Immigrants 099

Page 1

‫‪ ،99‬جمعه ‪ 1۲‬خرداد ‪1396‬‬ ‫گپی با مهاجرین شماره ‪99‬‬

‫‪Friday June. 02. 2017, No. 99‬‬

‫‪1‬‬

‫گﭙی با مهاجرین‬

‫شماره ‪ ،99‬سال دوازهم‪ 12 ،‬خرداد ‪1396‬‬ ‫‪Issue 99, Vol. 12, June. 02. 2017‬‬ ‫فصل نامه‪ ،‬رایگان‬


‫‪2‬‬

‫گﭙــی بــا مهــاجـرین‬ ‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،99‬جمعه ‪ 1۲‬خرداد ‪1396‬‬

‫‪Friday June. 02. 2017, No. 99‬‬

‫‪Chatting with Immigrants - Bilingual Monthly Magazine‬‬

‫مرکز خدمات اهـورا‬ ‫‪AHOURA SERVICES‬‬ ‫‪CENTRE‬‬

‫کادر متخصﺺ ما آماده خدمات زیر می باشد‪:‬‬

‫‪Email: sahourai@yahoo.com‬‬ ‫‪Tel: 604- 783- 0955‬‬ ‫‪Fax: 1-888-439-2522‬‬

‫ماهنامه گﭙی با مهاجرین‬ ‫ناشر‪:‬‬

‫سیما اهورائی‬

‫سردبیر‪:‬‬

‫آویسا ایزدی‬

‫ویراستار و مترجم‪ :‬آویسا ایزدی‬ ‫مدیر تولید و روابط عمومی و تبلیﻐات‪ :‬سیما اهورایی‬ ‫تایﭗ و ﺻفحه آرائی‪ :‬سیما اهورائی‬ ‫همکاران افتخاری‪ :‬مهندس محمد عمادی‬ ‫رامین بهرامی (‪)Copies Depot‬‬

‫‪ .‬امور سرمایه گﺬاری‬ ‫‪ .‬ﺣساب بازنشستگی ‪RRSP‬‬ ‫‪ .‬ﺣساب تﺤﺼیلی فرزندان ‪RESP‬‬ ‫‪ .‬وام مسکن‬ ‫‪ .‬امور بیﻤه کوتاه و بلند مدت‬ ‫‪ .‬بیﻤه مسافرت‬ ‫‪ .‬سوپرویزا‬

‫تدریﺲ خﺼوﺻی‪:‬‬ ‫* زبان انگلیسی‬ ‫* فرانسه‬

‫* فارسی‬

‫ﺁموزﺵ کار با کامﭙیوتر‬

‫امور تایﭗ و ترجﻤه‪:‬‬

‫امور ﺣسابداری‪:‬‬

‫تایﭗ و ویرایش متون‪( ،‬کتاب‪ ،‬جزوه‪ ،‬بروشور) انگلیسی‬ ‫و فارسی‪ ،‬ترجمه از فارسی به انگلیسی و بالعکس‬

‫تکمیل فرمهای مالیاتی پایان سال‬ ‫‪Book Keeping‬‬

‫خدمات سکنی گزینی جهت تازه واردین‪:‬‬ ‫‪ -1‬مترجم همراه‬

‫‪ -2‬تکمیل فرمهای اداری و دولتی از قبیل ‪SIN, MSP, Citizenship‬‬

‫امور تﺒلیﻐاتی‪:‬‬

‫‪ -4‬مشاوره و پرکردن فرم های مهاجرتی (و اخذ ویزای توریستی)‬ ‫تحت نﻈر مشاور مهاجرتی مجاز‬

‫طراحی بیزنس کارت‪ ،‬لوگو‪،‬‬ ‫آگهی تبلیﻐاتی‪ ،‬طراحی وب سایت‬ ‫از جمله طراحی وب سایت‬ ‫تخصصی برای مشاوران مسکن‬

‫‪ -3‬رزومه نویسی‬

‫‪ -5‬آموزش کتاب ‪ Citizenship‬و آمادگی برای قبولی در امتحان‬ ‫‪ -6‬ارائه سایر اطالعات ﺿروری جهت اسکان راحت تر تازه واردین‬

‫تلفن‪۶٠٤-٧٨٣-٠9۵۵ :‬‬

‫فاکﺲ‪١-٨٨٨-٤٣9-٢۵٢٢ :‬‬

‫ایﻤیل‪sahourai@yahoo.com :‬‬

‫خبرنگار و عکاس مجله‪ :‬ساالر شهنواز‬

‫چاپخانه‪:‬‬

‫‪COPIES DEPOT‬‬

‫هیئت تﺤریریه گﭙی با مهاجرین‬ ‫آویسا ایزدی‪ ،‬دکتر سپیددشتی‪ ،‬فرزان شیرغانی‪،‬‬ ‫مهین خدابنده‪ ،‬علی نسیم‪ ،‬درین‪ ،‬مریم سمنانیان‪،‬‬

‫ﻋالقﻤندان مﺠله " گﭙی با مهاجرین"‬

‫می توانند این نشریه را از طریﻖ سایت‬ ‫‪WWW. DANESHMAND.CA‬‬ ‫مﻄالعه بفرمایند‬


‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،99‬جمعه ‪ 1۲‬خرداد ‪1396‬‬

‫‪Friday June. 02. 2017, No. 99‬‬

‫یادداشت ناشر‬ ‫باز هم فرصتی دست داد تا به خواست و کمک خداوند و پشتیبانی‬ ‫شما عزیزان شماره دیگری از گپی با مهاجرین را در دسترس خوانندگان‬ ‫محترم قرار دهیم‪ .‬تلفنهای محبت آمیز و ایمیل های دلگرم کننده شما‪،‬‬ ‫انگیزه بزرگی برای همه ماست تا با تالش بیشتر مطالب تازه و اطالعات‬ ‫روز را گردآوری کنیم‪ ،‬امیدواریم مورد پسند شما عزیزان باشد‪..‬‬ ‫یکی از عمده ترین رویدادهای ماه جون‪ ،‬بزرگداشت روز پدر است که‬ ‫امسال در ‪ 18‬ماه جون برگزار می شود‪.‬‬ ‫خوانندگان عزیز قطعاتی را در وصف مقام پدر برایمان فرستاده اند که‬ ‫نظر شما را به آن جلب می کنیم‪:‬‬ ‫آن که مرا در آغوش می گرفت و با وجود خستگی پس از کارش به‬ ‫بیرون از خانه می برد و برایم خوراکی های رنگارنگ می خرید‪ ،‬پدرم‬ ‫بود آن که با بودنش احساس تنهایی نمی کردیم و نیازهای عاطفی ما‬ ‫را پاسخ می داد‪ ،‬پدرم بود و او بود که هر زمان نیاز به حمایتش داشتم‬ ‫به یاری ام می شتافت‪.‬‬ ‫دوست دیگری در ستایش مقام پدر می نویسد‪ :‬همیشه باید روز پدر‬ ‫و مادر باشد‪ ،‬نه فقط یک روز خاص‪ .‬وی می افزاید‪ :‬حتی یک گیاه هم‬ ‫نیاز به توجه مستمر و رسیدگی دارد‪ ،‬چه رسد به پدر و مادر که هر‬ ‫چه داریم از آنهاست و ساعاتی که کنار آنها هستیم‪ ،‬بسیار گرانبهاست‪.‬‬

‫‪3‬‬

‫گویند پدر و پسر را نزد حاکم بردند که چوب بزنند اول پدر را بر‬ ‫زمین انداخته و صد چوب زدند آه نکرد و دم نزد بعد از آن پسرش را‬ ‫انداخته و چون یک چوب زدند‪ ،‬پدر آغاز ناله و فریاد کرد حاکم گفت‪:‬‬ ‫«تو صد چوب خوردی و دم نزدی به یک چوب که پسرت خورد این‬ ‫ناله و فریاد چیست؟»‬ ‫گفت‪« :‬آن چوبها که بر تن میآمد تحمل میکردم اکنون که بر‬ ‫جگرم میآید تحمل ندارم‪ ».‬روز پدر را بر همه پدران زحمتکش تبریک‬ ‫گفته و دست آنها را به نشانه سپاس می فشاریم‪ .‬همچنین یاد همه‬ ‫پدران عزیزی که دیگر در جمع ما نیستند گرامی و روحشان قرین‬ ‫رحمت باد‪.‬‬ ‫یکی دیگر از بزرگترین رویدادها در ماه جوالی بوده که مطمئناً‬ ‫دوستان و خوانندگان محترم از آن باخبرند‪ .‬روز اول جوالی یا بزرگداشت‬ ‫روز کانادا؛ امسال کشور کانادا ‪ 1۵0‬ساله می شود‪ .‬با نگاهی به تاریخ‬ ‫کانادا‪ ،‬در می یابیم که در سال ‪ 1867‬میالدی به همت اولین نخست‬ ‫وزیر کانادا؛ سرجان مک دونالد‪ ،‬هسته اصلی کشور کانادا تشکیل شده‬ ‫و از بهم پیوستن چهار استان انتاریو‪ ،‬کبک‪ ،‬نوااسکوشیا و نیوبرانزویک‪،‬‬ ‫کشور کانادا به وجود آمد‪ .‬در تاریخ اول جوالی همان سال قانون اساسی‬ ‫کانادا تبیین و به امضای ملکه وقت انگلیس‪ ،‬ملکه ویکتوریا رسید‪.‬‬ ‫ما ایرانیان مقیم کانادا نیز روز ملی کانادا و ‪ 1۵0‬سالگی آن را گرامی‬ ‫داشته و بهمراه سایر ملل جشن می گیریم‪.‬‬ ‫با آرزوی سالمتی و بهروزی برای همه عزیزان‬

‫سیما اهورایی‬

‫خدمات و ﺻدور هرگونه بیﻤه‪ ،‬ﺣساب سرمایه گﺬاری و وام ها و‪...‬‬

‫* بیﻤه ﻋﻤر )موقت و داﺋﻤی(‬

‫* ﺣساب بازنشستگی )‪(RRSP‬‬

‫* بیﻤه پزشکی )دندان‪ ،‬دارو و‪(....‬‬

‫* ﺣساب دانشﺠویی )‪(RESP‬‬

‫* بیﻤه از کار افتادگی و مشاﻏل‬

‫* ﺣساب با سود فارﻍ از مالیات )‪(TFSA‬‬

‫* بیﻤه مسکن‪ ،‬ﺣیوانات خانگی‬

‫* ﺣساب سرمایه گﺬاری‬

‫* بیﻤه مسافرتی و بیﻤه سوپر ویزا )برای اقدام به سوپر ویزا الزامی است(‬

‫* وام های بیزینﺲ‪ ،‬دانشﺠویی‪ ،‬مسکن‬

‫* ﺁموزﺵ مالی تﺤت سیستﻢ مالیاتی نورﺙ ﺁمریکا در شﺶ جلسه به ﺻورت رایگان می باشد ‪ .‬برای اطالﻋات بیشتر تﻤاﺱ ﺣاﺻل‬

‫فرماﺋید‪.‬‬

‫"ﺁموزﺵ قدرتﻤندترین اسلﺤه برای تﻐییر دنیای ما است‪ ".‬نلسون ماندﻻ‬ ‫پرهام اوشیدری تلفن تﻤاﺱ‪٧٧٨ -٢٨٨-٧۶۵٧ :‬‬

‫‪poshidari.wfg@gmail.com‬‬

‫پدرام اوشیدری‬

‫تلفن تﻤاﺱ‪۶٠٤-٧٨١-٤٠٧9 :‬‬

‫‪poshidari016usc@wfgmail.ca‬‬


‫‪4‬‬

‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،99‬جمعه ‪ 12‬خرداد ‪1396‬‬

‫داستانهای روز پدر‬ ‫پاینده اریان‬

‫روز پدر خجسته باد‪...‬‬

‫همانگونه که آگاهید‪ ،‬در بیشتر کشورهای جهان‪ ،‬از جمله‬ ‫در کشور کانادا‪( ،‬در سومین یکشنبه ماه ژوئن هر سال) و نیز‬ ‫در میهن اهورائی خود ما‪ ،‬ایران‪ ،‬همه ساله برای بزرگداشت‬ ‫جایگاه واالی پدران و پدربزرگ ها در خانه و خانواده ها‪،‬‬ ‫روزی‪ ،‬بنام "روز پدر"‪ ،‬گزیده شده که در آن روز جشن‬ ‫های ویژه ای بر پا می گردد و پدران و پدربزرگان که با پشت‬ ‫سر گذاشتن دوران کودکی و جوانی و از دست دادن توان و‬ ‫تالش سالهای پر جنب و جوش و پرکاری های گذشته‪ ،‬زمان‬ ‫آن فرارسیده که بیش از پیش‪ ،‬مورد توجه و مهر فرزندانشان‬ ‫قرار گیرند‪ ...‬به شایستگی تمام‪ ،‬گرامی داشته می شوند‪.‬‬

‫یادواره اهی یک پدر زبرگ‪...‬‬

‫چندی پیش‪ ،‬هم میهنی بنام "آواره ونکووری"‪،‬که در دوران‬ ‫کهولت بسر می برد‪ ،‬به بهانه فرا رسیدن روز پدر در کانادا‪ ،‬در نامه ای‬ ‫خواندنی‪ ،‬به درد دل نشسته و چنین نوشته بود‪:‬‬ ‫زندگی‪ ،‬افسانه ای است با رویدادها و یادواره هائی‪ ،‬گاه خوش و‬ ‫گاه نه چندان خوش‪ ،...‬بهترین سالهای عمر ما دوران ناآگاهی های‬ ‫کودکی و دوران شیرین و افسانه ای نوجوانی و جوانی است که‬ ‫بسیار زود می گذرد‪.‬‬ ‫در دروان نوجوانی است که گاه یکبار و برای همیشه و گاه بارها و‬ ‫بارها عاشق می شویم و یا خیال می کنیم که عاشق شده ایم!‪ ،‬دیر‬ ‫یا زود روزی می رسد که‪ ،‬با عشق یا بدون عشق‪ ،‬همسری انتخاب‬ ‫می کنیم باین امید که زندگی نوینی را آغاز کرده و در آینده ای نه‬ ‫چندان دور فرزند یا فرزندانی بدنیا بیاوریم و سالیانی چند نیز وقت و‬ ‫سرمایه خودمان را صرف تربیت و آموزش و پرورش آنها می کنیم تا‬ ‫آنان نیز با پشت سر گذاشتن دوران خوش کودکی‪ ،‬روزی نه چندان‬ ‫دور به دوران شیرین نوجوانی و جوانی خودگام نهند‪ .‬برای فراهم‬ ‫کردن زندگی بهتر‪ ،‬خانه بهتر‪ ،‬لوازم زندگی و ماشین بهتر و بسیار‬ ‫چیزهای بهتر دیگر‪ ،‬کوشش و تالش می کنیم‪ ،‬به سفرهای دور و‬ ‫نزدیک می رویم و خاطرات خوش دوران را بشکل عکس و فیلم‬ ‫نگهداری می کنیم‪ ،‬فرزندان را به دانشگاه می فرستیم و در یک‬ ‫چشم بهم زدن صاحب عروس و داماد و نوه و نتیجه می شویم و این‬ ‫در حالی است که همه روزه در اندیشه و دست به گریبان کارهای‬ ‫تمام نشده هستیم و چشم براه رسیدن بهار و تابستانی دیگر و آنگاه‬ ‫پشت سر گذاشتن پائیز و زمستانی دیگر و باز هم دیدن بهاری دیگر‬ ‫با تمام زیبائیهایش و این داستان همچنان ادامه دارد‪...‬‬ ‫و حاال اجازه بدهید بگویم که منهم مانند شما خواننده ارجمند‪،‬‬ ‫به دلیلی که گفتن آن دردی از من آواره دربدر و شمای گرامی‬ ‫هموطن‪ ،‬دور از میهن‪ ،‬دوا نمی کند‪ ،‬پس از سالها زندگی در ایران‪،‬‬ ‫روزی رسید که بدلیل مشکالتی که هر کدام به نوعی گرفتار آن‬ ‫بوده ایم‪ ،‬ناچار به ترک وطن و مهاجرت به این کشور گردیدم‪.‬‬

‫‪Friday June. 02. 2017, No. 99‬‬

‫نوشته‪ :‬دکتر سپیددشتی‬

‫کارهای مقدماتی و رفتن و برگشتن به دمشق و مصاحبه و گفتگو‬ ‫و بقیه تشریفات که هریک از شما به شکلی با کم و کیف آنها آشنا‬ ‫هستید‪ ،‬چند سالی مرا بخو د مشغول داشت تا اینکه در یکی از‬ ‫روزهای آفتابی چند سال پیش‪ ،‬دست زن و بچه هامو گرفتم و‬ ‫با گذشتن از شهرها و کشورها و دریاها‪ ،‬خودمو به این سرزمین‬ ‫رسوندم و شدیم ساکن این شهر زیبای همیشه بارانی! تا کی؟ خدا‬ ‫می داند!‬ ‫پس از مدتی دربدری و چکنم چکنم‪ ،‬باالخره کم کمک شدیم‬ ‫شهروند کانادا!‬

‫ولی خوب‪ ،‬معلومه‪ ،‬با شهروند کانادا شدن که نمیشه وطن و‬ ‫اقوام و بستگان و دوستان گرمابه و گلستان روزهای خوش جوانی و‬ ‫نوجوانی و خاطرات آن میهن اهورائی را از یاد برد که!‬ ‫چندی پیش که مانند هر سال‪ ،‬چند روزی از سر ارم‪ ،‬به گفته شما‬ ‫کانادائی ها! (آف) گرفته بودم و فرصت بیشتری پیدا کرده بودم برای‬ ‫در خانه ماندن و خود آزاری! و قنبرک زدن در گوشه اتاق و یا رفتن‬ ‫به آشپزخانه برای ناخنک زدن به یخچال و ایرادهای بنی اسرائیلی‬ ‫گرفتن از عیال مربوطه‪ ،‬نمی دانم چطوری شد که باز این فیل‬ ‫همیشه الکی خوش دل بد مصبم!‪ ،‬هوای وطن کرد و شدم غرق در‬ ‫افکار دور و دراز گذشته هایم‪.‬‬ ‫یاد دوران کودکی ام افتادم و بازیهای بچه گانه‪ ،‬لی لی لی حوضک‬ ‫و اتل متل توتوله و‪ ...‬و کمی بزرگتر که شدیم‪ ،‬الک دولک بازی‬ ‫کردن توی کوچه و خیابان و دعوا مرافعه با هم سن و سالها و پاپی‬ ‫شدن به رهگذران و بقال و چقال محله!‬ ‫بعدها بزرگ و بزرگتر شدیم و دوره مدرسه و دبیرستان و دانشگاه‬ ‫هم تموم شد و کم کم شده بودیم آدمی برای خودمون که ناگهان‬ ‫اوضاع و احوال قاراشمیش شد! و همه چیز بهم ریخت و ماهم شدیم‬ ‫یکی از چند ملیون آواره های بیوطن و حاال در خدمت شما عزیزان‪.‬‬ ‫فراموش نمی کنم روزگار جوانی را‪ ،‬صبح ها سر پل امیربهادر‬ ‫و خوردن کله پاچه و عدسی و شبها رفتن به سینما دیانا و تماشا‬ ‫کردن فیلمهای بیک ایمانوردی و پرویز صیاد و فیلمهای دوبله‬ ‫بفارسی شون کانری و مامور ‪ 007‬را‪...‬‬ ‫در تهران کودکی من‪ ،‬تابستانهایش گرمتر و زمستانهایش سردتر‬ ‫بود و گردشگاههای همگانی و یا فضای سبز و پارک های گوناگون‬ ‫و تفریحگاه به معنی امروزه وجود نداشت‪.‬‬ ‫با پیشرفتهائی که در تمام شئونات مملکت صورت می گرفت‪،‬‬ ‫کم کم‪ ،‬روزهای آخر هفته تابستانها را به باغ های خارج شهر می رفتیم‬ ‫و تمام روز را با شادی و خوشی سپری می کردیم و هر شب به یک‬ ‫سینما یا تماشاخانه ای سر می ز دیم‪...‬‬ ‫حاال در اینجا‪ ،‬روزهای جمعه ما‪ ،‬شده یکشنبه‪ ،‬و بجای رفتن به‬ ‫امامزاده گل زرد و امامزاده حسن و باغهای اطراف تهران (که دیگه‬ ‫از اونها هم اثری باقی نمونده و تماماً بصورت ساختمانهای چندین‬ ‫طبقه در اومده) می رویم به استنلی پارک و پارکهای کوچک و‬


‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،99‬جمعه ‪ 1۲‬خرداد ‪1396‬‬

‫‪Friday June. 02. 2017, No. 99‬‬

‫بزرگ دیگه که خدائیشو بخواین‪ ،‬پر بدک هم نیست!‪...‬‬ ‫البته که در اینجا از عوالم پهلوانی و مشتی گری و غیرت و ناموس‬ ‫پرستی و یا دنیای صوفی منشانه و خلوت تنهائی و زندگی بی غل و‬ ‫غش آنروزگار وطن مالوف خبری نیست و چیزی بچشم نمیخوره و‬ ‫از اون لطافت روح ایرانی گری و معناگرائی و آن روحانیت مخصوص‬ ‫انسان شرقی اثری به چشم نمی خورد و جز اینهم انتظاری نیست‪...‬‬ ‫از یاد نمی برم‪ ،‬رفتن به رستورانها و خوردن غذاهای خوشمزه را‬ ‫که بخشی از کار روزانه ما بود و هر چه می خوردم‪ ،‬سیر نمی شدم!‬ ‫ولی حاال اگر شبی ناپرهیزی کرده و بخواهم با عیال مربوطه به‬ ‫رستورانی برویم‪ ،‬بیش از نیمی از غذاهای سفارشی هم را نمی توانم‬ ‫بخورم و هر دفعه باید درخواست "داگی بگ" کنم که ظاهراً بمعنای‬ ‫این بوده که ببرم برای سگی که ندارم! و در واقع برای غذای روز یا‬ ‫شبی دیگر برای خودم!‬ ‫در گذشته هائی نه چندان دور‪ ،‬سفر به شهرها و کشورهای دور‬ ‫و نزدیک‪ ،‬با ماشین خودم و رانندگی برایم بسیار لذت بخش بود‪،‬‬ ‫ولی اینک مدتی است که نه حال و هوای رانندگی و نه توان چندین‬ ‫ساعت رانندگی برایم باقی مانده است‪...‬‬

‫و کرکس ها و الشخورهائی که در هر گوشه و کنار‪ ،‬در کمین‬ ‫نشسته اند‪...‬‬ ‫بیاد داشته باش ماهی ها را که بدنبال جفت خویش‪ ،‬از این آبریز‬ ‫به آن رودخانه و از آن رودخانه به دریاهای دور و اقیانوس های‬ ‫بیکران می روند‪ ...‬به اقیانوس ها و به بیکران ها که اینجا و آنجا‪،‬‬ ‫نهنگ ها و کوسه ماهی ها در کمین نشسته اند‪...‬‬ ‫دلم می خواهد روزی نه چندان دور که بزرگ می شوی و برومند‬ ‫و دور از دسترس ما قرار می گیری و میوه شیرین زندگی مشترک تو‬ ‫و همسر شایسته و دلخواهت‪ ،‬به این جهان پرآشوب گام می گذارد و‬ ‫زمان پروازش فرا می رسد‪ ،‬پدربزرگ و مادربزرگت را و مادر مهربان‬ ‫و پدر فداکارت را بیاد داشته باشی‪ ،‬آنان که همواره به آینده تو و‬ ‫خوشبختی می اندیشدند‪.‬‬ ‫شـــادی و شــادکــامــی و (عــاقــبــت بــخــیــری) هــمــه ی‬ ‫شما فرزندان دلبندمان را‪ ،‬با یاری گرفتن از خردتان‪ ،‬این پرتو‬ ‫ارزشمند آفریدگار جهان هستی آرزو می نمایم‪...‬‬ ‫عاشق تو‪ ،‬بابا بزرگ‪...‬‬

‫�درود‪� � ،‬ودی دی��‪�� ...‬د ﻧ�هدا ر�ن باد!‬

‫در گذشته رفتن به فروشگاهها و خرید تن پوش و پاپوش و‬ ‫گردشی در این فروشگاهها‪ ،‬بخشی از زندگی مرا تشکیل می داد‪،‬‬ ‫اما اکنون‪ ،‬دل و دماغی برایم باقی نمانده و به همان تن پوشهای‬ ‫گذشته که یا برایم گشاد قناعت می کنم‪.‬‬ ‫در این افکار غوطه ور بودم که بیادم آمد که چند روز دیگر "روز‬ ‫پدر" فرا می رسد و فرزندان و نوه هایم مانند هر سال‪ ،‬این روز را‬ ‫بمن‪ ،‬پدر و پدربزرگ خودشان تبریک خواهند گفت‪...‬‬ ‫با سپاس فراوان از آفریدگار جهان هستی‪ ،‬این نوشته را خطاب‬ ‫به آخرین نوه کوچک خودم به پایان می برم که با چشمان زیبای‬ ‫خودش بمن می نگرد و گوئی چشم براه شنیدن پندی‪ ،‬اندرزی و یا‬ ‫پیامی است از سوی پدر بزرگ به غربت گرفتار آمده اش‪...‬‬

‫د��ند ��م!‬

‫چندی پیش‪ ،‬روزی که در این سرزمین چشم به جهان گشودی‪،‬‬ ‫درست مانند کتابی بودی ساده و نانوشته‪...‬‬

‫‪5‬‬

‫بهترین کیفیت‪ ،‬مﻄلوب ترین قیﻤت در خدمات‬

‫"خانـه مـا"‬ ‫سرویسهای زیر جهت سالﻤندان ﻋزیز اراﺋه می شود‪:‬‬ ‫•‬

‫خیاطی و انجام انواع تعمیرات لباس‬

‫•‬

‫کوتاه کردن مو و آرایش ﺻورت‬

‫•‬

‫همراهی جهت انجام امور پزشکی و غیرپزشکی از قبیل خرید روزانه‬

‫•‬

‫نﻈافت منزل (شستشوی البسه و تعویﺾ مالفه) و نﻈافت حیاﻁ‬

‫•‬

‫هم ﺻحبتی ‪Companionship‬‬

‫•‬

‫انجام امور خارج از منزل‪ :‬از قبیل امور بانکی و مراجعه به پستخانه‬

‫•‬

‫انجام امور اداری‪ ،‬پر کردن فرمهای اداری‪ ،‬نامه نگاری‪ ،‬ترجمه و امور مشابه‬

‫•‬

‫نگهداری و مراقبت از سﮓ و گربه شما در زمان مسافرت‬

‫•‬

‫آموزش کامپیوتر به زبان ساده‬

‫تو‪ ،‬بــزودی بــزرگ و بزرگتر خواهی شد و خود را خواهی‬ ‫شناخت و پرواز را فرا خواهی گرفت و چون همواره و همیشه‪،‬‬ ‫پرستوها به النه های خودشان باز می گردند‪ ،‬امید دارم گه‬ ‫تو هم بــرای شناسائی و خدمت به سرزمین نیاکان پدری‬ ‫خـــودت‪ ،‬مــرا بــیــاد داشــتــه بــاشــی و راهـــی آن سرزمین‬ ‫پــاک اهــورائــی شــوی و گــام به دنیای جدیدی گــذاری که‬ ‫به پهنای همه اقیانوس ها و به آزادی و زیبائی همه‬ ‫آسمانهاست‪ ،‬با همه زیبائی و بزرگی آن‪ ،‬به جهان نوینی با پایانی‬ ‫نادیده و ناشناخته‪...‬‬

‫‪Member of Peer Counselling of BC‬‬ ‫‪Social Worker Training Certificate‬‬ ‫‪Food Safe Certificate‬‬ ‫‪First aid Certificate‬‬

‫بیا د داشته باش که در گذار پرواز تو‪ ،‬همچون دیگر پرندگان‪،‬‬ ‫بادهای بسیار وزیدن خواهد گرفت‪ ...‬بادهای موافق و بادهای‬ ‫مخالف‪ ...‬و پرندگان بسیار دیگر‪ ...‬پرستوها‪ ،‬قناری ها‪ ،‬چلچله ها‪،‬‬ ‫گنجشک ها و دیگر پرندگانی همچون مرغ عشق‪ ،‬که مانند تو‪،‬‬ ‫عاشقانی هستند پاک و ناآگاه از رویدادهای نیک و بد روزگار‪...‬‬

‫تلفن "خانه ما"‬ ‫در خدمت شماست‬ ‫‪Email: hometoinfo@gmail.com‬‬ ‫‪6٠49133941‬‬

‫دارای گواهینامه و مجوزهای زیر‪:‬‬


‫‪6‬‬

‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،99‬جمعه ‪ 12‬خرداد ‪1396‬‬

‫‪Friday June. 02. 2017, No. 99‬‬

‫نکات پزشکی‬ ‫* استفاده ازظروف یک بارمصرف ‪118‬نوع بیماری را منتقل می‬ ‫کند‪.‬‬ ‫* شکر قهوه ای به علت داشتن مقدار قابل توجهی آنتی اکسیدان‪،‬‬ ‫به کنترل دیابت نوع دوم و عوارض قلب و عروقی آن کمک می کند‪.‬‬ ‫* پیاده روی و شنا درجلوگیری از بروز دیسک کمر موثرند‪.‬‬ ‫* کسانی که بیش از ‪ 9‬بار در سال موهای خود را با رنگ های‬ ‫شیمیایی رنگ می کنند‪ ،‬بیشتراز دیگران در معرض ابتال به نوعی‬ ‫سرطان خون قرار دارند‪ .‬مخصوصاً رنگ های تیره‪.‬‬ ‫* خوردن چند عددکشمش در روز به تقویت حافظه کمک کرده و‬ ‫از ابتال به آلزایمر پیشگیری می کند‪.‬‬ ‫* مصرف کلم بروکلی به بهبود و ترمیم آسیب های وارد شده به‬ ‫رگ های خونی قلب ناشی از ابتال به دیابت کمک می کند‪.‬‬ ‫* شستن صورت با آب سیب مانع از پیری و چین و چروک پوست‬ ‫صورت می شود‪.‬‬ ‫*️در رستوران بعد از سفارش غذ️ا دستان خود را بشویید منوی غذا️‬ ‫معموالً یکی از آلوده ترین چیز هایست که آن را لمس می کنید!‬ ‫* معموالً خانم ها با کسی جر و بحث می کنند که برایشان اهمیت‬ ‫دارند‪ .‬نبود جر و بحث همیشه نشانه خوبی نیست‪.‬‬ ‫* لباس هایتان را لوله شده در چمدان قرار دهید اینطوری کمتر‬ ‫چروک می شوند‪.‬‬ ‫* یک ساعت هدفون گذاشتن‪ ،‬سبب می شود باکتریهای گوشتان‬ ‫‪ ۷۰۰‬برابر شوند‪.‬‬ ‫* چند ساعت قبل از روشن کردن شمع‪ ،‬آنها را در فریزر قرار دهید‬ ‫تا کمتر اشک بریزند‪.‬‬ ‫* میوه های قرمز رنگ را قبل از شستن حتماً چند ساعت در یخچال‬

‫فروغ فرخزاد چه زیبا می گفت‪:‬‬ ‫اگر یاد کسی هستم‪ ،‬این هنر اوست‪ ،‬نه هنر ما‪!...‬‬ ‫چقدر زیباست کسی را دوست بداریم نه برای نیاز‪...‬‬ ‫نه از روی اجبار‪ ...‬و نه از روی تنهایی‪...‬‬ ‫فقط برای اینکه ارزشش را دارد‪.‬‬

‫قرار دهید تا مدت زمان بیشتری دوام بیاورند‪.‬‬ ‫* خوردن انگور‪ ،‬به دلیل داشتن پتاسیم باال‪ ،‬می تواند از اختالالت‬ ‫ذهنی و افسردگی پیشگیری کند‪.‬‬ ‫* خوردن یک موز برای صبحانه‪ ،‬باعث کنترل افسردگی‪ ،‬عصبانیت‬ ‫و کج خلقی در طول روز می شود‪.‬‬ ‫* هرﮔﺰ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﻧﮑﺸﻴﺪ و اگر می کشید‪ ،‬نیمه آخرآن را ﺑﻪ هیچوﺟﻪ‬ ‫ﻧﮑﺸﻴﺪ‪.‬‬ ‫* ﺩﺭ ﺣﻤﺎﻡ هیچگاﻩ ﻣﺴﺘﻘﻴﻤﺎً ﺯﻳﺮ ﺩﻭﺵ ﺁﺏ ﮔﺮﻡ ﻧﻔﺲ ﻧﮑﺸﻴﺪ‪( .‬ﮐﻠﺮ‪،‬‬ ‫ﻳﮏ ﻗﺎﺗﻞ تدریجی ﺍﺳﺖ)‪.‬‬ ‫* هنگاﻡ ﺷﺎﺭﮊ ﻣﻮﺑﺎﻳﻞ ﺍﺑﺘﺪﺍ‪ ،‬ﺷﺎﺭﮊﺭ ﺭﺍﺑﻪ گوشی ﻭﺻﻞ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ‬ ‫ﺑﺮﻕ ﻭﺻﻞ ﮐﻨﻴﺪ‪( .‬ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﻣﻮﺑﺎﻳﻞ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺑﺎﺷﺪ)‪.‬‬ ‫*️ﭼﺎی ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻳﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺭﺍ اص ً‬ ‫ال ننوشید️‪.‬‬ ‫* هنگاﻡ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻮﻟﺮ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ ﺧﻮﺩ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﺣﺪﺍﻗﻞ‬ ‫‪۵‬ﺩﻗﻴﻘﻪ ﭘﻨﺠﺮﻩ ها ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﺪ ﻭ ﺩﺭﭘﻤﭗ ﺑﻨﺰﻳﻨﻬﺎ‪ ،‬ﮐﻮﻟﺮ ﺭﺍ ﺧﺎﻣﻮﺵ‬ ‫ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ‪.‬‬ ‫* ﻏﺬﺍی ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ یک باﺭ ﺩﺭ ﻣﺎکرﻭﻓﺮ ﮔﺮﻡ ﻧﮑﻨﻴﺪ‪ .‬ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ‬ ‫ﺩﺭﺻﻮﺭﺕ ﻋﺪﻡ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺩﻭﺭ ﺑﺮﻳﺰﻳﺪ‪.‬‬ ‫* هنگاﻡ ﻏﺬﺍخوردن؛ ﺑﻴﻦ هر ﻟﻘﻤﻪ ﺣﺪﺍﻗﻞ‪۱‬ﺩﻗﻴﻘﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﺪ ﻭ‬ ‫‪۲‬ﺳﺎﻋﺖ ﻗﺒﻞ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﻭ هنگاﻡ ﺁﻥ ﻧﻮﺷﻴﺪنی ﻧﻨﻮﺷﻴﺪ‪.‬‬ ‫* هنگاﻡ ﺣﺮﮐﺖ ﺍﺗﻮﻣﺒﯿﻞ؛ ﭘﻨﺠﺮﻩ ها ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻣﺎً ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻨﻴﺪ ﺗﺎ هوﺍ ﺑﺼﻮﺭﺕ‬ ‫ﺑﺎﺩ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﺠﺎﺭی تنفسی ﻧﮕﺮﺩﺩ‪.‬‬ ‫* ﻟﻮﺍﺯﻡ ﺁﺭﺍیشی ﺭﺍ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ‪۵‬ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺮ ﺭﻭی ﭘﻮﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺑﺎقی ﻧﮕﺬﺍﺭﻳﺪ‪.‬‬ ‫ﺳﻠﻮﻟﻬﺎی ﭘﻮستی ﻧﻴﺎﺯ ﺑﻪ ﺗﻌﺮﻕ ﻭ ﺗﻨﻔﺲ ﺩﺍﺭﻧﺪ‪.‬‬ ‫* دﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﻧﻴﺰ ﺗﺎ ﺣﺪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺍﺯ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎی ﮔﺸﺎﺩ‪ ،‬ﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﺑﺎﺯ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ‬ ‫شود‪.‬‬


7

Friday June. 02. 2017, No. 99

1396 ‫ خرداد‬12 ‫ جمعه‬،99 ‫گپی با مهاجرین شماره‬

Important 1 . DON'T SLEEP WITH WATCH Watches can emit a certain level of radioactivity. Though small, but if you wear your watch to bed for a long time, it might have adverse effects on your health. 2 . DON'T SLEEP WITH BRA Scientists in America have discovered those that wear bras for more than 12 hours have a higher risk of getting breast cancer. So go to bed without it. 3. DON'T SLEEP WITH PHONE Putting the phone beside your bed or anywhere near you is not encouraged. Though some of us will use phones as alarm clocks, but please put the phone as far as possible. Scientists have proved that electrical items including mobile phone and television

Joke * Forget health food. I’m at an age where I need all the preservatives. I can get. * As you get older, your secrets are safe with your friends because they can’t remember them either. * A Pharmacist is going over the directions on a prescription bottle with an elderly patient. “Remember to only take this every four hours.” “Don’t worry,” replies the patient.

sets emit magnetic waves when used. These waves can cause disruptions to our nervous system. Therefore if you need to put your mobile phone near you, switch it off first. 4. DON'T SLEEP WITH MAKE UP People who sleep with make up might have skin problems in the long run. Sleeping with make up will cause the skin to have difficulty in breathing and problem in perspiring. You will also need a much longer time to go into deep sleep. Lastly..... 5. DON'T SLEEP WITH OTHERS' WIFE / HUSBAND You may never wake up again!

“It takes me four hours just to get the lid off.”

* My four year old daughter had a terrible case of the flu, she was achy, had a high fever, and was terribly hoarse. After waiting in the waiting room at the doctor’s office for over an hour we were finally admitted to see the Doctor. After the usual routine of listening to her breathing and checking her ears, the Doctor looked my dauthter in the eye and said, “so what would you say is bothering you the most?” Without skipping a beat my daughter promptly answered, “Billy, he always breaks my toys!”


‫‪8‬‬

‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،99‬جمعه ‪ 1۲‬خرداد ‪1396‬‬

‫‪Friday June. 02. 2017, No. 99‬‬

‫من کی هستﻢ؟‪...‬‬ ‫من« دوشیزه مکرمه» هستم‪ ،‬وقتی زن‬ ‫ها روی سرم قند می سابند و همزمان قند‬ ‫توی دلم آب می شود‪.‬‬

‫من «زنیکه» هستم‪ ،‬وقتی مرد همسایه‪،‬‬ ‫تذکرم را در خصوص درست گذاشتن‬ ‫ماشینش در پارکینگ می شنود‪.‬‬

‫من «مرحومه مغفوره» هستم‪ ،‬وقتی زیر‬ ‫یک سنگ سیاه گرانیت قشنگ خوابیده‬ ‫ام و احتماالً هیچ خوابی نمی بینم‪.‬‬

‫من «مامانی» هستم‪ ،‬وقتی بچه هایم‬ ‫خرم می کنند تا خالف هایشان را به‬ ‫پدرشان نگویم‪.‬‬

‫من «والده مکرمه» هستم‪ ،‬وقتی اعضای‬ ‫هیات مدیره شرکت پسرم برای خود‬ ‫شیرینی ‪ ۲0‬آگهی تسلیت در ‪ ۲0‬روزنامه‬ ‫معتبر چاپ می کنند‪.‬‬

‫من «ننه» هستم‪ ،‬وقتی شلیته می‬ ‫پوشم و چارقدم را با سنجاق زیر گلویم‬ ‫محکم می کنم و نوه ام خجالت می‬ ‫کشد به دوستانش بگوید من مادربزرگش‬ ‫هستم‪ ...‬به آنها می گوید من خدمتکار‬ ‫پیر مادرش هستم‪.‬‬

‫من «همسری مهربان و مادری فداکار»‬ ‫هستم‪ ،‬وقتی شوهرم برای اثبات وفاداری‬ ‫اش البته تا چهلم آگهی وفات مرا در‬ ‫صفحه اول پرتیراﮊترین روزنامه شهر به چاپ می رساند‪.‬‬ ‫من «زوجه» هستم‪ ،‬وقتی شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه‬ ‫روز به حکم قاضی دادگاه خانواده قبول می کند به من و دختر شش‬ ‫ساله ام ماهیانه فقط بیست و پنج هزار تومان‪ ،‬بدهد‪.‬‬ ‫من «سرپرست خانوار» هستم‪ ،‬وقتی شوهرم چهار سال پیش با کامیون‬ ‫قراضه اش از گردنه حیران رد نشد و برای همیشه در ته دره خوابید‪.‬‬ ‫من «خوشگله» هستم‪ ،‬وقتی پسرهای جوان محله زیر تیر چراغ برق‬ ‫وقت شان را بیهوده می گذرانند‪.‬‬ ‫من «مجید» هستم‪ ،‬وقتی در ایستگاه چراغ برق‪ ،‬اتوبوس خط‬ ‫واحد می ایستد و شوهرم مرا از پیاده رو مقابل صدا می زند‪.‬‬ ‫من «ضعیفه» هستم‪ ،‬وقتی ریش سفیدهای فامیل می خواهند از‬ ‫برادر بزرگم حق ارثم را بگیرند‪.‬‬ ‫من «بی بی» هستم‪ ،‬وقتی تبدیل به یک شیئی آرکائیک می شوم‬ ‫و نوه و نتیجه هایم تیک تیک از من عکس می گیرند‪.‬‬ ‫من «مامی» هستم‪ ،‬وقتی دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش‬ ‫دروغ پردازی می کند‪.‬‬ ‫من «مادر» هستم‪ ،‬وقتی مورد شماتت همسرم قرار می گیرم‬ ‫چون آن روز به یک مهمانی زنانه رفته بودم و غذای بچه ها را‬ ‫درست نکرده بودم‪.‬‬

‫من «یک کدبانوی تمام عیار» هستم‪،‬‬ ‫وقتی شوهرم آروغ های بودار می زند و کمربندش را روی شکم‬ ‫برآمده اش جابه جا می کند‪.‬‬ ‫من «بانو» هستم‪ ،‬وقتی از مرز پنجاه سالگی گذشته ام و هیچ‬ ‫مردی دلش نمی خواهد وقتش را با من تلف بکند‪.‬‬ ‫من در ماه اول عروسی ام؛ «خانم کوچولو‪ ،‬عروسک‪ ،‬ملوسک‪،‬‬ ‫خانمی‪،‬عزیزم‪،‬عشق من‪ ،‬پیشی‪ ،‬قشنگم‪ ،‬عسلم‪ ،‬ویتامین و‪».....‬‬ ‫هستم‪.‬‬ ‫من در فریادهای شبانه شوهرم‪ ،‬وقتی دیر به خانه می آید‪ ،‬چند‬ ‫تار موی زنانه روی یقه کتش است و دهانش بوی سگ مرده می‬ ‫دهد‪« ،‬سلیطه» هستم‪.‬‬ ‫من در محاوره ی دیرپای این کهن بوم ؛ «دلیله محتاله‪ ،‬نفس‬ ‫محیله مکاره‪ ،‬مار‪ ،‬ابلیس‪ ،‬شجره مثمره‪ ،‬اثیری‪ ،‬لکاته و‪ »....‬هستم‪.‬‬ ‫دامادم به من «وروره جادو» می گوید‪.‬‬ ‫حاج آقا مرا «والده» آقا مصطفی صدا می زند‪.‬‬ ‫من «مادر فوالدزره» هستم‪ ،‬وقتی بر سر حقوقم با این و آن می‬ ‫جنگم‪.‬‬ ‫مادرم مرا به خان روستا «کنیز» شما معرفی می کند‪.‬‬ ‫واقعاً من کیستم؟‬


‫‪Friday June. 02. 2017, No. 99‬‬

‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،99‬جمعه ‪ 1۲‬خرداد ‪1396‬‬

‫‪9‬‬

‫ده قانونی طالﺋی‬ ‫مسخره نکنید و گرنه سرتان می آید‪.‬‬

‫قانون یکم‪:‬‬ ‫به شما جسمی دا ده شده‪ .‬چه جسمتان را دوست داشته یا از‬ ‫آن متنفر باشید‪ .‬باید بدانیدکه در طول زندگی در دنیای خاکی با‬ ‫شماست‪.‬‬ ‫قانون دوم‪:‬‬ ‫در مدرسه ای غیر رسمی وتمام وقت نام نویسی کرده اید که‬ ‫زندگی نام دارد‪ .‬پس خوب بیاموزید‬ ‫قانون سوم‪:‬‬

‫قانون هفتم‪:‬‬ ‫دیگران فقط آینه شما هستند‪.‬‬ ‫قانون هشتم‪:‬‬ ‫انتخاب چگونه زندگی کردن با شماست‪ .‬همه ابزار ومنابع مورد‬ ‫نیاز رادر اختیار دارید‪.‬‬ ‫قانون نهم‪:‬‬ ‫جواب هایتان در وجود خودتان است‪ .‬تنها کاری که باید بکنید‬ ‫این است که نگاه کنید‪ ،‬گوش بدهید و اعتماد کنید‪.‬‬

‫اشتباه وجود ندارد‪ ،‬تنها درس است‪.‬‬ ‫قانون چهارم‪:‬‬

‫قانون دهم‪:‬‬

‫درس آنقدر تکرار می شود تا آموخته شود‪.‬‬

‫خیر خواه همه باشید تا به شما‬ ‫نیز خیر برسد‪.‬‬

‫قانون پنجم‪:‬‬

‫و قانون طالیی‬

‫آموختن پایان ندارد‪.‬‬ ‫قانون ششم‪:‬‬ ‫قضاوت نکنید‪ ،‬غیبت نکنید‪ ،‬ادعا نکنید‪ ،‬سرزنش نکنید‪ ،‬تحقیر و‬

‫به هیچ دسته کلیدی اعتماد‬ ‫نکنید بلکه کلید ســازی را فرا‬ ‫بگیرید‪.‬‬

‫مناسﺒترین قیﻤت برای ایران ‪ ،‬اروپا‬

‫‪6‬‬

‫اطلﺲ‬

‫خاور میانه ‪ ،‬استرالیا و سایر نقاﻁ دنیا‬

‫منتخﺐ بهترین سرویﺲ ﺁژانﺲ هواپیﻤایی در نورﺙ شور‬ ‫‪216 - 1500 Marine Drive., 2nd Floor, North Vancouver, BC, V7P 1T7‬‬ ‫‪Fax: 604-982-1470‬‬ ‫‪Email: info@atlas-travel.ca‬‬

‫‪Tel: 604.982.1116‬‬


‫‪10‬‬

‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،99‬جمعه ‪ 12‬خرداد ‪1396‬‬

‫‪Friday June. 02. 2017, No. 99‬‬

‫در این موارد دور ازدواج را یک خط قرمز بکشید!!‬ ‫ازدواج یکی از مراحل مهم در زندگی هر انسانی اســت که‬ ‫می تواند سرنوشت او را تغییر دهد‪ .‬اما باید بدانید که ازدواج در برخی موارد‬ ‫ممنوع و خطرناک است‪ .‬با ما همراه شوید تا این موارد ممنوع را بدانید‪.‬‬ ‫در این مواقع ازدواج نکنید‬ ‫بسیاری از جوان ها دوست دارند بدانند زمان مناسب از دواجشان‬ ‫دقیقاً چه وقت اســت؟ به عبارت دیگر چطور می توانند مطمئن‬ ‫شوند که آمادگی های الزم را بــرای ازدواج به دست آورده اند؟‬ ‫در این بین برخی نشانه ها و رفتارها وجود دارد که اگر فرد در خود‬ ‫آن ها را می بیند‪ ،‬بهتر است تا آن ها را به طور کامل رفع نکرده است‪،‬‬ ‫به فکر ازدواج نباشد؛ زیرا متأسفانه با بی تفاوتی و ساده گرفتن‬ ‫آن ها همین عوامل پس از ازدواج مایه بروز اختالفات و بگو و مگوی زوجین‬ ‫می شود‪.‬‬ ‫در این مقاله برخی از این موارد را اعالم کرده ایم که در ادامه‬ ‫می خوانیم‪:‬‬ ‫ـ اگر در خانواده پدری و زندگی مجردی خود مسئولیت کاری را به عهده‬ ‫نمی گیرید یا در مسئولیت محوله تعلل می ورزید‪( .‬تنبلی و بی مسئولیتی)‬ ‫ـ اگر با پدر‪ ،‬مادر‪ ،‬برادر و خواهر خود (‌که به نظر شما غیر منطقی‬ ‫بوده یا اخالق دلخواه شما را ندارند) ارتباط سازنده و راضی کننده ندارید‬ ‫و نتوانسته اید تعامل قابل قبولی ایجاد کنید‪( .‬نداشتن تعامل و ارتباط‬ ‫اجتماعی صحیح با دیگران)‬ ‫ـ اگر در زندگی‪ ،‬مرتب شغل خود را عوض کرده اید‪ ،‬با دوستان زیادی‬ ‫به دلیل مشکالتی قطع رابطه کرده اید‪ ،‬رشته تحصیلی خود را تغییر‬ ‫داده یا ترک تحصیل کرده اید‪ ،‬عالئق خود را نیمه کاره رها کرده اید و‬ ‫ثبات فکری‪ ،‬احساسی و رفتاری ندارید‪( .‬نداشتن ثبات فکری‪ ،‬احساسی و‬ ‫رفتاری)‬ ‫ـ اگر تصور می کنید افکار‪ ،‬احساس و رفتار همسرتان را در آینده به‬ ‫دلخواه خود تغییر می دهید‪( .‬خطای شناختی)‬ ‫ـ اگر به دنبال همسر مناسبی هستید به نحوی که در زندگی مشترکتان‬ ‫در آینده با هیچ گونه مشکلی مواجه نشوید‪( .‬خطای شناختی)‬ ‫ـ اگر در پی کسب لذت و عالئق خود‪ ،‬کارها و مسئولیت هایتان را بر‬ ‫دوش دیگران قرار می‌دهید‪( .‬اصالت لذت‪ ،‬و نبود مسئولیت پذیری)‬

‫فرستنده‪ :‬فرزان شیرغانی‬

‫ـ اگر تا کنون با نظرات‪ ،‬انتقادات و پیشنهادهای دیگران‪ ،‬تغییری در‬ ‫رفتار شما ایجاد نشده است‪( .‬نبود مدیریت خود یا خود مدیریتی)‬ ‫ـ اگر مسائل کاری شما مانع ارتباط دوستانه و ارتباط دوستان شما مانع‬ ‫ارتباط صمیمی در خانواده (خانواده پدری) می شود یا مسائل و مشکالت‬ ‫شخصی شما در تمام حوزه های زندگیتان تاثیر می گذارد و در هم تنیده‬ ‫می شود‪( .‬مشکل در تقسیم وظایف و تعارض نقش ها)‬ ‫ـ اگر به هیچ وجه قادر به تغییر برنامه های از قبل طراحی شده خود‬ ‫نیستید (حتی اگر شرایط تغییر کند) و بسیار متعصب‪ ،‬خشک و غیر قابل‬ ‫انعطاف هستید‪‌( .‬نداشتن انعطاف پذیری الزم)‬ ‫ـ اگر قادر به درک احساسات‪ ،‬رفتار و افکار خانواده‪ ،‬دوستان و همکارانتان‬ ‫(که متفاوت از شما عمل می کنند)‪ ،‬نیستید‪( .‬نبود آگاهی اجتماعی)‬ ‫ـ اگر بیشتر به جای گوش کردن‪ ،‬صحبت می کنید و بیشتر از آن که‬ ‫سعی کنید دیگران را بفهمید‪ ،‬سعی دارید که دیگران شما را درک کنند‪.‬‬ ‫(نداشتن مدیریت رابطه )‬ ‫ـ اگر بسیار هیجان طلب هستید و تنها‪ ،‬هیجانات شما را به سویی می‬ ‫کشاند و قادر به تعویق انداختن خواسته هایتان نیستید‪( .‬هوش هیجانی‬ ‫پایین)‬ ‫ـ اگر برای رفتار‪ ،‬احساس و گفتار خود روش و برنامه ای ندارید و‬ ‫منفعالنه به دیگران واکنش نشان می دهید‪ (.‬رفتار بی تعقل یا انعکاسی‪،‬‬ ‫مشکل در شیوه حل مسئله)‬ ‫ـ اگر عادت دارید به جای حل مشکالت از آن ها فرار کنید یا اجتناب‬ ‫بورزید یا واکنش شما به مسائل بی تفاوتی است‪( .‬پاسخ اجتنابی به‬ ‫رویدادها)‬ ‫ـ اگر در آینه نگاه دیگران‪ ،‬شما فر دی غرغرو‪ ،‬سرزنش گر‪ ،‬وابسته‪،‬‬ ‫احساساتی‪ ،‬بدبین‪ ،‬گوشه گیر‪ ،‬پرخاشگر‪ ،‬دمدمی مزاج‪ ،‬خودخواه‪ ،‬گوشت‬ ‫تلخ‪ ،‬غمگین یا تکانشی (کسی که یک باره بدون مقدمه و از روی احساس‬ ‫دست به عملی می زند و پیامدهای آن را نمی سنجد) به نظر می آیید‪.‬‬ ‫(اختالل شخصیت)‬ ‫ـ اگر فکر می کنید از بین چند میلیارد ساکنان کره زمین‪ ،‬فقط و فقط‬ ‫یک شخص مناسب شماست و ارزش ازدواج دارد و در غیر این صورت‬ ‫زندگی شما بی معنا شده و باید بمیرید یا تا آخر عمر مجرد بمانید‪( .‬خطای‬ ‫شناختی‪ ،‬نداشتن کنترل احساس‪ ،‬هوش هیجانی ضعیف)‬

‫ـ اگر فقط منطق و طرز نگرش خود را قبول دارید و در برابر دیگران‬ ‫حالت دفاعی یا تهاجمی می گیرید و قادر به درک افکار‪ ،‬احساس و رفتار‬ ‫دیگران نیستید‪( .‬واکنش دفاعی و خود میان بینی)‬

‫ـ اگر بدون این که خود را دقیقا‌ً ارزیابی کنید و بشناسید‪‌،‬دنبال همسر‬ ‫مناسب می گردید‪‌( .‬نداشتن شناخت خود)‬

‫ـ اگر نقاط ضعف و نقاط قوت خود را به صورت شفاف نمی بینید‪.‬‬ ‫(نداشتن خودآگاهی)‬

‫ـ اگر وضعیت فعلی تان راضی کننده نیست و برای رهایی و فرار از‬ ‫موقعیت ‪ ،‬به ازدواج اقدام می کنید‪( .‬مشکل در شیوه حل مسئله)‬


‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،99‬جمعه ‪ 1۲‬خرداد ‪1396‬‬

‫‪Friday June. 02. 2017, No. 99‬‬

‫‪11‬‬

‫جﻤالت ﺁموزنده‬ ‫* تنها راه انجام کارهای بزرگ آن است که کاری را که می کنی‬ ‫دوست داشته باشی‪.‬‬

‫این ﻋادتها معﺠزه می کنند‪:‬‬ ‫با مالیمت سخن بگوئیم‪.‬‬

‫* ‪ 99‬درصد موضوعاتی که در خصوص آنها نگران هستید‪،‬‬ ‫هیچوقت اتفاق نمی افتند‪.‬‬

‫عمیق نفس بکشیم‬

‫* شما دقیقاً در جائی هستید که قب ً‬ ‫ال به آن فکر می کردید‪.‬‬

‫شیك لباس بپوشیم‬

‫* بطور مدوام به چیزهائی که می خواهید فکر کنید‪ ،‬نه چیزهائی‬ ‫که از آنها می ترسید‪.‬‬ ‫* اگر می خواهید چیزی را به دست آورید که تا کنون نداشته‬ ‫اید‪ ،‬باید کارهائی را که تا کنون نکرده اید‪ ،‬انجام دهید‪.‬‬ ‫* افرادی که اهداف خود را یادداشت می کنند‪ ،‬شانس رسیدن‬ ‫به اهداف خود را تا ‪ 4۲‬درصد باال می برند و این ضریب در صورت‬ ‫در میان گذاشتن اهدافتان با یک دوست‪ ،‬حتی تا ‪ 78‬درصد نیز‬ ‫افزایش می یابد‪.‬‬ ‫* گاهی کوچکترین قدمها در یک مسیر درست با بزرگترین‬ ‫قدمها در تمام زندگی شما پایان می پذیرد‪.‬‬ ‫* هستند مردمانی که آرزوی روزهای بد تو را دارند‪ ....‬شکرگزار‬ ‫باش!‬

‫‪Commujnity Events‬‬

‫‪* When: Friday Nights 5-10pm - 2017 Dates‬‬ ‫‪May 5th to Sept 29th‬‬ ‫‪Where: The Shipyards in North Vancouver‬‬ ‫‪* Carnival Del Sole:‬‬ ‫‪Concord Pacific Place, 88 Pacific Blvd,‬‬ ‫‪Vancouver, British Columbia, V6Z 2R6‬‬ ‫‪When: July 7,8 &9, 2017‬‬ ‫ ‪* Harmony Arts Festival, West Vancouver‬‬‫‪Ambleside Park‬‬ ‫‪from July 28 to August 6.‬‬

‫صبورانه کار کنیم‬ ‫نجیبانه رفتار کنیم‬ ‫همواره پس انداز کنیم‬ ‫عاقالنه بخوریم‬ ‫کافی بخوابیم‬ ‫بی باکانه عمل کنیم‬ ‫خالقانه بیندیشیم‬ ‫صادقانه عشق بورزیم‬ ‫هوشمندانه خرج کنیم‬ ‫خوشبختی یک سفراست نه یک مقصد‪ .‬هیچ زمانی بهتر از همین‬ ‫لحظه برای شادبودن وجودندارد‪ .‬زندگی کنید و از حال لذت ببرید‪.‬‬

‫مرکز خدمات اهورا‬ ‫تهیه و تنﻈیﻢ فرمهای مالیاتی شخﺼی‪:‬‬ ‫لﻄف ًا جهت اطالﻋات بیشتر‬ ‫با تلفن ما تﻤاﺱ ﺣاﺻل فرماﺋید‬

‫‪۶٠٤- ٧٨٣- ٠9۵۵‬‬

‫‪No Income‬‬ ‫‪Employment‬‬ ‫‪Student‬‬ ‫‪Capital Gain‬‬ ‫‪Self - employment‬‬ ‫‪Seniors‬‬

‫با تخفیﻒ ویژه برای دانشجویان و سالمندان‬

‫*‬ ‫*‬ ‫*‬ ‫*‬ ‫*‬ ‫*‬


‫‪12‬‬

‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،99‬جمعه ‪ 12‬خرداد ‪1396‬‬

‫‪Friday June. 02. 2017, No. 99‬‬

‫تازه های پزشکی‬ ‫سندرم خستگی مزمن ناشی از وجود‬ ‫یک باکتری روده!‬

‫فرد سالم مورد مطالعه قرار گرفتند‪ .‬همچنین نوع و تعداد گونه‌های‬ ‫باکتری نمونه مدفوع این افراد آزمایش و مولکول‌های ایمنی خون‬ ‫آنان بررسی شد‪.‬‬ ‫به گزارش ایسنا به نقل از مدیکال نیوز تودی‪ ،‬محققان دریافتند‬ ‫هفت گونه باکتریایی روده‌ای متفاوت‪ ،‬ارتباط محکمی با َسندرم‬ ‫خستگی مزمن دارد که وجود فزاینده هر یک از آن‌ها می‌تواند به‬ ‫تشخیص این بیماری منجر شود‪.‬‬

‫تاثیرات کیفیت خواب خوب بر روی زندگی‬ ‫و فعالیت های روزانه!‬ ‫سندرم خستگی مزمن‪ ،‬نتایج یک بررسی حاکی از آن است در‬ ‫بدن افراد مبتال به «سندرم خستگی مزمن»‪ ،‬سطح غیرمعمولی از‬ ‫یک نوع باکتری روده وجود دارد‪.‬‬ ‫طی چندین دهه‪ ،‬میلیون‌ها انسان عالئمی را تجربه کرده‌اند که‬ ‫اکنون این نشانه‌ها با سندرم خستگی مزمن مرتبط دانسته شده‌است‪.‬‬ ‫بیماری که موجب احساس درد شدید و خستگی مزمن در بیمار‬ ‫می‌شود‪.‬‬ ‫همچنین فرد نمی‌تواند زندگی روزمره خود را داشته باشد و گاهی‬ ‫اوقات حتی توان بلند شدن از رختخواب خود را ندارد‪.‬‬ ‫در حال حاضر هیچ روش درمانی موثری برای این بیماری وجود‬ ‫ندارد‪ ،‬همچنین روش‌های درمانی که به طور معمول برای این‬ ‫بیماران توصیه می‌شود‪ ،‬ورزش کردن و رفتار درمانی شناختی است‬ ‫که هیچ‌کدام از آن‌ها تاثیر بسزایی بر درمان سندرم خستگی مزمن‬ ‫ندارد و در حقیقت ضررهای آن‌ها بیش از فوائدشان است‪.‬‬ ‫«سندرم‬ ‫اکنون تحقیقات جدید نشان می‌دهد بیماران مبتال به َ‬ ‫خستگی مزمن»‪ ،‬دارای سطح غیرمعمولی از یک نوع باکتری روده‬ ‫هستند و میزان این باکتری بسته به شدت و نوع عالئم بیمار تغییر‬ ‫می‌کند‪.‬‬ ‫محققان دانشکده سالمت عمومی «میل‌من» از دانشگاه‬ ‫کلمبیا‪ ،‬با بررسی تاثیر باکتری روده در بروز سندرم خستگی‬ ‫مزمن اظهار کردند‪:‬‬ ‫با شناسایی این باکتری یک گام به تشخیص دقیق‌تر و روش‌های‬ ‫درمانی مورد نظر نزدیک‌تر شده‌ایم‪.‬‬ ‫در این بررسی ‪ ۵۰‬بیمار مبتال به َسندرم خستگی مزمن و ‪ ۵۰‬نفر‬

‫تاثیرات کیفیت خواب خوب‪ ،‬در این مطلب می خواهیم از تاثیرهای‬ ‫کیفیت خواب خوب بر روی زندگی و فعالیت های روزانه خود بگوییم‪.‬‬ ‫کیفیت خواب بر کیفیت زندگی‪ ،‬هم از لحاظ فیزیکی و هم احساسی‪،‬‬ ‫تاثیر دارد‪.‬‬ ‫بنیاد ملی خواب آمریکا عنوان می کند داشتن خواب کافی با‬ ‫کیفیت در موارد زیر به فرد کمک می کند‪:‬‬ ‫* بهبود توانایی یادگیری و تمرکز با داشتن خواب خوب‪.‬‬ ‫* احساس شادی بیشتر و بدخلقی کمتر‪.‬‬ ‫* بهبود بازدهی و کارایی با داشتن خواب خوب‪.‬‬ ‫* احساس گرسنگی کمتر با داشتن خواب خوب‪.‬‬ ‫* کاهش ریسک عفونت و بیماری های مزمن‪.‬‬


‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،99‬جمعه ‪ 12‬خرداد ‪1396‬‬

‫‪Friday June. 02. 2017, No. 99‬‬

‫‪13‬‬

‫خودتان در منزل‪ ،‬جوانه تهیه کنید‬ ‫جوانه های غالت و دانه ها سرشار از ویتامین‬ ‫ها و مواد معدنی هستند‪ .‬دانه هایی که بیش از‬ ‫همه برای تهیه جوانه مناسب هستند‪ ،‬عبارتند‬ ‫از‪ :‬ماش‪ ،‬عدس‪ ،‬گندم‪ ،‬جو‪ ،‬شنبلیله‪ ،‬تخمه کدو‪،‬‬ ‫کنجد‪ ،‬آفتاب گردان و سویا‪.‬‬ ‫گفته شده است در جوانه عدس و ماش دو ماده‬ ‫وجود دارد که وقتی وارد بدن می شوند‪ ،‬سلول‬ ‫های سرطانی را به تدریج از بین می برند‪ .‬جوانه‬ ‫سویا از لحاظ ارزش غذایی با گوشت رقابت می کند و ضررهای‬ ‫گوشت را نیز ندارد‪ ،‬همچنین از لحاظ وجود ویتامین ‪ ،C‬رقیب‬ ‫گوجه فرنگی است‪.‬‬ ‫جوانه دارای اسیدهای آمینه‪ ،‬اسیدهای چرب‪ ،‬قند طبیعی و مقدار‬ ‫زیادی امالح معدنی است و اگر چند نوع آن با هم خورده شوند‬ ‫می توان گفت که همه مواد ضروری بدن را به آن رسانده ایم‪.‬‬ ‫وقتی دانه را در آب خیس می کنید‪ ،‬آنزیم های موجود در آن که‬ ‫تا آن زمان به صورت غیرفعال در دانه وجود داشتند‪ ،‬فعال می شوند‬ ‫و نشاسته موجود در دانه تبدیل به قند می شود‪ .‬پروتئین تبدیل‬ ‫به اسیدهای آمینه می شود و چربی اشباع مبدل به اسید چرب‬ ‫می شود‪ .‬این فعالیت آنزیمی در جوانه‪ ،‬باعث تحریک فعالیت های‬ ‫آنزیمی در بدن انسان و سالمت و نشاط می گردد‪.‬‬ ‫* تهیه انواع جوانه ها‪:‬‬ ‫تهیه جوانه ها کار بسیار آسانی است و ما ایرانیان با سبزکردن‬ ‫انواع دانه ها برای سبزه شب عید‪ ،‬آشنایی زیادی با تهیه جوانه‬ ‫داریم‪ .‬محل تهیه جوانه باید کمی گرم باشد‪ .‬مث ً‬ ‫ال یک طاقچه باالی‬ ‫شوفاژ یا نزدیک اجاق و یا یک قفسه که هوا در آن جریان داشته‬ ‫باشد ولی سرد نباشد‪.‬‬ ‫برای آن که گرد و غبار روی جوانه ننشیند ‪ ،‬روی شیشه یا سینی‬ ‫را با تنزیبی بپوشانید‪ .‬توجه کنید که از هر یک قاشق غذاخوری دانه‬ ‫غالت‪ ،‬هشت قاشق جوانه به دست می آید‪.‬‬ ‫* وسایل الزم برای تهیه جوانه‪:‬‬ ‫ـ یک شیشه دهان گشاد نسبتاً بزرگ یا یک سینی کوچک که‬ ‫لبه آن اندکی بلند باشد‪.‬‬ ‫ـ یک تکه ململ یا تنزیب و چند کش الستیکی‪.‬‬ ‫ـ یک آب کش و یا یک چای صاف کن بزرگ‪.‬‬

‫* طرز تهیه‪:‬‬ ‫* دانه ها را از شب تا صبح در آب خیس کنید و‬ ‫آن را در جای نیم گرمی قرار دهید (بعضی دانه ها‬ ‫نیاز به خیس کردن ندارند)‪.‬‬ ‫* پس از خیساندن و آب کش کردن‪ ،‬آن را‬ ‫به آرامی زیرشیر آب بگیرید و سپس بگذارید در‬ ‫همان آب کش‪ ،‬کام ً‬ ‫ال آبش جدا شود تا نپوسد‪.‬‬ ‫آن را در شیشه و یا سینی کوچک بریزید و پارچه مرطوبی روی‬ ‫آن بکشید و هر صبح و شب عمل شستن (به آرامی) و آب کش‬ ‫کردن را تکرار کنید‪.‬‬ ‫در تابستان وقتی هوا خیلی گرم است عمل شستن را سه بار در‬ ‫شبانه روز تکرار کنید‪ .‬در تمام این مدت ظرف را در محلی تاریک‬ ‫و نسبتاً گرم نگاه دارید‪ .‬توجه کنید که باید اندکی آب در انتهای‬ ‫دانه ها وجود داشته باشد‪.‬‬ ‫* اگر حرارت محیط حدود ‪ ۲۲‬درجه سانتی گراد و محل آن‬ ‫تاریک باشد‪ ،‬دانه خیلی زود جوانه می زند‪ .‬بسته به نوع دانه‪ ،‬بین‬ ‫سه تا پنج روز و گاهی بیشتر می توانید جوانه را از تاریکی درآورید‬ ‫و پشت پنجره رو به آفتاب بگذارید‪ .‬جوانه را همیشه مرطوب نگاه‬ ‫دارید تا اندکی بیشتر رشد کند (آب کش کردن را فراموش نکنید)‪.‬‬ ‫* پس از یک تا دو روز ماندن در جلوی نور خورشید‪ ،‬جوانه آماده‬ ‫مصرف است‪ .‬آن را یک بار دیگر به آرامی آب کش کنید و در ظرفی‬ ‫دربسته ای در یخچال نگه دارید و به تدریج مصرف کنید‪.‬‬ ‫اگر بخواهید پوسته روی بعضی از جوانه ها (مانند ماش یا سویا)‬ ‫را از آن ها جدا کنید‪ ،‬جوانه آماده شده را در کاسه ای بریزید و آن‬ ‫را پر از آب کنید‪ .‬سپس به آرامی آن را هم بزنید‪ .‬پوسته ها روی‬ ‫آب می آیند‪ ،‬ولی بهتر است پوسته ها را از جوانه ها جدا نکنید‪،‬‬ ‫زیرا همین پوسته ها دارای مقدار زیادی فیبر هستند که برای کار‬ ‫دستگاه گوارش بسیار مفیدند‪.‬‬ ‫ بعضی از دانه ها مانند عدس‪ ،‬سویا‪ ،‬نخود‪ ،‬و مانند آن را یکی‬‫دو بار در روز زیر و رو کنید تا همه آنها هوا بگیرند و جوانه بزنند‪.‬‬ ‫بدین گونه انواع مختلف مواد معدنی را با خوردن جوانه ها به بدن‬ ‫خود می رسانید‪ .‬می توانید دانه ی هر نوع سبزی را سبز و سپس‬ ‫مصرف کنید‪ ( .‬به جز سیب زمینی‪ ،‬گوجه فرنگی و لوبیا چشم بلبلی‬ ‫که مسموم کننده اند)‪.‬‬


‫‪14‬‬

‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،99‬جمعه ‪ 12‬خرداد ‪1396‬‬

‫‪Friday June. 02. 2017, No. 99‬‬

‫مقایسه کردن و اثرات منفی مقایسه‬ ‫مقایسه کردن‪ ،‬زمانیکه اعتماد به نفس کافی ندارید‪،‬‬ ‫قابلیتهای خود را نادیده می‌گیرید و یا اینکه هدف خاصی‬ ‫در زندگی دنبال نمی‌کنید و به نقاط ضعف خودتان و نقاط‬ ‫قوتدیگران نگاه کنید‪ ،‬ممکن استدر گرداب مقایسه کردن‬ ‫قرار گیرید‪ .‬خانواده و آشنایان فالن ماشین را دارند‪ ،‬من‬ ‫ندارم!دوستمدر این زمینه تحصیل کرده است من نکرده ام!‬ ‫خاله ام به اروپا سفر کرده است چرا من سفری نداشته‬ ‫باشم!…‪ .‬نتیجه چنین مقایسه ها می شود حسرت‪ ،‬حسادت‪ ،‬غبطه‬ ‫خوردن…‬ ‫انسانها از روشهای مختلفی یاد می‌گیرند یکی از روشهای یادگیری‪،‬‬ ‫یادگیری مشاهده ای است یعنی از طریق مشاهده یکدیگر رفتارها و‬ ‫تفکرات متفاوتی را یاد می‌گیرند‪ ،‬متاسفانه مشاهده صرف و بکار نبردن‬ ‫تفکر و قرار ندا دن مرز مشخص می‌تواند صدماتی در پی داشته باشد‪.‬‬ ‫بعنوان مثال انواع مقایسه‌ها‪ ،‬که در ابعاد مختلف فردی‪ -‬اجتماعی‪،‬‬ ‫رفتاری‪ ،‬عاطفی و هیجانی اتفاق می‌افتد مشکالت متعددی برای فرد‬ ‫بوجود می‌آورد‪ .‬بنابراین نه تنها الزم است درباره مشاهدات فکر کنید‪،‬‬ ‫بلکه ضروریست مرزی برای خود داشته باشید‪ .‬مرزها در شکلهای مختلفی‬ ‫معنا پیدا میکند؛ مرز مشاهده کردن‪ ،‬مرز صمیمت‪ ،‬مرز رفتار‪ ،‬مرز کالم‪،‬‬ ‫مرز تماس فیزیکی‪ .‬مرز داشتن و تفکر کردن به شما کمک می‌کند تا‬ ‫تعادل و اعتدال را در رفتار خود حفظ کنید و از مشکالت متعدد آن در‬ ‫امان باشید‪.‬‬ ‫گرداب مقایسه‬ ‫مقایسه کردن مشکالت متعددی برای فرد دارد‪ .‬زیرا افراد معموال‬ ‫بدترین چیزهای خود را با بهترین چیزهای دیگران مقایسه می‌کنند در‬ ‫نتیجه حس حقارت و ناتوانی نسبت به دیگران در فرد ایجاد می‌شود‪،‬‬ ‫از سوی دیگر مقایسه خود با دیگران پایان و مرزی ندارد بدلیل اینکه‬ ‫امکانات‪ ،‬تواناییها و شایستگی های افراد بسیار متنوع و گسترده است‪.‬‬ ‫بنابراین رضایت و لذت بردن از زندگی را از بین می‌برد در حالیکه زندگی‬ ‫جاده زیباییست که افراد با منحصر و بی همتا بودن خود‪ ،‬با تالش و تفکر‬ ‫مناسب با نگرش و باورهای سالم می توانند زندگی خود را رقم زنند‪.‬‬ ‫انواع مقایسه کردن‬ ‫* مقایسه در ابزار و وسایل‪ :‬برخی افراد در خرید وسایل و داشتن آن‬ ‫مداوم در حال مقایسه کردن خود با دیگران هستند و صدمات اقتصادی‬ ‫و فشار مضاعف بر خانواده وارد می‌کنند و روحیه خود را شکننده تر‬ ‫می سازند‪.‬‬ ‫* مقایسه در آموخته‌های جنسی‪ :‬عمده یادگیری آموخته‌های‬ ‫جنسی افراد از طریق کانالها‪ ،‬فیلمهای جنسی و از طریق گفتگو با دیگران‬ ‫است که گاه آموخته های نادرستی را برای افراد ایجاد می‌کند‪ .‬مانند؛‬

‫فیلمهای پورنوگرافی که فرد یک سری انتظارات غیرواقع‬ ‫بینانه از همسر دارد که موجبات رنجش و دوری عاطفی‬ ‫زوجین را بهمراه می‌آورد‪.‬‬ ‫* مقایسه اندامها‪ :‬سبقت کردن در زیبایی اندام ها‬ ‫معضالت خاص خود را دارد‪ .‬مسلما در این زمینه مرز‬ ‫تعریف شده‌ی وجود ندارد و زیبای مرزی ندارد و چیزی‬ ‫مطلقی نیست‪ .‬بنابراین وقتی در گرداب مقایسه های‬ ‫اینچنینی قرار می گیرید نتیجه آن عمل جراحی در قسمتهای مختلفی‬ ‫از بدن می‌شود‪.‬‬ ‫* مقایسه ظاهر‪" :‬مثل فالنی لباس بپوش" یا "برو از فالنی یاد بگیر"‬ ‫چنین مقایسه های بدون توجه به احساسات و عواطف همسر باعث‬ ‫آزردگی‪ ،‬لجاجت‪ ،‬سوءظن و تحقیر طرف مقابل خواهد شد‪.‬‬ ‫می خواهم خودم باشم‬ ‫یاد گرفتن از دیگران محاسن بسیار زیادی دارد‪ .‬از جمله اینکه زمان‬ ‫زیادی را صرف یکسری یادگیریهای تکراری نمی‌کنید و از این طریق‬ ‫آموزشهای مناسبی می‌بینید و در معرض ایده‌ها و پیشرفتهای بیشتری‬ ‫قرار می‌گیرید‪ .‬اما جنبه‌های منفی آن زمانی است که به مقایسه کردن‬ ‫ناسو دمند گرفتار می‌شوید‪ .‬در حالیکه توجه به تواناییها و قابلیتها در‬ ‫جهت توانمندتر شدن و برطرف نکات ضعف می‌تواند شما در بهره گیری‬ ‫از آموخته های درست یاری رساند‪.‬‬ ‫هدف در زندگی‪ :‬هدف مسیر زندگی را روشن می کند تا از پیشرفتهای‬ ‫خود خشنود باشید و رضایت خاطر شما بدست آید و می دانید از دیگران‬ ‫چه چیزهای بیاموزید تا کمک کننده باشد نه صدمه زننده‪.‬‬ ‫اثرات مقایسه‬ ‫برنامه ریزی‪ :‬داشتن برنامه‌ی منظم برای رسیدن به هدف فرد را‬ ‫امیدوارتر می کند و او را از مقایسه های نادرست دور می کند‪.‬‬ ‫در یادگیریها ضروری است تفکر کردن را سرلوحه خود قرار دهید تا از‬ ‫مشکالت و مصیبتهای آن دور بمانید و همیشه به این مسئله توجه داشته‬ ‫باشید انسان موجودی منحصر به فردیست‪.‬‬ ‫مقایسه توانایی و شایستگی خود با گذشته خود و توجه به پیشرفت و‬ ‫موفقیت تدریجی کمک می‌کند تا اعتماد به نفس باالتری برخوردار شوید‪.‬‬ ‫قدردان و سپاسگزار داشته های خود باشید تا رضایت خاطر و آرامش‬ ‫بیشتری بدست آورید و به نقاط ضعف خود نیز توجه کنید تا برای بهتر‬ ‫شدن آنها تالش کنید و در عین حال بدانید هیچ کسی بی عیب و نقض‬ ‫نیست‪.‬‬


‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،99‬جمعه ‪ 12‬خرداد ‪1396‬‬

‫‪Friday June. 02. 2017, No. 99‬‬

‫‪15‬‬

‫‪ 9‬نکته طالیی برای کنترل فشار خون پایین‬ ‫هنگامی که فشار خون از محدوده طبیعی پایین‬ ‫می آید افت فشار خون رخ می‌دهد‪ .‬فشارخون‬ ‫طبیعی ‪(120‬سیتولیک)‪( 80/‬دیاستولیک) است‪.‬‬ ‫البته افرادی که دارای فشارخون پایین هستند‬ ‫نگران نباشند چرا که افت فشارخون قابل درمان و‬ ‫کنترل است اما اگر در درمان نشود باعث تضعیف‬ ‫قلب‪ ،‬عالئم خواب آلودگی‪ ،‬ضعف‪ ،‬سرگیجه‪،‬‬ ‫خستگی مزمن و حتی غش م ‍ی شود‪ ،‬زیرا جریان خون به اندازه کافی‬ ‫به قلب‪ ،‬مغز و اندام های حیاتی بدن ارسال نمی‌شود‪.‬‬ ‫علل شایع فشارخون پایین عبارتند از رژیم غذایی نامناسب‪،‬‬ ‫سوء تغذیه‪ ،‬از دست دادن خون‪ ،‬اختالالت عاطفی (پرخوری و بی‬ ‫اشتهایی)‪.‬‬ ‫‪ 9‬نکته مهم برای کنترل فشار خون معرفی کرده‌ایم‪:‬‬ ‫‪ -1‬مصرف یک رژیم غذایی متعادل‪:‬‬ ‫پروتئین بدون چربی‪ ،‬کربوهیدرات‌های پیچیده‪ ،‬میوه و سبزیجات‬ ‫تازه برای حفظ ثبات فشارخون شناخته شده‌اند‪ .‬همچنین مصرف‬ ‫وعده‌های غذایی کوچک و البته مکرر برای هضم و جذب بهتر‬ ‫وعده‌های غذایی بزرگتر بسیار توصیه شده است لذا اگر فشارخون‬ ‫متغییری دارید حتما در رژیم غذاییتان تجدید نظر کنید‪.‬‬ ‫‪ -2‬آبرسانی بدن‪:‬‬ ‫کلید ثابت نگه‌داشتن فشارخون آبرسانی مناسب به تمامی بدن‬ ‫است‪ .‬بنابراین مطمئن شوید مقدار زیادی مایعات از جمله آب یا‬ ‫چای گیاهی به بدنتان می‌رسانید‪.‬‬ ‫‪ -3‬اجتناب از گرمازدگی‪:‬‬ ‫گرما یکی از قاتالن جدی فشارخون محسوب می‌شود چرا که‬ ‫می‌تواند بیماران مبتال به فشار خون پایین را بیهوش کند لذا از‬ ‫تماس بیش از حد گرما خودداری کنید به همین سبب این دسته از‬ ‫افراد در مکان‌هایی مانند سونا‪ ،‬حمام آب گرم‪ ،‬دوش در طول ورزش‬ ‫و حمام آفتاب به شدت اجتناب کنند‪.‬‬ ‫‪ -4‬الکل قاتل بالفطره‪:‬‬ ‫نوشیدن الکل می‌تواند فشار خونتان را تا حد قابل توجهی پایین‬ ‫آورد و همچنین آب بدنتان به شدت خشک می‌کند‪ .‬بنابراین اگر‬ ‫جونتان را دوست دارید دور نوشیدنی‌های الکل دار را خط قرمز‬

‫بکشید‪.‬‬ ‫‪ -5‬استراحت بهترین درمان‪:‬‬ ‫افرادی که درگیر افت فشار هستند جریان خون‬ ‫کمتری به عضالت حیاتی‪ ،‬مفاصل و اندام‌ها می‌رسد‪.‬‬ ‫به همین دلیل نیاز به استراحت بیشتری نسبت به افراد‬ ‫دیگر دارید‪ .‬افرادی که فشار خون پایین دارند دارای‬ ‫خستگی مزمن هستند و نیاز دارند مرتبا دراز بکشند‬ ‫و استراحت کنند‪.‬‬ ‫‪ -6‬عالئم هشدار دهنده را بشناسید‪:‬‬ ‫شایع ترین عالمت فشار خون پایین تهوع و ضعف است‪ .‬دقت‬ ‫داشته باشید زمانی که این عالئم را در خود احساس کردید فورا در‬ ‫یک مکان امن و کم نور بنشینید یا دراز بکشید در غیر این صورت‬ ‫بعد از چند لحظه از دچار سرگیجه شده و از حال می‌روید‪.‬‬ ‫‪ -7‬بیشتر سدیم مصرف کنید‪:‬‬ ‫اغلب اوقات پزشکان برای بیمارانی که مبتال به فشارخون پایین‬ ‫هستند توصیه می‌کند از مکمل‌های سدیم‪ ،‬نوشیدنی‌های الکترولیت‬ ‫و‪ ...‬سطح فشارخون خود را افزایش دهند‪ .‬این دسته از افراد باید‬ ‫بیش از ‪ 10‬گرم روزانه سدیم مصرف کنند البته دقت کنید از حالت‬ ‫تعادل خارج نشوید چرا که افت فشارتان بهبود میابد اما درگیر فشار‬ ‫خون باال می‌شوید که‌های مخرب خود را دارد‪.‬‬ ‫‪ -8‬تشویق جریان خون‪:‬‬ ‫تشویق جریان خون برایتان مبهم است؟ باخود می‌گوید چطور‬ ‫می‌شود در جریان خون خود دخیل بود!‬ ‫با استفاده از ورزش‌های سبک مانند یوگا البته انجام حرکات‬ ‫نشسته برای جلوگیری از مسدود شدن جریان خون بسیار مفید‬ ‫است‪ .‬اکثر پزشکان برای داشتن فشارخون طبیعی این دسته از‬ ‫ورزش‌های سبک را توصیه می‌کنند‪.‬‬ ‫‪ -9‬مشورت با پزشک‪:‬‬ ‫هیچ فردی جز پزشکتان نمی‌تواند برای بهبود افت فشار خونتان‬ ‫کمکتان کند‪ .‬به همین سبب با مراجعه به متخصص هم دانشتان را‬ ‫در رابطه با بیماریتان باال می‌برید و هم یک رژیم غذایی مناسب را‬ ‫برایتان در نظر می‌گیرد‪ .‬به عبارتی دیگر‪ ،‬پزشک شیوه زندگیتان را‬ ‫سالم‌تر می‌کند و سریع‌تر مشکل افت فشارتان درمان می‌شود‪.‬‬


‫‪16‬‬

‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،99‬جمعه ‪ 12‬خرداد ‪1396‬‬

‫‪Friday June. 02. 2017, No. 99‬‬

‫هیچ رویدادی بی دلیل نیست‬ ‫این داستان کوتاه حکمت خدا‪ ،‬یک داستان زیبای واقعیست که به ما‬ ‫می آموزد هیچ رویدادی بی دلیل نیست‪...‬‬ ‫کشیش تازه کار و همسرش برای نخستین ماموریت و خدمت خود کـه‬ ‫بازگشایی کلیسایی در حومه بروکلین (شهر نیویورک) بود در اوایل ماه‬ ‫اکتبر وارد شهر شدند‪.‬‬ ‫زمانی که کلیسا را دیدند‪ ،‬دلشان از شور و شوق آکنده بود‪ .‬کلیسا کهنه‬ ‫و قدیمی بود و به تعمیرات زیادی نیاز داشت‪.‬‬ ‫دو نفری نشستند و برنامه ریزی کردند تا همه چیز برای شب کریسمس‬ ‫یعنی ‪ 24‬دسامبر آماده شود‪ .‬کمی بیش از دو ماه برای انجام کار ها وقت‬ ‫داشتند‪ .‬کشیش و همسرش سخت مشغول کار شدند‪...‬‬ ‫دیوارها را با کاغذ دیواری پوشاندند‪ .‬جاهایی را که رنگ الزم داشت‪،‬‬ ‫رنگ زدند و کار های دیگری را که باید می کردند‪ ،‬انجام دادند‪.‬‬ ‫روز ‪ 18‬دسامبر آنها از برنامه شان جلو بودند و کارها تقریباً رو به پایان‬ ‫بود‪.‬‬ ‫روز ‪ 19‬دسامبر باران تندی گرفت که دو روز ادامه داشت‪.‬‬ ‫روز ‪ 21‬دسامبر پس از پایان بارندگی‪ ،‬کشیش سری به کلیسا زد‪،‬‬ ‫وقتی وارد تاالر کلیسا شد‪ ،‬نزدیک بود قلب کشیش از کار بیافتد‪.‬‬ ‫سقف کلیسا چکه کرده بود و در نتیجه بخش بزرگی از کاغذ دیواری‬ ‫به اندازه ای حدود ‪ 6‬متر در ‪ 2/5‬متر از روی دیوار جلویی و پشت‬ ‫میز موعظه کنده شده و سوراخ شده بود‪ .‬کشیش در حالی که همه‬ ‫خاکروبه های کف زمین را پاک می کــرد‪ ،‬با خود اندیشید که‬ ‫چاره ای جز به عقب انداختن برنامه شب کریسمس ندارد‪.‬‬ ‫در راه بازگشت به خانه دید که یکی از فروشگاه های محلّه‪ ،‬یک حراج‬ ‫خیریه برگزار کرده است‪ .‬کشیش از اتومبیلش پیاده شد و به سراغ حراج‬ ‫رفت‪...‬‬ ‫در بین اجناس حراجی‪ ،‬یک رومیزی بسیار زیبای شیری رنگ دستبافت‬ ‫دید که به طرز هنرمندانه ای روی آن کار شده بود‪ .‬رنگ آمیزی اش عالی‬ ‫بود‪ .‬در میانه رو میزی یک صلیب گلدوزی شده به چشم می خورد‪.‬‬ ‫رومیزی درست به اندازه سوراخ روی دیوار بود‪ .‬کشیش رومیزی را خرید‬ ‫و به کلیسا برگشت‪.‬‬ ‫حاال دیگر بارش برف آغاز شده بود‪ .‬زن سالمندی که از جهت رو به‬ ‫روی کشیش می آمد دوان دوان کوشید تا به اتوبوسی که تقریباً در حال‬ ‫حرکت بود برسد‪ ،‬ولی تالشش بی فایده بود و اتوبوس راه افتاد‪ .‬اتوبوس‬ ‫بعدی ‪ 45‬دقیقه دیگر می رسید ‪ .‬کشیش به زن پیشنهاد کرد که به جای‬ ‫ایستادن در هوای سـرد به درون کلیسا بیاید و آنجا منتظر شود‪.‬‬ ‫زن دعــوت کشیش را پذیرفت و به کلیسا آمد و روی یکی از‬ ‫نیمکت های تــاالر نیایش نشست‪ .‬کشیش رفت نردبان را آورد‬

‫تا رومیزی را روی دیــوار نصب کند‪ .‬پس از نصب‪ ،‬کشیش نگاه‬ ‫رضایت مندانه ای به پرده آویخته شده کرد ‪ ،‬باورش نمی شد که این قدر‬ ‫زیبا باشد‪ .‬کشیش متوجه شد که زن به سوی او می آید‪.‬‬ ‫زن پرسید‪ :‬این رومیزی را از کجا گرفته اید؟ و بعد گوشه رومیزی را به‬ ‫دقت نگاه کرد‪ .‬در گوشه آن سه حـرف گلدوزی شده بود‪ .‬اینها سه حرف‬ ‫نخست نام و نام خانوادگی او بودند‪ .‬او ‪ 35‬سال پیش این رومیزی را در‬ ‫کشور اتریش درست کرده بود‪ .‬وقتی کشیش برای زن شرح داد که از کجا‬ ‫رومیزی را خریده است‪ .‬باورکردنش برای زن سخت بود‪...‬‬ ‫سپس زن برای کشیش تعریف کرد که چگونه پیش از جنگ جهانی‬ ‫دوم‪ ،‬او و شوهرش در اتریش زندگی خوبی داشتند‪ ،‬ولی هنگامی که‬ ‫هیتلر و نازی ها سر کار آمدند‪ ،‬او ناچار شد اتریش را ترک کند‪ .‬شوهرش‬ ‫قرار بود که یک هفته پس از او‪ ،‬به وی بپیوندد ولی شوهرش توسط نازی‬ ‫ها دستگیر و زندانی شد و زن دیگر هرگز شوهرش را ندید و هرگز هم‬ ‫به میهنش برنگشت‪...‬‬ ‫کشیش می خواست رومیزی را به زن بدهد‪ ،‬ولی زن گفت ‪ :‬بهتر است‬ ‫آن را برای کلیسا نگه دارید‪ .‬کشیش اصرار کرد که اق ً‬ ‫ال بگذارد او را با‬ ‫اتومبیل به خانه اش برساند و گفت این کمترین کاری است که می توانم‬ ‫برایتان انجام دهم‪ .‬زن پذیرفت‪...‬‬ ‫زن در سوی دیگر شهر‪ ،‬یعنی جزیره استاتن ‪ Staten Island‬زندگی می‬ ‫کرد و آن روز بری تمیز کردن خانه یک نفر به این سوی شهر آمده بود‪.‬‬ ‫شب کریسمس برنامه عالی برگزارشد‪ .‬تاالر کلیسا تقریباً پر بود‪.‬‬ ‫موسیقی و روح حکمفرما بر کلیسا فوق العاده بود‪ .‬در پایان برنامه و هنگام‬ ‫خداحافظی‪ ،‬کشیش و همسرش با یکایک میهمانان دست داده و خدا‬ ‫نگهدار گفتند‪ ،‬بسیاری از آنها گفتند که باز هم بـه کلیسا خواهند آمد‪.‬‬ ‫وقتی کشیش به درون تاالر نیایش برگشت مرد سالمندی را که در‬ ‫نزدیکی کلیسا زندگی می کرد ‪ ،‬دید که هنوز روی نیمکت نشسته است‪.‬‬ ‫مرد از کشیش پرسید که این رومیزی را از کجا گرفته اید؟ و سپس برای‬ ‫کشیش شرح داد که همسرش سال ها پیش در اتریش که رومیزی درست‬ ‫شبیه به این درست کرده بود و شگفت زده بود که چگونه ممکن است دو‬ ‫رومیزی عیناً شکل هم باشند‪ .‬مرد به کشیش گفت که چگونه توسط نازی‬ ‫ها دستگیر و زندانی شده و هرگز نتوانسته همسر گم شده اش پیدا کند‪.‬‬ ‫پس از شنیدن این سخنان‪ ،‬کشیش به مرد گفت‪ :‬اجازه بدهید با ماشین‬ ‫دوری بزنیم و با هم گفت و گویی داشته باشیم‪ .‬سپس او را سوار اتومبیل‬ ‫کرد و به جزیره استاتن و خانه زنی که سه روز پیش او را دیده بود‪ ،‬برد‪.‬‬ ‫کشیش به مرد کمک کرد تا از پله های ساختمان سه طبقه باال برود‬ ‫و وقتی جلوی در آپارتمان زن رسید‪ ،‬زنگ در را به صدا درآورد‪ .‬وقتی‬ ‫زن در را باز کرد‪ ،‬صحنه دیدار دوباره زن و شوهر پس از سال ها وصف‬ ‫ناشدنی بود‪....‬‬


‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،99‬جمعه ‪ 12‬خرداد ‪1396‬‬

‫‪17‬‬

‫‪Friday June. 02. 2017, No. 99‬‬

‫سخنانی از بزرگان‬ ‫خوشبختی مثل یك توپ است وقتی در حركت است به دنبالش‬ ‫ی زنیم‪.‬‬ ‫می دویم و وقتی ایستاده است به آن لگد م ‌‬

‫سخنی از ناپلئون‬ ‫هرگز اشتباه نکن ‪....‬‬

‫***‬

‫اگر اشتباه کردی ‪ ...‬تکرار نکن‬ ‫اگر تکرار کردی ‪ ...‬اعتراف نکن‬ ‫اگر اعتراف کردی ‪ ...‬التماس نکن‬ ‫اگر التماس کردی ‪ ...‬دیگر زندگی نکن‬ ‫***‬ ‫اگر قادر نیستی خود را باال ببری همانند سیب باش تا با افتادنت‬ ‫اندیشه‌ای را باال ببری‪.‬‬ ‫***‬ ‫وقتی كبوتری شروع به معاشرت با كالغها می كند پرهایش سفید‬ ‫می ماند‪ ،‬ولی قلبش سیاه می شود‪ .‬دوست داشتن كسی كه الیق‬ ‫دوست داشتن نیست اسراف محبت استو‬ ‫***‬ ‫عشق خیس شدن دو دلدار در زیر باران نیست‪ ...‬عشق اینست که‬ ‫من چترم را روی دلدار بگیرم و او نبیند‪ ....‬نبیند و هرگز نداند که‬ ‫چرا در زیر باران خیس نشدو‬ ‫***‬ ‫انسان هم می تواند دایره باشد و هم خط راست‪ .‬انتخاب با خودتان‬ ‫هست‪ .‬تا ابد دور خودتان بچرخید یا تا بینهایت ادامه بدهید‪.‬‬ ‫***‬ ‫گاهی وقتها چقدر ساده عروسک می شویم نه لبخند می زنیم نه‬ ‫شکایت می کنیم فقط احمقانه سکوت می کنیم‪.‬‬ ‫***‬ ‫بچه بودیم دخترا عاشق عروسک بودن و پسرا عاشق مردهای‬ ‫قوی‪...‬بزرگ شدیم دخترا عاشق مردای قوی شدن و پسرا عاشق‬ ‫عروسکا‪.‬‬ ‫***‬

‫عشق مثل آبی است درون دستت كه اگر از آن غافل شوی جز‬ ‫خاطره چیزی برایت باقی نمی ماند‪.‬‬ ‫***‬ ‫همیشه در شیرین ترین لحظات زندگی در انتظار تلخی باش که‬ ‫غم و شادی با هم است مانند مرگ و زندگی‪ .....‬با همه مهربان بودن‬ ‫و بخشنده بودن است که جاودانه است‪.‬‬ ‫***‬ ‫آرام باش‪ ،‬توكل كن‪ ،‬تفكر كن‪ ،‬آستین ها را باال بزن آنگاه دستان‬ ‫خداوند را می بینی كه زودتر از تو دست به كار شده اند‪.‬‬ ‫***‬ ‫پروانه اغلب فراموش می کند که روزی کرم بوده است‪.‬‬ ‫***‬ ‫مهربانی را در نقاشی کودکی دیدم که خورشید را سیاه کشیده‬ ‫بود که پدرش زیر نورخورشید نسوزد‪.‬‬ ‫***‬ ‫در کوهپایه های عشق دستت را به کسی نده تا از آن نترسی که‬ ‫در ارتفاعات دستت را رها کند‪.‬‬ ‫***‬ ‫سخنی از کنفوسیوس‪ :‬مرد بزرگ وقار دارد اما متکبر نیست و‬ ‫مرد کوچک تکبر دارد ولی وقار ندارد‪.‬‬ ‫***‬ ‫سخنی از بالزاک‪ :‬بدبختی این حسن را دارد که دوستان حقیقی‬ ‫را به ما می شناساند‪...‬‬ ‫***‬ ‫سخنی از زرتشت‪ :‬همیشه اشتباهات مردم را ببخش نه به‬ ‫خاطر اینکه آنها سزاوار بخشش اند بلکه تو سزاوار آرامش هستی‪.‬‬


‫‪18‬‬

‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،99‬جمعه ‪ 12‬خرداد ‪1396‬‬

‫‪Friday June. 02. 2017, No. 99‬‬

‫قدردانی‬ ‫مادرش احساس عجیبی می کرد‪ ،‬شادی اما‬ ‫همراه با احساس خوب و بد‪ ،‬او دستهایش را به‬ ‫مرد جوان نشان داد‪ .‬جوان دستهای مادرش را‬ ‫به آرامی تمیز کرد‪ .‬همانطور که آن کار را انجام‬ ‫می داد اشکهایش سرازیر شد‪ .‬اولین بار بود که او‬ ‫متوجه شد که دستهای مادرش خیلی چروکیده‬ ‫شده‪ ،‬و اینکه کبودی های بسیار زیادی در پوست‬ ‫دستهایش است‪ .‬بعضی کبودی ها خیلی دردناک‬ ‫بود که مادرش می لرزید وقتی که دستهایش با‬ ‫آب تمیز می شد‪.‬‬

‫این پیام نه تنها برای بچه هایمان بلکه برای‬ ‫همه ما که در این جامعه امروزی زندگی می‬ ‫کنیم موثر می باشد‪.‬‬ ‫یک شخص جوان با تحصیالت عالی برای شغل‬ ‫مدیریتی در یک شرکت بزرگ درخواست دا د‪.‬‬ ‫در اولین مصاحبه پذیرفته شد؛ رئیس شرکت‬ ‫آخرین مصاحبه را انجام داد‪ .‬رئیس شرکت‬ ‫از شرح سوابق متوجه شد که پیشرفت های‬ ‫تحصیلی جوان از دبیرستان تا پژوهشهای پس‬ ‫از لیسانس تماماً بسیار خوب بوده است‪ ،‬و هرگز‬ ‫سالی نبوده که نمره نگرفته باشد‪.‬‬ ‫رئیس پرسید‪« :‬آیا هیچ گونه بورس آموزشی در مدرسه‬ ‫کسب کردید؟»‬

‫این اولین بار بود که جوان فهمید که این دو‬ ‫تا دست هاست که هر روز رخت ها را می شوید تا او بتواند شهریه‬ ‫مدرسه را پرداخت کند‪ .‬کبودی های دستهای مادرش قیمتی بود‬ ‫که مادر مجبور بود برای پایان تحصیالتش‪ ،‬تعالی دانشگاهی و آینده‬ ‫اش پرداخت کند‪.‬‬

‫رئیس پرسید‪« :‬آیا پدرتان بود که شهریه های مدرسه شما‬ ‫را پرداخت کرد؟»‬

‫بعد از اتمام تمیز کردن دستهای مادرش‪ ،‬جوان همه رخت های‬ ‫باقیمانده را برای مادرش یواشکی شست‪.‬‬

‫جوان پاسخ داد‪« :‬هیچ‪».‬‬

‫جوان پاسخ داد‪« :‬پدرم فوت کرد زمانی که یک سال داشتم‪،‬‬ ‫مادرم بود که شهریه های مدرسه ام را پرداخت می کرد‪».‬‬ ‫رئیس پرسید‪« :‬مادرتان کجا کار می کرد؟»‬ ‫جوان پاسخ داد‪« :‬مــادرم بعنوان کارگر رختشوی خانه کار‬ ‫می کرد‪».‬‬ ‫رئیس از جوان درخواست کرد تا دستهایش را نشان دهد‪.‬‬ ‫جوان دو تا دست خود را که نرم و سالم بود نشان داد‪.‬‬ ‫رئیس پرسید‪« :‬آیا قب ً‬ ‫ال هیچ وقت در شستن رخت ها به‬ ‫مادرتان کمک کرده اید؟»‬ ‫جوان پاسخ داد‪« :‬هرگز‪ ،‬مادرم همیشه از من خواسته که درس‬ ‫بخوانم و کتابهای بیشتری مطالعه کنم‪ .‬بعالوه‪ ،‬مادرم می تواند‬ ‫سریع تر از من رخت بشوید‪».‬‬

‫آن شب‪ ،‬مادر و پسر مدت زمان طوالنی گفتگو کردند‪.‬‬ ‫صبح روز بعد‪ ،‬جوان به دفتر رئیس شرکت رفت‪.‬‬ ‫رئیس متوجه اشکهای توی چشم های جوان شد‪ ،‬پرسید‪:‬‬ ‫«آیا می توانید به من بگویید دیروز در خانه تان چه کاری انجام‬ ‫داده اید و چه چیزی یاد گرفتید؟»‬ ‫جوان پاسخ داد‪« :‬دستهای مادرم را تمیز کردم‪ ،‬و شستشوی همه‬ ‫باقیمانده رخت ها را نیز تمام کردم‪».‬‬ ‫رئیس پرسید‪« :‬لطفاً احساس تان را به من بگویید‪».‬‬ ‫جوان گفت‪:‬‬ ‫‪ -1‬اکنون می دانم که قدردانی چیست‪ .‬بدون مادرم‪ ،‬من موفق‬ ‫امروز وجود نداشت‪.‬‬

‫رئیس گفت‪« :‬درخواستی دارم‪ .‬وقتی امروز برگشتید‪ ،‬بروید و‬ ‫دستهای مادرتان را تمیز کنید‪ ،‬و سپس فردا صبح پیش من بیایید‪».‬‬

‫‪ -2‬از طریق با هم کار کردن و کمک به مادرم‪ ،‬فقط اینک می‬ ‫فهمم که چقدر سخت و دشوار است برای اینکه یک چیزی انجام‬ ‫شود‪.‬‬

‫جوان احساس کرد که شانس او برای بدست آوردن شغل مدیریتی‬ ‫زیاد است‪.‬‬

‫‪ -3‬به نتیجه رسیده ام که اهمیت و ارزش روابط خانوادگی را‬ ‫درک کنم‪.‬‬

‫وقتی که برگشت‪ ،‬با خوشحالی از مادرش درخواست کرد تا اجازه‬ ‫دهد دستهای او را تمیز کند‪.‬‬

‫ادامه در صفحه مقابل‬


‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،99‬جمعه ‪ 1۲‬خرداد ‪1396‬‬

‫‪19‬‬

‫‪Friday June. 02. 2017, No. 99‬‬

‫رئیس شرکت گفت‪« :‬این چیزیست که دنبالش می گشتم که‬ ‫مدیرم شود‪».‬‬ ‫می خواهم کسی را به کار بگیرم که بتواند قدر کمک دیگران را‬ ‫بداند‪ ،‬کسی که زحمات دیگران را برای انجام کارها بفهمد‪ ،‬و کسی‬ ‫که پول را بعنوان تنها هدفش در زندگی قرار ندهد‪ .‬شما استخدام‬ ‫شدید‪.‬‬ ‫بعدها‪ ،‬این شخص جوان خیلی سخت کار می کرد‪ ،‬و احترام‬ ‫زیردستانش را بدست آورد‪.‬‬ ‫هر کارمندی با کوشش و بصورت گروهی کار می کرد‪ .‬عملکرد‬ ‫شرکت به طور فوق العاده ای بهبود یافت‪.‬‬ ‫یک بچه‪ ،‬که حمایت شده و هر آنچه که خواسته است از روی عادت‬ ‫به او داده اند‪« ،‬ذهنیت مقرری» را پرورش داده و همیشه خودش‬ ‫را مقدم می داند‪ .‬او از زحمات والدین خود بی خبر است‪ .‬وقتی‬ ‫که کار را شروع می کند‪ ،‬می پندارد که هر کسی باید حرف او را‬ ‫گوش دهد‪ ،‬زمانی که مدیر می شود‪ ،‬هر گز زحمات کارمندانش را‬ ‫نمی فهمد و همیشه دیگران را سرزنش می کند‪ .‬برای این جور‬ ‫شخصی‪ ،‬که ممکن است از نظر آموزشی خوب باشد‪ ،‬ممکن است‬

‫یک مدتی موفق باشد‪ ،‬اما عاقبت احساس کامیابی نمی کند‪.‬‬ ‫او غر خواهد زد و آکنده از تنفر می شود و برای بیشتر بدست‬ ‫آوردن می جنگند‪ .‬اگر این جور والدین حامی هستیم‪ ،‬آیا ما داریم‬ ‫واقعاً عشق را نشان می دهیم یا در عوض داریم بچه هایمان را خراب‬ ‫می کنیم؟‬ ‫شما می توانید بگذارید بچه هایتان در خانه بزرگ زندگی کنند‪،‬‬ ‫غذای خوب بخورند‪ ،‬پیانو بیاموزند‪ ،‬تلویزیون صفحه بزرگ تماشا‬ ‫کنند‪ .‬اما هنگامی که دارید چمن ها را می زنید‪ ،‬لطفاً اجازه دهید‬ ‫آن را تجربه کنند‪ .‬بعد از غذا‪ ،‬بگذارید بشقاب و کاسه های خود را‬ ‫همراه با خواهر و برادر هایشان بشویند‪.‬‬ ‫برای این نیست که شما پول ندارید که مستخدم بگیرید‪ ،‬می‬ ‫خواهید که آنها درک کنند‪ ،‬مهم نیست که والدین شان چقدر‬ ‫ثروتمند هستند‪ ،‬یک روزی موی سرشان به همان اندازه مادر‬ ‫شخص جوان سفید خواهد شد‪.‬‬ ‫مهم ترین چیز اینست که بچه های شما یاد بگیرند که چطور از‬ ‫زحمات و تجربه سختی قدردانی کنند و یاد بگیرند که چطور برای‬ ‫انجام کارها با دیگران کار کنند‪.‬‬

‫‪Daneshmand Magazine‬‬

‫مجله هفتگی‬ ‫هفتکی‬ ‫مﺠله‬

‫‪Persian, Weekly‬‬

‫‪For Western Canada‬‬

‫آموزشی‪ ،‬علمی‪ ،‬فرهنگی‬ ‫به زبان فارسی‪ ،‬ویژه غرب کانادا‬

‫مجله دانشمند را می توانید هر هفته‬ ‫از طریق وب سایت نیز مطالعه کنید‪:‬‬

‫‪www.Daneshmand.Ca‬‬

‫‪Tel: 604.913.0399‬‬ ‫‪Fax: 604.913.0390‬‬ ‫‪Email: Info @ Daneshmand. Ca‬‬ ‫‪www. Daneshmand. Ca‬‬


‫‪20‬‬

‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،99‬جمعه ‪ 1۲‬خرداد ‪1396‬‬

‫‪Friday June. 02. 2017, No. 99‬‬


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.