کتاب نیک موبد جمشیدیان

Page 1

‫پیام پاک زرتشت‬ ‫) از خودشناسی تا خدا شناسی (‬ ‫به همراه نویسه های تکمیلی‬

‫نوشتاری از‪ :‬موبد کامران جمشیدی‬

‫چاپ در ایران‬ ‫شهریور ‪َ 3750‬مز َد َیسنی‬ ‫آشنایی با موبد کامران جمشیدی‬



‫به خشنودی اهورامزدا‬

‫پيشگفتار‬ ‫نزديك به ‪ 4000‬سال پيش‪ ،‬هنگامي كه انسان در ناآگاهي و ناداني بسششیار بیشششتری‬ ‫به سر مششي بششرد‪ ،‬و از همیششن رو بششا نشششناختن دنيششاي پيرامششونش و ندانسششتن سششبب هششاي‬ ‫رويدادهاي سرشتی و آخشیجی )طبيعي‪ -‬مادی(‪ ،‬براي هر نمودي از جهان هسششتی و يششا‬ ‫سهش ها )احساسات( و كاركردهاي انساني‪ ،‬خدايي و خدايگونه اي در پندار خود بششافته‬ ‫و ساخته بود و به درگاه آنها نياز و قرباني كرده در ترس و بيم هميشگي از خشم آنششان‬ ‫به سر مي برد و هنگامي كه َكرپَن ها و كاوي ها‪ ،‬همانا کیش مششداران و قدرتمششداران و‬ ‫زورگويان از ناداني و ناآگاهي او بهره برداري مي كردند و سرانجام هنگامي كه آرامش‬ ‫و شادي و خوشبختي از زندگي ها رخت بربسته و راهی برای رهایی و رهششایی بخشششي‬ ‫در دیده نبود ‪:‬‬ ‫بزرگ مرسِد انديشمند و فرزانه اي “زرتشت” نام از خانواده ي “سِاسپَنَتمان” )اسششپيتمان(‬ ‫در جستجوي خود به دنبال راستی ها )حقيقشت(‪ ،‬پشس از گذششتن از يشك رونشد و جريشان‬ ‫آگاهي‪ ،‬از راه خرد و سِاهلهام دروني و روشنایی یافتن )اشراق( به وجود هنجششار )نظششم( و‬ ‫قانونمندي در جهان هستي‪ ،‬وجششود يگششانه َادرُبردانششاي برپاكننششده و برپانگاهدارنششده ي آن و‬ ‫ي بخردانششه‪ ،‬راسششت و درسششت و همششراه بششا‬ ‫همچنين بنيان هاي فردی‪ -‬گروهی يك زنششدگ سِ‬ ‫آسايش و آرامش پي برد‪.‬‬ ‫او پيشام خشود را كشه پيشام يكتاشناسشي و زنشدگاني خردمنشدانه ي بشدور از خرافشات و‬ ‫هماهنگ با قانونمندي جهان هستی بود براي مردم جهان به ارمغان آورد‪ .‬به اين ترتيب‬


‫او ديني را بنيان گذاشت كه نخست از ايران زمين آغاز و سپس نيمششي از جهششان آنششروز را‬ ‫فرا گرفت و در درازاي چندين هزاره زندگي ساز و اميدآفرين انسان شد‪ .‬آموزش هششا و‬ ‫باورهاي اين دين‪ ،‬نشان خود را بگونه ی آشکاری بر فرزان هششا )فلسششفه هششا( و دينهششاي‬ ‫ديگر نيز گذاشتند كه اهلبته هر كدام از آنها ويژگي هاي خود را يافتند‪.‬‬ ‫به دنبال رويدادهاي تاريخي )كه آنها را به نوشتارهاي ديگر و پژوهشگران تاريششخ وا‬ ‫مي گذاريم( سرنوشت اين دين به جايي كشانده شد كه پيروانش به شمار و در سنجش‬ ‫بسيار كم شدند‪ .‬اما دين و آيين زرتشت از چنان ريشششه ي پرتششوان و اسششتواري برخششوردار‬ ‫بود كه تاب آورد تا آ‌آنكه زمان شكوفايي دوباره اش فرارسد‪ .‬شناخت دوباره ي اين دين‬ ‫و فرزان انسان ساز آن چنديست كه آغاز گشته اسششت و روز بششروز بششر شششور و دهلبسششتگي‬ ‫ب ايراني‪ -‬جهاني افزوده مي گردد‪.‬‬ ‫ن خو سِ‬ ‫ايرانيان و جهانيان به آگاهي بيشتر از اين دي سِ‬ ‫در همين راه‪ ،‬همانا افزايش دانش و آگاهي و همچنین نياز به نوشششتارهايي كوتششاه‬ ‫و مفيد تا بتواند به سادگي بيشتر گوياي آموزش هاي زرتشت باشد‪ ،‬اين نوشششتار فراهششم‬ ‫آمده است تا هم زرتشششتيان و هششم خواسششتاران گششروش بششه ايششن ديششن از آمششوزش هششاي‬ ‫راستين پيام آور و آموزگار بزرگ خود به درستي آگاه شوند تا همگششان بششا پششذيرش بنيششان‬ ‫هاي مشترك و روشن‪ ،‬خود را جزوي از اين خانواده ي بزرگ و به گفته اي “ارتششش كششار‬ ‫نيك” در جهان بداننششد و همشازور و يگشانه در راه دوسششتي‪ ،‬آرامششش‪ ،‬شششادي و خوشششبختي‬ ‫همبودگاه ي جهاني بكوشند‪.‬‬ ‫در اين دفتر نخست بنيان هاي پذيرفته شده از سوي بهدينان‪ ،‬يعني آن بنیششان هششایی‬ ‫كه هر كس با آگاهي و باور به آنها مي توانششد خششود را زرتشششتي بدانششد بيششان شششده انششد و‬ ‫سپس فرزان یا فلسفه ي دين يا آموزش هاي َاشو زرتشت بازگو شده انششد و پششس از آن‬ ‫در مورد جستارهایی مانند‪ :‬چم و چگونگی نيايش‪ ،‬شایست ها و ناشایست ها‪» ،‬انسان‬ ‫چیست« و مقوهله هایی مانند آگاهی‪ ،‬روان‪ ،‬فروهر و ‪ ..‬روشنگری شششده و سششرانجام در‬ ‫مورد فراپرس »مرگ‪،‬سرانجام یا ادامه و پیشروی« روشنگری گردیده است‪.‬‬ ‫با اميد آنكه بتششوان گششامي هششر چنششد كوچششك در راه آگششاهی رسششانی‪ ،‬يگششانه سششازي و‬ ‫گسترش اين دين زيباي اخلقي‪ ،‬انساني‪ ،‬زندگي ساز و راستی جو در ميان انسان هششای‬ ‫روی زمین برداشت‪ .‬ايدون باد‪.‬‬


‫موبد كامران جمشيدي‬ ‫زرتشتي‬

‫نوروز‬

‫‪3737‬‬

‫مارچ ‪ 1999‬ترسايي‬

‫بازبینی شده‪ :‬نوروز ‪ 3744‬زرتشتی‬

‫بنيشان هشاي‬ ‫بهشدينشي‬ ‫م پيششام آورمششان‪َ ،‬اشششو‬ ‫ما زرتشتيان با توجه به آموزش هاي راستين ديششن مششان و پيششا سِ‬ ‫زرتشت مي پذيريم كه ‪:‬‬ ‫‪1‬ش دين زرتشتي يا دين بهي‪ ،‬آنگونه كه اشو زرتشت آن را مي ناميششد‪ ،‬نخسششتين ديششن‬ ‫يگانه شناسششي جهششان مششي باشششد كششه انسششان را از پرسششتش خششدايان پنششداري و گونششاگون‬ ‫بازداشته و آنان را با خداي يگانه‪ ،‬اهورا مزدا آشنا ساخت‪.‬‬ ‫‪ -2‬بنيان گزار دين بهي‪ ،‬زرتشت از خاندان اسپنتمان‪ ،‬در ميان مردمي به نام “آرياها”‬ ‫برخاست و پس از گذار از روندي در جستجوي خود به دنبال راستی ها‪ ،‬به ذات و گوهر‬ ‫نيروي برتر و يگانه و آفريننده و قوانين پيششش برنششده ي زنششدگي بششه سششوي رسششايي و بششي‬ ‫مرگي دست يافت و پيام خدا و خرد را براي انسان به ارمغان آورد‪.‬‬ ‫ما زرتشتيان براي بزرگداشت پيام آور‪ ،‬پیام دار و آموزگار خود همواره او را با پيششش‬ ‫نام “َاشو” و به گونه ي “اشو زرتشت” نام مي بريم‪ .‬اشو به چم )معني( كسي است كششه‬ ‫رهرو راه َاشا باشد )راه راستي( و فرنششامی اسششت كششه خششود آن اشششو بششه راسششت روان و‬ ‫شوَن” ناميده است‪.‬‬ ‫درست كرداران داده و آنها را “َا َ‬


‫بر پايه ي آخرين پژوهش ها و شمارش هايي كه از سوي دانشمندان خودي انجام‬ ‫يافته و به پذيرش همگاني رسيده است‪ ،‬مكان پيشدايش اششو زرتششت و خاسششتگاه ديششن‬ ‫بهي‪ ،‬سرزمين هاي شمال خاوری ايران كنوني )خراسان بششزرگ( و زمششان آشششکار کششردن‬ ‫پيام ايشان در سن سي ساهلگي‪ ،‬در ‪ 1737‬سال پيش از زايش مسشيح بشوده اسشت‪ .‬ايشن‬ ‫تاريخ براي ما آغاز گاهشماري به شمار مي آيد كه به آن “سال زرتشتي” مي گوييم‪.‬‬ ‫‪ -3‬بنيان و اساس پيام و آموزش هاي اشو زرتشت كه خود آنها را مششاَرْنَرْترَ ‪Mânthra‬‬ ‫ناميده است و در چم "انديشه برانگيششز" ميباشششد‪ ،‬در دفششتری بششا نششام “گاتهششا” در دسششترس‬ ‫ماست كه "كتاب راهنمای" ما زرتشتيان مي باشد‪.‬‬ ‫جنگی )مجموعه ای( از دفترها و نوشتارهاي به يادگششار مانششده از همگششی‬ ‫اوستا نام نٌ‬ ‫تاريخ و فرهنگ ايرانيان‪ ،‬در زمان هاي گوناگون است كه سرچشمه ي بسششيار باارزشششي‬ ‫ي زندگي و باورها و فرهنگ مردم ايران زميششن‬ ‫است براي آگاهي و پژوهش در چگونگ سِ‬ ‫در اين پهنه ي گسترده ي تاريخي‪ .‬گاتهششا و چنششد سششروده و نوشششتار ديگششر كششه بوسششيله ي‬ ‫نزديك ترين ياران اشو و با همان روش فكري و در همان زمان گفتشه شششده انششد رويهشم‬ ‫“ستوت يَسن“ ‪Staota‬‬ ‫جنگی را به نام درُ‬

‫جنششگ تنهششا‬ ‫‪ Yesna‬تشكيل مي دهنششد‪ .‬ايششن نٌ‬

‫آموزگار و راهنماي ما از “اصول دين” مي باشد‪.‬‬ ‫بر اساس اين آموزش ها ‪:‬‬

‫دين بهي‪ ،‬ديني‬

‫جهاني است و تنها براي مردم يك كشور‪ ،‬نژاد‪ ،‬مليت يا رنگ پوست ويژه اي نمي باشد و‬ ‫هدف و آرمان آن آرامش‪ ،‬شادي‪ ،‬بهزيوي و خوشبختي انسششان مششي باشششد‪ .‬بنششابراين يششك‬ ‫بهدين در هر كجاي دنيا كه به سر مي برد بايد بر اساس آموزش هاي دين خود‪ ،‬خششرد و‬ ‫دانش و داد را راهنماي اندیشه خود قرار داده و به وسششيله ي انديشششه و گفتششار و كششردار‬ ‫نيك همواره در راه رسایی تن و روان و بهبودي و بهزيستي خود و همبودگششاه )اجتمششاع(‬ ‫بكوشد‪ .‬اهلبته با توجه به زادگاه اشو زرتشت و مكان رشد و گسترش دين بهي و آميختششه‬ ‫بودن تاريخ اين دين با تاريخ ايران زمين‪ ،‬اين سرزمين زادگاه تاريخي پيامبر و دين بهششي‬ ‫به شمار مي آيد‪ .‬به همين دهليل بهدينان در هر كجاي دنيا كه مي زيند ايشران را سشرزمين‬ ‫مادري خود دانسته و براي بهروزي و رستگاري آن همواره در تلش خواهند بود‪.‬‬


‫‪ -4‬تاريخ زرتشتيان )آن گروه كه در سرزمين مادري بجا ماندند( بخشي از تاريخ اين‬ ‫ي فكري و‬ ‫سرزمين و فراز و نشيب هاي آن است‪ .‬همچنان كه سرگذشت و رونسِد دگرگون سِ‬ ‫سنتي كوچندگان )پارسيان( نيز واكنشي در برابر قوانين فرمانروا بر چگششونگی )شششرايط(‬ ‫زيستی آنان در سرزمين هاي تازه )هند و پاكستان( بوده است‪ .‬زرتشششتيان مششي بايششد كششه‬ ‫تاريخ و سرگذشت پدران خود را بدانند تا با كند و كششاو در آن بششه انگیششزه هششای چگششونگی‬ ‫امروز پي برده و با بكار گرفتن خرد‪ ،‬هم فردي و هششم گروهششي روش هششايي درسششت و‬ ‫اشايي را براي پيشرفت به سوي آينده اي بهتر و روشن تر و سششرانجام دسششت يششافتن بششه‬ ‫سازمان دوستي جهاني به كار گيرند‪.‬‬ ‫‪ -5‬همانگونه كه گفته شد دين بهي‪ ،‬جهاني و براي همه ی انسان ها است‪ ،‬بنابراين‬ ‫بايد با خردمندي و تدبير به بازگويي و گسترش آن پرداخت‪ .‬در اين راه به چند بنیان مهم‬ ‫بايد توجه داشت ‪:‬‬ ‫اهلف‪ -‬ما بايد آنچه را كه از روي خرد باور داريم به ديگران بشناسانيم و هر كجششا كششه‬ ‫خرد شاهراهي را روشن كرد‪ ،‬راه و روشنايي را تاييد كنيم‪ .‬بر مبناي اين انديشه با هيچ‬ ‫باور و دين و مذهبي آهنگ ستيز نداشته و از برخوردهاي ناسششازنده و نششابخردانه پرهيششز‬ ‫مي كنيم‪.‬‬ ‫ب‪ -‬دين بهي‪ ،‬در درجه نخست ديني است انسان ساز و آرامش جو و آرام سششاز كششه‬ ‫اين آرامش را براي همبودگاه جهاني پايه ريزي مي كنششد‪ .‬ايششن ديششن بششه دنبششال بششه دسششت‬ ‫آوردن قدرت سياسي یا دوهلتی نبوده و از پايه‪ ،‬ديششن را از سياسششت‪/‬دوهلششت جششدا ميدانششد و‬ ‫بنابراين تنها پذيراي كساني است كه براي پاك سازي خود و از روي بششاوري راسششتين و از‬ ‫روی خواستی پاکدلنه به دين بهي روي مياورند و نه كساني كه تنهششا بششه دنبششال خواسششت‬ ‫ها و هدف هاي سياسي يا گروهي خود و يا هششر انگيششزه ي ديگششري از ايششن دسششت مششي‬ ‫باشند‪.‬‬ ‫پ‪ -‬از آنجا كه منش بد و انديشه ناپاك و ويران ساز وجود دارد‪ ،‬زرتشتيان و سازمان‬ ‫هاي زرتشتي مي بايد داراي كارسازهاي پدافندي )مكانيزم هاي دفاعي( بوده و با دهلي‬ ‫پاك و هشيارانه به شناسايي و جلوگيري كردن از آزار بدمنشي بپردازند‪.‬‬ ‫ث‪ -‬هر آنكس كه ‪:‬‬


‫‪-ㄹ‬‬

‫دانش و بينش درست زرتشتي داشته باشد و باورمندانه آنها را به كردار درآورد‬ ‫ با پژوهش پيگير از تاريخ گذشته و امروز زرتشتيان آگاهي يابد‬‫‪ -‬به سختي ها و رنج هاي اين مششردم در راه نگاهششداري و پايششداري ديششن و فرهنششگ‬

‫نياكاني ارج بگذارد‬ ‫‪ -‬و از روي اختيار و آزادي دين زرتشتي را برگزيند زرتشتي به شمار مي آيد‪.‬‬

‫ايششن گزينششش و پششذيرش دو گششامه )مرحلششه( دارد‪ .‬نخسششتين گششامه شششناخت‪ ،‬آگششاهی‪،‬‬ ‫گزینش‪ ،‬باور و كردار بر پایه ی دين است كه امششري اسششت شخصششي و سششپس پششذيرش از‬ ‫سوي همبودگاه زرتشتي و شركت در كاركردهاي آن مي باشد‪ .‬اين پذيرش و بششه ديششن‬ ‫آمدن به شكل سدره پوشي و بوسيله ي کسانی انجام مي پذيرد كه از سششوي زرتشششتيان‬ ‫این خویشکاری )مسئوهلیت( به آنان واگذار شده باشد‪.‬‬

‫‪i‬‬

‫نخست چند دانستني زيربنايي‬ ‫دين چيست و اين واژه چه چمی دارد ؟‬ ‫دين‪ ،‬يا به زبان اوستايي َدنئنا ‪ Daenâ‬به چم ديششدن‪ ،‬شششناختن‪ ،‬فهميششدن و همچنيششن‬ ‫وجدان آمده است‪ .‬اشششو زرتشششت پيششام و آمششوزش هششاي خششود را َدنئنششا َونگششوهي ‪Daenâ‬‬ ‫دين خوب يا دين بهي و وجدان خوب يا به گفته اي ديگر »درك و‬ ‫سِ‬ ‫‪ Vanguhi‬ناميد به چ سِ‬ ‫م‬ ‫برداشت و شناخت درست از زندگاني«‪ .‬يك ديندار كسي است كه با كمك خرد به ديدن و‬ ‫شناختن دنياي پيرامون خود پرداخته و راه راستي و درستي را دريافته و برگزيده است‪.‬‬ ‫بنابراين نام دين بهي ريشه دارتر از ديگر نامها بوده و زرتشششتيان بهششدين نيششز ناميششده‬ ‫مي شوند‪ .‬پس تر نامهاي ديگري نيز بر اين دين گذاشته شد مانند‪ :‬مزدايي‪ ،‬مزديسني يششا‬ ‫مزداپرستي‪ ،‬اهورايي … و سرانجام “زرتشتي” تا گوياي نام پيام آور نيز باشد‪.‬‬ ‫روي هم رفته شايسته تر است كه مششا عنششوان هششاي "ديششن بهششي‪ -‬بهششدينان" يششا "ديششن‬ ‫زرتشتي‪ -‬زرتشتيان" را به كار ببريم‪.‬‬ ‫نام پيام آور‬


‫نام اوستايي اشو زرتشششت “َزَرتوشششترَ” ‪ Zarathushtra‬اسششت كششه در زبششان گجراتششي‬ ‫‪ Zarathusht‬يشششا ‪ Zarthusht‬ششششده اسشششت و در فارسشششي امشششروزه بششه آن “زرتششششت”‬ ‫‪Zartosht‬مي گوييم‪.‬‬ ‫ي نادرستي از نام ‪ Zarathushtra‬به يونششاني اسششت و از‬ ‫ن انگليس سِ‬ ‫‪ Zoroaster‬برگردا سِ‬ ‫سده ي ‪ 19‬ميلدي در زبان لتين به دين بهي ‪ Zoroastrism‬گفته مي شود‪.‬‬ ‫كتاب راهنما‬ ‫زرتشت در درازاي چهل و هفت سال پيام يا دكترين خود را بششه كششار بششرد و آمششوزش‬ ‫داد تا سرانجام چكيده ي آن را در ‪ 17‬سروده گرد آورد كه خود آنهششا را مششانتر ‪Mânthra‬‬ ‫يا "انديشه برانگيز"‪ ii‬خواند‪ .‬اين سروده ها پس تر "گاتها" ناميده شدند‪.‬‬ ‫گاثا‪ ،‬گاسان و گاهان گويش هاي گوناگون همين نششام بششه اوسششتا‪ ،‬پهلششوي و فارسششي‬ ‫است اما گويش “گاتها” در همه ي زبان هاي جهان پذيرفته شده است و مردم بيشتر آن‬ ‫را به همين نام مي شناسند‪ .‬چم اين واژه در زبششان هششاي اوسششتا و سانسششكريت “سششرود‬ ‫پاك” مي باشد‪.‬‬ ‫اين هفده سرود را از روي وزن و آهنگ بر پنج بخش كرده انششد كششه هششر كششدام نششام‬ ‫ويژه اي دارد‪ .‬هر يك از سرودها داراي شماري از بندهاست‪ .‬بلنششدترين سششرود ‪ 22‬بنششد و‬ ‫كوتاه ترين ‪ 6‬بند دارند‪ .‬نام پنج بخش گاتها چنين است ‪:‬‬ ‫َاهدرُنوَد )َاهوَنوَييتي ‪(Ahunavaiti‬‬ ‫درُاشَتوَد )اوشَتوَنئيتي ‪(Ushtavaiti‬‬ ‫سپنمٍتمسِد )سسِپنتا مَئينيو ‪(Spentâ Mainyu‬‬ ‫َ‬ ‫شترَ ‪Vohu Khshathra‬‬ ‫درُوهوخ َ‬ ‫َوهيشتوايشت )وهيشتو ايشتي ‪(Vahishtu Ishti‬‬ ‫نخستين جانشينان و پيروان اشو زرتشت نيز نيششايش هششا و سششروده هششاي خششود را بششا‬ ‫سبك گاتهايي به آن افزودند كه چنین هستند ‪:‬‬ ‫هپَتنگ هانئيتي يا هفت هات ‪Haptang Hâiti‬‬ ‫َ‬ ‫َانئيريَ ما ايشيو ‪Airya mâ ishyu‬‬


‫هَذنئوخَته يا هادرُدخت )سروش( ‪Hadhaokhta‬‬ ‫َ‬ ‫َرْفشوشو مانترَ ‪Fshushu Mânthra‬‬ ‫سِينگسِهه هاتام ‪ Yenghe hâtâm‬در گرامي داشت زنان و مردان‬ ‫َرْفرَ​َورتي يا َفرَورد ‪ Fravarti‬به چم برگزيدن كه دربرگيرنده ي آن پاره هايي است كه‬ ‫هم بهدينان در نيايش هاي خود مي سرايند و هششم گرونششدگان بششه ديششن بششا گفتششن آنهششا از‬ ‫باورهاي پيشين خود برگشته و دين بهي را برمي گزيدند‪.‬‬ ‫َاشسِم درُوهو ‪ Ashem vohu‬در ستايش از راستي و درستي‬ ‫َيتا َاهو ‪ Yathâ Ahu‬درباره ي گزينش و ياري به ديگران‬ ‫جنگ ياد شده را “ستوت يسن” ‪ Stot Yasn‬گويند كه به زبششان اوسششتايي‬ ‫تمامي اين نٌ‬ ‫‪ Staota yesna‬مي باشد به چم “ستايش هاي گرامي”‪.‬‬ ‫در يك جمله مي توانيم بگوييم كه كتاب پاک و راهنماي ما زرتشتيان “گاتها” است كه‬ ‫مي توان با پسوند “ورجاوند” بگونه ي “گاتهاي ورجاوند” نيششز بششه كششار بششرد كششه بششه معنششي‬ ‫بزرگ و گرامي است‪.‬‬

‫فرزان يا بينشش زرتششتشي‬ ‫بر پايه ي آموزش هششاي اشششو زرتشششت و سششروده هششاي انديشششه برانگيششز او “گاتهششاي‬ ‫ورجاوند” ‪:‬‬ ‫هدف و آرمان دين بهي رساندن انسان و همبودگاه های انسششاني بششه آرامششش مششي‬ ‫باشد‪ .‬آرامشي كه افزايش و پيشرفت را در پي داشته و سرانجام بششه رسششايي يششا تكامششل‬ ‫خواهد انجاميد‪ .‬تكاملي كه ميششوه ي آن شششادي و خشششنودي كامششل بششوده و انسششان را بششه‬ ‫جاودانگي و بيمرگي‪ ،‬يا به گفته ي ديگر به “اهورامزدا” پيوند مي دهد‪.‬‬ ‫بنيادي ترين وسايل رسيدن به اين هدف را مي توان در سه عبارت زير كوتاه نمود‪:‬‬ ‫انديشه نيك – گفتار نيك – كردار نيك‬


‫اشو زرتشت بنيان هاي زندگاني را به ما مي شناساند كه ايششن بنيششان هششا هميشششگي‬ ‫بوده و وابسته به زمان و مكان نمي باشند‪ .‬بر اساس اين آموزش هششا درمششي يششابيم كششه‬ ‫براي رسيدن به هدف بايد از جاي درست آغاز كرد و راه درست را پيمود‪.‬‬ ‫گام نخست به كار انداختن انديشه و خرد نيك است‪ .‬بدين معنا كه بايد ديد و شناخت‬ ‫و در تمام جنبه هاي بيروني و دروني زندگي َكندوكاو كرد‪ .‬در اين راه بايد كششه از دانششش‬ ‫گیتایی )مادي( و مینوی )معنوي( بهره گرفته و به‬

‫سنجش آنها پرداخت تا بتوان به قانون و هنجاری كه بر هستي و آفرينش فرمانرواسششت‬ ‫پي برد‪.‬‬ ‫اين قانون همان هنجار و اندازه ای )تعادهلي( است كه در جهان آخشیجی و هستی‬ ‫است‪ .‬انسان نيز بخشي از اين آفرينش است‪ ،‬اما آن بخشششي كششه بششر اثششر داشششتن نيششروي‬ ‫هنایشی "هایی" یششا "نششایی" )تششاثيری مثبششت يششا‬ ‫انديشه و آفرينندگي مي تواند بر اين روند َ‬ ‫منفي( بگذارد‪.‬‬ ‫اگر انسان در پی آرامش و شادي و خوشبختي است‪ ،‬راهي نيست جز آنكششه برابششری‬ ‫نیروها و اندازه های هستی را بر هم نزده بلكه خود را با آن هماهنگ و اندازه كند‪ .‬در‬ ‫اين آرامش است كه شرايط مناسب براي پيشرفت فكري و روانششي فراهششم شششده و مششي‬ ‫توان به سوي تكامل كه همانا دست يافتن به دانش راستین است به پيششش رفششت‪ .‬در آن‬ ‫جاست كه شادي و خشنودي كامل به دست آمده و روان‪ iii‬به جاودانگي و بيمرگي دست‬ ‫مي يابد‪.‬‬ ‫اين آرامش و شادي زماني كامل خواهد شد كه فراگير باشد‪ .‬بنابراين يك زرتشششتي‬ ‫بايد پس از دست يافتن به اين اندازه ی دروني به سششاخت و آبششاداني همبودگششاه خششود و‬ ‫همه ی جهان پرداخته و با همكاري در سازمان دوستي جهاني آن را بششه سششوي آرامششش‬ ‫همگاني به پيش ببرد‪ .‬آن زمان است كه در سشايه ي ششكوفايي و افزايشش و نوششدن و‬ ‫پيش رفت هميشگي‪ ،‬رسايي و جاودانگي به دست مي آيد‪.‬‬


‫جمع بندي باورهاي بنيادين دين زرتشت‬ ‫‪ㄱ‬يگانگی و به هم پیوستگی همه ی نمودهای هستی‬ ‫‪ㄴ‬اهورامزدا‪ ،‬خداوند جان و خرد‪ ،‬نمششاد ایششن یگششانگی آفريننششده‪ ،‬آرايششش دهنششده و‬ ‫پيش برنده ي جهان‬ ‫‪ㄷ‬آفرينش )پیدایش( بر پايه ي قانونمندي و يا خرد و دانش و داد‬ ‫‪ㄹ‬پويايي و هميشگي بودن پیدایش يا دگرگون شدن و نو شدن آن‬ ‫‪ㅁ‬آرمان پیدایش‪ ،‬رسيدن به رسايي و تكامل است‪.‬‬ ‫‪ㅂ‬انسان كه خود يكي از آفريده هاي هستي اسشت بشا همكشاري بشا ششاهلوده آن بشه‬ ‫سوي رسایی پويا مي گردد زيشرا او نيشز ماننشد ديگشر نمودهشاي هسشتی از گشوهر يشا ذات‬ ‫اهورايي برخوردار بوده و مي تواند با پرورش ويژگيها و فروزه هاي اهورايي‪) ،‬كششه بششا‬ ‫نام “امشاسپندان” نيز ياد مي شوند( در خود به رسايي و جاودانگي و خدايگونگي دست‬ ‫يابد‪.‬‬ ‫‪ㅅ‬راه رسيدن به رسايي و جاودانگي‪ ،‬همششاهنگي بششا قشوانين موجششود در آفرينشش و‬ ‫هستي است‪ .‬از اينرو مي بايد با استفاده از تمام توانايي ها و گنجايش ذهششن و انديششه‬ ‫ي پاك و اهششورايي و بشا مهششر و دهلبسششتگي و بششدون چشمداشششت كشار و تلش نمشود و بششه‬ ‫نوسازي و بهسازي جهان پرداخشت‪ .‬نشتيجه ي چنيشن زنشدگاني‪ ،‬بشي گمشان زيسشتن در يشك‬ ‫آرامش كامل و شادي و خشنودي است‪.‬‬ ‫‪ㅇ‬انسان پدیده ای است که گروهی می زید و توانایی آگاه شدن دارد کششه اگششر شششد‬ ‫پیشرفت خود را در پیشرفت گروه و همبودگاه انسانی خود مي داند‪.‬‬ ‫‪“ㅈ‬بد” و “خوب” و يا “بدتر” و “بهتر” مفاهيمي ذهني و نسبي هستند و تنها هنگامي‬ ‫مششششششي تواننششششششد درسششششششت داوري شششششششوند كششششششه خششششششرد يششششششا نیششششششروی تمیششششششز‬ ‫در انسان به درستي بارور و ساخته شده باشششد‪“ .‬سششپنتا مينششو” گششوهر و انديشششه ي بهششتر‪،‬‬ ‫پيشبرنده و سازنده مي باشد و “انگره مينو” انديشه بد‪ ،‬ويران ساز و بازدارنششده‪ .‬انديشششه‬ ‫ي پيشبرنده به انسان كمك مي كند تا هم خود و هم جهششان پيرامششون خششود را بششه پيششش‬ ‫برد‪ .‬انديشه ي ويران ساز به خود انسان و همبودگاه و جهان آسيب مي رسششاند‪ .‬انسششان‬ ‫خردمند انديشه ي سازنده را برمي گزيند‪.‬‬


‫‪ㅊ‬آزادي گزينش و نتيجه ي مناسب با آن )قانون كنش و واكنش(‪ .‬اگر انسان گزينش‬ ‫درست نكند در ناآرامي و آشفتگي به سر خواهد برد تا زمششاني كششه بششه خششود آمششده و راه‬ ‫درست را در پيش گيرد‪.‬‬ ‫‪ㅋ‬بر پایه ی اين قانون‪ ،‬پایه بر گزینش است و جششبر و تقششدير و سرنوشششت در شششكل‬ ‫گيري آينده ي انسان جايي ندارد‪.‬‬ ‫‪ㅌ‬تمركز در سكوت و نيايش ها ابزاري هستند كه به انسان كمك مششي كننششد تششا مسِهششر‬ ‫خدايي تجربه شده و به بينهايت اهورايي پيوند يابد‪.‬‬ ‫اهشورا مشزدا‪ ،‬خداي زرتشت‬ ‫ابردانا” يا “خرد كل باشنده” و يا به زبان ساده تر‬ ‫ش َ​َ‬ ‫اهورامزدا به چم “هستي بخ سِ‬ ‫و به گفته ي روانشاد فردوسي توسي “خداوند جان و خرد” آن نيششروي فراگيششر و جهششاني‬ ‫مي باشششد كششه همششه چيششز در اوسششت و از اوسششت‪ .‬بشه گفتشه ي ديگششر تمششامي آفريششده هششا‬ ‫نمودهاي گوناگوني هستند از اين نيروي كلي كه داراي سه ويژگي بنيادين مي باشد ‪:‬‬ ‫هستي ش آگاهي ش آفرينندگي‬ ‫خداوند از مينوي افزاينده ي خود )سپنتامينو ‪ ( Spenta Mainyu‬و از هستي خود بر‬ ‫پايه ي قانون خود )اشا ‪ (Asha‬مي آفريند‪ ،‬مي پروراند‪ ،‬مي آرايد و به پيش مي برد‪.‬‬ ‫انسان و جهان زنده و پوينده ي او بخشي از اين آفرينش نيك و شادي آفرين است‪.‬‬ ‫از آنجا كه اهورامزدا يك نيروي كلي بوده و تمامي هسششتي را در بششر مششي گيششرد بنششابراين‬ ‫داراي پیکر و شكل ويژه اي نمي باشششد‪ .‬بششراي شششناخت او بايششد فششروزه هششايش )ويژگششي‬ ‫هايش( را شناخت‪ .‬اين فروزه ها و توانايي ها در انسششان نيششز هسششت و راهنمششاي او در‬ ‫زندگاني و پيشرفت به سوي تكامل مي باشند‪ .‬بنابراين انسان داراي همان فروزه هششاي‬ ‫خداونديست كه بايد بدانان آگاه شده و با پيشبرد و شكوفايي و افزايندگي آنششان خششود را‬ ‫مزداگونه گرداند‪ .‬بر همين پايه انسان هاي آگاه نيز دسششت بششه دسششت هششم داده و دنيششاي‬ ‫ن هميشگي بششه پيششش‬ ‫زنده را در مسير تكاملي اش ياري رسانده و در دگرگوني و نوشد سِ‬ ‫مي برند‪ .‬اينچنين انسان همكار خداوند مي گردد‪.‬‬


‫بنيان هاي زندگاني‬ ‫)فروزه هايي مزدايي‪-‬انساني(‬ ‫‪ -1‬سششسَِپنتا مينششو ‪ Spentâ mainyu‬يششا “گششوهر افزاينششدگي” فششروزه ي آفريننششدگي‬ ‫اهورامزداست‪ .‬از اين فروزه است كه آفرينش پديد آمده است‪ .‬اين قلمرو همششواره مششي‬ ‫افزايد و مي گسترد و به پيش مشي بشرد و از آن اسشت كشه مشا انسشانها نيشز آفريننشده مشي‬ ‫باشيم‪.‬‬ ‫‪ -2‬درُوهومَنَ ‪) Vohu mana‬بهمن به فارسششي امششروزه( يششا انديششه نيششك و نيششت پششاك‪.‬‬ ‫اهورامزدا جهان را با انديشه ي نيك آفريد‪ .‬آفرينندگي و سازندگي‪ ،‬خوسِد نيكي اسششت‪ .‬بششه‬ ‫زباني ديگر مي توان گفت كششه “وهششومن” شششاهلوده و نقشششه ي فراگيششر و بششزرگ آفرينششش‬ ‫است‪.‬‬ ‫با كمك وهومن انسان به وجود و چگششونگي اهششورامزدا آگششاهي يششافته‪ ،‬بششه رازهششاي‬ ‫زندگي دست مي يابد و به خويشكاري يا وظيفه ي خويش در زندگاني آشنا مي شود‪.‬‬ ‫داشتن انديشه نيك نخستين گامي اسششت كشه انسششان بششراي رسششتگاري برمششي دارد‪ .‬از‬ ‫ديدگاه فلسفه زرتشت انسان باشنده ای است انديشمند‪ .‬درست همين انديشيدن و ژرف‬ ‫انديشي است كه انسان را از ديگر جانداران جدا مي سازد چون كه به نيروي “خرد” مي‬ ‫انجامد‪ .‬خرد نيرويي است كه با آن مي توان پديده ها را با هم سنجيد و بد و خوب را از‬ ‫هم جدا کرد‪ .‬همين شناسایی خوب از بد به انسان اختيار برگزيدن مي دهد و او را آزاد‬ ‫و مختار مي سازد كه يكي از اين دو را برگزيند‪ .‬بنشابراين آزادي در گزينشش و بشا گزينشش‬ ‫است‪.‬‬ ‫“خردمند” آن است كه پس از شناسايي و سنجش آن چششه سششودمندتر و انسششاني تشر‪،‬‬ ‫اخلقي و بهتر است را برگزيند‪ .‬اما “نابخرد” كه وارونسِ خردمند است آن كسي اسششت كششه‬ ‫پس از سنجش بدتر و بدترين را برمي گزيند‪.‬‬

‫در اينجا نياز است كه‬

‫دريابيم خوب چيست و بد چيسششت‪ .‬بنششا بششر گاتهششا خششوبي و بششدي دو راه انديشششيدن اسششت‪.‬‬ ‫انسان آزاد است كه از ميان آن دو‪ ،‬يعني “بد” و “بهتر” يكي را برگزيند‪ .‬انديشه ي بهششتر از‬ ‫خواستی نیششک )نیششت خششوب( برمششی خیششزد کششه آن سششازنده و جششانبخش بششوده و بششه سششود‬ ‫همبودگاه انسانی است و بد‪ ،‬آن است كه زیانبشار بششوده و بشه جششان )هشا( و انسششان )هششا(‬


‫آسیب برساند ‪ .‬اين هر دو نسبي بوده و در رابطه با زمان و مكششان سششنجيده مششي شششوند‪.‬‬ ‫آن انديشه اي نيك است كه پيامد آن گفتار و كردار نيك باشد‪.‬‬ ‫‪َ-3‬اشششا ‪Ashâ‬یا َارتا ‪ Artâ‬قانون و هنجار و ترتيبي است كه آفرينششش بششر اسششاس‬ ‫آن شكل گرفته و به پيش مي رود‪ .‬بنيان اين هنجار بششر راسششتي‪ ،‬درسششتي و داد يششا عششدل‬ ‫است‪ .‬در اين چهارچوب از قوانين فيزيكي‪ -‬آخشششیجی گرفتششه تششا قششوانين همبودگششاهی و‬ ‫قوانين پيدا و ناپيداي چيره بر دنياي مينوي و رواني جاي دارد‪.‬‬ ‫بنا بر گزارشی " آيين راستي‪ ،‬كار درست را در زمان درست و مكان درست و با ابزار‬ ‫درست و برنامه ي درست انجام دادن است‪ .‬نتيجه ي آن همواره درسششت خواهششد بششود و‬ ‫جز آن نمي تواند باشد‪".‬‬ ‫بنا بر گزارشی ديگر “ راه درست براي انجام هر كاري آن اسششت كششه كمششترين مقششدار‬ ‫انرژي براي انجام آن بشه كشار گرفتششه ششود و از بشه هششدر دادن بيهششوده انشرژي جلشوگيري‬ ‫شود‪”.‬‬ ‫انسان و همبودگاه اگر در راه راستي و درستي و داد گام بردارند و خود را با قانون‬ ‫هستي و آفرينش هماهنگ كنند به اندازه و هنجار و آرامش و پيشرفت و تكامششل دسششت‬ ‫مي يابند و از آنان است كه سازندگي آغاز مي شود و به همه سود مي رسد‪.‬‬ ‫وارون آن يعني دروغ‪ ،‬از هم گونه اش‪ ،‬يعني در انديشه و گفتار و كردار اسششت كششه‬ ‫نتيجه ي نادرست داده و زيان و آزار و خرابششي مششي رسششاند‪ .‬آنچششه آزار دروغكششار را چنششد‬ ‫برابر مي كند و تباهي مي آورد خشم است‪ .‬خشم‪ ،‬خرد و هوش را از دست دادن است‬ ‫و سرچشمه ي جور و ستم و بيداد است‪ .‬پس بايد بدور از خشششم و دروغ‪ ،‬هششر كششس بششر‬ ‫آيين راستي و درستي كار كند و هم خود و هم ديگران را خرسند و شاد و آبششاد گردانششد‪.‬‬ ‫شوَن” ‪ Ashavan‬و پيروان دروغ را “سِدسِرگوَنت” ‪ Dregvant‬مي نامد‪.‬‬ ‫گاتها پيروان اشا را “َا َ‬ ‫اگر بخواهيم چند نمونه از قوانين آخشششیجی‪ -‬همبودگششاهی را كششه نمششودار اشششا مششي‬ ‫باشند نام ببريم مي توان از موارد زير ياد كرد‪:‬‬ ‫قوانين آخشیجی‪ /‬فيزيكي مانند ‪:‬‬ ‫‪ ㄱ‬كنش و واكنش يا علت و معلول ‪Cause and effect‬‬ ‫‪ ㄴ‬پيشرفت ‪Progress‬‬ ‫‪ ㄷ‬وابستگي ‪Interdependence‬‬


‫‪ ㄹ‬تاثيرگذاري متقابل ‪Inter-reflection‬‬ ‫قوانين انساني‪ -‬همبودگاهی مانند ‪:‬‬ ‫‪ㄱ‬آزادي گزينش‬ ‫‪ㄴ‬پاسخگویی )مسئوهليت( انسان در برابر گزينش خود‬ ‫‪ㄷ‬برابري حقوقي تمام انسان ها‬ ‫‪ㄹ‬قانون كنش و واكنش‪ ،‬كه بر اساس آن هر كس نتيجه ي مناسششب بششا كنششش خششود‬ ‫را‪ ،‬دير يا زود اما بدون سوخت و سوز‪ ،‬مي گيرد‪.‬‬ ‫‪ㅁ‬هر كس و هر چيز بايشد در جشاي درسشت و مناسششب خشود قشرار گيشرد تشا نشتيجه ي‬ ‫درست به دست آيد‪.‬‬ ‫‪ㅂ‬جايگاه زيست بايد ساهلم و پاك نگاهداري شود تا زنششدگاني امكششان ادامششه و رشششد‬ ‫داشته باشد‪.‬‬ ‫‪ㅅ‬دنيا در مسير تكاملي خود همواره دگرگون و نو مي شود‪ .‬و انسان مشي توانشد در‬ ‫اين راه نقش سازنده و يا ويران ساز داشته باشد‪.‬‬ ‫‪ㅇ‬ميانه روي بهترين و اشايي ترين شيوه ي برخورد با مسانئل است‪.‬‬ ‫اشا وهيشتا يا ارديبهشت به فارسي در چم بهترین راستی و درستی و یا بالترین و نششاب‬ ‫ترین حقیقت میباشد‪ .‬اشا وهیشتا جایگاه انسان های رسایی یافته است‪ .‬این واژه است‬ ‫که در زبان پارسی به بهشت دگرگون شده است‪.‬‬ ‫شتدرُر ‪) Khshathra‬شهريور به فارسي( يا “خويشتنداري” و “آبادسششازي” )کششردار‬ ‫‪-4‬خ َ‬ ‫نیک(‪.‬‬ ‫انسان بششه دنبششال خودآگششاهي و بهششره گيششري از خششرد نيششك و اشششويي زيسششتن ميتوانششد‬ ‫نيروهاي تني و رواني خششود را بشه آنچنششان همشاهنگي و هنجششاري برسششاند كشه آنهشا را در‬ ‫اختيار و چیرگی خود درآورده و بر هشوس هششاي نفسششاني خشود چيششره شششود‪ .‬ايششن چنيششن‬ ‫چيرگي يا فرمانروايی بر خود را فرمانروايي يا شهرياري اهورايي نيز مي نامند بدين چم‬ ‫كه اين فروزه خداوندي در انسان به كمال خود مي رسد‪.‬‬ ‫رفتار و كردار چنين انساني با ديگششر انسششان هششا از روي خششرد و بششا آرامششش و بينششش‬ ‫درست بوده و يا به گفته ي ديگر نيك كردار مي شود‪ .‬اينگونه نيك كرداري ساختن و آبششاد‬ ‫كردن را به دنبال مياورد‪ .‬پششس خشششترا آن گششامه اي اسششت كششه هششم بششراي انسششان و هششم‬


‫همبودگاه انساني آباداني مي آورد و واژه ي “شهر“ كه از خشترا مي آيد در چششم جششايي‬ ‫است كه آباد شده است و “شاه” كسي است كه آباد مي كند‪.‬‬ ‫ب برگزيششدني”‪،‬‬ ‫ي خششو سِ‬ ‫درُوهو خشتدرُر َونئيردرُيه ‪ Vohu khshathra vairya‬به چم “شهريار سِ‬ ‫آن سيستمي است كه انسان هاي با انديشه و گفتار و كشردار نيششك دسششت بشه دسششت هششم‬ ‫داده وآن نيروي خوب را از ميان خود برگزينند و برپا سازند‪ .‬آن سيسششتمي را “شششهرياري‬ ‫خششدايي“ مششي نامنششد كششه در آن از زور و سششتم و خشششم و بيششداد خششبري نباشششد و همششه از‬ ‫زندگاني خوش و خرم و آسوده بهره مند گردند‪ .‬خشترا را مي توان به سششادگي در چششم‬ ‫“هنجارو سامان خوب“ هم دانست‪.‬‬ ‫‪ -5‬سششپنتا آرميششتي ‪) Spentâ Ârmaiti‬اسششفند بششه فارسششي( يششا مهششر و عشششق بششي‬ ‫ش افزاينده‪.‬‬ ‫چشمداشت و همچنين آرام سِ‬ ‫انسان هنگامي كه بر خود چيره شد‪ ،‬به آگاهي رسششيد و بششا پيششروي و همششاهنگي بششا‬ ‫قانون اشا به هنجار در نیروهای تني‪-‬رواني دست يشافت‪ ،‬آنگشاه نيشك كشردار و مهربشان و‬ ‫شادخو و شادزي و از خود گذشته مي گردد‪ ،‬به همه مهر ميورزد و خشنودي خششود را در‬ ‫خشنودي ديگران مي جويد‪ .‬اين حاهلت‪ ،‬آرامشي در او پديد مي آورد كه در آن همه چیششز‬ ‫براي پيشرفت روزافزون و شتاب گيرنده به سوي رسايي و بي مرگششي فراهششم مششي آيششد‪.‬‬ ‫سپنتا آرميتي نمودار اين پيشرفت در آرامش است‪.‬‬ ‫به همين ترتيب همبودگاهی خشترايي نيز به آرامش و هنجار و شششادي و خشششنودي‬ ‫دست پيدا مي كند و توانايي ها براي پيشرفت و تكامل نمودار گشته و به كار مي افتد تششا‬ ‫در نتيجه ي آن آرامش و دوستي جهاني به دست آيد‪.‬‬ ‫‪ -6‬هَئورَوتات ‪) Haurvatât‬به فارسششي خششرداد( يششا نمششاد رسششايي و خودشناسششي‪ ،‬آن‬ ‫حاهلتي است كه تششن و روان در سششايه ي آرامششش بششه دسششت آمششده بششه سششوي تندرسششتي و‬ ‫توانايي و خودشناسي كامل به پيش رفته و كمي ها و كاسشتي هشا را هشر چشه بيششتر از‬ ‫خود دور مي كنند و به بهترين حاهلت خود مي رسند كه آن زيستن در شادي و خشششنودي‬ ‫و آرامش راستين است؛ كه آن شناخت راستین اهورامزداست‪.‬‬ ‫بايسته ي خداشناسي‪ ،‬رسايي است و بايسته ي رسايي‪ ،‬خودشناسي است‪.‬‬ ‫اينگونه انسانها جهان را نيز بسوي خشترا و دوستي جهاني به پيش برده و آن را بششه‬ ‫كمال مي رسانند‪.‬‬


‫‪َ -7‬امسِسِرتات ‪ Ameretât‬يا بششي مرگششي و جششاودانگي= خششارج بششودن از زمششان و مكششان؛‬ ‫آنگاه كششه در آرامششش افزاينششده‪ ،‬روان خششود را بشه رده هششاي بشالي تكامششل رسششانده و بششه‬ ‫آرامش كامل و خرسندي مينوي رسيده و با اهورامزدا يكي شويم‪ ،‬مانند او جاودانه مششي‬ ‫گرديم‪.‬‬ ‫گاتها اين حاهلت جاوداني را “َگرو سِدمانا” ‪ Garo demânâ‬يا خانه ي سرود مي نامششد‬ ‫كه جايگاه انديشه ي نيك است‪ ،‬جاي آرامش و رامش روان است‪.‬‬ ‫ن در رنششج خششود‬ ‫اما سِدسِرگوَ نت و دروغكار‪ ،‬در خانه ي دروغ به سر مي بششرد و از وجششدا سِ‬ ‫رنج مي برد تا آنكه پشيمان شده‪ ،‬از بدي ها دور گشته‪ ،‬به نيكي بگرايد تا رستگار گششردد‬ ‫و به خانه ي انديشه نيك و سراي سرود برسد‪.‬‬ ‫شايست ها و ناشايست ها‬ ‫روي هم رفته دين بهي با “بكن ها” و “نكن ها” سر و كار ندارد و تنهششا بنیششان هششا و‬ ‫پايه ها هستند كششه قششوانين جششاري و هميشششگي بششوده و همششاهنگي بششا آنهششا پایدارنششده ی‬ ‫خوشبختي و رستگاري انسان هاست‪ .‬راهنمایی های ديني كلي است و هدف تندرستي‬ ‫و سلمت تن و روان است‪.‬‬ ‫دكتر فرهنگ مهر دانشمند زرتشتي در كتاب خود با نام “ديدي نو از آيينششي كهششن” بششه‬ ‫خوبي اين جستار را بيان داشته است ‪:‬‬ ‫» در دين زرتشت‪ ،‬امر يا نهي غاهلبا كلي است و نه موردي‪ .‬دستور‪ ،‬رعايت سلمت و‬ ‫بهداشت تن و روان است‪ .‬مسانئل موردي‪ ،‬مثل روزه گرفتن از طلوع تا غروب آفتاب )كه‬ ‫از هلحاظ عملي در بعضي نقاط جغرافيايي مثل قطب شمال يا جنوب ايجاد اشكال مششي‬ ‫كند( در دين زرتشتي نيست‪ .‬در عين حال سنت زرتشتي بششر ايششن اسششت كششه زرتشششتيان در‬ ‫ماه دست كم چهار روز گوشت نمي خورند‪ .‬بعضي هم اساسا سبزيخوارند‪ .‬ايششن خششوبي‬ ‫دين است‪ .‬همانگونه كه مي دانيم روزه گرفتن از طلوع تا غروب آفتاب در نقاطي مثششل‬ ‫قطب شمال يا جنوب ايجاد اشكال مي كند‪ .‬يا اهلزام به خششوردن گوشششت حيششواني كششه بششه‬ ‫ترتيب خاص ذبح شده باشد ممكن است از هلحاظ علمي قابل توجيه نباشششد و فقششط يششك‬ ‫سنت مذهبي باشد‪« .‬‬


‫» مسئله آدم و حوا در دين زرتشتي نيست‪ .‬بنششابراين جنگششي بيششن طرفششداران نظريششه‬ ‫تكامل و طرفداران نظريه خلقت پيش نمي آيد‪«.‬‬ ‫» در كتاب مقدس زرتشتيان راجع به حقوق زن يا سهم الرث او و فرزندان و مانند‬ ‫اينها‪ ،‬احكامي وجود ندارد كه عمل برخلف آنها‪ ،‬مغاير ديششن باشششد‪ .‬وفششاداري نسششبت بششه‬ ‫حكومت قانوني و دادگسششتر‪ ،‬جششزو سششنت مششذهبي زرتشششتي اسششت و مسششايل مربششوط بششه‬ ‫حكومت پيروان مذهب خاص بر اساس مذاهب پيش نمششي آيششد‪ .‬ايششن قششابليت تطششبيق بششا‬ ‫رعايت اصول كلي دين‪ ،‬يكي از اسرار بقاي همبودگاه زرتشتي است‪.‬‬ ‫حفظ گاهنماي ملي و ديني در كشورهاي مقيم‪ ،‬پيروي از تقششويم و تاريششخ دوهلششتي و‬ ‫در عين حال داشتن تقويم ملي امكان پذير است‪ .‬همچنين آموزش زبان و ادب فارسششي‬ ‫به جوانان تا آنجا كه امكانات اجازه دهششد‪ ،‬از اسششرار بقششا و پايششداري همبودگششاه زرتشششتي‬ ‫خواهد بود‪«.‬‬ ‫به هرروي بر اساس دين و سنت‪ ،‬هر فشرد زرتششتي خویششکاری هشايي دارد كشه از‬ ‫آغاز دوران رسيدگي يا بلوغ تا پايان زندگي خاكي‪ ،‬شايسته است كه آنها را به كششار بنششدد‪.‬‬ ‫از جمله ي اين شايستگي ها چنين هستند ‪:‬‬ ‫ت ‪ Humata, hukhta, Hvarshta‬انديشه نيك‪ ،‬گفتار نيك‬ ‫ت‪ ،‬هوَرش َ‬ ‫ت‪ ،‬هوخ َ‬ ‫ هوَم َ‬‫و كردار نيك‬ ‫ش راستي يا اشايي و دوري از دروغ‬ ‫ش ميانه روي‬ ‫ش گرامي داشت پدرو مادر‬ ‫ش پاكي و پاكيزگي‪ ،‬تندرستي و بهداشت‬ ‫ش كار و آباداني‬ ‫ش پاكيزه نگاهداري و ساهلم سازي پيرامون يا محيط زيست‬ ‫ش دانش آموزي و دانش پراكني‬ ‫ش ستايش و پرداختن به زيبايي و هنر‬ ‫ش استفاده نكردن از ماده هاي هوش درُربا كه به انديشه و خرد آسيب مي رسانند‬ ‫ش كمتر خوردن گوشت جانوران‪ ،‬از همين رو در سنت اسششت كششه زرتشششتيان در چهششار‬ ‫روز از هر ماه از خوردن گوشت و اصول كشتن جانوران به قصد خوردن‪ ،‬خودداري مي‬


‫نبر” ‪nabor‬‬ ‫كنند‪ .‬از همين رو به اين روزها “ َ درُ‬

‫مي گويند‪ .‬اين روزها بر اساس‬

‫گاهنماي زرتشتي عبارتند از ‪ :‬وهمن‪ ،‬ماه‪ ،‬گوش و رام؛ در هر ماه‬ ‫)یادآوری‪ :‬در گاهنماي زرتشتي تمامي روزهاي ماه هر يك نامي دارنششد كششه نامهششاي‬ ‫ياد شده نيز جزو اين سي نام روزها در ماه هستند(‬ ‫آرامشش و‬ ‫نيشايشش‬ ‫آرامش چيست ؟‬ ‫مي گوييم كه هماهنگي با سرشت و قششانون و هنجششار هسششتي و یششا بششه گفتششه دیگششر‬ ‫پیداکردن اندازه در خود ‪ ،‬تنها راه رسيدن به آرامش فكري و رواني است‪ .‬اكنون كمي به‬ ‫واگشايي آن مي پردازيم‪ .‬مي دانيم كه هماهنگي با سرشت بدين چم نيست كه انسششان‬ ‫مانند گياهان باشد‪ ،‬تنها براي خود در گوشه اي رشد نموده و سرانجام پژمرده شششود؛ يششا‬ ‫مانند جانوران تنها از روي غريزه به دنبال خورد و خواب و فرزندزايي باشد؛ بلكه انسان‬ ‫موجودي است همبودگاهی كه آرامش او‪ ،‬هم وابسششته بششه آرامششش فششردي اسششت و هششم‬ ‫آرامش همبودگاه‪ ،‬و اين دو نيز با يكديگر در پيوندند‪.‬‬ ‫با آگاهي و درك درسشتي كشه از ديشن بهششي در مشورد آفرينشش بشر پشايه ي درسششتي و‬ ‫اشايي مي يابيم )كه دانش نيز تا به امروز بر درستي آن گششواه اسششت( در مششي يششابيم كششه‬ ‫همه چيز در اين هستی كه مششا مششي شناسششيم در يششك همششاهنگي و انششدازه بششا يكششديگر و‬ ‫قانونمندي كل به پيش مي روند‪ ،‬يعني هر پديده ي تازه اي نيز كششه زاده مششي شششود تنهششا‬ ‫هنگامي به بودن و رشد خود ادامه مي دهد كششه بششا ديگششر نمودهششاي هسششتي هماهنششگ‬ ‫گردد‪.‬‬ ‫انسان نيز از اين دايره ي قانون مندي بيرون نيست‪ .‬از سويي او تنهششا هسششتی یششافته‬ ‫ای است )تا مرز آگاهي هاي ما( كه بر پایه ی داشتن نيروي انديشه و اختيار‪ ،‬مششي توانششد‬ ‫ن ايششن همششاهنگي كشششيده شششده و در نششتيجه هششم‬ ‫با گزينش نادرست خود به راهي وارو سِ‬ ‫آرامش خود و هم ديگران را به هم بريزد‪ .‬بنابراين تنهششا راه درسششت‪ ،‬نخسششت دريششافت و‬ ‫درك اين قانونمندي و سپس كردار بر اساس آن است‪.‬‬ ‫مقوهله ي آرامش را مي توان در دو بخش بررسي كرد‪:‬‬ ‫‪ -1‬آرامش فردي ‪ -2‬آرامش گروهی‬


‫آرامش فردي‬ ‫دانستيم كه پيش درآمد آرامش و هنجار )سپنتا آرميتي(‪ ،‬رسششيدن بششه خشتراسششت كششه‬ ‫آن چيرگي بر خود و هواي نفس است‪.‬‬ ‫تنها راه رسيدن به سرچشمه ي دانش و راستی و فهم درسششت از زنششدگاني رسششيدن‬ ‫ه رسيدن به نششور و روشششنايي همششوار شششده و مششي‬ ‫به آرامشي است كه در سايه ي آن را سِ‬ ‫توان به سرمنزل مقصود رسيد‪ .‬اين همان راهي بود كه خششوسِد اشششو زرتشششت‪ ،‬بشه عنشوان‬ ‫نخستين انسان شناخته شششده در تاريششخ رفششت و بششه روشششنايي رسششيد و مششزداي او هميششن‬ ‫سرچشمه ي نور و دانش و راستی بود‪ .‬آن خداوندي كه هشم آنقشدر بشزرگ اسشت كشه در‬ ‫انديشه نمي گنجد و هم آنقدر دست يافتني كه مي توان بدان رسيد‪ .‬اما چگونه ؟‬ ‫در درازاي تاريخ انساني‪ ،‬انديشه ها و انديشمندان بششي شششماري بششا هميششن هششدف و‬ ‫همين آرمان راه هاي گوناگوني را آزمايش و به پيششروان خششود سششفارش نمششوده انششد‪ .‬بششر‬ ‫اساس تمامي اين فلسفه ها و همچنين روانشناسي نششوين مهمششترين وسششيله ي انسششان‪،‬‬ ‫داشتن تمركز انديشه و آگاهي و بودنی راستین در تمامي زندگي است‪.‬‬ ‫با پندار و گمان حقيقتي به دست نمي آيد بلکه با تمركز و دیدن )نه تنها نگاه کردن!(‬ ‫و اهلبته با آزمون و فراگیری است كه آهسته آهسته مي توان به شناخت رسيد و از جملششه‬ ‫با كاركرد اندامها و ابزار سهشی بدن خود آشنا شد‪ .‬با مبارزه با سرچشمه هششاي بششروز و‬ ‫نمود سهش های ويرانگر مي توان از بروز آنها جلوگيري نموده و به جايي رسيد كششه بششر‬ ‫آنها چيره شد‪ .‬يكي از بنیادین ترين ابزارهاي دسششتيابي بششه تمركششز فكششري‪ ،‬تمريششن بينششش‬ ‫دروني يا “مديتيشن“ ‪ meditation‬مي باشد‪.‬‬ ‫نيايش ها نيز ابزار ديگري براي تمركز آگاهانه و دست يافتن به آرامش هستند‪ .‬اهلبته‬ ‫نيايش ها داراي ويژگي هاي ديگري نيز هستند كه در بخش خود به آنها مي پردازيم‪.‬‬

‫‪iv‬‬

‫آرامش آنجاست كه از سهش های تند و ويرانگر و میوه ی آنها‪ ،‬همانا خشم‪ ،‬دروغ‪،‬‬ ‫ترس‪ ،‬كينه‪ ،‬دشمني‪ ،‬بيداد و … خبري نباشد‪ .‬آنجاست كه انسان از “خود” گذشششته و تنهششا‬ ‫مهر مي شود و مهرباني؛ مهري بدون چشمداشت؛ مهششري اشششويي بششه تمششامي آفرينششش‪.‬‬ ‫آنجاست كه انسان مي تواند نمونه ي بارز و كامل پيششام آسششماني “ َاشششم درُوهششو َوهيشششتم‬ ‫استي‪ ،‬اوشتا استي‪ ،‬اوشتا َاهمايي هدرُيت َاشايي َوهيشتايي َاشم” بشود‪ .‬بله‪ ،‬آنجاست كه‬ ‫خشنودي‪ ،‬رضايت و “اوشتا” ‪ ushtâ‬به دست مي آيد‪.‬‬


‫آرامش گروهی‬ ‫مي دانيم كه انسان گروهی می زید و آرامش او وابسته به آرامش گروهی دارد كه‬ ‫در آن به سر مي برد‪ .‬آرامش همگاني زماني به دست مي آيد كه انسان هاي بهدين بششه‬ ‫آرامش فردي دست يافته باشند و سپس بر پایه ی آگاهي از قوانين زندگي و با برخششورد‬ ‫آگاهانه و منطقي بشا پديشده هشاي همبودگشاهی و بشه كمشك دانشش‪ ،‬بشه همراهششي ديگشر‬ ‫بهششدينان سيسششتم پيشششبرنده ي همبودگششاه ي خششود را برگزيششده و انسششان هششاي اشششايي و‬ ‫شترَ َونئيريو” بشه هميشن سيسشتم گفتشه‬ ‫شايسته را براي پيشبرد آن به كار بگمارند‪“ .‬درُوهو خ َ‬ ‫مي شود‪.‬‬ ‫يكي از ابزارهاي كارآ براي به وجود آوردن و نگاهداري آرامش در اجتمششاع و ايجششاسِد‬ ‫احساس يگانگي و هم پيوند بودن انسانها با يكشديگر‪ ،‬وجشود مراسشم و آیینهشای خشوب و‬ ‫مفيد و يگانگي دهنده و شادي آفرين و همچنين نيايش هاي گروهي است‪. .‬‬ ‫انسان چیست‬ ‫این پرسشی است که همشواره اندیششه ی انسشان را در هششر دوره و زمششانه و از هششر‬ ‫رنگ و نژاد و گروه و باورمند به هر دین و کیش و آییششن‪ ،‬بششه خششود سششرگرم کششرده اسششت‬ ‫بگونه ای که می توان گفت که پاسخ های گونششاگون بششه ایششن پرسششش اسششت کششه پششایه ی‬ ‫آفرینش باورها و جهان بینی ها و دین ها و فرزان های گوناگون بوده است‪.‬‬ ‫ما چه هستیم‪ ،‬برای چه هستیم و چه آرمانی در این زندگی داریم؟‬ ‫دین بهششی و فششرزان مزدیسششنی انسششان را جششزوی از آفرینششش نیششک اهششورامزدا‪ ،‬ابردانششای‬ ‫هستی بخش می داند که دارای آن توانایی است تا با بهره بششرداری درسششت از نیروهششای‬ ‫نیک و سازنده ی خششود در راه آبششادی جهششان و شششادی جهانیششان و در پیامششد آن خشششنودی‬ ‫آفریدگار کار کرده و خود به خشنودی وآرامش دست یابد‪.‬‬ ‫در اینجا می پردازیم به اینکه این انسان‪ ،‬خود چه میباشد یا اینکه پاره های بششه هششم‬ ‫آورنده ی او چه هستند‪ ،‬زیرا پاسخ به این پرسش ما را بیشتر با انگیزه های کنش هششا و‬ ‫واکنش های او آشنا می سازد و شناخت و آگاهی ما را بیشششتر مششی کنششد‪ .‬اهلبتششه در اینجششا‬ ‫یادآوری می گردد که در شناخت انسان می توان به شیوه های گوناگون کند و کششاو کششرد‬ ‫و بر پایه ی هر روشی او را به گونه ای شناخت‪ .‬ایششن نوشششتار گزارشششی اسششت از بخششش‬ ‫های مادی و مینوی انسان با استفاده از آن مفهوم ها و فرازهایی که فرهنگ زرتشششتی‬ ‫از آنها سخن می گوید‪.‬‬


‫نکته ی دیگری که شایسته ی یادآوری است آن اسشت کشه فشرزان هشا و بینشش هشای‬ ‫گوناگون نیز در گزارش از انسان‪ ،‬واژه ها و فرازهایی را به کار مششی برنششد کششه شششاید در‬ ‫نخستین نگاه مفهوم هایی دیگرگونه به دیده آیند وهلی در کند و کاوی ژرفتر دریافته مششی‬ ‫شود که در بسیاری از موردها آرش )مقصود( یکی است‪.‬‬ ‫ديدگاه بينش زرتشتي درباره ي انسان‬ ‫بنا بر اين ديدگاه‪ ،‬انسان دارای چندين بخش می باشد كه از آن ميان برخي مادي و‬ ‫برخي ذهني يا مينوي‪ v‬مي باشند‪ .‬اين بخش ها چنين مي باشند‪:‬‬ ‫كه از همه ي اندام هاي بدن مانند سر‪ ،‬گردن‪ ،‬تنه‪ tanvu ،‬ش َتن‪ ،‬به اوستايي َتنوو ‪1‬‬ ‫دست و پا و رويهم تمامي اندام هاي دروني وبروني بدن منهاي نيروي زيست به هم‬ ‫آمده است‪ .‬پس از فرارسيدن مرگ‪ .‬زماني كه ديگر پاره های مينوي از انسان جدا‬ ‫‪.‬شدند‪ ،‬تن بر جاي مي ماند‬ ‫تن به خودي خود هيچ نيرويي ندارد و كوچكترين جنبشی از آن ساخته نيست‪ .‬تن را‬ ‫مي توان مانند ابزاري دانست كه به وسيله ي روان مي تواند به زندگي دنيوي خود ادامه‬ ‫دهد ‪ .‬تن يك انسان زنده در دين بهي‪ ،‬داراي ارج زيادي است و از آنجا كه تن و روان‬ ‫مانند دو روي يك سكه اند يا بهتر بگوييم در هم تنيده هستند‪ ،‬درستي و سلمت يكی با‬ ‫دیگری در پیوندی تنگاتگ هستند و از اين رو براي نگاهداري و پرورش تن مانند روان‬ ‫‪.‬گوشزدهاي بايسته شده است‬ ‫نيرويي است كه تن را به ‪ Akhu ،‬و به پهلوي َاخو ‪ Ahu‬ش جان‪ ،‬به اوستايي َآهو ‪2‬‬ ‫جنبش و كار وا ميدارد‪ .‬هوايي كه به درون می دمیم و خوراكي كه مي خوريم با به هم‬ ‫آمیختن و سوخت و سازهاي خود در بدن‪ ،‬سبب برپایی آن نيروي جنبش مي شود كه آن‬ ‫را جان مي نامند‪ .‬اكنون اگر يكي از اندام هاي كار ساز بدن و سرانجام قلب‪ ،‬از كار‬ ‫بيفتد ديگر اين نيرو وجود نداشته و از ميان خواهد رفت‪ .‬از اين نيرو در اوستا با نام‬ ‫‪“.‬آتش زندگي” در چم “نيروي زندگي” نيز ياد شده است‬ ‫كه مي توان گفت يك نامگذاري ‪ Urvân ،‬ش روان يا آگاهي‪ ،‬به اوستايي اوروان ‪3‬‬ ‫كلي است براي آن بخشي از انسان كه از تن و جان جداست و به راستي آن بخش‬ ‫مينوي انسان است كه پاسخگوی تمامي كردارها ) و اهلبته انديشه و گفتار( مي باشد‪ .‬از‬


‫ديدگاه واژگاني نيز “اوروان” از ريشه ي “ َور” آمده است كه در چم نيروي تميز نيك از بد‬ ‫و يا نيروي گزينش مي باشد‪ .‬از اين بخش مي توان با نام “ آگاهي” نيز ياد كرد كه خود‬ ‫‪ :‬از دو زير بخش درست شده است‬ ‫‪.‬يكي نهاد يا ضمير خود آگاه و ديگري نهاد ناخودآگاه‬ ‫اما اين روان يا آگاهي داراي چه نيروهاي دروني است كه مي توانند راه را از چششاه‬ ‫باز نمايانده و ما را به سوي راستی و آگاهي رهنمون شوند و چه بازدارنده هايي برسر‬ ‫اين راه وجود دارند؟ از اين نيروها مي توان بدينگونه ياد كرد‪:‬‬ ‫جايگاه خرد و فرنودآوری )منطق( است‪ “ .‬من” دستگاه ذهني ‪ Mana ،‬اهلف‪َ -‬منَ‬ ‫انسان است كه رويهمي است از ابزارهاي باشنده در انسان براي ديدن‪ ،‬شناختن‬ ‫ن درست‬ ‫كندوكاو كردن و سرانجام سنجش و گزينش‪ .‬با اين ابزار است كه آدمي توا سِ‬ ‫‪.‬انديشيدن را دارا مي باشد ) )‪ logical‬انديشيدن و منطقي‬ ‫ن ‪ ،‬به وسيله ي خرد ذاتي ) انبار شده در نهاد ناخودآگاه( و خرسِد به دست آوردني )‬ ‫مَ َ‬ ‫‪.‬گرفته شده از دنياي پيرامون( خوراك داده مي شود‬ ‫خشرَد” باشد و گزينش خود را ‪ Vohumana‬وهومن‬ ‫يا بهمن‪ ،‬آن ذهني است كه “سِب َرْ‬ ‫‪ .‬بر مبناي نيكي و سازندگي انجام دهد‬

‫نيروي روشنايي و بينش و آگاهي دروني ‪ baodha ،‬ب – بَئودا‪ ،‬به اوستايي بئوَذ‬ ‫است‪ .‬به گفته ي ديگر‪ ،‬مَنَ نيروي فرنودآوری )منطق( بوده كه با نگرش و درك و‬ ‫‪.‬سنجش در دنياي بيرون سرو كار دارد و بئودا با دنياي درون‬

‫كه وجدان يا دين انسان و مركز اخلق است‪ .‬از آنجا كه هر كس ‪ daenâ ،‬پ ش دَسِنئنا‬ ‫از روي خواست و درك و ديدگاه خود راه زندگاني اش را برمي گزيند‪ ،‬درنتيجه دنئنا يا‬ ‫وجدان او در پي اين گزينش و پيامدهاي آن آرامش يافته و يا ناآرام مي گردد‪ .‬وجداني‬ ‫‪.‬كه از راه اخلق دور مي گردد رنج مي بيند و آهلوده مي شود‬


‫هر‬ ‫براي ‪ Fravashi ،‬نيروي پيش برنده‪ .‬در اوستا فرَ​َوشي ‪ Fravahar ،‬ت ش فرَو َ‬ ‫اين پديده گزارش هاي زيادي داده شده است‪ .‬گاتها از فروشي تنها در چم “ خَستو‬ ‫شدن” يا “ اعتراف كردن” و يا بهتر بگوييم “باور داشتن” و “ برگزيدن” ياد كرده است كه‬ ‫در اين پيوند مي توان اين واژه را مانند روان )اوروان( از ريشه ي “ َور” دانست در چم‬ ‫‪.‬گزينش و باور‬ ‫فروهر در چم آن نيرويي است كه انسان را در زندگي به پیش رانده و او را به‬ ‫پيشرفت وامي دارد‪ .‬در اين پيوند اين واژه را بگونه ي “فرَ ‪َ +‬ور” مي دانند در چم “‬ ‫نيروي پيش برنده”‪ .‬به گفته اي » فروهر‪ ،‬ذره اي از ذرات نور خدايي است كه در هر‬ ‫كدام از ما به وديعه گذاشته شده كه قوه پيشرفت و ترقي بوده و راهنماي ما به سوي‬ ‫»‪.‬پيشرفت مي باشد‬

‫در نگر آورید كه اهورامزدا‪ ،‬گوهر و سرچشمه ي همه ي هستي و همانا نيرو و‬ ‫انرژي و نور است و اوست كه گوهر و سرچشمه ي خرد و آگاهي است ‪ .‬اين نيروي‬ ‫آگاه‪ ،‬اين نوسِر آگاهي و اين درستی ناب در همه جا هست‪ ،‬و همچنین در ما انسان ها‪.‬‬ ‫اين نيروست كه اگر به وسيله ي ديد دروني‪ ،‬بئودا‪ ،‬دریافت شود سبب روشن شدن راه‬ ‫‪.‬پيشرفت و تكامل است‪ .‬اين نيروي پيش برنده را “فروهر” مي نامند‬

‫شه‬ ‫سر نئو َ‬ ‫آن نيروي اهلهام و نهيب زننده ايست كه در نهاد ‪ Sraosha ،‬ث ش سروش يا َ‬ ‫و ضمير ناخودآگاه ماست و از درون به ما انگيزه داده و به جنبش وامي دارد تا به دنبال‬ ‫درستی ها باشيم‪ .‬از اين نيرو با نام هاي “نداي درون” ‪ “ ،‬نداي وجدان”‪ “ ،‬شنوايي‬ ‫خدايي” و مانند آن نام مي برند‪ .‬ريشه ي اين واژه “سرَوانئوآ‌”مي باشد در چم “ شنيدن”‪،‬‬ ‫‪.‬شنيدني دروني و ژرف‬ ‫اجازه بدهيد تلشي كنيم تا بوسيله ي يكي دو نمونه آوردن و بگونه ي نمادين اين‬ ‫‪:‬نيروها را به نگاره در آوريم تا فهم آنها ساده تر گردد‬


‫اگر “ تن” انسان را به بدنه ي اتومبيلي مانند كنيم‪ ،‬موتور اين اتوموبيل را مي توان‬ ‫به “ جان” يا نيروي جنبش مانند نمود كه از سوخت ) بنزين و مانند آن( خوراك مي گيرد‪.‬‬ ‫اين “تن” به خودي خود هيچ نيروي فرادیدگری )تصميم گيري( براي گزينش راه و‬ ‫ي وسيله است كه فرمان آن را‬ ‫همچنين تندرستي و سلمت خود ندارد بلكه اين راننده سِ‬ ‫‪.‬در دست دارد‪ .‬اين راننده “ روان” است‬ ‫روان” براي درك درست از چگونگي راه و گزينش درست آن نياز به ابزارهايي “‬ ‫دارد كه همان “بئودا” يا نيروي دریافت و شناخت او از بربست ها )قوانين( رانندگي و‬ ‫چگونگی راه و تمامي سازه های )پارامترهاي( هناینده )تاثير گذار( بر آن است تا به‬ ‫كمك “ من” يا خرد و فرنودآوری خود‪ ،‬فرا را ببیند و رای درست بدهد )تصمیم درست‬ ‫‪).‬بگیرد‬ ‫نور چراغهاي اين وسيله كه پیش پاي او را روشن مي نمايد تا با چشمان باز پيش‬ ‫‪.‬رو را ببيند‪ ،‬همان “ فروهر” يا نور خدايي است‬ ‫اما آيا اين نور مي تواند به يك اندازه راه را به همگان بنماياند و يا هميشه به يك‬ ‫اندازه توان روشنايي بخشيدن دارد؟ اگر نه چه سازه هایی )عواملي( است كه در كم يا‬ ‫زيادي نيرو و كاربرد آن هنایش دارند؟‬ ‫بي گمان اين نيرو بخودي خود يكنواخت بوده و بر همه يكسان مي تابد‪ .‬اين ما‬ ‫انسان ها هستيم كه گاهي نمي توانيم آن را ببينيم و دريابيم‪ .‬دهليل آن نيز نداشتن )دنئنا(‬ ‫دين يا وجدان پاك است‪ .‬دنئنا را مي توان به آيينه اي يا بهتر از آن به كريستاهلي مانند‬ ‫نمود كه در بهترين و پاكترين درُبسِوش )حاهلت( خود بازتاب دهنده و يا گرد آورنده ي نور‬ ‫خدايي و آگاهي راستین است تا برآيند آن را به مركز خرد و آگاهي ما رسانده و به باز‬ ‫‪.‬شناسي راه درست ياري رساند‬ ‫اما شوربختانه بازدارنده هاي بسياری در ما هستند كه مانند غبارسِ نشسته بر روي‬ ‫آيينه‪ ،‬بر آيينه ي وجدان ما نشسته و از گذر نور پیشگيري مي كند‪ .‬اين بازدارنده هاي‬ ‫ويرانگر‪ ،‬همان هايي هستند كه با نام هايي مانند سرگشی های خشم‪ ،‬كينه‪ ،‬نفرت‪،‬‬ ‫‪.‬دودهلي و ترديد‪ ،‬ترس و مانند آنها ياد مي شوند‬


‫در اين ميان “سروش” ‪ ،‬نداي دروني نيز از ژرفاي نهاد و ذهن و ضمير‪ ،‬راه به‬ ‫نيروي دریافت مي جويند تا آن را براي دريافت نور انگيزه داده و نیرو دهند‪ .‬پس مي‬ ‫بينيم كه نزديكترين‪ ،‬مناسب ترين و شايد تنها راه براي رسيدن به نور و روشنايي‪،‬‬ ‫‪.‬پاكسازي آيينه ي دل و وجدان و دين از سازه های بازدارنده است‬ ‫براي انجام اين كار مي بايست كه نخست اين سازه ها و فرآيند برآمد و بروزشان‬ ‫‪ .‬را شناخت تا بتوان به از ميان برداشتن آنها همت گماشت‬ ‫نگاره ي صفحه بعد شايد بتواند به گونه اي ديگر نشان دهند ي اين نيروها و‬ ‫‪:‬پيوندشان با يكديگر باشد‬

‫فروهر ‪Fravahar‬‬ ‫از آنجا که فروهر و نگششاره ی آن امششروزه بگششونه ای نمششادین‪ ،‬نقششش نماینششدگی دیششن‬ ‫زرتشت را به خود گرفته است نیاز دانسته شد تا کمی بیشتر در این باره گفتگو شود‪.‬‬ ‫در بخش پیشین گفته شد که فروهر یکششی از نیروهششای جهششان هسششتی اسششت کششه در‬ ‫انسان نیز وجود دارد‪ .‬این نیرو که سرچشمه اش همانا اهورامزداست‪ ،‬روشن کننششده ی‬


‫راه پیشرفت و نیروی پیش برنده و انگیزه دهنده است‪ .‬واژه ی فروهر از دو درُبن واژه ی‬ ‫م "پیششش" اسششت و ور از دیششد پژوهنششدگان و‬ ‫"فَر" و "َور" به هم آمده که فر یا فششرا در چش سِ‬ ‫زبان شناسان در چم پروردن‪ ،‬روییدن‪ ،‬باهلیدن‪ ،‬پاگرفتن‪ ،‬باور داشتن‪ ،‬برگزیششدن‪ ،‬اسششتوان‬ ‫)ایمان( و مانند آنها آمده است‪.‬‬ ‫فروهر و جهان فروهری از دیدگاه افسانه ی آفرینش‬ ‫هش"‪ ،‬پیش‬ ‫برابر با ترادادهای )سنت های( ایرانی و داستان آفرینش در دفتر "درُبن َد سِ‬ ‫از آنکه جهان گیتایی یا مادی آفریده شود‪ ،‬برابر آن در جهان مینششوی هسششتی یششافته بششوده‬ ‫است تا سپس خود را به پیکر)قششاهلب‪ ،‬شششکل( گیتششایی نمششودار سششازد‪ .‬فروهششر انسششان نیششز‬ ‫نخست در دنیایی مینوی شکل می گیرد‪ ،‬سپس به زمین آمده و پیکرگیتایی بششه خششود مششی‬ ‫گیرد و سرانجام به جهان مینوی باز می گردد‪.‬‬ ‫ن هششر چیشسِز‬ ‫این افسانه بازگوی یک بنیاد است و آن این است کششه بششرای آفریششده شششد سِ‬ ‫ت آن در مینو شکل می گیرد و سپس نمود بیرونی‬ ‫گیتایی‪ ،‬نخست اندیشه و ایده و خواس سِ‬ ‫پیدا می کند‪ .‬بنابراین‪ ،‬هسششتی نخسششت در خششرد و اندیشششه ی اهششورامزدا شششکل گرفششت و‬ ‫سپس به پیکرگیتایی درآمد‪.‬‬ ‫از دیدگاه هستی‪ ،‬فروهر سه پایه دارد‪ -1 :‬پایه ی پیش از هستی ‪ -2‬پایه ی زنششدگی‬ ‫گیتایی ‪ -3‬پایه ی زندگی پسین‬ ‫در فرهنگ فارسی به جز واژه ی فروهر برای این سه پایه و شناسششاندن ایششن نیششرو‬ ‫نام ویژه ای نداریم‪ .‬می توانیم آن را "برترین روان"‪ ،‬که نمودار روان پاکششان و پارسششایان‬ ‫و نیکوکشاران و سودرسششانان اسششت بنشامیم کشه بشه پیشششرفت و رسشایی رسشیده و درخششور‬ ‫همبستگی با جهان اهورایی هستند‪.‬‬ ‫نگاره ی فروهر‬ ‫در فرهنگ زرتشتی – ایرانی می توان از دو دیدگاه به این نگاره نگریست‪:‬‬ ‫‪ -1‬از دید ملی و میهنی‬ ‫‪ -2‬از دید دینی‬ ‫‪ -1‬از دید ملی و میهنی‬


‫از دوران مادها و پس از هخامنشیان‪ ،‬فروهششر جنبششه ی میهنششی و ملششی داشششت و در‬ ‫پیکره و سششیمای شششاهین تیزچنششگ و بلنششدپروازی بششود کششه آنششرا نمششاد توانششایی‪ ،‬سششربلندی‪،‬‬ ‫سرافرازی و فر و شکوه می دانستند وآن را آرم یا نشان ملی قششرار داده و پرچششم هششای‬ ‫خود را بشه نمشا و سشیمای ششاهین مشی آراسشتند‪ .‬همشانگونه کشه اکنشون پرچشم برخشی از‬ ‫کشورها دارای نگار شاهین یا عقاب است‪.‬‬ ‫‪ -2‬آزادی دینی‬ ‫چرا این نیروی مینوی و پرتو اهورایی بشه پیکشره و نگشاره ی کنشونی درآمشده اسشت؟‬ ‫ایرانیان برای این نیروی مینوی که بششن مششایه ی بنیششادین آن جنبششش و پیشششرفت بششه سششوی‬ ‫رسایی‪ ،‬فرامایگی و والیی است‪ ،‬هیچ پیکره یا نگاره ای را بهتر و شایسته تر از شاهین‬ ‫نیافتند و آنچه را که در گذشته نشانه ی فر و شکوه و سربلندی و سرافرازی بود و جنبششه‬ ‫ی ملی و میهنششی داشششت بششا انششدک دگرگششونی در سششر و پششای شششاهین بششه سششیمای کنششونی‬ ‫درآوردند تا هم بنمششایه ی مینششوی را نشششان دهنششد و هششم نمششودار سششربلندی و سششرافرازی‬ ‫ایرانیان باشد‪.‬‬

‫سر‪ ،‬در سیمای پیششری سششاهلخورده و در چنششبره ی زمششان بیکششران آزمششوده و پختششه‪ ،‬بششا‬ ‫دستهای برافراشته به خدای یکتا روی آورده‪ ،‬با استواری و شکیبایی و ستیز با بدی هششا و‬ ‫ناپاکی ها به سوی پیشرفت و رسایی گششام برمششی دارد‪ .‬دو رشششته ی آویششزان در دو سششو‪،‬‬ ‫نشانگر دو گوهر همزاد است که با خشرد و هشوش و کوششش و دانشش انشدوزی‪ ،‬نیشروی‬ ‫نیکی و روشنایی بر بدی و تاریکی پیروز می شود‪ .‬دو بششال گشششاده ی شششاهین‪ ،‬نشششانگر‬ ‫پرواز آدمی به سوی روشنایی‪ ،‬رسایی‪ ،‬سربلندی و سرافرازی است‪ .‬سه رده بششال هششای‬ ‫ی اندیششه نیشک‪ ،‬گفتشار نیشک و کشردار‬ ‫گشوده نماد سه آرنگ )شعار( وراه و روش اششوی سِ‬ ‫نیک است‪ .‬سه بخش زیرین یا دامن نگاره را برخششی نشششانی از بداندیشششی‪ ،‬بششدگفتاری و‬ ‫بدکرداری می دانند که آدمی باید در ددرازای زندگی آنها را به زیر افکند و از کجروی هششا‬


‫و پلیدی ها رهایی یابد‪ .‬چنبره )حلقه( در دست‪ ،‬نشان از ایستادگی بر پیمان و وفششای بششه‬ ‫عهد است که از دیرباز نزد ایرانیان از ارج والیی برخوردار بوده است‪.‬‬ ‫همه ی نگاره‪ ،‬که نیمی آدم و نیمی پرنده است نشششان بششر ایششن دارد کششه روان‪ ،‬ایششن‬ ‫گوهر نغز مینوی‪ ،‬چگونه از تنگنای تن رسته و در پهنه ی آزاد گیتی پر می گشاید‪ .‬نگاره‬ ‫ن یششاری‬ ‫ی فروهر در ساختمان ها و درُمهرهای پادشاهی‪ ،‬بالی سر بلندپایگان‪ ،‬همه نشششا سِ‬ ‫جستند آنان از این نیروی برجسته ی مینوی است‪.‬‬

‫هلغزش و گمراهی برخی از خاورشناسان‬ ‫برخششی از خاورشناسششان نگششاره ی فروهششر را "اهششورامزدا" دانسششته انششد کششه پنششداری‬ ‫نادرست است زیرا نه در اوستا و نه در سنگ نوشته ها اهورامزدا در پیکر آدمی ستایش‬ ‫نشده است بلکه همواره و در همه جا بگونه ی انگاره ای )تصور مجششرد یششا ‪( abstract‬‬ ‫آمده است‪.‬‬ ‫این نگاره ی شاهین نمششا‪ ،‬زاییششده ی اندیشششه ی رسششای ایرانیششان اسششت کشه ریشششه ی‬ ‫استواری در فرهنگ ایران زمین دارد‪ .‬این نشانواره یا آرم به آدمی یاد می دهد که مانند‬ ‫شاهینی بلندپرواز پر بگشاید و به سوی رسایی و نیکنامی پرواز کند‪.‬‬ ‫کوتاه سخن اینکه این نگاره نمودار آدم پاک‪ ،‬پارسششا‪ ،‬کوشششا‪ ،‬نیکوکششار و سودرسششان‬ ‫است که از گوهر فروهر یا روان برتر برخوردار است‪.‬‬ ‫رویهم رفته فروهر برابر است با‪ :‬نیروی پیش برنده ی جهان هستی‪.‬‬

‫مرگ‪ ،‬سرانجام یا )در(گذشتن و پیشروی؟‬ ‫دانش دين و دانش روز به ما مي آموزند كه در اين جهان هيچ چيز از بين رفتني‬ ‫نيست و هر چه هست دگرگوني در شكل و فرم است‪ .‬هيچ انرژي و نيرويي از بين‬ ‫نرفته و تنها به شكل هاي ديگر انرژي دگرگون مي شود‪ .‬ماده نيز‪ ،‬كه خود شكلي از‬ ‫انرژي است با واپاشی و به هم آمیختگی خود با ماده هاي ديگر دگرگونه می شود‪.‬‬ ‫بنابراين انسان نيز كه بنيان هاي تشكيل دهنده او تن و جان و روان مي باشند در چهار‬ ‫چوب همين قانون مندي قرار مي گيرد زيرا كه او نيز بخشي از اين آفرينش مي باشد‪.‬‬


‫پس از رويدادن پديده ي “ مرگ”‪ ،‬كه به راستي مفهوم آن “ دگرساني” يا آ‌“زايش‬ ‫دوباره” و يا “ درگذشتن و پيشروي” مي باشد‪ ،‬دگرگوني هاي زير در انسان روي مي‬ ‫‪:‬دهد‬ ‫ش دگرگوني تن‪ :‬تن كه به هم آمده است از مقداري گوشت‪ ،‬پوست‪ ،‬استخوان‪1 ،‬‬ ‫رگ‪ ،‬پي‪ ،‬و غيره در زمان بسيار كمي پس از مرگ بر اثر گرما‪َ ،‬نم‪ ،‬باد و هوا و كاركرد‬ ‫جانوران و حشره ها پوسيده و پلسيده شده و به شكل آخشیجی )عنصری( از هم‬ ‫واپاشیده شده و هر آخشیجی به سرچشمه ي خود باز مي گردد و يا پس از درآميختن‬ ‫با ديگر چيزها‪ ،‬پیکر جديدي را مي سازند وهلي به هر روي كوچكترين ذره ي آن از بين‬ ‫‪.‬نمي رود و نابود نمي شود‬ ‫جان‪ ،‬نيروي جنبش بدن بوده و به سان ديگر نيروها مانند گرما و برق‪ ،‬آغاز و ‪2-‬‬ ‫انجامي دارد‪ .‬وجود اين نيروها از پايه بستگي به دستگاه هاي آفریننده و یا دگرگون‬ ‫کننده ی آنها دارد كه اگر آن دستگاه از هم بپاشد‪ ،‬ديگر آن نيرو توهليد نمي شود‪ .‬بدن ما‬ ‫نیز اینچنین است و هنگامي كه يكي از اندام هاي بنيادين آن خراب شده و از هنجار‬ ‫‪.‬خود بیرون رود‪ ،‬ديگر نيروي جان توهليد نمي شود‬ ‫ش جاوداني روان‪ :‬گفتيم كه در اين جهان هيچ چيز از بين نمي رود‪ .‬روان انسان ‪3‬‬ ‫نيز در چهار چوب همين قانونمندي اشايي قرار دارد‪ .‬در پيش گفته شد كه “ روان” يك‬ ‫نام گذاري كلي است از رویهم نيروها و پديده هايي كه “ درون انسان” را پدید می‬ ‫‪:‬آورند‪ ،‬همانا‬ ‫ن‪ ،‬دين يا وجدان‪ ،‬بَئودا‪ ،‬سروش و فروهر كه اينها همه بخش هايي هستند از دو‬ ‫مَ َ‬ ‫‪.‬نهاد يا ضمير خودآگاه و ناخودآگاه‪ ،‬كه از اين دو نيز مي توان با نام “آگاهي” ياد كرد‬ ‫پس از مرگ تنی‪ ،‬فروهر كه از سرچشمه ي خود اهورامزدا‪ ،‬براي راهنمايي و‬ ‫روشن نمودن راه پيشرفت در درون انسان کار مي كرد به سرچشمه ي خود باز مي‬ ‫گردد و مي ماند “ آگاهي” كه “وجدان” را در خود دارد و اين وجدان كه به راستي پیامد‬ ‫و برآيند و كارنامه ي زندگي انسان است‪ ،‬درجه و پايه ي تكاملي روان را در اين هنگام‬ ‫‪.‬روشن مي نمايد كه همين ‪ ،‬آغازي است براي ادامه ي راه تكاملي آن‬


‫در اينجا مي بايست بر اين نكته پافشاري شود و به روشني بيان گردد كه بر پايه ي‬ ‫آموزش هاي گاتها‪ ،‬نتيجه ي تمامي كردارهاي انسان به او باز مي گردد و از آنها رهايي‬ ‫نيست و تا زماني كه انسان خود را از چنگال انديشه و گفتار و كردار نادرست نرهانيده‬ ‫باشد رسيدن او به سرانجامسِ راه به سادگي انجام نمي گيرد زيرا همانگونه كه در پيش‬ ‫‪:‬گفتيم ‪ ،‬زرتشت گفت‬ ‫روان هاي دروغكاران بدفرمان‪ ،‬بدكردار‪ ،‬بدگفتار‪ ،‬بدوجدان و بدانديش از روي «‬ ‫»‪.‬تيره ي دروني خود برخواهند گشت‪ ،‬همانا كه مقيمان خانه ي دروغ مي باشند‬ ‫روان شهرياران ستمگر و بدكاران و زشت گفتاران و سيه دلن و كج انديشان و “‬ ‫باز خواهند ) ‪ druju demana‬هواخواهان دروغ به دوزخ يا سراي دروغ ) دروجو سِدمان‬ ‫گشت‪ ،‬زيرا ضمير روشن آنها رو به تيرگي نهاده است و از روشنايي و حق دور گشته‬ ‫‪vi‬‬

‫»‪.‬اند‬

‫اما اين بدان چم نيست كه راه رسيدن به سرمنزل مقصود یا به گفته ي گاتها خانه‬ ‫كه همان ) ‪ Garo demana‬ي انديشه نيك و يا سراي سرود و ستايش )گرو سِدما َ‬ ‫ن‬ ‫سرچشمه ي آگاهي يا اهورامزدا مي باشد‪ ،‬براي هميشه بسته است‪ ،‬بلكه اين چنين‬ ‫روان هاي كج انديش و گفتار و كردار نيز مي توانند با بازگشتن و روشن گرداندن آيينه‬ ‫ي دين و وجدان و نهاد خويش به روشنايي دست يابند و خويشتن را به رسايي و‬ ‫‪.‬رستگاري نهايي برسانند و جاودان گردند‬ ‫هموارترين و كوتاه ترين و خردمندانه ترين راه آن است كه اين فرآيند رسايي و‬ ‫رستگاري در همين زندگي پيموده شود زيرا كه تمامي زمينه ها در انسان فراهم مي‬ ‫باشد و اين تنها اوست كه بايد گرد و غبار را از ديدگان خرد و وجدان خود بزدايد‪،‬‬ ‫راستي ها را دريابد‪ ،‬بزرگي و ارزش خود را بشناسد و با بهره بردن از نيروهاي تني و‬ ‫رواني خويش و با كوشش و پشتكار و نيرومندانه به آباد و آزادسازي خويش و‬ ‫همبودگاه وجهان بپردازد تا اهورامزدا را خشنود و خود را خوشبخت گردانده‪ ،‬به‬ ‫“هئوروتات َامسِسِرتات” يا رسايي هميشگي دست يابد‪ .‬ايدون باد‬ ‫‪َ .‬‬


‫با اميد به بهروزي و كاميابي دين بهي و بهدينان و با آرزوي دوستي و آرامش و‬ ‫آسايش براي تمامي جهانيان‬


‫‪i‬‬

‫در جایی که موبدی باشد اینکار بر پیمان اوست و اگر چنین نبود هر بهدینی که خود سشدره پششوش ششده و از سشدره پوششی او دسششتکم یشک سشال گذششته باششد و‬

‫همچنین مورد پذیرش بیشترین بهدینان باشنده در آن دیار باشد‪ ،‬می تواند این کار را انجام دهد‪ .‬یک پیشنهاد این است که اگششر در جششایی چنیششن پذیرشششی از یششک تششن‬ ‫نباشد می توانند چندین بهدین دست به دست هم داده و فرد تازه وارد را سدره پوش کنند‪.‬‬ ‫ن به چم اندیشه می آید‪.‬‬ ‫‪ ii‬از ریشه ی َم َ‬

‫‪iii‬‬

‫روان یا "اوروان" ‪ ،‬برای آگاهی بیشتر نگاه شود به بخش "انسان چیست"‬

‫‪iv‬‬

‫نگارنده دفتری دیگر دارد با نام "نیایش های شایسته" که میتوانید به آن بنگرید‬

‫‪v‬‬

‫واژه ی "مینو" که واژه های مینوی یا معنوی از آن ریشه گرفته اند‪ ،‬از آن واژه هایی است که در چم آن گزارش های گوناگون و برداشت های گوناگون تری شده‬

‫است‪ .‬مینو همان َمئینیو ‪ mainyu‬اوستایی – گاتهایی است که از ریشه "من" گرفته شده است و در چم "ذهنی" و آنچه که با دستگاه ذهنی در پیوند است می باشششد‪.‬‬ ‫مینو را به چم گوهر یا ذات یا اسانس نیز گویند‪.‬‬

‫‪vi‬‬

‫گاتها برگردان موبد فیروز آذرگشسب‬


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.