ء
در رویة4
در رویة3
آزار خیابانی؛ گستردهترين خشونت نگاهی به ماجرای سفر سراج حکيم بخارايی در افغانستان١٩٠۴ -١٩٠٣ روانی علیه زن
سال دوم ،شمارة بیست وهفتم ،شنبه 30،دی /جدی 1391هجری خورشیدی
هند و امریکا دربارۀ آیندۀ افغانستان گفتوگو میکنند
بیرونش��د ِن نیروهای خارجی از افغانس��تان ،نگرانی هند را برانگیخته است. ِ فعالیت روزنامۀ هندوستانتایمز نگاشته است که نگرانی از هراسافگنا ِن پاکستانی پس از سال ،2014امریکا و هند را با همدیگر نزدیک ساخته است. هن��د و امری��کا ،هفت��ۀ گذش��ته موافق��ت کردهان��د ک��ه گفتوگوهای دوجانبۀشان را دربارۀ افغانستان آغاز کنند. کنترل تروریس��می که از مرزهای افغانس��تان و پاکس��تان سرچش��مه میگیرند و همچنان تضمینیاب��ی برای ثبات و پایداری حکومت کابل ،اه��داف اصلی این گفتوگوها را میسازد. بر بنیا ِد نوش��تۀ این روزنامه ،گفتوگوه��ای دوجانبه میان مقامهای هند و امریکا ،ماه آینده برگزار خواهد شد. ِ گ��زارش هندوس��تان تایمز ،حتّ��ا گفتوگوهای بر بنی��ا ِد س��هجانبه میان هن��د افغانس��تان و امریکا نی��ز پیشتر آغاز شدهاند. مقامه��ای س��هجانبه ،هفتۀ گذش��ته در واش��نگتن موافقت کردهاند که میان دو کش��ور ،به گونۀ جداگانه ،گفتوگو شود. این موافقت ،پس از آن انجام ش��د که امریکا موافقت کرد تا این کشور دربارۀ روند صلح در افغانستان ،معلومات خود را با هند در میان بگذارد. به نوشتۀ هندوس��تانتایمز ،من موهان س��نگ نخستوزیر هندوس��تان ،از بیرونشدن نیروهای امریکایی و اثرهای آن ناگوا ِر آن بر منطقه ،نگران است.
در رویة5
دو هفتهنامه
فارسی ،دری و تاجیکی
19جنوری 2013میالدی
چانهزنی در امضای توافقنامۀ امنیتی
صاحبنظران در پشت این تاخیرهای حکومت خواستهای سیاسی گروه حاکم را میبینند .موکول کردن بحث مصونیت قضایی به برگزاری جرگۀ مشورتی یا لویه جرگه میتواند در چانهزنیهای حکومت در بارۀ انتخابات آینده موثر باشد. در رویة2
وزیر خارجۀ پاکستان: ِ
افغانستان رابطۀ ما را با امریکا، خراب کرده است
وزیر امور خارجۀ پاکس��تان روابط امریکا و پاکس��تان را پُرچالش توصیف کرد و گفت که افغانس��تان از جمله مسایل اصلی مطرح در این زمینه است. حن��ا ربان��ی در گفتوگ��وی اختصاص��ی
است .س��ابقۀ این مس��ایل به بیس��ت تا سی س��ال گذشته برمیگردد .مس��ایل افغانستان و تهاجم اتحاد جماهیر ش��وروی س��ابق به این کش��ور بر نوع روابط امریکا و پاکستان تاثیرگذار بوده اس��ت .مسایل و چالشهای
ب��ا ش��بکۀ تلویزیون��ی بلومب��رگ گف��ت: «در س��الهای اخی��ر ،امریکا و پاکس��تان با ِ حساس��یت بیشتری در تعامل ب��ا هم اقدام کردهان��د .دو طرف به حساس��یتهای هم ِ روابط امریکا و پاکس��تان در توج��ه دارند. ّ سالهای گذش��ته با چالشهایی همراه بوده
زیادی در مناس��بات دو کش��ور مطرح بوده اس��ت .بنابرای��ن ،نبای��د انتظار داش��ت که همه مسایل به س��رعت حل شود .امّا به نظر میرس��د دو طرف به نوعی به سمت اعتماد به یکدیگر حرکت کردهاند». ربان��ی در ادامه اف��زود« :پاکس��تان به علّت
فعالیته��ای تروریس��تها در منطقه تاوان زیادی پرداخت کرده است .کشتهشدن چند هزار نف��ر از نیروهای امنیت��ی و غیرنظامیان پاکس��تان موی��د همین مس��أله اس��ت .اگر پاکس��تان بتواند در افغانس��تان با فعالیت این تروریس��تها مقابله کند ،طبیعی اس��ت که نخواهد این کار به داخل مرزهای پاکس��تان کش��یده ش��ود؛ زیرا این کار مخالف منافع ملّی کش��ور خواهد بود .فعالیتهای شبکۀ حقانی در افغانس��تان ،منافع پاکس��تان را به خطر میاندازد .این گروه و دیگر گروههای خش��ونتطلب ،از ش��یوههای خش��ن برای نیل ب��ه اهداف خود اس��تفاده میکنند حال آنکه این مسأله به هیچوجه توجیهی ندارد. پاکس��تان در مقابله با تروریس��م بینالمللی همکاریهای زیادی انجام داده است .حال اینک��ه امریکا بخواهد در خاک پاکس��تان بدون اطالع اس�لامآباد عملیات کند (اسامه بن الدن را بکش��د) س��بب خش��م مقامات پاکستانی میشود .پاکس��تان خودش تاوان زیادی برای اقدامات تروریستی داده است». ربانی در پاس��خ به س��ؤالی دربارۀ مس��ایل افغانستان گفت« :پاکس��تان بهشدّت نگران آیندۀ افغانس��تان اس��ت .بیتردی��د حضور نظامیان امریکایی در افغانستان در بلندمدت، نمیتواند ب��رای این کش��ور امنیت و ثبات ایجاد کن��د .همه کش��ورهای منطقه دربارۀ حض��ور بلندم��دت نظامی��ان امریکایی در افغانس��تان ابراز نگران��ی کردهاند .نیروهای امریکای��ی و س��ازمان پیم��ان آتالنتی��ک ش��مالی(ناتو) ب��رای انج��ام دادن مأموریتی به افغانس��تان آمدن��د .آنها باید ب��ه وظیفه خود عم��ل کنند .آنها باید ب��ه روند عبور افغانس��تان از دوران گذار توجه داشته باشند و بر آن نظارت کنند».
سفیر امریکا در افغانستان:
جدی با طالبان هستیم خواستا ِر گفتوگوهای ّ
ِ ایاالت متحدۀ امریکا در افغانس��تان گفته س��فیر اس��ت که کش��ورش خواه��ا ِن گفتوگوهای جدّی با طالبان مسلح اس��ت .کاری که تا هنوز انجام نشده است. جیم��ز کینگهم ،به خبرن��گاران در کابل گفت: «ب��رای حکوم��ت افغانس��تان مه��م اس��ت که گفتوگوه��ا را آغاز کند و تا ح ّد ممکن نتیجۀ خوبی از آن به دست آورد». ب��ه باو ِر این مق��ا ِم امریکایی ،تاهن��وز هیچگونه روند صلحی با طالبان ش��روع نش��ده اس��ت .از سویی دیگر ،از سرنوش��ت طالبانی که پاکستان از زندانهای خود آزاد کرده اس��ت ،خبری در دست نیست. کینگه��م گفت که رون��د صلح ب��ا طالبان «در واقعیت حتّا ش��روع نشده اس��ت» .گروه طالبان
نیز ت��ا هنوز هرگون��ه گفتوگوی صل��ح را با حکومت افغانس��تان رد کردهان��د ،امّا مقامهای حکومت افغانس��تان همواره از آمادهگی طالبان به مصالحه و تماسهای ابتدایی با آنها س��خن گفتهاند. واش��نگتن ،یک س��ال پیش ابت��کار مصالحه با طالبان را ش��روع کرد و به این هدف یک دفتر سیاس��ی برای طالبان در قطر ایج��اد گردید .امّا بع��د ،گروه طالبان این گفتوگوها را قطع کرد و گفتند که ای��االت متحد در وعدهاش مبنی بر آزادی زندانیان از گوانتانامو وفا نکرده است. حاال ای��االت متحد امریکا در نظر دارد که اکثر نیروهای خود را تا پایان سال 2014از افغانستان خارج کن��د ،امّا بحث در مورد باقی گذاش��تن شماری از این نیروها جریان دارد.
2
نخست سخن
شنبه 30دی /جدی 1391خورشیدی
طالبان رها میشوند ،تا به صفوفشان بپیوندند
19جنوری 2013میالدی سال دوم شمارة 27
اخیرن مقامات پاکستان گفتهاند که قرار است تمامی زندانیان طالبان را در این کشور رها کنند .گفتنی است که مالعبدالغنی دوم طالبان نیز در میا ِن آنها خواهد بود. برادر ،فرد شماره ّ حکومت پاکستان پس از دیدار هیأت شورای عالی صلح از این کشور توافق کرده بود که شماری از طالبان را رها کند .از آن تاریخ تا کنون ،در حدود بیست تن طالب را رها کردهاند که مال نورالدین ترابی ،وزیر سابق عدلیه طالبان نیز در میان این بیست نفر است .ا ّما سخنان اخیر جلیل جیالنی معاون وزارت خارجه پاکستان غیرمترقبه است .آقای جیالنی از آزادی همۀ طالبان زندانی در زندانهای پاکستان دم زده است .شورای عالی صلح که همواره آزادی طالبان در بند را از حکومت پاکستان خواسته است ،هرچند از این موضع حکومت پاکستان استقبال کرده ،ا ّما همچنان گفته است که این آزادیها باید در همآهنگی با شورای عالی صلح و حکومت افغانستان انجام شوند .این شورا همچنان امیدوار است تا آزادی مال برادر به روند مذاکرات صلح حکومت افغانستان با طالبان کمک کند. مواضع شورای عالی صلح نیز از همان مواضع سنّتی است. آنها با دادن امتیاز میخواهند طالبان را به میز مذاکره حاضر کرات انجام دادهاند و کنند .کاری را که در چند سال اخیر به ّ نتیجه نگرفتهاند .در دو سال اخیر ،حکومت افغانستان بار بار طالبانی را که در حین عملیات جنایتکارانه بازداشت شدهاند رها کردهاند .حکومت افغانستان این امتیازها را در جهت جلب نظر طالبان داده است؛ ا ّما طالبانی که رها شدهاند بالفاصله به جبهاتشان پیوستهاند و دوباره به اَعمال ضد امنیت ملی دست زدهاند .این عمل حکومت به امتیازدهی یکطرفه مب ّدل شده است .با همه لکبخشیهای حکومت ،طالبان هنوز هم حکومت افغانستان را به رسمیت نمیشناسند و از داعیۀ جنگ با این حکومت دست نمیکشند .پس رها کردن طالبان به معنای تقویت صفوف آنها است و هیچ نتیجهیی جز خونریزیهای بیشتر ندارد. حکومت افغانستان باید به جای رهاکردن طالبان در صدد چارهجوییهای اساسیتر برآید .حکومت افغانستان باید به تقویت اعتماد به نفس از طریق ارایۀ حکومتداری خوب برای جلب حمایت مردم برآید ،حکومت باید باور کند که طالبان تنها از طریق جنگ مغلوب شوند؛ زیرا آنها چیزی کمتر از برقراری شریعت به شیوۀ طالبانی نمیخواهند .آنها بار بار گفتهاند که قانون اساسی افغانستان را قبول ندارند .برای ما پذیرفتنی است که طالبان حضور زنان را در حوزۀ عمومی برنمیتابند .آنها آزادی بیان را نمیخواهند ،با آمدن طالبان در هر سطحی از قدرت ،بسیاری از رسانهها بسته خواهند شد، و حضور زنان در رسانهها محدود خواهد شد .با این حساب، چهگونه میتوان به طالبان به عنوان یک روند سالم سیاسی که بتواند در چارچوب قانون مبارزه کند ،امید بست. بر اساس همین حقایق است که رها کردن طالبان چی از جانب حکومت افغانستان و چی از جانب حکومت پاکستان پیآمدی جز خشونت بیشتر ندارد .پس از سال ،2001رهبران و بخش عمدۀ نیروی جنگنده طالبان به پاکستان فرار نمودند .مرکز تجهیز ،آموزشهای نظامی و تراکم قوای طالبان در پاکستان است .طوری که دیده میشود شمار زیادی از طالبان از سطح رهبری آنها گرفته تا سطوح پایینیشان در اسارت پاکستانیها به سر میبرند ،پس بحث رهایی آن ها از جانب پاکستان چی پیامی میتواند داشته باشد؟ آیا پاکستانیها به خواستهای حکومت افغانستان تن درمیدهند؟ من فکر میکنم حکومت افغانستان گول پاکستانیها را خورده است؛ زیرا طالبان اگر در زندانهای پاکستان باشند به مراتب بهتر از آن است که آزاد باشند .آزاد کردن طالبان با فرستادنشان به جنگ افغانستان هیچ تفاوتی ندارد .شورای عالی صلح که از رهایی این طالبان نگراناند چرا خود باربار طالبان را رها کردهاند؟ آیا شورای عالی صلح از همه طالبانی که رها کردهاند اطالع دارند؟ آیا به راستی این طالبان به زندهگی عادی برگشتهاند؟ مردم افغانستان از رهایی طالبان چی از جانب حکومت افغانستان و چی از جانب پاکستانیها ابراز نگرانی میکنند؛ زیرا مذاکرات صلح ،جز رهایی طالبان از بند و پیوستن دوبارۀشان به صفوفشان هیچ معنای دیگری نداشته است .پاکستانیها نیز با این اقدامشان گویا حسن نیتشان را نسبت به حکومت افغانستان نشان میدهند ،در حالی که همکاری پاکستانیها زمانی میتواند منطقی به نظر آید که آنها دروازههای هفتاد هزار مدرسه را ببندند یا رهبری و مراکز طالبان در پاکستان را مورد حمایت قرار ندهند. مراکز آموزش و شبکههای حمایت مالی طالبان در پاکستان میتوانند آنگونه فعالیت کنند که طالبان به جنگی طوالنی مدت بپردازند .فعالیتی در حد نبرد طالبان نمیتواند بدون حمایتهای خاص دولتی در یک کشور بیگانه ادامه یابد .پس پاکستانیها زمانی میتوانند رضایت مردم و حکومت افغانستان را جلب کنند که از ترفندهای عوامفریبانه دست کشیده و برای همکاریهای اساسی در جهت تضعیف طالبان گام بردارند.
در هفتهیی که گذش��ت ریی��س جمهور برای بح��ث روی امضای توافقنامۀ امنیتی به امریکا س��فر نمود .پس از این س��فر حامد کرزی در نشس��ت خبریی��ی در بارۀ مس��ایل مربوط به گفتوگوه��ای این توافقنامه س��خن گفت. مهمتری��ن مس��اله بح��ث مصونی��ت قضای��ی نیروه��ای امریکای��ی پس از س��ال 2014بود. هرچند هنوز ش��مار دقیق نیروهای��ی که قرار است پس از 2014در افغانستان بمانند روشن نیس��ت ،در کنار آن رییس جمه��ور اوباما در دی��دار اخیر با ریی��س جمهور ک��رزی گفته اس��ت که نیروهای ما در هیچ کش��وری بدون برخورداری از مصونیت قضایی باقی نخواهند ماند .به قول صاحبنظران یکی از دالیلی که امریکاییها به ص��ورت کامل از عراق خارج ش��دند ع��دم برخ��وردای آنه��ا از مصونیت قضایی ب��ود .بنابر ای��ن ،احتمال ای��ن که این نیروها به ص��ورت کامل از افغانس��تان خارج ش��وند بعید به نظر نمیرس��د .حامد کرزی اما در ای��ن باره ب��ه اوباما گفته اس��ت که تصمیم نهای��ی در ب��ارۀ مصونی��ت قضای��ی نیروهای امریکایی را مردم افغانس��تان خواهند گرفت.
ش��اید حکومت حامد کرزی از همین خالی قانونی اس��تفاده میکند و ش��اید ب��رای همین مساله است که انتخابات شوراهای ولسوالیها را دایر نمیکن��د تا هر زم��ان بتواند در مورد مس��ایل مه��م جرگهه��ای فرمایش��ی برگزار کند و خواس��تهای گروه حاکم را برآورده س��ازد .جرگۀ س��نتی صلح و جرگۀ مشورتی در ب��ارۀ موافقتنام��ۀ اس��تراتژیک از همین مقوله بودند .ح��اال حکومت بازهم با مس��الۀ
جرگه میتواند در چانهزنیهای حکومت در بارۀ انتخابات آینده موثر باشد .طوریکه دیده میش��ود به خصوص در دوس��ال اخیر رابطۀ ادارۀ اوبام��ا با حکومت ک��رزی خوب نبوده است .دید و بازدیدهای س��ناتوران امریکایی ب��ا نیروهای مخال��ف حکومت افغانس��تان در برلی��ن و دیداره��ای نماین��دهگان حکوم��ت اوباما ب��ا طالبان در قطر ،حکومت افغانس��تان را از حمای��ت ادارۀ اوباما نا امید کرده اس��ت.
همانگونه ک��ه مقامات امریکایی گفتهاند این نیروها در هیچ جای دنیا بدون برخورداری از مصونیت قضایی حضور نداشتهاند ،معنای این حرف امریکا این است که آنها اگر مصونیت قضایی نداش��ته باشند در افغانس��تان نخواهند مان��د .آی��ا حکومت افغانس��تان ب��ا برگزاری جرگهی��ی در جهت فراه��م آوردن مصونیت قضایی تالش خواهد کرد؟ یا نه ،مراد از بحث مصونیت قضایی چیز دیگری است. جرگههای نامتعارف هرچن��د امریکاییها برای امض��ای توافقنامۀ امنیتی عجله دارند؛ اما حکومت افغانس��تان با طرح بح��ث قانونی ک��ردن مصونیت قضایی امضای ای��ن توافقنام��ه را به تاخی��ر انداخته اس��ت .اینکه در پشت این تاخیرها چی نهفته است بعدن به آن خواهم پرداخت .اما پیش از آن جا دارد درب��ارۀ جرگههایی که حکومت افغانستان بیرون از چارچوبهایی که در قانون اساس��ی پیشبینی شده اس��ت برگزار میکند بحث کنیم .حکومت افغانس��تان همواره لویه جرگهه��ا را با بهانۀ قانون��ی« اتخاذ تصمیم در مورد مس��ایل مرب��وط به اس��تقالل ،حاکمیت ملی ،تمامیت ارضی و مصالح علیاى کش��ور» برگ��زار میکن��د .بحث نی��از برگ��زاری این جرگهه��ا ظاهرن موج��ه به نظر میرس��د؛ اما ش��یوههای برگ��زاری این جرگهه��ا خارج از چارچوبهای قانونی بوده اس��ت .ما در قانون اساسی لویه جرگه داریم ،نهادی که با میکانیزم مشخص ش��ده در قانون در موارد خاصی که در قانون تعریف ش��ده برگ��زار میگردد .ما هنوز ش��وراهای ولسوالی(شهرستانی) نداریم. ای��ن در حالی اس��ت که حضور این ش��وراها در لویه جرگه حتمی اس��ت و بدون اشتراک اعض��ای آن ،لوی��ه جرگ��ه بر اس��اس قانون اساس��ی نمیتواند مش��روعیت داش��ته باشد.
جنجال برانگیزی روبهرو ش��ده است .در بارۀ مس��ایل مربوط به اس��تقالل حکومت ،مصالح علیای کش��ور بعضیها به ای��ن باور اند که در نبود میکانی��زم قانونی(لویه جرگه) که به دلیل برگزار نش��دن انتخابات شوراهای ولسوالیها اش��کال دارد پارلمان میتواند این مباحث را برگزار کند .پارلمان به عنوان عالیترین مظهر ارادۀ مردم میتواند مسالۀ مصونیت قضایی در توافقنام��ۀ امنیتی میان افغانس��تان و امریکا را بررس��ی کرده و در این باره فیصله صادر کند. چیزیکه حکومت را در این موارد از مراجعه به پارلمان باز میدارد این است که جرگههای س��نتی میتوانند بر اس��اس خواست حکومت عمل کنن��د آرزویی که از پارلم��ان برآورده شدنی نیس��ت .برای همین حکومت نهادهای موازی فرمایش��ی ش��بیه جرگهه��ا را تقریبن جایگزین میکانیزمها و نهادهای تعریف شده در قانون کرده اس��ت .ترس همه این است که ای��ن جرگهها که از جان��ب حکومت برگزار میشوند آهس��ته آهس��ته جای میکانیزمهای قانون��ی را نگیرن��د و این ترفندها به س��احات دیگر نیز سرایت نکند. دالی�ل تاخی�ر از جان�ب حکوم�ت افغانستان با وجودی که حکوم��ت امریکا برای امضای توافقنامۀ امنیتی ش��تاب دارد؛ حکومت حامد کرزی ظاهرن ب��رای این کار هی��چ عجلهیی ن��دارد .این تاخیر حکومت افغانس��تان که حتا ج��دول زمانی ن��ه ماههیی را نیز تا رس��یدن به مرحله امضای این توافقنامه تعیین کرده است چی معنی دارد؟ صاحبنظ��ران در پش��ت ای��ن تاخیره��ای حکومت خواس��تهای سیاس��ی گروه حاکم را میبینن��د .موک��ول کردن بح��ث مصونیت قضایی ب��ه برگزاری جرگۀ مش��ورتی یا لویه
طوریکه حکومت افغانس��تان در هردو مورد با لحن ش��دید امری��کا و نیروهای مخالفش را مورد انتقاد قرار داد .چیزی که مس��لم اس��ت این اس��ت که گروه حاکم به هیچ وجه حاضر نیست پس از سال 1393از قدرت کنار برود. در این ش��کی وج��ود ندارد ک��ه جرگههای س��نتی همواره در خدمت حکومت بودهاند و میکانیزم ترکیب آن طوری است که حکومت افراد دمساز با خواستهایش را دعوت میکند و نتیجۀ دلخواهاش را به دست می آورد .پس موکول ک��ردن امضای ای��ن توافقنامۀ امنیتی تلویح��ن به معن��ای چانهزن��ی حکومت برای جلب حمایت امریکا از نامزد مورد نظر گروه حاکم در انتخابات آینده اس��ت .ایاالت متحد امری��کا نیز ب��رای به دس��ت آوردن مصونیت قضایی س��ربازانش ش��رایط س��ختی گذاشته اس��ت .آنها گفتهاند که نداش��تن ای��ن امتیاز ب��ه معنای قطع کمکها و روابط با افغانس��تان خواهد ب��ود .پس دیده میش��ود ک��ه هر دو طرف خواس��تهای یکدیگر شان را خوب درک کردهان��د و اما در ای��ن میان حکومت افغانس��تان از سرنوش��ت مردم مایه گذاش��ته اس��ت .حکومت کنون��ی از ای��ن چانهزنیها س��ودای حفظ و تداوم اقت��دارش را در هیات یک رییس جمهور در انتخابات آینده در سر میپروران��د؛ چیزی که امریکاییه��ا یا با آن مخالفان��د یا در صورت اتف��اق افتادن چنین چی��زی خواس��تهای بیشت��ری از حکومت آینده میخواهند .این خواس��تها بدون شک در محور همآهنگی و همسویی بیشتر با یک ش��ریک مطلوب برای امری��کا خواهد بود و حکومت افغانس��تان به گفتۀ مقامات امریکایی شریک خوبی در دوسه سال اخیر نبوده است. بدون ش��ک در آینده حقایق بیشتری در این باره هویدا خواهد شد.
چانهزنی در امضای توافقنامۀ امنیتی م .نوذر
مریم مانا /کارشناس روابط بینالملل
کننده و منحرفی برای کاهش فشار جنسی و احساس ارضای حاصل از آن به وجود آید. منش��ا این بیماری اجتماعی چیست ،چرا زن بودن به عنوان یک س��وژه و اب��زار تفریح و تفنن یا عقده ترکانیهای جنسی تا این حد- در این جامعۀ فقیری که مردماش باید بیش از هر چیزی دغدغۀ نان پیدا کردن داشته باشند- ای��ن طور گس��ترش پیدا کرده .بارها ش��اهد بودهایم ک��ه خانمها از خیاب��ان آزاریهای مک��رر به س��طوح آمدهاند ول��ی بی توجهی برای رفع این مش��کل باعث ش��ده دامنۀ این اپیدمی روانی گستردهتر شده و زنان در کنار سایر خش��ونتهای فیزیکی و روانی فراوان حتا هنگام عبور از خیابانها نیز امنیت روانی نداشته باشند و مورد بدرفتاری قرار بگیرند یا اینکه به دلیل این گونه آزارهای محیطی از
یک پدیدۀ عادی ش��ناخته شده است .دالیل عمده ای��ن بی اعتنایی اجتماعی افزایش قابل مالحظ��ۀ آن در جامعه به دلیل س��اختارهای اجتماع��ی و وضعی��ت بی هنج��ار فرهنگی حاک��م ب��ر جامع��ه و از طرف دیگ��ر عدم ضمانت اجرایی قوانین در مقابل این آس��یب اجتماعی است. یکی از مش��غلههای فکری زنان این است که در هنگام خ��روج از خانه دایمن باید مراقب اطرافیان خود باش��ند؛ چرا ک��ه مزاحمان در ش��کل و ظاهر خاصی بروز نمییابند و هیچ ردۀ سنی خاصی را شامل نمیشوند و گاهن زن��ان آس��یبدیده از این آزارهای جنس��ی و مزاحمته��ا چن��ان س��رخورده و منفع��ل میش��وند که گاه برای مقابل��ه با عواقب آن حض��ور اجتماعی خود را مح��دود میکنند.
اما این وضعیت در چند کالن شهر افغانستان چیگونه است؛ هر چند هنوز تحقیق خاصی در مورد میزان این معضل از س��وی نهادهای اجتماع��ی صورت نگرفته اس��ت ولی به نظر می رسد که هزاران زن روزانه در خیابانهای کابل و دیگر ش��هرهای افغانس��تان با پدیدۀ خیابان آزاری روبهرو میشوند. زن��ان افغان ب��رای رس��یدن ب��ه آزادیهای مدن��ی خ��ود با ان��واع محدودیتها دس��ت به گریب��ان هس��تند و یک��ی از معمولترین ای��ن محدودیتها که همیش��ه نادیده گرفته ش��ده ،بد رفتاری با آنها در خیابانهاس��ت. رایجترین ش��کل خیابان آزاری پرزه گفتن، سخنان زننده و فحشهای رکیک است؛ اما در م��واردی از این هم فراتر رفت��ه و زنان با تماسهای فیزیکی نیز اذیت میشوند.
مزاحمت خیابانی بخشی از تجربۀ اجتماعی بسیاری از دختران و زنان است که در هر زمان و هر شهری به چشم میخورد و ازعمده رفتارهای نابههنجار اجتماعی است که در ایجاد ناامنی اجتماعی و سلب آرامش افراد نقش مهمی را ایفا میکند. زن به عنوان يك جنس دوم بايد در پس��توی انديشههای مردس��االر و زن ستيز هميشه در صدد باش��د پنهان بماند تا آشكار .زن مطابق به باور س��نتی افغانستانی هميش��ه بايد از زن بودن و از زنانهگی خود بشرمد و تالش كند تا اين تفاوتها را كه س��بب وجه تفكيك او از جنس مخالف میشود پنهان بسازد ،يقينن حض��ور زن در جامعه و پر رنگ ش��دن اين حضور با توجه به اين كه اين جنس هميش��ه در انزوا و حاش��يه روزگار گذرانده به عنوان يك ام��ر تجددخواهانه س��نت س��تيز تلقی میش��ود .از اين روست كسانی كه باورهای س��نتی مس��موم را با خود يدك می كش��ند ب��ه نوعی اي��ن حض��ور زن را در مغايرت با ارزشها و بالتب��ع تماميت خود میدانند و به مجادله با آن برمیخيزند ،چيزی كه از آن به عنوان زن س��تيزی در جامعۀ سنتی افغانستان ياد میشود و بسياری از ما در طول حاكميت س��ياه طالب��ان و حت��ا در دورۀ پس��ا طالبانی ش��اهدان عينیاش بودهايم .زن س��تیزی در بس��ترهای مختلف اجتماعی گاه در خانواده و گاه در اجتماع در افغانستان حيات بسياری از زن��ان را با تهديد روبه رو میكند و در هر سطحی رخ میدهد ولی خشونت روانی و از نوع اجتماعیاش خيابان آزاری اس��ت كه به صورت بسيار گس��ترده زنان را مورد تهديد قرار میدهد ،خيابان آزاری در بيرون از خانه در سرکها و حتا مكانهای شلوغ و مزدحم خارج از خانه باعث ش��ده ت��ا زنان از امنیت جس��می و روانی برخوردار نباشند .البته این مشکل فقط گریبانگیر گروه خاصی از زنان نیس��ت؛ بلکه میتوان گفت بسیاری از زنانی که برای انجام کارهای بی��رون منزل مجبور ب��ه خروج از خانه هس��تند با مش��کل خیابان آزاری و اقس��ام مختلف آن روبهرو هستند، خیابان آزاری از سوی مردان با هدف توهین ب��ه جن��س زن و برای رفع عقدههای ناش��ی از تصور مردس��االرانه به عن��وان یک حربه علی��ه زنان اس��تفاده میش��ود در واقع گاهی ناکامیه��ا و مس��ایلی ک��ه از جان��ب محیط فرهنگی و اجتماعی ش��خص در س��ر راه او قرار میگیرند ،باعث می شود راههای گمراه
س��وی خانوادههایشان از فرصتهای شغلی و تحصیل��ی محروم ش��وند .ای��ن موضوع به عنوان یکی از معض�لات اجتماعی میتواند دالیل روانی دیگری را داش��ته باشد ،افرادی ک��ه میخواهند با تحقیر جنس زن به ارضای خواستههای عقدهمندانهشان برسند جنس زن را مضم��ون قرار داده و ب��ه هدف رفع غرایز جنس��ی به هر عملی که ممکن باش��د دست میزنن��د .مزاحمتهای خیابان��ی که در نوع خ��ودش با واکن��ش و بازخواس��ت کمتری روب��هرو میش��ود یک��ی از ش��ایعترین نوع خشونتهای رفتاری است که مصونیت زنان را مورد تعرض ق��رار میدهد .به هر صورت این موضوعی است که دغدغۀ بیش از نیمی از نفوس این کش��ور است به همین دلیل باید عوامل آن را به بررسی گرفت تا شاید کمی ای��ن موضوع در کنار مش��کالت عدیدۀ این کش��ور و به عنوان یک معضل اجتماعی که روح و روان بس��یاری از زن��ان را م��یآزارد به بررسی گرفته ش��ود و راهکارهای مناسبی برای مقابله با آن سنجیده شود. ه��ر جامعهیی به امنیت ،بازرس و نظارت نیاز دارد و کوتاهی در انجام چنین عملی میتواند ظه��ور ناهنجاریهایی نظی��ر «مزاحمتهای خیابانی» را به دنبال داش��ته باش��د ،پدیدهیی مذموم که اینک به صورت علنی رایج ش��ده و امنیت زنان و دختران جوان را بیش از پیش به مخاطره انداخته و اکثر خانوادهها را تهدید میکند. مزاحمت خیابانی بخش��ی از تجربۀ اجتماعی بس��یاری از دختران و زنان اس��ت که در هر زم��ان و هر ش��هری به چش��م میخ��ورد و ازعمده رفتارهای نابههنجار اجتماعی اس��ت که در ایجاد ناامنی اجتماعی و سلب آرامش افراد نقش مهمی را ایفا میکند. متاسفانه در جامعۀ امروز ما مزاحمت خیابانی پدیدۀ آس��یبزا و همواره معطوف به زنان و دختران اس��ت و این روند همیش��ه به عنوان
هر ن��وع فعالیتی ک��ه در فض��ای عمومی از سوی فردی در برخورد با فرد دیگر صورت بگیرد ،به گونهیی که باعث آزار و اذیت آن فرد ش��ود مزاحمت خیابانی نامیده میش��ود. مزاحمته��ای خیابانی ب ه ویژه در کش��ور ما چنان ش��کل ملموس و محسوسی پیدا کرده که گوی��ا بروز چنی��ن پدیدهی��ی در روابط می��ان زنان و مردان جامع��ه اجتناب ناپذیر به نظ��ر میرس��د .مزاحمتهایی ک��ه هیچگاه در قالب آمار و ارقام ارایه نخواهد ش��د؛ اما نبود آمار به معنای نبود این معضل اجتماعی اسفبار نیس��ت ،چرا که هر زنی با هر سن و سالی چنین مس��الهیی را حتمن تجربه کرده است و این مزاحمتها متعلق به قشر خاصی نیس��ت بلکه تقریبن همه زنان در هر موقعیت س��نی و با هر نوع حجاب و پوش��ش و با هر ترکیب ظاهر و چهره در تمام س��اعات با این مزاحمتهای خیابانی روبهرو شده اند. مزاحمته��ای خیابان��ی برای زن��ان یکی از مهمتری��ن معضالت زنان در سراس��ر جهان اس��ت و متاس��فانه تحقیقات مح��دودی در این باره تاکنون صورت گرفته اس��ت .همین تحقیق��ات محدود نی��ز واقعی��ات زیادی را آش��کار میس��ازد .به عنوان مثال بیش از 80 درصد از زنانی که مورد پرس��ش قرار گرفته اند ،در کشورهای کانادا و مصر ،گفتهاند که در خیابان مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند. در کش��ور یمن این رقم بی��ش از 90درصد اعالم ش��ده ،حتا زنان متواض��ع و محجبه نیز از مزاحمتهایی خیابان��ی در امان نبودهاند. نتیج��ۀ دو مطالعه صورت گرفت��ه در ایاالت متح��د ،ایندیاناپولی��س و کالیفرنی��ا ،نش��ان میدهد 100درصد زنانی که مورد پرس��ش ق��رار گرفتهاند ،مزاحم��ت خیابانی را تجربه کردهاند. مطالعات انجام شده بر روی معضل مزاحمت خیابانی نش��ان میدهد که قربانیان این دست مزاحمتها معمولن زنان جوان هستند.
س�نتهای اجتماع�ی؛ بزرگتری�ن چالش س��نتها و نگرشه��ای جامع��ۀ افغان��ی ،از س��الهای دور تا کن��ون ،م��ردان را بر اکثر ام��ور اجتماعی مس��لط کرده اس��ت و حاال این حاکمیت مطلق ،از س��وی زنان پیشگام و پ��ا گیری نگرشه��ای تجددگرایانه برای انکش��اف متوازن زن��ان همگام ب��ا مردان به صورت دفعی به چالش کشیده شده است .در این میان کسانی که حافظ و حامی سنتهای پیشین هس��تند وقتی میبینند خالف هنجارها و ذهنی��ت آنها زن��ان روزب��هروز بیشتر و بیشتر در ام��ور اجتماعی س��هم میگیرند، آنها س��پر دفاعی برداش��ته و به فکر دفاع از رس��وم قدیمی میشوند .خیابان آزاری یکی از پیامدهای منفی این مب��ارزه علیۀ تغییرات اجتماعی اس��ت که باع��ث ناراحتی مدافعان رس��م و رواج گذش��ته میش��ود و سالحی است که به صورت غیر مستقیم به کار گرفته میش��ود تا عقدههای ناشی از قدرت گیری جنس زن که تا هنوز در قاموس جامعۀ افغانی جنس دوم پنداشته میشود را فرو نشانده و به آرامش مقطعی دست بیازند. نگرش بدبینانه نسبت به زن اکثر م��وارد دیده ش��ده زمانی ک��ه زنان از س��وی مردان مورد توهین یا دس��ت اندازی واقع میش��وند چنانچ��ه زن در صدد دفاع از خ��ود برآی��د جامعه ب��ا او ط��وری رفتار خواه��د کرد که گوی��ی خ��ود او در قضیه مقصر اس��ت و حق دف��اع از خ��ود در اکثر مواقع توس��ط بازدارندههای محیط اجتماعی به صورت خودکار س��لب میش��ود .گویی روند معمول این گونه اس��ت ک��ه زنان باید ب��ا بردباری هر نوع برخورد زش��ت و تجاوز فیزیک��ی را در صورت مواجه تحمل کنند و در ص��ورت تعدی از آن نگاههای بدبینانه را به جان بخرند به همین لحاظ اس��ت که اکثر کس��انی که مرتکب خیابان آزاری میشوند
از این نگاه س��نتی س��وء اس��تفاده ک��رده و باره��ای بعدی بدون هیچ ت��رس و ابایی زنان و دخت��ران دیگ��ری را م��ورد آزار و اذیت ق��رار میدهند .البته این ن��وع برخورد تحقیر آمیز به جن��س زن را بای��د در پیوند با همان ساختارهای خانوادهگی و تداوم نگرشهای پاتریمونیالیستی به بررس��ی گرفت شاید کم تر خانواده افغان��ی را میتوان دید که در آن جنس دختر از فرصتهای برابر با جنس پسر برخوردار باشد ،معمولن در صورت درگیری و تش��نج بین این دو جنس ،دختر است که به تواضع و فروتنی بیشتر فراخوانده میش��ود. جمالت��ی از قبیل ای��ن که؛ زن بای��د پروای آبروی خود را داش��ته باش��د ،مرد هر کاری بکن��د مرد اس��ت و بداخالقی ب��رای مرد بد نیس��ت ،اینه��ا از مواردی هس��تند که باعث ش��ده ت��ا متاس��فانه ابتداییتری��ن روشهای مواخذه و مجازات ک��ه همانا اخالق جمعی و س��رزنشهای اجتماعی است متوجه مردان نش��ود و حتا در برخی م��وارد مزاحمت برای زنان مایه افتخار برای یکسری افراد فرومایه ش��مرده ش��مرد .اگرچه زنان با استناد به مواد قانونی میتوانند مزاحمان را به مراجع قضایی معرف��ی کرده و خواس��تار پیگی��ری قانونی ش��وند ،اما کمتر زنی ت��ا پای معرف��ی افراد خاط��ی و به مج��ازات رس��اندن آنها پیش م��یرود .ش��اید فراوانی چنی��ن برخوردها و مزاحمتهایی در زندهگی زنان و از س��ویی دشوار بودن مراحل طرح دعوی در محاکم، زنان را از صرافت پیگرد قانونی میاندازد و شاید هم حیا مانع از آن میشود که بخواهند ای��ن معض��ل را قانونی پیگی��ری کنند و در مقابل آن سکوت اختیار میکنند. واکنشهای رفتاری س��کوت ،رایجترین پاس��خ زنان ب��ه خیابان آزاری است و بیشتر زنان در چنین مواردی فقط سکوت می کنند .راه دیگری که اخیرن و در م��وارد اندک دختران ج��وان آن را در پی��ش می گیرن��د مقابله به مثل اس��ت .تعداد کم��ی از زنان ب��رای اینکه به م��ردان ثابت کنن��د که نمیترس��ند ،به م��ردان حرفهای توهی��ن آمیز و یا خش��ن میزنن��د .بعضی از زنان به مش��اجرۀ لفظی و یا دعوای فیزیکی، که معمولن با میانجیگری شخص سوم پایان مییابد پناه میبرند. برای اینکه از ترویج بیشتر چنین رفتارهای خش��ونت آمیز و احساس��اتی در میان زنان و مردان ام��روز و آیندۀ افغانس��تان جلوگیری ش��ود ،اقدام سریع و جدی علیۀ پدیده خیابان آزاری ضروری است ولی متاسفانه ضعف در
زنان افغان برای رسیدن به آزادیهای مدنی خود با انواع محدودیتها دست به گریبان هستند و یکی از معمولترین این محدودیتها که همیشه نادیده گرفته شده ،بد رفتاری با آنها در خیابانهاست. برخورد جدی سیستماتیک و رسمی دولت و ارگانهای امنیتی مربوطه باعث شده تا خیابان آزاری به یک موضوع عادی در شهرها تبدیل شود نبود یک مکانیزم جزایی مشخص برای مرتکبین و از سویی دیگر پایین بودن اخالق جمعی از عوامل عمدۀ این مش��کل اجتماعی پنداشته میشود. راههای مقابله هرچن��د در باال تذکر داده ش��د ک��ه خیابان آزاری تنه��ا پدیدهیی نیس��ت ک��ه فقط زنان افغ��ان با آن روبهرو باش��ند؛ بلکه ب��ا در نظر داش��ت اینکه ج��رم در ه��ر نوع��ش در با نظمترین و قانونمندترین کشورها نیز به وقوع میپیوند چیزی که مهم اس��ت ساحه و میزان دنباله در رویة 7
شنبه 30دی /جدی 1391خورشیدی
آزار خیابانی؛ گستردهترين خشونت روانی علیه زن
19جنوری 2013میالدی سال دوم شمارة 27
زن ستیزی و دید خصمانه نسبت به جایگاه انس��انی و شأن زن در باور عمومی و فرهنگ جامعۀ افغانستان امری است که در طول تاریخ پر فراز و نش��یب افغانس��تان وجود داشته؛ اما تبارز باورهای زن س��تیزانه از زمانی در بافت جامعه رس��وخ و رس��وب کرد که افراطیون طی تحوالت اجتماعی -سیاس��ی افغانس��تان در ادوار مختل��ف تاریخی نقش تعیین کننده و بس��یار برجستهیی داش��تهاند و توانستند در دورههای متم��ادی اس��تیال و باورهای خود را ب��ه مردم بقبوالنن��د .افراطیگری دینی در جغرافیای افغانستان از نوع اسالمیاش همیشه در بطن خود مقوالتی چون زن ستیزی را نیز به دنبال داش��ته و این خود زمینه س��از قطور و ریش��ه دار شدن ذهنیت زن ستیزانه در باور عوام گردیده است .این گونه باور زن ستیزانه که ریش��ه در ساخت اجتماعی و بافت ذهنی یک جامعۀ کاملن مردس��االر دارد هنجارها و س��نتهایی که س��ازمان اجتماعی و روش زندهگان��ی جمعی را س��امان میبخش��د که آکن��ده از آموزهه��ا و دریافتهایی اند که دادههای بدآموزانه را نسبت به مقام انسانی و شخصیت اجتماعی زن القا میکنند .بنابراین، موقعیت زن در فرهنگ و باورهای اجتماعی چنین جامعهی��ی نمیتوان��د موقعیت مکمل ب��رای جامع��ه و فرایند مش��ارکت اجتماعی به ش��مار آید؛ بلک��ه این موقعی��ت اصولن، موقعیت طفیلی و زیرمجموعهیی اس��ت که نقشهای محدود و قابل شمارش��ی در حوزۀ عموم��ی و خصوصی به او داده میش��ود .از س��ویی ديگر كدهایی كه از زم��ان تولد در جامعه ش��رقی -جامعۀ مردساالر -بر ذهن و روان اف��راد نقش میبندد باعث میش��ود تا
3
4 شنبه 30دی /جدی 1391خورشیدی
نگاهی به ماجرای سفر سراج حکيم بخارايی در افغانستان ١٩٠۴ -١٩٠٣ نجم کاويانی
19جنوری 2013میالدی سال دوم شمارة 27
س��راج حکيم بخارايی (۱۹۱۴ -۱۸۷۸م) ،به کش��ورهای مختلف اروپایی(بلغاريه ،آلمان، اتري��ش ،مجارس��تان ،فرانس��ه ،انگلس��تان و سويس) و کشورهای آسيايی (ترکيه عثمانی، ايران ،افغانس��تان و هندوستان) سفر کرد .اين سفرها که از س��ال ١٩٠٢میالدی آغاز شده بود تا سال ١٩٠٩میالدی به درازا کشيد .وی يادداش��تها ،برداشتها و خاطرات خود را از اين سفرها با عنوان «تحف اهل بخارا» ،در سال ١٩١٢میالدی در بخارا به چاپ رساند. ماجرای سفر وی در افغانستان ،بخشی از اين سفرنامه را میسازد. س��راج حکي��م ١١٠س��ال پي��ش (جنوری ١٩٠٣م) ،وارد افغانس��تان ش��د و ب��ه اته��ام جاسوس��ی و خبرچینی زندانی شد .ماجرای سفر و زندانی ش��دن وی در هرات و سپس انتقال وی «تحتالحفظ» ،پای پياده با غل و زنجير از هرات به زندان کابل تا رهايیاش از زندان و برگش��ت وی به بخارا که مجموعن بيش از يکس��ال را در بر گرفت ،خواندنی و ارزشمند اس��ت .ش��رح اين سفر ،ساختار قدرت ،ش��يوۀ تصميمگيری و ادارۀ زندانها را در آن دوره با روش��نی بازتاب میدهد .به باور من چنين شرحی را کمتر میتوان جای ديگری يافت. پيش از آنکه به ش��رح ماجرای سفر سراج حکي��م در افغانس��تان بپ��ردازم ،فش��ردۀ از زندهگینامۀ وی را ارايه میکنم. زندگینامه سراج حکيم بخارايی ،نويسندۀ توانا و یکی از رهبران برجس��تۀ جنبش تجددخواهی در آغاز س��دۀ بيستم در بخارا بود .وی در بخارا آموزش ديد و زبانهای روسی ،فرانسوی و عرب��ی را آموخت ،به پيش��ۀ بازرگانی روی آورد و ب��ه تجارت پرداخ��ت و همزمان به مطالعه و پژوهش در زمینۀ ادبيات پارس��ی، اخالق ،رياضيات ،جغرافيا ،تاريخ و سرودن شعر دست يازيد. به همت وی و ي��اراناش ،روزنامۀ «بخارای ش��ريف» ،نخس��تين روزنامۀ پارسیزبان در آس��يایميانه در م��ارچ ١٩١٢مي�لادی ،در بخارا چاپ و منتشر شد. سراج حکيم در سوم جنوری ١٩١٤ميالدی، در حالیکه تنها سی و هفت سال عمر داشت در ش��هر بخارا زندهگی را بدرود گفت و در همان شهر به خاک سپرده شد. ش�رح ماجرای س�فر س�راج حکيم در افغانستان س��راج حکيم بخارايی در اوض��اع و احوال
و شيوه اس��ـتبدادی اميـرعبدالرحمن ،دست بـه يک سلس��له اصالحـ��ات محدود داخلی زده بود .اما در البالی صفحههای س��فرنامۀ س��راج حکيم ،حقيقت نظام استبدادی خشن اميرعبدالرحمنخان��ی را که دس��ت نخورده باقی مانده بود ،به خوبی میتوان ديد.
من در پايان کوش��ش میکنم که بر اس��اس س��فرنامۀ «تحف اهل بخارا» ،تصوير فش��ردۀ از ماجرای س��فر وی در افغانستان را به دست دهم. سراج حکيم در سفرنامۀ خويش نوشت که«:
سراج حکيم ١١٠سال پيش (جنوری ١٩٠٣م) ،وارد افغانستان شد و به اتهام جاسوسی و خبرچینی زندانی شد .ماجرای سفر و زندانی شدن وی در هرات و سپس انتقال وی «تحتالحفظ»، پای پياده با غل و زنجير از هرات به زندان کابل تا رهايیاش از زندان و برگشت وی به بخارا که مجموعن بيش از يکسال را در بر گرفت ،خواندنی و ارزشمند است .شرح اين سفر ،ساختار قدرت ،شيوۀ تصميمگيری و ادارۀ زندانها را در آن دوره با روشنی بازتاب میدهد. به افغانس��تان س��فر کرد ،که اميرعبدالرحمن (۱۹۰۱ -۱۸۴۲م) ،امي��ر مس��تبد در اکتب��ر ۱۹۰۱ميالدی م��رده بود .پس از مرگ وی، حبيـباهلل (۱۹۱۹-۱۸۷۳م) ،پس��رش که مرد عي��اش و زنب��اره بود ،بر اورنگ پادش��اهی نشسته بود. گفته میش��ود که امير حبيـ��باهلل بـه منظور کاهش نارضايی مردم از سياس��ـت اختـناق
بنده هيچ فکر و خيالی نداشتم مگر آنکه از يک نفر تاج��ر هروی مبلغ هفتصد و پنجاه تومان ...جهت خريد داده بودم که از هرات پشم خريده بياورد ) 1(» ...سراج حکيم برای وص��ول طلب خود به قص��د هرات وارد مرز افغانستان میشود. «هنگامی که بنده به سرحد افغانستان رسيدم. مس��تحفظين س��رحدی ... ،بن��ده را از داخل
شدن به خاک افغانستان مانع شده ،نگذاشتند که داخل خاک افغانستان شده ،روانه هرات گ��ردم .به بن��ده گفتند ک��ه در اينجا نزد ما باشيد ،تا ما وقايع و چیگونهگی کيفيت شما را به حکام و کارداران هرات نوش��ته ،بعد از کسب تکليف ،شما را اجازۀ دخول میدهيم
و اال به راه آمدهگیتان برگشته برويد. بنده ...در همانجا ،تا رس��يدن پاس��خ رحل اقام��ت افگن��دم ...بعد از ي��ک هفته [به من اطالع دادند که] به ش��ما اجازۀ داخل ش��دن به هرات داده نشده) 2(». چ��ون مرزبان��ان از ورود س��راج حکي��م به افغانس��تان ممانع��ت میکنن��د .وی ظاه��رن برگش��ت میکند ولی اين بار از بيراهه وارد منطقۀ هرات میش��ود و بازداشت میگردد. وی مینويسد: « ...بن��ده را يک س��ره بردند ب��ه ارگ پيش فرامرزخان سپهس��االر هرات ...مش��اراليه در يک س��الون بزرگی نشس��ته بود و جمعی از روسای لش��کری هم حضور داش��تـند ...از بنده پرس��يد شما کيس��تی و برای چی مطلب آمدی؟ نامت چيست؟ از کجا آمدی؟ بنده گفتم نامم ميرزا س��راج ،کارم سياحت، کس��بم تحارت ،اصلم بخارايی و از کس��ی طلبکار بودم ،آمدم هرات .... بع��د از تمام ش��دن پرس��ش و پاس��خ گفت اي��ن آدم را ببريد ن��زد نایبالحکومه ...وی از چیگونهگ��ی س��فر و احوال بنده س��وال ک��رد .جواب واقعی و عي��ن مطلب را گفتم. مشاراليه بعد از فکر گفت آمدن شما بیگپ و حرف نيست .شما طلب خود را بهانه کرده
به جاسوسی آمدهايد.... ...دو نفر سپاهی چون میرغضب بنده را پيش انداخته ،آوردند به نظميه و بلديه شهر ... .بعد از رسيدن به محبس تمام اسباب و اشيای بنده را گرفته بردند و خ��ودم را تحويل بندیبان نموده ،خط رسيد گرفته ،رفتند .... بن��ده به ق��در دو هفت��ه در آن محبس بندی س��خت بوده ،جزء اجزای نظميه احدی پيش بنده نمیآمد .بعد مکتوبی به حکومت نوشته و اجازۀ رفتن حمام را گرفتم. ب��ه همي��ن بهانه هفت��ۀ يک روز ب��ا يک نفر پيرهدار برآمده ،رسته و بازار شهر را گردش میکردم .مردم همه بنده را میديدند. ش��هر هرات بد ش��هری نمیباش��د ...بسيار تجارت خوبی هم میشود .اراضی و زراعت خوبی هم دارد .پش��م هم بس��يار به روسيه و ايران فرس��تاده میشود ...اغلب مال زرعی و قند و نفت را از روسيه میآورند. ه�رات دو راه دارد يک�ی از م�رو و پنجده ،ديگری از مشهد .... هرات با تمام ش��هرهای داخله و خارجه داد و س��تد دارد .در اين ش��هر چای سبز معمول است .چای سیاه بسيار کم استعمال میشود. تم��ام تج��ارت افغانس��تان در دس��ت تجار داخله خودش میباش��د .تاج��ران اجنبی را نمیگذارن��د ...غله و فواک��ه (میوهجات) و گوشت و روغن فراوان میباشد.... جمعي��ت ش��هری آن تخمينن دهه��زار خانه میشود .دو صد خانه يهودی هم دارد ... رس��ته و بازار هرات اگرچه قديمی بنا است، ولی ط��رح خوبی دارد .گنبدهای خش��تی و بازارهای سرپوشيده هم دارد .يک چارسوی بس��يار ب��زرگ وس��يعی دارد که وس��ط آن ي��ک ت��اق و گنبد عظيمی پوش��يده اس��ت. کاروانسراهای تجارنشين و رستههای متعدد موحود است ... القصه بنده ...س��ه ماه در زندان هرات بوده، هر هفت��ه يکبار و گاه دوبار بيرون از زندان میبرآم��دم ،بعد از انـقضای س��ه ماه ...يک نف��ر از کوتوالی آمده به بن��ده گفت که در اين روزها چندين نفر از محبوس��ين س��خت را حکم رس��يده است که به دارلسلطنۀ کابل ارسال نمايند ...اسم تو را هم ثبت آن طومار کردند ...سه روز بعد چند نفر از کوتوالی در بندیخانه آم��ده ،چهار نفر از ما را [از جمله سی و يک زندانی] در يک زنجير قطار کرده به دست پانزده نفر سپاهی مسلح و منظم دادند که از شهر بيرون نموده ،در سه فرسخی شهر به فوج کابل ...تحويل نمايند .عدۀ اين فوج اعم از پياده نظام و س��واره جمعن به دو صد
وداع آخرين نموده ،گريه و افغان میکردند. جز بنده و دو سه نفر ديگر که کسی نداشتيم. کسی با ما روبوسی و وداعی نکرد ،جز يک نف��ر پيرهزنی که جهت خي��رات بنديان ،نان پخت��ه آورده ب��ود .نان را تمامن ب��ه ما داده، گفت ای فرزندان گويا ش��ما غريب هستيد، اينجا کس و کوي��ی نداريد .غصه مخوريد که يار بیکس��ان خدا اس��ت .من برای شما نان پخته آوردهام .اين بگفت و آنقدر گريه ک��رد که من هم گريه کردم و تمام خلق هم گريه کردند. عصر به محل اوبه رسيديم ...شب را در بيابان در يک جای بس��يار بدی منزل دادند .باالی س��نگريزهها ،خاک و خاشاک خوابيده ... صبح ...ما را س��وار نظام پيش انداخته روانه ش��ديم ...راه ما ه��م راه هزارهجات بود که بدترين و س��ختترين راههای کابل است و تمام عرض راه کوه و کوتل است. تا کابل ش��هری ديده نمیشود .در زمستان از س��رما و کثرت برف کاروان و مس��افر عبور نمیکند .فقط تابستان راه گشاده میشود .... تمام اين راهها و گذارها پر و مملو از هزارهها است .کشت و زرع خوبی میکنند .زراعت آنها هم از ساير جاها دو ماه عقبتر است.... از هرات تا کابل س��یو سه روز به راه بوديم. اب��دن راه ه��مواری نداش��ت .از صب��ح الی غ��روب راه رفته ،ش��ب در نزديک��ی آبادی پياده میشديم .در چشمهسارهای عرض راه نشسته نان میخورديم ....پایهای همۀ ما از صدمۀ راه آبله کرده بود .روی بنده از تابش آفتاب و شس��تن آب س��رد ،و تنـدباد شب و اول صب��ح ،يک قبت (طبقه) پوس��ت برتافته بود .با اين حالت تب��اه و افتضاح بعد از يک ماه و سه روز وارد شهر کابل شديم. وقت��ی وارد کابل ش��ديم ...پي��رهداران ما را يکس��ره بردند به کوتوالی ....در آن روزها محمد حسين خان کوهستانی کوتوال بود... دو نف��ر از ميرزايان کوتوال��ی آمده کيفـيت م��ا را نوش��تند و همه را حاض��ری گرفتند و تحوي��ل يک نف��ر بندیبان که باب��ا اکبر نام داش��ت ،نمود .ما را ب��ه بندیخانههای بيرون ش��هر موسوم به قلعه قاضی که يک فرسخ از شهر دور بود ،بردند.... در روز درب��ار ما را در آن باغ به حضور امير [اميرحبيباهلل] بردند ...که زير درخت چنار دربار کرده بود... طري��ق حضور کردن بندی به روز دربار قرار ذيل است .امير باالی ستول (چوکی) اجالس میکند و ميز تحرير هم جلو او گذاشته است. امرا و ارکان دولت و صاحبمنصبان لشکری و کش��وری در جل��و و اط��راف او ایس��تاده میشوند .خدمتکارها و پيشخدمتان دست به سينه ايستادهاند ،به طرف دست راست يک نفر ميرزا ميزی جلو رويش گذاشته که روی آن دفتر کيفيت محبوسين را گذاشتهاند .وی س��رپا ايستاده کيفيت محبوس��ين را بلند بلند میخوان��د و تم��ام محبوس��ين را رديف هم پش��ت سر يکديگر قطار میکنند و دست و پای همه را با پيـچ آهنـين الچک میکنند. پشت س��ر هر بندی يک نفر مس��لح ايستاده اس��ت .ميرزا کيفيت هرک��دام را بلند قرائت میکند و امير بعد از ش��نیدن هرکدام ش��ان، زبانی حکم میکند. بنده رديف بيست و يکم بودم )3 (».... مي��رزای درب��ار پروندۀ س��راج حکي��م را با آواز بلن��دخوان��د و وی را به جاسوس��ی و خبرچین��ی متهم ک��رد و يادآور ش��د که از نزدش نوشتههای روس��ی و همچنین دفتری
ميرزای دربار پروندۀ سراج حکيم را با آواز بلندخواند و وی را به جاسوسی و خبرچینی متهم کرد و يادآور شد که از نزدش نوشتههای روسی و همچنین دفتری که به فارسی وقايع سفر خود را نوشته ،پيدا شده است .اميرپرسد که« :نوشتهجات و دفترچهاش کجاست؟ کوتوال عرض کرد که نفرستادهاند .امير گفت که نوشته شود تمام را بفرستند .بعد از رسيدن دفتر و نوشتهجات دو باره حضور کرده شود... نفر میرسيد .... وقت��ی ما را ،ب��ا قط��ار زنجي��ر از بندیخانه برآوردند ،عدۀ سرباز و سپاهی با تـفنگهای سرنيزه کرده ،بعضی با پيشقبضهای برهنه، اطراف ما را احاطه کرده بودند. خلق زيادی از زن و مرد ،در بيرون بندیخانه ايستاده ،همۀ آنها به حال ما گريه میکردند. اقوام ،پدر و مادر محبوس��ين آم��ده با آنها
ک��ه به فارس��ی وقايع س��فر خود را نوش��ته، پيدا شده اس��ت .اميرپرسد که« :نوشتهجات و دفترچ��هاش کجاس��ت؟ کوت��وال عرض کرد که نفرس��تادهاند .امير گفت که نوش��ته شود تمام را بفرس��تند .بعد از رسيدن دفتر و نوشتهجات دو باره حضور کرده شود) (».... س��راج حکيم را به زندان که در مرکز ش��هر دنباله در رویة 7
خود گرد میآورد ،امّ��ا دامنۀ فرمانرواییاش، ب��ه نس��بت می��زان ق��درت و ضع��ف نظامی و سیاس��ی آن ،در دورانهای گوناگون ،بزرگ و کوچک میشد. ای��ن امپرات��وری ،در دورانهای پس��ین ،برای چندین صد س��ال ،در دل خود یک امپراتوری فرهنگ��ی و زبانی نیز پرورد ک��ه با قدرت ادبی یک زبان ،یعنی زبان فارس��ی ،بهویژه شع ِر آن، پهنۀ بس��یار گس��تردهتری از امپراتوری سیاسیِ ای��ران و می��دان فرمانروای��ی آن را زی�� ِر نفوذ ِ امپراتوری زبانی و ادبی– داشت .دامنۀ نفوذ این ِ دست س��ردارا ِن شع ِر فارسی، که در اس��اس به فردوس��ی و نظامی و س��عدی و مولوی و حافظ و نامهای کوچکت ِر بس��یا ِر دیگر ،گشوده شده بود– از ترکس��تان چین تا سراس��ر آسیای میانه و افغانس��تان و ایران کنون��ی تا بخش بزرگی از زیرـقارۀ ( )subcontinentهندوس��تان ،و از ِ سوی دیگر ،بخش بزرگی از امپراتوری عثمانی را در بر میگرفت. آنچه برش��مردیم «حوزۀ نفوذ» زبان فارس��ی و ادبیات آن بود .در این حوزۀ بسیار پهناور بخشی از مردمان به زبان فارسی سخن میگفتند .امّا با لهجهها و گویش ِ های بس��یار گوناگون ،از دیار به دیار ،از ش��هر به ش��هر ،حتّا از ده به ده .تا به جایی ک��ه برخی از این گویشها ب��ه ح ّد ِ زبان جداگانهی��ی از بدن��ۀ زبان«اصل��ی» جدا ش��ده بودند« .زبان اصلی» ،از دیدگاه فارس��یزبانان و فارسیدانان این پهنۀ بس��یار پهناور ،همان زبان نوشتاری یا ادبی ،به شعر و نثر ،بود .در بخشهای دیگ��ری از ای��ن امپرات��وری زبانیــفرهنگی و حوزۀ نف��وذ آن ،مردمان ب��ه زبانهای دیگری از ش��اخههای گوناگون زبانهای ایرانی سخن میگفتن��د ،از گیلک��ی و مازندرانی و بلوچی و کردی و س��منانی تا س��غدی و پشتو و زبانهای دیگر و گویشهاشان .مردمانی نیز به زبانهایی از خانوادۀ زبانهای ترکی و آلتایی ،و در هند به اردو و زبانهای هندی س��خن میگفتند .آنچه گس��ترۀ جغرافیایی و زبانی و فرهنگییی به این وس��عت و گوناگونی را به هم میپیوس��ت ،هم کارب��رد دیوانی زبان فارس��ی ب��ود و نقش آن در مق��ا ِم زبان میانج��ی ارتباط و دادــوــس��تد می��ان مردمان گوناگون؛ و باالت��ر از همه ،برای مرد ِم فرهیخته ،جاذبۀ «زبان ش��یرین فارسی» به عنوان زبان ش��عر و ش��اعری و ادبی��ات عرفانی بود .به همین دلیل ،چهبس��یار دفتر و دیوان شعر و کتاب به فارسی داریم که مردمان فارسیدان ناـفارس��یزبان س��روده و نوش��ته اند ،و بخش
داریوش آشوری
بزرگی از آنها صوفیانه است. آنچ��ه زبان فارس��ی ب��ه معن��ای وی��ژۀ کلمه میگوییم ،در حقیقت ،یک زبان نوشتاریست که تمامی مردمان باس��واد ،و حتّا شمار بسیاری از مرد ِم کمسواد و بیسواد ،در این قلمرو زبانی و حوزۀ نفوذ آن ،با تمامیِ ناهمگونیِ گویشها و زبانهاش��ان ،میدانس��تند یا میفهمیدند و به آن عش��ق میورزیدند .و اگر اهل دانش و ذوق بودند ،دوست داشتند به آن بنویسند و بسرایند. هم��اوردی با ش��اعران این زبان ،ی��ا پیروی و تقلید از ایش��ان ،جاذبۀ فراوان داش��ت .میتوان گفت ،کودکانی که در سراس��ر این امپراتوری زبانیــفرهنگ��ی بخ��ت آن را داش��تند ک��ه به مکتبخانه بروند تا نگارش و س��واد بیاموزند، میرفتند تا فارس��ی و س��پس عربیِ نوشتاری را بیاموزن��د .و س��وادآموزی را قرنها ،از قفقاز تا هندوس��تان و از ترکستان تا کردستان ،چهبسا با «من ّت خدای را ع ّز و ّ جل »...در سرآغاز گلستان سعدی شروع میکردند. ِ ِ مشترک زبانی و فرهنگی میراث پیدایش ِ این زبان نوش��تاری ،به ش��عر و به نثر ،در دوران آغازین ش��کلگیری و جایگیری آن در مقا ِم زبان رس��میِ نوشتار و ش��عر ،هزارهیی پیش از ِ گویش فارسیِ خراسانی داشت. این ،ریش��ه در و همان اس��ت که در نث ِر بلعمی و ش��ع ِر رودکی میبینیم .این زبا ِن نوش��تاری و سرودی ،در مقا ِم زبان��ی فاخر ،زب��ا ِن مرد ِم فرهیخت��ه و اهل هنر، جایگاه خ��ود را در میا ِن فارس��یزبانان تاکنون ِ گویش مرد ِم خراس��ان در نگاه داش��ته اس��ت. ِ گویش فارس��یِ ه��رات و مش��هد و طوس ب��ا شاهنامۀ فردوس��ی یکی نیس��ت .و میدانیم که در روزگا ِر س��عدی و حافظ در فارس و شیراز نیز گویش��ی بومی رواج داش��ته که نشانههایی از آن در گوش��هــوــکنا ِر ش��ع ِر ایشان بازمانده و نس��بت به زبا ِن ش��ع ِر ایش��ان– که دنبالۀ زبا ِن ادبیِ خراسانیست—رنگــوــروی واژهگانی و چهبس��ا دس��توری دیگری دارد .همچنان که ِ قابوس وشمگی ِر طبری ،نویسندۀ زبا ِن نوش��تاری قابوسنام��ه ،با زب��ان گفت��اری وی ،یعنی زبان طب��ری ،دو زبان جداگانه از خان��وادۀ زبان ِ های ایرانی بوده است .شکاف و ناهمگونی میا ِن زبا ِن گفتار و نوش��تار در سراس ِر قلمرو فرمانروایی و نفو ِذ زبا ِن فارس��ی ،از روزگا ِر دیرینه تا امروز، کمابیش همیشه بوده است. زب��ان ادب��یِ فارس��ی ،در ش��عر و در نث��ر ،مایۀ ِ ه��ای بیانیِ خاصی را در مقا ِم واژهگانی و قالب زب��ا ِن فاخ ِر ادبی ن��گاه میداش��ت و در قلمر ِو فرمانروایی و نفو ِذ خود نسل به نسل فرامیداد. در دوران ِ های آغازینِ تکوی��نِ این زبا ِن ادبی، ِ تفس��یرهای بهوی��ژه در نخس��تین ترجمهه��ا و ِ ه��ای محلیِ خراس��ان و ق��رآن ،تأثی�� ِر گویش سیس��تان ،و چهبس��ا جاهای دیگ��ر ،را میبینیم. ِ تثبیت زبا ِن فاخ ِر ادب��ی ،که میدا ِن هنرنمایی امّا و همچنین دانشفروش��ی بود ،بهویژه در ش��ع ِر ِ سبک خراسانی ،و زبا ِن نثری که هرچه پیشتر ِ میآمد با واژهگان عربی و حتّا دس��تو ِر آن زبان بیشتر آمیخته میشد ،یک زبا ِن ادبی را در آن ِ گذش��ت زمان، قلمر ِو پهناور جا انداخت که با ِ ِ حساب آن از زبان گفتار در همان خراسان نیز، جدا میشد. زبا ِن تثبیت ش��دۀ ادبی سدّی در براب ِر نفو ِذ زبا ِن گفتار در نوش��تار میگذاش��ت .زیرا زبا ِن فاخ ِر ادبی زبا ِن آفرینش��یِ «اهلِ دانش و فضل» بود و زبان ِ های گفتاری زبا ِن «عوام» شمرده میشد .به همین دلیل ،چندین صد سال پس از منوچهری ِ س��روش اصفهانی در جایی و خاقانی ،قاآنی و بس��یار دور از غزنه ،از س��ویی ،و از شروان ،از ِ ِ سبک ایشان سوی دیگر ،میتوانستند به زبان و قصیده بس��رایند و با ایش��ان هماوردی کنند ،یا، کمابیش با همان فاصل��ۀ تاریخی و جغرافیایی، به زبان و س��بک س��عدی غزلس��رایی کنند ،و این کار بس��یار بدیهی و طبیع��ی به نظر میآمد. همچنان که در افغانس��تان و تاجیکستان هم نثر نوش��تن به زبان فاخر منش��یانه و شعر سرودن به ِ س��بک رودکی و ابوش��کور یا عبدالقاد ِر بید ِل هن��دی همان گون��ه بدیه��ی و طبیعی ب��ه نظر میآمد .بدین صورت ،یک زبا ِن فاخ ِر نوشتاری ِ وحدت زبانی به نا ِم فارس��ی را در تمامیِ قلمر ِو فرمانروای��ی و نفو ِذ آن نگاه میداش��ت .حال ِ ه��ای گوناگو ِن آن، آن ک��ه ،زبا ِن گفتار و الیه با آن که در بس��یاری جاها زی�� ِر نفو ِذ زبا ِن ادبی بود ،در هر دیار ،و حتّا هر ش��هر و هر ده ،به راهِ ِ ِ امروزی گفتاری خود میرفت .چنان ک��ه زبا ِن ِ گویش دیرینۀ فارس��یِ دهیی به نا ِم تهران امتدا ِد ته��ران در دامنه ِ های البرز اس��ت که آقا محمد
خ��ان قاجار به عن��وا ِن پایتخ��ت برگزید .چنان ک��ه میدانیم ،در این گویش ن��ان را میگویند «ن��ون» و تهران را «ته��رون» ،و نس��بت به زبا ِن رسمیِ نوش��تاری بسیاری ناهمگونیهای آوایی و واژهگانی در آن هس��ت که این دو را بسیار از هم جدا میکند. دوران واگرایی زبانی که ت��ا یک قرن پیش همه جا فارس��ی یا دری نامی��ده میش��د و در گس��ترۀ جغرافیاییِ بس��یار پهن��اوری ،که ی��اد کردیم ،زب��ان ادبی یکپارچهی��ی انگاش��ته میش��د ،ب��ا در ه��م ِ قدرت سیاسیِ در شکسته ش��د ِن س��اختارهای قلمر ِو دیرینۀ امپرات��وری ایرانی ،به زبانی برای سه کش��ور تجزیه ش��د .آش��نایی با دانشها و مفهومه��ای نوین علمی و سیاس��ی و اجتماعی از راه مناب�� ِع ناهمگ��ون ،و پ��روژۀ ملتس��ازی و ب��ر پا کردن س��اختار دولتـمل��ت مدرن در ایران و افغانس��تان ،از س��ویی ،و در تاجیکستان
با مدل روس��ی جمهوریس��ازی از «خلق»های اتحاد جماهیر شوروی ،سبب فاصلهگرفتن زبان نوشتاری فارسی از یکدیگر در این سه قلمرو شد. مهم دیگر در این میانه گشوده یک عامل بسیار ِ شدن فضای زبان فاخر و شیوۀ مصنو ِع نوشتاری آن به روی زبان گفتار و واژهگان و اصطالحات آن بود ،که ناگزیر در هر یک از این سه شاخه، از راهِ ادبی��ات م��درن و روزنامهن��گاری ،زبان نوش��تاری را به روی گویش ِ بومیِ جداگانهیی میگش��ود .کاهش یافتن فاصلۀ بسیار زیا ِد زبا ِن ِ ضرورت نوشتن گفتار از زبا ِن فاخ ِر نوشتاری و به «زبا ِن مردم» ،س��بب شد که در هر یک از این ِ اصطالحات واحدهای نوبنی��ا ِد ملی ،واژهگان و
و نمایشنامهنویس��ی ،راهِ زب��ا ِن گفتار– البتّه بر ِ گوی��ش پایتخ��ت – را هر چ��ه بیشتر به پایۀ نوشتار گش��ود .همچنان که پدید آمد ِن شع ِر نو ِ صورت انقالبی دیگرگون فهم و پسن ِد شعر را به کرد. ِ ِ میراث بخش ایران ،با تکیه بر زبا ِن فارس��ی ،در ادب��یِ پُربرــوــب��ا ِر خود ،در مقا ِم زبا ِن رس��میِ ِ آم��وزش ملّ��ی ،همچنی��ن در پرت�� ِو دول��ت و ِ ایدیولوژی رسمیِ ناسیونالیس��م ایرانی در مقا ِم ِ دولت ،بهطبع ،نس��بت به دو شاخۀ دیگر آن در افغانستان و تاجیکس��تان ،میدا ِن فراختری ِ برای ِ نوسازی خود پیدا کرد .در افغانستان بازسازی و ِ تنگنای فشا ِر زبان پش��تون در مقا ِم فارس��ی در ِ گرایش سیاس��یِ دولت در زبان رس��می ب��ود. ِ گیری هرچه بیشتر از ایران افغانس��تان به فاصله و زبا ِن رسمیِ آن ،سببشد که به «زبان دری»، ب��ه عنوان زب��ان افغانی ،میدان دهن��د ،و در آن هوی ّ ِ ت زبانیِ جداگانهیی ،جدا از فارسیِ ایرانی،
رژیم ب��رای خود بجوین��د .در تاجیکس��تان هم ِ ِ گفتاری بومیِ تاجیکی سوویتی میکوشید زبا ِن ِ را در مقا ِم زبا ِن نوش��تاری به ِ مشترک جای زبا ِن ادبیِ ایران و افغانس��تان و تاجیکستان بنشاند .در آن جا ،با پش��تیبانیِ «علمیِ » زبانشناسا ِن روس، «زب��ا ِن تاجیک��ی» را زبانی جز فارس��یِ ایران و ِ دری افغانس��تان شناساندند ،و آگاهانه ،از جمله ب��ا تغیی�� ِر زباننگاره از فارس��ی به س��یریلیک، ِ گیری آن را از آن دو ش��اخۀ دیگر س��ی ِر فاصله ش��تابانتر کردند .در فرایند مدرنگری سیاسی و اقتص��ادی و فرهنگی ،در رابطه ب��ا زبانهای جهانگیر مدرن ،نیز هر یک از این س��ه ش��اخه از سرچش��مۀ زبانیِ اروپاییِ دیگری وام و الگو میگرفتن��د .فارس��یِ ایران��ی تا جن��گ جهانیِ
جریان همگرایی این است که سخنگویان به «فارسی»« ،دری»، های بسیار اثرگذار در ِ یکی از عامل ِ ِ زبان خود ،بهویژه ادبی اهل ادب در میانشان ،هر سه به میراث ِ ِ «تاجیکی» ،و بهویژه فرهیختهگان و ِ ِ آن خود میدانند .ایرانیان و افغانستانیها گی خاص دارند و این میراث مشترک را از ِ شعر آن ،دلبسته ِ ِ شعر رودکی و فردوسی و نظامی و خاقانی و مولوی و سعدی و حافظ ،تا برسد به و تاجیکان به یکسان به ِ تاریخی زبان هند ،عشق میورزند و از آنها لذت میبرند .این عامل پیوند مهم و سرمایۀ ِ شاعران فارسی ِ ِ ِ مشترک زبان مدرن این میان سه شاخۀ شدن سدهای ارتباط بزرگی است .اکنون ،با از میان برداشته ِ ِ ِ ِ قرن پیشین پدید تاریخی ،با تکیه بر میراث و تاریخ مشترک ،میتوان از فاصلههای فرهنگی و زبانییی که ِ ِ ِ ِ میان سه شاخه حرکت کرد .به هر حال، زبانی مدرن مشترک» سوی آورده ،کاست و به ِ ِ ایجاد گونهیی «بازارِ ِ درهای این سه شاخه به روی یکدیگر گشوده شده و دیگر فروبستنی نیست. ِ بوم��ی از سرچش��مه ِ های ناهمگو ِن دی��اری به زبا ِن نوش��تار س��رازیر ش��ود .در نتیج��ه ،رون ِد واگرایی ،یا دور ش��دن از یکدیگر ،میا ِن زبا ِن نوشتاری فارسی در این س��ه حوزه از زندهگیِ این زبان ش��دّت گرفت .گس��یخته شد ِن رابطه و دادــوــس��ت ِد فرهنگ��ی و زبانی میا ِن این س��ه حوزه و سیاستها و ایدیولوژیهای ناهمگونی که پروژۀ ملّتس��ازی م��درن را در آنها پیش میبرد ،به این واگرایی ش��تاب میبخش��ید .این سیاس��تها و ایدیولوژیها ،بر س��ه نا ِم فارسی، دری ،و تاجیکی برای نامید ِن سه شاخۀ گویشیِ این زبان پافشاری میکردند که با ویژهگی ِ های بومیِ جداگانۀ خود هرچه بیش به زبا ِن نوشتاری بدلمیش��دند .در ایران ،با جنبشهای فرهنگی و سیاس��یِ مدرن ،زب��ا ِن فاخ ِر ادبیِ س��ن ّتی ،در شعر و در نثر ،نخس��ت از راهِ روزنامهنگاری و شبنامهنگاری به ِ روی «زبا ِن مردم» گشوده شد، و سپس زبا ِن ادبی ّ ِ ات مدرن ،از راهِ داستاننویسی
د ّوم بیشت��ر در ارتب��اط ب��ا زبا ِن فرانس��ه بود و در راس��تای مدرنگری خ��ود از آن وام و الگو میگرف��ت .دری از راه ارتباط با هندوس��تان ،و نی��ز نفو ِذ بریتانیا در افغانس��تان ،بیشت��ر با زبا ِن انگلیس��ی در ارتباط بود .و تاجیکان ،نخس��ت ِ امپراتوری روس��یّه ،و سپس به عنوا ِن بخش��ی از به عنوا ِن جمهوریی��ی از جمهوری ِ های اتحا ِد جماهی ِر ش��وروی ،ناگزی��ر در ارتباط ب��ا زبا ِن ِ س��خت زی ِر فش��ار و نفو ِذ آن بودند. روس��ی و ِ ِ رژیم سوویتی و ایدیولوژیک و سیاسی قدرت ِ ِ تکنالوژیک روسیّه ناگزیر فرادستیِ اقتصادی و راه را ِ برای نفو ِذ هر چه بیشت ِر زبا ِن روس��ی در زبان ِ های دیگ ِر قل��مر ِو آن امپراتوری ،از جمله تاجیکی ،فراهم میکرد. گرایی دوباره هم ِ این فرایند اگر همچنان ادامه میداش��ت ،با سی ِر ِ فضای سیاسی تکوینیِ این س��ه ش��اخه در س��ه
ِ نیازهای سیاس��ی و اقتصادی و علمی و فرهنگیِ ِ توج ِه هرچه بیشتر ایشان به شاخۀ خود، س��بب ّ ِ ِ آوردهای علمی جذب دس��ت ایرانیِ این زبان و و فرهنگیِ مدر ِن آن شده است. وزن میراث مشترک زبانی و نقش آن یک��ی از عامل ِ های بس��یار اثرگ��ذار در جریا ِن همگرایی این است که سخنگویان به «فارسی»، «دری»« ،تاجیکی» ،و بهویژه فرهیختهگان و اهلِ ِ میراث ادبیِ زبا ِن ادب در میانش��ان ،هر س��ه به خود ،بهویژه شع ِر آن ،دلبستهگیِ خاص دارند ِ میراث مش��ترک را از آ ِن خود میدانند. و ای��ن ایرانیان و افغانستانیها و تاجیکان به یکسان به ش��ع ِر رودکی و فردوس��ی و نظامی و خاقانی و مولوی و س��عدی و حافظ ،تا برس��د به شاعرا ِن فارسیزبا ِن هند ،عشق میورزند و از آنها لذت میبرند .این عامل پیوند مهم و س��رمایۀ تاریخیِ بزرگی اس��ت .اکنون ،با از میان برداش��ته شد ِن دنباله در رویة 7
19جنوری 2013میالدی سال دوم شمارة 27
زبانی که تا یک قرن پیش همه جا فارسی یا دری نامیده میشد جغرافیایی بسیار و در گسترۀ ِ پهناوری ،که یاد کردیم ،زبان ادبی یکپارچهیی انگاشته میشد ،با شدن ساختارهای در هم شکسته ِ ِ سیاسی در قلمروِ دیرینۀ قدرت ِ امپراتوری ایرانی ،به زبانی برای سه کشور تجزیه شد .آشنایی با دانشها و مفهومهای نوین علمی منابع و سیاسی و اجتماعی از راه ِ ناهمگون ،و پروژۀ ملتسازی و بر پا کردن ساختار دولتـملت مدرن در ایران و افغانستان، از سویی ،و در تاجیکستان با مدل روسی جمهوریسازی از «خلق»های اتحاد جماهیر شوروی، سبب فاصلهگرفتن زبان نوشتاری فارسی از یکدیگر در این سه قلمرو شد.
فارسی ،دری و تاجیکی
شنبه 30دی /جدی 1391خورشیدی
فارس��ی ،دری ،تاجیکی ،در قرن بیس��تم ،س��ه ن��ام بود ب��رای نامیدن یک زبان ب��ا یک میراث تاریخ��ی ه��زار س��الۀ ادب��ی .ای��ن نامگذاری س��هگانه میرفت که ،در زیر فش��ار عاملهای سیاس��ی و فرهنگی تازه ،از یک زبان س��ه زبان بس��ازد .پدید آمدن س��ه نام برای یک زبان به علّت پدی��د آمدن بخشبندیهای سیاس��ی در منطقهیی بود که مردمان س��خنگو به این زبان را در ب��ر میگرفت .ای��ن بخشبندیها پیآمد دس��تاندازیهای نظامی و سیاس��یِ دو قدرت ب��زرگ امپریالیس��تی اروپایی ،یعنی روس��یه و بریتانی��ا ،در س��دههای نوزدهم و بیس��تم به این منطق��ه بود .این دس��تاندازیها با تجزیۀ یک امپرات��وری قرون وس��طایی ،یعن��ی امپراتوری ایران ،س��ه واحد سیاس��ی ت��ازه ،ی��ا دولت ،را تاریخ دراز پدی��د آورد .امپرات��وری ای��ران در ِ خود ،مانند همۀ امپراتوریها ،مجموعۀ بزرگی از قومه��ا و زبانها را در زی�� ِر چتر فرمانروایی
و فرهنگ��یِ ج��دا از یکدیگ��ر و چهبس��ا ض ّد ِ یکدیگر ،و بیخب��ر از یکدیگر ،رفتهــرفته، بهراستی ،سه زبان از د ِل آن زبا ِن یگانۀ نخستین پدی��د میآورد .یعنی س��خنگویان به این س��ه گوی��ش ،در جدای��یِ گفت��ار و نوشتارش��ان از یکدیگ��ر تا به جای��ی میرفتند که یکس��ره ب��ا یکدیگر بیگان��ه میش��دند و یکدیگر را ِ دادهای تاریخی در نمیفهمیدند .امّا س��ی ِر روی دوــس��ه دهۀ اخیر در سه کشور وض ِع تازهیی را پدید آورده که بر اث ِر آن ،از پایا ِن قر ِن بیس��تم، س��ی ِر واگرایی به گونهیی س��ی ِر همگرایی بدل ش��ده اس��ت .به مانن�� ِد دورا ِن واگراییِ پیش از آن ،در ای��ن روند نیز عامل ِ های سیاس��ی ِ نقش اصلی را دارند .فروپاشیِ اتحا ِد جماهی ِر شوروی ّ پیدایش جمهوری ِ ِ ِ مس��تقل ش��د ،از های س��بب ِ جمهوری تاجیکس��تان .ب��ا این رویداد، جمله بازیاف��ت هوی ّ ِ ِ ِ ��ت تاریخی و ب��رای تاجی��کان، فرهنگیِ خود ،با شورــوــشوق به روسیزدایی ِ میراث تاریخیِ زبان خود از خود و رویکرد به پرداختند .پیش��ینۀ این شو ِر «بازگشت به خود» و بازیافت هوی ّ ِ ِ ت خود را در ایشان ،حتّا در دورا ِن ِ ِ فرهنگ تألیف شورویاییِ تاریخشان ،در جریا ِن فارس��یِ تاجیکی در دهههای 50و 60میالدی میتوان دید .این جستوجوی «اصلِ خویش» در میا ِن روشنفکرا ِن تاجیک– همچون دورا ِن رضاش��اه در ایران– به کندوکاو در اصلِ پیش از اس�لامیِ خوی��ش ،اصلِ «آریای��یِ » خویش، نیز کش��ید .چن��ان ک��ه در میا ِن روش��نفکرا ِن فارس��یزبا ِن افغ��ان نی��ز چنین گرایش��ی دیده میش��ود .این کش��ش ،بهطبع ،س��بب ش��د که ِ وجوی رشتۀ پیون ِد خویش تاجیکان ،در جس��ت با «نی��اکان» ،به کانو ِن بارورتر و پویات ِر این زبان و فرهن��گ ،یعنی ای��ران ،روی کنن��د .اگرچه رژیم کنونی ایران بر هوی ّ ِ ت «اس�لامی» و تکی��ۀ ِ ِ فرهنگ پیش از اس�لام ،پس از ان��کا ِر تمدن و چن��دی از تبــو ِ ــتاب این رویکرد کاس��ت. ِ دره��ای زبا ِن تاجیک��ی را به امّ��ا ،به ه��ر حال، ِ آوردهای زبا ِن فارس��ی در نیمقر ِن روی دس��ت اخیر در ایران گش��ود .ش��اعرا ِن تاجیک به شع ِر ِ ن��وی ای��ران رویآوردند و نویس��ندهگا ِن آن، به ِ جای الگوب��رداری از زبا ِن روس��ی و به کار ِ آوردهای س��بکی برد ِن واژهگا ِن آن ،به دس��ت ِ راس��تای و واژهگان��یِ زبا ِن فارس��یِ ایرانی ،در ِ توجه کردن��د .البته ،وجو ِد مُدرن گ��ری زب��انّ ، زباننگارۀ سیریلیک در تاجیکستان میباید مان ِع بزرگی در ارتباط بوده باش��د .امّا دری افغانی با چنین مسالهیی رو به رو نیست. در افغانس��تان نی��ز با برافت��اد ِن نظا ِم پادش��اهیِ پش��تونزبان و ِ روی کار آم��د ِن فارس��یزبانا ِن بندهای محدودی ّ ِ ِ ت کمونیس��ت« ،زبا ِن دری» از سیاس��ی و فرهنگ��یِ رژیم پیش��ین آزاد ش��د و ِ ِ ِ آوردهای مدر ِن س��بکی و ج��ذب دس��ت ب��ه واژهگان��یِ زب��ا ِن فارس��ی در ای��ران پرداخت. ِ مهاجرت کمونیس��ت ِ های ایرانی به افغانستان و ِ حضو ِر ایش��ان در دستگاه رسانهیی و تبلیغاتیِ ِ مهاجرت کمونیس��تی در افغانس��تان ،و س��پس ِ جنگ میلیونه��ا افغان��ی به ای��ران در جری��ا ِن داخلی ،و کارکر ِد رس��انه ِ های جدید ،از جمله اینترنت ،ارتباط میا ِن دو ش��اخۀ افغانی و ایرانیِ زبا ِن فارس��ی را بس��یار نیرومند کرده است .نیا ِز روش��نفکرا ِن افغانی به یک زب��ا ِن مدرن ِ برای
5
6 پرس و شنید ویژه با آلن دو باتن
شنبه 30دی /جدی 1391خورشیدی
اگر شما هم از آن دسته خوانندهگانی باشید که شاهکار «در جستوجوی زمان از دست رفته» زندهگیتان را دو ش��قه کرده ،احتمالن با دیدن کتاب «پروست چیگونه میتواند زندهگی شما را دگرگون کند» ،انگار که کسی به اموال شخصیتان دس��تبرد زده باشد ،با کنجکاوی تمام آن را خریدهاید و اولین فرصت خواندهاید و باز هم احتمالن در برخورد اول نتوانس��تهاید با کتاب به راحتی کنار بیایید .پس از آن که چند س��اعتی برای خواندنش وق��ت گذاش��تهاید ،حتمن دوب��اره س��راغ کتابخانهتان رفتهاید و دستی بر سر و روی هشت جلد کتاب سترگ زندهگیتان کشیدهاید و با خودتان گفتهاید« :خب ،حاال که چه؟» اما ،حتمن دوباره به سراغ کتاب «آلن دو باتن» سوئیسی س��اکن بریتانی��ا ،رفتهاید و ای��ن بار کمی دچ��ار تردید
باشد ،اما شروع کردم به خواندن پروست و واقعن شیفتۀ آن ش��دم و برخالف تص��ورم ،فهمیدنش ب��ه هیچ وجه مش��کل نبود .تصور کنید که یک نویس��نده سی صفحۀ تم��ام اولین جلد کتابش را ص��رف این میکند تا بگوید
دسته نویس��ندهها بود .وقتی خواس��تم کتاب را بنویسم، روش خ��ودم را پی��ش گرفتم و در اص��ل متضاد چیزی پیش رفتم که طبق آموختههای دانشگاهی میبایس��ت آن ط��ور عمل ک��رد .در دانشگاه همه چی��ز را پیچیده
ش��دهاید .این که این کتاب کوتاه نه فصلی شاید حرفی برای گفتن داش��ته باش��د و این بار اس��ت ک��ه احتمالن دوب��اره آن را از ن��و خواندهای��د و چیزه��ای جدیدی کشف کردهاید .اینها الاقل برای من این گونه بودهاند. وقت��ی کتاب «پروس��ت چگونه میتواند زندهگی ش��ما را دگرگ��ون کن��د» را خواندم با نوعی ش��ک و تردید به آن نگریس��تهام اما همان وقت بود ک��ه یاد عبارتی از «مارسل پروست» در کتاب «طرف خانۀ سوان» [و البته با ترجمۀ مهدی سحابی] افتادهام که میگوید« :بسیار طول میکشد تا ما الگویی را که به عنوان «هنرمند چیرهدست» در م��وزۀ برداش��تهای عام خود داری��م در چهرۀ یک نویسندۀ تازه بازبشناسیم .درست به همین دلیل که چهره تازه اس��ت آن را کاملن شبیه آنچه چیرهدستی مینامیم
چه قدر دل��ش برای مادرش تنگ ش��ده وقتی که دیگر حاضر نیست شبها بر بالینش بیاید و قبل از خواب او را ببوسد .نگاه کنید چه موضوع خودمانی و صمیمانهیی را پروست برای توصیف کردن انتخاب کرده است .همیشه ب��اور بر این بوده که آدمبزرگها نباید حرف این چیزها را به میان بیاورند اما پروس��ت آدم صادقی است و از بیان ک��ردن این صداقت نمیترس��د و به راحتی احساس��ات ظریف و حساس��ش را بیان میکند و درب��ارۀ چیزهایی مینویس��د که ما هم همان را احس��اس میکنیم اما در به یادآوردنش با خودمان رو راس��ت نیس��تیم و خودمان را گول میزنیم. چ�ه زمان�ی تصمی�م گرفتی�د کت�اب «پروس�ت چیگون�ه میتواند زندهگی ش�ما را دگرگون
میکنند .هیچ س��والی مضحکتر از این نیس��ت که آدم از یک دانشج��وی حرفهیی ادبیات بپرس��د :چرا چنین تحقیقی داری بکنی؟ این سوال مضحک به نظر میرسد چون طب��ق آموختهه��ای آکادمیک میبایس��ت از قبل جواب این س��وال را بدانید .اما من ،خواس��تم س��واالت کاملن بنیادی مطرح کن��م ،این که چرا میخوانیم؟ چرا بعض��ی از کتابها مهماند؟ چه چیز در این کتاب وجود دارد که مهماش کرده؟ بعض�ی از منتقدان ادبی بر این باورند که کتاب «پروس�ت چیگون�ه میتوان�د زندهگ�ی ش�ما را دگرگ�ون کن�د» را میت�وان ب�دون ص�رف س�اعتها وقت برای مطالعه دقیق و مو به موی هفت جلد [یا به عبارتی هش�ت جلد] کتاب «در جس�توجوی زم�ان از دس�ت رفت�ه» نوش�ت. منظور این منتقدان ش�اید این باشد که هر چند کتاب ش�ما در جه�ان با اس�تقبال فوقالعادهیی روبهرو ش�ده اما شما با دقت شاهکار پروست را نخواندهاید .همین طور اس�ت یا این که واقعن وقت زیادی برای مطالعۀ آن گذاشتید؟ وقتی مش��غول نوش��تن کتابم ب��ودم ،چه��ار مرتبه کامل کتاب پروس��ت را دور ه کردم .اما واقعن زمان زیادی از من نگرفت« .در جس��توجوی زمان از دست رفته» تنها هفت جلد اس��ت .من به هیچ وجه کتاب��م را جایگزین اثر پروست نمیدانم ،کتاب من تنها حاشیهیی بر شاهکار یک نویس��ندۀ بزرگ اس��ت .تالش ک��ردهام که از یک نویسندۀ ماهر پیروی کنم و بفهمم که چرا این قدر مهم است. ب�ه نظر میرس�د که ش�ما میخواهید فلس�فه و زندهگ�ی روزم�ره را ب�ه ه�م مرب�وط بکنی�د و ش�اید به همین خاطر اس�ت که کتاب «پروست چیگون�ه میتواند زندهگی ش�ما را دگرگون کن�د» را س�اده نوش�تهاید و تلاش کردهاید تا آن چیزی که پروس�ت میخواهد بگوید را در قالب کلمات سادهتری بیان کنید. به نظر من نکتۀ جالبی که دربارۀ مارس��ل پروست وجود دارد این اس��ت که او نویسندهیی س��اده و روشن است. تقریبن همۀ نویسندههای بزرگ س��اده مینویسند .مثلن تولس��توی را نگاه کنید .جمالت تولستوی مثل کریستال روش��ن و واضح اس��ت .من هم همیش��ه در ذه��ن به یاد
تنهااحمقهاپیچیدههستند سعید کمالیدهقان
19جنوری 2013میالدی سال دوم شمارة 27
تصور کنید که یک نویسنده سی صفحۀ تمام اولین جلد کتابش را صرف این میکند تا بگوید چه قدر دلش برای مادرش تنگ شده وقتی که دیگر حاضر نیست شبها بر بالینش بیاید و قبل از خواب او را ببوسد .نگاه کنید چه موضوع خودمانی و صمیمانهیی را پروست برای توصیف کردن انتخاب کرده است .همیشه باور بر این بوده که آدمبزرگها نباید حرف این چیزها را به میان بیاورند اما پروست آدم صادقی است و از بیان کردن این صداقت نمیترسد و به راحتی احساسات ظریف و حساسش را بیان میکند و دربارۀ چیزهایی مینویسد که ما هم همان را احساس میکنیم اما در به یادآوردنش با خودمان رو راست نیستیم و خودمان را گول میزنیم. نمییابی��م .دربارهاش بیشت��ر تعبیرهایی چون تازهگی، جذابی��ت ،ظرافت و قدرت به کار میبریم؛ و س��رانجام روزی در مییابیم که این همه همان چیرهدستی است». اولین آش�نایی ش�ما با «مارسل پروست» در چه زمان�ی بود و خواندن ش�اهکارش در آن زمان چه تاثیری بر شما گذاشت؟ همان وقت بود که به جادوی این کتاب سحرانگیز پیبردید یا پس از گذشت زمان این اتفاق افتاد؟ اولین بار پروس��ت را در س��ن هجده سالهگی خواندم و همان وقت بود که حسابی شیفتهاش شدم .قبل از آن هم اس��م پروست را ش��نیده بودم اما همیشه تصور میکردم که احتمالن از این دسته نویسندههای مشهور خستهکننده
کند» را بنویسید و چرا چنین تصمیمی گرفتید؟ یک جور احس�اس دین میکردید به «مارس�ل پروست»؟ حتا وقتی دانشجو بودم ،همیشه به دوستانم میگفتم که باالخره من کتابی با چنین عنوانی مینویس��م و این ماجرا بین دوستانم به یک شوخی تبدیل شده بود .عنوان کتاب بیشتر ش��بیه یک کمدی اس��ت اما در واقع ،من کاملن جدی بودهام .نویس��ندهها واقعن قادرند که زندهگیها را دگرگون کنند چون همینها هس��تند که باعث میشوند ما خودمان و دیگران را با افق دید بهتری ببینیم و بفهمیم. نویس��ندهها زندهگ��ی را برای ما فهمیدنیتر و روش��نتر میکنند .در این بین ،مارس��ل پروس��ت برای من از این
دارم که س��اده بنویسم .البته این بدین معنا نیست که ایدۀ کار هم ساده باش��د ،در واقع ،ایده شاید پیچیده باشد اما خواننده که نباید درگیر درد و رنج نحوۀ نوش��ته ش��دن آن بش��ود .من مثل آش��پزی عمل میکنم که س��اعتها در آش��پزخانه مش��غول کار اس��ت تا در نهایت دیگران بتوانند ش��ام را در عرض ده دقیقه بخورند و چیزی هم از پیچیدهگی و زحمت درس��ت کردن آن احساس نکنند. به نظر م��ن بدترین «اس��نوب»گرایی ادبی همین اس��ت که نویس��ندهیی که ساده مینویس��د تا هر آدم باهوش و معمولییی نوش��تههایش را بفهمند ،متهم به سادهگرایی بشود .سادهنویس��ی مهارت زیادی میخواهد و من هنوز که هنوز اس��ت نتوانس��تهام به اندازه کافی س��اده بنویسم و همیش��ه با خودم کلنجار میروم ک��ه آن قدر که الزم اس��ت ،ساده ننوشتهام و نوشتهام مش��کل به نظر میرسد. تنها احمقها پیچیده هس��تند .باهوش واقعی کس��ی است که به سادهگی کودک بنویسد. همانط�ور ک�ه خودتان ه�م گفتی�د ،اعتقاد بر این اس�ت ک�ه سادهنویس�ی بس�یار مش�کلتر از پیچیدهنویس�ی اس�ت .برای نوش�تن این کتاب چهقدر دچار مشکل شدید؟ زندهگیها هم مشکل شده ،نمیشود گله کرد .بله حرف ش��ما درست اس��ت ،نوش��تن کتاب ،آنهم نوشتن یک کتاب خوب بسیار بسیار مشکل است« .پروست چیگونه میتواند زندهگی ش��ما را دگرگون کند» دو تا س��ه سال از من وقت گرفت و خب ،بعد ش��ما میآیید و آن را به راحتی در یک عصر مطالعه میکنید. با این سبک سادهنویس�ی که انتخاب کردهاید، از این نمیترس�ید که خوانندهگان جدی را از دست بدهید؟ من مطمین هس��تم که خوانندهگانی که از دست دادهام، بیشتر خوانندهگانی «اس��نوب» بودهان��د .خوانندهگانی ک��ه معتقدند تنها وقتی میش��ود نوش��تهیی را فهمید که باهوش و زیرک باش��ید .اما باور کنید ،من بارها و بارها افتخار مالقات با افرادی فوقالعاده باهوش را داشتهام که سبکها و نثرهای صعبالعبور برایشان محلی از اعراب نداشته است. پروس�ت ب�ه نظر نمیرس�د ک�ه اصولن ب�ه بیان ک�ردن احساس�اتش در قالب جملات کوتاه و س�اده میانهیی داشته باش�د ،خیلیها پروست را نویس�ندهیی پیچی�ده توصیف میکنن�د ،به نظر ش�ما اگر زنده بود و میخواس�ت دربارۀ کتاب شما نظر بدهد ،چی میگفت؟ پروس��ت آدم فوقالع��اده مهربان��ی ب��ود و مطمین��م که س��ختگیری نمیکرد .به ه��ر حال پروس��ت به خوبی میفهمی��د که از من باهوشتر اس��ت .اما منظور ش��ما را خوب نمیفهمم ،ش��اید مش��کل از ترجمۀ پروس��ت به فارسی باش��د .چون پروس��ت به نظر من واقعن نویسندۀ س��ادهیی اس��ت و س��اده مینویس��د .این طور نیس��ت؟ کالس��یکهای فرانس��ه را ن��گاه کنی��د ،ولت��ر ،مونتنی، اس��تاندال ،برویر و روش��فوکو ،پروس��ت از همۀ اینها واضحتر و سادهتر اس��ت .فرانسۀ پروست برای کودکان هم قابل فهم است. فک�ر میکن�م ک�ه س�وءتفاهمی پی�ش آم�د. منظور م�ن این بود که اغلب عبارات پروس�ت طوالنیان�د و خ�ب ،ای�ن ی�ک مق�دار اث�ر را پیچی�ده میکن�د .اساس�ن همی�ن پیچیدهگ�ی خیلیه�ا را ش�یفتۀ خود کرده .مثل�ن آن جملۀ معروف پروس�ت ک�ه بیش از ی�ک صفحه طول کش�یده اس�ت .ای�ن حرف�ی نیس�ت که م�ن به عنوان یک ایرانی زده باش�م ،یکی از دوس�تانم که فرانس�وی بود نیز میگفت فرانس�ویها هم به راحتی سراغ پروس�ت نمیروند چون کمی پیچیده اس�ت .پس بحث ترجمه در کار نیست. حتا وقتی پروس�ت در جوانی مقاالتی برای «لو فیگارو» میفرس�تاد ،خیلیه�ا از آنها به خاطر پیچیده و طوالنی بودن ،رد میشدند. به نظر من پروس��ت نویسندۀ سادهیی است چون ارتباطی بین جمالت بلند و پیچیدهگی نمیبینیم .پیچیدهگی وقتی مطرح میش��ود که عبارتی نامفهوم باشد یا معنای مبهمی داشته باش��د .به هر حال ،ممکن است متنی پر از عبارات و جمالت طوالنی باش��د بدون آن که گیجکننده و مبهم ب��ه نظر برس��د .خب ،حتمن پروس��ت برای بی��ان کردن ای��ن مفاهیم نیازمند چنین عباراتی بوده اس��ت .من به هر حال هنوز روی حرفم هس��تم و اصرار دارم که پروست نویسندۀ فوقالعاده ساده و کالسیک و روشنی است.
ادامه از رویة4
ِ مشترک س��دهای ارتباط میا ِن سه ش��اخۀ مدر ِن این زبا ِن تاریخ مش��ترک ،میتوان از تاریخ��ی ،با تکیه بر میراث و ِ فاصلههای فرهنگی و زبانییی که قر ِن پیشین پدید آورده، ِ ِ مشترک» زبانیِ س��وی ایجا ِد گونهیی «بازا ِر کاس��ت و به ِ درهای این مدرن میا ِن سه شاخه حرکت کرد .به هر حال، سه شاخه به روی یکدیگر گشوده شده و دیگر فروبستنی نیست. ش��اخۀ ایرانیِ ای��ن زبان ،چنان که اش��اره کردیم ،به دلیلِ وجود شرایط سیاسیِ سازگار با رش ِد آن و پشتیبانیِ نیرومن ِد دولت در دورا ِن پهلوی از آن ،به عنوا ِن تنها زبا ِن رس��میِ کشور ،و حتّا جانشینِ زبان ِ های دیگر در کشور ،و همچنین ِ ِ ثروت ملّیِ کالنتر ،نس��بت به امکانات اقتصادی و وجو ِد راس��تای مُدرن ِ ِ گری خ��ود گامهای دو ش��اخۀ دیگر در بلندتری برداش��ته است .نویسندهگان و مترجمان در شاخۀ ایرانیِ این زبان ،به دلیل همان ش��رایط بهنسبت سازگارت ِر سیاس��ی و اقتصادی ،از فرصتهای بهتر و بیشتری ِ برای آفری��دن و نوآوری برخوردار بوده اند .به همین دلیل ،این ش��اخه میتواند دو شاخۀ دیگر را نیز خوراک دهد و سی ِر همگراییِ کنونی را ش��تاب بخش��د .امّا این سیر نمیتواند یکس��ویه باشد و نباید یکسویه بماند .بلکه سه شاخه در دادــوــست ِد ادبی و فرهنگی با یکدیگر ،با مایه ِ های بومیِ زبان��ی و فرهنگیِ گوناگونش��ان ،میتوانن��د یک فضای ِ مشترک زبانی و فرهنگی را بارور کنند. ِ این امری طبیعی اس��ت که زبانه��ا در زندهگانیِ گفتاری ِ ه��ای جغرافیاییِ جدا از ه��م به گویشها و خ��ود در پهنه های جدا از هم تبدیل میشوند .امّا در حوزه ِ حتّا زبان ِ های ِ ِ مش��ترک نوش��تاری رشتۀ پیوندشان بزرگ فرهنگی زبا ِن ِ ِ فضای «زبا ِن اصلی» نگاه م��یدارد .زبانی مانند عربیِ را با گفتاری که از سراس ِر شما ِل افریقا تا عربستان به آن سخن های بسیار تا ح ِد زبان ِ میگویند ،ناگزیر به گویش ِ های جدا از هم بخش ش��ده است .امّا عربیِ نوشتاری ،که ریشه ِ های ِ ِ فرهنگ عرب میراث تاریخیِ زبان و اس��توار و پایدار در ِ ارتباط تاریخی این کشورها و مردمان را زنده دارد ،رشتۀ ِ ِ نگه میدارد و بازا ِر مش��ترک پهناوری برای مطبوعات و ادبیّات فراهم کرده است .این نکته در مور ِد همۀ زبان ِ های ِ نوش��تاری در پهنه ِ ب��زرگ جغرافیایی صادق اس��ت. های ِ زبا ِن آلمانیِ سوییس��ی ،با لهجههای گوناگوناش ،از نظ ِر ِ گویش آلمانیِ شمالی، آوایی و واژهگانی و دس��توری با
نوش��تاری آلمانی ،تفاوت ِ ِ یا زبا ِن رس��میِ های اساسی ،در ِ مشترک نوشتاری ح ِد زبانی جداگانه ،یافته است .امّا زبا ِن ب��ازا ِر همهگانیِ زبا ِن آلمانی را به ِ روی آثا ِر نویس��ندهگا ِن سوییس��ی نی��ز ب��از میگ��ذارد .در آلم��ان و اتریش هم گویشه��ا ِ ی بومیِ بس��یار وجود دارد که با زبا ِن رس��میِ ادامه نوشتاری،ازتا ح ّد ِ های جداگانه فرق ِ رویةزبا6ن ِ های نمایان دارند. همین گونه اس��ت در مور ِد انگلیسی و فرانسه و روسی ،و ِ ِ ِ بس��یاری زبان ِ نوشتاری ریشهدار فرهنگ دارای های دیگ ِر و بزرگ. رویکرد بیشتر به زبان نوشتاری مشترک زبا ِن نوش��تاری زبانی ست که نسبت به زبا ِن گفتاری بسیار کندت��ر و دیرتر دگرگونیمیپذیرد ،بهویژه که رویکرد آن به یک س��ن ِ ِ ّت ادبیِ دیرپای نیرومند باشد .شع ِر فارسی ِ ِ ه��ای خیال و ه��ای عروض��ی و مضمونها و مایه ب��ا قالب ِ ِ درازنای تصویرگری ش��اعرانه و مای��ۀ واژهگانی ک��ه در ی��ک هزاره ،تا چند دهه پیش ،کمابی��ش ثابت مانده بود، های گویش��ی در زبان ِ رغم دگرگش��ت ِ های گفتاری و به ِ های ایرانی ،و حتّا جایگزینی ِ دیاری از خانوادۀ زبان ِ های زبان��ی (مانن ِد نشس��تنِ زبا ِن ترکی به ِ جای زبانی از ش��اخۀ ِ تحوالت سیاس��ی و رغم فارس��یِ میانه در آذربایجان) ،به ِ فرهنگ��یِ اساس��ی در دوران ِ های اخیر ،در سراس�� ِر قلمر ِو ِ ِ نوش��تاری آن ،رش��تۀ گفتاری زبا ِن فارس��ی و میدا ِن نفو ِذ پیون ِد تاریخییی را با گذش��تهیی دور تا حدو ِد یکهزاره زنده نگاه داشته است .فارسیزبانان در ایران و افغانستان و ِ روهای زبانی و فرهنگیِ وابستهشان هنوز تاجیکستان و قلم ب��ه خود میبالند که میتوانند زبا ِن رودکی و فردوس��ی و منوچهری و سعدی را بهخوبی بفهمند ،و حتا زبان گفتاری ِ امروزی یکدیگر را ،به رغم همۀ دگرگونیها و نوشتاری و فاصلهها .این به معنای آن اس��ت که زبانی در یک پهنۀ جغرافیاییِ بزرگ با جمعیّتی حدو ِد صد ملیون نفر میتواند ب��ا همگراییِ بیشت��ر ،و کاس��تن از آثا ِر واگراییِ س��دۀ ِ پی��ش ،بازاری بزرگ ِ ه��ای فرهنگی و ادبیِ برای فراورده یکدیگر فراهم آورد .رس��انه ِ های مرزنشناس مانن ِد رادیو و تلویزیون و اینترنت ،البتّه ،خود به خود ِ نقش خود را در همگرایی بازی میکنند .امّا زمینهیی که اهمی ّ ِ ت بیشتری دارد و کا ِر کمتری در آن شده ،کتاب و مطبوعات است. دریغا که هر س��ه کشو ِر اصلیِ فارس��یزبان در بیسامانیِ ِ دولت سیاس��ی تا س��رح ّد ِ آش��وب غرقه اند .در این میان
.1تحف اهل بخارا ،١٣٦٩ ،تهران ،ص.١٨٤ .2همانجا ،ص.١٨٥ .3همانجا ص ١٨٨تا . ٢٠٣ . 4همانجا ،ص . ٢٠٤ .5همانجا ،ص . ٢٠٤ .6همانجا ،ص . ٢٠٥ .7همانجا ،ص . ٢٠٩ .8همانجا ،ص . ٢١٥
ادامه از رویة 5
فارسی ،دری و ...
ایران ،که سروس��اما ِن بیشتر و اقتصا ِد بس��یار نیرومندتر و ثروتمندتری دارد ،با آن که بر ماش��ینِ دولتـمل ّ ِ ت مدرن ِ امکانات اقتصادی و سیاسیِ آن بهره میبرد، سوار است و از ِ رژیم پیش��ین، خالف تکی��هاش از نظ�� ِر ایدیولوژی��ک ،به ِ ِ بر اس�لامی ّ ِ ایرانیت خود .ب��ه همین دلیل، ت خود اس��ت تا ِ ِ ِ کشورهای س��وی همکیشان خویش در نگاهاش بیشتر به ِ غرب ایران است ،بهویژه به شاخهیی خاص مرد ِم مسلمان، ِ روهای جغرافیایی و فرهنگی و زبانیِ یعنی شیعیان ،تا به قلم همریشه و همپیوند با ایران در شرق و شما ِل کشور. ِ س��وی دولتها ،ابتکار و امّ��ا ،در نبود یا کمب��و ِد ه ّمت از پیشگام��یِ ناش��را ِن خصوص��ی در ای��ران چهبس��ا بتواند همگرای��یِ کنونی را نیرومندتر کند .کاری که دس��تگاه ِ ِ فرهنگ فارسیِ فرهنگ معاصر با واگردا ِن پژوهش و نش�� ِر تاجیکی از زباننگارۀ سیریلیک به زباننگارۀ فارسی کرده است ،از نظ ِر من ،گامی ست در این جهت و ستودنی .حال ِ گیری این پرسش به ذهنام میرسد که در این روزگا ِر ُکره ) )globalizationاقتص��ادی ،آی��ا س��رمایه ِ های ایرانیِ ِ مرزهای کنونی بیرون بگذارند چاپ و نشر نمیتوانند پا از ِ نی��روی کار ،و همهچی��ز ارزانت ِر افغانس��تان و و در ب��ازا ِر تاجیکس��تان پا بگذارند؟ یعنی ،کتاب ِ های فارس��یِ ایرانی ِ ب��رای بازا ِر س��ه کش��ور ،ارزانتر تولید کنند و با نش�� ِر را، کتاب ِ های نویس��ندهگا ِن افغانی و تاجیک و رونق بخشیدن ِ صنعت نشر در آن دو کشور به همگرایی یاری رسانند؟ به مؤسسۀ انتش��ارات فرانکلین در ایران با دایر کرد ِن شعبهیی در افغانس��تان چنین سیاس��تی را آغاز کرده بود .اگرچه با زی��ر و زبر ش��دنها در هر دو کش��ور ،آن پروژهها ناگزیر ناکام ماند ،امّا ضرورتش��ان بر جاس��ت ،اگر که بناس��ت این کشورها و مردمان سامانی درست و درخو ِر زندهگانیِ جها ِن مدرن داشته باشند. یادداش��ت :آنچه در این مقاله آمد ایدههایی اس��ت کلّی جوش��یده در ذهنِ من ،که هدف از انتش��ا ِر آن برانگیختنِ ذهن ِ های دیگر در این پهنۀ فرهنگی اس��ت و گشود ِن باب بحث س��ازنده با شرکت دیگر نویس��ندهگان و زباندانان و زبانشناسا ِن افغانستانی و تاجیک و ایرانی.
آن اس��ت .تمام کوشش نهادهای اجرایی و قضایی مدرنترین کش��ورها به دنبال حداقل سازی جرایم میباشد ،در خصوص خیابان آزاری نیز در کش��ورهای دیگر افراد ممکن اس��ت که با مجازاتهای س��نگینی چون حبس مواجه شوند ولی تالش ح��ل این معضل که در کش��ورهای جهان س��ومی و در حال گذار مصداقهای بیش��مار و عینیتری دارد با راهکارهایی از قبیل ایجاد سازمانهایی مانند «مردان مبارز علیۀ تجاوز»« ،بنیاد جلوگیری از خش��ونت در خانواده»،مؤسسات«آموزش پسران و م��ردان»« ،کمپاین جهانی مردان» و نهادهایی از این دس��ت همراه بوده اس��ت .در این برنامهها تالش میش��ود به مردان و پس��ران آموزش دهند که هم به ش��خصیت خودش��ان و هم به زنان احترام بگذارند .این طرحها که در نوع خودش��ان نظر به وضعیت اجتماعی و فرهنگی خاص کشورها فوق العاده هستند میتوانند به عنوان الگوهای خوبی در افغانستان نیز موثر باشند؛ اما به نظر میرس��د که آغاز چنین برنامههایی نیازمند همکاری زنان و مردان فعالی باشد که به صورت رضاکار با هدف به حد اقل رس��اندن خش��ونت علیۀ زنان در بیرون از منزل به صورت منسجم و هدفمند کار کنند. اما با در نظرداشت ش��رایط ویژۀ افغانستان و اینکه این کشور با مشکالت امنیتی و اقتصادی بیشماری روبهرو است رفع این مش��کل کوش��ش جدی تمامی نهادهای اجتماعی و مدنی را میطلب��د چرا که فقط از طریق یک بس��یج عمومی میتوان با چنین آفتهای اجتماعی مبارزه کرد این راهکارها به صورت موارد مسلسل ذیل اینگونه عنوان میشود: )1احترام به زن و جایگاه انس��انیاش و اینکه جنس او نباید ابزار توهین به ش��خصیت او واقع شود از موضوعاتی است که میتوان��د به عنوان یک گفتمان جدی در س��طح نهادهایی که ب��رای دفاع از حقوق زنان میکوش��ند قرار بگی��رد تا در کنار گفتوگوه��ای جاری و س��اری مبنی بر انواع خش��ونتهای صورت گرفته علیۀ زنان زمینۀ بررس��ی این قبیل مشکالت که به طور قطع پیامدهای روان��ی ناگوارتری را برای زنان و افول هر چه بیشت��ر ارزشهای اخالق جمعی ب��رای کلیت جامعه به دنبال خواهد داش��ت فراه��م گردد .در ای��ن بین همکاری رس��انههای جمعی میتواند به عنوان یک��ی از مولفههای دگر اندیش��ی درب جدیدی را برای ترویج دریافتهای درست و مدنی از جایگاه و تاثیر احترام به جنس زن در اعتالی فرهنگ اجتماعی بگشاید .تمام اعضای جامعه باید بیاموزند که از حق براب��ر و مس��اوی در روابط اجتماع��ی برخوردارند ،علی رغم همۀ این تاکیدها فرزندان پس��ر کمتر در محیط خانواده این را میآموزند که «زن محترم اس��ت» و ایجاد مزاحمت برای زنان و دختران در خیابان عمل ناپس��ندی است .آموزشهای تربیتی و مذهبی نه به عنوان عوامل س��رکوب کنندۀ نیازهای جوانان، بلکه به عنوان هدایت کنن��ده و آرامش بخش روانی میتواند در تعادل رفتاری جنس مرد مؤثر واقع گردد. )2توجۀ نهادهای قانونگذار و مجری قانون در تهیه و تصویب قوانین حمایت کنندۀ زنان در برابر آسیبهای اجتماعی چون آزار و اذیته��ای خیابانی و تطبیق جدی آنان برای تنبیه افراد خاط��ی و هم چنان تالشهای جدی نهادهای مدنی و پالیس��ی س��ازی که در جهت کاهش خشونت علیۀ زنان در تمامی ابعاد آن فعالیت دارند میتواند جز راهکارهای ملی باش��د که سبب کاهش این معضل اجتماعی شوم گردد. )3وج��ود یک نظ��م و نهاد امنیتی فراگیر و پاس��خگو که در صورت ب��روز چنین جرایم ک��ه هرگز نمیت��وان آن را یک ش��وخی و یا یک اذیت کوچک تلقی ک��رد به مقابله جدی با آن برخیزد. )4در نهای��ت ما نیاز به تغییر جامعه داریم ،جامعهیی که اجازه میدهد مزاحمت خیابانی رخ دهد و آن را میپذیرد باید رفتار خ��ود را اصالح کند .م��ا باید دیدگاهها ،رس��انهها و تفکرات غالب و رایجی را که بی احترامی و تبعیض علیۀ زنان را ترویج میکنن��د به چالش کش��یده و با ایجاد ی��ک فرهنگ متعالی و نظارتی باال قدرت س��لب آرامش زنان در اماکن عمومی را از افراد سلب کنیم. در حال��ی ک��ه ش��رایط بغرن��ج اجتماع��ی ،سیاس��ی و امنیتی افغانس��تان را در وضعیت��ی ق��رار داده که زن��ان در جای جای مورد خشونتهای فیزیکی و روانی قرار میگیرند زنان توسط گروههای افراطی محاکمه صحرایی میشوند ،کشته میشوند، نقص عضو میش��وند و نهادهای اجرایی و قضایی نیز ظرفیت دادخواهی و فراهم آوری عدالت را برای آنان ندارند کوشش و اهتمام نهادهای جامعۀ مدنی و رس��انهها برای ایجاد تغییر در باورو اندیش��ه عقل جمعی و شیوۀ نگرش به زن میتواند نقش موثری داش��ته باشد محو باورهای زن ستیزانه در کشور چیزی است که بیش از هر چیز نیازمند ایجاد بستر فرهنگی برای تغییر است از این روست که رسانههای جمعی که بزرگترین نقش را در روش��ن س��ازی اذهان دارند برای تغییر در نگرش و باور افراد كه به تغییر سلوکشان میانجامد -مبادرت ورزند .مبارزه جمع��ی افرادی که ب��ه تغییر فکر میکنند همراه با مش��ارکت گستردۀ رسانههای جمعی برای رایج ساختن فرهنگ احترام به زن میتواند به عنوان گامی نخستین و اساسی به اعادۀ حقوق و کاهش خشونت علیۀ زن عملی و اجرا گردد.
19جنوری 2013میالدی سال دوم شمارة 27
کابل موقعيت داش��ت و معروف به س��رای امينالدول ه بود ،انتقال میدهند .سراج حکيم به تفصيل در بارۀ اين زندان و زندانیها نوشته است .از جمله «:در اين زندان بيش از يکهزار نفر زندان��ی بودند ،يک نفر روس و ي��ک نفر آلمانی هم به تهمت جاسوس��ی بندی بودند. روس ايوان نام داشت ،مرد سربازی بود .حاليه مسلمان ش��ده و دين محمد نام داشت ولی آلمانی از سياحان با عل��م ملت آلمان بوده ،جهت س��ياحت آمده بود .غير از آنها چند نفر بندی سياس��ی ه��م بودند که خانهبند بودند)4 (». س��راج حکيم با اس��تفاده از زمان و ام��کان پيشآمده نامهه��ای فراوان به خانواده و دوس��تان خ��ود به بخارا فرستاد و از آنهاطلب کرد که برای رهايی وی اقدام کنند و برای امير دارالس��طنۀ کابل نامه بنويس��ند که او جاس��وس نمیباشد .وی با اس��تفاده از همين فرصت با شماری از بازرگانان کابل مناسبات خوبی تأمين کرد. وی در زندان برای رفع احتياجات اوليه زندانیها دکا ِن باز کرد و از مفاد آن ،زندانیهای فقير را کمک کرد. سراج حکيم ادامه میدهد که «بعدها هر هفته دو روز و سه روز از بندیخانه میبرآمدم .يک نفر پيرهدار جهت حفاظت همرای م��ن بود و به پايم زوالنه آهن هم بود که عالمت محبوسی است .بازار و حمام میرفتم)5 (». س��راج حکيم بار دوم با زنجير و زوالن��ه به دربار امير دارلسلطنۀ کابل برده شد .وی نوشت «:بعد از شش ماه دو باره درباری شدم... در آن روز ...امير صاحب حکمهای س��خت میکرد. يکی را حکم چشم کشيدن ،ديگری را حکم دم توب پراندن ... ،میکرد ...تمام اهل دربار در آن روز چون بي��د میلرزيد .هيچ کدام ما که بن��دی بوديم روح در جسد نداشتيم ...تا نوبت به بنده رسيد. منش��ی کيفيت بنده را ش��روع کرد به خواندن ،به قدر س��ه سطر نخوانده ،امير ...به ميرزا فرمود ...من خود از کيفيت او اطالع دارم ....امر فرمود الچک از دس��تم و زوالنه را از پايم خارج کنند) 6(».... س��راج حکيم براس��اس نامهها و تقاضاهای بازرگانان بخارا که از امير دارلس��لطنۀ کابل خواستار آزادی وی ش��ده بودند ،از زندان رها شد .وی مدتی برای بازديد از ش��هر کابل و مناظر آن ،حل و فصل برخی مس��ايل شخصی خود و خداحافظی با آشنايان در کابل ماند. وی در س��فرنامهاش ش��هر کاب��ل آنروز را به تفصيل و بس��يار جالب و خواندنی به تصويرکش��يده .وی در رابطه به س��اختارهای نظامی ،تشکيالت دولت و وضع
اداره در کاب��ل معلومات جالب ارايه ک��رده و قوانين دارلسلطنۀ کابل را استبدادی ناميده. وی بعد از آنکه اسناد الزم و از جمله «خط راه داری» را به دس��ت میآورد ،روانۀ بلخ میشود .گزارش اين بخش س��فر نيز بسيار جالب اس��ت؛ وی هر روز هشت فرسخ (حدود هش��ت مایل) راه را پشت سر گذاشته و دشواری راهها و عبور از کوتلها را يادآوری کرده .از جمله نوش��ته «:به هر حال جان ما به لب رسيده ،از اول صبح تا غروب ،گاه س��واره و گاه پياده به هزار مشقت رس��يديم ...به کهمرد و س��يغان ،که محل بسيار آباد، خوش آب و هوا و خرمی اس��ت ...شب مانديم صبح زود روانه شديم)8 (»... س��راج حکي��م از طري��ق بامي��ان ،آيب��ک و خل��م به مزارش��ريف س��فر کرد .وی زيبایی طيبع��ت باميان و مجسمههای آن و زندهگی مردم آن دیار را شرح داده اس��ت و در باره آيبک و خلم مشاهدات خود را ارايه کرده است. س��راج حکيم چند صباحی در مزارش��ريف ماند و به گش��ت و گ��ذار در آنجا پرداخ��ت .در روز محکمۀ دارلحکومۀ مزارش��ريف شرکت کرد .گزارش مفصل از مش��اهدات خود از بلخ را به رش��تۀ تحرير کش��يده. سرانجام س��راج حکيم اجازهنامۀ عبور و مرور خود را به مسوول گمرکی دارلسطنۀ کابل تحویل داده و پس از گذش��تن از آمودریا به گمرک روسها وارد ش��د. وی از ترم��ز به چارجوی و از آنجا ب��ه بخارا رفت و يک ماه در بخارماند و مجددن عزم سفر کرد. فرجام سخن بخارای تحتالحمایۀ روسيه تزاری ،در دهههای پايانی س��دۀ نوزدهم و اوايل سدۀ بيستم يک دورۀ انتـقالی را تجربه میکرد؛ روابط بخارا با اورپا و آگاهی بخاراييان از تمدن غرب گسترش میيافت. چاپ و انتش��ار سفرنامۀ «تحف اهل بخارا» ،تالشی بود در راس��تای آگاهس��اختن بخاراييان از دنيای غرب و کشورهای همسايه .خواننده با مطالعۀ آن ،اين امکان را میياب��د تا کنکاشهای بخاراييان را برای درک تمدن و ارزشهای غربی بهتر دنبال کند. س��فرنامۀ س��راج حکي��م دربرگيريندۀ چش��مديدها و برداش��تها ،گزارشها و آمار س��ودمند ،بيان مسايل جغرافيایی و مردمشناس��ی ،اراي��ه انبوهی از اطالعات جال��ب و معلومات ارزشمند ،ش��رح س��فر از مناطقی که ديدن کرده ،میباش��د .وی ب��ه موضوعات آداب و رس��وم ،ش��کل و ش��مايل ،نوع خوراک و پوشاک
آزار خیابانی؛ گستردهترين ...
شنبه 30دی /جدی 1391خورشیدی
نگاهی به ماجرای سفر سراج حکيم...
مردمانی که از مناطق محل بودوباششان گذشته ،توجه نش��ان داده .وی در رابطه با برخی مطالب موضعگيری کرده ،آرا و عقاید خود را بيان داش��ته اس��ت .به گمان من نکاتی در این سفرنامه مطرح شده که در منابع ديگر ثبت نش��ده اس��ت .در هر حال س��فرنامه در فرونشاندن عطش بخاراييان در خصوص کسب اطالعات در رابطه با اروپا و ساير کشورها کمک شایان کرده است. بازديد س��راج حکي��م از اروپ��ای صنعتی ک��ه در آن دوران در حال ش��کوفايی بود ،بالطبع وی را به تفکر و ژرفنگری دربارۀ اوضاع سياسی ،اجتماعی ،اقتصادی و فرهنگ��ی بخارا واداش��ته ،وی کوش��ش ک��رده اين انديش��ه را به خوانندۀ بخارايی انتقال دهد .از اين منظر س��فرنامه جنبۀ روش��نگری دارد .وی باره��ا به برتری علم و صنعت اروپا نس��بت به ميهناش اش��اره کرده و بدين وسيله کوشيده ،زمينۀ برخورد انتقادی خواننده را نسبت به وضع عقبماندۀ بخارا ترغیب کند .به نظر من هدف اصلی س��فرنامه پيش از همه ،آموزش و پرورش بخاراييان و تبديل آنان به ملتی قوی بود بگونۀ که قادر باشند روی پای خود بايستند. به نظ��ر نگارنده ،يک��ی از ويژهگیهای اين س��فرنامه، س��بک نگارش س��اده ،روان ،بیپيراهه و گاهی اوقات خودمان��ی و نزديک به زبان محاوره در بيان رویدادها اس��ت .نثر اين س��فرنامه ب��ه زبان متع��ارف همان زمان بخارا ،کاب��ل ،تهران با لهجۀ ش��يرين بخارايی نزديک میباشد و میتوان آنرا از نمونههای برجستۀ نثر فارسی همان برهه دانس��ت .وی با نثر بسيار زيبا و روان ،توانا و دلانگيز خود دهها ش��هر را ک��ه از آن ديدن کرده ،به تصوير کشيده و اطالعات دقيق و ارزشمندی را از آن شهر به دست داده اس��ت .در پهنۀ زبان و ادب فارسی، نگارش س��فرنامه به شکل نظم و نثر سابقۀ طوالنی دارد و در اين فرايند س��فرنامۀ ناصر خسرو جایگاه ويژهیی دارد .اما نوش��تن سفرنامه به طور جدی در بخارا به نيمۀ س��دۀ نوزدهم بر میگ��ردد .به باور م��ن در اين فرايند س��فرنامۀ س��راج حکيم ،اثری اس��ت تاريخی ،ادبی و ماندگار. سراج حکيم بخارايی ،نويس��ندۀ توانای تاجيک ،يکی از پيشگامان جنبش فرهنگی و سادهنويس��ی در بخارا بود که سهم آن در پايهگذاری ادبيات نوين فارسی در بخارا از اهمیت ویژه برخوردار میباش��د .اين سفرنامه، چش��ماندا ِز با ارزشی را برای کارهای پژوهشی ،بهويژه در دهۀ نخست سدۀ بيستم میگشاید. رویکرد:
ادامه از رویة 3
7
نشانی برقیpurseshweekly@gmail.com : صاحب امتیاز :مجیب مهرداد 0794458989 مدیر مسوول :محمد یاسین نگاه yasinnegah@yahoo.comنشانی :کوتة سنگی ،سرک 3سیلو شمارهگان 2000 :نسخه BI WEEKLY سردبیر :فهیم رسا 0773456690 شمارة تماس0202505075 : برگ آرا :رضا پارسا 0796606990 زیر نگرۀ گروه نویسندهگان
PURSESH
سرنوشت توافقنامۀ امنیتی در عدم سیاست خارجی
اجمل بلوچ زاده
رییس جمهور در آخرین سال های ریاستاش به امریکا سفر کرد .گفته میشود که وی تالش دارد تا بحثهای جدی را در مورد امضای توافقنامۀ امنیتی با رییس جمهور اوباما داشته باشد. اما پرسش اینجا است که آیا دولت بدون داشتن سیاست خارجی میتواند شرایط و مطالبات خود را باالی ایاالت متحد امریکا اعمال کند؟ امضای توافقنامۀ امنیتی از ابعاد بسیار وسیع برخوردار است که هر دو کشور تالش دارد تا منافع مشترک خود را در امضای این توافقنامه جستوجو و تعریف کنند. پس از 11سپتامبر امریکا استراتیژی جدید امنیتی را ـ مبنی بر جلوگیری از تسلط هر دولت معارض به منطقه که از دید آن امنیت ملی امریکا را تهدید و یا قصد افکار برتری طلبانه نسبت به امریکا داشته باشد ـ روی دست گرفت .ایاالت متحد در راستای مهار ک��ردن تشدید چنین مخالفتها دس��ت به
.3فقدان تهدید جدی از خارج نسبت به منافع ملی و حیاتی کشور؛ از طرفی امنیت تنها حمایت از مردم نیست؛ بلکه فراهم ک��ردن امکانات خ��وب زیستن ب��رای همه شهروندان است .گاهی فکر میشود تهدیدات بزرگ که از طرف برخی کشورها متوجه افغانستان است با امضای این توافقنامۀ امنیتی کاهش مییابد در حالی که چنین تصور در شرایط فعلی خالی از ابهام نیست. دولت ضعیف بدون سیاست خارجی تدوین شده به هیچ عنوان تحمل فشارهایی را که پیمانهای استراتژیک و توافقنامۀ امنیتی باالی آن میآورد را نمیتواند تحمل کند .ساسیت خارجی است که باعث میگردد تا منافع ملی کشورهای خارجی را با در نظرداشت منافع ملی کشور در حالت توازن آورده و مانع هر نوع تعارض منافع میان این کشورها شد .مادۀ هشتم قانون اساسی صراحت دارد :دولت سیاست خارجی کشور را بر مبنای حفظ استقالل ،منافع ملی
حمالت نظامی میزند .گفته میشود که امریکا به عنوان قدرتمندترین کشور جهان توانایی مدیریت چندین جنگ هستهیی را دارد ،در تهاجمهای زمینی پیشرفتهترین سالحها را استعمال میکند و نیز از سبکهای پیشرفتۀ جنگی استفاده میکند. این کشور از نگاه قدرت نظامی و داشتن دستگاه استخاراتی قوی جایگاه ویژه را در بین جوامع بین المللی دارا است. از طرفی امریکا تالش دارد تا جلو حمالت تروریستی را ـ در جاهای که منافعش را تهدید میکند ـ بگیرد، تجارت خود را توسعه دهد ،توازن میان قوای جهانی را به وجود بیاورد و از دموکراسی در خارج از مرزهای خودش حمایت کند. افغانستان با چنین دولت تصمیم دارد توافقنامۀ امنیتی را به امضا برساند .توافقنامۀ امنیتی نباید صرف مصونیتهایی قضای عساکر امریکا در کشور باشد. حال آنکه در تعریف امنیت چنین میخوانیم«:امنیت فضایی را ایجاد میکند که در آن فرد یا جمع خود را در وضعیت آسیبپذیر احساس نمیکند و هیچ تهدید متوجۀ آنان نیست .امنیت میتواند حاصل یک وفاق جمعی و به نفع همهگان باشد». تأمین امنیت به مفهوم زیر هم بهکار رفته است .1حفظ تمامیت ارضی ،حفظ جان مردم ،بقای کشور و حاکمیت کشور؛ .2حفظ و ارتقای منابع حیاتی کشور که شامل سرمایۀ مالی ،نیروی تخصصی و فرآوردهای صنعتی میگردد؛
و تمامیت ارضی و عدم مداخله ،حسن همجواری، احترام متقابل و تساوی حقوق تنظیم مینماید. در مادۀ شصت چهارم ،فقره دوم از وظایف رییس جمهور است تا خطوط اساسی سیاست کشور را تعیین و به تصویب شورای ملی برساند. بزرگترین چالشی که دولت افغانستان در امضای تمام پیمانهای استراتژیک و از جمله امضای توافقنامۀ امنیتی با آن رو برو است ،عدم تدوین خطوط اساسی سیاست خارجی میباشد ،زیرا ناکامی در سیاست خارجی باعث میگردد تا استراتژی امنیتی معنای خود را از دست بدهد. سیاست خارجی عبارت از پدیدههایی است که فراتر از مرزهای ملی میروند؛ همچون ارسال یادداشت دیپلوماتیک ،اعالم دکترین ،تشکیل اتحاد یا تنظیم هدف بلندمدت ،اما مبهم ،مانند« ایمن ساختن جهان برای دموکراسی». چندی پیش دولت افغانستان برای گسترش روابط خارجی خود با کشورهای جهان و تعیین خطوط اساسی سیاست خارجی خ��ود ،همه سفیران و نمایندههای سیاسی افغانستان را در یک نشست پنج روزه فراخواند. تعیین خطوط اساسی کشور بدون در نظرداشت نظریات احزاب سیاسی ،نهادهای تحقیقاتی و درک از منافع ملی سایر کشورها کارایی چندان نمیتواند داشته باشد. نهادهای دیپلوماتیک کشور باید برای تدوین خطوط اساسی مولفههای مهم منافع ملی را شناساییکند،
Saturday , 19 January 2013, issue 27
که در این راستا شناسایی بازیگران ،شناسایی منافع بازیگران اصلی و فرعی ،تعیین اهمیت منافع خیلی مهم پنداشته شده است. از طرف دیگر در شناسایی تهدیدها ،فرصتها، خواستها و خط مشهای دیگر بازیگران باعث میشود تا استراتژیهای مختلف تدوین گردد ،تا زمینه را برای اخذ تصمیم و صدور دستور ،برای اقدامهای عملی مساعد سازد. تا هنوز سیاست خارجی کشور روشن نیست و هیچ امیدواری برای تدوین چنین استراتژی به این زودیها وج��ود ن��دارد .زی��را تهیۀ اساسات دکترین سیاست خارجی کشور آنقدر هم ساده به نظر نمیآید؛ زیرا ما تا هنوز گفتههایی را که در باال یادآور شدیم انجام ندادهایم و تعریف مشخص از منافع کشور نداشتهایم. به همین دلیل است که حکومت در صدد ایجاد ایتالفهای دیپلوماتیک و اتحادهای نظامی دایمی است .فرض این است که با تجهیز تواناییهای خود نمیتواند به هدفهای شان نایل آیند ،از منافع شان دفاع کنند یا جلوی تهدیدات تصوری را بگیرند .همین امر باعث شده تا حکومت با مهمترین کشورهای جهان پیمانهای استراتژیک را در نبود ـ سیاست خارجی تدوین شده و تعریف از منافع کشور ـ به امضا برساند. در یک دسته بندی منافع را به سه دسته ( منافع اولیه، منافع ثانویه و منافع مشترک) تقسیم کرده اند. منافع اولیه شامل حفظ هویت فزیکی ،سیاسی و فرهنگی میباشد .تالش صورت میگیرد تا از کشور محافظت شود و جلو دست اندازیهای کشورهای خارجی گرفته شود .همه کشورها دارای منافع اولیه هستند و هیچ کشور با این منافع دست به سازش نمیزند .منافع ثانویه حمایت از شهروندان در خارج از کشور است و برای تأمین مصؤنیت سیاسی برای دیپلوماتهای سایر کشورها استراتژیهایی را روی دست گرفته میگیرد. منافع مشترک ،منافعی است که یک کشور میتواند آن را برای کشورهای دیگر در چارچوب مناسبات دیپلوماتیک و حقوق بینالملل ایجاد کند. به باور نگارنده مهمترین منافع که حکومت باید در صدد تعریف و روشن شدن آن باشد همین منافع است. زیرا تا زمانی که تعریف از منافع مشترک با سایر کشورها ،تعریف نگردد خیلی بعید به نظر میرسد تا دید کشورهای منطقه از سؤظنها نسبت به سیاستهای چند پهلوی حکومت تغییر کند .و همواره به دید شک نسبت به حرکتهای حکومت خواهند دید. در صورت عدم تعریف منافع تهدیدهای بزرگ سر راه افغانستان قرار خواهد داشت که همانا بقا و عدم حفظ حیات سیاسی کشور است .این تهدید باعث زیر سوال بردن استقالل سیاسی ،تمامیت ارضی و حفظ هویت فرهنگی در کشور میگردد. برای برونرفت از این معضل و اینکه کشور برای همیشه جایگاه بینالمللی خود را حفظ نماید؛ نیاز است تا وزارت خارجه برای تکمیل خطوط اساسی سیاست خارجی کشور نظریات احزاب سیاسی ،مراکز تحقیقاتی ،دانشگاههایی تخصصی علوم سیاسی و جامعۀ مدنی را در نظر بگیرد. افغانستان نباید برای دراز مدت یک کشور وابسته باقی بماند ،اگر کشور به بلوغ ملی برسد ،امکانات و شرایط زمانی که در اختیار حکومت است سبب میشود تا کشور وارد عرصۀ جدید معامالت با کشورهای دیگر از طریق وابستهگی متقابل شود .به این معنا که در چنین وضعیت خطوط سرخ تعارض و منافع با سایر کشورها روشن شده است و این امر خود باعث همکاری و تعاون سایر کشورها با حکومت خواهد شد. اما اگر کشور در عدم بلوغ ملی و عدم آمادهگی در عرصۀ سیاست خارجی قرار داشته باشد ،کشور قهرن و یا داوطلبانه وابسته میشود .هیچ فرد در افغانستان خواستار این نیست که حکومت برای همیش یک کشور وابسته باقی بماند و همواره در صدد کسب کمکهای جهانی بیرون آید. در کل میشود گفت که امضای هیچ توافقنامه و پیمان استراتژیک نتیجۀ مطلوب را در شرایط فعلی که سیاست خارجی را اشخاص تعریف میکند نخواهد داشت .اال اینکه وزارت خارجه کشور تحت نظارت کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی هر چه زودتر خطوط اساسی سیاست خارجی کشور را بعد از مشورههای الزم با نهادهای متخصص غیردولتی به تصویب شورای ملی کشور برساند.
وزیر دفاع امریکا:
ِ جان تازهیی در برابر ناتو، اسالمگرایان بگیرد ِ ضرورت تغییر راهبُرده��ای عملیاتی ناتو در وزی��ر دفاع امریکا ب��ر عصر جدید تأکید کرد. لیون پانتا از س��ازمان پیمان آتالنتیک شمالی(ناتو) درخواست کرد جان تازهیی بگیرد .به گفتۀ این مقام امریکایی ،ناتو باید چشمانداز امنیتی وس��یعتری داش��ته باش��د تا اینک��ه بتواند با مس��ایل مطرح در ح��وزۀ آس��یا ـ اقیانوس��یه و تهدیدهای جدید مط��رح از جانب اس�لامگرایان مقابل��ه کند .به گفت��ۀ پانتا ،در ش��رایطی که حضور نیروهای ناتو در افغانس��تان کاهش و به تدری��ج پایان مییابد و از هزینههای نظامی خودش میکاهد تا بتواند با مش��کالت بودجهیی مقابل��ه کند ،این ایتالف نظامی همچن��ان با چالشهای جدیدی از جانب ش��بهنظامیان اسالمگرا و کشورهایی همانند ایران و کوریای شمالی مواجه است. پانت��ا در این خصوص در اظهاراتی در دان��شگاه کینگ در لندن
گفت« :ناتو دیگر نمیتواند ایتالفی باشد که فقط بر یک مأموریت واحد تمرکز داشته باشد اعم از اینکه این مأموریت مقابله با تجاوز یک ابرقدرت دیگر یا انجام دادن عملیات ایجاد ثبات در افغانستان باشد .ناتو برای اینکه آماده باشد تا با سرعت به طیف وسیعتری از تهدیدها در دورا ِن محدودیتهای مالی پاس��خ بدهد ،باید الگویی عقالیی ،انعطافپذیر و توأم با نوآوری در زمینۀ آموزش و حضور نیروها ایجاد کند. سفر پانتا به اروپا با اقدامات اس�لامگرایان در کشورهای افریقایی مالی و الجزایر همزمان ش��ده است .قرار اس��ت تا چند هفتۀ دیگر لی��ون پانتا از مق��ام خود کنارهگی��ری کند .ای��ن کار زمانی انجام خواهد ش��د که جانش��ین او در کنگرۀ امریکا رای اعتماد به دست بیاورد .این اظهارات پانتا دربارۀ لزوم ایجاد تغییرات در ناتو یادآور سخنانی اس��ت که هجده ماه پیش رابرت گیتس ،وزیر دفاع سابق امریکا مطرح کرد .گیتس در آن س��خنان که در اروپا مطرح شده ب��ود به صراحت ُه��شدار داده بود که ناتو با خطر خارجش��دن از گردونۀ اه ّمیّت و تأثیرگذاری مواجه اس��ت؛ زیرا کشورهای عضو ناتو حاضر نیست در حوزههای نظامی ناتو سرمایهگذاری کنند.
پاکستان:
مال برادر و دیگر سرکردههای طالبان رها میشوند پاکس��تان میگوید که همۀ زندانیا ِن طالب ـ به ش��مول مال برادر ـ را رها میکند.عبدالغنی برادر که مر ِد ش��ماره د ّوم طالبان ش��مرده میش��د ،در سال ،2010به دست پاکستان بازداشت شد و تا کنون ِ وزارت خارجۀ پاکستان هم در بند است .جالل جیالنی ،قایم مقا ِم در یک نشس��ت خبری در ُدبی گفت که کش��ورش همۀ زندانیان طالب افغان را از بند رها خواهد کرد. از آقای جیالنی پرس��یده شد که آیا مال برادر نیز مشمول زندانیانی هس��ت که قرار است از بند رها شوند .وی گفت« :هدف این است که همۀ آنها رها شوند». این در حالی اس��ت که به تازهگی ،جیمز کینگهم ،سفیر افغانستان ّ مح��ل بودوباش زندانیا ِن رهاش��ده، ابراز نگرانی کرده اس��ت که روش��ن نیس��ت .وی گفته اس��ت با آنکه حامد کرزی به استردا ِد زندانیا ِن افغان تأکید کرده اس��ت؛ امّا پاکس��تان ای��ن زندانیان را به افغانستان نس��پرده است .افغانس��تان از اعال ِم رهایی زندانیا ِن طالب استقبال کرده است. گفته میشود که دولت افغانستان پیشتر ،یک فهرست 40نفره از نامهای زندانیا ِن طالب را که در بازداش��ت پاکستان به سر میبرند، تحویل مقامهای اسالمآباد داده و خواهان آزادی آنها شده است.