پیام پاک زرتشت ) از خودشناسی تا خدا شناسی ( به همراه نویسه های تکمیلی
نوشتاری از :موبد کامران جمشیدی
چاپ در ایران شهریور َ 3750مز َد َیسنی آشنایی با موبد کامران جمشیدی
به خشنودی اهورامزدا
پيشگفتار نزديك به 4000سال پيش ،هنگامي كه انسان در ناآگاهي و ناداني بسششیار بیشششتری به سر مششي بششرد ،و از همیششن رو بششا نشششناختن دنيششاي پيرامششونش و ندانسششتن سششبب هششاي رويدادهاي سرشتی و آخشیجی )طبيعي -مادی( ،براي هر نمودي از جهان هسششتی و يششا سهش ها )احساسات( و كاركردهاي انساني ،خدايي و خدايگونه اي در پندار خود بششافته و ساخته بود و به درگاه آنها نياز و قرباني كرده در ترس و بيم هميشگي از خشم آنششان به سر مي برد و هنگامي كه َكرپَن ها و كاوي ها ،همانا کیش مششداران و قدرتمششداران و زورگويان از ناداني و ناآگاهي او بهره برداري مي كردند و سرانجام هنگامي كه آرامش و شادي و خوشبختي از زندگي ها رخت بربسته و راهی برای رهایی و رهششایی بخشششي در دیده نبود : بزرگ مرسِد انديشمند و فرزانه اي “زرتشت” نام از خانواده ي “سِاسپَنَتمان” )اسششپيتمان( در جستجوي خود به دنبال راستی ها )حقيقشت( ،پشس از گذششتن از يشك رونشد و جريشان آگاهي ،از راه خرد و سِاهلهام دروني و روشنایی یافتن )اشراق( به وجود هنجششار )نظششم( و قانونمندي در جهان هستي ،وجششود يگششانه َادرُبردانششاي برپاكننششده و برپانگاهدارنششده ي آن و ي بخردانششه ،راسششت و درسششت و همششراه بششا همچنين بنيان هاي فردی -گروهی يك زنششدگ سِ آسايش و آرامش پي برد. او پيشام خشود را كشه پيشام يكتاشناسشي و زنشدگاني خردمنشدانه ي بشدور از خرافشات و هماهنگ با قانونمندي جهان هستی بود براي مردم جهان به ارمغان آورد .به اين ترتيب
او ديني را بنيان گذاشت كه نخست از ايران زمين آغاز و سپس نيمششي از جهششان آنششروز را فرا گرفت و در درازاي چندين هزاره زندگي ساز و اميدآفرين انسان شد .آموزش هششا و باورهاي اين دين ،نشان خود را بگونه ی آشکاری بر فرزان هششا )فلسششفه هششا( و دينهششاي ديگر نيز گذاشتند كه اهلبته هر كدام از آنها ويژگي هاي خود را يافتند. به دنبال رويدادهاي تاريخي )كه آنها را به نوشتارهاي ديگر و پژوهشگران تاريششخ وا مي گذاريم( سرنوشت اين دين به جايي كشانده شد كه پيروانش به شمار و در سنجش بسيار كم شدند .اما دين و آيين زرتشت از چنان ريشششه ي پرتششوان و اسششتواري برخششوردار بود كه تاب آورد تا آآنكه زمان شكوفايي دوباره اش فرارسد .شناخت دوباره ي اين دين و فرزان انسان ساز آن چنديست كه آغاز گشته اسششت و روز بششروز بششر شششور و دهلبسششتگي ب ايراني -جهاني افزوده مي گردد. ن خو سِ ايرانيان و جهانيان به آگاهي بيشتر از اين دي سِ در همين راه ،همانا افزايش دانش و آگاهي و همچنین نياز به نوشششتارهايي كوتششاه و مفيد تا بتواند به سادگي بيشتر گوياي آموزش هاي زرتشت باشد ،اين نوشششتار فراهششم آمده است تا هم زرتشششتيان و هششم خواسششتاران گششروش بششه ايششن ديششن از آمششوزش هششاي راستين پيام آور و آموزگار بزرگ خود به درستي آگاه شوند تا همگششان بششا پششذيرش بنيششان هاي مشترك و روشن ،خود را جزوي از اين خانواده ي بزرگ و به گفته اي “ارتششش كششار نيك” در جهان بداننششد و همشازور و يگشانه در راه دوسششتي ،آرامششش ،شششادي و خوشششبختي همبودگاه ي جهاني بكوشند. در اين دفتر نخست بنيان هاي پذيرفته شده از سوي بهدينان ،يعني آن بنیششان هششایی كه هر كس با آگاهي و باور به آنها مي توانششد خششود را زرتشششتي بدانششد بيششان شششده انششد و سپس فرزان یا فلسفه ي دين يا آموزش هاي َاشو زرتشت بازگو شده انششد و پششس از آن در مورد جستارهایی مانند :چم و چگونگی نيايش ،شایست ها و ناشایست ها» ،انسان چیست« و مقوهله هایی مانند آگاهی ،روان ،فروهر و ..روشنگری شششده و سششرانجام در مورد فراپرس »مرگ،سرانجام یا ادامه و پیشروی« روشنگری گردیده است. با اميد آنكه بتششوان گششامي هششر چنششد كوچششك در راه آگششاهی رسششانی ،يگششانه سششازي و گسترش اين دين زيباي اخلقي ،انساني ،زندگي ساز و راستی جو در ميان انسان هششای روی زمین برداشت .ايدون باد.
موبد كامران جمشيدي زرتشتي
نوروز
3737
مارچ 1999ترسايي
بازبینی شده :نوروز 3744زرتشتی
بنيشان هشاي بهشدينشي م پيششام آورمششانَ ،اشششو ما زرتشتيان با توجه به آموزش هاي راستين ديششن مششان و پيششا سِ زرتشت مي پذيريم كه : 1ش دين زرتشتي يا دين بهي ،آنگونه كه اشو زرتشت آن را مي ناميششد ،نخسششتين ديششن يگانه شناسششي جهششان مششي باشششد كششه انسششان را از پرسششتش خششدايان پنششداري و گونششاگون بازداشته و آنان را با خداي يگانه ،اهورا مزدا آشنا ساخت. -2بنيان گزار دين بهي ،زرتشت از خاندان اسپنتمان ،در ميان مردمي به نام “آرياها” برخاست و پس از گذار از روندي در جستجوي خود به دنبال راستی ها ،به ذات و گوهر نيروي برتر و يگانه و آفريننده و قوانين پيششش برنششده ي زنششدگي بششه سششوي رسششايي و بششي مرگي دست يافت و پيام خدا و خرد را براي انسان به ارمغان آورد. ما زرتشتيان براي بزرگداشت پيام آور ،پیام دار و آموزگار خود همواره او را با پيششش نام “َاشو” و به گونه ي “اشو زرتشت” نام مي بريم .اشو به چم )معني( كسي است كششه رهرو راه َاشا باشد )راه راستي( و فرنششامی اسششت كششه خششود آن اشششو بششه راسششت روان و شوَن” ناميده است. درست كرداران داده و آنها را “َا َ
بر پايه ي آخرين پژوهش ها و شمارش هايي كه از سوي دانشمندان خودي انجام يافته و به پذيرش همگاني رسيده است ،مكان پيشدايش اششو زرتششت و خاسششتگاه ديششن بهي ،سرزمين هاي شمال خاوری ايران كنوني )خراسان بششزرگ( و زمششان آشششکار کششردن پيام ايشان در سن سي ساهلگي ،در 1737سال پيش از زايش مسشيح بشوده اسشت .ايشن تاريخ براي ما آغاز گاهشماري به شمار مي آيد كه به آن “سال زرتشتي” مي گوييم. -3بنيان و اساس پيام و آموزش هاي اشو زرتشت كه خود آنها را مششاَرْنَرْترَ Mânthra ناميده است و در چم "انديشه برانگيششز" ميباشششد ،در دفششتری بششا نششام “گاتهششا” در دسششترس ماست كه "كتاب راهنمای" ما زرتشتيان مي باشد. جنگی )مجموعه ای( از دفترها و نوشتارهاي به يادگششار مانششده از همگششی اوستا نام نٌ تاريخ و فرهنگ ايرانيان ،در زمان هاي گوناگون است كه سرچشمه ي بسششيار باارزشششي ي زندگي و باورها و فرهنگ مردم ايران زميششن است براي آگاهي و پژوهش در چگونگ سِ در اين پهنه ي گسترده ي تاريخي .گاتهششا و چنششد سششروده و نوشششتار ديگششر كششه بوسششيله ي نزديك ترين ياران اشو و با همان روش فكري و در همان زمان گفتشه شششده انششد رويهشم “ستوت يَسن“ Staota جنگی را به نام درُ
جنششگ تنهششا Yesnaتشكيل مي دهنششد .ايششن نٌ
آموزگار و راهنماي ما از “اصول دين” مي باشد. بر اساس اين آموزش ها :
دين بهي ،ديني
جهاني است و تنها براي مردم يك كشور ،نژاد ،مليت يا رنگ پوست ويژه اي نمي باشد و هدف و آرمان آن آرامش ،شادي ،بهزيوي و خوشبختي انسششان مششي باشششد .بنششابراين يششك بهدين در هر كجاي دنيا كه به سر مي برد بايد بر اساس آموزش هاي دين خود ،خششرد و دانش و داد را راهنماي اندیشه خود قرار داده و به وسششيله ي انديشششه و گفتششار و كششردار نيك همواره در راه رسایی تن و روان و بهبودي و بهزيستي خود و همبودگششاه )اجتمششاع( بكوشد .اهلبته با توجه به زادگاه اشو زرتشت و مكان رشد و گسترش دين بهي و آميختششه بودن تاريخ اين دين با تاريخ ايران زمين ،اين سرزمين زادگاه تاريخي پيامبر و دين بهششي به شمار مي آيد .به همين دهليل بهدينان در هر كجاي دنيا كه مي زيند ايشران را سشرزمين مادري خود دانسته و براي بهروزي و رستگاري آن همواره در تلش خواهند بود.
-4تاريخ زرتشتيان )آن گروه كه در سرزمين مادري بجا ماندند( بخشي از تاريخ اين ي فكري و سرزمين و فراز و نشيب هاي آن است .همچنان كه سرگذشت و رونسِد دگرگون سِ سنتي كوچندگان )پارسيان( نيز واكنشي در برابر قوانين فرمانروا بر چگششونگی )شششرايط( زيستی آنان در سرزمين هاي تازه )هند و پاكستان( بوده است .زرتشششتيان مششي بايششد كششه تاريخ و سرگذشت پدران خود را بدانند تا با كند و كششاو در آن بششه انگیششزه هششای چگششونگی امروز پي برده و با بكار گرفتن خرد ،هم فردي و هششم گروهششي روش هششايي درسششت و اشايي را براي پيشرفت به سوي آينده اي بهتر و روشن تر و سششرانجام دسششت يششافتن بششه سازمان دوستي جهاني به كار گيرند. -5همانگونه كه گفته شد دين بهي ،جهاني و براي همه ی انسان ها است ،بنابراين بايد با خردمندي و تدبير به بازگويي و گسترش آن پرداخت .در اين راه به چند بنیان مهم بايد توجه داشت : اهلف -ما بايد آنچه را كه از روي خرد باور داريم به ديگران بشناسانيم و هر كجششا كششه خرد شاهراهي را روشن كرد ،راه و روشنايي را تاييد كنيم .بر مبناي اين انديشه با هيچ باور و دين و مذهبي آهنگ ستيز نداشته و از برخوردهاي ناسششازنده و نششابخردانه پرهيششز مي كنيم. ب -دين بهي ،در درجه نخست ديني است انسان ساز و آرامش جو و آرام سششاز كششه اين آرامش را براي همبودگاه جهاني پايه ريزي مي كنششد .ايششن ديششن بششه دنبششال بششه دسششت آوردن قدرت سياسي یا دوهلتی نبوده و از پايه ،ديششن را از سياسششت/دوهلششت جششدا ميدانششد و بنابراين تنها پذيراي كساني است كه براي پاك سازي خود و از روي بششاوري راسششتين و از روی خواستی پاکدلنه به دين بهي روي مياورند و نه كساني كه تنهششا بششه دنبششال خواسششت ها و هدف هاي سياسي يا گروهي خود و يا هششر انگيششزه ي ديگششري از ايششن دسششت مششي باشند. پ -از آنجا كه منش بد و انديشه ناپاك و ويران ساز وجود دارد ،زرتشتيان و سازمان هاي زرتشتي مي بايد داراي كارسازهاي پدافندي )مكانيزم هاي دفاعي( بوده و با دهلي پاك و هشيارانه به شناسايي و جلوگيري كردن از آزار بدمنشي بپردازند. ث -هر آنكس كه :
-ㄹ
دانش و بينش درست زرتشتي داشته باشد و باورمندانه آنها را به كردار درآورد با پژوهش پيگير از تاريخ گذشته و امروز زرتشتيان آگاهي يابد -به سختي ها و رنج هاي اين مششردم در راه نگاهششداري و پايششداري ديششن و فرهنششگ
نياكاني ارج بگذارد -و از روي اختيار و آزادي دين زرتشتي را برگزيند زرتشتي به شمار مي آيد.
ايششن گزينششش و پششذيرش دو گششامه )مرحلششه( دارد .نخسششتين گششامه شششناخت ،آگششاهی، گزینش ،باور و كردار بر پایه ی دين است كه امششري اسششت شخصششي و سششپس پششذيرش از سوي همبودگاه زرتشتي و شركت در كاركردهاي آن مي باشد .اين پذيرش و بششه ديششن آمدن به شكل سدره پوشي و بوسيله ي کسانی انجام مي پذيرد كه از سششوي زرتشششتيان این خویشکاری )مسئوهلیت( به آنان واگذار شده باشد.
i
نخست چند دانستني زيربنايي دين چيست و اين واژه چه چمی دارد ؟ دين ،يا به زبان اوستايي َدنئنا Daenâبه چم ديششدن ،شششناختن ،فهميششدن و همچنيششن وجدان آمده است .اشششو زرتشششت پيششام و آمششوزش هششاي خششود را َدنئنششا َونگششوهي Daenâ دين خوب يا دين بهي و وجدان خوب يا به گفته اي ديگر »درك و سِ Vanguhiناميد به چ سِ م برداشت و شناخت درست از زندگاني« .يك ديندار كسي است كه با كمك خرد به ديدن و شناختن دنياي پيرامون خود پرداخته و راه راستي و درستي را دريافته و برگزيده است. بنابراين نام دين بهي ريشه دارتر از ديگر نامها بوده و زرتشششتيان بهششدين نيششز ناميششده مي شوند .پس تر نامهاي ديگري نيز بر اين دين گذاشته شد مانند :مزدايي ،مزديسني يششا مزداپرستي ،اهورايي … و سرانجام “زرتشتي” تا گوياي نام پيام آور نيز باشد. روي هم رفته شايسته تر است كه مششا عنششوان هششاي "ديششن بهششي -بهششدينان" يششا "ديششن زرتشتي -زرتشتيان" را به كار ببريم. نام پيام آور
نام اوستايي اشو زرتشششت “َزَرتوشششترَ” Zarathushtraاسششت كششه در زبششان گجراتششي Zarathushtيشششا Zarthushtششششده اسشششت و در فارسشششي امشششروزه بششه آن “زرتششششت” Zartoshtمي گوييم. ي نادرستي از نام Zarathushtraبه يونششاني اسششت و از ن انگليس سِ Zoroasterبرگردا سِ سده ي 19ميلدي در زبان لتين به دين بهي Zoroastrismگفته مي شود. كتاب راهنما زرتشت در درازاي چهل و هفت سال پيام يا دكترين خود را بششه كششار بششرد و آمششوزش داد تا سرانجام چكيده ي آن را در 17سروده گرد آورد كه خود آنهششا را مششانتر Mânthra يا "انديشه برانگيز" iiخواند .اين سروده ها پس تر "گاتها" ناميده شدند. گاثا ،گاسان و گاهان گويش هاي گوناگون همين نششام بششه اوسششتا ،پهلششوي و فارسششي است اما گويش “گاتها” در همه ي زبان هاي جهان پذيرفته شده است و مردم بيشتر آن را به همين نام مي شناسند .چم اين واژه در زبششان هششاي اوسششتا و سانسششكريت “سششرود پاك” مي باشد. اين هفده سرود را از روي وزن و آهنگ بر پنج بخش كرده انششد كششه هششر كششدام نششام ويژه اي دارد .هر يك از سرودها داراي شماري از بندهاست .بلنششدترين سششرود 22بنششد و كوتاه ترين 6بند دارند .نام پنج بخش گاتها چنين است : َاهدرُنوَد )َاهوَنوَييتي (Ahunavaiti درُاشَتوَد )اوشَتوَنئيتي (Ushtavaiti سپنمٍتمسِد )سسِپنتا مَئينيو (Spentâ Mainyu َ شترَ Vohu Khshathra درُوهوخ َ َوهيشتوايشت )وهيشتو ايشتي (Vahishtu Ishti نخستين جانشينان و پيروان اشو زرتشت نيز نيششايش هششا و سششروده هششاي خششود را بششا سبك گاتهايي به آن افزودند كه چنین هستند : هپَتنگ هانئيتي يا هفت هات Haptang Hâiti َ َانئيريَ ما ايشيو Airya mâ ishyu
هَذنئوخَته يا هادرُدخت )سروش( Hadhaokhta َ َرْفشوشو مانترَ Fshushu Mânthra سِينگسِهه هاتام Yenghe hâtâmدر گرامي داشت زنان و مردان َرْفرََورتي يا َفرَورد Fravartiبه چم برگزيدن كه دربرگيرنده ي آن پاره هايي است كه هم بهدينان در نيايش هاي خود مي سرايند و هششم گرونششدگان بششه ديششن بششا گفتششن آنهششا از باورهاي پيشين خود برگشته و دين بهي را برمي گزيدند. َاشسِم درُوهو Ashem vohuدر ستايش از راستي و درستي َيتا َاهو Yathâ Ahuدرباره ي گزينش و ياري به ديگران جنگ ياد شده را “ستوت يسن” Stot Yasnگويند كه به زبششان اوسششتايي تمامي اين نٌ Staota yesnaمي باشد به چم “ستايش هاي گرامي”. در يك جمله مي توانيم بگوييم كه كتاب پاک و راهنماي ما زرتشتيان “گاتها” است كه مي توان با پسوند “ورجاوند” بگونه ي “گاتهاي ورجاوند” نيششز بششه كششار بششرد كششه بششه معنششي بزرگ و گرامي است.
فرزان يا بينشش زرتششتشي بر پايه ي آموزش هششاي اشششو زرتشششت و سششروده هششاي انديشششه برانگيششز او “گاتهششاي ورجاوند” : هدف و آرمان دين بهي رساندن انسان و همبودگاه های انسششاني بششه آرامششش مششي باشد .آرامشي كه افزايش و پيشرفت را در پي داشته و سرانجام بششه رسششايي يششا تكامششل خواهد انجاميد .تكاملي كه ميششوه ي آن شششادي و خشششنودي كامششل بششوده و انسششان را بششه جاودانگي و بيمرگي ،يا به گفته ي ديگر به “اهورامزدا” پيوند مي دهد. بنيادي ترين وسايل رسيدن به اين هدف را مي توان در سه عبارت زير كوتاه نمود: انديشه نيك – گفتار نيك – كردار نيك
اشو زرتشت بنيان هاي زندگاني را به ما مي شناساند كه ايششن بنيششان هششا هميشششگي بوده و وابسته به زمان و مكان نمي باشند .بر اساس اين آموزش هششا درمششي يششابيم كششه براي رسيدن به هدف بايد از جاي درست آغاز كرد و راه درست را پيمود. گام نخست به كار انداختن انديشه و خرد نيك است .بدين معنا كه بايد ديد و شناخت و در تمام جنبه هاي بيروني و دروني زندگي َكندوكاو كرد .در اين راه بايد كششه از دانششش گیتایی )مادي( و مینوی )معنوي( بهره گرفته و به
سنجش آنها پرداخت تا بتوان به قانون و هنجاری كه بر هستي و آفرينش فرمانرواسششت پي برد. اين قانون همان هنجار و اندازه ای )تعادهلي( است كه در جهان آخشیجی و هستی است .انسان نيز بخشي از اين آفرينش است ،اما آن بخشششي كششه بششر اثششر داشششتن نيششروي هنایشی "هایی" یششا "نششایی" )تششاثيری مثبششت يششا انديشه و آفرينندگي مي تواند بر اين روند َ منفي( بگذارد. اگر انسان در پی آرامش و شادي و خوشبختي است ،راهي نيست جز آنكششه برابششری نیروها و اندازه های هستی را بر هم نزده بلكه خود را با آن هماهنگ و اندازه كند .در اين آرامش است كه شرايط مناسب براي پيشرفت فكري و روانششي فراهششم شششده و مششي توان به سوي تكامل كه همانا دست يافتن به دانش راستین است به پيششش رفششت .در آن جاست كه شادي و خشنودي كامل به دست آمده و روان iiiبه جاودانگي و بيمرگي دست مي يابد. اين آرامش و شادي زماني كامل خواهد شد كه فراگير باشد .بنابراين يك زرتشششتي بايد پس از دست يافتن به اين اندازه ی دروني به سششاخت و آبششاداني همبودگششاه خششود و همه ی جهان پرداخته و با همكاري در سازمان دوستي جهاني آن را بششه سششوي آرامششش همگاني به پيش ببرد .آن زمان است كه در سشايه ي ششكوفايي و افزايشش و نوششدن و پيش رفت هميشگي ،رسايي و جاودانگي به دست مي آيد.
جمع بندي باورهاي بنيادين دين زرتشت ㄱيگانگی و به هم پیوستگی همه ی نمودهای هستی ㄴاهورامزدا ،خداوند جان و خرد ،نمششاد ایششن یگششانگی آفريننششده ،آرايششش دهنششده و پيش برنده ي جهان ㄷآفرينش )پیدایش( بر پايه ي قانونمندي و يا خرد و دانش و داد ㄹپويايي و هميشگي بودن پیدایش يا دگرگون شدن و نو شدن آن ㅁآرمان پیدایش ،رسيدن به رسايي و تكامل است. ㅂانسان كه خود يكي از آفريده هاي هستي اسشت بشا همكشاري بشا ششاهلوده آن بشه سوي رسایی پويا مي گردد زيشرا او نيشز ماننشد ديگشر نمودهشاي هسشتی از گشوهر يشا ذات اهورايي برخوردار بوده و مي تواند با پرورش ويژگيها و فروزه هاي اهورايي) ،كششه بششا نام “امشاسپندان” نيز ياد مي شوند( در خود به رسايي و جاودانگي و خدايگونگي دست يابد. ㅅراه رسيدن به رسايي و جاودانگي ،همششاهنگي بششا قشوانين موجششود در آفرينشش و هستي است .از اينرو مي بايد با استفاده از تمام توانايي ها و گنجايش ذهششن و انديششه ي پاك و اهششورايي و بشا مهششر و دهلبسششتگي و بششدون چشمداشششت كشار و تلش نمشود و بششه نوسازي و بهسازي جهان پرداخشت .نشتيجه ي چنيشن زنشدگاني ،بشي گمشان زيسشتن در يشك آرامش كامل و شادي و خشنودي است. ㅇانسان پدیده ای است که گروهی می زید و توانایی آگاه شدن دارد کششه اگششر شششد پیشرفت خود را در پیشرفت گروه و همبودگاه انسانی خود مي داند. “ㅈبد” و “خوب” و يا “بدتر” و “بهتر” مفاهيمي ذهني و نسبي هستند و تنها هنگامي مششششششي تواننششششششد درسششششششت داوري شششششششوند كششششششه خششششششرد يششششششا نیششششششروی تمیششششششز در انسان به درستي بارور و ساخته شده باشششد“ .سششپنتا مينششو” گششوهر و انديشششه ي بهششتر، پيشبرنده و سازنده مي باشد و “انگره مينو” انديشه بد ،ويران ساز و بازدارنششده .انديشششه ي پيشبرنده به انسان كمك مي كند تا هم خود و هم جهششان پيرامششون خششود را بششه پيششش برد .انديشه ي ويران ساز به خود انسان و همبودگاه و جهان آسيب مي رسششاند .انسششان خردمند انديشه ي سازنده را برمي گزيند.
ㅊآزادي گزينش و نتيجه ي مناسب با آن )قانون كنش و واكنش( .اگر انسان گزينش درست نكند در ناآرامي و آشفتگي به سر خواهد برد تا زمششاني كششه بششه خششود آمششده و راه درست را در پيش گيرد. ㅋبر پایه ی اين قانون ،پایه بر گزینش است و جششبر و تقششدير و سرنوشششت در شششكل گيري آينده ي انسان جايي ندارد. ㅌتمركز در سكوت و نيايش ها ابزاري هستند كه به انسان كمك مششي كننششد تششا مسِهششر خدايي تجربه شده و به بينهايت اهورايي پيوند يابد. اهشورا مشزدا ،خداي زرتشت ابردانا” يا “خرد كل باشنده” و يا به زبان ساده تر ش ََ اهورامزدا به چم “هستي بخ سِ و به گفته ي روانشاد فردوسي توسي “خداوند جان و خرد” آن نيششروي فراگيششر و جهششاني مي باشششد كششه همششه چيششز در اوسششت و از اوسششت .بشه گفتشه ي ديگششر تمششامي آفريششده هششا نمودهاي گوناگوني هستند از اين نيروي كلي كه داراي سه ويژگي بنيادين مي باشد : هستي ش آگاهي ش آفرينندگي خداوند از مينوي افزاينده ي خود )سپنتامينو ( Spenta Mainyuو از هستي خود بر پايه ي قانون خود )اشا (Ashaمي آفريند ،مي پروراند ،مي آرايد و به پيش مي برد. انسان و جهان زنده و پوينده ي او بخشي از اين آفرينش نيك و شادي آفرين است. از آنجا كه اهورامزدا يك نيروي كلي بوده و تمامي هسششتي را در بششر مششي گيششرد بنششابراين داراي پیکر و شكل ويژه اي نمي باشششد .بششراي شششناخت او بايششد فششروزه هششايش )ويژگششي هايش( را شناخت .اين فروزه ها و توانايي ها در انسششان نيششز هسششت و راهنمششاي او در زندگاني و پيشرفت به سوي تكامل مي باشند .بنابراين انسان داراي همان فروزه هششاي خداونديست كه بايد بدانان آگاه شده و با پيشبرد و شكوفايي و افزايندگي آنششان خششود را مزداگونه گرداند .بر همين پايه انسان هاي آگاه نيز دسششت بششه دسششت هششم داده و دنيششاي ن هميشگي بششه پيششش زنده را در مسير تكاملي اش ياري رسانده و در دگرگوني و نوشد سِ مي برند .اينچنين انسان همكار خداوند مي گردد.
بنيان هاي زندگاني )فروزه هايي مزدايي-انساني( -1سششسَِپنتا مينششو Spentâ mainyuيششا “گششوهر افزاينششدگي” فششروزه ي آفريننششدگي اهورامزداست .از اين فروزه است كه آفرينش پديد آمده است .اين قلمرو همششواره مششي افزايد و مي گسترد و به پيش مشي بشرد و از آن اسشت كشه مشا انسشانها نيشز آفريننشده مشي باشيم. -2درُوهومَنَ ) Vohu manaبهمن به فارسششي امششروزه( يششا انديششه نيششك و نيششت پششاك. اهورامزدا جهان را با انديشه ي نيك آفريد .آفرينندگي و سازندگي ،خوسِد نيكي اسششت .بششه زباني ديگر مي توان گفت كششه “وهششومن” شششاهلوده و نقشششه ي فراگيششر و بششزرگ آفرينششش است. با كمك وهومن انسان به وجود و چگششونگي اهششورامزدا آگششاهي يششافته ،بششه رازهششاي زندگي دست مي يابد و به خويشكاري يا وظيفه ي خويش در زندگاني آشنا مي شود. داشتن انديشه نيك نخستين گامي اسششت كشه انسششان بششراي رسششتگاري برمششي دارد .از ديدگاه فلسفه زرتشت انسان باشنده ای است انديشمند .درست همين انديشيدن و ژرف انديشي است كه انسان را از ديگر جانداران جدا مي سازد چون كه به نيروي “خرد” مي انجامد .خرد نيرويي است كه با آن مي توان پديده ها را با هم سنجيد و بد و خوب را از هم جدا کرد .همين شناسایی خوب از بد به انسان اختيار برگزيدن مي دهد و او را آزاد و مختار مي سازد كه يكي از اين دو را برگزيند .بنشابراين آزادي در گزينشش و بشا گزينشش است. “خردمند” آن است كه پس از شناسايي و سنجش آن چششه سششودمندتر و انسششاني تشر، اخلقي و بهتر است را برگزيند .اما “نابخرد” كه وارونسِ خردمند است آن كسي اسششت كششه پس از سنجش بدتر و بدترين را برمي گزيند.
در اينجا نياز است كه
دريابيم خوب چيست و بد چيسششت .بنششا بششر گاتهششا خششوبي و بششدي دو راه انديشششيدن اسششت. انسان آزاد است كه از ميان آن دو ،يعني “بد” و “بهتر” يكي را برگزيند .انديشه ي بهششتر از خواستی نیششک )نیششت خششوب( برمششی خیششزد کششه آن سششازنده و جششانبخش بششوده و بششه سششود همبودگاه انسانی است و بد ،آن است كه زیانبشار بششوده و بشه جششان )هشا( و انسششان )هششا(
آسیب برساند .اين هر دو نسبي بوده و در رابطه با زمان و مكششان سششنجيده مششي شششوند. آن انديشه اي نيك است كه پيامد آن گفتار و كردار نيك باشد. َ-3اشششا Ashâیا َارتا Artâقانون و هنجار و ترتيبي است كه آفرينششش بششر اسششاس آن شكل گرفته و به پيش مي رود .بنيان اين هنجار بششر راسششتي ،درسششتي و داد يششا عششدل است .در اين چهارچوب از قوانين فيزيكي -آخشششیجی گرفتششه تششا قششوانين همبودگششاهی و قوانين پيدا و ناپيداي چيره بر دنياي مينوي و رواني جاي دارد. بنا بر گزارشی " آيين راستي ،كار درست را در زمان درست و مكان درست و با ابزار درست و برنامه ي درست انجام دادن است .نتيجه ي آن همواره درسششت خواهششد بششود و جز آن نمي تواند باشد". بنا بر گزارشی ديگر “ راه درست براي انجام هر كاري آن اسششت كششه كمششترين مقششدار انرژي براي انجام آن بشه كشار گرفتششه ششود و از بشه هششدر دادن بيهششوده انشرژي جلشوگيري شود”. انسان و همبودگاه اگر در راه راستي و درستي و داد گام بردارند و خود را با قانون هستي و آفرينش هماهنگ كنند به اندازه و هنجار و آرامش و پيشرفت و تكامششل دسششت مي يابند و از آنان است كه سازندگي آغاز مي شود و به همه سود مي رسد. وارون آن يعني دروغ ،از هم گونه اش ،يعني در انديشه و گفتار و كردار اسششت كششه نتيجه ي نادرست داده و زيان و آزار و خرابششي مششي رسششاند .آنچششه آزار دروغكششار را چنششد برابر مي كند و تباهي مي آورد خشم است .خشم ،خرد و هوش را از دست دادن است و سرچشمه ي جور و ستم و بيداد است .پس بايد بدور از خشششم و دروغ ،هششر كششس بششر آيين راستي و درستي كار كند و هم خود و هم ديگران را خرسند و شاد و آبششاد گردانششد. شوَن” Ashavanو پيروان دروغ را “سِدسِرگوَنت” Dregvantمي نامد. گاتها پيروان اشا را “َا َ اگر بخواهيم چند نمونه از قوانين آخشششیجی -همبودگششاهی را كششه نمششودار اشششا مششي باشند نام ببريم مي توان از موارد زير ياد كرد: قوانين آخشیجی /فيزيكي مانند : ㄱكنش و واكنش يا علت و معلول Cause and effect ㄴپيشرفت Progress ㄷوابستگي Interdependence
ㄹتاثيرگذاري متقابل Inter-reflection قوانين انساني -همبودگاهی مانند : ㄱآزادي گزينش ㄴپاسخگویی )مسئوهليت( انسان در برابر گزينش خود ㄷبرابري حقوقي تمام انسان ها ㄹقانون كنش و واكنش ،كه بر اساس آن هر كس نتيجه ي مناسششب بششا كنششش خششود را ،دير يا زود اما بدون سوخت و سوز ،مي گيرد. ㅁهر كس و هر چيز بايشد در جشاي درسشت و مناسششب خشود قشرار گيشرد تشا نشتيجه ي درست به دست آيد. ㅂجايگاه زيست بايد ساهلم و پاك نگاهداري شود تا زنششدگاني امكششان ادامششه و رشششد داشته باشد. ㅅدنيا در مسير تكاملي خود همواره دگرگون و نو مي شود .و انسان مشي توانشد در اين راه نقش سازنده و يا ويران ساز داشته باشد. ㅇميانه روي بهترين و اشايي ترين شيوه ي برخورد با مسانئل است. اشا وهيشتا يا ارديبهشت به فارسي در چم بهترین راستی و درستی و یا بالترین و نششاب ترین حقیقت میباشد .اشا وهیشتا جایگاه انسان های رسایی یافته است .این واژه است که در زبان پارسی به بهشت دگرگون شده است. شتدرُر ) Khshathraشهريور به فارسي( يا “خويشتنداري” و “آبادسششازي” )کششردار -4خ َ نیک(. انسان بششه دنبششال خودآگششاهي و بهششره گيششري از خششرد نيششك و اشششويي زيسششتن ميتوانششد نيروهاي تني و رواني خششود را بشه آنچنششان همشاهنگي و هنجششاري برسششاند كشه آنهشا را در اختيار و چیرگی خود درآورده و بر هشوس هششاي نفسششاني خشود چيششره شششود .ايششن چنيششن چيرگي يا فرمانروايی بر خود را فرمانروايي يا شهرياري اهورايي نيز مي نامند بدين چم كه اين فروزه خداوندي در انسان به كمال خود مي رسد. رفتار و كردار چنين انساني با ديگششر انسششان هششا از روي خششرد و بششا آرامششش و بينششش درست بوده و يا به گفته ي ديگر نيك كردار مي شود .اينگونه نيك كرداري ساختن و آبششاد كردن را به دنبال مياورد .پششس خشششترا آن گششامه اي اسششت كششه هششم بششراي انسششان و هششم
همبودگاه انساني آباداني مي آورد و واژه ي “شهر“ كه از خشترا مي آيد در چششم جششايي است كه آباد شده است و “شاه” كسي است كه آباد مي كند. ب برگزيششدني”، ي خششو سِ درُوهو خشتدرُر َونئيردرُيه Vohu khshathra vairyaبه چم “شهريار سِ آن سيستمي است كه انسان هاي با انديشه و گفتار و كشردار نيششك دسششت بشه دسششت هششم داده وآن نيروي خوب را از ميان خود برگزينند و برپا سازند .آن سيسششتمي را “شششهرياري خششدايي“ مششي نامنششد كششه در آن از زور و سششتم و خشششم و بيششداد خششبري نباشششد و همششه از زندگاني خوش و خرم و آسوده بهره مند گردند .خشترا را مي توان به سششادگي در چششم “هنجارو سامان خوب“ هم دانست. -5سششپنتا آرميششتي ) Spentâ Ârmaitiاسششفند بششه فارسششي( يششا مهششر و عشششق بششي ش افزاينده. چشمداشت و همچنين آرام سِ انسان هنگامي كه بر خود چيره شد ،به آگاهي رسششيد و بششا پيششروي و همششاهنگي بششا قانون اشا به هنجار در نیروهای تني-رواني دست يشافت ،آنگشاه نيشك كشردار و مهربشان و شادخو و شادزي و از خود گذشته مي گردد ،به همه مهر ميورزد و خشنودي خششود را در خشنودي ديگران مي جويد .اين حاهلت ،آرامشي در او پديد مي آورد كه در آن همه چیششز براي پيشرفت روزافزون و شتاب گيرنده به سوي رسايي و بي مرگششي فراهششم مششي آيششد. سپنتا آرميتي نمودار اين پيشرفت در آرامش است. به همين ترتيب همبودگاهی خشترايي نيز به آرامش و هنجار و شششادي و خشششنودي دست پيدا مي كند و توانايي ها براي پيشرفت و تكامل نمودار گشته و به كار مي افتد تششا در نتيجه ي آن آرامش و دوستي جهاني به دست آيد. -6هَئورَوتات ) Haurvatâtبه فارسششي خششرداد( يششا نمششاد رسششايي و خودشناسششي ،آن حاهلتي است كه تششن و روان در سششايه ي آرامششش بششه دسششت آمششده بششه سششوي تندرسششتي و توانايي و خودشناسي كامل به پيش رفته و كمي ها و كاسشتي هشا را هشر چشه بيششتر از خود دور مي كنند و به بهترين حاهلت خود مي رسند كه آن زيستن در شادي و خشششنودي و آرامش راستين است؛ كه آن شناخت راستین اهورامزداست. بايسته ي خداشناسي ،رسايي است و بايسته ي رسايي ،خودشناسي است. اينگونه انسانها جهان را نيز بسوي خشترا و دوستي جهاني به پيش برده و آن را بششه كمال مي رسانند.
َ -7امسِسِرتات Ameretâtيا بششي مرگششي و جششاودانگي= خششارج بششودن از زمششان و مكششان؛ آنگاه كششه در آرامششش افزاينششده ،روان خششود را بشه رده هششاي بشالي تكامششل رسششانده و بششه آرامش كامل و خرسندي مينوي رسيده و با اهورامزدا يكي شويم ،مانند او جاودانه مششي گرديم. گاتها اين حاهلت جاوداني را “َگرو سِدمانا” Garo demânâيا خانه ي سرود مي نامششد كه جايگاه انديشه ي نيك است ،جاي آرامش و رامش روان است. ن در رنششج خششود اما سِدسِرگوَ نت و دروغكار ،در خانه ي دروغ به سر مي بششرد و از وجششدا سِ رنج مي برد تا آنكه پشيمان شده ،از بدي ها دور گشته ،به نيكي بگرايد تا رستگار گششردد و به خانه ي انديشه نيك و سراي سرود برسد. شايست ها و ناشايست ها روي هم رفته دين بهي با “بكن ها” و “نكن ها” سر و كار ندارد و تنهششا بنیششان هششا و پايه ها هستند كششه قششوانين جششاري و هميشششگي بششوده و همششاهنگي بششا آنهششا پایدارنششده ی خوشبختي و رستگاري انسان هاست .راهنمایی های ديني كلي است و هدف تندرستي و سلمت تن و روان است. دكتر فرهنگ مهر دانشمند زرتشتي در كتاب خود با نام “ديدي نو از آيينششي كهششن” بششه خوبي اين جستار را بيان داشته است : » در دين زرتشت ،امر يا نهي غاهلبا كلي است و نه موردي .دستور ،رعايت سلمت و بهداشت تن و روان است .مسانئل موردي ،مثل روزه گرفتن از طلوع تا غروب آفتاب )كه از هلحاظ عملي در بعضي نقاط جغرافيايي مثل قطب شمال يا جنوب ايجاد اشكال مششي كند( در دين زرتشتي نيست .در عين حال سنت زرتشتي بششر ايششن اسششت كششه زرتشششتيان در ماه دست كم چهار روز گوشت نمي خورند .بعضي هم اساسا سبزيخوارند .ايششن خششوبي دين است .همانگونه كه مي دانيم روزه گرفتن از طلوع تا غروب آفتاب در نقاطي مثششل قطب شمال يا جنوب ايجاد اشكال مي كند .يا اهلزام به خششوردن گوشششت حيششواني كششه بششه ترتيب خاص ذبح شده باشد ممكن است از هلحاظ علمي قابل توجيه نباشششد و فقششط يششك سنت مذهبي باشد« .
» مسئله آدم و حوا در دين زرتشتي نيست .بنششابراين جنگششي بيششن طرفششداران نظريششه تكامل و طرفداران نظريه خلقت پيش نمي آيد«. » در كتاب مقدس زرتشتيان راجع به حقوق زن يا سهم الرث او و فرزندان و مانند اينها ،احكامي وجود ندارد كه عمل برخلف آنها ،مغاير ديششن باشششد .وفششاداري نسششبت بششه حكومت قانوني و دادگسششتر ،جششزو سششنت مششذهبي زرتشششتي اسششت و مسششايل مربششوط بششه حكومت پيروان مذهب خاص بر اساس مذاهب پيش نمششي آيششد .ايششن قششابليت تطششبيق بششا رعايت اصول كلي دين ،يكي از اسرار بقاي همبودگاه زرتشتي است. حفظ گاهنماي ملي و ديني در كشورهاي مقيم ،پيروي از تقششويم و تاريششخ دوهلششتي و در عين حال داشتن تقويم ملي امكان پذير است .همچنين آموزش زبان و ادب فارسششي به جوانان تا آنجا كه امكانات اجازه دهششد ،از اسششرار بقششا و پايششداري همبودگششاه زرتشششتي خواهد بود«. به هرروي بر اساس دين و سنت ،هر فشرد زرتششتي خویششکاری هشايي دارد كشه از آغاز دوران رسيدگي يا بلوغ تا پايان زندگي خاكي ،شايسته است كه آنها را به كششار بنششدد. از جمله ي اين شايستگي ها چنين هستند : ت Humata, hukhta, Hvarshtaانديشه نيك ،گفتار نيك ت ،هوَرش َ ت ،هوخ َ هوَم َو كردار نيك ش راستي يا اشايي و دوري از دروغ ش ميانه روي ش گرامي داشت پدرو مادر ش پاكي و پاكيزگي ،تندرستي و بهداشت ش كار و آباداني ش پاكيزه نگاهداري و ساهلم سازي پيرامون يا محيط زيست ش دانش آموزي و دانش پراكني ش ستايش و پرداختن به زيبايي و هنر ش استفاده نكردن از ماده هاي هوش درُربا كه به انديشه و خرد آسيب مي رسانند ش كمتر خوردن گوشت جانوران ،از همين رو در سنت اسششت كششه زرتشششتيان در چهششار روز از هر ماه از خوردن گوشت و اصول كشتن جانوران به قصد خوردن ،خودداري مي
نبر” nabor كنند .از همين رو به اين روزها “ َ درُ
مي گويند .اين روزها بر اساس
گاهنماي زرتشتي عبارتند از :وهمن ،ماه ،گوش و رام؛ در هر ماه )یادآوری :در گاهنماي زرتشتي تمامي روزهاي ماه هر يك نامي دارنششد كششه نامهششاي ياد شده نيز جزو اين سي نام روزها در ماه هستند( آرامشش و نيشايشش آرامش چيست ؟ مي گوييم كه هماهنگي با سرشت و قششانون و هنجششار هسششتي و یششا بششه گفتششه دیگششر پیداکردن اندازه در خود ،تنها راه رسيدن به آرامش فكري و رواني است .اكنون كمي به واگشايي آن مي پردازيم .مي دانيم كه هماهنگي با سرشت بدين چم نيست كه انسششان مانند گياهان باشد ،تنها براي خود در گوشه اي رشد نموده و سرانجام پژمرده شششود؛ يششا مانند جانوران تنها از روي غريزه به دنبال خورد و خواب و فرزندزايي باشد؛ بلكه انسان موجودي است همبودگاهی كه آرامش او ،هم وابسششته بششه آرامششش فششردي اسششت و هششم آرامش همبودگاه ،و اين دو نيز با يكديگر در پيوندند. با آگاهي و درك درسشتي كشه از ديشن بهششي در مشورد آفرينشش بشر پشايه ي درسششتي و اشايي مي يابيم )كه دانش نيز تا به امروز بر درستي آن گششواه اسششت( در مششي يششابيم كششه همه چيز در اين هستی كه مششا مششي شناسششيم در يششك همششاهنگي و انششدازه بششا يكششديگر و قانونمندي كل به پيش مي روند ،يعني هر پديده ي تازه اي نيز كششه زاده مششي شششود تنهششا هنگامي به بودن و رشد خود ادامه مي دهد كششه بششا ديگششر نمودهششاي هسششتي هماهنششگ گردد. انسان نيز از اين دايره ي قانون مندي بيرون نيست .از سويي او تنهششا هسششتی یششافته ای است )تا مرز آگاهي هاي ما( كه بر پایه ی داشتن نيروي انديشه و اختيار ،مششي توانششد ن ايششن همششاهنگي كشششيده شششده و در نششتيجه هششم با گزينش نادرست خود به راهي وارو سِ آرامش خود و هم ديگران را به هم بريزد .بنابراين تنهششا راه درسششت ،نخسششت دريششافت و درك اين قانونمندي و سپس كردار بر اساس آن است. مقوهله ي آرامش را مي توان در دو بخش بررسي كرد: -1آرامش فردي -2آرامش گروهی
آرامش فردي دانستيم كه پيش درآمد آرامش و هنجار )سپنتا آرميتي( ،رسششيدن بششه خشتراسششت كششه آن چيرگي بر خود و هواي نفس است. تنها راه رسيدن به سرچشمه ي دانش و راستی و فهم درسششت از زنششدگاني رسششيدن ه رسيدن به نششور و روشششنايي همششوار شششده و مششي به آرامشي است كه در سايه ي آن را سِ توان به سرمنزل مقصود رسيد .اين همان راهي بود كه خششوسِد اشششو زرتشششت ،بشه عنشوان نخستين انسان شناخته شششده در تاريششخ رفششت و بششه روشششنايي رسششيد و مششزداي او هميششن سرچشمه ي نور و دانش و راستی بود .آن خداوندي كه هشم آنقشدر بشزرگ اسشت كشه در انديشه نمي گنجد و هم آنقدر دست يافتني كه مي توان بدان رسيد .اما چگونه ؟ در درازاي تاريخ انساني ،انديشه ها و انديشمندان بششي شششماري بششا هميششن هششدف و همين آرمان راه هاي گوناگوني را آزمايش و به پيششروان خششود سششفارش نمششوده انششد .بششر اساس تمامي اين فلسفه ها و همچنين روانشناسي نششوين مهمششترين وسششيله ي انسششان، داشتن تمركز انديشه و آگاهي و بودنی راستین در تمامي زندگي است. با پندار و گمان حقيقتي به دست نمي آيد بلکه با تمركز و دیدن )نه تنها نگاه کردن!( و اهلبته با آزمون و فراگیری است كه آهسته آهسته مي توان به شناخت رسيد و از جملششه با كاركرد اندامها و ابزار سهشی بدن خود آشنا شد .با مبارزه با سرچشمه هششاي بششروز و نمود سهش های ويرانگر مي توان از بروز آنها جلوگيري نموده و به جايي رسيد كششه بششر آنها چيره شد .يكي از بنیادین ترين ابزارهاي دسششتيابي بششه تمركششز فكششري ،تمريششن بينششش دروني يا “مديتيشن“ meditationمي باشد. نيايش ها نيز ابزار ديگري براي تمركز آگاهانه و دست يافتن به آرامش هستند .اهلبته نيايش ها داراي ويژگي هاي ديگري نيز هستند كه در بخش خود به آنها مي پردازيم.
iv
آرامش آنجاست كه از سهش های تند و ويرانگر و میوه ی آنها ،همانا خشم ،دروغ، ترس ،كينه ،دشمني ،بيداد و … خبري نباشد .آنجاست كه انسان از “خود” گذشششته و تنهششا مهر مي شود و مهرباني؛ مهري بدون چشمداشت؛ مهششري اشششويي بششه تمششامي آفرينششش. آنجاست كه انسان مي تواند نمونه ي بارز و كامل پيششام آسششماني “ َاشششم درُوهششو َوهيشششتم استي ،اوشتا استي ،اوشتا َاهمايي هدرُيت َاشايي َوهيشتايي َاشم” بشود .بله ،آنجاست كه خشنودي ،رضايت و “اوشتا” ushtâبه دست مي آيد.
آرامش گروهی مي دانيم كه انسان گروهی می زید و آرامش او وابسته به آرامش گروهی دارد كه در آن به سر مي برد .آرامش همگاني زماني به دست مي آيد كه انسان هاي بهدين بششه آرامش فردي دست يافته باشند و سپس بر پایه ی آگاهي از قوانين زندگي و با برخششورد آگاهانه و منطقي بشا پديشده هشاي همبودگشاهی و بشه كمشك دانشش ،بشه همراهششي ديگشر بهششدينان سيسششتم پيشششبرنده ي همبودگششاه ي خششود را برگزيششده و انسششان هششاي اشششايي و شترَ َونئيريو” بشه هميشن سيسشتم گفتشه شايسته را براي پيشبرد آن به كار بگمارند“ .درُوهو خ َ مي شود. يكي از ابزارهاي كارآ براي به وجود آوردن و نگاهداري آرامش در اجتمششاع و ايجششاسِد احساس يگانگي و هم پيوند بودن انسانها با يكشديگر ،وجشود مراسشم و آیینهشای خشوب و مفيد و يگانگي دهنده و شادي آفرين و همچنين نيايش هاي گروهي است. . انسان چیست این پرسشی است که همشواره اندیششه ی انسشان را در هششر دوره و زمششانه و از هششر رنگ و نژاد و گروه و باورمند به هر دین و کیش و آییششن ،بششه خششود سششرگرم کششرده اسششت بگونه ای که می توان گفت که پاسخ های گونششاگون بششه ایششن پرسششش اسششت کششه پششایه ی آفرینش باورها و جهان بینی ها و دین ها و فرزان های گوناگون بوده است. ما چه هستیم ،برای چه هستیم و چه آرمانی در این زندگی داریم؟ دین بهششی و فششرزان مزدیسششنی انسششان را جششزوی از آفرینششش نیششک اهششورامزدا ،ابردانششای هستی بخش می داند که دارای آن توانایی است تا با بهره بششرداری درسششت از نیروهششای نیک و سازنده ی خششود در راه آبششادی جهششان و شششادی جهانیششان و در پیامششد آن خشششنودی آفریدگار کار کرده و خود به خشنودی وآرامش دست یابد. در اینجا می پردازیم به اینکه این انسان ،خود چه میباشد یا اینکه پاره های بششه هششم آورنده ی او چه هستند ،زیرا پاسخ به این پرسش ما را بیشتر با انگیزه های کنش هششا و واکنش های او آشنا می سازد و شناخت و آگاهی ما را بیشششتر مششی کنششد .اهلبتششه در اینجششا یادآوری می گردد که در شناخت انسان می توان به شیوه های گوناگون کند و کششاو کششرد و بر پایه ی هر روشی او را به گونه ای شناخت .ایششن نوشششتار گزارشششی اسششت از بخششش های مادی و مینوی انسان با استفاده از آن مفهوم ها و فرازهایی که فرهنگ زرتشششتی از آنها سخن می گوید.
نکته ی دیگری که شایسته ی یادآوری است آن اسشت کشه فشرزان هشا و بینشش هشای گوناگون نیز در گزارش از انسان ،واژه ها و فرازهایی را به کار مششی برنششد کششه شششاید در نخستین نگاه مفهوم هایی دیگرگونه به دیده آیند وهلی در کند و کاوی ژرفتر دریافته مششی شود که در بسیاری از موردها آرش )مقصود( یکی است. ديدگاه بينش زرتشتي درباره ي انسان بنا بر اين ديدگاه ،انسان دارای چندين بخش می باشد كه از آن ميان برخي مادي و برخي ذهني يا مينوي vمي باشند .اين بخش ها چنين مي باشند: كه از همه ي اندام هاي بدن مانند سر ،گردن ،تنه tanvu ،ش َتن ،به اوستايي َتنوو 1 دست و پا و رويهم تمامي اندام هاي دروني وبروني بدن منهاي نيروي زيست به هم آمده است .پس از فرارسيدن مرگ .زماني كه ديگر پاره های مينوي از انسان جدا .شدند ،تن بر جاي مي ماند تن به خودي خود هيچ نيرويي ندارد و كوچكترين جنبشی از آن ساخته نيست .تن را مي توان مانند ابزاري دانست كه به وسيله ي روان مي تواند به زندگي دنيوي خود ادامه دهد .تن يك انسان زنده در دين بهي ،داراي ارج زيادي است و از آنجا كه تن و روان مانند دو روي يك سكه اند يا بهتر بگوييم در هم تنيده هستند ،درستي و سلمت يكی با دیگری در پیوندی تنگاتگ هستند و از اين رو براي نگاهداري و پرورش تن مانند روان .گوشزدهاي بايسته شده است نيرويي است كه تن را به Akhu ،و به پهلوي َاخو Ahuش جان ،به اوستايي َآهو 2 جنبش و كار وا ميدارد .هوايي كه به درون می دمیم و خوراكي كه مي خوريم با به هم آمیختن و سوخت و سازهاي خود در بدن ،سبب برپایی آن نيروي جنبش مي شود كه آن را جان مي نامند .اكنون اگر يكي از اندام هاي كار ساز بدن و سرانجام قلب ،از كار بيفتد ديگر اين نيرو وجود نداشته و از ميان خواهد رفت .از اين نيرو در اوستا با نام “.آتش زندگي” در چم “نيروي زندگي” نيز ياد شده است كه مي توان گفت يك نامگذاري Urvân ،ش روان يا آگاهي ،به اوستايي اوروان 3 كلي است براي آن بخشي از انسان كه از تن و جان جداست و به راستي آن بخش مينوي انسان است كه پاسخگوی تمامي كردارها ) و اهلبته انديشه و گفتار( مي باشد .از
ديدگاه واژگاني نيز “اوروان” از ريشه ي “ َور” آمده است كه در چم نيروي تميز نيك از بد و يا نيروي گزينش مي باشد .از اين بخش مي توان با نام “ آگاهي” نيز ياد كرد كه خود :از دو زير بخش درست شده است .يكي نهاد يا ضمير خود آگاه و ديگري نهاد ناخودآگاه اما اين روان يا آگاهي داراي چه نيروهاي دروني است كه مي توانند راه را از چششاه باز نمايانده و ما را به سوي راستی و آگاهي رهنمون شوند و چه بازدارنده هايي برسر اين راه وجود دارند؟ از اين نيروها مي توان بدينگونه ياد كرد: جايگاه خرد و فرنودآوری )منطق( است “ .من” دستگاه ذهني Mana ،اهلفَ -منَ انسان است كه رويهمي است از ابزارهاي باشنده در انسان براي ديدن ،شناختن ن درست كندوكاو كردن و سرانجام سنجش و گزينش .با اين ابزار است كه آدمي توا سِ .انديشيدن را دارا مي باشد ) ) logicalانديشيدن و منطقي ن ،به وسيله ي خرد ذاتي ) انبار شده در نهاد ناخودآگاه( و خرسِد به دست آوردني ) مَ َ .گرفته شده از دنياي پيرامون( خوراك داده مي شود خشرَد” باشد و گزينش خود را Vohumanaوهومن يا بهمن ،آن ذهني است كه “سِب َرْ .بر مبناي نيكي و سازندگي انجام دهد
نيروي روشنايي و بينش و آگاهي دروني baodha ،ب – بَئودا ،به اوستايي بئوَذ است .به گفته ي ديگر ،مَنَ نيروي فرنودآوری )منطق( بوده كه با نگرش و درك و .سنجش در دنياي بيرون سرو كار دارد و بئودا با دنياي درون
كه وجدان يا دين انسان و مركز اخلق است .از آنجا كه هر كس daenâ ،پ ش دَسِنئنا از روي خواست و درك و ديدگاه خود راه زندگاني اش را برمي گزيند ،درنتيجه دنئنا يا وجدان او در پي اين گزينش و پيامدهاي آن آرامش يافته و يا ناآرام مي گردد .وجداني .كه از راه اخلق دور مي گردد رنج مي بيند و آهلوده مي شود
هر براي Fravashi ،نيروي پيش برنده .در اوستا فرََوشي Fravahar ،ت ش فرَو َ اين پديده گزارش هاي زيادي داده شده است .گاتها از فروشي تنها در چم “ خَستو شدن” يا “ اعتراف كردن” و يا بهتر بگوييم “باور داشتن” و “ برگزيدن” ياد كرده است كه در اين پيوند مي توان اين واژه را مانند روان )اوروان( از ريشه ي “ َور” دانست در چم .گزينش و باور فروهر در چم آن نيرويي است كه انسان را در زندگي به پیش رانده و او را به پيشرفت وامي دارد .در اين پيوند اين واژه را بگونه ي “فرَ َ +ور” مي دانند در چم “ نيروي پيش برنده” .به گفته اي » فروهر ،ذره اي از ذرات نور خدايي است كه در هر كدام از ما به وديعه گذاشته شده كه قوه پيشرفت و ترقي بوده و راهنماي ما به سوي ».پيشرفت مي باشد
در نگر آورید كه اهورامزدا ،گوهر و سرچشمه ي همه ي هستي و همانا نيرو و انرژي و نور است و اوست كه گوهر و سرچشمه ي خرد و آگاهي است .اين نيروي آگاه ،اين نوسِر آگاهي و اين درستی ناب در همه جا هست ،و همچنین در ما انسان ها. اين نيروست كه اگر به وسيله ي ديد دروني ،بئودا ،دریافت شود سبب روشن شدن راه .پيشرفت و تكامل است .اين نيروي پيش برنده را “فروهر” مي نامند
شه سر نئو َ آن نيروي اهلهام و نهيب زننده ايست كه در نهاد Sraosha ،ث ش سروش يا َ و ضمير ناخودآگاه ماست و از درون به ما انگيزه داده و به جنبش وامي دارد تا به دنبال درستی ها باشيم .از اين نيرو با نام هاي “نداي درون” “ ،نداي وجدان” “ ،شنوايي خدايي” و مانند آن نام مي برند .ريشه ي اين واژه “سرَوانئوآ”مي باشد در چم “ شنيدن”، .شنيدني دروني و ژرف اجازه بدهيد تلشي كنيم تا بوسيله ي يكي دو نمونه آوردن و بگونه ي نمادين اين :نيروها را به نگاره در آوريم تا فهم آنها ساده تر گردد
اگر “ تن” انسان را به بدنه ي اتومبيلي مانند كنيم ،موتور اين اتوموبيل را مي توان به “ جان” يا نيروي جنبش مانند نمود كه از سوخت ) بنزين و مانند آن( خوراك مي گيرد. اين “تن” به خودي خود هيچ نيروي فرادیدگری )تصميم گيري( براي گزينش راه و ي وسيله است كه فرمان آن را همچنين تندرستي و سلمت خود ندارد بلكه اين راننده سِ .در دست دارد .اين راننده “ روان” است روان” براي درك درست از چگونگي راه و گزينش درست آن نياز به ابزارهايي “ دارد كه همان “بئودا” يا نيروي دریافت و شناخت او از بربست ها )قوانين( رانندگي و چگونگی راه و تمامي سازه های )پارامترهاي( هناینده )تاثير گذار( بر آن است تا به كمك “ من” يا خرد و فرنودآوری خود ،فرا را ببیند و رای درست بدهد )تصمیم درست ).بگیرد نور چراغهاي اين وسيله كه پیش پاي او را روشن مي نمايد تا با چشمان باز پيش .رو را ببيند ،همان “ فروهر” يا نور خدايي است اما آيا اين نور مي تواند به يك اندازه راه را به همگان بنماياند و يا هميشه به يك اندازه توان روشنايي بخشيدن دارد؟ اگر نه چه سازه هایی )عواملي( است كه در كم يا زيادي نيرو و كاربرد آن هنایش دارند؟ بي گمان اين نيرو بخودي خود يكنواخت بوده و بر همه يكسان مي تابد .اين ما انسان ها هستيم كه گاهي نمي توانيم آن را ببينيم و دريابيم .دهليل آن نيز نداشتن )دنئنا( دين يا وجدان پاك است .دنئنا را مي توان به آيينه اي يا بهتر از آن به كريستاهلي مانند نمود كه در بهترين و پاكترين درُبسِوش )حاهلت( خود بازتاب دهنده و يا گرد آورنده ي نور خدايي و آگاهي راستین است تا برآيند آن را به مركز خرد و آگاهي ما رسانده و به باز .شناسي راه درست ياري رساند اما شوربختانه بازدارنده هاي بسياری در ما هستند كه مانند غبارسِ نشسته بر روي آيينه ،بر آيينه ي وجدان ما نشسته و از گذر نور پیشگيري مي كند .اين بازدارنده هاي ويرانگر ،همان هايي هستند كه با نام هايي مانند سرگشی های خشم ،كينه ،نفرت، .دودهلي و ترديد ،ترس و مانند آنها ياد مي شوند
در اين ميان “سروش” ،نداي دروني نيز از ژرفاي نهاد و ذهن و ضمير ،راه به نيروي دریافت مي جويند تا آن را براي دريافت نور انگيزه داده و نیرو دهند .پس مي بينيم كه نزديكترين ،مناسب ترين و شايد تنها راه براي رسيدن به نور و روشنايي، .پاكسازي آيينه ي دل و وجدان و دين از سازه های بازدارنده است براي انجام اين كار مي بايست كه نخست اين سازه ها و فرآيند برآمد و بروزشان .را شناخت تا بتوان به از ميان برداشتن آنها همت گماشت نگاره ي صفحه بعد شايد بتواند به گونه اي ديگر نشان دهند ي اين نيروها و :پيوندشان با يكديگر باشد
فروهر Fravahar از آنجا که فروهر و نگششاره ی آن امششروزه بگششونه ای نمششادین ،نقششش نماینششدگی دیششن زرتشت را به خود گرفته است نیاز دانسته شد تا کمی بیشتر در این باره گفتگو شود. در بخش پیشین گفته شد که فروهر یکششی از نیروهششای جهششان هسششتی اسششت کششه در انسان نیز وجود دارد .این نیرو که سرچشمه اش همانا اهورامزداست ،روشن کننششده ی
راه پیشرفت و نیروی پیش برنده و انگیزه دهنده است .واژه ی فروهر از دو درُبن واژه ی م "پیششش" اسششت و ور از دیششد پژوهنششدگان و "فَر" و "َور" به هم آمده که فر یا فششرا در چش سِ زبان شناسان در چم پروردن ،روییدن ،باهلیدن ،پاگرفتن ،باور داشتن ،برگزیششدن ،اسششتوان )ایمان( و مانند آنها آمده است. فروهر و جهان فروهری از دیدگاه افسانه ی آفرینش هش" ،پیش برابر با ترادادهای )سنت های( ایرانی و داستان آفرینش در دفتر "درُبن َد سِ از آنکه جهان گیتایی یا مادی آفریده شود ،برابر آن در جهان مینششوی هسششتی یششافته بششوده است تا سپس خود را به پیکر)قششاهلب ،شششکل( گیتششایی نمششودار سششازد .فروهششر انسششان نیششز نخست در دنیایی مینوی شکل می گیرد ،سپس به زمین آمده و پیکرگیتایی بششه خششود مششی گیرد و سرانجام به جهان مینوی باز می گردد. ن هششر چیشسِز این افسانه بازگوی یک بنیاد است و آن این است کششه بششرای آفریششده شششد سِ ت آن در مینو شکل می گیرد و سپس نمود بیرونی گیتایی ،نخست اندیشه و ایده و خواس سِ پیدا می کند .بنابراین ،هسششتی نخسششت در خششرد و اندیشششه ی اهششورامزدا شششکل گرفششت و سپس به پیکرگیتایی درآمد. از دیدگاه هستی ،فروهر سه پایه دارد -1 :پایه ی پیش از هستی -2پایه ی زنششدگی گیتایی -3پایه ی زندگی پسین در فرهنگ فارسی به جز واژه ی فروهر برای این سه پایه و شناسششاندن ایششن نیششرو نام ویژه ای نداریم .می توانیم آن را "برترین روان" ،که نمودار روان پاکششان و پارسششایان و نیکوکشاران و سودرسششانان اسششت بنشامیم کشه بشه پیشششرفت و رسشایی رسشیده و درخششور همبستگی با جهان اهورایی هستند. نگاره ی فروهر در فرهنگ زرتشتی – ایرانی می توان از دو دیدگاه به این نگاره نگریست: -1از دید ملی و میهنی -2از دید دینی -1از دید ملی و میهنی
از دوران مادها و پس از هخامنشیان ،فروهششر جنبششه ی میهنششی و ملششی داشششت و در پیکره و سششیمای شششاهین تیزچنششگ و بلنششدپروازی بششود کششه آنششرا نمششاد توانششایی ،سششربلندی، سرافرازی و فر و شکوه می دانستند وآن را آرم یا نشان ملی قششرار داده و پرچششم هششای خود را بشه نمشا و سشیمای ششاهین مشی آراسشتند .همشانگونه کشه اکنشون پرچشم برخشی از کشورها دارای نگار شاهین یا عقاب است. -2آزادی دینی چرا این نیروی مینوی و پرتو اهورایی بشه پیکشره و نگشاره ی کنشونی درآمشده اسشت؟ ایرانیان برای این نیروی مینوی که بششن مششایه ی بنیششادین آن جنبششش و پیشششرفت بششه سششوی رسایی ،فرامایگی و والیی است ،هیچ پیکره یا نگاره ای را بهتر و شایسته تر از شاهین نیافتند و آنچه را که در گذشته نشانه ی فر و شکوه و سربلندی و سرافرازی بود و جنبششه ی ملی و میهنششی داشششت بششا انششدک دگرگششونی در سششر و پششای شششاهین بششه سششیمای کنششونی درآوردند تا هم بنمششایه ی مینششوی را نشششان دهنششد و هششم نمششودار سششربلندی و سششرافرازی ایرانیان باشد.
سر ،در سیمای پیششری سششاهلخورده و در چنششبره ی زمششان بیکششران آزمششوده و پختششه ،بششا دستهای برافراشته به خدای یکتا روی آورده ،با استواری و شکیبایی و ستیز با بدی هششا و ناپاکی ها به سوی پیشرفت و رسایی گششام برمششی دارد .دو رشششته ی آویششزان در دو سششو، نشانگر دو گوهر همزاد است که با خشرد و هشوش و کوششش و دانشش انشدوزی ،نیشروی نیکی و روشنایی بر بدی و تاریکی پیروز می شود .دو بششال گشششاده ی شششاهین ،نشششانگر پرواز آدمی به سوی روشنایی ،رسایی ،سربلندی و سرافرازی است .سه رده بششال هششای ی اندیششه نیشک ،گفتشار نیشک و کشردار گشوده نماد سه آرنگ )شعار( وراه و روش اششوی سِ نیک است .سه بخش زیرین یا دامن نگاره را برخششی نشششانی از بداندیشششی ،بششدگفتاری و بدکرداری می دانند که آدمی باید در ددرازای زندگی آنها را به زیر افکند و از کجروی هششا
و پلیدی ها رهایی یابد .چنبره )حلقه( در دست ،نشان از ایستادگی بر پیمان و وفششای بششه عهد است که از دیرباز نزد ایرانیان از ارج والیی برخوردار بوده است. همه ی نگاره ،که نیمی آدم و نیمی پرنده است نشششان بششر ایششن دارد کششه روان ،ایششن گوهر نغز مینوی ،چگونه از تنگنای تن رسته و در پهنه ی آزاد گیتی پر می گشاید .نگاره ن یششاری ی فروهر در ساختمان ها و درُمهرهای پادشاهی ،بالی سر بلندپایگان ،همه نشششا سِ جستند آنان از این نیروی برجسته ی مینوی است.
هلغزش و گمراهی برخی از خاورشناسان برخششی از خاورشناسششان نگششاره ی فروهششر را "اهششورامزدا" دانسششته انششد کششه پنششداری نادرست است زیرا نه در اوستا و نه در سنگ نوشته ها اهورامزدا در پیکر آدمی ستایش نشده است بلکه همواره و در همه جا بگونه ی انگاره ای )تصور مجششرد یششا ( abstract آمده است. این نگاره ی شاهین نمششا ،زاییششده ی اندیشششه ی رسششای ایرانیششان اسششت کشه ریشششه ی استواری در فرهنگ ایران زمین دارد .این نشانواره یا آرم به آدمی یاد می دهد که مانند شاهینی بلندپرواز پر بگشاید و به سوی رسایی و نیکنامی پرواز کند. کوتاه سخن اینکه این نگاره نمودار آدم پاک ،پارسششا ،کوشششا ،نیکوکششار و سودرسششان است که از گوهر فروهر یا روان برتر برخوردار است. رویهم رفته فروهر برابر است با :نیروی پیش برنده ی جهان هستی.
مرگ ،سرانجام یا )در(گذشتن و پیشروی؟ دانش دين و دانش روز به ما مي آموزند كه در اين جهان هيچ چيز از بين رفتني نيست و هر چه هست دگرگوني در شكل و فرم است .هيچ انرژي و نيرويي از بين نرفته و تنها به شكل هاي ديگر انرژي دگرگون مي شود .ماده نيز ،كه خود شكلي از انرژي است با واپاشی و به هم آمیختگی خود با ماده هاي ديگر دگرگونه می شود. بنابراين انسان نيز كه بنيان هاي تشكيل دهنده او تن و جان و روان مي باشند در چهار چوب همين قانون مندي قرار مي گيرد زيرا كه او نيز بخشي از اين آفرينش مي باشد.
پس از رويدادن پديده ي “ مرگ” ،كه به راستي مفهوم آن “ دگرساني” يا آ“زايش دوباره” و يا “ درگذشتن و پيشروي” مي باشد ،دگرگوني هاي زير در انسان روي مي :دهد ش دگرگوني تن :تن كه به هم آمده است از مقداري گوشت ،پوست ،استخوان1 ، رگ ،پي ،و غيره در زمان بسيار كمي پس از مرگ بر اثر گرماَ ،نم ،باد و هوا و كاركرد جانوران و حشره ها پوسيده و پلسيده شده و به شكل آخشیجی )عنصری( از هم واپاشیده شده و هر آخشیجی به سرچشمه ي خود باز مي گردد و يا پس از درآميختن با ديگر چيزها ،پیکر جديدي را مي سازند وهلي به هر روي كوچكترين ذره ي آن از بين .نمي رود و نابود نمي شود جان ،نيروي جنبش بدن بوده و به سان ديگر نيروها مانند گرما و برق ،آغاز و 2- انجامي دارد .وجود اين نيروها از پايه بستگي به دستگاه هاي آفریننده و یا دگرگون کننده ی آنها دارد كه اگر آن دستگاه از هم بپاشد ،ديگر آن نيرو توهليد نمي شود .بدن ما نیز اینچنین است و هنگامي كه يكي از اندام هاي بنيادين آن خراب شده و از هنجار .خود بیرون رود ،ديگر نيروي جان توهليد نمي شود ش جاوداني روان :گفتيم كه در اين جهان هيچ چيز از بين نمي رود .روان انسان 3 نيز در چهار چوب همين قانونمندي اشايي قرار دارد .در پيش گفته شد كه “ روان” يك نام گذاري كلي است از رویهم نيروها و پديده هايي كه “ درون انسان” را پدید می :آورند ،همانا ن ،دين يا وجدان ،بَئودا ،سروش و فروهر كه اينها همه بخش هايي هستند از دو مَ َ .نهاد يا ضمير خودآگاه و ناخودآگاه ،كه از اين دو نيز مي توان با نام “آگاهي” ياد كرد پس از مرگ تنی ،فروهر كه از سرچشمه ي خود اهورامزدا ،براي راهنمايي و روشن نمودن راه پيشرفت در درون انسان کار مي كرد به سرچشمه ي خود باز مي گردد و مي ماند “ آگاهي” كه “وجدان” را در خود دارد و اين وجدان كه به راستي پیامد و برآيند و كارنامه ي زندگي انسان است ،درجه و پايه ي تكاملي روان را در اين هنگام .روشن مي نمايد كه همين ،آغازي است براي ادامه ي راه تكاملي آن
در اينجا مي بايست بر اين نكته پافشاري شود و به روشني بيان گردد كه بر پايه ي آموزش هاي گاتها ،نتيجه ي تمامي كردارهاي انسان به او باز مي گردد و از آنها رهايي نيست و تا زماني كه انسان خود را از چنگال انديشه و گفتار و كردار نادرست نرهانيده باشد رسيدن او به سرانجامسِ راه به سادگي انجام نمي گيرد زيرا همانگونه كه در پيش :گفتيم ،زرتشت گفت روان هاي دروغكاران بدفرمان ،بدكردار ،بدگفتار ،بدوجدان و بدانديش از روي « ».تيره ي دروني خود برخواهند گشت ،همانا كه مقيمان خانه ي دروغ مي باشند روان شهرياران ستمگر و بدكاران و زشت گفتاران و سيه دلن و كج انديشان و “ باز خواهند ) druju demanaهواخواهان دروغ به دوزخ يا سراي دروغ ) دروجو سِدمان گشت ،زيرا ضمير روشن آنها رو به تيرگي نهاده است و از روشنايي و حق دور گشته vi
».اند
اما اين بدان چم نيست كه راه رسيدن به سرمنزل مقصود یا به گفته ي گاتها خانه كه همان ) Garo demanaي انديشه نيك و يا سراي سرود و ستايش )گرو سِدما َ ن سرچشمه ي آگاهي يا اهورامزدا مي باشد ،براي هميشه بسته است ،بلكه اين چنين روان هاي كج انديش و گفتار و كردار نيز مي توانند با بازگشتن و روشن گرداندن آيينه ي دين و وجدان و نهاد خويش به روشنايي دست يابند و خويشتن را به رسايي و .رستگاري نهايي برسانند و جاودان گردند هموارترين و كوتاه ترين و خردمندانه ترين راه آن است كه اين فرآيند رسايي و رستگاري در همين زندگي پيموده شود زيرا كه تمامي زمينه ها در انسان فراهم مي باشد و اين تنها اوست كه بايد گرد و غبار را از ديدگان خرد و وجدان خود بزدايد، راستي ها را دريابد ،بزرگي و ارزش خود را بشناسد و با بهره بردن از نيروهاي تني و رواني خويش و با كوشش و پشتكار و نيرومندانه به آباد و آزادسازي خويش و همبودگاه وجهان بپردازد تا اهورامزدا را خشنود و خود را خوشبخت گردانده ،به “هئوروتات َامسِسِرتات” يا رسايي هميشگي دست يابد .ايدون باد َ .
با اميد به بهروزي و كاميابي دين بهي و بهدينان و با آرزوي دوستي و آرامش و آسايش براي تمامي جهانيان
i
در جایی که موبدی باشد اینکار بر پیمان اوست و اگر چنین نبود هر بهدینی که خود سشدره پششوش ششده و از سشدره پوششی او دسششتکم یشک سشال گذششته باششد و
همچنین مورد پذیرش بیشترین بهدینان باشنده در آن دیار باشد ،می تواند این کار را انجام دهد .یک پیشنهاد این است که اگششر در جششایی چنیششن پذیرشششی از یششک تششن نباشد می توانند چندین بهدین دست به دست هم داده و فرد تازه وارد را سدره پوش کنند. ن به چم اندیشه می آید. iiاز ریشه ی َم َ
iii
روان یا "اوروان" ،برای آگاهی بیشتر نگاه شود به بخش "انسان چیست"
iv
نگارنده دفتری دیگر دارد با نام "نیایش های شایسته" که میتوانید به آن بنگرید
v
واژه ی "مینو" که واژه های مینوی یا معنوی از آن ریشه گرفته اند ،از آن واژه هایی است که در چم آن گزارش های گوناگون و برداشت های گوناگون تری شده
است .مینو همان َمئینیو mainyuاوستایی – گاتهایی است که از ریشه "من" گرفته شده است و در چم "ذهنی" و آنچه که با دستگاه ذهنی در پیوند است می باشششد. مینو را به چم گوهر یا ذات یا اسانس نیز گویند.
vi
گاتها برگردان موبد فیروز آذرگشسب