نهایت بلند بود .نام خیبر را حتی ی ک عمل ناپسند و غیر مشروع خدشه دار نساخته بود. حتی در جریان سالهای انشعاب و خصومت های جناحی ،هیچیک از خلقی ها جرئت نمیکرد او را به ارتکاب کدام عمل نامطلوب متهم نماید .او سخت طرفدار وحدت حزب ،انقالبی سر سپرده و متعهد بود. کارمل کمافی السابق از خود میپرسید " :چرا بطور مشخص خیبر هدف قرار گرفت؟ شاید آنهائی که این کار را طرح ریزی کردند ،میخواستند تا من ،تره کی ،اعضای کمیتۀ مرکزی و تمام حزب بدینترتیب تحریک شده و آشکارا به ضد حکومت جبهه بگیریم؟ شاید آنها بدینگونه میخواستند تا ما به عنوان یاغی ها ،کودتا چی ها و متخلفین نظم اجتماعی معرفی شده و در انظار عامه به محاکمه کشانیده شویم؟" قتل خیبر تمام حزب را تکان داده بود .انصافأ باید گفت که قتل این شخص جامعه را در مجموع متحیر ساخت .حتی بسیاری از آنهائی که آرزو داشتند کشور شان راه رشد سرمایه داری را در پیش گیرد این عمل ظالمانه را "دسیسۀ نیروه های سیاه" نامیده و اذعان میکردند که حکومت داوود خان توانمندی به راه اندازی گفتگوی متمدن را با اپوزیسیون را ندارد. ()... لیدران حزب دیموکراتیک به نوبۀ خود فرصت را غنیمت شمرده و کوشش کردند تا مراسم تدفین خیبر را به یک مظاهرۀ وسیع سیاسی مبدل سازند .در آستانۀ تدفین خیبر حزبی ها توانستند وظایف را میان خود تقسیم نمایند :کسی باید موتر جنازه را فرمایش میداد ،کسی دسته های گل می آورد و برخی هم به آماده ساختن بیرق ها ،پالکات ها و تصاویر خیبر پرداختند .گروپی از جوانان تنومند و قوی برای حفاظت از ا عضای کمیتۀ مرکزی حزب توظیف شدند .مسیر تظاهرات با دقت تمام از نزدیک پلی که جسد خیبر به دست آمده بود الی هدیرۀ شهدای صالحین که در پای تپۀ باالحصار موقعیت داشت تعیین گردید .حزبی ها با اینکار خود میخواستند به حکومت و باشندگان کابل ثابت بسازند که حزب شان واحد بوده و بزرگترین نیروی سیاسی از لحاظ کمیت و انتظام است. گفته میشد که در مراسم تظاهرات به مناسبت تدفین خیبر الی پنجاه هزار تن اشتراک ورزیدند .مطابق توصیۀ لیدران بسیاری از حزبی ها برای شرکت در تظاهرات دوستان ،همکاران ،اقارب و حتی همسایگان خود را نیز دعوت کرده بودند .در میان مارش کنندگان تعداد کثیری از محصلین پوهنتون و متعلمین لیسه ها نیز به چشم میخوردند ،کمیت قابل مالحظۀ از زنان و دختران هم در مراسم سوگواری حضور به هم رسانده بودند. ()... مراسم تدفین میر اکبر خیبر و راه پیمائی به مناسبت مرگ این شخص پر نفوس ترین تجمع سیاسی در افغانستان آنزمان به شمار میرود. کارمل هنوز هم در اتاقک توقیف خانه قدم میزد و از خود میپرسید" :عجیب است که حکومت هیچگونه اقدام تحریک آمیزی را علیه مظاهره چیان نکرد تا بدینترتیب مردم دست به بی نظمی بزنند؟ اگر حکومت میخواست ،اینکار را به سادگی میتوانست انجام دهد :احساسات و هیجان در میان مظاهره چیان به اوج خود رسیده بود ،محصلین خون گرم آمادۀ امر بودند . . .بلی ،اگر حکومت میخواست بی نظمی را ایجاد کند به سادگی میتوانست ده تن از محرکین رهبری
شده را در میان مظاهره چیان جابجا ساخته و زد خوردها را با پولیس به راه انداخته ،کشمکش ها ،لت و کوب ها، فیرها . . .شروع شوند .اینکار کافی بود تا من و تره کی به اتهام سازماندهی قیام و تخلف از قانون تظاهرات دستگیر شویم! بسیار عجیب است که هیچگونه تحریکی صورت نگرفت؟! شاید این اصأل داوود خان نباشد که این بازی را به پیش میبرد؟ شاید نیروی دیگری ،قویتر ،مکارتر و مخفی وجود داشته باشد که در سرکوبی حزب دیموکراتیک خلق ذینفع بوده ،سردی روابط افغان -شوروی را میخواهد؟ هیچ شکی نیست که داوود خان شخصیتی است مستقل و آزاد. اما کی میداند که چه چیزهای در عقب پرده جریان دارند؟ اینجا کاسه ای زیر نیم کاسه است ،بلی بدون شک که کاسه ای زیر نیم کاسه است". وقت میگذشت .ساعتها یکی پی دیگر می آمدند و میرفتند .شب فرا رسید و بدنبال آن صبح و سپس جای آنرا روز گرفت .کارمل احساس کرد که در عقب دیوارهای محبس کدام واقعۀ نهایت مهمی رخ داده .چیزی که او نمیتواند باالی آن تأثیر کند .در نقطۀ دوری غرش تانکهای در حال حرکت به گوش میرسید ،سپس فیرها شنیده شدند :فیرها در آغاز منفرد و بعدتر بالوقفه ادامه یافتند .جای صداهای معمولی شهر را آوازهای نا آشنا گرفته بود .کارمل سخت میخواست بداند که چی اتفاقی در آنسوی دیوارهای محبس رخ داده است؟ کمی بعدتر صدای موزه های نظامیان ،قومانده ها و جرینگ جرینگ کلیدها در دهلیز محبس به گوش رسیدند. حوالی ساعت پنج عصر دروازۀ اتاقک کارمل با شدت باز شد و جګړن که یونیفورم سیاه رنګ و کاله ګوش دار تانکیست ها به سر و ماشیندار در دست داشت خنده کنان داخل اتاق ګردیده و اعالم کرد که ببرک آزاد است. کارمل " :چی گپ است؟" تانکیست با هیجان " :انقالب !" کارمل" :تره کی چطور است؟" تانکیست " :او را با رفیق امین همین اکنون مثل شما از زندان آزاد کردند". کارمل " :داوود خان در چی حال است؟" تانکیست" :خبر ندارم .در داخل ارگ هنوز جنگ جریان دارد .من وظیفه دارم شما را بجای امن تر انتقال بدهم". ببرک در تجمع مملو از هیجان صاحب منصبان و عساکر از تعمیر وزارت داخله بیرون آمد .او با شعف زایدالوصفی هوای تازه را استشمام کرد .ابرهای سیاه آسمان را پوشانیده بودند .در دورها در عقب کوه ها هنوز هم رعد و برق به نظر میرسید؛ در شهر باران نمی بارید و طوفان به آنسوی افق کوک کرده بود .بوی بهار به مشام میرسید. کارمل در حالیکه از دستگیر ماشین محاربوی سبز رنگ گرفته بود با مهارت باالی آن جا گرفت .در همین وقت از دریچۀ ماشین محاربوی دو دست نیرومندی او را به داخل آن بردند .ببرک باخود زمزمه کرد " :میر اوه او برد (میر آب را آب برد)" آغاز آنروز هیچگونه پیامدی ناگواری برای رئیس جمهور افغانستان در پی نداشت .صبح قرار بود مجلس کابینه دائر گردد .در مجلس مذکور داوود میخواست صرف روی موضوع نهایت مهم که دیروز آغاز یافته بود تبادل افکار ادامه یابد :با محرکین دستگیر شده و حزب آنها چی باید کرد؟ بحث های مجلس دیروزی نشان داد که نظریات پیرامون افراد مذکور منقسم بوده ،لذا تبادل افکار برای فردا ،یعنی به امروز ،تأریخ ۶۹اپریل ( ۹ثور) موکول شده بود .برخی از وزرا نظر داشتند که اتفاق خاصی رخ نداده و موضوع خود به خود حل و فصل میشود؛ درعین حال دیگران به این عقیده بودند که علیه محرکین و باغی ها اقدامات شدید گرفته شود و حتی در کشور وضع فوق العاده اعالم گردد و مرتکبین اعمال ضد حکومتی مطابق زمان جنگ مجازات شوند .در این میان موضع وزیر داخله قدیر نورستانی بیشتر از دیگران آشتی ناپذیر بود" :این ها باید فورأ بدون تحقیق و محاکمه اعدام شوند ،در غیر آن کشور ما را فالکت های بیشماری انتظار خواهد داشت". داوود متردد بود ،او طبق معمول قبل از فیصلۀ نهائی میخواست نظریات وزرای خود را داشته باشد .او باخود می اندیشید" :اعدام شوند؟ در اینصورت جامعۀ بین المل لی در مورد ما چی فکر خواهد کرد؟ مبادا این افراد پس از اعدام شهید و قهرمان نامیده شوند؟ آیا این عمل حکومت تکان های جدیدی را در پی نخواهد داشت؟" طبق رسم که از مدتها معمول گردیده بود ،شام روزهای پنجشنبه همه اعضای خانوادۀ بزرگ داوود برای صرف غذای شام نزد رئی س جمهور جمع میشدند؛ تا آنروز هیچ چیزی موجب آن نگردیده بود تا این رسم عملی نشود. اما همینکه جلسۀ شورای وزیران شروع به کار کرد به رئیس جمهور خبر داده شد که تانکهایی به طرف مرکز شهر در حرکت استند .داوود فورأ با وزیر دفاع و لوی درستیز تماس گرفته و جویای اوضاع شد .اشخاص مذکور در آن لحظه کدام جواب واضحی به رئیس جمهور داده نتوانستند .سپس داوود با مقر رئیس ارکان "قوای هوائی و مدافعۀ هوائی" و قوماندان "قوای مرکز" تماس حاصل کرده و به آنها هدایات الزم را داده و مجددأ به تاالر جلسات برگشت. بحث ها روی یگانه آجندای مجلس ادامه یافتند. درست در نیمه روز تانکها باالی ارگ ریاست جمهوری آتش گشودند.
داوود به آنعده از حاضرین مجلس که میخواستند ارگ را ترک بگویند ،یاد آوری کرد که این کار را میتوانند بکنند. برخی از وزرا ارگ را ترک گفته روانۀ دفاتر مربوطۀ خود شدند ،دیگران به شمول رئیس جمهور ،همسر ،اوالدها، نواسه ها وزیر داخله قدیر نورستانی و عبدل اهلل معاون صدراعظم و وزیر مالیه به زیر زمینی قصر گلخانه پائین شدند. اشغال ارگ با یک هجوم کار آسانی نبود .دیوارهای بلند ارگ که در نقاط مختلف آن وسایط تدافعی بصورت منظم جابجا شده بودند ،حصاری رخنه ناپذیر به نظر میرسید .اما یک مشکل وجود داشت ،چیزی که اکنون داوود را مخصوصأ ناراحت ساخته بود .او میدانست که در میان یکهزار و شش صد منسوب گارد جمهوری تعداد معینی از طرفداران حزب دیموکراتیک خلق وجود داشتند .مسؤولین امور امنیتی بارها در اینباره به رئیس جمهور خبر داده بودند .در همین رابطه رئیس جمهور فقط چندی قبل ضیا مجید قوماندان گارد را به حیث آتشۀ نظامی هندوستان که در حقیقت "تبعید افتخاری" بیش نبود فرستاد .ضیا مجید پنهان نمیکرد که با حزب دیموکراتیک خلق ارتباط دارد .با تأسف که وقت یاری نکرد تا دیگران نیز کشف گردند .اینک قیمت اینهمه باید پرداخته میشد. . . آمر مخابرۀ گارد جگتورن گل آقا که شخصی بود با قد پائین ،چشمان درشت و روی سراپا چیچکی همزمان با شروع کودتا همه لین های تلفون را که ارگ را با بیرون وصل میکرد از فعالیت انداخته بود .این عمل گل اقا باعث شد تا داوود نتواند قطعات وفادار را به کمک خود فرا خواند .صاحب منصب دیگری از گوشۀ ارگ موتر داوود را زمان که او میخواست ارگ را ترک بگوید مورد هدف قرار داد .در نتیجۀ آتش مذکور رئیس جمهور نتوانست از ارگ خارج شده و رهبری مقاومت را در برابر باغی ها شخصأ بدوش بگیرد .ضمن تالشهای مشابه فرزند داوود شدیدأ زخمی شد. در حدود سی صاحب منصب گارد جمهوری در ترکیب "ستون پنجم" بودند .بعدتر ،پس از پیروزی کودتا تقریبأ از همۀ آنها بصورت گسترده و سخاوتمندانه تقدیر بعمل آمد ،بسیاری از آنها رتبه های جنرالی و کرسی های مهم دولتی را به دست آوردند. حتی قوماندان گارد صاحب جان نیز دوست خوب آنعده از صاحب منصبان که با لیدران حزب دیموکرانیک خلق ارتباط داشتند ،بود .اما در روز کودتا صاحب جان به تحلیف عسکری و پشتونولی وفادار مانده ،تا آخرین لمحۀ حیات سالح به دست علیه باغیان جنگیده ،از رئیس جمهور و حکومت دفاع کرد .صاحب جان بعدتر از طرف کودتاچیان اسیر و اعدام شد. در مورد شخصیت داوود نظریات یک سان نبودند .کسانی که او را از نزدیک می شناختند تاکید میکردند که او شخصی است دارای ارادۀ قوی ،ذهن خارق العاده ،مجرب در پیشبرد بازی های ظریف سیاسی .دیگران به کرکتر درشت ،بی رحمی و حتی ظالم بودن او اشاره کرده ،میگفتند که او مکار و متکبر بوده و هیچگاه بدی را فراموش نمیکند .درعین حال او به افغان بودن خود سخت افتخار میکرد و باور داشت که افغانها بیشتر از هر قوم دیگر در منطقه آریائی نژاد بوده و زیادتر از دیگران خصایل نجیب زادگی را از اجداد خویش ،یعنی آریائی های باستانی به ارث برده اند .شاید همین دلیل باعث شده بود که در شروع ریاست جمهوری ،داوود میخ واست نام افغانستان را به آریانا تعویض نماید. داوود کوشش میکرد در برخورد های روزمره و همچنان در برابر مسائل سرنوشت ساز و حیاتی متکی به مواذین پشتونوالی و سائر کارنامه های تأریخی نیاکان پر افتخار خویش باشد. و اینک زمانیکه داوود با خطر مرگ ،زیر آتش تانک و توپخانه ،بمب ها ،راکتها . . .که عمأل باالی سر او منفجر میشدند قرار گرفته بود ،درک میکرد که بازی را باخته است . . .رئیس جمهور داوود در چنین یک حالتی طوری عمل کرد که شایستۀ یک افغان است .حتی دشمنان سرسخت وی بعدها اعتراف میکردند که داوود شخصیتی بود نجیب زاده و شجاع. پس از محاصرۀ ارگ ،داوود هدایت داد تا همه اعضای خانواده :همسر ،برادر ،اوالدها و نواسه هایش را به ارگ بیاورند .به خود داوود پیشنهاد کردند تا به سفارت فرانسه که در همجواری ارگ قرار داشت رفته و آنجا در امن باشد. موافقت جانب فرانسه در اینمورد بدست آمده بود .اما رئیس جمهور این پیشنهاد را با قاطعیت رد کرده بود" :نخیر ،من اینجا باقی میمانم ".سائر اعضای خانوادۀ داوود از وی پیروی کردند. ********* پس از رهائی از توقیف خانه ها تقریبأ همه لیدران حزب دیموکراتیک خلق در عمارت "رادیو افغانستان" که عمأل به مقر کودتای ضد حکومت مبدل گردیده بود گردهم آمدند .روز ۶۹اپریل (۹ثور) به پایان خود نزدیک میشد .از گوشه های مختلف شهر در بارۀ اشغال دوائر دولتی و قطعات نظامی به "مقر" کودتاچیان خبر میدادند .با فرا رسیدن شب کودتاچیان به گمان اغلب صرف ارگ ریاست جمهوری را هنوز اشغال نکرده بودند .ولی با این همه کودتاجیان پیروزی خود را دیگر نهایت نزدیک میدیدند و از این بابت خشنود و راضی بودند .قدرت در کابل و در تمام افغانستان در دست کودتاچیان بود .فقط یک کار کوچک باید صورت میگرفت :به ارگ هجوم برده میشد و ختم.
در یکی از دهلیزهای رادیو افغانستان که صاحب منصبان و عساکر با ماشیندارها در آن پائین و باال میرفتند ،ببرک کارمل با یک عضو دیگری از کمیتۀ مرکزی حزب از گروپ "پرچم" سلیمان الیق برخورد .این شخص با نشاط را که چهرۀ اندکی تاریک داشت به مثابۀ روشنفکر و شاعر خوش قریحه معروف بود .الیق نیز لحظاتی پیش از زندان رهائی یافته بود .در تفاوت با دیگران او پس از دستگیری رفقای حزبیش ،خود نزد پولیس رفته و داوطلبانه خود را تسلیم آن کرده بود .کار مل و الیق دیر زمانی با یکدیگر احوال پرسی نموده سپس به کنجی نزدیک ارسی رفته ایستادند. ببرک در حالیکه از ورای ارسی به سرک مینگریست گفت" :یعنی که انقالب؟" الیق" :غالبأ این بیشتر به کودتای نظامی شباهت دارد .ولی خدا شاهد است ما هیچگونه ارتباطی با وقوع آن نداریم .همه چیز خارج از ارادۀ کمیتۀ مرکزی حزب رخ داده است .این فیصلۀ خلقی ها است . . .طوریکه میدانید پیروزمندان را محاکمه نمیکنند ،همینطور نیست؟" ببرک با گرفتگی" :بلی محاکمه نمیکنند .حاال باید توجه داشت که از این سرکشی ها اعمال احمقانه سر نزند .اگر خون زیاد بریزد ،تأریخ ما را نخواهد بخشید". الیق" :خون ریخته شده ،و تو خواهی دید که خونهای زیادی خواهند ریخت .ما حاال باالی حوادث نمیتوانیم تاثیری زیادی داشته باشیم .معرکه را نظامیان آغاز نموده اند و این آنها استند که شمشیرهای خود را با تمام قوت به هر سو تکان میدهند ،مالمت و غیر مالمت را سر به نیست خواهند کرد ،همه را". کارمل به الیق حکایت کرد که وقتی از توقیف خانه به طرف "رادیو افغانستان" می آمد در یکی از چهار راهی ها حفیظ اهلل امین را که از دریچۀ تانک برامده و باالی تانک ایستاده بود دید .امین دست بند دستگیر شده ها (اینکه به دستان امین اصأل دست بند زده باشند ،خود سؤالی است طالب جواب) را که مدتها قبل از دست کشیده بود بر دستانش بسته بود و با تمام تظاهر آنرا به عابرین نشان میداد .امین از باالی تانک فریاد میزد " :وقت آن رسیده تا زنجیرهای را که رژیم متنفر همۀ ما را با آنها بسته است از خود دور سازیم ! زنده باد آزادی !" کارمل در ادامه" :چنین به نظر میرسد که همین امین قهرمان اصلی "انقالب" خواهد بود ،و همه کاره خواهد شد". الیق " :بنظر میرسد که این واقعیت دارد ".سپس آوازش را آرامتر ساخته افزود" :میدانی بسیاری از رفقا میان خویش چ ی تبصره میکنند؟ آنها به این نظر هستند که داوود اصأل در قتل میر اکبر خیبر دست نداشته است .اینکار به دست مجرمین جنائی صورت گرفته ".الیق در اینجا مکثی کرده و پُس پُس کنان سخنانش را با جملۀ ذیل خاتمه بخشید " :به امر امین ! میدانی یک تحریک عادی ،تا بدین ترتیب اوضاع برهم بخورد". کارمل " :پس تا اکنون همه چیز مطابق سناریوی او پیش میروند ،البته اگر این همه واقعیت داشته باشد". در همین وقت ،تو گوئی به تأئید گفته های او ،آندو را به اتاق که در آن جلسۀ شورای نظامی انقالبی شروع میشد دعوت کردند .جلسه را حفیظ اهلل امین پیش میبرد :او مانند یک قوماندان واقعی قومانده میداد :به پیلوت ها ،به تانکیست ها ،به منسوبین کوماندو . . .منشی عمومی حزب تره کی در این میان عاشقانه بطرف شاگرد خود می دید .تره کی در گوش کارمل زمزمه کرد " :من و تو باید رهبری سیاسی قیام را بدست داشته باشیم ،بقیه کارها را نظامیان و رفیق امین انجام خواهند داد". بعد از به محاصره درآوردن "رادیو افغانستان" توسط تانکها ،نشرات آن نیز حوالی ساعت یازدۀ قبل از ظهر متوقف گردید .نظامیان به پرسونل نشراتی "رادیو افغانستان" امر کردند تا در جاه های شان باقی مانده ولی الی هدایت ثانی نشرات را قطع کنند .نشرات صرف بعد از ظهر همان روز مجددأ آغاز یافته ولی رادیو هیچگونه خبری را در بارۀ حوادثی که در شهر جریان داشت پخش نمیکرد .از رادیو صرف صدای میترونوم و ترانه های حماسی و آهنگ های شاد بگوش میرسیدند. ساعت هفت شام پخش یکی از ترانه های حما سی ناگهان قطع گردیده ،صدای اشیای کوچکی که در نزدیک میکروفون جابجا میشدند ،جیغ جیغ کاغذ و سپس پس پسکی که از آن چیزی فهمیده نمیشد شنیده شد .لحظاتی بعد نخست حفیظ اهلل امین سخنرانی نموده خبرداد که قدرت در کشور به شورای نظامی انتقال یافته است .سپس امین رشتۀ سخن را به قادر و وطنجار واگذاشت .آواز دگروال قادر گواهی میداد که او با دوش تمام به ستودیوی "رادیو افغانستان" آمده بود، نفس کشیدن هایش نامنظم و صدایش حین گفتار خفه میشد. او خطاب به مردم گفت: "این من رئیس شورای نظامی انقالبی دگروال قادر هستم . . .نیروهای ملی و مترقی که تا اکنون تحت فشارها و تضعیقات بی بنیاد رژیم فرسوده و مستبد داوود قرار داشتند به مبارزۀ مسلحانه علیه آن پرداخته ،صاحب منصبان و عساکر وطنپرست اردوی افغانستان حکومت متنفر داوود را سرنگون ساختند ".قادر عالوه کرد که به داوود و بعضی از نزدیکان او پیش نهاد گردید تا تسلیم شده و در برابر محکمۀ مردم ایستاده شوند .اما رئیس جمهور اسبق و پیروانش در برابر افراد قوماندانی انقالب سرسختانه مقاومت نموده و در نتیجۀ تیر اندازی ها کشته شدند .دگروال قادر از نظامیان و منسوبین قوای مسلح افغانستان که تا آن لحظه از نظام که دیگر وجود نداشت دفاع میکنند دعوت بعمل آورد تا سالح شانرا به زمین گذاشته و از خونریزی بیجا جلوگیری نموده ،از اوامر مقر قوماندانی انقالب اطاعت نمایند .قادر همچنان اعالم داشت که اردوی افغانستان مسؤولیت تأمین امنیت و نظم اجتماعی را در افغانستان بعهده میگیرد .او همچنان از وضع قیودات برای عبور و مرور باشندگان در شهر کابل و بعضی از شهرهای دیگرنیز خبر داد. ()...
سخنرانی های لیدران شورای نظامی طی آنشب هر نیم ساعت بعد از طریق رادیو به نشر میرسید. اعضای شورای نظامی به مردم دروغ میگفتند ،زیرا رئیس جمهور قانونی افغ انستان کامأل سالم و برحال بوده و با تمام امکانات کوشش میکرد اوضاع را به نفع خویش تغییر بدهد. دروغ پراگنی های عمدی کودتاچیان در مورد کشته شدن رئیس جمهور هدف آنرا دنبال میکرد تا طرفداران حکومت به تشتت و سردرگمی مواجه شده و وادار ساخته شوند تا هرچه زودتر تسلیم کودتاچیان گردند .مقارن همین زمان "ستون پنجم" در داخل ارگ شایعه پخش نمود که کودتاچیان در صورت ادامۀ مقاومت قصد دارند بمب پنجصد کیلوگرامه را باالی ارگ بی افگنند .در مقر قوماندانی کودتاچیان به خوبی درک میکردند که باید با سرعت تمام عمل نموده و به زودترین فر صت ممکن به پیروزی برسند ،هرگونه تعلل به ضد آنها کار میکرد .در صورتیکه داوود موفق به ورود قوا از قندهار و جالل آباد میشد ،اوضاع فورأ به نفع او تغییر می یافت. طیاره های هجومی و هیلیکوپترهای جنگی پرتاب بمب و راکت ها را باالی اقامتگاه رئیس جمهور شدت بخشیدند .افراد مربوط به "ستون پنجم" در ارگ خبر میدادند که روحیۀ جنگی منسوبین گارد با گذشت هر ساعت تضعیف گردیده و آنها به زودی بیرق سفید را بلند خواهند کرد .کودتاچیان با این سؤال مواجه بودند که با داوود چی کنند؟ آیا او را هنگام هجوم به عنوان مستبد و دشمن مردم از بین ببرند؟ یا زنده دستگیرش نموده و متعاقبأ در برابر محکمۀ انقالبی قرار بدهند؟ نظریات در این زمینه منقسم گردیدند .تره کی ،امین و پیروان آنها از جناح "خلق" مصمم بودند تا همه خانوادۀ داوود از بین برود .کارمل و حزبی های معتدل طرفدار آن بودند تا زندگی رئیس دولت حفظ گردد .جر و بحث ها پیرامون موضوع حیات رئیس جمهور یک بار دیگر عمق فاصله را میان لیدران حزب برمال ساخت .مشاجره ها در این مورد یکی از خلقی ها را واداشت تا ببرک را "اجنت فروخته شده به داوود" نامیده و پیشنهاد کرد تا او یکجا با مستبد از بین برده شود .اما تره کی مشاجره ها را قطع نموده فیصلۀ نهائی را بطور ذیل اعالم کرد " :اگر داوود و افراد او مقاومت مسلحانه را خاتمه بخشیده و سالح به زمین بگذارند ،آنها به نقطۀ امنی منتقل گردیده و با آنها مطابق قوانین جاریه و عنعنات افغانستان برخورد صورت خواهد گرفت .در صورتیکه آنها به مقاومت ادامه بدهند ،رفقای ما حق دارند از آزادی ،امنیت شخصی و نظم اجتماعی دفاع نمایند". در عین زمان امین به افراد خود هدایت دیگری داد" :سردار محمد داوود و نزدیکان او باید از بین بروند !" حتی با فرارسیدن شب نیز تیر اندازی ها در شهر خاموشی نداشتند .بعد از نیمه های شب ،تا جائیکه از تابش شعله های آتش ،جرقه های انفجارات و شب اندازها میشد استنباط کرد زد و خورد ها شدت بیشتر کسب کرده بودند .این حالت یکی دو ساعت تداوم پیدا کرده سپس شدت آتش از هردو جانب روبه کاهش نهاد. ************ روزی دیگری ،یعنی ۶۱اپریل ۸۷۹۱آغاز یافت .با درخشش نخستین اشعه های آفتاب ،وقتیکه مالی مسجد آذان محمدی را سر داده و مردم را برای ادای نماز صبح فرا میخواند ،رئیس جمهور همه کسانی را که در ارگ قرار داشتند :اقارب و نزدیکان خود را ،صاحب منصبان که امنیت او را بدوش داشتند و قوماندان گارد را نزد خود فراخواند. داوود همۀ آنها را مخاطب قرار داده و بالحن که معموأل هیچگونه اعتراضی را نمی پذیرفت گفت " :من تصمیم خود را گرفته ام و از آن بر نمیگردم .شما جوان هستید و باید به فکر آن باشید که چگونه زندگی خود را نجات دهید ".سپس رئیس جمهور رو به صاحب جان قوماندان گارد نموده گفت ،به منسوبین گارد امر کنید که" :بخاطر جلوگیری از تلفات سالح خویش را به زمین بگذارند". بال فاصله پس از آنکه کمربند بیرونی تدافعی ارگ منحل گردید ،به آن قسمتی ارگ که در آن داوود ،همسر او ،اوالدها، نواسه ها و عده ای از نزدیکان او قرار داشتند دسته ای از نظامیان که در رأس آن صاحب منصب قد کوتاهی دیده میشد و قیافۀ متردد داشت ،داخل گردید. صاحب منصب مذکور پس از اجرای رسم تعظیم نظامی ،در حالیکه در برابر داوود ایستاده بود خود را معرفی کرد: 14 "تورن ،امام الدین". داوود خاموشانه به او مینگریست .رئیس جمهور رو به طرف دروازه در کوچی که باالی قالین سرخ تیره رنگ قرار داشت نشسته بود .در همجواری وی ،همچنان در کوک همسرش نشسته بود .همسر داوود با محبت تمام با نواسه هایش که روی قالین تصاویری را در کتابهای کودکان تماشا میکردند بازی میکرد .اندکی دورتر از دروازه ،نزدیک گلدانها، باالی چوکی ،بسیار ناآرام معاون صدراعظم و وزیر مالیه عبدل اهلل نشسته بود .به طرف راست داوود ،در بغل دروازه ،باالی یک بنائی سنگی که توسط کردهای گل گالب محصور گردیده بود وزیر داخله قدیر نورستانی قرار 14
بالفاصله پس از کودتای ثور ،تورن امام الدین با رضایت تمام به همه حکایت میکرد که شخصأ "مستبد و متنفر" را از بین برده است .امام الدین در رژیم خلقی ها و پرچمی ها به رتبۀ جنرالی رسید .اما بعدتر ،پس از تغییر اوضاع سیاسی ،از دست داشتن در از بین بردن فزیکی رئیس جمهور داوود انکار میکرد .امام الدین اکنون در یکی از کشورهای غربی بود و باش داشته و به حیث معلم مکتب ایفای وظیفه میکند.
داشت .نورستانی متواتر دستش را زیر کرتی جائیکه تفنگچۀ "والتر" آماده به آتش قرار داشت می برد و آنرا لمس میکرد. امام الدین در حالیکه جرئت اش بیشتر نگردیده بود ،ادامه داد " :رئیس صاحب جمهور ،قدرت سیاسی در کشور به حزب دیموکراتیک خلق منتقل گردیده است .مطابق فیصلۀ شورای نظامی -انقالبی شما باید تسلیم شوید!" داوود در حالیکه هنوز به اوضاع پی نبرده بود یا نشان میداد که پی نمیبرد ،سرش را با غرور باال انداخته و با صدای آرام ولی قاطع پرسید: " کی ترا فرستاده است؟" امام الدین " :من به امر شورای نظامی انقالبی اینجا آمده ام". خاموشی در اتاق مجددأ حکمفرما گردید .داوود بدون آنکه پلک بزند به سوی قاصد که در عقبش سه عسکر مسلح که میله های ماشیندارهای آنها مستقیمأ رئیس جمهور را هدف قرار داده بودند و انگشتان شان بر ماشه ها بودند ،میدید. تورن امام الدین پس از ادای جمالتی که او وظیفه داشت بگوید سراسیمه تر از گذشته به نظر میرسید .داوود تو گوئی عمیقأ به فکر فرو رفته بود .دیدگان او دیگر به بیرون به آنهائی که آمده بودند تا او را دستگیر کنند ،به نواسه ها ،به همسر ،به اعضای کابینه اش نمینگریست ،او به جائی در ضمیرش نگاه میکرد .وقفه طوالنی شد .همسر داوود نواسه ها را نزد خود فراخواند .نواسه ها کتاب هایشان را به زمین انداخته زانوان مادر کالن شان را در آغوش گرفته با حیرت بطرف امام الدین میدیدند .آنها هیچگاه قبأل کسی را که جرئت امر کردن باالی پدر کالن آنها را داشته باشد ندیده بودند. داوود ناگهان با سرعت و مهارت بینظیر ،تفنگچۀ کوچک نوع "براونینگ" ساخت بلجیم خود را از جیب کرتی بیرون کشیده و باالی امام الدین فیر کرد ،گلوله شانۀ تورن را زخمی ساخت .شدت درد امام الدین را قات ساخته و در همین اثنأ همراهان او ،عساکر که در حال آماده باش در عقب او بودند به رگبار گلوله ها از ماشیندارهایشان پرداختند *.طی مدت زمانی کمتر از نیم دقیقه همه چیز خاتمه یافته بود ،رئیس جمهور ،اقارب و نزدیکان او غرق خون باالی قالین سرخ تیره رنگ افتیده بودند. هنگامیکه از قصر "گلخانه" اجساد را انتقال میدادند ،تلفونی که باالی یکی از میزک ها در عمق اتاق قرار داشت زنگ زد .گ وشی را کسی از موظفین برداشته ولی وقتی صدا را در آنسو شنید معذرت خواسته گوشی را به داکتر داد. "نام من ماللی است و خانم عبدل اهلل هستم .میتوانم با شوهرم صحبت کنم؟" داکتر" :معذرت میخواهم خانم ،ولی این امکان ندارد". ماللی" :او کجا است؟ او را چی شده؟ زخمی است؟ کشته شده؟" داکتر" :او کشته شده". ماللی" :رئیس صاحب جمهور کجا هستند؟ میتوانم با او صحبت کنم؟ داکتر " :رئیس جمهور ،همسر او ،اوالدها و نواسه هایش همه کشته شده اند". ماللی در حالیکه آوازش به سختی به گوش میرسید" :خدا حافظ". ماللی گوشی تلفون را گذاشت .او از مدتها قبل احساس میکرد که واقعۀ هولناکی در حال رخ دادن است .زمانیکه عبدل اهلل شوهر بیست و نه سالۀ او به حیث معاون صدراعظم و جانشین داوود تقرر یافت این احساس او شدت بیشتر یافت. مقارن همین زمان او پسری به دنیا آورد .ماللی اکثرأ با خود با هراس می اندیشید" :چقدر خوشبختی ها نصیب ما شد، آیا این همه دیر دوام خواهد کرد؟" ماللی که زنی بود جوان و نهایت زیبا ،زانوانش را باالی جای نماز گذاشته و به عبادت شروع کرد" :بسم اهلل الرحمن الرحیم ". . .پس از ادای نماز به روان شوهرش که ساعاتی پیش کشته شده بود دعا کرد .عبادت او طوالنی نبود .وقتی از باالی جای نماز برخاست او دقیقأ میدانست که چی باید بکند ،به اتاق خواب رفته و از جعبۀ الماری که در آن رخت های خواب قرار داشتند از میان انبوه رخت ها و لحاف ها تفنگچه ایرا بیرون کرد .سپس ماللی به اتاقی که کودکانش در آن میخوابیدند رفت .نخست به تختی که در آن پسر بزرگش میخوابید نزدیک شد .طفلک چهار ساله در خواب بود و نفسک های کودکانه اش به گوش میرسید و از پهلوی به پهلوی میغلتید .کودک که نزدیک شدن مادر را احساس میکرد چشمانش را تبسم کنان به روی او باز کرد .ماللی با خود گفت" :تو چقدر مقبول هستی ،پسرم" و از تفنگچۀ که در دست داشت به پیشانی پسرش فیر کرد .صدای فیر کودک دومی را بیدار ساخته بود .ماللی فورأ نزدش رفته و فرزند دومی خود را نیز به گلوله بست .در همین وقت عسکر -محافظی که صرفنظر از تغییر نظام هنوز وظیفۀ مراقبت منزل آنها را که در ناحیۀ کارتۀ سه موقعیت داشت ترک نکرده بود دروازۀ اتاق خواب کودکان را با شدت گشوده ،داخل آن گردید .ماللی بمجردی آنکه چشمش به عسکر- محافظ خورد میلۀ تفنگچه را به طرف شقیقه اش برده و برای سومین بار فیر کرد. . . ************
افراد نزدیک به رئیس جمهور افغانستان را تمام آنروز و روز بعد یکی پی دیگر تیر باران میکردند .در مجموع تقریبأ صد تن به قتل رسیده بود. تعداد کشته شدگان منسوبین گارد ریاست جمهوری و نظامیان در سائر قطعات به یک و نیم هزار تقرب میکرد. کودتاچیان گروپهای پراگندۀ صاحب منصبان و عساکر اردو را که از نظام قانونی افغانستان و رئیس جمهور آن مدافعه کرده بودند متدرجأ به محاصره در می آوردند .کودتاچیان و نظامیان طرفدار حکومت یکدیگر را بخوبی می شناختند: همۀ آنها از یک وطن بوده ،زمانی یکجا تحصیل کرده بودند ،یا یکجا خدمت کرده بودند ،یا یکجا در تطبیقات نظامی اشتراک نموده بودند ،یا هم در همسایگی یکدیگر زندگی میکردند ...صاحب منصبانی که نبردهای روزانه را باخته بودند تا آخرین مرمی به مقابله پرداختند ،چون خوب میدانستند که کودتاچیان بآنها رحمی نخواهند کرد. با گذشت وقت زد و خوردهای نظامی متدرجأ از مرکز به نقاط دیگر شهر منتقل میگردیدند. ()... ادامه دارد
فصل دوم " دندان های آنها را شکستیم و خود را آزاد ساختیم" (با اندکی اختصار) صبح ۸۲اپریل هوا تازه و آفتابی بود .ابرها و غبار باالی کوه هایی که اطراف کابل را احاطه نموده اند دیگر به نظر نمیخورد .قله های پر برف در زمینۀ آسمان نیلی و بیکران به وضاحت دیده میشدند. مامور دفتر استخباراتی شوروی در کابل ستاراستین ،هنگامیکه یکجا با همسرش ،تمارا سوار موتر والگا میشد ،خطاب به همسرش گفت: "امروز دقیقأ باران نخواهد بارید". اصوأل روز های جمعه ،رخصتی می بود .مگر اکنون با در نظر داشت وقایع اخیر ،هر دو صبح وقت به طرف سفارت روان شدند .تمارا برخالف معمول اینبار در مورد اوضاع جوی نظری نداد .اکنون او در این خیال ها نبود .او بیشتر از بابت طفل پنج سالۀ شان که دیروز شام او را نزد دوستانی که در آپارتمان شهرک رهایشی سفارت رها کرده بودند ،تشویش داشت و در بارۀ او فکر میکرد .تمارا باخود میگفت" :خدا نکند . . .تیر اندازی ها او را ترسانده باشد !؟ خدایا رحم کن!" پس از آنکه والگای حامل آنها وارد سرک داراالمان شد آندو ناخود آگاه شاهد صحنۀ رقتباری گردیدند .یک لمړی بریدمن همراه با دو خورد ضابط ،یک جوانی را که یونیفورم عسکری به تن داشت تحت تهدید ماشیندارها به پیش انداخته بودند از پس کوچۀ نمایان گردیدند .جوان اسیر بدون کاله ،بی نکتائی ،کمربند و تسمه ها بود .شخص اسیر نهایت افسرده و به همه چیز بی تفاوت به نظر میرسید .در عقب نظامیان زن فربۀ با موهای سیاه رنگ باز که تند و بلند حرف میزد و گریه و واویال میکرد ،پیراهن خانه به تن ،چپلک های طالی رنگ نوک تیز چنگ خورده به پا حرکت میکرد .زن سرعتش را بیشتر ساخته و خ ود را به صاحب منصب برابر ساخته و از آستین لمړی بریدمن سخت محکم گرفت و در حالیکه مستقیمأ به چشمهای او نگاه میکرد با لحن تند چیزی به او گفت و دست دیگرش را که آزاد بود تکان میداد .صاحب منصب کوشش میکرد به او جواب بدهد .خورد ضابطان در این وقت اسیر را اندکی دورتر برده ایستادند و به آمر خود می نگریستند. ستاراستین بخاطر جلوگیری از بروز سوء تفاهمی نخواست از پهلوی نظامیان عبور کند .او با آهستگی و بدون سرو صدای زیاد موترش را از پهلوی نظامیان تیر کرده ،نزدیک دروازۀ یکی از منازل رهایشی توقف کرد .لمړی بریدمن به حرفهای زن عالقمندی نشان نمیداد و نمیخواست او را بشنود .او زن را بدون آنکه از زور کار گرفته باشد از خود دور ساخته و در حالیکه تفنگچه اش را از پوش بیرون میکرد خود را به سرعت نزد اسیر رسانید .اسیر که به مقصد صاحب منصب پی برده بود ،بطرف خندقی که در کنار سرک قرار داشت نزدیک شده ،بر زانوانش خم شد و دستهایش را به عقب سر گره زد .بریدمن از تفنگچه اش به پشت سر او فیر کرد .تن اسیر از اصابت گلوله به لرزه آمده و در حالیکه دستهایش ګ شوده می شدند ،تو گوئی کسی را میخواست در آغوش بکشد ،روبه طرف خندقی که هنوز آب باران دیروز در آن نخشکیده بود افتید .زن که فریاد جگر سوزی سر داده بود خود را باالی مقتول انداخته و لحظاتی بعد جوان بی روح را گاه از شانه ها و گاه هم از پاها به طرف سرک کشانید .بریدمن قاتل و مادونانش به سرعت به طرف یکی از پس کوچه ها شتافته از انظار پنهان گردیدند. ستاراستین بمجردی آنکه وارد دفتر اوسادچی گردید ،دید که آمرش عجله دارد و در حال ترک کردن دفتر است. اوسادچی با نارضایتی و دشنام زنان کاغذهای را در دوسیۀ جابجا میکرد .رنگ و رخ آمر دفتر در آن لحظات خوب نبود .صورتش تورم کرده ،پیلک . . .هایش پندیده و فرو رفتگی های زیر چشمان سرخ شده اش کبود رنگ می نمودند. باالی میز کار آمر گیالسی چای نیمه نوشیده و بر تلگرام رسیده از مرکز پارچه های قند و بستۀ باز نشدۀ بیسکویت دیده می شدند .توجه ستاراستین را چپرکت قاتکی با کمپل و بالشت نا منظم شده که در همجواری الماری برای کتابهای که مملو از قاموس ها و دائرة المعارف . . .ها بود به خود جلب کرد. اوسادچی" :کدام موضوع عاجل داری؟" از سؤال اوسادچی میشد درک کرد" :آزارم نده .آیا نمی بینی که من اکنون به تو رسیدگی کرده نمیتوانم". البته ستاراستین میتوانست از فرصت استفاده کرده چیزهای را به آمر خود بیان کند ،ولی خواست اینکار را در فضای آرامتر بکند و چی بهتر که آنرا به وی تحریری بسپارد .بنابرین جواب داد: " نخیر ،عاجل نیست". اوسادچی در حال خارج شدن از اتاق: "سفیر ما را به جلسه خواسته .من باید فورأ نزد وی بروم .تو فعأل سفارت را ترک نکن ،راستی بگذار همه کارمندان در جاهای خود قرار داشته باشند .وقتی برگردم ،ما و شما نیز جلسۀ خواهیم داشت".
ستاراستین پس از آنکه اوسادچی دفتر را ترک کرد ،نزد معاون او آرلوف -موروزوف رفت. آرلوف -موروزوف مثل همیشه سرحال ،دریشی شیک به تن ،بی صدا در عقب میز کارش نشسته بود .او در حالیکه خودرنگ "پارکر" نقره ای رنگ در دست داشت تلگرامی را مطالعه کرد .میان لبان آرلوف -موروزوف مثل همیشه پیپ نهایت ظریف انگلیسی که عطر خوش آیند از آن به مشام میرسید ،قرار داشت. بطرف راست ،در عقب میز دیگری که به میز کار آرلوف -موروزوف الحاق شده بود ،تحلیلگر دفتر استخبارات والدیمیر خوتیایف نشسته بود" .تحلیلگر" سگرت "یاوا" در دهن با دقت تمام به تلگرامی که در دست معاون بود مینگریست. آرلوف -موروزوف با بی تفاوتی از باالی عینک های "معلم" مآبانه اش به طرف ستاراستین نگاه کرده با تعارفی سطحی از ستاراستین دعوت بعمل آورد تا باالی چوکی در مقابل خوتیایف جا بگیرد .معاون پس از آنکه آخرین اصالحات را در تلگرام اطالعاتی وارد کرد ،آنرا بطرف ستاراستین دراز نموده ،به سختی آهی کشیده گفت" :بگیر. . .بخوان !" والیری ستاراستین موقف خاصی در دفتر استخباراتی شوروی مقیم کابل داشت .او قبل از آنکه شامل ارگان های کشفی شود ،فاکولتۀ شرق شناسی پوهنتون لیننگراد را به پایان رسانیده ،سپس برای تکمیل دورۀ ستاژ به افغانستان آمده و در آنجا به حیث ترجمان کار میکرد .حین اقامتش در کابل دوستان و آشنایان زیادی میان حلقات روشنفکر افغان پیدا کرد. ()... در سیف ستاراستین عالوه بر تفنگچۀ نوع "ماکاروف" دوسیه های بیشماری قرار داشتند .بطور مثال در سیف مذکور دوسیه های تمام اجنتان که در افغانستان فعالیت میکردند وجود داشتند .در آنجا همچنان اسناد و طرح ها در مورد کسانیکه استخبارت شوروی قصد داشت آنها را به حیث اجنتان استخدام نمایند قرار داشتند .دوسیه های اطالعاتی و اسناد مربوط به هر کارمند دفتر استخبارات شوروی در کابل و سائر اسناد نیز در همین سیف نگهداری میشدند .این مأمور جوان وظیفه داشت همۀ این اسناد را مطالعه و بررسی نماید .اکثر توصیه ها و مشوره های "مرکز" در بارۀ فعالیت دفتر استخباراتی مقیم کابل در اثر گذارشات و نظریات ستاراستین تهیه و ترتیب میشدند )...(.ستاراستین دوست داشت مصروف "کاویدن" دوسیه های کهنه باشد .او با مسرت زایدالوصفی راپورهای مأمورین استخبارات شوروی را که طی سال های ۸۲-۰۲میالدی قرن بیستم با "پنسل های کیمیائی" روی کاغذ پاپیروس تحریر یافته بودند و در "آرشیف" او قرار داشتند مطالعه میکرد. ()... ستاراستین متدرجأ از برکت استعداد فطری و راهنمائی آمر مجرب و کار کشتۀ قبلی اش به نام و .آ .سوبولیف همه اسناد موجود را در سیف کابل (هدف همان آرشیف است) به خاطر سپرده و بدین ترتیب تاریخچۀ فعالیت های کشف شوروی را در افغانستان آموخته و در نتیجه به یک متخصص با صالحیت در مسائل افغان -شوروی مبدل گردید. زمانیکه در سال ۵۷۹۱ستاراستین به افغانستان آمد ،آمر آنوقت دفتر استخبارات شوروی در کابل ایوان یرشوف پیشنهاد کرد تا شخص ستاراستین همزمان با فعالیت های اوپراسیونی در کابل امور مالی "دفتر" را نیز به دوش بگیرد. ستاراستین با دقت کامل تلگرامی آماده به ارسال را مطالعه نمود .تلگرام حاوی معلوماتی بود که همکاران او بدست آورده و همچنان خلص گفتگوهای مخابروی را در مورد کمیت قربانیان طرفین درگیر در زد و خورد های اخیر در کابل در بر داشت .در قسمتی از تلگرام به "مرکز" خبر داده میشد که گارد ریاست جمهوری ۸/۰حصۀ منسوبین خود را از دست داده و دیگر کامأل مغلوب شده است .تلگرام میرساند که احصائیۀ دقیق کشته شدگان در قطعات مختلف اردوی افغانستان در دست نبوده ،زیرا صاحب منصبان و عساکر در روز کودتا نه تنها در جنگها به قتل رسیدند ،بلکه در نتیجۀ خصومت های شخصی نیز کشته شده اند. ستاراستین همچنان سطوری را که با خودرنگ "پارکر" آرلوف -موروزوف خط زده شده بود و در آن در بارۀ محبوس ساختن عده ای از نظامیان عالی رتبه و مأمورین برجستۀ افغانستان ،بدون لباس ،در قفس های باغ وحش کابل در شب کودتا یادآوری صورت گرفته بود نیز از نظر گذراند .او همچنان از متن تلگرام اندوهگینانه دریافت که آشنای او، خسربرۀ شاه افغانستان ،آتشۀ اسبق نظامی افغانستان در مسکو جنرال سلیمان روکی دیشب کشته شده بود .پسر روکی که در یکی از شفاخانه ها به حیث جراح کار میکرد و تحصیالتش را در اکادمی طب نظامی شهر لیننگراد به پایان رسانیده بود نیز شب گذشته به قتل رسیده بود .تلگرام هکذا به مسکو از مفقود االثری و غایب شدن بسیاری از نظامیان و مأمورین افغان خبر میداد. تلگرام با کلمات آتی پایان می یافت: " ما بخوبی درک میکنیم که ولو هرقدر بکوشیم تا مشارکت خود را در حوادث کابل منتفع نمائیم ،به عقیدۀ اکثر افغان ها و در تبلیغات رسانه های گروهی غرب کودتای ن ظامی در اینکشور را بدون شک با تالش های جیوپولیتیکی اتحاد شوروی در این گوشۀ جهان و سیاست ضد امپریالیستی آن ارتباط خواهند داد .در عین حال ما بخوبی ملتفت هستیم که تمام خطا های رژیم جدید در آخرین تحلیل به گردن ما خواهند افتید .با اینهمه الزم است تا با رفقایی که جدیدأ به قدرت رسیده اند (منظور اعضای حزب دیموکراتیک خلق است) کار همه جانبه صورت بگیرد تا از فشارها و اعمال تضعیقات علیه طرفداران رئیس جمهور داوود حتی الوسع خودداری نمایند .هکذا به آنها تفهیم شود تا از کدرهای داوود
بخاطر پیشبرد اصالحات مترقی دعوت بعمل بیاید .ما مطمئن نیستیم که استدالل کارمندان اوپراسیونی ما بر تره کی و پیروانش مؤثر واقع شود ،بنابرین در کار است تا مسؤولین بلند رتبۀ حکومت اتحاد شوروی برای انجام این کار گماشته شوند .پیشنهاد میگردد تا فردا تأریخ ۸۷اپریل یا هم طی روزهای بعدی از طریق "امکانات ما" مالقات غیر علنی سفیر شوروی با تره کی در دفتر آژانس مطبوعاتی "تاس" که در همجواری سفارت ما موقعیت دارد به راه انداخته شود .ما امیدوار هستیم که الی موعد مالقات به سفیر صالحیت نامۀ الزم برای به راه اندازی چنین یک دیداری روی موضوع مطروحه داده خواهد شد .طی مالقات قریب الوقوع روی چگونگی به رسمیت شناختن رژیم جدید در کابل نیز باید بحث شود". ستاراستین پس از مطالعۀ تلگرام با هیجان تمام صحنۀ به قتل رسیدن جوانی ( که غالبأ صاحب منصب بود) را که ساعتی پیش در مسیر راهش یکجا با همسر خود دیده بود به آرلوف – موروزوف و خوتیایف بازگو کرد .خوتیایف که حکایت ستاراستین او را نهایت بیخود ساخته بود ،تقاضا کرد تا حادثۀ مذکور حتمی در متن تلگرام بیاید و یاهم ستاراستین در این باره تلگرام مستقلی به مرکز بفرستد. ()... آرلوف -موروزوف پس از آنکه یکی دوبار دود پیپ را به سینه فرو برد گفت: "میدانید ما و شما را بدون آنهم در "باالها" چندان درک نمیکنند ...درج این واقعه چیزی به دست نمیدهد . . .باید همیشه در مورد کسانیکه به آنها مینویسیم بیاندیشیم . . .آیا آنها ما را درک خواهند کرد. . .؟ یا خیر. . .؟ بیائید باالی روان . . .آنها فشار نیاوریم ".آرلوف -موروزوف که از پـیـپـش بوی معطری به مشام میرسید ،سپس خطاب به ستاراستین عالوه کرد " :تو واقعه ایرا که شاهد آن بودی باخود نگهدار ،برای روزهای خاطره نویسی بدردت میخورد، البته اگر تا آن زمان زنده بمانی ". . .معاون با تبسمی که به سختی دیده میشد حرفهایش را تمام کرد .لحظه ای بعد تلفون روی میز آرلوف -موروزوف به صدا آمد .در گوشک تلفون صدای بریده بریدۀ اوسادچی شنیده میشد .آمر، معاون ،ستاراستین و خوتیایف را نزد خود به جلسه میخواست. بمجردی که همه داخل اتاق اوسادچی شدند و کارمندان شروع به سالم وعلیکی با یکدیگر کردند ،خوتیایف با مهارت تلگرامی را که دقایقی پیش روی آن بحث صورت گرفته بود به آمر برای امضا پیشکش کرد .اوسادچی لحظاتی باالی متن تلگرام مکث نموده ،سپس سرش را به عالمت تأئید بطرف خوتیایف تکان داده ،زیر آن مردانه وار امضا کرد. اوسادچی پس از آنکه در عقب میز کارش قرار گرفت ،همه مادونانش را از نظر گذراند .آمر میخواست بدین ترتیب مطمئن گردد که واقعات ۸۲ساعت اخیر هیچ یک از کارمندان را بیقرار نساخته و از این بابت به نوشیدن الکهول پناه نبرده اند. اوسادچی با صدای ر سا و آمرانه که در حاالت عادی برایش معمول نمی بود گفت: " به دلیل واقعاتی که دیروز اتفاق افتادند ،ما و شما نتوانستیم گردهم آئیم ،هرکدام ما بطور مستقالنه فعالیت میکردیم .اما اکنون باید تدابیری روی دست گرفته شود .من لحظاتی قبل از نزد سفیر برگشتم .در موجودیت من لئونید بریژنیف 1با سفیر پوزانوف تماس تلفونی داشت .به همین دلیل جلسۀ ما نزد سفیر طوالنی تر شد .در شرایط کنونی مهمترین موضوعی که در برابر بیوروی سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی قرار دارد ،به رسمیت شناختن رژیم جدید در افغانستان است .من به پوزانوف مشوره دادم تا به "مقام باال" برساند تا در حصۀ به رسمیت شناختن حاکمیت جدید از عجله کار گرفته نشود .بگذار اینکار را قبل از ما کشورهای دیگر بکنند .مثأل بلغاریا ،ویتنام ،آلمان دیموکراتیک ،چه بهتر اگر نظام نو کابل را اول هندوستان به رسمیت بشناسد .شما چی فکر میکنید؟ آیا من درست میگویم؟" اوسادچی از ورای عینک های قیمتی اش که زره بین های شفاف آن برق میزد مادونان خود را از نظر تیر کرد .کسی اعتراضی نداشت .اوسادچی به حرفهایش ادامه داد" :امروز جمعه است و مالقاتها با اجنتها زیاد نیستند .اگر کسی مالقاتی دارد، بگذار اینک ار را بکند ،ولی باید از احتیاط تمام کار گرفته شود .در مورد هر مالقات صحبت انفرادی خواهیم داشت. آنعده از کارمندان که امروز با اجنتان نمی بینند ،همه به شهر بروند و نظریات مردم و اتباع خارجی را در بارۀ واقعات دیروز و روز پیشتر جمع آوری نمایند .مقصدم را میفهمید؟ . . .و همه نظریات بدست آمده را به خوتیایف بسپارید .نزد من صرف در رابطه با مسائل مهم بیائید .توجه خاص تانرا را در بارۀ پیشگوئی ها و انکشاف اوضاع سیاسی معطوف دارید ".سپس اوسادچی یکی از منصب داران امنیت را به نام سیرگی باختورین مخاطب قرار داده گفت:
۸
در زمان وقوع کودتای خلق ی ها و پرچمی ها در افغانستان لئونید بریژنیف منشی عمومی حزب کمونست (عمأل رئیس دولت اتحاد شوروی) اتحاد شوروی بود.
"از شما یک خواهش خاص دارم .تمام معلومات را دربارۀ اتباع اتحاد شوروی که طی این روزها متضرر گردیده باشند و همچنان وضع جمعیت شوروی ها را در کابل و سائر شهرها فورأ به من بسپارید". اوسادچی صدایش را آرامتر ساخته ،بدون زنگی در آن ،تقریبأ با نوازش رو به خوتیایف نموده گفت" :برو ،یک کمی بخواب .رنگ از رخت پریده !" خوتیایف در حایکه با خستگی بطرف اوسادچی از زیر ابروان برهم خورده اش میدید با خود گفت" :رنگ خودت را دیده ای؟" ************** کارمندان دفتر استخباراتی در کابل والدیمیر خوتیایف (تحلیلگر دفتر) را پشت سر "میخ" می نامیدند .خود خوتیایف از نام که باالیش گذاشته بودند آگاهی داشت و از کسی آزرده نمیشد .کسانیکه که او را اینگونه می نامیدند غالبأ جوان و کم تجربه بودند" .تحلیلگر" قامت بلند و مستقیم ،اندام الغر ،بینی اندکی قات شده و موهای چنگ داشت .ظاهرأ او بیشتر به یک انگلیس تبار شباهت داشت .اما خصوصیات ظاهری او باعث گذاشتن نام مستعار "میخ" باالی او نشده بود. خوتیایف شخصی بود کم حرف ،بعضأ لحن اش نهایت زننده و رک و راست می بود .تن به هیچگونه سازش نمیداد، ولو اگر بعضأ حق به جانب هم نمی بود .گاهی چنین به نظر میرسید که خوتیایف عمدأ میخواهد آنعده از آمرین و همکارانی را که دوست ندارد عصبی بسازد .خوتیایف هیمشه آرزو داشت معلوماتی را که او پس از تجزیه ،تحلیل و ارزیابی انبوهی از راپورها آماده میساخت و به مسکو ارسال میکرد ،باید بالتردید در ذهن آمران تنبل در مسکو جا میگرفت ،یعنی "میخی" می بود که به دل آنها کوبیده میشد ،و آمرین از اعماق چوکی هایشان به درد کابل پی میبردند و درک میکردند " :بلی ،باید طوری عمل کرد که والدیمیر خوتیایف پیشنهاد میکند". شام فرا رسید .هوا گرگ و میش بود" .اتاق عمومی" پر از گرد و بوی سگرت بود .خوتیاف در همین اتاق تنها در برابر ماشین تایپ نشسته بود و انبوهی از نظریات و راپورها را در بارۀ کودتای دیروز بررسی و تحلیل کرده محتوای آنها را تایپ میکرد .از گیالس نیم لیتره ایکه دیر زمانی کسی آنرا شستشو ننموده بود و از بابت چرکی کناره هایش مایل به سرخرنگ شده بودند جرعه جرعه چای مینوشید و سگرت میکشید .ورق ها و پرزه ها بطور بی نظم روی میز او گذاشته شده بودند :ورق های دو ال شده ،چهار ال شده ،ورق های که در جیب های کارمندان اوپراسیونی در طول روز چملک شده بودند و ترتیب صفحات آنها برهم خورده بود .اکثر پرزه ها و راپورها نظریات مثبت و حتی شادی بخش بودند .در کاغذ اکثرأ اشاره به "مردم افغانستان" میشد. ()... خوتیاف یکی از پرزه ها را که در آن نظر غالبأ یکی از طرفداران کودتاچی ها نوشته شده بود برداشته و آنرا به شرح ذیل خواند " :سرانجام ما از عنکبوت تاریک و متمادی فئودالیزم آزاد گردیدیم ! باالخره ما ( . . .در اینجا جمله ای اهانت آمیزی به رئیس جمهور آنوقت افغانستان ،شهی د سردار محمد داوود ذکر شده بود ،و اینجانب آنرا حذف نمودم. مترجم ).خوتیایف ملتفت بود که در آن لحظات نه تنها طرفداران کودتاچی ها و پیروان حزب دیموکراتیک خلق ،بلکه بسیاری از افغانها که از سیاست نهایت دور بودند همینطور فکر میکردند .خوتیایف با خود می اندیشید" :چقدر تعفن آور و چی ذلت بار است ! فقط دو روز قبل من به مسکو گذارشات کامأل دیگری میفرستادم .من خبر میدادم که "توده ها" با رضایت تمام از محمد داوود که از والیات کشورش بازدید بعمل می آورد حمایت و استقبال میکنند .بلی ،واقعأ هم همینطور بود ،هزاران نفر بیرون برآ مده و با شادی از رئیس جمهور پذیرائی می نمودند و شعار میدادند" :زنده باد محمد داوود ،حامی قانون اساسی کشور!" شکی نبود که مردم در آنروزها رئیس جمهور خود را دوست داشتند و از دیدن او صمیمانه خشنود بودند .اما حاال همان مردم از مرگ رئیس جمهور" ،حامی قانون اساسی( ". . .قانونی که کمتر کسی با آن کار داشت و کمتر کسی آنرا خوانده بود) بازهم شادمان هستند". خوتیایف در بارۀ برکناری محمد داوود از قدرت و عکس العمل مثبت مردم به مسکو تلگرامی نوشت .سپس همه پرزه ها و راپورهایی را که کارمندان اوپراسیونی در آنها از نظریات مثبت افغانها در رابطه به کودتا حکایت داشتند در یک پاکت پالستیکی جمع آوری نموده باخود گفت " :پیش از رفتن به خانه تمام شانرا میسوزانم ".راپورهای که از "منابع" غیر "شبکۀ اجنتوری" مواصلت میکردند ،محرم نبودند و مانند بقایا عادی از بین میرفتند .بخاری مخصوص برای سوزاندن اینگونه "بقیه ها" در منزل دوم سفارت نزدیک زینه قرار داشت. خوتیایف سپس با چشمان کسیکه باالخره غذای دوست داشتنی اش را دریافته باشد به سائر راپورهای غیر محرم نگریست .محتویات این "پرزه ها" در تلگرامی که او عنوانی مرکز آماده ساخته بود درج نشده برای استفادۀ بعدی واگذار شدند .او میدانست ،کارمندانی که این پرزه ها را ترتیب داده اند حتمأ از آنها چیزهای خاصی خواهند ساخت ،از "گندگی ها کباب خواهند پخت". یکی از کارمندان اوپراتیفی راپور میداد: " با ارتباطی رسمی ،شیخ صوفی مشرب ،مالک دکانی در جادۀ میوند به نام ُمبلغ در حضور مریدانش مالقات کرده و دربارۀ کودتای دیروز صحبت کردیمُ .مبلغ گفت " :ما خبر داریم که تره کی و پیروانش این کودتا را بخاطر تأمین عدالت انجام داده اند .اما این روشنفکران -نویسندگان ،معلمین با عمق کلمۀ "عدالت" آشنائی ندارند .آنها مثل باشندگان غرب می اندیشند ،شما هم متاسفانه شاید همینطور فکر کنید .دیر زمانیست عدالت در غرب از بین رفته .در آنجا حماقت حکم
فرماست .بطور مثال در غرب انسان را نه بخاطر فعل دزدیدن ،بلکه بخاطر تعداد اشیای دزدیده شده محکمه میکنند .آیا حماقتی بیشتر از اینرا میشود سراغ کرد؟ از این لحاظ نه در غرب و نه هم نزد شما عدالت وجود ندارد .کسانیکه دیروز در کابل به قدرت رسیدند قادر نیستند عدالت را تأمین نمایند .آنها مسلمان نیستند .آنها از خداوند فاصله دارند، بنابرین هیچگاه از طرف مردم به عنوان اراکین سزاوار حرمت در افغانستان نخواهند بود .حتی اگر آنها به مسجد بروند و به عبادت مسخره گونه هم بپردازند .آنها منافقی بیش نبوده و منافقت در اسالم گناه کبیره شمرده میشود. شما روس و شوروی هستید و به صراحت اظهار میدارید" :من کمونیست هستم! من خدا را نمی شناسم !" شما برای مسلمان های وطن ما بهتر از اینها هستید .شما چهرۀ خود را پنهان نمیکنید ،اگر چه چهرۀ شما شاید مورد پسند ما نباشد .خداوند چهره های گوناگون را آفریده .تا زمانیکه شما در کارهای ما مداخله نمیکنید ،به عزت ،مذهب و مال ما دست درازی نمیکنید ،برای ما بی تفاوت است که شما کی هستید؟ خدا را شکر که میان کشورهای ما سرحد وجود دارد .این سرحد نه تنها باالی زمین و دریا میگذرد ،بلکه سرحد مذکور از میان ارزش ها و عقاید مردم ما در بارۀ مفهوم زندگی میگذرد .شما شوروی ها طرز زندگی خود را دارید و ما میخواهیم به زندگی معمول و مفهوم خود ادامه بدهیم .نباید سرحد را عبور کرد ،نه شما و نه هم ما. من میدانم این خلقی ها که تمثیل مسلمان بودن را میکنند ،تالش خواهند کرد تا اذهان عامه را تغییر داده ،نفوذ روحانیون را محدود ساخته و تعریفات اروپائی را در اینجا باالی مردم تحمیل نمایند .این همه باعث خونریزی خواهد شد .زیرا آنها در مناقشه با مردم درگیر خواهند شد ،و این همه بخاطر آنکه آنها روشن فکر استند. داوود صدها مسلمان با تقوا را از بین برد .ولی هیچکس از او بسیار آزرده نشد ،چون همه میدانستند که داوود "از خود ما است" .داوود کتابی در بارۀ غربأ ننوشته ،در لیسه معلمی نکرده .داوود یک سردار بود ،خان و مستبد بود ،یک افغان بود .او بعضی از مسلمانها را بخاطر خوشبختی مسلمانهای دیگر از بین میبرد .او مرتکب گناه میشد ،اما او مسلمان بود ،با مردم بود ،و در اینباره هیچکس شکی نداشت .داوود طوری عمل میکرد که در وطن ما و در تأریخ ما معمول است! هرقدر یک مقتدر بیشتر میکشد ،او را بیشتر احترام میکنند .و اما ،این انقالبی های شما "از ما نیستند"، آنها خارج از مردم قرار داشته و از شما هستند". خوتیایف با گوشۀ چشم تبسمی که بیانگر نارضایتی اش بود کرده با خود فکر کرد" :این بنیادگرایان فکرهای عجیبی در سر دارند ،اینگونه افکار اسالمی میتوانند عواقبی به بار آورند که . . .حتی وحشتناک است تصور کرد". سپس خوتیایف پرزۀ دیگری را برداشت: "با قونسل اضالع متحدۀ امریکا ماریک وارین Maric Warrenمالقت کردم .نان چاشت را که از ساالد ،پیزا با ماهی های کوچک گندیدۀ ساردین که در قطی های کانسرو ساخت ایتالیا میباشند ترکیب یافته بود در "بازار سبز" در کافی "نیو تریتونی" صرف نمودیم .من با خود ودکا برده بودم .پول رستوران را نیز من پرداختم .ودکا و غذای مفت ماریک را مست ساخت .این امریکائی ها اعصاب نهایت ضعیف دارند .نوشیدن شراب را یاد ندارند .همین که نشه شد، از صورتش قواره های مزخرفی میساخت ،چشمانش را هولناک کرده ،حرکات نامناسب اجرا مینمود .کوشش میکرد حتی به زبان روسی حرف بزند ،من هم تالش داشتم از او عقب نمانم". . . خوتیایف با قهقهه خندید" :چی مالقاتی ! آفرین ! طنز نویس!" خوتیایف با گرمی از دوستش که نام "میخ" را نیز به او داده بود و راپور خود را در مورد مالقات با قونسل امریکا در کابل با مقدمۀ شوخی آمیز برای خشنودی خاطر او نوشته بود ،یاد کرد .خوتیایف بخوبی میدانست که به تعقیب مقدمۀ طنز گونه متن جدی ،نهایت جدی خواهد آمد. ()... در راپور آمده بود: حین صحبت با قونسل امریکا در کابل ،ماریک وارین موصوف نظر داد که در نتیجۀ کودتای دیروز "کمونیستی"، اتحاد شوروی به دام افتاد .در شرایط کنونی مسکو در پالیسی افغانی خود در برابر دو انتخاب قرار دارد. اول -خود را برای پیاده کردن پروگرام خیال پردازانۀ حزب دیموکراتیک خلق ،یعنی اعمار سوسیالیزم در افغانستان مرتبط بسازد .اشتراک در این پروگرام تمویالت بی حد و حصر را از اتحاد شوروی خواهد خواست .اتحاد شوروی مجبور خواهد بود تا پرسونل نهایت مجرب ،مسلکی ،با دسپلین و آشنا با خصوصیات افغانستان به این کشور بفرستد .به عقیدۀ وارین در شرایط کنونی امکانات بشری و مادی اتحاد شوروی تکافوی اینهمه سرمایه گذاری ها را نمیکند. استفاده از نیرو و ابزار موجود حد اقل نتایج را به دست خواهد داد .بدینترتیب مسکو به "تمویالت" در افغانستان پرداخته و در عوض دست آوردی نخواهد داشت .بنابرین شوروی ناگزیر مصارف عظیمی را "بخاطر به ثمر رسانیدن سوسیالیزم" در همسایۀ جنوبی خود متقبل گردیده در حالیکه که خود به محرومیت های معینی روبرو خواهد شد. کمبودی ها قبل از همه در ساحۀ نظامی محسوس خواهند شد .نتیجۀ این همه چی چیزی خواهد بود؟ این همه در نهایت امر به نفع ایاالت متحدۀ امریکا تمام خواهد یافت !" دوم -اتحاد ش وروی به تمویالت محدود در افغانستان خواهد پرداخت .در نتیجۀ پالیسی مذکور رفقای افغانی اتحاد شوروی ،پس از یکی دو ماه در برابر سؤال های اذهان عامۀ افغانستان قرار خواهند گرفت که" :اصالحات مترقی کجا استند؟ بخاطر کدام اهداف شما قدرت را تصاحب نمودید؟ برای چی این انقالب خونین را به راه انداختید؟ رئیس جمهور کشور را به قتل رساندید؟ اصالحات وعده داده شده کجا استند؟ دیده میشود که شما حرافهایی بیش نیستید و کاری از شما ساخته نیست ".سپس پروسۀ رسوائی و افشا سازی احمق ها شروع گردیده ،تبهکاران نشانی و برمال میشوند و
تصفیۀ حساب ها به راه می افتند .به دنبال اینهمه انگشتان شهادت به باال رفته و فریاد های" :او مالمت است ،این مالمت است شنیده خواهند شده ،جنگ همه علیه همه آغاز یافته همه گلوی یکدیگر را فشرده و در نتیجه همه مغلوب خواهند شد. ناکامی رفقای افغانی ،مغلوبیت اتحاد شوروی ن امیده شده و نظامی که به دنبال آن روی صحنه بیاید ،روابطی را که مسکو با حزب دیموکراتیک خلق داشت نخواهد بخشید .ایاالت متحدۀ امریکا و سائر کشورهای متخاصم با اتحاد شوروی مواضع خویش را در افغانستان استحکام خواهند بخشید .افزون بر اینهمه اعتبار اتحاد شوروی در کشورهای رو به انکشاف خاتمه میابد". ماریک وارین در جریان صحبت ها با شعف از مهارت پیلوت های که ارگ را مورد هدف قرار میدادند ،یادآوری کرد. او با نقل قول از آتشۀ نظامی امریکا در کابل گفت که در طیاره ها احتماأل جوانان روسی قرار داشتند ،نه افغانها ".من به ماریک خاطر نشان ساختم " :شک نداشته باشید ،در طیاره ها افغانها نشسته بودند .ما میتوانیم نه تنها افغانها را در طیاره های مشابه پرواز کردن و با مهارت بمباری کردن یاد بدهیم ،بلکه حتی امریکائی ها را نیز آموزش بدهیم .پیلوت های خود را نزد ما بفرستید .اما قبل از همه این افر اد باید عضویت حزب کمونیست ایاالت متحدۀ امریکا را بدست آورده و سوگند وفاداری به "جنبش بین المللی کمونیستی" یاد کنند ".ماریک معنی حرف های مرا نفهمید ،بسیار مست بود". "تحلیلگر" پس از مکثی راپور سومی را برداشته به خواندن آن پرداخت: "با اشرف خان ،مالک منزل که من در همجواری عمارت سفارت کرایه گرفته ام مالقات کردم .اشرف خان یکی از متنفذین قوم احمد زی است .او همزمان شوهر دختر سفیر افغانستان در امریکا و شوهر ثریا ،دختر فرزندی جنرال فاروق لوی درستیز اردوی افغانستان میباشد .اشرف خان تحصیالتش را در چکوسلواکیا تمام کرده .حکمرانان قبلی افغانستان (ظاهر شاه و محمد داوود) با والدین و اقارب اشرف خان معرفت داشتند .لیدران افغانستان به خانوادۀ او به دلیل داشتن ریشۀ اشرافی و اخالق نیکو احترام قایل بودند .اشرف خان زمان کوتاهی منصب دار اردو بوده و گفته میشود که الی رتبۀ تورنی یا جگړنی نیز رسیده بود .اکنون در وزارت پالن به حیث مسؤول یکی از دیپارتمنت ها ایفای وظیفه میکند .حس مقام طلبی ندارد .خدمت در ارگان های دولتی برای او بیشتر معنی "حضور داشتن" را دارد. اشرف خان زمیندار بزرگ و پولدار است .زمین های وسیع و حاصلخیزی که متعلق به او میباشد در اطراف شهر کابل قرار داشته ،به او درآمد فراوانی میرساند .در این زمینه میتوان از تاکها در منطقۀ کوهدامن و دیگر نقاط کشور یاد آور شد .پادشاه افغانستان امان اهلل خان در وقت و زمانش به پدر اشرف خان زمین های وسیعی را در همجواری قصر تاج بیگ بخشیده بود ،جائیکه اشرف خان اکنون منزل مجللی اعمار نموده و در آن زندگی میکند .اشرف خان به زبان های روسی و چکی روان صحبت میکند .اتحاد شوروی را دوست دارد .بخاطر خریداری تحایف به پسرش به نام عزیز اکثرأ به مسکو سفر میکند .او باور دارد که اتحاد شوروی بهترین تولیدات روی زمین را برای اطفال دارد. اشرف خان صبح امروز به منزلم آمد تا بداند که حوادث دیروز بر من چگونه سپری شده اند؟ طی صحبت کوتاهی که در حقیقت من باالیش تحمیل کردم ( اوغالبأ شخصی کم حرفی است) اشرف خان قرار ذیل ابراز نظر کرد: "تره کی و پیروانش که این کودتا را اجرا نم ودند ،به قشر اشراف زادگان افغان تعلق ندارند .آنها روابط نزدیک با سران اقوام ندارند .شما میدانید حتی پشتون های عادی ،معموأل اجداد خود را اال هفتمین پشت می شناسند .آیا نورمحمد تره کی از هویت اجداد خود باخبر است؟ حد اقل از سومین پشت خود؟ باور ندارم .فرض کنیم او آنها را می شناسد؟ آیا او به آنها افتخار میکند؟ فکر نمیکنم .اجداد او کی ها هستند؟ برده ؟ مزدورکار؟ فقیر؟ چوپان؟ اقوام پشتون در کشور ما همیشه سیاست را تعیین کرده اند .هرکسی را که این اقوام بپذیرد ،همان کس حاکم خواهد بود. ارادۀ سران اقوام پشتون فیصله کن بشمار میرود .من باور ندارم که لیدران اقوام پشتون از حاکمیت جدید طرفداری بکنند ،بنابرین حکومت نو پیدا را حتی چوپان ها هم قبول نمیکنند". . . اشرف خان در ادامه گفت" :من در کشور چکوسلواکیا مارکسیزم -لینینیرم را آموخته ام .ناگفته نماند که این علم را خوب آموخته ام .محصل ممتاز بودم .من میدانم که افکار تره کی ریشه در "تئوری طبقاتی" دارد ،او فکر میکند که پشتونهای که در "پائین" قرار دارند آرزو دارند تا از استثمار قشر "باال" نجات یابند .او اینطور فکر میکند ،چون او بیشتر یک انگلیس است تا یک پشتون .اما من برعالوۀ دانشی که در پراگ کسب کردم ،درسهای را که از پدر و و پدرکالن هایم که پشتونهای اصیل بودند به دست آورده ام ،نیز به یاد دارم .به همین دلیل است که من باور دارم ،تره کی در خطا است .تئوری طبقاتی ،این همه "پائین" و "باال" برای اروپاست .شما فکر نکنید که من قصد نقد تئوری مارکسیزم -لینینزم را دارم .این یک علم بزرگ است .اما در جامعۀ افغانی ما طبقات وجود ندارند .ما فاقد کارگران، دهاقین ،سرمایه داران ،به معنی اروپای آن هستیم. به عبارۀ دیگر روابطی که در آن ایام در اروپا میان طبقات حکمفرما بود نزد ما وجود ندارد .ما کشوری استیم دارای اقوام .روابط درونی اقوام و روابط آنها با یکدیگر را نمیتوان از دیدگاه تئوری مارکسیستی -لینینیستی ارزیابی کرد. من در اینباره زیاد فکر کرده ام ،در اینجا در افغانستان تئوری نامبرده قابل تطبیق نیست .من در ارتباط بسیار نزدیک با قوم خود قرار دارم و به مشکل میتوانم تصور کنم که "پائین" ها و "باال" ها در قوم من علیه یکدیگر قرار بگیرند.
البته مناقشات میان اقوام رخ میدهند .اما مناقشات مذکور هیچگاه ماهیت طبقاتی نداشته اند .نباید از یاد ببریم که "باالها" و "پائین ها" در اقوام ما اقارب یکدیگر هستند". خوتیایف مدتی در مورد محتویات راپورهای که خوانده بود فکر کرد .سگرتی را روشن کرد و به فکر فرو رفت: "چیزهای عجیبی مینویسند ! یکی خشمگینانه تهدید میکند که قهر مسلمان ها برانگیخته خواهد شد ،دیگری قصۀ سرمنگسک را سر داده میگوید" :اگر زیاد کمک کنید . . .اگر کمتر کمک کنید ". . .سومی در حالیکه میخواهد بگوید که دوست ما است ،ولی دوست ،دوستان ما نیست .در عین حال همۀ این نظریات معقول به نظر میرسند .حاال که این پرزه ها در برابر من استند ،من میتوانم تمام آنها را طعمۀ حریق بسازم و ختم! شاید بهتر باشد تا آنها سوزانده نشوند و به تلگرامی آماده شده عالوه گردند تا بدینترتیب "مقامات" حد اقل سه نظر متفاوت را نیز دریابند؟" خونیایف غرق این افکار دوسیۀ کارتنی را که در آن تلگرام آماده شده برای ارسال و راپورهایی را که لحظاتی پیش خوانده بود قرار داشتند برداشته به اتاق آرلوف -موروزوف رفت .اما معاون اوسادچی را در دفترش نیافت .دروازۀ اتاقش بسته بود ،از آنجا سوی دفتر آمر روان شد .او را نیز در جایش نیافت ،اما در اتاق اوسادچی ،آرلوف- موروزوف در کنجی عقب میز نشسته بود .آرلوف -موروزوف در حالیکه عینک های "معلم مآبانه اش" را باالی نوک بینی پائین نموده بود ،کاغذهایی را پائین و باال میکرد. آرلوف – موروزوف با صدای که تقریبأ شنیده نمیشد گفت: "بیا ولودیا( ،خوتیایف) داخل شو . . .آمر صاحب را بردند . . .به شفاخانه .احتماأل حملۀ قلبی بوده باشد . . .اگر چیزی برای امضا داری ،پس بده !" "میخ" (خوتیایف) که نمیدانست چی بگوید ،با وارخطای تمام چیزهای را که با خود آورده بود روی میز گذاشت. خوتیایف" :حال آمر صاحب چطور است؟" آرلوف -موروزوف در حالیکه به سختی نفس تازه میکرد جواب داد" :نمیدانم . . .من داکتر نیستم". . . معاون دفتر استخبارات متنی را که خوتیایف ترتیب داده بود از نظر گذرانده ،بعضی از عالمات را در آن تصحیح نموده و خواست آنرا به امضأ برساند .او در حالیکه قلم خود رنگ نقره ای رنگ خود را به طرف متن خوتیایف میبرد از باالی عینکش سوی خوتیایف نگریسته پرسید " :چیزی دیگری هم برای امضا داری؟" خوتیایف راپورهایی را که موجب تشویش او شده بودند بیرون آورده گفت" :بخوانید". آرلوف – موروزوف بسیار بطی میخواند .حین خواندن حتی یک عضله در صورت او تکان نمیخورد .پس از خواندن تلگرامی که خوتیایف صرف در آن نظریات مثبت و حمایت بخش را در مورد انقالب دیروز درج نموده بود به امضا رسانده گفت: "راپ ورهای که محتویات آن شامل تلگرام نگردیده اند ،بسیار خوب استند . . .آنها را نگهدار . . .باالی آنها کار خواهیم کرد . . .میدانی اگر ما اینهمه را اکنون به اطالع آمرین خود در مسکو برسانیم . . .سرهای شان گیچ میشود . . .و ما را درک نخواهند کرد . . .افزون برهمه به تأریخ دوم می نزد ما . . .ایوان ایوانوویچ می آید". خوتیایف در حالیکه عصبانی شده بود پرسید " :چرا ما باید در مورد سرگیچی آمرین یا در بارۀ . . .ایوان ایونوویچ فکر کنیم؟" خوتیایف در حالیکه خودش سخنان خود را قطع میکرد پس از مکثی بالفاصله افزود" :آه ،بلی ! فهمیدم! ایوان ایوانوویچ !" سر خوتیایف از این همه حوادث به دوران افتیده بود :حملۀ قلبی باالی آمرش ،احساس ناتوانی از اینکه نمیتواند مرکز را از راپورهای سائر "منابع" باخبر بسازد و باالخره مسافرت قریب الوقع ایوان ایوانوویچ یرشوف به کابل ،مسائلی بودند که او را سخت ناراحت میساختند. او تمام شب نخوابیده بود ،و جالبتر اینکه خواب از سرش پریده بود" .میخ" در این میان با خود فیصله نمود " :به خانه میروم ،و شراب مینوشم". خوتیایف با صدای آرام از آمرش پرسید" :مرا دیگر کار دارید؟" آرلوف -موروزوف که بنظر میرسید در مورد تصمیم "تحلیلگر" حدس میزد جواب داد: "برو ...خوب استراحت کن". و .ا .کریوچکوف صبح ۸۷اپریل ۵۷۹۲را طبق معمول با اجرای تمرین سپورتی آغاز کرد .رئیس "ریاست عمومی اول" کی .جی .بی .اتحاد شوروی (کشف خارجی) شخصی بود که عادات خود را تغییر نمیداد .اجرای تمرینات با انرژی سپورتی صبح نیز یکی از همین عادات او بود. آنروز شنبه بود ،اما کریوچکوف حتی در روزهای رخصتی حسب عادت ساعت ۶صبح ازبستر برخاسته ،دریشی سپورتی اش را به تن نموده و به چمنی که در همسایگی منزلش قرار داشت رفته به جست و خیز و حرکات خسته کنندۀ سپورتی پرداخت .پس از اجرای تمرینات سپورتی ،شاور و صرف صبحانۀ محقر ،به طرف کار حرکت می کرد. کریوچکوف تا دفترش در ریاست "کشف خارجی" پیاده میرفت .فاصله میان منزل و دفتر او در حدود یک کیلومتر بود. منازل رهایشی مأمورین ادارۀ "کشف خارجی" و تعمیر ریاست "کشف خارجی" ساختمانهای را تشکیل میدادند که ذریعۀ دیواری احاطه گردیده و بیگانه ها به آن اجازۀ ورود نداشتند .محیط مذکور دور از انظار دیگران در میان جنگلی آنسوی جادۀ حلقوی شهر مسکو قرار داشت.
هفت سال قبل از امروز ریاست "کشف خارجی" در این منطقه که "یاسینیووه" 2نام دارد جابجا گردید .این منطقه با دیواری مطمئنی احاطه شده و باالی دروازۀ عمومی آن تابلوی فلزی را با متن" ،مرکز علمی تحقیقات" ٬آویخته بودند. کسیکه این متن را نوشته بود ،بدون شک طنز نویس زرنگی بوده .به هر حال بدون آنهم کمتر کسی جرئت میکرد به این "منطقه" نزدیک شود .سرک که از سرک "حلقوی" به آنجا منتهی میگردید با عالمۀ ترافیکی "دخول منع است" نشانی گردیده بود. اواخر فصل بهار در حومۀ مسکو همیشه بهترین موسم سال بشمار میرود :برگهای تازه و نورس درختان توس و چنار سر میکشند ،زمین با سبزۀ تازه و زمردین آراسته میشود ،آسمان بلند ،سراپا نیلی و بدون هرگونه لکه ای زیبائی خاصی میداشته باشد... در حقیقت راه پیمائی صبحانه الی دفتر برای کریوچکوف در نوع خود ادامۀ تمرینات سپورتی صبح او میبود .این قدم زدن غیر مستقیم به او نشاط و خوشبینی بیشتر می بخشید .اما وقتی به این شخص که جثۀ کوچک و قد نچندان بلند که راه رو میان جنگل را به صوب دفتر می پیمود نگاه میکردی ،حتی در فکرت هم خطور نمیکرد که او از اینهمه نعمات طبیعت حظ ببرد. کریوچکوف ظاهراً بهیچوجه به رئیس اداره ایکه نیم دنیا را در هراس دایمی قرار داده بود شباهت نداشت .او اصأل چنین یک شخصی را به یاد نمی آورد .او بیشتر به یک مدیر محاسبه ،مأمور عادی دولت یا معلم مکتب میماند تا به آمر مخوف ترین ادارۀ استخباراتی در سراسر جهان )...(.چشمان کریوچکوف یگانه عالمۀ خارق العاده گی شخصیت او بود که با مواجه شدن با آنها ،حتی وقتی او از زیر عینک های ذره بین دارش مینگریست ،مخاطبش تکان میخورد. صبح آنروز او با قدم های استوار و رسمی در حالیکه روبرویش را می نگریست و چهره اش متمرکز بودن را نشان میداد به طرف دفترش در حرکت بود .به همکارانی که سر راهش قرار میگرفتند بدون یک تبسم خشک ،فقط سر می جنباند. ()... کریوچکوف در عین حال عادت کرده بود در فاصلۀ منزل الی ریاست یکبار دیگر کارهایی را که باید درهمان روز انجام میداد ذهنأ ترتیب و تنظیم کرده مسائل عاجل و درجه دوم را تعیین میکرد .صبح روز یاد شده افکار رئیس "کشف خارجی" بکلی دور از زیبائی های حومۀ مسکو بود .افغانستان با کودتای نظامی (بعضی ها آنرا انقالب می نامیدند) که در آنجا دو روز قبل رخ داده بود ناگهان وارد زندگی او گردید) .(Iقدرت را در کابل اشخاصی تصاحب کردند که نام هایشان فقط دو روز قبل در ادارۀ کدر و پرسونل کی .جی .بی .به حیث اجنتان یا "ارتباطی های قابل اعتماد" درج بود .اشخاص مذکور لیدران سازمان نیمه مخفی سیاسی حزب دیموکراتیک خلق بوده و "نفرهای" کریوچکوف با استفاده از "اختصاصیه های" خاص کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی تحت عنوان کمک به نیروهای چپ، به آنها پول می پرداختند و در منازل به کرایه گرفته شده با آنها مالقات های محرمانه انجام میدادند"...نفرهای" کریوچکوف طی این مالقات ها از آنها مصرانه می طلبیدند تا از خونگرمی کار نگرفته و در شرایط کنونی از هرگونه اقدامی بر ضد نظام قانونی در افغانستان بپرهیزند .اما معلوم شد که همۀ این کوششها عبث بودند :رئیس جمهور داوود به قتل رسیده ،نظام جمهوری از بین رفته بود .اکنون باید واضح میشد که با وضعیت پدید آمده چی روشی در پیش گرفته شود. سؤال های زیادی در ذهن کریوچکوف خطور میکردند " :مقاصد این انقالبی ها که با چنین سرعتی قدرت را در کابل بدست گرفتند چیست؟ به کی اتکاء دارند؟ آیا آنها کدام پروگرام عملی دارند؟ اگر دارند طرق تطبیق آنرا چگونه می بینند؟) (IIعکس العمل غرب در قبال حوادث اخیر افغانستان چگونه خواهد بود؟ آیا غرب واقعات افغانستان را نتیجۀ دست اندازی های مسکو تلقی خواهد کرد؟ عکس العمل حکومت اتحاد شوروی در مورد به قتل رسیدن رئیس جمهور قانونی ،اعضای خانواده و وزرای کابینه اش که برخی زیاد آنها دوستان اتحاد شوروی بشمار میرفتند(III) ،چگونه باید باشد؟ استخبارات شوروی پیرامون اوضاع بوجود آمده چی روشی را باید در پیش بگیرد؟ ارتباطات با اشخاصی که فقط دو روز قبل تحت نامهای مستعار با مأمورین شبکه های جاسوسی شوروی همکاری میکردند ،منبعد چگونه ترتیب یابد؟" کریوچکوف به تحلیل اوضاع در ذهن خود ادامه میداد: "واضح است که با یوری آندروپوف 3باید مشوره صورت بگیرد .درعین حال موضع کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست را پیرامون این مسأله باید دانست .بلی اینکار را باید فورأ انجام داد "...کریوچکوف بیروکرات کهنه کاری بود ،هیچگاه عجوالنه عمل نمیکرد ،اول میخواند باز امضاء میکرد .او خود را عسکر راستین حزب میشمرد و باور راسخ داشت که 2
.نام ناحیۀ در جنوب -غرب مسکو ،ادارۀ "کشف خارجی" شوروی در آنجا موقعیت داشت.
3
حین وقوع کودتای هفت ثور در افغانستان ،یوری اندروپوف رئیس کی جی بی( کمیتۀ امنیت دولتی) اتحاد شوروی بود.
حزب او را برای خدمت به "ارگانهای امنیتی" فرستاده است .عده ای از "گرگان پیر" 4در "یاسینیووا" موجودیت او را در اجتماع مخفی خویش به سختی تحمل میکردند .آنها پشت سر کریوچکوف را "بیگانه"" ،غیر مسلکی" و "بیروکرات حزبی" یاد میکردند .کریوچکوف از شایعات در بارۀ خود اگاه بود ،او میتوانست به "باال" خبر بدهد ،ولی به اینکار 5 متوسل نمیشد .در چنین لحظات با خود :می اندیشید" کی گفته که ادارۀ "کشف خارجی"را باید حتمأ یک جیمز باند اداره کند؟ ...بگذار این "گرگان سالخورده" کمافی السابق مصروف کارهای خویش باشند :اجنتها را استخدام کنند، عملیات مخفی را به راه اندازند ،به دزدی اسرار بپردازند ،معلومات تخریب کننده را جمع آوری نمایند ،در یک کلمه مصروف کارهای باشند که یاد دارند (IV).من وظایف خود را به پیش خواهم برد" .کشف" درشرایط کنونی یکی از وسایل سیاست های بزرگ است ،بنابرین در رأس آن هم نباید کدام مأمور اوپراسیونی قرار داشته باشد ،بلکه یک سیاستمدار آبدیده که مکتب حزبی را پشت سر گذرانده باشد باید رهبری آنرا بدست داشته باشد. بطور مثال ،واقعه ایکه در همین تازگی ها اتفاق افتاد ،یعنی افغانستان .البته در کمیتۀ مرکزی و وزارت خارجۀ کشور هم هنوز بدرستی نمیدانند که با این "هدیۀ" ناگهانی چی کنند .درعین حال تردیدی نیست که انجام تمام کارهای "فرعی" را به دوش ریاست "کشف خارجی" خواهند انداخت .و این نه تنها بخاطر آنکه "نفرهای" کشف خارجی در حوادث کابل دور افتاده دست داشتند(V)". کریوچکوف احساس میکرد که مسألۀ افغانستان ساده نبوده و متداوم خواهد بود ،در آنجا منافع اشخاص ،گروه ها، کشورها و حتی ایدیالوژی های مختلف در برابر یکدیگر قرار خواهند گرفت. والدیمیر کریوچکوف سه سال قبل به کرسی ریاست عمومی اول (کشف خارجی) تقرر یافت .قبل از آن او مدت سه سال به نوبت معاون دو رئیس سابق این اداره سوخاریفسکی و مورتین که نمایندگان مکتب سابقۀ استخبارات شوروی بودند ،ایفای وظیفه کرده بود .روسای قبلی ،کارمندان عادی اوپراسیونی بودند و پلیت های پر از ستاره داشته و بیشتر عادت کرده بودند مجریان اوامر باشند .کریوچکوف با آمدن خود به ادارۀ کشف آنرا سیاسی ساخته ،به فعالیت آن رنگ و رونق عصری بخشیده و در برابر کارمندان آن وظایف بزرگتری گذاشت .رئیس کی .جی .بی .آندروپوف به زودی متوجه فعالیت و نقش نوی ادارۀ "کشف خارجی" گردیده و وقتأ فوقتأ شخصأ به دیدار مأمورین آن به "یاسینیووا" می آمد. ()... کریوچکوف زمانیکه در چوکات کمسمول 6در شهر ستالینگراد 7کار میکرد ،فاکولتۀ حقوق پوهنتون ایالت ساراتف 8را بصورت غیابی به پایان رسانیده ،سپس در همانجا (ستالینگراد) به صفت څارنوال ایفای وظیفه کرده بود .در سال ۵۷۱۵او را برای تحصیل به اکادمی دیپلوماسی اتحاد شوروی فرستادند .در آنجا او یگانه محصلی بود که به آموختن زبان هنگری پرداخت ،دیگران جرئت نمیکردند به آموزش این زبان پیچیدۀ اروپای شرقی مبادرت ورزند .اما کریوچکوف کسی نبود که تسلیم شود .او صرف سه -چهار ساعت در یک شبانه روز میخوابید و بدین ترتیب ثابت ساخت (قبل ازهمه برای خود) که میتواند نسبت به دیگران کارهای زیادی را انجام دهد .پس از مدتی او را برای کار به سفارت اتحاد شوروی در بوداپست (پایتخت کشور هنگری) فرستادند ،جائیکه او حین اقامتش شاهد وقوع داغ قیام ضد حکومتی گردید .همانجا در بوداپست ،با آندروپوف آشنا شد .آندروپوف بزودی دریافت که این دیپلومات جوان دارای استعداد ،پشتکار ،حوصله مندی ،حافظۀ قوی و سریع ،توانائی تحلیل و ارزیابی مسائل را داشته و در اجرای امور محوله صادق میباشد. آندروپوف پس از برگشت به مسکو و تقرر یافتن به حیث آمر بخش "کشورهای سوسیالیستی" در کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی ،کریوچکوف را نیز نزد خود خواسته ،نخست به صفت همکار ومدتی بعد ،پس از احراز مقام منشی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست او را دستیار خود ساخت .در سال ۵۷۶۹در نتیجۀ بازی های پشت پرده در کمیتۀ مرکزی حزب آندروپوف به حیث رئیس کی .جی .بی .تعیین گردید .طبیعی بود که او تقریبأ بالفاصله همکار آزموده و وفادار خودرا نیز به "لوبیانکه" 9آورد .در کی .جی .بی . .ادارۀ سکرتریت این ارگان مهم را به کریوچکوف واگذار نمودند .اتاق کریوچکوف در مقابل دفتر آندروپوف موقعیت داشت .او از همان اولین روز بصورت جدای ناپذیر در کنار آندروپوف میبود ،میدید ،میشنید و می آموخت. ()...
4
هدف نویسندگ ان کدر های سالخورده و محافظه کار در ادارۀ "کشف خارجی" اتحاد شوروی میباشد. James Bond - 4کارمند تخیلی تحت شمارۀ 000ادارۀ استخبارات برتانیه .MI6 - 5اعضای آیندۀ حز ب کمونیست اتحاد شوروی نخست باید داخل یک سازمان برای جوانان که به آن کمسمول میگفتند شامل میشدند. - 6این شهر که به افتخار جوزیف ستالین پس از پیروزی باالی آلمان نازی به نام او یعنی ستالینگراد مسما ء گردیده بود ،اکنون مجددأ به نام تاریخی آن ،یعنی والگاگراد یاد میگردد. - 0یکی از شهرهای بزر گ روسیه بوده که در جنوب شرق بخش اروپائی اینکشور موقعیت دارد .ایالت ساراتوف با جمهوری قزاقستان همسرحد میباشد. - 8یکی از نقاط مرکزی و تاریخی مسکو ،دفتر مرکزی کی .جی .بی .شوروی در همین جا موقعیت داشت.
درست ساعت هشت صبح کریوچکوف در دفتر وسیع خود قرار داشت و گذارش آمر شعبۀ "اطالعات وتحلیل ها" را تسلیم میشد .سپس تیلگرامهای آماده به ارسال را به امضاء رسانده و متعاقبأ راپور روزمره را که برای کمیتۀ مرکزی حزب ترتیب میشد از نظر گذراند .کریوچکوف پس از آنکه امور معمول روزمره را به پایان رسانید ،همکار خود را احضار نموده از او خواست تا معین ادارۀ "کشف خارجی" ،آمر بخش شرق میانه و همچنان مسؤول بخش " اطالعات و تحلیل ها" را نزد او دعوت نماید .همکار او با رعایت نزاکت به یاد کریوچکوف آورد که در اتاق انتظار دیرزمانیست مسؤول دفتر "ضد جاسوسی خارجی" و یکی از آمرین دفاتر استخباراتی در یکی از کشورها که پس از سفر طویل المدتی به کشور آمده میخواهند با او مالقات کنند .کریوچکوف دستش را تکان داده گفت" :حاال نی". دعوت شدگان فوراً داخل اتاق گردیدند ،تو گوئی فقط منتطر یک اشاره بودند .پس ازآنکه مسؤولین بخش ها عقب میز وسیع وبیضوی جا گرفتند ،کریوچکوف با لحن آمرانه و خشک پرسید " :خوب ،در کابل تان چی اتفاق افتاده؟" مادونان بخوبی میدانستند که کریوچکوف حاشیه روی نمیکرد و دایمأ مستقیم به اصل موضوع میپرداخت. کریوچکوف در ادامه " :خبرهای اخیر از کابل از چی قرار اند؟" معاون او جنرال میدیانیک در حالیکه تیلگرامی را به کریوچکوف پیشکش میکرد گفت " :خبرها چندان رضایت بخش نیستند .اوسادچی احتماأل دچار حملۀ قلبی گردیده .حادثۀ مذکور بسیار نابهنگام بوقوع پیوسته است .در عدم موجودیت آمر دفتر استخباراتی در کابل ما با دشواری های در آنجا مواجه خواهیم شد". کریوچکوف " :حملۀ قلبی؟ از وضع او جویا شده و تدابیری برای بستری ساختن او روی دست بگیرید .شاید بهتر باشد به مسکو منتقل گردد یا در کابل زیر معالجه گرفته شود". میدیانیک" :خود اوسادچی مطمئن است که بزودی صحت یاب میشود .او مردی قوی است". کریوچکوف در حالیکه میخواست قوت حافظه اش را تبارز دهد گفت " :بلی ،بلی به یاد دارم شما او را از فعالیت های مشترک که در اسرائیل داشتید بخوبی میشناسید". میدیانیک قبآل مسؤول دفتر "کشف" در تل ابیب و دهلی بود. کریوچکوف به سخنانش ادامه داد" :در هر حال شما حق به جانب استید ،حتی برای چند روز هم "دفتر" ما در کابل نباید بدون آمر باقی بماند ،مخصوصاً در اوضاع و احوال کنونی .پیشنهادات شما از چی قرار است؟" جنرال میدیانیک درحالیکه مسؤولین سائر استقامت ها را از نظر میگذراند توگوئی از آنها میخواست تا سخنانش را تأئید نمایند ،گفت ":ن ظر مشترک ما طوری است که در شرایط بوجود آمده برای یک سفر کوتاه مدت گروپی تحت ریاست ایوان یرشوف به کابل اعزام گردد .یرشوف کسی است که با اوضاع اوپراسیونی در آنجا و با این "انقالبیون" بخوبی آشنائی دارد .این بهترین وقت است تا از تجارب مفید یرشوف استفاده صورت بگیرد .او کسی است که به امور دفتر کشف ما در کابل فوراً رسیدگی کرده و رفقای افغان را نیز رهنمائی خواهد کرد". کریوچکوف" :ایوان یرشوف چی وقت باید پرواز کند؟" میدیانیک " :در زودترین فرصت ممکن ،فکر میکنم در ظرف سه روز بتوانیم او را آمادۀ سفر بسازیم. کریوچکوف" :دست به کار شوید!" پس از ختم مجلس کریوچکوف از جنرال میدیانیک و جنرال لیونوف مسؤول بخش "اطالعات و تحلیلها" خواست تا در اتاق بمانند .رئیس ادارۀ "کشف خارجی" باید به زودی با آندروپوف مالقات میکرد و طبق عادت قبل از آن میخواست تا چگونگی اوضاع را از زبان همکاران شنیده و با نظریات آنها آشنا باشد. کریوچکوف" :میبینید رفیق میدیانیک ،افغانها حرفهای ما را نشنیدند .ما به آنها با صراحت و قاطعیت گفته بودیم تا داوود را غرض نگیرند ،عجله نکنند .و اکنون ببینید اینهمه قربانیان بیگناه را :رئیس جمهور ،همۀ خانوادۀ او ،وزرای کابین ه ،منسوبین گارد ریاست جمهوری ،جنرال های وفادار به حکومت(VI)"... سپس روبطرف جنرال لیونوف: "عکس العمل جهانیان در مورد کودتا در افغانستان چگونه است؟ در آن "دست مسکو" را می بینند؟" لیونوف" :بلی همینطور است .اما تا کنون عکس العمل ها کمرنگ استند ،معلومات خود را تکمیل میسازند .در غرب اگر کدام تنبلی نگوید که کی .جی .بی .در این مسئله دخالت ندارد". میدیانیک" :این افغانها مردم بسیار خونگرم و بی طاقت استند .میدانید آنهایی که این "انقالب" را اجرا نمودند کی هستند؟ صاحب منصبانی که در کشور ما تحصیل کرده اند .آنها اتحاد شوروی را دیدند ،سفرهای به سائر شهرهای ما نمودند و سرانجام فیصله کردند " :چرا ما نیز زندگی مشابه به جمهوریت های آسیای میانۀ شوروی نداشته باشیم ".البته افغانها را قسمأ میتوان درک کرد :در "آنسوی دریا" فئودالیزم ،فقر ،عقب ماندگی مطلق حکمفرماست ،در حالیکه در "اینسوی دریا" شهرها و دهکده های سرسبز ،برق همگانی ،مکاتب ،خدمات طبی ،با سودای همگانی وجود دارند. مهمتر از همه آنکه این همه نعمات نه در کدام جای دور ،نه آنطرف اقیانوس ها ،بلکه ،در همسایگی افغانها قرار دارد، فقط دریاهای "آمو" و "پنج" را باید عبور کرد .افغانها خیالپردازانه تصور میکنند که با آسانی و بالفاصله ،تو گوئی دریا را عبور کرده ،تمام کشور را تغییر خواهند داد". کریوچکوف موافقت کنان " :بلی ،معلوم میشود که اینها به تبلیغ و تفهیم برتری های حاکمیت سیستم شوراها ،استخدام شدن ،معتقد ساختن یا مجبور ساختن به آنکه شوروی را دوست داشته باشند ،نیازی ندارند .آنها خود بهتر از ما اینکار
را میکنند و باور دارند که بهترین راه برای افغانستان ،راه شوراها است .طوریکه دیده میشود اینها به همه سوالها جواب های از قبل آماده شده دارند ،همینطور نیست؟" میدیانیک در حالیکه سرش را تکان میداد" :بلی ،جواب دارند ،مگر این بدان معنی نیست که آنها درست باشند .اندکی صبر میکنیم ،امروز یا فردا لیدران حزب و قبل از همه تره کی سخنرانی های خواهد داشت .تره کی باید بصورت کل تفکر و پروگرام عمل خود را در قبال آنچه بوقوع پیوست بیان نماید". جنرال لیونوف داخل صحبت گردیده عالوه کرد" :خدا نکند اگر آنها اعالم نمایند که راه رشد سوسیالیزم را در پیش میگیرند .ما فقط همین را که در همسایگی خود یک کشور دیکر به اصطالح سوسیالیستی ! داشته باشیم ،کم داشتیم، بدون آنهم نیم دنیا را تغذیه مینمائیم". جنرال لیونوف یکی از نویسندگان و طراحان گذارش اشد محرمی بود که سه سال قبل عنوانی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی از طرف آمرین بخش های مختلف ریاست "کشف خارجی" کی .جی .بی .آماده گردیده بود .گذارش به رهبری شوروی پیشنهاد میکرد "تا ساحۀ منافع کشور را در جهان محدود ساخته یا الاقل آنرا دیگر گسترش ندهند". مسؤولین ادارۀ "کشف خارجی" که از حالت واقعی کشور در ساحات اقتصادی ،سیاسی و نظامی آگاهی همه جانبه و دقیق داشتند ،عمیقأ درک میکردند که کمک های بالعوض به کشورهای روبه انکشاف بار عظیمی بر دوش کشور گردیده است .سخن پردازان در کمیتۀ مرکزی به کشورهای طفیلی حتی اصطالح تمسخر آمیزی را اختراع نموده بودند: "کشورهای راه رشد غیر کپیتالیستی" .درست در سال " ۵۷۹۱کشف" متوجه درهم شکستگی ها در پیکرۀ امپراتوری شوراها گردیده بود .با آنکه در آن هنگام هنوز از بحران یاد نمیکردند ،ولی عالیم ابتدائی آن مشهود بود .مسکو دیگر در خود توانمندی آنرا نمیدید تا اینهمه "دوستان" را جابجا بسازد ،تغذیه نماید ،مسلح بسازد و آموزش دهد .گذارش مذکور در دهلیزهای ریاست "کشف" به "داستان قرن" معروف گردیده بود .کمیتۀ مرکزی به این "گذارش" وقعی نگذاشت ،زیرا نفوذ محافظه کاران در آنوقت در آن خیلی زیاد بود ،و آنها تمایلی به تغییرات نداشتند. میدیانیک " :میدانید ،من همین اکنون حکایتی را که یکی از همکارانم به من بازگو کرده بود ،به یاد آوردم .حکایتی نهایت برازنده ای است .باید خاطر نشان بسازم که کارمند مذکور ،کدام مأمور عادی نبوده بلکه دیر زمانی در کابل کار کرده بود .تره کی "ارتباطی" او بود .اندکی قبل از تدویر کنگرۀ مؤسسین حزب دیموکراتیک خلق ،یعنی در حوالی ۵۷۶۲تره کی به کارمند ما خاطر نشان ساخته بود " :همینکه ارگانهای سیاسی و رهبری حزب را ایجاد نمائیم ،برای گرفتن قدرت آماده خواهیم شد ".کارمند اوپراسیونی ما این گونه حرفها را بارها شنیده بود ،ولی این بار جلو خود را گرفته نتوانسته و باالی تره کی قهر شده بود" :خوب گیریم که شما قدرت را بگیرید؟ ! بعد چی؟ تمام فعالیت های شما فورأ خاتمه یافته و بالفاصله از اتحاد شوروی کمک خواهید خواست ،قوای نظامی طلب خواهید کرد تا از انقالب شما دفاع کند ".میدانید در حکایت مذکور چی چیزی تعجب انگیز است؟ عکس العمل تره کی در برابر حرفهای کارمند اوپراسیونی ما! تره کی با خونسردی و دقت تمام جواب داده بود" :خوب ،چی؟ بلی ،اگر الزم باشد ما از اتحاد شوروی کمک خواهیم خواست .و اتحاد شوروی با در نظر داشت " اصل کمک های انترناسیونالیستی" درخواست ما را رد نکرده فورأ به ما کمک نموده و اگر الزم باشد قوا را هم اعزام خواهد کرد(VII)". کریوچکوف که چهرۀ تسخیر ناپذیر به خود گفته بود حرفهای معاونش را شنید. میدیانیک درادامه" :چندی بعد تره کی را بمسکو دعوت کردند.مسافرت وی غیر رسمی بوده و تحت پوشش "دعوت اتحادیۀ نویسندگان در چهارچوب تبادالت فرهنگی"صورت گرفته بود .قلمبدستان مسکو گویا با تره کی ادیب افغانستان آشنا میشدند .اما در حقیقت این کسان دیگری بودند که میخواستند با تره کی ازنزدیک آشنا شوند (VIII).درکمیتۀ مرکزی حز ب کمونیست اتحاد شوروی تره کی را معاون بخش امور بین المللی اولیانوفسکی پذیرفت .حین گفتگو اولیانوفسکی با قاطعیت تمام به تره کی خاطر نشان ساخته بود تا با "انقالب کردن عجله نکند(IX)". تره کی را پس از برگشت از سفر مسکو ،پادشاه افغانستان ،محمد ظاهرشاه نزد خود برای چای نوشیدن دعوت کرد. هردو در حالیکه پهلوی همدیگر نشسته بودند ،بدون هرگونه مشاجره ای در مورد سرنوشت افغانستان و راه های رشد آن صحبت میکردند .در جریان صحبت شاه از تره کی پرسید" :آقای تره کی ،شنیده ام شما چندی قبل به مسکو سفر کرده بودید و در آنجا به شما جایزۀ "لینین" را بخاطر دست آوردهای ادبی تفویض نموده اند .برای من جای نهایت مسرت است که یک افغان این جایزۀ بزرگ را بدست می آورد ".تره کی در حالیکه خجالت زده شده بود (چون به او در کمیتۀ مرکزی حزب به جز کاله پشمی که تحفه گونه به همه میدهند ،چیزی دیگری نداده بودند) ،گفت" :نخیر ،این یک اشتباه است .من واقعأ در مسکو بودم و در آنجا با فرهنگیان مالقات های داشتم ،و بس ".محمد ظاهر شاه که مستقیمأ به چشمان او میدید ادامه داد " :شما میدانید ،آقای تره کی ،من خودم طرفدار معتقد دوستی با اتحاد شوروی استم و فکر میکنم که افغانستان در آینده بطرف سوسیالیزم خواهد رفت .تا حد معینی من با این نظریات همنوا هستم .اما در شرایط کنونی کشور ما برای اینگونه نظریات قطعأ آماده نبوده و نباید از عجله کار گرفت .در غیر آن ما با ویرانی ،بی نظمی ،و جنگ ها مواجه میشویم(X). در اتاق رئیس "کشف خارجی" خاموشی حکمفرما گردید .کریوچکوف هنوز هم با چهرۀ تسخیر ناپذیر نشسته بود و در برابر چیزهای که شنیده بود هیچ نوع عکس العملی از خود نشان نمیداد.
کریوچکوف از تپ و تالش های کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست بخاطر کاهش خونگرمی دوستان افغانی آگاهی داشت) ،(XIدر عین حال ...او با خود می اندیشید" :اگر فردا حزب دیموکراتیک خلق اعالم کند که میخواهد در کشور سوسیالیزم را اعمار کند ،در این صورت عکس العمل بیروی سیاسی حزب کمونیست شوروی چگونه خواهد بود؟ سوسلوف 10و پوناموریوف 11بدون شک از این نظر پشتیبانی میکنند .بنابرین بهتر است فعأل از نتیجه گیری ها خود داری گردد .بگذار این جنرالها پیشگوئی ها و تیزهوشی های خود را تمرین نمایند ،آنها حق دارند ،ولی برای من بهتر است تا خونسردی خود را حفظ کنم". میدیانیک کوشش کرد موضوع گفتگو را تغییر بدهد" " :خلق" و "پرچم" ،شما فکر میکنید که آنها واقعأ آشتی کرده اند؟ آیا آشتی میان آنها دیر دوام خواهد کرد؟ به زودی وقت تقسیم "کیک" شروع میشود ،کرسی های دولتی باید سپرده شوند و همینجاست که این دو جناح سرسختانه به خصومت شروع میکنند .هیچ شکی نیست که حتی به کشتار همدیگر نیز متوسل شوند(XII)". لیونوف آهی کشیده گفت " :حیف و افسوس که در وقت و زمانش ما نتوانستیم به کمیتۀ مرکزی تفهیم نمائیم که وظایفی از قبیل "مالقات ها با اعضای حزب"" ،آشتی ساختن آنها با یکدیگر" و "پاک کردن اشکهای آنها" را از ما دور بسازند ،زیرا اینهمه اساسأ ارتباطی به امور "کشف خارجی" ندارد". کریوچکوف نگاهی مالمت کنندۀ به همصحبتش انداخته و سرش را تکان داد .انتقاد از رهبری حزب؟ درحلقۀ آنها اینکار تا حدی امکان داشت ،ولی نباید از خط سرخ عبور میشد .اما انصافأ حق به طرف جنرال لیونوف بود .چرا باید ادارۀ "کشف خارجی" مصروف اینهمه جنجالها باشد؟ خلقی ها ،پرچمی ها ...آیا آنها منابع با ارزش اطالعاتی بودند؟ در افغانستان هیچگاهی مشکلی برای بدست آوردن اطالعات وجود نداشت .حتی مأمورین عالی رتبۀ حکومت (منجمله مأمورین استخبارات ،نظامیان ،اشخاص نزدیک به شاه افغانستان و سپس حلقاتی نزدیک به رئیس جمهور داوود) معلومات دست داشتۀ شان را با کشف شوروی شریک میساختند. سالخوردگان از قبیل پونوماریوف ،اولیانوفسکی و بروتونیڅ 12هنوز هم اوضاع را از دیدگاه به تاریخ سپرده شدۀ " اصل انترناسیونالیزم بین المللی" رقم میزدند و اندازه میکردند و صرف به "کشف خارجی" اعتماد داشتند تا به "دوستان" پول برسانند ،پیام های رهنمائی کننده بدهند و حتی مسائل شخصی لیدران حزبی افغانها را نیز پیش ببرند .از جانب دیگر ارتباط یک مأمور اوپراسیونی اتحاد شوروی با عضو یک حزب نیمه مخفی میتوانست جنجالهای فراوانی را به بار آورد .بطور مثال متهم شدن به تخریبکاری در یک کشور بیگانه ،اشد مجازات را در هر کشور در قبال دارد. کریوچکوف که درک میکرد صحبت ها باالخره استقامت درست اختیار کردند ،گفت " :راستی ،شما فکرنمیکنید که حاال وقت آن فرارسیده تا رفقای کمیتۀ مرکزی حزب را بطرف این کار ترغیب نمائیم؟ من حاضرهستم به رهبری حزب پیشنهاد کنم تا گروپی از مشاورین ورزیده و با صالحیت حزبی را به افغانستان اعزام بدارند .به عقیدۀ شما عکس العمل رفقای افغان ما در این زمینه چگونه خواهد بود؟ میدیانیک با عالقمندی" :از این نظر استقبال خواهند کرد". لیونوف با اطمینان " :بسیار سپاسگذار خواهند بود". کریوچکوف از جایش برخاسته و بدینترتیب به همه فهماند که صحبت ها خاتمه یافته اند .وقت آن رسیده بود تا به آمر خود آندروپوف باید زنگ میزد. ************* مسکو به پیشنهاد دفتر استخبارات شوروی در کابل مبنی بر ارتقای سطح ارتباطات با لیدران حزب دیموکراتیک خلق فورأ عکس العمل نشان داد .به سفیر پوزانوف هدایت داده شد" :با استفاده از امکانات "همسایگان نزدیک" 13خود مالقات غیر رسمی را با لیدر حزب دیموکراتیک خلق ،نورمحمد تره کی انجام دهید .قرار معلومات دست داشته تره کی به زودی رئیس دولت افغانستان اعالم خواهد شد .طی مالقات کوشش کنید در بارۀ اولویت های رهبری جدید در رابطه به سیاست های داخلی و خارجی و چگونگی اصالحات ،تعیینات به کرسی های عالی دولتی از تره کی معلومات بدست بیاورید .توجه خاص تره کی را به خود داری از تعمیل تضییقات و اعمال فشار باالی کدرها و طرفداران نظام قبلی جلب نموده ،خواهش کنید تا اشخاصی مسلکی و ب ا صالحیت را که به ضد انقالب نیستند برای همکاری با حکومت جلب کند .تأمین روابط شخصی شما با تره کی اهمیت زیادی خواهد دشت". سفیر پس از خواندن متن رسیده از مسکو آرلوف -موروزوف را نزد خود خواسته و تیلگرام را به او نشان داد.
10
شخص مذکور حین وقوع کودتای ۹ثور ۵۰۱۹منشی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست بود .او را "مغز متفکر" حزب مینامیدند .گفته میشود که سوسلوف از نفوذ قابل مالحظۀ باالی رئیس دولت اسبق اتحاد شوروی ل .بریژنیف برخوردار بود. 11 شخص مذکور حین وقوع کودتای ۹ثور ۵۰۱۹منشی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست و مسؤول روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی بود. 12 حین وقوع کودتای ۹ثور ۵۰۱۹شخص مذکور به حیث معاون اول آمر شعب ۀ روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست کار میکرد. 13 در ادبیات معاصر سیاسی روسیه هدف از "همسایگان نزدیک" ،همانان دفاتر "کشف خارجی" کی .جی .بی .میباشد که در عمارات سفارت خانه ها دو شادوش دیپلومات های عادی کار میکنند.
آرلوف -موروزوف به سفیر" :مشکلی وجود ندارد .چی وقت میخواهید مالقات کنید؟ فردا؟ ...ساعت چند؟ ...به نظر من چنین یک مالقاتی بهتر است شام به راه بی افتد .من به الکسی پیتروف میرسانم تا او تره کی را ...ساعت هفت ونیم شام دعوت کند .کی ترجمانی خواهد کرد؟ ...الکسی؟" سفیر" :من با خود ریوریکوف را میگیرم .او گفتگوی مرا با تره کی ثبت هم خواهد کرد .بگذار الکسی پیتروف بیشتر در امور تأمین مالقات متمرکز گردد". آرلوف -موروزوف " :بهتر خواهد بود تا در مورد این مالقات حداقل اشخاص آگاه باشند". سفیر" :بلی .اما بگذار پیتروف در مالقات حضور داشته باشد .من کدام اسراری از ادارۀ شما ندارم .کی میداند که گفتگوی ما به چی می انجامد .پیتروف هرچه نباشد ،دوست شخصی تره کی است". آرلوف -موروزوف " :و یک ...سؤال پروتوکولی .کی باید اول به دفتر مطبوعاتی "تاس" بیاید ،شما یا تره کی؟" سفیر" :چون این یک مالقات غیر رسمی است ،بنابرین فکرنمیکنم این موضوع آنقدر مهم باشد .به هر حال هر طوریکه به شما راحت است ،عمل کنید". روز بعد سفیر اتحاد شوروی در کابل الکساندر پوزانوف و سکرتر دوم سفارت دیمیتری ریوریکوف با رعایت تدابیر امنیتی به دفتر خبر رسانی "تاس" جائیکه نور محمد تره کی و الکسی پیتروف ک ارمند دفتر استخباراتی که تحت پوشش آمر آژانس نامبرده در کابل کار میکرد انتظار شانرا میکشید ،انتقال یافتند. پوزانوف تره کی را در محافلی که در سفارت برپا میگردیدند دیده بود ،ولی حتی یکبار هم با او از نزدیک مالقات یا گفتگو نکرده بود .تره کی به محافل مذکور به عنوان "نمایندۀ روشنفکران خالق" دعوت میشد .تره کی بمجردی ورود سفیر شوروی به اتاق از جایش برخاسته و در حالیکه تبسم نشاط بخشی بر لبان داشت هر دو دستش را برای استقبال و سالم وعلیکی بطرف پوزانوف دراز کرد .پوزانوف نیز با احساس تمام با تره کی احوال پرسی نموده ،سپس همه در عقب میز نشستند .تره کی به کسی شباهت داشت که باالخره در یک بحث طوالنی کامیاب شده باشد " :میدانید، ما اینکار را انجام دادیم ! ما انقالب کردیم ! ما پیروز شدیم !" چهرۀ تره کی حین ادای این جمالت میدرخشید ،او میخواست تا سفیر پوزانوف از پیشگوئی دقیق و شجاعتش تمجید و توصیف کند .اما الکساندر پوزانوف بدون آنکه حرافی کرده باشد ،پیک اش را بلند نموده و آنرا با شعار کوتاه و سنجیده شده همراهی کرد" :بخاطر دوستی شوروی و افغانستان !" سکرتر دوم سفارت ریوریکوف در حالیکه در ذهنش به پوزانوف کف میزد با خود گفت" :بسیار عالی ! این را میگویند مکتب کهنه! یک جملۀ بدون باخت !" سپس صحبت میان سفیر و تره کی آغاز یافت .تره کی اظهار داشت که کودتای نظامیکه) (XIIIاز طرف صاحب منصبان در روز روشن اجرا گردید ،در حقیقت از طرف خود داوود و رژیم مستبد او تحریک شده بود .اگر میر اکبر خیبر به قتل نم یرسید ،لیدران حزب توقیف نمیگردیدند احتمال وقوع این کودتا نهایت کم میبود .تره کی در ادامه گفت که در چنین یک پیش آمدی او قانونمندی دیالکتیک عینی و ذهنی را میبیند. ریوریکوف که وظیفۀ ترجمانی سخنان تره کی را از دری به روسی به عهده داشت با خود گفت" :آه ها ،کجا رفت !" بحث ها روی مسائلی مشخص تری ادامه یافتند .تره کی از جیب کرتی ناشسته و فرسودۀ خویش لیست اعضای آیندۀ حکومت افغانستان را بیرون نموده به دلیل نامعلومی آنرا نه به سفیر ،نه به سکرتر دوم ،بلکه به الکسی پیتروف پیش کرد .پیتروف این خطای دوستش را فورأ تصحیح نموده ،لیست را بالفاصله به سفیر پیشکش کردXIV. سفیر از ریوریکوف خواست تا محتویات لیست را برایش بخواند .ریوریکوف به خواندن حروف پیچیدۀ افغانی پرداخته و به کمک پیتروف به سفیر دربارۀ اشخاصی که در لیست درج گردیده بودند مختصرأ توضیحات دادند .پس از آشنائی مقدماتی با لیست سفیر نتیجه گیری ذیل را بعمل آورد " :ما امیدوار هستیم که در ترکیب رهبری افغانستان تمام نیروهای وطنپرست و مترقی کشور اشتراک داشته باشند ".تره کی با عالمت تأئید سرش را تکان داده ،ولی موضوع مذکور ادامۀ بعدی نیافت. پوزانوف و تره کی در جریان این مالقات تماس های روی مسائل انکشاف آیندۀ افغانستان داشتند .تره کی تأکید میکرد که وطنش منبعد راه رشد سوسیالیستی و کمونیستی را تعقیب نموده و مسیر مذکور در مطابقت با خواسته های مردم قرار دارد. پوزانوف در عکس العمل به این گفته های تره کی کوشش کرد اندکی از "خونگرمی انقالبی" او بکاهد و عالوه نمود که پروسۀ مذکور با در نظر داشت خصوصیات جامعۀ افغانی احتیاج به گذار از یک مرحلۀ طوالنی تأریخی دارد .بنظر میرسید که گفته های سفیر ،تره کی را آزرده ساخته بود. تره کی" :نخیر ،ما به کمونیزم احتماأل پیشتر از شوروی خواهیم رسید .مردم افغانستان با در نظر داشت عنعنات و رسوم ملی خویش به کمونیزم متمایل استند .ما باید صرف یک کار را انجام دهیم :عنعنات افغانی و مارکسیزیم -لینینیزم را وفق دهیمXV". پوزانوف دریافت که بحث روی عنعنات افغانی و مارکسیزیم -لینینیزم به کدام نتیجۀ مطلوب نمیرسد .بنابرین او با اشاره به هدایت کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی ،توجه تره کی را به خود داری از اعمال فشار و سائر تضییقات علیه منسوبین و کدرهای نظام قبلی جلب کرد .تره کی پرسید" :فشار و تضییقات علیه کی؟ شما میتوانید از کسی نام
ببرید؟ کدام منسوبین رژیم سابق هدف شماست؟ لطفأ مشخصأ نام بگیرید و ما توصیه های شما را مد نظر میگریم". پوزانوف که چنین یک چرخشی را در صحبت با تره کی انتظار نداشت ،پیک اش را یکبار دیگر بلند نموده ،صحتمندی شخص تره کی و شگوفائی نظام جدید را آرزو نموده ،آنرا سر کشید. پس از ختم مالقات اشتراک کنندگان با گرمی تمام باهمدیگر خداحافظی نمودند. **************** بتاریخ اول می ۵۷۹۲یک ساعت قبل از نیمه شب ډګروال "کشف خارجی" ایوان یرشوف" در والگای دولتی به میدان هوائی بین المللی مسکو "شیریمیتیووه" انتقال یافت .همراه با یرشوف گروپی که رهبری آن بدوش او بود عازم افغانستان بودند .دگروال یرشوف با اشخاص مذکور فقط چند ساعت قبل ،نخست در اتاق انتظار و سپس در دفتر رئیس کی .جی .بی( .آندروپوف) آشنا گردیده بود .ترکیب گروپ که با یرشوف به کابل میرفت قرار ذیل بود :مأمور ریاست عمومی دوم (ادارۀ ضد کشف) ،مأمور ریاست نهم (حفاظت از اعضای بیروی سیاسی) ،مأمور ریاست هفتم (تعقیب بیرونی) و مأمور ریاست چهارم (وسایل تخنیکی- اوپراسیونی)XVI.
قبل از عزیمت به افغانستان ،آندروپوف اعضای گروپ مذکور را مخاطب قرار داده پرسیده بود که آیا سؤالی نزد شان باقی مانده ،و آیا تمام مسائل برایشان وضاحت دارد؟ هیچکسی خود را تکان نداده و همه خاموش بودند .مگر حاال در داخل طیاره نزد بعضی ها سؤاالتی پیدا شده بود .یکی از همسفران یرشوف ،دگرمن ادارۀ "ضد کشف" که چهرۀ جذاب و موهای چنگچنگی تاریک داشت ،در حالیکه با آواز آرام آهنگی را زمزمه میکرد نزد یرشوف آمده ،کارمند ریاست نهم را که در چوکی پهلوی یرشوف نشسته و مست به نظر میرسید با نزاکت به چوکی دیگری منتقل ساخته پرسید: " رفیق یرشوف ،چون شما به خواب نرفته اید ،اجازه بدهید تا شما را اندکی ناراحت بسازم .بنظر شما مأموریت من در کابل چگونه خواهد بود؟ از چی باید آغاز کرد؟ به کدام مسائل باید توجه خاص معطوف داشت؟ اگر میخواهید واقعیت را بدانید من تشویش دارم .من بسیار میخواهم شایستۀ اعتمادی باشم که باالی من شده است". یرشوف از حرفهای دگرمن مذکور خوشش آمد .این شخص از همان آغاز به نظر یرشوف آدم جذاب ،مورد اعتماد و آدم کار بنظر رسیده بود .یرشوف به خود میگفت" :این شخص میتواند نخوابد ،نان نخورد ولی خیانت نمیکند ".ایوان یرشوف در حالیکه چشمانش را باال انداخته بود با سیمای آرام ،تو گوئی در مورد چیزی می اندیشد ،توضیحات ذیل را به دگرمن ارائه کرد: " کارهای زیادی را در آنجا باید انجام دهیم .ما و شما باید عمأل کار ایجاد یک شبکۀ مثمر و معاصر استخباراتی را در این کشور از صفر شروع نمائیم .شما میدانید که رژیم جدید افغانستان با دشمنان متعددی مواجه خواهد شد که باید علیه آنها مبارزه کند .در اینجا قبل از همه باید از سی .آی .ای ،.شبکه های استحباراتی کشورهای ناتو ،ساواک اداره استخباراتی ایران ،نام برد .شکی نیست که بنیاد گرایان اسالمی مستقر در کشور پاکستان و همچنان در والیات افغانستان و باالخره تمام آنهائیکه که منافع طبقاتی شان در جریان اصالحات مترقی متضرر خواهد شد ،با رژیم جدید به جنگ خواهند پرداخت .اگر به یاد تان باشد لینین در جایی گفته بود" :انقالبی که نتواند از خود دفاع کند به دو توت هم نمی ارزد". افغانستان هنوز فاقد اداراتی مانند "کشف" و "ضد کشف" در سطح دولت است .ادارۀ خاصی که قبالً در اینکشور به نام "استخبارات" فعالیت داشت ،نهایت غیر مثمر بوده و اراکین دولت به آن اعتماد نمیکردند .در حلقات باالئی ،در اردو و حکومت افغانها همیشه یکدیگر را بخوبی میشناختند .البته کسانی بودند که "راپور" میدادند و آمرین در چنین موارد نه به اساس قانون ،بلکه هر طوریکه خود الزم میدیدند ،تصمیم میگرفتند .رابطۀ فردی با شبکۀ جاسوسی خارجی منحیث اجنت صرف در صورتی خیانت به وطن شمرده میشد ،اگر خائن علیه رئیس دولت افغانستان ،اعضای خانوادۀ او و رهبری کشور فعالیت میکرد .در افغانستان آرشیف های منظم اداره های خاص و شیوه های استخدام معمول نبوده، تعریفی از همکاری های محرم وجود ندارد ،اصول تسجیل شدۀ پروسه و نتایج تحقیقات نیز بچشم نمیخورد. شخص شما وظیفه خواهید داشت تا یک ادارۀ قوی استخباراتی ،استوار و متکی به قانون را ایجاد نمائید .شما باید چگونگی وظایف و فعالیت ادارۀ "ضد کشف" را به افغانها توضیح بدارید ،پالن کار بخش های مختلف را برای دورنمای نزدیک ترتیب بدهید ،مصارف را تخمین نموده و در انتخاب کدرهای آگاه و وفادار به "انقالب" اشتراک ورزید .بعید نیست که برخی از این کدرها از جملۀ مأمورین اسبق ادارۀ "استخبارات" و پولیس خواهند بود". دگرمن که بنظر میرسید از وسعت وظایفی که باید اجرا میگردید شگفتی زده شده بود: " من از آمرین خود از موجودیت مقرره ای در بارۀ فعالیت مشاورین کی .جی .بی .در خارج از کشور جویا شدم ،آنها گفتند که شما مرا با آن آشنا خواهید ساخت؟" ایوان یرشوف" :در طیاره؟ ...فردا وقتی به کابل رسیدیم ،اگر وقت یاری کند در "دفتر" "مقررۀ نمایندگی های کی. جی .بی .در کشورهای خارجی" را به شما برای مطالعه خواهم داد". یرشوف پس از ادای این کلمات فاژۀ کشید و بدینترتیب فهماند که بهتر است او را دیگر آرام بگذارند .اما یرشوف قصد نداشت بخوابد و درک میکرد که خوابش نمیبرد .هرباریکه به طرف کابل پرواز میکرد نهایت هیجان زده میبود ،او از این شهر خاطره های بیشماری داشت... ()...
ایوان یرشوف پس از ختم جنگ دوم جهانی به انستیتوت "ترجمانان نظامی" شامل گردیده و در آنجا زبان فرانسوی را آموخت .از یرشوف به مثابۀ فارغ التحصیل مستعد ،پرکار و قابل اعتماد از نگاه سیاسی "دعوت" کردند تا بخاطر کار در ادارۀ "کشف خارجی" شامل گردد .او با پیشنهاد مذکور موافقت کرد .اما همینکه شروع به کار کرد متوجه شد که آمرین او را برای کار در افغانستان آماده میسازند نه در فرانسه .یرشوف میدید که عالقمندان "رفتن" به پاریس بیشتر از کسانی بود که میخواستند در کشورهای شرقی کار کنند .پس از رسیدن به کابل (بعد از سه توقف ،و طیاره های مختلف) یرشوف تحت پوشش "مأمور شعبۀ قنسلی" به کار شروع کرد .او در عین حال زبان دری را مستقالنه می آموخت و ناگفته نماند که موفقتیهای خوبی در آموختن آن داشت ،میتوانست آزاد صحبت کند و متون نچندان پیچیده را بخواند. سفیر اتحاد شوروی در کابل در آن ایام انسان شریف و دیپلومات نامداری به نام دیکتیار بود .او با یرشوف که خود انسانی بود متواضع و وظیفه شناس انس پیدا کرد. پس از دستگیری بیریا 14در سال ۵۷۱۰آمر آنوقت دفتر "کشف خارجی" در کابل تیلگرامی متحدالمالی را از مسکو با متن ذیل دریافت کرد: "در شبکۀ اجنتوری شما خائنین و سالوس ها جا گرفته اند .شما با همه کارمندان دفتر تان باید فورأ به مسکو برگردید". مامورین "کشف خارجی" از کشورهای مختلف جهان وظایف مهم خویش را رها نموده به "لوبیانکه" شتافتند .اما پس از رسیدن به آنجا هیچگونه توضیحی یا دستورالعملی بدست نیاوردند .مأمورین برگشته که از روش آمریت خود دچار حیرت شده بودند در دهلیزهای "لوبیانکه" پائین و باال میرفتند ،سگرت دود میکردند ،از فرط بیکاری لب ارسی ها می نشستند ،در کانتین ها به نوشیدن بیر میپرداختند و در بارۀ سرنوشت مبهم خویش می اندیشیند. ایوان یرشوف پس از آگاهی از هدایت مسکو مبنی بر برگشتن تمام کارمندان ،به فکر آن شد تا تدابیری را روی دست بگیرد .او با دوسیۀ پر از اسناد و چهرۀ نهایت اندوهگین نزد سفیر دیکتیار آمده به او خاطر نشان ساخت که در صورت عزیمت او به مسکو فعالیت شعبۀ قونسلی عمأل فلج خواهد شد .دیکتیار که از حیثیت و اعتبار زیاد در "باالها" برخوردار بود ،بالفاصله تیلگرامی را با متن ذیل به مسکو ارسال داشت " :بگذار همۀ این "همسایگان نزدیک" و "همسایگان دور" 15و دیگران بروند ،اما متخصص کار کشتۀ امور قونسلی ،ایوان یرشوف را من نمیتوانم رها کنم". همکاران یرشوف همه بزودی کابل را ترک گفته و هیچکدام آنها دوباره برنگشتند .کسی را از ادارۀ استخبارات منفک کردند ،برخی هم به کشورهای دیگر اعزام شدند .یرشوف مدتی در کابل یگانه مأمور "کشف خارجی" باقی ماند ،اما چندی بعد که او خود به حیث آمر "دفتر" در کابل تقرر یافته بود نزد او مأمورین اوپراسیونی شروع به آمدن کردند. مأموریت اول یرشوف در کابل برای او خیلی موفقانه پایان یافت .موفقیت مذکور باعث شد تا او در وظیفه اش ارتقاع یافته و بزودی به حیث آمر دفتر "کشف خارجی" در تهران تقرر یابد .در تهران با یرشوف واقعۀ ناگواری رخ داد. مقامات امنیتی ایران اجنتی با ارزشی را که به اتحاد شوروی کار میکرد تعقیب و گرفتار نموده به زودی تیر باران کردند .اجنت به دام افتیده در چهار دیواری های استخبارات ایران ساواک تحت شکنجه های هولناکی قرار گرفت. ایرانی ها از اجنت صرف میخواس تند اعتراف کند که با شبکۀ جاسوسی اتحاد شوروی همکاری میکرده و سپس بیصدا بمیرد .اما اجنت دایمأ تکرار میکرد" :نی !" و بدینترتیب مورد خشونت و شکنجه های وحشتناکتری قرار میگرفت .پس از آنکه اجنت را تیرباران کردند همسر و خواهر او را واداشتند تا برای دریافت جسد خویشاوند شان پول هنگفتی بپردازند .این ناکامی روان یرشوف را شدیدأ جریحه دار ساخت .پس از "حادثۀ تهران" یرشوف در همه جا و هر چیز نیرنگ و خشونت استخبارات ایرانیها را مشاهده میکرد .یرشوف عادت دیگری نیز داشت :او دوست نداشت بیرون از خانه یا در دفتر تنها باقی بماند ،ترجیح میداد تا پهلویش شخص مطمئنی مثأل کارمند اوپراسیونی ،دریور ...باشد .در منزل خود باالی همه دروازه ها قفل آویخته بود ،او میخواست تا همه چیزها بسته ،بسته و بسته باشند ! عادت مذکور باری برایش نهایت گران تمام شد :روزی ،قبل از آنکه خانه را به صوب دفتر ترک بگوید ،خانمش مایا را که هنوز خواب بود در اتاق قفل کرد .بیچاره مایا تمام روز نمیتوانست به تشناب سر بزند ...پس از برگشت به منزل ،همسرش "کنسرتی" مفصلی برایش اجرا کرده بود. سفر کنونی ایوان یرشوف به افغانستان ،سومین بود .همکاران حاال دیگر به او به دیدۀ یک استاد کار کشتۀ امور "کشف" میدیدند ،او خودش نیز دربارۀ خود همینطور فکر میکرد. پس از مواصلت به کابل پیش از همه با سفیر مالقات کرده و بسته ای را که دختر او برایش فرستاده بود و حاوی ساسچ ،ماست ،پنیر و ماهی شور بود به او تقدیم کرد ...پوزانوف در حالیکه مراتب امتنان خود را از یرشوف ابراز میداشت هدف سفر او را جویا شد؟ یرشوف با صدای آرام و مرموزی ،که بسیار پر معنی جلوه میکرد گفت ":به هدایت شخص رفیق آندروپوف آمده ام". 14
الورینتی بیریا در حکومت جوزیف ستالین تا رتبۀ مارشالی رسیده بود و به حیث کمیسار عمومی امنیت دولتی اتحاد شوروی ایفای وظیفه میکرد. 15 هکذا در ادبیات معاصر سیاسی روسیه "همسایگان دور" کارمندان جی آر یو ،یعنی "کشف نظامی" را میگویند.
پس از مالقات با سفیر ،از زینه ایکه به باال به طبقۀ دوم و"اتاق عمومی" دفتر "کشف" منتهی میشد سر زد که یرشوف بخوبی با آن آشنا بود .در "اتاق عمومی" الکسی پیتروف دیر زمانی انتظار آمدن او را می کشید و وقت را با دود کردن سگرت میگذراند .ایوان یرشوف ،الکسی پیتروف را به دهلیز فراخوانده (تا دیگران گفتگوی شان را نشنوند) و با اشاره به "هدایت مرکز" به پیتروف وظیفه داد " :در زودترین فرصت ممکن مالقات مرا با تره کی و امین سازماندهی کن !" یرشوف بیشتر به مقام های بلند اشخاص احترام داشت نسبت به خود آنها .او میخواست تا از طرف اراکین دست اول دولت پذیرفته شود .پیتروف پس از دریافت هدایت "مرکز" فورأ شروع به عملی نمودن آن کرد .یرشوف در این میان خود نیز برای مالقات مهمی آمادگی میگرفت که باید عنقریب اتفاق می افتید و گاه گاهی با اعضای گروپ اش به کارهای تربیوی میپرداخت. روزها یکی پی دیگری سپری میگردیدند ولی از مالقات هنوز خبری نبود .پیتروف به یرشوف سوگند یاد میکرد که تا حال چند بار با تره کی و امین تماس حاصل نموده و به آنها خاطر نشان ساخته که نمایندۀ آندروپوف میخواهد همرایشان ببیند .ولی آنها همیشه به مصروف بودن خود اشاره میکنند و مالقات را هر بار به تعویق می اندازند .باالخره در روز چهارم الکسی پیتروف به دگروال یرشوف خبر داد که امروز در فالن ساعت در دفتر آژانس مطبوعاتی "تاس" میتواند با امین مالقات کند. یرشوف در حالیکه آزرده خاطر بنظر میرسید پرسید" :تره کی؟! نمی آید؟" پیتروف در حالیکه هراس داشت قهر آمر را برانگیزد ،با کمال احتیاط توضیح داد: " رفیق یرشوف ،تره کی حاال در موقف کامأل دیگری قرار دارد ،او دیگر رئیس یک دولت مستقل است ،من به شما صادقانه اعتراف میکنم که در شرایط کنونی نمیتوانم مستقیمأ با تره کی تماس بگیرم". قبأل ،طی سالهای که خود یرشوف آمریت "دفتر" را به دوش داشت ،او اکثرأ با تره کی و امین در آژانس مطبوعاتی "تاس" مالقات میکرد .در آنوقت او این اشخاص را چندان جدی نمیگرفتXVII. انصافأ باید گفته شود که خلقی ها نیز وقع زیادی به "آمر دفتر" قایل نبوده و بنابر دالیل زیادی از او خوش شان نمی آمد .یرشوف به نظر آنها شخصی بود متکبر ،بسته ،غیر صادق .در گفته هایش تسلسل وجود نداشته و به وعده هایش نیز وفا نمیکرد. امین اکنون وزیر امور خارجه و معاون صدراعظم بود .همه چیزها تغییر یافته بودند .در این میان پیتروف مهمان مسکو را به "تاس" انتقال داد .او در دهلیز دفتر "تاس" باالی کوچ کوچکی نشسته بود و با سادگی تمام انتظار لیدر جدید افغانستان را میکشید .امین همینکه چشمش به "دوست روسی اش" خورد لبخند مشهور "امریکائی" خود را نمایان ساخته و تقریبأ با عجله بطرف یرشوف آمده و با هردو دستانش کف دست مهمان مسکو را قاپیده و دیر زمانی آنرا با تمام احساس فشرده و تکان میداد و بالوقفه به احوالپرسی معمول میان افغانها پرداخت .امین سپس یرشوف را از قسمت کمر گرفته به طرف اتاق مخصوصی برد که قبأل در آن با او گفتگوهای محرم صورت میگرفت و با آن خوب بلد بود. حین گفتگو امین سالم و احترام صمیمانۀ رفیق تره کی و تأسف او را که بنابر مصروفیت ها نتوانست با "دوست سابقه دار" مالقات نماید ،به یرشوف رساند. سپس در اتاق دیگری که در آن خوردنی های محقری قرار داشت جا بجا گردیدند .چهرۀ امین شکل متمرکز شده را بخود گرفت ،یرشوف در آن لحظات متوجه شد که در روابط او با امین چیزی تغییر نیافته؛ او پیک مشروب را سرکشید ،اندکی خود را به عقب انداخته به پشتی نرم کوچ فرسوده بهتر تکیه کرده و در حالیکه حرفهایش چندان وضاحت نداشتند کوشش کرد به امین هدف مالقاتش را تشریح نماید .دیده میشد که امین با تمام قوت به حرف های یرشوف گوش میدهد ولی مقصد او را درک نمی کند .در چهرۀ امین بزودی عالیم خفقان پدیدار گردید .درهمین وقت الکسی پیتروف با مراعات تمام نزاکت ها از آمر خود اجازه خواست تا به بعضی جزئیات وضاحت ببخشد .پیتروف با سرعت در چند جمله به امین محتوای موضوع را توضیح داد " :ما میخواهیم با جمهوری دیموکراتیک افغانستان در سطح دولت ها ارتباطات را در ساحۀ "کشف" و "ضد کشف" تأمین نمائیم .تا از اینطریق با حکومت شما مبادلۀ اطالعات محرم را داشته باشیم .ما همچنان مصمم هستیم متخصصین خویش را برای تربیۀ مسلکی کارمندان امور استخبارات و فعالیت در شرایط پیچیدۀ اوپراسیونی به کشور شما بفرستیمXVIII". امین بفکر فرو رفت .سپس پرسید: "تمویل این پروژه ها را کی به دوش خواهد گرفت؟ یرشوف با آمادگی جواب داد " :تمام مسائل مربوط به تأمین اقامت متخصصین را ما به دوش خود میگیریم .هکذا حکومت اتحاد شوروی مبالغی را بخاطر ایجاد "شبکه های خاص" در افغانستان تخصیص داده است .ما آماده هستیم ارگانهای امنیتی آیندۀ افغانستان را با آخرین دست آوردهای تخنیک ا وپراسیونی تجهیز نمائیم ،میتوانیم موترهای ساخت شوروی را به شما بفرستیم". امین که دیده میشد به اندازۀ کافی جان گرفته بود ،گفت" :بسیار خوب .من همیشه باور داشتم که شما دوستان صادق و مطمئن ما هستید .من شکی ندارم که رفیق تره کی ،رهبر کبیر انقالب سوسیالیستی ما هرگونه موافقت نامۀ را که شما
در رابطه به همکاری میان شبکه های خاص دو کشور آماده بسازید و آنرا برای بررسی در اختیار ما قرار دهید ،تأئید خواهند کرد". پیتروف بدون رعایت سسلسلۀ مراتب و توجهی به آمرش پرسید" :با کی و چگونه ما میتوانیم در این رابطه تماس های کاری داشته باشیم؟" ایوان یرشوف لبانش را جمع نموده و با غضب بطرف مادون خود نگریست. امین در حالیکه لبخند پر درخششی صورتش را فرا گرفته بود جواب داد: "با اسداهلل سروری .او فورأ با شما تماس حاصل خواهد کرد". امین پیک دیگری را سر کشیده ،ساسچی کنسرو شدۀ را مستقیمأ از مرتبان بیرون کشیده نوش جان کرده و با عجله به طرف کارهای دولتی شتافت. اسداهلل سروری ناوقت شام همان روز به پیتروف تلفون کرده پرسید که در کجا میتواند با رفیق یرشوف مالقات کند؟ پیتروف فورا وقت را برای آماده شدن یرشوف سنجیده و به سروری خبر داد تا برای مالقات با نمایندۀ آندروپوف به میدانی مقابل سفارت بیاید. یرشوف خود سری پیتروف را مورد انتقاد قرار داده و در حالیکه با عجله پیراهن تازه اش را میپوشید و نکتائی می بست گفت" :آیا تو نمیدانی که نمایندگی های سیاسی کشورهای خارجی زیر تعقیب قرار دارند؟" پیتروف با لحن حقیرانه" :میدانم". یرشوف" :پس چرا مرا نقطۀ نیرنگی میسازی؟" پیتروف در حالیکه میخواست به پوزخند خود رنگ عادی بدهد ،گفت: "در برابر کی؟ بگذار تعقیب کنند .باالخره به کی گذارش خواهند داد؟ به همین سروری که با شما مالقات دارد؟!" در میدانی مقابل دروازۀ سفارت شوروی تویوتای سفید رنگ "کراون") (XIXایستاده بود .در عقب اشترنگ مرد جوان، بلند قامت و قوی هیکلی نشسته بود که دریشی نامرتب اش در تن بزرگی میکرد .چهرۀ این مرد جوان هوشیار و مهربان بنظر میرسید .بمجرد آنکه یرشوف از دروازۀ سفارت برآمد و بطرف او به حرکت افتاد ،این افغان عظیم الجثه با چابکی و سبکی غیر عادی از موتر بیرون آمد و رسم التعظیم عسکری را به احترام دگروال یرشوف ادا کرده ،سپس حالت "آرام سی" را اختیار نموده با آواز بلند یک نظامی خود را معرفی کرد " :پیلوت اسداهلل سروری" .سپس با تشریفات دروازۀ عقبی موترش را باز نموده و با اشاره یرشوف را به داخل موتر دعوت کرد. هنگامیکه موتر در تاریکی شب باالی جادۀ داراالمان بطرف مرکز شهر حرکت میکرد ،سروری پرسید: "رفیق یرشوف ،برای شما ناوقت نیست؟ آیا من شما را ناراحت نساخته ام؟ رفیق امین به من دستور داد تا فورأ با شما مالقات نموده و در بارۀ تأمین روابط میان اداره های امنیتی دو کشور بحث نمائیم". یرشوف با رضایت و در حالیکه تبسمی بر لبان داشت" :پروا نیست (مطابق متن روسی) .کار ما وقت و زمان را نمیشناسد". سروری با خرسندی و با لحن کودکانه گفت" :من این را احساس کردم!" پس از رسیدن به دفتر ،سروری به م همان خود چای ،خسته و کشمش تعارف کرده و همچنان اشاره کرد که اگر مهمان خواسته باشد میتواند "غم" کباب را با ویسکی یا شراب "وطنی" نیز بخورد .فیصله کردند که به نوشیدن چای اکتفا میکنند .یرشوف باالی خود فشار می آورد تا کلماتی را که الکسی پیتروف به زبان دری حین مالقات با امین در بارۀ تأمین همکاری میان ارگان های امنیتی دو کشور استعمال میکرد به یاد بیاورد و محتوای پیشنهادات جانب شوروی را به سروری توضیح نماید .سروری که از نظر امین در این مورد آگاهی داشت از پیشنهادات مسکو در زمینه با شادمانی استقبال کرد .در عین حال سروری نمیدانست که دیگر چی باید بگوید و بکند؟)(XXایوان یرشوف از اسنادی که جانبین باید ترتیب داده و به امضاء برسانند نام برد .او همچنان پیشنهاد نمود تا پالن کار را برای یکی دو ماه آماده ساخته و در مورد کمیت ادارۀ آیندۀ امنیتی فکر صورت گرفته و اندازۀ تخمینی م صارف برای رفع ضروریات اوپراسیونی تثبیت گردد. یرشوف با استفاده از فرصت ،اطالعاتی را که لحظاتی قبل در بارۀ وضعیت در رهبری کشور پاکستان از "مرکز" بدست آورده بود به سمع سروری رسانید. سروری که همان روز با دستان خود چند تن از "ضد انقالب" را در همین اتاق به آن دنیا فرستاده بود با چشمان شتری رنگ و پر از خفقانش بطرف یرشوف میدید و فکر میکرد" :کدام مصارف؟ کدام پالن ها؟" سروری به این مقام حساس و مهم برای آن گماریده شده بود تا دشمنان "انقالب" را از بین ببرد ،و او شب و روز آنها را از بین می برد، در حالیکه این رفیقک شوروی با جسامت کوچک اش از او میخواست تا مصروف کاغذ بازی ها شود. هردو قرار گذاشتند که فردا یرشوف سروری را با اعضای گروپی که از مسکو با او آمده آشنا میسازد و سروری به نوبۀ خود وظیفه گرفت تا افرادی را که به زبان روسی بلد باشند در اختیار یرشوف و اعضای گروپ وی قرار بدهد. افراد مذکور منجمله در ترجمۀ اسناد از زبان روسی به پشتو و دری کمک خواهند کرد .حین خداحافظی سروری به یرشوف خاطر نشان ساخت که دروازۀ دفترش همیشه به روی او باز است .و در حالیکه یاور خود را به یرشوف معرفی میکرد گفت" :میدانید ،این یک صاحب منصب عادی نیست ،او شیر است ".از لحن سروری نمیشد درست
استنباط کرد که او این جمله را شوخی گونه میگفت یا جدی بود .یاور سروری یرشوف را به اقامتگاهش در سفارت انتقال داد. ******************** کارمند دفتر کی .جی .بی .در کابل یوری کیتایف وظیفۀ تأمین امنیت اجتماع اتباع اتحاد شوروی را در قلمرو افغانستان به دوش داشت .شخص مذکور تحت پوشش "معاون قونسل" در سفارت ایفای وظیفه میکرد .کیتایف برعالوۀ سائر فعالیت ها وظیفۀ مهم دیگری را نیز پیش میبرد ،و آن عبارت از تأمین تماسها با اتباع اتحاد شوروی از قشر اناث مقیم افغانستان بود. این زنها کی بودند؟ بخش اساسی این زنان را آنانی تشکیل میدادند که با افغانها عروسی کرده بودند .با جوانان افغانیکه که از شروع سالهای ۵۷۶۲سدۀ بیستم هزاران تن برای تحصیل به اتحاد شوروی رفته بودند .توجه دختران شوروی را چیزهای زیادی در پسران افغان جلب میکرد :افغانها نسبت به روسها چهره های برازنده تر ،مردانه تر داشتند ،اعتدال در نوشیدن الکهول را مراعات میکردند ،با لهجۀ بخصوصی به زبان روسی تکلم مینمودند و باالخره طرز برخورد و اخالق آنها نیز بی مانند بود .افغانها از سخاوت کافی برخوردار بوده ،کم حرف میزنند ،کنترول بر نفس را از دست نمیدهند ،به قول خود وفادار هستند ،در برابر جنس لطیف انعطاف پذیر بوده ،به سالخوردگان احترام داشته ،در دوستی صادق و محبت زایدالوصفی نسبت به همسر و اوالد ها دارند. در میان زنان شوروی که با افغانها ازدواج کرده بودند هم جوان بودند و هم نچندان ،از قوم روس و هم غیر روس بودند ،در بین شان هم ساده لوح ها بنظر میخوردند و هم هوشیارها ،طرفداران سرسخت کمونیزم و حتی ضد کمونیزم هم پیدا میشدند .عده ای شوهران افغان خود را واقعأ صمیمانه دوست داشتند و برخی هم افغانها را بخاطر فرار از "دوزخ کمونیستی" به طرف "بهشت سرمایه داری" استعمال میکردند .در یک کلمه ،زنان مذکور گوناگون ،و متأسفانه اکثر آنها جنجالی و غال مغالی بودند. یوری کیتایف خانم ها را و مخصوصأ همسر خود را دوست داشت .ولی از دخترانی که با افغانها ازدواج کرده بودند چندان خوشش نمی آمد .مخصوصأ وق تیکه آنها در دفتر قنسلی از وی چیزی میخواستند و اگر چیزی به دل شان نمیبود تهدید کنان میگفتند" :من از تو به بریژنیف شکایت خواهم کرد !" کیتایف با خود فکر میکرد " :بلی ،زنانی که با افغانها بخاطر فرار از اتحاد شوروی به اینجا آمده بودند ،اکنون "بدام افتادند" .سوس یالیزم حتی در اینجا نیز آنها را به چنگ خود آورد ،حاال کجا فرار خواهند کرد؟ به اسرائیل؟ به امریکا؟ 16 شاید به مدغاسکر؟" در همین وقت به کیتایف خانمی به نام ناتالیا نورزی تلفون کرد: " یوری چه حال داری؟ خودت و خانواده ات حوادث اخیر را چطور سپری کردید؟ من و شوهرم از بابت شما بسیار ناآرام بودیم و تشویش داشتیم! همه خوب هستند؟ پسرک تان چطور است؟" کیتایف در جواب" :خیر و خیرت است". ناتالیا نورزی " :من و شوهرم ترا با همسرت نزد خود دعوت میکنیم .لطفأ بیائید مهمان ما شوید ،تا با هم درد دل کنیم. مدت زیادی شده که شما را ندیده ایم". کیتایف از شوهر ناتالیا ،عبدالقیوم نورزی خوشش می آمد ،او را شخص جدی می یافت .عبدالقیوم نورزی قد نه چندان بلند ،اگرچه خلقی بود ولی بروت نداشت ،عضویت حزب دیموکراتیک خلق را تقریبأ از روز تأسیس آن بدست آورده بود .به تره کی نزدیک بود .او متخصص زبان پشتو و تأریخ افغانستان بوده و استاد اکادمی بود .رسالۀ فوق لسانس خود را در پوهنتون مسکو دفاع کرده بود .رهنمای علمی او در پوهنتون دوریانکوف بود که یکی از افغانستان شناسان نامدار در اتحاد شوروی به حساب میرفت .نورزی به زبان روسی بهتر از بسیاری روسها تکلم میکرد. کیتایف میدانست که خانم عبدالقیوم ناتالیا از یهودی های شهر ادیسه بوده و در پخت پز دست باال دارد .شاید این یکی از عللی بود که او فورأ به ناتالیا جواب داد " :ما فردا می آئیم ،اگر برای شما مناسب باشد". ناتالیا" :مناسب است .ساعت پنج منتظر تان میباشیم .آدرس را شما میدانید". آدرس منزل خانوادۀ نورزی واقعأ هم نزد کیتایف بود ،ناتالیا فقط چندی قبل به دفتر قنسلی سفارت برای حل یک مسألۀ جنجالی سر زده بود .کیتایف با گذاشتن گوشی بفکر فرو رفت" :چرا ناتالیا و همسر او حاال ما را نزد خود دعوت میکنند ،قبأل آنها هیچگاه ما را مهمان نمیکردند؟ به نظر نمیرسید که آنها بخواهند با من دوست شوند .به هر حال هنگام مالقات واضح خواهد شد". روز دیگر کیتایف با دسته گلی ،بازیچه های برای اطفال ،چاکلیت ،ودکا و بوتل شامپاین یکجا با همسرش به خانۀ نورزی رفت که در ناحیۀ میکروریان موقعیت داشت. 16
کشور مدغاسکر (یا ملغاسی) در قسمت غربی اقیانوس هند در همجواری سواحل شرقی قارۀ افریقا در جزیره ای بنام مدغاسکر موقعیت دارد .روسها کلمۀ مدغاسکر را برای برجسته ساختن یک نقطۀ مجهول و (یا) نهایت دور استعمال میکنند.
دروازۀ خانه را عبدالقیوم که لبخند بر لبان داشت گشود .اپارتمان سه اتاقه در بالک پنج منزله پر از عطر مزه دار ترین غذاها بود .صاحب خانه کیتایف را در آغوش کشیده و چنان بوسه کرد تو گوئی برادر سکۀ خود را بعد از فراق متمادی میدید .پس از احوالپرسی و پائین و باال رفتن در اپارتمان و صحبت با اطفال که قلبأ از دریافت بازیچه ها شادمان بودند ،همه در عقب میز جا گرفتند .صحبت ها به طرف کودتای نظامی رفت. کیتایف که مأمور زرنگی بود از جواب به پرسش نورزی که هنگام وقوع کودتا "چی میکرد؟" ،طفره رفت .در عین حال او پی در پی ودکا را در پیک ها میریخت و با تقلید کردن از لهجۀ گرجی ها شعار میداد .نورزی به نیرنگ های کیتایف متوجه بود و میدانست که کی تا کدام حد باید بنوشد. سپس گفتگو ها کامأل رنگ سیاسی گرفتند .عبدالقیوم به کیتایف یاد آور شد که با وجود آنکه او هیچگاه در اردو خدمت نکرده و یک زبانشناس است ،بمجرد دریافت پیام حفیظ اهلل امین که در آن از آزاد ساختن لیدران حزب دیموکراتیک خلق از توقیف حرف زده میشد ،تمام شب به اپارتمان ها ی صاحب منصبانی که در میکروریان زندگی میکنند سر زده خاطر نشان ساخته بود" :فردا قیام مسلحانه شروع میشود .داوود و رژیم فاشیستی و طرفدار امریکا باید توسط قوای مسلح افغانستان سرنگون گردد .هنگام کسب عضویت در حزب دیموکراتیک خلق تو مکلفیت های خود را درک میکردی .اکنون تو باید از ما حمایت کنی .این امر است .اگر تو از ما حمایت کنی ،شاید زنده بمانی ،یا هم مانند یک قهرمان کشته شوی .در صورتیکه ما پیروز شویم ،تو به چیزهای زیادی در این زندگی دست خواهی یافت .اگر پیشنهاد ما را رد کنی ،ما روز بعد ترا در مقابل ارسی های اپارتمان ت پیش چشمان زن و اوالدهایت باالی پایۀ برق حلق آویز خواهیم کرد". برخی از صاحب منصبان گریه سر میدادند و پیش پاهای عبدالقیوم افتیده و میگفتند" :آه ،چرا ،چرا من احمق با شما و با حزب تان سر و کار پیدا کردم !" و قیوم در جواب به آنها میگفت" :آیا تو فکر کرده ای که من با چی خطری روبرو استم که نزد تو با این پیشنهاد تهدید آمیز آمده ام؟ تو میدانی که من کی استم؟ تو خوب میدانی که من هم مانند تو همسر و فرزند دارم؟ ! میتوانی بگوی که فردا با من ،با همسرم و اوالدهایم چی خواهد شد ،اگر تو چیزی را که من از تو تقاضا میکنم انجام ندهی؟ در اینباره جدی فکر کن .اینهمه مزاح و شوخی نیست!" کیتایف در حالیکه بفکر عمیق فرو میرفت گفت" :این است شیوۀ اجرای کودتاهای نظامی .میکانیزم آن همینگونه است. در حقیقت همه چیزها همینطور که گفتید رخ میدهند ،در حالیکه ما فریاد میزنیم" :انقالب است ،انقالب است .توده های مردم است!" قیوم نورزی با دیدگان سبز و فوالدی رنگ خویش به کیتایف و همسر خود نگریسته موافقت کنان گفت" :بلی همینگونه رخ میدهند". اکنون دیگر کیتایف به مقصد نورزی پی برده بود :نورزی بدینترتیب کوشش میکرد به خود موقف "قهرمان انقالب" داده ،امتیازاتی را بدست بیاورد. نورزی پس از آنکه حکایتش را در بارۀ نقش خود در انقالب به پایان رسانید ،جامش را تا لبه ها پر از ودکا نموده آنرا خاموشانه سر کشید .سپس پارچۀ نان سیاه را که کیتایف با خود آورده بود نزدیک بینی برده آنرا بو کرد .17نورزی سپس به حرافی های که از نقطۀ نظر اوپراسیونی برای کیتایف هیچ ارزش نداشت ،پرداخت. ناتالیا ،کیتایف و همسرش را الی موتر مشایعت نموده از اینکه دیدار شان اندکی ناخوشایند تمام شد از مهمانان عذر خواهی کرد و دلیل آنرا خستگی شدید و عصبیت شوهرش نامید .او حین خداحافظی گفت: "شما میدانید ،چقدر مشکل است وقتی چند روز را در وضعیتی به سر میبری که هر لحظه همه را میتوانند از بین ببرند .مرا ،شوهرم و اوالدهایم را ،و اینهمه بخاطر چی؟" کیتایف در جواب " :با ما نزدیکتر باشید و هیچ قدرتی در دنیا به شما ضرر نخواهد رساند .شما تبعۀ یک کشور کبیر هستید". کیتایف حین ترک ناحیۀ میکروریان با خود اندیشید: " همه چیزهای که در منزل نورزی اتفاق افتید تمثیلی بود ،و در این تمثیل هر کس نقش خود را بازی کرد. ******************** روز شنبه ،حوالی چاشت خبرنگار "تاس" الکسی پیتروف با قیافه ایکه شاید در زمانه های قدیم اسکندر مقدونی به قصر داریوش مغلوب شده داخل میشد ،وارد "اتاق عمومی" دفتر "کشف" گردیده غُم غُم کنان گفت" :ما پیروز شدیم ،و دشمن در حال فرار است ،فرار ". . .چشمان جت تبار پیتروف از خوشی برق میزد و بروت های سیاهش که تارهای نقره ای رنگ در آنها دیده میشدند برجسته به نظر میرس یدند ،کومه های سرخ او گواهی میدادند که او لحظاتی پیش جامی را با یکی از لیدران جدید افغانستان سرکشیده است .پیتروف با سبک سری لیست اعضای حکومت جمهوری دیموکراتیک افغانستان را باالی میز مقابل تحلیلگر "دفتر" خوتیایف انداخت.
17
رسم معمول میان روس ها بوده ،اکثرأ بعد از سرکشیدن پیک ودکا ،پارچۀ نان سیاه را نزدیک بینی برده آنراعمیقأ بو میکنند.
پیتروف خطاب به خوتیایف " :بگیر ،این ل یست نهائی ترکیب اعضای حکومت است که امروز به توافق رسیده است. در بارۀ آن تیلگرامی به مرکز بنویس .لیست مذکور امروز یا فردا در مطبوعات به نشر خواهد رسید .لیست را سپس باید به سفیر ببرم(XXI). خوتیایف بدون آنکه حرفی زده باشد فلتر سگرت "یاوای" خود را با قوت در سگرت دانی انداخته سپس با دیدگان حریص به خواندن لیست شروع کرد. سائر کارمندان "دفتر" نیز کارهای خود را رها کرده از جا هایشان برخاسته و همه از ورای شانه های خوتیایف به خواندن لیست پرداختند. یوری کیتایف در حالیکه دستش را باالی شانۀ پیتروف میگذاشت گفت" :الکسی ،تو باید امروز مدالت را به گردن میکردی ،امروز روزش است .حاال ثابت شد که به تو مدال را تصادفی نداده اند .چی فعالیتی ! تو چقدر کوشش کردی تا این حزب متحد شود ،گاه گاه به نظر میرسید که این کار نا ممکن است .اما حاال ثابت شد که تو کامیاب استی. بنظر میرسد که در لیست توازن حفظ گردیده است .کرسی ها درست تقسیم شده اند .کیتایف شروع به خواندن نامها در لیست کرد: " -نور محمد تره کی ،رئیس شورای انقالبی جمهوری دیموکراتیک افغانستان ،و صدراعظم؛ ببرک کارمل ،معاون رئیس شورای انقالبی ،معاون اول صدراعظم؛ حفیظ اهلل امین ،معاون صدراعظم ،وزیر امور خارجه؛ محمد اسلم وطنجار ،معاون صدراعظم ،وزیر مخابرات؛ عبدالقادر (کسیکه رهبری نظامی کودتا را به دوش داشت) ،وزیر دفاع؛ نور احمد نور ،وزیر داخله؛ سلطان علی کشتمند ،وزیر پالن؛ عبدالکریم میثاق ،وزیر مالیه؛ بارق شفیعی( ،یکی از شعرای معروف آنزمان) ،وزیر اطالعات و کلتور؛ سلیمان الیق( ،شاعر و نویسندۀ معروف) ،وزیر رادیو و تلویزیون.در اخیر لیست از اشخاصی که زیاد شهرت نداشتند و وزارت خانه های نچندان مهم یاد آوری میشد .در هر حال توازن میان خلقی ها و پرچمی حفظ گردیده بود. والدیمیر خوتیایف فورأ تیلگرامی را عنوانی "مرکز" نوشت و در آن نظر مثبت خود را در بارۀ لیستی که پیتروف آورده بود و ترکیب جدید رهبری افغانستان در آن درج گردیده بود ،نزد آرلوف -موزوروف برده تا امضای او را زیر متن تیلگرام بگیرد .پیتروف در این میان تصمیم گرفت با لیست خود نزد سفیر برود. کارمند اوپراسیونی به نام ویکتور بوبنوف ،پیتروف را مخاطب قرار داده ،طعنه آمیز گفت" :بسیار عجله نکن ! بگذار در قدم اول تیلگرام به مرکز برسد .برای ما بگو که چطور توانستی در راه متحد ساختن حزب دیموکراتیک خلق موفق شوی؟" پیتروف که از نظر بوبنوف خوشش آمده و از سخنان تأئید آمیز همکاران زیر تأثیر رفته بود گفت: "بلی ،این لیست واقعأ یک مؤفقیت است .نمیخواهم در برابر شما ریا کاری کنم ،من خوشبخت استم ،افتخار میکنم .شما خود شاهد هستید که چقدر برایم پیش بردن این مأموریت دشوار بود .این "تاراکان"( 18هدف نویسندگان تره کی است) و این "کارماشه"( 19هدف نویسندگان کارمل است) استدالل معمول میان انسانها ،صحبت معقول و حرف زدن آرام را نمیدانند .با تمام قوت کوشش میکنی به آنها ثابت بسازی که وحدت میان جناح های حزب یک ضرورت است ،آنها اصأل به تو گوش نمیدهند .وقتی اندکی باالی شان "فشار" می آوری ،آنها فورأ راپور ترا به بوب پونوماریوف 20میدهند! زشت تر از همه اینکه راپور علیه خودم را خود باید به کمیتۀ مرکزی حزب برسانم! تشکر از رفیق اوسادچی که یکبار مرا در این زمینه یاری رساند .او نظریات توضیحی خود را در بارۀ این "راپورها" به مرکز فرستاده بود .در یکی از نامه ها عنوانی "مرکز" به دفاع از من نوشته بود که الکسی کدام مالمتی ندارد ،او با تمام ظرافت خط مشی تعیین شدۀ سیاسی را دنبال میکند و مجبور است خود خواهی های لیدران حزب دیموکراتیک خلق را در نظر بگیرد". بوبنوف در حالیکه تبسمی پر معنی بر لب داشت پرسید: "از بابت چه چیزی حاال اینقدر خوشحال و راضی به نظر میرسی؟" پیتروف " :چرا خوشحال نباشم ! با کسانیکه من ارتباط نهایت نزدیک داشتم ،اکنون در رأس دولت قرار گرفتند". بوبنوف" :الکسی ،آیا تو نمیدانی که اینهمه به نقص تو است؟ حاال دیگر طی یکی دو هفته ،شاید هم وقتر ترا نزد آنها حتی نزدیک آنها هم نخواهند گذاشت .خود این اشخاص حتی شاید آرزو نداشته باشند ترا بشناسند .با آنها منبعد در سطح سفیر مالقات خواهند کرد ،آمرین عالی رتبۀ مسکو نزد آنها سرازیر خواهند شد .و تو با کی مالقات خواهی کرد؟ با کی کار خواهی کرد؟ با نفر خدمت ات به نام غالم؟" 18
19
کلمۀ مذکور در زبان روسی "مادر کیک" معنی داده و استعمال آن برای انسانها تحقیر آمیز میباشد.
استعمال این کلمه نیز در زبان روسی برای انسانها تحقیر آمیز میباشد. 20 مامورین کی .جی .بی .بوریس پونوماریوف مسؤول روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست را میان خود همینطور می نامیدند.
ستاراستین ،کارمند دیگری اوپراسیونی با پوزخندی عالوه کرد " :کی میداند ،شاید "مرکز" الکسی پیتروف را به زودی به حیث مشاور خاص در رهبری افغانستان تعیین نماید ،کاری که یک زمانی ملکۀ انگلستان با لورنس عربی 21انجام داده بود ،لورنس به دربار فاروق ،پادشاه سعودی ها به حیث مشاور فرستاده شده بود". سخنان اخیر توجه پیتروف را بخود جلب نکرد ،ولی دیده میشد که حرفهای ویکتور بوبنوف باالیش اثر گذاشته و رنگ چهره اش را تغییر داده بود .او از قطعی سگرت خوتیایف ،سگرتی را بیرون کرده اندوهگینانه به کشیدن آن پرداخت. ()... آرلوف -موروزوف دیر زمانی با قیافه ایکه از آن چیزی نمیشد درک کرد از ورای عینک های "معلم ماآبانه اش" به خواندن تیلگرام که خوتیایف آورده بود ،پرداخت .پس از خواندن نفسی تازه کرده گفت: " بلی ،ترکیب رهبری . . .خوب است .کرسی ها عادالنه تقسیم شده اند ،خوتیایف ،من فقط در تیـلگرام اضافـه می کنم که تره کی هنگام تقسیم چوکی ها به توصیه های کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی که از طرف سفیر شوروی در مالقات اخیر در دفتر آژانس مطبوعاتی "تاس" به او خاطر نشان گردیده بود گوش داده .چنین یک اشارۀ خوشبینی رهبری ما را بیشتر میسازد". والدیمیر خوتیایف" :به نظر من خوشبینی های آنها بدون آنهم بی حد است". آرلوف -موروزوف" :امکان دارد .اما وقتی انسانها گاه گا هی برای بعضی مسائل زیاد خوشحال میشوند ،بعدتر ..اکثرأ نا امیدی ها رخ میدهد .شاید کدام قانونمندی در این وجود داشته باشد". . . خوتیایف" :شما خود تان خوشبین نیستید؟" آرلوف -موروزوف" :تو میدانی ،خوشبینی است . . .اما نمیدانم تا کدام حد این خوشبینی بجا است .من تشویش دارم، که . . .ترکیب . . .رهبری افغانستان بزودی تغییر خواهد یافت .من هراس دارم که ما یکبار دیگر به آشتی ساختن خلقی ها و پرچمی ها مصروف خواهیم شد. ******************** وقتیکه جنرال زاپالتین هدایت دریافت کرد تا بطور خدمتی عازم شهر پوتسدام آلمان گردد ،این هدایت موجبات تعجب او را برنیانگیخت .زاپالتین به حیث مفتش ارشد ریاست سیاسی قوای پیاده در اردوی شوروی ایفای وظیفه میکرد و برحسب وظایف اکثرأ به کشور آلمان دیموکراتیک میرفت .در اخیر سال های ۵۷۹۲زمانیکه احتمال گذار از "جنگ سرد" به "جنگ گرم" افزایش یافته بود ،مسکو منابع عظیم نظامی خود را در غرب جابجا کرد .قبل از همه نیروی قوی نظامی در قلمرو آلمان دیموکراتیک مستقر شد ،تا نزدیکتر به خصم احتمالی باشد .واحد های قوای اتحاد شوروی مستقر در آلمان تحت مراقبت بالوقفۀ رهبری شوروی قرار داشتند .کمیسیون های مختلف کنترولی ،نظارتی ،تفتیشی وغیره پی در پی از این قوا دیدن بعمل می آوردند. در صورت شروع جنگ سوم جهانی عساکر و صاحب منصبان شوروی مستقر در آلمان باید اولین کسانی میبودند که در گرد باد جنگ اتومی قربانی میشدند ،اما نخست آنها باید دین خود را ادا مینمودند ،یعنی تمام اروپای غربی را به گرد و خاک تبدیل میکردند. زاپالتین اینبار نیز در رأس یک هیأت تفتیش به آلمان سفر میکرد .اما بمجرد رسیدن به شهر پوتسدام ،قوماندان فرقه ایکه مفتیشین آمده از مسکو را استقبال میکرد زاپالتین را گوشه نموده گفت" :رفیق جنرال ،عضو شورای نظامی قطعات شوروی از شما خواهش نموده تا فورأ با او تماس بگیرید". زاپالتین از دفتر قوماندان فرقه به همکار خود زنگ زده پرسید" :خیریت است؟" در آنسوی لین از زاپالتین پرسیدند" :رفیق جنرال ،بکس و کاالی تان همرایتان است؟" زاپالتین که تجربۀ زیادی در زندگی داشت با ناراحتی جواب داد" :بلی ،همرایم است". " در اینصورت هرچه زودتر دوباره به میدان هوائی برگردید ،طیاره منتظر شما است .شما فورأ به مسکو احضار شده اید". جنرال زاپالتین عادت کرده بود که در زندگی به هیچ چیز نباید تعجب کند . . .ادارۀ گروپ مفتیشین را به شخص دیگری سپرده و خود به مسکو برگشت .در مسکو به او گفته شد تا فورأ نزد رئیس عمومی امور سیاسی جنرال یپی شوف برود. جنرال یپی شوف در حقیقت نمایندۀ کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی در قوای مسلح بود و زاپالتین او را قبأل زیاد ندیده بود .پس از ورود به اتاق یپی شوف و ادای رسم و تعظیم یپی شوف خاطر نشان ساخت" :شما خبر دارید که در افغانستان انقالب شده ؟") (XXIIسپس بدون آنکه منتظر عکس العملی زاپالتین بماند ادامه داد" :بلی ،حزب دیموکراتیک خلق رژیم قبلی را سرنگون و مسیر عملی نمودن اصالحات مترقی را در پیش گرفته است .طوریکه شما 00یکی از افسران و نویسندګان برتانوی که حین قیام بزرگ عربها طی سال های ۵۷۵۶-۵۷۵۲نقش عظیمی بازی کرده Lawrence of Arabiaډګروال توماس ادوارد لورنس است.
میدانید ما به نوبۀ خود از نیروهای مترقی حمایت میکنیم ،زیرا این یک دین انترناسیونالیستی ما است .افغانها از ما خواسته اند تا مشا وری را از ریاست عمومی سیاسی برای شان بفرستیم .البته شما میدانید که چیزی به نام ریاست امور سیاسی در این کشور وجود ندارد ،همه چیز ها را باید از سر ایجاد کرد .ما با وزیر دفاع مشوره نمودیم و فیصله کردیم که بهترین کاندید برای این ماموریت شخص شما هستید .شما در اینباره چی نظر دارید؟" زاپالتین با صدای رسای یک قوماندان جواب داد " :تشکر از اعتمادیکه کرده اید ،کوشش میکنم شایستگی آنرا داشته باشم". یپی شوف صدای خود را نرمتر ساخته گفت" :بسیار خوب ".سپس گوشی تلفون حکومتی را برداشت" :رفیق پونوماریوف ،ما مشاور امور سیاسی را برای قوای مسلح یافتیم ،و او جنرال زاپالتین کارمند مجرب سیاسی است که در همه جا ها از بیوگرافی و کارنامه های مثبت برخوردار میباشد .میتوانید او را بپذیرید؟ پس از صحبت در تلفون زاپالتین را مخاطب قرار داده ادامه داد " :همین اکنون به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست بروید ،با شما مسؤول روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی بوریس پوناماریوف صحبت کرده و شما را با اوضاع افغانستان آشنا میسازد .شما دو روز وقت دارید تا برای سفر به کابل آمادگی بگیرید. پس از آنکه زاپالتین از دفتر یپی شوف برامد ،دفعتأ پی برد که او در بارۀ این افغانستان اصأل چیزی نمیداند .حتی "انقالبی" را که در آنجا بوقوع پیوسته نیز جدی نگرفته و خبر مذکور کنجکاوی او را تحریک ننموده بود .زاپالتین فکر کرده بود که کودتاها و انقالبات در دنیا زیاد رخ میدهند .او هیچگاهی قبل از این فکر نمیکرد که سرنوشت او را با افغانستان وصل خواهد کرد. حاال باید به کمیتۀ مرکزی میرفت ،با مسؤولین صحبت میکرد و به پرسش های آنها جواب میداد . . .او با خود می اندیشید " :باید حداقل ،یک کمی معلومات در بارۀ انقالبی بدست بیاورم که در این افغانستان رخ داده .در ریاست عمومی سیاسی حتمأ باید کلکسیون روزنامۀ "پراودا" باشد ". . .زاپالتین مانند هر کارمند سیاسی در شوروی عادت کرده بود که جواب هر سوال را در روزنامۀ "پراودا" میتواند دریابد! بمجرد دسترسی به "پراودا" او با بی طاقتی به ورق زدن آن پرداخت و باالخره خبر کوتاهی را از کابل دریافت .این خبر مختصر که تحت عنوان "رادیوی کابل خبر میدهد" نشر شده بود میرساند که در افغانستان کودتای نظامی صورت گرفته و قدرت را در کشور ،شورای نظامی انقالبی بدست گرفته است .زاپالتین با خود گفت " :عجیب است ،چرا خبر مذکور از لندن بدست آمده و در آن به آژانس رویترز اشاره شده؟ آیا ما از خود در کابل خبرنگار نداریم؟ " سپس روزنامۀ مورخ ۸۷اپریل را ورق زده و در آنجا نیز در صفحۀ پنجم در بخش "اخبار جهان" خبر دیگری را یافت که درازتر از قبلی بود .زاپالتین بدون آنکه تنبلی نموده باشد خبر را سرتا پا بیرون نویس کرد: "اسالم آباد ۸۲ ،اپریل ،آژانس خبر رسانی "تاس"" :خبرهای رسیده حاکی از آن اند که دیروز در افغانستان کودتای دولتی صورت گرفته است .در اعالمیۀ شورای انقالبی که از طرف قوماندان قوای هوائی دگروال عبدالقادر قرائت گردید خاطر نشان شده که "قوای مسلح کشور مسؤولیت دفاع از جامعه ،حاکمیت ملی و عزت مردم افغانستان را بدوش میگیرد ".شورای انقالبی هکذا تأکید کرد که در عرصۀ "پالیسی داخلی خویش از اصول دین اسالم و دیموکراسی، آزادی ،مصونیت فردی حمایت نموده و برای انکشاف افغانستان در همه عرصه ها تالش خواهد کرد". زاپالتین متوجه شد که در متن مذکور از کودتای نظامی نه بلکه از کودتای دولتی سخن رفته ،و اهداف این باغی ها هم شریفانه ترسیم شده بود .در عین حال زاپالتین نمیتوانست درک کند که چرا در همۀ این اخبار کجروی ها وجود دارند، چرا حوادث کابل از پایتخت پاکستان ،اسالم آباد به نشر میرسند؟" در خبر دیگری که تاریخ آن ۰۲اپریل بود خبرنگار "تاس" بازهم از اسالم آباد خبر میداد که اوضاع در پایتخت افغانستان رو به آرامش نهاده ،دکان ها باز گردیده و اوضاع را شورای انقالبی تحت کنترول دارد .در خبر روز بعدی باالخره خبرنگار شوروی از خود کابل خبر مختصری را منتشر ساخته که در آن گفته میشد ":شورای انقالبی جمهوری دیموکراتیک افغانستان نور محمد تره کی رهبر معروف ملی و انقالبی را به حیث رئیس شورای انقالبی ،رئیس دولت و همچنان صدراعظم افغانستان انتخاب کرد". زاپالتین روزنامۀ دیگر را نیز ورق زد و با خود فکر کرد" :بلی ،با این یادداشت ها نمیتوان کدام تصور خاصی را بوجود آورد" :اوضاع رو به بهبودی نهاده است"" ،تمام قدرت به مردم انتقال کرده"" ،حاکمیت جدید منعکس کنندۀ منافع اقشار ستمدیده است"" ،همه سو رضایت و امیدواری حکمفرما است"" ،علل وقوع انقالب در نامتوازن بودن شدید اجتماعی و افزایش مبارزۀ طبقاتی نهفته است". چیزی که بیش از همه توجه زاپالتین را به خود جلب کرد ،این بود که در خبرهای بعدی از کابل اصطالح کودتا هرچه بیشتر جایش را به انقالب ملی و دیموکراتیک میداد. ساعتی بعد زاپالتین وارد دفتر منشی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی گردید .مگر مسؤول روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی در دفترش نبود .همکار پوناماریوف به زاپالتین گفت که آمر او را بریژنیف نزد خود خواسته .به علت مذکور او را نزد معاون پونوماریوف ،الکساندر اولیانوفسکی مشایعت نمود .زاپالتین بعد ها پی میبرد که اولیانوفسکی هفتاد و چهار ساله شرق شناس بزرگ در اتحاد شوروی است .او سال های متمادی را به تحقیق در مورد حوزۀ عظیمی که در جنوب و آنسوی سرحدات اتحاد شوروی موقعیت داشت از قبیل هند ،پاکستان و افغانستان پرداخته
و در اثر فعالیت های وسیع علمی خویش تا مقام داکتر علوم رسیده بود .اولیانوفسکی هنگام جوانی در سفارت شوروی مقیم کابل کار میکرد. هنگام ورود زاپالتین به اتاق اولیانوفسکی ،معین دفتر روابط بین المللی که در برابر میز مخصوصی ایستاده بود و چیزی می نوشت متوجه او نشد ،سپس رویش را برگردانده و دوستانه به طرف زاپالتین تبسم نموده از او دعوت کرد تا در عقب میز بزرگ برای جلسات جا بگیرد .اولیانوفسکی مردی بود بلند قامت ،استخوانی و مو سفید .زاپالتین خدای خود را شکر کرد که اولیانوفسکی از او هیچ سوالی نکرد .اولیانوفسکی میدانست که زاپالتین را یپی شوف توصیه نموده ،بناءً کنترول کردن اضافی او ضرور نبود .او در چوکی مقابل زاپالتین نشست .لحظاتی بعد چای را که در گیالس دانی های نقره ای ریخته بودند با کلچه های "بارانکه" آوردند .اولیانوفسکی زاپالتین را مخاطب قرار داده گفت" :بفرمائید ،نوش جان کنید ،صحبت ما و شما دیر دوام میکند". اولیانوفسکی صحبت را از دور شروع کرد .احساس میشد که او با تأریخ شرق میانه بخوبی آشنائی دارد .او با سهولت وقایع مهم تاریخی را به یاد می آورد ،از شاهان ،حلقات نزدیک به آنها ،اشخاص با نفوذ ،جنرال ها و دیپلوماتان معروف نام میبرد .از خصوصیات مل ی افغانها و اقوام این کشور یاد آور شده و مختصرأ از نقش پشتونها سخن زده تأکید کرد که قوم پشتون در افغانستان اکثریت را تشکیل داده و نقش آنها در این کشور طبق معمول نهایت برجسته است .زاپالتین از البالی صحبت های اولیانوفسکی با حیرت دریافت که در قوای مسلح افغانستان جمعیت عظیمی از مشاورین اتحاد شوروی ایفای وظیفه مینمایند .اولیانوفسکی در این زمینه خاطر نشان ساخت " :در شرایط کنونی اگر اشتباه نکرده باشم در حدود سیصد مشاور در آنجا حضور داشته و مردم از کار آنها کامأل رضایت دارند". اولیانوفسکی دیر زمانی در بارۀ عامل مذ هبی و راستگرایان افراطی در این کشور صحبت کرده افزود" :خطرات آینده در همینجا نهفته اند ".او همچنان از حزب دیموکراتیک خلق که در ۵۷۶۱تأسیس گردیده است یاد آور شد. اولیانوفسکی تو گوئی دفعتأ متوجه چیزی شده باشد گفت" :آه ،راستی شما یک جنرال هستید و با یک نظامی نمیشود بدون نقشه صحبت کرد! ؟ او از جایش برخاسته و از الماری نقشۀ کهنۀ افغانستان را بیرون کرد .نقشه بسیار فرسوده و کهنه شده بود ،در کنار ه های آن با پنسل یاد داشت های درج شده بودند .اولیانوفسکی" :حاال به شما تیاتر آیندۀ فعالیت های نظامی ما را نشان میدهم(XXIII)". اولیانوفسکی با مهارت تمام مناطق بود و باش اقوام افغانستان را در نقشه نشان داده تأکید کرد که حاکمیت مرکزی در افغانستان معموأل ضعیف بوده و مسائل را عمدتأ متنفذین در محالت حل و فصل مینمایند(XXIV). اولیانوفسکی " :اما باید به خاطر داشت که افغانها در برابر تهدید خارجی با یک قوت متحدانه به پا میخیزند و مبارزه میکنند". سپس از امور حزبی سخن به میان آمد .از این به بعد زاپالتین که خود کارمند سیاسی بود خود را راحت تر احساس میکرد .اصطالحات و جمالت به گوشش آشنا رسیدند. اولیانوفسکی گوئی متن نوشته شده را میخواند گفت " :حزب دیموکراتیک خلق اولین حزبی در تاریخ افغانستان است که از منافع طبقۀ کارگر و همه زحمتکشان حمایت میکند .هدف اساسی انقالب عبارت از آن است تا گذار از حاکمیت حلقات بیوروک راتیک تجاری و فئودالی به یک حکومت ملی و دیموکراتیک که منافع توده های وسیع را مد نظر بگیرد، تأمین گردد ".در اینجا اولیانوفسکی مکثی پر معنی نموده ،انگشتش را باال برده افزود" :منجمله سرمایه داری متوسط و کوچک)XV(". ()... اولیانوفسکی سپس به تحلیل اوضاع در د اخل حزب پرداخته از تضاد های جناحی در آن یاد آور شده تأکید کرد که رفقای شوروی با مشکالت فراوان باالخره موفق شدند تا وحدت را در این حزب تأمین نمایند .او همچنان ارزیابی های از لیدران حزب ،تره کی ،کارمل و امین بعمل آورده افزود: "ظاهرأ اوضاع آرام به نظر میرسد ،یک سال است که خلقی ها و پرچمی ها انرژی خود را در مبارزه با یکدیگر به مصرف نمی رسانند ".از همین لحظه به بعد چهرۀ اولیانوفسکی اندوهگین گردیده عالوه کرد":اما در عمل همه چیز به مراتب پیچیده تر است .من هراس دارم که پس از فرو کشی شادمانی ها تضاد ها میان آنها مجددأ با قوت بیشتر سر باال کند. راستی پیشگوئی های ما طوری بود که انقالب را باید پرچمی ها میکردند ،ما به آن عقیده بودیم که پرچمی ها مصمم تر و متشکل تر هستند .اما ما در خطا بودیم ،همه چیز بکلی بالعکس اتفاق افتید .حاال شما بیشتر با خلقی ها سر و کار خواهید داشت ،آنها بیشترین کرسی های کلیدی را در حکومت به دست خواهند آورد و نا گفته نماند که در قوای مسلح نیز مواضع شان قوی است". 22 سپس زاپالتین را به منشی کمیتۀ مرکزی و مسؤول روابط بین المللی آن پونوماریوف که از نزد لئونید بریژنیف برگشته بود ،معرفی نمودند .پونوماریوف که زاپالتین تصاویر ویرا قبأل در اخبار و تلویزیون دیده بود با عالقمندی به استقبال او از جایش برخاسته و دستش را محکم و با گرمی فشرد .در تفاوت با اولیانوفسکی ،پونوماریوف مردی بود آمر ماآب ،حرکات ،طرز نگریستن او بطرف مخاطب و حرف زدن او به یک آمر میماند .او هیچگونه عدول را از 22
در زمان وقوع کودتای خلقی ها و پرچمی ها در افغانستان لئونید بریژنیف منشی عمومی حزب کمونیست (عمأل رئیس دولت) اتحاد شوروی بود.
خط مشی عمومی حزب نمی پذیرفت ! هیچگونه حاشیه روی را تحمل نمیکرد ! با دیدن او فورأ درک میکردی که چی کسی در برابرت قرار دارد :عضو علل البدل بیوروی سیاسی ،اشتراک کنندۀ جنگ دوم جهانی ،کسیکه مبارزۀ سیاسی را یکجا با خود جوزیف ستالین 23آغاز کرده بود ،در یک کلمه او یکی از "خدایان" بود. ()... صحبت پونوماریوف با زاپالتین به درازا کشید ،وظایفی که باید در افغانستان اجرا میشدند خیلی زیاد بودند ،ولی در واقعیت تمام آنها در یک موضوع اساسی تمرکز می یافتند و آن عبارت از تأمین و حفظ مورال قوی در صفوف قوای مسلح افغانستان در منازعات مسلحانۀ عنقریب با ضد "انقالب" بود XVI.اینکه منازعات مسلحانه بزودی رخ خواهند داد پونوماریوف کدام شکی نداشت. هنگامیکه صحبت به پایان خود نزدیک میشد پونوماریوف گوئی چیزی را به یاد آورده تکانی خورده گفت " :ما، منظورم کمیتۀ مرکزی حزب است ،در کابل تا کنون گوش و چشم خود را نداریم .در کارهای خویش مجبور استیم به معلوماتی که از "همسایگان نزدیک" و "همسایگان دور" بدست می آوریم اتکاء کنیم .شاید قبأل این وضعیت عادی بود، اما حاال فیصله صورت گرفته تا گروپ با صالحیتی از کدرهای حزب به افغانستان فرستاده شود .گروپ مذکور وظیفه خواهد داشت تا حزب دیموکراتیک خلق را هرچه بیشتر استحکام بخشد. وقتی مالقات به پایان رسید و زاپالتین با اولیانوفسکی (که در مالقات نیز حضور داشت) از دفتر منشی کمیتۀ مرکزی بیرون میشدند ،اولیانوفسکی از زاپالتین پرسید که آیا نزدش سوالی باقی مانده؟ البته سوالها نزد جنرال زاپالتین فراوان باقی مانده بود ،ولی او فکر میکرد که بدون آنهم وقت زیاد اشخاص مهم را گرفته و جرئت نکرد چیزی بپرسد .زاپالتین درک میکرد که جواب به بسیاری از سوال ها را باید بزودی خودش ترتیب نماید. زاپالتین" :تشکر رفیق اولیانوفسکی ".و در حالیکه میخواست خداحافظی کند در آخرین دقایق خود بخود از زبانش خارج شد" :راستی ،ما در کابل خبرنگار نداریم؟ اولیانوفسکی" :شما چرا اینطور فکر میکنید؟" زاپالتین " :من قبل از آمدن به کمیتۀ مرکزی ،نزد شما ،شماره های اخیر روزنامۀ "پراودا" را ورق زدم ،در آنجا مطالب در رابطه به افغانستان همه از لندن یا آسالم آباد می آیند". اولیانوفسکی در حالیکه میخندید" :آه ،شما در اینباره! میدانید این یک احتیاط کاری بخصوص شعبۀ اطالعات بین المللی ما است .رفیق زامیاتین و همکارانش تشویش دارند که اتحاد شوروی را متهم بدست داشتن در کودتا خواهند کرد و تالش می کنند تا از حوادث فاصله داشته باشند .در کابل ما خبرنگار داریم و شما بزودی با او معرفی میشویدXVII". زاپالتین سه روز بعد در رأس یک گروپ بزرگی از مشاورین نظامی عازم افغانستان گردید. بدینترتیب جنرال زاپالتین در یکی از صبحگاهان روشن ماه می سال ۵۷۹۲به کابل رسید .در میدان هوائی نزدیک زینۀ طیاره جوان افغان تباری که لباس ملکی به تن داشت و به روسی حرف میزد از او استقبال کرده گفت" :رئیس، ریاست عمومی سیاسی ،اقبال وزیری .خوش آمدید .رفیق جنرال اگر شما احساس خستگی نمی کنید ،پیشنهاد میکنم تا فورأ بکار شروع کنیم .رفیق امین انتظار ما و شما را دارد". ******************** باری شامگاهان اجتنی بنام "خوست" از مأمور دفتر استخبارات شوروی در کابل ستاراستین خواست تا فورأ با او مالقات نماید .مالقات مذکور در یکی از پس کوچه های زیر کوه "آسمائی" صورت گرفت .ازطرف شب مردم در اینجا کمتر دیده میشد ،اما در عوض موش ها که بعضی شان چاغ و چابک نیز میبودند در دور و پیش به کثرت بنظر میخوردند .اجنت "خوست" شخصی بود کهن سال ،سرسفید و عظیم الجثه ،چون تکلیف قلبی داشت ،همیشه به سختی نفس میکشید .او قبأل در وزارت امور خارجۀ افغانستان در کرسی های مهم ایفای وظیفه کرده بود .پس از سوق شدن به تقاعد ،کوشش کرد به تجارت بپردازد" .خوست" سرمایه دار بنظر نمیرسید ولی نمیتوان گفت که او فقیر بود .او در منزل بزرگ و زیبائی زندگی میکرد ،خانوادۀ خوب داشته و اوالدها و نواسه هایش همه در زندگی موفق بودند. "خوست" عضویت غیر علنی حزب دیموکراتیک خلق (جناح پرچم) را داشت .هیچگونه مقامی در حزب نداشت .نام او در لیست اعضای حزب دیده نمیشد .او بیشتر دوست و معتمد شخصی ببرک کارمل بود .ببرک کارمل در منزل "خوست" اکثرأ با دوست و همکار خود اناهیتا راتب زاد و سائر رفقای خود مالقات های محرمانه انجام میداد. با دیدن "خوست" ستاراستین با عجله دست او را گرفته به گوشه ای تاریکتر کوچه برده و به احوال پرسی معمول افغانها پرداخت .سپس مامور استخبارات علت تقاضای مالقات عاجل را از "خوست" جویا شد: "چی اتفاق افتیده استاد؟" (مطابق متن روسی) "خوست" در حالیکه با سرش بطرف منزل خود اشاره میکرد گفت " :همین اکنون در منزل من ببرک کارمل ،بریالی (برادر کارمل) ،نور احمد نور ،اناهیتا راتب زاد و بارق شفیعی و سائر مسؤولین جناح "پرچم" قرار دارند .میدانید نزد آنها افسران اردو مربوط به جناح "پرچم" می آیند و از طرز برخورد امین و تره کی شکایت میکنند .آنها میگویند که 23
رئیس اسبق دولت اتحاد شوروی.
دیگر تحمل اینهمه بی عدالتی و خود سری های حاکمیت جدید را ندارند .بسیاری از آنها را از وظایف شان منفک نموده اند .باالی بعضی از آنها مادونان دیروز را آمر مقرر کرده اند .در میان اینها تعدادی هم عمأل از بابت حیات خود و اوالد های خویش در هراس استند .افسران مذکور از لیدران "پرچم" می طلبند تا برایشان اجازه بدهند به قیام مسلحانه متوسل شده ،حاکمیت خلقی ها را سرنگون و یک رژیم مردمی و دیموکراتیک را درکشور به میان بیاورند". حرفهای "خوست" ستاراستین را همچون برق تکان داد .ستاراستین کوشش میکرد هیجانش را پنهان کند ،پرسید" : عکس العمل رفیق کارمل و سائر رفقا در برابر تقاضا های افسران چگونه است؟" خوست" :رفیق کارمل کوشش میکند آنها را آرام بسازد .او به آنها تفهیم میکند که تمام تضاد ها و سوء تفاهم ها با خلقی ها را باید در جریان فعالیت های بزرگ خالقانه حل و فصل کرد .خلقی ها باالخره خواهند فهمید که صرف در شرایط وحدت میتوان وظایف عظیمی را که در برابر حزب و همه نیروهای مترقی کشور قرار دارند عملی کرد". ستاراستین " :دلیل عکس العمل منفی حاکمیت جدید کشور در برابر پرچمی ها چیست؟ به نظر تره کی و همکارانش شما چی گناهی را مرتکب شده اید؟" ستاراستین در کُل میدانست که چی جوابی خواهد شنید ولی برای او جالب بود که نظر اجنت را در اینباره ارزیابی نماید. "خوست" " :در قدم اول تره کی و امین ما را متهم به همکاری با حکومت داوود مینمایند .خلقی ها در اینباره به شما چیزی نمیگویند ،در اخبار نیز چیزی به نشر نمیرسانند ،چون بخوبی میدانند که همکاری های ما با داوود در اثر توصیه ها و مشوره های مسکو صورت میگرفتند .اما به طرفداران عادی خویش تفهیم میکنند" :پرچمی ها ،شریک جرائم رژیم داوود استند". دوم ،آنها تأکید دارند که گویا پرچمی ها حین کودتای هفت ثور از خود کم دلی نشان دادند و در قیام مسلحانه سهم نداشتند ،بنابرین لیاقت کرسی های دولتی را نداشته و چوکی های که همین اکنون به آنها سپرده شده باید دوباره گرفته شود .بلی ،این واقعیت دارد که بسیاری از افسران پرچمی در روز قیام فعال نبودند .بعضی از آنها اصأل نمی فهمیدند که چی اتفاق افتیده و به همین دلیل مطابق تحلیف نظامی از داوود دفاع میکردند .من تا حدی امین را میتوانم درک کنم. بخاطر آنکه قیام به راه بیفتد الزم بود تا به افراد و نظامیان نزدیک و مطمئن اتکاء صورت میگرفت .کسانیکه تشتت و تردید از خود نشان نمیدادند ،جر و بحث نمیکردند و بالفاصله داخل عمل میشدند .اگر او حلقۀ کسانی را که از قیام آگاهی میداشتند گسترش میداد شاید بندش های بروز میکرد .خبر قیام به شما ،به رفقای شوروی هم میرسید ،و شما حتمأ سعی میکردید تا از کودتا جلوگیری شود .اما ادعای آنکه پرچمی ها سهمی در انقالب نداشته اند عادالنه نیست .در میان کسانیکه شانه به شانه با رفقای خلقی می جنگیدند ،قهرمانان واقعی از جناح ما وجود داشتند". در پایان مالقات چیزی کم چهل دقیقه ای ستاراستین با "خوست" مامور کشف او را از آستین کرتی گرفته در حالیکه دوستانه به چشمانش مینگریست معتمدانه و با صدای آرام پرسید: " شما مرا به این مالقات به ابتکار خود خواستید یا این نظر رفیق کارمل بود؟" خوست" :م ن خودم میخواستم با شما مالقات کرده و تمام چیزها را بازگو نمایم .تفصیالت معلوماتی را که به شما تذکر دادم با کارمل در میان نگذاشته ام .اما به وی گفته ام که در بارۀ جریانات کنونی حزب ،من حتمأ به رفقای شوروی خبر میدهم". ستاراستین" :جواب رفیق کارمل چی بود؟" "خوست"" :او گفت که ما چیز محرمی از رفقای شوروی نداریم". روز بعد ستاراستین در پارکینگ موتر ها در مقابل سفارت انتظار آمدن ایوان یرشوف را میکشید .وقتی آمر باالخره آمد او نزدش رفته پس از سالم و علیکی خواهش کرد تا برای گفتگوی کوتاهی او را بپذیرد. ایوان یرشوف همینکه از مالقات دیروز با اجنت و شروع تضادها میان اعضای حزب دیموکراتیک خلق اگاهی یافت شدیدأ ناراحت گردیده و حتی عصبانی شد .او با خشونت و دشنام دادن ستاراستین را متهم به بی خبری از اوضاع سیاسی و اوپراسیونی نموده و عالوه کرد که نامبرده نمیتواند جریانات افغانستان را بدرستی درک نماید .ستاراستین کوشش میکرد به یرشوف برساند که هیچ چیزی را از "خود" نگفته است .اصأل هیچگونه ابراز نظر شخصی در بارۀ مسائل جاری نداشته ،چیزی را کم و زیاد ننموده است .صرف چیز هایی را که دیروز از اجنت "خوست" شنیده بود به اطالع رساند" ( .ایوان یرشوف با اجنت "خوست" قبأل هنگامی اقامتش در کابل بخوبی معرفت داشت). ایوان یرشوف با خشم و فریاد" :این بدان معنی است که این اجنت تو یک خائن است" ستاراستین استدالل کنان: "این شخص اجنت من نیست ،او اجنت ادارۀ "کشف خارجی" کی .جی .بی .اتحاد شوروی بوده ،شما شخصأ او را استخدام کرده بودید ،نه من ،و به من هدایت دادید تا او را در "ارتباط" خود داشته باشم". یرشوف" :به هر حال بزودی شما با این قماش مردم ،دیگر سر و کار نخواهید داشت". پس از ادای سخنان مذکور آمر با عجله بطرف دروازۀ ورودی سفارت رفت .ستاراستین بخاطر آنکه اندکی سر حال بیاید به قدم زدن در محوطۀ سفارت پرداخته از سبزه های تازه ،درختان پر شگوفه و کردهای گلگون حظ برد .سپس نزد آرلوف -موروزوف رفت .در دفتر معاون خوتیایف نیز نشسته بود .دیده میشد که آندو یکجا باالی کدام
سندی کار میکردند .ستاراستین در بارۀ مالقات دیروزی خود با اجنت حکایت کرده و از ناخرسندی یرشوف یاد آور شد .حکایت ستاراستین ،خوتیایف را ناآرام و عصبی ساخت .آرلوف -موروزوف در حالیکه با دقت پیپ اش را میکشید ،پرسید: "تو میدانی ،چرا ایوان یرشوف به کابل آمده است؟" ستاراستین" :فکر میکنم او باید اوسادچی را که مریض شده تعویض کند ،و آمر دفتر شود". آرلوف -موروزوف" :نخیر ،او آمده . . .تا مذاکرات را در بارۀ تأسیس . . .نمایندگی کی .جی .بی .در افغانستان به راه اندازد .حاال خودت فکر کن ،آیا خبر تو در مورد تضاد ها در رهبری این کشور او را میتواند خوش بسازد؟ او حاال به همه مسائل به شکل دیگری مینگرد ،اهداف و تقاضاهای دیگری در سر دارد". . . "میخ" (خوتیایف) در حالیکه ناراضی به نظر میرسید ،پرسید: " این بدان معنی است که این خبر حساس را به مرکز نمی فرستیم؟ این یک زنگ خطر نهایت مهم است". آرلوف -موروزوف دود پیپ اش را که عطر آن تمام اتاق را پر میکرد از دهن بیرون کرده گفت" :حاال این ایوان یرشوف است که حق امضأ را دارد .او آمر ارشد اوپراسیونی است ".و مطیعانه افزود" :از من هیچکاری ساخته نیست". توضیحات: ) (Iنویسندگان کتاب که مسؤولیت انعکاس افکار رئیس ادارۀ "کشف خارجی" کی .جی .بی .را به عهده گرفته اند نا خود آگاه (یا هم عمداً) میخواهند برسانند که گویا رئیس "کشف خارجی" کسیکه "نفرهایش" بالوقفه در کابل با اعضای حزب دیموکراتیک خلق در تماس و از همه جریانات در داخل و پیرامون این حزب آگاهی همه جانبه داشتند ،از آمادگی ها برای کودتا قریب الوقوع در کابل خبر نداشته .اندکی بعدتر در همین بخش کتاب این روایت نویسندگان بارها هم از سوی خود نویسندگان و هم از طرف اراکین بلند رتبۀ شوروی رد میگردد .اسناد و شواهدی که در پاراگراف های آیندۀ کتاب می آیند با استدالل و وضاحت تمام ثابت می سازند که "کشف خارجی" و کی .جی .بی .در مجموع در وقوع کودتای ثور نقش نهایت ظریف ،تحریک آمیز و حتی سازمانده را بازی کرده است. ) (IIطرح اینگونه سوالها میتواند حد اقل باعث بروز تبسم آگاهان ،صاحب نظران و باالخره همه با سوادان گردد. کریوچکوف و اداره اش ،یعنی "کشف خارجی" با تار و پود این به اصطالح "انقالبیون" آشنائی داشتند ،از مقاصد، پالنها ،اینکه به کی اتکاء داشتند . . .بهتر از هر کسی دیگری در کی .جی .بی .اتحاد شوروی میدانستند و کتمان اینگونه حقایق خنده آور است. ) (IIIمعلوم نیست که از کدام دوستان اتحاد شوروی نویسندگان در اینجا یاد آور میشوند .اما واقعیت این است که پس از سفر ماه اپریل ۵۷۹۹سردار شهید محمد داوود خان به مسکو و دفاع علنی و صریح از منافع علیای کشور در برابر زعمای پر قدرت شوروی آنوقت ،روابط میان دو کشور دیگر نه دوستانه بود و نه هم از کدام دوستی پایدار میشد حرف زد .تصادفی نبود که مسکو با تمام قوت کوشید تا پیروان خود را از احزاب "خلق" و "پرچم" دستور دهد تا در زودترین فرصت وحدت نمایند و حکومت قانونی رئیس جمهور محمد داوود را براندازند. ) (IVاین نیز تعجب بر انگیز است .والدیمیر کریوچکوف و اداره اش یعنی "کشف خارجی" و باالخره در مجموع کی. جی .بی .دقیقاً خود شان به همین اعمال متوصل شدند ،چیزی که نویسندگان کتاب آنرا شیوۀ کار به اصطالح "گرگان پیر" می نامند .کی .جی .بی و اشخاص مثل کریوچکوف تا آخرین لحظۀ حیات یکی از عناصر فعال همین "گرگان" پیر باقی ماند و کدام تحولی نیافت .برای ثبوت این موضوع ده ها و صد ها اسناد افشا شده که در دسترسی عام قرار گرفته اند موجود است. ) (Vاین گفته های نویسندگان که افکار و اندیشه های کریوچکوف را بیان میکنند در تضاد فاحش با جمالت قبلی آنها در بارۀ "بی خبر بودن "...کریوچکوف از اوضاع افغانستان قرار دارد. ) (VIاین اظهارات کریوچکوف نیز حد اقل نمیتواند جدی و همچنان واقعبینانه پنداشته شود .شوروی ها هزاران نظامی افغان را صرف و خاص بخاطر وفاداری به سیستم شوراها و به حزب کمونیست شوروی با تقبل مصارف سرسام آور و جانفشانی های زیاد برای تطبیق اهداف مسکو یعنی غصب قدرت و نفوذ همه جانبه تعلیم و تربیه نمودند .سخنانی از قبیل " ...ما به آنها گفتیم عجله نکنید ،داوود را غرض نگیرید "...بازگو کنندۀ بسا چیزها است .ریا کاری ها و محیالنه اشک تمساح ریختن هیچ جدی نبوده و پذیرفته نمیشوند .خوانندگان عزیز اکنون میتوانند این سخنان را با گفته های قبلی کریوچکوف که در سطور قبلی آمده مقایسه کنند :او از خود میپرسید..." :این انقالبیون افغان کی استند؟" نویسندگان کتاب واقعاً در استدالل های ضد و نقیض خویش سر درگم مانده اند. ) (VIIبا آنکه در این پاراگراف اراکین "کشف خارجی" کی .جی .بی .پیروان حلقه به گوش خود را به اصطالح جدی نمیگیرند ،اما در واقعیت با گذشت زمان مسکو به همین عمل متوصل میشود ،یعنی قوای نظامی خود را داخل افغانستان میسازد .بدینترتیب میتوان گفت که تهاجم نظامی به قلمرو افغانستان جزء ستراتیژی اتحاد شوروی بوده و صرف منحصر به خیال پردازی های تره کی نمیباشد.
) (VIIIو این هم ثبوت دیگری برای رد ادعای کریوچکوف (و نویسندگان) که گویا آنها نمیدانستند "این انقالبیون کی ها استند"" .انقالبیون" مذکور طوریکه دیده میشود بصورت منظم به بهانه مختلف به مسکو دعوت میشدند و با "کسان دیگری" مالقات و تبادل نظر میکردند. ) (IXپارگراف مذکور واضح نساخته که این سفر تره کی به مسکو چی وقت صورت گرفته است .ارزیابی و تحلیل این پاراگراف میرساند که سفر مورد بحث باید در نیمۀ دوم دهۀ ۵۷۶۲صورت گرفته باشد .جملۀ اخیر پاراگراف مذکور بیانگر واقعیت های زیادی است ،توجه کنید ..." :با انقالب کردن عجله نکنید ".یعنی اجازه دارید که انقالب کنید ،مگر حاال نی! ) (XIحقا که هر کلمه از گفته های اعلیحضرت معظم افغانستان ،شاه افغانستان ،محمد ظاهر شاه پس از کودتای خانه برانگیز ثور به واقعیت پیوست .روح آن اعلیحضرت ،فرزند صدیق و راستین افغانستان شاد باد. ) (XIIاین هم ثبوت دیگری از خود کریوچکوف که او از موجودیت به گفتۀ خودش "این انقالبیون" هم آگاهی داشته و هم آشنائی داشته است .باید به یاد داشت که "رفقای" کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی بدون دریافت راپورهای متواتر و مفصل منسوبین "کشف خارجی" مقیم کابل به هیچ صورت نمیتوانستند ارتباط بر قرار نمایند. ) (XIIIاین پاراگراف نهایت جالب و در عین زمان بسیار مهم است .دیده میشود که منسوبین "کشف خارجی" کی .جی. بی .و در مجموع رهبری شوروی بخوبی ملتفت بودند که وحدت ارگانیک میان "خلق" و "پرچم" عمالً امکان ناپذیر است .پس با درک این امر چرا تالش میکردند تا به هر قیمتی که شده این دو گروه از هر نگاه نا متجانس را "وحدت" مصنوعی بدهند .مسکو با اینکار خود چی هدفی را دنبال میکرد ،اینهمه عجله بخاطر چی بود؟ به نظر اینجانب ،مسکو فیصله کرده بود تا به هر قیمت و شکلی شده از تأمین و تحکیم همکاری های روابط رئیس جمهور داوود با کشورهای دیگر مخصوصاً غربی جلوگیری بعمل بیاید و حکومت وی در زودترین فرصت ممکن توسط ستون پنجم سقوط داده شود .انکشاف بعدی حوادث نشان داد که مسکو به این هدف خود از طریق پیروان خود در گروه های "خلق" و"پرچم" نایل آمد. مردم ما درست میفرمایند" :دزد سر خود پر دارد" .مالحظه بفرمائید تره کی خود حادثۀ هفت ثور را کودتا XIV می نامد. XVاگر برای یک لحظه بپذیریم که مسکو و ادارات خاص آن مستقیماً در وقوع کودتای هفت ثور مداخله نداشتند ،پس تره کی به مثابۀ یک شخص مستقل با لیست ترتیب شدۀ اعضای حکومت نو بنیاد خود (قبل از انکه مردم و ملت خود را از ترکیب حکومت خود با خبر ساخته باشد) نزد سفیر و مأمورین شبکه های جاسوسی شوروی چرا رفت؟ جالبتر (در اصل اندوهگینانه تر) آنکه تره کی لیست را نه به سفیر بلکه به مأمور "کشف خارجی" پیشکش میکند. XVIحقا که این پیروان اجنبی ،تصور عادی و علمی و بیطرفانه از خصوصیات ،تأریخ و حیات روزمرۀ ملت خود نداشتند. XVIIدر صورت عدم موجودیت آگاهی قبلی و عدم عالقمندی عمیق جیوستراتیژیکی و سیاسی اتحاد شوروی در افغانستان و در منطقه ضرورت به اعزام گروپی از منسوبین حساس ترین بخش های کی .جی .بی .به کابل در چی بود .مسکو بدون هرگونه اتالف وقت وشدت تمام میخواست در کابل (اداره ایرا) مشابه کی .جی .بی .ایجاد نماید .این طرز العمل مسکو واقعاً هم بی سابقه و هم حیرت انگیز است. XVIIIو اینهم یک یاد آوری دیگر به آقای کریوچکوف و نویسندگان کتاب از قول (یرشوف) آمر دفتر "کشف خارجی" کی .جی .بی .در کابل که شخصاً با امین ،تره کی و دیگران مالقات میکرد و راپورهای منظم را بالتردید به آمرین خود در مسکو میفرستاد .بنابرین ادعای اینکه رئیس ریاست "کشف خارجی" کی .جی .بی" .این انقالبیون" را نمی شناخت میتوانند صرف باعث تبسم گردد. ) (XIXبا سرعتی که مسکو هیأت بلند رتبۀ منسوبین استخباراتی اش را برای ایجاد شبکه های مشابه در افغانستان به کابل فرستاد ،براستی هم بی سابقه به نظر میرسد .مسکو تالش های همه جانبه بخرچ داد تا پالن های پس از کامیابی کودتا ،یعنی دخول افغانستان در حیطۀ کامل نفوذ جیوستراتیژیکی اش هرچه زودتر جامۀ عمل بپوشد. ) (XXدوست عالیقدر و رهنمای بی همتای من ،دانشمند افغان شاغلی ولی احمد نوری در بارۀ تویوتای سفید رنگ مارک "تویوتای کرون" حکایت تکان دهندۀ ذیل را برایم بازگو نمودند..." : این موتر کرون سفید را سردار محمد داوود خان شهید هنگام خانه نشینیی خود از شرکت "میرز سرویس" نمایندگی "تویوتا" در کابل خریداری نموده بود و در زمان ریاست جمهوری اش هم در گردش ها و انتقاالت شخصی از آن موتر استفاده میکرد .در بامداد کودتای خانه بر انداز و خون آلود هفت ثور ،رئیس جمهور افغانستان با همه اعضای خانواده اش (پیر و جوان ،زن و مرد ،اطفال خورد سال معصوم) همه بدست کودتا چیان قاتل خلقی و پرچمی نامردانه به قتل رسیدند ،مثلیکه خانه ها و منازل و لو ازم قیمت بهای این خانواده توسط این دزدان قدرت و نوکران روس چور و چپادل گردید ،این موتر کرون شخصی سردار شهید را اسداهلل سروری (قاتل هزاران هزار انسان این وطن) از آن خود ساخت". XXIتعجب و دست و پاچگی جالدی همچون اسداهلل سروری که دستهایش تا بازوان و شاید هم باالتر در خون ملت افغان غرق است ،صرف یک معنی میتواند داشته باشد :شوروی ها دقیقاً میدانستند که با افراد کم سوادی طرف استند.
بنابرین به سهولت پالن ها و پروژه های سیاسی و ستراتیژیکی خود را از طریق آنها در کشور ما و منطقه پیش میبردند. XXIIعمق مداخالت اتحاد ش وروی در امور داخلی افغانستان تا حدی بود که حتی لیست اعضای کابینۀ خلقی ها و پرچمی ها قبل از آنکه ملت افغان از آن آگاهی بیابد ،نخست به مأمورین استخباراتی شوروی در کابل و سپس به "عالی جنابان" در مسکو برای "تأئید" فرستاده میشد. )(XXIIIجنرال مذکور که نمایندۀ قو ای مسلح شوروی در کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی بود ،وقایع را که فقط چند روز قبل در کابل رخ داده بود و جهان هنوز نمیدانست چی عکس العملی نشان بدهد ،به زبان خود آنرا "انقالب" مینامد!!! آیا میتوان پس از این همه شواهد و اسناد منکر شد که شوروی ها مستقیماً در تدوین و وقوع این روز سیاه و تباه کن برای ملت افغانستان دست داشتند؟ ) (XXIVسخنان معاون شعبۀ روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی دیگر هیچگونه جایی برای شک و تردید باقی نمیگذارد .توجه کنید به گفته های جنرال زاپالتین" :حاال به شما تیاتر آیندۀ فعالیت های نظامی ما را نشان میدهم ".بدینترتیب میتوان با صراحت تمام تأکید کرد که شوروی ها دقیقاً میدانستند عازم کجا استند ،چرا به آنجا میروند و کدام عکس العمل ها از جانب مردم افغانستان ،منطقه و جهان انتظار آنها را خواهد داشت .با در نظر داشت همه عواقب و علل جانبی مسکو فیصلۀ اعزام قوای خود را به گفتۀ آنها "به آنسوی دریا" عقالً و ذهناً اتخاذ نموده بودند. - XXVتصادفی نیست که اولیانوفسکی (شرق شناس کهنه کار) در نقشه به جنرال زاپالتین که عازم افغانستان است محالت زیست اقوام با هم برادر افغانستان را نشان میدهد .ما و شما همه میدانیم که مشاورین شوروی هنگام حضور شان در وطن ما با استفاده از عوامل خویش مسائل قومی ،نژادی ،منطقوی وغیره وسیعاً و عمداً دامن زدند. XXVIاین گفته های اولیانوفسکی در حقیقت ثابت میسازد که مسکو سیاست داخلی و خارجی رژیم خلق و پرچم را تدوین ،ترتیب و استقامت میبخشید. XXVIایدیالوژیست ها و معامله گران سیاسی در رهبری شوروی مانند کودکان کوشش داشتند تا در عقب پرده بمانند، اما آیا آفتاب را میتوان با دو انگشت پنهان کرد؟ نور محمد تره کی و ببرک کارمل هنگام دیدار ها با دوستان شوروی معموأل با کمال بال تکلیفی به نوشیدن الکهول میپرداختند .اما وقتی ایندو با یکدیگر میدیدند ،صرف چای مینوشیدند .تره کی و کارمل چند روز پس از کودتا به مثابۀ دو لیدر حزب ،در حالیکه هردو چای مینوشیدند ،در مورد چگونگی تجلیل از روز جهانی کارگر (اول می) و به راه اندازی محافل شادمانی همگانی در رابطه به پیروزی "انقالب" و انعکاس آن در رسانه ها تبادل نظر نمودند .تره کی و کارمل همچنان بحث کردند که با دارائی و ملکیت سردار محمد داوود و پادشاه اسبق ( هدف اعلیحضرت محمد ظاهر شاه است -غ .ج ).افغانستان چی کنند .باالخره فیصله نمودند که این دارائی را بیت المال اعالم نموده و در یک نندارتون بفروش برسانند .اما مهمترین مسئل ۀ که این دو باید بر آن به توافق میرسیدند ،موضوع ترکیب رهبری جدید کشور بود. آخراالمر به ترکیب چنین یک رهبری دست یافتند .باید خاطر نشان شود که نمایندگان هر دو جناح درلیست به توافق رسیده تقریبأ مساویانه شامل شدند. در رابطه به تعیین عبدالقادر به حیث وزیر دفاع میان آنها هیچگونه تضادی بروز نکرد .اساسأ اگر قادر نی ،پس کی باید به این کرسی تقرر مییافت؟ دگروال قادر قهرمان قیام مسلحانه بود ،عضویت حزب دیموکراتیک خلق را داشت، ومهمتر آنکه بطور داوطلبانه و بدون تردید ،قدرت را به حزب سپرده بود! البته یکی از قهرمانان دیگر "انقالب" ،تانکیست اسلم وطنجار نیز میتوانست ادعای این پُست را داشته باشد ،مگر او عالقمندی زیادی برای احراز این کُرسی از خود نشان نمیداد و چیزی برای خود نمیخواست .تره کی و ببرک فیصله بعمل آوردند" :او را معاون صدراعظم و وزیر مخابرات تعیین میکنیم". آنها هکذا نمیتوانستند دو شخص معروف و سر زبان ها ،یعنی سلیمان الیق و بارق شفیعی را نیز از نظر دور نگهدارند .اما در حصۀ ایندو مشکلی عرض اندام کرد .وزارت برای مسلک آنها (اطالعات و کلتور) یکی ،در حالیکه آنها دو تن بودند .فیصله کردند که وزارت "اطالعات و کلتور" را به دو "بخش تقسیم" نموده ،وزارتی را با همین نام برای بارق شفیعی میسپارند و وزارت جدیدالتأسیس "رادیو تلویزیون" را به سلیمان الیق وامیگذارند .هر دو پرچمی کامأل راضی باقی ماندند. در قسمت نور احمد نور که از طرف کارمل به کرسی وزیر داخله پیشنهاد شده بود ،تره کی در اوایل شک و تردیدی از خود نشان میداد .اما کارمل به تره کی یاد آور شد که پدر نور احمد نور ،عبدالستار ،فئودال بزرگی بوده و چند هزار طرفدار سرسپرده و مسلح از قوم پوپلزائی دارد و از این اشخاص میتوان به نفع حاکمیت جدید استفاده کرد ،منجمله در مناطق "قبایل آزاد" .افزون بر همه نور احمد نور دیر زمانی ادارۀ سازمان مخفی افسران پرچمی را که تعداد زیادی از منسوبین پولیس نیز در آن شامل بودند به دوش داشت .پس از طول و ترازو ،تره کی باالخره با تقرر نور موافقت کرد. کارمل امیدوار بود که اولین مالقات تره کی پس از پیروزی هفت ثور با "رفقای شوروی" یکجا با او به راه خواهد افتید .بل ی ،او جدأ باور کرده بود که واقعأ شخص دوم در حزب و دولت است ،و تره کی بدون مشورۀ وی هیچگونه فیصلۀ مهمی را اتخاذ نخواهد کرد .اما به دلیل مجهولی سفیر شوروی صرف تره کی را نزد خود دعوت کرد .تره کی که از نقطۀ ضعف کارمل (خود خواهی) باخبر بود ،وقت را تلف ننموده این موضوع را به رخ کارمل کشید.
پس از برگشتن از مالقات با پوزانوف و رسیدن به ارگ شاهی (آنرا اکنون خانۀ خلق مینامیدند) تره کی در حالیکه اندکی مست بود و از خوشبختی در لباس نمی گنجید ،از کارمل خواست تا شب به اقامتگاهش سر بزند .در اقامتگاه، حفیظ اهلل امین با لبخند همیشگی "امریکائی اش" نیز حضور داشت. تره کی یاد آور شد که ترکیب رهبری عالی افغانستان که یکجا با کارمل ترتیب گردیده مورد پسند رفقای شوری واقع شده و فردا صبح او ترکیب مذکور را به امضاء رسانده و در زود ترین فرصبووت برای نشر به رسانه ها میفرستد. کارمل خاطر نشان ساخت که او هیچگونه اعتراضی ندارد ،و بسیار خوش است که لیست مورد تائید رفقای شوروی واقع گردیده ،زیرا در ترکیب رهبری خلقی ها و پرچمی ها تقریبأ مساویانه حصه دارند. با شنیدن حرفهای کارمل تبسم و نشاط از چهرۀ امین رخت بربست و با نامهربانی به طرف کارمل نظر انداخته با عصبانیت گفت" :رفیق کارمل ! اینهمه چی وقت خاتمه خواهد یافت؟ خلقی ها ،پرچمی ها ...تقریبأ یک سال از کنفرانس در مورد وحدت حزب سپری گردید ...دیگر وقت آن فرا رسیده که عادت کنیم و بگوئیم که یک حزب واحد دیموکراتیک خلق افغانستان وجود دارد ،نه جناح "خلق" ونه هم جناح "پرچم". تره کی که دیده میشد چنین یک چرخش را انتظار نداشت ،با عالقمندی بطرف امین میدید. امین چهرۀ هنر پیشۀ فلم را به خود گرفته ،چشم هایش را باال انداخت ،تو گوئی خداوند را به کمک میخواند ،سپس نگاهش را بطرف تره کی دور داده گفت: "رفقا ! من پیشن هاد میکنم طی روز های نزدیک جلسۀ وسیع بیروی سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب دعوت شده و در آن فیصله بعمل بیاید تا هرگونه فعالیت های افتراق آمیز ،و حتی یاد آوری از انشعابات قبلی در حزب ممنوع اعالم گردد. هر گونه کوشش ها برای تبلیغ جناح بازی اشد مجازات ،الی اخراج از صفوف حزب را در پی داشته باشد". کارمل فورأ پی برد که امین از دیدارهای او با افسران جناح پرچم که خواهان "مجازات رژیم خلقی" بودند آگاهی یافته است .او با خود می اندیشد" :احتماأل در میان این افسران "نفرهای" امین بوده اند" ،و شروع کرد به حدس زدن که این "نفرها" کی میتوانست باشد. تره کی از جایش برخاسته و یکی دو بار با شدت در اتاق به قدم زدن پرداخته و در حالیکه با دست چپش شکمک چربو دارش را محکم گرفته بود و دست راستش را پشت سر انداخته بود ،گفت" :درست است! درست است ! شما رفیق کارمل در اینباره چی فکر میکنید؟" کارمل" :من ه میشه طرفدار وحدت حزب بوده ام و امروز نیز یکی از طرفدارن سرسخت تأمین روابط رفیقانه میان اعضای حزب میباشم .ما نه اکنون و نه هم هیچگاه قبأل مخالفتی در بارۀ اهداف مبارزۀ ما نداشته ایم .در آخرین تحلیل هم 24 شما و هم ما کمونیست و سویتیست هستیم .در عین حال ما در مورد بعضی اقدامات ،تکتیک حزب و ترکیب کدری مخالفت های داشته ایم .متاسفانه خصومت در صفوف ما باالی عده ای از همرزمان ما تأثیر نموده است .من فکرمیکنم که در جلسۀ وسیع بیروی سیاسی ما با وضاحت تمام در حضور رفقای که به آن دعوت خواهند شد در اینباره صحبت خواهیم کرد". تره کی " :پس بیایئد که چنین یک جلسۀ را که رفیق امین پیشنهاد میکند دائر نمائیم ،مسائل را بررسی نموده فیصلۀ اتخاذ کنیم !" پس از ادای جمالت فوق ،تره کی نزدیک مینی بار رفته در گیالسی اندکی ویسکی ریخته و به آن دو پارچه یخ اضافه نموده و بدون آنکه به دیگران تعارف نموده باشد آنرا سر کشید. به کارمل که به صفت معاون رئیس شورای انقالبی و معاون اول صدراعظم تعیین گردیده بود ،دفتری وسیعی در "خانۀ خلق"(ارگ شاهی افغانستان"غ .ج )".داده شده بود. دفتر کارمل از سائر دفاتر و اتاق ها فرق داشت .باالی فرش چوبی سرخرنگ که از چوب بلوط ساخته شده بود موبل کهن ،در دیوارها ،خالصه همه سو آثار گرد وخاک که دیر زمانی پاک نشده بود دیده میشد .وقتی به دیوارهای که قریب بیست سال قبل به رنگ آبی رنگمالی شده بود می دیدی احساس دلخراشی از مالحظۀ تارها و جال های عنکبوت که از سقف بلند فوالدی رنگ به هر طرف دویده بودند ،به تو دست میداد .داخل این اتاق بوی گندیدگی به مشام میرسید، این بوی از چوب های که در میان دیوارها قرار داشتند برمیخاست .در اتاق موبل عظیم فرانسوی از تولیدات سدۀ گذشته جابجا گردیده بود .ببرک مطمئن بود که طول وعرض اتاق کار و عظیم بودن میز کار او این ها همه برای آن انتخاب شده بودند تا جسامت ضعیف و قد پائین او را برجسته ساخته و موقف او را مضحک و ناچیز جلوه بدهند. صرف رفقای نزدیک به کارمل تلفون میکردند و از او دیدن بعمل می آوردند .صحبت های این رفقا با کارمل تنها در بارۀ تره کی ،امین و طرفداران آنها بودند که شکوه داشتند :خلقی ها قدرت را میان خود تقسیم کرده اند ،پرچمی ها را از قدرت دور ساخته ،دست به بی قانونی میزنند ،تو گوئی آنها رفقای یک حزب نبوده ،بلکه دشمنان سرسخت یکدیدگر هستند .ببرک به حرفهای طرفدارنش گوش میداد ،وعده میداد که موضوعات را بررسی میکند .اما در عمل چی کاری از او ساخته بود؟ او از هرگونه قدرت محروم بود ،هیچ وسیلۀ برای تاثیر گذاری باالی اوضاع نداشت .اسناد برای به امضاء رساندن نزد او نمی آمد ،از جریان های اصلی و پشت پرده خبر نداشت ،با او در قسمت تعیین کدرها مشوره
24
طرفداران شوروی خود را سویتیست
مینامیدند.
صورت نمیگرفت .در حقیقت او هیچگونه فعالیت دولتی نمیکرد .جالبتر آنکه تره کی پس از جشن روز کارگر (اول می) دیگر او را نزد خود دعوت نمی نمود. بلی ،لیدر پرچمی ها بزودی درک کرد که در گیر قفس طالئی شده ،و از داشتن هر گونه قدرت عملی بی بهره بوده و دستیابی به آن محال است .تمام مقام های بزرگی که او به آنها گماشته شده فرمایشی و ظاهری بودند. اگر کارمل ببرک یک مامور عادی می بود ،وضعیت مذکورغالباً مورد قبول او واقع میشد .چنین یک مامور شاید در دفتر وسیعی که در اختیار او قرار داده بودند می نشست و مادونان نیمه به خواب رفتۀ خود را اداره میکرد و با ژورنالیستان داخلی و خارجی مصاحبه مینمود ...و با سوء استفاده از "امکانات دولتی" ثروت شخصی خود را افزایش میبخشید ،کاریکه دیگران با موفقیت میکنند ...از طریق اشخاص معتمد پول بدست می آورد و با آن تجارت میکرد، دوستان و اقاربش را به جاه های "گرم و نرم" تعیین میکرد... اما ببرک کارمل یک مامور عادی نبود و هیچوقت نمیتوانست چنین یک ماموری باشد .او یک انقالبی حرفوی بود و به مادیات فکر نمیکرد ،او باید فعالیت میکرد .او آرزو داشت تا در برابر خود جمعیت های بزرگ مطیع مردم را ببیند. کارمل میدانست که گفته های را که او از عقب تریبیون به زبان می آورد ،طرفدارانش آنرا به منصۀ اجرا میگذاشتند .او میتوانست مردم را شادمان بسازد و یا هم به غضب آ ورده و تحریک نموده تا کاری کنند که او میخواهد .کارمل بدون فعالیت نمیتوانست زندگی کند .نشستن باالی چوکی و عدم فعالیت او را به دیوانگی میکشانید. تره کی در این میان تو گوئی کارمل را به باد فراموشی سپرده بود .کارمل در اینباره با خود می اندیشید " :چی رخ داده؟ آیا رئیس دولت و حزب از فرط پیروزی که در کودتا نصیبش شد نمیتواند به خود بی آید؟ یا عمیقاً به حالت مستی فرو رفته ،چیزیکه با او قبالً هم واقع میشد؟ شاید بیمار شده باشد؟" اما در ذهن کارمل اکثراً افکار مدهش تری خطور میکرد: "تره کی بخاطر آن خود را پنهان ساخته تا حملۀ نهائی و فیصله کن را باالی "پرچم" انجام دهد ".ببرک احساس میکرد که فعالیت های وسیعی برای به حاشیه کشانیدن او و طرفدارانش از زندگی سیاسی کشور به راه افتیده اند. کارمل در حالیکه در دفتر وسیع و نامناسب خویش نشسته بود با حسرت و یاس تمام به تلفون های خاموش مینگریست و در افکار اندوهگین خویش غرق میشد " :تره کی بالتردید از نارضایتی های پرچمی ها که از اردو و آپارات دولتی فعاالنه رانده میشوند ،آگاهی دارد .شکی نیست که او همچنان خبر دارد که این مردم نزد من ،رهبر شان می آیند و از من میطلبند تا در رأس یک انقالب دیگر ،این بار "براستی یک انقالب سوسیالیستی" که هدف آن سرنگونی خلقی ها باشد، قرار بگیرم .ولی اگر من چنین یک تصمیمی بگیرم ،قیام جدید غالباً به ناکامی خواهد انجامید و من و طرفدارانم همه از بین میرویم .رفقای شوروی مرا با طرفدارانم کودتاچی های کم مایه ،خاین و ضد ر شد افغانستان به طرف سوسیالیزم خواهند نامید .چنین بنظر میرسد که من از یک زندان به زندان دیگر افتیدم ،بلی ،حاال دیگر من مرغی در قفس طالئی هستم .بهتر بود تا در زندان داوود باقی میماندم ،یا تیربارانم میکردند .در اینصورت من قهرمان مردمی یا شهید بخاطر خوشبختی افغانها میشدم .در حالیکه حاال من کی هستم؟" باری نزد کارمل ،نور احمد نور که به کرسی وزیر داخله تقرر یافته بود با لیست تعیینات هیأت رهبری آن وزارت آمد. کارمل سند مذکور را با دقت مطالعه کرد .سواالتی را از نور نموده و آخر االمر با نظریات نامبرده موافقت کرد. در ترکیب لیست ارائه شده عمدتأ متخصصین امور جنائی ،تخنیکرها و سائر پرسونل دست دوم که در نظام قبلی فعالیت داشتند و کدام مخالفتی با رژیم جدید ابراز نمیکردند درج گردیده بودند .در لیست اسامی عده ای از کسانیکه با خان های بزرگ و سران اقوام ارتباط داشتند نیز ذکر بود .کارمل در باالی لیست مذکور نوشت" :موافقت دارم". سپس نور سند را برای گرفتن امضای تره کی نزد او برد .تره کی لیست را از نظرش تیر کرده و بدون آنکه در بارۀ کسی نظری داده باشد به نور گفت تا در اینمورد با رفیق حفیظ اهلل امین مشوره نماید .نور احمد نور نتوانست عصبانیت خود را پنهان نماید و با لحن زننده پرسید: " وزیر امور خارجه چی ارتباطی با تعیینات در وزارت داخله دارد؟" تره کی تبسمی روشنفکر ما آبانه نموده ،حیله گرانه بطرف نور نگریسته و با لحن آرام جواب داد: " پسرم ،تو خود بهتر از من میدانی که قبل از انقالب رفیق امین رهبری سازمان مخفی منسوبین اردو و پولیس را به عهده داشت". وزیر داخله مجددأ نزد کارمل آمد .کارمل پس از شنیدن حرفهای نور کنترول را باالی خود از دست داده ،و چهرۀ بدون آنهم تاریک وی سیاه تر شد. در چشمان کارمل شعله های آتش بد بینی برق زد. نور پرسید" :چی باید بکنیم؟" کارمل " :ما چی کرده میتوانیم؟ بدون مجوز صدراعظم شما نمیتوانید ترکیب کدری هیأت رهبری وزارت داخله را تأئید نمائید ،بدون نظر امین ،تره کی آنرا امضاء نمیکند .شما هیچ انتخابی ندارید". بلی ،اگر شخص دوم در حزب و دولت به باد فراموشی سپرده شده بود ،بالعکس وزیر امور خارجه از تمام نعمات "قهرمان انقالب" مستفید میگردید .این حفیظ اهلل امین که فقط چندی قبل یک مامور عادی حزب بود ،امروز همه سو و در همه جا ها دیده میشد ،تو گوئی ابلیسی از پسخانه برامده باشد .وقتیکه نمایندگان کشورهای خارجی بخاطر کدام سوالی به مقامات اف غانستان مراجعه میکردند ،به آنها صرف رفیق امین جواب میداد .امین همیشه آماده بود شخصأ با هرکس
ببیند ،صرف نظر از موقف و موضوع مورد بحث .امین با مهارت عجیبی بهمه جلسات ،گردهمآئی ها و تجمع ها رسیدگی میکرد .قیافۀ امین توأم با تبسمی که دندانهای سفید رنگش را برجست ه میساخت همیشه در صفحات اول روزنامه ها در پهلوی تره کی بنظر میخورد؛ اما تصاویر او غالبأ کوچکتر و کم درخشش تر از عکس های "رفیق کبیر ،تره کی" میبودند. باری ،یکی از روزهای جمعه که در افغانستان رخصتی میباشد ،امین از تلفون عادی شهری به سفارت شوروی زنگ زد .نوکر یوال که به زبان دری بلد نبود ،نتوانست بفهمد کی زنگ زده و چی میخواهد .خوشبختانه در همین لحظه معاون آمر مرکز کلتوری اتحاد شوروی ،شرق شناس بودرین به طرف دروازۀ خروجی روان بود ،نوکریوال گوشی را به او پیشکش کرده گفت" :لطفأ با این خارجی صحبت کنید". صدا در آنسوی لین " :من حفیظ اهلل امین هستم ،معاون اول صدراعظم جمهوری دیموکراتیک افغانستان .سالم وعلیکم، رفیق ! من به دفتر رفیق پوزانوف زنگ زدم مگر در آنجا کسی جواب نمیدهد". "سالم وعلیکم ،رفیق امین ! من روسالن بودرین معاون آمر "مرکز کلتوری شوروی" در افغانستان هستم". امین" :رفیق روسالن ! من سفیر صاحب را کار دارم ،باید فورأ با وی مالقات نمایم یا الاقل با او در تلفون صحبت کنم. شما میتوانید تماس ما را برقرا بسازید؟" بودرین در حالیکه میکروفون تلفون را با دستش بست ،با دیدگان وحشت زده بطرف نوکریوال نگریسته آهسته پرسید: "سفیر کجا است؟" نوکریوال" :او به نغلو برای ماهیگیری رفته ،شام برمیگردد". بودرین حرفهای نوکریوال را به امین ترجمه کرد" :رفیق امین! سفیر ما اکنون اقامتگاهش را ترک نموده و به دیدن یکی از پروژه های مهم همکاری های اتحاد شوروی و افغانستان که در جنوب غرب والیت کابل موقعیت دارد رفته ،احتماال حوالی شام امروز برخواهد گشت". امین" :رفیق روسالن ،آیا شما میتوانید بالفاصله پس از مواصلت سفیر به سفارت با من تماس بگیرید؟ تلفون مرا یادداشت کنید .من در دفتر خود انتظار برگشتن او را به سفارت خواهم داشت". امین پس از آنکه تلفون خود را به بودرین داد ،گفتگویش را با بودرین ادامه داد: "رفیق روسالن ،در بارۀ انقالب ما چی نظر دارید؟" بودرین که با علوم سیاسی عمیقأ سر و کار داشت گفت " :به نظر من انقالب ثور میتواند گام فیصلۀ کن و سریع در مسیر اعمار جامعۀ نوین و مترقی در افغانستان تلقی گردد". امین" :شما چرا گفتید "میتواند"؟ آیا شما در مورد اهداف و ظرفیت حزب دیموکراتیک خلق کدام شک و تردیدی دارید؟" بودرین" :نخیر رفیق امین ! من از کلمۀ "میتواند" بخاطر آن استفاده کردم چون عکس العمل شدید فئودال ها را در داخل کشور و همچنان تاخت و تازهای ناجوانمردانۀ حلقات امپریالیستی را پیش بینی میکنم .منابع متذکره تمام تالش ها را بخرچ خواهند داد تا افغانستان مسیر پیشرفت ،دیموکراسی و آخراالمر راه رشد سوسیالیستی را طی نکند .من فکر میکنم شما و همکاران تان کارهای بزرگی پیشرو دارید". امین گفتگو را خالصه کرده گفت " :من شکی ندارم که ما اینکار را انجام میدهیم ،اگر اتحاد شوروی به ما کمک های الزم را ارائه نماید " .امین پس از مکثی افزود " :میدانید رفیق روسالن من بسیار میخواهم تا شخصأ با شما مالقات نموده و یک صحبت همه جانبه در مورد فعالیت های "مرکز کلتوری اتحاد شوروی" داشته باشم .راستی ،شما به زبان ما بسیار خوب حرف میزنید و من فکر میکنم شما باید انسان نهایت خوب باشید .نزد من بیائید تا با همدیگر آشنا شویم .به شمارۀ که من برای سفیر گذاشتم به من زنگ بزنید و من فورأ موتر و محافظین خود را برای انتقال شما میفرستم". پس ازادای جمالت فوق امین گوشی تلفون را گذاشت. روسالن بودرین بالفاصله با سکرتر دوم سفارت دیمیتری ریوریکوف تماس گرفته و نامبرده فورأ به عمارت رسمی سفارت آمد .روسالن به ریوریکوف در بارۀ زنگ امین و گفتگو با وی حکایت کرد .پس از گفتگو بودرین و ریوریکوف الی شامگاهان تا برگشت سفیر در دهلیز سفارت به شطرنج زدن پرداختند. حین بازی شطرنج بودرین لب به سخن گشوده گفت " :من نمیتوانم بفهمم که چطور وزیر امور خارجه شخصأ از تلفون عادی به نمایندگی خارجی یک کشور زنگ بزند و بسیار خودمانی با یک مامور عادی مرکزکلتوری صحبت کند .افزون بر آن او از نظرمن در بارۀ انقالب شان جویا شده و حتی نزد خود دعوت کرد .رفیق دیمیتری ،حاال تو به من بگو آیا 25 گرومیکو میتواند همینطور عادی به سفارت یک کشور خارجی تلفون کند و با شخصیکه حتی از موقف دیپلوماتیک برخوردار نیست هم صحبت شود؟ بنظر من چنین چیزی اصأل امکان ندرد". ریوریکوف" :میدانی روسالن ،حرف در کجاست؟ ! لیدران جدید افغانستان را هنوز مقام های سیاسی ،کرسی ها بلند و ظرافت های تشریفاتی خراب نساخته است .آنها هنوز از سلسلۀ مراتب ،پروتوکول و موقف آگاهی ندارند .برای آنها بی تفاوت است با کی حرف میزنند ،مهم آن است تا هدف خود را بدست بی آورند .اینها به کسانیکه در اینجا ،در سفارت ما 25
هنگام کودتای ۹ثور آندری گرومیکو وزیر امور خارجۀ اتحاد شوروی بود.
و یا هم مسکو در دفاتر دولتی استند شباهت ندارند .تو میتوانی آزمایش کنی و همین فردا به امین زنگ بزنی ،او حتمأ موتر خود را عقبت روان کرده و با تو مالقات مینماید .او با تو آنقدر که الزم باشد در بارۀ بهبودی فعالیت مرکز کلتوری تبادل نظر خواهد کرد .اما اگر تو یکی دو ماه ب عد به او زنگ بزنی ،مطمئن باش که در بهترین صورت او طوری نشان خواهد داد که هیچگاه در مورد تو چیزی نشنیده است .مشورۀ من به تو این است که به او زنگ نزنی ،زیرا در اینصورت پوزانوف و سائر رفقا از تو خواهند رنجید ،و تو نباید آنها را برنجانی". پوزانوف پس از برگشت به سفارت گذارش مختصر بودرین را شنیده و یکجا با ریوریکوف به دفتر خود رفت تا به وزیر امور خارجۀ جمهوری دیموکراتیک افغانستان زنگ بزنند. امین نه تنها در ساحۀ امور بین المللی از خود ابتکار نشان میداد .ازهمان روز های اول تقرر ،او توجه خاص خود را به قوای مسلح :اردو ،وزارت داخله و ادارۀ امنیت مبذول میداشت .همه تعیینات در ادارات نامبرده صرف پس ازدریافت توافق وی صورت میگرفتند .او از وزارت دفاع شروع کرد ،در آنجا از چوکی های مهم نه تنها طرفداران ببرک کارمل را بر طرف کرد ،بلکه اشخاص بیطرف را نیز منفک ساخت .پرچمی ها از مقام های شان دور میشدند و بجای آنها مادونان آنها تقرر مییافتند .در زمرۀ مادونانی که مجددأ تقرر می یافتند ،عده ای زیادی از آنها از قوم خروت که به شکلی از اشکال با امین قرابت میداشتند ،بودند. در عین حال بسیاری از جنرال های معزز و محترم نظام گذشته یا به زندان انداخته شدند و یا هم از وظایف سبکدوش گردیدند .در میان اینگونه اشخاص حتی کسانیکه در راه تأمین ارتباطات نظامی اتحاد شوروی و افغانستان فعاالنه کار کرده بودند نیز قرار داشتند )I(.در یکی از سلول های ناپاک و سرد زندان پل چرخی جنرال فاروق ،لوی درستیز اسبق 26 اردو و سپس قوماندان حربی پوهنتون که دوست شخصی مارشال اتحاد شوروی ژوکوف بود ،انداخته شده بود .در اخیر ماه نوامبر سال ۵۷۹۲پس از کوشش های پیگیرانۀ یکی از منسوبین دفتر استخباراتی شوروی در کابل به نام ویکتور بوبنوف ،این جنرال مریض ،ناتوان و پیر که قابل هرگونه احترام بود ،از محبس رها گردید. ***************** به مجرد رسیدن جنرال زاپالتین به میدان هوائی کابل ،جانب افغانی به او پیشنهاد کرد تا بدون تأخیر برای مالقات نزد حفیظ اهلل امین وزیر امور خارجه و معاون صدراعظم برود. اقبال وزیری رئیس جدیدالتقرر ریاست عمومی امور سیاسی قوای مسلح افغانستان ،کسیکه از زاپالتین در میدان هوائی استقبال کرد در حالیکه تبسم وسیعی بر لبان داشت گفت: "انقالب است! کارهای ما نهایت زیاد است .رفیق امین شخصأ وظیفۀ مراقبت از اردو ،پولیس و ادارۀ امنیت دولتی را به عهده دارد .او عمأل بیست و چهار ساعت در یک شبانه روز کار میکند". حفیظ اهلل امین پس از نخستین لحظات مالقات مورد پسند زاپالتین قرار گرفت ،او را شخص زنده ،پُر از پالن ها و اراده داشتن برای تطبیق فوری آن یافت .او میدید که تمام چیز ها در وجود این شخص :چشمان ،ژست ها ،تبسم بازگو کنندۀ انرژی عظیمی بودند .امین پس از آنکه مسرت صمیمانۀ خود را به مناسبت رسیدن مشاور شوروی ابراز داشت ،در حا لیکه به سختی حرف میزد و با بی طاقتی به طرف اقبال که وظیفۀ ترجمانی را به عهده داشت میدید به توضیح انتظارات خود از زاپالتین پرداخت: " میدانید رفیق جنرال ،ما به اردوی خود امیدواری های زیادی بسته ایم .در کشور شما پرولیتاریا در اتحاد با مصتضعف ترین قشر دهاقین انقالب کردند .در حالیکه در وطن ما اینکار را اردو انجام داد .ما باید هزاران نفر را به اردو دعوت کنیم و آنها را با روحیه و مفکورۀ دفاع از انقالب تربیه نمائیم. میخواهم با شما رُک و راست باشم ،اوضاع کشور پیچیده است .پس از انقالب کبیر ثور ما مجبور شدیم تا تقریبأ تمام رهبری اردو را تغییر داده و همه افسران و جنراالن را که باالیشان اعتماد نمی شد برطرف سازیم .بجای آنها کسانیکه جوانتر ولی از سواد کمتر برخور دار استند روی کار آمده اند .شما به زودی با آنها آشنا می شوید .اگر کسی را در میان آنها بدون آمادگی دریافتید ،تعجب نکنید .آنها باید درس و تربیه ببینند .در این راستا نقش ارگان های سیاسی اردو نهایت مهم به نظر میرسد. رفیق اقبال اینجا حضور دارد ،حزب رهبری چنین ارگان را به او سپرده داست .از اینکه او یک شخص ملکی است شما تشویش نداشته باشید .رفیق اقبال فاکولتۀ فلسفۀ پوهنت ون دولتی مسکو را به اتمام رسانیده و عضو سابقه دار و قابل اعتماد حزب است .داوود او را به اتهام فعالیت های خرابکارانه در قوای مسلح به زندان انداخته بود .فرزند و همسرش از فرط گرسنگی هالک شدند .اشخاصی مانند اقبال ذخیرۀ طالئی حزب ما استند)II(". از اینکه اقبال ب ه سختی ،ولی توانست حرفهای اخیر امین را ترجمه نماید ،مورد پسند زاپالتین قرار گرفت .چهرۀ اقبال گالبی رنگ شده بود ،زبانش بند میشد و اخیراالمر در حالیکه با عجز بطرف امین می نگریست بکلی خاموش شد. 26
مارشال ژوکوف قهرمان چند مرتبه ای جنگ دوم جهانی و وزیر دفاع اسبق اتحاد شوروی بود.
امین با شدت گفت" :ترجمه کن ،ما هیچگونه اسراری از رفقای شوروی نداریم .آنها باید قهرمانان واقعی را از آنهایی که صرف به نام حزبی استند ،تفکیک کنند .به مناسبت مواصلت شما ما کدر هایی را که از آنها میتوان در فعالیت های سیاسی استفاده کرد انتخاب کردیم .لطفأ با هر یک از آنها مالقات نموده و نظر خود را ابراز دارید .جدأ از شما خواهش میکنم حین ارزیابی ها حد اکثر صادق باشید و اگر کسی از میان آنها مورد پسند تان قرار نگیرد ،نظر تان را به من بگوئید ،ما حتمأ آنرا مد نظر میگیریم)III(". امین در بارۀ خود نیز به مهمان حکایت کرده گفت که در ایاالت متحدۀ امریکا تحصیل نموده و با زبان انگلیسی بلدیت کافی دارد .مختصرأ از اوضاع در داخل حزب نیز صحبت نموده یاد آور شد" :صفوف حزب ما افزایش یافته و هرچه بیشتر استحکام می یابد .حزب به یک نیروی عظیم سیاسی مبدل میشود". قرار امین و زاپالتین بر آن شد که منبعد هفتۀ یکبار مالقات میکنند .در عین حال امین خاطر نشان ساخت " :در صورتیکه شما ضرورت به کدام مشورۀ فوری داشته باشید ،میتوانید هر وقت نزد من بیائید". سپس اقبال زاپالتین را نزد تره کی برد .زاپالتین تره کی را شخص کامأل دیگری یافت .در تفاوت با امین که همیشه هیجانی و مانند پیچ سخت تاب خورده بود ،تره کی پدرکالن مالیم و با تبسمی را به یاد می آورد .بنظر میرسید که تره کی هیچگونه عجله ای نداشت و حاضر بود ساعت ها با مهمان خود در بارۀ مسایل مختلف صحبت کند ،از هوا در کابل شروع تا نقش کمیسارها در قوای مسلح اتحاد شوروی حرف بزند .آنچه مستقیمأ به وظایف زاپالتین ارتباط میگرفت، تره کی در حقیقت کلمه به کلمه گفته های امین را تکرار نموده تأکید کرد تا هرچه زودتر ارگان های سیاسی در اردو ایجاد گردند ،زیرا اردو اتکای اصلی حاکمیت جدید میباشد. طی روزهای مابعد زاپالتین با افسرانی که برای کار در ریاست سیاسی اردو انتخاب شده بودند مالقات و گفتگو میکرد. شمار این افسران به سی تن میرسید .دو تن از این افسران را زاپالتین بالفاصله رد کرد .در میان رد شدگان یاور شخص تره کی ،افسر بیست و پنج سالۀ قوای ترانسپورت هوائی به نام گالب زوی بود .گالب زوی به حیث رئیس تشکیالت ریاست عمومی امور سیاسی پیشنهاد شده بود .گالب زوی حین صحبت با زاپالتین خاطر نشان ساخت که آرزو دارد وظیفۀ رئیس تشکیالت و یاور بودن تره کی را همزمان به پیش ببرد .در حقیقت این قهرمان انقالب تمایل خاصی به وظایف سیاسی و حزبی از خود نشان نمیداد .زاپالتین از طرز برخورد گالب زوی خوشش نیامد و هنگام گفتگو با او مستقیمأ خاطر نشان ساخت" :نخیر ،اینطور نمی شود ،شما باید یک وظیفه را انتخاب کنید)IV(". گالب زوی " :مطمئن باشید ،من معاون ورزیده خواهم داشت و او به تمام کارها رسیدگی خواهد کرد". زاپالتین " :شما حتی تصور ن میکنید که وظیفۀ رئیس تشکیالت ریاست عمومی امور سیاسی چقدر با اهمیت است. مسؤول تشکیالت باید قلب و موتور ریاست سیاسی شود .بناءً هیچگونه اجرای همزمان دو وظیفه نمیتواند مطرح باشد". گالب زوی پوزخند زنان در حالیکه اتاق را ترک میکرد گفت " :دیده شود". زاپالتین خبر نداشت که تره کی گالب زوی را فرزند خود خوانده بود و بسیار دوستش داشت .روز بعد تره کی با لحن همیشگی مالیم خود کوشش کرد مشاور را معتقد بسازد تا در برابر قهرمان از انعطاف کار بگیرد .اما زاپالتین بطور غیر مترقبه پافشاری کرد: "اگر شما میخواهید یک ادارۀ فعال ایجا د نمائید ،در اینصورت باالی من اعتماد داشته باشید؛ در صورتیکه شما میخواهید صرف کلیشه ای از این اداره داشته باشید ،در اینصورت طوریکه میخواهید عمل کنید". و رهبر مجبور شد عقب نشینی کند .رئیس تشکیالت برادر زادۀ امین تعیین شد که از اکادمی مخابرۀ شهر لینینگراد فارغ گردیده بود .این شخص به زبان روسی بصورت روان صحبت میکرد و زاپالتین او را به چوکی مورد نظر، مناسب دانست. زاپالتین با این کار خود نا خود آگاه نزد لیدر آیندۀ افغانستان باال رفت. زاپالتین در عین حال توانست با تره کی نیز مناسبات دوستانه را حفظ نماید .رئیس دولت او را بیشتر از هر "رفیق" دیگر شوروی میپذیرفت .حتی جنرال گوریلوف مشاور عمومی نظامی نمی توانست به این سهولت داخل ارگ گردد. روابط حاکمیت جدید با جنرال گوریلوف در مجموع ساده نبود .تره کی و امین نمی توانستند از یاد ببرند که جنرال مذکور با رئیس جمهور داوود ر وابط خود مانی داشت ،داوود باالی او اعتماد می کرد و اجازه می داد تا حین سفرها در داخل کشور او را همراهی کند .زاپالتین آخراالمر با مشکالت فراوان توانست لیدران افغان را قانع بسازد که جنرال لیف گوریلوف کامأل از تحوالت انقالبی حمایت می کند و باید از تجارب بی همتای او استفاده شود .با حضور گوریلوف موافقت صورت گرفت اما اعتماد مکمل در برابر او کمافی السابق بوجود نمی آمد. زاپالتین در این میان با شعف تمام به تدریس افسران انتخاب شده پرداخت .حین ترتیب تقسیم اوقات درس ها او ناگهان با دشواری غیر مترقبه ای برخورد و از خود سوال کرد " :از چی باید شروع نمود؟ موضوع اولین درس ،مهمترین درس ،چی باید باشد؟" به مثابۀ یک کارمند مجرب و آبدیدۀ مکتب شوروی زاپالتین موضوع اولین درس را بطور ذیل تعیین نمود: "انقالب کبیر ثور :اهمیت تاریخی آن ،درسها ،نتایج و ضرورت دفاع از دست آورد های آن" .عنوان مذکور از دیدگاه یک کارمند امور سیاسی کامأل بجا بود .اما امین در این باره شک و تردید نشان داد:
" کی در اینباره خواهد نوشت؟ در داخل حزب ما ،هنوز بسیار مسایل استحکام نیافته اند ،چیزهای زیادی تا کنون وضاحت ندارد .نخیر ،بیائید این موضوع را به بعد ها موکول نمائیم". غالبأ امین میخواست از شخص او به عنوان الهام دهنده و سازمان دهندۀ پیروزی انقالب ثور یاد گردد و بدین ترتیب او داخل تاریخ شود .در شرایط کنونی او مجبور بود پیروزی مذکور را با تره کی ،قادر و وطنجار تقسیم کند .از جانب دیگر کارمل نیز اینجا و آنجا سربلند میکرد .به همین دلیل بود که او نیاز به زمان داشت تا بعد تر همه چیزها را مطابق میل خود عملی نماید. زاپالتین موضوع احتیاطی درس اول را که" :اتحاد شوروی ،همسایۀ شمالی ما" نام داشت ،پیشنهاد کرد. امین با رضایتمندی خاطر نشان ساخت" :بلی ،کامالً بجا ،بخاطر تدریس این موضوع از وقت صرفه جوئی نکنید". زاپالتین صرفه جوئی نمی کرد ،او ده ساعت تدریسی را وقف موضوع مذکور کرده و ثابت ساخت که به خطا نرفته بود. افغان ها در حالیکه با شعف بی پایان به لکچرهای او گوش می دادند .برای آنها هرگونه معلومات در بارۀ اتحاد شوروی دلچسپ بود. کسانیکه اکنون این نوشته را می خوانند ،احتماأل باالی ما باور نکنند .چرا افغان ها تمایالت بیشتر بطرف اتحاد شوروی داشتند تا بسوی کشورهای غربی ،در حالیکه سطح زندگی در این کشور ها بلند تر بود؟ به هر حال این یک واقعیت بوده و هیچگونه مبالغه ای در آن وجود ندارد .شاید این عجیب باشد اما آنعده از افغان هایی که برای آموختن مسلک های ملکی ،نظامی و پولیس به ایاالت متحدۀ امریکا و کشورهای اروپای غربی (عمدتأ جمهوری آلمان فدرال) به مؤسسات تحصیالت عالی می رفتند ،پس از برگشت به وطن از طرز و چگونگی زندگی در اروپای غربی مایوس و دل زده می بودند ،بعضأ حتی از آن تنفر خود را ابراز می داشتند .این افغان ها که تجارب تلخ از امریکا یا اروپای غربی می داشتند با عالقمندی به جاسوسی برای شبکه های استخباراتی اتحاد شوروی می پرداختند و عضویت حزب دیموکراتیک خلق را بدست می آوردند .آنها بی شتر از کسانیکه که در اتحاد شوروی تحصیل کرده بودند سوویتیست می بودند)V(. علت آنکه این افغان ها از جوامع غربی خوش شان نمی آمد ،چی بود؟ سؤال دلچسپی است ! وقتی از خود آنها دلیل آنرا می پرسیدی ،آنها نمی توانستند کدام جواب واضح و مقنع بدهند .بطور مثال آنها می گفتند که در جوامع غربی اخالق رو به زوال نهاده و پدیده هایی چون وجدان و عزت نهایت فرعی شده اند .عده ای از افسرانیکه در کشورهای غربی تحصیل کرده بودند اذعان داشتند که به آنها در این ممالک به حیث انسان های دست دوم می نگریستند و آنها را آشکارا توهین و تحقیر می نمودند .این افسران دالیل مختلفی برای دوست نداشتن غرب می آوردند، ولی آنها نمی توانستند مقصد اصلی خود را بیان دارند :افغان ها که برخاسته از یک جامعۀ سراپا سنتی بودند نمی توانستند بپذیرند که در جوامع غربی این معادالت دیر زمانی است که به تاریخ سپرده شده ،در آنجا منافع فرد باالی منافع دسته جمعی ارجیحیت دارد .در حالیکه در اتحاد شوروی معادالت دسته جمعی کامأل پا برجا بوده ،حتی از اصول کمونیزم بشمار میرفتند و بوسیلۀ قانون حمایت می شدند. در تفاوت با سائر مشاورین که به افغانستان (و همچنان ایتوپیا ،انگوال ،کیوبا وغیره) می رفتند تا وضع اقتصادی خویش را بهبود ببخشند ،زاپالتین بلعکس از کسانی بود که وظیفۀ جدید خود را با کمال مسؤولیت اجرا میکرد .به همین دلیل او بزودی دشمنان زیادی پیدا کرد .او با تعجب متوجه شد که برخی از همکاران او در این کشور انقالبی مانند او از ده الی دوازده ساعت در یک شبانه روز کار نمی کنند .برعکس بعضی ها صرف الی نیمه روز خود را تکلیف می دادند به وظیفه بیایند ،سپس شکم سیر نان چاشت را نوش جان نموده ،پیک ودکای خود را سر کشیده ( به گفتۀ آنها "برای ضد عفونت") رهسپار خانه یا نزد دوستان مشابه به خود میشدند. ازهمه ناراحت کننده برای زاپالتین آن بود که او حتی جنرال گوریلوف را نیز در حاالت نچندان زیبا غافیلگیر نموده بود .زاپالتین که شخصی بود رُک و راست و عادت نداشت "گپ" را در دلش نگهدارد ،بالفاصله نزد مشاور عمومی نظامی رفته به او گفت" :این کار شایستگی شما را ندارد ،شما باید به امور زیادی رسیدگی کنید ،در حالیکه شما را نمی شود پس از نیمه روز در دفتر یافت ".گوریلوف که از مالحظات زاپالتین دچار حیرت و شرمندگی گردیده بود کوشش کرد به پیش آمد رنگ شوخی بدهد .اما این آخرین واقعه با او نبود .زاپالتین برای انجام کاری یک هفته بعد به کلوب عسکری ،جائیکه دستگاه مخفی مخابره ای لوی درستیز اتحاد شوروی نصب شده بود آمد .چیزی را که زاپالتین در آنجا تماشا کرد او را واقعأ تکان داد .در روز روشن باالی چمن در داخل محوطۀ کلوب عسکری اشخاص مهم اجتماع شوروی در کابل در حالیکه پس از گرفتن حمام ساونا نیمه برهنه بودند و روی جایی ها را بدور خود پیچانده بودند لم داده با کمال رضایت بیر می نوشیدند و گفتگو می کردند .در میان آنها "همسایگان نزدیک" و "همسایگان دور" نیز بودند؛ جالبتر آنکه مشاور عمومی نظامی گوریلوف نیز در آنجا دیده می شد .خشم سراپای زاپالتین را فرا گرفت .او گوریلوف را گوشه ساخته گفت " :من همین اکنون از بد عملی های شما به لوی درستیز اتحاد شوروی خبر میدهم و شما در ظرف بیست و چهار ساعت از افغانستان به کشور برگردانیده خواهید شد ".زاپالتین پس از ادای این سخنان به طرف دستگاه مخابره روان شد .گوریلوف نیمه برهنه به عقب زاپالتین به دویدن پرداخته زاری کنان او را مخاطب قرار داد" : رفیق زاپالتین مرا نابود نکن! من به تو قول یک عضو حزب را میدهم ،دیگر تکرار نخواهد شد .مرا شیطان گمراه ساخت ،ببخش".
گوریلوف به قولش وفادار ماند ،دیگر چنین عملی از او سر نمیزد .پس از نیم سال باری گوریلوف به زاپالتین اعتراف کرد" :تشکر رفیق زاپالتین ،مرا از بدبختی بزرگی نجات دادی ".اما زاپالتین در عین زمان دشمنان جدی را در میان "همسایگان دور" و "همسایگان نزدیک" پیدا کرد. مشکل دیگ ری که بروز کرد ،مسئلۀ ارائۀ اطالعات در مورد اوضاع افغانستان بود که منابع مختلف آنرا به مسکو خبر میدادند .زاپالتین کوشش های زیادی به خرچ میداد تا در مورد مسایل مهم معلومات و اطالعات هماهنگ شده به مرکز فرستاده شود .اختالفات در ارزیابی خبرها و اطالعات فعالیت ارگان های نهایت مهم را در "مرکز" مختل میساخت. ظاهرأ همه با پیشنهاد زاپالتین موافق می بودند .اما مسؤولین دفاتر کی .جی .بی و "کشف نظامی" (جی .آر .یو) در خفا به آمرین خویش اطالعات هماهنگ یافته را نمی رساندند ،بلکه غالبأ اطالعات بالعکس می بودند .زاپالتین با ساده دلی و تعجب ازخود سؤال میکرد " :آنها چرا اینطور عمل میکنند؟ کجاست صداقت حزبی اینها؟ آخر توافق کردیم". . . در عین حال تصورات زاپالتین در رابطه به صداقت از طرف بعضی از افغان های که با آنها کار میکرد نیز لطمه دار گردید .بطور مثال از طرف وزیر دفاع عبدالقادر .قادر در اولین مالقاتش با زاپالتین نامبرده را تکان داد ،او گفت" : رفیق جنرال ،شما باالی من اعتماد مکمل نداشته باشید ".و بدون آنکه خمی به ابرو آورده باشد افزود" :من شما را میتوانم به سادگی فریب بدهم .زبان ما را شما نمی دانید ،با ظرافت های افغانی شما بلد نیستید .مشورۀ من به شما این است که به چیزهایی که به شما میگویند تا اخیر باور نکنید". قادر وقتی دید که مشاور به مقصدش پی نمی برد ،توضیح داد " :در میان شما شوروی ها معمول است ،چیزیکه فکر می کنید ،آنرا به زبان می آورید .ما طور دیگر هستیم .کلمات ارزش ندارند .به کلمات همیشه باور نداشته باشید". زاپالتین" :پس من به چی باید باور کنم؟" قادر در حالیکه از جواب مستقیم به این سوال طفره می رفت گفت" :خوب ،این به موضوع ارتباط می گیرد ،هرچه بیشتر در اینجا زندگی کنید ،مسایل را بهتر درک خواهید کرد". قادر برای زاپالتین یک معما بود .او شخصی بود با قد نچندان بلند ،شانه های وسیع ،با چهرۀ زشت دهقانی و چشمان پر از نیرنگ که هیچگاه احساسات واقعی او را برمال نمی ساختند .قادر تو گوئی در یک خود مختاری به سر میبرد .او به جناح های "خلق" و "پرچم" وابستگی نداشت .می گفتند که قادر بازی خودش را به پیش می برد. در صحبت های بعدی قادر دیگر هیچگاه به نظریات قبلی خود برنمی گشت .و عالقمند بود در بارۀ فعالیت های سیاسی در اردو لطیفه های بگوید .باری او خاطر نشان ساخت: " افسوس که ما قبأل از داشتن کارمندان امور سیاسی محروم بودیم ،حاال من درک میکنم که این یک خالی بزرگ بوده است .اما با اینهمه رفیق جنرال موافقت کنید که اول باید ماشیندار حرف بزند و سپس کارمند سیاسی. زاپالتین با حوصله مندی اعتراض میکرد " :این حتمی نیست .بعضأ یک کلمۀ بجا بهتر از هر ماشیندار می تواند مشکل را حل و فصل نماید .در اینصورت به فیر کردن ضرورت نمی ماند". قادر خندۀ سرایت کنندۀ سر میداد و تکرار میکرد" :خوب ،خوب". . . ****************** معاون آمر دفتر استخباراتی آرلوف – موروزوف ،خوتیایف را نزد خود دعوت نموده و بسته ای از اوراق تایپ شده را در برابرش گذاشته گفت: " اینها اسناد جلسۀ وسیع بیروی سیاسی کمیتۀ مرکزی حزب دیموکراتیک خلق افغانستان است که پریروز دایر گردیده بود". خوتیایف" :کی اینها را ترجمه نموده؟" آرلوف -موروزوف" :کارمندان سفارت .خدا را شکر ،که اینکار را دیگر آنها انجام میدهند .سفیر در رابطه به جلسه تلگرامی اطالعاتی را به مسکو فرستاد .من آنرا خوانده ام .در آن آمده است که جلسۀ بیروی سیاسی گام دیگری در راه دستیابی ...به وحدت کامل حزب میباشد .اگر راست بگویم من ،اینطور ...فکر نمیکنم .به هر حال تو رفیق خوتیایف با چشمان ...این اسناد را ارزیابی کن". والدیمیر خوتیایف اسناد را گرفته به "اتاق عمومی" رفته آنجا در چوکی که صرف به او تعلق داشت جابجا شده ،سگرتی را روشن نموده و با دقت تمام به مطالعۀ اسناد پرداخت. مشروح مختصری اسنادی که خوتیایف میخواند قرار ذیل بود :جلسۀ وسیع بیروی سیاسی دایر گردیده بود .در جلسه، تره کی بیانیۀ را تحت عنوان "انقالب ثور ،و وظایفی که در برابر حزب دیموکراتیک خلق قرار دارند" ایراد نموده بود. محتوای بیانیه ای نشان میداد که متن بیانیه از طرف خود تره کی ترتیب یافته بود .خوتیایف دریافت مهمترین مسئلۀ تره کی در بیانیه اش باالی آن تأکید مینمود " ،شباهت کامل خصوصیات دیموکراسی مردمی افغانها ،یعنی حل و فصل مسایل از طریق انستیتوت جرگه ها و اصول تئوری دولت دیموکراتیک سوسیالیستی بود ".تره کی در نطق اش همچنان خاطر نشان میساخت که دیگران ،مخصوصأ اروپائی ها برای رسیدن به سوسیالیزم به ده ها سال و حتی قرن ها ضرورت دارند ،در حالیکه افغانها با در نظر داشت مشخصات شعور خویش همین اکنون بسیار متمایل به سوسیالیزم و دیموکراسی
استند .تره کی در پایان سخنرانی خود اعضای جدید را از زمرۀ افسرانی که پیروزی انقالب ثور را تأمین نموده بودند به ترکیب کمیتۀ مرکزی حزب پیشنهاد نمود. به تعقیب تره کی کارمل رشتۀ سخن را بدست گرفته بود .او توجه حاضرین را به ضرورت همکاری های رفیقانه میان همه رفقای حزبی در کارها بدون در نظر داشت تعلقات قبلی به جناح های "خلق" و "پرچم" معطوف نموده بود .کارمل هکذا تأکید کرده بود که نباید در امور رسمی مسؤولینی که قبأل به جناح "خلق" ارتباط نداشتند مداخله های خود سرانه صورت بگیرد .کارمل در حالیکه نظر تره کی را در بارۀ "متمایل بودن افغانستان برای سوسالیزم" تأئید میکرد، رویهمرفته توجه حاضرین را به عوامل متعددی که سد راه کشور بطرف ترقی و سوسیالیزم میشوند جلب کرد .در این زمینه او از دسیسه های کشورهای مقتدر امپریالیستی ،ارتجاع داخلی و عقب ماندگی اقتصادی و اجتماعی یاد آوری کرد. ()... پس از کارمل نوبت به حفیظ اهلل امین رسیده بود .او با سخنان رفیق تره کی موافقت کامل خود را ابراز داشته و از برخورد آشتی طلبانۀ رفیق کارمل در برابر نیروهای ارتجاعی انتقاد کرد .امین خاطر نشان ساخته بود که کارمل نباید به آنهائی که خون افغانها را مینوشند دلسوزی داشته باشد .سپس امین بطور مشخص از رعایت دسپلین در داخل حزب یاد آور شده و از ممنوع قرار دادن استعمال کلمات و اصطالحاتی که از افتراق قبلی در حزب حکایت مینمایند سخن رانده افزود " :دیگر در افغانستان نه "خلق" وجود دارد و نه هم "پرچم" ،من تقاضا میکنم تا استعمال این اصطالحات نه تنها در محیط حزبی بلکه در مطبوعات نیز منع شوند .صرف حزب دیموکراتیک خلق افغانستان وجود دارد و همۀ ما اعضای همین حزب واحد هستیم .و هر آنکسی که با این اصل موافقت ندارد ،بگذار از صفوف حزب ما خارج شود". والدیمیر خوتیایف پس از مطالعۀ این قسمت تو گوئی ناگهان به چیزی نهایت مهمی پی برده باشد با خود گفت" :آه ،ها، بسیار جالب است .بدینترتیب امین با منع قراردادن اصطالحات میخواهد کارمل و طرفدارانش را خنثی بسازد .در نام حزب کلمۀ "خلق" بدون آنهم وجود دارد .با منع قرار دادن اصطالح "پرچم" صرف اصطالح "خلق" که در نام و بیرق حزب درج گردی ده ،باقی میماند ،در حالیکه حتی یادآوری از نام جناح دیگر منع قرار داده میشود)VI(". خوتیایف در اینباره به مرکز تیلگرامی ترتیب نمود .در تیلگرام ،او استدالل میکرد که فیصله های جلسۀ وسیع بیروی سیاسی نه تنها وحدت حزب را استحکام نمی بخشد ،بلکه برعکس عامل دیگری برای عصبانیت پرچمی ها شده و باعث افتراق جدید خواهد شد. خوتیایف سند مدکور را بالفاصله برای مطالعه به آرلوف – موروزوف داد .آرلوف -موروزوف متن را با دقت تمام خوانده ،شانه هایش را تکان داده گفت" :شاید مشکل اصطالحات افغانی ...را در مرکز درست درک نتوانند .اما از نقطۀ نظر تحلیلی تو والدیمیر وظیفۀ خود را بصورت عالی انجام دادی". سپس معاون "دفتر" و خوتیایف با تلگرام مذکور نزد اوسادچی که لحظاتی پیش از مسکو برگشته بود ،رفتند. اوسادچی که پس از تداوی و استراحت تندرست و سرحال بنظر میرسید تیلگرام ترتیب شده را عنوانی "مرکز" فورأ امضاء کرد. فردای آنروز اوسادچی جلسۀ عمومی کارمندان خود را بشمول همکاران تخنیکی و دریور اوپراسیونی دایر نمود .او با افتخار به م ادونان خود گذارش داد که حین اقامتش در مسکو او را شخص یوری آندروپوف ،رئیس کی .جی .بی اتحاد شوروی ،بوریس پونوماریف منشی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی و سائر مسؤولین نهایت مهم دولتی و حزبی پذیرفتند .او افزود که آندروپوف وظیفه سپرده تا با استفاده از تمام امکانات ادارۀ "کشف خارجی" به رژیم جدید افغانستان کمک صورت بگیرد تا بتواند در شرایط دشوار سیاسی داخلی و خارجی ایستادگی نموده استحکام یابد .آندروپوف به ما و شما هوشدار داده است تا از مداخله در امور داخلی این کشور مستقل خود داری نموده** ،و نباید نقش قاضیان سومی ر ا در حل وفصل تضادهای که پس از پیروزی انقالب ثور مجدداً با شدت در صفوف حزب دیموکراتیک خلق بروز نموده اند ،بازی کنیم .در عین حال یوری آندروپوف از ما میخواهد تا در مورد اینکه آیا ما منبعد تماس های غیر علنی با اعضای جناح "پرچم" داشته باشیم یا خیر ،فکر کنیم .فر ض کنیم اگر از این تماسهای ما تره کی باخبر شود و ما را متهم به بازی های "پشت پرده" کند؟ در این صورت روابط صمیمانه میان احزاب ما مورد ضربۀ محسوسی قرار گرفته و سخت متضرر خواهند شد. اوسادچی سپس از مالقاتش با کریوچکوف یاد آور شده گفت که چون از شک و تردید های آندروپوف در بارۀ پرچمی ها آگاهی داشت به من پیشنهاد کرد تا فعالیت ها را با اجنتانی از جناح "پرچم" "منجمد" ساخته و پروژه های استخدام طرفداران "پرچم" فعال متوقف شوند .اوسادچی پس از آنکه در بارۀ مالقات ها ،گفتگو ها و خبرهای مسکو حکایات خود را به پایان رسانید ،خاطر نشان ساخت که سائر مسایل را با هریک از کارمندان جداگانه مطرح میسازد. اوسادچی ضمن صحبت ها از سپری نمودن رخصتی در مسکو یکبار هم از تداوی و حملۀ قلبی ایکه باالیش آمده بود یادآور نشد .تو گوئی هیچگونه حملۀ قلبی در میان نبوده. پس از جلسه ،اوسادچی اولین کسی را که نزد خود خواست ،الکسی پیتروف بود: "میدانی الکسی تو بزودی افغانستان را باید ترک کنی .چند سال است تو اینجا استی؟ پیتروف" :اندکی بیشتر از چهار سال میشود". اوسادچی" :دلت تنگ نشده؟" پیتروف " :نمیدانم حتی چی عرض کنم".
اوسادچی " :به هر حال ،فعالیت تو در اینجا یک ماموریت تمام عیار و مکمل بوده است .در مسکو عوضی ترا آماده میسازند .تو خدمات زیادی انجام دادی .و شایستۀ مدال بزرگی هستی .رهبری ادارۀ "کشف خارجی" در مورد تو نظر مثبت دارد .تو هیچگونه لغزشی حین اجرای وظایف تحت پوشش خبرنگار آژانس خبر رسانی "تاس" نداشتی .رهبری "تاس" نیز تا جائیکه من مطلع هستم هیچگونه انتقادی باالی تو ندارد .من باور دارم که حاال دیگر تو هر چه بیشتر باال میروی .تو بهتر از همه میدانی که حضور تو دیگر در اینجا موجبات تشویش را در بعضی از حلقات حزب دیموکراتیک خلق به بار می آورد .بطور مث ال ،اگر میان تره کی و کارمل فردا جنجالی بر پا شود ،هر دوی آنها نزد تو خواهند شتافت تا تضادهای عقب پرده ای آنها را از طریق "چینل های غیر علنی" به رهبری شوروی اطالع بدهی ،در حالیکه حاال میان دو کشور "چینل های علنی" وجود دارند .این تشویش را باید دور ساخت .الکسی ،من امیدوارم مرا درک کنی؟" الکسی با عالمت موافقت سرش را تکان داده اما ذهنأ از چیزهای که آمرش بیان نمود سخت ناراحت شده بود .او سخنانی را که چندی پیش به او ویکتور بوبنوف گفته بود به یاد آورد"( :تو فکر میکنی ،اینکه دوستان تو در رأس رهبری افغانستان قرار گرفتند ،برای تو خوب است؟") .پیتروف دالیل مرکز را که از طرف آمر به او ابالغ گردید بخوبی درک میکرد ،و بحثی نداشت ،مگر او هرگز نمیخواست کابل را ترک بگوید .بلی در مسکو به او مسافرت های کاری را به کشورهای "خوبتری" پیشنهاد خواهند کرد .اما او این کشورهای "خوبتر" را نمیخواست .الکسی زبان دری را خوب بلد بود ،در حالیکه با زبان انگلیسی مشکالت داشت .او با دلگرفتگی به آن می اندیشد که منبعد او را به کشورهای اروپائی یا امریکائی خواهند فرستاد .این مسافرت ها معتبر تر و پر درآمد تر خواهند بود ولی در عین حال خفقان آور و بی مزه. پس از پیتروف ،ویکتور بوبنوف به اتاق اوسادچی داخل گردید. اوسادچی" :رفیق بوبنوف ،با کی ها از جملۀ اجنتان و ارتباطی های خویش در شرایط کنونی و در روشنائی دالیل که من در جلسۀ عمومی تذکر دادم شما حاضر هستید خدا حافظی کنید؟ به عبارۀ دیگر با کدام یک از پرچمی ها شما حاضر استید قطع رابطه کنید؟" بوبنوف با قاطعیت و درعین حال با لحن آرام گفت" :با هیچکس .رفیق اوسادچی ،شما خود میدانید که با اجنتها و کسانیکه من در اینجا با آنها مالقات میکنم ،برعالوۀ همه ،آنها دوستان من هستند .از من هر چیز دیگری بخواهید ،مگر خیانت به دوستی را از من نخواهید". آمر در حالیکه لحنش را اعتماد آمیز میساخت گفت" :نی ،ویکتور تو مرا درست نفهمیدی ،من چنین یک عمل را از تو هیچگاه نخواهم خواست .افزون بر همه ،تا جائیکه من به یاد می آورم در جملۀ ارتباطی های تو حتی یک پرچمی هم نیست .تو مرا عفو کن ،من بنابر مسؤولیت خود وظیفه داشتم از تو در اینباره بپرسم ،خودت میدانی هدایات مرکز قابل بحث نیستند". بعد از بوبنوف نوبت به ستاراستین رسید. اوسادچی با لحن خشک به ستاراستین خاطر نشان ساخت" :والیری ،من فکر میکنم در روشنائی دساتیر مرکز تو باید اجنت "خوست" را "منجمد" بسازی و از کار با اجنت "آرتیوم" دست بکشی". ستاراستین که از قبل برای استدالل و جر و بحث آمادگی گرفته بود با لحنی که کمتر از اوسادچی خشک نبود پرسید: "چرا؟" اوسادچی" :بخاطر آنکه آنها پرچمی هستند". ستاراستین" :رفیق اوسادچی ،آیا شما فکر نمی کنید که با "منجمد" سازی اجنت های پرچمی ما اشتباه جدی را مرتکب میشویم؟ در قدم اول ما فعالیت های کشفی را لطمه دار میسازیم ،فعالیت های محرم را .شما ببینید ،چیزی را که مرکز پیشنهاد میکند از قبل ناکامی را در بر داشته و یا هم معلومات محرم از نزد ما به خارج رخنه خواهد کرد .آنها در مرکز نمیدانم به کدام دلیل فکر میکنند که از تماس های من با اجنتان غیر از شما و دستگاه مرکزی کسی دیگری نیز آگاهی خواهد یافت .چرا آنها ما را اینقدر کم ظرف می پندارند .چرا آنها فکر میکنند که "خوست" و "آرتیوم" حتمأ در بارۀ همکاری های ما یا افشاگری خواهند کرد یا ناکام خواهند شد. در قدم دوم ،من اصأل نمی فهمم ،چرا "مرکز" میخواهد کسب معلومات را از طرفداران "پرچم" از دست بدهد .در جناح "پرچم" همین اکنون تحوالت نهایت حساس و حتی خطر ناک جریان دارند .در صورتیکه ما به اجنتوری در اجتماع آنها نپردازیم ،پس چگونه میتوانیم از پالن ها و مقاصد پرچمی ها با خبرشویم؟ گیریم ،اگر این پرچمی ها فردا کدام گُلی را به آب بدهند "مرکز" باز هم ما را به بیخبری از انکشاف اوضاع سیاسی کشور متهم خواهد ساخت .جواب ما در صورت بروز چنین یک اوضاعی به مرکز چی خواهد بود؟ آیا ما به مسکو خواهیم نوشت که گویا شما رفقای رهبری ،خود تان ما را از تماس ها با اجنتان پرچمی منع کرده بودید؟ آیا آمرین ما همچون یک استدالل را خواهند پذیرفت؟ در قدم سوم ،چرا "مرکز" هراس دارد که تره کی و امین از ارتباطات ما با اعضای جناح "پرچم" با خبر خواهند شد. در حالیکه امکان چنین یک باخبر شدن نهایت ضعیف بنظر میرسد .فکر میکنم هیچ قیامتی بر پا نخواهد شد ،برعکس حتی بیشتر انعطاف پذیر خواهند شد .آنها راهی به جز بودن با ما را ندارند ،آیا به غربی ها یا به چینائیها خواهند پیوست؟ در اینصورت نزدیکترین طرفداران ،آنها را پارچه پارچه خواهند کرد. و باالخره چهارم ،شما بهتر از من میدانید که "منجمد" ساختن یک اجنت فعال کار ساده ای نیست .چنین یک کاری همیشه تأثیر منفی باالی وضع روانی اجنت باقی میگذارد .در اوضاع و احوال کنونی "خوست" و "آرتیوم" که هر دو اشخاصی استند فهمیده ،حتی قطع رابطۀ مؤقتی را با خود بی غیرتی و خیانت در برابر خویش تلقی خواهند کرد.
و اکنون بیائید قضیه را از زاویۀ مخالف آن بررسی نمائیم ،گیریم ،ما "خوست" و "آرتیوم" را "منجمد" ساختیم .اما اگر وضعیت تغییر بخ ورد و ما به کمک آنها ضرورت پیدا نمائیم؟ در اینصورت چگونه ما آنها را از حالت "منجمد" بودن بیرون خواهیم کرد؟ آیا آنها خواهند خواست با ما فعالیت های خود را از سر بگیرند؟" طی تمام مدتی که ستاراستین سخن میزد اوسادچی او را حتی یک بار هم قطع نکرد .وقتیکه مامور اوپراسیونی سخنانش را پایان بخشید اوسادچی با لحن قاطعانۀ گفت: "والیری ،من میدانم که قسمأ حق بطرف تو است ،اما تو میدانی که این هدایت مقامات در مسکو است و ما نمیتوانیم از آن سرپیچی نمائیم .بنابرین ،بیا زیاد استدالل نکو و به آن بی اندیش که هدایت "مرکز" را چگونه بهتر عملی کنیم". ستاراستین " :حاجت به فکر کردن زیاد نیست ! ببینید" ،خوست" هیچگاه رسمأ در حزب دیموکراتیک خلق عضویت نداشته است ،او هیچگاه به حیث طرفدار جناح "پرچم" مشهور نبوده ،اسم او در هیچ یک از لیست های حزبی درج نبوده ،هیچگونه مقام و کرسی در حزب نداشته ،در هیچ یک از محافل و گرد همائی های رسمی حزب اشتراک نکرده. او که قبأل در وزارت امور خارجه ایفای وظیفه مینمود امروز شخصی است متقاعد .تمام این معلومات در "دوسیۀ" او که در "مرکز" قرار دارد درج است .ما میتواینم او را به نظر من همیشه بعنوان نمایندۀ رژیم سابق معرفی نمائیم، کسیکه گویا برای ما در بارۀ اجتماع اشراف زاده های افغان ،مامورین نظام های شاهی و جمهوری داوود (ضد انقالبیون) معلومات میدهد .شکی نیست که ما وظیفه داریم اینگونه معلومات را نیز کشف کنیم !؟" اوسادچی در حالیکه لبخند بر لبان داشت سرش را به عالمت مؤافقت تکان داد. цستاراستین در ادامه: "بلی با "آرتیوم" وضعیت بگونۀ دیگر است .او واقعأ هم عضو فعال جناح "پرچم" بود .از دوران مکتب تمایل به انقالبی بودن داشته و جمعیت بزرگی از جوانان را به عقب خود میکشانید .از بابت فعالیت های انقالبی اش او حتی زندانی شده بود .امروز او با تعدادی زیادی از اعضای رهبری جناح "پرچم" روابط دوستانه دارد .اما طوریکه همه پرچمی ها، خلقی ها و حتی بسیاری از کسانیکه با حزب دیموکراتیک خلق ارتباط ندارند ،میدانند" ،آرتیوم" سه سال قبل با سر و صدا از طرف شخص ببرک کارمل از حزب اخراج شده است .این موضوع در آن هنگام سر وصدای زیادی را بر پا کرد .اگر شما بخاطر داشته باشید ،پس از جار و جنجالی پر صدائیکه به مناسبت ازدواج نجیب اهلل با عضو خانوادۀ شاهی رخ داد ،ببرک کارمل امریۀ صادر کرده بود و طی آن از اعضای جناح خود میخواست تا قبل از ازدواج با مسؤولین سازمان های اولیۀ خویش مشوره نمایند" .آرتیوم" که تصمیم گرفته بود با خانم کنونی خود ازدواج نماید ،برای مشوره نزد کارمل رفت .اما کارمل ازدواج با این زن را به او منع کرده بود ،چون یک زمانی خودش از زن مذکور جواب رد شنیده بود" .آرتیوم" به ممانعت کارمل وقعی نگذاشته با زن مذکور ازدواج کرد ،و بدینترتیب او را از حزب اخراج کردند .حال می بینیم که هر دوی اینها عضویت جناح "پرچم" را ندارند". اوسادچی که دیده میشد مزاجش بهبود یافته بود ،خطاب به ستاراستین گفت" :میدانی والیری بخاطر چی من ترا دوست دارم؟ بخاطر آنکه در چشمان تو شعله های صداقت را می بینم و از مهارتی که طبیعت به تو داده است .تو استعداد قناعت دادن به دیگران را داری .اما مغرور نشو .و به یاد داشته باش که انسان وقتی قانع میشود که خود به آن چیز باور داشته باشد". ستاراستین" :تشکر ،رفیق اوسادچی ! اگر من درست درک کرده باشم ،فعالیت ها با "خوست" و "آرتیوم" میتوانند ادامه داشته باشند؟"اوسادچی" :بلی ،اما کثرت مالقات ها را با آنها تقلیل بده .اوضاع را پیرامونت دقیق زیر نظر داشته باش. از هر دوی آنها بخواه تا مقرره های ستر و اخفا را اکیدأ مراعات کنند .به هر حال طوریکه میدانی کسانی را داریم که وجود فزیکی ندارند ،ولی "همکاران" ما شمرده میشوند ،همین "مرده های" بی کفایت نقش پرچمی ها را بازی خواهند کرد". ستاراستین" :شما در بارۀ ایوان یرشوف چی فکر میکنید ،آیا او به "مرکز" راپور نخواهد داد؟" اوسادچی " :با وی این مسئله را به یک شکلی حل و فصل خواهیم کرد". ***************** در اواسط جون ویکتور بوبنوف با اجنتی به نام "محمود" مالقات کرد .رنگ و رخ این افغان نهایت پریشان به نظر میرسید ،الغر بود و کبودی های زیر چشمانش از دور به نظر میرسیدند .پوست صورتش تو گوئی همزمان رنگ زرد و سبز به خود اختیار کرده ،بروت های مردانه وافغانی اش اکنون دیگر پژمرده و آویزان بودند ،دیگر آن هیبت و صالبت قبلی را نداشتند ،دشمنان را نمی توانستند بترسانند ،احساس خانمها را نیز دیگر تحریک نمیکردند .در یک کلمه آن "محمود" چست و چاالک دیروز ،دیگر خیلی سست ،بطی و محتاط شده بود .او از آن هراس داشت که مبادا زخمهای که فقط چندی پیش هنگام وقوع کودتای هفت ثور برداشته بود و اکنون اندکی التیام یافته بودند ،مجدداً به درد آیند و شدت کسب کنند. ویکتور با محبت اجنت را برای اولین بار در آغوش کشیده و باز هم برای بار نخست طی آشنائی با وی ،او را "برادر" خطاب کرد .ویکتور و"محمود" مالقات شان را با سرکشی پیک های از ودکای روسی نوع "مسکوفسکایا" تجلیل نمودند، ودکایی که برای استفاده و فروش برای خارج از اتحاد شوروی تولید میشد .خانم ویکتور ،آنتانینا خوردنی های را برای آنها باالی میز سرویس کرد .سپس گفتگوی این دو به سیاست کشید.
ویکتور بوبنوف وظیفه داشت بداند که در داخل حزب دیموکراتیک خلق چی میگذرد .او باید اطالع حاصل میکرد که از دیدگاه خلقی ها تضادهای به وجود آمده میان جناح ها تا چی حد جدی استند ،به کجا خواهند انجامید و چی عواقبی خواهند داشت .ویکتور بدون به کارگیری مهارت های مسلکی و به حاشیه روی ها مستقیماً" ،برادر وار" از مهمان پرسید : " روابط خود را با رفیق کارمل و طرفداران پرچمی او چگونه ارزیابی میکنی؟ تا جائیکه ما اطالع یافته ایم در داخلحزب کشمکش های به میان آمده اند". "محمود" به فکر عمیق فرو رفته گفت " :میفهمی برادر ،اوضاع در داخل حزب و رهبری آن و همچنان در رهبری دولت در مجموع عادی نیست .اگر راست بگویم من کارمل و رفقایش را دوست ندارم ،بهتر میبود اگر آنها در پهلوی ما نمی بودند ،و یا حتی هیچ در افغانستان نمی بودند". "چرا؟""بسیار سخن پرداز ،زرنگ و ماهر هستند .آنها حق خود میدانند در بارۀ هر موضوع اظهار نظر نمایند ،ثبوت ارائهکنند ،به اصطالح واقعیت خود را می بینند .آنها روشنفکرانی هستند که از احتیاجات و آرزوهای افغانها باخبر نیستند". حرفهای "محمود" ویکتور را به یاد سالهای جوانی اش انداخت .در اخیر سالهای شصت او افسر جوان قوای سرحدی از جمهوری قرغستان به شهر لینینگراد (اکنون سنکت پیتیرزبورگ) آمده بود .او را برای ارتقای سطح مسلکی به مکتب عالی کی .جی .بی .به آن شهر فرستاده بودند .در لینینگراد ،ویکتور باید زبان فارسی می آموخت و بعد از فراغت به کار در ادارۀ "کشف خارجی" می پرداخت .او به یاد می آورد که در آن ایام بس های مسافر بری در شهر لینینگراد نهایت مزدحم بودند ،تا حدی که به سختی جای پا گذاشتن پیدا میشد .در چنین وضعیتی وقتی کسی در سرویسها باالی پای کسی پا میگذاشت ،شخص متضرر اغلباً فریاد و آخ و واخ خود را با کلمات ذیل همراه میساخت ... " :ای تو، روشنفکر کثیف ! شرم نداری ،شپو هم بر سر کرده ای!" حین انجام وظیفه در افغانستان ،ویکتور کوشش به خرچ میداد همه اسناد استخباراتی و سائر معلومات را که در سفارت در بارۀ افغانستان وجود داشتند با دقت و با تعمق مطالعه نماید .توجه او را اسنادی که در بارۀ بروز انشعاب در حزب بودند به خود جلب میکرد .او وقتاً فوقتاً گز ارشهای تحلیلی انستیتوت شرق شناسی اتحاد شوروی را نیز به دست می آورد)...( . ویکتور در حالیکه با دیدگان آزمایش کننده ،مستقیماً به چشمان سیاه رنگ اجنت مینگریست ،پرسید " :خوب ،بعد چی؟" محمود: " من فکر میکنم که کارمل به زودی از رفیق تره کی خواهش خواهد کرد تا او را به کدام طرف منحیث سفیر بفرستد.کارمل اکنون در شرایطی قرار دارد که از یک سو نمیتواند بپذیرد که "دست و پای او را دیگر بسته اند" و از طرف دیگر نمیخواهد از آنعده پرچمی ها که خواهان به راه اندازی کودتا علیه تره کی هستند حمایت کند .در عین حال روشن است که کارمل به امریکا ،به آلمان غرب و هم به کدام کشور دیگر سرمایه داری نمیرود .در سفارت افغانستان در مسکو نیز او را کسی تعیین نمیکند". بوبنوف سوال کرد " :تو از کجا خبر داری که عده ای از پرچمی ها میخواهند تره کی را از قدرت دور بسازند؟" " اینرا من از زبان اسداهلل سروری ،رئیس ادارۀ امنیت دولتی افغانستان میدانم .او قبالً پیلوت بود ،دوست نزدیک مناست .تو با او معرفت نداری؟" " نخیر ،معرفی نیستم .اما من شنیده ام که با قصاوت بی سابقه محبوسین را در چهار دیواری های "اگسا"( )VIIشکنجهداده و حتی از بین میبرد". اجنت "محمود" اعتراض گونه ادامه داد " :باور کن ،رفیق سروری شخصی است نهایت صادق ،او یک انقالبی واقعی است .فرض کنیم اگر کسی را شکنجه و یا هم به قتل رسانیده باشد ،پس مطمئناً برای پیروزی انقالب ضروری بوده. رفیق امین همه روزه افراد زیادی را به رفیق سروری معرفی مینماید تا با آنها تصفیۀ حساب صورت بگیرد .بیشترین این اشخاص – جاسوسان کشورهای غربی ،مرتجعین معلوم الحال و تروریست هستند )VIII(.شما خود گفته های لینین را به خاطر دارید " :انقالبی که نتواند از خود دفاع کند ،انقالب نیست ".اگر تو و یا من در مقام بسیار حساس که سروری قرار دارد میبودیم ،همینطور عمل میکردیم .دور از امکان نیست که قصاوت ما و شما شاید شدید تر میبود". بوبنوف" :خوب ،یعنی اینکه سروری از هر آنچه پیرامون کارمل میگذرد آگاهی دارد؟" محمود" :بلی ،واضح است .تو چی فکر میکنی ! این اوست که نزد کارمل پرچمی های "جعلی" را میفرستد". " تو این اشخاص را میشناسی؟ ""نی ،نمی شناسم .بلی ،البته من دوست سروری هستم .ولی آیا سروری آنقدر ساده است که مسائل بسیار مهم دولتی رابا هر کس در میان بگذارد؟ سوال کردن در این مورد نیز از او مناسب نیست .راستی اگر تو میخواهی در این باره چیزی بدانی ،بگذار مشاوری که از طرف کی .جی .بی .نزد رفیق سروری تعیین گردیده با تفصیالت معلومات بدهد". " تو چی فکر میکنی آیا رفیق کارمل حدس میزند که نزد او "پرچمی های جعلی" فرستاده میشوند؟""من نمیدانم که آگاهی رفیق کارمل از فعالیت های "اگسا" علیه او تا کدام اندازه است .گیریم که او مستقیماً از این فعالیتها خبر نداشته باشد ،با آنهم من مطمئن هستم که او در بارۀ همه مسائل حدس میزند .او شخصی است نهایت هوشیار،
بسیار زرنگ و دوراندیش .بعض اً به من این فکر دست میدهد که کارمل میتواند افکار دیگران را بخواند ،وقوع حوادث را پیشگوئی نماید". "یعنی چی؟" "یعنی آنچه اتفاق خواهد افتاد که قبالً به آن اشاره نمودم .کارمل و رفقای نزدیکش به زودی خود شان خواهش خواهندکرد تا به خارج به حیث سفراء و سائر کارمندان در نمایندگی های افغانستان مقرر شوند .بدین ترتیب آنها اندکی عقب نشینی نموده ،به پیرامون خود بهتر خواهند نگریست و به فکر آن خواهند بود که فردا اوضاع را چگونه تغییر دهند .آنها غالباً به افغانستان دیگر برنخواهند گشت .ما نیز آنها را به اینجا دیگر راه نمیدهیم". " میدانی من نمیدانستم که تو یکی از مخالفین آشتی ناپذیر پرچمی ها هستی .قبالً از تو چنین صفات را نشنیده بودم". "من ،مخالف "آشتی ناپذیر"؟ من چی کاره هستم که مخالف "آشتی ناپذیر" رفیق کارمل و همرزمان بسیار معروف اوباشم ؟ کارمل در صورتی برای من میتواند مخالف "آشتی ناپذیر" شود که رفیق تره کی او را چنین اعالم کند .بلی، پنهان نمیکنم که پرچمی ها را من چندان دوست ندارم ،من معلومات زیاد دربارۀ آنها دارم ،آنها اشخاص خوب نیستند، زیاد باالی شان اعتماد ندارم؛ ولی تا زمانیکه رفیق تره کی نگوید که آنها مخالفین "آشتی ناپذیر" ما هستند ،من به این نام آنها را یاد نمیکنم". "تره کی تا کنون چنین اظهاری نکرده است؟" " تا کنون نه .به عقیدۀ من مخالف "آشتی ناپذیر" رفیق کارمل در داخل حزب ما اکنون یک نفر است و آن امینمیباشد". "چرا؟"" طوریکه تو میدانی ،رفیق کارمل معاون رفیق تره کی در همه کرسی هاست .اگر تره کی با کدام واقعۀ رو برو گردد:مرگ ،هالکت در اثر عمل تروریستی ،بیماری غیر مترقبه ...در اینصورت کارمل به طور قانونی در رأس رهبری حزب و دولت قرار میگیرد و چنین یک انکشاف اوضاع به معنی به پایان رسیدن سیاسی رفیق امین خواهد بود". "خواهشات او از چی قبیل است؟"" من باور دارم که او شب و روز در یک فکر به سر میبرد :چی وقت و چگونه جای و مقام رفیق تره کی را از آنخود بسازد .از این خاطر است که امین تمام تالشش را به خرچ میدهد تا کارمل و سائر کسانی را که در حزب محبوبیت داشته و پرچمی هستند از سر راهش دور سازد". " ببین برادر ،آیا تو فکر نمیکنی که امین بعد از آنکه رقیبان خود را از جناح پرچم دور بسازد ،همین کار را با رقبایشاز جناح "خلق" نیز بکند؟" " در میان ما خلقی ها رفیق امین کدام رقیبی ندارد .او امروز عمالً شخص دوم بعد از تره کی در حزب و دولت است.رفیق تره کی شخصاً بارها این موضوع را به ما خاطر نشان ساخته است .در عین حال من مطمئن هستم که اگر امین کدام فکر بدی در حق کدام یکی از ما در سر راه بدهد ،رفیق تره کی حتماً مانع او خواهد شد". مندرجات گفتگو با اجنت "محمود" به نظر وکتور بوبنوف ن هایت مهم رسیدند ،روز بعد همه شنیدگی ها را در تیلگرامی نوشته و به "مرکز" فرستاد .اما جالب آن بود که مسکو هیچگونه عکس العملی به این راپور نشان نمیداد .چنین به نظر میرسید که رهبری کی .جی .بی .دیگر به روابط درون حزبی افغانها پشت پا زده و به آن بی عالقه شده بود .احساس میشد که مامورین در مسکو غالباً فکر میکردند " :در افغانستان رژیمی که به قدرت رسیده در رأس آن یک رهبر (کمونیست) قرار داشته ،بناءً شوروی مکلف است از رفیق تره کی و حکومت او در افغانستان حمایت نماید ،صرف نظر از اینکه چی پروسه های در داخل این حزب به وقوع می پیوندد .بگذار رفقای افغان خود تضاد های درون حزبی خویش را رفع نمایند". ***************** در شروع تابستان مشاورین از اداره های متعدد و مختلف اتحاد شوروی به افغانستان سرازیر گردیدند .کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی شخصی را به نام والیری هارازوف به حیث نمایندۀ خویش به کابل اعزام کرد .بعدتر تعداد زیادی از کارمندان حزبی و کمسومول از اتحاد شوروی به افغانستان فرستاده میشدند تا به افغانها "راه درست" را نشان بدهند .موجی از مشاورین و متخصصین مخصوصاً از ۵۷۲۲به بعد داخل افغانستان شد .مشاورین مذکور در کم یته های والیتی حزبی ،در شعبات کمیتۀ مرکزی حزب دیموکراتیک خلق جابجا میشدند .اما اولین شخص در میان این همه ،همین والیری هارازوف بود که از وی در باال یاد آوری صورت گرفت. از روی انصاف باید گفته شود که هارازوف هیچگاهی عالقمند آن نبود تا به انقالب ثور کمک نماید .وقتیکه بار اول به وی پیشنهاد کردند تا به افغانستان برود ،او این تقاضا را رد کرد .دلیل این اجتناب کامالً جدی بود :هارازوف مدتها بود که از بابت درد های کمر و پاها رنج میبرد .او به مسؤول کدر و پرسونل کمیتۀ مرکزی کپیتونوف در این مورد خاطر نشان ساخته بود " :من با کمال مسرت دستور کمیتۀ مرکزی عزیزم را اجرا میکردم ،اما صحت من این مجال را به من نمیدهد". هارازوف منشی دوم کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست لیتوانیا ( ٬)IXعضو علی البدل کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی و وکیل شورای عالی اتحاد شوروی بود .یعنی در تعامالت اداری آنزمان او در ترکیب رهبری طراز اول شوروی قرار داشت .اما سوال این است که چرا هارازوف برای مأموریت به افغانستان انتخاب شده بود؟ احتماالً علت در
آن بود که هارازوف دو سال قبل مأموریت مشابهی را در انگوال مؤفقانه به پایان رسانیده بود .او در آن کشور نیز مشاوریت امور حزبی را به عهده داشت .در کمیتۀ مرکزی حزب وقتی از بیماری هارازوف آگاهی یافتند ،اصرار زیاد مبنی بر رفتن او ننمودند .اما عالقۀ زایدالوصف هارازوف به بازی سپورتی تینس او را در وضعیت مضحکی قرار داد. او که از بیماری هایش اندکی شفا یافته بود ،مجدداً به میدان تینس برای بازی حاضر گردید .اما ،سخن چینها موضوع را بالفاصله به مسؤول امور کدر و پرسونل کمیتۀ مرکزی کپیتونوف اطالع دادند .صحبت کپیتونوف با هارازوف کوتاه بود " :خوب ،تو عقب توپ دویده میتوانی ،اما از مسافرت و ماموریت مسؤوالنه ابا میورزی؟" ساعت سه بعد از ظهر منشی دوم لیتوانیا برای مسافرت به کشور دور آماده گردیده بود .اولیانوفسکی در حالیکه تحیر در چهره اش دیده میشد گفت " :صادقانه باید برایت بگویم که من نمیدانم تو در افغانستان چی خواهی کرد؟ خودت وقتی به آنجا رسیدی تصمیم بگیر .میخواهم یک مشوره برایت بدهم .کوشش کن از بروز سه فاجعه جلوگیری نمایی" :از کشمکش ها میان کمیتۀ مرکزی حزب و اردو؛ حکومت و متنفذین روحانی و همچنان حکومت و سران اقوام .در تأریخ افغانستان بارها چنین اتفاق افتاده است که اقوام آزرده خاطر به کابل آمده اند و حکومت را تعویض نموده اند". پونوماوریوف نیز مختصراً به هارازوف یاد آور شد " :اوضاع در داخل حزب عادی نیست .جناح های "خلق" و "پرچم" صرف نظر از تالش های عظیم ما به دشمنی ادامه میدهند .اتحادی که میان آنها یک سال قبل صورت گرفت ،غالباً میخانیکی و فورمالیتی است .قبالً ما بیشتر با پرچمی ها همکاری داشتیم و آنها را بهتر میشناسیم .شما وقتی به آنجا رسیدید ،لطفاً معلوم کنید که اسم شخص دوم در حزب چگونه درست است :کارمل ببرک؟ یا ببرک کارمل؟" این ها همۀ توصیه هایی بودند که به هارازف گوشزد گردیدند .هارازوف به نوبۀ خود میدید که در کمیتۀ مرکزی حزب چندان عالقمند نیستند در مورد افغانستان درب صحبت را بگشانید .او مشاهده میکرد که موضوع افغانستان رفقا را در کمیتۀ مرکزی بیشتر عصبی میساخت .برایشان خوش آیند نبود .صرف چند ماه بعد او به جان مسئله پی ببرد :از کابل هر روز بالوقفه به کمیتۀ مرکزی اطالعات ناخویش آیند مواصلت مینمود و این ها وظیفه داشتند به هر اطالع جدید عکس العمل نشان بدهند .اینکه عکس العمل در برابر اطالعات باید چگونه میبود ،این را هیچکس به درستی نمیدانست. طوریکه تذکر یافت تمام توصیه ها به هارازوف در یک جمله خالصه میشد " :وقتیکه بمحل رسیدی ،خود تصمیم بگیر". همینکه پای هارازوف به سمنت د اغ میدان هوائی کابل تماس نمود ،فرد قد کوتاه روس تبار که یونیفورم نظامی افغانی بدون پلیت و سائر عالئم به تن داشت از او استقبال کرده گفت " :رفیق هارازوف خوش آمدید". او در برابر خود جنرال گوریلوف را میدید ،کسی که قبالً در جمهوری لیتوانیا قوماندانی فرقۀ کوماندو را به عهده داشت. ایندو بارها یکدیگر را مالقات کرده و تا اندازۀ دوست هم بودند .اکنون گوریلوف (مشاور ارشد نظامی در افغانستان) شخصاً او را تحت حمایت خویش میگرفت و میخواست او را داخل مسائل افغانستان بسازد. به هر حال ،آشنائی هارازوف با معضلۀ اساسی افغانستان تقریباً بالفاصله پس از مواصلت به کابل طی اولین مالقات با رئیس دولت و منشی عمومی حزب دیموکراتیک خلق صورت گرفت. تره کی پس از استقبال گرم و ایراد سخنان معمولی به هارازوف در بارۀ اوضاع کشورش حکایت کرده ،اطمینان داد که به زودی در اینجا سوسیالیزم اعمار میگردد .او همچنان از هارازوف خواهش کرد تا در تماس دایمی با رفیق امین قرار داشته باشد و تمام مسائل را از طریق او حل و فصل نماید .حین خداحافظی با سائر مهمانان ،تره کی از سفیر پوزانوف و هارازوف خواهش کرد تا در دفتر باقی بمانند .هنگامیکه آنها سه تن باقی ماندند ،تره کی در حالیکه چهره اش بی رنگ بود خبر داد که ببرک کارمل میخواهد به رفقای شوروی چیزی بگوید .شخص دوم در حزب (ببرک کارمل) وارد دفتر شد .پس از سالم و علیکی سردی با مهمانان شوروی رفت و در پهلوی آنها نشسته و با دیدگان مملو از قهر و غضب به نگریستن تره کی پرداخت .خاموشی نچندان مناسبی اتاق را فرا گرفته بود .این خاموشی را صدای کارمل که از هیجان زیاد بریده بریده میشد و چشمان آتشین اش را کمافی السابق به صاحب خانه (تره کی) دوخته بود ،قطع نموده گفت : " من از رفقای شوروی خواهش میکنم تا به رهبری حزب کمونیست اتحاد شوروی برسانند که در کمیتۀ مرکزی حزبما اوضاع غیر عادی به وجود آمده است .در فعالیت های بیروی سیاسی هیچگونه اثری از اصل دیموکراسی و رهبری دسته جمعی باقی نمانده است .همۀ قدرت را عمالً دو شخص در دستان خویش متمرکز ساخته اند :تره کی و امین .آنها همه تصامیم و فیصله ها ی سرنوشت ساز را خود ترتیب نموده عملی میکنند ،باالی مسائل بحث دسته جمعی صورت نمیگیرد ،به نظریات سائر اعضای بیروی سیاسی و کمیتۀ مرکزی اصال وقعی گذاشته نمیشود .شخص مرا از تمام مقام های دولتی و حزبی برکنار ساخته اند ،من از اتخاذ هرگونه فیصلۀ دور ساخته شده ام ،به کلی در یک قفس طالئی جا داده شده ام .در چنین اوضاع و احوالی ،من دو انتخاب دارم :به همه نشان بدهم که بیمار هستم ،یا هم به عنوان سفیر به خارج از کشور بروم". هارازوف کامالً دست و پاچه شده بود .او در بارۀ تضادها و مخالفت ها در داخل حزب آگاهی داشت ،مگر به عمق این تضادها اکنون به خوبی پی میبرد ...او از خود پرسید " :چگونه عکس العملی در برابر این همه باید از خود نشان داد؟" پوزانوف که متوجه وضعیت هارازوف بود ،یاداشتی به او نوشته و برایش داد .در آن آمده بود " :پس از آنکه رفیق کارمل اتاق را ترک بگوید ،از رفیق تره کی بخواهید تا مالقات ما ادامه یافته و روی این مسائل "حساس" صحبت صورت بگیرد".
تره کی دیگر نمیخواست به کارمل مجال آنرا بدهد تا مونولوگش را به اتمام برساند ،او با تمام قوت مشت اش را باالی میز کوبیده گفت : " بس است! همه گفته های شما دروغ است .هم در دولت و هم در حزب ما دیموکراسی مطلق حکفرما هست .فیصله هاو تصامیم به طور دسته جمعی اتخاذ میگردند .لیکن اگر کسی بخواهد فیصله های ما را در نظر نگیرد ،ما رول سرک سازی را از سرش تیر میکنیم .بلی!" هارازوف به خود میگفت " :به به ! چی هیجاناتی ! به من گفته بودند که تره کی بیشتر به یک پدر کالن شباهت دارد که حتی پشه را هم نمی آزارد .اما دیده میشود که تضادها میان اینها خیلی عمیق گردیده ،آنقدر عمیق که دیگر راه برای عقب نشینی نمانده است .آنها دشمنان عادی نیستند ،دشمنان آشتی ناپذیر بوده و حاضر هستند یک دیگر را از بین ببرند. و این در حالیکه اعضای یک حزب هم هستند". کارمل از جایش برخاست ،با لحن خشکیده با مهمانان شوروی خداحافظی نمود .دیدگان او سرخرنگ شده بودند، صورتش از فشار خشم دیگرهم تاریکتر شده بود .وقتیکه کارمل اتاق را ترک میگفت تره کی یکبار دیگر مشت اش را به میز کوبیده تکرار کرد" :ما دشمنان خود را با آهن داغ خواهیم سوختاند". توضیحات: ) (Iچنین یک مالحظۀ نویسندگان دقیقاً ثابت میسازد که منصبداران عالی رتبۀ افغانستان قبل از کودتای ثور با رجال برجستۀ اتحاد شوروی آنوقت روابط حسنه ،استوار بر اصل همسایگی نیک و متقابالً مفید داشتند و در عین حال سر غالمی را به کسی فرود نمی آوردند و به هدایت خارجی ها علیه حکومت خویش دست به دسیسه اندوزی نمیزدند. ( )IIتحقیق و پرس و پال که بنده در این رابطه به راه انداختم ،صحت اظهارات امین را تصدیق نمیکند .فکر میشود که اینگونه حرفها بیشتر خیالپردازنه بوده و امین آنرا بخاطری آن گفته است تا رفیق و همرزم خود را یک "انقالبی" فداکار و آتشین در برابر جنرال شوروی معرفی نموده باشد .شاهدان تأکید میکنند که در میان خلقی ها و پرچمی ها زیاده گویی ها ،پردازها و حرف های پر طمطراق خیلی معمول بود. ( )IIIاطاعت از نظریات یک جنر ال عادی شوروی انتهای بی مایگی و غالمی رژیم را نشان میدهد. ( )IVصرف نظر از آنکه گالب زوی کی بود و چی نقش را در اجرای کودتای منحوس و خانه برانداز ثور اجرا نمود، مخاطب قرار گرفتن یک افسر اردوی افغان از طرف یک خارجی به چنین یک شکل تحقیر آمیز و آمرانه نشان میدهد که شوروی در تعیین و جابجای اشخاص و افراد ،پالن از قبل آماده شده داشته و در تطبیق آن پروای هیچکس را نداشتند. ( )Vاین گفته های نویسندگان را در ریشه بی بنیاد و شدیداً در مغایرت با واقعیت ها میدانم. در اینجا میخواهم چند مثالی که خود شاهد آن بوده ام ذکر نمایم. فکر میکنم کمتر منصب دار اردوی افغانستان که مراحل کسب تعلیم را در حربی ښوونځی و حربی پوهنتون سپری نموده باشند با اسم استاد زبان انگلیسی محمد نعیم جانباز(صافی) معرفت نداشته باشد .این شخص به هزاران نظامی افغان ،زبان انگلیسی و سائر فنون حربی را آموخته است .نعیم خان جانباز که همین اکنون اضافه از هشتاد و سه سال عمر دارد و در کابل به سر میبرد (من افتخار قرابت خونی با ایشان را دارا استم) در دورۀ حکومت شاهی در ترکیب گروپی از محصلین برای آموختن زبان انگلیسی و همچنان علوم حربی به ایالت تکساس اضالع متحدۀ امریکا فرستاده شد .در ترکیب گروپ فرستاده شده به امریکا عالم پر افتخار وطن ما محمد جان فنا ،فرقه مشر مالجان پشتونجار و ده ها تن دیگر نیز قرار داشتند .این اشخاص معزز همه پس از ختم تحصیل به درجۀ عالی به وطن برگشته و صادقانه در خدمت ملت خود قرار گرفتند .محمد نعیم جانباز صرف نظر از کبر سن همین اکنون با یک تعداد از مؤسسات بین المللی همکاری دارد ،محترم مرحوم محمد جان فنا در اولین روزهای کودتای خانه ویرانگر و خانه برانداز ثور از طرف حاکمان خلق و پرچم به شهادت رسید ،شاغلی مرح وم مالجان پشتونجار ،مشهور به فرقه مشر ،یک ماه بعد از کودتای سیاه ثور در اثر سکتۀ قلبی وفات یافت .در همین زمره باید از محترم صمد حامد معاون صدراعظم افغانستان ،محمد کریم عطائی وزیر مخابرات در کابینۀ رئیس جمهور شهید محمد داوود خان و صدها و هزاران افغان معزز دیگر نیز یا آور شد که با وجود کسب علم در خارج از کشور (در جهان غرب) به وطن و ملت خود همیشه صادق و وفادار باقی مانده اند و شرف و عزت وطن را با هیچ چیزی معامله ننموده اند. ( )VIپاراگراف مذکور به وضاحت تمام نشان میدهد که یکی از عوامل اصلی و اساسی افتراق و بی اتفاقی در میان این حزب مداخالت و دست اندازی های شیطانی و حیله گرانۀ خود همین شوروی ها و مخصوصاً استخبارات آن بوده است. به نظر میرسد که منافع و ستراتیژی طویل المدت مسکو به هیچ وجه اجازه نمیداد تا حزب دیموکراتیک خلق متحد و به یک نیروی منسجم مبدل گردد .موجود یت افتراق ،کنترول و سوق و ادارۀ آن از طرف مسکو در مطابقت کامل به اهداف آن قرار داشت. ( )VIIادارۀ استخباراتی حاکمیت خلقی ها و پرچمی ها در شروع به نام "د افغانستان د گتو ساتونکی اداره" (اگسا -ادارۀ دفاع از منافع افغانستان) یاد میشد. ( )VIIIدوست و همکار من د انشمند افغان ولی احمد نوری بعد از مطالعۀ این بخش در مورد پاراگراف آتی تبصره های داشتند که می خواهم آنرا با شما تقسیم نمایم:
( . . .اجنت "محمود" . . .باور کن ،رفیق سروری شخصی است نهایت صادق ،و یک انقالبی واقعی .فرض کنیم اگر کسی را شکنجه و یا هم به قتل رسانیده باشد ،پس مطمئناً برای پیروزی انقالب ضروری بوده . . . .بیشترین این اشخاص – جاسوسان کشورهای غربی ،مرتجعین معلوم الحال و تروریست هستند). جانباز صاحب عزیز و دوست دانشمند و فرهیخته ! بعد از عرض ارادت نکات ذیل را در بارۀ این پاراگراف نویسنده های روسی به عرض شما میرسانم: اینکه این "اجنت محمود" که بدون شک یک فرزند ناخلف ،فروخته شده و مغز شویی شده و فنا فل کمونیزم و شوروی میباشد ،بنا بر مکتب کمونیزم و افکار لینین و ستالین حق بجانب است که بگوید همه حبس و کشتار و شکنجۀ آنانیکه کمونیست و نوکر حلقه بگوش شوروی نبوده اند برای پیروزی انقالب آنها ضروری بوده است .ولی اینکه به این نظر او که بیشترین قربانیان و کشته شدگان از دست امین و سروری " ،اشخاص – جاسوسان کشورهای غربی ،مرتجعین معلوم الحال و تروریست هستند" موافق نیستم .چه در مدت یازده ماه اول کوتای منحوس و خیانتکارانۀ ثور اینها ۵۸هزار انسان افغانستان را کشتند و با جرئت نا نجیبانه لیست کشته شدگان را در دیوار های وزارت داخله آویزان کردند که برای روز ها در برابر این لیست ها انبوهی از زنان و مردان و طفالن با دیدن نام عزیزان و جگر گوشه های شان از دیده خون می ریختند و فریاد شان با آسمان ها می رفت .من ایمان دارم که این ۵۸هزار افغان نابود شده «جاسوس کشور های غرب؟؟»« ،مرتجع؟؟» و «تروریست؟؟» نبوده اند .صرف به گناه کمونیست و بیخدا نبودن و نداشتن اندیشۀ کمونیستی و الحاد کشته شده اند .و این لکۀ ننگی است بر دامان کثیف این حزب کمونیستی افغانستان که برای هزاران سال از حافظۀ تاریخ کشور ما زدوده نخواهد شد. ( )IXیکی از سه جمهوری های اتحاد شوروی (استونیا ،التوویا و لیتوانیا) در حوزۀ بحیرۀ بالتیک که از نظر فرهنگی، زبانی و مذهبی با کشورهای غربی نزدیکی دارند .این جمهوریت ها که اکنون کشورهای مستقل استند بعد از ختم جنگ دوم جهانی به قلمرو اتحاد شوروی ملحق کردیده بودند. . . .بلی ،بعد از هارازوف به افغانستان مشاورین بی شماری از کمیته های حزبی ایالت ها ،کمیته های مرکزی جمهوریت های اتحاد شوروی و حتی از خود کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی اعزام شدند .عده ای از مشاورین بدون اندکی شک و تردید تجارب حزبی سازی شوروی را به افغانستان انتقال میدادند :کمیته های حزبی را ایجاد و جلسات حزبی را دایر میکردند ،کورس های آموزش حزبی را به راه می انداختند . . .همه چیزها مانند اتحاد شوروی بود :اگر جلسه ای تد ویر می یافت باید حتماً هیئت رئیسه میداشت ،بیانه ها باید حتماً نقل قول های از گفتار لینین، بریژنیف ،تره کی (بعد تر امین ،کارمل ،نجیب اهلل) را همراه میداشتند ،رأی گیری ها ،تصویب قطعنامه ها و سوگند های وفاداری برای "انقالب کبیر ثور" همۀ این چیز ها از تجارب شوروی کاپی می شدند. حشرهای کمونیستی ،درس های لینینی ،مسابقات سوسیالیستی ،پیشتازان کار ،نمایندگان زحمتکشان ،کنگره ها ،همه چیز یک به یک مانند اتحاد شوروی بود .این مشاورین تمام کاغذ پرانی ها ،همۀ شتهیات ،بازی های بی مفهوم دستگاه دولتی را از شوروی با خود به افغانستان می کشانیدند .در تفاوت با آنهائی که بعداً به افغانستان آمدند هارازوف که شخصی بود مالیم و روشنفکر کوشش میکرد صادقانه به اوضاع پی ببرد ،محتوای اصلی پروسه ها را بداند و واقعیت های جامعۀ افغانی را درک کند و آیندۀ نزدیک آنرا پیش بینی نماید .غالباً از جواب دادن خود داری میکرد و یا هم در ارائۀ آنها بسیار محتاط می بود. حین مالقات های منظم و دوامداریکه هارازوف با امین می داشت ،امین با کنجکاوی زایدالوصفی از چگونگی ساختار حزب کمونیست اتحاد شوروی ،نقش اعضای عادی حزب و خصوصیات فعالیت ارگان های رهبری حزب هارازوف را سؤال پیچ میکرد .باری هنگام گفتگو ،امین گفت که بد نمی بود اگر مثلی اتحاد شوروی حزب آنها را نیز "کمونیستی" مسماء می ساختند). . .(. امین میخواست شخص اول در کشور باشد .او در حالیکه مسؤولیت وزارت امور خارجه را به دوش داشت در عین زمان اردو ،ادارۀ امنیت ،پول یس رانیز رهبری میکرد؛ او همچنان مسائل مربوط به اقتصاد ،ساختار تشکیالت حزبی و امور ایدیولوژیکی را نیز از یاد نمی بُرد .امین مورد پسند زاپالتین و گوریلوف بود ،این جنراالن می دیدند که امین شخصی است نهایت با انرژی ،با ظرفیت بی حد و حصر کاری و مهمتر از همه اینکه امین ترس نداشت مسؤولیت بگیرد .در مقایسه با اکثر کارمندان ،امین بدون شک در ردیف باال قرار داشت .هارازوف به مشاورین نظامی از سرسختی و آشتی ناپذیری امین یاد آوری می کرد .جنراالن در جواب به او خاطر نشان می ساختند که اینجا مشرق زمین است ،و بطور دیگر بوده نمی تواند ،صرف کسی که قوی است میتواند برندۀ میدان باشد .اینکه امین مسؤولیت های زیاد را بدوش خود می گیرد ،باید به یاد داشت که به زور نمی گیرد ،این تره کی است که به او داوطلبانه صالحیت های هرچه بیشتر را میدهد و تأکید میکند که بدون آنهم بغیر از امین کسی بهتر از عهدۀ امور برامده نمی تواند .در برابر پرچمی ها هیچگونه ترحمی ندارد؟ آنها خود هم بیگناه نیستند .تخم یاغی گری ها را در حزب می کارند ،همیشه از چیزی ناراضی بوده ،مصروف حرافی و بیکارگی هستند. . .
در میان نظامیان شوروی امین از اعتبار فوق العاده برخوردار بود ،او را قهرمان اصلی انقالب می شمردند ،موتور حاکمیت کنونی اش می نامیدند و با نام او به آینده امید بسته بودند. هارازوف نمی خواست فیصله های عجوالنه بکند .او کوشش میکرد اوضاع را ارزیابی نموده ،به نظریات مختلف گوش بدهد و سر انجام و باالخره تصمیم بگیرد .به یک مسئاله او دقیقاً پی برده بود" :با هیچنوع التماس ها و دعوت ها تأمین صلح و آشتی در حزب دیموکراتیک خلق امکان پذیر نبوده و این پروسه دیگر ماهیت برگشت ناپذیر را بخود اختیار نموده بود .او درک میکرد که در چنین یک وضعیتی باالخره باید یک طرف را انتخاب کند. طی سه ماه که او در کابل بود ،تره کی صرف یکبار دیگر او را پذیرفت .آنهم بدون دلگرمی .لیدر افغانستان که دیگر لذت کرسی و قدرت را چشیده بود ،عالقمند نبود به مشوره های یک مشاور که از لیتوانیا ،یکی از حاشیه های اتحاد شوروی اینجا آمده بود ،گوش دهد تا به او درس ادارۀ امور حزبی را بیاموزد .تره کی به سرعت از واقعیت های پیرامونش دور می شد ،او دیگر باور کرده بود که براستی "پدر ملت" و شخصیت تاریخی بوده و دلچسپ تر آنکه از کامیابی سوسیالیزم طوری حرف می زد که گوئی این کاری است تقریباً عملی شده .پس او چی ضرورت دارد تا به مشوره های احمقانه گوش دهد؟ (). . . هارازوف از کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست هدایت داشت تا حتماً با منشی عمومی حزب دیموکراتیک خلق مالقات نموده و پیام خاصی را به او بسپارد ،محتوای پیام البته کدام چیز جدیدی در بر نداشت ،برای چندمین بار خواهش صورت میگرفت تا وحدت در رهبری حزب حفظ گردد .وقتیکه آنها باالخره مالقات کردند و مشاور امور حزبی پیام را به تره کی سپرد ،تره کی به او فهماند که در این باره نمیخواهد صحبت کند و صرف از البالی دندان ها گفت" :به رهبری خویش امتنان ما را بخاطر توجه و لطف شان برسانید". در جلسۀ مورخ ۵۹جون ،امین طبق معمول سخنرانی اش را از توصیفات "رهبر و استاد محبوب" ،نور محمد تره کی آغاز نموده ،اوضاع در داخل کشور را ارزیابی کرده ،سپس به شدت تمام به انتقاد از ببرک کارمل و طرفداران او پرداخت .به گفتۀ امین ،پرچمی ها بجای آنکه مصروف کارهای مشخص باشند ،به دسیسه چینی و افتراق در داخل حزب و جامعه می پردازند .امین مسقیماً به حاضرین جلسه پیشنهاد نمود تا در بارۀ موجودیت این اشخاص در رهبری حزب بی اندیشند .تره کی در این مورد سکوت اختیار کرد .کارمل که نتوانست خونسردی خود را حفظ نماید ،عکس العمل نهایت پر جوشی در برابر تحریک امین از خود نشان داد " :در صورتیکه رفقاء این را معقول بدانند ما حاضر هستیم از چوکی های خود در حزب و دولت صرفنظر نمائیم ".امین تو گوئی فقط انتظار چنین یک عکس العملی را داشت " :در اینصورت من این پیشنهاد را به رأی گیری میگذارم ،کی طرفدار آن است تا رفیق کارمل و همنظران او برای فعالیت های دیپلوماتیک به خارج از کشور فرستاده شوند؟" طی یک دقیقه همه چیز ها خاتمه یافته بود ،با یک رأی اضافی پیشنهاد امین مورد تأئید قرار گرفت. کارمل باید بحیث سفیر به چکوسلواکیا می رفت .برادر او ،عضو کمیتۀ مرکزی بریالی در رأس نمایندگی سیاسی افغانستان در پاکستان قرار میگرفت .عضو دیگر کمیتۀ مرکزی داکتر نجیب اهلل ( در آینده منشی عمومی حزب و رئیس جمهور افغانستان) در تهران ،وزیر داخله نور احمد نور در واشنگتن و اناهیتا راتب زاد در یوگوسالویا به حیث سفراء تعیین شده بودند .یکی از اعضای دیگر کمیتۀ مرکزی به نام عبدالمجید سربلند به حیث جنرال قونسل افغانستان در بمبی تقرر یافته بود. قبل از عزیمت به پراگ ببرک کارمل مخفیانه همه طرفدارن مهم خود را جمع نموده اعالم کرد که در عدم موجودیت وی رهبری جناح "پرچم" را وزیر پالن و اقتصاد ،سلطان علی کشتمند به عهده میگیرد" .نفرهای" امین که میان طرفداران کارمل جابجا شده بودند بالفاصله در اینباره به امین اطالع رساندند. در دفتر "کشف" کی .جی .بی .نیز دیگر معتقد شده بودند که پرچمی ها بیکار ننشسته اند .شاید به همین دلیل سفیر پوزانوف نخواست ببرک کارمل را در آستانۀ عزیمتش از کابل بپذیرد .سفیر بخوبی درک میکرد که امین بالفاصله از همه چیز آگاهی خواهد یافت. روز جمعه تاریخ ۸۵جون کارمل ،بریالی ،سر بلند و اناهیتا بطور غیر مترقبه در مقابل دروازۀ ورودی سفارت پدیدار گردیدند .اما پس از گفتگوی نچندان طویل با محافظین سفارت قطار موترها که متشکل از چهار عراده بود از مقابل سفارت دور شده و داخل یکی از پس کوچه ها رفته از نظر ها ناپدید گردیدند .به "مهمانان" گفته شده بود که سفیر پوزانوف به شهر رفته ،در حالیکه این حقیقت نداشت ،زیرا سفیر صرفنظر از آنکه رخصتی بود در دفتر بود .قطار موترها پس از راه پیمائی نچندان زیاد در برابر ویالی که خبرنگار "تاس" در آن میزیست توقف نمود .کارمل با مسؤول قبلی آژانس "تاس" که دیگر کابل را ترک گفته بود بخوبی آشنایی داشت .بجای او مأمور جدید کی .جی .بی .لئونید بیریوکوف آمده بود .چون بیریوکوف فقط چند روزی میشد که به کابل رسیده بود هنوز از عمق مخالفت های "خلق" و "پرچم" بدرستی آگاهی نداشت .ولی از ورای دوسیه های آنها در مسکو ،با کارمل و طرفدارانش شناخت غیابی داشت .با
دیدن چهار تن از پرچمی های سر شناس که حوالی ساعت ده شام به منزل او آمده بودند و در برابر دروازۀ خانه اش ایستاده بودند ،تعجب بی حد و حسری بیریکوف را فراگرفت. ببرک کارمل پس از آنکه بیریوکوف دروازه را باز کرد گفت " :من ببرک کارمل هستم ،و در حالیکه همراهانش را معرفی میکرد ،افزود" :اینها همه رفقای من و اعضای کمیتۀ مرکزی حزب هستند". بیریوکوف که تکان خورده بود گفت " :بلی ،رفیق کارمل ،من شما را میشناسم ،بسیار خوشوقت استم ،بفرمائید ،داخل شوید". کارمل" :بهتر خواهد بود اگر موترهای ما نیز داخل حویلی شوند". بیریوکوف در حالیکه دروازه را می گشود گفت" :بلی ،بلی البته" ،و چهار عراده موتر که در داخل آنها برعالوۀ دریوران ،محافظین نیز نشسته بودند بالفاصله داخل حویلی ویال شدند. کارمل تو گوئی صاحب خانه است ،فوراً به اتاقی که در منزل اول قرار داشت و الکسی پیتروف صاحب سابق منزل و قبل از آن آمر دفتر کی .جی .بی .در کابل به نام گاوریلین او را می پذیرفتند ،سری زد. اناهیتا که کودک شش ما هۀ محمود بریالی را در آغوش داشت به طبقۀ دوم باال شد ،جائیکه همسر بیریوکوف ،نینا به کمک او شتافت .نجیب و سربلند در دهلیز جابجا شدند. کارمل هدف آمدن ناگهانی خود را چنین توضیح کرد" :الزم است فوراً با رفیق پوزانوف مالقات صورت بگیرد .اما این خواهش ما را رد میکنند .مگر اینکار بسیار عاجل است". بیریوکوف از توضیحات بعدی درک کرد که به عقیدۀ "مهمانان" ،رفقای شوروی از واقعیت فیصلۀ بیروی سیاسی مبنی بر تبعید افتخاری پرچمی ها آگاهی ندارد ،و در صورتیکه رهبری شوروی از واقعیت باخبر شود ،فوراً مداخله نموده و خلقی های گستاخ را به جاهایشان خواهند نشاند. بیریوکوف با آنکه در دفتر استخباراتی کابل مأمور تازه کاری بود ،اما با آنهم تصور عمومی از اوضاع را تا تابستان ۵۷۹۲داشت .وقتی او به حرفهای کارمل گوش میداد ،به باور ساده لوحانۀ وی به صادق بودن رفقای شوروی و اینکه آنها توانائی آنر ا داشتند تا در اوضاع مداخله کرده و کمک خواهند نمود ،تعجب میکرد .در عین حال بیریوکوف چارۀ دیگری نداشت ،او نمی توانست این همه مهمانان محترم را از خانۀ خود خارج بسازد .مهمانان در این میان با برده باری نشسته بودند و کمک او را انتظار داشتند. بیریوکوف پس از آنکه به افغانها چای آورد ،گفت که میخواهد به سفارت سر بزند و کوشش میکند سفیر را جستجو نماید. آمر نوکریوال سفارت در حالیکه با تمسخر به بیریوکوف میدید گفت که سفیر رهسپار ماهیگیری گردیده و معلوم نیست چی وقت برخواهد گشت .در "دفتر" بیریوکوف با ایوان یرشوف برخورد .او پس از شنیدن حرفهای همکار خود عمیقاً به فکر فرو رفته و سپس مشورۀ "با ارزشی" داد" :تو ببین که آنها چی میخواهند ،و فردا صبح گذارش بده". دیگر تقریباً نیمه شب شده بود .بیریوکوف بدون آنکه کدام نتیجه ای به دست آورده باشد به خانه برگشته ،همه نوشیدنی ها و خوردنی ها را باالی میز در برابر مهمانان گذاشته (انتخاب زیادی نداشت :خسته و چیپس) و به شنیدن شکایات پرچمی ها ادامه داد .گاه گاهی بعضی از مهمانان از تلفون زنگ میزدند ،اما کوشش میکردند به زبان پشتو که بیریوکوف با آن بلد نبود حرف بزنند .بیریوکوف صرف از لحن و بعضی کلمات حدس میزد که غالباً در تلفون با نظامیان که از آنها خواهش های میشد مکالمه صورت میگرفت. بیریوکوف خود را در وضعیت مضحکی احساس میکرد .نیمه های شب در منزل مأمور کی .جی .بی .مخالفین ،حتی دشمنان حکومت بر حال افغانستان نشسته بودند و صحبت میکردند .آنها آشکارا به تره کی دشنام می دادند و با رکیک ترین الفاظ از امین یاد می کردند؛ از تلفون بیریوکوف که احتماالً از طرف ادارۀ امنیت شنیده میشد ،به بیرون زنگ میزدند .مهمانان بنظر می رسید که تا فردا اصالً نمی خواستند از جاه هایشان تکان بخورند .حاال دیگر رفتن بدون آنهم امکان نداشت ،چون قیود شبگردی شروع شده بود و در کابل آنروزها حتی با داشتن نام شب هم کمتر کسی جرئت میکرد به بیرون برود .و مخصوصاً به اینها که به نظام موجود چلینج داده بودند ،بهیچوجه مصلحت نبود با سرنوشت خود بازی کنند. ناوقت های شب بیریوکوف کوشش آخری خود را انجام داد تا کمکی را از بیرون بدست بیاورد .او بخاطر آورد که در ویالی همسایه که در آن والیری ستاراستین که حاال به رخصتی به شوروی رفته بود ،گاوریلین آمر قبلی دفتر کی .جی. بی .در کابل که حاال برای مأموریت کوتاه مدت به افغانستان آمده بود زندگی میکند .والینتین گاوریلین که مأموری بود مجرب و آبدیده در مسائل افغانستان در ترکیب گروپی که با یرشوف آمده بود قرار داشت .اما دگروال گاوریلین نیز مانند دیگران ترجیح داد در حاشیه بماند .گاوریلین پس از آنکه دانست که مأمورین سفارت و همچنان یرشوف ،بیریوکوف را تنها گذاشته اند به "خبرنگار" مشوره داد تا الی صبح منتظر بماند و سپس تمام جریان را به مقام باال خبر بدهد. همزمان با طلوع آفتاب مهمانان ویالی "تاس" را ترک کردند .هنگام خداحافظی ببرک کارمل با دقت تمام مستقیماً به چشمان بیریوکوف خیره شده با اطمینان خاطر گفت" :ما و شما رفیق لئونید باز هم خواهیم دید". بیریوکوف پس از آنکه دروازه را عقب افغانها بست ،نفس راحتی کشیده و برای لحظاتی روی سنگ سرد صفه نشسته و سگرتی را در داد .در همین وقت ناگهان باالی بام ویال در ارتفاع نهایت پائین هیلیکوپتری به پرواز درآمد .هیلیکوپتر چرخی در پیرامون زده ،سپس مجدداً بطرف ویال آمده و درست باالی آن توقف کرد .بیریوکوف با وحشت زدگی فکر
کرد" :اگر همین اکنون از باال یک بمب دستی بیاندازند ،همه چیزها ختم خواهد شد ".هیلیکوپتر لحظاتی با چرخهایش سر و صدای مهیبی را باالی سر بیریوکوف به راه انداخته ،سپس به شدت تمام دور خورده و جانب مرکز شهر رفت. بیریوکوف با آنکه هنوز وقت بود روانۀ سفارت شد .عجیب بود که سفیر پوزانوف نیز در این صبح وقت به دفتر آمده بود .بیریوکوف که کامآل درمانده ،کم خوابیده و وحشت زده بود با صدای بریده بریده شروع به گذارش وقایع به سفیر کرد .اما معلوم شد که پوزانوف قبالً در جریان قضایا قرار داده شده است. سفیر با لحن پدرانۀ که برای او سابقه نداشت بیریوکوف را مخاطب قرار داده گفت" :آرام باش ،عزیزم ما به مسکو خبر دادیم که ببرک و رفقایش شب را در ویالی "تاس" سپری کردند .تمام مسائل خوب است و حال برو و آمرین خود را در جریان وقایع قرار بده". بیریوکوف پس از آنکه از دفتر سفیر برامد ،شروع به نوشتن تیلگرام عنوانی مرکز نمود ،دقایقی بعد او متنی را که با خط ریزه در پانزده صفحه نوشته کرده بود در برابر معاون آمر "دفتر" آرلوف موروزوف گذاشت .معاون با خونسردی متن را از نظر گذرانده ،سپس بطرف کارمند اوپراسیونی بیریوکوف نظر انداخته پرسید: " تو میخواهی به وظیفه ات در اینجا ادامه بدهی؟ میخواهی؟ در اینصورت این "نوشته گک" هایت را به من بده یا هم خودت تمام آنها را از بین ببر .و آنرا برای همیشه فراموش کن". معاون "دفتر" بخوبی میدانست که نوشته هایی از این قبیل صرف عصبانیت مسکو را میتواند تحریک نماید. کارمل که از مالقات با سفیر شوروی پوزانوف مایوس گردیده بود ،تصمیم گرفت با خود تره کی صحبت کند و به بهانۀ خداحافظی کوشش کرد تره کی را از تهدید های قریب الوقوع باخبر بسازد" " :شاگرد وفادار و محبوبِ" شما بخاطر کسب تمام قدرت بهیچ چیز ترحم نخواهد کرد ،چشمان خود را باالخره باز کنید ".مگر تره کی در جواب قهقهه سر داده گفته بود" :رنجش ،عقل ترا ابر آلود ساخته است .امین هر لحظه آماده است بخاطر من جان خود را فدا نماید ،و این حقیقت است ".این دو که دیگر چیزی برای گفتن نداشتند با همدیگر خدا حافظی کردند. مشاور ارشد در امور حزبی ،هارازوف را از حادثۀ ایکه شب با پرچمی ها اتفاق افتیده بود ،باخبر نساختند .هارازوف نتواسته بود روابطش را با کارمندان کی .جی .بی تأمین کند .شاید علت آن در دوستی هارازوف با مشاور ارشد نظامی گوریلوف بوده باشد .نظریات جنرال گوریلوف در آن هنگام در رابطه به بسیاری از مسائل با دیدگاه های مأمورین کی. جی .بی .مطابقت نداشت .هارازوف روابط نهایت نیک با سفیر پوزانوف داشته و همچنان صحبت های طویل را با نظامیان به راه می انداخت ،در حالیکه طی سه ماه مؤفق نشد روابط در خور توجهی با "همسایگان نزدیک" (مأمورین دفتر "کشف" کی .جی .بی ).تأمین نماید. هارازوف حدس میزد که اطالعاتی را که او به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست می فرستد بعضاً شدیداً در تفاوت با معلوماتی که "همسایگان نزدیک" از طریق چینل های خود به مسکو می فرستادند ،قرار داشت. باری مشاور اقتصادی سفارت که نظر به خصوصیت وظایفش تماس های کاری با وزیر پالن افغانستان میداشت به هارازوف یاد آور شد که سلطان علی کشتمند آرزو دارد با او مالقات نماید. هارازوف برای مالقات منزل محقری را که برای ادارۀ مشاورین در امور حزبی تخصیص یافته بود پیشنهاد کرد. کشتمند این پیشنهاد را رد کرده و دلیل آورده بود" :نمیخواهم که در اینباره بالفاصله به امین خبر بدهند" و به نوبۀ خود پیشنهاد نموده بود تا مالقات مذکور شب هنگام در میدانی عقب بالک های رهایشی میکروریان صورت بگیرد .اما این پیشنهاد از طرف هارازوف رد شد .هارازوف معقول نمیدانست که نمایندۀ رسمی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی در اینگونه بازی های مخبرانه اشتراک ورزد .چند روز بعد کشتمند را به نام دسیسه گر ،اجنت شبکه های جاسوسی خارجی و دشمن انقالب دستگیر و به زندان انداختند. کارمل ببرک (مطابق متن) که آهسته آهسته با وظایفش به حیث سفیر در پراگ آشنائی می یافت ،ناگهان تیلگرامی را از کابل که به او از تقرر جدیدش خبر میداد ،دریافت .در تیلگرام به او هدایت داده میشد تا فوراً به افغانستان برگردد .پس از دریافت تیلگرام کارمل احساس کرد که اوضاع در رابطه به او تغییر یافته است و به کمک کارمندان وزارت امنیت 27 دولتی چکوسلواکیا پراگ را به صوب آسایشگاه های والیت کارلوی واری ترک نموده و در یکی از ویال های مخصوص مخفی گردید .قضیۀ مذکور امین را برافروخت .در اثر هدایت امین به پراگ دسته ای برای از بین بردن کارمل فرستاده شد ،ولی ادارۀ "کشف" چکوسلواکیا توانست دستۀ اعزام شده را خنثی بسازد. مقارن همین زمان هیأت حزبی -دولتی کشور چکوسلواکیا تحت ریاست منشی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اینکشور، واسیل بیل یاک به کابل سفر کرد .تره کی و امین حین گفتگوها با مهمامان چکوسلواکی تقاضا کردند تا کارمل را تسلیم آنها نمایند .آنها (تره کی و امین) تهدید آمیز تأکید می کردند" :اگر شما اینکار را نکنید ،ما شما را نمی توانیم دوستان خود حساب کنیم". 27
یاد میکنند .والیت مذکور در غرب منطقۀ تأریخی بوهیمیای جمهوریت چک موقعیت دارد.
آلمان ها والیت مذکور را به نام کارلسباد آسایشگاه ها و آب های داغ و مفید معدنی شهرت دارد.
منطقۀ مذکور از بابت موجودیت
ولی بیل یاک در جواب با احترام تبسمی بر لب می آورد .پس از ختم بخش رسمی مالقات و رفتن تره کی ،امین به بیل یاک گفته بود " :اگر ما رد کارمل را دریابیم ،او را به کابل منتقل ساخته و اینجا به عنوان اجنت سی .ای .ای .تیرباران خواهیم کرد". بیل یاک که در اینمورد توصیه های خاص مسکو را بدست داشت باز هم حرفهای امین را بدون تبصره گذاشت. ببرک کارمل حین تابستان و خزان ۵۷۹۲نه تنها برای خلقی ها بلکه برای مسکو نیز به درد سر بزرگی مبدل شده بود. از یک طرف کارمل که انقالبی مجرب ،مبارز وفادار و شعوری بوده ،و دوست آزمایش شده و قابل اعتماد اتحاد شوروی به حساب میرفت ،باید از انتقام گیری مخالفینش بر حذر میماند .از جانب دیگر تره کی و امین نیز نباید ناراضی باقی می ماندند .این دو شخص در شرایط کنونی مظهر قدرت واقعی و قانونی بوده و در کار بود تا به آنها احترام و پشتیبانی صورت میگرفت. کارمل به نوبۀ خود نمیخواست بیصدا در تبعید تحمیلی به سر برد ،او با پرچمی های سر شناس دیدن میکرد و با آنها پالن های مبارزه با دشمنان را مطرح می ساخت .در بارۀ حرکات کارمل فوراً به کابل خبر می رسید ،زیرا ادارۀ استخباراتی امین این انقالبی فراری(هدف کارمل است .غ.ج ).را از هر سو زیر ترصد قرار داده بود. امین بخوبی درک می کرد که دولت چکوسلواکیا به ارادۀ خود به دشمن او پناه نداده ،بلکه در این رابطه پشتیبانی و نظر مسکو وجود داشته است .به همین علت در هر مالقاتی که با مأمورین شوروی میداشت به آنها طعنه آمیز خاطر نشان می ساخت " :شما چطور می توانید یک دسیسه گر و جاسوس سی .آی .ای .را مخفی بسازید؟ کارمل علیه ما فعالیت های خرابکارانه را به پیش می برد و شما در این راه او را تشویق می کنید؟" آمر "دفتر" اوسادچی سر انجام تیلگرامی را به مسکو ارسال داشت و در آن از رهبری خود تقاضا کرد تا راه و چاره ای بسنجند و رفیق کارمل را بر جایش بنشانند .در متن تیلگرام اوسادچی ضمناً آمده بود" :سفیر اسبق جمهوری دیموکراتیک افغانستان در پراگ کارمل ببرک ( اسم ببرک کارمل را در اسناد رسمی اتحاد شوروی همینطور نوشته میکردند ).که از طرف رفقای چکوسلواکی پنا هندگی سیاسی را در آنکشور بدست آورده است ،پس از سبکدوشی از وظیفه به وطن عودت ننموده و به فعالیت ها میان پرچمی های که در خارج استند ( در کشورهای سوسیالیستی و کپیتالیستی) پرداخته است .او کوشش میکند تا طرفداران خود را برای مبارزه علیه رژیم کنونی در افغانستان و حزب دیموکراتیک خلق ،متحد بسازد". معاون دفتر روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی اولیانوفسکی پس از مطالعۀ این نامۀ محرم فوراً یادداشت ذیل را به سکرتریت کمیتۀ مرکزی نوشت: " صالح میدانیم تا به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست چکوسلواکیا پیشنهاد شود که با کارمل ببرک صحبت صورت گرفته و توجه موصوف به قطع فعالیت ها علیه نظام مترقی در افغانستان جلب گردد ".چندی بعد سفیر شوروی در پراگ هدایت دریافت کرد تا با یکی از مسؤولین کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست چکوسلواکیا مالقات نموده و از او بخواهد تا با کارمل گفتگو نماید .اجزای مهم گفتگو قرار ذیل تعیین گردیده بود: " فعالیت های کنونی کارمل ببرک کسانی را که به او پناهندگی سیاسی داده اند و رفقای شوروی را در یک وضعیت جعلی و نامناسب در مقابل رژیم انقالبی افغانستان قرار میدهد". به کارمل "توصیه" میشد از یاد آوری های فوق الذکر "نتیجه گیری های درست بکند". حکایت می کنند که کارمل حکمی را که در باره اش صادر کرده بودند خاموشانه شنیده و اندوهگینانه خاطر نشان ساخته بود" :صبر کنید ،بزودی رفقای شوروی با من با زبان دیگری حرف خواهند زد". تو گوئی علم غیب داشت. در این میان مأموریت مشاور امور حزبی هارازوف پس از سه ماه در افغانستان به پایان رسید .او بدون هرگونه تأسفی با این کشور که نتواست به راز های آن پی ببرد خدا حافظی کرده و به شهر آرام و مستریح ویلنیوس (پایتخت جمهوریت لیتوانیای شوروی .غ.ج ).برگشت .او قبل از رفتن به شهر خود در مسکو توقفی کرد تا اندکی استراحت نموده و به تداوی خود بپردازد .هارازوف فکر میکرد که شاید او را به کمیتۀ مرکزی دعوت کرده از او در بارۀ اوضاع در داخل حزب دیموکراتیک خلق پرسیده و نظر او را در مورد آنکه با "انقالبیون افغان" چگونه روابط تأمین گردد ،خواهند پرسید .اما روز ها یک ی پی دیگری سپری می شدند ولی او را هیچکسی از کمیتۀ مرکزی نزد خود دعوت نمی کرد .پس از انتظار 28 بی فرجام هارازوف خود گوشی تلفون را برداشته و به سوسلوف زنگ زد: "رفیق سوسلوف ،. . .از مأموریت نهایت مهم برگشته ام و میخواهم گذارش ". . . سوسلوف " :نی ،نی این مربوط من نیست .پونوماریف بزودی از رخصتی برمیگردد ،به او گذارش بدهید".
28
در مورد سوسلوف شایعاتی زیادی وجود دارند .گفته میشود که شخص مذکور دیر زمانی نفر دوم در حزب کمونیست شوروی پس از ل .بریژنیف بشمار میرفت و تأثیر فیصله کنی باالی او داشت.
مدتی بعد هارازوف در شفاخانه بستری گردید .پونوماریوف که در این میان از رخصتی برگشته بود خود به هارازوف در شفاخانه تلفون کرد: "چطور ،کوه های افغانستان سرت را به چرخ آوردند؟" هارازوف" :من قبل از سفر به افغانستان هم صحتم خوب نبود". پونوماریوف" :تو میتوانی فورأ به کمیتۀ مرکزی بیائی؟" از اینکه باالخره از او یاد کردند به هارازوف احساس شادمانی دست داد .او فکر کرد که میخواهند نظریات او را بشنوند" :بلی ،رفیق پونوماریوف ،حرکت کردم". پونوماریوف بمجردی داخل شدن هارازوف به دفترش گفت" :تو میدانی من خود به کابل رفتنی استم .برایم بگو که تره کی چی را دوست دارد ،ودکا را یا کنیاک را؟ امین چی را ترجیح میدهد ،چون در امریکا تحصیل کرده غالبأ ویسکی را باید دوست داشته باشد؟ پونوماریوف دیگر هیچ سؤالی از هارازوف نداشت .در یکی از لحظات هارازوف کوشش کرد چیزی بگوید ،مگر مسؤول روابط بین المللی حزب دستش را تکان داد: " الزم نیست ،من از تمام مسائل از طریق تیلگرام ها آگاهی دارم ،ما آنجا منابع خوبی داریم". معاون پونوماریوف ،اولیانوفسکی نیز عالقمندی به شنیدن حکایات هارازوف نشان نداد .دلچسپ تر آنکه یکی از معاونین دیگر پونوماریوف به نام زاگالدین ،همینکه هارازوف دهن به حکایت گشوده بود او را متوقف ساخته خود به حکایت اوضاع در کابل پرداخت ،در حالیکه هیچ گاهی به افغانستان سفر نکرده بود. ***************** طی دو نیم ماه که از پیروزی انقالب ثور سپری شده بود ،در افغانستان در حدود سی توطئه برای سرنگونی حاکمیت جدید افشاء گردید" .توطئه گران" را فورأ دستگیر می نمودند ،از آنها به سرعت "اعترافات الزم" را بدست آورده و سپس معموالً بدون تحقیق و محاکمه تیر باران شان میکردند. در م اه آگست ،لوی درستیز شاه پور و رئیس شفاخانۀ مرکزی داکتر علی اکبر توقیف گردیدند .این دو نفر ،هر دو غیر حزبی بودند ،اما چرخ فشارها و تضییقات دیگر فرا گیر شده بود و هر آنکسی که اندکی هم در برابر بی اطاعتی از نظام جدید مظنون معلوم می شد ،جزا می دید .مدتی بعد نوبت وزیر دفاع نیز رسید. عبدالقادر قبالً هم عکس العمل منفی خود را در برابر کشمکش های درون حزبی ابراز داشته بود .او درک می کرد که تداوم کشمکش ها برای شخص او عواقب ناگواری در بر خواهد داشت. پس از آنکه در کابل دستگاه محرم ارتباط مخابره جابجا شد ،وزیر دفاع شوروی مارشال اوستینوف با استفاده از این دستگاه به قادر زنگ زد .قادر پس از آنکه مراتب تبریکات و آرزوهای مؤفقیت را از مارشال اوستینوف شنید در جواب گفت: "رفیق مارشال ،من حاضر هستم زندگی خود را بخاطر انقالب فدا نمایم .من دوست صمیمی و وفادار اتحاد شوروی هستم .ول ی شما باید بدانید که در داخل حزب ما بی نظمی ها و تضاد های دوامدار وجود دارند .اکنون ما امید زیاد به مشاورین شما بسته ایم ،به تجربه و ارادۀ آنها". قادر همچنان از اوستینوف خواهش کرد تا نقشه های مفصل افغانستان در اختیار او قرار داده شوند. اوستینوف" :نقشه ها فورأ به شما سپرده خواهند شد ،آنچه که ارتباط می گیرد به تضادها ،شما تشویش نکنید ،همه چیزها سر به راه می شوند .ما عندالموقع مشاورین جدید و با تجربه تر را به افغانستان خواهیم فرستاد .ما فکر می کنیم که لیدران شما به توصیه های آنها گوش خواهند داد". شاید اوستینوف به آنچه که می گفت واقعاً باور داشت .وزیر دفاع اتحاد شوروی اوستینوف هیچگاهی قبالً به افغانستان سفر نکرده بود و در آینده نیز ،حتی پس از اعزام قوا به آنجا نخواهد رفت .او واقعیت های افغانستان را بدرستی درک 29 نمی کرد ،ولی در عین حال معتقد بود که در برابر بلشویک ها هیچگونه حصار ها ایستادگی کرده نمی توانند و آنها در افغانستان نیز کامیاب خواهند شد .او باور داشت که با ارسال متخصصین هوشیار تمام دشواری ها حل و فصل می شوند .اوستینوف جدال ها و خصومت های داخل حزب را جدی نمی گرفت ،و این یکی از ضعف های او بود. . . نقشه ها را قادر به گمان اغلب فردای همان روز بدست آورد .این نقشه ها محرم بودند و پس از ختم وظایف باید به جنرال گوریلوف مسترد می شدند و از تسلیمی امضای او گرفته میشد .مشاورین جدید به افغانستان هر روز می آمدند، اما وضعیت در داخل حزب وخیمتر می شد .آنعده از پرچ می های که به خارج نرفته بودند و هنوز به زندان انداخته نشده بودند ،در اواسط تابستان به حالت اخفا درآمدند.
29
بلشویک به عضو جناح انقالبی -افراطی حزب سوسیال دیموکرات کارگری روسیه خطاب می شد .حزب سوسیال دیموکرات کارگری روسیه بعدتر نام حزب کمونیست اتحاد شوروی را به خود گرفت .بلشویک -اکثریت معنی میدهد.
قادر پرچمی نبود .او تپ و تالش زیاد بخرچ می داد تا دور از جناح ها باقی بماند .اما وضعیت طوری بود که کسی بی طرف باقی مانده نمی توانست .آنهائیکه به تره کی و امین سوگند وفاداری یاد نمیکردند ،فورأ در قطار دشمنان قرار گرفته و باید از بین می رفتند. در ماه مارچ امین شوخی گونه از قادر خواهش نموده بود تا به وی رتبۀ جنرالی را تفویض نماید. قادر در جواب به امین خاطر نشان ساخته بود " :اینکار از صالحیت های من نیست .رتبۀ جنرالی را صرف رئیس دولت می تواند تفویض نماید". امین در حالیکه با انگشت اش قادر را تهدید میکرد گفته بود " :آه ،قادر ،تو اصالً عالقمند نیستی که نقش برازندۀ مرا در پیروزی قیام مسلحانه به رسمیت بشناسی". مقارن همین زمان در کابل نشریه ای به چاپ رسید که در آن تمام امتیازات در راه پیروزی انقالب ثور به امین و خلقی ها پیوست داده می شدند ،نشریۀ مذکور وسیعاً تکثیر یافت. در یکی از روز های ماه آگست امین قادر را نزد خود به مهمانی دعوت کرد .بهانۀ خوبی برای اینکار دست داده بود. قادر مورد اعتماد بزرگ قرار گرفته ب ود ،او را به عضویت کمیتۀ مرکزی حزب پذیرفته بودند .دختر امین در جام ها برای هردوی آنها ویسکی قیمت بها میریخت. در دیوار مهمانخانۀ امین نقشۀ افغانستان که از سنگ های نیمه قیمتی ساخته شده بود آویزان بود. امین قادر را مخاطب قرار داده پرسید" :این نقشه را می بینی؟ از بلوچستان تا سیستان از تو است .دیگر تو مالک این زمین استی .اما به یک شرط ،که علیه من اقدام نکنی .در غیر آن ،مرگ". قادر در حالیکه به امین اطمینان میداد" :من علیه تو اقدام نمی کنم .اما به من بگو ،چرا مرا فریب دادی؟ به یاد داری تو یکجا با تره کی نزد من آ مده بودید و سوگند یاد می کردید که حزب متحد باقی خواهد ماند". امین به شدت جامش را کنار برد ،طوریکه ویسکی باالی میز ریخت .سپس کامالً به قادر خود را نزدیک ساخته ،کف دست او را گرفته و در حالیکه مستقیماً به چشمانش میدید ،گفت: "باالی من اعتبار داشته باش ،و همه چیزها خوب خواهد شد". قادر دستش را آزاد ساخته و قدمی به عقب گذاشت: " من میدانم ،تو میتوانی مرا دستگیر کنی و حتی بکشی .من به خود خواهی ها و بازی های تو نمیتوانم پی ببرم .من به آرمانهای انقالب خدمت میکنم". . . .قادر در بارۀ گفتگوی خود با امین برای ما (نویسندگان) همینگونه حکایت کرد .او همچنان سوگند خورد که هیچگونه اقدامی را علیه امین و تره کی انجام نداده بود .دشوار است گفته شود که آیا قادر با ما تا آخر صادق بوده یا خیر؟ نظر به روایت های رسمی ،پرچمی ها و عده ای از جنرال ها در وزارت دفاع ،احتماالً هر کدام بطور جداگانه برای براندازی رژیم آمادگی می گرفتند و پالن هایی را طرح ریزی می نمودند .در منابع افغانی حتی از تأریخ یک "انقالب" دیگر ،یعنی ۵۸سپتمبر ۵۷۹۲یاد آوری می شود .گفته می شد که لوی درستیز شاه پور و برخی از افسران عالی رتبه در وزارت دفاع وظیفه داشتند تا حمایت قطعات نظامی را تأمین نموده و قوماندانی خلقی ها را خنثی بسازند. سلطان علی کشتمند و پرچمی های سرشناس دیگر باید با اهالی غیر نظامی کار می کردند ،آنها باید پس از دریافت دستور مردم را به پشتیبانی از مخالفین تره کی و امین به کوچه ها می کشیدند .همه به آن نظر بودند که کارگردان عمومی درام آینده در صحنۀ سیاسی کابل کسی دیگری جز قادر نبود .ولی قادر هنگام صحبت با ما این حدسیات را رد کرد .اما حقایق ذیل قابل انکار نیستند :به تاریخ ۵۹آگست ،۵۷۹۲یعنی یکصد و دوازده روز پس از "انقالب" ثور ،یکی از مجریان عمده یی این انقالب به زندان انداخته میشود( .هدف قادر است) در آستانۀ حوادث ،شامگاهان به وزیر دفاع عبدالقادر تیلگرامی را که از طرف قوماندان فرقۀ بیست که در شمال افغانستان در والیت کندز مستقر بود ،می آورند .در تیلگرام آمده بود " :شورشیان میدان هوائی را اشغال کرده اند، خواهش میکنیم به ما کمک برسانید". قادر با خود گفت" :اینجا کدام کاسۀ زیر نیم کاسه است" و به ظابط امر خود هدایت داد تا یکبار دیگر با کندز در تماس شده و راپور رسیده را تأئید نماید .دقایقی بعد روی میز قادر تیلکسی دیگری را مبنی بر خواهش کمک به کندز میگذارند .قادر نزد تره کی میرود" :اوضاع در کندز وخیم است ،. . .من پیشنهاد میکنم یک کندک کوماندو از باالحصار به آنجا فرستاده شود ".در همین موقع به اتاق رئیس دولت ،امین با دو تن از قهرمانان دیگر انقالب گالب زوی و وطنجار وارد می شوند .تره کی به آنها تیلگرام رسیده از کن دز را نشان می دهد و از پیشنهاد قادر که به آنجا باید کندک کوماندو اعزام شود یاد آور می گردد .امین گوشی تلفون را برداشته ،شخصأ با کندز تماس می گیرد .سپس گوشی را گذاشته میگوید" :در کندز آرامش حکمفرما است .در آنجا هیچکسی بغاوت نکرده .اینها همه دسایس قادر است .به گمان اغلب او میخواست قوای کوماندو را برخیزاند تا بدینترتیب کودتای دیگری را به راه اندازد .همه میدانند که قادر در اینکارها ماستر است". قادر برسم احترام در برابر تره کی تیارسی ایستاده گفت" :شما باالی کی حساب میکنید؟ این شخص (امین) نهایت خطرناک است ،خطرناکتر از هر دشمن دیگر ".قادر پس از ادای جملۀ فوق به تره کی رسم تعظیم نموده ،شاگرس نموده و اتاق را ترک کرد.
قادر کامالً درک می کرد که چه چیزی بعد از این واقع خواهد شد .او ملتفت بود که قصۀ "کندز" ماهرانه بافته شده بود. برادر امین ،عبداهلل فقط چندی پیش به حیث مسؤول شورای انقالبی در شمال کشور تعیین گردیده بود؛ شایعات در بارۀ اشغال میدان هوائی را از طرف "شورشیان" غالباً او سازماندهی نموده بود. صبح روز بعد ،طبق معمول ،گوریلوف و زاپالتین قبل از شروع کار نزد وزیر دفاع افغانستان سر زدند .قادر با صدای بشاش به آنها گذارش داد که هیچگونه حادثۀ خاصی طی شب گذشته بوقوع نپیوسته ،همه قطعات نظامی در وضع الجیش خویش قرار داشته و به تمرینات معمول مصروف استند .در اینوقت دفعتاً زنگ تلفون به صدا می آید .قادر گوشی را بلند نموده" :فهمیدم ،حرکت میکنم ".و خطاب به مشاورین " :مرا رئیس دولت نزد خود می خواهد .اگر می خواهید ،همینجا منتطر برگشتن من بمانید ".سپس مکثی نموده ،به اطرافش نگریسته افزود" :برای مبادا میخواهم برایتان بگویم: خداحافظ !" قادر نقشه های محرم شوروی را به گوریلوف داده اتاق را ترک نمود. یک ساعت سپری شد ،ساعت دیگری .باالخره یاور قادر در دفتر او هویدا شده خطاب به مشاورین خبر داد" :وزیر دفاع به ظُن خیانت ملی تحت توقیف قرار گرفته". گوریلوف در حالیکه رنگ از رخش پریده بود پرسید" :چی؟ آخر او رفیق من است! او قهرمان انقالب است ".و با رکیک ترین کلمات به دشنام دادن لیدران افغانستان پرداخت. زاپالتین او را به سختی توانست آرام بسازد .ولی گوریلوف لحظۀ بعد باز شروع کرد" :آنها ،در آنجا ،همه عقل خود را از دست داده اند .آنها در وجود هر وزیر دفاع فقط دسیسه گر و جاسوس را می بینند .برخیز ،فوراً نزد امین میرویم". زاپالتین" :نی حاال ،نی .تو اکنون سرحال نیستی .از روی خون گرمی و احساسات می توانی چیزهای بیجا بگوئی ،باز یک جنجال دیگر را چگونه رفع بسازیم .بیا مکثی کرده و بعد از ظهر نزد رفیق امین می رویم". امین مشاورین را باچهرۀ مالقات کرد که تو گوئی هیچ چیزی رخ نداده بود .او قصداً زاپالتین را که رتبه و مقامش پائینتر از گوریلوف بود مخاطب قرار داده گفت " :دوستان عزیز شوروی ،من هدف آمدن شما را حدس میزنم ".امین در حالیکه نشان می داد که سخت متعجب است دست هایش را باال برده و چهرۀ اندوهگینانه ای بخود گرفته گفت" :بلی، دشمن از پیش ما تیر شده بود ،او کامالً در زیر زنخ ما قرار داشت .میخواهم رسماً به شما خبر بدهم که وزیر دفاع اسبق ،عبدالقادر خائن ملی و در رأس توطئۀ علیه حزب و انقالب قرار داشت". گوریلوف با هیجان اعتراض کنان گفت" :آیا تعداد این دسیسه گران نهایت زیاد نشده ،دو روز قبل شما لوی درستیز را نیز به همین اتهام دستگیر نمودید". . . امین با خونسردی کالم گوریلوف را قطع نموده گفت " :رفیق جنرال عزیز ،به اطالع شما می رسانم که لوی درستیز شاه پور و همکار وی داکتر علی اکبر به جرم خود ،یعنی اینکه مرتکب خیانت ملی شده اند ،اعتراف نمودند .آنها هر دو جواسیس سی .آی .ای .بوده و به اساس فیصلۀ محکمۀ انقالبی تیر باران خواهند شد .شما شکی نداشته باشید که قادر نیز اعتراف خواهد کرد". گوریلوف بار دیگر با خون گرمی اظهار داشت :من شکی ندارم .خبر دارم که شما چگونه هر اعترافی را که خواسته باشید به دست می آورید .اما اکنون ما از شما ر سمأ خواهش میکنیم تا ثبوت مشخص جرم وزیر دفاع را در اختیار ما قرار بدهید .شما باید دالیلی نهایت جدی برای تؤقیف او داشته باشید". امین مجدداً نظرش را باالی زاپالتین متمرکز ساخته در جواب گفت" :ما اینگونه دالیل را داریم ،و به رهبری خود برسانید که ما آنها را در زودترین فرصت ارائه میکنیم". بمجردی ورود قادر به یکی از عمارات ارگ ،ناگهان از عقب باالی او چهار مرد تنومند از ادارۀ امنیت حمله ور شده، باالی زمین افگنده ،دست و پای بسته به زیر زمینی انتقالش داده بودند .شام همان روز یونیفورم جنرالی را از تن او بیرون ساخته و در زیر دریشی عادی سربازان گذاشته و با اعمال فشار و شکنجه اولین تحقیق را از او بعمل آورده بودند .قادر از چگونگی اینگونه تحقیقات آگاهی داشت ،بنابرین او آماده بود .برق دادن توسط سیم تلفون که در انگشتان زندانی می بستند و بدینترتیب از وی "تحقیق میکردند" "دعوت کردن والدیمیر" نامیده می شد. این نوع شکنجه حتی انسانهای نهایت نیرومند را وادار به تاب و پیچ خوردن می کرد ،تو گوئی باالی تاوۀ داغی قرار گرفته باشد .اسداهلل سرو ری ،مادون قبلی قادر و پیلوت سابق که اکنون در رأس ادارۀ امنیت قرار داشت شخصاً "هندل" تلفون را به حرکت درمی آورد و مکرراً می پرسید: " به خیانت خود اعتراف کو ،بگو که چگونه میخواستی انقالب ما را به امریکائی ها بفروشی؟" قادر از شدت درد تقریباً به سقف اتاق می پرید و چیغ میزد: " هر چی می خواهید در پروتوکول بنویسید ،من همه را امضاء می کنم ،با تمام اتهامات موافق استم". سروری" :کی در عقب تو است؟ کی ترا همراهی می کند؟" قادر " :تو خو مرا می شناسی من با هیچیک از جناح ها ارتباط ندارم ،من مستقل هستم". چند روز بعد قادر را به زندان پل چرخی که در بیست کیلومتری شهر کابل قرار دارد انتقال دادند .بزودی او از موجودیت دو پرچمی مشهور دیگر کشتمند و رفیع که در همسایگی او بودند ،آگاهی یافت .به اساس روایت ادارۀ تحقیقات ،قادر رهبری نظامی توطئه را به عهده داشته و دیگران ادارۀ سیاسی آنرا بدوش داشتند.
عضو بیروی سیاسی و وزیر پالن سلطان علی کشتمند را روزیکه باید برای اشتراک در کنفرانس ممالک رو به انکشاف 30 به کشور وینزویال سفر می کرد ،دستگیر کردند .به او سکرتر امین تلفون کرده گفته بود " :فوراً به ارگ بیائید ،رفیق تره کی می خواهد شما را ببیند ".کشتمند بدون هرگونه شک و شبهه ای به ارگ رفته بود. جگړن تړ ون که به استقبال او برآمده بود ،به او خبر داده بود " :تو توقیف استی؟" کشتمند" :بخاطر چی؟" تړون" :بعداْ میدانی". سر و صورت کشتمند را با خریطۀ پوشانیدند و او را دیر زمان در جیپی پائین و باال در شهر چرخ می دادند و سرانجام در زیر خانه ای انداختند .نیمه های شب نزد کشتمند سروری ،تړ ون ،آمر ادارۀ ضد کشف عزیز اکبری و اسد اهلل برادر زادۀ امین آمدند .کشتمند نمیخواست پنهان کند که در عدم موجودیت ببرک کارمل او مسؤولیت پرچمی ها را بدوش داشته و رهبری جناح برای جر و بحث باالی مسائل جاری مخفیانه گردهم آمده بود .به گفتۀ وی چون تجمع علنی امکان نداشت زیرا همه فوراً دستگیر میشدند بنابرین گردهمائی مخفیانه به راه انداخته شده بود .در عین حال کشتمند تأکید می کرد که آنها هیچگونه توطئه یا اقدامی را برای براندازی حاکمیت پالن گذاری ننموده ،برعکس او رفقایش را دعوت می کرد تا از تعقل کار گرفته و با حاکمیت بازی نکنند .اما کسانیکه وظیفه گرفته بودند تا از کشتمند تحقیق بعمل بیآورند ،عالقمند اینگونه اعترافات نبودند ،آنها چیزهای دیگری می خواستند. تحقیقات کشتنمد از همان شروع با شکنجۀ برقی همراه بود .سروری با رضایت خاطر شیوۀ مذکور را باالی او تطبیق میکرد .کشتمند از شدت درد پیچ و تاب می خورد .دردها آنقدر جانگداز بودند که کشتمند در شب دوم تحقیقات از شکنجه کنندگان خواهش کرد تا او را از بین ببرند. سروری در حالیکه باالی او می خندید گفته بود" :هر چیز وقت خود را دارد .اول تو به ما حکایت کن که چگونه علیه حزب توطئه اندوزی میکردی .معلوم است که تو از ما تنفر داری ،بلی؟" کشتمند موافقت کنان" :حاال تنفر دارم ،شما خود را کمونیست می نامید ،در حالیکه در واقعیت شما فاشیست استید". سروری" :از سهم خود در توطئۀ مسلحانه حکایت کو". کشتمند" :من یک فرد غیر نظامی هستم ،از کدام سهم مسلحانه شما حرف می زنید؟ کی باالی شما باور خواهد کرد؟" کشتمند را ده روز پی در پی لت و کوب کرده و با برق شکنجه می دادند .باری یکی از محافظین در گوش او گفته بود که گویا در اتاق همجوار خانم او ،کریمه را زیر شکنجه قرار داده اند .پس از شنیدن خبر مذکور کشتمند آماده بود هرگونه اعترافی را به امضاء برساند .و به امضاء رساند .در پروتوکول تحقیقات ضمناً آمده بود که "کشتمند قصد داشت طرفداران خود را به کوچه ها بکشد و تظاهرات ضد رژیم را به راه اندازد". موج دستگیری ها همه کشور را فراگرفته بود .اینکه در واقعیت کودتائی زیر دست قرار داشت یا خیر ،دیگر مهم نبود، مهم آن بود که امین از وضعیت بوجود آمده وسیعاً به نفع خود استفاده میکرد .موقع مناسبی به او دست داده بود تا مخالفین داخلی خود را به یکبارگی قلع و قمع نماید .در اخیر تابستان و شروع خزان اضافه از سه هزار پرچمی و هواخواهان آنها به زندان ها انداخته شده و بدون تحقیق و محاکمه تیرباران شدند .منابع رسمی در افغانستان تأکید میکنند که در مجموع از اپریل ۵۷۹۲الی سپتمبر ۵۷۹۷بیش از دوازده هزار نفر دستگیر و سپس از بین برده شدند. طی ماه سپتمبر حکومت افغانستان اسناد تحقیقات دستگیر شدگان و "اعترافات" آنها را به نشر رساند .اسناد انتشار یافته نشان میدهند (میدادند) که اهداف کودتای در حال تدوین عبارت بودند از" :براندازی حکومت خلقی ها که از خط "سوسیالیزم عدول" نموده بود ،ایجاد رژیمی که جواب دهندۀ تقاضاهای توده های وسیع مردم باشد و تأمین حمایت همه کشورهای جهان از این حکومت". سرکردگان توطئه به اعدام محکوم شده و سائرین حبس های طویل المدت ،الی بیست سال بدست آوردند. جنرال کوماندو گوریلوف یگانه کسی در جمله ای شوروی ها نبود که تالش میکرد "توطئه گران" را نجات داده یا حد اقل وضعیت آنها را بهبودی بخشد .اما همۀ آنها با استدالل تره کی و مخصوصاً موضع قاطع امین روبرو می شدند؛ شوروی ها معموالً پس از شنیدن حرفهای تره کی و امین عقب نشینی نموده و از مطمئن بودن قبلی آنها اثری هم باقی نمی ماند .آنها دیگر ملتفت شده بودند که کی صاحب خانه است ،و آرزو نداشتند با صاحب خانه سر دشمنی را باز نمایند). . .( . هنگامیکه سفیر پوزانوف با لحن نهایت محتاطانه از رئیس دولت افغانستان علت زندانی ساختن وزیر دفاع قادر را پرسید ،تره کی در برابر این سؤال پوزانوف نطق قهر آلودی را سر داده گفته بود که آنها در کابل توطئۀ ضد دولتی را که در آن کشورهای چ ون ایاالت متحدۀ امریکا ،چین ،ایران ،عربستان سعودی و آلمان فدرال سهیم بودند خنثی ساختند. توطئه گران می خواستند تره کی و امین را از بین ببرند .تره کی در ادامه گفته بود که لوی درستیز شاه پور و داکتر علی اکبر به همه حقایق اعتراف نموده و نامهای خاینین دیگر را ک ه در جملۀ آنها قادر و سائر افراد سر شناس نیز قرار دارند بر مال ساخته اند.
30
جمهوری بولیواریان وینزیویال در شمال امریکای جنوبی موقعیت دارد .از یک طرف با اقیانوس اتلس و بحیرۀ کاریب و از جانب دیگر با کشورهای گایانا ،برازیل و کولمبیا همسرحد میباشد .پایتخت این کشور شهر کاراکس میباشد.
سفیر با خود داری سرش را تکان داد .آمر دفتر کشف نظامی (جی .آر .یو ).در کابل پیچونینکو به سفیر خبر داده بود که مطابق اطالعات که از اجنتان رسیده ،لوی درستیز شاه پور در زندان آنقدر شکنجه دیده بود که دایماً گریه می کرد و خواهش می نمود تا او را هر چه زودتر از بین ببرند. تره کی در این میان به صحبتش با پوزانوف ادامه داد " :رفقای شما از ما خواهش می کنند تا قادر را رها نمائیم ،اما شما می دانید که او نیز به بعضی از اشتباهات خود اعتراف کرده است .حاال کار با او ادامه دارد ،شک نداشته باشید ،ما حتماً اعترافات او را نیز بدست می آوریم ".با شنیدن این حرفها لرزه به تمام اندام پوزانوف افتاده بود .تره کی در ادامه" :شما رفیق پوزانوف از همکاران خود خواهش خواهید کرد تا مبارزۀ ما را درک کنند .به یاد بیاورید انقالب خود تانرا ،تعداد دشمنان شما نیز زیاد بود و مسؤولین امور حزبی شما آنها را تا دیر زمانی با بی رحمی از صفوف خویش دور می 31 ساختند .آیا مبارزۀ ما با بعضی از اپورچونیست ها در داخل حزب ،مبارزۀ شما را با مینشویک ها به یاد نمی آورد؟ ما تجارب شما را بخوبی آموخته ایم". سفیر با لحن نرمتر " :با اینهمه رفیق تره کی ،من میخواهم خواهش رهبری شوروی را مبنی بر آنکه در برابر زندانیان از ترحم و شفقت کار گرفته شود و حیات شان حفظ شود ،به شما برسانم". نور محمد تره کی از جایش برخاست ،در در دفتر خود به قدم زدن پرداخته ،سینه اش را با غرور به پیش انداخته و چهرۀ یک رهبر واقعی را بخود گرفته گفت: " ما به نظریات رفقای شوروی احترام نهایت زیاد داریم ،هر کلمۀ شما برای ما حیثیت قانون را دارد .اما سخنان لینین را به یاد بیاورید که گفته بود در مقابل دشمنان انقالب باید بی رحم بود .به یاد بیاورید که برای پیروزی نهائی انقالب اکتوبر شما مجبور شدید ملیونها دشمن را از بین ببرید .من موافق استم که تضییقات ،سالح بسیار برنده است .مگر همه تأریخ شما نشان میدهد که از این سالح باید قاطعانه استفاده کرد". پوزانوف پس از برگشت به سفارت تلگرامی را با متن آتی به مرکز نوشت" :به عقیدۀ ما رهبری حزب دیموکراتیک خلق در پی استحکام حاکمیت انقالبی میباشد و تالش دارد نقش حزب را در همه عرصه های جامعۀ افغانی و قبل از همه در قوای مسلح تشدید بخشد .آنچه که به دستگیری وزیر دفاع عبدالقادر ارتباط میگیرد ،بررسی های ما نشان میدهند که فرد مذکور فاقد پختگی سیاسی ،خود سر و کوچک منش می باشد". **************** به تأریخ دوم آگست "رفیق والدیمیروف" مخفیانه به کابل سفر نمود .تحت این نام منبعد رئیس ادارۀ "کشف خارجی" کی. جی .بی .شوروی کریوچکوف از کابل دیدن بعمل می آورد .کریوچکوف را در این سفر دګروال بوگدانوف که به حیث اولین آمر نمایندگی کی .جی .بی .در کابل تقرر یافته بود و همچنان جوان ترین جنرال در ادارۀ "کشف خارجی" اولیگ 32 کالوگین که آمریت شعبۀ "ضد کشف" را در ریاست نامبرده به عهده داشت ،همراهی میکردند. میگفتند که درمورد آیندۀ اولیگ کالوگین بنابر دالیلی تصامی می صورت گرفته و آفتاب او رو به غروب نهاده بود. همکاران به کریوچکوف راپور میرساندند که کالوگین ،این " درخت زود رس در باغ کی .جی .بی ".در عقب او را تخریب میکند . . .والدیمیر کریوچکوف مدتی اینرا به روی خود نمی آورد و انتظار موقع مساعد را داشت .طی این مدت کریوچکوف توانست اسناد و شواهد زیادی را علیه جنرال کالوگین جمع آوری نماید .کالوگین را حتی در ارتباط داشتن با سی .آی .ای .که وحشتناک ترین جرم به شمار میرفت متهم میساختند .همه منتظر بودند که "مقامات" در بارۀ او چی تصمیمی خواهند گرفت .جنرال که هنوز اصالً از پالن ها ی پشت پرده دربارۀ خود بوی نمی بُرد ،اینک آمر خود را در اولین سفرش به افغانستان همراهی میکرد. والدیمیر کریوچکوف شخصی عجیبی بود .او دوست داشت همکاران خود را از نزدیک مطالعه نماید .بطور مثال او با عالقمندی در محافل خوشی به مناسبت دریافت رتبۀ جنرالی همکارانش اشتراک میکرد .اشتراک نمودن و تجلیل از چنین مواردی در حلقۀ آنها کاری بود حتمی و از آن در "تاالر محافل" که در جنب طعام خانۀ "جنگل" 33قرار داشت ،جشن میگرفتند .کریوچکوف تقریباً الکهول نمی نوشید ،اما از فرصت ها (محافل) استفادۀ "اعظمی" میکرد :او همکاران خود ر ا به دقت در حالت مست بودن میدید و طرز برخورد آنها را بررسی میکرد و سپس نتیجه گیری های خود را بعمل می آورد .دلچسپ آنکه این میتود او نتایج جالبی میداشتند.
31
آنعده از اعضای حزب فوق الذکر که با ستراتیژی و تکتیک بلشویک ها مخالفت ورزیدند به نام مینشویک ها یا اقلیت یاد میشدند.
32
این جنرال کی .جی .بی .در نیمۀ دوم سالهای ، ۵۷۲۱هنگامیکه رئیس دولت آنوقت شوروی میخائیل گورباچوف بود به جنبش "روسیۀ دیموکراتیک" پیوست .او یکی از مبتکرین و فعالین پروسۀ افشا سازی فعالیت های جنایتکارانۀ کی .جی .بی .در سراسر جهان بشمار میرود .کالوگین در سال ۵۷۷۲در قلمرو اضالع متحد ۀ امریکا اثری را تحت عنوان "ریاست اول عمومی" ("کشف خارجی" کی .جی .بی ).به نشر رساند و در آن یکبار دیگر اسناد و شواهد گستردۀ فعالیت های پشت پردۀ کی .جی .بی .را در کشورهای مختلف دنیا ارائه نموده و پرده از اسرار زیادی برداشت .کالوگین در سال ۵۷۷۱روسیه را برای همیشه ترک نموده و در قلمرو اضالع متحد ۀ امریکا پناه گزین گردید .قابل یاد آوری است که جنرال کالوگین در سال ۸۲۲۸از طرف محکمۀ روسیه به اتهام ارتکاب خیانت ملی محکوم شناخته شده است.
33
چون در زمان حوادثی که در کتاب از آنها یاد آوری میشود ،عمارت "کشف خارجی" کی.جی .بی .اتحاد شوروی در حاشیۀ جنوب غربی مسکو ،آنسوی جادۀ حلقوی شهر در میان جنگلی قرار داشت ،مأمورین این اداره میان خود آنرا "جنگل" می نامیدند.
کریوچکوف اینبار نیز از شیوه های غیر معمولی خود استفاده کرده کالوگین را عمداً همراه خود به سفر خطیر افغانستان برده بود تا ببیند که او در این سفر غیر عادی چی عکس العملی از خود تبارز خواهد داد ،و سر انجام اینکه او زیر نظارت آمر مستقیم اش( یعنی خود کریوچکوف-غ .ج ).قرار خواهد داشت. اگر برای رئیس ادارۀ کشف خارجی رفتن به کابل سفری بود کوتاه مدت (امروز کابل ،فردا مسکو و پس فردا پراگ، وارسا ،هاوانا ). . .مگر برای همراه دیگر او دګروال بوگدانوف سفر به افغانستان "لذت" دیگری داشت .نامبرده قرار بود برای مدت نامعلومی در این کشور باقی بماند .بوگدانوف هیچ نمیخواست به افغانستان برود. . . لئونید بوگدانوف هیچگونه احساسی در برابر این کشور نداشت ،افغانستان برای او چی از نظر اجرای وظیفه در آنجا و چی هم از دیدگاه اقامت طویل المدت دلچسپ نبود .او تمایالت دیگری در سر داشت .بوگدانوف قبل از این بدون ناکامی در هندوستان و اندونیزیا کار کرده و در جنوری ۵۷۹۹مؤفقانه از تهران برگشته بود .چند سال قبل وقتی بوگدانوف را میخواستند برای کاری به شعبۀ هشتم ریاست عمومی اول (ادارۀ "کشف خارجی") که مسائل مربوط به شرق میانه را در بر میگرفت ،معرفی کنند ،او موافقت خود را مشروط به آن ساخته بود که اگر بخواهند او را به کدام مأموریت طویل المدت بفرستند ،افغانستان باید در این ردیف نباشد .معاون آمر ریاست "کشف خارجی" سولوماتین که وظیفه داشت با بوگدانوف در بارۀ تقررش در افغانستان صحبت کند در حالیکه نشان میداد او را درک میکند و تبسم بر لبان داشت، 34 گفت" :به این ( ...افغانستان) هیچکس نمیخواهد برود ".سولوماتین عادت داشت جمالت رکیک به زبان بیاورد ،در تمام "جنگل" کسی به او در این زمینه رسیدگی کرده نمیتوانست .در عین حال به سولوماتین کسی در امور استخدام اجنت ها نیز نمیتوانست برابری کند .شخص آندروپوف باری سولوماتین را در محضر عام "نابغۀ کشف" نامیده بود .پس از این جملۀ آندروپوف همه فکر میکردند که جنرال سولوماتین بدون تردید به زودی به سمت رئیس ریاست "ادارۀ کشف" گماشته خواهد شد .اما "نابغۀ کشف" نتوانست در بازی های بیروکراسی مؤفق بدر آید و به زودی از طرف کریوچکوف به حیث آمر دفتر "کشف" به اضالع متحدۀ امریکا فرستاده شد. بلی ،رفتن به افغانستان قطعاً در پالن های بوگدانوف جا نداشت .برای او مأموریت در این کشور اگر تنزیل نبود ،ترقی هم حساب نمیشد .او فکر میکرد سزاوار چیز بهتری بود .از جانب دیگر بوگدانوف بسیار میخواست ستارۀ جنرالی را به دست بیاورد). . .( . اما . . .در اواسط تابستان مسؤول امور کدر و پرسونل او را نزد خود دعوت کرده پس از سالم علیکی گفت " :رفیق بوگدانوف ! چطور ،نمیخواهید در راه دفاع از انقالب ثور سهم بگیرید؟" بوگدانوف" :چگونه باید سهم بگیرم؟" مسؤول کدر و پرسونل" :میدانید ،رف یق تره کی از ما خواسته است تا در حصۀ ایجاد ارگانهای امنیتی با آنها کمک کنیم. ما در پروسۀ ترتیب دسته ای از مشاورین برای اعزام به آنجا قرار داریم ،نظریات طوری است که شخص شما باید در رأس این دسته قرار بگیرد". بوگدانوف با حوصله مندی و به نظر وی نهایت معتقدانه کوشش کرد به مسؤول کدر و پرسونل تفهیم نماید که چرا نمیتواند این پیشنهاد را بپذیرد .در زمرۀ سائر علل ،او یاد آور شده بود که فقط چندی قبل بعد از مأموریت "طوالنی" از ایران برگشته است و حاال حق دارد کمی هم خستگی های خود را رفع نماید .او همچنان از مشکالت خانوادگی و تکالیف صحی خویش یاد آور شده بود . . .افزون برهمه او تأکید کرده بود که در ریاست افراد شایسته ایکه به این کار گماشته شوند فراوان است .ادارۀ کدر و پرسونل دالیل او را کافی و معتقد کننده پنداشته و مسئاله ظاهراً در همینجا به پایان رسیده بود. پس از سپری شدن یک هفته ،بوگدانوف که فکر میکرد موضوع خاتمه یافته است ،کریوچکوف او را عاجل نزد خود احضار نمود .کریوچکوف بدون حاشیه روی و همچنان بدون آنکه از حال و احوال شخصی و وضع خانوادۀ بوگدانوف چیزی پرسیده باشد ،مستقیماً خاطر نشان ساخته بود: "رهبری کی .جی .بی .فیصله بعمل آورده تا شما به حیث آمر نمایندگی کی .جی .بی .به افغانستان اعزام گردید". بوگدانوف " :اما من قبالً عرایض خود را در کدر و پرسونل ارائه کرده بودم ،من با مشکالت فراوان مواجه استم" . کریوچکوف سخنان او را قطع نموده گفت " :من از همه چیزها خبر دارم ولی صرف شما بنابر خصوصیات شخصی و حرفوی خویش به این مأموریت می توانید گماشته شوید". بوگدانوف عذرکنان" :حد اقل یک روز برای فکر کردن بدهید". کریوچکوف به سرعت گفت :شما می توانید هرقدر که خواسته باشید فکر کنید ،ولی به یاد داشته باشید که فیصلۀ تقرر شما اتخاذ گردیده و تغییری در آن نمی آید" .پس از ادای جملۀ فوق الذکر نگاهش را باالی اسنادی که روی میز قرار داشتند متمرکز ساخته بدینترتیب فهماند که صحبت پایان یافته است. 34
در اینجا کشور عزیزم افغانستان با کلمۀ رکیک و توهین آمیزی از جانب مأمور دستگاه جهنمی کی .جی .بی .یاد شده ،و من به مثابۀ فرزند افغانستان و یک افغان به هیچکس اجازه نمیدهم وطنم را با چنین عناوینی ناپسندیده یاد کند .و شجاعانه آنرا حین ترجمه از متن حذف نمودم .در عین حال استعمال همچون کلمات ناجایز از طرف مأمورین عالی رتبۀ شوروی وقت و بخصوص کارمندان دستگاه جهنمی کی .جی .بی .چهره و ماهیت واقعی این اشخاص را در مورد وطن و ملت ما برمال میسازد.
بوگدانوف یک سلسله کوشش های دیگری را نیز به خرچ داد تا از اعزامش به افغانستان صرف نظر کنند ،ولی در اخیر جوالی کریوچکوف او را مجدداً نزد خود احضار نموده گفت " :به تأریخ دوم آگست به کابل پرواز میکنیم .من هم میروم ،قرار است با جانب افغانی توافقنامه ای در بارۀ همکاری ها در امور امنیتی به امضاء برسد و ضمناً شما هم باید به افغانها معرفی شوید". بوگدانوف" :رفیق کریوچکوف ،امیدوار استم ما یکجا به مسکو برگردیم؟ من حتی رخصتی های قانونی خود را تا کنون سپری ننموده ام". کریوچکوف با صدای قاطعانه" :نخیر ،شما در آنجا باقی میمانید ،یکی دو ماه کار میکنید ،سپس مینگریم". به تأریخ چهارم آگست نمایندگان کشف خارجی شوروی کریوچکوف ،بوگدانوف و یرشوف از طرف تره کی پذیرفته شدند .تره کی سراپا نشاط و خوشبینی بود .همه چیزها مطابق پالن پیش میرفتند" ،انقالب" پیروز شده بود ،اتحاد شوروی ،همانطوریکه تره کی پیش میکرد حاضر بود کمک های اقتصادی و نظامی بکند .سفر رئیس ادارۀ "کشف خارجی" اتحاد شوروی ثبوت معتقدانۀ بود که مسکو هیچگونه خواهش کابل را منتفی نمیکند. کریوچکوف حین مالقات با رئیس دولت افغانستان ،هنگامیکه هدیۀ بریژنیف را که عبارت از یک میل تفنگ با پوش چوبی و کارت ویزیت منشی عمومی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی بود به او پیشکش میکرد ،خبر داد که خواهش تره کی مبنی بر ایجاد نمایندگی کی .جی .بی .در کابل پذیرفته شده و قرار است فردا موافقت نامه ای در این زمینه میان اداره های زیربط دو کشور به امضاء برسد .سپس با استفاده از کلمات تعریف آمیز تره کی را به مناسبت پیروزی "انقالب" تبریک گفته ،بالفاصله عالوه نمود: " ما به آن عقیده استیم که شما هنوز در شروع راه قرار دارید ،در این راه شما با دشواری های فراوانی که غالباً خصلت عینی دارند مواجه خواهید شد .طوریکه دیده میشود هنوز همه شرایط برای اصالحات "انقالبی" بوجود نیامده اند .در عین حال هدف تعیین شده ،یعنی اعمار سوسیالیزم ،آنهم طی مدت کوتاه شک و تردید زیاد بعضی از دوستان را برانگیخته است ".کریوچکوف سپس احترامانه افزود " :احتماالً ما هنوز از تمام واقعیت ها آگاهی نداریم ،بنابرین ما از رفیق تره کی شکر گذار خواهیم بود ،اگر پالن های خویش را در اینباره با ما در میان بگذارند". تره کی با شفقت به حرفهای مهمانش گوش داده ،تبسم گستردۀ کرده سپس هر دو دسش را طوری باال برد ،تو گوئی میخواست کریوچکوف را عفو کند .تره کی در عکس العمل به گفته های کریوچکوف نطق طویلی را که محتوایش بازگو کنندۀ تعجب او در بارۀ آنکه مسکو هنوز هم به ارزش واقعی آنچه که در ماه ثور در افغانستان بوقوع پیوسته پی نبرده است ،بود .تره کی ضمناً گفت: " بلی ،من توصیه های رفقای شوروی را بخوبی به یاد دارم ،شما تأکید میکردید که با "انقالب" کردن عجله نکنیم و با نظام داوود همکاری داشته باشیم ،اما اکنون همه میدانند که حق به طرف ما بود نه به طرف شما .نظر به عوامل متعدد انقالب ما مشابه به انقالب کبیر اکتوبر است ،اما ،ما پیروزی خود را نه در شب تاریک بلکه در روز ،زیر آفتاب روشن و در نتیجۀ نبرد آشکار بدست آوردیم .این عامل به "انقالب" ما ماهیت خاصی میدهد .آنچه که امروز در افغانستان اتفاق می افتد ،این شروع دیکتاتوری پرولیتاریا است ،چیزیکه یک زمان در کشور شما رخ داده بود .مگر آنچه را که شما طی شصت سال بدست آورده اید ما طی پنج سال به آن دسترسی خواهیم یافت .بعد از پنج سال به افغانستان بیائید و شما خواهید دید که افغانستان چقدر تغییر نموده است .مساجد ما خالی از نماز گذارن خواهند شد .دهاقین ما کوپراتیف های را مشابه کلخوزهای 35شما خواهند ساخت" .انقالب" 36ما راهگشائی پیروزی سوسیالیزم برای همه مردم مشرق خواهد بود. من امیدوار هستم که به مثابۀ یک کمونیست ،شما با چنین یک موضع موافق استید؟" کریوچکوف با آ مادگی سرش را تکان داده و نظر پر معنی به طرف بوگدانوف انداخت .ډګروال بوگدانوف نظر اندازی کریوچکوف را به زعم خود تعبیر کرد ،برداشت او طوری آتی بود " :منبعد تو هر روز اینگونه نطق ها را خواهی شنید و تو مکلف استی در برابر آنها عکس العمل "درست" نشان بدهی ".کریوچکوف بنابر عادت همیشگی از احتیاط کار گرفته و از جر و بحث با شخص اول مملکت خودداری کرد .او با حرمت تمام به مونولوگ طویل تره کی گوش داده و در عکس العمل به آن جمالت عمومی را به زبان آورده و بدینترتیب مالقات پایان یافت. کریوچکوف با امین ،لیدر دیگر "انقالب" ،سه بار مالقات کرد .بعد تر کریوچکوف بخاطر می آورد که "شاگرد محبوب تره کی" ،امین ،باالیش تصور خوبی به جا گذاشته بود :جوان ،با انرژی ،دارای فصاحت کالم و وفادار به اتحاد شوروی .در عین حال بعضی از جزئیات در او تشویش برانگیز بودند .بطور مثال دیده میشد که امین از همان وقت، خود را مالک غیر علنی کشور احساس میکرد ،او قصد داشت تضییقات وسیع و گسترده را تحت بهانۀ محو دشمنان علنی و غیر علنی انقالب ادامه دهد ،اگر چه در سخن ،او سوگند وفاداری به اتحاد شوروی یاد میکرد ،اما میخواست بازی خود را به پیش ببرد ،مشکل بود پی برد که او تا کجا می خواهد دور برود. 35
این اصطالح در زبان روسی ترکیبی بوده و از دو کلمه کولیکتیف (اشتراکی ،دسته جمعی) و خوزیایستوه (اقتصادی) بوجود آمده است. اتحادیه های بزرگ دهاقین را برای بهره برداری از زمین های زراعتی به نام کلخوز یاد میکردند. 36 ایزن ها در دور کلمۀ "انقالب" در همۀ این بخش و همچنین در بخش های آینده از طرف اینجانب گذاشته شده اند ،زیرا رویداد هفت ثور ۵۰۱۹کودتای بیش که از طرف نابکاران خلق و پرچم به راه افتید و در نتیجۀ آن نظام قانونی جمهوری سردار شهید محمد داوود خان سقوط داده شد ،نبوده است.
حین برگشت از ارگ بطرف سفارت ،کریوچکوف خاموشانه به صحنه های زندگی شهر کابل از کلکین موتر مینگریست .کریوچکوف شخصی بود پراگماتیک و تمایلی به بروز عواطف نداشت .بازارهای قرون اوسطی کابل توجه او را به خود جلب نمی نمودند ،او با بی اعتنائی مغازه های قالین فروشی ،پوستین فروشی ،تخنیک رادیو الکترونیک جاپانی و سگرت های امریکائی وغیره اشیای وارداتی را از نظر میگذراند .او در آنوقت به چیزهای دیگری می اندیشید ،کوشش میکرد انکشاف حوادث را در این کشور پیش بینی کند .او به آن فکر میکرد که کشورش تا چی حدی در افغانستان درگیر خواهد شد؟ شاید معجزه ای شود و این "انقالبیون" باالخره پیروز شوند؟ سپس دوباره خود را وامیداشت تا منطق را از دست نداده و با خود میگفت" :نی ،نی در این دنیا معجزه ای وجود ندارد ،بنظر میرسد که ما مجبور خواهیم شد تا این بار را باالی شانه های خود بکشیم ".احتماالً کریوچکوف در همان لحظات سخنان معاون خود، جنرال میدیانیک را به یاد می آورد که گفتگوی تره کی را که چهارده سال قبل از آنروز با یکی از کارمندان کشف خارجی بعمل آورده بود ،نقل قول میکرد ،تره کی در آن گفتگو با اطمینان گفته بود" :ما "انقالب" میکنیم و شما که وفادار به دین انترناسیونالیستی خود هستید ،به ما کمک خواهید کرد .و حتی اگر ما خواهش کنیم قوا را نیز به اینجا اعزام خواهید نمود". ادامه دارد
فصل سوم دشمن اصلی روز جمعه صبح وقت"انارشیست" به منزل ستاراستین تلفون کرد .ستاراستین با این نام مستعار (دوست) امریکایی تبارش را که با او شش ماه قبل معرفی شده بود یاد میکرد و در راپورهای خود عنوانی "مرکز" نیز او را چنین می نامید. "انارشیست" )hi(" :سالم ،والیری ! این من . . .استم ، .دیروز از اضالع متحده از طریق لندن به کابل رسیدم". ستاراستین با دلگرفتگی پس از شب پار که برایش نهایت خفقان آور ،نامطلوب و بیخوابی بود ،پرسید" :هوا در لندن چطور بود؟ حتماً غبار آلود ،باران و خنک بوده؟" "انارشیست"" :هوا در لندن تقریباً مشابه اینجاست .گرم و بسیار خفقان آور". ستاراستین" :یعنی که تنها ما زیر شکنجه قرار نداریم". "انارشیست"" :والیری ،ما میتوانیم امروز شام مالقات نمائیم؟ من به تو از امریکا "سالم" و تحایفی آورده ام". 1 ستاراستین" :بیشتر از این چیزی نگو .من حدس زدم .تو از لینگلی برای من "سالم" آورده ای ،این پیشنهادی است که من آنرا رد کرده نمیتوانم ،بلی ،و تو باید یک ملیون دالر که در بکسی از پوست کرگدن جابجا شده باشد هم برایم آورده باشی". "انارشیست" " :برای من جای خوشبختی میبود اگر میتوانستم ترا این قدر خوشحال بسازم ،مگر تحایف من به مراتب عادی استند". ستاراستین در حالیکه می خواست به گفت و گوی تلفونی خاتمه دهد گفت " :به هر حال ،بیا که امروز ساعت هفت و پانزده دقیقه در مقابل دروازۀ ورودی باغ وحش ببینیم". ستاراستین از "انارشیست" خوشش می آمد .او شخصی بود نهایت دلچسپ .در سالهای ۰۶۹۱که برای غرب طوفانی بودند" ،انارشیست" تحصیالتش را در پوهنتون هارورد به پایان رسانید .در پوهنتون مذکور او زبان های دری و روسی را آموخته بود .او می توانست شوروی شناس شود .اما به دالیل سیاسی از وظیفۀ مملو از امتیازات دولتی دوری جست. 3 2 حین تحصیل او آنقدر تحت تأثیر و مجذوب ایدیالوژیست های تفکر "انارشیزم" میخائیل باکونین و شهزاده 4 کروپوتکین قرار گرفته بود که دیگر فکر خدمت کردن به "دولت امپریالیستی امریکا" برایش بد اخالقی می نمود ،در تفاوت با سائر هم دوره هایش که به وظایف مهم در وزارت امور خارجۀ امریکا و سی .آی .ای .پرداختند" ،انارشیست" "هرکاره شد")...( . هنگام جنگ سال ۰۶۹۶عرب و اسرائیل "انارشیست" با کمرۀ فلم برداری به خط جنگ میان قوای اسرائیل و سوریه شتافته و فلم مستند بی همتای را تهیه نمود که همزمان هم درآمد معین و نیز جنجال های برای او در پی داشت .پس از آن ،مدتی به پرچون فروشی پرداخته و حتی در خیاط خانه ای یخن های مود روز را برای پیراهن های مردانه دیزاین میکرد .مقاالتی را در بارۀ هنر مشرق زمین و همچنان در ساحۀ چشم بندی practical magicنوشته و به نشر رساند. در اخیر سالهای " ۰۶۹۱انارشیست" عالقمند جعل کاری های آثار و اشیای باستانی و عرضۀ آن به بازار گردید .یکی از استقامت های عمدۀ این جعلکاری ها و "کهنه سازی" عمدی و تصنعی قالین های افغانی و ایرانی بود .او در شهر هارورد مغازۀ اشیای عتیقۀ مربوط به فرهنگ پشتونها و بلوچها را باز نموده ،ادارۀ آنرا به شخص معتمدی سپرده و خود عازم افغانستان گردید تا در آنجا دستگاه های کوچکی را برای تولید قالینه ها و سائر اشیای جعلی بسازد)...( . پس از مالقات با "انارشیست" در پهلوی باغ وحش او را با خود به منزل آورد .جائیکه غذای مکمل ،شراب ناب و چمن معطر آب پاشی شده با طراوت خوشایند بهاری ،انتظار آنها را می کشید .ستاراستین مهمان امریکائی خود را برای نشستن به پشه خانه دعوت کرد. تمارا (همسر ستاراستین) طبق معمول پس از آنکه غذا را باالی میز چید خواست مردها را تنها بگذارد ،اما "انارشیست" تو گوئی قصد تمارا را خوانده باشد از او خواهش کرد تا مجلس مردها را ترک نکرده و مدتی بماند و به حکایتش گوش دهد" .انارشیست" در حالیکه دیر زمانی پیشانی مملو از زخش را چروک دار می ساخت ،دستش را به زانو زده و در حالیکه کوشش می کرد کلمات روسی را دریابد به زبان روسی گفت" :میدانید ،دنیا چقدر کوچک است !" سپس از خریطۀ قالینی پوپک دارش که هیپی ها از آن استفاده میکردند کتاب شرق شناس امریکائی ریچارد فرای "میراث ایران" را بیرون نموده آنرا به ستارستین پیشکش نمود" .انارشیست" در ادامه گفت که با مؤلف کتاب پروفیسور پوهنتون هارورد ،ریچارد فرای بخوبی آشنا بوده و مدتی از او زبان دری را می آموخت .اکنون او با پسر فرای که یکی از متخصصین هنر قالین بافی در امریکا بوده دوست است .پروفیسور فرای عالقمندی وافری برای درک حوادث که در ماه اپریل در افغانستان اتفاق افتیده بود نشان داده و می خواست در این باره نظریات "انارشیست" را که در ماه جوالی از کابل برگشته بود ،بداند .هنگام مالقات فرای و "انارشیست" دیر زمانی در بارۀ چگونگی رویداد اپریل در افغانستان 1
نام ناحیۀ در قلمرو امریکا که در آن ادارۀ سی .آی .ای .قرار دارد. طرفداران نظریات انارشیزم را عقیده بر ان است که جامعه میتواند و باید بدون حاکمیت و قوت دولتی فعالیت نماید. 3 متفکر انقالبی روسی ،یکی از ایدیالوزیست های جریان انارشیزم. 4 یکی از دولتمردان و عضو اکادمی علوم روسیۀ تزاری.
2
گفت و گو نموده ،از چگونگی انکشاف اوضاع در آنجا یاد آور شده و اینکه عکس العمل اضالع متحدۀ امریکا در این زمینه چطور خواهد بود نیز با همدیگر تبادل نظر کردند .حین حکایات "انارشیست" معلوم شد که شرق شناس و باستان شناس اتحاد شوروی والیری ستاراستین ،اکنون دیپلومات شوروی در کابل و هم مسلک او از امریکا ریچارد فرای با همدیگر آشنا استند .آنها در سال ۰۶۹۹در جمهوریت تاجکستان شوروی در حفریات مشترک برای دستیابی به شهر قدیمی پینجکینت و کاخ های شاهان سغدی که در ساحل دریای زرافشان و در سی کیلومتری شهر سمرقند قرار دارد، شرکت ورزیده بودند .به یاد همان حفریات تأریخی ریچارد فرای کتاب خود را از طریق "انارشیست" به ستاراستین به عنوان تحفه رسانیده بود. (). . . ستاراستین" :خوب ،جن اب پروفیسور رویداد هفت ثور در افغانستان و آیندۀ روابط میان افغانستان و اضالع متحدۀ امریکا را چگونه ارزیابی میکند ؟" تصادفی نبود که ستاراستین این سؤال را از "انارشیست" مطرح میکرد ،زیرا پروفیسور فرای در آنوقت یکی از متخصصین پر آوازه در امریکا در رابطه به مسائل آسیای میانه بحساب میرفت و مشاور سیاسی قصر سفید بود .به مثابۀ مشاور او میتوانست تا حدودی باالی فیصله های رئیس جمهور امریکا تأثیر داشته باشد. "انارشیست" که لبخند زرنگی بر لب داشت گفت " :من حدس میزدم که تو از من در این باره میپرسی .تا جائیکه من از حرفهای فرای توانستم درک کنم ،حکومت امریکا تأسف خاصی در رابطه به سقوط حکومت محمد داوود ندارد .به نظر آنها (امریکایی ها) داوود شخصی یکه تاز ،و چندان طرفدار اصول دیموکراسی آنها نمی باشد .فرای بمن گفت :داوود قانون اساسی ایرا به تصویب رسانید که در نتیجۀ آن سیستم سیاسی یک حزبی مثل کشور شما (اتحاد شوروی) را در افغانستان پایگذاری کرد .در عین حال او یک ملی گرای افغان بود و آرزو داشت افغانهای هر دو سوی خط "دیورند" را متحد بسازد .حدس زده می شد که احتماالً در اثر فشارهای محمد داوود ،اعلیحضرت محمد ظاهر شاه در وقت و زمانش به "پیمان بغداد" ملحق نگردید .البته اینکار بخاطر آن صورت نگرفته که گویا شهزاده داوود ،شما شوروی ها را، کمونیست و مارکسیست ها را دوست داشت .داوود هیچگاه شما را درک نمی کرد و دوست نداشت .داوود نه لینین شما را ،نه ستالین شما را ،و نه هم خروشیوف شما را دوست داشت .او در وجود شما صرف متحدین سیاسی را میدید تا بدین ترتیب دولت افغانستان را استحکام بیشتر بدهد .با استحکام پایه های دولت و قبل از همه اردو داوود به عنوان یک وطنپرست بیشتر به نیرومند شدن میهنش امید بسته بود. در افغانستان ،ما امریکائی ها اسیر پالیسی های انگلیس ها شدیم .انگلیس ها یک زمانی افغانستان را تقسیم کردند و بدین ترتیب مشکالت عظیمی را هم برای اراکین دولت افغانستان و هم برای پاکستان ایجاد نمودند ".به عقیدۀ فرای ،ادارۀ امریکا تا اکنون به یاد دارد که " صدراعظم محمد داوود در زمان اعلیحضرت محمد ظاهر شاه از طریق نمایندۀ خود در پشتونستان ،اختر محمد قیام های نیرومندی مسلحانۀ افغانها را در ایالت شمال غربی سرحدی علیه رژیم پاکستان به راه انداخت .محمد داوود سیاست مدار مجربی بود ،او نیروی خود را دقیقاً درک می کرد و ضربات قاطعانه وارد می نمود". "انارشیست" در حالیکه مکثی کرد تا سخنان فرای را درست تر به یاد آورد ،به نقل قول از وی ادامه داد " :فرای معتقد است که اگر محمد داوود یکی دو سال دیگر هم بر سر اقتدار باقی میماند ،او به استحکام قابل مالحاظۀ دولت افغانستان دست می یافت ،می توانست اردو و ادارات امنیتی خود را هرچه بهتر تسلیح و تجهیز نماید .پس از دسترسی به اهداف فوق الذکر ،با استفاده از روابط دوستانه با شما ،شوروی ها ،با تمام قوت و توانمندی مبارزه را برای الحاق مجدد پشتونستان به افغانستان شروع میکرد .احتمال آن می رود که اتحاد شوروی با دشواری های متعدد و غیر قابل پیش بینی روبرو گردد. محمد داوود واقعاً یک سیاست مدار جدی بود .او هم از نسل شاهان افغان ،یعنی یک نجیب زاده بود و هم بیوگرافی منزه سیاسی داشت .به نظریات محمد داوود لیدران بسیاری از کشورها گوش می دادند ،منجمله کشورهای که طرفدار سیاست کشور من ،امریکا استند ".فرای مکثی پر معنی نموده افزوده بود" :خوب شد که داوود را به قتل رساندند". ستاراستین کوشش کرد "انارشیست" را تحریک کند " :این بدان معنی است که شما محمد داوود را یک لیدر نامناسب می پینداشتید؟" "انارشیست" " :امیدوارم شما به این عقیده نیستید که این ما هستیم که محمد داوود را از بین بردیم؟" ستاراستین" :در اینصورت فرای و سائر متخصصین مسائل سیاسی امریکا به قدرت رسیدن تره کی و حزب او را چگونه ارزیابی میکنند؟" "انارشیست" " :با خونسردی .اضالع متحدۀ امریکا هیچگاهی در افغانستان منافع جدی اقتصادی یا سیاسی نداشته است. سیاستمداران ما د ر قصر سفید همیشه با تمکین عقیده داشته اند که افغانستان ساحۀ نفوذ منافع حیاتی و جیوپولیتیکی کشور شما است (اتحاد شوروی) ،نه از ما .شما سرحد نهایت طویل با افغانستان دارید .جمهوریت های آسیای میانۀ شما با افغانها نزدیکی های اتنیکی دارند .با شما ،روسها در اینجا بیشتر آشنائی دارند .و اما ،ما؟ ما چی کرده میتوانیم؟ ما صرف می توانیم مانند هیپی ها در این دیار کوهستانی به جست و جوی واقعیت و معنی ناپیدای زندگی بپردازیم ،یا هم قالین های مصنوعی را تولید کنیم ،چیزیکه من اکنون میکنم". ستاراستین درحالیکه دیدگانش را باال می انداخت گفت " :آه ،شما بیچاره ها! " "انارشیست" ادامه داد " :شما میتوانید اینجا سوسیالیزم را اعمار کنید .فکر میکنم برای افغانستان نظام اعمار شده بر بنیاد اقتصادی و اجتماعی سوسالیستی نباید یک نظام بدی باشد .روسیه زمانی که در آنجا انقالب اکتوبر بوقوع پیوست در
همینگونه یک سطح رشد قرار داشت .احتماالً پنجاه سال بعد شما افغانستان را در قطار جمهوریت های اتحاد شوروی خواهید پذیرفت .اما این کوشش های شما برای شوروی سازی افغانستان می توانند منجر به برهم خوردن توازن در آسیای میانه و بروز جنگ های داخلی گردد .چنین یک انکشاف اوضاع کامالً در مطابقت با منافع امریکا قرا دارد .هر که هر چی می خواهد می تواند بگوید ،مگر اکثریت اهالی افغانستان در سطح انکشاف خود برابر با قرن چهارده استند. بدین ترتیب والیری ،به قدرت رسیدن تره کی و طرفدارانش نه تنها سیاستمداران امریکائی را آشفته نمی سازد ،بلکه معکوسأ آنها را امیدوار می سازد که با مصروف شدن با چنین یک کار بزرگ و بی نتیجه ،یعنی اعمار سوسیالیزم در این کشور عقب ماندۀ آسیائی ،این "انقالبیون" برای همیشه برادر های خود را در پشتونستان فراموش خواهند کرد .حداقل تا وقتیکه آنها در نتیجۀ کدام حادثۀ مهم ،خود به آنها مراجعه ننمایند .افزون بر آن ،شما روسها ،و در واشنگتن در این مورد باور دارند که شما تره کی و پیروانش را نخواهید گذاشت تا دست به اقدامات تند روانه زده و وضعیت موجود را در آسیای میانه برهم بزنند ،این چیزی است که در شرایط کنونی امریکا به آن نیاز دارد". ستاراستین" :یعنی آقای فرای و خودت دوست من به آن نظر استید که دولت امریکا به منافع و امکانات اتحاد شوروی در این نقطۀ جهان احترام خواهد گذاشت و افغانستان را در حیطۀ منافع حیاتی کشور من میگذارد؟" "انارشیست"" :به عقیدۀ اینجانب ،پروفیسور ریچارد فرای غالبأ دانشمندی است شرق شناس و بیشتر متخصص در تأریخ باستان ایران ،او سیاستمداری نیست که بتواند گره ها و پیچیدگی های معاصر افغانستان را درک کند". ستاراستین" :و اما نظر شخصی تو چی است؟" "انارشیست" " :من فکر میکنم که افغانستان ،مانند سائر کشورهای جهان سوم صرف صحنه ای برای تقابل کشورهای کبیر ما است .حکومت ما بالفاصله پس از جنگ دوم جهانی تالش کرد تا افغانستان را شامل یکی از پیمان های نظامی بسازد تا بدینترتیب تهدید های را در سرحدات جنوبی اتحاد شوروی ایجاد نماید .زمانیکه وسیلۀ عمدۀ انتقال اسلحۀ اتومی طیاره های ست راتیژیک بم افگن بودند ،واشنگتن میدان هوائی معاصری را در کندهار اعمار نمود .افغانها در حالیکه به این میدان هوائی نهایت ضرورت داشتند ،ولی برای اعمار آن حتی یک سنت را هم سرمایه گذاری ننمودند .چندی قبل در رسانه های ما مطالبی به نشر رسید که در نزدیکی های میدان هوائی مذکور در کوه ها ،مأمورین کشف نظامی شما صُوف های را کشف کرده اند که در آنها گویا قرار بود طیاره های بم افگن ستراتیژیک ما پنهان شوند .دلچسپ است که مبدع این همه شتهیات کی است؟" صوف ها" در ناحیۀ قندهار به مسکو والیری ستاراستین شخصاً با آنعده از "همسایگان دور" که معلومات را د ربارۀ " ُ خبر داده بودند آشنائی داشت .آنها محرمانه به او یاد آور شده بودند که برای چه منظوری این "جعل" را به آمریت رسانده بودند .میخواستند ترقی کنند ! سخت آرزو داشتند تا نامهای آنها را "مقامات" مالحظه نمایند .مواصلت این "معلومات مهم" شورماشور زیادی را در وزارت دفاع شوروی به راه انداخته بود. نیروهای قابل مالحظۀ کشف نظامی (جی .آر .یو ).برای تثبیت صُوف ها (انگرهای) که باید برای توقف پنهانی طیاره های بم افگن ستراتیژیک امریکا در قلمرو افغانستان بکار میرفتند ،به افغانستان گسیل گردیده بودند .سرانجام همه چیزها روشن شد ،تثبیت گردید و سپس به خاموشی سپرده شد .و آنهائیکه به اصطالح "بیداری" نشان داده بودند و خبر مذکور را که از "اجنت ها" بدست آورده بودند به راستی هم "ترقی" کردند. "انارشیست" در ادامه گفت " :اما زمانیکه راکت های قاره پیما بوجود آمدند ،میدان هوائی کندهار مفهوم خود را از دست داد ،دیگر هیچکسی به آن ضرورت نداشت .در شرایط کنونی که میان کشورهای ما جنگ روانی جریان دارد ،برای ما بسیار مهم است تا رژیم کمونیستی تره کی رسوا شود و به شما جال ها و بندش ها گذاشته شوند ". ستاراستین به یاد آورد که کلمۀ "جال" را او در نوشتۀ یکی از همکارانش که راپور گفتگویش را با یک دیپلومات امریکائی در کابل ماریک وارین به "مرکز" میفرستاد نیز خوانده بود. پس از صحبت باا "انارشیسات" ،ستارساتین او را در ماوتر خاود الای مرکاز شاهر رساانده و خاود مجاددًا بخاناه برگشات. ستاراستین که در بار ۀ گفته های دوست امریکاائی خاود فکار میکارد ذهناًا باا او کاه افغانساتان صارف از دیادگاه تقابال باا اتحاد شوروی برای امریکا دلچسپ است ،موافق بود .درعین حاال ستاراساتین از خاود مای پرساید" :اماا بارای ماا ،بارای اتحاااد شااوروی ،افغانسااتان چاای ارزش دارد؟ آیااا افغانسااتان باارای شااوروی یااک متحااد سااتراتیژیک اساات؟ میاادانی باارای پیشااروی هااای احتمااالی بااه طاارف جنااوب اساات؟ کشااوری قاباال اعتماااد و بیطرفاای اساات کااه مااانع تهدیااد حملااۀ اتااومی در سرحدات ما شود ؟ پولیگونی برای آزمایش نقشه های عظیم سیاسی باوده کاه در صاورت کامیاابی از آن میتاوان در تماام آسیا استفاده کرد؟ یا شاید افغانستان همزمان از همۀ این ارزشها برخوردار باشد؟ بلی ،سیاستمداران ماا کاه از هیچگوناه قاوه و منباع صارفه جاوئی نمای کنناد تاا افغانساتان را در حیطاۀ نفاوذ خاویش داشاته باشند غالباً مجموعه ای از عوامل را در نظر دارند که هر کدام آن قابل غور و تأمل است". والیاری ستاراساتین در افکااار خاود باه ایاان نتیجاه مای رسااید کاه قاوانین عیناای جیوپاولیتیکی ای وجاود دارنااد کاه اهااداف و وظایف دولت ها و روابط میان آنها را در نقاط مختلاف جهاان تعیاین مای نمایاد ،صارف نظار از آنکاه کشاورهای ماذکور دارای چگونه رژیم های سیاسی -اقتصادی می باشند .افغانستان مدتها قبال ،در نیماۀ سادۀ نازدهم میادان تقابال سرساختانه میان روسیۀ تزاری و امپراتوری برتانیه بود. ستاراستین در ذهنش به جست و جوی گوشه هایی از این تقابل تأریخی میان قاویترین دولات هاای آن زماان پرداخات .در حالیکه منافع روسیه و برتانیه در اینجا تا حدودی قابل درک بود :روسیه در شمال افغانستان با این کشور همسارحد باود
و ملکیت های هند برتانوی در جنوب و شرق با آن همجواری داشتند .ولی این دو دولت تنهاا کشاور هاایی نبودناد کاه باه این ناحیه عالقمندی نشان می دادند ،بطور مثال جرمن ها نیاز توجاه خااو خاود را باه ایان منطقاه مباذول نماوده بودناد. حکومات آلماان در اینجاا در آغااز ۰۶۹۰شابکه هاای وسایع اسااتخباراتی را ایجااد کارده باود .و بایاد گفات کاه تاالش هااای برلین در آنوقت بی اثر نبودند :وقتیکه آلمان باالی اتحاد شوروی حملاه کارد ،عکاس العمال کابال در شاروع باه ایان اقادام مثباات بااود .رهبااری افغانسااتان معتقااد بااود کااه شااوراها باازودی مغلااوب شاده و بااه مثابااۀ یااک دولاات متحااد سااقوط نمااوده و افغانستان بلوسیلۀ جمهوریت های آسیای میانه قلمرو خود را توسعه خواهد بخشید. جرمنی به افغانستان دقیقاً به مثابۀ مَیدانی برای حمله باالی هند برتانوی مای دیاد .پاالن هاای بارلین ،دشامنان قبلای ،لنادن و مسکو را واداشت تا مساعی خویش را علیه فعالیت های شبکه های جاسوسی آلمان در منطقه هماهنگ بسازند. با شروع "جنگ سرد" تقابلۀ استخبارات کشورها در منطقه ادامه یافت. در اواسط سالهای ۰۱ادارۀ "کشف نظامی" اتحاد شوروی (جی .آر .یو ).دسته ای را که متشکل از ۰۹تن از اجنتاانی که اهالی جمهوریت های تاجکستان و ازبکستان بودناد باه افغانساتان اعازام کارد .در برابار دساتۀ ماذکور وظیفاه گذاشاته شده بود تا در صورت شروع جنگ جهانی به عملیات دهشت افگنانه علیه منافع اضاالع متحادۀ امریکاا و متحادین آن در قلمرو افغانستان بپردازند .اما پس از آنکه دستۀ مذکور در خاک افغانستان جابجا شد ،معاون قومانادان و مساؤول مخاابرۀ این دسته با مقامات افغاان در تمااس شاده خاود را تسالیم آنهاا نماوده و باه وظیفاه داشاتن بخااطر اجارای وظاایف جاسوسای اعتااراف کردنااد .دسااتۀ مااذکور "سااراپا" تساالیم افغانهااا شااد .بنظاار ماای رسااید کااه مقامااات افغااانی از اعترافااات آنهااا چناادان راضی نبودند .آنها قطعًا نمی خواستند از چگونگی تشاکیل ایان دساته و اینکاه بخااطر اجارای کادام وظاایف داخال قلمارو افغانستان گردیده بودند ،تشبث نمایند .افغانها آگاهی داشتند که فعالیت هاای احتماالی دهشات افگناان علیاه نظاام افغانساتان نبود. در این میان اجنت های رساوا شاده را هیچکسای محاکماه نمای کارد .در ماورد ناکاامی دساتۀ ماذکور هیچگوناه خباری در رسانه ها انتشار نیافت .اما جالاب آن باود کاه هماه اعضاای ایان دساته بشامول آنادویی کاه آنارا تسالیم کارده بودناد در یاک محبس زندانی شدند .اتحاد شوروی از دست داشاتن در قضایۀ ماذکور بالفاصاله انکاار کارد .مساکو اعاالم نماود کاه گویاا سوء تفاهمی اتفاق افتیده و اینکار تحریکی است از جانب شبکه های استخباراتی کشاورهای غربای .آشاوبگران ده ساال، شاید هم بیشتر را در زندان دهمزنگ کابل سپری کردند .آنها را همه به بادِ فراموشی سپرده بودند ،هم مقامات شوروی و هم افغانها .پس از آنکه طی ساالهای شصات در رواباط باین المللای دورۀ کااهش تشانجات رونماا گردیاد و آمار جدید دفتر "کشف خارجی" ایریاک نیکراساوف باه کابال اعازام گردیاد ،وی اقاداماتی محسوسای را بارای رهاائی آنهائیکاه هنوز حیات داشتند روی دست گرفت .بعضی از اجنتاان اسابق پاس از آزادی باه شاوروی برگشاتند ،ولای عاده ای تارجیح دادند در افغانستان باقی بمانند. اتحاد شوروی طی سالهای شصت به همکاری های وسیع و همه جانبه با افغانساتان پرداخات .امریکاایی هاا نیاز کاه نمای خواستند میدان را کامالً به اتحاد شوروی واگذارند ،یک سلسله پروژه ها را به جانب افغان پیشنهاد نمودند .به گونۀ مثال واشنگتن با سر وصدای فراوان به اعمار پاروژۀ قیمتای آبیااری وادی هلمناد شاروع کارد .در اطاراف ایان پاروژه بازودی جار و جنجال های رخ داد ،مأمورین افغان و امریکایی متهم به فساد و سرقت پول های تخصایص یافتاه شادند .در نتیجاۀ 5 محکمه ایکه در این رابطه صورت گرفت یک تن از مأمورین افغان مجرم شناخته شده و حتی محکوم به اعدام گردید. اتحاد شوروی در جریان همین سالها ایجاد پروژه هایی چون "مجموعه ای زراعتی جالل آباد"" ،هایادرو الکتارو ستیشان نغلو" ،انستیتوت پولیتخنیک و پروژه های کوچک تر را به پایان رسانید. ()... ستاراستین حین اندیشیدن در بارۀ امریکاایی هاا ،سافیر آنکشاور تئاودر ایلیاوت را باه یااد آورد .ایلیاوت انساان خاوبی باود، کوشش میکرد روابط دوستانه با دیپلوماتان شوروی داشته باشد ،مالقات هاای دلچساپی را میاان آنهاا باه راه مای اناداخت، همیشه در بارۀ دوستی میان کشورها با سیستم های مختلاف سیاسای -اقتصاادی حارف میازدز از روی انصااف بایاد گفات کااه دورۀ ساافارت ایلیااوت مصااادف بااا کاااهش تشاانجات در روابااط بااین المللاای گردیااده بااود .در همااین زمااان اولااین پاارواز مشترک فضانوردان امریکایی و شوروی صورت گرفتاه و معاهادات نهایات مهام در رابطاه باه خلاع تسالیحات زروی باه امضاء رسیدند)...( . رویهمرفته حتی در زمان مورد بحث روابط میان دو کشور آنقدر هم بی ابر نبود .ستاراستین صحبت خاود را باا ساکرتر ال روس دوم سفارت امریکا در کابل مالینوفسکی باه یااد آورد .ایان دیپلوماات امریکاایی باا غارور تمکیاد مای کارد کاه اصا ً تبار بوده و با مارشال شوروی و قهرمان جنگ دوم جهانی مالینوفسکی قرابات دارد .در عکاس العمال راجاع باه بهباودی روابط میان اتحاد شوروی و اضالع متحدۀ امریکا مالینوفسکی مختصراً به ستاراستین یاد آور شده باود " :مان عجالتااً باه موجودیت اشباح witchesمیتوانم باور کنم تا به خوب شدن روابط میان کشورهای ما .ما دشمنان ستراتیژیک بودیم، استیم و برای همیشه باقی خواهیم ماند ،منجمله در اینجا در افغانستان .واقعیت ها همین گونه استند و هر کسیکه از عقال سلیم برخوردار است این را باید بپذیرد". 5
تا جائیکه پرس و پال اینجانب از اهل خبره میتواند گواهی بدهد کسی از مأمورین افغانستان در پروژۀ وادی هلمند محکوم به اعدام نشده است.
قابل یاد آوری است که در زمان صعود کاهش تشنجات میان شرق و غرب ،امریکاایی هاا کماک هاای اقتصاادی خاود را به افغانستان به سطح قابل (مالحظه ای) کم ساختند .طی این مدت آنهاا در هیچیاک از پاروژه هاای بازرگ ساهم نداشاتند. احتمال می رود که در این وقت آنها براستی هم افغانستان را سااحۀ مناافع حیااتی اتحااد شاوروی پذیرفتاه بودناد .شااید هام دالیل دیگری وجود داشت . . .سردار محمد داوود در ایان ایاام ساخت باه اتحااد شاوروی متکای باود .مقاارن هماین زماان اطالعات بدست آمده گواهی میدادند که سی .آی .ای .روابط نزدیکی را با مخالفین تناد رو اساالمی کاه باه پاکساتان فارار کرده بودند ،تأمین کرده است. سفیر ایلیوت باا آنکاه ظااهرًا احسااس دوساتانۀ خاود را در برابار سافیر پوزاناوف اباراز مای داشات ،اماا وظاایف خاود را طوریکه الزم بود اجرا انجاام میاداد .او مسااعی زیاادی بخارا داد تاا سافر رسامی محماد داوود باه اضاالع متحادۀ امریکاا صورت بگیرد (سفر مذکور باید در ماه می ۰۶۹۱انجام میشد) .در یکی از تیلگرام های که ایلیوت به واشنگتن فرستاده بود ،وی نتایج سال ۰۶۹۹را به شرح ذیال ارزیاابی میکارد " :رواباط امریکاا و افغانساتان طای ایان مادت در ساطح عاالی خود قرار داشتند .رئیس جمهور محمد داوود از موضع اضالع متحدۀ امریکا در سازمان ملل متحاد روی مساائل مرباوط 7 6 به گووام و پویرتو ریکو حمایت کرد .او دعاوت جاناب امریکاا را مبنای بار انجاام یاک سافر رسامی باه اضاالع متحادۀ امریکا پذیرفت .کشور ما سهم خود را در پروگرام تربیۀ نظامیاان افغاان دو برابار سااخت .رهباری افغانساتان چنادی قبال تأکید نمود که آرزو دارد تا کماک هاای امریکاا باه کشاور شاان هرچاه بیشاتر محساوس گاردد ،تاا بادین ترتیاب باا حضاور اتحاد شوروی مقابله صورت گرفته باشد". به تاریخ ۴۹اپریل ،۰۶۹۱یک روز قبل از دستگیری لیدران حزب دیموکراتیک خلق ،سفیر ایلیوت که دورۀ کاارش در کابل به پایان رسیده بود برای مالقات خدا حاافظی نازد رئایس جمهاور داوود رفتاه باود .چنادی بعاد از حلقاات نزدیاک باه ریاست جمهوری راپور دادند که سفیر ریچارد ایلیوت که "طرفدار سرسخت" کاهش تشنجات بحساب می رفت باه داوود مشوره داده بود تا اقدامات نهایت جدی علیاه لیادران حازب دیموکراتیاک خلاق کاه امنیات نظاام موجاود را تهدیاد مای کنناد اتخاذ شوند .در مقابل سفیر وعده داده بود که همکاری های وسیع و همه جانبۀ واشنگتن در این صورت با کابال افازایش قابل مالحظه خواهند یافت .البته مشکل اسات تأکیاد کارد کاه سافیر حاین اباراز نظار فاوق الاذکر دیادگاه خاود را اباراز مای داشت یا ارادۀ حکومت امریکا را منعکس می ساخت. سارانجام در آسااتانۀ تاارک کاباال ایلیااوت بااه وزارت خارجااۀ کشاور خااود توصاایه کاارد تااا هرچااه زودتاار موضااع اش را در رابطه به حکومت تره کی روشن بسازد ،او نوشته باود " :ماا نمای تاوانیم باا باورمنادی قطعای بگاوئیم کاه حکومات جدیاد افغانستان "کمونیستی" است یا "غیر کمونیستی" ،با در نظار داشات ماتن فقارۀ قاانون "کماک هاا باه کشاورهای خاارجی" شکی نیست که رهبری جدید در نتیجۀ خشونت و ریختن خون به قدرت رسیده ،مگر حکومت ادعا دارد که ریختن خاون امری بود اجتناب ناپذیر در راه سرنگون ساختن "نظام مساتبد و دیکتااتور" داوود .چناین باه نظار مای رساد کاه اهاداف و مقاصد اصلی حکومت جدید مدتی پشت پرده خواهند بود". سفیر امریکا ادارۀ واشنگتن را فرا میخواند تا از کابل رو نگرداناد ،زیارا در "اینصاورت رژیام جدیاد افغانساتان کاامالً باه دامان اتحاد شوروی خواهد افتاد". سفیر پیام خود را با جملۀ خوشبینانۀ ذیل خاتمه می بخشید" :ما میتوانیم در آیندۀ نهایت نزدیک مسیر "بازی" را در اینجاا تعیین نمائیم". الیوت در ماه می ۰۶۹۱کابل را ترک گفته و عوض او یکی از دیپلوماتان عالیرتبۀ امریکائی ادولف دابس تقارر یافات. در تفاوت با ایلیوت ،دابس باه نظار ستاراساتین شاخص کمرناگ و بادون برازنادگی هاای خاصای رساید .باا آمادن ادولاف دابس تماس های دیپلومات های امریکایی و شوروی در کابل صرف شکل پروتوکولی بخود گرفتند. عکس العمل ا مریکایی ها در مورد به قدرت رسیدن رژیم کمونیستی حزب دیموکراتیک خلق خونساردانه باود .واشانگتن مکلفیت های نه چندان زیاد خود را در قسمت کمک هاای اقتصاادی باه افغانساتان تأئیاد کارد .درعاین حاال واشانگتن کادام اقدامی را بخاطر شروع یک جنگ مطبوعاتی علیه حاکمیت تره کی -امین نیز به راه نمی انداخت .واشانگتن انتظاار مای کشید و مشاهده می کرد که سرنوشت این "انقالب" به کجا می کشد و منتظار باروز شارایط عینای بارای ضاربه زدن باه اتحاد شوروی باقی ماند .در این میان واشنگتن فعالیت های خود را با لیدران گروپ های افراطای اساالمگراء مساتقر در پاکستان شدت بیشتر بخشیده و دست به ایجاد دسته های چریکی که از فدائی های گوناگون مذهبی و مارگینال ها ترکیاب یافته بودند ،پرداخت. آنچه که مشخصاً به فعالیت های کشفی امریکا طی سالهای مورد بحث در کابل ارتباط مای گیارد ،واشانگتن کوشاش مای کرد زیاد "جلوه گر" نباشد ،و محتاطانه عمل میکرد .البته شبکه های اجنتوری سی .آی .ای .کار خود را پیش می بردند و شکی نیست که در سطح حکومت و رهبری حزب دیموکراتیک خلق گماشتگانی داشتند.
6
جزیره ای در غرب اوقیانوس آرام.
7
جزیرۀ مذکور در بحیرۀ کاریبین موقعیت دارد Commonwealth of Puerto Rico.
()... ***************** در شروع سپتمبر ۰۶۹۱مسؤول نمایندگی کی .جی .بی .در کابل بوگدانوف پیشانهادات خاود را راجاع باه سااختار آینادۀ ارگان های امنیتای جمهاوری دیموکراتیاک افغانساتان باه رهباری حازب دیموکراتیاک خلاق ارائاه کارد .هنگامیکاه لئونیاد بوگاادانوف و گااروپ او بااه فعالیاات هااای خااود شااروع کردنااد ،امااین از آنهااا صاارف یااک خااواهش داشاات" :امنیاات دولتاای افغانستان باید مانند کی .جی .بی .نیرومند باشد ".شوروی ها مطابق نظر اماین عمال مای کردناد .تشاکیالت پیشانهاد شاده از طرف گروپ بوگدانوف قرار ذیل بود: در مطابقت با "ریاست اول عمومی" کی .جی .بی"( .کشاف خاارجی") قارار باود ادارۀ "کشاف خاارجی" کاه در مراحال اول باید در استقامت های ایران و پاکستان که تهدیدات اساسی را متوجه جمهوری دیموکراتیک نموده بودند کار میکرد، ایجاد میشد. باز هم به اساس تجربۀ شوروی "ریاست دوم عمومی" ("ضد کشاف") بایاد ادارۀ مشاابه در کابال باه میاان مای آماد .ادارۀ مذکور برعالوۀ فعالیت ها برای ایجاد موانع در راه رخنه نمودن عناصار خرابکاار از خاار ،وظیفاه داشات باه مطالعاۀ "حال و احوال " روحانیون پرداخته و با قبایل کار میکرد. ادارۀ "ضد کشف نظامی" باید از تشکیل وزارت دفاع بیرون و به ادارۀ در حال ایجاد امنیت دولتی سپرده میشود. وساایل و منااابع اوپراسایونی و تخنیکاای وزارت داخلااه نیاز بایااد بااه ادارۀ ناو بنیاااد انتقاال ماای یافاات .قبال از "انقااالب" ثااور مشاورین کشور آلماان غارب از وزارت داخلاۀ افغانساتان حمایات میکردناد ،منجملاه وساایل تخنیکای را در اختیاار افغانهاا قرار میدادند. قرار بود ادارۀ "تعقیب بیرونی" ،شعبات تحقیق و تحلیلی -اطالعاتی در تشکیل امنیت دولتی ایجاد گردند. ارگان مذکور را ادارۀ دفاع از منافع افغانستان (د افغانستان ګټی ساتونکی اداره – اګسا) نامیدند .در رأس این اداره یکای از "قهرمانان انقالب" اسداهلل سروری قرار داده شد. موازی با آن نمایندگی کی .جی .بی .در کابل نیز اساتحکام هرچاه بیشاتر مای یافات .بوگادانوف بارای شاخص خاود ماوتر "میرسیدس بنز" را از تهران وارد و برای ضاروریات اوپراسایونی نماینادگی چنادین عاراده ماوتر ،درایاور اوپراسایونی، رمزگذار و همچنان معاون نمایندگی والدیمیر چوچوکین به کابل انتقال یافتناد .چوچاوکین کاه در امریکاا کاار میکارد فقاط چندی پیش از طرف مأمورین سی .آی .ای .افشاء گردیده و مجبور شده بود آنجا را قبل از ختم مأموریت ترک نماید. زندگی آهسته آهسته رنگ و رونق میگرفت ،و چیز ها آنقدر هم که بوگدانوف در مسکو تصور میکارد باد نباود .بطاور مثال به کابل بالوقفه مسؤولین عالی رتبۀ شوروی سفر میکردند :معاونین صادراعظم ،وزرا ،قومانادانان بلناد رتباۀ اردو، لیدران حزبی . . .آشنائی و صحبت با اکثر آنها برای ارتباطات آینده مفید بود .بوگدانوف نظر به مؤقفی که داشت مکلاف بود در مالقات هائی پروتوکولی مأمورین عالی رتبه حضور داشته باشد. در اخیر ماه سپتمبر منشی کمیتاۀ مرکازی حازب کمونیسات و عضاو علای البادل بیاروی سیاسای باوریس پونومااریوف باه کابل سفر کارد .چاون سافر غیار رسامی باود ،در میادان هاوائی هیچگوناه تشاریفاتی باه راه انداختاه نشاد .طیاارۀ حکاومتی پونوماااریوف را پااس از مواصاالت بااه دورتاارین پااارک باارای طیاااره هااا بردنااد ،اسااتقبال کنناادگان پوزانااوف ،بوگاادانوف، سااروری و عضااو کمیتااۀ مرکاازی شاااه ولاای نیااز بااه همانجااا انتقااال یافتنااد .پونوماااریوف پااس از آنکااه در مااوتر نشساات، بالفاصله خبر داد که بنابر هدایت رهبری شوروی باه افغانساتان آماده و میخواهاد باا تاره کای و اماین مالقاات نماوده و باه آنها تفهیم نمایاد کاه اداماۀ فشاارها و تضاییقات نتاایج وخایم در پای خواهاد داشات .مساکو از تعقیاب و تضاعییقات کاه علیاه پرچمی ها صورت میگرفت سخت ناراحت بود. نمایندۀ کی .جی .بی .بوگدانوف پس از شنیدن حرفهای بوریس پونوماریوف با خود فکر کارد" :بلای ،مأموریات ثقیلای را به دوش این مهمان مساکو انداختاه اناد ".خاود بوگادانوف دیگار درک کارده باود کاه لیادران افغانساتان از گفتگاو پیراماون اینگونااه مسااائل بااا وضاااحت تمااام کناااره گیااری میکننااد .موضااوع وحاادت حاازب از دیاار زمااان بسااته شااده بااود ،از اواسااط تابسااتان در اینباااره سااخن زده نماای شااد و اکثاار متخصصااین شااوروی آرزو نداشااتند بااا اینگونااه صااحبت هااا خلقاای هااا را عصبانی بسازند ،برای شان قیمت تمام میشد. . . پونوماریوف پس از آنکه در آپارتمان مخصوو برای مهمانها که در محوطۀ سفارت قرار داشت جابجاا شاد ،شاامگاهان برای گردش به باغچه برآمد و بوگدانوف از این موقع استفاده نمود تا مهمان را با چگونگی اوضاع آشنا بسازد. حین قدم زدن باالی راهک هاای تمیاز میاان باغچاه کاه از دو طارف آن باوی عطار گاالب باه مشاام مای رساید بوگادانوف مسائلی را که به نظر او مهم بودند قرار ذیل برشمرد: " اول ،رهبران کنونی افغانستان نهایات تنادرو باوده و میخواهناد اصاالحات بنیاادی را فاوراً عملای نماوده و واقعیات هاای موجود کشور را در نظار نمیگیرناد .بادینترتیب آنهاا بخاش قابال مالحظاۀ اهاالی را علیاه خاود قارار داده و کمیات دشامنان خود را افزایش میدهند .افغانها با آنکه در سخن با استدالل ماا موافقات میکنناد کاه بایاد متحادین خاویش را در میاان اقشاار وسیع جامعه توسعه دهند ،اما در عمل آنها بنیۀ اجتماعی "انقالب" را با گذشت هار روز محادودتر مای ساازند .تضاییقات و تعزیرات علیه همۀ آنهائیکه اندکی بی اطاعتی نشان بدهند بالفاصله عملی مای شاود .ماردم را بادون تحقیاق و محاکماه اعدام می کنند ،اینگونه اعمال را عمدتاً همسلکان ما از ادارۀ امنیت انجام می دهند)...( ".
پونوماریوف سخنان بوگدانوف را خاموشانه شنید و سپس چند سؤوالی را که زیاد مهم نبود مطرح نمود. به تاریخ ۴۹سپتمبر پونوماریوف با تره کی و امین مالقات کرد ه و با رعایت نزاکات هاا تشاویش مساکو را باه آنهاا بیاان داشت .پونوماریوف که میخواست باالی محرم بودن محتویاات مالقاات تأکیاد نماوده باشاد حتای سافیر پوزاناوف را نیاز باا خود نبرد .تره کی و امین که از قبل می دانستند حرف از چی خواهد رفت ،به اندازۀ کافی مضطرب بودند .دیده مای شاد که آنها به سختی خودداری می کنند تا جمالت شدید را اساتعمال ننمایناد .در یکای از لحظاات تاره کای بااالخره بای طاقات شد: " ما هیچگاه باالی پرچمی ها اعتمااد نداشاتیم ،اتحااد ماا صارف در روی خاط باود .پرچمای هاا در قیاام مسالحانه هیچگوناه سااهمی نگرفتااه انااد ،در حالیکااه پااس از "انقااالب" خواسااتند تااا چااوکی هااای رهبااری دولتاای میااان خلقاای هااا و پرچماای هااا مساویانه تقسیم شوند .آیا این عادالنه است؟ و زمانیکه خواهشات آنها رد شد ،تهدید کردند که به قیام متوسل خواهند شاد. در چنین یک وضعیتی ما صرف یک راه داشتیم ،یا آنها ،یا ما". تره کی با تمام وجودش نشان میداد که این صحبت برایش خوش آیند نیست ،او در برابر مهمان مسکو روی کاوا لمیاده، پایش را باالی پای دیگر انداخته و چهرۀ همیشه مالیم و مهربانش در آن دقایق تسخیر ناپذیر به نظر میرسید. از نظر فورمالیتی پونوماریوف مأموریت خود را میتوانست اجرا شده خوانده و صحبت را ختم نماید. مسؤول شعبۀ روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی (پونوماریوف) به لیدران حزب دیموکراتیاک خلاق تحاایف یادگااری ،ساالم های اعضای بیروی سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی و "تمنیات نیاک شاخص بریژنیاف" را رساانید .پونومااریوف از مالقات با سائر اعضای کمیتۀ مرکزی حزب دیموکراتیک خلق خاود داری کارد و باا ایان کاار خاود آنهاا را ساخت از خود رنجاند .در عین حال مهمان مسکو شاامگاهان حلقاۀ کوچاک "آمارین" سافارت را جماع نماوده از آنهاا یکباار دیگار خواساات تااا "اوضاااع را صااادقانه و اصااولی ارزیااابی" نماینااد .جلسااه تااا آن لحظااه کااه بوگاادانوف رشااتۀ سااخن را بدساات نگرفته بود بخوبی پیش میرفت .دگروال بوگادانوف باا تمساخر از اردوی افغانساتان یااد آور شاده تأکیاد کارد کاه ایان اردو حتاای تااوان دفاااع از خااود را هاام ناادارد .در براباار سااخنان بوگاادانوف جناارال زاپالتااین بااا هیجااان و عصاابانیت از جااایش برخاسته گفت: " ایاان واقعیاات ناادارد ! بلاای ،شااکی نیساات کااه قااوای مساالح افغانسااتان را بایااد اسااتحکام بخشااید ،امااا ایاان اردو کااامالً قابلیاات جنگیدن را داراست .رفیق پونوماریوف میخواهم توجه شما را به آن جلب نمایم که اینگونه ارزیابی ها رهباری ماا را در مسکو به سمت نادرست هدایت داده و میتواند عواقب بس ناگوار به بار آورد". بوگدانوف نخواست عقب بماند: " من نمیدانم جنرال محترم از کدام ارزیابی ها سخن میزند ،مگر منابع ما ،طوریکه شما میدانیاد بااالی ایان مناابع میتاوان اعتماد کرد ،کامالً عکس گفته های او را نشان میدهند". میان بوگدانوف و زاپالتین کشمکش شدید لفظی به راه افتید .زاپالتاین کاه از دیار زماانی دل خوشای از "ایان بوگادانوف عیاش" نداشت در محضر عاام اعاالم کارد کاه ماأمورین کای .جای .بای .در کابال در نوشایدن الکهاول افاراط مای کنناد و افزود " :اگر این کارمندان کمتر بنوشند ،در آنصورت مفکورۀ شان هم ابر آلود نخواهد باود ".نمایادۀ کای .جای .بای .باه نوبۀ خود جنرال زاپالتین را به بیسواد بودن و مداخله در امور دیگران متهم نمود" :شما را به اینجا فرستاده اناد تاا اماور سیاسی را به پیش ببرید ،پس همین وظایف را اجرا کنید ".پونوماریوف به دشواری توانست این دو را آرام بسازد. عضاااو علااای البااادل کمیتاااۀ مرکااازی بلنااادترین مقاااام اتحااااد شاااوروی باااود کاااه در ۰۶۹۱باااه افغانساااتان سااافر کااارده باااود. ()... حااین تاارک کاباال در میاادان هااوائی ،پونوماااریوف بااه ساافیر و نمایناادۀ کاای .جاای .باای .بوگاادانوف لکچاار مفصالی در مااورد اهمیت "انقالب" ثور سر داده و تأکید کرد کاه ایان رویاداد بارای هماه جنابش هاای انقالبای و مخصوصاًا آسایا نهایات مهام میباشد .او همچنان اظهار امیاداوری کارد کاه صاحبت هاای او در کابال در راه اتحااد و اساتحکام حازب و هماه نیروهاای مترقای در افغانسااتان مفیاد خواهنااد بااود .معلاوم نیساات کااه برداشات واقعاای مساؤول روابااط خااارجی کمیتاۀ مرکاازی حاازب کمونیسات از نتااایج ساافرش باه افغانسااتان چاای باوده ،امااا قواعااد حتمای و تغییاار ناپااذیر باازی هااای معمااول اداری را او از زمان ستالین به خوبی آموخته بود و او در این زمینه نقش خود را بدرستی باازی کارد .او باا ایان طارز برخاورد خاود باه مأمورین کی .جی .بی .رساند که "مبارز کهنه" به افکار خود وفادار باقی مانده و بگذار در اینباره در رمزهای خود باه مرکز بنویسند. سفر پونوماریوف هیچگونه تأثیری از خود بجا نگذاشت .تضییقات کمافی السابق ادامه یافتناد و "انقالبیاون" در افغانساتان طوریکه می خواستند عمل می کردند. افازون برهماه ،اماین شخصاًا شاروع باه تعارض نماود ،چیزیکااه بوگادانوف نیاز بازودی بااالی خاود احسااس کارد .امااین هنگام مالقات ها با بوگدانوف کتابچۀ یادداشت سیاه رنگ خاود را بااز نماوده و ناام کساانی را از میاان کارمنادان ادارات شوروی میگرفت و تأکید میکرد که شخص مذکور "دست به اعمال تخریبکارانه علیه افعانستان میزند ".باری اماین بادین ترتیب اسم افسر دفتر "کشف خارجی" که تحت پوشش در شعبۀ قونسلی کاار میکارد و باار دیگار از آمار مرکاز کلتاوری شوروی یاد آور شد .بررسی ها نشان میدادند که دلیال اینگوناه "تعرضاات" همیشاه تمااس هاای مخفای یاا علنای ماأمورین
"دفتر" با پرچمی ها می بود .طوریکه پسان ها معلاوم شا د ،باه دساتور اماین گاروپ خااو از افساران ادارۀ امنیات بارای تعقیب و نظارت از شوروی ها که گفتگوها و تماس های شان را ثبت میکرد ،ایجاد گردیده بود. بلی ،حفیظ اهلل امین های شاباهتی باا آنعاده از دوساتان اتحااد شاوروی کاه در کشاورهای دیگار اعماار سوسایالیزم را روی دسات گرفتاه بودناد و مااأمورین اساتخبارات شاوروی مای دانسااتند "از کادام در باا آنهاا پاایش آیناد" شاباهت نداشات .مطااابق هاادایات مرکااز بوگاادانوف بارهااا از امااین خااواهش ماای کاارد تااا ایاان یااا آن شااخص را کااه قاابالً خاادماتی را بااه اسااتخبارات شاوروی انجاام داده بودناد از توقیاف آزاد بساازد .بعضااً باه اماین مسااتقیماً گف تاه میشاد کاه چارا مساکو مای خواهاد تاا فااالن شخص از بند آزاد ساخته شود .در جملۀ اینگونه اشخاو میتاوان از معااون اسابق صادراعظم حسان شارق ،رئایس اسابق ارکان پولیس و ژاندارم صمد ازهر ،عضو اسبق شورای انقالبی رفیع و دیگران یااد کارد .اماین معماوالً از ارائاۀ جاواب مستقیم طفره رفته یا هم استدالل می کرد که شخص مذکور عضو یکی از گروپ تروریستی است. حین این صحبت ها امین مستقیمًا به چشامان نماینادۀ شاوروی مای دیاد و باا لحان زنناده مای گفات" :ماا آمااده هساتیم هماین اکنون شخص مطلوب شما را آزاد بسازیم .ما میتوانیم این شخص را حتی وزیر مقرر نمائیم .مگر به یک شارط کاه شاما شخصاً مسؤولیت او را بدوش بگیرید .آیا شما موافقید چنین یک گامی را بردارید؟" بوگاادانوف کااه انتظااار چنااین چاارخش هااا را نمیداشاات ،محتاطانااه میگفاات کااه شخص ااً هیچیااک از ایاان اشااخاو را نماای شناسد ،بنابرین نمیتواند مسؤولیت آنها را بدوش بگیرد. امین در عکس العمل دست هایش را باال انداخته میگفت" :می بینید ،در اینصورت ما بایاد مطاابق قاانون باا آنهاا برخاورد نمائیم". البته حرف از کدام قانونی در میان نبود ،اشخاو توقیف شده را دیر زمان در حبس نگاه مای داشاتند ،بیرحماناه شاکنجه میدادند ،و شب هنگام تیر باران می کردند. در ایاان میااان نمایناادگی کاای .جاای .باای( .تحاات رهبااری بوگاادانوف) بااا گذشاات هاار روز وسااعت بیشااتر ماای یافاات .باارای سااازماندهی امااور مربااوط بااه محافظاات افااراد اول دولاات و قباال از همااه نااور محمااد تااره کاای مشاااور ریاساات نهاام یااوری کوتیپوف به کابل آمد .همکار اساسی کوتیپوف قوماندان گارد یعقوب که بعدتر به حیث لوی درستیز تقرر می یابد ،بود. باارای ایجاااد قااوای ساارحدی و چگااونگی محافظاات از ساارحدات دولتاای گروپاای از منصااب داران ارشااد قااوای ساارحدی شوروی به کابل مواصلت کردند .پیرمردان کرملین دلیل آنرا که چرا افغانها سارحد باا پاکساتان را کاه از آنجاا شورشایان به قلمرو افغانستان نفوذ میکردند نمی بندند ،نمی توانستند درک کنند؟ ! این رهبران شوروی در کشوری زندگی میکردناد که تقریباً بالفاصله پس از انقالب اکتوبر ۰۶۰۹هماه سارحدات کشاور شاان باا سایم خاار دار احاطاه شاده باود و بیسات و چهار ساعت بلوسیلۀ پوسته هاا و واحاد هاای قاوای سارحدی حفاظات میشادند .در افغانساتان در جناوب ایان کشاور سارحد اصالً نمیتوانست وجود داشته باشد .در قدم اول بخاطر آنکه حکومت افغانستان هیچگاه خط "دیورند" را که افغانها را از همادیگر جاادا میساازد برساامیت نماای شاناخت .در صااورت ایجااد پوسااته هااا در "خاط" معناای آنارا میااداد کااه افغانهاا بااا باای عدالتی تأریخی که به گناه انگلیسها بوجود آمده بود موافقت کرده اند و مبادا خاک خود را به اسالم آباد واگذار کنند. دوم آنکااه ،افغانهااا عم االً از داشااتن وسااایل کااه در ارتفاعااات بلنااد و صااعب العبااور پوسااته هااا و چیاازی را بااه نااام موانااع اعمارنمایناد محاروم بودناد .مشااورین اماور سارحدی اصاالً نمای دانساتند کادام راه را بارای رفاع ایان معضاله روی دسات بگیرند. هنگام مواصلت بوگدانوف به کابل ،یعنی در تابستان ۰۶۹۱تعداد کارمندان نمایندگی صرف هشت تان باود در حالیکاه در خزان همان سال کمیت آن به پنجاه نفر میرسید. مطابق مقرره ایکه در "ریاست عمومی اول" کی .جی .بی( .کشف خارجی) معمول بود در صورت موجودیت آمر دفتر "کشف خارجی" و نمایندۀ رسمی کی .جی .بی آمر ارشد اوپراسیونی باید مسؤول دفتار "کشاف خاارجی" میشاد .اماا حاین عزیمت به کابل بوگدانوف توانسته بود کریوچکوف را معتقد بسازد تا برای او استثنی قایل شود .چاون آمار دفتار "کشاف خاارجی" در کابال اوسااادچی مادتی در مساکو مااادون بوگادانوف باود ،دلیاال ماذکور حاین قناعاات دادن کریوچکاوف تعیااین کننده واقع شد .اما در عمل اوسادچی مدتی با مادون بودن خود مقاومت میکرد .ا صطکاک مذکور زمانی رفع گردید کاه مطابق امریۀ آندروپوف مقام آمریت نمایندگی را باید شخصی با رتبۀ جنرالی به دوش می گرفت. در سال ۰۶۹۱افسران کی .جی .بی .و مشاورین نظامی شوروی در افغانساتان خاود را تاا هناوز در امنیات احسااس مای کردند .بوگدانوف برای شکار و ماهیگری حتی به مصافات ۰۰۱-۴۱۱کیلومتر دورتر از کابل میرفات .اماا فضاا رو باه تیره شدن نهاده بود .نارضایتی در برابر حاکمیت "کافران" که از جاناب متنفاذین ماذهبی تحریاک میشاد ،اینجاا و آنجاا در محالت به شورش و حمالت می انجامید. دفتاار "کشااف خااارجی" کاای .جاای .باای .در پاکسااتان و منااابع اگسااا در پیشاااور خباار میدادنااد کااه ادارۀ اسااتخبارات نظااامی پاکستان آی .اس .آی .تالش دارد فعالیت های پاارتیزان هاای افغاان را هماهناگ کناد .توجاه کشاور هاایی چاون عربساتان سعودی ،مصر و اسرائیل نیز به اپوزیسیون اسالمی معطوف می گردیاد .اماا روشان باود کاه بزرگتارین خطار از طارف اضالع متحدۀ امریکا برمیخاست ،از "دشمن اصلی" طوریکه این کشور در اسناد آنوقت ریاست "کشاف خاارجی" نامیاده میشد .روی همین ملحوظ به دفتر "کشف خارجی" و نمایندگی کی .جی .بی .در کابل هدایت داده شد تا امریکایی ها زیر نظارت ممتد گرفته شوند.
در اپریاال ۰۶۹۱ماأمور ادارۀ کشااف خااارجی بااه نااام والدیمیاار شااووالوف کااه امریکااا شااناس بااود بااه کاباال اعاازام گردیااد. مأمور مذکور به سطح عالی باه انگلیسای تکلام مای کا رد و در یکای از پوهنتاون هاای امریکاائی تحصایالتش را باه اتماام رسانیده بود .قبل از مواصلت شووالوف ،همکاران دیگر او از ادارۀ کشف خارجی توانساته بودناد "گوشاهای شانونده" را در عمارت سفارت امریکا در کابل جابجا سازند .شووالوف وظیفاه داشات کاه طای سااعات متماادی گفتگوهاای دیپلوماات های امریکائی را که از طریق میکروفون های تعبیاه شاده مای شانید روی کاغاذ بیااورد .بایاد خااطر نشاان شاود کاه کادام خبر قابل توجهی از این مکالمات بدست نمی آمد. در ایام مورد بحث ،چند مأمور اوپراسیونی سی .آی .ای .که در رأس آنهاا ماأموری باه ناام تورکاو قارار داشات در کابال فعالیت می کرد .خود تورکو تحت پوشش مشاور سفیر ایفای وظیفه مای نماود .نماینادگی سیاسای امریکاا در کابال مرکاب از حدود بیسات دیپلوماات و پنجااه تان پرساونل تخنیکای باود .هام دیپلوماتهاا و هام ماأمورین اساتخباراتی از نهایات احتیااط حین اجرای وظایف شان کار می گرفتند. در اخیر ۰۶۹۱زمانیکه خانم سفیر امریکا ادولف دابس نزد او به کابل آمد ،سفیر شوروی که شیخ السافراء باود ،باه ایان مناسبت ضیافتی ترتیب داد .حین صرف قهوه بوگدانوف یکی از دیپلوماتان امریکائی را مخاطب قرار داده پرسید" :کادام منافع را امریکایی ها در افغانستان دنبال می کنند؟" دیپلومات امریکائی با سادگی جواب داده بود" :هیچگونه منافع را". ***************** در تلگرام هایی که از کابل سافیر و آمارین شابکه هاای اساتخباراتی شاوروی باه مساکو مای فرساتادند ،دیگار از ناام اماین بیشتر از تاره کای یااد آوری صاورت میگرفات .تاره کای کاه صارف در روی خاط رئایس دولات حسااب میشاد عماالً هماه روزه مواضع و صاالحیت هاایش را یکای پای دیگار باه "شااگرد محباوب" خاود واگاذار میکارد .ایان واگاذاری هاا ظااهراً طوری وانمود میشادند کاه گویاا خاود تاره کای مبتکار ایان هماه اسات .بطاور مثاال او باه اطرفیاان خاود تأکیاد میکارد" :او (امین) میتواند .تمام امید صرف به او است ".از یک طرف در این گفتۀ تره کی حقیقت معینی وجاود داشات :اماین واقعااً هم میتوانست بیست و چهار ساعت کار کند و حتی اتفاق می افتاد که بعضاً در دفتر خود شاب هاا را نیاز ساپری میکارد. اما از جانب دیگر وضعیت آنقدر هم ساده نبود که بتوان تصور کرد .تره کی به رضایت خود اماین را بااال نمای بُارد ،او از دیاار زمااانی بااود کااه بااه بازیچااه ای در دساات "شاااگرد وفااادار" تباادیل گردیااده بااود .امااین بااا مهااارت تمااام "اسااتادش" را استعمال میکرد و او را به اتخاذ تصامیم به نفع خود ترغیب می نمود. در مسکو بسیاری ها معتقد بودند که بزودی در افغانستان با رئیس جدید دولت سرو کاار خواهناد داشات .شاخص ماذکور بخاطر رسیدن به قدرت به هی چیزی حاضر بود. رئیس ادارۀ "کشف خارجی" کریوچکوف ،آمر نمایندگی کی .جای .بای بوگادانوف را کاه بارای انجاام کارهاایی باه مساکو آمده بود به دفتر خود احضار کرده و در حالیکه بوگدانوف هناوز در چاوکی بدرساتی جابجاا نشاده باود باا لحان خشاک و رسمی پرسید" :ما چی معلوماتی در بارۀ امین در اختیار داریم؟" بوگدانوف دوسیه هایی را که با خود آورده بود باز نموده شروع به خواندن کرد: "حفایظ اهلل امااین در سااال ۰۶۴۶در ولسااوالی پغمااان در خااانوادۀ یااک ماامور عااادی دولاات بااه دنیااا آمااده اساات .او از قااوم کوچک خروت می باشاد .چاون پادرش وقات وفاات یافات ،عمادتم از طارف بارادر بازرگش تربیاه مای شاد .دارلمعلماین و فاکولتۀ فزیک و ریاضیات پوهنتاون کابال را باه اتماام رساانیده اسات .باه حیاث اساتاد و معااون مادیر دارلمعلماین و ساپس مدیر لیسۀ "ابن سینای" کابل ایفای وظیفه نموده. طوریکه می بینید طی زمان یاد شده کدام فعالیت قابل توجهی از او سر نزده است)...( ". کریوچکوف در حالیکه عکس العمل اش به سختی فهمیده میشد ،سرش را تکان داد. بوگدانوف ادامه داد" :در سال ۰۶۰۹امین برای تحصیل عازم امریکا گردید .توجه خاو شما را به آن جلاب مای نماایم که او در پوهنتاون "کولمبیاا" تحصایالتش را باه اتماام رساانیده اسات .پوهنتاونی کاه از طارف ادارات اساتخباراتی امریکاا مورد توجه زیاد قرار دارد .سی .آی .ای .پوهنتون ماذکور را باه مثاباۀ ذخیاره گااهی بارای دریافات محصالین باا اساتعداد خارجی می داند ،آنها را در نظر می گیرند و سپس از ایشان "نفوذی ها" را تربیه می کنند". کریوچکوف با بی طاقتی" :میدانم ،ادامه بدهید". بوگدانوف" :در امریکا دیپلوم ماستری را بدست آورد .او یکی از فعالین اجتماع افغانها در آنجا باود و مان توجاه شاما را به این مشخصه نیز جلب میکنم ،چون هم مسلکان امریکایی ما اشخاصی را کاه فعالیات هاای اجتمااعی میداشاته باشاند از نظر دور نمی سازند .شواهد مستقیم دال به همکاری امین با سی .آی .ای .و اف .بی .آی .نازد ماا وجاود نادارد .اماا اگار جد و جهد صورت بگیرد و امکانات ما در اضالع متحدۀ امریکا به راه بیافتند". . . چشاامان کریوچکااوف از عقااب شیشااه هااای فربااه عینااک هااا ج اان تااازۀ گرفتنااد .رئاایس ادارۀ "کشااف خااارجی" از جااایش برخاسته ،میزش را دور زد و در دفتر به قدم زدن پرداخت. معلوم می شد که معلومات مذکور توجه والدیمیر کریوچکوف را به خود جلب نموده بود. آناادروپوف و سااائر رهبااران شااوروی بااا امااین بااه مثابااۀ وزیاار امااور خارجااه و معاااون اول صاادراعظم افغانسااتان مالقااات میکردند ،شخص کریوچکوف هنگام سفرش به کابل به او ابراز احترام نموده بود .اماین رساماً باه عناوان قهرماان اصالی "انقالب" ثور ،الهام بخش و سازمان دهنادۀ آن شاناخته شاده باود .حاین گفتگوهاا باا اراکاین شاوروی او مکاررًا باه اهاداف
سوسیالیزم سوگند وفاداری یااد مای کارد ،بارهاا در گفتاارش از لیناین نقال قاول مینماود و خاود را دوسات متعهاد باه اتحااد شوروی می نامید .و اکنون چنین مسائلی. . . کریوچکوف گوئی با خود حرف می زد و در حالیکه به آنسوی ارسی می نگریست ،گفت" :شاید خطا هاای جاوانی باوده باشند ،با هرکسی می تواند اتفاق بیافتد . . .ولی به هر حال ،شما ادامه بدهید". بوگدانوف درک کرد که اصرار بیشتر بخاطر احتمال جاسوس بودن امین مناسب نیست .باه راساتی هام در ایان موضاوع ابهامات زیاد بودند ،ثبوت در دست نبود .بهتر بود به اسناد و شواهد غیر قابل تردید اتکاء میشد. بوگدانوف در ادامه " :پس از برگ شت به وطن امین مدتی در پوهنتون به تدریس پرداخات و ساپس مجادداً باه حیاث مادیر لیسۀ "ابن سینا" تقرر یافت .در همین زمان با تره کی نزدیک شد .معلوماتی که نزد ما است نشان میدهد که آشانائی تاره کی و امین مدتها قبل طی سالهای ۰۱در چوکات "کلاوب ملای پشاتو" بوقاوع پیوساته باود کاه در زماان صادارت ساردار محمد داوود خان ایجاد گردیده بود .بعد تر امین به صفت آمر بخش کدرهای پیاداگوژیک وزارت معاارف تعیاین گردیاده و در سال ۰۶۹۴مجدداْ عازم اضالع متحد ۀ امریکاا بخااطر کساب درجاۀ دوکتاورا باه هماان پوهنتاون یااد شادۀ "کولمبیاا" میشود .اینبار امین با فراگی ری علوم مشکالت پیدا میکند ،درجۀ دوکتورا را بدست نمای آورد ،اماا در عاین حاال مؤفقیات هایی را در ساحۀ فعالیت های اجتماعی داشته و رئیس اجتماع محصلین افغان انتخاب میگردد". کریوچکوف در حالیکه رو از ارسی بر نمیگرداند پرسید" :هدف شما از "فعالیت های اجتماعی" چیست؟" بوگدانوف" :قبل از همه به راه اندازی محافال و گردهماائی هاا بخااطر آزادی پشتونساتان .حارف از دکتارین محماد داوود برای متحد ساختن پشتونهای هردو طرف "خط دیورند" میرود .بنظر میرسد که امین در همین وقت به لذت فعالیت هاای سیاسی پی برده باشد .او در اینکار خود واقعاً مؤفق بود ،او میتوانست مردم را به عقب خود بکشاند. در سال ۰۶۹۰او به کابل برمیگردد .به اساس اظهارات خود او که در بیوگرافی رسمی خود نیز آنرا جا داده است" ،باه علاات فعالیاات هااای سیاساای او را از امریکااا بیاارون ساااختند ".او ادعااا دارد کااه مظاااهره ای را بخاااطر حمایاات از خلااق فلسطین به راه انداخته بود .مقارن همین زمان امین به صفوف حزب نو بنیاد دیموکراتیک خلق می پیوندد و تالش میکند تا به حیث وکیل در پارلمان انتحاب گردد ،ولی ناکام می شود .در یکی از لیسه هاای انااث باه حیاث معلام و انادکی بعادتر به صفت مامور در ریاست تعلیمات ابتدائی وزارت معارف تعیین میگردد .در تابستان ۰۶۹۹نظار باه پیشانهاد تاره کای، امین عضویت علی البدل کمیتۀ مرکزی و پس از انشعاب حازب ،عضاو کمیتاۀ مرکازی خلقای هاا میشاود .در ساال۰۶۹۱ پلینوم جناح "خلق" فیصله نمود تا حفیظ اهلل اماین باه دلیال داشاتن خصالت هاای فاشیساتی و شووینیساتی از کمیتاۀ مرکازی خار گردد .اما یک سال بعد تره کی اصرار می ورزد تا امین مورد عفو قرار گیرد". کریوچکوف که در فکر فرو رفته بود و آرام آرام بطرف چوکی خود در عقب میز برمیگشت ،گفات" :دلچساپ اسات کاه چی چیزی ایندو را با هم نزدیک ساخته است؟ چرا منشی عمومی (تره کی) به این شخص عالقمندی خاصی دارد؟" بوگدانوف" :در اینجا جواب را باید در طرز برخورد خود امین جست و جو کارد .اماین در برابار تاره کای از تملاق هاای بی همتا استفاده میکناد .تاره کای باه نوباۀ خاود در برابار چناین چاپلوسای هاا و شایرین زباانی هاا تااب نمای آورد .اماین باا مهارت تمام از ضعف های استاد خود استفاده میکند .همیشه بجا یا بیجا او را "پدر ملت"" ،رهبر کبیر انقالب" و "اساتاد محبوب" خطاب میکند". کریوچکوف" :خوب ،خوب ادامه بدهید". در هماان زماان اماین بااالخره باه پارلماان افغانساتان راه مای یاباد .او یگاناه کسای از جنااح "خلاق" در آنجاا باود .از جناااح "پرچم" قبالً به آنجا ببرک کارمل راه یافته بود ،کسی را که امین سخت بد میدید. پس از سقوط شاهی و به قدرت رسیدن سردار محمد داوود به امین وظیفه داده میشود تا باه فعالیات هاای مخفای در اردو بپردازد .در همین جاسات کاه توانمنادی هاا و اساتعداد اماین باه صافت یاک لیادر نمایاان مای شاوند .طای مادت کوتااهی او توانست تعداد زیادی از منسوبین گارنیزون کابل را به طرف جناح "خلق" که بیشاتر از قاوم پشاتون بودناد ترغیاب نمایاد. همین افسران قوۀ اساسی او را در حادثۀ هفت ثور هنگامیکه قوماندۀ آغاز کودتای نظامی صاادر شاد ،تشاکیل دادناد .در اوایاال امااین قهرمااانی و نقااش اساساای را در پیااروزی ایاان بااه اصااطالح "انقااالب" بااا اشااخاو همچااون قااادر ،وطنجااار و دیگاران تقسایم میکارد ،ولای بازودی باه نظاار خاود تغییار داده و حاال باه جاز خااود ،کسای دیگاری را قباول نادارد .باه ایاان مناسبت حتی فلم هنری ایرا تهیه و به نمایش گذاشاتند ،در فلام ماذکور اماین نقاش خاود یعنای "قهرماان اصالی" یاا باه گفتاۀ خود او "قوماندان انقالب" را بازی کرده است .حین تهیۀ سناریوی فلم او شخصااً بعضای از حقاایق تاأریخی را تکاذیب و حوادث را به نفع خود تغییر داد .هکاذا بروشایوری کاه حکاایتگر "نقاش سرنوشات سااز" اماین در ساقوط نظاام جمهاوری محمد داوود می باشد از طرف او به نشر رسیده اسات .هار آنکسای کاه در اینبااره کاوچکترین شاک و تردیادی بخاود راه بدهد از طرف امین بی رحمانه مورد تعقیب قرار گرفته و حتی از بین برده میشد". کریوچکوف که لحنش غالباً تأکید آمیز بود گفت" :اما هویداست که او در هفت ثور نقش کلیدی داشته است". بوگدانوف بدون آنکه موافقت کند" :در پهلوی سائر رفقای حزبی خود". کریوچکوف" :دیگر چی؟ زندگی شخصی او از چی قرار است؟" بوگادانوف" :او دارای خاانم باوده ،ساه پسار و چهاار دختار دارد .وفااداری خاصای در برابار همسار خاود نادارد ،البتااه در همچو حلقات اینکار کدام خطای بزرگای شامرده نمای شاود .شاما خاود خبار داریاد کاه ببارک کارمال باا اناهیتاا راتاب زاد زندگی می کند ،در عین حال اگر "دستش برسد" مخالف نیست با دیگری نیز "تاری بداوند".
کریوچکوف که از همچون ضعفات شدیدًا بد مای بارد چهاره اش را باا نارضاایتی چاروک دار سااخته گفات " :آهاا ،اداماه بدهید". "به زبان انگلیسی بخوبی تکلم میکند .گفته میشود که احتماالً عادت به استعمال مواد مخدره داشته باشد .به گفتاۀ اعضاای سابقه دار حزب ،عمدتاً پرچمی ها ،امین شخصی است مکار ،انتقامجو و نهایت خود خواه .فکر میکنم تماام معلوماات را خدمت شما رسانده باشم". رئیس ادارۀ "کشاف خاارجی" پاس از اساتماع معلوماات بوگادانوف باا لحنای کاه کلماات را مای کشاانید گفات" :بلای ،شاکی نیست کاه اماین آدم پار درخششای اسات .ماا بایاد بررسای کنایم کاه چقادر او صاادق اسات وقتیکاه از عشاق خاود در برابار شوروی و وفاداری به داعیۀ طبقۀ کارگر سخن می زند". بوگدانوف" :باری امین حین مالقات ها با یکی از هئیت های ما گفته بود" :من شاوروی تار از شاما شاوروی هاا هساتم". هیچکسی و هیچگاهی حتی یک کلمۀ بدی را هم در بارۀ کشور ما از زبان او نشنیده اسات ،ایان مسائلۀ کاامالً ثابات شاده. افزون بر این اگر کسی در حضور امین حتی غیر مستقیم باه برخای از کمباودی هاای کاه در شاوروی وجاود دارد اشااره نماید ،ا و فورأ حرفهاای شاخص ماذکور را قطاع نماوده تأکیاد مای نمایاد" :در آیناده هیچگااه همچاون چیزهاای را باه زباان نیاور ".منبع ما در اطراف امین خبار میدهاد کاه او احتارام خاصای باه ساتالین دارد و حتای کوشاش میکناد در پااره ای از موارد از او تقلید نماید .اکثراً با هیجان از فیادل کاساترو کاه باا او در کیوباا هنگاام اشاتراک در کنفارانس کشاورهای غیار منسلک آشنا شده اسات یااد آوری مای نمایاد .اماین حاین اباراز رضاایت منادی از کاساترو یااد آور شاد کاه از او باا گرمای استقبال نموده و حتی اجازه داد تا در جلسۀ بیروی سیاسی آنکشور حضور داشته باشد". بوگدانوف سکوت کرد ،تا بد ین ترتیب آمرش موقع آنرا داشته باشاد تاا چیزهاایی را کاه شانیده باود تحلیال و تجزیاه نمایاد. آمر نمایندگی کی .جی .بی .در کابل میخواست از یک مسئلۀ دیگر نیز یاد آور شود ،مگر یقیین نداشات کاه کریوچکاوف از آن خوشش خواهد آمد .دگروال بوگدانوف با کرکتر آمر خود بخوبی آشنائی داشات و میدانسات کاه عباور از کادام خاط میتواند تهدید آمیز باشد .بوگدانوف میخواست در بارۀ مسئلۀ آتی به کریوچکوف یاد آور شود " :معلوم میشد کاه تاره کای و امین درسهای انقالب اکتوبر و مخصوصاً سالهای اول پس از آنرا به خوبی فرا گرفته بودند .و حین مالقات هاای غیار رسمی با شو روی ها بخاطر آنکه فشارها و تضییقات خود را علیه مخاالفین خاویش تبرئاه کارده باشاند باه یااد مای آوردناد که چگونه نخست لینین و سپس ستالین با مخالفین خویش از قبیل منشویک هاا ،تروڅکیسات هاا و طرفاداران زینوویاف و سائر عناصری که کوچکترین بی اطاعتی را از خود نشان میدادند به شکل بی رحمانه برخورد می نمودند ".بارای تأکیاد هرچه بیشتر و خلع ساالح سااختن "رفقاای شاوروی" تاره کای و اماین مای پرسایدند" :آیاا کتااب هاای درسای شاما در باارۀ تااأریخ حاازب کمونیساات اتحاااد شااوروی خااط مشاای لینااین و سااتالین را مااورد شااک و تردیااد قاارار میدهنااد؟" بوگاادانوف میخواست بگوید که امین در مطابقت کامال باا تکتیاک و ساتراتیژی بلشاویک هاا عمال میکارد :در قادم اول او مخاالفین و هوادارن آنها را از بین بارده ،و در قادم دوم غالباًا آنعاده از همکااران نزدیاک خاود را کاه ساد راه او بارای دسترسای باه مطلق العنانی شوند ،دور خواهد کرد .کاری که ستالین ،قهرمان دوسات داشاتنی وی در وقات و زماانش انجاام داده باود". اما بوگدانوف از بیان این حرفها به کریوچکاوف خاود داری کارد .مشاکل باود تصاور نماود کاه حاوادث چگوناه انکشااف خواهند یافت؟ شاید همین امین برای سالهای متمادی به یکی از بهترین دوستان و وفادار تارین همکااران اتحااد شاوروی مبدل گردد ،چیزیکه با فیدل کاسترو صورت گرفت . . .شاید امین قطعۀ اساسی کرملین شود . . .هر چیز امکان دارد. . .روی این ملحوظ الزم است تا حرف صرف از حقایق برده شده و راپورهای اجنتان و اشخاو معتمد فلتر شوند. چون کریوچکوف هنوز هم خاموش بود ،و دربارۀ معلوماتی که از بوگادانوف بدسات آورده باود مای اندیشاید ،بوگادانوف از دوسیه اش چند ورق را بدر آورده و آنها را روی میز در برابر آمر خود گذاشت: " به این نوشته ها نظر اندازید ،شما در آن طرز کالم و صحبت های منوط به امین را در میابیاد .در ایان اوراق صاحبت امین با هیأت اکادمی علوم شوروی که چندی پیش اتفاق افتاده در گردیده است .سندی است نهایت نمونه ای. کریوچکوف ورق ها را بطرف خود نزدیکتر ساخته و به خواندن پرداخات " :پاس از اظهاار خاوش آمدیاد باه هئیات اتحااد شااوروی ،حفاایظ اهلل امااین افاازود کااه "انقااالب" ثااور حاصاال انقااالب کبیاار سوسیالیسااتی اکتااوبر بااوده و مثااالی اساات باارای بسیاری از کشورهای جهان .انقالب اکتوبر ما را همیشه الهاام میاداد و بسایاری از "انقالبیاون" افغانساتان در اثار مطالعاۀ اثار لینین کبیر تربیت یافته اند .امین سپس مکثی در مورد روابط اتحاد شوروی و افغانساتان نماوده گفات کاه "ماا همیشاه نهایت نزدیک و صمیمی با رفقای شوروی که به ما کمک های همه جانبه نموده و حمایت میکنند ،بوده ایم .از روز اول تأسیس حزب ما همیشه تکرار کرده ایم که استفاده از تجارب اتحاد شوروی شرط اساسای پیاروزی هاای ماا باوده اسات". حفیظ اهلل امین وعده داد تا با هئیت اتحاد شوروی همکاری های الزمی را مبذول خواهاد داشات و در اخیار عاالوه نماود: " ما اسراری از رفقای شوروی خود نداریم ،زیرا ماا همیشاه کوشاش کارده ایام چهاار خصالت را در اعضاای حازب خاود تربیه کنیم :وطندوستی ،مارکسیزم ،سویتیزم و انتیرناسیونالیزم". کریوچکوف پس از آنکه خواندن را به پایان رسانید گفت " :چیاز جدیادی را نیاافتم .تقریبااً هماین چیزهاا را هنگاام سافرم به کابل شخصاً از او شنیدم". بوگدانوف موافقت کنان" :اصوالً همینطور است .ولی من هرچه بیشتر به این فکر می افتم که این شخص آنقدر هام سااده نیست .مرا احساسی که اینهمه بیانات بلند و باالی او پوششی بیش نیست رها نمیکند ،بنظر میرساد کاه اماین در سار یاک بازی ایرا که تا کنون برای ما مجهول است ،دارد".
بوگدانوف در حالیکه کمی بی جرئت شده بود ولی رویهمرفته به رئیس ادارۀ "کشف خارجی" یاد آور شد که در یکای از مالقات ها امین به او مستقیماً گفته بود که آرزو دارد در کابل سفیر دیگری را ببیند .به عقیدۀ امین پوزاناوف نمای تواناد مورد اعتماد باشد زیرا هم در زمان شاهی ،هم در زمان ریاست جمهوری محمد داوود کار میکرده ،او ماهیت "انقاالب" ثور را درک نمیکناد و معلوماات نااقص را در باارۀ جریاناات افغانساتان باه مساکو خبار میدهاد .بوگادانوف از شانیدن ایان حرفهای امین به حیرت افتیده بود .زیرا تا جائیکه او میدانسات سافیر پوزاناوف باه اماین عالقمنادی وافاری داشات و غالبااً در تلگاارام هااای خااود حتاای بیشااتر از آنچااه ضاارورت میبااود از فعالیاات هااای امااین صاافت میکاارد .امااین مطماائن بااود کااه خواهش او بالفاصله باه مساکو رساانیده خواهاد شاد ،اماا اماین در ایان قسامت باه خطاا رفتاه باود .دگاروال بوگادانوف نیاز شخص سادۀ نبود ،او درک کرد که اشتراک و میاانجیگری در اینگوناه دساایس بارای شاخص او خطرنااک تماام میشاوند. عالوه بر آن هنوز معلوم نیست که امین در بارۀ خود او (بوگدانوف) و سائر شوروی ها چی افکاری در سر دارد. اما خود اماین گفتگاوی خاود را باا بوگادانوف فر اماوش نمیکارد و از طریاق چینال هاای دیگار کوشاش مای نماود بداناد کاه خواهش او به مسکو رسانیده شده یا خیر؟ کریوچکاوف پااس از آنکاه صااحبتش بااا بوگادانوف بااه پایاان رسااید ،معاااون جنارال میاادیانیک را کاه اسااتقامت شاارق را در ریاست "کشف خارجی" اداره می نمود نزد خود احضار کارد .از وی نیاز خواسات تاا نظریاات و تصاوراتش را در باارۀ امین با او شاریک ساازد .میادیانیک از خاواهش کریوچکاوف تعجاب نکارد ،او درک میکارد کاه حاوادث باه کادام ساو در حرکت استند و پس از ورود به دفتر رئیس ادارۀ "کشف خارجی" گذارش داد: " ما همین اکنون یکجا با همکاران از بخش امریکا روی ایان مسائل ه بحاث داشاتیم ،هادفم جزئیاات در باارۀ اقامات اماین در اضالع متحده است .باید گفت که معلومات در اینباره زیاد نیست .حین تحصایل در پوهنتاون "کولمبیاا" او باا وزیار اسابق معاارف باه ناام پاژواک کااه یکای از مخاالفین سرساخت کمااونیزم اسات نزدیاک باود .آنهاا یکجااا مای نوشایدند و تفاریح ماای کردند .هنگام برگشت از اضالع متحده امین توقفی در آلمان نموده و در آنجاا باا سافیر افغانساتان در بان علای احماد پوپال که شخصی است کامال طرفدار غرب و انتی سویتیست مالقات کرده بود .جزئیات این مالقات در دسترسی قارار ندارناد. سؤال بوجود می آید که یک کمونیست واقعی ،طوریکه امین خود را مینامد که از سال ۰۶۹۰عضویت حزب را دارد، ال واضاح ضاد آنارا دارناد ،میتواناد داشاته باشاد؟ بیشاتر .حاین کمپااین چی چیز مشترکی باا ایان اشاخاو کاه مواضاع کاام ً انتخاباتی امین برای راه یابی به پارلمان افغانستان او از شخصی به نام سرورناشر که رئیس شارکت ساهامی "ساپین زر" اساات و از نزدیکااان و طرفااداران شاااه اساابق افغانسااتان محسااوب ماای شااود کمااک هااای مااالی بدساات آورده بااود .پااس از "انقالب" امین ناشر را از محبس رها نموده و حتی موتر و دریور را نیز در اختیار او قرار داد .همچناان گفتاه مای شاود که امین مالقات های مخفی با امریکائی های مجهولی داشته است .فعالً این تمام معلومااتی اسات کاه در اختیاار مان قارار دارد". کریوچکوف با نارضایتی" :بلی ،معلومات واقعاً هم زیاد نیست .شما در این استقامت به فعالیت های تان ادامه بدهیاد .اماا احتیاط را از دست ندهید .خدا نخواسته باشد که رفیق امین از چیزی باوی ببارد .فراماوش نکنیاد کاه حارف از اراکاین پار نفوذ یک دولت و همکار ما در میان است". میدیانیک ضرورت به چنین یاد آوری ها نداشت ،او شخصی بود نهایت مسلکی. رئیس ادارۀ "کشف خارجی" روز بعد در ماورد ایان مسائلۀ "ظریاف" باه آمار مساتقیم خاود رئایس کای .جای .بای ،.یعنای آندروپوف گذارش داد .کریوچکاوف مطاابق عاادت کوشاش میکارد از نتیجاه گیاری هاا و ارزیاابی هاا خاودداری نماوده و میخواست صرف معلوماات خاالص را باه سامع آمار خاود برسااند .کریوچکاوف کاه باه خصاایل رهباری شاوروی بخاوبی آشنائی داشت گذارش خود را نخست از صفات مثبت حفایظ اهلل اماین شاروع نماوده گفات کاه او شخصای اسات پرکاار ،باا پشتکار و انرژی زیاد و تالش میکند تا بیشتر بیاموزد .سپس از کمبودی ها یاد آور شد" :بسیار خاود خاواه ،قادرت طلاب بوده تحمل نظریات مخالف را اصالً ندارد ،بعضااً صاادق نمای باشاد .همکااران ماا ساؤاالتی در باارۀ زماان اقامات او در امریکا نیز دارند ،حسابات بانکی او نیز از شفاف یت کامل برخاوردار نمای باشاند ،تماام ایان مساائل را زیار بررسای گرفتاه ایم". کریوچکوف در اخیار گذارشاش عاالوه کارد " :در مجماوع بایاد بگاویم کاه رفیاق اماین از منشای عماومی (هادف تاره کای است) اطاعت نموده و بدون شک بیشتر از هرکس دیگر بارای آرماان هاای "انقاالب" ثاور زحمات میکشاد .او باه مسایر درست ،یعنی اعمار سوسیالیزم به پیش میرود". آندروپوف در حالیکه با کریوچکوف موافقت میکرد" :و این مهمتر از هماه چیزهاسات .ولای تاو ولودیاا (هادف والدیمیار کریوچکاوف اساات) از یاااد نباار کااه هرقاادر افغانهااا در فعالیاات هااای خااویش کامیاااب تاار باشااند ،دشاامنان مااا و قباال از همااه امریک ایی ها به ایان منطقاه توجاه بیشاتر خاود را معطاوف خواهناد داشات .راساتی ،تاو فعالیات هاای امریکاا را در کشاور همسایۀ افغانستان ،پاکستان زیر نظر داری؟ انکشافات در آنجا چگونه استند؟" کریوچکااوف" :بنظاار میرسااد کااه در پاکسااتان باارای عملیااات وساایع آمااادگی گرفتااه ماای شااود .یکاای از افغانسااتان شناسااان مجرب امریکائی به نام لوی دوپری که در ماه ناوامبر از کابال اخارا گردیاده باود باه اساالم آبااد تغییار مکاان نماود .در اسالم آباد گروپ مکملی از مأمورین سی .آی .ای .که در ترکیب آن کارمندان تثبیت شدۀ این اداره لیسارت ،روبینساون، دیوید ،بروک و دیگران قرار دارند نیز مستقر گردیده است .اطالعات اوپراسیونی نشان میدهند که گاروپ ماذکور تاالش میااورزد تااا ارتباطااات خااود را بااا رهبااران شوروشاایان برقاارار نمااوده و آرزو دارنااد روابااط نزدیااک بااا آنهااا داشااته باشااند. همچنان منابع ما خبر میدهناد کاه سای .آی .ای .دفتار منطقاوی خاود را از تهاران باه اساالم آبااد منتقال نماوده اسات .قارار
اطالعات منابع ما و همچنان "کشف نظامی" (جی .آر .یاو ).در اردوگااه هاای پاکساتان الای چهال هازار جنگجاو از جملاۀ مهاجرین افغان در حال آماده شدن استند". آندروپوف تو گوئی حتای خشانود شاده باود گفات" :میبینای ،میبینای ! و ایان صارف شاروع اسات .دسات تاانرا بااالی ناب حوادث داشته باشید". *****************
در ماه آگست محمود بریالی ،برادر کارمل از سمت سفیر در پاکستان برطرف گردید .مانند سائر پرچمی هاای سرشاناس او نیز از هدایت امین سر پیچی نموده "برای اشغال به وظیفۀ جدید" مطابق امریه به کابل برنگشت .او بخاوبی میدانسات که این "وظیفۀ جدید" چای خواهاد باود ،بناا ًء تارجیح داد نازد بارادرش ببارک کارمال کاه در ایان زماان در ناواحی غربای کشور چکوسلواکیا از ترس " افراد " امین به سر می بُرد رهسپار شد. کارمل نهایت مضطرب به نظر می رسید .او آیندۀ خود را بسیار تاریک میدید ،خطااب باه بارادرش گفات " :فعاالً رفقاای چکوساالواکیا در قساامت امنیاات ماان از خااود شاافقت نشااان ماای دهنااد ،امااا ایاان همااه هاار لحظااه ماای توانااد خاتمااه یابااد". حال و احوال پرچمی ها در آنزمان براستی هم تقریباً بادون امیاد مای نماود .لیادران اساسای ایان جنااح مجباور بودناد در کشورهای مختلف مخفی شوند .آنهایی که در ک ابل بااقی ماناده بودناد گرفتاار مای شادند و ماورد شاکنجه قارار میگرفتناد. پرچمی های عادی کوشش می کردند تعلق داشتن به جناح "پرچم" را پنهان نگهدارند .مسکو نیز عمالً از دوستان سابقۀ خاود رو گرداناده و آنهااا را باه حاال خااود رهاا کارده بااود .کارمال بااه یااد مای آورد کااه چطاور فقاط چناادی پایش ،قباال از عزیمتش به پراگ تالش های عبثی بخرا داد تا با سفیر شوروی پوزانوف مالقات کند. در حالیکه بازهم برادرش را مخاطب قرار داده بود با خشم افزود" :آیا او را میتوان کمونیست نامیاد !؟ (هادف پوزاناوف است) او یک ترسو و مقام پرست است ،با رفقای مبارز خود اینطور برخورد نمی کنند !" بریالی پرسید " :پس حاال ما چی کنیم؟ شاید بهتر باشد که فعالً مخفی شویم؟ و از هرنوع فعالیت ها علیه تره کای و اماین دست بکشیم؟" کارماال بفکاار فاارو رفاات ،سااگرتش را تااا فلتاار کشاایده و بالفاصااله سااگرت نااوی را در داد .کارماال عااادت داشاات صاارف سگرت کِنت بکشد ،او پس از مکثی نظریاتش را در مورد تکتیک نزدیک به شرح ذیل ابراز داشت: ال آنهاا فقاط چناین عکاس العملای را از ماا انتظاار "بلی ،برای ما صالح نیست تا اکناون اوضااع را متشانج بساازیم .احتماا ً داشاته باشااند ،تااا باادینترتیب " پاارچم " را بصااورت قطااع از بااین باارده و همااۀ مااا را نااابود بسااازند .فلهااذا بهتاار اساات تااا از تکتیک انتظار کاار بگیاریم ".کارمال از کاوچی کاه در آن نشساته باود برخاساته و باا قاوت در اتااق باه قادم زدن پرداختاه ادامه داد " :من میدانم ،من مطمئن استم که بزودی اوضاع برای ما بهبود خواهد یافت .چیزیکه این بی عقل ها باا کشاور می کنند ،بالترد ید موجی از خشم مردم را برخواهد انگیخت و آنهاا زیار هماین اماوا غارق خواهناد شاد .شاادمانی هاای پس از پیروزی " انقالب " دیگر خاتمه یافته ،مردم می خواهند تغییارات وعاده داده شاده را ببینناد ،اماا ماردم چای را مای بینند؟ یک مسخره از خود "رهبر کبیر" میتراشد ،و آندیگر در عقب او معاملگری های سیاه خود را به پیش می بَرد .تاو خواهی دید که تعداد نارضی ها از این رژیم بسیار زیاد خواهند بود". بریالی " :مگر چرا دوستان ما در مسکو طوری برخورد می کنند که گوئی کر و کور باشند؟" کارمل" :این برای من نیز یک معماای بازرگ اسات .احتمااالً سافیر پوزاناوف و ساائر رفقاا باه مساکو معلوماات نادرسات میدهند؟ بلی ،غالباً همینطور است". بریالی" :در اینصورت به من اجازه بده تا فوراً باه مساکو سافر کانم و باا اشاخاو "ضاروری" مالقاات نماوده و چشامان آنها را باز نمایم". پس از غور و مکثی نچندان طوالنی کارمل باا سافر بریاالی باه مساکو موافقات کارد .او صارف یاک شارط را در برابار بریالی گذاشت " :از این سفر به هی صورت نباید سفارت افغانستان در مسکو آگاه شود". به مجرد رسیدن به مسکو بریالی اولین کاری که کرد به منزل ایریاک نیکراساوف زناگ زد .بریاالی باا نیکراساوف کاه در وقت و زمانش آمار دفتار "کشاف خاارجی" در کابال باود رواباط نزدیاک داشات .نیکراساوف از احتیااط کاار گرفتاه از مالقات با دوست افغانی خود ،خود داری نموده ولی در تلفاون باا بریاالی صاحبت طاوالنی و باا تفصایل انجاام داد .بریاالی از استعمال هرگونه کلمات و احساسات برای ترسیم وضع فالکت بار پرچمی ها دریغ نمیکرد .بطور مثال او به مربای اسبق خود گفت: "اگر شما مداخله نکنید ،رفیق کارمل و همۀ ما را خطر مرگ تهدید میکند". بریالی همچنان به اطالع مربی خود رساند که هیچگونه پولی برای امرار حیات ندارد و خبر داد که ناماه ایارا از جاناب کارمل عنوانی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست با خود آورده است .در خاتمه بریالی به گریستن شروع کرد: "بخاطر انسانیت ما را نجات بدهید !" نیکراسوف کوتاه گفت" :با شما تماس خواهند گرفت". مأمور ادارۀ "کشف خارجی" در بارۀ صحبت مذکور فورأ به رهبری خود گذارش داد .خبر به باالها انتقال یافت و در همان روز منشی کمیتۀ مرکزی پونوماریوف با آن آشنا گردیده بود .پونوماریوف معاون خود یعنای اولیانوفساکی را نازد خویش احضار کرد: " شما ببینید که کی میتواند با این بریالی مالقات کند و به حرفهای او گوش بدهد .اما اینکار بایاد باا احتیااط کامال صاورت گرفته و کسی از آن آگاهی نیابد ،مخصوصاً هیچکسی نباید در کابل خبر شود".
اولیانوفسکی درک میکرد که شخص خود او نباید در ایان مسائله ذیادخل شاود .در نتیجاه تصامیم گرفتاه شاد کاه باا بریاالی یکی از مربیان شعبۀ روابط بین المللی به نام گینریخ پولیاکوف مالقات کند .بریالی حتی از دیادن ایان شاخص هام راضای بود .او نامۀ کارمل را به پولیاکوف سپرده و یکبار دیگر تمام چیزهایی را که به نیکراسوف در تلفون گفته بود به او نیز تکرار کرد .او با بیچارگی تمام خاطر نشان ساخت: " در افغانستان کشتار کمونیستهای واقعی به راه افتیده است .تمام دوستان حقیقی اتحااد شاوروی در زنادانها میگندناد ،عاده ای زیادی از آنها تیر باران شده اند .سفیر پوزانوف آشکارا به جعل حقایق مصاروف اسات ،چاون بارای او قبال از هماه مقاام و کرسای اش مهام اسات .رفیاق پولیااکوف ماان چای بایاد بکانم؟ آیاا مان باه کاباال برگاردم ،یاا بهتار اسات تاا در جااائی دیگری مخفی بمانم؟" پولیاکوف که از آمریت خود هدایت گرفته بود تا به بحث نپردازد ،شانه هایش را باال انداخت: "در این مورد شما خود باید تصمیم بگیرید". با شنیدن سخنان پولیاکوف بریالی از ناخشنودی تو گوئی منفجر شد: "فقط چندی پیش رفقای شوروی به ما میگفتند که در شرایط و اوضاع مختلف چی بگوئیم و چی بکنیم .ما حتای یاک گاام را باادون مشااورۀ شااما برداشااته نماای توانسااتیم .شااما بااه مااا آموختیااد کااه باارادران کوچااک بایااد همیشااه از باارادران باازرگ (شوروی) اطاعت نمایند .مگر اکنون شما از ماا رو گردانیاده ایاد و ماارا رهاا کارده ایاد .شاما اکناون بااالی نابکاار هاای های معلوم الحال که نظریۀ سوسیالیزم و نتیجتاً شما را بدنام می سازند ،حساب می کنید". . . پولیاکوف پیشانی اش را ترش ساخت .پالن گفتگوی او با بریاالی چناین چرخشای را در نظار نداشات .بایاد گفتگاو را خاتم میکرد .او به بریالی اطمینان داد که هر آنچه از قدرتش بیاید ،انجام خواهد داد .و خدا حافظی کرد. ***************** واقعیت آن بود که مأمورین شعبۀ روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسات شاوروی دیگار وقات آنارا نداشاتند کاه اشکهای مخالفین تره کی -امین را پاک کنند ،در مسکو در این زمان برای اولین سفر رسمی نور محمد تاره کای رئایس دولت افغانستان ،رئیس شورای انقالبی ،منشی عماومی حازب دیموکراتیاک خلاق و صادراعظم جمهاوری دیموکراتیاک آمادگی گرفته میشد. 8 به تأریخ ۴۹نوامبر معاون وزیر اماور خارجاۀ شاوروی کوزیریاف سافیر افغانساتان در مساکو پکتاین را بخااطر توافاق نهائی روی جزئیات سفر قریب الوقع تره کی دعوت کرد .راز محمد پکتاین کاه فقاط چنادی پایش نطااق رادیاو افغانساتان بود ،اعتماد نا مه اش را به عنوان سفیر جمهاوری دیموکراتیاک در مااه جاوالی باه رهباری شاوروی تقادیم کارد .در عاین زمان او خواهش نمود تا برایش یک استاد انفرادی بخاطر فراگیری علوم اجتماعی و روابط بین المللای تادارک ببینناد ،تاا بدینترتیب با تجارب فعالیت های سیاسی که او از آن محروم بود آشنا گردد .پکتین به رهبری شوروی اطمینان داده باود که منبعد نه تنها وی با تمام قوت به آموختن مارکسیزم -لینینیزم خواهد پرداخت ،بلکاه هماۀ محصالین افغاان کاه در اتحااد شوروی مصروف تحصیل بودند نیز همینطور خواهند کرد ،او همچنان وعده داد که از چگونگی اینکار شخصااً نظاارت خواهد کرد. او خاطر نشان ساخت " :اگر قبالً پنجاه فیصد محصلین افغان پس از برگشت بوطن کمونیست مای شادند ،اکناون ایان رقام به صد فیصد خواهد رسید". در آساتانۀ سافر رسامی تااره کای ،پکتاین حاین دیاادار باا کوزیریاف تأئیاد نمااود کاه جاناب افغاان آماااده اسات تاا ماتن از قباال هماهنگ شدۀ "معاهدۀ دوستی ،همسایگی نیک و همکاری" " ،موافقتنامۀ ایجااد کمیسایون دایمای همکااری هاای اقتصاادی افغان -شوروی " و مسودۀ اعالمیۀ مشاترک در باارۀ سافر تاره کای باه مساکو را باه امضااء برسااند .معااون وزیار اماور خارجۀ شوری به سفیر پکتین خبر داد که مسکو آرزو دارد تا تاره کای در تلویزیاون شاوروی بیاناۀ را ایاراد نماوده و در یکاای از کلینیااک هااای ریاساات چهااارم وزارت صااحت عامااه بطااور رایگااان معاینااات طباای خااود را سااپری نمایااد .کلینااک مذکور مسؤولیت مراقبت از صحت و سالمت مأمورین عالی رتبۀ حزبی و دولتی شوروی را بدوش داشت. در خود افغانساتان نیاز بارای اولاین مالقاات رسامی ساران دو کشاور آماادگی میگرفتناد .ماتن "معاهادۀ دوساتی ،همساایگی نیک و همکاری" با اراکین دولت افغانستان هماهناگ میگردیاد .حاین تهیاه و ترتیاب معاهادۀ ماذکور هاردو جاناب عقیاده داشتند که اساس آنرا باید اصول لینینی که در "معاهدۀ "۰۶۴۰میان دو کشور منعکس گردیده بودناد ،تشاکیل بدهاد .البتاه با در نظر داشت شارایط جدیاد سیاسای .متخصصاین دو کشاور در ایان میاان در باارۀ کلماات ،جملاه بنادی هاا ،کاماه هاا و پاراگراف های معاهدۀ آینده جر و بحث می کردند .پوزانوف متاواتر باه وزارت اماور خارجاۀ افغانساتان میرفات و وزیار امور خارجۀ افغانستان را با ماتن آشانا میسااخت .حفایظ اهلل اماین در حالیکاه صافحات ترجماه شاده باه زباان دری را ورق میازد همیشاه از اساتعداد دیپلوماتاان شاوروی و ترجماۀ خاوب مااتن توصایف میکارد .در عاین زماان بنظار میرساید کاه بااه
8
حسب معلومات دقیقی که از طرف آگاهان بی طرف وقایع مورد بحث این کتاب در اختیار اینجانب قارار گرفتاه اسات ،نویساندگان دچاار اشاتباهی فاحشای شاده اناد .از کسایکه در اینجا به نام راز محمد پکتین نامبرده شده ،هیچگاهی با مطبوعاات کشاور منجملاه رادیاو افغانساتان سار و کاار نداشاته اسات .راز محمدد پکتدین از اعضاای فعاال حازب خلاق باوده ،در سال های مختلف حاکمیت احزاب خلق و پرچم این شخص به حیث وزیر آب و بارق ،وزیار اماور داخلاه ...ایفاای وظیفاه نماوده اسات و بااالخره ایان هماان راز محماد پکتاین اسات کاه پس از وقوع حوادث هفت ثاور ۰۵۰۹باه حیاث سافیر در مساکو تعیاین گردیاده باود .در عاین حاال شخصای دیگاری باه ناام نبدی پکتدین در رادیاو افغانساتان نطااق باود ،ساپس مادتی در رادیوی مسکو که برای افغانستان نشرات داشت نطاقی میکرد و پس از برگشت به افغانستان به حیث رئیس رادیو افغانستان تعیین گردیده بود.
محتوای متن چندان توجه عمیق معطوف نمیداشت .او فکر میکرد که چون متن را رفقای شوروی آماده ساخته اند ،پاس در آن تمام چیزها باید درست باشد. از جانب دیگر ،اراکین دولتی افغانستان کدام عالقمندی خاصی به این معاهده و سائر قرار دادها و موافقت نامه هایی کاه آنها به امضاء می رساندند از خود نشان نمی دادند .افغان ها پابند موافقت نامه ها صرف تا زماانی مای باشاند کاه باه نفاع 9 شان باشد نه تنها سیاسیون شوروی برای سفر تره کی به مساکو آماادگی مای گرفتناد .افساران "ریاسات نهام" کای .جای. بی .معلومات کردند که کدام غذا ها مورد عالقاۀ تاره کای و اعضاای هیاأت هماراه اش مای باشاد ،تاا غاذاهای ماورد طباع شان آماده شوند .معلوم شد که افغانها به چگاونگی خوراکاه هاا زیااد اهمیات نمای دهناد .بطاور مثاال از طارف صابح آنهاا ناان ،چااای و پنیار گوساافند ناوش جااان میکننااد ،ناان چاشاات را دوسات دارنااد تااا از شاوربای ترکاااری دار کاه حاااوی مُلاای، زردک و پیاز باشد صرف نمایند .شام می توانند اندکی گوشت جوش دادۀ گوسفند یا تخم مرغ با همان گوشت جوش دادۀ گوسفند و پیاز که آنرا کرائی مینامند صرف نمایند .اگر دسترخوان جشنی باشد در آن پلو و کباب هم دیده میشود. ترجمااانی گفتگوهااا هنگااام مسااافرت تااره کاای باادوش بهتاارین دیپلوماتااان شااوروی کااه بااه زبااان دری تکلاام میکردنااد د. ریوریکوف و س .گاوریلوف انداخته شد)...( . باه تااریخ ۴۹نااوامبر پلناوم حاازب دیموکراتیاک خلاق کااه باازگو کنناادۀ سارکوبی نهاایی اپوزیساایون داخال حاازب باود دائاار گردید .روز بعد روزنامۀ "کابل تایمز" در این باره نوشت " :پلنوم ،گام کبیر و تااریخی در راه انکشااف جنابش کاارگری اساات" " ،پلنااوم وفاااداری حاازب دیموکراتیااک خلااق را بااه اصاال انتیرناساایونالیزم پرولیتااری و حمایاات از صاالح همگااانی تبارز داد" " ،پلنوم ثابت ساخت که رفیق نور محمد تره کی بصورت عالی رهبری حزب و ملت را پیش میبرد". اشتراک کنندگان پلنوم مذکور فرمان شماره هشتم شورای انقالبی " در بارۀ اصالحات ارضی" مورد بحاث و ساپس تأئیاد قرار دادند .اما مهمترین جزء آجندی پلنوم مذکور ،موضاوعی دیگاری باود کاه در حقیقات پلناوم بخااطر آن دعاوت شاده بود .طوریکه در باال تذکر یافت نتیجۀ اساسی پلنوم ماه نوامبر سارکوبی کامال پرچمای هاا را در بار داشات .هفات عضاو کمیتااۀ مرکاازی و دو عضااو شااورای انقالباای (بباارک کارماال ،نااور احمااد نااور ،ساالطان علاای کشااتمند ،اناهیتااا راتااب زاد، بریالی ،وکیال ،نجیاب ،قاادر ،رفیاع) باه اتهاام دسات داشاتن در توطئاۀ خائناناه علیاه " انقاالب کبیار ثاور" ،علیاه جمهاوری دیموکراتیک و علیه حزب "پر افتخار" دیموکراتیک خلق از صفوف حزب اخرا گردیده اند ".چهار عضاو دیگار کمیتاۀ مرکزی به جزاهای خفیف تری محکوم شدند ،آنها را به عضویت علی البدل کمیتۀ مرکزی تنزیل داده و تأکیاد کردناد کاه باید از "اصل "انتقاد و انتقاد از خود" استفاده نموده تجدید تربیت شوند". بیانۀ تره کی در پلنوم در مطبوعات کشور انعکاس یافت .در بیانۀ مذکور جای مرکزی باه "توطئاه گرانای" کاه از حازب اخرا شده بودند ،داده شده بود .درست با تقلید از ستالین که زمانی همه مخالفین خاود را باه ناام "مازدوران و جاسوساان امپریالیزم" سرکوب میکرد ،تره کی نیز از همان کلیشه های آزموده شده استفاده کرد .در قسامتی از بیانیاۀ تاره کای آماده بود" :امپریالیزم دست به سازماندهی توطئه علیه " انقالب ثور " زده و حلقات امپریالیستی در کابل با اجنت های خاویش ارتباط برقرار نمودند .ارگانهای امنیتی ما در این باره اطالع بدست آورده و کشف کردند که در توطئاه رفقاای ماا تحات رهبری ببرک کارمل ،قادر و دیگران دست داشتند .بخاطر آنکه به محتاوای اوضااع بهتار پای بارده باشایم و نقاش حلقاات امپریالیستی را واضحتر ساخته باشیم ،و با در نظر داشت آنکاه توطئاه گاران تحات نظاارت قارار دارناد ،فیصاله صاورت گرفته بود تا کارمل در پراگ ،نور در واشنگتن ،وکیل در لندن ،اناهیتاا در بلگاراد ،نجیاب در تهاران و بریاالی در اساالم آباد به حیث سفراء فرستاده شوند. 9
باا آگااهی ایکاه بنااده از مساائل روابا ط باین المللای ،تاأریخ بااین المللای و حقاوق باین المللای دارم ،ایاان جملاۀ نویساندگان را بای بنیااد ،غیار منطقاای ،غیار واقعای ،غیار دوساتانه و غیار صادقانه میدانم. کشور ما افغانستان و اراکین آ ن همیشاه باه تعهادات ،معاهادات ،موافقات ناماه هاا و قارار داد هاای دو جانباه ،منطقاوی و میثااق هاا ی باین المللای وفاادار و صاادق بااقی ماناده و رعایات مسؤولیت های بدوش گرفته را مدام الوقت مانند مردمک چشم نگهداری نموده اند .البته در بارۀ دوستان وفادار شوروی ،یعنی کودتاچیان و جنگ اندازان مزدور خلق و پرچم ،قضاوت را میگذارم به خود شوروی ها. شوروی ها این را باید ب هتر از هر کس دیگری بدانند که در شروع و پس از آنکه جنگ دوم جهانی شدت زیاد کسب کارده باود ،و بسایاری هاا احتماال شکسات اردوی اتحااد شاوروی را بواسطۀ لشکر جرمن ها امری میدانستند قریب الوقوع و مشهود ،کشور پر افتخار ما افغانستان و رهبری مادبر آن باه اصال برگزیادۀ بای طرفای خاویش وفاادار و بطاور قطاع پابناد باقی ماندند و هیچگونه تزلزلی بخود راه نداده و همه تالش های دول محور را مبنی بر اعالم جانبداری از آنهاا در جناگ دوم جهاانی رد کارد .اینگوناه مثاال هاا را میتاوان فاراوان باه یاد آورد. ذکر اینگونه بی حرمتی های ناجوانمردانه و دور از منطق و حقیقت در حق دولت و ملت افغانستان نشان دهندۀ تکبر و بازرگ منشای حلقاات معاین در اتحااد شاوروی مای باشاد .ایان حلقات چون با مزدوران خلق و پرچم خود به شکل آمر و مادون ،بارادر کاالن و بارادر کوچاک عاادت کارده اناد ،نابخرداناه مای انگارناد کاه باا هماه افغانهاا چناین روش هاا بای پاساخ خواهند ماند. به عنوان یک افغان به جواب بی حرمتی نویسندگان میخواهم به دو موضوع تأریخی که عدول شاوروی هاا را از مکلفیات هاای بادوش گرفتاه باه وضااح ت ثابات میساازد اشااره داشاته باشم: .۰شوروی ها ) بعد از انعقاد معاهدۀ سال ۰۶۴۰با شااه افغانساتان ،اعلیحضارت اماان اهلل خاان ،در هماه موافقات ناماه هاا ،قارار دادهاا ،معاهادات و توفقناماه هاای کاه فای ماابین دو کشور به امضاء میرسید همواره مکرراً تأکید و تأئید میکردند که به نظام شاهی در افغانستان احترام داشته و روابط خود را با افغانساتان مطاابق اصال همکااری و دوساتی کشاورهای دارای نظام های مختلف اقتصادی -سیاسی تدوین نموده و احترام میکنند .ولی و اما شوروی ها در خفا از اعتمااد و نیات صاادق رهباری افغانساتان ساوء اساتفاده نماوده ،لشاکری از کودتاچیان را بعوض تدریس فن نظامی ،طوریکه به حکومت افغانستان قول داده بودند در قلمرو خود تربیه و آماده ساختند .همی ن دسات پروردگاان شاوروی هاا باه اشاارۀ آنهاا کودتاای سیاه هفت ثور را به راه انداخته ،نظام قانونی را در کشور برانداختند. . . .۴زمانی وینستون چرچیل صادراعظم برتانیاۀ کبیار در عکاس العملای باه یاک حادثاۀ تاأریخی گفتاه باود . . ." :موافقتناماۀ امضااء شاده باا روساها باه انادازۀ کاغاذی کاه روی آن ،ایان موافقتنامه نوشته شده ارزش دارد".
پس از آنکه ما قادر ،میرعلی اکبر و شاه پور را تؤقیف نماودیم ،ماا اساناد زیاادی را بدسات آوردیام .عاالوه بار اشخاصای که فوقاً از آنها یاد آوری شد ،شرکت داشتن سلطان علی کشتمند و رفیع نیز در توطئه ثابت گردیده است .هدایت داده شد تا سفرای نامبرده به وطن برگردند ،مگر آنها نه تنها برنگشاتند ،بلکاه خزاناه هاای سافارت خاناه هاا را نیاز باه یغماا بارده اند". درست مانند اتحاد شوروی طی سالهای ۵۱-۰۱خبر افشا شدن توطئه از طرف اشتراک کنندگان پلنوم باا کاف زدن هاای ممتد استقبال گردیده و شعار داده شد تا مرتکبین به اشد مجازات محکوم گردند. ***************** میگویند" ،هر انقالبی اوالدهای خود را نوش جان میکند" (میبلعد)" .انقالب ثور" را میتوان نمونۀ نهایات باارز ایان گفتاه دانساات" .انقالبیااون" افغانسااتان پااس از اجاارای کودتااا در قاادم اول همااه مخااالفین سرشااناس خااود را در نظااام قبلاای از بااین بردند ،در عین حال ،با استفاده از سرو صدای کاه باه راه انداختناد خاموشاانه باا آنهائیکاه خصاومت هاای شخصای داشاتند تصفیۀ حساب کردند .سپس به سرکوبی مخاالفینی کاه در صافوف حازب خاود شاان بودناد پرداختناد .انقالبیاون ماذکور کاه دیگر لذت تحمیل فشارها و تضایی قات همگاانی را چشایده بودناد و باوی خاون آنهاا را مسات سااخته باود و ترسای از آنکاه گاهی به مسؤولیت کشانیده شوند در سر نداشتند ،چون دیگر خود را ماالکین جدیاد کشاور میپنداشاتند ،هماۀ آنهاائی را کاه حتی مورد کوچکترین سوء ظن قرار میگرفت ،باه "مصارف" میرسااندند .زمیناداران بازرگ ،تجاار ،بانکاداران و ساائر متشبثین که به گفتۀ "انقالبیون" در "مواضع مخاالف طبقااتی" قارار داشاتند تیار بااران میشادند .متنفاذین دینای نیاز از باین میرفتند ،زیرا حکومت چیزی مشترکی با ماذهب نداشات .عاده ای زیاادی از روشانفکران نیاز ماورد فشاار قارار داشاته و حتی از بین میرفتند ،همینطور ،برای مبادا ...بسیاری از دهاقین به قتل میرسیدند ،باه عقیادۀ "انقالبیاون" دهقاان عنصاری است ،غیر قابل باور ،زیرا هرلحظه میتواند در جهت ضد انقالبیون قرار بگیرد. از طیاره های بم افگن مناطق زیست اقوام پشتون مورد بمباردمان قارار میگرفات ،دهکاده هاا ذریعاه اناداخت توپخاناه از بین میرفتند .با دریافت گذارش از مخبران ،دسته های خاو به محالتی که در آنجا گروپ های کوچک مقاومت که تازه ایجاد شده بودند برای سرکوبی اعزام میشدند. وقتیکه کسی از میان مشاورین شوروی "انقالبیون" را فرا میخواند تا این بی بند و بااری هاا را متوقاف بساازند ،باه آنهاا گفته میشد " :ما اینرا از شما آموخته ایم ،به یاد بیاورید که طی سالهای که در کشور شما جنگ داخلی جریاان داشات و ده سال بعد از آن حکومت شما با شدت و بی رحمی تمام همه مخالفین علنی و مخفی خود را از بین می بارد ،و بادینترتیب زمینااه را باارای اعمااار سوساایالیزم در کشااور شااما تااأمین نمااود ".مشاااورین در عکااس العماال " :ولاای مااا اعمااال خااود را محکوم کردیم ،به اشتباهات خود اعتراف نمودیم ".اراکاین دوائار مختلاف دولتای آن وقات افغانساتان تاو گاوئی باا یکادیگر شرط بسته بودند که کای قاادر باه کشاتن هار چاه بیشاتر اتبااع کشاور خاود اسات .در "بااال" آنهاا تشاویق بیشاتر مای یافتناد: "همینطور ادامه بدهید !" باری مشاور شوروی در امور "باندیتیزم و جرایم جناائی" دگاروال کلیوشانیکوف باا هیجاان زدگای تماام باه سافارت آماد. همینکااه چشاامش بااه بوگاادانوف آماار نمایناادگی کاای .جاای .باای .در کاباال خااورد ،بااه او از حکایاات آتاای یاااد آور شااده بااود: "چندی قبل به مرکز والیت پکتیاا کاه در جناوب کشاور قارار دارد ،تعادادی از فعاالین حازب دیموکراتیاک خلاق مساافرت کرده بودند .آنها جوانان همسن و سال خود را در یکی از میدان های شهر جمع کردند ،در باارۀ "انقاالب" باه آنهاا گفتناد، نشان های را که در آن تصویر تره کی حک شده بود به آنها توضیع نموده و از آنها دعوت بعمل آوردند تاا در ساازمان اولیۀ حزب که در آنجا تشکیل گردیده بود شامل شوند .جوانان محلی با عالقمندی زیاد به مهمان کابل گاوش میدادناد و باا حیرت دختران آمده را با آنها که چادر به سر نداشتند مینگریساتند .بعضای از جواناان محال نشاان هاا را بااالی یخان هاای خویش نصب نمودند .اما بالفاصله پس از عاودت مهماناان ،ایان "ملحادین" در محضار عاام ماورد مجاازات قارار گرفتناد: افراطیون مذهبی بدن های هفت تن این جواناان را پارچاه پارچاه نمودناد .اماین امار کارد هماۀ کساانی کاه در ایان کشاتار دست داشتند به کابل آورده شوند .عساکر شروع به دستگیری نموده و در نتیجه در حدود صد تن توقیاف گردیاد ،در ایان میان معلوم نمیشد که کی براستی در این جنایت دست داشت و کی هم به حیث سیل بین در همان نزدیکی قرار داشت. ناوقت همان شب بخانۀ کلیوشنیکوف یکی از آمرین څارندوی سر زده گفات" :در وزارت داخلاه میخواهناد همزماان صاد تن را محاکماه کنناد .بهتار مای باود اگار شاما هام مای بودیاد ".وقتای کلیوشانیکوف وارد دهلیاز څارنادوی گردیاد در برابار چشمان خود صحنۀ ذیل را مشاهده نموده بود :روی زمین ده ها تن که لباس های محقر به تن داشاتند ،بااالی پاهاای شاان نشسته بودند ،آنطرف تر ،باالتر از اینها در کاوچی جگاړن تاړون کاه آمار څارنادوی باود قارار داشات .معااون تاړون باه سختی خود را نزد کلیوشنیکوف رسانیده گفت" :اینها همان باندیت ها استند و باید محکوم به مرگ شاوند" .کلیوشانیکوف نظر داده بود تا با هر کدام آنها بطور انفرادی صاحب صاورت گرفتاه ،تحقیاق شاود و انادازۀ ارتکااب جارم هار کادام آنهاا تثبیت گاردد ،و بهای صاورت در صادور حکام عجلاه نشاود .ماامورین څارنادوی همانجاا در دهلیاز شاروع باه تحقیاق از توقیف شده ها نمودند" :سوال ،جواب ،در جایت بنشین !" مشاور به دفتر خود برگشت .پس از مدتی صادائی چااالن شادن سرویس به گوشش رسید ،وقتی از ارسی به بیرون نگریست مشاهده کرد که عسااکر آخارین دساتگیر شادگان را باه زور قنداغ ها داخل سرویس میکردند. صبح وقت معاون څارندوی که از او قبالْ یاد آوری صورت گرفت با دو تن از مامورین دیگار نازد کلیوشانیکوف آمدناد. همۀ آنها رنگ و رخ پریده و بی جرئت داشتند .بوتل ودکایی را که با خود آورده بودند باز نماوده و باا دساتان لارزان در
گاایالس هااا ریختااه ،در حالیکااه مشاااور را مخاطااب قاارار میدادنااد ،گفتنااد" :همااۀ شااان را تیاار باااران کااردیم .از آنهااا تحقیااق کردیم ،طوری که شما گفته بودید و سپس همۀ آنها را محکوم به مرگ نموده و حکم را جابجا تطبیق نمودیم". بوگدانوف حکایت مشاور څارندوی را شنید ولی تعجاب نکارد و باه نوباۀ خاود حکایات دیگاری را سار داد" :صابحگاهان وقتی بعضًا به دفتر اسداهلل سروری می آیم ،اکثارًا او را خساته ،کام خوابیاده و آثااری از کثافاات در لبااس و باوت هاایش می یافتم .متدرجاً معلوم شد که حرف از چی قرار است .رئیس "اگسا" شخصاً تقریبااً هار شاب در پولیگاون هاایی کاه در حاشاایۀ کاباال قاارار داشاات میرفاات و در کشااتار دسااته جمعاای اشااتراک ماای ورزیااد .بااا گذشاات ماادت زمااانی سااروری ایاان "فعالیت" های خود را از نمایندۀ کی .جی .بی .پنهان نمیکرد .صرف می خندیاد" :اماروز نیاز صاد خااین را باه پاکساتان فرستادیم" آنها بدینترتیب کشتارهای دسته جمعی را می نامیدند". ()... طی تابستان از قیامی در نورستان خبر رسیدز این قیام به امر امین باه بای رحماناه تارین شاکل آن سارکوب گردیاد ،محال مذکور را سراپا زیر بمباردمان قرار دادند .متعاقبًا قیام ها و نا آرامی هاا والیات همجاوار کنار را نیاز فارا گرفات .مقاارن همین زمان از تنگای پنجشایر نیاز اخباار مشاوش کنناده مای رساید .تاا آن لحظاه مقاومات بیشاتر شاکل پراگناده داشات ،اماا اطالعاات اجنتاوری ماای رسااند کاه مهاااجرین افغاان در پاکسااتان شاروع باه ایجاااد ائاتالف از میاان احاازاب معتبار اسااالمی 10 کردند .اولین اتحادیۀ مجاهدین افغان "جبهۀ نجات ملی افغانستان" نامیده شد)...( . **************** تره کی به تاریخ ۹دسمبر عازم مسکو گردید .برای سفر مذکور مقامات شوروی طیاارۀ مخصاوو حکاومتی ناوع "ایال ۹۴صالون دار" را که برای استفادۀ مقامات ارشد دولت شوروی قارار میگرفات تخصایص داده باه کابال انتقاال دادناد .دو روز قبل از سفر تره کای باه مساکو ،نماینادگان شاوروی باا مسائلۀ غیار مترقباه ای روبارو شادند کاه بایاد باه حال آن مای پرداختناد .قباال از ایان روشاان باود کااه در عاادم موجودیات تااره کای در کاباال وظااایف او را بایاد حفاایظ اهلل اماین کااه دیگاار مواضع خود را به تمام معنی در دولت و حزب به حیث شخص دوم استحکام بخشیده بود ،به عهده بگیرد .اما ناگهان زمانیکه همه جزئیات پروتوکولی حل و فصل گردیده و لست ها ترتیب شده بودند ،امین به بوگدانوف خبر داد کاه او نیاز میخواهد "بطور غیر رسمی ،بدون سر و صدا" به مسکو مساافرت کناد .آمار نماینادگی کای .جای بای .در کابال باا حیارت زایدالوصفی گفت " :آیا این به نظر شما درست می رسد که دو مقام عمده کشور را در چنین یاک اوضااع حسااس رهاا میکنند؟" جواب امین طوری بود که جر و بحث بعدی را بی معنی میساخت: " ما رفقای شایستۀ دیگر نیز داریم ،بطور مثال سروری و وطنجار .افزون برهمه شما رفیق بوگدانوف نیز در اینجا بااقی می مانید و در صورت ضرورت همیشه کمک و مشوره خواهید داد تا کارها باه درساتی باه پایش بروناد .مان شخصااً از شما خواهش میکنم که در عدم موجودیت ما در ادارۀ دولت ما همکار باشید ".سپس امین "قطعۀ" فیصله کن خاود را باه 11 زبان آورده عالوه کرد" :من میخواهم با رفیق آندروپوف ببینم". ال از طریاق چینال هاای دیگار در باارۀ مالقااتش باا آنادروپوف باه توافاق رسایده باشاد، بوگدانوف فکر کرد کاه اماین احتماا ً بنابرین به جر و بحث پیرامون این موضوع ادامه نداد. در میاادان هااوائی بااه مناساابت عزیماات هیااأت افغااان مراساام بااا شااکوه مشااایعت بااه راه افتادنااد :قطعااۀ تشااریفات ،آرکسااتر، نمایندگان کاور دیپلوماتیاک مقایم کابال ،اعضاای حکومات . . .هماه حضاور بهام رساانیده بودناد .بوگادانوف نیاز در قطاار مأمورین سفارت شوروی ایستاده بود و انتظار میکشید که چی وقت نوبت او خواهد رسید تا دست "رهبر" عازم سفر را بفشارد .در گرما گرمی مراسم مشایعت او از گوشۀ چشم مشاهده کرد کاه از زیناۀ دور تار ،اماین بااال رفتاه داخال طیااره شد ،تو گوئی خرگوشی داخل سالون طیاره گردیده باشد. در مسااکو ،در ترمیناال دوم میاادان هااوائی بااین المللاای "ونوکااووه" نیااز هیااأت افغااانی را اسااتقبال بااا شااکوه انتظااار داشاات. مهمانان افغان را منشی عمومی کمیتاۀ مرکازی حازب کمونیسات اتحااد شاوروی ل .بریژنیاف و ساائر اراکاین عاالی رتباۀ شاوروی اسااتقبال کردنااد .طبااق معمااول در آغااوش کشاایدن هااا و بوسااه زدن هااا بااه راه افتادنااد ،ساارودهای ملاای دو کشااور نواخته شدند و قطعۀ تشریفات رژه رفت .رئیس دولات شاوروی تاره کای را باه ماوتر خاود دعاوت کارد .ماامور مادیریت افغانستان در وزارت امور خارجۀ شوروی گاوریلوف ترجماانی دو لیادر را میکارد .در جریاان راه از میادان هاوائی الای کرملین بریژنیف کوشش میکارد چیزهاای باه تاره کای بگویاد .گااوریلوف باا آماادگی ساخنان بریژنیاف را باه دری ترجماه مینمود .اما از قیافاۀ مهماان افغاان معلاوم میشاد کاه حرفهاای گااوریلوف را نمای فهماد .بریژنیاف باا مهرباانی خااطر نشاان میساخت" :رفیق تره کی غالباً خسته شده است ،بگذار استراحت کند ،تا میرسیم حتی میتواناد یاک چشام خاواب هام بکناد، هر چه نباشد ،اندکی کم هفت ساعت در هوا بوده است". 10
11
جبهۀ مذکور به ریاست سبغت اهلل مجددی برای اولین برای بعد از کودتای ۹ثور ۰۵۰۹ایجاد گردیده و در حقیقت اولین تنظیم جهادی علیه حاکمیت خلق و پرچم بود.
حین وقوع کودتای هفت ثور در افغانستان ،یوری اندروپوف رئیس کی جی بی(کمیتۀ امنیت دولتی) اتحاد شوروی بود.
روز بعاد پروگارام رسامی بازدیاد آغاااز گردیاد .ترجماانی دو لیادر را باه سااکرتر دوم سافارت شاوروی در کابال دیمیتااری ریوریکوف سپردند .اما در شروع مذاکرات تره کی پیشنهاد کرد تا ماذاکرات باه زباان پشاتو باه پایش بارده شاوند و بادین مناسبت یکی از صاحب منصبانی را کاه در ترکیاب هیاأت قارار داشات و در اتحااد شاوروی تحصایل کارده باود باه حیاث ترجمان پیشنهاد نمود .ل .بریژنیف که به مقصاد گفتاه هاای تاره کای بدرساتی پای نبارده باود ،حرفهاای او را باا آراماش و بدون ابراز عکس العملی شنید .رئایس شاورای وزیاران شاوروی الکسای کاسایگین باه اسانادی کاه روی میاز قارار داشات میدید و گوئی در بارۀ محتاوای آن فکار میکارد .چهارۀ وزیار اماور خارجاه آنادری گرومیکاو از حیارت کشایده شاده باود. سفیر پوزانوف نخست رنگش پرید و سپس رنگ سرخ به خود اختیار کرد. ریوریکوف به سارعت خاود را نازد گرومیکاو رساانیده یااد آورشاد " :در کابال ،باا جاناب افغاانی ،باا شاخص اماین توافاق صورت گرفته بود که ترجمه از زبان دری صورت خواهد گرفت ".گرومیکو که دوست نداشات از مقاررات پروتوکاول عدول شود غُم غُم کنان گفت که توافق مذکور را باه یااد دارد .ساپس گرومیکاو پُاس پُساک کناان باه گاوش مساؤول شاعبۀ روابااط بااین المللاای کمیتااۀ مرکاازی کااه در پهلااویش نشسااته بااود ،گفاات" :هماارای اینهااا قاارار داد کاان .امااروز بااه امضاااء میرسانند ،فردا آنرا نق میکنند". تورن ضعیف الجثۀ قوای توپچی که از طرف هیأت افغانی به حیث ترجمان پیشنهاد شده بود ،از مسؤولیتی کاه بادوش او "رهباار کبیاار" انداختااه بااود هراسااان شااده بااه نظاار میرسااید .او بااا دنیااایی از دشااواری هااا در حالیکااه مفااهیم اصااطالحات حقوقی و سیاسی را درک نمیکرد شروع باه ترجماانی کارد .در وضاع و احاوالی کاه ترجماان ماذکور قارار داشات واقعاًا حس ترحم انسان را بر می انگیخت .گرومیکوی رنجیده خاطر به عالمۀ "انتقاام" از افغانهاای زرناگ تاورن ترجماان را مخاطب قرار داده گفت" :بلند سخن بزن ! حرفهای تو فهمیده نمیشوند ".اما تورن بیچاره به کلی خالو بود و صدای بای جرئت او دیگر به سختی باه گاوش میرساید .در چناین حاالتی گرومیکاو باا صادای بلنادی کاه در تماام تااالر طناین اناداخت خاطر نشان ساخت" :دیده میشود که رفیق ترجمان امروز نان کم خورده است !" با شانیدن جملاۀ گرومیکاو در قیافاه هاای اعضای هئیت شوروی تبسم های تمسخر آمیزی پدیدار گشتند .سپس گرومیکو با همان پُسک پُسکی قبلی از همکار خاود از موجودیت یک ترجمان الیق زبان پشتو در وزارت امور خارجاۀ شاوروی معلوماات خواسات .همکاار پاس از مشاوره با گاوریلوف به گرومیکو خبر داد که چنین ترجمانی وجود دارد و موصوف حاال مصروف تحصایل فاوق ماساتری خاود در اکااادیمی دیپلوماساای اساات .گرومیکااو کوتاااه و واضااح هاادایت داد" :ایاان ترجمااان را فااوراً بااه کاارملین احضااار کنیااد". محصل دورۀ فوق ماستری والدیمیر کوزین یکی از قلیل ترین افرادی در شوروی بود که لسان کم یاب و دشوار پشتو را بخوبی یاد داشت .خود کوزین را نیز این مسئله متحیر میساخت .پشتونها قوم عمادۀ افغانساتان را تشاکیل میدادناد ،آنهاا در کشور مذکور قوم اکثریت بوده ،نمایندگان این قوم غالبًا رهبری کشاور را بعهاده داشاتند ،زباان پشاتو در پهلاوی زباان دری زبانی بود معمول در این کشور ،منجمله در سطوح بلناد دولتای و در در کاوی و بارزن" .پاس چارا ماا شاوروی هاا طی همه این سالهای دوستی و برادری نتوانستیم ترجمانان باا صاالحیت ایان زباان را آمااده بساازیم ".ایان ساؤالی باود کاه کوزین اکثراً از خود می پرسید. حین تحصیل در انستیتوت دولتی روابط بین المللی مسکو ،کوزین لسان های پشاتو ،دری و انگلیسای را مؤفقاناه آموختاه بود .در کورس او صرف دو تن دیگر نیز زبان پشتو را می آموختند ،مگر آنها پس از دریافت دیپلوم کدام طرفای غیاب شدند .پس از شامل شدن به صفت مأمور در وزارت امور خارجۀ شاوروی حیارت وی بیشاتر گردیاد .او دریافات کاه در تمام این وزارت خانۀ عظیم او یگانه کسی است که به زبان پشتو تکلم میکند. بعاد از یاک ماااه پاس از خااتم تحصایالت در انسااتیتوت کاوزین بارای کااار باه ساافارت شاوروی در کاباال اعازام گردیااد .در سفارت نیز او یگانه کسی بود که با فصاحت تمام با پشتو زبانان میتوانست حرف بزند. پس از چهار سال ،در خازان ۰۶۹۹کاوزین باه شاوروی برگشات و باه حیاث ماأمور در شاعبۀ شارق میاناۀ وزارت اماور خارجۀ اتحاد شوروی به کار پرداخت .چندی بعد در افغانستان حادثۀ هفات ثاور کاه در دهلیزهاای وزارت اماور خارجاۀ شوروی از آن با گرمی استقبال میکردند ،بوقوع پیوست .مامورین وزارت خارجه میگفتند" :در افغانستان کاار و باار ماا خوب بود ،حاال از آنهم بهتر میشود ،طرفداران ما ،تقریباً کمونیست ها ،در آنجا به قدرت رسایدند .انادکی بعادتر کاوزین به حیث محصل فوق ماستری در اکادیمی دیپلوماسی شامل گردید. ترجمانی در قصر کرملین ،آنهم اشخاو اول دولت را ،از این تجربه والدیمیر کوزین قابالً محاروم باود .افازون بار هماه مطابق مقررات آنزمان ،او نمیتوانست مورد چنین یک اعتبار مهمی قرار بگیرد ،زیرا کاوزین مجاوز دسترسای باه "آثاار و اسااناد" را نداشاات .باارای تهیااۀ همچااون یااک مجااوزی وقاات در کااار بااود :کاای .جاای .باای .بایااد پاانج پشاات تاارا از نظاار میگذراند .اما ،امر عضو بیروی سیاسی (گرومیکو) باالتر از هر مقررۀ باود .محصال فاوق ماساتری کاوزین بازودی در صالون های فیشنی کرملین خو گرفت ،و در تفاوت با آن تورن بیچارۀ توپچی وظیفه اش را طی همه مادت اقامات هئیات بخوبی انجام داد. پروسۀ امضای "معاهدۀ دوستی ،همسایگی نیک و همکاری" مطابق پروتوکول از قبل آماده شاده بادون هرگوناه بنادش و جنجالی به پایان رسید .هنگام تأئید این سند مهم ،لیدران دو کشور در حالیکه جام هاای پار از شاامپاین در دسات داشاتند از وزرای خارجۀ دو کشور ،امین و گرومیکو و همۀ کسانیکه باالی معاهده کار کرده بودند سپاسگذاری نمودند.
سپس کاسیگین و امین و همچنان مسؤولین ادارات و وزارت خاناه هاای مربوطاه موافقات ناماه هاای" :افازایش صاادرات نظامی و اعزام متخصصین بیشتر نظامی شوروی باه افغانساتان"ز " توساعۀ حجام رواباط تجاارتی و کمکهاای هماه جانباۀ اقتصادی به همسایۀ جنوبی" را به امضاء رسانیدند. حین مالقات سران دو کشور پالن ارتباطات حزبی میان حزب دیموکراتیک خلاق و حازب کمونیسات اتحااد شاوروی نیاز منعقد گردید. امین در این میان وقت را هدر نمی گذراند .در روز دوم مسافرت او برای یک مالقات شخصی نزد صدراعظم شوروی کاسیگین رفت .صحبت ایندو را ریوریکوف ترجمه میکرد .امین موضوع را با یک پس منظر تاأریخی مطارح کارد .او به یاد الکسی کاسیگین آورد که در ساال ۰۱۶۵هنگاام جناگ دوم افغاان -انگلایس ،برتانیاه بخشای از کشاور افغانساتان را بزور اشغال نموده که در نتیجۀ آن یکی از بهترین شاهرهای افغانساتان ،پیشااور در ترکیاب هناد برتاانوی درآماد .اکناون این شهر و قلمرو اشغال شدۀ افغانستان ایالات شامال غربای سارحدی پاکساتان نامیاده میشاود .تقریبااً هفات ملیاون پشاتون، که این کمیت مساوی به تعداد پشتونها در افغانستان است ،مجبور استند خود را اتباع یک کشور دیگر بنامند ،در حالیکاه آنها اینرا قطعاً نمیخواهند .امین سپس مراتب تشویش خود را در مورد جنارال ضایا الحاق کاه چنادی پایش در پاکساتان باه قدرت رسیده بود به صادراعظم اتحااد شاوروی بیاان کارد .باه گفتاۀ اماین ایان جنارال مرتجاع و طرفادار امریکاا باه کماک مربی های امریکاایی خاود میخواهاد "انقاالب" جاوان ماا را از باین ببارد .اماین افازوده باود " :پاکساتان باه تربیاه و اعازام باندهای تروریستی و فدایان مذهبی به افغانساتان خواهاد پرداخات .در چناین یاک اوضااعی رفیاق تاره کای و مان (اماین) بخوبی درک میکنیم که نباید دست زیر االشه نشست ".به عقیدۀ امین با تحلیلی که از طرف تاره کای "رهبار انقاالب" و او صورت گرفته ،میتوان نتیجه گیری بعمال آورد کاه رژیام ضایا الحاق بنیاۀ پایاداری نداشاته و صارف باه زور سار نیازۀ بخشی از نظامیان اردوی پاکستان پا برجاست .علیه وی در صورت بند وبست همه جانباه و شارایط بهتار و قبال از هماه ارسااال سااالح خفیفااه ،راکاات اناادازها ،وسااایل مخااابراتی ،ترانسااپورت ،مهمااات پشااتونها ،بلوچهااا ،طرفااداران صاادراعظم برطرف شدۀ اینکشور ذولفقار علی بهوتو و کمونیست های پاکستان میتوانند قیام نمایند .در صورتیکه اتحاد شوروی ایان کمک را انجام بدهد ،افغانها میتوانند مسؤلیت انتقال و تقسایم اینهماه را در منااطق قبایال بادوش بگیرناد .الکسای کاسایگین که در تفاوت با بریژنیف در وضع بهتری صحی در میان اعضای بیروی سیاسی قرار داشت ،بدون شک یاک "ماذاکره چی" خوبی بود ،او فوراً دلیل نمایشات دیروز تره کی را درک کرد )...( .معلوم میشد که مسئلۀ پشتونساتان بارای هئیات افغانی مهمتر از "معاهدۀ دوستی ". . .بود ،زیرا افغانها آنرا یک موضوع حل شده می پنداشتند ،تره کی و اماین هیچگااه شک و تردید نداشتند که مسکو دوست و سپونسر اصلی آنها خواهد شاد .اماا معلاوم میشاد کاه تماایالت افغانهاا باه مراتاب فراتر از سرحدات امروزی افغانستان میباشد .البته طرز العمل افغانها عجیب بودز از یک طرف خود از موجودیت دشواری های عظایم کاه ساار راه شااان قاارار داشاات سااخن میزدنااد ،از جانااب دیگاار وضااع درون حزباای را نماای شااد خوشاابینانه نامیااد ،و حااال ایاان پیشنهاد زورگویانه که در واقعیت اعالم جنگ به دولت همسایه معنی میداد .و آنهم با اشتراک روشن شوروی .بمجردی که مسکو باه ارائاۀ کماک هاا باه پشاتونها ،بلوچهاا و ساائر مخاالفین در پاکساتان بپاردازد ،از ایان موضاوع بالفاصاله تماام جهان آگاهی می یابد .حکومت پاکستان مراتب نارضایتی خود را نسابت فعالیات هاای خرابکاراناۀ کاه شاوروی در قلمارو آن به پیش می برد ابراز خواهد داشت .روابط با اضاالع متحادۀ امریکاا و متحادین آن باه تیرگای کشاانیده میشاوند .چاانس پیروزی در اینگونه ماموریت ها نهایت قلیل بوده در حالیکه درد سرها از بابت آن ده ها سال طول خواهد کشید. کاسیگین با دقت تمام بطرف امین نگریسته به خاود گفات " :ایان آدم یاا اینکاه در درک مساائل بازرگ سیاسای بسایار سااده لوح است و یا در اینجا . . .کدام تحریکی وجود دارد". رئاایس حکوماات اتحاااد شااوروی بااا لحاان آرام ولاای در عااین حااال ق ااطع بااه امااین جااواب داده بااود " :اجاارای فعالیاات هااای خرابکارانه در قلمرو دولت های مستقل ،ولو اگر این دولت ها در برابر شوروی و متحدین آن موضعگیری خصمانه هم داشته باشند ،در تضاد با اصول سیاست خارجی شوروی قرار دارد". در همااان روز تااره کاای و بریژنیااف در "باااغ زمسااتانی" قصاار کاارملین بااا یکاادیگر مالقااات نمودنااد .سااکرتر اول ساافارت شوروی در کابل ریوریکوف که در اینجا نیز نقش ترجمان را به عهده داشت ،ذهنااً انتظاار هرگوناه پیشاامدی را داشات. اما رئایس دولات افغانساتان کاه دیاده میشاد اماین او را از موضاع قاطعاناۀ کاسایگین خبار داده باه کادام موضاوعی خاصای اشاره نکرد .تره کی صرف مسائلی را که معاون او یکی دو ساعت قبل اظهار داشته بود تکرار کرد .در عین حال تاره کی به تأریخ جنگ افغان و انگلیس تمااس نگرفات .لئونیاد بریژنیاف حرفهاای تاره کای را شانیده سارش را تکاان داده ،اماا دیده میشد که غالباً به هی چیزی پی نبرده باود ،او همچناان درک نکارده باود کاه مهماان از او چای توقاع دارد .در باارۀ محتاوای صااحبت تااره کاای ،بریژنیاف هاای عکااس العملاای از خاود نشااان نااداد ،امااا وعاده داد کااه مسااائلی را کااه "رهباار" مطرح نموده بود با تمام دقت مورد غور و بررسی قرار میگیرند. بخاطر آنکه لیدر جمهوری دیموکراتیک افغانستان موقع آنرا دریافته باشد تا در برابر نماینادگان غارب بیاناۀ بدهاد و خاود را بشناساند ،به ابتکار گرومیکو در پروگرام مسافرت زمینۀ مالقات با دیپلوماتان خارجی مقیم مساکو شاامل گردیاد .تاره کی که زبان انگلیسی را با فصاحت تمام تکلم میکرد ،ترجیح داد در برابر دیپلوماتان به زبان پشاتو صاحبت کناد .سافیر افغانساتان در مساکو ،راز محمااد پکتاین ساخنان تااره کای را کمرنااگ و ضاعیف ترجماه میکاارد .معلاوم میشاد کااه تاره کاای نمیدانست در مورد چی باید با دیپلوماتاان صاحبت شاود .شااید پاس از صارف غاذای شاام دیاروز خاوب نخوابیاده باود .باه
دلیلی نامعلومی تره کی به صحبت در بارۀ مصؤنیت دیپلوماتیک پرداخت .پکتین که از هیجاان میلرزیاد حرفهاای لیادرش را به شرح ذیل ترجمه کرد: "سفیر مورد توقیف و حبس قرار نمیگیرد .فلهذا سفیر باید خوب کار کند و معلومات عینی را به حکومت خود برساند". 12 پس از شنیدن این حرفها در سالون خنده هائی بگوش رسیدند .آنعده از دیپلوماتانی که با تئوری فروید "در ماورد آثاار و گفته ها" آشنا بودند ،فوراً به موضوع پی بردند" :در افغانستان رژیم مستبد در تبانی با تضییقات حکمفرماا گردیاده ،و سفیر پکتین از بابت حیات خود مشوش است". در خااتم مسااافرت ،جانااب اتحاااد شااوروی ضاایافتی را در تاااالر یاااقوت قصاار کاارملین کااه در آن اعضااای بیااروی سیاساای شوروی و همه اعضای هئیت افغانی شرکت ورزیدند ،برپا نمود .برای ترجمانی بخاطر جلوگیری از پیشامدهای غیار مترقبه همه مترجمین را (ریوریکوف ،گاوریلوف و کوزین) را دعوت نمودند .محصل فوق ماستری اکادیمی دیپلوماسای کوزین (همانیکه به پشتو حرف میزد) را بریژنیف در پهلوی خود نشاند)...( . . . در میمرونادومی محرمای کاه از طاارف کمیتاۀ مرکازی حازب کمونیساات شاوروی در رابطاه باه نتااایج سافر هئیات افغااانی ترتیب شد ،بازدیاد ماذکور در مجماوع مثبات ارزیاابی شاده باود .ساند تأکیاد میکارد کاه رواباط میاان شاوروی و افغانساتان کیفیاات جدیاادی بخااود گرفتااه ،اساااس آناارا منبعااد تعلقااات مشااترک طبقاااتی تشااکیل داده و روح رفاقاات حزباای و همبسااتگی انقالبی در آن دمیده است .به جانب افغان خاطر نشان شده بود کاه میتواناد باه کماک و حمایات بیادریغ حکومات شاوروی در راه اعمار مجدد انقالبی جامعۀ افغانی حساب کند. دلچسپ تر آنکه مؤلفین این سند محرم خواهشات "ظریاف" تاره کای و اماین را کاه از حکومات شاوروی در راه مباارزه بخاطر تعیین سرنوشت پشتونستان کمک خواسته بودند نیز از یاد نبارده بودناد .در بخشای از ساند در ایان بااره آماده باود: "لیدران افغان تشویش خود را از بابت فعالیت های ضد افغانی پاکستان اباراز داشاته و مصارانه تأکیاد کردناد کاه در باارۀ مسئلۀ تعیین سرنوشت پشتونها و بلوچها با پاکستان اختالف نظار دارناد ".در ماورد عکاس العمال جاناب شاوری در ساند جمالت ذیل قید شده بود: "جانب شوروی باا رعایات احتارام بجاناب افغاانی یاادآور شاد کاه اساتفاده از هرگوناه اقادامات تندرواناه مصالحت نباوده، زیرا اقدامات مذکور میتوانند به سود دشمنان داخلی و خارجی افغانستان تمام شوند". باری شبانگاهان به ستاراستین خبار دادناد کاه قارار اسات فاردا ذریعاۀ پارواز ایروفلاوت نیکاوالی دووریاانکوف پروفیساور پوهنتون دولتی مسکو به کابل بیاید .ستاراستین همه کارهای دیگر را کنار گذاشته و به استقبال این دانشمند رفت. طی سال های ۹۱و ۹۱سدۀ بیستم میالدی پروفیسور دووریانکوف اکثراً به افغانستان سفر میکارد .وی کاه باا زباان پشاتو با فصاحت تمام تکلم می نمود و با تأریخ افغانستان بخوبی آشنائی داشت ،اکثراً مهمان گردهمائی های مختلف در کابل مای بااود و بیانیااه هااای او مااورد توجااه افغانهااا قاارار ماای گرفتنااد .حااین ایاان بازدیاادها دووریااانکوف بااا عالقمناادی وافااری بااا خبرنگاااران رادیااو افغانسااتان مصاااحبه میکاارد .صااحبت هااای رادیااوئی دووریااانکوف همیشااۀ حادث اه ساااز بااوده و اذهااان شنوندگان را تکان میداد .تکلم آزاد و با فصاحت دووریاانکوف خاارجی باه زباان پشاتو افغانهاا را باه حیارت مای اناداخت. این دانشمند نه تنها به زبان پشتو میتوانسات صاحبت کناد ،بلکاه همچناان باه زباان پشاتو شاعر مای نوشات و اشاعار شاعرای روسی همچون پوشکین و مایاکوفسکی را به زبان پشتو ترجمه میکرد. دووریانکوف دوست سابقۀ تره کی بود .وقتای ایان دو باا همادیگر آشانا شادند ،تاره کای هناوز یاک نویساندۀ جاوان باود ،کاه داستان های اشک آور را در بارۀ زندگی مشقت بار مردم می نوشت. باری پروفیسور و تره کی لیدر آیندۀ افغانستان به ناحیۀ خاط "دیورناد" باه پشتونساتان رفتناد .دووریاانکوف باا تاره کای بار سر یک بوتال قیمتای شاراب کُنیااک شارط بسات کاه او در ایان منطقاه خاود را پشاتون تباریکاه در کاودکی منطقاه را تارک نموده معرفی میکند و هیچکسی در بارۀ اصلیتش شک بر نخواهد شد .دووریانکوف شرط مذکور را در قسمت تکلم عاالی به زبان پشتو بدون شک برد ،اما او "افسانۀ" تباری خود را ضعیف سااخته باود ،و نتوانسات قناعات پشاتون هاای محال را در مورد معرفی نیکه ،جد ،پدرکالن ،پدر ،ماما ها ،کاکا ها . . .فراهم نماید .معمول است که هر افغان پشاتون تباار بایاد حد اقل هفت پشت پدری خود را بشناسد .دلیل مذکور باعث شد تا پشتون هاای محال بااالی دووریاانکوف اشاتباهی شاده و خارجی بودن او را برمال سازند .اما تره کای باا آنهام پیاروزی پروفیساور را در ایان شارط پاذیرفت و باوتلی کُنیااکی را باه دووریانکوف که هر دو آنرا یکجا نوشیدند ،تحفه داد.
12
Sigmund Freudیکی از روان شناسان معاروف جهاان باوده کاه در ساال ۰۱۰۹مایالدی در کشاور اتاریش باه دنیاا آماده و در سااحۀ روان شناسای و رواباط اجتمااعی انساانها آثاری ارزشمندی از خود بجا گذاشته است.
دووریاانکوف پروفیساوری باود باا شاهرت جهاانی ،آثاار زیاادی را تاألیف نماوده باود .همزماان باا آنکاه در پوهنتاون مسااکو تدریس میکرد ،کارهای اجتماعی را نیز به پیش میبرد ،او معاون آمر "جمعیت دوساتی شاوروی -افغانساتان" باود .ایان آدم آگاه ،جذاب و هدفمند دوستان زیادی در دهلیزهای حاکمیت اتحاد شوروی داشات کاه عمادتاً از جملاۀ شااگردان و محصالین او بودند .در برابر این شخص در وازه های بسایاری دفااتر در وزارت اماور خارجاه و کمیتاۀ مرکازی حازب کمونیسات باا سهولت گشوده میشدند. هنگامیکه تره کی هنوز صرف در آغااز فعالیات هاای سیاسای خاویش قارار داشات ،هماین دووریاانکوف بناد و بسات او را برای مسافرت به اتحاد شوروی گرفته بود .لیدر آیندۀ افغانستان را گاهی اتحادیۀ ژورنالیستان و گاهی هم "اجتمااع دوساتی شوروی – افغانستان" دعوت می نمودند .پروفیسور با استفاده از ارتباطات خود تداوی دوست افغان خاود را در آسایشاگاه های ناحیۀ قفقاز مهیا می نمود ،نوشته های او را در جمهوریت آزربایجان شوروی به نشار میرسااند .باه عباارۀ دیگار تاره کی را در مسکو از برکت دووریانکوف شناختند. و اکنون زمانیکه تره کی دیگر در رأس دولت افغانستان قرار گرفته بود ،او خوبی های "استاد شوروی" (در ماتن روسای کلمۀ استاذ آمده است) خود را فراموش نکرده بود .تره کی از طریق ادارۀ خود به وزارت اماور خارجاۀ شاوروی دعاوت نامۀ فرستاده خواهش کرد تا دووریانکوف مهمان شخصی وی شود. در میدان هوائی کابل از دووریانکوف عده ای از مأمورین وارخطای ادارۀ رئیس دولت استقبال کردناد .در زمارۀ اساتقبال کنندگان نورزی رئیس اکادیمی علوم افغانستان (محصال اسابق فاوق ماساتری دووریاانکوف) نیاز حضاور داشات .والیاری ستاراستین با گرمی تمام از دووریانکوف استقبال نماوده باه وی خااطر سااخت کاه پاس از هوتال او را مساتقیمًا باه سافارت میبرد. دووریاانکوف مانناد اکثار آنهائیکاه از شاوروی باه افغانساتان مای آمدناد در هوتال "کابال" جابجاا گردیاد .از آنجاا ستاراساتین دانشمند را برای مالقات با پوزانوف به سفارت برد .ولای مالقاات دووریاانکوف باا پوزاناوف دیار دوام نکارد .دانشامند ،باا رنگ سرخ شده و در حالیکه دشنام و بد و رد میگفت ،از دفتر سفیر خار شد. در راه برگشت به طرف هوتل او گفتگوی ناخوشایندی خود را با پوزانوف به شرح ذیل حکایت کرد: پوزانوف" :خوب آقای دووریانوکوف قرار ما و شما در بارۀ دیدار با تاره کای چگوناه اسات؟ او چای وقات میتواناد ماا را بپذیرد؟" دووریانکوف" :شاید من مقصد شما را درست ملتفت نشده باشم .شما میخواهید یکجا با من نزد تره کی بروید؟" پوزانوف " :بلی ،یک چیز واضح است ،یا چطور؟" دووریانکوف" :تره کی تنها مرا به حیث دوست نزدیک و شخصی خود دعوت نموده است .شما در اینجا چی تعلقی دارید؟ با معذرت ،اما برای مالقات با تره کی من تنها میروم ،در غیر آن من هی جا نمیروم !" ستاراستین پس از استماع حکایت دووریانکوف" :بلی ،شما از شدت زیاد کار گرفتید ،باید گفت که دشامن خطار نااکی را برای خود پیدا کردید". به مجرد ورود به اتاق مهمانخانه تلفون زنگ زد ،معلوم میشد که در عدم موجودیت دووریاانکوف ایان اولاین زناگ نباوده است .در آنسوی لین تلفون مأمور دفتر رئیس دولت خاطر نشان میسااخت کاه ماوتر و محاافظین آمااده اساتند تاا دانشامند را به اقامتگاه تره کی انتقال دهند. هنگام انتظار تا رسیدن موتر ،ستاراستین توجه دووریانکوف را به شمارۀ تازۀ روزنامۀ "کابل تاایمز" کاه در افغانساتان باه زبان انگلیسی نشر میشود جلب کرد. در صفحۀ اول روزنامه عکسی به نظر میخورد :در عقب میاز عظیمای "ریاساتی" تاره کای باا قاد و انادام "عظایم اش" در حالیکه لبخند سعادت بر لبان داشت نشسته بود و در میز دیگری که شکل حارف تای ( )Tالتاین را داشات "قاد بلساتی هاا"، یعنی سائر اعضای حکومت جمهاوری دیموکراتیاک کاه باا خوشای زایدالوصافی باه "رهبار" خاود مینگریساتند ،جابجاا شاده بودند. ستاراستین که به تصویر در اخبار اشاره میکرد ،دووریانکوف را مخاطب قرار داده باا عصابانیت گفات " :باه ایان عکاس ها در روزنامه ببینید ،حماقتی بیش نیست .وقتای ماا و شاما اماروز از میادان باه طارف سافارت میارفتیم در مسایر راه مان تصاویر "رهبر کبیر" را که در نقاط مختلف شهر نصب شاده اناد باه شاما نشاان دادم .باه یااد داریاد؟ شاما توجاه کردیاد کاه چهرۀ رئیس دولت در این تصاویر در زمینۀ رنگ های سبز و آبی بدرستی مالحظاه نمیشاود ،تاو گاویی سار و تناۀ وی از
13
یخن پیراهن های شاهان قرون اوسطی بدر آمده باشد .میتوان فکر کارد کاه او یاک تاارتیوف تماام عیاار اسات .در عاین حال در صورت او کمافی السابق تبسم احمقانه ایرا حک نموده اند .این همه چی معنی میدهد؟ شاید تکثیر گستردۀ این همه تصااویر باا ایان چهارۀ مضاحک تاالش کسای از حلقاۀ نزدیاک تاره کای باشاد تاا بادینترتیب رئایس دولات را بادنام سااخته در محضر عام وی را به حیث یک کودن و پیرمرد بیکاره معرفای نمایناد .شااید تاره کای براساتی هام دیگار نمیتواناد واقعیات های پیرامونش را بدرستی درک کند؟" دووریانکوف" :والیری ،تو عادت داری ،همه چیز و همه کسان را مورد شک و تردید قرار بادهی .مان میادانم مسالک تاو اینرا ایجاب میکند .اما من تقریباً مطمئن استم که این یک تصویر مرد عادی و برخاسته از میاان ماردم اسات کاه از طارف مراجع پروپاگندی عمداً ایجاد گردیده تا بدینترتیب تفاوتی میان رئیس جمهور محماد داوود کاه کمتار میخندیاد ،جادی میباود و غرور اشرافی داشت بوجود آمده باشد .من به آن عقیده هستم کاه چناین یاک تصاویر میتواناد ماورد پساند "اقشاار پاائینی" جامعۀ افغانستان ،کارگران و دهاقین قرار گیرد". ستاراستین با نیشخندی پرسید" :این روزنامۀ "کابل تایمز" به زبان انگلیسی برای کارگران و دهاقین به نشر میرسد؟" دووریانکوف مجال جواب دادن را نیافت ،زیرا کسی نهایت مؤدباناه دروازه را تاک تاک زد .یااور رئایس دولات ،صااحب منصب جاوانی باا باروت هاای انباوه از پروفیساور د عاوت بعمال آورد تاا باه ماوتر تشاریف ببارد .دووریاانکوف در حالیکاه بکس کالن مملو از تحایف را با خود برمیداشت ،حین رفتن به طرف در خروجی کلیدهای اتاق هوتل را تسالیم ستاراساتین کرد. هنگام خداحافظی ستاراساتین از پروفیساور خواسات تاا پاس از خاتم مالقاات وی باا رئایس دولات و برگشاتن باه هوتال باا او تماس بگیرد. زنگ تلفون پروفیسور صرف صابح روز دیگار حاوالی سااعت ده فارا رساید .دووریاانکوف در حالیکاه صادایش وارخطاا بود به ستارستین خبر داد که ده دقیقه قبل وقتی او از "خاناۀ خلاق" در ماوتر تاره کای بطارف هوتال برمیگشات در مسایر راه حادثۀ ترافیکی رخ داد .احتماالً حملۀ تروریستی علیه تره کی آمااده میشاد .در ایان حادثاه باه کسای صادمه نرسایده باود. دریور موتری که با لیموزین رئیس دولت تصادم نموده بود ،گرفتار و تحت تعقیب قرار داشت. ستاراستین بالفاصله نزد پروفیسور به هوتل رفته در مسیر راه نخست سری باه منازل خاود زده خریطاۀ یخچاال دار پُار از بیر را با خود گرفت. دووریااانکوف در اتاااق خااود تنهااا نبااود ،پروفیسااور مصااروف صااحبت هااای داغ بااا مهمانااان خااود منجملااه نااورزی رئاایس اکادیمی علوم افغانستان و دیگر افغانها که مانند گنجشکان در زمستان باالی شاخه های بی برگ درختان در چاوکی هاا و چپرکت نشسته بودند صحبت میکرد .معلوم میشد که این افغانها از دیدار با پروفیسور که در کاوچی جابجاا گردیاده باود و درباارۀ مساائل مهمای باا آنهاا گفتگااو میکارد بسایار خوشاوقت بودناد .مهماناان گاااه گااهی باه زباان پشاتو میگفتناد" :اسااتاذ !"، "استاذ !" (مطابق متن روسی). دووریانکوف از آمدن ستاراستین بسیا ر خوشحال گردیده ،از ایان موقاع اساتفاده نماوده باه مهماناانش فهماناد کاه بایاد بارای یک مالقات مهم فوراً به سفارت برود .مهمانان بزودی هوتل را ترک کردند و ستاراستین دووریاانکوف را ناه باه سافارت و نه هم به منزل خود ،بلکه از جاوار انساتیتوت پولیتخنیاک گذشاته باه یکای از پاارک هاای پغماان بارد کاه در شاروع سادۀ بیستم (حین حکومت اعلیحضرت امان اهلل خان) از طرف یکی از مهندساین ایتاالوی طارح ریازی شاده باود .ستاراساتین باه پروفیسور بیر سردی را که انادکی سار او را باه چارخش آورد تعاارف کارد .ساپس آنادو بادون آنکاه عجلاه داشاته باشاند باه گفتگو و قدم زدن در این محل آرام پرداخته ،برگ های سرخ و زرد را که از درختان به زمین افتیاده بودناد باا ناوک باوت هایشان میزدند. دووریاانکوف باا انادکی خجالات زدگای گفات کاه مالقااتش باا تاره کای بسایار گارم ساپری شاد .طای تماام شاام و شاب آنااروز ویسکی "کووین آن" مینوشیدند و کباب و پلو میخوردند .به گفتۀ دووریانکوف تره کی باا او بسایار عاادی باود ،مثال ساابق یک دیگر را "تو" خطاب میکردند .گذشته ها را به یاد می آوردند ،به زبان پشتو شعر میخواندند و شوخی میکردند. دووریانکوف محتوای صحبت خود را که در آستانۀ مالقات با تاره کای باا ستاراساتین صاورت گرفتاه بگوناۀ ساوال از تاره کی باه شارح ذیال مطارح کارده باود " :فعالیات هاای تبلیغااتی را در رابطاه باا تارویج شخصایت خاود در میاان اذهاان عاماه چگونه ارزیابی میکنای؟" ساوال دووریاانکوف معلاوم میشاد کاه تاره کای را باه بُان بسات مواجاه سااخته باود .او از جاواب
13
اسم یکی از پرسوناژ های کمیدی است .نویسندۀ مشهور فرانسوی مولئیر در سال ۰۹۹۹درامۀ را نوشات کاه در آن پرساوناژ تورتیاف ،کاه شاخص باود درغگاو ،متظااهر و فتناه در آن جا یافته بود .دولت شاهی آنوقات فرانساه نماایش درام ماذکور را ممناوع قارار داد .ایان دراماه بارای اولاین باار در ساال ۰۹۹۶روی صاحنه باه نماایش گذاشاته شاد و بازودی شاهرت جهاانی کسب کرد.
مستقیم به سوال طفره رفته و مشوره داد تا در اینمورد با حفیظ اهلل امین صحبت شود .تره کی افزوده بود که امین در این رابطه به وزارت اطالعات کلتور وظیفه میدهد و این او است که از تطبیق دساتیرش نظارت بعمل می آورد. ستاراستین که میدید شرق شناس دووریانکوف به اندازۀ کافی هوای تازۀ کوهستانی را استشمام نموده او را باه منازل خاود برای صرف غذای چاشت دعوت کرد .ستاراستین یقین داشت که خانم او تمارا دیر زمانی اسات کاه غاذا را آمااده نماوده و انتظار آمدن آنها را میکشد. در مناازل ستاراسااتین حااین صاارف غااذا بحااث و گفتگااو میااان مااأمور کشااف و دووریااانکوف بااا شاادت تمااام ادامااه یافاات. دووریانکوف با جرئات و اطمیناان گفات " :مالقاات باا تاره کای یکباار دیگار بااور مارا مبنای بار آنکاه "انقاالب ثاور" هرچاه بیشتر استحکام می یابد ،قوت بخشید .ثبوت این ادعای من قبل از همه سرکوبی مرگ بار دشمنان داخلی که خطر نااکترین دشمنان خط اول استند ،یعنی پرچمی ها ،میباشد". ستاراستین" :خوب گیاریم کاه خلقای هاا نایال باه سارکوبی ایان "خاط اول" گردیدناد ،بعاد چای؟ باه دنباال آن خاط دوم ،ساوم، چهارم . . .یکی پی دیگر خواهد آمد .حاکمیت جدید هنوز بسیار ضعیف است ،و من فکر میکانم کاه تاره کای و طرفاداران او در خطا استند کاه حمایات کارمال و همکااران او را از دسات دادناد .در شارایط کناونی بهتار مای باود اگار آنهاا باه جبهاۀ وسیع نیرو های دیموکراتیک و وطنپرست اتکاء میکردند و امکانات خود را محدود به اعضای جنااح سکتاریساتی "خلاق" نمیساختند. کلمااۀ "سیکتاریسااتی" دووریااانکوف را آزرده ساااخت .در حالیکااه در لبااان پندیااده اش قااف ساافید پیاادا شااده بااود ،گفاات" :در اینصورت مرا نیز سیکتاریست حساب کن .بلی ،من کمونیست و بلشویک شوروی و یک خلقی معتقد هستم !" تمارا که احساس میکرد گفتگوهای مردها میتواند سبب رنجیدن از یکدیگر شود ،باه موقاع مداخلاه نماوده از دووریاانکوف در بارۀ انستیتوت شرق شناسی ،جائیکه او قبالً کار میکرد پرسید .اما دووریانکوف که در جر و بحث ها ماستر بود و ناو شروع به یک بحث داغ سیاسی کرده بود ،به تمارا توجهی ننموده تصمیم گرفت مخاطب خود را بصورت قطعای مغلاوب بسازد. پروفیسور با لحن عادی از ستاراستین پرسید: "والیری ،تو اصالً یک آدم عاقل استی یا چطور؟" ستاراستین" :نمیدانم ،من به عقل زیاد ضرورت نادارم .مان باا علاوم سارو کاار نادارم .در انساتیتوت هاای علمای نیاز ایفاای وظیفه نمیکنم". دووریانکوف" :اکنون تو درست مانند سفیر خود ،یعنی پوزانوف حرف میزنی .آیاا تاو تاأریخ را نیمموختاه ای؟ تاو نمیادانی که یک انقالب واقعی نمیتواند به جبهۀ وسیع و دیموکراسی اتکاء داشته باشد؟ این اصل در همه گوشه های جهان ،در هار کشور و مخصوصاً در افغانستان یک سان است .در صورتیکه در اینجا دیموکراسی شروع شود ،انقالب هیچگاه پا برجا نخواهد ماند ،صرف سخنان میان تهی در بارۀ ضرورت و چگونگی به راه اندازی انقالب باقی خواهناد ماناد .یاک انقاالب واقع ی زمانی میتواند صورت بگیرد کاه در بخاش معینای از جامعاه از طارف یاک حازب سیاسای احتارام بالقیاد و شارط و آهنین به ارادۀ آنهایی که میخواهند انقالب کنند تأمین گردد .انقالب یکی از بزرگترین خشاونت هاا اسات .بعضااً الزم اسات نهایت بی رحماناه عمال کارد ،زیارا هار فارد بایاد بداناد کاه اگار از انقاالب حمایات نکناد ،از باین خواهاد رفات .بارای یاک 14
انقالب واقعی در کار است که در میدان های بزرگ شهرها بالوقفه گیوتین ها فعالیت داشته باشند. ستاراستین که از چنین شدتی متحیر شده بود با لحن کشیده گفت" :بلی ،شما میگوئید که انقالب باه قرباانی ضارورت دارد. باید گیوتین ها سر ببرند .اما بخاطر چی؟ چارا نظامیاان در افغانساتان یکادیگر خاود را از باین میبردناد؟ بارای چای اینهماه خون ریختانده شد؟ من اینهمه را با چشمان خود مشاهده نمودم .من از دیدن آن احساس درد و وحشت میکردم .به نام چی این همه مردم به قتل رسیدند؟ کدام نتایج مثبت پس از گذشات مااه هاا بعاد از هفات ثاور باه دسات آماده اناد؟ کجاا اسات آن گلهای که در زمین خون آلود باید سر میکشیدند؟" دووریانکوف " :همۀ این قرباانی هاا بخااطر آن صاورت گرفتناد تاا معاصار تارین پروگارام بارای افغانساتان ،یعنای "خطاوط اساسی انقاالب" بتواناد تطبیاق گاردد .اگار باه یااد دا شاته باشای پروگارام ماذکور در دوازدهماین روز پاس از "انقاالب" باه تصویب رسید". ستاراسااتین" :بلاای ایاان پروگاارام را بتصااویب رسااانیدند ،ماان آناارا خوانااده ام و حتاای کمااک کااردم تااا قساامتی از آن بااه زبااان روسی ترجمه شود .پروگرام واقعاً خوب است ،اگر چه نام آن چندان دقیق نیست و در متن آن نیز بی نظمی های بنظار 14
Dr. Guillotineیکی از انقالبیون در سال ( ۰۹۱۶سال وقوع انقالب کبیر فرانسه) برای "انسانی ساختن" پروسۀ اعدام ها کاه در ایان زماان بای شامار شاده بودناد ،آلاۀ خاصای را برای اعدام ابداع نمود که دیر زمانی از آن برای اجرای اعدام ها استفاده میشد .آلۀ مذکور به نام همین شخص ،یعنی گیوتین یاد میگردد.
میرسند .اما در شرایط کنونی این پروگرام اعالمیه ای بیش نباوده و بیشاتر باه ساوگندهای جاادوگران شاباهت دارد .کاار و تاااااالش بخااااااطر تطبیاااااق ایااااان پروگااااارام در عمااااال بنظااااار نمیخاااااورد .فقاااااط حرفهاااااا اساااااتند کاااااه بگاااااوش میرساااااند"... دووریانکوف با لحن استادانه توضایح داد " :محتاوای ایان پروگارام را بایاد قبال از هماه در صادور فرماان هاای نهایات مهام شورای انقالبی اینکشور مالحظه نمود .والیری ،آیا تو نمی بینی کاه اصاالحات بای ساابقه در افغانساتان باه راه افتااده اناد؟ این کشور بزودی تغییر خواهد کرد ،و از یک کنج فراموش شدۀ فقر و فالکت به یک کشور انکشاف یافتاۀ سوسیالیساتی مبدل خواهد شد !" ستاراستین " :در کجا من باید اینهمه را ببینم؟ در تلگرام های که مشاورین امور حزبی ما به مسکو می فرساتند؟ در بیاناه های "رهبران" افغانی؟ در فرمان های آنها؟" دووریانکوف" :چرا تو از این فرمان ها اینقدر خوشت نمی آید؟" ستاراسااتین از الماااری کتاااب هائیکااه میااان دهلیااز و اتاااق نااان خااوری قاارار داشاات دوساایۀ را برداشااته گفاات" :خااوب بیائیااد بخوانیم ! فرمان شماره اول .این فرمان اعالم میدارد که افغانستان جمهوری دیموکراتیک باوده و بالفاصاله تأکیاد میکناد کاه در این کشور سیستم یک حزبی عملای مای شاود .البتا ه صاادقانه بگاویم ،مان باه مثاباۀ یاک انساان شاوروی و عضاو حازب کمونیست مخالف سیستم یک حزبی نیستم .من به آن عقیاده اساتم کاه دیموکراسای یاک حزبای نیاز میتواناد مانناد سیساتم دو حزبی و کثیر الحزبی معمول در کشورهای سارمایه داری مثمار باشاد .سیساتم یاک حزبای باه عناوان حرباه ای کاه میتواناد جوابگوی تقاضاها و عرف مردم افغانستان باشد ،قبل از "انقالب ثور" در قاانون اساسای جمهاوری محماد داوود خاان نیاز تسجیل یافته بود .تره کی در اینجا هی چیز جدیدی را ابداع ننموده .تأسف اسات کاه ایان سیساتم یاک حزبای در افغانساتان، یاران سابقه ،یعنی پرچمی ها و سائر عناصر را سرکوب کرد". دووریانکوف " :بلی ،اما فراموش نکن که این پرچمی ها دست به توطئه زده بودند .تره کای دیاروز شاام در ایان بااره باه من حکایت کرد .آنها قرار بود کودتای نظامی را به راه بیاندازند. ستاراستین" :به هر حال بیائید این پرچمی ها را کنار بگذاریم .پیش برویم و فرمان شماره دوم را بررسی نمائیم .به تأسی از فرمان مذکور ملکیت های آنعده از اعضای خانوادۀ شاه سابق افغانستان که زنده باقی مانده اند ضبط و تابعیت افغانی ایشان سلب گردیده است .شما چی فکر می کنید آیا چنین یک عملی مانند سلب حقوق مدنی و مخصوصاً غصب ملکیت های اعضا ی خانوادۀ شاهی مربوط قوم محمد زائی با رسوم و غرور ملی افغانها مطابقت دارد؟ شما بهتر ازهر کس دیگر میدانید که سران قوم محمد زائی طی یک و نیم صد سال برای استقالل کشور مبارزه کرده اند .از برکت فداکاری و وطنپرستی همین خانواده ،افغانستان هیچگاه مستعمرۀ برتانیه نگردید .قوای افغانی تحت رهبری قهرمانان همین قوم در برابر انگلیس ها طی سه جنگ ایستادگی نمودند .و اکنون یک شخص مجهول الهویۀ (هدف تره کی است) بر می خیزد و اوالدهای سران ملی را خائنین ملی اعالم می کند و ملکیت های ایشان را غصب می نماید .به نظر شما افغان ها به اینهمه حرکات با کدام نظر خواهند دید؟" دووریانکوف عمیقاً بفکر فرو رفت ،او آنقدر در اندیشه ها غرق شده بود که نه تنها پیشانی سقراط مانند و پر زخ او بلکه حتی سر تاس وی نیز از فرط افکار چروک دار شده بود. ستاراستین در ادامه" :پس از اعالم فرمان شماره دوم ،نمایشگاه فروش اشیا و لوازم خانوادۀ شاهی و رئیس جمهور داوود دائر گردید .من و تمارا از آن بازدید کردیم .در برابر دروازۀ دخولی این نمایشگاه باالی زمین قالین دست کاری شدۀ (تحفۀ اهالی بغالن یا مزار شریف) که در آن تصویر بافته شدۀ رئیس جمهور اسبق کشور قرار داشت فرش شده بود. برگذار کنندگان نمایشگاه به این فکر بودند که مراجعین حین دخول به سالون نمایشگاه باالی صورت رئیس جمهور داوود قدم گذاشته و بوت های خود را با آن پاک خواهند کرد .معنی این بی حرمتی را در برابر دشمنی که مغلوب گردیده من نتوانستم درک نمایم؟ ! تا جائیکه من می توانم قضاوت کنم میان افغان ها اینگونه بی حرمتی معمول نیست .من و همسرم و بسیاری از افغان ها باالی قالین واضح است که پا نگذاشتیم. در نمایشگاه مذکور اشیای مختلف از قبیل :لباس ،پاپوش ها ،ظروف ،جواهرات ،عمدتاً چیزهای ارزان قیمت و مستعمل به نمایش گذاشته شده بودند .منظرۀ اندوهگینی بود .همۀ مراجعین،اعم از افغان ها و خارجی ها از متواضع بودن اعضای خانوادۀ شاهی افغانستان به حیرت افتاده بودند .در آنجا من با آشنای سابقۀ خود لینوکس برخوردم ،او مأمور دفتر "سی .آی .ای .سفارت امریکا در کابل است .لینوکس از من پرسید" :چیزی خریدی؟" من کرتی دریشی خواب محمد داوود را که میگویند داوود وقتی از کار به خانه بر می گشت به تن می کرد به او نشان دادم .من این کرتی را به قیمت نهایت ناچیز خریدم ،البته کرتی ارزش آن پول را هم نداشت ،کرتی برایم به مثابۀ یک یادگار جالب بود .لینوکس به نوبۀ خود دو انگشتر نقره ای را که در آن سنگ های الجورد کار شده بودند و یک پیالۀ قهوه ساخت فابریکه چینی از تولیدات فابریکۀ لومونوسوف شهر لیننگراد شوروی را که در همین نمایشگاه خریداری نموده بود برایم نشان داد .من به لینوکس
گفتم" :بلی ،طوریکه دیده می شود خانواده های شاهی و رئیس جمهور داوود چندان ثروتمند نبودند ".اما لینوکس مخالفت کرده گفت که ارزش ملکیت های خانوادۀ شاهی افغانستان ملیون ها دالر تخمین می شود ،و این ثروت به این نمایشگاه را نیافته ،چون آنرا "انقالبیون" به غارت بردند". . . دووریانکوف نخست خواست از خود عصبانیت نشان بدهد ،ولی سپس با لحن آرام گفت: "تو میخواهی بگوی که تره کی دست به چور و چپال زده؟" ستاراستین " :نی ،من اینطور فکر نمی کنم .اما در عین حال من نفی نمی کنم که کسان دیگری مثالً امین و یا سائر منصب داران ،به اشیای قیمتی دستبُرد زده باشند .ولی این مبحث دلچسپ نیست .بیائید به بحث پیرامون فرمان ها برگردیم. مطابق مندرجات فرمان شماره سوم ،قانون اساسی نظام جمهوری محمد داوود ملغی اعالم می گردد و همه قوانینی که قبالً جریان داشتند "به استثنای آنهائیکه در تضاد با اهداف و وظایف "انقالب ثور" قرار نداشته باشند نیز لغو می شوند". جملۀ عجیبی است .تو گوئی سردار محمد داوود حین تصویب قانون اساسی خود در بارۀ "اهداف و وظایف انقالب" فکر می کرد که در نتیجۀ آن از بین برود .مطابق فرمان یاد شده وظایف و صالحیت های ستره محکمه به شورای عالی عدلی که در برابر شورای انقالبی جمهوری دیموکراتیک مسؤولیت دارد ،سپرده میشود .صالحیت های قاضی القضات به وزیر عدلیه تفوی میگردد .محکمۀ نظامی -انقالبی نیز در برابر شورای انقالبی جوابگو می شود .اینهمه بدان معنی است که رژیم جدید افغانستان از اصل سه گانۀ تقسیم قدرت عدول نموده و تمام قدرت را در دست شورای انقالبی، یعنی در دست یک شخص ،تره کی متمرکز می سازد ". دووریانکوف" :والیری! من از تو سؤال دارم ،آیا ما در کشور خود نایل به اعمار سوسیالیزم و کامیابی در جنگ دوم جهانی می شدیم اگر تمام قدرت در دست یک شخص ،یعنی ستالین متمرکز نمی بود؟" ستاراستین" :اما اتحاد شور وی و افغانستان کشورهای متفاوت استند .ما تأریخ دیگر و سرنوشت متفاوت داریم .افزون بر آن از یاد نبرید که انقالب ما چی وقت به پیروزی رسید و کودتای ثور در افغانستان چی زمانی رخ داد؟ طی این مدت زمان جهان تغییر یافته است .به نظر من موازی شمردن این حوادث تاریخی معقول نیست .اگر دقیق تر گفته باشم ،ما نمیتوانیم و حتی حق نداریم تجارب اتحاد شوروی را در افغانستان عملی نمائیم". دووریانکوف نخست به فکر فرو رفت ،سپس دیده می شد که صحبت خسته کننده با ستاراستین او را ذله ساخته رو به تمارا نموده و در بارۀ عروسی دوم خویش به وی شروع به حکایت کرد .دووریانکوف در پنجاه و چهار سالگی پس از وفات همسرش برای بار دوم ازدوا نموده بود .ستاراستین با خشم بطرف همسرش نگریسته به بحث ادامه داد: " و حاال بیائید که در مورد فرمان شماره چهارم صحبت کنیم .فرمان مذکور نشان و سمبول دولتی کشور را تعیین می نماید .رنگ بیرق دولتی افغانستان سرخ اعالم شدهز این رنگ متعلق به پشتون ها و همه اقوام که ریشۀ آریائی دارند می باشد .تا جایی که من میتوانم قضاوت کنم افغانها این رنگ را با رضایتمندی می پذیرند .اما به نشان بنگرید ،چرا در آن کلمۀ "خلق" ،یعنی نام حزب را حک نموده اند؟ تصور کنید که در بیرق دولتی اتحاد شوروی رسم می بود" :حزب کمونیست شوروی" .به عقیدۀ من در بیرق افغانستان باید سمبولی مثلی عقاب کوهستانی ،پلنگ برفی یا بزغاله جابجا می شد و یا هم قسمتی از شعر حماسی شاعری مانند اجمل خټک یا کدام شاعر مشهور دیگر افغانستان در میگردید". دووریانکوف با صدای متفکر " :بلی ،در این قسمت دوستان ما اندکی بی توجهی نموده اند ،کار درستی نکرده اند .و من نیز در این مورد به آنها کمک نکردم .انتخاب بهتری می شد جستجو شود ".و در حالیکه میخواست توتۀ کباب را با پنجه اش در قاب بقابد گفت" :به هر حال ،برو به فرمان شماره پنجم". ستاراستین " :فرمان شماره پنجم سرنوشت اعضای خانوادۀ اسبق شاهی را که اکنون در ایتالیا اقامت دارند حل و فصل می کند .بیست و سه تن از اعضای این خانواده منجمله اعلیحضرت ظاهر شاه ،ملکه حمیرا ،شاهزاده احمد شاه و سائر قریبان شاه و قب ل از همه داماد اعلیحضرت و قوماندان اسبق قوای مرکز عبدالولی خائن بوطن اعالم شده و تابعیت افغانی ایشان سلب گردیده است .آیا صدور چنین یک فرمانی که در بطن آن اینقدر ترس و جعل است ،کاری بود ضروری؟ هیچکس از اعضای خانوادۀ شاهی آرزو نداشت به افغانستان برگردد ،چی رسد به آنکه به مبارزه علیه رژیم خلقی ها بپردازد .در اروپا آنها خود را در امان احساس می کنند .در عین زمان اگر کسی از آنها می خواست علیه خلقی ها اقدامی بکند ،بدون در نظر داشت فرمان تره کی به مبارزه می پرداخت .چیزیکه یک زمانی در بهار سال ۰۶۴۶اتفاق افتاد :هنگامیکه سپهساالر محمد نادر خان با برادرانش شاه محمود خان و مارشال شاه ولی خان غازی اقوام پشتون را جمع آوری نموده و به صوب کابل حرکت نموده تا ادارۀ باندید بچۀ سقاء را از میان ببرد". چون دووریانکوف در این مورد استداللی نکرد ،ستاراستین به او پیشنهاد نمود تا فرمان شماره ششم را که در ماه جوالی به نشر رسیده بود با تفصیل بیشتر بررسی نمایند .به اساس فرمان مذکور دهاقین افغان از پرداخت قرضه ها به مالکین و سود خواران آزاد می شدند .دهاقین بی زمین و مزدورکاران کامال ً از پرداخت قروض در برابر مالکین و سود خوران
صرف نظر از میعاد اخذ قرض ها و فیصدی های آن آزاد اعالم می شدند .تخفیف مشابه را دهاقین کم زمین و فاقد زمین که در برابر اشخاو انفرادی به اساس معاملۀ گرو الی سال ۰۶۹۹قرض داشتند نیز بدست آوردند. ضمیمۀ فرمان شماره شش ،در نظر داشت تا برای حل مشکالت دهاقین در سطح والیات ،ولسوالی ها و در صورت ضرورت در قریه جات بزرگ کمیته هایی ایجاد شوند .در ترکیب این کمیته ها معموال ً رئیس کمیته (که از طرف حاکمیت جدید تعیین میشد) ،مسؤول امور ملکیت ها ،نمایندۀ څارنوالی ،نمایندۀ معارف ،نمایندۀ وزارت زراعت و همچنان دو شخص متنفذ از میان دهاقین قرار می داشتند" .کمیته های حل مشکالت دهاقین" مخصوصاً در ولسوالی ها مناقشات میان مالکین و دهاقین را حل و فصل نموده ،زمین های گرو داده شده را به مالکین قبلی آن مسترد نموده ،تعیین اندازۀ زمین برای مالکین به اساس قباله های ثبت شده ،چگونگی اخذ مالیات از زمین وغیره را بررسی و رسیدگی می نمودند. ()... دراکتوبر " ۰۶۹۱کمیته های حل مشکالت دهاقین" در ۴۹والیت و ۰۹۶ولسوالی ایجاد گردیده بودند ،اما درست در همین زمان اعتراضات جدی دهاقین در والیات مختلف علیه حاکمیت نیز به راه افتید. ستاراستین در ادامۀ حرفهایش" :بلی این فرمان در حقیقت بنیاد روابط اجتماعی – اقتصادی را که در قریه های افغانستان طی سده ها معمول است ،از بین می برد. فرمان میتواند تمام افغانستان را بشوراند ،زیرا نه تنها نارضایتی مالکین و سود خوران را به بار خواهد آورد بلکه در میان دهاقین نیز سر و صدا هایی را تحریک خواهد کرد چون مالکین و سود گیران از دادن قرض به آنها امتناع خواهند ورزید .در صورتیکه حاکمیت خلقی ها در تطبیق این فرمان از شدت کار بگیرد و در حیات روزمرۀ قریه مداخالت نا عاقبت اندیشانه بنماید عواقب ناگواری را باید انتظار داشت ".دووریانکوف در حالیکه قاطعانه اعتراض میکرد" :فکر میکنم این کار صورت نخواهد گرفت .تو خود بهتر میدانی که به اصطالح ایجاد کمیته ها در والیات ،ولسوالی ها و در قریه ها برای "حل مشکالت دهاقین" هنوز صرف یک اعالمیۀ بیش نیست .در عین حال والیری ،قبول کن که همۀ ما میخواهیم تا مشکالت دهاقین افغان باالخره رفع شوند ،خودت قضاوت کن جهان گام به گام با قرن بیستم در حرکت است در حالیکه آنها در شرایط قرون اوسطی به سر می برند .این دهاقین نباید برای همیشه زیر یوغ مالکین و سود خوران قرار داشته باشند .در صورت کامیابی پروگرام مذکور حاکمیت جدید اتکاء نهایت جدی اجتماعی را بدست می آورد". ستاراسااتین کااه در آوازش تااردد و دلهااره احساااس میشااد پرسااید" :اگاار ایاان پروگاارام ناکااام شااود؟ بایااد در نظاار داشاات کااه نارضایتی از بابت درهم شکنی روابط عنعنوی در قریه میتواند با ناخشانودی ماردم از اقادامات دیگار حاکمیات جدیاد یکجاا شود ،مثالً نارضایتی در مورد فرمان شماره هفتم !؟" دووریانکوف بازهم عمیقاً بفکر فرو رفت .سپس با نا امیدی آه کشید: "بلی ،این فرمان میتواند دشواری های زیادی را به بار آورد". فرمان شماره هفتم که به تأریخ ۰۹اکتوبر نشر شد هدف آنرا دنباال میکارد تاا " :حقاوق زن و مارد در حصاۀ دسترسای باه حقااوق ما دنی مساااویانه تااأمین شااود ،روابااط فئااودالی و پاادر ساااالرانه میااان زن و شااوهر از میااان باارود و روابااط صاامیمانۀ خانوادگی هرچه بیشتر تحکیم یابد". سند مذکور پرداخت مالی یا پولی را در برابر عروس محدود می ساخت .منبعد این پرداخت نمی توانست مبلغ باالتر از ده درهم که معادل سیصد افغانی در اسعار افغانستان باشد که به اصطالح ،شریعت آنرا تعیین کرده است (البته معلوم نبود که این ده درهم به اساس کدام حساب و منطق تعیین گردیده بود ،بطور مثال مبلغ مذکور مساوی به قیمت یک گُرز سگرت امریکائی در بازارهای افغانستان بود) .در این باره استدالل میکردند" :چون پیغمبر مسلمین ده درهم پرداخته بود ،بناءً هی مسلمانی حق ندارد بیشتر از وی بپردازد ،در غیر آن معنی آنرا خواهد داشت که چنین شخصی خود را سخاوتمند تر از پیغمبر میداند ".همچنان این فرمان اعطای تحایف و سوغات را از طرف داماد به مناسبت اعیاد ،جشن ها و همچنان وفات اقارب عروس به عروس و اعضای خانوادۀ وی منع قرار میداد .هکذا مجبور ساختن عروس یا داماد برای برپا نمودن عروسی یا تهدید ،توصل به خشونت یا به دلیل درخواست مصارف گزاف تا بدین ترتیب از عروسی صرف نظر نمایند ،منع قرار داده میشد .سن قانونی ازدوا برای دختران شانزده سال و پسران هژده سال تعیین میگردید .نق مقررات تسجیل شده در فرمان حبس از شش ماه الی سه سال با ضبط هرگونه پرداخت ها را در رابطه به عروسی در نظر داشت.
15
ستاراستین" :به یاد دارید چگونه جنبش "باسماا ها " در آسیای میانۀ ما شروع شد؟ و خود به سوال خود جواب داد: "از همین به اصطالح "آزاد ساختن" زنان .از منع قرار دادن ازدوا های متعدد ،از دور کردن حجاب ،مجبور ساختن اناث برای فراگیری سواد ،کسب حرفه و مسلک .من تأریخ مقاومت "باسماا ها" را به دقت آموختم .حاکمیت شوراها دیر زمانی با آنها در مبارزه بود و اینکه آن ها باالخره مغلوب شدند دلیل آن در کثیر القومی و کثیر المذهبی بودن کشور ما است .با "باسماا ها" عمدتأ روسها ،اوکرائینی ها و التویائی ها می جنگیدند .موازی با این مبارزه ،نفوس آسیای میانه را بلوسیلۀ اقوام غیر مسلمان "افزایش" می بخشیدند" .افزایش" مذکور نه تنها در شهر ها بلکه در قریه جات نیز صورت میگرفت .به دهکده های بومی ها داکتران و معلمین روسی که طرز زندگی خود را به دهاقین محلی یاد میدادند اعزام میشدند. در افغانستان اضافه از نود و نه فیصد مردم مسلمان هستند .در صورتیکه در اینجا جنبش مقاومت همگانی ،مانند "باسماا ها" جان بگیرد حاکمیت در برابر آن ایستادگی کرده نمیتواند. من همچنان فکر میکنم که به افغانها مانند اکثر مردم در جهان مهم نیست که چی حاکمیتی در کشور آنها وجود دارد ،تا زمانیکه این حاکمیت به جیب های شان دست درازی نکند و به منازل شان سر نزند و درس آنرا ندهد که چگونه باید روابط خانوادگی خود را بسازند .هرگاه چنین اتفاقی بیافتد ،نارضایتی مردم شدت خواهد گرفت و عواقب نهایت خطرناکی را در قبال خواهد داشت". دووریانکوف" :در این قسمت والیری تو حق بجانب استی .من در بارۀ همین موضوع دیروز با تره کی صحبت داشتم". ستاراستین" :تره کی چی میگفت؟" دووریانکوف" :تره کی به آن باور است که فرمان شماره هفت باید خصلت مترقی "انقالب" آنها را به مردم و به جهانیان ثابت بسازد .من فکر میکنم که تطبیق این فرمان و نظارت از آن خیلی دشوار خواهد بود ،بنا برین فرمان مذکور عجالتأ بیشتر شعاری و پروپاگندی است ،و ارزش عملی ندارد". ستاراستین در حالیکه قیاقۀ متفکر به خود گرفته بود" :حرف اساسی هم در همین جاست که نتایج عملی از این همه مساوی به صفر خواهد بود ،در حالیکه دشمنان "انقالب" امکان مناسبی بدست خواهند آورد تا از این سند در تبلیغات خویش استفادۀ سوء کنند". سپس دووریانکوف و ستاراستین متن پر حجم فرمان شماره هشتم را در برابر خود گذاشته و به تحلیل محتوای آن پرداختند. فرمان مذکور مسائل مربوط به اصالحات ارضی را در بر می گرفت .در فرمان اندازۀ تصاحب زمین درجه اول (باغ ها ،تاک ها ،زمین آب دار که سال دو مرتبه حاصل میدهد) برای یک خانواده در سراسر افغانستان (۵۱سی) جریب یا شش هکتار تعیین گردیده بود .هرنوع زمین ها بیشتر از اندازۀ معین شده بدون پرداخت قیمت آن حذف میگردید .زمین های بالعوض را دهاقین ،مزدور کاران و کوچیان فقیر که بدون زمین و کم زمین می بودند و تعهد می بستند که شخصاً از آن بهره برداری می کنند بدست می آوردند. در صورتیکه دهقان پس از دریافت زمین طی مدت سه ماه از آن استفاده بعمل نمی آورد ،زمین از او واپس گرفته می شد .کسانیکه زمین ها را به اساس فرمان شماره هشتم بدست آورده بودند حق نداشتند آنرا کمتر از پنج جریب بخش بندی نمایند ،به گرو بگذارند ،کرایه بدهند و یا هم بفروش برسانند .طفل یا زن که یگانه عضو خانواده می بود و توانائی بهره برداری از زمین را نمیداشتند از این امر مستثنی بودند .در اینصورت اجازه داده می شد تا زمین به قیمت معینی به اجاره داده شود .افزون بر کودک ان و زنان که قادر نبودند از زمین به بهره برداری بپردازند ،حق به اجاره دادن زمین را مأمورین دولتی و کسبه کاران نیز داشتند. زمین های قابل تقسیم در برگیرندۀ زمین های ذیل بودند :زمین های ضبط شده از کسانیکه بیشتر از سی جریب زمین میداشتند ،زمین های دولتی ،زمین ه ای متعلق به خانوادۀ شاهی و همچنان زمین های که در نتیجۀ ایجاد پروژه های آبیاری سروی می شدند اما برای تأسیس فارم های دولتی مناسب نمی بودند .زمین های واقوف قابل ضبط نبودند .برای توضیع زمین ها سلسله ای ترتیب گردیده بود :در قدم اول زمین را دهاقین فاقد زمین که برای زمین داران و مالکین کار می کردند بدست می آوردند و سپس دهاقین و کوچی های بی زمین از والیات دیگر در صورتیکه برای آنها در والیات خود شان زمین پیدا نمی شد.
15
کلمۀ "باسماا" ریشۀ ترکی داشته به کسیکه حمله و تاخت و تاز میکند اطالق میشاود .جنابش نظاامی -سیاسای -پاارتیزانی اهاالی آسایای میاناه کاه پاس از پیاروزی انقاالب اکتاوبر ۰۶۰۹ در روسیه طی سالهای متمادی به مبارزۀ مسلحانه علیه بلشویک ها (کمونیست ها) و شوروی سازی آسیای میانه پرداختند نیز به "باسماچی ها" مشهور است.
طی اصالحات ارضی در نظر بود تا دهاقین هرچه زودتر در کوپراتیف ها متحد گردیده و برای دهاقین به صورت ان فرادی و کوپراتیف ها قرضه های بانکی با تخفیف برای خریداری تجهیزات و ابزار زراعتی ،کود کیمیاوی و تخم های درجه بندی شده ارائه می شد). . .(. دووریانکوف پس از آنکه خواندن متن را ختم کرد گفت" :به نظر من سند بدی نیست ،البته کاستی ها در آن وجود دارند، اما با آنهم اهداف خیر خواهانه در آن گذاشته شده اند .فرمان مذکور باید زمین داری را نظم و نسق بدهد ،استثمار فقیر ترین اقشار جامعه را خاتمه ببخشد ،انکشاف زراعت را نفس تازه بدهد و نتیجتأ سطح زندگی مردم را باال ببرد .حاال مهم آن است تا این فرمان صادقانه عملی گردد". ستاراستین " :شما فکر نمی کنید که ضبط زمین های اضافی می تواند سبب برهم خوردن و افالس زمین های بزرگ مالکین که حاصالت عظیم به بار می آوردند ،گردد؟" دووریانکوف " :من قبالً تذکر دادم که در تطبیق اصالحات ارضی باید از عقل کار گرفته شود .بهتر خواهد بود تا چنین زمین ها بالفاصله در کوپراتیف ها درآیند". ستاراستین" :آیا مالکی که قبالً مالک این زمین بود عضو کوپراتیف می شود؟" دووریانکوف" :چنین یک مالک را میتوان به کوپراتیف نگرفت". ستاراستین" :خوب . . .پس این مالک چی باید بکند؟ نباید از نظر دور داشت که بسیاری از زمین داران بزرگ دارای نوکرهای بی شمار و دسته های مسلح استند که از مالکین معاش بدست می آورند ،افزون بر آن اوالدهای ایشان معموال ً در اردو منصب دار استند .مالکین روابط خوبی با روحانیون متنفذ دارند ،میرآب های که آب را در زمین ها تقسیم میکنند به آنان ار می گذراند ،میدان ید بعضأ من به آن فکر می افتم که این اصالحات عمداً مردم را برای مبارزه با رژیم جدید تحریک می کنند". دووریانکوف" :والیری ،تو در این قسمت مبالغه میکنی .من قبول دارم که شتاب وجود دارد" ،انقالبیون" تالش می کنند در همه مسائل از تجارب انقالبی ما شوروی ها تقلید کن ند ،همچنان خصوصیات جامعۀ افغانی به اندازۀ کافی مد نظر گرفته نمی شوند .فعالیت های توضیحی در ولسوالی ها و والیات قلیل اند ،اما با گفتۀ شما که فرمان های مذکور می توانند دهاقین را به ضد حاکمیت تحریک کنند ،نمی توانم موافقت نمایم". پس از صرف غذای چاشت ستاراستین پروفیسور را به هوتل "کابل" انتقال داد. هنگام خداحافظی با دووریانکوف ستاراستین یک نوع ناراحتی وجدان احساس می کرد .او ناگهان درک کرد که در جر و بحث ها با این عالم چندان صادق نبود .مأمور دفتر "کشف خارجی" در آنوقت معلومات مکمل یا تقریباً مکمل را در بارۀ قیام های ضد حکومتی که در والیات کشور شروع شده بودند داشت .او میدانست که در قلمرو پاکستان رؤسای تنظیم های جهادی به تعلیم و آماده سازی دسته های مسلح برای اعزام به افغانستان آغاز کرده اند .او از فعالیت های جدی که میان سران اقوام پشتون و متنفذین دینی ،شبکه های استخباراتی امریکا و پاکستان به راه انداخته بودند و همچنان از آمادگی مردم برای مبارزه علیه رژیم کابل بخوبی آگاهی داشت .او هکذا از ضعف اقدامات متقابل حکومت جمهوری دیموکراتیک نیز مطلع بود. برخی از خبرها در بارۀ ناآرامی ها در بعضی از والیات کشور البته از طریق آژانس خبر رسانی "تاس" نیز به نشر می رسیدند .اما در مجموع مطبوعات شوروی با جمالت مبالغه آمیز و آفرین گفتن ها از پیشروی و کامیابی "انقالب ثور" و اینکه تحوالت جدید از طرف "اکثریت مردم عادی " افغانستان حمایت می شود و ملت از انکشاف دوستی افغان -شوروی استقبال میکند حکایت میکردند .چنین بود هدایت کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی! دووریانکوف بدون شک به معلومات محرمی که "تاس" در اختیار حلقۀ محدود از نومینکالتور حزبی – دولتی شوروی قرار می داد دسترسی داشت .مگر او حتی تصور نمی کرد که افغانستان در اخیر سال ۰۶۹۱با چه تهدیدی عظیمی مواجه گردیده بود. پس از برگشت به مسکو پروفیسور دووریانکوف به ستارستین و همسرش نامه ای نوشت که در آن آمده بود: " رهبری افغانستان چند مرتبه از من خواهش کرد تا من برای حل پاره ای از مسائل مشخص به آن کشور بروم .اما این خواهشات خلقی های "سرخ" باالی سفیر سرخ قیافه (هدف سفیر شوروی در کابل پوزانوف است) مانند پارچۀ سرخ باالی یک نر گاو بد ذات تأثیر منفی بجا می گذاشت". پروفیسور دووریانکوف به تاریخ ۰۹دسمبر ۰۶۹۶از سکت ۀ قلبی وفات یافت ،او دو ماه بیشتر از دوست خود ،تره کی زندگی کرد. ادامه دارد
فصل چهارم
هوتل "کابل" اسرار اتاق شماره ۱۱۱ صبح هارشنبهح ۴۱فببریشخ رحرنگبرش ژاننبخ رحببر ش برن "تببر " (نصبً ابرا ش تف ببر "کشب ربرش " کب .ب .بب ). لئ نید بیری ک ف برنخ اًقرت بر یک تی ت نفغرن ر ت ک قحً بر نی یعدۀ اًقبر ذاننب بب ت بب ارکب نبار ژابد .نیب تی ت ن هت نی نح ت ،نار بر عًقمهدخ اعل ار ت ت تنن نش شن بر بیری ک ف نریک ا بررت .نکثبر نفغبرن یبرخ کب صرتقرن ن شیخ یر شن تی ت تنن هد یمیهطب ش اب کرتنبد .نبرید نیب نفغرنابر یمبب نتحبرو نب شیخ شن نف برنن "کشب " اب پهدنن هد ی بهرء تَیـ ر ت ا نمرتند تر بب ژنابر کمبک کههبد .نح مبرً نیهابر ف بر اب کرتنبد" :تب بب ژنابر کمبک ای هب ،تش اقربل نی ن شیخ یرخ پر قدش ب ت کمک ر نیهد کرت"... نی تی ت ک بیری ک ف تش ژن صبح برت ی ژف برب بب تیبدنشش ژابد بب ت تش یالنش ن ًعبر ی کل ب ش نی برخ ی ی ب ای رت ،نی ارب ژاننخ رحر ش رن نفغرن رن ب ت .پخ نال ژن نیهدی تش تف ر کرش ارا ش کب تش یموب نشخ ی تبل " بیی الش" قرنش تننت ربور ذرتید ی بدین عول ب ن نیدن هرخ صح نریو کرتند ،نرذارن ب ارا ش رحر تنتند ک برید فب ش ب تل ن نب بدید .پخ نال ر م صححت تش تل ن اأا ش ااک ش تش حرلی ب ریلب ییوبرن ت بب نیبر ایر بید نب ت اامبرن ن شیخ ر ت برذشت: "بحخشید ،شفیق بیری ک ف ،لحیرت پیش یر نضًو ا حدۀ ناری ر نتیل تنب نال رف نفبرنت نبراعل ا ذریذبرن ذرف ب ند ن ت .نر طرفچیرن نی شن ب ی تل "کربل" برت نند. بیری ف بر ژینال بلهد" :بل ،نی ینقعر یک رحر غیر ا رقح ن ت ".بیری ف نمرشۀ ب رش شن تنیبل نمب ت ی بب ب رش نال یق و حرتثب ک بر تنب شخ تنت ب ت رحر ندننت. ن شیخ النگ الت ،ژنور یه ال ییچ صح ژنریال یر ناری ر حق اعم ل نال نقرا گریش ک تش ی نال ن نح نیک نار کربل "نار ن " قرنش تننت برژابد ی بطرف ا تر ک نن یرشش شن ای شید شفت .تنب یک تییل ار تمرم عیرش ب ت نی یم پل یرخ ارا شیت یرخ ا بل شن نم ت ی برًرر ب اقرم رش ش ید ب ت .تش ک . .بب .اطمبئ ب تنبد کب تنبب ببر نتنشۀ کشب کشب شش نشتحبر تنشت ،نار ریر بی ذرنف تنب کراً ن رف ب ت ،صرف ننوبرم ی ی ب تش یالنش ناب ش ررش بب ناری بر بری ببرنخ ب نل برق نمیمرند. بموبرت ژن ب تنبب ن تیبک لیمب الی بً تنشش ذرتیبد ،قیرفب ی قبد نی تغییبر نم تنبد .هبری یبرخ اارببرن تش کهبرش یببرخ کببش نبد برنبد ،ا ب قیم تببر ی ش برتر ذرتیبد .ح ب تشرشببش هشبمرن ی همل ب یبر تش لحبر نش نرپدیببد ذرتیدنبد .تب ذب عیهک یرخ نی نی بدین یرذ ن ردنب تی تر ند ی تش یک نقطب اعی تمرک یرف ب ت .یمب ا بر ل نخ ب تش بر تحت ذیهش نل برذشت اودت ب اه ل پهارن ندند. تشی ش نفغرن تحرش یر بر ا ن حت تمرم تشینالۀ عقح لیم الی شن تش برنبر تب برال نم ت ی یر تنرل ا تر ذرتیبد حبق اعم ل بورخ یمیشگ ر ت نش ت .یخ ذل احمد (تشی ش ب یر) نبرییبریش شن کب بب نقبر نخ نبدن ا مریبل ب تنبد ببرً نندنرت: "ب رش ؟" یر بر لح نرم یل پر قدش ،شی نری ب یر ی نمریهدۀ فب نلعبرتۀ نضبًو ا حبدۀ ناری بر بریبد برنبد ذ بت" :بلب ، حرکت ک ". ا تر یر ک بیر پر رش ی شت تنش برًخ برل شن ت ژن تش نی نال ب ت بر یقرش تمرم تش بر یبرخ پ نبید نال ببرف کربل حرکت کبرت ،نال برنببر فرینبگر "حمیبدخ" کب تش ت بت شن بت بب ت ذانب ،بب رنبا هبپ ب رش پرک ب رن ،ننبدک پیش ر برال یم ب رف هپ "ک هب ارغار" ب نیر ر شتند نال ژن ذان برال یم بطبرف هبپ تکبرن یبرخ نن یبک فرینب "عحدنلقی م" ی "عحدنل ریم" نمریرن ندند .ی نی یم هارش شنیی تش ن تی ارک فریهگ ناری ر قرنش تننت... ت ق ک !... نندنم یر شن لرالۀ فرن ذرفت ،تش ت اثل ک ی بخ نید ر ت شن ب ژب رت پرترب نمرید. پ لیخ ترنفیک ک ی نی شم ف ًتخ شنگ ب ت ی ه ب تش ت ت تننت نار کرت: "ت ق ک !" تشی ش نال یشنخ ژ یهب عقا نمر ب ژار ر ت پر ش ذ ن نیر نندنرت .یر رش شن ت رن تنت" :نی رت ن !" "پ لیخ ترنفیک" رش شن پر ی کرت ب البرن تشخ ذ ت: "ار برید ا تر نمر شن تًن نمر یم صرحا".
تنب ک ک نش ای رت ع حرنی ش شن اارش کهد نال نرهرشخ ذ ت" :تًنب کهیبد ".تنبب ای نن بت رب نیش پب لیخ ترنفیبک ابر یبرخ نریبر ت قب یبرخ نال نیب قحیبل تش برت یبرخ شن شت کهد .ا نیت تییل ارتیک ب نی ههی حق شن ایدنت ،نار کربل ب یرش اعم ل ند ی یر ژنرن ب اثربب یک رش نت ن هرب نرپایر پایرف ب ت .نی ف ر ای رت ک ترنفیبک نگبری بب تنرل ا تر نندنر یخ نح مرً نال تشی ش ر نید ر ن ت تر ت ل ب خ شن برال نمرید .ی یمیه اع قد ن ند ک یم هی یبر تش ت ن ت ب ا تر ن رال ر نیهد تنت حرکت کهد ،ییچ اش ل تید نمیشد .نار نیهحرش حرکبر پب لیخ ترنفیبک بب نیبر نی غیر عرتخ ش ید .ترنفیک نرذارن بر ند ی بر ب نح یبر تشینال ۀ عقحب لیمب الی شن کب بب تلیبل نبراعل ا ق بل نحب ت ببرال نم ت ی پخ نال لحیب تش یت پشت ر تش پال خ یر ،ت هگچ ب ت ت قرنش ذرفت .بر ذانت لمح نخ تی ت تیگر کب لحر ال ب ت تنن هد ی اعل م نشد نال کور ر کشیدند نی بر اابرش تمبرم تنربل اب تر ذرتیدنبد .ی ب نال نیب تی تب تش حرلی هرخ ت هگچ شن ب تیشنن ا ژیشت ی نال یشنخ بری یبرخ بب نیمبش تح بم نبرایم ن نی تیبد ایشبد بب تشیب ش ژارنن ذ ت: "ب ی تل "کربل"بری". ذل احمد تش حرلی نال ت رن ک ر شت بب ت یهب ال بخب ت نیهابد بب ت ببر تمبرم قب ننب رنگ اب تر شن اح بم ذرفبت .نی ببر هارۀ اًات ب ژ یهب عقا نمر نگری ت .نار یر تش رخ یمیشگ نش ژشنم نش ب ت ی ح ب بهیبر ایر بید کب تح بم ب لا تننت. تنب بر ب ت ریت ذ ت" :حرکت ک ". ا تر بر ژشنا نال ریش حرکت کرت ی ب الیتخ تش اقربل تشینالۀ عمب ا ی تبل "کرببل" ت قب نمب ت .نر طبرف هیبرن تش ً ح ژارت ب ژتش تش ت ت تنن هد یر شن ب تیلی ی تل برتند. حرلی تش عقا ای پایرن کب بطبرف شن بت تشینالۀ ترب ل قبرنش تننبت ابرا ش برلخ شتۀ یب نش تحبرش نی ب رت بب ت .پیبر ابرت ااک ش لحخهد نحمقرنب بر لحرن تننت .بر اأا ش پایرن ،ننی تش حدیت بی ت ی ب برل عمبر تننبت ی میبر فر ب تۀ نن بمورت ژن ب نر طبرف هیبرن ینشت ی تبل نبدند ،ررا نبرن تش کهبرش ژنابر ژب ترشیک ب ت کرت ب ت صححت کرت .نی قرنش ذرف ب ی بب شنیهمبر ژنابر پرتنربت .لحیبرت بعبد نر طبرف هیبرن ی وبر ببر تنبب بب اهب ل تیم ببرً شف ب ی تنربل نتبر نبمرش ۴۴۱ذرتیدنبد .یهگرای ب نال ریببق الیهبب ارابرخ بب بببرً ایرف هبد ب یر ببرنخ لحیب نخ بب عقبا نگری ببت .نی نال یشنخ کل ی تیلی اشرید نم ت ک ا تر نی بدین ا ننع ب رف هارش شنی پښ ن رن بب ن ب قرات ب رش ناری بر تش حرکت ب ت. رعت تیلی ی تل ۰::۸صح شن نشرن ایدنت. **************** یرذ بخ شی ژنریال بمورت ش یدن ب رش پ بـُرت ک کدنم حرتثبب ررصب اأا ش رش ن شیخ تش نا ش ناهی شخ تنت ن ت .هارۀ ن کری نل اضطرب ب ت .یم ینشرطر ی ع حرن ب نیر ایر یدند .بخ شی تش تیلیب ب رش ببر کرشاهد شیر ت نام کب .ب .بب .ګب ن ک تییب ف کب ا ب یلیت احرفیبت لیبدشنن عرلیرتحبب نفغرن ب رن شن ببدیش تننبت برر شت .ک تیی ف نی اش ش ب ت. بخ شی رطرب ب ک تیی ف " :ی شخ هی خ نرذ نشخ شخ تنت ؟" ک تیی ف" :ت تر یه ال نال ییچ هی رحر ندنشخ؟ یر ناری ر تنب نال رف ننخرص نرنهر نر طرف ذرتیبد ن بت .نی نال رعت ۹صح تش ی تل "کربل" ذریذرن ن ت". برر شی کم ب ت نال ییورن ی ینشرطرخ نال خ التن بیرف د" :ژ ،یر !" ی تل "کربل" تش ارک نار ا قعیت تنن ی ی نال احً تی ت تنن ه ن شیخ یر برنخ نقرات ب ت .نکه ن نیب تش ژنوببر تش حببدیت ب تحعببب ن ب شیخ النببدذ ای رتنببد :اشببریشی ،رحرنگببرشنن ،تییل ارت برن ،نیرایببرن ...بعض ب نال ژناببر بببر ررن نت یرخ ر یش .تذرا بخ شی نال قضرء یمرن ک ب ت ک ا یلیت ناهیت ن مرو ن شیخ یبر شن بعابد تننبت. نلح ب رن نببت ب یر ناری ببر ببرنخ نی نیب بب ت ببری نحب ت ،ناببر نن برفأ بریببد ذ بت کب نی بیشب ر تش اب شت نتحبرو نب شیخ اش ش ب ت. بخ شی " :ی شخ (ک تیی ف) ت ن ت ب ذدنن ف شف ی تش ا شت نیضرو ب نی ذانشش بد ،ا ب ن بب ر ت پیش ب یر ی نی رته ایریم". یر پ النن ف نًت نضرف ن رت: " یرذ (بخ شی ) ،ب ی تل بری ی ک نش ک نتحرو نب شیخ شن بب احبل ناهب تخلیب نمبر .نذبر کمبک ی حمریبت اب ضریش ند ف ش تمر بگیر".
ک تیی ف ی بخ شی تش "ت ی ترخ" شی یرش ارک نار ذرتیدند .یم شن یرخ ک ب تنربل ی تبل اب برتنبد تش نیب ایبرن رر هد یل پخ نال ژن نب شیخ یبر شن ایدیدنبد، نال رف څرشندیخ احرصر ند ب ت .ا تر حرال ژنار شن تی برش ا ق ن رال ایدنتند حرکت کهد. پببخ نال تنرببل نببدن ب ب تیلی ب ی تببل تذببرینل کلی نببهی ف اشببریش احببرشال بببر ببرنیم هببر تش یالنش تنرل ب شن ن تیببک ش ییش (ای پایرن ) تیدند .نی اخ رن ریرن حرتث ی هگ نگ نن شرف نیضبرو شن تش ی تبل بب بخ ب شی ی ک تییب ف برالذ نمب ت .بب ذ بب کلی نبهی ف نر طبرف کههبدذرن تادیبد ای ههبد کب تش صب ش شت تقرضبر یبرخ نبرن ی تبل شن اه وبر ای رالند. ژنار ایخ نیهد تر ک ب نرم بحر الدین باعث ک ی ب نال برتادنشنن برالارن نفرن ب " ب م الب " کب یمچهبرن بب ذبری " ریر بدرش " نی نار تنشت نال الندنن ژالنت ذرتت .ذریذرن ذیرنن یمچهرن تقرضبر تننب هد تبر بب ژنابر الایهبب صبححت تش تل ی ی ن ی یخ ر ب کش ش تیگر ی ور بر یر تنب ا رعد ن ت. بخ شی " :نی باعث ک ن ت ی تش کور بهدخ ن ت؟" اشریش څرشندیخ تش حرلی نرن یریش شن ت رن ایدنت" :ا تش ریرن نی م ،ت ین ایگ یبد کب باعثث تقریحبر یبک پرهمب ن ت ی ننرش ای هد ک نراحرت تش ییچ ر نی ت .ا نیهط ش تش کرتم ک نی ادتار ت ک ب "ا رف" ش ید ن ت". تش ن تی ژنار مع نال ناری ری یر نی رت ب تند ،نف ر بخش ناهی ب ب رش ناری بر بب نبرم هبرشل نب ت بخ ب شی ژابد ذ ت: "یبم ا بلک ،اب نال نبمر یبک رب نیش تنشم :لط بر ییچگ نب نقببدنا شن کب حیبر ژقبرخ تنبب شن بب رطبر بب ننبدنالت ننوببرم ندیید". بخ شی تش ب نب " :اب نیهبرن ای ب ننم بب نبمر یعبد ببدیم ،نابر تش بت تبر اب بب ت نذبر نبمر رب نیش رب ت شن بب نفغرنابر ایر رندید ،ژنار صرححرن نی الک ن هد". بخ شی نال ای پایرن لی ت نتر یرخ شن ک تش ژن نتحرو ن شیخ النبدذ ای رتنبد بد بت ژیشت ی شفبت تبر یمبب ژنابر شن ک تش ژن قت تش ی تل ب تند نال رطر بررحر ب رالت .فی ل بعمل ژاد ب ت ک برنهدذرن ی تل ا ق بر بب برل ن ش ب شنن ک تش حقب نیل ا قعیت تنن ی ربرل بب ت نن قبرل یربهبد .حبی ارن عب بب نتبرق کب تش یم بریگ نتبر نبمرش ۴۴۱قبرنش تننبت ی نر طببرف کههببدذرن تش ژن ربوببر نببد ب تنبد اشب ًت بببریال کببرت .تش نیب نتبر اشببریش نشنببد ح بب یی ببیل ف بببر یم ببرش النببدذ ای ببرت .ر ب ت اشببریش صببح یقببت ب ب کببرش شف ب ب ب ت ی یم ببرش قطعببر نمیخ ن ببت تش شن بگشببرید .نی نال صدنیرخ ک تش تی لی نهید ایشد ی نال نفرنت ا عدت ا لح ک تش الیر نش ب یبر ربوبر نبد ب تنبد بب نبد تر بید بب ت. بخ شی بر اش ً الیرت برًرر ا فق ذرتید تر ررنم ااک ش شن شنض ب رالت ک نال نتر ر ت ررشج نبد ی ببرنخ بیرخ ندن تقریق رطرنر ب ش شنن بریت. عد نخ تیگرخ نال برنهدذرن ی تل نمیخ ن هد ی تل شن تبر بگ یهبد نب بخبر ر ژن ب نال نر طبرف کههبدذرن یبرن تننب هد، بل نال تر ژن احرتن ننیر ینا نل شن ک تش کربل رریدنشخ نم ت ب تنبد حبی عملیبر نح مبرل نیبرا نال ت بت بدیهبد. نفغرن ب رن نلح ب کشب ش ثریتمهببدخ نحب ت ،ناببر تش برالنشیببرخ ژن قببت ژن ای نن ب یمب ضببریشیر رب ت شن بد ببت بیببریشخ، هی خ ک تش نتحرت ن شیخ ژن قت ب هشم نم ر شت ی ن شیخ یبر بخت ژشالیخ ت برحا ژن شن تننب هد :شنتیب ک بیت، رعت یرخ نل رینی ،پ ل ن یرخ یهخ (ک برخ) پ یهچ ...ب یمی تلیل ب ت ک نتحرو ن شیخ یهگبرم تبر نتبر یبر رریط یر ی ب خ ی رخ عییم شن ببر رب ت نال الیهب پبر ی اب برتنبد ی برعبا حیبر ن رنفیبرن اخ صبر ناری بری یبر اب ذرتیدند. شیحرخ عملیر شن تش ی تل اه بی څرشندیخ ب عاد تنن هد ک تش ش ژن ژار څرشندیخ ګ ن تنییت ت ین ی ش یخ نشکرن ژن ی نلدی قرنش تنن هد .نل برندش کلی نبهی ف تش نیب ایبرن نیب بی برش نحب ت ،اه ب بی څرشنبدیخ ا ب نتر نال نی اش ش ایخ ن هد ی نی ژنار شن شی ًالم ایدنن ت اش ش ایدنت .بط ش اثرل یق ی تریشی بت یبر تقرضبر کرتنبد تبر بب ژنار ت هگچ تنت ن ت ،کلی نهی ف نیر تنت تر بر ر ن ت ااک ش ا نفقت ص ش بگیرت .تش عی حرل ت هگچب ااک ش پخ نال "ت ت کرشخ" تیگر فیر کرت نمی نن ت .پًن شخ ب ت ک تش ت یهگبرم پیشب ش ت هگچب بب نر طبرف کههبدذرن بریبد برًخ نتر حمل ص ش ایگرفت ی ب یر ژالنت برر ایشبد .نابر تش ژربری لحیب نر طبرف کههبدذرن ببد ذمبرن نبد نال ببرال نم تن تشینالۀ ن ر نا هرو یشالیدند. ا دش أ شیحرخ عملیر ی ی ور بر ژنار کلی نهی ف ،بخ شی ی ک تیی ف نال اه ل تیم ب اه ل م ک ب صبدن تبر بب ت شف ی تش ژنور ربور ندند .هبرشل بًیق ب بخ ب شی شن اخر با قبرنش تنت یبرت ژیش ایشبد" :ک نبش کهیبد یوب م صب ش ب یر نگیرت ،یقت شن ترل بدیید ،بر نر طبرف کههبدذرن ذ گب کهیبد ".تش عبی حبرل هبرشل کبدنم پبًن رب ت شن ببرنخ شیبر پیشهارت نمی رت.
تش نی ایرن تش تیلی ی تل نرذارن حرکرت نبریو ذرتیبد ،نیب اه ب بی "نذ بر" ب تنبد کب تش لحبر یبرخ ال ب بب تنربل ههد اری ک نال نیورت ژن ذان بب ت ت نن ب بب ت یبرن بب بربق شن ببر یمب ،اخ صبر ی تل ژادند .نتنشۀ "نذ ر" برًخ ژنار ی ب نی یر ژن تلیل ای نن هد "تنبمهرن ننقبًب" نرایبد نب ند بب ایبرن بیبریشت .پیبدنیش اه ب بی "نذ بر" بحا تش یش گ ن ت ین ذرتید .ت ین کب نخ ب بب ت رب ت رب ن ،ا یبریر یلب تش عبی حبرل بررب شتنش نال نع مبرت نبخ خ اه بی نتنشۀ شقیا (نذ ر) ن رفت. رش ناری ر قطع نم ت ی بر عول ب نای ،ذ گ یش شن بر نف ر نا ش ناهی ایرن ژنار صححت یرخ ذرا ب البرن پش نریو ذرتید ،لحیرت بعد کرشاهدنن "نذ ر" یمرنط شخ ک نرذارن پدیدنش نبد ب تند ،یمیهط ش غیر ا رقح نرپدید ذرتیدند. ***************** الا رن ژن رل ذی تییل ارترن ررش شن هی خ اشرب یهدشیم "تبا ً ب " فبرن ذرف ب بب ت .نف برش ناری بری یبر، ننگلیخ یر ی ر ر ررش یر شن ذهج ً ک نال برف بر ب رن نبهر نب شیخ بیریرنیدخ تش نرحیبب نبحرغرن تش نبمرل کش ش کش ذرتید ب ت ،فرن ذرف ب ت .نی ذهج ک تی یب نش برل قبدنات تبرشیخ تننبت ا علبق بب نبش نبا نتۀ تیلبت تأشیخ برک ریر ب ت ی تش حدیت ی ت کیل ذرنم الی شن عرل شن تش بر ایگرفت. صححت پیرنا ن نی ذهج ا ألب اعم ل تش احرفل تییل ارتیک کربل ژن قت ذرتید ب ت .عًقمهدنن نً ر ت شن تش نیب برش عمدتأ ب ینلیرخ رشن ی ک تش برشۀ برک ریر ،ح ریر ی کش ذهج اعل ار کرف تننت شن ع ا رر هد. ب تأشیخ ۴۱فحریشخ ب اهر حت ر م تیشۀ کرش قه ل ب رش هبی تش کرببل ضبیرف برپبر ذرتیبد بب ت .رشن ب ی تش نیب ضبیرفت نبرکت یشالیبد ی فعرلیبت یببرخ رب ب شن تش ژن ننوبرم تنت .نی ببر نخ ب بب نبرم "ینن" اًقبر نمب ت ی نال قه ببل نیرنن تیحر (ر یشریند تیش نر نیرنن ک فقط ههدخ پیش نال قدش تیش ند بب ت) اعل ابر اعیهب تش ببرشۀ ننقبًب ن بًا تش نیه ش ش بد ت ژیشت ،ی تش اوم و "تید ی ینتید یرخ" ا یدخ بر تییل ارترن ژنهر نال کش شیرخ ک هک ی بب ش ننوبرم تنت .تش ی نال لحیرت ک رش ی ارنهد یک ن رشه تمرم عیرش نال یک تییل ار ن ت تیگبر تغییبر ا برن ایبدنت ،لب ی ن ب .ژخ .نخ .تش ب رش ناری بر اب ت شک ررنم ا شرش رش ناری بر تش کرببل کب ابأا شی "تف بر" نی شن ژابر کشب ررت .نی ررنم نن ب رشن ی یرت ژیش ند ک یک الارن ب ژا ر بر رن نهر پرتنر بب ت ی پهدنن هد ،ا ق ایخ نید بدنند ک ه یقت ی تش کور ای نند ببر بر رنشبهر نب شیخ برشیرنیدخ اًقبر کهبد .رشن ب ی ب شخ یننمب ت کرت ک ذ یر ی ن ال با ری تی رن نی تننشبمهد بب ت ی یعبد تنت کب تمبرم ک نبش یبریش شن بخبر تنت ی فبرتن صبح بب ل ی ت شک ن ریج شن رحر ایدید. صح ۴۱فحریشخ رشن ی نریق ر نال اعم ل ب رش ژاد .شیال کرشخ نریو ند ب ت .شن بطرف تفرتر "تییل ارتابرخ تف بر" نال پالب خ تشینالۀ نببعحب تشببری ر ایگانببت .ینلیبرخ ببرخ بب ژنوببر الت تببر ببر تی ب رن ببًم ی علی ب نمب ت ی نال ژرری نرحرش ژذری یربد .اأا شی نعحب تشری ر ناریت ییورن ی ح ب اشب ش بب نیبر ایر بیدند .ی ب نال ژنابر کب قیرفبب ب یر ناری بر نتیلب تنبب نال برف ن رنش ژای بخ ت ذرف بب ت پُبخ پُ بک کهبرن بب رش ب ی نال حرتثبب ذریذبرن ذبرف نر طرف کههدذرن ح ریت کرت .ارا ش تیگرخ نال ایرن نرا یرخ ش یدۀ ژنریال ،پرکت رط شن ک نال رش ناری ر ش بید بب ت بب رش ب ی تنت .رشن ب ی تش حرلی ب شنیبش شن بب ببرف "نتبر عمب ا " نتناب ایبدنت ببر ی ب نال یم برشننش ببر و خ ت ن ت ،ن ت نی بری". ر شت ی یم رش ب یخ ذ ب ت" :ژار تش رشن ی ف شن ب رف نتر نی رته حرکت کرت. ییلی ش نی رته ک اش ش بهیر ا ش بید ،ببر ژنابم حبق اعمب ل نال تیبدن رشن ب ی ببر رشبه تخ ن ب قحرل کبرت ی بب نی تح م نم ت .نی رته بر ننرشۀ نح رنم ژای خ نال رش ی تع کرت تر بهشیهد کب صبحح ش ببر نف بر ناب ش ناهی ب بیرذ بخ شی پریرن یربد. تش ه ک یم ارن ب تی کرش پرتنرت :نریو ب ر ننبدن نراب نخ نمب ت کب تش نبعحب تشبری ر رشن ی پخ نال نش ب نی تنت ب تند ی ب نهیدن ذ گ خ نی رته ی بخ شی پرتنرت. نی رته " :یر حق بورنا ن ت برید ف ش ب ی تل "کربل" شفت .ژنوبر نیب اشبریشی ح بب "،...نی برته ذبرتنش شن ببر ت ببت لمببخ تنت ی تی ب رن بب بخ ب شی هشببمک الت نتناب تنت" :رببدن نخ ن ب کببدنم نت ببرق بببر ژناببر بیرف ببد ،شیال ر ب ب شن نخ نیم تید .نذر ت میم ترن بر ژن ند ک نتحرو ن شیخ برید نال ی تل تخلی ن ند ،بر ییچ خ تش نیهحرش ذ گ ن هید ،ر ت ا قًن ت میم بگیرید". بخ ب شی ک ب بببر نرببً ژنعببد نال ن ب شیخ یببر کب ب ب ا ببرفر یببرخ کببرشخ ب ب نفغرن ب رن اب ژادنببد بخ ب ب ژنببهر ب ب ت بببر نببر ر ش هدخ ذ ت" :ایدننم ،نیهار ننیر ی ل نالا شن ک رریدنشخ نم ت نند اح م ر نیهد ذرفبت ،ی بب یبیچ قیمبت حرضبر بب ررشج ندن نخ نیهد ند ،ح نذر نر طرف کههدذرن ی تل شن اه ور یم ب رالند.
نی رته تش حرلی لحهش ژیهی تر ند ب ت ،ذ ت " :نار نمر نال ر ت بدیت نشبرن بدییبد ،یمچهبرن ناری بری یبر شن الیبر نیر تنن برنید ،اق دم شن ا فامید .بحیهید ک ک یر ب احل حرتث ا ژیهد ،ه اب کههبد ،ببر کب نشتحبر ایگیرنبد ،بب یر حرل نمر ر ت تمرم هی یر شن با ر ایدننید ،کرایرب ترنرن ایخ نیم !" بخ شی حی برنادن ت ت رش ی شن فشرت .رشن ی تش رخ بخ شی نش ت. نی رته بر عًقمهدخ پر ید" :اًقر تیریال بر "ینن" هط ش ذانت؟" رشن ی بر ت بیل ی نبرید یبم بیشب ر ییوبرن تش اب شت اًقبر ببر نخ ب کب نتنشۀ "کشب ربرش " نب شیخ نال یخ ایخ ن ت ا دش أ ن هت ناریت بر نشالش ب رالت ب نی رته ذبانشش تنت .نی یمچهبرن نال صبححت رب ت ببر لب ی ن ت شکب نیب یرت ژیش ند. .ژخ .نخ .تش کربل ن ت؟" نی رته " :ت رحر تنشخ ک ن یر نی ژار تف ر کش ا نال نی ررنم ناریال صح نراب تشیرف م". رش ی " :بل ،نمر تش نی ا شت تش ل یرت ژیشخ کرت ب تید .شن رشن ی کرغا اهیم شن تش برنبر نی رته ذاننت .ل ی ن تش نرا نش ی حرش تیگر نال اًقر تیریال رب ت یبرت ژیش نبد ی ا رش ب ن ًو ا ش رنید ک ایخ نید بر رن نهر ن شیخ رشیرندخ شن تعب نمریبد تبر تش برنببر ربرنم یبرخ بخبش نر نهر "کل ب بی نلملل النرن ناری ر " بیرنی نخ نیرنت نمرید. نی رته " :ینلیرخ ! یر ه الیتتر تش برشۀ رشیرنیدخ اعل ار ذرف ی ببر نیب ربرنم تمبر بگیبر .ببر یخ ب شخ صبححت ک ک ذ یر نال ذریذرن ندن یر ییچ رحرخ ندنشخ". یم تش نیهحرش هی خ نمیدننم". رشن ی بر ژالشتذ پهارن ندۀ تشیغ ذ ت" :ا برن نی رته " :ینقعیت نی ن ت ک ا نی یمی لحی بیشب ر نال تب نمیبدننم ی نمی ب ننم هیب خ الیبرتخ بب تب بگب یم .بب یبر حرل ،ب نی ل ی ن تل ن ک ی یخ ف شن ن ت ا برذرت". رشیرنیدخ حدنقل تی ی بعبد ای ننبد بب کرببل بیریبد .بیخ نی پبر ی ههد تقیق ب رشن ی رحر تنتند ک بر رنشهر ب نعحب تشری ر (النگ یرخ تل ن ب نار صرف نال ژنور ص ش ایگرف هد) شف ب ی بب اهب ل لب ی ن ت شکب النبگ الت. ذ نب تل ب ن شن نب یر لب ی ن برتننب ی ببر ژینال النبد ی اارببرن رحبر تنت کب ربرنم نش تش حمبرم بب ت ی رب نیش کبرت تبر تقیقب ،تقریحبر برعت ۴۸:۰۸رش ب ی اوبدتن بب اهب ل ت شکب تل ب ن کبرت. بی ت یر تقیق بعد النگ ب ند .پخ نال ذ ن شن برال یم ن یر ل ی ن برتنن رحر تنت ک ررنمش یه ال تش حرل نرن کرتن ا یریش ن ت. نار پخ نال ادت ل ی ن برًرر ذ ن شن برتنن ی صححت رش ی بر یخ ص ش ذرفت. رشن ی اودت ب تف ر نی رته ژاد. رش ی ببر ننبدک تم بخر بب نی برته ذبانشش تنت" :نیب یبم ا بل رن ابر نال ب .ژخ .نخ .النبدذ بب غبم برنب تنشنبد. یهگرای ب ًل مببرب نیشببرن (یببدف ب یر تنب ب ن ببت) ن ب ت نر طببرف کههببدذرن الیببر ن ب هو قببرنش تنشت ،ژاببر تف ببر "کش ب ررش " .ژخ .نخ .بر ررنمش ک تر ی ترال نال حمرم ررشج ذرتید ا ریف ن ت .تلچ پ ن ت... نی رته ب ر فری شفت ی ررا نرن ر اه ی تر ش شن لمخ کرت. ***************** ژنریال تشرشش ژف رب کربل ناریت ند تننت .برف ک ههدخ پیش برشید ب ت بًفرصل بب ذبل ی ًخ برتخ کب یبر ب پرنببید ایشببد ،احببدل ایگرتیببد .ناببر تش ببری یببر یه ب ال یببم رهببک نببحرن ر ب ت شن پهاببرن نم ب ت ب ب ت .تش یمببی تهر ببا یببرخ شینهر ،ترشی ،رتخ ی ذرا ک هب یبرخ ی بیع ارکب نبار کرببل ی یمچهبرن ذ نب یبرخ نال نیبر تیش نف برت ی پبخ ک ه یرخ نی نار الیحر ررص نا ب ت .بر فرنال ک یرخ تشۀ پغمرن ک بیش ر ب ه برخ ببرًخ کرببل نبحریت تننب هد صرف برف ی شینه ح م رار ب تً .خ نعرو ژف رب صححگریرن تر تناه یرخ ک یرخ ببرف ژلب ت پبر ی ژابد ی بب ژن شنگ ژشنم ذًب ا بخشیدند. تش نار الندذ اعم ل ریرن تننت .ژنار ی برنخ ت ر ب لقم نرن یم شیال کرش ی الحمت ا کشیدند ،تش ف ر ریرخ نرن شن بر ا ر ل یر کش ش ک بعضأ م ی شینن شن ب ت رن ا ژیشت ،نح تند .لحلح فرینرن تش حرلی ا ن حت تمرم بر ت یرخ پشم پیچرنید ب تند ب خ کرنه یرخ ک هک نرنرن پیش نندنر ی نلپ نلپ کهرن برًخ برف ک تش حرل ژب ندن ا ب ت بر هیل یر ی پریرخ بدین رنب شن ا پیم تند .اأا شی "ت نفغرن رن برنک" ک تش اقربل ی تل "کربل" ا قعیت تننت پخ نال ربور ندن تش عقا ای یرخ کرش بر اارش تمرم ب نمرشش بهدل یرخ برن ه یرخ دید الارن رلق یر ک صًبت ررص ندنن هد ی یرخ ربق ی ا عمل بر ت یر احمد تنییت ی یمچهرن برن ه ترال هر ند ب تند پرتنر هد.
ر ا التند ،نی تش تیلی یرخ ی تل "کربل" یک ن و ب نیم غیر اعم ل ح م رار ب ت .اه بی څرشندیخ یر څرشندییرن ب ژن یمقطرشنن ب لیق ،پر نال الخ بر ص ش ی پیشرن ی رت ل ح ک تش ذ ن یرخ اخ ل نار بر 1
2
ارنیهدنش یرخ پ .پ نر یر یم ت هگ یرخ قدیم بیرتنن بهیر ایخ شتند نحریت ندنن هد .نیهور صرف څرشندییرن بخ ت ،بر ی نی شم اه ،بری یرخ ننح نفغرن ی اوا بر ی ریل نیرا تید ا ندند .برر نال ش ر ،ته اهد ،ا اه بی څرشندیخ ا ل بر ت هگچ یرخ اشا ش تری کمیه یرخ ً ح رالخ ب تند ی نال نی بربت نح ر غریش ا نم تند .بعض نال نی څرشندییرن ایل یرخ ت هگچ یرخ نرنرن عقا کمربهد یر نندنر ی عد نخ یم پ ش یرخ ت هگچ یرخ نرن شن ب حرلت ژارت برش برال نگ تنن ب تند. رش ناری ر ک دن نال تیگرنن ذرتیم ژاد ب تند برذشت .هرشل ا شرش رش ناری ر ژا څ ت ین ن ت اه بی )(Amstutzشن ب ت ین اعرف کرت .ت ین ک نش کرت ب اخر حش نشرن بدید ک ب البرن ننگلی حرف ای ند ی تش حرلی کلمرت شن نال فلم یرخ پ لی ناری ری ب یرت ا ژیشت ریرن نیضرو شن ب ژا څ ت ضی تنت .نی ی حرش تیگر ک تریشی ت یر ذانن نند یرت ژیشخ کرت: ب نی تییل ار نال نری "ژنار ایخ نیهد تر شفیق نرن بحرالدین باعث نال الندنن ژالنت ند ی ف ش ب ی تل ژیشت ن ت .ا عرقحر ژنار ایخ نیهد بر اًقر نم ت ی ضمرنت پرینال شن ی ور بر یر ناری ر ب کش ش ا تیگر بد ت بیریشند". ایشنرلی رن ررش ت ین تش حرلی بر احریر بطرف رعت ارش "نایگر -انی " ر یش ک ههدخ قحل نای ب یخ تح تنت ب ت نگری ذ ت" :برنخ ن رنخ نی یم نری نر طرف کههدذرن ب ار نندک بیش ر نال تی رعت ایدیهد". ژا څ بر ب ایل پر ید" :نمر کدنم نقدنار شن ایخ نیید ننورم تیید؟" شخ یننم ت کرت ک حرفارخ ژا څ شن شخ تیگر فامید ی ذ ت ک تی نشیرخ ی تل ب یرش ضخیم ت ین بر الشنگ ب ت ی تش ژن نال رشت کرش ذرف ند ی تشینال یر نال تخ یرخ اطمئ بید رر ند ی ق ل یرخ ا ح م تش ژنار یر ناریت تادید ن ا ند .ب عقیدۀ ت ین یو م نال رف تیلی برًخ نتر ۴۴۱ب یرش تن نش ب ت ی برنخ حیر ژای نشالیرب ایگرتت .تش عی حرل ت ین رر ر نشرن ررت ک نی بهد ی ب ت ر ر نقدنار شن ذرف ی عهقریا نشرن الن یر برید بر هد .نی نشرن النار تش عمرش "ت نفغرن رن برنک" شیبریخ نترق ک تش ژن یر قرنش تنشت ربور ر نیهد ند .ت ین یمچهرن ذ ت ک اه بی نی ب تنحرل "ذرال اخ ص " شف نند .نی ذرال برید بط ش غیر ا رقح نال الیر تشینال ب تنرل نتر شره ای رت ی نر طرف کههدذرن شن ب ی ش ای ررت .تش نریر بخر ر ژن صححت شن کراً ب رش ناری ر یر ند ک ژنار ب ن بب ر ت کدنم ص ب ک نی ایخ ن ت ن قرات تید ،ت ین نال نف ر نا ش ناهی نقدنار شن ایخ نیهد عمل نمریهد. ب ت ًغر نندنم ،ح هار (اطربق ا شی ؟) ک ا یریش شن رش ناری ر (هرشل ) نخ نف ر نا ش ناهی ارنهد ررشپش ک نصً ح نم ت ی ژن رشن ع ح ب ت ی نن یرش ژنرن ای شید تر برًرر ب نی ن رال بدیهد ک تنرل نقدنم ن ت .صححت نف ر نراحرت اخ ر ب ت .نی پایرفت ک حمل بر نتر نال رنا تیلی ناریت رطرنر ب ت ب ن بب ر ت پیشهارت نم ت" :ع رکر ق نخ بحرخ ار نال ینحدخ ک احرفیت رش شن بدیش تنشند ،بخر ر ژنهر اقدارت بر یضعیت عم ا نال ریق تی نش بیرین ی تل نل کل ی حقب تیم برً ر نیهد شفت .نف ر پخ نال ر م صحح ش بًفرصل ب هارش ت نال ننرن ک تشیش یرخ اهیم ب ت تنن هد ی نندک تیش تر نی رت ب تند ننرش کرت ی ی ور بر ژنار بطرف تشینالۀ نخ نال اه بی پ لیخ ک تشینالۀ تر ل ی تل "کربل" شن ب احرصر ذرف ب تند ی ن رال رری ی تل شفت .ت یل بی یر شن ب ر ت لا ای رت .ههد نمیدنتند تر عربری تش ن تی تشینالۀ عم ا قرنش تنن برنهد ،ا دش أ ت ی بر ح صل اهدخ نن یرش کدنم "حرتثب ررش نلعرت " شن ا ت نال ن ننرن بی رش تش پال خ برنک هارش النن نش کشیدند .تشی شنن ا تریرخ ک نال اقربل ی تل ا ذانن هد بر ق تشت ژ ر ر یرخ نرن شن نال کل ی یرخ ا تر یر بیرین کرت ی بر تعوا ب پ لیخ یرخ ا ل لُق لُق ا نگری هد ،شی ح رطر ت رتار ترنفی شن ب ایرن ا ژیشتند. برًرر صحر یل بی یر ثمر تنت .نخ ت تش اقربل تشینالۀ تر ل ی تل ب رعت ذریپ نال ررش یر ی اه بی نن ته اهد ،قد بلهد ،الیهب ب شذ تش ت ت تش حرلی رم رم پ لیخ نفغرن تش یل ذرتید .یخ نال ایرن نی ذری 1
اخ رو نی ن لح ک ژنرن " ت هگچ -ارنیهدنش " نی ا نراهد ،تحعب نتحرت ن شیخ ب نرم نیرذی ن ت .نال نی ارنیهدنش تش نشتیخ ن شیخ یهگرم هگ تیم ارن ی یعر ن رت ص ش ایگرفت ی ت رتف نی ت ک تش کش ش ااک ش ژن شن ً ح پیـریالخ بر "ی لر" ا نرایدند .ن شیخ یر ب نشتیخ نفغرن رن ارنیهدنش یرخ ا عمل پ .پ .نر. شن نش رل ایدنن هد.
2
اخ برو نیب ت هبگ یبک تیبرۀ قبدیم ییبرنم ببرتنن Hiram Berdanناری بر ااک ش ً ح نصل نشتیخ شی یب ت نشخ بشمرش ایرفت.
بب ت کب ژنبرن ببرنخ نشتیخ شی بیب تب نشخ بر ح کبرت بب ت .ب
برلارخ 1988 – 1981ت هبگ
ایرف هد ی برًخ ریریشرن ا نگری هد ی ک نش ا کرتند ر ت شن یر ه بیش ر ب تی نش ی تل بچ یرنهد ،تر نقطب اعیه پیش شف هد .تش نی نقط ژنار الیه شن بر نح یر بر تی نش ذانن ی ی نال ژنار نل کل ی حقب تیم برً شفت. ر ت نمی رت ب تنرل کل ی نیر بیرندنالت. نن ااک ش بر ژن ر ت شن ب کل ی ش رنید ب ت یل ب ییچ ش ک رنی نال ا ض و ژذری ندنن هد صحهب ااک ش شن ریل رهد ژیش ا یرف هد .حرکر ااک ش ن تهار تش ژنطرف ر یمامب بر بیر کرت بل تش تنرل برنک نی ر یصدنیرخ بلهد ند .اأا شی ی ارن عی برنک بر ب ت ا ب اعراً ارل بر کهو ریخ النیدنل ص حرکر عویا ررش یر شن تعقیا ای رتند. نن برًخ الیه ب ییچ قیم حرضر نی ت ب تنرل کل ی نیر بیرندنالت .الیرن ژاری عملیر ب یتخ تش کرتند ک ی یدن ب ت ک ژنطرف کل ی ،تش تنرل نتر ار پهارن ند ب ت .یک نگر ب تنرل نتر ،یک ارا بر پیشرن اعه ایدنت .نار برنخ ه ؟ ع رکر ق نخ بحرخ ناری ر نم ر ن هد الندذ ر ت شن فدنخ ر یر نمریهد. **************** نیه تش اوم و یک ذریذرن شن هگ ن برید نال ههگ ذریذرن ذیرنن ژالنت ررت ،یم ایدننهد .نتنشن ررص ناهی تش نی الایه نی یری شن تدیی نم ت ی ق نعدخ شن یضع کرت نند .تش نی برش ک رب یرخ ا ل ی فلم یر رر ند ، تعلیم نرا یر ی ت تنن ی تعدنت ی ریل ک نال ژن برید تش ب شن نندنالخ ههی عملیر ن رت ن ت تعیی ذرتید ی یمچهرن رال نلعمل یر یک نال نن رن کههدذرن عملیر تثحیت ند ن ت .تمرم نی هی یر ضریشخ ن هد ،یل بعضر کرف نح ت ی تش نرنیط اشخ قربل ن رت نمیحرنهد .الندذ ذر ذری نمیخ نید تش بهد نقش یرخ تئ شی ی تعری یر برق بمرند. یق اأا شی نح یرخ ناهی نال ننگی ،ی نال اهطق نشت رب هریت نال رف نر طرف کههدذرن ژذری ایدنن برنهد، اثمریت عملیر ژیهد با ر نشالیرب ا ن ت .ر ب ن ت یق نال حرلت شینن ژنار ی ذریذرن ا ذیرند ژنهر ی ت تنن برند .ب عحرشۀ تیگر ر ب ن ت نیضرو حد نقل شینه تنن برند .تش نیه ش ای نن نن شرف نیضرو شن تر حدخ اعیه پیش بیه نم ت ی نقدنار اعیه شن برنخ تفع حرکر نر طرف کههدذرن ننورم تنت .ر ب ن ت یق ی تش ژالنت رر ذریذرنرن ،اأا شی بر تورب ،کرش کش ی بر یک شیحرخ ا یل نن رن کههد .فی ل یر برید تش یک ارک ینحد ،ا قل ،تقیق ی یمریهگ نتخرذ ن ند .ر ب ن ت یق نرنیط بیرین برنخ ک رنی تش عملیر ژالنت رالخ ام تنشند ا رعد برند. تش حرتث نی بر نتیل تنب شخ تنت تمرم هی یری ک تش برً ذکر ذرتیدند اطل ب نح تند. بخ شی ی کلی نهی ف ب یتخ تش کرتند ک نر طرف هیرن بیش ر نال یر ر ت شن ذریذرن نح ر ا کرتند، ذریذرن نیضرع ک ژنار تش ژن قرنش ذرف ب تند .ژنار فامیدند ک ب یک عمل ناریت ثقیل ک الیش نرن ب ژن نم ش ید ا صل ند نند .ب نیر ا ش ید ک تش نیهور تش نتر نمرش ۴۴۱ی تل "کربل" نی تریشی ت یر نح تند ک ت میم ا ذرف هد ،بل ژنار نشنتۀ ب شحمرنب کخ تیگرخ شن عمل ایهم تند .نذر تش ژغرال ذریذرنگیرخ یر ،تریشی ت یر ژشنم ی ب ت ،بریم ر شت ب ت ،ژنار تیگر صحهب شن ک ب ژن ف ر رر ر مع بهیر ا ش یدند ،حرً تیگر یم هی یر ن ن رت ب تند ،ب یضرحت ا تیدند .نح ر ا ند ک ذریذرنگیرنن یره بیش ر ذیب ا ن ند ،که ریل بر نع رب ر ت شن نال ت ت ا تیهد ی ح یک حرکت عرتخ ا ت نن ت ژنار شن کراً بیخ ت ب رالت ی ارنهد تشند یرخ ک ب یر ژاد نند حمل کههد. کهو کشرنید ند برنهد برًخ ژنار ی برنخ ژالنت رر بیش ر نال ژنچ ب ن شیخ نال رنا تیگر حرکر ناری ری یر نی تعوا ژیش ب ت .ژنار شخ یننم ت ا کرتند ک ذ ژنار نن یرش نن شرف نیضرع شن تنن هد ک بط ش یک هرشی خ نال قحل پًن ند ک یر ذ ب تند ،ایدنن هد ،ذ شخ ر نید ب ت ک ژنار ژشالی تنشند .ح ب نیر ا یر ژنرن صرف ژنار ا تنن هد ی نک ندنن هد ک ن یو یر برنخ ژنار ا ألـب ن ر نح ت ،اام هی خ تیگرخ ب ت ،هی ی تیگرنن نال ژن رحر ندنن هد. ش ید ک شیر نار فار ت هی یرخ عویح ک صح ۴۱فریشخ تش ی تل "کربل" شخ ایدنت تش یمیهور ررتم نم یرفت. یر شن ب عاد تننت ،نی یم ارن یک شن حل شن نال اعل م ایشد ک گ ن ت ین ن تهار شیحرخ عملیر ژالنت رر و ای رت .نی ههد برش نال ننیرش ناری ری یر ی ارتینرن ر یش یضع نراهر ا ی ناریت ح ر ک نیورت ذرتید ب ت نرپدید ذرتید ی یر برش ک برایگشت بی ش ر نال ذان نندییگی ی ت ت ی پره تر ا ب ت .نی بر یم رشنن ن تیک ر ت تش ذ نب ا نی رت ب ژنار ت ضیحرت ایدنت ی اش ش ای رت .نل ژا څ نال ت ین تش برش ژن ژیر لیدشنن کش ش نال تشند ب ذریذرن نف یدن یر ژذری تنن ی ع خ نلعمل ژنار تش نی برش ه ن ت؟ ت ین شن ینشرطر ررت ،ت ذ نخ صدنخ رطر شن نهید برند.
ت ین بر لحه ک فامید نم ند ،ب نی ترتیا ایخ ن ت تأثر ی نندی ر ت شن نبرنال نمرید ،ذ ت" :ا ب شفیق نای النگ التم یل نی شن تش ییچ رخ نمی ننهد بیربهد". شن ب یرت تش تیلی یر ی ترًشیرخ ی تل نفرنت عویح بهیر ا ر شتند .ینقع نی تش ی تل ریرن تننت بیش ر شق ا ژیشت :شق -برالخ ،شق -شا ،شق عهعه خ ک تیش ژتش قربرن ک نال رف ههد رتی ذر ا خرصم ن رن ا ند .نی رتیذرنن نال شی م یری ن رعت ا کرتند ک صرف ر ت نرن ا نهیدند .ژنار ب کمک حرکر ی ا ت یرخ ن رنش ژای ک تیگرنن ب اش ل ا تیدند ب ردنیرن ر ت ش و ا کرتند ی رلا کمک ی پیریالخ ند ،ن دعر ا کرتند تر نشین ح رحیث نال ژنور شنند ن ت .ب نن رن ت ش ژن ت ت ایدنت ک تش ی تل الندذ تیگرخ نیورت ذرتید ن ت، الندذ ک بر تعقل ژنرن نم ند تش کرت ،الندذ ایرن ار ی الندذ . صرف اه بی عرتخ پ لیخ ،ژنار ی برنخ ررنب ی کش رش ت ی ایگرتند تش نی ایرن عرتخ ی اعم ل بهیر ا نیریخ ر ت شن نا حرن ای رتند ب تشینالۀ عییم نتر نمرش ۴۴۱ا ش یدند .ژنار بر نگر یرخ حرف خ ،ت ذ نگری هد .ههی ب نیر ا ش ید ک اه بی ف نلاکر بریش ندنن هد ک تش کش ش ژنار شی تش امرلک پیشرف تر اعم ل ن ت ای نن نال اعرتً ی هرل یرخ ررص حی بریال ههی ح نتث ن رت کرت .نندیش یرخ ژنار غرلحر نال ینقعیت تیش نح ت. ما شخ ژلمرن فدشنل ب پ لیخ نفغرن رن تش الارن ح ات احمد تنییت ررن ی نرید یم برل ن یرخ "ذرال ررص" شن ک پیش ر تنت ب ت ب ی تل ژیشتند .پیپ یر شن ب برل ن یر یصل نم ت ی نیر تی یر شن هرخ تنتند .هی خ ریرن پیدن کرت. نرنر ضعی بگ ش ش ید .ب یتخ اعل م ند ک ایعرت ن عمرل "ذرال ررص" ر م ذرتید ب ت .تیش نال نح مرل نح ت ک ارتۀ ااک ش نال یمرن ژغرال ههدنن بر کی یت نح ت ن ت. نشرن النارخ نفغرن ش یدند .ژنار شن تش عمرش " ت نفغرن رن برنک " ک ژنطرف ر تش اقربل ی تل "کربل" قرنش تننت ربور رر هد .نشرن الن یر تیر الارن نال ریق الش بی یرخ ت هگ یرخ ر یش ب کل یه ک ب ژنار نشرن تنتند ا نگری هد یل ب تلیل ژن ژف رب نال رنا ی تل ناریت ب ند ا تشرشید ی ب هشمرن ژنار ا نحمت رلق ا کرت نال ن رنخ فعرلیت نا هرو یشالیدند. ت ین ی ی نلدی یق أ ف ق أ ب تشینالۀ نتر نمرش ۴۴۱ن تیک ند ی بر نر طرف کههدذرن نال ریق ل تی یی ر ذ گ ا کرتند .اه بی پ لیخ ک نش ا کرتند ذریذرن ذیرنن شن اع قد ب رالند ک "برنخ تطحیق تقرضریرخ نرن یم نقدنار ص ش ا ذیرت ،یل برنخ شفع بعض اش ً تخهی ب یقت نیرال ن ت ".تش ینقعیت ییچ خ ق د ندننت تقرضریرخ نر طرف کههدذرن شن عمل کهد .تش عی حرل عمل ندن ر نیشر ذریذرن ذیرنن نصً نا رن پایر نح ت ،الیرن ک شیر نی شن نر طرف کههدذرن ایخ ن هد تیگر الند نح ت .پ لیخ بدیه رتیا ایخ ن ت یقت بط تر باعث ،ک بگاشت ب ناید ژن کدنم شن حل پیدن ن ت .تشیغ ک ریرن تننت غرلحر یرتی رنا نال ژن ژذری تنن هد ی اانکرن شن ایرن تا ،ف شارلی ی ب نشنت ای ررت. رعت تینالتۀ شیال ناری ری یر نال ریق ت ین نال تریشی ت یر ر ن هد تر ب ژنار ن رالۀ صححت بر یر تنت ن ت. تریشی ت یر ا نفقت کرتند ،اشری ب ژن صححت ب البرن ننگلی ص ش بگیرت .حی صححت تید ند ک تنب ب ییچ ش ر ت شن نحرر ب ت ،نی بر الند تل بر تییل ارترن ر ت صححت ا کرت ی شی ب نیر ا ش ید ح ک نش تننت تر بر ژنار ن ر کهد .تنب رحر تنت ک ر ت شن ر ب نح ر ا کهد ی " ه لم " یری ک نی شن ذریذرن ذرف نند بر نی برر شت ر ب تنشند .بخ شی ی کلی نهی ف نگر یری شن بر ی دیگر شت ی بدل کرتند .نی تی ف ر ا کرتند " :ب ربق ب نیر ا ش د ک نخ ذریذرن ند تش ههی یک یضعی نیهقدش برًخ ر ت نع مرت تنن ی ییچ ترتیدخ ندننت ک ا ئل بخ ب پریرن ر نید یرفت. ییچه و رکش نمی هد ".تنب ت ذ تشهج نع رب ک یر تی رفِ تشینالۀ بیدخ شن فرن ذرف ب ت یر لحی ندیدتر ،رنگدنال تر ی رقت فر ر تر ا ند. نح ر ا ند ک نی تشنم تیگر برعا ر گ نن رن کهههدذرن ایش ت ی یم ب صحرنن نن یرش تنشند تر نیهام برًرر ب یک ن ل پریرن یربد. تریشی ت یر نال رف ر ت ک نش کرتند نیل نی ذر شن برال نمریهد .ی نال ژنار ک ژنطرف تی نش بطرف شن ت تشینال نی رت ب ت بر صدنخ بلهد فغرن ننگی فریرت الت ک الارن تعیی ند برنخ عمل رر تقرضریرخ ژنار ب پریرن ر ت ن تیک ا ن ت ی تش ص شتی ر نیشر نرن ف ش راب عمل نی ند ذریذرن ب ق ل ر نید ش ید .ت ین تش نب ب تریشی ت یر تش حرلی کلمر شن ق دن تقیق ر ب البرن ا ژیشت ی یهگرم خ التن ا ا یرخ یل ا کرت رحر تنت ک تن نشخ یر ا فقرن شفع ا ن ند " :نمر ب یتخ ثح نشنتۀ نیک ار شن ر نیید تید ،بحرالدین باعث شن یمی نکه ن ب رف ی تل نن قرل ایدیهد".
ا نفقت ص ش ذرفت تر ت تقیقب تیگر نی نن یرش کشید ن ت .تش ژن خ تشینال قدم التن یر ی ژینالیرخ بلهد بگ ش ش یدند .ب نیر ا ش ید ک ذریذرن ذیرنن تش ا شت هی خ ر ی بحا تنن هد ی کدنم ا ض ع شن ب تنب ت ضی ایدنتند. یخ ت ین ژا څ ی هرشل شن اخطرب قرنش تنت ذ ت" :برید نال ریق تشینال ب نتر حمل برت .ا ف ر ای هم ار برید یو م شن لحیرت بعد نریو کهیم .کدنم نا رن تیگرخ شن برنخ ژالنت رر ژقرخ تنب نمی نن رنغ کرت". ایخ ن ت بدی ن ل اخرل ت ندید ر ت شن نبرنال نمرید. رش بر ت ش حرک شن ننورم تنت ت ذ نف ر نا ش ناهی نار حرفارخ شن ک هرشل ب البرن ژیشت تش تضرت بر نی حرک ش قرنش تننت .هرشل بر صدن ک نال ژن ب بریشخ نح ر ا ند ذ ت" :ک نش کهید یقت شن بیش ر ترل بدیید". ت ین" :ههی یک رال نلعمل ب ار ه ا تید؟ بر یرخ ندن یر تقیق رطر نال بی شف یر ه بیش ر ا ذرتت .برید تنرل نقدنم ند" . ژا څ تش حرلی ناریت ییورن ب ت پر ید " :تش نیه ش هگ ن ناهیت ژقرخ تنب تأای ر نید ذرتید؟" کلی نهی ف تنرل صححت ذرتید ذ ت" :یک شن ی ت تنشت". اشریش یالنش تنرل (کلی نهی ف) تش نی ایرن یقت شن بیا ت تل نم کرت .نی نتر اشرب شن ک تش ژن تنب شن رر ب تند اعریه کرت ی بر تقت تمرم بر رر مرن ژن ر ت شن ژنهر رر ب ت .کلی نهی ف پخ نال تیدن نتر احح ر نب ی تشهرب پًن عملیر ژالنت رر تنب شن تش ذیهش ر ی رارن تنت ب ت .برنخ ب شن نندنالخ پًن کلی نهی ف یر تنب برید تش یقت ا عد نال ذریذرنگیرنن ن رالۀ شف ب تشهرب شن ک تش عمق نتر بطرف ت ت شن ت تشینال قرنش تننت ایخ ن ت .تش یمی یقت ت ب یو ا برید بر فیریرخ ام د ق ل تشینال شن نال بی برت ی ب رعت ب تنرل نتر ا شف هد . . .پًن ر ب ب ت ،اگر اش ل تش ژن ب ت ک هگ ن یر شن برید ژذر ا رر هد ک تش یقت ًالم نال نر طرفچیرن ن رالۀ ب تشهرب شف شن تشیرفت کهد .ک رنی تنب شن نر طرف کرت ب تند بدین نک بر البرن ننگلی ژنهر تنن هد ،بهرء ن عمرل البرن ننگلی شت ایشد. تذرینل کلی نهی ف نال ریق بخ شی نال ناری ری یر پر ید " :تنب برعًیۀ البرن ننگلی بر کدنم البرنارخ تیگر بلد ن ت؟" نب تنت" :بر البرن شی ". رش ب نرم فلئی ی ی نال اشریشی ژا څ عًی کرت " :بر البرن ژلمرن نی بلدیت تنشت ،نی ارنهد ا شیش یرخ را تحرشخ تنشت". کلی نهی ف بر رشه تخ " :ب یرش ر ب ،تش نیه ش ا نال نمر ر نیش ای هم ی حرش تیگر بر یر نال ریق تشینال حرف ب نید .ذ گ شن ب البرن ننگلی نریو کهید ی یخ شی نی تشند ر یرن ب نحرند ی تی مل شن ب البرن ژلمرن بگ یدً .الم ن ت تر یر تشت اعد شن ک ب ش غیر ا رقح عرید حرلش ذرتید تمثیل نمرید .اق دم شن تش ای هید؟ بارن بیریشت ک ب تلیل فشرشیرخ شینن تل بدخ ،ن رنغ ی ن ارل عرید حرلش ذرتید ن ت .پخ نال ژن نی ب تشهرب شن ا یربد برید تش ژنور تر الارن ر م عملیر برق بمرند". یر پًن ااک ش ژنهر ند ،ری ص شتش ترالذ قربل اًحیب یرفت. ت ین یق بر ت ین ل ت یی ر شن ب ا شرش تنت ذ ت" :ار ا نفق ن یم ،بریید ی ب ژقرخ تنب بگ ید ک تش کور برید پهارن ن ت ".یخ ت ین ب تلیل نراعل ا تش حرلی اخر حش ا شرش رش ناری ر ب ت ب البرن شی عًی کرت" :نیهط ش ذپ یر ن ت". تش هارۀ ا شرش ری نخ تیید ی اطیعرن ل ت یی ر شن ذرف ی بر یر تش ا شت صحت ی ًا یخ صححت نم ت یخ ب البرن ژلمرن ب رعت ههد مل شن نتن کرت .ت لم ا شرش ب ژلمرن ژنقدش ریع ی غیر قربل تش ب ت ک ژنرن صرف ک ی البرن ارتشخ نش برند ای نن ت ب امد .نار نر طرف کههدذرن ف شن ب نیرنگ پ برت حرفارخ ا شرش شن قطع نم ت ی بر ر ی صدن ی فریرت یر نع رنض ر ت شن نبرنال تنن هد .تش یر حرل ناید ینشخ ب ایرن ژاد ب ت ک نی پًن ن یو بدید. نابر نیب نایببد بب یتخ نال بببی شفبت .اه ب بی پب لیخ کب عقببا ارنبیهدنش ت ب شف ب ب تنبد بب تلیبل نببراعل ا تیبر کببرت ی ًتش ب تنببد .ژناببر صببرف بعببد نال بی ببت تقیق ب تش برنبببر تشینالۀ نتببر نببمرش ۴۴۱پیببدن نببدند ،الارنی ب تنب ب اوحبب ش "پهریگر " ر ت شن تر کرت ب ت .کلی نهی ف پیشهارت کرت تر تش ا شت کدنم پًن تیگرخ بیرندیشهد. ص ش ذرف ی تش اقربل تع تش نی ایرن تریشی ت یر تشر ن ت نم تند تر نال ایشنرلی رن کش شیرخ ررش تشینالۀ تر ل "کربل" مع ن ند .نر طرف کههدذرن یمچهرن تقرضر کرتند تر ش یخ تیلت نی برنخ اانکر بر ژنار حرضر ن ت. ت ین بر الیر رهدخ ذ ت" :تیگر ه ایخ نیید ،کرش نی یر شن برید یک رف کرت .یو م !"
ر ت غ ش نمر یم ،یل ن تش نیهور ،نیهور ذ ش یرخ بیگرن
کلی نهی ف نع رنض کهرن " :بیر ید ی حرش تیگر شیخ نقدنار ریل الیرت ن ت". ت ین ،ی نلدی ،کلی نهی ف ،بخ شی ی ک تیی ف ب تف ر نتنشۀ ی تل شف هد .ژار څرشندیخ بًفرصل پیشهارت کرت تر نقدنار قر عرن ب شن نندنر ند ،بر تمرم ق برشنن فیر یر بر تشینال ص ش ذ رف ی ب تنرل نتر شف ی تش ژنور، اطربق نیضرو عمل ص ش بگیرت. یر تنب بر تادید ب شذ ا ن ر نید ند ،نذر نیضرو ب نی کلی نهی ف" :تش نیه ش نمر برید بدننید ک حیر ص ش نن شرف یربد تنب هرنخ الند ارندن شن نخ نید تننت". ت ین تش حرلی ذ ن شن برتنن ب ت تر ب ک تل ن کهد ذ ت " :نار شن تیگرخ ی ت ندنشت". اعل م ا ند ب "ک " ک ت ین النگ ای ت برید نخ بلهد شتح نخ ب ت برند .ژنار ب البرن پش صححت ا کرتند. بعد یر اعل م ند ک ت ین ب نی "کخ" بلهد شتح نال "اشریش ر ت ر" ن ریت کرت ب ت .ب عقیدۀ ت ین تذرینل یر رلل نیورت ا کرت .ت ین پخ نال ژن ذ ن تل ن شن ذاننت ،خهرن کلی نهی ف تش پری ب عملیر ژالنت رر ژار پر ن ذ ر ت شن ک بر نی تش تل ن صححت کرت ب ت ب نر ح ذیل ب مع کلی نهی ف ش رند" :بگانش نی "ن شیخ" تش نا ش تنرل ار ادنرل ن هد". کلی نهی ف ک عمیقر ع حرن ند ب ت نتر شن تر کرت ی تش تیلی هشماریش شن ب ت ی تی شن برال کرت: "ت میم رطرنر ی غیر عرقًن نتخرذ ذرتید ک یهگرم تطحیق ژن یر ناری ر ندیدن ای نند صدا بحیهد .ا ک نش کرتم نع رنض نمریم یل ارن بر تنهرم نال ریرن عملیر تیش رر هد .ب عقیدۀ ا با ر ا ب ت نذر ب نر طرف کههدذرن یرش تنت ا ند تر ی ور بر ژقرخ تنب ب کدنم کش ش ا ایرف هد". ت ین اودت ب حقب تیم شفت .تیگر یخ یگرن ک ب ت ک رن نت یر شن تعیی ای رت .پخ نال ا ث نی ب یمب ام ندنن هد فامرند تر نال تشینال تیش ن ند. ژنار ک تش عملیر ژا څ نح ر ای رت ک حرً ینقع نخ شخ ر نید تنت ک نحرید ژنرن بحیهد ی نحرید تش ژن نن رن کهد ،نی ت ت ی پره ند ی ب حرکت اعل م ا ند الیرن ر م نی عملیر شن بخ ب ت ش ا کرت ،هشمرنش شن بخر ر ژن بر ک ا ن نش ت پر ی نندنر بطرف تیلی عم ا شفت. صرحا اه حرن الحخ بر ین ت یرخ الش تنش ی کً یرخ ژیه الارن هگ تیم ارن اح ر رن یل بر رعت ن تیک تشینالۀ نتر نمرش ۴۴۱ژادند .ی نال اه حدنشنن ک ته اهد تر نال تیگرنن ب ت بر ارنیهدنش ن و "کًنیه ف" پریدند .صرحا اه ا تیگرخ بطرف ق ل تشینال فیریرخ ک تر کرت .رق یر ی پرشه یر نال یشنخ تیت برشی یر بر ذُـُرال ثقیل تشینال شن ک بید .یم ارن بر نی نشرن النارخ ک تش برندۀ عمرش "ت نفغرن رن برنک" (تش اقربل ی تل) نال قرنش تنن هد ب ذش تن ژتش پرتنر هد .تشینال ب ند برال ند .اه بی پ لیخ نال شنی ک برال ند ب ت ا 3
فیریرخ ارنیهدنش شن ب شن نندنر ی یخ بر اارش تمرم ب تنرل شف هد .ا عرقا ژنار ت ین ک ت هگچب "ب لدی " تش ت ت تننت ی ا نتر فیر ا کرت ب رعت تنرل نتر ند. یو م بیش نال پرن ت ثرنی تینم ن رت. نر طرف کههدذرن اعل م ا ند ک ح اورل تش نیضرو شن نی نیرف ب تند :ی نال ژنار تخ ب پشت ی پریر بطرف تشینال نف رت ب ت .تید ا ند ک ند فیریر نی شن حد نقل یک ا ر تیش پرترب نم ت ب ت .نی رُر رُر ا کرت ی بخ ت ی نندک ب رف ک رم ند ب ت ی ن مش شن بر ت رن اح م ا فشرت ،نی ا پیچید .تیگرخ برًخ قرلی نش الرم یل یه ال الند ب ت .نی نال فر تشت ی یحشت ب حرکت ارند ب ت .هشمرن نی فرت ارنهد نیش ب حرکت ب تند ی الیر لحرن هی خ شن بدین صدن الا ا ا کرت .ت ین بدین نک ی ترتیدخ ب ریرخ یرتی فیر کرت ی ر م نرن کرت. ا ،ژنطرف ر نال قرلی برًخ ن م نف ید ب ت ،نی ت رن یرخ ار ژ ر ا ر شت ی نال ت رن یرخ ااک ش کُرخ ب تش ک ب ه ک ایخ شت ر ی صدن نیورت ا کرت .تش ن تی نی نخ ،بطرف شن ت تشینالۀ تشهرب ،یر نتیل تنب ب حرلت تی قر ند ی ر نری خ الیرت تش حرلی ص شتش ب کهج کشرنید ند ب ت ،ی ب خ ن خ ای شید ،نف رت ب ت. ت ین اشرید کرت ک ر ن یر بر ر ن ی نال تریشی ت یریی ن تی ش نف رت ی تش حرل رن تنتن ب ت ،ی ور ایش ت. تنک رنن ناری ر بعدتر پخ نال اعریهب م تنب رحر تنتند ک ب بدن نی ت ارا ارنیهدنش ی ت هگچ نصربت کرت ب ت. یر ذ نی ر تش بدن ی لحر ارا ب نرحیب ر نی ر شت ب تند .ژثرش برشی نال ژنومل تی ارا ب یه ی ایدنتند ک بر یر ا قیمر فیر ند ن ت .نار نل نی ب ت ک فیریر شن ک کرت ب ت؟ ناری ری یری ک تش ی تل ب تند 3
نی ت هگچب یح تش نریر قرن ن ت ی ژغرال دۀ بی م ی یعر ا شت ن
رت قرنش تننت .برنخ نیلی برش ت هگچب Bulldogتش 1981تش برترنی ت لید ذرتید ن ت.
یر یهگرم یو م
یم بر یک صدن تأکید ا کرتند ک ییچگ ن صدنخ فیرخ شن تش نتر نشهید نند .بهرء اعل م ایشد ک تیربرشنن ند برند ،ی غرلحر نی کرش عمدخ ص ش ذرف برند. اه بی پ لیخ ً ح یری شن ک تش ن رنف کش ندذرن نف ید ب ت ب رعت مع ژیشخ کرتند .ژنار عیهک یر شن دش قرنش تننت برال نم تند .تش ب خ اعل م نح ت ک ب ژن صدا نر ید ب ت نی برتنن ی ب خ نی شن ک تش ن تی ب ه تلیل شیخ پر ،بر تندنن ی ر ر ننیرخ ک ژتم حی شف ب ر یل نلمد بر ر ت ایگیرت ،قرنش تنن هد. ***************** یر ناری ر بًفرصل تش تمرم نار پخش ذرتید ،نخ ت ب ش نریع ،یخ رحر ااک ش نال ریبق شنتیب ی رحر ار نراگریرن نال تل ی ی ن نفغرن رن نن شرش یرفت .فرتنخ ژنریال یم شیالنرا یرخ کش ش شینیبت ش بم حرتثبب اباک ش شن بب نر ش رندند. تحلیلگببر نتنشۀ "کش ب رببرش " یًتیمیببر ر تیببری پببخ نال ش ببیدن ب ب تف ببر کببرشش شیالنراببب تببرالۀ "ننببیخ" شن برتنن ب ی یر ژنار نیر نندنالت. ک نش کرت بر تقت تمرم ت رییر تنب ی نر طرف کههدذرن کش ند شن اشرید نم ت ی ب "تش تی ت یر اشرب ت ت ری نرپیبدن شن بریبد تش اب یرفبت". ر تیری ت رییر شن بر ههرن ذش بیه ا نگری ت ت ذ یخ ب رعت رحر حرتثب ی تل "کربل" شن نال نیر ذان رند .شیالنرا یر بیب ذرنف تنبب شن نیب بب نشبر ش برند ر تیری ژن ند کب تش اب تشخ نبرم نبارخ تش کشب ش ژلمبرن کب تش ژن الابرن ب تند .حی ر نندن بی ذرنف تنب ،ر تیری ا تنب نی رخ ی ی نم ت ب ت نح مرً غلط ن ن ند ب ت .ر تیری تهحل نهم ت برنخ یضرحت قضبی بب ک ربخرنبب ب رش و خ نراارخ اشرب تش ژلمرن پرتنرت :ذ لمحرخ ،ک لحرخ ،ک لمحرخ... شف ی نال ژنور نتلخ ارن شن برتنن ی ب پخ نال ژن رحر شن ر نند ،ب تحلیل ی نشالیرب اح نخ ژن پرتنرت .ر تیری ههدی ارتح ا شن بدین عولب ر ننبد ،بب یر کلم تقیق ند ی ک نش کرت نال یشنخ ط ش شی نیت ش م بب هیب خ پب بحبرت کب تش عقبا رحبر ش بم پهابرن نبد ب ت .تش رحر ژاد ب ت: " ًل مرب نتیل تنب نال رف تنمهرن ارتم نفغرن رن ب ق ل ش ید. بببر تببأثر ی تأ ب ن ببًو حرصببل نمبب تیم ک ب تیببریال ببرعت11:21تش ن یو بب تیببر ننببدنالخ یر ی بب نال ببرف ههببد تبب نال تریشی ار ،تنمهرن ارتم نفغرن رن ن رن ندً ،ل مرب نتیل تنب ،یر ی نمریهبدۀ فب نلعبرتۀ نضبًو ا حبدۀ ناری بر تش کربل ب ق ل ش ید". ر تیری بر ر ت ف ر کرت " :یر تش ن یوب تیر نندنالخ نی نال رف تعدنتخ نال نر طرف کههدذرن ص ش ذرفبت بب ق بل ش بید( ". . .اطبربق اب رحبر -بببرًخ نی فیبر نبد ن ببت) .نابر ب نل نیب ن ببت کب ب یر شن کب بب ق ببل ش برند ؟ ژیببر نی شن نر طرف کههدذرن کش نند یر اه ب بی ناهی ب ؟ اراب یبرخ کب نی شن کشب ن بت؟ تش رحبر بب نیب ب نل اابم ب نب تنت نمیش ت ".ر تیری ب ر نندن ا نتنا تنت: ًل مرب یر نال نقرا گبر رب یش بب صب ب ب رش حرکبت کبرت ،اب تر حرابل یخ تش " ح نل رعت ن صح الارنی ن تی "ارک کل شخ" نیرً ا حدۀ ناری ر ت ق تنت ند .هارش ت نال تریشی بت یبر کب ی نی ب شم پب لیخ ترنفیبک شن ب ت نم ت ب تند یر شن ذریذرن ذرف ی بر الیش تشی ش شن اوح ش رر هد تبر بب ی تبل "کرببل" ببریت .نر طبرف کههبدذرن ا ببل ب یر شن اوح ب ش ببرر هد تببر ی وببر بببر ژناببر تنرببل ی تببل ذببرتت ی ببیخ نی شن تش ی ب نال نتببر یببر ب ب الیش ی تادیببد نگادنن هد". " ...ح نل رعت ن صح "...الارن نال برف تریشی ب ار تقیبق نن خبرب نبد بب ت .تش نیب یقبت شیال نبار تش حرکبت ی بر نیبرش نمریهبد هحیدن قرنش ایدنن برند ،ی ش ی بیدنشخ نفرنتخ کب ی ی ب تنشنبد تبر نال ناهیبت تش ک هب یبر ی ا کُهد تر ایش ت .نن رنار ا تن شیالنن ن هد .ترشی ژنار شن اشب ش ای برالت ،تش حرلی ب شینبهر شیالننب ژنابر شن ژشنم ی ب غم ای رالت". ر تیری ب تحلیل ا نتنا تنت" :ا تر حرال یر تش ن تی "ارک کل شخ" نیرً ا حدۀ ناری ر ت ق تنت ند"... " رخ عویح برنخ ذریذبرن ذیبرخ ن بت .اعمب ً نال برف صبح نیهوبر عبد نخ الیبرتخ نال ناری بری یبر حضب ش ایدننب برنهد .ژنار ب تفرتر رب ت اب ژیهبد ،اب تر یبرخ رب ت شن پبرش ای ههبد .ربرش یبرخ الیبرت تیگبر نیب تش نیب احبل بب هشبم ایشد ک پ لیخ ترنفیک لیم الی بیر تنش یر شن بر ذ رر ت ق ایدیبد ایخ شند .فرض کهیم نذر ک نال ژنار ا ی بیخ تنرببل اب تر نی ایشب ت؟ نح مببرً ادنرلب ای ببرت ،ک نببش ای ببرت ببر ی صبدنی شن بببر پببر کهببد ،یضببرحت قضببی شن ایطلحید .نرید ح فیر یری ص ش ایگرفبت ،الیبرن تش یموب نشخ "ارکب فریهگب " ناری بر غرفبب ناهی ب پب لیخ ی ب ت تنشت .تش نیه ش تریشی ار ب رتذ نمی نن هد احل شن تر کههد .نرید تًیل ی ت تنن برند ک ژنابر تش یشب
نال برپببر نببدن ببر ی صببدن ندنن ب هد؟ ی نببرید یببم تریشی ببت یببر بببرًخ ببرعت ی غیببر ا رقح ب ب ب تن نعمببرل ر ب یش ح ببرب ای رتند؟" ر تیری نتنا تنت: "هارش ت تریشی ت"" ،ر ب ! ن ی هدذرن شینیت ش م ایخ نیهد بگ یهد ک یر هارش تریشی ت نال یمرن ژغرال نلب ژربر ی ور ب تند .ضریش نی کرش تش ه ن ت؟ بر پایرش شینیت "هارش ت " ب تن تریشی ار تیگر ضریشت ببرنخ ت ضبی علت ب ق ل ش یدن قرصدخ ک حی یو م ب نتر نمرش ۴۴۱تش ژنور قرنش ندننبت ،نمب ارنبد .ابر ی ب بیرشخ نال تیگبرنن یر شن رحر تید .اگر نرید ژن ب تیم ک قرصد الند ی ًات ر ت شن ت لیم اه بی ناهی نم ت ن ت تر نری شیر نی شن ذرف هد ی نال بی برتند .هرن؟ نذر قرن ن ی عقل لیم شن تش نیر بگیریم فرت ااک ش برید اب شت تحقیبق قبرنش ایگرفبت ی یخ احرکم ایشد .نار نذر نرذارن نی حی تحقیبق یبر احرکمب ن ابرشنت بعمبل اب ژیشت کب یبیچ خ ژال ژن نحریبد ژذبری بمرند". پیدن کهد؟ نی غرلحر یمرن تلیل ن ت ک نی شن نال بی برتند .بخر ر ژن نی ا ر تیری ایخ نند: " یر شن ذریذرن ذرف ی تشی ش شن تادید نم تند تر ب ی تل "کرببل" ببریت "...عویبا ن بت ،نصبً هبرن تنبب بب تشیب ش ن ببرال تنت تببر اب تر شن ت ق ب بدیببد ،هببرن تشینال شن بببرال کببرت؟ ا ب ب یر نی ب م ،ناببر هب ن ا ب ترم نمحببر پلیببت ببرخ شنببگ تییل ارتیک تنشت ،ب ههی یک نار پ لیخ ترنفیک ب نع هر ی ب ن رع ای رتم .عویا ن ت"... " ...ی تل "کربل" رخ اطل ب برنخ نگادنشخ ذریذرن نی ت .ژنریال اح ر ت ی تبل شن بب اهر بحت یشیت یئیبت ش بم ا ر ببرل ن "ت نفغرن ب رن برنبک" ررش ب ارنتا ند بخشید ب تند .تش ت تش برنبر نتر نمرش ۴۴۱تش فرصلب قرنش تنشت ی نال ژنور یم تید ی یم ای نند نتر یرخ ی تل الیر فیر قرنش بگیرنبد .ببرنخ نر طبرف کههبدذرن یبم اهر با ی یبم ب رطر تر ا ب ت نذر تش نتبر ی تبل ق بل نبد ببرق نمب ارندنبد ،بل ب تش اب تر اب ب تنبد .ببدیه رتیا ژنابر ا حبر تبر ب ت ،یر ر ایخ ن هد بر یر حرکت ا کرتند ،پخ نال بد ت ژیشتن تی ت نرن بحرنلدی برعا( ،تر نقطب پبیش شف ب ) یر شن پیرت ا نم تند ی ر ت ب ا تر تیگرخ ا نش هد"... "نشذرن یرخ ذی ً ح تمرم ا رع ر ت شن بخر تنتند تر ب یر شن النبد ی بًات نال ههگبرل تریشی ب ار نوبر بدیهبد ،نابر تریشی ار نگانن هد نیه رش ص ش بگیرت" .ر ب ،ش تیگر ب ت نمی نند ،ینض ن ت ،یچ خ نع رنف نمی هد کب بب هی خ ش یدذ ن نن ت یر کدنم نن حری نال نی ر الت. ر تیری ب کریش رحر نتنا ایدنت: "تریشی ب ار تقرضبر تننب هد تبر ک ب شن بب نبرم ب حرنلبدی برعببا ،کب نصبً تش نفغرن ب رن نحب ت ی برخ نقرابت نی نیب اعلب م نی بت نب ت ژناببر بیریشنبد .صببرف نیبر نال اببانکرن کب بب پبیش ببرت ایشببد تریشی ب ار اببدنم نل قبت بببرًخ تقرضبریرخ رب ت نصرنش تنن هد ،نار نی تقرضر یر غیر عمل ب ت ".تلچ پ ن ت پر ید ن ت ،نصبً هبرن نیهبدی رنبا ر ن ب هد ههبی یبک ک بدین نک ایدنن ت کب "برعبا نصبً تش نفغرن ب رن ی ب ت نبدنشت" نال برالخ نحمقرنب شن نریو کههد .هرن ت ین نخ تریشی ار نیر ید " :برنتشنن ع ی بگ ید ک نی بحر نلدی برعا نمر شن ا تش کوبر ب و نمبر یم ی هگ نب نی شن نب ت نمر بیریشم؟" فرض کهیم ت ی ن نال نی ۀ نتًف یقت ن رت ای رت ی ب نر طرف کههدذرن ایگ ت ک نی نیرال ب یقبت تنشت. نار هرن نر طرف کههدذرن تقرضریرخ رب ت شن ناریبت "ف شارلی ب " نببرنال اب تننب هد .هبرن نمب پر بیدند " :نی بچب ( ،اطبربق ا شی ) تقرضریرخ ار هط ش عمل ایش ند ی تطحیق ژن تش کدنم ط قرنش تنشت؟" "ح نل رعت 11:21نر طرف کههدذرن تادید نم تند ک نذر پخ نال یرخ ندن ت تقیق تقرضرخ نرن راب عمل نی نبد، برعت رب نب ب تنبد ی نرذابرن بیبدنش نبدند .برلح ر ژن ب ژنار یر شن ب ق ل ایر رنهد "...نی بدنن اعه ن ت ک ژنار رعت عمل نشد ن رن نمب ت؟ نیب تلیبل شن نمی ب نن بدخ ذرفبت .نابر نیب ت تقیق هی خ شن ک هگ ن ایش ت ب یر ی نر طبرف کههبدذرن ایبریت .هطب ش عدم دیت ببر فر عب ییچگ نب یفقب نمی ننبد تننب برنبد الیبرن حبرف نال حیبر ای نن تش ههی یک حرلت دخ نح ت؟" ر تیری نتنا تنت: ب یر شیخ ت ببت " اببأا شی ناهی ب پببخ نال تشیرفببت نیب تادیببد قببر ع اوح ب ش نببدند ب ت تقیقب نقببدنارت شن بببرنخ نوببر بگیرند .تش ن یو نر طرف کههدذرن ب یر فیر کرتند ی نی الرم ذرتید ".یمب تش نیب ملب نبحریت بب ینقعیبت تنشت بب " ...نر طرف کههدذرن ب یر فیر کرتند "...ارا شی ار (یدف ن شیخ یر ن ت) ایگ یهبد کب نیب صبرف پب لیخ یبر ب تند ک فیر ای رتند .نابر تشیغ شن ایشب ت تش کبرت .اقرابر ش بم نمی نن ب هد به ی بهد" :تی ب رن ناری بر بحخشبید، اه بی ار نن حر کرتند ی یم شن بر مبع بب ق بل ش برندند ،یبم ژنابر شن کب ذریذبرن ذرف ب ب تنبد ی یبم ک ب شن کب ذریذرن ب ت". ب یر ناری بر ر تیری پخ نال ژن تحلیل اقدارت رحر ش م شن ب پریرن ش رنید ،بر تقبت تمبرم بب اطرلعبب اب بیب ذرل پرتنرت:
تش ژذ بت ۴۹۰۰تش نیبرً نیلیهبریخ نضبًو ا حبد ناری ببر هشبم بب تنیببر ذشب ت .تش ۴۹۱۰تح بیل تش کببرلج شن بب پریببرن ش برنید .نال ببرل ۴۹۱۰نلب ۴۹۱۱نف ببر قب نخ بحببرخ ناری ببر .تش ببرل ۴۹:۸بب کببرش تش یالنش ناب ش ررش بب ناری ببر نببریو نم ب ت .نال ۴۹:۸نل ب ۴۹:۰تش نببار ک لمحببرخ )? (Kolmbahژلمببرن ب ب حیببا ا بأا ش نی ببرخ ی ی ب ایهم ب ت .نال ۴۹:۰نل ۴۹:۱اأا ش نعحب نق رتخ رش ناری ر تش ا نریخ (ًیحیریر) .نال ۴۹:۱نل ۴۹:۱عضب بخبش یر ب رش ناری ر تش نترین (کرنرتن) .نال ۴۹:۰نل ۴۹۱۴اأا ش نعح شینبط بی نلملل تش یالنش نا ش ررش بب ناری بر .نال رل ۴۹۱۴نلب ۴۹۱۱ژابر نبعحب یر ب ب رش ناری بر تش ا ب (نتحبرت نب شیخ) .نال ۴۹۱۱نلب ۴۹۱۱تش ی ب نال کرلج یر کرش ای رت .نال ۴۹۱۱نل ۴۹۱۰ا شرش نعحب یر ب ب رش ناری بر تش بیلگبرنت (ی ذ بًییر) ،نال ۴۹۱۹نلب ۴۹۱۴ژابر بخبش نتحبرت نب شیخ تش یالنش ناب ش ررش بب ناری بر بب ت .ب ۴۹۱۰-۴۹۱۴اح بل ی ب نال ببیمیهرشیرخ یر ب – بببی نلملل ب ب ب ت .نال ۴۹۱۰نل ب ۴۹۱۱ا شببرش ب رش ناری ببر تش ا ب (ن ب شیخ ) ،نال ۴۹۱:نلبب ۴۹۱۰ اعرین ادیر بخش نر ن تیک ی ژ یرخ ه ب تش یالنش ناب ش ررش بب ناری بر ی ببرًرر بب تبرشیخ ۴۰ب ًخ ۴۹۱۰ ب ص ت یر ی نمریهدۀ ف نلعرتۀ نضًو ا حد ناری ر تش کربل تعیی ذرتید". پخ نال ر نندن بی ذرنف تنب تحلیلگر تف ر "کش ررش " بر ر ت ف ر کبرت " :نیب بیب ذرنف ببرنخ یبک تییل ابر پهوبر ی یشت رل ک تر ن ت ،ح بیش نال حد ک تر ن ت .نال رنا تیگر ناری ری یر اوح ش نی هد ب رنا نفغرن اعل ار بیش ر بدیهد؟ یمی یم کرف ن ت .هی خ ک ب هشم ایخ شت یمرنر نقر اخ ل تنیر ن ت ک تنبب تش ژنوریبر نی برخ ی ی ب کرت ن ت .ژیر نی ای نند تلیل برنخ نک ی ترتید برند؟ بل ،تش ص شتی نک ی ت تنن برند ک تنب ابأا ش ب . نخ .نخ .ن ت .نذر ههی ن ی ت ندنن برند ،پخ ت مرم هی یر تش ت ن ت ،یک اأا ش یالنش ررش برید یمیهگ ن یک بی ذرنف تنن برند". ت ب رببرص تحلیلگببر "کش ب " شن تیشۀ کببرش ب یر تش ببرل ۴۹۱۱ب ب ر ب ت لببا کببرت .ر تیببری تش ی ب نال اول ب یببرخ ننگلی یک یق ر نند ب ت (الارن ژن شن ب یرت ندننت) ک ذ یر تنب ادت شن تش کش ش هیلب بب بر ببرت بب ت ی ذ ب 4
5
ایشد ک ح شنیهمرخ ت ئب پیه هیت علی ش بیخ ماب ش قبرن ن ژن کشب ش بل نتیش ژلیهبدخ بب ت ن بت .ببر ن ب هرت بب بی ذرنف ش م نی نتعر نمی نن ت ینقعیت تنن برنبد ،بخبر ر ژن ب تش برل ۴۹۱۱تنبب تش کشب ش تیگبرخ ی ژنابم تش نتحرت ن شیخ نی رخ ی ی ای رت ی الیر نیر "کش ررش " ب ت. یم ابرن بببر نندیشببیدن بببرًخ ا ببر ل کب تش شیالنراب یببر ر ننبد بب ت ر تیببری ح ببا عببرت بببرنخ احببرتن اعل اببرت شن تش ک ربچب یرتتننت ر ت تشج ایهمب ت .نیب یبک کبرش ضبریشخ بب ت ،الیبرن بب پری بب تحلیبل اهبربع اعل ابر "ببرال" کمبک اب ش رند. ش ذیل مع بهدخ کرت: ر تیری تش نریر ن ریج تحلیً ر ت شن ب "ناریال صح تش ل نی رته رحر تنت ک بر نقل ق ل نال اعل ارت ک نال "یم ریگرن تیش" بد ت ژابد ذ ب ایشب ت کب یر تنب شن ب شیال ۴۱فریشخ ،یعه تش ژ رنب ذریذرن ندن تش ی تل "کربل" تش مع ننخرص ک ب یرش نبحریت بب ای ننبد تننب نر طرف کههدذرن تنن هد تید ب تند .یر نضًو ا حدۀ ناری ر ه هی اش رک ببر نیب ننبخرص اشب برند؟ هرن ژنریال یهگرای اثل یمیشب شی بیرش تف بر بب ت ننبیری شن تش ب بخ رب ت ذاننب بب ت کب اعمب ً ببرنخ ب ر ًن بر ر ت ایگیرند؟ ب کدنم تلیل یر بر ههی ا ل ب ننخرص بیگرن ن رال تنت تر تنرل ا تر نی ذرتند؟ ن میهبرن نی شن ک یمب هی یبر بخب ب ررتمب اب یرببد ی یمچهبرن ر ن برتخ نی شن یهگبرم ذریذبرن نبدن هگ نب بریبد ت ضبی کبرت؟ هریبت کرشننبب ژابر "کشب " ب .ژخ .نخ .شن تش نًت نال یم رشنن ناری ری نی ی ت تنشند ،بط ش اثرل :ب نع هر کربل هگ ن برید تعحیبر کبرت؟ هبرن نب شیخ یبری کب تش ی تبل ب تنبد ی نال ینقعب نیبرش ای رتنبد بب ژن ببریش ن ب هد کب هی خ شن تر ژرر نمیخ ن هد بگ یهد؟ حرکر ناری ری یر تی ذرن ب ت ،ت ذ ی برًرر ب ق ل ش رنیدن نر طرف کههدذرن بر نی ق ری ه اعه ای نند تنن برند؟ نال بی برتن الرم یبر ی بب ق بل ش رندن قرصد؟ نرید نخ ژرر نصً قرصد ن بل ک تیگرخ ب ت برند؟ ب نیر ایر د کب تب ین بب العبم رب ت ی یبر یم ب یدنیت کخ تیگرخ عول تننت تر ر کًی نال بی برت ن ت. بل ،نلار ب یرش ن هد ،ی یمب نی ذر یر برید ذش ت ن ند"... 4
هبرنل نیذ ب پیه هیبت ی ب نال نخ بت یبرخ تیل ب ی یر ب کشب ش هیلب اب برنبد .برل یبرخ حیبر .۰۸۸۱ - ۴۹۴: :نال ۴۴بی محر ۴۹۱۱نلب ۰۱ب ن ۴۹۱۱تش ش ک تهیرن نیرا تش هیل قرنش تنن ی عمً ش یخ تیلت نی کش ش ب ت .بیخ نال ۴۱ت بمحر ۴۹۱۱نلب ۴۴ابرش ۴۹۹۸ش بیخ ماب ش (تی برت ش) هیلب بب ت ،تش عبی الابرن بر ق ارندنن نعل ق نخ ا ل هیل شن نی ب عاد تننت.
5
ل نتیش ژلیهدخ ،ی نال نخ یت یرخ یر ی تیل کش ش هیل ب ت ی مت ش یخ ما ش نی کش ش شن نال م ن ناحر ۴۹۱۸نل ۴۴ی محر ۴۹۱۱ب تیش تننت .تش ۴۴ی محر ۴۹۱۱تش نثر ک تترخ نیرای نال رف نیرایرن ب رکرتذ هرنل پیه هیت ب شن نف ید ب ق ل ش ید.
***************** ،رشن ی اعم ً بر ن ه رن تیدنش نم کرت .ب تی تلیل: شیالیرخ پهوشهح تش ژ رنب شر ک تننت ب ژن ف ر ای رت ک پخ نال ی ب کرشخ ،ببرنخ ن ه برن با بر ن بت ببر نقبرشب ی ن تی برن نیل -نی بر نن رن تی ر ت برنهد تر تش ن مرو اأا ش نتنشۀ "کش ررش " .ن رنحت یک نارخ ن بت ح مب ی نحریبد تیگبرنن شن عحبا ر ب ی نرشنحت ررت. یر "بهیبب ربً " ن ه ابر ضبعی ایگبرتت ،بب عحبرشۀ عبرتخ ،ابرتم ند ب ت ک تش نریو شر تیم -رشن ی ا یر تش برشۀ ا ر ل اام ف ر کههد ،عول تنن برنهد ،نف رش ر ت شن بیور ب رالند. ژشالی ندنشند تش ژ رنب شر تش ههی نرم یر رشن ی بخر ر ژن یقت شن عحا یرخ ن رت برند اعم ً بر ک برن اًقبر ای برت کب تش "کشب " ژنار شن "نشتحر یبرخ نیپرن بی ن " ایهراهبد ،یعهب ربرش یبری کب ببرنخ بعضب نال فعرلیبت یبر اثمبر ن ب هد یلب ن ه برن اخ نم برنهد .اًقر یری نال نی قحیل اعم ً تش اه ل بعد نال صرف غان ی یر یم تش کدنم ش شنن تلهشیه کب تش ژن نیرم تش کربل ب یرش ب تند ص ش ایگرفت. ب تبرشیخ پهوشبهح ۴:فحبریشخ رشن ب ی ت بمیم ذرفبت ببر "ننرشنی بت" بحیهبد .صبح ژن شیال رشن ب ی نال تل ب ن ب نندنال ب ی تل ک نی ناری ر تش ژن نقرات تننت النگ الت ب ت .پخ نال ژن تش تل ن ر ت شن " یم کرشتر" ی ش بیخ ما ش ناری ر اعرف نم ت ،ب "ننرشنی ت" پیشهارت کرت تر ناریال ی ور بر نی ب تیدنش "اعلم" اارببرن ی بر ب ید ببریت. ” “Teachersشن ا ژیشت. نی ملب رشن ی ننرشۀ ری ب ژن تننت ک رشن ی بر ر ت ب تل یی رعت 19:81اأا ش نیپرن ی ن ،رب ت شن بب احلب کب تش ژن بریبد اًقبر صب ش ایگرفبت ش برند .اب تر رب ت شن تش پببرشکیهگ ک ب اقربببل ببیهمر قببرنش تننببت پببرش نم ب ت ی ر ب ت پیببرت نال ریببق پببرش بطببرف شن شیخ شینن نببد .نذببر ه ب نراگریرن ی ن رت تر ند ب ت ،نار تش فضر ن تیک ندن عطر ب یم ر ی اًیم بارش کربل شن ایشد ن شمرم کرت. نال رنا اقربل ر ی تهب نخ بلهد قبرا نمریبرن ذرتیبد" .ننرشنی بت" ببرً پب ش نبیم تهبب بح تیبر شنبگ نال ت بب پشبم ضخیم ی پ ل ن ک برخ فر ت ند ب ت ی ا ال یرخ شنبرخ ضد ژب ب پر تننت .ببر بر "ننرشنی بت" اثبل یمیشب کبً نی ب ت .تش ر ی ص ش کم ر ارتبا "ننرشنی بت" ،تش حرکبر بب ر بت ی ح ب ننبدک رهبد ژیش نی کب ببر بت ی ری یر نال برًخ رهد یرخ یخ الت یمرن ب ت هی غیر عبرتخ کب ب ننبد بب تشب یش بیرنبدنالت بهیبر نمب رب شت .یبرتی بب یک تیگر تح م نم ت ًم ی علی کرتند ی تنرل ش شنن ک ه ندند ک تش یمرن ن تی یر قرنش تننت. رشن ب ی نال پرکبت پً ب ی ب تبل یعبد نبدۀ یی ب شن بیببرین ژیشت ی ببر پیشبخدات ش ب شنن بب ا نفقبت ش بید کب قیمت برال ندن ب تل شن اب پبرتنالت .غبان شن الیبرت فرابریش ندنتنبد یلب ژنبک شن کب تش نیب ش ب شنن ببر اب ۀ ربرص ژابرت ای رتند فرنا ش ن رتند. یر ناری ر تنب ب "ننرشنی ت" نبرنال تننت .بیخ نی بب نفبرتۀ مبً نال رشن ی ارنتا ت لیت ر ت شن ن حت یفر قحل ژارت ند ی برً بلهدخ ب البرن ننگلی پرتنر تأکید کرت ک تریشی م ی نال ب شذ ری رش نت یرخ ع بر بب ت ی نال ژن یم ارتم ی یم کش شیر صرف نیر نال رر رش ن مرع – یر تش عانب ن هد ی نتحرت ن شیخ ی وبر ببر تمبرم راعب بی نلملل ... "ننرشنی ت" ب رشن ی ا قع ندنت تر مل نش شن ب پریرن بر رند ی خهرن نی شن قطع کرت ،تقریحر بر تم خر ذ ت: "ننب ب ارخ تبببرنرن پبببر کهیبببد ،ژقبببرخ تنبب ب تنبببم ب ب ذهد رب ب شتۀ نبببمر بب ب ت ی یق ب ب تنبببم ایمیبببرت ،نیب ب رب ب ب ن بببت". یر ب رشن ی ک ب خ کلمر ننگلی شن پال خ یم تیگر ایگاننت ذ ت" :تنم نح ت ،با ر ن ت بگ یم اخبرل بببب ت ".رشن ببب ی ینقعببببر یببببم نال نگببببر نن ببببرن تی ببب نال ژنچبب ب بببببر ببب یر ناری ببببر نت ببببر نف یببببد نح ببببر تببببأثر ای ببببرت. "ننرشنی ت" " :ب یر حرل نذر تنب تی ت نخ ب نبمر ایحب ت تش نیه ب ش اب نح بر نبمر شن تش ای برتم ،قحب ل کهید ک نمر ارنتا ت لیت ر ت شن ن ن حت یفر کرکرخ رلخ شت ی الُنگ الُنگ ب نرم تنب نببرنال ایدنشیبد بل ب بخبر ر ب یر نتیلب تنب ب .ی نیه ببرش شن صببرف بخببر ر ژن ای هیببد کب ش ببم پریت کب ل ههببی ن ببت .نرببً نری ب نی ب شن اببر نیورب ای هد .یر ،یعه اأا شخ کب تش نیهوبر نال نضبًو ا حبدۀ ناری بر نمریهبدذ ای برت بب ق بل ش بید ن بت .تمبرم نیب هورل بخر ر یمی تلیل ب شن نف ید .تنبب ذریذبرن ی قرببرن ا قب رب یش ذرتیبد .بب عهب نن یبک فبرت نی بب یبیچ کبخ تلچ پ نح ت .ا ح ف ر ای هم ک تش نی هی خ نح ت ک ب اثربب یک نخ تلچ پ برنبد .ژیبر نی یبک نن برن بب ت؟ کب تش نی برش ای نند اعل ار بدید؟ نمر ای ننید؟ ژیر نی ک بیش ر نال یک شیب یمیش فعبرل ی یبک ابأا ش بیریکبرن یر کب ک ب ژنبرن نر برنو ی ت لیبد نمب ت ،بب ت؟ بلب ، فهرخ ،نب نشخ تش ارنی ب ش ک تیگرخ ب ت؟ ژیر نی ب نلح نی تش اقرم یر نضًو ا حدۀ ناری ر نی رخ ی ی ای رت .نی نقش ن مرع ی یر ر ت شن برالخ ایهم ت .نی تننب یک برالخ پیچید تش کربل قربرن یر برر نبد .نی ببر نبد ،بر ی صبدن ی ییوبرن ی بب نخ ب ت برًخ تخ ب نطرنج ک ن ل نال قحل پًن ند شفت".
رشن ب ی بخببر ر ژن ب ت ب یببم صببححت رب ت شن یبر هب بیشب ر ا مرکب ببرر برنببد ذ ببت" :قرببرن ...یببر برر ب نببد؟" "ننرشنی ت" " :بل ،تقیقر یمیهط ش ن ت .نی شن ای نن هد بحرالند نی شن ای نن هد قربرن نمریهد .تش تخ بب نبطرنج یر ب 6
نی هارۀ ک ه ب نندنالۀ یک "تن م" بب ت ،ب نی ب ببرنخ هبرخ ایدیهبد ،نلح ب ژنابر کب ببرًتر نال نی قبرنش تنشنبد نیب یمیهطببببب ش ن ببب ب هد تبببببر رببب ب ت ش بببببیخ ماببب ب ش رببب ب ب ش بببببیخ ماببب ب ش نبببببرید ...یبببببک تنلبببببر نشالش تننببب ب برنبببببد". تش یمرخ امل نال شیش ب نیم ش ید ی الشت شنگ "ننرشنی ت" تح بم کب نمریبرنگر تم بخر ببرًخ ش بیخ ماب ش یبر برًخ تنلر ناری ری ب ت پدیدنش ذشت. "ننرشنی ت" نتنا تنت " :یمب ژنار برالیگرنن ن هد ک نقبش یبرخ ح بد نبد شن تمبرم النبدذ ت برنش ای ههبد .ژنابر ببرت یبرخ ق نعد اعی ی راع نخ ن هد ک نال نی ق نعبد پیبریخ ای ههبد .یمبب ژنابر فهریبرخ تش ارنبی ابهیم یر ب ن ب هد کب ب ن ببل یببر ربوببر نببد ننببد .یمببب ژناببر نمشببیر النببرن تش ا ببربقرت ن ب هد کب رب ت بببر رب ت تحمیببل نمب ت ننببد .ژناببر ییچگببری شی ژشالی تنشند عمل نمی ههد .تش حقیقت ژنابر هیب خ کب ربًف ق نعبد ی اقبرشن ببرالخ برنبد ر ن ب نمی ننهبد .ژنابر صًحیت نتخرذ ت رایم شن ب ش ا قًن ندنشند .تمرم هی یبر نال قحبل تعیبی نبد ی یمبب فی بل یبر ابدتار قحبل صب ش ذرف نند نن رن یری اثل تنب برنخ ژن ب کر یر ذمرنب نمب نب ند کب النبدذ کههبد ،ژنابر النبدذ اب کههبد تبر تش نیب کر ب یببر قببرنش تننب برنببهد .النببدذ نیهگ نب ننببخرص یعهب ن ببرنخ تنیمب ا ل یببت یببرخ نرًقب ،ن مببرع یببر ی ی ب خ ایحرند .ژنار یمیش بیش نال ن رن کههدذرن نی هد ،رب ب یبر ببد ،صبرف ن برن کههبدذرن ...یبر یبم قرببرن نقبش یر ی ب اطبربق هرشی ب ژنار ایر د". کرت .بهیر ایر ید ک تش برشۀ هی خ ب ر فری شفت. "ننرشنی ت" پخ نال ر م ذ رش یل ر ت، غان شن ژیشتند .پبخ نال ژن ب ذبیً نیل یی ب شن بر کشبید ی تیبد کب رشن ب ی ا بریف شیخب تش ذبیً تیگبرخ ن ت ،نی ررا نرن ژن شن ید .یخ دی ر ی تمرک یرف تر ب خهرنش نتنا تنت: "ا بعضر صحه یرخ یحش هر یک فلم شن بخر ر ا ژیشم .یدفم "کرن ل اخ شنیش م" ن ت .ت یر ت نال ی لرخ یبر صدیر ،ی نشنن ن ر شن ب ک ش یرخ ذرالخ ایحرند .تقریق بعبد یمبب نیب ابرتم ایمیرنبد .نابر یحشبت تش ژن نی بت کب نیهابر ا ایرند .یحش هر ژن ن ت ک ژنار ب رف ار بر قدم یرخ ژی ،ژشنم ،اطیع ی بر ارنعت کرتن ن بت ایریند. کهد تیگرنن ژالشت ر نیهبد نبد ی ر نیهبد ذ بت" :نی بچب هبرن بب ههی بهیر ایر د ک نذر ک نال ژنار بخ نید پیشد ن ب ای ه ،ا پیش ر نال ت نی رت ب تم ".ت نی صحه یرخ فلم شن تید نخ ،بخر ر تنشخ؟" رشن ی رش شن بر عًات تأ ید ت رن تنت. "ننرشنی ت" ب ا ن ل ذش نتنا تنت: " هرن ژنار قیرم نم کههد؟ هرن ژرری تًش شن برنخ نور ر یش ننوبرم نمیدیهبد؟ هبرن یمب ی وبر ی ی حبرش ببرًخ احبرفیی حمل یش نم ن ند .ژنار تیگر یم هی شن نال ت ت تنت ب تند .هرن ههی ند؟ ا ف ر ای هم نیب بخبر ر ژن ب ژنابر ی وبر شخ نم نندیشیدند ک یر کدنم نرن دن ،دن .یق ژنار ی ور ن هد برًخ ژنابر غریضب یبرخ تیگبرخ ا بلط ننبد ،کب نال غریی یرخ نن رنتخ ا ری ن هد". رشن ی برًرر نال "ننرشنی ت" ا قیمر نل کرت" :ت تش برشۀ نی تریشی ار ه اعل ار تنشخ؟" "ننرشنی ت" " :نل شن تش ت اطر ح رر .نر طرف کههبدذرن کب تنبب شن نال ببی ببرت ننبد ی ب ت ندنشنبد .تب با بر نال ا ایدنن ک یر شن اه بی پ لیخ نفغرن رن کش هد ،پ لیخ یرخ بد اهش ،نحمق ،رلم ی بی نت .نار نرید یم برلع خ؟ 7
نی پ لیخ یر ب یرش عرقل ،اریر ی شینه ر ب تند ک ت نن هد ار ی نمر ناری ری یر ی شی یبرخ intelligenceشن ایخ ن ت رشن ب ی شن فریا بدیهد" ".ننرشنی ت" اثل یمیش کلمب نن یلیویهخ شن ق دن ههد ارتح ت رنش کرت ،ت ذ بر نتنخ ژن ژالنش بدیبد" .ننرشنی بت" تش نتناب ..." :نیب یمب بخبر ر ژن ب پب لیخ یبرخ نفغبرن ژالنت تبر نال ابر ن ب هد ،ژنابر نال ق نعدخ ک ار برنخ ر ت رر نیم ن رت ن رتند". ک تش نیهور برالخ نخ تش ایرن ب ت ن ت؟" رشن ی " :یعه ه ؟ ت ایخ نی بگ "ننرشنی ت" " :نرید .ت ایدنن covert actionه اعه تنشت؟" شخ نشرن تنت ذ یر اعه تقیق ژنرن نمیدننبد تبر ببدی ترتیبا نال رشن ی نریو کرت ب نفرتۀ کلمر ب البرن شی یل ا لط ب تن برًخ ترایه ل اخ ن خحرشنت ر ت تنشخ کرت برند" :اخ ،ب "... رشن ب ی شن نصبً ح کبرت" :عملیبر اخ ب "ننرشنی ت" بط ش غیر ا رقح بر صدنخ ناریت بلهد ی ینض ب البرن شی اعه ایدید". 6 7
ب ک هک ت
ه
شن تش ناری ر "تن م" ذ یهد.
نصطً ح ااک ش بر تش نیر تننت ا
اشخ
تش البرن ننگلی
ای نند اعرن عقل ،فام ی ن خحرشن شن تنن برند.
ک ب نی ب یببک عملیببر
اخ ب نببح
یببرخ
رشن ب ی ا ث ب نم ب ت یببر ه ب بببرتن بببرت ذ ب پر ببید" :ت ب ایخ ب نی بگ ب ن خحرشنت ب ت ؟ عملیر ن خحرشن ناری ر؟ یر ن خحرشن نفغرن رن؟" "ننرشنی ت" اودتن ب البرن ننگلی نف یت" :هرن ن ؟ هبرن نح ریبد پهدننبت کب ژنچب کب ب قب و پی بت یبک عملیبر اخ ب نرکرم ب ت ،یر عملیر اخ نی تش ن یوب ژن بط ش غیر اه یر قیمت ب شذ پرتنر ند؟ هرن برید نی حرتثب شن ی ب نال صحه یرخ تشنم عییم ک ت ط نفرنت اعیه تش نفغرن رن نریو ند ،نیهدنشیم؟" رشن ی تش حرلی نی نی ارنهد یم صحح ش قیرفب یک برالیگر تشناب شن بخب ت اب ذرفبت پر بید" :تش نیه ب ش یبدف نی تشنم ه ن ت؟" "ننرشنی ت" بر لح اشرب ب صدنخ رشن ی تش نب یخ نلارخ ذیبل شن اطبر ح بررت " :بهرشی خ تشنم هب بب ت ن ببت؟ پریتی ببر ژن ک ب ن ببت؟ هببرن النببدذ ب یر بریببد ب ب رطببر نندنر ب ا ب نببد؟ نی ب تریشی ببت یببر ک ب ب تنببد؟ هببرن تریشی ت ک ر ت شن تنی رلحرن ب ا یلی ناهی ت لیم کرت نی نال بی شفت؟ نرید کدنم حرتثبر تش صبحه یبرخ بعبدخ ر نییم ب ت؟ نمیدننم .اش ل ن ت تش نی برش هی خ ذ ت .ا تش نی برش ف ر ای هم .ی یق ف ر ای بهم ی یی ب نمب رم ب تشت اب ژیبد .تی بت ع یب ی نبلب اب ،نبرید تش ببرشۀ نیب ن برنش یحشب هر ییچگبری بب تب ن نم تش نیه ش هی خ نگ یم". ب ت ،ا نندیشید .ب نمع ک برًخ ای قرنش "ننرشنی ت" ذیً ش شن ر کشید ی برنخ ر ت تیگر شیخت .نی ا تننت بر تقت ایدید ،کهرش یرخ ژنرن بر ننگشت لرالنن لمخ کرت ی نمع الیب ند شن نال ژن تیش کرت .یخ تح م کوب نم ت نتنا تنت: "تیریال پخ نال ژن ا نال ار ژقرخ تنب ببررحر نبدم فب شن بب ب رش ابر شفب م .نیضبرو تش تنربل ب رش ب بیرش ا شبهج نمی رت :ک ا ریف ب ت ی ک یم نمیخ ن ت حبرف ب نبد .یمب تش عقبا ی بدیگر پهابرن ب ت .ییچ ک ب ا ت ایشدند .ا اخ رن ببر ارلیه ف ب صبححت کبرتم ،تب یخ شن ایشهر ب .نی تش نبعحب یر ب کبرش ای هبد .تبر ر ی ب اب ت نن م تش کهم نی الیرت ذرف نح ت یل قار ب ت". رشن ی " :برًخ ک ؟" "ننرشنی ت" " :برًخ نفغرنار .نی نمیدنن ت ک ب کدنم تلیل عملیر ژالنت رالخ ب یر شن پب لیخ پبیش ایحبرت ،نب ابأا شی ن خحرشنت .بیش ر نال تیگرنن ارشیک یشین حرف ای ت .نی قه ل ن ت ،ت نی شن نی ایشهر ". رشن ی " :نی ه ایگ ت؟" "ننرشنی ت" " :تقیقر؟" رشن ی " :بل ". "ننرشنی ت" " :ک ا نال ت ل ب خ ا تر نی نی کر یرخ ر ت شن بگیرم ی تیگر نال نی نل ن هم .نی تقیقر هی خ بب ت ک نی ب ا ذ ت .برعًی یشین ذ ت ک نی ی ی تنشت تر د یر شن ب نضًو ا حدۀ ناری ر نن قرل تید .نی یمچهبرن رر ر نشرن ررت ک تنب شن ن تریشی ار بل اه بی پب لیخ نفغرن ب رن بب ق بل ش برندند .عمبدن .بب نابر نابی یبر تبر ک ". رشن ی " :نار بخر ر ه ؟" "ننرشنی ت" " :تش نی برش نی هی خ نگ ت .ا ف ر ای هم نی تش نی برش اعل ار ندنشت .تر ر ی ا ت نن م اًحی نمریم ،ارشیک یشین کم ر ژذری تنشت". رشن ی " :ک یم هی یر شن ایدنند؟" "ننرشنی ببت" " :نح مبببرً ت شکبب بریبببد نال تمببرم هی یبببر بببر رحبببر برنبببد .ناببر ابب بببر یخ "ف تحبببرل ناری ببر ببببرالخ نمی بببهم". رشن ی " :ت نی شن تش رش تیدخ؟" "ننرشنی ت" " :نخیر ا ب تف ر نی شفت ی ژاد ندنشم ،نی برنخ ا یک نخ ناریت شینه ر ن ت". رشن ی نال نی اًقر ر ت برید یک ن یوب تشیرفت ای رت تر نشالش فر ب رتن شن بب "ارکب " ایدننبت .فلابان نی ر ن بت تمرم هی یرخ شن ک "ننرشنی ت" تش برشۀ ب ق ل ش یدن تنب ذ ب ت مع بهدخ نمرید: ک ق ل یر تش نثر نرکرا یبک ،ارشیک ی ر ر کرشاهدنن رش ت ب ژن نیر ن "بر ن هرت ب ذ یرخ ارلیه ف ن ت .ژیر یمیهط ش ن ت؟" عملیر اخ ک نال رف نح یرخ ررص ژارت ذرتید ب ق و پی رش شن ارنهد یهر پیش یر ب عقا ا نندنرت ی بر ننگش رن نبرم ی اهب نش شیبش الشت رب ت شن "ننرشنی ت" تش حرلی اح م ذرفت ب البرن شی ذ ت " :ژ ،نی برالیگ نارخ ب نصطً ح الشنگ ی ی نیرش !" رشن ی ی "ننرشنی ت" پخ نال صرف غان تش حرلی ب هابل تقیقب بب قیب ت نبحگرتخ ببرق ارنبد بب ت ش ب شنن شن تبر شن ت ق تنت ی شی یرش ی تل ر ت ند. کرتند" .ننرشنی ت" ت
رشن ی تش حرلی ببر لبا تمبرم یب نخ برت ی پبر شن تبه خ ای برت نال ریبق شن شییبرخ پبرش بب برف پرشکیهبگ شفت .رش یر تش ژ مرن ا تشرشیدند ،رش یرخ ن تیک ،رش یرخ ب ش ،رش یرخ شین ،رش یبرخ ببر نبح یرخ اعه تنش .تش ژ مرن الندذ تیگرخ ،الندذ رییدنن ی پر نال ن ش ریرن تننبت .نرذابرن ب رشۀ شینب ی بب نبرا نال ایرن ر ر رش یر دن ند نیم ژ مرن شن پیم ت ی ررا ش ند. رشن ی بر ر نحریشخ ی نندی ف ر کرت" :نح مرً یمی نکه ن ک یفبر یرفبت .نب " ،ننرشنی بت" حبق بورنبا نی بت. ح ننخرص ارنهد تنب یر ا ک اأا شی تیلت ن یم ،ن تهار تنن یرخ شیخ تخ ب نطرنج یر برالیچ یرخ ک ک ن ب یم. یل یر قدش نیهگ ن ننخرص ن مرع ی تحت نتنش قرنش تنن برنهد ،یر یک ب رشیرخ ر تنبرن شن تنشنبد .نیب یمب بب رشۀ ر تش تننت ،نح مرً یخ نیهرن ا ق ر فرنا ش کرت ب ت". اعه نی ت .نتیل تنب نی فرتنخ شیال ب ق ل ش یدن تنب اشریش یالنش نا ش تنرل ډذرینل نل رندش کلی نهی ف بر هورل یرخ عییم شیبری ذرتید .اطح عر غرب تأکید ای رتند ک نخ کلی نهی ف ب حیا اشریش تش یالنش تنرلب نفغرن رن کرش ای رت، یر نال قید تریشی رن ب عاد تنن بهربری ا یلیت فر رم نرایم ن نتنشۀ تمرم عملیر شن تش شنبط ب ژالنت رر ب تیش نی ت .نار تشت ریرخ اشریش ررتم نم یرفت .یالیر نا ش ررش ب نضًو ا حدۀ ناری ر ن .کری فیر یرتننت یر نتحرت ن شیخ تش یننهگ ژ .تنبریهی فر رت .تش یرتتننت ا قیمر ذ ا ند ک ندید نلحه شن ب ژتش شیحرخ ناری ر ارنتا نرشضری ندید ر ی ش شن تش شنبط ب نقش اشریشی ن شیخ تش ب ق ل ش یدن یر تنب ک تش احل ینقع ی ور بر پ لیخ کربل فعرلیت ا نم تند نبرنال ایدنشت .رحر ااک ش ژاری کلی نهی ف شن تش یالنش تنرلب ن شیخ ت ت ی پره ررت. ه ن تش "برًیر" فی ل بعمل ژاد ب ت ک کلی نهی ف برید "ب ا رف" ایر ید ،بـهـرء بر نی الیرت ر ی بحا ن رتند. ب ترشیخ ۴۱فحریشخ نی شن ا ق ر نال ی ی بر رف ی تش اح ب رش تحت نیرش ررنگ قرنش تنتند .تش ا ، تش یالنش تنرلب نتحرت ن شیخ ناری ني احه بر نن ر کلی نهی ف نال کرش تش یالنش تنرل ی ته یل شتحب ډذرینل نال نی الیر ت ت قرنش تننت .برنخ نتخرذ ت میم نار ی تحقیق تش نی ا شت یئیت عرل شتحب یالنش تنرلب ن شیخ ینشت نفغرن رن ذرتید .نخ ااک ش تش تف ر پ النن ف ربور ذرتید ی ب یتخ کلی نهی ف شن برنخ صححت ن ت ر ت نحضرش نم ت .ډګرینل تش حرلی ر ت شن ب خ ایگرفت تش برشۀ ژنچ تش ی تل "کربل" نت ر نف ید ب ت ب ح ریت پرتنرت .یق ب نقطب ک ډګرینل شن نال شیحرخ عملیر بر رف رر هد ش ید ،نی ذ ت" :نی یک یدنیت قیرف نش شن ترش ا قیم ب ت ،یدنی ک بر لح ت یی ژای ب ا ذ ند ".بر نهیدن ملب ف اأا ش ژاد نال ا رر پر ید" :تیگر ک ای نند نی ذ یرخ نمر شن تأ ید نمرید؟" اشریش بر ژینال ژشنم رر ر نشرن ررت" :ا ثح تنشم ی نندک بعد ژنرن ب نمر نشن ا نمریم". یخ ډګ رینل تش ا شت هگ نگ یو م ح ریت نم ت ذ ت ک تش شیحرخ عملیر ی نال ن شیخ یر ینقعر ام تنن .ب .ب ت ک ب حیا اشریش نا ش احرفیت اقرار بلهد تیل گ ن نال شیر ت نام ک . ی ژن نی ن بل ما شخ تیم کرنتیک نفغرن رن نی رخ ی ی ایهمرید .ه ن گ ن ااک ش ژنریال ارنهد کلی نهی ف برًپ ش یر شنگ ب ت نم ت ب ت ی بر نراحرت تقریحر یم قد ایحرند ،بهرء ههی یک ء ت ریم شخ تنت ن ت .گ ن ک تیی ف حی یو م تش نتر یمو نش بر نتر ۴۴۱قرنش تنن ی نال ژنور ب نشرن الن یر ی تش اقربل ی تل تش عمرش برنک اخ ند ب تند ننرش ایر رند .ب ذ ب کلی نهی ف یمی ک تیی ف ا عرقحر یدنیت تنت ب ت تر ب کرشاهدنن رش ناری ر ب نترق ک تش ژن یر تنب قرنش تننت ن رالۀ یشیت تنت نش ت. ک
شن پیش ش نم ت ذ ت" :ی نی
پخ نال ژن کلی نهی ف ح ری ش شن ب پریرن ش رنید نی ب یئیت ژاد نال ا یم ثح ا ". یئیت بر اح یر ک ت ژنهر ند ی تش ژن خهرن ندید نلح کلی نهی ف شن ک تش تیلی ی تل پخ نال ن ارشن ت ین ک "اشریشی ن شیخ نحرید تش نا ش تنرل نفغرن رن ادنرل نمریهد" ب البرن ژیشت ب ت ،نی نهید .نال ژنچ ک تش ک ت ثحت ذرتید ب ت ب یضرحت تید ایشد ک کلی نهی ف نال شیحرخ عملیر بر رف ذرتید ی نی بر پًن یو م ب نتر نال رحرنگرشنن کش ش ه ل نکیر ک ژنریال تش احل ینقع حض ش تننت ب اخرل ب ت .ک ت ااک ش شن ی رعت بعد نال ذ گ بر اأا ش ا کلی نهی ف یرت ب ت .تش حقیقت ک ت ااک ش کلی نهی ف شن نور تنت. ف ب نی تل ن نم ت ت قی ررنگ نال کلی نهی ف لغ ند ی یک شیال بعد اعرین یالیر نا ش تنرلب ن شیخ یل رحر تنت ب ت ک شیحرخ یالنش تنرل ییچگ ن نع رنض تش ا شت نی ندنشت. یر ناری ر تش ل ب بیریخ یر ح ب بعدیر کلی نهی ف ژذری یرف ب ت ک ینقعب ذریذرن ذیرخ ی نال بی شف کم نی ت ن شیخ ا شت بحا قرنش ذرف ب ت .پخ نال ل ب ااک ش ش یخ ک . .ب ( .ژندشیپ ف) ب کری ه ف (ش یخ "کش ررش " تش نتنشۀ ک . .ب ).تل ن نم ت یدنیت تنت ب ت تر ف شن عه نن کمی ب ارک خ نراب ترتیا تنت ی تش ژن تقرضر نمرید تر نمریهدذ یالنش تنرلب ن شیخ تش کربل نال نیر نیپرن ی ن تحت نیر نمریهدذ ک . . ب .قرنش تنت ن ت.
.ب ).تش شقربت یرخ ادنیم ی ربق تنش ر ت بر یالیر تنرل نی ل ک ف
بدیه رتیا ژندشیپ ف (ش یخ نتنشۀ ک . پیریالخ تیگرخ شن نی ن یا ذرتید. عًی بر ژن بر تش نیر تننت نیضرع ک تش نفغرن رن ر ی رارن ا یرفت "ارک " فی ل کرت تر برنخ احرفیت رش ن شیخ ی اشریشی نشند نیرا ن شیخ ،اه بی ک . .ب .نال ینحد احرم ” ،“Aیمرن ینحدخ ک بعدیر ب نرم ذری ضد تریش "ژل ر" نار پیدن ای هد ب ر د .بدیه رتیا ا نضع ک . .ب .تش نفغرن رن یره بیش ر ن ح رم یرف هد. ********* کربل نارخ ن ت ک تش ژن یم هی یر تید ایش ند .الندذ تش نی نار شی م عرتخ تنن ی بدین کدنم عول ریرن ی نال فر بی رشخ ب ژنچ تش پیرنا نش نت ر ا نف د تنشت .ژنور ،تش ن تیک تشینال ه کیدنشخ برًخ ه ک نش ایهگرت .تش ذ نب تیگرخ برب ذک پیرخ عیهک یر ب هشم ،کل ش یرخ ن ب پر ،بطرف ا ود ایریت تر قحل نال ر نب فرض ردنیند شن نتن کرت برند .ی نیهام اأا ش یالنش ارلی ید نحمد ک ا تر کاهب "ف ل خ ینذ ن" ر ت شن ک یر ع نشض پیدن کرت ی یر یم تیل رًص نم ت تیل کهرن ب ررن ا ژیشت .ی نیهام کً برال اشا ش احمد عل تق ک پری شن ک نال ه ب یر ر ای ند ی پیشهارت ای هد تر نال نی ه ب بخرند .نی ترنالی یرخ عییم ب اهرالل ررش رر ند ی پل یرخ ژن تش هرب یر ژییخ ند ب تند بر ر ت ایدننت .نی ترنالی یر هی خ ک نی ایخ ن ت یمرن شن نشرن ایدنت ،نیه هگ ن نی ب نیه رش نریل ایشد ،اعم ب ت؟ ژ نطرف ر تش یمو نشخ اه ل پ لهدخ یرخ ر ش ا نج ذل نخ نال گ یرخ یلگرت ن کری نل تنشند. ی نی نرنهر ک ن ت؟ ...هارۀ دید .برید نی شن بخر ر یرت. تقریحر یم نن رنار تش کربل نهرر ایش ند .ح نذر ن م ک شن یم نمیدنن بر تیدنش ای نن ف شن تشیرب ک یخ نال کدن م ق م ی تحرش ن ت ،کور الندذ ای هد ،ه کرش ای هد .ب یمی تلیل ن ت ک ژتم ت رتف ف شن نهرر ایش ت. شخ شن اخ صر ررش .ن هح یر ارنهد کربل یر لحر ب ت ندنشند ،ارنهد ژنار حرف نمی نهد ،ژنار ینشرطر ب ت الای شن ایشگرفهد ،نمیدننهد ه تش کور فریر ایش ت ،ههد قیمت تنشت ی هگ ن برید هه الت. ایریند ت ذ نال تیدذر ن خحرشنت ا ض و نهررت ،ی نال عهرصر اام "نیضرو نیپرن ی ن " ب ح رب ایریت .تش کور ی هگ ن برید بر یک نخ اًقر کرت ک بعدتر نگ یهد ک فًن ی ب مدنن بر یمدیگر کدنم نشتحر ترشیک تنشند .نرید با ر ی نرپر ؟ تش نی اًقر ص ش بگیرت؟ تش پرشک ک ه ک ندنشت؟ تش ک هب رل برند تش یک ش شنن رل یهمرخ پر نال پ ت لغ ال ؟ ف ر نمی م ...با ری نن خرب یمرنر "ژپرشتمرن اخ " ن ت .کرشاهدنن ن خحرشنت ژن رلار تش کربل نال یمی نن خرب نریر ن رت ای رتند. ن شیخ نرم ۴۰فحریشخ رشن ی تش نیر تننت بر ن هت "ژشتی م" اًقر نمرید .قحل نال ار نی تش برشۀ پًن اًقر ر ت بر نی ن هت ب نی رته ذانشش تنت .ژار "تف ر" قُر قُر کهرن ی تش حرلی پیشرن نش شن پر اعه هری تنش رر ب ت ذ ت: "ک نش ک ،نال "ژشتی م" تش برشۀ ک رن ک تنب شن ب ق ل ش رندند اعل ار بد ت بیریشخ .ژنار ک ن هد؟ تر که ن ییچ ک ژنار شن نم نهر د .نی ب ل ا ررفر ن ت .بریش ن رتن ن ت ! ار نمی ننیم تش نفغرن رن ن مرخ ژناری شن ک تش احرشالۀ یر ذیدرل ن هد تثحیت نمر یم". رشن ی " :ر ر اهربع ار تش نی برش ه ایگ یهد؟" عملیر ژالنت رالخ نی رته " :ت بر ن هرتخ ک ار ب "ارک " فر رتیم ژنهر ن ،نی اعل ار عمدتر ننا تخهی یر شن تش بر ایگیرت .نار ژنچ ار ایدننیم ا ئل شن یضرحت نم بخشد ،بل برع خ نل یرخ دیدخ شن ب ایرن ا ژیشت .ار نمی ننیم یک ت یر ا مل شن بحیهیم ،تش نعمرل نفرنت ت ل ل اهطق ب نیر نمیخ شت .شی ایگ یهد "علت نشت رب هریت" ب هشم نمیخ شت .اام ر ژن تلیل یر نی عمل فامید نمیش ت ،ا فام ه ایگ یم؟" رشن ی " :ب یرش ر ب ا تش نی برش بر "ژشتی م" صححت ر نیم کرت. یر
ژنریال برنخ رشن ی شیال تن نشخ ب ت ،ت مرم شیال شن تش تییدن یر یرخ نم ت ،ی نی ن تهار نال بربت ژارتذ برنخ اًقر بر ن هت "ژشتی م" ،بل ب علت ر ر پیش ژاد یرخ غیر ا رقح . تش ژ رنب یمب نی ح نتث ،ینحد یرخ نشتیخ ما شخ ارتم هی ب تعدنت حد نقل نش د ی نش ن ر ب قلمری یی هرم یو م برتند .نرید نل ن ت ک نفغرن رن کور ی یی هرم کور؟ نار ک ا اعل ار تش برشۀ ع خ نلعمل یر تش ا شت ارن تش ژن ارن ی نال ا ل یت یرخ اام تییل ارترن ی اأا شی ن خحرشنت ن شیخ شن صرف نیر نال ح ن تث اخ ل رش شفیق نیه تش کدنم کش ش نی رخ ی ی تنن هد ،تش یل ایدنت .ینلیرخ رخ ب رش یی هرم ن ت ا شرش نی ک ک تی ت نی ب ت الت. ()... یهگرم صححت بر تییل ار یی هرا ذ گ بط ش ر ت بخ تخ بطرف حرتثب کش ندن تنب کشرنید ند .ا شرش رش تش نی ا شت هی الیرتخ نمیدنن ت ،صرف هی خ ک تش شیالنرا یر ر نند ب ت .تید ایشد ک خت ایخ نید تر
تی ت ن شیخ نش تش نی برش ب نی اعل ار بدید .رشن ی نی ژشالیخ شفیق ک شن نال کش ش یی هرم برژیشت یر رر ی ر تش تش نقش اهحع ن ًعر قرنش ذرف ی برر نال ت یً شن پیرنا ن ریرن عملیر شیری ایخ ن ت بگ ید " :ح نال یمی یم ناری ر برالذ کرت .ک بر ا ن حت رش شن ت رن ایدنت ی نل نمی رت ،ت ذ تش ر !" ()... نرم فرن ش ید .ن هت "ژشتی م" بر تح م نح رنم ژای ی تقریحر ژایخ بر نراهدذ ب نتر "اه ل اخ " تنرل ذرتید ،ب ب ت نن ،بر قرات بلهد ی پیرنا ن ژنهر نیر نندنر ی تش ک ه ک اعم ً ا نش ت ربور ذرتید" .ژشتی م" نخ ناریت ق خ .یق نی حرف ای ت هشمرنش ایدشرشیدند ،شنخ یرخ بیه نش ت شم نم ت ی بر ند ی ن شن تش ر ت تش مً نی ب ر ایحرتند .تش ههی لحیرت نی رن پر ن دًل ی ثح نن رش فری ایحرتند ،هار ی م یخ ذ نرپایر ایشد. نال ژغرال تضییقر ک نای ب شن نندنر ب ت "ژشتی م" ذری بری یریش شن ا ترننید ی ذری یم ایگاننت ،نی تأکید ای رت ک نی نی ۀ " ر ی نر ر" برنخ ناهیت نی کمک ای هد ،نلح نی ن دًل نی ب خ قربل تش ب ت .نیهحرش "ژشتی م" بری ندننت. پخ نال ذ گ خ اخ ر تش برشۀ برر نال ا ض عر نیپرن ی ن "ژشتی م" نال بغل یا کرت نش بهدل نال کرغا یری شن ک تی قر ند ب ت ی تش ژنار ن ن یرخ ب نیر ایخ شتند بیرین نم ت ی تش حرلی یش یر شن برال ای رت بر غریش ژنار شن برًخ ای ک ه تش برنبر رشن ی ذاننت " :شی نمر تفعب قحل ر ن ب تید نی یم ن هرت تش برشۀ "نر نن یر" .تش نیهور نمر ای ننید ترکیا بعض نال رالارن یرخ ژنار شن تشیربید" ".ژشتی م" یش یر شن ی پ تیگر برتنن ب رشن ی اعل ار ایدنت" :نی تش برشۀ ژقرخ ذلحدی ح م یرش ن ت ،نی تش برشۀ بریرن نلدی شبرن ی نی یم تش برشۀ ا نصلت حغت نهلل اودتخ نال کش ش یدن ب پرک رن ی اًقر یرخ نی بر شی رخ ر ر رالارنارخ نر نن یر .ی نی یم ن هرت تش ا شت نقدنار ک ژنار ایخ نیهد تش یًیر نفغرن رن یمچ ن کهدیرش ی یرن عمل نمریهد .تش نیشن تیگر اعل ار تش ا شت ننخرص ارب ب نر نن یر تش نشتی ی پ لیخ نفغرن رن تشج ایحرند". رشن ی تش حرلی ن هرت شن ب رعت نال نیر ایگاشنند ی ضمهر نال "ژشتی م" نل ای رت ی تش ا شت بعض ا ر ل یضرحت ایخ ن ت .ن هت بدین ژن نح ر بیگرنگ کرت برند برنخ ر ت هرخ شیخ ی کلچ نخ شن شیخ بشقرب نیر رشن ی ب ت ی ع ای رت ق مت یری شن ک اأا ش ذاننت .یهگرم هرخ ن نیدن نی بر تقت تمرم ا ن هت ر ت شن ب ا ر ل لا نیپرن ی ن نال نیر ایگاشنند او م نمرید .پخ نال ژنهری بر کرغا یر ،رشن ی ت مع ژیشخ ایشد .یرتی تش برشۀ ژن هگ ن ی ه یقت ن هت کرت ک برید برنخ اًقر ژیهد تش ا شت ژنار اعل ار ی ری تعیی ند شن ن رن نمرید ا نفقت کرتند .الارن ی احل اًقر بعدخ شن نی تعیی نم تند. علی یر ناری ر لا ب خ ذش ت اعل ار ت ت تنن نش شن بر ژشنا ب نر ح "ژشتی م" تش برشۀ عمل تریشی ذیل نشن نم ت: " تش نرحرش ش م ذ ایش ت ک یگرن تقرضرخ تریشی رن شیر فرتخ ب نرم بحر الدین باعث ب ت ن ت .ژیر نمر نی یم ژنقدش ب بحر الدین باعث شن عویا نم یربید؟ نی تقرضر هگ ن ای نن ت ب ت بیرید؟ نذر نی تریشی ار برن ن تیک ا ب تند ک ب رر ر ژالنتخ نی رن ر ت شن فدن ای رتند ،پخ ژنار برید ایدنن هد ک باعث ادتار ت حیر ندنشت .ا ییچ عًقمهدخ ب باعث ،ب ریر بدرش ی ب ذری " م ال " ندنشم ،اگر ح ا تیر الارن ن ت ایدننم ک باعث رل ذان تش الندنن نال بی شف ن ت". رشن ی ک ایخ ن ت تأ ید یر شت ذ یریش شن تشیربد نل کرت" :پخ هرن ژنار نال نی ا ئل ژذری ندنن هد؟" "ژشتی م"" :بخر ر ژن نی نفرنت ییچگ ن نشتحر بر برعا ندنن هد .ژنار نال نرم نی بخر ر ژن ن رت کرتند تر ینب گ نرن شن ب یک ذری یر نشرن بدیهد .تش نی ایرن ه کر " م ال " برنخ ژنار ب یرش اهر ا ب ت .تقریحر ییچ نال ترکیا تقیق نی رالارن ژذر نی ت ،اخ صأ پخ نال نیهام تغییر ی تحدیل یر ،نیورت ذری یرخ ا نالخ ،فری پرن یر ی ننشعربر ک تش نی رالارن ب ق و پی هد .اعل ار تش ا شت ذری بحر الدین باعث نی ب یرش نند ن ت. ا ب نمر ذ ب تم ک قحً بر باعث اعرفت ن تیک تنن م ،تی ت نی ب تم؟" شن رشن ی " :نخیر". "ژشتی م" " :یهگرای ا تش پ یه ن کربل تح یل ای رتم نی نی تش ژنور ب ت .تش ترکیا ن شنخ اح لی قرنش تننت .نی نال فرک ل ب نرعیر نمریهدذ ای رت ی ا نال فرک ل ب حق .تش نینیل نف رش باعث بر ذری " ننرن ا لمرن" ن تی تننت ،نی شن ح اً رطرب ای رتند .بعدتر نی بر ریر بدرش ژنهر ذرتید ی نرال رالارن " م ال " ذرتید". د بریه شن ب "ژشتی م" نشرن ایدنت پر ید" :نمر نی تریشی ار شن نم رشن ی تش حرلی ت یر هارش نهرر ید؟" "ژشتی م" تش حرلی ب ت یرخ ک قحً تید ب ت نگر ر رخ نندنر بر بریشاهدخ ذ ت:
ح
" ب یرش تعوا ژیش ن ت ،اگر ا ییچگر ی تش ییچ رخ قحً نی ننخرص شن ندید نم .نذر نی نفرنت تش ذان تش فعرلیت یرخ اعدیت یر نن رن ایدنن هد ا ژنار شن ح مر ایدیدم ،ا نال تیگرنن اهومل نال نیرل بدرشرن نی تش برشۀ ژنار یر ندم اگر ییچ خ ژنار شن نمیشهر د ،عویا ن ت؟" "ژشتی م" ا ث کرت تر بدیه رتیا ب رشن ی ا قع بدید ک تش برشۀ هی یری ک نهید ف ر نم ت ی یخ نلارخ تیگر ر ت شن اطر ح ب رالت .ه ن نال رف رشن ی کدنم نل ص ش نگرفت نی ب نشن ب ء بعدخ ذانشش ر ت پرتنرت: "تریشی ار تقرضرخ تیگرخ تنن هد .نی یمرن تقرضرخ ب ت ک ینقعر اح نخ یر تننت .ژنار ایخ ن هد تر ب ی تل ایشنرلی رن نفغرن ی ررش ،رحرنگرشنن تل ی ی ن ی شفیق ح ید نهلل نای بیریهد". نررشه تخ ب البرن ژیشت" .ژشتی م" تش نتنا "ژشتی م" کلمب "شفیق" شن تش شنبط ب نای بر یک ن و تم خر ی ح ذ ت: نلارخ شن تش حض ش یر ناری ر اطر ح ب رالند .نال ر ت یر ی نال " تریشی ار ایگ هد ک ایخ نیهد نال نای نل ندنن هد". ناری ر ژنار ییچگ ن رشن ی " :نمر نی شن نال کور ایدننید؟" "ژشتی م" "نال قرتش .ب یرت ترن ن ت ،ا تش برشۀ نر ح الندذ نی برنی رن اعل ار ا مل تنت ب تم". رشن ی " :نی تش ژنور حض ش تننت؟" "ژشتی م"" :بل نی ژنور ب ت ی تر نریر تش پال خ ت ین قرنش تننت". رشن ی " :عویا ن ت ،اگر نی تقرضرخ تریشی ار نی ههدنن دخ بهیر نمیر د". "ژشتی م" " :برنخ ار ی نمر بل ،نار برنخ نای ؟ رشن ی " :یعه ه ؟" "ژشتی م" " :ا ف ر ای هم ک تریشی ار ایخ ن هد کدنم ا ئل نخ شن ب یرت شفیق نای بیریشند". ف ر ای هید ک تریشی رن بریش تنن هد ک ح ید نهلل نای ،نخ تیم تش تیلت ب ی تل رشن ی " :ژیر نمر برن نً ژنار نب بدید؟" "کربل" بیرید تر ب "ژشتی م"" :ینض ن ت ک ن .نصً احرل ب نیر ایر د ک نی تریشی ار تش برشۀ هی خ ف ر ا کرتند .ژنار کرشخ ای رتند ک ن رنخ ژن برنخ نرن ی ی تنت ند ب ت .نی نفرنت نشنت ی فراریش ناری ر یار شن عمل ایهم تند .تش ریرل نرن یم نم ژاد ک ژنار شن ر نیهد کُشت .ن تریشی رن ی ن یم ناری ر یار ف ر نم کرتند ک شفیق نای ب حملب ن ت ک تادید شن نم پایرت ،نی تر ی ایدید ا قربل ا صل ر نید ند .ناری ر یار فرنا ش کرتند ک نای نخ بمیرت تر نیه ک بر نی نال ا ضع تادید صححت کهد .نای ب ت ین یدنیت تنت تر تمرم ک رن شن ک تش نتر ۴۴۱ب تند نش بی بحرت .بدیه رتیا نای نن قرم ر ت شن نال ناری ر یار ک یک الارن ک نش ای رتند نی شن نرن را کههد ذرفت". رشن ی " :ناری ر یار ه هی خ شن ایخ ن هد بدیه رتیا ب یرت نای بیریشند؟" "ژشتی م" " :نمر بدین نک ب یرت تنشید ک شفیق نای یهگرم تح یل تش نضًو ا حدۀ ناری ر ا یل ن مرو نفغرنار ب ت .نمر ه ف ر ای هید ژ یر تش کش ش پ لی ه ن ناری ر ک ای نند بدین او ال نتنشن ررص تش ش ن مرعر 8 ررش یر قرنش بگیرت؟ نی غیر قربل ت ش ن ت". نل کرت " :نمر ایخ نیید بگ ید ک رشن ی ح ا عرت یمیشگ ر ن ت قضی شن یضرحت کرال تنت بهربری تیگرخ ناری ر نشتحر تنشت؟" ر نای بر .ژخ .نخ .یر کدنم نح "ژشتی م" " :تًیل تی گرخ نی ی ت تنشند ک نای ب ن ر ژن ای نند ایه ن ب نشت رب ریرنت نهرر ن ت .ب ن ن یرخ نی قحل نال ۴۹۱:نیر بیرندنالید .اقرل یرخ نی شن ک تش شیالنرا یر ی اوً ذ نرذ ن نشر ایشدند ب ت تهگ نیر ،نر ی نرلی ت ر شت ب شاین ی ضد بخ ننید .بر اطرلعب تقیق بر یضرحت تشر نیید یرفت ک نای نخ ن شیخ .نار شی یم ایدننهد لیدشنن ننقًب ار تش نریر ۴۹۱۱ب ت نفق ش یدند تر ح ب تیم کرنتیک رلق شی برنخ یم غیر اه یر ب ت نرذارن ب یک "کم نی ت اع قد " ی یک نفغرن رن شن تأ یخ نمریهد .شفیق نای یر نی ا ح ل ی تر یحیر "ننقًب ژتشی " احدل ایگرتت .نیه هگ ن بر ههی یک رع عقرید نیدی ل ای تنن برنید ،عقرید یک نخ پخ ی ب ثمر ش ید ! نال یمی الارن ب بعد نای ذرتیدند ب ک اعل م نی ت .ت "نرذرت یفرتنش ی پیری" تر ک ایگرتت .ژیر نمر نیهام شن عویا نم یربید؟" "ژشتی م" کلمر "نرذرت یفرتنش ی پیری" 8
تش نی برش ایخ نیم ب ت ضی تی ا ض و بیرتنالم:
نیل -نی ن هت "ژشتی م" نر م ک ب العم ن ی هدذرن ک رب برید نفغرن نًصل برند نال کور ایدنند ک نضًو ا حدۀ ناری ر کش شخ ن ت پ لی ؟ !؟ ژیر "ژشتی م" ب نی کش ش ر نم ت ؟ رف تش ژنور ب ر برت ،تح یل نم ت ن ت؟ ن هرت ی ن دًل ک برید نی نتعرتخ نی شن ثربت ب رالت تش ک رب نشن نمیگرتت .اطرلع ی تحلیل نیهورنا ی نیر ر ر تننشمهدنن ب ع خ نتعرخ ژقرخ "ژشتی م" شن ( ک ب ذمرن نغلا عقیدۀ ر ت ن ی هدذرن ن ت) ثربت ای رالت. تیم -بهیرایر د ک ن ی هدذرن ناری ر شن بر کش شر ت ،یعه نتحرت ن شیخ اغرلط کرت برنهد ی نرر ت ژذر (یر ژذریرن ) نی بره پ شن برًخ نضًو ا حدۀ ناری ر (شقیا ر خت رالخ یرخ ن خحرشنت ،یررش یر تش ی امل نال ت ی نند .ینقعیت یر ی تورشب نشرن ایدیهد ک نتحرت ن شیخ تیل ب ت رنپر پ لی نتحرت ن شیخ یهگرم هگ رت) ب ژن ش ش ینقعر یم ا شت تعقیا ی نیرش بً یق قرنش تنن هد.
شن بر لح پر ا نخ ب البرن ژیشت نتنا تنت " :ب تأشیخچب ننشعربر تش ح ب نیر بیهدنالید ،تش یر بخش ژن احر یم کشم ش یر ی یم اشر ر یر ک ن ت؟ ک نقش احر ی اخرب شن برالخ ای رت؟ نای !" رشن ی " :نار نیهار یم ن نیدغیر ا قیم ن هد". "ژشتی م"" :تقیقر .ن ا ی ن یم شفقرخ ا یل یر قدش ب نیم ن هرتخ شن تنل بر نشتحر اخ نای بر ناری ر یار بد ت ژیشت نمی ننیم .ح نمر یم بر تش نیر تننت تمرم نا رنر عییم ترن تشیرف نمی ننید .غرلحر ههی ن هرتخ ی ت ندنشند .نار نیه نای ن هت .ژخ .نخ .ن ت ح تشایرن رلق یر نی نال ژن یرت ژیش ایش ند". رشن ی " :پخ نی هگ ن ت نن ت ب شیحرخ ح ب تیم کرنتیک رلق شره کهد؟" "ژشتی م"" :نی شن یمیش شفیق تر ک پیش ای شید .نای ی تر ک ،نال الارنی اهش عم ا ح ب ار (یدف تر ک ن ت) ب حیا ژتشب کل شخ ی نمریهدۀ اطح عرت تش رش نفغرن رن اقیم یننهگ کرش ای رت ی نای مت ا یل ن مرو نفغرنار شن تش ژن کش ش ب عاد تننت بر یم تی ت ب تند .ایرن نی ننخرص شینبط ناریت عویا ک ژنرن نمیش ت تش کرت ی ت تنشت". "ژشتی م" نگر پر اعه ب یم صححت ر ت نندنرت .بهیر ایر ید ک نی هی خ ب یرش اام شن ب یرت ژیشت ن ت .یخ ت ت میم ذرفت نقدنم اام شن ننورم تید نتنا تنت: ذ " ا نمیخ نیم بگ یم ک تر ک ن هت نح ب ن خحرشت ننگل رن ن ت ،نذره بعض نال شفقرخ پرهم ا شیخ نی ا ئل تأکید تنشند .نار تش یر حرل نشت حر ی پی ند نای ی تر ک ندید ی عییم ن ت". ()... رشن ی " :ر ب ،برًرر نر ح نمر تش ا شت فر ع نی تش ی تل "کربل" شخ تنت ه ن ت؟" "ژشتی م" " :ا ف ر ای هم شفیق ح ید نهلل نای پخ نال ژن ب اقرم یرخ عرل تیل ت ر پیدن کرت ،ت ش کرت ک ناریت ا قل ن ت .تش عی حرل بهیر ایر د ک نی ب نقدنار ا قًن نریو نم ت بدین ذ یر اهحعد هارۀ یر ژن ب نیریر ی اهرفع ارب یرخ قحل ر ت نال .ژخ .نخ .یقع بگانشت .پخ نال ژن نی یرخ تیگر کرشیگر ینقع نشدند ناری ر یار نال ژرری نی ن رت نم ت ی هرشی خ یر شن بر تریشی ار ب شن نندنر هد .برید ب یرت تننت ک نای اقرم ناریت اام شن تش ح ات بد ت تنشت .نار پًن ژنار ب یم ر شت .نای ،تش نریو ب یرن نف ید یل یخ ب غضا ژاد نار کرت تر یم شن نرب ت کههد ،یم تریشی ار شن ،یم ک ک ر ت شن ت لیم اه بی پ لیخ نم ت ب ت ی 9 یم یر شن .تشری تیگرخ شن برنخ نی ینقع ا نم بیهم". تش نتر ررا ن ح م رار ذرتید .اأا ش نیپرن ی ن تش برشۀ ژن ف ر ای رت ک هگ ن ب شینیت "ژشتی م" ع خ نلعمل نشرن بدید .ب اثربب یک فرت ا ل ی یر نی ا ل ب ت "ریرل پرتنالخ یرخ تحریک ژای " ن هت شن ک ب حیثیت لیدشنن کش ش تی ت ی تقریحر برنتش لطم ای ت شت کهد .نار ب حیا یک اأا ش ن خحرشن نی ی ی تننت نال نصل ً پیریخ کهد " :ییچگر تیدذر اه ر ت شن تش برنبر اعل ارت ک بد ت ا ژیشخ ب ن هت نشرن ند ". رشن ی تش حرلی ب ر فری شف ب ت تش ص ح نخ نال ک ربچب یرتتننت نش ک شیخ ای قرنش تننت ت یر نراهر ح شن ش م کرت .یخ بر ررا ن هرخ رت ند شن رکشید ی ب بر یرخ ک هک هرخ تش عمق پیرل ریر ند .ا ا ًن ند. "ژشتی م" ب رعت ر ت نگری ت: 9
تشنی ا شت نشن ب ت ضیحر ذیل شن ضریشخ ایدننم:
.۴بر تش نیر تننت ژن ح ید نهلل نای ی برید ذ ت ک نشتحر نای بر نح یرخ ر
رفدنشننش تش برنبر الت ،تأشیخ ی نشالش یرخ نفغرن رن هریر ب نمرش ی نربخش تن ی عییم شن ارت ا ذرتید نند ،نال شیخ نن رف ررش (ناری ر ،ن شیخ )...تر ناریال تش ط نریع برق ارند ی کدنم هد ی ثح اقهع ی بهیرتخ تش نی برش نشن نشد ن ت.
.۰تش عی حرل تلچ پ ن ت ک ن ی هدذرن ریرل پرتنالخ یرخ ر ت شن نال البرن ن ه ک ینب گ یرخ "پرهم " تنشت بیرن ای ههد ،نیهگ ن بیرن یر نی ای ننهد ا شت نل بریند الیرن ر ات (با ر ن ت ذ ن ت نفرت ) "پرهم یر" ی "رلق یر" تش برنبر ی دیگر برنخ یمگرن ارنهد ژف رب شین ن ت .نیهار تش اقربل ی دیگر ییچگ ن ترحم ی ذانت ندنن هد ی نال یر ن و با رن ،ت یی ،نف رنء تشیغ ی عل . . .نبرء نم یشالیدند. ر
ات نی تی "قحیلب" نرایم ن یر
برنخ ت ر
ب قدش
حا بربرتخ الت ی ی
ار ذرتید.
.۱ق مت ا شت بحا تش تضرت بهیرتخ بر اعل ارت ک تش ص حر پیش ر تش یمی بخش ب نشر ش ید نند قرنش تنشت. ب نیر ایر د ک ن ی هدذرن بر بیرنر "ژشتی م" ق د تنشند نقش اه بی نح یرخ "ررص" نتحرت ن شیخ یمو نشخ نتر نمرش ۴۴۱ربور ذرتید ی ب نشرن الن یر ی تش عمرش "ت نفغرن رن برنک" هگر ذرف ک تیی ف ب ق ل اشریش تیگر ن شیخ کلی نهی ف پخ نال ر م عملیر ب تییل ارترن ناری ر ن رال ندنت تر ب کرش ب ت برنهد پخ نی یم صًحیت یر شن اشریش ک . .ب .ک تیی ف نال کور بد ت ژیشت ب ت ی تش ژنور
شن ک تش ی قحل نال یم اأا ش ک . .ب .ک تیی ف ،یمرن نخ ب تند عًار اخ ص برنخ فیر کرتن ایدنت الیر ری بحرنهد .یمی تنرل نتر ۴۴۱بریند .نذر بیایریم ک ت ین ی نای تش نی عملیر یر ه ای رت؟
رت ی کم نت نمرت .نای بخ ب .۱بر یم ً تخ یر ی تتاهشیارخ ک بًترتید تش ر لت نخ ر ت ر ن ی ر ت اح ش ه ن ح ید نهلل نای ی ت تننت ،نی شن نمیش ت نخ یر یک کش ش ب ش تنیر ن ت ،بهرء احرل ب نیر ایر د ک نی عمدن نار ب ق ل ش رندن یر شن ی ور بر تریشی رن صرتش نم ت برند. تش ای رت ک ژتیل تنب
"ا برید بریم .ا بر یم رم ناریال ن ت برنتشم اامرن ن یم .ررنمم رحر ندنشت ک ا تش کور ن م ،ح مر ب تش یش نف ید ". *************** ن ش احمد تر ک ی ح ید نهلل نای ب یرش تی ت تنن هد تر بر ژنار ا رحح ن ت .ا رحح ی نال نی یرخ ب ت ک ب ی یلب ژن ،ژنار ا ت نن هد نح ر ر تشین ی نرذ ب نرنرن برالذ نمریهد .ژنار نال نی برالذ ی یر ناریت لا ا برتند الیرن ادتار نن یرش ههی لحیرت شن تنن هد .تید ا ند ک نیهدی رلار ایخ ن هد تر نهید ن ند ،نار صرف پیرینن ن تیک ی شفقرخ ن شیخ حرضر ب تند ب حرفارخ ژنار ذ ش بدیهد .تش عی حرل نکثر ک رن ک تش ن رنف نای ی تر ک قرنش تنن هد ب ن بب ر ت ،ر ت شن نخ یت یرخ ب ش ا نمرتند ی ب نی تلیل ژنار نی ا ر ن هد تر تیگرنن ب خهرن نرن ذ ش بدیهد ،تش حرلی ر ت نرن ب تیگرنن ذ ش نمیدنتند .نکه ن تیگر "شیحر کحیر" ی "نرذرت یفرتنشش" نا رنر نراحدیت شن ب ت ت ژیشت ب تند تر حرف ب نهد ،حرف ب نهد ی برال یم حرف ب نهد ی ایدنن هد ک ب حرفارخ ژنار ذ ش ایدیهد ،ذ یرخ نرن شن ب نشر ا ش رنهد برًخ ژنار تح ر ی تحلیل ا ن ی هد .ژنار نح ر ا ر ا کرتند ک نف رش عراب نفغرن ی ارن خهرن ژنار شن بر عًقمهدخ ی نح رنم ا نهیدند. رشن ی ی ق یهگرم ا رحح یر ب تر ک ی نای ا نگری ت بر تم خر پهارن خهرن "ژشتی م" شن ک برشخ نال ک نقل ق ل کرت ب ت ب یرت ا ژیشت " :ر شت ب شاین ،ک شن ذ یهد ک یمیش ی ب یر قیم ک ن ت برید تش قرنش تنن برند ،ب یمی تلیل ن ت ک نفرنت ااک ش تش عری یر ایخ نیهد تنارت برنهد ی ننیرش عرم ،تش ارک ت تش فرتح ر نن یر ایت". ب ترشیخ ۴۹فحریشخ ح ید نهلل نای بر رحر نگرشنن غرب ا رححب ننورم تنت. ا ض و ن ر ا رحح شن ح نتث ی تل "کربل" تش یل ایدنت .ا ا رححب ااک ش شن شیال بعد یم شیالنرا یرخ کربل ب نشر ش رندند. سوال رحرنگرش "یننهگ پُ ت": ب نیر نمر ،ژیر ق ل یر ناری ر برًخ شینبط نفغرن رن ی نضًو ا حدۀ ناری ر تأثیر ر نید ذاننت؟ جواب: یدف نل نمر ژن ن ت ک تأثیر حرتثب کش ندن یر نضًو ا حدۀ ناری ر برًخ شینبط تی رن ایرن کش ش یرخ ار هگ ن ر نید ب ت ی یننهگ کدنم نقدنار شن شیخ ت ت ر نید ذرفت؟ ر ب ،نضًو ا حدۀ ناری ر یک کش ش قدشتمهد تش رن ر ارن ن ت .ا بریش تنشم ک ییچ خ نمی نند برًخ نیریر لیدشنن نی کش ش تأثیر بگانشت .ا تش برشۀ هگ نگ ع خ نلعمل ح ات ناری ر تش شنبط ب نی حرتث ایرن ژذری ندنشم .نار تش نیهور ب نمریهدذ نال ح ات نفغرن رن ،ایخ نیم ن میهرن بدیم ک بر نت رء ب نصل تی یر ی نمریهدۀ ف نلعرتۀ نضًو ا حدۀ ناری ر نال ًل مهب نتیل تنب تیلت یرخ ار ،یم نقدنار برنخ شیر ههگ تریشی رن عمل ذرتیدند .ار تش ارن م نش رل ترب ی یتنو بر ایت یر ب کش شش نن رن یشالیدیم .تش پیرم ر ت شن ن حت ب نضًو ا حدۀ ناری ر نعًم تنن یم .ار ب ژن نح ر تی یر ی ی ان یهگرم ارن م نش رل ترب بریش ن یم ک نی یم برید تأثیر اثحت برًخ شینبط ایرن کش شیرخ ار تنن برند. سؤال رحرنگرش اولب "نیب یرییر": تحقیقر تش ا شت نی تی ی ب کور ش ید ؟ ه ن ریج بد ت ژاد ن ت؟ جواب: ار ا فق ب ت گیرخ ک نال تریشی ار نشدیم .نار اعل م ند ن ت ک ژنار بر نخ اعل م نلحرل ب نرم بحرالدین باعث نشتحر تنشند .نخ ااک ش یک نن رن یرغ ،تنشنخ عقرید نفرن هی ی ق اگرن تهگ نیرنن ایحرند. سؤال رحرنگرش ژاننخ رحر ش رن "ن نی ید پریخ": ع ایخ نیم ،اگر بعض نال اامرنرن تش ی تل "کربل" نرید ت گیرخ ی نال تریشی ار نال رف اأا شی ناهی ب تند .ژیر نخ ااک ش تحت تحقیق قرنش تنشت؟ جواب: اأا شی ناهی ههد ت شن نن حریر ت گیر نم ت ب تند .اگر بعدتر ثربت ذرتید ک تش ایرن ژنار تریشی ت یر نح تند .ب یمی تلیل ننخرص ااک ش ف شن شیر ندند. سؤال رحرنگرش "یننهگ پُ ت": نمر ف ر نمی هید ک تریشی ار بر کدنم نیریخ تش ررشج نال کش ش ینب ن هد. جواب: نر م بحرم ،نار بعض نیرییرخ ررش تًش تنشند تش نا ش تنرل کش ش ار ا نمیخ نیم نال کدنم کش ش اشخ ادنرل کههد. سوال رحر نگرش "فریهشهل تریم ": برر نال تییل ار یر ادع ن هد ک تش ریرن نر طرف یر ناری ر نال رف تریشی ار نمر شن نمیشد پیدن کرت .نی تییل ار یر ب ژن عقید ن هد ک نمر تش ا شت نی ینقع ب نع هر ب ت نید. جواب:
ایدننهد ک ا یر تش "ررنب رلق" ،10یر تش عمرش ح ات ،یر تش یالنش نا ش برنم .پخ ه اش ل تش پیدن نم تن ا ی ت تنن ای نن ت؟ ذیریم ک ا تش ش یرک ک بر ا کرشخ ایدننت ای نن ت ب یم رش ا ارن ع نمرید ی یر شفیق فقیر تمر بگیرت .نی تش نیهحرش ا قیمر ب شیحر کحیر (یدف نای ،تر ک
تفرتر کرش ا کراً اعل م ن هد .یم ررش ی یر یم تش یالنش تفرو ا تف ر کرش ر ت قرنش ندنن م .تش نیه یم بر ژار تف ر ش یخ ن شنخ ننقًب ن ت) ار رحر ایدنت. سؤال رحرنگرش "نیب یرییر": یالنش ن ا ش ررش ب نضًو ا حدۀ ناری ر نعًم تنن ن ت ک تش احل یق و حرتث یهگرم پیشحرت عملیر برر نال ی ن شیخ نی قرنش تنن هد .تح رۀ نمر تش نیهحرش ه ن ت؟ اخ جواب: ی تل "کربل" ی نال قدیم تری ی تل یرخ نفغرن رن ن ت .بعد نال ی تل "نن ر کرن یهیه رل" نی ب شذ ری ی تل کش ش ن ت .نکه ن تش ژنور تعدنت الیرتخ نال نتحرو کش شیرخ تیگر اهومل نتحرو نتحرت ن شیخ نقرات تنشند .فلاان حض ش نتحرو ن شیخ تش ژن شیال تش ی تل نمی نند نل بر ننگی برند. سؤال رحرنگرش "نیب یرییر": ژیر تش ژنور ک نال ارب یرخ ن شیخ برنخ نشن ب کمک حض ش تننت؟ جواب: نل نمر ارن ژالشت ا رالت .هرن تمرم کرشیرخ شن ک ار ا قًن ننورم ایدییم تش بعض نال کش شیر ب ژن نیمیت نمیدیهد .ب ژن ب تیدۀ نک ی ترتید ا نگرند .ار ننقًب ث ش شن شخ ب پیریالخ ش رندیم ک نال ژارتذ یر برنخ ژن تش نفغرن رن ب ا رف ا تش ارن رحر ندننت .ح کش شیرخ ک الی ن یر تنلر شن برنخ ر ییچ ش رندند نال ژن ن ًو ندنن هد .یق نفغرنارخ نن "ننقًب" کرتند ،بعض نال حلقر تش ررشج نال کش ش ذ هد ک تش نی ا ض و نتحرت ن شیخ ذیدرل ن ت. ار یم تًش یر شن برنخ نور ژقرخ تنب بخر تنتیم .نار ک نش یرخ ار برالیم ب ا رعد یرخ نتحرت ن شیخ نشتحر تنت ایش ند .نیهام ار شن ژالشت ا رالت. برال یم بر کمک یرخ نتحرت ن شیخ ار یم ک نش یر شن برنخ نور ژقرخ تنب ننورم تنتیم .نار ک نش یرخ ار ،بر تأ نشتحر تنت ایش ند. نی برعا ژالشتذ ار ایش ت. سوال رحرنگرش "نیب یری یر": نب نل ر ت شن تش ت تشیرفت ن رت برنم .نمر ایخ نیید بگ ید ک تش احل ینقع یک ن ر نح مرل تنشت ا اشریش ررش یم ی ت ندنن ن ت؟ جواب: برنخ یدف کمک کرتن ب ار تش ژنور یک ن ر اشریش ررش اهومل اشریش ن شیخ ی ت ندنن ن ت. سؤال رحرنگرش "ن نی ید پریخ": ع خ نلعمل ی نب نمر تش برنبر یرتتننت نح ور یب نضًو ا حدۀ ناری ر ه ن ت؟ جواب: بر نضًو ار نع رنض ااک ش شن کراً ب ن ر ا نمرشیم .بر نت رء ب نص ل نح رنم ب کرنات نن رن ی تی ا حدۀ ناری ر ار تمرم تًش یر شن بخر ر نور حیر ژقرخ تنب بخر تنتیم .ا ییچگ ن فعرلی شن ک برالذ کههدۀ ب پرین یر اه عل ب تن ار ب ت برند اشرید نمی هم. سؤال رحرنگرش "یننهگ پُ ت": شن ک تریشی ار ن رتنتش شن ایخ ن هد ،ژیر ن ت نمر قرنش تنشت؟ نخ جواب: نخیر .ار ح نال احل ب ت ی برش یخ یم رحر ندنشیم .نخ ااک ش یهگرم ح ات تنییت ب الندنن نندنر ند ب ت نار تش شیالیرخ نیل ننقًب نال الندنن فرنش کرت. سوال رحرنگرش "شیی رال": ژیر ت نن نید ی یت تریشی ار ی نشتحر ژنار شن بر کدنم کش ش ررش تثحیت نمر ید؟ جواب: شی اعم ل ن ت تریشی ار تحت نرم یرخ ا عرش ب ر ایحرند ،لاان ی یت ژنار تر که ن اعل م نگرتید ن ت. سؤال رحرنگرش "ن نی ید پریخ": ژیر تعلقر ژنار شن بر تش نیر تننت لاوب ذ رشخ نرن نمیشد تعیی کرت؟ جواب: 10
.رلق یر ی پرهم یر پخ نال غ ا قدش ،نش تأشیخ نریرن نفغرن رن شن "ررنب رلق" نرایدند .نار تلچ پ ژن نی "نب رش" پر مطرن "ننقًبی ن" ییچگ ن شنی تش ی ترشی خ ی ار کمرف نل ربق تش ایرن ارتم ی یم بط ش ش م ب نرم نصل نش ،یعه ارگ برق ارند ن ت. نذیرن ی اخ صر قل ب نفغرنار پیدن ن رت.نی اوم عب بر ن
ژنار هارش ت ب تند ی ار نمی نن یم تثحیت نمر یم ک کدنم یک نرن حرف ای ند .ار ف ر ای هیم ک حدنقل یک ت ژنار برید برنهدۀ بدرشرن برند. سوال رحرنگرش شیی رال: تریشی رن نال کدنم ً ح ن رت ای رتند؟ جواب: ب تند ک احل ت لید ژن تثحیت نگرتید .ژنار نال ژنار ا ل بر ت هگچ یر ،یک ارنیهدنش بدین ارش ی یک بما ت ت هگچ یر ی ارنیهدنش ن رت ای رتند. سؤال رحرنگرش "ن نی ید پریخ": ژیر ً ح ااک ش تش قلمری نفغرن رن رر ند ب ت؟ جواب: ار تش نفغرن رن ً ح ت لید نمی هیم. سؤال رحرنگرش "یننهگ پُ ت": رش ناری ر تش کربل یهگرم بریال ههی ینقعر اعم ً ریرن ذ گ یر شن بر تریشی ار ًن ای رالند .اأا شی ب اه بی ناهی نمر یمی اش ش شن ایدنتند .هرن نقدنا برنخ ًن رر ذ گ یر ص ش نگرفت؟ جواب: نایدینشم نمر حرفاریم شن بر تقت نهید برنید .ار تمرم تًش یر شن برنخ ژن یقت شن نال ت ت ندییم ننورم تنتیم .تش ی نیم رعت ب شرنیم .نار یق ی نی الارن ب پریرن ش ید تریشی ت یر ن یو ار ا فق ندیم ک ریرن ذ گ یر شن ب ا نفقت نم تند تر ژنرن صرف برنخ ت تقیقب تیگر تمدید نمریهد .ژنار پ تش پ تادید ای رتند ک نم ر نیهد تیگر نن یرش ب شهد .ب یمی تلیل ب ت ک ک نش یرخ ار احه بر یل رر ذ گ یر ن یوب اطل ب ندنتند .ار تر ژرری لحی برنخ نور الندذ ژقرخ تنب یم نا رنر شن ب رش ب یم. سوال رحرنگرش "ن نی ید پریخ": ب نیر ا نذر نمر ب تریشی ت یر نعًم ای رتید ک ذ یر تقرضرخ نرنرن قح ل تنشید ،نار نخ اطل ب فعً تش یک احل تیش ت ت قرنش تنشت ،ژنار ب ق ل ش رندن یر شن اعطل ای رتند. جواب: ار نال تریشی ت یر ک مرن کرتیم ک نخ اطل ب نرن ن ت ار نی ت .ار برشیر ب ژنار ذ یم ک نی تش شن ن ت ی ب یتخ ا ش د .ناری ری یرخ ک تش ژنور قرنش تنن هد ای ننهد نی ا ض و شن تأ ید کههد .نار تریشی ت یر قح ل ن رتند اه یر بمرنهد ی الارن شن ک ر ت تعیی نم ت ب تند ،تمدید ن رتند. تش شنبط ب نی ا ض و ایخ نیم ب یک ا ئلب تیگر نی تمر بگیرم .ا تر حرال ژقرخ تنب ا أ رن تش ر ی ک ی ن شم ت ق اهع ن ت ا ق ذرتید ب ت .با ر ایح ت نذر نی ا تر ر ت شن تش ژنور نی رت نمی رت .تریشی پ لیخ ترنفیک شن ب ت تنن ذ ب ت ک ایخ نید ا تر شن تًن کهد .نار نی ا تر یک یر ب ت ک نال ا نیت تییل ارتیک برر شتنش ن ت .یر نحرید ن رال ایدنت تر ا تر ا شت تًن قرنش بگیرت ،نف ین بر نیهام ،ا تر تنشنخ یر ناری ر قرنش تننت ،بهربری نمحر پلیت تییل ارتیک ی بیر نضًو ا حدۀ ناری ر نی ب ت .تش تنرل ا تر نخ یر ب نی برشیر ذ ب تند ک ا تر نی الیر تعقیا قرنش ییچ خ حق تًن ژنرن ندننت .ب ق ل تشی ش ،احرفیی تنشت. نشذرن یرخ ناهی ار ههد ار قحل پیشهارت کرت ب تند تر ا تر یر نال رف اه بی بر صًحیت څرشندیخ بدشق ن ت. ا أ رن یر بر نی پیشهارت ا نفقت ن رت ب ت. ************************ پخ نال ژن
ا رححب نای شن ههد برش ر نند ی ا
ژنرن بر ارشکر الشت
تحلیلگر تف ر "کش ررش " یًتیمیر ر تیری شنگ کرت ،ژنرن کهرش ذانن ب ر فری شفت: "بل ،نای ژتم رت نخ نی ت .ی نیرشنن ن دًل ای هد ی ای نند نال ا قعیت یرخ نراهر ا ب ر ب بدش ژید". ر تیری شنپ شیرخ صححت یر بر "ژشتی م" ی "ننرشنی ت" ،ن ًعر نف ر ناهی بخ شی ی ر ر اهربع شن ک رشن ی برنیش یرت ب ت ذرف ی ک ربچب یرتنن شن بر ص حر نمرش بهدخ ند تش اقربل ر ت ذاننت .تش ص حب ترال عه نن شنپ ش ژیهد شن ب نر ح ذیل ن نت" :علل یر ب ق ل ش یدن یر ناری ر نتیل تنب " .تش ژغرال نی ب تحلیل اقدارت بعض نال ا ر ل اام پرتنرت: یر شن قحً نال الیر تعقیا ب تن بر رحر رر ب تند ،پخ نی ب کدنم تلیل نال بدشق ندن نال رف " .۴تش ص شتی اه بی پ لیخ نفغرن ی یر یم ع رکر ق نخ بحرخ کش ش ا ح و نش نا هرو یشالید ب ت؟
.۰هرن یر ب ننرشۀ پ لیخ ترنفیک ا تر شن ت ق تنت ب ت؟ 11ژیر نی ت ت ی پره ند ب ت؟ تر ید ب ت؟ ژیر ر ح ههی ب ت ن ت؟ هرن تریشی ار شن ب تنرل ا تر ن رال تنت؟ هرن ر ی صدن ی هورل برپر ن رت؟ ژیر تریشی ار نی شن بر ً ح تادید ای رتند؟ ژیر نی نن یرش نی اًقر شن تننت؟ تلچ پ ن ت ک تشی ش تش نی شنبط ه نیر تنشت؟ اه بی څرشندیخ ب بخ شی رحر تنت ب تند ک نال تشی ش ااک ش تحقیق بعمل ژیشت نند .بخ شی بًفرصل نال ت ین ب ت تر بر تحقیق ااک ش نی شن ژنهر ب رالت .ت ین تش حرلی تید ایشد ههدنن عًقمهد نی ت یعد تنت ب ت ک ر ن 12 ن هرت شن ب نی ر نید تنت. یر ک حق اعم ل ب .۱اح یر ب خ یر ک تش نتر ی تل بد ت ژاد ،ه اعه ایدید؟ بخر ر کدنم یدف ی ی ایریت بر ر ت بورخ نیشن ی ن هرت ،ننیری ک برنخ ر نال ژن ن رت ایش ت ذرف ب ت؟ نرید یر ق د تننت 13 تش ی تل بیش ر نال ادت ک نی ت نن ت برق بمرند؟ شخ صححت ای رت ت ذ ی تش ایل نخ ب ت ن ت؟ ایخ ن ت نشرن بدید .۱هرن یر تش نریو نال ریق تشینال ک ارت تلیرخ ن ت؟ دخ ب تن نیضرو شن یه ال تش نمی رت؟ بریش تننت ک ییچگ ن ینقع نخ بر نی شخ نمیدید؟ رش ناری ر تش برنبر ایشنرلی ت یر خهرنن ن رتند تر برًخ حرتثب .:هرن ییچ خ نال تییل ارترن ی ارا شی شخ ریرن بر پی ر تنب ااک ش شینه نندنر برنهد ،ژنرن نشالیرب ی ت یر کرت برنهد؟ ارن م اشریعت ترب ب نی حرتث ل ذیرخ ص ش بگیرت .نریع ن ت ک ررنم رش ناری ر عمدن ای نید تر نال ت تننت ت ذ ی تنب ر نیش کرت ب ت تر ر ی صدنخ الیرت بر پر نش ت .اگر نل تش نیهور ن ت ک ژیر نی ررنم تنب ن ت ک تش برشۀ 14 ههی ا ریل ت میم ایگیرت؟ .۱نرکت ع رکر بحرخ ی نف ر نا ش ناهی تش نی ا ض و ناریت ضعی ن ت .هرن ا یل نعحب .ژخ .نخ. 15 یهگرم حرتث تش ی تل "کربل" حض ش ندننت؟ نف ین بر ژن نی تش رش ناری ر نی ب نیر نم ر شت؟ .۱تریشی ت یر ک ی هد؟ غرلحر ژنار برید ننخرص برنهد ک برنخ ن رنخ یک ی ی ب ررص ن خدنم ند ب تند .هرن ژنار شن ییچ خ نمی نند بشهر د؟ تعوا "ژشتی م" شن ینقعر ای نن تش کرت یق نی ایگ ید" :ژنار ر ت شن شفقرخ بحرالدین باعث ا نرایدند ،نار نیه نی حیر ندنشت ژذری ندنن هد .نای نی نشرن ایدید ک نال ار باعث رحر ندنشت ،تش حرلی غرلحر ر ت نی یدنیت نعدنم یخ شن تنت ن ت". ک ر ت . ۰هرن یم تریشی ت یر ب ق ل ش رنید ندند؟ ر ب ،فرض کهیم ک حرف نای شن تش ا شت ژن تریشی شن برنخ بیرن نرنیط ب اه بی پ لیخ ت لیم کرت ب ت ی ت ندنن ن ت .نار پخ نال یو م یق ی ت ین تنرل نتر ذرتید تی ت نال تریشی ار صرف الرم ب تند .ب کدنم تلیل نی ژنار شن نال بی برت؟ ژیر نی ژنقدش تش یضعیت هگیدن قرنش تننت ک نمیدنن ت ه ای هد؟ .۹هرن عملیر ااک ش شن څرشندیخ پیش ا برت ن "نذ ر"؟ نرید ب تلیل ژن تش ش نتنشۀ "نذ ر" نخ یفرتنش ب تر ک ی ن تیک ب اشریشی ار ،ریشخ قرنش تنشت ،تش حرلی ق ارندنن څرشندیخ شن تی ت نای ت ین ب عاد تنش ن ت؟ حرتث نخ ک بر یر نت ر نف ید یک ا ئلب ریل ح ر ن ت .پیشحرتن ژنرن ای نن صرف ب یک نخ ن تیک ی اع مد ینذانش کرت. یر تش ی تل "کربل" قرنش تننت ،نای کور ب ت؟ هرن اد الارن ک رلا ن ت بدننیم ک .۴۸شییامرف ناری ری یر نم ت نن هد بر یخ نشتحر بگیرند؟ نمی نن ت ش کرت ک یو م ب نتر ی تل بدین او ال نی ص ش 11
.ب نیر ا ،نل " تحلیلگر " نا ش ن خحرشنت حدنقل عویا ب نیر ایر د .تش تمرم کش شیر ،ه ک هک ،ه ب ش ،ه ضعی ی ه ق خ تییل ارتار ب ق ننی کش ش رنء ،نرشاتنفیریر ،ا شرشیر )...شنیهمر ی یدنیر اأا شی ناهی ( اخ صر پ لیخ ی ترنفیک )...شن ن رعت ی شعریت ای برن د نح رنم ایگاشنند .تییل ارتار ( اهومل ایهمریهد ،اشری بر ژن یدنیر ی شنیهمر یرخ اه بی ناهی ن ل عم ا تنن ی برنخ نعرتۀ نیم ن مرع تش یک اقطع الارن ی ا رن اشخ ضریشخ برنهد .تش عی حرل تش ص شتی تییل ارتار ی ر ر پر نل نمریهدذ یرخ تییل ارتیک بر ادنرلب صری ی ژن رش تش نا ش ی ی خ ی تییل ارتی ر یش ا ن ن ند حق تنشند اطربق ا نذی که نن ی ن یرخ بی نللمل بر ننرش ب ا نیت تییل ارتیک نال ن رعت نینار اه بی کش ش ای برن ر ت تنشخ نمریهد .تش ریرن ینقعب ا شت بحا ،یر نتیل تنب ب اثربب یک تییل ار بر تورب کراً تش ه کر نرً ی نح رنم ب اقرشن عم ا کش ش ای برن برق ارند ب ت. 12 .تش نی ا شت ت ضی ذیل نال رف ن ی هدذرن ک رب نشن ذرتید ن ت " :تمرم ک نش یرخ بعدخ اأا شی ن شیخ تش شنبط ب ت ر ب ن ریج تحقیقر ی یر حقیقت نال نفغرنار بر ررا ن اطلق نفغرنار ا ن ایشد .تش ه شخ ۴۹۰۸پخ نال برکهرشخ نای ی ب قدش ش یدن ننخرص دید ،بخ شی کهو ریخ یم تنن شن ک حریخ ثحت ریرن تحقیق نال تشی ش ا تر نتیل تنب ب ت ی برید تش ژشنی یر ا ت ایح ت تش نر یرش نی نم ت ی نال ا یل نتنشۀ ناهی ر ن ت تر ک قرنش بدید .ا یل نتنشۀ ااک ش ت ت یریش شن برً نندنر ذ ب ت" :ن ت ار ییچ هی خ تش ا شت ق ل تنب ی ت ندنشت .ییچگ ن نثرخ برق نمرند ن ت". 13
ربرش
" کب .ب .بب .ناریبت ببطح ی ریرلیرتنالننب بب نیبر ایر ببهد .نشن بب اطرلببا بدیهگ نب صببرف ای ننهببد
.ب نلارخ اطببر ح نبد نال ببرف ابأا ش ی "تحلیلگببر" تف بر "کشب نبارار شن تش قضیب ق ل نتیل تنب نف نیش تیهد. رن پر یر ننیرخ نال نی قح یل شن تش ب خ کرش ر ت ذانن ب ت نل نار اعه ژنرن نمیدیبد کب نی ق بد ارنبدن شن ببرنخ ابدت الیبرتخ تش یر بر ی کریم تندنن ،یر شیخ پر ،ح نیه ری تش ر تننت .یم ایدننهد ک نکثر برنهدذرن کش شیرخ غرب شیالنن ی تی برش پخ نال صرف غان تندننارخ ر ت شن بر بر ا ن یهد. رش ناری ر تش کربل ی نال اوا تری عمرشن ب ت ،یر ی ان ای نن ت تش ص ش ل یم ح نریش بگیرت ی تش ص ش ترنکم کرشیر ح ب نبا شن تش ژنوبر بگاشننبد ...بهبربری ن دًل ژقرخ "تحلیلگر" شن ا دخ نم پهدنشم. 14 نمیدننم .پخ نال ر نندن نل پهوم "تحلیلگر" ف شن پ ایحرخ ک ت ری فریهگ ایرن ناع نشیپرخ غرب ، .تش نی ق مت نی "تحلیل یرخ" اأا ش "کش " شن تش ر ش ت نشیپرخ نرق ی ر ر کش شیر هقدش ری ی ح ر ای نند برند .نیل ،تش کش شیرخ غرب ک عهعهب ارت رًشخ ادتار ن ت ب تأشیخ یرت ند ن ت ب نیریر النرن ینقعر یم (الندذ ر ص ) نال قحیل نح رنم ذانن ایش ت .تیم( ،هی ی تش نی شنبط نرید اام ر برند) عحرش نال احدیتیت ی ح امه عیت حق ادنرلب غیر تش نا ش الندذ نخ شن اطربق ب یر ،اعی بیت ...ننخرص ا برند .بهربری ای نن نذعرن کرت ک یم ر تنب ههی تشر ن ار ،بیمرشخ ،اهشب نژنتخ ی ق ا ،تعلقر حق الندذ ر ص کرت برند .نتشن نیهگ ن ر صیر برنخ نیل ر ر فریهگ یر نح مرً کرش اش ل برند. 15 کش شیرخ اق دش ارن (اخ صر ک . .ب . ،.ژخ .نخ ،.ا رت (ن رن یل) ،م .ژخ۱ . .۱ .بر تش ن یر تننت فعرلیت یرخ ناریت اخ ی تحت پرتۀ نح یرخ ر (ننگل رن) یغیر ) " تحلیلگر" "کش ررش " ک . .ب .نال کور ایدنن ت ک یمی نخ ژار نعحب .ژخ .نخ .ب ت ی ن کخ تیگرخ ،ک ی "تحلیلگر" ی یم رشننش تش برشۀ یخ نرید ح حد یم نمی تند !؟
ذرف برند .ت ین ییچگر ا قًن ت ت ب ههی یک نقدنا الت نمی نن ت .نی بدنن اعه ن ت ک نی بر نای تش تمر ب ت .نرید نای ایدنن ت ک ه هی خ نت ر ر نید نف رت؟ ژیر نر طرف یر تحری نال رف نای نح ت؟ تش نیه ش برید ب یک نل نب تنت :نی ب نی کرش ه ضریش تننت؟ .۴۴شینیت "ننرشنی ت" ک حرتثب ااک ش شن "عملیر اخ " .ژخ .نخ .ایدنند هقدش ای نند دخ برند؟ بیر ید ر ت شن تش رخ ناری ری یر قرنش تییم ،برالخ نشالش ژنرن تنشت .یق ت تنشنخ ن ه بر ا ق ک ناریال نای تش تیلت کًی یر شن ب ن ًعر اام تنشخ ،بل ای نن ن تنشت ن ،نی بدنن اعه ن ت ک ت ن تهار ت ر ژنط شی بخ نی بحرکت بیریشخ ی پری یرخ یر شن ن تهار تش نفغرن رن نتنش نمری .تش عی حرل تأثیر یر نفغرن رن تش برنبر ا ئل شن برنخ نیورت نف رش عرا نی نحرید طح ذرفت :ذ یر نی ن ت برر شت شایم کم نی نمریهدذرن نضًو ا حدۀ ناری ر .نار نذر قح ل کهیم ک نی یک "عملیر اخ " ب ت ن ت ،تش نی ص ش ناریت پر رطر ،پر ر ی صدن ی ر ن ژل ت ب ت ن ت .اگر شینیت ااک ش شن نحرید کراً شت کرت .تش عی الارن ع خ نلعمل نای شن تش نی شنبط نی ای نن تش کرت .ب نیر ایر د ک ق مت الیرت نیریر "ننرشنی ت" صحت تنشت" .نشتی م" نی عمً یمی ذ یر شن تأ ید ای هد". نب ن تش الیرت ر تیری پخ نال ن ن نی یم په ل نش شن کهرش ذاننت .کراً نرشنحت ند ب ت .نل یرخ ب برق ارند ب تند .نار نذر بر شینیت "عملیر اخ " ناری ری یر ا نفقت ن ت ک ب تلیل ع خ نلعمل ندید ی غیر نلار نب تنت .ای نن ت یر ینض ح نتث شن اشرید کرت. ا رقحب نای ب پیریالخ نر ید ،ای نن ب یریک نی یر شن ب ن ثهرخ صحهب نریر .نی صحهب نریر ب العم ناری ری یر برید هگ ن ایح ت؟ نح مرل نیه ژنار ژذریرن "قربرن " کرت برنهد کم ن ت .ینض ن ت ک نای ب ییچ قیم نخ ر ب ی تل نم ژاد .پخ کدنم نقدنار شن نی ا ت نن ت شیخ ت ت بگیرت؟ ک شن ب عه نن بحرنلدی برعا ب تریشی ت یر ایدنت ی بدی ترتیا ننرش ایر رند ک نی اطیع ن ت؟ تیش نال نا رن نی ت ک نح مرً فر رم یرخ تیگرخ ک نال قحل ژارت ند ب تند ب نای پیشهارت ند ب تند". نلار ی نبارار ب ل ذیچ ند ب ت ی ح تل بدخ برنیش ت ت ایدنت بر ر ت ذ ت" : ر تیری تش حرلی نال نیهام کًی تش ت ت ک ن ت ی اام نی ت ک ک ژنرن حرکت ایدید ،برید ذ ت ه برالخ یرخ !...صرف نیر نال نیه ن رلمرن ،یقیحرن ،رکشرن ی ناریت نیطرن ب ت ن ت. ک هرشی خ نی عملیر نذر ا نیهام شن تش شنپ ش ر ت بگهورنم رلا ن ت ع خ نلعمل نی رته هگ ن ر نید ب ت؟ ژیر ن ن یرخ ارن تش "ارک " تش ر نیهد کرت؟ بًترتید ک هورل برپر ر نید ند .پخ شن حل هی ت؟ نرید با ر برند ییچ هی ن ن نش ت؟ ب نشتحر نح مرل نای بر ناری ری یر ا مرک نگرتت ،تش نی تش ص شتی تش ا ئلب ب ق ل ش یدن تنب ت ص ش "ارک " شنپ ش شن رت ذرف ژنرن بر ا لت "قُ ش " ر نید کرت .شنپ ش شن ب اثربب یک تن رن پ لی ی هر ک اعم ً یهگرم ت ری بعد نال غانخ هرنت ایخ ننهد ر نید پهدننت .نار نذر ن ن ن ت ک نای ن هت .ژخ. نخ .ن ت ،نیه رش هورل برپر ر نید کرت .هورل عییم ! بر تعوا نل ر نیهد کرت" :نی هط ش نا رن تنشت؟ نخ ناری ر برژاد ! بر ک ک تییل ار یر ،نف رنن ک . .ب .ی اشریشی ح ب ار نال تیم تش کش ش تی ت ،ر ن تیک کرش ای ههد.؟ !" غرلحر برید بر ژار "تف ر" (یدف نی رته ن ت) اش ش کهم ،ی فعً ییچ هی خ نه ی م ".ر تیری ک ربچب یرتتننت نش شن ب ی ت ش شن بطرف گر تشنال کرت... ...تعوا ژیش ن ت ،اگر تن رن ااک ش ب الیتخ ب برت فرنا ن یرت ند .ناری ری یر ب تلیل نراعل ا نخ ن هد ر ی صدن خ الیرتخ شن بلهد نمریهد ی ب نش رل یرت تننت یرخ ش م نک ر کرتند .تش اطح عر غرب ا ض و ااک ش نی ب کدنم رحر تنغ احدل نگرتید 16.تلیل نیهام تش ه ب ت؟ ژیر ای نن ذ ت ک تلیل ژن صرف تش ژن ب ت ک تنیر شن کًی شن تش ژب پهارن ح نتث ر نی تیگر اثً ننقًب ضد نر تش نیرنن فرن ذرفت ؟ یر ک ب یرش ایخ ن ت تر ن نمرید؟ نمریهدذ تییل ارتیک نضًو ا حدۀ ناری ر تش کربل برنخ رلیرن ا مرتخ بدین یر برق ارند ی تعدنت تییل ار یرخ نی کش ش کریش قربل اًحی یرفت .ب .ژا څ ب حیا نرشا تنفیر رش تش کربل تعیی ذرتید .ادت بعد ب نی ادنل یالنش نا ش ررش ب نرم "تقدیر ب ش " شن ت ی نم تند. یک ی پخ نال ار تنب ،بخ شی ب رر ر نن رن تش ضیرف تش ی نال رش ررن یرخ کش شیرخ غرب رش ناری ر تش کربل ب نرم هرشل ژاد .نی ب بخ شی ذ ت ک قرنش تننت .تش ژنور ن ت نی یمرن نف ر نا ش ناهی بر عه یری ک یالنش نا ش ررش ب نضًو ا حدۀ ناری ر تش برشۀ اشریشی ن شخ نخ ر نی ییچگ ن نشتحر نبرنال تنن ن ت ندنشت .هرشل بر کم ر نف یت ب ت" :نی یم یر ت ن ت .بچ یر تش یننهگ برالخ یرخ ر ت شن پیش ایحرند".
16
.نیهور برال یم اعل ار " تحلیلگر " نرق ب نیر ایر د .نریدنن عیه نی تش ژن نیرم تش کش شیرخ غرب اهومل فرنن ی ننگل رن ب ر ایحرتند ع خ نتعرخ "تحلیلگر" شن نبرنال تنن هد .ژنار تأکید کرتند ک رحر ار تنب برنخ ههد شیال ر البرنار ب ت ی نال شیخ ص حر نیل اع حر تری شیالنرا یرخ نی کش شیر ب عه نن یک رحر تنغ تیش نم ند.
ررت ذ ت" ییچ ن و ژالشتذ ی ت ندنشت .بیر به نیم .ی شن
بخ شی تش حرلی نی شن ژشنم ا ت ه تأثیرخ تننت؟" هرشل بر تأثر ژ کشید: 17 "ارن نال نیهور بر ته یل شتح ب کش ش ب لی یر ای ر هد. نتنا تنشت
17
.کش ش ااک ش تش ح
ار ک خ ناری رخ ه ب ا قعیت تنن بر برنالیل ،پرشنذ نخ ،نش ه ری ،هیل ی پیری یم رحد ب ت ی پری خت ژن نار
ینقعب ااک ش برًخ
کرخ نرم تنشت.
فصل پنجم 1
قیام در هرات اولین خونریزی تعداد مجموعی متخصصین شوروی در اخیر بهار ۹۱۹۱به اضافه تر از دو هزار تن رسیده بود .این متخصصین به افغان ها کمک می نمودند تا از درختان سیتروس و زیتون در مجموعه های زراعتی که اتحاد شوروی آنها را در نزدیکی جالل آباد ساخته بود حاصل بردارند ،در پوهنتون کابل ،انستیتیوت پولی تخنیک و تخنیکم ترمیم موتر (مشهور به "جنگلک" -غ .ج ).درس می دادند ،در تفحص منابع گاز در والیات شمالی افغانستان کار می کردند ،تولید کود کیمیاوی را در مزار شریف ایجاد می نمودند ،به حیث داکتران طب و مشاورین در دوایر دولتی و ارگان های حزبی ایفای وظیفه می نمودند. برخالف نظریات م وجود ،نمیتوان ادعا کرد که تمام مشاورین شوروی که به افغانستان اعزام می شدند افرادی بودند کودن و سرتمبه که افغان ها را با زور و فشار وا میداشتند تا از همه کارهای شوروی ها تقلید کنند. مشاورین با در نظر داشت تحصیالت ،شعور ،اخالق و فرهنگ انفرادی (یا عدم موجدیت آن) ،تخصص و وظیفه شناسی ،اشخاصی بودند مختلف. در میان مشاورین کسانی هم بودند که سفر به افغانستان را سزای الهی میدانستند .این دسته مشاورین غالباً در منازل یا آپارتمان خویش می بودند و گاه گاهی به بازارها برای خریداری سر میزدند .آنها نه به انقالب عالقه مند بودند ،نه به اصالحات و نه هم به افغانهای که باید به آنها مشوره های معین میدادند .آنها از همه چیز هراس داشتند :از غذای ناپاک ،از افراطیون مذهبی ،از خاکبادی که به هر سو رخنه میکرد ،از فریب خوردن ها در بازارها ،از دسیسه ها از طرف شبکه های جاسوسی (از متن روسی چنین بر می آید که هدف باید شبکه های جاسوسی خود شوروی باشد -غ .ج ،).از راپور رسانی هم مسلکان .آنها همه سو خطر را میدیدند .پس از ختم میعاد تعیین شده یا به اصطالح "قرار داد های کاری" که میعاد های مختلف داشتند :کسی سه ماه ،کسی شش ماه کسی یک سال و کسی هم حتی دو سال را باید سپری نموده و خدا را شکر کرده به شوروی بر میگشتند .احساس این اشخاص پس از رسیدن به وطن اگر قهرمانی نبود پس خوشبختی دقیقاً آنرا میتوان نامید. در میان مشاورین ،مفت خورانی معلوم الحال نیز بنظر می رسیدند .اینها از چانسی که زندگی در اختیار شان گذاشته بود استعداد و مهارت های خارق العاده ایرا برای پولدار شدن از خود نشان می دادند .بطور مثال آنها ده پوستینچۀ افغانی را به شوروی می فرستادند یا با خود انتقال میدادند و با پول های بدست آمده به سادگی موتر "آرزو" ژیگولی 2را خریداری می نمودند .همه اشیا و اسبابی که در شوروی آنوقت قلت آن به شدت محسوس بود بخوبی مورد خرید و فروش قرار می گرفتند :رادیو کسیت ها ،پتلون های کوبای ،زیر پیراهنی های زنانه ،تکه های ناب ،سنگ های نیمه عتیقه ،ساعت های الکترونیکی. اما رویهمرفته ،از روی انصاف باید گفت که اکثر مشاورین در افغانستان اشخاصی بودند زحمتکش ،صادق و وظایف سپرده شده را طوریکه می توانستند و در سطح که یاد داشتند اجرا می نمودند .البته این مالمتی مشاورین نبود که آنها هر مسئله را از دیدگاه "شوراها" می دیدند .این مشاورین که نسل دوم و حتی سوم سیستم شوراها بودند با چیز دیگری جزهمین سیستم آشنائی نداشتند .اینها با شیر مادر شیوه های ادارۀ زندگی را به رقم شوراها آموخته بودند ،و از همین شیوه ها در همه عرصه های زندگی :حزبی، کمسمول ،3اتحادیۀ صنفی ،تولیدی ،نظامی . . .مشاورین وقتیکه دهاقین افغان را معتقد می ساختند تا چیزی را مشابه "کلخوز ها" 4در کشور خود ایجاد نمایند ،این نه بخاطر آن بود که آنها بد یا بی رحم بودند ،دلیل آن صرف در آن بود که اینها چیز دیگری را برای سازماندهی تولیدات زراعتی یاد نداشتند. مشاورین با غرور به "باالها" ارقام "درشت" را راپور می دادند چون در کمسمول و اتحادیه های صنفی که آنها عضویت می داشتند همیشه همینگونه بود .مشاورین در قطعات نظامی "اتاق های لینین" 5را با جریده ها ،روزنامه های مصور دیواری و عکس های رهبران حزبی ایجاد می کردند بخاطر آنکه در هر تولی اردوی شوروی اینکار معمول بود .آنها حتی فکر آنراهم به خود اجازه نمی دادند که در افغانستان به جز حزب دیموکراتیک خلق ،حزب یا سازمان سیاسی دیگری می تواند وجود داشته باشد ،چون خود در سیستم یک حزبی و "مرکزیت دیموکراتیک" متولد و بزرگ شده بودند .سیستم مذکور به اساس اصل افقی ایجاد گردیده بود و هر نوع عدول از آن شدیداً مجازات میشد. بسیاری از آنها صادقانه به ایدیال های "انقالب ثور" باور کرده بودند. پدیده هایی از قبیل آزادی ،برادری ،برابری . . .در کشور خود آنها (اتحاد شوروی) دیگر به خاطره نویسان ،کتاب ها و افسانه ها سپرده شده بود .اما در اینجا" ،انقالب" کرده بودند ،همینکه از لخک دروازه خارج میشدی مبارزۀ کهنه با جدید و روشنی با تاریکی را مشاهده میکردی .شعارهای مرگ به بردگی! زنده باد آزادی! همه سو به چشم میخوردند. مشاورین شامگاهان پس از ختم کار و نوشیدن پیک ودکای روسی اکثراً با عالقمندی آهنگ آتی را سر میدادند: 1
تحلیل و ارزیابی عینی و واقعبینانه نشان میدهد که وقایع اواسط مارچ ۹۱۹۱در هرات یک قیام مردمی اهالی غیور و وطنپرست این والیت باستانی افغانستان بوده است .در نتیجۀ این قیام خود جوش و بزرگ ،مردم ضربات محسوس و بنیادی را بر پیکر رژیم کودتاچیان "خلق" و "پرچم" و حامیان شوروی آن وارد نمودند.
2
.موتر مذکور در کشور ما بیشتر به نام "الدا" مشهور است .اتحاد شوروی سال ها قبل انجن این موتر را از کارخانۀ موتر سازی ( - FIATایتالیا) خریداری نموده بود.
3
.هر عضو حزب کمونیست اتحاد شوروی قبل از پذیرش به حزب به صورت حتمی باید چندین سال را در سازمان جوانان متعلق به حزب یاد شده که آنرا کمسمول یاد میکردند سپری میکرد. 4 .این اصطالح در زبان روسی ترکیبی بوده و از دو کل مه کولیکتیف (اشتراکی ،دسته جمعی) و خوزیایستوه (اقتصادی) بوجود آمده است .اتحادیه های بزرگ دهاقین را برای بهره برداری از زمین های زراعتی به نام کلخوز یاد میکردند. 5 ال جلساات ،گاردهم آئای هاا ،مالقاات هاا و کنفارانس هاای اعضاای حازب یاا .خلقی ها و پرچمی ها به اینگونه اتاق ها "اتاق هاای تناویر سیاسای نیاز میگفتناد .در اینگوناه اتااق هاا معماو ً کمسمول (یا برای آنها و به اشتراک آنها) دایر میگردید .اتاق های ماذکور مملاو از ماواد مصاور ،صاوتی ،فلمای وغیاره در باارۀ فعالیات هاای ایادیالوژیکی حازب کمونیسات شاوروی در گذشته ،حال و پالن های آینده میبود.
" قافلۀ ما به پیش پرواز کن، در کابل توقفی کن، ما راه دیگر نداریم، در دستان ما تفنگ است". از مشاورین (مذکور) بیشتر از آنچه یاد داشتند کاری دیگری ساخته نبود)...( . مشاورین بیش از هر جایی دیگر در قوای مسلح افغانستان مترکز گردیده بودند :جنرال ها ،ډگروال ها و جگړن های شوروی در عقب هر جنرال ،ډگروال و جگړن افغان ایستاده بودند .مشاورین نظامی در همه قطعات نظامی ،قرار گاه ها ،مکاتب و اکادیمی های نظامی نصب گردیده بودند. واضح است در چنین شرایطی وزن سیاسی مشاور ارشد نظامی گوریلوف افزایش قابل مالحظه می یافت .لیف گوریلوف هرچه بیشتر به یک شخص پر نفوذ در مسائل افغانستان مبدل میگردید. گوریلوف بطور آ شکارا از امین طرفداری میکرد ،او را حکمران واقعی افغانستان می پنداشت (عمالً همینطور هم بود) .امین از نظر گوریلوف در موردش بخوبی اگاهی داشت .در عین حال طی این مدت او میتودهای تعقیب و نظارت از متخصصین شوروی را پیشرفته تر ساخته بود ،مخصوصاً مشاورین که وزن بیشترداشتند. باری امین از مشاور ارشد نظامی شوروی (گوریلوف) خواست تا هر هفته به او علوم نظامی را تدریس نماید .گوریلوف بدون تعلل به تدریس ستراتیژی و تاکتیک نظامی ،خصوصیات نظامنامه های اردو ،انواع تسلیحات ،مهمات و تخنیک نظامی به امین پرداخته، بعضاً درس های آنها ساعتها طول میکشید .این یک دلیل دیگری بود که احترام به امین پُر انرژی را بیشتر ساخته و وی را از سائر وزرای کابینه (که) خود را برای آموختن علوم زحمت نمیدادند متمایز میساخت. امین با آزردگی هرچه بیشتر از گوریلوف و زاپالتین می پرسید که چرا رفقای شوروی در مسکو پرچمی ها را جا داده اند ،بجای آنکه فوراً با آنها قطع رابطه نمایند و بهتر از همه آنها را تسلیم ارگان های امنیتی افغانستان نمایند تا به محکمۀ انقالبی سپرده شوند. باری امین به زاپالتین و گوریلوف لکچر مفصلی را در مورد محتوای تضادهای آشتی ناپذیر با پرچمی ها خواند و کوشش کرد آنها را قناعت بدهد .امین آنها را مخاطب قرار داده سؤال کرد: "شما چی فکر می کنید ،علت جنجال های درون حزبی از زمان تأسیس آن در چی بوده است؟" کارمند امور سیاسی زاپالتین محتاطانه جواب داد: "تفاوت نظرها در تاکتیک و ستراتیژی". گوریلوف در ادامه " :خلقی ها عمدتاً از اقشار پائین جامعه برخاسته اند و پرچمی ها بلعموم منشه های بورژوازی متوسط و بزرگ و حلقات فیودالی دارند .یعنی اساس مخالفت ها را تفاوت های طبقاتی تشکیل میدهد". امین موافقت کنان" :این همه درست است .اما من حاال به شما از دلیل اصلی نام می برم و امیدوارم که شما نظر مرا به آمرین خود در مسکو برسانید و چشمان آنعده از رفقا را که در مسکو کور کورانه به کارمل باور می کنند باز کنید .افتراق در حزب ،کار دست ارتجاع امپریالیستی و فئودالی است .پرچمیزم بصورت مص نوعی در اعماق ادارۀ مخفی آنوقت کشور در چوکات پولیس مخفی و ادارۀ نظامی "ضد کشف" ایجاد گردید .کارمل و یاران نزدیکش اجنت های استخدام شده ای استند که از زمان شاه به این وظیفه گماشته شده اند .افزون برهمه من یقیین دارم که باداران حقیقی آنها در جاه های دور از کابل قرار دارند .بطور مثال در واشنگتن یا بن". جنرال ها نگاه پر معنی به یکدیگر رد و بدل نمودند .لیف گوریلوف بخوبی به یاد داشت که باری در حمام ،یکی از روسای کالن کی. جی .بی .به او یاد آور شده بود که کارمل ،تره کی و خود امین از مدتها قبل تحت "مواظبت" همه جانبۀ کی .جی .بی .قرار دارند. امین ادامه داد" :بلی ،من میدانم برای شما مشکل است به اینهمه باور کنید .اما اگر تمام تأریخ حزب ما تعقیب شود ،با سهولت میتوان معتقد شد که همین پرچمی ها از هر گونه شیوه ها استفاده میکردند تا جنبش انقالبی را منهدم بسازند .کارمل بارها از همکاری با رژیم مرتجع شاهی یاد آوری میکرد .او مسقیماً تأکید میکرد" :ما باید رنگ سرخ خود را کاهش بدهیم و شاه را معتقد بسازیم که ما کمونیست نیستیم ".شما فکر کرده می توانید؟ آیا این چیزی جز همدست بودن با رژیم شاهی نیست؟ من حاال از مثالی یاد آور میشوم که برای سابقه داران حزب ما اسراری بشمار نمی رود ،اما احتماالً موجبات تحیر رفقای شوروی را به بار خواهد آورد .کارمل طی سال های متمادی ،الی اپریل سال قبل به حیث مخبر محمد داوود ،این مستبد و نوکر امپریالیزم ،کار میکرد .در برابر خدماتی که کارمل انجام میداد ،مأمورین امنیتی داوود پرچمی ها را غرض نمی گرفتند ،خود رئیس جمهور داوود کرد". تعیین خویش کابینۀ در وزرا حیث به را ها پرچمی از بعضی حتی امین مکثی کرد و از تأثیر سخنان خود باالی مشاورین لذت برد .اما دیده میشد که این هنوز پایان حرفهای او نبود .مسائل اساسی را او به آخر گذاشته بود: " پس از کودتای ضد شاهی ،وقتیکه داوود نمیدانم چرا دفعتاً در برابر مخبر خود سرد شد ،کارمل بخاطر آنکه توجه او را جلب نموده باشد و خدماتی را به رئیس جمهور انجام بدهد ،پالن دستگیری و از بین بردن تمام رهبری جناح "خلق" را ترتیب و به او پیشکش کرد .این صرف ارادۀ خداوند 6و آن قدرتی را که ما در جامعه بدست آورده بودیم به ما کمک کرد تا از مرگ نجات یابیم". هر دو مشاور واضحاً از آنچه می شندیدند سراسیمه شده بودند .البته ،آنها قبالً نیز شنیده بودند که پرچمی ها عناصری استند گندیده و غیر قابل اعتماد ،اما حقایق جدید اکنون آنها را کامالً معتقد ساخت که هیچگونه وحدتی با کارمل و پیروانش بوده نمی تواند .امین که روان شناس خوبی بود به تغییر در اذهان مشاورین پی برده و به سخنان اثر گذار خود ادامه داد .او طی این مدت کرکتر و
6
.افغانها بسیار دقیق گفته اند" :درغگو حافظه ندارد ".همین امین چند سطر باال به شوروی ها دستش را به سینه میکوبید و تأکید میکرد که یک کمونیست واقعی است و اکنون از "ارادۀ خداوند " (چیزیکه یک کمونیست واقعی به آن عقیده نمیداشته باشد) سخن بر زبان می آورد .سؤال در اینجاست که این جالد مردم افغانستان چی وقت راست میگفت؟
خصوصیات دوستان شوروی خود را بخوبی مطالعه نموده بود .بطور مثال او میدانست که زاپالتین شدیداً پابند مواذین اخالقی بوده و هیچگونه عدول را از آن تحمل نمیکرد .به همین دلیل رو به او نموده افزود: " و این رابطۀ او را (هدف کارمل است) با اناهیتا راتب زاد در نظر بگیرید! شما میدانید شوهر او کی بود؟ شخصی به نام کرام الدین ،داکتر شخصی پادشاه .و کارمل این زن نابکار را به کمیتۀ مرکزی حزب می کشانید". زاپالتین دست هایش را تکان داده و وانمود ساخت که در ناراحتی امین خود را شریک میداند .امین در این میان با طمطراق هرچه بیشتر ادامه داد: "ما همیشه بر مواضع محکم طبقاتی ایستاده بوده و به مستضعف ترین اقشار دهاقین و پرولیتاریا اتکاء داشته ایم ،در حالیکه پرچمی ها همیشه در مورد اتحاد با روشنفکران ،بورژوازی ملی و حتی فئودالها تأکید کرده اند .آنها آثار لینین را بدرستی نه آموخته اند. اینهمه باالخره به چی انجامید .نتیجه آن شد که جناح "خلق" انق الب کبیر ثور را به ثمر رسانید و رفقای ما در صف اول مبارزه قرار گرفتند .شما حداقل از یک تن پرچمی ایکه در آن روز فیصله کن کدام نقشی قابل مالحظه ای را بازی کرده باشد نام ببرید! رئیس ارکان قوای چهار زره دار رفیع ،هنگامیکه منصب داران پائین رتبه جان های شان را برای گرفتن ارگ به مخاطره انداخته بودند، آرام در دفتر خود نشسته بود .و پرچمی مخفی شدۀ دیگر جگړن ضیا قوماندانی گارد را بعهده گرفته و شخصاً باالی رفقای ما فیر میکرد .سائر پرچمی ها در مغاره های خویش پنهان شدند .نخیر ،آنها این انقالب را کار نداشتند". اینکه قهرما ن اصلی خود امین بود دیگر هیچ کسی در این رابطه شک نمیکرد ،او در حالیکه با غرور تمام سینه اش را پیش می انداخت در ادامه گفت" :حاال همه میدانند که قهرمان اصلی ثور کی است .مگر وقتیکه سی سال قبل رفیق تره کی مرا به عضویت در کمیتۀ مرکزی حزب پیشنهاد کرد ،کی مخالف بود؟ کارمل! او و رفقایش از هرگونه تالش ها استفاده کردند تا مانع عضویت من در حزب شوند .حتی یک ماه قبل از انقالب ،این افراد یکبار دیگر تقاضا نمودند تا مرا از ترکیب کمیتۀ مرکزی بیرون نموده و از رهبری سازمان نظامی حزب برکنار بسازند .از اینهمه چی نتیجه گیری میتو ان کردد؟ آنها علیه انقالب ،علیه حزب و علیه اصالحات دیموکراتیک بودند .اما این کارمل و پیروان وی اکنون کجا استند! من ،اینجا در برابر شما ایستاده استم ،شخص دوم در دولت استم ،منشی کمیتۀ مرکزی استم ،وزیر و معاون صدراعظم استم .لیدران طراز اول اتحاد شوروی و جنبش های بین المللی کمونیستی با من مالقات میکنند ،همه جهان مرا می شناسد. شما به افسانه هایی از قبیل آنکه گویا کارمل "تیوریسن کبیر جنبش انقالبی در افغانستان" است باور نداشته باشید .بلی ،طی همه سال های گذشته او مقاله های زیادی به تحریر درآورده است ،اما اگر همۀ آنها را با دقت مطالعه نمائید چهرۀ تهوع آور یک ریویزیونست ،7کامپرادور 8بورژازی و دسیسه گر را مشاهده خواهید کرد .حرفهای مرا به رفقای خویش در مسکو برسانید و نگذارید آنها در مورد او خطا کنند". گوریلوف و زاپالتین بدون هرگونه تعلل نظریات مثبت خود را در بارۀ "شخص دوم در جمهوری دیموکراتیک افغانستان" به رهبری خود گذارش میدادند .آنها بارها با شعف تمام از استعداد و کوایف خارق العادۀ امین به همکاران خود یاد آور می شدند .اما عجیب آنکه خود امین نتوانست باالی مشاور ارشد نظامی گوریلوف اعتماد پیدا کند .امین به مثابۀ یک انقالبی واقعی نمیتوانست دوستی گوریلوف را با محمد داوود به او ببخشد ،او میدانست که گوریلوف بارها بخاطر سر سالمتی داوود جام خود را باال برده بود. تقریباً تمام افغانهای سرشناسی که در نظام قبلی ایفای وظیفه میکردند طی سال که گذشت یا از بین رفتند یا در وضعیت رقبت باری در زندان ها به سر میبردند و یا هم بخارج از کشور متواری شدند .نتیجۀ منطق بی رحمانۀ مبارزۀ انقالبی و درس های اکتوبر کبیر را که امین آموخته بود چنین بودند .به همین علت بود که گوریلوف و سفیر پوزانوف این "ریوزیونیست های" دورۀ بریژنیف در زندگی نوینی که "انقالبیون" آرزو داشتند در افغانستان اعمار نمایند به درد نمی خوردند. اما لیف گوریلوف از بدبینی امین در بارۀ خود خبر نداشت و با کمال بال تکلیفی به وظایفش ادامه میداد .این قوماندان اسبق قوای کوماندو آرزو داشت در اینجا نیز چیزی را مشابه به "پیادۀ بال دار" (قوت های خاص کوماندو) ایجاد نماید .روی این هدف او از تمام افغانستان سه صد جوان نیرومند را جمع آوری نموده و افسران شوروی زیر نظر گوریلوف به تدریس آنها پرداختند. این قوت های خاص بزودی به کار گوریلوف آمدند .جوانان مذکور را در اواسط مارچ ۹۱۹۱به هرات ،در غرب افغانستان جائیکه شورش مسلحانه آغاز گردید اعزام نمودند. ***************** هرات را بسیاری ها به حق یکی از زیبا ترین شهرهای افغانستان می شمارند .این شهر که هم سرحد با ایران و ترکمنستان است از دوره های پارینه از بابت کسبه کاران ماهر ،تجار ثروتمند ،شعرا و نوازندگان بی مانند خود شهرت داشته است .طبیعت بی همتای هرات خود مایۀ پیدایش و رشد استعدادها در آنجا بوده است :در هیچ جایی از دنیا درختان کاج به این زیبای را نمیتوان مشاهده کرد. از گوشه های مختلف جهان مردم رهسپار این شهر بی مانند می گردیدند تا از تماشای مناره های مشهور مجموعۀ موساله ،نقاشی های آبی رنگ مسجد جامع هرات ( در وقت و زمانش یکی از بزرگترین مسجد در تمام مشرق زمین) ،باالحصار قرون اوسطی که در مرکز شهر باالی تپه اعمار گردیده ،تولیدات دست دوزی ،قالین بافی و زرگری محلی را خریداری نموده و باالخره از تماشای مرغ جنگی های بی نظیر آن لذت ببرند. هرات برای افغانستان همان موقفی را دارد که سنکت پیتیرزبورگ برای روسیه داراست .هرات شهری است متوازن ،روشن و با آثار تأریخی. متخصصین شوروی با رضایت برای کار به هرات میرفتند .در قدم اول ،با در نظر داشت شرایط افغانستان ،این شهر را میشد محل کامالً متمدن نامید .در آنجا هوتل عصری سه منزله ای با رستوران ،حوض آب بازی و هواکش ها ،سینماها ،موزیم ها ،آثار معماری های قدیمه و سائر دیدنی ها وجود داشتند .دوم آنکه از این شهر سرک مستقیم ،مانند تیر بطرف یکی از جنوبی ترین شهرهای اتحاد شوری ،یعنی کُشک میرفت .این راه تقریباً یک ساعت را در موتر در بر میگرفت .و باالخره در قدم سوم ،چیزیکه اهمیت کمتر 7
.این اصطالح از کلمۀ التین revisioکه بازنگری معنی میدهد گرفته شده است.
8
.این اصطالح از کلمۀ التین comparareکه معامله گری و موافقت گرائی معنی میدهد گرفته شده است.
نداشت ،هرات یک شهر آرام و بی خطر بشمار می رفت .از "آشیانۀ خشونت" ،یعنی پاکستان دور قرار داشته و مردم در اینجا به کارهای صلح آمیز روز مرۀ خویش مشغول بودند. در بهار ۹۱۹۱در ترکیب فرقۀ ( )۹۹هرات بدون احساس کدام تکلیفی مشاورین نظامی و چند تن متخصص ملکی شوروی کار میکردند .عالوه بر شوروی ها متخصصین از کشور های بلغاریا ،چکوسلواکیا و هندوستان نیز در این شهر وجود داشتند .چون هرات محل با امنیت بشمار می رفت تقریباً همه متخصصین شوروی در اینجا با خانواده های شان زندگی می کردند. وظایف مشاورین نظامی کدام پیچیدگی خاصی نداشت .زد و خوردهای مسلحانه در نزدیکی ها جریان نداشتند .در این شهر حتی قبل از "انقالب" در فرقۀ یاد شده یکی از سازمان های اولیۀ قوی حزبی فعالیت میکرد .در ترکیب این سازمان اولیه اکنون نه تنها منصب داران بلکه خورد ضابطان و حتی سربازان نیز شامل گردیده بودند. تا هنوز علت اصلی که جرقۀ اساسی برای شروع ناگهانی نا آرامی ها در این شهر گردید معلوم نیست. گفته میشود که غالباً اعمال نهایت صریح "انقالبیون" در این شهر احساس مردم متدین آنرا جریحه دار ساخته باشد ...حاکمیت جدید فکر میکرد که با دور انداختن چادری ها از باالی سر زنان این "عنعنۀ قرون اوسطی" کار خوبی میکند ،و یا هدایت آنکه منبعد دختران و پسران در مکاتب یکجا درس بخوانند ،و به نور محمد تره کی که تصاویرش در همۀ شهر آویخته شده بودند بیشتر از خداوند سجده نمایند ،کار خوبی میکند. گفته میشد که علت دیگر شورش ها آغاز به زور و خشونت اصالحات ارضی بوده باشد. در عین حال از یک عامل عمدۀ دیگر نیز در بروز نا آرامی ها در شهر یاد آوری می کردند و آن وقوع انقالب ضد شاهی یک ماه قبل در کشور ایران ،همسایۀ افغانستان بود .هرات همیشه با ایران روابط نزدیک تجارتی ،فرهنگی و بشری داشته است .سرحد در این ناحیه بیشتر ماهیت مشروط دارد ،رفت و آمد به هردو طرف بدون ممانعت صورت میگیرد .در فبروری قدرت را در ایران پیروان آیت اهلل خمینی بدست گرفتند .طرفداران خمینی تأ مین مواذین دین اسالم را در تمام ساحات زندگی اعالم داشتند ،شاید موج مذکور به اینجا نیز رسیده بود؟ صرف نظر از اینهمه به تأریخ ۹۱مارچ ۹۱۹۱با استفاده از راه های مختلف که به شهر منتهی میشدند دسته های از دهاقین ناراضی به طرف شهر حرکت کردند .پس از رسیدن به کوچ ه های هرات اهالی شهر با آنها یکجا شده و همۀ این تودۀ عظیم مردم که با دنده های چوب و سنگ مسلح بودند و فریادهای اهلل اکبر سر می دادند به مرکز شهر ریختند .کمیتۀ حزبی و دفاتر دولتی مورد حمله قرار گرفتند .فعالین حزبی پارچه پارچه می شدند و منازل آنها به آتش کشانیده میشد .هراتی که فقط دیروز آرام و صلح آمیز بود اکنون به یک دوزخ تمام عیار مبدل گردیده .تالشهای نظامیان فرقۀ پیاده که در تانکها و ماشین های محاربوی به کوچه ها برآمده بودند و فیر های هوایی میکردند تا بدینترتیب مردم را به آرامش دعوت نمایند تأثیر برعکس از خود به جا گذاشت :این عمل نظامیان مردم را هرچه بیشتر عصیانی ساخته و در میان آنها شعار های هجوم به مقر فرقه و غصب سالح از سالح کوت ها بگوش رسید. بتاریخ ۹۱مارچ مشاور ارشد نظامی شوروی در فرقۀ ۹۹ډګروال ستانیسالف کاتی چیف از کابل کمک خواست .جنرال گوریلوف به نوبۀ خود به کاتیچیف هدایت داد تا برای فیر باالی شورشیان از توپخانه کار بگیرد و وعده داد که "اوضاع را تحت کنترول خواهد داشت ".منسوبین جز و تام توپخانه از توپ ها مستقیماً بطرف دسته های مردم به فیر کردن شروع نمودند. در این میان اجتماع شوروی مقیم هرات اولین قربانی ها را متقبل شد .یکی از متخصصین آماده سازی پشم به نام یوری بوگدانوف در خانه اش به قتل رسید و خانم او را با جراحات متعدد همسایه های افغان معجزه آسا نجات داده در خانۀ خود پناه دادند .در یکی از کوچه های هرات مشاور معاون قوماندان فرقه به نام جگړن نیکالی بیزیوکوف بدست شورشیان افتیده به قتل رسید. واقعۀ هرات در حقیقت طوفانی بود که در یک روز کامالً روشن بوقوع پیوست .قبالً تصور می شد که شوروی ها نباید در افغانستان از چیزی هراس داشته باشند ،همه باور داشتند که افغان ها شوروی ها را دوست دارند و در صورت بروز خطر همیشه و در هر جا از آنها دفاع میکنند... خانواده های مشاورین شوروی و همه پرسونل ملکی بالفاصله به میدان هوائی هرات تخلیه شده و از آنجا بزودی به کابل منتقل گردیدند .متخصصین ملکی ،خانم ها و کودکان آنها را الی رسیدن طیارۀ مسافربری "ایرفلوت" در تاالر "مرمری" سفارت که برای ضیافت ها مد نظر گرفته شده بود جابجا ساختند .بسیاری از آنها فاقد غذا ،اسناد بوده ،چپلک به پا و لباس های خانگی به تن داشتند. اما بزودی معلوم شد که این آخرین ضربه نیست .بلی ،در فرقۀ ۹۹پیاده مواضع حزب دیموکراتیک خلق همیشه قوی بوده و از قطعات مطمئن و جنگی بشمار میرفت .اما تأثیر مخفی مالها در این قطعه بیشتر بوده است .پس از آنکه فیرهای توپخانه باالی دسته های مردم که به شهرک نظامی نزدیک میشدند آنها را سر درگم ساخت ،میله های توپ ها ناگهان دور خورده و مقر فرقه و قاغوش ها را هدف قرار دادند .بعد از دو روز همه واحد های فرقه با نظامیان توپخانه متحد شده ،یا تسلیم شورشیان گردیدند و یا هم فرار را برقرار ترجیح دادند. به تأریخ ۹۱فبروری هرات بدست قیام کنندگان افتید .آنعده از اعضای حزب که زنده مانده بودند ،قوماندان های وفادار به رژیم و متخصصین شوروی به میدان هوائی هرات که در ده کیلومتری شهر موقعیت دارد عقب نشینی نمودند. پنج روز بعدی را بدون شک و تردید میتوان برای جمهوری دیموکراتیک افغانستان سرنوشت ساز نامید .در حلقات حکومتی ترس و وحشت حکمفرما گردیده بود .اگر هرات که تا کنون شهر مطمئن و شگوفان بشمار میرفت به این سادگی پس از اولین فشار دسته های بی سالح مردم ،از دست رفت پس چی انتظاری از سائر نقاط ،جائیکه از مدتها بدینسو دسته های ضد "انقالب" فعالیت دارند میتوان داشت؟ آیا این شورش زنگ خطری برای دیگران بخاطر شروع یک قیام بزرگ مسلحانه نخواهد شد؟ در اینصوت ضد "انقالبیون" مانند برف کوچ از سرحدات به کابل رسیده و با گذشت هر روز وسعت بیشتر کسب نموده و حاکمیت نچندان قوی را یکجا با مشاورین شوروی ،تانکها ،طیاره ها ،عقاید و پالن هایشان قلبه خواهند کرد. تره کی با دستپاچگی جنرال گوریلوف را مخاطب قرار داد" :ما به کمک فوری نظامی اتحاد شوروی نیاز داریم ".و در حالیکه درخواستش را دقیق تر میساخت افزود" :کمک قوای کوماندوی شما ضرورت است". امین به نوبۀ خود هدایت داد تا همه طیاره ها را به هوا بلند نموده و هرات را به خاکروبه مبدل نمایند... بوگدانوف حین ورود به دفتر سروری ،او را که شخصی بود عظیم الجثه ،با حرکات هنرمندانه و عادت به خود نمائی داشت با تفنگچه ای در دست یافت ،تو گوئی شورشیان زیر کلکین های دفتر او رسیده بودند.
سروری با صدای لرزان و با تأسف گفت" :فرقۀ هرات دیگر وجود ندارد ،اردو را میتواند وایروس ترس و وحشت فرا بگیرد .در صورت ادامۀ حوادث به همین شکل طی پنج روز کابل نیز به همین سرنوشت دچار خواهد شد". بوگدانوف که قبالً هیچگاهی سروری را چنین مضطرب ندیده بود پرسید " :در چنین یک اوضاعی شما کدام اقداماتی را میخواهید روی دست بگیرید؟" سروری" :به کوه ها میرویم و همه چیرها را از سر شروع میکنیم .از کوه ها مانند سیالب باالی کشور پائین می آئیم". دگرمن بوگدانوف در حالیکه با خود می اندیشید " :بلی ،شما میروید ،شما را پنهان خواهند کرد ،اما ما کجا برویم؟ زن و اوالدهای ما را کی نجات خواهد داد؟" اما به آمر ادارۀ "اگسا" جواب داد" :بهتر می بود اگر شما اوضاع را آرام و با عقل سلیم تحلیل و ارزیابی می نمودید .تا جایی که من معلومات دارم کابل هنوز هیچ کاری بخاطر آنکه کمک واقعی به هرات برسد انجام نداده است .آیا کسی از مسؤولین به هرات پرواز نموده؟" سروری در حالیکه با وارخطایی دست هایش را به دو طرف می برد گفت" :نخیر ".به نظر می رسید که این نظر حتی بفکر سروری هم خطور نکرده بود .سروری در ادامه " :همه اراکین ما منتظر استند که اتحاد شوروی به ما کمک خواهد رساند". دست و پاچگی در آنروز همه سو حکمفرما بود :در کمیتۀ مرکزی حزب دیموکراتیک خلق ،در حکومت ،در "خانۀ خلق" (ارگ شاهی افغانستان) جایی که اقامتگاه تره کی قرار داشت .گوریلوف و زاپالتین با مشکالت فراوان توانستند رهبری وزارت دفاع را سر حال بیاورند .آنها واحد اوپراسیونی را تحت قوماندانی دگروال انځرګل که قوماندان قطعۀ توپچی بود ایجاد نموده ،طیاره های جبهه ای بم افگن IL-28را از میدان هوائ ی شیندند که در جنوب هرات موقعیت داشت به هوا بلند نموده و ترتیبات آماده سازی جزو تام مخصوص را برای اعزام متعاقب آن به محل شورش روی دست گرفتند. ***************** قیام در فرقۀ هرات نه تنها لیدران افغانستان را به شدت به هراس انداخت بلکه بسیاری از شوروی ها را در کابل نیز به لرزه آورد. این لرزۀ آنها به مسکو رسیده و اعضای بیروی سیاسی راهم فرا گرفت .آنها چند روز پی در پی ،منجمله روزهای شنبه و یکشنبه (چیزیکه برای زمان صلح غیر قابل تصور بود) گردهم می آمدند تا باالی واقعۀ بوجود آمده بحث نمایند .اسناد محرمی این جلسات که اکنون مهر محرم از آنها برداشته شده نشان میدهد که هیجانات هنگام تبادل نظریات نهایت شدت داشته و سردمداران کرملین با دشواری های متعددی در حصۀ اتخاذ تصامیم مناسب روبرو بودند. رئیس کی .جی .بی .اتحاد شوروی آندروپوف روز شنبه ۹۹مارچ به عمارت وزارت امور خارجه نزد گرومیکو آمد .ایندو دیر زمانی در دفتر وزیر باقی ماندند و در جریان گفتگو چند بار با وزیر دفاع شوروی مارشال اوستینوف تماس های تلفونی گرفتند. گرومیکو (همچنان وقتاً فوقتاً) مسؤولین و معاونین بخش های مختلف شرق میانه را برای دریافت معلومات به دفتر احضار میکرد. پس از ختم گفتگوها گرومیکو و آندروپوف برای اشتراک در جلسۀ بیروی سیاسی رهسپار کرملین شدند .گرومیکو حین ترک دفتر به مسؤولین دعوت شده اکیدأ گفت تا در دفتر باقی مانده و منتظر برگشت او باشند. در جلسۀ بیروی سیاسی از اشخاص مهم صرف بریژنیف ،سوسلوف و چیرنینکو به نظر نمیرسیدند .منشی عمومی (هدف بریژنیف است) در آستانۀ جلسه به ناحیۀ زاویدووه 9برای شکار رفته بود .بریژنیف به سرعت به طرف فرسوده شدن میرفت ،شدت بیماری ها 10 او را شکنجه میداد؛ روز های جمعه بعد از ظهر او به طبیعت میشتافت و همکاران وضع او را درک میکردند .آنروز چیرنینکو نیز با او به زاویدووه رفته بود .سوسولوف (دوست جدا ناپذیر بریژنیف) در این میان در رخصتی قرار داشت .منشی کمیتۀ مرکزی به حاضرین جلسه خاطر نشان ساخت که رفیق بریژنیف فردا برمیگردد و در بحث پیرامون موضوع اشتراک میورزد .و اکنون بنابر هدایت او (بریژنیف) ،صرف نظر از آنکه همه بی وقت دعوت شده اند باید در بارۀ آنکه چی راهی انتخاب گردد فکر شود .اعضای بیروی سیاسی همه سرهای سفید خود را با عالمت موافت تکان داده و به کاغذ های که از قبل در برابر هر یک شان گذاشته شده بود دقیق شدند. کی ریلینکو 11که در عدم بریژنیف ج لسۀ بیروی سیاسی را پیش میبرد با دقت حاضرین را از نظر گذراند: "شاید بهتر باشد که در شروع رفیق گرومیکو را بشنویم؟" مخالفتی شنیده نشد .گرومیکو (وزیر امور خارجه) سرفۀ کم صدائی نموده و با آواز پائین خود بدون هیجان اوضاع را بشکل ذیل ترسیم کرد: "نظر به اطالعاتی که ما از افغانستان به شکل رمز و همچنان گفتگوهای تلفونی از مشاور ارشد نظامی گوریلوف و شارژ دافیر سفارت خویش رفیق الکسییف بدست آورده ایم مبین آن است که اوضاع در آنجا وخیم گردیده .شهر هرات که در غرب کشور در سرحد ایران قرار دارد (به) مرکز قیام مبدل گردیده .ما معلومات بدست آورده ایم که یکی از فرقه های اردوی افغانستان مستقر در این شهر عمالً فروپاشیده است .یک کندک توپچی و یک کندک پیاده هردو به قیام کنندگان پیوسته اند .در شهر دسته های تخریبکار و دهشت افگن که از ایران رخنه نموده اند به چور و چپال متوصل میشوند .ضد انقالبیون داخلی که عمدتاً از مذهبیون تشکیل یافته نیز با آنها پیوسته اند .تعیین تعداد قیام کنندگان مشکل است ،اما رفقای ما تأکید میکنند که آنها هزاران تن استند ".گرومیکو در اینجا مکثی نموده بدینترتیب به حاضرین موقع داد تا اهمیت موضوع را بهتر درک نمایند .در ادامه تأکید کرد" :میخواهم به شما برسانم که امروز صبح ساعت یازده من با امین گفتگوی تلفونی داشتم ،موصوف در صحبت با من با آرامی تمام خاطر نشان ساخت که اوضاع آنقدرهم پیچیده نیست و اردو وضعیت را کنترول میکند". 9
ناحیۀ مذکور در والیات مسکو و تو ویر در شمال غرب مسکو قرار داشته و در آنجا قبالً یکی از اقامت گاه های رئیس دولت اتحاد شوروی و اکنون رئیس جمهور فدراسیون روسیه به نام "روس" موقعیت دارد .ناحیۀ مذکور مملو از جنگالت انبوه بوده و اراکین بند رتبۀ شوروی و اکنون روسیه معموالً در آنجا به شکار حیوانات مختلف وحشی میروند. 10
شخص مذکور یکی از معتمدین نزدیک ل .بریژنیف بحساب میرفت .او مانند بریژنیف از حلقۀ محافظه کاران در رهبری حزب کمونیست برمیخاست .چیرنینکو حین کودتای ثور درافغانستان عمالً شخص دوم (البته بعضاً از آندروپوف ،رئیس کی .جی .بی .نیز در این سمت یاد میکردند ) در سلسلۀ مراتب رهبری شوروی قرار داشت .تصادفی نبود که پس از مرگ بریژنیف در سال ۹۱۹۱همین شخص به حیث منشی عمومی حزب کمونیست اتحاد شوروی تعیین شد. 11
حین کوتای ثور در افغانستان عضو بیروی سیاسی و منشی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی بود.
کی ریلینکو خواست در بارۀ این خبر وضاحت بیشتر بدست آورد: " یعنی اینکه مطابق گفته های امین رهبری افغانستان هیچگونه تشویشی از انکشاف اوضاع احساس نمیکند؟" گرومیکو بدون هیجان جواب داد" :بلکل همیطور است .امین به من گفت که اوضاع در پرنسیپ عادی است .تمام والی ها از حکومت طرفداری میکنند .اما گذارش های رفقای ما طور دی گری اند ،آنها از وخامت اوضاع در هرات و نقاط دیگر نگران استند. من از امین پرسیدم که او از ما (شوروی ها) کدام اقدامات را انتظار دارد .او با قاطعیت اظهار داشت که تهدیدی برای رژیم وجود ندارد .در پایان گفتگو او خواهش کرد تا سالمهایش را به اعضای بیروی سیاسی و به شخص لئونید بریژنیف برسانم. اما دو ،سه ساعت بعدتر از این صحبت رفقای ما خبر دادند که هرات را ناآرامی ها فرا گرفته است .منابع ما همچنان خبر میدهند طی چند روز آینده دسته های دیگر از شورشیان که در پاکستان و ایران آموزش دیده اند داخل قلمرو افغانستان میشوند .خبر جدید که نیم ساعت بعد از آن به ما رسید گویندۀ آن است که رفیق تره کی مشاورین ما گوریلوف و الکسییف را نزد خود دعوت کرده است .او از اتحاد شوروی خواسته تا در اختیار حکومتش تحنیک نظامی ،مهمات جنگی و مواد خوراکه قرار داده شود .تمام این خواسته های تره کی در اسناد که مقابل شما قرار دارند درج گردیده اند .تره کی همچنان بطور غیر مستقیم اشاره کرد که احتماالً به کمک های اتحاد شوروی از طریق هوا و از طریق زمین ضرورت پیدا شود .این بدان معنی است که آنها اعزام قوای پیاده و هوایی ما را میخواهند. پس از ادای جملۀ واپسین که هم ه حاضرین را به تشویش انداخته و واداشت تا سرهای شان را بلند کنند ،گرومیکو الزم دید در این مورد تبصرۀ کند: " به عقیدۀ اینجانب هنگام کمک به این کشور ما باید در نظر داشته باشیم که به هیچ قیمت نمیتوانیم افغانستان را از دست بدهیم. شصت سال است که ما با این کشور در صلح و همسایگی نیک زندگی میکنیم .و اگر اکنون ما افغانستان را از دست بدهیم ،این یک ضربۀ شدیدی باالی سیاست ما خواهد بود. در اتاق مجالس برای مدتی خاموشی حکمفرما گردید .حاال دیگر همه اعضای بیروی سیاسی بطرف وزیر دفاع میدیدند .اوستینوف (وزیر دفاع) که طبق معمول مشوش و خسته بنظر میرسید تأئید کرد که اوضاع رهبری افغانستان را مضطرب ساخته است .وزیر دفاع طی این مدت چند بار به وسیلۀ دستگاه خاص مخابره با جنرال گوریلوف ارتباط گرفته و از وقایع که اتفاق افتیده بود بخوبی آگاهی داشت .معلوم میشد که مشاور ارشد شوروی (گوریلوف) چ یزی که در توان داشت انجام داده بوده وشخصاً ادارۀ قوماندانی دست و پاچه شده و مورال باختۀ رژیم را به عهده گرفته بود .بطور مثال این او بود که امر به پرواز درآمدن طیاره های بم افگن نوع IL-28و سوق آنها را بطرف هرات داده و به کندک توپچی قومانده داده بود تا باالی دسته های قیام کنندگان فیر کند 12.اما وخامت اوضاع بیشتر میشد .دیروز وزیر دفاع در حالیکه شدیداً عصبانی بود هدایت داده بود تا طبقۀ کارگر را مسلح ساخته و به جنگ بفرستند .مشاور ارشد در تلفون کوشش کرده بود به وزیر دفاع اعتراض نماید" :من یک فرد نظامی استم نه سیاستمدار ".اما اوستینوف چنان باالی او فریاد کشیده بود که گوریلوف صرف گفته بود" :اطاعت میشود صاحب!" تعجب گوریلوف را که از اوضاع داخل افغانستان بخوبی اگاهی داشت و شعار های از قبیل "طبقۀ کارگر افغانستان" که بیشتر قصه های برای ساده لوحان بود ،میتوان تصور کرد. اوستینوف در حالیکه اعضای مسکوت شدۀ بیروی سیاسی را مخاطب قرار میداد گفت" :فردا صبح یک گروپ اوپراسیونی از کابل به هرات برای مبارزه با شورشیان اعزام میشود .ما به رفیق تره کی مشوره دادیم تا به محل شورش قطعاتی را بفرستد ،مگر او خاطر نشان ساخت که چنین کاری امکا ن پذیر نیست زیرا نقاط دیگر نیز نا آرام استند .خالصه اینکه آنها منتطر اعزام قوای زیاد از طریق زمین و هوا استند". آندروپوف با تعجب" :یعنی اینکه آنها امیدوار هستند که ما باالی شورشیان حمله خواهیم کرد؟" کی ریلینکو رشتۀ سخن را گرفته افزود" :بلی ،رفقای عزیز ،سؤا ل این است که اگر ما قوای خود را به آنجا بفرستیم ،آنها در آنجا با کی جنگ خواهند کرد؟ طوریکه ما حاال شنیدیم شماری زیادی از روحانیون با شورشیان یکجا شده اند ،این ها مسلمان بوده و مردم عادی استند ،بدینترتیب ما با مردم به جنگ خواهیم پرداخت؟" رئیس کی .جی .بی .توضیح داد " :منابع ما خبر میدهند که از پاکستان به قلمرو افغانستان در حدود سه هزار نفر که عمدتاً مذهبیون استند در حال حرکت میباشند .سوال در اینجاست که اینها تا کدام سطح پشتیبانی مردم را دارند؟ گرومیکو موافقت کنان" :هنوز توازن قوا میان طرفدران حکومت و شورشیان وضاحت ندارد .حوادث در هرات سر و صدای زیادی بر پا کرده ،آنجا بیشتر از هزار تن کشته شده ،ولی با آنهم چگونگی اوضاع وضاحت کامل ندارد". در این میان کاسیگین با شدت داخل گفتگو گردیده گفت: " به نظر من مسودۀ مصوبه در مورد افغانستان که به ما داده شده است باید بطور جدی اصالح شود .قبل از همه ارسال تسلیحات نباید الی اپریل معطل گردد ،باید در اختیار آنها هرچیزی که میخواهند قرار داده شود ،همین اکنون ،بالفاصله .عالوه بر آن ،من پیشنهاد میکنم تا اقدامات ذیل نیز روی دست گرفته شوند :باید به تره کی خبر داده شود که ما قیمت گاز وارداتی را از افغانستان از ۹۱به ۱۱روبل در بدل ۹۱۱۱متر مکعب باال میبریم .اینکار به دوستان افغانی امکان آنرا مساعد میسازد تا مصارف خرید تسلیحات را بپوشانند .اگرچه به نظر من ،این تسلیحات به افغانها باید بطور بالعوض سپرده شود". اعضای بیروی سیاسی همه یکجا نعره سردادند" :بلی ،درست است نباید از خود کوچکی نشان بدهیم". صدراعظم شوروی در ادامه " :در مسوده درج گردیده است که ما به آنها ۹۱هزار تُن گندم میدهیم .به عقیدۀ من در این عدد باید تجدید نظر صورت بگیرد و به افغانستان ۹۱۱هزار تن گندم صادر شود .بدینترتیب ما کمک بزرگ روانی به مردم افغانستان خواهیم کرد .ما باید بخاطر افغانستان مبارزه نمائیم". 12
در حق یقت این پاراگراف اعتراف صادقانه و روشنی اسات در باارۀ آنکاه مشااورین شاوروی در افغانساتان صارف وظیفاۀ مشاوره دادن را در قطعاات اردوی افغانساتان نداشاتند ،باه آنها عمالً پس از کودتا وظیفۀ داده شده بود تا حوادث را به نفع مسکو تغییر بدهند ،و برای دسترسی به این هدف حتی طیااره هاا را باه امار خاود !! باه پارواز در مای آوردناد و شاهرها و مردم را بمبارد میکردند .بدینترتیب کوشش هاا بخااطر آنکاه شاوروی هاا را در آغااز و اداماۀ جناگ هاای بعادی بیطارف نشاان بدهناد حاد اقال جادی نیساتند .حاوادث بعادی در هارات نشان داد که سرکوب قیام قبل از همه به امر شوروی ها صورت گرفت بود.
کی ریلینکو " :بیائید به رفیق کاسیگین پیشنهاد کنیم تا تعدیالتی را با در نظر داشت مسائلی که در اینجا مطرح گردید در مسودۀ شورای وزیران شوروی درج نموده و فردا سند آماده شده را در اختیار ما قرار بدهد". کاسیگین موافقت کنان" :خوب است ،من صبح تمام کارها را انجام میدهم .در عین حال میخواهم یک مسألۀ دیگر را نیز خاطر نشان بسازم .دیده میشود که تره کی و امین حقیقت را در بارۀ اوضاع از ما پنهان مینمایند .ما تا همین اکنون بدرستی نمیدانیم که در افغانستان چی اتفاق افتیده .اینها غالباً اشخاص خوبی استند ولی بسیاری چیزها را از ما پنهان میدارند .اینکه دلیل آن چی است ،واضح نیست ".و در حالیکه رویش را بطرف گرومیکو دور میداد گفت" :رفیق گرومیکو من فکر میکنم که موضوع سفیر را باید یکطرفه نمائیم .در حقیقت سفیر ی که اکنون در کابل قرار دارد از اعتبار زیاد برخوردار نبوده و کاری را که باید بکند انجام نمیدهد .افزون بر آن به عقیدۀ من الزم است تا تعدا دیگری از متخصصین ورزیدۀ نظامی به آنجا فرستاده شود .درعین حال وقت آن فرا رسیده است تا یک فیصلۀ همه جانبۀ سیاسی اتخاذ گردد .شاید بهتر باشد مسودۀ چنین یک فیصله از طرف رفقای وزارت امور خارجه ،وزارت دفاع ،کی .جی .بی .و شعبۀ روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی ترتیب گردد .شکی وجود ندارد که کشورهای چون ایران ،چین ،پاکستان و بالتردید کارتر13علیه افغانستان موضع خواهند گرفت و از هر طریق مم کن سد راه فعالیت های حکومت قانونی آن خواهند شد .این همان نقطۀ است که پشتیبانی سیاسی ما ضرورت خواهد بود". کاسیگین سپس نفسی تازه نموده و به مسئلۀ پرداخت که دیگران تا کنون از ابراز آن ابأ میورزیدند: "من به آن عقیده استم که ما باید رهبری افغانستان را تشویق ن کنیم که از ما اعزام قوا را درخواست نمایند .ما در افغانستان با کی جنگ خواهیم کرد؟ همۀ آنها مسلمان هستند ،اهل یک دین استند ،اعتقاد به دین در آنها آنقدر قوی است که میتوانند به دور همین محور متحد شوند .تصور من این است که ما باید مستقیماً به تره کی و امین در مورد اشتباهاتی که آنها مرتکب شده اند بگوئیم .شما خود فکر کنید ،آنها تا همین اکنون به کشتار مخالفین ادامه میدهند". از محتوای سخنان صدراعظم شوروی دیده میشد که موصوف برای جلسۀ کنونی بخوبی آمادگی گرفته و تلگرام های کی .جی .بی، . جی .آر .یو ،.اسناد وزارت امور خارجه و کمیتۀ مرکزی حزب را بخوبی آموخته بود .حاضرین جلسه متوجه این موضوع شدند .اما همۀ آنها بخوبی درک میکردند که اختیار کردن سکوت درمورد اعزام قوا امکان پذیر نخواهد بود .پس از آنکه کاسیگین نظریاتش را ارائه نمود رشتۀ سخن را اوستینوف بدست گرفت .اوستینوف که طی س الهای متمادی در دستگاه دولتی کار کرده بود (وی مانند کاسیگین در زمان ستالین به مقام کمیسار مردمی 14رسیده بود) و در بیروکراسی اداری مهارت زیاد داشت ،از اظهار مستقیم موضع اش خود داری نموده از راه دیگری پیش آمد: " در رابطه به عمل نظامی ما باالی دو انتخاب کار کرده ایم .اول ،ما میتوانیم در جریان یک شبانه روز به افغانستان فرقۀ ۹۱۱ کوماندوی هوایی را داخل ساخته و کندک موتوریزه را به کابل برسانیم .در عین حال فرقه های ۹۱۱و ۹۱۹را در نزدیکی سرحدات مستقر میسازیم .اما طوریکه قبالْ خاطر نشان گردید الزم است تا یک فیصلۀ سیاسی اتخاذ گردد". کی ریلینکو عجله کرد تا از پیشنهاد وزیر دفاع پشتیبانی نماید: "طرح موضوع از طرف رفیق اوستینوف معقول است :ما باید علیه شورشیان اقدام کنیم .در عین حال در صورتیکه حرف از اعزام عساکر ما به افغانستان به میان بیاید ما باید باالی تره کی فشار آورده و تفهیم نمائیم که بدون درخواست رسمی حکومت افغانستان چنین کاری را کرده نمیتوانیم ،بگذار تره کی در جریان باشد". اوستینوف مطمین تر از قبل ادامه داد " :اما ،ما شیوۀ دوم را نیز در نظر گرفته ایم ،باالی آن نیز کار شده است .حرف از اعزام دو فرقه میرود". آندروپوف ظریفانه از بحث روی موضوع اصلی خود داری نموده گفت " :آنچه که به صحبت با تره کی ارتباط میگیرد به نظر من بهتر خواهد بود اگر همرای او رفیق کاسیگین حرف بزند". اعضای بیروی سیاسی که آوازهای شان یکبار دیگر زنده تر شده بود تائید کنان اظهار داشتند " :درست است ،بگذار کاسیگین با او صحبت کند". رئیس کی .جی .بی .با آواز آرام افزود" :من موافق استم که باید یک سند سیاسی ترتیب یابد .ولی باید در نظر داشت که در این صورت برچسپ اشغالگر را بر ما خواهند زد ".سپس در حالیکه چشمانش را باال میبرد و رفقای حاضر را از نظر میگذراند عالوه نمود" :ما بهیچ صورت و نباید افغانستان را از دست بدهیم". کاسیگین سرش را پائین انداخته و چهرۀ جدی بخود گرفت .خریطه های زیر چشمان وی هرچه بیشتر متورم شده به نظر میرسیدند. عضو علی البدل بیروی سیاسی پونوماریوف با آنکه لحنش مشخص نبود از اعزام قوا طرفداری کرد .باید مجدداً به خط مشی عمومی رجوع میشد و امپلقی باالی بینی این الفوک که یونیفورم مارشالی به تن کرده بود (منظور اوستینوف است) زده میشد .کاسیگین وزیر دفاع را به چند دلیل چندان دوست نداشت :بخاطر موضعگیری های تند روانۀ او در قبال بسیاری از مسائل مربوط سیاست خارجی، بخاطر آنکه اوستینوف پی در پی برای وزارت دفاع پول میخواست و همیشه در تفاوت با عرصه های اقتصادی آنرا بدست می آورد، بخاطر آنکه او به منشی عمومی کمیتۀ مرکزی (بریژنیف ،رئیس دولت آنوقت شوروی) نزدیک بود و میتوانست مسائل را "اندیواالنه" بدون بحث مقدماتی در بیروی سیاسی حل و فصل کند .طرز پوشیدن بی سلیقۀ یونیفورم مارشالی نیز کاسیگین را عصبانی میساخت :کاله پانگ دار ،گره لرزان و لغزیدۀ نکتائی ...او میدانست که بسیاری از نظامیان عالی رتبه و مسلکی که دور اوستینوف قرار داشتند نیز او را بحیث یک وزیر نپذیرفتند ،در عقبش غیبت میکردند و با القاب نامناسب یاد مینمودند. صدراعظم " :سؤال به میان می آید که جامعۀ بین المللی چی عکس العملی از خود نشان خواهد داد؟ در صورتیکه ما تصمیم اعزام قوا را بگیریم باید اساس آنرا بسنجیم و استدالل قوی در زمینه ارائه نمائیم .شاید بهتر باشد تا کسی از مسؤولین شخصاً به افغانستان سفر کند و اوضاع را از نزدیک بررسی نماید ،احتماالً این شخص رفیق اوستینوف میتواند باشد ".و پس از مکثی افزود" :یا رفیق آگارکوف". 13
14
هنگام وقوع کودتای هفت ثور جیمی کارتر رئیس جمهور اضالع متحدۀ امریکا بود.
طی سالهای اول بعد از پیروزی انقالب اکتوبر ۹۱۹۹از کلمۀ "کمیسار مردمی" به جای کلمۀ "وزیر" استفاده میشد .مث الً به وزیر امور خارجه میگفتند" :کمیسار مردمی وزارت امور خارجه" وغیره.
این حرکت کاسیگین خیلی عالی بود ،و همه حاضرین به جز مارشال اوستینوف در ذهن خود به او کف زدند .آنها بخوبی میدانستند، کسی که اکنون برای چنین یک مأموریتی به کابل برود ،در آینده مسؤولیت بزرگ را از چگونگی اوضاع بدوش خواهد داشت .چنین یک دورنمائی خطرناک برای وزیر دفاع هیچ خوشایند نبود .اوستینوف که در حقیقت غافلگیر شده بود کوشش های ضعیفی کرد تا عقب نشینی کند: " بنظر من در شرایط کنونی بهتر است از اقدامات سیاسی حرف زده شود ،هنوز تمام امکانات از دست نرفته اند .از ظرفیت اردوی افغانستان باید فعالتر استفاده صورت بگیرد .مسافرت من به افغانستان احتماالً بموقع نباشد .شاید مناسبتر باشد تا کسی از اعضای حکومت به آنجا سفر نماید ".اوستینوف از فرط وارخطایی عینک هایش را از چشم کشیده و (به) پاک کاردن آن با دستمال بینی پرداخت. اما کاسیگین "ماندن واال نبود" و خواست ضربۀ آخری را باالی رقیب قدیمی خود وارد نماید: "نخیر ،رفیق اوستینوف ،الزم است تا شخص شما به آنجا مسافرت نمائید .شما میدانید که ما تسلیحات بزرگی به افغانستان میفرستیم و باید دیده شود که این همه تسلیحات چگونه مورد استفاده قرار میگیرن د ،آیا سالح بدست شورشیان نمی افتتد .ما در افغانستان در حدود پنجصد مشاور نظامی داریم ،باید آنها از نزدیک دیده شوند ،و از اوضاع در داخل قطعات خبر گیری صورت بگیرد". وزیر دفاع که خود را باخته بود غُم غُم کنان گفت " :حتی در صورت سفر به افغانستان در ظرف چند روز اوضاع را نمیتوان درک کرد". آندروپوف ،دوست قدیمی و وفادار وزیر دفاع به کمک او شتافته گفت " :در مورد فیصله های که در اینجا اتخاذ شدند باید بطور مفصل رفیق بریژنیف باخبر ساخته شود ".سپس روبه گرومیکو نموده پرسید" :نظر تو آندری چی است؟" گرومیکو که مانور را بالفاصله درک کرده بود با لهجۀ مخصوص بیالروسی خود گفت: " بدون شک .برای بسیاری از ما اوضاع هنوز بخوبی روشن نیست .صرف یک چیز روشن است ،و من قبالً نیز در این باره اظهار نظر کردم :ما افغانستان را به دشمن داده نمیتوانیم .اینکه وظیفۀ مذکور چگونه صورت بگیرد در این باره باید خوب فکر کرد .شاید ما مجبور نشویم که قوا را به آنجا داخل نمائیم" کاسیگین مت وجه شد که افکار همکاران تغییر نموده تصمیم گرفت قدمی بطرف آنها بردارد: "ما همه به یک نظر استیم که افغانستان را نباید از دست بدهیم .ما باید از تمام امکانات سیاسی استفاده نمائیم تا رهبری افغانستان استحکام یابد ،کمک های معین شده را به آن برسانیم و به عنوان آخرین اقدام اعزام قوا را نیز از نظر دور نداشته باشیم". کی ریلینکو پیشنهاد کرد تا جمع بندی همه گفته ها و نظریات ارائه شده در جلسه صورت بگیرد و خود در ده جز همۀ مسائل و موضوعات جلسۀ بیروی سیاسی را جمع آوری نموده پرسید " :در صورتی که اعتراضی نباشد ،من همین اکنون کوشش میکنم با کنستانتین چیرنینکو تماس بگیرم و پیشنهادات خود را به او ارائه میکنم". کی ریلینکو به اتاق دیگر ،جائیکه دستگاه مخابرۀ حکومتی قرار داشت رفته پس از لحظاتی برگشته گفت: "رفیق چیرنینکو خبر داد که پیشنهادات ارائه شده معقول بوده و او سعی می کند لئونید بریژنیف را از آن باخبر بسازد .بیائید جلسه را در همینجا ختم نمائیم". گرومیکو پس از آنکه شامگاهان به وزارت امور خارجه برگشت ،مادونان خود را به جلسه دعوت کرد .طوریکه اشتراک کنندگان آن مالقات به یاد می آورند ،گرومیکو آنروز گرفته تر از ابر بود .او از جزئیات جلسۀ بیروی سیاسی که لحظاتی قبل پایان یافته بود به همکارانش چیزی نگفته و مستقیماً به تقسیم وظایف پرداخت .او هدایت داد تا یاداشتی را عنوانی پاکستان ترتیب داده ودر آن درج نمایند که مداخله در امور کشور همسایه (افغانستان) نباید صورت بگیرد .گرومیکو همچنان به مأمورینش هدایت داد تا در بارۀ استدالل ها در صورت اعزام قوای شوری نیز بیاندیشند .او با قاطعیت در حالیک به حاضرین مینگریست گفت: " اینهمه را به شکل یک گذارش به کمیتۀ مرکزی الی فردا صبح ترتیب نمائید". مادونان که از مزاج تند آمر خویش بخوبی آگاه بودند ،می دانستند که بهتر است سؤالی نکنند ،اما معاون اول او کورنیینکو جرئت نموده پرسید: " آیا براستی بیروی سیاسی فیصلۀ اعزام قوا را اتخاذ نموده است؟" وزیر با لحنی بطی جواب داد " :فعالً چنین یک فیصلۀ صورت نگرفته ،اما در صورتیکه اوضاع بخواهد ،اعزام قوا در نظر گرفته شده است .ما بهیچ صورت نمیتوانیم افغانستان را از دست بدهیم .بدانید ،اگر ما امروز افغانستان را از دست بدهیم ،فردا سرحدات خود را از لشکرهای افراطیون مذهبی در نقاط مثلی تاجکستان و ازبکستان دفاع خواهیم کرد. ***************** فردای آنروز اعضای بیروی سیاسی باز هم در همان ترکیب دور هم گرد آمدند .رئیس شورای وزیران شوروی (الکسی کاسیگین) در بارۀ صحبتش با تره کی گذارش داد: " طوریکه ما وشما به توافق رسیده بودیم ،من دیروز دو مرتبه با رفیق تره کی تماس داشتم .او خبر داد که اوضاع در هرات نهایت پیچیده است .و ضمناً افزود" :اگر اتحاد شوروی داخل اقدام نشود آنها قادر به حفظ شهر نمیباشند .در صورت سقوط هرات همه چیز خاتمه می یابد ".پس از شنیدن حرفهای تره کی من از او سؤال کردم " :اگر در افغانستان همین اکنون اردوی صد هزاری وجود دارد پس چرا نمیتوان چند فرقه را ترتیب داده و به هرات اعزام نمود؟" تره کی در جواب استدالل کرد که اگر آنها حاال مصروف ترتیب و تنظیم فرقه ها شوند در اینصورت از گارنیزون هرات که به حکومت وفادار است هیچ چیزی هم باقی نخواهد ماند .روی این ملحوظ آنها تقاضا دارند تا بخاطر استحکام قوت های شان به آنها تانک و ماشین های محاربوی فرستاده شوند .من باز هم پرسیدم " :آیا شما به اندازۀ کافی تانکیست دارید تا تانک ها را به حرکت بیاورند؟" تره کی در جواب گفت" :نخیر ،به همین دلیل است که ما از شما میطلبیم تا عملۀ تانکها را از مردمان تاجک که در اردوی شما خدمت میکنند ترتیب نموده ،آنها را از قبل با یونیفورم نظامیان افغان ملبس نموده به افغانستان اعزام کنید ".من در عکس العمل به او گفتم " :اما اینکار پنهان نمیماند ،تمام جهان بالفاصله آگاهی خواهد یافت که تانکیستهای شوروی در افغانستان میجنگند". سپس من از رفیق تره کی پرسیدم " :آیا امکان ندارد تا از اهالی کابل چن د واحد نظامی تجهیز و مسلح شده را ترتیب داده و آنها را به کمک والیات که اوضاع در آنجا ناآرام است فرستاد؟" او به من جواب میدهد " :ما کسی نداریم که به آنها درس بدهند ".من با تعجب به او گفتم که این چطور امکان دارد ،آخر چقدر افغانها در مؤسسات عالی تحصیلی نظامی شوروی درس خواندند ،افزون بر آن
بسیاری از کدر های نظامی حکومت سابقه به رژیم مردمی پیوستند ،اینها همه کجا شدند؟ پس اگر وضعیت اینطور است ،کی از شما حمایت میکند؟ شما میدانید تره کی در جوابم چی گفت؟ او بدون آنکه فکر کرده باشد جواب داد که تقریباً هیچکس از آنها حمایت نمیکند و در عین حال مکرراً خاطر نشان میساخت " :اگر هرات سقوط کند ،در اینصورت انقالب مورد تهدید قرار خواهد گرفت .به کمک و حمایت شما ضرورت است". کی ریلینکو آوازش را بلند کرد" :در فرقۀ ( )۹۹نه هزار نظامی است .آیا همۀ آنها منفعل گردیده اند یا با دشمن یکجا شده اند؟" کاسیگین" :مطابق گفته های تره کی ،نیم منسوبین فرقه به مخالفین پیوسته اند .آنهایی که باقی مانده اند چندان مورد اعتماد نیستند، احتمال آنکه اینها از حکومت حمایت کنند کم است". کی ریلینکو رویش را به طرف وزیر دفاع نموده پرسید" :رفیق اوستینوف ،نظر شما چی است؟" اوستینوف " :امین ضمن صحبت با من گفت که نجات انقالب شان کامالً بدست اتحاد شوروی است". کی ریلینکو" :یعنی آنها صرف به یک چیز امید بسته اند :به تانکها و ماشین های محاربوی ما؟" کاسیگین موافقت کنان" :غالباً همینطور است .اما حین اتخاذ فیصله در بارۀ کمک ها ،ما باید در مورد تمام عواقب آن خوب فکر کنیم. این یک عمل نهایت جدی است". در اینوقت رئیس کی .جی .بی .بطور غیر مترقبه به کمک صدراعظم شتافت .معلوم میشد که در جریان شبی که گذشته در ذهن آندروپوف چیزی تغییر خورده بود .اگر دیروز او بیشتر خاموش میبود امروز افکارش یکصدو هشتاد درجه تحول کرده بود ،طوریکه تمام جریان جرو بحث ها را پیرامون موضوع دگرگون ساخت .دور از امکان نبود که قبل از جلسه آندروپوف با خود بریژنیف صحبت کرده بود و آنها در بارۀ چیزی به توافق رسیده بودند .توضیحی دیگری نیز میتواند وجود داشته باشد :احتماال صبح روز یکشنبه گرومیکو ،آندروپوف و اوستینوف مالقات مختصری انجام داده و هر سه تن بطور آشکارا در بارۀ اوضاع بحث نموده بودند. آندروپوف در حالیکه عینک هایش برق میزدند با صدای نرم گفت" :رفقا ،من به نتیجۀ آتی رسیدم .ما باید نهایت ،نهایت جدی به آن فکر کنیم که به خاطر و به نام چی قوای خود را به افغانستان اعزام خواهیم کرد .برای همۀ ما روشن است که کشور مذکور هنوز آماده نیست تا تمام مسائل خود را به شکل سوسیالیستی آن حل و فصل نماید .در آنجا نفوذ مذهب خیلی عمیق است ،بیسوادی تقریباً همگانی است ،اقتصاد عقب مانده و همینطور در سائر عرصه ها .درس های لینین را در بارۀ "وضعیت انقالبی" به یاد بیاورید .از کدام "وضعیت انقالبی" در افغانستان میتوان حرف زد؟ در آنجا چنین یک اوضاعی به چشم نمیخورد .ما صرف به کمک سرنیزه های خویش میتوانیم انقالب آنها را حفظ نمائیم ،در حالیکه ما اینکار را نباید بکنیم .ما نمیتوایم به چنین یک عمل خطرناکی متوصل شویم". وزیر امور خارجه تو گوئی انتظار چنین گفته ها را داشت ،او با رضایت نفس تازه نموده بالفاصله رشتۀ سخن را بدست گرفت: " من کامالً از پیشنهاد یوره (یوری آندروپوف) در مورد آنکه اقدام اعزام قوای ما رد شود پشتیبانی میکنم .اردوی ما پس از دخول به افغانستان به یک اشغالگر مبدل میشود .قوای ما علیه کی خواهد جنگید؟ علیه مردم افغانستان! همه فعالیت های را که ما طی سالهای اخیر با تمام دشواری در عرصۀ کاهش تشنجات بین المللی ،کاهش تسلیحات انجام داده ایم ،باالی تمام اینها خط بطالن کشیده خواهد شد .همه کشورهای غیر منسلک علیه ما قرار خواهند گرفت .چین تحفۀ خوبی بدست می آورد .موضوع مالقت لیئونید بریژنیف با جیمی کارتر از آجندای روابط دوجانبه دور میشود ،سفر رئیس جمهور فرانسه والیری ژیسکار دیستن به مسکو که قرار است در اخیر ماه مارچ صورت بگیرد مورد تهدید قرار میگیرد .مگر ما چی بدست خواهیم آورد؟ همچنان باید به یاد داشت که از نظر حقوقی نیز ما اعزام قوا را مستدل ساخته نمیتوانیم .مطابق منشور سازمان ملل متحد هر کشوری میتواند از ما طالب کمک نظامی شود و ما میتوانیم چنین کمکی را بکنیم ،اما "...و در حالیکه تأکید آمیز انگشت شهادتش را باال برد افزود" :صرف در صورتیکه که کشور مطالبه کننده مورد تهاجم قرار گرفته باشد .افغانستان مورد هیچگونه تهاجمی قرار نگرفته است ،این مسـئـلـۀ داخلی آنها است". تحول در ذهن آندری گرومیکو واقعاً حیرت انگیز بود .کمتر از بیست و چهار ساعت قبل او در همینجا در تاالر جلسات بیروی سیاسی همینطور با اطمینان تأکید میکرد" :ما بهیچصورت نمیتوانیم افغانستان را از دست بدهیم ".و حاال ،اگر حاشیه روی ها را کنار بگذاریم ،او عمالً فرامیخواند تا به افغانستان بخاطر منافع واالتر پشت خود را دور بدهیم .همه میدانستند که گرومیکو نظر به تغییر اوضاع میتوانست دیدگاهش را تغییر دهد .جالبتر آنکه از موضگیری جدید خود که غالباً در تضاد کامل با دیگاه قبلی اش قرار میداشت با شدت تمام دفاع میکرد .اما دلچسپ بود که طی شب گذشته چی اتفاقی افتیده بود؟ کی ریلینکو که از بیانیه های آندروپوف و گرومیکو راه گُمک شده بود نیز کوشش کرد به قافله ای در حال عبور بپیوندد: " اکنون اوضاع در افغانستان روبه بهبودی نهاده و واضح است که بحث ما دیگر رنگ خود را تغییر داده است .همۀ ما به آن عقیده استیم که هیچگونه اساسی برای اعزام قوا وجود ندارد". وزیر دفاع اوستینوف با شنیدن سخنان مذکور عمداً قیافۀ ترشی بخود گرفت .و رئیس کی .جی .بی .با لحن زنندۀ به تصحیح منشی کمیتۀ مرکزی پرداخت: " اوضاع در آنجا بهتر نشده ،حاال دیگر نه چند کندک بلکه تمام فرقه به دشمن پیوسته است .طوریکه از صحبت امروزی رفیق کاسیگین با تره کی دیده میشود مردم از حکومت حمایت نمی کند .آیا در چنین یک اوضاعی قوای ما قادر به کمک است؟ نخیر ،در چنین شرایطی تانکها و وسایط زره دار نمیتوانند ممد واقع شوند .نظر من آن است که ما باید در اینباره مستقیماً به رفیق تره کی بگوئیم". کاسیگین پیشنهاد کرد " :شاید بهتر باشد تا او را به اینجا دعوت نموده و تفهیم نمائیم که ما حاضر استیم کمک های خود را افزایش بدهیم ،مگر قوا را اعزام نمیکنیم ،به دلیل آنکه قوا در برابر مردم قرار خواهد گرفت .ضرر از این عمل ما عظیم خواهد بود در حالیکۀ فایدۀ از آن اصالً به نظر نمیرسد". کی ریلینکو مجدداً خواست ابتکار را به دست خود بگیرد: "ما همه چیز را در اختیار آنها قرار دادیم .اما این همه چی نتیجه داد؟ هیچ .آنها تیر باران انسانهای بیگناه را به راه انداختند ،و وقتیکه ما از آنها انتقاد میکنیم گذشته های ما را به رخ ما کشیده میگویند که در زمان لینین نیز تیر باران میکردند .شما این مارکسیستها را ببینید! من فکر میکنم ما باید از این ابتکار خویش لئونید بریژنیف را باخبر ساخته ،رفیق تره کی را به مسکو دعوت نمائیم تا او از توافقات که در اینجا صورت گرفت با خبر شود".
در این میان چیرنینکو که بیماری نفس تنگی داشت و دیروز ناوقت شام از زاویدوه برگشته بود نیز صدای نحیف و بریده بریده اش را کشید: " اگر ما قوا را داخل افغانستان بسازیم و مردم را هدف قرار بدهیم بالتردید به تهاجم متهم خواهیم شد .راه فرار وجود نخواهد داشت". کاسیگین پیشنهاد کرد" :به نظر من باید بالفاصله با رفیق بریژنیف مشوره صورت بگیرد و همین امروز طیارۀ به کابل به دنبال تره کی فرستاده شود .آنچه که ارتباط میگیرد به تصامیم دیروز ما در مورد کمک ،از این ناحیه هیچ چیزی تغییر نمی یابد ،بجز اعزام قوا". وزیر دفاع عجله کرد از خط عمومی حمایت نماید" :بلی ،این نظر را باید رد کرد". روز دوشنبه به تاریخ ۹۱مارچ پس از آنکه منشی عمومی (لئونید بریژنیف) تر و تازه پس از استراحت به دفتر آمد ،چیرنینکو همه اشتراک کنندگان جلسۀ دیروزی و همچنان لوی درستیز آگارکوف را برای یک مجلس جدید دعوت کرد .بریژنیف که با رضایت تمام به رفقایش از شکار هایش در ناحیۀ زاویدووه حکایت میکرد ،با تأثر توقف کرده و در بحث روی مسائل افغانستان شریک شد .بخاطر آنکه هیچکسی از آگاه بودن او در بارۀ جریانات شک و تردیدی بخود راه نداده باشد تأکید کرد که با تمام دقت حوادث کشور همسایه را زیر نظر دارد .سپس بریژنیف پیشنهاداتی را که اعضای بیروی سیاسی طی روزهای شنبه و یکشنبه ارائه نموده بودند مورد تأئید قرار داده و موافقت کرد که " :در شرایط کنونی برای ما الزم نیست تا در این جنگ ذیدخل شویم ".او از گرومیکو ،اوستینوف، آندروپوف و کاسیگین خواهش کرد تا یکبار دیگر نظریا ت خویش را ارائه داشته و اتخاذ تصامیم روی مسائل عاجل در همینجا خاتمه داده شود. گرومیکو یکبار دیگر چیزهای را که قبالً گفته بود تکرار نموده از "دست داشتن ایاالت متحدۀ امریکا" در قضایا یاد آوری نموده تأکید کرد که کشور مذکور بدون شک تمام این حوادث را اداره میکند". کاسیگین از آخرین تماس های خود با تره کی گذارش داد .به گفتۀ کاسیگین رئیس دولت افغانستان باز هم سرش را زیر ریگ پنهان نموده گفت" :ما را نجات بدهید ،در غیر آن همه چیزها فرو می پاشد ".من از تره کی پرسیدم" :آیا در هرات طبقۀ کارگر وجود دارد؟" تره کی در جواب گفت که در هرات در کُل دو هزار تن کارگر است .تره کی به آن نظر است که در صورت سقوط هرات همه ناراضیان متحد گردیده و بطرف کابل هجوم خواهند برد و این پایان حکومت او خواهد بود .به همین دلیل است که او اعزام قوا را میطلبد .صدراعظم پیشنهاد کرد تا به کشور های پاکستا ن و ایران بطور جدی اخطار داده شود تا از مداخله در امور داخلی افغانستان خودداری نمایند و اینبار در حضور بریژنیف مسئأله تعویض سفیر شوروی را در کابل بار دیگر مطرح ساخت. وزیر دفاع به نوبۀ خود در مورد آخرین صحبت خود با امین حکایت کرد .به گفتۀ اوستینوف امین نیز بر اعزام قوا اصرار داشت. وزیر دفاع در عین حال خاطر نشان ساخت که اوضاع در هرات امروز اندکی بهبودیافته است .او هکذا گذارش داد که در همجواری سرحدات افغانستان در ترکمنستان و آسیای میانۀ شوروی دو فرقۀ نظامی در حال جابجا شدن قرار دارند .سه کندک در ظرف سه ساعت میتوانند به قلمرو افغانستان منتقل شوند .وزیر دفاع اجازه خواست تا در مناطق سرحدی تطبیقات تکتیکی نظامی را با استفاده از غندها و فرقه ها به راه اندازد و در اخیر اظهار داشت که او نیز مانند سائر رفقا مخالف اعزام قوا است. آندروپوف نیز گفته های دیروز خود را تکرار نموده و از رهبری افغانستان که نمیتواند بدرستی اوضاع را تحت کنترول خود داشته باشد ،نیروهای را که باید باالی آنها اتکاء کند نمیشناسد ،فعالیت های توضیحی و تبلیغاتی را میان مردم به راه نمی اندازد و به تضییقات ادامه میدهد به شدت انتقاد کرد .آندروپوف همچنان نظر داد تا مشاور ارشد حزبی ویسیلیوف از سمت اش برکنار و به جای او شخص با نفوذ و اعتبار تری ازدستگاه مرکزی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی تعیین گردد .منشی کمیتۀ مرکزی کپیتونوف بالفاصله با نظر آندروپوف مخالفت کرده گفت" :ویسلیوف کارمند خوبی است .او سمت های مفتش دستگاه مرکزی کمیتۀ مرکزی و سکرتر دوم ایالت باشقر 15را کار کرده است ،او شخصی است با انرژی". دیده میشد که بریژنیف از جرو بحث های به راه افتاده راضی است .بریژنیف دوست داشت وقتی همکاران نزدیک او با یکدیگر مناقشه نمیکردند و در بیروی سیاسی اتفاق نظر کامل حکمفرما می بود .او جلسات طویل را خوش نداشت .جلسۀ امروزی نیز بیشتر از یک ساعت طول نکشید و فیصله های اتخاذ شده همه متوازن بودند. بریژنیف به عنوان سخن اختتامیه گفت " :به نظر من ما باید اقداماتی را که طی روزهای اخیر در نظر گرفتیم مورد تأئید قرار بدهیم. فیصلۀ ما قرار ذیل است :رفیق تره کی فردا بیست مارچ به اتحاد شوروی دعوت شود .و مذاکرات را با وی کاسیگین ،گرومیکو و اوستینوف پیش ببرند و سپس من با او مالقات خواهم کرد. *************** وقتیکه صبح روز سه شنبه به والدیمیر کوزین محصل سی سالۀ دورۀ فوق ماستری در اکادمی دیپلوماسی شوروی خبر دادند که برای کار در شعبۀ روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی با مهمانان عالی رتبۀ افغان آماده باشد تعجب خاصی نکرد .این بار دوم بود که کوزین بخاطر ترجمانی از زبان پشتو در مذاکرات نهایت مهم به کرملین احضار میشد. به تاریخ ۱۱مارچ ،بعد از ظهر کوزین در سالون ترمینل -۱میدان هوائی حکومتی ونوکووه (در حاشیۀ غربی شهر مسکو) قرار داشت .چون مسافرت تره کی غیر رسمی بود ،در حقیقت مخفی بود ،از مسؤولین حکومت شوروی صرف کاسیگین در ترمینل حضور داشت. رئیس شورای وزیران اتحاد شوروی (کاسیگین) الی مواصت طیاره در اتاقی خلوت گردیده در آنجا به مطالعۀ اسنادی که قبل از رسیدن تره کی با آنها باید آشنا میشد پرداخت .اولین سندی که در میان انبوهی از اوراق قرار داشت معلوماتی بود در بارۀ بیوگرافی تره کی که در اثر تقاضای کاسیگین آماده شده بود .اما سند مذکور صرف از معلومات خُشک و عمومی در بارۀ تواریخ ،وظایف 15
قبالً در زمان شوروی یکی از جمهورت های خود مختار مسلمان نشین در ترکیب روسیۀ شوروی بوده پس از فروپاشی اتحاد شوروی تغییر نام داده اکنون به نام باشقورتستان یاد میشود .جمهوریت مذکور در ترکیب فدراسیون روسیه قرار داشته میان کوه های اورال و سائیبریا موقعیت دارد.
و کتاب های را که تره کی نوشته بود ،یا آوری میکرد .مشکل بود با اینگونه معلومات در بارۀ شخصی که با او باید صحبت نهایت جدی صورت میگرفت قضاوت کرد. کاسیگین ،کوزین را نزد خود خواست: "شما در افغانستان کار کرده اید؟ در مورد تره کی برایم معلومات بدهید". کوزین با آمادگی تمام شروع کرد " :او در سال ۹۱۹۹متولد گردیده"... ، کاسیگین با عصبانیت کوزین را متوقف ساخته خاطر نشان ساخت" :نخیر ،نخیر الزم نیست از تواریخ و دیپلوم ها یاد آوری کنید ،از خصوصیات انسانی او بگوئید ،جزئیاتی که مبین کرکتر و فطرت او باشند". کوزین با خجالت زدگی عرض کرد" :فهمیدم رفیق کاسیگین ،کوشش میکنم .نور محمد تره کی در سال پیروزی انقالب اکتوبر در یک خانوادۀ دهقان و چوپان پشتون تبار به دنیا آمده است .سرنوشت او طوری بود که باید راه پدرش را تعقیب میکرد ،یعنی تمام زندگی باید بیسواد باقی میماند و از طریق قاچاق بری های کوچک امرار حیات میکرد 16.اما بخت با تره کی یاری کرد که درس بخواند و تحصیل کند و به مقامی برسد .پدر از میان اوالدهای دیگر نور محمد را انتخاب نموده و او را برای درس خواندن در مکتب به شهر غزنی روان کرد .بعدتر او بحیث مأمور در قندهار کار کرده و مدتی هم به کتابت در بمبی پرداخت 17حین اقامت در هندوستان نه تنها زبان های انگلیسی و اردو را آموخت بلکه با نظریات ملی و آزادیبخش و همچنان مارکسیزم آشنائی پیدا کرد. بعدتر به کابل برگشته ،در یکی از کالج ها درس خوانده سپس نخست در وزارت اقتصاد و متعاقباً در وزارت اطالعات و نشرات به حیث مأمور بکار شروع کرد .غالباً او به خوبی رشد میکرد .کسیکه فقط دیروز پا برهنه بود امروز به مقام معاون آژانس عمدۀ خبر رسانی افغانستان "باختر" ارتقا یافت .او چند اثر ادبی را که بالفاصله نام او را مشهور ساخت نوشته و به نشر رساند .در همین دوره فعالیت های سیاسی او نیز شروع میشوند .تره کی شامل ترکیب هیأت رهبری جنبش "ویښ ځلمیان" (جوانان بیدار) میگردد ،مقاالت پُر سر و صدا مینویسد و از اصالحات دیموکراتیک در جامعه و بهتر شدن زندگی مردم سخن میزند". کاسیگین توضیح خواست" :یعنی اینکه او پس از جنگ (هدف جنگ دوم جهانی است) به فعالیت های انقالبی پرداخته است؟" ترجمان تائید کنان" :بلی ،دقیقاً همینطور است .جالبتر آنکه در تفاوت با لیدر دیگر حزب دیموکراتیک خلق رفیق کارمل ،او در برابر کدام تضییقات جدی قرار نگرفته و هیچگاه زندانی نشده است .حتی در سال ۹۱۱۱زمانیکه حکومت ضربات شدید را باالی اپوزیسیون نو بنیاد وارد میکرد ،تره کی به علت ناپیدای از مجازات شدید جان به سالمت برد و افزون بر آن بزودی به حیث آتشۀ مطبوعاتی سفارت افغانستان در امریکا تقرر یافته و رهسپار واشنگتن گردید .اما پس از نیم سال ،حکومت افغانستان به ترقی های دیپلوماتیک وی به علت نشر مقاله های ضد نظام شاهی و ضد سردار محمد داوود خان در رسانه های امریکایی خاتمه میدهد .تره کی از امریکا تقاضای پناهندگی سیاسی میکند ،اما در این تالش خود ناکام میماند :به او جواب رد میدهند و او بوطن برمیگردد. بع د از آن تره کی طی ده سال مکمل ،الی سال ۹۱۹۱با انجام کارهای مختلف امرار زندگی مینماید :ترجمانی امریکائیها در کابل، نوشتن مقاله ها و کتب ،در عین حال با جدیت تمام به آموختن و مطالعۀ مارکسیزم -لینینیزم میپردازد .در سال ۹۱۹۱طی دهۀ دیموکراسی حین حکومت محمد یوسف او خود را کامالْ وقف فعالیت های انقالبی میسازد .او از جوانان مخالف حکومت حلقات مارکسیستی ایجاد نموده و به فکر تأسیس یک حزب واقعی چپگرا برای مبارزه با نظام شاهی می افتد .در سال ۹۱۹۱تره کی را به حیث منشی اول حزب نو بنیاد دیموکراتیک خلق افغانستان انتخاب میکنند .یک سال بعد ،به دلیل اختالف نظر پیرامون فعالیت های انقالبی او از انقالبی معتقد دیگر ،ببرک کارمل جدا میشود". کاسیگین با ژست آمرانه ای مترجم را مخاطب قرار داده گفت" :صبر کنید ،زیاد عجله نکنید .از همین نقطه لطفاً تفصیل بیشتر بدهید ".و در حالیکه رویش را بطرف یاور خود دور میداد پرسید" :راستی ما هنوز وقت داریم؟" یاور" :طیاره ده دقیقه بعد فرود می آید". کاسیگین" :بسیار خوب .رفیق ترجمان ،به من محتوای تضادها میان این دو شخص را توضیح دهید .همه میگویند "خلق"" ،پرچم" ولی هیچکس به درستی نمیتواند توضیح نماید که به چی دلیلی آنها با چنین شدتی با یکدیگر مبارزه میکنند". کوزین در حالیکه باالی خود احساس فشار میکرد" :کوشش میکنم ،رفیق کاسیگین .میخواهم تأکید کنم که موضوع مذکور بسیار حساس و غیر عادی است .به دلیل کمی وقت من مجبور استم از بسیاری از جزئیات بگذرم .هردوی این دو تن چی تره کی و چی هم کارمل موافقت میکردند که هدف مشترک آنها اعمار یک افغانستان دیموکراتیک بوده و باید از زنجیرهای شاهی و فئودالی رها یابد .اما هریک آنها طُرق دسترسی به این هدف را بشکل مختلف می دیدند .تره کی و بسیاری از روشنفکران خالق که فطرت اً احساساتی استند آرزو داشتند از زور کار گرفته شود .به نظر من او طرفدار میتودهای انقالبی حل و فصل همه مسائل است ،یعنی توصل به قیام مسلحانه ،تعمیل ترور سرخ و تطبیق جابرانۀ اصالحات اجتماعی و اقتصادی انتخاب او است .تصادفی نبود که اولین گام های وی پس از قرار گرفتن در رأس حزب ایجاد هسته های مخفی در قوای مسلح کشور بود ،تشکیالتی که نقش فیصله کن را در حوادث ۱۹اپریل ۹۱۹۹بازی نمودند( .تأریخ مذکور مصادف است با ۹ثور )۹۱۱۹ رقابت و سپس دشمنی های آشکار با ببرک کارمل همزمان در چند استقامت صورت میگرفت .هردوی آنها با حسادت تمام مواضع فرکسیون های خویش را در صحنۀ سیاسی زیر نظر داشتند .تره کی نمیتوانست رقیب خود را ببخشد که ،رئیس جمهور داوود پس از برکناری شاه مشخصاً به پرچمی ها (یا به کسانیکه به آنها تمایل داشتند) تعدادی از کرسی های حکومتی را واگذار شد .کارمل که به 16
.با چنین یک طرز دید محقر ،سطحی و غیر صادقانۀ نویسندگان کتاب که مدعی افغانستان شناسی هم اساتند ،باه صاورت قطاع نمیتاوانم موافاق باشام .دهااقین و چوپاان هاای مایهن مان همیشه از با عزت ترین و سارافراز و زحمات کاش تارین اقشاار جامعاۀ افغانساتان باوده و کماافی ساابق اساتند .اینهاا کساانی اساتند کاه متقبال شااقه تارین تکاالیف در شارایط افغانساتان کاه وسایل تولید و کار متاسفأنه هنوز در سطح پائین قرار دارند شاده و لقماه ناان حاالل و مشاروع را بارای خاود و خاانواده هاای خاود باا کماال سار بلنادی کماائی کارده و مای کنناد .بناابرین استدالل نویسندگان را از بنیاد مردود می شمارم.
17
.اهل خبره که اینجانب به آنها اعتماد کامل دارم در این زمینه معلومات آتی را در اختیار من گذاشتند :نور محمد تاره کای در آغااز جاوانی در تجاارت خاناۀ "شارکت میاوۀ قنادهار" کاه مالک آن تاجر مشهور افغاان آقاای موسای خاان "کنادهاری" باود باه حیاث کارمناد اساتخدام شاد .مادتی بعاد باه حیاث مساتخدم در نماینادگی تجاارتی هماین شارکت باه شاهر بمبای هندوساتان فرستاده شد.
نوبۀ خود میخواست قسمت اساس ی کمک های اتحاد شوروی را بدست بیاورد همیشه مراتب ناراحتی خود را به مناسبت مسافرت های لیدر "خلق" به اتحاد شوروی ابراز میداشت .تره کی این مسافرت ها را قبل از حوادث ثور ۹۱۱۹بالعموم به دعوت اتحادیۀ نویسندگان شوروی انجام میداد .علت دیگری که تره کی کارمل را دوس ت نداشت همانا منشۀ خانوادگی کارمل بود که در هر صورت نزدیکی های با شاه و داوود داشت .کارمل به نوبۀ خود تره کی را به قومگرائی متهم میساخت. در یک کلمه دالیل آنکه این دو با هم خصومت داشته باشند بیشتر از آن بود تا با هم دوستی کنند ،البته من تأکید میکنم که این صرف نظر اینجانب است. چون شما خواهش کردید تا با شما رُک و راست باشم و طوریکه من درک میکنم صحبت ما در کمال اعتماد صورت میگیرد ،پس میخواهم اضافه نمایم که :همه می پذیرند که تره کی در دورۀ پس از تأسیس حزب دیموکانیک خلق ادارۀ حزب را بطور شایسته پیش میبرد ،مگر ح اال حتی بسیاری از پیروان نزدیک او تأکید دارند که پس از پیروزی انقالب ثور ،هنگامیکه حزب با تهدید های جدید روبرو است ،منشی عمومی و رئیس دولت افغانستان نتوانست خود را به حیث یک لیدر نیرومند و قوی به اثبات برساند .او فاقد استعداد و تجربه ای است که در شرایط مبا رزه با عناصر مختلف ضد انقالب به آن ضرورت احساس میشود ،او تصور معقولی از تطبیق اصالحات اجتماعی و اقتصادی ندارد و باالخره توان مقابله با دسیسه ها را در داخل رهبری حزبی نیز ندارد .عالوه بر آن خبر میدهند که او دوست دارد بنوشد ،از تملق و چاپلوسی سرش به چرخش می افتد ،در حصۀ انجام وظایف دولتی چندان احساس مسؤولیت نمی کند ،بیشتر ترجیح میدهد نقش نمایشی داشته باشد .واضح است که در چنین یک اوضاعی رفیق امین به سادگی وزن بیشتر سیاسی کسب میکند". در این وقت یاور صدراعظم با مراعت نزاکت نزدیک آمده خبر داد" :رفیق کاسیگین ،طیاره به زمین نشست". طیاره به طرف ترمینل برای مهمانان دولتی دور خورده متوقف شد و تره کی بدون آنکه کسی او را همراهی کند از آن پائین آمد. صدراعظم شوروی ،تره کی و مترجم سپس در یک موتر نشسته و بالفاصله به طرف کرملین برای مذاکرات رفتند .کاسیگین به تره کی خبر داد که شامگاهان او را بریژنیف میپذیرد .کاسیگین در راه به طرف کرملین شروع کرد به اظهار تشویش خود در مورد اوضاع در افغانستان: "شما دیگر قسمت قابل مالحظۀ قلمرو کشور خود را کنترول نمی کنید .شورشیان در همه اسقامت ها پیشروی می کنند". تره کی اندوهگینانه موافقت میکرد" :بلی همینطور است .اما در عقب دشمنان ما همه ارتجاع بین المللی قرار دارد .اضالع متحدۀ امریکا ،پاکستان ،ایران ،چین ،...ما با مشکالت مواجه استیم". کاسیگین گفت" :موافق استم .اما تا جائیکه ما خبر داریم شما در پالیسی های داخلی خویش اشتباهاتی را مرتکب می شوید ،برخی از فعالیت های شما مردم را به خشونت وامیدارد و کمیت دشمنان انقالب را بیشتر می سازد". تره کی مسکوت بود .او درک میکرد که گفتگوها ،عنقریب ساده نخواهند بود ،حدس میزد که او را بخاطر آن به مسکو نیاورده اند تا پیشنهاد اعزام قوا را بپذیرند .تره کی از بحث کردن خو د داری نموده خواست دالیل خود را برای بعدتر نگهدارد. پس از آنکه موتر حامل آنها به مرکز شهر رسید کاسیگین خواست فضا را تغییر بدهد: "رفیق تره کی میخواهم به اطالع شما برسانم که شورش هرات سرکوب گردیده است". مهمان افغان تکان خورد: "شما این را از کجا میدانید؟" کاسیگین در حالیکه به ترجمان چشمک میزد گفت: "از روزنامه ها". تره کی که به شوخی پی نبرده بود گفت " :این یک خبر خوش است ،بسیار یک خبر خوش است". مترجم کوزین هنگامیکه در سالون ترمینل میدان هوائی بود ،از کنار چشم متوجه تلگرام جنرال گوریلوف شده بود. در تلگرام کوتاه آمده بود" :شورش هرات سرکوب گردید". در کرملین مهمان افغانی را دیر زمانی بود انتظار داشتند .کاسیگین ،گرومیکو ،اوستینوف و پونوماریوف در یک سو ،تره کی و مترجم کوزین به سوی دیگری میز نشستند .اندکی آنطرفتر مأمور وزارت خارجه ستنیسالف گاوریلوف که وظیفه داشت جریان مذاکرات را ثبت نماید جابجا گردید .در اینگونه مذاکرات محرم از ستینوگرافیر استفاده نمی کردند. رئیس شورای وزیران شوروی خاطر نشان ساخت که آنها آرزو داشتند تا نخست رئیس دولت افغانستان را بشنوند ،مگر سپس بر آن شدند که در آغاز موضع اتحاد شوروی بیان گردد .پس از یا د آوری های معمول در مورد متعهد بودن به اصل دوستی کاسیگین به اصل موضوع پرداخت: " طُرق حل و فصل دشواری های که در راه شما قد بلند کرده اند می توانند مختلف باشند ،اما بهترین آن راهی است که اعتبار حکومت شما را در میان مردم حفظ نماید ،روابط افغانستان را با دول همسایه صدمه نرساند و باالخره حیثیت کشور در عرصۀ بین المللی لطمه نبیند". کاسیگین برای آنکه سخنانش را مستدل ساخته باشد از مثال کشور ویتنام یاد آوری نموده گفت که دولت مذکور توانست در جنگ ثقیلی با اضالع متحدۀ امریکا ایستادگی نماید و اکنون مستقالنه تهاجم چین را دفع میکند .کاسیگین با صدای آرام ادامه داد: " شما در کشور خویش نیز نیروی کافی دارید که در برابر حمالت ضد انقالبیون مقابله نماید .همین هرات میتواند در این زمینه مثال خوبی باشد .زمانی که شما واقعاً شروع بکار کردید ،کار تان نتیجه داد .همین اکنون خبر رسید که امروز ساعت یازدۀ قبل از ظهر شهرک نظامی ،جائیکه یکی از قطعات شورشی فرقۀ ۹۹پیاده مستقر میباشد ،پس از بمباردمان هوائی از طرف غند کوماندو به حمایت تانکهای که از قندهار رسیدند اشغال شده است. ما از هر طریق و امکان به شما کمک خواهیم رساند .اعزام قوای ما بداخل کشور شما جامعۀ بین المللی را به هیجان آورده و عواقب نهایت منفی را با ابعاد وسیع از خود بجا خواهد گذاشت .دشمنان مشترک ما فقط انتظار همین را دارند تا در قلمرو افغانستان قوای شوروی پدیدار گردد ...نباید از نظر دور داشت که عساکر ما نه تنها با مهاجمین خارجی به نبرد خواهند پرداخت بلکه با بخشی از مردم افغانستان نیز درگیر خواهند شد .و مردم اینگونه اعمال را عفو نمی کند".
کاسیگین تمام این سخنان را بدون آنکه مکثی نموده باشد به رئیس دولت افغانستان بیان داشت و صرف بعضاً به اوراقی که در مقابلش گذاشته شده بودند می نگریست .ترجمۀ او به زبان پشتو مشکل نبود ،چون صدراعظم عندالموقع توقف میکرد و موقع میداد تا حرفهایش ترجمه شوند و با حوصله مندی انتظار میکشید. باید گفت که زبان پشتو برای ترجمانی زبان مشکلی بوده و روایت های پیچیده دارد .تا زمانیکه تمام جمله شنیده نشود ،مقصد را نمی توان ترجمه کرد .فعل در آخر جمله قرار دارد .کلمات مانند دانه های شطرنج تغییر جا میخورند. پس از ادای آخرین جمله ،ترجمان متوجه شد که چهرۀ تره کی پر از تشنج شد ،در چشمان معموالً مهربان او برقک های برقصیدن پرداختند .دیده میشد که خبر خوش از هرات او را معتقد نساخته بود که از نظر دعوت قوا باید صرف نظر کند. کاسیگین در این میان ادامه داد " :ما به این نتیجه رسیده ایم که در مرحلۀ کنونی کمک مثمر و بهتر ما به شما در راستای حمایت از شما شیوه های ورود فشار باالی کشورهای همسایه بوده و رساندن کمک های عظیم و همه جانبۀ ما باید باشد)...( . رئیس شورای وزیران شوروی پس از ادای جمالت فوق با رضایت بر پشتی چوکی تکیه زده و با ژستی از تره کی دعوت بعمل آورد تا نظر خود را ابراز دارد. از اولین کلمات تره کی معلوم شد که وی بطور همه جانبه به این گفتگو آمادگی گرفته بود .تره کی در حالیکه مستقیماً به کاسیگین مینگریست گفت: " من هم به مثابۀ یک دوست تان با شما بی پرده صحبت خواهم کرد .ما در افغانستان با آن موافق استیم که دشواری های بوجود آمده باید قبل از همه از طریق سیاسی حل و فصل شوند و عملیات نظامی خصلت ممد را داشته باشند ...از جانب خود میخواهم تأکید نمایم که روابط میان کشورهای ما روابط عادی بین الدولتین نیستند .این روابط بر بنیاد طبقاتی و مشترکات ایدیالوژی و سیاسی استوار میباشند .در کشور ما مثل کشور شما حاکمیت به کارگران و دهاقین تعلق دارد". کوزین با خود فکر کرد" :آه ،ها ،کجا میرود .میخواهد از شعارهای همبستگی پرولیتری سود بجوید .اینکه در کشور ما وضعیت از چی قرار است نمیدانم ،ولی من دقیقاً خبر دارم که در افغانستان اصالً کدام طبقۀ کارگری وجود ندارد و حاکمیت آنجا نمی تواند به دهاقین تعلق داشته باشد .چرا باید لیدران ما فریب چنین دماگوژی آشکار را بخورند؟" مهمان افغانی تو گوئی کدام متن نوشته شده را میخواند ادامه داد " :انقالب عکس العمل خشونت بار دشمنان طبقاتی ما را برانگیخت". تره کی سپس به شدت از پاکستان ،ایران و اضالع متحدۀ امریکا انتقاد نموده و آنها را عاملین همه بدبختی های امروزی نامید .او ضمناً افزود " :شاید زا ید باشد تا به علل فعالیت های تخریبکارانۀ پاکستانی ها ،ایرانی ها ،امریکائیها و چینائیها علیه ما با تفصیل در اینجا پرداخته شود .من فقط میخواهم تأکید نمایم که ما دوستان شما بودیم و استیم ،ما از لینین آموخته ایم و منبعد هم می آموزیم. میخواهم از احتیاجات اردوی افغانستان یاد آور شوم .ما امیدوار هستیم از شما هیلیکوپترهای زره دار ،تعداد دیگری از وسایط محاربوی ،تانکها و زرهپوش ها و دستگاه های جدید مخابره را بدست بیاوریم". اوستینوف در اینباره توضیح داد" :هدف شما غالباً هیلیکوپترهای نوع می ۱۱ -است که زره ضد مرمی دارند .قرار است اینگونه هیلیکوپترها طی ماه های جون و جوالی به تعداد شش بال و در ربع ششم سال جاری شش بال دیگر نیز در اختیار شما قرار گیرند". تره کی به تهاجم پرداخت " :بهتر میبود اگر هیلیکوپترهای مذکور همراه با پیلوتان به افغانستان مواصلت میکردند". مارشال اعتراض کنان " :شما باید پیلوت های خود را تعلیم بدهید .در مؤسسات تحصیلی نظامی ما افغانها درس میخوانند ،ما میتوانیم پروسۀ تدریس و فراغت آنها را سرعت ببخشیم". اما تره کی تسلیم نمیشد" :شاید پیلوتها را برای هیلیکوپترها ما از هانوی (پایتخت کشور ویتنام) یا از کدام کشور دیگر گرفته بتوانیم، مثالً از کیوبا؟" کاسیگین در عکس العمل به سخنان تره کی خواست هیجان او را کاهش ببخشد: " در اتحاد شوروی چهار صد افسر افغان مشغول تحصیل استند ،شما لیست آنها را دارید .از جملۀ آنها اشخاص ضروری را انتخاب نموده و ما میتوانیم پروسۀ تدریس آنها را سرعت بخشیده به اساس پروگرام مستعجل آنها را فارغ بسازیم". اما مهمان قصد نداشت تسلیم شود و در حالیکه به فکر رفته بود گفت " :اگر ما پیلوت ها را در کشور خود نیابیم ،آنها را در کشورهای دیگر پیدا خواهیم کرد ،جهان بزرگ است .ما به افراد وفادار ضرورت داریم ،در حالیکه در جملۀ آنهائیکه در شوروی درس میخوانند بسیاری از آنها اخوانی بوده و همچنان کسانیکه پیرو چین استند". اوستینوف " :در سال روان یکصدو نود افسر افغان تحصیل شان را پایان میبخشند .در میان آنها شانزده پیلوت طیاره های عمومی و سیزده پیلوت هیلیکوپتر استند ".دیده میشد که اوستینوف به سختی خود را میگرفت .او در ادامه گفت" :ما از طریق مشاور ارشد نظامی جنرال گوریلوف لیست فارغین را با مسلک هایشان به شما میفرستیم .شما خود تان میتوانید افراد مورد ضرورت خویش را انتخاب کنید". در ادامه کاسیگین در مورد آنکه اتحاد شوروی کدام کمک های نظامی و اقتصادی را در آیندۀ نزدیک به افغانستان خواهد کرد با تفصیل بیان داشت .او با حوصله مندی از انواع و اقسام وسایط نظامی ،هیلیکوپترها ،توپ ها و همچنان از صدور صد هزار تن گندم که قرار بود به افغانستان در زودترین فرصت فرستاده شود یاد آور شد .تره کی بالفاصله خاطر نشان ساخت که آنها خواهان سه صد هزار تن گندم دیگر بوده و خواهش میکنند تا معیاد پرداخت قرضه های قبلی به بعدتر موکول گردد .کاسیگین در حالیکه پیشانی اش را چروک دار میساخت وعده داد که پرداخت قرضه ها را معطل خواهد کرد .مارشال اوستینوف به نوبۀ خود خاطر نشان ساخت که چون قرار است تخنیک جدید نظامی به افغانستان فرستاده شود بنابرین ضرورت است تا دسته ای از مشاورین و متخصصین اضافی نظامی به افغانستان اعزام شود. تره کی با نارضایتی " :در صورتیکه شما به این عقیده باشید ،ما البته که آنها را خواهیم پذیرفت .آیا شما اجازه میدهید تا ما از پیلوت ها و تانکیست های سائر کشورهای سوسیالیستی استفاده کنیم؟" کاسیگین اینبار با عصبانیت آشکار گفت" :من نمیدانم شما چرا باز هم از این موضوع یاد آور میشوید .کشورهای سوسیالیستی به اینکار مبادرت نخواهند ورزید .موضوع اعزام افرادی که در تانکهای شما بنشینند و بطرف مردم شما فیر کنند ،یک موضوع جنجال برانگیز سیاسی است". کاسیگین با بکار اندازی پالن گفتگو با تره کی که قبالً ترتیب یافته بود ،به تربیۀ مهمان در رابطه به حمایت از کدرها پرداخت:
" قبل از اینکه به یک کدر برچسپی را زد باید اول بصورت همه جانبه و با دقت تمام از او تحلیل و ارزیابی بعمل آورد ".کاسیگین با این مشوره های خود میخواست توجه تره کی را به تضییقات دوامدار در کشورش معطوف دارد. تره کی طوری نشان داد که گویا مقصد هم صحبت را نمی فهمد: "حوادث هرات نشان دادند که در اجتماع ما اخوانی ها رخنه ن موده اند ،و ما باالی آنهایی که واقعاً با ما استند برچسپ نمی بندیم". صدراعظم شوروی ترجیح داد در این موضوع عمیق نشود. در اخیر مذاکرات مهمان کوشش دیگری نیز به خرچ داد تا افکار مخاطبین اش را بداند .تره کی پرسید که در صورت حمله به افغانستان از طرف یک کشور دیگرع کس العمل شوروی چگونه خواهد بود؟ اما سیاستمدار با تجربه کاسیگین این حمله را با آسانی دفع نمود: " در اینصورت وضعیت کامالً دیگر خواهد بود .اما اکنون ما تمام مساعی را بخاطر آن بخرچ میدهیم که چنین اتفاقی نیافتد". تره کی گفت " :اعضای بیروی سیاسی از مسافرت من به مسکو آگاهی دارند .پس از بازگشت ،من باید از نتایج سفرم گذارش بدهم. آیا من میتوانم به آنها بگویم که اتحاد شوروی از ما صرف حمایت سیاسی نموده و سائر کمک ها را ارائه خواهد کرد؟" کاسیگین تأئید کرد " :بلی ،حمایت سیاسی و کمک های بزرگ در عرصۀ نظامی و سائر صادرات .این فیصلۀ بیروی سیاسی ما است. در اینباره رفیق بریژنیف ضمن مالقاتش با شما که ده دقیقه بعد شروع میشود خبر خواهد داد". ***************** مستشار وزارت امور خارجه گاوریلوف که ثبت جریان مذاکرات را به عهده داشت از هم مسلک جوان خود ،یعنی کوزین با خود داری تعریف نموده گفت " :آفرین ،وظیفۀ ترجمانی را به بسیار خوبی انجام دادی". گاوریلوف دست راست مسؤول بخش افغانستان در وزارت امور خارجۀ شوروی بود ،او سالهای متمادی در کابل کار کرده بود ،و تجربۀ ترجمانی مذاکرات را با اشتراک شاه افغانستان و سردار محمد داوود خان داشت .بنابرین توصیف او برای کوزین زیاد اهمیت داشت: " اما آزمایش اساسی هنوز در پیشرو است .به من وظیفه دادند تا جریان گفتگو را فوراً آماده بسازم ،بناءً صحبت با منشی عمومی را تو باید تنها هم ترجمه کنی و هم ثبت نمائی .وارخطا نشوی ،دوست عزیز". لئونید بریژنیف مهمان افغانی را در دفتر کرملین خود پذیرفت .رئیس دولت افغانستان تنها بود .با در نظر داشت حساسیت اوضاع و بروز احتمالی دشواری ها حین مذاکرات ،حتی سفیر (افغانستان) را نیز دعوت نکرده بودند .ولی طی این مالقات هیچگونه مسائل داغی بروز ننمودند .تره کی با آنکه با جرئت معلوم میشد ،از جر وبحث با بریژنیف خودداری میکرد .کاسیگین ،اوستینوف، گرومیکو و پونوماریوف در حضور منشی عمومی غالباً مسکوت میبودند ،در آنزمان همین طور معمول شده بود. رئیس دولت شوروی با کوشش تمام تفاهمنامه ای را که همکارانش ترتیب داده بودند قرائت کرد .این تفاهمنامه توصیه های متعددی را که استوار بر تجارب تأریخی بلشویک ها بود در بر داشت .بطور مثال او به افغانها مشوره داد تا توجه خود را به ایجاد جبهۀ متحد ملی معطوف بدارند و در قریه جات "کمیته های مستضعفین" را "برای مجادله با فئودالها و زمینداران سرمایه دار" به میان بیاورند .بریژنیف همچنان توصیه میکرد تا "فعالیت های سیاسی -تبلیغاتی را میان توده ها هر چه وسیعتر" آغاز نمایند .منشی عمومی از افغانها دعوت میکرد تا سرحدات شان را با پاکستان و ایران ببندند .و در اخیر توضیح داد که چرا اعزام قوا به افغانستان مصلحت نیست. تره کی که به رن گ و بوی صحبت درست پی برده بود در سخنرانی جوابیۀ خویش با مهارت تمام به دروغ پراگنی پرداخته خاطر نشان ساخت که "جبهۀ متحد ملی" دیر زمانی است که عمالً به شکل سازمان های حزبی ،سازمان های جوانان و اتحادیه های صنفی ایجاد گردیده است .یکبار دیگر از مداخالت دشمنان خارجی شکوه کرد .در قسمت انسداد سرحدات توصیه ها را رد نموده گفت: " اینکار نارضایتی پشتونها و بلوچهای هر دو طرف خط "دیورند" را به بار آورده و در آخرین تحلیل صدمۀ بزرگی را به اعتبار حاکمیت کنونی وارد خواهد کرد ".در پایان نطق مختصر خویش تره کی خوددارانه از "رفیق عزیز بریژنیف" امتنان خود را از اینکه زمینۀ تبادل نظریات را مساعد ساخت ابراز داشت. پس از خدا حافظی تره کی به سفارت خود رفت تا یکجا با وطندارانش جشن نوروز را تجلیل نماید 18.بریژنیف که به سختی راه میرفت به کمک یاورانش به طرف دروازۀ خروجی حرکت کرد .کوزین وظیفه داشت جریان مذاکرات را ترتیب نماید .یاور بریژنیف ،ساموتیئکین کوزین را در تاالر همجوار جابجا ساخته و کتابچۀ یادداشت را در اختیارش گذاشت .در همین وقت دختر پیشخدمت که حرف نمیزد و پتنوسی به دست داشت و در آن چای ،کلچه و توست گذاشته شده بود آورده در برابر ترجمان گذاشت. کوزین کوشش میکرد حتی یک کلمه را هم از یاد نبرد و شروع به نوشتن کرد. در جلسۀ نوبتی مورخ ۱۱مارچ موضوع "اوضاع در افغانستان" باز هم در آجندا جای اول را داشت .بریژنیف مجدداً تأکید کرد که موضعگیری آنها و تمام اقداماتی که روی دست گرفته شده اند کامالً درست بوده و در بارۀ جزئیات مالقاتش با تره کی به همکاران حکایت کرد .بریژنیف خاطر نشان ساخت که لیدر افغانستان به مسکو " اندکی با وارخطائی آمده بود ولی در اخیر مذاکرات او جرئت گرفته و دیگر آرام بود". بریژنیف گفت " :طوریکه به من گذارش دادند ،رفیق تره کی بسیار راضی بود و با خوشنودی بوطنش برگشت ".دیده میشد که خود بریژنیف از انکشاف اوضاع بدین ترتیب نیز راضی است .بریژنیف در ادامه خاطر نشان ساخت" :شاید رفقائیکه در مالقات حضور داشتند میخواهند چیزی اضافه نمایند؟"
18
.در شروع این قسمت نویسندگان کتاب از جلسۀ بیروی سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی یاد آور می شوند که در آن رهبران شوروی فیصاله مای نمایناد تاا تاره کای را آناأ و مخفای به مسکو احضار کنند .ولی جالب آنکه پس از " این همه مذاکرات اشد محرم ،فوری و مخفی" که به آن حتی سفیر افغانستان را هم اجازۀ حضاور ندادناد (عملای کاه در تضااد صاریح باا مواذین حقوق بین الدول قرا دارد) تره کی آشکارا به سفارت افغانستان در مسکو می رود تا در جماع افغانها ا از جشان باساتانی ناوروز تجلیال بعمال بیااورد .پاس اینهماه خفاا ،محرمیات ... به چی معنی بوده است؟ !
کاسیگین با آمادگی گفت" :من رفیق تره کی را در میدان هوائی مشایعت میکردم .او از بیروی سیاسی و از لیونید بریژنیف مراتب عمیق امتنان خود را بخاطر پذیرائی خوب و توجه دوستانه به افغانستان ابراز داشت .مطابق جنتری افغانستان ،اکنون سال نو آنها شروع شده است .تره کی از این روز در مسکو تجلیل بعمل آورد .او انتظار نداشت که طی مدت کوتاه میتوان اینهمه مسائل متعدد را حل و فصل نمود. *************** قیام هرات غالباً خود جوش و فاقد کدام ادارۀ مرکزی بوده و کسی آنرا هم آهنگ نمی ساخت .در غیر آن دشوار است درک کرد که شهری که به این سرعت بی مانند به تصرف درآمده بود چگونه با چنین سادگی دوباره مسترد گردید. به تأریخ ۹۹مارچ از کابل جزوتام به شدت تجهیز شدۀ کوماندو ،سربازان افغانی که از طرف جنرال گوریلوف برای نبرد های کوماندو تعلیم دیده بودند به هرات اعزام شد .یکجا با آنها چند عمله ای از تانکیست ها که از اعضای حزب دیموکراتیک خلق تشکیل یافته بودند نیز به آنجا فرستاده شدند .تانکیست ها در ترکیب فرقۀ ۹۹وجود داشتند اما آنها با شروع قیام همه فرار کردند .قوماندانی تانکیست های آمده از کابل را جګړن شهنواز تڼی به عهده داشت .این همان شهنواز تڼی بود که هنگام کودتای هفت ثور تورن امام الدین را با متن اولتیماتوم نزد رئیس جمهور محمد داوود فرستاده بود و بعدتر حین حکومت نجیب اهلل به کرسی وزیر دفاع کشور رسیده ،ولی درسال ۹۱۱۱به شورش ضد پرچمی ها پرداخته و پس از سرکوبی آن به پاکستان فرار کرد. گروپ تڼی ،و همچنان سربازان و افسران فرقۀ ۹۹وفادار به نظام که تعداد مجموعی آنها تقریباْ به سه صد تن میرسید در میدان هوائی هرات متمرکز گردیده و منتظر قومانده باقی ماندند. در خود فرقه افسرانیکه به قیام کنندگان پیوسته بودند نیز به آن می اندیشیدند که از کدام اقدامات بعدی کار بگیرند .در میان آنها تورنی به نام اسمعیل که قوماندانی توپچی را به عهده داشت متبارزتر از دیگران به نظر می رسید .اسمعیل بدون شک افسری بود شجاع و با استعداد .هنگام جنگ او شخصاً یکی از طیاره هایی ریاکتیفی را که قصد بمباری مواضع قیام کنندگان راداشت ،سقوط داد. سرنوشت برای سال های متمادی این دو افسر اردوی افغانستان تڼی و اسمعیل را به جوانب مختلف سنگر کشاند .توپچی اسبق (تورن اسمعیل) پس از سرکوبی قیام مخفی شده سپس در رأس یک گروپ جنگی مجاهدین قرار گرفته و یکی از قوماندانان برجستۀ محلی مجاهدین در غرب افغانستان می شود .در 19 تآریخچۀ مبارزۀ مجاهدین با قوای شوروی او به نام تورن اسمعیل خان مشهور است. مشاور ارشد نظامی دګروال کاتی چیف با استفاده از قوت های رسیده اولین کسی بود که تصمیم حمله بر مواضع قیام کنندگان را اتخاذ می کند .کاتی چیف پس از فعالیت های اکتشافی ،پنج زنجیر تانک را با عمله های قابل اعتماد به عقب فرقه فرستاده و آنها بمجرد رسیدن به آن نقطه مواضع توپچی را زیر ضربه میگیرند .همینکه جزوتام توپچی میله ها را برای جواب متقابل به طرف تانکها دور میدهند ،فرقه را بالفاصله نظامیان کوماندو تحت قوماندانی تڼی زیر حمله قرار می دهند .افغانها از کمین ها خوب میجنگند ،در حالیکه تحمل نبردهای باز را ندارند .تڼی و جزوتام مخصوص او بدون دشواری خاصی وارد شهرک نظامی شده و آناً آنرا تحت کنترول خود می آورند .قوای پیاده درست مانند پنج روز قبل یکبار دی گر مطیعانه دست ها را به عالمت تسلیمی بلند نمودند ،البته اینبار در برابر نمایندگان حکومت مرکزی. پس از سرکوبی قیام ،عساکر کوماندو در حدود سه صد افسر و سرباز را بالفاصله تیر باران نمودند ،منسوبین متباقی فرقه کسی به قریه های همجوار فرار نمود کسی هم مجدداً به قاغوش های خویش برگشته موافقت کردند که به خدمت ادامه میدهند .کاتی چیف صبح ۱۱مارچ با جنرال گوریلوف تماس گرفته گذارش داد" :قیام در هرات سرکوب گردید". پس از واقعۀ مذکور والیت هرات برای سالیان متمادی ،الی عودت قوای اتحاد شوروی از افغانستان یکی از مشکل آفرین و خطر ناکترین نقاط کشور باقی ماند .هم در داخل شهر و هم در اطراف آن دایم الوقت جنگهای شدید و خون آلود جریان داشتند .بهشت سر سبز دیروز به دوزخ آتشین مبدل گردید. هوتل "هرات" که یکی از مهمانخانه های عصری و زیبا بشمار میرفت و در آن مشاورین شوروی اقامت می داشتند به یک دژ تسخیر ناپذیر مبدل گردیده بود :در کلکین های آن بوجی های ریگ گذاشتند ،باالی بامها تسلیحات را جابجا کردند و در مقابل دروازۀ ورودی زرهپوش را ایستاده کردند .مشاورین منبعد صرف از طرف روز در شهر گشت و گذار می کردند .با فرا رسیدن تاریکی حاکمیت در شهر به آنهایی که مشاورین شوروی آنها را "دوشمان") 20(DUSHMANمی نامیدند تعلق می گرفت. در صورت کامیابی قیام هرات ،غالباً حدسیات تاریک اسد اهلل سروری در مورد "عکس العمل زنجیری" به واقعیت می پیوست .در حقیقت عکس العمل های "زنجیری" دیر زمانی بود که آغاز یافته بودند .قیام های مسلحانه یکی پی دیگر در والیات ننگرهار ،بغالن، فراه و دیگر محالت اتفاق می افتادند .اما این ق یام ها بیشتر خصلت پراگنده داشته و با تمام بی رحمی از طرف حکومت سرکوب می شدند .بطور مثال مقارن همین زمان لوی درستیز اردو محمد یعقوب بخاطر "آرام سازی سر کشی ها" در گارنیزون جالل آباد به آنجا سفر کرد .هنگامیکه نزد یعقوب قیام کنندگان و هواخواهان دستگیر شده را آوردند او شخصاً به تیر باران آنها پرداخت .یاوران یعقوب جاغور های ماشیندارها را که از فرط فیر کردن های بالوقفه گرم می آمدند تبدیل می کردند .لوی درستیز یعقوب یک بار دو صد تن را به آن دنیا فرستاد و از این عمل خود تقدیر خاص امین را دریافت کرد. 19
نویسندگان کتاب در پاورقی در مورد تورن اسمعیل می نویسند " :پس از سقوط رژیم نجیب اهلل در ۹۱۱۱اسمعیل خان به حیث والی هرات تقرر می یابد .بعدتر حین حکومت طالب ها او به زندان انداخته شده مګر موفق به فرار از آنجا می ګردد .در حکومت کنونی ( )۱۱۹۹او سمت وزیر آب و برق را دارد. 20
کلمۀ "دوشا" در زبان روسی معانی متعدد دارد .معمول ترین آنها :روح ،روان می باشد .شوروی ها مجاهدین افغان را به نام دوخی که مشاتق شاده از هماان کلماۀ دوشاا مای باشاد مای نامیدند .دوخی هکذا جمع کلمۀ دوشا بوده و به دری ارواح ترجمه می شود .نظامیاان شاوروی بادینترتیب باا یااد آوری از مجاهادین افغاان ساخت باه لارزه مای افتادناد زیارا همیشاه فکار مای کردند که واقعاً هم با ارواح می جنگند .زیرا صرف نظر از تمام قوت عظیم نظامی مقاومت افغانها در برابر آنها خاتمه نمی یافت.
تره کی به تاریخ ۱۱مارچ از مسکو به کابل برگشت .یک روز پس از رسیدن او به کابل ادارۀ جدیدی تحت نام "شورای عالی دفاع افغانستان" تحت ریاست نور محمد تره کی ایجاد گردید. پس از رسیدن به افغانستان تره کی با تعجب دریافت که در میان خلقی ها نیز دیگر وحدت دلخواه وجود ندارد .قهرمانان "انقالب"، وطنجار و گالب زوی در جلسۀ شورای انقالبی به طور آشکارا امین را متهم به فعالیت های نادرست در برابر قوای مسلح نموه تأکید میکردند " :امین از قوا علیه مردم عادی استفاده می کند ،در حالیکه این وظیفۀ منسوبین وزارت داخله است ".رهبران شوروی برای تأمین آرامش میان خلقی ها اقدامات "تربیوی" را روی دست گرفتند :از تره کی خواسته شد تا عکس العملی از خود نشان بدهد .و تره کی باالخره این عکس العمل را نشان داد :امین از سمت مربی قوای مسلح بر طرف گردیده به او وظیفه داده شد تا مساعی خود را در حل و فصل مسائل اقتصادی و سیاست داخلی متمرکز بسازد .وطنجار به حیث وزیر دفاع و یکی از مخالفین دیگر امین مزدوریار به صفت وزیر امور داخله تعیین گردیدند. امین چیز زیادی را از دست نداد .با آنکه از امور نظامی او را بر طرف ساختند ،اما تره کی غم "شاگرد محبوب" خود را خورده بود :تره کی صالح یت های صدراعظم را از خود دور ساخته و به امین وظیفه داد تا مؤقتاً به حیث صدراعظم ایفای وظیفه کند. جابجایی های جدید در کرسی های عالی دولتی باعث آن شد تا یک سلسله تعدیالتی در قوانین "شورای انقالبی و حکومت" وارد گردد .مقام صدراعظم حذف میشد و بجای آن پُست "لومړی وزیر"( 21وزیر اول) که دارای صالحیت های کمتر بود ایجاد می شد. مطابق تغییرات جدید رئیس شورای انقالبی ،رئیس دولت افغانستان اعالم میگردید و کابینۀ وزیران مسقیماً تحت قیادت او قرار می گرفت. از دیگاه فورمالیتی چنین به نظر می رسید که تره کی مواضع اش را استحکام بخشیده بود و بدینترتیب امین را که تالش داشت تا قدرت مطلق را در کشور بدست آورد مغلوب ساخته بود .اما انکشاف بعدی حوادث نشان دادند که مسائل در حقیقت رنگ و بوی دیگری داشتند... ***************** بتاریخ ۹۹مارچ به علت وخامت اوضاع در افغانستان ،گروپ اوپراسیونی کی .جی .بی .تحت ریاست جنرال بوریس س .ایوانوف به کابل آمد .ایوانو ف که معاون اول کریوچکوف در "ریاست عمومی اول" (کشف خارجی) بود مسؤولیت "کشف سیاسی" را به عهده داشت .مقام او مساوی به مقام شخص دوم در ادارۀ سی .آی .ای .فرنک کارلوچی بود ،کسیکه بعدتر مشاور امور امنیتی و وزیر دفاع در ادارۀ رئیس جمهور ریگان گردید .بوریس ایوانوف متخصص ورزیده در مسائل امریکا و اروپا محسوب میشد. ایوانوف دو مأموریت طویل المدت در اضالع متحدۀ امریکا به حیث مسؤول "کشف" و "اشتراک" در ترکیب هیأت های رسمی اتحاد شوروی حین مذاکرات با روسای جمهور اضالع متحدۀ امریکا نیکسن ،فورد و کارتر ،طرح و تطبیق معاملۀ تعویض کمونیست کشور چیلی لوئیس کاروالن ،اشتراک در عملیات "دونای" ( هجوم قوای اتحاد شوروی به قلمرو جمهوری چکوسلواکیا و تعویض رهبری این کشور) ،ایجاد شعبۀ خاص "کشف اقتصادی" و باالخره رهبری موقت "دفتر "۹۱مخفی ترین شعبۀ "ریاست عمومی اول" (کشف خارجی) این همه برخی از برهه های بیوگرافی غنی مسلکی بوریس ایوانوف بودند .اما احتماالً اینکه ایوانوف در اخیر سالهای ۹۱۹۱توانست یکی از معتمد ترین اشخاص برای رئیس ادارۀ کی .جی .بی .شود یکی از مهم ترین دست آوردهای او به حساب می آید .ایوانوف در صورت لزوم دید میتوانست بدون آنکه آمر مستقیم خود (کریوچکوف) را در جریان قرار بدهد با آندروپوف و با بعضی از اعضای بیروی سیاسی تماس بگیرد. دور از امکان به نظر نمی رسد که مالحظات فوق الذکر حین تقرر او به حیث شخصی که همه امور امنیتی را در افغانستان زیر نظر بگیرد فیصله کن واقع شدند و مهمتر از همه آنکه رهبری سیاسی شوروی انتظار داشت تا ایوانوف حقیقت را در مورد اوضاع افغانستان به آنها بازگو کند .آندروپوف به کسی در کابل ضرورت داشت که باالیش به تمام معنی اعتماد داشته باشد ،شخصیکه وابس ته به تغییرات سلیقوی در اجتماع شوروی ها در افغانستان نبوده از اعتبار مساوی میان دیپلومات ها ،سیاست مداران و نظامیان برخوردار باشد .سر انجام این شخص باید کسی می بود که در شرایط پیچیده وقت گرانبها را بخاطر هماهنگ ساختن ها با مرکز و دریافت توصیه ها و مشوره ها مصرف نکرده و خود جابجا تصامیم جدی اوپراسیونی را اتخاذ کند .غالباً همین دالیل سبب شدند که "امریکا شناس" ایوانوف به این کار گماشته شود و نه معاون دیگر کریوچکوف ،میدیانیک ،در حالیکه اخیرالذکر ادارۀ استقامت شرق میانه را در "کشف خارجی" به عهده داشت. تقرر ایوانوف برای کریوچکوف غیر مترقبه بود .او باید می پذیرفت که منبعد رئیس کی .جی .بی(.آندروپوف) اطالعاتی را که آمر"دفتر کشف خارجی" و مادون وی اوسادچی و آمر نمایندگی کی .جی .بی .در کابل بوگدانوف به مرکز می فرستادند با معلوماتی که نمایندۀ شخص آندروپوف در اختیار وی قرار میداد مقایسه میکرد .اما از جانب دیگر رئیس ادارۀ "کشف خارجی" باید سرنوشت را از این هدیۀ غیر منتظره تشکر میکرد .جنرال ایوانوف شخصی بود نهایت مستقل ،با وقار و نهایت مسلکی؛ بنابرین دالیل متذکره برای او مشکل بود به صفت یک معاون عادی ریاست ایفای وظیفه نماید .کریوچکوف مشاهده میکرد که ایونوف همیشه با دیدۀ شک و تردید به فعالیت های او می نگرد .کریوچکوف درک میکرد که ایوانوف به مراتب مسلکی تر از وی بود .شخصی با اینهمه روابط در "باالها" باید از "جنگل" دور نگهداشته میشد .و اینکه بخت به کریوچکوف لبخند زده و در نتیجۀ فیصلۀ بیروی سیاسی ایوانوف به افغانستان فرستاده میشد 22.کریوچکوف باید از این هدیۀ غیر منتظرۀ سرنوشت شکر گذار می بود. 21
این "لمړی وزیر" متأسفانه همان ترجمۀ نامناسب و تقلید کور از (نخست وزیر) ایران است که حتی بعضی از پشاتون تبارهاای نااخود آگااه زباان پشاتو را هام باا چناین دسات کااری های نا شایسته ماذموم مای ساازند .ساؤال پیادا میشاود کاه چارا نبایاد از کلماۀ زیباا ،انعطااف پاذیر ،معتبار و تاأریخی و بااالخره معماول بارای هاردو زباان ملای ماا ،پشاتو و دری صدرراظمم استفاده صورت بگیرد و ما حتماً باید دنبال "فرهنگستان" بیگانه برویم؟ 22
در مورد جنرال بوریس ایوانوف نویساندگان کتااب در پااورقی معلوماات ذیال را ارائاه مینمایناد " :ج الاب اسات کاه حاین جماع آوری اساناد و مادارک بارای کتااب هاذا ماا باه مسائلۀ غیار مترقبۀ برخوردیم .بوریس ایوانوف در تفاوت با سائر هم مسلکان خویش در ادارۀ کای .جای .بای کاه بیشاتر آنهاا باه خااطره نویسای پراختناد ،مصااحبه هاای متعادد باا ژورنلیساتات روسای و خارجی انجام دادند (مخصوصاً طی سالهای ،)0991بوریس ایوانوف حتی یکبار هم در هیچ جای بصورت علنی به چشم نمیخورد".
عکس العمل خود ایوانوف در مورد تقررش در کابل آرام بوده و آنرا به مثابۀ یک مأموریت مهم وظیفوی و حزبی که "دفاع از منافع اتحاد شوروی را در یکی از خطوط پیشقدم مبارزۀ سیاست بین المللی" در بر میگرفت ،می پنداشت .البته او بخوبی درک میکرد که پس از عزیمت وی به افغانستان کرسی اش در مسکو خالی نمانده و او دیگر هیچگاه به وظیفۀ قبلی اش برنخواهد گشت .احتماالً او حتی خوشحال بود که به کابل فرستاده می شود ،زیرا بن ا بر بعضی از دالیل شخصی می خواست فضایی را که به آن عادت کرده بود تغییر بدهد و از دل و جان و با تمام افکار به کارهای جدید بپردازد .ایوانوف فقط چندی قبل همسرش را از دست داده بود ،با کسیکه قسمت بیشتر زندگی خود را سپری نموده بود و جنرال مذکور این ضایعه را به سختی تحمل میکرد. ایوانوف بدون سرو صدا به کابل آمد ،طوریکه در خور شغل اینگونه اشخاص باید باشد .در میدان هوائی از نمایندۀ "مرکز" بوگدانوف و اوسادچی استقبال نمودند .ایوانوف را در اپارتمان دو اتاقه (برای مهمانها) که در ترکیب اقامتگاه سفیر قرار داشت جابجا ساخته و برای اجرای کار های رسمی دفتر محقر معاون آمر "دفتر" را در مسائل "ضد کشف" که در طبقۀ دوم عمارت اداری سفارت قرار داشت در اختیار وی قرار دادند .ایونوف قبل از همه به نوبت با نمایندۀ کی .جی .بی .در کابل بوگدانوف و آمر دفتر "کشف خارجی" اوسادچی مالقات کرد .او به گذارشات مفصل آنها در مورد اوضاع سیاسی افغانستان گوش داد .هنگام شنیدن گذارشات ایوانوف میخواست در بارۀ چگونگی فعالیت های ضد حکومتی که مخالفین اکثراً به آن متوصل می شوند معلومات بیشتر بدست بیاورد .نظر آنها را در مورد استفاده از امکانات "کشف" بخاطر خنثی ساختن نیروهای ضد انقالب از داخل خواست .ایوانوف همچنان خواهش کرد تا در بارۀ لیدران افغانستان ،نظریات آنها ،کوایف شخصی و کاری آنها معلومات بدهند .سوالهای زیادی از اوسادچی و بوگدانف در بارۀ دفاتری که آندو ادارۀ آنها را به عهده داشتند کرد .به توافق رسیدند که همه اطالعات و معلومات جاری را که همه به شکل اسناد جمع آوری شده است این دو دگرمن شخصاً یا هم معاونین شان به ایوانوف گذارش خواهند داد .در عین حال فیصله صورت گرفت که اگر کسی از مأمورین اوپراسیونی کدام اطالع مهم و فوری را به دست بیاورد ،بخاطر جلوگیری از شیوۀ "بگو به من تو چی شنیده ای؟!" اوسادچی و بوگدانوف مکلف می شدند این مأمور را فوراً نزد او در هر وقت روز یا شب بفرستند صرف نظر از اینکه او در آن وقت در کجا میتوانست موقعیت داشته باشد. بوریس ایوانوف بخوبی درک میکرد که آمدن او به افغانستان قسماً به تمایالت بوگدانوف که میخواست اوسادچی را مادون خود ساخته و آمر ارشد اوپراسیونی استخبارات در کابل باشد صدمه میرساند .روی این ملحوظ هنگام مالقات ها با آمر نمایندگی از دیپلوماسی و احترام کار میگرفت .آنچه که ارتباط میگرفت به اوسادچی در اطاعت او شک و تردیدی نداشت. به تاریخ ۹۱مارچ ایوانوف با تره کی و امین مالقات کرد .طوریکه در مسکو فیصله صورت گرفته بود ایوانوف فوراً خود را معرفی نموده گفت که او نمایندۀ شخص رئیس ادارۀ کی .جی .بی .آندروپوف بوده و برای آن به کابل فرستاده شده تا به لیدران جمهوری دیموکراتیک افغانستان در زمینۀ مسائل امنیتی مشوره بدهد. تره کی پس از شنیدن حرفهای مهمان به وی صمیمانه تبسم نموده و با عالمت موافقت سرش را تکان داد ،تو گوئی این او بوده که درخواست فرستادن جنرال کی .جی .بی .را از مسکو نموده بود .امین نتوانست آشفتگی خویش را پنهان کند .در چهرۀ او با وضاحت خوانده میشد " :ما از آنها خواهش می کنیم تا به ما قوا بفرستند ،مگر آنها به ما یک مشاور دیگر و همراه با وی سالم های برادرانۀ اعضای بیروی سیاسی را روان می کنند ".اما "شخص دوم دولت" بزودی احساسات منفی را در خود خفه ساخت. امین در حالیکه به چهرۀ خود رنگ خشنود و آفتابی میداد گفت" :شما نزد ما در شرایط نهایت خطیر آمده اید .اوضاع در هرات اکنون طوری است که اگر ما از اتحاد شوروی کمک به دست نیاوریم ،قیام کنندگان میتوانند تمام والیت را اشغال نموده و سپس به پیش روی ادامه بدهند". در بارۀ ایوانوف که بعضی از مادونان می گفتند که او ا ستعداد خواندن افکار مخاطبین را دارد درک کرد که امین ناراضی است .او گفت: " من باور دارم که هنگام سفر رفیق تره کی که قرار است فردا به مسکو صورت بگیرد ،رهبری دولت ما موضع اتحاد شوروی را در رابطه به ارائۀ کمک های مشخص بخاطر مبارزه با ضد انقالب به شما توضیح خواهند داد .بنابرین اجازه بدهید که مسئلۀ مذکور را در این مالقات بحث ننمایم". تره کی در حالیکه با مهربانی تبسم می کرد سرش را به عالمت تأئید تکان داد .امین نیز بر احساسات خویش حاکم گردیده و به صورتش ظاهر شادمان داد .او در حالیکه تبسم بی مانند "امریکائی اش" دندان های منظم او را نمایان می ساخت گفت: " من اتحاد شوروی را بسیار دوست دارم ،عمیقاً به رهبران شما احترام دارم و ،اگر صادقانه گفته باشم بسیار میخواهم با رفیق تره کی به مسکو پرواز کنم". ایوانوف در حالیکه به طرف امین مانند یک معلمی که به شاگرد بازیگوش اش از ورای عینک ها با نظر سخت گیرانه میدید با لحن خشک گفت " :متأسفانه باید خاطر نشان بسازم که رهبری شوروی حین تصمیم گیری بخاطر دعوت غیر رسمی از رفیق تره کی به آن عقیده بود که در شرایط نا آرام کنونی ،شما رفیق امین باید در کشور قرار داشته باشید و پروسۀ سرکوبی قیام کنندگان را اداره نمائید". تبسم بالفاصله از چهرۀ امین ناپدید گردید .توصیفی که او از اتحاد شوروی و رهبران آن بعمل آورده بود مورد درک قرار نگرفت. افزون بر آن او به سخنان مهمان شوروی نمی توانست اعتراضی بکند. باید خاطر نشان گردد که بسیاری از کسانیکه با ایوانوف هم صحبت می شدند نمی خواستند با او مخالفت کنند .و این نه بخاطر آنکه او موقف بلند خود را به رخ دیگران می کشید ،نخیر .صدای ایوانوف هنگام صحبت بلند نمی بود ،مؤدبانه ،آرام و به اندازۀ کافی مهربانانه حرف می زد .افکار خود را با وضاحت تمام و با ادبیات صحیح ابراز می داشت .بعضاً با شنیدن او تصور میکردی که با یک مأمور کی .جی .بی .نه بلکه با یک دانشمند زبان و ادبیات مواجه استی .هنگام صحبت از طریق ترجمان ایوانوف معموالً جمالت مختصر و ساده را به زبان می آورد و بدین ترتیب کمک می کرد تا ترجمه دقیق صورت بگیرد .راز معتقد ساختن او در آن بود که او می توانست آناً و همه جانبه معلومات را ارزیابی نموده ،نه تنها خود حوادث را ،بلکه آنرا در متن اوضاع ببیند و نتیجه گیری های دقیق و بدون تردیدی از دیدگاه منطق بعمل بیاورد. ایوانوف شدیداً مورد پسند امین قرار نگرفت.
احتماالً این بخاطر آن اتفاق افتاد که امین بصورت غیر مترقبه درک کرد :به کابل شخصی آمده که جذابیت ها و انرژی بی پایان وی باالی او اثر گذار نیست .امین در صحبت با رفقای شوروی همیشه از این "سالح" خویش استفاده میکرد و به خطا نمی رفت .بطور مثال امین مشاهده می کرد که چشمان سفیر پوزانوف با شنیدن توصیف ها از اتحاد شوروی و اطمینان دادن های او (امین) که افغانستان بزودی کشور سوسیالیستی خواهد شد به گرمی می گرائیدند .او در بدست آوردن دل های مشاورین حزبی و نظامی موفق بود .بسیاری از مهمانان عالی رتبۀ که از مسکو به کابل می آمدند پس از مالقات با "شخص دوم" افغانستان قاطعانه معتقد می شدند که این همان کسی است که کشور را به سوی آیندۀ درخشان برده و او متحد وفادار و دوست مطمئن شوروی است .ولی هنگام مالقات با ایوانوف این آزمایش های امتحان شده به دلیل نا معلومی مثمر واقع نشدند .آشکار بود که فرستادۀ آندروپوف تحت تأثیر جذابیت های او قرار نگرفته است .ایوانوف امین را ترساند .هنگام همان مالقات اول ،امین درچهرۀ ایوانوف یک روان شناس تمام عیار رامی دید که به سخن ارزش قایل نبود و استعداد پی بردن به درون اشخاص را داشت .امین تصور کرد که ایوانوف او را به تمام معنی می بیند. ایوانوف نیز از امین خوشش نیامد .این استخبارات چی مجرب مالحظه کرد که امین صادق نبوده و عجالتاً از اشخاصی است که میخواهند در شروع مورد عالقۀ هم صحبت قرار گرفته و سپس به سوء استفاده از وی بپردازد .در جریان همان مالقات اول میان آنها عدم برداشت یک دیگر بوجود آمد که با گذشت زمان هر چه بیشتر شدت کسب کرد. ایوانوف در مأمورین استخباراتی کوایف چون تعهد به وظیفۀ سپرده شده و صالحیت داشتن را ارزش میداد .فریب دادن وی کار سادۀ نبود .او نتایج سر سری و جعلی را از کار های واقعی بخوبی تفکیک می کرد .از این خصائل ایوانوف هم بوگدانوف و هم اوسادچی آگاهی داشتند .هر کدام آنها آرزو داشت مادونان خود را بهتر و با استعداد تر نشان بدهند .در عین حال بوگدانوف با دشواری های عینی رو برو بود ،نمایندگی کی .جی .بی .فقط چندی پیش تشکیل شده بود ،کمبود متخصصین مسائل افغانستان در "مرکز" محسوس بود .به همین دلیل بود که اکثراً افرادی را می فرستادند که با زبان بلدیت نمیداشتند و از واقعیت های محل با خبر نمی بودند. مالحظات مذکور باعث شده بود که برای گذارش دهی نزد ایوانوف غالباً خود بوگدانوف یا معاون او چوچوکین یا هم افسر مخابره میرفت. با بسیاری از مسؤولین دفتر "کشف خارجی" و نمایندگی کی .جی .بی .در کابل ایوانوف از دوران کار در مسکو به خوبی آشنائی داشت .والدیمیر چوچوکین هنگامیکه ایوانوف در اضالع متحدۀ امریکا آمر دفتر "کشف خارجی" بود در آنجا به حیث یکی از مادونان او ایفای وظیفه مینمود. اوسادچی بمجرد دریافت گذارش جالب از کدام کارمند اوپراسیونی در بارۀ مالقات با اجنتی یا اطالع مهم دیگری فورًا به جنرال ایوانوف زنگ میزد و خواهش می کرد تا شخص مذکور را بپذیرد .ایوانوف صرف نظر از سن و سال ،رتبه و مقام مأمورین "دفتر" را با تمام دقت می شنید .باالی آنها فشار نمی آورد تا گذارش شان را بصورت تقریری بیان دارند .در اخیر گفتگو هدایت می داد تا چگونه معلومات و اطالعات رسیده عملی گردند و کدام تصمیم اوپراسیونی گرفته شود .بدینترتیب ایوانوف شخصاً طی مدت زمان کوتاه با اکثریت کارمندان "دفتر کشف خارجی" در کابل آشنا گردیده و همزمان به ارزیابی اوضاع پیچیدۀ افغانستان که مسکو را سخت به تشویش انداخته بود پرداخت. مدتی بعد ،پس از مواصلت ایوانوف بکابل و ضیافت هایی که به افتخار وی از طرف سفیر ،بوگدانوف و سائر مأمورین عالی رتبه ترتیب یافتند ،اوسادچی آمر ارشد اوپراسیونی (هدف ایوانوف است) را برای صحبت "خودمانی" دعوت کرد .در منزل آمر "دفتر" برعالوۀ خودش دو کارمند اوپراسیونی و دو تن از مامورین غیر استخباراتی (دیپلومات و ژورنالیست) با همسران شان حضور به هم رسانده بودند .غذای چاشت بطور غیر منتظره دریک فضای گرم و دوستانه بپایان رسید .پس از آن صحبت های "خودمانی با ایوانوف" بطور متواتر صورت می گرفتند ،نه تنها در منزل اوسادچی بلکه در سائر خانه ها .معلوم شد که بوریس ایوانوف فطرتاً شخصی است که دوست دارد صحبت کند و در گفتگوهای دلچسپ سهم داشته باشد و فکاهی های دلچسپی حکایت کند .البته در عقب میز هیچگاهی در بارۀ وظیفه ،مأموریتی که بخاطر آن ایوانوف به کابل آمده بود صحبت نمیشد .ایوانوف در مورد خود نهایت کم حرف میزد .بطور مثال باری در جواب سؤالی که چرا او مُلی میده شده را با زردک که با روغن آفتاب پرست مخلوط شده باشد دوست دارد ،گفته بود که در شهر لینینگراد ،جائیکه او تولد یافته است غذای مذکور بسیار مشهور است. بسیاری از خانم های کارمندان "دفتر" احساس "ناآرامی" می کردند که چنین یک مرد با اتوریته ،جذاب و متمول "تنها" است و "بیهوده از دست میرود ".در یکی از "مجالس خودمانی با ایوانوف" ،تمارا همسر مسؤول امور امنیتی سفارت با خود رفیقۀ خود را که زن "تنهائی" بود به نام رئیسه که به حیث داکتر دندان در کلینیک سفارت کار میکرد آورد .همین زن پس از دوسال به عقد ایوانوف درآمد.
دو روز پس از پس از سرکوبی قیام هرات ،اوسادچی (آمر دفتر "کشف خارجی" کی .جی .بی .در کابل) آرلوف- موروزوف ،خوتیایف ،و ستاراستین را نزد خود احضار کرد .پس از ورود آنها به اتاق ،اوسادچی دروازۀ دفترش را بست تا کسی مزاحم صحبت آنها نگردد .باالی میز کوچکی که پهلوی میز کار آمر "دفتر" قرار داشت چای تازه دم شده، بوره ،بشقابک کریستالی با کشمش و سائر خوردنی ها چیده شده بودند .اینهمه گویندۀ آن بود که صحبت ها در دفتر اوسادچی متداوم و مفصل خواهند بود. اوسادچی رشتۀ سخن را بدست گرفته گفت " :باید گفته شود که در رابطه به قیام هرات ما طوریکه می توانستیم وظایف خود را اجرا نمودیم .نه بسیار بد و نه هم بسیار خوب .اطالعات جاری را به سرعت به مرکز می رساندیم .بطور مثال ما به آمرین خود خبر میدادیم که در فالن روز در فالن منطقه ،فالن قطعه به شورشیان پیوست .یا چی وقت دسته های ناراضی و خشمگین مردم به فالن نقاط حمله ور گردیدند .تشکر از کارمندان ادارۀ "ضد کشف خارجی" ،آنها اطالعات را از افراد قابل اعتماد بدست می آوردند .هنگامیکه خانه را حریق فرا گرفته باشد و تو به آن فکر میکنی که از کدام جانب باید آتش را خاموش نمائی اینگونه اطالعات نهایت مهم ارزیابی می شود .خوب ،این صرف یاد آوری از وقایعی است که
اکنون اتفاق افتاده اند .اطالعات مشابه را بوگدانوف و "همسایگان دور" نیز به مرکز می فرستادند .در برابر آنها وظایف دیگری قرار دارند .اما اطالع رسانی ما نباید به"مرکز" به این شکل باشد .ما نمی توانیم صرف آنچه را که می بینیم خبر بدهیم .اطالعات ما باید پیش گوئی و انکشاف اوضاع را در بر داشته باشد .ما ادارۀ استیم که پیش برد امور کشف سیاسی را به عهده داریم! اوسادچی پس از ادای جملۀ آخر در حالیکه تبسم تمسخر آمیزی بر لب داشت همکاران حاضر در دفترش را از نظر گذراند .آرلوف -موروزوف کمافی السابق با دیدگان بی تفاوت ،آرام آبی و فوالدی خود بطرف آمرش می نگریست ،اما انگشتان منزه او به چرخ دادن قاشق نقره ای چای پرداختند .ستاراستین با دقت تمام به بشقابک که در آن کشمش بود خیره شده بود ،گوئی می خواست تمام کشمش ها را بشمارد .در میان آنها صرف خوتیایف حرفهای آمر را به آدرس خود طعنه آمیز پنداشته هیجانی گردیده و بالحن جنجال برانگیز گفت: "ما بارها پیش بینی ها را آماده کرده بودیم .ما درست دو ماه قبل وقوع قیام هرات را پیشگوئی نمودیم". اوسادچی تعجب نموده اعتراض کرد " :من کدام سندی را در این مورد به یاد ندارم". خوتیایف " :گذارشی را که ما پس از دریافت امضای شما به "مرکز" فرستادیم مستقیماً از قیام در هرات یاد نمیکرد این گذارش از سناریوی حکایت میکرد که می توانست در کابل یا در هر شهر دیگر افغانستان اتفاق بیافتد .سناریوی مذکور بصورت مکمل در هرات عملی گردید .گذارش مذکور را ما به مسکو از طریق پُست فرستادیم .دیده میشود که همسلکان ما در مسکو به آن هیچگونه توجهی نکردند". اوسادچی پیشنهاد نمود" :خوب ،بیائید منبعد این قبیل اسناد را ذریعۀ تلگراف به "مرکز" ارسال بداریم". خوتیایف با لجاجت پرسید " :شما فکر می کنید در این صورت آنها سرنوشت دیگری خواهند داشت؟" اوسادچی استدالل کنان" :در اینصورت اینگونه گذارشات را حداقل کریوچکوف یا میدیانیک خواهند خواند". ارلوف -موروزوف با آواز بدون هیجان و آرام گفت" :رفیق اوسادچی! من درک میکنم که مسئلۀ ارسال گذاراشات ذریعۀ پُست یا تلگرام به مرکز نهایت مهم است .اما من تصور می کنم که مهم تر از همه محتوای گذارشاتی است که ما به "مرکز" می فرستیم ،کدام پیش بینی ها را در اختیار آمرین خویش قرار می دهیم .در شرایط کنونی از طریق کانال های مختلف اطالعات بدون معطلی به مسکو فرستاده می شوند .در معلومات مذکور گفته می شود که گویا انقالب قوت می گیرد ،...رفقای افغان ما ...در راه پیاده نمودن اصالحات انقالبی مؤفقیت های چشمگیری را بدست می آورند ،بنیۀ اجتماعی خویش را هرچه بیشتر وسعت می بخشند .اما ما و شما میدانیم ...که اینطور نیست ،ما می دانیم و آگاه استیم که اوضاع ...در این کشور نهایت وخیم است .در چنین یک فضای اطالعات ما چگ ونه به نظر خواهند رسید ،آیا آمرین ما آنرا به درستی درک خواهند کرد؟ اوسادچی معتقدانه گفت" :این ارتباط می گیرد به آنکه ما چی را و چگونه بنویسیم .بطور مثال والیری( ،مخاطب ستاراستین است) پیشگوئی های تو در مورد انکشاف انقالب ثور چی است؟" ستاراستین دست از حساب کردن کشمش های کوچک در بشقابک شیشه ای برداشته اندوهگینانه خاطر نشان ساخت: "من در اینباره هیچگونه نظر خوشبینانه ابراز کرده نمیتوانم". سپس در حالیکه میخواست نظر خود را توضیح نماید ،گفت: " شما میدانید ،من در وقت و زمانش تئوری مارکسیزم -لینینیزم را عمیقاً آموختم .من خبر دارم که مبارزۀ طبقاتی و ...از این قبیل چیزها وجود دارد .خواهش میکنم مقصدم را بخوبی درک کنید ،من به هیچ صورت قصد ندارم تئوری مارکسیزم- لینینیزم را رد نمایم .من عقل خود را از دست نداده ام .مگر من فکر می کنم که در افغانستان اصول جهانی تئوری قابل تطبیق نبوده یا هم اصول مذکور در اینجا طوری عملی می شود که من از درک آن عاجز استم .تره کی و امین از پیروزی حتمی طبقۀ کارگر یاد آور می شوند .اما این طبقۀ کارگر در افغانستان کجا است؟ آیا نفرهای (در متن روسی کلمۀ دری نفر بکار رفته است) که در مؤسسۀ ترمیم موتر "جنگلک" واشل ها را چرخ می دهند یا در مطبعۀ دولتی کار می کنند ،می توانند کارگر نامیده شوند؟ یا شاید کارگرها آنهائی باشند که در ورکشاپ های کوچک موترهای عوارض دار و پس از تصادم را ترمیم می نمایند؟ مشاورین حزبی ما به مرکز گذارش می دهند که انقالب ثور خصلت کارگری و دهقانی دارد ،پروفیسور دووریانکوف در مورد کثیرالبعدی بودن جامعۀ افغانی حرف می زند ،از ظرافت ها و پیچیدگی های این بُعدها یاد آور می شود ،به " موجودیت اقشار در میان طبقات" اشاره می کند .ولی با اینهمه در آخرین تحلیل او تأکید می کند که طبقۀ کارگر و دهاقین زحمتکش تحت رهبری خلقی ها پیروز می شوند .نظر به قواعد جامعه شناسی همه چیزها درست به نظر می رسند ،مگر وقتیکه من عقل سلیم خود را بکار می اندازم و شرایط مشخص قریه جات افغانستان را که من در آنها بوده ام تصور می کنم ،دکانداران مشخص کابل را در نظر می گیرم ،افغانهای مشخص را که با آنها آشنا استم به یاد می آورم ،من اصالً نمی توانم درک کنم که اصالحات انقالبی را که تره کی وعده داده است چگونه می توانند در این کشور عملی شوند .من به آن عقیده استم که فرمان های شماره ۹و شماره ۹اگر قبول کنیم که صدور آنها نتیجۀ کدام دسیسه نبوده است ،فرمان هایی استند تا عمداً اوضاع را در این کشور بی ثبات بسازند ،زیرا آنها نتیجۀ افکار معیوب و عدم آگاهی از شرایط افغانستان را به وضاحت نشان می دهند .من باور دارم که طی چند ماه ،و این با در نظر داشت آنکه تحوالت اجتماعی در افغانستان بسیار بطی رخ می دهند ،جنگ مردم به ضد خلقی ها شروع می شود. اگر به یاد داشته باشید رفیق اوسادچی من در اینباره به شما در شروع خزان گذارش داده بودم. اوسادچی که پیشانی اش را چملک ساخته بود و با دقت به پیالۀ چای سرد شده مینگریست با گرفتگی سرش را تکان داد. ارلوف -موروزوف در حا لیکه چهرۀ تسخیر ناپذیرش را حفظ کرده بود ،بشاش تر از قبل قاشق چای را اینبار نه با
انگشتان یک دست بلکه با هر دو دست چرخ می داد .خوتیایف به نوبۀ خود با دقت عکس العمل آمرینش را زیر نظر گرفته بود. اوسادچی پس از مکث طوالنی گفت" :والیره (ستاراستین) تحلیلی را که ت و از انکشاف اوضاع در افغانستان بعمل آوردی بنیاد کافی ندارد ،نهایت احساسی است ،بی حد بد بینانه است ،اما در هر حال این تحلیل نیز حق دارد وجود داشته باشد. در صورتیکه کسی از منابع معتبر و قابل باور ما به این نظر باشد پس بگذار "مرکز" در سطح بلند ترین مقامات در جریان این نظر قرار داشته باشد". جملۀ اخیر معنی میداد " :تو میتوانی پیشگوئی های خود را در مورد انکشاف اوضاع سیاسی در افغانستان ارائه نمائی، مگر مشروط با آنکه نظریات مذکور از طرف اجنت های بلند رتبه و قابل اعتماد خبر داده شده باشند". ارلوف -موروزوف که به سخ تی جرئت می کرد لب به سخن بگشاید تشویش خود را در اینباره چنین ابراز داشت" :نشود که پس از چنین پیشگوئی ها ...همۀ ما را منفک کنند ...بگو مگو ها حاکی از آن استند که "مرکز" در مورد ضرورت و موجودیت دفتر "کشف خارجی" در کابل به فکر افتاده است ...بعضی ها ...به آن باور استند که" ...اگسا" بزودی قابلیت آن را خواهد داشت تا خود معلومات مورد ضرورت را به مسکو بفرستد ،بنابرین "دفتر" زاید خواهد بود. هنگام شنیدن سخنان معاون همه حاضرین متوجه شدند که ستاراستین نتوانست از پوزخند زدن خودداری نماید. اوسادچی در حالیکه بطرف کارمند جوان اوپراسیونی (ستاراستین) نگاه هراس آمیزی می اندخت با جدیت پرسید" :چی گپ است؟" ستاراستین" :میدانید در بارۀ چی من اکنون فکر میکردم؟" من در مورد آن فکر می کردم که جلسۀ مشابه جلسۀ ما ده هزار 23 سال قبل جا داشته است .هنگام شنیدن حرفهای رفیق ارلوف -موروزوف من به یاد یکی از بخش های شاه نامۀ فردوسی افتیدم .شرح مختصر این بخش قرار ذیل است " :ضحاک شاهی بود ظالم .او عادت داشت همۀ کسانی را که به او خبر های بد را می آوردند اعدام کند .باری نزد او فالبین ها ،کسانیکه آینده را پیشگوئی می کنند آمدند .آنها باید خواب ضحاک را تعبیر میکردند( .نویسندگان در این بخش از زبان فالبین ها شعری را به شرح ذیل نقل میکنند): "زبان فالبین ها به خشکی گرائیده ،چهره های شان نمناک، آنها در شتاب اند ،تا از هراسی که دارند به یکدیگر بگویند، اسرار را به شما ،ای پیروان حقیقت باز میکنیم زندگی از دست رفته ،زندگی بی ارزش است، و اما اگر حقیقت را از ترس کتمان نمائیم بدون آنهم ما را به دار خواهند آویخت". اوسادچی با آواز بلند قهقهه سر داد .تبسمی در صورت ارلوف -موروزوف پدیدار گشت .خوتیایف با دستش دوستانه به شانۀ ستارستین زد .همه حاضرین به صرف چای پرداختند و مدت طوالنی گفته های حکیمان را از کتاب های قدیم نقل قول میکردند. 24 اوسادچی نقل قول های تأریخی را جمع بندی نموده گفت" :بلی ،به گفتۀ یکلی سیآ ست " :چیزی که قبالً بوده ،باز هم اتفاق میافتد ،چیزیکه شده بود باز هم خواهد شد ،در زیر این آسمان کبود هیچ چیز نوی وجود ندارد "...اوسادچی ادامه داد" :اما بیائید که از اصل موضوع دور نرویم .من با پیشگوئی های ناخشنودانه ای که شما ارائه می کنید موافق استم .من هم فکر می کنم که افغانستان در لب پرتگاه قرار داشته و در اینجا به زودی جنگ شروع می شود .اما این جنگ ،جنگ میان یک قشر اجتماعی علیه قشر دیگر اجتماعی نخواهد بود .جنگ میان استثمار شوندگان و استثمار کنندگان نخواهد بود. اینجا ،جنگ اکثریت مردم علیه رژیم حاکم در می گیرد .طوریکه حوادث هرات نشان داد ،رژیم کنونی در آینده نخواهد توانست به اندازۀ کافی به وفاداری اردو و پولیس اتکاء داشته باشد .من به آن باور استم که وظیفۀ ماست تا اطالعات و معلوماتی را به مسکو ارسال داریم تا آمرین مسکو را نه کر بسازد و نه هم به وجد بیاورد .ما باید کاری بکنیم که نیازمندان معلومات ما بتدریج و آرامی به آن نتیجه برسند که اندوخته های تره کی و طرح های بعضی از مشاورین حزبی شوروی میان تهی استند .بدینترتیب در روز های نزدیک ما باید یک گذارش تحلیلی مفصلی را که به شکلی از اشکال پیشگوئی های ما در آن منعکس شوند ترتیب نمائیم .گذارش مذکور نباید اشد محرم باشد .بهتر است تا در مسکو با آن هرچه بیشتری از اشخاص آشنا شوند .قبل از آنکه به آمرین چیزی را ثابت کنیم باید با آنها فعالیت های مقدماتی را به راه اندازیم .به نظر شما گذارش متذکره باید در بر گیرندۀ کدام موضوع باشد؟" خوتیایف پیشنهاد نمود " :با در نظر داشت آنکه در حوادث هرات نقش نیروی محرکه را روحانیون مسلمان بازی کردند ،به نظر من باید سندی را در بارۀ تأثیر اسالم بنیادگرا و روحانیون در انکشاف اوضاع در افغانستان ترتیب داد". ارلوف -موروزوف محتاطانه سؤال کرد که " آیا در اینباره معلومات کافی وجود دارد؟" 23
.در بارۀ شاهنامه نویسندگان روسی در پاورقی چنین نوشته اند" " :شاهنامه" داستانی افسانوی است که در قرن دهم میالدی به زبان شعر توسط شاعر کبیر زبان دری فردوسی نوشته شده است .در داستان مذکور ضمناً از زمانه های حکایت میشود که حتی در کتاب مقدس زردشت ها ) (X-VIقبل از میالد نیز بیشتر باستانی شمرده میشوند". 24
.کتاب جامعة بن داود نام یکی از بخشهای عهد عتیق کتاب مقدس و در باره سلیمان پسر داوود است
Ecclesiastes.
خوتیایف برای آرامش خاطر معاون آمر "دفتر" خاطر نشان ساخت" :فکر میکنم برای ترتیب گذارش مورد بحث میتوان نه تنها از اطالعات اجنتوری ،بلکه از معلومات باز نیز استفاده کرد .افزون بر آن والیری (ستاراستین) نیز اسناد و مدارکی را که برای رسالۀ فوق لیسانس خویش جمع آوری نموده با ما شریک خواهد ساخت". چند روز بعد ارلوف -موروزوف در دفتر خود ،عینک های " معلم ماآبانه بر نوک بینی و در حالیکه پیپ اش را پُف پُف میکرد گذارشی را که خوتیایف " در مورد تأثیر روحانیون باالی انکشاف اوضاع سیاسی در افغانستان" تهیه نموده بود، می خواند .در عقب میزکی همجوار ،مؤلف گذارش (خوتیایف) که با دل لرزان سگرت های ارزان قیمت "یاووا" را یکی پی دیگر می کشید ،نشسته بود و انتظار عکس العمل همکاران را در مورد گذارش خود می کشید. ارلوف -موروزوف می خواند " :طوریکه چندی قبل قیام هرات با تمام وضاحت نشان داد مخالفین رژیم جدید قصد داشتند در فعالیت های تبلیغاتی خویش با تمام قوت از شعار های دفاع از اسالم در برابر بی خدا ها و کمونیست هایی که قدرت را بدست گرفته اند استفاده نمایند .در فعالیت های تشکیالتی خویش ضد انقالبیون قصد دارند باالی امکانات وسیع روحانیون دینی اتکاء کنند (مانند ایران)". ارلوف -موروزوف در اینجا مکثی نموده گفت" :ولودیا (خوتیایف) در اینجا اندکی ...باید تصحیح گردد .و دیگر اینکه: در یک پاراگراف ...بنویس ...که چطور آیت اهلل های ایران از موقف خویش ...برای وسعت دادن انقالب اسالمی استفاده نمودند". خوتیایف سرش را با عالمت مؤافقت تکان داد. ارلوف -موروزوف به خواندن ادامه داد" :اسالم ،دینی است که توده های وسیع افغانها ،مخصوصاً دهاقین آنرا با شیر مادر جذب نموده و از آن کور کورانه پیروی می کنند .دین مذکور طی قرن ها مردم را به روحیۀ برادری عمومی مسلمان ها تربیه نموده ،اینکه همه چیزها از قبل از طرف خداوند تعیین گردیده و بدین ترتیب تضادهای موجود را در شعور مردم می زداید .دین اسالم همیشه به افغان ها تلقین می کند که یک مسلمان با عزت باالتر از پیروان مذاهب دیگر و مخصوصاً باالتر از آتی ایست ها (بی خدا ها) می باشد .این مذهب به افغان ها هکذا نظریۀ عادل بودن امت اسالم را و مردود بودن اصول ادارۀ مدنی را ک ه در سائر کشورها و قبل از همه در کشورهای اروپای معمول است تلقین میکند. سطح پائین سواد مردم (در حدود ۱۱فیصد باشندگان افغانستان از فیض سواد بی بهره اند) ،محدویت تماس اهالی والیات با اقشار تعلیم یافتۀ کشور و همچنان اینکه از زمان ایجاد دولت افغانستان دین اسالم ،دین رسمی این کشور بوده و هرگونه امکان برای به راه اندازی تبلیغات آتی ایستی منع بوده است .عوامل مذکور باعث شدند که افغانها تقریباً بدون استثنی مذهبی شده و نفوذ روحانیون دینی باالی آنها همگانی گردد .با گذشت قرن ها هدایات دین اسالم شدیداً با رسوم و عنعنات افغان ها گره خورده و در نتیجه چیزی مشابه به یک "فلتر" به میان آمده که از طریق آن نظریات و عقاید جدیدی که از بیرون داخل جامعۀ افغانی می شوند ،میتوانند باید "بگذرند" یا "نگذرند". اضافه از ۱۹فیصد اهالی افغانستان پیروان دین اسالم استند .آمار ادارۀ احصائیۀ اف غانستان کمیت سنی ها را ۹۱در صد و شیعه ها را ۹۹در صد تخمین نموده است .تعداد روحانیون دینی در این کشور حد اقل به ۱۱۱هزار می رسد .یکی از خصوصیات مهم روحانیون در افغانستان ترکیب کثرت طبقاتی آن می باشد .روحانیون برخاسته از میان همه طبقات و اقشار اجتماعی جامعۀ افغانی بوده و در میان آنها فعالیت می کنند. تأثیر روحانیون در میان بورژوازی ملی چشمگیر است .بسیاری از متشبثین در افغانستان منشه های روحانی داشته یا از جملۀ سر سپرده های دینی بوده اند .در این زمره میتوان از تاجرین کالن مانند آق مراد ،قاری یمن وغیره یاد آوری کرد. برخی از روحانیون که عواید مقدماتی خویش را از فعالیت های دینی -تبلیغاتی بدست آوردند ،سپس در مؤسسات مختلف تجارتی سرمایه گذاری نموده و بدینترتیب روابط محکمی را با سرمایه داران در داخل و خارج از کشور ایجاد نمودند. روحانیون به اصطالح "رسمی" ،در برگیرند ۀ آنهائی بوده و استند که در خدمت دستگاه دولتی قرار دارند :اعضای ریاست عمومی شئون اسالمی شورای وزیران جمهوری دیموکراتیک افغانستان ،روحانیونی که در تشکیالت وزارت خانه های عدلیه ،اطالعات و کلتور ،استادان فاکولتۀ شرعیات پوهنتون کابل قرار دارند .چنین به نظر می رسد که روحانیون "رسمی" بیشتر از دیگران متمایل به همکاری با رژیم جدید استند .در عین حال نباید از یاد برد که روحانیون مذکور می توانند در ظاهر با خلقی ها همکاری نموده در حقیقت نقش "گماشتگان" متنفذین دینی ،دشمنان جمهوری دیموکراتیک را بازی کنند. ارلوف -موروزوف با آوازی که به سختی شنیده میشد کلمات باال را در متن تصریح ساخته گفت" :کلمۀ "گماشتگان" ...را تعویض کن ...به یک کلمۀ که نه تنها برای مأمورین استخبارت مفهوم باشد". خوتیایف سرش را باز با عالمت مؤافقت تکان داد. "روحانیون در اردو و پولیس نیز وجود دارند .سران اقوام ،فئودال ها در قریه جات یا در ارتباط نزدیک با روحانیون قرار دارند یا هم خود شان از آنها نمایندگی می کنند .سر انجام نفوذ قشر پائین روحانیون (مالهای گذر و مالهای قریه ها) باالی توده های وسیع مردم نهایت عمیق است .مالهای مذکور ادارۀ نمازها و دعا خوانی های روزمرۀ را به عهده داشته و خطبه های روز جمعه را در مساجد پیش می برند. مال هنگام تولد کودک حضور می داشته باشد ،پس از آنکه کودک اندکی رشد می یابد مال او را سنت می کند ،سپس مال به او در مدرسه سبق می دهد .وقتیکه زمان تشکیل خانواده فرا می رسد ،مال مراسم عقد نکاح را به پیش می برد .در صورت بیمار شدن یک افغان دهقان بازهم همین مال نقش طبیب مردمی را بازی کرده به تداوی او می پردازد .طبق معمول مال ها یگانه اشخاص با سواد در قریه ها ،گذرها و ولسوالی ها می باشند .اکثر افغان ها بخاطر نوشتن و قرائت
مکاتیب و نامه ها ،ترتیب س ند رسمی یا عریضه عنوانی دوایر دولتی مجبور استند نزد مال بروند .روحانی ،قاضی ،در حقیقت همان مال بوده که عدالت را در پائین ترین سطح به دسترسی مردم قرار می دهد. عمالً در همه مناطق افغانستان رسمی وجود دارد که مطابق آن مؤمنان به نوبت هر روز مال را به خانه های خویش برای صرف غذا دعوت می کنند ( این رسم مشابه رسمی است که یک زمانی در قریه های روسیه چوپان را به منزل دعوت کرده به او غذا می دادند ).این معمول به مال زمینۀ آنر فراهم می سازد تا با زندگی شخصی اعضای جماعت خویش از نزدیک آشنا باشد و بطور متواتر هر مؤمن را "ذهن شوئی" نماید". ارلوف -موروزوف باالی کلمۀ "ذهن شوئی" تأکید نموده قیافه اش را ترش ساخت. " با تأسف باید گفت که مالحظات فوق الذکرغالباً از طرف فعالین حزب دیموکراتیک خلق و مأمورین استخباراتی جمهوری دیموکراتیک که تالش دارند فعالیت های تبلیغاتی روحانیون را تحت کنترول درآورند در نظر گرفته نمی شوند .بطور مثال ،فعالین حزبی و اجنت های "اگسا" معموالً برای تشخیص فعالیت های ضد حکومتی این یا آن روحانی به مسجد جائیکه مال خطبه می خواند می روند .این قبیل فعالیت ها هیچگونه نتیجۀ بدست نمی دهد ،زیرا هنگام حضور تعداد زیاد مردم مال از دست زدن به تبلیغات ضد دولتی هراس دارد .مال ها اینگونه کارها را با مؤفقیت زیاد حین صحبت های انفرادی با هر باشندۀ قریه پیش می برند مخصوصاً وقتیکه مال در منزل اعضای جماعت خویش قرار می داشته باشد. اجتماع مسلمان ها مانند سائر جوامع دینی دارای سلسلۀ مراتب می باشد ،اگرچه این سلسلۀ مراتب مثل مسیحی ها آنقدر سخت گیرانه نیست .دلچسپ تر آنکه سلسلۀ مراتب یاد شده ارتباط به آن ندارد که مال در کدام سطح موقعیت اجتماعی قرار دارد ،بلکه به اعتبار و حیثیت وی رابطه دارد .اعتبار روحانی یا مال به نوبۀ خود وابسته به عناصری است مانند :قدامت و افتخارات خانوادۀ او ،نزدیکی اجداد وی به خانوادۀ محمد یا به کسی از اصحاب ،داشتن تحصیالت عالی در مسائل دینی ،با عزت بودن .بدین ترتیب محال است تصور کرد که کسی از جملۀ به اصطالح "روحانیون رسمی" که کرسی های بلند را در ریاست عمومی شئون اسالمی و دیگر ارگان های دولتی جمهوری دیموکراتیک دارند ،مراجعی باشند برای تقلید برای آنعده از مالهای که در سطوح پائین قرار دارند .می خواهیم توجه خاص مأمورین مسؤول دستگاه مشاورین را که در میان حزب دیموکراتیک خلق کار می کنند و قبل از همه دقت کسانی را که پیشنهادات سیاسی را برای رهبری جمهوری دیموکراتیک افغانستان ترتیب می نمایند به آن جلب نمائیم که در واقعیت جایگاه یک روحانی در جامعۀ افغانی برابر با مقام یک مامور در دستگاه دولت است. پیشتازان طریقت های قدیمی صوفی در میان روحانیون مذهب سنی افغانستان از اعتبار قابل مالحظه برخوردار استند. پرستش "پیر مقدس" از طرف مریدان و پیروان سرحد ندارد .هرسخن "پیر" یا حضرت" به مثابۀ گفتار خداوند پنداشته می شود .امر "پیر" یا "حضرت" بدون چون و چرا اجرا می شود ،ولو اگر به قیمت حیات پیروان هم تمام شود. در زمرۀ حضرت های پر نفوذ افغانستان میتوان از «سبغت اهلل مجددی» (رهبر طریقت نقشبندی) که حد اقل چهار هزار پیرو و مرید در میان روحانیون متوسط و پائین دارد نام برد .تعداد مریدان رهبر طریقت صوفی قادریه« ،سید احمد گیالنی» (افندی جان) حد اقل به ۹۱هزار تن تقرب می کند .در میان پیروان گیالنی تعداد معین از سران اقوام پشتون والیات ننگرهار و قندهار قرار داشته که در عقب هر کدام آنها صدها و حتی هزاران تن طرفدار ایستاده اند .یکی از دشمنان آشتی ناپذیر رژیم کنونی به نام «میاگل تگابی» الی ۹۱۱۱مرید در والیت لغمان دارد .مریدان سر به کف ،در حقیقت هستۀ اصلی ضد انقال بیون را که آمادۀ انجام هر گونه کارها علیه رهبری افغانستان و اتباع شوروی استند و اکنون در قلمرو جمهوری دیموکراتیک افغانستان فعالیت می کنند تشکیل میدهد. شیعه گان افغانستان که تعداد شان از ۱ -۱ملیون بوده بیشتر از خانواده های حضرت ها بسته و متحد استند .پیروان مذهب شیعه اکثراً مردم قوم هزاره می باشند .دشواری هائی را که قوم هزاره طی قرن ها متقبل گردیده است ،آنها را مبدل به یک گروپ خاص اجتماعی در جامعۀ افغانستان نموده .هزاره های پیرو مذهب شیعه در ساختار داخلی اجتماعی - اقتصادی خویش غالباً اصول تئوری خمینی را که می گوید" :از هر کس به اندازۀ استعدادش و برای هر کس مطابق صداقت و پاکی اش" اما بیشتر از همه بسته و در عین حال اسرار آمیز تر از سائرین در این کشور پیروان مذهب اسماعلیه می باشند .قشر مذکور تحت رهبری اعضای خانوادۀ «کیانی ها» قرار دارند". ارلوف -موروزوف در ح الیکه به فکر فرو رفته بود با خود زمزمه کرد" :در چنین یک جامعۀ" ...مشاورین هوشیار" ما می خواهند سوسیالیزم بسازند". خوتیایف از فرط سگرت کشیدن زیاد سرفه کرده و فلتر را با قوت فشار داد. ارلوف -موروزوف به خواندن ادامه داد" :باری یکی از متنفذین دینی حین صحبت با یک تن از کارمندان ما سعی کرد تا ما را و از طریق ما رهبری رژیم جدید را از گام های ناعاقبت اندیشانه بپرهیزاند .این متنفذ دینی خاطر نشان ساخته بود: "در این کشور میتوان هر کاری را کرد .مگر سه کار را نباید کرد :به دین ،به عزت و به مال افغان ها نباید تعرض صورت بگیرد". اما حکومت تره کی -امین کارهای بی شماری را برخالف هشدار های این شخص محترم و متنفذ نموده است. با صدور فرمان شماره ۹که قرضداری های دهاقین را در برابر سودخوران و فئوداالن لغو قرار داد ،در حقیقت مناسبات اقتصادی که طی سده ها در قریه های افغانستان اسقر ار یافته بودند صدمه دید ،بعضی از خانواده های قوم پشتون بدین ترتیب درآمد های خود را از دست دادند .فرمان شماره " ۹در بارۀ اصالحات ارضی" ،فرمان مذکور اوضاع را در قریه ها و در میان اقوام افغانستان هرچه بیشتر متشنج ساخت .این فرمان ها بیشتر خصلت سرکشانه ،و حتی تحریک کننده
داشته و تطبیق اصالحات مهمی را که حاکمیت جدید روی دست داشت به ناکامی مواجه ساخت .میتوان تأکید کرد که فرمان های مذکور با شتاب زدگی ترتیب شده ،قبل از وقت بوده و به مردم در مورد آنها توضیحات الزم داده نشده است. فرمان های مذکور در واقعیت به سود خوران و فئوداالن ضرر خاصی نرساندند ،در حالیکه دهاقین عادی در اکثر موارد قرضه ها ،کمک ها و وسایل تولید را که قبالً از سود خوران و فئوداالن می گرفتند از دست دادند". پس از آنکه ارلوف -موروزوف به این نقطه رسید به خوتیایف توصیه کرد " :باالی سبک نوشته در این قسمت کار کن". و در حالیکه در حاشیۀ سند نشانی می گذاشت مجدداً به خواندن غرق شد. " طبیعی است که شرایط بوجود آمده در قریه ها و میان اقوام افغانستان منافع روحانیون را در برگرفته است .مالهای ناراضی از حاکمیت جدید ،با مهارت تمام توده های مردم را به ضد رژیم تحریک می کنند. حین خزان سال پار تظاهرات ضد حکومتی در دامنه های پامیر و در میان برخی از اقوام پشتون شدت کسب نمود. حکومت برای سرکوبی این تظاهرات تضییقات بی رحمانه را الی پرتاب بم های پنجصد کیلوگرامه از هوا به راه انداخته و قریه های مکمل را از بین بردند. همزمان اقداماتی عملی شدند که گیالنی آنرا "تعرض به عزت مردم افغانستان خواند ".مطابق فرمان شماره ۹آنعده از فعالین حزبی که از کابل به والیات اعزام گردیده بودند شروع به با سواد ساختن زنان دهات نموده و می طلبیدند تا آنها از پوشیدن لباس های عنعنوی مسلمان ها بپرهیزند .فعال ین مذکور با عکس العمل شدید شوهران ،پدران و برادران این زنها مواجه شدند. گردهم آئی های اقوام پشتون در جرگه های عنعنوی منع قرار داده شد .تالش های مردم برای به راه اندازی جرگه ها در بعضی از مناطق از طرف حکومت با استفاده از تسلیحات زمینی و هوائی سرکوب گردیدند .مطابق امر برادر ارشد «حفیظ اهلل امین»« ،عبداهلل امین» که به حیث مسؤول امور امنیتی والیت کندز مقرر گردیده است در برابر چشمان اهالی محل ده ها تن از مخالفین بی گناه رژیم را در رود های این والیت غرق ساخت« .عبداهلل امین» از فرط دسترسی به قدرت و زور الیتنهائی عقل خود را کامالً از دست داده است ( .الزم است خاطر نشان ساخته شود که قتل و اعدام مردم و حیوانات بدینترتیب و همچنان از طریق خفک کردن مطابق هدایات دین اسالم گناه کبیره محسوب میشود ،زیرا در نتیجۀ چنین یک قتلی از جسم خون که در آن روح جا دارد بیرون نمی شود ).در والیات و حتی در کابل مواردی تجاوز جنسی از طرف فعالین حزبی ،کارمندان امنیتی و اردو جا داشته اند .تمام این واقعات برق آسا در اختیار عامه قرار گرفته و قهر و غضب توده های مسلمان را تحریک میکند .موارد مذکور در تبلیغات مال ها نهایت مؤثر واقع شده و آنها یکبار دیگر معتقدانه و با ثبوت از خصلت "غیر انسانی"" ،ضد اسالمی" حاکمیت کنونی یاد آور می شوند. طی زمستان ۹۱۹۱ -۹۱۹۹حکومت تصمیم گرفت فعالیت های مخرش کننده و تحریک کنندۀ روحانیون را متوقف بسازد. روی این هدف آنها کمپاین بی رحمانۀ تضییقات را علیه روحانیون مشهور افغانستان به راه انداختند .بخش عمده ای از اعضای خانوادۀ «مجددی» به قتل رسید (در حدود ۹۱تن) .اما زمانیکه اقارب و خویشاوندان دست دوم «مجددی» را از بین می بردند خود «سبغت اهلل مجددی» در مسجد جامع کوپن هاگن (دنمارک) به مسلمان ها موعظه می خواند .این را چی می شود نامی د؟ بی دقتی خلقی ها یا اعمال عمدی تا بدین ترتیب اوضاع در کشور به بی ثباتی بگراید؟ متنفذ دیگری دینی به نام «سرور واعظ» یکجا با اقاربش و سائر روحانیون دینی دستگیر و به قتل رسیدند .در همین وقت پسر سرور واعظ« ،واعظ زاده» در کشور ایران در شهر مشهد قرار داشته و در آنجا نزد یکی از آیت اهلل های ایرانی به نام «شریعت مداری» علوم اسالمی را فرامی گرفت« .واعظ زاده» یکی از سرکردگان اصلی قیام در هرات بود. تضییقات حکومت علیه روحانیون دینی باعث بروز مناقشه میان حاکمیت جدید و حلقات دینی کشور گردید .آنعده از روحانیون که از کش ور فرار نموده بودند و مخصووصاً آنهائیکه در نتیجۀ تضییقات اقارب نزدیک خود را از دست دادند، به فعالیت های وسیع ضد انقالبی پرداخته و کتله های بزرگی از مهاجرین را که از رژیم خلقی ها متضرر گردیده بودند به صفوف خویش جلب کردند .همزمان با این روحانیون دینی با بکار اندازی ارتباطات وسیع خویش فعالیت های ضد حکومتی را در داخل افغانستان آغاز نمودند. در جنوری « ۹۱۹۱سبغت اهلل مجددی» از کوپن هاگن به پیشاور آمده و به تاریخ ۹فبروری ۹۱۹۱موصوف جهاد را علیه رژیم جدید افغانستان اعالم نمود .از اعالمیۀ مجددی روحانیون متنفذ و با نام مذاهب سنی و شیعۀ افغانستان حمایت کردند .همه نیروهای ضد انقالبی کشور و کسانیکه در نتیجۀ تبلیغات و همچنان آنهائی که از تضییقات رژیم تره کی -امین صدمه دیده بودند ،یعنی اقشار وسیع زحمتکشان تحت بیرق روحانیون دینی قرار گرفتند. طوریکه حوادث هرات نشان دادند ،در اثر قیام های مشابه افراطی گری دینی میان اقشار وسیع مردم شدت مییافت .قابل یاد آوری است که افراطیت مذکور با مهارت خاص از طرف ضد انقالبیون علیه حکومت و علیه اتحاد شوروی استقامت داده می شود .اعتراضات مردم را نه تنها می توان در مظاهرات آشکار دید بلکه آنرا در فعالیت های خرابکارانه، سوبوتاژ ،فریب و خیانت ها نیز مشاهده کرد .مشاهدات ما نشان می دهد که برخی از افغانهای که قبل از بروز بحران در مورد رژیم انقالبی و اتباع شوروی خوشبین بودند ،در جریان حوادثی که اتفاق افتادند و همچنان در اثر عصبیت های دینی قادر اند اعمالی از خود بروز بدهند که قبالً از شخصیت آنها انتظار نمی رفت. طوریکه از آنچه در باال ذکر گردید بر می آید روحانیون دینی یکی از نیروهای عمدۀ محرکۀ انکشاف اوضاع سیاسی در افغانستان معاصر می باشد .در این ارتباط ما پیشنهاد می کنیم: .۹در وظایف خویش ،مخصوصاً حین مش وره دهی ها از طرف مشاورین ما باید همیشه عکس العمل احتمالی روحانیون دینی در مورد این یا آن اقدام مقامات افغانی در نظر گرفته شود؛
.۱بلوسیلۀ امکاناتی که نمایندگی کی .جی .بی .در کابل در اختیار دارد مقامات افغانی باید به توقف دادن هرگونه تضییقات بی اساس و غیر موجه علیه روحانیون دینی تشویق شوند؛ .۱کار با نمایندگان به اصطالح "روحانیون رسمی" فعالتر گردد .از امکانات رسانه های افغانی و خارجی (دول اسالمی) برای بلند بردن اعتبار آنها در میان حلقات روحانی افغانستان استفاده صورت بگیرد؛ .۱سفرهای مقامات بلند رتبۀ روحانیون دینی اسالمی اتحاد شوروی به افغانستان سازمان داده شوند .حین سفرهای مذکور مالقات های با هم تاهای افغانی آنها صورت بگیرد و خطبه های مشترک در مساجد جامع خوانده شود؛ .۱با استفاده از امکانات اجنتوری تماس های غیر رسمی با «سید احمد گیالنی» بخاطر تشویق وی برای برگشتن به کشور و تأمین همکاری با رژیم جمهوری دیموکراتیک افغانستان ادامه یابند". ارلوف -مورورزوف پس از خواندن گذارش خاطر نشان ساخت" :بلی ،ولودیا (خوتیایف) گذارش بسیار ...دلچسپ است. صرف بهتر است تا باالی سبک نوشته کار شود و بعضی . . .از قسمت ها منطقی تر درج گردند .به نظر من پیشنهاداتی را که تو در اخیر بیان داشته ای ،. . .بهتر است با مکتوب جداگانۀ ارسال گردد .حتمی نیست ،. . .آنهائیکه سند مذکور را می خوانند ،بدانند که ما تماس های با گیالنی داریم". خوتیایف در حالیکه ورق ها را از روی میز جمع آوری می کرد و پاکت تقریباً خالی شدۀ سگرت را در جیب می گذاشت با آواز آرام گفت" :بسیار خوب رفیق ارلوف -موروزوف ،من همه چیزها را فهمیدم". ***************** مسکو هرچه عمیقتر در گردآبی که در اثر "انقالب" ثور بوجود آمده بود گیر می آمد .این دیگر به یک پروسۀ برگشت ناپذیر مبدل گردیده بود که در آن سیاستمداران ،نظامیان ،مأمورین استخبارات ،دیپلومات ها ،اقتصاددانان ،نمایندگان ده ها مرجع مدنی و صدها ارگان دولتی داخل بودند. اتحاد شوروی که خود با قلت و کمبودی ها مواجه بود سخاوتمندانه به افغانستان تجهیزات نظامی ،تسلیحات ،مواد خوراکه، موا د سوخت ،کود کیمیاوی ،تخنیک زراعتی ،عراده جات ،مواد ساختمانی و سرانجام به مصرف خود صدها متخصص را به افغانستان می فرستاد. هفته ای نب ود که مسائل مربوط به افغانستان در جلسات بیروی سیاسی یا سکرتریت آن مورد بررسی قرا نمی گرفتند. به تأریخ اول اپریل ،یعنی ده روز ب عد از سرکوبی قیام هرات تحلیل خود را در مورد افغانستان گرومیکو ،آندروپوف، اوستینوف و پونوماریوف به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست فرستادند .این چهار تن منبعد مسؤولیت افغانستان را به عهده داشتند .گذارش مفصل آنها کوششی بود برای درک اوضاع و همزمان از اقداماتی که در آیندۀ نزدیک باید از آنها در اینکشور کار گرفته می شد یادآوری می کرد. گذارش مذکور با مقدمۀ ایدیالوژیکی که در آنزمان معمول بود بطور ذیل آغاز می یافت " :در شرایط آغاز یک مبارزۀ شدید طبقاتی که در یک طرف آن حزب دیموکراتیک خلق افغانستان که بیانگر منافع زحمتکشان می باشد و در جانب دیگر نیروهای که از زمین داران ،فئودالها ،بورژوازی کامپرادور و بخش مرتجع روحانیون نمایندگی می کنند قرار گرفتند ".متعاقب تبصرۀ مذکور بصورت واضح از عواملی نام برده می شد که باعث تشنج اوضاع گردیده بودند :روابط پیچیده میان اقوام ،افراطیگرائی ه ای دینی ،قوم گرائی ها ،مشکالت اقتصادی ،یکجا شدن همه نیرو های ضد انقالب. مؤلفین گذارش اعتراف می نمودند که تطبیق پروگرام اعالم شدۀ اصالحات وسیع سیاسی و اجتماعی -اقتصادی که صرف چندی قبل آغاز یافته است بخش اساسی مردم هنوز از مزایای نظام جدید مستفید نگردیده و محتوای مترقی آنرا احساس ننموده اند. چون گذارش مذکور اشد محرم بود و برای آ گاهی یک حلقۀ نهایت محدود در نظر گرفته شده بود ،مؤلفین آن ضعف های رژیم جدید را نیز کتمان نکردند .در گذارش تأکید می شد که حاکمیت جدید فاقد بنیه در محالت بوده و آرزو ندارد با روحانیون و سران اقوام مخالف گفتگو کند .با آنکه در گذارش قید گردیده بود که حزب دیموکراتیک خلق هنوز به یک سازمان همگانی سیاسی مبدل نگردیده است ،اما تهیه کنندگان گذارش در عین حال تمایالت خود را به خصوصیات طبقاتی نشان داده خاطر نشان می ساختند" :کارگران پیشتاز و مستضعف ترین اقشار دهاقین به صفوف حزب دیموکراتیک خلق نهایت بطی داخل می شوند ".حزب ،کمافی السابق نه تنها به کمیت اش افزوده نشده بلکه در اثر مبارزه میان گروپ های "خلق" و پرچم" نهایت ضعیف گردیده است ".در گذارش همچنان گفته می شد که بسیاری از پرچمی های مشهور یا از بین ر فته اند یا از فعالیت های سیاسی دور شده اند ،از صفوف اردو و دستگاه دولتی کشیده شده اند و بعضی از آنها به خارج از کشور پناهندۀ سیاسی شدند. توجه زیاد در گذارش به موضوع زیاده روی ها و تضییقات معطوف گردیده بود" :بسیاری از قوماندانان با مشاهدۀ آنکه همکاران آنها دستگیر می شوند و سپس ناپدید می گردند ،احساس بی اعتمادی نموده و از دستگیری ها هراس دارند. حوادث هرات این گفته ها را تائید نمودند ،جائیکه نه تنها قسمت قابل مالحظۀ اهالی بلکه برخی از واحد های اردو به دستور قوماماندان شان در صفوف قیام کنندگان قرار گرفتند". مؤلفین گذارش با یأس اذعان می کردند که آنها بارها توجه لیدران حزب دیموکراتیک خلق را به اشتباهات و زیاده روی ها معطوف می داشتند اما افغان ها " به علت فقدان تجربه و انعطاف پذیری کافی سیاسی به مشوره های ما غالباً گوش نمیدادند و مشوره های ما را نمی شنیدند". و اکنون ،دقت کنید! مهمترین پاراگراف این گذارش دربرگیرندۀ خواهشات لیدران حزب دیموکراتیک خلق در مورد اعزام قوای شوروی به افغانستان بود .گذارش قید می کرد " :تصمیم ما مبنی بر عدم اعزام قوای شوروی به هرات کامالً درست
بود .در صورت تظاهرات جدید ضد حکومتی در افغانستان که امکان آنها بعید به نظر نمی رسد نیز باید از همین پالیسی کار گرفت". در زمرۀ اقدامات فوری در رابطه به ثبات بخشیدن اوضاع در داخل افغانستان اقدامات ذیل پیشنهاد می گردید: ارتقای سطح جنگی اردوی افغانستان و مؤثریت ارگان های امنیتی ،منجمله ارسال جدید تسلیحات و تخنیک نظامی؛ حل و فصل فوری مسائل مربوط به رسانیدن کمک های اقتصادی به این کشور "مخصوصاً در ساحاتی که به استحکامموضعات سیاسی رژیم دیموکراتیک و انقالبی مؤثر واقع شود"؛ توسعۀ بنیۀ سیاسی انقالب " .الزم است تا باه لیادران حازب دیموکراتیاک خلاق ضارورت تطبیاق پیگیراناۀ اصاالحات رویدست گرفته شده تفهیم گردد ،منجمله اصالحات ارضی .فعالیت باید در این عرصه سنجیده شده باشد ،بدون انحراف و زیااده روی ها . . .بطور مثال به ذهن دهاقین باید رسانیده شود که آنهاا زماین را از برکات "انقاالب" ثاور بدسات مای آورناد و در 25 صورتیکه آنها از حاکمیت مردمی -انقالبی دفاع ننمایند آنرا از دست خواهند داد".؛ استحکام وحدت و همبستگی رهبری حزب در پهلوی ازدیاد کمیت اعضای حزب؛ کار در میان روحانیون مسلمان" ،آنها را منقسم ساختن ،دفع و خنثی سازی نفوذ لیدران ارتجاعی دینی در توده ها؛" رعایت شدید نظمی که بر اساس قانونیت انقالبی معین گردیده است .استفادۀ سنجیده شده از اقدامات تضییقاتی؛ اتخاذ اقدامات بخاطر دفع مداخالت کشورهای خارجی در امور داخلی افغانستان.به تاریخ ۹۱ا پریل در جلسۀ بیروی سیاسی حزب کمونیست اتحاد شوروی یاداشت مذکور مورد بررسی قرار گرفته و مندرجات آن معقول نامیده شدند. اما لیدران حزب دیموکراتیک خلق مانند کودکان کرملین را با ارسال نامه های خویش زیر بمبارد گرفته بودند و به خواهشات خود مبنی بر اشتراک قوای نظامی اتحاد شوروی در عملیات جنگی علیه مجاهدین ادامه می دادند .در شروع ماه اپریل «امین» پیشنهاد مذکور ر ا حین مالقاتش با رئیس عمومی امور سیاسی قوای مسلح اتحاد شوروی جنرال یپی شیف که در رأس یک هئیت نظامی به کابل آمده بود مطرح ساخت .باید گفت که این تنها مسئلۀ نبود که جنرال یپی شیف را هنگام مذاکرات به تعجب انداخته بود .پس از برگشت به مسکو او گذارش ذیل را به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست شوروی ارائه کرد " :درخواست رفیق امین هنگام مذاکرات محرم مبنی بر بدست آوردن حمایت متخصصین نظامی شوروی یگانه چیزی نبود که موجب شگفتی گردید .به گفتۀ امین لیدران جمهوری دیموکراتیک در قلمرو پاکستان دوستانی دارند که فعالیت های برهم زنی نظام دولتی را در آن کشور پیش می برند و آنها باالی بدست آوردن کمک های انترناسیونالیستی از طرف اردوی افغانستان حساب می کنند .بنابرین «امین» اظهار امیدواری کرد تا مشاورین نظامی شوروی نیز به این موضوع ملتفت ساخته شوند .در این رابطه به امین خاطر نشان ساخته شد که توصیه هائی از این قبیل را ما به متخصصین نظامی خویش داده نمی توانیم .نظریۀ راه یافتن به بحر افغان ها را آرام نمی گذارد". رئیس امور سیاسی قوای مسلح اتحاد شوروی از مسافرت خویش به افغانستان شاکی گردیده بود .فقط یک ماه پیش حین سفر تره کی به مسکو به او از غیر مصلح ت بودن نظر اعزام قوا به افغانستان از طرف لئونید بریژنیف مفصالً تذکر داده شده بود .اما اینک بازهم همان آهنگ ها سر داده شده اند. . . به تاریخ ۹۱اپریل «امین» از «گوریلوف» می طلبد تا خواهش او را مبنی بر ارسال از ۹۱الی ۱۱هیلیکوپتر جنگی با عملۀ شوروی به مسکو برساند .در جواب مشاور ارشد نظامی شوروی هدایت در میابد تا با صدراعظم افغانستان «امین» مالقات نموده و معلومات ذیل را به او خبر بدهد" :قبالً به رهبری افغانستان توضیحات الزمه در مورد عدم مصلحت بودن اشتراک مستقیم واحد های نظامی شوروی در عملیات جنگی علیه ضد انقالبیون داده شده بود .اشتراک نظامیان شوروی در عملیات از این قبیل به دشمنان انقالب افغانستان و نیروهای خصمانۀ خارجی موقع خواهد داد تا کمک های انترناسیونالیستی شوروی به افغانستان را جعل و بدنام ساخته و به تشدید تبلیغات ضد حکومتی و ضد شوروی میان باشندگان افغانستان خواهند پرداخت .خاطر نشان بسازید که طی ماه های مارچ و اپریل سال جاری ۱۱بال هیلیکوپتر جنگی به افغانستان ارسال گردیده است . . .کوشش کنید «امین» را معتقد بسازید که با هیلیکوپترهای جنگی که همین حاال در اختیار آنها قرار دارند می توانند با عملۀ افغانی وظایف مربوط به سرکوبی ضد انقالبیون را حل و فصل نمایند". اما «امین» "ایال دادنی نبود" . . .او به فشارهای خود کمافی السابق باالی مشاورین شوروی ادامه می داد و آنها باالخره به فکر یک راه حل مقطعی افتادند :تا در افغانستان یک مرکز بزرگ تعلیمی نظامی را مانند چیزی که قبالً در کیوبا اعمار گردیده بود ایجاد نمایند .نیرنگ "مرکز تعلیمی نظامی" در کیوبا در آن بود که "مرکز" مذکور بر بنیاد لوای موتور ریزۀ قوای مسلح اتحاد شوروی تأسیس یافته بود .در تیلگرامی که به امضای سفیر پوزانوف ،مشاور ارشد نظامی گوریلوف و نمایندۀ کی .جی .بی .ایوانوف به مسکو فرستاده می شود ،نامبردگان محتاطانه خواهش می کنند تا "امکان ایجاد یک مرکز مشابه" در افغانستان نیز ارزیابی گردد. باید خا طر نشان شود که طی بهار و تابستان ۹۱۹۱لیدران حزب دیموکراتیک خلق دالیل جدی برای تشویش داشتند. صرف نظر از آنکه اقداما ت وسیع و همه جانبه برای استحکام اردو ،پولیس و ارگانهای امنیتی گرفته شده بودند و کمک های زیادی برای بهبودی وضع اقتصادی افغانستان به آن کشور گسیل میگردید ،اوضاع در کشور بهتر نه بلکه بدتر می شد .این معلومات را به مسکو مشاور ارشد حزبی وی سیلیوف گذارش می داد ،موصوف در عین حال در راپورهای خود 25
.مثال هذا با وضاحت تمام ثابت میسازد که راهنماهای شوروی بخوبی درک میکردند که کودتای ثور حرکتی است غیر مردمی و قال بی که به اشارۀ آنها صورت گرفته و اکنون صرف با توصل به زور ،شانتاژ ،تطمیع و نیرنگ میتوان تداوم آنرا ابقا بخشید و طی این مدت به اهداف ستراتیژیک خویش در افغانستان و منطقه دسترسی پیدا کرد.
دیدگاه "طبقاتی" را نیز فراموش نمی کرد " :اساس ضد انقالبیون را فئودالها و مالکین بزرگ ،سودخوارن ،روحانیون مرتجع ،گروپ های مائویستی و دیگران که در "جبهۀ نجات ملی" که از طرف امریکا ،عربستان سعودی و چین تمویل میگردد تشکیل می دهند". برچسپ ایدیالوژیکی "فئودال ها ،روحانیون مرتجع ،مائویست ها" برای سالیان دراز به عنوان یکی از دالیل اصلی پیروزی های مخالفین نظامی در اسناد باقی ماند. مشاور ارشد حزبی در ادامۀ راپورش آشکارا اعتراف می کرد " :صرف نظر از تأکیدات دوامدار و همیشگی لیدران آن، حز ب دیموکراتیک خلق از حلقۀ بسیار معدود باشندگان این کشور نمایندگی می کند .در شرایط کنونی کمیت این حزب باالتر از پانزده هزار نفر نیست .مشاور وی سیلیوف به عنوان اقدامات عاجل پیشنهاد می کرد تا تعداد قوای مسلح افغانستان الی دو صد هزار نفر برسد. جنرال ای .دروزدیڅکی ر ئیس ادارۀ کدر و پرسونل وزارت داخلۀ اتحاد شوروی که برای یک مسافرت کوتاه مدت به افغانستان رفته بود ،پس از برگشت تصویر نهایت مکدر را از اوضاع داخلی افغانستان ترسیم کرد" :اعمال دهشت افگنانه تقریباً در همه والیات این کشور اتفاق می افتند .در ده والیت ،منجمله والیت کابل ،ساحات قابل مالحظۀ از طرف قیام کنندگان کنترول می شوند .در عین حال آنها اضافه از ۱۱شهر و مناطق سکونت را در محاصرۀ خود دارند .کمیت بعضی از گروه های ضد انقالبی به الی ۹۱هزار تن می رسد .اعضای این گروه ها تسلیحات ساخت شوروی منجمله ماشیندار های ۹۱میلی متری و توپخانۀ خفیفه با خود حمل می کنند .در رأس بعضی از گروپ های ضد انقالب افسران اردوی افغانستان قرار گرفته اند .از سه راه که کابل را با سایر شهرهای کشور وصل می کند دو راه تحت کنترول قیام کنندگان قرار دارد .با در نظر داشت آنچه در باال ذکر گردید می توان نتیجه گیری کرد که اوضاع در افغانستان نهایت پیچیده بوده و وخامت اوضاع بیشتر خواهد شد". بلی ،گِره ریسمان فشرده تر گره می خورد. در ماه می بیوروی سیاسی به ادارۀ دولتی پالنگذاری و وزارت تجارت خارجی اتحاد شوروی هدایت داد تا فوراً به افغانستان ۹۱۱۱عراده موتر صادر گردد .همچنان فیصله صورت گرفت تا "کمک های انترناسیونالیستی" به افغانستان توسعه یافته و به افغانستان بطور بالعوض مال و اجناس خاص به ارزش ۱۱میلیون روبل منجمله ۹۱۱توپ و راکت انداز ۱۱ ،زرهپوش محاربوی ۱۹ ،هزار سالح خفیفه ۹۱۱۱ ،راکت انداز ۹۹۱ ،بمب هوایی ۹۱۱ ،باک آتش باری و ۹۹۱بم کست دار یک مرتبه ای صادر گردد .افغانها هکذا خواسته بودند تا چیز چیزکی از سالح کیمیاوی نیز برایشان فرستاده شود ،اما به آنها جواب سردرگم کننده داده شده بود" :صدرو بم های گاز دار بدون مادۀ غیر توکسیک و مصموم کننده امکان ندارد". پوزانوف از مرکز هدایت گرفت تا با تره کی مالقات نموده و به او برساند که مسکو در تشویش رهبری افغانستان در رابطه به فعال شدن نیرو های ارتجاعی خود را شریک می داند .اما آنچه که ارتباط می گیرد به خواهش های لیدران حزب دیموکراتیک خلق در مورد ارسال هیلیکوپترها و طیاره های ترانسپورتی نظامی با عملۀ شوروی و همچنان پرتاب احتمالی کوماندوی شوروی به کابل ،موضع مذکور با تمام جزئیات و همه جانبه حین اقامت رفیق تره کی در ماه مارچ سال جاری در مسکو مورد غور و بررسی قرار گرفته بود. هم در ماه مارچ و هم در اپریل ۹۱۹۱رهبری شوروی باالی موضعگیری قبلی خویش ایستاده بود " :هیچگونه واحدهای نظامی از اتحاد شوروی به افغانستان اعزام نمی شوند .اما ماه می فرا رسید .برای انجام مأمورت مخفی دو صاحب منصب ارشد ادارۀ جی .آر .یو .لوی درستیز قوای مسلح اتحاد شوروی واسیلی کولیسنیک و اولیگ شویڅ به شهر چرچیک ازبکستان آمدند .به اشخاص مذکور هدایت داده شد تا بر بنیاد لوای خاص شماره ۹۱جی .آر .یو .واحد مستقل و خاصی را با کمیت ۱۱۹نفر ایجاد نمایند .این همان کندک مشهور "مسلمان" است که بعدتر در حوادث ماه دسمبر ۹۱۹۱ نقش مهم را بازی می کند. در آنوقت هنوز هیچکس ،نه دگروال کولیسنیک ،نه هم قوماندان کندک "مسلمان ها" جگرن خالبایف ،و نه هم آمرین آنها در مقر زون نظامی ترکستان و نه هم حتی جنراالن در دستگاه مرکزی جی .آر .یو .کوچکترین تصوری هم در بارۀ آنکه این واحد جنگی برای چی آماده می شود نداشتند .صرف با گذشت زمان اشخاص مسلکی حدس می زدند که کندک مذکور برای فعالیت هائی در قلمرو کشور همسایه آماده می شود .کندک مذکور تقریباً بصورت مکمل از اهالی آسیای میانه، ازبکها ،تاجکها و ترکمنها متشکل گردیده بود؛ برای منسوبین کندک مذکور یونیفورم خاصی را آماده نمودند که از یونیفورم نظامیان افغان ه یچگونه تفاوتی نداشت؛ و باالخره کندک را با شدت با پروگرام اشغال مراکز مهم و ستراتیژیک مانند میدان های هوائی ،مقرهای نظامی ،اقامتگاه های دولتی تمرین میدادند .قوماندان کندک خالبایف برای مدت کوتاهی بخاطر شناسائی با محل به کابل فرستاده شد. از اینهمه می توان است نباط نمود که حین بهار طرز تفکر در مسکو به نفع استفاده از قوت نظامی تغییر یافته بود. یا شاید این ابتکار شخصی وزیر دفاع بوده که برای "مبادا" اقدام مذکور را روی دست گرفته بود؟ ادامه دارد
فصل ششم "باند چهار نفری" بههتعقیب ه عبههیس اعو یوفههی ع کههتعالهههیچعچه معت ه عا ههائک عبههنعاشههنمأعوههئلعف ووه دعاه ایسعبم ه عسقهه ع ههئ عبههتعفههن عووس ه م ع سنفئوفچیکع کتعووعف عبش نسعوزعووضنععوفغنفشاننعوعاشنمأعائبیطعبهتعننعع وسعبهی عبهتعکنبهأعفئسهان عوه ع.عسهنفئوفچیکععبهتع ح ثعاینونعنائع شکع و عوسوپن عوزوستعوایسعخنسج عوقحن عویسو عو فن عوظ فتعفمی عوععم قنچعبهنعبئقنف ه عکه هئعسهئعوع کنسع وو .عوانعگئوا کیع ووعسوعف عخهی عبهئو عبهحه عوح هنسعفمهی عقیضه کع و عکهتعسچههئ عوفغنفشهاننعخهیوچ عفمهی عقهنع وخص عبتعکمکعنفهنعفئسان عوی عکتعوزعاشنمأعب نعولممم عبخیب عنگن عبی عوعبنعت یف عفینل ه عسهنزاننعچهن عبه نعولمممه ع بم ع وواتعوعبنعلشننعوف م ش عنزو وفتعبحه عکئ عبایوف . گرومیکو در حالیکه لحنش تائید کننده بود خطاب به سافرونچوک گفت" :شما در کابل قبالً بوده اید؟" سااافرونچوک موافقاات کنااا " :بل ا م م ا در نوااا دو بااار میااافره مااای کوتاااه م اده داش ا .یک ا ام میااافره مااا من ااا حکومت محمد داوود و دوم پارسال صوره گرفت .مردو بار ما نا د دوسا ا افیاان بارای مهاوره ماا در رابطاه باه ال باا ت ما اجالس عموم سامما ملل م حد سر مده بود .اما باید صادقانه ب وی که با میاائل ایا منطقاه میچ اام قاب ً برخورد نکرده ا ". گرومیکو در حالیکه حیب عاده لب مایش را میووید گفت" :پروا نداردم ایا کااری اسات قابال ت احی .راسا باا کا ام میؤولی بلند رتبۀ افیانی ا سال پار شما مالقاه کرده بودید؟ سافرونچوک" :با ومیر امور خارجهم رفی امی ". گرومیکو " :ای شخص چ ت وری ام خود باالی شما به جا گذاشت؟" دیپلوماه مورب سافرونچوک در ان خاب جواب اندک دست و پاچه شد اما به مودی فورمول مناسب را یاف ه گفت: " در مورد میائل که م با رفی امی صحبت کرد او را یک مر با صالحیت و با انرژی یاف ". گرومیکو با رضایت خاطر گفت" :بییار خوب .شما در مورد پیهنهاد ماا ما توانیاد فکار کنیاد ولا باا داد جاواب ت لال نکنید و نرا ممی فردا بدمید .جانب افیا اصرار م ورمد که ما مرچه مودتر به خوامش شا لبیاک ب اوئی .راسا به اطالع تا م رسان که شما در موقف می هار خوامید بود و امکا نرا خوامید داشت که میاائل مها را میا قیماً باا شخص م حل و ف ل کنید". ب دمام حی اقامت در کابل سافرونچوک به رام نکه چرا گرومیکو شخص او را به ای مأموریات فرسا ادم پا بارد .ام مبا سفیر پومانوف ناخود گاه برامده بود که امی چنی خاوامش کارده باود .امای خااطر نهاا سااخ ه باود کاه اسا دادم طرم صحبت کرد و سط یااد داشا مباا ان لییا دیپلومااه شاوروی کاه در گیات ۸۸۱۱باه کابال ماده باود بیایار مورد عالقۀ او م باشد .امی پا ام تح ایل در اضاالع م حادر امریکاا باه ان لییا ماد صاحبت ما کاردم در حالیکاه روس را قط اً نم دانیت. سافرونچوک حی مادگ گرف به میاافره ج ئیااه مالقااه خاو د را باا ومیار اماور خارجاۀ افیانیا ا باه خااطر ورد. ط مالقاه ماذکور نهاا در ماورد میاائل مرباوب باه برگا اری عنقریاب اجاالس عماوم ساامما ملال م حاد و مواضا اتحاد شوروی و جمهوری دیموکراتیک افیانی ا بحث کردند .روی میائل عمادر سیاسات بای المللا مواضا دو کهاور طب اً مطابقت داشتم در عی حال سافرونچوک توجه کرد که در برخ ام میائل افیانی ا م (که یک چی طبی باود)م مواض افیانی ا باه کهاورمای جنابش عاد انیاالکم کاه افیانیا ا عواو باود ن دیکا بیها ر داشات .اماا امای م کاه موجب ت وب سافرونچوک گردید با وی مؤافقت نکرده با شده گفت: "ما ایا را طبی ا نما دان ا .افیانیا ا راه رشااد سوسیالیی ا را در پاایش گرف ااه و ام دی اااه سیاسا کهااور مااا اکنااو ن دیک ر به کهورمای سوسیالیی است تا به کهورمای جنبش عد انیالک". پ ام ای گف ه ما امی رو به طرف م ی سیاس خود شاه محمد دوست که دیپلوماه کار که ه و ساابقه دار باود نماوده و با لح تند و مننده یاد ور شد که وی ای تیییراه بنیادی را در پالیی خارج کهور در نظر ن رف ه است. شاه محمد دوست با لح را اع راض کرد " :ول ما رویهمرف ه عوو جنابش عاد انیاالک بااق ما ماانی و انقاالب ماا تطبی اصالحاه مل و دیموکراتیک را اعال نموده است"... امی عمداً رویش را ام م او خود برگرداندهم دس ش را تکا داده گفت: "رفی سافرونچوک م شما باه ایا گف اه ماا توجاه نداشا ه باشاید .م ااو ما فقان چنادی پایش عواویت حا ب را باه دسات کاف مارکییی برخوردار نییت و چی مای میادی را در مامیات "انقاالب" ثاور درک ورده است .او منوم ام پخ نم کند .اما ما به او م مومی . در ممی وقت سفیر پومانوف به بیل سافرونچوک فهار ورده و پُا پُیاک کناا تفهای کارد کاه باه ومیار اماور خارجاه اع راض نکند. در اخیر ماه م ۸۸۹۸سافرونچوک برای بار سو به کابل مدم ای بار در موقف می هار و نمایندر شاخص گرومیکاوم عوو بیروی سیاس .
بود اج ماع م دوست داشت م صحبت شودم انیان باود باام .او با ودی توانیات ما در اج مااع سافرونچوک شخ شوروی ما و م خارج ام دوس ا میادی بیابد .ای شیوه و طرم برخورد او در تفااوه فااحش باا سافیر پوماناوف کاه ممیهه تما تکمه مایش مانند یک مأمور نومینکالتور بی ه م بود قرار داشت .سافرونچوک حیب عاده ما توانیات ح ا در جلیااۀ جاادی نی ا فکااام تااامه را بااه حاضااری بااامگو نمایاادم در ضاایافت مااا او را دس ا ه مااای ام دیپلوماااه مااام ژورنالیی ا و ماموری محاصره م نمودند و سخت ما خواسا ند تاا باا ایا روس تباار کاه باه شاده باه شاوروی ماای دی ر شبامت نداشت صحبت کنند. امریکای ماا پا ام راور و بررسا در باارر ساافرونچوک فی الۀ خاود را ب مال وردناد .نهاا عقیاده داشا ند کاه شاخص ماذکور بااه کاباال باارای اجاارای یااک مأموریاات خااای کاه ماادف ت ااویت رمبااری افیانیا ا اساات فرسا اده شااده اساات. امریکای ما بیوگراف سافرونچوک را تحلیل و ارمیاب نموده مهامده نمودند که او در نماینادگ اتحااد شاوروی در ملال م حد (که ممیهه "چ ری" بود برای ک .جا .با ).کاار کارده و اینکاه او تاوجه باه مقارراه وضا نهادر نمینکالتاور نداردم فی له نمودند که ":سافرونچوک با صالحیت مای با ر باه کابال ماده اسات .رالبااً او بایاد نفار انادروپوف باشاد. دلچیپ است که فرس ادر خای اندروپوف در ن ما م بوری ایوانوف ام طرف امریکائیها کهف ن ردید. ارسال م گردیدند گف ه م شد که سافرونچوک اح ماالً مماا در تل را مای که ام سفاره امریکا در کابل به واشن است که در عقب پر ده کارگردان درامۀ ت ویت رمبری افیانی ا را به عهده داردم که رالباً "برکناری یا چاه شخ به رم ام بی برد امی را در بر خوامد داشت". در خور اممیت است تأکید شود که سفاره امریکا در کابل صرفنظر ام ک بود پرسونل و فهارمای شابکۀ اسا خبارات افیانی ا در تابی ا ۸۸۹۸اوضاع را در ای کهور به حاد کااف دقیا ارمیااب ما کارد و ضامنا ً تیییاراه عنقریاب را در رمبری ای کهور پیش بین م نمود. در یک ام تل را ما قیاد گردیاده باود" :روساها ام رو باه وخامات نهااد اوضااع در افیانیا ا و اینکاه رژیا ام حمایات ض یف مرد برخوردار است و کن رول را باالی اوضاع کهور ام دست م دمد بییار ناراحت اس ند .امای کاه شخ ااً ادارر حکوماات را بااه عهااده دارد خطامااای فاحه ا را مرتکااب م ا شااود . . .بااه عقیاادر میااکو بایااد صاادراعظ جدیااد و نیرومندی که با سیاست کنون رابطه نداش ه باشد وارد صحنه شود .منب ما خبار ما دماد کاه باه ساافرونچوک وظیفاه داده شااده اساات تااا اماای را ت ااویت نمایااد . . .منبا ضاامناً ما اف ایااد" :در شااراین کنااون مااا خااری ف اال ف الیاات ای ا حکومت را م بینی و اما ماه گیت گر خوامد بودم الب ه مدف ما موا نییت". ب و ام مناب تأئید نهده تأکید م کنند که سفیر جمهوری لما دیموکراتیک در کابل خ .شوییااو مماا "منبا مخفا " بوده است که به امریکای ما ج لیاه را در مورد سافرونچوک تیذیه م نماود .اح مااالً در اینواا کادا باامی پهات پاردر شاابکه مااای اس ا خبارات جریااا داش ا ه اساات .بااه ماار حااالم روایاات دی اار نی ا در اینوااا بااه نظاار میخااورد :ساافیر لمااا دیموکراتیک عمداً با امریکای ما ممکااری میکارد و بخااطر نکاه در ن ااه نهاا ارمر بیها ر پیادا نمایاد ق اۀ مأموریات مخف سافرونچوک را ابداع نموده بود .صحت ای روایت را اتفاق که با خ .شوییاو در ماه گیت اف ااد تأئیاد ما کناد. شوییاو گویا پای خود را شکی اند و در ن یوۀ برای ممیهه کابل را ترک گفت .ممه م دانی ند کاه ادارر ضاد کهاف لما دیموکراتیک در چنی موارد به شده کار م کرد. در ای میا صرف نظر ام روایت ما سافرونچوک به انوا مأموری که برایش سپرده بودند اداماه ما داد .او باه امای که پُیت ومیر امور خارجه را به خاود واگذاشا ه باود مهاوره ماای در ماورد میاائل بای المللا ما داد .بخااطر تطبیا مدایاه کمی ۀ مرک ی ح ب کمونییت شوروی بالوقفه به قناعت رمبری افیانی ا میپرداخات تاا فاوراً مناقهااه و ب او م ومای درو ح ب را خاتمه بخهیده و به توس ۀ بنیۀ اج ماع "انقالب" بپردامند .ساافرونچوک میخواسات تاا پرچما ما مورد عفو قرار ب یرند و در دس اه ح ب و دول مودداً به کار گماش ه شاوند .ساافرونچوک ممچناا باه شااه محماد دوست یاری م رساند تا ف الیت وماره امور خارجه سر و ساما پیدا کند. سافرونچوک به مثابۀ یک دیپلوماه موارب باا مهااره تماا روابان دوسا انه را باا مماه حفا ما کارد .او کاه ب اوره منظ م حداقل یکبار در مف ه با امی مالقاه م نمود در شروع تحت تأثیر ای انیا پر انرژی و پُار کاار قارار گرفاتم ول به مودی درک کرد که صدراعظ افیانی ا کدا د ت ادف نبوده و عقاید او (یا نچه را که باه عناوا عقایاد بیاا م دادشت) نهایت خطرناک اس ند .اما می هار با نکه با امی گاه گام جر و بحث م کردم ول میچوقت خن سارخ را عبور نمیکرد و حرف اخیر را به امی می ذاشت. باری ایندو در بارر مقاله ایکه به قل م ی بخش امور بای المللا کمی اۀ مرکا ی حا ب کمونییات شاوروی اولیانوفیاک در مااورد مامیاات انقااالب ثااور نوش ا ه شااده بااود و در مولااۀ "کمونییاات" بااه نهاار رساایده بااود ساار صااحبت را گهااودند. اولیانوفیک جمهاوری دیموکراتیاک افیانیا ا را در قطاار دولات ماای ملا و دیموکراتیاک مانناد الوسم برماام ای وپیاام جمهوری دیموکراتیک یم قرار میداد .امی با چنی یک طرم دید مؤافقت نم کرد: " ماا را بایاد در قطااار کهاورمای کااه در گاذار باه سوساایالی م بادو کپی ااالی انکهااف یاف اه صااوره می یارد شاامرد مانندم وی نا م کوریای شمال و کیوبا". میه ار کنوکاوی نموده پرسید " :یا شما بیه ر رموی خود را واق یت نم پندارید؟" امی با قاط یت جواب داد" :الب ه که ن ! شما چطور م توانید افیانی ا و ای وپیا را در یک ردیف قرار بدمیدم در نواا ح ب پیهامنگ صارف پا ام ر اب قادره شاروع باه تادوی یااف نهاادم در حالیکاه حا ب مارکیییا -لینییا ماا چهارده سال قبل به میا مده است".
سافرونچوک در اداماه گفات " :شاما در مار جاا نقاش اساسا طبقاۀ کاارگر را اعاال ما داریادم ح ا مهماناا خاود را در میدا موائ کابل با ش ار "خور مدید به کهوری که در پرولی اریا پیروم گردیاده اسات !" اسا قبال ما کنیاد .اماا در ماه مارچم من ا "قیا مراه" وق ماا باه شاما پیهانهاد نماودی تاا طبقاۀ کاارگر را علیاه ضاد انقاالب برخی انیادم شاما در جواب گف ید که ت داد کارگرا محدود بوده و نها اکثراً بییواد اس ند". امی در جواب خاطر نها ساخت " :من ا انقالب نقاش طبقاۀ کاارگر را در کهاور ماا اردو باامی نماودم بلا م ممینطاور است .اما مم ما با انکهاف پروسه ماای انقالبا ماا مرچاه بیها ر باه پرولی اریاا و دمااقی می وا ف اتکااء میکنای .ماا درس مای لینی را بخوب موخ ه ای و میدانی که باید خالقانه عمل کرد .ای کدا دگ نییت .شاما خاود خوامیاد دیاد کاه مااا چ ونااه بااه کمااک اتحاااد شااوروی راه را ام فسااودالی بااه سوساایالی خااوامی پیمااود .ایا سااه مااا در انکهاااف تسااوری مارکییی – لینینیی خوامد بود". با گذشت مما سافرونچوک مرچه بیه ر مل فت م شد و درک م کارد کاه امای صارف نظار ام نکاه خاود را پا ام است دارای دانش سطح م عالقمناد جمااله پُار طمطارا و تره ک تسوریی دو در ح ب م نامید در حقیقت شخ ش ارمای پُر صدا .در افیانی ا جای که ت داد با سودا میاد نبود او می وانیت تسوریی ب ر پنداش ه شود. پ ام نکه در ماه جو پومانوف و ساافرونچوک دسا ور ال مال دی ار میاکو را بدسات وردناد کاه در در رابطاه باه اوضاع افیانی ا اظهار تهویش شده بود و توصیه مای به رمبری افیانی ا داشتم نامبردگا یکبار دی ر با تاره کا و امی مالقاه کردند .تره کا و امای باا کماال راماش موموعاه ای ام توصایه ماای م ماول را ام قبیال" :اصال رمباری دس ه جم را رعایت نمائیدم سیی منظ و مؤثر ادارر ارگانهای محل را ایواد کنیادم قاانو را نقاص نکنیادم ام ت میال توییقاه عموم خود داری نمائیدم م نفذی دین را باه طارف خاود جلاب کنیاد" شانیدندم اماا وق ا حارف ام توسا ۀ بنیاۀ اج ماع رژی جدید و اتحاد ممه نیرومای سال به میا مدم امی با لح تند رفقای شوروی را مخاطب قرار داده گفت: " شما اکنو بام م خوامید گفت که برای ما به ر اسات تاا کادا جبهاۀ ملا پادر وطا را ایوااد نماائی .ولا ما باه شاده مخالف اس .ح ب مام جبهۀ مل است .ما با میچک قدره سیاس را تقیی نخوامی کرد .بخااطر نکاهم اول – ایا ماا بودی م و نه کدا ک دی ری که "انقالب کبیر" را به پیرومی رساند .میچک در ای مبارمه به ما کمک نکرد .دو -ما و صرف ما نیروی اس ی که مناف بنیادی ممه اقهاار افیانیا ا را مان ک مییاامی .میچ وناه ساامما دی اری باه جا ح ب دیموکراتیک خل افیانی ا در کهور ما بوده نم تواند". پومانوف مثل ممیهه میکوه بود .سافرونچوک در حالیکه تبی مهربانانۀ در چهره داشت کوشش کرد اس دالل نماید: " شما توجاه کنیاد کاه حارف ام کادا ساامم ا رسام نییاتم مادفم اتحااد سیاسا مماه نیروماای دیموکراتیاک و م رقا است .یا ای یک موضوع ضروری برای افیانی ا در شراین کنون نییت؟" امی با تما قوه به مخالفت ادامه م داد" :کی نییت که ما با نها اتحاد کنی .در افیانی ا قبالً و اکنو نی احا اب و سامما مای دی ری که امداف شا ترق و سوسیالی باشد نداشات و نادارد .شاما رفیا ساافرونچوک در اینواا ناو ماده ایدم با گذشت مماا و شانائ باا محاینم شاما درک خوامیاد کارد کاه بایش ام ناود فی اد مارد ام حا ب ماا و اصاالحاه انقالب په یبان م کنند". سافرونچوک" :پ چ ونه می وا شورر مای را که در اینوا و نوای کهور رخ م دمند توضی داد؟" امی چهرر شاخص م حیار را بخاود گرفات .باه طارف پوماناوف کاه قیافاه ار مانناد سانگ با حرکات باود ن رییات .باا اشارر چه ام تره ک دعوه کرد تا در صحبت سهی شود: " یا شما ام علت خبر ندارید؟ در ای باره ممه م دانناد .بطاور مثاال رفیا پوماناوف نیا خبار دارد و رفیا تاره کا م در جریا اس ند ".سفیر باشنید نا خود با مادگ تما سرر را با عالمت تائید تکا داد .امی اداماه داد" :ما دانیاد تما مهکاله ما ام خارج وارد ما شاود .ام اینکاه ماا راه مادی را ان خااب نماوده ایا م پاکیا ا و ایارا میچ ااه باه مؤافقت نخوامند کرد .اف و بر امریکام عربی ا س ودیم چی و اسرائیل ...را نی نباید ام یاد بردم م می اوان ایا نا ما را میاد یاد ور شو ". تره ک در ای میا لب به سخ گهوده و به عنوا حرف اخ امیه گفت: " ما ام شما و ام رفقای کمی ۀ مرک ی ح ب شاما ممناو اسا ی کاه ماا را مهاوره ما دمیاد .لطفااً باه نهاا برساانید کاه ماا کماف الیاب کمک مای اتحاد شوروی را بییار حیات م دانای و باا ام ناا تماا مرگوناه مهاوره ماای بارادرا کاال خود را لبیک خوامی گفت". در ماه جوالی بوای جبهۀ مل م ایواد "سامما مل دفاع ام انقالب" اعال گردید .نهاد ماذکور باه عقیادر ایواادگرا بایاد در صفوف خویش اعوای اتحادیه مای صانف (چی یکاه مناوم وجاود نداشات)م کمی اه ماای دمااقی (کمی اه ماای ماذکور تامه به میا م مدند) سامما مای جوانا و منا (ای سامما ما نی صرف به نا وجود داش ند)م اتحادیه مای ایوااد گرا و سائر نهاد ما را م حد مییاخت .به میکو ای عمل کامالً فورمالی را طوری وانمود ساخ ند که گویاا "یکا ام ممه نیرومای دیموکراتیک و م رق برداش ه شده است". گامهای مه دی ری در راه بییج و ممبی امی بیه ر ام ممه در توطسه مای اداری و ترکیب کدرمای حکومت که شخ اً به او وفادار بودند مهاره خای داشت. به این ونه کارما او رومانه یک عال وقت و انرژی خود را م رف میکرد. در ماه م وق یکه سافرونچوک تامه به ایفای وظایفش شروع کرده بودم ومیر امور خارجه (امی ) م او جدید خاود را به او م رف نموده و بدو احیاس خوالت گف ه بود" :ای برادر مادر م اسداهلل است .با نکه منوم جاوا اساتم ولا در مبارمر انقالب بدیده است .رفی مموده شده و وفادار است".
ب دتر م لو شد کاه اساداهلل کادا تورباۀ خاای مباارمر انقالبا نداشاتم ولا تاا سارحد جناو باه کاکاایش وفاادار باود .او چندی پیش ام مک ب نرسنگ ف ارغ گردیده باود و باا مایب مباا خاارج بلادیت نداشاتم باا کارماای رسام و اداری شانا نبودم ام میائل بی الملل بییار دور بود .امی در بارر برادر ماده ار باری باه ساافرونچوک یاا ور شاده باود" :شاما ام او م خ ص ب ر بیامید .کماک کنیاد تاا او لیاا خاارج را فراب یارد و باا کارماای میالک شانا شاود .او جاوان باا 1 اس دادی استم خوامید دیدم ح ومیر خوامد شد". پ ام ای گف ه مای امی ن د ساافرونچوک شاک و تردیاد پیادا شاد کاه مباادا امای میخواماد ام او "کاکاا گکا " بارای برادرماده ار در کابل بیامد. امی م او دو خود را ( مدف شاه محمد دوست است که عمالً م او اول باود) شاکارا دوسات نداشاتم او را ام ن ااه داردم باه وی ناسا ا می فات سیاس قابل اع ماد نمیدانیت .امی شک داشت که شاه محمد دوست به پرچم ما وابیا که ب حد لیبرال است و اممیت "انقالب" ثور را باه درسا درک نما کناد .دیپلومااه کاار کُها ه شااه محماد دوسات کاه بیش ام بییت سال در وماره امور خارجه ایفای وظیفه نموده بودم با تحمل و برده بااری مماه ط ناه ماای ریار عادالناۀ ال ادارر تماا وماره باود اداماه ومیر را م شنید و میچ اه به می هار شکایت نم کارد و باه کاار رومماره ار کاه عما ً م داد .باری امی به طور ریر می قی به می هار یاد ور شد که میخوامد دوسات را ام وماره اماور خارجاه برطارف سامد .سافرونچوک بر حیب عاده شوخ گونه به امی گف ه باود " :در ایا صاوره دروامر وماره اماور خارجاه را نی باید بیتم میرا در نوا دی ر کی باق نم ماند". در ماااه جااوالی اماای صااالحیت مااای ومیاار امااور خارجااه را ام خااود دور ساااخت و سااراپا خااود را در کارمااای ریاساات حکومت م روف ساخت .جا نهی او در وماره اماور خارجاه خلقا مهاهوری دی اری باه ناا شااه ولا ت یای گردیاد. ومیر تامه با سافرونچوک برخورد رسم م کردم فاصله را در نظر ما گرفاتم برخاورد او طاوری باود تاو گاوئ ام می هار احیاس کدا خطری م کرد .دور ام امکاا نییات کاه چنای طارم برخاورد ام طارف امای باه او توصایه شاده بود .در مر حالم روابن سافرونچوک با امی مانند ساب دوس انه بود. ***************** ب اریخ ۵جو مأمور اوپراسیون "دف ر کهف خارج " ویک ور بوبنوف با گذارش ن د مرخود اوسادچ ماد .بوبناوف ام موق که اوسادچ در تلفو با کی صحبت م کرد اس فاده نمودهم با دقت تما روی می سه یادداشت را که با خان ریر قابل تهخیص و پیچیده نوش ه شده بودند گذاشت .وق اوسادچ گوش تلفو را گذاشت بوبنوف شروع کرد: "دیروم مالقات داش با اجنت "محمود" .به اسا س گف ه مای او در رده مای بااالی خلقا ماا اح ماال وقاوع اف ارا جادی به نظر م رسد". اوساادچ بالفاصااله پا ام شاانید ایا کلماااهم مواددًا گوشا تلفاو را برداشا ه و شامارر داخلا سافاره را دایاال نمااوده گفت: "رفی ایوانوف اجامه م دمید ن د شما بیائی م بوبنوف با م است و م لوماه بییار مهم دارد". ایوانوف" :بیائید". بوبنوف با ان ه ا ب ر و نیرومند خود یاداشت مایش را ام روی می جم وری نمودهم نها را قاه کارد و در جیاب بیل کرت ار گذاش ه و به ت قیب اوسادچ نف کها بطرف دف ر جنرال ایوانوف روا شد. پ ام داخل شد به اتا ایوانوفم بوبنوف کارذ ما را ام جیبش بیرو نکرد تا باا ان قااد ماری در ماورد عاد مراعااه مقررر س ر و اخفا مواجه نهده و م ه به تکلیف فراموش نهود. بوبنوف شروع کرد" :رفی ایوانوف دیروم م با یک ام ارتباط مای قابل اع ماد به نا "محمود" مالقاه داشا .بایاد تأکید کن که شخ ص مذکور ما را میچ اه قبالً فریب نداده استم به گف ۀ او در رده مای باالی رمباری خلقا ماا عنقریاب اف را جدی رخ خوامد داد". ایوانوف در حالیکه قف دست راس ش را بطرف بوبنوف درام میکرد حرفهائ او را قط نموده گفت" :یک لحظاه رفیا بوبنوف". بوبنوف سکوه کرد و جنرال ایوانوف به بوگدانوف تلفاو کارده و ام او نیا دعاوه کارد تاا باه نهاا بپیونادد .بوگادانوف تبی در دم م با قیافۀ مهربا مهابه به کارلیو * که باالی با ما مندگ م کند فوراً به دف ر ایوانوف مد. ایوانوف با دید بوگدانوف به او گفت :بفرمائیدم بنهینیدم شما باید در جریا ای خبر باشید". بوبنوف برای بار سو به گذارر داد پرداخت .مح وای اصل م لومات را که بوبنوف بدست ورده بود قرار ذیل بود: " ام اخیاار ممی ا ا و شااروع بهااار سااال جاااری ماار "اگیااا" اسااداهلل سااروری شاادیداً در مااورد بفکاار اف اااده کااه شاابکۀ اس خبارات افیانی ا ک ما را و به کدا مدف تحت ت قیب قرار م دمد و ام بی م برد .قابالً ساروری بادو چاو و چرا مدایاه امی را اجرا م کرد .بطور مثال امی م گفات" :بایادم فاال نقطاه و بیامدا جاای "پااک" شاودم اینهاا باه مندا انداخ ه شوند و اینها به "پاکی ا " فرس اده شوند (ی ن تیر بارا شوند) .و سروری ام تما اوامر مذکور اطاعت م کرد .اتوری ۀ امی برای او میچ ونه سؤال بر نم ان یخت. .1ع عا ی عکتعسسمعوفاصنبعووال چندعبئو سعزو عچندعخیوچئعزو عچندعپشئونعوع خائونععمتعوعخنلتعوووعبتعتیک عوعابنانتعبم ع ولا عکتعفظن عوائوز عو وچعوعوحامنالچععبطیسعغ ئع النبأعبتعننععاصنبعگئ عوس دع سعحب ب عبنعبتعا ننعنا نعسژ معب عب ن عوعغ ئعاشمک عوعغ ئعام عخمب عچنعوعپئتم عچنع سعک یسعانعایمیلعگئ عوس .
امی کی بود که ساروری را باه حا ب وردهم او را در داخال حا ب مطاره سااخ ه و تقارر وی در مقاا کناون نیا ام برکت امی صوره گرف ه است .اما ط روممای اخیار شاک و تردیاد ماای شادید روه و روا مار "اگیاا" را ناراحات ساخ ه است .م مول طوری باود کاه امای در ماورد گرف ااری ماا و اعادا ماا مادایت ما دادم در حالیکاه مایچک او را مالمت نم کند که ام بیرحم مای ب موجب کاار ما گیاردم امای پااک و منا ه بااق ماناده اسات .باه اسااس صاالحیت مای اداری امای عرصاه ماای سیاسات خاارج م اق ااد و قاوای میال را پایش ما بارد .در حالیکاه اوم ی نا ساروری اوامر مخف امی را اجرا م کرد و تماا کهاور او را (ساروری را) جاالد خاو شاا ما شامارد .بارای او مخ وصااً مار دمنده است که به ای دلیل ام او بییاری ام دوس ا ن دیک و اقارب رو گه انده اند. اف و بر ای پیلوه اسب (ساروری) باه فکار اف ااده کاه پا ام "انقاالب" چا رخ داده و او باه ایا ن یواه رسایده است که اوامر امی در مورد ت میل توییقاه اشخای مخ لفم خانواده ما و گروپ مای مارد ناه تنهاا اوضااع را ثبااه نم بخهدم بلکه م کوساً نرا مرچه بیه ر وخی مییاامد .ب طاور مثاال ساؤال باه میاا ما یاد کاه چارا امای امار باه ق ال رساااند باشااندگا "قل ااۀ جااواد" را کااه اعوااای خااانوادر روحااان مهااهور افیانیا ا صابیت اهلل موااددی اسا ندم داده بااود (روحان مذکور را در ای کهور بیه ر به ناا حواره شاوربامار ما شناساند) .در جریاا ایا عملیااه کاه میا قیماً باا اش راک سروری به راه اف اده بودم مژده نفر دس یر و بدو مرگونه تحقی و محاکمه تیر بارا شدند .اما بخااطر چا ؟ ن یوۀ ای عمل کامالً برعک بود :خود موددی که در ای وقت در دنماارک قارار اشاتم پا ام گاام یااف ام واق اۀ که با اعوای خانواده ار رخ داد فوراً به پیهاور مده و جهاد را علیه رژی جدید اعاال کارد .اکناو او یکا ام لیادرا اساس ضد انقالبیو است. عملیاات کاه علیاه روحااان دی ار شایخ سااید احماد گیالنا (افناادی جاا ) باه راه انداخ ااه شاد احمقاناه تاار ام اولا باود .ایا روحان م نفذ که در رأس طریقت قادریۀ افیانی ا قرار دارد پ ام به پیرومی رسید "انقاالب" ثاور ام طریا رئای اسب پومن و کابل کوشش کرد تماس مای را با تره ک و امی تأمی نماید .گیالن میخواست موقف خود را در شراین جدید م لو بیامد .اما تما کوشش مای مثبت و صاقانۀ او با جاواب ماندناد .امای امار کارد گیالنا و اعواای خاانواده ار را دس ا یر و ام باای ببرنااد .سااروری بااه مادونااا خااود وظیفااه داد تااا ماادایت مااذکور را عمل ا نماینااد .امااا بااه دلیاال موهول م قبل ام نکه دس اه سرکوب گری شروع به کار نماید گیالن ام پال مذکور گام م یابد .گیالنا کاه دی ار به مر نوع چرخش مای سرنوشت ماده بود فوراً به م حل بائ خاود در ولیاوال سارخرود کاه در ن دیکا ماای جاالل سارحد باد قرار دارد رف ه و سپ باه ممراما صادما تا ام مریادا میال و سار باه کاف خاود بادو مرگوناه مماان افیانی ا و پاکی ا را عبور نمود .میؤولی سرحدی افیانی ا و پاکی ا جرئت نکردند به او م احم ایواد نمایند. تما ای واق اه را میهد که "میاده روی مای" انقالبا امای نامیاد .اماا در عای حاال اتفاقااه دی اری نیا جاا داشا ند کاه باعث تحیر سروری م شدند .بطور مثاال مادوناا ساروری در ن یواۀ انواا ف الیات ماای ت قیبا دشامنا شاکار کهاور ی نا اجن ااا پاکیا ا و ایاارا م ترورییاات مااام محارکی و مخااربی و اشا راک کنناادگا شااورر مااای ضااد حکااوم را بالف ل دس یر م نمودندم ول امی بنابر دالیل نام لوم بطور قط تقاضا م کرد تا نها فوراً رما گردند. مر "اگیا" شک و تردید جدی را در مورد امی پیدا نموده که مبادا "شاگرد وفادار رمبار ملات افیانیا ا " ثبااه اوضااع را در افیانی ا نم خوامد؟ شاید او عمداً که را به لرمه م ورد؟ اما بارای چا ؟ شااید بخااطر نکاه سارانوا در رأس ادارر کهور قرار ب یرد؟ در این وره با رمبر ما رفی تره ک چ خوامد شاد؟ چا سرنوشا را امای بارای او در نظر گرف ه است؟ ام شااروع بهااار سااروری بااه بهانااه مااای مخ لااف کوشااش م ا کاارد ام اجاارای اواماار اماای خااودداری نمایااد .او بااه بهانااۀ دس رس ا بااه عالی ا بیه ا رم ضااروره تفکیااک و ت قیااب رواباان مظنااونی وریااره کوشااش کاارد ام اقااداماه شاادید ماننااد "فرس اد به پاکی ا " (تیر بارا کرد ) اج ناب ورمد .امای مار "اگیاا" ساروری را نا د خاود احواار و او را شادیداً م وجه مکلفیت مایش م ساامد .او باا اسا فاده ام کلمااه تحقیار میا ساروری را باه ام دسات داد بیاداری انقالبا ما ه ساخ هم ب ظرفیت و ب خاصیت م نامد .اسداهلل سروری ای مماه تاومی ماای تلاخ را قُاوره کارد اماا عقادر ساخ را علیه امی به دل گرفتم چی ی که افیانها میچ اه به میچک نم بخهند .ساروری کاه باا خ وصایت "شاخص دو " در دولت به خوب شنا بود درک کرد که به ت قیب اینهمه او را در به ری صوره ام وظیفه برطارف سااخ ه و باه عناوا سفیر اع امی باه کادا کهاور خوامناد فرسا ادم اماا در بادتری صاوره . . .نااراح ماای بیها ری را بایاد ان ظاار داشا ه باشد. سروری در یک صحبت خ وص ام اندوه خاود باه دوسات ن دیاک خاود گاالب موی ومیار مخاابراه یااد ور شاده باود (من ا وقوع "انقالب" ثور سروری حیاه او را نواه داده بود) .گالب موی کاه خاود را پیار فرمنادی تاره کا حیااب ما کاارد پا ام شاانید حکایااه دوساات خاودم سااروری بیها ر ام او بخاااطر تهدیادی کااه رئای دولاات باا مواجااه بااود تهویش داشت .گالب موی با سروری م نظر بود که امی با ای اعمال راه خود را برای دس یاب به قادره مماوار ما سامد". بوگدانوف ممینکه بوبنوف مکث کرد گفت" :رفی ایوانوف به یاد دارید که در شروع ماه ما ما در باارر مالقااه خاود با سروری به شما خبر داده بود ". ایوانوف به نوبۀ خود پیهنهاد کرد ":به رفقا م یاد ور شویدم ب ذار نها نی در جریا باشند". بوگدانوف شروع کرد ":در شروع ماه م پ ام نکه م و سروری در دف ر او دو به دو باق مانادی م ساروری مرچاه است بییار چاالکم ظاال م بیه ر خود را به م ن دیک ساخ ه و می ه طوریکه میچک نم شنید گفت" :امی شخ
خود در حا ب و دولات دسات باه مرکااری ب ناد ".ساروری مکار و خطرناک .او ماده است برای تحکی قدره شخ ام نقاب منف دی ری نی در مورد امی یاد ور شد ولا ما منظاور او را درسات درک ن وانیا .چی ماای را کاه شانید برای کامالًریر من ظره بود .در ومله مای اول م فکر م کرد که مبادا ای کدا دسییه ای باشد و بدی ترتیاب او ما خوامد بداند که عک ال مل م در قبال چنی یک خبری چ ونه خوامد بود .سپ به نظر رسید که شااید ساروری ایا سخنا را به اشارر تره ک به م گف ه باشد .واق یت ای است که م به راس دست و پاچه شده بود .ترجمان که در ممی وقت داخل اتا شد مرا نواه داد .با مد او سروری مودداً بوای خود رفت و تو گوئ میب چی ی اتفا نیاف ااده بود شروع کرد به صحبت در بارر میائل عموم ". ایوانوف در پایا صحبت بوگدانوف در حالیکه قیافه ار بفکر رف ه م نمود گفت " :م بینید رفی بوگدانوف م لومااه شااما در مااورد مناقهاااه میااا خلق ا مااا اکنااو تائیااد تااامر یافاات ".و سااپ رویااش را بطاارف بوبنااوف دور داده گفاات: "بفرمائیدم ادامه بدمید رفی بوبنوفم ببخهید که ما شما را قط کردی ". در بخش دو گذارر خود بوبنوف چی مای که جالب ر ام بخش اول بودند به اطالع حاضری رساند: "در قطار سائر مخالفی امی م اسل وطنوار ومیر دفاع ای کهور و قهرما "انقاالب" کاه تاانکش در برابار "خاناۀ خلا " و ام م قطارا او است گاام یاف اه ایی اده است نی شامل گردیده است .وطنوار ام یاورا تره ک که رفی شخ که امی ب وره دوامدار باالی تره کا فهاار ما ورد تاا او را ام چاوک ومیار دفااع برطارف بیاامد .دلیال برطرفا بیایار ساااده اساات " :ومیاار ماایب چیا ی علیااه ضااد انقالبیااو کاارده نما تواناادم اردو در حااال فروپاشا اسااتم در قط اااه نظاام اکثااراً شااورر ماا بااه راه ما اف ناادم بیایاری ام افیاارا بااه مخاالفی ما پیوندنااد .ایا مماه بخاااطر نکااه وطنوااار تح ایل الم نظااام نداشا هم فاقاد توربااۀ ماادیریت ح با اسااتم و بااه مکلفیات مااای وظیفااوی خاود کم اار توجااه میکنااد و ترجی م دمد بیه ر اوقاه خود را در حالت نهه با فاحهه مای جوا و وام خوانا ب ذراند". اوساادچ ساخنا بوبنااوف را قطا نماوده خاااطر نهاا ساااخت " :می اوا ت اور کاارد کاه س راتیژییات مااا و مامادان بااا تح یاله عال که شب و روم را در محل وظیفه ب ذرانند و نقهه مای نظام را پائی و باال کنندم برای احرام کرس ومیر دفاع نوبت گرف ه باشند". بوبنوف که م وجه ن اه کنوکاوانۀ ایوانوف گردیده بودم ادامه داد" :طبی است که وطنوار چنی یک تومی را به امی بخهیده نم توانیت. به گف ۀ "محمود"م وطنوار در اینباره با تره ک صحبت واض داشا ه و تاره کا باه او گف اه باود" :تاا وق یکاه ما رئای دولت باش م تو نباید ام میب چی ی تهویش داش ه باش ". گف ه م شود که رفی سابقۀ وطنوار (مانند وی قبالً تانکییت)م ومیر داخلۀ ف ل م دوریار نیا باه او پیوسا ه اسات .او نی ام امی ناراض است بخاطر نکه اجامه نم دمد تا باند مای گی اخ و جنایت پیهۀ کابال کاه ام جملاۀ خویهااوندا اعوای کمی ۀ مرک ی ح ب دیم وکراتیک خل افیانی ا عالمیار و صاحرائ اسا ند و ام طرفادارا سرساخت امای ما باشند ام بی برده شوند". بوبونوف گذارشش را با جملۀ ت پایا بخهید " :تاا مناوم مهاکل اسات گف اه شاود کاه ایا ومیارا در یاک گاروپ واحاد م حد شده اند یا خیرم ول اینکه نها خراالمر اینکار را خوامند کردم "محمود" در ای مورد شک و تردیدی ندارد". ایوانوف پرسید " :یا تره ک م لوماه مکمل را در بارر ای مخالفت ما دارد؟" بوبنوف توضی داد" :بدو شک او در جریا است .امی شخ اًا ام تاره کا خواسا ه تاا وطنواار برطارف شاود .ومیار دفاع (مدف وطنوار است) برای م لو ساخ میسله ن د تره ک رف ه بودم اما "محمود" نمیداند که تاره کا تاا کادا حاد با ج ئیاه شنا است". اوسادچ در حالیکه ایوانوف را مخاطب قرار م داد چنی اظهار نظر نمود " :شاما فکار نما کنیاد کاه ایا باه اصاطاله "اپومیییو " عمدًا ام طارف خاود تاره کا ایوااد شاده باشاد تاا بادی ترتیاب در راه نفاوذ امای سادی گاردد .ب یاد باه نظار میرسد که کی ام جملۀ ای ومرا نظریاه می قل سیاس م مناف سیاس یا تمایالت ام ای قبیل داش ه باشند". بوگدانوف ام اوسادچ حمایت نموده گفت " :م نی ممنظر اوسادچ اس ". ایوانوف "اوم " که مطلب ار را نم رساند ام دم ک هیده و سپ در اتا برای چناد دقیقاه ساکوه حکمفرماا گردیاد. نمایندر خای اندروپوف با ن یوه گیری ما عوله نم کرد. ایوانوفم اوسادچ را مخاطب قرار داده گفت" :بیائید که صحبت ما را جم بندی نمائی : "بر بنیاد گذارر رفی بوبنوف و مالحظاه شمام فوراً تل رام را به مرک عنوان اندروپوف مااده بیاامید .در تل ارا ام گف ه مای سرروی که در شروع ماه م به بوگدانوف گف ه بود یاد وری کنید .تل را را م به اموا میرسان . ده روم ب د "محمود" اطالع داد که اف را در میا خلق ما ت می مرچه بیه ر یاف اه اسات .منبا ما رسااند کاه گاروپ ضد امی دی ر بطور کل ترتیب یاف ه بود و ترکیب ا قرار ذیل بود: مر ادارر "اگیا" سروریم ومیر دفاع وطنوارم ومیر مخابراه گالب مویم ومیر داخله م دوریار.
نها ق داً ام ممکاری با امی دست کهیدند و برای رسیدگ به امور می قیماً به تره ک مراج اه ما نمودناد .افا و بار حفی اهلل امی کوشش م کرد ام مر نوع مالقاه با وطنوار دوری بوویاد .بااری رئای حا ب و دولات من اا یکا ام جلیاه شورای انقالب او را در جم حاضری نیاف هم به او تلفو کرد: "رفی امی شما چندمی بار است که در جلیاه شورای انقالب اش راک نم ورمید .علت چ است؟" امی با مردگ گف ه بود" :وطنوار گف ه که بمورد نکه مرا ببیندم مرا ام بی میبرد". تره ک در حالیکه لبخند به لب داشت و به اعوای شورای انقالب م ن رییت گفت" :خوبم باید گفت که وطنواار د جدی استم اگر او کدا وعدر بدمد ح ماً نرا عمل م کند". امی در ادامه" :پ در چنی شرایط م نم توانی وظایف خود را اجرا نمای ". تره ک در حالیکه لحنش را جدی ر م ساخت گف ه بود" :به مر حالم بیائید که در مورد اوضاع میا خود بحث نمائی ". در مورد موضوع دوم تل را دی ری به "مرک " به اموای ایوانوفم بوگدانوف و اسادچ فرس اده شد. در تفاوه با بوگادانوف و اوساادچ کاه ماری باه نهاا صارف در مواقا خاای اجاامه میدادناد تاا کابال را تارک ب وینادم جنرال ایوانوف اکثراً نه تنهاا باه میاکو بلکاه باه کهاورمای دی ار ما سافر میکارد .طا مااه جاو ایواناوف در ترکیاب 2 میأه اتحاد شوروی برای مالقاه باا رئای جمهاور اضاالع م حادر امریکاا جیما کاارتر کاه بایاد در ویاناا صاوره ما گرفت شامل گردید .در مالقاه مذکور قرار بود م امدر مه کامش تیلیحاه س راتیژیک (ساالت )۲ -میاا دو کهاور باه اموا برسد. دو
صوره ما گرفاتم میارا قبال ام در حقیقت مطاب رسو پروتوکول مراس عقد م امدر مذکور باید در واشن 4 3 رئی جمهور اضالع م حدر امریکام مر یک نیکی و فورد به اتحاد شوروی سفر کارده بودناد و اکناو نوبات رئای دولت شوروی بود تا به نیوی اقیانوس ما بارود .اماا داک ارا م االج باه صاوره قطا مخاالف بودناد کاه منها عماوم ح ب کمونییت شوروی به ممچو یک سفر طاوالن بپاردامد .با ه ممای دلیال طارفی پا ام جار و بحاث ماای طاوالن موافقت کردند تا مالقاه در ویانا صوره ب یرد. میأه شوروی با ترکیب نهایت بلند رتبۀ در ریل به ویانام پای خات اتاریش ماد .در ترکیاب میاأه بارعالور بریژنیافم ساه عوااو دی اار بیااوروی سیاسا (گرومیکااوم اوسا ینوف و چرنینکااو) قاارار داشا ند .ام کا .جا .با .بطااور ریاار رساام بوری ایوانوف که در لییت اعواای میاأه تحات پوشاش م خ اص و می هاار وماره اماور خارجاه درج گردیاده باود نمایندگ م کرد. ایوانوف در ممه مراحل مذاکراه که چند روم دوا داشت و باالخره به عقد م امده انوامیدم حوور داشت .او باا تأساف و تهویش مهامده م کرد که وض صح لسونید بریژنیف در ای اواخر شدیداً رو به وخامت نهااده باودم و بادو "نقال دمندگا " ح صحبت مای عادی را نی با رئی حمهور امریکا پیش برده نم توانیت .بریژنیف ممه بیانیه ماای خاود را ام روی ور مای که جماله با حروف کال با ماشای مخ اوی در چااپ ما شادند ما خواناد .او ممچناا باه سوال مای که کارتر ام او مطره ما سااخت نیا ام روی کاراذ جاواب ما دادم ممکاارر ام عقاب باه او ورقا را کاه حاوی جاواب ما باود ما داد و بریژنیاف بادو ابارام احیاسا مانناد یاک روباوب ما را رُا رُا کناا ما خوانادم در حالیکه رالباً اصالً به مح وای پ نما بارد .حای این وناه "ماذاکراه" لی شا رخ داد .بااری پا ام نکاه کاارتر ام بریژنیف سؤال را مطره ساخت که جواب مخ ری بایاد باه داده ما شادم ممکاار بریژنیاف ام روی صافحۀ کاه ام قبل بارای جاواب داد مااده شاده باود کلمااه اضااف را خان مده و ور را بدسات بریژنیاف داد .بریژنیاف باه خواناد پرمه پرداخ ه وق یکه به جای که خن مده شاده باود رساید رو باه طارف ترجماا نماوده پرساید" :ی نا چا م ب اد ام اینواا الم نییت خوانده شود؟" کارتر و ممکارانش در ای میا ن اه مای م ن داری به ممدی ر رد و بدل نمودند. در یک ام شا ما قرار بود ام اوپارای مهاهور ویاناا بامدیاد ب مال بیایاد .مماه ما دانیا ند کاه لسونیاد بریژنیاف در برابار منرمای باال و مخ وصًا به موسیق کالساک با تفااوه اسات و باه مار شاکل کوشاش خواماد کارد تاا رفا باه این وناه 5 محافل را رد نماید .اما کارتر با اصرار میااد بریژنیاف را قناعات داد تاا اقاالً قیامت اول اوپارای موڅااره "سارقت ام سیرال" را تماشا کند تا فاردا مطبوعااه ام یااد نمایاد .مق اد کاارتر ام اینکاار در اصال تبلیار بارای خاودر باود .ولا ایکار منه عموم ح ب کمونییت شوروی با ای پیهنهاد مؤافقت نما کارد :حای نمایهانامهم او چناد باار واضاحاً باه خواب رفت و چنا پر سر و صدا خُر م مد کاه ممکاارا او را وق اًا فوق اًا باه شاده تکاا ما دادناد تاا رمبار فرساودر خود را به حال بیاورند. در عی حال دیده م شد که سائر اعوای میاأه شاوروی ام این وناه "ج ئیااه" احیااس نااراح خاصا نما کردناد. ضروره بحث مای جدی با امریکای ما وجود نداشتم م م امده قبالً به تواف رسیده باودم صارف باه امواا رسااند ۱عج م عکنسقئعس عوعفهم نعسم اعجمهیسعوضیععااح ۀعوائ کنعوزعح بع" میکئوتعچن"عبی عوعوزعسنلع۱۷۱۱عول ع۱۷۹۱عو وسۀعوائ کنعسوعبتععه ع وو .ع ۲عس چنس عف کشنعس عوعچف عوعا نعسم اعجمهیسعوضیععااح ۀعوائ کنعوزعح بع"جمهیس عخیوچن"عبی عوعوزعسنلع۱۷۹۷عول ع۱۷۱۱عو وسۀعوائ کنعسوعبتععه ع وو .ع ۳عج ئول عفیس عس عوعچ عوعا نعسم اعجمهیسعوضیععااح ۀعوائ کنعوزعح بع"جمهیس عخیوچن"عبی عوعوزعسنلع۱۷۱۱عول ع۱۷۱۱عو وسۀعوائ کنعسوعبتععه ع وو .ع ۱عکمپیز ایسعایئو عایس ب عکیس کعولفعگنفگعنان م عایڅنست دعبنو ۀعک یسعوقئ عبی عوعب نعسنلهن ع-۱۱۷۹ع۱۱۷۱عا عز ش .ع
ام طرف مقا مای عال دو کهورم سپ بلند نمود جا مای شامپای به سر سالم طرفی و رف بطرف خانه ما باق مانده بود .مهکل صرف یک بار در مالقات که در سفاره شوروی صوره گرفت بروم نماود .کاارتر کاه م ماوالً کوشااش میکاارد ام چوکاااه میااائل عمااوم خااارج نهااودم بااه موضااوعاه جاادی تماااس نما گرفاات و واضااحاً بااه رمباار ض یف شوروی ترح خود را ابرام م داشتم ب وره ریر م رقبه یک ام میائل مه و ظریف را بلند نموده گفت: "به ار ما باود اگاار کاامش تهاانواه کااه اکناو در اروپااا جریاا داردم مناااط دی ااری را کاه در نوااا مخالفات مااا میااا امریکا و شوروی وجود دارند نی در بر م گرفت .در ب و ام ای مناط منااف مها حیاات ماا قارار دارناد و اتحااد شوروی نرا باید به رسمیت بهناسد ".کارتر مکث کرد و دیده م شد که میخوامد گف ه ماای خاود را باا ابارام موضاوع نهایت مهم ادامه دمد .ن ده ام اعواای میاأه شاوروی کاه قابلیات درک اوضااع را داشا ند دسات و پاچاه شادند .کاارتر ادامه داد " :یک ام مناطق که ام اممیت حیات بارای ماا برخاوردار اسات کهاورمای حاومر خلایج فاارس و شابه ج یارر عرب م باشند .ما ام شما دعوه ب مل م وری تا در ای ناحیه ام خود داری کار ب یرید تاا بادین رتیب تاوام موجاود برم نخوردهم امنیت مل ماا باا تهدیاد مواجاه نهاود .دشاواری ماای میاادی در ایارا و افیانیا ا نیا وجاود دارناد ولا اضالع م حدر امریکا در امور داخل ای کهور ما مداخله نم کند .ما امیدوار می ی که اتحاد شوروی نی ممی راه را ت قیب خوامد کرد". پ ام نکه کارتر سخنانش را به اتماا رساانیدم باا دیادگا من ظار باه بریژنیاف ن رییاتم اماا لسونیاد بریژنیاف میاکوه بود .ای بار او میچ ونه جواب ام قبل ماده شاده نداشات .او باا امیادواری رو باه طارف گرومیکاو (ومیار اماور خارجاۀ شوروی) نموده تو گوئ به او می فت" :نواه بده رفی گرومیکو ".اما جالب نکه گرومیکو نی مانند یاخ ساکوه کارده بود .پیهنهاد کارتر تقیی "مناط نفوذ" م ن م داد و این ونه میائل دف اً حل و ف ل نم شدند. بخاطر نکه ام وض یت بوجود مده بیرو شده باشند لسونید بریژنیف جملۀ را که مدتها پیش بخاطر ساپرده باود باه مباا ورده گفت که "اتحاد شوروی میچ اه در امور داخل افیانی ا مداخله ننموده و ممی را ام امریکاا نیا ان ظاار دارد"م گف وما در ممینوا به پایا رسیدند. ب دما مهاور رئی جمهور امریکاا در اماور امنی ا مبی نیاف بژی ینیاک کاه شخ ا باود ما موشایار و ما مکاار در خااطراتش ما نوییاد کااه در ویاناا نهااا موفا نهاادند تااا روساها را بطااور مف ال بااه بحاث در رابطااه باه تهااویش مااای جیوپاولی یک اضاالع م حاادر امریکاا بکهااانند .رالبااً در اثاار پیهاهاد ممای بژی ینیااک موضاوع تقیاای "سااحاه نفااوذ" ام طرف رئی جمهور کارتر مطره شده بود .خری بار موضوع مذکور را سرا دو کهاور در شاهر یال اا بالفاصاله پا ام خ جنگ دو جهان به بحث گرف ه بودند. امام میأه اتحاد شوروی بهمول بوری ایوانوف پ ام عوده به کهور در حلقۀ بییار کوچک سخنا کاارتر را ماورد تحلیال و ارمیااب قاارار داد .اوسا ینوف و انادروپوف بااه عقیاده بودناد کااه امریکاای ماا م املااۀ تا را پیهانهاد کردنااد: حومر خلیج فارس و شبه ج یرر عرب به نها واگذاش ه شود و اتحاد شاوروی ایارا و افیانیا ا را باه دسات ما ورد. اوس ینوف باور داشت که پیهنهاد مذکور باید بالفاصله پذیرف ه شودم اما خون رم او را گرومیکاو سارد سااخ ه گفات" : مدف کارتر در ویانا به میب صوره تقیی "ساحۀ نفوذ" نباودهم او صارف فراخواناد تاا مار دو جاناب ام یاک طارف در رابطه به افیانی ا و ایرا ام خود داری کار ب یرند و ممچنا موافقه شود که دول حاومر خلایج فاارس در حیطاۀ منااف اضالع م حدر امریکا قرار دارند ".اندروپوف نی طرفدار مذاکراه باا امریکاای ماا در ایا ماورد نباودم او عقیاده داشات ال چا بارای امریکاا و چا ما بارای شاوروی ام دسات که افیانی ا بدو نه ام اقمار اتحاد شوروی باوده و ایارا ف ا ً رف ه. پ ام جر و بحث مای طوالن فی لۀ ت ب مل مده بود: "پیهنهاداه کارتر بدو توجه بااق بمانناد م در عای حاال اوضااع در حاومر شار میاناه تحات توجاه شادید قارار ب یارد". میکو را در لحظاه اف ایش ف الیات ماای روم افا و امریکاای ماا در پاکیا ا و مخ وصاًا حمایات شاکار نهاا ام ضد انقالبیو افیا بیه ر ام مر چی دی ر به تهویش انداخ ه بود. ب اااریخ ۲۲جااو اعوااای بیااوروی سیاس ا شااوروی گااذارر دی ااری را ام ممااا چهااار ت ا (گرومیکااوم اناادروپوفم اوس ینوف و پونوماریوف) دریافت داش ه و نرا مورد ارمیاب قرار دادند .پ ام شانائ باا گاذارر موافقات کردناد کاه پیچیاادگ اوضاااع در افیانی ا ا ادامااه دارد .سااند مااذکور تهااویش روم اف ا و دوایاار مخ لااف اتحاااد شااوروی را در قبااال اوضاع افیانی ا من ک م ساخت. اعوای بیوروی سیاس اتحاد شوروی حی تباادل نظریااه در ماورد علال وخامات اوضااع میا قیمًا تأکیاد ما کردناد کاه تره ک و امی تما قادره را در دسا ا خاویش م مرکا سااخ ه انادم رالباًا مرتکاب خطاماا شاده و قاوانی را میار پاا ما کنندم حما یت گی ردر حاکمیات جدیاد در میاا مارد وجاود ناداردم ارگاا ماای ادارر محلا ایوااد ن ردیاده اناد و "توصایه مای مهاوری شوروی در ای ممینه ام جانب لیدرا افیا عمالً در نظر گرف ه نما شاود ".در اداماۀ گاذارر ماده باود کااه اقااداماه حکوماات جمهااوری دیموکراتیااک افیانی ا ا بخاااطر ثباااه بخهااید اوضاااع مثمریاات ض ا یف داش ا هم و ضااد انقالبیو بخاطر فرو پاش اردوی افیانی ا تالر مای خاود را فهارده تار ما ساامد " .در ایا راسا ا ام طُار و شایوه مای مخ لف کار گرف ه م شود :ام افراطی اری ماذمب م تطمیا و تهدیاد .مکاذا باا افیارا اردو ب اوره انفارادی نیا "کار" صوره م گیرد تا نها را به ارتکاب خیانت در برابر نظا وادارند .این ونه ف الیات ماای ارتوااع اشاکال وسای به خود گرف ه و م توانند عواقب خطرناک برای "انقالب" در پ داش ه باشند".
ما توانیا ند اوضااع را گذارر مذکور باه رسا م ماولم م اقباًا ام اقادامات یااد وری ما کارد کاه باه معا ماؤلفی بهبود ببخهند .پیهنهاد م شد تا ام نا بیوروی سیاس حا ب کمونییات شاوروی باه کمی اۀ مرکا ی حا ب دیموکراتیاک خل ا افیانی ا ا نامااۀ ارسااال شااود و بااا لح ا رفیقانااه ام تهااویش و ناااراح رمبااری شااوروی در یاااد وری گردیااده و توصیه مای در رابطه به تحکی حاکمیت مردما اظهاار گاردد .در گاذارر ممچناا پیهانهاد ما شاد تاا ادارر مهااوریت ح با در کاباال ماار چااه بیها ر اسا حکا یاف ااه و اجااامه داده شاود تااا مهاااوری امااور ح با بااه ارگااا مااای حاکمیاات در والیاه و شهرما نی اع ا شاوند .ممچناا پیهانهاد ما شاد تاا بخااطر کماک باه مهااور ارشاد نظاام جنارال موربا باا گروپ ام افیرا برای کار در قط اه فرس اده شود و ممچنا پنواه مهاور دی ر نظام منوملاه ف االی اماور ح با و افیرا ضد کهف به افیانی ا اع ا گردند. اما ام ممه مهم ر ج چهار ای پیهنهاداه که محار نامیاده شادهم باود" :بارای تاأمی و مداف اۀ طیااره ماای شاوروی در مید ا موای ب را م در صوره موافقات جاناب افیانیا ا نظامیاا رناد کومانادوی پراشاوت شاوروی یونیفاور پرساونل 6 تخنیکا مااوائ بااه تا بااه ای ا کهااور اعا ا گااردد .باارای حفاظاات ساافاره اتحاااد شااوروی بااه ت ااداد ۸۵۲ -۸۲۵ت ا ام منیوبی ج وتا خای ک .ج .ب .تحت پوشش پرسونل خدمات فرس اده شود .در شروع ماه گیات ساال جااری پا ام اخ ا دورر مادگ ما به افیانی ا (به میدا موای ب را ) گاروپ خاای ادارر جا .ر .یاو .لاوی درسا ی یت قاوای میل شوروی بخاطر اس فاده ام نها در صوره وخامت شدید اوضاع و برای حفاظت و مداف اه ام دوایار مها و حیاات حکوم فرس اده شود". ال نظامیا میل شوروی در صحنه ظامر شادند" .وق ا در جاای سااله اینهمه بدا م ن بود که در اخیر ماه جو عم ً 7 باشدم ای ساله یک رومی ح ماً فیر م شود". برعالوهم ممی جلیۀ بیوروی سیاس م فی له ب مل ورد تاا منها کمی اۀ مرکا ی پونومااریوف موادداً باه کابال "بخااطر صحبت با لیدرا افیانی ا " فرس اده شود. بادین رتیب اساساااه وجااود دارد تاا گف ااه شااود کاه در شااروع تابیا ا ما اج " مااری " در میااکو بطارف اتخاااذ اقااداماه شدیدتر در قبال افیانی ا تیییر یاف ه بود. اعوای بیوروی سیاس ح ب کمونییت شوروی تره ک را کاودک م اوم ما پنداشا ند کاه ظرفیات ادارر کها را خود ممه را مرچاه بیها ر ع ابان ما در موای طوفان نداشت .امی با دسییه اندومی ما و پیش برد بامی شخ م رفات کاه کها مار لحظاه باه عما بحررف اه ساقوب کناد .الم باود تاا یاک ساخت .در چنی یک وض ی امکا کاری صوره می رفتم اما کدا کارم ای میسلۀ بود که منوم وضاحت کاف نداشت. ک .ج .ب .ماده بود ارتباطاه منومد شده را با لیدرا فراری جناه "پرچ " که عمادتاً در کهاورمای اروپاائ مهااجر 8 شده بودند احیاا نمایاد .ادارر اساخبارات اردو جا .ر .یاو .در ایا میاا "رناد میالما " خاود را در ناحیاۀ چیرچیاک باه شاده تحات تربیاه قارار داده بااود .باه دف ار "کهاف خااارج " در کابال وظیفاه داده شاد کاه توجااه مرچاه بیها ر خاود را بااه مخالفی در حال احیا در داخل جناه "خل " مبذول دارند. *************** مذاکراهم اما به ر است گف ه شود "چنه من ما" میا تره ک و امی در رابطه به "باناد چهاار نفاره" بیها ر ام یاک مااه تداو پیدا کرد .امی اصرار م ورمید تا رئی ادارر "اگیا" و ومیرا باه حیاث سافرا باه خاارج اعا ا گردناد .تاره کا که ام وفاداری ای افیرا باه شاخص خاود مل فات باودم ما خواسات حالات موجاود را ن هادارد و یاا ما حاد اقال ظاامرًا ش ا را بااا اماای حف ا نمایااد .امااا وطنوااار و سااروری کااه ام چ ااون بااامی بااه راه اف یااده درک کاااف داش ا ند بااه ماایب صوره با چنی یک ش موافقت نم کردند .خراالمرم تره ک اندک (او فکر م کرد کاه بیایار کا ) در برابار امای عقب نهین نمود .به تأریخ ۲۹جاوالی باه اسااس فرماا فاو ال اادر شاورای انقالبا جمهاوری دیموکراتیاک افیانیا ا م رئی دولتم قوماندان اردوی کهور را به عهدر خود گذاش ه در عی حال به "شاگرد با اس داد و محباوب خاود" امای م وظیفااه داد تااا پیهاابرد ممااه امااور اردو را بااه دور ب یاارد .وطنوااار بااه حیااث ومیاار امااور داخلااه و م دوریااار ام کرس ا وماره امور داخله برطرف و به حیث ومیر امور سرحداه و قبایل ت یی گردید. فی لۀ جابوای مای جدید را تره ک و امی به اعوای شورای انقالب و کمی ۀ مرک ی حا ب طاوری اعاال نمودناد کاه گویا در ای رابطه موافقۀ رمبری شوروی بدست مده است و به گف ومای محرمانه با عوو عل البدل بیاروی سیاسا ح ب کمونییت شوروی پونوماریف که در ای من ا ط یک بامدید ریر رسام در کابال قارار داشاتم اشااره نمودناد. امااا در حقیقاات حاای مالقاااه مااای تااره ک ا و اماای بااا پونوماااریوف در مااورد تیییااراه کاادری در رمبااری افیانی ا ا و مخ وصاً موضوع رام اف را در ردر باالی خلق ما مطره ن ردیده بود. 6
عفی ش گننعبتع ل أعفنایمیا عبئ عوزع یف فیس عپئسیفأعقخ ک ع ن عنوس عا ک .ع ویوچ عوعوس ن عفنشعو عف ننعا چ عکتعا شیب نعغ عکیانف و عویسو ع یف فیس ععفظنا ننع وس و عوفغنفشاننعسوعبتعقنع ووا عوعچمئو عبنع سا ع ئ عائبیطعبتعو وسۀعج .عنس.ع ی.ع وس و ععویسو ع سععمم نتعبتعالاأعسسنف نعحف ظعوهللعوا نعوعسپاعبتعال ستعسسنف نعبهئکع کنساأعسهمعبتعس وع ووا .ع 7عضئبعولمثأعسوس .ع 8 عولشیول عع سعوال عقنوک عک یسعوزبکشانندعکتع سع۳۲عک میاائ عومنلعوئلعقنوک عالئوسع وس .ع
اح ماالً گذارشات را که مأموری ک .ج .ب .ط ماه جو به "مرک " ارسال داش ه بودندم میکو نرا به انادامر کااف نی م رود که اسناد مذکور طوریکه الم بود به مقاماه "باال" رساانیده نهادند .در قابل تهویش نپنداش ه بود .امکا عی مما اح مال نی وجود دارد که در م ما در میکو میچک ماده نباود تاا بطاور شااید و بایادم عمیا و جادی اطالعات را که ام کابل م رسید درک نموده و ت اور نمایاد کاه تقابال شاروع یاف اه میاا تاره کا و امای بااالخره چا عواقب در قبال خوامند داشت. رمبرا شوروی با در نظر داشت رسو ب رحمانه ایکه در افیانی ا م مول بودندم تقریباً بطور ت فکار ما کردناد: " خوبم گیری که یک دو ت ام افیرا جوا را به حیث سفرا به خارج خوامند فرس اد .برای نهاا اینکاار نقادر ما باد نییت .مدت برای خوش خود مندگ خوامند کاردم جهاا بینا خاود را وسا ت داده و تواارب خاود را افا ایش خوامناد بخهید .اف و بر ممه تیییر و تبدیل کدرما موضاوع داخلا دوسا ا افیاان باوده و ذیادخل شاد بارای شاوروی ماا در ای جنوال ما م لحت نییت .اما موضوع اسالمییت مای افراط م میسلۀ کامالً دی ری است .نها یک لحظه ما دسات ام ساله برنم دارندم پنج مرتبه در یک شبانه روم نمام م خوانندم دارای چند ممیر اس ند و ام مر مراس ندارنادم میرا اع قاد دارند که نهائیکه در جنگ با کافرما که ه م شوند ح ماً به بههت م روند .ایا مارد ام دنیاای اسا ند کاه برای شوروی ما قابل درک نییتم ای مما جای است که تهدید اصل برای پیهرفت افیانی ا نهف ه است". پونوماریوف من ا مالقاه مای خود با لیدرا افیا عمیق ری مراتب تهویش رمباری شاوروی را در رابطاه باه تهادید ف الیت مای گروپ مای ضد انقالب و قبل ام ممه افا ایش نفاوذ روحاانیو ارتوااع در اردو ابارام داشات .ما صاحبت مای افیا پونوماریوف بالفاصله تهویش رفقای بیوروی سیاس ح ب کمونییت شوروی را با تماا جدیاده تأئیاد نماوده و بام م موضوع اعا ا قاوای شاوروی را باه افیانیا ا بلناد ما کردناد .پونومااریوف ام بحاث بااالی میاائل نظاام باا مهااره طفاره ما رفاات و توجاه افیاا ماا را بااه ضاروره توسا ۀ بنیااۀ اج مااع انقاالب باه وساایلۀ دعاوه اقهاار وساای محم کهاا باه مثاباۀ م حدیااد طبی ا حا ب دیموکراتیااک خلا جلااب ما کارد .پونوماااریوف ممچناا در مااورد ف الیاات مهاوری امور ح ب که ام طرف کمی ۀ مرک ی ح ب کمونییت شاوروی باه افیانیا ا فرسا اده ما شادند باا افیاا ماا صحبت کرد .لیدرا جمهوری دیموکراتیک باا بلناد تاری الفاا کاه موجاب رضاایت کامال پونومااریوف گردیاد ام ف االی ح ب یاد وری نموده م ذکر شدند که مهاوری مذکور " دارای توارب ب مم ا و حکمت کمونییت ماای اتحااد شاوروی بوده و در راه اعمار ساخ ارمای ح ب به نها کمک مای ب رگ مبذول میدارند". ام قرای چنی بر م مد که بامدید ریر رسم پونوماریوف ام افیانی ا ای بار نی چنادا مثمار نباود .صاحبت ماا باا جانب افیان بیه ر ب رنگ بودند .افیانها به ای مهما شوروی کدا م لوماه جدیدم دلچیپ و مه را ندادناد .موافقات نامه مای جدی و مهخص به اموا نرسیدند. نییت که در میاکو صاالحیت ت امی گیاری را دشا ه م تره ک و م امی ام قبل م دانی ند که پونوماریوف شخ باشد .نها او را منحیث یک مأمور بند رتبۀ ح ب ول شخص که فاقد مرگونه صالحیت بودهم اب کار شخ ا نداشا ه و قادر نبود ام موض خاود دفااع کناد ما پنداشا ند .لیادرا حا ب دیموکراتیاک خلا بادو نکاه کادا امیادی داشا ه باشاند حیااب م م اول ام پونوماااریوف خااوامش کردنااد تااا قااوای شااوروی بطااور می ا قی در نبردمااا بااا مخااالفی سااه ب یرنااد. پونوماریوف به نوبۀ خود در حالیکه م دانیت کی به حارف ماایش گاور نما دماد ام افیاا ماا خاوامش ما کارد تاا یکوا کار کنند و به اصل رمبری دس ه جم در ح ب پابند باشند. الب ه پونوماریوف نی قابل ممدردی است م چه بیوروی سیاس که او عوویت نرا داشت به وی مأموری را سپرده بود کااه پیاارومی در اص االً م ااور نبااود .اوضاااع افیانی ا ا در تابی ا ا ۸۸۹۸دی اار نقاادر سااردرگ م دشااوار و م واااد گردیده باود کاه رمبارا شاوروی را واق اًا دسات و پاچاه سااخ ه باود .وق یکاه در جلیااه کارملی و مقار کمی اۀ مرکا ی 9 ح ب در "س ارایا پلوشاد" حرف ام میائل افیانی ا به میا م مدم در سخنران مای لیدرا شاوروی مرچاه بیها ر 10 ع بانیت احیاس م شدم مر یاک رمو داشات تاا میاؤولیت را باه دور دی اری ب اذارد .در " نیاوی دریاای ماو" بواای اعمااار سوسایالی وعااده داده شااده مرچاه بیها ر با نظما و خااونری ی باه نظاار میخاورد و در رمبااری افیانیا ا جنگ تما عیار رام یاف ه بود. نچه که ارتباب م گرفت به اف را در بی خلق ما و خطری که تاره کا را تهدیاد ما کاردم بایاد گفات کاه دسات بکاار نهد فوری میکو علت دی ری نیا داشات .در پهلاوی اطالعاات کاه ام طریا "اساخباراه چا ماا" ما رسایدم میاکو م لوماه را ام مناب دی ر نی بدست م ورد .بطور مثال مهاوری نظام گوریلوف و ماپالتی در گذارشااه خاویش پیوسا ه ام نبااوغ سااامماندم حفاای اهلل اماای یاااد وری نمااوده و ام او در مبااارمه ار بااا "بانااد چهااار نفااری" حمای ات م ا کردند .پونوماریوف من ا اقام ش در کابل با کمال تمکی جویای نظر مهااور ارشاد ح با در اردو (ماپالتای ) در باارر مناقهۀ امی با ومرا گردیدم ماپالتی به وی حکایت ذیل را بامگو نمود" :دف ار ما در ت میار وماره دفااع در طبقاۀ دو قرار داش ه و دف ر وطنوار در من ل اولم م ام طری کلکی می وان ببین که ومیر دفاع وطنوار م روف چا اسات. 9
ع ک عوزعا ونعچن عال م ع سعائک عوهئعاشکیعکتع سعح و عستعب عاائعوزعالصئعکئام نعفنبمتع وواتعوع سعننعکم ا عائک عح بعکمیف ش عوقحن عویسو عایالی ع وو .ع سع و ب نتعاینبئعس نس عسوس عوالا عوزعکم ا عائک عح بعکمیف ش ع ن عا ک دعبئ عفن عوزعچم نعا وندع ی ع(سانسو نعپمیون )عا هئف .ع 10 عچ عوفغنفشاننعوس .ع سعو ب نتعاینبئعس نس عسوس عبتعوفغنفشاننععغنلهنچع"نفطئ ع س ن"عف عا ی دعوعچ عچمننع س ن عایئو ع"نای"عوس عکتع کعزانف عسئح عطه ی ع ا ننع وعک یسعوفغنفشاننعوعوقحن عویسو عسوعا شنخ .ع
ال حاوال ظهار نا د او گالبا وی و م دوریاار ماده و نهاا مماه یکواا باه کادا طارف ناام لو ما روناد .بااری ما م مو ً خواس م لو کن که ای "قهرمانا انقالب" ب د ام ظهر چ م کنندم بنابری بدو اطالع قبل داخل دف ار ومیار شاد . گالب موی در ای میا کوشش کرد در عقب پرده پنها شود و م او را ام نوا مثل یک بچۀ بامی ور بیارو ورد . در جواب مالحظاه ماپالتی ومرا خاطر نها ساخ ند " :ماا جاوا میا ی م ماا انقاالب کاردی و ماا حا داریا کاه ب واًا وقت خود را بخوش ب ذرانی ". بدی ترتیب دیده م شد که نها تقریباً مر روم وقت خود را خور م گذراندند و صرف ال ظهر کار م نمودند. ام اینوا م توا اس باب کرد که امی نی دالیل جدی داشا ه کاه ام ت یینااه تاره کا ناراضا باشاد .خاود امای بارخالف ناپاذیر کاار ما کارد و ام مادوناا خااویش نیا ممای را ما خواسات .نا م در اکثریات مطلا افیااا ماام بطاور خیا مناقهۀ مذکورم میائل نقدر م روش نبودند. *************** قیا مراه نقطۀ عطف بود برای س .ی .ای .تا ف الیت مای خود را در اس قامت افیانی ا تهادید بخهاد .در مااه ماارچ س .ی .ای .پیهانهاداه خاود را در ماور د حمایات مخفا ام نیاروی ماای ضاد حکاوم افیانیا ا باه ق ار سافید ارائاه نمود .در سند مذکور مده بود که رمبری شوروی در رابطه به اوضاع در افیانی ا شدیداً مهور است .میاکو پیوسا ه کوشاش ما کنااد ناکااام ماای خااود را در افیانیا ا بااه حمایات ف االنااۀ مخااالفی میاال ام طارف اضااالع م حادر امریکااام پاکی ا و م ر ارتباب بدمد .در حقیقت امریکای ما در ای مما م حد اقل در سط حکومت در میائل افیانی ا کم ار ذیاادخل بودنااد .س ا .ی .ای .در مماای پیهاانهاداه ماااه مااارچ خااود درخواساات م ا کاارد تااا کمااک مااا بااه نیرومااای ضااد "انقالب" اف ایش قابل مالحظه یابند. اس خباراه امریکا افیانیا ا را در ما تماا اوضااع کاه در مماا در منطقاه حکمفرماا باود ما دیاد .امریکاای ماا شکیات دردنااک را فقان چنادی قبال در ایارا م قبال گردیااده و پا ام سارن ون شااه موباور شادند ایا کهاور را تاارک نماینااد .طرفاادارا خُمینا کااه قاادره را در تهاارا ر ااب نمودنااد بااا شااده تماا ام امریکااا ان قاااد ما کردنااد .یااک بخااش ب ر جها که سرشار ام نفت بود و ام مر نقطۀ نظر اممیت س راتیژیک داشتم اکنو ب صااحب ماناده باود و عماالً م توانیت تحت کن رول شوراما دراید .صاحب نظرا میائل سیاسا امریکاا سااحه ای ام ای وپیاا و شار ن دیاک الا ایرا م پاکی ا و افیانی ا را "کما بحرا " نامیاده بودناد و کوشاش ما کردناد اتبااع خاود را م قاعاد بیاامند کاه اتحااد شوروی تالر دارد تا در ای ناحیۀ مه حوور یابد. چو در نوقت کدا ثبوه جدی برای تمایاله مژمونیی اتحااد شاوروی پیادا نما شادم بناا ًء در رشایف ماا حکاای را 11 در ماورد موجودیات وصایت ناماۀ پی اار کبیار م کاه گویاا ایا امپراتاور روس باه باممانادگا خااود وصایت نماوده باود تااا مرچه بیه ر به قیطنطنیه و مندوس ا ن دیک شوندم میرا " کی که در ای ناحیه حاک باشدم سلطا مماه جهاا خواماد بود ".رومنامه ن ارا امریکای م تو گوی کی به نها دس ور داده باشد دف اً شروع به اس ح ال ایا حکایات نماوده و به ترسانید مرد ام مارر عیاکر شوروی که اینک باالی کهورمای "کما بحرا " و قبل ام ممه بااالی حاومر خلایج فارس یورر خوامند برد شروع نمودند. دورر کامش تهنواه پایا م یافت و جای نرا دورر طویل مناقهاه م گرفت" .جنگ سرد" به نقطۀ (پیاک) صا ودی خویش ن دیک میهد. اس خباراه با پیهنهاد راه انادامی عملیااه وسای مخفا بخااطر حمایات ام شورشایا اماداف طویال الماده را ت قیاب ما کرد .یک ام ای امداف عباره ام وادار سااخ شاوراما بارای اشا راک در مباارمر میالحانه باود تاا بادی ترتیاب دشام اساس (شوروی) را ض یف بیامند .تحلیل را سا .ی ای .بااور داشا ند کاه در صاوره اسا حکا مواضا پاارتی ا مام میکو ناچار م شود کمک مای نظام خود را به رژی افا ایش دمادم و ح ا میا قیمًا باه افیانیا ا مواو ببارد .و ایا ممااا جاال بااود بارای شااوروی کاه پا ام دخاول نخیا ی قط ااه نظااام ار باه افیانیا ا و در گیار شااد نهاا بااا مخالفی میل م در بند خوامد ماند. پیه وئ مای ادارر اطالعات امریکا قرار ذیل بودند: اول -شوراما بال تردیاد باا پاارتی ا ماا درگیار نبردماای خاونی شاده و بادی ترتیاب امکاا تحات کن ارول در ورد ممه جانبۀ حومر پر ام نفت خلیج را ام دست م دمند؛ دو -جنگ قریب الوقوع مدیه ای خوامد بود برای مأموری امور تبلییات م نها باالخره ثباوه مهاهود مکاارگ و پال مای عظمت طلبانۀ شوراما را بدست م وردند .در عی حال در صورتیکه جنگ ما طوالن م شادندم وضا یت مذکورم اتحاد شوروی را تو یف ساخ ه و در این وره امریکای ما در "جنگ سرد" پیروم م گردیدند.
11
.عپ ائعکه ئع نع(پائعوول)ع,ع نخئ نعون عسوس تعوزع و اننعسوانفی عچنعبی عوعوول نعواپئوقیسعقمن عع نسع ول عسوس تعبحشنبعا ئو .ع پ ائع سعسنلع۱۹۹۲زانف کتع عسنلع وو عپن ون عسوس تعوعی عګئ عوعوزعسنلع۱۹۹۷عول ع۱۱۲۷عاشابیفتعبتعو وسۀعسوس تعبتعح ثعپن ون عوعسپاعبتعواپئوقیسعسوس تعپئ وخاتعوس .ع ویوچ عق س خ عف ننعا چ عکتعقح عزعنا عچم نعواپئوقیسععظم عطمه عسوس تعبئو عووهغنلعسهئزا نعچهن عب نفهتع سعوهئلعوعج هیبعطهئشعس ه عوه عوععطه ع چهتععچهنعوس و عسوسه تع کیو عا کئ عنفهنعسوعبتعقصئ عخی ع سنوس .ع
ب ااریخ ۶مااارچ کمی اۀ خااای ممااامن ( کمی ااۀ مااذکور محار بااوده و در جنااب حکوماات امریکااا ف الیاات ما کاارد و ام عملیاه مای مخف برای رئی جمهور نظاره ب مل ما ورد و باه وی گاذارر ما داد ).ام سا .ی .ای .خواسات تاا پال مف ل اش راک امریکا را در افیانی ا تدوی نماید. 12 باه ناحیاۀ شار میاناه اعا ا شادند تاا اوضااع را ام ن دیاک بررسا نماوده و پیهانهاداه مهااخص را ماأموری لین لا ترتیب نمایند .حی سفر به پاکی ا مأموری مذکور ده ما م ار مهاجر افیا را در کمپ ما مهاامده نمودنادم بیایاری ام نها م اده بودند تا سااله باه دسات باه وطا خاود برگردناد و "رژیا کاافر" را دور بیاندامناد .بناابری م کاار کاوچک بایاد صااوره می رفاات :ساااله در اخ یااار نهااا قاارار داده میهااد .رواباان بااه سااردی گرائیااده میااا ضاایاء الح ا و جیما کااارتر تالر م شد .ررب به شده ام ضایاء الحا م رئای جمهاور پاکیا ا بخااطر موضوع دی ری بود که باید برای رف نقت حقو بهرم عد رعایت مادی مای دیموکراتیک و تالر مخفیانه بارای دسا یاب باه سااله اتاوم ان قااد ما کارد. فاورًا فورماول کهناۀ خاود را بکاار بیا ند" :بلا رئای اما ای مما موردی بود که ماأموری اسا خبارات ادارر واشان جمهور پاکی ا یک حرام اده استم ول ای حرام اده ام ما است" .با ضیاءالح م شد اگار ناه بار سار مماه میاائلم ول باالی نهای که به چ ون ف الیت مقاومت افیان ارتباب م گرفت به تواف رسید. بااه دورا اف ااادهم ب ا ودی ساارعت گرف ااه و دی اار قاادرت نبااود کااه ناارا م وقااف چاارخ ماشاای بیوروکراس ا در واشاان بیامد. ب اااریخ ۰۲مااارچ در جلیاۀ مخفا "کمی ااۀ خااای ممااامن " نمایناادر وماره امااور خارجااۀ امریکااا خاااطر نهااا ساااخت: "ادارر کارتر موافقت دارد تا اضالع م حدر امریکا در میائل افیانی ا سهی گردیده و سد راه توس ۀ نفوذ شاوراما در ای ناحیه و سائر نقاب جها گردد ".اما منوم واض نبود که کدا اقاداماه بایاد روی دسات گرف اه ما شادند .یاا باه قیاا کنندگا ساله و البیۀ نظاام داده شاود ؟ کماک ماال در اخ یاار نهاا گذاشا ه شاود؟ عکا ال مال میاکو در ایا رابطاه چ ونه خوامد بود؟ کمونییت ما در اقداماه م قابل خویش تا چ حد پیش خوامند رفت؟ خطر تحریک جنگ سو جهان نهایت میاد بود و به ممی دلیال امریکاای ماا عملیااه مخفا خاود را باا اح یااب فاراوا رام م نمودند .مطاب مهورر مبی نیف بژی ینیک به قیا کنندگا در شروع ساله داده نم شدم به نهاا ادویاهم اله مخابرهم وسایل تخنیک و پول توضی ما گردیاد .بارای اماداف م اذکره و ممچناا بارای راه انادامی تبلییااه و عملیااه روان در سال ۸۸۹۸مبلر پنو د م ار دالر تخ یص داده شد .الب ه ای یک مبلر خنده وری در تناساب باه میلیاارد مای که ب دتر به قیا کنندگا سرامیر م شدند بود .امریکاای ماا این وناه مخفا کااری ماا و اح یااب را در طاول تماا مده جنگ مای ینده در افیانی ا رعایت م نمودند. مطاب شرط که رئی جمهور ضیاء الح گذاش ه باودم کماک ماای امریکاا نبایاد میا قیمًا باه پاارتی ا ماا فرسا اده ما شدم اینکار بایاد صارف باه وسااطت ادارر اسا خبارات ایا کهاور صاوره ما گرفات .طارم ال مال ماذکور جنواال ماای م ین را در برداشتم میرا سط فیااد در پاکیا ا با حاد بلناد باود و قیام ام کماک ماا بادو قیاد و شارب در دسات ادارر ی .اس .ی .م اف ادم اما در عوض "گوشهای" امریکا در جنگ افیانی ا به نظر نم خوردند. موامی با ف الیت م اذکره ماأموری اماور کهاف سا .ی .ای .میا قر در کابال وظیفاه دریاف ناد تاا جریانااه داخلا را در جمهوری دیموکراتیک افیانی ا با دقت مرچه بیه ر میر نظر ب یرندم سط ذیدخل بود شاوراما را تهاخیص نمایناد و ظرفیت نیرومای در حال قوه گرف ضد انقالب را م ی بیامند. شای ه ایرا که دشمنا امی در داخل ح ب دیموکراتیک خل در مورد اینکه "شاخص دو "م اجنات ساابقه دار سا .ی. ای .م باشد به راه انداخ ه بودند در شروع ۸۸۹۸به سفاره امریکا در کابل رسید .سفیر امریکاا ادولاف دابا بااری باا کنوکاوی ام مر دف ر س .ی .ای .در کابل پرسیده بود که یا ای حرف ما واق یت دارند؟ تورکو در حالیکه م خندید جواب داده بود" :با تأسف باید ب وی که صرف در فل مای مالیوود چنی اتفاقات م توانناد رخ بدمندم ای بییار خوب ساخ ه شده است تا واق یت داش ه باشد". 13 داب مودداً پرسیده بود" :شاید تو در جریا نباش م ممک او با اف .ب .ای .در ارتباب بوده باشد. . .؟" تورکو در حالیکه موافقت م کرد عالوه نموده باود " :امکاا داردم ولا در این اوره بایاد کیا ح ماًا ام امریکاا بارای تأمی ارتباب با اجنت م مدم طوریکه دیده م شود کی نیامده .میدان م ای امی م قبال ام نکاه ام جملاۀ "نفرماای" ماا 14 باشد بییار به پیروا پول پوه شبامت دارد". میا وڅ کااه پا ام ماار داب ا در رأس نمایناادگ دیپلوماتیااک امریکااا در کاباال قاارار گرف ااه بااودم پاانج بااار بااا اماای تنهااا مالقاه نموده بود .اینها مالقاه مای ریر رسم و بدو پروتوکول بودندم در مورد مالقاه مای مذکور مطبوعاه خبار نم داد و ح ام حلقۀ ن دیک امی کم ر کی ام ای تماس ما گام داشت .طوریکه ب دما می وڅ به یاد
12
ععمنستعک یف عو وسۀعس .عن .عو .ع سعفنح عل م عکتع سعچ عا م عووو انعایالی ع وس .ع 13 عFederal Bureau of Investigation, FBIع ک عوزعو وسوتعوساخهنسوق -عقحب بنق ع سعوضیععااح ۀعوائ کنعبی عکتع سعقئک عوزوستعع ل عو نعک یسعالئوسع وواتعوعقح ع سچهئ علی عڅنسفیولعوائ کنعفینل ع وس .ع 14 عپیلعپیتع(سنلیتعسنس)ع س نس عا وسعوعب سوعظمعوسهقعک یسعکمهی ن.عووعل سعسژ معتپ ئو ننعوفئوط ع" کخم ئچن عسئخ"ع بی عوعط عستعوعف معسنلع۷د۱عام ینعوفشننعسوع سع ک یسعخی عبتعالاأعسسنف .عسنلهن عح نتعووع-۱۷۲۷ع .۱۷۹۷ع
ما وردم اماای ط ا ایا مالقاااه مااا ممیهااه "دشاامن خدشااه ناپااذیر خااود را در براباار اضااالع م حاادر امریکااا اباارام م ا داشت ".مالقاه مای مخف امی سرانوا به ضرر امی تما شادند میارا ام نهاا ماأموری کا .جا .با .گاام یاف اه و ن یوه گیری کردند" :لیدر افیانی ا بامی را در عقب میکو به راه انداخ ه استم بنابری او را باید خ کرد". باه بیمااری ساوء ظُا و باد گماان م قابال چنی به نظر م رسد که برخ ام مری در ایا مماا در میاکو و واشان دچار بودند :شوراما گما م کردند که امر یکای ما در خفاا پاال اشایال افیانیا ا را در سار ما پروراننادم امریکاای ما به نوبۀ خود م کوساً خود و م حدید خود را قناعت م دادند که روسها در مودتری فرصت قطار ماای تاناک خاود را برای اشیال مناط نفت خی در مموواری خلیج فارس در جنوب داخل خوامند کرد. بدین رتیب در تابی ا ۸۸۹۸مخالفی میل (موامدی ینده و م اقباً طالبهاا) شاروع باه بدسات ورد کماک ماای امریکاا ام طری ا ادارر جاسوس ا پاکی ا ا ی .اس .ی .نمودنااد .ام ای ا موضااوع اس ا خباراه شااوروی تقریب ااً بالفاصااله گااام یافات .پا ام تحلیال و ارمیااب اطالعااه رسایده باه کمی ااۀ مرکا ی حا ب کمونییات شاوروی مادایت داده شاد تاا جااواب م قابل ام طری رسانه ما ارائه گردد .درنظر گرف ه شاد تاا باه اینکاار ناه تنهاا رساانه ماای گروما شاورویم کهاورمای اروپای شرق وجها سو م بلکه رسانه مای چپ گرا در کهورمای ررب نی ترریب و تهاوی شاوند .وق یکاه امریکاا در برابر موج ام اتهاماه قرار گرفتم وماره امور خارجۀ ای کهور مدایت داد تاا ام طریا چینال ماای دیپلوماتیاک عک ال مل الم ارائه شود. شارژدافیر سفاره امریکا در افیانیا ا فلسی ای بارای مالقااه نا د پوماناوف ماد .او اظهاار داشات کاه میاؤول نماینادگ گردیاده و او فلسی ای وظیفاه دریافات کارده تاا دیپلوماتیک امریکا در کابل می وڅ برای دریافت مهوره ما عام واشن یادداشاات وماره امااور خارجااۀ امریکااا را " در بااارر تأکیااداه ج لا مااداخاله امریکااا در افیانی ا ا " بااه ساافیر شااوروی بیپارد .سند مذکور یادداشت کوتام بود که بطور نهایت ب رنگ در تأکید ب مال ما ماد کاه اضاالع م حادر امریکاا کدا ق وری ندارد .پومانوف پ ام شنائ با یادداشت با اس فاده ام جماله تند مرگونه اتهاماه را در ماورد کهاورر تکذیب نموده و کوشش کرد به مهمانش اطمیناا دماد کاه رساانه ماای گروما شاوروی جریاا حاوادف را در افیانیا ا درست خبر م دمند و درست تفییر م کنند .نامبرده ضمناً خاطر نها ساخت: " خبرن ارا ما ام سخنا رفی تره ک و رفی امی نقل قول ما کنناد کاه بارماا ام ماداخاله اضاالع م حادر امریکاا در امااور داخل ا افیانی ا ا یاااد ور شااده انااد ".پومانااوف سااپ بااا اس ا فاده ام تک یااک خااود فلسی اای عااالوه نمااود " :اطالعاااه خبرن ارا رومنامه ما و مواله ررب منومله امریکائ که نم شود نها را به شای ه پراگن ما در مورد کهور شما م ه نمودم نی به ای موضوع اشاره م کنند". فلسی ی با شنید ای جماله اندک الجواب ماند میرا باه یااد ورد کاه یکا ام مف اه ناماه ماای پُار نفاوذ ایا کهاور چنادی پایش براسا ب وا ام ج ئیاااه عملیاااه ماای مخفا سا .ی .ای .را در افیانیا ا بااه خوانناادگا خاود خباار داده بااود. پومانوف در ای میا به شده حرفهایش اف وده گفت: " مداخاله خود را قط کنیدم در این وره میب دلیل به اتهاماه وجود نخوامد داشت .م ممچنا به یاد شما بیاور که مول سنای امریکا پیهنهاد رئی جمهاور کاارتر را مبنا بار اعطاای کماک مفاده ملیاو دالاری باه افیانیا ا رد نماوده است .ول حکومت افیانی ا صرف نظر ام م روابن دوس انۀ خود را با شما حف م نماید .ثبوه ای ادعا ما تواناد حوااور مااأموری عااال رتبااۀ افیااا بااه شاامول دو ومیاار کابینااه و دو م اااو ومیاار در ضاایاف کااه ب اااریخ ۴جااوالی بااه مناسبت روم اس قالل اضالع م حدر امریکا بر پا گردیده بود باشد". فلسی اای در حالیکااه موافقاات م ا کاارد گفاات" :بل ا ای ا واق یاات داردم و مااا این ونااه برخااورد مااای مثباات را نهایاات عااال ارمیاب م نمائی .اما در عی حال م خوام توجه شما را به جلب نمای که حکومت اضالع م حدر امریکا باه علات یک سلیله اخ الفاه دو جانبه نم تواند باالی ادارر نظاام پاکیا ا فهاار بیااوردم منوملاه تواادمای ماا باا اینکهاور در رابطه به دس رس پاکی ا به ساله اتوم ام میچک پنها نییت". پومانوف و فلسی ی با سردی با ممدی ر خداحافظ کردند. چو درجۀ حراره مناقهاه باال م رفاتم وماره اماور خارجاۀ اضاالع م حادر امریکاا فی اله کارد تاا ت اداد کارمنادا سفاره خود را در کابل مرچه بیه ر کامش داده و اعوای خانواده مای نها را ام کهور تخلیه نمایاد .پای خات افیانیا ا را باید در حدود صاد امریکاائ تارک ما کردنادم و در ایا بااره شاارژدافیر میا وڅ عنادالموق باه م ای وماره اماور خارجه شاه محمد دوست خبر داده بود .حی گف و با دوست میؤول نمایندگ دیپلوماتیاک امریکاا تأکیاد ورمیاده باود کاه اقدا مذکور کدا علت سیاس نداش ه و قط اً بخاطر تأمی امنیت اتباع امریکا روی دست گرف ه شده است .اف و بار می وڅ به جانب افیا اطمینا داد که موضوع مذکور رسماً اعال نم شودم ول در عی حال نرا مهروب ساخت: " الب ه واض است اگر کی ام خبرن ارا می قیماً بپرسدم در این وره ما موبور خوامی بود تا جواب دقی بدمی ". پُیات" باه نماینادر وماره بدبخ انه چنی یاک سا ؤال فاردای مماا روم ام طارف خبرن اار رومناماۀ پار نفاوذ "واشان اماور خارجاۀ امریکاا داده شاد .افیانهااا پا ام شانائ باا تب ااره ایکاه در رومناماۀ ماذکور باه نهاار رسایده باود شادیدًا بااه روب مدند .م او وماره امور خارجۀ افیانی ا فوراً شارژدافیر می وڅ را ن د خود خواست و مرچه در دل داشت به او گف ه ضمناً عالوه نمود: " ای گونه نهریاه ت ور نادرست را در بارر افیانی ا ایواد م کنند .شما تواف خود را در بارر نکه موضاوع تخلیاۀ اتباع امریکا را به رسانه ما نم رسانید نقت نمودید".
اما ای خری اقدا جانب افیان نباود .در مماا روم سافاره امریکاا یادداشات وماره اماور خارجاۀ افیانیا ا را مبنا بر تقاضای کامش مرچه بیه ر دیپلوماتا سفاره ای کهور در کابل بدست وردند. ب اریج ۲۵جوالی می وڅ یکوا با فلسی ی ن د پومانوف مدند .نها باور داش ند که اینهمه "کارمای" روسها است. می وڅ پ ام ادای سال و اح را م ماول پروتوکاول پوماناوف را مخاطاب قارار داده گفات" :ت اور ماا ایا اسات کاه جانب افیا را موضوع تأمی امنیت اتباع امریکا خیل ناراحت ساخ ه است .مأموری رسام ماا بارماا اعاال داشا ه اناد که اضاالع م حادر امریکاا ام قیاا کننادگا در افیانیا ا حما یات نما کنادم باه نهاا سااله یاا پاول نما دماد .دو ساال قبال افیانی ا با ممه کهورما روابن بییار خوب داشتم به شمول ایرا م پاکی ا م چی و امریکاا .در حالیکاه اکناو روابان با ممیای ا و کهورمای ررب به خراب گرایده .ما ب واً ت ور م کنی که امی ق اداً در جیات و جاوی مناقهاه با اضالع م حدر امریکا است". ساافیر شااوروی پومانااوف در حالیکااه مخالفاات ما کاارد گفاات " :قااای میا وڅ م شااما حا بااه جانااب نییا ید .افیانیا ا بااه میچوجه عالقمند خراب روابن افیانی ا -امریکا نییت ".و یکبار دی ر ام ضایاف کاه در سافاره امریکاا باه مناسابت تولیل ام روم اس قال ل ای کهور برپاا شاده باود و حواور ماأموری بلناد رتباۀ حکومات افیاا در یااد وری کارد .در رابطه به خراب روابن افیانی ا با ممیای انش پوماناوف تأکیاد کارد کاه ایا میاسله میا قیمًا امماداخاله شاکار نهاا در امور داخل افیانی ا سرچهمه م گیرد. ط مالقاه مذکور مریک ام دیپلوماتا باید نقش ام قبل تمری شدر خود را بامی م کردندم و ممه نارا باامی نمودناد. اما در اخیر گف و میؤول سفاره امریکا در کابل طاقت نیاورده اظهار نظر کرد: " در مر حال م توجه شما را بدا جلب م نمای که حکومت افیانی ا اخیراً میل میاادی بارای ممکااری در ب وا ام میائل با سفاره ما ام خود نها نم دمدم بطور مثال در رابطه به ق ل سفیر امریکا قای داب ما چهاار یادداشات را باه وماره امور خارجۀ افیانی ا ارسال داش ی و خوامش کردی تاا باه ب وا ام ساؤال ماای ماا منوملاه در ماورد نوعیات سالح که تروریی ا ام اس فاده کرده بودند م لوماه بدمندم اما میچ ونه جواب بدست نیاوردی ". پومانوف با خود گفات" :ماا ما عالقمناد اسا ی بادانی ".اماا در جاواب باه میا وڅ گفات" :پروساۀ بهباودی روابان بایاد دو جانبه باشد .درست نخوامد بود ما مورد ان قااد قارار ب یاری .در رابطاه باه موضاوع تخلیاۀ اتبااع امریکاا ام افیانیا ا ماا نم توانی باالی جانب افیان فهار بیاوری .ما به اینکار میب ارتبااط ناداری .رمباری افیانیا ا خاود فی اله ما نمایاد ام کدا شیوه ما اس فاده نموده و چ ونه نرا انوا دمد". می وڅ در حالیکه لبخند پر م ن بر لب داشتم فهماند که موضوع مذکور برای او خاتمه یاف ه است. ***************** در یک ام روممای ابر لود ماه اک وبر ۸۸۹۸سرنوشت لمایی بریادم کا .جا .با .والیاری کوریلاوف تحاول بنیاادی 15 نمود .در ای رومم کوریلوف را که در ریاست اس خبارات والیت اریول به حیث یک کارمند عاادی اوپراسایون کاار م کرد مر بخش ن د خود احوار نموده و باا لحا را باه او خبار داد کاه رمباری ت امی گرف اه اسات تاا او را بارای تح یل به میکو بفرس ند .خبر مذکور کارمند جاوا را خوشاحال سااختم میارا ت اور ما کارد کاه او را باه انیا ی وه م روف (الب ه در میا حلقاه خای) "س ارر سرخ" م فرس ندم جائیکه افیرا برای "ریاست عموم اول" ی نا ادارر کهف خارج ک .ج .ب .ت لی م دیدند .افیرا "کهف خارج " "یخ سفیدما"م نخب ا اس خباراه نامیده م شادند و پیوس به قطار نها پیرومی ب ر و نادر برای یک کارمند عادی و ب واسطه ام اطاراف حیااب ما شاد .اماا مار بخش تخیاله کوریلوف را ب ودی سرد ساخ ه عالوه کرد که او برای فراگیری ت لیمااه باه "کاورس ماای میا ول بلناد 16 برد مهاره افیارا " کاه در ناحیاۀ "باالشایخه" والیات میاکو قارار دارناد و در قیمومیات ادارر "کهاف ریار رسام " بودند اع ا م گردد. در مورد ای کورسها بدو سر وصدای میاد ما گف ناد کاه در نواا تخریبکاارا و شاوب را ) (diversantت لای داده م شوند و م اقباً به عم عقب جبهۀ دشم در صوره شروع یک جنگ ب ر اع ا م گردیدند .کیان را که در ای کورس ما م پذیرف ند باید ام نظر ف یک قوی م بودنادم ح ماًا درجااه ساپورت ما داشا ندم حاد اقال باا یاک مباا خارج بلد م بودندم اخال حمیده و ارادر قوی م داش ند. کوریلوف با خود فکر م کرد" :ی ن اینکه بوای کار ساده در میر چ ر کدا سفارهم م باید ت لیمااه جن واو شاد را فراگیر ".به مر حال او فکر کرد را میاد طاوالن نیااخت .پیهانهادی کاه باه او نماوده بودناد دلچیاپ تار ام باود تاا بیهوده دریک والیت دور اف اده مخبرا را جی وو کند .در روممای اول ماه جنوری ۸۸۹۸او در مرکا مخفا ت لیما در "باالشایخه" یکوااا باا سااائر ل مایی بریاادم مااا و تاور مااا کاه ام ممااه قلماارو شاوروی ان خاااب گردیاده بودنااد بااه درس خواند پرداخت. مک ب "دیویرسانت ما" ده سال بود که ایواد گردیده بود و تا ن ما صدما افیر ام نوا فارغ شده بودند .افیرا ماذکور پ ام خ کورس مای مفت مامه م موالً به اداراه محل خود برم گه ندم اما "مرک " نهاا را در لییات خاای درج 15
عوهئعوس یلع سع۳۹۹عک میاائ عج یبععئبعاشکیعالئوسع وس .ع 16 ع وهئکعکیتک ع سعائک عو نل عاشکی.ع
م کرد .ای دس ۀ خای وظیفه داشت تا ممیهه در حالت ماده بار قرار داشا ه و بموارد رساید مادایت فاوراً باه نقطاۀ ت یی شده رف ه و ام نوا مخفیانه به کهورمای مخ لف پرتااب ما شادند .ما تاوا حادس مد کاه نهاا بارای اسا راحت و تفری به ای کهورما اع ا نم شدند .در کهورمای دی ر نها م موالً بطور ریر رسم ف الیات ما کردنادم و وظاایف شا مخ لف م باود :ام ممکااری باا اج نات ماای محلا الا ام بای بارد مراکا سا راتیژیک و مها دشام م مقار نهاام پای اه مای راک م مواصاله مخابروی. مومر در مک ب "باالشیخه" برای کوریلوف دلچیپ بود .او مانند سائر م صنف مایش میااد بااور نداشات کاه مهااره مای را که نها در اینوا فرام گیرند در ینده عمالً بکار خوامند ماد .او ممچناا فکار نما کارد کاه جن ا برپاا خواماد شاد و او ریاال مااا را ام خطاوب بیوااا خوامااد ساااختم پهاره دارا را ام باای خوامااد باارد و فریااد خوامااد مد" :مااورام بااه پیش !" در عی حال ت لیماه در کورسهای مذکور مک ب شواعت بود :در نوا تخنیک جنگ ماای تا باه تا م اسا فاده ام سااله سردم نها من م پرتاب شد ام پراشوه مام ب بامی در عم میاد با لۀ کواالنگ ...م مای گاذاری م ماساک انادامی ما (س ر و اخفا) ...را تدری میکردند. کوریلوف شخص نادان نبودم او بخوب درک م کرد که ام نها در حقیقت فدائ و ان هاری تربیه م کنند .خوبم چ فر میکند؟ واض است که جن شروع نخوامد شدم اما ممچو سرگرم ن یب مرک نم شاود و بایاد ام سرنوشات مهکور بود. ول ای کوریلوف بود که فکر م کرد "جن شروع نخوامد شد ".اما نهائ که مک اب دیویرساان ها را در "باالشایخه" تأسی نموده بودند و ط تما ای سالها ام با دقت سرپرس و حمایت ما کردناد اینطاور فکار نما کردناد .شاخص اندروپوف و جنرالهای او در ریاست تحت نا "( "Cکهف ریر رسم ) به مرک مذکور توجه خای مبذول م داشا ند. قوماندان کورس مای خاای و میا ول دیورساان ها را باه دگارم بویاارینوف کاه دیویرساانت موارب و اشا راک کننادر جناگ دو جهاان باود ساپرده بودناد .ایا دگاروال بدیااده تواارب دسا ه ماای اک هااف -دیویرساان داخلا و خااارج را ای قطره قطره جم وری نموده و به شاگردا خاویش تادری ما کارد" .علاو مخ اوی" را در ایا مک اب م خ نهایت مامر و مورب در عرصه مای اجن وریم انفواارم کهاور شناساا م نهاا مناا درس میدادناد .بارعالور مواامین که در پال درس گنوانیده م شد به مح لی احیاس برتر بود باالی دی را تلقی م گردیاد و اینکاه در برابار نهاا میب گونه مان و دشواری نم تواند وجود داش ه باشد. پ ام گذشت شش ماه در شروع جو م مح لی مک ب"باالشیخه" در طارم برخاورد اسا ادا خاود تحاوالت را مهاامده نمودند .موضوعاه دروس تیییر خوردند :اکنو توجه بیه ر به میائل که در حیطۀ ف الیت ماای دسا ه ماای اک هااف و بودم مبذول م گردید. تخریبکار مثل ماد ساخ اسیرمام اشیال یک نقطه و حف ب ودی تما چی ما روش گردید :ام "ریاست عموم اول" (کهف خارج ک .ج .با ).یکا ام میاؤولی بلناد رتباه ن د نها مد .موصوف بدو نکه خود را م رف کرده باشد باه مح الی "مک اب" خبار داد کاه قارار اسات ام نهاا دسا ۀ خاص ترتیب گردیده و به افیانی ا اع ا شود .وظیفۀ دس ه عباره خوامد بود ام :تأمی امنیات اتبااع شاوروی کاه در نوا کار م کنندم کمک به شبکه مای اسا خبارات محلا در راه مباارمه باا قیاا کننادگا م و بااالخره در حاال مااده باار قرار داش برای اجرای سائر وظایف نظر به اوضاع .ای مقا بلند رتبه در اخیر توضی داد که " :اجارای وظیفاۀ یناده داوطلبانه بوده و مریک م تواند بدو نکه عواقب برای او به میا بیاید پیهنهاد را رد نماید". کوریلوف بامم میاد فکر نکرد .سایری نی نم خواس ند پیهنهاد را رد کنند .برای ای جوانا که تقریباً مایب کادا نهاا قبالً به خارج سفر نکرده بودندم اصالً امکا سفر و دید یاک کهاور دی ار میاسله ای باود نهایات پار کهاش .تهدیاد ماای اح مال را به دلیل نکه تقریباًمیچکدا نها با افیانیا ا و اوضااع کاه در نواا حکمفرماا باود شانا نبودناد ماد نظار نما گرف ند. در شروع ماه جوالی دس ه ای مرکب ام سا و مهات تا تحات ناا شافری "مینیات" بارای انواا وظاایف مااده گردیاد. اولی بار پ ام سالهای م مادی واحد خای ک .ج .ب .که با خود سالهم توهی اه مربوطه و وساایل مخاابره داشات باه خاارج اعا ا ما گردیاد .قوماناادا دسا ۀ ماذکور گری ااوری بویاارینوف و م ااونی وی واساایل گلوتاوف و الکیاااندر دولماتوف ت یی گردیدند .منیوبی دس ۀ "مینیت" به تاریخ ۴جوالی در تاریک شب ام میدا موائ "چکالوفیک " کاه در والیت میکو قرار دارد به افیانی ا پروام نمودند. در شروع ممۀ نها را در عماره مک ب سفاره که تابی ا ما بادو درس ما باودم جابواا سااخ ند .در مماا روم اول دس ۀ تامه مده را در قطار ایی اده نماوده و در برابار دگارم بخ اوری کاه او را باه حیاث افیار اماور امنی ا سافاره شوروی در کابل م رف نمودناد ساخنران کارد .بخ اوری کاه انادا درشاتم قاد نچنادا بلناد و کرتا سایاه چرما باه تا داشت با جدیت تما نخب ا دس ۀ خای ک .ج .ب .را ام نظر گذرانده بدو سال وعلیکا گوشا د کارد کاه نهائیکاه به "دنبال دخ را مورد سفاره چه چران بکنندم نه تنها ام افیانی ا بلکه ام "کمی ه" نی خوامند "پرید"". "مدیۀ" دی ر ام طرف ممیر سفیر پومانوف به اعوای دس ۀ "مینیت" رسید .خاان سافیر را درسافاره باا مخلاوب تارس و اح را "مادر" م نامیدناد .پا ام نکاه "ماادر" ام مواصالت منیاوبی "مینیات" گاام یافاتم او باه صاوره قطا باه "ای عیکر منش ما" من کرد تا ام حوض و میامر سفاره اس فاده نمایندم و در موموع در برابر دیپلوماتا م خان ما و
اوالدمای نها مویدا شوند" .مادر" اکثراً با ب عالق تکرار م کرد" :ای عیکر منش ما" .کوریلوف ام طرم برخورد "مادر" خود را شدیداً تومی شده احیاس م کرد و به خود ما گفات " :ایا چطاور امکاا داردم ماا اینواا بخااطر تاأمی امنیت سفاره و تما اج ماع شوروی ما مده ای م ما مندگ خود را به خطر م اندامی م در حالیکه اینوا ماا را ناه تنهاا انیانهای درجه دو م بلکه سو م نم شمارند". در واق یت بییاری ام چی ما در ای مندگ جدید در خارجم طوری نبود که در میکو ت ور م شد .در شروع به نها که افیرا خای و نخبۀ ک .ج .ب .بحیاب م رف ندم وظیفاۀ م ماول حفاظات ام محوطاۀ سافاره را ساپردند .نهاا در حاشاایه مااای ساافاره ماننااد ساارباما عااادی قااد م ا مدناادم پهااره داری ما کردنااد و مااری را من ااا رفا بااه شااهر ممرام ا م ا نمودنااد .در اینهمااه ف الیاات مااا کاادا شااواع درکااار نبااود .صاارف یکبااار نهااا فهااار را احیاااس کردناادم من امیکااه رنااد کوماناادوی اردوی افیانیاا ا می ا قر در باااال ح ااار دساات بااه قیااا مده و شااهر را وامه مااای مخااوف سراسیمه ساخ ه بود" :قیا کنندگا م روند تا کمونییت ما و شاوروی ماا را ام بای ببرناد ".منیاوبی "مینیات" پا ام دریافات امار در نقاااب ام قبال تثبیات شااده سان ر گرف ناد و مااادر نبارد شادند .امااا جن ا رخ نادادم قیااا طا ممااا روم ام طرف خود افیا ما سرکوب گردید. یک روم پ ام ای رویداد قوماندا دس ه کوریلوف را ن د خود خواس ه خبر داد " :ماده شوم حاال به عقبات ماوتر ما ید و ترا به من ل دولماتوف ان قال م دمد .جای مییت و وظیفۀ تو منب د ممانوا خوامد بود". بخه ام دس ۀ "مینیت" در عقب دیوارمای محک و سن یک ام منامل دو طبقه ای که به "ویاالی اول" ما گف ناد جابوا گردیده بود .من ل مذکور در ن دیک مای سفاره شوروی موق یت داشتم در ایا ناحیاه عمادتاً ویاال ماای مهاابه که در نها مأموری عال رتبهم تاجرا و برخ ام مأموری سفاره شوروی مندگ م کردند قرار داش ند. بدین رتیب برای کوریلوف مرحلۀ جدید مندگ در افیانی ا که دلچیپ تر ام قبل بود رام یافت .او در اخ یاار الکیااندر دولماتوف که با او ام دورا تح یل در "مک ب عال ک .ج .با ".شانائ داشات قارار گرفات .دولمااتوف در مک اب مذکور "تربیت بدن " را پیش م بردم مح الی را باا تخنیاک نبارد ماای تا باه تا شانا ما سااختم اسا فاده ام سااله سرد و سائر وسایل و اسباب که برای "اجرای وظیفۀ نظام " برای یک جن ووی دس ۀ "مینیت" ضروری میبودند شانا م ساخت .به عقیدر دولماتوف ای وسایل و اسباب م توانی ند جااروب و ح ا بارس دنادا باشاند .ممای علا را او باه بود مندهم تنومندم چهار شانه و درشات .او نها در کورس مای می ول "باالشیخه" تدری م کرد .دولماتوف شخ یک ام محبوب تری مربیا در مک ب "باالشیخه" در میا افیرا جوا محیوب م شد .میا کوریلاوف و دولمااتوف روابن خاص که م موالً میا اس اد با فراست و شاگرد ذک م باشند ایواد گردیده بود. دولماتوف در حالیکه با قوه تما دست کوریلوف را که ام فارب درد پیهاان ار را تارر سااختم فهارد و بادی ترتیاب با او سال علیک نماوده گفات" :والیارهم پهاره داری با اساتم حااال بایاد باه کارماای واق ا پرداخات .در ت لای و تربیاۀ کارمندا اس خبارات محل با م ممکاری خوام کرد .نها جوانا خوب اس ندم اماا بکلا فاقاد تورباه ما باشاندم مایب کاری را پیش برده نم توانندم ح صدمه رساند عادی را نی یاد ندارندم میفهم ؟" کوریلوف در حالیکه ام خوشحال اندا خود را راست م کرد گفت" :بل م رفیا دگاروالم اطاعات ما شاودم ام اوامار تخط نخوام کرد". دولماتوف دس ش را با مهربان تکا داده گفت " :م دان م م ام دیر مما ترا در نظر دار ". ام
در ناحیه ای بنا پیما که در ن دیک مای کابل قرار دارد درس ماا بارای کارمنادا ادارر "اگیاا" شاروع شادند .پا نکه دولماتوف ممۀ شاگردا را فیل کرد با لح خدشه ناپذیر خاطر نها ساخت: "درساات پ ا ام سااپری شااد یااک مااا شااما ماس ا را واق ا نبردمااای ت ا بااه تا م ا شااوید .در براباار شااما ماایب دشاامن ایی ادگ کرده نخوامد توانیت .کاراتییت ماای جاپاان را کاه شاما در فلا ماا دیاده ایاد در مقاییاه باا شاما ساایه ماای با رنگ خوامند بود". بخاطر نکه اطمینا مرچه بیه ر حاضری را جلب ن ماوده باشادم میا قیمًا بااالی چمناک تمثیال نبارد تا باه تا را باه راه انداخ ند .کوریلوف در حالیکه چاقو بدست داشت باالی دولماتوف حمله م برد و تالر داشت او را با چاقو بدردم باه او ام عقب حمله مای رافل یرانه م کردم اما در مر صوره مار باار خاود روی ممای ما رلطیاد .افیاا ماا نماایش ماای مذکور را با عالقمندی مایدلوصف تماشا م کردند. ج ئیااه بلاد ما شادندم درس ما در پیما با سفرمای منظ به شهر کابل ممراه م بودندم نها باید با پای خت باا تماا مواصاله را برای تما مندگ (در صوره ضروره به تخلیۀ ناگهان م مالقاه سری با منب وریره)م و مییرما را باه برخ ام مراک مه بخاطر م سپردند .بل م ای دی ر براس م به اجرای وظایف واق شبامت داشت. کوریلوف برای خود نی "کارک " پیدا کرد .او که یک مامور میالک اماور ضاد کهاف باودم بادو نکاه توجاه کیا را جلب نموده باشد افیا مای را که تحت تدری قرار داش ند بخاطر اس خدا میر نظار گرف اهم ریار میا قی و باا دقات ام نها در بارر خود نها م لوماه جم وری م کردم کرک رمای شا را بررس م نمودم عاداه و ض ف مای شاا را مطال ااه ما کااردم بااه ارتباطاااه و عقایااد سیاسا شااا پا میبااردم و تمااا ایا م لوماااه را در ک ابچااۀ یاداشاات خااود م ا خود را با او شریک م سااخ ند و نوشت .افیا ما ب ودی به ای مرب اع ماد کامل پیدا کرده و شکارا اسرار شخ ام خ وصیاه وظایف خویش حکایت م کردند.
وظایف ای افیا ما طوریکه کوریلوف ام سخنا نها اس نباب کرد عباره ام تثبیت و موااماه م اقاب دشامنا انقاالب بود .دشمنا نها رالباً نه اخوان مای ظال و اسرار می م بلکه رفقاای ح با نهاا ام جنااه "پارچ " ما بودناد .پرچما مای دشم را تقریباً ممه رومه دس یر م کردند :در قط اه نظاام م دوایار دول ا م در بیا رمای خاواب .طاالب سااده لوحانه ام خود توصیف م کردند" :امروم یک دی ر را نی اعدا کردی ". ب واً بخاطر نکه مرب مای شوروی را خور ساخ ه باشند تذکر م دادند که حای دسا یری ماا شایوه ماای را کاه ام دالماتوف موخ ه بودند حی اجرای وظیفه برای شا بییار مفید و ممد واق شدند .منیوبی "مینیت" باه یکادی ر باا دیاده مای م حیر م ن ریی ندم مداخله در کارمای افیا ما برای نها ب وره قط ممنوع بود. کوریلوف که ام خ وصیاه و ظرافت مای محل سیاس بییار دور بودم ب واً واق اً فکر م کارد کاه ایا پرچما ماا بدتری دشمنا "انقالب" ثور بودند .کوریلوف مرچاه بیها ر باا خاود ما اندیهاید" :ماا ما در تاأریخ خاویش گاروپ ماای 18 17 مخ لف مانند تروڅکییت ما م مینوویی ها و دی ر فرکیوینیت ما را داش ی و ح ب ما دقیقاْ ممی طور با نها با رحمانه مبارمه م کردم در اینوام در ای شر پیچیده و افیانوی ک م داند که ک کییت"... کوریلوف یک چی را دقیقاً درک کرده بود" :افیانی ا ساحۀ سیاست ب ر شوروی بوده و او با کمک خود به انقالب ثور ام مناف مل کهور خود دفاع م کند". کوریلوف که م درجاً طالب افیان خود را مطال ه م کردم دف اً پ برد که نه ممۀ نها "قهرما اصل " "انقالب" ثاور و شخص دو دولتم ی ن امی را پرس ش م کنند .اف و بر م ب و ما ام او به شده م نفار بودناد .بااری یکا ام طالب موق را میاعد دانی ه ب ور کوریلوف گفت" :به رفقای خود برسانید تا نها بااالی امای اع مااد نداشا ه باشاند .او دشم است .فاشییت واق است ! و میخوامد تره ک را ام بی ببرد ".کوریلاوف باا شانید ساخنا ماذکور ام گاپ مد بام مانده بودم افیا مذکور در ادامه گف ه باود " :ماا م لومااه بدسات ورده ایا کاه او ایا ق ال را در میادا ماوائ انواا خوامد داد". کوریلوف ام چی مای که شنید واق اً مبهوه گردید .ای یک اطالع جدی بود و ام باید پی یری صوره می رفت. پاا ام نکاااه دولمااااتوف در جریاااا خبااار ماااذکور قااارار گرفااات او کوریلاااوف را فاااوراً ناا د قومانااادا گاااروپ "مینیااات" بویااارینوف باارد .موصااوف بااه نوبااۀ خااود شاامارر تلفااو کی ا را در ساافاره دایاال نمااوده پ ا ام خ ا گف ااوی تلفااون کوریلوف را مخاطب قرار داده گفت" :به من ل دو باال شوم نوا ترا ن د م او مر "دف ر" رامنمائ م کنند". ارلوف -ماوروموف بادو باروم میواا باه حرفهاای کارمناد گاروپ "مینیات" گاور داد .کوریلاوف پا ام نکاه ک ابچاۀ یادداشت خود را که حاوی م لوماه تثبیت کننده بود در اخ یار ارلوف – موروموف قرار دادم م او اوساادچ ام خاود اندک ت وب نها داده و در حالیکه طب عاده مکث مای طویل میا کلماه م کرد پرسید: "به شما . . .در میکو وظیفه داده بودند . . .تا ام مأموری اس خبارات محل م لوماه جم وری نمائید؟" کوریلوف فکار کارد کاه اب کاار او ماورد پیاند ایا روشانفکر کاه پیاپ در دما داشات قارار ن رفاتم و در جاواب گفات: "نخیرم ای اب کار خود است .م صرف در اینوام جن ووی گروپ خای اس م اما وظیفه و میالک اصال ما اماور ضد کهف است .به ممی دلیل ما فکار کارد به ار خواماد باود اگار کارمنادا اسا خبارت کهاور خاارج ماورد مطال اه قرار ب یرندم ک م داند فردا حوادف چ ونه پیش خوامند رفت". ارلوف -موروموف " :کی دی ری . . .در بارر ای . . .اب کار شما م داند؟" کوریلوف" :قومندا گروپ ما دگروال بویارینوف .م به اجامر او کار م کرد ". ارلوف – موروموف که دیده م شد مهربان ر شده اسات گفات " :بیایار خاوبم ک ابچاۀ یاداشات را نا د ماا ب ذاریاد .کاار شروع شده را . . .اداماه بدمیاد .اماا . . .مح ااب باشاید .و بارای نوشا م لومااه بدسات ماده اینواا بیائیاد .در منا ل... دی ر میچ ونه نوش ه را با خود نبرید". کوریلوف در ای لحظاه با خود م اندیهید " :عویب اساتم چارا او میچ وناه عکا ال ملا در ماورد ساوء ق ادی کاه علیه تره ک در حاال مااده شاد اسات ام خاود نهاا نما دماد؟" ارلاوف -ماوروموف تاو گاوئ افکاار او را ما خواناد اف ود: "در ماورد اح مااال انوااا عمال ترورییا . . .در میاادا مااوائ . . .ماا قاابالً اطااالع یاف ااه باودی .اطااالع شااما . . .تأئیااد دی ری ای موضوع است .ما در ای اس قامت کار م کنی ". با ودی روم ام حاناااه کارمناادا اسا خبارات افیانیا ا کااه مربا مااای گااروپ "مینیاات" نهااا را تاادری ما کردنااد فاارا رسااید .باارای ارمیاااب سااط مااادگ مااای نهااا شااخص رئاای ادارر "اگیااا" اسااداهلل سااروری بااه پیمااا مااد .کوریلااوف سروری را یک خان ادر جذابم تنومند کاه سار صاب ام او باوی شادید الکهاول باه مهاا ما رسایدم یافات .در مار حاالم سروری ام سط ت لیمات که کارمندا او بدست ورده بودناد رضاایت نهاا داد .ساط ماادگ ماای تساوریک و عملا نها را بلند ارمیاب کرد .دولماتوف شا مما روم به ای مناسب تقریباً جا لبری الکهول را به کوریلوف ریخت. اما برای کوریلوف اینهمه منوم صرف ش وفه مای بیش نبودندم به ثمر رسید میوه ما پیهرو بود. 17
دع ک عوزعاخنلف نعو نلیژ ک عوال م ئعل نع وعح بعبم ی کهنع سعسنلهن ع۲۲ع س عب شامعل فعقئوڅک عا عبنو .عپ ئوونعقئوڅک عسوعقئوڅک ش عچنع
عب ننعگذوسعقئیس عقئو څک گی .ع 18 ع گئ یس عز یو فدع ک عوزعس نسام وسونعوعوفبیب ینعسنلهن عط عسنلعچن عب ش عوعوئوععس عس ۀعب شامعسوس عویسو عبی دعووعف عبنعخطعا سعاخنلف عو عالئوسع وو .عطئف وسونعووعسوعز یو شاهنعگی .ع
عل ش عچنعوعقئیس عبم ی
ع
در ممی تابی ا م دقیق ر در شروع جوالی ذری ۀ طیاره ماای ترانیاپورت در پای ااه ماوائ ب ارا رناد کومانادوی فرقاۀ 19 ۸۲۵کومانادو ام والیاات وی یبیاک پیاااده گردیااد .باه ایا واحااد نظاام وظیفااه ساپرده شااده بااود امنیات پای اااه ب اارا و تحویل گیری بارمای را که ام اتحاد شوروی مواصلت م کردند تأمی نماید .جوام اشا راک در نبردماا باا قیاا کننادگا را رند مذکور نداشت. **************** به تأریخ ۸۸گیت س اراس ی و ممیرر به طرف میدا موائ بی الملل میکو "شایری می یاوه" ما رف ناد .رخ ا ما به اتما رسیده بود و باید به کابل بر م گه ند .در تکی ایکه نها را به میادا ماوائ ما بارد مماه خاامور بودناد. موج س اراس ی ام اینکه با پیر مهت سالۀ شا جدا م شدند احیااس انادوم ین ما کردناد .نهاا موباور بودناد نیابت پیچیدگ اوضاع در افیانی ا پیرک شاا را در میاکو نا د ماادر کاال و پادر کاال رماا کنناد .پا ام حاوادث کاه در مراه بوقوع پبوست بییاری ام اتباع اتحاد شوروی کاه در افیانیا ا کاار ما کردناد اوالد ماا و ب وا ماام ح ا خاان مای شا را نی ام ای کهور بیرو کرده بوط فرس ادندم تا حیاه نها را به خطر نیاندامند. دریور تکی پ ام نکه درک کرد که میافرینش چندا "گپ چرا " نییا ند رادیاوی ماوتر را چااال کارد .رادیاو خبار 20 میااداد کااه امااروم در فوااای نچناادا دور ام شااهر دنیپرودمیرژینیااک دو طیااارر میااافر بااری ت اااد نمودنااد .ت اااد 21 مذکور قربانیا میادی ام خود به جا گذاشت .در جملۀ قربانیا تقریباً تما اعواای تای فوتباال "پخ اه کاار" باه مالکات رسیده بودند .س اراس ی با شنید خبر مذکور با مخلوط ام اندوه و طن فکر کرد" :بل م خبار "خوشا " اسات و بیایار م "سر وقت"م م و خانم ممی اکنو ت ادفاً نخیت به تاشکند پروام داری ". . . 22
در عاای حااال س اراس ا ی سااخنا ماار "اس ا قامت افیانی ا ا " را بااه یاااد ورد کااه حاای میلااه ای در فوااای ماد کااه بااه مناسبت مد س اراس ی و خانمش برپا کرده بود گف ه بود " :م دی ر میب ت واب نما کان کاه ریال ماا در کهاور ماا دو سه ساعت ناوقت م یند .م ت وب نم کن که طیاره مای ما سقوب م کنند .م ت وب م کن که ریل مای ما منوم حرک ت م کنندم و طیاره ما قبل ام نکه بیاف ند به ماوا بلناد ما شاوندم در کهاور با نظما حکمفرماا اسات .تماا اماور بخاطر گذارر دم انوا م شوندم نه برای بهبودی وض مندگ .در روی کارذ ممه چی ماا خاوب اسات اماا در عمال ما با بدتری وض یت روبرو اس ی .مه است که خوب "گذارر" بادم .والیاریم فارض کنای تاوم تاو کوشاش کاردی باه 23 مری اوضاع عین را در افیانی ا خبر بدم م میدان م ای "بی انۀ ما" م منظور پولونیک اساتم پا ام براماد تاو ام دف ر به ما چا گفات" :چارا ایا س اراسا ی اینقادر باد بای اسات؟ در سا و ساال او ! جرئات ما کناد و خان و مها مهاوری ح ب را در مورد توس ۀ بنیۀ اج ماع ح ب دیموکراتیک خل افیانی ا ان قاد م کناد . . .شااید او فکار ما کند که عاقل ر ام ممه است؟". س اراس ی براس م در گذارش که عنوان مریت خود ترتیب داده بود اوضاع افیانی ا را بدبینانه ترسی نموده بود. او کوشاایده بااود ثاباات بی اامد کااه رژیا ح با مااا در افیانیا ا ظرفیاات سیاس ا نداشا ه و تأکیااد ما کاارد کااه تااالر مااای مهاوری امور سیاس شوروی مبن بر توس ۀ صفوف حا ب باا پاذیرر باه صافوف کاارگرا و دمااقی اشا باه محا است .اکثریت مطل ای افراد ک سواد یا کامالً ب سواد و ام نظر سیاس ریر ف ال بوده کاه ناه ام تاأریخ خباری دارناد و نه م با اسناد شنا اسا ند .س اراسا ی میخواسات رمباری خاود را م قاعاد بیاامد کاه ایا مماه گاذارر ماای "مثبات" صرف بخااطر "راپاوردم " باه مقامااه بااال صاوره ما گیارد .اماا ضارر ام این وناه حرکااه شاکار اسات :بادین رتیب ح ب تو یف گردیدهم نفود و تأثیر گذاری کامش میافت. یاد وری ام صحبت با مر بخاشم س ارسا ی را مرچاه بیها ر رنویاده خااطر سااخ ه و گوشا دمای پار سار وصادای ایا جنرال امریکا شناس را به یادر ورد ! بطور مثال جنرال پولونیک به س اراس ی گف ه بود " :به شما والیری به ر ما باود تاا ناه در باارر خطاماای مهااوری ماا در جمهوری دیموکراتیک افیانی ا فکر م کردیدم بلکه به م اندیهیدید که چ ونه م توانید مرچه به ر برای حال و ف ل وظایف اساس ادارر "کهاف" شاوروی مفیاد باشاید .میاائل افیانیا ا نقادر ما بارای ماا مها نییا ند .در شاراین 19ع وهئ ع سعومنلعوئلعک یسعسوس عسف ع(ب یسوس).ع 20ع وهئعاذکیسع سعسنحأعسوس ع س ن عا هیسع" ف پئ"ع سعو نل ع ف پئوپ ائوفشکعک یسعووکئو نعایالی ع وس .ع 21عبتعق س خع۱۱عنگش ع۱۷۱۷ع سعف ن عجمهیس عووکئو نع وعفئوف عط نس عبنع ک ئعقصن عفمی ف .ع سعفا ج عقصن عاذکیسع۱۱۹عاشنفئعچئ وعط نس عبتعچیک عسس ف .ع سعجمم ع الئبنف ننعو نعقصن عوح ا نکعقمن عوع ن عق معفیقهنلع" پخاتعکنس"ع(وزبکشانن )ع کتعبئو عووائوکع سعاشنببنتعفیقهنلععنز عوهئعا شکدعپن اخ عجمهیس عب یسوسعبی ف عچیکعو ف .ع
22عقیض کعاؤلف نعکانب:ع"عنائعوسابنا "عبتعکش ع سعق ک یتعک فعخنسج عک .عج .عب .عگفاتع ا ک فعاحم عسوعز ئعفظئعا وو ".ع 23عقیض کعاؤلف نعکانب:ع"ع سعو وسۀعک فعخنسج عکشنف کتعکتعوزع ئعبخ عچن عک .عج .عب .سعو نعو وس عبکنسعگمنواتعا ف عوعز ن عبتع خصیب نتع"ک ف"عبم عفم عبی ف ع"ب نفت"عخیوف عا ف .عبطیسعاثنلعج ئولع .عپیلیف کعالهأعوزعقبئسشعبتعح ثعاشؤولعبخ عوئلعا نفتع چ چ یفتعوسقهنط عبنعوئلعف وو دعوعبنعاشنمأعائبیطعبتعوضیععااح ۀعوائ کنعسئوعکنسع وو ".ع
عکتع سعپنم ائ نعسطکعفینل عچن ع کع فائع
کنون نها مؤفقانه به کمک دس اه مهاوری که در محل قرار دارند و به افیانها در تما اس قامت ما کمک م کنند حل و ف ل خوامند شد .اطالعاه را در مورد اوضاع افیانی ا به ر ام دف ر "کهاف خاارج " نماینادگ کا .جا .با .کاه در نوا می قر است و در تماس میقی با ادارر اس خبارات افیانی ا قرار دارد م تواند جم وری نماید. به دف ر "کهف خارج " و شما بطور خای الم است تا کارماای خاود را علیاه "دشام اصال " (منظاور اضاالع م حادر امریکا است) و چینای ما م مرک بیامید .طوریکه شما م دانید انوا داد ای وظیفۀ اساس کهاف شاوروی را مناوم کی لیاو ننماوده اسات .بناابری توصایۀ ما باه شام ا چا خواماد باود؟ وق ا باه کابال رسایدیدم ضایاف برپاا نمائیادم ام نمایندگا کوردیپلوماتیک در سط خودتا م سکرترمای دو م سو و تهه ما دعوه ب مل بیاورید .پول برای ای امداف در "دف اار" وجااود دارد .ط ا ایا ضاایافت اب کااار را بدساات خااود گرف ااه بطااور مثااال در بااارر ایواااد "کلااوب دیپلوماتهااای جاوا " یااد ور شاوید .باا نماینادگا کهاورمای رارب ف اال ر صااحبت کنیاد .ماا باه اجن اا باا یناده ام امریکاا و کهااورمای عوو پیما ناتو ضروره داری .اگر موف به اس خدا یک امریکائ مورد نظر یا چینائ شوید م به شما وعده میدم که مدال بدست م ورید". س ارسا ی پ ا ام نکااه بااه کاباال رساایدم می ا قیماً ن ا د ماار "دف اار رفاات .اوسااادچ بااا دقاات تمااا گااذارر او را در مااورد در وماره امور خارجه و "ریاست عموم اول" (کهف خارج ک .ج .ب ).شنید. گف ومای او حی رخ ویلیور اوسادچ در حالیکه با کف دست سر تاسش را لم م کرد م فکرانه گفت" :بل م به نظر ما رساد کاه رفقاا در میکو بدرس درک نم کنند که ایا نمایهانامۀ افیانیا ا چا انکهااف خواماد داشات .نهاا باه فکار یاک پایاا مؤفقاناه اس ندم اما م ترس دار که فرجا اینهمه المناک خوامد بود". در عی حال نظریۀ مری در مورد نکه س اراس ی بیه ر به "کار" با نمایندگا کهورمای ررب و چی بپاردامد خاور اوسادچ مد .او بالفاصله به جای تلفو نموده و امر کرد تا برای ترتیب ضایافت "دیپلوماتهاای جاوا " پاول تخ ایص 24 گااردد و پیهاانهاد کاارد تااا باارای اشا راک در ضاایافت ام دیپلوماتهااای "پاااک" و خبرن ااارا ژانا خباار رسااان "تاااس" دعوه ب مل بیاید .سپ تو گوئ میخواست ام درد سرما و م روفیت مای بیهاوده خاود را ماد سااخ هم باه س اراسا ی م ارانه توصایه نمااود تاا در مودتااری فرصات باا اجن ا باه نااا "کای " کااه چنادی قبال اسا خدا گردیاده بااود و میا قیماً بااا مخالفی رژی و ضد انقالبیو که در اردوی افیانی ا ف الیت م کردند ارتباب داشت مالقاه نماید. ای مدایت مر "دف ر" نهایت بواا باودم میارا در شاروع مااه گیات در کنادک ۲۶پراشاوت و رناد ۴۴۴کومانادو کاه در باالح ار می قر بودند قیا مای بوقوع پیوس ه بود .در ن یوۀ اقداماه شدید و قاط انۀ که ام طرف شاخص لاوی درسا ی ی قوب عمل شدند قیا مای مذکور سرکوب گردیدند .عملیاه ماذکور باا اناداخت ماای ماوج ساا و تلفااه انیاان مماراه بود. ای ای قیا ما تأثیر شدید و ح شاک کننده ای را باالی دیپلوماه ما و کارمندا سفاره شورویم مهاوری و م خ که در پای خت افیانی ا کار م کردندم بوا گذاشت .حماله قبل ضد انقالبیو عموماً در نقااب دور دساتم نیاوی کاوه ما جا م داش ندم در حالیکه تپۀ باالح اار در ساه کیلاوم ری سافاره شاوروی قارار داشات .در قهالۀ نظاام باالح اار نظامیا عادی خدمت نم کردندم بلکه نوا کیان خادمت عیاکری را پایش ما بردناد کاه تربیاه و ماومر خاای دیاده بودند و اس د اد که را داش ندم نها در ظرف چند دقیقه م توانیا ند تماا کیاانیکه را کاه در سافاره یاا در مار مرکا دی ری که در شوروی ما قرار داش ند با برچه ما بدرندم بدو نکه م وصل به یک فیر شوند. ب اااریخ ۲۲گیاات اوسااادچ م س اراس ا ی را ن ا د خااود احوااار کاارد .نخیاات باارای نکااه فو اای مناسااب را باارای ادامااۀ صااحبت ایواااد نمااوده باشاادم ام تل اارا "مرک ا " کااه در ام ف الیاات مااای س اراس ا ی بخاااطر اس ا خدا اجناات "کاای " کااه م لومااه کااف در مااورد ف الیات مااای عناصار مخاارب و ضاد "انقااالب" در اردوی افیانیا ا دارد یاااد ور شادهم ام ایا پیاارومی س اراس ا ی بااا کلماااه بلنااد یاااد وری کاارد .سااپ در حالیکااه تبی ا اح رامانااه ای در چهااره داشاات ام صااحت و سالمت س اراس ی جویا شده پرسید که او اکنو م روف کدا کارما است و با کدا یک ام اجنت مای که در ارتباب با او قارار دارنااد در روممااای ن دیاک ما خوامااد مالقااه کنااد .س اراسا ی ام ساؤال مااای ماار "دف ار" درک کاارد کااه او م درجاً به موضوع اصل که باید خیل مه باشد ن دیک م شود. سرانوا اوسادچ به ت ارفاه خاتمه داده گفت که دیروم در محفل جه روم اس قالل افیانیا ا م نا د یکا ام دیپلومااه مای "پاک" سفاره شورویم ومیر مخابراه افیانی ا سید محمد گالب وی مده خاطر نهاا سااخ ه باود کاه ما خواماد بطاور محرماناه باا سافیر شاوروی مالقااه نمایاد .او ممچناا خاوامش کارده تاا در باارر تقاضاای وی رفقاای شاوروی باه میچ وره به میب یک ام افیانها خبر ندمند .سفیر پومانوف پ ام گام یاف ام پیهنهاد گالب وی ب وره قط ام مالقاه با وی ام ناع ورمید .باید گفت که پومانوف در ای ممینه حا باه جاناب باود .بارای سافیر و نماینادر دیپلوماتیاک اتحاد شوروی م لحت نییت تا روابن صمیمانۀ خود را با تره ک و امی برم ب ند و با افراد سوم بادو مواوم نهاا مالقاه محرمانه نماید .اماا سافیر رویهمرف اه ایواناوف و اوساادچ را نا د خاود دعاوه نماوده و موضاوع را باا نهاا در میا گذاشت .مأموری "کهف خارج " ک .ج .ب اتحاد شوروی فوراً به دلیال اح ماال خاوامش گالبا وی پا بردناد: او میخواسات خباار اف اارا را در میاا رمبااری خلقا مااا باه رمبااری اتحاااد شاوروی برساااند .ایوانااوف و اوسااادچ درک 24عفی ش گننعکانبدع" پمیانقهن عپنک"ع بتعنفهن عخطنبعا ک عکتعبتعوهکتعچن عوساخهنسوق عویسو عائبیطعفم عبی ف .ع
نمودند که امکا مذکور ممینۀ نرا میاعد م سامد تا نها باالخره باا تف ایاله اوضااع کاه در حاال شاکل گارف پ ببرند.
باود
س اراس ی حدس م مد که "دف ر" باه او وظیفاه خواماد داد تاا باا ومیار ماذکور (گالبا وی) مالقااه نمایاد .س اراسا ی باا خود بدو احیاس تأساف فکار کارد" :ف الیات ماای اسا خبارات مارا علیاه امریکاای ماا و چیناای ماا ب بارد ".حدسایاه س اراس ی دقی بودند .مر "دف ر" او را مخاطب قرار داده گفت: "والیاریم تاو بایااد مرچاه مودتاار باا گالبا وی مالقااه نمااائ .ایا اساات شامارر تلفااو او ".اوساادچ ورقا را باا شاامارر م هکل ام پنج عدد روی می گذاش ه ادامه داد " :امروم ناوقت مای شا به او منگ ب م مر قدر ناوق رم به رم الب ه نه شب من ا .به ر م بود اگر موف شوی و با او وعدر مالقاه را برای فردا بدست بیاوری". س اراس ی در عک ال مل" :رفی اوسادچ م م طوری عمل خوام کرد کاه مادایت شاما باشادم ولا در عای حاال ما احیاس ب جرئ م کن م گالب موی یک ومیر است ! در حالیکه م ک اس ؟ صرف سکرتر سو سفاره". اوسااادچ در جااواب گفاات " :ممینطااور به اار اساات .فاارض کناای اگاار بااا او ساافیر یااا ایوانااوف و یااا ح ا ما کااه می هااار سفاره اس مالقاه نمائی م ای مالقات خوامد بود در سط قابل توجه دیپلوماتیک و نرا م توانند کوشه بارای پایش برد مذاکراه در عقب رمبری افیانی ا تلق نمایند .مالقاه جوان مثل تو با ویم که سکرتر سو سفاره است حالت کامالً فر م کند .در صوره برمال شد ای مالقاهم نرا م توا یک عمل ریر میؤوالنۀ ام طرف تو یاا گالبا وی نامیده و نرا سوء تفامم ب ارمر خواند". اوسادچ حیب عاده با کف دس ش سر تاس خود را لم نمودهم ام قیافه ار چنی بر م ماد تاو گاوئ بخااطر اظهاار کدا موضوع مهم احیاس شک و تردید میکند: " میدان م ما م ایق نییا ی کاه گالبا وی در ماورد مالقااه اح ماال ار باا ماا اشاخای ساوم را نیا در جریاا ن ذاشا ه ال مویادا اسات .باا فرسا اد تاو باه ایا مالقااه ماا باشد .بناابری اح ماال "باه خطاا رفا " در ن یواۀ چنای مالقااه ماا کاام ً میخوامی امکا بروم جنوال سیاس را به ساط حاداقل برساانی .بلا م ایا واق یات دارد کاه در میاسلۀ ماذکور خطار بیه ر م وجه تو است .در صوره برپا شد جنوال رمبری افیانی ا تما مالم ا را بادور تاو خواماد اناداخت .خاوب چاره چییت؟ کی باید اینکار را انوا دمد" .اوسادچ در حالیکه با چهرر مالمت به کارمند اوپراسایون خاود ما دیاد اف ود" :تو به گالب وی در مورد وظیفۀ اصل اه در سفاره چی ی ن و .فقن خاطر نهاا بیاام کاه تاو مادایت رمباری خود را اجرا م کن م اینکه رمبری تو ک است ب اذار خاودر حادس ب ناد .حای صاحبت ام او ساؤال ماای کاه مرباوب خود را ابرام مدارم و میچ ونه ضمان به او نده .فقن یک چی موضوع نیی ند ام وی مطره نیامم نظریاه شخ را دقیقًا وعده بده که تما چی مائیکه او خبر م دمد باه عاال تاری ساط رمباری شاوروی رساانده ما شاود .موضاوع ایا مالقااه را باا مایچک جا ما و ایواناوف شااریک نیاام .میاائل اوپراسایون ساامماندم تمااس ماذکور را خااوده تنظی ک م با توربۀ که تو در کابل داری ای برایت دشوار نییت .به ر خوامد بود اگر ب وان ومیر را م قاعد بیاامی تاا او نا د تاو بخاناه بیایاد .کوشاش کا ماورد پیاند او قارار ب یااریم حای گف او باا وی مها جلاوه کنا م ولا در عای حااال صمیم و شاد بار .مورد اع ماد او قرار ب یر .راس او چهار سال ام تو کوچک ر است .اگر تما چی ما مؤفقانه پایش بروندم ممرایش موافقه ک که تماس مای محر در ینده به اب کار ما صاوره خوامناد گرفات .والیارهم ما مطمای اسا که تو ام ممه کارما موف بدر خوام مد". اوسادچ پ ام نکه صحبت مای خود را به پایا رسااند د ر حالیکاه احیااس سابک ما کارد باه طارف المااری کاه در ج به مای قاموس ما و دایر ال م ارف ما به نظر م خوردند رفت .ام بار شیهه ای پورتااتیف بوتال باام شادر کُنیااک ناب فرانیوی و کاسۀ کوچک را که در جلیومهم اش و کهمش بود برداشت. س اراس ی سؤال را که در ذمنش دور م مد و به نظر او کامالً بوا م نمود ام اوسادچ مطره ساخت: "به نظر شمام گالب وی چرا م خوامد با ما تماس ریر رسم ب یرد؟" اوسااادچ " :م ا در اینباااره حدساایاه خااود را دار م ول ا بااه تااو در مااورد نهااا نم ا گااوی م ام م ا مرده نهااوی .اصاال موضوع است که م نم خوام م دیدار تو و ومیر را ام قبل ت یی کرده باش و پیش ام مالقاه تو با گالب وی چی ی ب وی .به نظر م ط ای مالقاه صرف کلمات را که شاما باه یکادی ر ما گوئیاد ارمر نخوامناد داشاتم بلکاه عک ال مل صادقانۀ مریک شما در بارر چی مای که در مالقاه به مبا ورده خوامند شد مه خوامند بود .کوشش ک م اج ومیار را درک کنا م باه میوانااه درونا وی پا بباری .و اکناو بیاا والیاره تاا باه اصاطاله "یاک چهال قطاره را بخاطر پیرومی اقدا ب امید خود سر بکهای ".بایاد ب اوی کاه کُنیااک خاوب رناگ صاوره را بهباودی میبخهادم جریاا خو و مو را رون بخهیده و عمر را طوالن مییامد". نهااا جااا مااای خااود را ساار کهاایدندم ام کهاامش و جلیااومه خوردنااد .س اراسا ی ام نوشااید قهااوه خااود داری نمااودهم در حالیکه میرفت تا دف ر را ترک ب وید که در عقب خود کلماه اندوم ی اوسادچ را شنید: " میدان م ب واً م فکر م کن که ما رییمان را که کی دی ری صابو مده است به گرد میاندامی ". س اراس ی در جواب گفت" :تهکرم شما با ای گف ه مای ا مرا بییار "خور" ساخ ید". *****************
جنرال ماپالتی ام قیا مای که به ضد حاکمیت جدید در والیاه مخ لف افیانی ا بوقوع م پوس ند بییار رنج م باردم مخ وصاً او سخت ناراحت م شاد کاه قیاا ماا در قط ااه اردوی افیانیا ا رخ ما دادناد .جنارال ماذکور ساخت پابناد مواض ایدیالوژیک بودم تا سرحد تقدس به درست باود مارکیای -لینینیا و قاوه میلاوب ناپاذیر تساوری کمونییا اع قاد داشتم بنابری میب درک کرده نما توانیات کاه چارا "انقاالب" در ایا کهاور باا اینقادر موانا مواجاه ما گاردد. ماپالتی با خود م اندیهید " :رژی "ضد مردم " داوود سارن و گردیاد .باه مارد عاادی وعادر مادی داده شاده اسات. منا باالخره م توانناد چاادری ماای خها قارو اوساطای را ام خاود دور نمایناد .دمااقی ممای بدسات ورده و ام مطاب میل خود بهره ب رداری خوامند کردم مماه اطفاال باا ساواد ما شاوندم کهاور ام عقاب مانادگ فساودال میا قیمًا باه سوسیالی گاا بار میاداردم ی نا کهاور باه طارف اعماار عاادل تاری جام اه در سراسار دنیاا و فاقاد اسا بداد در حرکات است .الب ه واض است که در راه رسید به ای رما دشواری مای میاادی را بایاد عباور کاردم دشامنا میاادی را بایاد میلوب ساخت مخ وصاً کیان را که مناف مخالف طبقات داش ه و اصالحاه انقالب به نف شاا نییاتم مانناد فساودال مام ممیندارا م روحانیو مرتو و سرمایه دارا ب ر و م وسن". مهاور به اس دالل و قناعت داد به خود ادامه میداد " :بل م ممینطور است . . .انقاالب ممچناا دشامنا فراوانا خاارج ام سارحداه افیانیا ا داردم مماای دشاامنا گااروپ ماای اخااوان را میاال ساااخ ه بااه داخال افیانیا ا ما فرسا ند ".امااا چی ی را که ای جنرال شوروی یه میب صوره نم توانیت درک کند و ام خود بارما در ای باره م پرسایدم باود که " :چرا عیاکری که ام میا توده مای عاادی مارد برخاسا ه انادم گاام در اینواا و مماان ما در نواا علیاه حاکمیات انقالب دست به قیا م مدند؟ چرا ای شورشهای ک لوی در مراهم جالل باد و ممچناا در کُنار بوقاوع ما پیوسا ند؟" برای جنرال جالب ر بود که کمی ه مای والی ح ب م ف الی ح ب را نه فساودال ماا و ناه ما جناراال نظاا گذشا ه ام بی م بردندم و م مای را که چادری ما را ام خود دور م کردند نی نه اینها سن یار م کردنادم بلکاه ایا باامم م ممی مرد عادیم دماقی م دکاندارا و سرباما . . .بودندم ی ن ای ما درست کیان بودناد کاه بخااطر شاا "انقاالب" شده بود. چرا اینطور م شد؟ کیانیکه که در اطراف جنرال ماپالتی قرار داش ند :مهاوری شوروی و اعواای حا ب دیموکراتیاک خلا م دسا ه ماای ضد انقالب را "باندما" و قیا کنندگا را "بانادیت ماا" ما نامیدناد .ماپالتای باا خاود باا تأکیاد ما گفات" :پا نهاائ کاه علیه مادی و ترق اس ندم کهور خود را موددًا به تااریک ما کهاانند چ وناه بایاد نامیاده شاوند؟" و خاود جاواب میاداد: "بل م "باندیت" ما باید نامیده شوند". برخاورد کاه او را باه شاده تکاا داد و واداشات اما باریم من ا میافره به شر افیانی ا جنرال ماپالتی با شخ تا سخت بفکر فرو برود .ای شخص ج ی عادی ای بود ام گارنی و قط اۀ اسامار کاه باه حیاث میاؤول اماور سیاسا پیهنهاد گردیده بود .ج ی مذکور ام طرف قومانادا لاوای پیااده عبادالروف توصایه شاده باود .عبادالروف در عای حاال خاطر نهاا سااخ ه باود کاه" :ج ای مناوم ریار ح با باودهم ولا او بیایار مطال اه ما کنادم انیاا باا ساواد و صااد است ".ناگف ه نماند که خود قوماندا لوا نی ریر ح ب بودم ولا طوریکاه باه ماپالتای در کابال اطمیناا داده بودنادم ام " دیر مما به ح ب عالقمندی داش ه و محک در مواض مطمس قرار دارد". ماپالتی با در نظر داشت وض یت مذکور با خود فکر کرد" :خوبم وق یکه حالت چنی است پ صحبت ما باا کارمناد یناادر سیاس ا نی ا صاارف شااکل فورمالی ااۀ خوامااد داشاات ".امااا گف ااوی ماپالتاای بااا ج ای ام سااؤال مااا و جااواب مااای م ماول در باارر بیاوگراف م با ودی رناگ ریار م رقباۀ بخاود گرفات .پا ام نکاه جنارال ام ما صاحبت خاود در باارر ت داد "باندمای" تثبیات شاده در والیات کُنار پرسایدم ج ای کاه پایش ام ایا میا قیمًا باه چهاما مهااور ما دیادم اکناو سرر را پائی انداخت و بفکر فرو رفت. ماپالتی کوشش کرد به ج ی جرئت بدمدم گفت" :شما حد اقل ت داد تقریب "باند ما" را ب وئیاد و ام سارکردگا دسا ه نا ببرید". مای اساس ج ی سر انوا با لح بطا لاب باه ساخ گهاود" :ماا در اینواا میچ وناه "باناد" و "بانادیت" ناداری .بلا م اماا دمد و رم داری م نها قبالً م بودندم اما با نها ما نم جن ی م برای ای کار ما پولی داری ". ماپالتی فکر کارد کاه م ارج ساؤال او را دقیا ترجماه ننماوده و یاا ما جاواب را رلان برگرداناده اسات و باا ناخهانودی بطرف م رج نظر اناداخت .اماا بریادمن کاه فاارغ ال ح ایل انیا ی وه نظاام مباا ماای خاارج باودم دسات ماایش را تکا داده بدین رتیب فهماند که تما سخنا دقی ترجمه شده اند. ماپالتی کوشش کرد سؤالش را واض تر مطره بیامد " :مادف ما دسا ه ماای میال ضاد انقاالب اساتم نهائیکاه علیاه حاکمیت قانون م جن ند". چهرر ج ای بیاان ر مباارمه ایکاه در درو او جریاا داشات باود .دیاده ما شاد کاه او تردیاد دارد تاا باه ایا "شاوروی" راست ب وید و به جواب مای که ان ظار دارد اک فا کند .ج ای در حالیکاه باا ناا رام فی اۀ کااله عیاکری خاود را فهاار م داد و به پهلوی مهاور م ن رییت گفت: " شنیده ا که ت داد نها در والیت به اضافه ام پنوه ار نفر م رسد". ماپالتی حمای رانه گفت" :م فکر م کن شما با ای عدد مبالیه م کنید .ای م لوماه را ام کوا بدست ورده اید؟"
ج ی که م لو م شد ت می گرف ه بود ُرک و راست باشدم گفت" :مأموری امنیت خبر دادند .ولا ما فکار ما کان که ت داد نها ام ای م بیه ر است و طوریکه شما خود م فهمید تما نها را به میچ وره "باندیت" گف ه نم تاوانی . پنوه ار به اصطاله "باندیت" برای والیت کوچک ما بییار میاد است". ماپالتی تو گوئ بیخود شده بود .تا کنو میچک م نه در کابل و نه در والیات که او سفر م کارد مامیات جنای کاراناه و خ مانۀ "ضد انقالبیو " را مورد شک و تردید قرار نم داد .تا د ممیهه وق ام قیا کنندگا سخ به میا ما مد مخاطبی او ام نها با ان جار یاد م کردند و در مورد شا ام ناا میباا تاری و خها تاری کلمااه و صافاه اسا فاده م کردند .ام "درنده خوی " نها یاد م کردناد و ما گف ناد کاه نهاا وجادا ماای شاا را باه باادارا خاارج فروخ اه 25 اند. ماپالتی در حالیکه کوشش م کرد خونیردی خود را حف نماید مودداً پرسید" :اگر نها دشم نییا ندم پا کا اسا ند؟ خر نها علیه "انقالب" ثور برخاس ه اندم "انقالب " که به افیانی ا مادی و به اتباع کهور شما امیاد منادگ به ار را باه ارمیا ورده است". ج ای در حالیکااه م ا خواساات ن اکاات را رعایاات کنااد عولااه نمااوده جااواب داد" :م ا کاادا مخااالف ب اا مادی ناادار م و بییاری ام پال مای حاکمیت جدید مورد پیند م اس ند .بطور مثال پال مای که در رابطه به کهید کهاور ام قارو اوسط م ام فقر و عقب مان قرار دارند .ای کار باید ح ماً صوره ب یرد .اح ماالً طُر و شیوه مای که حاکمیت جدیاد برای تطبی ای پالنها بکار م اندامد مورد پیند بییاری ما نییت". ماپالتی اینبار سخ را بطرف میسله ایکه برای او مطمس تر بود برده پرسید" :شما با تسوری طبقات شنا اس ید؟" ج ر " :در کل". ماپالتی " :پ در این وره م به شما عرض کن که در شراین کنون در افیانی ا جنگ واق ا میاا اسا بدادگرا و 26 اسا بداد شااوندگا م میااا فسااودال مااا و دماااقی م بااورژوامی و کااارگرا جریااا دارد .مبااارمر طبقااات پروسااه ای اساات بالوقفه که میچ اه م وقف نم شود و تا ممان تداو خوامد یافات کاه بی ادال اج مااع وجاود داشا ه باشادم تاا ممانیکاه یک داد مرد در اثر محماه دی را مندگ کنند .در کهور ما در اتحاد شوروی اینطور نییت میرا ماا توانیا ی جام اۀ عادل را با امکاناه میاوی اعمار نمائی .در کهور ما ممیندارا و کپی الییت ما وجاود ندارنادم بناابری اسا ثمار فارد ام فرد نییتم ممه مرد برای دولت کار م کنند و دولت به نها میاویانه م د م پردامد". ج ی در عک ال مل گفت " :م در کهور شما نبوده ا م اما در مورد بییار مطال ه دار و ام دوسا ا خاود کاه در نوا تح یل کرده اند نظریات خوب در بارر کهور شما شنیده ا م باور کنید م به شوروی میاد اح را دار ". ماپالتی " :خوبم به مر حالم اما اجامه بدمید که م سخنا خود را به اتما برسان .در اینوا در افیانی ا ماا اکناو باه دلیال انقالبا کااه رخ داده شااامد تهاادید مبااارمر طبقااات اسا ی .و وظیفااۀ قااوای میاال م ی نا شااما در اساات تااا ام دساات وردمای "انقالب" دفاع نموده و دشمنا نرا سرکوب نمائید". ال جرئات پ ام نکه ای افیا په و تباار درک کارد کاه جنارال شاوروی ق اد نادارد او را جابواا تیار باارا کنادم کاام ً گرف ه بدو عوله خاطر نها ساخت: "بدبخ انه بییاری ام نهای را که شما "باندیت" م نامید م شخ اً م شناس م و نها کدا فساودال و کپی الییات نییا ند. با ب و ام نها م یکوا مک ب رف ه ا م کی م ممیایۀ م بوده . . .مرد عادی اس ند .برخا ام نهاا را ما تاوا به طبقۀ "تحت اس بداد" منیوب کرد .باور کنید که نها نی وط خود را بییار دوسات دارناد و خاوب نارا ما خوامناد. شما م دانید که "مرد ام راه مای مخ لف به بههت م روند"م و اینها راه دی ر را ان خاب کردند". ماپالتی با روب فریاد کهید" :بییار یک راه خوب است ! ای راه ساراپا مملاو ام خاو اساتم اینهاا درنادگا اسا ندم ناه انیا !" ج ی " :اما رفی جنرالم ما ما خاوام ام شاما ساؤال کان :اینهماه باه مباارمر طبقاات چا ارتبااط دارد؟ شااید به ار باشد ام یک جنگ داخل حرف م ده شودم وق یکه یک بخش جام ه علیه بخش دی ری ام جام ه م جن اد؟ شااید باه ماا و شما به ر باشد تا بدانی که چه چی ی نها را ام م جدا م سامدم و دشم یکدی ر م سامد؟ نچاه کاه باه با رحما ارتباب م گیرد باید ب وی در ای قیمت مر دو جانب ام یکدی ر کم ندارند .م ای را م دان "... مهاور شوروی با خود فکر کارد " :بلا م ایا ج ای واق ااً ما یاک د عاادی نییات .واضا اسات کاه ام او یاک ف اال امور سیاس سااخ ه نما شاودم ام نقطاۀ نظار ایادیالوژیک او اساساًا باه اینکاار مااده نییات ".حای صاحبتم در یکا ام لحظاه جنرال سخت دلش خواست گوش تلفو را برداش ه و به افیر امنیت منگ ب ند و ب ذارد تا با ایا ج ای طاور دی ر "حرف" ب نند .الب ه افیر امنیت میاد حرف نخوامد مدم او فوراً او را ن د دیاوار بارده و تیرباارا میکارد و خا . اما ماپالتی خود را گرف ه به یاد ورد که او خود ج ی را به صحبت ب رل و رش دعوه نمودهم تحریکش کردم بناءً اکنو وظیفۀ خود م دانیت تا با ج ی "کار" کند و او را ام "خطامایش" برماندم م قد بیامد کاه حا بواناب نییات و کمک کند تا به "اش باماتش" پ ببرد. 25عسوس عگفاتعوفه ع:ع"کهیسعخهی دعب هن ع هئونع".ع وع هن عحه بع میکئوق هکعخمهقعال هن عک ه گننعسوعفئوخاهتعوه عا نا فه عوعو هنعحهئ عسوعبهتع هکعج هئولعخهنسج عا فا ه ع.عبهتعفظهئ عو هنعسوع ا ی عنخئ نعفبط عب عا طب عوعوالنح .ع
26عوالا عحئ عچن عو نعج ئولدع"ااخصصعوایسعس نس "عسوعا خیوفمعچ وسعبن سعبتعسئفیو عوفغنفشاننعوعائ عننعوفشیسعا خیس .عایمی عف ش عکتع و نعج ئولعوایسعس نس عت یفتعبتعو نعابن عقبئسع نفاتعبی .ع ووعحا عنگنچ عح والأعوزعق س خعک یسعانعوعا نسهنتعحکمفئانع سعننعسوعف وو عووعبتعزبننع چن عانعبم عفهی دعووعفم وفش عکتع سعوفغنفشاننعت عبتعفن عسئان تع وس عوعطهب عکنسگئع سعنف اننعوبیچعوجی عف وس ! ع
ماپالتی " :خوبم چو شما ام "مبارمر طبقات خور تا نم یدم پ بیائید به مبارمر ایدیالوژیک ب اوئی .امیادوار اس شما مواف باشید که چنی یک مبارمر وجود دارد؟ ایدیالوژی م رق را یاک حا ب ملا و دیموکراتیاک مادف خاود قرار م دمد و ای ایدیالوژی جواب وی خواسا ه ماای تاوده ماای وسای مارد اسات؛ در عای حاال ایادیالوژی ارتوااع م نظریاه کیان است که عقاید راس را دارند .بل م م مواف اس کاه بخاش م ینا ام مارد فریاب تبلییااه دشامنانه را خوردناد و باه عقاب ارتواااع رف ناد .در کهاور مااا نیا وضا یت مهاابه پا ام انقاالب اک اوبر جااا داشاتم ممانیکاه جناابش 27 "سفیدما" با اس فاده ام اروا و ت ویر ت داد میادی ام امال عادی را بطرف خود کهانید .اما بلهویک ما با نه پیاروم شدندم ی ن نهائیکه ملب با ایدیالوژی م رق بودند". ج ی موافقت کنا " :م دان م خوانده ا .م ر حاال سخنا مرا م بهنوید و کوشش کنید فراخ ر ام عقایاد م ماول خاود بن ریدم شما باید بدانید که واق یات بااالتر ام عقایاد اسات .عقایادم ب وااً اشا باه میا ما باشاند .افیانیا ا روسایه نییات. نباید به افیانی ا ام موایای خاود ن ااه کنیاد .ح ا ماا کیاانیکه در ایا سارممی باه دنیاا ماده ایا ب واًا قاادر باه درک و بررس تما سیی پیچیدر مندگ خویش نم باشی . در کهور ما اقوا مخ لف مییت دارند که روابن میا شا ط سده ما به شکل بخ وی و ب مم اا بافات یاف اه اسات. یا شما ای ممه را در نظر م گیرید؟ نخیرم نم گیرید ! شما صرف با یک مبا با ممۀ ماا حارف ما منیادم باا مباان که برای کم ر کی در کهور ما قابل درک استم با مبا ش ارمای ح ب . مندگ ما نهایت پدرساالرانه است .ما سخت پابند ر سو و عن نات اس ی که ام پدر کال ما به ما باه میاراف رسایده اناد. در حالیکه شما اینهمه را تاریک قرو اوسط اعال داش ه ایادم و بادین رتیب باه ریهاه ماا و اساسااه میا ماا ت ارض م نمائید .شاید برای شما شاوروی ماا بیایاری چی ماا در کهاور ماا ریار قابال درک و ح ا وحها باه نطار برسادم اماا اجااامه بدمیااد کااه مااا خااود در ایا مااورد ت اامی ب یااری .افیااا مااا دوساات ندارنااد کااه بااه باورمااا و مقدساااه شااا مداخلااه صوره ب یرد. و باالخره اکنو ما چیا ی را باه مباا خاوام ورد کاه بارای شاما رالباًا قابال درک نخواماد باود .شامام تیییات میا یدم خدای شما لینی است .شما مرگونه دین را مرتو م پندارید .م نما خاوام در ایا بااره باا شاما بحاث کان .اماا یاک چی را بخاطر داش ه باشید :ممه اتباع کهور مام صرف نظر ام یک ت داد نهایت ناچی م بییار دیندار اسا ندم اح ارا باه اسال را ما یکوا با شیر مادر ما ماومی .ح ا بیایاری ام اعواای حا بم ما ایا را شخ ااً ما دانا م مخفیاناه نماام می ذارند .اما ببینید که رفی تره ک چ ما گویاد؟ او تأکیاد ما کناد کاه ساه ساال ب اد میااجد ماا خاال ام نماام گاذارا خوامند بود .این ونه ب اح یاط م و ب واً خ ومت شکار با دی حاکمیت را برای اکثریات افیاا ماا ریار قابال پاذیرر م سامد .شاید کدا رام ب رگ را به شما برمال نیاخ ه باش اگر ب وی که شما شوروی ما و حاکمی کنون افیانیا ا را در کابل پهت سر کفار م نامند .ای یک شروع خوب نییتم گا ب دی اعال جهاد در برابر مماۀ شاما خواماد باود. در برابر جهاد نه تره ک و نه م امی ایی ادگ کرده نم توانند". ماپالتاای رالب ااً بطااور اتوماتیااک ام دماانش برامااد" :ح ا اگاار اتحاااد شااوروی ماار چااه ف ااال ر بااه حاکمیاات جدیااد ساااله و توهی اه بدمد و مهاوری بیه ر بفرس د؟" ج ی با باورمندی گفت" :واض است ! ح اگر شما قوای خود را م داخال کنیاد .میلاوب سااخ افیانهاا چیا ی اسات ریر ممک م نها را م شود ام بی برد". . . بحث می ه می ه رو به خاموش م نهاد .مهاور درک م کرد که ادامۀ بحث دی ر مفهوم نداردم چو دالیل او در برابر اس دالل ج ی افیا ب وره قط بامنده بودند .ماپالتی برای اولی بار با ت وب مهامده م کارد کاه یاک افیار افیا مر کلمه ایکه ام دم او به عنوا مهاور شوروی م برامد دی ر نرا مانند یک جادو نما پنداشاتم سارر را باا شور و ش ف به عالمت تأئید حی شنید حکایاه در مورد مبارمر طبقات تکا نما داد .صارف نظار ام سا و ساال و رتبه نها میاویانه صحبت م کردند .الب ه ج ی افیا قاط یات و اع قااد ماپالتای را باه درسات باود راه ان خااب شاده م ل ل نیاخت .اما وجدا او دیر ممان پ ام صحبت مذکور ب قرار بود. ج ی افیا حی خداحافظ لح کامالً ریر رسم به خود اخ یار نمودهم تبیم کرد و با محووبیت گفت: " شمام رفی جنرال مرا ام اینکه سلیالۀ مراتاب را نقات نماود عفاو کنیاد .ما ما بیان کاه شاما شاخص نهایات خاوب و صاد اس ید .در خر م خوام به شما یک مهوره بدم .به میچک ام مموطناا ما اع مااد نکنیادم ح ا اگار نهاا باه تما مقدساه م سوگند یاد کنندم در میا ما حرف ما تقریباً میب م ن ندارند". ماپالتی دف اً به یاد ورد که ممی کلماه را به وی ومیر دفاعم قادر نی گف ه بود و ام خود ساؤال کارد" :راسا م ایا قادر کواست؟ در مندا است یا در روی ممی م پوسد؟" ج ی و جنرال با یکدی ر خداحافظ کردند. قومندا لوا شام اما حی نوشید چای ام ماپالتی پرسید" :ج ی را دیدیدم در بارر او چ نظر دارید؟" جنرال ام جواب طفره رف ه صرف خاطر نها ساخت" :براس م انیا با سوادی است". قوماندا لوا عبدالروف با بلند پروامیا مایدالوصاف گفات " :باه شاما اطمیناا میادم کاه در لاوای ما مماه سارباما و افیرا ماده اند جا خود را در راه پیرومی انقالب فدا نمایند".
27عج ه عفظنا عس نس عکتعوزعف ئوچن عفنااجنفاعض عب ی کعچنعق ک أعگئ عبی .عج ه عاذکیسعط عسنلعچن ع۱۷۱۱-۱۷۲۳ععم تعطئف وسونعل نع(بم ی کعچن)ع کتعبنعخی عب ئلع سئخعا ووا عوعخی عسوع"سئخعچن"عا نا ف دعاهنسزۀعاشمحنفتعسوعپ عا عبئ .ع وع ن عج ه عاذکیسعخی عسوع"سف چن"ع ا عخیوف ف .ع
پ ام برگهت به کابل به ماپالتی خبر دادند که تقریباًا بالف اله پا ام عاوده او در گاارنی و اسامار قیاا میالحانه رخ داد .بیش ام صد سربام و افیر که به طرفداری ام حاکمیت ح ب ما ماورد ساوء ظا بودناد باه ق ال رسایدند .تقریبااً تما لوای پیاده تیلی قیا کنندگا شده و م اقباً سائر قط اه فرقۀ نه پیاده کوم می قر در کُنر به نها پیوس ند. در رأس قیا قومندا لوا عبدالروف قرار داشت. سرنوشت ج ی به ماپالتی موهول باق ماند .یا او با قیا کنندگا در کوه ما پیوست؟ به ق ل رساید؟ شااید فارار کارده 28 و در کهور ممیایه پاکی ا مخف شد؟ ممه چی ما امکا دارد. شام اما نروم که افیانها پ ام یک روم خودداری ام صرف رذام نوشید ب و خوش ما با کمال میره به افطار م پرداخ ندم س اراس ی یکوا با ممیر و دوس انش که اس ادا انی ی وه پولی خنیک کابل بودند به کباب ای در مرک شهر رف ند .س اراس ی ام موق اس فاده نموده ط مدت که دوس انش م روف خورد کباب لذیذ افیان بودند که باالی رورر ان ور و ب نارنج م ریخ ندم ام کباب بر مده و ام تلفو سکه اندام که در مموواری قرار داشت به گالب وی منگ مد .ام قوا گوش را خود ومیر برداشت .ام اتاق که گالب وی حرف می د صدای شوخ اطفال که به خواب مادگ می رف ند و وام من که کوشش میکرد کودکا را را بیامد ب ور میرسید .س اراس ی با اس فاده ام جماله ریر می قی به گالب وی ام صحب که او دیروم در محفل ب رگداشت ام اس قالل افیانی ا با یک ام دیپلوماتا شوروی داشت یاد وری کرد .سپ بدو نکه خود را م رف نموده باشد به گالب وی پیهنهاد کرد تا فردا ساعت ۹:۰۲دقیق ۀ شا در پهلوی یک ام رس ورانها در مرک شهر کابل با ممدی ر ببینند .گالب موی پرسید" :شما اس که شما با او دیروم صحبت کرده بودید. افیا اس ید؟" س اراس ی " :نخیر .م ام دوس ا ن دیک شخ " گالب وی" :م م ی ". س اراس ی روم ب د در ساعت موعود در حالیکه مثل یک م ل عادی مکاتب اب دائ افیانی ا م پ لو فرسودهم پیرام اتو ناشده ام تکۀ جین م بوه مای ارما قیمت و چملک به ت کرده بود به محل مالقاه مد .ی انه چی یکه به ای نقش نمیخواند عینک مای قیمت بهای س اراس ی که شیهه مای مامیلیو دار داشت بود .س اراس ی موتر "وال ای" فوالدی رنگ خود را در یک ام پ کوچه مای نچندا دور ام محل مالقاه پارک کرد و خود در سرک به قد مد پرداخ ه و طرف را که گالب وی باید اح ماالً ام سو م مد میر نظر گرفت .تقریباً دو دقیقه ب د س اراس ی م وجه شد که در برابر رس ورانت موعود موتر "تویوتای -کورونا" که رنگ ریر قابل تهخیص ول روش داشت م وقف گردیده و ام که بروه و ظامرر به ومیر مخابراه شبامت داشت بیرو مد .بمورد نکه "تویوتای -کورونا" محل را شخ ترک کرد س اراس ی با قد مای سری خود را ن دیک ای افیا رسانیده گفت: "اسال و علیک رفی گالب وی ! بیائید که به رس ورانت نروی م در نوا ممه مرد شما را میهناسند". ومیر در شروع دست و پاچه گردیده ول فوراً به موضوع پ برد. والیری پیهنهاد کرد" :بیائید بروی به من ل م و در نوا در مورد ممه میائل صحبت کنی ". در حرکاه گالب وی صرف نظر ام روشنائ ض یف چراغ مای روی سرک اندک ب اع مادی به نظر میرسیدم او دقیقاً منوم سراسیمه بود. گالب وی یکبار دی ر سؤال را که در تلفو نموده بود به مبا ورد" :شما افیا اس ید؟" س اراس ی با اندک ع بانیت جواب داد" :نخیرم نخیر م روس اس م روس .م مأمور سفاره شوروی اس .نا م والیری است .به تقیب م بیائیدم در موتر بنهینیدم ما و شما به من ل م میروی ". وق یکه گالب وی در موتر نهیتم س اراس ی چهار اطرافش را ام نظر گذراند تا مطمس شود که یا میر ت قیب قرار دارند یا خیر؟ سپ ام مهما خود پرسید که یا محافظی او به تهویش نخوامند اف ید؟ ومیر در حالیکه لبخند بر لب داشت گفت که او خود محاف خود است و اف ود " :تفن چۀ مرا در رالف م بینید و ای م بروه مای افیان م م اینهمه کامالً کاف اس ند .مرجا که م خوامید مرا ببرید .برای م مه است تا شما در جریا چی ی که م برای ا خوام گفت باشید .راه دی ری وجود ندارد". در خانۀ س اراس ی گالب وی کامالً م قد شد که او را به جای که میخواست ورده اند .روی می پلوم سالتۀ ام ج ر مام م میوه و سب ی جاه افیان چیده شده بودند و در وسن اینهمه بوتل پر ام ودکای "س ولیچنایا" ایی اده بود .مردو پیک را به مناسبت " شنائ " سر کهیدند .س اراس ی به مهما خود توضی داد که سفیر شوروی بنابر موقف خود ام تماس مای ریر پروتوکول اج ناب م ورمد و میچ اه با میچکی محرمانه مالقاه نم کند .به ممی دلیل است که به م وظیفه داده اند تا با شما صحبت بام داش ه و در مورد مر نچی ی که میخوامند با شما صحبت کن .مهما افیا ام س اراس ی نپرسید که او ام کدا ارگا نمایندگ میکند و وظیفۀ او در سفاره چ است .او برای لحظه ای بفکر فرو رفتم طوری م ل و میهد که میخواست افکارر را جم نماید .سپ در حالیکه چهمانش درخهش بخ وص داش ند با میوا و با سرعت شروع به سخ مد کرد: "رفی والیری ! "انقالب" ثور در خطر است .در افیانی ا کودتای در حال اجرا شد است .رفی تره ک مورد تهدید ام بی رف ف یک قرار دارد .ای توطسه را امریکای ما توسن اجنت نهایت مورب و سابقه دار خودم ی ن حفی اهلل امی به راه انداخ ه اند .امی شخص دسییه گر و خای به ملت افیانی ا و "انقالب" ثور استم در ای میچ ونه شک 28عوگئعوزعسو عچ وسعوقفنلعوعوحامنلعو نعج ړنعوفغننعوک ینعو نعسطیسعسوعا خیوف ع هنعکشهع ع وزعخیوف ه گننعع ه عووعسوعا نسه عوعووعسوع سعجئ هننعخیوچ ه عگذووه دعبهئو عاهنعبهتعح هثع هکع فئزف ععن عوفغننعجن عخیوهخا عوع اشئتعب عپن ننعخیوچ عبی عقنعوحیول عوزعووع وواتعبنومعوعبتعع یونعوحائو عسئعقیظ مع سعبئوبئعووعفئو عنوس .ع
وجود ندارد .او ق د دارد تره ک را برطرف نموده و در کهور دیک اتوری خونبار خود را حکمفرما بیامد .او میخوامد افیانی ا را به پای اه نظام امریکا در سرحداه جنوب شما مبدل بیامد .برای دس رس به ای مدف امی م خوامد در کهور جنگ داخل را به راه بیاندامد و مرد را به ضد ح ب دیموکراتیک خل و سائر نیرومای م رق تحریک کند .او م خوامد کمک مای برادرانۀ اتحاد شوروی را بد نا بیامدم به ممیای نیکم دوس و روابن سابقه دار ما و شما صدمه برساند .روی ای ملحو با در نظر داشت نه تنها مناف مام بلکه مناف شما و ممه جنبش مای بی الملل کمونیی م اتحاد شوروی مکلف است بدو اتالف وقت فوراً قوای خود را وارد افیانی ا بیامدم حداقل یک یا دو فرقۀ کوماندو .ای اقدا شوروی پال مای پلید امی را خنث خوامد ساختم میرا در این وره قوماندان 29 ن ده ام قط اه اردوی افیانی ا که ام امی حمایت میکنند جرئت نخوامد کرد ام ای خائ دفاع کنند ".گالب موی در حالیکه به قل و ک ابچۀ یادداش که روی می بودند اشاره نموده به س اراس ی سپ بیه ر با لح یک ومیر تا یک دوست خاطر نها ساخت " :شما بنویییدم بنوییید چی مای را که م به شما می وی ". ادعای وقوع عنقریب کودتا ام طرف امی که به شکل واض و قط ام طرف نه کدا تحلیل ر رسم یا ژورنالیی که ام ن دیکا تره ک بحیاب میرفت و ومیر کابینۀ که ام شای اه م مول اس فاده میکندم بلکه ام طرف شخ افیانی ا و "قهرما انقالب" که ت اویرر در صفحاه اول رومنامه مای افیانی ا دیده میهدندم برای لحظات س اراس ی را کامالً گیب ساخت .او با خود فکر م کرد " :یم رفی اوسادچ م چرا برای ن ف ید که ای "عارض"* با چ م لومات ن د ما میاید! شما بدو شک م دانی یدم یا حد اقل حدس م مدید که ای شخص حی مالقاه کدا میائل را مطره خوامد ساخت .حاال م اینوا خود را احم احیاس نم کرد و دمن ام ت وب بام نم ماندم وقت م مادگ ب یر ".س اراس ی به مور مده ک ابچۀ یادداشت ار را برداش ه و چی ی را در مورد داش تا برای مح وای گف ه مای گالب وی نوشت .مم ما باالی خود فهار ورد تا افکار خود را جم نموده و به گف و ادامه داد: "رفی گالب ویم شما در مورد میائل بییار مه صحبت م کنید .این وناه اتهامااه باه درس یکا ام لیادرا دولات کاه شخص دو در ادارر کهور است طالب ثبوه مای عین م مف ل و عمل م باشند .یا شما ثباوت بارای گف اه ماای خاود ورده م توانید؟" گالب وی گفت " :م خبر دار که امی ممه رومه با افیرا م ددی مالقاه میکند و در میا نها کیان اس ند که م قبالً با نها یا یکوا خدمت کرده ا یا م ام جملۀ م صنف مای م بوده اند .پ ام دیدارما با امی نها مخفیانه ن د م م یند و برای نچه امی به نها می وید بامگو میکنند .امی کوشش میکند به نها بفهماند که تره ک دی ر پیر استم که او مریت استم عقل خود را ام دست داده و حوور ب دی او در رمبری کهور و ح ب به ضرر انقالب تما میهود. اما م با میؤولیت تما اعال میدار که تره ک کامالً سرحال و صح مند بوده و پُر ام قوه است .او بییار کار م کند و با فراست تما امور دول و ح ب را پیش م برد .او حاضر به میچ ونه عقب نهین در راه دس یاب به امداف "انقالب ما" نییت .ادعای مخالفی تره ک مبن بر ب کفای او اصالً قابل پذیرر نییت .او اکثراً با دیپلوماتا خارج و ژورنالییت ما م بیند و تا اکنو میچکدا نها در موجودیت ظرفیت و توانمندی وی شک و تردیدی ام خود نها نداده اند .امی می قیماً ام افیرا تقاضا م کند تا ام تالر مای وی بخاطر برکناری تره ک ام مقا مای دول و ح ب حمایت کنندم و اگر تره ک نخوامد کرس مای مذکور را ب ذاردم در این وره امی م وصل به مور شده و او را دور خوامد ساخت .امی به ب و ام مأموری و افیرا که بخوامند ام او طرفداری کنند پرداخت پول را وعده دادهم او حاضر است به نها پنواه م ار ح یک لک افیان بدمد .او ممچنا به ای اشخای تفهی نموده که ب داً به مقا مای مه دول مقرر خوامند شد یا م ارتقاع قابل مالحظه در رتبه خوامند کرد". س اراس ی " :رفی گالب ویم شما م توانید گف ۀ اخیر خود را مف ل تر بیا دارید؟ برای رمبری م دلچیپ خوامد بود ام حقای م اعداد و جماله مهخص گام پیدا کند .بطور مثال :امی ک را بطور مهخصم چ وقتم در بدل کدا مبلر به حمایت ام خود تهوی میکرد؟ وعده مای که ا می داده به چ شکل ترتیب یاف ه اند؟ ک ما با امی داخل توطسه شده اندم اشخای مذکور در کدا ارگانها و در کدا مقامها ایفای وظیفه م نمایند؟ افیران را که امی عمالً در بدل پول خریداری نموده در کدا قط اه نظام خدمت م کنند؟ در صورتیکه امی بخوامد تره ک را با اس فاده ام مور ام قدره برکنار کند کدا قط اه نظام در ن یوۀ تحریک افیران که امی نها را خریداری نموده است به طرفداری ام امی برخوامند خواست؟ نها در این وره چ ونه اقدا خوامند کرد؟ ام میا اعوای شورای انقالب و اعوای ح ب دیموکراتیک خل افیانی ا ک ماده است ام امی در مناقهه ار با تره ک حمایت کند؟" گالب وی به فکر فرو رفت .او بطور ریر ارادی م ی را که م لو نبود ام کوا شده بود و ن دیک پلو فرود مد با پهت دس ش راند .بر چهما سیاه او کمرنگ شد. گالب موی" :ف الً م م توان صرف قیماً اوضاع را به صوره کُل به شما بیا نمای .اما م لوماه مف ل را فکر م کن ب د ام دو روم در اخ یار تا قرار داده ب وان ". س اراس ی ورق را ام ک ابچۀ یادداشت کندهم نرا به ومیر ممراه با قلم پیهکش نموده گفت" :اگر محمت نهود سؤالهای که برای ما اممیت دارند یاداشت کنید".
29ع عا ی عکتعگیب و ع سعپهمی عبهئکعکنساأعوعسنمئعوفئو ع س عوولع"خمق"عوع"پئتم"ع وزعاهئ عچن عوبم عوعوسنس عبی عوف عکهتع سعاغهن ئتعوه عبهنعا هنفاععم هن عک هیسدعقه س خع وعوسزشعچن عننعقمن عقیشعچنعسوعبخئچع و ف عکتعالیو عوقحن عویسو عبهتعوفغنفشهاننعچجهی عبهئفه عقهنعبه ائق عوزع هکعطهئ عاله ستعوخصه عنفههنعوسهعاحکن عب نبه عوعوزعجنفه ع هئعزا ه ع ق ا نعووغنلعوفغنفشاننعقیسطعالیو عویسو عق ا نعگئ عبنو .عع
س اراس ی یک بار دی ر پرسههای خود را تکرار نموده و مهما نها را در ور تقریباً به شکل ذیل درج کرد" :ک ؟ چقدر؟ با کدا جماله؟ وعده ما؟ رتبه ما و مقا ما؟ شماره ما؟ شماره ما؟ اعوای شورای انقالب ؟ کمی ۀ مرک ی و دی را ؟" گالب وی در حالیکه ور را در ک ابچۀ یادداشت خود جابوا م ساخت گفت" :م م لوماه مورد عالقۀ شما را ب ودی فرام م سام ". س اراس ی " :شما م توانید م لوماه مذکور را ب وره تحریری به مبا دری ترتیب نمائید؟ م میخوام ای م لوماه شما را با تما تف یاله و ممه جانبه در اخ یار رمبری اتحاد شوروی قرار بدم ". گالب وی در حالیکه دیده میهد چی ی را در ذم ارمیاب میکند گفت" :م کوشش خوام کرد .اما برای اینکار م موبور اس ام کیا دی ری م طالب کمک شو ". س اراس ی پرسید " :اشخای مذکور قابل اع ماد اس ند؟ نها به امی یا به افراد دی ر ام تماس مای ما یاد وری نخوامند کرد؟" گالب وی" :به میب صوره .نها اشخای نهایت قابل اع ماد اس ند .به کی خبر نم دمند". س اراس ی " :نها ک اس ند؟" گالب وی در حالیکه نم خواست نا مای ممقطارانش را فار نماید مکرراً گفت " :نها اشخای نهایت قابل اع ماد اس ند". س اراس ی " :شما به نها چ ونه تفهی خوامید کرد که ق د دارید لییت مای را ترتیب نمائید؟" گالب وی" :ای کار ماست .م به نها میب توضیح نخوام داد .م باور دار که نها میب سؤال ام م نخوامند کرد". س اراس ی " :شما م توانید مواد م ذکره را پ فردا که روم عیدالفطر است در اخ یار م قرار بدمید؟" گالب وی :بییار خوب .ای عید رموا است و مرد با خوش افطار م کنندم یک ام به ری روممای شادمان برای افیانهای م دی است .در ای روم برای مناسب خوامد بود تا با شما ببین ". س اراس ی " :شما با شکل مالقاه که امروم به راه اف اد مواف اس ید؟" گالب وی" :بل م خوب است". س اراس ی " :در این وره بیائید وعده ب ذرای که مالقاه ب دی ما روم شنبه ۲۰گیت ساعت ۱و ۸۲دقیقه در سرک که ام میکروریا در ن دیک پُل که باالی دریای کابل اعمار گردیده است صوره می یرد .م ام طرف میکروریا م ی .بناءً شما بطرف راست قرار داش ه باشید". گالب وی با ت وب پرسید" :چرا دقی ساعت ۱مالقاه نکنی م ای ۱و ۸۲دقیقه برای چ ؟" س اراس ی جواب موهول داد" :برای دقی بود *". ***************** گذارر س اراس ی در مورد مالقاه با گالب وی تأثیر شدیدی باالی ایوانوف و اوسادچ بوا گذاشت .میؤول نمایندگ قرار اشت. ک .ج .ب .بوگدانف در ای وقت در رخ ایوانوف در حالیکه در صدایش تهویش احیاس م شد گفت" :بل م به نظر م رسد که اوضاع در رمبری جمهوری دیموکراتیک شدیداً به وخامت نهاده است .امی عوله دارد به مر قیم که شده تره ک را به دلیل نکه نم تواند اوضاع را در کهور تحت کن رول داش ه باشدم دور کند .موان اصل برای امی در راه تحق ای پال سروری و سه ومیر دی ر است .در چنی یک اوضاع ما باید با تما اح یاب در مورد منامعۀ در حال وقوع به رفی اندروپوف خبر بدمی .ما نباید چی ی را میر سایه ن هداری م ممه میائل را صری و می قی م با مما جمالت که گالب وی حی دیدار با س اراس ی خاطر نها ساخ ه بود برسانی .در شروع گذارر عنوان میکو پیه ف ار کوتام را در نظر ب یرید .به "مرک " یاد وری نمائید که ما قبالً نی در ای رابطه چندی بار به نها نوش ه بودی .م لوماه مخ ری را در مورد گالب وی ارائه نمائید و مخ وصاً ام وفاداری او به تره ک تأکید کنید .در اخیر گذارر بنوییید که در مورد صحت و سق م لومات که ومیر در اخ یار ما قرار داده ما کدا شک و تردیدی نداری م بناءً با در نظرداشت مح وای گذارر من ظر توصیه مای "مرک " بخاطر رف ای منامعه و جلوگیری ام انکهاف خطرناک اوضاع اس ی .ممچنا بنوییید که ج ئیاه مهخص در بارر اشخاص که امی نها را برای به راه اندامی کودتا اس خدا نموده است در تل را جداگانهم ال تأریخ ۲۴گیت ارسال خوامد شد .حی ابرام ای جماله مر ارشد اوپراسیون (ایوانوف) را و مطمس به نظر م رسید .اما در عی حال اوسادچ و س اراس ی مالحظه م کردند که ارسال سندی با چنی یک م حیاس به میکو برای ایوانوف کار ساد ای نبود .شاید در اعما ذم او منوم شک و تردیدمای داشت... تل را مذکور که ایوانوف نرا به امواء رسانده بود ام طرف شخص اندروپوف به بریژنیف و ب و ام اعوای بیروی سیاس گذارر داده شد .قرای نها میدادند که تل را رمبری شوروی را تحت تأثیر قرار داده بود .اسنادی که تا کنو ام طرف ک .ج .ب .در مورد مخالفت مای موجود در رمبری افیانی ا به میکو مواصلت میکردند به اطالع "باالتری " مق ا دولت رسانیده نم شدندم نها تا منوم به ای اندامه دراماتیک نبودند .تل رامهای قبل اح مال مبالیه را در رابطه به خطراه که م وجه لیدر افیانی ا بودند در بر داش ندم و بیه ر باالی منامعۀ در حال تدوی میا
خ لت مخالفت مای که با اس فاده ام "ت اماله روممره" میهد در حل و ف ل
تره ک و امی روشن انداخ هم به اقدا کرد. رمبری اتحاد شوروی برای مده ممان بفکر فرو رفت .اح ماالً در دفاتر "مقاماه" پروسۀ مطال ۀ تما ج ئیاه میسلهم مهوره ما با صاحب نظرا م ارمیاب اوضاعم تدویر موال و ترتیب پیهنهاداه به راه اف اده بود. تهویش "مرک " را تل را دوم که عنوان کریوچکوف به تأریخ ۲۴گیت ام کابل مواصلت کرد مر چه شدیدتر ساخت .در تل را مذکور اسام ن ده ام اعوای کمی ۀ مرک ی ح ب دیموکراتیک خل م "کدر" مای ح ب م افیرا و مأموری عال رتبۀ دول شامل توطسۀ ضد تره ک درج بودند .در سند مکذا نا ما و نقاب وض الویش قط اه نظام که باید در ساعت موعود ام شورشیا حمایت م کردند نوش ه شده بود .قیمت مای ام تل را که در نها امی با طرفدار خود می قیماً ام ع خود در مورد دور کرد تره ک ام قدره و ام بی برد ف یک او صحبت م کرد رمبرا شوروی را سخت تحت اثر خود قرار داد .در تل را دوم مثل اول با نقل قول ام گالب وی گف ه م شد که امی اح ماالً با س .ی .ای .ارتباب داش ه و او ق د دارد قدره را بخاطر ر ب کند تا بدین رتیب سیاست اتحاد شوروی را در قبال کهورمای روبه انکهاف بدنا ساخ ه و اف یانی ا را مبدل به پای اه نظام در سرحداه جنوب شوروی بیامد. مقاماه "باخبر" در میکو با درد سر فراوا فکر م کردند که چ اقدام را در اوضاع بوجود مده روی دست ب یرند؟ مویدا بود که وقت نباید تلف م شدم اما در عی حال مری ارگا مای مخ لف بخوب درک م کردند: مرگونه فی له ای ناسنویده شده عواقب ریر قابل پیش بین به بار خوامد ورد و تأثیر نه تنها باالی روابن شوروی و افیانی ا بلکه بر منطقه نی خوامد بود .خبر مادگ مای امی برای کودتا را ح المقدرو پنها ن هداش ند. ی و تحلیل را در ش بۀ روابن بی الملل کمی ۀ مرک ی ح ب کمونییتم در وماره درعی حال به به ری م خ امور خارجهم وماره دفاع و ک .ج .ب .وظیفه داده شد تا نظریاه و توصیه مای خود را ترتیب دمند. ام "ریاساات عمااوم اول" (ادارر کهااف خااارج ) ک ا .ج ا .ب ا .سااند مهم ا عنااوان اناادروپوف باارای اس ا ماع م اقااب اعوای بیروی سیاس فرس اده شد .سند مذکور را شخص کریوچکوف به امواء رسانیده بود .در سند با نکه ام توطسۀ امای میا قیماً یاااد وری نما گردیاادم ولا در پیهاانهادات کاه مامیاات وسا ی ر داشا ند درج گردیااده بودنااد .اح ماااالً سااند مذکور تهداب بود برای توصیه مای ب دی سیاس که ام طرف رمبری شوروی ان هار م یاف ند .در سند ماذکور ضامناً مده بود: " وخامت شدید اوضاع سیاس در داخل افیانی ا ادامه دارد .حرکاه دس ه مای میل ضد انقالب که ام کمک مای ممه جانبۀ اضالع م حدر امریکام جمهوری مرد چی م ان لی ا م پاکی ا م ایرا و عربی ا س ودی برخوردار اس ندم وس ت مرچه بیه ر کیب میکند .در ن یوۀ عملیاه مای ف ال ت رض م قیا کنندگا توانی ند کن رول کامل خود را باالی والیاه سرحدی با پاکی ا تأمی نمایندم بخش قابل مالحظۀ مرک افیانی ا را به ت رف خود در ورندم اکثر والیاه را که در مموواری کابل قرار دارند مورد تهدید قرار بدمندم حرکاه خود را در صفحاه شمال کهور که ممیرحد با اتحاد شوروی است نی شده ببخهند و به تحریکاه خود در محاله ممیرحد با ایرا ادامه بدمند .قابل تأمل است که ارتواع ط روممای اخیر در خود پای خت نی به ف الیت مای شکار میلحانه م وصل میهود .بطور مثال ط چند ماه اخیر در کابل کوشش مای جدی صوره گرفت تا نظا حاک سرن و گردد .اوضاع در کابل به علت نه وخی شده که عمالً ام ارتباب با اکثر والیاه قط شده است که اح یاجاه شهر را با ارسال مواد ارت اق تأمی میکنند. ام سه شامرام که کابل را با جها خارج ارتباب مید مد تا روممای اخیر صرف یک م ی ن "سالنگ" که ام طری سلیله کوه مای مندوکش به طرف سرحداه شوروی میرود ک و بیش ف ال بود .اما قابل تذکر است که ط روممای اخیر شامراه مذکور نی چند بار ام طرف قیا کنندگا محاصره گردیده بود. تطبی اصالحاه اج ماع -سیاس که با ش ا ب دگ و عد مادگ مای الم به راه اف یدم در شراین کنون که نرا می وا ن دیک به جنگ داخل نامید عمالً م وقف گردیده است .حکومت تره ک -امی محبوبیت خود را شکارا در میا مرد ام دست میدمدم در میا مرد مرچه بیه ر افکار و نظریاه ضد شوروی اوج می یرد. توصیه م ا و مهوره مای که به تره ک و امی در سطوه مخ لف پیرامو تهدید و ت می کار در توده ما و اس حکا بنیۀ اج ماع حاکمیت داده میهوند در عمل مد نظر گرف ه نمیهوند .تره ک و امی کماف الیاب ت میل اصل اس فاده ام مور نظام را برای حل مرگونه مهکاله درون سیاس ترجی میدمندم ایندو تما فی له مای حیات را بدو مهوره و مد نظر گرف نظریاه سائر اعوای بیوروی سیاس ح ب ب مل ورده و سیاست توییقاه ب بنیاد عموم را ادامه میدمند"... سپ رئی ادارر "کهف خارج " ک .ج .ب .در گذارر خویش ام سرکوب پرچم مام توویقاه علیه افیرا و طنپرستم روحانیو و روشنفکرا یاد وری نموده تأکید میکرد که لیدرا کنون افیانی ا فاقد برنامۀ بخاطر کار با اقوا په و و بلوچ اس ند .کریوچکوف ن یوه گیری مولناک میکردم او تأکید داشت که تره ک و امی دی ر خود م باور ندارند که اردو ام نها اطاعت خوامد کردم ب ه ممی دلیل است که مکرراً به اتحاد شوروی مراج ه نموده و خواس ار اع ا قوای شوروی به کهور شا ح برای محافظت خود شا میهوند. در اخیر گذارر کریوچکوف پیهنهاداه ت را به رمبری خود ارائه میکرد: " در شراین بحران ف ل دور ام امکا نییت که دست وردمای "انقالب" ام دست بروند و به مناف اتحاد شوروی در ای نقطۀ مه جها صدمۀ سن ی وارد شودم بناءً در شراین کنون پیهنهادات ذیل می وانند در نظر گرف ه شوند:
.۸راه ما و طُر دور ساخ امی ام رمبری کهور جی وو گردیده و میؤولیت تما تواییقاه با بنیاادم اشا باماه در میائل سیاست داخل باالی شخص او انداخ ه شود؛ باید اعوای ح ب .۲تره ک بخاطر ضروره ایواد حکومت دیموکراتیک ائ الف که نقش کلیدی را در دیموکراتیک خل م منومله نمایندگا جناه "پرچ " داش ه باشند م قد ساخ ه شود .برای کار در حکومت ام روحانیو وطنپرست و م نفذی قوم م نمایندگا اقلیت مای قوم و روشنفکرا دعوه ب مل بیاید؛ .۰کیانیکه ب وره ریار قاانون باه منادانها اف ناده شاده اناد ام نواا ماد سااخ ه شاده و اعاادر حیثیات گردنادم باه شامول اعوای گروپ "پرچ "؛ .۴مالقاه ریر رسم با ببرک کارمل لیدر "پرچ " که در مهاجره در جمهوری سوسیالیی چکوسلواکیا به سر میبرد به راه انداخ ه شود .ط مالقاه مذکور موضوعاه ثباه بخهید سیاس در داخل افیانی ا با او در میا گذاش ه شوند؛ .۵در صورتیکه اوضاع بحران به وخامت شدید ب رایـدم ری رف مای رمبری جدید دول و ح ب ماده شونـد". امل خبرر محدودی که با ای گذار ر شنا گردیده بودندم فوراً به ج ء اول ای گذارر که در ام جی ووی شایوه ماا و طُر برکناری امی ام قدره گف ه م شد و اف ناد تماا میاؤولیت ماا بخااطر اوضااع فالک باار در افیانیا ا بادور او توجه نمودند .کریوچکوف که بیاوروکراه موربا باود بادی ترتیاب باا یاک تیار دو فاخ اه را شاکار میکارد :امای را کاه دی ر برای ممه مبدل به یک مخ ناسور گردیده بود ام صحنه دور م ساخت و ممه مالم مای بوجود مده را بدور وی م انداخت. اما ت داد کیانیکه براس اوضاع را بدرس درک م کردند در میا اشخاص که در جریا رام قرار داش ند نهایت قلیل بود .بریژنیف در مما مورد بحثم دی ر به سخ پ م برد که پیرامونش چ اتفا میاف دم و ممکارا او را ام خبرمای ناخوشایند دور ن ه م داش ند .اوس ینوف که اطالعاه را نه تنها ام "ادارر کهف خارج "م بلکه ام ج . ر .یو .و مهاوری نظام خود نی بدست م وردم ط ماه گیت منوم نم دانیت ک را ان خاب نماید .گرومیکو نی صرف تل را مای "ممیای ا ن دیک" را نم خواندم او ممچنا گذارشات را که پومانوف و مهاوری ح ب م فرس ادند مطال ه م کرد .ام اسنادی که او بدست م ورد بر م مد که کدا خطری تره ک را تهدید نم کند .اما گرومیکو حیب عاده با ن یوه گیری ما عوله نم کردم او "خن رمبری" را میر نظر داشت و من ظر بود تا در لحظۀ مناسب ام حمایت کند .باخبر تری ک در نوقت در میا اعوای بیوروی سیاس رئی ک .ج .ب .اندروپوف بود .ول او نی بخوب مل فت بود که ت می گیری ما در ای بامی چقدر م توانند قیمت بها تما شوندم به ممی دلیل ام ش اب و حرکاه صری کار نم گرفتم مح اطانه عمل میکرد. می وا با اطمینا کامل اذعا نمود که ط ماه گیت منوم کدا پال مهخص در رابطه به دور ساخ امی وجود نداشت .بذری را که کریوچکوف کاش ه بود تا منوم سر نکهیده بود .م ر با م ب و اقداماه را میکو روی دست گرف ه بود .بطور مثال کارمل را به یاد وردند .اندروپوف مدایت داد " :با اح یاب تما ام طری شبکه مای اجن وری و اشخای مورد اع ماد م لوماه ممه جانبه را در مورد مندگ امرومی لیدر پرچم ما تثبیت نمائید :محل اقامت ف ل او رام چ حال داردم با ک م صحبت استم صحت و سالم او چطور است"... ***************** در شروع تابی ا ۸۸۹۸ماموری شبکۀ اس خبارات چکوسلواکیا ببرک کارمل و اعوای خانوادر او را به پنام اه جدید من قل ساخ ند .او موبور شد ط ماه مای قبل ممان که در روممای خ ان به خاطر نواه ام ت قیب اجنت مای امی اقام اه سفیر را ترک گف ه و در یک ام منامل مخفی مربوب به وماره امنیت چکوسلواکیا در حاشیۀ کارلوف 30 وار سپری کند .اکنو او و اعوای خانواده ار را دورتر ام پرا که دی ر برایها خطرناک بودم به سوی 31 سلواکیا میبردند .در سلواکیا نها را در اتا مای مولل با ممۀ ضروریاه در سناتوریم که م ل به یک فابریکۀ دول تولید المونی بود جابوا ساخ ند .کارمل و ممرامانش اجامه داش ند به طور رای ا ام ط ا خانهم حوض ببامی و م ایناه طب بهره ببرند. ای منطقه ام چنا کوایف وقایوی
رفقای چکوسلواک باری به کارمل گف ند " :ام موق اس فاده نمائیدم ب م دن برخوردار است که ح به مرده ما جا میبخهد". کارمل در جواب نها صرف تبی تلخ به لب ورده بود .او عاده نداشت ام بابت سالم ار شکایت کند .بیکاری برای او خفقا ور بود .اما ام روی ان اف بای د خاطر نها گردد که در شروعم ی ن یک سال قبلم کارمل خروج اجباری خود را ام افیانی ا به مثابۀ یک نواه م پنداشت. 30
ع-Karlovy Varyعوهئ ع سعجمهیس عتکعوائوز .ع 31 کهوری در اروپای مرک ی .ب د ام سقوب چکوسلواکیای کمونیی عل کرد.
ع
در ن یوۀ یاک انقاالب مخملا م ام اول جناوری ۸۸۸۰ام چکوسالواکیا جادا گردیاده و باه مثاباۀ کهاور میا قل قاد
وق یکه در جوالی ۸۸۹۱کارمل به پرا مدم و به وظایفش به حیث سفیر شروع کردم احیاس ب سابقۀ رامش و راح به او دست داده بود .تو گوئ یک بار سن ی و نا خوشآیند ام شانه مایش به دور اف اده بود .بل م او یک انقالب میلک بودم حد اقل ( ۰۲س ) سال مندگ خود را وقف مبارمه کرده بودم و بدو شک ماده بود به ای مییر پر خطر ادامه دمد .اما ممۀ حوادف ط ماه مای اخیر که شروع تأریخ ۲۹اپریل ( ۹ثور) بود او را سخت ناراحت م ساخت و وض بوجود مده برایش ریر طبی بود .او به ای فکر بود که اوضاع مذکور در بط خویش م به او و م به افیانی ا خطرناک است .الب ه او کی بود که در نبرد ما بدیده شده بودم و م قدانه مبارمه م کردم کارمل رالباً ایدیالییت بود و اصول اخالق "م مارا کمونی " را بییار می قی ت ور م کرد. یک سال قبلم ممانیکه او در مرک اروپا در پرا در ای شهر ب مثل و تأریخ قرار گرفتم دف اً درک کرد که امی م فرد منفورم دی ر در پهلویش نییت .راض بود که دی ر ام ممه تحقیرما و تومی ما ماد گردیده استم دی ر م یؤولیت وقای که در افیانی ا رخ میدمند به دور او نییت .او دی ر صرف دیپلومات بود که باید ام کهورر نمایندگ کند .او احیاس م کرد که وقفه ای برایش مییر گردیده تا ام دشمن مای "خل " و "پرچ " به دور باشدم دشم ایکه ام برکت ف الیت مای امی دی ر به یک جنگ تما عیار و داغ و خونی علیه طرفدارا او مبدل گردیده بود .در اندیهه مایش او مهکور سرنوشت بود که تا منوم منده باق مانده و فرصت دارد تا به خود بیاید .او ضروره داشت تا نف تامه کندم افکارر را تنظی کند و در بارر ینده باندیهد. برای کارمل به عنوا سفیر افیانی ا یک ت میر مولل سه طبقه ای در یک ام نواح ع ری شهر پرا اخ ای داده شده بود .ممچنا برای او یک عراده موتر نوع "تاترا" با رانندر پاک و من ر چک تبار مؤظف گردیده بود .یک عراده موتر دی ر (کوچک ر) در خدمت سائر اعوای خانواده ار قرار داشت .با کارمل یکوا ممیرر محبوبهم دو وی عبداهلل بهار به سر م بردند. پیرم دو دخ ر و سکرتر شخ کارمل به مودی مطاب به تهریفاه م مولم اع بارنامۀ خود را به رئی جمهور چکوسلواکیا گوس اف موساک تقدی کرد .گوس اف موساک در حالیکه به اف خار تقرر او جا شامپای را بلند م کرد با عالقمندی تما و ام ته دل ام کارمل در بارر افیانی ا و انقالب که در نوا صوره گرف ه سوال مای کرد و صحبت طویل براه انداخت .کارمل بدو نکه به ج ئیاه برود با شور و ش ف به رئی جمهور چکوسلواکیا م لوماه ارائه م کرد. ط مف ه مای اخیر ممه چی ما به خوب م گذشت .وض یت نقدر دلخواه بود که نم توانیت دیر ممان اینطور باق بماند .کارمل به قد مد مای طوالن م پرداختم با اوالدمایش ام مومی ما دید م کردم یکوا با اعوای خانواده ار در موتر به اطراف میبای پرا سفر م کردم ام م ابد و کاخ مای تاریخ دید ب مل م ورد .امام به مودی در اواسن گیت وض او ن ها به شده رو به وخامت نهاد .خور بین او مودداً تبدیل به بدبین و نارضای گردید .او شف ه خاطر و گرف ه شدم ساع ها در اتاقش قفل شده باق میماند. در ای میا ام کابل احوال رسید که پرچم مای باق مانده در نوام تحت رمبری که مند گویا تالر ورمیده بودند تا کودتای را به راه اندامند .خبر مذکور مکمل نبود :فهمیده نم شد که یا پرچم ما صرف نقهۀ به راه اندامی کودتا را علیه خلق ما روی دست گرف ه بودندم یا ف الیت مای را برای ای منظور به راه انداخ ه بودندم یا م تره ک و امی فوراً ام طره کودتا خبر یاف ه و به سرکوب قط مخالفی خود پرداخ ه بودند .خبر مذکور ممچنا حاک ام بود که که مند و ممرامانش دس یر گردیده و به مندا انداخ ه شده اند .در مندا نها مورد شکنوه و ت ذیب قرار گرف ه و به عنوا دشمنا ش ناپذیر "انقالب" و مرد و اجنت مای امپریالی و ارتواع اعال شده بودند. کارمل به خوب مل فت گردیده بود که مندگ را او در ممی جا به پایا رسید .او درک م کرد که سائر میؤولی دست اول "پرچ " که اکنو منحیث سفراء ت یی گردیده بودند به نا توطسه گرا اصل قلمداد خوامند شد .او با بریال (در اسال باد)م نویب (در تهرا )م انامی ا راتب اد در بل رادم نور (در واشن )م وکیل (در لند ) تماس مای تلفون حاصل نموده و در مورد اوضاع بوجود مده بحث نمود .مقار ممی مما ممۀ سفرای پرچم ام کابل مدایت به دست وردند تا به مرک (کابل) بیایند :کی به خاطر "مهوره ما"م کی برای "تقرر جدید" ... کارمل با رفقای شوروی تماس حاصل کرده پرسید " :چه باید کرد؟" ب د ام دو روم دو مین ب به اقام اه او مد .در ب مای مذکور بار و بی رر خانوادر کارمل جابوا گردیدهم سفیر و اعوای خانواده ار نی در یک ام ب ما نهی ند و با سرعت به ثوب نام لوم حرکت کردند. مأموری امنیت دول چکوسلواکیام کارمل و اعوای خانواده ار را به محل به نا "من ل شکارچ " که در حدود ۸۲۲کیلوم ر ام پرا فاصله داشت ان قال دادند" .من ل شکارچ " که در گوشۀ را و ناپیدای موق یت داشت ام شراین مناسب مندگ برخوردار بود :بخاری دیواریم کله مای خهکیدر موما در مهمانخانه و اتا دی ر در طبقۀ دو .ح ت ور نکه بی انۀ ای خلوت اه را یاف ه ب واند دشوار بود. بود کار ارتباب با بیرو صرف ام یک طری م ام طری تلفو م ممک بود .کارمل که در ف الیت مای مخف م شخ که هم به خوب درک م کرد که حی تماس مای تلفون چ ب وید و ام کدا حرف ما پرمی نماید .ح اشخای بییار ن دیک به ببرک کارمل دیر ممان نم دانی ند که مر نها را در کوا پنها نموده اند. مقار ممی مما اشخای ن دیک به کارمل نی وظایف خویش را در سفارتخانه ما رما نمودهم نخیت در بیل راد و سپ در پاری مخف شدند.
32
خانوادر کارمل مدت نم دانیت با اوالدما چ کند؟ نها باید به درس ما ادامه م دادند .پیر ارشد کارمل وس وک ( ای نا را به او به اف خار که فوانوردی شوروی داده بودندم که مهر م ن م دمد) شامل پومن و در پاری گردیدم و دخ رر انامی ا رمو داشت به تح یل در پومن و دول میکو ادامه بدمد .در فرجا با در نظر داشت خطراه اح مال اوالدما را برای ادامۀ تح یل بدو محافظی رما نمودند. امی تالر کرد تا دس ه ای ام قاتلی را به چکوسلواکیا فرس اده و به نها وظیفه بدمد تا رقیب سیاس او را ام بی ببرند .اما در اثر ف الیت مای ممآمنگ یاف ۀ مأموری شبکه مای اس خبارات شوروی و چکوسلواک گروپ م ذکره به دا اف اد. در نومبر "رفیق " ام ش بۀ روابن بی الملل ح ب کمونییت چکوسلواکیا با ببرک کارمل دید نمود .شخص مذکور در حالیکه خود را در مویقه احیاس م کردم پیا م میلکا میکو خود را به ای فراری سیاس ارائه کرد .در پیا توجه کارمل به جلب م گردید که " شخ یت ممچو او نباید به ف الیت مای دست ب ند که منور به اف را گردد و الم نییت علیه رژی م رق می قر در کابل مبارمه نماید .به کارمل ممچنا م رساندند که در شراین کنون توییقاه علیه پرچم ما و اعوای خانواده مای نها خاتمه یاف ه و ح ب ف الیت مای ممآمنگ یاف ه را به خاطر اعمار یک جام ۀ نوی به پیش م برد .ام ای لحا رفی کارمل باید ام وض یت پیدا شده ن یوه گیری مای بنمایدم ام اعمال ضد دول خود داری نموده و طرفدارانش را نی به ممی امر دعوه نماید". کارمل در حالیکه چهره ار به یک د سن ک شده شبامت پیدا کرده بود باخود فکر کرد که سر بحث را با شخ مذکور بام کرد و رد مالحظاه او میب مفهوم نخوامد داشتم میرا او قاصدی بیش نبود .کارمل باور داشت که مح وای نامه من ک کنندر افکار واق رمبری شوروی نبود .حی خدا حافظ با مرد چک کارمل ب طاقت شده گفت " :یاد تا باشدم رفقای شوروی به مودی با م با مبا دی ری صحبت خوامند کرد". اما فرا رسید ای روم به دراما کهید... مقار ممی مما انامی ا راتب اد ن د نها مده و مده درامی در من ل نها مهما ماند .سائر رفقای وفادار به کارمل مانند بریال و نویب نی به دید او مدند. کارمل ب واً دچار مالیخولیا م شدم در چنی لحظاه او ینده را تاریک و نا م ی م دید .باری در چنی یک وض در حالیکه با پیر کوچکش کاوه قد م مد گفت : "میدان ما چرا انقالب شدی م م و رفقای ؟ به خاطر نکه ظل باالی مرد قلب مای ما را نار و جریحه دار ساخ هبود .ما نم توانی ی دی ر ای وض یت را با دیدگا را بن ری .اما به موردیکه به مبارمه رام کردی م تو گوئ پا به یک جن ل تاریک گذاش ه باشی م دی ر مرک خودر راه خود را م یافت :در ای میا کی به راس توانیت رام را ان خاب نماید و ام منحرف نهودم ول کی م در نیمه راه سر درگ شد .کار انیا م توانیت ام قبل ببیند که ای مییر چقدر تاریک و ص ب ال بور است"... حی اقامت جبری در سناتوری "وقایه با بهای م دن " در کومی ا مای چکوسلواکیام کارمل برخالف پیه وی داک را محل م رومتا روم خود را بدتر احیاس م کرد .بهای قوی م دن قادر نبودند مخ مای روه ای افیا را ال یا بخهند .او با حری تما به خبرمای افیانی ا گور م دادم شب ما شبکۀ رادیوئ ب .ب .س .را م شنیدم ای اخبار حالت روح وی را بدتر ام دیروم م ساخ ند. کارمل ح حدس نم مد که در میکو او را به فراموش سپرده باشندم منب د اشخای مهم در دملی مای قدره 33 شورویم عمدتاً در یاسینیوا و لوبیانکه 34ام مر گام که او بر میداشت گام م یاف ند .او ح گما م نمیکرد که به مودی ای بیکاری اجباری او به پایا م رسد. **************** در اواسن گیت ومیر دفاع شوروی نی نمایندر خای خود را به کابل فرس اد .ای نمایندر خای که مم ما م او ومیر دفاع و قوماندا قوای پیادر اردوی شوروی م بودم جنرال پاولوفیک نا داشت .جنرال مذکور را گروپ اوپراسیون م ددی که در ترکیب جنراال و من ب دارا عال رتبۀ اردو بودند ممرام م کرد .گروپ م ذکره به مورد رسید به کابل فوراً رمیپار والیاه مخ لف برای بررس و ارمیاب اوضاعم ظرفیت نظام قوای میل افیانی ا و خطرات که ام جانب ضد انقالبیو م وجه بودم گردیدند.
32
33
کلمۀ مذکور در لیا
روس
شر م ن میدمد.
عفن عفنح تعو ع سعج یبع-عغئبعاشکیدعو وسۀعک فعخنسج عویسو ع سعنفجنعایالی ع وو .ع ع 34 یک ام نواح مرک ی و تاریخ میکوم دف ر مرک ی ک .ج .ب .شوروی در ممی جا موق یت داشت.
ع
جنرال پاولوفیک در س انۀ سفرر به کابل به وسیلۀ مخابرر سری با ومیر دفاع شوروی اوس ینوف که در ایا در سوچ * اس راحت م کرد تماس تلفون گرف ه پرسیده بود " :یا پال اع ا قوای ما به افیانی ا روی دست قرار دارد؟" ومیر دفاع در جواب با قاط یت گف ه بود " :به میب صوره". بیوگراف کاری پاولوفیک ضم سائر خدماه در عرصۀ نظام م توربۀ مداخلۀ نظام را در کهور دی ر نی داشت. او در سال ۸۸۶۱قوماندان قوای ( ۵۲۲پنو د) م اری شوروی را حی مداخلۀ نظام در چکوسلواکیا به عهده داشت .یک سال ب د ام مداخله در چکوسلواکیام پاولوفیک لقب "قهرما اتحاد شووری" را دریافت نموده بود .ممانوا در چکوسلواکیا لیف گوریلوف که اکنو در جمهوری دیموکراتیک افیانی ا به صفت مهاور ارشد نظام ایفای وظیفه میکردم قوماندان فرقۀ کوماندو را به دور داش ه و ام مادونا پاولوفیک بود .جالب ر اینکه در چکوسلواکیا یک ام چهره مای ف ال حوادف امرومی افیانی ا جنرال بوری ایوانوف نی قرار داشت .پ حلقه دی ر بی ه شده بود؟ چو جنرال پاولوفیک عوویت کمی ۀ مرک ی ح ب کمونییت شوروی را داشتم وکیل شورای عال شوروی و بلندتری من بدار نظام بود که به افیانی ا فرس اده شده بودم بناءً فوراً در یک قطار با سفیر شووری و نمایندر ک . ج .ب .در کابل در ارتباب با مقاماه عال رمبری شوروی قرار گرفتم با نان که ت مامی اساس را در کابل می رف ند. رمبری نوقت افیانی ا م شخص حفی اهلل امی به ای میسله فوراً مل فت گردید .امی در اولی مالقاتش با پاولوفیک ام او خواس ه بود تا "خوامش شخ " او را مبن بر اع ا یک لوای کوماندو به افیانی ا به مقاماه میربن شوروی برساند .پاولوفیک حی تماس با اوس ینوف موض خود را در اینباره به ومیر چنی بیا داش ه بود :که "اع ا قوا موجه نییت ".ومیر دفاع به نوبۀ خویش به پاولوفیک مهوره داده بود تا در ینده نی ام موض ش عدول نکند. ام اولی ساعاه مواصلت گروپ پاولوفیک به خاک افیانی ا اعوای گروپ مهامده کردند که م در میا رمبری افیانی ا و نی در میا نمایندگا شوروی مقی کابل تهنو وجود دارد .حی نخی ی مالقاه ت ارف که در سفاره صوره گرفتم ایوانوف ن د م او ای گروپ جنرال میریمیک رف ه به او خبر داد که ن در اسنادی وجود دارد که بدو تردید مورد عالقۀ گروپ نها قرار م گیرد .او ام امی یاد کرده گفت که حی تح یل در امریکا توجه س .ی. ای .را به خود جلب کرده بود و اح ماالً ام جانب ای اداره اس خدا گردیده است .اکنو امی در نظر دارد رفی تره ک را ام قدره دور سامدم ی ن کودتاه کند .چو برای میریمیک (و طوریکه ب دما م لو شد برای پاولوفیک نی ) خبر مذکور کامالً ریر م رقبه بودم جنرال در جواب صرف به میائل عموم پرداخت .به طور مثال او خاطر نها ساخت که اطالعاه مهم ام ای قبیل باید به طور جدی کن رول شوند .ایوانوف در جواب گف ه بود" :الب ه بدو شک"م و فوراً ام ممه حاضری خواست تا در ای باره به میچک چی ی ن ویند .اما شا مما روم وق یکه نظامیا در اقام ام که برای نها در نظر گرف ه شده بود تنها ماندند گوریلوف ن د میریمیک رف ه به او گفت : "خواس بدان در بارر چ ایوانوف با شما سرگوش م کرد؟""اح ماالً تالر داشت تا شما را م قد بیامد که حفی اهلل امی جاسوس امریکاست"."ای م خرفاه است .ماموری "کمی ه" (مدف ک .ج .ب .است) در مر شخص و مر طرف جواسی و مخربی رام بینند .ام جانب خود به شما اطمینا م دم که رفی امی مثل ئینه یک انقالب پاک بودهم رفی وفادار و صاد به اتحاد شوروی است .شما بارما امکا نرا خوامید داشت که به گف ۀ مای م م قد شوید". شای ه در بارر نکه "شخص دو " در جمهوری دیموکراتیک افیانی ا جاسوس امریکاست به طور گی رده در کابل دورا داشت .در ای مورد در شهر ح شب نامه ما پخش م شدند .اینکه مؤلف ای شب نامه ما ک ما بودندم در کوا نها نهر و تکثیر م یاف ند در ای باره می وا صرف ح مد. در اخیر گیت گوریلوف و ایوانوف به میکو جهت اش راک در جلیۀ کمیییو بیروی سیاس ح ب کمونییت فراخوانده شدند .قرار بود نظریاه نها پیرامو اوضاع افیانی ا شنیده شود .در جریا جلیه م لو گردید که توادما میا مهاور عموم نظام (گوریلوف) و نمایندر ک .ج .ب ( .ایوانوف) خیل عمی بوده و منور به تقابل شکار میا نها گردید. گرومیکوم ندروپوفم اوس ینوف و لوی درس ی گارکوف ام جنرال مای احوار شده پ در پ در بارر بنیۀ ضد انقالبیو و نیروی اردوی افیانی ا و وض در داخل رمبری افیانی ا و علل ناکام ما سوال م کردند ...گوریلوف بر نظر خود ایی اده بود " :توادما در رمبری افیانی ا بیه ر کاری بوده و به مودی رف م شوندم برای دس رس به ای مدف ما باید بیه ر باالی رفی امی اع ماد داش ه باشی .قوای میل افیانی ا قابلیت نرا دارند تا ام دست وردمای انقالب دفاع نمایندم ح اگر پاکی ا جرئت کند و به مداخلۀ شکار در امور داخل افیانی ا دست ب ند. ضروره به اع ا قوای ما به افیانی ا وجود ندارد". درعی حال تحلیل و ارمیاب نمایندر ک .ج .ب .در کابل (ایوانوف) کامالً برعک بود .ایوانوف به اعوای کمیییو بیروی سیاس ام انه اب در رمبری خلق ما خبر دادم ام توادمای خطرناک که میا تره ک و امی بمیا مده بود سخ مد .او ممچنا ظرفیت و قابلیت جن اردوی افیانی ا را میر سُوال برد .در عی حال ایوانوف نی اش راک قوای شوروی را در مناقهاه بی االفیان رد کرد.
به مرور تداو جلیۀ کمیییو بیروی سیاس م چهره مای اشخای طرام اول مرچه بیه ر ناراض تر م گردیدند .اما پاره ای ام مالحظاه و ج ئیاه ثابت م ساخ ند که موض ایوانوف بیه ر مورد پذیرر اعوای بیروی سیاس م باشد. پ ام بامگهت به کابلم گوریلوف در رمبری عملیاه ماد سامی ولیوال ارگو در جنوب افیانی ا ام ضد انقالبیو سه گرفت .در قرار گاه قوماندان یکوا با او ډګر جنرال پاولوفیک نی حوور داشت .حی عملیاه مر دو جنرال ت می گرف ند در میلیکوپ ر ام صحنۀ نبرد دید نمایند .ول در پائی نها نه ته را دیدند و نه م دودی را. میلیکوپ ر به ممی نهیت .در ای میا قوماندانا افیان شروع کردند به داد توضیحاه" :پیرموی کامل ن یب ما گردید ! وق یکه مخالفی میل گام یاف ند که علیه نها ام دو فرقه کار گرف ه خوامد شدم نها فوراً مواض خویش را ترک نموده به پاکی ا فرار کردند .تلفاه ام مردو طرف وجود ندارد". اش راک کنندگا جنگ کبیر میهن (جنگ دو جهان را در روسیه به نا جنگ کبیر میهن یاد میکنندم ).و موو بر چکوسلواکیا در سال ۸۸۶۱پاولوفیک و گوریلوف به یاد گذش ه ما به یکدی ر ن ریی ه و ممدی ر را در رور کهیدند .پاولوفیک در ای میا گفت " :لیفم (نا اول جنرال گوریلوف) ای خوب است که تلفاه وجود ندارند .کاف تلفاه دادی .به ر است ام راه صل می به حال میائل پرداخ ه شود". بل م شاید ت وب ان ی باشدم اما اینهام دو جنرال جن دیده رموی جنگ را در افیانی ا در سر نداش ند .شاید ام جن ید سیر شده بودند و شاید م درک م کردند که با جن ید در افیانی ا نم شود به کدا ن یوۀ رسید... اح ماالً ذیدخل بود می قی نها در حوادف چکوسلواکیا که به "بهار پرا " م روف است باعث گردیده بود که مردو مخالف مداخلۀ نظام شوروی در امور افیانی ا باشند .در حافظۀ نها منوم صحنه مای ان جار عموم باشندگا در کوچه مای پرا ام تانک مای شوروی منده مانده بود. پاولوفیک در اوایل مانند گوریلوف و ماپالتی طرفدار شدید امی بود و به باور بود که امی کی است که می واند در برابر مرگونه تهدیدما ایی ادگ نماید و مخالفی او ممه یک سرهم دسییه کارا کوچک بیش نیی ند (سروری و ممۀ ای گروپ خلق ما) .در عی مما کارمل و سائر پرچم ما به نا ریوی یونییت مای خورده بورژوا نامیده م شدند .ب دما این ونه خوشبی ما ح به ضرر پاولوفیک تما شدند. ق ه ام ای قرار بود .در اخیر گیت ایوانوف که میخواست ام اشخای دست اول م لوماه را در مورد کودتای که ب ه راه اف اده بود به دست بیآورد با سروری و وطنوار مالقاه کرد .افیانها به ایوانوف اطمینا دادند که بالفاصله ب د ام ع یمت تره ک به ماوانا برای اش راک در "کنفران کهورمای جنبش عد انیالک" امی به توقیف و دس یری ممه مخالفینش در کابل و والیاه رام خوامد کرد .مر دوم سروری و وطنوار به ایوانوف یاد ور شدند که رمو دارند پیهدس کرده و به کمک افیرا وفادار دو لوای مرمدار که در حاشیۀ کابل قرار داش ندم به امی ضربه وارد نمایند. ایوانوف با دقت تما به حرفهای سروری و وطنوار گور داده و بنابر عاده ممیه ام نها دعوه کرد تا ام صبر و حوصله کار گرف ه و دس خور تحریکاه نهوند .افیا ما لح ایوانوف را طوری یاف ند که گویا او ام ماموریت نها حمایت م کند .نها مطمس شده بودند که رفقای شوروی کدا مخالف با اقداماه قاط انۀ نها ندارند. سافرونچوکم نمایندگا ک .ج .ب .و ج .ر .یو( .ادارر عموم کهف ب د ام گرد ممائ ن د سفیر که در نظام اتحاد شوروی) فی له صوره گرفت تا تیل رام به میکو فرس اده شود و در موجودیت پال مای مکارانۀ صدراعظ افیانی ا (منظور امی است) تائید گردد .پومانوف پیهنهاد کرد تا پیا مذکور را جنرال پاولوفیک م امواء کند .ام جنرال پاولوفیک دعوه صوره گرفت تا به سفاره مده و با م ام قبل ماده شده شنا شود .اما پاولوفیک ام خود عک ال مل نها داد که ممه حاضری را م حیر ساخت .او ام اموای پیا اج ناب ورمید : " م در اینوا ام شبکۀ کهف خویش برخوردار نیی م بناءً م لومات را که ممایش نهده باشد م امواء نمیکن ".ت وب ان ی بود که جنرال پاولوفیک به چ دلیل ام عد موجودیت کهف خود حرف م مدم پ ج .ر .یو. م ل به کییت؟ یا ای اداره در ترکیب لوی درس ی اردو قرار نداشت؟ ایوانوف وقفۀ ب موق را که ایواد گردیده بود قط کرد : " خوبم در این وره تیل را را به دو درس م فرس ی به وماره امور خارجه و به ک .ج .ب .به وماره دفاعنرا ارسال نم کنی ". ممینطور کردند .روم ب د ،کریوچکوف به وسیلۀ تلفو خای تماس گرفت .چو ایوانوف در دف ر نبودم گوش را جنرال نیهوموف که میؤول امور سرحداه بود برداشت .کریوچکوف با لح خهک پرسید : "رفی نیهوموفم یا جنرال پاولوفیک ام ارسال تیل را دیرومی گام داشت؟""بل صاحبم گام داشت"."تهکر رفی نیهوموف .به رفی ایوانوف ب وئید که پاولوفیک دیروم تیل رام را ام نا خود فرس اده و درپیهنها د م کند تا به شای اه در بارر توطسه ما علیه تره ک باور نهود .او امی را دوست وفادار اتحاد شوروی نامیده و ان ظار دارد تا ام او حمایت صوره ب یرد .بل ...ممینطور ...ممچنا به ایوانوف برسانید که ندروپوف و اوس ینوف مریک ب د ام دریافت تیل را مام مکلف گردیده اند اعوای بیروی سیاس را با نها شنا بیامند .شما ت ور کنید ! در یک روم ام کابل دو تیل را کامالً م واد به میکو م رسد .شما در ای باره تحقی کنید و ب ذار
رفی ایوانوف تا شا برای در ای باره گذارر بدمد ".کریوچکوف حی ادای ای جماله به سخ جلوگیری م کرد. *****************
ام ع بیت خود
در اجالس نوب کنفراس عوو کهورمای جنبش عد انیالک به نمایندگ ام افیانی ا قرار بود مانند سال مای گذش ه صدراعظ ای کهور اش راک نماید .اما صدراعظ افیانی ا (حفی اهلل امی ) ام شروع تابی ا کوشش مای م رانه به خرچ داد تا تره ک را تهوی نماید شخ اً به کیوبا سفر کند و در برابر ممه جهانیا به مثابۀ لیدر جدید جنبش انقالب بیاس د .تره ک باید حد اقل ام ممی حرکت امی به شک و تردید م اف ید .او (تره ک ) بخوب گاه بود که امی قبالً میچ ام ح کوچک ری موق و امکا را م ام دست ن میداد تا شخ اً در سط بی الملل نمایا گردد و مخ وصاً در اج ماع شخص نامداری ممچو فیدل کاس رو قرار ب یرد .اما اکنو او ای اف خار را به طور داوطلبانه به "م ل " خود م داد .تره ک که موذوب تمل م شدم نیرنگ امی را ن وانیت ببیند. کریوچکوف ام میکو به دف ر ک .ج .ب .تیل رام فرس اد و در توصیه کرد تا تره ک را ام سفر به ماوانا من رف سامند .در میکو حدس م مدند که امی م تواند ام عد موجودیت طوالن تره ک در کابل اس فاده کرده و تما قدره را ر ب کند .م أسفانه رئی دولت افیانی ا به اس دالل ادارر کهف گور نداد .اف و بر تره ک م به مهورر امی اعال کرد که ق د دارد به ماوانا در طیارر "بوینگ" که چندی قبل ام امریکا خریداری گردیده بود سفر کند .تهویش میکو مرچه بیه ر شدم میرا اطالعاه حاک ام بودند که باالی تره ک شاید حمالت صوره ب یرند. به مأموری شوروی مقی کابل مدایت داده شد تا یکبار دی ر با تره ک مالقاه نموده و او را م قد بیامند تا ام طیارر مخ وی حکومت شوروی و با عملیۀ پروام شوروی برای سفرر اس فاده نماید .با دشواری مای فراوا تره ک پیهنهاد میکو را پذیرفت. مسیت افیا به تأریخ ۰۲گیت عام کیوبا گردید .در ترکیب مسیت به اس ثنای خود تره ک عمدتاً طرفدارا امی بودند :ومیر امور خارجه شاه ول م یک ام من ب دارا اسب پولی و اکنو مر دف ر رئی دولت تیو م قوماندا گارد رئی دولت جانداد و دی را .چو در بامگهت ام کیوبا مسیت افیان در میکو قرار بود توقف داش ه باشدم امی به "نفرمای" خود مخفیانه وظیفه داد تا با افرادی در اتحاد شوروی مالقاه نموده و به نها خبر بدمند که گروپ ام خلق مای برجی ه در حال به راه اندامی کودتاه علیه او (امی ) می ند. بود که چنی به نظر م رسید که امی ام پال مای ومراً و ممچنا سروری به خوب گام داشت .حاال دی ر مه ک در ای بامی سبقت خوامد جیت؟ صب ۸۲سپ مبرم طیارر نوع IL-62مربوب پارک طیاره مای حکومت اتحاد شوروی در بامگهت ام ماونا در میکو توقف کرد .ام پیش طوری پال گردیده بود که رئی دولت افیانی ا من ا اقام ش در میکوم اس راحت نموده و مالقات با لیونید بریژنیف ب مل بیاورد .شا مما روم مالقاه دو رئی دولت در کرملی صوره گرفت. اما دیدار بریژنیف و تره ک مالقاه عادی و پروتوکول دو رئی دولت نبود .سندی را که بریژنیف قرار بود به سم تره ک برساند حاوی میائل نهایت دار در مورد اوضاع در جمهوری دیموکراتیک افیانی ا بودم مم ما تره ک جداً فراخوانده م شد تا در حکوم ش نظ را تأمی نماید. مهما افیان که حی پروام طویل و خی ه ک ام ماوانا ال میکوم توصیف ما و خوشخدم ما را در کیوبا و ح در داخل طیارر حکوم کاف دیده بودم حی اقامت در میک و اوضاع را عادی پنداش ه و فکر م کرد که یک مالقاه م مول جا خوامد داشت .تره ک ح ام اینکه او را تنها بدو ممراما به کرملی فراخوانده بودند ت وب نکرد .در پهلوی بریژنیف کامالً رسم و جدیم ومیر امور خارجۀ شوروی ندری گرومیکو و ممکار منه عموم که حی مالقاه مای قبل در کرملی نی ای الکیاندروف – گین وف نهی ه بودند .ترجمان را گاوریلوف م شخ وظیفه را به دور داشت به پیش م برد .بریژنیف ب د ام به رور گیری ما و بوسه ما با تره ک م فورًا به اصل موضوع پرداخت و در حالیکه چهمانش ام کارذ دور م شدند شروع کرد به برشمرد اش بامات که انقالبیو افیا که باید در مودتری فرصت رف شوند. نرا مرتکب گردیده بودند و نقای در شروع بریژنیف ام ساخ ار نظا ح ب م اف ایش کمیت اعوای ح ب ام میا کارگرا م دماقی و روشنفکرا پیه ام یاد وری نمود . . .در بارر ضروره اع ا اعوای جدید ح ب به جبهاه جنگ داخل سخ گفت. بدین رتیب به عقیدر بریژنیف امدیاد کمیت و اس حکا صفوف ح ب مم ما با مبارمه علیه ضد انقالبیو رف می ردید. تر ه ک پ ام شنائ با مالحظاه بریژنیف گفت : "بییار عال " .ول در عی مما با خود فکر کرد" :ای دماقی پیهرف ه و کارگرا پیهامنگ را ما ام کوا دریابی ؟"بریژنیف به خواند "نقل نامه ار" ادامه داد : " تهدید کار و ف الیت مای سیاس -تربیوی و تبلییات در میا مرد اممیت فو ال اده دارد .رفی تره ک میخوامام یک مورد مرتبن یاد ور شو :ممی اکنو در یامده والیت شما مهاوری امور ح ب ما دوشادور منه مای کمی ه مای والی ح ب دیموکراتیک خل کار م کنند .م ر در عی حال بییاری ام ای منه ما مم ما دو وظیفه را به پیش م برندم ی ن وال ممی والیاه م می ند .به نظر ما کار ما ن ایج به ر م داش ند اگر پُیت مای دول ام ح ب جدا م بودند.
با در نظر داشت خ وصیاه کهور شمام تبلیر و ترویج به ر پالیی ح ب و حکومت در بارر دی و مادی مای اجرای مناسک مذمب نهایت مه می ند . . .در شرایط که مبارمه با ضد انقالبیو وجود دارد خیل مه است تا به ان خاب و جابوا ساخ کدرما در قوای میل و دس اه دول و ح ب ام دقت و توجه خای اس فاده صوره ب یرد. م باخبر می که شما در ای مورد توارب بییار تلخ دارید :موارد خیانت به وط ام طرف ب و ام قوماندانا وجود داش ه استم وال ما و کارمندا ارشد ح ب ب واً ام موامی عدول م نمایند". . . تره ک با ان قاداه بریژنیف موافقت نموده م گفت : " تهکرم تهکر رفی بریژنیف .م ب دتر در بارر مواردی که شما به اشاره نمودید ابرام نظر خوام کرد .مخوام ام شما خوامش کن تا در صوره امکا ترجمۀ سخنا کنون خود را ام طری سفیر شوروی در کابل به شخص م بفرس ید .اگر چه م گف ه ما ی شما را یاد داشت م گیر م ول م خوام م کامل صحبت شما را داش ه باش تا نرا به فرصت و بدو عوله بخوان ". بریژنیف در حالیکه سرر را ام کارذ بلند نموده بود گفت " :ما ترجمۀ م را به شما م فرس ی ".و فوراً به خواند بقیۀ "نقل نامه" ادامه داد .بریژنیف دی ر اکنو به مما نقطۀ رسیده بود که به ای انقالب باید "چی ی" را ب ویدم که به خاطر امروم به کرملی فراخوانده شده است .بریژنیف خطاب به تره ک گفت : " ما بارما در صحبت ما و در مکاتبه ما با شما باالی اممیت رمبری مه رک و واق در ح ب و رعایت بالقید و شرب اصول تأکید نموده ای . . .م گاه می که بیروی سیاس شما در ای راس ا م وبه مای خوب را ت ویب نموده استم ول طوریکه دیده م شود تطبی نها در عمل نهایت بط بوده است .رفی تره ک م خوام با شما بام صحبت نمای .عد رف م واله که به اشاره شد و ممچنا تداو عدول و تخلف ام مواذی دیموکراس درو ح ب م سرکوب مای ب موجب رفقای ح ب به باور کامل مام نیروی ح ب را تو یف ساخ هم خالقیت نرا سلب نموده و ن یو اً در میا کدر ما و مرد اوضاع را م هنج م سامد". . . بریژنیف پ ام ایراد مونولو طویلش مکث کرد و با دیدگا جدی ام باالی عینک به تره ک که در مقابلش نهی ه بود ن رییت .نهایت خی ه به نظر م رسید .رنگ چهرر گاوریلوفم ترجما که ام قبل با م "نقل نامۀ" بریژنیف شنا ساخ ه شده بود نی پریده بود؛ او با ع بیت کارذما را در دس هایش سر وساما میداد .اکنو دی ر لحظه ای فرا رسیده بود که بریژنیف باید تره ک را ام خطر که عمالً تهدیدر م کرد باخبر م ساخت .اما سؤال ای بود که یا منه عموم ح ب دیموکراتیک خل به خطر پ خوامد برد؟ به مل فت خوامد شد؟ بریژنیف در ادامه گفت : " رفی تره ک م با اع ماد که میا ما و شما وجود داردم م خوام دی خود را در برابر شما تا اخیر ادا نموده ومیسله ای را که نه تنها موجباه تهویش ما را بلکه تا جای که ما گاه می ی رمبری ح ب دیموکراتیک خل افیانی ا را نی نا را ساخ ه است با شما در میا ب ذار .در شراین انقالب افیانی ا م ما نقش شما را رفی تره ک به مثابۀ منه عموم ح ب و رئی شورای انقالب کامالً درک م کنی م ی ن در ح ب و در دولت نرا مه ارمیاب م نمائی .ول در عی حال باید تأکید کن که م لحت نییت تا کی به اس ثنای شما نقش فی له ک را در رمبری کهورم قوای میل و ارگا مای امنیت دول بامی کند .در صوره بروم شراین م ی وض م تواند انکهاف و عواقب ناگوار داش ه باشد". تره ک در حالیکه صدایش به سخ شنیده م شد میر لبا گفت " :درست است". مهاور وماره امور خارجه (نوییندگا در پاراگراف قبل ام گاوریلوف به نا ترجما یاد میکنند) حی وقفۀ که ایواد ش ده بود کوشش کرد درک کند که یا مهما افیان جماله منه عموم را به درس فهمیده یا خیر؟ در اصل به خاطر ممی چند جمله مالقاه کنون سامما یاف ه بود .بریژنیف با تما وضاحت به مم ای افیان خویش رسانید " :با تش بامی نک م تقیی قدره را با امی م وقف بیامم او را ام سر رامت دور ک .ام ظامر تره ک نم شد ن یوه گیری کرد که یا او واق اً ممۀ خطری که م وجه ار بود درک کرده یا منوم م در ب خبری ساده لوحانه به سر م برد .ی انه چی ی که ام مبا تره ک در جواب به مهدارمای جدی بیرو بر مد کلمات "درست است"م بودند. سپ لیونید بریژنیف توجه تره ک را به مادگ ض یف قوای میل افیا جلب کرده ام مورال پائی سیاس نظامیا حرف مد و ام ض ف اردو در راه مبارمه علیه ضد انقالب یاد ور شد. قابل تذکار است که اتحاد شوروی ط شش ماه اخیر به افیانی ا صدما تانکم بیردی م توپخانهم طیاره و میلیکوپ ر ارسال داش ه بود .بریژنیف با لح ط نه می عالوه کرد " :با تأسف توصیه مای مهاوری نظام ما که در اردوی شما اضافه ام یک م ار و پنو د ت می ندم به صوره مکمل در نظر گرف ه نم شوند ".سپ مودداً لحنش را تیییر داده عالوه کرد" :اتحاد شوروی در ینده نی به کمک مای ممه جانبه و حمایت خود ام ح ب و مرد افیانی ا ادامه خوامد داد ".بریژنیف وق خری صفحۀ را که باید قرائت م کردم خواند تو گوئ بار گران ام شانه مایش دور شد. اکنو دی ر نوبت تره ک بود تا رش ۀ سخ را به دست ب یرد .تره ک که در مد و بند ما و بامی مای دس اه اداری توربۀ کاف داشت در شروع با کلماه کج و وج ام بریژنیف به خاطر ان قاداه و مهوره ما اظهار ام نا نمود .سپ بر پاره ای ام قیمت مای صحبت بریژنیف مکث کرد .مثالً در بارر جدا سامی پُیت مای ح ب و دول " :ما ای کار را ممایش نمودی م ول با تأسف که د ر شراین افیانی ا چنی یک طرم ال مل ن یوه نداد .در شراین جنگ ما موق اً موبور می ی قدره را بیه ر در یک دست م مرک بیامی ".تره ک در عی حال موافقت کرد که الم است سیی و ادارر منظ ارگانهای حاکمیت در محاله ایواد گردد " :منوم ماشی ادارر فسودال را سرن و ن وانی ه ای ".
تره ک پ ام وقفۀ ادامه داد " :قوای مام مخ وصاَ قط اه پیادر اردوی ما تحت تأثیر شدید مالما و افراطیو دین که خود را "اخوا المیلمی " م نماند قرار داش ند .ما اینها را "اخوا الهیاطی " م نامی .بدیه است که مورال نظامیا در چنی قط اه باید پائی باشد .اکنو ت می گرف ه شده است تا دس ا ای "اخوا الهیاطی " را کوتاه ساخ ه و اوضاع را به نف خود تیییر دمی .جالب است که ما تا منوم ام طرف یک سربام م با موارد خیانت مواجه نبوده ای . خیانت ما عمدتاً ام جانب افیرا رخ م دمند ".گف ه مای اخیر تره ک دروغ محت بودم بدی رتیب او م خواست تمایاله پرول اری رمبرا شوروی را تحریک و برجی ه بیامد .جالب بود که تک یک تره ک بییار کارگر واق شدم میرا ح گرومیکو که تا لحظه کامالً خامور نهی ه بودم تو گوئ ام خواب بیدار شده باشد : "بل م بییار دلچیپ است .ای یک پدیدر طبقات است".تره ک با مالحظۀ بریژنیف که گویا رمبری افیانی ا ب واً به مهوره ما و توصیه مای مهاوری گور فرا نم دمد موافقت ننمودهم اطمینا داد که سرکوب مای ب بنیاد دی ر در کهور به پایا رسیدهم و باالخره به میسلۀ اصل تماس گرفت .چنی به نظر م رسید که تره ک تا اخیر ام عم خطراه که او را تهدید م کرد گام نداشت : " شما اشاره نمودید که کی دی ری م تواند ام صالحیت مای منه عموم ح ب و رئی شورای انقالب که مام نها برخوردار می سوء اس فاده نماید .شما میسلۀ نهایت مه را مطره ساخ ید .منب د به ای موضوعم که در عقب م چ چی مای رخ م دمند توجه خای مبذول خوام داشت". ای تما حرفهای بود که تره ک در اینباره ام یاد کرد .بریژنیف نخواست مودداً در ای مورد به صحبت بپردامدم گرومیکو نی خود داری کرد .اما در پایا صحبت بریژنیف یکبار دی ر به "نقل نامه ار" ن ریی ه و در ج ء دی ری را که ام توجه ار بام مانده بود و ام یاد وری ننموده بود دریاف ه و در جواب به خوامش تره ک مبن بر بحث روی ممکاری مای ب دی نظام به افیانی ا گفت : "میخوام با شما بام صحبت کن .شما باور دارید که در میا اعوای بیروی سیاس ح ب شما وحده کامل وجوددارد؟" تره ک با نکه سوال بریژنیف رافل یرر کرده بودم تالر کرد رام خانه را بیرو نکهیدهم و در حالیکه چندا مطمس نبود گفت : " به باور م چنی یک وحدت وجود دارد .قبل ام انقالب میا ب و ام اعوای بیروی سیاس ح ب روابن ریربه نظر م رسیدندم اکنو که ح ب بر سر اق دار استم دوس انه وجود داشتم کدوره ما و بدبین مای شخ عناصر مذکور دی ر نفوذ ندارند". در پایا مالقاهم تره ک مثل گذش ه ما یکبار دی ر ال ماسانه ام بریژنیف خواست تا تخنیک جدید نظام م مهماه و مده توهی اه جن به کهورر ارسال گردد .او (تره ک ) لیت طوالن ای ام اح یاجاتش را که برشماری طوالن را در برگرفت و خفقا ور بودم به سم بریژنیف رسانید " :یامده م ار الریم ده طیارر ب اف نوع TU- 22م ده طیارر شکاری نوع MIG-21م یک دو پنواه منویر ماشی محاربویم ش ت و دو عراده مرمپورم یک د م ار پاپورم ۲۲م ار کمپلم ۰۲م ار خیمه .تره ک مکذا خوامش نمود تا مبلر ۰۲میلیو دالر در سال جاری برای پرداخت م اشاه و سایر تأ میناه افیرا و سرباما به کهورر تخ یص داده شود ".او ممچنا خوامش کرد تا م ارا عیکر و افیر مخم افیا برای تداوی در شفاخانه مای تاجکی ا و امبکی ا پذیرف ه شوند. بریژنیف که دی ر خی ه به نظر م رسید و حوصلۀ ادامۀ گف و را در خود نم دیدم م خواست مرچه مودتر با انقالب افیا خدا حافظ کند و اطمینا داد که اداره مای میربن اتحاد شوروی ممۀ تقاضامای جانب افیا را بررس کرده و ام ن ایج با خبر خوامند ساخت. ام نیمه مای شب گذش ه بود که تره ک به مهمانخانۀ مخ وی در ناحیۀ "لینینیک گوری"* رسید .در من ا او صرف یک رمو داشت :مرچه مودتر خود را به بی ر خواب برساند .تفاوه وقت میا ماوانا و میکو مهت ساعت بود .تره ک بالفاصله پ ام پروام خی ه کننده و ر سید به میکو در برابر مح لی افیا در میکو سخنران کردم و ب د م ای مالقاه پر ام تهنج در کرملی با بریژنیف .تره ک من امیکه به طرف اتا خواب م رفت در یک ام دملی مای اقام اه ناگها شنای قدیم خود را به نا الکی پی روف که بروه مای انبوه و گی رده ار دی ر مار و برنج شده بود و در کابل در ن ما "رسماً" به حیث خبرن ار ژان "تاس" کار م کردم دید .نها یکدی ر را فوراً شناخ هم در رور کهیدند و تره ک لیوشه ( م یر نا الکی بوده که صرف به دوست و قریب ن دیک خطاب م شود) را ن د خود برای نوشید "گیالس " دعوه کرد .الکی بدو تأمل دعوه تره ک را پذیرفت .ت ادف نبود که ای شخص (الکی پی روف) در ای ناوق مای شب به اقام اه حکوم مده بود. علت مد الکی به اقام اه در بود که رمبری ریاست اول ک .ج .ب .مطمس نبود که تره ک ممه سخنا بریژنیف را طوری که الم بود درک کند .ترس وجود داشت که مبادا تره ک به موشدارمای نهایت جدی بریژنیف مل فت نهده باشد؟ روی ای منظور برای کیب اطمینا قط ن د تره ک الکی پی روف که سالیا م مادی با منه عموم ح ب دیموکراتیک خل شنائ ن دیک داشت فرس اده شد .الکی به لیا دری بلدیت کاف داشتم بناءً صحبت نها خودمان و سری باق میماند. پ ام جا گرف در عقب می کوچک م مهماندار نچه نها فرمایش داده بودند ورد .الکی ام تره ک در بارر مالقاه با بریژنیف پرسید.
تره ک با عالقمندی و صادقانه گفت " - :سخنا بریژنیف باالی م اثر بییار خوب گذاش ند .لیونید بریژنیف و فیدل کاس رو انقالبیو واق می ند !" سپ الکی با کمال اح یاب پرسید " -:میخوام بفهم که شما سخنا بریژنیف را در بارر نکه "نباید کی دی ری ج شما در رمبری کهور ام مواض فی له ک برخوردار باشد" چ ونه درک نمودید؟ تره ک به فکر فرو رفت .سپ اندک وییک نوشیده گفت : " م فهم م ای پروام ما ام اینیو به سو و ام سو به ای سو . . .کمبربند مای مخ لف ساع .م ک خوابیدها .بییار خی ه می و تما حرفهای لیونید بریژنیف را گرف ه ن وانی .م ر او وعده داد تا م مکمل سخنانش را برای بفرس د". الکی پ ام نکه حرفهای تره ک را شنید بطور مخ ر ول با صراحت به "رمبر کبیر" گفت " - :در افیانی ا یک کودتا در حال تدوی است .حفی اهلل امی شما را م وامد ام قدره برکنار بیامد .کودتاه اح ماالً ط چند روم ن دیک به وقوع خوامد پیوست .رفی بریژنیف ممی موضوع را م واست به اطالع شما برساند .ول شما م انید که موقف رفی بریژنیف به او اجامه نم اد تا با شما میائل را شکاراتر مطره سامد. تره ک م حیر شده بود .ول ترسیده به نظر نم سید .دیده م د که که او منوم م ممۀ خطرات را که واق اً او را تهدید م نند به خوب درک نکرده است .تره ک پرسید " :پ ام رسید به کابلم چ باید بکن ؟" " شما باید دالیل مقن را بیابید تا امی را ام ممه کرس ما برکنار کنیدم شاید ح به ر باشد تا او را به نیبتجنایات که مرتکب گردیده به محکمه م رف کنید". تره ک در حالیکه خوشباوری ام چهره ار پیدا بود ام جایش برخاس ه گفت : "ایم بابام الکی ! م فکر م کن که با امی ممه مهکاله رف م شود ".الکی نی ام جایش برخاستم او درکمیکرد که رئی دولت افیانی ا خی ه است و باید تنها گذاش ه شود تا اس راحت کند. دوس ا قدیم حی خداحافظ یکدی ر را در رور کهیدند. *** مما رومم ی ن به تاریخ ۸۲سپ مبر افراد امی که رئی دولت را در سفرر ممرام م کردندم نی وقت خویش را بیهوده نم گذراندند .نها وظیفه داش ند تا به رمبری روسیه خبر بدمند که ت دادی ام "قهرمانا منحرف شدر انقالب" علیه صدراعظ افیانی ا (مدف امی است) میخوامند توطسه نمایند. رئی ادارر اس خباراه ع ی اکبریم وق چهمش در اقام اه به بوگدانوف خورد فوراً ن د او رف ه گفت که میخوامد با او صحبت کند .بوگدانوف یک ام کارمندا اداره ار را که به مبا دری بلد بود ن د خود فراخواند تا ترجمان کند. اکبری خطاب به بوگدانوف خاطر نها ساخت که او وظیفه دارد مدایت شخص امی را به اطالع او برساند وعالوه کرد که علیه حفی اهلل امی در کابل کودتای در راه اجراً قرار دارد که در رأس چهار ت ام خلق مای عال رتبه قرار دارند .اکبری پ ام نکه نامهای ای چهار ت را به مبا ورد به سخنانش چنی ادامه داد " :رفی امی خوامش کرد تا صحبت نها را جګی تیو که لیا روس را به سط عال بلد است ترجمه کند ".اما جماله ب دی اکبری بوگدانوف را کامالً تکا داد و شدیداً م وب ساخت " :شما باید بدانید که مر نچه که م در حوور تیو خوام گفت دروغ محت است". بوگدانوف که کنوکاوی ار شدید تر شده بود و مرچه مودتر م خواست اکبری را بهنودم تیو را که تو گوئ فقن من ظر یک اشاره بود فرا خواندند تا ترجمان کند. وق ای سه نفر تنها ماندندم ع ی اکبری یکبار دی ر موضوع موجودیت توطسه را تکرار نموده و نامهای طراحا نرا گرفت .بوگدانوف طوری نها داد که گوئ اولی بار است در ای باره چی ی م شنود .وق یکه اکبری ب د ام صحبت اتا را ترک گفتم مر نمایندگ ک .ج .ب .در کابل (ایوانوف) رو به تیو نموده پرسید " :شما در ای باره چه نظر دارید؟" تیو گف ه مای اکب ری را کامالً تائید نموده و نرا واق یت نامیدهم اف و بر گفت که دسییه چینا نه تنها م خوامند امی را ام قدره برطرف نمایندم بلکه م خوامند او را به ق ل برسانند .نچه تیو گفت برای بوگدانوف چی نوی نبودم اما سپ صحبت رنگ کامالً دی ری به خود گرفت :تیو با اس فاده ام کلماه رکیک به دشنا داد تره ک پرداختم او را پیر مردی که عقلش را ام دست داده نامید و اضافه کرد که کودتا چیا ق د دارند او را (تیو ) نی ام بی ببرنند .تیو حی خداحافظ به مبا روس گفت" :اینطور گپ ماست". بوگدانوف طب م مول مر دف ر تره ک را فراخواند تا دس خور تحریک ما ن ردیدهم بلکه برعک تما تالر خود را به خرچ دمد تا اف را در رمبری به وجود نیآید. بوگدانوف پ ام خداحافظ با تیو به دملی بر مده و مودداً به جی ووی اکبری پرداختم وق او را پیدا کرد با اشاره به یک ام اتا مای خلوه او را برای گف و فراخواند .اکبری در ان های میوا و مراس قرار داشتم در حالیکه جمالتش قط و وصل م شدند اظهار داشت که اگر حرف ام توطسه ای در میا باشدم ای امی است که نرا به راه انداخ هم او میخوامد تره ک را براندامد و خودر تما قدره را در افیانی ا به دست ب یرد .به گف ۀ اکبری امی توانی ه لوی درس ی و سایر اعوای کمی ۀ مرک ی ح ب را طرفدار خود بیامد .چو ای سه ومیر سد راه او گردیده اندم امی م خوامد در قد اول کار نها را یکطرفه کند .کودتا به مودی به وقوع م پویندد.
ار را در میکو سپری م کرد؛ حاال دی ر روش بود که مرچه مودتر باید عام بوگدانوف خری روممای رخ کابل گردد .صب م وق به "یاسینیووا" (دف ر مرک ی کهف خارج اتحاد شوروی) مد راپور مف ل را در بارر گف ومای شبانه با افیانها ماده ساخت .ن یوه گیری عموم راپور او قرار ذیل بود " :امی ط روممای ن دیک گامهای قاط را برای ر ب قدره خوامد بر داشت". شبم حی جلیۀ که در دف ر کریوچکوف دایر گردیدم ایوانوف مر دف ر ک .ج .ب .تحلیل خود را ام اوضاع ارائه کرد .او ضمناً خاطر نها ساخت که " در صوره پیرومی کودتام امی به ترور و سرکوب عموم خوامد پرداخت .او کوشش خوامد کرد تا باقیمانده مای پرچم ما و خلق مای را که اطاعت نم کنند ام بی ببرد .در حقیقت ای ام بی رف ح ب خوامد بود .او جنگ ما را به پښ ونی ا ان قال خوامد دادم چی ی که ح موجب در گیری جنگ ب ر میا افیانی ا و پاکی ا خوامد شد .چو کمک مای نظام ما به کابل خیل ع ظی می ند بناءً انکهاف اوضاع بدی منوال خطر نرا که ت ادماه می قی میا امریکا و شوروی در منطقه رخ بدمندم نف نمیکند". بوگدانوف پ ام ترسی ت ویر تاریک ام اوضاع عالوه کرد که ام رفقای که طرفدار اقداماه شدید علیه امی می ند حمایت م کند. کریوچکوف در حالیکه با او موافقت م کرد گفت " :تأثیر ای شخص باالی پروسه مای سیاس باید محدود گردد". جنرال میدینیاک به نوبۀ خود گفت " :گا اول ام جانب ما برداش ه شده است .ما تره ک را ام خطر که می قیماً او را تهدید م کند باخبر ساخ ی .اگر او خودکش نییتم پ باید تدابیری را روی دست ب یرد". کریوچکوف که لحنش ناراض به نظر م رسید سؤال کرد " :چه کارمای ضروری دی ر باید صوره ب یرند؟ در ای مورد فکر کنید .شاید به ر باشد تا پارلما برای حل حقوق م وله ذیدخل ساخ ه شود؟" رفقا ممه شانه مای خویش را با ت وب باال انداخ ند .ای رئی صاحب چ م گفتم کدا پارلما ؟ او شاید افیانی ا را با سوی میالطه کرده بود... به مر صورهم حک در مورد امی صادر گردیده بودم ای را دی ر ممه م دانی ند .اما سؤال اساس ای بود که حک مذکور چ ونه باید تطبی شود؟ ک باید او را ام بی ببرد؟ در نوقتم در دف ر میچک نم خواست جمالت را به کار ببرد که در صوره ناکام باعث ام دست داد مقامش گردد. بوگدانوف خاموش را که حکمفرما گردیده بود شکی ه گفت " :به مر حال بیائید اینطور قرار ب ذاری .م به کابل پروام م کن .با مردو جانب م خاص موض تیییر ناپذیر قبل ما را یک بار دی ر در میا م گذار " :ما طرفدار وحده در صفوف ح ب و رمبری م باشی .اگر مخالفی بام م میسلۀ امی را باال م کنندم م با عالم به نها خوام فهماند که نها خود باید ای مهکل را رف کنند .ما در امور داخل جمهوری دیموکراتیک افیانی ا مداخله نم کنی ". ممینطور فی له صوره گرفت. کریوچکوف چند روم قبل نی مول ب رگ را روی میائل افیانی ا به راه انداخ ه بودم ای یک مول بی االداری نمایندگا ادارر کهف خارج م ریاست عموم اول (رئی ادارر عموم اولم ک .ج .ب .م بود :در کریوچکوف)م ریاست عموم کهف نظام (رئی ای اداره ایواشوتی ) شرکت داش ند .ممۀ شبکه مای اس خبارات نامبرده انکهاف اوضاع را در افیانی ا تاریک ارمیاب م کردند .بطور مثال کریوچکوف با اس ناد ام راپورمای نمایندر خای ک .ج .ب .در کابل ایوانوف یاد ور گردید که امی با توطسه اندومی ما و خود خوام مایشم ریر قابل پیهبین گردیده و تهدیدی است در راه رشد سوسیالی برای افیانی ا و خطر جدی است برای مناف اتحاد شوروی در ای کهور .رئی ادارر کهف نظام به نوبۀ خود ام موارد م دد تهدید حوور نظام امریکا در منطقه یاد وری کرده اضافه نمود که او خیانت را ام طرف امی دور نم بیند .او ممچنا م لوماه طویل در مورد ام دست داد مواض در شر میانه به حاضری ارائه کرد .به عقیدر رئی کهف خارج شورویم ی انه راه که ام طری می وا کن رول اوضاع را در افیانی ا حف کردم اع ا قوا به ای کهور است. گف ه مای رئی کهف خارج موجب گردید تا برای لحظات در اتا خاموش خفقا وری می ول گردد .اش راک کنندگا ای مول سری ممه به خوب ایواشوتی را م شناخ ند و درک م کردند که او میچ اه چی ی را خود سرانه ام مبا بیرو نم ورد .ای بدا م ن بود که پر قدره تری ومیرم ی ن اوس ینوف م مایل به حل نظام میسله گردیده بود .دور ام امکا نبود که ام طری گف ه مای ایواشوتی در ای مول م خواس ند نظریاه سائر میؤولی شبکه مای اس خبارات را بفهمند. کریوچکوف ام ابرام نظر خویش ابا ورمیدم چو وظیفه داشت نظر مر می قی خود رام ی ن ندروپوف را ابرام کند: " یوری ندروپوف به ای عقیده بود که در شراین کنون ما نباید به چنی عمل م وسل شوی ". ن یوه گیری مای میؤولی شبکه مای م دد اس خباراه شوروی ای بود که اوضاع در موموع در منطقه و خاص اً در افیانی ا موجباه تهویش میادی را به بار ورده است .ممه موافقت کردند که ف الیت مای امی را به وسیلۀ تهریک میاع تحت کن رول ب یرندم مخ وصاً امکا تأمی تماس او با امریکائیها میر نظاره گرف ه شود .به ادارر "ف الیت مای اوپراتیف " وظیفه داده شد تا مداخاله ایااله م حدر امریکا در امور داخل افیانی ا افهأ شده و ضد انقالبیو به عنوا اجیرا امپریالی و صهیونی نامیده شوند .اح مال اع ا قوای شوروی به افیانی ا صرف به محالت که تهدید به حیاه اتباع اتحاد شوروی در نوا وجود داشت در نظر گرف ه شد.
دلچیپ است که کریوچکوف ام مانورمای اداره ار (ریاست عموم اول) در اروپا در رابطه به ماده سامی پرچم ما برای کودتای ینده در مول ح یادی م نکرد .ای م لوماه ح ام رفقای ادارر کهف نظام نی در خفأ ن هداش ه شده بود. ادامه دارد
فصل هفتم کرونولوژی کودتا ۱۱سپتمبر به ت أریخ ف ق لذ ر ر ر قر د م ه ت رو أ مر أش مم رلمو له دا لق ب ه گب ن ب ر د أ ت ه .در طر گر کلقد ا لت گد فرهر هل ش گ ه گه شقر ی یلجگ بگ آرهگ د گ رین د أدقرین د لی ر لر گ م گی دتتف ش ش قر ی ب گ مما رل لفغگراتگ بقدره ررز کضقردلش ت ه .لذبت ه لش تگع گدی در تا ما لطر ر طر گرو گحرل ه د گفشرن رو ط هدا م گ د أ بگش ه گ دلدو شهو بقدره ره در س گذق دتو قع ب رلی لش تگع گذأ رتب ه .در آرزد گ س ر در ی ی طر گرو ب گ رمب ری گذأ قر لفتتگر بزرگ د اقب دأ شه .ل رچه لدر ه مم چ رن لسا. برلی لستقبگل له رحرس د ذا کزب هو لی ( ه ) ثرری له لشتگع دهم در درهل مقلحأ گبن مع ردیهو بقدره. ل ضگی مرتۀ در زی ک زب دیمق رلتر ی طف وز هرل ز دا ن ذرن ت قلی دا فاز س رل مم ۀ آره گ ت مر دلش ت ه درلت لکترل طقد رل به رفرو ترو أ لبرله دلرره .دیپفقدگتگ طگر أ س تا متم ه بقدر ه دلفقد گتأ رل در د قرد چگ قرگأ کت أ ر ر تگب ن ل ض گ در س حقب بف ه کگ مر ا لفغگرا تگ بهس ا برگ رر ه .آرر هم گ گب ن دمف ق له ش گیلگش قر گ ق توقر بقد :دأ ت ه ه لدرن ل ا سأ .آی .لی .لسا ه بز دی له تهرش برطرف طقلمه شه .در رن ک گل ت ه د أ شه ه ر همگی ترو أ مم به لتمگ رسرهو لدر ه یگ فردل قدتگیأ فره ی صقرش طقلمه رفا.... لذلاگرهر قهلرقفز س رر شقر ی ه در آرقتا شرخ لذا رلی قردیپفقدگتری در گبن بقد ررز در درهل م قلحأ کض قر دلشا .د رلد ر قهلرقف دسته لی له دیپفقدگتگ لرشه له قرمگی دتتفش کفقه هدره .آرهگ دأ طقلس ت ه له هب گ س رر ممتأ لست گدو دأ رد ه له آ شقر ی در دقرد ل ضگ لفغگراتگ ب قره .لدگ س رر شقر ی دثن ممر ه له فمگش هل د هق دلر أ رل رمأ شه درک رد. در مفۀ دیپفقدگتگ شقر ی ه به درهل مقلحأ آدهو بقدره د اقبرن دستۀ مجقدأ "هی را" ه دری أ مگی دفل أ ب ه ت ن ردو بقدره ررز ترلر دلشت ه .آرهگ به درهل مقلحأ دافا ذأ ب گ یر ۀ رد هل د تس فرس تگدو ش هو بقدر ه .ب ه آره گ ت ه شهو بقد" :رشگرش رهز رشر به ل ضگ من رمگحرهز ت ریلگش لکتمگذأ رل دفع ره". لسقبگل ه گ در درهلرأ تلمرر د قر درهل مقلحأ رد آدهو بقدره در کگذرله به آسمگ صگف لفغگراتگ دأ رگریا ت ه لرتشگر طرگرو رل ه بگیه در دتگیو رزدیی به هدرن فر د دأ آده دأ رهره. در لفغگراتگ مرآرده ه رهل دأ شقد کتمگً له آراقی قو مگ هیهلر دأ ردد :ل ذ رن لش لۀ آفت گب ص ب گگمگ ز لب ری ه هد رن تر ر هو رل له ف ر رد أ هی ر ب گرل د أ ر رد .له آرا قی قو م گ بگدم گی ت گهو ط ی د أ هر ه ممد گ ردبگدمگی بأ رکمأ ه در سر رلو طقیو ممه چرزم گ رل ر گبقد د أ س گهره رر ز له آرا قی قو م گ مج ق د أ آ رر ه. بگالطرو له آراقی قو مگ رلو رمگمگ آدهو طرگرو مگ فر د دأ آی ه. هد گ ف ر د آد ه طر گر کگد ن ر گل گذأ د ذت أ رزدی ی د أ ش هز ذ أ تلج آ ر ب قد ه در در گ لس تقبگل ه گ "شتس د " د ذا لفغگراتگ ه ممً ریگسا کلقداز رمبری تقلی دافاز لر گ مگی لد رتأز هلرش لدقر طگر هز ه دق قدی ا ل س ب لض حرلب کگض رین تهردگ لصفأ "لرقمب" ث قرز رفر و ک رهلل لم لد رن ب ه رش ر رم أ ط قرد ره" :ش گیه له مم ه سر قشأ لستقبگل ه گ ردیه .اأ له درگ دیپفقدگش مگ کهسرگش رر تگبن توقر رل به درگ دقگ مگ برطرف شهو بگشه؟ یگز لکتمگال (لکتمگال ً) در یلأ له لتگ مگی دتوقع درهل مقلحأ ه ت ا ک گی ا ت رلر دلرد دت أ ردیهو تگ هدگ دق قد رمأ طقلمه طقد رل به دیگرل ر گ بهمه؟ لی یز سرلرجگ آه لراقی قو مگ طرگر داگفر بری ه بگل مگی رقرو لی ررگو ب ر د أ هدر ه رمگی گ ردی ه .رتا ا به رشر رسره ه طرگرو شر به ر اتن ردز ذأ سپس تق قحأ رفقت گ ص رف رش ر ردو بگش ه طر گرو ب ه ر له در ک گذ ا م قدی ردلطت هز لر ه أ آرا قتر له تردر ن رفت ه در ق تف ه م گ له دی هو م گ رگ هی ه ا .ذ ش گتأ بل ه طر گرو دجهدًل ه دلفق شه لی بگر تو مرم ب ه ف ر د آد ه رفت ه ب ه د ر دیگ ری رف ا ُ .رر طر گرو آرق هر هی گد ب قد ه لس تقبگل ه گ فلر دأ ردره ه دقتقر مگی طرگرو بگ آطرین تهرش بلگر لفترهو لره. لی همه جر به رشر دأ رسره .مقلی فضگی گبن صگف به لبر بقدز به تۀ رفقش مگ " :دفرق در دفرق دیهو د أ شه" .ر ی طط ررقی ررز دقلرلأ به چ م رمأ طقرد .لدگ طرگرو مرچ رمأ طقلسا به هدرن ب ر ه .تق قحأ هل ت هرش رگدرحأ ل رل به هدرن ل گهو رمأ دلد. لیحرلب در درگ آرهگحأ ه برلی لس تقبگل آد هو بقدر ه در دقگب ن م گرش در هل م قلحأ ص ش با ته بقدر ه مرچ ه بر تر شه .د گ رین دیپفقدگتهگی طگر أ له یلهیگر دأ رسرهره" :چأ پ لسا؟" صرف س له قشو س ق طر گر کگد ن ترو أ دترقگً بگالی طط رر قی ت رلر رفت ه ب گ الطرو ب ه هد رن ر ا ته بح رف لیا تگگو کر ا رد .درس ا در مم رن لث أ یی دقتر فقذلس ل ق به درهل مقلحأ آدهو له آ ک رهلل لم لدرن رگدو ردیهو ب ر آس گ ط قد رل ر زد لس تقبگل ه گ رسگرهو در آطرین ذ شه گیأ طقد رل بگالی تگذرن ریرلیأ رفا. ترو أ در کگذرله د ثن ممر ه تبام ر درط و دهربگ در دمن دلشا طبو دقررلش ل ل به گحرن شه له هی ه م گی فرل أ رم قدو یگرل طقد ه ممه ب گ م گل لکت رل در تح گر لیا تگدو بقدر ه س م رد .ل بگ مملگرل طرگرو شر "شگ رد فگدلر" طقد رل بگ ردأ در آ قر ره .لت گتگً بله مگ برطأ له کگضرین تأ ره دأ ردره ه ترو أ در ش ر بگ دیه لدرن در مع لستقبگل ه گ رهگیا بها هدو شهو بقدز تق قحأ دیه ل در تحگر دیگ رل ب رلی ل ر ر د ش رو
بقد .در رن کگل یگمرلًز له د ر ممه چرزمگ طبو دلمقل دأ رمقدره" :شگ رد" د لقرلره س ر تلش رم ف ر د د أ آ رد دسا "لستگد" طقد رل بقسه دأ هدز آرهگ یلهیگر رل دگر ه رزدیلترین طقی گ رهل در آ قر رهره .ت رو أ ه لکتم گالً له لکقلل هرلی دتگذش قیگ دأ شه رسره" :دن لدرهل ر ماتمز ممه لی جگ لست ه؟" لدرن بگ دقلیبا تم گ ت رو أ رل له آررج رفته ا" :ت قیو رل رهز ممه در گی طقد لست ه .ممه بگ بأ صبری لرتشگر بر ا شمگ رل دلشت ه". ترو أ بگ سگحر لرل رن د ذا بگ ط قددلری لکقلذپرس أ رم قدو تمثر ن رد ه آره گ رل رر ز د أ بقس ه .س پس ب گ گ م گی ب گر ف ری (سپررگ دلر) به طرف دیپفقدگتگ طگر أ ر ل ردیه .بگ شهش لکا گ هی گد دس ا س رر ش قر ی رل ف ردو ب ه دا ن ذرن رمگی ه أ م گی سرگس أ س گحر قرمگ س م دلد .س له ط تم درلس م ر تق قذأز گر ل ریگس ا مهقری رماپگر "طگرۀ طفو" (لرگ تأریتأ شگمأ لفغگراتگ ) گحرله ترلر بقد فا ۀ د ترک مرت ۀ در زیز ش قرلی لرقمبأ کلقدا دلحر رددز به رلو لفتگد .ترو أ لدرن در یی دقتر بقدره. لد گز آر ر ه در در هل م قلحأ گب ن چ أ لت گتأ لفتر ه؟ چ رل لد رن رگ ت ا آد ه؟ چ رل لی ق هر دی ر طر گر کل قدتأ در فض گی گیتتا لفغگراتگ د ر دأ هد؟ أ برد به قلب لین سنلل مگ تا رفا. به لدرن طقری طبر دلدو بقدره ه بمجرد رسره ل به درهل مقلحأ دسته لی له لفارل طگع ه له طرف هلرل "یگ ر گ بگره چهگر ر رو" لست ه له دگشر هلرمگ بر لدرن فرر طقلم ه رد ت گ ل رل له ب رن ببرر ه .د لن لس ا ا ه لی ن تههی ه ت گ هل که لتلر ا دلش تهز لد گ لد رن ب ه ر رم گی ف گدلر ط قد م هلیا دلدو ب قد ت گ س گکۀ ررلد ق در هل م قلحأ تردر ن رل چ رل " گک" رمقدو د گفشرن له سرک درهل مقلحأ لذأ در ز شهر تلقیض شقره .ممه لشتگع دش ق ب ه چ ق دستگرر شهوز تمشأ دأ شهره له ل تمگ لذ أ لد ر ث گرأ تجری ه د أ ردیهر ه .لد ر ط قری ب قد ه لت هلدگش د ر قر بگی ه د تگطگره دت رگره ص قرش درگرفت هز ت گ بگ و ب ر ه تگقم گی ر ر ض ر ری ر قد .لد رن ت گ تترل ه لطمر گ گد ن ررگفته بقد ه گدو درهل مقلحأ ت ا تر ل درآدهو لرهز تگ آرقتا تومرم به ترک لتگدتگ گو ط قد رگرف ا .س له آرل ه طبر "لد را لسا" فرل رسرهز لدرن بم فگصفه س قلر د قتر "ففل س ل ق " ردی هو ب ه مر قر ه د گفشأ در کگذرل ه طقد در ق لشتررگ ر اته بقد رفا تگ له "لستگد د بقب" طقد ریرلحأ ه. تبن له لینز طبر د گبه تههیه به گر دیگرز به آدر "ل اگ" لسهلم سر ری رسرهو بقد .مگشتگگ در ررلدق لدرن طب ر دلدره ه :طرگر کگدن ترو أ له طرف ت قلی دهلفل ۀ م قلحأ دا تقر در در هل م قلحأ د قرد م هف ت رلر طقلم ه رف ا. سر ری به مر قر ه لت مف ت ا ر ی م گیأ ل رلس رقرأ رل ب ه تم گ رق گ ه له آره گ د أ تقلرا ا طح ری لکا گ ردد فرستگد .ل دسته مگی رق ریقلل رل در ستر ن م گی رلدلر تل قیض رم قدو تقریب ًگ مم ه لفا رلرأ ه در ممج قلری در هل م قلحأ ص مکرا ص ه ر "ل ر" رل دلش ت ه له ی گیش ش گ برط رف س گطا .ص رف س له آرل ه دحم ن ش ه ه طرگرو رل مرچ چرزی تههیه رم أ ه ل گهو دلد ت گ طر گرو ف ر د آی ه .ط قد س ر ری رر ز در آط رین دت گیو ب ه م ع لس تقبگل ه گ رقسا. قر رب قدز مردگقر ه کگدث ه لی بقت ق رپرقس ته ب قدز مم ه
لدرن کو به گر بقد :طأ دهش هدگرأ ه رحرس د ذ ا در لرل رن دلفق لذ گل در گمگی طقیو ترلر دلشت ه. ته دأ تقلررم ه آرر ه مر د گر داگ ی دگرهرهز ذأ در رن کگل بهگی بگهی آرهگ رهگیا بزرگ بقد. بهین ترتر
فاه لی ه دتلگتبگً در "طگرۀ طفو (لرگ شگمگ لفغگ ) دلحر ردیه ررز دبرل له مر قره د گت ه بقد .ت رو أ ب گ ش گددگرأ کلگیا طقیفأ رل در بگر رلرس مگ لرگ س ر دلدو دتوقص گً له رق و "لفغگرا تگ لرقمب أ" در بو قرمگی ه لرامک یگدآ ری رمقدوز توریا رد ه ژ ررگذراتگ طگر أ ب ه ل تق ه هلیهذقص أ دب ر ل د أ دلش ت ه .لد رن قش و رد تگ در لین دارر کلگیگش شررین ترو أ گرچه لی درچأ رل برگرهلهد .ل له ترو أ سنلل رد ه چ رل بریژرر ش در دالق ل رل به سگحر ل ضگی مرأش ریرفا؟ لدگ ترو أ ب گ ده گرش رش تۀ س تن رل بح رف م ی م گی رش گدأ لت گد شقر ی بردو ت رو أ در کگذرل ه ب گ ش هد م گیأ دمت ه کگض رین بهرت ه د أ ش ه طب ر دلد ه د أ م قدأ ک زب مقرراا لت گد شقر ی ذ قرر ه بریژرر ش ب ه تم گ تقگض گی م گی گر لفغ گ دب أ ب ر لف زلیو تگب ن دمکش ۀ م ی م گی رشگدأ د جمفه تافر گشز تت ریز تجهرزلش لذباه قلب دثب ا دلد .ت رو أ در لطر ر ص بتو لد رن رل دتگط ت رلر قر مگی لضگفأ کن فون دأ شقره". دلدو بگ ذ ن ترکم آدرز به لدرن تقضرا دلد " :ار ز لین تبرن داگحن به لدگ لدرن گذبگً که دأ هد ه ترو أ ره ت هگ ر ی دا گحن م ی م گی رش گدأ در ردفرن ب گ بریژرر ش ب و ردو ب قدز بفله له ره أ مگیأ دق قد ررز یگد آ ر شهو بقد. ۲۱سپتمبر طأ دهش هدگررله رحرس د ذا در زیر د ر لفتگد "آهلدی" 1طقد رل دور ف تت رمش س گطته ب قدز لد رن لس ا ت ا طقد رل بو رمأ ررلره .در لی ن دو ر ه ه در ه ت رو أ ل م مً "دگذ ی" قر ب قدز ل ر چ ه ل دنف و ر ه ه دا فۀ "بگره چهگر ر رو" رل یلحرفه رمگی هز ذ أ تقلرا ا دقلض ع ط قد رل در رمب ری د ذ ا ک زب لس ت لگ بت ه .ب ه 1
مقرراا مگ
قر رقبگ رل ه در کقرقا زیر لسا در ب رر گرلبرن در رزدیلأ مگیأ لضم دت ه لدریلگ ترلر دلرد به رگ " زیر آهلدی" یگد درلردره.
می برلدرهلد طقد لسهلم لدرن (ممگ رل ه دات گر س گرش شقر ی سگفر ردقک بگیه به رس أ م گی بف ه آد گدو د أ س گطا) ل ب ه لس تتهل دا تقرم لف رلد له مف ۀ ل ض گی مرت ۀ در زی هرلی ده م ردلط ا .لس تتهل ب ه ش لن ی ن صقرش دأ رفا :لسهلم لدرن یلأ له دأدقرین رل دأ طقلسا داتقرمگً له ل سنلل دأ رد ه آیگ ل تو ه دلدر گرد له لدرن در رلو دبگرهو بگ دتگذ رن طگی رن کمگیا ه؟ لسهلم لدرن کرن "ص با" ت گد ۀ آد گدو ب ه فر ر ط قد رل ب ه ل ی گ ب ه تت ن رس گره ر گ دأ دلد تتأ د گمهو دأ رد ه مم ص بتو شی تردیه دلرد ل رل به لفگ ه ب ه هر هل تههیه دأ رد .لدگ در آ تا دیگر متر اأ شی دلشا ه تقله تهرش به ر ع راا. تتأ لدرن یی ر ه بله له بر ا ت رو أ ر زد ی ب ه لتگدتگ گو رف از بمفگص فه له لی گی رق و "ش گ رد" کفق ه بگ قر دسا ره .ل ضگ گدمً ضگکا دلشا :یگ لدرن بگیه ممرن ل ق فروفۀ برطرفأ طفقأ مگی ی گ أ رل بهس ا د أ آ رد یگ طقد ل رل له برن دأ بردر ه .ل ر د م ت ه رو رت گیج لی ن ملو م قه دجه قل ب قدز دگ ر ک گال تترل ه ل دت رگر ه کمگیا ل ثریا ل ضگی مرتۀ در زی رل بهسا آ ردو بقد دیگر تومرم رفته بقد ت گ آط ر ب ر د .لد رن ب گ ص رلکا تم گ له د أ مقدأ تقگضگ رد تگ ل ل ضگی بگره "چهگر ر ری" رل له ممه رسأ مگ دقگ مگ برطرف سگطته لد گ رد ه آرهگ دتهم به تقط ه فره ل "لرقمب" لست ه. لدرن برلی ص با در قر بتقبأ آدگد أ رفته بقد .بحقر دثگل تتأ کرف له سر ری به درگ آد هز لد رن له تض ررقگش م قدأ ب أ رکمگر ه لی ه لدلر "ل ا گ" ب ه رلو د أ لر هلطا ی گدآ ری رد .ل لدلر "ل ا گ" رل ب گ "ژلر هلر " رح رس کت أ له س أ .آی .لی .ر گ مهقر دل د ت بره رم قدوز ممد گ له لدلر ر ر لرا گرأ لس تتبگرلتأ هد گ ش گو در لی رل برد .ل بگ ر ری ترین دش گ م گ له درتقدم گی ثر ش ه قی گ س ر ری در "ل ا گ" له آ گر د أ رف ا ی گد آ ر ش هو لصرلر رد ه صرف برطرفأ سر ری دأ تقلره تگ ۀ شر آ ری رل ه به ر ی لین لدلرو طقردو لسا د ر باگهد. لدرن تقریبگٌ به رن شلن له دیگرل ز مبز یز دزد ریگرز ط جگر ررز یگد آ ر شه. گدش قشو رد تگ ص با بر تر دگمر ا ص فا آدر ز بت قد بگر ردز در یل أ له ذ ش گش ب أ ترو أ ه در آ گه کا طگتا شهو ا: " شگیه بهتر بگشه ه تق طقد لره أ له گرمگ دسا بل أ آرل أ؟ بر به کرو س رر به مر قر ه د أ ط قلمأ. آرجگ تا طقلمأ دلشا تگ فلر أ تقش برگبأ". لدرن بگ ت ر به طرف د أ مقدأ رگریا ته س پس مف ه لی رل ب ه هب گ آ رد ه دیگ ر مر قر ه لدلد ۀ تگ ق رل ب أ دل أ دأ سگطا: "برلی تق بهتر لسا تگ سلقش أ .ر گأ بر سن گدمً ترل بأ قن سگطته لره". لدرن به آرله طهلکگفشأ ه لتگ رل ترک ا .دیگر تمگ ُن مگ یرل شهو بقدره .لدرن ممگ ر ه ب ه ت رو أ تف ق ردو ا: " ل ر تق لین چهگر تن طگین رل برطرف راگهی آرهگ رل تافرم دن رل أز در لی وقرش دن له ل لدر ت ق ب ه کر و رح رس د ذا لطگ ا رتقلمم رد. ۲۱سپتمبر کگل دگ رشتۀ ستن رل به آرهگیأ دأ دمرم ه داتقرمگً شگمه یگ لشترلک
ه آ کقلدث دگ سپتمبر بقدره.2
ل .پ .بوگدانوف ،آمر نمایندگی کی .جی .بی .در افغانستان: شبأ ه فردلی آ ۱۱سپتمبر بقد دن در طرگر داگفربری لیر ففقش گه گبن شه .دلگ دن الدیمرر چقچق رن ه هو رلش ترم ه ت و رمش بر تر رل ب رلیم له دن در درهل مقلحأ ریرلحأ رد ل ضگ رل قتگو ب رلیم ت ریا رم قدو در د زل دن م گگ صرف ر گ چگش ا تقض را بهم ه .س له ص رف رلی چگش ا د ن درله ره ت گ لر ه أ لس ترلکا مز لدگ بز دی برهلر شه .رزد دن رحرس لدلر "ل ا گ" لس هلم س ر ری آد هو ب قدز با رگر د أ طقلس ا ت گ ب گ د ن ص با ه .تتأ دن له لتگ طقلب گحرن آده ز تق ه رد ه س ر ری رهگی ا مرج گرأ ب قد .ب ه آرل ه ب ه لک قلل رس أ م گیأ د ر درله دلمقل در درگ لفغگ مگ بپردلهدز ا ه لدرن لدر ه لدر صگدر رمقدو تگ ل سه هیر دیگر رل دس تگرر ه .دن به ل د قرو دلد تگ مر چهگر آرهگ ممرن کگال به لرگ رزد ترو أ رفته ممگرجگ بگتأ بمگر ه طقد ف قرلً گه س گرش ردیه . له س گرش به ریقچلقف تف ق ردو تم " :بگیه به مر قره لتمف تا لدرن ط ث أ ش قدز در ر ر آ رگ ت ا طقلم ه بقد". ا" : لدگ در ممرن تا لیقلرقف دلطن لتگ شه .ل قشأ رل له دن رفته قشو رد تگ ق رل رردت ر با گهدز ل ل گهو بهمره تگ دگ یی تمر دیگر رل مم برلی کن صفا آدرز لین د گت ه بترچ ب همرم ".س پس د گ م رد ر زد س رر رفت رم تگ در دقرد لتهلدگش بلهی د قرو رمگحرم. ذ شگتأ بله قهلرقف یلجگ بگ گ ذقفالأز قریفقفز لیقلرقف ریقریلقف رزد ترو أ رفت ه. 2
تقضرا رقیا ه گ ربأ گ دلشته لره".
تگب" :بگ اگررله تقضر گش شگ رل ی مً طقلمر ه طقلر ه د گ ط أ س گذهگی ۰۲۱۲ - ۱۱۹۱ص با ردو لی م .دو گکبه م گ در گب نز دا لق
قرمگی لر گی
کقلذأ س گ ا شو شگ به دن طبر دلدره ه س ر ری ب گ س ه هی ر ب ه لک قلل تبف أ ب ه س گرش آد هو لر ه .آره گ دو رلره طقلمو دأ ردره تگ دن به کرفهگی ش گ قر ب همم .د ن ب ه گحرن رف تم .در رزدیل أ در له دمفر ز د قتر"ب ز" ه در فق آ سر ری در سرا مگی دیگر مبز یز دزد ریگر ط ج گر ر ا ته بقدر ه ت رلر دلش ا .س ر ری یلب گر ق دیگر تل رلر رد ه لد ر تقتر ش له ب رن ب رد آره گ ص گدر ردی هو آره گ آد هو لر ه ت گ ت ا کمگی ا ت رلر بگررر ه .د ن قشو رد دهمگرگ رگطقلرهو رل آرل باگه تر ر دلد ه ممرن کگال س رر ممرل بگ سگحر رفقگی شقر ی ب گ ت رو أ لدرن در کگل تگق ترلر دلشته بگیه لدره لر بقد ه ممه چرزمگ بتقبأ طگتمه طقلمه یگفا. در لین تا به تفمر س گرش بحقر رر دترتبه دهمگ دیگ ری رر ز آد هز ش تس د ر قر آد ر بت و "ض ه ش" زی ز ل بری بقد ه رگ لدرن رل در دقرد تقط ۀ "بگره چهگر ر ری" بگ طقد دلشا .ممر له رشرر به دقتر "ب ز" ط قرد ب ه آ تق ص بتأ رمقدو سپس س گرش رل ترک رد. رزدیی شهو بگ سر ری به هبگ دن درک دأ رد ه رگههلش تن هرلی لفغگرا تگ در د قتر گر شگیا تۀ ررا از ب گ ً له آره گ د قش بلم ن آ رد ت گ ب ه دلطن تلمرر آدهو ب ه باا چگی رل رفتم .در یلأ له ذ شگتأ ه دن سر ری د به د دگرهیمز سر ری آما ته له دن سنلل رد " :لس لذلمن شقر ی چگقره طقلم ه ب قد ل ر د گ لد رن رل له ب رن بب ریم؟" د ن یلب گر دیگ ر له فقرد قل ممر گأ لست گدو رمقدو تم " :دگ طرفهلر کهش در رمبری لفغگراتگ لسترمز لین دقضع لصقذأ دگ لسا .شتوگً دن به آ قرهو لستم ه به مردلس بگیه ل گهو دلدو ر قد تگ کزب رل دت ر با گهد .له لی ن بر تر د ن ب ه ش مگ چر زی ت ه رم أ تقلرم .لین دقضق دلطفأ شمگ لسا ".دگر سر ری طقریله دن تقلراتم درک م کرفهگی د رل ط قری فهمر ه ه قی گ دگ دتگذش م مگیأ ت ه ر لرۀ ی رراترم .بح قر دث گل س ر ری ط گطر ر گ س گطا " :آخز چ رل د گ رتقلرا ترم لی ل گر رل تبمً لرجگ دمرم .دن بگیه بگ دستگ طقد لدرن رل ط ی دأ رد ز تترله ل رزد ترو أ آدهو بقد". در لی ن ت ا ب ه د ن طب ر دلدر ه ه تف ق لس ا .در آرح رف ذ رن ت ړ ب قد .دی هو د أ ش ه ه ل ب ری ب ه ل در د قرد "دهمگرگ " دگ طبر دلدو بقد .تړ بگ تماتر رسره " :لد ر ه در س گرش هل ض رگفتأ بر گ ردی هو لس ا؟" د ن قش و تم چق فقط لدر ه به گبن رسرهو ل م قه له مرچ چرز طبر رهلر . رد ط رو بر ط جگر ل گهو طقلسا تگ له تف ق س گرش لست گدو ه .ممرل بگ یلأ دیپفقدگتگ س گرش ل ر زد رق ری قلل رفت ه له آرج گ طقریله دلفق شه به تقدگرهل مگی تحلگش رشگدأ ه در ممجقلری گب ن دا تقر بقدر ه هر گ هدو له آره گ طقلس ا ت گ تق ص با د أ رد دیپفقد گش د گ تم گ ک رف م گی ط ج گر رل فره لدرن برطرزره .بگیه ا ه ط ج گر ب ه هب گ ر همرهو بقد .بلهتر مقیهل شه ه س له تگقمگ بگ ط جگر تقریبگً ممه تقدگرهل مگ بگ ذقی درسترز لرد یلققب ب ه تم گ دأ شهره د تقلی تقگضگمگی ط جگر رل به ل طبر دأ دلدره .ص با م گیأ رل ه ط ج گر له س گرش د أ رد ب رلی دگ رهگیا رگطقشگی ه بقدز هیرل ل له ذرن بگهز ه به لکتمگل تقی له طرف مما گرل لدرن تر ل دأ شه هرگ د أ هد. لین بهل دل أ بقد ه تقط ه رل له تفم ر س گرش فر ه ص هرل شم لی ن قر تحل گش رش گدأ رل د قش ب ه تر گ د أ ردره. لره أ بلهتر رمگی ه گ د گ ب ه س گرش بر ته ش ر ب ه رقش تن تفگ رل در ب گر رت گیج د رل رلش ش گ در لرگ قلرأ "در ز" رمقدر ه .در لی ن در گ تف ق رق ری قلل ب گه ب ه ص هل درآد هز ا رله هر گ هدو ب قد ط ج گر رل درتقلس ا .ب گ ط جگر رتاا بگ ذ ن رهگیا ط ن لدرن ص با ردو ا" :طقبز "تهردگرگ "لرقمب" دثن دقر م گ ترس رهیه" .س پس م و رد ه ترو أ قشأ رل رفت ه قش و رد هرل رل آرل با گهد تقص ره رم قد ت گ ب ه د گهل ط قد بر ر ه هره أ آرهگ رل مرچ چرزی تههیه رمأ ه. ا .م .پوزانوف ،سفیر شوروی در کابل: "در لطرر آ اا لدرن "لستگد" طقد رل له مر طرف ت ا د گصرو درآ ردو بقدز ل ضگ دیگر ره بگ رشا ر همگز بفله بگ رشا سگ ا مگ مر چه بر تر تههیه آدرز دأ شه .ترو أ به م رچ ص قرش ربگی ه گب ن رل ت رک د أ ا .لد گ ل دث ن ممر ه بأ ر ل بقد. برلی س ر به رقبگ ل له دگ طرگرو درطقلسا رد .لدگ رگ هگ یی ر ه رو له ر له ل ب ه د گ طب ر د أ دم ه" :د ن در طرگر طقد ر له دأ م ".لفغگ م گ فق ط چ هی رو له لدریل گیأ م گ طر گر دا تلمفأ طری هلری ردو بقدر هز ت رو أ ممرن طرگرو رل در رشر دلشا .دگ له ط قد رس رهیم " :چ رل ت رو أ تو مرم ط قد رل ب گ چ گ ش هش تغرر ر دلد؟" د گ ب ه آ رشر بقدیم ه در لین گ هل دقضق أ لسا .طرگرو لیله ترو أ بگیه در آ ر له دأ ردز ه ه بقدز مر لت گتأ ب گ آ دأ تقلراا رخ دمهز مفۀ آ تگبن بگ ر ربقد .دن به دتقگ ه سگطتن ی ردلطتم " :لی ح قر ط قب ررا ا رفر و ت رو أ. طرگر کلقدتأ دگ برلی لرتقگل شمگ مم رن ل ق در تگش ل ه ت رلر دلرد .ل س لذلم ن رمب ری ش قر ی در رلبح ه ب ه رد طرگر شقر ی د أ طقلمه بقد ".فردل صبا به دن لدرن هرگ هدو طگطر ر گ سگطا " :می ش مگ ض ر رش ررا از دگ له طقد طرگرو دلریم ".دن بأ طگتا شهو به ل بگ ذ ن ت ه تم" :رترر ! طقری طقلمه شه ه له ل ل م شهو بقد". لی له در ق لی همه ملو مگ چه چرزی بقدو لساز کگال دیگر رمأ تقل أ برد .شگیه مرچ چرزی ربقد ذأ شگیه م م لدرن دأ طقلسا هل دگ رلی رل به رلو برگرهلهد. کرن دمتگش در ردفرن بریژررش در ُن طح ری ه ت رو أ رل تههی ه د أ رد ب ه ی ترس رم رم قد .لد گ ش مگ ط قد فل ر رهز س له قدش به طنز ترو أ مردگقره لتهل دتقگبن رل هی ر دس ا رگرف ا .دش قلر لس ا ت ه ش قد ه دذر ن لی ن چأ بقدو .یگ لی له لدرن ت قلراته بقد ترو أ رل دلتق ه با گهد ه م رل ل ب أ ب ر گد لس ا ی گ م م ل ب ه مقش هلرمگی د گ مردگقره تلأ رگرلشا .در یی فمه تمگ چرزمگ دثن سگبو لدلده یگفت ه .بگی ه ا ه ت رو أ بت قبأ د أ تقلرا ا ب گ
لست گدو له طُر رسمأ تگرقرأ "دسا گی لدرن رل قتگو با گهد ".د أ م قدأ د أ تقلرا ا لد رن رل له دق گ م گی بف ه بحقر دثگل بتگطر تلمرن تضررقگش مقدأ برطرف باگهد .لدگ رأ... تترله دگ درک ردیم ه لدرن دیگر تقتش رمأ هز در لی ن ب گرو ب ه "در ز" لض گً تفگ رل دلدی م .دل گ ل ل هی ر لدقر طگر ۀ شقر ی قررأ ی لق بگ دن له طریو دتگبر دت أ به تمگ ردیهو قلب تفگرل د گ رل ب ه ش رب ی ن دلد: لک قلذأ لت گد گ ری گ دلرد .در چ رن ی ی ل ض گ " فقرلً رزد رفرو لدرن رفته ب ه ل بگقحر ه ه در لفغگرا تگ شقر ی هلً رگرلکا لسا ه در رمبری لفغگراتگ لت گد قد رهلشته هد ط قرد م گ لدلد ه دلرر ه .د گ یر ۀ ط قیو دأ دلررم ه بگ تمگ تگطلرا به ش مگ برس گررم ه در ص قرش ه لتت گ لت هلدگش ف قری ف ق لذل گدوز قلت د أ تقلر ه رهگیا رگ قلر بگشه ".لذبته دن د تقلی آ تفگرل رل به شمگ بگه ق دأ مز چق طط به طط آررل به یگد رهلر . شگدگگمگ به لت گ گ ذقفالأز قریفقفز لیقلرقف دتر م ریقریلقف به لرگ رفترم .به ترو أ طگطر ر گ س گطترم: " دگ له رمبری لت گد شقر ی مهلیا رفته لیم تگ ب ه ش مگ دی ه گو کلقد ا ط قد رل بر گ دلری مز ذ أ ط قلمو د أ رم ت گ کرن برگ لین دقضق رفر و لد رن رر ز کض قر دلش ته بگش ه ".ت رو أ ب ه مر قر ه مرج گرأ ا" :ل در ممر ج گز در کقیفأ لساز کگال ل رل د قش دأ ه". لدرن برلستأ در کگذرله ذبگ مگی لفغگرأ چپفی به گ دلشا دلطن آدهز تق قحأ ل در لت گ مما گیه ت رلر دلش ته د گ ل رل له باتر بف ه ردیم .به چأ دذرفأ ل در آرجگ بقد؟ چرل در لین ذبگ مگ به لین شلن ت رلر لش ا؟ لی ن ی ی دلم گی دیگری بقد. دن رگدۀ دالق رل به لطم آره گ رس گره .ت رو أ در ل س لذلم ن ط گطر ر گ س گطا " :بف أز در رمب ری د گ دتگذ ا مگی فرل لرأ قد دلرد .لدگ دتگذ ا م گ در م ر گ قد د أ دلش ته بگش ه .ب ه رفق گی ش قر ی برس گرره ه د گ له س هم رری آرهگ د لقریم بگ تگطلرا لطمر گ دأ دمرم :تمگ چرزمگ سر برلو طقلم ه شه". م آرل ب گالی ط قد دحم ن ب ه رش ر د أ رس رهز ت ق قحأ لی ن مم ه ب ه ل م رچ لدرن ررز در ری گ ص با د ر قر گد ً لرتبگ رهلشا .ل ررز رشتۀ ستن رل رفته ا " :د ن ب گ تم گ چرزم گی ه در لی ج گ رفر و ت رو أ زی ز ا دقلف و لستمز صرف دأ طقلمم م و م ه :ل ر ترلر بگشه ه دن بگیه رماپگر "آ دررگ" شق در هب گ د ن ص رف ی ی فم ه طقلمه بقد" :ترو أ" .ل ر فروفۀ سررقشا طقری بگشه ه ترو أ تبن له دن لین دررگ رل ترک بگقیهز در لین ص قرش دن بگ تمگ لیمگ دلری ممه صرا مگی رمبر لستگد رل ل رل طقلمم رد". تق ه شمگ رل به آ
ف
دأ م ه برلی تق کگدثۀ "لصفأ" فقط چ ه سگ ا بگتأ دگرهو بقد.
تتأ دگ به س گرش بر ترم در آرج گ دهمگر گ رگطقلس ته رل دری گفترمز چه گر ت ن له طفق أ م گ رل .د ن ر هگد رد ت گ آره گ فقرلً له س گرش لطرلج شقرهز لدگ رفقگ به شهش دتگذش بقدره .بگیه بت گطر دلش ا ه لی ن لفغ گ م گ در آ ذ ش ه لش تگع رسمأ د ذا بقدرهز سه تن آرهگ ضق گبر ۀ لین قر بقدر ه له رش ر کق قتأ ک و دلش ت ه کت أ در لی ن ر گ تتأ م گ رر ز برلی د قرو به س گرش برگی ه. سید محمد گالبزوی ،وزیر مخابرات جمهوری دیموکراتیک افغانستان: رفقگی شقر ی دتگذش رفتن ترو أ به رقبگ بقدره .دن ررز دتگذش بقد .طقد ترو أ در تردد بقد ه بر د یگ طرر؟ لد گ در لی جگ لدرن له ررررگ گر رف ا .در فا ۀ فل گذرن کزب أ در کض قر جو ه ی گ ش و ه ر ر ل ل م رد" :رمب ر قرمگی ضق ه لرامک ر ره رقبگ لسا ".کگضرین بگ ش ره لی ن طب ر برر دگ بتگطر لشترلک در ل م سرل ممه به ش هد مگیأ دمته فریگدمگی "مقرل"ز "مقرل" ردلطت ه .ترو أ ر به دن ردو ا " :ط قبز ک گال چح قر دأ شقد ه رر ز لین ُر ق به ممه دررگ طبر دلد ".دن به ترو أ د قرو دلد ت گ بگقی ه ه د ریض لس از دگ ر ل رد هو رد .دن برلیو تم" :در لی وقرش بر ز دگر ره برلی دو ر هز بفله برلی ج ر ه" .ت رو أ دقلفق ا ردو دلد ه ه د بردأ رددز دگر به هه طقد ف گ رل رد در لی ن دا گفرش درس ا دو ر ه ب گتأ دگر ه .ط أ لی ن د هش لد رن تمگ گرمگ رل برلی لرد رمقد ضربۀ آطر لرجگ دلد .به ت أریخ ۱۰س پتمبر رزدیل أ م گی ش د ن س ر ری تقلرا ترم رزد ترو أ رلو یگبرم بگ ل ص با رم .دگ له طحر ه ل رل تههیه دأ رد بگ طبر سگطته م ط قد رل دب أ ب ر له برن برد طقد لدرن به ل ر هگد ردیم .ترو أ کرف مگی دگ رل ب گ لر ه و ش رهو س پس د رل دتگط ت رلر دلدو ا" : ار ز دن تمگ هره أ له لدرن دفگ دأ رد له لین بگبا ممر ه درل دمدا دأ ردرهز شگیه شمگ کو بجگر بگشره". س له آرله بهین ترتر دگ دقلفقا ترو أ رل بهسا آ ردیمز ر ه ج به دگ بگی ه م ط قد رل مف أ د أ ردیم .رو بر أ مگی دگ طقری بقد ه ممه چرزم گ بگیه م گگ صرف رگ چگشا صقرش د أ رف از د گ ممر ه ر گ چگش ا رل ر زد ترو أ صرف دأ ردیم .بگ تأسش در درگ آرهگیأ ه له زحرگش آ گمأ دلشا یی ر ر ط گین قد دلش ا .ل لد رن رل بگطبر سگطته بقد ل برلی صرف رگ چگشا ررگده .تتأ به ل تف ق ردرهز ل به در غ ا ه دطترر دریض ش هو لسا. ردیم به فلر رد ه له هل لتهلدگش بلهی گر بگرریم .دن به ترو أ تم" :بفأز گر ط قبأ ر هز ذ أ ب ه دگ شر مر کگل دگ بگیه م طقد رل کتمگً تحبرو رم ".ترو أ ا" :دن طقد ممه چرزمگ رل سر به رلو دأ سگه ".ل قش أ رل بردلشته به لدرن هرگ هد " :برن شمگ چأ لت گ لفترهو؟ لی ج گ ر زد د ن مب ز ی دیگ رل لس ت هز بر گ ت گ دث ن دردم گ کرف بزررم .شمگ بگیه آشتأ ره ".لدرن در قلب ا " :تگ تترله تق مب ز ی س ر ری رل برط رف رل أ د ن رم أ
آیم .که لتن لی ه رل برطرف ن .مبز ی رل س رر باگه ".لدگ ترو أ بگالی کرف مگی ط قد گف گری د أ رد " :بر گز دأ طقلمم شمگ رل آشتأ برگرهله ". ممگ ر ه لدرن شتوگً به ترو أ تف ق ردو مقشهلر دلد ه رسمگً له به رس مرا ش گطتن ی ب ه کر و رح رس د ذ ا کزب لرلگر دأ ه .ترو أ ه رمأ تقلراا تهر طقد رل هگ رمگیه ب گ ش ره لی ن ک رف م گ قش أ رل لر هلطا .د ن ب گ طقد ت گدۀ قچلأ دلشتم آررل به د أ م قدأ دلد .ت رو أ رتا ا ت گد ه رل در لب ۀ در ز رلش از س پس ص رف رشر رمقدو آررل به دن داترد رمقدو ا " :ار ز بهتر لسا رزد تق بگشه". ط جگر ر هگد رد" :رفرو ترو أز به دگ دو دترقه تا بهمره دگ لین د لن رل ک ن فو ن د أ س گهیم .د گ م م م دلریم ممه ارله لین م رل مفأ ه ".لدگ ترو أ ل ترلض گ " :رتررز لین درسا ررا از ش مگ رش گدأ لس تره ر ه سرگستمهلرز شمگ فقط فرر رد رل طقب یگد دلریه ".دن ر هگد رد " :در لی و قرش فا ۀ ف ق لذل گد ش قرلی لرقمب أ یگ شقرلی هیرل رل د قش رمگحره .در فاۀ در قر دگ له رلو تگرقرأ لدرن رل سبی د ر دأ سگهیم ".ترو أ ا" : لین مم رلو کن رراا ".مبز ی :گسخ دلد "یی رلو دیگر مم قد دلرد .له طریو رلدیق تفقیزیق ل م ره ه لد رن له تمگ دقگ مگی د ذتأ کزبأ برطرف د أ ش قد .س پس فا ۀ بر قر ی سرگس أ ک زب رل ف رل بتقلرر ه در آرج گ مم ه طرفهرلرو رل تجریه رمگحره". لدگ رمبر دگ سرر رل صرف به مدا دتگذ ا تلگ دأ دلد .سپس ل ر به دن رمقدو رسره" :رلستأز تقدگر هل گرد ر ر رااز له تق یگ له لدرن لسا؟" دن در قلب تم" :مر س ل ل به ل لدر صگدر ه ل لطگ ا طقلم ه رد ".ت رو أ " :در لین صقرش تق درهل رل ب گطتأز ا ر .ب ه ی گد دلش ته بگش ره د س تگ ز د ن ب ه ط گطر رج گش کر گش ط قد کت أ دگس رل مم به تتن رتقلمم رسگره .بگرلر در دقرد سررقشا دن کزب درد تومرم بگررره". س له آ دگ ممه رماپگر دفگتر طقد شهیم .ش گدگگم گ ز ک قلذأ س گ ا م ا ب ه د ن طب ر دلدر ه ه قی گ لد رن له طری و رلدیق ل م دلشته ه دسراه لی رل به لشترلک دگ ش رمقدو به لدر ل دگ چهگر تن له ی گیش ط قیو برط رف ش هو لیم .دن فقرلً به لرگ هرگ هد .ترو أ س له ش ره کرف مگی دن فریگد هد" :لدلگ رهلرد !" به
لتمف تا دگ رماپگر س گرش شقر ی شهیم تگ در آرجگ بگ رفقگی شقر ی د قرو رم.
*** آرر ه لذرری ستگرلسترن ترتربگش ضرگفتأ رل برلی دیپفقدگتگ قل طگر أ ه ت رلر ب قد ب ه ت أریخ ۱۱س پتمبر بر زلر ن ردد دأ رفا .ل به بگهلری در رگکرۀ ن ط تأ رفته در آرجگ ر ی مگی رل ه در سرم رو د أ بقدر ه ر شن دأ شهره طریهلری رد .ل دأ طقلسا چرلغ مگی در قر رل در برلبر چمن سبز ه دقگبن طگره لر ت رلر دلش ا بگالی بته مگی بف ه لربقو آ یزل رمگیه .ممزدگ بگ فرل رسره ر ب هرگ تف ق در دهم گ طگر ه ب ه ص هل آد ه .ص هلی دلمقالً آرل دتقله مبز ی لی بگر بحقر رر گدی مرج گرأ ب قد .مب ز ی طب ر دلد ه هی ر دلطف ه ط ج گرز آد ر لدلر لد را د ذتأ سر ری هیر سرکهلش دزد ریگر ممرن ل ق در ل گرتم گ ل لس ت ه .ل م و رد ه مم ۀ آره گ دأ طقلم ه فقرلً بگ ی (ستگرلسترن) دمتگش رمگی ه طبر رهگیا دهمأ رل در دقرد طرم شه ل ضگ سرگسأ در قر لطم دم ه .در رن کگل هیر دتگبرلش رتقلراا طقد رل بگررد بگ آ له لذم گ أ فریگد ره ه "در قر قدت گ در ک گل ل رل ش ه لس از ه "لرق مب" در طح ر لس ا رفر و ت رو أ در ش رلیط قرأ د قرد تههی ه له ب رن رف تن ت رلر دلرد". ستگرلسترن سنلل رد " :در جگ چگقره دگ دأ تقلررم بگ شمگ د ستگ شمگ دمتگش رمگحرم؟" مبز ی آدر طقد رل در رگکرۀ درلر ریگ به ستگرلسترن از لدگ م و رد تگ دلطن د زل رگردد د تشر بمگره ه ل برر برآدهو ب ه گیأ ه اله لسا رم مگحأ ه. لذرری بمفگصفه گه س گرش شه .ل سگدچأ که دأ هد ه مبز ی لکتم گالً ب ه ستگرلس ترن هر گ طقلم ه هدز له لی ن طگطر له لطم دگد طقد مردگقره تلجبأ رل رد .ل س گدچأ ا " :ب ه لی ن هرل بگ ق ه ت گ هدگررل ه ت رو أ کر گش دلردز لت گد ش قر ی مردگ گو له م ردلس دیگ ر ه بتقلم ه ت هرش رل بگر رد کمگی ا رتقلم ه ردز ر ه لد رن رل ر ه م م ش تس دیگ ری رل د گ گر ر هلریم .قهلر قف در لی ن د قرد تفگرلد أ رل بهس ا آ ردو ش تس بریژرر ش ط أ ص با تف قرأ ه بگ س رر دلشا بگالی دقضق در قر تأ ره رمقد لسا". ستگرلسترن س له آرله رلرر طقد رل به ل سگدچأ رسگره بگ سر ا تمگ گه درلر ریگ شه. ل گرتمگ مبز ی در بم أ ت رلر دلش ا ه ررم ۀ بگش ه گ آر رل ش قر ی م گ ت لرن د أ دلدر ه .ب گبرین ر هلیو گرد ه س گرش در لین رگکره ربگیه سنلل برلرگرز دأ بقد .ستگرلسترن دقتر طقد رل در هفقی بمک ممجقلر گرک رم قدو ط قد به طرف دمفر زی ه مب ز ی ت ه ب قد ر ل ش ه .در چه گر لط رلف لف رلد د لق أ ه لی ن رقح ه رل هی ر تلقر د أ دلشت ه به رشر رمأ طقردره .درتقل ا ه ل ضگ گدمً دذتقلو بقد .در برلبر بمک هیر دتگبرلش سر مگی س ر ب گهی قد دلشا ه ممرن ل ق در آ ففم د هقر شقر ی "آفتگب س ره ص رل" 3به هبگ ر سأ به رمگیو رلشته شهو ب قد. ستگرلسترن در ق تمگشگچرگ ترلر رفته بگ یی چ م طقد به ففم دأ رگریاا ب گ چ م دیگ ر ب ه دمفر زی د أ دی ه ه له آ بگیه مبز ی دأ برآده .تقریبگً یی سگ ا بهین ترتر سپری شه لدگ له هیر طبری ر ه. 3ففم در قر در لت گد شقر ی تا ر سرۀ قرأ رهگیا د هقر بقدو رژیم مقرراتأ بگ لمگذأ د حقه درج گرهره.
در آ له
گ مگی بف قیی مگ بگ درد بقدأ آسرگی درگره کلگی ا در قد .بف قیی م گ بت گطر برت رلری
ش سرگو لفغگرأ بر ممه سق داتقذأ ردیه .در ر ش گحأ م گ فلرن مگ چرلغ مگی قچه لراگ م گ بر تر ب ه س گیه شقر ی له بگذلن مگ ل الد مگی ط قد رل ه ب ه مگی لشبگب شبگما دأ دلشت ه .ففم ر به طمصأ بقد .طگرم مگی لفغگ دیه ففم رفته بقدره یگ مم در د قطه دور ف بگهی بقدره بگ صهل م گیأ بف ه ب ه طگر ه ف رل طقلرهر ه .لذر ری فل ر رد ه لرتشگر بر تر بأ دل أ لسا .در من ی سنلل مگی دتلهدی طحقر دأ ردره :لکتمگالً مب ز ی م م تح گرلرو رل دستگرر ردو لره؟ شگیه به ممرن دذرن سگکه ررز ت ا تلقر ترلر رهلرد؟ ستگرلسترن دجهدلً به س گرش بر ا .در برلب ر م گرش رس مأ س گرش ل د قتر "ب ز" رل ب گ رمب ر فر ا لفغ گرأ د گمهو ردو در کگذرله له د فۀ هی ه طرز درزد طقد رل به طبقۀ سق رس گرهو ز دلط ن دفت ر ل س گدچأ ردی هو رلرر دلد ه دمتگش ل بگ طفقأ مگ به دذرن دجهقذأ صقرش رگرفا .ل م و رد ه ل گدمً دحگبو م من رد دگر مب ز ی له د زل طگرج ر ه. هو ا " :آرهگ ممرن گ لس ت ه .تم گ "بگر ه چه گر ر رو" در س گرش ت رلر دلرد لرتش گر ک ن آدر "دفتر" بگ ذ ن آرل فون دقضق رل دلرره ".ل سگدچأ لره أ رد لتگ رل د ر رمقدو در کگذرله به "ب زی" ه در برلب ر تلمر ر لیا تگدو ب قد لشگرو دأ رد ا " :آدهو لره تگ بگ س رر ص با هز لد گ س رر در گیو ررا از ل ب رلی دمت گش ب گ ت رو أ لد رن ال برطرف أ ط قد ت رو أ له ت هرش آرهگ رل له برن بب رد ف ردل لکتم گ ً رفته .دهمگرگ تأ ره دلرره ه لدرن توه دلرد لد صقرش طقلمه رفا". ستگرلسترن" :شمگ بگ ر دلریه ه چ رن چرزی لدلگ دلرد؟" ل سگدچأ یلبگر دیگر له فلرن به دقتر ه ت ه گ لیا تگدو ب قد رگریا ا .س پس در کگذرل ه ترگف ۀ هی ب ه ط قد رفت ه ب قد ر به ستگرلسترن رمقدو ا" :بفأز دن فلر دأ م ه چ رن چرزی لدلگ دلرد". ستگرلسترن بگ له گ رشتگأ طگطر ر گ سگطا " :آط ر در چ رن ی ی ک گذتأ د گ رم أ ت قلررم دس ا هی ر لالش ه ب ر رمز بگیه یی گری بل رم"... ل سگدچأ در کگذرله به رگریاتن به طرف فلرن لدلده دأ دلد بگ رگتقلرأ ا " :چأ گری د أ ت قلررم بل رم؟ قهلر قف فقط ذ شگتأ تبن بگ دالق تمگ رفته بقدز به ل بگ صرلکا ته شه تگ قشو ه ب ه م ر ترمت أ ه ش هو آره گ رل آش تأ باگهد ! بفأز به مرترما"... ستگرلسترن" :کتأ به ترما کرگش لین هرل ه در قر به تهردگرگ "لرقمب" ثقر د هقر لست ه؟" ل سگدچأ" :بفأ ممرحقر لسا". ستگرلسترن " :لت گد شقر یز یل أ دگ شمگ بگ لی هگ طرگرا طقلمرم ردز درسا دثن آرله دگ شمگ در تا هدگرو ب گ گردن رچمأ مگ طرگرا ردیم؟" ل سگدچأ طگدقشگره ذأ بگ لر ه و ا " :لذر رو ز د ن ت ق در رص ۀ ش سرگس أ لی گی یر ه د أ رم .در سرگس ا اله دأ لفته تگ بلضگً له لصقل لطم ه ل صقرش بگررد ".سپس ردو رل و رمقدو له فلرن د رتر رفت ه در ق درز ر اته طگدقشگره به رگریاتن گ رمگ ردلطا .لین بهل دل أ ب قد ه تگ ق طگتم ه یگفت ه لس ا ستگرلس ترن بگی ه لتگ آدر رل ترک درلرد. کرن ترک تلمرر س گرشز ستگرلسترن د گمهو رد ه د قتر "ب ز" ه هرلی لفغ گ در در گ آ بقدر ه در کگذرل ه چ رلغ مگی آ بگر ضترم گبن رل گرو دأ رد بحرف شهر ر ل شه. لشتگع در قر ذ شگتأ تبن لطمر گ شتس ترو أ رل بهسا آ ردر هز ب ه آره گ ت ه ش ه ه مردلا أ رض ش گ رم أ ررد آرهگ دأ تقلر ه بگ آرلدأ بتقلب بر ره .لدگ ستگرلسترن دیگر بگ "لرهر" لی گقره لطمر گ دمأ مگ بتقبأ آش گ ب قد. یلأ له لستتبگرلتدأ مگی دجرب دلرگ ه دیر هدگرأ در شر رزدیی گر ردو بقد ب گری ت ه ب قد " :ربه گ رل رم أ تقل طریه .رب مگ رل رمأ تقل بگ قل طریه .آرهگ رل صرف دأ تقل برلی دهتأ به رلیه رفا ".هوز ت قلز ت رلر دلد . . .ه بگ سق ه یگ کتأ طق توهیو ردیهو بگش ه در د ر هد رن د أ تقلر ه مف أ ش قد د أ تقلر ه مف أ ر قد. لی همه لرتبگ دأ ررد به د گفع تغررر ریر طرفرن. طقد لین هرلی م بتا ررز ترما هو مگی رمبرل طقد رل درک دأ ردره .به یی چرز دیگر ررز بتقبأ دفت ا بقدره :در جگ هل گو مگ برلی آرهگ مرن رفته لره أ شتوگً بر آرهگ فرر طقلمه رد .به ممرن دذرن آرهگ ره به طگره مگی طقدز بفله رماپگر ش گطگرۀ لرد شهره .سر ری در آرجگ لشتگع تگبن ل تمگدی رل در بتو لدرلض سگری دأ ش گطا در آرجگ دأ شه ش رل ررلره. ر رقذقژی قدتگ ۲۱سپتمبر جر لسا ه ممه ت قالش دهم تأریتأ در لفغگراتگ ر ه مله رخ دأ دمه .ش گیه لی ن ی ی تو گدفأ ب رو ربگش ه .لد گ هو لی رل شگیه دنذ رن طرلکگ ت قالش توهًل لین ر ه رطوتأ رل لرتتگب د أ رمگی ه آره دلرر ه ت گ ب هین ترتر له کگ مرا د ر سگطته لفرلد دیگری رل در قض به تهرش برسگر ه .تگریخ ۱۱سپتمبر رر ز ر ه مل ه ب قد .ر هرگد ه م گی ه در آس تگرۀ لی ن ت گریخ ب ه ر ر رس رهرهز ب رلی ل ذ رن ب گر س له ۰۱ل ری ن ۱( ۱۱۱۹ث قر )۱۱۳۱در ص گش طقیو به مر قره یگددمگرأ له رگ ت رو أ ب ه چ گی رس رهره .چ رن ی ی لرل گف ل ض گ ب رلی "دگذ ی" آرقت ا لرگ مدۀ بهی بقد.
صبا ر ه مله بگ ص با ت ه تف قرأ درگ لدرن ترو أ آ گه یگفا .ترو أ در کگذرله به ستتأ د أ تقلرا ا ط م وبگررا طقد رل دهگر هز له صهرل شم (لدرن) طل ه آدرز رسره ه چرل ل د لفا ر تگرلرا ا رل ه ی ی ر ه رو برلی هل گری طوقصأ رزد ل (ت رو أ) آد هو بقدر ه له ت لرمش لرد د ی ردو لس ا .س پس ت رو أ له لد رن قیگی آ شه ه چرل ل دیر ه شگ به د زل ل بگ د گفشرن دافا آدهو بقد؟ لدرن در قلب ته ب قد " :ب ه ط گطر آرل ه کرگش دن در طحر بقد ".ترو أ" :رتررز تق در آی هو ربگیه لی حقر بل أ ! کگل مرچه ه دتر رزد دن برگ به مر قر ه د گفشرن ".لس لذلمن لدرن در برلبر کرف مگی د أ مقدأ لر له لین ترلر بقد " :مردلس طقد رل دل طفبگره ب ه گ درگ رمأ لفگ ه". بله له لین تگق بگ ترو أز لدرن به تحلگش تقلی در ز مهلیا دلد تگ به کگذا لکضگرلش در ه یی ترلر بگررره. شتس فگدلر به لدرنز ګړ تړ در بگر مر آرده در لطرلف ترو أ رخ دأ دلد به لطم لد رن د أ رس گرره .ت ړ سگ ا سه بله له یهر طبر دلد ه ترو أ س رر شقر ی رل رزد طقد طقلسته لسا .ررم س گ ا بل هز م گگدرل ه س رر ب گ ممرلمگرو به لرگ رسرهرهز لدرن به ګړ تړ لدر رد تگ آره گ رل ل گهو دم ه ه ر زد د أ م قدأ بر ر ه .ت رو أ دیگر صرف به رگ رحرس د ذا بقد .تر ل ل ضگ مرچه بر تر به دسا "شگ رد" دیر ه ترلر دلشا. ل .ی .بق هلرقف: "صب گگمگ ز کقلذأ سگ ا م ا در دفت ر رح رس "ل ا گ" لش تگع دا فا هی هلر ش هره :یل أ له دل رن م گی لدلر لد ر ا رقلب (له لتگرب د ر لدرن)ز رحرس لدقر سرگسأ ممرن لدلرو س فحگ ز ی ی لفا ر ه لی ن د رل ممرلم أ درل رد .ق درز در لین م گگ ز یگ ر رحرس "ل اگ" تگسم ه بتگطر شجگ ا مگی بأ سگبقه به ل ذق "شرر" دلدو بقدر هز ت رلر دلش ا. آره گیأ ه لرد دفت ر دق گ ریگس ا ش هو بقدر ه رس رهره " :س ر ری در دفت ر لس ا؟" تگس م ه له ط رف ش تس رح رس "ل اگ" چ هی رو در ریگ داگحن ترلر دل دو شهو بقد به لردی ن ا ه دلط ن ش ه ب ه لی ج گ ب گ س مب د ع لس ا .لد گ لشتگع دافا بگ بأ کردتأ یگ ر رل له سر رلو ط قد د ر س گطته ب ه ط رف در له دفت ر رح رس رفت ه .تگس م دگش ر هلر قد رقلب گبجگ به هدرن لفتگدز ذأ ط قد ل رر ز له فررم گی طقد رل بف ه رمقدو به سقی آرهگ فرر رد .له آت أ ه ل دتقگبن ه سفحگ ل رل رد به تتن رسره .سفحگ س له ر د به لتگ رحرس آررل طگذأ یگفا. له کگدثۀ در قر لدرن رل در ریگ رلشت هز لد رن ب ه ف قش ت ا ب گ س گرش ش قر ی تم گ رفت ه ط قلمو رد ت گ دمتگش ل رل بگ لیقلرقف آدگدو باگهره. دن (بق هلرقف) .لد رن در لی ن هد گ له م گرش کلقد ا دگ ممه یلجگ برلی دمتگش بگ لدرن رفترم :لیقلرقفز تر مگ به مگرش ترلر گو ذقی درسترز ه ممد گ در سگکۀ سرع لرگ دقتلر ا دلش ا د تق ن ردی هو ب قد .لد رن ب هی ترتر در ق کوگر دحم ن دات لم لرگ گ رفته بقد .در کگذلره تبام ممر گأ بر ذ دلش ا له د گ لس تقبگل ردوز له د ن رسره ه چ ه ت ا له رطو تأ بر ته ل .د ن در چ ه فم ۀ دتتو ر در د قرد ت گیع دی ر ه ی گد آ ر ش ه ز ممد گ طگطر ر گ سگطتم ه دت گذ رن ل له س گرش دی ه ب ه م ن آ ردو لر ه .لد رن در کگذرل ه ذبت ه کمگیتگرلر ه ب ه ذ دلش ا ا " :دن له تمگ ریگ آ گو ماتمز -د ن کت أ طب ر دلر ه ط ج گر له س گرش ب ه ت قلی چه گر ت قلی گرزدو تف ق ه". ردو طقلسته بقد تگ آرهگ فره دن ترگ لیقلرقف درلت ممهردی طقد رل له بگبا درگ رقلب لبرله دلش ا .لد رن س پس ب ه ترس رم ل ض گ ردلط ا .له س ت گرو دلفق دأ شه ه ل دیر ه س له آرله رفقگی شقر ی لتگدتگگو ترو أ رل ترک ت ه ب گ رح رس د ذ ا تگ قی ط قالرأ دلشته ه ط أ آ له ت رو أ تقگض گ ردو ب قد ت گ دت گذ رن رل له ت هرش برط رف رمگی ه .ت رو أ ب گ لد رن ص رف در ی ی دقرد دقلفقا رمقدو بقدز ل ریرفته بقد ه سر ری رل له ریگسا لدلر "ل اگ" بر طرف به گی ل شتو أ دیگ ری رل به رگ ل بری دقرر ه .لدرن به رقبۀ طقد به رسأ ریگس ا "ل ا گ" ت ړ رل ر هگد رم قدو لص رلر د أ رهی ه ت گ تمگ ل ضگی " ر ی چهگر ر ری" له گر برطرف شقره .بهی ترتر لدرن ترو أ به هل تقلفقأ رگین ر هره. ک رن تگ قی د گ ب گ لد رن ذ قی درس ترز یلق قب ب رلی دمت گش ب گ لد رن لرد دفت ر ردی ه .یلق قب لد رن ممت أ رل ب گ یلهیگر رد بهل رمقدره .سپس لدرن به دگ ا در صقرترله رفقگی شقر ی گف گری دلشته بگش ه تگ ل (لد رن) لس تل أ هز ل آدگدو لسا لین گر رل بل هز ل رچه به بگ ر یز بهتر دأ بقد تگ ف ق فق لذلگد کزب د قش دأ ش ه ط أ آ ممه لطتمفگش دق قد رفع دأ ردیه .لدرن م و رمقد ه آدگدو لسا قر رل ترک رمگیه ب ه لت گد ش قر ی ب ر دز یگ کتأ دسا به طقد أ بزره .ل طگطر ر گ سگطا ه کگضر لسا ب ه مر گری لت هل رمگی ه ه در دحگبق ا ب گ د گفع "لرقمب" ترلر دلشته بگشه. ذ شگتأ بله ګړ تړ به دفتر ل آدهو چرزی رل بگ مرجگ به لد رن ا .لد رن دتق ه ر گرلکتأ د گ ردی هو ب ه ت ړ ا تگ به ذاگ ر سأ ه آررل طقب بفه بقد کرف بزره. ا" :دن رفرو لدرن رل بگ طبر س گطتم ت گ لد ر ه له رف تن ب رلی ص رف رلی چگش ا ر زد رفر و ت رو أ ص رف تړ رشر رمگیه .ل ر ل در لرگ هیهلر رددز ته طقلمه شه .در دفت ر ت رو أ ی ی در ن دگش ر هلر مش ر لقف در لب ۀ درز گر ل یی درن ت گدۀ آدگدو به آتو رلشته شهو لره ".لدرن در کگذرله به ستتأ دأ تقلراا دارتو رل تم گ رمگی ه به دگ دأ رگریااز بگالطرو ا " :طقبز کگال چأ دأ قحره؟ رلستأ چ ه ذ شه روز تمگ لین زحرگش رل به دن در تف ق یلققب ررز طبر دلد .لدگ رشر شمگ چراا" برلی صرف رلی چگشا رزد ترو أ بر یگ طرر؟ د تش ر قلب ش مگ ماتم".
ا" :ل ر د ن ب ه گی ش مگ د أ
دن لیقلرقف به یلهیگر رگریاترم .در ضلرا کاگسأ ترلر رفته ب قدیم .لیقلر قف بقد ز دأ رفتم .ذأ فروفۀ رهگحأ رل بگیه طقد شمگ لتتگ رمگحره". دگ به س گرش بر ترم .تگ گحرله دن درک رد ز دالق به رمبری دگ مهلیا دلدو بقد تگ دجهدلً بگ لدرن ترو أ دمتگش رمگیه قشو ه تگ آرهگ رل دلتق ه با گهد ه تم گ دتگذ ا م گ تض گد م گ رل ب ه ط قر ص فا آدر ز رف ع رمگی ه .یل أ له لرلحگف ت گمم گر رفته شقد .دن ل ر رلستو رل بپرسرهز دیگر به فر گ صفا آدرز ب گ ر رهلش تم .لد رن با رگر " رو" رفته بقد .ل آدر لدلر لد را رل له دق گدو برط رف قش و ردو ب قد ت قتر و رمگی ه .ب هتر لی ل ه در لث ر ل م گل لد رن گب ن) ه له ل لد ر ل لطگ ا طق ریتته بقد . . .لدرن مهلیا دلد ت گ تقدگر هل م گ دا ن ذرن ت قلی در ز ( گرررز رمأ رمگی ه دستگرر شقره .دن لکاگ رد ه لدرن لرتتگب طقد رل ردو بقد کگضر بقد تگ لطرر بر د. کقلذأ سگ ا ۱صبا مبز ی یلبگر دیگر به ستگرلسترن تف ق ردو بگ صهلی رگم جگر ه رزدیی به فغگ ب قد ا: "رفرو لذرری ! کقلدث به شهش در ک گل تغرر ر لس ا .لد رن ط أ س گ ا م گی رزدی ی م دلرد د ن رفق گیم رل له ب رن ببردز سپس ل دأ طقلمه رفرو ترو أ رل له تهرش برطرف رمگیه .شمگ بگیه ممرن ل ق داتقرمگً به د زل دن برگحره .ل ر شمگ بمفگصفه ررگحرهز دیگر دیر طقلمه بقد". دلفق دأ شه ه هرگ تف ق مبز ی یلأ له آط رین ر هر ۀ لدر ه لری م گی ل ب قدو .فق ط ر ه تب ن هدگررل ه هرل در س گرش بقدره به آرهگ در بف هترین سحا لطمر گ دلدو شه ه دیگر مردگقره تههیهی دتق ه آرهگ ررااز ترو أ لد رن ب ه رمبری لت گد شقر ی هو دلدو بقدره ه ممه دتگذ ا م گ رل در فض گی د س تگره ص فا آدر ز ک ن فو ن د أ رمگی ه. ل ق یلأ له لین هرل به یی دأدقر گدی س گرش تف ق دأ ه طقلمو دلرد تگ ل رل له درگ کتم أ رج گش بهم ه. گذبتر لی له لین گرد ه گدی بگی ه تو مرم بگر رد :ی گ بگی ه ل مم رن ل ق ب ه طگر ۀ مب ز ی ه تف قرو ب ه ش ی له طرف طرفهلرل لدرن ش رهو دأ شقدز بر دز ه بهی ترتر لین گرد ه گدی به رگ ستگرلسترن بمفگصفه به دشمن ش تس د لین قر ه ر تهرش ترین فرد در شرلیط قرأ د اقب دأ ردد دبهل دأ شقدز یگ م م لی ن د أدقر گدی بهگر ه لی رل دأ یگبه له ل رلی لین دأدقریا ر طحر لبگ دأ رهد .در لین صقرش هرل آطرین لدر ه ط قد رل له دس ا د أ دم ه. ستگرلسترن بله له آرله قشأ تف ق رل رلشاز به طرف لذمگری ه بل س ذب گ م گیو در آ ت رلر دلش ت ه رف ا له درگ بلس ت گد ۀ قچ ی ر ق "برل رر گ" رل بر ر آ رد .گ قر ت گد ه رل ه ر له درد أ ب قد له رش ر ررلر ه. ت گده رل در ر رتأ ه ه لر ه طر گ گب ن ب رلیو د طت ه ب قد رلش ا .رلت گحأ رل تو هن ربا از هی رل درتقلس ا بر تر به یی دلفم گدی دلت لفغگراتگ شبگما دلشته بگشه .سپس به طرف س گرش کر ا رد. به دجرد آرل ه ل س گدچأز له ستگرلس ترن در ب گر تف ق ص ب گگمگ مب ز ی ب گ طب ر ش هز ل رل بمفگص فه ر زد لیقلر قف برد. لیقلرقف به طقر دتتور ذأ بگ ضگکا طگطر ر گ سگطا تگ به هرلی فرلری رس گرهو ش قد ه س رر قهلر قفز ل ز لیقلرقف سگحر "رفقگی شقر ی" لدر ه ررز به درل رلش رهگیا هی بگ ترو أ لدرن لدلده طقلم ه دلد .کرن درل رلش ب ه لکر گی ک هش در رمب ری لفغگره گ لش گرو طقلم ه ش ه .لیقلر قف ممد گ طقلس ا ت گ ب ه هرلی د ر قر ت ه رم ردد ه دقفقرا لین درل رلش دهم تأریتأ تگ که هیگدی به کان ررا آرهگ ررز لباتگأ طقلمه دلشا .در رن کگل لیقلر قف ب ه طقر طگع طقلمو رد تگ به هرل بگ صرلکا رسمأ قشزد شقد ه آده دجهد لی گ به س گرش ش قر ی ب ه ط قر تحع دوف ا دجگه ررااز " ذق مر لت گتأ رخ دمه". ستگرلسترن در دارر رلو به طرف درلر ریگ بگ طقد دأ لرهی ره . . ." :لین ب هل دل أ لس ا ه د گ له لی ن طفق أ م گی یگ أ دسا دأ رم" .لدرن در رزدیی ترین فرصا آرهگ رل رگبقد طقلمه رد. رلل مگی گذأ رتبه بگ ترو أ لدرن در بگر ک هلل ک هشز لص م ً هل چگرا أ ب رلی ر ر هی بل ه درل رلش س رر له آرله هرل به تتن برس هز رتقلم ه دلش ا .لد رن آد گدو لس ا ت گ قدت گ رل ب ه رلو لر هلهد .ل م ع ثر ری رل در دسرا ه یهطن سگطته لسا .برلی ل دیگر رلو بر ا قد رهلرد .ل تگ لطر ر طقلم ه رف از در ر ر آ له ب رن د أ ر د .لد رن در رزدیلترین فرصا ترو أ رل له تهرش د ر ردو طقد در رن رمبری لفغگراتگ ترلر طقلمه رفا. رمبرل ش قر ی له لی ن بگب ا در ل لی ن م ب ر و لب رله رگرض گیتأ طقلم ه رد ذ أ س رلرجگ ذر هر هی ه د ذ ا رل ب ه رسمرا دأ ش گس ه. گ لدرن به آرج گ برس ه. طقب لسا ه ت گده رل بگ طقد بردلشتم .بف رض دن رزد مب ه ی برگیم ذ شگتأ بله آد گ کتأ رتقلم ه رسره ه دن أ ماتم .طقب طقلمه بقد ل ر درل به شل جه فقرن بل ه .دن مرچ لس گدی لین آد بگ طقد رهلر دثن یی دلفم گدی لفغگ ذبگ به تن ردو ل . در س گرش طقلم ه ا ه م ردلس له مف ۀ د أدقرین س گرش د ق قد رگردی هو لس ا .در ص قرش ض ر رش ب گالطرو طقلم ه ا ه یی دیپفقدگش به رگ ستگرلسترن چ ه ر ه تبن ب گبر دالین شتوأ گه دا لق ردی ه .لی ن مم ه دا گحفأ ررات ه ه هیگد به آرهگ تق ه شقد .لدگز ل ر د ن رلک ا ب ردلر ؟ بف أز د ن گر ط قبأ رد ه لی ن ت گد ه رل ب گ ط قد رفتم .د لن لسا ه له لین ت گده ی اأ به تتن برسهز ذأ طقد رل ریلۀ آ درتقلرم له برن ببر ". هدگررله ستگرلسترن به طبقۀ سق بمک بگال شهز هر گ در لهو رل ف گر دلد .ص گک طگر ه شتو گً در لهو رل ب ه ر ی ل قدز ل له آده دهمگ رهگیا طرس ه بقد له ل د قش رد تگ دلطن ل گرتمگ چهگر لتگته لر شهو بگ د س تگرو آش گ ردد .در طگره له سگحر ل ضگی طگرقلدو طهده طبری ربقد .لذرری له قد أ بگ لی گقره بمک م گ آش گحأ دلش از ب ه طقبأ دأ دلراا ه لتگ مگ در آرهگ چگقره دقتلرا دلرره .ل یی هدگرأ تقریبگً در چ رن یی ل گرتمگرأ به سر د أ ب رد.
لذرری له دمفرز ت گأ ه ب ه ط رف چ پ آ ت گب آش پزطگره ت رلر دلش ت هز رش ته لرد دهمگرتگر ه ردی ه .ب ه ط رف رلس ا لتگ در ممجقلری لذمگری قچ لرهل ترمتأ ه دلف ق د أ ش ه له تقذر هلش د ف أ ب قدز ت رلر دلش ا .ب گالی قچ قل ته قتگمأز گذبًگ ال ری ه ذب گ رش گدأ ت قلی م قلحأ لفغگرا تگ ب ه ت ن طقین " مد درد لفغگراتگ " سر ری دلشا ستگرلسترن ل رل رمأ ش گطا ر اته بقدره .له لتگ دیگر صهلحأ هیر لدقر دلطفه ط جگر به قر دأ رس رهز تق رل بح قر ل گددر ی ررگدقطت ه ب قدز له ل در کگل ص با تف قرأ لکتم گالً ب گ ت رو أ ب قد .ب گ آرل ه ستگرلس ترن هب گ تگقی ط جگر بگ ترو أ درک رد ه له ط جگر تقگضگ دأ رد تگ یلجگ بگ رفقگیو رزد ل ب ه لتگدتگ گو برگی ه لد قر ک گیا رمبر کزب د ذا رل سگهدگرهمأ ه. طأ دهش هدگررله مبز ی در آشپزطگره دور ف تهرۀ چگی بقدز شتس رگ آش گ در یقرر قر رفقتأ در لتگ فغ قهو دأ طقرد ر گ دأ دلد ه قی گ ل در ری گ مم ه ک قلدث لس از س ر ری ب ه ف قش ت ا ب ه تگ ق ب گ ستگرلس ترن رد: شر "رفرو لذرریز له دگ ط ه ربگشره .دیر ه دگ رتقلراترم بگ شمگ دمتگش رم .لین طحگی دن بقد .دگ ب ه س گرش ش مگ ب ه لدر ه دریگفا کمگیا درک دتقگبن رفته بقدیم .دگ لش تبگو ردیم .آرج گ ب گ م ردلس درب گر م رچ چر زی ک رف هدو رم أ ش ه. دیر ه در طقل ر ه تا دگ در سر ردلرأ رشاز دگ در اتجقی برر رف ا له ض لرتأ ه ب ه در گ آد هوز ب قدیم. دگ دأ طقلسترم لین د لن بزرگ سرگسأ رل ه برلی دگ دتوقصگ ً برلی قر دگ رهل ردیهو کن فون رم .ش مگ بگیه بهلرره ه لدرن دأ طقلمه رفرو ترو أ رل له سر رلو طقد د ر هز ب گ ً بردگسا تگ ممۀ داگ أ رل به ط رج دم رم ه چ رن چر زی ص قرش رگر رد .د گ ک گال در لی ج گ ت رلر دلری مز دگ ر لکتم گل آ د أ ر د ه بل ه له د دترق ه د گ کر گش رهلشته بگشرم .برلی د گ لرقمبر ق ز هر ه أ هل لرهر طگص أ ر هلرد .ب رلی د گ ده م لس ا ت گ ب ه لم هلف لال دس ا ی گبرم. لدر ه صبا تگسم شررز یگ ر د رلز ب ه تت ن رس گرهره .ل در دفت ر دق گ رح رس "آ ا گ" ر ا ته ب قد لرتش گر آد ه د رل د أ ره .شمگ دأ دلرره ه لف رلد لد رن ب رلی آ ررگد هو بقدر ه ه تگس م ش رر رل بل ه .آره گ د رل د أ طقلس ت ه .د ن له د رگ ترسأ رهلر ز ذأ دن له آ مرل دلر ه رتقلرم دین طقد رل در برلبر لرقمب لفغگراتگ لدل رمگیم .د ن دلف ش ما تم لی ن فر دگیۀ لدریلگحأز ک رهلل لم لدرن رل له برن ببر ز بله مرچه بگدل بگد. دگ له شمگ رفرو لذرری د قش ردیمز تگ س له بر ا به س گرشز ف قرلً ب ه دا لقز ب ه ش تس بریژرر ش در ب گر تم گ داگحن ه دن لی جگ به لطم شمگ دأ رسگرم طب ر دمر ه .ش مگ در رن هد گ در ترفگرلد أ ه قلرأ دا لق ترتر د أ ره به صقرش طگع تأ ره ره ه مر قره درل رلش بگ لدرن در بگر کهش بگ ترو أز کتأ ل ر د گ رل ب ه تت ن برس گر ه به هل رترجه لی رمأ لرجگد ه .لدرن به طگطریز لی گقره درل رلش بگ س رر ش مگز ب گ رفر و لیقلر قف س گحر رلل م گ ت ن دأ دمهز چق دگ تگ م قه هرهو ماترم .ب ه دجردیل ه ه د گ له ب رن ب ر یمز ل بمفگص فه ب ه تحبر و درکف ۀ د م ط قد آ گه درل هز یل أ به له برن برد ترو أ". ستگرلسترن فحرتگً به کرف مگیأ ه لین لفغگ به ل دأ از ب گ ر دلش ا .بف أز لض ا ب قد ه س ر ری در ب گر س حا طحری ه هرل رحرس د ذا رل تههیه درلرد دبگذغه رمأ رد. م گگدأ ه سر ری به ست گ مرجگ لرگرزر طگتمه دلدز دن تم " :دن فم ه ب ه فم ه س ت گ ش مگ رل ب ه رمب ری ط قد طقلمم رسگرره .در رن کگل رمبری دن رر ز له ش مگ ط قلمو دلرد ت گ در ش رلیط دق قد له ک ه ل ث ر تلق ن گر رفت ه دستتقر مردگقره تقط ه مگ ت ریلگش ر قیه". لذرری کرن لیهگر ست گ ف ق درک د أ رد ه ک رف م گیو چ هل ب ه گ ب ه دقت ع ررا ت ه .لد گز لد رز لد ر لس ا. شتس لیقلرقف به ل لدر ردو بقد تگ ست گ فق رل به آرهگ یگد آ ری رمگیه .ل دلفش بقد یر ه لی ه له آدرر به ل سپردو شهو بقد لرجگ دمه ست گ آدرر رل ذق برلیو دشقلر مم بقد لیه گر دلرد .ستگرلس ترن کرفه گیو رل ب گ م مش رگدقبقل ین طگتمه دلد : "رمبری دن هل ً مهلیا دلدو تگ به شمگ برسگرم ه به مرچ صقرش دیگر به س گرش شقر ی ررگحره". سر ری در کگذرله ذ و متر به آ دأ دگره ه سقلل ردو بگشه ا " :لین بهل دل أ لسا ه شمگ دگ رل تافرم لد رن دأ رهز تگ ل ممۀ دگ رل له برن ببرد .شمگ طقلمره دیه ه در یرف د سگ ا مردلاأ له دگ هر هو رتقلم ه دگر هز آره گ ممۀ دگ رل رگبقد دأ ه .به لی جگز به لی ن آ گرتم گ کمف ه طقلم ه رد در ر ه ر ش نز در برلب ر لرش گر مما گیه م گی شقر یز ممۀ دگ رل ترر بگرل طقلم ه رد .لین بهل دل أ لسا ه رفرو ترو أ دیگر مردگقره دهلفع رتقلمه دلشا". ستگرلسترن در لین درگ فلر دأ رد " :آرهگ کتمأ درل یی رگ س دأ هلرره .ممه سق طرگرا در ریگ لسا .ممه ب ه یی دیگر طرگرا دأ ه .مم شقر ی مگ مم لفغ گ م گ .گذ لس ا ه مم ه لس تهالل د أ رمگی ه ه ل م گل لی گ در دحگبقا بگ لمهلف گذراأ مگی لال ترلر دلرره". ستگرلسترن لفلگرر رل تحع رمقدو لرگ تو رل به طرف مبز یز رفته ب ه س ر ری ا " ل د أ دلر ه ه د ن در جگ هره أ دأ م". رت أ ستگرلس ترن له گیو برطگس از ب گ لفغ گ م گ ط هلکگفشأ ردو در کگذرل ه دس ا ر ردو لر در دلط ن ر دستۀ ت گده رل دأ ف رد له آ گرتمگ برر برآده". قهلرقف: " ر درلق س له آرل ه له ط قد س ری م گی ب أ س گبقۀ لد رن له طری و تفگرلده گی د گ آ گمأ یگفت ه ب قدز م هلیا دلد ت گ د گ دجهدلً به "طگرۀ طفو" (لرگ شگمأ لفغگراتگ کرن کلقدا طفقأ مگ به ممرن رگ دامأ ردیهو بقد) ب ر یم ب گ رمب ری
لفغگ مگ دحگبو م هلیا دی ر ه بر ر ی سرگس أ ک زب مقررا ا لت گد ش قر ی تگ ق رم گحرم .د گ ر زد لفغ گ م گ ب گ مم گ تر ر تبف أ رما پگر ش هیم .ت رو أ د گ رل بمفگص فه در یل أ له لت گ م گی لتگدتگ گمو در طبق ۀ د ریرفا .د گ له ل رسرهیم ه آیگ له به رفتگری مگی ه در برلبر دتگذ رن آ گه ردیهو لره آ گو ماا؟ دلفق شه ه ت رو أ ب گطبر ب قد .در لی وقرش دگ ر هگد ردیم :برگحره یلبگر دیگر ل ضگ دق قد رل بررسأ رمگحرم .ل ر ش مگ اله د أ دلرر ه د گ د أ ت قلررم رفرو لدرن رل ررز به لی جگ د قش رم. ترو أ قشأ رل بردلشا در ترف ق بگ لدرن تگق ردو ا" :کگال دأ آی ه ".ت رو أ رگ ه گ له م م گی لد رن در دقرد و تهرش به دگ کلگیا رد .ل ا " :دن رمرهلرم بگ ل چه شهو ".ب گ لیه گر تأس ش در ب گر لد رن س تن د أ هد .ت رو أ تأ ر ه د أ رد ه "لد رن لرتق گد ریر ررا از مم ۀ دت گذ رن ط قد رل یگذمگر ه ت ا تلقر ت رلر دلدو کت أ سر قب دأ هز در ممۀ رسأ مگی فرهی طقی گ رهل طقد رل گبجگ دأ سگهدز ب رلدر هلد قل ل ب ه ر گ لس هلم لدرن ل ق ( ۱ره) اا د ذتأ کزبأ رل لک رله ردو .لی ن ل م گل لد رن ثگب ا د أ س گهد ه قر د گ له ط رف ی ی طگرقلدو لدلرو دأ شقد". لدگ دیگر رگ تا شهو بقدز بارگر دیر چ مگ ل بگه ردیهو بقدره. در لین تا رگ هگ له ق در لهو صهلی فرر ت گده ب ه قر رس رهز س پس فررم گی دگش ر هلر رر ز ش رهو ش هره .د گ له گمگی طقیو برطگسترم .تمر ردیم مرچه رزدیلتر به دیقلرم گ ب أ لیا ترم .فررم گ با رگر رزدی ی بقدر ه درد أ م گ ب ه سگد أ دأ تقلرات ه در له رگهک رل سقرلخ ه. قریفقف به طرف فلرن شتگفا فریگد هد " :لدرن به طرف د قتر د أ د د !" ت رو أ له مم ۀ کگض رین رزدیلت ر ب ه در لهو لیا تگدو ب قدز د ن ل رل له آرج گ د ر س گطتم .له ریقریل قف ه له مم ۀ د گ قلرتر ب قد ط قلمو ردیم ت گ ب گ لکترگ در لهو رل بگه رمقدو به دمفرز ب گردز له ض لرا در آرج گ آ گمأ یگب ه .در مم رن ت ا د گفشرن مرج گ هد ترو أ دلطن لتگ شتگفت ه چرزی رل ب گ قش و تم گ ب ه ل ب گه ق رمقدر ه .ت رو أ ب ه د گ ا " :آد ر دفت ر د گفهلل لرشه دن دل د تړ به تتن رسرهو لسا". م گگدرله لرگ رل ترک دأ ردیمز دقتقل رل ب گ دت ا له رش ر ررلر هیم .ا ه ت ړ در دمفر ز رزدی ی هی ه لفت گدو ب قدز درسا در هفقی در له دفتر ترو أ .صقرش دقتقل به طرف بگال بقدز دسا رلس تو ب ه م رر رو ط قردو ب قدز ب ه رشر دأ رسره ه کرن قشو به رفتن ت گده بگالیو فرر رمقدو بقدره. بله مگ دگ بگرمگ قشرهیم تگ ص ۀ فررمگ رل در دمفرز بگ زحرگش آ دجام رمگحرم .لرهی گبأ م گ ت فر ن م گ د گ رل ب ه رت گیج ین دأ رسگره :س له ص با تف قرأ ب گ ت رو أز ص هرل شم (لد رن) ب ه ممرلم أ س ه ت ن له د گفشرن ط قد ب ه "طگر ۀ طفو" (لرگ لسبو شگمأ لفغگرا تگ ) آد ه .د قتر کگد ن ص هرل شم در رزدیل أ دقترم گی د گ تقت ش رد .س ه لفا ر ت قلی سرکهی شقر ی یی ډګردن رمگی ه أ أ .أ .بأ .در گبن بگ دن آدهو بقدره .لدرن بگ ط قدی ب گ لفا رل د گ لک قلل رسأ رمقدو در کگذرله یلأ له د گفشر و رل رزدیی دقتر مگ رمگ رد بگ د تن دیگر دلط ن تو ر رف ا .در آرج گ در طبقۀ ل ل تور تړ له ل ریرلحأ رد .لدرن به ل (تړ ) به یلأ له د گفشرن دیگرر ل گهو دلد تگ به رو بر ر هز طقدر بگ د گفهلل سق بگ ک هلل لره أ دوگفه به تلقر آرهگ رفا .آرهگ له طریو هی ه به طبقۀ د بگال رفت ه .م گگدرل ه د ت ن ل ذ أ ب ه طبق ۀ ب گالی ت ه رهگدر ه فررم گ ش ر ش ه .چ أ ا أ ل ل دگش ه رل ف گر دلدو ب قد؟ گذب گ ً ت ړ درتقلس ته د گفشرن ترو أ رل له دقگبن در لهو د ر رمگی ه ک رن تههی ه ب ه آره گ دس ا ب ه دگش ه ب ردو ب قد .آره گحأ ه در ب گال ت رلر دلشت ه شلربگحأ طقیو رل له دسا دلدو داتقرمگً به سقی لی هگ آتو قدره. ذأ در مر کگل بگیه تأ ره شقد ه لین کرفهگی صرف یی ر لیا لسا .یی ر ه بل ه د گفشرن ت رو أ ب ه لد ر لد رن تقترش ردیهو به مر قره لثری رگ هیه شهره. رو له آرل ه تو ر رل ت رک بگ قحرمز د ن ب ه د أ م قدأ تم" :چ رن ب ه رش ر د أ رس ه ه د گ بگی ه ر زد رفر و لد رن بر یم ".ترو أ دتگذ ا رمأ رد .دگ طهلکگفشأ رم قدو ذ ش گتأ بل ه ب ه تلمر ر ذ قی درس ترز رس رهیم .لد رن ی گمرل ً له آده دگ تفبگً طقش گل بقد .ل دسا درل رفاز دن در ممرن تا دتق ه تحرلش طق بگالی آس ترن رت أ لر ش ه " . شمگ هطم بردلشته لیهز رفرو لدرن؟" – " رتررز دن به یلأ له د گفشر م ه هطم بردلشته بقد می رد ". قشو رد به لدرن ت هرم رمگیم ه سق ت گممأ به تق رقسته لساز د گفشرن له مر د طرف دمد ا ما ت ه .لد رن کرف مگیم رل بمفگصفه تحع رد " :رترر رفرو قهلرقف ز لین تمش أ ب قد ب رلی له ب رن ب رد د نز لد گ د ن دلج زو آس گ گ به سمدا برد ". لدرن سپس ر به لیقلرقف رمقدو ا" :طقبز کگال دیگر دلتقه شهیه ه فره دن تقط ه لی ب ه رلو لفت گدو ب قد .ل س پس به تحرلش طق بگالی آسترن رتأ لر لشگرو رمقدو ا "لین طق رل صرف بگ طق دأ تقل شاا". در ممرن تا در رقحۀ بارگر رزدیی صهلی تق أ ه له تگر ی فر ر ش هو ب قد ب ه قر رس رهو ممزد گ ب گ آ یل أ له دقترمگحرله هیر فلرن مگی تور لیاتگدو بقد گرچه گرچه ردیه .دگ درک ردیم ه بگتأ دگره بلهی دگ در لین گ ب أ طحر رتقلمه بقد .م و بر آ لدرن به صقرش تحع بگ لستهالل د گز ه ب ه د گت ه له رلو ص فا س فم طگتم ه دلدو ش قد دقلف و رب قد .دگذ ی ل ض گ د بل ه ل ب قد .ک رن ط هلکگفشأ لد رن ا " :ل ر ش مگ بتقلمر ه در آی هو رفر و ت رو أ رل دمتگش ره یگ بگ ل تگ قی دلش ته بگش هز بگی ه د بل ه لی ن ل گهو رل له د ن بگرری هز س پس همرط هی هدو م و رد: "بتگطر فق رری له سق ت گممگش درگ د گفشرن". د .ب .ریقریلقفز سلرتر د
س گرش شقر ی در گبن
ررگ ریه ترو أ بله له فررمگ ر گ دأ دلد ه کگدثه ل رل ستا تل گ دلدو ب قد .چ رن ب ه رش ر د أ رس ره ه ل د أ فهمره ه ر همگیو دیگر به آطر رسرهو لسا. دن ل ذرن اأ بقد ه به طقلمو س رر دگ به دمفرز برآده ز آرجگ رل دمفق له د د بقی فرهلل بگر ش فررم گی دگش ر هلر ر در طق لفتگدو بقد .یلأ له د گفشرن ت رو أ ب گ ت ه م گی رل یگفتم .تړ در دمفرز قچی درگ طبقۀ ل ل د ذرهل بگ شتگب رزد ل رفته ا" :بگالی دگ فرر ردره دگ دجبقر بقدیم در قلب آتو بگ گحرم". یک مشخصۀ دیگر :ل ر رلکگتأ رل ه تړ بردلشته بقد در رشر بگرریم دأ بر رم ه فرر مگی دگشر هلر آرق هر دمت ه بم ت ه بقدو لره ه ل ر لدرن در آ رزدیلأ مگ دأ بقد کتمگً دقرد لصگبا فقذه ترلر دأ رفا .د أ ت قل تو قر رم قد ه دردأ مگ در لی وقرش ل رل بگیه سرل گ دأ قشگرهره .به بگ ر دن لدرن ـر تر له د زل ل ل ررفت ه ب قدز یل أ ی در سگکۀ آتو ترلر رهلشا. تترله دگ س له دمتگش بگ لدرن به س گرش بر ترمز س رر قهلرقف ه تبم ً مردگگمأ کتأ س گرش رم أ رهز بل ه له م دفت ا ب قد ه در م ر ک گل بگی ه دلطن شه به دفتر سرگگری رل ر شن رد .ل ررز ستا تلگ طقردو ب قدز دگ ر گد ً یر ه لر رل لرجگ دمه .بگ لست گدو له سرفۀ دتوقع تف قرأ ب گ هی ر لد قر طگر ۀ ش قر ی تم گ رفت ه در ب گر لتله رلرر دلد .ر درلق له ل رسره" :طق ریتته لسا؟" – " بفأ ریتته شهو لسا – ".ر درل ق " :گر با رگر ب ه شهو لسا". بهلذلریم درثگ ز ضق برر ی سرگسأ کزب دیمق رلتری طفوز هیر دگذره : "درهلرره لین یی دقضق بارگر دبهم لسا .دن رمأ تقلرم بگقیم ه آیگ لین یی سق توه لتلأ فره لدرن برلی له برن برد ل بقدز یگ یی ص ه سگهیأ برو ربقد .کتأ بگ رشا لین ممه سگذهگ دن رمأ تقلرم به لین سقلل قلب بهمم. طقد لدرن لتله رل به دن به شرب ین بگه ق ردو بقد :ر هی ه ترو أ به ل (لدرن) تف ق رد ل رل رزد طقد به تور د قش رمقدز رو له رفتن به آرجگز بگ د ستو تړ تمگ تف قرأ رفا .لین تړ رگ چ هی رو به کرو د گفهلل لرشه د أ مقدأ (ترو أ) تلررن ردیهو بقدز ل رل به ممرن دذرن کتأ ضق فأ لذبهل مرتۀ در زی کزب قیگی آ ردیهو بقد سگطت ه .له دهتأ بقد ه لدرن بگ ل ر لبط رهگیا رزدیی دلشا .کرن تمگ تف قرأز لدرن له تړ ه در صقرش ریرر د قش ترو أ آیگ طحری دتق ه ی رتقلمه بقد؟ تړ لدرن رل آرل سگطته ته بقد " :چق رفقگی شقر ی ررز در لین تا در تور کضقر طقلم ه دلشاز ب گ ً دذرفأ برلی ت قیو قد رهلرد ".لدرن به کلگیتو چ رن لدلده دلد " :تړ له دن در گحرن تور لستقبگل ردز سپس ل بگ یگ ر دن هیر هیرک به رو رفت هز دن بگ یگ ر دیگر به تلقر آرهگ در چ ه تهدأ ر ل شهیم .م گگدرله به طبقۀ د رسرهیمز در دقگبن در له لتگ ه ترو أ در آ بقد د لفاری رل ه دگشر هلر به دسا دلشت ه دیهیم .تړ به آرهگ لدر رد تگ رلو بهم ه بگ صهلی بف ه به آرهگ طبر دلد ه رفرو لدرن بگ ل آدهو لسا .لدگ د گفشرن رگ هگ دگشر هلرمگ رل بف ه رمقدو آتو قدره .تړ بمفگصفه به تتن رسرهز دردأ مگ به هیر هیرک ه درل بگ ام طقد کمگیا درلرد ررز لصگبا ردو بقدره .لدرن به آرله رلکتأ بردلرد له تور طگرج ردیهو د ن رل به ممرلمأ د گفشر و ترک ته بقد. به رشر دن بریژررش ترو أ م گگ دمتگش در دالق دقلفقا ردو بقدره تگ لدرن رل له ص ۀ سرگسأ د ر سگهره .بگیه به شلفأ له لشلگل ل به کگشره رلرهو دأ شه .ممه به لین بگ ر بقدره ه ل دگرع لسگسأ در رلو دسترگبأ به کهش کزب دأ بگشهز م و بر آ ت ه ر ی مگی لدرن ررز درلت رگرضگیتأ دالق رل فرلمم سگطته بقد .دلمگی ه مگ گ بگتأ دگرهو لساز بگرش له آ لسا ه به چأ دذرفأ ترو أ له رلو صفا آدرز رو ررآدهز چرل ف ق مرتۀ در زی یگ فاۀ برر ی سرگسأ رل دلحر رلر د؟ شگیه ل بگ ر رهلشا ه در دبگره آشلگر دأ تقلره رر ه ردد یگ ل مم دگر ه لدرن بر تر به تقط ه مگ دتمگین بقد؟ بفأز دن دلتقه ماتم ه مر د به لسگس گده بگ رد ه ربقدره لطم ضلرش دلشت ه. برگحره له که هد مگ در بگر لی له ر فررمگ در رزدیلأ دفتر ترو أ به د ر أ لساز طقد دلری رمگحرم .آیگ لین گر یی تقط ۀ سگهدگ یگفته له طرف لدرن بقدز یگ تړ تربگرأ سق ت گممگش درگ د گفشرن ردیه یگ مهف د گفشرن د أ مقدأز شتس لدرن بقد . . .ذأ چرزی ه لتلرا دلرد لین لسا ه کگدثۀ در قر گدمً به ر ع "شتس د در د ذا" تمگ شهز س له آرله طق ریتته شه لدرن دیگر دسا مگیو رل گدمً بگه دأ دیه. گبن لکضگرلش مقدأ ل م ردیهو آرهگ فقرلً ممۀ رقگ دهم گیتتا رل ت ا به لدر لدرن در تحلگش گرررز تر ل طقیو درآ ردره .لکهمگی طگعز تور رحرس د ذا رل د گصرو رمقدو آرلهو له د اقبرن گرد رل ه به رشر شگ دحم ن رمأ رسره طفع سمب سگطت ه .ترو أ به ه دی در لرز لی گدن ترلر رفا :تف ق مگیو تحع ا ه قدتگ ممً ردیهرهز مردلس به دریگفا دجقه له شتس لدرن رمأ تقلراا بگ ل دمتگش ه .دأ تقل دقرد ل رل ترلر رفته بقد. به مر کگل بگیه به ل رل ه قدتگ لرج رلشته شقد :ل به تمگ دل أ برلی لین ر ه آدگد أ رفته بقد .ذاا لفرلدی رل ه بگیه دستگرر دأ ردیهره له تبن تهره رمقدو بقد؛ لی هگ مهتگً اگرأ بقدره ه لدرن له لطگ ا آرهگ در برلبر طقد لطمر گ رهلشا .ممۀ آرهگ در ممگ ر ه ر لرۀ هرهل مگ شهره .هیر لدقر سرکهلشز دزد ریگرز یلأ له چهگر تن ه دتهم به بغگ ش بقدره ررز دستگرر ردیه .دزد ریگر در ت گ ش بگ سگحر رفقگیو رتقلسا دت أ شقد برلی سپری رمقد ر ه رطوتأ بگ طگرقلدو لر به غمگ رفته بقد .ممۀ طقی گ رهل " بگره چهگر ر ری" رل ر لرۀ هرهل ردره.
لذرری ستگرلسترن م گگ بر ا له "دلر ریگ " ز س له دمتگش بگ سر ری هرلز تبن له رفتن به س گرش تومرم رفا برلی دهش قتگمأ سری به د زل طقد بزره .در طگره به ممارر از لکتمگل آ دأ ر د ه یی تلهلد لفغگ مگی "دهم" د جمفه هیر دتگبرلش مبز ی ه ل ممرلیو دلرفا دلردز به د زل آرهگ برگی ه .اله لسا تگ آرهگ فقرل ً دلطن طگره شقره ر ی چمن دقگبن طگره هیگد دلحن رمگر ه .ستگرلسترن به ممارر ت هرم رد ه به دجرد رسره لفغگ مگز ل بگیه به س گرش هرگ بزره طبر بهمه ه "رگ چگشا آدگدو لسا". لذرری آدر "دفتر" رل در د ن گرر ررگفا .لیقلرقف ررز در گیو ربقدز تومرم رفا سری به رزد دلگ آدر آرذقف – دقر ه ف بزره .لذرری له رلی ص با بگ آرذقف -دقر ه ف أ برد ه رگدبردو در ریگ لرل گف کقلدث ترلر رهلرد .لذرری در لین درگ ترفگرلدأ رل در دقرد دمتگش در آ گرتمگ مبز ی رقشا آررل به دلگ دان ل دفتر أ .أ .بأ .سپردو ر لرۀ د زل شه .له دمفرز س گرش ستگرلسترن به ممارر تف ق ردو رسره: "چه کگل دلری؟"ز تمگرل در قلب طبر دلد " :رلی چگشا دیر تا لسا آدگدو شهوز دن له رق ریقلل س گرش طقلمو رد تگ به تق در لی بگرو بگقیه ".ستگرلسترن به قلب ممارر ا" :کر ا رد " بگ رگرضگیتأ به طرف رق ریقلل رگگو رد. تمگرل به دجرد آرله رر رزدیی شه لذگگ رل ش ره به طرف در لهو رفته آررل فقرلً بگه رد .در رلو بگریلأ ه به طرف رلج دأ رفاز "تقیقتگی -قر رگی" س ره ررگ لیاتگدو بقد. ستگرلسترن بگ طقد لرهی ره " :به مگرم ه شهیهلً رر دگرهو ل .به مر کگل طقد ردو رل ره درد لسا ره دردگ .کگال دیگر ربگیه شهگدا دردلرگأ رل له دسا دلد !" ل به دمفرز دلطن ردیه .در آرجگ لسهلم سر ری رل بگالی تگذرن دیه ه ذبگ دفأ ذمرهو بقد ردأ بأ تا طزلرأ به ت گو آ ردو بقد .به طرف رلسا ل بقتن آب دلهرأ "بقرژ دأ" ه تقریبگً تمگ آررل رقشرهو بقد ترلر دلشا .یی تبضه دگشر هلر ررز در هفقیو ترلر دلشا .بگالی قچ در ق درز دجفه مگز ط جگر ر اته بقد .ل ررز ذبگ دفأ به تن ردو بقد .در هفقی ط جگر ررز یی تبضه دگشر هلر چ ه شگ قر دردأ به رشر دأ رسرهره . . .یی دگشر هلر دیگر ررز ه دهل آررل ستگرلسترن رتقلسا ت ترس ه بگالی لذمگری تگبهگ تلره دلدو بقد .مبز ی ه دثن رفقگیو ذبگ دفأ به تن دلشا در لین تا بگ تمگرل در آشپزطگره می دأ رد. ستگرلسترن بگ طقد ا" :بفأز لین قلرگ طقب دافا شهو لره .به آسگرأ کگضر ررات ه گ مگی شگررل له دسا بهم ه. ل ر لفرلد لدرن برگی ه د زل دگ د گصرو شقدز ر شن لسا ه هد طقرد شهیه داف گرۀ شر طقلمه شه .ذأ دن تمگرل چه بگیه بل رم؟ به مملگرل لی هگ دبهل شهو دردأ برلی گ برسگررم؟ شگیه بهتر بگشه تگ در هیر هی ه هگ شقیم؟ یگ قشو رم له طریو تبرستگ ه آرحرف دیقلر تلمرر دگ ترلر دلرد رزد مماگیگگ بر یم؟ ! به مر کگلز ببر رم ه چأ دأ شقد .مرچه بگدل بگد .لدگ ل ر هرهو بگتأ بمگررم طرفهلرل لدرن دگ رل دستگرر هز در لی وقرش به آرهگ طقلمرم ا ه لین طفقأ مگ دگ رل ر گ رفته بقدره"... ستگرلسترن در کگذرله صهلیو له رگرلکتأ کلگیا دأ ردز دهمگرگ طقد رل دتگط ترلر دلدو ا " :دقتر رل چرل در در ز لرشگر ممه گرک ردو لیه؟ آررل بگیه به رلج دأ بردیه". سر ری فقرلً له ر ی تگذرن برطگسا در کگذرله فره "تقیقتگ" در دستو بقد به طرف دقتر رفا .ستگرلسترن سر ری رل دتقتش سگطا " :فره رل به دن بهمره .دن طقد دقتر رل به رلج دأ بر .شمگ برر رر یه .ل رچه دلطن د هقر ماترهز بهتر لسا ممرن گ بمگرره". د زل درل مماگیه مگ دیهو رمأ تقلر هز ذأ شمگ لشتگع سرش گ سر ری سرر رل به مدا دنلفقا تلگ دلدو فره رل به لذرری سپرد. ستگرلسترن در له رلج رل بگه رمقدو "تقیقتگی" س ره رل به دلطن آ برد .سپس در له د زل رل د لم باا برلی لطمر گ بر تر بگتأ دگره ط ا مگ رل به د ر بر آ چره. س له بر ا به صگذق طحگب به دهمگرگ ر هگد ر د تگ لذأ آدگدو شه رلی لسگسأز بالقیا سگره یچ بگ یی ه .لفغگ مگ بگ ط قدی ر هگد صرف برالقیا سگره یچ رل ریرفت هز ذأ له رقشره ری ُ رگک رقر گ ُ رگک شهیهلً لبگ رهیهره .ط جگر بگ آ له بف ه ذأ در رن کگل م رحتو ه بگ چهر ر له شهگدا تق تبگرر شبگما رهلشا ا " :در شرلیط قرأز دثن مر تتأ دیگرز دغز مگی دگ بگیه فلگل ر شن بگش ه". ستگرلسترن در لین درگ له دهمگرگ رسره " :طقبز شمگ چأ م مگی دلریه؟ چأ لتهلدگتأ ر ی دسا رفته لیه؟" سر ری بم ت ه قلب دلد" :تمگ لدره دگ به طرف رفقگی شقر ی لسا .دگ بگ ر دلریم ه رمبری شقر ی له یی طریقأ لین ضع ردرهو طحررگک رل برلی لرقمب لفغگراتگ کن فون رمگیه .لی له رمبری شقر ی له هل شرقو مگ لست گدو طقلمه ردز دگ چرزی ته رمأ تقلررم .ل زل فقری قدگره ی شقر ی به گبن بهترین تومرم طقلمه بقد؛ کگل در بگر م مگی دگ .لذرری ! به شمگ لطمر گ درهمرم ه دگ کگضر ماترم له ُاا مگی د ذتأ دسا بل رمز لفغگراتگ رل ترک بگقحرم به طگرج بر یمز کگضریم به د بس بر یمز ل ر هل ردأ دلشته بگشرم .لدگز دگ لی لگر رل صرف هدگرأ طقلمرم رد ه لرلد رفرو ترو أ چ رن بگشه .ذأ ل ر لدرن ترو أ رل له دقگدو د ر ه تهرش رل و رمگیهز دگ به قو مگ دأ ر یمز در آرجگ دت أ طقلمرم شهز یگ مم به ښتقراتگ طقلمرم رفا .در آرجگ دسته مگی دافا رل لیجگد رمقدو به گ مگی گرترزلرأ طقلمرم ردلطا" .صهلی سر ری کرن ص با رهگیا دغر رلره بقد. ط جگر بگ ردأ تمگ رشتۀ ستن رل رفته م و رد" :رفرو لذرریز شمگ ببر ره :کرف لصمً له دگ در درگ ررااز شمگ رفقگی شقر ی به مر ترمتأ ه شقد بگیه رفرو ترو أ رل رجگش دمره .شمگ دأ دلرره ه رفرو ترو أ برلی
لرقمبرق لفغگراتگ کرثرا درفو لرد یأ رل دلرد ه در کگل ربرد بگ دشمن بگشه .ل ر دگ درفو طقد رل ک گیا رم لین بهل دل أ لسا ه له لرقمب دفگ ردو لیم". لذرری س له ش ره رشر لفغگ مگ درک رد ه آرهگ مردگقره م د توأ ر ی دسا رهلرره .آرهگ ل فبگً تومرم دلرره چ ه صبگکأ در د زل ل بگتأ بمگر هز تگ هدگررله طرفهلرل لدرن له اتجقی آرهگ در گبن دسا بل ه سپس به یلأ له الیگش یگ مم به تقراتگ رفته دت أ ردره .ستگرلسترن دفلتگً به یگدر آده ه لدر ه صبا بگالی قچ شتس در ذبگ رفقتأ در د زل مبز ی ر اته بقد .له طقد رسره" :لین شتس ل ق در جگسا؟ فرض رم ل رفته بگشه رزد طرفهلرل لدرن به آرهگ طبر بهمه ه رفقگیو ممرن ل ق در جگ مات ه؟" ستگرلسترن له سر ری رسره" :چرل رفرو دیگر شمگ لی جگ دیهو رمأ شقد؟" "دزد ریگر؟" " رتررز اأ ه لدر ه صبا در یقرر قر لفار تقلی مقلحأ در طگرۀ مبز ی بقد؟"سر ری" :شمگ ل فبگً لتبگل رفقش رل در رشر دلریه؟ ل گه یر ه لر ردیه .مردگقره تههیهی دتق ه ل رراا. طرفهلرل لدرن بگ ی رضأ رهلرره .آرهگ دحم ن مات ه ه ل شتوأ لسا د ر له سرگسا بأ طرف". ستگرلسترن" :دگر ل ص با مگی دگ شمگ رل ش رهو بقد .ل دأ دلره ه شمگ رزد دن آدهو لیه". سر ری بگ ذ ن رد هل دحم ن ا" :ل در لی بگرو به مردلس چرزی رتقلمه ا". ستگرلسترن دتهر گً به دلغ بقد ل ضگ سرگسأ ه د جمفه در لثر فلگذرا مگی ل به قد آدهو بقد أ دأ برد .ل به طقبأ درک درلرد ه رمبری طقد رل در برلبر ضر رش لتتگ توگدرم هی رهگیا رر گدی ترلر دلدو لسا. ستگرلسترن کتأ توقر رمأ رد ه طقد سهرم لی گقره فلگذرا مگ شقد .ل بگ طقد دأ لرهی ره " :لشتگصأ رل ه لر گرهگی لد رتأ لستتبگرلتأ قر د ساز کتأ برلدرز اتجق دأ هز "دجردرن د ذتأ" رلز در د زل طقد هگ ردو ل ز دهمتر آرله شتوگً آرهگ رل به د زل طقد د قش رمقد .به شی ه لین لتله جگل مگی بزر أ رل در أ طقلمه دلشا .لس لذلمن لدلر ش چگقره طقلمه بقد؟ لضا لسا ه در دقرد لین کگدثه به بگالترین دقگ طبر دلدو شهو فروفۀ بلهی در سحا برقر ی سرگسأ لتتگ طقلمه شه .لین چگقره یی فروفه طقلمه بقد؟ آیگ برقر ی سرگسأ بتگطر آرله ر لبحو رل بگ لدرن طهشه دلر راگهد د گفع فرگی د ذا ر گیا ردیهو بگشهز یگ رگ رل تربگرأ طقلمه رد؟ یگ بر لسز دقتع داگ ه شمردو شهو تگ له لین طقد سر ه بگ هیر گ رمقد تمگ لصقل دأ طقلمه ممۀ تهرش رل و رمگیه د ری اا .ل ر لی حقر بگشه س دن بگیه یلبگر دیگر به آرهگ ر گ بهمم ه لدرن أ لسا بهی ترتر ضر رش دان ذرا سرگسأ رل ه به ر رفته ل یلبگر دیگر ثگبا باگه ". ستگرلسترن در کگذرله تگبدۀ یگددلشا به دسا دلشا در قچ درگ سر ر ی ط جگر گ رفا ا: "شمگ ممه لدرن رل در لرتبگ دلشتن بگ سأ .آی .لی .دتهم دأ سگهیه .بارگری له ر ر مگی ل ز برق رلفأ یزطوقصرگش لطمتو هلً دلل بر لد گمگی شمگ مات ه .دأ طقلمم برلیتگ یی رله رل لف گ رمگیم :دن رفقگیم در لی بگرو تبمً به دالق طبر دلدو لیم .لدگ ثبقش د تس لرتبگ لدرن بگ سأ .آی .لی .هل مگ مات ه؟" لفغگ مگ بگ تگطلرا ت ه " :قد دلررهز چ رن ثبقش مگ قد دلرره !" ستگرلسترن بگر دیگر به فلر لفتگد " :طقبز شگیه لین یگگره بگری در هره أ دن بگشه ه دأ تقلرم ممزدگ له د هیر له رحرس لدلر لد را دلفقدگش "د ستگره" رل در بگر لرتبگ شتس د لین قر به سگهدگ لستتبگرلتأ سأ .آی. لی .به دسا برگ ر .لین تفگرل دن به در ز ممه رل تلگ طقلمه دلد". دهمگرگ در کگذرله کرن تگق ست گ یلهیگر رل تحع دأ ردرهز شر رمقدره به لرلحۀ دالین ثبقش مگ در بگر فلگذرا مگی ضه د ذتأز ضه کزبأ لدرن سر قبأ رچمأ مگ .آرهگ در دقرد مملگری مگی دت رگرۀ ل بگ لدریلگیأ مگ رد دأ ت ه له لرتبگطگش ل بگ گیتلگرل د هقر گبن یگد آ ر دأ شهره .ستگرلسترن گبجگ در کضقر آرهگ شر به رقشتن ترفگرل به دالق. د ققرن داگحن لفغگراتگ "س ه" در قر رل (مهف ترفگرل ستگرلسترن به دالق لسا) در آثگر بلهمگ تگریخ رقیاگ رقشته مگی طقیو به شرب ین یگد طقلم ه رد( ۱۲ " :دو) وری ه لرتبگ ک رهلل لم لدرن رل بگ شبلۀ لستتبگرلتأ سأ .آی .لی .کفقگش گیا ر ۀ گبن به ثبقش دأ رسگر ه" .در لتلرا ترفگرل ستگرلسترن قل دیگری دلشا ه قتگو د تس بقد .در ترفگرل له هبگ سر ری سگحر هرل طبر دلدو دأ شه ه لدرن به طقر د شم دت أ بگ گرد هل س گرش لدریلگ در گبن ه لکتمگالً دأدقرین لستتبگرلتأ آرل قر بقدرهز دمتگش دأ رد .در ترفگرل کتأ له د حقۀ غمگ رگ رفته دأ شهز گحرله لدرن بگ لدریلگیأ مگ دمتگش دأ رد .سر ری ممد گ یگد آ ر شه ه لدرن تبمً ررز قشو ردو بقد تگ "رمبر برر" طقد رل له برن ببرد .ترلر بقد طرگر کگدن ترو أ کرن دقلصفا به گبن مهف رل ا تقلی مقلحأ ه له درهل مقلحأ کرلسا دأ ه "سهقلً" ترلر بگررد .سر ری در آ م گگ شتوگً طگی رن رل دستگرر ردو بقد .ط جگر به رقبۀ طقد کلگیا رد ه یلأ له فلگذرن دلر ف کزب دیمق رلتری طفوز درر ل بر طربر به لدر داتقرم "شتس د " به لسحۀ گیتلگرل کرفه یأ به تتن رسره .ت أ لسا ه تگتن طربر له تریبگ صگد گذمرگر ضق مرتۀ در زی کزب له د ستگ رزدیی لدرن لسا .درر ل بر طربر ه یلأ له بگ ل تبگر ترین دت ر ترین ضق در لین کزب به شمگر دأ رفاز ل ثرلً رقو "کگین" رل در د گت گش هد طقردمگی ه درگ ترو أ ضقیا در کزب ممر ه تمر دلشا تگ لفترل رل گردن به تق دأ رقست ه بگهی دأ رد .لدرن له ر ه ل ل ا در آ به قد برگ رد گردن رل له سر رلمو د ر ه .هرل در دقرد د ستأ رزدیی لدرن (چرزمگی ه متر اأ له آ آ گمأ دلشا) بگ بلضأ له شتورا مگی طرفهلر لدریلگ در دلطن لفغگراتگ یگد آ ر شهره.
دأدقر لستتبگرلش ستگرلسترن ز س له رقشتن ترفگرل دتن آررل به دهمگرگ طقد ترلحا رمقدو قیگی آ شه ه آیگ ممه رشریگش دمکشگش لی گ ر ی گ ر درسا لرللگ یگفته لره یگ طرر؟ سر ری ا" :ل ر اله بگشه دگ سه تن کگضر ماترم هیر گی لین یگددلشا لدضأ رم". رد ه دهمگرگرو رگ آرل به رشر دأ ستگرلسترن سپس به هرل یگد آ ر شه ه ل بگیه فقرن گه س گرش ردد لکاگ رس ه. سر ری رسره" :آیگ ممار شمگ ررز بگ شمگ دأ ر د؟" "ل ر رلستو رل دأ طقلمرهز د قطۀ س گرش برلی ی لد تر لسا .س له آرله له س گرش بر رد ز ل رل به آرجگ طقلمم فرستگد .تگ آرقتا تمگرل برلی دگ شمگ درغ بررج طقلمه تا تگ برلی چگشا چرزی برلی طقرد دلشته بگشرم. ترفگرل ستگرلسترن ه به رقبا به دالق رسرهو بقدز فقرن به لطم رمبری گذأ شقر ی رسگررهو شه .لدگ اله لسا تر ر یگبه ه رمگی ه أ أ .أ .بأ .دفتر ش بر دتن ترفگرل دمکشگش طقد رل رلشته بقدره .له لین دمکشگش تر ل دترو دلررهز هیرل بردأ آده ه دلفقدگش به دسا آدهو له سر ری سگحر هرلز ضر رش به لرهیگبأ لشتگع دتر رو مردگقره ثبقش داتقرم دتوقصأ لس گد لرلحه ردو رمأ تقلرات ه. مم دافلگ ستگرلسترن در دالق به ل کلگیا دأ ردره ه ترفگرل ل تأثرر ر ه آسگ دلشا. بله مگ مملگرل دقلهی بگ "س هی" ستگرلسترن ز لطبگر رگرلکا هو رگطقشگی ه له سگحر د گبع به دالق دقلصفا ردره :در دقرد فررمگ در "طگرۀ طفو" (لرگ شگمأ لفغگراتگ ) ز تجریه فزیلأ ترو أ ممد گ لطم گش در بگر سگحر طقد سری مگی لدرن .تمگ لین داگحن گذبأ گسۀ صبر رمبرل لت گد شقر ی رل ذبریز سگطته بقد. ستگرلسترن م گگدرله در دفتر آرذقف -دقر ه ف ترلر دلشاز ترفگرل دیگری رلز لی بگر د تس به آدر لدلر ش لت گد شقر ی رقشاز در لین رگده ررز له آده د هیر رحرس لستتبگرلش به د زذو طبر دأ دلد .در ترفگرل ممد گ به طقر د ون در بگر ل ضگ ل رلتر أ ( گذبأ دل أ فمۀ ل رلتر أ در لین گ بگیه لد رتأ بگشه) یگد آ ری ردیهو بقد ش ل ضگ رل گدی طقلرهو شهو بقد .به تأسأ له تگق مگ بگ سر ریز ط جگر مبز یز ستگرلسترن به لدلر در دقرد م مگی بلهی لین سه تن طبر دأ دلد .له برگ لی له لین سه تن چرل د توگً رزد ل آدهو بقدرهز ره رزد بق هلرقف رفته بقدرهز ستگرلسترن طقد دلری رد .ل رزد طقد فروفه ردو بقد" :ل ر در ز هلً طقلستگر درک لین دقضق بگشهز در آروقرش قشو طقلمم رد تگ دذرن م برو رزدیی به لتلرا رل یگفته آررل لرلحه رمگیم". ستگرلسترن مهلً تمگ رد ه لفغگ مگ به د قش ی به د زل ل رفته بقدرهز هیرل ل بتقبأ دأ دلراا ه به دثگبۀ شز ل مردگقره صمکرتأ برلی چ رن یی لتهل رهلشا .لین من ستگرلسترن ره ت هگ رقض یی دگدقر گدی لدلر دسپفرنز بفله سق لست گدو له صمکرا مگی ضع شهو ررز بقد .چ رن یی من ستگرلسترن درتقلراا قلت رگ قلر دلشته بگش ه. تلج آ ر بقد ه ره آرذقف -دقر ه ف ز اأ ه ترفگرل رل به در ز لرسگل رد ره مم دأدقرین در در زز مردلاأز مردگگمأ رپرسره ه لین ر ی چهگر ر ری در د زل ل ه دأدقر لدلر ش بقد چگقره رهل شهو بقدره. در آ م گگ ز در ۱۱سپتمبر ۱۱۱۱دلگ آدر دفتر ش در گبن لصمً در چ رن فلری ربقد .کقلدث به سر ا در کگل لرل گف بقدره. بگ لین طفقأ مگ ه طگرقلد ستگرلسترن ر گ به رگکو آرهگ ردیهو بقدز چه بگیه رد؟ بگ لدرن ه در قرر قدتگ رل به رلو لرهلطته رحرس د ذا کزبز ترو أ رل ه فقط چ ه ر ه رو شتس بریژررش در آ قر رهو بقدز ممً له تهرش بر گر سگطته بقدز چه بگیه در ه؟ چگقره بگیه هره أ ترو أ له طحر رجگش دأ یگفا؟ لین ل ذرن بگر بقد ه دلگ آدر ش بگ تمگ ضگکا ممه درلدگتری ل ضگ رل لکاگ دأ رد .چهر ل ریهو تقریبگً ممه س ره ررگ بقدز ذ مگی رگه و ذره ط ر أ دلشاز بگ لره أ ب هر هبگ له ل رسره: " لذرری تق بگه مم به آرجگ درر ی؟" "بفأ صگک ز کتمأ دأ ر ز آرجگ ممار لسا". "برگ لی حقر ترلر بگرلریمز تتأ تق به د زل رسرهیز دن دربگل ممارش دأ آیم". "اله رراا .بهتر لسا ل به س گرش رگدو برگیه .له آرجگ تگ س گرش رلو هیگد ررااز شگیه در که د م توه دتر بگشه.چق رهلر د ن ررز ف رمأ شقد". بهی ترتر تق ه مماگیگگ م گگدرله ستگرلسترن له دفتر دلگ آدر دفتر ش برر دأ آدهز در دمفرز دأدقر دتگبرو رل دیه ه بگ سر ا ر ه دأ د یه تگ تفگرل مگ رل به در ز ب رسته. ممگ ر هز کقلذأ سگ ا م ا شگ ز رمگی ه گ شقر ی بگ تر ر دلمقذأ برلی دمتگش رزد لدرن رفت ه .لدرن آرل دحمرن به رشر دأ رسره .به ت ورمش طگع له درگ تړ یگد رد .له ته مگی ل چ رن بر دأ آده ه قحأ کگدثه لی ه لت گ لفترهو بقد در کقرقا سق توهی بقدو فره شتس ل .لدرن لیهگر دلشا ه د گفشرن بگرلرأ له دردأ مگ رل فرر ردرهز به تۀ ل لضگفه له صه دردأ به طرف آرهگ فرر شهو بقد .لدرن تأ ره دأ رد" :لدگ دن له لین م آ گمأ دلشتم .ترلر بقد د ر ه تبن در درهل مقلحأ کرن بر ا ترو أ له دالق دن به دل برگفتم .شگیه کضقر رفقگی شقر ی دگرع آ شهو بگشه تگ رفرو ترو أ له سق توه فره دن ل ت گب رهدز لدگ دیهو دأ شقد ه ل فرلدقر ردو بقد تگ به لفرلدر لدر ذغق مهلیا تبفأ طقد رل بهمهز ممگ بقد ه آرهگ شر به فرر ردره ".به قره لدرنز ق دگرهز سب شه تگ رجگش یگبه .کرن فرر فقذه مگز ل سرر لی له ل مهلً کرن بگال رفتن به طبقۀ د لره أ له تړ
در کگذرله د گفهلل هطمأ طقد رل (به رگ
هیر) له هدرن بف ه دأ رد له طریو
رل طم رمقدو بگ شتگب گحرن رفا گرک به طرف دقترر شتگفا. در چ رن ل ضگ رفقگی شقر ی چه بگیه دأ ردره؟ آرهگ یلبگر دیگر تأسش مرو طقد رل لبرله دلشته لدرن رل د قش کهش رل ک هلل رمگیه .لین ممگ دسگترری بقد ه دالق به س گرش دلدو بقد. ردره تگ له فرلسا تلقن گر بگررد لصقالً له هل کهش دأ تقلراا دیگر کرفأ در درگ بگشه؟ لدرن در لس لذلمن به ست گ شقر ی مگ لبمغ دلشا ه د بله ل سر تقدگرهل ل فأ تقلی دافا قر رحرس د ذا لسا .ترو أ له تمگ رسأ مگ برطرف طقلمه شه. چ رن به رشر دأ رسره ه دهمگرگ تگ م قه دل أ کرفهگی لدرن رل تگ لطرر درک ر مقدو بقدرهز چق آرهگ به تأسأ له دسگترر رمبری طقیو لیهگر دلشت ه " :ممه داگحن بگیه دگر ه سگبو گ بر گ بگتأ بمگرهز یل أ ترو أ -به دثگبۀ د أ مقدأ کزب رحرس د ذاز لدرن به قل شتس د در د ذا. قهلرقف در لین درگ طگطر ر گ سگطا " :ل ر رفرو لدرن دان ذرا برطرفأ رفرو ترو أ رل به د ر طقد بگرردز لین من ل ز مم برلی رمبری لت گد شقر ی مم برلی ل ضگی گدی کزب دیمق رلتری طفوز تگبن درک رتقلمه بقد. لدرن در قلب بگ تماتر آشلگر ا " :در لفغگراتگ دان ذرا ممه لدقر به د ر شمگ شقر ی مگسا .ففهرل دن آدگدو ماتم مر قره د قرو مگی شمگ رل بپریر آررل تحبرو رمگیم .کتأ ل ر دن شتوگً بگ آرهگ دقلفقا رهلشته بگشم .لدگ در لین دقرد د تس دگ رمأ تقلررم فروفۀ کزب طقد رل در رشر رگرریم .کزب طبر دلرد ه بگالی دن صه بگر فرر صقرش سگحر رفقگی دگ به تتن رسرهره .کزب به تهر آدهو طقلستگر لرتقگ رفته لسا .ممه درهلر ه ه رفرو زیز دگ تړ لسا .ب گبرین در ر همگی رزدیی ف ق مرتۀ در زی د قش طقلمه شه طأ آ ترو أ به دذرن طگدا ضع ص أ له دقگ د أ مقدأ کزب لستل أ طقلمه دلد .در رن کگل ل به کرو رحرس شقرلی لرقمبأ بگتأ طقلمه دگره". لی گقره طره برطقرد لدرن در کقرقا س گأ بقد ه لدرن آررل ستگ تم هلره رو گی د ستگ شقر ی دأ لرهلطا. شقر ی مگ م برو به قشو مگی طقیو دب أ بر تغررر د لقر ل لدلده دلدرهز له ل طقلست ه تگ ضلرا رل به کگل طقد بگرلرد .شقر ی مگ مر هل دذرن برمگ دتتفش دأ آ ردرهز یلأ دأ ا" :شرلیط دلطفأ رهگیا ردرهو مات هز لیجگب د رل ه تگ در برلبر ف گرمگی ر ه لفز ضه لرقمب کهش من ر گ دلدو شقدز مر قره بأ لت گتأ ت هد ضربۀ درد آ ری بر کرثرا قر در سحا برن لذمففأ لرد دأ هز دشم گ له آ به ر ع طقد لست گدو طقلم ه گستر دقرد ردز ترو أز رمبر ش گطته شه بو مگی گر ری لساز ل فقط چ هی تبن له طرف بریژررش لستقبگل ر ترلر رفا. . . لدرن بگ به گر رری هررگأ ممر گأ لر ا" :طقبز رریم ه دن ترو أ رل در چق أ د أ مقدأ بگتأ بمگرمز چ رن یی ضلرا به شی ب رل شهیه رل در دلطن کزب بر دأ لرگرزد .در لی وقرش شمگ دان ذرا قلت آررل دأ تقلرره به د ر بگرریه؟" لدرن طگدقشأ دهمگرگ رل دیهو بگ شهش مرچه بر تر لفز د " :لذبته دن دقلفو ماتم ه رفرو ترو أ در تا هدگرو برلی بو لرقمبأ در لفغگراتگ فلگذرا مگی هیگدی لرجگ دلدو لسا .دگر دیر هدگرأ لسا ه دیگر له گر لفترهو .ل تمگ تهرش رل در دس ا طقد دتمر ز سگطتهز رو شتورا طقد رل بگال بردوز دسا به یفم لستبهلد فره درد دأ هرهز در لین ل لطر تر ر آشلگر لتلأ رل فره ل ضگی کزب به رلو لرهلطته لسا. ضع دیپفقدگش مگی س گرش شقر ی کرن ترک لتگدتگگو لدرن رهگیا لس گک بقد .یگگره دسا آ رد آرهگ له لین تگقز ه لدرن در بگر بگتأ رلشتن ترو أ در ُاا رحرس شقرلی لرقمبأ بقد. در دمفرز لین سق
آراق
س له بر ا به د زلز ستگرلسترن سر ری رل در کگذأ دیه ه آذۀ دتگبرو در دسا دلشا ته دأ هد. سر ری بگ دتا تمگ به تگقمگی شبله مگی تلقربأ "ل اگ" ه در اتجقی شگ دور ف بقدز ل فریلقرس آررل رگر رمقدو بقدز قر فرل دأ دلد .ط جگر لذبق مگی دوقر بگ ر رتأ رل ه کلگیتگر هره أ در شهرمگی دتتفش لت گد شقر ی بقد دأ رگریاا .تمگرل به می مبز ی رل رل ر ی درز سر یس دأ رد .لذرری له ممارر طقلسا تگ بگ ل به برر به چمن برآیه: ذبگ مگیا رل تبهین ن به س گرش بر .تگ هدگررله دهمگرگ لی جگ مات هز ممگرجگ بمگ .تمگرل در قلب بگ سرتمبگأ ا" :دن مرچ گ رمأ ر .دن ترل ت هگ رمأ رلر ". ستگرلسترن قشو رد له هررگأ گر بگررد " :ببرنز لین ره ت هگ طقلمو دن له تق لساز بفله لدر رمبری لسا". لدگ تمگرل تافرم رگ ریر بقد " :آرهگ آدرین تق مات هز ره له دن .آرهگ برلی دن مردلس لره". " تق در همأ ه لی جگ چأ لت گتأ دأ تقلره رخ بهمه؟" قد دلرد ه دگ ته شقیم". " دأ فهمم .طحر آ "طقب س چرل بگیه یلجگ ته شقیم؟" " دن به مرچ گ رمأ ر ز لی جگ دأ دگرم". ستگرلسترن ه له طوقصرگش ر تر ممارر به طقبأ بگ طبر بقدز درک رد ه لدلدۀ ب و دیگر مرچ دل أ رهلرد. رشر طگرمو تغررر رمأ طقرد .له ر ی لروگف بگیه ا ه ستگرلسترن طقش گل بقد ه ممارر در طگره بگتأ بمگرهز هیرل در دق قدیا تمگرل له ل مردگقره بزدذأ یگ م رحتأ سر رتقلمه هد.
ممه شر به صرف رلی چگشا رمقدره .در ق درز فقط درد مگ ر اته بقدره .تمگرل تر را دأ دلد رقو یی صگک طگرۀ دهمگ رقله رل بگهی ردو رمأ طقلسا بگ دردمگ در ق درز رگ ب ر ه .کرن صرف رل ص با مگ مهتأ مقدأ بقدره .ط جگر ه م قه ت ا تأثرر توگ یر لذبق مگ ترلر دلشاز له ستگرلسترن رسره: " رفرو لذرری شمگ در هل شهر لت گد شقر ی به دررگ آدهو لیه؟"4 "در شهر ذر ر گرلد". ط جگر بگ دارش ا" :دن در ذر ر گرلد بقد ز له لین شهر بارگر طقشم دأ آیه".گمگی دیهرأ ذر ر گرلد بر تر له ممه به یگد تگ دگرهو لسا؟" " هل رقگ5 " تأ گأ "ل ر رل" .چأ تق هگیأ در آ رو مات ه ! دتوقصگً تقی ۱۳۰درفأ دتری آ ".ستگرلسترن در کگذرله ستا بها هدو شهو بقد ب گ ط قد د أ ا" :بف أز م ر س ش هر ذر ر گ رلد رل ب گ دی ه گ ط قد د أ رگرد .اأ رل آثگر دلمگرل برر به شگ ا دأ آ ردز اأ دأ طقلمه مرچه ه دتر کقیفأ م گی ت گ لی ن ش هر رل ه بر تر به چگمگ شبگما دلرره ببر ه. . .ز ذأ ط جگر له تقی ۱۳۰درفأ درتری به طقد د غقل سگطته بقد. مبز ی به ی ب قگب مگی طگذأ رل دأ رسگرره .ط جگر س له صرف طلگ ز تمگرل به شاتن یر ف ردلطا دجهدلً بگالی قچ ر اا به ر هد لذبق مگی دوقر لدلده دلد .سر ری در کگذرله آذۀ دتگبرو رل مگ گ به دسا دلشا در لتگ سگذق به ته هد ردلطتهز قشو رد رقحۀ د گسبأ رل برلی رگر شه دقج دریگبه .ستگرلسترن دأ دیه ه ضع سر ری ر به رگ آرلدأ رهگدو بقد: "چأ دأ قی ه؟ ل ضگ ل رلتر أ چگقره لسا؟" " دن به تگقمگی ر ی مگی ل رلتر أ بگ در ز بگ یلهیگر قر دأ دمم .سه سگ ا رو تلهلد دسته مگ تقریبگً دبرلبر بقد .در آرقتا آرهگ مهتگً در رگکرۀ درلر ریگ فلگذرا دأ ردره .ل ق در کقلذأ س گرش شقر ی لطرلف آ ترلر دلر رهز گحرله د گهل دیپفقدگش مگی شقر ی تلمرر شمگ دقتلرا دلرد .سه یگ چهگر دسته ممرن ل ق در رزدیلأ مگی دگ شمگ فلگذرا دلرره"ز صهلی سر ری د قر به رشر دأ رسره. تمگرل به طبقۀ د رفته بقد .س له ص با بگ ستگرلسترنز تقریبگً براا دترقه بلهترز سر ری بگ شهش آذۀ دتگبرو رل له قشو د ر سگطته به رفقگیو چرزی ا .گذبگً لین هل مهلیا رشگدأ بقد .مبز ی دگشر هلر رل به دسا رفاز ط جگر کتأ سمکو رل آدگدو به آتو قد سگطا .سر ری یلبگر دیگر آذۀ دتگبرو رل بگ دسا چپو رزدیی قر طقد بردو در کگذرله لرگ ا شهگدش دسا رلستو رل بف ه رمقدو بقدز ا :تـِااسز طگدقرز صبر ره .ستگرلسترن ه در قچ ر اته بقد بگ طقد دأ لرهی ره " :شر شه دیگر" .ت ۀ ر له ت ج در رن کگل ط قگ آ ری ه بر تر به بگهی"طگدقر بگر !" شبگما دلشاز ذ شگتأ د ل رهل رد .له رلی دتگبرو صهلمگ بگ ضگکا ش رهو دأ شهره. سپس صهلمگ دتهر گً طگدقر شهره .سر ری آذۀ دتگبرو رل له قر د ر سگطته به دذرن رگدلفقدأ بگ سر قشأ ا: رد ه کتأ در برلبر تلمرر شمگ تقتش رمقدره .ل ق به قچۀ " آرهگ له سرک دقگبن د زل شمگ ترر شهرهز دن لکاگ دیگری رفت ه .چ رن به رشر دأ رسه ه دسته مگی دیگر در لین رزدیلأ مگ ترلر رهلرره". رزدیلأ مگی شگ ممه آرل ردیهو بقدره .کرن رقشره چگی ستگرلسترن بگ لکترگ تمگ در دقرد سر قبأ مگز به هرهل لفگ ه مگ تتن مگ ستن هدو له دان ذرا "ل اگ" در لین هدر ه یگد آ ر شه. "رفرو سر ریز ذح گً آهردو ر قیه .دن بگ قش هگی طقد ش رهو ل ه بلضأ له لفغگ مگ شمگ رل به رگ مد دردلفغگراتگ یگد دأ هز آرهگ دأ ت ه ه دستگ شمگ تگ آررج مگ در طق لسا .لین ته مگ تگ هل که درساز یگ رگدرسا مات ه؟" چ رن دلفق دأ شه ه سر ری لرتشگر لین سنلل رل دلشا .ل ا: "دن آهردو رمأ شق .لین لتلرا دلردز دسا مگی دن در طق مات هز ره ت هگ تگ آررج ره بفله بگالتر له آ .لدگفلگذرا مگیأ ه فره لشتگع بفقسرفۀ "ل اگ" به رلو لفتگدو بقدره ممرو به لدر شتس لدرن صقرش دأ رفت ه .ره دن مملگرل دن مردلس رل تقترش رلردو لیمز به ر بگر ره باته لیمز لین گر صرف در کگالتأ ه لدر له "بگال" دأ رسره صقرش دأ رفا .دأ طقلمم صگدتگره ل ترلف رمگیم ه دن رچمأ مگ رل چ هل د سا رهلر .متم ه رراتم بگ آرهگ لضا لدرنز دن مردلاأ له آرهگ رل کتأ لره أ مم رگ آرل سر د ستأ دلشته بگشم .لدگ به دریگفا مهلیا داتقرم راگطته ل .لذبته در صقرش دق قدیا لس گد لرلگر رگ ریر لشترلک فردی در فلگذرا مگی ضه د ذتأز ه در لین صقرش برطقرد بگ ل هل گره دأ بقد .دن به لین بگ ر ماتم ه کفقگش لرتجگ أ درمبأز قر دگ رل به سقی تر ل سحأ دأ گر ه .ذأ بگهمم تلرلر دأ م ه به مهلیا داتقرم ر شن لدرن کتأ رحا آررل رهلشتم تگ له لتگرب سبغا لم دجهدی یی ت قرو گدی رمگیم؛ لذبته به لستث گی دق قدیا شقلمه دات ه لرلگر رگ ریر دسا دلشتن آرهگ در فلگذرا مگی تر ریاتأ .تگ یی هدگرأ دن به لین قرهو بقد " :مر آرده ه دن لرجگ دأ دممز به ر ع لرقمب لسا .لرهی ره در بگر داگحن سرگسأ رل گر طقد رمأ دلراتم .تومرم رری در لدقر سرگسأز یر ۀ رفقگ :ترو أز لدرن ل ضگی برر ی سرگسأ لسا .گر دن ل رلی مهلیگش رمبری بقد .لین شرقو لذأ هدگرأ لدلده رهل رد ه دن بگالطرو درک رمقد ز لدلر 4
5
در سگل ۱۱۱۱به تگسأ له فردگ رح رس مهقر آرقتا ر سره (یفڅرن) به شهر ذر گرلد رگ لصفأ
تگریتأ آ یل أ سگرلا رترربقرگ بر ردلررهو شه.
تأ گأ شرم ه در سگل ۱۹۱۱ل مگر ردیهو ل ق له آ به دثگبۀ دقهیم لست گدو در قد .کرن لست گدو صقرش رفا .فرر تق تگرۀ تأ "ل ر رل" مدتأ بقد برلی آ گه لرقمب ل تقبر.
گ ل ل هگرأ
کقلدث لرقمبأ سگل ۱۱۱۱له لین
تأ سرلگْ
ط قرا در دستگ لدرن دبهل ردیهو لسا .لی له لین لدرن أ مااز دگ تبمً به شمگ در بگر ل
"ل اگ" به لبزلر تر ر کلگیا ردیم". ستگرلسترن س له ش ره ست گ سر ری بگ شگ تأ لرهی ره " :تأریخ تلرلر دأ شقدز هدگررله برریگ 6رل دستگرر ردرهز ل ررز تأ ره دأ رد ه "لرلد کزب رل تحبرو دأ رمقد" .ممۀ دگ د ر یی کفقه دأ چرطرم". مقل ر به تگریلأ رهگدو بقد .رقشره چگی به گیگ طقد رزدیی دأ شه .رلدیقی گبن طبر به تتن رسره ګړ تړ در "طگرۀ طفو" (لرگ شگمأ لفغگراتگ ) سق توه فره لدرن رل تو رد .رحگ در لدلده طگطر ر گ سگطا ه رقر د مه ترو أ در لتگدتگگمو به د شقر "تأدرن لد را لر" له طرف ررر مگی لرد د گصرو ردیهو لسا .در لطرر طبر رحگ رلدیق له سبله شأ مگ تلرر گش آتأ در رمبری لفغگراتگ طبر دلد " :زیز ل بری به قض لسه لم سر ری طقلمر هلد رگدبردوز غ .ج ).به کرو آدر لدلر "ل اگ"ز فقرر د مه به قض لسفم ط جگر به کرو هیر (دلگ دلطفهز د مه یریش به قض سره د مه مبز ی به کرو هیر دتگبرلش صگکبجگ ص رلیأ به قض شرر گ دزد ریگر به کرو هیر لدقر سرکهلش". تلرر گش هیه دهمگرگ ستگرلسترن رل به شقر آ رد .آرهگ له لی له تړ به تتن رسرهو بقد لیهگر طرس هی ردرهز لدگ له لی له لدرن س له سق توه گ به سمدا بردو بقد لره مگرن بقدره .در رن کگل طبر آرله ترو أ در لتگدتگگمو در د گصرو دأ بگشهز آرهگ رل تلگ دلد بقد .س له تو لطبگر له رلدیقز سر ریز ط جگر مبز ی ق درز برلی دجفه مگ ترلر رفته به فاه ردلطت ه .ستگرلسترن بگ لست گدو له فرصاز به طبقۀ د رزد ممارر رفا .س له بر ا ستگرلسترن به دهمگ طگرهز سر ری ل رل رزد طقد برلی ب و ر ی زحرگتأ د قش رد. سر ری به رمگی ه أ له طقد رفقگیو بگ صرلکا تگطلرا تمگ طگطر ر گ سگطا" :یی ر ه بله ترو أ رل له ممه دقگ مگ بر گر سگطته سپس ل رل به تتن دأ رسگر ه .لین بهل دل أ لسا ه لرقمب ثقر به رگ گدأ دأ لرجگده .بگ بگ لتلگ به ممباتگأ لرقمبأ رفرو لذرریز دگ ممه له شمگ دأ طقلمرم تگ یلجگ بگ دگ در در رشر دلشا دمکشگش فق مفرگش شجگ گرۀ برلی رجگش ترو أ سهم بگرریه. م رجگش ترو أ به شرب ین بقد :ممۀ آرهگ به طقر داف گره در دقتر " لذگگی" ستگرلسترن گ دأ ررره :مبز ی در هفقی رلر هو (ستگرلسترن)ز ط جگر سر ری در چق أ قبأ دأ رر ر ه .ستگرلسترن دقتر رل به سقی لتگدتگگو ترو أ دأ برد .در د ن تر ل لفغگ مگ سرمگی شگ رل گحرن رمقدو ستگرلسترن به هرو دلرل دأ قیه ه ل رگ گ ن دهمأ له گر شتس س رر شقر ی بگ طقد دلرد بگیه به شتس ترو أ باپگرد .هرو دلرل به دقتر ل گهو ط جگر له دأ دم ه تگ رو بر د .ستگرلسترن دقتر رل داتقرمگً رزدیی در له لتگدتگگو دأ برد .سر ریز مبز ی دقتر برر شهو فقرلً به د ن لتگدا د أ مقدأ رفته ل رل لطتحگف رمقدو سپس ممه گه س گرش شقر ی دأ شقره. ستگرلسترن بگ طقد دأ لرهی ره" :آرهگ قن طقد رل گدمً له دسا دلدو لره"ز درگ ا: لکقلل قرأ د گل لسا .ل ل لی لهز دگ کتأ تگ " رفقگ به رشر دن به رلو لرهلهی چ رن یی مفرگش در ل ضگ لتگدتگگو ترو أ رتقلمرم رسره .ل ذرن زده دگ رل در گد دلرالدگ بگهدلشا طقلمه رد؛ د لی له درل مردلس به دلطن لتگدتگگو ل گهو رمأ دمهز ذق ش مگ مرتهر سرمگیتگ رل کرن بقر له قستۀ تر ذأ گحرن رمگحره .لکتمگل آرله دگ شمگ ممه به چ گ طرفهلرل لدرن برگفترم رهگیا هیگد لساز قلت بگهدلشا رل شمگ طقد دأ تقلرره توقر رمگحره .سق ز رریم ه شمگ به می دن به رفرو ترو أ دسترسأ یگفترهز ل رل بگ طقد رفترهز به مر قره د لفأ ل رل به س گرش لرتقگل دلدیه .آیگ شمگ دأ تقلرره ر بر أ ره ه لس لذلمن بلهی لدرن چگقره طقلمه بقد؟ ل به تردیه طقلمه ا ه رحرس د ذا لفغگراتگ له طقد مهذأ ر گ دلدز فرلر رد ل ق در س گرش یی قر طگر أ دت أ ردیهو لسا .درد لف غگراتگ در لی بگرو چأ طقلم ه ا؟ آیگ طقد رفرو ترو أ چ رن یی ر ر رل طقلمه ریرفا؟ قر بگالطرو چهگر ز دن یی دیپفقدگش طگر أ ماتمز به هل کو صمکرا دأ تقلرم در مفرگش داف گره در تفمر دیگری لشترلک رمگیم؟ له لین بقی د گت ۀ برن لذمففأ به د گ دأ رسه! تق ا. مبز ی بگ رگگو طل ه آدرز به طرف سر ری رگریاته چرزی به هبگ تگ گحأ ه ستگرلسترن دأ تقلراا درک رمگیهز د تقلی ست گ مبز ی به سر ری ترلر ین بقد" :دن به تق ته بقد ه م تق بأ دل أ لسا ".بله له ش ره لین کرف مگ سر ری در کگذرله در قچ ر اته بقد آذۀ دتگبرو رل در دسا دلشا به رشر دأ رسره ه مرقگً به هل فلری فر رفته یگ مم طقلبو بردو بقد. ستگرلسترن بگ لست گدو له فرصا به تگق بگ ط جگر ردلطا .ط جگر رهگیا طاته ذه به رشر دأ رسره .بگیه لره أ به کگل دأ آده .لذرری به هیر لسبو دتگبرلش د ستگره طگطر ر گ سگطا ه ربگیه طقشبر أ رل له دسا دلدز هیرل ترو أ به ه دی د بگرو به فلگذرتو لدلده دلدو ممۀ آرهگ رل به چق أ مگی گ برطقلمه ردلرره. ط جگر در کگذرله آو دذترلشأ له سر ه دأ ره ا" :لدلگ لین گر بارگر ضلرش لسا .دأ دلرره رفرو لذرریز تترله د ن در لت گد شقر ی بقد در آرجگ درل هیر دلطفۀ شقر ی رفرو شقذق قف 7ریرفا .ل به مدۀ د ستأ به 6
ال ری تأ برریگ در کلقدا قهیش س تگذرن تگ رتبۀ دگرشگذأ رسرهو بقد
7
ررلمی شقذق قفز در هدگ کلقدا ذرقرره بریژررش سما هیر دلطفۀ لت گد شقر ی رل به د ر دلشا.
به کرو مراگر مقدأ لد را د ذتأ لت گد شقر ی لی گی یر ه درلرد.
دن دُهل قچلأ له تگری رق T-134رل لمهل رد .آخز بگ چه یرلفتأ لین دُهل سگطته شهو لسا! هرجررمگز درفۀ تقیز دریده . . .به تمگ دل أ یی تگری لتلأ رل در رشر آد دجام دأ سگطا .تترله دن به گبن بر تمز تگری در قر رل در دفتر طقد بگالی درز گر رلشتم له تمگشگی آ کهلل دأ برد .ل ق لین تگری به دسا آددأ دثن فقرر لفترهو لساز لین لراگ فر دگیه". ستگرلسترن بگ تلج تمگ د بگرو به فلر لفتگد " :آیگ آرهگ به فأ قن طقد رل له دسا دلدو لره؟ یلأ م رجگش رحرس د ذا رل ر هگد دأ رمگیهز چرزی ه بر تر به بگهی "چ م تلگ " شبگما دلردز لین دیگرر به طگطر آرله بگهیده لر رل له ل رفته لره لشی دأ ریزد". ش فرل رسره .س له ر هی ه مم ر بقد مم ر له ت قیوز ممه به شهش طاته به رشر دأ رسرهره .سر ری در کگذرله مگ گ در قچ ترلر دلشاز گو گو طُر دأ هد .تمگرل برلی دهمگرگ در سه لتگ هل گره در طبقۀ د باترمگ رل آدگدو رمقدو بقد .لذرری به لفغگ مگ ر هگد رد تگ بر ره بتقلب ه .دهمگرگ سمب مگی طقیو رل بردلشته به سقی طبقۀ د رفت ه .در آرجگ سر ری ا " :دگ به لتگ مگی هل گره رمأ ر یمز ممۀ دگ در یی باتر در ذبگ بگتأ دأ دگررم (دحگبو دتن ر سأ غ .ج .).ستگرلسترن ا" :مر طقریله درن شمگسا". س له آرله دهمگرگ به باتر رفت هز ستگرلسترن ت گده لر رل به ق مر ب ه لرهلطته به کقیفأ رفا تگ سگ رل رل رلشته بقدره .سگ بردگرو ممۀ ر ه رل در بهمه .رگ سگ رلز ه له طگرقلد (بق ار) مگی فرلراقی بقدز دگرطق قد رهلشا ه ل رل به دلطن تلمرر رلو بهم ه .لفغگ مگ طگره لو سپری رمقدو بقدز چق در طقل ر ه لدلگ آ تگ سرکه درگ له سگ دأ ترس ه (دحگبو دتن ر سأ غ .ج .).ستگرلسترن رو له آرله رزد سگ بر د ل ذرن گری ه رد سگرتأ رل له ربو برآ رد تگ آررل در مقلی تگهو د د ه .م قه ل ذرن و سگرش رل به درستأ به لتمگ ررسگررهو بقد ه دفلتگً در تگریلأ ش صهلی د لق أ به قشو رسرهز ل فلر رد ه قیگ اأ له برر ز له ق دیقلر دأ طقلمه طقد رل به دلطن کقیفأ رتگب ه .بر هگی بته مگی بف ه ه در ممجقلری دیقلر سر هدو بقدره در کر ا شهره. ستگرلسترن فقرلً سگرش رل به د ر لرهلطتهز برل رر گ رل له ق مرب هر برر آ ردو در گیو ر اا .در درگ بته مگ سگیه لی هیهلر ردیه .لذرری تقصر ۀ هرر رل ه بگری به ل کرن شلگر قشزد ردو بقد به طگطر آ رد" : مردگگو به مهفأ ه به طقبأ دیهو رمأ شقد فرر رلن ".لین د قرو رهگیا به دقتع به یگدر آده .رگ هگ سگیه له درگ بته مگ آدهو به لفار لدلر لد را س گرش شقر ی در گبنز سرر أ بتتقرین دبهل ردیه .لذرری بگ تمگ ته د بگرو در گیو لیاتگد طحگب به بتتقرین ا: "شمگ ترلر لسا د بله به د گهل له رلو دیقلرمگ برگحره؟" طهل رگطقلستهز تفق تگ گرو ر قد .لفز بر آ م بقدبگالی شمگ فرر م". بتتقرین در کگذرله ذ و گدمً رسمأ بقدز به آرله به دمکشگش ستگرلسترن تلأ رلشته بگشه ا: "دهمگ مگ ممرن گ مات ه؟" "بفأ". "له دالق مهلیا رسرهو ه آرهگ له رزد تق رفته شقره". "آرهگ رل به جگ دأ برره؟" "ترلر لسا به تلمرر "هی را" 8د تقن شقره". " بله؟" "بله به لت گد شقر ی فرستگدو طقلم ه شه"."ذح گً درل درک رم گحرهز دن هل جلگ ی طگصأ رهلر ز اله لسا داگحن بگ تمگ زحرگش به لفغگ مگ فهمگرهو شقدز تگذج رل ه". "لین مهلیا لیقلرقف لسا .دن صرف چرزی رل ه ل لدر ردو بقد به تق رسگره ". "بارگر طقبز برگحره ه به دلطن بر یم".ستگرلسترن به بگال رفا لفغگ مگ رل در ریگ توگدرم دالق ترلر دلد .لفغگ مگ تترله به دمفرز طبقۀ ل ل گحرن شهرهز ستگرلسترن آرهگ رل بگ بتتقرین دلرفأ رد .سپس ستگرلسترن له چگقرگأ تلررن سررقشا آرهگ به لفغگ مگ دلفقدگش دلدو کرن ص با چ ه بگر لسم لیقلرقف رل ه سر ری ل رل به طقبأ دأ ش گطا به هبگ آ رد. هرلی بر گر شهو ست گ ستگرلسترن رل بگ طقش گذأ در رن هدگ بگ لره أ بأ رحرس لسبو لدلر لد را د ذتأ ل تمگدی ش رهره. سر ری در کگذرله بگ دستهگیو شگره مگی ستگرلسترن رل کفقه ردو بقدز ل رل گر بردو رسره: " لذرریز دگ رل به لدرن تافرم رمأ دم ه؟"ممً کرگش طقد ممار رل به طحر ستگرلسترن بگ وبگررا ا " :آیگ دن برلی آ تمگ ر ه لی جگ بگ شمگ بقد لرهلطته بقد ه در لطرر شمگ رل تافرم دمم". تق سر ری بگ د با دسا لذرری رل ف ردو ا " :دن بگالی تق بگ ر دلر برلدر .فمۀ برلدر رل سر ری به هبگ " ر رو" لدل رد.
8
لکه طگع مجقدأ ه برلی ر بری مفرگش مگی دتوقع در تر ر
أ أ بأ لیجگد ردیهو بقد.
ط جگر) در هیر ر ش گحأ دهتگب له لرشگر هگ ردیهره .له ق مر چهگر تن (بتتقرینز سر ریز مبز ی دیقلر صهلی چگال شه د دقتر رق "ل له" ش رهو شه .در دقتر ل ذأ بتتقرین لفغگ مگ گبجگ ردیهره در دقتر د دأ گجقیگ ر و "هی را" ر اته بقدره. صب گگمگ ستگرلسترن رل صهلی دذترلشأ هرگ در لهو برهلر سگطا .دگرطق (رگ سگ طگرقلد ستگرلسترن) ه رگ تا مگی ش بگالطرو طقرل و رل یگفته بقدز بگ صهلی رفته ه هو ره .لذرری چپن لفغگرأ لر رل بگالی دری أ طقلب لرهلطتهز چپفی مگ رل به گ ردو در کگذرله له رگرضگی تأ هیر ذبگ دش گ دأ دلد به طرف در له کقیفأ رفا. الری ه در آرهگ رشگدرگ دافا لفغگرأ دیهو دأ شهره لیاتگدو بقدره. تتأ در لهو رل قدز در دقگبن طگره د ر رزدیی در لهو تقر ته قتگمأ ه یقرر قر هیه بگ دتا لتق شهو به تن دلشا ترلر دلشا .تقر تلشرم رمقدو بگ صهلی آرل رسره: "در لین د زل أ هره أ دأ ه.؟"لذرری در کگذرله ذ ن طقد رل مهلً رسمأ سگطته بقد ا" :دن هره أ درل م .لسم دن لذرری ستگرلسترن مااز دیپفقدگش شقر ی ماتمز سلرتر سق س گرش لت گد مگمرر شقر ی سقسرگذراتأز شمگ أ ماتره؟" "دن تقر گ د مه ماتم". "شمگ چأ دأ طقلمره؟" " رر له شمگ اأ دیگری مم در د زل ماا؟" "ممار سگ دن در د زل مات ه".در لین تا تق قحأ مهن در له کقیفأ بگه شه له آرجگ سر فۀ تمگرل بگ دقمگی برمم طقردو دگرطق (سگ) ه دیر ه در طقل ر ه در طگره لو ت ن دگرهو بقد م قه وبأ به رشر دأ رسره هیهلر ت ه .لذرری بگ صهلی بف ه به طگرمو ا " :سگ رل د ر ن ! ...تمگرل به ق به طرف کقیفأ بر ته دگرطق رل بگ ریامگ بگ طقد و رد .دگرطق در لین درگ دقگ دا دأ رد طر طر درزد تش مگ له دم و بگد دأ شه. "تقر یلبگر دیگر بگ ذ أ ه له آ بأ ل تمگدی لکاگ دأ ردیه رسره" :یل أ دیگر مردلاأ در د زل رراا؟" " ل ر دگ ممرن ل ق تقران لت گد شقر ی رمگی ه هلرش لدقر طگر ۀ لفغگراتگ رل لی جگ د قش رمگحرم شمگ درکضقر لی گ له د زل بگهرسأ بلمن برگ ریهز دلتقه طقلمره شه ه دن شمگ رل فری رهلدو ل ".ست گ فق رل ستگرلسترن در کگذرله داتقرمگً به چ مگ فقالدی ررگ تقر دأ رگریاا بگ شهش لدل رد. "رأز رأز لین شمگ چأ درگقحره .ببت ره". ۱۳سپتمبر ل .ی .بق هلرقف "صبا تا رحرس هیه لدلر لد را زیز ل بری درل ر زد ط قد د قش رم قدو در کگذرل ه قش و د أ رد له لب رله ممش شهیه طقددلری رمگیه طگطر ر گ سگطا" :له دیر ه بهی اق تمگ تهرش در قر دتلفو به ک رهلل لم لد رن لس ا. فا ۀ ل رمبری د ذاز کزبز لرد لر گره گی لد رت أ رل بهس ا ط قد رفت ه لس ا .گذب گً ف ردل ف ق مرت ۀ در زی شقرلی لرقمبأ دلحر طقلمه ردیه تهلبرر در قر رسمگً شلن تگرقرأ طقلم ه رفا .آرده ه لرتبگ دأ ررد به ترو أ بگیه ا ه ل در لتگدتگگمو د گص رو ب قدوز تف ق م گی ل تح ع ش هو ل ب گ بر ر لرتب گ ر هلرد .تحل ۀ گرد ت ا تقدگرهلرأ گرهلد فگدلری طقد رل له لدرن ل م دلشته صرف له ی لطگ ا دأ ه". زیز ل بری بگ رحرس د ذا برطرف شهو دمتگش رمقدو ب قد دقص قف ب رلیو قی گ ت ه ب قد ه یگگر ه رلو رج گش ی دهلطفۀ د ستگ شقر ی طقلمه بقد؛ ترو أ در رن کگل طگطر ر گ سگطته بقد ه شقر ی م گ له م رل لته گ دهلطف ه در لدقر دلطفأ لفغگراتگ به لین گر دبگدرش رتقلم ه رهیه. ترلین شقلمه ر گ دأ دم ه ه رمبری ش قر ی له کگذ ا بق قد آد هو رهگی ا د قر ب قد .ص با ر ه ف ق لذ ر ر در دالق فاۀ برقر ی سرگسأ دلحر ردیهو به د گ م هلیا رس ره ت گ ف قرًل ب گ لد رن دمت گش رم قدو ب ه ل دو رلره تقص ره طرفهلرل ی طقددلری شقد .رمگی ه گ د گ دج هدلً ر زد ردد تگ له تلمرن مر قره تضررقگش فره ترو أز طقی گ رهل لدرن رفته یلبگر دیگ ر ب ه ی مم گ دجمق ۀ ممر گأ رو ر ا م گ تقص ره م گ در د قرد "ک هلل لت گد در رمب ری" طگطر ر گ ردیه .لدرن لطمر گ دلد ه به کرو یی د سا لتلأ لت گد شقر ی تمگ قشو مگ رل بترچ طقلمه دلد ت گ د قرو مگ تقصره مگی دگ رل مفأ رمگیه د ستأ لفغگ -شقر ی رل مرچه بر تر لست لگ بت هز لدگ در لدلده تأ ر ه رد ه برطرف شه ترو أ ره ت هگ کهش کزب رل برمم رمأ هره بفله دللقسگً آررل لست لگ دأ بت ه. قهلرقف مملگرل ل ب ه دریگف ا ض مگرتأ در د قرد آرل ه ب گ ت رو أ چر زی رخ رم أ دم هز رم أ تقلرا ت ه لد رن رل ترک هز آرهگ دلفش بقدره فقرًل س له گیگ یگفتن درل رلش بگ لدرن در بگر رتگیج آ به دا لق رلرر بهم ه .لد رن در لین درگ بگالی دگ لض گً ری ت ه دأ هد .ل ا ه ل ضگی بر قر ی سرگس أ در فا ه لی ه چ ه س گ ا رو دلح ر ردیهو بقد برلی برطرفأ ترو أ له تمگ دقگ مگ رنی دلدره .قهلرقف قشو رد ل ترلع ه " :لی ن چح قر لدل گ دلردز شمگ فقط دیر ه هو دلدیه ه ل به کرو رحرس شقرلی لرقمبأ بگتأ درمگره ".لدرن ب گ تمثر ن دس ا م گیو رل تل گ دلدو ا " :دن تمگ قشو مگی ط قد رل بترچ طقلمم دلدز لدگ لرلد کزب برلی دن کرثرا تگرق رل دلرلسا.
در ممرن ر ه دن دمکشگش طقد رل ررلدق هرلی ف رلری لفغگرا تگ ه م قه م م در ی می "هی ر ا" بقدر ه رلرر دلد .بز دی رحرس لدلر " ش" ( ریقچلقف) تف ق ردو طگطر ر گ سگطا " :در "بگالمگ" فروفه ص قرش رفت ه ت گ لین لفغگ مگی فرلری دت رگره به لت گد شقر ی لرتقگل برگب ه ".دن بمفگصفه رزد آرهگ به ی م رفت ه رش ر دقلفق ا آره گ رل در دقرد لرتقگل شگ به لت گد شقر ی قیگ شه .طقشبتتگره هل ضر رتأ برلی دلتقه سگطتن لین فرلری م گ رب قد .آره گ در آ ذ شگش بتقبأ درک دأ ردره ه رلو دیگری برلی هرهو دگره برلی شگ بگتأ رمگرهو لسا". رمبری شقر ی س له به مقر آد ه ش ق أ ه له بگب ا طرگر ا لد رن ب ه آره گ دس ا دلدو ب قدز در ش ر ک ن فو ن دلضفه رل له طُر لست گدو له ه ر دقرد لرهیگبأ ترلر دلدره ُ :ه قدگره ی شقر ی ه د گفش ا در هل م قلحأ بگ رل رل ب ه ر دلش ا ب ه کگذ ا آد گدو ب گر درآ ردو ش هز لفا رل لک ه ط گع أ .أ .ب أ .رل ه در یل أ له قش ه م گیأ د قطۀ س گرش تجمع دلشت ه ررز لکضگر رمقدره .لدگ لدر آهلد سگطتن ترو أ فرل ررسره" .در ز" س له لرهی گبأ ت قله لتلأ تقش مگ به آ رترجه رسرهو بقد ه طحر رگ گدأ مفرگش رهگیا هیگد لسا". و .ن .کوریلوف ،افسر واحد خاص ادارۀ کشف خارجی کی .جی .بی" .زینیت" گفت: " دگ آدگد أ گدن برلی ط ثأ سگطتن لدرن آهلد سگطتن ترو أ دلشترم .دگ مم له رش ر ر لر أ م م له دی ه گو تجهر زلش د أ تقلرا ترم لی ن یر ه رل ل رل رم گحرم .د گ هلذمقتع رلو م گیأ رل ه ب ه ط رف لتگد ا گو لد رن د أ بردر هز چگ قرگأ ردیم .لد گ دا لق له ط قد بحگذ ا ر گ سگطتمگ لتگ مگ دمفرزمگ رل ش بررسأ رم قدو ب قدیمز م رل ترتر دأ دلد. . . مرأ رل ه دگ ترتر رمقدو بقدیم ترلر ی ن ب قد :در لک ه د گ بگی ه س ه ر ی لیج گد د أ ردی ه :ر ی لش غگلز ر ی کمگیه ر ی ریزرف (لکتر گ ) .چ ق در آرقت ا د گ م قه س گیط هرم هلر رهلش ترمز ففه رل در د ر پ در د الری گجقی گ س قلر در آ له بگیه شبگرگگو به لتگدتگ گو لد رن د أ رفت رم .الری ل ل ب گ ی ی مج ق ت قچ در لهو رل بردلش ته رل ا لرهلهمگ دگشر هلرمگ بگرل فرر رل بگالی د گفشرن شر رمقدو دقرلل آرهگ رل له برن دأ برد .سپس الری د ر قر د ر مگرش چرخ طقردو رقگ لکتمگذأ دقگ دا رل له برن بردوز گجقیگ دقلضع تهلفلأ لطترگر رم قدو لتگدتگ گو رل ج تن ( ر ی به د گصرو درد أ آ ردر ه .ر پ ه در آ ر ی لش غگل ت رلر دلش ا ب ر آس گ رزدی ی دمفر ز آد هو لشغگل بگیه له ج ر ر دت لن دأ بقد) دلطن مگرش دأ ردره .طقریله دگ دلفقدگش رم قدو ب قدیم له ط رف ش تل هلد د گفشرن در آرجگ لرهک دأ بقدره .سپس گجقیگ در قر به لتگ طقلب لدرن در طبقۀ د مجق ب ردو ل رل دم ن با ته بگیه دلط ن ب ق أ د أ لرهلطت ه .گجقی گ دا تقر در ر پ د یر ه دلش ت ه ت گ آره گحأ رل ه تلمر ر رل د گص رو ردو بقدره کمگیه رمقدو در صقرش ضر رش کممش لکتم گذأ لک ه م گیأ لفغ گرأ رل دف ع ه .آرل هو له د ا قبرن دا فا ب گ گبج گ بقدر ه بگی ه چه گر رلم أ مم ه رلو م گی برر ر أ رل بح رف لتگدتگ گو رل ا لرهلهمگ دگشر هلرمگ ه در الری د ت ا درلتبا دأ رفت ه .تمگ لین م بگیه لضگفه له دو دترقه د ل رمأ رد. رله دنفقرا لین م به رشر دگ در ل رلی رگ هگرأ آ بقد .دگ در آرقتا لفغگ م گ رل دحگذل ه رم قدو ب قدیم د أ دلرا ترم ه در شرلیط رردترتب ه آره گ ط قد رل د أ بگهر ه تمگی ن ب ه سرلس رمگأ ر هل د أ ه .د گ دحم ن ب قدیم ه ر ر ه د أ شقیم. بهیترتر لدرن رل به گیگگو مقلحأ بگرل ه در شوا رفقدتری گبن ترلر دلرد لرتقگل دلدو دلطن طر گر ه بگی ه آد گد ر له دأ بقد رمقدو ممۀ دگ یلجگ بگ " گیز " (لدرن لسرر شهو) طقدز به طگرهز به شقر ی ر له دأ ردیم. تگ گحرله دن طبر دلر م در قر در ُن له طرف دالق تأحره ردیهو بقد .دگ د تشر تقدگرهو بقدیم. صرف س له آرله دالق له برطرفأ دلگرلرۀ ترو أ طحری ه هره أ ل رل تههیه د أ رد دفت ا ش هز لی ن کگدث ه اأ رل در آرجگ تلگ دلدو بقد .به تگریخ ۱۳سپتمبر به دگ مهلیا رس ره ت گ لک ه ط قد رل در ک گل لکض گرلش در ه ی ی م آد گد أ آ ردو آدگد ل رلی " یر ه بگالی لدرن" بگشرم .دأ طقلمم دلررًل بگقیم ه له رش ر ر لر أ د گ ب ه لی ل گر گد ً دلشترمز ب گبرین آدگدو شه له ذ گظ رشگدأ تا هیگد دگ رل در بر رگرفا. کقلذأ سگ ا دو صبا دستقر لذلم ن م گیأ دیگ ری رل ب گ د گ در در گ رلش ت ه بلض أ له زحر گش رل دتر و س گطت ه .در لی قتا آش گی تهیمأ دگز لفار لد را بتتقرین (ممگ ه م لطم دگ رل د أ ط قرد) در کگذرل ه ب گ ط قد چ ه بقت ن د گ آ ردو بقد رزد دگ آده .طبو دلمقل رو له گ رقشرهیم .د تشر دگرهیم .ر ه گی گ د أ یگف ا ش گ د أ رس رهز ذ أ له "تقدگرهو" لثری مم ربقد .بلهمگ به دن کلگیا دأ ردره ه دقضق در قر در "بگالمگ" بگ طقد بریژررش کن فو ن دأ شه .مفرگش در قر هل گر گدی ربقد .لکه طگع أ .أ .ب أ .ب ه لتگدتگ گو ص هرل شم ی ی قر د س ا بگی ه مجق دأ بردز ل رل لسرر دأ سگطا . . .رمبرل سگذتقرد دگ بگیه در لین دقرد له تلمو گر دأ رفت ه. رگ تا مگی ش به دگ تقدگرهو رسره" :آرل سأ !" ردفرن ر ر گ رتقلرات ه تومرم بگررره له لین چگرس لست گدو ه .گی تأس ش ب قد .رم أ دلر م چ رلز دگ ر دحم ن لس تم ه مفرگش در قر بتقبأ رو دأ رفا .در آی هو دگ له بارگری رگرلکتأ مگ رمگحأ دأ یگفترم .ش گیه ض ر رش آ ر هل رمأ شه تگ تقل رل دلطن لفغگراتگ دأ ردیم.
رو له آرله بتقلب بر ز رلدیق رل چگال رمقدو دقج بأ .بأ .سأ .رل رگر رمقد .در رلدی ق در مم رن ذ ش ه طب ری له گبن ر ر دأ شه " :به فا برمگری رقر د مه ترو أ رحرس مه قر (دح گبو د تن ر س أ)ز مه قری دیمق رلتر ی لفغگراتگ له تهرش بر طرف ردیهو لسا". دگ رل به طقلب رگرلشت ه .تقدگره "ترگر سأ !" بگه رسره .دگ برطگسترم در دقلضع طقد ترلر رفترم .ته دأ ش ه آر ه لکتمگل یی سفافه ت ریلگش د اق لسا ب گبرین بگیه آدگدو بقد". *** صباز تبن له آرله ستگرلسترن به طرف گر بر د طحلأ رل ه ب گالی آ ر ل در له رلج چ رخ د أ ط قرد له بقگی گی ط ا مگ گک رمقدو سگذق دقتر "تقیقت گی ر ر گ" رل له رش ر تر ر رم قدو س پس ت قل بل س آر رل ب گه رد .در س گذق دقتر ل ت گدۀ قچی رق "دگیگدأ" رل دریگفا در تقل بلس ل بگ باته لی س گر أ ه له دستمگل هرگرۀ س بز رر گ سگطته شهو ب قد در آ ف ی م گیأ ب أ رش م د طت ه ش هو بقدر ه برط قرد .تت أ ستگرلس ترن با ته رل ب گه رد ب هل م گی دتلهد بگرل قش م گیأ لفغ گرأ دلذ ر رل در آ یگف ا ه ب گ الش تی م گ با ته ش هو بقدر ه .ل در کگذرل ه مم ه چرزم گ رل ب ه کگذا طقد رمگ رد به دلط ن طگر ه آد ه س مب م گیأ رل ه دی ر ه "دهمگر گرو" ب گ ط قد آ ردو بقدر ه م ع آ ری رم قد. سپس بگال قشو رل له قش ب ه بردلش ته در آ دگش ر هلرمگ رل ردگر هو ب ه رلج ب ردو در دلط ن ت قل بل س "تقیقت گ" رلشا .ستگرلسترن بحقر یگد گر صرف لقل لفغگرأ سر ری رل برلی طقد رلشا .سپس در له رلج رل د لم با ا طقریلهز رق رر به رگ رستم ه دتگیقأ بله بگیه دأ رسره رتقلره د قتر رل ببر ه .ستگرلس ترن ر لر ۀ س گرش ردی هو در بگر قل مگ لس ف ه ب ه ل س گدچأ لیقلر قف طب ر دلد .ب ه م هلیا لیقلر قف ف قرلً مرا رقرأ ب رلی ترتر ذرا ا درج مرا رق ل س گدچأز بتت قرین لش رگیأ ه دهمگر گ دی ر هی ب ه "در رلث" رلش ته بقدر ه لیج گد ردی ه .در تر ر هو رلش ت ه ه س له آرل ه رس تم د زل رل ت رک بگقی ه آره گ ب ه د زل ستگرلسترن ش گدن ردیهر ه .ل ض گی مرا رق ستگرلسترن دأ ر ره. بله له چگشا س له آرله رستم گک گری رل به لتمگ رس گرره طگر ه رل ت رک ردز مرا رق ش ر بل گر رم قد .آره گ تقل بلس "تقیقتگ" رل ه به تۀ ل سگدچأ دتلفو ب ه لدلر "ل ا گ" ب قد ب گ دت ا تم گ له رش ر یلجگز یلبگر دیگر سگذق ررلرهره .سمب مگ رل در دقتر بتتقرین رلشت ه .باتۀ قذهگ رل به دهمگرتگره بردره .لفار لد را بتتقرین لذر ری دث ن دافمگ مگ ر ی تگذرن چهگر هلرق ر ات ه به کاگب رد قل مگ ردلطت ه :بتتقرین ب گرل قش م گی دتتف ش فرس قدو دا تلمن دلذ ر رل کا گب د أ رد ستگرلس ترن ب گرل قش م گی لفغ گرأ رل ه با رگر رگ گک بقدر ه د أ ش مرد .ل س گدچأ رتقلسا در شمرد قل سهم بگررد .ل در کگذرل ه در قچ ب گ رلکت أ گد ن ر ا ته ب قد ُ ر گک لرد أ د أ رقش ره له فلگذرا مگی دگد رگ رشگرش بلمن دأ آ رد لطمتگٌ ممرلمأ شگ دأ رد. ل سگدچأ بگری به ستگرسترن شقطرگقره ا" :بفأز لذرری لیلگر لین قذهگ رل تق به ط قد درگرفت أ .ل ر ب رلی ت ق لی ن قل مگ هیگدی دأ ردرهز دأ تقلراتأ بگ رفقگیا تقارم أ .تق کتأ توقر رمأ أ چأ درد سری ک گال ب رلی د گ ب ه شلبۀ دگذأ "ریگسا مقدأ ل ل" طفو ردی .لی له لین قل مگ له جگ شهره شلبۀ د گذأ ربگی ه بهلر هز دگ ر لی هم ه رل بگی ه به یی شلفأ تقضرا بهمرم .به چأ ش لفأ؟ ش گیه ب قیا رم ه د گ بت گطر لکترگ گش ل رلس رقرأ ط قیو بگر ی رل س رتا ردیم؟" ل سگدچأ بگ رگتقلرأ ا" :رفرو ل سگدچأز شمگ درل بگه مم فط ردیهز کگال بگیه له سر کاگب م". بتتقرین ه ررز کاگب رل فط ر دو بقد بگ رگرضگیتأ لرگ تگرو رل ه له ف ر چ رک ب گرل قش م گ س رگو ش هو بقدر ه ت ش هدو شمرد رل له سر رفا. ل سگدچأ دحرلگره مملگرل طقد رل آرل سگطته ا" :طقبز طقب دیگر صهلیم رمأ برلیه". ( )۰۰۲مزلر لفغگرأ رلش ته س له شمگرر بگرل قش مگ دلفق شه ه در باته ( )۳۱۱۳۲دلذر لدریلگیأ ( )۱دفرق شهو بقد .س هی ه در لین دقرد ترتر یگف ا له ط رف م ر س ه ر ر ب ه لدض گ رس ره .قل م گ رل در گرتن ط گذأ د گ رلش ته ب گالی آ س ر م گ رل چرهر ه .ل س گدچأ گرتن رل ب گ ط قد رف ا ُ .ر گک رل ت گ لطر ر رقش رهره .ل س گدچأ بتتقرین برطگست ه تگ بر ره. ستگرلسترن آرهگ رل دتقتش سگطته ا" :برگحره ه ل ل له دقتر آرهگ رمبر فرا رل د ر باگهیم". ل سگدچأ در کگذرله بگ دستو به ر گرأ طقد دأ هد ا" :آخز بفأز چحقر له ل ل لین گر رل رلردیم. س له آرله آدر "دفتر" لفار لد را رفت هز ستگرلسترن دجهدلً در له رلج رل د لم باا. ۲۱سپتمبر عبدالکریم کریم میثاق میگوید : "شبأ ه فردلی آ ۱۱سپتمبر ب قد لد رن کفق ۀ رزدی ی مم ل رل ط قد رل م ع آ ری رم قدز رد م م آح أ د ر قر رس مًگ ف ق مرت ۀ در زی ک زب دیمق رلتر ی طف و دلح ر ردی ه .له مف ه لی فاۀ برقر ی سرگسأ رگدرهو شه؛ ف ردلی آر سأ یی ضق مرتۀ در زی در ف ق براا شو تن کضقر دلش ت ه .لد رن ب گ طمح رل طگص أ له س ق تو هی ه
"به لدر ترو أ فره ل سگهدگ یگفته بقد" به کگضرین یگدآ ر شه .لدرن بگ ص هی بف ه لکاگس گتأ ا " :رفر و زی ز ته شه .ممر گقره یی فر گ لرتشگر درل ررز دأ ره .آره گ ب ه م ی چه گر دگز ضق فأ لذبهل مرتۀ در زی تړ طگین فر دگیه ترسق ه دگ ش مگ آره گ رل چ ه ر ه تب ن له دق گ م گی ش گ برط رف ردیمز د أ طقلس ت ه قدت گ رل در د ذا کزب به رلو لرهلهره .آرهگ بگالی "لرقمب" دگ دسا بگال ردرهز ب گ ً لین دسا مگ بگیه تحع شقره". له ر ی لروگف بگیه ا ه در ت گ ش بگ ترو أ لدرن ست رل بارگر دگمری بقد. ل به کگضرین ف ق ر هگد رد تگ ترو أ رل له ص قف کزب لطرلج رمگی ه .لطرلج ترو أ له ک زب بح قر لتقدگتر ی برطرفأ ل له ممه رسأ مگی د ذتأ کزبأ دل أ دأ دلد. ضق دیگ ر بر قر ی سرگس أ ج رری ر هگد رم قدیم ت گ له ط قد ت رو أ د قش ص قرش بگر رد ه برگی ه در دن دقرد کقلدث تقضر گش بهمه .لدرن به ض آدهو ا" :ترو أ بگ مردلس رمأ طقلمه ص با هز ب ه تف ق قلب رمأ دمه به د گفشرن طقد لدر ردو بر مر آرلاأ ه بلقشه رزدیی لتگدتگگو ی برگیه فرر ه .ل ر شمگز رفرو درث گ لی قهر شجگ لستره س بر یه رزد ترو أ ل رل لی جگ بتقلمره ".دن دل أ فمگش لدرن رل دترو درک رد " :ل ر د ن بر ز لفرلد ل درل له برن طقلم ه برد دمدتأ رل بر د گفشرن ترو أ دأ لرهلهره". ف ق ک زب در یل أ له ت گالر م گی تو ر "دذل گ" دلح ر ردی هو ب قد .چه گر ط رف تو ر رل تگر ی م گز هرو قر م گ د اقبرن گرد گرد هل لد را د ذتأ در د گصر طقیو درآ ردو بقدره .فاۀ ف ق رل هی ر لد قر طگر ه ش گو ذ أ ه فقط چ ه ر ه تبن به کرو د أ مرتۀ در زی ررز تلررن ردیهو بقد رو دأ برد. سرلرجگ ممه به لت گ آرن ب رلی لط رلج ت رو أ له ک زب رنی دلدر ه .در فرو فه ض م گً آد هو ب قد " :ب ه دذر ن س گهدگرهمأ سق توه فره د أ مرت ۀ در زیز ض ق بر قر ی سرگس أ ص هرل شم لفغگرا تگ ک رهلل لم لد رن ب ه تت ن رس گره دیگ ر فلگذر ا م گی ر ر لص قذأ ر قر د م ه ت رو أ له ص قف ک زب لط رلج ضق مرتۀ در زی س ره دل د ت ړ ردد ".بر م و ف ق ممۀ ل ضگی ر ی چهگر ر ری رل ررز به دذرن " ضقیا در ر و تر ریاتأ ه به رمبری ت رو أ فلگذر ا دلش ت ه" له ک زب لط رلج رم قد .ف ق ب ه مرګقر ه ش ی تری هی لد رن رل ب ه کر و د أ م قدأ ک زب لرتتگب رد .در فا ۀ ش قرلی لرقمب أ ه بمفگص فه س له ف ق دلح ر ش ه لد رن ب ه کر و رح رس ش قرلی لرقمب أ تلر رن ردیه". ل .ن .گوریلوف ،مشاور ارشد نظامی میگوید: " یلأ له شلبگش د گ ریا دگ در ممگ تلمرری ترلر دلشا ه ف ق در آ دلحر ردیهو بقد .درسا به طگطر ر هلر ه فاۀ ف ق چقهر د ل دلشاز یی سگ ا یگ بر تر له آ ز لدگ طقب به یگد دلر ه له تگالر چ هین بگر آ لهم گی "م قرل !" به قر دگ دأ رسره .ل ضگی ف ق بهین ترتر رمبر هیه طقد رل لستقبگل دأ ردره. د أ مقدأ لسبو به دذرن "فلگذرا مگی تر ریاتأ" ز به تت ن رس گره ش و ر ر س گهدگرهمأ س ق تو ه ب رلی له ب رن برد لدرن دیگر گیگش له دقگدو برطرف سگطته شه. در دفتر دگ س رر ررز کضقر دلشا د گ مم ه ب ه آ فل ر د أ ردیم ه لی ن د گ رل چگقر ه گی گ طقلم ه یگف ا .ب گالطرو ش رهو ش ه ه لش ترلک ه گ ف ق ت گالر فا گش رل ت رک د أ قی هز د گ ب ه لس تقبگل آره گ کر ا ردیم .هی ر لد قر طگر ه شگو ذأ ه دلفق ربقد به چ أ دذرف أ س رل گ ب ر د أ هد قهلر قف رل دتگط ت رلر دلدو ا " :ب ه رفر و لد رن تبریی بگقحرهز ل کگال د أ مقدأ کزب لسا ".قهلرقف ز آرله تبریی بگقیهز گری دیگری ردو رمأ تقلرا ا. .. دذداپ لسا طگطر ر گ ردد ه فروفۀ ف ق در رلبحه به ترو أ هگ رگههلشته ش هو ب قد له آ کفق ۀ رهگی ا ت گ ل ضگی مرتۀ در زی دأدقرین رزدیی به آرهگ آ گمأ دلشت ه .رسگره مگ طبر دلدر ه ه رفر و ت رو أ ب گبر درطقلس ا شتس طقدر له ممه دقگ مگ بر گر ردیهو لسا .ته دأ ش ه ه ت رو أ رش ر ب ه د لمش ص أ ه دلرد ی گیش دهم د ذتأ کزبأ رل طقریله اله لسا رو بردو رمأ تقلره". ۲۱سپتمبر در لین ر ه در د زل ستگرلسترن ترلر بقد ضرگفتأ به لفتتگر دی پفقد گش م گی قل دق رم گب ن بر گ ردد .در مف ه م گی ل ل لیقلرقف ل سگدچأ بتگطر به دقتع بقد بر گ رمقد ضرگفا در قر در شرلیط بق قد آدهو شی تردیه ر گ دأ دلدرهز لفز بر آ "تقیقتگی ر رگ" م قه مم در رلج ستگرلسترن لیاتگدو بقد .س له لر ه أ فل ر ب ه آ رترج ه رس رهره ه د گل لسا تگ اأ له دیپفقدگتگ به رلج م گ س طگر ه س ر بزر ه .ب ر م وز ض رگفا د ر قر ط قد بت قد س ق ی ن لفغگ مگ رل در دقرد دسا دلشتن ستگرلسترن در دقضق رگ هیه شه هرلی لسبو سر ری د ر دأ سگطا. ش گدگگمگ در ک ه د چه ن دیپفقد گش قل له س گرش طگر ه م گیأ دتتف ش ب ه د زل ستگرلس ترن آدهر ه .در در گ دهمگر گ ص رف لدریل گیأ م گ لرگف رس م گ ربقدر ه .تم گ س رک دقگب ن د زل ستگرلس ترن دمف ق له دقترم گ ب گ رمب ر فر ا م گیأ قردیپفقدگتری بقد. دهمگرگ تق ه طگصأ به ت ان لیرل ز لیرج دیبگ ه له لتگرب ط گرم ش گو لی رل ب قد در د گو فب ر ری له ت هرش برط رف شهو بقد دبر ل دأ دلشت ه .لیرج دیبگ بگ لره و آطرین ر همگیأ طقد رل در گبن دأ ررلره د تشر ط تم یر ه لر ب قد. ل گذبگً به آ فلر دأ رد ه س له آرله دقگدگش تهرل له ی بتقلم ه تگ به درهن بر رددز به ج گ ب ر د :ب ه لر گ ی گ
لدریلگ؟ دیبگ کرن تگق بگ ممافلگ بگ متم هی له ل ذرن گ مگیأ ه کلقدا طُمر أ بردلش ته ب قد ی گدآ ری د أ رد. ل بگ آرله له لرتقگد داتقرم رژیم هیه طقددلری دأ رمقد لدگ له رلی کلگیگش ی توقیر رهگیا تگریلأ طفو دأ شه. و به شی ممه کگضرین در دقرد تگیع لطرر گب ن ر ب و د أ ردر ه :برطرف أ ت رو أ له دق گ م گیو تهرش له طرف لدرن .ممۀ دیپفقدگش مگ ر لیا رسمأ رل در بگر آرله قیگ ترو أ به فا برمگری ثقرن ه گی ه ک گذو ردیهو بقد له تهرش گرو رفته لسا دقرد شی تردیه ترلر دأ دلدر ه .بلض أ له دهمگر گ آش لگرل تل قیض ت هرش رل قدتگ دأ رگدرهره. دهمگرگ له لذرری دلررلً دأ رسرهره " :آتگی ستگرلسترن رشر ش مگ در لی ن ب گرو چ أ لس ا؟" لذر ری لرتش گر چ رن ی ی سنلذأ رل دلشاز ب گبرین قلب مگیأ به ررگ بقی قهلرقف دأ دلد " :درهلررهز کقلدثأ ه لت گ لفترهوز داگحن دلطف أ لفغگ مگ لسا تلقیگشتگص ض ذرهرل لفغگراتگ به مر شلفأ ه صقرش بگررد بر لرل گف ل قی ر لبط شقر ی لفغگراتگ تأثرری رمأ رلرد ".ممو با مگی ستگرلسترن در لس لذلمن به س ت گ ی ب ه ط رف ل یری گر ه تبا م د أ ردره .مر هل له لین دیپفقدگش مگ ل ر در چ رن شرلیحأ ترلر دأ رفا قلب د گبه دأ دلد. ضرگفا به گیگ طقد رزدیی دأ شه دیپفقدگش مگ شر به ترک ضرگفا رمقدرهز تگ مرچه ه دتر به د گهل ط قد رفت ه در ب گر چرزم گیأ ه لد ر ه ش رهو بقدر ه رلرر م گیأ ط قد رل ترتر رمگی ه .ص رف د س تگ شتو أ ستگرلس ترن ق قف یلأ له دیپفقدگتهگی س گرش بفغگریگ بگ ط گرمو د گرترن ب گتأ شگرژدلفرر س گرش یت گ رفرو ق بگ تر مگرو ذرگ دگرهو بقدره .لذرری ل م ردو ب قد " :آط رین ا أ ه د زل د رل ت رک بگقی ه بهت رین د س ا آت گد ش قر ی ب ا گب طقلمه رفا ".یت گدأ مگ دیر هدگرأ ر اته بقدره .ذأ سر لرجگ برطگست ه به بفغگریگیأ مگ دقگ ل ل رل در لین دا گبقۀ شقطرگقره ل رلر رمقدره .ق قف بارگر طقش گل بقد .کگال ل بگ رفرقو (ستگرلسترن) ت هگ دگرهو بقد (ل ر ط گرم م گ رل در گ مگیأ یالأ شگررل تگهو ردره. رشر رگرریم) .مر د در دقگبن بتگری دیقلری ترلر رفته دیپفقدگش بفغگریگیأ د تگطگره شر به ص با رد" :درهلرأ لذرری ز س رر د گ ب ه آ ب گ ر لس ا ه لی ن و طگی گر ۀ بو برن لذمففأ سقسرگذراتأ رراا .لفز ب ر آ برطرف أ ت رو أ رل تهرش له طرف لدرن به طرر لرقمب لفغگراتگ به د لن دأ تقل یی من تگرقرأ رگدره .در لی ن دلگدف ه مم ه چرزم گ ب گ تگرم گی س ره د طت ه ش هو لر ه ".ق قف س له یگدآ ری له "تگرمگی س ره" بگ ر ر به طرف ستگرلسترن رگریاته بهین ترتر ب ه ل ر گ دلد ه هب گ ر س أ رل ب ه سحا گذأ بفه لسا .ق قف لدلده دلد " :آرده ه در گبن رخ دلد ره ت هگ مقرراا مگی لفغگراتگ رل دلهر د أ س گهدز قرمگیأ سقسرگذراتأ رل دقرد سنلل ت رلر د أ دم ه . .لذر رو ز ب ه کر و ی ی د س ا رش رش رل ب رلیم در لی ن بفله تمگ بگرو بگق". ستگرلسترن " :بگ تمگ صهلتا دأ طقلمم طگطر ر گ باگه ه دن تقریبگً دگر ه س رر شمگ فلر د أ م .د ن لی ن قدت گ رل تأحر ه رم أ م .شتو ًگ د ن طرس ه رت قلمم ش ه ل ر لت گد ش قر ی لد رن رل د ر و رح رس د ذ ا لفغگرا تگ ب ه رس مرا متم هی م گی شتو أ قد ب گسه .لدگ در رن ک گل د ن درک درل م ه دالیف أ رهگی ا هیز هیتر له تم گیمش دلرره ه رمبری لت گد شقر ی رل دجبقر دأ سگهره ت گ ممل گری م گ رل ب گ رژی م هی ه لدلد ه بهم ه .لی ن دالی ن ری ه در لتلرا مگی ر أ رق قذرترلأ د گفع طقین لذمهش دگ در رگکرۀ شر درگره دلرد .دن ممد گ ب گ ر دلر ه لفغگرا تگ در دق قدیا مر قره رژیمأ به دلشتن ر لبط رزدی ی د س تگرۀ لتتو گدی سرگس أ ب گ مما گیۀ ش مگذأ ط قیو رم أ تقلره بوقرش درسا لرل گف رمگیه". س له لبرله لکترل به رشریگش درزبگ ز دیپفقدگش بفغگریگیأ له ل م م ر تر رف ا .دلف ق ش ه ه ق قف ش تس گدی رراا .ل ا " :در صقرترله شمگ توه دلری ه لرتبگط گش ط قد رل ب گ رژی م لد رن لرل گف بهمر ه تل قیض ل در م مگی شمگ ت رلر ر هلردز س چ رل " ر ی چه گر ر ری" رل ه گ س گطترهز یل أ ش مگ در کقرق ا آره گ رل له تلقر رج گش دلدیه؟ شمگ آرهگ رل برلی ر ه دبگدل دت أ س گطته لی ه؟ ت گ در ص قرش ت ق کگدث ۀ ر ر دترتب ه ب رلی لد رن ب هیفأ دلش ته بگشره؟" ستگرلسترن بگ وبگررا رسره " :شمگ چرل فلر دأ ره ه دگ آرهگ رل هگ رمقدو لیم؟" ق قف قلب دلد " :بارگری له دیپفقدگتهگی طگر أ لفغگرهگی بگطبر ه دن بگ آرهگ طأ لین یلأ د ر ه ص با دلش ته ل تردیهی رهلرره ه آرهگ در س گرش شمگ دت أ شهو لره ممرن ل ق در آرجگ ترلر دلرره". ستگرلس ترن در کگذرل ه ط م لر رل ه گ رم أ رد قلب دلد" :لکتم گالً آرل هو له ل ض گی قردیپفقدگتر ی دق رم گب ن لفغگ مگی لمن طبرو ه تق بگ آرهگ ص با ردو لی بهت ر د أ دلر هز ذ أ د ن ب ه کر و ی ی د أدقر س گرش ش قر ی لی ن هرل رل در آرجگ رهیهو ل .تق فلر رم أ أ ه رح رس لس بو "ل ا گ" لی ن هرلی لس بو در گب ن ی گ در کگش رۀ آ د أ تقلر ه در رقگ د ر له لرشگر دت أ شهو تگ تتأ در آرجگ بمگر ه ه کگ مر ا هی ه دس ا له تلقر ش گ بل ه؟ لف ز بر آ ربگیه فرلدقر رد ه د گه ۀ لین چهگر ر ر بگ لدرن طقالرأ بقدو آرهگ ت ا گفأ دلش ت ه ت گ لت هلدگش قر گ ق رل در صقرش لرل گف ل ضگ به لشلگل دتتفش ر ی دسا بگررره". ق قف ق ر ر أ رمقدو ا " :بفأ دن ررز دحم ن لستم ه آرهگ له لین تبرن گو مگ دلرره .لذرریز تق آهردو ر ق .د ن صگدتگره به تق له چرز مگی ه له آرهگ طبر دأ شق به تق یگدآ ر دأ شق .تتأ تق دأ قحأ "رأ" یل أ ه "ر أ" .ل ر تق بگقیأ "بفأ"ز یل أ ه "بفأ" .دن بگالی تق بگ ر دلر ". ۲۱سپتمبر
طأ تمگ لین دهش گجقیگ "هی را" در ت ج دلیمأ به سر دأ بردره .آرهگ کتأ م گ گ طقلبر ه یقرر قر رش گدأ ط قد رل له تن برر رمأ ردرهز سمب مگ رل هیر چپر ا مگی طقد رگه د أ دلش ت ه .ش بأ ه ف ردلی آ ۱۳س پتمبر ب قد ب ه "تور رمب ر ی ی" س ه لفغ گ تب گری رل ه لر ه أ ترس رهو ب ه رش ر د أ رس رهره آ ردر ه .د ذم گتقف ب ه د ا قبرن "هی ر ا" تقضرا دلد ه لی هگ فلگذرن دهم کزب دیمق رلتری طف و ب قدو هرلی لس ت ه ه ب گ لد رن لط تمف دلرر ه ب گبرین بگی ه ب ه شهش له لی گ د گفشه صقرش بگررد. لذرری قریفقفز رحرس "ل اگ" رل ه چ هی رو برلی رشگرش له آدگد أ م گی د ا قبرن لر ه له ط رف درب أ م گیأ شقر ی م ر گ مگیأ تن به تن رل دأ آدقطت ه به غمگ آدهو بقد بمفگصفه ش گطا. فرلریگ در قر رل در لت گتأ در طبق ۀ ل ل ه فل رن رهلش ا گبج گ س گطت ه .س ه چ ق أز س ه چپر ا ت گطلأ رل رر ز در هلً طگطر ر گ سگطت ه تگ آرجگ رل ترک رل ه. لطترگر آرهگ ترلر دلدو د ا قبرن "هی ر ا" ف قرًل لکا گ ردر ه ه لف رلد د ر قر ت ا تلقر ت رلر دلرر ه .آره گ گبرین گدیز فر ش ه گ س بزیجگش رل له گرد هل ش بله م گی لس تتبگرلتأ د أ تقلرا ت ه ت لر ی رمگی ه .بقی گری قف طب ر دلد ه لدلر تلقر د مش رل در شهر گبن ه در آرهگ لتبگ شقر ی دتوقصگً گرد هل أ .أ .بأ .لتگد ا دلرر ه "ل اگ" تمگ رقگ ر ه ت ا قشو مگیأ قرگ ق در ممجقلری شهیهلً ت ا تر ل رفته لره .دأدقرین لدلر ضه ش لفغگراتگ ش "تور رمبر یی" گحرن بگال دأ رفت ه کتأ قشو دأ ردره له طریو سقرلخ مگ در دیقلر در لهو ب ه دلط ن رش ر برگرهلهره .د اقبرن "هی را" دجبقر شهره لتهلدگش بر تری رل برلی کمگیۀ ط قد ر ی دس ا بگررر ه :ب ه لدت هلد تم گ دی قلر دستگگو هرگ طحر رل رو ردره. دهمگرگ رگطقلسته دتهر گً در "تور" طق رفتهز م رل ط قد رل هد دوز ب گ آ له بف هتر ب ه ک رف هد ردلطت هز د زلب شقطأ دأ ردره .بز دی طقلمو ردره تگ به آرهگ بر درهل ز دگشرن ریو ترلشأ هیر گد ه بهم ه .هر ه أ رر گ ررو دأ رفا. قریفقف رل دجهدلً به "دفت ر" لکض گر رمقدر ه .لی ب گر ب گ ل ش تس دیگ ری ه با رگر ب ر ط قد دحم ن ب قدوز ت ه دتقس ط دلشته سرر شهیهًل تگ بقد ب گ ل ص با د أ ردز فهمر هو د أ ش ه ه لی ن ش تس بگی ه هل آد ر ده م بگش ه .ش تس در قر له قریفقف رسره: "به دگ ت ه ه شمگ طقب رسگدأ دأ ره؟" قریفقف دقلفقا گ " :بفأز م برو بفه لستمز چرل؟" شتس فه تگ در کگذرله سنلل ل رل بأ تق ه دأ رلشا ا " :در لی ن ص قرش ک س د گمه ش مگ بگی ه با رگر ت قی بگشه .دگ له شمگ طقلمو دأ رم توقیر لین هرلی لفغگراتگ رل ه فلمً در "تور رمب ر ی ی" دت أ لس ت ه در فم گش به دگ برگ دلریه .درتقلرره؟ به یی شر ه لین توقیر بگیه کتأ لذمقه ر دلمن بگش ه .یل أ د للس ه طوقص رگش ررو رل د للس باگهد". لصفأ شتس رل د جمفه ر رز طره برطقردز ستن هد گذأ أ .أ .ب أ .ت هریس رم قدو بقدر ه .ذ أ ب ه قریفقف ا " :بگیه بگ قیم ه لی گقر ه دا گحن رل ب ه د گ در دلت طگطر آرله دن تقلراته بگشم لین یر ه رل به ه درسا لرجگ بهمم بگیه بگ آرهگ رزدیلتر آش گ شهوز مم ص با شق ". فه تگ ر یو رل به ط رف د ذم گتقف ه قریف قف رل ممرلم أ د أ رد رم قدو ا" :با رگر ط قبز ش رلیط اله رل برلی ل تأدرن رمگحره". بهی ترتر قریفقف لدلگ آررل دریگفا تگ بگ فرلریگ له رزدیی آش گ شقد .قریفقف چ ه بگر س ر ری رل له ط رف ش کرن ته هد در کقیفأ ممرلمأ رد رحرس لسبو "ل اگ" دیگر به در رشر دلشا سفا فۀ درلت ب گ لی ن لفا ر گحرن رتبه ص با دأ رد :له لد رن ش لقو د أ ردز ل رل گس ق لدریل گ د أ رگدر هز تأ ر ه د أ رد ه مرط رف دتب رل لست ه بگیه آرهگ رل بأ رکمگره له برن برد .سر ری ت گ لر هله لی ب ه ر س أ بهت ر ت ر ب ه لرگفرا أ ک رف د أ هد .ب گری کرن "دذگ گیأ مگ" ل به قریفقف ت ه ب قد ه آره دلرد ال ر ش قد اللت ن برا ا رف ق رل ه ط قد رل م ه م و رمقدو بقد ه ر ی لین مهف ل له یی د لی دقد ر ه ربأ لست گدو دأ ه. مبز ی رر ز ب گ متم هی م م ص با د أ ش ه .ب ه مب ز ی ل گهو دلدر ه ت گ ت گد ه لر رل ب گ ط قد دلش ته بگش ه .س مب ال آره گ رل ب ه رلل م گ در قر ت گدۀ قچلأ سگطا شقر ی بقد ه هیهًل س گطته ش هو م قه مر گب ب قد دلم ق ً ردو د أ ا" :ببر ر هز لی ن ت گد ه رل هی ر دلطف ۀ ش مگ بلض أ د ر لل م گ د أ دلدر ه .مب ز ی ت گد ه رل بر ر شقذق قف به دن ت ه دلدو لسا .شمگ طبر دلریه ه رفرو شقذق قف د سا رزدیی رفرو بریژررش لس ا؟ لی ن لش تگع دگ رل در بهبتتأ رمگ رتقلم ه رد .ممر حقر رراا؟" دهمگ سقدأز یل أ ط جگر بر تر طگدقر دأ بقد .شگیه به دذرن آرله ر سأ رل طقب رمأ دلراا. قریفقف تگ هدگ دق قد توگ یر د ون فرلری گ رل یلج گ ب گ رس م م گی ص قرش لش بگب ترگف ه م گیأ آره گ ه ب گ ا ن ترتر رمقدو بقد به س گرش سپرد .لی له لین توگ یر برلی چأ بلگر بقدره ی بلهمگ أ برد. طأ تمگ لین دهش درگ گب ن دا لق له طری و دت گبر د ر تگقم گی رهگی ا فل گل در د قرد مفر گتأ ه ب ه آ ر گ ردزی " ررگرن مگ " دلدو بقدره ریگ دلشا .کرف در آ بقد ه چگقر ه بگی ه دت رگر ه لس ه لم س ر ری د س تگرو له گبن رهو شقره .بگ آرله در هدگ دقرد ب و أ .أ .بأ .دقلضع تقی در لفغگراتگ دلشا ذأ بگ آرهم چ رن ی ی مفرگش طحر بزر أ رل در بردلشا .لین طفقأ م گی ی گ أ رس مًگ ط گی رن دف أ تقط ه رل ل م ش هو ت ا تلقر ترلر دلشت ه .به لی ن دذر ن رگ گدأ در مفر گش "لرتق گل" د أ تقلرا ا ج گل م گی بزر أ رل ب ه ب گر آرد .لی ن م ن لت گد شقر ی رل دأ تقلرات ه دهلطفه در لدقر دلطفأ یی قر داتقن ب گد ه .در لی وقرش د گت ۀ بزر أ بر گ در ه.
س له ت لر هیگد د قرو مگیأ دتهل طره ذلمن ین رل بر زیهره: له تضگ در ممگ ر ه بگیه تا متأ له د ا قبرن "هی ر ا" ه دح گبو ر رل درل گد ط هدا ش گ در لفغگرا تگ ب ه لتم گ ال بگ د اقبرن هیه بگرمگی دتو قع له تبر ن لس ف هز دهم گش تت ر ی رش گدأ رر ز رسرهو بقد تلقیض دأ شهره .دلمق ً لرد دأ شه .درسا ممر گقره بگرمگ بگ آرلهو له د اقبرن "هی را" ه س له طتم د ر طهدا به شقر ی قدش دأ ردره ررز ممرلو دأ بقد .گرتن مگ ت ا رگ بگرمگی دیپفقدگتری ه د قرد بگهرس أ ت رلر رم أ رفت ه ترتر دأ شهره .تمگ لدره لری بگالی ممرن سرفه دتمر ز ردیهو بقد. در ش هرک "بگالش رته" در ممج قلری دا لقز گحرل ه گیگ گو لص فأ "هی ر ا" ت رلر دلش ا ف قرلً س ه گرتر ر چ قبأ رل سگطت هز لرهله لین گرتر رمگ طقری بقد ه در آ یی شتس دأ تقلرا ا گبج گ ش قد .در گرتر رم گ س قرلطأ رل ب رلی گرتر رم گ رل ب ه رر گ ردوز تقش ی م گ رل مم قلر رمقدر ه .له بر ر ت س لیجگد رم قدوز آذ ه م گیأ ل ا رجن رل رو رشگدأ سبز ررگ دلدره .لین گرتر رمگ لصمً له ص ه مگیأ چقبأ ه در آ بگرمگیأ رش گدأ رل کم ن رق ن د أ ردر ه ت ریو رمأ شه. تمگ لین لتهلدگش بحقر لشه د ر ل رل د أ ش ه .شتو أ ب ه ر گ د ردن فقت قف ه در بت و م تم لدلر " ش ر ر لش ه د ر رل رو د أ ب ردز ب رلی تحبر و ال مفرگش م گیأ کا گ رسمأ" ریگسا ل ل مقدأ" گر دأ رد دلمق ً لین یر ه مگشته شهو بقد .ریقچلقف کرن صه ر لدر برلی مفرگش د قرد رش ر ب ه فقت قف ط گطر ر گ س گطته ب قد ه در صقرش رگ گدأ شتس طقد ی قلبگقی تمگ قلت طقلمه بقد .در صقرش رگ گ شه مفرگش أ .أ .ب أ. له دسا دلشتن در لین مفرگش لرلگر دأ رد. فقتقف بلهمگ طگطر ر گ دأ سگطا ه ت ه م گی ف ق لذ ر ر ل رل س تا ری گ د أ س گطا ذ أ ل ت ر را د أ دلد دالقش بمگرـه .هلرش دفگ دحگبو لدر ذقی درسترز ل گر قف د فـر رـه طرگرو رل تتو رس دلد :طر گر لص فأ IL-76 س له ر له له دالق بگیه برلی ترن رری در "فر گره" د أ ر ا ا .در مم گ گ طر گر ریزرف أ AN-12لرتش گر آر رل دأ ره تگ در صقرش تق لتله لی بگ طرگر لصفأ می د أ ش ه .مم رلو ب گ فقت قف دو ت ن له گجقی گ "هی ر ا" ه بگیه رفقگی طقد رل تلقیض دأ ردره شو دأدقر بتو مگیأ دتتفش أ .أ .بأ .ه مر هل یر ۀ دلر أ دلشا گه گبن شهره .مردلس له مهف لصفأ داگفرین لین ر له آ گمأ رهلشا. به تگریخ ۱۹سپتمبر کقلذأ سگ ا چه گر ص با له دا لق طر گر ثقر ن IL-76ه در آ د قتر الری Gaz-66گبج گ ش هو بقد به سقب درهل م قلحأ بگ رل ر له رم قد .در الری در گ بگرم گی گدی " گرتر رم گی دتو قع" رر ز رلش ته ش هو 9 بقدر ه .در آط رین ذ ش ه چ ه ت ن له لفا رل ریگس ا م تم أ .أ .ب أ .ه دتتوو رن ل ن لس گد تغرر ر ی گمر لشتگع بقدره در لطتر گر فقت قف ت رلر دلدو ش ه .لفا رل د ر قر ب گ ط قد س ه ر ق د قی س گطتگأز رر گ د قی س گحر س گدگ م گیأ آرلی و رل کم ن د أ رمقدر ه .تغرر ر ترگف ۀ فرلری گ ی ی م لکتر گطأ ب قدز در کگذرل ه دح گبو م لص فأ فرلریگ بگیه در گرتر ر مگی سر باته لرتقگل دلدو دأ شهرهز ب گبرین تغررر چهرو مگی آره گ لد ر ض ر ری رب قد .دلف ق ش ه ه رقگش أ م گ تو قیر أ م گی قریف قف ه در "تو ر رمب ر ی ی" ه گرأ لرج گ دلدو ب قد رر ز ب رلی مم رن م هف صقرش رفته بقدره. ر ی د گبهأ به تر ر لفا ر لد ر ا بتت قرینز گرد ه رمگی ه أ أ .أ .ب أ .گب گرقفز د گ ر آد ر ض ه ش در گیگگو بگرل دلدیلرن چهگر گجقی "هی ر ا"ز در گب ن رر ز لیج گد ردی ه .طر گر IL-76ک قلذأ س گ ا ی گهد تب ن له یهر به مر قره دگرلأ در درهل مقلحأ بگرل فر د آده. ل ق دانالره ترین طحررگ ترین بتو مفرگش "ررگرن مگ " شر شهو بقد. بمفگصفه س له فر د آده طرگروز " ر ی گبن" له رق آده گ لستقبگل ردو ممه به ل رلی یگیش ط قیو ردلطت ه: بقریس گبگرقف به فقت قف ذرا ا ُا تۀ دیپفقدگتر ی رل س پردو رمب ر فر ا لفغ گرأ رل ب رلی د قتر الری ب ه ی س پرد. یل أ له د ا قبرن ر ی "هی ر ا" له بهر ۀ طر گرو الری رل بر ر آ ردوز در ی رف چ ه دترق ه رمب ر فر ا رل ب گالی آ فق ر اا .لفارل هیه ر ی "هی را" رل در س ر یس س گرش گبج گ س گطت ه .بگرم گ ب ه رو رمقدو طقد در ق سر ا له طرگرو رهو شهو گر ل به مر قره تلفن به طرف گبن کر ا رد .تبن له کر ا فقتقف ب ه رفقت گ مقشهلر دلد " :دگ س له سه ررم سگ ا بر درگردیمز دارر دطقل به درهل مقلحأ رل هیر ترصه دلشته بگشرهز بمجردی ه دیهیه ه دقترمگی دگ بر درگردرهز فقرلً دقتقر طرگرو رل چگال ردو به ر له بمفگصفه آدگدو بگشره". کرن طگرج شه دقترمگ له سگکۀ در هل م قلحأ چر زی ر ر د تش رو لی رخ ر هلد .لفغ گ م گ دیگ ر گدش ردو بقدر ه ه تقریبًگ مر ر ه له لت گد شقر ی طرگرو مگی ثقرن ب گربری د أ آدهر ه له آره گ بگرم گیأ رل بر ر د أ ردر ه ...دلم قالً مردلاأ هل متم هیأ به تمشأ لین بگر مگ ر گ رمرهلد .فلر درلردره ه بگرمگی رسرهو " م ی م گیأ برلدرلر ۀ لت گد شقر ی به لفغگراتگ لسا". دقترمگ به آرله در دارر رلو بگ دقلرلأ دقل ه شهو بگش ه بر آسگ له برلب ر قس ته م گ ب قر ردو ب ه تقت ش ب ه گیتتا رسرهوز دحگبو م رو بر أ شهوز س له یل رم سگ ا سر یس الری ه له طرف دقتر تر ز رفت گر بتت قرین م در بهرته دأ ش ه ب ه رزدیل أ "تو ر رمب ر ی ی" رس رهره .س ر یس رل ف قرًل دلط ن ک قیفأ تو ر بردر ه الری رل گد ً ردو برلبر در له بگه رلج لیاتگد ردره .د اقبرن ر ی "هی را" ب گ کر گش ب ر آس گ گرتر رم گ رل له الری بر ر 9
تقضرا رقیا ه گ " :ریگسا م تم أ .أ .بأ .یر ۀ تلقر برر رأ رل به ههو دلشا".
به دلطن تور بردره .سر ری ه ثۀ شرمأ دلشا بگ د لمش دلر أ دلطن گرتر ر گبجگ ش هز در کگذرل ه ب گ مب ز ی ط جگر د لفأ بر ه ر مقد .به مر هل له فرلری مگ لسف هز ترد قه آب دلدو ت ه رم رمقدر ه ه چگقر ه قچی لرهل در ص قرش ض ر رش له آذ ۀ ت س ره لس ت گدو رمگی ه .گرتر رم گ رل ب گ د رخ م گی م قبرهر ه .ل ق ی گمرلً لی ن گرتر رمگ گدمً به بگرمگی دلمقذأ رشگدأ شبگما دلشت ه سنلل برلرگرز ربقدر ه .ب ه لت مف ت ا گرتر رم گی ثقر ن رل گجقیگ "هی را" در چق أ مگیأ بغف أ الری گ رفت ه .م ر ی ی له گجقی گ س مب دجهدلً دلطن الری رمقدو دهم گش د درتب ه لی رش گدأ ب گ ط قد کم ن د أ رد .تر گل الری رل گحرن آ ردو د ل م با ت ه .در س ر یس آرل هو له د اقبرن ر ی "هی را" ه بگیه گبن رل ترک دأ ت ه در کگذرل ه ذب گ دفل أ ب ه ت ن دلش ت ه گبج گ ش هره .در ص قرش تقتش آرهگ له طرف دنی رن لفغگ م آرهگ ترلر ین بقد: "دسته لی له دتتوورن شقر ی گه درهن شگ لست ه در بهرۀ الری بلس مگ سگحر لشرگی گری آره گ ت رلر دلرر ه. بگ لره أ فگصفه الری س ر یس د ر قر رل س ه د قتر تر ز رفت گر ه در آره گ د أدقرین ل رلس رقرأ أ .أ .ب أ .ت رلر دلشت ه ممرلمأ دأ رمقدره. 10 دقتر مگی "تلقربأ" لفغگرهگ تقریبگً فقرًل س له رسره گر ل "هی را" به گد دلرلالدگ در ق آ ت رلر رفت ه .له شهر به بر ه هل د لفأ رشت هز لدگ در رقحۀ طگرج شه له گبنز دقتری ه گر ل رل تلقر دأ رد در هف قی یلأ له قسته مگی لد رتأ لیا تگدو ب قد .م گ د أ رف ا ه لدلر "ض ه ش" لد ر ردو ب قد ت گ گر ل در لی ن قس ته دقرد تمشأ ترلر بگرردز ب گ ً آررل تقتش دلدره. د ذمگتقف گذأ رتبه ترین لفار در لین الری بقد .به ل له سر یس له طریو دت گبرو طب ر دلدر ه ه زد ۀ دا فا لفغ گ مگ داتقرمگً به طرف الری دأ آیه .به د ذمگتقف مهلیا دلدره تگ ب ه رب رد آد گد أ بگش هز لد گ ص رف در ص قرش لد ر آت و بگ گی ه. قریفقف ه ررز در الری بقد دگر ه سگحرین در چق أ درشا ر اته بقد ش ره ه رشگدأ لفغگ له دری قر د أ رس ره: " جگ دأ ر یه؟ هل بگر رل لرتقگل دأ دمره؟" .دریقر به می دتر م ه در هف قیو ر ا ته ب قد دح گبو م قلب دأ دلد .سپس لین لفار لفغگ رزدیی سر یس آدهو "دتتوورن" شقر ی بگ تمگ ستگ ش به ل سگرش تلگرف رم قدو د قش ردره تگ به لت گد ش قر ی برگی ه .قریف قف له رلی درهم گی در گ تر گل س تق د أ دی ه ه لفا ر لفغ گ له دریگف ا س گرش دت لر ب قد لد گ در م ر ک گل د أ طقلس ا لد ر تقدگر هلرأ لر رل مف أ رمگی هز ب گبرین س له آرل ه ب گ رد به بگه رمقد تر گل قبأ. داگفرین سر یس سگرش د د ردز دجهدلً به طرف الری آدهز آررل د ر هد شر قریفقف بگ لرطحگحأ در کگذرله صهلیو به ستتأ ش هیهو دأ شه ا" :رفرو د ذمگتقف !" د ذمگتقف بگ ذبهگیو تقریبگً بأ صهل ا" :دأ بر م !" رد ب ه دلتلق ه س گطتن ی گبط ه قی گ در بهر ۀ الری چر زی له گبرن دقتر دتر م برلد هو بگهمم بگ مرجگ تم گ ش ر تگبن ت قی أ قد رهلشتهز در آ صرف لدقلل لسبگب دتتوو رن ه گه د رهن لس ت ه ت رلر دلرد .لد گ لفا ر لفغ گ به آرله کرفأ بزره به بگه رمقد ط گب تر گل لدلده دلد .س له آرله ط گب رل ب گه رم قد ل قش ۀ تر گل رل ب گال ب ردو له آمن بگدی د لم رفته لره أ بگال آده تگ دلطن رل دیهو بتقلره .ل در تگریلأ به رگریاتن بهرۀ الری ردلطا. د ذمگتقف در کگذرله بگ لست گدو له مدا دتوقع به ممه فهمگره تگ در گو م گی ش گ ب گتأ بمگر ه ط قد ب ر آس گ ب گ دقهو مگیأ ثقرن قدگره یو دسا لفار لفغگ رل هیر ف گر رفا .لفار له فر تلج بأ کر ا دگر هو ب قدز ذ ش ۀ بل ه ممر له به بگال رگریااز سقرلخ ک ت گک درفۀ دگشر هلر رل در رزدیلأ صقرش لر دیه .له درگ تگریلأ چ ه ت ن دیگ ر ررز به طرف ل درفه مگیأ ت گ مگی گ رل رفته ل رل مهف ترلر دلدو بقدره. د ذمگتقف در کگذرله دقهو مگیو رل له بگالی دسا لفار د ر رمأ ردز لرگ تو رل ب ه ذ م گ ب رد .مد ا تگب ن درک ی ب قد دل أ د أ دلد ه" :ل ر درت قلمأ هر هو بم گرأز ط گدقر ب گر !" ی گبط ب ه لط رلف ط قد رگ گو رد .در ق "دتتوور أ" ه ذ شگتأ رو به ل سگرش تل گرف رم قدو بقدر ه له س ر یس ر گدو ش هو ب گ ترگف ه م گیأ تههی ه آدر ز ب ه چ رل ط ی ه .ل ب گ ترگف ه لیل ه طرف ل دأ رگریات ه .لفار لفغگ درک رد ه لی هگ آدگدو لست ه ل رل ب ه چ ق له آ رگتقلرأ د گمه دأ شه به د ذمگتقف فهمگره ه ل مردگقره سر صهلی بر گ رمأ ه. یگبط به دگد رگ طقد لدر رد تگ دگرع رل بردلشته تحگر به کر ا ط قد لدلد ه دم ه .لذ أ بگ رل دیگ ر مردگقر ه لت گتأ در دارر رلو رخ رهلد. ممر له دقترمگ بگالی سم ا درهل مقلحأ رسرهره رفقش مگ بمفگصفه دقتقرمگی طر گرو رل چ گال ردر ه .در له ب زرگ قبأ طرگر IL-76بگه ردیهو الری داتقرمگً دلطن بهرۀ طرگرو ش ه .در دلط ن بهر ه تت رلرم گی دنی ش ف قرلً الری رل بگ هرجررمگی دتوقع بات ه. د ذم گتقف یلج گ ب گ گجقی گ "هی ر ا" له طری و هی ۀ لرتق گذأ گحرن آدهر ه .ل ب ه قریف قف ه یر ه دلش ا "ب گر دیپفقدگتری" رل لذأ لت گد شقر ی ممرلمأ ه مهلیا دلد " :گرتر رمگ رل بمفگصفه س له ر له ب گه نز ش لأ ررا ا ه آرهگ در لین فضگی ط قگ آ ر بأ طگتا شهو لره .ل ق دیگر تق قلب دو آرهگ لستأ". قریفقف دستو رل برلی ط هلکگفشأ ب ه ط رف د ذم گتقف درله رم قدو ا " :ت قیو رهلش ته بگش ره رفر و د ذم گتقف". گدش ش دسا قریفقف رل بگ چ گ شهش ف گر دلد ه م بقد لشلهگی ی سرلهیر شقد. د ذمگتقف کا 10
له تر رلش رقیا ه گ درسا درک رمأ شقد ه آرهگ له هل "تو ر رمب ر ی ی" ک رف درزر ه .ت گ گحرل ه ب ه لی جگر (غ .ج ).دلف ق لس ا "تو ر رمب ر ی ی" در ممج قلری لرگ ردرهز فهمرهو رمرتقلرم .لکتمگل آ ررز قد دلرد ه ش قر ی م گ یل أ له دت أ گو م گی ط قد شگمأ ترلر دلرد .لی له د اقبرن ر ی "هی را" چگقره سر له گد دلرلالدگ برر رل در رزدیلأ مگی س گرش شگ ( ه دتون به گد تأریتأ دلرالدگ لسا) بگ ردز "تور رمبر یی" رگدرهو بگش ه !؟
شگیه مم لشلهگ ب ه دذر ن آ در چ مگ ل ی گمر د أ ش هره ه ل گه طگر ه ب قد .فق ط ی ی س گ ا تب ن ل له رگدمیم گش شرمأز لکتمگال له برن رفتن رجگش یگفته بقد .ل م قه رم أ دلرا ا ه ص رف د د گو بل ه لی ن قو م گی د گ ش هو در بگرمگز گبن رلز د ذمگتقف سگحر ممقحگرلرو رل دجهدلً طقلمه دیه .بگه مم سمب به دسا طقلمه رفاز لی بگر بت گطر آرله بج گه. تت رلرم گ در لهو م گی طر گرو رل با ت ه ت قربرن م گی طر گر " "IL-76ب ه رر آد هو تگیرم گ ب ه چ رطو لفترهر ه ت گ ر له ه. قریفقف در کگذرله مرجگرأ رل در قد طقد لکاگ دأ رد بگ برچه لیله له تبن آدگدو ردو بقد به قد گرتر رم گ شر رمقد .فقتقف دیگرل ب ه ی م ی ردر ه .له هد گ "هر هلرأ" س گطتن هرل در لی ن گرتر رم گ لض گفه له د سگ ا رگرشته بقدز دأ تقل توقر رد ه در چ رن ی ی فض گی ط ق گ آ ر ت گ دی ر هد گرأ رم أ ت قل ت گب آ رد. ممه دأ طقلست ه مر چه ه دتر بهلر ه ه آرهگ چحقر لست ه؟ طقشبتتگره ممه کرگش دلشت ه .د لفتر له مم ه در لی ن در گ به سر ری شرم لذجثه بقد .ل به دج رد آرل ه له گرتر ر برآد هز در کگذرل ه ر رلم و ر ر ب قد ب گ ش تگب رزدی ی فلر د ۀ طر گرو رفت ه رس ره " :د گ ل ق در ج گ ت رلر دلری م؟" ب ه ل ت ه ش ه ه م قه ب گالی تفم ر لفغگرا تگ لس ت ه. ط ن رل رم گ رد؟ لد گ د ن ب ر سر ری بگ ذ ن ر له کرلرش ط م ا " :چحقر د أ ت قل در چ رن ش رلیط کا گ دأ رد ! دن لین مد رل ر گبقد ط قلمم رد ! د ن شتو گً ل رل ب ه دلر د أ هر م !" ص قرش س ر ری رر گ س رخ بت قد رفته بقدز ر له ر گرأ لر گحرن دأ آده .قریفقف بگ ت قیو فلر رد " :لین آد رل ن رزره !" به ل ترد قه آب رل دلدو به آرل سگطتن ل ردلطا .لدگ سر ری دیر هدگرأ به "لدرن د قر" دش گ مگی ر ری دأ فرستگد تههی ه د أ رد ه به ل شهیه ترین زلمگ رل طقلمه دلد .سر ری صرف س له آرله فقتقف مم ه رل ب ه ص رف رل د قش رد آرل شه .د تقیگش رلی آرهگ رل د گز سگسچ د تقیگش ار مگ ت لرن درهلد. در سرکهلش لت گد شقر ی له طرگر کگدن فرلریگ د فر ره ا ش لگری ه آره گ رل لذ أ ف ر د آد ه در در هل م قلحأ رشگدأ "تقهین" در رزدیلأ مگی تگشل ه بهرته دأ ردره لستقبگل رمقدره. در گیتتا لهبلاتگ فرلری مگ رل بگ لکترل تمگ در یلأ له لتگدتگگو مگی د ر مرت ۀ در زی لی ن مهقری ا ش قر ی گبجگ سگطت ه .اله لسا تر ر یگبه ه در مگرش در قر تبن له آد ه فرل ری گ آذ ه م گی دتو قع ثب ا ص هل رل رو رمقدو بقدره .تگقی لفغگ مگ رل براا چهگر سگ از لذأ رفتن آرهگ له تگشل ه ثب ا درلردر ه .له دا لق د س ا س گبقۀ 12 11 ه شگدن لین مفرگش ردیهو بقدر ه له لفغ گ م گ ب گ سر ری ډ ر لل یرشقف رزد آرهگ آده .یرشقف یلجگ بگ رتگیش تمگ ت ورمش قیگی دا گحن دتتف ش دتل هد ش هره .د أدقرین ش متم هی هی گدی ب ه کفق ۀ رزدی ی لد رن ر گ د أ دلدره :أ در لین کفقه چأ گرو لسا؟ آیگ در درگ آرهگ رگ رلضأ مگ مات ه؟ بگ أ د أ ت قل لرتب گ ر ر دا تقرم برت رلر رد؟ ممزدگ بگ مفرگش در قرز رمبری "ریگسا مقدأ ل ل" در دالق بگ مملگرل بفغگریگیأ ط قیو در ک گل د رل رو بقدره تگ به فرلریگ در بفغگریگز در د ن د ر له لرشگر در سقلکن ب رر سرگو دنتتگً گم ه أ بهم ه .ب ه ت أریخ ۱۱ل ت قبر به ممرلمأ یرشقف رتگیش در طرگر دتوقع فرلریگ لفغگرأ به شهر لررگ (بفغگریگ) د تقن ردیهره. تگریتدۀ "بگره چهگر ر ری" در ممر جگ به گیگ رسره .لدگ یی ز آ م قه بگتأ دگر هو ب قدز آ ب گرش له د قتری ب قد ه در د زل ستگرلس ترن ب گتأ دگر هو ب قد" .تقیقت گ" م گفأ لذا گبو در رلج ستگرلس ترن لیا تگدو ب قد د هر أ ب قد رهگی ا طحررگک .به ممرن د شقر لیقلرقف صبا ۱۹سپتمبر ل سگدچأ ستگرلس ترن رل ر زد ط قد د قش رم قدو ت گ یلج گ ب گ آره گ میم دتوقص گً دقضق دقتر رل کن فون رمگی ه .ر هگد ستگرلسترن در لین رلبحه ترلر ین بقد :دن تمگ آثگر ر گره م گیأ لرگ تگ رل در "تقیقت گ" له ب رن د أ ب ر ز س له آ رمب ر فر ا دیپفقدگتر ی یل أ له د قتر م گیأ س گرش شقر ی رل ه له آ برلی لکترگ گش ر هدرو لست گدو دأ شقد بر آ رو رمقدو به طرف رگکرۀ قتۀ س گأز گحرل ه درد ررات ه درر .آرجگ دقتر رل ر به طرف ر دی ط ی شهو دتقت ش س گطته رمب ر فر ا م گ رل له آ بر ر آ ردو دقتر رل در ممگرجگ رمگ دأ م .سپس ب ه رقح ۀ ه بقب قف لرتش گر د رل طقلم ه دلش ا آد هو ل د رل دج هدًل ب ه س گرش طقلمه آ رد. لیقلرقف ل سگدچأ ر هگد در قر رل رهگیا طحررگک طقلرهره .آدر "دفتر" به رقبۀ طقد م لر طقد رل ب ه ش رب ی ن ر هگد رد: "یلأ له دأدقرین رمگی ه أ تج گرتأ د گ در گب ن ب ه ر گ ب گرلرقف درس ا ممر گقر ه ی ی "تقیقت گی ر ر گی" س ره رر گ دلرد .دن بگ ل ص با طقلمم رد دگ لدر ه س له طتم گر کقلذأ شگ در دقترمگی طقد به د زل ل در ر یم .ب گالی چمن ل ر اته ر گ طقلمرم دلد ه د فأ ر سر صهلیأ رل بر گ رمقدو لیم .در لین در گ رمب ر فر ا د قتر ب گرلرقف رل هل سگطته آررل به "تقیقتگی" لفغگ مگ رو دأ رم .سپس بگرلرقف دقتر رل به رلج م گی درب ق ب ه "دفت ر" در د قطۀ س گرش لرتقگل دلدو ممگرجگ گرک دأ ه .به تلقر بگرلرقف دن گه س گرش در ق .ب گرلرقف رل یلج گ ب گ رمب ر فرا دقتر لر رفته دجهدلً به طگرۀ ستگرلسترن دأ آحرم .در طگرۀ ستگرلسترن دگ تمثرن آررل لدلده طقلمرم دلد ه قی گ د قلد طقرل ۀ دگ طمع شهو بقد لی ی س له ل مگالش د ن مگ گ لدلده دلرد .دهتأ بله بگرلرقف در دقتر "طقد" د ن در دقتر طقد د زل سترلسترن رل ترک دأ قحرم .طأ ممرن ش دریقرل ل رلسرقرأ دگ دقتر "تقیقت گی" د س تگ لفغ گرأ 11
ممد گ آدر لسبو دفتر " ش طگر أ" در تهرل .در گبن شتس در قر ت ا قشو
تقضرا رقیا ه گ تگب" :لیقل یرشقف آدر لسبو " ش طگر أ " در گبن "دأدقر" شلبۀ تقرافأ گر درلرد". 12 تقضرا رقیا ه گ تگب " :کرن تق قدتگی م ا ثقر ۱۱۳۱شتس در قر گرد ه لدقر لد رتأ دفتر " ش طگر أ" در گبن بقدو شقر ی در لین قر درپردلطا".
به فلگذرا مگی دت أ درگ لتبگ
دگ رل رهو رهو رمقدو به گرچه مگی قچی د قام سگطته در یلأ له قشه مگی س گرش در هف قی رلج م گ دف ن د أ رمگی ه. لیقلرقف بگ م د ر قر دنلفق ا ردوز ص رف ط قلمو رد ت گ د ن هی گد "لفا گرقی" ر قدز در ر ر آ ل رر ز ب ه آ طقلمه رقسا در لدلده شقطرگقره رسره " :رلستأز لین بگرلرقف چگقره آددأ لسا؟" ل سگدچأ بگ ذ ن دبهمأ قلب دلد " :یی دأدقر گدی در رمگی ه أ تجگرتأ دگ لسا". لیقلرقف " :آیگ ل دنلفقا طقلمه رد در لین دا فه لشترلک ه؟" ل سگدچأ ذهجۀ بتوقع یهقد تبگری ط قد رل لطتر گر رم قدو ط گطر ر گ س گطا " :دنلفق ا د أ ه .مردگقر ه تردی هی رمأ تقلره قد دلشته بگشه .دن در دقرد ل له چرزمگی هیگدی طبر دلر .ل له لین طهدا رگچرز ب ه د گ ل ت گب رتقلم ه رهیه". لیقلرقف تأ ره گ " :ل ربگیه له مهف لصفأ دگ در رلبحه به "رمبر فرا مگ" ب قی بب رد .دتوقص گً ل ربگی ه بهلر ه ه لی همه به شلفأ له لشلگل بگ رگ هیه شه هرلی لفغگراتگ لرتبگ دلرد". شگ ممگ ر ه م در قر مفأ ردیه. ش گیه طقلر ه د گ بگقی ه" :لی ن چ أ بربری ا لس ا ه ی ی د قتر هی ه "تقیقت گی -قر ر گ" بگی ه هی ر هد رن قر ش قد !" دریقرل ل رلسرقرأ ه یر ۀ دفن دقتر برلی گ سپردو شهو بقد ررز تقریبگً ممر حقر فلر دأ ردره .به ممرن دذرن ب قد ه آرهگ له لین دقتر گ گرأ مر آردرزی رل ه دأ شه له آ در دقترمگی سگطا شقر ی لست گدو رد بر ر آ ردو ب گ طقد به شقر ی لرتقگل دلدره .سگحر گرچه مگ رهو مگی دقتر رل بگ دیه گ ر له لشی هیر هدرن هگ رمقدره. در بگر یگ أ چهگر ز هیر لسبو سرکهلش دزد ریگر بگیه ا ه طرفهلرل لدرن ص رف بت گطر آ ل رل ف قرلً له ب رن ربردره چق دأ طقلست ه له ی به کرو طلمۀ برلی برلی دسترسأ به آ سه ت ن م هو لس ت گدو رمگی ه .ل رل ب ه هر هل لرهلطت ه. ش طگر أ لت گد شقر یز ریقچلقف رلرر دلدر ه ه طر گر کگد ن دت گذ رن لد رن ب گ دنفقر ا تتأ به رحرس لدلر گیگگو بگرل رل ترک رد ل رتقلراا دارش طقد رل هگ رمگیه .بگ آرله طقد له رقش ره رهگی ا ط قددلری درل رد له اگررله در رقشره لذلهقل لفرل دأ ردره ستا به دأ بردز آرر ه در تف ق به بق هلرقف ا " :لد ر ه ی ی ر ی رل ب قش رهز ش مگ س زل لر لس تره ".بق هلرقف ب گ آد گد أ طقش گذأ قلب دلد" :لطگ ا د أ ش قد ص گک !" ط قد ریقچل قف رما پگر ذقبرگرل ه ش ه ت گ ب ه لر هر قف رلرر بهم ه .چ ق در ب گر تتفر ۀ دت رگر ۀ طفق أ م گ در بف ه ت رین سحا تومرم رفته شهو بقد دجقه رهگحأ رل به لین لتهل شتس بریژرر ش ص گدر رم قدو ب قد ب گ ً بر قر ی سرگس أ بگی ه له رتگیج مفرگش فقرلً بگ طبر سگطته دأ شه. در دارر رلو له یگسر رق ل به طرف ذقبرگرلهز ریقچلقف بگ طقد در بگر لکتمگل لرل گف ل ضگ در لفغگراتگ فلر د أ رد .ر شن بقد ه ممزدگ بگ "رجگش دلد " دتگذ رن لدرنز رمبری شقر ی ه ل تمگد طقد رل ب ه ذر هر هی ه لفغگرا تگ لب رله درهلش ا .آرد ه ه لرتب گ د أ رف ا ب ه رس مرگشز دا لق ل م رد ه رژی م هی ه رل ب ه رس مرا د أ ش گس ه. ریقچلقف له آدر طقیو در لین بگرو آ گمأ یگفا فردل له رگ بریژررش تقرر ذر هر هی ه لفغگرا تگ رل ب ه تم گ رس أ م گ تبری ی ت ه .لد گ لی هم ه م رچ دل أ رم أ دلد .طرگر ا لد رن لر هر قف رل ب ه ط م آ ردو ب قدز ل له ه ص هلتا ردلر ر ر تگب ن رو بر أ لد رن رهگی ا رگرلک ا ب قد .دلف ق د أ ش ه ه تفگ رل م گی ه لطر رلً له گب ن قلرأ مم ه ل ضگی برقر ی سرگسأ دقلصفا رمقدو بقدره به ر ع لدرن ربقدره. ریقچلقف بگ طقد دأ لرهی ره" :د لن لسا رو بر أ رد ه در "بگالمگ" چأ فروفه لی بلمن طقلمه آدهز ذأ دگ بگیه برلی مر قره چرطو کقلدث آدگدو بگشرم .بگیه له لر هر قف دج قه ت هیه فلگذر ا م گ ب گ رچم أ م گی دت قلری تب ن له ممه ببرک گردن رل رفا .سر ری هرلی لسبو ربگیه آرل شقرهز تا آرهگ ررز ب ز دی ف رل رس رهرأ لس ا .د گ ک گال سه تق (یگ ری لسترم) .لی له له هل تحله شر طقلمرم رد لین رل به ه دی طقلمرم دیه .تگ گیأ ه د ن تض گ ش ردو درتقلرمز بارگر ه د طقلمرم دیه". ش طگر أ أ .أ .بأ .بگ لکترل تمگ لستقبگل رد .ل در کگذرله گ ا بگفت ه ش ه تقریب گً لرهر قف له رحرس لدلر طگرگأ به تن دلشا رو رلتگحأ طقد رل ساا رمقدو بقد له ق در ز برلد هو ب گ تبا م دس ا ریقچل قف رل ف ردو ا: " چحقر ذقدیگ (دوغر رگ الدیمرر)ز دن ت ق گری ط قبأ ردیم ه له تب ن لک ه ط گع " ش ط گر أ" (د ش قر لرهر قف لیجگد ر ی تهگ مأ "هی را" لسا) رل لیجگد ردیم؟ قلرگ یر ۀ طقد رل طقب لرجگ دلدره !" ریقچلقف " :بفأز رفرو لرهر قفز طقب من ردره .لدگ بگیه طگطر ر گ باگه ه در آرجگ ر ه ت ه گ ر ی "هی ر ا" له طقد شگیاتگأ ر گ دلد .گر هل دفت ر " ش ط گر أ" رمگی ه أ أ .أ .ب أ .در گب ن رر ز له ط قد برلهر ه أ ر گ دلدره .دن فلر دأ م له آرهگ بگیه به شلفأ له لشلگل تقهیر صقرش بگررد .آرهگ لتلگً مم هر ه أ ط قد رل ب ه طح ر لرهلطته بقدره". رحرس أ .أ .بأ .ب لر فر رفته سپس ا: "بفأز تق کو بجگر لس تأ له آره گ بگی ه تق هیر ص قرش بگر رد .لد گ چگقر ه؟ ل ر د گ ب ه مر أش رحرا ۀ ش قرلی گذأ لت گد شقر ی ر هگد لرلحه رمز لین بهل دل أ لسا ه دگ رگطقد آ گو مفرگش رل لف گ طقلمرم سگطا .ش گیه بگ ق دگقم گی له تبرن :لین تقهیرمگی دسته ملأ گرد هل أ .أ .بأ .بتگطر چأ لسا؟ آرهگ چ أ گر ط گر لذل گد لی لرج گ دلدو لر ه؟ برگز بگ تقهیرمگ لره أ صبر رم .در یلأ له ن مگ تق مم "شم رر هرگ " ط قد رل در ذرا ا م قدأ ش گدن با گه .آرد ه
ه لرتبگ دأ ررد به لدلگرگش لدلر طقد دگ ( أ .أ .بأ ).د تشر ر هگدلش تق ماتمز تقهیر رگده مگز ت گیشز د لفأ رهلرد .درسا لسا؟ کگال برلیم له آطرین لطبگر گبن بگقز ترو أ در چ أ ض لرتأ ت رلر دلرد؟ د رد در ب گر لد رن چأ دأ قی ه؟" آره در ق درز قچلأ در برلبر یلهیگر ر ات ه .ریقچلقف آدر طقد رل بگ ل ضگ آش گ س گطته ا " :ت رو أ ب گ مما رر م گفأ لذا گبو در کگذ ا تجری ه ت رلر دلرر ه .دسترس أ بآره گ د ع لس ا .له چگ قرگأ ص ا س مدتأ ی مردگقره لکقلذأ در دس ا ررا ا .له طری و لدلگر گش ط قد ممد گ له طری و س رر د گ در گب ن دلیم ًگ قش و درل رم لدرن رل دلتقه باگهیم تگ له تلمرن تضررقگش فره ترو أ ه ل ق له ممه دقگده گ بر گر ردی هو لس ا گر رگر رد .آرد ه ه لرتب گ درگر رد بگ ض گ در رمب ری ک زبز بگی ه ت ه ش قد ه ل ق درآ هل دتگذ ا آش لگر بض ه لد رن ب ش ر رمررسه :برطأ له ل ضگی مرتۀ در زی شقرلی لرقمب أ ب گ تگطلر ا ش لقرًل له لد رن کمگی ا درل هز در رن ک گل مات ه اگررله لی لگر رل له تر کرگش ط قد درل ه .لد گ تگ گحرل ه د گ لفغگره گ رل د أ ش گس رم ب گ رش ا ک هلتن یلم گو در لطرلف لدرن کتمگً آهردو طگطرل ز رگرلضأ مگ اگررله له دقگدهگ د ر دگرهو لره رهل طقلم ه شه. دق قدی ا طرف هلرل ت رو أ در لرد ز ب ث أ لس ا هل گر ه .بگی ه ا ه چ رن طرف هلرلرأ لتل گً قد دلرر ه ت گ گحرله دگ دأ دلررم در صقرش ضر رش آرهگ دأ تقلر ه به دفگ رمبر طقیو برطرزره .لد گ د ن ت ر دلر ه تر گ م گی در قر رل هو طقلم ه بقد به سر ا سر قب طقلم ه شه". لرهر قف بگ ترگفۀ دت لرلره رسره" :یل أ لی له هدگ ترو أ دیگر به گیگ رسرهو لسا؟" ریقچل قف" :بف أز رفر و لر هر قف .لی ن رل بگی ه دیگ ر ب ه ت أریخ ل رلر رد .در رن ک گل ب گ کض قر لد رن د گ رر ز دقلفقا ردو رمأ تقلررم .ذق ل ر ل داتقرمًگ ب گ لدریل گیأ مگممل گری رم أ هز ل م گل ل ر یهمرفت ه ض رر ف رل ل ب ه ر سۀ لرقمبأ کزب رسگرهو د گفع دگ رل در لفغگراتگ دقرد ضربه ترلر درهمه". لرهر قف بگ ذ ن رر ریقچلقف رل دتنتش رمقدو ا " :لی ن د ن ت ق ما ترم ه لی ح قر فل ر د أ رمز در کگذرل ه چ رن توگدرم رل بگیه صرف برقر ی سرگسأ کزب دگ لتتگ رمگیه .آیگ تق دحم ن لس تأ ه مم ه ل ض گی بر قر ی سرگس أ لدرن رل ممرن طقر لرهیگبأ دأ ه؟" ریقچلقف دستهگیو رل به مدا رگدلر أ ب گال لر هلطا .لر هر قف لدلد ه دلد " لصمً . . .پ ممرن لسا ! دن ررز لطمر گ رهلر .تگ گحرله دن دأ دلرم لطم گتأ رل ه هیر دفگ ل ستر قف ب ه دس ا 13 د أ آ رد د ت قلی دیگ ری دلرر ه .ر درل ق ت گ آط رین ذ ش ه له ط قد ت ردد ر گ طقلم ه دلد .قرقد گریقف ؟ د ر له لدلگ رراا ه لین درد سگذتقردو طرف هلر "لرتررگس رقرگذرز ب رن لذمفف أ مقررا تأ" ش ر تۀ ذ گیأ م گیأ لف أ لرقمب أ لدرن ردیهو بگشه .قرقدگریقف ستا متم ه طرفهلر ش لگر م گیأ له تبر ن " مم ه دا گحن رل ب گ لس ت گدو له ر ر م گی ستگذرن به سر ا کن فون رد " لسا .ففهرل برگ ه جفه رل رم .د ن له ت ق ی ی ط قلمو دلر :دلفقد گش رل مرچ ه بر تر م ع آ ری ر ه ل ض گ رل هی ر ت ر ل دلش ته بگش ره .در د قرد م ر آرد ه ه ب ه رش ر ت گ هی برس ه بم ن رلرر بهمره .در ممه ل مگل طقد تقصره مگی "دقگ " رل در رشر دلشته بگشره". در آ لیگ مرتۀ در زی کزب رل دلمقالً "دقگ " دأ ت ه .ریقچل قف تقص ره م گی د ر قر رل بت گطر دلش ا .بح قر دثگل در آرهگ ته دأ شه ه "شرلیط ر أ رل بگیه در رشر دلشاز بهل دل أ ه " :در درکفۀ گری له دلشتن ر لب ط ب گ لد رن ربگی ه ل ت گب ص قرش بگر رد .در رن ک گل بگی ه ت مر م گی رگررلر ه ب ه ط رچ دلدو ش قد ت گ له تض ررقگش فر ه طرفهلرل ترو أ سگحر دتگذ رن فق رری ردد .له تمگ مگ بگ رمبری هی ه بگی ه مرچ ه بر تر ب رلی ش گطا دگمر ا سرگسأ لمهلف آ لست گدو ردد .به د گ رین رشگدأ سگحر دتتوورن مهلیا دلو شقد تگ در د مش گر طقیو ب گتأ دگرهو ب ه ل رلی یگیش طقد لدلده دلدو له لشترلک در فلگذر ا م گیأ تض ررقگتأ فر ه دت گذ رن لد رن ط قددلری رمگی ه. لرس گل تا فر گش تت ر ی رش گدأ "ب رلی د هتأ دتقت ش ردر ه ".له لد رن ط قلمو ش قد ت گ فر ه ت رو أ له مردگقر ه لتهلدگش تضررو هو گر رگررد د لق به هل زل ر قد .در رس گره م گی ر م أ ص رف له ک قلدث ب ه مر قر ه تبورو مگ ت اررمگ در دقرد ل ضگ طبر دلدو شقد. *** طأ دگو سپتمبر رمبری شقر ی دور ف دحگذله ت فرن ل ضگ در لفغگراتگ بقد .در مرتۀ در زی کزب مقررا ا هلرش لد قر طگر ه لطم گش د قر هو لی رل ه م ر ر ه له گب ن ش قر یز أ .أ .ب أ.ز هلرش دف گ دقلص فا درل رد ت فر ن لرهی گبأ د أ رمقدر ه .رلرش گش ر هگدلش دتتف ش ت ری ر ترتر د أ ش هره در ق در لهو مگی شهیهلً باته فا گش ب ه رلو د أ لفتگدر ه .م قه مردگقر ه فرو فۀ س ترلترژیی ب ه لرتب گ تل قیض کگ مر ا در لفغگراتگ لتتگ رگردیهو بقدز لدگ ل ضگ ممگ سق در کر ا بقد. به تگریخ ۰۱سپتمبر فاۀ مرأش رمبری أ .أ .ب أ .ش قر ی رل ش تس لر هر قف دلح ر رد .ل ب ه ش هش له لد رن بتگطر و ت هرش لرتق گد رم قدوز لد گ در رن ک گل له مم ه ش بله م گیأ ه در لفغگرا تگ گر درلردر ه طقلس ا ت گ در رژیم گدی به فلگذرا طقد لدلده دلدو دستتقر مردگقره ت ریلگتأ ر قره .رحرس أ .أ .ب أ .ب گ ذ ن دیپفقدگتر ی م و رد " :د گ بگی ه ل ض گ ر أ رل در رش ر دلش ته بگش رم در ر ش گحأ آ مر قر ه لت هلدگش اله رل لتت گ رم گحرم بهین ترتر به مملگری طقد بگ رژیم هیه لدلده دلدو ر ق طقد رل بگالی لدرن ک هلل رمقدو بگشرم".
13
کرن کقلدث دقرد ب و شتس در قر سما دان ل ر لبط برن لذمففأ مرتۀ در زی کزب مقرراا لت گد شقر ی رل به ههو دلشا.
یی م ته بله برلی رلرر دمأ در دقرد ل ض گ لفغگرا تگ د گ رین رش گدأ قریف قف هل مت رن ب ه دا لق طقلس ته شهره .رلرشگش آرهگ رل به رقبا رحرس مقدأ لدقر سرگسأ تقلی دافا یپأ شرشز ذقی درسترز آ گر قفز هی ر دف گ ل س تر قف د أ مرت ۀ در زی قرقد گریقف لس تمگ رمقدر ه .م ر هل له لی ن د أدقرین گذأ رتب ه دتوقص گً ب گ جلگ ی تمگ له د گ رین در دقرد لدرن سنلل درلردره :چهر لصفأ لدرن هل لسا؟ آیگ درتقل بگالی ل ل تمگد رد؟ فگدلری ل به لت گد شقر ی تگ هل که صگدتگره لسا؟... رلذهگی د قش شهو به دقضلگرری تبفأ طقیو فگدلر ب گتأ دگرهر ه .آره گ قلی ش گری ذر هر هی ه لفغگرا تگ رل رهگی ا بف ه لرهی گبأ رم قدوز ض م گً له تمگی ن ب ه گدلش رمگی أ تمثرف أ ی رر ز ی گد آ ری رم قدو ب أ رکم أ م گیأ ل رل در برلبر دتگذ رن سرگسأ ررز ر أ رمأ ردره .آرده لرتبگ درگرف ا ب ه "س ق یترز " لد رنز در لی ج گ قریف قف هل مت رن ب گ ی ی ص هل قش و ردر ه م م ص بتگ ط قد رل دلتق ه با گهره ه" :ل د س ا دحم ن آهد گیو ش ه ش قر ی لس ا". 15 14 ۱د أ ". هل مت رن ب گ رد أ د أ ا :لد رن در هر ه أ ط قد د ر ه رل دق ه د أ دلر ه :ت گریخ ۱ر قلدبر ل ستر قف س له ش ره لی ن مم ه ب ه دذر ن ر گدلفقدأ رفت ه ط گطر ردی هو ب ه رلل م گی ط قد تقص ره رم قد ت گ س له بر ا به گبن مرچه رزدیلتر بگ "مماگیگگ رزدیی" ممل گری دلش ته بگش ه ".ب گ ر گرلکتأ لف ز د" :له آره گ لطم گش دیگر دأ رس ه .شمگ در آرجگ بگ یلهیگر در تقلفو ترلر رهلریه دگ بگیه لی جگ تومرم بگرریم". هل مترن ه شتوأ بقد لصقذأ قشو رد له بق هلرقف ذ ب ه ش لگیا قدو بگقی ه" :بگ رلر ش رلب م ب قش هز در لی وقرش لطم گش مم ر أ طقلم ه بقد ".ذأ ل ستر قف ب أ ل ت گحأ ر گ دلدو دس تگرو رل تل گ دلدو ب هین ترتر فهمگره ه آرهگ درتقلر ه بر ره... قریفقف یلجگ بگ لیقلرقف قهلرقف به فاۀ مرارق برقر ی سرگس أ رر ز د قش ش هره .در مرا رق د ر قر ب رلی گدش ک رن لب رله رش ر در ل ذ رن ب گر لدل گ ل زل ت قلی ش قر ی ب ه لفغگرا تگ بررس أ د أ ردی ه .قهلر قف کا مرارق ( شگیه مم در لثر تقصرۀ آدر داتقرم طقد ر درلق) بگ مفۀ دبهمأ له تبرن "له یی سق . . .ذأ له سقی. . ".کرف طقد رل هد "رفع دان ذرا رد" .لیقلرقف لدلگ ل زل تقل رل ر أ رلردو ذأ تقض را دلد ه لی ل گر ت ا چأ شرلیحأ بگیه صقرش بگررد .ص رف قریف قف ب گالی دقض ع ط قد لیا تگد أ درل رد" :کض قر رش گدأ ش قر ی در لفغگراتگ ربگیه ت هیه ردد .تقلی دافا لین قر دأ تقلر ه یگیش طقد رل لرجگ دم ه". قر رل رمرتقل ا ه د جمه شهو ذأ دتقتش ردی هو بقدر ه .ر درل ق هی ر در لین درگ تمگ مگ درگ رمبری د لدقر طگر ۀ شقر ی یگگره ضق بر قر ی سرگس أ ب قد ه ط أ لی ن د هش ب گ ممت گی لفغ گرأ ط قد ش گو ذ أ ک رن ل م مقدأ دفن دت ه در ررقیقرک دمتگش رمقدو بقد .آرهری ر درلق له ممتگی لفغگ طقد طقلسته بقد ت گ در ب گر ل ض گ لفغگراتگ دلفقدگش بهمه. شگو ذأ به ر درلق لطمر گ دلدو ته بقد " :ل ق ل ضگ گدمً آرل لسا .لدگ چ هی رو دگ بگ دش قلری م گی ه در برلبر دارر لرقمب رض لرهل رمقدو بقدره بگیه طُر کن آرهگ اتجق در ه دقل ه ش هو ب قدیم .ل ض گ بت گطر آ ب ه ر ر دحم ن رل ردره أ درگرلحره ه ترو أ رو شتو را ط قد رل ت ر یج رم قدو ر أ له گص ر فگت ه تجرب ه د ر ط قیو م ع ردو ب قد .تگرقرر ا رق ض درگردی ه .لدلر لد ر ا د ذت أ ب ه دذر ن ب ه دس تگرری لش تگع ب أ ش مگر دور ف بقد .ر ی داگحن در قر در رمبری کزب دبگکثه صقرش رفا .م گگدأ ه ت رو أ دفت ا ش ه ه رمب ری کزب دیگر له ل تربگرأ رمأ ه ل تقط ۀ رل بتگطر له برن برد لدرن به رلو لرهلطا". ر درلق سنلل رد " :چگقره تثبرا ردیهو لسا ه تقط ۀ گ دلشته لساز یگ لین صرف کهسرگش لسا؟" ردی هو ب قد یل أ له ل ض گی ص گد ک زب در د قرد م ش گو ذ أ " :ط رب م تت ن در دق ر لدلر "ل ا گ" ترتر در قر رفرو لدرن رل بگطبر سگطته بقد ".شگو ذأ سپس بگ ت ورمش به ر درلق در بگر کگدث ه لی ه در لرگ رخ دلدو بقد در رترجۀ آ تړ به تت ن رس رهو ب قد کلگی ا رد .ل بح قر ط گع تأ ر ه رم قد ه س رر قهلر قف ک رن ص با تف قرأ بگ لدرن لطمر گ دلدو بقد ه در صقرش رفتن لدرن رزد ترو أ مرچ چرزی ل رل تههیه رمأ ه. ر درلق بگ دذت گأ تقضرا طقلسا" :شمگ فلر دأ ره ه لی لگر مهلً در آرقتا صقرش رفته بقد ه س رر ش قر ی ه در ریگ کقلدث ربقد در آرجگ ترلر دلشا؟" شگو ذأ " :س له آرله س رر شقر ی به لدرن لطمر گ دلد ه کرگش ل رل مرچ چرزی تههیه رمأ هز لد رن ب ه آرج گ آد هز لدگ ل بگ د گفشرن طقد بقد". ر درلق دقضق رگطقشگی ه رل تغررر دلدو رسره " :ترو أ ل ق در جگ لسا؟" شگو ذأ قلبأ دبهمأ دلد" :در گبن لسا". سپس ر درلق له چگقرگأ ل ضگ در دلط ن ک زبز در الی گش ل ض گ رش گدأ قی گ ش ه .ش گو ذ أ لطمر گ دلد ه ل ضگ ل ق بهتر له یی دگو تبن ب قدو م و رم قد " :س له آرل ه در رن رمب ری هلرش دف گ ش تس رفر و لد رن ترلر رفاز تقلی د ذتأ در ربردمگ چ هین رر هی بزرگ رل بهسا آ ردرهز بحقر دثگل تقلی دافا تقلرا ت ه چ ه رگکر ه رل در قب قر له شقرشرگ دجهدلً بهسا برگ رره". ر درلق به تغررر کگ مرا لشگرو رمقدو رسره " :بارگر طقب .لس لذلمن لضم دت ه لدریل گ در رلبح ه ب ه ک قلدث لطرر در لفغگراتگ چگقره لسا؟"
14
دحفبو تققیم هیهز ر ه رر هی لرقمب سقسرگذراتأ ل تقبر در شقر ی سگبو 15 ر ه برن لذمففأ ممباتگأ گر رل .
ر سرۀ قرأ به تأریخ ( )۱رقلدبر تجفرن درگردد.
د أ ش قد ه لض م دت ه لدریل گ م قه
شگو ذأ " :رسگره مگی ر مأ در دقرد د گ با رگر د أ رقیا ه ذ أ لکا گ دقضع طقد رل در تبگل دگ تگ لطرر تلررن ر مقدو لسا". گدش ذبهگیو رل قیهو ا " :بفأز توقر دگ ررز ممر حقر لسا ه لدریل گیأ م گ م قه دت ردد لس ت هز ر درلق کا رمرتقلر ه ر ر دلر أ رل لرتتگب ه".
لین یی لتلرا بقد ه قدتگ در گبن برلی لضم دت هو رر دترتب ه ب قد .قدت گی د ر قر ل ض گ ب ه آره م د بهم رل سردر م تر سگطا .له لس گد لشه د ر آرقتا ه ل ق دهر د ردرا له آرهگ بردلشته شهو لسا سر تگأ دیپفقدگته گ دأدقرین لستتبگرلتأ لدریلگ رل درتقل دمکشه رد (تفگرلدهگ له س گرشز رلرشگش ت فرفأ شبله مگیأ لس تتبگرلتأ) .ب گ آرل ه لس گد د ر قر دلفقد گش د و ن رل در د قرد آرد ه رخ در هلد در ب ردلردز لد گ د نذ رن آره گ در لرهی گبأ م گی ط قیو رهگیا رلته س ج بقدو دتوقصگً در ر گقحأ مگی ط قیو له لکتر گ گر رفت ه لر ه .بح قر دث گل آدا تقڅ در رلرر د قرخ ۱۱س پتمبر ط قیو ب گ رق ن ت قل له رشری گش دیپفقدگته گ لفغگره گی طب رو ب ه هلرش لد قر طگر ۀ قر ط قیو رقشته بقد " :شقر ی مگ بگ آرله له لدرن دل طقر رهلررهز لدگ چ رن به رشر دأ رس ه ه در ش رلیط قرأ آره گ لرتت گبأ بأ رکم رل رهلرره . . .کگال دیگر لدرن برلی شقرلمگ ممه چرزی ه برلی گ ب گتأ دگر هو ز تربگرأ له لدرن گو طف لسا دأ بگشه . . .ل یگگره لبزلری لسا ه له طریو آ دالق دأ تقلره له "کزب ب رلدر لرق مب دترت أ " کمگی ا ک گیا ه". ش گرژ دلفرر س گرش لدریل گ در گب ن در رگد ۀ بل هی ط قد قلرأ هی ر لد قر طگر ۀ لدریل گ رح ا ردو ب قد بلض أ ر گقحأ مگی رل بل ه " :ب رل م قه طگتمه ررگفته لسا .لکتمگل هیگد دأ ر د ه در گ تحل گش لص فأ لرد ی لفغگرا تگ ت ا رمبری طرفهلرل ترو أ یگ سگحر گصر رر لدر أ گ دلطفأ به رلو برگفته .یلأ له د أدقرین رس مأ کلقد ا لفغگراتگ دیر ه طأ ص بتأ بگ یلأ له د اقبرن س گرش دگ رمبری قرأ لفغگرا تگ رل د تأ له ژد م گ ه یل هیگر رل در بگر ررو دأ هر هز رگدره ".آداتقڅ در رگد ۀ در قر بگ ه ل له رزل ا مگی دیپفقدگتری در بگر لدرن رقشته بقد" : لکتمگل لی له لدرن به رری برسه در باتر طقلب بمررد داگ ی به ص ر لسا". لین دیپفقدگش لدریلگحأ تق قحأ فم ر دلشا. آداتقڅ در ل لطر سپتمبر به لش گتن طبر دلد ه له کفقۀ رزدیی به ذرهر هیه لفغگراتگ مدگتأ در د قرد "بهت ر ش ه ر لبط بگ کلقدا لدریلگ دیهو دأ شقره" .چر ن مگی لستتبگرلتأ ررز طبر در قر رل به لش گتن رسگرهو بقدره. ت فرفگرل سأ .آی .لی .سگحر لدلرلش أ لضم دت ه لدریلگ در ممرن تا درمقرلره د ردأ رل ترتر دلدو در آ قشو ردره آرحرف لفو رل رگریاته لرل گف ل ضگ رل در ُن در شر درگره ر گقحأ رمگی ه لی ل ه لت گد شقر ی هل لتهلدگش رل ر ی دسا طقلمه رفا .صرف رشر له آرله س ه در قر در ممش رهگی ا د گفش ه گرلر ه سگدو ترتر ردیهوز در آ داتقرمگً ته شهو لسا ه " کضقر رشگدأ لت گد شقر ی بز دی لفزلیو طقلم ه یگف ا ".در رن کگل مفۀ بلهی در ممرن ب ه رلرر تۀ ف ق رل ر أ درل رد " :د گ مردگقر ه می م آر رل ه لت گد ش قر ی ت قلی هدر أ رل برلی یی مجق سرع به تفمر لفغگراتگ آدگدو باگهد د گمهو رمأ رم". ل ر لین س ه در آرزدگ بهسا رلل مگی شقر ی دأ لفت گدز آره گ رل ش هیهلً به ا هدو د أ س گطا .له یلح رف س ه طب ر دأ دلد ه لت گد شقر ی ی ی ذ قلی قدگر ه رل دلط ن لفغگرا تگ رم قدو آر رل در رگکر ۀ بگ رل دا تقر س گطته قی گ ب ه مفه مگیأ مرفرلق ترمگی گأ تگری مگ داتقرمًگ ل گهو دلدو ش هو ب قد ت گ در مفر گش گ أ لش ترلک رمگی ه .له گر دیگر در س ه آدهو بقد " :دگ بگ ر رهلریم ه دالق در دبگرهو بگ شقرش رگ له ت قلی ط قد لس ت گدو طقلم ه رد ".رمب ری شقر ی له یلحرف " بتقبأ درک دأ ه ه در ص قرش ل زل ت قل ب گ چ أ دش قلری م گی ب أ گی گ رش گدأ سرگس أ دقل ه طقلمه شه ".له گر دیگرز "ر شن لسا ه د گفع شقرلمگ در لفغگراتگ لدر ه در دقگیاه بگ تبن له س گل ۱۱۱۹ بر تر گو طفبگره لسا .دالق لیجگد یی د ذا دگر اراتأ رل در لفغگراتگ به کرو گدن تحبرو م م گی س ترلترژیی د گفع سرگسأ طقیو در د حقه دأ دلره". چ رن به رشر دأ رسه ه ت فرفگرل شبله مگی لستتبگرلتأ ه در ته ین ترتر لی ن س ه س هم رفت ه بقدر ه ب هی ترتر دأ طقلست ه طقد رل در صقرش لرل گف ل ضگ در آی هو ب ه لش لگل قر گ ق برم ه ه .آره گ هل تو قری ر ش أ له طره لذلمن دالق در د ررمگحأ تری لذقتع رهلشت ه. بگیه ا ه لین تلج لرگرز ررااز هیرل دالق در آ لیگ م قه طقدر مم طره دیه دلر أ رهلشا. در رن کگل د تقیگش درمرلره در قر دأ رسگره ه دأدقرین س أ .آی .لی .دل گر ط قد رل د ا بهس ا رم أ آ ردر ه. آرهگ تمگ مگی أ .أ .بأ .رل بگ رچمأ مگیأ ه در لر گی رب أ دت قلری بقدر ه تلقر د أ ردر ه .در لی ن د قرد رقیا ه گ س ه ی گدآ ر د أ ش قره ه د أدقرین ش قر ی دت گذ رن (د ش قر رچم أ م گ لس ا) رل دلتق ه د أ س گطت ه ت گ ب ه لفغگراتگ بر ردرهز به آرهگ هو دلدو دأ شه ه دقرد کمگیا ترلر رفته کتأ در س گهدگرهمأ قت گدی رش گدأ ب ه آره گ یگری برسگر ه. د ر له لدلگ رراا ه دلفقدگش دتر رو رل اأ له درگ رمبری " رچم" آ گمگره یگ رگطقد آ گو به لدریلگیأ مگ طبر د أ دلد. لضم دت هو رس مًگ ب گ لفغگرا تگ ر لب ط د س تگره دلش ته کت أ ب ه ل ح گی م ی م گ ب ه لی ن قر لدلد ه د أ دلد .ذ أ هیر لد قر طگر ۀ لض م دت ه لدریل گ آط رین لروگفگً بگیه ا ه کجم لین می مگ طرفأ د قر بقد .ررقسق دلگ دأدقر گذأ رتبۀ لین قر بقد ه در د گو قالی له لفغگرا تگ بگهدی ه بلم ن آ ردو ب قد .ررقس ق ک رن لت گدتو ب گ گر لفغگ دقلفقت گده مگیأ در دقرد " گیگ رسگره گر ل مگر دجمق ۀ لررژی آبرگری" در مفم ه می در تقذره ه رل به
لدض گ رس گرره .ذ أ در رن ک گل در ق گذرا أ رس مأ ب گ تم گ ت قش س ترلترژی کمگی ا له دت گذ رن دا فا گ د أ رفا .لش گتن شر به کمگیا له ت ه ر ل لسمدأ رد ه براا س گل بل ه ب ه دش م گ لص فأ لض م دت ه لدریل گ دبهل ردیهره .ن له بقتن طگرج شهو بقد. *** در دقرد آطرین ر همگی کرگش دنسس کزب دیمق رلتر ی طف و لفغگرا تگ دلفقد گش هی گدی در دس ا ررا ا .برط أ له دهل رک ش قلمه ر گ د أ دم ه ه دا لق له دس ا دلد ت رو أ رل ب ز دی ریرفت ه ب قد .مردگقر ه لس گد ی گ کلگی گش هل م هی لس تلمگل رر ر ی رش گدأ ب رلی آهلد س گطتن ت رو أ بگش ه در تقری ری ه ب گه ق ه ت ه ین ی گ ترتر دستر ترلر رهلرد .أ .أ .بأ .گذبگً تحلۀ ترو أ رل دیگر بگطته شهو تفقأ رمقدو بقد. به تأریخ ۱۳سپتمبرز یل أ بمفگص فه س له قدت گ در لفغگرا تگ ز بر قر ی سرگس أ ک زب مقررا ا ب ه د أ م گی ل ل کزبأ در مهقریا م گز لیگذ ا م گ الی گش تفگ رل د رد أ رل ت ا قل " در ب گر ل ض گ لفغگرا تگ " فرس تگد .در تفگرل در قر ضم گً آدهو بقد: " دهتأ لسا ه در رمبری کزبأ -د ذتأ لفغگرا تگ دتگذ ا م گی هی در گ طرف هلرل ت رو أ لد رن بت گطر ت هرش ریگ دلشته ل ق شلن دبگره مفأ رل به طقد لطترگر رمقدو لسا. بگ در رشر دلشا لرل گف ل ضگ دگ فقرلً له رگ برقر ی سرگسأ شتوگً له رگ ذ قرره بریژرر ش ب ه ر قر د م ه ت رو أ هلً طقلمو ردیم تگ دت ه شقره . . .مم ترو أ مم لدرن ل م دلشت ه ه درطقلس ا ک رهلل لم لدرن رگ فرستگدیم دگ رل دأ ریرره .لدگ در من ل ضگ به شهش به طگدا رلحره. . . ل ق در لین قر دان ذرن هلرش دلطفه ریگسا لد را تلقیض ردیهو لره .تلقیض تقدگرهل مگی تحل گش لک ه مگی رشگدأ لدلده دلرد .میم ر گ دأ دمه ه ترو أ له دقگ مگیو برطرف سگطته طقلمه شه. بگیه طگطر ر گ سگطته شقد ه رحرس شقرلی لرقمبأ د أ مقدأ کزب دیمق رلتری طف و لفغگرا تگ ط أ ر هم گی لطرر دتوقصگً له طقد بأ لرلد أ ر گ دلد .د قرو مگ تقصره مگیأ رل ه مرت ۀ در زی ک زب مقررا ا ش قر ی ب ه ی بت گطر لرتش گ فلگذر ا رمب ری د ذت أ د أ دلدز در م ن ر گدو رم أ ردی هز ل ر چ ه در ک رف طب و دلم قل ل ب گ دمکشگش دگ دنلفقا دأ رد. گر ط قلمرم دلش ا .دقص قف ل م کگال دیگر ر شن لسا ه د گ د بل ه ب گ ذر هر هی ه لفغگرا تگ ک رهلل لم لد رن س ر دلشته لسا ه رژیم دق قد در قر رل ک هلل طقلمه رد". در کقرقا در تفگرل در قر مفۀ " ترو أ له طقد بأ لرلد أ ر گ دلد" دل أ د أ دلد ه رمب ری ش قر ی ب گالی ت رو أ چفرپگ رهو بقد. در دقرد لی له ب گ دنس س ک زب بل هتر چ أ ص قرش رف ا بر ق ی ر قر ب أ ب أ ت رو أ ب ه د گ کلگی ا رد .یل أ له رقیا ه گ لین تگب در یلأ له ر همگی دگو دسمبر ۱۱۹۱در د زل ر شن د طبق ه لی در رگکر ۀ د ن گب ن ب گ ی دمتگش رد. نور بی بی تره کی ،بیوۀ منشی عمومی حزب دیموکراتیک خلق: "آرر ه ه شقمر برلی آطرین بگر در دفتر طقد رفقگی شقر ی رل دأ ریرفا د ن در لت گ ط قلب ه ر ه آرق هر د رت ر له دفتر د أ مقدأ ترلر دلشا بقد .رگ هگ له آراقی در لهو صهلی فررمگ بگقر رسره .دن له لتگ طقلب ب گ د ر به دمفرز برلده آرجگ تړ رل ه در طق فط دأ هد دیه .یگمرلً دلفق دأ شه ه یی دردأ ب ه ف رتو دیگ ری به بغفو لصگبا رمقدو بقد .د گفشرن به دن ت ه " :لین گر ر رمگی لدرن لسا ".بر م و دردأ ب ه ش گرۀ یل أ له لف رلد دیگر دگ به رگ شرم ررز لصگبا رمقدو ل رل دجر ب سگطته ب قد .ش رم ه دل ت ر د گ ب قد در آ ذ ش ه در ک گل ب رد چگی بقد توگدفگً هیر فررمگ ترلر رفته بقد. لی همه کقلذأ سگ ا چهگر یهر به تق رقسا .رفقگی شقر ی فقرلً آرجگ رل ترک ردره .ترو أ ب ه لد رن تف ق رم قدو له ل رس ره ه چ رل لی ن م ن رل لرج گ دلد؟ د ن رم أ دلر م ه لد رن ب ه ش قمر چ أ قلب دلدو ب قد .ت رو أ له لد رن طقلمو رد تگ اه ت ړ رل له لرگ بردلش ته م هلیا بهم ه ت گ ب ه با ا ت هفرن ل رل بگررر ه .لد رن در قلب ت ه بقد" :فردل" .ترو أ بگ طقلمو د گبه به ذقی درسترز تقدگرهل گرد ررز درل له رمقدو ذ أ آره گ رر ز در قلب ت ۀ لدرن رل تلرلر ردره" :فردل ".بز دی مر قر ه لرتب گ د گ ب گ درر گی بر ر له تو ر تح ع ردی ه .مم ه تف ق م گ ط گدقر بقدره مردلس رزد دگ رمأ آده. در شر شقمر دن هیگد رگآرل به رشر رمأ رسره .ل بگ ر دلش ا ه ق ن س فرم ر ر ه طقلم ه ش ه مم ه دش قلری م گ رفع دأ شقره .لی له د ستگ شقر ی به لدرن ل گهو رتقلم ه دلد تگ گرم گی لکمقگر ه بل ه .ش قمر طرف هلر ط قرریزی ط قرا ربقدز به صهلتا تقش لکاگ رفرقگره بگ ر دلشا .لین یی کقرقا گدمً ر شن لسا ه ل لد رن رل با رگر بگ لستلهلد طقد کاگب دأ رد. د سا دلشاز ل رل شگ رد رهگیا فگدلرز صگد ر ه بله له لدرن رهو طحأ بگ دتن ین رسره " :به د گفشرن طقد لدر ره تگ سمب رل ب ه هد رن بگرلرر ه ".ب گ د گ د ت ن د گفهلل به رگدهگی ببرک تگسم بگتأ دگرهو بقدره .در شر آرهگ به تگطلرا ت ه ه رمأ طقلم ه له ل لد ر لد رن لطگ ا ه .ترو أ به ت گ ا آرهگ ردلطا " :لرقمبز یل أ رشمز ب گبرین شمگ بگیه لطگ ا ره ".د گفشرن ل ت رلض گ تأ ر ه دأ رمقدره " :به ک رف م گی لد رن ل تم گد رهلش ته بگش ره .ل مم گرحقری ه دی ر ه د س ا ط قد رلز یل أ ت ړ رل هی ر
دردأ مگ ترلر دلد شمگ رل ررز طقراردلره له برن طقلمه برد .ل تگ آطر رو طقلمه رف ا ".ت رو أ ب گ ذ ن ر ر دتگذ ا ف گدلر لس ترم .د ن تم گ دأ رد " :رترر رفقگز شمگ کو بجگر رراتره .لین لدلگ رهلرد .دگ د ستگ سگبقه دلر ص گد هره أ طقد رل تش لرقمب ردو ل ز مهف دیگری در هره أ رهلشته ل ز لین رل ممه دأ دلر هز س برلی چأ درل بگی ه له برن ببرره؟" ببرک تگسم بتگطر آرله طقد رل تافرم ر رمگی لدرن رلردو بگش ه تو مرم رفت ه ت گ یل هیگر رل بل ه .ت رو أ ب گه م م قشو رد تگ آرهگ رل له لی لگر د ورف باگهد " :لین گر درسا رراا .ممه فلر طقلم ه رد ه شمگ تقط ه ر بقدو لیه بهی ترتر طقلستره له دان ذرا طقد رل برمگرره .دن ررز آرهگ رل دلتقه دأ سگطتم تگ به چ رن لتهلدأ دتقصن ر قره. دن شقمر به آ بگ ر بقدیم ه ممه چرزمگ سر به رلو طقلم ه شه. لی ه طقد رل تافرم رمقدره .د گ ب گ ک ا تم گ د گمهو رم قدیم ه چگقر ه مدل لد رن آره گ رل دث ن بز گذ ه م گ م گ گ گ هل طرف بردره .لراگ مگ رل صرف تترله به ل هل دأ برر ه ممر ح قر و د أ ه .برلس تأ بز أ گ مم آرهگ رل تقریبگً بمفگصفه له برن بردره. طأ سه ر ه بلهی بگ دگ اأ گری رهلشا .دگ به مر قره تمگسأ بگ طگرج در شرلیط کبس طگرگأ به سر د أ ب ردیم. آش پز م م مم رلی د گ بقدر ه. بگ دگ برلدر ترو أ ب گ د قد وز یل أ له ب رلدر هلدو م گیو رر ز بقدر ه .طگر ه س گدگ رسقرن رل به هل طرفأ بردره .دیگر ب گ د گ ص رف آش پزی ب ه ر گ را رم ب گتأ دگر هو ب قد .چ ه بلهتر ممه طقی گ رهل ر ه بله ش م گگ لفارل لدلر لد را دگ رل له طقلب بر هلر س گطته ت ه " :فرو فه بلم ن آد هو لس ا ت گ ش مگ در تلمر ر دیگری گبجگ شقیهز ه د آدگدو شقیه". در د قطۀ لرگ طگرۀ لسا ه هل له سگحر مگرلش دقتلرا دلرد به آ "سما مله" دأ ت هز دگ رل در ممرن طگره م طگذأ ب قدز لذبت ه ل ر چپر ا س تا رل در رش ر رگر ریم .هد رن لت گ ب گ رد دقرم سگطت ه .به لتگتأ ه دگ رل آ ردره گد ً ضترمأ قشرهو شهو بقد .لی همه بر تر به لتگ هرهل شبگما دلشا .دن له ترو أ رسره " :آیگ دگر دگ هل رد أ رل درتل شهو لیم؟" ترو أ بگ ذ ن ممر گأ فرفاقف دآبگره ا " :ر ل رهلرد .ممه چرزمگ سر به رلو د أ ش قد .لی ن ی ی لتگ دلمقذأ لسا .دن دأ دلرم ه تبمً در لی جگ اگ ر بقد بگر دلشت ه .فر رمأ ه ل ق دگ هره أ طقلمرم رد". دن رد طگک رل گک رد .در لین طگره دگ م ا ر ه به سر بردیم .ش قمر گدمً آرل ب قد .ذ أ م ر ر ه ط قلمو دأ رد تگ ل گهو بهم ه ه بگ لدرن دمتگش ه .ممر ه تلرلر دأ رد " :لرق مب تم گ هر ه أ د رل ت لرن د أ دلد .د ن شگ ردلرأ له طقد بگتأ رلشته ل ه آردگ درل به سر طقلم ه رسگره .دن دی ن ط قد رل لدل رم قد ".ل شو ا د س گل دلشاز برمگری رهلشا .صرف دقمگیو سرل گ س ره شهره. لره أ بلهتر به دن طبر دلدره ه دأ طقلم ه د رل ر زد دل ت ر ببرر ه .د ن لتل ًگ ط قد رل ط قب لکا گ رم أ رد :ف گر بارگر بگال رفته بقد .ش دل تر لفار آدهره .ش قمر رس ره " :ش مگ چ رل د أ طقلمر ه ل رل ش ب گ ط قد ببری ه؟" ب ه ل ت ه " :له طرف ر ه درد دأ تقلر ه ببر ه " پ مگی" رر ضر ری بر طقلم ه طقلسا". درل به یی تلمرر دیگر ه ممر جگ در لرگ ترلر دلشا آ ردره .تلمرر د ر قر " قت ۀ ن" ر گ دلش ا .در آرج گ د ن س گحر ل ضگی طگرقلد طقد رل دیه .دن سنلل رد " :چرل درل لی جگ آ ردیه؟ شمگ هو ردو بقدیه ه د رل ت هل ی د أ ر ه؟" آرهگ در قلب ت ه " :تگ فردل صبا صبر ن .دگ بز دی ب ر د أ ردیم ".لد گ آره گ ر ه ف ردل ص باز ر ه ر ه ر ه م م ش گ بر ت ه .دن دیگر لین لفرلد رل مردگگو رهیه . ص ا دن طقب ربقد .طقلمو رد تگ به دن د ل بهم ه .به دن ب گ ذ ن ت قمرن آدر ز د أ ت ه " :له ج گ بگر ریم؟ د رد مرچ چرز رهلرره تق بهوز بهو ".تتأ اأ رل له مفه لی طرفهلرل لدرن دأ دیه ز لذتمگ دأ رد ت گ د رل د ب گرو ر زد ممار ببرره .لدگ آرهگ در قلب صرف دأ ط هیهره. یلأ له شبهگ دگ رل به هرهل فدرطأ لرتقگل دلدره .ممگرجگ د ن له د رگ ش قمر طب ر ش ه .ذ أ ص رف س له س ه د گوز س له رمگحأ بگ سگحر ت ورمش آش گ شه .به دن کلگیا ردره ه بگه مم ش م گگ رزد ش قمر س ه د و دلر گرد به رگ مگی لتبگلز ر هی د د آدهو بقدره .ل در برلبر آرهگ در چپن طقد آرل لیاتگدو ب قد .لفا رل ب ه ش قمر ت ه ت گ بگ آرهگ له تلمرر طگرج شقد چق قیگ دأ طقلم ه ل رل به تلمرر دیگری د تقن باگهره .شقمر آب طقلسته بقد .ذ أ ب ه ل ت ه" :کگال تتو رراا ".ترو أ دیگر به ممه چرز أ بردو بقد .ل به لفارل لبۀ قچلأ رل ه در آ در که د ج مزلر لفغگرأ بقدز چرزیله طأ تمگ هره أ تقلراته بقد س لرهله رمگی ه دلدو ط قلمو ردو ب قد آر رل ب ه د ن چهن بهم ه .سپس له دستو سگ ا رل رهو گرش کزبأ رل له ربو برر رم قدو ا " :لی ن رل ب ه رفر و لد رن بهمر ه". لف ارل دسا گی ترو أ رل بات ه ل رل ر ی هدرن لرهلطت ه ب گالی س رر بگذ ا رل رلش ت ه .ب گ مم رن بگذ ا ل رل ط ی ردره .لره أ بله در دقرد درگ ترو أ شتس تقدگرهل گرد گرهلد طبر دلد. لی له شقمر رل در جگ دفن ردره دن طبر رهلر . هو دلدو بقدر ه. بل هتر د ن بگرم گ س نلل د أ رد " :چ رل رفق گی ش قر ی م ی رلردر ه؟ م م س رر م م رلال مردلس برلیم قلب دلدو رمأ تقلراا.
فصل هشتم حکم اعدام " کابل شهر آفتاب و گلوله هاست "... ریدیارد کیپلینگ 1برندۀ جایزۀ "نوبل" شاید حتی در خیالش هم نمی آمد که این جملۀ شاعرانۀ وی پس هر بانها خواهد بود. آفتاب کابل مثل گذشته ها خیری کنندی بودی و روشنائی جشن گونۀ دارد .آفتاب در این شهر بامدادان ا آنسوی کوی ها هر میکشد و بالفاصله خبر میدهد که امرو آهمان آبی ،هوا گرم و فرارهیدن یس نوع مسرتی را که به دشواری میتوان بسا کلمات بیان کرد نوید میدهد. در این شهر کمتر رو ی را میتوان هسرا نمسود کسه آسی آن صسدای فیسر ماشسیندار یسا راکسب انسدا ی ب سو نرهسد .و ۀ گلوله ها در کابل به مراتب معمولی تر ا نوای پرندگان اهب. در افغانسستان تسو گسوئی مسسان بسه ارادۀ نسامریی توهسسس نمسودی اهسب .ماننسسد هسدی هسای پسسار نسر گساو هسسا یسر آفتساب درشسسب و هو ان توهط دهقانی پا برهنه و لباس فرهودی به تن برای هلبه به پیش انداختسه مسی شسوند .مرکسب هسای کو سس انسدام در کو ه های پر ا گرد و خاک وب و بته های خشس را برای هوخب در اجاق ها حمل می کنند .کو ی گر در دوکسانش در برابسسر انرسسار سسرا باهسستانی کسسو ی گسسری خسسود را دور مسسی دهسسد ،در هم سسواری وی در دوکانسسس مشسسابه ،افغسسان ه سیس تباری با لن ی بلند ،دهب ها به کمر در میان توپ های تکه های جال دار نشسته اهب .جمعی ا بچسه هسای ول سرد در هارراهی پر ا گرد به دور دو خروهسی در حساج جن یسدن کسه پاهایشسان را بسا آنساب بسسته انسد حلقسه دی انسد .دوکانسدار هالخوردۀ دواهای یونانی ،با آوا بلند محصوالت هاخب خود را تبلیغ می کند .هسزاری هسا بسا تحمسل مشسقات کرا سی هسای پر ا بار و ثقیل خود را کش می کنند .ا مس د آوا پر ارتعا و آویل مال که مسلمان هسا را بسرای ادای نمسا دعسوت می کند به گو می رهد .کودکان دهب ن ر ،با تن های ناپاک و لباس های پاری ا هر هو هسر مسی ننسد و دهسب هسای الغر خود را درا نمودی می گویند " :یس روپیه بدی ،یس روپیه بدی". . . نین احساس می شود که هرنوشب بدی این کشور را در ن اج خویش گرفته اهب .هرنوشب آنهسا بیشستر بسه یسس هسیای ای شباهب دارد. . . نرام شاهی توهط رژیم جمهورت تعویض یافب ،هپ کمونیسسب هسای محلسی کسه ا آسرا شسوراها حمایسه مسی شسدند بسه هدرت رهیدند .پ ا آن ها نوبب به م اهدین رهید ،به تعقیب اینها ،بنیادگراهسای دینسی بسه نسام آالبهسا روی صسحنه هسور کردند .هپ حکومتی که این بار آنرا امریکایی ها حمایب می کند به هدرت رهید .اما وهتی به پیرامون خویش نرسر مسی اندا ی ،همان فقر بدون امید ،عقب مانی هرون وهطایی و تاریکی را می بینی. . . ا یسس هسدی نیسز
های خاصی را در جامعۀ افغانی تحریس نکرد .باشسندگان ایسن کشسور کسه بسا تسورین خسونین برآرفی و هتل تری کی لر وآن خود کم و بیش آشنائی دارند ،تو گوئی ملتفب اهتند که حاکمان آنها را یا حتماً به ور هرن ون می ها ند یسا هسم بسا هصاوت به هتل می رهانند .ا آغا هرن بیستم هیچ یس ا حاکمان افغانستان داوآلبانه ا هدرت دهب نکشیدی اهب. امیر افغانستان حبیب اهلل در هاج ۹۱۹۱هن ام هفر به جالج آباد پس ا برگشسب ا شسکار بسه خیمسه ا ناجوانمردانسه به هتل رهید .پسر وی اعلیحضسرت امسان اهلل خسان کسه یسس اصسالم آلسب مترهسی و شسناخته شسدی و دوهسب رئسی جمهسور آنوهب ترکیه کماج پادشای (اتا تورک) بود ا آرا یس رهزن مشهور به نام "بچۀ هقاء" مخلسوع و م بسور بسه فسرار ا کشور شد و باالخری در کشور ایتالیا وفسات یافسب .در اخیسر هسالهای شصسب مسیالدی بسه اهساس فرمسان اعلیحضسرت ساهر شای میب اعلیحضرت امان اهلل خان با حرمب و شکوی تمام به وآن آوردی شدی و در جسالج آبساد در کنسار مسزار پسدر شسان 2 "اعلیحضرت حبیسب اهلل خسان هسرال الملسب والسدین" دفسن شسدند .شسای دی سر افغانسستان اعلیحضسرت محمسد نسادر شسای را بسه 3 تورین ( )۸هپتمبر ۹۱۱۱یس متعلم لیسۀ ن ات به هتل رهانید .پسر او محمد اهر شای ،آوریکه هسبالً ککسر گردیسد ا آرا هردار محمد داوود ا هدرت برکنار شد .اهر شای بدون هرگونه هر و صدا در موهعیب یس پناهندۀ هیاهسی در ایتالیا حیاتش را به پایان رهانید .رئی جمهور محمد داوود مطابق عرا موجود در ایسن کشسور حسین کودتسای هفسب ثسور به وهیلۀ یس افسر عضو حزب دیموکراتیس خلق به هتل رهید .و اینس نوبب بسه تسری کسی رهسید .آیسا اینهمسه هابسل تع سب اهب؟ غالبًا ملیونها افغانی که در هریه های دور دهب به هر می برند ا تغییر نام هسا و عالمسات در صسحنۀ کابسل حتسی بسا خبسر هم نشدند .در کشوری که بیسوادی تقریبساً عمومیسب دارد ،بسرق و هسرک وجسود نسدارد و فقسر بیسداد مسی کنسد ،مسردم عسادت کردی اند که به ندگی خویش مانند صد ،دو صد و حتی شاید هه صد هساج هبسل ادامسه بدهنسد .آنهسا ا همسین نسدگی محقسر هم راضی اهتند .وهتی به افغان ها می ن ری آنها را بدبخب نمی یابی .آنها با مطابعسب شس فب ان یسزی ایسن همسه مشسقات
1
جو یس ریدیارد کیپلینگ :نویسندی ،شاعر و ناوج نوی ان لیسی اهب .هالهای حیات ۹۸۸۱-۹۱۱۸ :آثار مشهور این نویسندی عبارتند ا " :کتاب جن ل ها" " ،کیم " ،و اشعار متعدد او می باشند .کیپلینگ اولین ان لی تباری اهب که در هاج ۹۱۹۱جایزۀ نوبل را در عرصۀ ادبیات به دهب آورد. 2 نویسندگان اشتباهاً در کتاب ککر نمودی اند که گویا بقایای اعلیحضرت امان اهلل در شهر کابل دفن گردیدی اند .اصالم متن ا مترجم اهب. 3 نویسندگان کتاب مدعی اهتند که اعلیحضرت محمد نادر شای ا آرا یس محصل انقالبی به هتل رهیدی اهب .منابع معتبر و مؤثق حاکی ا آن اند که اعلیحضرت محمد نادر شای توهط یکی ا متعلیمن لیسۀ ن ات به نام عبدالخالق بخاآر انتقام گیری ا جنراج غالم نبی خان رخی که خانوادۀ عبدالخالق نزد موصوا کا ر میکرد کشته شد.
ندگی را می پذیرند و افزون بر آن هر رو دهب به آرا اهلل بلند کسردی و ا ایسن وضسعیب خسویش شسکر گسذار اهستند. در هیمای افغان ها لبخند بیشتر ا عالیم شکن ه و اندوی دیدی می شود. بلی ،و فیرها نیز تقریباً همیشه ب و میرهند... به تورین ۹۱اکتوبر ۹۱۱۱کابل را یکبار دی ر شلیس تانس ها و ماشیندارهای ثقیل تکان داد .اما این اخوانی هسا نبودنسد که به شهر ه وم می آوردند .اینبار منسوبین فرهسۀ هفسب پیسادی بسه آرفسداری ا نسور محمسد تسری کسی هیسام نمسودی و آرامسش شهر را برهم دی بودند .البته آنها می دانستند که رهبر شان دی ر حیات ندارد و هوای مسلح دی ر کامالً ا آرا امسین تحب کنتروج هرار داشب ،و ان اینکه حمایب هائر هطعات را بدهب بیاورند نهایب ضعیس بود .این حرکسب منسسوبین فرهۀ هفب بیشتر به ا خود گذری می ماند تا به یس عمل خوب هن یدی شدی. نزدیکی های شام ند ن یسر تانسس ا تسوپ هسای شسان هسرار گسای فرهسه را آمسال آتسش هسرار دادی و هسپ بسه آسرا کابسل حرکب کردند .اینکه بخاآر کدام هدفی هیام کنندگان به آرا مرکز شهر می آمدند و ی مسی خواهستند بسه هسؤاج مسذکور کسی جواب دهیق دادی نمی توانسب .اما هفارت شوروی مشو بود .گوریلوا بسا بسی هسراری بسه هسفیر پو انسوا خساآر نشان هاخته بود که آرفداران تری کسی مس ی تواننسد نسیم شسهر را ا بسین ببرنسد و در ایسن صسورت شسوروی هسا نیسز جسان بسه هالمب نخواهند برد .گوریلوا عالوی نمودی بود: 4 " من هدایب دادی ام تا لوای کوماندو برخیزد و همچنان ا هوا بر باغیان حمله صورت ب یرد". بوگدانوا که نیز در همان لحره نزد هفیر بود به گوریلوا اعتراض کنان گفب: " نرسسر بسسه معلومسسات کسسه مسسا در اختیسسار داریسسم ایسسن تانکیسسسب هسسا بسسا شسسعارهای " :نسسدی بسساد رفیسسق تسسری کسسی" ،نسسدی بسساد اتحسساد شوروی" برخاهته اند .شما بدینترتیب میخواهید دوهتان اتحاد شوروی را تیرباران کنید؟ به نرسر مسن مسا نبایسد در اینکسار مداخله نمائیم .ب ذار خود شان مسئله را حل و فصل کنند". احتماج آن می رود که نمایندۀ کی .جی .بی( .بوگدانوا) در خفا امیداوار بود تا هیام کنندگان به یسس شسکلی موانسع را در شهر ا هسر رای خسویش برداشسته خسود را بسه "خانسۀ خلسق" (ارگ شساهی افغانسستان) رهسانیدی ،آنسرا بسه تصسرا درآوردی و امین را ا بین خواهند برد .البته ان آنها نهایب کم بود ،اما کی می داند . . .بطور مثاج ،هاج گذشته بسه تسورین ۱ثسور وآن ار نیز شور را علیه نرام محمد داوود با ند ن یر تانس آغا نمود و نتی ه داد. . . بوگدانوا برای مبادا با کریو کوا در مسکو تماس گرفته و موضع خود را به او خبر داد .کریو کسوا کسدام مخسالفتی ابرا نداشب. اما گوریلوا رویهمرفته همانطوریکه خسود مسی خواهسب عمسل کسرد :او و دی سر مشساورین نرسامی اوامسر ال م را دادی و بعضی ا آنها حتی مستقیماً در جنگ بخاآر هرکوبی هیام کنندگان اشتراک ور یدند4. تلفون محرمی که گو نمی شد در اتاق بدون کلکین ،پهلوی دفتر هفیر هرار داشسب .سون دروا ی را بکلسی نبسسته بودنسد هفیر پو انوا آنچه دی ران در تلفون می گفتند می شنید .معاون و یر دفاع پاولوفسکی به اوهستینوا تلفسون نمسودی و در مورد اوضاع کابل یس نرر را ارائه می کرد .دهایقی بعدتر آمر نمایندگی کی .جی .بی .بوگدانوا با کریو کوا تمساس گرفته به او راپور کامالً متغیر را می داد .آی آن رو مخالفب های پنهسانی میسان نماینسدگان دوایسر مختلسس شسوروی در کابل به نقطۀ اول خود رهیدی بود .مطسابق اصسوج یسس درامسه ،پس ا آنکسه حسواد در آن بسه نقطسۀ هسعودی مسی رهسند، متعاهباً گری رو به گشودن می نهد. گوریلوا معتقد بود که در عقب هیام نرامی آرفدران تری کی ،کی .جی .بی .هرار دارد .او تا حدی به ایسن روایسب بساور داشب که وهتی فردای رو حادثه در اتاق پذیر هفیر با یکسی ا مسومورین نماینسدگی کسی .جسی .بسی .کسه شسم هسایش را پاک می کرد برخورد ،نتوانسب ا نیشخند جلوگیری نماید و گفب " :طور ،بخاآر ناکسامی اشسس مسی ریزیسد؟" مسومور مذکور با تع ب به هوی گوریلوا ن ریسته پرهیدی بود " :مقصد شما ی اهب؟" شاید خسسی در شسم آن مسومور رفتسه بود. . . در این میان هطعات وفادار به امین به کمس مشاورین شوروی هیام را کامالً هرکوب کردند. البته این ونه هرکوبی ها در هائر نقاط افغانستان صورت گرفته نمی توانسب ،ون دی ر تمسام ایسن کشسور بسه یسس جبهسۀ ال این ونسه تمام عیار مبدج گردیدی بود .مخالفین مسلح با اهتفادی ا تغییر حاکمیب در پایتخسب و بسی نرمسی هسای کسه معمسو ً پروهه ها را همراهی می کند ،مناآق تحب کنتروج خود را وهعب هابل مالحره بخشیدند .در بعضی ا والیسات جنسوبی و شمالی افغانستان مخالفین تا ( )۱۹فیصد هلمرو را در تصرا خود داشستند ،من ملسه مواصسالت و ولسسوالی هسا را .البتسه مراکسسز والیسسات نیسسز صسسرا تحسسب کنتسسروج نسسسبی مرکسسز هسسرار داشسستند :بسسا فسسرا رهسسیدن غسسروب مخسسالفین حاکمسسان کامسل ایسسن محالت می شدند. ارگان های هدرت در محالت که بدون آنهم ضعیس بودنسد اکنسون مسورد "پاکسسا ی" جدیسدی هسرار مسی گرفتنسد :ا آن سا نسه تنها بقایای پر می های مخفی شدی را دور می کردند ،بلکه تمام کسانیکه بر آنها شکی وجود داشب کسه عالهمنسد تسری کسی 4
ا هارات گوریلوا نشان میدهند که شوروی ها همانطوریکه مستقیماً در ان ام کودتای ه فب ثور دهب داشتند و بدیترتیب گماشست ان خسود را ا جملسۀ "خلسق" و "پسر م" در اردوی افغانستان به هدرت رهاندند و در هرن ونی حکومب هسانونی افغانسستان دهسب درا ی کردنسد ،پس ا اجسرای کودتسای ثسور آنقسدر بسر نفسوک و نیرومنسدی خسود در افغانسستان و مخصوصساً نرامیان مطیع "خلق" و پر م" اعتماد داشتند که به خود اجسا ی میدادنسد تسا بسه هومانسدانان هطعسات افغسانی امسر و هسدایب بدهنسد .اعترافسات گوریلسوا هکسذا ثابسب میسسا د کسه جنسراج هسای ارشد شوروی در دامن دن جنگ های بین االفغانی ههم تحریس کنندی و فعاج داشته اند .این ونه فعالیسب هسا در داخسل هلمسرو یسس کشسور مسستقل در مغسایرت صسریح بسا اصسوج حقسوق بین المللی و و ایس یس مشاور یا متخصص نرامی خارجی در خاک یس کشور دارای حاکمیب ملی هرار دارد.
اهستند نیسز برکنسار مسی شسدند .ا مسین هن سام ایسراد خطابسه هسا در برابسر مسردم همیشسه توکیسد مسی کسرد کسه "هانونیسب در مسان حاکمان گذشته نقض می گردید و تعمیل ترور و تضییقات را علیه مردم بی گنای محکوم می کرد ".بخاآر آنکه ا تسورین صسفحات شسرم آور گذشستۀ نچنسدان دور را حسذا کسردی باشسد او حتسی نسام ادارۀ امنیسب را بسه "کسام" (د کسارگرانو د امنیسسب مؤهسه ،یا مؤهسۀ امنیب کارگران) تغییر داد. اما با تغییر لوحه تضییقات نه تنها پنهان نیافتند ،بلکه برعک ،شدت بیشتر کسب نمود. عزیز اکبری در مقامش دیر مانی بساهی نمانسد .امسین بساالی او اعتمساد کامسل نداشسته و " نسدان نفسر خسود" نمسی شسمرد .بسه همین دلیسل نسامبردی را م سددًا بسه و یفسۀ هبلسی ا ،یعنسی آمسر بخسش " ضسد کشسس" برگردانسدی و بسه کرهسی ریاهسب "کسام" اهسداهلل امسین ،بسرادر ادۀ خسود را گماشسب .ایسن جسوان کسه فقسط یسس و نسیم هساج هبسل بسه حیسم نسرس کسار مسی کسرد ،اکنسسون همزمان ند پُسب کلیدی را بدو داشب :او معین و ارت امور خارجه بسود ،رئسی ادارۀ "کسام" بسود ،منشسی اوج کمیتسۀ شهری حزبی شهر کابل بود ،رئی هیوت رئیسۀ اجتماع دوهتی افغان – شوروی ،عضو کمیتۀ مرکزی و عضو شورای انقالبی بود .سون عامسل اصسلی رشسد بسرق آهسای اهسداهلل امسین ،شسخص حفسیب اهلل امسین بسود بنسابرین وفساداری بسدون سون رای خود را در هرگونه حاالت به او به اثبات می رهاند و هرگونسه مطالبسات کاکسایش را بالفاصسله درک مسی کسرد .بسه نرر می رهید که امین با این انتخاب خود به خطا نرفته بود. در آنرو ها "دفتر کشس خارجی" کی .جی .بی .در کابل ندین مرتبه ا تشدید تضسییقات بسه "مرکسز" خبسر دادی بسود .در یکی ا تل رام ها بطور مثاج آمدی بسود کسه مطسابق راپسور منبسع هابسل اعتمساد ،امسین هسدایب دادی اهسب تسا هسه صسد محبسوس هیاهی ا بین بردی شوند .در میان محبوهین هری های هسر شسناس حسزب دیموکراتیسس خلسق ماننسد کشستمند ،هسادر ،رفیسع ...بودند .امین هتل این اشخاص را آوری آرم ریزی کردی بود تا مسؤولیب آن به دو " اگسا" انداخته شود ،که گویسا آنها هبالً ،حین حاکمیب تری کی ا بین رفته اند .بدینترتیب امین می خواهب با یس تیسر دو فاختسه را شسکار کنسد :مخسالفین را در داخل حزب کامالً ا بین بردی و رهبری هبلی را بدنام بسا د .در تل رام آمر "دفتر" به "مرکز" توصیه می کرد تسا به "هفیر پو انوا و یفه دادی شود که با امین مالهات نماید و " آوری که ال م اهب" صحبب کند .در عین حاج خاآر نشان می گردید تا هن ام "صحبب" منبع خبر رهان نباید مورد تهدید هرار گیرد". هـُر و مان ه اینکار در آن بود تا امین نداند که معلومسات در مسورد پسالن هسای هسرکوب گرانسۀ او را شسوروی هسا ا ک سا بدهب آوردی اند؟ در رابطه به موضوع مورد بحم میان امین و شبکه های اهتخباراتی شوروی با ی بزرگسی آغسا یافتسه بسود .اهستخبارت شوروی ا هر آسرا امسین را در محاصسری هسرار دادی ،هسر گسام او را یسر نرسر داشسب .در عسین حساج خسود امسین نیسز بسا اهتفادی ا امکانات که کی .جی .بی .برایش فراهم نمودی بود اکثراً کوشش های موفقانسه مسی کسرد تسا "دوهستان" را تحسب کنتروج داشته باشد .آله های ثبب آوا در بسیاری ا جاهای که شوروی ها حضور داشتند نصب شدی بود .آلۀ ثبسب آوا را حتی در پیزارۀ دیسوار مهمانخانسۀ مخصسوص بسرای مسومورین عسالی رتبسۀ شسوروی کسه بسه کابسل هسفر مسی کردنسد نصسب نمسسودی بودنسسد .مسسومورین کسسی .جسسی .بسسی .پ س ا کشسسس آلسسۀ مسسذکور نخواهسستند آنسسرا ا بسسین ببرنسسد ،بلکسسه ا آن منبعسسد بسسرای دیزانفرمیشن کسار مسی گرفتنسد .هابسل ککسر اهسب کسه آلسۀ ثبسب آوا در تعمیسر مسذکور حسین اهامسب جنسراج پاولوفسسکی در آن کشس گردیدی بود. ال وفسادار بسه او ای ساد عالوی بر آن مطابق هدایب شخص امین در ترکیب "کام" گسروپ خساص اوپراهسیونی ا افسراد کسام ً گردیدی بود .این گروپ اوپراهیونی و یفه داشب تا در آوج رو به نقاآی که در آن متخصصسین شسوروی هسرار داشستند "هر بزنند" و ا آریق اجنب های خود معلومات ا هبیل " :کی مصروا کدام کار ها اهب؟ " و " کی ی می گویسد؟" را جمع آوری نمودی و اهم آنرا هر شام روی میز امین ب ذارند. البته "دوهتان شوروی" نیز دهب یر االشه ننشسته بودند .برای جمع آوری معلومات نه تنها کارمندان "دفتر" و شصب مومور نمایندگی کی .جی .بی .جلب گردیدند ،بلکه بسیاری ا منسوبین گروپ " ینیب" و همچنان تمام شبکۀ اجنتوری، صدها مشاور و متخصص نرامی نیسز گماشسته شسدند .بخساآر "فعالیسب هسا در رابطسه بسه امسین" بوگسدانوا توانسسب کمیسب نمایندگی خود را افزایش هابل مالحرۀ بدهد :بطور مثاج تعداد مومورین او در مای آگسسب یکصسد و هفتساد و پسنر نفسر بسود در حالیکه در مای دهمبر این رهم به هه صد و پن ای نفر افزایش یافب .کرهی آمر دفتر کی .جی .بی .جنرالی نامیسدی مسی شسد .کسی .جسی .بسی .در خسارل ا هسرحدات شسوروی صسرا در کشسور آلمسان دیموکراتیسس بطسور رهسمی ا نسین یسسس تشکیل عریمی برخوردار بود. کارمندان ادارۀ کشس اتحاد شوروی با دهب خاصی تماس های مومورین حکومب افغانستان را با مومورین اضسالع متحسدۀ امریکا ،ین و پاکستان مراهبب میکردند .اما در فعالیب های مذکور دهب آوردهای ندان یسادی نداشستند :همسه مالهسات ها با امریکایی ها بطور رهمی و با م و نمایندگان شسوروی بسه رای مسی افتادنسد( .معمسوالً ایسن نمانیسدی هسافرونچوک مسی بود) کوشش ها بخاآر بهبود روابط با پاکستان نیز مطابق توصیه ها و راهنمائی های کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب و و ارت امور خارجۀ اتحاد شوروی صورت می گرفتند .به نفع کابل و مسکو بود تا ا مساعی ضسد افغسانی اهسالم آبساد و واشت تن بکاهند .در رای تال بخاآر بهتر هاختن روابط با همسسایۀ جنسوبی (پاکسستان) امسین حتسی ا مواضسع هبلسی خسود عقب نشینی نمودی اعالم کرد که حاضر اهب حل هضیۀ "پشتونستان" را معطل نماید .نسین یسس آر العمسل را "دوهستان شوروی" دیر مسانی بسود کسه بسه ا مسین پیشسنهاد مسی کردنسد ،ولسی امسین بسه آن گسو نمسی داد .امسا اهسالم آبساد پیرامسون ایسن ابتکسار کابسل کسسدام عکس العمسل مثبتسسی نشسان نسسداد .در آن سا بسا ی دی سسری بسه رای افتسسادی بسود و هسر کسسالوی دی سر در دهسسب
العمسسل
امریکسسایی هسسا بسسود .اضسسالع متحسسدۀ امریکسسا نیسسز بسسه درخواهسسب رهبسسری کابسسل مبنسسی بسسر بهتسسر هسساختن روابسسط عکس خوددارانه ا خود نشان دادی و ا دادن کدام وعدی ای آفری رفتند. در مای اکتوبر شارژدافیر هفارت امریکا در کابسل آمسستوڅ را دیپلومسات دی سری بسه نسام آر یسر بلسود تعسویض نمسود .امسین هن ام مالهات با این دیپلومات جدیسد خسواهش کسرد تسا واشسن تن کمسس هسای اهتصسادی را بسه افغانسستان ا هسر ب یسرد .امسا آر یر بلود با هردی جواب دادی بسود " :مسا خسواهش شسما را صسرا در آن صسورت بررهسی خسواهیم کسرد کسه توضسیحات هناعب بخش در رابطه به هتل آهای دابز دریافب داریم". آمستوڅ بعدها در کتاب خاآرات خود می نویسد " :امین تمایالت امریکایی نداشب .هن امیکه امین معساون صسدراعرم و و یر امور خارجه ،هپ صدراعرم و بساالخری رئسی جمهسور (مطسابق مستن روهسی) بسود ،او اهسدامات انسدکی را بخساآر بدهب آوردن اعتماد امریکا برداشب". امین با آنکه ا خط مشی تری کی در بسیاری ا موضوعات خود را جدا هاخته و او را فوراً به خاموشی هسپرد ( ا نسام تری کی در هیچ جای یادآوری نمی شد) ،اما با آنهم ،کمافی السابق ا اتحاد شوروی خواهش می کرد تا هوای خسود را بسه افغانستان اعسزام کنسد .امسین گسای لسوایی را بسرای حفا سب شسخص خسود و گساهی هسم غنسد تشسدید یافتسه ای را بسرای مقابلسه بسا مخالفین مسلح در شماج افغانستان ا مسکو آلب می کرد .جواب های مسکو بسه این ونسه درخواهسب مختلسس مسی بودنسد، ولی محتوای آنها همیشه مشابه و بدون تغییر بود " :امکان اعزام هوا وجود ندارد ،ا امکانات خود اهتفادی کنید". آیا امین درک می کرد کسه هتسل المانسۀ تسری کسی را بسه وی نخواهنسد بخشسید؟ و اینکسه لیسدران کسرملین دی سر نمسی توانسستند مانند هسابق بسا او معاملسه کننسد؟ مسسکو عالیسم آشسکار هسردی عالیسق خسود را نسسبب بسه رهبسری جدیسد نشسان مسی داد .امسین هردی مذکور را در ن ای های هفیر پو انوا و مستشار هافرونچوک مشاهدی می کرد. . . امین که این هردی را احساس می کرد شروع به تپ و تسال هس ایی بسرای برگردانیسدن اعتمساد هبلسی نمسود و کوشسش کسرد به " کرملین نشینان" ثابب بسا د که او ا "خود" اهب. با آنکه برای "کرملین نشینان" او پ ا غصب هدرت شخصسی شسد مرتسد ،سالم و "پسدر کسش" ،خسود امسین اینطسور فکسر نمی کرد و کردی های خود را جنایب نمی پنداشب .عذاب وجدان او را رنسر نمسی داد ،معکوهساً ،او صسادهانه بساور داشسب که برآرفی و هپ ا بین بردن "اهتاد" کاری بودی اهب به نفع حزب و افغانستان. این ونه حواد در امتسداد هسرن هسا در اآسراا "تسال و تخسب" معمسوج بسودی انسد :حساکم بسه درد نخسور را نخسسب برآسرا کردی و هپ معموالً بیرحمانه ا بین می بردند .امین در این مینه کدام یز جدیدی را ابداع نکردی بود... اما مسکو دی ر اعتمادی که باالی هلس او داشب باالی وی نداشب .امین این تغییر را در آسر برخسورد ،در جزئیسات و حرکات مکرر شوروی ها با گذشب هر رو هر ه بیشتر احساس میکرد. در اواهط مای اکتوبر مشاورین نرامی گوریلوا و اپالتین هدایب به دهسب آوردنسد تسا بسرای راپسوردهی نسزد و یسر دفساع 5 اوهتینوا و مسؤوج ریاهب عمومی دهم و ارت دفاع جنراج وتوا به شسوروی بیاینسد .در مسورد هسفر هریسب الوهسوع آنها هفیر را با خبر هاخته و هپ هردو نزد رئی دولب رفتند .امین در حالب خوبی هرار داشب ،به آنها غسذای شسام را تعارا نمودی بسیار مزام میکرد و در مورد گذشتۀ جنرالها ا آنها میپرهید. هن ام خداحافری پرهید: " شما ی فکر میکنید ،اگر من یس نامۀ شخصی به رفیق لئونید بریژنیس بنویسم؟" گوریلوا به نمایندگی ا خود و اپالتین جواب داد " :ما شما را درک میکنیم". امین " :اگر من ا شما خواهش کنم تا این نامه را مستقیماً به آدرس برهانید؟" جنرالها ن ای های به یکدی ر رد و بدج نمودند .تا حاج هیچ اهی رئی دولب ا آنها نین خواهشی ننمودی بود. گوریلوا با لحن نا مطمسئن گفسب " :مسا وعسدی نمیسدهیم کسه نامسه را بسه دهسب بریژنیسس بسدهیم .امسا مسا میتسوانیم نامسه را بسه اشخاصی بسپاریم که اینکار را حتماً ان ام خواهند داد". امسسین در حالیکسسه تبسسسم میکسسرد " :بسسسیار خسسوب اهسسب ".و در حالیکسسه بسسه دلیسسل نسسامعلومی اپالتسسین را مخاآسسب هسسرار میسسداد افزود: " فردا در آیاری این نامه را به شما رفیق اهباج میرهاند". پ ا آنکه جنراج ها "خانۀ خلق" (ارگ شاهی افغانستان) را ترک گفتند ،گوریلوا را احسساس شسس و تردیسد در مسورد معقولیب موافقب به ان ام این موموریب حسساس فسرا گرفسب؟ او ا خسود مسی پرهسید " :آیسا اینکسار موجسب هسر دردی هسا برای ما نخواهد شد؟" گوریولوا پ ا تفکر رو به اپالتین نمودی گفب " :رفیق اپالتین ،بیسا بسرای مبسادا مسن بسا هسفیر پو انوا مشوری می کنم". با آنکه ناوهب شدی بسود امسا پو انسوا او را فسورًا پسذیرفب و حسسب معمسوج هن سام مالهسات هسایی ا ایسن هبیسل نماینسدۀ کسی. جی .بی .را نیز دعوت کرد .بوگدانوا بعسدها بسه خساآر مسی آورد کسه پس ا اهستماع گوریلسوا او فکسر مسی کسرد " :در نامسه حتمساً ا رهبسری شسوروی خسواهش شسدی اهسب تسا هسفیر شسوروی را در کابسل بسه مسسکو فسرا بخواننسد .خسود هسفیر ا روایب دی ری یاد آور شد " :امین ا رهبری ما خواهش می کند تا او را رهماً به مسکو دعوت و در هسطح یسس رئسی دولب بپذیرند .صرا پ ا نین یس هفری او می تواند خود را آرام احساس کند". 5
توضیح نویسندگان :ریاهب روابط و همکاری های بین المللی در عرصۀ نرامی و ارت دفاع اتحاد شوروی .
بوگدانوا با لحن هر نش کنندۀ مشاور ارشد را مخاآسب هسرار دادی گفسب " :شسما بیهسودی تسن بسه هچسو اهسدامی دادیسد .شسما کدام پُسته رهان مراهالت دیپلوماتیس نیسستید .بسرای ارهساج این ونسه اهسناد ینسل هسای معسین رهسمی وجسود دارنسد .بطسور مثاج هفارت افغانستان در مسکو". . . گوریلوا در حالیکه خود را تبرئه می کرد گفب " :من نمی توانستم به رئی دولب جواب رد بدهم" . بوگدانوا با نیشخندی افزود " :شما منبعد هر رو به دهل او خواهید رهصید". گوریولوا با عصبانیب و حتی با خشم گفب " :شما مسی خواهیسد تسا رئسی دولسب مناهسب و حسرا شسنو باشسد .سی بهتسر اگر ا هر صبح مسب باشد .مثل تری کی". این ونه کشمکش های لفری در این اواخر میان نمایندگی کی .جی .بی .و مشاور ارشد نرامی هر ه بیشستر را میدادنسد. گوریلوا بهیچ صورت آر و نداشب به "جبهۀ هم انی" ضد امین بپیوندد .روحیۀ ضد امین هر سه بیشستر در صسحبتهای خصوصی و تل رام هایی که عنوانی رهبری به مسکو ارهاج می گردیدند ،دیسدی مسی شسد .پو انسوا داخسل صسحبب شسدی، بوگدانوا را مخاآب هرار دادی گفب: " رفیق بوگدانوا آیا امکان آن وجسود دارد کسه پاکسب خسط را بسا " آهسست ی " بسا کنسیم و ا محتسوای داخلسی آن آگساهی یابیم.؟" بوگسدانوا " :ا نرسسر تخنیکسسی ایسسن امکسان دارد ،مشسسروط بسسه آنکسسه مسا پاکسسب را هسسبالً بدهسسب بیساوریم و وهسسب کسسافی داشسسته باشیم". پو انوا که ا این نامه نویسی پنهانی خوشش نمسی آمسد و هسیچ یسزی خسوبی را بسرای خسود ا آن انترسار نداشسب تقریبساً التماس کنان گفب " :باید کوشش کرد". صبح رو بعد کارمندان بوگدانوا هبل ا پروا به میدان هوائی آمدند .به آنها و یفه دادی شدی بود تا با محتوای مکتوب آشنا شدی و هپ باید آنرا م دداً به جنراج هایی که رهسپار مسکو بودند تسلیم می دادند .اما امین ماهرتر ا آنها برامد. همه مسافرین در آیارۀ ایروفلوت جا گرفتند ،اما ا هاصد خبری نبود .گوریلوا و اپالتسین دی سر نمسی توانسستند منترسر بمانند .آنها آخرین کسانی بودند که داخل صالون آیاری می شدند و ن ای های محکومانۀ هتیوردس ها را بر خود احسساس می کردند .درهب در همین لحره موتری با هرعب تمام نزدیسس آیساری توهسس کسردی و ا آن رئسی امسور هیاهسی هسوای مسلح اهباج و یری پیادی شد .او بسرق آهسا خسود را بسه مشساورین رهساندی و پاکسب هسرغچ شسدی را بسه دهسب آنهسا داد .هسپ دروا ی های آیاری مسدود شدی و آیاری به آرا خط رنوی حرکب کرد. در داخل هالون آیاری اپالتین پاکب معتبر خط را در دهتانش را دادی آنرا به گوریلوا دادی گفب " :تو پیشستر ا مسن لوی درهتیز را مالهات خواهی کرد ،آنرا به وی بدی". پاکب واهعاً هم همان رو به دهب لوی درهتیز رهید .هرنوشب بعدی مکتوب م هوج ماند .هیچک و هیچوهب یسادآور نمی شد که آیا بریژنیس با محتوای مکتوب امین آشنا شدی بود یا خیر؟ هیچک دهیقاً نمی دانسب که نامۀ مسذکور در بسارۀ ی بودی اهب؟ آیا در آن ا تقاضای دعوت رهمی به اتحاد شوروی یادآوی می شد؟ یا در بسارۀ برگردانیسدن پو انسوا؟ شاید امین در این نامه علل دور هاختن تری کی را توضیح می داد؟ خواهش های امین در مورد مسافرت رهمی به مسکو ا آریق ینسل هسای دی سر نیسز مواصسلب مسی کسرد .بایسد گفسب کسه فعالیب او در کرهی رئی دولب محدود به این کوشسش هسا نبسود .صسرا نرسر ا آنکسه بعسدًا در مسورد امسین سی خواهنسد گفب ،آی صد رو که او در رأس کشور هرار داشب فعالیب های او در همه اهتقامب های دولتی محسوس بودی اند .بسه اشتراک او پروگرام انکشاا اهتصادی دی هالۀ کشور و پالن پن ساله آرم و تصویب گردیسد .امسین حسسب عسادت توجسه یاد خود را به مسائل بین المللی مبذوج مسی داشسب ،او کوشسش مسی کسرد رای هسای تفساهم را بسا پاکسستان بیابسد( .ولسی همسه تال هایش بی نتی ه ماندند) .امین توانسب توافسق جانسب شسوروی را مبنسی بسر ای ساد مکتسب تحصسیالت هیاهسی (حزبسی) بدهب بیاورد ،موافقب نامۀ اعمار خانۀ علم و فرهنگ اتحاد شوروی را در کابل بسه امضساء برهساند ،شخصساً در آمسادگی ها برای عملیات های نرامی علیه ضد "انقالب" ههم می گرفب و حتی در ون ی مبار ی علیه ملن ها نرر می داد. حین حکومتداری امین کمیسیون مشورتی که و یفۀ آن آسرم و تسدوین هسانون اهاهسی کشسور بسود ای ساد گردیسد .کمیسسیون مذکور باید الی اوج جنوری ۹۱۸۹آرحسی را بسرای مباحثسه ارائسه مسی کسرد .بسرای ایسن هسدا دانشسمندان هرشسناس اتحساد شوروی در عرصه ه ای دولسب و حقسوق ،من ملسه یکسی ا مسومورین هیسوت رئیسسۀ شسورای عسالی اتحساد شسوروی و معسین هسای دو انسستیتوت بسسزرگ ایسن کشسور بسسه افغانسستان اعسسزام گردیدنسد .دانشسمندان مسسذکور حسین اهامسب شسسان در افغانسستان بسسا دشواری های معینی روبرو بودند یرا لیسدر افغانسستان بسا تمسام هسوت مسی خواهسب هسهم شسخص خسود را در تسدوین هسانون اهاهی ب یرد .بطور مثاج امین توکید می کرد که هانون اهاهی باید نرام هیاهی افغانستان را به مثابۀ دولب هوهیالیسستی تس یل نماید .او با پیروی ا مثاج "برادر بزرگ" (اتحاد شوروی) پیشنهاد می کرد در هلمرو افغانستان هار جمهوریسب هوهیالیستی به میان بیایند .اندکی بعدتر او ا این نرر خود منصرا گردید. *** پ ا آنکه پیام رهمی تبریکیه به رفیق امین به مناهبب انتخاب وی در پُسب های حزبسی و دولتسی ا مسسکو مواصسلب کسسرد ،الکسسساندر پو انسسوا مطمسسئن شسسد کسسه دی سسر همسسه یزهسسا ماننسسد هسسابق پسسیش خواهنسسد رفسسب .بطسسور مثسساج او در حلقسسات خودمانی می فب " :خود تری کسی در آنچسه کسه را داد مالمسب اهسب .او ا مسدت هسا بسود کسه صسرا ب ونسۀ فورمالیتسۀ در رأس دولب هرار داشب ،در حالیکه ادارۀ حقیقی کشور در دهب رفیق امین بود".
هسسفیر توکیسسد مسسی نمسسود " :مسسا بایسسد مطسسابق اوامسسر مقامسسات بسساال عمسسل نمسسائیم .لیسسدر افغانسسستان را رهبسسری اتحسساد شسسوروی بسسه رهمیب شناخته اهب ،بناءً ما نیز باید مطابق همین خط مشی عمل کنیم". نخیر ،غالبسو ایسن نرسر کسه گویسا هسفیر شسوروی بسه امسین عالهمنسدی داشسته و بساالی وی حسساب مسی نمسودی ،واهعیسب نسدارد. درهب تر خواهد بود اگر گفته شود که پو انوا م سرب ،کسسیکه در آسوج نسدگی ا میسان آتسش ،آب و آهسن دا گذشسته بود ،ا این ونه ضعس ها مبرا بود .اگر فرض کنیم که پو انوا دارای نین عالهمندی بسه امسین بسودی باشسد در هسر حساج او آنسسرا عمیقساً بسسا خسسود ن سسه مسسی داشسسب و کسسسی در مسسورد آن حسسدس دی نمسسی توانسسسب .پو انسسوا دورۀ " پاکسسسا ی هسسای" هتالین و توآئه های خطرناکی را در حلقات بلند حاکمیب حزبسی -دولتسی شسوروی کسه مسی توانسستند بسه هیمسب نسدگی ا تمام شوند به خوبی به یاد داشب و هواعد وضع شدی در این ونه "بسا ی هسا" را رعایسب مسی کسرد .او مسی دیسد کسه امسین بسا ی هاآعیب و مهارتی رای را برای تسخیر هدرت پاک می کند و همزمان بسه ایسدیاج هسای مارکسسیزم -لینینیسزم هسوگند یساد میکرد .پو انوا ا کوایسس کساری امسین و نقسش او در ای ساد هسوای مسسلح و ارگانهسای امنیتسی و تسومین روابسط بسین المللسی تحسین بعمل می آورد .هفیر پو انوا که مومور مکتب کهنه بود ههم امسین را در انکشساا تئسوری انقالبسی برجسسته مسی دانسب یرا همین امین رهاله های هدفمند را در مورد مرام های "انقالب" ثور نوشته بود. در یس کلمه "شخص دوم" مدت ها هبل در بسیاری ا اهتقامب ها "شخص اوج" را عقسب گذاشسته بسود و ایسن را صسرا کورها نمی دیدند. در تل رام های عنوانی مسکو ،پو انوا به مثابۀ یس دیپلومات مس اهر ا ابسرا نرریسات هطعسی کسه بعسدًا مسی توانسسب بسه ضد او ا آنها اهتفادی شود خودداری می کرد .او ترجیح می داد تا صرا ا حقسایق خشسس یسادآوری کنسد .امسا در حلقسۀ تنسسگ حاکمیسسب فوهسسانی شسسوروی کسسه در مسسورد حسسواد کابسسل تصسسمیم مسسی گرفتنسسد او را بصسسورت هطسسع آرفسسدار امسسین مسسی دانستند .اما این تنها او نبود که ا نین تمایالتی به امین برخوردار بود .جنسراج هسای اردو اپالتسین و گوریلسوا نیسز ا امین توصیس می کردند .همین مسیر را معاون و یر دفاع شوروی پاولوفسکی نیز پ ا رهسیدن بسه کابسل تعقیسب کسرد. ا شایست ی های کاری امین مستشار هافرونچوک که با وی ا نزدیس آشنا شدی بود نیز یادآور می شد. پو انوا بالوهفه ،تقریباً هر رو نزد لیدر جدید می رفب و با وی در مورد مسسائل جساری ا هبیسل تسدوین آسرم هسانون اهاهی ،عفو عمومی م رمین ،اعمار پروژی های جدید در وکات همکاری شوروی و افغانستان مذاکری می کرد. و اما رعد ناگهان فرا رهید. بسساری در شسسروع مسسای اکتسسوبر مشسساور ارشسسد نرسسامی گوریلسسوا بسسه پو انسسوا تلفسسون نمسسودی و خسسواهش کسسرد تسسا فسسوراً بسسا وی مالهات نماید .ون آوا جنراج گوریلوا هی انی بود ،می شسد تصسور کسرد کسه موضسوع مالهسات نبایسد خسو آینسد باشسد. پو انوا ا بوگدانوا نیز خواهش کسرد تسا هن سام مالهسات بسا گوریولسوا حضسور داشسته باشسد .ایوانسوا در مسان مسورد بحم برای ان ام کاری به مسکو رفته بود. پ ا ورود به دفتر ،گوریولسوا بالفاصسله بروشسیوری نسا کی را بسه بسان دری بسه پو انسوا داد .ا بروشسیور مسذکور بوی تا ۀ توپوگرافی می آمد و احساس می شد که تا ی ا اپ برامدی اهب. گوریلوا توضیح داد " :بروشیور مذکور در توپوگرافی ریاهب عمومی هیاهی هوای مسلح افغانستان به اپ رهیدی و " حقیقب در مورد هوء هصد تری کی علیه رفیق امین و ناکامی آن" عنوان دارد .آنرا بخوانید ،روایسب نهایسب دلچسسپ در آن درل گردیدی اهب. پو انوا فوراً مترجم را احضار نمودی و موصوا شروع به خوانسدن بروشسیور کسرد .ا محتویسات بروشسیور برمسی آمسد که به تورین ۹۱ه پتمبر هن امیکه امین گویا مع زی آهسا جسان بسه هسالمب بسردی بسود ولسی تسړون آسی آن واهعسه کشسته شسد، شخص هفیر شوروی ا آریق مترجم به صدراعرم (امسین) تلفسون کسردی و خسواهش نمسودی بسود تسا فسوراً بسه ارگ بیایسد و امنیب کامل او را تضمین نمودی بود .بسه عبسارۀ دی سر هسند مسذکور نماینسدۀ رهسمی اتحساد شسوروی را بسه هسا ماندهی هسوء هصد علیه لیدر کنونی افغانستان متهم می هاخب .هرۀ پو انوا پ ا شنیدن متن ترجمه شسدی تغییسر کسرد .همسه درک می کردند که بروشیور مذکور کدام ابتکار شخصی ریاهب هیاهی هوای مسلح نبودی ،بلکه هندی اهب کسه م سو آن ا آرا شخص رئی دولب و حزب صادر گردیدی اهب. بوگدانوا بالفاصله خاآر نشان هاخب " :باید به مسکو راپور دادی شود". پو انوا با هرۀ باخته رو به آرا مشاور ارشد نرامی نمودی گفسب " :رفیسق گوریلسوا ،آخسر ایسن همسه واهعیسب نسدارد. شما خود آن ا بودید و می دید که ونه همه یز اتفاق افتید". گوریلوا که خود نیز متع ب بود با لحن نچندان مطمئن گفب: " بلی ،ع یب اهب". رو بعسد ،اوضسساع دی سسر هسم داغتسسر شسد .و یسسر امورخارجسسه و عضسسو بیسسوروی هیاهسی ،شسسای ولسسی ا هسسفرای کشسسورهای هوهیالیستی دعوت بعمل آوردی و حین مالهات به آنها " حقیقب در مورد هوء هصد تسری کسی علیسه رفیسق امسین و ناکسامی آن " را هرائب نمود .ون امین در هاعب موعود هفیر پو انوا را برای کدام موضوعی عادی نسزد خسود دعسوت کسردی بود ،مستشار هافرونچوک در مالهات مذکور ا هفارت شوروی نمایندگی می کرد .پ ا آنکه شای ولسی بیانساتش را بسه پایان رهانید ،دیپلوماتها همه با یس صدا ا مستشار هفارت شوروی پرهسیدند " :ایسن همسه سی معنسی دارد؟ مسی خواهنسد هفیر شوروی در کابل ا همب ا دور شود؟ یا لیدر جدید می خواهد به مسکو اهتقالج خود را نشان دادی و کدام خط مشی جدیدی را اعالم نماید؟"
مستشار هافرونچوک در خاموشی مطلقی که حکمفرما گردیدی بود ا و یر امور خارجۀ افغانستان پرهید " :شما شخصاً هن ام به اصطالم هوء هصد علیه رفیق امین حضور داشتید؟" و یر با دهب و پا ی جواب داد " :نخیر ،اما یزهایی را کسه مسن بیسان داشستم نتی سۀ تحقیقساتی اهسب کسه صسورت گرفتسه اند". و یر بالفاصله ختم مالهات را اعالم نمود. هسفراء بسا هراهسیم ی مالهسات را تسرک مسی کردنسد .بلسی ،در کشسسوری کسه تحسب کنتسروج شسوراها هسرار مسی داشسب نسسین اتفاهی نمی توانسب را بدهد .شکی وجود نداشب که اتفاق مذکور در تضاد با عرا موجود بود. گرومیکو تل رام خشم آلودی را عنوانی پو انوا فرهتادی و به وی هدایب داد تا با امین مالهات نمودی احت ال مسسکو را به همع او برهاند .گرومیکو توصسیه کسردی بسود نسزد امسین بسا ترکیسب همیشس ی :پو انسوا ،پاولوفسسکی ،گوریلسوا و بسه عوض ایوانوا که برای گذار دهی در مسکو بود ،بوگدانوا بروند. در عین حساج آمسر نماینسدگی کسی .جسی .بسی .توکیسد مسی کسرد کسه رفستن نسین یسس هیسوت عرسیم عکس العمسل منفسی امسین را بران یخته ،آنرا باالی خود فشسار تلقسی خواهسد کسرد ،و پیشسنهاد نمسود تسا هسفیر تنهسا نسزد رئسی دولسب افغانسستان بسرود .امسا پو انوا این پیشنهاد را رد نمودی گفب " :آخر این ا به بان روهی نوشته شدی اهب که همۀ ما یک ا برویم". همانطوریکه بوگدانوا پیش بینی نمودی بود امین بسا دیسدن نسین یسس هیسوت کثیسر فسورًا وارخطسا گردیسدی و درک کسرد کسه "حرا های" باید در میان باشد. مهمانان ا دور شروع کردند .پو انوا کن کاوی نمودی نرر منشی عمومی (امین) را در مورد نمونه هسای مسداج هسای آیندی برای افغانستان که در فابریکۀ هکه ها ی مسکو آرم ریزی گردیدی بودند و امین همان رو با آنها آشسنا شسدی بسود پرهید. امین در حالیکه ا فرط رضایب آب می شد گفب " :بلی ،من هدایب دادم تا آنها توئید شوند ".پ ا آن هسفیر فرصسب را مناهب شمردی به اصل موضوع پرداخته گفب: " ما هدایتی را ا مسکو به دهب آوردیم که آنرا رفیق ریوریکوا حاال هرائب می کند". هیافسۀ امسین پس ا اهستماع یاداشسسب و ارت امسور خارجسۀ شسوروی تغییسر کسسرد .او بسا هاآعیسب پیالسۀ سای را ا خسسود دور هاخته گفب: " تمام یزهای که این ا نوشته شدی واهعیب ندارد". ال هیچ سای اتفساق نیفتسادی بسود کسه رئسی دولسب یسس کشسور نمایندگان شوروی خامو بودند .نین یزی بی هابقه بود :هب ً دوهسب شسسوروی اعالمیسه ای را کسسه ا آسرا عضسسو بیسوروی هیاهسسی حسزب کمونیسسسب شسوروی بسسه امضساء رهسسیدی باشسسد درو بنامد .این در هیچ وکاتی جور نمی آمد .امین هپ لحنش را اندکی دوهتانه هاخته گفب: " اجا ی بدهید ،تا با شما بدون در نررداشب پروتوکوج به حیم یس رفیق و برادر صحبب کنم؟ و همین را ا شسما نیسز انترار دارم. شوروی ها در حالیکه نف راحتی می کشیدند گفتند " :البته ،البته رفیق امین". امین ادامه داد " :یزهایی را که شای ولی حین مالهات با هسفرای کشسورهای هوهیالیسستی یساد آوری نمسود ،موضسع یری ما را تشکیل می دهد .این موضع ما هبالً در بیوروی هیاهی و کمیتۀ مرکسزی حسزب دیموکراتیسس خلسق افغانسستان اعسالم گردیدی بود .یس مای ا آن رو که تری کی هوء هصد بی رحمانه را برای ا بین بردن مسن هسا ماندهی کسرد مسی گسذرد. شسسما سسرا هسسبالً اعتسسراض نمسسی کردیسسد؟ سسرا هسسیچ یکسسی ا شسسما نسسزد مسسا نیامسسد و مشسسوری نسسداد کسسه ونسسه مسسا بایسسد در نسسین اوضاعی عمل کنیم ،ی ب وئیم؟" پاولوفسکی کوشش کرد اعتراض کند" م ر رفیق امین ،ما همسه آنسرو در دفتسر تسری کسی حضسور داشستیم و مسی دانسیم کسه ی ،ونه اتفاق افتاد. . . امین با خشونب حرا های او را هطع نمودی گفب " :من به شما اآمینان می دهم کسه واهعسه در اصسل آسوری بسود کسه در هند ما هید گردیدی اهب .در یس اتاق با من رفقای افغان بودند آنها می توانند توئیسد کننسد کسه :شسخص رفیسق پو انسوا مسرا توهط مترجم به ارگ دعوت نمودی و خاآر نشان هاخب که امنیب کامل مرا تضمین می نماید .اما من هبالً ا موجودیب خطر اآالع یافته بودم و بسا محسافرین آمسدم .آوریکسه مسی بینیسد ایسن اهسدامات مسن اضسافی نبسودی انسد ".امسین ا عقسب میسز برامدی و با تمثیل به وهط اتاق رفته در آن ا ایستادی شدی افزود " :دور ا امکان نیسب که من در خطسا باشسم و شساید شسما به این عقیدی باشید که خطای من به ضرر جنبش بین المللی کمونیستی تمام می شود؟ اگر بیوروی هیاهی شما بسه همسین نرر اه ب ،در اینصورت من آوری عمل خواهم کرد که رفقای شوروی بخواهند .در این صورت شما باید ا یساد نبریسد که :مالمتی دی ران هم بدو من اهب ،بخاآر آنکه من حواد را آوری بیان نمودی ام که آنها در حقیقب جا داشتند". امسین ا هسسخنان خسسود لسذت مسسی بسسرد .او دوهسسب داشسب ا تعسسامالت دیماگوژیسسس در مباحسسم اهستفادی نمایسسد و بسسا مهسسارت و هرتمب ی آنها را عملی می کرد. امین در ادامه " :شما اصرار می ور ید که من رفقای خود را جمع آوری نمودی و به آنها ب ویم که تمام یزهسای کسه ا نام من تا الحاج گفته شدی انسد واهعیسب نسدارد ،شسما همسین را مسی خواهیسد؟ البتسه مسن بسه هرکسدام شسما عمیقساً احتسرام دارم و آمادی اهتم همینطور عمل کنم .اما بیائید یک ا بیاندیشیم که آیا این یسس کسار خسوب خواهسد بسود؟ آیسا معقسوج خواهسد بسود تسا بروشیور "حقیقب در بارۀ هسوء هصسد ". . .را کسه اکنسون بسه تمسام هطعسات اردو ارهساج گردیسدی اهسب دوبساری جمسع آوری نمائیم؟ آیا این عمل به تمام حزب و به شخص من منحیم منشی عمومی آن ضرر نخواهد رهاند؟"
پو انوا کوشش کرد هخن بزند " :اما روابط شوروی -افغانستان را بطور آشکارا متضرر هاختند". امسین " :تشسسویش نداشسسته باشسسید ،رفیسسق هسفیر ! هسسیچک نمسسی توانسسد دوهسستی مسا را متضسسرر بسسسا د .ب سسذار دشسسمنان امیسسدوار نباشند .آنها هیچ ونه انسی ندارند .من به شما هوج می دهم :ما هدم به هدم به آسرا اعمسار کمسونیزم در حرکسب اهستیم. در حقیقب همین موضوع محتوای تمام مسئله را در شرایط کنونی تشکیل می دهد". بوگدانوا داخل گفت و شسدی گفسب " :و مسا ایسن را بسسیار عسالی ار یسابی مسی کنسیم .امسا اکنسون حسرا ا مسسئلۀ دی سری در میان اهب .رهبری ما در مسکو منترر اهب که شما به یس شکلی هوء تفاهم بوجود آمدی را تصحیح خواهید هاخب"... امین حرفهای او را هطع نمودی گفسب " :هسوء تفساهم؟ نخیسر ،هسوء تفساهم کوشسش شسما اهسب کسه مسی خواهیسد حقیقسب را رد کنید .این کار شما نه کمونیستی اهب و نه هم لینینیستی .البته ،شما حق دارید موضع ما را مسورد شسس هسرار بدهیسد و مسا را متوجه اشتباهات ما بسا ید .بطور مثاج ،شما می توانید ب وئید که هسار و یسر دولسب افغانسستان در آهستانۀ حسواد بسه هفارت شما نیامدی بودند و تال نکردی بودند ا آن سا هطعسات نرسامی را برعلیسه مسن برخیزاننسد ".امسین حسین ادای کلمسات مذکور پیرو مندانه به هوی مهمانان خود که هرهای شان را پائین انداخته بودند ن ریسسته توکیسد کسرد " :بسرای شسما بهتسر اهب تا بر رد این همه پافشاری نکنید .رد ایسن مسسئله هسم در حسزب و هسم در کشسور انعکساس بسدی در پسی خواهسد داشسب. خواهند گفب که اینکار در اثر فشار اتحاد شوروی صورت گرفته اهب .من به شما رای دی ری را پیشنهاد مسی کسنم .شسما در مورد موضع یری خویش هفرای کشورهای هوهیالیستی را باخبر بسا ید ،ما در مقابل اعتراضی نخواهیم کرد". امسین در پایسسان هسخنان آتشسسین خسود بسسا هم ا تعسامالت غیسسر معمسوج کسسار گرفسب .او گفسسب ،در صسورتیکه رفقسسای شسسوروی باالی هخنان خود اصرار کنند ،او آمادی اهب اآاعب کند ،ولی این بدان معنی خواهد بود که رهبر حزب و رئی دولسب افغانستان علیه وجدان ،ارادی و حقیقب عمل کردی اهب .و بسه عنسوان کسالم اختتامیسه عسالوی نمسود " :اینکسار مسرگ هیاهسی من معنی خواهد داشب .آیا شما می خواهید تا من خودکُشی کنم؟" ولو اگر رفقای شوروی این را آر و داشتند اما نرر خود را در این مورد نزد خود ن ه داشتند .آنها با هردی با همسدی ر خداحافری کردند .هریس ا مهمانان به آن فکر می کرد که فسردا بسه آمسر خسود در مسسکو سی جسوابی ارائسه نمایسد .هسفیر پو انوا دی ر درک کردی بود که باید بار و بستری ا را جمع کند. بعد ا هه رو اجنب ها ا حلقۀ نزدیس رئی دولب افغانستان خبر دادند " :امسین حسین گفت سو هسا بسا آرفسداران نزدیسس خود به هفیر پو انوا دشنام می دهد و ا کلمات رکیس اهتفادی می کنسد .هسخنان امسین همسه بسه دور هسوء هصسد نافرجسام علیه او می رخند ".اجنب ها هخنان امین را که ا هی ان مسی جوشسید بسه شسرم کیسل نقسل هسوج مسی کردنسد " :مسن آر و ندارم با او مالهات کنم و حرا بزنم .من نمی دانم طور شد که این انسان دروغ و و بی نزاکب این هدر دیر در کشسور ما هفیر ماندی بود". تل رام با متن فوق الذکر که ا آرا بوگدانوا به امضاء رهیدی بود فوراً بسه مسسکو مخسابری شسد .احتمساج آن نیسز وجسود رنگ دولب افغانستان همچو یس عک العملی را ا خدا می خواهب .هیچ نوع شکی وجود نداشب کسه دارد که رئی و ارت امور خارجۀ شوروی پ ا دریافب تل رام فوق الذکر ا خود یسس عکس العملسی را بایسد نشسان مسی داد ،و ایسن عک العمل برق آها صورت گرفب: پو انوا بزودی ا گرومیکو یادداشتی را به شرم کیل بدهب آورد " :با در نرر داشب تقاضاهای مکسرر شسما مبنسی بسر هبکدوشی تان ا و یفۀ هسفیر شسوروی در کابسل ،شسما بسه و یفسۀ دی سری تقسرر یافتسه ایسد ".البتسه پو انسوا هیچ سای نسین تقاضاهای را ننمودی بود ،بلکه برعک با تمام هوت ا کرهی خسود محکسم گرفتسه بسود ،سون مسی دانسسب کسه در هفتساد و هه هال ی کسی به او وکی دی ری را پیشنهاد نمی کند. به تسورین ۷۱اکتسوبر پو انسوا بسا شسای ولسی و یسر امسور خارجس ۀ افغانسستان مالهسب کسرد ،بسا همسان شسای ولسی کسه او را در برابر هفرای کشورهای هوهیالیستی " مشهور" هاخته بسود .ایسن مالهسات آخسرین نقسش درامسۀ شخصسی پو انسوا بسود کسه باید آنرا خوب با ی می کرد .پو انوا در حالیکه به شای ولی مستقیماً ن ای نمی کرد ،جمالتی را که ا هبسل آمسادی نمسودی بود به بان آورد: " بر اهاس تقاضای من و ارت امور خارجسۀ اتحساد شسوروی فیصسله بعمسل آورد تسا مسرا ا مقسام هسفیر اتحساد شسوروی در افغانستان هبکدو بسا د". با شنیدن خبر مذکور هیچ ونه تغییری در هرۀ و یر رونما ن ردید .شسای ولسی صسرا بسه عالمسب آنکسه خبسر مسذکور بسه گو هایش رهید هر را با احترام پائین آورد. پو انوا با صدای گرفته و لحن رهمی افزود " :به من همچنان هدایب دادی شسدی تسا بسه شسما خبسر بسدهم کسه بسه مقسام هسفیر شوروی در افغانستان رفیسق فیکریسب احمسد جسانوویچ تسابییس پیشسنهاد گردیسدی و بسرای موصسوا اگریمسان درخواهسب شسدی اهب". پو انوا هپ شایست ی های تابییس را برشمردی و مخصوصًا تآکیسد نمسود کسه نسامبردی آسی نسزدی هساج بسه حیسم هسکرتر اوج ایالب تاتار ایفای و یفه نمسودی ،عضسو کمیتسۀ مرکسزی حسزب بسودی ،وکیسل و حتسی عضسو هیسوت رئیسسۀ شسورای عسالی اتحاد شوروی می باشد .هپ شای ولسی رشستۀ هسخن را بدهسب گرفتسه و دهیقسًا یسزی را کسه در نسین حساالتی معمسوج مسی باشد به بان آورد .شای ولی بدون آنکه پلس دی باشد درو گفب: " این خبر برای ما غیر مترهبه اهب .شما ههم نهایب بزرگ در رای تحکیم روابط افغان -شوروی گرفتسه ایسد .مسی تسوان با اآمینان کامل توکید کرد کسه آسی دی هساج اخیسر نرریسات مسردم افغانسستان در مسورد اتحساد شسوروی تحسوج بنیسادی نمسودی
اهب .در این همه ما نقش و شایسست ی بسزرگ شسخص شسما را مشساهدی مسی کنسیم .آنچسه کسه ارتبساط مسی گیسرد بسه اگریمسان رفیق تابییس ،این خواهش شما فوراً به حکومب رهانیدی می شود". هسپ بسسه گفت وهسسا پیرامسسون مسسسائل رو مسری پرداختنسسد .پو انسسوا بسسه و یسسر ا مؤافقسب جانسسب شسسوروی در مسسورد پسسذیر ۷۱۹مسسؤوج ارگسسان هسسای حاکمیسب محلسسی بسسرای تحصسسیل در مؤهسسات تعلیمسسی شسسوروی ،افتتسسام کسورس هسسای جدیسسد بسسان روهی در افغانستان با معلمین ا اتحاد شوروی ،گشایش هفتۀ فلم های شوروی در کابل خبر داد .پو انوا همچنان ا شای ولی و همسر برای اشتراک در محفل ت لیل ا ۸۷هال رد انقالب هوهیالیستی اکتوبر دعوت بعمل آورد. شای ولی در حالیکه دهب راهتش را باالی هلبش مسی گذاشسب گفسب " :تشسکر ،مسن حتمسی مسی آیسم .ایسن رو بسرای مسا نیسز یس جشن بزرگ اهب". مستشسار هسافرونچوک بسه نوبسۀ خسود همسان رو بسا حفسسیب اهلل امسین مالهسات نمسودی و اگریمسان هسفیر جدیسد تسابییس را آلسسب نمود .در تفاوت با شای ولی رئسی دولسب افغانسستان بسه اجسرای تمثیسل نپرداختسه ،رضسایتمندی آشسکار خسود را ا ایسن خبسر ابرا داشته و بالفاصله اعالم کرد که با تقرر هفیر جدید مؤافقب می کند و خواهش کرد تا مسکو را ا فیصلۀ وی فوراً مطلع بسا ند. هافرونچوک که ا عک العمل امین بهب دی شدی بود گفب " :امسا ،رفیسق امسین اینطسور معمسوج نیسسب .حسد اهسل بخساآر ملحو ات فورمالیتی ال م اهب با اعضسای شسورای انقالبسی ،حکومسب و و ارت امسور خارجسه مشسوری صسورت گرفتسه و مؤافقب آنها دریافب گردد .آر العمل معموج در روابط بین الدوج یس وهفۀ مانی را میسان آلسب اگریمسان و دریافسب آن مد نرر گرفته اهب". امین گفب " :این ونه آر العمل ها می توانند در شرایط عادی عملی باشند .اما در کشور ما فرامو نکنید که انقسالب و جنگ اهب ،ما نمی توانیم وهب را ا دهب بدهیم .من همین امرو هدایب مسی دهسم تسا یاداشسب رهسمی را ارهساج نماینسد. فکر می کنم رفیق پو انوا آی یس هفته می تواند آمادۀ ترک افغانستان گردد .شما ی فکر می کنید؟" هسسافرونچوک کسسه دی سسر بسسا برخوردهسسای تحریسسس آمیسسز امسسین عسسادت کسسردی بسسود جسسوابی نسسدادی ،شسسانه هسسایش را بسسه عالمسسب م هولی باال انداخب. *** مومورین "کشس خسارجی" در کابسل (ایوانسوا ،بوگسدانوا ،اوهساد ی) در اخیسر مسای اکتسوبر دی سر کسامالً مسی دانسستند کسه جهب باد کدام آرا اهب .دی ر روشن بود که امین نباید ندی بماند .در تل رام های که ا کابل بسه "مرکسز" ارهساج مسی شدند هر ه بیشتر توجه به ا هارات ضد شوروی که در هار آرا لیدر جدید مشساهدی مسی شسد ،معطسوا مسی گردیسد. بطور مثاج ا اآالعات یکی ا منسابع بسر مسی آمسد کسه بعضسی ا نزدیکسان امسین بسه آن عقیسدی اهستند تسا افغانسستان هیاهسب مستقل ا شوروی را دنباج نماید .هوهیالیزم شوروی مورد انتقاد هرار گرفته ،فقیر و بدون آیندی نامیسدی میشسد .گفتسه مسی شد که برای افغانستان به مراتب بهتر می بود اگسر بسه جهسان اهسالم رو مسی کسرد ،یسا ا کشسور مصسر پیسروی کسردی و ا کمسسس هسسسای وهسسیع اتحسسساد شسسوروی خسسسودداری مسسسی نمسسود .در تل سسسرام دی سسری ا برخوردهسسسای غیسسر دوهسسستانۀ مسسسومورین اهتخبارات افغانستان در برابر اتباع شوروی که در افغانستان کار می کردنسد یسادآوری مسی شسد .در ایسن تل سرام گفتسه مسی شد که گویا شوروی ها یر تعقیب هرار داشته ،کوشش می شود آنها را بدنام هاخته و حتی بعضی ا شوروی هسا مسورد تهدید هرار می گیرند .در اآالع دی ری هید گردیدی بود که گویا یکسی ا افسراد امسین تسال مسی کسرد تسا بسا نماینسدگان ضسد انقسسالب ،افراآیسسون مسسذهبی گفت وهسسای را بسسه رای بیانسسدا د .حسسین ایسسن گفت وهسسا گویسسا وعسسدی دادی شسسدی بسسود (بسسه نماینسسدگی ا رهبری افغانستان) که متخصصین شوروی ا کشور خارل هاخته خواهند شد .بسا در نررداشسب اآالعسات مسذکور نتی سه گیری صورت می گرفب " :امین و حلقسۀ نزدیسس آرفسداران وی مسی خواهنسد حسزب را درهسم بشسکنند و انقسالب را ناکسام بسا ند". هویدا بود که "مرکز" باید به این نگ های خطر به یس شکلی عک العمل نشان بدهد ،و نشان داد .مومورین کشس که بسسه کشسسورهای اروپسسایی اعسسزام گردیسسدی بودنسسد مالهسسات هسسای " ضسسروری" را بسسا نماینسسدگان اپو یسسسیون ا جملسسه بسسا کارمسسل، هروری ،گالب وی و هائر اعضای هرشناس حزب دیموکراتیس خلق که در مهاجرت بسه هسر مسی بردنسد ان سام دادنسد. مخالفین مذکور هرکدام به نوبۀ خود نامه هسایی را عنسوانی کمیتسۀ مرکسزی حسزب کمونیسسب اتحساد شسوروی فرهستادند .در نامسه هسسا ضسسمناً آمسسدی بسسود " :مسسا آمسسادی هسسستیم هسسر آن بسه وآسسن برگسسردیم و هیسسام را علیسسه رژیسسم ضسسد مردمسسی و خسساین بسسه رای اندا یم". در اوایل مای اکتوبر رهبسری شسوروی هنسو در رابطسه بسه اعسزام هسوا بسه افغانسستان موضسع یری هبلسی خسود را دنبساج مسی ال بسدون هسهم هسوای کرد .نامه هسای ا ایسن هبیسل در تصسور کسرملین نشسینان خیساج آنسرا ای ساد مسی کسرد کسه افغسان هسا احتمسا ً شوروی مسئله را حل و فصل خواهند کرد. برای "کار" با ببرک کارمل هسرار بسود شسخص کریو کسوا بسه کوهسلواکیا مسسافرت نمایسد .امسا در آخسرین دهسایق رئسی کی .جی .بی( .اندروپوا) هسفر او را لغسو کسرد .انسدروپوا بسه کریو کسوا گفتسه بسود " :افشسا شسدن هسرۀ تسو مسی توانسد ونه انکشاا خواهند یافب ".ال م به تذکر اهسب کسه خطرات یادی را در هباج داشته باشد .هنو معلوم نیسب حواد هرۀ کریو کوا در آن ایام اشد محرم بود .فیصله به عمل آمد کسه بسه کوهسلواکیا دوهسب هسابقه دار پر مسی هسا همسان الکسی پیتروا معلوم الحاج برود.
کارمل ا مرگ تری کی ا آریق رادیوی بی .بی .هی .آگاهی یافب .صبح ،هن ام صرا ای صبح او بسا غصسه گفسب: " من او را هوشدار دادی بودم .و به یاد داشته باشید ،این فقط شروع اهب .اجساد دی ری نیز خواهند بود". بسا دیسسدن پیتسروا کارمسسل فسسوراً درک کسرد کسسه در هرنوشسب وی بسسه ودی تحسسوالتی رونمسا خواهنسسد گردیسد .مسسومور کشسسس خارجی و کارمل بالفاصسله بسه یکسی ا هسار اتساهی هسناتوریم کسه خسانوادۀ کارمسل در آن اهامسب داشسب رفتسه و دو بسدو بسه صحبب پرداختند .رو بعد کارمل به اعضای خانوادۀ خود اعالم کرد که او راهی هفر اهب .اینکه بسه ک سا و بسرای سی مسسدتی مسسی رود در ایسسن بسساری یسسزی ن فسسب .بسسا خسسودداری خسسداحافری نمسسودی و یک سسا بسسا پیتسسروا هسسناتوریم را تسسرک کسسرد. خسسانوادۀ کارمسسل را بالفاصسسله بسسه شسسهرک بانسسسکه -بیسسسترڅه در هسسلواکیا انتقسساج دادی ،در هصسسر مسسستریحی جاب سسا هسساخته و ال تغییسر ن هبانان را برای محافرب آنها گماشستند .ا اینهمسه برمسی آمسد کسه موهسس ببسرک کارمسل ا آن لحرسه بسه بعسد کسام ً یافته بود. در شسروع مسای نسوامبر در یکسی ا بناهسای محسسرم کسی .جسی .بسی .در حاشسیۀ مسسسکو لیسدران آینسدۀ افغانسستان من ملسه ببسسرک کارمل ،اناهیتا راتب اد ،اهداهلل هروری ،هید محمسد گسالب وی ،عبسدالوکیل گسردهم آمدنسد .آنهسا تحسب نرسر راهنماهسای خویش به گرفتن هدرت شروع نمودند :لیسب های ارگان های رهبری آیندی ،اهسامی آنهسایی کسه بایسد دهست یر مسی گردیدنسد ترتیب شدی و کرهی ها تقسیم شدند ،پسالن اشسغاج مراکسز مهسم و حیساتی تسدوین و آسرم گردیسد . . .ایسن " کمیتسۀ نرسامی – انقالبی" به اشارۀ کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب اتحاد شوروی به اتفاق آرأ کارمل را رئی خویش برگزید .کارمل آسی آنرو های خزانی ا خود فعالیب غیرعادی نشسان مسی داد و همیشسه رفقسای شسوروی را وامیداشسب تسا ع لسه کننسد " :بایسد ع له کرد تا که امین ا آمادگی های ما بوی نبرد .انقالب را خطر عریمی تهدید می کند ".کارمل هراس داشب که امین امرو یا فردا ا همه یز آگاهی یافته و در اینصورت ضربۀ اوج را او وارد خواهد کرد. بخاآر آنکه ارتباط مطمئن با آرفسداران مخفسی تسومین شسدی باشسد کارمسل پیشسنهاد کسرد تسا گالبسزوی محرمانسه بسه افغانسستان انتقاج دادی شود .آمر اهبق دفتر "کشس خارجی" در کابل یرشوا که آی آنرو ها تقریباً هیچ ای ا افغان هسا جسدا نمسی شد نرر مذکور را معقوج یافب .اما گالبزوی بطور غیر مترهبه این نرریه را رد نمسودی و نخواهسب تسا جن سوی پیشستا باشد .او به جای خود برای این موموریسب وآن سار را پیشسنهاد کسرد .در ایسن بساری میسان افغسان هسا بحسم پسر هسر و صسدای برو کرد .امیدواری کارمندان کی .جسی .بسی .در مسورد آنکسه در برابسر حسواد هرنوشسب هسا پر مسی هسا و خلقسی هسا مخالفب های هبلی خود را فرامو خواهند کرد و یک ا کار خواهند نمود به ودی ا بین رفب .تمام صحبب های افغسان ها در آن بنای محرم کی .جی .بی .توهط وهایل تخنیکی ثبب گردیدی و با تمام وضاحب دیدی می شد که آنها خصومب و حسادت را مهار نکردی بودند .این "انقالبیون" فقط انترار هاعتی را می کشیدند تا یکدی ر را خفس نمایند. باالخری فیصسله بسر آن شسد کسه عبسدالوکیل پر مسی ،اوج تسر ا دی سران بسه افغانسستان مخفیانسه فرهستادی شسود .هبسل ا اعسزام متخصصین تغییر هیافه باالی او خوب کار کردند و اکنون دی ر حتی مادر هکۀ او هم وکیل را نمی توانسب بشناهسد .بسه کمسسس لینزهسسا رنسسگ شسسمان او را تغییسسر دادنسسد ،شسسکل معمسسولی صسسورت او را متحسسوج هسساختند ،در میسسان بسسوت او مسسانعی مخصوصسسی ای سساد نمسسودی و بسسدینترتیب آسسوری وانمسسود هسساختند کسسه او مسسی لن سسد .در مرحلسسۀ اخیسسر آمسسادگی هسسا وکیسسل بسسه مومورین بخش هشتم ریاهب ” “Cهپردی شد .بخش مذکور آوریکه هبالً نیز یادآوری صسورت گرفتسه بسود و یفسۀ اجسرای عملیات های حساس را در خارل ا هلمرو اتحاد شوری به دو داشب .ډگسرواج گلوتسوا ،همسان کسسی کسه نسدی پسیش مخفیانه خلقی ها را ا کابل به شوروی انتقاج دادی بود ،حاال به وکیل درس فیر کردن ا تفن چسۀ بسی صسدا و جنسگ هسای تن به تن را با اهتفادی ا اهلحۀ هرد می داد. انتقاج محرمانۀ وکیل به افغانستان به واهیلی گلوتوا هپردی شد که مهم ترین مرحلۀ این عملیات بود .فیصله بعمل آمد تسا با هم ا همان کانتینرهای وبی آ مودی شسدی اهستفادی صسورت ب یسرد .در صسورت بسرو هسوالی بایسد گفتسه شسود کسه در کانتیننر " پر ی های مسوتر بسرای جیسپ هسای شسوروی هسرار دارنسد ".کسانتینر سوبی در یکسی ا جیسپ هسا جاب سا گردیسدی و جیپ به نوبۀ خود در بدنۀ آیاری داخل شدی و بدون هرگونه تکلیفسی آیسارۀ مسذکور ا یسس میسدان هسای هسوایی نرسامی در حاشیۀ مسکو به کابل پروا کرد .در پایتخب افغانستان بار را آبق معمسوج هسیچک تالشسی نکسرد و "جیسپ کسانتینر دار" مسستقالنه بسه تعمیسسر " ینیسب" رهسسید .در تعمیسر " ینیسسب" وکیسل نسدی و هسسالمب بسه اوهسساد ی هسپردی شسسد .وکیسل در منسسزج اوهاد ی اهامب گزین گردیدی و بزودی ا آرا شب به برآمدن به شهر شروع نمودی تا بدینترتیب ارتباآات را با هسائر حزبی ها تومین نماید .در هدم اوج او با مسؤوج ها مان نرامی "پر م" تماس گرفب. *** ا محتوای اهن اد محرمی که اکنون مهر محرمیب ا آنها برداشته شدی اهب برمی آید که هم دیپلومات ها و هم مسومورین شبکه های اهتخباراتی کشورهای غربی در خزان ۹۱۱۱توجه خاص خود را به اوضاع افغانسستان و پیرامسون آن مبسذوج داشته بودند .بطور مثاج در شروع مای اکتوبر هسفارت برتانیسۀ کبیسر بسه لنسدن گسذار داد کسه روهسها در اروپسا بسه فعالیسب های مخفی با لیدران " پر م" که آنها را منحیم رهبران آیندۀ "حکومب تعویضی" می شمارند پرداخته اند. با در نررداشب آنکه عملیات مذکور بطور اشد محرم ان ام می شسد ،مسی تسوان حسدس د کسه اآالعسات را بسه ان لسی هسا باید کسی ا میان پر می های که بسا ی دوگانسه را پسیش مسی بسرد رهساندی باشسد و یسا هسم کسسی ا " رفقسای" کوهسلواکی اینکار را کردی باشد.
در اواهسسط مسسای نسسوامبر آتشسسۀ نرسسامی هسسوائی برتانیسسه خبسسر داد " :عملیسسات تعرضسسی کسسه در نیمسسۀ دوم مسسای اکتسسوبر علیسسه هیسسام کننسدگان بسسه رای افتساد ،نهایسسب موفسسق بسود .اهسسداا اصسلی ایسسن عملیسسات را پاکسسا ی منسساآق و مواصسالت در نزدیکسسی هسسای هرحدات با پاکستان و همچنان رهاندن صسدمۀ عرسیم بسه مخسالفین تشسکیل میسداد .هسردوی ایسن اهسداا بدهسب آمدنسد .نقسش اهاهی را در رای دهتیابی به پیرو ی مذکور هوای هوائی ،مخصوصاً هیلیکوپترهای جن سی نسوع MI-24کسه در برابسر آنها هیام کنندگان ایستادگی کردی نمی توانند با ی نمودند. در آویل المدت من پیش بینی می کنم که هیام کنندگان مغلوب خواهند شد یرا تکتیس و ت هیزات هوای حکسومتی بهبسود هابسسل مالحرسسۀ کسسسب نمسسودی اهسسب .پسسارتیزان هسسا ا دیسسدگای هیاهسسی متفسسرق بسسودی و هسستراتیژی آنهسسا ا نقطسسۀ نرسسر نرسسامی هماهنگ نیسب". آتشۀ نرامی هوائی برتانیه در ادامه خاآر نشان می هساخب کسه تعسداد متخصصسین شسوروی در هطعسات اردوی افغانسستان افزایش هابل مالحرسۀ یافتسه و بسه کمسس و ادارۀ همسین هسا عملیسات هسای نسدی هبسل در والیسب پکتیسا کسه ا آن در بساال یساد آوری صورت گرفب آسرم ریسزی گردیسدی بسود .در گسذار آتشسۀ برتانیسه در مسورد امسین گفتسه مسی شسد کسه موهعیسب وی پیچیدی بودی ،اما او ا حمایب اردو برخوردار می باشسد .در بخسش دی سری ا ایسن راپسور آمسدی بسود " :افسزون بسر آن امسین توانسته اهب پشتیبانی مخالفین هابق خود را نیز بدهب بیاورد ،و به آنها وعدی دادی اهب که بم سرد بوجسود آمسدن شسرایط مناهب او ا روهها خود را رها می ها د " .به عقیدۀ آتشۀ مسذکور در شسرایط کنسونی تغییسرات جسدی در افغانسستان پسیش بینی نمی شود .روهها م بور اهتند ا امین پشتیبانی نمایند ،به همین علب اهب که وی امیدواری های خوبی برای آیندۀ درخشان دارد .آتشه گذار را با جملۀ آنز گونۀ کیل خاتمه می بخشید " :این امیدواری ها حداهل تا "انتخابات" آینسدی در داخل ارگ دوام خواهد داشب". ا اهناد متذکری برمی آید که نه تنها کی .جی .بی .ا دو روی امسین آگساهی داشسب ،بلکسه آوا ی هسا در مسورد پسالن هسای مکارانسسۀ لیسسدر جدیسسد ا هبیسسل ( " بسسا فسسرا رهسسیدن لحرسسۀ مناهسسب مسسا ا روهسسها خسسود را رهسسا مسسی هسسا یم") بسسه گسسو هسسای دیپلوماتان و مومورین اهخباراتی غرب نیز می رهیدند .صرا باید گفب که نتی ه گیسری هسفارت برتانیسه نادرهسب بسود: آی مای نوامبر که این گذار به فورین آفی * فرهتادی شدی بود ،امین دی ر آیندۀ درخشانی نداشسب .هرنوشسب او دی سر معلوم بود. امکانات برای فعالیسب هسای هسی.آی .ای .در هلمسرو افغانسستان محسدود بسود ،ولسی در کشسور همسسایه پاکسستان اهستخبارات امریکا فعالیب های خود را همزمان در ند اهتقامب تشسدید مسی بخشسید :جمسع آوری و تحلیسل اآالعسات کسه ا جمهسوری دیموکراتیس مواصلب می کرد ،ها ماندهی پای ای های آمادگی م اهدین ،ارائۀ کمس ها و هائر مساعدت هسا بسه لیسدران احسزاب اهسالمی مخسالس رژیسم کابسل .عسالوی بسر آن مسسومورین حکومسب امریکسا ت معسی را ا کشسورهای مختلسس کسه آمسسادی بودنسسد ا ضسسد انقالبیسسون در مبسسار ۀ آنهسسا علیسسه نفسسوک شسسوروی حمایسسب نماینسسد ،ای سساد کردنسسد .کشسسورهای همچسسون عربسسستان هعودی ،مصر ،ین آمادی بودند داخل ت مع مذکور شوند .کشور کمونیستی ین ون ا افزایش نفوک اتحاد شوروی در ناحیۀ آهیای میانه که برای آن بسیار مهم بود هراس داشب با ریاکاری تمام ا مواضع آبقاتی عدوج نمودی و آشسکارا بسه حمایب ا مالهای مرت ع پرداخب. آیا امریکایی ها ا آمادگی های نرامی اتحساد شسوروی بسه صسوب جنسوب آگساهی داشستند؟ البتسه بسدون شسس کسه ا بسسیاری یزهسا خبسر داشسستند .بطسور مثساج در تل سسرام هسای دیپلومسات هسسا و مسومورین هسی .آی .ای .ارهسسام متخصصسین و مشسساورین شوروی در افغانستان تقریباً دهیق آوردی می شدند .اندکی بعدتر منابع آنها معلومات مؤثق تشدید هوای نرامی شسوروی را در نزدیکی های هرحدات افغانستان ،افسزایش پسروا هسای هسوای هسوائی و جلسب هسوای احتیساط را گسذار دادنسد .در این سا سرا هسر و صسدا را بلنسد نمسی هساخب، هؤاج به میان می آید کسه وهتسی واشسن تن ا ایسن همسه جریانسات آگساهی داشسب پس مسکو را با اهدامات متقابل تهدیسد نمسی کسرد و کمپساین وهسیع تبلیغساتی را علیسه اتحساد شسوروی بسه رای نمسی انسداخب؟ شساید نرر برخی ا تحلیل ران صحب داشته باشد که واشن تن با بکار گیری این ونه تکتیس متدرجاً می خواهب مسسکو را بسه " دام افغانستان" بیاندا د. امکان دارد .در جنگ همه وهایل خوب اهتند. فصل هشتم حکم اعدام کمیسیون بیوروی هیاهی حزب کمونیسب اتحاد شوروی در مورد افغانستان پ ا هرن ونی تری کی فعالیب خود را شدت هر ه بیشتر بخشید .کمیسیون ،بصورت منرم ،تقریباً هر هفته تشکیل جلسه می داد .بریژنیس پ ا آنکه ا به هتل رهیدن تری کی با این همه هصاوت آگاهی یافب ،با آنکه شخص کینه تو نبود و بیشتر بردی بار بود ،کنتروج را باالی خود ا دهب داد. او خطاب به اعضای کمیسیون می گفب " :می دانید ،این یس واهعۀ ناهن اری اهب .ما فقط یس مای پیش ا رفیق تری کی در این ا اهتقباج کردیم ،یکدی ر را در آغو کشیدیم ،ا او حمایب و پشتیبانی خود را اعالم نمودیم ".بریژنیس در حالیکه ا افادۀ کلمات نندی معذرت می خواهب افزود " :و اکنون ،این شخص ماجراجو گرفب او را خفس کرد .این
ال کدام اعتمادی وجود ندارد؟ یعنی هخنانی را که منشی عمومی حزب همه بدان معنی اهب که به وعدی های ما اص ً بودی و صدایی هسب میان تهی". کمونیسب اتحاد شوروی به بان می آورد بی ار آی خزان آن هاج وضعیب صحی بریژنیس هناعب بخش نبود .داکتران به وی توصیه نمودی بودند تا ا فشارهای یاد باالی خود اجتناب ور د ،بیشتر اهتراحب نماید و به هیچ صورت هی انی نشود .باید خاآر نشان هاخب که بریژنیس توصیه های داکتران را همیشه با دهب تمام عملی می کرد .اما یکی ا عادات مضر خود را ،یعنی ه رت کشیدن را نتوانسب رها نماید .او کمافی السابق ،در خفا ا داکتران ه رت دوهب داشتنی خود را به نام "نووهب" دود می کرد. هائر مشوری های داکتران را بدون ون و را اجرا می نمود .کمتر کسی بریژنیس را که د ار عصبانیب یا هی ان بودی باشد به خاآر داشب .اآرافیا ن کوشش می کردند او را ا اخبار ناخوشایند دور ن ه دارند ،اعضای خانوادی نیز یاد خسته ا نمی هاختند .و اما اکنون نین یس خبر ناخوشایند و ناهن ار ا دهب این امین ! ون حادثه ارتباط می گرفب به شخص اوج یس کشور دوهب ،حلقۀ نزدیس به بریژنیس نمی توانسب جریان واهعه را ا او پنهان نماید .باید در هطح عالی کشور در این مورد تصمیمی اتخاک می ردید .عالوی بر آن ون موضوع بسیار حساس بود ،حلقۀ نزدیس به بریژنیس جرئب نمی کرد نین مسؤولیتی را بدو ب یرد ،این معموج نبود .به همین دلیل بریژنیس را ا تمام جزئیات حادثه مطلع هاختند .بریژنیس که دی ر به دلیل کبر هن هم فرهودی و هم مریض بود وهب کار داشب تا به کنُه موضوع پی ببرد .منشی عمومی هرهدر بیشتر در موضوع تعمق می کرد به همان پیمانه وضع صحی او وخیم تر می شد. آنچه که اتفاق افتاد تع ب ان یز بود .رفقای افغان ،هن ام مالهات ها هوگند وفاداری به ایدیاج های هوهیالیزم یاد می کردند ،بر دوهتی خدشه ناپذیر خویش با اتحاد شوروی توکید می ور یدند ،خود را برادران کو س می نامیدند .ولی در هایل نبودند .به افغانستان هزاران مشاور در همه عرصه ها اعزام گردیدی ،به حقیقب به شوروی ها دو توت هم ار ملیون ها روبل کمس های اهتصادی و نرامی ارائه میشد .شوروی ها به این فکر بودند که حد اهل به دالیل فوق ار الذکر باید اوضاع را در افغانستان تحب کنتروج داشته باشند ،همانطوریکه هائر کشورهای متحد را کنتروج می کردند. و اکنون این واهعۀ دلخرا . . .باید یس تصمیمی گرفته شود ،اما کدام تصمیم؟ مدت ها بود که به جای بریژنیس دی ران تصمیم می گرفتند و او به وضعیب مذکور عادت کردی بود .فیصله های اتخاک شدی معموالً به شکل اهناد ترتیب یافته روی میز وی هرار می گرفتند و او بدون آنکه کدام توجه خاصی به محتویات آن کردی باشد صرا آنها را به امضاء می رهاند .م ر اکنون وضعیب متفاوت بود .همکاران به هوی او می ن ریستند و تو گوئی می گفتند " :بیائید، رفیق بریژنیس که یک ا تصمیم ب یریم ،مسئله نهایب حساس اهب و هیچکسی نمی خواهد پیشدهتی نماید و تصمیم ب یرد". بریژنیس خطاب به اندروپوا با لحن آعنه آمیز گفب " :یوری( ،مصغر نام یوری) تو وعدی کردی بودی که موهع نمی دهی تا حتی یس مو ا هر رفیق تری کی بیافتد ،که افراد تو اوضاع را کامالً تحب کنتروج دارند .تو می توانی به من توضیح بدهی که را نین واهعه ای را داد؟ رئی کی .جی .بی .که لحنش گویای پذیرفتن مسؤولیب بود گفب " :ما نتوانستیم این امین را بدرهتی درک کنیم .آا ،او بسیار مکار ا آب برامد ! همۀ ما را فریب داد .اهراً به مومورین ما یس یز می گفب ،در حالیکه در خفا کارهای هیای خود را پیش می برد". گرومیکو در ادامۀ هخنان اندروپوا خاآر نشان هاخب " :ما به او به مناهبب احرا کُرهی های بلند تبریس گفتیم. اکنون هفیر ما در کابل خبر می دهد که امین خواهتار هفر رهمی به عنوان رئی دولب به مسکو اهب". بریژنیس ابروهای مشهور خود را (ابروهای بریژنیس نهایب انبوی بودند) فشردی تر و خشم ین تر هاخته گفب: " این بدان معنی اهب که من باید با این ماجراجو روبوهی کنم؟" و یر دفاع در حمایب ا بریژنیس ،مانند یس افسر نرامی کوتای ولی پُر معنی گفب " :به هیچ صورت در مسکو پذیرفته نشود". گرومیکو در ادامۀ گفته های و یر دفاع پیشنهاد کرد " :می توانیم به وی اآالع بدهیم که گراا هفرهای رهمی و کاری برای هاج جاری کامالً تکمیل گردیدی و م الی برای پذیر او در آیندۀ هریب وجود ندارد .ب ذار هاج آیندی بیاید. تا آنوهب کی ندی و کی مردی". بریژنیس با غصۀ بی پایان خاآر نشان هاخب " :بلی ،اوضاع در این افغانستان به پیچیدگی ان امید ،هه بار لعنب به این امین .بیائید در مورد آن فکر کنیم که ی کاری باید ان ام بدهیم .یوری ،تا جائیکه من ا حرا های تو توانستم بفهمم ،ادارۀ تو ندان اعتمادی باالی این امین ندارد؟" اندروپوا در حالیکه کاغذهایی را باالی میز پائین و باال می کرد در جواب بریژنیس گفب " :بلی ،ما اآالعات ن ران کنندی ای بدهب آوردی ایم .من هبالً نیز به شما گذار دادی بودم که امین ناپاکی های متعدد و مختلس دارد .او عمالً فعالیب های هرکوب رانه را علیه اعضای متنفذ حزب به رای انداخته اهب .ما همچنان عالیمی در مورد ارتباآات احتمالی وی با اهتخبارات امریکا نیز در دهب داریم .معلومات اخیر را به شدت و دهب بررهی می کنیم .می خواهم توکید کنم که امین شخصی اهب غیر صادق ،مکار و الم .اتحاد با نین یس فردی بدان معنی اهب که باالی ماینی نشسته باشی که هر لحره می تواند منف ر شود .من هکذا دور ا امکان نمی دانم که امین خیاج پیوهتن را با دشمن در هر داشته باشد و هران ام به ما خیانب کند".
اندروپوا می توانسب دی ر ادامه ندهد .کسانیکه در آن لحره یه دور اندروپوا هرار داشتند توریخچۀ خیانب های نچندان دور را بخوبی به یاد داشتند .حواد وابسته به خیانب ها در اکهان آنها مانند خم ناهور جا گرفته بودند .آنها به یاد داشتند که ونه یس مانی مصر در یس شم به هم دن ا مسکو دور شدی و به آرا غرب رو گرداند ،در 6 حالیکه دوهب وفادار شوروی پنداشته می شد .به عین ترتیب دو هاج هبل لیدر کشور هومالی بارئی به امریکایی ها پیوهته و بخاآر آنکه اعتبار را نزد واشن تن پخته تر هاخته باشد بالفاصله علیه ایتوپیا که متحد اتحاد شوروی بود به جنگ پرداخب .یس کمونیسب متعهد در یس لحره به یس ضد کمونیسب تمام عیار مبدج گردید .کرملین نشینان درک می ک ردند که دشمن را خواب نبردی اهب ،او به شدت علیه شوروی ها در همه جبهات فعالیب می کند .اصالً کی گفته که جنگ هوم جهانی آغا ن ردیدی اهب؟ جنگ مذکور دیر مانیسب که جریان دارد ،ا نیمۀ دوم هالهای هل و آی تمام این مدت حتی برای یس رو هم توهس ننمودی اهب .تنزیل هطح تشن ات ،کاهش تسلیحات اتومی ،اهدامات برای کسب اعتماد متقابل همه افسانه های اهتند برای هادی لوحان و خو باوران .رهبران شوروی دیر مانی صرا یس مسئله را با تمام هوت در برابر خود می دیدند " :یا ما باالی آنها پیرو می شویم و یا هم آنها ما را نابود می ها ند". آنچه که ارتباط می گرفب به امین ،او واهعاً هم یس شخص م هوج بود .احتماالً او ا دیر مانی که با امریکایی ها همکاری مینمودی .حتی اگر این ادعا واهعیب نداشته باشد ،اعتمادی بر وی وجود ندارد .او به شوروی خیانب خواهد کرد و فریب خواهد داد. و یر دفاع اوهتینوا به نوبۀ خود خاآر نشان هاخب " :مشکل این اهب که امین به تنهائی نزد دشمن نمی رود ،او افغانستان را نیز با خود می برد". گرومیکو با او موافقب کردی عالوی نمود " :این برای ما یس فاجعۀ بزرگ خواهد بود ،ما افغانستان را ا دهب دادی نمی توانیم". روی میز در برابر و یر امور خارجۀ شوروی (گرومیکو) اهنادی که بیان ر اوضاع در حو ۀ آهیا بود و ا آرا آگاهان امور و صائب نرران ترتیب گردیدی بود هرار داشب .اوضاع مذکور ندان به نفع مسکو نبود .روابط اتحاد شوروی با ین پُر ا تشنر بود .هاج پار حتی تصادم نرامی میان دو کشور در هرحد را دادی بود .هپ هوای ین به ویتنام که ا متحدین اتحاد شوروی به حساب می رود حمله کرد .با آنکه در جنگ مذکور به ین صدمات یادی رهید ،ولی اهراً دیدی می شد که ین به پیش روی های خود ادامه خواهد داد .اضالع متحدۀ امریکا ین را فعاالنه علیه اتحاد شوروی تحریس میکرد :واشن تن روابط دیپلوماتیس را با ین م دداً تومین نمودی و پروهۀ صدور تسلیحات را به این کشور ا هر گرفب .شواهد کامالً انکار ناپذیری وجود دارند که ین موا ی با امریکا ا عناصر ضد انقالب افغانستان فعاالنه حمایب می کند .رژیم خُمینی که پ ا انقالب اهالمی در ایران روی کار آمدی بود نیز موضع یری ضد شوروی خود را اعالم نمودی و ا پارتیزان های افغان پشتیبانی می کرد .در مورد کشورهای عربی 7 می توان یاد فکر نکرد ،ون تقریباً همۀ آنها حاضر بودند مقاومب افغان ها را تمویل نمایند .رهبری شوروی به آن باور بود که با ا دهب دادن اف غانستان ،در آن ا یا با امریکا و نیروهای ناتو و یا هم با افراآیون اهالمی روبرو خواهد شد ،و ویروس مذکور بالفاصله به جمهوریب های آهیای میانۀ شوروی هرایب خواهد کرد. در تفاوت با اندروپوا و اوهتینوا که هر ه بیشتر متمایل به مداخلۀ نرامی بودند ،گرومیکو نمی خواهب هوای اتحاد شوروی در معضله اشتراک مستقیم داشته باشد .او معتقد بود که انکشاا اوضاع بدین ونه برباد رفتن تمام مساعی شخص او منحیم و یر امور خارجۀ شوروی که آی دهه های اخیر بخاآر کاهش تشنر و تومین اعتماد متقابل ان ام دادی بود معنی خواهد داشب .گرومیکو درک می کرد که توضیح ضرورت این اهدام جبری به جهانیان نه تنها دشوار، بلکه ناممکن اهب .او ملتفب بود که به و ارت امور خارجه و تمام پالیسی بین المللی شوروی در این مینه صدمات یادی خواهد رهید. گرومیکو یکبار دی ر یادآور شد " :ما نمی توانیم افغانستان را ا دهب بدهیم .اما من همه را فرا می خوانم تا گام های هن یدی بردارند ،یرا هرگونه خطا می تواند نهایب هیمب تمام شود". بریژنیس با شتابزدگی گفب " :آندری ( ،نام گرومیکو) ما این را شنیدیم ،شنیدیم ما این را .واضح اهب که ما نمی توانیم افغانستان را ا دهب بدهیم ،اینکار مطابق منافع ملی ما نیسب .ولی پیشنهاد مشخص تو یسب؟" گرومیکو جواب داد " :باید وهفه گرفب .بیائید ببینیم که امین ی می کند .او را م بور بسا یم تا به اصوج لینینی در رهبری حزب رو آورد .امین باید پر می ها را ا محاب رها کند ،به مخالفین خود اجا ی دهد تا ا خارل به بوآن برگردند ،فرکسیون با ی را ختم نماید .بدین ترتیب ،وهتی در اآراا امین هائر اشخاص ا جنام های خلق و پر م وجود داشته باشند ،ما می توانیم او را به آهانی تحب کنتروج داشته باشیم .هکذا رفیب جن ی هوای مسلح افغانستان باید باال برود .ا آرا خود کوشش خواهیم کرد تا فشارهای دیپلوماتیس را بر کشورهای که ا ضد انقالب حمایب می کنند تشدید ببخشیم".
6
محمد صیاد بارئی ،شخصیب دولتی و نرامی هومالی بودی و موصوا آی هاج های ۹۱۱۹ - ۹۱۸۱به حیم رئی جمهور ،جمهور ی دیموکراتیس هومالی کار میکرد. 7 این اعتراا صادهانۀ نویسندگان روهی که مبار ی وایستادگی هموآنان ما را در برابر ه وم و ت او هوای اشغال ر اتحاد شوروی به نام اصلی و به حق آن ،یعنی مقاومب ملی افغانها نامیدی اند میتوان اهتقباج کرد .اعتراا مذکور به وضاحب نشان میدهد که تحوج عریمی در اکهان محافل هیاهی ،صاحب نرران ،تحلیل ران مسائل بین المللی اینکشور آی هاج های اخیر را دادی و آنها د ی ر به کُنه فاجعۀ افغانستان که مسکو در آن مستقیماً کیدخل بودی پی بردی اند و درک کردی اند که ه وم هوای شوروی به افغانستان یس عمل اشغال رانه بودی که در نتی ه با هیام و مقاومب عمومی مردم افغانستان مواجه گردید.
بریژنیس مسؤوج روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب پونوماریوا را مخاآب هرار دادی پرهید " :آیا امکان دارد که امین را ا تمایالت دیکتاتور ما آبانه ا با داشب و وادار هاخب تا با مخالفین خود در داخل حزب به تفاهم 8 برهد؟" پونوماریوا " :رفیق بریژنیس ،ما مساعی یادی در این رای به خرچ دادیم .شما در جریان اهتید که من شخصاً دو بار به کابل هفر نمودم .اما با توهس". . . اندروپوا ا پونوماریوا حمایب نمودی عالوی کرد " :دهترهی به تفاهم میان آنها اصالً امکان ندارد .تضادها میان آنها ال برعک بسیار عمیق اهتند .دور ا امکان نیسب که امین اهراً با توصیه های ما موافقب کند ،ولی عمل او کام ً خواهد بود .به اهاس اآالعاتی که ما در اختیار داریم پ ا تصفیۀ " حساب " با پر می ها ،امین اکنون به جان رفقای خود ا جنام "خلق" افتیدی اهب ،به جان کسانیکه ا نرر او مطمئن نیستند ،تمام آنها را می خواهد ا بین ببرد. آوریکه می دانید لیدران حلقات مخالس امین ،آنهائی که در مهاجرت در اروپا به هر می برند ،ا هار آمادگی نمودی اند تا در یس جبهۀ واحد علیه رژیم کنونی اهدام کن ند ،حزب و دولب را به مواکین دیموکراهی و رعایب هانون برگردانند. می خواهم توکید کنم که هدا من ا "لیدران حلقات مخالس" اعضای هردو جنام "خلق" و "پر م" می باشد .ما در این راهتا کار می کنیم". بریژنیس کن کاوی نمودی پرهید " :هدا تو ا جملۀ "در یس جبهه علیه رژیم اهدام کنند" یسب؟" آنها در اروپا هستند ،این کار طور متصور اهب؟" رئی کی .جی .بی .که دیدی می شد دی ر نمی خواهب منشی عمومی را یر بار جزئیات آمادگی ها برای کودتا غرق کند گفب " :رفیق بریژنیس ،آنها در مهاجرت نیز ارتباط نزدیس خود را با رفقا و همر مان خود که در داخل افغانستان اهتند هطع ننمودی اند .به م ردیکه مان مناهب گردد ،ما به آنها کمس خواهیم کرد تا فوراً به کابل برهند .در صورت ضرورت هائر کمس ها نیز به آنها ارائه خواهد شد". بریژنیس " :یوری ،یعنی تو می خواهی ب وئی که نیروهای هالم در داخل حزب می توانند دشواری های پیدا شدی را رفع نمایند؟" اندروپوا " :بلی ،رفیق بریژنیس می توانند ،اگر به آنها کمس شود". بریژنیس در حالیکه ا موجودیب یس رای حل خشنود گردیدی بود گفب " :این یس کار بسیار خوب اهب .بیائید تا در این راهتا فعالتر عمل کنیم .راهتی ،اردوی افغانستان ا کی حمایب خواهد کرد؟" بریژنیس هؤاج آخر خود را به و یر دفاع راجع هاخته پرهید " :رفیق اوهتینوا ،تو را خامو اهتی؟" و یر دفاع به فکر آن نبود تا خامو بماند .معکوهاً ،آی تمام این مدت او در کهنش جمالتی را برمی گزید تا آنها را به بان بیاورد .و یر دفاع یزهای یادی برای گفتن داشب. 9 اوهتینوا تمام عمر خود را در جنگ ها هپری نمودی بود .او که در ۱۱هال ی به حیم "کمیسار مردمی تسلیحات" ( به بان امرو ی و یر جنگ یا و یر دفاع) مقرر گردیدی بود حین جنگ با جرمن ها هعی به خرچ داد تا جبهات جنگ ا هر نوع هالم تومین باشند .بعدتر ،پ ا آغا "جنگ هرد" اوهتینوا کسی بود که در انس ام و ارائۀ یس جواب متوا ن به امریکایی ها در رای ای اد هالم اتومی و هپ هالم هایدروژنی ههم بار گرفب .او در کرهی هایی ا هبیل و یر تسلیحات ،و یر صنایع دفاعی ،معاون صدراعرم و منشی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب ایفای و یفه نمودی بود .هه هاج هبل ا امرو او به حیم و یر دفاع اتحاد شوروی تقرر یافب .و ایس اوهتینوا معموالٌ مربوط به امور تسلیحات ،دفاع ،امنیب هرحدات شوروی بودی و در کُل تومین امنیب کمپ هوهیالیستی را به عهدی داشب. اوهتینوا مانند اندروپوا به آن باور بود که ندگی صلح آمیز خیالی بیش نبودی و صرا اهر هضیه اهب .به نرر وی واهعیب ندگی را ادامۀ جنگ تشکیل می داد ،جن یدن تا مانیکه یکی ا آرفین کامالً ا بین نرود .ان شب اوهتینوا آی تمام این هاج ها باالی ماشه هرار داشب. اندروپوا به حیم رئی کی .جی .بی .به نوبۀ خود ریاهب عمومی اوج را در اختیار داشب (ادارۀ کشس خارجی)، موهسۀ ای که بالوهفه به وی در مورد پالن های غیر مترهبه و مکارانۀ " دشمن اصلی" (هدا اضالع متحدۀ امریکا اهب) گذار می داد .اوهتینوا نیز در این مینه ا معلومات دهب اوج برخوردار بود یرا در اختیار خویش جی. آر .یو( .کشس نرامی) را داشب .شبکه های اهتخباراتی جی .آر .یو .در تمام دنیا جاب ا گردیدی و شب و رو دشمن را یر نرر داشتند و ا کو کترین جزئیاتی که می توانستند هوء ن ای اد نمایند به مرکز گذار می دادند. در شرایط کنونی احتماالً جنگ بزرگی بوهوع نخواهد پیوهب ،این خطر به شکلی ا اشکاج رفع خواهد شد ،اما و یفۀ کنونی اوهتینوا و تمام ندگی موهبل او ،آر تفکر وی ،عادات و کرکتر او را آوری عیار هاخته بودند که همیشه باید نه تنها حمالت دشمن را دفع می کرد ،بلکه به وی ضربۀ هرکوب کنندی و تالفی جویانه ای هبل ا وهوع وارد نماید. آخرین اآالعات رهیدی به ادارۀ "کشس خارجی" مشو کنندی بود .کشتی های جن ی امریکا داخل خلیر فارس (عرب) گردیدند .مانورهای متذکری بدان معنی بودند که امریکایی ها تصمیم داشتند کوماندوی خود را در هلمرو ایران پیادی 8
یس دیکتاتوری که نیم هرن یس ملب را ا نف کشیدن با داشته بود و مکتب دیکتاتوری را به معراجش رهانیدی بود نین نرر میداد !!!! ع یب اهب !!!! 9 در هاج ۹۱۱۸در ترکیسب حکومسب آنوهسب شسوروی بسر بنیساد "کمیسساری صسنعب دفساعی" (و ارت دفساع) کمیسساری هسای دی سری ا هبیسل :صسنعب هسوائی ،صسنعب کشستی هسا ی و همچنان تسلیحات و مهمات ای اد گردیدند که هر کدام صالحیب و ارت حانه ها را داشتند.
نمایند .در صورت وهوع نین یزی توا ن هوا در منطقه به ضرر منافع شوروی تغییر می یافب .اگر واشن تن افزون بر همه افغانستان را نیز تحب کنتروج در می آورد ،این دی ر یس فاجعۀ تمام نما می بود .در این صورت حلقۀ دولب های دشمن در جنوب اتحاد شوروی گری می خورد :ترکیه ،ایران ،افغانستان و ین .تمام خاک اتحاد شوروی تحب پوشش راکب های امریکایی هرار می گرفب. اوهتینوا با لحن خشس گفب " :رفقای ما ،من مله هوماندان عمومی هوای پیادی پاولوفسکی گذار می دهد که هوای مسلح جمهوری دیموکراتیس افغانستان کامالً در دفع حمالت شورشیان متمرکز بودی و ا جنگ هیچ فراغب ندارند. مشکل اهب گفته شود که هوا ی مسلح در صورت برو مناهشۀ احتمالی با امین آرا کی را خواهند گرفب؟ اآالعات ما می رهانند که امین موضعات خوبی در اردو دارد .او ا هبل تشکیل افسران را ا وجود پر می ها و هائر عناصر مشکوک به تصور امین پاک کردی اهب .بدین ترتیب من هراس دارم که مشکل به مراتب پیچیدی تر ا آن باشد که ما تصور می کنیم .غالباً بدون اشتراک مستقیم هطعات نرامی ،ما هادر نخواهیم بود آنرا حل و فصل نمائیم". گرومیکو م دداً پرهید " :به عبارۀ دی ر تو پیشنهاد می کنی تا هوای شوروی به هلمرو افغانستان اعزام شود؟ ولی ما باید درک آنرا داشته باشیم که نین یس گامی ی عواهبی را در پی خواهد داشب؟" اوهتینوا در حالیکه هیافه ا به یس هنگ شباهب داشب گفب " :من تا هنو هیچ یزی را پیشنهاد نمی کنم .من صرا واهعیب را اکعان کردم :بدون حمایب فعاج ما ،نیرو های "هالم" در حزب دیموکراتیس خلق افغانستان پیرو نخواهند شد .اگر ما به آن نتی ه برهیم که به حمایب ا مخالفین امین می پردا یم ،در اینصورت باید تمام منابع و امکانات کی .جی .بی .و ما (و ارت دفاع) بکار انداخته شوند .اگر ما داخل این مسئله می شویم ،پ باید دهیق و بدون اشتبای عمل کنیم". بریژنیس در حالیکه ا و یر دفاع پشتیبانی می کرد گفب " :اوهتینوا حق به جانب اهب .مغلوبیب برای ما غیر هابل پذیر اهب .در عین حاج آندری (آندری گرومیکو ،و یر امور خارجه) نیز درهب فکر می کند ،واهعاً هم باید تمام عواهب را هن ید .البته ی بهتر اگر هوای شوروی به هلمرو افغانستان اعزام نشود و مشکل بوجود آمدی کامالً توهط خود رفقای افغانی حل و فصل گردد .اما در صورتی که نین یس کاری عملی نباشد ،در این صورت به جلسۀ آیندۀ کمیسیون پیشنهاد های مشخص تانرا پیرامون حضور نرامی ما در آن ا ارائه نمائید". منشی عمومی دی ر واهعاً خسته شدی بود و وضعیب او را همه می دیدند و به همین علب ادامۀ مباحم را دی ر مصلحب ندیدی به آن خاتمه بخشیدند. نتایر این مباحم در پروتوکوج جلسۀ مورا ۱۹اکتوبر ۹۱۱۱بیوروی هیاهی منعک گردیدی و هابل دهترهی اهتند. در پروتوکوج مذکور ا کارنامه های لیدر جدید افغانستان به شدت انتقاد صورت گرفته اهب .در پروتوکوج ضمناً هید گردیدی که :امین تضییقات را وهعب یاد بخشیدی ،او می خواهد دهتۀ ای ا اعضای کمیتۀ مرکزی حزب دیموکراتیس خلق را ا بین ببرد و اعماج او نارضایتی های رو افزون را حتی در میان خلقی ها به میان آوردی اهب .در هسمتی ا هند مذکور آمدی اهب " :عالیم آن که امین تماس هایی را با نمایندگان مخالفین راهت رای مسلمان و هران اهوام که مخالس حکومب اهتند تومین می نماید موجب ن رانی می گردد .در عین حاج به نرر می رهد که رهبری جدید هصد دارد " هیاهب متوا نتر" را در روابط با کشورهای غربی در پیش گیرد. در آر برخورد حفیب اهلل امین در عرصۀ روابط با اتحاد شوروی با وضاحب تمام دو رویی و غیر صادق بودن وی به نرر می رهد. . . حفیب اهلل امین نه تنها کدام اهدامی را بخاآر ممنوع هرار دادن افکار ضد شوروی در اکهان عامه روی دهب نمی گیرد، بلکه خود عمالً این ونه افکار را تشویق می کند". بدین ترتیب نتی ه گیری بعمل می آمد که اتحاد شوروی با یس فرد هدرت آلب ،بی رحم و مکار مواجه گردیدی اهب. ...و خطر آن وجود دارد که امین برای حفب هدرت شخصی خود متوصل به تغییر اهتقامب هیاهی رژیم نیز گردد. هند بیوروی هیاهی پیشنهاد می کرد تا در اوضاع بوجود آمدی خطوط کیل در نرر گرفته شوند: " .۹روابط فعاالنه با امین و در م موع با رهبری کنونی ادامه بیابد .امین نباید تصور کند که ما باالی او اعتماد نداریم و نمی خواهیم با او هر و کار داشته باشیم .ا تماس ها با امین برای توثیر گذاری معین باالی وی اهتفادی صورت ب یرد و همزمان ماهیب اصلی او کشس گردد. .۷با در نرر داشب خط مشی عمومی ما در رابطه با امین در مرحلۀ کنونی و خواهشات مکرر امین بخاآر مسافرت رهمی یا کاری به اتحاد شوروی و مالهات با لئونید بریژنیس و هائر لیدران شوروی ،خوب اهب به او در پرنسیپ جواب مثبب دادی شود ،ولی تورین و مدت مشخص این مسافرت تعیین ن ردد. {}... .۱به تمام مؤهسات شوروی در هلمرو افغانستان و یفه دادی شود تا مطالعۀ اوضاع و همچنان مسؤولین حزبی ،ارگان های دولتی ،تشکیل هوماندانی های اردو و دوایر امنیتی را در این کشور شدت ببخشند. .۱مقدار کمس های نرامی به افغانستان در شرایط کنونی محدود گردد . . .ا تداوم صدور تسلیحات ثقیل و تخنیس نرامی تا امر ثانی جلوگیری شود.
... .۸ا اعزام جزوتام های نرامی شوروی به کابل به اهاس خواهش امین ،برای حفا ب شخصی امتناع صورت ب یرد. {}... .۹۹به هفارت شوروی در کابل ،کی .جی .بی ، .و ارت دفاع و شعبۀ روابط بین المللی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب و یفه دادی می شود تا هیاهب و عمل حفیب اهلل امین و افراد نزدیس به او را در مورد انترناهیونالیسب های 10 افغانستان ،وآنپرهتان ،کدرهای که در اتحاد شوروی و کشورهای هوهیالیستی تحصیل نمودی اند ،روحانیون مرت ع ،هران اهوام ،روابط خارجی افغانستان را با غرب و مخصوصاً با اضالع متحدۀ امریکا و ین را تحب مطالعه هرار بدهند. در صورت مالحرۀ عالیم ضد شوروی در آر العمل امین ،پیشنهادات بعدی در مورد اتخاک اهدامات ضروری ا جانب شوروی ارائه گردند". در حقیقب می توان گفب که اگر هند مذکور هنو حکم اعدام امین نبود ،اما بدون شس مسودۀ آن را تشکیل میداد. بدین ترتیب بخش اخیر فاجعۀ افغانستان به نام " مرحلۀ اوج "انقالب" ثور" آغا یافب. اما مطابق هناریوی درامه ،اوج باید صحنه با غبار ضخیم و انبوی پوشانیدی می شد. یس رو بعد هفیر شوروی هدایب دریافب کرد " :به امین خبر بدهید که مسکو ا خواهش حفیب اهلل امین مبنی بر مسافرتش به اتحاد شوروی اهتقباج میکند .رهبری شوروی به م رد آنکه شرایط مناهب باشند ا حفیب اهلل امین پذیرائی خواهد کرد تا در فضای رفیقانه و کاری روی مسائل کیعالهه تبادج افکار صورت ب یرد". *** در این میان میعاد موموریب نمایندۀ و ارت دفاع اتحاد شوروی جنراج پاولوفسکی و گروپ اوپراهیونی وی در افغانستان به پایان رهید .هوماندان هوای پیادۀ شوروی (همین پاولوفسکی) در گذارشات خویش به مقامات عالی شوروی موضع همیش ی خود را تکرار می کرد " :اوضاع در صفوا هوای مسلح افغانستان کامالً هناعب بخش بودی ،هطح آمادگی های نرامی این هوا توانمندی آنرا دارد تا در برابر فشارهای مخالفین مسلح ایستادگی نماید .پاولوفسکی مشاهدی می کرد که ار یابی های وی مورد عالهۀ اوهتیونس نیستند .و یر حین تماس های تلفونی ند بار معاون خود را (پاولوفسکی) به شدت متوجه هاخته بود .اما پاولوفسکی ا آن جنراج های کم یابی بود که بیان واهعیب را (البته آوریکه او این واهعیب را تصور می کرد) باالتر ا مقام و کرهی می دانند .جنراج پاولوفسکی به تورین ۱نوامبر به مسکو برگشته منترر ماند تا و یر دفاع او را برای گذار نهائی نزد خود بخواهد .اما یزیکه او را متحیر هاخب آن بود که این انترار دو هفته آوج کشید تا باالخری او را دعوت کردند .پ ا آنکه اوهتینوا وهب آنرا دریافب تا نمایندۀ خاص خود را که آی دو مای اوضاع را در افغانستان مطالعه و ار یابی کردی بود بشنود ،ا گذارشات پاولوفسکی نتی ه گیری آتی را بعمل آورد " :تو به هیچ یز پی نبردی .تو نباید نزد امین می رفتی". اوهتینوا دیر مانی پ ا این گفت و با جنراج پاولوفسکی حرا نمی د. پاولوفسکی که ا نین یس آر برخورد و یر دفاع به حیرت افتیدی بود ،نزد لوی درهتیز آگارکوا رفته تا م ر او وی را درک کند .آگارکوا نیز به نوبۀ خود دهتش را با عصبانیب تکان دادی گفب " :و یر در مورد مسائل مربوط به افغانستان با من نیز مشوری نمی کند .او اآالعات خود را ا منابع دی ری به دهب می آورد". آگارکوا که بعضاً به جلسات کمیسیون بیوروی هیاهی دعوت می شد ،می دانسب که این منابع کدام اند و درک می کرد که را نرریات او و یر را عصبانی می هاخب .معلوم بود که در "باالها" تصمیم گرفته می شد تا حفیب اهلل امین را ا صحنه دور بسا ند و ا جانشین وی حتی اگر برای حمایب ا وی ضرورت باشد ا هوای شوروی نیز اهتفادی شود. اهناد هلیلی در مورد آنکه آی آنرو های خزانی در آبقات باالیی هدرت کرملین ی را می داد ،ونه نرریۀ عدم مداخلۀ نرامی در امور افغانستان به ه وم مستقیم نرامی به اینکشور تحوج می کرد به جا ماندی اند .می توان بدون ش س و شبه توکید کرد که در اخیر مای دهمبر ،یعنی پ ا اعزام هوا و به هتل رهاندن امین اکثر اهناد ادارۀ "کشس خارجی" به امر مستقیم اندروپوا ا بین بردی شدند .شواهد نشان می دهد که اهناد مربوط به کشس نرامی (جی .آر. یو ).و در کُل و ارت دفاع نیز به همین هرنوشب د ار گردیدند .بنابرین ما در ارائۀ رویدادها ا اهناد اندکی که در آرشیس ها باهی ماندی اند اهتفادی می نمائیم و همچنان صحبب ها و خاآرات آنهائی را که هنو در هید حیات اهتند و اشتراک کنندگان آن وهایع دور بودند نقل می کنیم. در پایان خزان حلقۀ نزدیس به و یر دفاع احساس کرد که اوهتینوا ا فعالیب های فرهتادگان خود در کابل ا هار نارضایتی می کند ،او می خواهد امین ا بین برود و در بارۀ اعزام واحد های نرامی برای هرکوبی هطعی ضد 10
البته شنیدن و خواندن کلم ۀ وآنپرهتان ا بان کرملین نشینان و مومورین اهتخباراتی آنکشور میتواند صرا باعم خندی و تبسم گردد .شوروی ها با بکار گیری این ونه کلمات و جمله های پر آمطراق وا بست ان هیاهی و آرفداران خود را در نرر داشتند ،نه ملی گرایان و وآنپرهتان واهعی افغانستان را.
"انقالبیون" و تومین یس ثبات دلخوای در افغانستان می اندیشد .اما و یر دفاع می دانسب که تطبیق این نرریه کار دشواری خواهد بود .اوهتینوا همچنان درک می کرد که لوی درهتیز و معاونین وی مخالس این نرریه هستند ،بنابرین برای یس مدتی پالن های خود را در خفا ن ه میداشب .اآرافیان اوهتینوا صرا ا ورای برخی ا جزئیات حدس می دند که بزودی تغییرات فاحشی رونما خواهند گردید. در یس حلقۀ تنگ و محرم لیدران شوروی (بریژنیس ،اوهتینوا ،اندروپوا ،گرومیکو و پونوماریوا) روی آن بحم می کردند تا ونه "رهبری حزب دیموکراتیس خلق به اصوج ادارۀ لینینی" برگرداندی شود .لیدران مذکور باالی آن فکر می نمودند تا در رهبری حزبی به پر می های مخالس و خلقی های آ ردی خاآر جا دادی شود .کرملین نشینان هر ه بیشتر توجه خود را به " ریاهب عمومی اوج کی .جی .بی( ".کشس خارجی) معطوا داشته و هر ه بیشتر معتقد می شدند که این و یفۀ حساس را باید مومورین همین اداری ان ام دهند. جنراج ایوانوا که به تورین ۹۹اکتوبر ا مسکو به کابل برمی ردد ،به همکاران نزدیس خود بوگدانوا ،اوهاد ی و و وکین بطور اشد محرم خبر می دهد که در "باال" فیصله بعمل آمدی اهب تا به "نیروهای "هالم" در حزب دیموکراتیس خلق افغانستان کمس صورت ب یرد". بوری ایوانوا در ادامه توضیح می دهد " :این بدان معنی اهب تا امین ا کرهی های باالیی هدرت تعویض گردد و احتماالً ببرک کارمل به هدرت رهاندی شود .اما در اینباری هکوت کامل را حفب کنید ! ا این موضوع به جز شما هه نفر کسی دی ری آگاهی ندارد". این هه نفر فیصله بعمل می آورند که "دفتر کابل" و نمایندگی کی .جی .بی .در اوضاع جدید کدام کارها را باید ان ام دهند .در پایان گفت و ایوانوا یکبار دی ر اکیداً خاآر نشان می ها د تا موضوع فا ن ردد و عالوی می کند" :حتی هفیر ا این پالن ها نباید مطلع باشد". ال م به تذکر اهب که بوری ایوانوا حین اهامتش در مسکو به کرهی جدید تقرر یافته بود ،او به حیم آمر "بورد مشورتی مشاورین رئی کی .جی .بی ".تعیین گردیدی و جنراج کیرپیچینکو که پیش ا این در رأس ریاهب ”“C (کشس غیر رهمی) هرار داشب به عوض وی به صفب معاون اوج " ریاهب عمومی اوج کی .جی .بی ( ".کشس خارجی) تعیین گردیدی بود .آگاهان امور این تغییر و تبدیلی ها را پیرو ی کریو کوا تعبیر می نمودند :بوری ایوانوا که شخصی بود برای کریو کوا نامناهب و در عین حاج با اتوریته ،بدینترتیب ا امور اوپراهیونی ادارۀ کشس خارجی دور هاخته شدی بود .مشاورین "بورد مشورتی رئی کی .جی .بی ".را شوخی ونه "بورد بهشتی" می نامیدند .بورد مذکور در حقیقب "تبعید گای اعزا ی" بود .در رابطه به ارتقاء کیرپیچینکو باید گفب که آیندۀ نزدیس نشان میدهد که تقرر مذکور کامالً در هماهن ی با پالن های اندروپوا و کریو کوا هرار داشب که می خواهتند معضلۀ پیدا شدی در افغانستان را با اهتفادی ا اهدامات نرامی حل و فصل نمایند .همین ادارۀ ” “Cو یفه داشب تا "حساس ترین" هدایات را بخاآر تعویض صحنۀ هیاهی در کابل اجرا نماید. اهدام بعدی مسکو برگردانیدن مشاور ارشد نرامی گوریلوا ا جمهوری دیموکراتیس افغانستان بود .نخسب او را در مای اکتوبر برای گزار دهی به کمیسیون بیوروی هیاهی در مورد افغانستان دعوت نمودند .گوریلوا برای اشتراک در جلسۀ مذکور با لوی درهتیز مارشاج آگارکوا یک ا به کرملین آمد .گوریلوا منحیم یس افسر ون ی اوضاع هیاهی و نرامی ر ا در افغانستان دهیقاً به همع حاضرین رهاندی و ار یابی مفصلی را ا وضعیب هوای مسلح این کشور ارائه نمود. به باور گوریلوا هوای مسلح افغانستان کامالً هادر بود تا هرگونه حمالت شورشیان را دفع نماید. مشاور ارشد نرامی توکید میکرد" :در شرایط کنونی در ترکیب هوای مسلح افغانستان دی فرهه وجود داشته و هوای هوائی این کشور م هز با هه صد فروند آیاری می باشد .اردوی این کشور دارای ششصد ن یر تانس اهب .اردوی افغانستان یکی ا نیرومند ترین اردوها در منطقۀ آهیا بودی و ا عهدۀ پیچیدی ترین و ایس برامدی می تواند .در عین حاج مشکالتی را که اردوی مذکور باید رفع نماید هرار کیل اند: کمبودی وهایل مخابراتی ،هیلیکوپترهای ترانسپورتی و جن ی. هطح پائین آمادگی جن ی منسوبین اردو .اما ما باالی مسائل مذکور کار میکنیم". بریژنیس که فکر می کرد مراتب امتنان مشاور را برخواهد ان یخب با هادی دلی گفته بود " :ما به شما کمس ارهاج خواهیم داشب ،برخی ا هطعات را به آن ا اعزام خواهیم کرد". اما گوریلوا در جواب اعتراض کردی بود: " نین یس اهدامی مصلحب نیسب". . . اعضای بیوروی هیاهی در حالیکه به اوراهی که باالی میز در برابر شان هرار داشب میدیدند به حرفهای گوریلوا گو می دادند. بریژنیس با تع ب ابروهای انبوی خود را باال بردی پرهید " :یعنی ،شما به آن باور اهتید که افغان ها می توانند در برابر باندهایی که ا پاکستان به این کشور گسیل می شوند ،بدون کمس ما ایستادگی کنند؟" گوریلوا " :بلی ،رفیق بریژنیس من به این باور دارم .این هم نرر شخصی من بودی و معاون و یر دفاع پاولوفسکی نیز به این موضوع معتقد اهب ،کسیکه برای تفتیش به افغانستان اعزام گردیدی بود و مدت آوالنی را در آن ا بود. افغان ها می توانند مستقالنه عمل کنند .ضرورت به اعزام هوای ما نیسب".
منشی عمومی با شمان بهب دی حاضرین را ا نرر خویش گذراندی پرهید " :آخر را؟" معلوم می شد که بریژنیس انترار نین یس رخشی را نداشب .آی تمام رو های اخیر به وی توکید کردی بودند که انقالب در افغانستان در یس مو بند اهب .بریژنیس می دانسب که گوریلوا یس جنراج جن ی هوای کوماندو بودی و کسی اهب که در هرکوبی مؤفقانه ضد انقالب در کوهلواکیا ههم گرفته بود .بریژنیس ا گوریلوا به هیچ وجه انترار شنیدن همچو یس گذار " صلح آمیز" را نداشب. گوریلوا در ادامه " :دالیل متعددی وجود دارند که ما باید ا مداخلۀ نرامی اجتناب ور یم: اوج ،آوریکه من هبالً خاآر نشان هاختم افغان ها خود توان هرکوبی دهته های شورشیان را دارند. به افغان ها باید صرا در حصۀ اهتحکام هوای هرحدی مساعدت صورت ب یرد، وهایل مخابری ارهاج گردد، و هیلیکوپترهای جن ی در اختیار شان هرار دادی شود؛ دوم ،ا حضور نرامی ما در اینکشور امریکایی ها بطور آشکارا بخاآر حمایب ا شورشیان اهتفادی خواهند کرد، آنها را هخاوتمندانه تمویل نمودی مسلح خواهند هاخب .این بدان معنی خواهد بود که در نتی ه ما نه با دهته های پراگندۀ مقاومب یزی که حاال وجود دارد ،بلکه با یس تهاجم واهعی علیه جمهوری دیموکراتیس افغانستان مواجه خواهیم شد. پیشبرد عملیات جن ی را در مناآق کوهستانی ندارد". و هر ان ام به نرر من اردوی ما آمو مارشاج اوهتینوا هر را با خشم ا کاغذ ها بلند نمودی گفب " :به شما هیچک صالحیب آنرا ندادی اهب تا به نمایندگی ا تمام اردو هخن بزنید". گوریلوا " :رفیق اوهتینوا ،من این نرریۀ خود را بر بنیاد صحبب ها با افسرانیکه ا هطعات مختلس هوای مسلح شوروی به حیم مشاور به افغانستان می آیند عرض کردم .همۀ آنها اصالً ا هنر جن یدن در کوهستان ها خبری ندارند .هیچک آنها را به این کار آمادی نساخته اهب .علل دی ری که به نرر من نیز بسیار مهم اهب و باید در نرر گرفته شود عبارت ا آن اهب که اعزام هوا مصارا نهایب عریم را آلب می کند .ا جانب دی ر این یس خیاج اهب که هوا داخل هلمرو گردیدی و در آن ا در گارنیزون ها باهی خواهند ماند .شکی نیسب که هوا تقریباً بالفاصله به جنگ کشیدی خواهند شد .در نتی ه تلفات هم در میان هوای ما و هم در میان اهالی ملکی برو خواهد کرد .این یس امر اجتناب ناپذیر اهب .بدین ترتیب ما خود دشمنان جدیدی به میان خواهیم آورد". اوهتینوا یکبار دی ر با خشونب به آرا مشاور ارشد نرامی ن ریسب ،دی ران خامو بودند. بریژنیس آوریکه ا لحنش می شد اهتنباط کرد ا گوریلوا با عصبانیب پرهید " :شما دی ر یزی به گفتن دارید؟ در اینصورت شما را بیش ا این معطل نمی ها یم .به اتاق پهلو بروید و ای بنوشید .ما به گذار نمایندۀ کی .جی .بی. گو خواهیم داد". یس هاعب بعد ا اتاهی که در آن جلسۀ کمیسیون جریان داشب مارشاج آگارکوا خارل شد .گوریلوا و آگارکوا در یس موتر نشستند .لوی درهتیز گرفته خاآر بود. لوی درهتیز گوریلوا را مخاآب هرار دادی کوتای گفب " :گپ خالص اهب لیس (اهم گوریلوا) ما باختیم". گوریلوا پ ا با گشب به کابل بزودی درک کرد که او نیز باید بار و بستری ا را ببندد .کسی ا جملۀ همکاران به گوریلوا خبر داد که یس هفته اهب در افغانستان گروپی ا افسران شوروی تحب رهبری معاون هوای کوماندو جنراج گوهکوا فعالیب خود را آغا نمودی .مطابق مقرری های جاری جنراج گوهکوا باید بالفاصله پ ا ورود به کابل نزد گوریلوا که مشاور ارش د نرامی و نمایندۀ و ارت دفاع شوروی بود می آمد و خود را به او معرفی می کرد. عالوی بر آن گوریلوا و گوهکوا دوهب بودند ،هردو یس مانی یک ا هوماندانی هطعات کوماندو را به عهدی داشتند، بارها با هم دی ر نوشیدی بودند . . .بدین معنی که آنها حتی ا دالیل غیر رهمی هم باید با یکدی ر مالهات می کردند. گوهکوا و یفه داشب تا "محل" را هبل ا اعزام احتمالی هوا شناهائی نماید .و به او به احتماج هوی گوشزد شدی بود تا ا گفت و با گوریلوا که گمان می رفب به امین عالهمندی دارد اجتناب ور د .بلی ،این دی ر یس عالمب بد بود. ند رو بعد به گوریلوا ا دفتر لوی درهتیز تلفونی کردی خبر دادند " :عوضی تو به کابل می آید ،کارها را تسلیم او کن". 11 جنراج ماگومیتوا که هبل ا آن به حیم معاون هوماندان هوج اردوی حو ۀ فرا "بایکاج" ایفای و یفه می کرد به حیم عوضی گوریلوا تعیین گردیدی بود. اندکی بعدتر ،جنراج دی ر شوروی ،واهیلی اپالتین که مشاور رئی عمومی امور هیاهی هوای مسلح افغانستان بود و تمایالت خود را به امین پنهان نمی کرد نیز ا صحنۀ هیاهی دور هاخته شدی شد .برکناری اپالتین ا مقامش و برگردانیدن او به مسکو بیشتر به یس داهتان پولیسی شباهب داشب. در آنرو مای دهمبر اپالتین به خورد ابطان افغان در مکتب حربی لکچر می داد .دفعتاً در جریان لکچر به او خبر می دهند تا فوراً برای گفت وی مهم با دفتر لوی درهتیز به مرکز مخابرۀ محرم حاضر شود .اپالتین ا محصلین 11
ډګرجنراج ماگومیتوا (هلطان محمدوا) منشۀ مسلمان داشته و ا تبار کارا ایس اهالی هفقا شمالی می باشد. موصوا هبل ا تقرر خویش به حیم مشاور ارشد نرامی در افغانستان صحبب آویلی با رئی کی .جسی .بسی .اتحساد شسوروی داشسب .مساگومیتوا (محمسدوا) و یفسه داشسب بسسیاری ا اهتقامب های عملیات اعزام هوای شوروی را به هلمرو افغانستان تنریم و اداری نماید. پ ا دخوج هوا به افغانستان مطابق امریۀ مورا ۷۱۱۹۹۱۹۱۱۱هوماندانی واحد تکام هطعات و مشاورین شوروی در کشور مسا ای ساد گردیسدی و همسین مساگومیتوا در رأس آن هسرار گرفب.
معذرت خواهته ،لکچر را هطع نمودی و با هرعب به " کلوب عسکری" جائیکه مخابرۀ محرم نصب گردیدی بود می رود .در مرکز محرم مخابری فوراً تماس او را با معاون ریاهب عمومی دهم و ارت دفاع جنراج اوشورکوا تومین می نمایند. اوشورکوا خطاب به اپالتین " :حرا های مرا با دهب بشنوید و هیچ گونه هؤاج های اضافی را مطرم نسا ید. دختر شما به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب اتحاد شوروی مراجعه نمودی و خواهتار مالهات با پدر خود ،یعنی با شما شدی اهب .به درخواهب دختر شما جواب مثبب دادی شدی اهب .شما بدون هرگونه اتالا وهب به مسکو پروا کنید. فهمیدی شد؟" اپالتین که هراپا دهب و پا ه شدی بود گفب " :نخیر ،هیچ یز فهمیدی نشد .را دختر من؟ با او ی شدی؟" صدا در آنسوی الین " :من به شما گفته بودم ،هیچ ونه هؤاج نکنید". اپالتین " :اما آیارۀ مسافر بری به مسکو پروا نمودی و آیارۀ بعدی صرا بعد ا دو رو خواهد آمد". " این مشکل شما نیسب .شما باید هاعب ( )۸شام به پای ای نرامی ب رام خود را برهانید ،آن ا آیارۀ مخصوص به دنباج شما فرهتادی خواهد شد. اپالتین با کماج هردرگمی و هراس ا وضعیب دختر گوشی ثقیل تلفون محرم را گذاشته و رهسپار هفارت گردید، به این امید که شاید در آن ا برایش معلوماتی خواهند داد .اما هفیر تابییس جنراج را با همدردی شنیدی و خاآر نشان هاخب که به هفارت در اینباری هیچ ونه معلوماتی نرهیدی اهب .اپالتین ا خود می پرهید " :آخر ی را دادی؟" تا جایی که او دختر خود را می شناخب او حتی فکر آنرا هم نمی کرد که دختر جرئب نماید و به کمیتۀ مرکزی حزب مراجعه کند .ا جانب دی ر اپالتین درک می کرد که او کدام مقام خاص و عالیرتبه ای نیسب که عقبش آیارۀ خاص فرهتادی شود .افکار گوناگون کهن اپالتین را ناآرام هاخته بود " :این ونه شفقتی اهب در مورد من که دخترم با من می خواهد صحبب کند .نخیر ،این ا گپ های دی ری باید در میان باشند ".اپالتین یکبار دی ر مستقیماً ا دفتر هفیر به همان اوشورکوا تلفون کردی پرهید: " ب وئید ،دخترکم حیات دارد؟ با وی ی اتفاهی افتیدی؟" اوشورکوا " :بلی دختر شما در هید حیات اهب .م ر دی ر هیچ یزی نپرهید .به تمام مسائل در مسکو پی خواهید برد". هیلیکوپتر آی بیسب دهیقه اپالتین را به ب رام انتقاج داد .او م بور شد در آن ا معطل بماند :آیاری ا اتحاد شوروی هار هاعب دیرتر رهید ،پروهۀ تیل گیری نیز مدت یادی را در برگرفب .در یس کلمه آیاری به صوب شوروی نزدیکی صبح پروا کرد. بم رد رهیدن به تاشکند او در آیارۀ نرامی IL-18که ی انه مسافر آن بود نشسته به مسکو پروا کرد .ا میدان هوائی اپالتین را به ریاهب عمومی امور هیاهی و ارت دفاع شوروی انتقاج دادند و در آن ا وی را جنراج یپی شیوا (رئی ،ریاهب عمومی امور هیاهی هوای مسلح شوروی) پذیرفب .یپی شوا دو هاعب ا اپالتین در مورد اوضاع در افغانستان هؤاج می کرد و پی در پی در کتابچۀ یاداشب خویش یزی می نوشب. اپالتین را مخاآب هرار دادی گفب: در مورد دخترک او حتی یکبار هم یاد نکرد ،هپ " من باید برای اشتراک در جلسه به کمیتۀ مرکزی حزب بروم .تو همین جا انترار مرا داشته با ". اپالتین ا وهفۀ که بوجود آمدی بود اهتفادی کردی به دخترکش تلفون نمودی پرهید: " حاج و احواج تو خوب اهب ،دخترکم؟" دخترک " :بلی تمام یزها خوب اهب .را هؤاج میکنی؟" فردای آنرو یپی شیوا اپالتین را بالفاصله نزد و یر دفاع برد .اوهتینوا در حالیکه با لوی درهتیز آگارکوا بود و باالپو به تن داشب به اتاق پذیرائی برامدی گفب: " شما اوج به رفیق آگارکوا تمام مسائل را گذار بدهید ،وهتی من برگردم هر دو را دعوت میکنم". اپالتین تصور کرد که لوی درهتیز ار یابی های وی را با همدردی و درک شنید ،اگر ه کوشش می کرد ا ابرا نرر خودداری کند .اندکی بعدتر اوهتینوا ا کمیتۀ مرکزی برگشته و لوی درهتیز را مخاآب هرار دادی پرهید: " طور ،در بارۀ اوضاع با رفیق اپالتین صحبب کردید؟" آگارکوا" :بلی صاحب ! در مورد تمام مسائل با رفیق اپالتین صحبب کردیم ،اما وی باالی مواضع هبلی خویش ایستادی اهب ،یعنی با نرریۀ اعزام هوا موافق نیسب". اوهتینوا به آرا مشاور ارشد دور خوردی نرر خشونب باری به او انداخته پرهید: " توضیح بدهید که را به این نرر هستید؟" اپالتین یکبار دی ر تمام یزهای را که هبالً ندین مرتبه گفته و نوشته بود بیان کرد .او توکید کرد که اردوی افغانستان کامالً آمادی اهب مستقالنه و ایس خود را اجرا کند ،که موضع یری های رفیق امین درهب بودی و وی کمافی السابق دوهب وفادار اتحاد شوروی می باشد و ال م اهب تا به او اعتماد هر ه بیشتر صورت ب یرد .هرۀ و یر پ ا شنیدن هخنان اپالتین رنگ هرا به خود گرفته پرهید: " شما به یاد دارید دفعۀ هبل به من ی وعدی دادی بودید؟ شما گفته بودید " :یس موی هم ا هر تری کی نمی افتد ".گفته بودید؟ در این صورت این وعدی های شما ی هیمب می تواند داشته باشد؟" اوهتینوا تل رام رمزی را که ا آرا آمر نمایندگی کی .جی .بی .در کابل ارهاج گردیدی بود به آرا اپالتین درا نمودی گفب " :این را ب یرید و بخوانید".
تل رام رمزی متن کوتاهی داشب ،در نیم صفحه .در آن مستقیماً ا اعزام هوا حرا دی نمی شد ولی تمام دالیلی که در آن ککر گردیدی بودند بر ضرورت همین امر اشاری می کردند .بطور مثاج گفته می شد که "اوضاع در افغانستان کامالً به بن بسب مواجه شدی اهب". اپالتین در حالیکه تل رام را م دداً به و یر مسترد می کرد با هاآعیب گفب " :شخصاً من یر نین یس متنی امضاء نمی کنم .معلوماتی که در آن درل شدی واهعیب ندارد". مارشاج اوهتینوا در حالیکه ا خشم بیخود شدی بود گفب " :واهعیب ندارد؟ شما میدانید که آنها ا معلومات خود هرهای شان را می توانند ا دهب بدهند". اپالتین شروع کرد ب وید که " :ایکا ،این هرها مسب نمی بودند ". . .اما لوی درهتیز آگارکوا با حرکب پا در یر میز به اپالتین فهماندی بود تا جدی نشدی و ا خودداری کار ب یرد .و اپالتین توهس کردی بود .در دیدگان اپالتین اشس حلقه دی بود ،او نمی توانسب درک کند که را و یر دفاع بیشتر به "همسایه ها" (مومورین اهتخباراتی) اعتماد می کند و نه به جنراج های و ارت خود .این بدان معنی بود که اهتخباراتچی ها راهب می گویند و نرامیان نی .اوهتینوا بار دی ر ن ای هراس ان یزی به اپالتین انداخته ،هپ رویش را به آرا آگارکوا و یپی شوا دور دادی ،دهتش را تکان دادی گفب: " در این باری دی ر بحم اید اهب ،حاال دی ر ناوهب اهب ".و یکبار دی ر ،تو گوئی به خود می فب عالوی نمود" : دی ر ناوهب اهب". پ ا گ ذشب هاج ها اپالتین آگاهی می یابد که بیوروی هیاهی حزب کمونیسب شوروی در همان رو فیصلۀ هطعی را در مورد اعزام هوای نرامی اتحاد شوروی به افغانستان بعمل آوردی بود .مالهات و یر با اپالتین درهب پ ا ختم همین جلسۀ بیوروی هیاهی صورت گرفته بود. آی آنرو های مای دهمبر اپالتین را ا یس دفتر به دفتر دی ر "می دواندند" . . .هپ او را نخسب برای اجرای موموریتی به شهر ادیسه * و هپ به ایالب لووا برای به اصطالم مطالعۀ اکهان افغان هائی که در مؤهسات تعلیمی نرامی آن ا درس می خواندند ،فرهتادند. باری در دهلیز و ارت دفاع اپالتین همان جنراج ریاهب عمومی دهم را که به او در مورد دختر درو گفته بود مالهات کرد .جنراج مذکور با خ الب دگی گفته بود " :میدانید ،من هیچ یز را ا خود ن فته بودم .آوریکه آمرین به من دیکته کردند من همان جمالت را به شما رهاندم ،کلمه به کلمه". اپالتین دی ر به کابل برن شب .در پایتخب افغانستان در میان مشاورین شایعه بود که واهیلی اپالتین را ا حزب اخرال و ا اردو منفس نمودی اند .اما این همه جعلیاتی بیش نبود .او دیر مانی در داخل کشور به خدمب پرداخب، البته بدون هرگونه ارتقاء رتبه و منصب. *** فیکیریب احمد جانوویچ تابییس به حیم هفیر اتحاد شوروی در کابل تقرر یافب .در کابل انترار او را با وهواس های هابل درک می کشیدند .حضور هفیر جدید همیشه مرحلۀ مهمی در حیات یس نمایندگی هیاهی بشمار می رود .همه دیپلوماتان "پاک" با دهب تمام برای آمدن تابییس آمادگی می گرفتند ،مخصوصاً آنهائی که هابقه دار تر بودند .هر دو مومور دفتر کشس و مسؤوج نمایندگی کی .جی .بی .به آن فکر می کردند تا ونه روابط هر ه بهتر را با هفیر جدید تومین نمایند :کدام گذار ها را به او برهانند و ا کدام ها اجتناب بور ند. اما بییشتر ا همه مدیر محاهبه ،تحویل دار ،آشپز و باغبان هفارت ا خود ناآرامی نشان می دادند .اینها تشویش های خود را داشتند :می خواهتند بدانند که تابییس تا کدام حد در مسائل پولی و مالی توجه می کند ،کدام غذاها را ترجیح می دهد ،و نرر او در مورد آنکه هلس او هسمتی ا اهامت اهش را مثل هریه ها برای کردهای بادرنگ و ردک تخصیص دادی بود ونه خواهد بود؟ تحویلدار هفارت نزد خبرن ار آژان خبر رهانی شوروی "تاس" به نام راویل موهین رفب .این تحویلدار دیر مانی جرئب نمی کرد به اصل موضوع بپردا د .هران ام جرئب نمودی پرهید . . ." :راویل ،تا جائیکه من خبر دارم شما ا هوم تاتار اهتید". راویل موافقب کنان" :بلی ،من یس تاتار اصیل هستم". تحویلدار " :در اینصورت به من ب وئید که تاتارها کدام حمام ها را می پسندند؟ نرر تو ی اهب ،آیا هاونای هفارت ما مورد عالهۀ تابییس هرار خواهد گرفب؟" راویل " :من در این هاونا هیچ ای نبودی ام .لیاهب دعوت شدن را نداشته ام .اما تقریباً با اآمینان می توانم ب ویم که هاونای مذکور مورد پسند تابییس هرار نخواهد گرفب .ما تاتار ها معموالً دوهب داریم به حمام های که اکنون به " حمام روهی" مشهور اهتند و در آن ا جاروب ها و بخار دا اهتفادی میشود برویم .راهتی آنچه اکنون به نام "حمام روهی" یاد می شود در حقیقب "حمام تاتاری" اهب ،روس ها این حمام را در مانه های هابق ا ما تاتار ها اهتباس کردی اند". تحویلدار به هیر توریخی عالهۀ یادی نداشب .اما ا صحبب راویل یس یز را درک کرد " :حمام باید فوراً اعمار م دد گردد".
تحویلدار " :راویل آشپز هفارت بسیار می خواهد نزد تو بیاید .آیا تو می توانی به او در مورد غذاهای تاتاری معلومات بدهی؟" راویل " :ب ذار بیاید .باید ب ویم که در مسائل آشپزی من مهارت یاد ندارم .با نام های غذاهای هوم تاتار آشنا اهتم ،به مزۀ آنها بلد هستم .ولی اینکه ا ی و ونه آنها را آمادی می ها ند برایم مشکل اهب معلومات بدهم. در آهتانۀ آمد آمد هفیر تابییس ،شایعات مختلفی در مورد وی در کابل هر بان ها بود .اهل خبری می گفتند که تابییس 12 در هن هی و دو هال ی در رأس ها مان حزبی ایالب تاتار هرار گرفب .نین لیدرهای جوان در ایام پ ا جنگ 13 دوم جهانی در شوروی هابقه نداشتند .دلچسپتر آنکه هکرتر اوج کمسموج یس و نیم هاج بزرگتر ا منشی اوج حزبی بود .ایالب تاتار حتی در مان اتحاد شوروی نیز یکی ا نواحی کلیدی و پیشرفتۀ صنعتی اتحاد شوروی به حساب می رفب .تابییس با داشتن پنر مداج لینین ،عضویب در هیوت رئیسۀ شورای عالی اتحاد شوروی ،عضویب در کمیتۀ مرکزی حزب یکی ا ت ابناک ترین هتاری های آهمان نومینکالتور اتحاد شوروی بود ،و ناگهان پ ا نزدی هاج هرار داشتن در رأس یس ایالب ،تقرر به حیم هفیر در کابل .نرریات مختلس بود :کسی می گفب که تقرر تابییس در کابل در حقیقب تبعیدی بیش نیسب ،یرا بریژنیس بدین ترتیب خود را ا یس شخصیب پر نفوک در ها ان که ا خود اهتقالج یاد نشان می داد خالص هاخب .دی ران می گفتند که این رخش در هرنوشب تابییس بخاآر داشتن "منشۀ مسلمانی" او بوهوع پیوهته اهب. بعدها تابییس به یکی ا نویسندگان این کتاب ا هار داشب که پیشتر ا وی کرهی هفارت درکابل به ند تن ا شخ صیب های هرشناس شوروی پیشنهاد گردیدی بود ولی همۀ آنها تحب بهانه های مختلس آن را رد کردی بودند .در کمیتۀ مرکزی شخصی را جست و می کردند که هم منشۀ اهالمی داشته و حتماً ا جملۀ مومورین عالی رتبۀ حزبی می بود .گفته می شد که گویا بر این ونه مشخصات حفیب اهلل امین توکید می کرد .وهتی تابییس را برای صحبب به کمیتۀ مرکزی دعوت کردند ،منشی کمیتۀ مرکزی هوهلوا بالفاصله به او یادآور شدی بود که اوضاع در افغانستان نهایب پیچیدی بودی ،و ا وی خواهش می شود تا به آن ا رفته و اوضاع را ار یابی کند" ،گویا برای مدت کوتاهی". تابییس در عک العمل گفته بود " :من ا ترهو ها نیستم .وهتی حزب امر می کند ،من آمادی هستم هدایب آنرا اجرا نمایم". هوهلوا" :بسیار خوب .شما یکی ا اراکین هرشناس هیاهی هستید و رهبری افغانستان غالباً تقرر شما را مثبب ار یابی خواهد کرد". به تابییس تقریباً وهب ندادند تا بار و بستری ا را بخوبی آمادی نماید .به او خاآر نشان هاختند " :باید فوراً و یفه ا را احرا نماید ".به او حتی موهع آنرا ندادند تا با اوضاع افغانستان بصورت کُل آشنا گردد .به او گفتند " :همه یزها را در محل اهامب مطالعه خواهید کرد ".بریژنیس حین صحبب خداحافری به وی مشوری دادی بود " :با نتی ه گیری ها ع له نکنید .نخسب با ون ی اوضاع بخوبی آشنا شوید ،ندگی آن ا را درک کنید ،هپ ا ار یابی های خود گذار بدهید". با پیروی ا توصیۀ مذکور تابییس الی اخیر هاج ۹۱۱۱یس تل رام را هم به امضاء نرهاند. هفیر جدید با همسر به تورین ۷۸نوامبر به پایتخب افغانستان رهیدی و پ ا ند رو اعتبار نامه های خود را به امین هپرد .پو انوا پنر رو هبل ا آن کابل را ترک گفته بود .در مسکو او بالفاصله احساس حقارت کرد :نه و یر امور خارجه و نه هم معاونین وی ا هفیر اهبق به خاآر فعالیب های آویل المدت وی به حیم هفیر ا هار امتنان ننمودی ،نرر او را در مورد افغانستان نپرهیدند .به پو انوا فهماندند که "مقامات" ا نتایر فعالیب های او در افغانستان ناراضی اهتند .پو انوا بزودی تقاعد خود را گرفته و در بلند منزج مشهور و توریخی که در هاحل دریای مسکو مقابل کرملین هرار دارد تا آخرین دهایق حیات به هر برد. یس رو پ ا ارائۀ اعتبار نامه ها هفیر تابییس م دداً به دیدار امین رفته به او خبر داد که رهبری شوروی با مسافرت رهمی رئی دولب افغانستان به مسکو موافقب نمودی اهب .البته مسکو در این وهب حکم اعدام امین را صادر کردی بود ولی هفیر نباید ا این موضوع در جریان گذاشته می شد .تابییس با صداهب تمام با امین روی جزئیات مسافرت هریب الوهوع وی من مله گرافیس مالهات ها و پروگرام کلتوری بحم می کرد .تابییس بزودی پی برد که در ی یس وضعیب پیچیدۀ هرار گفته اهب .او هیچ معلوماتی در مورد افتراق در حزب دیموکراتیس خلق نداشب ،هبالً هیچ اهی نه ا " خلق" شنیدی بود و نه هم ا " پر م" ،حساهیب ها و کشیدگی های موجود در میان لیدران افغانستان را درک نمی کرد و باالخری ا به هتل رهانیدن بی رحمانۀ تری کی حدس نمی د .در حقیقب همین مسائل فوق الذکر بودند که بیشتر محتوای اوضاع این کشور را تشکیل می دادند .صرا در آخرین رو های مای دهمبر فیکریب تابییس پی می برد که مخالفین امین «کارمل ،گالبزوی ،هروری ». . .در مسکو بودند و انترار برگشتن به کابل را داشتند ،و اینکه پالن ا بین بردن امین ا اخیر تابستان در " لوبیانکه"( مقر کی .جی .بی ).و " یاهینیووا" (مقر ادارۀ کشس خارجی) نسر می گرفب .تابییس به یزهای یادی دی ر نیز ا ندگی افغانستان پی می برد ،او برای آن ،وهب کافی 14 خواهد داشب. 12 13 14
ایالب مردم تاتار که در میان کوی های اوراج و هواحل دریای مشهور وال ا هرار دارد اکنون جمهوریب خود مختاری در ترکیب فدراهیون روهیه اهب. اعضای حزب کمونیسب هبل ا دریافب حق شمولیب در این حزب باید مدت آوالنی را در ها مان جوانان که به نام " کمسموج" یاد می ردید ،هپری مینمودند. توضیحات نویسندگان :فیکریب تابییس آی مدت هفب هاج هفیر شوروی در افغانستان باهی ماند.
تابییس هن ام مالهات ها با امین کوشش می کرد ا وکات رهمیات خارل ن ردد و فاصله داشته باشد .رئی دولب افغانستان نیز ع له نمی کرد با وی روابط نزدیس را تومین نماید .او نیز تابییس را مطالعه می کرد .امین صرا یس بار نتوانسب ا تهدید مستقیم خودداری کند ،او گفب: " من امیداوار هستم شما ا فعالیب های هلس خود درس های خوبی را گرفته باشید؟ تابییس بدون آنکه خود را باخته باشد ا ارتفاع هد کوتای خود باال ،به منشی عمومی ن ای کرد .نین احساس می شد که کنتروج را باالی خود ا دهب خواهد داد و حرا هختی به امین خواهد گفب .اما دروس مکتب کهنه به هدر نرفته بودند ،او بدون توصل به تفصیالت گفته بود: " ندگی نشان خواهد داد". *** در یکی ا رو های مای نوامبر لومړی بریدمن والیری کوریلوا مومور اوپراهیونی ریاهب کی .جی .بی .والیب اریوج نزد رئی ارگان متذکری احضار گردید .احضار یس لومړی بریدمن توهط شخص رئی که رتبۀ جنرالی داشب، مخالس مقررات بود :جنراج معموالً با معاونین ،آمرین بخش ها ،مدیران شعبات در ولسوالی ها و نواحی مالهات می کرد .اما مالهات با لومړی بریدمن والیری کوریلوا نرر به ملحو ات فوق العادی صورت می گرفب. رئی پ ا هؤاج های عمومی به تل رام رمزی که ا " مرکز" رهیدی بود اشاری نمودی آنرا به دهب کوریلوا داد. در تل رام هید گردیدی بود که بریدمن کوریلوا بدون اتالا وهب به مرکزی تحب نام محرمی " "Nاعزام گردد تا متعاهباً به یس موموریتی الی شش ماهه به خارل ا کشور اعزام شود .البته رئی عالهمند بود تا بداند که مومور ک ا و بخاآر کدام هدا می رود ،اما ون شخص با دهپیلینی بود ،توانسب کن کاوی خود را مغلوب هاخته و به کوریلوا آر وی موفقیب نمودی و ا هار باورمندی کرد که وی اعتماد رهبری را برآوردی خواهد هاخب. کوریلوا در عک العمل مختصراً خاآر نشان هاخب " :اآاعب می شود ،شایستۀ اعتمادی که باالی من شدی خواهم بود ".هپ دهب آمر را که به آرا او درا گردیدی بود فشردی و نزد مدیر محاهبه رفب تا هفر خرل خود را تسلیم شود. کوریلوا بالفاصله پی برد که او را م دداً به افغانستان می فرهتند .او با خشنودی ،یا بهتر اهب گفته شود با یس نوع راحتی این خبر را شنید .او هوت هحر آمیز افغانستان را احساس کردی بود .واهعاتی که او آی تابستان شاهد و اشتراک کنندۀ آنها شدی بود او را بطور ع یبی بطرا خود کش می کردند .در مقایسه با و ایس روتین که کوریلوا در یس ادارۀ والیتی ان ام می داد ،جائیکه او باید ا " آلوع تا غروب آفتاب" هرار می داشب و پطلون خود را فرهودی می هاخب و به اصطالم " پالن ها " را تطبیق می کرد و کاغذ ها را با گذار های میان تهی پُر می هاخب و در برابر آمرین هر خم می کرد و در یس کلمه یس ندگی بدون مفهموم را (ولو که افسر هم نامیدی می شد) پیش می برد، افغانستان جایی بود که در آن واهعات بزرگ و هیبتناک ،غیر هابل تصور و احتماالً مرگ آور را می داد. کوریلوا با خود می اندیشید " :ون ا آریق تل رام رمز شدی احضارم می کنند ،آنهم عاجل ،این بدان معنی اهب که در آن ا یز جدی در حاج وهوع اهب. کوریلوا صرا با یس مشکل هبل ا عزیمب مواجه شد .خانم او تاتیانه ،تو گوئی ش ون بدی را احساس کردی بود به او هاآعانه گفب " :تو هیچ جا نمی روی ".اما وهتی درک کرد که شوهر به حرا او نمی کند و در هر صورت خواهد رفب ،مهر هکوت به ده ن د و الی مشایعب وی تا هتیشن ریل با وی تقریباً هیچ حرا نمیزد ،ا او آ ردی 15 بود. در مرکز " "Nکه در باالشیخه (حاشیۀ شرهی مسکو) هرار داشب پ ا ورود به بالک لیلیه او بالفاصله در میان دهته ای ا "دیورهانب های" آشنای خویش هرار گرفب .این ها کسانی بودند که با آنها یا یک ا درس خواندی بود و یا هم ا کورس های هبلی بودند .منسوبین مذکور ا همه هلمرو شوروی بودی ،همه بسیار هی انی بودی و پیشنهاد می کردند تا به افتخار دیدار م دد بنوشند و با هر و صدا بحم می کردند که آنها را ک ا خواهند فرهتاد .کلمۀ " افغانستان" بیشر به گو می رهید. رو بعد آمر مرکز " "Nدگرواج بویارینوا جن ویان را فراخواندی توئید کرد " :روندۀ افغانستان هستیم .همه در جاهای خود هرار داشته ،مرکز را ترک ننمائید و در حالب دایمی آمادی با هرار داشته باشید ".یس رو بعد دیویرهانتها ( تخریبکاران) را داخل هرویسی نمودی و به "یاهینیووا" ،به مقر ریاهب عمومی اوج (کشس خارجی) برای تدارکات ضروری انتقاج دادند .معاون اوج رئی " کشس خارجی" کیرپیچینکو خاآر نشان هاخب که جن ویان " ینیب" در افغانستان و یفۀ نهایب مهم دولتی را ان ام خواهند داد .اینکه این " و یفه ی اهب ،در این باری به آنها بعدتر توضیحات دادی خواهد شد .منسوبین " ینیب" به دهته های مختلس منقسم گردیدند .در دهته ای که کوریلوا شامل آن گردید ،افسران با ت ربه و افغانستان شناس ا " ریاهب عمومی اوج" و مومورین ضد کشس نرامی بیشتر بودند .هوماندانی دهتۀ متذکری را به دو دگرواج الکساندر گولوبیس انداختند که بالفاصله به اعضای دهته معرفی گردید .الکساندر گولوبیس که بیالروس تبار آرام و با اتوریته ای بود فوراً مورد پسند کوریلوا هرار گرفب .دگرواج مذکور عادت نداشب کومه های خود را باد دادی و نشان بدهد که آمر اهب .در عین حاج گولوبیس ند مشورۀ خیلی مفید
15
حین عملیات برای ا بین بردن امین ( ه وم بر هصر تال بیس) والیری کوریلوا خم شدیدی برمیدارد.
در مورد آنکه جن ویان ی را باید با خود ب یرند ،ی را باید بپوشند . . .داد .کوریلوا با خود فکر می کرد " :با 16 نین یس شخصی می توان به "عملیات اکتشافی" رفب. هوماندان دهته نیز کدام یز مشخصی در مورد عملیات عنقریب به بان نیاورد .در عین حاج توکید کرد که منسوبین " ینیب" مسؤولیب خطیری بدو دارند و باید شایست ی اعتمادی را که حزب و حکومب باالی آنها نمودی به اثبات برهانند ،و هائر حرا هایی ا همین هبیل. . . جنراج کیرپیچینکو به عنوان هخن اختتامیه ا عقب میز برخاهته در حالیکه همه منسوبین را ا نرر جدی خویش می گذراند افزود " :باید خاآر نشان بسا م که ان ام و یفۀ آیندۀ شما احتماالً خطر ندگی را برای شما در هباج داشته باشد. بنابرین ما هصد داریم واحد شما را بصورت هطع بر بنیاد اصل داوآلبی ترتیب نمائیم ".جنراج صدایش را بلندتر هاخب " :من توکید می کنم ،هر یس شم ا بدون آنکه هراهی ا عواهب داشته باشد می تواند ا اشتراک در این عملیات اجتناب ور ید .خوب فکر کنید .با اهتفادی ا عقل هلیم ،توانائی و امکانات خود را توج و ترا و کنید ،در مورد عواهب فکر کنید .مکرراً خاآر نشان می ها م هر کسیکه بخواهد نرر به دالیلی ا ان ام موموریب در افغانستان صرا نرر نماید ،موضع وی ا آرا رهبری درک خواهد شد .نین کسانی اهتند؟" در تاالر خاموشی تشنر باری حکمفرما گردید .هیچک دهتش را باال نکرد ،ا جایش برنخاهب. جنراج با راحتی آشکار هخنانش را به پایان رهانیدی گفب " :هیچک نیسب؟ در اینصورت به همه آر وی موفقیب می کنم". حین برگشب به باالشیخه ناوهب های شب در هروی یکی ا منسوبین " ینیب" کوریلوا را مخاآب هرار دادی گفب: " بیادت اهب ،تو می گفتی یزهایی را که به ما می آمو انند در ندگی واهعی به درد نمی خورند ،اینس ثابب می شود که به درد می خورد". کوریلوا موافقب کرد " :بلی همینطور اهب .به نرر می رهد که مان ما فرا رهیدی اهب". کسی ا میان تاریکی هروی صدایش را بلند نمودی گفب " :ای بابا ،پشب این گپ ها نروید ،خواهید دید ،با در کابل مومورین هفارت را حفا ب خواهیم کرد". ند رو بعد منسوبین گروپ " ینیب" را نخسب به شهر تاشکند بردی و در آن ا یونیفورم عادی هربا ان را به تن همه نمودی و هپ به پای ای نرامی هوائی افغانستان در ب رام انتقاج دادند .مطابق پالن گروپ " ینیب" گویا برای ان ام و ایس ان ینیری و تخنیکی به کمس جزوتام مستقل و خاص جی .آر .یو( .کشس نرامی شوروی) که بعدها آنرا به نام " کندک مسلمان ها" یاد خواهند کرد فرهتادی شدی بود .کندک مذکور مدت ها پیش داخل افغانستان گردیدی و در ب رام مستقر شدی بود. افراد " کندک مسلمان ها" با تع ب ا منسوبین " ینیب" می پرهیدند " :اگر شما ان ینران مین پاج اهتید ،پ وهایل تخنیکی شما ک اهب؟" گولوبیس با اآمینان کامل به آنها می گفب " :می رهند ".در تفاوت با " هربا ان عادی" گروپ " ینیب" ،گلوبیوا باالی شانه های خود پلیب های خورد ضابتی داشب و بعضاً جایی می رفب و دیر مانی ا انرار ناپدید می بود. در این میان در پای ای نرامی ب رام هر رو آیاری های ثقیل ترانسپورتی فرود آمدی و با خود نرامیان ،اهلحه، ت هیزات نرامی و رهپو ها را انتقاج می دادند .فارغان کورههای " باالشیخه" را ا هراهر شوروی جمع آوری می کردند و با شتاب به افغانستان اعزام می داشتند .همه یزها گویای آن بود که بزودی در این ا شورماشور عریمی برپا می شود. *** دو هفته ا صحبب ایوانوا با اوهاد ی و بوگدانوا که آی آن او بطور اشد محرم خبر دادی بود که در " باال" فیصله بعمل آمدی اهب تا منبعد " باالی نیروهای هالم در حزب دیموکراتیس خلق" حساب شود ،می گذشب .اما ا مسکو هیچ ونه هدایب مشخصی در این رابطه مواصلب نمی کرد .آمر دفتر کی .جی .بی .در کابل می دانسب که اوضاع باید دگرگون گردیدی و گری گشودی شود .عالیم یادی به این ادعا اشاری می نمودند ،و هبل ا همه ا ورود همۀ رو ۀ هری های جدید ا "مرکز" :منسوبین واحد های خاص ،افسران ادارۀ ضد کشس ،عدی ای ا جنراج های اهرار آمیز ا و ارت دفاع شوروی .می شد درک کرد که بند و بسب عملیات بزرگی گرفته شدی اهب .اما این عملیات ونه خواهد بود و به کدام نتی ه خواهد ان امید؟ آیا نیروهای مخالس دهب به هیام خواهند د؟ یا تمام کارهای هیای را شوروی ها پیش خواهند برد؟ "مرکز" خامو بود ،و به همین دلیل بوگدانوا و اوهاد ی با وجود دلهری ای که داشتند در پی آن شدند تا مواضع اوپراهیونی خود را پیرامون امین ای اد نمایند .آنها متیقن بودند :باید برای هرگونه رخش ها آمادی بود. اینکه حوادثی اتفاق خواهند افتید آنها شس نداشتند. به منسوبین " ینیب" پ ا رهیدن به کابل و یفه دادند تا به کشس مراکز مهم در کابل بپردا ند :و ارت دفاع ،و ارت داخله ،عمارات حکومتی ،مواصالت مخابراتی ،رادیو و تلویزیون ،محاب ،میدان های هوائی . . .مسیر های دهترهی به این مراکز ،ون ی ه وم به آنها و آُرق عقب نشینی ا آنها با دهب تمام مطالعه و بررهی می شدند. 16
یعنی باالی این شخص میتوان اعتماد کامل داشب.
معلوم شد که مشکلتر ا همه دهترهی به خود امین اهب .با آنکه در حلقۀ نزدیس امین ند تن ا متخصصین شوروی هرار داشتند ،اما این اشخاص با کی .جی .بی .در ارتباط نبودند و باالی آنها نمی شد حساب کرد .شوروی های مذکور متخصصین رژیم غذایی ای بودند که به رئی دولب و اعضای خانوادۀ او مشوری می دادند .وهتی این متخصصین به هفارت می آمدند در مورد غذاهای دوهب داشتنی امین ،نقاط ضعس وی و تقسیم اوهات رو انۀ ا با دهب و احتیاط تمام ا آنها پرهیدی می شد .هرار بود در آیندۀ نزدیس کمیب متخصصین مذکور ا دیاد بیابد ،انترار رهیدن یس آشپز را ا مسکو داشتند. ج ړن یوری کوتیپوا منسوب ریاهب نهم کی .جی .بی .یکی ا اشخاص دی ری بود که بنابر مکلفیب های و یفوی مستقیماً در نزدیکی امین هرار داشب .اما با او هم که مشاور « جانداد» آمر گارد رئی دولب بود مشکلی پیش آمد: موصوا ا آمریب (ریاهب نهم) خویش هیچ ونه هدایب مستقیمی دریافب نمی کرد ( به دلیل آنکه تا این حد تمام یزها در خفا هرار داشته ومحرم بود) .به همین دلیل بود که کوتیپوا و ایس خود را ،یعنی تومین امنیب رئی دولب را به درج ۀ اعلی مسؤوالنه و با صداهب تمام اجرا می کرد .او آور دی ری اصالً عمل کردی نمی توانسب ،به او صرا یس یز را آموخته بودند " :هیچ یزی نباید هبب خطر و تهدید برای حیات کسی که حفا ب میکنی شود". فیصله به عمل آمد که کوتیپوا شخص مطلوبی برای ان ام و ایس ریس و حساس نیسب و مراجعه به وی رد گردید. این همه مخفی گری ها و محرمیب ها در نتی ه با بسیاری ا پرهوناژ درامۀ در حاج وهوع ،با ی بی رحمانۀ را خواهد کرد. آی مای دهمبر هرار بود اهامت ای رئی دولب ا ارگ به حاشیۀ کابل در آخر جادۀ داراالمان انتقاج یابد .آن ا دور ا آبادی های شهر ،باالی تپۀ بلندی هلعۀ ،تقریباً کاخی باشکوی هر به فلس کشیدی بود .ا هلعۀ مذکور هبالً به حیم مقر گارنیزون کابل اهتفادی می شد .بالفاصله پ ا "انقالب" به کمس متخصصین آلمانی ترمیم م دد وعمومی آنرا شروع نمودی و با وهایلی که برای یسب و کار رئی دولب ضروری اهب م هز هاختند .بخاآر اعمار کاا مذکور ا هرگونه مصرا دریغ نمی کردند :در کاا ا هنگ های نیمه هیمتی همچو گرانیب ،مرمر و عقیق وهیعاً اهتفادی صورت گرفته بود .اتاق ها کریعۀ هندیل های عالی کریستاج روشن می شدند و فر ها ا پارکب هاخته شدی بودند. این تعمیر صرا یس یان هابل مالحره داشب .در تفاوت با ارگ که در مرکز کابل هرار داشب ،و به وهیلۀ دو دیوار عریض محاط گردیدی بود ،هصر "تال بیگ" (نام هصر) در مین هموار و باالی تپه اعمار شدی بود .به همین دلیل ا نقطۀ نرر امنیتی کافی آهیب پذیر بود .اما به دلیل نامعلومی امین ا این بابب تشویش نداشب ،او فعاالنه به انتقاج به آن ا آمادگی می گرفب ،شخصاً جریان جاب ا ها ی موبل ها را در اهامت ای ،دیزاین اتاق ها و مهمانخانه ها را کنتروج می کرد. در اخیر مای نوامبر بوگدانوا با جانداد هوماندان گارد ج ړن مالهات کرد .فقط ندی پیش همین شخص مسؤولیب حفا ب تری کی را به عهدی داشب .اما به موهع به " رخش" اوضاع پی بردی و در رو های کودتای مای هپتمبر نه تنها "هنرمندانه" ا امین جانبداری کرد ،بلکه عمالً به وی وفاداری خود را ثابب هاخته و مستقیماً در هتل منشی عمومی و مؤه حزب دیموکراتیس خلق ههم گرفب. بوگدانوا ا آریق ترجمان جانداد را خطاب هرار دادی گفب " :رفیق جانداد ،ما آر و داریم به اهامت ای آیندۀ رئی دولب نرری بیاندا یم و ببینیم که آیا همه یزها ا نرر امنیتی مد نرر گرفته شدی اند یا خیر؟ رهبری ما در مسکو ا این بابب مشو اهب ،مخصوصاً که تروریستها و شورشیان فعالیب های خویش را افزایش دادی اند .اگر خدا نخواهته با رفیق امین یزی را بدهد ،به ما این را نخواهند بخشید". جانداد با وارخطائی مطیعانه گفب " :بلی ،بلی من خود می خواهتم به شما این را پیشنهاد کنم .هر وهتیکه به شما مناهب باشد من حاضر هستم شما را رهنمائی کنم. فردای همان رو ایوانوا ،بوگدانوا و دی ر ند تن ا افسران نمایندگی کی .جی .بی .در حالیکه جانداد آنها را همراهی میکرد به "تماشای" هصر رفتند .عمارت مذکور دور نبود ،تقریباً در حدود هه کیلومتر ا هفارت ا آریق جادۀ داراالمان که مستقیماً به خود هصر می ان امید فاصله داشب .هصر مذکور م موعه ای ا دو تعمیر علیحدی بود. ج ړن جانداد توضیح داد " :در این ا ما و ارت دفاع و مقر لوی درهتیز را جاب ا خواهیم هاخب". هپ هرک به آرا دهب پ می رفب و در آن ا فوراً با مانعی که گذاشته بودند روبرو می شد .در پهلوی مانع پوهتۀ ت هیز یافتۀ نرامی هرار داشب. جانداد گفب " :ا این نقطه ،یعنی یس کیلومتر هبل ا هصر "تال بیگ" هاحۀ ممنوعه آغا می شود ،دخوج صرا موترهایی که جوا خاص داشته باشند امکان پذیر اهب .دی ر هیچ ونه راهی که به هصر بیان امد وجود ندارد". آنرو مومورین کی .جی .بی .توانستند با دهب تمام اهامت ای آیندۀ دیکتاتور افغانستان را هراپا ا نرر ب ذرانند :ا یر مینی ها تا اتاق های شخصی من مله اتاق های خواب ،حمام و بارها را نیز مشاهدی نمودند. مومورین اهتخبارات شوروی که ا هبل آمادی هاخته شدی بودند کوشش می کردند حتی کو کترین یز را هم ا نرر نیاندا ند :موهعیب دروا ی ها ،کلکین ها ،ینه ها ،دهلیزها. . . هصر ا اویۀ احتماج اشغاج مسلحانۀ آن ،نصب وهایل خاص و رای های مخفی رخنه به آن مطالعه می گردید .تمام این معلومات در همان رو با تفصیالت تمام نوشته شدی ،پالن هر یس ا آبقات تعمیر تهیه گردیدی و الی درخواهب ثانی در هیفی پنهان گردیدند.
" مرکز" ا این اهدام " دفتر کابل" خوددارانه توصیس بعمل آوردی و توصیه نمود تا فعالیب ها بخاآر " دهترهی هر ه بیشتر به شخص مورد نرر" ادامه یابند. بخب با بوگدانوا در این ا نیز یاری کرد. هن امیکه بوگدانوا به حیم آمر دفتر "کشس" در ایران ایفای و یفه میکرد ،نزد وی برای هپری نمودن دورۀ هتاژ مومور آیندۀ ادارۀ "کشس غیر رهمی" را ا ریاهب ( )Cبه نام میخائیل ت فرهتادند .پ ا ختم موموریب ،حسب معموج هتاژیر مذکور به مناهبب عودت خود به وآن ضیافتی برپا کرد .واضح بود که حرفی ا کدام رهتورانی نمی توانسب در میان باشد .آوریکه معلوم شد ،مومور آیندۀ ادارۀ کشس هبل ا آن شغل آشپزی داشته و بنابرین پیشنهاد نمود تا ضیافب و صرا غذا در منزج رهنمای وی (یکی ا مومورین"دفتر") برپا گردد .همه تکالیس را در رابطه به تهیه و آمادی هاختن غذاها هتاژیر به دو خود گرفته بود .ضیافب خوبی برپا شد .این جوان اهتعداد مع زی آهای حرفۀ 17 آشپزی را ا خود نشان داد ،مخصوصاً غذاهای مردم آ ربای ان را او بسیار مزی دار تهیه کردی بود .ا آن مان بوگدانوا در مورد هرنوشب این جوان هیچ یزی نمی دانسب. و اینس مالهات ناگهانی با همان جوان .بوگدانوا برای رفتن به شهر درخواهب کرد تا منسوبین مسلح گروپ " ینیب" او را همراهی نمایند ،آی هفته های اخیر این امر دی ر در کابل معموج شدی بود .منسوبین گروپ " ینیب" در موتر "وال ایی" به هفارت آمدی و در برابر دروا ۀ ورودی ا موتر برامدی ،انترار آمدن بوگدانوا را داشتند .در همان لحرۀ ای که بوگدانوا می خواهب در "میرهیدس بنز" خود بنشیند ،یکی ا منسوبین " ینیب" با آوا نچندان بلند او را به نام صدا کرد .بوگدانوا هر را دور دادی و با حیرت تمام همان هتاژیر را که دو هاج هبل "دورۀ هتاژ" خود را در تهران هپری می کرد در برابر خود دید .حیرت ان یز آن بود که این مومور آیندۀ ادارۀ " کشس غیر رهمی " را به " ینیب" رای دادی بودند ،معموالً این هبیل اشخاص را ا انرار "اضافی" حتی در داخل ریاهب ( )Cپنهان ن ه می داشتند .ا این برمی آمد که هتاژیر اهبق در موموریب های آویل المدت "بند " های داشته اهب .غالباً هربانی خیانب باید شدی باشد. بوگدانوا هتاژیر اهبق خود را مخاآب هرار دادی پرهید " :میخائیل تو ک ا و این جا ک ا؟" میخائیل " :ون من با ند بان شرهی ،من مله با دری بلد اهتم مرا به کابل فرهتادند ،آنها باور دارند که من در این ا به درد خواهم خورد". بوگدانوا فوراً درک کرد که میخائیل واهعاً هم به درد می خورد .بسیار به درد می خورد ! پالن برق آها در کهن بوگدانوا تدوین یافب. همان رو پ ا برگشتن ا شهر ،او پیشنهاد خود را به شرم کیل به "مرکز" ارهاج داشب " :اعزام آشپز واهعی را که هرار بود برای خدمب به امین و خانوادۀ او فرهتادی شود ،متوهس کنید و عوض وی منسوب گروپ " ینیب" به نام میخائیل ت را معرفی نمائید .جنراج ایوانوا پ ا آشنائی با این پالن بالفاصله آنرا توئید کرد. ایوانوا خطاب به بوگدانوا " :بسیار عالی رفیق بوگدانوا ،پیش بروید .تا جایی که من می توانم درک کنم ،این " مومور غیر رهمی" شما در را هه رو می تواند ادارۀ آشپزخانۀ امین را بدهب ب یرد". بوگدانوا اعتراض کنان " :نخیر ،بیائید تا یس پالن آهنین بسا یم .ب ذار او فردا خاموشانه ،بدون عبور ا کنتروج پاهپورت ا ب رام پروا نمو دی و به شوروی برگردد ،آن ا فوراً اهناد او را به نام یس مومور "کمیتۀ دولتی روابط بین المللی اهتصادی"* ترتیب نمودی و هپ " پاک و صفا" با دیگ و کاهه و توصیه های رژیم غذایی و اینکه امین ی را و ونه نو جان کند م دداً به این ا بر می گردد. ایوانوا در شروع اعتراض کمرن ی نمودی گفب " :وهب را تلس می کنیم ".اما در نتی ه با دالیل آمر نمایندگی کی. جی .بی .موافقب کرد. ند رو بعد خانمی که نزد امین به حیم متخصص رژیم غذایی کار می کرد تصادفاً با بوگدانوا در هفارت هرخوردی با خوشحالی گفب" : " ما همکار تا ۀ ای دریافب داشته ایم .شما بخاآر دارید که ما منترر یس آشپز بودیم .او باالخری آمد ،به او آپارتمانی را در میکروریان دادند ،ما به او کمس می کنیم تا جاب ا شود .معلوم می شود که در حرفۀ خود خوب بلد اهب ،م ر اندکی بی جرئب به نرر می رهد ،ا رفتن به شهر هراس دارد". بوگدانوا با خود فکر کرد " :بی جرئب اهب؟ آفرین ،او باید آوری نشان بدهد که اولین بار اهب به کابل آمدی ،و در این ا کامالً نابلد اهب .ا جانب دی ر برای او واهعاً هم بهتر اهب یاد در کو ه و با ار ن ردد ،مبادا کسی ا منسوبین " ینیب" او را ببیند و هالم علیکی و در آغو گیری شروع شود .در این صورت تمام پروگرام به هم خواهد خورد". یس رو بعد بوگدانوا توانسب با " آشپز" شخصی امین ارتباط مطمئن خود را تومین نماید .آشپز منبعد به وی معلومات ال م را در مورد تقسیم اوهات رو انۀ رئی دولب ،اینکه کدام غذاها را ترجیح می داد ،ون ی موهعیب اتاق ها در اهامت ای ،مهمانانی که نزد او می آمدند ،. . .می رهاند .تا مان معینی هفار های دی ری به " آشپز" نمی دادند .هاعب موعود هنو نرهیدی بود.
17
آ ربای ان هبل ا هاج ۹۱۱۷یکی ا پانزدی جمهوریب اتحاد شوروی بودی ،اکنون کشور مستقلی اهب که در ناحیۀ هفقا جنوبی در هواحل بحیرۀ کسپین موهعیب دارد.
برعالوۀ "هالم مرگ آور" ،یعنی " آشپز" هائر آُرق ا بین بردن امین نیز تحب نرر گرفته شدی بود .بطور مثاج به تخریبکاران گروپ " ینیب" و یفه دادی شدی بود تا امکان بمب گذاری را با هوت یاد در یکی ا جای ها بررهی نمایند. بوگدانوا پ ا آنکه به وی گفتند که در میان منسوبین " ینیب" نشان ن خوبی اهب ،خواهب شخصاً با وی مالهات کند. نشان ن حین مالهات با بوگدانوا وعدی دادی بود" :می توانم هدا را در فاصلۀ الی دو کیلومتر بزنم. بوگدانوا " :فیصدی احتمالی کدام اهب؟" نشان ن " :در روشنائی رو ،صد فیصد". به تورین ۱دهمبر جنراج کیرپیچینکو معاون اوج جدید رئی "کشس خارجی" بطور غیر مترهبه به کابل آمد. این دی ر یس عالمب کامالً روشن بود :بزودی شروع می شود. در آغسسا مسسای دهسسسمبر لسسوی درهسسستیز آگسسسارکوا یک سسسا بسسا معسسساون ا آخرومییسسسس و رئسسی عمسسسومی ریاهسسسب اوپراهسسسیون وارینیکوا یس بار دی ر کوشش کردند تا و یر دفاع را ا نرریۀ اعزام هوای شوروی به افغانستان منصرا بسا ند. اوهتینوا پ ا آنکه به بیانات مفصل و آویل آگارکوا که ا اهتدالج های همه جانبه برای صسحب و معقولیسب نقطسۀ نرر خویش اهتفادی کرد ،گو داد ،رئی عمومی امور هیاهسی اردو یپسی شسیس را کسه همچنسان در ایسن مالهسات حضسور داشب مخاآب هرار دادی پرهید: " رفیق یپی شیس ،تو در این مورد ی نرر داری؟" یپی شیس که در این مان در مورد آر دید و توا ن هوا در "باال" معلومسات کسافی داشسب و آنسرا خسوب مطالعسه نمسودی بود ،برای مبادا ا جواب مستقیم آفری رفته گفب: " دفتر لوی درهتیز همیشه نرر خاص خود را دارد". اوهتینوا در حالیکه لحن صدایش را آویل میساخب گفب " :بلی ،بلی من نرر لوی درهتیز را مد نرر می یرم". آگارکوا در پایان گفت و ا یاد بردی بود که او یس نرامی اهب و تقریباً بسا تسزرع ا و یسر دفساع خسواهش میکسرد " :مسا به شما بسیار امید بسته ایم ،رفیق اوهتینوا !" اوهتینوا عک العملی نشان نداد". به تارین ۸دهمبر لوی درهتیز آگارکوا را به جلسۀ کمیسسیون بیسوروی هیاهسی در مسورد افغانسستان دعسوت نمودنسد .در جلسۀ مذکور که در تاالر " ارمغزی" کرملین دایر گردیدی بسود بسه دلیسل نسامعلومی بسه جسای پونومساریوا (مسسؤوج امسور روابط بین اللملی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب شوروی) 18،حضسور بهسم رهساندی بسود .بریژنیسس نیسز غیسر حاضسر بسود. لسوی درهستیز م سدداً اعتراضسسات خسود را ارائسه کسرد .هسسپ اعضسای کمیسسیون دیسر مسسانی بسا تفصسیالت اهسدامات آینسسدی را مورد بحم هرار دادی و وهتاً فوهتاً ا لوی درهتیز هؤاج هایی را مطرم می هساختند .در مسورد هرنوشسب حفسیب اهلل امسین ال فیصسلۀ هطعسی بعمسل آمسدی بسود .مباحسم در این جلسه بحم صسورت ن رفسب ،بسه نرسر مسی رهسید کسه در رابطسه بسه او هسب ً عمدتًا روی آن را مسی خسورد کسه در صسورت ا دهسب دادن افغانسستان سی را خواهسد داد .آیسا در خساک افغانسستان " 19 پیرشینگ های" امریکایی پدیدار خواهند شد؟ ا دهب دادن افغانستان ی تسوثیری بساالی جمهوریسب هسای آهسیای میانسۀ شوروی به جا خواهد گذاشب؟ پاکستان و ایران ی اهداماتی را روی دهب خواهند گرفب؟ پ ا آنکه آگارکوا را مرخص کردند ،اعضای بیوروی هیاهی فیصله کردنسد " :بسه هسوت هسای کسی .جسی .بسی .و یفسه دادی مسسی شسسود تسسا امسسین را ا بسسین ببرنسسد و "نیروهسسای هسسالم را در حسسزب" بسسه هسسدرت برهسسانند ،در صسسورتیکه اینکسسار بنسسابر 20 عواملی صور ت گرفته نتواند ،در آنصورت برای تطبیق عملیات ا هوای نرامی شوروی اهتفادی شود". اوهستینوا کسسه آسسی تمسسام ایسسن مسدت خسسامو بسسود جملسسۀ مسسذکور را تصسسحیح نمسودی گفسسب " :هسسوای محسسدود ،منبعسسد نیروهسسای شوروی را به نام " هوای محدود شوروی" یاد میکنیم". یس رو بعد هن امیکه آگارکوا با هم تال کرد تا و یر را به غیر ضروری بودن این اهدام معتقد بسسا د ،اوهستینوا این بار نتواهب با او ا در مدارا پیش آید و با خشم بر مارشاج خود فریاد د: " اعضای بیوروی هیاهی را درس ندهید ! امر را اجرا کنید !
18
"هوهلوا" منشی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب شوروی و یکی ا اشخاص نزدیس به بریژنیس .او را ایدیالوژیسب غیر رهمی حزب کمونیسب شوروی نیز می نامیدند. 19 راکب دو آبقه ای بالیستیس امریکایی؛ یکی ا خصوصیات راکب مذکور موبیل بودن آن به شمار میرفب( MGM-31C Pershing II) . 20اعتراا مذکور با تمام وضاحب ثابب می ها د که اتحاد شوروی وهب ا مدتها هبل پالن ه وم به افغانستان و اشغاج متعاهب آنرا در کهن داشب و پالن مذکور را ا مدتها هبل پروگرام نمودی بود .پ ا آنکه کودتای ثور را توهط وابست ان خویش ا میان خلق و پر م ان ام داد، در وهله های اوج کامالً آرامش خاآر احساس میکرد و شکی نداشب که به اهداا دیرینۀ خویش ،یعنی کسب کنتروج بر افغانستان و در م موع بر ناحیۀ وهیع شرق میانه و بخشی ا آهیای جنوب را بدهب آوردند .ولی بم رد آنکه درک کردند که امین شخصی اهب که در خود کام ی ها و هدرت آلبی های خویش حتی در برابر شوروی ها هم مقاومب خواهد کرد ،پالن ا بین بردن و ه وم تمام عیار را به میهن ما روی دهب گرفتند.
آگارکوا در عک العمل خاآرنشان هاخب " :اما دفتر لسوی درهست یز نمسی توانسد بسی تفساوت بمانسد ،وهتسی همچسو تصسامیم مهم برای کشور اتخاک می شوند". و یر با هیـبب تمام ا عقب میز کار خود برخاهته گفب " :شما بی ادبی مسی کنیسد ،مسی خواهیسد ا فیصسلۀ رهبسری عسالی کشور و ارادۀ حزب هرکشی نمودی و کار شکنی نمائید؟ من دیر مانی اهب متوجه شدی ام که در عقب و یر دفاع دایم توآئسه هسای را مسی بافیسد .بس اهسب ! امسر را اجسرا کنیسد !" اوهستینوا هصسداً پشستش را بسه آگسارکوا دور دادی فهمانسد کسه گفت و به پایان رهیدی اهب. لوی درهتیز پ ا آنکه ا دفتر و یر دفاع برامسد بسا رئسی شسورای و یسران اتحساد شسوروی الکسسی کاهسی ین و معساون اوج و یر امور خارجه کورنی ینکو تماس تلفونی گرفب .هر دو با آر دید آگارکوا موافق بودند. آگارکوا با ناامیدی به آنها گفب " :هیچ نتی ه نمی دهد .اوهتینوا آر و ندارد حرا های مرا بشنود .بساالی هسخن خسود اصرار دارد". طور اتفاق افتاد که اعضای بیوروی هیاهی فقط ندی پیش جداً و بصورت هطعی مخالس مداخلسۀ نرسامی در افغانسستان بودند ،م ر اکنون دفعتاً مواضع خویش را یکصد و هشتاد درجه تغییر دادند و فیصله کردند تا "هطعات محسدود" خسود را به کشور همسایه اعزام بدارند ،یعنی مستقیماً در افغانستان داخل جنگ شوند؟ این همسان هسؤالی اهسب کسه تسا کنسون تسورین نویسان و تحلیل ران را آرام نمی گذارد .ارائۀ جواب دهیق به این هؤاج امکسان پسذیر نیسسب یسرا تمسام اشخاصسیکه کسه در اتخاک این تصمیم هرنوشب ها کیدخل بودند دیسر مانیسسب جهسان فسانی را وداع گفتسه انسد ،و بسسیاری ا اهسناد یسا ا بسین بردی شدی اند و یا هم هنو مهر "اشد محرم" ا آنها برداشته نشدی اهب. روی هم رفته مطالعۀ دهیق آنچه باهی ماندی اهب ،تحلیل یادداشب ها ،کتب ،خاآرات ،اهسناد آرشسیس ،گفت وهسا ثابسب مسی ها ند که :فیصلۀ مذکور در اثر تالهی م موعه ای ا شرایط وعوامل جدی اتخاک گردیدی و با ی ران اصلی ایسن فیصسله و یر دفاع اتحاد شوروی مارشاج دمیتری اوهتینوا و رئی کی .جی .بی .این کشسور یسوری انسدروپوا مسی باشسند .در حقیقب همین دو تن توانستند اعضای بیسوروی هیاهسی و هبسل ا همسه منشسی عمسومی حسزب کمونیسسب شسوروی را معتقسد بسا ند که رای دی ری وجود ندارد ،و تمام رای های دی ر من ر بسه ا دهسب دادن افغانسستان شسدی و جسدی تسرین مغلوبیسب در مقابله با جهان غرب معنی خواهد داشب. اهناد و مدارکی که روی میز اندروپوا گذاشته می شدند بدون هرگونسه شسس و شسبهه بسه آن اشساری مسی کردنسد کسه امسین شخصی اهب غیر مطمئن ،مبهم ،کسی اهب که ا او انترار اعماج غیر پیش بینی شدی را باید داشب و باالخری گفته مسی شد که او ا کنتروج خارل شدی اهب .باالی امین ،در مای اکتوبر ،بالفاصله پ ا به هتل رهیدن المانۀ تسری کسی لیپسا کشیدی شدی بود .دی ر باید یس کار کو کی صورت می رفب :یعنی باید باالی آن فکر می شد تا ا نرر تخنیکسی ونسه امسسین دور هسساخته شسسو د؟ در شسسروع هسسرار بسسود بسساالی آنهائیکسسه بطسسور علنسسی و مخفسسی در داخسسل حسسزب دیموکراتیسسس خلسسق مخالس امین بودند اتکساء صسورت ب یسرد و آنهسا بسرای اینکسار آمسادی شسوند .هسپ وهتسی ملتفسب شسدند کسه مخسالفین مسذکور نهایب ضعیس و پراگندی اهتند ،فیصله بعمل آمد تا امکان تشسریس مسساعی بسرای حسل ایسن کسار مطالعسه گسردد :هسرار بسود افغان ها به حمایب واحد های خاص کی .جی .بی .و جی .آر .یو .شوروی عمل کنند .امسا در یکسی ا لحرسات پسی بردنسد ال کسافی نخواهسد بسود ،و پسالن مسذکور بسه احتمساج هسوی باعسم بسرو که این آریق نیسز بسرای پیسرو ی صسد در صسد احتمسا ً تلفات یاد خواهد گردید .صرا پ ا آن اندروپوا با عملیات نرامی موافقب کرد. هؤاج این اهب که :اندروپوا مؤافقب کرد یا خود آنرا پیشنهاد نمود؟ در گذارشی کسه رئسی کسی .جسی .بسی .در شسروع مسای دهسمبر بسه بریژنیسس فرهستادی بسود نسامبردی اوضساع را در افغانسستان وخیم ار یابی میکرد .در راپور مذکور با ه م ا تماس های مخفی امین با اهالم رایان تنسد رو و مالهسات هسای محسرم بسا نمایندگان امریکایی یادآوری شدی بود .در راپور پیش بینی می ردید که در هطوم بساالیی حاکمیسب افغانسستان تمسایالت در مورد تغییر اهتقامب یس جانبۀ افغانستان به اتحاد شوروی جان می گیرد .در عین حاج بسرای ثبسوت ایسن ادعسا مثساج هسای ا انتقادات پشب پردی که ا هیاهب و آر العمل اتحاد شوروی در افغانستان ،متخصصین و مشاورین شوروی مسی شسد یسسادآوری صسسورت مسسی گرفسسب .انسسدروپوا بسسار دی سسر بسسر آمسسادگی هسسای لیسسدران مخسسالس در داخسسل حسسزب ماننسسد کارمسسل، هروری ...برای هیام کسردن توکیسد نمسودی و بس ا نقسل هسوج ا افغسان هسای نسامبردی خساآر نشسان مسی هساخب کسه پیسرو ی در نین یس عملیاتی صرا در صورت حمایۀ نرامی هوای شوروی امکان پذیر خواهسد بسود .یسوری انسدروپوا توکیسد مسی کرد که در مرحلۀ کنونی نیروها و وهایل کی .جی .بی .و و ارت دفاع که همین اکنسون در افغانسستان هسرار دارنسد بسرای اشتراک در عملیات کافی خواهند بود .موا ی با اهدامات فوق الذکر اندروپوا پیشنهاد می کسرد تسا در مساورای هسرحد بسا افغانستان هطعات احتیاآی جاب ا گردند تا در صورت ضرورت در عملیات آنسوی دریای آمو ا آنها اهتفادی شود. شواهد دهب داشته نشان میدهند که اندروپوا آی آنرو ها اکثراً با اوهتینوا مالهات می کسرد و گفت وهسای آسوالنی بسا او می داشب. در عین حاج حقایق گویندۀ آن اهسب کسه انسدروپوا در ایسن ایسام حالسب ناهن سار روانسی داشسته و اضسطراب او را آ ار مسی داد .او ا م هولیب رنر می برد و بر مؤفقیب عملیات هریب الوهوع باور نداشب. آنچسسه کسسه ارتبسساط می رفسسب بسسه و یسسر دفسساع اوهسستینوا ،بایسسد گفسسب کسسه او ضسسرورت بسسه آن نداشسسب تسسا ا اصسسل " کمسسس انتراناهیونالیستی" و " احیای اصوج لینینیستی در رهبری افغانستان" به او یادآوری شسود .در آن دم دی سر او خسود کسامالً
معتقد شدی بود که حل معضلۀ بوجود آمدی در افغانستان بدون اشتراک مستقیم هوای نرامی شسوروی اجتنساب ناپسذیر اهسب. او نیز دالیل نهایب جدی برای این آر دید خود داشب. و یر دفاع شوروی آی هالیان متمادی ا آن نرارت می کرد تا میان دو بر هسدرت آنزمسان ( اتحساد شسوروی و اضسالع متحسدۀ امریکسا) تسوا ن هستراتیژیس حفسب گسردد .ایسن تسوا ن ،ولسو نسسبی ،در تعسداد هسرگلوله هسای اتسومی ،آیساری هسای بسسم اف ن ،کشتی های تحب البحری ،راکب ها ،پای ای های نرامی ،تسلیحات عادی ،مراکز نرسارت ا یسس دی سر وغیسری کسه رفیب تعرضی و دفاعی دو کشور را تشکیل می دادند تا مدتی میان دو کشسور حفسب مسی شسد .البتسه هسؤاج دی سری اهسب که اتحاد شوروی ی هیمتی را برای این همه می پرداخب ،و تا کدام حد م بسور بسود اهتصساد خسود را یسر ضسربۀ عرسیم هرار بدهد تا م موعۀ (کسومپلیک ) صسنعتی و نرسامی عقسب نمانسد .مصسارا اردو السی هشستاد فیصسد درامسد خسالص اتحساد شوروی را نو جان می کرد .اما ا مدتی بدینسو " دشمن اصلی" (هدا اضالع متحدۀ امریکاهب) ابتکار عمل بیشستر ا خود نشان می داد ،و در بعضی حصص حتی مواضسع برتسری را کسسب مسی کسرد .در ایسن رابطسه هبسل ا همسه بایسد ا نیروی های اتومی امریکا یادآوری کرد ،رفیب کمی و کیفی آن ،همچنان عصری ترین تسلیحات عادی که بسا اهستفادی ا آخرین دهب آوردهای تکنولوژی تولید گردیدی بود .دفتر لوی درهتیز شوروی گسذار مسی داد " :آسی بیسسب هساج اخیسر کمیب تسلیحات اتومی هتراتیژیس امریکا ا هار هزار به دی هزار رهیدی اهسب ،یعنسی دو نسیم مرتبسه افسزایش یافتسه انسد. در اروپا تعداد همچو تسلیحات به هفب هزار میرهد .افزون بر آن تسلیحات دارای عامل اتومی در امتداد همسه هسرحدات اتحساد شسسوروی جاب سسا گردیسدی انسسد ".اوهسستینوا را بیشستر ا همسسه راکسسب هسای بسساج دار بُعسسد دور بسا اصسسابب دهیسسق ناراحسسب هاخته بود .امریکایی ها در نرر داشتند تا اضافه ا دوا دی هزار ا این نوع راکتها را جاب ا بسا ند. واضح بود که نصب ای ن ونه راکتها و همچنان راکتهای عادی بُعد متوهسط در نزدیکسی هسرحدات شسوروی تهدیسد عریمسی را بسسه ایسسن کشسسور متوجسسه مسسی هسساخب .راکسسب هسسای مسسذکور هسسادر بودنسسد در سسرا نسسد هسساعب تمسسام رفیسسب دفسساعی اتحسساد شوروی را ا کار بیاندا ند ،هرار گای ها ،مراکز هوق و اداری و مراکز مخابراتی را منهدم بسا ند. ندی هبل حین ت معی ،اوهستینوا هومانسدان هسای خسود را مخاآسب هسرار دادی پرهسیدی بسود " :آیسا هسوای هسوائی و مدافعسۀ هوائی اتحاد شوروی رفیب آنرا دارند که در را هه -هار دهیقه پ ا آنکه راکسب هسای نسوع " پیرشسینگ – "۷ا هلمرو اروپای غربی فیر شوند ،آنها را دریابند؟" به او جواب دادی بودند " :نخیر ".و یر بالفاصله هدایب دادی بود تسا بسه هر هیمتی که شود هیستم مدافعۀ راکتی را ای اد نمایند. به دفتر لوی درهتیز هوای مسلح اتحاد شوروی هدایب دادی شد تا پالن اهسدامات پیشس یرانۀ عملیسات هسای تعرضسی را در اروپا ترتیب نماید .در نرس ر بسود اهسدامات مسذکور در صسورت بسرو عالیسم حملسۀ راکسب هسای اتسومی هسوای نساتو بسر اتحساد شوروی عملی شوند. در صورت پیادی نمودن اهدامات مذکور هرار بود دی ها راکب اتسومی تکتیکسی بسه اهسدافی در هلمسرو اروپسا پرتساب گسردد و همزمان با آن هطعات عریم تانس به تعرض در عمق خاک دشمن در تمام جبهات بپردا ند. بدین ترتیب ،به عبارۀ دی ر جهان در اخیر هاج های هشتاد در آهتانۀ فاجعۀ هم انی هرار داشب .هردو جانب (شسوروی و امریکسسا) بسسا شسسس و تردیسسد بیمسسار گونسسه و حتسسی جنسسون آمیسسز متوجسسه تحرکسسات و آمسسادگی هسسای نرسسامی یکسسدی ر بودنسسد و کو کترین تغییر را در توا ن جیوهتراتیژیس هوا یر نرر داشتند .در روشنائی عوامل مذکور ،اوضساع در شسرق میانسه تشویش هابل درک اوهتینوا را بران یخته بود. یس مسئلۀ مهم دی ری نیز بود که و یسر را ناراحسب مسی هساخب .در تفساوت بسا اتبساع عسادی کشسور شسوراها کسه پروپاگنسد رهمی کرملین آنها را معتقد هاخته بود که گویا هوای مسسلح اتحساد شسوروی هابلیسب آنسرا دارد تسا هرگونسه تهساجم دشسمن را دفع نماید و پیرو ی را در جنگ های آینسدی ا آن خسود بسسا د ،اوهستینوا شسس و تردیسد شسدیدی در حصسۀ آمسادگی هسای عملی و نرامی اردو و نیروهای بحری شوروی داشب .او می دانسسب ،کسه در جریسان تطبیقسات بسزرگ اخیسر بسسیاری ا تانکها ،رهپو ها و وهایط نقلیه نمی توانستند ا پارک های خویش به علب عوارض تخنیکی بیرون شوند. و آنعدی ا وهایطی که روی هم رفته ا هاحات وضع ال یش خویش توانستند خارل شوند ،هادر نبودنسد بسه اهسداا تعیسین شدی برهند :ان ن های وهایط تخنیکسی حسین حرکسب در مسسیر ر ای ا کسار مسی ماندنسد ،عسساکر و خسورد ابطسان آمسادگی های پائین داشته و در شرایط نچندان مغلق خود را مسی باختنسد . . .راکسب هسا بسه هسدا اصسابب نمسی کردنسد ،کومانسدو در مناآق ا هبل تعیین شدی پرتاب نمی شد ،وهایل مخابراتی دیر مان بود که دی ر کهنسه شسدی بودنسد ،همساهن ی هسای ال م میان جزوتام ها و هطعات اصالً به نرر نمی خورد ،هفر بری های منسسوبین در هسطح پسائین هسرار داشسب .سی در هسوای پیادی و ی هوای بحری روابط مغایر تعلیم نامه های نرامی میان منسوبین حکمفرما بسود ،خسورد ابطسان همسه یزهسا را می د دیدند ،افسران می نوشیدند... در عین حاج امری کایی ها مؤفق شدند اردوی مسلکی خود را ای اد نمایند ،در حصۀ آمادگی های نرامی ،تعلیم و پخت سی نرامی ،هماهن ی و ادارۀ هطعات نهایسب پسیش رفتنسد .اشستراک در جنسگ ویتنسام و هسائر مناهشسات منطقسوی میسدان خسوبی برای تمرین و کسب ت ارب برای آنها شد .امریکایی ها متحرک بودی ،وهایل معاصر ارتباط فضای داشتند ،بسا اآمینسان تمام و بعضاً حتی گستاخانه در هر گوشۀ جهان عمل میکردند. به همین دلیل بود که و یر دفاع اوهستینوا مسی خواهسب تسا در افغانسستان ،در شسرایط عینسی جنسگ اردوی خسود را مسورد آ مسسایش هسسرار دادی ،و در مثمریسسب انبارهسسای تسسسلیحات و ت هیزاتسسی کسسه آسسی دهسسه هسسا انباشسسته شسسدی بودنسسد معتقسسد گسسردد .و "عضالت" را تمرین بدهد .در یس کلمه نرریات ارکان ها را در " میدان" ببیند .مسوا ی بسا اهسداا فسوق السذکر ،هسوا بایسد
یکی ا و سایس مهسم هیاهسی را نیسز ان سام بدهنسد " :بسه افغسان هسا کمسس کننسد تسا ا امسین خساین ن سات یابنسد ،شورشسیان را هاآعانه شکسب بدهند و با افتخار م دداً به وآن برگردند". مارشاج اوهتینوا بدون شس و شبهه معتقد بود که هوا در آن ا دیر نخواهند ماند .او فکر می کرد شش مای کسافی خواهسد بود ،او تقریباً به شکل کیل فکر می کرد " :داخل مسی شسویم ،و سایس تعیسین شسدی را ان سام مسی دهسیم و خسارل مسی شسویم، 21 احتماالً یکی دو پای ای را در هلمرو افغانستان می گذاریم". و یر دفاع درهب همین آور تصور می کرد و رئسی کسی .جسی .بسی .انسدروپوا بسا او کسامالً مؤافسق بسود .امسا همکساران نزدیس وی و هبل ا همه لوی درهتیز نیکوالی آگارکوا نین فکر نمی کردند .در تفاوت با آمر خسود (اوهستینوا) کسه دنیسسا و موجسسودات را در آن ا مواضسسع هم سسانی و گلوبسساج مسسی دیسسد ،لسسوی درهسستیز آگسسارکوا بسسه مثابسسۀ یسسس رئسسی ارکسسان م رب ،اوضاع مشخص را در افغانستان بخوبی مطالعه نمودی بود ،با توریخچۀ تلن مهساجمین ان لسی در اینکشسور آشسنا گردیسسدی و بسسا صسسائب نرسسران هلیلسسی مسسسائل شسسرق میانسسه کسسه در کمیتسسۀ مرکسسزی ،و ارت امسسور خارجسسه و انسسستیتوت هسسای اکادیمیسسس کسسار میکردنسسد مالهسسات نمسسودی نرسسر آنهسسا را در مینسسه گرفتسسه بسسود .بسسه خسسواهش وی دانشسسمندان و متخصصسسین گذارشاتی را در مورد افغانستان ترتیب دادی که در آنها من مله نرر خویش را پیرامون حضور نرسامی شسوروی در آن سا نیز ابرا نمودی بودند .نتی ه گیری های صسائب نرسران مسذکور خوشسبینانه نبسود " :حضسور نرسامی اتحساد شسوروی تشسدید بعدی جنگ را در پی خواهد داشب که من ر به اشتراک هوای شوروی در آن خواهسد شسد .غسرب بسدینترتیب بهانسۀ خسوبی درخواهد یافب تا کمس های خود را به مخالفین مسلح افزایش هابل مالحره ببخشد .حیثیب اتحاد شسوروی در صسحنۀ بسین الملسسی آهسسیب جسسدی خواهسسد دیسسد ،حتسسی دشسسوار خواهسسد بسسود تسسا حقانیسسب ایسسن اهسسدام را بسسه دوهسستان شسسوروی در کشسسورهای هوهیالیستی توضیح کرد .در یس کلمه باخب ها ا همچو یس اهدام به مراتب بیشتر ا دهب آوردها خواهند بود". آگارکوا با رها کوشش کرد موضع خود را بسه و یسر دفساع توضسیح بدهسد و هسر بسار دالیسل جدیسدتر مسی آورد .در شسروع اوهتینوا اهتدالج لوی درهستیز را خاموشسانه مسی شسنید و نسین بسه نرسر میرهسید کسه هسایۀ شسس و تردیسد در صسورت او پدیدار می گشب ،اما در آغا دهمبر ،یزی کهن وی را متحوج هاخته بود ،او با شدت هخنان لوی درهتیز را هطع می کرد و نمی خواهب یزی بشنود. روحیۀ و یر امور خارجه نیز تغییر هابل مالحرسه ای یافتسه بسود .حسین برگشستن هسا ا مقسر کمیتسۀ مرکسزی حسزب هیافسۀ او هر ه بیشتر گرفته ،عصبی می بود و در برابر هواج هسای محتاآانسۀ حلقسۀ نزدیسس همکساران هسکوت اختیسار مسی کسرد. موضع و یر امور خارجه در رابطه به اعزام هوا هنو هم روشن نبود ،اگر ه آندری گرومیکسو مثسل همیشسه " درهسب" رأی" می داد ،یعنی آوریکه لئونید بریژنیس می خواهب. *** ببرک کارمل و یاران نزدیس او بیش ا یس مای بود که در یکی ا مراکز " ریاهب اوج عمومی" (کشسس خسارجی کسی. جی .بی ).در نزدیکی های مسکو به هر می بردند .در این میان تمام و ایس تعیین شدی و نقش ها تقسیم گردیدی و اهسناد ترتیب یافته بودند .خطابسۀ کارمسل عنسوانی مسردم افغانسستان کسه هسرار بسود فسورًا پس ا تعسویض حاکمیسب ا آریسق رادیسو پخش گردد در کستی ثبب شد .در عین حاج لی سسب ترکیسب جدیسد شسورای انقالبسی ،بیسوروی هیاهسی و حکومسب افغانسستان در حاج به توافق رهیدن بود .در تمام ارگان های فوهاً یاد شدۀ دولتی و حزبی مواضع اوج به کارمل واگذار میشد .بحسم 22 روی آنکه کی ها باید ا حلقۀ نزدیس به امین اعدام گردد و کی ها به ندان اف ندی شوند جریان داشب. در شمان کارمل حین مالهات ها با "راهنماها" ا ادارۀ " کشس خارجی" همیشه یس هسواج گنسگ خوانسدی میشسد " :سی وهب؟" انترار باالی کارمل توثیر خفقان آور میکرد. بیشتر ا همه ،الکسی پیتروا ا آنها دیدن میکرد. او خطاب به افغانهای فراری می فب " :اوضاع باید آمادی شود .اندکی دی ر هم صبر کنید". در اخیر مای نوامبر هروری ،گالب وی و هائر مخالفین داخل حزب که ا هراهر جهسان جمسع آوری گردیسدی بودنسد بسه نزدیکی های هرحد با افغانستان انتقاج یافتند. و اینس ،در یکی ا رو های فوالدی رنگ مای دهمبر پیتروا خبر داد: " فردا به تاشکند پروا میکنیم و ا آن ا نرر به اوضاع به ب رام خواهیم رفب". هرۀ تاریس کارمل ،تو گوئی به یس بارگی روشن شدی بود .او ا فرط خشنودی الکسی را در آغو حالیکه تبسم جال داری در هری ا نقش بسته بود رو به اناهیتا راتبزاد نمودی گفب:
کشیدی ،هپ
در
21اینکه ی دلیلی برای ه وم و اشغاج افغانستان نرامیان و رهبری کمونیستی اتحاد شوروی در هر داشتند ،اهمیب ندارد ،مهم آن اهب که ا جنبۀ حقسوهی تمسام مسسؤولیب بسدو رهبسری اتحساد شسوروی میباشسد کسه فیصسلۀ ه سوم و اشسغاج غیسر هسانونی و فاهسد هرگونسه بنیساد حقسوهی را بسر افغانستان روا داشتند. 22 حیس و صد افسوس که تصامیم هرنوشب ها در مورد ادارۀ آیندۀ افغانستان در دفاتر مخفی اهتخبارت کشورهای بی انه بعمل می آیند و برخی ا "وآنداران" مانند کارمل ،هروری ،وآن ار ...تن به نین شرمساری های توریخی میدهند.
" مسن همیشسه بساور داشستم کسه عسدالب در ایسن دنیسا وجسود دارد .لسم مغلسوب خواهسد گردیسد .امیسد بسه افغانسستان بسا مسا یک سسا 23 برخواهد گشب". 24 راتب اد که نیز با تبسم به آرا کارمل میدید گفب " :انشااهلل ! خسدا مهربسان اهسب .ایسن یسس خبسر خسو اهسب .مسا بسه مبار ۀ خویش ادامه خواهیم داد". شبی که فردا باید حرکب میکردند ،کارمل نتوانسب یس لحره هم شمانش را ببندد .در برابر شسمان او حسواد ماهسای اخیر مکرراً می ذشتند :انقالب ثور که غیر مترهبه صورت گرفته بود ،تحقیرهای که متعاهباً ا همکساران حزبسی خسود ا جنام " خلق" دیدی بود ،برکناری ها و هپ اعزام وی به پراگ ،تهدید های که ا امین بسه او مواصسلب میکردنسد ،اخبسار مشو کنندۀ که ا افغانستان می رهیدند ،تضییقات که علیه رفقای او عملی میشدند ،هتل بی رحمانۀ مؤه حزب ...اما اکنون دی سر همسه یزهسا دگرگسون خواهنسد شسد .حسزب بسه کمسس رفقسای شسوروی ا دشسمن پساک خواهسد شسد ،و بسه مسسیر 25 درهب روان خواهد شد .مردم افغانستان باالخری ا مستبد رهائی خواهند یافب .کارمل کسدام آیدیالیسسب هسادی ای نبسود، او دشواری های مغلقی را که در برابر میهنش هرار داشب بخسوبی درک میکسرد :ا حمسالت بالوهفسۀ مخسالفین مسسلح کسه ا آرا بیرونی ها تحریس می ردیدند آگساهی داشسب ،ا فسرار دهسته جمعسی منسسوبین اردو بسا خبسر بسود ،ا هلسب بودجسۀ دولتسسی ،گرهسسن ی ،فقسسر ،بیسسسوادی فراگیسسر ،کمبسسود آبیبسسان ،معلمسسین ،ان ینیسسران ...آگسساهی داشسسب .امسسا اکنسسون کسسه هنسسو در مسکو بود و برای گرفتن بار هن ین مسؤولیب ادارۀ دولب آمادگی می رفب ،او باور داشب که مشکالت مسذکور و هسائر دشواری ها حتم ًا رفع خواهند شد یرا هدرت به دهب اشخاص صسادق و مسسؤوج ،وآنپرهستان واهعسی کسه ا آنهسا بسدون 26 شس تودی های وهیع حمایب خواهند کرد هپردی میشود. کارمل آنقدر به حمایب مردم ا خود باور داشب که او در این مسورد حتسی نامسه ایسرا عنسوانی رهبسری شسوروی نوشسب" : ...اهدامات را علیه امین معطل نسا ید ،همین که ما حزبی هسا آشسکارا ا مسردم دعسوت نمسائیم تسا هیسام کننسد ،امسین در اثسر 27 فشار تودی ها هرن ون خواهد شد". ببرک کارمل در آنرو ها ا یس یز می شرمید .باری در مرکز محرم کی .جسی .بسی .کسه آنهسا بسه هسر میبردنسد" ،رفیسق والدیمیروا" آمد( .کریو کوا ،رئسی ادارۀ " کشسس خسارجی را بسه همسین نسام مسستعار یساد میکردنسد) " .والدیمیسروا" هن ام صرا ای بطور غیر مستقیم اشاری نمسود کسه اگسر اوضساع ای ساب کنسد هسوای محسدود اتحساد شسوروی بسه افغانسستان اعزام خواهند شد. "والدیمیروا" با لحن م هولی افزودی بود" :برای حمایب ا مبار ۀ "نیروهای هالم"". کارمل حدس د که "مهمان" غالباً باید ا مقامات عالی رتبۀ کی .جی .بی .باشد و کوشش کرد اعتراض کند ،او گفب: " م سسر مسسا خسسود نیسسز مسسی تسسوانیم ا عهسسدۀ نسسین یسسس کسساری بسسدرآئیم .مسسن در نامسسه ایکسسه بسسه آدرس کمیتسسۀ مرکسسزی حسسزب کمونیسب فرهتادم خاآر نشان هاخته ام که بم رد دعوت بسه هیسام ،امسین فسورًا ا آسرا رفقسای مسا کسه اکنسون در شسرایط مخفی هرار دارند و هم ا آرا تودی هایی وهیع مردم که ا وی متنفر اهتند هرن ون خواهسد شسد .شسما افغانهسا را نمسی 28 شناهید .من به شما اآمینان میدهم :مردم ما دی ر آاهب تحمل همچون یس ماجراجو و مستبد را ندارد". 23
حرکات کارمل ثابب میسا د که او واهعاً انسان کو س و فاهد توانمندی هرگونه دور اندیشی و تحلیل عمیق حاج و آیندی بود .در حقیقب او ا امین در هسمب دهترهی به هدرت کامل و یکه تا ی صرا فرق اهری و بیشتر تفننی و ماجراجویانه داشب .در رای رهیدن به هدرت او نیز حاضر بود هوار بر وهایط نرامی بی انه داخل وآن خود شود و ا خوشی آنها را حتی در آغو بکشد. 24ههههه ،پ آنها به خداوند هم باور داشتند؟ ! 25با مطالعۀ این پاراگراا به آدم احساس دو گانه دهب میدهسد :یسا اینکسه نویسسندگان روهسی و در م مسوع رهبسری آنوهسب شسوروی ا ماهیسب اصلی کارمل آگاهی نداشتند و فریب او را خوردی بودند ،یا اینکه آنها عمداً نین جعلیات را در این اثر مهم تحقیقی خود جا میدهند .آوریکه در باال تذکر یافب ،رهبران هر دو جنام خلق و پر م ا دیدگای های فطرتی و عملی هیچ ونه تفاوتی با یکدی ر نداشتند .کارمل همانقدر در برو و افتراق داخل حزبی به همان اندا ی مقصر اهب که امین و تری کی .کارمل هیچ ای گامهای عملی و ا خود گذری را بخاآر وحدت این حزب در عمل ا خود نشان نداد ،معکوهاً ،تمام عمر تال کرد تا حریفان خود را بکوبد ،تحقیر کند و تمام هعی خود را بخرچ میداد تا یکسه تسا و ی انه شخص مطرم در حزب و نزد شوروی ها باشد .البته اینکه شوروی ها و دهت ای اهتخباراتی شان ال م دیدند تا در یکی ا مراحل توجه بیشتر خود را بطرا خلقی ها معطوا دارند و آنها را در همان لحره برای اجرای کودتای هفب ثور مناهبتر یافتند ،حادثه ای اهب اتفاهی .این انتخاب هر لحره میتوانسب پر می ها باشد ،و هیچکسی در میان رهبری این گروی به شموج کارمل پیدا نمیشد و جرئب نمیکسرد کسه ب ویسد" : نی ،ما خون ملب خود را نمی ریزیم ،ما اردو را علیه مردم و نرام ه انونی جمهوری شهید محمسد داوود هسوق نمیسدهیم ،مسا آرفسدار خشسونب و ورگوئی نیستیم ،ما به ور خارجی ها به هدرت نمی رهیم .ما به اصطالم "انقالب" نمی کنیم و با اهتفادی ا رای های هانونی و دیموکراتیس و برو شرایط مناهب هدرت را بدهب می یرم و تا آن دم به مبار ۀ صلح آمیز خویش ادامه میدهیم .بنابرین فرق تفکری ،اخالهی ،ایدیالوژیکی میان تری کی ،امین و کارمل وجود نداشب. 26این ونه تذکرات صرا می توانند تبسم تلن هر افغان یز فهم را تحریس کند .کارمل دهیقاً تشنۀ یسس یسز بسود :انتقسام ا امسین و برخسی ا حریس های خویش در میان خلقی ها و دهترهی کامل به هدرت در کشور .او نه پالن و پروگرامی در کهن هصیر برای افغانستان داشب و نه ارادی و فهم برای تدوین ،ترتیب و تطبیق پالن های حیاتی برای افغانستان. 27 این گفتۀ کارمل یس بار دی ر نشان میدهد که در جعل ها ی ،تراهر و بزرگ منشی او به هیچصورت کمتر ا امین نبسود .حسواد بعسدی نشسان دادنسد کسه تغییسر حاکمیسب در افغانسستان ا امسین بسه او (کارمسل) توهسط نرامیسان و منسسوبین اهستخبارات شسوروی صسورت گرفسب و مسردم افغانستان همانطوریکه در برابر امین خون آشام ا خود بی تفاوتی نشان دادند ،به کارمل نیز وهعی ن ذاشتند و فقط ند رو بعسد هیسام گسستردۀ وآنی علیه وی و حامیان خارجی ا را آغا نمودند. 28 با هم حسب عادت ماجراجوئی ،جعل و تفنن ! حتی یس افغان عادی هم (ا میان تودی ها) به دعوت کارمل ا جایش تکان نخورد و نمی خورد. یرا برای مردم عادی هری های همچون کارمل ،تری کی و امین در اصل فرهی نداشتند.
"مهمان" در حالیکسه مطیعانسه هسر را بسه عالمسب حرمسب پسائین مسی آورد گفسب " :در ایسن هیچ ونسه شسکی وجسود نسدارد رفیق کارمل .و من یکبار دی ر می خواهم توکید کنم :این آخسرین انتخساب مسا خواهسد بسود و مسا بسه آن صسرا در صسورتی متوهل خواهیم شد که درک کنیم که و یفۀ مذکور را بلوهسیلۀ امکانسات کنسونی نمسی شسود ان سام داد .ایسن در هسدم اوج؛ در هدم دوم ،ولو اگر به هلمرو افغانستان بعضی ا هطعات نرامی شوروی داخسل هسم شسوند ،آنهسا در آن سا صسرا آسی مسدتی تغییر حاکمیب باهی خواهند ماند .بم رد آنکه اوضاع ثبات بیابد ،هوا فسورًا بسه نقساط وضسع ال سیش دایمسی خسویش در اتحساد شوروی برمی ردند". پ ا مالحضۀ هیافۀ گرفته خاآر لیدر آیندۀ افغانستان " ،رفیسق والدیمیسروا" هسخنان خسود را بسا نقسل هسوج ا گفتسه هسای "بزرگان" مستدج تر هاخته ،افزود: " باور کنید ،رفیق کارمل رهبری شوروی هبل ا اتخاک نین یس فیصله ای اوضاع را دهیق و همه جانبه مطالعسه نمسود. و باالخری به این نتی ه رهید که هر خطا به معنی مغلوبیب انقالب ثور و ا دهب دادن افغانستان به مثابۀ یس دوهسب و متعاهب ساً حضسسور نیروهسسای امپریسسالیزم در کابسسل خواهسسد بسسود .حسسین اتخسساک تصسسمیم مسسا ملحو سسات فسسوق را در نرسسر داشسستیم". کارمل در حالیکه شمان ههوۀ رن ش به شدت به آرا " مهمان" می دیدند گفسب " :شسما در بسارۀ آن فکسر کسردی ایسد کسه اگر من همزمان با تانس های شوروی وارد وآنم شوم و در رأس دولب هسرار ب یسرم ،مسردم افغانسستان بسا کسدام دیسدی بسه 29 من خواهند ن ریسب؟" "مهمان" (کریو کوا) در حالیکه معلوم می شد خ الب دی شدی اهب ،ن ای هر نش آمیسزی بسه آسرا الکسسی پیتسروا که ترجمانی گفت و را میکرد انداخب .پیتروا در حالیکه دهتهایش را تکان دادی و آهسته ،گسوئی بسا خسود صسحبب میکنسد گفب " :بلی در این صورت او محبوبیتی در میان مردم نخواهد داشد". رئی ادارۀ کشس شوروی که انترار نین یس رخش را نداشب کوشش کرد گفت و را تغییر بدهد: " امیدوار هستیم که ضرورت به اتخاک اهدامات حاد برو نکند .نرر به معلومساتی کسه مسن در اختیسار دارم ،در کابسل همسه یزها برای عملیات آمادی اهتند .و من به این ا آمدی ام تا به شما مؤفقیب آر و نمایم ،و به نماینسدگی ا حسزب و بیسوروی هیاهی آن ب ه شما اآمینان بدهم که ما مصمم هستیم با تمام جدیب ا مسساعی شسما بسه خساآر برگشسب بسه اصسوج رهبسری لینینی در ندگی حزبی و پاک هاختن صفوا حزب تان ا وجود افراد ماجراجو و خاین حمایب کنیم". کارمل با هردو دهتانش ،کس دهب "مهمان" را که به آرا او درا شدی بود فشردی گفب " :هپاهیبه !" (تشکر) اکنون که دی ر فقط ند هاعب معدود به پروا باهی مانسدی بسود ،تشسویش مبهمسی کهسن کارمسل را مکسدر مسی هساخب .ایسن تشویش نه ا خطرهای هریب الوهوع ،نه ا آنکه به امسر امسین مکسار و رنسگ آیسارۀ حامسل آنهسا در فضسای شسهر کابسل هقوط دادی خواهد شد ،و نه هم ا آنکه بم رد پا گذاشتن به خاک افغانستان دهت یر خواهسد شسد ،ارتبساط نداشسب .تشسویش او ا بابب آن بود که مسی توانسد آشسکارا آلسۀ دهسب کسرملین گسردد ،و بسا بدرهسۀ تانکهسای شسوروی بسه تخسب برهسد .کارمسل شخص بیسواد و کودن نبود ،او بخوبی ا تورین میهن خود آگاهی داشب ،با آر تفکر مسردم خسود بلسد بسود .او میدانسسب 30 که افغانها اینکار را به او نخواهند بخشید .هیچ ای نخواهند بخشید. اگر تصور کنیم که تمام عملیات هریسب الوهسوع بخساآر تغییسر حاکمیسب در افغانسستان در خفسای عمیسق هسرار داشسب ،انتقساج رئی آیندۀ دولب افغانستان در عقب اشد ترین پردۀ مکدر و محرمیب جاب ا شدی بود. کریو کسسوا افسسسران دهسستۀ خسساص " "Aتحسسب رهبسسری ج سړن ایزوتسسوا را نسسزد خسسود بسسه " یاهسسینیووا" (مقسسر ادارۀ کشسسس خارجی در جنوب غرب مسکو) احضار نمودی هدایب را مختصر به شرم کیل به همع آنها رهانید: " به شما و یفۀ محافرب عدی ای ا لیدران کشور دوهب هپردی میشود .در صورت وهوع اندک ترین حادثه با آنهسا شسما تحب محاکمه هرار خواهید گرفب .فهمیدید؟ فردا ا مسکو پروا میکنید". کسانی را که دهتۀ مذکور باید حفا ب میکردند ،دو تن بودند :یکی مسردی بسود بسا هسرۀ تاریسس و هسد متوهسط بسا پروفیسل عقابی و دومی نی بود هبزینه ،با هامب شاهانه که هری ا همیشه دوهتانه مینمود. اینکه این اشخاص کی ها اهتند و ک ا باید پروا نمایند ،به ایزوتوا و افسران وی ن فته بودند .ج ړن دهتۀ خود را که 31 ا هار نفسر تشسکیل یافتسه بسود بسرای مبسادا تسا حسدی کسه امکسان داشسب مسسلح هساخب .در میسدان هسوائی " ونوکسووی" دو مومور ادارۀ "کشس خارجی" پیتروا و یچیرین به آنها ملحق گردیدند .اینها نیز تا یس مانی مهر هکوت بر لب بسسته بودند .پیلوت شخصی اندروپوا به نام ناگانوا پ ا آنکه مهمانان را در هالون آیارۀ Tu-134اهتقباج کرد گسذار داد: " رفیق ببرک کارمل ! عملۀ آیاری برای پروا ا مسکو به تاشکند و متعاهباً به ب رام آمادی اهب".
29ههههههه ،احسنب به این وهاحب .شخصی که هاعاتی پیش یک ا با مومورین کشس خارجی شوروی ترکیب ادارۀ آیندۀ خود را ترتیب میداد، به توصیۀ آنها فیصله میکرد که کی به ندان و کی به دار آویخته شود ،خسوب میدانسسب کسه امسین و آرفسدارانش نسه توهسط افغانهسا بلکسه توهسط نرامیا ن شوروی عنقریب ا بین می روند و او متعاهباً صرا و فقط میتواند هوار بر تانسس شسوروی بسه کابسل برهسد و بساالی " تخسب" بنشسیند، اکنون هیافۀ مهم ،حق ب انب و حتی "اندوه ین" بخود می یرد و می وید " :مردم به آرا من ونه خواهند ن ریسب؟" 30 بلی ،این درهب اهب ،مردم افغانست ان مزدوران و دهب نشاندی های بی ان ان را نمی پذیرند و هیچ ای نمی بخشند .آوریکه م.اد بعدی نشان داد مردم افغانستان الی برکناری رژیم دهب نشاندۀ خلقی ها و پر می ها به مبار ی پرداختند. 31 میدان هوائی مذکور عمدتاً برای مشایعب و پذیرائی مهمانان عالی رتبۀ خارجی بکار گرفته میشد و در حاشیۀ غربی مسکو هرار دارد.
شخصی که هیافسۀ تاریسس داشسب و او را بسه نسام ببسرک خطساب کردنسد دهسب پیلسوت را دوهستانه فشسردی و در حالیکسه خسانم همراهش را پیش ا خود رای می داد ،به هالون اولی ،جائیکه برای اشخاص آرا اوج مد نرر گرفته شدی اهب رفب. پیتروا به عقب آنها رفته و همکار وی اندکی معطل گردیدی و ایزوتوا ا موهع اهتفادی نمودی پرهید: " شما اهالً به ما ب وئید که این ب رام در ک ا موهعیب دارد؟ در کدام کشور؟" یچیرین با تع ب تمام اعضای گروپ را ا نرر خود گذراندی گفب: " یعنی ی؟ آیا به شما ن فته اند؟ در افغانستان موهعیب دارد". یکی ا دگرواج های ادارۀ کی .جسی .بسی .جمهسوری ا بکسستان کسه ا آنهسا در میسدان هسوائی تاشسکند مسستقیمًا در نزدیکسی ینۀ آیاری اهتقباج کرد ،خبر داد که پروا به آرا ب رام فعالً معطل اهب .او افزود: " هسدایب دادی شسسدی اهسب تسسا شسما در یکسسی ا ویالهسای هسسکرتر اوج کمیتسۀ مرکسسزی حسزب کمونیسسسب جمهسوری ا بکسسستان جاب ا شوید. 32 مسافرین همه در هه عرادی "وال ا" که کلکین هسای آن بسا پسردی بسسته شسدی بسود نشسسته و بسه اهامت سای رشسیدوا کسه در حاشیۀ شهر هرار داشب رفتند .انترار پروا بعدی ند رو آوج کشید .آی این مدت مسان منسسوبین دهستۀ ”( “Aآلفسا) بدون هرو صدا تثبیب نمودند که ا رئی جمهور آینسدۀ (مطسابق مستن روهسی) افغانسستان و رفیقسۀ هرهسپردۀ وی حفا سب می کنند .به همه ،من مله اناهیتا راتب اد یونیفورم هربا ی بدون پلیب و نشان که شامل :بساالپو هسای فسوالدی رنسگ، مو ی ،کمربند ،یرپیراهن و پتلون بود تو یع شد. ویالی رشیدوا توهط منسوبین کی .جسی .بسی .جمهسوری ا بکسستان بخسوبی حفا سب مسی شسد و بسدین ترتیسب ایزوتسوا و همکارانش ا این بابب تشویش خاصی نداشتند .هاعتیری عمسدۀ آنهسا آسی مسدت انترسار مساهی یری در جویبسار ویسال بسود. البته واضح بود که " مهمانان" را یس لحرسه هسم نبایسد ا نرسر دور داشسته باشسند .ضسابط جسوان میشسا گولوواتسوا بساری کارمل را حین هدم دن در صحن محاط شدۀ ویال همراهی می کسرد .در همسین اثنسا بسه آسرا آنهسا ا رای دی سری محسافب محلی هوار بر بایسکل آمد .بم رد دیدن افغان ،محافب مذکور ،مطابق امر ،فوراً ا بایسکل پائین آمسدی خسود را بسه مسین انداخته ،صورتش را کامالً با دهتانش پنهسان نمسودی و تسا مانیکسه "مهامانسان" ا انرسار پنهسان نشسدی بودنسد همسین آسور بسه مین افتیدی بود .بدین ترتیب هطح محرمیب را میتوان تصور کرد. ناگفته نماند ،پ ا آنکه آنها م و پروا را دریافتند ،این محرم با ی ها کم بود بسه هیمسب حیسات آنهسا تمسام شسود .آیسارۀ شخصی Tu-134اندروپوا ناوهب های شب در میدان هوائی ب رام فرود می آمد .بنابر دالیل امنیتی را های نشسسب را در میدان هوائی خامو هاخته بودند .با وجود آنکه آیاری برک های پراشوتی خود را با نمسودی بسود ،امسا بسا هم کسم بود آیاری ا خط رنوی خسارل شسود .صسرا مع سزی و مهسارت پیلسوت باعسم شسد تسا ا وهسوع فاجعسه جلسوگیری صسورت ب یرد .پ ا آنکسه آیساری در دورتسرین کسنر میسدان هسوائی توهسس کسرد ،منسسوبین گسروپ "آلفسا" ا آریسق ینسۀ متحسرک پائین آمدی و هالم به دهب به هار اآراا آیاری پراگندی شدی کمین گرفتند .دهیقۀ بعسدتر جیسپ هسای کسه در آنهسا افسسران مؤ س " کشس نرامی" هوای مسلح شوروی در پای ای نرامی ب رام و معاون هوماندان هوای کومانسدو جنسراج گوهسکوا هسرار داشسستند بسرق آهسسا رهسیدند .همسسه مسسافرین آیسساری را فسسوراً بسا اشسسیا و اهسباب شسسان در موترهسا جاب سسا نمسودی و بسسه مقسسر "کندک مسلمان" بردند. کارمل و اناهیتا را در یر مینی همنتی جاب ا هساختند ،در آن سا بسرق بسود ولسی هسردی آاهسب فرهسا بیسداد مسی کسرد .آن هاج مستان به افغانستان وهتر ا هالهای دی ر فرا رهیدی بود .در مای دهمبر ،شبها حسرارت هسوا بسه منفسی بیسسب درجسه تقرب می کرد. پیتسسروا در تسساریکی منسسسوبین " آلفسسا" را مخاآسسب هسسرار دادی گفسسب " :در حالسسب آمسسادی بسسا نرسسامی باشسسید .شسسب بسسه کابسسل میرویم" ،و در تاریکی ناپدیید گردید. *** مارشاج آگارکوا (لوی درهتیز هوای مسلح شوروی) آخرین تال خود را به خرچ داد تا اعضای بیوروی هیاهی را معتقد بسا د که ا نرریۀ اعزام هوا به افغانستان منصرا شوند .هبل ا آن آگارکوا یس بار دی ر با هوماندان عمومی هوای پیادی پاولوفسکی ،معاون خود آخرومییس و رئی عمومی اوپراهیون وارینیکوا مشوری کرد .پاولوفسکی که هنو هم به علب گو ندادن به اهتدالج های وی ا و یر دفاع آ ردی خاآر بود ،یکبار دی ر با هردی یزهایی را که در نتی ۀ هفر دو ماهۀ خود در افغانستان دیدی بود و هبالً در راپورها و گذارشات خود تذکر دادی بود برشمردی در خاتمه توکید کرد: " عک العمل اکثر افغان ها در برابر هطعات و جزوتام های اردوی خارجی در هلمرو آنها منفی خواهد بود .آنها فطرتاً با نین یس یزی موافقب کردی نمی توانند .بنابرین آنها هالم بدهب خواهند گرفب و علیه ما به پا خواهند خاهب .در عین حاج آنها به ضد این انقالبی های افغان که هوای ما را به آن ا دعوت کردی اند نیز هیام خواهند کرد .این بدان معنی اهب که اوضاع در آن ا وخیمتر خواهد شد".
32
شرا رشیدوا در این مان به حیم عضو هیوت رئیسۀ شورای عالی اتحاد شوروی ،عضو کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب و هکرتر اوج جمهوری ا بکستان در ترکیب شوروی ایفای و یفه می نمود.
وارینیکوا به نوبۀ خود توئید کرد " :نبردها شکل یس جنگ واهعی و بزرگ را به خود خواهند گرفب .بنابرین من شس دارم که این هوای محدودی را که ما به آن ا می فرهتیم پیرو خواهد شد .ما م بور خواهیم شد آنرا افزایش بدهیم، یعنی هوای بیشتر اعزام بداریم .به اهاس پیش وئی های ما ،بخاآر آنکه اوضاع را در آن ا بدرهتی تحب کنتروج داشته باشیم ،ال م اهب الی دو صد هزار منسوب نرامی در این کشور داشته باشیم ،یزی که در شرایط کنونی اصالً امکان ندارد .ما حاال فاهد نین امکانات بودی و در آیندۀ نزدیس نیز فاهد آن خواهیم بود". آخرومییس محتاآانه خاآر نشان هاخب " :اما رهبری ما دلیلی بسسیار هسوی دارد ،و آن تشسویش ا خیانسب احتمسالی امسین اهب .دهت ای اندروپوا به آن عقیدی اهب که امین مخفیانه با امریکایی ها همکاری می کند .ا هرائن نین برمی آید که امین آخرین رو های خود را در کرهی های عسالی افغانسستان هسپری مسی نمایسد و رفقسای مسا در کمیتسۀ مرکسزی در مسورد تعویض حاکمیب ن ران هستند .اردوی افغانستان ا کی آرفسداری خواهسد کسرد؟ آیسا شورشسیان ا اوضساع مسذکور بسرای تحکیم مواضع خویش اهتفادی نخواهند کرد؟" و در حالیکه آگارکوا را مخاآب هرار مسی داد گفسب " :شسما بهتسر ا مسن با موضع " همسای ان" (هدا مومورین امور اهتخباراتی اهب) آشنائی دارید". آگارکوا هر را تکان دادی مختصراً گفب " :بلی ،من در جریان اهتم". پاولوفسکی با نا امیدی دهتش را تکان دادی گفب" :یعنی اینکه موضع "همسای ان" پیرو شد ! در کابل کوشش کردنسد مسا را معتقد بسا ند که امین اجنب هی .آی .ای .اهب ،اما کدام ثبوت برای این ادعا آوردی می شد؟ فقط یسس یسز :کسه حسین تحصیل در پوهنتون امریکا ،او رئی اتحادیۀ محصلین افغان بود .گفته مسی شسد کسه گویسا این ونسه محصسلین را امریکسایی ها بالفاصله اهتخدام می کردند .دی ر ثبوتی آوردی نمی شد .این تمام ثبوت ها اهب .من مسی خسواهم مکسرراً خساآر نشسان بسا م که بارها با امسین مالهسات کسردی ام ،هساعب هسا بسا او گفت سو داشسته ام و ا صسحبب هسایی خسود بسه ایسن نتی سۀ راهسن رهیدی ام که امین شخصی اهب وفادار به اتحاد شوروی .او ندین مرتبه ا رهبسری شسوروی خواهسته بسود تسا در مسسکو او را بپذیرند ،هم در مان تصدی صدرات و هم بعدتر وهتیکسه در رأس دولسب هسرار گرفسب .او مسی خواهسب تسا عامسب شوروی با او مالهات کند ،به حرا هایش گو بدهد و حمایب نماید .اما ،ما در جسواب ایسن همسه ا او مخبسر هساختیم. . ،.هی ،هی ،ی ب ویم". . . وارینیکوا در حالیکه با گرمی تمام ا حرا های پاولوفسکی پشتیبانی می کرد به نوبۀ خود افزود " :و این باور واهسی که گویا هوای ما در صورت دخوج به این کشور صرا در گارنیزیون ها مسقر بساهی مسی ماننسد و بسه اشستراک در جنسگ کشانیدی نمی شوند !؟ نخیر ،هوا حتمی به جنگ کشانیدی مسی شسوند .تسابوت هسا خواهنسد رهسید .مسا سی دلیلسی بسه مسردم خسود خواهیم داشب؟ و به جامعۀ بین المللی موضع خسود را ونسه توضسیح خسواهیم کسرد؟ مسا را فسورًا بسه تهساجم مستهم خواهنسد کرد". آگارکوا بارها اهتدالج های مشابه را شنیدی بود .و کامالً با آنها موافق بود .لوی درهتیز اکنون در وضعیب هخب و پیچیدی ای هرار داشب .ا یس آرا ،به حیم لوی درهتیز و معاون اوج و یر دفاع ،او مکلس بود ا امر اآاعب نماید و فوراً به اجرای آن بپردا د .ا جانب دی ر . . .به مثابۀ یس هوماندان م رب و آگای امور هیاهی ،تمام عواهب این اهدام را برای اردوی خود ،برای کشور و برای آیندی بخوبی تصور می کرد .پیش بینی های بدی کهن او را مغدو می هاختند .آگارکوا ،کسیکه که شخصاً در تدوین و تصویب پالن های حمالت هوشدارانه بر کشورهای عضو پیمان ناتو ههم گرفته بود ( در صورت برو عالیم آمادگی های حملۀ اتومی بر اتحاد شوروی) و باور داشب که ضربات مذکور موفقانه خواهند بود ،در وهب و مانش در جبهات جنگ دوم جهانی با نا ی های آلمانی ش اعانه جن یدی بود ،و دی ها هاج ندگی خود را در رای اهتحکام هوت دفاعی اتحاد شوروی وهس نمودی بود ،باور نداشب که پیرو ی در کوهستان های افغانستان نصیب آنها خواهد شد ،او نامالیمات فراوانی را ا این اهدام انترار داشب .بلی ،او نیز به این عقیدی بود که افغانستان نباید ا دهب برود ،او این موضوع را درک می کرد ،و آمادی بود تا ا آریق تطبیق نقشه های مختلس رژیم دوهب در این کشور باهی بماند .ولی بدون اعزام و اشتراک هوای شوروی در آن ا .او نمی خواهب افغانستان برای شوروی به یس ویتنام مبدج گردد ،به هیچوجه نمی خواهب ،او آرفدار یس جنگ بزرگ نبود .آگارکوا اهتدالج می کرد " :ون مومورین اهتخبارات ما یقیین دارند که امین اجنب امریکایی ها اهب ،پ ب ذار آنها خود ا یس آریقی او را دور بسا ند .به نرر من بهتر اهب اگر ا امکانات هانونی و با اهتفادی ا مخالفینی که در داخل حزب آنها وجود دارند اینکار صورت ب یرد .ب ذار عوض وی ک دی ری را که مطمئن تر باشد نصب نمایند .ما در کابل کسانی را داریم که اینکار را ان ام دادی می توانند .پاولوفسکی به من یادآور شدی بود که کی .جی. بی .و جی .آر .یو .در آن ا پرهونل هابل مالحره ای در اختیار دارند ،افزون بر آن همین اکنون در آن ا به تعداد پن صد تن ا جن ویان دهته های خا ص اعزام گردیدی اند ،و در ب رام هرار دارند و انترار هوماندی را می کشند. . . در صورت حضور هوا در آن ا ،ا هر آرا مورد ضربه هرار خواهد گرفب ،و این درد آور خواهد بود". آگارکوا صحبتش را با همکاران خود خاتمه بخشیدی خاآر نشان هاخب " :بسیار خوب ،من نرریات شما را گرفتم، تشکر ".او باید م دداً به بیوروی هیاهی می رفب. اینبار جلسه ا آرا شخص لئونید بریژنیس پیش بردی می شد .وهتیکه رشتۀ هخن را به لوی درهتیز دادند ،آگارکوا احساس کرد که اوهتینوا دو شمش را به او دوخته اهب ،این ونه ن ریستن ها یز خوبی را به آگارکوا مژدی نمی دادند .ن ای های و یر دفاع گوئی به او هوشدار می داد " :با آتش با ی نکن ،ور نه پشیمان می شوی ".آگارکوا هی ان خود را که هابل درک بود دفع نمودی دهیق و با اهتدالج آر دید خویش را ارائه نمود .او به عنوان حسن تفاهم
پیشنهاد کرد تا به افغانستان جزوتام های کو کی برا ی حفا ب ا مراکز حیاتی اعزام گردد ،و معضلۀ بوجود آمدی ا آریق هیاهی ،نه ا آریق نرامی حل و فصل گردد. اندروپوا حرفهای آگارکوا را هطع نمودی گفب " :کی به شما صالحیب دادی اهب تا در مورد مسائل هیاهی این ا حرا بزنید .به اجرای و ایس مستقیم خویش بپردا ید ،هیاهب را به ما ب ذارید". آگارکوا کوشش کرد اعتراض کند " :آخر من لوی درهتیز اهتم". . . اندروپوا که برخالا معموج تند بود گفب " :فقط ،لوی درهتیز اهتید .شما را به این ا نه بخاآر آن دعوت نمودی اند تا نرریات شما را بشنوند ،بلکه برای آن احضار شدی اید تا فیصلۀ بیوروی هیاهی به شما ابال گردد .تا متعاهباً مورد اجرا هرار گیرد .بیوروی هیاهی نرر دی ری دارد و شما ا آن آگای هستید". منشی عمومی (بریژنیس) حاضرین را ا نرر گذراندی پرهید " :رفقا ،نرریات دی ری وجود دارد؟" هوهلوا صدای جغد مانند را بلند نمودی گفب " :پیشنهاد می کنم تا ا نرر رفیق یوری اندروپوا حمایب صورت ب یرد ".به تعقیب هوهلوا هائر اعضای بیوروی هیاهی نیز ابرا نرر کردند. آنرو فیصلۀ نهائی که درل کاغذ گردیدی باشد بعمل نیامد .صرا موافقب صورت گرفب که " برای مبادا" هوا باید برای اعزام به هلمرو افغانستان در حالب آمادی با درآوردی شود. تع ب آور اهب ،اما حتی در این حالب نیز موضع یری هاآعانۀ آگارکوا خدشه دار نشدی و او کمافی السابق باالی نرر پافشاری می کرد .احتماالً این اولین بار آی هاج های یاد بود که بیوروی هیاهی با نین یس مقاومب پی یرانۀ یکی ا رجاج عالی رتبۀ دولب روبرو می شد. به تارین ۹۹دهمبر لوی درهتیز آخرین تال خود را بخرچ داد تا اوضاع را دگرگون بسا د .او گذار مفصلی را که در برگیرندۀ عناصر عمدی در بارۀ اوضاع جاری افغانستان و آُرق رفع دشواری ها در آن منعک گردیدی بود ترتیب داد .در اخیر گذار نتی ه گیری هختی بعمل آمدی بود " :پیدایش هوای اتحاد شوروی در هلمرو یس کشور مستقل عواهب ثقیل هیاهی ،اهتصادی ،اجتماعی و نرامی را در هباج خواهد داشب ".گذار مذکور برعالوۀ لوی درهتیز ا آرا آخرومییس و وارینیکوا نیز به امضاء رهیدی بود .بدینترتیب همین هه تن هند مذکور را به اوهتینوا آوردند. آگارکوا حین هپردن گذار خود به اوهتینوا آخرین "هطعه ای" خود را بکار انداخته گفب " :آیا شما فکر نمی کنید که امریکایی ها هصداً ما را به یس جنگ بزرگ میکشانند؟ تا در نتی ه اتحاد شوروی را ضعیس هاخته و به حیثیب آن در برابر جامعۀ بین المللی لطمه بزنند؟ برخی ا رفقای ما به آن عقیدی هستند که اهتخبارات امریکا خاین بودن امین و تحب کنتروج هرار دادن افغانستان را ماهرانه جعل نمودی و دیزنفورمیشن مذکور را عمداً به ما تلقین میکنند". وارینیکوا افزود " :توجه داشته باشید که امریکایی ها با ی آرامش ،حتی می توان گفب با بی تفاوتی به آمادگی های نرامی ما عک العمل نشان می دهند .من شس دارم که آنها ا آمادگی های ما خبر ندارند .اما هاکب هستند ،اعالمیه های رهمی منتشر نمی کنند ،و هر و صدا را در مطبوعات نیز به رای نمی اندا ند .آنها معموالً اینطور نمی کنند". اوهتینوا به یزهای که شنید ،هیچ ونه عک العملی ا خود نشان نداد .البته او نیز در مورد نین یس روایتی حدس میزد .باری در جمع راپورهای اوپراهیونی ادارۀ کشس که باالی میز او گذاشته شدی بودند ،توجه او را اآالعی که منبع آن م هوج بود جلب کرد .در خبر مذکور گفته می شد که امریکایی ها گویا به خواهش امین مصمم هستند کوماندوی متعددی را در ناحیۀ میدان هوائی کندهار پیادی بسا ند .این راپور واهعاً هم بیشتر به یس دیزینفرمیشن شباهب داشب. و یر دفاع در حالیکه خاموشی خود را حفب می کرد ،تمام گذار آگارکوا را ا نرر گذراند .در حاشیه های آن یادداشب های را نوشب .هپ در صفحۀ اوج آن امضاء نمودی ،گذار را در دوهیه گذاشته و آنرا م دداً به لوی درهتیز برگرداندی خاآر نشان هاخب: " این را برای څارنواج نزد تان داشته باید". اوهتینوا روی خود را ا آگارکوا دور دادی ،در دفتر وهیع خویش به هدم دن پرداخب. هپ در حالیکه مستقیماً به شمان لوی درهتیز می ن ریسب گفب " :دی ر ناوهب شدی ،ناوهب اهب .فیصله اتخاک گردیدی .و ما و شما باید آنرا اجرا نمائیم". ...نیکوالی آگارکوا دی ر با این موضوع مزاحم و یر دفاع نمی شد .ا آنرو به بعد او و مادونان وی شب و رو مصروا آن گردیدند تا بند و بسب آمادی هاختن اعزام هوای عریم نرامی را که بزودی به آن نام " هوای محدود اتحاد شوروی در افغانستان" دادی شد ب یرند. حتی بعدترها ،پ ا هاج ها ،وهتیکه هوای شوروی هلمرو افغانستان را ترک گفتند و دورۀ آ ادی بیان و علنیب به میان آمد و بسیاری ا هیاهیون ،نرامیان ،مسؤو لین امور اهتخباراتی با شتاب دگی اعالم می نمودند که در اتخاک فیصله های اشتبای آمیز هبلی شریس نبودی اند ،و آنرا محکوم کردند ،آگارکوا ترجیح داد هکوت را حفب کند .آگارکوا ا خود نه خاآراتی و نه هم مصاحباتی به جا گذاشب .او همینطور تربیه دیدی بود. *** رئی کی .جی .بی( .اندروپوا) در حالیکه با هیافۀ پر ا انترار به آرا مسؤوج ریاهب عمومی اوج کی .جی. بی(.ادارۀ کشس خارجی) می ن ریسب گفب " :طور ولودیا( ،مصغر نام والدیمیر) وهب آن فرا رهیدی اهب تا داخل اهدام شد .تصور کن که امر شدی اهب .منبعد همه یزها ،یا بیشتر یزها صرا به عمل تو و منسوبین تو مربوط خواهد بود".
حتی در تصور کریو کوا هم خطور نمی کرد تا ا اندروپوا بپرهد " :ک اهب این امر؟ کی آنرا به امضاء رهانیدی اهب؟ کدام جمالت در آن درل گردیدی اند؟ کریو کوا آنقدر به اندروپوا هرهپردی بود ،که بدون آنکه هخنی به لب آوردی و تردید ا خود نشان دادی باشد هرگونه دهتور وی را اجرا می کرد .دالیل یادی باعم نین یس هرهپردگی کریو کوا گردیدی بود :ا برکب حمایب اندروپوا او به مقام های بلند دولتی رای یافته بود و به وی صادهانه احترام داشب (هابل تذکر اهب که رئی کی .جی .بی .بدون شس شخصیب پر نفوکی در دولب بود) .و باالخری در میان مومورین اهتخبارات شوروی بطور عنعنوی معموج نبود ا آمرین یاد هؤاج شود. هخنان رئی کی .جی .بی .برای آمر بخش کشس خارجی غیر مترهبه نبودند .خود کریو کوا شخص هاآع نبودی و فاهد کدام اهتعداد خاص تحلیلی بود .اما آی هالیان خدمب به حیم مومور دولب او مهارت درک انترارات یس آمر را بخوبی آموخته و یس م ری ماهر بود .اکنون نیز آر وی آمر روشن بود ،و آن عبارت ا بین بردن این امین بد اد و به هدرت رهاندن "شخص هالم" و هرهپردی در افغانستان بود .باید کاری می شد تا افغانستان رای رشد هوهیالیزم را ادامه می داد ،دوهب و متحد مطمئن شوروی باهی می ماند .کارهای بسیاری صورت گرفته بود .کارمل ،هروری و هائر لیدران حزب دیموکراتیس خلق ترینینگ های خوبی دیدی بودند ،و آنها مدت ها بود که می خواهتند داخل معرکه شوند .افغان های مذکور عمداً به تاشکند ،در نزدیکی هرحد بردی شدند ،تا بم رد مواصلب هوماندی در را یس یا یس و نیم هاعب به کابل انتقاج بیابند تا به اجرای و ایفی که هبالً برایشان تعیین شدی بود بپردا ند .در خود پایتخب افغانستان مومورین کی .جی .بی .دوشادو پر می های مخفی و مخالفین ا جملۀ خلقی ها کار می کردند .در پای ای هوائی ب رام و در کابل جزوتام های بزرگ جن ویان خاص کی .جی .بی .و اردوی شوروی که تعداد شان به پن صد نفر مسلح می رهید متمرکز گردیدی بودند .در حلقۀ نزدیس امین افسر کی .جی .بی" .کار" می کرد. آوریکه تذکر یافب کارهای یادی صورت گرفته بود ،ولی نه همه یزها .هؤالهای یادی ،من مله هواج های پیچیدی ای هنو بی جواب باهی ماندی بودند .در حقیقب ا کریو کوا خواهته شدی بود تا آرم یس کودتای هیاهی و تعویض رژیم را در کشور همسایه بریزد .کشور مذکور (افغانستان) با آنکه ا هاتیلیب های اتحاد شوروی به شمار می رفب، ولی دولت ی بود کامالً مستقل ،ونه به جهانیان توضیح دادی خواهد شد که اتحاد شوروی بر اهاس درخواهب رهبری این کشور هوایش را داخل هلمرو آن نمودی و پ ا دخوج بالفاصله رئی دولب آنرا ا بین برد؟ کریو کوا با خود می اندیشید" :اگر مخالفین درون حزب بتوانند کارهای "ناپسند" را ان ام دهند بهتر خواهد بود .در این صورت می توان اکعان کرد که این یس مسئلۀ داخلی آنها اهب .اما اگر آنها ا عهدۀ ان ام این کار بدر نیایند؟ ا جانب دی ر با امین ی باید کرد؟ او را دهت یر کرد و به محاکمه کشانید و بخاآر ارتکاب همه جنایات به اعدام محکوم کرد؟ یا شاید او را حین عملیات تعویض هدرت ا بین برد؟ به اتحاد شوروی آورد و در این ا در حالب ت رید شدی هرار داد؟ بیوروی هیاهی به این ونه "جزئیات" نخواهد پرداخب ،ارگان مذکور فیصلۀ اصولی را اتخاک نمودی ،و تمام کارهای بعدی را باید آنها ،مومورین کی .جی .بی .ان ام دهند .و ارتکاب هرگونه خطا ،نهایب هیمب تمام خواهد شد". پیچیدگی موضوع در آن بود که کریو کوا برای بحم روی این مسئله می توانسب صرا حلقۀ بسیار تنگ ا افراد را دعوت نماید .هطح محرمیب به حدی بود که حتی بعضی ا معاونین نیز ا عملیات روی دهب باخبر نبودند. البته بهتر بود تا امین در جریان غصب هدرت ا بین بردی شود .این همان موهع اهب که می ویند " :عدم موجودیب شخص ،عدم موجودیب مشکل اهب ".پالن ترتیب یافته در کهن کریو کوا هرار کیل بود " :دلیل ا بین بردن امین حکم محکمۀ فوق العادۀ انقالبی اعالم گردد .در افغانستان روایب مذکور هؤاج های یادی به میان نخواهد آورد یرا همه می دانند که دهب های امین الی آرنر ها غرق خون اهتند .متعاهباً باید با دهب تمام و ا هبل جواب به هؤاج های حساهی که جامعۀ جهانی ،دوهتان ما در کشورهای هوهیالیستی ،لیدران کشورهای جنبش عدم انسالک که افغانستان عضویب آن را دارد حتماً مطرم خواهند هاخب آمادی شوند ".در همین وهب اندروپوا تو گوئی افکار کریو کوا را خواندی بود به او نگ د " :ولودیا ،من آرم های رفقای ما را ا کمیتۀ مرکزی در مورد حواد هریب الوهوع به تو فرهتادم .آنها را با غور ببین و نررت را بدی". بزودی ا اتاق ه کرتریب پاکب هن ینی را که مملو ا اهناد بود به او آوردند .تمام این آرم ها در مورد همان مسائل پیچیدی ای بود که رئی ادارۀ " کشس خارجی" را گیچ هاخته بود .یکی ا اهناد مربوط "توضیح مسئلۀ تعویض رهبری در افغانستان و اعزام هوای شوروی به این کشور بود" .این هند ،اهاهی بود که بر بنیاد آن به هؤاج های متعددی که برو می کردند می شد جواب ارائه کرد. در اهناد آمدی بود که ا مای مارچ ۹۱۱۱لیدران افغانستان تری کی و امین ،بارها ،حداهل هاردی بار ا رهبری اتحاد شوروی خواهته بودند تا هوای خود را به دلیل دفع مداخالت خارجی در امور داخلی افغانستان داخل این کشور بسا ند. اعزام هوا بر مواکین حقوق بین المللی که اهاس آنرا " معاهدۀ دوهتی ،همسای ی نیس و همکاری میان اتحاد شوروی و جمهوری دیموکراتیس افغانستان ،منشور ملل متحد و تقاضاهای مکرر رهبری افغانستان تشکیل می داد گذاشته می شد. آنچه که ارتباط می گرفب به لیدر جدید افغانستان ،این موضوع باید به شکل کیل ارائه می شد " :کارمل در اواهط مای اکتوبر ۹۱۱۱ا مهاجرت اجباری به وآن برگشته بود ،یعنی بالفاصله پ ا آنکه رفیق تری کی ا آرا امین به هتل رهید .کارمل که خود در حالب مخفی هرار داشب نخسب با ها مان های که مخفیانه فعالیب می کردند ارتباط خود را تومین نمودی هپ در رأس رهبری این فعالیب ها هرار گرفب .رژیم امین توهط اعضای مخفی حزب دیموکراتیس خلق که ا آرا همه نیروهای وآنپرهب کشور مورد پشتیبانی هرار گرفب هقوط دادی شد .بدین ترتیب توجیه خواهد شد که عملیات علیه امین کریعۀ خود افغان ها صورت گرفته ،من مله به اشتراک بعضی ا کسانیکه در رهبری حزبی و
دولتی در حکومب امین بودند .هطعات نرامی اتحاد شوروی در ا بین بردن امین هیچ ونه ههمی نداشته اند .این هطعات صرا بخاآر آن آمدی اند تا ا تمامیب ارضی ،اهتقالج و حاکمیب ملی افغانستان در برابر تهاجم خارجی دفاع نمایند". هند دی ری که در آن نیز امضاء های اندروپوا ،گرومیکو ،اوهتینوا و پونوماریوا وجود داشتند حاوی معلومات مفصل در مورد اوضاع در داخل حزب دیموکراتیس خلق و فعالیب های تخریبکارانه و افتراق آمیز حفیب اهلل امین، متمایل شدن او به آرا غرب ،تضییقات متداوم و علل اعزام هوای شوروی به افغانستان بود .کریو کوا ا مطالعۀ هند مذکور آوری درک کرد که آن باید دهتورالعملی برای اهتفادی در داخل کشور باشد و در فعالیب های تبلیغاتی و توضیحاتی در ها مانهای پائینی حزب کمونیسب باید مورد اهتفادی هرار گیرد. رئی ادارۀ کشس هپ نرر گذرایی باالی اهناد دی ری ا هبیل " تومین جوانب تبلیغاتی اهدام شوروی در افغانستان"، "آرم هدایات به هفرای شوروی در کشورهای هوهیالیستی" " ،آرم نامه به نمایندۀ دایمی اتحاد شوروی در ها مان ملل متحد"" ،آرم نامه به اعضای اصلی و علل البدج کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب ،اعضای کمیته های مرکزی حزب کمونیسب جمهوریب های شوروی ،والیات و مناآق" و همچنان آرم تل رام تبریکه به آدرس رئی شورای انقالبی ،منشی عمومی حزب دیموکراتیس خلق افغانستان ،صدراعرم این کشور رفیق کارمل ببرک (مطابق متن روهی) به مناهبب انتخاب وی به کرهی های فوق الذکر ،انداخب. نزد کریو کوا در رابطه به اهناد متذکری هیچ ونه مالحراتی بوجود نیامد ،تمام آنها بطور اهاهی آمادی شدی بودند و رفقا ا کمیتۀ مرکزی باالی آنها خوب حمب کشیدی بودند .کریو کوا در این باری به رئی کی .جی .بی .اآمینان داد. پ ا آشنائی با نرر رئی ادارۀ کشس ،اندروپوا به وی خاآر نشان هاخب " :در این صورت عمل کن !" برای شروع عملیات باید اشاری ای صورت می رفب. اما کریو کوا ع له نمیکرد .او میدانسب که با کدام خطر مواجه اهب .تعلل وی بخاآر آن نبود که در مناهب بودن عملیات هریب الو هوع شس داشب؛ نخیر ،در این هسمب مواضع او نهایب محکم بود .او فکر میکرد " :در صورتیکه فیصله به عمل آمدی اهب اهدام مذکور در مطابقب با منافع اتحاد شوروی ،جنبش بین المللی کمونیستی هرار دارد ،پ شس و شبهۀ در آن وجود داشته نمی تواند ".او بخاآر آن بطی عمل میکرد که می خواهب ا هرگونه ناکامی ها در امان باشد ،هیچ یزی نباید در رای تطبیق عملیات روی دهب مزاحمب ای اد کند یا آنرا یر ضربه هرار بدهد. مطابق هدایب وی بوگدانوا و اوهاد ی تمام منابع را که در اختیار خویش داشتند در حاج آمادی با هرار دادند، من مله اجنب ها را ا جملۀ اتباع اتحاد شوروی در افغانستان .به افراد مذکور بدون توضیح دلیل هدایب دادی شد که در آمادگی بیسب و هار هاعته هرار داشته باشند و معلومات را در مورد همه یز هایی که در بارۀ امین ،شبکه های امنیتی و ارگان های حکومتی ،فعالیب مومورین دولتی و تحرکات هطعات نرامی بدهب می آورند جمع آوری نمایند. به رئی ریاهب عمومی اوج گذار دادند " :برای جمع آوری معلومات و اآالعات اضافه ا ۹۸۹۹مشاور و متخصص ،همه کارمندان نمایندگی کی .جی .بی .و دفتر "کشس خارجی" در کابل ،منسوبین اوپراهیونی دهتۀ " ینیب" و همچنان اجنب ها ا میان شوروی های مقیم افغانستان ۹۹۱ ،اجنب و ۹۹۱شخص هابل اعتماد جلب گردیدی اند. ا "یاهینیووا" (مقر ادارۀ کشس خارجی در مسکو) به کابل منسوبین شبکۀ ۸ریاهب ”( “Cکشس غیر رهمی "غیر علنی") و عمالً تمام مومورین ریاهب عمومی کشس خارجی که در بخش افغانستان کار میکردند فرهتادی شدند .منسوبین دهتۀ " ینیب" که ا ریاهب های مختلس منطقوی کی .جی .بی احضار شدی بودند هبالً به افغانستان اعزام گردیدی بودند. افزون بر اینهمه کریو کوا توانسته بود اندروپوا را معتقد بسا د تا در اختیار وی منسوبین اهتحکام یافتۀ گروپ » ( ،« Aدهتۀ ضد ترور) که در تشکیل ریاهب هفتم کی .جی .بی .بود هرار بدهد .یک ا با گروپ مذکور رئی اهتنوا نیز به کابل آمد. ریاهب متذکری جنراج بی *** به تارین ۹۱دهمبر " آشپز" ی که نزد امین تو یس گردیدی بود ،و در حقیقب مومور ادارۀ کشس خارجی به نام ت. میخائیل بود ،هدایب دریافب کرد مادۀ خاصی را که ا مسکو رهیدی بود (به عبارۀ دی ر هر) تطبیق نماید .بدینترتیب فعالیب حفیب اهلل امین و اهداهلل برادر ادی ا را که رهبری ریاهب "کام" را بدو داشب ا کار بیاندا د .پالن عملیات مذکور هرار کیل بود: پ ا آنکه این هری های کلیدی خنثی می شدند ،باید همه مراکز مهم در کابل مورد حملۀ نیروهای خاص اردو و کی. جی .بی .و همچنان جزوتام های حمایوی کوماندو و هوتهای هرحدی شوروی که جدیداً به افغانستان رهیدی بودند هرار می گرفتند .به "نیروهای هالم در حزب دیموکراتیس خلق" نقش کمکی دادی می شد .آنها باید نقش "هتون پن م" را ایفا می نمودند ،یعنی ا داخل باید در اشغاج مراکز مهم ههم خود را ادا کنند. مشاور ارشد نرامی ماگومیتوا ا عملیات هریب الوهوع صرا در آهتانۀ شروع آن آگاهی یافب .در حقیقب این آگاهی یافتن وی نیز بیشتر تصادفی بود .حین صحبب تلفونی ،و یر دفاع اوهتینوا کن کاوی نمودی پرهید " :آمادگی ها برای برآرفی امین ا هدرت طور پیش می رود؟"
اوهتینوا پ ا آنکه شنید که مشاور ارشد ا موضوع هیچ ونه آگاهی ندارد ،امر کرد فوراً با نمایندۀ اندروپوا در کابل مالهات نماید .اما جنراج ایوانوا بدون آنکه خمی به ابرو آوردی باشد به ماگومیتوا گفب که هیچ یزی در مورد آمادگی ها برای عملیات برآرفی امین نشنیدی اهب .و صرا پ ا آنکه ماگومیتوا با خشم ا هدایب و یر دفاع و عضو بیوروی هیاهی شوروی یادآور شد ،ایوانوا او را با پالن عملیات روی دهب آشنا هاخب. ماگومیتوا پ ا مطالعۀ پالن با تع ب پرهید " :شما ،براهتی امیدوار هستید که با این نیروهای معدود علیه گارد ند هزار نفری امین ،منسوبین "کام" و خلقی های هر هپردی به امین ا جملۀ فعالین حزبی پیرو خواهید شد؟ در عین حاج ،هنو معلوم نیسب که عک العمل اردو ونه خواهد بود .آیا شما مطمئن هستید که هطعات نرامی به دفاع ا لیدر خویش برنخواهند خاهب؟" بوری ایوانوا با لحن خشس مشاور ارشسد را تصسحیح نمسودی گفسب " :حساال دی سر بایسد ب سوئیم "مسا" نسه "شسما" .شسما کسه دی ر در جملۀ معدود کسانی که در جریان جزئیات عملیات هرار دارنسد ،اهستید ،بنسابرین تمسام بخسش هسایی کسه مربسوط بسه اردو در ایسن عملیسسا ت مسی باشسسد مسسؤولیب شسسما را تشسکیل میدهسسد ،و همچنسان جنسسراج گوهسکوا ،نیسسز بایسد ا پسسالن بسساخبر هاخته شود". افسر کوماندو گوهکوا پ ا آنکه هخنان ماگومیتوا را در ب رام شنید ،نتوانسب مراتب تع ب خود را پنهان نماید: " این کارهای کدام عاهل اهب؟ در ک ا دیدی شدی اهب که بدون برتری های کمیب و دی ر مسائل ،دشمنی را که بخوبی برای مدافعه آمادگی گرفته اهب مورد تهاجم هرار داد؟ اگر مورد غیر مترهبه بودن را در نرر ن یریم". اینکه این شخص "عاهل" کی بود تا امرو هم م هوج باهی ماندی اهب .هیچ ونه هدایب کتبی در مورد به رای اندا ی عملیات ا کی .جی .بی .و هم ا و ارت دفاع مواصلب نکردی بود .مؤلس پالن عملیات کمافی السابق در هایه ماندی اهب. یس رو هبل ،یعنی به تورین ۹۷دهمبر بیوروی هیاهی شوروی فیصلۀ خود را اتخاک نمودی بود .با در نرر داشب محرمیب و حساهیب موضوع ،مصوبۀ ( یزی که در تورین فعالیب اداری کمیتۀ مرکزی شوروی هابقه نداشب) 33 بیوروی هیاهی را کنستانتین یرنینکو شخصاً با دهب نوشب .شرم مصوبۀ مذکور هرار کیل بود: " رئی جلسه لئونید بریژنیس. حاضرین در جلسه :م .هوهلوا ،و .گریشین . ،آ .کیری لینکو .،آ .پیلشی ،د .اوهتینوا ،ک .یرنینکو ،ی. 37 اندروپوا ،آ .گرومیکو ،ن .تیخونوا ،ب .پونوماریوا. مصوبۀ کمیتۀ مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی شماره ۵۷۱/۵۲۱ در بارۀ اوضاع در ”( "Aافغانستان) .۹نرریات و اهداماتی پیشنهاد شدی ا آرا رفقا هریس :اندروپوا اوهتیونس ،گرومیکو مورد توئید هرار ب یرد. اشخاص مذکور اجا ی دارند تا حین تطبیق اهدامات مذکور در آن تغییراتی که محتوای اصولی نداشته باشند وارد نمایند. مسائلی که آالب اتخاک فیصله ا آرا کمیتۀ مرکزی باشند باید عندالموهع به بیوروی هیاهی هپردی شوند .مسؤولیب تطبیق تمام این اهدامات بدو رفقا اندروپوا ،اوهتینوا و گرومیکو گذاشته می شود. .۷به رفقا :اندروپوا ،اوهتینوا ،گرومیکو و یفه دادی می شود تا اعضای بیوروی هیاهی را ا جریان تطبیق اهدامات تصریح شدی باخبر بسا ند. منشی کمیتۀ مرکزی ،لئونید بریژنیس". 34
35
36
تفصسسیالت انسسدکی در مسسورد آن جلسسسۀ هرنوشسسب هسسا بیسسوروی هیاهسسی بسساهی مانسسدی اهسسب .رئسسی شسسورای و یسسران اتحسساد شوروی الکسی کاهی ین به دلیل بیماری در جلسۀ مذکور حاضر نبود .کاهس ین بطسور پی یرانسه ا رفقسای خسود خسواهش می کرد تا در هسمب افغانستان موهس معتدج ب یرند و همیشه مخالس اعزام هوا به آن کشور بسود .دلچسسپ اهسب ،اگسر او آنرو در کرملین می بود در رابطه به اعزام هوا سی مسوهفی را مسی گرفسب ؟ هابسل یسادآوری اهسب کسه همسه اعضسای بساهی مانسدۀ بیسوروی هیاهسسی هسند مسسذکور را بسه اتفساق آراء توئیسسد کردنسد .در همسسان رو ،یعنسی بسه تسسورین ۹۷دهسمبر ،امریکسسا و متحدین آن اعالم نمودند که راکتهای جدید بُعد متوهسط خسویش را در اروپسا جاب سا مسی هسا ند ،ایسن یسزی بسود کسه تسوا ن هسستراتیژیس را بسسرهم مسسی د و رهبسسری شسسوروی را بسسه شسسدت ناراحسسب مسسی هسساخب .هسسؤاج بسسه میسسان مسسی آیسسد کسسه راپسسور مشسسترکی را کسسه گویسسا اوهسستینوا و انسسدروپوا ترتیسسب نمسسودی بودنسسد و "مالحرسسات و اهسسدامات" نامیسسدی مسسی شسسد ،ک اهسسب؟ احتماالً هیچ ونه راپوری وجود نداشته اهب .ایندو غالباً تمام اهس تدالج هسای خسود را تقریسری بسه هسمع رهسانیدی بودنسد .در " 33یرنینکو" در این مسان هسمب عضسو بیسوروی هیاهسی کمیتسۀ مرکسزی حسزب کمونیسسب را داشسب .ا شخص مذکور منشی عمومی کمیت ۀ مرکزی ،یعنی عمالً رئی دولب اتحاد شوروی بود. " 34گریشین" حین وهایع که در کتاب ا آنها یادآوری صورت می گیسرد هسمب عضسو بیسوروی هیاهسی کمیتسۀ مرکسزی حسزب کمونیسسب اتحساد شوروی ر ا داشته و همچنان هکرتر اوج کمیتۀ حزبی شهر مسکو بود. 35 "کیری لینکو" در این وهب همب عضو بیوروی هیاهی و منشی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب را داشب. 36 پیلشی حین وهایع که در کتاب ا آنها یادآوری صورت می گیرد همب عضو بیوروی هیاهسی و مسسؤولیب بخسش نرسارت و کنتسروج کمیتسۀ مرکزی حزب کمونیسب را بدو داشب. 37 تیخونوا در این وهب همب عضو بیوروی کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب اتحاد شوروی را داشب. فبسروری ۹۱۸۱السی مسارچ ۹۱۸۱
کُل مومورین محتساط آسی آنرو هسا کوشسش مسی کردنسد در روی کاغسذ آثساری را ا فعالیسب هسای خسویش ا هبیسل یادداشسب های و یفوی ،اوامر ،پالن ها . . .باهی ن ذارند .حتی کلمۀ افغانستان در آن هند ،که با دهب نوشته شدی بود ،شرم ینانه صرا با حرا ” “Aنوشته شدی بود. اما برای کریو کوا همین عالمب کافی بود تا داخل اهدام شود .و به کابل هدایب "ال م" دادی شد. " آشسپز" ت .میخائیسسل .مطسسابق پسسالن ،مسادۀ مخصسسوص را در کوکسساکوال مخلسسوط هسساخته و آنسرا حسسین صسسرا غسسذای اشسسب باالی میز رئی دولب گذاشب .امین به هیچ یزی بوی نبسرد :او بسا کمساج میسل کوکساکوال را مینوشسید و بسا اشستهای تمسام غذای آمادی شدی را نو جان می کرد " .آشپز" پ ا آنکه متیقن شد که مسادۀ خساص بسه جائیکسه بایسد میرفسب ،رهسید ،ا داخل ارگ به نوکریواج دفتر آتشۀ اهتصادی شوروی تلفون کردی و جملۀ رمزی کیسل را کسه ا هبسل تعیسین گردیسدی بسود ادا کسرد " :لطفسًا ب وئیسسد کسه موضسسوع بقیسۀ موبسل بسسرای اپارتمسان مسسن در میکروریسان طسور حسسل و فصسل مسسی شسود؟" جملسسۀ مذکور معنی آنرا می داد که او و یفۀ هپردی شدی را ان سام دادی و بسرای رفستن بسه موضسع ا هبسل تعیسین شسدی آمسادی اهسب. یکی ا مومورین نمایندگی کی .جی .بی .کسی که گوشی را برداشته بود بسه میخائیسل بسا اهستعماج جملسۀ رمسزی اجسا ی داد ارگ را ترک ب وید و در هفارت شوروی مخفی گردد. گفته می شد که مادۀ خاص باید بعد ا پنر ،شسش هساعب پس ا اهستعماج کسردن شسروع بسه تسوثیر گسذاری نمایسد .آسی ایسن مسسدت واحسسد هسسایی کسسه بسسرای عملیسسات تعیسین گردیسسدی بودنسسد ( "کنسسدک مسسسلمان هسسا" ،گسسروپ " ینیسسب" ،دو تسسولی کومانسسدو و جزوتام منسوبین هرحدی) و یفه داشتند تا به آرا مراکزی که باید اشغاج شوند حرکب کنند :اهامب گای امسین ،عمسارت و ارت دفاع ،مقر هوج اردوی مرکز ،عمارت و ارت امور داخله ،عمارت رادیو و تلویزیسون ،تعمیسر "کسام" ،نسدان پسل رخی. . . در این میان ت .میخائیل بدون هرگونه خطر به هفارت آمدی و ا ان ام و یفسۀ کسه بسه وی هسپردی شسدی بسود بسه بوگسدانوا گذار داد .بوگدانوا او را به اپارتمان یکی ا کارمندان خود بردی گفب " :فعسالً همین سا بسا .شسام مسا تسرا بسه ب سرام و متعاهباً به مسکو انتقاج میدهیم". خود بوگدانوا پ ا آن به اهامت ای خود برگشسب ،جائیکسه ا هبسل صسرا غسذای اشسب بسا اهسداهلل امسین پسالن شسدی بسود. هن ام صرا غذای اشب هرار بود مادۀ خاص اینبار علیه رئسی شسبکۀ امنیتسی افغانسستان (کسام) تطبیسق گسردد .در عقسب میز بسرعالوۀ مهمسان افغسانی هسرار بسود ایوانسوا ،بوگسدانوا و ترجمسان شسوروی هسا حضسور بسه هسم برهسانند .امسا بسوری ایوانوا در آخرین لحره فکر کرد که برای او که یس جنراج و نمایندۀ خساص انسدروپوا اهسب ،معقسوج نیسسب در نسین یس مسئلۀ حساس اشتراک نماید .او به نمایندۀ کریو کوا خاآر نشان هاخب " :به اهسداهلل (امسین) ب سو کسه مسن مسریض شدی ام و داکتر کلینیس هفارت به من جداً توصیه نمودی تا در بستر بمانم ".بوگدانوا ساری ای جسز آنکسه مسستفالنه عمسل کند نداشب. بدینترتیب به تارین ۹۱دهمبر ،۹۱۱۱بعد ا هر ،هر دو دشمن اصلی با هر ملوس شسدی بودنسد .اکنسون بایسد دیسدی مسی شسد کسه آیسسا مسادۀ خسساص مثمسر بسسودی یسا خیسسر و حفسیب اهلل و اهسد اهلل امسسین را ا کسار انداختسسه یسا نسسی .صسرا در اینصسسورت مرحلۀ بعدی عملیات می توانسب شروع شود .ولی هؤاج در این سا بسود کسه ونسه بایسد دانسسب کسه کاکسا و بسرادر ادی در ی وضعیتی هرار دارند؟ " مرکز" در این مورد آر العمل آتی را پیشنهاد کرد " :بوگدانوا تل رام عاجلی را در مورد آنکه گویسا امریکسایی هسا در ودترین فرصب کوماندوی خود را در هلمرو ایران پیادی می ها ند ،بسه دهسب مسی آورد" .مرکسز" امسر مسی کنسد تسا بسا متن این تل رام مشو کنندی رفیق امسین را آشسنا بسسا د ،و همزمسان بسا آن پسی ببسرد کسه در اهامت سای اوضساع ا سی هسرار بودی و هالمتی امین ونه اهب". حوالی نیمه شب بوگدانوا همرای با ترجمان به ارگ می آیند .ا آریق همان ینۀ که باالی آن هه مای هبل تړون به هتسل رهیدی بود به منسزج دوم بساال شسدند .حفسیب اهلل امسین ا آنهسا اهستقباج کسرد .اهسداهلل (امسین) نیسز آنشسب در همسان جسا بسود ،او برای لحره ای ا اتاق خواب بیرون آمد تا با مهمان دیر آمدی هالم و علیکی نماید و هپ ا اتاق خارل شسد .بوگسدانوا پ ا آنکه ا رئی دولب بخاآر آمدن در نین یسس هساعب ناوهسب معسذرت خواهسب او را بسا محتویسات تل سرام رهسیدی آشنا هاخب .امین در وضعیتی خوبی نبود :یر شمان او خریطه ها دیدی می شدند .رنگ پوهتش فوالدی می نمود .امسا ایسن همسه مسسی توانسستند عالیسم کسسسالب معمسولی باشسسند .او بسا دهسب تمسسام هسخنان دگسرواج بوگسسدانوا را شسنیدی ،ا او ا هسسار امتنان نمسودی و خسواهش کسرد تسا در آینسدی نیسز وی را همینطسور ،بطسور عاجسل ا انکشساا حسواد در ناحیسۀ خلسیر فسارس باخبر بسا د .حین ترک اهامت ای بوگدانوا را هر دوُ ،حفیب اهلل امین و اهداهلل امسین مشسایعب کردنسد .بسا توهسس بایسد گفسب که آنها به بیماران وخیم شباهب نداشتند. بوگدانوا پ ا آنکه ناوهب های شب به هفارت برگشب ،تل رامی رمزی به "مرکز" در مورد آنچه در ارگ دیدی بسود نوشته و رهسپار بستر خواب گردید. مادۀ خاص اثری خود را به جا گذاشب .ولسی ع یسب آنکسه اثسر آن صسرا بساالی بسرادر ادۀ امسین کساری ر واهسع شسدی بسود. صبح ۹۱دهسمبر خبسر دادنسد کسه داکتسران ،من ملسه آبیبسان شسوروی را ا شسفاخانۀ نرسامی بسه ارگ احضسار نمسودی بودنسد. وهتی با آنها تماس گرفته شد ،معلوم گردید کسه اهسداهلل امسین بسا عالیسم شسدید تصسمم غسذا بسه شسفاخانه انتقساج دادی شسدی اهسب. حوالی شام همانرو تصمیم بر آن شد تا موصوا برای تداوی بعدی به مسکو انتقاج بیابد. ال بسدان معنسی بسود کسه مرحلسۀ در عین مان "مرکز" هدایب داد تا ببرک کارمل ا تاشکند به ب رام پروا نماید .ایسن عمس ً دوم عملیات آغا یافته اهب.
ایوانوا حین یس تماس تلفونی با رئی ریاهب عمومی اوج (کریو کوا) اوضاع را به شرم کیل گذار داد: " اهداهلل امین در شفاخانه یر هیروم هرار دارد .داکتسران کوشسش مسی کننسد معسدۀ او را شستشسو نماینسد و خسونش را پساک کنند ،وضعیب او هناعب بخسش نیسسب .آنچسه کسه ارتبساط مسی گیسرد بسه حفسیب اهلل امسین ،وضسعیب او بسا گو کننسدۀ هیچ ونسه خطری نیسب .او در محل کار خود بودی و در رژیم معمولی هرار دارد". کریو کوا با شدت پرهید " :را؟ شما می توانید به من توضیح بدهید که این ی معنی می دهد؟ ک اهب نفسر شسما کسه حین صرا غذای اشب حضور داشب؟ او ی می گوید؟" مومور اوپراهیونی ت .میخائیل (کسی را که کریو کسوا در نرسر داشسب) در ایسن مسان بسا هم در جائیکسه بایسد مسی بسود هرار اشب ،یعنی در آشپزخانۀ امین .او را م دداً صبح اهان ا ب رام به کابسل برگرداندنسد ،سون امسین ا وی هیچ ونسه شکایتی نداشب " .آشپز" تمام کارها را مطابق پالن ان ام دادی بود :او بدون آنکه کسی متوجه شود به گیالهسی کسه در آن کوکسساکوال بسسود هسسر خسسود را انداختسسه و شخص ساً نرسسارت کسسرد کسسه امسسین گسیالس مکمسسل کوکسساکوال را بسسا مسسادۀ مسسموم کننسسدی هرکشید .یزیکه ایوانوا به رئی ادارۀ کشس خارجی گذار دادی بود. ایوانوا توضیح دادی بود " :این ا دو روایسب مسی توانسد وجسود داشسته باشسد .یسا مسادۀ خساص هنسو بسه تسوثیر گسذاری شسروع نکردی و باید انترار کشید .یا هم کوکاکوال مثمریب مادی را خنثی هاخته اهب .در اینصورت اوضاع بطور بنیادی تغییر میکند و باید کدام فیصلۀ اتخاک نمود". کریو کوا که معموالً به هختی کنتروج را باالی خود ا دهب مسی داد ،هسکوت کسردی بسود ،ولسی در عقسب ایسن هسکوت یزهای یادی نهفته بود. کریو کسوا هسران ام گفسب " :شسما مسی فهمیسد کسه مسا همسسه را آمسادی هساخته ایسم؟ کسه ا تاشسکند آیسارۀ حامسل رفیسسق "ک" (هدا کارمل اهب) به آرا شما حرکب نمودی و به نیروهای خاص امر شدی اهب تا حرکب کنند؟" ایوانوا وعدی داد " :ما شما را در مورد اوضاع در داخل ارگ باخبر خواهیم هاخب". کریو کوا با لحن نارضایب مندانه گفب " :در جریان ب ذارید" و گوشی را انداخب. در این میان جن ویان "کندک مسلمان ها" ،گروپ " ینیب" و منسوبین کوماندو بسه راهستی هسم هسدایب کسسب کردنسد تسا در وهایط نرامی جاب ا شوند و برای مار جن ی به آرا کابل آمادی باشند. *** والیری کوریلوا در مورد هدا اصلی انتقاج آنها به ب رام ،و اینکه عملیات بسزودی شسروع مسی شسود تصسادفاً پسی بسرد. باری شام ا هان هن ام هدم دن در نزدیکی های خیمه ای خویش او متوجه شد که کاغو های هم وار را بسا هسیم خسار دار محاط هاختند و دروا ی ها را با جاج های مصنوعی پوشانیدند .کوریلوا با خود فکر کرد " :ایسن بسدان معنسی اهسب، که مومورین عالی رتبه آمدی اند ".وهتی او نزدیکتر رفب ،مشاهدی کرد :در صحن که محاط گردیدی بود ،در هسار آسرا کاغو ها ،افراد ع یبی با باالپو های آویل هربا ان ،که فهمیدی می شد ا خود شان نیسب به تن نمسودی انسد و بسدون پلیب و تسمه اهستند ،پسائین و بساال مسی رونسد .کوریلسوا در میسان ایسن هسری هسا ،آشسنای هسابقۀ خسود را ،یعنسی هسروری را شناخب .در پهلوی او گالب وی هرار داشب .رئی اهبق "اگسا" نیز در هرۀ کوریلوا یکی ا ن ات دهندگان نسدی هبل خود را شناخته و خوشحاج پرهید: " تو برگشتی؟ رفقای دی ر شما نیز این ا اهتند؟" کوریلوا با آرامی گفب" :همه این ا اهتند ،تمام دهته بسته اهب". هروری در حالیکه می خندیسد گفسب " :بسسیار خسوب .در اینصسورت پیسرو ی ا آن مسا خواهسد بسود .مسرگ بسه امسین خسون آشام !" کوریلوا همین کسه خواهسب بسه آسرا خیمسۀ خسود برگسردد ،در همسین اثنسا نسزد وی یکسی ا منسسوبین نسا آشسنای نیروهسای خاص ،با هد بلند که تا دندانها مسلح بود آمد .کوریلوا تا آن لحره هنو ا موجودیسب جزوتسام خساص ضسد تسرور بسه نسام ”( “Aآلفا) خبر نداشب ،همان آوریکه جن ویان "آلفسا" نیسز ا گسروپ خساص ریاهسب " کشسس خسارجی" " ینیسب" آگسای نبودنسد .اینسسدو خسسود را بسسه یکسسدی ر معرفسسی کردنسد .هسسسمیکه معلسسوم شسسد ایسسن مسسرد عرسیم ال ثسسه بسسرای تسسومین امنیسسب اعضسسای حکومسسب آینسسدۀ افغانسسستان تو یسسس گردیسسدی بسسود .او در حالیکسسه بسسا هسسر بسسه آسسرا افغانهسسا اشسساری مسسی کسسرد ا کوریلسسوا خواهش کرد: " تو دی ر نزدیس آنها نشو .و به هیچک ن و که آنها را دیدی ای .این موضوع محرم اهب !" پ ا شنیدن این هخنان کوریلوا با خود نتی ه گیری کرد" :فهمیدی شسد ،ایسن بسدان معنسی اهسب کسه بسزودی بسرای جنسگ رهسپار کابل خواهیم شد و امین را هقوط خواهیم داد". فسردای همسسان رو حسسدس او توئیسسد گردیسسد .نخسسسب هومانسسدان تیتسیچ منسسسوبین گسسروپ خسسود را در میسسان وهسسایط نقلیسسۀ نرسسامی کندک" مسلمان ها" تقسیم نمودی و امر کرد تا در حالب آمادی با برای مسار بسه آسرا کابسل هسرار داشسته باشسند .هسپ یاشا هیمیونوا هوماندان یکی ا دهته های گروپ " ینیب" آمدی خاآر نشان هاخب که حوالی شام همه برای جلسسه بسه خیمۀ هوماندان دعوت اهتند .اشتراک کنندگان جلسۀ مذکور که در یر یس ترپاج نا ک و روشنی سرا ضسعیس برهسی دایر گردیدی بود تصویر وحشتناکی را در برابر خود می دیدند .همۀ آنها ،هسم کسسانی کسه در عقسب میسز "هیسوت رئیسسه" و هم افراد عادی ،همه کالی ها و باالپو های همسان هربا ان را به هسر و تسن کسردی بودنسد .آمسرین را صسرا مسی شسد بسا عالیم که در پلیب های باالی شانه آنها بود تفکیس کرد .بطور مثاج عالیم ضابطی در پلیب نشان می داد که ایسن شسخص
دگرمن یا دگرواج اهب ،عالیم خورد ضابطی میرهاند که حساملین آنهسا افسسران پسائین رتبسه اهستند .ریسش هسای تقریبساً همسۀ آنها رهیدی بود و نشانۀ خست ی در هری های پُر پشم آنها دیدی مسی شسد .هومانسدان هسای جزوتسام هسا و تسولی هسای "کنسدک مسلمان ها" افسران کوماندو و منسوبین " ینیب" نیز در جلسه حضور داشتند. یس تن ا نا آشنا هایی که مُسن تر به نرر می رهید و پلیب های لمری بریسدمنی بسر شسانه داشسب ( کوریلسوا فکسر کسرد که احتماالً جنراج باید باشد) لکچر مفصلی را در مورد آنکه امین ی انسانی بد کاری بودی و که او احتمساالً بسا هسی .آی. ای .ارتباط داشته و مطابق منافع ایاالت متحدۀ امریکا عمل می کند به حاضسرین خوانسد .ا گفتسه هسای ایسن شسخص برمسی آمد که امین باید ا بین بردی شسود .یاشسا هسیمیونوا کسه متعاهبسًا رشستۀ هسخن را بدهسب گرفسب ایسن حسدس و گمسان را توئیسد نمودی و در برابر جن ویان و یفۀ مشخص نرامی را گذاشب .هسیمیونوا ا شسماری هسای رهپسو هسا و وهسایط نقلیسۀ نام برد که و یفه داشتند اهداا مشخص را در کابل بایسد یسر آتسش ب یرنسد .رهپسو کوریلسوا در مسرۀ گروپسی هسرار گرفب که باید به خاآر اشغاج ارگ ه وم می برد. وهتی کوریلوا به این توصیه ها و راهنمایی ها گو می داد فکر می کرد کسه ایسن همسه بسه هسذیان شسباهب دارد ،خسواب هن ینی اهب و افسانۀ غیر هابل تصور .این میدان هوائی ناپیدا در کوهستان های بی انه ،خیمۀ ترپالی ضعیس بسا بخساری در وهط آن .این هری های که یس هفته ریش هایشان را نتراشیدی اند ،به هیچوجه به "هسوپرمن" هسا شسباهب نداشستند .و مهمتر ا همه و یفۀ نرامی را که آنها باید عملسی مسی کردنسد . . .ایسن طسور امکسان دارد کسه بسا دهسته ای ا جن ویسان خاص اردو ،یس تولی حمایوی کوماندو و بیسب نفر منسوب گسروپ " ینیسب" ارگ را کسه م موعسۀ ا عمسارات خسوب اهتحکام یافته در مرکز شهر کابسل اهسب بسه اشسغاج درآورد .گفتسه مسی شسد کسه ارگ را دو هسزار نرسامی هرهسپردۀ گسارد حفا ب می کنند .افزون بر آن حلقۀ نزدیسس محسافرین ا جملسۀ خویشساوندان امسین بودنسد .و بساالخری هطعسات اردو کسه در مرکز شهر کابل مستقر اهتند. مطابق پالن هسرار بسود پسنر عسرادی رهپسو بسا تمسام هسرعب بسه دروا ۀ ارگ ه سوم بسردی ،دروا ی را ا بسین بسردی داخسل صحن ارگ شوند ،در آن ا برق آها نقاط تدافعی را امحا هاخته و ترجمان ا آریق لودهپیکیر اعالن کند کسه رژیسم ضسد مردمی امین ا بین رفته و به منسوبین گارد پیشنهاد شود تا بدون مقاومب تسلیم شوند .تصور می شد که آنها بالتردید با دهتهای باال به اهتقباج ناجیان خویش خواهند شتافب. کوریولوا بدون آنکه توجه کسی را جلب کردی باشد هری های همر مان خود را ا نرر گذراند .همۀ آنها هراهیمه بسه نرر می رهیدند .هیمیونوا و گولوبیس نیز کوشش می کردنسد مسستقیماً بسه جن ویسان نن رنسد ،آنهسا هسم واضسحاً احسساس ن رانی می کردند. کسی ا هطارهای اخیر فریاد د " :آیا می توان با نقشۀ هاختمان عمارات در ارگ آشنا شد؟" 38 آمرین در عقب میز بطرا یکدی ر ن ریسته ،هپ مردی مُسنی که پلیب های لومری بریدمنی به شسانه داشسب بسا بسی اآمینانی وعدی داد: " ما شما را با این نقشه بعدتر آشنا می ها یم". ک دی ری هؤاج کرد " :با امین ،پ ا اشغاج ارگ ی باید بکنیم؟ آیا او را اهیر ب یریم؟ یا جاب ا نابود شود؟" تیتسسیچ جسسواب داد " :ایسسن کسسار شسسما نیسسسب ،در آن سسا اشخاصسسی خواهنسسد بسسود کسسه غسسم امسسین را مسسی خورنسسد .من ملسسه اعضسسای بیوروی هیاهی کمیتۀ مرکزی حزب دیموکراتیس خلق .آنها می دانند ی کنند". یکسی ا منسسوبین گسسروپ " ینیسسب" کسسه معلسسوم مسسی شسسد هسبالً در کابسسل بسسودی اهسسب پرهسسید " :اگسسر نرامیسسان گسسارد هرهسسختانه مقاومب کنند و واحد های کوماندو مستقر در باالحصار به کمس آنها بشتابند؟" "لومری بریدمن" اآمینان داد " :اآالعات اکتشافی نشان می دهند که منسسوبین گسارد در مسورد نرامیسان شسوروی روحیسۀ مثبب دارند و باالی شما فیر نخواهند کرد". در این میان صداها در یر خیمه بلندتر و پرتحرکتر گردیدند ،آنها مُصرانه می پرهیدند " :فرض کنیم اگر فیر کننسد؟ در اینصورت ی کنیم؟" لومری بریدمن با شدت جواب داد " :در اینصورت شما باید تمام یزهایی را که آموختسه ایسد در عمسل نشسان بدهیسد .و بسه هر هیمتی که شدی و یفۀ خود را ان ام دهید ".هپ ا جایش برخاهته افسران را ا نرر گذراندی افسزود " :حتسی اگسر بسه هیمب جان شما هم تمام شود .هؤالی دی ر وجود دارد؟" حاضرین جلسه دی ر هؤالی نداشتند .همه خاموشانه خیمه را ترک گفتند. به میدان هوائی ب رام یکی پی دی ری آیاری های حامل منسوبین هطعۀ ۱۱۱کوماندوی پراشوتی اردوی شسوروی فسرود می آمدند .بدین ترتیب به تسولی لسومړی بریسدمن وهستروتین کسه هسبالً بسه افغانسستان اعسزام شسدی بسود یسس غنسد و یسس بلسوک اکتشافی نیز اضافه شدند .اما با این همه هوت ها برای اشغاج یس شهر کافی نبود. مقارن همین مان مشاور ارشد نرامی جنراج ماگومیتوا با و یر دفاع شوروی اوهتینوا تماس تلفونی گرفب: " رفیق و یر ،من به سون ی اوضساع پسی بسردم و بسا تمسام مسسؤولیب بسه شسما اعسالم میسدارم :در شسرایط کنسونی مسن فاهسد وهایل و هوای کافی برای اجرای و یفۀ تعیین شدی و تومین نرم متعاهب در کابل اهتم". اوهتینوا که احساس می شد بسیار هاآع اهب پرهید " :این بدان معنی اهب که شما بی غیرتی می کنید؟" 38
توضیح نویسندگان" :غالب اً این شخص باید معاون هوای کوماندوی هوائی جنراج ن .گوهکوا بودی باشد.
مشاور که ا فرط هی ان آناً پُر ا عرق شدی بسود جسواب داد " :رفیسق مارشساج اتحساد شسوروی ،مسن صسرا در بسارۀ یسس یز فکر می کنم ،و آن اینکه ونه و یفۀ تعیین شدی را ان ام بدهم". مارشاج اوهتینوا " :پ امر را اجرا نمائید !" پ ا آنکه مشاور ارشد نرامی با گوهکوا تماس گرفب و متسیقن شسد کسه کومانسدو مواصسلب نمسودی اهسب ،امسر کسرد تسا هطار نرامیان به آرا کابل حرکب کند. اما هنو اولین وهایط نقلیه ا دروا ۀ پای ای خارل نشدی بود که ا آریق مخابری هدایب رهید " :توهس کنید !" در مسسسکو ت مسسع نرامیسسان عالیرتبسسه و آمسسرین کسسی .جسسی .بسسی ،یکبسسار دی سسر اوضسساع موجسسود را مسسورد بررهسسی هسسرار دادی، هابلیسسب فزیکسسی امسسین را در نرسسر گرفتسسه و پس ا مشسسوری بسسا مسسومورینی کسسه در کابسسل ه سرار داشسستند ،فیصسسله بعمسسل آورد تسسا عملیات معطل گردد .در حقیقب اینکار معنی آن را می داد که عمالً روایب دوم ،که در هیچ کاغذی رهسماً درل ن ردیسدی بود ،اما بطور شفاهی در بیسوروی هیاهسی تصسویب شسدی بسود روی دهسب گرفتسه شسدی اهسب .مطسابق پسالن مسذکور نخسسب هطعات نرامی داخل افغانستان می شد ،هپ مراکز حکومتی مورد تهاجم هرار می گرفتند و حاکمیب تعویض می ردید. در ب رای اندا ی پالن دوم هراس ا اینکه احتماالً با شکسب در افغانستان روبرو خواهند شسد نقسش اهاهسی را بسا ی کسرد. ناکسسامی بسسه نرسسر متفقان سۀ همسسه ،هسسقوط مواضسسع اتحسساد شسسوروی در افغانسسستان ،ا دهسسب رفسستن آن ،نسسابودی هطعسسی حسسزب دیموکراتیس خلق و به احتماج هوی ا بین رفتن هفارت شوروی در کابسل معنسی مسی داد .در عسین حساج هسرائن نشسان مسی دهند که آمرین عملیات در مسکو و در کابل عمالً هیچ ونه امیدواری هسای جسدی را بخساآر دریافسب حمایسب ا اعضسای حزب دیموکراتیس خلق نداشتند .فعالیب های انترام یافتۀ مخفی وجود نداشب .گروپ های علیحدۀ ا پر می ها و خلقسی های که ا امین ناراض بودنسد ،بسدون آنکسه بسا یکسدی ر در ارتبساط باشسند بطسور پراگنسدی فعالیسب مسی کردنسد .افسزون بسر آن گروپ های متذکری کدام تال جدی برای همکاری های نزدیس نمسی کردنسد .افسزون بسر آن ههرمانسانی کسه بخساآر ن سات "انقالب" بخواهند خسود را فسدا نماینسد ،غالبساً وجسود نداشستند .مثساج کیسل ادعسای مسا را بسه اثبسات مسی رهساند :هومانسدۀ "توهسس کنید !" که ناوهب های شام تورین ۹۱دهمبر مواصلب کردی بود ا نقطۀ نرسر تخنیکسی نساممکن بسود بسه همسه گسروپ هسای مخفی که صبح همسان رو اشسارۀ شسروع بسه هیسام کسردن را دریافتسه بودنسد رهسانیدی شسود .امسا مسومورین کسی .جسی .بسی .بسا تع ب دریافتند که شسام و شسب آنسرو هیچ ونسه تصسادمات مسسلحانه در کابسل را نسداد .بسا فسرا رهسیدن شسب البتسه فیرهسای پراگندی ب و می رهید ،اما این فیرها بیشتر معمولی بودند .صرا حوالی هاعب نه در پایتخسب بصسورت غیسر مترهبسه برق ها گل شدند .تمام شهر را تاریکی و هیاهی در برکرد .تخریب شبکه های برق در پالن عملیات مد نرر گرفته شسدی بود .اما اکنون دی ر این یس کار غیر ضروری بود. حوالی نیمه شب جنراج کیر پیچینکو در دفتر اوهاد ی افسران عالی رتبۀ کشسس خسارجی را جمسع کسرد .دیسدی مسی شسد کسه او ناخشسسنود اهسسب .فقسسط لحرسساتی هبسسل او بسسا "مرکسسز" تماهسسی داشسسب :نخسسسب کریو کسسوا و متعاهب ساً انسسدروپوا مراتسسب نارضایتی خود را در رابطه به ناکامی پالن بخاآر ا بین بردن امین به کمس نیروهای که در کابل وجسود داشستند ابسرا داشتند. معاون رئی ادارۀ کشس خارجی امر کسرد تسا همسه کارمنسدان کسی .جسی .بسی .و اجنسب هسا ،مشستغل در عملیسات بسه اجسرای و ایس عادی خویش ادامه بدهند ،الی دریافسب هسدایب جدیسد .هسیچک هسؤاج نکسرد کسه سی وهسب نسین یسس هسدایتی دادی خواهسسسد شسسسد و محتویسسسات آن سسسی خواهسسسد بسسسود .در خاموشسسسی کسسسه حکمفرمسسسا گردیسسسدی بسسسود جنسسسراج کیرپیچینکسسسو گفسسسب: " کسی واضحاً با ما با ی می کند". صبح رو بعد کارمل ،اناهیتا و هائر اعضای حکومب آیندۀ افغانستان در آیارۀ An-12م دداً به تاشکند برگشتند. نسد رو تقریبساً همسه واحسد هسایی کسه بسه ب سرام مواصسلب کسردی بودنسد ،ا هبیسل " کنسدک مسسلمان هسا" منسسوبین کومانسسدو، گروپ " ینیب" هدایب دریافتند تسا بسه حاشسیۀ کابسل ،در عمسارت ناتکمیسل شسدۀ نرسامی کسه در هم سواری هصسر تسال بیسگ موهعیب داشب برای حفا ب ا اهامت ای آیندۀ رئی دولب آیندۀ افغانستان رفته در آن ا مستقر شودند. درهب در همین موهع والیری کوریلوا به بی معنی بودن تمام پالن که آنها باید به تورین ۹۱دهمبر اجرا می کردند پسی برد .ورود شب هن سام آنهسا بسه کابسل ،دی سر آن مسار هسریعی نبسود کسه آمسرین آنهسا هسبالً در نرسر گرفتسه بودنسد .ثلسم تمسام وهایط ری دار حین حرکب باالی جادۀ خوب هیر شدی ا کار افتیسد ،و آنهسا بسه کمسس وهسایط دی سر نقیلسه کسش مسی شسدند. وهایل مخابری با هکت ی فعالیب داشته و یا هم اصالً کار نمی کردند .هربا ان "کندک مسلمان هسا" حتسی در هسادی تسرین شرایط خود را ا دهب می دادند ،عادی ترین عوارض را رفع هاخته نمسی توانسستند ،ا اوامسر هومانسدانان هسرپیچی مسی کردند. هطار مسذکور فاصسلۀ شصسب کیلسومتری را بسا دشسواری هسای عرسیم در هسار هساعب آسی نمسودی و پس ا ورود بسه کابسل وضعیب رهبب باری داشب .صرا منسوبین کوماندو در رهپو های جدید کومانسدوی خسویش در وضسع بهتسری هسرار داشتند. جنراج ماگومیتوا پ ا آنکه به وی ا مشکالتی که هوا با آن در مسیر رای مواجسه گردیسدی بسود گسذار دادنسد بسه خشسم آمد .او امر کرد هوماندان کندک "مسلمان ها" جګړن خالبسایس را فسوراً ا مقسامش برآسرا بسسا ند .بسا مشسکالتی فسراوان ا بر آرفی جګړن مذکور جلوگیری صورت گرفب .آرفداران خالبایس بسه مساگومیتوا ضسرب المثسل روهسی را بسه یساد آوردند" :اهپ ها را در گذر گای تعسویض نمسی کننسد" .امسا رهبسری جسی .آر .یسو .در مسسکو روی همرفتسه تصسمیم گرفسب مواضع خود را تقویسب بخشسد و بالفاصسله دگسرواج کولیسسنیس و دگسرمن شسویڅ را بسه افغانسستان اعسزام نمودنسد .اشسخاص
داشستند و کسسانی بودنسد کسه در ترتیسب و تنرسیم "کنسدک
مذکور در "مرکز" مسؤولیب آمادگی نیروهای خساص را بسدو مسلمان ها" دهب داشتند. ریاهسسب عمسسومی اوج کسسی .جسسی .بسسی .نیسسز رهبسسری عملیسسات هریسسب الوهسسع را تقویسسب بخشسسید :بسسه تسسورین ۹۱دهسسمبر جنسسراج درو دوا که ندی هبل به حیم رئی ادارۀ )" (Cکشس غیر رهمی (غیر علنی) تقسرر یافتسه بسود بسه کابسل پسروا کسرد. یوری درو دوا ا افسسران جنسگ دیسدی بسودی و در برخسی ا عملیسات دا اکتشسافی اشستراک کسردی بسود .انسدروپوا حسین مشایعب او به افغانستان جدی بودن اوضاع را در افغانستان کتمان ننمودی گفب " :اوضاع در آن سا پیچیسدی اهسب ،و سایس مهمی باید حل و فصل شوند ،و تو یکی ا آنهایی هستی که به راهتی جن یدی اهب". *** اما آیا امین ،که انسانی بود کری بین و رنگ ،نمی دید که ابرها باالی هر او تیری می شوند ،که خطر مرگ بساری او را تهدید مسی کنسد؟ او امکانسات یسادی را در اختیسار داشسب تسا فعالیسب هسای " دوهستان شسوروی" :مسومورین کسی .جسی .بسی،. نرامیان و دیپلوماتها را یر نرارت داشته باشد .ونه می توان توضیح داد که فعالیب های اهرار آمیز شوروی هسا در پای ای نرامی هوائی ب رام او را مشو نساخب – این همه فرود آمدن هایی شبانۀ آیاری ها؟ شوروی ها بعضاً حتی بسا تهدید اهتفادی ا اهسلحه افسسران افغسانی را کسه در پای سای خسدمب مسی کردنسد اجسا ی نمسی دادنسد تسا نزدیسس آیساری هسا شسوند. افسران افغان مطابق الیحۀ و ایس شسان مکلسس بودنسد ا همسه آیساری هسا اهستقباج نمسودی ،بارهسای آنهسا را تالشسی نماینسد و اهناد مسافرین را س کنند ،ولی نرامیان شوروی این اجا ی را به آنها نمی دادند .و باالخری فضای متشسن ی انترسار کسه در آن واحد های نرامی شوروی که به اصطالم برای محافرب او آمدی بودند ،را امین را نا آرام نمی هاخب؟... هکذا پرهش بران یز اهب که امین ا اوضاع در خود شهر کابل را احساس تشویش نمی کسرد؟ آسی آن رو هسا مسوارد پخش شب نامه ها با محتویات ا هبیل "بیائید تا مسستبد و اجنسب هسی .آی .ای .را هسرن ون بسسا یم" وغیسری افسزایش یافتسه بودند ولی امین ا این همه ناراحب نبود؟ در عین حاج اجنب های امین به او گذار می دادند که در میان پر مسی هسای مخفی نیز تحرکاتی به نرر مسی رهسند . . .و هسران ام ایسن واهعسۀ بسی مفهسوم و غیسر مترهبسه بسا بیمسار شسدن اهسداهلل امسین و انتقاج او برای تداوی به اتحاد شوروی؟ ... در رابطه به برادر ادۀ امین (اهداهلل امین) باید گفب که در شروع بوگدانوا مورد هوء سن هسرار گرفسب ،سون درهسب بعد ا صرا غذای اشب در اهامت ای با وی وضعیب اهداهلل امین به خرابی گرائید .امسا تحقیقسات نتسایر غیسر منترسری و ن سات دهنسدی بسرای بوگسدانوا بدهسسب دادنسد :معلسوم شسد کسسه شسام همسان رو رئسی ادارۀ "کسسام" بسا دختسران هبکسسر وهسسب گذرانی نمودی بود و در آن ا نیز خوردی و نوشیدی بود .نهای مذکور فوراً دهت یر شدی و با تمام شدت مورد تحقیق هرار گرفتند. رفقای شوروی با نقل هوج ا داکتران شوروی به امین دلداری دادی می گفتند " :یسزی هابسل تشویشسی اتفساق نیفتیسدی .یسس تس سمم عسسادی غسسذایی اهسسب .وضسسع رفیسسق اهسسداهلل امسسین حسساال بهتسسر اهسسب و او عنقریسسب مسسی توانسسد بسسه افغانسسستان برگسسردد". بوگدانوا حتی اشاری می کرد که "خدا شری را پیش کرد که در آن خیری وی بود ،رفیق اهسداهلل امسین مسدتها بسود کسه ا ما می خواهب تا مالهات او را با اندروپوا ترتیب دهیم ،و اینسس نسین یسس مالهساتی مسی توانسد کسامالً صسورت ب یسرد". 39 اهتدالج مذکور به رئی دولب افغانستان آرامش می بخشید. تحرکات در ب رام ،من مله کثسرت فسرود آمسدن آیساری هسای ثقیسل ترانسسپورتی بسا منسسوبین نرسامی و بارهسا را بسه امسین بسه عنوان آمادگی ها بخاآر اعزام هریب الوهوع هوای نرامی توضیح دادند ،یزی که خود رئی دولسب افغانسستان بساالی آن اصرار می کرد. ماگومیتوا ،مشاور جدید ارشد نرامی شسوروی بسه امسین توضسیح مسی داد " :رهبسری شسوروی بساالخری مؤافقسب نمسود کسه ضربۀ فیصله کن و هلع و همع کنندی را بساالی شورشسیان وارد نمایسد .شسما رفیسق امسین حسق ب انسب بودیسد ،وهتسی توکیسد مسی کردیسد کسه بسسدون حمایسب وهسیع نرسسامی شسوروی اینکسار را نمسسی شسود ان سام داد .همسسه در حکمسب دولتسداری ،دور اندیشسسی هیاهی و پی یری شما بخاآر دفاع ا دهب آوردهای انقالب ثور معتقد شدند". امین که معلوم می شد ا حرا های مشاور نهایب بخود می بالید پرهید " :در رابطه به اعزام هریب الوهوع هسوا مسا بایسد ی بکنیم؟" 40 ماگومیتوا در جواب گفب " :بهتر می بود اگر شما نمایندۀ با صالحیب خود را به ترمز برای فعالیسب هسای هماهنسگ کنندی با هوماندانی هوای ما مسی فرهستادید ".مساگومیتوا بسا ایسن هسخنان در خ فسا امیسداوار بسود کسه امسین رئسی ارکسان هسوای ال بسه وی هرهسسپردی بسود بسرای ان سسام ایسن موموریسب بسسه ترمسز اعسزام خواهسسد کسرد .یعقسوب خطسسر مسسلح یعقسوب را کسسه کسام ً بزرگسسی بسسرای هسسا ماندهندگان کودتسسای در حسساج اجسسرا بسسه حسسساب مسسی رفسسب .اگسسر یعقسسوب آسسی آنرو هسسا در هلمسسرو اتحسساد شوروی هرار می گرفب احتماج پیرو ی به مراتب افزایش می یافب. امین گفب " :من اینکار را خواهم کرد .رئی اوپراهیون دفتر لوی درهتیز ،جنراج بابه جان به ترمز اعزام خواهد شد. به رهبری خود خبر بدهید که جنراج مذکور ا آرا من تمام صالحیب ها را خواهد داشب". 39
میشود و
توضیح نویسندگان :بعد ا حواد ۷۱دهمبر اهد اهلل امین "مطابق خواهش شخص ببرک کارمل" در توهیس خانۀ کی .جی .بی .حب هپ به افغانستان مسترد گردیدی و در شروع ۹۱۸۹تیر باران میشود. 40 ترمز در هم واری شهر هرحدی حیرتان افغانستان ،آنسوی دریای آمو که هرحد میان افغانستان و اتحاد شوروی آنوهب را تشکیل میداد هرار دارد .پ ا فروپاشی اتحاد شوروی شهر ترمز در هلمرو جمهوری ا بکستان هرار گرفب.
رهبری شوروی یس تعداد ا اهسدامات دی سری را نیسز بسرای در خفسا هسرار دادن عملیسات در حساج آمسادی شسدن و مخشسو هسسساختن کهسسسن امسسسین روی دهسسسب گرفسسسب .دهسسست یر پن شسسسیری منشسسسی کمیتسسسۀ مرکسسسزی و عضسسسو بیسسسوروی هیاهسسسی حسسسزب دیموکراتیس خلق مطابق پروگرام ا هبل ترتیسب شسدۀ همکساری هسا میسان احسزاب دو کشسور عسا م اتحساد شسوروی گردیسد. مبادالت هیوت ها پی در پی در همه عرصه ها ا هبیل اهتصسادی ،کلتسوری ،محصسلین ،نرسامی ادامسه یافسب .هسفیر تسابییس حین مالهات با رئی دولب افغانستان رهماً به وی خبر داد که رهبری شوروی به خواهشات افغانستان مبنی بسر اعطسائی کمس های نرامی من مله اعزام برخی ا هطعات نرامی شوروی ب ه اینکشور کامالً جسواب مثبسب دادی اهسب و کمسس هسا بصورت کامل صورت خواهند گرفب .تورین دخوج هطعات نیز تعیسین گردیسدی بسود ۷۱ -دهسمبر .امسین در مقابسل خسواهش کرد تا مراتب احترامات عمیق وی را به کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب و به شخص رفیق بریژنیس برهانند. به اهاس ا هارات همکاران نزدیس وی ،امین آی آنرو ها با انرژی ،مملو ا توانمندی و خوشبینی به نرر می رهید. معلوم می شد که او ا هیچ یز خبر ندارد .او فکر می کرد که همه یرها آبق معموج پیش می روند :او جلسات شورای انقالبی و حکومب را پیش می برد و اعضای بیوروی را دور خود جمع می کرد. به تارین ۷۹دهمبر باالخری کوچ کشسی رئسی حسزب و دولسب بسه اهامت سای جدیسد در هصسر م سددًا تسرمیم شسدۀ "تسال بیسگ" صسسورت مسسی گیسسرد .یکسسی ا اولسسین مهامانسسانی کسسه در هصسسر نسسو بسسه دیسسدن امسسین آمسسد ،مستشسسار هسسفارت شسسوروی واهسسیلی هسسافرونچوک بسسود .هسسافرونچوک کسسه مسدت مسسوموریتش در افغانسسستان بسسه پایسسان رهسسیدی بسسود ا امسسین خسسواهش کسسرد تسسا او را بپذیرد. هافرونچوک و هسفیر تسابییس ا کسسانی بودنسد کسه ا اهسرار عملیسات هریسب الوهسوع در جریسان هسرار دادی نشسدی بودنسد .در غیسر آن او در آخسسرین تل سسرام خسسویش ا کابسل عنسسوانی گرومیکسسو در م مسسوع ار یسسابی هسای مثبسسب را ا امسسین بعمسسل نمسسی آورد .هافرونچوک در تل رام واپسین خود یادآور شدی بود . . . " :تا وهتیکه امین در هدرت باشد ما نباید بخاآر احتمساج تیسری شسدن روابسط بسا افغانسستان تشسویش داشسته باشسیم ،ایسن کشسور همکسار خسوبی بسرای مسا خواهسد بسود ".هسافرونچوک بسه گرومیکو موکداً یادآور می شسد کسه او مسوموریتش را ان سام یافتسه مسی پنسدارد و درخواهسب مسی کسرد تسا السی هساج نسو بسه او اجا ی بدهند به مسکو برگردد . . .گرومیکو پ ا دریافب تل رام هافرونچوک بر آن نوشب " :موافق اهتم". و اینسس مستشسار آمسسدی بسود تسا بسسا امسین مالهسات تسسودیعی بعمسل بیساورد .رفیسسق امسین کارهسای رو مسسری را کنسار گذاشسته و بسا رضایب مندی به هافرونچوک اهامت ای جدید خود را نشان می داد :تاالرهای باشکوی برای مالهات های رهمی ،دفاتر ،و اتاق های نشیمن که در آن موبل هیمتی جاب ا گردیسدی بسود .امسین بسه هسافرونچوک حتسی اتساق حمسام را کسه در آن ا هسنگ اونیک هبز رنگ به آور وافر کار گرفته شدی بود نشان داد. امین پ ا ختم "هیرعلمی" در اهامت ای خطاب به هافرونچوک پرهید " :اگر رفیق بریژنیس بیاید و مسا ا او در همچسو یس تعمیری پذیرائی نمائیم ،کم نخواهیم آمد؟" مستشار با اآمینان گفب " :البته که نی ،این تعمیر مطابق بلندترین معیارهای بین المللی اعمار گردیدی اهب". امین ا فرط رضایب برق د .او بشا به نرر می رهید و پُر ا پالن های خو بینانه بود. او بدون هرگونه تعصسبی بسه هصسر "تسال بیسگ" کسوچ کشسی کسرد ،اگر سه برخسی ا نزدیکسانش بسه او مسی گفتنسد تسا ا ایسن تصمیم خود منصرا شود " :این محسل بسا اهسب ،هسار آسرا آن کسوی هسا و تپسه هسا هسرار دارنسد ،امنیسب در همچسو یسس محلی به هختی می تواند تومین گردد ".اما امین در اهتدالج خود محکم بود و می گفب " :رفقای شوروی امنیسب صسد در صد را تضمین می نمایند .آنها وعدی دادی اند تمام اآراا محل را با هیم خاردار و نگ خطر محاط بسا ند ،و بیسسب و هار هاعب نوکریوالی داشته باشند". احتماالً دلیل دی ری نیز که او میخواهب هر ه ودتر ارگ را ترک کند وجود داشسب .در آن سا همسه یزهسا فاجعسه هسای ندی پیش را به یاد او می آوردند :به هتل رهیدن تړون ،ا بین بسردن تسری کسی . . .در میسان دیوارهسای ارگ او احسساس ناراحتی می کرد. امسسین بسسا فخسسر ،تسسو گسسوئی توکیسسد مسسی کسسرد کسسه او نیسسز ماننسسد پادشسسای اهسسبق افغانسسستان یسسس هسسرۀ بسسزرگ تسسوریخی اهسسب بسسه هافرونچوک یادآور می شد " :رفیق واهیلی ،شما می دانید که هصر " تسال بیسگ" مطسابق آر وی پادشسای مترهسی مسا امسان اهلل خان آرم و اعمار گردیدی اهب؟" پ ا آنکه با گرمی تمام با مستشا ر خداحافری نمود ،امین به مرکز شسهر ،جائیکسه هسرار بسود بسا کارمنسدان صسحب عامسه مالهات نماید رهسپار گردید .حین ایراد بیانه در برابسر آنهسا ،او بسه شسدت هیاهسب اضسالع متحسدۀ امریکسا را و مخصوصساً مانورهای اخیر آنرا در ناحیۀ خلسیر فسارس ( خلسیر عسرب) محکسوم نمسود .همسان رو امسین در جلسسۀ شسورای و یسران ا افزایش هابل مالحضۀ کمس های اتحاد شوروی خبر داد. امین با صدای بلند خطاب به یاران خود گفب " :رفقای شوروی باالخری به خواهشات ما مبنی بسر اعسزام هطعسات و واحسد های نرامی برای دفاع ا دهب آوردهای انقالب ثور گو دادند ".حاضرین ا شنیدن خبر مذکور کس دند. لوی درهتیز یعقوب فریاد د " :خدا را شکر ! باید تابستان هوای اتحاد شسوروی داخسل مسی شسدند ،ورنسه مسن ا دهسب ایسن شورشیان کامالً هر هفید شدم". ال امریکسائی هسا بسه مسا کمسس کردنسد؟ تهدیسد آنکسه و یر مالیه عبدالکریم میثاق به نوبۀ خود پیش وئی نمسودی گفسب " :احتمسا ً هوای آنها در هلمرو ایران پیادی شود کامالً در هوت خود باهی ماندی اهب". امین توضیح داد " :رهبری شوروی اعزام هوا را به افغانستان ،ادای "دین انترناهیونالیستی" می نامد".
پ ا دو رو مطابق پالن ا هبل آمادی شدی میان دو دولب ،هیوت بزرگی تحب ریاهسب و یسر مخسابرات اتحساد شسوروی تالیزین به کابل آمد. با دهب بیشتر مسی تسوان دریافسب کسه اعسزام عضسو حکومسب شسوروی و هیسوت همسرای وی در آنرو هسا بسه افغانسستان بسدون شس تهدید بزرگی بود .آ نهائی کسه عملیسات تعسویض رژیسم را پالن سذاری نمسودی بودنسد تسا اخیسر بسه پیسرو ی اهسدامات خسود مطمئن نبودند ،هیچک نمی دانسب این همه به ی خواهد ان امید ،با ریختاندن ی مقدار خونی امکان پذیر خواهد شد. غالبساً بسه ایسن اهسسدام (اعسزام هیسوت بسسه افغانسستان) بسرای آن متوهسسل شسدند سون منسسافع علیسای شسوروی مطسسرم بسود ،تسا امسسین بدینترتیب به هیچ یزی پی نبرد ،و بیداری او را خواباندی باشند. اگر صرا همین هدا بودی باشد ،پ مسکو در این رای کامالً پیرو بسود .در مرحلسۀ اخیسر ایسن درامسۀ وهسیع و تسوریخی ال بسرای برخسی ههرمسان نباشسد ،البتسه ایسن معلوم می شد که مسکو ،میدان را ا ههرمان اصلی بردی اهب .البته امسین احتمسا ً یس موضع کوق و هلیقه اهب. *** مسکو ع له می کرد و هصد داشب "مشکل" امین را الی ختم هاج جاری ( )۹۱۱۱رفع نماید .آوریکه همیشه اتفساق مسی افتید ،وهتی که دولب می خواهب تا نرامیان و ادارات اهتخباراتی کدام موضسوع بزرگسی را حسل و فصسل نمایسد ،در ایسن صورت دولب برای دهترهی به این هدا ا هیچ گونه مصارا مالی ،بشری ،مسادی و خالصسه هسیچ یسزی دریسغ نمسی کرد. در والیب ترمز ،جائیکسه بسا تمسام هسوت اردوی شسماری هلسم اتحساد شسوروی بسا ارکسان هسا ،مراکسز اکتشسافی ،هطعسات عقسب جبهسه و دی سسر تشسسکیالت ،بسسه منرسسور پسسیش بسردن نبردهسسای واهعسسی بسسرای اعسسزام بسسه افغانسستان آمسسادی مسسی شسسد ،معسساون لسسوی درهتیز شوروی ،جنراج آخرومییس با گروپی ا جنراج ها و بسه تعقیسب وی معساون اوج و یسر دفساع مارشساج هسوکولوا فرهتادی می شوند. ا دهت ای مرکزی ادارۀ کی .جسی .بسی .اتحساد شسوروی مسسؤولین بخسش هسای مختلسس یکسی پسی دی سر بسه کابسل مسی آمدنسد. تعداد این مسؤولین دی ر آنقدر شدی بسود کسه " کهن سی هسا" (ایوانسوا ،بوگسدانوا و اوهساد ی) دی سر خاموشسانه عصسبانی شدی بودند .کسانیکه ا مسکو می آمدند همه آمرین بودند ،آنها باید در جائی جاب ا می شسدند ،افسزون برهمسه هرکسدام آنهسا خود را مهمتر ا دی ر مسی دانسسب و امسر و نهسی مسی داد و نرریسات جدیسد ارائسه مسی کسرد .اوضساع در داخسل هسفارت بسا گذشب هر رو آاهب فرها می گردید. بوگدانوا هنسو هسم امیسدوار بسود کسه امسین را مسی تسوان بسدون هسر و صسدای یساد ا بسین بسرد ،تسا ا بسه رای انسدا ی یسس عملیسسات بسسزرگ نرسسامی جلسسوگیری شسسود .یک سسا بسسا ایوانسسوا و کیسسر پیچینکسسو آنهسسا روایسسب هسسای مختلسسس را مسسورد بحسسم و ار یابی های آوالنی هرار می دادند .بوگدانوا به آور مثاج بخاآر می آورد کسه حسین تابسستان داکتسران دنسدان شسوروی به تداوی دندان هایی تری کی پرداخته بودند ،و تری کی ا آنهسا بسسیار راضسی بسود .بوگسدانوا بختسورین را احضسار کسردی پرهید: " ب و ،دندان های امین در ی وضعیتی هرار دارند؟ مشکل ندارند؟ او آر و ندارد که ما در کلینیس هفارت خسود دنسدان او را پروتیز بدهیم". افسر امور امنیتی (بختورین) که هنو بسه اصسل موضسوع پسی نبسردی بسود گفسب " :مسن مسی تسوانم ایسن موضسوع را مطالعسه کنم ".به بختورین توضیح دادند " :تو این موضوع را مطالعه کن و همزمان ا داکتران ما محتاآانه بپسرس کسه آیسا حسین تداوی دندان ها امکان گذاشتن آمپولی با مادۀ خاص (هدا هر اهب) وجود دارد یا خیر؟" یکبار دی ر مورد اهتفادی ا نشان ن ها را نیز ار یسابی کردنسد .کریو کسوا پیشسنهاد مسی کسرد تسا در کسر گردشسی هسای محل ،در نزدیکی هصر " تال بیگ" کمینی را ها مان دهی نمسودی و مسوتر حامسل امسین و محسافرین ا را توهسط راکسب اندا ها تیر باران نمایند .متخصصین " رنگ" بخش هشستم میتسود هسای دی سری را نیسز پیشسکش مسی نمودنسد . . .امسا هسر پیشنهاد پ ا ار یابی های همه جانبه و با تمام جزئیات ضمانب صد در صسدی نمسی داد و بسه همسین دلیسل رد مسی شسد. در یکی ا لحرات بوری ایوانوا بی آاهب شدی پیشنهاد کرد: " من خودم می روم ،به من یس ترجمانی که م رد بودی و حاضر باشد تا برای ان ام و یفۀ نرامی جان خود را فسدا کنسد بدهید .ما خود را به امین کسامالً نزدیسس هساخته و خسود و او را منف سر مسی هسا یم ".ایسن پیشسنهاد ایوانسوا رفقسایش را ا فرط تع ب بی خود هاخته بود. البته پُرواضح بود که "مرکز" هیچ ای با نین یس آر العملی مؤافقب نمسی کسرد .ا جانسب دی سر دیسدی مسی شسد کسه خسود جنراج ایوانوا نیز هی انی شدی بود ،فشارهای رو های اخیر ،امسر و نهسی "مرکسز" ،مشساجرات بسا همکساران ،م هولیسب ها . . .کهن او را تحب شعاع هرار دادی بودند. اوضاع به تورین ۷۱دهمبر وضاحب یافب ،مانیکسه بسه وهسیلۀ پُسل "پونتسون" کسه بساالی دریسای آمسو مسستولی گردیسدی بسود هطعات فرهۀ ۹۹۸پیادی و ا آریق هوا هطعات فرهۀ ۹۹۱کوماندوی اردوی شوروی به هلمرو افغانستان داخل گردیدند. ا شهر کشس 41به مسیر هرات -کندهار واحسد هسای فرهسۀ ۱پیسادی حرکسب کردنسد .همزمسان بسا آنهسا کنسدک مسستقل پیسادی، 41
منطقۀ کوشکه) (Kushkaکه هم هرحد با والیب هرات افغانستان بود ا جنوبی ترین نواحی اتحاد شوروی به شمار میرفب .پ شوروی منطقۀ مذکور در هلمرو دولب مستقل ترکمنستان هرار گرفب.
ا فروپاشی
لوای کوماندوی تهاجمی و ند هطعۀ دی ر نیز شروع به مار به آرا افغانستان کردند .اکنون دی ر هیچ هسؤالی بساهی نماندی بود :رهبری شوروی فیصله نمودی بود به افغانستان ه وم نرامی ببرد. ببرک کارمل یک ا با دی ر اعضای رهبری آیندۀ کشور م دداً به ب رام انتقاج یافتند. به تورین ۷۸دهمبر کمیسیون بیوروی هیاهی حزب کمونیسب شوروی در مورد افغانستان این بار با اشتراک یرنینکسو در ویالی اریچی 42بریژنیس تشسکیل جلسسه داد .و یسر دفساع در بسارۀ جریسان اعسزام هسوا گسذار داد .اگسر حادثسۀ هسقوط آیارۀ ثقیل ترانسپورتی IL-76که حین نشستن در میدان هوائی ب رام بسا کسوی تصسادم نمسودی بسود در نرسر گرفتسه نشسود مشکالت خاصی در این مینه وجود نداشتند .هوا به اهتقامب های ا هبل تعیسین شسدی در حرکسب بسودی و در مسسیر رای بسا هیچ ونه مقاومتی ا آرا مردم محل مواجه نمی شدند .اوهتینوا که رضایب مندی خود را پنهان نمی کرد گفب: " همه یزها مطابق پالن پیش می روند ".آندری گرومیکسو بسه نوبسۀ خسود ا فعالیسب هسای و ارت امسور خارجسه و هسائر دوایر برای توضیح دلیل حضور هسوای اتحساد شسوروی در آنطسرا دریاهسای آمسو و پسنر بسه جامعسۀ جهسانی یسادآوری کسرد. متعاهباً رشتۀ هخن را اندروپوا بدهب گرفب .او بدون آنکه بسه جزئیسات پرداختسه باشسد اآمینسان داد کسه ادارۀ وی بسرای اجرای مرحلۀ نهائی عملیات آمادی اهب .و وعدی داد " :فردا در افغانستان منشی عمومی جدید خواهد بود". لئونید بریژنیس صحبب ها را جمع بندی نمودی گفب " :خوب رفقا ،به نرسر مسن ال م اهسب تسا آنچسه کسه صسورت گرفتسه و کارهای که در نرر اهب باید مورد توئید هرار ب یرنسد .بسا همسین ترکیسب بسه صسورت مسنرم در آینسدی نیسز گسرد هسم خسواهیم آمد .من ا شما صرا یس خواهش دارم " :هر گام خود را با دهب تمام مطالعه نمائید". همان رو نرامیان و کارمندان شبکه های اهتخباراتی در کابل پالن نهائی اشغاج مراکز مهم حکومتی و دی ر جسای هسا و در هدم اوج اهامت ای رئی دولب را مورد توئید هطعی هرار دادند .آمر نمایندگی کی .جی .بی( .ایوانسوا) شخصساً "آشسپز" را رهنمائی نمودی بسه وی و یفسه هسپرد تسا فسردا بسا هم "غسذای اهاهسی" را بسرای اهسداماتی کسه در پایتخسب افغانسستان روی دهب گرفته شدی آمادی بسا د .به جن ویان گروپ های " ینیب" و "آلفا" ا هفارت صندوق مملسو ا بوتسل هسای ودکسای ناب را آوردند تا آبق عنعنه هبل ا رفتن به جنگ بنوشند. دی ر راهی برای عقب نشینی نماندی بود. *** شام ۷۱دهمبر هتاراهتین با همسر تمارا برای ت لیل ا میالد مسیح در منزج دوهتش بسه نسام هتانیسسالا هسمولین کسه یکی ا دیپلومات های هفارت پولند در کابل بسود و بسا خسانمش هانسه و پسسر کسو کش گرومیسس نسدگی میکردنسد آمسادگی می گرفتند .تمارا در حاج پوشیدن لباس و آرایش هر و صورت بود که دروا ۀ منزج آنها را تس تس دند .این ویکتسور بوبنوا بود که نزد آنها آمدی بود .او بسیار ع له داشب ،پ ا آنکه داخسل دهلیسز گردیسد ،خریطسۀ تکسه ای را بسا نمسودی ا داخل آن ماشیندار هاخب جرمنی "شمائیسیر" را با جعبۀ ا مرمی ها بیرون آوردی به هتاراهتین گفسب " :ب یسر ،شساید این به کار تو بیاید ".متعقباً بوبنوا به هتاراهتین یادآور شد که او اکنون به اهاس هسدایب رهبسری بسه ب سرام مسی رود تسا ا کارمندان که ا شوروی می آیند پذیرائی نماید .او خسواهش کسرد تسا در عسدم حضسور وی در شسهر در صسورت بسرو جنگ ها در کابسل بسه همسسر او توجسه داشسته باشسد و ا وی محافرسب کننسد .هتاراهستین بسه دوهستش اآمینسان دادی گفسب" : تشویش نداشته با ،باالی من اعتماد کن". پ ا خدا حافری با بوبنوا ،والیری (هتاراهتین) و تمارا دو بوتل " شامپاین شوروی" ،دهته گلسی گسالب جسالج آبساد و پاکب کاغذی را که در آن تصویر هانتا کالوس در آن رهم شدی بود و موترکی یبا برای بسا ی (تحفسه بسرای گرومیسس، پسر دیپلومات پولندی) در آن گذاشته شدی بود برداشته به مکروریان رفتند جای که پولندی ها ندگی می کردند. هوا تاریس شدی بود .آهمان هیای رنگ با هتاری هسای بسزرگ افغسانی میسان آن مسی درخشسید .بسرا در کابسل هنسو نباریسدی بود .ولی آن شب هردی شدت یاد دشب. باالی کوی آهمائی و خانه هایی گلی ناحیۀ شوربا ار و در مناآق شسهر کهنسۀ کابسل در ارتفاعسات کسم آیساری هسای کو سس که را های آنها خامو و روشن می شدند در پسروا بودنسد .آیساری هسای مسذکور در عقسب خسود راکسب هسای روشسنی اندا را آویخته در پراشوت های کو س پرتاب می کردند .راکب های مذکور که برای نسد دهیقسه در آهسمان آرام شسبانه معلق می ماندند کو ه ها و خانه ها را روشن می هاختند. تمارا با تع ب پرهید " :ببین ،قدر یباهب .دلچسپ اهب ،آنها این راکب ها را برای ی رها می کنند؟" هتاراهتین به همسر خود جواب داد " :احتماالً می خواهنسد بداننسد کسه اوضساع شسهر کابسل طسور اهسب .ا هیسامی کسه هسر لحره می تواند برپا شسود بسسیار هسراس دارنسد .بسه اهسالی شسهر مسی خواهنسد نشسان بدهنسد " :ببینیسد مسا در بساال هسرار داریسم، دورها را می بینیم ،و شما را هم می بینیم ،خبر داریم که شما در این پائین ها ی در هر دارید". پولنسسدی هسسا بسسرای عیسسد مسسیالد مسسسیح آمسسادگی خسسوبی گرفتسسه بودنسسد .روی میسسز خوراکسسه هسسای تنسسد ،من ملسسه هسسمارق شسسور کسسه هتاراهتین آنها را بسیار دوهب داشب و هتانیسالا آنرا ا پولند آوردی بود گذاشته شدی بودند .بوتل های ودکسای پولنسدی "ویبوروی" نیز روی میز دیدی می شدند .لحراتی بعد پا نکیسس کچسالو ،گوشسب بریسان شسدۀ گوهساله و مساهی کسارپ کسه بسه شکل عنعنوی آن پختسه شسدی بسود ،و پوهسب آنسرا میسان همسه مهمانسان بسه عنسوان " شسم بسد دور" تقسسیم کردنسد نیسز پدیسدار 42
این ویالی بزرگ بریژنیس در دی کیلومتری شماج غرب مسکو در هریه ای به همین نام ،یعنی " اریچی" موهعیب داشب.
گشتند .گرومیس پوهب ماهی خود را در موترکی که به وی خانوادۀ هتاراهتین تحفه دادی بود گذاشته با فریادهای بلنسد و متداوم هارن کنان دورادور اپارتمان را می د .پسرک ا همه بیشتر بخاآر فرارهیدن عید میالد مسیح خشنود بود. برعالوۀ خانوادۀ هتاراهتین ،در مهمانی آنشب دوهتان نزدیس هتانیسالا :یکی ا دیپلومات های دی ر هفارت پولند بسه نام پان ویش نیفسکی و مومور دفتر ملل متحد در کابل پان مو الیفسکی حضور داشتند ( همسران و اوالد های هردو این دو دیپلومات به علب خطرناک بودن اوضاع در کابل در وارها باهی مانسدی بودنسد) .ایسن پولنسدی هسای مسؤدب و بسا نزاکسب آی آن شب حتی در میان خویش نیز صرا به روهی حرا می دند. پان ویش نیفسکی پس ا هرکشسیدن پیسس دی سری ودکسا ا کلسس دهسب سپ خسویش حلقسۀ ع یبسی پسیچ خسوردۀ آالئسی را کشید .او حرکتی را که نمی شد با شمان هابید اجرا نمودی و حلقۀ مذکور به نوبۀ خود به شش حلقۀ نسا ک دی سر منقسسم گردید .ویش نیفسکی توضیح داد کسه حلقسۀ مسذکور را در یسس دکسان ینسائی در تایلنسد خریسداری نمسودی اهسب .خسانم جسوان ینائی تبار دو رو به وی آریقۀ جدا ها ی و جمع آوری م دد حلقه ها را یاد می داد .هن سام ان سام و یفسه در هسفارت پولند مقیم مسکو پان ویش نیفسکی برای خود هرگرمی خارق العادۀ اختراع نمودی بود .او بسه رهستوران "آراگسوی"* مسی آمسسد ،خوراکسسۀ ار ان هیمتسسی بسسرای خسسود فرمسسایش مسسی داد و در برابسسر حاضسسرین رهسستوران بسسه " بسسا ی بسسا حلقسسه هسسا" مسسی پرداخسسسب .بالفاصسسسله کسسسسی ا باشسسسندگان هفقسسسا نزدیسسسس او مسسسی آمسسسد و مسسسی گفسسسب " :گینسسساڅوالی( ،ای دوهسسسب ،بسسسه بسسسان گرجستانی) به هر هیمب که می شود این حلقه را به من بفرو ،قسدر پسوج مسی خسواهی؟" ویسش نیفسسکی در جسواب مسی گفب " :من حاضر اهتم حلقه را به تو رای ان بدهم ،به شرط آنکه آی مدت مانی که من میخورم و مسی نوشسم تسو هسادر بسسه جمسسع ایسسن حلقسسه هسسا در یسسس حلقسسه شسسوی .امسسا اگسسر تسسو مؤفسسق بسسه ایسسن کسسار نشسسوی تسسو پسسوج مصسسرا غسسذای شسسام مسسرا مسسی پردا ی ".بسدینترتیب پسان ویسش نیفسسکی بارهسا در رهستوران " آراگسوی" بسدون آنکسه شخصسًا پسوج آنسرا پرداختسه باشسد غسذا صرا میکرد. همه باالی این حکایب ویش نیفسکی می خندیدند و پان مو ولیفسکی را که ا فرط حرص موتر مستعمل فولک واگسون را با پوج "نا یز" در هفارت شوروی خریداری نمودی بود مورد تمسخر هرار می دادند .حاال دی ر این پولنسدی نسه آنقسدر در این موتر هوار می بود بلکه بیشتر آنسرا در کو سه هسا و میسدانی هسایی کابسل تیلسه مسی کسرد تسا بسه نزدیکتسرین ورکشساپ برهاند. هتاراهتین کوشش می کرد ا صحبب ها "دور نماند" و همیشه نشسان مسی داد کسه خشسنود و آهسودی خساآر اهسب .امسا در عین حاج او فکر می کرد " :پ اینکار آخراالمر شروع می شود؟ ی وهب" امشب؟ فردا؟" هتانیسالا با تشویش رو به هتارهتین نمودی پرهید " :والیسری ،تسو تقریبسًا هسیچ یسز نمسی نوشسی؟ شساید تسو دی سر ا تبسار هالو ها* نباشی و به اهالم رو آوردی ای؟ شاید تو می خواهی یزی دی ری بنوشی؟" هتاراهتین در جواب " :ببخش دوهب عزیز ،احساس می کنم که گاهتریب معدۀ من یاد شدی اهب .دج جو هستم .می ترهم شدت بیشتر پیدا نکند". هتانیسالا " :در این صورت ا صر همارق های شور نیز منصرا شو". هانه داخل صحبب شدی گفب " :همارق ها را او خوردی می تواند ،آنها صسرا شسور بسودی امسا تقریبساً تسا ی اهستند ،در آنهسا حتی یس هطری هرکه هم نیسب .مادرم آنها را تهیه نمودی". والیری که هبالً هیچ اهی دوهتانش را بخاآر ننوشیدن آ ردی نمی هاخب ،آنشب صرا پیس شراب را نزدیس لبان مسی برد و ب .او احساس می کسرد کسه او را مسی تواننسد هسر لحرسه بسرای اجسرای کسدام و یفسۀ مهسم احضسار کننسد .بسسیاری ا عالیم نشان می داد که فاینل نزدیس اهب .هفر غیر مترهبۀ بوبنوا به ب رام .جنراج های متعدد که آسی رو هسای اخیسر ا "مرکز" مواصلب می کردند .صرا ا آرا ادارۀ کی .جی .بسی .تعسداد آنهسا بسه دی نفسر مسی رهسید .ایسن آیساری هسا بسا راکب های روشنی اندا ،این هر و صدا ها و هی انات در هفارت... هتاراهستین در حالیکسه در منسزج پولنسدی هسا در عقسسب میسز عیسد مسیالد مسسیح هسرار داشسسب بسه یساد آورد کسه در شسروع مسسای نومبر او به درخواهب اجنب "خوهب" با وی مالهات کسرد" .خوهسب" همیشسه روابسط بسسیار تن سا تنسگ بسا ببسرک کارمسل داشب و شخص بسیار نزدیس و معتمد او بود .کارمسل هن سام تسرک کابسل بسه "خوهسب" صسالحیب هسای مسسؤوج هسا مان نرامی جنام "پر م" را هپردی بود .آی آن مالهات "خوهب" به هتاراهتین یاد آور شدی بود که اعضسای هسا مان نرسامی وی به کمس فالن و فالن هطعات ،و به امید حمایب عمومی مردم کابل و والیات هصد دارند به تورین ۱نومبر هیسامی را به رای بیاندا ند و "رژیم منفور و فاشیستی امین" را هقوط بدهنسد .و بسه تسورین ۱نومبرکسه رو پیسرو ی انقسالب اکتسوبر حمتکشان افغانستان را در من حضوری برپا نمایند. در شوروی اهب آر و دارند رهم گذشب نرامی و مار پ ا دریافب اآالع مذکور ،هتاراهتین بدون کسو کترین اتسالا وهسب نسزد اوهساد ی رفسب .آمسر "دفتسر" پس ا شسنیدن خبر مذکور معلوم می شد که عصبانی شدی اهب امر کرد " :فوراً به میکروریان برو ،به کلوب ،ایوانوا در تاالر اهسب و در کنسرت آماتور متخصصین شوروی حضور دارد ،به وی موضوع را گذار بدی". هتاراهتین آی بیسب دهیقه بوری ایوانوا را پیدا نمودی و ا جنراج خواهش کرد تا با او برای " اهتشسمام هسوای تسا ی" به بیرون براید .آندو باالی رای رو های که میان بالک های پنر منزله بودند به هدم دن پرداختند .وهتی به آن دو ا دور می ن ریستی نین به نرر می رهید که یس پدر مو هفید با پسر ضعیس ال ثه که ا آهتین پسدر گرفتسه در مسورد مسسائل خانوادگی صحبب می کنند. اآالع "خوهب" ایوانسوا را نیسز نساآرام هساخب ،او خطساب بسه هتاراهستین گفسب " :والیسری ،هر سه ودتسر بسا " خوهسب" مالهات کنید و ب وئید که هنو برای هیام کردن وهب اهب .تحرکات هبسل ا وهسب مسی تواننسد من سر بسه ناکسامی شسوند .در
صورتیکه ما به اشتراک و کمس ها مان نرامی پر می ها ضرورت پیدا نمائیم مسا بسه آنهسا ا آریسق شسما خبسر خسواهیم داد". فردا صبح وهب هتاراهتین م دداً با اجنب مالهات کردی و با اشاری به توصیه های "مرکز" و ا "خوهب" خسواهش کسرد تا هیام مسلحانه را فعالً معطل بسا ند .هتاراهتین کوشش کرد با اهتفادی ا رنگ و بوی فلکور افغانی متلسی را کسه خسود در همان لحره هاخته بود به عنوان حسن توئید حرفهایش به بان بیاورد " :میوۀ نارهیدی مسی توانسد بسه معسدی مضسر واهسع شود" ".خوهب" ا هخنان والیری خشنود گردید " :یعنی اینکس ه شسما ا مسا حمایسب خواهیسد کسرد؟ یعنسی کسه بسزودی رو ن ات خواهد رهید؟ من تمام ندگی معتقد بودم که شوروی ها هیچ ای دوهتان خود را در رو بد رها نمی کنند". هتاراهتین در جواب با تواضع گفب " :من دهیق نمی دانم که مسائل ونه پسیش خواهنسد رفسب .اینکسه کسرملین سی پسالن های در رابطه به افغانستان دارد خبر ندارم .من صرا یزهایی را که ا من خواهتند به شما ب ویم ،به شما رهاندم". تقریباً یس هفته بعد ا آن اوهاد ی در پایان رو کاری ا هتاراهتین خواهب تا بسه دفتسر هسری بزنسد و بسا وی " یسس پیاله ههوی با یس پیس ُکنیاک" بنوشد .آنها در مورد مسائل یادی صحبب کردند ،من ملسه نسه تنهسا در بسارۀ کسار .در یکسی ا لحرات آمر "دفتر" بطور غیر مترهبه ا والیری پرهید: " به نرر تو کدام آریقۀ ا بین بردن امین که در مطابقب با خصوصیات ملی افغان ها باشد دلخوای تر خواهد بود؟" والیری جواب داد " :به عقیدۀ من او را با یسد وآنپرهستان افغسان ا بسین ببرنسد ،و بهتسر مسی بسود اگسر ایسن کسار را خلقسی هسا ان ام بدهند .او باید در انرار عام ،با فیر های پی در پی به روی او ا بین بردی شود ،یا اینکه جالد خود را یک ا بسا وی با بمب دهتی منف ر بسا د .هاتل باید نیز ا بین برود .نین یس عملی نهایب اثر کذار و ش اعانه بودی و در مطابقسب بسا عنعنات افغانها هرار دارد". اوهاد ی گفب " :نین یس شخصی را ا ک ا می توان پیدا کرد؟" هتاراهتین در جواب گفب " :اگر ال م باشد در را ند رو پیسدا مسی کنسیم ".شسما مسی دانیسد کسه مسردم یسادی ا امسین متضسرر گردیسدی انسد و بسسیاری ا آنهسا حاضسسر هسستند حتسی بسه هیمسب جسسان خسویش ا وی انتقسام ب یرنسد .در ایسن صسسورت صرا به هالم و بوجود آوردن صحنۀ معین ضرورت خواهد بود". اوهاد ی گفب " :در مورد آنکه امین مسموم شود ی فکر می کنی؟" هتاراهتین پاهن داد " :تا جائیکه من می دانم ا هر در افغانستان صرا نهسا اهستفادی مسی کننسد .آنهسم نسان هسالخوردی. هتل امین به وهیلۀ هر می تواند ترحم را در مقابل وی بران یزد و باعم تنفر علیه هاتل او شود". اوهاد ی هپ تبسمی نمودی گفب :بسه هسر صسورت ،والیسری ایسن موضسوع را مسن همسین آسور ،تصسادفی یساد آور شسدم تسا نرر شرق شناهی مانند تو را داشته باشم .ب ذار این امین فعالً بدون هرگونه بیماری ندی باشسد ".و در حالیکسه موضسوع صحبب را تغییر می داد افزود " :تو فکسر نمسی کنسی کسه کُنیساک ههسوی را خسراب مسی هسا د یسا ههسوی کُنیساک را خسراب مسی ها د؟ شاید بهتر باشد آنها را جداگانه نوشید؟" هتاراهتین یکی ا خاآرات اندوی بار هاج در حاج تمام شدن ،یعنی ۹۱۱۱را به یاد آورد .بسه گمسان اغلسب بسه تسارین ۹۱ دهسمبر او را جنسسراج کیسر پیچینکسسو معساون جدیسسد ریاهسب عمسسومی اوج (کشسسس خسارجی) کسسه ا مسسکو آمسسدی بسود نسسزد خسسود خواهته نرر او را پرهیدی بود: " والیسسری ،شسسما مسسی توانیسسد در ود تسسرین فرصسسب بسسه اجنسسب خسسود بسسه نسسام "خوهسسب" برهسسانید تسسا او اهسسداماتی را بسسرای هیسسام اعضای ها مان نرامی پر می ها علیه رژیم امین روی دهب ب یرد .امرو شب کار این رژیم باید یس آرفه شود". والیری جواب دادی بود " :فکر می کنم کسه بسا "خوهسب" آسی یسس یسا دو هساعب مسی تسوانم تمساس ب یسرم ،البتسه اگسر او در کابل باشد .بطور مشخص به او باید ی ب ویم؟ کدام عالمب باید نشانۀ شروع هیسام بسرای پر مسی هسا باشسد؟ در ک سا آنهسا تمرکز بیابند؟ هالم های که آنها بکار خواهند برد در ک ا می باشد؟" کیر پیچینکو " :به آنها خبر بدهید که رژیم امین امشب هقوط دادی خواهد شد .اعضسای هسا مان نرسامی مکلسس نیسستند در عملیات ه ومی به هصر اشتراک کنند .و یفۀ عمدۀ آنها عبارت ا آن خواهد بود تسا بسه و سایس خسود در هطعسات اردو و پولی بیایند و اوضاع را در هوای مسلح عادی هاخته و هپ در اهدامات بخاآر تسومین نرسم در کابسل و دی سر شسهرهای افغانستان ههم ب یرند". هتاراهتین که ا فرط درک اهمیب و یفه بی حرکب ماندی بود گفب " :اآاعب می شود .من فهمیدم". هتاراهتین بزودی در یکی ا پ کو ه های خلوت کابل در ناحیۀ کوی آهمائی با اجنسب "خوهسب" مالهسات کسرد .بم سرد شسسنیدن هسسخنان مسسومور اهسستخباراتی "خوهسسب" کسسم بسسود بسسه رهصسسیدن بپسسردا د ،او گفسسب " :مسسن فسسوراً رفقسسایم را در جریسسان می ذارم". پ ا آنکه هتاراهتین به هفارت برگشب اوهاد ی او را بالفاصله نزد خود احضسار نمسودی خساآر نشسان هساخب " :عفسو کن والیری ،و یفۀ را که برای تسو کیرپیچینکسو گذاشسته بسود فعسالً ملغسی مسی گسردد .عاجسل اجنسب خسود را پیسدا کسن و ب سو توهس کند .هرن ونی امین موکوج می شود". والیری فریاد کشید " :شما مرا ی فکر کردی اید ! یس هاعب پیش من به "خوهب" یس یز گفتم و حاال بسا هسپری شسدن فقط نیم هاعب باید به وی یز دی ری ب ویم؟ من حاال ی کنم؟ بروم خودکشی کنم؟"
اوهاد ی " :تو کی هستی که من باید ا تو نسین حسرا هسا را بشسنوم؟ مسن بسه هی سان هسای تسو ضسرورت نسدارم .تسو بایسد بدانی که در ی حالتی ما هرار داریم ( در متن آمدی اهب :در ی حلوای ما غوآه میزنیم .جانبا ) .برو بسدون اتسالا وهب "خوهب" خود را ا هر جا که می شود پیدا کن و برایش تفهیم نما که شور نخورد". بلی ۹۱ ،دهمبر رو ی ثقیلی بود. . . هتاراهتین به یاد آورد که در مهمانی نزد پولندی هسا مسی باشسد ،پسیکش را بلنسد نمسودی گفسب " :شسانوونی پسانی ای پسانوی ! (خانم ها و آهایان عزیز ! (پولندی) بیائید به خاآر رو یبای میالد مسیح" :خسدا -فر نسد و مسادر" بنوشسیم .ب سذار عسدالب خداوندی صورت ب یرد ! ابلی به هزای اعماج خود برهد ! ب ذار عیسی ما را ببخشاید و گنای های ما را عفو کند !" بالفاصسله پس ا هسخنان والیسری صسداهای مهیبسی را شسنیدند .سسروا بساالی میسز بسه لسر ی در آمسدی و هسر و صسدا بسسه رای انداختند .این صدای آیاری های ثقیل و مملو ا بارهای عریم بود که در کابل فرود می آمدند. هتاراهتین درک کرد " :شروع شد". دیپلومات پولندی شوخی ونه گفب " :می بینی والیری ،دیدی می شود که خداوند شعار ترا شنید". *** پن شنبه ۷۱دهمبر حفیب اهلل امین یاران نزدیسس خسود را ا هبیسل اعضسای بیسوروی هیاهسی و و راء بسرای صسرا غسذای اشب به اهامت اهش دعوت کرد .برخی ا مسدعوین بسا خسانم هسای خسویش آمسدی بودنسد و بسرای آنهسا در میزهسای جداگانسه غذا یدند .بهانۀ فورمالیتۀ این ضیافب برگشتن عضسو بیسوروی هیاهسی دهست یر پن شسیری ا هسفر بسه مسسکو اعسالم شسدی بود .اما امین یس دلیل مهم دی ری نیز برای دعوت مهمان داشب .او با بی آساهتی مسی خواهسب هسر سه ودتسر اهامت سای جدید خود را به همه نشان بدهد و ا دفاتر رهمی و اتاق های نشمین آن تعریس کند. هبل ا صرا غذای اشب امسین مهمانسان را بسه صسفۀ وهسیعی کسه در برابسر دفتسر کساری او هسرار داشسب دعسوت نمسودی و بدین ترتیسب منرسرۀ منطقسه را بسه آنهسا نمسایش داد .در تپسه ای کسه هصسر را محساط نمسودی بسود ُکردهسای گسل و درختسان کسال شاندی شدی و در عمارت بلند منزج که در هم وار هاخته شدی بود رهتوران عصری برای محافسل هسرور و خوشسی هسای آیندی اعمار گردیدی بود .در هربا خانۀ کسه هنسو تعمیسر آن بسه پایسۀ اکمساج نرهسیدی بسود نرامیسان گسارد و دی سر واحسد هسای جن ی جاب ا شدی بودند ،تانس های نیمه گور در مین نیز به نرر می رهیدند .نمسای خسارجی هصسر را واحسد هسای هسوت های خاص اتحاد شوروی محافرب می کردند. امین توضیح داد " :دیوار های حصار گونه مانند ارگ در این ا نیستند .اما امنیب هصر توهط نسد حلقسۀ محسافرین تسومین هم داخل شدی نمی تواند". می شود .م اعضای بیوروی هیاهی با تحسین و تحیر به این همسه شسکوی و یبسایی مسی ن ریسستند .اینکسه در آن لحرسه آنهسا در مسورد خود منشی عمومی حزب ی فکر می کردند ،صرا به خدا معلوم اهب. اندکی بعدتر همه عقب میزها جا گرفتند .صرا غذای اشب در یسس فضسای دوهستانه و بالتکلیفسی صسورت مسی گرفسب. صاحب خانه با خشنودی تمام شخصاً مراهب همه یز بود .وهتیکه دهت یر پن شیری به دلیل توصسیۀ اکیسد داکتسران مبنسی بر مراعات رژیم غذائی ا صرا هوپ گوشب خودداری نمود ،امین بسا او دوهستانه شسوخی نمسودی گفسب " :شساید تسو در مسکو به غذاهای کرملین عادت کردی باشی ".همه با صدای بلنسد خندیدنسد .پن شسیری نیسز تبسسم مالیمسی کسردی و بسه معنسی شوخی پی برد .پن شیری با دهتماج کاغذی لب هایش را پاک نمودی و یکبار دی ر یزهایی را که هبالً به امین گفتسه بسود به همه تکرار کرد " :رهبری شوروی ا روایب مرگ تری کی و تعویض حاکمیب در کشور که من به آنها ارائسه نمسودم راضی بودی و هفر این انب به مسسکو روابسط میسان دو کشسور را هر سه بیشستر اهستحکام بخشسید ".پن شسیری هکسذا عسالوی نمود که اتحاد شوروی کمس های وهیع نرامی را به افغانستان اعطا خواهد کرد. صاحب خانه با ن ای پیرو مندانه همه حاضرین را ن ریسته گفب: " فرهه های شوروی همین اکنون در رای رهیدن به این ا هرار دارند .من به شما همیشه می گفتم که همسایۀ کبیر هیچ ای ما را در بدبختی نمی گذراد .همه یز ها بسیار عالی پیش می روند .من در تماس دایمی با رفیق گرومیکو هسرار دارم و ما یک ا روی آن کار می کنیم که ونه به شکل بهتر موضوع کمس های نرامی اتحاد شسوروی را بسه افغانسستان بسرای جهانیان بیان داریم". پن شیری به یاد آورد " :بلی ،رفیق امین ،رهبری کمیتۀ مرکزی حزب کمونیسب شوروی خواهش کسرد تسا بسه شسما هسالم برادرانه و کمونیستی آنها را برهانم ،آنها همچنان ههم شما را در داعیۀ انقالب نهایب بلند ار یابی می کنند". امین به نوبۀ خود یاد آور شد " :من حتماً این موضوع را در خطابۀ رادیوی خود به مردم افغانستان که امرو شام پخش خواهد شد خاآر نشان می ها م .راهتی کارمندان تلویزیون این ا اهتند؟" جانداد توضیح داد " :آنها منترر اهتند تا شما بیکار شوید ،پائین در منزج اوج اهتند .با آنها رئسی عمسومی امسور هیاهسی اهباج هرار دارد". امین هرار بود در خطابۀ خود عنوانی مردم علل حضور عساکر اتحاد شسوروی را در هلمسرو افغانسستان بیسان دارد ،ضسمناً او بایسد بسسا صسراحب اعسسالم مسسی داشسب کسسه عسسساکر مسذکور بسسر اهسساس خسواهش رهبسسری افغانسسستان بخساآر دفسساع ا تمامیسسب ارضی ،حاکمیب ملی کشور در برابر تهاجم خارجی آمدی اند.
پس ا صسرا پلسسو همسه بسسه تساالر دی سسری کسه در آن سسا سای را آمسسادی نمسودی بودنسسد رفتنسد .برخسسی ا مهمانسان بسسا اشساری بسسه کارهای عاجل در شهر هصر را ترک گفتند. در همین اثنا اتفاهی غیسر هابسل توضسیحی را داد .تقریبساً همسه همزمسان احسساس بسدی کردنسد :همسه را احسساس بسی هسابقه و وحشتناک اینکه می خواهند بخوابند فرا گرفته بود .و یر مالیه میثاق با تشویش ا امین پرهید: " شاید غذا خوب نبودی باشد؟ و یزی را در آن مخلوط کردی باشند؟" امین جواب داد " :تشویش نکن ،آشپز و داکتران رژیم غذای اتباع شوروی اهستند .آنهسا ا هسر خوراکسه هبسل ا آنکسه آنسرا روی میز ب ذارند کنتروج بعمل می آورند". میثاق صرا شانه هایش را تکان دادی و در حالیکه ا دیوار محکم گرفته بود با ع لسه بسه بیسرون رفسب تسا هسوای تسا ی را اهتشمام نماید .هوا هرد بود ،برا باریدی بود ،میثاق در هوای آ اد اندکی خود را بهتسر احسساس کسرد .او در مسوتری کسه انترار وی را می کشید نشسته و به آرا و ارت خانۀ خویش رفب .در دفتر خود در کوچ غلطیدی و بخواب عمیق فرو رفب. در داخل هصر در این وهب حواد غیسر عسادی جریسان داشسب .مهمانسان امسین یکسی پسی دی سر در کسوچ هسا یسا هسم مسستقیماً باالی هالین می غلطیدند و فوراً بی هو می گردیدند .بعضی ها را خندی های عصبی دوامدار فرا گرفتسه بسود .محسافرین داخل هصر که ا ترس بسه وحشسب افتیسدی بودنسد بسه تلفسون هسا حملسه بردنسد تسا ا هسفارت شسوروی و شسفاخانۀ هسوای مرکسز داکتران را بخواهند. بیماری ع یبی به یکبسارگی همسه را ا کسار انداختسه بسود .صسرا پن شسیری بسه حساج خسود بساهی مانسدی بسود و بسا تع سب بسه یاران خود می ن ریسب .امین اهتثنا نبود :محافرین در حالیکه جسم نسرم شسدۀ امسین را محکسم گرفتسه بودنسد بسه وی کمسس کردند تا به پرکب برهد .به م رد رهیدن به پرکب صاحب خانه بالفاصله به خواب عمیق فرو رفب. دیدی می شد که " آشپز" این بار اشتبای نکردی بود .مادۀ خاص که بسا هسوپ مخلسوط شسدی بسود اینبسار همسان اثسری را کسه در نرر گرفته شدی بود ا خود به جا گذاشب .ولی این دفعه نیز بند های توهس باری را دادند .اوج ،هر بالفاصله تسوثیر کرد ،نه حوالی شام ،مانیکه اشغاج هصر پالن شدی بود .دوم ،آنهائی که این عملیات را پالن کردی بودند ،مداخلۀ عنصسر "کو کی" را به نام داکتر ،ا نرر انداخته بودند .دکتران افغان و همچنسان داکتسران شسوروی کسه در رأس شسان « جنسراج والیب حبیبی» هر آبیب شفاخانۀ هوای مرکز هرار داشب فوراً به محل واهعه رهیدند .آنها آمدی بودنسد تسا رئسی دولسب و حزب را ن ات بدهند .ترکیب گروپ عاجل آبیبانی که به هصر " تال بیگ رهید هرار کیل بود :جنراج حبیبسی و معساون وی ،دو دگرواج شوروی (داکتسران نرسامی) ،دو داکتسر ا هسفارت شسوروی و نسرس هسا .داکتسر هسفارت را شسخص هسفیر تابییس که تا هنو ا عملیات آغا شدی در جریان نبود فرهتادی بود. برخسسی ا مهمانسسان را فسسوراً بسسه شسسفاخانه انتقسساج دادنسسد .بسسرای بعضسسی هسسا مراهسسم امالسسۀ معسسدی را مسسستقیماً در هصسسر بسسه رای انداختند .البته واضسح بسود کسه توجسه بیشستر داکتسران بسه هسوی رفیسق امسین معطسوا بسود .معسدۀ او را پساک کساری کردنسد و هیروم را برایش گذاشتند .ج رن جانداد امر کرد تا فوراً تمام پرهونل آشپزخانه و پیشسخدمتان کسه غسذا را هسروی کسردی بودند دهت یر شوند ،خوراکه ها و نوشیدنی ها برای آ مایش فرهتادی شوند .تمام پرهونل افغانی را دهست یر نمودنسد ،امسا " آشپز" ت .میخائیل و متخصصین رژیم غذائی توانستند عندالموهع هصر را ترک گفتند. حفیب اهلل امین پ ا ند هاعب بی هوشی ،شمانش را با نمودی بسا تع سب ا داکتسران پرهسید " :سرا اینهمسه در خانسۀ من اتفاق افتید؟ اینکار را کی کرد؟" کسی به او جواب نمی داد .اما خاموشی دیر دوام نکرد .درهسب هساعب ۱:۱۹شسام وهتیکه تاریکی مستان در عقب کلکین ها غلیب تر گردید ،ند انف ار مهیب دیوارهای هصر را بسه لسر ی درآوردنسد .گسچ ا ب ها ریخب ،آنین شیشه های شکسته ب سو رهسید ،فریادهسای هسراس ان یسز پسیش خسدمتان و محسافرین ا هسر هسو شنیدی می شد .و تقریباً بالفاصله به تعقیب آن مرمی های روشنی اندا که تاریکی شبانه را مختل مسی هساختند فیسر شسدند. این مرمی های ردیابی کنندی ا هرهو به آرا هصر انداخب می شدند و هر و صدای انف ارها بال وهفه گردید. تمام یزهایی که هبل ا آن وجود داشب ،آناً ،فوراً ،بسدون هرگونسه گسذاری بسه حیسات خسود پایسان داد .بساالی هصسر آوفسان نان یس آتشی شروع شدی بود که حتی م اج فکر کردن در بارۀ کدام تروریستی که به عمارت رخنه نمسودی باشسد دهسب نمی داد .م ر این ی اهب؟ آیا کسی به خیانب متوهسل شسدی بسود؟ هیسام پر مسی هسا؟ حملسۀ شورشسیان؟ یسا ایسن همسه یسس خواب وحشتناکی بیش نبود؟ امسین هسسر هسسن ین شسدی ا را ا بالشسسب بلنسسد کسرد .در نزدیکسسی پرکسسب او دو نفسر هسسرار داشسستند :خسانم او ،پتمنسه و و یسسر داخله فقیر که لحراتی پیش ا شهر رهیدی بود .با دیدن و یر داخله امین با صدای که به هختی شنیدی می شد گفب: " فقیر ،به گمانم من عقل خود را ا دهب می دهم". صدای فیرها و انف ار بمب های دهتی در این میان دی ر در منزج اوج ب و می رهیدند. امین کوشش کرد ا جایش برخیزد و با صدای نحیس خواهش کرد " :به من ماشیندار بدهید". همسر ا وی پرهید باالی کی تو می خواهی فیر کنی؟ باالی شوروی ها؟" همسر امین دی ر همه یز را درک کردی بود.
در عملیات ه وم بسه هصسر "تسال بیسگ" تقریبساً همسه هسوت هسای عمسدی ای کسه در آن مسان بسه کابسل اعسزام شسدی بودنسد هسهم گرفتند" :کندک مسلمان ها" بسا ترکیسب مکمسل آن ،تسولی کومانسدو تحسب هومانسدنی وهستروتین 43،گسروپ هسای " ینیسب" و ”( “Aآلفا) .برای حمایۀ آنهسا منسسوبین فرهسۀ ۹۹۱کومانسدو اردوی شسوروی کسه نسدی هبسل کریعسۀ آیساری مواصسلب کسردی بودند حرکب می نمودند. امین هیچ ونه انسی برای آنکه جان به هالمب ببرد نداشب. وهتیکه د و خورد ها در هصر به منزج دوم رهسیدند امسین در وجسود خسود هسوت یافتسه ا پرکسب برخاهسته و در حالیکسه در هر دو دهتش تیوب های هیروم بود که با هیم ها پیچانیدی شدی و هو ن های آن در رگ های او داخل بودند به دهلیز برامد .یکی ا داکتران نرامی بسه نسام الکسسییس بعسدها بخساآر مسی آورد " :امسین در حالیکسه نیکسر و یسر پیراهنسی بسه تسن داشب و جرهه های آتش ا او بر میخاهتند با دهتهای بلند گرفته کسه ( تسو گسوئی بمسب هسای دهستی را گرفتسه بسود) در آنهسا تیوب هیروم هرار داشب در دهلیز این هو و آنسو می دوید .در همین اثنا هر و صدای گریۀ کودکی به گو رهید و ا یکی ا اتاق های هم وار پسر پنر هالۀ امین که اشس ها به رویش می ریخب بیرون آمد .آفلس وهتی پدر را دید به آسسرا او دویسسد و پاهسسایش را محکسسم گرفسسب .پسسدر و پسسسر هسسردو کوشسش کردنسسد در عقسسب بسسار (میسسزی بسسرای نوشسسابه هسسای الکولی) ا آوفان آتش پنهان شوند ،در عقب همان باری که هاعاتی هبل امین با افتخار انرا به مهمانسانش نشسان مسی داد، پار سسه هسسای بسسم هسسای دهسستی بسسه آنسسدو اصسسابب کسسرد .پس ا لحرسساتی ،وهتیکسسه نتی سسۀ نبردهسسا دی سسر روشسسن بسسود ،تعسسدادی ا اشخاص نزدیس جسم بی نف آمدند :دو تبعۀ شوروی و دو افغان .44آنها امین را بسه پشسب دور دادی ،عکس هسای را کسه با خود آوردی بودند با هیافۀ جسد مقایسه نمودند .پ ا آنکه معتقسد گردیدنسد کسه اشستباهی صسورت ن رفتسه اهسب ،یکسی ا افغان ها ا تفن چه باالی صورت کسیکه که لحراتی پیش رئی دولب افغانستان و "هوماندان" انقالب ثور بود فیر کرد. آمر عملیات دگرواج کولیسنیس (مربوط جی .آر .یو .یا کشس خارجی هوای مسلح شوروی) و مسووج دهته های خساص جنراج درو دوا (کی .جی .بی ).هند شناهائی جسد حفسیب اهلل امسین را بسه امضساء رهساندند .هسپ جسسد امسین را کسه در پردی پیچانیدی شدی بود بالفاصله برداشتند و در محل اهتقرار "کندک مسسلمان هسا" گسور کردنسد .در نزدیکسی او اجسساد دو فر ند او را که حین ه وم به هصر به هتل رهیدی بودند نیز دفن نمودند. 45 در م موع در هصر "تال بیگ" بیسب و پنر افغسان ،من ملسه همسسر عضسو بیسوروی هیاهسی شسای ولسی بسه هتسل رهسیدند. تلفات جانب شوروی هرار کیل بود :پنر تن در گروپ های خاص کی .جی .بسی ،.هساردی تسن کشسته در " کنسدک مسسلمان ها" و منسوبین کوماندو ،تعداد خمی ها به بیشتر ا صد تن مسی رهسید .آمسر مرکسز "باالشسیخه" دگسرواج بویسارینوا کسه شخصس ساً ادارۀ گسسسروپ " ینیسسسب" را بسسسدو داشسسسب حسسسین عملیسسسات کشسسسته شسسسد .داکتسسسر نرسسسامی بسسسه نسسسام دگسسسرمن ویکتسسسور کو نیچینکوا که برای ن ات امین آمدی بود توهط مرمی تصادفی به هتل رهید. هن امیکسسه جنسسگ هنسسو در اول خسسود بسسود و ا داخسسل هصسسر بسسه هسسفارت شسسوروی معلومسسات ضسسد و نقسسیص مسسی رهسسید کریو کوا به وهیلۀ مخابرۀ مخفی با بوگدانوا تماس گرفب .او با وضاحب تمام به بوگسدانوا خساآر نشسان هساخب کسه امین ندی را آنها کار ندارند .رئی کشس خارجی کسی .جسی .بسی .شسوروی بسا رمسز توکیسد کسردی بسود " :خسط اوج" را بایسد ختم کرد". حوالی هاعب ۸:۱۹شام به وهب محلی همزمان ا ند ینل به مسکو خبر دادند " :نفر اهاهی ختم گردید". اما این ختم نبود. صرا یزیکه بعد تر به آن " مرحلۀ اوج "انقالب" ثور می گفتند خاتمه یافته بود. ادامه دارد
43توضیح نویسندگان " :به وهتروتین ندی بعد ا این حواد لقب "ههمرمان شوروی" و رتبۀ دگر جنرالی تفویض گردید .او همچنان به حیم معین و ارت ضد حواد و وکیل "دومای" روهیه ( معادج ولسی جرگه در افغانستان) نیز کار کرد". 44 توضیحات نویسندگان " :این دو تن افغان هروری و گالب وی بودند که در عملیات اشغاج هصر در ردیس دوم هرار داشتند". 45
توضیحات نویسندگان " :حرا ا تلفات صرا در داخل هصر میرود .اینکه ی تعداد افغانها در هار اآراا هصر "تال بیگ" تلس شدی بودند دهیقاً معلوم نیسب .به اهاس بعضی ا احصائیه ها تعداد آنها به ند صد نفر میرهد".
به عنوان سخن آخر گفتگوی نویسندگان والدیمیر سنیگریوف: والیری ،نمی دانم شما چی فکر می کنید ،اما من با احساس دوگانه کار مربوط خود را باالی کتاب مشتتر متا بته یانتا رساندم .از نک طرف رضانتمندی معینی وجود دارد که نک کار بزرگ و دشواری به یانتا رستید .قابت نتادآوری است که اننکار ثمر جس و جوی سالهای دراز ،مالقات ها ،مصتاحهه هتا ،ملالعتن منتاب گونتاگو ،اندنشته هتا و افکتار ختودم می باشد .اما از سوی دنگر احساس آنکه موضوع یانا نیافته و تمام چیزها گفته نشده اند مرا رهتا نمتی کنتد .متن هتراس دارم که نزد خوانندگا سؤالهای زنادی باقی بمانند .و در انن زمره ،نکی از سؤالهای اساسی عهارت از آ اس کته :آنتا مسکو باند در برابر امین اننلور ظالمانه عم میکترد ،و بتدننترتین ناخواستته در حلقتن بالوقفتن سترنگونی هتای خشتون آمیز لیدرا افغتا ستهیم میگردنتد؟ آنتا ستنارنوی دنگتری امکتا داشت :رههترا شتوروی در رابلته بته موضتوع از بتین برد تره کی چشم یوشی میکنند و تو گوئی هیچ چیزی اتفاق نیفتیده به همکتاری هتای ختونا بتا امتین ادامته میدهنتد؟ در اننصورت ،احتمتاالا بانتد از اعتزام قتوای متا بته افغانستتا جلتوگیری متی شتد و از بتروز اننهمته عواقتن نتاگوار جلتوگیری صورت میگرف .شما بهینید :استعداد های کاری امین به مراتن باالتر از لیدر قهلی افغانستا بود. جر و بحث ها در رابله به انن موضوع تا کنو هم ادامه دارند .آنا امین اجن سی .آی .ای .بود؟ اگر چنین بوده باشتد، یس مسکو در آنزما که "جنگ سرد" قوس صعودی خود را می ییمود به راستی هتم دالنت جتدی بترای مداخلتن ناتامی داش ،تا از مناف خونا در انن ناحین ستراتیژنک دفاع نماند .اما ،اگر موضوع اجن بود امین واقعی نداشته باشد؟ با تأسف باند خاطر نشا بسازم که ییرامو موضوع مذکور میا ما و شما نیز اختالف نارات جدی بروز نمودنتد .شتما به صورت قل به آ ناتر هستتید کته رههترا شتوروی دالنلتی بترای آنکته امتین را در همکتاری هتای م فتی بتا اضتالع متحدۀ امرنکا مانو بدانند ،نزد خود داشتند .من به نوبن خود باور محکم به برعکس آ دارم ،و تأکیتد میکتنم کته افستانن اجن بود امین را در اعماق دستگاه کی .جی .بی .در سال ۹۱۹۱اختراع نمودنتد تتا بتدننترتین کترملین را بترای ات تا اقدامات قاطعانه تر در افغانستا وادار نماند .بیائید ،تا نارنات و استدالل خونا را به قضتاوت خواننتده بگتذارنم .بگتذار او در مورد ما قضاوت کند. والیری ساموونین: موافق هستم .من نیز مانند شما که نونسندۀ محترم و مشتر انن کتاب هستتید بته همتین عقیتده هستتم کته موضتوع ارتهتاط داشتن (نا نداشتن) حفیظ اهلل امین به شهکه های است هاراتی سی .آی .ای .بدو شک موضوع بسیار دلچست است .الهتته انن موضوع قاب در اس چو روان هتای استرار آمیتز و " هیجتا انگیزجاسوستی" همیشته توجته متردم را بته ختود جلن می نماند .متن همچنتا بتا انتن ناتر نیتز موافقت دارم (طورنکته بستیاری هتا فکتر میکننتد) :در صتورتیکه امتین بته راستی اجن سی .آی .ای .بوده باشد ،یس فیصلن رههری شوروی در رابلته بته از بتین بترد ختانن درست بتوده است . الهته اننکه انن فیصله به جا بوده نا خیر ،عاقالنه بوده نا نه ،بحثی اس جداگانه .ولتی اگتر امتین بتا شتهکه هتای جاسوستی امرنکا ارتهاط نداشته ،بنابرنن رههرا کرملین اشتهاه بزرگ و شاند بهتر باشد گفته شتود کته جنانت را مرتکتن شتده انتد. امتا متتن موضتتوع "جاستوس بتتود " امتتین را بتا ضتتروری بتتود نتتا یتر ضتتروری بتتود از بتین بتترد او نمتتی ختتواهم در ارتهاط مستقیم قرار بدهم .من باور دارم :انن موضوعات تفاوت دارند ،با آنکه به شکلی با همدنگر مرتهط استند. بیائید ،به ناد بیاورنم که چی معلوماتی را ییرامو متهم بود امین به تعلق داشتن وی به شهکه های جاسوسی امرنکتا در اختیار دارنم. والدیمیر سنیگیریوف: در آ از می واهم بگونم که حین ملالعن تأرنخ معاصر افغانستا ،من با اشت ا کتامالا م تلتف مالقتات کتردم :بتا فعتالین حتتزب دنموکراتیتتک خلتتق ،لیتتدرا ایوزنستتیو استتالمی ،سیاستتتمدارا شتتوروی ،دن لوماتهتتا ،متتأمورنن استتت هاراتی ،بتتا جنرالهتا .اکثتر آنهتتا (اکثرنت مللتتق !) هیچگتاه روانت "جاستوس" بتود امتتین را جتدی تلقتتی نمتی کردنتتد .بستیاری از انتتن اش ا که نزد من اعتهار زناد دارند ،بصتورت قلت انتن نارنته را متردود متی شتمارند .اگتر الزم بیافتتد میتتوانم از نتام های نادآور شوم. والیری ساموونین: می توانم حدس بزنم که حرف از کی ها در میا اس .به احتمال قوی برخی از قهرمانا کتاب ما در ناتر استتند ماننتد: معاو وزنر دفاع یاولووفسکی ،جنرالها هرنتک گورنلتوف و زایالتتین ،مشتاور حزبتی هتارازوف ،مشتاور وزارت امتور خارجه سافرونچو ...بنابر خصوصیات وظیفوی اشت ا متذکور تقرنهتا هتر روز بتا حفتیظ اهلل امتین مالقتات میکردنتد. امین همیشه از آنها با آ وش باز و تهسم "هالیوودی اش" استقهال میکرد و نشا میداد که آمتاده است هتر مشتورۀ آنهتا را
در نار بگیرد و هرگونه توصین شانرا دنهال کند(الهته صرف در ظاهر چنین بود) .افسوس کته امتین ماننتد نتک ستگ دم نداش .در اننصورت دم مذکور هر بار با دند انن مشاورنن احترامانه به شور خورد می رداخ .مشاورنن متذکور از چنین نک "محه " امین بسیار راضی و خشنود بودند .الهته نه همه ،بعضی ها مستثنی بودند. توجه ختا بانتد بته روابتط ستفیر یوزانتوف بتا امتین معلتوف گتردد .در انتن روابتط هیچگونته رنتگ و بتوی " ش صتی" وجود نداش .الکساندر یوزانوف میگف " :من باند وظیفن خود را انجام دهم .به من هدان میرسد تا به امتین کته رئتیس دول اس انن و آ ییشنهادات و نارنات جانن شوروی را برسانم .من باند سعی به ختر بتدهم تتا او را در متورد انتن نا آ موضوع معتقتد بستازم .متن اننکتار را انجتام داده و متعاقهتا بته مرکتز رایتور مفصت را در متورد تلهیتق هتدان متی فرستم .من مسکو را در جرنا نارنات امین ییرامو موضوعات م تلف قرار میدهم ،در بتارۀ موافقت نتا عتدم موافقت وی با جانن شوروی ،من نمی توانم اقدامات تشرنفاتی را انجام دهم .من باند یروگرام مهتادالت کلتتوری را فتراهم ستازم. انن کار من اس .انن وظیفن من اس .اننکه امین جاستوس ستی .آی .ای .است نتا خیتر ،اننکته بته "انقتالب" ثتور خیانت کرد نا خیر ،به من ارتهتاط نتدارد .بگتذار بتاالی انتن موضتوع "اشت ا ختا مستلکی" کتار کننتد .اننگونته اشت ا در سفارت ما کافی وجود دارند". والدیمیر سنیگیریوف: امتتا حتتتی " اش ت ا مستتلکی" ،بلتتور مش ت ی بستتیاری از مستتؤولین رناس ت عمتتومی اول کتتی .جتتی .بتتی ،.نعنتتی کشتتف خارجی حین صحه ها با من هیچگاه صد در صد تأکید نمی کردند که شتهکه هتای استت هاراتی امرنکتا امتین را استت دام نموده اند .الهته آنها چنین امکا را می یذنرفتند ولی نه بیشتر از انتن .الهتا موضت انتن اشت ا بته طتور توحیتدی قترار ن بود :حدس زد در مورد آنکه لیدر افغانستا جاسوس بود نا خیتر معنتی نتدارد .حترف اساستی در آ است کته امتین بصورت عینی با تمام اعمال و کردار خود بته داعیتن "انقتالب ثتور" و همچنتا بته منتاف ملتی متا ضترر میرستاند .همتین مسئله نقا عمده را در ات تا تصتمیم ب تاطر از بتین بترد لیتدر افغانستتا و تعتونش وی بته ش صتی کته از متا اطاعت میکرد و قاب ییا بینی بود بازی کرد. والیری ساموونین: امتا آنتتا شتتما واقعتا فکتتر میکنیتتد کته "اشت ا ختتا " ،م صوصتا مستتؤولین امتتور کشتف کتتدام وقتتتی همتته واقعیت را بتته ژورنالیس نا به تأرن نونس بیا خواهند داش ؟ و آنهم با کر منابعی که به آنها معلوم باشد؟ انن کار امکتا نتدارد .متن بتتا شتتما نکجتتا انتتن کتتتاب را نوشتتتم ،مگتتر متتن نیتتز بستتیاری از چیزهتتا را در انتتن کتتتاب ننوشتتتم ،گونتتا "فرامتتوش" کتتردم. چیزهای زنادی اس که با من نکجا به گور خواهند رف . در عین حال من به شتما اطمینتا میتدهم کته متأمورنن دفتتر "کشتف ختارجی" کتی .جتی .بتی .کته در آنوقت در کابت کتار میکردند ،منجمله الکسی ییتروف که قه از "انقالب" ثور به اساس هدان کمیتن مرکزی حزب کمونیس اتحاد شتوروی با حفیظ اهلل امین کار میکرد ،باالی امین مشکو بودند و گما میهردنتد کته امتین ختانن و جاستوس ستی .آی .ای .است . عالنم زنادی بیانگر انن ادعا اس .عالوه بر آ ش ی مذکور از طرف ارگا هتای اکتشتافی کتی .جتی .بتی .متدتها قهت از آنکه وی در جملن رههرا طراز اول حزب دنموکراتیک خلق قرار بگیرد تح ملالعه قرار گرفته بود .بتا تمتام دقت و ره بینی بیوگرافی او بررسی شده بود .حین انن بررسی ها نک مسئلن سوال برانگیز نمانا شده بود :قهت از رفتتن بته اضالع متحدۀ امرنکا برای تحصی ،امین در روزنامه های چاپ کاب مقاالتی که بیشتر ماهی ملی گرانانته و حتتی ضتد شوروی داشتند به نشر رسانیده بود* .با در نار داش محتونتات انتن نوشتته هتا دنتده میشتود کته او در آنزمتا هیچگونته تمتانلی بتته اتحتاد شتتوروی نداشت .اگرچتته در آنوقت او دنگتتر متترد ی تته و بتته ثمتر رستتیده و دارای نارنتات تتتدونن نافتتتن سیاسی بود .حتین اقامت در امرنکتا او متدتی موفقانته در رسس اتحادنتن محصتلین افغتا بتود ،امتا ست س ،بالفاصتله بعتد از کنگرۀ مؤسس حزب دنموکراتیک خلق ،به دلی مجهتولی بتدو آنکته تحصتیالتا را بته اتمتام رستانیده باشتد بته افغانستتا برمیگردد .در کابت در زود تترنن فرصت اعتمتاد تتره کتی را بدست آورده و بته بتدترنن دشتمن بهتر کارمت مهتدل متی شود ،چیزنکه به دو یارچگی در حزب دنموکراتیک خلق می انجامد. از همتین زمتا بتته بعتد چینت هتانی کتتی .جتی .بتتی .از ارتهتاط داشتتتن امتین بتتا استت هارات امرنکتتا دانمتا خهتتر میدادنتد .انتتن رایورها هم از مناب افغانی و هم از اجن ها در سائر کشورها مواصل میکرد .اما ،دنر زمتانی متا اتهامتات علیته امتین را ادعاهای میا تهی دشمنا او و تقابالت در داخ حزب می ینداشتیم. والدیمیر سنیگیریوف: قهول کنید که برای داشتن شک و تردند هرگونه اساسات وجود داش .ما و شما در کتاب بارها تأکیتد نمتودنم کته مهتارزه میا جناح ها از هر دو طرف با استفاده از چنا اتهامات و رن تن کثافات علیه نکدنگر همراهی میشتد کته تهمت بستتن ال کتار مشتکلی نهتود .بلتور مثتال آنعتده از رههترا "خلتق" کته به خانن بود به جانن مقابت بترای حزبتی هتای افغتا اصت ا هنوز در قید حیات استند تا اکنو تأ کید میکنند که بهر کارمت بته رئتیس جمهتور محمتد داوود کته حتین کودتتای ثتور از قدرت برکنار شد م هتری میکترد ،نعنتی خهتر رستا یتولیس خفیته بتود .یرچمتی هتا بته نوبتن ختود از استتعمال دشتنام هتای
کته
رکیک و اتهامات تقرنها در همین سلح علیته اعضتای جنتاح دنگتر هیچگونته کمتی نداشتتند .اننهمته آنقتدر هونتدا است اصالا ضرورت به ثهوت ندارد. آنچه که ارتهاط میگرد به تأکیدات شما در رابله به آنکه مسؤولین است هاراتی هیچگاه تمام واقعی را برمال نمی ستازند، انن خوب اس اگر واقعا هم همین طور باشد .به همین دلی اس که ادارات مذکور "محرم نتا م فتی" نامیتده متی شتوند. اما در اننجا نیز "تأم " قاب توجهی وجود دارد .در صورتیکه حرف از مناب محرم اطالعاتی خود انتن ادارات در میتا باشد ،حرف شما را میتوا تأئید کرد .اما مسؤولین ارگا های اکتشافی چی مجهورنت دارنتد راز هتای ستی .آی .ای .را م فی نگهدارند؟ والیری ساموونین: ...من ادامه میدهم .یس از مدتی بته نکتی از دانشتمندا معتهتر شتوروی در ستاحن روا شناستی وظیفته ست رده میشتود تتا تصونر سیاسی امتین را ترتیتن دهتد .دانشتمند متذکور یتس از آشتنائی بتا متواد و اطالعتاتی کته در اختیتار او قترار میدهنتد صرنحا نتیجه گیری ن را بعم می آورد" :امتین کستی نیست کته ظتاهرا ختود را نشتا میدهتد ".مستؤولین استت هارات شوروی فیصله میکنند " :امین الها جاسوس است هارات امرنکا اس ". با اسداهلل سروری و دوستانا ،وزنرا فراری در قلمرو شوروی و بلغارنا "کار هتای نهانت دقیتق" اویراتیفتی صتورت گرف که در آنها نه تنها کارمندا کشف خارجی سهم گرفتند بلکته تحلیلگترا ،روا شناستا ،داکتترا ،زبتا شناستا و دنگرا نیز اشترا ورزندند .ده ها نفر ...با تمام ره بینتی بته جمت آوری حتتی کتوچکترنن معلومتات در متورد اوضتاع داخ حزب یرداختند .از انن فراری ها در مورد تواز قوا در حزب اطالعات همته جانهته جمت آوری ،تجزنته و تحلیت میشد .در همن انن فعالی ها نک موضوع برجسته بود " :امین جاسوس سی .آی .ای .اس ". اما من نک دلی دنگری نیز دارم که به نارم مهمترنن از همه اس .هدفم کتابچن نادداش امین است کته نتک روز بعتد از کشته شد او ،من صفحات آنرا ش صا ورق میزدم و با محتونات آ آشنا شتدم .متن بته هتدان رههتری شتوروی تمتام چیزهای را که در کتابچن ناداش بودند بته زبتا روستی ترجمته کتردم :نتام هتای اشت ا م تلتف ،شتماره هتای تلفتو و بعضی چیزهای دنگر .در نکی از صفحات من نادداشتی را که به قلم امین نوشته شتده بتود خوانتدم CIA :و ست س شتمارۀ تلفو در امرنکا... والدیمیر سنیگیریوف: من انن حکان را از مأمورنن متقاعد است هارات شنیده بودم .و باند ختاطر نشتا بستازم کته دلیت متذکور همتا ضتعیف تترنن حلقتته در زنجیتتر استتدالل هتتای شتتما است .شتتما ختتود بگوئیتد ،کتتدام جاستتوس شتمارۀ تلفتتو " راهنمتتای" ختتود را در ارگا های " خا " در کتابچن نادداشتی کته در جیتها باشتد میگتذارد؟ اگتر چنتین نتک چیتزی هتم وجتود داشتته ،آنترا بته کمال سهول مت صصین خط شناسی از ادارۀ کشف ختارجی متی توانستتند جعت نماننتد .تتا جائیکته متن متی دانتم اننگونته مت صصین در نکی از گروپ هانی شام بودند کته بته قصتر "تتا بیتگ" هجتوم بردنتد .بانتد بگتونم کته متقاعتدنن ارگتا های است هاراتی با در دلی ناشیانه بود و یر معتقد بتود آ از کتابچتن نادداشت در ختاطرات ختونا هیچگونته نتاد آوری نکرده اند .کتاب های بوگدانوف ،کیر ییچینکو ،شیهرشین ...را از نار بگذرانید .همتن آنهتا جنترال هتای کتی .جتی. بی .استند ،بلور مستقیم نا یر مستقیم از اشترا کنندگا آ حوادث بتوده انتد .آنتا آنهتا متی توانستتند چنتین نتک عنصتر مهم و مفید را نهینند .چرا؟ والیری ساموونین: تذکر شما برای من قاب در اس .جواسیس ارگا های کشفی نادداش هتای از انتن قهیت را در کتابچته هتای نادداشت نهاند در نمانند .موافق هستم .در انن باره من نیز به اجن هتای ختود میگفتتم .آنهتا همیشته بتا متن موافقت میکردنتد و... ولی همانجا در حضور من کوشا میکردند ،حداق در دستمال کا ذی رستتورا چیتزی نادداشت بگیرنتد ،و ست س گونتا بدو آنکه من متوجه شده باشتم در جیتن متی گذاشتتند .ختوب چتی بانتد کترد ،متردم بته حافاتن ختود بتاور ندارنتد .دور از امکا نیس که مأمورنن اویراسیونی سی .آی .ای .با امین زناد کار نمیکردند و توجه زنتاد بته تتدرنس رعانت مقتررات محرم مهذول نمیداشتند.
والدیمیر سنگیریوف: متتن نتتک م الف ت جتتدی دنگتتر نیتتز دارم .طورنکتته هونداس ت ستتی .آی .ای .هیچگتتاه اجن ت هتتای ختتود را رهتتا نمتتی کنتتد، م صوصا اگر انن اجنتا از ارزش زناد برخوردار باشند و بتا طهقتات بتاالنی حاکمیت ارتهتاط داشتته باشتند .در صتورت مرگ چنین نک اجنتی ،خونشاوندا نزدنک وی متورد توجته و حمانت قترار میگیرنتد .امتا بتا اعضتای ختانوادۀ انتن لیتدر افغانستا چی شد؟ بالفاصله یس از هجوم به قصر "تا بیتگ" همستر و اطفتال او را بته زنتدا یت چرختی افگندنتد ،آنهتا در آنجا الی سال ۹۱۹۱باقی ماندند .بعد از آ دو سال دنگر آنها در منتزل زنتر حتهس قترار داشتتند .در ستال ۹۱۹۹بیتوۀ
امین از وزارت معارف افغانستا خواها کرد تا اجازه بدهند کته اوالدهتانا شتام مکتتن شتوند .بته درخواست متذکور جواب مثه داده شد :دو دختتر و یستر امتین بترای تحصتی عتازم اتحتاد شتوروی گردندنتد و ختود یتمنته (ختانم امتین) التی آمد مجاهدنن در کابت بتاقی مانتده بتود .ست س بته هندوستتا رفتته ،متدتی در روستیه زنتدگی میکترد و اکنتو بتا نکتی از دخترهانا در شهر هامهورگ (آلما ) به سر می برد .الزم به تذکر اس که او صرف از برکت کمتک نتاچیز اجتمتاعی که به یناهندگا سیاسی داده می شود امرار حیات میکند. حاال بیائید به فعان های عملی امین ،ن س در مقام عضو کمیتتن مرکتزی حتزب دنموکراتیتک خلتق ،ست س شت ی دوم در دول ت و آخراالمتتر در کرستتی رئتتیس دول ت افغانستتتا ناتتر انتتدازنم .اگتتر بعضتتی از "خصوصتتیات معمتتول در میتتا افغانها" مانند مکارگی شرقی ،بی رحمی ...را مدنار نگیرنم ،امین طی سالیا متمادی به مثابتن نتک دوست سرست ردۀ اتحاد شوروی و نک انقالبی حرفوی عم می کرد .حتی آنهائیکه به وی عالقمندی نداشتند از نقا بتزرگ وی در انجتاد ستتازما ناتتامی در داخ ت جنتتاح "خلتتق" تأکیتتد میکننتتد ،و از قاطعی ت وی در روزهتتای کودتتتای ثتتور نتتادآور متتی شتتوند. بسیاری ها صداق انن گفتن امین را که " :من بیشتر ،از بستیاری از شتوروی هتا سونتیست هستتم" متورد شتک و تردنتد قتترار نمتتی دهنتتد .الهتتته انتتن نتتک بحتتث جداگان ته اس ت کتته "ستتونتیزم" او بیشتتتر رنتتگ و بتتوی افراطی ت چ تتی داش ت ،از شتابزدگی کار می گرف و ستالین را ب خود ساخته بود... و نک مستئلن دنگتر ،اگتر او بته امرنکان یهتا کتار میکترد ،در اننصتورت یتس چترا بالوقفته قتوای شتوروی را بته افغانستتا دعوت میکرد؟ برای حفاظ جا ختود؟ بترای دفت حمتالت شورشتیا ،بترای دفتاع از استتقالل افغانستتا ...ختوب ،الهتته می توا گما برد که انن گونا ترکیهی از تعامالت متعدد بوده است ،تتا بتدننترتین کشتورما بته نتک جنتگ فرسانشتی در قلمرو نک کشور دنگر کشانیده شود .اما انن روان ،مرا عفتو کنیتد ،بته متن بستیار خیال ردازانته معلتوم متی شتود .ناگفتته محدود ساخ . نماند که حضور شوروی ها در موجودن وی افزانا می ناف ،در حالیکه امرنکانیها را س والیری ساموونین: اول ،من چندا ملمئن نیستم که " سی .آی .ای .هیچگاه اجن های خود را رها نمی کند ".دوم ،متن نمیتتوانم در قستم امین تعرنفاتی مث " :دوس سرس ردۀ اتحاد شوروی" و " انقالبی حرفوی" را بکار بهندم .ب اطر آ که به عنتوا نتک دوست شتتمرده شتتوی ،بانتتد حتتداق در آنتترا داش ت کتته بتتا کتتی دوس ت استتتی .امتتین در متتورد اتحتتاد شتتوروی بستتیار کتتم معلومات داش .آنهم عمدتا از طرنق نشرات مغرضانن که در امرنکا چاپ می شدند و همین ملتالهی کته در ملهوعتات افغانستا تجدند چاپ می گردندند .به همین دلی او فکر میکرد که رههتری اتحتاد شتوروی ،شتما ختود تصتور کنیتد ،آنهتم در اخیر سالهای هفتاد ،به اصول و میتودهای دورۀ ستالینی اتکاء دارد .به همین دلی بود که او در هتر جتا ختود را نتک "ستالینیس " قلمداد میکرد. تأکید آ که امین نک "انقالبی حرفوی" اس نیز "مشک " دارد .در اخیر سال های شس ،وقتیکه من در افغانستتا کتار و زندگی میکردم و با افغانهای نهان معام و روشنفکر از نزدنک هم صحه بتودم ،متن کستی را در میتا آنهتا ب تاطر ندارم که حداق نک بار به من نام حفیظ اهلل امین را در زمرۀ انقالبیو به زبا آورده باشد .آنها از تره کی ،النتق ،بتارق شفیعی ،خیهر ،کارم ،ینجشیری ،محمودی ،هار ،طاهر بدخشتی نتادآور متی شتدند ،در حالیکته در متورد امتین هتیچکس هیچ چیزی نمی دانس .انن ش ی به شک مرموزی به داخت حتزب "خزنتد" ،الهتته روابتط استرار امیتز و عجیتن او بتا تره کی در انن راه مثمر واق شدند .امین به مجرد آنکه قدرت را احساس کرد ،بالفاصله قهر خترد کننتدۀ "انقالبتی" ختود را نه علیه " نیروهای ارتجاع و ام رنالیزم" ،بلکه به ضد یرچمی ها سوق داد. و حاال در بارۀ خواهشات مکرر وی در رابله به اعزام قتوای شتوروی بته افغانستتا .ینهتا نیست کته امرنکتانی هتا در ماه متی ۹۱۹۹امکتا " بنتد مانتد " حتداکثر اتحتاد شتوروی را در حتوادث افغانستتا بررستی میکردنتد .آنهتا انتن را نتک چانس مناسن برای صدمه رسانید بته یرستتیژ بتین المللتی شتوروی و اننکته متا وادار شتونم تتا تلفتات ستنگین بهینتیم ،متی ینداشتند .الهته واضح اس که اعزام ناامیا به افغانستا نمی توانس باالی تواز ستراتیژنک قوا در جهتا تتأثیر زنتاد داشته باشد ،نمی توانس به مناف امرنکا صدمن جدی برساند ،در حالیکه می توانس عواقن نهان نتاگوار بته کشتوردر یی داشته باشد .چیزنکه عمالا صورت گرف .به همین دلی بود که امین دانم از قوای ما "دعوت" میکرد تا به جمهتوری دنموکراتیک افغانستا بیانند.
والدیمیر سنیگیریوف: در اننصورت آخرنن استدالل خود را برانتا بیا میدارم .روان بازی دوگانن حفیظ اهلل امین یس از حضور "بانتد چهتار نفری" در صحنن سیاسی فعاالنه ترونج گردند ،آنا شما اننرا نمی یذنرند؟ زمانیکته خلقتی هتای سرشتناس ماننتد ستروری، گتتالب زوی ،وطنجتتار و مزدورنتتار بتتا متتأمورنن استتت هاراتی اتحتتاد شتتوروی در کاب ت تمتتاس برقتترار نمودنتتد .متتأمورنن اویراسیونی ما از زبا همین ها متن تلگرامهای خود را عنوانی رههری شوروی می نوشتند ،چیزی که مرکتز را ست به تشونا انداخته بود ،در همین تلگرام ها بتود کته روانت تعلتق داشتتن امتین بته استت هارات امرنکتا بکتار رفتته بتود .در
آنوق م الفین همه اتهامات را بر دنکتاتور می افگندند ،و می خواستند خود را نجات بدهند ،آنها همچنتا هتراس داشتتند که تند روی های چ گرانانن امین می تواند " انقالب" را به شکس مواجه سازد .اما سه دهه از آ حوادث س ری شتدند. وطنجتار و مزدورنتار دنگتر در قیتد حیتات نیستتند .ستروری حتهس ابتد را در زنتدا کابت ست ری متی نمانتد ( اشتتترا در تضییقات دستجمعی را به وی نه شیدند) .گالب زوی دورۀ بحرانی را در خار از کشور به سر بترده بته کابت برگشتته و کمافی السابق در زندگی سیاسی افغانستا سهم می گیرد .وقتی از او می یرسند که آنا او حاال هتم بتاور دارد کته حفتیظ اهلل امین اجن امرنکا بود ،انن کار کشتن نهرد های سیاسی بدو شتک و شتههن جتواب متی دهتد" :متن هتیچ وقت اننلتور فکر نمی کردم". والیری ساموونین: بلی ،گالب زوی نسه به گذشتن دور تغییر زنتادی نمتوده است .متن اننترا متی دانتم .امتا روانت بتازی دوگانتن حفتیظ اهلل امین به هیچصورت با روی کار آمد " باند چهار نفری" در صحنه به میا نیامده و متعاقهتا معمتول ستاخته نشتده است ، من در انن باره قهالا تذکر دادم .اطالعتات خلقتی هتای فتراری و معلومتات دست داشتته " نکتی بتاالی دنگتر بستیار ختوب قرار گرف ". اکنو می خواهم به موضوع اساستی نتی اشتاره داشتته باشتم .اننکته امتین اجنت ستی .آی .ای .بتود نتا نهتود ،بستیار بته آ شهاه دارد که انسا بته موجودنت یدنتده هتای ناییتدا از قهیت )OVNI( ...بتاور دارد نتا خیتر؟ نکتی خواهتد گفت " :نتی باور ندارم" ،دنگری میگوند " :باور دارم" ،و سومی خواهد گف " :من ش صا آنها را دنده ام و نکجتا بتا آنهتا بته ستیارۀ آنها یرواز نموده ام ".برای عده ای انتن موضتوع بیشتتر ستؤال باورمنتدی است ،در حالیکته بترای برختی موضتوع در می باشد. امحای رژنم حفیظ اهلل امین ( و نتیجتتا از بتین بترد ختود او) ب تاطر آ صتورت نگرفت کته کستی در رههتری شتوروی وی را بتتته ارتهتتتاط داشتتتتن بتتتا ستتتی .آی .ای .مانتتتو متتتی دانستت .در سیاستت ،م صوصتتا در سیاستت کتتتال ،اننگونتتته "جزئیات" مانند کار به است هارات خارجی کمتر مد نار گرفته می شود .ثهوت انتن گفتتن متن چتی در تتأرنخ کشتور متا و چی هم در تأرنخ دول های دنگر فراوا اس . رههری شوروی ،از ۹۹جوالی ، ۹۱۹۱وقتیکه سردار محمتد داوود ختا در افغانستتا بته قتدرت رستید ،ملتابق برنامتن که از طرف تئورنسن های سیاسی و شرق شناس های ما تدونن و ترتین نافته بود به آ نتیجه رستیده بتود کته در همچتو نک کشور عقن مانده و قرو وسلی ،صرف انجاد نتک " جههتن نیروهتای مترقتی و وطن رست " میتوانتد ورود ارتجتاع طرفدار ام رنالیزم را مان شتود .بته همتین دلیت بتود کته رههتری شتوروی مصترانه کوشتا میکترد تتا داوود را وادار بته اتحاد با حزب دنموکراتیک خلق ،سازما های "نامنهاد" اجتماعی روشنفکرا اسهق ،مدافعین حقتوق بشتر ،بتا روحتانیو مترقتی و دنگترا میکترد .اننکته عکتس العمت داوود در برابتر انتن همته چتی بتود متا بتا تفصتی در کتتاب از آ نتادآوری کردنم. یس از "انقالب ثور" مسکو به سرود هما آهنگ قهلی ختود ادامته داد " :بیائیتد ،رفقتای انقالبتی ،هرچته زودتتر " جههتن نیروهای مترقی و وطن رس " را انجاد کنید .اما تره کی نه تنها تن به انجاد چنین نتک جههته نتداد ،بلکته بته توصتین امتین دوستتا قهلتتی و متحتتدنن یرچمتتی ختتود را بتته شتتمول هتتزارا نفتتر را کتته متتی توانستتتند از اصتتالحات مترقتتی در افغانستتتا حمان نمانند ،از بین برد. یس از آنکه امین تره کی را برکنار نموده و متعاقها از بین برد ،اوضاع سیاسی در افغانستا بهه هیچوجه بهتر نشد. قت تره کی و نجات حیات نتارا نزدنتک وی از "بانتد چهتار نفتری" تتواز قتوا را در افغانستتا بته صتورت قلت تغییتر داده و انکشاف بعدی روابط افغا -شوروی را تعیین نمود .کرملین نشینا به آ بتاور شتدند کته دنگتر امکتا انجتاد نتک "جههن متحد نیروهای مترقی و وطن رس " بوجود آمده اس :قه از همه بر بنیاد طرفدارا تره کی مقتول و کارم که در ختار از کشتور قترار داشت ،کارهتتای معینتی در انتن عرصته صتتورت گرفت .ستروری ،وطنجتار و گتتالب زوی از نار فورمالیتن با کارم آشتی کرده بودند و برنامن "جههتن متحتد نیروهتای مترقتی و وطن رست " از طترف رههتری آننتدۀ افغانستا روی دس گرفته شد. اما حفیظ اهلل امین و طرفدارا وی در انن نقشن "وحدت ملی" به هیچوجه جور نمی آمدند .امین هیچگاه و به هتیچ قیمتتی کسانی را که با تمام قوت کوشا میکرد از بین بهرد حاضر به همکاری شود .حتی بته ختاطر نجتات "انقتالب" افغانستتا او تن به چنین نک عملی نمی داد .در عین حال دنگرا نیز به وی کارنامه های قهلی وی را نمی ب شیدند. مرحلن اول "انقالب ثور" در افغانستا بلور قل بدنام شد ،بنابرنن ضرورت بتود نتا از اصتالحات انقالبتی صترف ناتر شود و نا به مرحلن دوم یرداخته شود. والدیمیر سنیگیریوف: خوب ،به هر حال ،نتک چیتز دقیقتا وضتاح دارد :نهانتد درمتورد رههترا متا و افغانستتا از مواضت امتروزی قضتاوت کترد .نهترد میتا دو سیستتم جهتانی جرنتا داشت .بشترن در لهتن فاجعتن اتتومی بتود ،هتیچ نتک از طترفین در انتن مقابلتته نمی واس عقن نشینی کند .حاالت طوری آمد که امین میا دو آتا قرار گرف ،او قربانی تقابالت کال گردند.
در کتتاب ختود متا صترف انتدکی یترده از استرار "مرحلتن اول" "انقتالب ثتور" برداشتتیم .داغ هتای ستفید در انتن تارن چته هنوز نهان زناد اس ،هم در قسم افغانستا و هم چیزهائیکه بته اعمتال شتوروی هتا ارتهتاط میگیترد .بنتابرنن گذاشتتن نقلن اخیر هنوز وق اس . عالوه بر آ ،اکنو که افغانستا نک بار دنگر منه خهرهای داغ گردنده اس ،و امرنکانی ها بتا متحتدنن شتا در آنجتا درگیر مانده اند ،درس های تتأرنخ نچنتدا دور را بتا دقت بیشتتر بانتد آموخت و کوشتا کترد از آنهتا نتیجته گیتری هتانی درس بعم آورد.
گالیری تصاونر
آخرنن شاه افغانستا ،اعلیحضرت محمد ظاهر شاه
اولین رئیس جمهور افغانستا شهید محمد داوود
کاب در دهـن ۹۱۹۱میالدی
تصاونری برخی از با یا کودتای نامیمو ۹ثور:
نور محمد تره کی ،منشی عمومی حزب دنموکراتیک خلق
حفیظ اهلل امین یس از آنکه استاد "بی همتانا" به امر او با بالش خفک گردند ،خود را رئیس دول اعالم کرد
عیدالکرنم میثاق ،وزنر مالیه در حکوم خلقی ها
بهر کارم ()۹
دستگیر ینجشیری ()۲
میراکهر خیهر ()۱
اسداهلل سروری ()۴
جنرال عهدالقادر(دس چ ) ()۱
شهنواز تنی ()۶
محمد اسلم وطنجار ()۹
شیرجا مزدور نار ()۹
سلیما النق ()۹
امام الدنن ()۹۱
داوود تړو ()۱
سیدمحمدگالب زوی ()۹۹
شوروی ها:
لئونند برنژنف ()۹۲
دمیتری اوستینوف ()۹۱
نوری اندرویوف ()۹۴
اندری گرو میکو ()۹۱
وال دنمیر کرنوچکوف ()۹۶
لئونید بوگدانوف ()۹۹
ونلیور اوسادچی ()۹۱
نیکوالی آگار کوف ()۲۱
واسیلی سافرونچو ()۹۹
(دس راس )
جنرال لیف گورنلوف ()۲۹
الکساندر یوزانوف ()۲۲
سایر تصاویر مرتبط:
نمای بیرونی ارگ تأرن ی شاها افغانستا در دورۀ رناس جمهوری شهید محمد داوود ،مقر رناس جمهوری افغانستا ********************
نمای بیرونی قصر تأرن ی کرملین در مسکو
جنرال واسیلی زایال تین ()۲۱
اولین کابینن خلقی ها و یرچمی
حفیظ اهلل امین تره کی را "استاد" می نامد
سفر نور محمد تره کی به مسکو
حفیظ اهلل امین ( ردنف اول دس چ )
هجوم قوای شوروی بر افغانستا ،آ از تراژندی النتنهائی افغانستا
قصر ت ن تا بیگ حین جنگهای داخلی
رههرا کمونیستی س
دوس داشتند نک دنگر را در آ وش بکشند ،م صوص ا دوس داشتند همدنگر را بوسه بارا نمانند ،ولی همیشه در خفا علیه نکدنگر خنجر میداشتند
اسداهلل سروری در برابر محکمه -کاب
اسد اهلل سروری ،رئیس ادارۀ است هاراتی جهنمی " اگسا"
نمانندۀ خا عمارت سفارت اتحاد شوروی حین جنگ های کاب
سفیر اضالع متحدۀ امرنکا در کاب ادولف دابز. در رابله به قت اسرار آمیز انن دن لومات هنوز هم سؤالهای زنادی الجواب مانده اند.
مناب که مورد استفاده قرار گرفته اند
رئیس کی .جی .بی .در کاب جنرال بورنس انوانوف ( دس راس با گوشی تلفو )
کتاب ها: و .ای .ابالزوف " ،افغانستا :چهارمین جنگ" مارکو یا ،کیف۲۱۱۲ ،؛ "مسائ مهم انقالب افغانستا افغانستا " ،ناووکه ،مسکو (۹۱۹۴ ،بدو کر اسم نونسنده)؛ پ .آال ،:د .کلیی " دام افغانستا :حقیق در بارۀ هجوم اتحاد شوروی" میژدونارودنی اتناشینیا ،مسکو۹۱۱۱ ،؛ آ .ای .آندوگسکی ،نو .ای ،.و . .کورنلوف ،س .گ .ب تورنن " باز هم افغا " ونن انزداد ،مسکو۲۱۱۲ ،؛ درس های افغانستا :نتیجه گیری های برای آننده در روشنائی آثار آ .ی .سنیسارنوف ،یوهنتو ناامی ،مسکو روسکی یوت۲۱۱۱ ،؛ س .ف .آخرومییف ،گ .م .کورنیینکو" ،از دندگاه نک دن لومات و نک مارشال :نگاه منتقدانه به یالیسی اتحاد شوروی قه و بعد از ، "۹۱۹۱میژدونارونی اتناشینیا ،مسکو۹۱۱۲ ،؛ ز .بژنزننسکی "تحتن کهیر شلرنج" میژدونارودنی اتناشینیا ،مسکو۲۱۱۱ ،؛ آ .م .بیالنوگوف " ،در صحنن اول دن لوماسی :ناداش های نمانندۀ دانمی اتحاد شوروی در سازما مل متحد"، انستیتوت دولتی روابط بین المللی مسکو۲۱۱۱ ،؛ م .بیردنن ،د .رائیزنن " ،دشمن اصلی :تأرن چن اسرار سال های اخیر تقاب سی .آی .ای .و کی .جی .بی،. میژدونارودنی اتنشینیا ،مسکو۲۱۱۴؛ ف .د .بوبکوف " ،بیس سال اخیر :نادداش های آمر ب ا ضد کشف سیاسی" ،روسکونی سلووه۹۱۹۱ ،؛ ل .بوگدانوف " ،کتابچن افغانستا " ناڅیونالنوی اوبرازووانی ،مسکو۲۱۱۴ ،؛ . .بروتینڅ " سی سال در ستارانا یلوشاد" (مقر کمیتن مرکزی حزب کمونیس اتحاد شوروی) ،میژدونارودنی اتنشینیا ،مسکو۹۱۱۹ ،؛ و .وارننیکوف " ،تکرار ناشدنی" در هف جلد ،جلد ینجم " :افغانستا .هم شجاع و هم اندوه" سونتسکی ییساتی ، مسکو ۲۱۱۹؛ ی .واسیلیف " ،خلیج فارس در محراق طوفا " ،یولی انزداد۹۱۹۱ ،؛ .ای .ییکوف " ،جنگ در افغانستا " ،ونن انزداد ،مسکو۹۱۱۹ ،؛ " جنگ و جامعه در قر بیستم :در سه جلد .جلد سوم" :جنگ و جامعه هنگام جنگ هانی منلقوی در نیمن دوم قر بیستم" ،ناووکه ،مسکو۲۱۱۹ ،؛ ب .ودورد" ،اعتراف آمر کشف" ،یولی انزداد ،مسکو۹۱۱۱ ،؛ د .گائی ،و .سنیگیرنوف " ،تجاوز :صفحات ناییدای جنگ اعالم ناشده" ان که ،مسکو۹۱۱۹ ،؛ و .گرننیفسکی " ،اسرار دن لوماسی شوروی" ،واگرنوس ،مسکو۲۱۱۱ ،؛ و .ب .گروموف " قوای محدود" ،یروگرس -کلتور ،مسکو۹۱۱۴ ،؛ آ .گرومیکو " آندری گرومیکو ،یرواز تیر او :خاطرات و تفکرات یسر" ناوچنانا کنیگه۲۱۱۱ ،؛ "گروپ عملیات خا کی .جی .بی .اتحاد شوروی " ونم ی " :انجاد ،فعالی ،ییروزی ها و شکس ها ،از بین رفتن و رستا خیز" ،مسکو۲۱۱۹ ،؛ نو .دروزدوف ،و .کورنلوف " ،عملیات " طوفا ،"۱۱۱مسکو ،ونم ی ۹۱۱۱ ،؛ مأمورن بین المللی :خاطرات مشاورنن وزارت داخلن اتحاد شوروی در بارۀ حوادث افغانستا (،)۹۱۹۹-۹۱۱۲ مسکو ۹۱۱۱؛ سللا علی کشتمند " ،ناداش های سیاسی و حوادث تارن ی :خاطرات ش صی و صحنه هانی از تارنخ معاصر افغانستا " جیگی یرنن ،لند ،به زبا دری۲۱۱۹ ،؛ و .کیرییچینکو " ،کشف :چهره ها و ش صی ها" ،میژدونارونی اتناشینیا ،مسکو۲۱۱۹ ،؛ آ .و .کیسیلیوف " ،محهوب ستالین در لوبیانکه" ،نیوا ،سن ییتیرزبورگ۲۱۱۱ ،؛ س .کوزلوف و دنگرا " ،قوای خا جی .آر .نو : .ساع عرش قوای خا " ،روسکانا یانورامه ،مسکو،۲۱۱۱ ، گ .م .کورنینکو ،جنگ سرد" :گواهی نکی از اشترا کنندگا آ " اولما یرنس۲۱۱۹ ،؛ آ .آ .کوستیرنا " ،تارنخ ،مناب ،و فهرس آثار در بارۀ عملیات خا در اتحاد شوروی و افغانستا (،)۹۱۹۱-۹۱۹۱ چاپ دوم ،دونیڅک ،یرومین لمتد۲۱۱۱ ،؛ .کرائ " ،جنگ جارلی اونلسو " سونرشینه سیکرنتنه ،مسکو۲۱۱۹ ،؛ س .کراخمالوف" ،ناددات های آتشن ناامی" ،روسکانا رازوندکه ،مسکو ۲۱۱۱؛ و .کرنوچکوف " ،دوسین ش صی" ،انکسمو۲۱۱۱ ،؛ و .کرنوچکوف " ،با میعاد النتنهائی" در دو جلد ،یروسونشینی ،مسکو۲۱۱۶ ،؛ ل .کوچیرووا " ،کی .جی .بی .در افغانستا " ،انکسمو ،ناووزا ،مسکو۲۱۱۱ ،؛ آ .آ .لیاخوفسکی" ،تراژندی و شجاع افغا " ،نورد ،ناروسالول۲۱۱۴ ،؛ آ .م .مائیوروف " ،حقیق در بارۀ جنگ افغانستا " ،یراووا چیلوکه ،مسکو۹۱۱۶ ،؛ و .ای .ماکاروف " ،در دفتر لوی درستیز در آستانن تغییرات قرنن الوقوع " ،کوچکوووه یولی ،ژوکوفسکی۲۱۱۴ ،؛
ر .میدوندنیف " ،اندرویوف مجهول" ،فینیکس ،روستوف نه دونو۹۱۱۱ ،؛ و .آ .میرنمسکی " معماهای جنگ افغانستا " ،ونچی ،مسکو۲۱۱۶ ،؛ ل .ملیچین " ،دوسین خا :ادارۀ کشف خارجی" ،ناووزا ،مسکو۲۱۱۱ ،؛ نو .آ .نی شوموف " ،سرحدات افغانستا ،فاجعه و درس ها" ،کوچکووه یولی ،مسکو۲۱۱۶ ،؛ ی .ییشکوف " ،ساده تر باش" ،می ائیلیچ ،مسکو۲۱۱۱ ،؛ .نا .ییکوف " ،من جنگ را آ از می کنم" ،انکسمو ،مسکو۲۱۹۱ ،؛ و .یالستو ،و .آندرنانوف " :نجین اهلل :افغانستا در کشمکا هانی جیویولیتیکی" ،مسکو۹۱۱۹ ،؛ امرنن شماره "۱۱۹۱مسلک ” ،“Aخاباروفسک۲۱۱۱ ،؛ ل ،سیهیاکین " ،افغانستا در آستانن فاجعه :خاطرات مشاور ناامی" چاپ یوهنتو دولتی اجتماعی مسکو۲۱۱۱ ،؛ صهور اهلل سیاه سنگ " ،و آ گلوله بارا بهار" ترجمن وث جانهاز ،نیکیتسکی وروت ،مسکو۲۱۱۱ ،؛ ای .ی .سینیڅین " ،اندرویوف در نزدنکی هاس " ،رسیسکانا گازنته ،مسکو۲۱۱۴ ،؛ م .ف .سلینکین " ،حزب دنموکراتیک خلق افغانستا بر سر اقتدار اس :دورۀ تره کی -امین" (،)۹۱۹۹-۹۱۹۱ سیمفیروی ۹۱۱۱ ،؛ م .ف .سلینکین " ،افغانستا :ایوزنسیو و حاکمی " (سالهای ۹۱ -۶۱قر بیس ) ،سیمفیروی ۲۱۱۴ ،؛ و .سنیگیرنوف " ،سرخه" ،نووانا گازنته ،سنک ییتیرزبورگ۲۱۱۱ ،؛ آ .ی .سنیسارنوف " ،افغانستا " روسکانا یانورامه ،مسکو۲۱۱۲ ،؛ و . .س ولنیکوف " ،افغانستا :ضد انقالبیو اسالمی" ،ناووکه ،مسکو۹۱۹۹ ،؛ س .تانیر " ،افغانستا :تأرنخ جنگ ها از اسکندر مقدونی تا سقوط طالها " انکسمو ،مسکو ۲۱۱۴؛ .تینی (به همکاری ب .هارلوو) " ،در مرکز طوفا :اعترافات رئیس اسهق سی .آی .ای ".انکسمو ،مسکو۲۱۱۹ ،؛ نو .تی ونوف " ،جنگ افغانی ستالین :نهرد ب اطر آسیائی میانه" ناووزه ،مسکو۲۱۱۹ ،؛ ای .نو .توخارننوف " ،قوماندا م فی اردو" مسکو۲۱۱۱ ،؛ آ .څونتکوف ،و .سورودنن " ،تمام زندگی ،نعنی نورش برد " ،گرانیڅه" مسکو۲۱۹۱ ،؛ و .خرنستوفوروف " ،افغانستا :حزب بر سر اقتدار و اردو" ،)۹۱۹۹-۹۱۹۱( ،گرانیڅه ،مسکو۲۱۱۱ ،؛ ی .چازوف " ،صح و قدرت :خاطرات داکتر کرملین" ،نووستی ،مسکو۹۱۱۲ ،؛ " چیکیس های ( کارمندا است هاراتی)لینینگراد در افغانستا " ،)۹۱۹۱-۹۱۹۱( ،سنک ییتیرزبوگ۲۱۱۱ ،؛ آ .چیرنیانف " ،خرو مشتر :نادداش های دو دوره" ،روس ین ،مسکو۹۱۱۶ ،؛ ل .و .شیهارشین " ،دس مسکو :نادداش های آمر کشف شوروی" ،تیرا ،مسکو۹۱۱۶ ،؛ ل .شینکارنوف " ،من انن همه را تقرنها به خاموشی س رده ام "...حکان های روانی حوادثی که در چکوسلواکیا در سال ۹۱۶۹اتفاق افتیدند" ،سوبرانیی ،مسکو۲۱۱۹ ،؛ و .شیرونین " جواسیس ییروسترونکه (بازسازی) :دوسین مفتوح شدۀ کی .جی .بی ،".انکسمو ،مسکو۲۱۹۱ ،؛ .اندرنو ،و .گوردنفسکی " ،در مورد کی .جی .بی :.تارن چن عملیات هانی خارجی سیاسی از لینین تا گورباچوف" نوتا بینی ،مسکو۹۱۱۲ ،؛ Andrew C. Mitrokhin V. The Archive II: The KGB & the World. London: Penguin Books,2006 Coll S. Ghost Wars: The Secret History of the CIA, Afghanistan & Bin Laden, from the Soviet Invasion to September 10,2001. London: Penguin Books, 2005. Feifer G. The Great Gamble: The Soviet War in Afghanistan. New York: Harper Perennial, 2009.
مقاالت و .آ .ونستاد " ،در آستانن اعزام قوای شوروی به افغانستا " //تارنخ جدند و جدندتر ،شماره .۹۱۱۲ ،۲ اسناد رههری شوروی در بارۀ اوضاع افغانستا //همانجا ،شمارۀ ،۱سال .۹۱۱۶ و .آ .میرنمسکی " ،جنگ در افغانستا :نادداش های نک اشترا کننده" //تارنخ جدند و جدندتر ،شمارۀ ۱سال .۹۱۱۱ و .س .سافرونچو " ،افغانستا در دورۀ تره کی" //میژدونارودنانا ژنز ،شمارۀ ۹۲سال .۹۱۱۱ و .س .سافرونچو " ،افغانستا در دورۀ امین" //همانجا ،شمارۀ ۹سال .۹۱۱۹ افکار ینهانی نک مأمور وزارت امور خارجه حین دخول قوای شوروی به افغانستا //نی زاونسیمانا گازنته۹۱ ، س تمهر .۹۱۱۴
دنگر مناب آرشیف رئیس جمهور فدراسیو روسیه آرشیف دولتی تأرنخ معاصر روسیه
The National Archives. UK mission to Afghanistan آرشیف امنی ملی (واشنگتن)
مصاحهه ها عهدالقادر نکی از مهتکرنن و اجرا سازماندهندگا کودتای هف ثور ۹۱۱۹در افغانستا ،متعاقهاْ وزنر دفاع جمهوری دنموکراتیک افغانستا . آ .م .الکساندروف -آگینتوف ،همکار چه ار منشی عمومی کمیتن مرکزی حزب کمونیس اتحاد شوروی (برنژنیف، اندرویوف ،چیرنینکو ،گورباچوف). احمد شاه مسعود ،طی سالهای ۹۱۱۲ -۹۱۹۹قوماندا محلی مجاهدنن ،متعاقهاْ وزنر دفاع در حکوم مجاهدنن. جنرال آ . .بابوشکین ،طی سالهای هفتاد میالدی کارمند ادارۀ معلوماتی و تحلیلی رناس عمومی اول (کشف خارجی) کی .جی .بی ،.متعاقها آمر سکرترن کی .جی .بی .اتحاد شوروی. و .و .بآاسوف ،نکی از افغانستا شناسا مشهور شوروی. س .گ .ب تورنن ،دگروال کی .جی .بی ،.طی سالهای ۹۱۹۱ -۹۱۹۹افسر امور امنیتی سفارت شوروی در کاب . ل .ای .بیرنوکوف ،دګروال کی .جی .بی ،.ېی سالهای ۹۱۹۹-۹۱۹۱مأمور دفتر " کشف" در کاب . ل .پ .بوگدانوف جنرال کی .جی .بی ،.طی سالهای ۹۱۹۱ -۹۱۹۹آمر نمانندگی کی .جی .بی .در کاب . و .ت .گاورنلین ،دگروال کی .جی .بی .طی سالهای هفتاد در کاب آمر ب ا کشف بود. م .و .گولوواتوف ،طی سال ۹۱۹۱کارمند گروپ ضد ترور ” “Aمتعاقها قوماندا جزوتام ” “Aرناس هف کی .جی. بی .اتحاد شوروی. آ .ت .گولوبیف ،جنرال کی .جی .بی .نکی از اشترا کنندگا عملیات " طوفا "۱۱۱در سال .۹۱۹۱ ل . .جنرال ،طی سالهای ۹۱۹۱-۹۱۹۱مشاور ارشد ناامی در افغانستا . سید محمد گالب زوی ،نکی از اشترا کنندگا فعال کودتای ثور ،متعاقها وزنر در کابینه های تره کی ،کارم ،نجین اهلل ،سفیر جمهوری دنموکراتیک افغانستا در اتحاد شوروی (.)۹۱۱۱ -۹۱۹۹ عهدالحکیم شرعی جوزجانی ،نکی از فعالین سرشناس حزب دنموکراتیک خلق .موصوف طی سالهای ۹۱۹۹-۹۱۹۱به حیث لوی څارنوال افغانستا بوده ،عضو بیوروی سیاسی حزب دنموکراتیک خلق ،در سال ۹۱۹۱به حیث معاو اول رئیس محکمن انقالبی جمهوری دنموکراتیک افغانستا انفای وظیفه مینمود. ل .م .زامیاتین طی سالهای ۹۱۹۹-۹۱۹۱مس ؤول ب ا اطالعات بین المللی کمیتن مرکزی حزب کمونیس اتحاد شوروی. و .پ .زایالتین ،جنرال ،مشاور در رناس عمومی امور سیاسی قوای مسلح جمهوری دنموکراتیک افغانستا (۹۱۹۹- .)۹۱۹۱ آ .ت .ابراهیموف ،طی سالهای ۹۱۹۱-۹۱۹۲کارمند دفتر کشف کی .جی .بی .در کاب . و .د .کالوگین ،جنرال کی .جی .بی .در سال ۹۱۹۱به حیث مسؤول ادارۀ ضد کشف خارجی رناس عمومی اول کی. جی .بی .انفای وظیفه میکرد. بهر کارم ،نکی از بنیا گذارا حزب دنموکراتیک خلق ،طی سالهای ۹۱۹۱-۹۱۹۶منشی عمومی حزب دنموکراتیک خلق و رئیس شورای انقالبی بود. کاوه کارم ،یسر بهر کارم . سللا علی کشتمند ،حزب بیوروی سیاسی کمیتن مرکزی حزب کمونیس اتحاد شوروی ،در سال ۹۱۹۹وزنر یالنگذاری جمهوری دنموکراتیک و یس از سال ۹۱۹۹ر ئیس حکوم جمهوری دنموکراتیک افغانستا . و .پ .کوزنن مأمور سفارت شوروی در کاب طی سالهای ( ،)۹۱۹۱-۹۱۹۹س س محص فوق ماستری اکادنمی دن لوماسی ،مترجم زبا یشتو حین مسافرت نور محمد تره کی به مسکو. و .ا .کرنوچکوف ،در سال ۹۱۹۱رئیس ،رناس عمومی اول ،متعاقها رئیس رئیس کی .جی .بی .اتحاد شوروی. ا .م .کوزنیڅوف ،طی سالهای ۹۱۹۱ -۹۱۹۹مترجم ناامی ،مشاورنن ناامی شوروی در کاب . نو .ای .کوتی وف ،کارمند رناس نهم کی .جی .بی ،.طی سالهای ۹۱۹۱ -۹۱۹۹مشاور امور امنیتی اش ا اول در کاب . .س .لیونوف ،جنرال کی .جی .بی .در سال ۹۱۹۱مسوول اداره اطالعات و تحلی های رناس عمومی اول کی. جی. آ .و .لوزووی ،نواسن جنرال کی .جی .بی .بورنس انوانوف. عهدالکرنم میثاق ،نکی از فعالین سرشناس حزب دنموکراتیک خلق ،طی سالهای ۹۱۹۱ -۹۱۹۹وزنر مالیه و از سال ۹۱۹۱الی ۹۱۱۱شاروال کاب . نو .گ .میشین ،سکرتر سفارت شوروی در کاب ،متعاقها راهنمای ب ا مسائ بین المللی کمیتن مرکزی حزب کمونیس شوروی. س .و .اوسادچی دن لومات شوروی ،یسر آمر دفتر کشف کی .جی .بی .در کاب اوسادچی ونلیور.
گ .آ .یولیاکوف ،طی سالهای ۹۱۹۹-۹۱۱۹کارمند ب ا امور بین المللی کمیتن مرکزی حزب کمونیس اتحاد شوروی. ب . .یونومارنوف ،عضو عل الهدل بیوروی سیاسی ،منشی کمیتن مرکزی حزب کمونیس شوروی ،مسؤول ب ا روابط بین المللی کمیتن مرکزی. ا .م .یوزانوف ،سفیر اتحاد شوروی در کاب طی سالهای .۹۱۹۲-۹۱۹۱ د .ب .رنورنکوف ،ېی سالهای ۹۱۹۹-۹۱۹۱سکرتر دوم سفارت شوروی در کاب ،بعدتر همکار رئیس جمهور فدراسیو روسیه بورنس نلڅین. ب .آ .سولوماتین ،جنرال کی .جی .بی .معاو رئیس ،رناس عمومی اول کی.جی .بی. ف .آ .طی سالهای ۹۱۹۱-۹۱۹۶سفیر اتحاد شوروی در کاب . نور بی بی تره کی ،بیوۀ نور محمد تره کی. شاه ولی ،نکی از فعالین حزب دنموکراتیک خلق ،در سال ۹۱۹۱وزنر امور خارجه بود و در سال ۹۱۹۱به حیث وزنر بی کرسی انفای وۍنفه نمود. ل .و .شیهارشین ،جنرال کی .جی .بی .طی سالهای ،۹۱۱۹ -۹۱۹۹رئیس ،رناس عمومی اول کی .جی .بی. والن حهیهی آمر شفاخانن مرکزی ناامی در کاب ( اخیر سالهای هشتاد). و .ای .هارازوف ،اولین مشاور امور حزبی که در سال ۹۱۹۹به کاب آمده بود. و .ا .چوچوکین ،جنرال ،معاو اول آمر نمانندگی کی .جی .بی .در کاب طی سالهای .۹۱۹۱ -۹۱۹۱ توضیحات در مورد تصاونر: .۹بهر کارم لیدر جناح "یرچم" ،یس از به قت رسید امین توسط شوروی ها به کاب انتقال نافته و بر مسند حاکمی نشانده شد. . ۲دستگیر ینجشیری ،نکی از وزنرا کابینن حفیظ اهلل امین .در آستانن مسموم ستازی امتین او بلتور مرمتوزی بته مستکو میترود و یتس از برگشت ،از صرف شوربای مسموم شده در منزل امین به دلی "زخم" معده اجتناب میورزد. .۱میر اکهر خیهر ،نکی از بنیا گزارا حزب دنموکارتیک خلق در آستانن کودتای خانه برانداز ۹ثور به گونن مرموزی به قت میرسد. .۴اسد اهلل سروری ،رئیس ادارۀ جهنمی "اگسا" در شروع حکوم خلقی و یرچمی ها. .۱جنرال عهدالقادر (دس چ ) نکی از اجرا کنندگا کودتای سیاه ثور منه (:سان رادنو صدای روسیه) .۶افسرا ند کوماندوی باالحصار شهنواز تڼی به مادونا امام الدنن امر میکند تا برود و "ییام" با یا را به رئیس جمهور محمد داوود برساند. .۹اسلم وطنجار وزنر دفاع در شروع حکوم خلقی ها و یرچمی ها. .۹به دلی نامعلومی شعراء و نونسندگا در افغانستا به سیاس بازی رو می آورند و نتیجت ا سهن تهاهی خود و مل میشوند .آقای سلیما النق نمونن بارزی آنهاس . .۱داوود تړو (در وسط) با جمعی از مشاورنن شوروی. .۹۱امام ادنن ،ش صی که یس از وقوع کودتا با مهاهات تأکید میکرد که رئیس جمهور محمد داوود را به قت رسانیده اس ،اما با تغییر "شرانط" از کردۀ خود ظاهرا نادم گردنده و گفته های قهلی خود را رد میکند. .۹۹سید محمد گالب زوی در شروع حکوم خلقی ها و یرچمی ها وزنر م ابرات بود. .۹۲لئونند برنژنیف منشی عمومی حزب کمونیس اتحاد شوروی (رئیس دول اسهق آ کشور). .۹۱دمیتری اوستینوف وزنر دفاع اسهق اتحاد شوروی . .۹۴نوری اندرویوف رئیس ادارۀ اسهق کی .جی .بی .اتحاد شوروی. .۹۱اندری گرومیکو وزنر اسهق امور خارجن اتحاد شوروی . .۹۶والدنمیر کرنوچکوف رئیس اسهق ،رناس عمومی اول کی .جی .بی( .کشف خارجی) اتحاد شوروی. .۹۹لئونید بوگدانوف ،نمانندۀ خا کرنوچکوف رئیس " کشف خارجی" کی .جی .بی اتحاد شوروی. .۹۹واسیلی سافرونچو مشاور حفیظ اهلل امین در مسائ سیاس و روابط بین المللی و نمانندۀ خا گرومیکو در کاب . .۹۱ونلیور اوسادچی آمر دفتر "کشف خارجی" کی .جی .بی(.رنزندنن ) در کاب . .۲۱نیکوالی اگارکوف لوی درستیز اسهق قوای مسلح اتحاد شوروی. .۲۹مشاور ارشد ناامی جنرال لیف گورنلوف. .۲۲الکساندر یوزانوف ،سفیر اسهق اتحاد شوروی در کاب . .۲۱جنرال واسیلی زایالتین مشاور امور سیاسی برای قو ای مسلح جمهوری دنموکراتیک افغانستا .
(ختم)