غزلی عاشقانه برای فروردین چیدمانی از علی اتحاد
«غزلی عاشقانه برای فروردین» گفت و گویی میان تکنولوژی روزگاری نه چندان تصویر بازنمودهی آنالوگ از طبیعت و اورگانیسمهای طبیعت زنده است. دور و ِ ِ زندهی گیاهی این جا کنار هم ایستادهاند و با یکدیگر هم کالم شدهاند .تصویر طبیعت جاندار رشد میکند و پیش میرود؛ حتی طی همین تکرار میشود و ِ اجداد یک ماه ،که چیدمان برقرار است و حتی طی یک روز و حتی یک ساعت. ِ گیاهی ما جوانه میزنند و میبالند و پیش میروند و دستساختههای ما را در بر ِ معابد رها شدهی سوماترا میگیرند .این چیدمان اگر بر پای باقی میماند همچون ِ دل جانهای زندهی به فتح گیاهان در میآمد و قطعات بی جان و مصنوع ما ،در ِ سبز جای میگرفتند. *** کالم شاعرانهی رضا براهنی در این میان چیزی دیگر هم هست؛ شعر .این جا ِ شنیده و خوانده میشود .براهنی را دیگر همگان میشناسند .اگر روزگاری پیش از این او نویسندهی نویسندگان به شمار میآمد و بیش از هر جا میان اهالی ادب فارسی چهرهای نامدار بود ،امروز دیگر ناماش میان فارسی زبانان نامی آشناست. با این همه خیال میکنم که ما ،هم اینک با دو رضا براهنی مواجهایم .یکی رضا براهنی غوطه خورده در بحر سیاست و دیگر براهنی شاعر مجموعهی «خطاب به پروانهها»؛ من این دومی را دوستتر میدارم .چیزی نزدیک به دو سال تمام ف دستیام بود و همین مجموعهی«خطاب به پروانهها» هر جا که میرفتم در کی حاال هم در کتابخانهی مجازیام همه جا با من است. براهنی در «خطاب به پروانهها» از جزء جزء «زیستن» میگوید .از لذتهای روان قند زهر خاطرات ،از ِ و تناش ،از بیمهاش و امیدهاش ،از چشمانداز برابرش و از ِ کودکیاش و از همه آنها که دوستشان داشته است .او از برگها میگوید و شاد برف و میدانها و سنگفرش پیادهروها .او از اسبها و شکوفهها و دانههای ِ دف بهار می دف دیوانه /ای ِ گوید و از نسیم و از نغمهی دفها؛ «دورت بگردم ای ِ َ ْ َ دیوانه /دفد ِف دیوانه ِ /ای ی ی ی … » .او کلمات را به خدمت ساخت درامی شگفت انگیز در میآورد .او کلمات را میشکند تا به آوا بدل شوند و از معنا براهنی تهی شوند و بعد دوباره به یکدیگر میچسباندشان تا جانی تازه بگیرند. ِ است؛ خیال کنی که کسی دیگر «خطاب به پروانهها» گویی که دوباره زاده شده ْ س بهار است؛ زمانهای که است .برای من رضا براهنی «خطاب به پروانهها» نف ِ ِ جان میرنده را احیاء میکند و جانی تازه بر میآورد. ِ
نام تمامی پرندههایی را که در خواب دیدهام برای تو در این جا نوشتهام نام تمامی آنهایی را که دوست داشتهام نام تمامی آن شعرهای خوبی را که خواندهام و دستهایی را که فشردهام نام تمامی گلها را در یک گلدان آبی برای تو در این جا نوشتهام وقتی که میگذری از این جا یک لحظه زیر پاهایت را نگاه کن من نام پاهایت را برای تو در این جا نوشتهام رضا براهنی