پرسش؛ شمارهی بیست و سوم

Page 1

‫ء‬

‫در رویة‪4‬‬

‫در رویة‪3‬‬

‫آزار خیابانی؛ گسترده‌ترين خشونت نگاهی به ماجرای سفر سراج حکيم‬ ‫بخارايی در افغانستان‪١٩٠۴ -١٩٠٣‬‬ ‫روانی علیه زن‬

‫سال دوم‪ ،‬شمارة بیست وهفتم‪ ،‬شنبه‪ 30،‬دی‪ /‬جدی ‪ 1391‬هجری خورشیدی‬

‫هند و امریکا دربارۀ آیندۀ‬ ‫افغانستان گفت‌وگو می‌کنند‬

‫بیرون‌ش��د ِن نیروهای خارجی از افغانس��تان‪ ،‬نگرانی هند را‬ ‫برانگیخته است‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫فعالیت‬ ‫روزنامۀ هندوستان‌تایمز نگاشته است که نگرانی از‬ ‫هراس‌افگنا ِن پاکستانی پس از سال ‪ ،2014‬امریکا و هند را‬ ‫با هم‌دیگر نزدیک ساخته است‪.‬‬ ‫هن��د و امری��کا‪ ،‬هفت��ۀ گذش��ته موافق��ت کرده‌ان��د ک��ه‬ ‫گفت‌وگوهای دوجانبۀ‌شان را دربارۀ افغانستان آغاز کنند‪.‬‬ ‫کنترل تروریس��می که از مرزهای افغانس��تان و پاکس��تان‬ ‫سرچش��مه می‌گیرند و هم‌چنان تضمین‌یاب��ی برای ثبات و‬ ‫پای‌داری حکومت کابل‪ ،‬اه��داف اصلی این گفت‌وگوها‬ ‫را می‌سازد‪.‬‬ ‫بر بنیا ِد نوش��تۀ این روزنامه‪ ،‬گفت‌وگوه��ای دوجانبه میان‬ ‫مقام‌های هند و امریکا‪ ،‬ماه آینده برگزار خواهد شد‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫گ��زارش هندوس��تان تایمز‪ ،‬حتّ��ا گفت‌وگوهای‬ ‫بر بنی��ا ِد‬ ‫س��ه‌جانبه میان هن��د افغانس��تان و امریکا نی��ز پیش‌تر آغاز‬ ‫شده‌اند‪.‬‬ ‫مقام‌ه��ای س��ه‌جانبه‪ ،‬هفتۀ گذش��ته در واش��نگتن موافقت‬ ‫کرده‌اند که میان دو کش��ور‪ ،‬به گونۀ جداگانه‪ ،‬گفت‌وگو‬ ‫شود‪.‬‬ ‫این موافقت‪ ،‬پس از آن انجام ش��د که امریکا موافقت کرد‬ ‫تا این کشور دربارۀ روند صلح در افغانستان‪ ،‬معلومات خود‬ ‫را با هند در میان بگذارد‪.‬‬ ‫به نوشتۀ هندوس��تان‌تایمز‪ ،‬من موهان س��نگ نخست‌وزیر‬ ‫هندوس��تان‪ ،‬از بیرون‌شدن نیروهای امریکایی و اثرهای آن‬ ‫ناگوا ِر آن بر منطقه‪ ،‬نگران است‪.‬‬

‫در رویة‪5‬‬

‫دو هفتهنامه‬

‫فارسی‪ ،‬دری و تاجیکی‬

‫‪ 19‬جنوری ‪ 2013‬میالدی‬

‫چانه‌زنی‌ در امضای توافق‌نامۀ امنیتی‬

‫صاحب‌نظران در پشت این تاخیرهای حکومت خواست‌های سیاسی گروه حاکم را می‌بینند‪ .‬موکول‬ ‫کردن بحث مصونیت قضایی به برگزاری جرگۀ مشورتی یا لویه جرگه می‌تواند در چانه‌زنی‌های‬ ‫حکومت در بارۀ انتخابات آینده موثر باشد‪.‬‬ ‫در رویة‪2‬‬

‫وزیر خارجۀ پاکستان‪:‬‬ ‫ِ‬

‫افغانستان رابطۀ ما را با امریکا‪،‬‬ ‫خراب کرده است‬

‫وزیر امور خارجۀ پاکس��تان روابط امریکا و‬ ‫پاکس��تان را پُرچالش توصیف کرد و گفت‬ ‫که افغانس��تان از جمله مسایل اصلی مطرح‬ ‫در این زمینه است‪.‬‬ ‫حن��ا ربان��ی در گفت‌وگ��وی اختصاص��ی‬

‫است‪ .‬س��ابقۀ این مس��ایل به بیس��ت تا سی‬ ‫س��ال گذشته برمی‌گردد‪ .‬مس��ایل افغانستان‬ ‫و تهاجم اتحاد جماهیر ش��وروی س��ابق به‬ ‫این کش��ور بر نوع روابط امریکا و پاکستان‬ ‫تاثیرگذار بوده اس��ت‪ .‬مسایل و چالش‌های‬

‫ب��ا ش��بکۀ تلویزیون��ی بلومب��رگ گف��ت‪:‬‬ ‫«در س��ال‌های اخی��ر‪ ،‬امریکا و پاکس��تان با‬ ‫ِ‬ ‫حساس��یت بیش‌تری در تعامل ب��ا هم اقدام‬ ‫کرده‌ان��د‪ .‬دو طرف به حساس��یت‌های هم‬ ‫ِ‬ ‫روابط امریکا و پاکس��تان در‬ ‫توج��ه دارند‪.‬‬ ‫ّ‬ ‫سال‌های گذش��ته با چالش‌هایی هم‌راه بوده‬

‫زیادی در مناس��بات دو کش��ور مطرح بوده‬ ‫اس��ت‪ .‬بنابرای��ن‪ ،‬نبای��د انتظار داش��ت که‬ ‫همه مسایل به س��رعت حل شود‪ .‬امّا به نظر‬ ‫می‌رس��د دو طرف به نوعی به سمت اعتماد‬ ‫به یک‌دیگر حرکت کرده‌اند‪».‬‬ ‫ربان��ی در ادامه اف��زود‪« :‬پاکس��تان به علّت‬

‫فعالیت‌ه��ای تروریس��ت‌ها در منطقه تاوان‬ ‫زیادی پرداخت کرده است‪ .‬کشته‌شدن چند‬ ‫هزار نف��ر از نیروهای امنیت��ی و غیرنظامیان‬ ‫پاکس��تان موی��د همین مس��أله اس��ت‪ .‬اگر‬ ‫پاکس��تان بتواند در افغانس��تان با فعالیت این‬ ‫تروریس��ت‌ها مقابله کند‪ ،‬طبیعی اس��ت که‬ ‫نخواهد این کار به داخل مرزهای پاکس��تان‬ ‫کش��یده ش��ود؛ زیرا این کار مخالف منافع‬ ‫ملّی کش��ور خواهد بود‪ .‬فعالیت‌های شبکۀ‬ ‫حقانی در افغانس��تان‪ ،‬منافع پاکس��تان را به‬ ‫خطر می‌اندازد‪ .‬این گروه و دیگر گروه‌های‬ ‫خش��ونت‌طلب‪ ،‬از ش��یوه‌های خش��ن برای‬ ‫نیل ب��ه اهداف خود اس��تفاده می‌کنند حال‬ ‫آن‌که این مسأله به هیچ‌وجه توجیهی ندارد‪.‬‬ ‫پاکس��تان در مقابله با تروریس��م بین‌‌المللی‬ ‫هم‌کاری‌های زیادی انجام داده است‪ .‬حال‬ ‫این‌ک��ه امریکا بخواهد در خاک پاکس��تان‬ ‫بدون اطالع اس�لام‌آباد عملیات کند (اسامه‬ ‫بن الدن را بکش��د) س��بب خش��م مقامات‬ ‫پاکستانی می‌شود‪ .‬پاکس��تان خودش تاوان‬ ‫زیادی برای اقدامات تروریستی داده است‪».‬‬ ‫ربانی در پاس��خ به س��ؤالی دربارۀ مس��ایل‬ ‫افغانستان گفت‪« :‬پاکس��تان به‌شدّت نگران‬ ‫آیندۀ افغانس��تان اس��ت‪ .‬بی‌تردی��د حضور‬ ‫نظامیان امریکایی در افغانستان در بلندمدت‪،‬‬ ‫نمی‌تواند ب��رای این کش��ور امنیت و ثبات‬ ‫ایجاد کن��د‪ .‬همه کش��ورهای منطقه دربارۀ‬ ‫حض��ور بلندم��دت نظامی��ان امریکایی در‬ ‫افغانس��تان ابراز نگران��ی کرده‌اند‪ .‬نیروهای‬ ‫امریکای��ی و س��ازمان پیم��ان آتالنتی��ک‬ ‫ش��مالی(ناتو) ب��رای انج��ام دادن مأموریتی‬ ‫به افغانس��تان آمدن��د‪ .‬آن‌ها باید ب��ه وظیفه‬ ‫خود عم��ل کنند‪ .‬آ‌ن‌ها باید ب��ه روند عبور‬ ‫افغانس��تان از دوران گذار توجه داشته باشند‬ ‫و بر آن نظارت کنند‪».‬‬

‫سفیر امریکا در افغانستان‪:‬‬

‫جدی با طالبان هستیم‬ ‫خواستا ِر گفت‌وگوهای ّ‬

‫ِ‬ ‫ایاالت متحدۀ امریکا در افغانس��تان گفته‬ ‫س��فیر‬ ‫اس��ت که کش��ورش خواه��ا ِن گفت‌وگوهای‬ ‫جدّی با طالبان مسلح اس��ت‪ .‬کاری که تا هنوز‬ ‫انجام نشده است‪.‬‬ ‫جیم��ز کینگهم‪ ،‬به خبرن��گاران در کابل گفت‪:‬‬ ‫«ب��رای حکوم��ت افغانس��تان مه��م اس��ت که‬ ‫گفت‌وگوه��ا را آغاز کند و تا ح ّد ممکن نتیجۀ‬ ‫خوبی از آن به دست آورد‪».‬‬ ‫ب��ه باو ِر این مق��ا ِم امریکایی‪ ،‬تاهن��وز هیچ‌گونه‬ ‫روند صلحی با طالبان ش��روع نش��ده اس��ت‪ .‬از‬ ‫سویی دیگر‪ ،‬از سرنوش��ت طالبانی که پاکستان‬ ‫از زندان‌های خود آزاد کرده اس��ت‪ ،‬خبری در‬ ‫دست نیست‪.‬‬ ‫کینگه��م گفت که رون��د صلح ب��ا طالبان «در‬ ‫واقعیت حتّا ش��روع نشده اس��ت»‪ .‬گروه طالبان‬

‫نیز ت��ا هنوز هرگون��ه گفت‌وگوی صل��ح را با‬ ‫حکومت افغانس��تان رد کرده‌ان��د‪ ،‬امّا مقام‌های‬ ‫حکومت افغانس��تان هم‌واره از آماده‌گی طالبان‬ ‫به مصالحه و تماس‌های ابتدایی با آن‌ها س��خن‬ ‫گفته‌اند‪.‬‬ ‫واش��نگتن‪ ،‬یک س��ال پیش ابت��کار مصالحه با‬ ‫طالبان را ش��روع کرد و به این هدف یک دفتر‬ ‫سیاس��ی برای طالبان در قطر ایج��اد گردید‪ .‬امّا‬ ‫بع��د‪ ،‬گروه طالبان این گفت‌وگوها را قطع کرد‬ ‫و گفتند که ای��االت متحد در وعده‌اش مبنی بر‬ ‫آزادی زندانیان از گوانتانامو وفا نکرده است‪.‬‬ ‫حاال ای��االت متحد امریکا در نظر دارد که اکثر‬ ‫نیروهای خود را تا پایان سال ‪ 2014‬از افغانستان‬ ‫خارج کن��د‪ ،‬امّا بحث در مورد باقی گذاش��تن‬ ‫شماری از این نیروها جریان دارد‪.‬‬


‫‪2‬‬

‫نخست‬ ‫سخن‬

‫‌ ‌شنبه ‪ 30‬دی‪ /‬جدی ‪ 1391‬خورشیدی‬

‫طالبان رها می‌شوند‪ ،‬تا به‬ ‫صفوف‌شان بپیوندند‬

‫‪ 19‬جنوری ‪ 2013‬میالدی سال دوم شمارة ‪27‬‬

‫اخیرن مقامات پاکستان گفته‌اند که قرار است تمامی زندانیان‬ ‫طالبان را در این کشور رها کنند‪ .‬گفتنی است که مالعبدالغنی‬ ‫دوم طالبان نیز در میا ِن آن‌ها خواهد بود‪.‬‬ ‫برادر‪ ،‬فرد شماره ّ‬ ‫حکومت پاکستان پس از دیدار هیأت شورای عالی صلح از این‬ ‫کشور توافق کرده بود که شماری از طالبان را رها کند‪ .‬از آن‬ ‫تاریخ تا کنون‪ ،‬در حدود بیست تن طالب را رها کرده‌اند که‬ ‫مال نورالدین ترابی‪ ،‬وزیر سابق عدلیه طالبان نیز در میان این‬ ‫بیست نفر است‪ .‬ا ّما سخنان اخیر جلیل جیالنی معاون وزارت‬ ‫خارجه پاکستان غیرمترقبه است‪ .‬آقای جیالنی از آزادی همۀ‬ ‫طالبان زندانی در زندان‌های پاکستان دم زده است‪ .‬شورای‬ ‫عالی صلح که همواره آزادی طالبان در بند را از حکومت‬ ‫پاکستان خواسته است‪ ،‬هرچند از این موضع حکومت پاکستان‬ ‫استقبال کرده‪ ،‬ا ّما هم‌چنان گفته است که این آزادی‌ها باید در‬ ‫هم‌آهنگی با شورای عالی صلح و حکومت افغانستان انجام‬ ‫شوند‪ .‬این شورا هم‌چنان امیدوار است تا آزادی مال برادر به‬ ‫روند مذاکرات صلح حکومت افغانستان با طالبان کمک کند‪.‬‬ ‫مواضع شورای عالی صلح نیز از همان مواضع سنّتی است‪.‬‬ ‫آن‌ها با دادن امتیاز می‌خواهند طالبان را به میز مذاکره حاضر‬ ‫کرات انجام داده‌اند و‬ ‫کنند‪ .‬کاری را که در چند سال اخیر به ّ‬ ‫نتیجه نگرفته‌اند‪ .‬در دو سال اخیر‪ ،‬حکومت افغانستان بار بار‬ ‫طالبانی را که در حین عملیات جنایت‌کارانه بازداشت شده‌اند‬ ‫رها کرده‌اند‪ .‬حکومت افغانستان این امتیازها را در جهت جلب‬ ‫نظر طالبان داده‌ است؛ ا ّما طالبانی که رها شده‌اند بالفاصله‬ ‫به جبهات‌شان پیوسته‌اند و دوباره به اَعمال ضد امنیت ملی‬ ‫دست زده‌اند‪ .‬این عمل حکومت به امتیازدهی یک‌طرفه مب ّدل‬ ‫شده است‪ .‬با همه لک‌بخشی‌های حکومت‪ ،‬طالبان هنوز هم‬ ‫حکومت افغانستان را به رسمیت نمی‌شناسند و از داعیۀ جنگ‬ ‫با این حکومت دست نمی‌‪‎‬کشند‪ .‬پس رها کردن طالبان به معنای‬ ‫تقویت صفوف آن‌ها است و هیچ نتیجه‌یی جز خون‌ریزی‌های‬ ‫بیش‌تر ندارد‪.‬‬ ‫حکومت افغانستان باید به جای رهاکردن طالبان در صدد‬ ‫چاره‌جویی‌های اساسی‌تر برآید‪ .‬حکومت افغانستان باید به‬ ‫تقویت اعتماد به نفس از طریق ارایۀ حکومت‌داری خوب برای‬ ‫جلب حمایت مردم برآید‪ ،‬حکومت باید باور کند که طالبان‬ ‫تنها از طریق جنگ مغلوب شوند؛ زیرا آن‌ها چیزی کم‌تر از‬ ‫برقراری شریعت به شیوۀ طالبانی نمی‌خواهند‪ .‬آن‌ها بار بار‬ ‫گفته‌اند که قانون اساسی افغانستان را قبول ندارند‪ .‬برای ما‬ ‫پذیرفتنی است که طالبان حضور زنان را در حوزۀ عمومی‬ ‫برنمی‌تابند‪ .‬آن‌ها آزادی بیان را نمی‌خواهند‪ ،‬با آمدن طالبان‬ ‫در هر سطحی از قدرت‪ ،‬بسیاری از رسانه‌ها بسته خواهند شد‪،‬‬ ‫و حضور زنان در رسانه‌ها محدود خواهد شد‪ .‬با این حساب‪،‬‬ ‫چه‌گونه می‌توان به طالبان به عنوان یک روند سالم سیاسی که‬ ‫بتواند در چارچوب قانون مبارزه کند‪ ،‬امید بست‪.‬‬ ‫بر اساس همین حقایق است که رها کردن طالبان چی از جانب‬ ‫حکومت افغانستان و چی از جانب حکومت پاکستان پی‌آمدی‬ ‫جز خشونت بیش‌تر ندارد‪ .‬پس از سال ‪ ،2001‬رهبران و بخش‬ ‫عمدۀ نیروی جنگنده طالبان به پاکستان فرار نمودند‪ .‬مرکز‬ ‫تجهیز‪ ،‬آموزش‌های نظامی و تراکم قوای طالبان در پاکستان‬ ‫است‪ .‬طوری که دیده می‌شود شمار زیادی از طالبان از سطح‬ ‫رهبری آن‌ها گرفته تا سطوح پایینی‌شان در اسارت پاکستانی‌ها‬ ‫به سر می‌برند‪ ،‬پس بحث رهایی آن ها از جانب پاکستان چی‬ ‫پیامی می‌تواند داشته باشد؟ آیا پاکستانی‌ها به خواست‌های‬ ‫حکومت افغانستان تن درمی‌دهند؟‬ ‫من فکر می‌کنم حکومت افغانستان گول پاکستانی‌ها را خورده‬ ‫است؛ زیرا طالبان اگر در زندان‌های پاکستان باشند به‬ ‫مراتب به‌تر از آن است که آزاد باشند‪ .‬آزاد کردن طالبان با‬ ‫فرستادن‌شان به جنگ افغانستان هیچ تفاوتی ندارد‪ .‬شورای‬ ‫عالی صلح که از رهایی این طالبان نگران‌اند چرا خود باربار‬ ‫طالبان را رها کرده‌اند؟ آیا شورای عالی صلح از همه طالبانی‬ ‫که رها کرده‌اند اطالع دارند؟ آیا به راستی این طالبان به‬ ‫زنده‌گی عادی برگشته‌اند؟ مردم افغانستان از رهایی طالبان‬ ‫چی از جانب حکومت افغانستان و چی از جانب پاکستانی‌ها‬ ‫ابراز نگرانی می‌کنند؛ زیرا مذاکرات صلح‪ ،‬جز رهایی طالبان از‬ ‫بند و پیوستن دوبارۀشان به صفوف‌شان هیچ معنای دیگری‬ ‫نداشته است‪ .‬پاکستانی‌ها نیز با این اقدام‌شان گویا حسن‬ ‫نیت‌شان را نسبت به حکومت افغانستان نشان می‌دهند‪ ،‬در‬ ‫حالی که هم‌کاری پاکستانی‌ها زمانی می‌تواند منطقی به نظر‬ ‫آید که آن‌ها دروازه‌های هفتاد هزار مدرسه را ببندند یا رهبری‬ ‫و مراکز طالبان در پاکستان را مورد حمایت قرار ندهند‪.‬‬ ‫مراکز آموزش و شبکه‌های حمایت مالی طالبان در پاکستان‬ ‫می‌توانند آن‌گونه فعالیت کنند که طالبان به جنگی طوالنی مدت‬ ‫بپردازند‪ .‬فعالیتی در حد نبرد طالبان نمی‌تواند بدون حمایت‌های‬ ‫خاص دولتی در یک کشور بیگانه ادامه یابد‪ .‬پس پاکستانی‌ها‬ ‫زمانی می‌توانند رضایت مردم و حکومت افغانستان را‬ ‫جلب کنند که از ترفند‌های عوام‌فریبانه دست کشیده و برای‬ ‫همکاری‌های اساسی در جهت تضعیف طالبان گام بردارند‪.‬‬

‫در هفته‌یی که گذش��ت ریی��س جمهور برای‬ ‫بح��ث روی امضای توافق‌نامۀ امنیتی به امریکا‬ ‫س��فر نمود‪ .‬پس از این س��فر حامد کرزی در‬ ‫نشس��ت خبری‌ی��ی در بارۀ مس��ایل مربوط به‬ ‫گفت‌وگوه��ای این توافق‌نامه س��خن گفت‪.‬‬ ‫مهم‌تری��ن مس��اله بح��ث مصونی��ت قضای��ی‬ ‫نیروه��ای امریکای��ی پس از س��ال ‪ 2014‬بود‪.‬‬ ‫هرچند هنوز ش��مار دقیق نیروهای��ی که قرار‬ ‫است پس از ‪ 2014‬در افغانستان بمانند روشن‬ ‫نیس��ت‪ ،‬در کنار آن رییس جمه��ور اوباما در‬ ‫دی��دار اخیر با ریی��س جمهور ک��رزی گفته‬ ‫اس��ت که نیروهای ما در هیچ کش��وری بدون‬ ‫برخورداری از مصونیت قضایی باقی نخواهند‬ ‫ماند‪ .‬به قول صاحب‌نظران یکی از دالیلی که‬ ‫امریکایی‌ها به ص��ورت کامل از عراق خارج‬ ‫ش��دند ع��دم برخ��وردای آن‌ه��ا از مصونیت‬ ‫قضایی ب��ود‪ .‬بنابر ای��ن‪ ،‬احتمال ای��ن که این‬ ‫نیروها به ص��ورت کامل از افغانس��تان خارج‬ ‫ش��وند بعید به نظر نمی‌رس��د‪ .‬حامد کرزی اما‬ ‫در ای��ن باره ب��ه اوباما گفته اس��ت که تصمیم‬ ‫نهای��ی در ب��ارۀ مصونی��ت قضای��ی نیروهای‬ ‫امریکایی را مردم افغانس��تان خواهند گرفت‪.‬‬

‫ش��اید حکومت حامد کرزی از همین خالی‬ ‫قانونی اس��تفاده می‌کند و ش��اید ب��رای همین‬ ‫مساله است که انتخابات شوراهای ولسوالی‌ها‬ ‫را دایر نمی‌کن��د تا هر زم��ان بتواند در مورد‬ ‫مس��ایل مه��م جرگه‌ه��ای فرمایش��ی برگزار‬ ‫کند و خواس��ت‌های گروه حاکم را برآورده‬ ‫س��ازد‪ .‬جرگۀ س��نتی صلح و جرگۀ مشورتی‬ ‫در ب��ارۀ موافقت‌نام��ۀ اس��تراتژیک از همین‬ ‫مقوله بودند‪ .‬ح��اال حکومت بازهم با مس��الۀ‬

‫جرگه می‌تواند در چانه‌زنی‌های حکومت در‬ ‫بارۀ انتخابات آینده موثر باشد‪ .‬طوری‌که دیده‬ ‫می‌ش��ود به خصوص در دوس��ال اخیر رابطۀ‬ ‫ادارۀ اوبام��ا با حکومت ک��رزی خوب نبوده‬ ‫است‪ .‬دید و بازدیدهای س��ناتوران امریکایی‬ ‫ب��ا نیروهای مخال��ف حکومت افغانس��تان در‬ ‫برلی��ن و دیداره��ای نماین��ده‌گان حکوم��ت‬ ‫اوباما ب��ا طالبان در قطر‪ ،‬حکومت افغانس��تان‬ ‫را از حمای��ت ادارۀ اوباما نا امید کرده اس��ت‪.‬‬

‫همان‌گونه ک��ه مقامات امریکایی گفته‌اند این‬ ‫نیروها در هیچ جای دنیا بدون برخورداری از‬ ‫مصونیت قضایی حضور نداشته‌اند‪ ،‬معنای این‬ ‫حرف امریکا این است که آن‌ها اگر مصونیت‬ ‫قضایی نداش��ته باشند در افغانس��تان نخواهند‬ ‫مان��د‪ .‬آی��ا حکومت افغانس��تان ب��ا برگزاری‬ ‫جرگه‌ی��ی در جهت فراه��م آوردن مصونیت‬ ‫قضایی تالش خواهد کرد؟ یا نه‪ ،‬مراد از بحث‬ ‫مصونیت قضایی چیز دیگری است‪.‬‬ ‫جرگه‌های نامتعارف‬ ‫هرچن��د امریکایی‌ها برای امض��ای توافق‌نامۀ‬ ‫امنیتی عجله دارند؛ اما حکومت افغانس��تان با‬ ‫طرح بح��ث قانونی ک��ردن مصونیت قضایی‬ ‫امضای ای��ن توافق‌نام��ه را به تاخی��ر انداخته‬ ‫اس��ت‪ .‬این‌که در پشت این تاخیرها چی نهفته‬ ‫است بعدن به آن خواهم پرداخت‪ .‬اما پیش از‬ ‫آن جا دارد درب��ارۀ جرگه‌هایی که حکومت‬ ‫افغانستان بیرون از چارچوب‌هایی که در قانون‬ ‫اساس��ی پیش‌بینی شده اس��ت برگزار می‌کند‬ ‫بحث کنیم‪ .‬حکومت افغانس��تان هم‌واره لویه‌‬ ‫جرگه‌ه��ا را با بهانۀ قانون��ی« اتخاذ تصمیم در‬ ‫مورد مس��ایل مرب��وط به اس��تقالل‪ ،‬حاکمیت‬ ‫ملی‪ ،‬تمامیت ارضی و مصالح علیاى کش��ور»‬ ‫برگ��زار می‌کن��د‪ .‬بحث نی��از برگ��زاری این‬ ‫جرگه‌ه��ا ظاهرن موج��ه به نظر می‌رس��د؛ اما‬ ‫ش��یوه‌های برگ��زاری این جرگه‌ه��ا خارج از‬ ‫چارچوب‌های قانونی بوده اس��ت‪ .‬ما در قانون‬ ‫اساسی لویه جرگه داریم‪ ،‬نهادی که با میکانیزم‬ ‫مشخص ش��ده در قانون در موارد خاصی که‬ ‫در قانون تعریف ش��ده برگ��زار می‌گردد‪ .‬ما‬ ‫هنوز ش��وراهای ولسوالی(شهرستانی) نداریم‪.‬‬ ‫ای��ن در حالی اس��ت که حضور این ش��وراها‬ ‫در لویه جرگه حتمی اس��ت و بدون اشتراک‬ ‫اعض��ای آن‪ ،‬لوی��ه جرگ��ه بر اس��اس قانون‬ ‫اساس��ی نمی‌تواند مش��روعیت داش��ته باشد‪.‬‬

‫جنجال برانگیزی روبه‌رو ش��ده است‪ .‬در بارۀ‬ ‫مس��ایل مربوط به اس��تقالل حکومت‪ ،‬مصالح‬ ‫علیای کش��ور بعضی‌ها به ای��ن باور اند که در‬ ‫نبود میکانی��زم قانونی(لویه جرگه) که به دلیل‬ ‫برگزار نش��دن انتخابات شوراهای ولسوالی‌ها‬ ‫اش��کال دارد پارلمان می‌تواند این مباحث را‬ ‫برگزار کند‪ .‬پارلمان به عنوان عالی‌ترین مظهر‬ ‫ارادۀ مردم می‌تواند مسالۀ مصونیت قضایی در‬ ‫توافق‌نام��ۀ امنیتی میان افغانس��تان و امریکا را‬ ‫بررس��ی کرده و در این باره فیصله صادر کند‪.‬‬ ‫چیزی‌که حکومت را در این موارد از مراجعه‬ ‫به پارلمان باز می‌دارد این است که جرگه‌های‬ ‫س��نتی می‌توانند بر اس��اس خواست حکومت‬ ‫عمل کنن��د آرزویی که از پارلم��ان برآورده‬ ‫شدنی نیس��ت‪ .‬برای همین حکومت نهادهای‬ ‫موازی فرمایش��ی ش��بیه جرگه‌ه��ا را تقریبن‬ ‫جای‌گزین میکانیزم‌ها و نهادهای تعریف شده‬ ‫در قانون کرده اس��ت‪ .‬ترس همه این است که‬ ‫ای��ن جرگه‌ها که از جان��ب حکومت برگزار‬ ‫می‌شوند آهس��ته آهس��ته جای میکانیزم‌های‬ ‫قانون��ی را نگیرن��د و این ترفندها به س��احات‬ ‫دیگر نیز سرایت نکند‪.‬‬ ‫دالی�ل تاخی�ر از جان�ب حکوم�ت‬ ‫افغانستان‬ ‫با وجودی که حکوم��ت امریکا برای امضای‬ ‫توافق‌نامۀ امنیتی ش��تاب دارد؛ حکومت حامد‬ ‫کرزی ظاهرن ب��رای این کار هی��چ عجله‌یی‬ ‫ن��دارد‪ .‬این تاخیر حکومت افغانس��تان که حتا‬ ‫ج��دول زمانی ن��ه ماهه‌یی را نیز تا رس��یدن به‬ ‫مرحله امضای این توافق‌نامه تعیین کرده است‬ ‫چی معنی دارد؟‬ ‫صاحب‌نظ��ران در پش��ت ای��ن تاخیره��ای‬ ‫حکومت خواس��ت‌های سیاس��ی گروه حاکم‬ ‫را می‌بینن��د‪ .‬موک��ول کردن بح��ث مصونیت‬ ‫قضایی ب��ه برگزاری جرگۀ مش��ورتی یا لویه‬

‫طوری‌که حکومت افغانس��تان در هردو مورد‬ ‫با لحن ش��دید امری��کا و نیروهای مخالفش را‬ ‫مورد انتقاد قرار داد‪ .‬چیزی که مس��لم اس��ت‬ ‫این اس��ت که گروه حاکم به هیچ وجه حاضر‬ ‫نیست پس از سال ‪ 1393‬از قدرت کنار برود‪.‬‬ ‫در این ش��کی وج��ود ندارد ک��ه جرگه‌های‬ ‫س��نتی هم‌واره در خدمت حکومت بوده‌اند و‬ ‫میکانیزم ترکیب آن طوری است که حکومت‬ ‫افراد دمساز با خواست‌هایش را دعوت می‌کند‬ ‫و نتیجۀ دل‌خواه‌اش را به دست می آورد‪ .‬پس‬ ‫موکول ک��ردن امضای ای��ن توافق‌نامۀ امنیتی‬ ‫تلویح��ن به معن��ای چانه‌زن��ی حکومت برای‬ ‫جلب حمایت امریکا از نامزد مورد نظر گروه‬ ‫حاکم در انتخابات آینده اس��ت‪ .‬ایاالت متحد‬ ‫امری��کا نیز ب��رای به دس��ت آوردن مصونیت‬ ‫قضایی س��ربازانش ش��رایط س��ختی گذاشته‬ ‫اس��ت‪ .‬آن‌ها گفته‌اند که نداش��تن ای��ن امتیاز‬ ‫ب��ه معنای قطع کمک‌ها و روابط با افغانس��تان‬ ‫خواهد ب��ود‪ .‬پس دیده می‌ش��ود ک��ه هر دو‬ ‫طرف خواس��ت‌های یک‌دیگر شان را خوب‬ ‫درک کرد‌ه‌ان��د و اما در ای��ن میان حکومت‬ ‫افغانس��تان از سرنوش��ت مردم مایه گذاش��ته‬ ‫اس��ت‪ .‬حکومت کنون��ی از ای��ن چانه‌زنی‌ها‬ ‫س��ودای حفظ و تداوم اقت��دارش را در هیات‬ ‫یک رییس جمهور در انتخابات آینده در سر‬ ‫می‌پروران��د؛ چیزی که امریکایی‌ه��ا یا با آن‬ ‫مخالف‌ان��د یا در صورت اتف��اق افتادن چنین‬ ‫چی��زی خواس��ت‌های بیش‌ت��ری از حکومت‬ ‫آینده می‌خواهند‪ .‬این خواس��ت‌ها بدون شک‬ ‫در محور هم‌آهنگی و هم‌سویی بیش‌تر با یک‬ ‫ش��ریک مطلوب برای امری��کا خواهد بود و‬ ‫حکومت افغانس��تان به گفتۀ مقامات امریکایی‬ ‫شریک خوبی در دوسه سال اخیر نبوده است‪.‬‬ ‫بدون ش��ک در آینده حقایق بیش‌تری در این‬ ‫باره هویدا خواهد شد‪.‬‬

‫چانه‌زنی‌ در امضای‬ ‫توافق‌نامۀ امنیتی‬ ‫م‪ .‬نوذر‬


‫مریم مانا‪ /‬کارشناس روابط بین‌الملل‬

‫کننده و منحرفی برای کاهش فشار جنسی و‬ ‫احساس ارضای حاصل از آن به وجود آید‪.‬‬ ‫منش��ا این بیماری اجتماعی چیست‪ ،‬چرا زن‬ ‫بودن به عنوان یک س��وژه و اب��زار تفریح و‬ ‫تفنن یا عقده ترکانی‌های جنسی تا این حد‪-‬‬ ‫در این جامعۀ فقیری که مردم‌اش باید بیش از‬ ‫هر چیزی دغدغۀ نان پیدا کردن داشته باشند‪-‬‬ ‫ای��ن طور گس��ترش پیدا کرده‪ .‬بارها ش��اهد‬ ‫بوده‌ایم ک��ه خانم‌ها از خیاب��ان آزاری‌های‬ ‫مک��رر به س��طوح آمده‌اند ول��ی بی توجهی‬ ‫برای رفع این مش��کل باعث ش��ده دامنۀ این‬ ‫اپیدمی روانی گسترده‌تر شده و زنان در کنار‬ ‫سایر خش��ونت‌های فیزیکی و روانی فراوان‬ ‫حتا هنگام عبور از خیابان‌ها نیز امنیت روانی‬ ‫نداشته باشند و مورد بدرفتاری قرار بگیرند یا‬ ‫این‌که به دلیل این گونه آزارهای محیطی از‬

‫یک پدیدۀ عادی ش��ناخته شده است‪ .‬دالیل‬ ‫عمده ای��ن بی اعتنایی اجتماعی افزایش قابل‬ ‫مالحظ��ۀ آن در جامعه به دلیل س��اختارهای‬ ‫اجتماع��ی و وضعی��ت بی هنج��ار فرهنگی‬ ‫حاک��م ب��ر جامع��ه و از طرف دیگ��ر عدم‬ ‫ضمانت اجرایی قوانین در مقابل این آس��یب‬ ‫اجتماعی است‪.‬‬ ‫یکی از مش��غله‌های فکری زنان این است که‬ ‫در هنگام خ��روج از خانه دایمن باید مراقب‬ ‫اطرافیان خود باش��ند؛ چرا ک��ه مزاحمان در‬ ‫ش��کل و ظاهر خاصی بروز نمی‌یابند و هیچ‬ ‫ردۀ سنی خاصی را شامل نمی‌شوند و گاهن‬ ‫زن��ان آس��یب‌دیده از این آزارهای جنس��ی‬ ‫و مزاحمت‌ه��ا چن��ان س��رخورده و منفع��ل‬ ‫می‌ش��وند که گاه برای مقابل��ه با عواقب آن‬ ‫حض��ور اجتماعی خود را مح��دود می‌کنند‪.‬‬

‫اما این وضعیت در چند کالن شهر افغانستان‬ ‫چی‌گونه است؛ هر چند هنوز تحقیق خاصی‬ ‫در مورد میزان این معضل از س��وی نهادهای‬ ‫اجتماع��ی صورت نگرفته اس��ت ولی به نظر‬ ‫می رسد که هزاران زن روزانه در خیابان‌های‬ ‫کابل و دیگر ش��هرهای افغانس��تان با پدیدۀ‬ ‫خیابان آزاری روبه‌رو می‌شوند‪.‬‬ ‫زن��ان افغان ب��رای رس��یدن ب��ه آزادی‌های‬ ‫مدن��ی خ��ود با ان��واع محدودیت‌ها دس��ت‬ ‫به گریب��ان هس��تند و یک��ی از معمول‌ترین‬ ‫ای��ن محدودیت‌ها که همیش��ه نادیده گرفته‬ ‫ش��ده‪ ،‬بد رفتاری با آن‌ها در خیابان‌هاس��ت‪.‬‬ ‫رایج‌ترین ش��کل خیابان آزاری پرزه گفتن‪،‬‬ ‫سخنان زننده و فحش‌های رکیک است؛ اما‬ ‫در م��واردی از این هم فراتر رفت��ه و زنان با‬ ‫تماس‌های فیزیکی نیز اذیت می‌شوند‪.‬‬

‫مزاحمت خیابانی بخشی از‬ ‫تجربۀ اجتماعی بسیاری از‬ ‫دختران و زنان است که در‬ ‫هر زمان و هر شهری به چشم‬ ‫می‌خورد و ازعمده رفتارهای‬ ‫نابه‌هنجار اجتماعی است که در‬ ‫ایجاد ناامنی اجتماعی و سلب‬ ‫آرامش افراد نقش مهمی را‬ ‫ایفا می‌کند‪.‬‬ ‫زن به عنوان يك جنس دوم بايد در پس��توی‬ ‫انديشه‌های مردس��االر و زن ستيز هميشه در‬ ‫صدد باش��د پنهان بماند تا آشكار‪ .‬زن مطابق‬ ‫به باور س��نتی افغانستانی هميش��ه بايد از زن‬ ‫بودن و از زنانه‌گی خود بشرمد و تالش كند‬ ‫تا اين تفاوت‌ها را كه س��بب وجه تفكيك او‬ ‫از جنس مخالف می‌شود پنهان بسازد‪ ،‬يقينن‬ ‫حض��ور زن در جامعه و پر رنگ ش��دن اين‬ ‫حضور با توجه به اين كه اين جنس هميش��ه‬ ‫در انزوا و حاش��يه روزگار گذرانده به عنوان‬ ‫يك ام��ر تجددخواهانه س��نت س��تيز تلقی‬ ‫می‌ش��ود‪ .‬از اين روست كسانی كه باورهای‬ ‫س��نتی مس��موم را با خود يدك می كش��ند‬ ‫ب��ه نوعی اي��ن حض��ور زن را در مغايرت با‬ ‫ارزش‌ها و بالتب��ع تماميت خود می‌دانند و به‬ ‫مجادله با آن برمی‌خيزند‪ ،‬چيزی كه از آن به‬ ‫عنوان زن س��تيزی در جامعۀ سنتی افغانستان‬ ‫ياد می‌شود و بسياری از ما در طول حاكميت‬ ‫س��ياه طالب��ان و حت��ا در دورۀ پس��ا طالبانی‬ ‫ش��اهدان عينی‌اش بوده‌ايم‪ .‬زن س��تیزی در‬ ‫بس��ترهای مختلف اجتماعی گاه در خانواده‬ ‫و گاه در اجتماع در افغانستان حيات بسياری‬ ‫از زن��ان را با تهديد روبه رو می‌كند و در هر‬ ‫سطحی رخ می‌دهد ولی خشونت روانی و از‬ ‫نوع اجتماعی‌اش خيابان آزاری اس��ت كه به‬ ‫صورت بسيار گس��ترده زنان را مورد تهديد‬ ‫قرار می‌دهد‪ ،‬خيابان آزاری در بيرون از خانه‬ ‫در سرک‌ها و حتا مكان‌های شلوغ و مزدحم‬ ‫خارج از خانه باعث ش��ده ت��ا زنان از امنیت‬ ‫جس��می و روانی برخوردار نباشند‪ .‬البته این‬ ‫مشکل فقط گریبان‌گیر گروه خاصی از زنان‬ ‫نیس��ت؛ بلکه می‌توان گفت بسیاری از زنانی‬ ‫که برای انجام کارهای بی��رون منزل مجبور‬ ‫ب��ه خروج از خانه هس��تند با مش��کل خیابان‬ ‫آزاری و اقس��ام مختلف آن روبه‌رو هستند‪،‬‬ ‫خیابان آزاری از سوی مردان با هدف توهین‬ ‫ب��ه جن��س زن و برای رفع عقده‌های ناش��ی‬ ‫از تصور مردس��االرانه به عن��وان یک حربه‬ ‫علی��ه زنان اس��تفاده می‌ش��ود در واقع گاهی‬ ‫ناکامی‌ه��ا و مس��ایلی ک��ه از جان��ب محیط‬ ‫فرهنگی و اجتماعی ش��خص در س��ر راه او‬ ‫قرار می‌گیرند‪ ،‬باعث می شود راه‌های گم‌راه‬

‫س��وی خانواده‌های‌شان از فرصت‌های شغلی‬ ‫و تحصیل��ی محروم ش��وند‪ .‬ای��ن موضوع به‬ ‫عنوان یکی از معض�لات اجتماعی می‌تواند‬ ‫دالیل روانی دیگری را داش��ته باشد‪ ،‬افرادی‬ ‫ک��ه می‌خواهند با تحقیر جنس زن به ارضای‬ ‫خواسته‌های عقده‌مندانه‌شان برسند جنس زن‬ ‫را مضم��ون قرار داده و ب��ه هدف رفع غرایز‬ ‫جنس��ی به هر عملی که ممکن باش��د دست‬ ‫می‌زنن��د‪ .‬مزاحمت‌های خیابان��ی که در نوع‬ ‫خ��ودش با واکن��ش و بازخواس��ت کم‌تری‬ ‫روب��ه‌رو می‌ش��ود یک��ی از ش��ایع‌ترین نوع‬ ‫خشونت‌های رفتاری است که مصونیت زنان‬ ‫را مورد تعرض ق��رار می‌دهد‪ .‬به هر صورت‬ ‫این موضوعی است که دغدغۀ بیش از نیمی‬ ‫از نفوس این کش��ور است به همین دلیل باید‬ ‫عوامل آن را به بررسی گرفت تا شاید کمی‬ ‫ای��ن موضوع در کنار مش��کالت عدیدۀ این‬ ‫کش��ور و به عنوان یک معضل اجتماعی که‬ ‫روح و روان بس��یاری از زن��ان را م��ی‌آزارد‬ ‫به بررسی گرفته ش��ود و راه‌کارهای مناسبی‬ ‫برای مقابله با آن سنجیده شود‪.‬‬ ‫ه��ر جامعه‌یی به امنیت‪ ،‬بازرس و نظارت نیاز‬ ‫دارد و کوتاهی در انجام چنین عملی می‌تواند‬ ‫ظه��ور ناهنجاری‌هایی نظی��ر «مزاحمت‌های‬ ‫خیابانی» را به دنبال داش��ته باش��د‪ ،‬پدیده‌یی‬ ‫مذموم که اینک به صورت علنی رایج ش��ده‬ ‫و امنیت زنان و دختران جوان را بیش از پیش‬ ‫به مخاطره انداخته و اکثر خانواده‌ها را تهدید‬ ‫می‌کند‪.‬‬ ‫مزاحمت خیابانی بخش��ی از تجربۀ اجتماعی‬ ‫بس��یاری از دختران و زنان اس��ت که در هر‬ ‫زم��ان و هر ش��هری به چش��م می‌خ��ورد و‬ ‫ازعمده رفتارهای نابه‌هنجار اجتماعی اس��ت‬ ‫که در ایجاد ناامنی اجتماعی و سلب آرامش‬ ‫افراد نقش مهمی را ایفا می‌کند‪.‬‬ ‫متاسفانه در جامعۀ امروز ما مزاحمت خیابانی‬ ‫پدیدۀ آس��یب‌زا و هم‌واره معطوف به زنان و‬ ‫دختران اس��ت و این روند همیش��ه به عنوان‬

‫هر ن��وع فعالیتی ک��ه در فض��ای عمومی از‬ ‫سوی فردی در برخورد با فرد دیگر صورت‬ ‫بگیرد‪ ،‬به گونه‌یی که باعث آزار و اذیت آن‬ ‫فرد ش��ود مزاحمت خیابانی نامیده می‌ش��ود‪.‬‬ ‫مزاحمت‌ه��ای خیابانی ب ‌ه ویژه در کش��ور ما‬ ‫چنان ش��کل ملموس و محسوسی پیدا کرده‬ ‫که گوی��ا بروز چنی��ن پدیده‌ی��ی در روابط‬ ‫می��ان زنان و مردان جامع��ه اجتناب ناپذیر به‬ ‫نظ��ر می‌رس��د‪ .‬مزاحمت‌هایی ک��ه هیچ‌گاه‬ ‫در قالب آمار و ارقام ارایه نخواهد ش��د؛ اما‬ ‫نبود آمار به معنای نبود این معضل اجتماعی‬ ‫اسف‌بار نیس��ت‪ ،‬چرا که هر زنی با هر سن و‬ ‫سالی چنین مس��اله‌یی را حتمن تجربه کرده‬ ‫است و این مزاحمت‌ها متعلق به قشر خاصی‬ ‫نیس��ت بلکه تقریبن همه زنان در هر موقعیت‬ ‫س��نی و با هر نوع حجاب و پوش��ش و با هر‬ ‫ترکیب ظاهر و چهره در تمام س��اعات با این‬ ‫مزاحمت‌های خیابانی روبه‌رو شده اند‪.‬‬ ‫مزاحمت‌ه��ای خیابان��ی برای زن��ان یکی از‬ ‫مهم‌تری��ن معضالت زنان در سراس��ر جهان‬ ‫اس��ت و متاس��فانه تحقیقات مح��دودی در‬ ‫این باره تاکنون صورت گرفته اس��ت‪ .‬همین‬ ‫تحقیق��ات محدود نی��ز واقعی��ات زیادی را‬ ‫آش��کار می‌س��ازد‪ .‬به عنوان مثال بیش از ‪80‬‬ ‫درصد از زنانی که مورد پرس��ش قرار گرفته‬ ‫اند‪ ،‬در کشورهای کانادا و مصر‪ ،‬گفته‌اند که‬ ‫در خیابان مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند‪.‬‬ ‫در کش��ور یمن این رقم بی��ش از ‪ 90‬درصد‬ ‫اعالم ش��ده‪ ،‬حتا زنان متواض��ع و محجبه نیز‬ ‫از مزاحمت‌هایی خیابان��ی در امان نبوده‌اند‪.‬‬ ‫نتیج��ۀ دو مطالعه صورت گرفت��ه در ایاالت‬ ‫متح��د‪ ،‬ایندیاناپولی��س و کالیفرنی��ا‪ ،‬نش��ان‬ ‫می‌دهد ‪ 100‬درصد زنانی که مورد پرس��ش‬ ‫ق��رار گرفته‌اند‪ ،‬مزاحم��ت خیابانی را تجربه‬ ‫کرده‌اند‪.‬‬ ‫مطالعات انجام شده بر روی معضل مزاحمت‬ ‫خیابانی نش��ان می‌دهد که قربانیان این دست‬ ‫مزاحمت‌ها معمولن زنان جوان هستند‪.‬‬

‫س�نت‌های اجتماع�ی؛ بزرگ‌تری�ن‬ ‫چالش‬ ‫س��نت‌ها و نگرش‌ه��ای جامع��ۀ افغان��ی‪ ،‬از‬ ‫س��ال‌های دور تا کن��ون‪ ،‬م��ردان را بر اکثر‬ ‫ام��ور اجتماعی مس��لط کرده اس��ت و حاال‬ ‫این حاکمیت مطلق‪ ،‬از س��وی زنان پیش‌گام‬ ‫و پ��ا گیری نگرش‌ه��ای تجددگرایانه برای‬ ‫انکش��اف متوازن زن��ان هم‌گام ب��ا مردان به‬ ‫صورت دفعی به چالش کشیده شده است‪ .‬در‬ ‫این میان کسانی که حافظ و حامی سنت‌های‬ ‫پیشین هس��تند وقتی می‌بینند خالف هنجارها‬ ‫و ذهنی��ت آن‌ها زن��ان روزب��ه‌روز بیش‌تر و‬ ‫بیش‌تر در ام��ور اجتماعی س��هم می‌گیرند‪،‬‬ ‫آن‌ها س��پر دفاعی برداش��ته و به فکر دفاع از‬ ‫رس��وم قدیمی می‌شوند‪ .‬خیابان آزاری یکی‬ ‫از پیامدهای منفی این مب��ارزه علیۀ تغییرات‬ ‫اجتماعی اس��ت که باع��ث ناراحتی مدافعان‬ ‫رس��م و رواج گذش��ته می‌ش��ود و سالحی‬ ‫است که به صورت غیر مستقیم به کار گرفته‬ ‫می‌ش��ود تا عقده‌های ناشی از قدرت گیری‬ ‫جنس زن که تا هنوز در قاموس جامعۀ افغانی‬ ‫جنس دوم پنداشته می‌شود را فرو نشانده و به‬ ‫آرامش مقطعی دست بیازند‪.‬‬ ‫نگرش بدبینانه نسبت به زن‬ ‫اکثر م��وارد دیده ش��ده زمانی ک��ه زنان از‬ ‫س��وی مردان مورد توهین یا دس��ت اندازی‬ ‫واقع می‌ش��وند چنان‌چ��ه زن در صدد دفاع‬ ‫از خ��ود برآی��د جامعه ب��ا او ط��وری رفتار‬ ‫خواه��د کرد که گوی��ی خ��ود او در قضیه‬ ‫مقصر اس��ت و حق دف��اع از خ��ود در اکثر‬ ‫مواقع توس��ط بازدارنده‌های محیط اجتماعی‬ ‫به صورت خودکار س��لب می‌ش��ود‪ .‬گویی‬ ‫روند معمول این گونه اس��ت ک��ه زنان باید‬ ‫ب��ا بردباری هر نوع برخورد زش��ت و تجاوز‬ ‫فیزیک��ی را در صورت مواجه تحمل کنند و‬ ‫در ص��ورت تعدی از آن نگاه‌های بدبینانه را‬ ‫به جان بخرند به همین لحاظ اس��ت که اکثر‬ ‫کس��انی که مرتکب خیابان آزاری می‌شوند‬

‫از این نگاه س��نتی س��وء اس��تفاده ک��رده و‬ ‫باره��ای بعدی بدون هیچ ت��رس و ابایی زنان‬ ‫و دخت��ران دیگ��ری را م��ورد آزار و اذیت‬ ‫ق��رار می‌دهند‪ .‬البته این ن��وع برخورد تحقیر‬ ‫آمیز به جن��س زن را بای��د در پیوند با همان‬ ‫ساختارهای خانواده‌گی و تداوم نگرش‌های‬ ‫پاتریمونیالیستی به بررس��ی گرفت شاید کم‬ ‫تر خانواده افغان��ی را می‌توان دید که در آن‬ ‫جنس دختر از فرصت‌های برابر با جنس پسر‬ ‫برخوردار باشد‪ ،‬معمولن در صورت درگیری‬ ‫و تش��نج بین این دو جنس‪ ،‬دختر است که به‬ ‫تواضع و فروتنی بیش‌تر فراخوانده می‌ش��ود‪.‬‬ ‫جمالت��ی از قبیل ای��ن که؛ زن بای��د پروای‬ ‫آبروی خود را داش��ته باش��د‪ ،‬مرد هر کاری‬ ‫بکن��د مرد اس��ت و بداخالقی ب��رای مرد بد‬ ‫نیس��ت‪ ،‬این‌ه��ا از مواردی هس��تند که باعث‬ ‫ش��ده ت��ا متاس��فانه ابتدایی‌تری��ن روش‌های‬ ‫مواخذه و مجازات ک��ه همانا اخالق جمعی‬ ‫و س��رزنش‌های اجتماعی است متوجه مردان‬ ‫نش��ود و حتا در برخی م��وارد مزاحمت برای‬ ‫زنان مایه افتخار برای یک‌سری افراد فرومایه‬ ‫ش��مرده ش��مرد‪ .‬اگرچه زنان با استناد به مواد‬ ‫قانونی می‌توانند مزاحمان را به مراجع قضایی‬ ‫معرف��ی کرده و خواس��تار پی‌گی��ری قانونی‬ ‫ش��وند‪ ،‬اما کم‌تر زنی ت��ا پای معرف��ی افراد‬ ‫خاط��ی و به مج��ازات رس��اندن آن‌ها پیش‬ ‫م��ی‌رود‪ .‬ش��اید فراوانی چنی��ن برخوردها و‬ ‫مزاحمت‌هایی در زنده‌گی زنان و از س��ویی‬ ‫دشوار بودن مراحل طرح دعوی در محاکم‪،‬‬ ‫زنان را از صرافت پی‌گرد قانونی می‌اندازد و‬ ‫شاید هم حیا مانع از آن می‌شود که بخواهند‬ ‫ای��ن معض��ل را قانونی پی‌گی��ری کنند و در‬ ‫مقابل آن سکوت اختیار می‌کنند‪.‬‬ ‫واکنش‌های رفتاری‬ ‫س��کوت‪ ،‬رایج‌ترین پاس��خ زنان ب��ه خیابان‬ ‫آزاری است و بیش‌تر زنان در چنین مواردی‬ ‫فقط سکوت می کنند‪ .‬راه دیگری که اخیرن‬ ‫و در م��وارد اندک دختران ج��وان آن را در‬ ‫پی��ش می گیرن��د مقابله به مثل اس��ت‪ .‬تعداد‬ ‫کم��ی از زنان ب��رای این‌که به م��ردان ثابت‬ ‫کنن��د که نمی‌ترس��ند‪ ،‬به م��ردان حرف‌های‬ ‫توهی��ن آمیز و یا خش��ن می‌زنن��د‪ .‬بعضی از‬ ‫زنان به مش��اجرۀ لفظی و یا دعوای فیزیکی‪،‬‬ ‫که معمولن با میان‌جیگری شخص سوم پایان‬ ‫می‌یابد پناه می‌برند‪.‬‬ ‫برای این‌که از ترویج بیش‌تر چنین رفتارهای‬ ‫خش��ونت آمیز و احساس��اتی در میان زنان و‬ ‫مردان ام��روز و آیندۀ افغانس��تان جلوگیری‬ ‫ش��ود‪ ،‬اقدام سریع و جدی علیۀ پدیده خیابان‬ ‫آزاری ضروری است ولی متاسفانه ضعف در‬

‫زنان افغان برای رسیدن به‬ ‫آزادی‌های مدنی خود با انواع‬ ‫محدودیت‌ها دست به گریبان‬ ‫هستند و یکی از معمول‌ترین‬ ‫این محدودیت‌ها که همیشه‬ ‫نادیده گرفته شده‪ ،‬بد رفتاری‬ ‫با آن‌ها در خیابان‌هاست‪.‬‬ ‫برخورد جدی سیستماتیک و رسمی دولت و‬ ‫ارگان‌های امنیتی مربوطه باعث شده تا خیابان‬ ‫آزاری به یک موضوع عادی در شهرها تبدیل‬ ‫شود نبود یک مکانیزم جزایی مشخص برای‬ ‫مرتکبین و از سویی دیگر پایین بودن اخالق‬ ‫جمعی از عوامل عمدۀ این مش��کل اجتماعی‬ ‫پنداشته می‌شود‪.‬‬ ‫راه‌های مقابله‬ ‫هرچن��د در باال تذکر داده ش��د ک��ه خیابان‬ ‫آزاری تنه��ا پدیده‌یی نیس��ت ک��ه فقط زنان‬ ‫افغ��ان با آن روبه‌رو باش��ند؛ بلکه ب��ا در نظر‬ ‫داش��ت این‌که ج��رم در ه��ر نوع��ش در با‬ ‫نظم‌ترین و قانون‌مند‌ترین کشورها نیز به وقوع‬ ‫می‌پیوند چیزی که مهم اس��ت ساحه و میزان‬ ‫دنباله در رویة ‪7‬‬

‫ ‌شنبه ‪ 30‬دی‪ /‬جدی ‪ 1391‬خورشیدی‬ ‫‌ ‌‬

‫آزار خیابانی؛‬ ‫گسترده‌ترين خشونت روانی علیه زن‬

‫‪ 19‬جنوری ‪ 2013‬میالدی سال دوم شمارة ‪27‬‬

‫زن ستیزی و دید خصمانه نسبت به جای‌گاه‬ ‫انس��انی و شأن زن در باور عمومی و فرهنگ‬ ‫جامعۀ افغانستان امری است که در طول تاریخ‬ ‫پر فراز و نش��یب افغانس��تان وجود داشته؛ اما‬ ‫تبارز باورهای زن س��تیزانه از زمانی در بافت‬ ‫جامعه رس��وخ و رس��وب کرد که افراطیون‬ ‫طی تحوالت اجتماعی‪ -‬سیاس��ی افغانس��تان‬ ‫در ادوار مختل��ف تاریخی نقش تعیین کننده‬ ‫و بس��یار برجسته‌یی داش��ته‌‌اند و توانستند در‬ ‫دوره‌های متم��ادی اس��تیال و باورهای خود‬ ‫را ب��ه مردم بقبوالنن��د‪ .‬افراطی‌گری دینی در‬ ‫جغرافیای افغانستان از نوع اسالمی‌اش همیشه‬ ‫در بطن خود مقوالتی چون زن ستیزی را نیز‬ ‫به دنبال داش��ته و این خود زمینه س��از قطور‬ ‫و ریش��ه دار شدن ذهنیت زن ستیزانه در باور‬ ‫عوام گردیده است‪ .‬این گونه باور زن ستیزانه‬ ‫که ریش��ه در ساخت اجتماعی و بافت ذهنی‬ ‫یک جامعۀ کاملن مردس��االر دارد هنجارها‬ ‫و س��نت‌هایی که س��ازمان اجتماعی و روش‬ ‫زنده‌گان��ی جمعی را س��امان می‌بخش��د که‬ ‫آکن��ده از آموزه‌ه��ا و دریافت‌هایی اند که‬ ‫داده‌های بدآموزانه را نسبت به مقام انسانی و‬ ‫شخصیت اجتماعی زن القا می‌کنند‪ .‬بنابراین‪،‬‬ ‫موقعیت زن در فرهنگ و باورهای اجتماعی‬ ‫چنین جامعه‌ی��ی نمی‌توان��د موقعیت مکمل‬ ‫ب��رای جامع��ه و فرایند مش��ارکت اجتماعی‬ ‫به ش��مار آید؛ بلک��ه این موقعی��ت اصولن‪،‬‬ ‫موقعیت طفیلی و زیرمجموعه‌یی اس��ت که‬ ‫نقش‌های محدود و قابل شمارش��ی در حوزۀ‬ ‫عموم��ی و خصوصی به او داده می‌ش��ود‪ .‬از‬ ‫س��ویی ديگر كدهایی كه از زم��ان تولد در‬ ‫جامعه ش��رقی ‪-‬جامعۀ مردساالر‪ -‬بر ذهن و‬ ‫روان اف��راد نقش می‌بندد باعث می‌ش��ود تا‬

‫‪3‬‬


‫‪4‬‬ ‫‌ ‌شنبه ‪ 30‬دی‪ /‬جدی ‪ 1391‬خورشیدی‬

‫نگاهی‬ ‫به ماجرای سفر سراج حکيم‬ ‫بخارايی در افغانستان‬ ‫‪١٩٠۴ -١٩٠٣‬‬ ‫نجم کاويانی‬

‫‪ 19‬جنوری ‪ 2013‬میالدی سال دوم شمارة ‪27‬‬

‫س��راج حکيم بخارايی (‪۱۹۱۴ -۱۸۷۸‬م)‪ ،‬به‬ ‫کش��ورهای مختلف اروپایی(بلغاريه‪ ،‬آلمان‪،‬‬ ‫اتري��ش‪ ،‬مجارس��تان‪ ،‬فرانس��ه‪ ،‬انگلس��تان و‬ ‫سويس) و کشورهای آسيايی (ترکيه عثمانی‪،‬‬ ‫ايران‪ ،‬افغانس��تان و هندوستان) سفر کرد‪ .‬اين‬ ‫سفرها که از س��ال ‪ ١٩٠٢‬میالدی آغاز شده‬ ‫بود تا سال ‪ ١٩٠٩‬میالدی به درازا کشيد‪ .‬وی‬ ‫يادداش��ت‌ها‪ ،‬برداشت‌ها و خاطرات خود را‬ ‫از اين سفرها با عنوان «تحف اهل بخارا»‪ ،‬در‬ ‫سال ‪ ١٩١٢‬میالدی در بخارا به چاپ رساند‪.‬‬ ‫ماجرای سفر وی در افغانستان‪ ،‬بخشی از اين‬ ‫سفرنامه را می‌سازد‪.‬‬ ‫س��راج حکي��م ‪ ١١٠‬س��ال پي��ش (جنوری‬ ‫‪١٩٠٣‬م)‪ ،‬وارد افغانس��تان ش��د و ب��ه اته��ام‬ ‫جاسوس��ی و خبرچینی زندانی شد‪ .‬ماجرای‬ ‫سفر و زندانی ش��دن وی در هرات و سپس‬ ‫انتقال وی «تحت‌الحفظ»‪ ،‬پای پياده با غل و‬ ‫زنجير از هرات به زندان کابل تا رهايی‌اش از‬ ‫زندان و برگش��ت وی به بخارا که مجموعن‬ ‫بيش از يک‌س��ال را در بر گرفت‪ ،‬خواندنی‬ ‫و ارزش‌مند اس��ت‪ .‬ش��رح اين سفر‪ ،‬ساختار‬ ‫قدرت‪ ،‬ش��يوۀ تصميم‌گيری و ادارۀ زندان‌ها‬ ‫را در آن دوره با روش��نی بازتاب می‌دهد‪ .‬به‬ ‫باور من چنين شرحی را کم‌تر می‌توان جای‬ ‫ديگری يافت‪.‬‬ ‫پيش از آن‌که به ش��رح ماجرای سفر سراج‬ ‫حکي��م در افغانس��تان بپ��ردازم‪ ،‬فش��ردۀ از‬ ‫زنده‌گی‌نامۀ وی را ارايه می‌کنم‪.‬‬ ‫زندگی‌نامه‬ ‫سراج حکيم بخارايی‪ ،‬نويسندۀ توانا و یکی‬ ‫از رهبران برجس��تۀ جنبش تجددخواهی در‬ ‫آغاز س��دۀ بيستم در بخارا بود‪ .‬وی در بخارا‬ ‫آموزش ديد و زبان‌های روسی‪ ،‬فرانسوی و‬ ‫عرب��ی را آموخت‪ ،‬به پيش��ۀ بازرگانی روی‬ ‫آورد و ب��ه تجارت پرداخ��ت و هم‌زمان به‬ ‫مطالعه و پژوهش در زمینۀ ادبيات پارس��ی‪،‬‬ ‫اخالق‪ ،‬رياضيات‪ ،‬جغرافيا‪ ،‬تاريخ و سرودن‬ ‫شعر دست يازيد‪.‬‬ ‫به همت وی و ي��اران‌اش‪ ،‬روزنامۀ «بخارای‬ ‫ش��ريف»‪ ،‬نخس��تين روزنامۀ پارسی‌زبان در‬ ‫آس��يای‌ميانه در م��ارچ ‪ ١٩١٢‬مي�لادی‪ ،‬در‬ ‫بخارا چاپ و منتشر شد‪.‬‬ ‫سراج حکيم در سوم جنوری ‪١٩١٤‬ميالدی‪،‬‬ ‫در حالیکه تنها سی و هفت سال عمر داشت‬ ‫در ش��هر بخارا زنده‌گی را بدرود گفت و در‬ ‫همان شهر به خاک سپرده شد‪.‬‬ ‫ش�رح ماجرای س�فر س�راج حکيم در‬ ‫افغانستان‬ ‫س��راج حکيم بخارايی در اوض��اع و احوال‬

‫و شيوه اس��ـتبدادی اميـرعبدالرحمن‪ ‌،‬دست‬ ‫بـه يک سلس��له اصالحـ��ات محدود داخلی‬ ‫زده بود‪ .‬اما در البالی صفحه‌های س��فرنامۀ‬ ‫س��راج حکيم‪ ،‬حقيقت نظام استبدادی خشن‬ ‫اميرعبدالرحمن‌خان��ی را که دس��ت نخورده‬ ‫باقی مانده بود‪ ،‬به خوبی می‌توان ديد‪.‬‬

‫من در پايان کوش��ش می‌کنم که بر اس��اس‬ ‫س��فرنامۀ «تحف اهل بخارا»‪ ،‬تصوير فش��ردۀ‬ ‫از ماجرای س��فر وی در افغانستان را به دست‬ ‫دهم‪.‬‬ ‫سراج حکيم در سفرنامۀ خويش نوشت که‪«:‬‬

‫سراج حکيم ‪ ١١٠‬سال پيش (جنوری ‪١٩٠٣‬م)‪ ،‬وارد افغانستان‬ ‫شد و به اتهام جاسوسی و خبرچینی زندانی شد‪ .‬ماجرای سفر‬ ‫و زندانی شدن وی در هرات و سپس انتقال وی «تحت‌الحفظ»‪،‬‬ ‫پای پياده با غل و زنجير از هرات به زندان کابل تا رهايی‌اش از‬ ‫زندان و برگشت وی به بخارا که مجموعن بيش از يک‌سال را در‬ ‫بر گرفت‪ ،‬خواندنی و ارزش‌مند است‪ .‬شرح اين سفر‪ ،‬ساختار‬ ‫قدرت‪ ،‬شيوۀ تصميم‌گيری و ادارۀ زندان‌ها را در آن دوره با‬ ‫روشنی بازتاب می‌دهد‪.‬‬ ‫به افغانس��تان س��فر کرد‪ ،‬که اميرعبدالرحمن‬ ‫(‪۱۹۰۱ -۱۸۴۲‬م)‪ ،‬امي��ر مس��تبد در اکتب��ر‬ ‫‪ ۱۹۰۱‬ميالدی م��رده بود‪ .‬پس از مرگ وی‪،‬‬ ‫حبيـب‌اهلل (‪۱۹۱۹-۱۸۷۳‬م)‪ ،‬پس��رش که مرد‬ ‫عي��اش و زن‌ب��اره بود‪ ،‬بر اورنگ پادش��اهی‬ ‫نشسته بود‪.‬‬ ‫گفته می‌ش��ود که امير حبيـ��ب‌اهلل بـه منظور‬ ‫کاهش نارضايی مردم از سياس��ـت اختـناق‬

‫بنده هيچ فکر و خيالی نداشتم مگر آن‌که از‬ ‫يک نفر تاج��ر هروی مبلغ هفت‌صد و پنجاه‬ ‫تومان ‪ ...‬جهت خريد داده بودم که از هرات‬ ‫پشم خريده بياورد ‪ ) 1(» ...‬سراج حکيم برای‬ ‫وص��ول طلب خود به قص��د هرات وارد مرز‬ ‫افغانستان می‌شود‪.‬‬ ‫«هنگامی که بنده به سرحد افغانستان رسيدم‪.‬‬ ‫مس��تحفظين س��رحدی‪ ... ،‬بن��ده را از داخل‬

‫شدن به خاک افغانستان مانع شده‪ ،‬نگذاشتند‬ ‫که داخل خاک افغانستان شده‪ ،‬روانه هرات‬ ‫گ��ردم‪ .‬به بن��ده گفتند ک��ه در اين‌جا نزد ما‬ ‫باشيد‪ ،‬تا ما وقايع و چی‌گونه‌گی کيفيت شما‬ ‫را به حکام و کارداران هرات نوش��ته‪ ،‬بعد از‬ ‫کسب تکليف‪ ،‬شما را اجازۀ دخول می‌دهيم‬

‫و اال به راه آمده‌گی‌تان برگشته برويد‪.‬‬ ‫بنده ‪ ...‬در همان‌جا‪ ،‬تا رس��يدن پاس��خ رحل‬ ‫اقام��ت افگن��دم ‪ ...‬بعد از ي��ک هفته [به من‬ ‫اطالع دادند که] به ش��ما اجازۀ داخل ش��دن‬ ‫به هرات داده نشده‪) 2(».‬‬ ‫چ��ون مرزبان��ان از ورود س��راج حکي��م به‬ ‫افغانس��تان ممانع��ت می‌کنن��د‪ .‬وی ظاه��رن‬ ‫برگش��ت می‌کند ولی اين بار از بيراهه وارد‬ ‫منطقۀ هرات می‌ش��ود و بازداشت می‌گردد‪.‬‬ ‫وی می‌نويسد‪:‬‬ ‫« ‪ ...‬بن��ده را يک س��ره بردند ب��ه ارگ پيش‬ ‫فرامرزخان سپه‌س��االر هرات‪ ...‬مش��اراليه در‬ ‫يک س��الون بزرگی نشس��ته بود و جمعی از‬ ‫روسای لش��کری هم حضور داش��تـند ‪ ...‬از‬ ‫بنده پرس��يد شما کيس��تی و برای چی مطلب‬ ‫آمدی؟ نامت چيست؟ از کجا آمدی؟‬ ‫بنده گفتم نامم ميرزا س��راج‪ ،‬کارم سياحت‪،‬‬ ‫کس��بم تحارت‪ ،‬اصلم بخارايی و از کس��ی‬ ‫طلب‌کار بودم‪ ،‬آمدم هرات ‪....‬‬ ‫بع��د از تمام ش��دن پرس��ش و پاس��خ گفت‬ ‫اي��ن آدم را ببريد ن��زد نایب‌الحکومه ‪ ...‬وی‬ ‫از چی‌گونه‌گ��ی س��فر و احوال بنده س��وال‬ ‫ک��رد‪ .‬جواب واقعی و عي��ن مطلب را گفتم‪.‬‬ ‫مشاراليه بعد از فکر گفت آمدن شما بی‌گپ‬ ‫و حرف نيست‪ .‬شما طلب خود را بهانه کرده‬

‫به جاسوسی آمده‌ايد‪....‬‬ ‫‪ ...‬دو نفر سپاهی چون میرغضب بنده را پيش‬ ‫انداخته‪ ،‬آوردند به نظميه و بلديه شهر‪ ... .‬بعد‬ ‫از رسيدن به محبس تمام اسباب و اشيای بنده‬ ‫را گرفته بردند و خ��ودم را تحويل بندی‌بان‬ ‫نموده‪ ،‬خط رسيد گرفته‪ ،‬رفتند ‪....‬‬ ‫بن��ده به ق��در دو هفت��ه در آن محبس بندی‬ ‫س��خت بوده‪ ،‬جزء اجزای نظميه احدی پيش‬ ‫بنده نمی‌آمد‪ .‬بعد مکتوبی به حکومت نوشته‬ ‫و اجازۀ رفتن حمام را گرفتم‪.‬‬ ‫ب��ه همي��ن بهانه هفت��ۀ يک روز ب��ا يک نفر‬ ‫پيره‌دار برآمده‪ ،‬رسته و بازار شهر را گردش‬ ‫می‌کردم‪ .‬مردم همه بنده را می‌ديدند‪.‬‬ ‫ش��هر هرات بد ش��هری نمی‌باش��د ‪ ...‬بسيار‬ ‫تجارت خوبی هم می‌شود‪ .‬اراضی و زراعت‬ ‫خوبی هم دارد‪ .‬پش��م هم بس��يار به روسيه و‬ ‫ايران فرس��تاده می‌شود ‪ ...‬اغلب مال زرعی و‬ ‫قند و نفت را از روسيه می‌آورند‪.‬‬ ‫ه�رات دو راه دارد يک�ی از م�رو و‬ ‫پنجده‪ ،‬ديگری از مشهد ‪....‬‬ ‫هرات با تمام ش��هرهای داخله و خارجه داد‬ ‫و س��تد دارد‪ .‬در اين ش��هر چای سبز معمول‬ ‫است‪ .‬چای سیاه بسيار کم استعمال می‌شود‪.‬‬ ‫تم��ام تج��ارت افغانس��تان در دس��ت تجار‬ ‫داخله خودش می‌باش��د‪ .‬تاج��ران اجنبی را‬ ‫نمی‌گذارن��د ‪ ...‬غله و فواک��ه (میوه‌جات) و‬ ‫گوشت و روغن فراوان می‌باشد‪....‬‬ ‫جمعي��ت ش��هری آن تخمينن ده‌ه��زار خانه‬ ‫می‌شود‪ .‬دو صد خانه يهودی هم دارد ‪...‬‬ ‫رس��ته و بازار هرات اگرچه قديمی بنا است‪،‬‬ ‫ولی ط��رح خوبی دارد‪ .‬گنبدهای خش��تی و‬ ‫بازارهای سرپوشيده هم دارد‪ .‬يک چارسوی‬ ‫بس��يار ب��زرگ وس��يعی دارد که وس��ط آن‬ ‫ي��ک ت��اق و گنبد عظيمی پوش��يده اس��ت‪.‬‬ ‫کاروان‌سراهای تجارنشين و رسته‌های متعدد‬ ‫موحود است ‪...‬‬ ‫القصه بنده ‪ ...‬س��ه ماه در زندان هرات بوده‪،‬‬ ‫هر هفت��ه يک‌بار و گاه دوبار بيرون از زندان‬ ‫می‌برآم��دم‪ ،‬بعد از انـقضای س��ه ماه ‪ ...‬يک‬ ‫نف��ر از کوتوالی آمده به بن��ده گفت که در‬ ‫اين روزها چندين نفر از محبوس��ين س��خت‬ ‫را حکم رس��يده است که به دارلسلطنۀ کابل‬ ‫ارسال نمايند ‪ ...‬اسم تو را هم ثبت آن طومار‬ ‫کردند ‪...‬سه روز بعد چند نفر از کوتوالی در‬ ‫بندی‌خانه آم��ده‪ ،‬چهار نفر از ما را [از جمله‬ ‫سی و يک زندانی] در يک زنجير قطار کرده‬ ‫به دست پانزده نفر سپاهی مسلح و منظم دادند‬ ‫که از شهر بيرون نموده‪ ،‬در سه فرسخی شهر‬ ‫به فوج کابل ‪ ...‬تحويل نمايند‪ .‬عدۀ اين فوج‬ ‫اعم از پياده نظام و س��واره جمعن به دو صد‬

‫وداع آخرين نموده‪ ،‬گريه و افغان می‌کردند‪.‬‬ ‫جز بنده و دو سه نفر ديگر که کسی نداشتيم‪.‬‬ ‫کسی با ما روبوسی و وداعی نکرد‪ ،‬جز يک‬ ‫نف��ر پيره‌زنی که جهت خي��رات بنديان‪ ،‬نان‬ ‫پخت��ه آورده ب��ود‪ .‬نان را تمامن ب��ه ما داده‪،‬‬ ‫گفت ای فرزندان گويا ش��ما غريب هستيد‪،‬‬ ‫اين‌جا کس و کوي��ی نداريد‪ .‬غصه مخوريد‬ ‫که يار بی‌کس��ان خدا اس��ت‪ .‬من برای شما‬ ‫نان پخته آورده‌ام‪ .‬اين بگفت و آن‌قدر گريه‬ ‫ک��رد که من هم گريه کردم و تمام خلق هم‬ ‫گريه کردند‪.‬‬ ‫عصر به محل اوبه رسيديم ‪ ...‬شب را در بيابان‬ ‫در يک جای بس��يار بدی منزل دادند‪ .‬باالی‬ ‫س��نگ‌ريزه‌ها‪ ،‬خاک و خاشاک خوابيده ‪...‬‬ ‫صبح ‪ ...‬ما را س��وار نظام پيش انداخته روانه‬ ‫ش��ديم ‪ ...‬راه ما ه��م راه هزاره‌جات بود که‬ ‫بدترين و س��خت‌ترين راه‌های کابل است و‬ ‫تمام عرض راه کوه و کوتل است‪.‬‬ ‫تا کابل ش��هری ديده نمی‌شود‪ .‬در زمستان از‬ ‫س��رما و کثرت برف کاروان و مس��افر عبور‬ ‫نمی‌کند‪ .‬فقط تابستان راه گشاده می‌شود ‪....‬‬ ‫تمام اين راه‌ها و گذارها پر و مملو از هزاره‌ها‬ ‫است‪ .‬کشت و زرع خوبی می‌کنند‪ .‬زراعت‬ ‫آن‌ها هم از ساير جاها دو ماه عقب‌تر است‪....‬‬ ‫از هرات تا کابل س��ی‌و سه روز به راه بوديم‪.‬‬ ‫اب��دن راه ه��م‌واری نداش��ت‪ .‬از صب��ح الی‬ ‫غ��روب راه رفته‪ ،‬ش��ب در نزديک��ی آبادی‬ ‫پياده می‌شديم‪ .‬در چشمه‌سارهای عرض راه‬ ‫نشسته نان می‌خورديم ‪ ....‬پای‌های همۀ ما از‬ ‫صدمۀ راه آبله کرده بود‪ .‬روی بنده از تابش‬ ‫آفتاب و شس��تن آب س��رد‪ ،‬و تنـدباد شب و‬ ‫اول صب��ح‪ ،‬يک قبت (طبقه) پوس��ت برتافته‬ ‫بود‪ .‬با اين حالت تب��اه و افتضاح بعد از يک‬ ‫ماه و سه روز وارد شهر کابل شديم‪.‬‬ ‫وقت��ی وارد کابل ش��ديم ‪ ...‬پي��ره‌داران ما را‬ ‫يک‌س��ره بردند به کوتوالی ‪ ....‬در آن روزها‬ ‫محمد حسين خان کوهستانی کوتوال بود‪...‬‬ ‫دو نف��ر از ميرزايان کوتوال��ی آمده کيفـيت‬ ‫م��ا را نوش��تند و همه را حاض��ری گرفتند و‬ ‫تحوي��ل يک نف��ر بندی‌بان که باب��ا اکبر نام‬ ‫داش��ت‪ ،‬نمود‪ .‬ما را ب��ه بندی‌خانه‌های بيرون‬ ‫ش��هر موسوم به قلعه قاضی که يک فرسخ از‬ ‫شهر دور بود‪ ،‬بردند‪....‬‬ ‫در روز درب��ار ما را در آن باغ به حضور امير‬ ‫[اميرحبيب‌اهلل] بردند ‪ ...‬که زير درخت چنار‬ ‫دربار کرده بود‪...‬‬ ‫طري��ق حضور کردن بندی به روز دربار قرار‬ ‫ذيل است‪ .‬امير باالی ستول (چوکی) اجالس‬ ‫می‌کند و ميز تحرير هم جلو او گذاشته است‪.‬‬ ‫امرا و ارکان دولت و صاحب‌منصبان لشکری‬ ‫و کش��وری در جل��و و اط��راف او ایس��تاده‬ ‫می‌شوند‪ .‬خدمت‌کارها و پيش‌خدمتان دست‬ ‫به سينه ايستاده‌اند‪ ،‬به طرف دست راست يک‬ ‫نفر ميرزا ميزی جلو رويش گذاشته که روی‬ ‫آن دفتر کيفيت محبوسين را گذاشته‌اند‪ .‬وی‬ ‫س��رپا ايستاده کيفيت محبوس��ين را بلند بلند‬ ‫می‌خوان��د و تم��ام محبوس��ين را رديف هم‬ ‫پش��ت سر يک‌ديگر قطار می‌کنند و دست و‬ ‫پای همه را با پيـچ آهنـين الچک می‌کنند‪.‬‬ ‫پشت س��ر هر بندی يک نفر مس��لح ايستاده‬ ‫اس��ت‪ .‬ميرزا کيفيت هرک��دام را بلند قرائت‬ ‫می‌کند و امير بعد از ش��نیدن هرکدام ش��ان‪،‬‬ ‫زبانی حکم می‌کند‪.‬‬ ‫بنده رديف بيست‌ و يکم بودم ‪)3 (»....‬‬ ‫مي��رزای درب��ار پروندۀ س��راج حکي��م را با‬ ‫آواز بلن��د‌خوان��د و وی را به جاسوس��ی و‬ ‫خبرچین��ی متهم ک��رد و يادآور ش��د که از‬ ‫نزدش نوشته‌های روس��ی و هم‌چنین دفتری‬

‫ميرزای دربار پروندۀ سراج حکيم را با آواز بلند‌خواند و وی‬ ‫را به جاسوسی و خبرچینی متهم کرد و يادآور شد که از نزدش‬ ‫نوشته‌های روسی و هم‌چنین دفتری که به فارسی وقايع سفر‬ ‫خود را نوشته‪ ،‬پيدا شده است‪ .‬امير‌پرسد که‪« :‬نوشته‌جات و‬ ‫دفترچه‌اش کجاست؟ کوتوال عرض کرد که نفرستاده‌اند‪ .‬امير‬ ‫گفت که نوشته شود تمام را بفرستند‪ .‬بعد از رسيدن دفتر و‬ ‫نوشته‌جات دو باره حضور کرده شود‪...‬‬ ‫نفر می‌رسيد ‪....‬‬ ‫وقت��ی ما را‪ ،‬ب��ا قط��ار زنجي��ر از بندی‌خانه‬ ‫برآوردند‪ ،‬عدۀ سرباز و سپاهی با تـفنگ‌های‬ ‫سرنيزه کرده‪ ،‬بعضی با پيش‌قبض‌های برهنه‪،‬‬ ‫اطراف ما را احاطه کرده بودند‪.‬‬ ‫خلق زيادی از زن و مرد‪ ،‬در بيرون بندی‌خانه‬ ‫ايستاده‪ ،‬همۀ آن‌ها به حال ما گريه می‌کردند‪.‬‬ ‫اقوام‪ ،‬پدر و مادر محبوس��ين آم��ده با آن‌ها‬

‫ک��ه به فارس��ی وقايع س��فر خود را نوش��ته‪،‬‬ ‫پيدا شده اس��ت‪ .‬امير‌پرسد که‪« :‬نوشته‌جات‬ ‫و دفترچ��ه‌اش کجاس��ت؟ کوت��وال عرض‬ ‫کرد که نفرس��تاده‌اند‪ .‬امير گفت که نوش��ته‬ ‫شود تمام را بفرس��تند‪ .‬بعد از رسيدن دفتر و‬ ‫نوشته‌جات دو باره حضور کرده شود‪) (»....‬‬ ‫س��راج حکيم را به زندان که در مرکز ش��هر‬ ‫دنباله در رویة ‪7‬‬


‫خود گرد می‌آورد‪ ،‬امّ��ا دامنۀ فرمان‌روایی‌اش‪،‬‬ ‫ب��ه نس��بت می��زان ق��درت و ضع��ف نظامی و‬ ‫سیاس��ی آن ‪ ،‬در دوران‌های گوناگون‪ ،‬بزرگ‬ ‫و کوچک می‌شد‪.‬‬ ‫ای��ن امپرات��وری‪ ،‬در دوران‌های پس��ین‪ ،‬برای‬ ‫چندین صد س��ال‪ ،‬در دل خود یک امپراتوری‬ ‫فرهنگ��ی و زبانی نیز پرورد ک��ه با قدرت ادبی‬ ‫یک زبان‪ ،‬یعنی زبان فارس��ی‪ ،‬به‌ویژه شع ِر آن‪،‬‬ ‫پهنۀ بس��یار گس��ترده‌تری از امپراتوری سیاسیِ‬ ‫ای��ران و می��دان فرمان‌روای��ی آن را زی�� ِر نفوذ‬ ‫ِ‬ ‫امپراتوری زبانی و ادبی–‬ ‫داشت‪ .‬دامنۀ نفوذ این‬ ‫ِ‬ ‫دست س��ردارا ِن شع ِر فارسی‪،‬‬ ‫که در اس��اس به‬ ‫فردوس��ی و نظامی و س��عدی و مولوی و حافظ‬ ‫و نام‌های کوچک‌ت ِر بس��یا ِر دیگر‪ ،‬گشوده شده‬ ‫بود– از ترکس��تان چین تا سراس��ر آسیای میانه‬ ‫و افغانس��تان و ایران کنون��ی تا بخش بزرگی از‬ ‫زیرـ‌قارۀ (‪ )subcontinent‬هندوس��تان‪ ،‬و از‬ ‫ِ‬ ‫سوی دیگر‪ ،‬بخش بزرگی از امپراتوری عثمانی‬ ‫را در بر می‌گرفت‪.‬‬ ‫آن‌چه برش��مردیم «حوزۀ نفوذ» زبان فارس��ی و‬ ‫ادبیات آن بود‪ .‬در این حوزۀ بسیار پهناور بخشی‬ ‫از مردمان به زبان فارسی سخن می‌گفتند‪ .‬امّا با‬ ‫لهجه‌ها و گویش ِ‬ ‫‌های بس��یار گوناگون‪ ،‬از دیار‬ ‫به دیار‪ ،‬از ش��هر به ش��هر ‪ ،‬حتّا از ده به ده‪ .‬تا به‬ ‫جایی ک��ه برخی از این گویش‌ها ب��ه ح ّ‌د ِ زبان‬ ‫جداگانه‌ی��ی از بدن��ۀ زبان«اصل��ی» جدا ش��ده‬ ‫بودند‪« .‬زبان اصلی»‪ ،‬از دیدگاه فارس��ی‌زبانان و‬ ‫فارسی‌دانان این پهنۀ بس��یار پهناور‪ ،‬همان زبان‬ ‫نوشتاری یا ادبی‪ ،‬به شعر و نثر‪ ،‬بود‪ .‬در بخش‌های‬ ‫دیگ��ری از ای��ن امپرات��وری زبانی‌ــ‌فرهنگی و‬ ‫حوزۀ نف��وذ آن‪ ،‬مردمان ب��ه زبان‌های دیگری‬ ‫از ش��اخه‌های گوناگون زبان‌های ایرانی سخن‬ ‫می‌گفتن��د‪ ،‬از گیلک��ی و مازندرانی و بلوچی و‬ ‫کردی و س��منانی تا س��غدی و پشتو و زبان‌های‬ ‫دیگر و گویش‌هاشان‪ .‬مردمانی نیز به زبان‌هایی‬ ‫از خانوادۀ زبان‌های ترکی و آلتایی‪ ،‬و در هند به‬ ‫اردو و زبان‌های هندی س��خن می‌گفتند‪ .‬آن‌چه‬ ‫گس��ترۀ جغرافیایی و زبانی و فرهنگی‌یی به این‬ ‫وس��عت و گوناگونی را به هم می‌پیوس��ت‪ ،‬هم‬ ‫کارب��رد دیوانی زبان فارس��ی ب��ود و نقش آن‬ ‫در مق��ا ِم زبان میانج��ی ارتباط و دادــ‌وـ‌ـ‌س��تد‬ ‫می��ان مردمان گوناگون؛ و باالت��ر از همه‪ ،‬برای‬ ‫مرد ِم فرهیخته‪ ،‬جاذبۀ «زبان ش��یرین فارسی» به‬ ‫عنوان زبان ش��عر و ش��اعری و ادبی��ات عرفانی‬ ‫بود‪ .‬به همین دلیل‪ ،‬چه‌بس��یار دفتر و دیوان شعر‬ ‫و کتاب به فارسی داریم که مردمان فارسی‌دان‬ ‫ناـ‌فارس��ی‌زبان س��روده و نوش��ته اند‪ ،‬و بخش‬

‫داریوش آشوری‬

‫بزرگی از آن‌ها صوفیانه است‪.‬‬ ‫آن‌چ��ه زبان فارس��ی ب��ه معن��ای وی��ژۀ کلمه‬ ‫می‌گوییم‪ ،‬در حقیقت‪ ،‬یک زبان نوشتاری‌ست‬ ‫که تمامی مردمان باس��واد‪ ،‬و حتّا شمار بسیاری‬ ‫از مرد ِم کم‌سواد و بی‌سواد‪ ،‬در این قلم‌رو زبانی‬ ‫و حوزۀ نفوذ آن‪ ،‬با تمامیِ ناهم‌گونیِ گویش‌ها‬ ‫و زبان‌هاش��ان‪ ،‬می‌دانس��تند یا می‌فهمیدند و به‬ ‫آن عش��ق می‌ورزیدند‪ .‬و اگر اهل دانش و ذوق‬ ‫بودند‪ ،‬دوست داشتند به آن بنویسند و بسرایند‪.‬‬ ‫هم��اوردی با ش��اعران این زبان‪ ،‬ی��ا پی‌روی و‬ ‫تقلید از ایش��ان‪ ،‬جاذبۀ فراوان داش��ت‪ .‬می‌توان‬ ‫گفت‪ ،‬کودکانی که در سراس��ر این امپراتوری‬ ‫زبانی‌ـ‌ـ‌‌فرهنگ��ی بخ��ت آن را داش��تند ک��ه به‬ ‫مکتب‌خانه بروند تا نگارش و س��واد بیاموزند‪،‬‬ ‫می‌رفتند تا فارس��ی و س��پس عربیِ نوشتاری را‬ ‫بیاموزن��د‪ .‬و س��واد‌آموزی را قرن‌ها‪ ،‬از قفقاز تا‬ ‫هندوس��تان و از ترکستان تا کردستان‪ ،‬چه‌بسا با‬ ‫«من ّت خدای را ع ّز و ّ‬ ‫جل‪ »...‬در سرآغاز گلستان‬ ‫سعدی شروع می‌کردند‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫مشترک زبانی و فرهنگی‬ ‫میراث‬ ‫پیدایش‬ ‫ِ‬ ‫این زبان نوش��تاری‪ ،‬به ش��عر و به نثر‪ ،‬در دوران‬ ‫آغازین ش��کل‌گیری و جای‌گیری آن در مقا ِم‬ ‫زبان رس��میِ نوشتار و ش��عر‪ ،‬هزاره‌‌یی پیش از‬ ‫ِ‬ ‫گویش فارسیِ خراسانی داشت‪.‬‬ ‫این‪ ،‬ریش��ه در‬ ‫و همان اس��ت که در نث ِر بلعمی و ش��ع ِر رودکی‬ ‫می‌بینیم‪ .‬این زبا ِن نوش��تاری و سرودی‪ ،‬در مقا ِم‬ ‫زبان��ی فاخر‪ ،‬زب��ا ِن مرد ِم فرهیخت��ه و اهل هنر‪،‬‬ ‫جایگاه خ��ود را در میا ِن فارس��ی‌زبانان تاکنون‬ ‫ِ‬ ‫گویش مرد ِم خراس��ان در‬ ‫نگاه داش��ته اس��ت‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫گویش فارس��یِ‬ ‫ه��رات و مش��هد و طوس ب��ا‬ ‫شاه‌نامۀ فردوس��ی یکی نیس��ت‪ .‬و می‌دانیم که‬ ‫در روزگا ِر س��عدی و حافظ در فارس و شیراز‬ ‫نیز گویش��ی بومی رواج داش��ته که نشانه‌هایی‬ ‫از آن در گوش��ه‌ــ‌و‌ــ‌‌‌کنا ِر ش��ع ِر ایشان بازمانده‬ ‫و نس��بت به زبا ِن ش��ع ِر ایش��ان– که دنبالۀ زبا ِن‬ ‫ادبیِ خراسانی‌ست—رنگ‌ــ‌‌و‌ــ‌روی واژه‌گانی‬ ‫و چه‌بس��ا دس��توری دیگری دارد‪ .‬هم‌چنان که‬ ‫ِ‬ ‫قابوس وشمگی ِر طبری‪ ،‬نویسندۀ‬ ‫زبا ِن نوش��تاری‬ ‫قابوس‌نام��ه‪ ،‬با زب��ان گفت��اری وی‪ ،‬یعنی زبان‬ ‫طب��ری‪ ،‬دو زبان جداگانه از خان��وادۀ زبان ِ‬ ‫‌های‬ ‫ایرانی بوده است‪ .‬شکاف و ناهم‌گونی میا ِن زبا ِن‬ ‫گفتار و نوش��تار در سراس ِر قلمرو فرمان‌روایی و‬ ‫نفو ِذ زبا ِن فارس��ی‪ ،‬از روزگا ِر دیرینه تا امروز‪،‬‬ ‫کمابیش همیشه بوده است‪.‬‬ ‫زب��ان ادب��یِ فارس��ی‪ ،‬در ش��عر و در نث��ر‪ ،‬مایۀ‬ ‫ِ‬ ‫‌ه��ای بیانیِ خاصی را در مقا ِم‬ ‫واژه‌گانی و قالب‬ ‫زب��ا ِن فاخ ِر ادبی ن��گاه می‌داش��ت و در قلم‌ر ِو‬ ‫فرمان‌روایی و نفو ِذ خود نسل به نسل فرامی‌داد‪.‬‬ ‫در دوران ِ‬ ‫‌های آغازینِ تکوی��نِ این زبا ِن ادبی‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫تفس��یرهای‬ ‫به‌وی��ژه در نخس��تین ترجمه‌ه��ا و‬ ‫ِ‬ ‫‌ه��ای محلیِ خراس��ان و‬ ‫ق��رآن‪ ،‬تأثی�� ِر گویش‬ ‫سیس��تان‪ ،‬و چه‌بس��ا جاهای دیگ��ر‪ ،‬را می‌بینیم‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫تثبیت زبا ِن فاخ ِر ادب��ی‪ ،‬که میدا ِن هنرنمایی‬ ‫امّا‬ ‫و هم‌چنین دانش‌فروش��ی بود‪ ،‬به‌ویژه در ش��ع ِر‬ ‫ِ‬ ‫سبک خراسانی‪ ،‬و زبا ِن نثری که هرچه پیش‌تر‬ ‫ِ‬ ‫می‌آمد با واژه‌گان عربی و حتّا دس��تو ِر آن زبان‬ ‫بیش‌تر آمیخته می‌شد‪ ،‬یک زبا ِن ادبی را در آن‬ ‫ِ‬ ‫گذش��ت زمان‪،‬‬ ‫قلم‌ر ِو پهناور جا انداخت که با‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫حساب آن از زبان گفتار‬ ‫در همان خراسان نیز‪،‬‬ ‫جدا می‌شد‪.‬‬ ‫زبا ِن تثبیت ش��دۀ ادبی سدّی در براب ِر نفو ِذ زبا ِن‬ ‫گفتار در نوش��تار می‌گذاش��ت‪ .‬زیرا زبا ِن فاخ ِر‬ ‫ادبی زبا ِن آفرینش��یِ «اهلِ دانش و فضل» بود و‬ ‫زبان ِ‬ ‫‌های گفتاری زبا ِن «عوام» شمرده می‌شد‪ .‬به‬ ‫همین دلیل‪ ،‬چندین صد سال پس از منوچهری‬ ‫ِ‬ ‫س��روش اصفهانی در جایی‬ ‫و خاقانی‪ ،‬قاآنی و‬ ‫بس��یار دور از غزنه‪ ،‬از س��ویی‪ ،‬و از شروان‪ ،‬از‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫سبک ایشان‬ ‫سوی دیگر‪ ،‬می‌توانستند به زبان و‬ ‫قصیده بس��رایند و با ایش��ان هماوردی کنند‪ ،‬یا‪،‬‬ ‫کمابیش با همان فاصل��ۀ تاریخی و جغرافیایی‪،‬‬ ‫به زبان و س��بک س��عدی غزل‌س��رایی کنند‪ ،‬و‬ ‫این کار بس��یار بدیهی و طبیع��ی به نظر می‌آمد‪.‬‬ ‫هم‌چنان که در افغانس��تان و تاجیکستان هم نثر‬ ‫نوش��تن به زبان فاخر منش��یانه و شعر سرودن به‬ ‫ِ‬ ‫س��بک رودکی و ابوش��کور یا عبدالقاد ِر بید ِل‬ ‫هن��دی همان گون��ه بدیه��ی و طبیعی ب��ه نظر‬ ‫می‌آمد‪ .‬بدین صورت‪ ،‬یک زبا ِن فاخ ِر نوشتاری‬ ‫ِ‬ ‫وحدت زبانی به نا ِم فارس��ی را در تمامیِ قلم‌ر ِو‬ ‫فرمان‌روای��ی و نفو ِذ آن نگاه می‌داش��ت‪ .‬حال‬ ‫ِ‬ ‫‌ه��ای گوناگو ِن آن‪،‬‬ ‫آن ک��ه‪ ،‬زبا ِن گفتار و الیه‬ ‫با آن که در بس��یاری جاها زی�� ِر نفو ِذ زبا ِن ادبی‬ ‫بود‪ ،‬در هر دیار‪ ،‬و حتّا هر ش��هر و هر ده‪ ،‬به راهِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫امروزی‬ ‫گفتاری‬ ‫خود می‌رفت‪ .‬چنان ک��ه زبا ِن‬ ‫ِ‬ ‫گویش دیرینۀ فارس��یِ ده‌یی به نا ِم‬ ‫تهران امتدا ِد‬ ‫ته��ران در دامنه ِ‬ ‫‌های البرز اس��ت که آقا محمد‬

‫خ��ان قاجار به عن��وا ِن پایتخ��ت برگزید‪ .‬چنان‬ ‫ک��ه می‌دانیم‪ ،‬در این گویش ن��ان را می‌گویند‬ ‫«ن��ون» و تهران را «ته��رون»‪ ،‬و نس��بت به زبا ِن‬ ‫رسمیِ نوش��تاری بسیاری ناهم‌گونی‌های آوایی‬ ‫و واژه‌گانی در آن هس��ت که این دو را بسیار از‬ ‫هم جدا می‌کند‪.‬‬ ‫دوران واگرایی‬ ‫زبانی که ت��ا یک قرن پیش همه جا فارس��ی یا‬ ‫دری نامی��ده می‌ش��د و در گس��ترۀ جغرافیاییِ‬ ‫بس��یار پهن��اوری‪ ،‬که ی��اد کردیم‪ ،‬زب��ان ادبی‬ ‫یک‌پارچه‌ی��ی انگاش��ته می‌ش��د‪ ،‬ب��ا در ه��م‬ ‫ِ‬ ‫قدرت سیاسیِ در‬ ‫شکسته ش��د ِن س��اختارهای‬ ‫قلم‌ر ِو دیرینۀ امپرات��وری ایرانی‪ ،‬به زبانی برای‬ ‫سه کش��ور تجزیه ش��د‪ .‬آش��نایی با دانش‌ها و‬ ‫مفهوم‌ه��ای نوین علمی و سیاس��ی و اجتماعی‬ ‫از راه مناب�� ِع ناهم‌گ��ون‪ ،‬و پ��روژۀ ملت‌س��ازی‬ ‫و ب��ر پا کردن س��اختار دولت‌ـ‌مل��ت مدرن در‬ ‫ایران و افغانس��تان‪ ،‬از س��ویی‪ ،‬و در تاجیکستان‬

‫با مدل روس��ی جمهوری‌س��ازی از «خلق»‌های‬ ‫اتحاد جماهیر شوروی‪ ،‬سبب فاصله‌گرفتن زبان‬ ‫نوشتاری فارسی از یک‌دیگر در این سه قلم‌رو‬ ‫شد‪.‬‬ ‫مهم دیگر در این میانه گشوده‬ ‫یک عامل بسیار ِ‬ ‫شدن فضای زبان فاخر و شیوۀ مصنو ِع نوشتاری‬ ‫آن به روی زبان گفتار و واژه‌گان و اصطالحات‬ ‫آن بود‪ ،‬که ناگزیر در هر یک از این سه شاخه‪،‬‬ ‫از راهِ ادبی��ات م��درن و روزنامه‌ن��گاری‪ ،‬زبان‬ ‫نوش��تاری را به روی گویش‌ ِ بومیِ جداگانه‌یی‬ ‫می‌گش��ود‪ .‬کاهش یافتن فاصلۀ بسیار زیا ِد زبا ِن‬ ‫ِ‬ ‫ضرورت نوشتن‬ ‫گفتار از زبا ِن فاخ ِر نوشتاری و‬ ‫به «زبا ِن مردم»‪ ،‬س��بب شد که در هر یک از این‬ ‫ِ‬ ‫اصطالحات‬ ‫واحدهای نوبنی��ا ِد ملی‪ ،‬واژه‌گان و‬

‫و نمایش‌نامه‌نویس��ی‪ ،‬راهِ زب��ا ِن گفتار– البتّه بر‬ ‫ِ‬ ‫گوی��ش پایتخ��ت – را هر چ��ه بیش‌تر به‬ ‫پایۀ‬ ‫نوشتار گش��ود‪ .‬هم‌چنان که پدید آمد ِن شع ِر نو‬ ‫ِ‬ ‫صورت انقالبی دیگرگون‬ ‫فهم و پسن ِد شعر را به‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫میراث‬ ‫بخش ایران‪ ،‬با تکیه بر‬ ‫زبا ِن فارس��ی‪ ،‬در‬ ‫ادب��یِ پُربر‌ـ‌ـ‌و‌ــ‌‌ب��ا ِر خود‪ ،‬در مقا ِم زبا ِن رس��میِ‬ ‫ِ‬ ‫آم��وزش ملّ��ی‪ ،‬هم‌چنی��ن در پرت�� ِو‬ ‫دول��ت و‬ ‫ِ‬ ‫ایدیولوژی رسمیِ‬ ‫ناسیونالیس��م ایرانی در مقا ِم‬ ‫ِ‬ ‫دولت‪ ،‬به‌طبع‪ ،‬نس��بت به دو شاخۀ دیگر آن در‬ ‫افغانستان و تاجیکس��تان‪ ،‬میدا ِن فراخ‌تری ِ‬ ‫برای‬ ‫ِ‬ ‫نوسازی خود پیدا کرد‪ .‬در افغانستان‬ ‫بازسازی و‬ ‫ِ‬ ‫تنگنای فشا ِر زبان پش��تون در مقا ِم‬ ‫فارس��ی در‬ ‫ِ‬ ‫گرایش سیاس��یِ دولت در‬ ‫زبان رس��می ب��ود‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫‌گیری هرچه بیش‌تر از ایران‬ ‫افغانس��تان به فاصله‬ ‫و زبا ِن رسمیِ آن‪ ،‬سبب‌‌شد که به «زبان دری»‪،‬‬ ‫ب��ه عنوان زب��ان افغانی‪ ،‬میدان دهن��د‪ ،‬و در آن‬ ‫هوی ّ ِ‬ ‫ت زبانیِ جداگانه‌یی‪ ،‬جدا از فارسیِ ایرانی‪،‬‬

‫رژیم‬ ‫ب��رای خود بجوین��د‪ .‬در تاجیکس��تان هم‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫گفتاری بومیِ تاجیکی‬ ‫سوویتی می‌کوشید زبا ِن‬ ‫ِ‬ ‫را در مقا ِم زبا ِن نوش��تاری به ِ‬ ‫مشترک‬ ‫جای زبا ِن‬ ‫ادبیِ ایران و افغانس��تان و تاجیکستان بنشاند‪ .‬در‬ ‫آن جا‪ ،‬با پش��تیبانیِ «علمیِ » زبان‌شناسا ِن روس‪،‬‬ ‫«زب��ا ِن تاجیک��ی» را زبانی جز فارس��یِ ایران و‬ ‫ِ‬ ‫دری افغانس��تان شناساندند‪ ،‬و آگاهانه‪ ،‬از جمله‬ ‫ب��ا تغیی�� ِر زبان‌نگاره از فارس��ی به س��یریلیک‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫‌گیری آن را از آن دو ش��اخۀ دیگر‬ ‫س��ی ِر فاصله‬ ‫ش��تابان‌تر کردند‪ .‬در فرایند مدرن‌گری سیاسی‬ ‫و اقتص��ادی و فرهنگی‪ ،‬در رابطه ب��ا زبان‌های‬ ‫جهان‌گیر مدرن‪ ،‬نیز هر یک از این س��ه ش��اخه‬ ‫از سرچش��مۀ زبانیِ اروپاییِ دیگری وام و الگو‬ ‫می‌گرفتن��د‪ .‬فارس��یِ ایران��ی تا جن��گ جهانیِ‬

‫جریان هم‌گرایی این است که سخن‌گویان به «فارسی»‪« ،‬دری»‪،‬‬ ‫‌های بسیار اثرگذار در‬ ‫ِ‬ ‫یکی از عامل ِ‬ ‫ِ‬ ‫زبان خود‪ ،‬به‌ویژه‬ ‫ادبی‬ ‫اهل ادب در میان‌شان‪ ،‬هر سه به میراث‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫«تاجیکی»‪ ،‬و به‌ویژه فرهیخته‌گان و ِ‬ ‫ِ‬ ‫آن خود می‌دانند‪ .‬ایرانیان و افغانستانی‌ها‬ ‫‌گی خاص دارند و این‬ ‫میراث مشترک را از ِ‬ ‫شعر آن‪ ،‬دل‌بسته ِ‬ ‫ِ‬ ‫شعر رودکی و فردوسی و نظامی و خاقانی و مولوی و سعدی و حافظ‪ ،‬تا برسد به‬ ‫و تاجیکان به یک‌سان به‬ ‫ِ‬ ‫تاریخی‬ ‫‌زبان هند‪ ،‬عشق می‌ورزند و از آن‌ها لذت می‌برند‪ .‬این عامل پیوند مهم و سرمایۀ‬ ‫ِ‬ ‫شاعران فارسی ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫مشترک‬ ‫زبان‬ ‫مدرن این‬ ‫میان سه شاخۀ‬ ‫شدن سدهای ارتباط‬ ‫بزرگی است‪ .‬اکنون‪ ،‬با از میان برداشته‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫قرن پیشین پدید‬ ‫تاریخی‪ ،‬با تکیه بر میراث و‬ ‫تاریخ مشترک‪ ،‬می‌توان از فاصله‌های فرهنگی و زبانی‌یی که ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫میان سه شاخه حرکت کرد‪ .‬به هر حال‪،‬‬ ‫زبانی مدرن‬ ‫مشترک»‬ ‫سوی‬ ‫آورده‪ ،‬کاست و به‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ایجاد گونه‌یی «بازارِ‬ ‫ِ‬ ‫درهای این سه شاخه به روی یک‌دیگر گشوده شده و دیگر فروبستنی نیست‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫بوم��ی از سرچش��مه ِ‬ ‫‌های ناهم‌گو ِن دی��اری به‬ ‫زبا ِن نوش��تار س��رازیر ش��ود‪ .‬در نتیج��ه‪ ،‬رون ِد‬ ‫واگرایی‪ ،‬یا دور ش��دن از یک‌دیگر‪ ،‬میا ِن زبا ِن‬ ‫نوشتاری فارسی در این س��ه حوزه‌ از زنده‌گیِ‬ ‫این زبان ش��دّت گرفت‪ .‬گس��یخته شد ِن رابطه‬ ‫و دادــ‌وـ‌ـ‌س��ت ِد فرهنگ��ی و زبانی میا ِن این س��ه‬ ‫حوزه و سیاست‌ها و ایدیولوژ‌ی‌های ناهم‌گونی‬ ‫که پروژۀ ملّت‌س��ازی م��درن را در آن‌ها پیش‬ ‫می‌برد‪ ،‬به این واگرایی ش��تاب می‌بخش��ید‪ .‬این‬ ‫سیاس��ت‌ها و ایدیولوژ‌ی‌ها‪ ،‬بر س��ه نا ِم فارسی‪،‬‬ ‫دری‪ ،‬و تاجیکی برای نامید ِن سه شاخۀ گویشیِ‬ ‫این زبان پافشاری می‌کردند که با ویژه‌گی ِ‬ ‫‌های‬ ‫بومیِ جداگانۀ خود هرچه بیش به زبا ِن نوشتاری‬ ‫بدل‌می‌ش��دند‪ .‬در ایران‪ ،‬با جنبش‌های فرهنگی‬ ‫و سیاس��یِ مدرن‪ ،‬زب��ا ِن فاخ ِر ادبیِ س��ن ّتی‪ ،‬در‬ ‫شعر و در نثر‪ ،‬نخس��ت از راهِ روزنامه‌نگاری و‬ ‫شب‌نامه‌نگاری به ِ‬ ‫روی «زبا ِن مردم» گشوده شد‪،‬‬ ‫و سپس زبا ِن ادبی ّ ِ‬ ‫ات مدرن‪ ،‬از راهِ داستان‌نویسی‬

‫د ّوم بیش‌ت��ر در ارتب��اط ب��ا زبا ِن فرانس��ه بود و‬ ‫در راس��تای مدرن‌گری خ��ود از آن وام و الگو‬ ‫می‌گرف��ت‪ .‬دری از راه ارتباط با هندوس��تان‪ ،‬و‬ ‫نی��ز نفو ِذ بریتانیا در افغانس��تان‪ ،‬بیش‌ت��ر با زبا ِن‬ ‫انگلیس��ی در ارتباط بود‪ .‬و تاجیکان‪ ،‬نخس��ت‬ ‫ِ‬ ‫امپراتوری روس��یّه‪ ،‬و سپس‬ ‫به عنوا ِن بخش��ی از‬ ‫به عنوا ِن جمهوری‌ی��ی از جمهوری ِ‬ ‫‌های اتحا ِد‬ ‫جماهی ِر ش��وروی‪ ،‬ناگزی��ر در ارتباط ب��ا زبا ِن‬ ‫ِ‬ ‫س��خت زی ِر فش��ار و نفو ِذ آن بودند‪.‬‬ ‫روس��ی و‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫رژیم سوویتی و‬ ‫ایدیولوژیک‬ ‫و‬ ‫سیاسی‬ ‫قدرت‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫تکنالوژیک روسیّه ناگزیر‬ ‫فرادستیِ اقتصادی و‬ ‫راه را ِ‬ ‫برای نفو ِذ هر چه بیش‌ت ِر زبا ِن روس��ی در‬ ‫زبان ِ‬ ‫‌های دیگ ِر قل��م‌ر ِو آن امپراتوری‪ ،‬از جمله‬ ‫تاجیکی‪ ،‬فراهم می‌کرد‪.‬‬ ‫‌گرایی دوباره‬ ‫هم‬ ‫ِ‬ ‫این فرایند اگر هم‌چنان ادامه می‌داش��ت‪ ،‬با سی ِر‬ ‫ِ‬ ‫فضای سیاسی‬ ‫تکوینیِ این س��ه ش��اخه در س��ه‬

‫ِ‬ ‫نیازهای سیاس��ی و اقتصادی و علمی و فرهنگیِ‬ ‫ِ‬ ‫توج ِه هرچه بیش‌تر ایشان به شاخۀ‬ ‫خود‪،‬‬ ‫س��بب ّ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫‌آوردهای علمی‬ ‫جذب دس��ت‬ ‫ایرانیِ این زبان و‬ ‫و فرهنگیِ مدر ِن آن شده است‪.‬‬ ‫وزن میراث مشترک زبانی و نقش آن‬ ‫یک��ی از عامل ِ‬ ‫‌های بس��یار اثرگ��ذار در جریا ِن‬ ‫هم‌گرایی این است که سخن‌گویان به «فارسی»‪،‬‬ ‫«دری»‪« ،‬تاجیکی»‪ ،‬و به‌ویژه فرهیخته‌گان و اهلِ‬ ‫ِ‬ ‫میراث ادبیِ زبا ِن‬ ‫ادب در میان‌ش��ان‪ ،‬هر س��ه به‬ ‫خود‪ ،‬به‌ویژه شع ِر آن‪ ،‬دل‌بسته‌گیِ خاص دارند‬ ‫ِ‬ ‫میراث مش��ترک را از آ ِن خود می‌دانند‪.‬‬ ‫و ای��ن‬ ‫ایرانیان و افغانستانی‌ها و تاجیکان به یک‌سان به‬ ‫ش��ع ِر رودکی و فردوس��ی و نظامی و خاقانی و‬ ‫مولوی و س��عدی و حافظ‪ ،‬تا برس��د به شاعرا ِن‬ ‫فارسی‌زبا ِن هند‪ ،‬عشق می‌ورزند و از آن‌ها لذت‬ ‫می‌برند‪ .‬این عامل پیوند مهم و س��رمایۀ تاریخیِ‬ ‫بزرگی اس��ت‪ .‬اکنون‪ ،‬با از میان برداش��ته شد ِن‬ ‫دنباله در رویة ‪7‬‬

‫‪ 19‬جنوری ‪ 2013‬میالدی سال دوم شمارة ‪27‬‬

‫زبانی که تا یک قرن پیش همه‬ ‫جا فارسی یا دری نامیده می‌شد‬ ‫جغرافیایی بسیار‬ ‫و در گسترۀ‬ ‫ِ‬ ‫پهناوری‪ ،‬که یاد کردیم‪ ،‬زبان ادبی‬ ‫یک‌پارچه‌یی انگاشته می‌شد‪ ،‬با‬ ‫شدن ساختارهای‬ ‫در هم شکسته‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫سیاسی در قلم‌روِ دیرینۀ‬ ‫قدرت‬ ‫ِ‬ ‫امپراتوری ایرانی‪ ،‬به زبانی برای‬ ‫سه کشور تجزیه شد‪ .‬آشنایی با‬ ‫دانش‌ها و مفهوم‌های نوین علمی‬ ‫منابع‬ ‫و سیاسی و اجتماعی از راه‬ ‫ِ‬ ‫ناهم‌گون‪ ،‬و پروژۀ ملت‌سازی و‬ ‫بر پا کردن ساختار دولت‌ـ‌ملت‬ ‫مدرن در ایران و افغانستان‪،‬‬ ‫از سویی‪ ،‬و در تاجیکستان با‬ ‫مدل روسی جمهوری‌سازی از‬ ‫«خلق»‌های اتحاد جماهیر شوروی‪،‬‬ ‫سبب فاصله‌گرفتن زبان نوشتاری‬ ‫فارسی از یک‌دیگر در این سه‬ ‫قلم‌رو شد‪.‬‬

‫فارسی‪ ،‬دری و تاجیکی‬

‫ ‌شنبه ‪ 30‬دی‪ /‬جدی ‪ 1391‬خورشیدی‬ ‫‌ ‌‬

‫فارس��ی‪ ،‬دری‪ ،‬تاجیکی‪ ،‬در قرن بیس��تم‪ ،‬س��ه‬ ‫ن��ام بود ب��رای نامیدن یک زبان ب��ا یک میراث‬ ‫تاریخ��ی ه��زار س��الۀ ادب��ی‪ .‬ای��ن نام‌گذاری‬ ‫س��ه‌گانه می‌رفت که‪ ،‬در زیر فش��ار عامل‌های‬ ‫سیاس��ی و فرهنگی تازه‪ ،‬از یک زبان س��ه زبان‬ ‫بس��ازد‪ .‬پدید آمدن س��ه نام برای یک زبان به‬ ‫علّت پدی��د آمدن بخش‌بندی‌های سیاس��ی در‬ ‫منطقه‌یی بود که مردمان س��خن‌گو به این زبان‬ ‫را در ب��ر می‌گرفت‪ .‬ای��ن بخش‌بندی‌ها پی‌آمد‬ ‫دس��ت‌اندازی‌های نظامی و سیاس��یِ دو قدرت‬ ‫ب��زرگ امپریالیس��تی اروپایی‪ ،‬یعنی روس��یه و‬ ‫بریتانی��ا‪ ،‬در س��ده‌های نوزدهم و بیس��تم به این‬ ‫منطق��ه بود‪ .‬این دس��ت‌اندازی‌ها با تجزیۀ یک‬ ‫امپرات��وری قرون وس��طایی‪ ،‬یعن��ی امپراتوری‬ ‫ایران‪ ،‬س��ه واحد سیاس��ی ت��ازه‪ ،‬ی��ا دولت‪ ،‬را‬ ‫تاریخ دراز‬ ‫پدی��د آورد‪ .‬امپرات��وری ای��ران در‬ ‫ِ‬ ‫خود‪ ،‬مانند همۀ امپراتوری‌ها‪ ،‬مجموعۀ بزرگی‬ ‫از قوم‌ه��ا و زبان‌ها را در زی�� ِر چتر فرمان‌روایی‬

‫و فرهنگ��یِ ج��دا از یک‌دیگ��ر و چه‌بس��ا ض ّ‌د ِ‬ ‫یک‌دیگر‪ ،‬و بی‌خب��ر از یک‌دیگر‪ ،‬رفته‌ـ‌ـ‌رفته‪،‬‬ ‫به‌راستی‪ ،‬سه زبان از د ِل آن زبا ِن یگانۀ نخستین‬ ‫پدی��د می‌آورد‪ .‬یعنی س��خن‌گویان به این س��ه‬ ‫گوی��ش‪ ،‬در جدای��یِ گفت��ار و نوشتارش��ان از‬ ‫یک‌دیگ��ر تا به جای��ی می‌رفتند که یک‌س��ره‬ ‫ب��ا یک‌دیگر بیگان��ه می‌ش��دند و یک‌دیگر را‬ ‫ِ‬ ‫‌دادهای تاریخی در‬ ‫نمی‌فهمیدند‪ .‬امّا س��ی ِر روی‬ ‫دو‌ــ‌‌‌س��ه دهۀ اخیر در سه کشور وض ِع تازه‌یی را‬ ‫پدید آورده که بر اث ِر آن‪ ،‬از پایا ِن قر ِن بیس��تم‪،‬‬ ‫س��ی ِر واگرایی به گونه‌یی س��ی ِر هم‌گرایی بدل‬ ‫ش��ده اس��ت‪ .‬به مانن�� ِد دورا ِن واگراییِ پیش از‬ ‫آن‪ ،‬در ای��ن روند نیز عامل ِ‬ ‫‌های سیاس��ی ِ‬ ‫نقش‬ ‫اصلی را دارند‪ .‬فروپاشیِ اتحا ِد جماهی ِر شوروی‬ ‫ّ‬ ‫پیدایش جمهوری ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫مس��تقل ش��د‪ ،‬از‬ ‫‌های‬ ‫س��بب‬ ‫ِ‬ ‫جمهوری تاجیکس��تان‪ .‬ب��ا این روی‌داد‪،‬‬ ‫جمله‬ ‫بازیاف��ت هوی ّ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫��ت تاریخی و‬ ‫ب��رای‬ ‫تاجی��کان‪،‬‬ ‫فرهنگیِ خود‪ ،‬با شورــ‌وـ‌ـ‌شوق به روسی‌زدایی‬ ‫ِ‬ ‫میراث تاریخیِ زبان خود‬ ‫از خود و روی‌کرد به‬ ‫پرداختند‪ .‬پیش��ینۀ این شو ِر «بازگشت به خود» و‬ ‫بازیافت هوی ّ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ت خود را در ایشان‪ ،‬حتّا در دورا ِن‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫فرهنگ‬ ‫تألیف‬ ‫شورویاییِ تاریخ‌شان‪ ،‬در جریا ِن‬ ‫فارس��یِ تاجیکی در دهه‌های ‪ 50‬و ‪ 60‬میالدی‬ ‫می‌توان دید‪ .‬این جست‌وجوی «اصلِ خویش»‬ ‫در میا ِن روشن‌فکرا ِن تاجیک– هم‌چون دورا ِن‬ ‫رضاش��اه در ایران– به کند‌‌وکاو در اصلِ پیش‬ ‫از اس�لامیِ خوی��ش‪ ،‬اصلِ «آریای��یِ » خویش‪،‬‬ ‫نیز کش��ید‪ .‬چن��ان ک��ه در میا ِن روش��ن‌فکرا ِن‬ ‫فارس��ی‌زبا ِن افغ��ان نی��ز چنین گرایش��ی دیده‬ ‫می‌ش��ود‪ .‬این کش��ش‪ ،‬به‌طبع‪ ،‬س��بب ش��د که‬ ‫ِ‬ ‫‌وجوی رشتۀ پیون ِد خویش‬ ‫تاجیکان‪ ،‬در جس��ت‬ ‫با «نی��اکان»‪ ،‬به کانو ِن بارورتر و پویات ِر این زبان‬ ‫و فرهن��گ‪ ،‬یعنی ای��ران‪ ،‬روی کنن��د‪ .‬اگرچه‬ ‫رژیم کنونی ایران بر هوی ّ ِ‬ ‫ت «اس�لامی» و‬ ‫تکی��ۀ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫فرهنگ پیش از اس�لام‪ ،‬پس از‬ ‫ان��کا ِر تمدن و‬ ‫چن��دی از تب‌ــ‌‌‌و ِ‬ ‫‌ــ‌‌تاب این روی‌کرد کاس��ت‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫دره��ای زبا ِن تاجیک��ی را به‬ ‫امّ��ا‪ ،‬به ه��ر حال‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫‌آوردهای زبا ِن فارس��ی در نیم‌قر ِن‬ ‫روی دس��ت‬ ‫اخیر در ایران گش��ود‪ .‬ش��اعرا ِن تاجیک به شع ِر‬ ‫ِ‬ ‫ن��وی ای��ران روی‌آوردند و نویس��نده‌گا ِن آن‪،‬‬ ‫به ِ‬ ‫جای الگوب��رداری از زبا ِن روس��ی و به کار‬ ‫ِ‬ ‫‌آوردهای س��بکی‬ ‫برد ِن واژه‌گا ِن آن‪ ،‬به دس��ت‬ ‫ِ‬ ‫راس��تای‬ ‫و واژه‌گان��یِ زبا ِن فارس��یِ ایرانی‪ ،‬در‬ ‫ِ‬ ‫توجه کردن��د‪ .‬البته‪ ،‬وجو ِد‬ ‫مُدرن‬ ‫‌گ��ری زب��ان‪ّ ،‬‬ ‫زبان‌نگارۀ سیریلیک در تاجیکستان می‌باید مان ِع‬ ‫بزرگی در ارتباط بوده باش��د‪ .‬امّا دری افغانی با‬ ‫چنین مساله‌یی رو به رو نیست‪.‬‬ ‫در افغانس��تان نی��ز با برافت��اد ِن نظا ِم پادش��اهیِ‬ ‫پش��تون‌زبان و ِ‬ ‫روی کار آم��د ِن فارس��ی‌زبانا ِن‬ ‫بندهای محدودی ّ ِ‬ ‫ِ‬ ‫ت‬ ‫کمونیس��ت‪« ،‬زبا ِن دری» از‬ ‫سیاس��ی و فرهنگ��یِ‬ ‫رژیم پیش��ین آزاد ش��د و‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫‌آوردهای مدر ِن س��بکی و‬ ‫ج��ذب دس��ت‬ ‫ب��ه‬ ‫واژه‌گان��یِ زب��ا ِن فارس��ی در ای��ران پرداخت‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫مهاجرت کمونیس��ت ِ‬ ‫‌های ایرانی به افغانستان و‬ ‫ِ‬ ‫حضو ِر ایش��ان در دست‌گاه رسانه‌یی و تبلیغاتیِ‬ ‫ِ‬ ‫مهاجرت‬ ‫کمونیس��تی در افغانس��تان‪ ،‬و س��پس‬ ‫ِ‬ ‫جنگ‬ ‫میلیون‌ه��ا افغان��ی به ای��ران در جری��ا ِن‬ ‫داخلی‪ ،‬و کارکر ِد رس��انه ِ‬ ‫‌های جدید‪ ،‬از جمله‬ ‫اینترنت‪ ،‬ارتباط میا ِن دو ش��اخۀ افغانی و ایرانیِ‬ ‫زبا ِن فارس��ی را بس��یار نیرومند کرده است‪ .‬نیا ِز‬ ‫روش��ن‌فکرا ِن افغانی به یک زب��ا ِن مدرن ِ‬ ‫برای‬

‫‪5‬‬


‫‪6‬‬ ‫پرس و شنید ویژه با آلن دو باتن‬

‫‌ ‌شنبه ‪ 30‬دی‪ /‬جدی ‪ 1391‬خورشیدی‬

‫اگر شما هم از آن دسته خواننده‌گانی باشید که شاه‌کار‬ ‫«در جست‌وجوی زمان از دست رفته» زنده‌گی‌تان را دو‬ ‫ش��قه کرده‪ ،‬احتمالن با دیدن کتاب «پروست چی‌گونه‬ ‫می‌تواند زنده‌گی شما را دگرگون کند»‪ ،‬انگار که کسی‬ ‫به اموال شخصی‌تان دس��ت‌برد زده باشد‪ ،‬با کنجکاوی‬ ‫تمام آن را خریده‌اید و اولین فرصت خوانده‌اید و باز هم‬ ‫احتمالن در برخورد اول نتوانس��ته‌اید با کتاب به راحتی‬ ‫کنار بیایید‪ .‬پس از آن که چند س��اعتی برای خواندنش‬ ‫وق��ت گذاش��ته‌اید‪ ،‬حتمن دوب��اره س��راغ کتابخانه‌تان‬ ‫رفته‌اید و دستی بر سر و روی هشت جلد کتاب سترگ‬ ‫زنده‌گی‌تان کشیده‌اید و با خودتان گفته‌اید‪« :‬خب‪ ،‬حاال‬ ‫که چه؟»‬ ‫اما‪ ،‬حتمن دوباره به سراغ کتاب «آلن دو باتن» سوئیسی‬ ‫س��اکن بریتانی��ا‪ ،‬رفته‌اید و ای��ن بار کمی دچ��ار تردید‬

‫باشد‪ ،‬اما شروع کردم به خواندن پروست و واقعن شیفتۀ‬ ‫آن ش��دم و برخالف تص��ورم‪ ،‬فهمیدنش ب��ه هیچ وجه‬ ‫مش��کل نبود‪ .‬تصور کنید که یک نویس��نده سی صفحۀ‬ ‫تم��ام اولین جلد کتابش را ص��رف این می‌کند تا بگوید‬

‫دسته نویس��نده‌ها بود‪ .‬وقتی خواس��تم کتاب را بنویسم‪،‬‬ ‫روش خ��ودم را پی��ش گرفتم و در اص��ل متضاد چیزی‬ ‫پیش رفتم که طبق آموخته‌های دانش‌گاهی می‌بایس��ت‬ ‫آن ط��ور عمل ک��رد‪ .‬در دانش‌گاه همه چی��ز را پیچیده‬

‫ش��ده‌اید‪ .‬این که این کتاب کوتاه نه فصلی شاید حرفی‬ ‫برای گفتن داش��ته باش��د و این بار اس��ت ک��ه احتمالن‬ ‫دوب��اره آن را از ن��و خوانده‌ای��د و چیزه��ای جدیدی‬ ‫کشف کرده‌اید‪ .‬این‌ها الاقل برای من این گونه بوده‌اند‪.‬‬ ‫وقت��ی کتاب «پروس��ت چگونه می‌‌تواند زنده‌گی ش��ما‬ ‫را دگرگ��ون کن��د» را خواندم با نوعی ش��ک و تردید‬ ‫به آن نگریس��ته‌ام اما همان وقت بود ک��ه یاد عبارتی از‬ ‫«مارسل پروست» در کتاب «طرف خانۀ سوان» [و البته با‬ ‫ترجمۀ مهدی سحابی] افتاده‌ام که می‌گوید‪« :‬بسیار طول‬ ‫می‌کشد تا ما الگویی را که به عنوان «هنرمند چیره‌دست»‬ ‫در م��وزۀ برداش��ت‌های عام خود داری��م در چهرۀ یک‬ ‫نویسندۀ تازه بازبشناسیم‪ .‬درست به همین دلیل که چهره‬ ‫تازه اس��ت آن را کاملن شبیه آن‌چه چیره‌دستی می‌نامیم‬

‫چه قدر دل��ش برای مادرش تنگ ش��ده وقتی که دیگر‬ ‫حاضر نیست شب‌ها بر بالینش بیاید و قبل از خواب او را‬ ‫ببوسد‪ .‬نگاه کنید چه موضوع خودمانی و صمیمانه‌یی را‬ ‫پروست برای توصیف کردن انتخاب کرده است‪ .‬همیشه‬ ‫ب��اور بر این بوده که آدم‌بزرگ‌ها نباید حرف این چیزها‬ ‫را به میان بیاورند اما پروس��ت آدم صادقی است و از بیان‬ ‫ک��ردن این صداقت نمی‌ترس��د و به راحتی احساس��ات‬ ‫ظریف و حساس��ش را بیان می‌کند و درب��ارۀ چیزهایی‬ ‫می‌نویس��د که ما هم همان را احس��اس می‌کنیم اما در به‬ ‫یادآوردنش با خودمان رو راس��ت نیس��تیم و خودمان را‬ ‫گول می‌زنیم‪.‬‬ ‫چ�ه زمان�ی تصمی�م گرفتی�د کت�اب «پروس�ت‬ ‫چی‌گون�ه می‌تواند زنده‌گی ش�ما را دگرگون‬

‫می‌کنند‪ .‬هیچ س��والی مضحک‌تر از این نیس��ت که آدم‬ ‫از یک دانش‌ج��وی حرفه‌یی ادبیات بپرس��د‪ :‬چرا چنین‬ ‫تحقیقی داری بکنی؟ این سوال مضحک به نظر می‌رسد‬ ‫چون طب��ق آموخته‌ه��ای آکادمیک می‌بایس��ت از قبل‬ ‫جواب این س��وال را بدانید‪ .‬اما من‪ ،‬خواس��تم س��واالت‬ ‫کاملن بنیادی مطرح کن��م‪ ،‬این که چرا می‌خوانیم؟ چرا‬ ‫بعض��ی از کتاب‌ها مهم‌اند؟ چه چیز در این کتاب وجود‬ ‫دارد که مهم‌اش کرده؟‬ ‫بعض�ی از منتقدان ادبی بر این باورند که کتاب‬ ‫«پروس�ت چی‌گون�ه می‌توان�د زنده‌گ�ی ش�ما‬ ‫را دگرگ�ون کن�د» را می‌ت�وان ب�دون ص�رف‬ ‫س�اعت‌ها وقت برای مطالعه دقیق و مو به موی‬ ‫هفت جلد [یا به عبارتی هش�ت جلد] کتاب «در‬ ‫جس�ت‌وجوی زم�ان از دس�ت رفت�ه» نوش�ت‪.‬‬ ‫منظور این منتقدان ش�اید این باشد که هر چند‬ ‫کتاب ش�ما در جه�ان با اس�تقبال فوق‌العاده‌یی‬ ‫روبه‌رو ش�ده اما شما با دقت شاه‌کار پروست را‬ ‫نخوانده‌اید‪ .‬همین طور اس�ت یا این که واقعن‬ ‫وقت زیادی برای مطالعۀ آن گذاشتید؟‬ ‫وقتی مش��غول نوش��تن کتابم ب��ودم‪ ،‬چه��ار مرتبه کامل‬ ‫کتاب پروس��ت را دور ‌ه کردم‪ .‬اما واقعن زمان زیادی از‬ ‫من نگرفت‪« .‬در جس��ت‌وجوی زمان از دست رفته» تنها‬ ‫هفت جلد اس��ت‪ .‬من به هیچ وجه کتاب��م را جای‌گزین‬ ‫اثر پروست نمی‌دانم‪ ،‬کتاب من تنها حاشیه‌یی بر شاه‌کار‬ ‫یک نویس��ندۀ بزرگ اس��ت‪ .‬تالش ک��رده‌ام که از یک‬ ‫نویسندۀ ماهر پی‌روی کنم و بفهمم که چرا این قدر مهم‬ ‫است‪.‬‬ ‫ب�ه نظر می‌رس�د که ش�ما می‌خواهید فلس�فه و‬ ‫زنده‌گ�ی روزم�ره را ب�ه ه�م مرب�وط بکنی�د و‬ ‫ش�اید به همین خاطر اس�ت که کتاب «پروست‬ ‫چی‌گون�ه می‌تواند زنده‌گی ش�ما را دگرگون‬ ‫کن�د» را س�اده نوش�ته‌اید و تلاش کرده‌اید تا‬ ‫آن چیزی که پروس�ت می‌خواهد بگوید را در‬ ‫قالب کلمات ساده‌تری بیان کنید‪.‬‬ ‫به نظر من نکتۀ جالبی که دربارۀ مارس��ل پروست وجود‬ ‫دارد این اس��ت که او نویسنده‌یی س��اده و روشن است‪.‬‬ ‫تقریبن همۀ نویسنده‌های بزرگ س��اده می‌نویسند‪ .‬مثلن‬ ‫تولس��توی را نگاه کنید‪ .‬جمالت تولستوی مثل کریستال‬ ‫روش��ن و واضح اس��ت‪ .‬من هم همیش��ه در ذه��ن به یاد‬

‫تنهااحمق‌هاپیچیدههستند‬ ‫سعید کمالی‌دهقان‬

‫‪ 19‬جنوری ‪ 2013‬میالدی سال دوم شمارة ‪27‬‬

‫تصور کنید که یک نویسنده سی صفحۀ تمام اولین جلد کتابش را صرف این‬ ‫می‌کند تا بگوید چه قدر دلش برای مادرش تنگ شده وقتی که دیگر حاضر‬ ‫نیست شب‌ها بر بالینش بیاید و قبل از خواب او را ببوسد‪ .‬نگاه کنید چه‬ ‫موضوع خودمانی و صمیمانه‌یی را پروست برای توصیف کردن انتخاب کرده‬ ‫است‪ .‬همیشه باور بر این بوده که آدم‌بزرگ‌ها نباید حرف این چیزها را به‬ ‫میان بیاورند اما پروست آدم صادقی است و از بیان کردن این صداقت‬ ‫نمی‌ترسد و به راحتی احساسات ظریف و حساسش را بیان می‌کند و دربارۀ‬ ‫چیزهایی می‌نویسد که ما هم همان را احساس می‌کنیم اما در به یادآوردنش‬ ‫با خودمان رو راست نیستیم و خودمان را گول می‌زنیم‪.‬‬ ‫نمی‌یابی��م‪ .‬درباره‌اش بیش‌ت��ر تعبیرهایی چون تازه‌گی‪،‬‬ ‫جذابی��ت‪ ،‬ظرافت و قدرت به کار می‌بریم؛ و س��رانجام‬ ‫روزی در می‌یابیم که این همه همان چیره‌دستی است‪».‬‬ ‫اولین آش�نایی ش�ما با «مارسل پروست» در چه‬ ‫زمان�ی بود و خواندن ش�اه‌کارش در آن زمان‬ ‫چه تاثیری بر شما گذاشت؟ همان وقت بود که‬ ‫به جادوی این کتاب سحرانگیز پی‌بردید یا پس‬ ‫از گذشت زمان این اتفاق افتاد؟‬ ‫اولین بار پروس��ت را در س��ن هجده ساله‌گی خواندم و‬ ‫همان وقت بود که حسابی شیفته‌اش شدم‪ .‬قبل از آن هم‬ ‫اس��م پروست را ش��نیده‌ بودم اما همیشه تصور می‌کردم‬ ‫که احتمالن از این دسته نویسنده‌های مشهور خسته‌کننده‬

‫کند» را بنویسید و چرا چنین تصمیمی گرفتید؟‬ ‫یک جور احس�اس دین می‌کردید به «مارس�ل‬ ‫پروست»؟‬ ‫حتا وقتی دانش‌جو بودم‪ ،‬همیشه به دوستانم می‌گفتم که‬ ‫باالخره من کتابی با چنین عنوانی می‌نویس��م و این ماجرا‬ ‫بین دوستانم به یک شوخی تبدیل شده بود‪ .‬عنوان کتاب‬ ‫بیش‌تر ش��بیه یک کمدی اس��ت اما در واقع‪ ،‬من کاملن‬ ‫جدی بوده‌ام‪ .‬نویس��نده‌ها واقعن قادرند که زنده‌گی‌ها را‬ ‫دگرگون کنند چون همین‌ها هس��تند که باعث می‌شوند‬ ‫ما خودمان و دیگران را با افق دید بهتری ببینیم و بفهمیم‪.‬‬ ‫نویس��نده‌ها زنده‌گ��ی را برای ما فهمیدنی‌تر و روش��ن‌تر‬ ‫می‌کنند‪ .‬در این بین‪ ،‬مارس��ل پروس��ت برای من از این‬

‫دارم که س��اده بنویسم‪ .‬البته این بدین معنا نیست که ایدۀ‬ ‫کار هم ساده باش��د‪ ،‬در واقع‪ ،‬ایده شاید پیچیده باشد اما‬ ‫خواننده که نباید درگیر درد و رنج نحوۀ نوش��ته ش��دن‬ ‫آن بش��ود‪ .‬من مثل آش��پزی عمل می‌کنم که س��اعت‌ها‬ ‫در آش��پزخانه مش��غول کار اس��ت تا در نهایت دیگران‬ ‫بتوانند ش��ام را در عرض ده دقیقه بخورند و چیزی هم از‬ ‫پیچیده‌گی و زحمت درس��ت کردن آن احساس نکنند‪.‬‬ ‫به نظر م��ن بدترین «اس��نوب»گرایی ادبی همین اس��ت‬ ‫که نویس��نده‌یی که ساده می‌نویس��د تا هر آدم باهوش و‬ ‫معمولی‌‌یی نوش��ته‌هایش را بفهمند‪ ،‬متهم به ساده‌گرایی‬ ‫بشود‪ .‬ساده‌نویس��ی مهارت زیادی می‌خواهد و من هنوز‬ ‫که هنوز اس��ت نتوانس��ته‌ام به اندازه کافی س��اده بنویسم‬ ‫و همیش��ه با خودم کلنجار می‌روم ک��ه آن قدر که الزم‬ ‫اس��ت‪ ،‬ساده ننوشته‌ام و نوشته‌ام مش��کل به نظر می‌رسد‪.‬‬ ‫تنها احمق‌ها پیچیده هس��تند‪ .‬باهوش واقعی کس��ی است‬ ‫که به ساده‌گی کودک بنویسد‪.‬‬ ‫همان‌ط�ور ک�ه خودتان ه�م گفتی�د‪ ،‬اعتقاد بر‬ ‫این اس�ت ک�ه ساده‌نویس�ی بس�یار مش�کل‌تر از‬ ‫پیچیده‌نویس�ی اس�ت‪ .‬برای نوش�تن این کتاب‬ ‫چه‌قدر دچار مشکل شدید؟‬ ‫زنده‌گی‌ها هم مشکل شده‪ ،‬نمی‌شود گله کرد‪ .‬بله حرف‬ ‫ش��ما درست اس��ت‪ ،‬نوش��تن کتاب‪ ،‬آن‌هم نوشتن یک‬ ‫کتاب خوب بسیار بسیار مشکل است‪« .‬پروست چی‌گونه‬ ‫می‌تواند زنده‌گی ش��ما را دگرگون کند» دو تا س��ه سال‬ ‫از من وقت گرفت و خب‪ ،‬بعد ش��ما می‌آیید و آن را به‬ ‫راحتی در یک عصر مطالعه می‌کنید‪.‬‬ ‫با این سبک ساده‌نویس�ی که انتخاب کرده‌اید‪،‬‬ ‫از این نمی‌ترس�ید که خواننده‌گان جدی را از‬ ‫دست بدهید؟‬ ‫من مطمین هس��تم که خواننده‌گانی که از دست داده‌ام‪،‬‬ ‫بیش‌تر خواننده‌گانی «اس��نوب» بوده‌ان��د‪ .‬خواننده‌گانی‬ ‫ک��ه معتقدند تنها وقتی می‌ش��ود نوش��ته‌یی را فهمید که‬ ‫باهوش و زیرک باش��ید‪ .‬اما باور کنید‪ ،‬من بارها و بارها‬ ‫افتخار مالقات با افرادی فوق‌العاده باهوش را داشته‌ام که‬ ‫سبک‌ها و نثرهای صعب‌العبور برای‌شان محلی از اعراب‬ ‫نداشته است‪.‬‬ ‫پروس�ت ب�ه نظر نمی‌رس�د ک�ه اصولن ب�ه بیان‬ ‫ک�ردن احساس�اتش در قالب جملات کوتاه و‬ ‫س�اده میانه‌یی داشته باش�د‪ ،‬خیلی‌ها پروست را‬ ‫نویس�نده‌یی پیچی�ده توصیف می‌کنن�د‪ ،‬به نظر‬ ‫ش�ما اگر زنده بود و می‌خواس�ت دربارۀ کتاب‬ ‫شما نظر بدهد‪ ،‬چی می‌گفت؟‬ ‫پروس��ت آدم فوق‌الع��اده مهربان��ی ب��ود و مطمین��م که‬ ‫س��خت‌گیری نمی‌کرد‪ .‬به ه��ر حال پروس��ت به خوبی‬ ‫می‌فهمی��د که از من باهوش‌تر اس��ت‪ .‬اما منظور ش��ما را‬ ‫خوب نمی‌فهمم‪ ،‬ش��اید مش��کل از ترجمۀ پروس��ت به‬ ‫فارسی باش��د‪ .‬چون پروس��ت به نظر من واقعن نویسندۀ‬ ‫س��اده‌یی اس��ت و س��اده می‌نویس��د‪ .‬این طور نیس��ت؟‬ ‫کالس��یک‌های فرانس��ه را ن��گاه کنی��د‪ ،‬ولت��ر‪ ،‬مونتنی‪،‬‬ ‫اس��تاندال‪ ،‬برویر و روش��فوکو‪ ،‬پروس��ت از همۀ این‌ها‬ ‫واضح‌تر و ساده‌تر اس��ت‪ .‬فرانسۀ پروست برای کودکان‬ ‫هم قابل فهم است‪.‬‬ ‫فک�ر می‌کن�م ک�ه س�وءتفاهمی پی�ش آم�د‪.‬‬ ‫منظور م�ن این بود که اغلب عبارات پروس�ت‬ ‫طوالنی‌ان�د و خ�ب‪ ،‬ای�ن ی�ک مق�دار اث�ر را‬ ‫پیچی�ده می‌کن�د‪ .‬اساس�ن همی�ن پیچیده‌گ�ی‬ ‫خیلی‌ه�ا را ش�یفتۀ خود کرده‪ .‬مثل�ن آن جملۀ‬ ‫معروف پروس�ت ک�ه بیش از ی�ک صفحه طول‬ ‫کش�یده اس�ت‪ .‬ای�ن حرف�ی نیس�ت که م�ن به‬ ‫عنوان یک ایرانی زده باش�م‪ ،‬یکی از دوس�تانم‬ ‫که فرانس�وی بود نیز می‌گفت فرانس�وی‌ها هم‬ ‫به راحتی سراغ پروس�ت نمی‌روند چون کمی‬ ‫پیچیده اس�ت‪ .‬پس بحث ترجمه در کار نیست‪.‬‬ ‫حتا وقتی پروس�ت در جوانی مقاالتی برای «لو‬ ‫فیگارو» می‌فرس�تاد‪ ،‬خیلی‌ه�ا از آن‌ها به خاطر‬ ‫پیچیده و طوالنی بودن‪ ،‬رد می‌شدند‪.‬‬ ‫به نظر من پروس��ت نویسندۀ ساده‌یی است چون ارتباطی‬ ‫بین جمالت بلند و پیچیده‌گی نمی‌بینیم‪ .‬پیچیده‌گی وقتی‬ ‫مطرح می‌ش��ود که عبارتی نامفهوم باشد یا معنای مبهمی‬ ‫داشته باش��د‪ .‬به هر حال‪ ،‬ممکن است متنی پر از عبارات‬ ‫و جمالت طوالنی باش��د بدون آن که گیج‌کننده و مبهم‬ ‫ب��ه نظر برس��د‪ .‬خب‪ ،‬حتمن پروس��ت برای بی��ان کردن‬ ‫ای��ن مفاهیم نیازمند چنین عباراتی بوده اس��ت‪ .‬من به هر‬ ‫حال هنوز روی حرفم هس��تم و اصرار دارم که پروست‬ ‫نویسندۀ فوق‌العاده ساده و کالسیک و روشنی است‪.‬‬


‫ادامه از رویة‪4‬‬

‫ِ‬ ‫مشترک‬ ‫س��دهای ارتباط میا ِن سه ش��اخۀ مدر ِن این زبا ِن‬ ‫تاریخ مش��ترک‪ ،‬می‌توان از‬ ‫تاریخ��ی‪ ،‬با تکیه بر میراث و‬ ‫ِ‬ ‫فاصله‌های فرهنگی و زبانی‌یی که قر ِن پیشین پدید آورده‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫مشترک» زبانیِ‬ ‫س��وی ایجا ِد گونه‌یی «بازا ِر‬ ‫کاس��ت و به‬ ‫ِ‬ ‫درهای این‬ ‫مدرن میا ِن سه شاخه حرکت کرد‪ .‬به هر حال‪،‬‬ ‫سه شاخه به روی یک‌دیگر گشوده شده و دیگر فروبستنی‬ ‫نیست‪.‬‬ ‫ش��اخۀ ایرانیِ ای��ن زبان‪ ،‬چنان که اش��اره کردیم‪ ،‬به دلیلِ‬ ‫وجود شرایط سیاسیِ سازگار با رش ِد آن و پشتیبانیِ نیرومن ِد‬ ‫دولت در دورا ِن پهلوی از آن‪ ،‬به عنوا ِن تنها زبا ِن رس��میِ‬ ‫کشور‪ ،‬و حتّا جانشینِ زبان ِ‬ ‫‌های دیگر در کشور‪ ،‬و هم‌چنین‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ثروت ملّیِ کالن‌تر‪ ،‬نس��بت به‬ ‫امکانات اقتصادی و‬ ‫وجو ِد‬ ‫راس��تای مُدرن ِ‬ ‫ِ‬ ‫‌گری خ��ود گام‌های‬ ‫دو ش��اخۀ دیگر در‬ ‫بلندتری برداش��ته است‪ .‬نویسنده‌گان و مترجمان در شاخۀ‬ ‫ایرانیِ این زبان‪ ،‬به دلیل همان ش��رایط به‌نسبت سازگارت ِر‬ ‫سیاس��ی و اقتصادی‪ ،‬از فرصت‌های بهتر و بیش‌تری ِ‬ ‫برای‬ ‫آفری��دن و نوآوری برخوردار بوده اند‪ .‬به همین دلیل‪ ،‬این‬ ‫ش��اخه می‌تواند دو شاخۀ دیگر را نیز خوراک دهد و سی ِر‬ ‫هم‌گراییِ کنونی را ش��تاب بخش��د‪ .‬امّا این سیر نمی‌تواند‬ ‫یک‌س��ویه باشد و نباید یک‌سویه بماند‪ .‬بلکه سه شاخه در‬ ‫داد‌ــ‌‌وـ‌ـ‌ست ِد ادبی و فرهنگی با یک‌دیگر‪ ،‬با مایه ِ‬ ‫‌‌های بومیِ‬ ‫زبان��ی و فرهنگیِ‌ گوناگون‌ش��ان‪ ،‬می‌توانن��د یک فضای‬ ‫ِ‬ ‫مشترک زبانی و فرهنگی را بارور کنند‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫این امری طبیعی اس��ت که زبان‌ه��ا در زنده‌گانیِ‬ ‫گفتاری‬ ‫ِ‬ ‫‌ه��ای جغرافیاییِ جدا از ه��م به گویش‌ها و‬ ‫خ��ود در پهنه‬ ‫‌های جدا از هم تبدیل می‌شوند‪ .‬امّا در حوزه ِ‬ ‫حتّا زبان ِ‬ ‫‌های‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫مش��ترک نوش��تاری رشتۀ پیوندشان‬ ‫بزرگ فرهنگی زبا ِن‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫فضای «زبا ِن اصلی» نگاه م��ی‌دارد‪ .‬زبانی مانند عربیِ‬ ‫را با‬ ‫گفتاری که از سراس ِر شما ِل افریقا تا عربستان به آن سخن‬ ‫‌های بسیار تا ح ِد زبان ِ‬ ‫می‌گویند‪ ،‬ناگزیر به گویش ِ‬ ‫‌های جدا‬ ‫از هم بخش ش��ده است‪ .‬امّا عربیِ نوشتاری‪ ،‬که ریشه ِ‬ ‫‌های‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫فرهنگ عرب‬ ‫میراث تاریخیِ زبان و‬ ‫اس��توار و پای‌دار در‬ ‫ِ‬ ‫ارتباط تاریخی این کشورها و مردمان را زنده‬ ‫دارد‪ ،‬رشتۀ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫نگه می‌دارد و بازا ِر مش��ترک پهناوری برای مطبوعات و‬ ‫ادبیّات فراهم کرده است‪ .‬این نکته در مور ِد همۀ زبان ِ‬ ‫‌های‬ ‫ِ‬ ‫نوش��تاری در پهنه ِ‬ ‫ب��زرگ جغرافیایی صادق اس��ت‪.‬‬ ‫‌های‬ ‫ِ‬ ‫زبا ِن آلمانیِ سوییس��ی‪ ،‬با لهجه‌های گوناگون‌اش‪ ،‬از نظ ِر‬ ‫ِ‬ ‫گویش آلمانیِ شمالی‪،‬‬ ‫آوایی و واژه‌گانی و دس��توری با‬

‫نوش��تاری آلمانی‪ ،‬تفاوت ِ‬ ‫ِ‬ ‫یا زبا ِن رس��میِ‬ ‫‌های اساسی‪ ،‬در‬ ‫ِ‬ ‫مشترک نوشتاری‬ ‫ح ِد زبانی جداگانه‪ ،‬یافته است‪ .‬امّا زبا ِن‬ ‫ب��ازا ِر همه‌گانیِ زبا ِن آلمانی را به ِ‬ ‫روی آثا ِر نویس��نده‌گا ِن‬ ‫سوییس��ی نی��ز ب��از می‌گ��ذارد‪ .‬در آلم��ان و اتریش هم‬ ‫گویش‌ه��ا ِ‬ ‫‌ی بومیِ بس��یار وجود دارد که با زبا ِن رس��میِ‬ ‫ادامه‬ ‫نوشتاری‪،‬ازتا ح ّ‌د ِ‬ ‫‌های جداگانه فرق ِ‬ ‫رویةزبا‪6‬ن ِ‬ ‫‌های نمایان دارند‪.‬‬ ‫همین گونه اس��ت در مور ِد انگلیسی و فرانسه و روسی‪ ،‬و‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫بس��یاری زبان ِ‬ ‫نوشتاری ریشه‌دار‬ ‫فرهنگ‬ ‫دارای‬ ‫‌های دیگ ِر‬ ‫و بزرگ‪.‬‬ ‫روی‌کرد بیش‌تر به زبان نوشتاری مشترک‬ ‫زبا ِن نوش��تاری زبانی ست که نسبت به زبا ِن گفتاری بسیار‬ ‫کندت��ر و دیرتر دگرگونی‌می‌پذیرد‪ ،‬به‌ویژه که روی‌کرد‬ ‫آن به یک س��ن ِ‬ ‫ِ‬ ‫ّت ادبیِ‬ ‫دیرپای نیرومند باشد‪ .‬شع ِر فارسی‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫‌ه��ای خیال و‬ ‫‌ه��ای عروض��ی و مضمون‌ها و مایه‬ ‫ب��ا قالب‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫درازنای‬ ‫تصویرگری ش��اعرانه و مای��ۀ واژه‌گانی ک��ه در‬ ‫ی��ک هزاره‪ ،‬تا چند دهه پیش‪ ،‬کمابی��ش ثابت مانده بود‪،‬‬ ‫‌های گویش��ی در زبان ِ‬ ‫رغم دگرگش��ت ِ‬ ‫‌های گفتاری و‬ ‫به ِ‬ ‫‌های ایرانی‪ ،‬و حتّا جای‌گزینی ِ‬ ‫دیاری از خانوادۀ زبان ِ‬ ‫‌های‬ ‫زبان��ی (مانن ِد نشس��تنِ زبا ِن ترکی به ِ‬ ‫جای زبانی از ش��اخۀ‬ ‫ِ‬ ‫تحوالت سیاس��ی و‬ ‫‌رغم‬ ‫فارس��یِ میانه در آذربایجان)‪ ،‬به ِ‬ ‫فرهنگ��یِ اساس��ی در دوران ِ‬ ‫‌های اخیر‪ ،‬در سراس�� ِر قلم‌ر ِو‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫نوش��تاری آن‪ ،‬رش��تۀ‬ ‫گفتاری زبا ِن فارس��ی و میدا ِن نفو ِذ‬ ‫پیون ِد تاریخی‌یی را با گذش��ته‌یی دور تا حدو ِد یک‌هزاره‬ ‫زنده نگاه داشته است‪ .‬فارسی‌زبانان در ایران و افغانستان و‬ ‫ِ‬ ‫‌روهای زبانی و فرهنگیِ وابسته‌شان هنوز‬ ‫تاجیکستان و قلم‬ ‫ب��ه خود می‌بالند که می‌توانند زبا ِن رودکی و فردوس��ی و‬ ‫منوچهری و سعدی را به‌خوبی بفهمند‪ ،‬و حتا زبان گفتاری‬ ‫ِ‬ ‫امروزی یک‌دیگر را‪ ،‬به رغم همۀ دگرگونی‌ها‬ ‫و نوشتاری‬ ‫و فاصله‌ها‪ .‬این به معنای آن اس��ت که زبانی در یک پهنۀ‬ ‫جغرافیاییِ بزرگ با جمعیّتی حدو ِد صد ملیون نفر می‌تواند‬ ‫ب��ا هم‌گراییِ بیش‌ت��ر‪ ،‬و کاس��تن از آثا ِر واگراییِ س��دۀ‬ ‫ِ‬ ‫پی��ش‪ ،‬بازاری بزرگ ِ‬ ‫‌ه��ای فرهنگی و ادبیِ‬ ‫برای فراورده‬ ‫یک‌دیگر فراهم آورد‪ .‬رس��انه ِ‬ ‫‌های مرزنشناس مانن ِد رادیو‬ ‫و تلویزیون و اینترنت‪ ،‬البتّه‪ ،‬خود به خود ِ‬ ‫نقش خود را در‬ ‫هم‌گرایی بازی می‌کنند‪ .‬امّا زمینه‌یی که اهمی ّ ِ‬ ‫ت بیش‌تری‬ ‫دارد و کا ِر کم‌تری در آن شده‪ ،‬کتاب و مطبوعات است‪.‬‬ ‫دریغا که هر س��ه کشو ِر اصلیِ فارس��ی‌زبان در بی‌سامانیِ‬ ‫ِ‬ ‫دولت‬ ‫سیاس��ی تا س��رح ّ‌د ِ آش��وب غرقه اند‪ .‬در این میان‬

‫‪ .1‬تحف اهل بخارا‪ ،١٣٦٩ ،‬تهران‪ ،‬ص‪.١٨٤‬‬ ‫‪ .2‬همانجا‪ ،‬ص‪.١٨٥‬‬ ‫‪ .3‬همانجا ص ‪ ١٨٨‬تا ‪. ٢٠٣‬‬ ‫‪ . 4‬همانجا‪ ،‬ص ‪. ٢٠٤‬‬ ‫‪ .5‬همانجا‪ ،‬ص ‪. ٢٠٤‬‬ ‫‪ .6‬همانجا‪ ،‬ص ‪. ٢٠٥‬‬ ‫‪ .7‬همانجا‪ ،‬ص ‪. ٢٠٩‬‬ ‫‪ .8‬همانجا‪ ،‬ص ‪. ٢١٥‬‬

‫ادامه از رویة ‪5‬‬

‫فارسی‪ ،‬دری و ‪...‬‬

‫ایران‪ ،‬که سروس��اما ِن بیش‌تر و اقتصا ِد بس��یار نیرومندتر و‬ ‫ثروت‌مندتری دارد‪ ،‬با آن که بر ماش��ینِ دولت‌ـمل ّ ِ‬ ‫ت مدرن‬ ‫ِ‬ ‫امکانات اقتصادی و سیاسیِ آن بهره می‌برد‪،‬‬ ‫سوار است و از‬ ‫ِ‬ ‫رژیم پیش��ین‪،‬‬ ‫‌خالف‬ ‫تکی��ه‌اش از نظ�� ِر ایدیولوژی��ک‪ ،‬به‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫بر اس�لامی ّ ِ‬ ‫ایرانیت خود‪ .‬ب��ه همین دلیل‪،‬‬ ‫ت خود اس��ت تا‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫کشورهای‬ ‫س��وی هم‌کیشان خویش در‬ ‫نگاه‌اش بیش‌تر به‬ ‫ِ‬ ‫غرب ایران است‪ ،‬به‌ویژه به شاخه‌یی خاص مرد ِم مسلمان‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫‌روهای جغرافیایی و فرهنگی و زبانیِ‬ ‫یعنی شیعیان‪ ،‬تا به قلم‬ ‫هم‌ریشه و هم‌پیوند با ایران در شرق و شما ِل کشور‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫س��وی دولت‌ها‪ ،‬ابتکار و‬ ‫امّ��ا‪ ،‬در نبود یا کم‌ب��و ِد ه ّمت از‬ ‫پیش‌گام��یِ ناش��را ِن خصوص��ی در ای��ران چه‌بس��ا بتواند‬ ‫هم‌گرای��یِ کنونی را نیرومندتر کند‪ .‬کاری که دس��ت‌گاه‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫فرهنگ فارسیِ‬ ‫فرهنگ معاصر با واگردا ِن‬ ‫پژوهش و نش�� ِر‬ ‫تاجیکی از زبان‌نگارۀ سیریلیک به زبان‌نگارۀ فارسی کرده‬ ‫است‪ ،‬از نظ ِر من‪ ،‬گامی ست در این جهت و ستودنی‪ .‬حال‬ ‫ِ‬ ‫‌گیری‬ ‫این پرسش به ذهن‌ام می‌رسد که در این روزگا ِر ُکره‬ ‫‪) )globalization‬اقتص��ادی‪ ،‬آی��ا س��رمایه ِ‬ ‫‌های ایرانیِ‬ ‫ِ‬ ‫مرزهای کنونی بیرون بگذارند‬ ‫چاپ و نشر نمی‌توانند پا از‬ ‫ِ‬ ‫نی��روی کار‪ ،‬و همه‌چی��ز ارزان‌ت ِر افغانس��تان و‬ ‫و در ب��ازا ِر‬ ‫تاجیکس��تان پا بگذارند؟ یعنی‪ ،‬کتاب ِ‬ ‫‌های فارس��یِ ایرانی‬ ‫ِ‬ ‫ب��رای بازا ِر س��ه کش��ور‪ ،‬ارزان‌تر تولید کنند و با نش�� ِر‬ ‫را‪،‬‬ ‫کتاب ِ‬ ‫‌های نویس��نده‌گا ِن افغانی و تاجیک و رونق بخشیدن‬ ‫ِ‬ ‫صنعت نشر در آن دو کشور به هم‌گرایی یاری رسانند؟‬ ‫به‬ ‫مؤسسۀ انتش��ارات فرانکلین در ایران با دایر کرد ِن شعبه‌یی‬ ‫در افغانس��تان چنین سیاس��تی را آغاز کرده بود‪ .‬اگرچه با‬ ‫زی��ر و زبر ش��دن‌ها در هر دو کش��ور‪ ،‬آن پروژه‌ها ناگزیر‬ ‫ناکام ماند‪ ،‬امّا ضرورت‌ش��ان بر جاس��ت‪ ،‬اگر که بناس��ت‬ ‫این کشورها و مردمان سامانی درست و درخو ِر زنده‌گانیِ‬ ‫جها ِن مدرن داشته باشند‪.‬‬ ‫یادداش��ت‪ :‬آن‌چه در این مقاله آمد ایده‌هایی اس��ت کلّی‬ ‫جوش��یده در ذهنِ من‪ ،‬که هدف از انتش��ا ِر آن برانگیختنِ‬ ‫ذهن ِ‬ ‫‌های دیگر در این پهنۀ فرهنگی اس��ت و گشود ِن باب‬ ‫بحث س��ازنده با شرکت دیگر نویس��نده‌گان و زبان‌دانان و‬ ‫زبان‌شناسا ِن افغانستانی و تاجیک و ایرانی‪.‬‬

‫آن اس��ت‪ .‬تمام کوشش نهادهای اجرایی و قضایی مدرن‌ترین‬ ‫کش��ورها به دنبال حداقل سازی جرایم می‌باشد‪ ،‬در خصوص‬ ‫خیابان آزاری نیز در کش��ورهای دیگر افراد ممکن اس��ت که‬ ‫با مجازات‌های س��نگینی چون حبس مواجه شوند ولی تالش‬ ‫ح��ل این معضل که در کش��ورهای جهان س��ومی و در حال‬ ‫گذار مصداق‌های بی‌ش��مار و عینی‌تری دارد با راه‌کارهایی از‬ ‫قبیل ایجاد سازمان‌هایی مانند «مردان مبارز علیۀ تجاوز»‪« ،‬بنیاد‬ ‫جلوگیری از خش��ونت در خانواده»‪،‬مؤسسات«آموزش پسران‬ ‫و م��ردان»‪« ،‬کمپاین جهانی مردان» و نهادهایی از این دس��ت‬ ‫هم‌راه بوده اس��ت‪ .‬در این برنامه‌ها تالش می‌ش��ود به مردان و‬ ‫پس��ران آموزش دهند که هم به ش��خصیت خودش��ان و هم به‬ ‫زنان احترام بگذارند‪ .‬این طرح‌ها که در نوع خودش��ان نظر به‬ ‫وضعیت اجتماعی و فرهنگی خاص کشورها فوق العاده هستند‬ ‫می‌توانند به عنوان الگوهای خوبی در افغانستان نیز موثر باشند؛‬ ‫اما به نظر می‌رس��د که آغاز چنین برنامه‌هایی نیازمند هم‌کاری‬ ‫زنان و مردان فعالی باشد که به صورت رضاکار با هدف به حد‬ ‫اقل رس��اندن خش��ونت علیۀ زنان در بیرون از منزل به صورت‬ ‫منسجم و هدف‌مند کار کنند‪.‬‬ ‫اما با در نظرداشت ش��رایط ویژۀ افغانستان و این‌که این کشور‬ ‫با مشکالت امنیتی و اقتصادی بی‌شماری روبه‌رو است رفع این‬ ‫مش��کل کوش��ش جدی تمامی نهادهای اجتماعی و مدنی را‬ ‫می‌طلب��د چرا که فقط از طریق یک بس��یج عمومی می‌توان با‬ ‫چنین آفت‌های اجتماعی مبارزه کرد این راه‌کارها به صورت‬ ‫موارد مسلسل ذیل این‌گونه عنوان می‌شود‪:‬‬ ‫‪ )1‬احترام به زن و جای‌گاه انس��انی‌اش و این‌که جنس او نباید‬ ‫ابزار توهین به ش��خصیت او واقع شود از موضوعاتی است که‬ ‫می‌توان��د به عنوان یک گفتمان جدی در س��طح نهادهایی که‬ ‫ب��رای دفاع از حقوق زنان می‌کوش��ند قرار بگی��رد تا در کنار‬ ‫گفت‌وگوه��ای جاری و س��اری مبنی بر انواع خش��ونت‌های‬ ‫صورت گرفته علیۀ زنان زمینۀ بررس��ی این قبیل مشکالت که‬ ‫به طور قطع پیامدهای روان��ی ناگوارتری را برای زنان و افول‬ ‫هر چه بیش‌ت��ر ارزش‌های اخالق جمعی ب��رای کلیت جامعه‬ ‫به دنبال خواهد داش��ت فراه��م گردد‪ .‬در ای��ن بین هم‌کاری‬ ‫رس��انه‌های جمعی می‌تواند به عنوان یک��ی از مولفه‌های دگر‬ ‫اندیش��ی درب جدیدی را برای ترویج دریافت‌های درست و‬ ‫مدنی از جای‌گاه و تاثیر احترام به جنس زن در اعتالی فرهنگ‬ ‫اجتماعی بگشاید‪ .‬تمام اعضای جامعه باید بیاموزند که از حق‬ ‫براب��ر و مس��اوی در روابط اجتماع��ی برخوردارند‪ ،‬علی رغم‬ ‫همۀ این تاکیدها فرزندان پس��ر کم‌تر در محیط خانواده این را‬ ‫می‌آموزند که «زن محترم اس��ت» و ایجاد مزاحمت برای زنان‬ ‫و دختران در خیابان عمل ناپس��ندی است‪ .‬آموزش‌های تربیتی‬ ‫و مذهبی نه به عنوان عوامل س��رکوب کنندۀ نیازهای جوانان‪،‬‬ ‫بلکه به عنوان هدایت کنن��ده و آرامش بخش روانی می‌تواند‬ ‫در تعادل رفتاری جنس مرد مؤثر واقع گردد‪.‬‬ ‫‪ )2‬توجۀ نهادهای قانون‌گذار و مجری قانون در تهیه و تصویب‬ ‫قوانین حمایت کنندۀ زنان در برابر آسیب‌های اجتماعی چون‬ ‫آزار و اذیت‌ه��ای خیابانی و تطبیق جدی آنان برای تنبیه افراد‬ ‫خاط��ی و هم چنان تالش‌های جدی نهادهای مدنی و پالیس��ی‬ ‫س��ازی که در جهت کاهش خشونت علیۀ زنان در تمامی ابعاد‬ ‫آن فعالیت دارند می‌تواند جز راه‌کارهای ملی باش��د که سبب‬ ‫کاهش این معضل اجتماعی شوم گردد‪.‬‬ ‫‪ )3‬وج��ود یک نظ��م و نهاد امنیتی فراگیر و پاس��خ‌گو که در‬ ‫صورت ب��روز چنین جرایم ک��ه هرگز نمی‌ت��وان آن را یک‬ ‫ش��وخی و یا یک اذیت کوچک تلقی ک��رد به مقابله جدی با‬ ‫آن برخیزد‪.‬‬ ‫‪ )4‬در نهای��ت ما نیاز به تغییر جامعه داریم‪ ،‬جامعه‌یی که اجازه‬ ‫می‌دهد مزاحمت خیابانی رخ دهد و آن را می‌پذیرد باید رفتار‬ ‫خ��ود را اصالح کند‪ .‬م��ا باید دیدگاه‌ها‪ ،‬رس��انه‌ها و تفکرات‬ ‫غالب و رایجی را که بی احترامی و تبعیض علیۀ زنان را ترویج‬ ‫می‌کنن��د به چالش کش��یده و با ایجاد ی��ک فرهنگ متعالی و‬ ‫نظارتی باال قدرت س��لب آرامش زنان در اماکن عمومی را از‬ ‫افراد سلب کنیم‪.‬‬ ‫در حال��ی ک��ه ش��رایط بغرن��ج اجتماع��ی‪ ،‬سیاس��ی و امنیتی‬ ‫افغانس��تان را در وضعیت��ی ق��رار داده که زن��ان در جای جای‬ ‫مورد خشونت‌های فیزیکی و روانی قرار می‌گیرند زنان توسط‬ ‫گروه‌های افراطی محاکمه صحرایی می‌شوند‪ ،‬کشته می‌شوند‪،‬‬ ‫نقص عضو می‌ش��وند و نهادهای اجرایی و قضایی نیز ظرفیت‬ ‫دادخواهی و فراهم آوری عدالت را برای آنان ندارند کوشش‬ ‫و اهتمام نهادهای جامعۀ مدنی و رس��انه‌ها برای ایجاد تغییر در‬ ‫باور‌و اندیش��ه عقل جمعی و شیوۀ نگرش به زن می‌‌تواند نقش‬ ‫موثری داش��ته باشد محو باورهای زن ستیزانه در کشور چیزی‬ ‫است که بیش از هر چیز نیازمند ایجاد بستر فرهنگی برای تغییر‬ ‫است از این روست که رسانه‌های جمعی که بزرگ‌ترین نقش‬ ‫را در روش��ن س��ازی اذهان دارند برای تغییر در نگرش و باور‬ ‫افراد كه به تغییر سلوک‌شان می‌انجامد‪ -‬مبادرت ورزند‪ .‬مبارزه‬ ‫جمع��ی افرادی که ب��ه تغییر فکر می‌کنند هم‌راه با مش��ارکت‬ ‫گستردۀ رسانه‌های جمعی برای رایج ساختن فرهنگ احترام به‬ ‫زن می‌تواند به عنوان گامی نخستین و اساسی به اعادۀ حقوق و‬ ‫کاهش خشونت علیۀ زن عملی و اجرا گردد‪.‬‬

‫‪ 19‬جنوری ‪ 2013‬میالدی سال دوم شمارة ‪27‬‬

‫کابل موقعيت داش��ت و معروف به س��رای امين‌الدول ‌ه‬ ‫بود‪ ،‬انتقال می‌دهند‪ .‬سراج حکيم به تفصيل در بارۀ اين‬ ‫زندان و زندانی‌ها نوشته است‪ .‬از جمله‪ «:‬در اين زندان‬ ‫بيش از يک‌هزار نفر زندان��ی بودند‪ ،‬يک نفر روس و‬ ‫ي��ک نفر آلمانی هم به تهمت جاسوس��ی بندی بودند‪.‬‬ ‫روس ايوان نام داشت‪ ،‬مرد سربازی بود‪ .‬حاليه مسلمان‬ ‫ش��ده و دين محمد نام داشت ولی آلمانی از سياحان با‬ ‫عل��م ملت آلمان بوده‪ ،‬جهت س��ياحت آمده بود‪ .‬غير‬ ‫از آن‌ها چند نفر بندی سياس��ی ه��م بودند که خانه‌بند‬ ‫بودند‪)4 (».‬‬ ‫س��راج حکيم با اس��تفاده از زمان و ام��کان پيش‌آمده‬ ‫نامه‌ه��ای فراوان به خانواده و دوس��تان خ��ود به بخارا‬ ‫‌فرستاد و از آن‌ها‌طلب کرد که برای رهايی وی اقدام‬ ‫کنند و برای امير دارالس��طنۀ کابل نامه بنويس��ند که او‬ ‫جاس��وس نمی‌باشد‪ .‬وی با اس��تفاده از همين فرصت با‬ ‫شماری از بازرگانان کابل مناسبات خوبی تأمين کرد‪.‬‬ ‫وی در زندان برای رفع احتياجات اوليه زندانی‌ها دکا ِن‬ ‫باز کرد و از مفاد آن‪ ،‬زندانی‌های فقير را کمک کرد‪.‬‬ ‫سراج حکيم ادامه می‌دهد که «بعدها هر هفته دو روز و‬ ‫سه روز از بندی‌خانه می‌برآمدم‪ .‬يک نفر پيره‌دار جهت‬ ‫حفاظت همرای م��ن بود و به پايم زوالنه آهن هم بود‬ ‫که عالمت محبوسی است‪ .‬بازار و حمام می‌رفتم‪)5 (».‬‬ ‫س��راج حکيم بار دوم با زنجير و زوالن��ه به دربار امير‬ ‫دارلسلطنۀ کابل برده شد‪ .‬وی نوشت‪ «:‬بعد از شش ماه‬ ‫دو باره درباری شدم‪...‬‬ ‫در آن روز ‪ ...‬امير صاحب حکم‌های س��خت می‌کرد‪.‬‬ ‫يکی را حکم چشم کشيدن‪ ،‬ديگری را حکم دم توب‬ ‫پراندن‪ ... ،‬می‌کرد ‪ ...‬تمام اهل دربار در آن روز چون‬ ‫بي��د می‌لرزيد‪ .‬هيچ کدام ما که بن��دی بوديم روح در‬ ‫جسد نداشتيم‪ ...‬تا نوبت به بنده رسيد‪.‬‬ ‫منش��ی کيفيت بنده را ش��روع کرد به خواندن‪ ،‬به قدر‬ ‫س��ه سطر نخوانده‪ ،‬امير ‪ ...‬به ميرزا فرمود ‪ ...‬من خود از‬ ‫کيفيت او اطالع دارم‪ ....‬امر فرمود الچک از دس��تم و‬ ‫زوالنه را از پايم خارج کنند‪) 6(»....‬‬ ‫س��راج حکيم براس��اس نامه‌ها و تقاضاهای بازرگانان‬ ‫بخارا که از امير دارلس��لطنۀ کابل خواستار آزادی وی‬ ‫ش��ده بودند‪ ،‬از زندان رها شد‪ .‬وی مدتی برای بازديد‬ ‫از ش��هر کابل و مناظر آن‪ ،‬حل و فصل برخی مس��ايل‬ ‫شخصی خود و خداحافظی با آشنايان در کابل ماند‪.‬‬ ‫وی در س��فرنامه‌اش ش��هر کاب��ل آن‌روز را به تفصيل‬ ‫و بس��يار جالب و خواندنی به تصوير‌کش��يده‪ .‬وی در‬ ‫رابطه به س��اختارهای نظامی‪ ،‬تشکيالت دولت و وضع‬

‫اداره در کاب��ل معلومات جالب ارايه ک��رده و قوانين‬ ‫دارلسلطنۀ کابل را استبدادی ناميده‪.‬‬ ‫وی بعد از آن‌که اسناد الزم و از جمله «خط راه داری»‬ ‫را به دس��ت می‌آورد‪ ،‬روانۀ بلخ می‌شود‪ .‬گزارش اين‬ ‫بخش س��فر نيز بسيار جالب اس��ت؛ وی هر روز هشت‬ ‫فرسخ (حدود هش��ت مایل) راه را پشت سر گذاشته و‬ ‫دشواری راه‌ها و عبور از کوتل‌ها را يادآوری کرده‪ .‬از‬ ‫جمله نوش��ته‪ «:‬به هر حال جان ما به لب رسيده‪ ،‬از اول‬ ‫صبح تا غروب‪ ،‬گاه س��واره و گاه پياده به هزار مشقت‬ ‫رس��يديم ‪ ...‬به کهمرد و س��يغان‪ ،‬که محل بسيار آباد‪،‬‬ ‫خوش‌ آب و هوا و خرمی اس��ت ‪ ...‬شب مانديم صبح‬ ‫زود روانه شديم‪)8 (»...‬‬ ‫س��راج حکي��م از طري��ق بامي��ان‪ ،‬آيب��ک و خل��م به‬ ‫مزارش��ريف س��فر کرد‪ .‬وی زيبایی طيبع��ت باميان و‬ ‫مجسمه‌های آن و زنده‌گی مردم آن دیار را شرح داده‬ ‫اس��ت و در باره آيبک و خلم مشاهدات خود را ارايه‬ ‫کرده است‪.‬‬ ‫س��راج حکيم چند صباحی در مزارش��ريف ماند و به‬ ‫گش��ت و گ��ذار در آن‌جا پرداخ��ت‪ .‬در روز محکمۀ‬ ‫دارلحکومۀ مزارش��ريف شرکت کرد‪ .‬گزارش مفصل‬ ‫از مش��اهدات خود از بلخ را به رش��تۀ تحرير کش��يده‪.‬‬ ‫سرانجام س��راج حکيم اجازه‌نامۀ عبور و مرور خود را‬ ‫به مسوول گمرکی دارلسطنۀ کابل تحویل داده و پس‬ ‫از گذش��تن از آمودریا به گمرک روس‌ها وارد ش��د‪.‬‬ ‫وی از ترم��ز به چارجوی و از آن‌جا ب��ه بخارا رفت و‬ ‫يک ماه در بخار‌ماند و مجددن عزم سفر کرد‪.‬‬ ‫فرجام سخن‬ ‫بخارای تحت‌الحمایۀ روسيه تزاری‪ ،‬در د‌هه‌های پايانی‬ ‫س��دۀ نوزدهم و اوايل سدۀ بيستم يک دورۀ انتـقالی را‬ ‫تجربه می‌کرد؛ روابط بخارا با اورپا و آگاهی بخاراييان‬ ‫از تمدن غرب گسترش می‌يافت‪.‬‬ ‫چاپ و انتش��ار سفرنامۀ «تحف اهل بخارا»‪ ،‬تالشی بود‬ ‫در راس��تای آگاه‌س��اختن بخاراييان از دنيای غرب و‬ ‫کشورهای هم‌سايه‪ .‬خواننده با مطالعۀ آن‪ ،‬اين امکان را‬ ‫می‌ياب��د تا کنکاش‌های بخاراييان را برای درک تمدن‬ ‫و ارزش‌های غربی بهتر دنبال کند‪.‬‬ ‫س��فرنامۀ س��راج حکي��م دربرگيريندۀ چش��م‌ديدها و‬ ‫برداش��ت‌ها‪ ،‬گزارش‌ها و آمار س��ودمند‪ ،‬بيان مسايل‬ ‫جغرافيایی و مردم‌شناس��ی‪ ،‬اراي��ه انبوهی از اطالعات‬ ‫جال��ب و معلومات ارزش‌مند‪ ،‬ش��رح س��فر از مناطقی‬ ‫که ديدن کرده‪ ،‬می‌باش��د‪ .‬وی ب��ه موضوعات آداب‬ ‫و رس��وم‪ ،‬ش��کل و ش��مايل‪ ،‬نوع خوراک و پوشاک‬

‫آزار خیابانی؛‬ ‫گسترده‌ترين ‪...‬‬

‫ ‌شنبه ‪ 30‬دی‪ /‬جدی ‪ 1391‬خورشیدی‬ ‫‌ ‌‬

‫نگاهی‬ ‫به ماجرای سفر سراج حکيم‪...‬‬

‫مردمانی که از مناطق محل بودوباش‌شان گذشته‪ ،‬توجه‬ ‫نش��ان داده‪ .‬وی در رابطه با برخی مطالب موضع‌گيری‬ ‫کرده‪ ،‬آرا و عقاید خود را بيان داش��ته اس��ت‪ .‬به گمان‬ ‫من نکاتی در این سفرنامه مطرح شده که در منابع ديگر‬ ‫ثبت نش��ده اس��ت‪ .‬در هر حال س��فرنامه در فرونشاندن‬ ‫عطش بخاراييان در خصوص کسب اطالعات در رابطه‬ ‫با اروپا و ساير کشورها کمک شایان کرده است‪.‬‬ ‫بازديد س��راج حکي��م از اروپ��ای صنعتی ک��ه در آن‬ ‫دوران در حال ش��کوفايی بود‪ ،‬بالطبع وی را به تفکر و‬ ‫ژرف‌نگری دربارۀ اوضاع سياسی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬اقتصادی‬ ‫و فرهنگ��ی بخارا واداش��ته‪ ،‬وی کوش��ش ک��رده اين‬ ‫انديش��ه را به خوانندۀ بخارايی انتقال دهد‪ .‬از اين منظر‬ ‫س��فرنامه جنبۀ روش��ن‌گری دارد‪ .‬وی باره��ا به برتری‬ ‫علم و صنعت اروپا نس��بت به ميهن‌اش اش��اره کرده و‬ ‫بدين وسيله کوشيده‪ ،‬زمينۀ برخورد انتقادی خواننده را‬ ‫نسبت به وضع عقب‌ماندۀ بخارا ترغیب کند‪ .‬به نظر من‬ ‫هدف اصلی س��فرنامه پيش از همه‪ ،‬آموزش و پرورش‬ ‫بخاراييان و تبديل آنان به ملتی قوی بود بگونۀ که قادر‬ ‫باشند روی پای خود بايستند‪.‬‬ ‫به نظ��ر نگارنده‪ ،‬يک��ی از ويژه‌گی‌های اين س��فرنامه‪،‬‬ ‫س��بک نگارش س��اده‪ ،‬روان‪ ،‬بی‌پيراهه و گاهی اوقات‬ ‫خودمان��ی و نزديک به زبان محاوره در بيان روی‌دادها‬ ‫اس��ت‪ .‬نثر اين س��فرنامه ب��ه زبان متع��ارف همان زمان‬ ‫بخارا‪ ،‬کاب��ل‪ ،‬تهران با لهجۀ ش��يرين بخارايی نزديک‬ ‫می‌باشد و می‌توان آن‌را از نمونه‌های برجستۀ نثر فارسی‬ ‫همان برهه دانس��ت‪ .‬وی با نثر بسيار زيبا و روان‪ ،‬توانا و‬ ‫دل‌‌انگيز خود ده‌ها ش��هر را ک��ه از آن ديدن کرده‪ ،‬به‬ ‫تصوير کشيده و اطالعات دقيق و ارزش‌مندی را از آن‬ ‫شهر به دست داده اس��ت‪ .‬در پهنۀ زبان و ادب فارسی‪،‬‬ ‫نگارش س��فرنامه به شکل نظم و نثر سابقۀ طوالنی دارد‬ ‫و در اين فرايند س��فرنامۀ ناصر خسرو جای‌گاه‌ ويژه‌یی‬ ‫دارد‪ .‬اما نوش��تن سفرنامه به طور جدی در بخارا به نيمۀ‬ ‫س��دۀ نوزدهم بر می‌گ��ردد‪ .‬به باور م��ن در اين فرايند‬ ‫س��فرنامۀ س��راج حکيم‪ ،‬اثری اس��ت تاريخی‪ ،‬ادبی و‬ ‫ماندگار‪.‬‬ ‫سراج حکيم بخارايی‪ ،‬نويس��ندۀ توانای تاجيک‪ ،‬يکی‬ ‫از پيش‌گامان جنبش فرهنگی و ساده‌نويس��ی در بخارا‬ ‫بود که سهم آن در پايه‌گذاری ادبيات نوين فارسی در‬ ‫بخارا از اهمیت ویژه برخوردار می‌باش��د‪ .‬اين سفرنامه‪،‬‬ ‫چش��م‌اندا ِز با ارزشی را برای کارهای پژوهشی‪ ،‬به‌ويژه‬ ‫در دهۀ نخست سدۀ بيستم می‌گشاید‪.‬‬ ‫روی‌کرد‪:‬‬

‫ادامه از رویة ‪3‬‬

‫‪7‬‬


‫نشانی برقی‪purseshweekly@gmail.com :‬‬ ‫صاحب امتیاز‪ :‬مجیب مهرداد ‪0794458989‬‬ ‫مدیر مسوول‪ :‬محمد یاسین نگاه ‪ yasinnegah@yahoo.com‬نشانی‪ :‬کوتة سنگی‪ ،‬سرک ‪ 3‬سیلو‬ ‫شماره‏گان‪ 2000 :‬نسخه‬ ‫‪BI WEEKLY‬‬ ‫سردبیر‪ :‬فهیم رسا ‪0773456690‬‬ ‫شمارة تماس‪0202505075 :‬‬ ‫برگ آرا‪ :‬رضا پارسا ‪0796606990‬‬ ‫زیر نگرۀ گروه نویسندهگان‬

‫‪PURSESH‬‬

‫سرنوشت توافق‌نامۀ‬ ‫امنیتی در عدم‬ ‫سیاست خارجی‬

‫اجمل بلوچ زاده‬

‫رییس جمهور در آخرین سال های ریاست‌اش به‬ ‫امریکا سفر کرد‪ .‬گفته می‌شود که وی تالش دارد تا‬ ‫بحث‌های جدی را در مورد امضای توافق‌نامۀ امنیتی‬ ‫با رییس جمهور اوباما داشته باشد‪.‬‬ ‫اما پرسش این‌جا است که آیا دولت بدون داشتن‬ ‫سیاست خارجی می‌تواند شرایط و مطالبات خود را‬ ‫باالی ایاالت متحد امریکا اعمال کند؟‬ ‫امضای توافق‌نامۀ امنیتی از ابعاد بسیار وسیع برخوردار‬ ‫است که هر دو کشور تالش دارد تا منافع مشترک‬ ‫خود را در امضای این توافق‌نامه جست‌وجو و تعریف‬ ‫کنند‪.‬‬ ‫پس از ‪ 11‬سپتامبر امریکا استراتیژی جدید امنیتی‬ ‫را ـ مبنی بر جلوگیری از تسلط هر دولت معارض‬ ‫به منطقه که از دید آن امنیت ملی امریکا را تهدید‬ ‫و یا قصد افکار برتری طلبانه نسبت به امریکا داشته‬ ‫باشد ـ روی دست گرفت‪ .‬ایاالت متحد در راستای‬ ‫مهار ک��ردن تشدید چنین مخالفت‌ها دس��ت به‬

‫‪ .3‬فقدان تهدید جدی از خارج نسبت به منافع ملی و‬ ‫حیاتی کشور؛‬ ‫از طرفی امنیت تنها حمایت از مردم نیست؛ بلکه‬ ‫فراهم ک��ردن امکانات خ��وب زیستن ب��رای همه‬ ‫شهروندان است‪ .‬گاهی فکر می‌شود تهدیدات بزرگ‬ ‫که از طرف برخی کشورها متوجه افغانستان است با‬ ‫امضای این توافق‌نامۀ امنیتی کاهش می‌یابد در حالی‬ ‫که چنین تصور در شرایط فعلی خالی از ابهام نیست‪.‬‬ ‫دولت ضعیف بدون سیاست خارجی تدوین شده‬ ‫به هیچ عنوان تحمل فشارهایی را که پیمان‌های‬ ‫استراتژیک و توافق‌نامۀ امنیتی باالی آن می‌آورد را‬ ‫نمی‌تواند تحمل کند‪ .‬ساسیت خارجی است که باعث‬ ‫می‌گردد تا منافع ملی کشورهای خارجی را با در‬ ‫نظرداشت منافع ملی کشور در حالت توازن آورده و‬ ‫مانع هر نوع تعارض منافع میان این کشورها شد‪ .‬مادۀ‬ ‫هشتم قانون اساسی صراحت دارد‪ :‬دولت سیاست‬ ‫خارجی کشور را بر مبنای حفظ استقالل‪ ،‬منافع ملی‬

‫حمالت نظامی می‌زند‪ .‬گفته می‌شود که امریکا به‬ ‫عنوان قدرت‌مندترین کشور جهان توانایی مدیریت‬ ‫چندین جنگ هسته‌یی را دارد‪ ،‬در تهاجم‌های‬ ‫زمینی پیش‌رفته‌ترین سالح‌ها را استعمال می‌کند و‬ ‫نیز از سبک‌های پیش‌رفتۀ جنگی استفاده می‌کند‪.‬‬ ‫این کشور از نگاه قدرت نظامی و داشتن دست‌گاه‬ ‫استخاراتی قوی جای‌گاه ویژه را در بین جوامع بین‬ ‫المللی دارا است‪.‬‬ ‫از طرفی امریکا تالش دارد تا جلو حمالت تروریستی‬ ‫را ـ در جاهای که منافعش را تهدید می‌کند ـ بگیرد‪،‬‬ ‫تجارت خود را توسعه دهد‪ ،‬توازن میان قوای جهانی‬ ‫را به وجود بیاورد و از دموکراسی در خارج از‬ ‫مرزهای خودش حمایت کند‪.‬‬ ‫افغانستان با چنین دولت تصمیم دارد توافق‌نامۀ امنیتی‬ ‫را به امضا برساند‪ .‬توافق‌نامۀ امنیتی نباید صرف‬ ‫مصونیت‌هایی قضای عساکر امریکا در کشور باشد‪.‬‬ ‫حال آن‌که در تعریف امنیت چنین می‌خوانیم‪«:‬امنیت‬ ‫فضایی را ایجاد می‌کند که در آن فرد یا جمع خود‬ ‫را در وضعیت آسیب‌پذیر احساس نمی‌کند و هیچ‬ ‫تهدید متوجۀ آنان نیست‪ .‬امنیت می‌تواند حاصل یک‬ ‫وفاق جمعی و به نفع همه‌گان باشد‪».‬‬ ‫تأمین امنیت به مفهوم زیر هم به‌کار رفته است‬ ‫‪ .1‬حفظ تمامیت ارضی‪ ،‬حفظ جان مردم‪ ،‬بقای کشور‬ ‫و حاکمیت کشور؛‬ ‫‪ .2‬حفظ و ارتقای منابع حیاتی کشور که شامل‬ ‫سرمایۀ مالی‪ ،‬نیروی تخصصی و فرآوردهای صنعتی‬ ‫می‌گردد؛‬

‫و تمامیت ارضی و عدم مداخله‪ ،‬حسن هم‌جواری‪،‬‬ ‫احترام متقابل و تساوی حقوق تنظیم می‌نماید‪.‬‬ ‫در مادۀ شصت چهارم‪ ،‬فقره دوم از وظایف رییس‬ ‫جمهور است تا خطوط اساسی سیاست کشور را‬ ‫تعیین و به تصویب شورای ملی برساند‪.‬‬ ‫بزرگ‌ترین چالشی که دولت افغانستان در امضای‬ ‫تمام پیمان‌های استراتژیک و از جمله امضای‬ ‫توافق‌نامۀ امنیتی با آن رو برو است‪ ،‬عدم تدوین‬ ‫خطوط اساسی سیاست خارجی می‌باشد‪ ،‬زیرا ناکامی‬ ‫در سیاست خارجی باعث می‌گردد تا استراتژی امنیتی‬ ‫معنای خود را از دست بدهد‪.‬‬ ‫سیاست خارجی عبارت از پدیده‌هایی است که فراتر‬ ‫از مرزهای ملی می‌روند؛ هم‌چون ارسال یادداشت‬ ‫دیپلوماتیک‪ ،‬اعالم دکترین‪ ،‬تشکیل اتحاد یا تنظیم‬ ‫هدف بلندمدت‪ ،‬اما مبهم‪ ،‬مانند« ایمن ساختن جهان‬ ‫برای دموکراسی‪».‬‬ ‫چندی پیش دولت افغانستان برای گسترش روابط‬ ‫خارجی خود با کشورهای جهان و تعیین خطوط‬ ‫اساسی سیاست خارجی خ��ود‪ ،‬همه سفیران و‬ ‫نماینده‌های سیاسی افغانستان را در یک نشست پنج‬ ‫روزه فراخواند‪.‬‬ ‫تعیین خطوط اساسی کشور بدون در نظرداشت‬ ‫نظریات احزاب سیاسی‪ ،‬نهادهای تحقیقاتی و درک‬ ‫از منافع ملی سایر کشورها کارایی چندان نمی‌تواند‬ ‫داشته باشد‪.‬‬ ‫نهادهای دیپلوماتیک کشور باید برای تدوین خطوط‬ ‫اساسی مولفه‌های مهم منافع ملی را شناسایی‌کند‪،‬‬

‫‪Saturday , 19 January 2013, issue 27‬‬

‫که در این راستا شناسایی بازی‌گران‪ ،‬شناسایی منافع‬ ‫بازی‌گران اصلی و فرعی‪ ،‬تعیین اهمیت منافع خیلی‬ ‫مهم پنداشته شده است‪.‬‬ ‫از طرف دیگر در شناسایی تهدیدها‪ ،‬فرصت‌ها‪،‬‬ ‫خواست‌ها و خط مش‌های دیگر بازی‌گران باعث‬ ‫می‌شود تا استراتژی‌های مختلف تدوین گردد‪ ،‬تا زمینه‬ ‫را برای اخذ تصمیم و صدور دستور‪ ،‬برای اقدام‌های‬ ‫عملی مساعد سازد‪.‬‬ ‫تا هنوز سیاست خارجی کشور روشن نیست و هیچ‬ ‫امیدواری برای تدوین چنین استراتژی به این زودی‌ها‬ ‫وج��ود ن��دارد‪ .‬زی��را تهیۀ اساسات دکترین سیاست‬ ‫خارجی کشور آن‌قدر هم ساده به نظر نمی‌آید؛ زیرا‬ ‫ما تا هنوز گفته‌هایی را که در باال یادآور شدیم انجام‬ ‫نداده‌ایم و تعریف مشخص از منافع کشور نداشته‌ایم‪.‬‬ ‫به همین دلیل است که حکومت در صدد ایجاد‬ ‫ایتالف‌های دیپلوماتیک و اتحادهای نظامی دایمی‬ ‫است‪ .‬فرض این است که با تجهیز توانایی‌های خود‬ ‫نمی‌تواند به هدف‌های شان نایل آیند‪ ،‬از منافع شان‬ ‫دفاع کنند یا جلوی تهدیدات تصوری را بگیرند‪ .‬همین‬ ‫امر باعث شده تا حکومت با مهم‌ترین کشورهای جهان‬ ‫پیمان‌های استراتژیک را در نبود ـ سیاست خارجی‬ ‫تدوین شده و تعریف از منافع کشور ـ به امضا برساند‪.‬‬ ‫در یک دسته بندی منافع را به سه دسته ( منافع اولیه‪،‬‬ ‫منافع ثانویه و منافع مشترک) تقسیم کرده اند‪.‬‬ ‫منافع اولیه شامل حفظ هویت فزیکی‪ ،‬سیاسی و‬ ‫فرهنگی می‌باشد‪ .‬تالش صورت می‌گیرد تا از کشور‬ ‫محافظت شود و جلو دست اندازی‌های کشورهای‬ ‫خارجی گرفته شود‪ .‬همه کشورها دارای منافع اولیه‬ ‫هستند و هیچ کشور با این منافع دست به سازش‬ ‫نمی‌زند‪ .‬منافع ثانویه حمایت از شهروندان در خارج‬ ‫از کشور است و برای تأمین مصؤنیت سیاسی برای‬ ‫دیپلومات‌های سایر کشورها استراتژی‌هایی را روی‬ ‫دست گرفته می‌گیرد‪.‬‬ ‫منافع مشترک‪ ،‬منافعی است که یک کشور می‌تواند‬ ‫آن را برای کشورهای دیگر در چارچوب مناسبات‬ ‫دیپلوماتیک و حقوق بین‌الملل ایجاد کند‪.‬‬ ‫به باور نگارنده مهم‌ترین منافع که حکومت باید در‬ ‫صدد تعریف و روشن شدن آن باشد همین منافع است‪.‬‬ ‫زیرا تا زمانی که تعریف از منافع مشترک با سایر‬ ‫کشورها‪ ،‬تعریف نگردد خیلی بعید به نظر می‌رسد تا‬ ‫دید کشورهای منطقه از سؤظن‌ها نسبت به سیاست‌های‬ ‫چند پهلوی حکومت تغییر کند‪ .‬و هم‌واره به دید شک‬ ‫نسبت به حرکت‌های حکومت خواهند دید‪.‬‬ ‫در صورت عدم تعریف منافع تهدیدهای بزرگ سر‬ ‫راه افغانستان قرار خواهد داشت که همانا بقا و عدم‬ ‫حفظ حیات سیاسی کشور است‪ .‬این تهدید باعث زیر‬ ‫سوال بردن استقالل سیاسی‪ ،‬تمامیت ارضی و حفظ‬ ‫هویت فرهنگی در کشور می‌گردد‪.‬‬ ‫برای برون‌رفت از این معضل و این‌که کشور برای‬ ‫همیشه جای‌گاه بین‌المللی خود را حفظ نماید؛ نیاز‬ ‫است تا وزارت خارجه برای تکمیل خطوط اساسی‬ ‫سیاست خارجی کشور نظریات احزاب سیاسی‪ ،‬مراکز‬ ‫تحقیقاتی‪ ،‬دانش‌گاه‌هایی تخصصی علوم سیاسی و‬ ‫جامعۀ مدنی را در نظر بگیرد‪.‬‬ ‫افغانستان نباید برای دراز مدت یک کشور وابسته باقی‬ ‫بماند‪ ،‬اگر کشور به بلوغ ملی برسد‪ ،‬امکانات و شرایط‬ ‫زمانی که در اختیار حکومت است سبب می‌شود تا‬ ‫کشور وارد عرصۀ جدید معامالت با کشورهای دیگر‬ ‫از طریق وابسته‌گی متقابل شود‪ .‬به این معنا که در چنین‬ ‫وضعیت خطوط سرخ تعارض و منافع با سایر کشورها‬ ‫روشن شده است و این امر خود باعث هم‌کاری و‬ ‫تعاون سایر کشورها با حکومت خواهد شد‪.‬‬ ‫اما اگر کشور در عدم بلوغ ملی و عدم آماده‌گی در‬ ‫عرصۀ سیاست خارجی قرار داشته باشد‪ ،‬کشور قهرن‬ ‫و یا داوطلبانه وابسته می‌شود‪ .‬هیچ فرد در افغانستان‬ ‫خواستار این نیست که حکومت برای همیش یک‬ ‫کشور وابسته باقی بماند و هم‌واره در صدد کسب‬ ‫کمک‌های جهانی بیرون آید‪.‬‬ ‫در کل می‌شود گفت که امضای هیچ توافق‌نامه و‬ ‫پیمان استراتژیک نتیجۀ مطلوب را در شرایط فعلی که‬ ‫سیاست خارجی را اشخاص تعریف می‌کند نخواهد‬ ‫داشت‪ .‬اال این‌که وزارت خارجه کشور تحت نظارت‬ ‫کمیسیون مستقل نظارت بر تطبیق قانون اساسی هر چه‬ ‫زودتر خطوط اساسی سیاست خارجی کشور را بعد‬ ‫از مشوره‌های الزم با نهادهای متخصص غیردولتی به‬ ‫تصویب شورای ملی کشور برساند‪.‬‬

‫وزیر دفاع امریکا‪:‬‬

‫ِ‬ ‫جان تازه‌یی در برابر‬ ‫ناتو‪،‬‬ ‫اسالم‌گرایان بگیرد‬ ‫ِ‬ ‫ضرورت تغییر راه‌بُرده��ای عملیاتی ناتو در‬ ‫وزی��ر دفاع امریکا ب��ر‬ ‫عصر جدید تأکید کرد‪.‬‬ ‫لیون پانتا از س��ازمان پیمان آتالنتیک شمالی(ناتو) درخواست کرد‬ ‫جان تازه‌یی بگیرد‪ .‬به گفتۀ این مقام امریکایی‪ ،‬ناتو باید چشم‌انداز‬ ‫امنیتی وس��یع‌تری داش��ته باش��د تا این‌ک��ه بتواند با مس��ایل مطرح‬ ‫در ح��وزۀ آس��یا ـ اقیانوس��یه و تهدیدهای جدید مط��رح از جانب‬ ‫اس�لام‌گرایان مقابل��ه کند‪ .‬به گفت��ۀ پانتا‪ ،‬در ش��رایطی که حضور‬ ‫نیروهای ناتو در افغانس��تان کاهش و به تدری��ج پایان می‌یابد و از‬ ‫هزینه‌های نظامی خودش می‌کاهد تا بتواند با مش��کالت بودجه‌یی‬ ‫مقابل��ه کند‪ ،‬این ایتالف نظامی هم‌چن��ان با چالش‌های جدیدی از‬ ‫جانب ش��به‌نظامیان اسالم‌گرا و کشورهایی همانند ایران و کوریای‬ ‫شمالی مواجه است‪.‬‬ ‫پانت��ا در این خصوص در اظهاراتی در دان��ش‌گاه کینگ در لندن‬

‫گفت‪« :‬ناتو دیگر نمی‌تواند ایتالفی باشد که فقط بر یک مأموریت‬ ‫واحد تمرکز داشته باشد اعم از این‌که این مأموریت مقابله با تجاوز‬ ‫یک ابرقدرت دیگر یا انجام دادن عملیات ایجاد ثبات در افغانستان‬ ‫باشد‪ .‬ناتو برای این‌که آماده باشد تا با سرعت به طیف وسیع‌تری از‬ ‫تهدیدها در دورا ِن محدودیت‌های مالی پاس��خ بدهد‪ ،‬باید الگویی‬ ‫عقالیی‪ ،‬انعطاف‌پذیر و توأم با نوآوری در زمینۀ آموزش و حضور‬ ‫نیروها ایجاد کند‪.‬‬ ‫سفر پانتا به اروپا با اقدامات اس�لام‌گرایان در کشورهای افریقایی‬ ‫مالی و الجزایر هم‌زمان ش��ده است‪ .‬قرار اس��ت تا چند هفتۀ دیگر‬ ‫لی��ون پانتا از مق��ام خود کناره‌گی��ری کند‪ .‬ای��ن کار زمانی انجام‬ ‫خواهد ش��د که جانش��ین او در کنگرۀ امریکا رای اعتماد به دست‬ ‫بیاورد‪ .‬این اظهارات پانتا دربارۀ لزوم ایجاد تغییرات در ناتو یادآور‬ ‫سخنانی اس��ت که هجده ماه پیش رابرت گیتس‪ ،‬وزیر دفاع سابق‬ ‫امریکا مطرح کرد‪ .‬گیتس در آن س��خنان که در اروپا مطرح شده‬ ‫ب��ود به صراحت ُه��ش‌دار داده بود که ناتو با خطر خارج‌ش��دن از‬ ‫گردونۀ اه ّمیّت و تأثیرگذاری مواجه اس��ت؛ زیرا کشورهای عضو‬ ‫ناتو حاضر نیست در حوزه‌های نظامی ناتو سرمایه‌گذاری کنند‪.‬‬

‫پاکستان‪:‬‬

‫مال برادر و دیگر سرکرده‌های‬ ‫طالبان رها می‌شوند‬ ‫پاکس��تان می‌گوید که همۀ زندانیا ِن طالب ـ به ش��مول مال برادر ـ‬ ‫را رها می‌کند‪.‬عبدالغنی برادر که مر ِد ش��ماره د ّوم طالبان ش��مرده‬ ‫می‌ش��د‪ ،‬در سال ‪ ،2010‬به دست پاکستان بازداشت شد و تا کنون‬ ‫ِ‬ ‫وزارت خارجۀ پاکستان‬ ‫هم در بند است‪ .‬جالل جیالنی‪ ،‬قایم مقا ِم‬ ‫در یک نشس��ت خبری در ُدبی گفت که کش��ورش همۀ زندانیان‬ ‫طالب افغان را از بند رها خواهد کرد‪.‬‬ ‫از آقای جیالنی پرس��یده شد که آیا مال برادر نیز مشمول زندانیانی‬ ‫هس��ت که قرار است از بند رها شوند‪ .‬وی گفت‪« :‬هدف این است‬ ‫که همۀ آن‌ها رها شوند‪».‬‬ ‫این در حالی اس��ت که به تازه‌گی‪ ،‬جیمز کینگهم‪ ،‬سفیر افغانستان‬ ‫ّ‬ ‫مح��ل بودوباش زندانیا ِن رهاش��ده‪،‬‬ ‫ابراز نگرانی کرده اس��ت که‬ ‫روش��ن نیس��ت‪ .‬وی گفته اس��ت با آن‌که حامد کرزی به استردا ِد‬ ‫زندانیا ِن افغان تأکید کرده اس��ت؛ امّا پاکس��تان ای��ن زندانیان را به‬ ‫افغانستان نس��پرده است‪ .‬افغانس��تان از اعال ِم رهایی زندانیا ِن طالب‬ ‫استقبال کرده است‪.‬‬ ‫گفته می‌شود که دولت افغانستان پیش‌تر‪ ،‬یک فهرست ‪ 40‬نفره از‬ ‫نام‌های زندانیا ِن طالب را که در بازداش��ت پاکستان به سر می‌برند‪،‬‬ ‫تحویل مقام‌های اسالم‌آباد داده و خواهان آزادی آن‌ها شده است‪.‬‬


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.