حرف اول
اردوان روزبه
________ این جا مجله الکترونیکی «هفت کوچه» است .صدای مارا از واشینگتن میشنوید .این دهمین شماره از هفت کوچه است که شما میبینید .کاری مشترک از «بنیاد فرهنگی کوچه» و «موسسه انتشارات هفت» .مسیر پر فراز و نشیب مستقل نوشتن و مستقل ماندن گاهی بار سنگینش آدم را از راه رفتن باز میدارد اما این برای کسی که به هدفی میاندیشد «موقت» است و این گونه است که به محض فرصتسازی باز در جاده پر فراز و فرود راه ادامه دارد. این نشریه محصول تالش گروهی روزنامهنگار است که در روزهای سخت «داللی و دلقکی» به سختی گذران زندگی میکنند و هنوز قلم به دست هستند و نه قلم به مزد. «هفت کوچه» قرار است پس از یک وقفه چند ماهه به طور منظم ماهیانه منتشر شود. این شماره دهم در واقع سرآغاز این بازگشت است .مجلهای که پیش روی شماست حاصل انتخاب نوشتهها و مقاالت منتشر شده در طول یک ماه در رادیو کوچه است .البته به مرور مجموعهای از نوشتههای اختصاصی برای مجله نیز به آن افزوده خواهد شد. اما ایران در ماههایی که گذشت فراز و فرودهای جدی را گذراند ،مهمترین و شاید مبارکترین اتفاق بعد هشت سال خروج «محمود احمدینژاد» از ساختمان ریاست جمهوری در خیابان پاستور بود .به نظر میرسد رقابتی که در دور یازدهم ریاست جمهوری رخداد تفاوتهایی با دورهای قبل داشت .رهبر جمهوری اسالمی از مخالفان نظام هم دعوت میکند تا در «انتخابات» شرکت کنند« .هاشمی رفسنجانی» یکی از ارکان حاکمیت که در طول چند دهه گذشته یکی از نقشهای کلیدی را در نظام بازی کرده است« ،رد صالحیت» میشود و به طور تقریبی میتوان گفت برای اولینبار و به خصوص بعد از اعتراضهای ۸۸به نوعی حاکمیت «عقب نشینی» میکند. شاید این بار در روند انتخابات سعی شد دستکم اوضاع روشنتر از ۸۸باشد .به هر روی همانقدر اعتراضهای پس از انتخابات برای مردم ایران هزینه داشت ،به مراتب هزینه سنگینتری را بر شانه حاکمیت گذارد .اما آنچه که مسلم است روند اداره کشور در طول هشت سال گذشته چنان ایران را به سمت پرتگاه برده است که حتا با در نظر گرفتن «منافع خود نظام» کار به این آسانی نخواهد بود. اما سوال این است« :آیا نظام حتا با رویکرد حفظ بقا به این نتیجه رسیده است که اندکی میل به خواستههای مردم داشته باشد؟» در واقع «حسن روحانی» میتواند یک فرصت یا تهدید برای حاکمیت در ایران باشد. او سابقه مناسبی در جامعه جهانی دارد .در مذاکرات هستهای توانست جایگاه مناسبی از خود نشان بدهد .در شعارهای انتخاباتی خود به خواستههای مدنی مردم توجه نشان داد و در واقع حصر شدهگان معترض را «عامل فتنه» نخواند و به دنبال آشتی خود را نشان داد .مردم هم به او اعتماد کردند و رقیبهای او با فاصله زیادی عقب ماندند و در دور اول او رییس جمهوری منتخب شد. اما این شروع بازی است .هنوز فاصله ایران تا حتا قبل ۱۳۸۴بسیار است و به قول یک دوست ،اگر روحانی بخواهد فقط دکمه « »CTRL+Zرا بزند باید چند سال بزند تا برگردد سر خط اول .اما ایران در لبه پرتگاه است .دالر ،اقتصاد ،صادرات و واردات ،جایگاه حقوق شهروندی و خواستههای حداقلی مردم و احیا اعتبار در جامعه جهانی مسیری پر از سنگالخ است .از سویی دیگر باید امیدوار بود رییس جمهوری وعدههای خود را فراموش نکند .باید منتظر ماند و دید که این بار در بر کدام پاشنه خواهد چرخید .به هر روی از این ماه همراه مجله باشید و از نظرهایتان مارا با خبر کنید با هم اوضاع را دنبال خواهیم کرد.
۰۵
سیاست
۳۰
اندیشه ،دانش و هرن
۴۶
جامعه
۶۰
اقتصاد
3
۶۲
افغانستان
۶۴
تاجیکستان
۶۷
شایعه
4
● عدم شفاف سازی پس از سی سال
«هنوز نمیدانیم چرا ۵۹جوان کرد اعدام شدند» اردوان روزبه
دوازدهمخردادماه ۱۳۶۲شمسی، شهر مهاباد .به طور دقیق کسی نمیداند آیا دادگاهی تشکیل شد یا خیر .گفته می شود حکم اعدام ۵۹شهروند کرد بدون صدور رای دادگاه ،طی مسیر دادرسی و یااجازهاعتراضبهمتهماناجراشد.
● تصویر تزییتی است .عکس از جهانگیر رزمی برنده جایزه پولیتزر است.
دوازدهم خرداد ماه برای کردستان یادآور تیرباران جمعی گروهی از شهروندان کرد است که هنوز پس از گذشت سالها به طور روشن علت اعدام و یا نحوه دادرسی آن ها که منتهی به اعدام شد ،روشن نشده است. آن چه مردم از اعدام این افراد مطلع شدند در حد اعالمیهای بود که از سوی فرماندار وقت حمیدرضا جالییپور در روز ۱۲خرداد ۱۳۶۲ منتشر شد« :وابستهگی به گروهکهای ضد انقالب». گفته میشود این افراد به طور عموم در ماههای اولیه آن سال یعنی فروردین و اردیبهشت در کردستان دستگیر شده و در همان روزها در دادسرای انقالب شهر تبریز به اعدام محکوم شدند .موضوع مورد اعتراض گروهی از کردها این است که علیرغم گذشت سالها و حتا برخی اختالف نظرهای بین نیروهایی نظیر فرماندار وقت که بعدها خود نسبت به سیاستهای حاکمیت نیز اعتراض
5
داشت ،هیچگاه به طور شفاف در مورد آن اعدامها توضیحی داده نمیشود .اشاره شده در سال ۱۳۷۸در یک سخنرانی حمیدرضا جالییپور در حسینیه ارشاد تهران در پاسخ به سوالی ذکر کرده است که این اعدامها در تبریز انجام گرفته و اتهام آنان عضویت در گروههای مسلح حزب دموکرات و کومهله و درگیری با نظام بوده است و وی نقشی در آن نداشته است. به نقل از برخی از نزدیکان اعدام شدهگان، تعداد زیادی از این افراد در دبیرستانهای مهاباد تحصیل میکردهاند. کاوه آهنگری عضو شورای مرکزی حزب دموکرات کردستان میگوید: «علت اصلی این اعدام دستجمعی که جنایتی علیه بشریت توسط جمهوری اسالمی در کردستان و سایر مناطق به حساب میآید ،ایجاد وحشت بود .این جنایت هیچ دادگاهی نداشت و دموکراتیک نبود و البته بخشی از جنایت های هولناکی بود که در کردستان رخ داد».
سیاست
او همچنین در بخشی دیگر در پاسخ به اینکه آیا این افراد مبارز ه مسلحانه داشتهاند یا خیر ،اشاره میکند: «ما در مورد سالیهایی صحبت میکنیم که دادگاه عادالنه محلی از اعراب ندارد .کسی مانند خلخالی مامور به قتل عام مردم میشود .به نظر ما نه دادگاهی تشکیل شد که تفهیم اتهام بشنوند و نه به طور علنی اتهامی مطرح بود تا مردم هم بدانند چرا اعدام می شوند .آنها به طور مشخص شاید دارای گرایش سیاسی هم بودند و یا حتا نبودند ،اما مبانی الزم برای رعایت حقوق آن ها مورد توجه قرار نگرفت و به طور دست جمعی اعدام شدند».
ما در مورد سالیهایی صحبت میکنیم که دادگاه عادالنه محلی از اعراب ندارد .کسی مانند خلخالی مامور به قتل عام مردم میشود .به نظر ما نه دادگاهی تشکیل شد که تفهیم اتهام بشنوند و نه به طور علنی اتهامی مطرح بود تا مردم هم بدانند چرا اعدام می شوند در همین راستا حزب دموکرات کردستان طی بیانیهای نسبت به این اعدام اعتراض خود را اعالم کرده و خواستار «نه به اعدام» و یاد قربانیان شد .در پاسخ به این پرسش که روی صحبت این بیانیه به چه کسانی است ،این عضو شورای مرکزی حزب دموکرات کردستان اشاره میکند: به نظر ما عامل مشخص است که جمهوری اسالمی بوده ،اما عامر اجرایی آن که در آن زمان جوان پاسداری که فرماندار مهاباد بود و اجرا کرد یعنی آقای حمیدرضا جالییپور -که اینکاصالح طلب نیز هست ،می توانست خود را مبرا کند و یا دست کم با توجه به این که خودشان
هم از سوی بنیاد گرایان داخل رژیم مورد بی مهری هستند یک سری مسایل را باز کنند و از مردم کردستان به طور عموم و خانواده های آنان به طور خصوص عذرخواهی کنند».
گرامی باد یاد و خاطرهی ۵۹جوان شهید مهابادی در اهتزاز باد پرچم مبارزه علیه دیکتاتوری و ستم و فرودستی در کردستان
متن بیانیه این حزب به شرح زیر است:
حزب دمکرات کردستان کمیسیون تشکیالت ۷خرداد ۱۳۹۲
در آستانه سیامین سالروز اعدام جمعی ۵۹ جوان مهابادی ۱۲خرداد روز گرامیداشت یاد و خاطرهی قربانیان ستم و درنده خویی جمهوری اسالمی روز ۱۲خرداد سال۱۳۶۲خورشیدی ،رژیم جمهوریاسالمی بهمنظور زهرچشم گرفتن از مردم مبارز کردستان ،بهویژه جوانان انقالبی و انتقام از جنبش انقالبی کردستان ،در اوج درندهخویی ۵۹تن از جوانان شهر مهاباد را اعدام کرد .این ،نهنخستین و نه آخرین جنایت علیه مردم کردستان بود .حتا پس از این جنایت نیز اعدام دستجمعی جوانان کردستان ادامه داشت. آمران و مجریان جرم و جنایت علیه مردم کردستان ،نه تنها هیچگاه در خصوص عملکردهایشان مورد بازخواست قرار نگرفتند، بلکه در جمهوری اسالمی ارتقا مقام نیز پیدا کردند .اما گذشت زمان ،این جنایات و خونهای بهناحق ریخته شدهی آزادیخواهان کردستان را از اذهان خلق کرد نمیزداید .اکنون که در آستانهی سیامین سالروز اعدام دستجمعی ۵۹ جوان مهابادی قرار داریم ،بیایید با شکوهی هرچه شایستهتر یاد وخاطرهی قربانیان این جنایت را گرامیبداریم .بیایید از طریق بزرگداشت یاد و خاطرهی ۵۹جوان شهید کرد ،یاد و خاطرهی همهی قربانیان ستم و بیداد جمهوری اسالمی در کردستان را ارج نهیم. در سیامین سالروز اعدام دستجمعی ۵۹ جوان مهابادی ،خواستار آنیم که مردم آزادیخواه کردستان به شیوههای گوناگون همبستگی، اتحاد و قاطعیت خود در خصوص خواستهای ملی خویش را مجدد به نمایش بگذارند .بهویژه برای روز ۱۲خرداد ،نشان دادن عزای عمومی و برجسته کردن شمارهی ۵۹و شعار “نه به اعدام” و برای شامگاه ۱۲خرداد نیز ۵دقیقه خاموشی از ساعت ۲۱بوقت کردستان ایران را پیشنهاد میکنیم.
6
اسامی این ۵۹نفر ک ه اعدام شدند از این قرار است :
غالمرضا بارزی ،حسن جهانیان ،علی بانهیان، محمد علیالی ،محمد امین صفا ،همایون نیلوفری، محمود ریزیی ،محمد حسینزاده ،عباس حسینپور ،کاظم خاتونی ،علی مزنه ،عبداهلل تحریان ،رحمان رحیمی ،علی گلپرست،مصطفی عسمتی ،خالق بارزانی ،یوسف ایازی ،کمال چاوشینی ،حسن رحمانیان ،خالد رحیم آذر ،خالد صفایی،سید ابراهیم احمدی ،محمد مسعودی، محمد ابوبکری ،وفا الیاسی ،منصور جناح، محمد امین احمدی ،محمد سلیمی ،فریدون شنگه ،علی بازیان ،خضرر رنگین ،ابوبکر هلل نادری ،هژار کریمی ،کمال شکری ،انشاا کریمی،کریم رحیمیان ،یوسف حبیب پناه ،محمد فارق بازیار ،ابراهیم امینی ،صالح مام ابراهیمی، شکری نادری ،مصطفی فقری ،علی غواره ،علی صالحی ،مال حسن الجوردی ،سلیمان حسن زاده ،یوسف حسن زاده ،کریم کاوه ،سید محمود سید محمودی ،حامد محمود کندو ،حسین کلهری،عباس یوسفی ،سیامک سقزی ،علی آباده ،کمران ظاهر حهجازی ،صالح فرهودی، مقصود محمودی ،احمد کهروبی ،رحمان خضرپور.
به نظر ما عامل مشخص است که جمهــوری اسالمی بوده، اما عامر اجرایی آن که در آن زمان جوان پاسداری که فرماندار مهاباد بود و اجرا کرد
● فاطمه حقیقتجو
«روحانی گفت سانتریفیوژ بچرخد ،زندگی مردم هم باید بچرخد» سرانجام روز شنبه بیستوپنجم خرداد ،وزارت کشور اعالم کرد که «حسن روحانی» ،نامزد انتخاباتریاستجمهورییازدهم،توانستباکسببیشازپنجاهدرصدآرایشرکتکنندگان، با پیروزی بر پنج کاندیدای دیگر ،در دور اول برندهی انتخابات شود. بهروز کاظمی
گفتوگو
◦
یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری هم به پایان رسید .به عنوان اولین سوال میخواهم جمعبندی و نظرتان را در مورد انتخابات تا این لحظه بدانم و به این مساله بپردازیم که این دو -سه هفته گذشته را که منجر به پیروزی آقای روحانی شد ،چگونه دیدید؟
◦ حقیقت جو :ببینید به نظر من یک اتفاق بسیار جالب از چند ماه گذشته توی این انتخابات افتاد و آن هم این است که معمولن حداقل از دوم خرداد به این طرف بعد از اینکه آقای خاتمی انتخاب شد و موانع حرکت بسیار زیاد بود ،معمولن این موج ناامیدی و رادیکالیسم در بین جوانان افزایش پیدا کرد .البته همه ما میدانیم که این انتخابات آزاد نیست اما این موج را از انتخابات شورای دوم به بعد به وضوح میشد دید که باید نسل اولیها و مسنترها تشویق به سیاستورزی و شرکت در انتخابات و پرهیز از رادیکالیسم میکردند و این نسل جوان بود که احساس میکرد که نمیشود و باید از خاتمی هم عبور کرد.
این دفعه داستان کاملن متفاوت بود یعنی نسل اولیها و بزرگساالن خیلی امیدی نداشتند که حتی آرا خوانده بشود و فکر میکردند دوباره تقلب گسترده میشود .ولی در واقع این جوانها و زنان بودند که به تدریج فضای سیاسی را در بین سیاستمداران و در مجموعه اصالح طلبان عوض کردند و آنها را هم دنبال خودشان کشاندند .نه تنها تشویش به مشارکت در انتخابات کردند بلکه تشویق به این کردند که باید آمد و از آقای روحانی حمایت کرد و در واقع جوانان جنبش ساز شدند .این جوانان جنبشساز، رییسجمهوریساز شدند برای اینکه هم آقای هاشمی را آوردند؛ هم آقای خاتمی را آوردند؛ هم مجموعه مشاورین آقای خاتمی را فعال کردند. به غیر از یکی دو تا گروه سیاسی ،بقیه گروههای سیاسی را پشت آقای روحانی آوردند و این اقدام بسیار مهمی بود .یعنی مشارکت از سطوح پایین به سطح باال رسید .آقای روحانی اعالم نکرد من اصالح طلبم .آقای روحانی اعالم نکرد میخواهد «کن فیکون» بکند ولی با همان نگاه حداقلی که وضعیت یک مقدار بهتر بشود این جوانها رییس جمهوری ساختند. البته نقش خود آقای روحانی را هم نباید نادیده گرفت .روحانی بسیار خوب در مناظرههای تلویزیونی ظاهر شد .خیلی صریح و روشن ،با
7
زبان بسیار روشن و مشخصی با مردم صحبت کرد .مثلن یک جمله بسیار کلیدی که از نظر من در کل همهایم مناظرهها کلیدیترین هست که امیدوار هستم که همین نقطه مرکزی اقدامات آقای روحانی قرار بگیرد .آقای روحانی گفتند که «بله؛ بهتر است در این مملکت سانتریفیوژ بچرخد ولی زندگی مردم هم باید بچرخد» .این به نظر من کلیدیترین و مهمترین حرف این انتخابات هست.
آقای روحانی اعالم نکرد من اصالحطلبم .آقـای روحـانی اعـالم نکـرد میخواهد «کن فیکون» بکند ولی با همان نگاه حداقلی که وضعیت یک مقدار بهتر بشود این جوانها رییس جمهوری ساختند
سیاست
◦
اگر بنا باشد که چرخیدن این سانتریفیوژها باعث بشودکهچرخزندگیمردم نچرخد این سانتریفیوژ فایدهای برای ما ندارد زمانی به درد ما میخورد سانتریفیوژ بچرخد که این سانتریفیوژ در خدمت مردم باشد .اگر بنا باشد که چرخیدن این سانتریفیوژها باعث بشود که چرخ زندگی مردم نچرخد این سانتریفیوژ فایدهای برای ما ندارد .اینجاست که تفاوت ما با کره شمالی روشن میشود .در کره شمالی سانتریفیوژ میچرخد اما چرخ زندگی مردم نمیچرخد .به نظر من آقای روحانی تصمیم گرفت و گفت ما نمیخواهیم مدل کره شمالی را انتخاب بکنیم .ما میخواهیم اول زندگی مردم اولویت باشد .سانتریفیوژ بعد از اولویت زندگی مردم قرار بگیرد .حاال این به این منزله نیست که برنامه هستهای ایران تغییر خواهد کرد .ایران شرطش این بوده که میخواهد غنی سازی در خاکش انجام بگیرد؛ حق غنی سازی در خاک به رسمیت شناخته بشود .تحریمها هم برداشته بشود .به نظر من این نکتهای است که اگر تاکتیکهای مذاکره خوب پیاده بشود این اتفاق خواهد افتاد .یعنی با تدبیر میشود چرخش سانتریفیو ژها را با چرخش زندگی مردم را درست کرد .آقای روحانی این را در کارنامهاش داشته و به نظر من این تاثیر بزرگی روی تحریمها میگذارد و این پیامی بود که مردم در سراسر کشور از روستا تا شهر گرفتند .برخالف حرفهایی زده میشد که آقای احمدینژاد در روستاها پول داده است .در تحلیلهای گذشته مردم را به دو طبقه متوسط و طبقه فقر تقیسم میکردند .خاست طبقه فقیر را متفاوت از خاست طبقه متوسط میدیدند .آقای روحانی با گفتمانی که در این انتخابات نشان داد و بیان کرد؛ باعث شد که یک هدف برای کشور در نظر گرفته بشود .تعادل! طبیعتا زمانی آقای روحانی میتواند به این هدفش برسد که اجماع ملی شکل بگیرد.
ما درنهایت یک ۵+۱در میان کاندیداها داشتیم .یعنی تنها کاندیدای اصالحطلب آقای روحانی بودند و در مقابل ایشان پنج کاندیدای مستقل که همه به نوعی یا در عمل یا در ظاهر گرایش به جریان اصول گرایی داشتند .فکر میکنید چه اتفاقی افتاد که آقای روحانی با اینکه پنج رقیف جدی داشت توانست برنده انتخابات در دور اول بشود؟
◦ حقیقت جو :به نظر من آقای روحانی حرف دل مردم را زد .مردم میخواهند که شرایط زندگیشان بهتر بشود و مسوولین در طول این مدت از شخص آقای خامنهای گرفته تا احمدینژاد و بقیه ،گفتند که مردم اگر وضع زندگیتان بد است به خاطر تحریمهاست .مردم هم میخواهند یک کسی بیاید و کمک کند که تحری مها برداشته بشود .چرخ اقتصادی مردم بچرخد .کردم توانستند این ارتباط را بین زندگی و تحریمها برقرار کنند .به نظر من مه مترین حرفی که آقای روحانی زد همین بود و توانست. گرچه بعضی دیگر از کاندیداها از جمله والیتی در این زمینه نکاتی را گفته بودند .این یک نکته اساسی بود .نکته دوم اینکه آقای جلیلی یا قالیباف به عنوان کاندیدای نظام مطرح شدند در حالی که آقای روحانی این طوری نبود .سوم اینکه یادمان باشد مردم ایران ناراحت میشوند وقتی یک نفر مظلوم واقع میشود .مردم متوجه شدند که این جکومت نگذاشت آقای خاتمی کاندیدا بشود .هاشمی رفسنجانی را که یا ِر غار بود رد صالحیت کرد .وقتی هاشمی و خاتمی پشت آقای روحانی رفتند باالخره باعث شد این اتفاق بیفتد .یعنی مجموعه متغیرها این زمینه را فراهم کرد.
بگیرد که با متن مردم ،با خواستههای مردم ارتباط برقرار کند .نه اینکه خواسته خودشان را به نام خواسته مردم تفسیر بکنند و از بلندگوها و رسان هها چیزی که خودشان میخواهند به نام مردم تفسیر کنند .تا زمانی که این اتفاق و تحول نیفتد جریان اصولگرایی نمیتواند خودش را بازسازی بکند .ولی ابتدا مشخص است که توی سر و کله هم میزنند .فکر میکنند اگر متحد یشد. میشدند نتیجه آرا متفاوت م یبینیم اگر ما به مجموعه آرا توجه کنیم م که حتی اگر مجموع آرا همه پنج کاندیداهای دیگر را جمع بکنیم فاصله آرا آنها با آرا آقای روحانی بسیار زیاد است .بنابرین اگر همین گفتمان موجودشان را حفظ میکردند و با هم متحد هم میشدند نمیتوانستند رای بیاورند. مگر اینکه تغییر گفتمانی میدادند .اگر تغییر گفتمانی میدادند اتحادشان میتوانست موثر باشد .غیر تغییر گفتمانی چنین چیزی را فراهم نمیکند .من امیدوارم این اتفاق خوب بیفتد. من همه اینها را هم دلسوز میدانم. از جلیلی که مواضع تندتری داشت و من مواضعاش را به هیچ عنوان قبول ندارم تا مثلن لتر بود .فکر نمیکنم که اینها والیتی که معتد تهایشان به دلسوز مملکت نیستند .منتها سیاس شدت ضد مردم و ضد مملکت هست .به نظر ن طور برنده انتخابات که من همه اینها و همی آقای روحانی است باید دست به دست هم بدهند و متحد بشوند و بدانند که مملکت بحرانهای اساسی دارد .تا زمانی که اجماع بین جناحی اتفاق نها حل شدنی نیست .به نظرم نیفتد این بحرا باید از اجماع و دیدگاه تمام نیروهای سیاسی، از رادیکال تا میانه تا اولترا اصالحطلب استفاده کرد و یک حد وسط و راه حلی برای بحرانهای
◦
فکر میکنید که بعد از رای آوری آقای روحانی ،در اردوگاه اصولگرایان هم در حوزه داخلی جریان اصولگرایی و هم واکنششان نسبت به جریان مخالفشان و اصالح طلبان چه اتفاقی میافتد؟
◦ حقیقت جو :من فکر میکنم اولین اتفاقی که باید بیفتد که جریان اصولگرایی باید یاد
8
اصولگرایان اگر همین گفتمان موجودشان را حفظ میکردند و با هم متحـد هم میشـدند، نمیتوانستندرایبیاورند
من اصولگرایان را هم دلسوز میدانم .از جلیلی که مواضـع تندتـری داشت و من مواضعاش را به هیچ عنوان قبول ندارم تا مثلن والیتی لتر بود .فکر که معتد نمیکنم که اینها دلسوز مملکت نیستند مملکت پیدا کرد و مملکت را از این وضعیت خطرناک نجات داد .وقتی که اتفاق نظر بین جناحهای مختلف هست ما توانستهایم چیزی را خوب پیش ببریم .وقتی جناحهای سیاسی رقابتهای حزبیشان را به منافع مملکت اولویت دادند آنجا مملکت ضرر کرده است .من امیدوارم که جناحهای مختلف سیاسی این انتخابات را رای به تعادل ،رای به بازگشت به عقالنیت رای به تدبیر جمعی بدانند.
◦
احساس میشود که در هر دو جبهه اصولگرایی و اصالحطلبی نیروهای معتدلی گترین وجود دارد که به نظر میآید بزر ائتالف را طی سالهای گذشته حول آقای روحانی انجام دادند .برخی از کارشناسان سیاسی اعتقاد دارند که بعد از این انتخابات شاهد پدید آمدن یک جبهه سیاسی جدید با نامی مانند جبهه اعتدال گرایان یا میانهروها خواهیم بود .در این جبهه از آقای خاتمی تا آقای هاشمی ،از آقای مطهری و عسگراوالدی تا برخی از نیروهای اصالح طلب معتدل میتوانند وجود داشته باشند. آیا شما هم قائل به این هستید که جبهه سومی در درون سیستم سیاسی ایران با این هویت در حال شکل گیری است؟
واقعیت این است که این قضیه خیلی بستگی به عملکرد آقای روحانی خواهد داشت. آقای روحانی باید امتحانش را بعد از این که
رییس جمهوری شد پس بدهد و معلوم بشود که چقدر میخواهد کمک بکند که این اتفاق بیفتد .چیدمان نیروهایش نشان خواهد داد که آیا این جبهه اعتدالی که شما میگویید شکل خواهد گرفت یا نه .اما فارغ از اینکه این جبهه شکل بگیرد یا نه ،من فکر میکنم که گروههای مختلف هویت خودشان را باید حفظ بکنند. صالحطلبان باید هویت سیاس خودشان راحفظ بکنند و همچنان خواستار دستیابی به مطالباتشان مانند توسعه سیاسی و اصالحات سیاسی باشند .در مملکت اصالحات اقتصادی اتفاق نمیافتد مگر اینکه اصالحات سیاسی اتفاق بیفتد .اصالحات سیاسی هم اتفاق نمیافتد مگر اینکه اصالحات اقتصادی اتفاق بیفتد .اصالحات سیاسی و اصالحات اقتصادی الزم و ملزوم هم هستند .بنابراین جبهه اصالح طلبی که دغدغه اصالحات سیاسی را دارد باید هویتش را با رهبری آقای خاتمی حفظ بکند. اگر الزم میداند این هویت را بازتعریف بکند. اما این بدین معنا نیست که لزومی به همکاری نیست .به نظر من ضمن حفظ هویت گروهها و جریانهای سیاسی اینان در بعضی حوزهها مانند برنامه هستهای میتوانند اشتراک نظر داشته باشند و کار مشترک بکنند .برنامه هستهای برنامهای است که ما نیاز به تعادل و رویکرد متعادل در این حوزه داریم .آن هم این است که در داخل کشور همه کمک کنند که پرونده هستهای به نفع ایران زودتر بسته بشود.
مردممتوجهشدند که این جکومت نگذاشت آقای خاتمی کاندیدا بشــود. هاشمی رفسنجانی را که یا ِر غار بود رد صالحیت کرد .وقتــی هاشــمی و خاتــمی پشت آقای روحانی رفــتند باالخره باعثشدایناتفاقبیفتد.
9
زمانی به درد ما میخورد سانتریفیوژ بچرخد که این سانتریفیوژ در خدمت مردم باشد .اگر بنا باشد که چرخیدن این سانتریفیوژها باعث بشود که چرخ زندگی مردم نچرخد این سانتریفیوژ فایدهای برای ما ندارد .اینجاست که تفاوت ما با کره شمالی روشن میشود. در کره شمالی سانتریفیوژ میچرخد اما چرخ زندگی مردم نمیچرخد .به نظر من آقای روحانی تصمیم گرفت و گفت ما نمیخواهیم مدل کره شمالی را انتخاب بکنیم.
«دلخوش به این مقدار نباشید» آقای «روحانی» رییسجمهوری منتخب ایران ،روز شنبه هشتم تیر ماه در مرکز همایشهای سازمان صدا و سیما و در مراسمی که تحت عنوان «همایش افق رسانه» برپا شده بود، سخنرانی داشت. محمد افرازه
موضوعات مطروحه در سخنان ایشان سرفصلها و عناوین مختلفی را در بر میگرفت که آنچه مورد نظر ماست بخش توجه به قانون و قانونگرایی در کالم ایشان در این همایش است .آقای روحانی گفته اند: “ مردم در این انتخابات خواستهاند به همه بگویند قانون ،هیچکس در این کشور فراتر از قانون نیست و همه مردم و همه مقامات بدون استثنا ،ذیل قانون تعریف می شوند”.
سخنی است بسیار دقیق و کامل ،قانون ،بله قانون ،فکر نکنم اندیشه سلیمی در هیچ کجای دنیا حال با هر عقیده و مسلک و مرامی ،مخالف حاکمیت قانون باشد ،اما قطعن اینکه سوال این است که چه قانونی؟ ما در ایران همیشه راهها را میرویم و در نهایت به اجرای قانون میرسیم ،و بحث توقف میکند که حال این قانون چیست و چگونه باید اجرا شود؟ اجرای بدون تنازل قانون اساسی را که یادمان نرفته است ،نظریه مبتنی بر قانون مداری بسیار اندیشه متعالی به نظر میرسد اما آیا این قانون چگونه قانونی است؟ قانون
10
توتالیتاریسم است؟ قانون ابسولوتیسم است؟ و یا قانون اپورچونیسم است؟ اجازه بدهید نظر خود جناب روحانی را بشنویم. آقای روحانی: “ قانون خدا ،یعنی اسالم و قانون جمهوری اسالمی ایران که برای همه الزم االتباع است”.
اهل رسانه بودن قوانینی دارد که همه ما را به اجرای آن متعهد کرده است و بعنوان یک
ژورنالیست موظف هستیم که بر مبنای حقایق و به دور از هرگونه نظر و جانبداری شخصی، بیان واقعیت کنیم ،پس قصد سیاه نمایی ندارم اما جناب رییس جمهوری منتخب این قانون خدا که شما می گویید چیست؟ آیا همان قانونی نیست که به اتکای آن ،اعدامهای اوایل انقالب در سالهای ۵۷و ۵۸انجام شد؟ همان قانونی نیست که میراث فرهنگی این مردم به تیشه آن نابود شد؟ همان قانونی نیست که یاسای چنگیز مانند حکم به اعدامهای سال ۶۷داد؟ آقای دکتر ،مردم آنچه به سرشان رفته و میرود از همین قانون است که مشخص نیست کجا و کی به دست چه کسانی نوشته و تایید شده است، اگر بخواهم همه بندهایی را که اجرای بند به بند این قانون بر پای حرکت و ادامه زندگی آرام مردم من زده است را بیان کنم مثنوی گذر از هفتاد من کاغذ خواهد کرد ،حال آمدهاید و با این پشتوانهای که از امید و آرزوی این مردم دردمند در پشت سر خود دارید اجرای قانون خدا را تضمین میدهید؟ آیا حکم حکومت مطلقه والیت فقیه و تسلطش بر همه داشته و نداشته این مردم ،رسمیت و مشروعیتش را از همین قانون خدا ندارد؟ پس شما آمدهاید چکار کنید؟ آمدهاید قانون خدا را اجرا کنید؟ در ادامه گفتهاید من مجری قانون جمهوریاسالمی هم هستم ،مشخصن اما عنوان نکردهاید که قانون اساسی ،گفتهاید قانون جمهوریاسالمی ،باز هم در این قانون اساسی فعلی حاکم در ایران بندهایی هست که میتوان در صورت اجرا آنها امیدوار بود
که شاید شرایط بهتر شود ،اما وقتی میگویید قانون جمهوریاسالمی ،شامل تمام قوانین ریز و درشتی میشود که در این حکومت وضع شده است و قوانین جمهوریاسالمی لقب گرفتهاند ،میخواهید همه آنها را اجرا کنید؟ قانون مطبوعات را؟ قانون تولید آثار و هنرهای تصویری و تجسمی را؟ قانون خانواده را؟ قوانین متعفن تصویبی در این دو دوره اخیر در مجلس را؟ چه قانونی را میخواهید اجرا کنید و ما باید به قول شما «الزم االتباع» کدامشان باشیم؟ در این جا چند بند از قانون اساسی را برای یادآوری شما و اطالع بیشتر شنوندگان و خوانندگان محترم بازگو میکنم گرچه که شما اشاره مستقیمی به قانون اساسی نداشتید و در مجموع قوانین جمهوری اسالمی را الزماالجرا دانستید اما خب قانون اساسی هم جزئی کوچک از قوانین اسالمی این کشور هست دیگر باالخره اصل ۲۳
تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمیتوان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و مواخذه قرار دارد. اصل ۲۷
تشکیل اجتماعات و راهپیماییها ،بدون حمل سالح ،به شرط آن که مخل به مبانی است. اسالم نباشد آزاد
اصل ۳۰
دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیالت عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.
نظریه مبتنی بر قانونمداری بسیار اندیشه متعالی به نظر میرسد اما آیا این قانون چگونه قانونیاست؟قانونتوتالیتاریسم است؟ قـانون ابسـولوتیسم است؟ و یا قانون اپورچونیسم است؟ اصل ۲۶
احزاب ،جمعیتها ،انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسالمی یا اقلیتهای دینی شناختهشده آزادند ،مشروط به این که اصول استقالل ،آزادی ،وحدت ملی ،موازین اسالمی و اساس جمهوریاسالمی را نقض نکنند .هیچکس را نمیتوان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت. به هر روی نمیدانم آیا قرار است این قوانین اجرا و عملی شوند و یا خیر ،و یا در به همان پاشنه قبلی بچرخد ،اما مردمی دل به سخنان شما و دل به آینده خود در قالب سیاستها و برنامههای شما بستهاند، مردمی که از هر اپوزیسیونی جفا دیدهاند و در حال حاضر روش همراهی و آرامش و برخورد مسالمتآمیز را پیش گرفته ،به قول معروف مجدد دندان به جگر و خون به دل، شنونده وعدههای شما هستند ،وعدههایی که به گوش بسیار آشناست.
اصل ۲۲
آیا حکم حکومت مطلقه والیت فقیه و تسلطش بر همه داشته و نداشته این مردم ،رسمیت و مشروعیتش را از همین قانون خدا ندارد؟ پس شما آمدهاید چکار کنید؟ امدهاید قانون خدا را اجرا کنید؟
حیثیت ،جان ،مال ،حقوق ،مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند.
اصل ۲۵
بازرسی و نرساندن نامهها ،ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی ،افشای مخابرات تلگرافی و تلکس ،سانسور ،عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون.
11
ما در ایران همیشه راهها را میرویم و در نهایت به اجرای قانون میرسیم ،و بحث توقف میکند که حال این قانون چیست و چگونه باید اجرا شود؟
از سخنان «آیتاله خمینی» ،بهمن ۵۷در «بهشت زهرا». “دلخوش نباشید که مسکن فقط میسازیم ،آب و برق را مجانی میکنیم ،اتوبوس را مجانی میکنیم ،دلخوش به این مقدار نباشید، ما هم دنیا را آباد میکنیم و هم آخرت را ،این دارایی از خزائن اسالم است و مال ملت است و مستضعفین ،و من امر کردم به مستضعفین بدهند و خواهند داد”... 12
13
«کره شمالی و جبر تاریخ» کامبیزغفوری
به دلیل فقدان رسانههای آزاد و حتا نیمهمستقل ،قسمت عمده خبرهایی که درباره کرهشمالی مخابره میشــوند ،از مجرای خبرگزاری رسمی و بهشــدت کنترل شــدهی این کشــور میگذرند و به دلیل جهتدار بودن بسیاری از این خبرها، کار برای تحلیلگران مسایل کرهشمالی کمی دشوار بوده و عمدتن با حدس و گمان همراه است.
معنای تحرکاتی که پس از به قدرت رسیدن «کیم جونگ اون» در پی مرگ پدرش مشاهده شده است ،هنوز برای دنیای خارج روشن نیست اما واضح است که تغییرات و جابهجاییهای اخیر در میان مقامات پیونگیانگ ،بی دلیل نبوده و پیامدهایی را بهدنبال خواهد داشت .برکناری «ری یونگ هو» فرمانده کل ارتش کره شمالی و خلع وی از کلیه سمتهایی که بهعنوان یکی از متنفذترین مقامات حزب حاکم کارگر در این کشور داشت ،جایگزینی یک افسر کمتر شناختهشده به جای او ،اعطای درجه مارشالی به رهبر جوان کشور در حالیکه پدرش نیز این مقام را در هفتادسالگی کسب کرده بود و مواردی از این دست ،در روزهای گذشته توجهات بسیاری را به خود معطوف داشته است .حتا استفاده از عروسک شخصیتهای کارتونی والت دیسنی مانند میکی و مینی ماوس نیز که پیشتر سابقه نداشته و شاید تحتعنوان ترویج فرهنگ
14
غربی قابل تخطئه محسوب میشد نیز سوژهی خبرگزاریها شده است. ین جستار نیمنگاهی دارد به کرهشمالی ،نوع حکومت این کشور و آنچه پس از جنگ جهانی دوم تا کنون بر مردمانش گذشته است.
از جنگجهانی دوم تا جنگ کره جنگ جهانی دوم در اروپا شروع شد اما شعلههای آن از غرب تا شرق جهان را در برگرفت .ایاالت متحده آمریکا از غربیترین نقطه کرهی خاکی درگیر جنگ با ژاپن در شرق آسیا شد و شبهجزیره کره نیز که خود پس از قرنها دستبهدست شدن میان قوای ژاپنی، روسی ،چینی و حتا مغولی ،از سال 1910به اشغال ژاپن درآمده بود ،با شکست ژاپن در جنگ ،این بار به اشغال دو ابرقدرت ایاالت
در سال ،1945کره به دو قسمت تقسیمشد.ادارهقسمتیازآنرا که در شمال مدار 38درجه زمین قرار داشت ،شوروی برعهده گرفت و جنوب مدار مذکور به آمریکا سپرده شد. بدینگونه مردم شبهجزیره کره که خود سالها تحت اشغال قوای بیگانه زندگی میکردند ،اینبار محکوم شده بودند تا تجزیه کشورشان و تقسیمشدن به دو ملت را نیز تجربهکنند متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی درآمد. در سال ،1945کره به دو قسمت تقسیم شد .اداره قسمتی از آن را که در شمال مدار 38 درجه زمین قرار داشت ،اتحاد شوروی برعهده گرفت و جنوب مدار مذکور به ایاالت متحده سپرده شد .بدینگونه مردم شبهجزیره کره که خود سالها تحت اشغال قوای بیگانه زندگی میکردند ،اینبار محکوم شده بودند تا تجزیه کشورشان و تقسیمشدن به دو ملت را نیز تجربه کنند. تاریخ رسمی تشکیل کره شمالی یا جمهوری دموکراتیک خلق کره ،به سه سال پس از اشغال توسط شوروی یعنی سال 1948 میالدی بازمیگردد .در این سال ارتش سرخ پس از پایهگذاری حکومت «کیم ایل سونگ» خاک کره را ترک کرد و یکسال بعد نیروهای آمریکایی کره جنوبی را به آقای «سینگمان ری» که به کمونیستستیزی معروف بود واگذاشتند. «کیم ایل سونگ» نخستین زمامدار کره شمالی و پدربزرگ رهبر فعلی این کشور ،رویای انضمام نیمهجنوبی به حکومت خود را در سر میپروراند و «سینگمان ری» هم گوشه چشمی به نیمه شمالی داشت .طرح کیم ایل سونگ برای حمله به کره جنوبی در ابتدا مورد قبول
«جوزف استالین» قرار نگرفت اما در پی افزایش قدرت نظامی شوروی و توسعه سالحهای هستهای توسط این کشور و سپس پیروزی انقالب چین به رهبری «مائو ز-دونگ» و قول او برای پشتیبانی از کره شمالی ،استالین نیز با حمله کیم ایل سونگ به کره جنوبی در ژوئن سال 1950موافقت کرد. نظامیان شمالی که ابتدا با پیشروی سریع به سمت جنوب ،به پیروزی نزدیک شده بودند ،با مداخله ارتش آمریکا مواجه و مجبور به عقبنشینی شدند ،سپس نوبت چینیها بود که به طرفداری از کره شمالی وارد معرکه شوند و نخستین رویارویی مسلحانه طرفداران ابرقدرتهای جهانی در دوران جنگسرد را رقم بزنند .البته قدرتهای اصلی دوقطب آن روزگار هرگز مستقیمن وارد نبرد با یکدیگر نشدند و جنگهای اینچنینی که همواره در خاک کشور سوم شکل میگرفت به ( Proxy warدر مفهوم جنگ غیرمستقیم با استفاده از کشورهای دیگر و تحمیل خسارات اصلی به آنان) معروف شد .جنگ کره سه سال به درازا کشید ،بیش از دو میلیون کشته نظامی و غیرنظامی برجای گذاشت و نهایتن در ژوییه 1953با امضای پیمان آتشبس و تشکیل یک سپر غیرنظامی به عرض چهار کیلومتر در مرز دو کره ،موقتن پایان یافت. گفتنی است که دو کشور هنوز پیمان صلحی با یکدیگر امضا نکردهاند و به طور رسمی در شرایط جنگی به سر میبرند.
پایان جنگ و ادامه دیکتاتوری پس از جنگ در شبه جزیره کره ،دو همسایه کماکان مشغول نبردهای لفظی و پیشبرد عملیات اطالعاتی و جاسوسی مختص جنگ سرد بودند .گاه با اقدام به ترورهای کوچک و درگیریهای محلی روابطشان پرتنش میشد و زمانی پیگیری مذاکرات بینتیجه برای وحدت دو کره آنها را به هم نزدیکتر میکرد. کره جنوبی رفته رفته سعی کرد تا فضای سیاسی را در کشور بازتر کند و اوضاع اقتصادی را بهبود بخشد .دولت جنوب پس از سه دوره ریاستجمهوری فردی تندور مانند «سینگمان ری» و پس از آن با حکومت یک نظامی به نام ژنرال «پارک جونگ-هی» که با کودتا علیه
15
آقای «یون بو-سئون» رییس جمهوری منتخب بر سر کار آمده بود و ادامه دیکتاتوری توسط «چون دو-هوان» و دیگران تا سی سال متمادی که با سرکوب و خشونت همراه بود ،از دهه نود با روی کار آمدن دولتهای غیرنظامی به سوی دموکراسی گام برداشت و اکنون روزهای بهتری را تجربه میکند. مردم کره شمالی اما بختشان به بلندی مردم جنوب نبود .دوران رهبری «کیم ایل سونگ» به تنهایی آنقدرطوالنی بود که وی س جمهوری کره جنوبی ،هفت رهبر شش ریی شوروی و ده رییس جمهوری آمریکا را به چشم ببیند .طرفه اینجاست که آقای «کیم ایل سونگ» که در زمان حیاتش «رهبر کبیر» س جمهوری نامیده میشد ،پس از مرگش نیز ریی ابدی کره شمالی لقب گرفت. س «کیم جونگ ایل» پسر رهبر کبیر و ریی جمهوری ابدی(کیم ایل سونگ) ،با لقب «رهبر عزیز» قدرت را پس از مرگ پدر به دست گرفت و اتمام دوران هفده ساله وی نیز با رهبری فرزندش «کیم جونگ اون» ادامه یافت که با 28سال سن ،در راس کشوری مجهز به سالح هستهای و دارای چهارمین ارتش بزرگ جهان (با یکمیلیون و دویستهزار نظامی مسلح) قرار گرفت .اما چه نوع حکومتی باعث میشود تا رهبری یک کشور ،به صورت توارثی منتقل شود؟
ایدئولوژی حکومت کره شمالی جمهوری دموکراتیک خلق کره ،برخالف نام رسمیاش نه جمهوری است ،نه دموکراتیک است ،نه مردمی است و عالرغم تبلیغات رایج، به دالیل بسیار ،کمونیستی یا چپگرا هم نیست. شاید بتوان حکومت کرهشمالی را در رسته ناسیونال-سوسیالیزم راست افراطی طبقهبندی کرد که نظام وراثتی مبتنی بر کیش فردپرستی هم چاشنی آن شده است. «کیم ایل سونگ» که هماکنون مجسمههای او مکانی برای تعظیم و تکریم اجباری مردم شدهاند و زوجهای جوان مجبورند زندگی خود را با احترام به تندیس وی آغاز کنند ،خود با اعالم پیروی از اصول مارکسیسم لنینیسم قدرت را به دست گرفت اما به موازات بروز و اوجگیری اختالفهای ایدئولوژیک میان
سیاست
جمهوری دموکراتیک خلق کره ،برخالف نام رسمیاش نه جمهوری است ،نه دموکراتیک اســت ،نه مردمــی است و عالرغم تبلیغات رایج ،به دالیل بســیار ،کمونیســتی یا چپگرا هم نیست .شاید بتوان حکومت کرهشمالی را در رسته ناسیونال -سوسیالیزم راست افراطی طبقهبندی کرد که نظام وراثتی مبتنی بر کیش فردپرستی هم چاشنی آن شده است شوروی و چین مائوییست ،سلسله اصولی را با عنوان مرام «چوچه» )(Chuche or Juche مدون کرده ،از سال 1972آنرا ایدئولوژی رسمی کره شمالی نامید تا بهرهگیری از اصول آن ،دیکتاتوری خود را مشروعیت بخشد. رهبر اسبق کره شمالی که عملکرد وی مورد انتقاد بسیاری از متفکرین چپگرا قرار داشت و حتا لنینیستها هم وی را به تخطی از اصول مارکسیسم متهم میکردند ،از اواسط دهه پنجاه میالدی در سخنرانیهایش شروع به تشویق همحزبیهای خود برای تولید ایدههایی مبتنی بر شرایط تاریخی و جغرافیایی کره (و نه واردات ایدئولوژی از کشورهایی چون شوروی) کرد و به تدریج با القای اصولی چون استقالل سیاسی ،خودکفایی اقتصادی و اتکا بهنفس در امور نظامی ،حساب خود را از دو شاخه بزرگ مارکسیسم (لنینیسم و مائوئیسم) جدا کرده ،برای خود یک روش حکومتی ویژه و التقاطی برگزید. با این حال ،حکومت کرهشمالی به دالیل استراتژیک نزدیک به چین و شوروی ماند .اندکی پس از فروپاشی شوروی و در زمان زمامداری «کیم جونگ ایل» ،واژه مارکسیسم-لنینیسم که برای تعارف در قانون اساسی کشور مانده بود حذف شد و در بازنگری سال 2009نیز لغت «کمونیسم»
به تمامی از قانون اساسی برچیده شد. آنچه اینروزها در کرهشمالی میگذرد، از جابهجایی نظامیان و سیاستمداران ارشد گرفته تا اقدام به تغییر تدریجی شعارها و ورود قطرهای نمادهایی از جهان خارج؛ و همچنین کوشش برای پیشبرد طرح مناطق آزاد تجاری در مرزهای کره با چین و روسیه ،تالشهایی است که دولت پیونگیانگ برای ادامه بقای خود به آنها متوسل شده است .روی کار آمدن کیم جوان هم که مدتی با نام مستعار در سوییس تحصیل کرده و با دنیای خارج از چارچوب بسته کرهشمالی آشناست ،در تسریع تغییرات بیاثر نیست .تغییراتی که بالقوه میتوانند پاشنه آشیل دیکتاتوری سلسله کیمها محسوب شوند. نوع حکومت کرهشمالی (که نگارنده به اصالحناپذیر بودن آن اعتقاد دارد) بیانگر آن است که انجام اصالحات هم از زاویه دیگری مقدمات سقوط دیکتاتوری «چوچه»ای کرهشمالی را فراهم خواهد کرد .اگر زمامداران پیونگیانگ دستکم نیمنگاهی به همان عقایدی بیندازند که بیش از شش دهه پیش کشورشان بر مبنای آن شکل گرفت ،درخواهند یافت که سقوط حکومتی مانند آنچه آنان اداره میکنند ،جبر محتوم تاریخ است.
تاریخ رســمی تشکیل کره شمالییاجمهوریدموکراتیک خلق کره ،به سه سال پس از اشغال توسط شوروی یعنی سال 1948میالدیبازمیگردد. در این ســال ارتش سرخ پس از پایهگذاری حکــومت «کیم ایل سونگ» خاک کره را ترک کــرد و یکســال بعد نیروهای آمریکایی کره جنوبی را به آقای «سینگمان ری» که به کمونیستستیزی معروف بود واگذاشتند.
16
آنچهاینروزهادرکرهشمالیمیگذرد، از جابهجایی نظامیان و سیاستمداران ارشد گرفته تا اقدام به تغییر تدریجی شعارها و ورود قطرهای نمادهایی از جهان خارج؛ و همچنین کوشش برای پیشبرد طرح مناطق آزاد تجاری در مرزهای کره با چین و روسیه ،تالشهایی است که دولت پیونگیانگ برای ادامه بقای خود به آنها متوسل شده است.
● در گفت و گو با کاوه آهنگری
«آیا روحانی میتواند به وعدههای انتخاباتیاش عمل کند؟» «حسن روحانی» رییسجمهوری جدید جمهوری اسالمی ایران در جریان کارزار انتخاباتی و حتی در روزهای بعد از پیروزی در انتخابات ۲۴خرداد ،وعدهها و قولهایی به اقشار مختلف مردم ،اقوام و پیروان اقلیتهای دینی داد ،که گفته میشود یکی از عوامل موثر در پیروزی ایشان بوده است. احمد رافت
گفتوگو ما تالش خواهیم کرد در گفتگو با اقشار مختلف جامعه ،فعالین مدنی ،نمایندگان اقوام و پیروان اقلیتهای مذهبی ،با انتظارهای آنان از رییسجمهوری جدید آشنا شویم .در اولین برنامه با «کاوه آهنگری» ،از اعضای رهبری
حزب دمکرات کردستان به گفتگو نشستیم. از آقای آهنگری نظرشان را در رابطه با برخی وعدههای انتخاباتی «حسن روحانی» در رابطه با حقوق اقوام پرسیدیم .آقای روحانی در ارومیه صحبت از ماده ۱۵قانون اساسی که حق استفاده از زبان مادری را برسمیت میشناسد .آیا این ماده که در ۳۴سال عمر جمهوری اسالمی به اجرا در نیامده است اینبار آنچنان که حسن روحانی متعهد شد ،به اجرا گزارده خواهد شد؟ کاوه آهنگری معتقد است « ابتدا باید سنگ محک را مشخص کنیم ،آیا باید از انتظارات خودمان حرکت کنیم و یا از واقعیتی بنام جمهوری اسالمی با کم و کیف خودش». او در ادامه میافزاید« قانون اساسی خود قانونی است که حقوق بشر را زیر پا میگذارد چون مثلن از یک کرد سنی حق کاندید شدن برای احراز مقام ریاستجمهوری را سلب میکند .ولی گذشته از آنچه در قانون اساسی آمده است ،باید مصوبات دیگر نهادها چون شورایعالی امنیت ملی را هم در نظر داشت که محدودیتهای دیگری را بوجود میآورند». یکی دیگر از خواستهای اقوام ایرانی، بویژه کردها و بلوچهای سنی ،حضور در دولت
17
و در راس ادارات و مناصب دولتی است .این خواست در دیدار رهبر اهل تسنن بلوچستان، «موالنا عبدالحمید» ،با حسن روحانی در تهران پس از پایان انتخابات مطرح شد .قبل از انتخابات هم روسای طوایف عرب خوزستانی هم در مالقات با روحانی خواست مشابهی را مطرح ساخته بودند. کاوه آهنگری به مصوبهای که در شورایعالی امنیت ملی به تصویب رسیده است و در آن آمده است که سنیها نمیتوانند وزیر، معاون وزیر و یا رییس ادارات دولتی سراسری شوند اشاره میکند و میافزاید « کردی چون «محمدرضا رحیمی» اگر توانست به مناصب باال راه یابد به دو دلیل است ،اول اینکه شیعه است و بعد از آن بخاطر اینکه خادم والیت است و به هیچ وجه جامعه کرد را نمایندگی نمیکند». کاوه آهنگری معتقد است که نباید انتظار زیادی از حسن روحانی و نظام داشت و «نمیشود به وعدههای ایشان امیدوار بود» ولی باید به به فریاد آزادیخواهی مردم امیدوار بود .آهنگری معتقد است « باید به آن فریاد زندانی سیاسی باید آزاد گردد که در سالنهای سرپوشیده در زمان کارزار انتخاباتی طنین انداخت امیدوار بود».
● با اعالم کاخ سفید تحریمها علیه ایران افزایش یافت
«گلوگاه تحریم و حلقهای که تنگتر میشود» اردوان روزبه
در حالی که روز پنجشنبه سیام ماه می برابر نهم خرداد ماه ایاالت متحده آمریکا تحریم فروش تلفن همراه ،تجهیزات شبکه، رایانه و نرم افزارهای ارتباطی را به ایران لغو کرد ،چهار روز بعد یعنی در روز سوم ژوئن برابر با سیزدهم خرداد موارد دیگری را به جمع تحریمها علیه ایران افزود .از جمله مهمترین آنها، تحریم پول رسمی کشور ایران یعنی «ریال» بود.
پیشتر «جان برد» وزیر امور خارجه کانادا روز چهارشنبه ٢٩ماه مه از سری جدید تحریمهای کشورش علیه ایران خبر داده بود. در این سری از تحریمهای یکجانبه ،عالوه بر افراد و شرکتهایی که گمان میرفت در برنامه هستهای ایران دست داشته باشند، صادرات و واردات کلیه کاالها میان دو کشور کانادا و ایران ممنوع شد .کانادا سی شخص حقیقی و ٨٢نهاد را که گمان میرود به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در برنامه هستهای ایران دخالت داشتند ،در لیست تحریم قرار داده و کلیه صادرات و واردات کاالها میان دو کشور نیز شامل تحریمهای جدید شده است« .جان برد» گفته بود« :دولت ایران تنها قولهای دروغ میدهد و ژستهای توخالی میگیرد». تحریم اخیر ایاالت متحده شامل برخی صنایع پایه نظیر خودرو سازی نیز خواهد شد و در عمل فشارهای بیشتری را هم برای مردم و هم دولت در ایران به همراه خواهد داشت.
18
البته «وندی شرمن» معاون وزیر خارجه ایاالت متحده اشاره داشت ممکن است تالشهایی برای برداشتن منع فروش غذا و دارو نیز بشود. سیاست دولت آمریکا در خصوص لغو تحریم تجهیزات ارتباطی با هدف ایجاد امکانهای ارتباطی در بین مردم بوده است .آقای اوباما پیشتر اشاره داشت که متعهد است تا جلوی ایجاد «پرده آهنین» به دور ایران را بگیرد. اما کاخ سفید در سوم ژوئن تحریم ریال ایران را در راستای منزوی کردن دولت ایران به دلیل «عدم عمل به تعهدات بینالمللی» خواند. کاخ سفید میگوید« :در حالی که در نتیجه تحریمهای جامعه ما از سال ،۲۰١۲ریال ایران نیمی از ارزش خود را از دست داده است ،این اولین بار است که معامالت به ریال به طور مستقیم مورد هدف تحریمها قرار گرفته است» اما این تحریم ها چه تاثیرهایی بر زندگی مردم ایران و چه فشارهایی را بر دولت ایران خواهد داشت؟ این ،موضوعی بود که از «علی
هریسچی» حقوقدان و کارشناس حوزه تحریمهای ایران پرسیدم .از او خواستم تا توضیح بدهد ،وقتی گفته میشود تحریم «ریال» چه تعریفی برای تحریم و پول ایران شده است .این پول که در عرصه بینالمللی استفاده نمیشده است .وی اشاره کرد: «درست است که ریال در بازارهای جهانی داد و ستد نمیشده است اما در یک سری بازارهای منطقهای و کشورهای همسایه مورد استفاده قرار میگرفته است .به خصوص از زمانی که بانک مرکزی ایران مورد تحریم قرار گرفت دولت ایران سعی میکرد با استفاد از ریال در داد و ستدهایش با افغانستان ،عراق و برخی کشورهای منطقه از واحد پول ایران استفاده کند .چیزی که تحریمهای جدید اعمال میکند این است که شرکتهای مالی نباید با واحد پولی ریال داد و ستد کنند. دوم اینکه موسسات مالی هستند که مبلغ زیادی ریال دارند در خارج از کشور و این تحریم آنها را وادار میکند تا ریالهایشان را تبدیل به دالر کنند و به نوعی دارد ریال را حذف میکند. به این ترتیب بازمانده روزنههایی که به ایران فرصت میداد تا بتواند با معامالت ریالی نفت خود را که به ارزانتر از بازارهای جهانی نیز به تعدادی از کشورها میفروخت ،نیز بسته شد.
◦
اما تحریمها به طور عموم بخشهایی را هدف قرار داده بود که میتوانست مستقیم با برنامههای نظامی و یا به روایتی اتمی ایران در ارتباط باشد .این بار صحبت از صنایع خودروسازی است .این صنعت که تولید توپ و سالح نیست...
صنعت خودروسازی در ایران به عنوان یک صنعت مادر است و حجم داد و ستدی که در این حوزه انجام میشود بسیار زیاد است .از طرفی دیگر حجم و تنوع قطعات هم باالست و کنترل آن بسیار مشکل است .هر اتومبیل بیش از چهار هزار قطع دارد و میتواند مصارف دوگانه و چندگانه داشته باشد. به نظر میرسد با همکاری شرکتهای خودروسازی با ایجاد یک چتر سعی میشده است تحریمها را دور بزنند که با این کار از آن جلوگیری شده است .این صنعت یک راه رد و بدل مالی را باز می گذاشته و امروز آمریکا متوجه شده با این شرایط مشکالتی وجود داشته و دارند
راه را با تحریم میبندند و البته این تحریم در حوزه صنایع خودرو میتواند لطمههایی به نیروی کار و مردم وارد کند.
◦
اما درست چند روز قبل این که تحریم «ریال» مطرح شود .صادرات برخی از تجهیزات و امکانات به ایران آزاد شده بود. این یک سیاست دوگانه نیست؟ و ریشه در چه برنامه ریزی و سیاست گذاری دارد؟
این تناقض در روش برخورد دوگانه آمریکا با ایران است یعنی تفکیک برخی موارد از هم .اول نکتهاش این است که اشاره میکند ما داریم مردم ایران را از دولت ایران جدا میکنیم .دوم این که یکی از اهداف ما در ایران رسیدن به دموکراسی است .در همین راستا ایجاد دسترسی آزاد به جریان اطالع رسانی است .به نوعی این سیاست اشاره دارد به این که درست است تحریمهای اقتصادی و سیاسی جدی گرفته میشود اما آنها مایل هستند مردم ایران تماس با امکانات تکنولوژی و ارتباطی با دنیا خارج داشته باشند. باید اشاره کرد بنابر درخواست گروههای فعال در ایران و پیگیری آنان این موقعیت فراهم شده است .برخی از این تحریمها چنان سنگین است که حتا دودش به چشم خود آمریکایی هم رفته است .به همین دلیل پس از تصویبهایی که در سالهای ۲۰۰۹ ،۲۰۰۷و ۲۰۱۱از سوی وزارت خزانهداری آمریکا انجام شد و به این مساله توجه شد که امکان دسترسی به اطالعات باید وجود داشته باشد و برای این موضوع نیاز به بستر مورد لزوم هم هست در نهایت این مجوز کلی صادر شد .با صدور این مجوز به نوعی ابزارهایی که ارتباط را ایجاد میکنند نظیر لپتاپ ،تلفن همراه ،سخت افزار و نرم افزار و تجهیزات ماهواره امکان فروشش به ایران فراهم شد که به این ترتیب اهداف بلند مدت آمریکا نیز در این خصوص تامین شده است.
◦
با توجه به این سیاست دو سویه در تحریم فکر میکنید قرار است جریان به کدام سمت میل کند .آیا رو به کاهش تحریمها خواهد گذارد یا ما در آینده شاهد افزایش میزان این تحریمها خواهیم بود؟
توجه داشته باشید از نظر سیاستهای داخلی آمریکا خیلی اهمیت دارد تحریم را چه کسی وضع کند .تحریم میتواند از سوی «سنا» یا «کنگره»
19
و یا شخص رییس جمهوری وضع شود .وقتی تحریمی را خود رییس جمهوری وضع کند در مذاکرات و موقعیتها میتواند این تحریمهای وضع شده را لغو کند اما اگر این تحریمها از سوی سنا و یا کنگره باشد مرجع تصویب کننده باید اجازه لغو آن را صادر کند که لغو آن مسیری بلند و زمانبر است و رییس جمهوری نمیتواند در مذاکرات قولی در این زمینه بدهد. البته در ششماه گذشته رییس جمهوری سعی کرد اقداماتی که قرار بود از سوی سنا در خصوص تحریمها انجام پذیرد را توسط ریاست جمهوری تصویب کند تا دستاش برای مانور بیشتر باز باشد .از طرفی دیگر حرکتهای جدیتر در زمینه تحریمها این پیام را هم در آستانه انتخابات ایران دارد که مردم توجه داشته باشند که این حرکتی در سر پایینی است و مردم میتوانند با انتخابشان این شرایط را بهبود ببخشند و یا بدتر کنند.
◦
در ایران با عدم تایید صالحیت آقای هاشمی رفسنجانی حتا ما تاثیری در وضعیت بازار و اقتصاد هم شاهد بودیم. آیا رد صالحیت او در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در تصمیمگیری های آقای اوباما نقش خواهد داشت؟
به نظر من آمریکا فقط بر روی گزینه انتخاب آقای هاشمی برنامه ریزی نکرده است .بیشک ارزیابی بر روی سایر گزینهها نیز انجام شده است .به نظر میرسد در مسالهای مانند هستهای اینها بر این باورند که رییس جمهوری نقش جدی نمیتواند بازی کند و مرجع تصمیم گیرنده
به نوعی اگر این فشارها باعث افزایش توقع مردم از دولت و موجب تغییر سیاست شود و یا فشار های تحریمی باعث تغییر ساختاری شود هردو میتواندگزینههایآمریکا محسوب شود
رهبر جمهوری اسالمی است ولی تجربهشان نشان داده است سیاست برخورد در دولت اصالحات و آقای احمدینژاد تفاوت داشته است. اگرچه در سیاست کالن تفاوت نکرده است اما اینها هم به دنبال کسی میگردند که بتوانند با او مذاکره کنند. آدمی مانند احمدینژاد طرف مناسبی از نظر مسایل عمومی نبود .رسانههای آمریکا نیز مذاکره با کسی را که هولوکاست را انکار کرده بود و وجه جهانی خوبی نداشت ،مورد حمله قرار میدادند .در واقع اینها به دنبال کسی میگردند که به عنوان رفیقی که بتواند طرف مذاکره باشد .اما در شرایط موجود به نظر میرسد عموم کاندیداها کسانی نیستند که بار منفی به لحاظ دید بینالمللی پشتشان باشد. به هر روی برای جامعه جهانی شناخته شده نیستند و این میتواند موقعیت مناسبتری را برای مذاکره فراهم کند.
◦
اگر بخواهیم نگاهی دیگر به شکل دوگانه تحریمها داشته باشیم و از سویی رویکردی به فشارهایی که بر مردم وارد میشود ،به نظر شما چقدر میتواند این تحریمها به دنبال برانگیختن مردم بر علیه حاکمیت باشد؟
هدف تحریمها فشار روی دولت است .به نوعی
با این تحریمها قصد این است که دولت را فلج کند تا نتواند حتا کارهای روزانه اش را انجام بدهد .اما از طرفی دیگر نتیجه اش روی مردم است و با این ترتیب مردم هم با این مشکالت فشار را بگذارند روی دولت تا تغییر سیاست گذاری یا تغییر ساختار سیاسی را ایجاد کند. به نظر میرسد دولت آمریکا با هردو موضوع موافق است .به نوعی اگر این فشارها باعث افزایش توقع مردم از دولت و موجب تغییر سیاست شود و یا فشار های تحریمی باعث تغییر ساختاری شود هردو میتواند گزینه های آمریکا محسوب شود.
◦
...و این گزینه در زمینه دارو و چنین اقالم حیاتی هم مصداق پیدا میکند؟
به نظر میرسد با توجه به اشارههایی که شده و تالش دولت آمریکا برای حفظ وجه انساندوستانه اش در ایران ،از ابتدا لوازم پزشکی ،دارو و اقالمی از این دست آزاد بوده و باز هم دارد سعی میکند ساده تر کند .با توجه به آزاد شدن برخی اقالم که مورد استفاده مردم بوده است ،به نظر میرسد مجوزهایی هم برای تسهیل صادرات دارو و این قبیل اقالم ایجاد شود تا این فشار از روی مردم برداشته شود و به نوعی روشن شود که کمبود اقالم دارویی ناشی از سیاستهای غلط خود دولت ایران است.
20
وقــتی تحریمـی را خود رییـــس جمهـوری وضع کـند در مذاکــرات و موقعیتها میتواند این تحریمهای وضع شده را لغو کند اما اگر این تحریمها از سوی سنا و یا کنگره باشد مرجع تصویب کننده باید اجازه لغو آن را صادر کند که لغو آن مسیری بلند و زمانبر است و رییس جمهوری نمیتواند در مذاکرات قولی در این زمینه بده
21
● به بنیاد حقوق بشر کرایسکی
«نامهای از مازن درویش ،زندانی شکنجه شده»
متن سخنرانی ارسالی «مازن درویش» مدافع حقوق بشر سوریهای از زندان در خصوص دریافت جایزه بنیاد حقوق بشر «برونو کرایسکی» برای سال ۲۰۱۳به خاطر فعالیتهای حقوق بشریاش. ترجمه :واحید قاراباغلی هر چند ،شعف بزرگتری برای یک زندانی وجود ندارد جز آن حسی که دنیای بیرون او را در یاد خود نگه دارد ،اما با ویرانی و خونریزی که سرزمین مرا فرا گرفته ،احساس شادی برایم به مثابه ی یک شی ،زینتی است که از داشتن آن شرمگین می شوم. خانمها و آﻗﺎﻳﺎن...
«هیات مدیره و کارکنان محترم بنیاد برونو کرایسکی خانمها و آﻗﺎﻳﺎن،
در ابتدا میخواهم از تک تک شما به خاطر حضورتان در این مراسم و به دلیل الیق دیدن اینجانب به جایزهای که نام برونو کرایسکی را یدک میکشد ،تشکر کنم .نشانی که شخصیتهایی چون نلسون ماندال ،بینظیر بوتو و لوال داسیلوا پیش از من آن را دریافت کردهاند.
میخواهم اعترافی بکنم: همیشه با حیرت به آقای کریسکی نگاه کرده و از خود پرسیدهام که چطور یک دولتمرد و یک جنگجوی سرسخت ،کشور خود را به بیطرفی پایدار سوق داد و داوطلبانه از سرمستی پیروزی و لذت غلبه گذشت .تا این که متوجه شدم که جنگ برندهای ندارد ،همه بازنده هستند ،و هیچ مزیتی در جنگ نیست مگر پایان آن. از بغداد به بوداپست ،لبنان و پراگ و از ویتنام به دو کره ،آموختهام که در جنگ هیچ چیز خوبی وجود ندارد به جز پایان یافتن آن، و از قربانیان جنگ به قربانیان عدم تبعیض نژادی در آفریقای جنوبی ،به رواندا و بوسنی به قربانیان ظلم و ستم در جهان عرب و فرانکو و پینوشه و سرهنگ یونانی ،یاد گرفتم که راه
22
رسیدن به دموکراسی همانقدر از مسیر افراط گرایی و تروریسم دور است که از دیکتاتوری و استبداد. خانمها و آﻗﺎﻳﺎن،
شاید ،وضعیت سوریه بدتر از بدترین کابوسهای شبانهمان است ،اما آیا میتوانیم از حق تغییر وافعیت اطرافمان و یا خواسته بهحقمان بر داشتن آزادی ،کرامت و حق شهروندی ،یا وظیفهمان در قبال کاهش نابرابری و آوردن آزادی بیشتر به جامعهمان دست بکشیم ،فقط برای این که این اشعار همواره ابزارهای ایدئولوژیک در دست رژیمهای خودکامه و مستبد و جنبشهای خشونتآمیز و تکفیری بودهاند؟ آیا دوباره و دوباره مجبور به جویدن و نشخوار تجربهی ازدواج ظلم و فساد در جهان عرب هستیم که ثمرهای جز افراط گرایی، خشونت و تروریسم نداشته است؟ بله ...ما آزادی ،عزت و عدالت میخواهیم و بله ما سزاوار آنیم ،اما مسلمن آن آزادی به مثابه مردن زیر شکنجه و یا قتل عام نیست. کشته شدن به واسطه بمبی از یک هواپیمای جت و یا خودروی بمبگذاریشده نیست.
آزادی زیستن بر پایهی اشتراک و ائتالف ِ ارزشهای جهانشمول حقوق بشر و حفظ حریم خصوصی روابط اجتماعی به منظور تغییر شکل حوزه بشر جهانی است که باعث میشود زندگی به خودی خود یک تجربه اخالقی انسانی باشد و ما به آن به گونهای بنگریم که گویی به دیگران بیشتر تعلق دارد تا به خود ما. خانمها و آﻗﺎﻳﺎن،
ای کاش زمان اجازه میداد تا میتوانستم نامی برده باشم از بسیاری از افراد از طریق تریبون شما ،اما آنها خیلی بیشتر از زمان و دور از کلمات برای توصیف هستند. میخواهم یادی کنم از همکارانم که همراه با من بازداشت شدند و آن دسته از خوششانسها که بازداشت نشدند. من افتخار دارم که با شما کار کردم و رویاها و غمهای شما را از نزدیک لمس کردم. دوستان من که با وفاداری و پایبندی خود به آنچه که ما اعتقاد داریم مرا متحیر کردند: ایمان خود را از دست ندهید ،ایمانتان را از دست ندهید حتی در قبال آنهایی که شما را به گناه متهم میکنند. خانواده فوقالعاده من ...از شما سپاسگزارم به خاطر صبرتان ،محبت و حمایتتان برای تمام این سالهای سخت: هیچ چیز بدون حضور شما معنیدار به نظر نمیرسد. زندانبانان و به خصوص آنهایی که در روز اول عید قربان به سراغ من آمدند و فکر میکردند که مسوولیتشان تنبیه من در این ده ماه بوده است. برای همهمان متاسفم و برای فرزندان شما زندگی شاد ،به دور از ترس و شکنجه ،و لیکن پر از امید و شادی و تعطیالت ،و عشقی که دو فرزند من اینانا و عداد تقسیم شده ،آرزو میکنم.
و دوستم “خلیل معتوق”. در مقابل آنها و خانوادههایشان ...تعظیم میکنم. اشک هایم را بر چشمانم گره می زنم چرا که اشک هایم کمتر از غم و اندوه شماست، و برای شما صدایم را به خورشید فریاد می زنم تا بار دیگر دست در دست هم و به گریه بخوانیم : واحد واحد واحد ملت واحد سوریه. خون سوریه یکی است. آینده سوریه یکی است.
مازن درویش دهم ژوئن ۲۰۱۳ زندان مرکزی دمشق»
خانمها و آﻗﺎﻳﺎن،
در این گیر و دار دیوانهوار خشونت ،بسیاری از عزیزانم را از دست دادم ،آنها کشته شدند، بازداشت ،زخمی ،ربوده ،و بیخانمان شدند، مانند همکارم دکتر ”ایهم غزول” و دوستم “حسن احمد ازهری” ،پسر عمویم ستوان اول ”علی درویش” ،و برادرم ”سامی عاقل”
23
24
«بوسهای بر یک کفش» علی اصغر فریدی
● اسماعیل بیشکچی
«حزب کارگران کردستان» اعالم کرده بود که قصد دارد از خاک ترکیه عقبنشینی کند ،میخواستم در حد توانم به بررسی و تحلیل این موضوع بپردازم ،به دنبال منابع و گزارشات مختلف در این رابطه میگشتم که به نام «اسماعیل بیشکچی» برخوردم .قبلن او را میشناختم ،اوایل دهه ٧٠شمسی یکی از کتابهایش را خوانده بودم ،آن روز همه چیز در ذهنم به حاشیه رفته بود ،و فقط اسم «اسماعیل بیشکچی» در ذهنم تکرار میشد. حمایتاش از کردها ،نوشتن کتابها ،مقاالت و مصاحبههای فراوانش در مورد احقاق حقوق کردها .از روزی که برای اولین بار در نوجوانی نوشتههایش را خواندم و با او آشنا شدم ،دوستش داشتم و برایش احترام خاصی قایل بودم .ترکی که به خاطر حمایت و دفاع از حقوق کردها بیش از ١٧سال از عمرش را در زندانهای ترکیه سپری کرده بود .تمام اهانتها را به جان خریده بود .تا آنجا که توانسته بودند ،برچسب
25
زدهبودند .خائن ،تروریست ،دوست تروریستها، وطنفروش و ...اما او از آنچه که باید انجام میداد ،کوتاه نیامده بود. غروب بود و من از صبح در خانه مانده بودم و بیرون نرفته بودم .خرید کاغذ سیگار را بهانه کردم و از خانه بیرون رفتم ،دلتنگی عجیبی داشتم. در مسیر رفتنم برای خرید کاغذ سیگار به جای عبور از خیابان اصلی ،از کوچه پسکوچهها رفتم، کوچه پسکوچههای شهری در منطقه آناتولی ترکیه ،جایی که خوشبختانه در طول این سه دهه جنگ و خونریزی در ترکیه ،روی جنگ را ندیده و سکنهاش آن را فقط از تلویزیون بهتماشا نشستهاند ،آنهم با تصاویر شطرنجی شدهی صحنههای خون و جراحات. بازهم «اسماعیل بیشکچی» ،غربت ،صلح در کردستان ترکیه در ذهنم شروع به جوالن کرده بودند ،در وسطهای کوچه ابتدا کودکی شاید سه ساله را سوار بر سهچرخهای دیدم ،که دخترکی شش یا هفت ساله هلش میداد .کودک سه
ساله را لباس نظامی با درجه تیمساری بر تن کرده بودند ،از دیدن لباس نظامی حال ناخوشم، ناخوشتر شد ،چند قدم جلوتر چند کودکی خردسال در حال بازی کردن بودند .این بار، این کودکان نه فقط لباس نظامی بر تن داشتند، بدتر اینکه با اسلحه پالستیکی همدیگر را دنبال میکردند و چنان میدویدند که انگار در جنگی واقعی شرکت کرده باشند .دنیا بر سرم آوار شد. با خودم اندیشیدم ،آیا این پدر و مادرها ،این کودکان را از حاال برای چه جنگی آماده میکنند. چرا دنیای پاک و بیکینه این کودکان آلوده میکنند .راستش را بخواهید برای چند لحظهای از آن کوچه ،از آن صحنه جنگ دروغین و از تمام پدر و مادرها بیزار شدم . دنیایم تیره و تار شده بود .به خودم میگفتم ای کاش جراتش را داشتم تا زنگ همهی خانههای آن کوچه را میزدم و به پدر و مادرها میگفتم که جنگ دارد تمام میشود.االن دیگر صحبت از آشتی و صلح است .بیایید این کودکانتان را خلع سالح و خلع لباس کنید .لباس کودکانه بر تنشان کنید و بازی باهم زیستن را به آنها بیاموزید. شعرهای ناظم حکمت را برایشان بخوانید ،به میهمانی اسماعیل بیشکچی ببریدشان ،از عدالت واز دوستی ،از عشق به انسانیت برایشان داستان بسرایید .لطفن اسلحههایشان را از آنها بگیرید، نیاکانشان به اندازه کافی جنگیدهاند و پس از
سالها جنگ و کشتار تازه میخواهند به صلح برسند .بگذارید صلح را هم بیازماییم شاید صلح بهتر از جنگ باشد. یک بسته کاغذ سیگار نامرغوب گرفتم و برگشتم .ذهنم همچنان درگیر جنگ و صلح بود .روستاهای تخریب شده ،بمباران ،تشیع جنازهو پرچمهای رنگوارنگ ،کارناوالی در ذهن خستهام برپا کرده بودند. کاغذ سیگاری که خریده بودم واقعا نامرغوب بود و مزهی سیگار را بد میکرد و بدتر اینکه زود به زود خاموش میشد .کافی بود یک دقیقه بهآن پک نمیزدی ،سریع خاموش میشد.برای چند نخ سیگاری که کشیده بودم آنقدر فندک زده بودم که انگشت شصتم درد گرفته بود. شب میخواستم اخبار صلح (پ ک ک) و دولت ترکیه را دنبال کنم ،اما باز هم به بیشکچی رسیدم .این بار صحبت از زندان و تهمت و افترا نبود .به اربیل در اقلیم کردستان دعوتش کردهبودند ،مسعود بارزانی رییس اقلیم دعوتش کرده بود تا مدال افتخار مال مصطفا را به پاس زحماتش برای ملت کرد به او بدهد. پیرمردی قد کوتاه با لبخندی بر لب و صداقتی کودکانه بر رخسار ،دیگر محال بود از ذهنم خارج شود اکنون دیگر تصویرش هم در مغزم حک شده بود. این مدال را قبلن به «کریس کوچرا»ی فرانسوی
26
هم داده بودند ،کوچرا در دوران سخت مبارزه کردها علیه دیکتاتوری «صدام حسین» از معدود کسانی بود که فریاد کردها را منعکس میکرد .اما زمانی که خبر مربوط به «کریس کوچرا» را شنیدم فقط چند دقیقهای ذهنم را درگیر کرد ،اوایل دوران دبیرستان و کتاب نیمه خوانده شدهی جنبش ملی کرد را در خاطرم زنده کرد ،اما بیشکچی به این راحتی دستبردار ذهن آشفته و خستهام نبود .جنگ ،تبعیض ،لودرهایی که ویران میکردند و ..قیامتی در افکارم برپا بود. در حال حاضر در اربیل ،پایتخت اقلیم کردستان کسی هست به نام «فرهاد پیربال» ،در جوانی آواره شده ،میگویند به سرزمینش حمله کرده کرده بودند ،و آنها را از شهر و دیارشان بیرون رانده بودند ،به ایران پناهنده شده بود و مدتی در کرج میزیسته ،سپس به فرانسه رفته و از دانشگاه سوربن دکترای ادبیات کردی گرفته. دکتر «فرهاد پیربال» شعر میگوید ،نقاشی میکند ،محقق است و گاهی نیز وارد دنیای سیاست میشود و در صورت نیاز بدون هیچ مالحظهای هر کس و هر ارگانی را بیرحمانه مورد نقد و انتقاد قرار میدهد ،و به چالش میکشد .کار اصلیاش اما تدریس در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه صالح الدین است. بعضی میگویند او یک روشنفکر است ،عدهای او را محقق میدانند ،بعضیها او را فیلسوف مینامند ،و
● فرهاد پیربال
کسانی هم هستند که میگویند دیوانه است. همان شب میخواستم چند ساعتی را به قول «صادق هدایت» به قلع و قمع وقتم در فیسبوک بگذرانم ،اولین استاتوسی که به چشمم خورد بازهم «اسماعیل بیشکچی» بود ،ویدیویی یک دقیقهای از بیشکچی و فرهاد پیربال ،ویدیویی یک دقیقهای که اشکم را درآورد ،یک دقیقهای که یک دنیا بار معنایی را در خود داشت .در تاالر کنفرانس دانشگاه اربیل «اسماعیل بیشکچی» پشت تریبون بود ،که فرهاد پیربال به روی سن رفت ،یکی از کفشهای بیشکچی را از پایش درآود ،در مقابل دوربینها و کسانی که در تاالر بودند ،لنگه کفش بیشکچی را بوسید و گفت« :در طول عمرم من تنها کفش یک نفر را بوسیدهام». به قول دوستی فرهاد آن شب تواضع و عظمت بخشی از تاریخ را بوسید .آن شب پس از گفتن چند جمله کوتاه از سن پایین آمد و با آن غنیمت با ارزش سالن را ترک کرد .پس از دیدن آن ویدیوی یک دقیقهای سری به دیوار فیسبوک پیربال زدم همان حرفهایی را که روی سن زده بود ،با دو زبان کردی و فرانسه روی دیوار فیسبوکش گذاشته بود واز کسانی که ترکی میدانستند خواهش کرده بود برای بیشکچی ترجمه کنند .نوشته بود: «جناب اسماعیل بیشکچی ،ای باارزشترین...
من یک نویسنده کرد هستم که در دانشگاه صالح الدین فلسفه هنر تدریس میکنم .از شما بینهایت ،عذرمیخواهم ،که امروز غروب در حین کنفرانس شما در دانشگاه اربیل ،یک لنگه کفش شما را از پایتان درآوردم و آن را ربودم و ...به شما گفتم در آینده آن را به موزهخانه ملی کردستان خواهم سپرد.چون یک لنگه کفش جنابتان در سده بیست و یکم ،بسیار باارزشتر است از تمام ثروت و سامانی که ٢٧سلطان عثمانی در کمال شرمندگی برای بشریت بهارث گذاشتهاند. آن یک لنگه کفشی که من در مقابل چشم رسانهها از شما به سرقت بردم بسیار بسیار با ارزشتر است ،از آن مفاهیم دروغین دمکراسی در ترکیه مدرن امروزی ...،آن ترکیهای که تمام عمر و جوانی شما را در مقابل چشمان نوبل و اوباما و مونتسکیو و فرزندان ناظم حکمت به بند کشید ،و هنوز هم به آزار و اذیت تو ادامه میدهند ،تنها به این جرم که تو در کتابهایت گفته بودی :آری کردها هستند و باید آزادانه زندگی کنند .میخواهند در مقابل چشمان عفو بینالملل کور ،آن صدای مقدس و مبارک تو را اعدام کنند ،که بیشتر از ٣٨سال برای برقراری (آشتی و صلح و برادری میان کرد و ترک کوهی) به سیاستمداران ترکیه امروزی آموختی و آنها یاد نمیگیرند».
27
آن یک لنگه کفشی که من در مقابل چشم رسانهها از شما به سرقت بردم بسیار بسیار با ارزشتر است ،از آن مفاهیم دروغین دمکراسی در ترکیه مدرن امروزی ...،آن ترکیهای که تمام عمر و جوانی شما را در مقابل چشمان نوبل و اوباما و مونتسکیو و فرزندان ناظم حکمت به بند کشید ،و هنوز هم به آزار و اذیت تو ادامه میدهند ،تنها به این جرم که تو در کتابهایت گفته بودی :آری کردها هستند و باید آزادانه زندگی کنند. میخواهند در مقابل چشمان عفو بینالملل کور ،آن صدای مقدس و مبارک تو را اعدام کنند ،که بیشتر از ٣٨سال برای برقراری (آشتی و صلح و برادری میان کرد و ترک کوهی) به سیاستمداران ترکیه امروزی آموختی و آنها یاد نمیگیرند».
«از پیشمرگایتی تا مجسمهسازی» شاید آزمودن دو نوع زندگی که دارای ویژگیهای متفاوتی باشند ،که شخصیت و کاراکتر متفاوت به انسان بدهد ،طبیعی نباشد و انسان نتواند خود را با آن وفق بدهد اما هستند در اطراف ما کسانی که این نوع زندگی را تجربه کردهاند و ما کمتر با آنها آشنا هستیم. ترجمه:علیاصغرفریدی از سایت «ئاسوی روژههالت» تاریخچه مجسمهسازی به چه زمانی برمیگردد و آیا مجسمه سازی هنری شرقی است یا غربی؟
«آزاد آخکند» یکی از آن انسانهایی است که دو زندگانی متفاوت را تجربه کرده است .یکی زندگی پیشمرگایتی که پر است از سختی و مشقت و دربهدری و جان برکف دست نهادن و دیگری زندگی هنری که برعکس لبریز است از احساس لطیف و رمانتیک و دیدگاه زیبایی شناختی چند بعدی .اما همانگونه که خود نیز در این گفتوگو از آن سخن میگوید ،این دو نوع زندگی در یک چیز یعنی عشق به میهن و به کردستان برای او به هم گره خوردهاند و با هر دو روش میتوان به میهن خدمت کرد.
«آزاد آخکند» ،متولد ١٩۶٣میالدی از روستای آخکند واقع در شهرستان سقز، مدت چهار سال پیشمرگ کومله بوده و بعدها در سال ١٩٨۴در یک درگیری در روستای تورجان از توابع سقز زخمی میشود و برای مداوا او را راهی اروپا میکنند .او دارای مدرک لیسانس هنر مجسمهسازی از دانشکده هنرهای زیبا در دانمارک است و مدت ٢٣سال است که مشغول کار مجسمهسازی میباشد و اکنون ٢٧سال است که در دانمارک زندگی میکند
28
در واقع مجسمهسازی تنها مختص به غرب نیست و در شرق هم نشانههایی از آن را میتوان یافت .واقعیت این است که اساس انسان بر سه اصل نیازهای اولیه یعنی خوردن ،سکس و هنر استوار است .یعنی هنر بخشی از نیازهای انسان است .به ویژه هنر مجسمهسازی که بنابر اسناد تاریخی از اولین هنرهایی بوده که انسان به آن پرداخته است .شاید انسان قبل از اینکه سخن گفته باشد ،شروع به نقاشی و تراشیدن بعضی اشیا کرده که معانی وتهای برایش داشته است .مجسمهسازی شاید به ٧٠هزار سال قبل برمیگردد ،که بی شک تاریخ پیدایش انسان به بیش از یک میلیون سال برمیگردد. مجسمهسازی از ابتدا تا اکنون چه مراحلی را طی کرده است؟
حقیقتش را بخواهید کمی سخت است صحبت از شروع و تاریخ مجسمهسازی ،اما به صورت مختصر میتوان به دو یا سه مرحله از این هنر صحبت کرد ،که تا امروز نیز اختالف زیادی
در مورد آنها وجود نداشته .که این سه مرحله عبارتند از -١ :مرحله ابتدایی -٢مرحله کالسیک -٣مرحله مدرنیزم مرحله اول یا همان مرحله ابتدایی :در این مرحله کسانی که کار مجسمهسازی میکردند ،با احساسی عمیق و لطیف به این کار میپرداختند. و این زمانی بود که انسان از طریق شکار روزگار میگذراند .کار در این مرحله زیاد سیستماتیک نبود .در زمان تمدن مصریها .آنها نگاه ویژهای به مجسمهسازی داشتند ،مصریها برای نشان دادن قدرت و عظمت فرعونها از اشکال شیر عقاب و… استفاده میکردند ،و هرگاه مجسمه را در مکانهای عمومی قرار میدادند به این معنا بود مردم باید آنها را پرستش کنند ،مجسمههای بزرگی که هنوز هم در مصر باقی ماندهاند برای این بوده که مردم آنها را تعظیم کنند و از خدایانشان بترسند .این را هم اضافه کنم که ضدیت اسالم با مجسمهسازی بیشتر به این دلیل و این نوع طرز تفکر یعنی پرستش و تعظیم برای مجسمهها بوده است.مجسمهسازی در این مرحله مکمل خدایی فرعونها در مصر میشود. ما نظر و دیدگاه یونانیها از مجسمه با مصریها متفاوت است ،یونانیها چندین خدای مختلف دارند و مجسمههایشان آن حالت خشک را به خود نمیگیرد و بیشتر به قالب انسان و خصلتهای انسانی نزدیکتر بودند، یعنی مجسمههایی که یونانیها میساختند ویژگیهای آدمی را داشت .این شیوه ادامه داشت تا ظهور مسیح که زمانی نزدیک به ١٠٠٠ سال طول میکشد ،در این مرحله تمام هنر در خدمت دین قرار میگیرد .اگر کسی مجسمههای آن زمان را ببیند برایش مشخص میشود که تمام فیگور مجسمهها یا مسیح است یا مریم مقدس یا بهشت و جنهم رفتن و یا فرشته و...
من سبک خاصـی ندارم، و هیچوقـت هم از خودم نمیپرسم که چرا سبک خـاصی ندارم.
که این سبک تا زمان رنسانس ادامه مییابد .از همان اواسط رنسانس که مردم شروع میکنند به مطالعه در بارهی تاریخ گذشته خود و برای اولین بار آلمانیها این کار را انجام میدهند .این مرحلهبندی نیز از همان زمان است که از آن صحبت به میان میآید و این بحثی فلسفی است و در این زمان کوتاه نمیشود به آن پرداخت. مجسمهسازی در شرق کردستان در چه جایگاهی قرار دارد؟ آیا به مرحلهای از پیشرفت رسیده است؟
به نظر من مجسمهسازی در ایران به طور کلی و مخصوصن در کردستان چندان رشد نکرده است .و علت آن نیز این است که در طول ١٠٠٠سال و شاید بیشتر اگر به تمامی راه را بر این هنر نبست ه بودهاند ،حداقل موانع زیادی بر سر راهش قرار دادهاند .که متاسفانه بسیار کم توانسته خودی نشان بدهد .و علت آن هم نگاه دین است در مقابل هنر ،اسالم آن را شرک به خدا و حرام میداند و تا زمانی که این فلسفه بر هنر مجسمهسازی غالب باشد بهایی برای آن قایل نیستند ،اما به کلی نیز به حاشیه نیز رانده نشده است .هنر معماری مستقیم یا غیر مستقیم با هنر مجسمهسازی پیوند میخورد و ما میبینیم وقتی بنایی یا کاخ و قصری را میسازند باید از هنر مجسمهسازی برای آراستن آن استفاده کنند. اما غرب به دالیل بسیار زیاد تاریخی در این هنر پیشرو بوده است .و اگر ما خودمان را با غرب مقایسه کنیم در هنر مجسمه سازی ما چندان حرفی برای گفتن نداریم .این واقعیت نیز وجود دارد که در طول ١٢٠سال گذشته به علت وجود دولتهای تقریبن مدرن به ویژه در ایران و ترکیه تعدادی آکادمی مجسمهسازی دایر شدهاند .اما این مدت بسیار کوتاه است و شما اگر به کشورهای اسکاندیناوی و دانمارک بنگرید میبینید که آکادمیهای هنریشان به پانصد یا چهارصد سال پیش برمیگردد .به همین خاطر کشور ما هنوز در این زمینه عقب مانده است .با تمام اینها تا جایی که من اطالع دارم کسانی هستند که مشغول کار و یادگیری هستند که میتوانم به هنرمند گرامی آقای «هادی ضیاءالدینی» اشاره کنم .اینها کسانی خودساخته هستند و با توجه به اینکه تحصیل آکادمیک زیادی نداشتهاند با تالش توانستهاند پیشرفتهایی داشته باشند .ما مراکز خوب
29
آموزشی نداریم و این خالیی بسیار بزرگ است. شما به عنوان مجسمهساز تا حاال در چند نمایشگاه شرکت داشتهاید؟
ابتدا این را بگویم که من در هنر مجسمه سازی به دنبال تامین معیشت نبودهام و نیازی هم به آن نداشتهام .چندین بار پیش آمده که در نمایشگاههایی در سوئد و دانمارک شرکت کردهام .من بیشتر کارهای پروژهای انجام میدهم ،برای کسانی کار میکنم که تقاضا میکنند ،پروژههای داشتهام که نزدیک به شش سال من را مشغول کرده است و اکنون در چندین دانشگاه و کتابخانه دانمارک کارهایم موجاد است .اما قصد دارم از این به بعد بیشتر به کارهای نمایشگاهی اهمیت بدهم.
کارهای هنری شما بیشتر به چه سبکی نزدیکتر است؟
من سبک خاصی ندارم ،و هیچوقت هم از خودم نمیپرسم که چرا سبک خاصی ندارم. درست است که در دنیای واقعی چیزی به نام سبک وجود دارد ،اما من فکر میکنم که این فریبکاری است .چون همه چیز در هم تنیده است ،به صورت خالصه بگویم که من نه تالش میکنم که سبک خاصی داشته باشم و نه کاری هم به سبک دارم.
به هنر محض اعتقاد داری یا هنر برای هنر؟
من به این تقسیم بندیها باور ندارم و باور هم ندارم که هنر باید محض باشد و هنرمند هم نمیتواند آنچه را که در اطرافش رخ میدهد نبیند و نشنود. برای آینده چه پروژهای دارید و حاال به چه کاری مشغول هستید؟
اگر عمری باقی باشد قصد دارم از این به بعد بیشتر کارهایم را به میهنم و عشق به خاک و وطنم اختصاص بدهم .میخواهم کارهایم چشمانداز کردی داشته باشد و دستمایهی کارهایم شخصیتهای کرد و آن رویدادهایی باشد که برای ملت کرد اتفاق افتاده .اکنون نیز مشغول کار بر روی ساختن نیمرخ رهبر جان باخته کومله «کاک فواد [مصطفی سلطانی]» هستم و امیدوارم بتوانم این کار بزرگ را به سرانجام برسانم.
توگو با شاهین نجفی ● در گف
«بهنظرمترانهنقیخیلیجدیگرفتهشد» محضر مبارک مرجع تقلید جهان تشیع« ،حضرت آیتاله مکارم شیرازی» (دامت برکاته) نظر به این که اخیرن فردی به نام «شاهین نجفی» که از خوانندگان موسیقی در خارج از کشور میباشد ،در قالب متن شعر و ارایه تصویری موهون به ساحت مقدس... اردوان روزبه
گفتوگو بسمه تعالی محضر مبارک مرجع تقلید جهان تشیع، «حضرت آیتاله مکارم شیرازی» (دامت برکاته) نظر به این که اخیرن فردی به نام «شاهین
نجفی» که از خوانندگان موسیقی در خارج از کشور میباشد ،در قالب متن شعر و ارایه تصویری موهون به ساحت مقدس حضرت بقیهاله (روحی فداه) و امام «علی النقی الهادی» (علیهالسالم) و گنبد مقدس حضرت «علی بن موسی الرضا»(علیهالسالم) اهانت نموده و در جهت ترویج این اهانت ،فایل صوتی و تصویری آن را در پربینندهترین سایتهای اطالعرسانی قرار دادهاند ،خواهشمند است تکلیف شرعی شیعیان و دوستداران اهل بیت (علیهمالسالم) را در این خصوص بیان فرمایید.
در طول بزرگراه تا محل قرارمان توگو ،با خودم زندگی یک خواننده برای گف «آلترناتیو» که نقشی فراتر از یک خواننده را در ایران بازی کرد ،مرور میکنم« .شاهین نجفی» اهل بندر انزلی است .دو سال بعد از انقالب ایران به دنیا آمد ،ششساله بود که پدرش را از دست داد و شاید «دادا کجایی» را برای برادرش خوانده باشد. از ۱۸سالهگی گیتار زده و بعد سر از موسیقی زیرزمینی ایران درآوردهاست .تجربهی اخراج از دانشگاه دارد و بعد راهی آلمان می شود. «مامردنیستیم» ،نام ترانهای است که روز اول ماه می سال ۲۰۰۸منتشر شد .یک ترانه که نوعی اعتراض است به عادتهای اجتماعی؛ و انگار بخشی از خوی و باور جامعهای است که به «شرایط» تن داده.
بسمه تعالی /هرگونه اهانت به مقام شامخ امامان معصوم (علیهمالسالم) و توهین آشکار به آنها اگر توسط فرد مسلمانی صورت گیرد موجب ارتداد است و اگر توسط غیر مسلمانی باشد داخل در عنوان ساب النبی(صلی اهلل علیه وآله) میباشد.
«ما که از مردی مردیم الاقل تو زن باش یه کم از اون عطر غیرتت رو ما هم بپاش ما که از مردی مردیم و چیزی ندیدم از تو کتاب اسم رستم و فقط شنیدیم که اگر اونم بود امروز حتمن کراکی بود رستم امروز از جنس بد شاکی بود
ناصر مکارم شیرازی
30
رستم اگر بود واسش جرم میساختن تو گردنش آفتابه لگن مینداختن» و این میشود زمزمهی تازهای که در فضای مجازی راه میافتد و بیشک از زمزمه به فریاد میرسد .شاید جنس بیان عریان این کار یا نحوهی گویش ،با توجه به فضایی که بر جامعه ایرانی حاکم است ،معیار و عیارهای سنجش یک جامعه را به چالش میکشد .از «بکارت» تا «مردانهگی». شاهین «تپش »۲۰۱۲را به راه میاندازد و گروهی موسوم به «اینان»؛ و ادامه میدهد. کارهای مختلف با محوریت نقد جامعه ،نقطه مشترک اثرهای او .پس از اعتراضهای مردم به انتخابات سال ۱۳۸۸در ایران ،ترانههای او بیشتر در بین مردم جای خود را باز کرد .به هر روی ،کارهای شاهین نجفی از «جنس زمان» بود. و کار بعد از «ما مرد نیستیم» ادامه مییابد. «چیز ،من خرم ،طرف ما ،ندا ،انکار ،برادر بر دار ،وای ،کشته مارا ،ببخش گاو جان ،مطربان میهنفروش ،نوشابه» و یکی از جنجالیترین کارهای وی با عنوان «نقی» از جمله اثرهای او است .وی بعد از نقی ،دو کار «ایستاده مردن» و «تو حلقم» را ارایه کرده است اما ترانه «نقی» در فازی دیگر است. پس از انتشار این ترانه ،گروهی از تندروها معتقد بودند شاهین مستحق مجازات است. همچنین با استناد به فتوای برخی از روحانیهای شیعه مانند «آیتاله مکارم شیرازی» و یا «صافی گلپایگانی» ،وی مرتد خوانده شد« .در پاسخ به استفتایی که در پایگاه اطالعرسانی وی منتشر
میگفتم بزرگترین اشتباه موسیقی ایران این است که من را در خـود راه دهـد .من مانند موریانه به جانش میافتـم .من نیامدم درست کنم ،من قراراستموریانهواربجوم.
31
اندیشه ،دانش و هنر
شده ،آیتاله قمنشین ،جسارتکنندگان به امام هادی را ‘مرتد’ خواند». حتا برخی برای کشتن او جایزه یکصدهزار دالری تعیین کردند و پلیس آلمان نسبت به تهدیدهایی که به وی شده بود دست به تحقیق و تامین امنیت زد اما خود شاهین میگوید« :به نظرم ترانه نقی زیادی جدی گرفته شد». قرار بود مصاحبهای کوتاه با هم کنیم .جایی نشستیم و صحبت گل انداخت« .شاهین نجفی» راحتتر از آن بود که تصور کردم .فکر میکردم توگو اما زیاد باید پیچ و تاب خورد در این گف توگوی ده دوازده اینطور نبود .برای همین گف دقیقهای ،شد نزدیک چهل دقیقه؛ حیف بود کوتاه شود .حتا اگر فرصتی بود ،به وقت نفس تازه کردن در بالکن هم حرفها ادامه مییافت. توگو در سفر او به واشینگتن برای این گف اجرای یک برنامهی زنده به مدد دوستی گرفته شد و اینک که منتشر میشود« ،شاهین نجفی» چند روزی است در سوگ از دسترفتن مادرش است .شاید الزم باشد از طرف کوچهایها به او تسلیت بگویم پیش از آن که بخواهم به توگو وارد شوم. گف توگوی آن چه در پی میآید ،محصول گف بلندی است با «شاهین نجفی». صحبت از اینجا آغاز شد که پرسیدم کار جدی او از کجا آغاز میشود چرا که پیشتر، جسته و گریخته کارهایی از او شنیده شده بود.
◦
آیا فضایی که در ترانه ما مرد نیستیم وجود دارد ،یک تحول درونی بود یا خواننده میخواست در فضای تازهای بخواند؟
«این کاملن تصور است .من پیش از انتشار «ما مرد نیستیم» دو کار داشتم که رپ نبود. مانند وطن که سبک پاپ و ملودی خاص داشت و کاری دیگری که نتوانستم االن پیدایش کنم. آنچه شما میگویید یک کار است مربوط به سال ٢٠٠۶که در آن اسم خوانندههای لسآنجلسی آمده بود که توسط من منتشر نشد و بعد از ‘ما مرد نیستیم’ منتشر شد».
◦
کار جدی شاهین نجفی با «ما مرد نیستیم» آغاز شد؟
«کار جدی من از ایران است .ولی کار جدی با سبک رپ« ،ما مرد نیستیم» است .ما با بچهها
در خانه کاری را رکورد کردیم که یکی از افراد این ترانه را بعدن منتشر کرد».
◦
از چه موقع موسیقی در زندگی شاهین نجفی شروع شد؟
«شاهین نجفی در سال ۱۳۷۵از دنیای شعر به موسیقی پرت شد .فکر میکردم چیزی برای من کم است و با ترانه دست و پا میزدم و در نهایت در سال ۸۰بر اساس حادثه احمقانهای بین موتورسیکلت و گیتار ،گیتار خریدم و به جد آن را دنبال کردم .اولین تمی که روی گیتار زدم با ترانه زدم .استیل من این است که وقتی ساز میزنم ،با کالم همراه باشد. من در چند سبک با چند نفر آشنا شدم .گیتار من کالسیک بود و من فالمینگو کار میکردم و چند نفر از بچهها فیوژن ،جز ،راک ،بلوز را تجربه میکردند .بنابراین فرصتی داشتم که چیزهای مختلفی را در گستره متفاوتی تجربه کنم .با تجربه شعری من ،همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه در ٢٠٠۵به آلمان آمدم».
◦
در سال ۲۰۰۵هدفمند به آلمان آمدی یا بیهدف؟
«برای من زندگی اینطور است که از هر جایی بریدی ،باید از همانجا دوباره شروع کرد. مانند مارمولک که دمش را میزنند اما دوباره در میآورد .االن اگر بپرسید هدفت برای زندگی چیست میگویم هیچ .چون سیستم زندگی من اینگونه است که در باشیدن خودم باشم نه در گذشته و نه در آینده .در آن زمان ما میخواستیم رها بشویم اما تصور اینکه آیا رها شدن تبدیل به بند دیگری میشود یا نه ،خود یک ترس بود. من میخواستم موقتی از ایران بیرون بیایم تا وضعیت ایران تغییر کند و بعد دوباره برگردم .اما وقتی آمدم دیگر به عقب نگاه نکردم».
◦
«ما مرد نیستیم» ترانه متفاوتی است. فارغ از خصلتهای هنری ،در حوزه اجتماعی ترانه اعتراضی است .تولد این ترانه از کجاست؟
«از جهت فرم قرار بود غزل مثنوی باشد. مانند ‘دختری که پردهاش را دوخت و آنکه پول نداشت در آتش سوخت’ .کار تا یه جایی پیش میرود و من نمیتوانم .این کار ماند و با
32
چند آلمانی آشنا شدم که بیت به من دادند .بیت در موسیقی رپ ،لوپ یا تکرار تم در موسیقی است که در جز و هیپهاپ استفاده میشود. من گوش میکردم که در من نشست و آن را محاوره کردم. اما از جهت معنایی ،به عقب برمیگردد .به نگاه من ،یک پسر ایرانی که در داخل خانوادهی پر جمعیت پر زن بزرگ شده است که در خارج از ایران تازه با موجودی به نام زن تازه آشنا میشود .انگار پوست زن را از رویش باز کردی و موجود دیگری بیرون آمده که هم برای من جذابیت دارد و هم مقداری شرمندگی که چقدر من اشتباه میکردم».
◦
یعنی در ایران زن ایرانی را نمیشناختی؟
«تا آن موقع نه من ،بلکه بسیاری از ما نمیشناختیم .اگر کسی ادعا کند من نسبت به زن ایرانی همان نگاهی را دارم که یک فرد غربی دارد ،من به سختی او را میفهمم .من در ایران خیلی ادعا داشتم که نسبت به زن احترام قائلم. چون در خانواده پر زن زندگی میکردم .پنج خواهر داشتم به همراه مادرم که گیالنی هم هستیم .چرا برای ما جک میسازند؟ به دلیل تسامح و احترامی که نسبت به زن داریم .زن در جامعه و خانواده ما حضور قوی و جدی دارد. مانند مناطق خشک و مرکزی ایران نیست .با این حال این تفاوت را احساس میکردم .در بحث نژادی یک سیاه پوست آدم است ،زن هم آدم و انسان است .این بهترین نگاه به زن است. ما نمیتوانیم نگاه بخش وسیعی از روشنفکری ایرانی را پنهان کنیم .من در آن زمان درگیر
فکـر میکـردم چیـزی بـرای من کـم است و با ترانه دست و پا میزدم و در نهایت در سال ۸۰بر اسـاس حادثه احمقانهای بینموتورسیکلتوگیتار، گیتارخریدم
● عکس ها از دامون روزبه
نیچه نیز بودم ،همه دست به دست هم داد تا من به زعم خودم نگاه سالمی نسبت به زن نداشته باشم».
◦
نگاه تو بین زن امروز خیلی متفاوتتر است؟
◦
آیا ترانه «ما مرد نیستیم» از خودت بود؟
«صد در صد .االن نگاهم حتا پس از ترانه ‘ما مرد نیستیم’ هم متفاوتتر است».
«بله».
◦
فکر میکـردی این تـرانه ایـنقدر دستبهدست شود؟
«نه».
◦
وقتی اینگونه شد ،چه احساسی داشتی؟
«من وقتی به آلمان آمده بودم ،با گروهی از بچههای پناهنده بودیم که نمیدانم به چه امیدی موزیک کار میکردیم اما من به آنها میگفتم من دو یا سه سال وقت میخواهم مانند یک سردار فاتح آلمان را بگیرم و میگفتم بزرگترین اشتباه موسیقی ایران این است که من را در خود راه دهد .من مانند موریانه به جانش میافتم. من نیامدم درست کنم ،من قرار است موریانهوار بجوم .نگاه من این نبود که مشهور شوم».
◦
فکر میکردی ضربه اول را اینطور بزنی؟
«فکر نمیکردم این مساله سهمگین باشد چون بر سر ترانه ما مرد نیستیم خیلی فحش شنیدم».
◦
«ما مرد نیستیم» خیلی زود در بین مردم گسترده شد و به نظر حرف تازهای داشت. برخوردهای مردم چگونه بود؟
«برخوردها عجیب و غریب بود .آن موقع من ٢٨ساله بودم و عدهای میگفتند این بچه بعد از دو روز که به آلمان رفته جو حقوقبشری و حقوق زنان او را گرفته است .خانمی زنگ زد که ‘شما از جنبش فمینیستی چیزی میدانید؟’ من میگفتم چیزهای میدانم .عدهای میگفتند این (شاهین نجفی) خطرناک است و فردا از آزادی جنسی حرف میزند و دختران را منحرف خواهد کرد».
◦
حرف آنهایی که نسبت به این کار واکنش داشتند چه بود؟
«بحث بر سر چند موضوع است .بحث مذهب ،دین و دیگر سنت که در فصل مشترکشان اخالق مطرح است و زیر مبحث اخالق امنیت ذکر میشود .آدمها نمیخواهند امنیتشان به هم بخورد .وقتی به عنوان پدر در
33
اندیشه ،دانش و هنر
خواننده تعریف کننده من نیست و در مورد هنرمند نیز قاطی میکنم اما کنشگر خوب است. دو حوزه سنت و دین در خانواده کار میکنید در نهایت در بهترین حالت ممکن سیستم اخالقی دارد که افراد خانواده موظف به رعایت آن هستند چون امنیتشان به خطر نیافتد .پدر به پسرش میگوید تو باید ازدواج کنی و دختری را قبل از آن به خانه نیاور .نگاه جامعه هم نسبت به من همین است .که فکر میکنند این شخص (شاهین نجفی) امنیت را به خطر میاندازد. چیزهایی که به آن باور داشتیم را میلرزاند. آنها میگویند صحبتهایش (شاهین نجفی) در بین جوانان مانند ویروس بخش میشود. به همین دلیل گاهی اوقات گفتم که من ترجیح میدهم غده سرطانی باشم تا آپاندیس
که مانند آن هیچ وقت مصرفی نداشته باشم و بعد من را بکنند .بنابراین من غده سرطانی هستم و دست و پاهای خود را در جامعه پخش میکنم .تا جایی که جامعه قرار است بمیرد یا اینکه با آن برخورد شیمیایی شود و به نقطه دیگر برسد».
◦
بعد از محبوبیت ترانه اول در بین مردم، آیا شاهین نجفی فکر میکند که مساله محبوبیت ارجح است تا حرف زدن؟
«بعد از انتشار ما مرد نیستیم به همان اندازه که فحش میشنیدیم ،محبوبیتمان هم باال میرفت .پس از آن به سرعت و با قصد ،کاری لومپنی از زبان بچه تهرانی بیرون دادم .بارها آلبوم رپ بیرون میدادم و حرفهایی میزدم و بعد یکهو آن را میشکاندم .در سال ۲۰۰۸ بعد از هر کاری که از ما منتشر میشد ،با ما مصاحبه میکردند و خبرنگارها گیج میشدند و به عنوان مثال میگفتند‘ :شما در کار قبلی از حقوق زنان صحبت کردید اما در این کار زبان دیگری دارید ’.من یاد گرفته بودم چطور با
34
زبان بازی کنم بدون اینکه فحش بدهم .زبانم رکیک بود و با افعال بازی میکردم».
◦
بعضیها میگویند اتفاقات و حوادث ایران مانند اعتراضات بعد از سال ۸۸یا جنبش زنان باعث ایجاد فرصت برای آدمهایی شد تا خود را نشان دهند .چقدر این اتفاقات برای عدهای بسترسازی کرد؟
«صد درصد کمک میکند».
◦
آیا این اتفاقات برای هنرمندان فرصتی بوده است؟
«برای جامعه فرصتی بوده است».
◦
چقدر برای یک هنرمند فرصت بوده؟
«بستگی دارد چقدر درگیر این قضیه باشید. جنبش سبز اتفاق افتاده ،دختری را در خیابان کشتند ،آدمی هم تا دیده بازار داغ است دو کار خوانده است .اما قبل از آن :وضع ایران خراب است ،زنان در مشکالت هستند و این هم در مورد زنان خوانده است .دیگر اینکه جو ضد دینی
در بین جوانان ایرانی است و یک نفر از احساسات ضددینی جوانان استفاده میکند تا مشهور شود... این دور باطل تا ابد ادامه خواهد داشت».
◦
اگر شاهین نجفی متولد آمریکا بود ،آیا شاهین نجفی میشد؟
«آن موقع شاهین نجفی نمیشد .من اگر در آمریکا بودم دردسر میشدم».
◦
یعنی شاهین نجفی بیش از اینکه یک کنشگر یا خواننده باشد ،یک عنصر ناراضی است؟ نسبت به چه چیزی دردسر میشدی؟
«من میگویم فرصتطلبترین آدم مارتین لوترکینگ است .اینقدر آدم باید حقیر باشد که الکی مبارزه کند و بعد کاری کند که خود را به کشتن دهد که مشهور شود؟ ما فرصتطلبها نمیدانم چرا بدبختیم ،کاش همه فرصتطلبی کنند تا تکانی بخوریم و نجات پیدا کنیم و به نقطهای برسیم».
◦
آیا نانی از خوانندگی در میآوری؟
«هنوز نه .اما نانی که در موردش صحبت میکنم باید بزرگ باشد .پول ما کم است. من تنها نیستم و ما یک گروه هستیم .مانند آهنگساز ،تنظیم کننده ،نوازنده .من باید آنقدر پول داشته باشم که به همه این بچهها بگویم شما هیچ کاری نکنید و فقط تولید کنید ،بنوازید. این کار هنری است. به نقطهای رسیدم که گفتم من به معنی
نقی خالصه تمام قسمتهای دردناکوخندهداربخشی از مدیــای ایرانــی، طعنههایی مثل گذشته اپوزیسیون یا ایرانیهای سرخــوش خــارج از کشور و بعضی از اداهای ناسیونالیستیاست.
کار ،کار نمیکنم .من باید از طریق هنرم زندگی کنم .اینطور بگویم که مساله زناشویی من هم در خدمت هنرم است .هر کسی در کار خودش زندگی را باید حرفهای ببیند .وقتی کسی که سیاستمدار است بگوید زندگی خصوصی من از کارم جداست ،او را نمیفهمم .اگر من سیاستمدار بودم برای اهداف سیاسی خودم به هیچ چیز رحم نمیکردم .من اول با کارم ازدواج کردم بعد با نفر دیگر .من همیشه میگویم پیش از اینکه چکش بردارید ما را بشکونید ،ما خودمان را شکوندیم».
◦
و این خودخواهی نیست؟
«ص د درصد خودخواهی است .من نباشم جهان وجود ندارد .من به فرد ناامید میگویم اگر تو وجود نداشته باشی جهانی نیست ،تو مرکز جهانی و به این اصل باور کن. گر در یک کنسرت خوب پول بگیری، وسوسه داشتن اتومبیلی مانند فراری یا پورش را داشته باشی ،اول به سراغ خرید آن ماشین میروی یا دنبال اینکه بچهها را جمع کنی و حرف بزنی؟ نگاهم به چپ‘ ،جاللآلاحمدی’ نیست. اینطور نیست که گیالسمان را در اللهزار بزنیم .من برای همان سیستم و قاطی خلقی هستم که فقیر آسوپاس است .نگاهم مارکسی است ،به کارگری که میگوید من آمدهام که تو شبیه من کت شلواری شوی نه اینکه من شبیه تو شوم».
◦
تو در دانشگاه ایران فلسفه خواندی؟
◦
از چه طبقهای از جامعه هستی؟
«من مخاطب فلسفه هستم».
«ما سطوح زیر متوسط هستیم .اما من با طبقهبندیها در ایران موافق نیستم چون جامعه ایران جامعه نیمه شهری است».
◦
فکر نمیکنی اعتراضت ناشی از طبقه باشد که از آن بلند شدی؟ اگر از طبقه متمولی بودی شاید این نگاه اعتراضی را نداشتی.
«صد درصد .اگر نتوان نشست».
35
◦
پس میتوان گفت بخشی شاهین نجفی بر میگردد به شرایط...
«تفاوت بین مارکس و هگل همینجاست. هگل میگوید انسان است که جامعه را میسازد اما مارکس میگوید جامعه است که انسان را میسازد .شما به عنوان یک نطفه در جامعه پرت میشوید و جامعه شما را تاجایی میکشاند .همه چیز ما اتفاق است .من میتوانستم در همینجا تبدیل به یک فارغالتحصیل دانشگاه ،ورزشکار و یا یک آخوند باشم .در مورد من اتفاقات کوچک ماجراهای بزرگ را به وجود آوردند».
◦
این نتیجه جبر است؟
«بازی بین جبر و اختیار است .به قول مهدی موسوی ،انتخاب میان جبر و جبر .حاال شما بگویید این انتخاب است یا جبر».
◦
یک نفر فتوا داد که صد هزار دالر میدهیم تا سر شاهین نجفی را بیاورید و تو به سراغ پلیس آلمان رفتی .درک یک خارجی نسبت به شرایط تو چه بود و آیا میفهمید تو چه میگویی؟
«نه .خیلی جالب بود که ما دقیقن شب این توضیح را به پلیس آلمان دادیم .و پلیس گفت ما چه کار کنیم؟ تصورش را بکنید مترجمی هم که کنار شماست مشخص است که شور انقالبی دارد و چهل سال است در خارج از ایران ادبیات ایرانی را به آلمانی ترجمه میکند .شرایط خندهدار و غیر قابل فهم بود».
◦
اگر از پلیس که یک مقام رسمی است، بگذریم آیا دیگران هم میفهمیدند که محکومیت یک شبه تو چه معنایی دارد؟
«من این شانس را داشتم که با بخشی از جامعه فهمیده آلمان و سیاسیون برخورد داشته باشم و در بعضی از آنها چیزهایی دیدم که نظر من را نسبت به روشنفکری عوض کرد و فهمیدم روشنفکری پز و ادا نیست و ادعا میخواهد چون باید شما با این سیستم زندگی کنید و لحظه به لحظه خودت را به جلو ببری. رفتار آلمانیها نسبت به این قضیه برای من خیلی جذاب بود .هیچ چیزی نباید قربانی نگاه آزادمنشانه تو باشد و آلمانیها نسبت به این موضوع احترام قائل بودند».
◦
تو وارد بخشی از جامعه ایران میشوی که مذهب شیعه دارند و نود درصد مردم آن جامعه به امامهایشان اعتقاد و باور دارند. آیا تصور نکردی به برداشتهای فردی یک جامعه تعرض و تعدی میکنی؟
«نه ،چرا باید این فکر را میکردم؟»
◦
تو برای ترانه «نقی» پوستر پستان یک زن که سر آن پرچم سبزی است و سمبلهای دین و گنبد به سکسیترین شکل را انتخاب کردی و به یکی از ائمه به نام «نقی» که یکی از امامان شیعه است ،وارد شدی .آیا قصد تو به سخره گرفتن باورها بود؟
«نه .چون مسئله به عقیده خودم رو بود، خیلی کار سطحی و کار شوخ طبعانه بود».
◦
مزاح بود که جدی گرفته شد؟
«بحث در مجموع جدی اما دردناک است. اگر خود من چنین تصویری از گنبد به عنوان پستان یک زن را میدیدم که باالی آن پرچم همجنسگرایی زده شده ،میگفتم آیا این شخص با گنبد ،با ائمه به معنی شخصیت تاریخی ،با اسالم یا با شیعه مشکل دارد؟ اما مقداری تیز هوشی میخواست تا بحث دیگری را نیز بفهمد. اینکه چیزی به نام دین و شیعه به محلی برای
36
امرار معاش عدهای تبدیل شده است .مثلن حرم حسینابنعلی را در شهر میچرخانند .طبیعی است که این کار من را به خنده میاندازد».
◦
اگر من مسلمان شیعه باشم ،نماز بخوانم و با تو همنشین باشم اعتقادات من تو را اذیت میکند؟
«نه .به هیچ عنوان».
◦
اگر من بگویم تو به ائمه من توهین میکنی ،آیا میپذیری که کار را تعدیل کنی؟
«من با چنین شخصی بحث نمیکنم. اما برای او توضیح میدهم که من به عنوان شاهین ،از شاهین نجفی که برده هنر است متفاوتم .میگویم من دوست دارم به تو کمک کنم و از دین چیزی نگویم و نمادها را استفاده نکنم اما متاسفم چون من بردهی هنر هستم و وقتی شعر زاییده میشود به هیچ چیز رحم نمیکند و حتا به مسایل جنسی من هم کشیده میشود و شانس آوردی به ائمه گیر میدهم نه به تو و همسرت».
◦
بعد از ساختن ترانه «نقی» فکر نمیکردی کسی تو را بکشد؟
«نه».
◦
آیا فکر میکردی این شوخی اینقدر جدی نبوده که کسی این کار را بکند؟
«بعد از نقی ،دورهای بود که بخش انسانی من به عنوان آدم ترس و دلهره داشت ،مانند اینکه شما میخواهید از جایی بپرید .اما بخش دیگر من به عنوان شاهین نجفی هنری ،میگفت تو اجازه نداری ،تهش این است که میمیری .به خود دلداری میدادم و میگفتم خجالت بکش جوانانی در زندان هستند .بنابراین موضوع برایم از اهمیت میافتاد».
◦
آیا مخاطب تو در «نقی» فهمید چه گفتی؟
◦
تو در «نقی» چه میخواهی بگویی؟
«بخشی از مخاطب نفهمید ،بخشی آرام آرام فهمید اما بخشی از مخاطبان نیز سریع گرفتند».
«نقی خالصه تمام قسمتهای دردناک و خندهدار بخشی از مدیای ایرانی ،طعنههایی مثل گذشته اپوزیسیون یا ایرانیهای سرخوش خارج از کشور و بعضی از اداهای ناسیونالیستی است. فکر میکردم ناسیونالیستهای ایرانی بیشتر از مذهبیون ناراحت شوند چون به نژاد تیکه انداختم .اما من به پوستر کمتر فکر کرده بودم».
◦
یعنی هدف تو «نقی» نبود و بیشتر به محتوای جامعه ایران فکر کرده بودی؟
«بله .اما آن موقع که این کار را نوشتم اصلن به این فکر نمیکردم».
◦
پس در مورد شاهین نجفی نمیتوانیم پیشبینی کنیم که چه میخواند.
«نه».
◦
تو کنشگر ،خواننده یا هنرمند هستی؟
«خواننده را فراموش کنید .چند وقت پیش خانمی گفت‘ :شما شاهین نجفی خواننده هستید؟’ و من گفتم خواننده ،آوازهخوان یا مطرب ،هر چه دوست دارید بگویید .خواننده تعریف کننده من نیست و در مورد هنرمند نیز قاطی میکنم اما کنشگر خوب است .من با کسی که کار میکند رابطه خوبی دارم .مانند نوشتن ،خواندن»...
◦
هدفت را دقیقن در ماههای آینده روی چه چیزی گذاشتی؟
«برنامهریزی کاری دارم و روی تراک کار میکنم».
◦
اعتراض؟ در مورد ائمه؟
«نه .ربطی به ائمه ندارد».
◦
قبول داری پاپی دین و ایمان مردم شدن ،مد شده است؟
«چرا بد باشد؟ برای جامعه ایران این مد شدن خوب و تمرین است .اگر در جامعه ما قرار است لخت شدن تمرین شود و با پوشش مشکل داریم ،هر کسی شلوارش را پایین بکشد و بقیه دست بزنند .برای اینکه تمرین کنیم و به چیزهایی که ندیدیم عادت کنیم .ما اینقدر در مورد پرده بکارت حرف زدیم که در ایران این قضیه را نیز گذراندند».
◦
یعنی اینها ابهتها را میشکند؟
◦
چه چیز برای تو مقدس است؟
«صد در صد .هیچ چیز جز ‘انسان’ آنقدر تقدس ندارد که دور آن هاله بکشیم».
«’انسان’ ،تا موقعی که دست به کار تخریبی نزند .حضور شما برای من مقدس است .انسان به معنی حضور برای من آبادی و ساختن عشق ورزیدن باید باشد .به قول شاملو دوست داشتن و دوست داشته شدن .به عنوان آدم آنارشیست اگر بهشی را تصور کنم که بیطبقه است و در قرارداد و رابطه آدمها ،کنترل ،قانون ،دولت و سلطهای وجود ندارد .چنین جامعه که انسانها بر اساس غرایز رفتار میکنند برای من مقدس است».
◦
حرفی را برای مخاطبانت بگو.
«یک بار در سخنرانیها جوان آمریکایی به من گفت ما را نصیحت کن .گفتم من کسی را نصیحت نمیکنم اما میگویم نترس چون باالخره میمیری ،تجربه کن چون زمان نداری و نصیحت میکنم که کسی را نصیحت نکنی».
37
چیزی به نام دین و شیعه به محلی برای امرار معاش عدهای تبدیل شده است .مثلن حرم حسینابنعلی را در شهر میچرخانند .طبیعی است که این کار من را به خنده میاندازد
● فرهنگ ،چارچوب ذهنی کسی نیست
«کلیشه هفت سین و اروتیسم در فرهنگ ایرانی»
در روزهای پایانی سال ۱۳۹۱عکسی متفاوت از یک سفره هفت سین با موضوع «مادر زمین» از سوی «آرین آریان» ،هنرمند مقیم کانادا در فضای مجازی منتشر شد .در این عکس ،زنی نیمه عریان در میانه سفره هفت سین نشسته است در حالی که... فیروزه رمضانزاده
در روزهای پایانی سال ۱۳۹۱عکسی متفاوت از یک سفره هفت سین با موضوع «مادر زمین» از سوی «آرین آریان» ،هنرمند مقیم کانادا در فضای مجازی منتشر شد. در این عکس ،زنی نیمه عریان در میانه سفره هفت سین نشسته است در حالی که دو پستان وی به عنوان یکی از اجزای هفت سین به مخاطب نشان داده است. انتشار این تصویر در فضای مجازی و
شبکههای اجتماعی واکنشهای مختلفی در پی داشته است .برخی معتقد بودند این تصویر استفادهای ابزاری از وجود زن است و آن را مورد نکوهش قرار دادهاند .برخی دیگر آن را نماد زایش و برکت و تصویری هنری و ابداعی توصیف کردهاند .مخالفان انتشار این تصویر معتقدند این تصویر، ساختارشکنانه بوده و بنیان سنت نوروز را برهم ریخته است.
38
کلیشه «هفت سین» هدف هنرمند نبود «آرین آریان» متولد کرمان است و اکنون نزدیک به چهار دهه بهار را در ایران و کانادا تجربه کرده است .وی درمورد نظرات مختلف کاربران شبکههای اجتماعی نسبت به تصویر هفت سین مورد نظر میگوید« :بزرگترین مشکلی که من در نظرات مختلف میبینم این
است که هر کسی سعی میکند من را به دیدگاه خودش نزدیک کند تا اینکه به اثراز بیرون نگاه کند. از بیرون نگاه کردن نوعی نگاه بیطرفانه است. من بر اساس باورها و نگاهی که دارم عکسهایم را میگیرم .برای هر عکس هم از مدتها قبل طراحی میکنم و میدانم چه نتیجهای بدست خواهد آمد .حاال با فرهنگ ایرانی فاصله دارد یا نه ،برهنه است یا نه و هر ایراد دیگری که دیگران بنا به سلیقه خود میگیرند برای من اهمیتی ندارد. ممکن است یک حس و درد مشترک بین من و کسانی باشد که از عکسهای من خوششان میآید ولی آن هم هدف من نیست .هنرمند واقعی هنگام پدید آوردن اثرش به خط کشیهای موجود اصلن توجهی ندارد». وی میافزاید« :بعضی دوستان طوری در باره فرهنگ ایرانی صحبت میکنند که انگار ایرانی همان چهارچوب ذهنی آنهاست فرهنگ و هر چیزی بیرون از آن فرهنگ ایرانی نیست. اگر کسی در انتقاد از عکس من میگوید برهنگی در فرهنگ ایرانی و حتی ایران باستان نبوده مشخص است هیچ اطالعی از فرهنگ ایران ندارد .اتفاقن مجسمهای از «آناهیتا»« ،الهه آب» که نماد باروری هست نشان میدهد که «آناهیتا» نیمه برهنه است و یکی از پستانهایش هم بیرون است (خارج از فرهنگ ایران در اساطیر یونان هم گایا (مادر زمین) زنی است نیمه برهنه). اشتباه این افراد این است که دنبال نشانههای فرهنگی اروتیک در عکس من هستند در حالی که این عکس هم بخشی از کل مجموعه کارهای برهنه این سالهای من است و اگر مساله زن، تنهایی و برهنگی را در کارهای من درک نکنند و با آن ارتباط نگیرند با این عکس هم مشکل خواهند داشت .در این عکس هم عمدن خواستم پستانها دیده شوند که نماد رهایی و باروری
اگر کسی در انتقاد از عکس من میگوید برهنگی در فرهنگ ایرانی و حتی ایران باستان نبوده مشخص است هیچ اطالعی از فرهنگ ایران ندارد
است ،برهنگی برای من نماد رهایی است و در رهایی تنها بودن یکی از موضوعات عکسهای من است .قصد من کلیشه «هفت سین» نبود. اگر این کلیشه با عکس من شکسته شده باز هم میگویم که عکس را بر اساس معیارهای خودم میگیرم و طبیعی است میتواند بازتابهای متفاوتی داشته باشد» . به گفته آریان« ،فرم دایرهای شکل دامن همان شکل کرویت زمین را دارد با عناصری از طبیعت که گرد آن در حال چرخش هستند که باز هر یک از این عناصر مفهوم خاص خود را دارند .با این وجود فرم سیبها ،سبد، سبزه و سایر ترکیبات شبیه فضای سیارات است که خورشید (مادر زمین) در مرکز آن قرار دارد .قرمزی دامن هم افزون بر نماد زنانگی و هارمونی آن با فرش خورشیدگونگی را نیز نشان میدهد .موسیقی نیز وسیلهای است تا به این باروری کمک کند (در فرهنگ چین از موسیقی برای باروری طبیعت استفاده میکنند) و در عین حال تنها همدم تنهایی زن است که میخواهد به وسیله آن با دنیای اطرافش که طبیعت و جانوران است (در عکس دو عدد سوسک دیده میشود) ارتباط بگیرد» . این هنرمند تاکید میکند«« :ایرج میرزا» یا «مولوی» و حتی همین «فروغ» خودمان مگر شعر «اروتیک» نداشتهاند؟ مگر نگارگریهای (مینیاتور) ایرانی اروتیک در گذشته نداشتهایم؟ مگر ما حاصل عشقبازی پدر و مادرهایمان نیستیم که میگوییم اروتیک در فرهنگ ایرانی نیست .به دلیل دیکتاتوری موجود است که اروتیک در ادبیات ما محدود است و در عکاسی و سایر هنرهای تصویری دیده نمیشود .چگونه دوستان در این عکس که برهنگی در آن یکی از آخرین عناصری است که ممکن است به چشم بیاید نگاه مردساالر کشف کردهاند؟ کجای تصویر من زن حقیر است؟ در نگاه ابزاری زن وسیلهای است برای نیازهای مرد .کجای تصویر من این وسیله بودن زن چه به شکل جنسی آن و چه به شکل بردگی آن دیده میشود؟ در هنر برهنه توجه به بدن و کشف آن یکی از عناصر اصلی آن است که گاهی فرم به تنهایی در آن اهمیت پیدا میکند و گاهی فرم در ارتباط با موضوعات اطرافش. بنابراین توجه به فرم بدن چه زن و چه مرد را
39
نمیتوان استفاده ابزاری نامید .این نوعی تقدیس بدن است .حاال ممکن است بعضیها طوری دیگری به عکس نگاه کنند و لذت ببرند که این چیزی از خود اثر کم نمیکند .افرادی که تحمل عکسهای برهنه مرا ندارند و مرتب به فیس بوک گزارش میدهند تا آنها را حذف کند غافل از آن هستند که فیس بوک یک بخش کوچک از این جهان ارتباطات است .عکسهای من در وب سایت و فتوبالگم و همین طور صفحه سایر دوستان خواهد رفت و کوته فکری است که گمان کنیم میتوان جلوی انتشار یک اثر هنری را گرفت .جلوی نگاه هنرمند را هم نمیتوان با توهین و خشم و تهدید گرفت .با همه توهین و تهدیدهایی که شده و میشوم کماکان مسیر خود را ادامه میدهم».
تغییر باید پاسخ گویی نیازی یا خواستی در جامعه باشد دکتر علی اکبر مهدی ،استاد جامعهشناسی دانشگاه در کالیفرنیا در این زمینه میگوید: «تغییر در سنتها به چند گونه انجام میگیرند. نوع و منبع و چگونگی این تغییرات تاثیر بسزایی در پذیرش ،پایداری ،و نهادینه شدن آنها دارد. موثرترین و پردوامترین تغییر از پایین ،یعنی از طرف مصرفکنندگان سنت ،و به صورت تدریجی است .اگرچهگاه نتایج اینگونه تغییرات در درازای زمان بسا وسیع و گسترده باشند ،ولی در کوتاهمدت آن چنان شوکهزا نیستند .چرا که معرفی تدریجی آنها همه امکان پذیرش آنها را بیشتر میکند و هم ضربههای تحول را به مخالفان خود آرام و به صورتی قابل تحمل منتقل میکند .اما اگر تغییر از باال یا بیرون، به صورت تحمیلی و یا فرمایشی و نیز ناگهانی باشد ،اغلب با مخالفت شدید مواجه شده و امکان نضج و پایداری آن کم میشود و باالخره برای ایجاد هر تغییری در سنتها ،باید زمینههای الزم کارکردی در جامعه وجود داشته باشد .به عبارت دیگر تغییر باید پاسخ گویی نیازی ،مشکلی ،یا خواستی در جامعه باشد». این جامعهشناس معتقد است« ،در مورد قرار دادن یک زن در میان سفره هفت سین و به ویژه نشان دادن سینه وی به عنوان یکی از سینها ،باید توجه داشت که اگر چه این کار میتواند جلوهای از یک نیاز خالقانه هنری برای
اندیشه ،دانش و هنر
یک هنرمند باشد ،چگونه نیازی را برای تغییر سنتهای نوروزی پاسخ گوست؟ بیشک، چنین نوآوری در حد یک کار هنری ارزنده است ،تا زمانی که دقیقن به همین عنوان در فضا و مکانی هنری مطرح شد .علت مخالفت گستردهای که در فیس بوک به سانسور این اثر انجامیده است دقیقن طرح آن در بطن شرایط نوروزی و در فضای عمومی نوروزی به عنوان بدیلی برای سنتی است که هفت «سین» آن از کاالهایی بیجان و خارج از حوزه جنسیت تشکیل شده است .اگر این اثر به عنوان یک کار هنری در یک گالری به نمایش گذاشته میشد و یا حتی در زمانی غیر از نوروز در میان دیگر آثار عریان آقای آریان ظاهر میشد ،بیشک مثل دیگر آثار عریان ایشان به سرنوشتی حذفی دچار نمیشد».
نگاه هنرمندانه به زن ،زیبایی و نوروز ماندانا خرم ،خبرنگار حوزه میراث فرهنگی معتقد است« ،من این تصویر را خیلی دوست دارم .این تصویر بسیار هنرمندانه است و هیچ اغواگری در آن به آن معنا که برخی افراد در فکر آن هستند در این تصویر دیده نمیشود. بسیار ساده و زیبا است و شاید نماد زایش که از آن نام بردی را بیشتر بشود در آن احساس کرد .من ک ً ال با تصاویر برهنه که در فضاهای عمومی منتشر میشود مخالف هستم اما این تصویر با باقی تصویرها فرق دارد خود من هم از افرادی بودم که این عکس را به اشتراک گذاشتم». شاهین سپنتا ،فعال حوزه میراث فرهنگی نیز میگوید« :این تصویر بسیار زیبا و با معنی است این استفاده ابزاری نیست .نگاه هنرمندانه است به زن و زیبایی و نوروز». امین طباطبایی ،مشاور برنامهریزی خانه فرهنگ جاودان در ایران نیز معتقد است، «آنچه در مورد فرهنگ عامه و میراث فرهنگی ناملموس در جهان بدیهی است ،عرفی بودن آنهاست .به معنی دیگر اگر در به جا آوردن یک سنت یا آیین ،رفتار یا روشی اعمال شود یا صورت پذیرت که با عرف متداول یا باورهای عموم در تقابل یا تعارض باشد ،به طور معمول در آن باور ماندگاری نخواهد داشت و به آن
باور یا آیین آسیب خواهد رساند .قرار دادن یک زن برهنه در سفره هفت سین و شمردن سینه آن به عنوان سین هفتم هم از این قاعده مستثنی نیست» . طباطبایی تاکید میکند« :فراموش نکنیم که بر اساس باورهای فرهنگی ایرانیان که به برگزاری جشن نوروز انجامیده است ،پایه و عناصر اصلی تشکیل دهنده هفت سین ،پایه گیاهی دارند و تنها به دلیل آغاز نام آنها با حرف سین ،مورد استفاده قرار نگرفتهاند .بدیهی است که این موضوع ربطی به حقوق و آزادی زنان ندارد .این زن در خارج از این سفره با هر پوششی آزاد است قرار گیرد اما در سفره هفت سین یا هر نوع سنت دیگری که ریشه در باورهای عموم مردم جدا از دین و مذهب آنها دارد ،چندان شایسته نیست». اما برخی دیگر از کاربران اجتماعی به ویژه فیس بوک معتقدند این تصویر بیانگر طرز تلقی نگاه مردساالرانه جامعه ایرانی نسبت به زن است و نه یک برداشت ساده هنری از وجود یک زن. منصور پرهیزگار پژویان ،فارغالتحصیل جامعهشناسی از دانشگاه لندن در صفحه فیسبوک خود پیرامون این عکس نوشته است، زنان همان نگاه مرد «شوربختانه نگاه ما به ساالرانه میباشد .سینههای برهنه زن معرف یکی از هفت سینها شده و به دست او سازی هم دادهایم تا پیش درآمدی باشد در لذت جویی هر چند کاری است زیبا ولی تحقیر آمیز». دکتر مهدی در ادامه سخنان خود تاکید میکند« :تعابیر عمومی نسبت به این اثر گوناگون بوده است .بعضی این عکس را از زاویه «اعتراض عریان» به نهضت «فمن یا برهنگان» که از اوکراین آغاز شد مرتبط میکنند ،بعضی آنرا در تداوم حرکت «آلیا مگدا المهدی» در مصر و یا عکسهای عریان خانم «گلشیفته فراهانی» میدانند .بعضی دیگر این نوع نگاه به زن و استفاده از بدن وی در میان سفره هفت سین را نوعی نگاه جنسی و مردساالرانه به زن تلقی کردهاند .بر عکس ،بعضی از طرفداران این عکاس منتقدان را به داشتن نگاهی جنیستی و متحجر و مردساالرانه محکوم کردهاند .واقعیت این است که این عکس بیشتر جنبه هنری دارد تا سیاسی .بعد تحول گرایانه آن به نظر من بیشتر در نگاه عکاس به سنت شکنی در معرفی یک موجود انسانی در سفره هفت سین است،
40
در سفرهای که اجزای آن همیشه غیر انسانی بودهاند .به کارگیری سینه انسان ،به هر معنا و مفهومی که عکاس در نظر داشته است (زیبایی، لذت ،زنانگی ،)...،که خود تعابیر مثبت و منفی زیادی میتواند داشته باشد ،نوعی ابداع است. از آنجا که ما هنوز در دنیای نابرابر جنسیتی زندگی میکنیم ،استفاده مشخص از سینه زن و نه یک مرد یا هم زن و هم مرد ،احتمال اتهام مردساالری را نسبت به این اثر زیاد میکند. من فکر میکنم که این اثر را باید از زاویه زیباییشناسانه و هنری و فارغ از شرایط اجتماعی سنت مطروحه در عکس در نظر گرفت .از آنجا که تحمیل سلیقه مخاطبان بر محصوالت هنری قبل از تولید آنها آثار مخربی بر خالقیت دارد، کمتر هنرمندی میتواند خالقیت خود را قربانی این محدودیتها کند». در سال ۱۳۶۷فیلم کوتاه هشت میلی متری آرین جایزه بهترین تدوین را از انجمن سینمای جوان کرمان به دست آورد. آرین افزون بر سینما و عکاسی تجربههایی نیز در زمینه سرودن شعر و نویسندگی داشته و هنوز هم به نوشتن مشغول است .از جمله رمان بلندی در دست نوشتن دارد که ده سال است روی آن کار کرده و امید دارد آن را به پایان برساند و منتشر کند .در سال ۲۰۰۶به خاطر عالقهاش به نوشتن با انتشار مجله هفتگی «دیدار» در مونترال وارد دنیای روزنامه نگاری و مطبوعات شد .آرین ۲۴شماره دیدار را به عنوان سردبیر و ناشر منتشر کرد .انتشار دیدار بعد از ۲۴ شماره متوقف شد. عکس «مادر زمین» بخشی از مجموعه جدیدی است که بر روی آن کار میکند و نمایشگاه بعدی وی خواهد بود. وی در این زمینه توضیح می دهد «:بردن عکس به سمت تکنیک نگارگری ایرانی و همینطور نگاهی به آثار« ماتیس» (که خود او هم تحت تاثیر نگارگریهای ایرانی بود). شکستن پرسپکتیو به گونهای که اجزای مختلف هم در یک سطح هستند و هم نیستند. هم بعد به چشم میخورد هم نمیخورد .هم عکس به نقاشی (از نوع نگارگری ایرانی) نزدیک شده است و هم نشده .تالش تازهای که با توجه به برخوردها و حسادتها و توهین و تهدید آدمهای کوته فکر انرژی بیشتری را باید مصرف کنم» .
● به بهانه سالروز درگذشت ثمین باغچهبان
«رنگینکمون کودکی با نوای ثمین»
تونهم اسفندماه برابر با سالروز درگذشت «ثمین باغچهبان» شاعر ،نویسنده، بیس آهنگساز و مترجم ایرانی است« .ثمین باغچهبان» در سال ۱۳۰۴در تبریز به دنیا آمد ولی کودکی خود را در شیراز گذراند و در هفت سالگی با خانوادهاش به تهران رفت...
تونهم اسفندماه برابر با سالروز بیس درگذشت «ثمین باغچهبان» شاعر، نویسنده ،آهنگساز و مترجم ایرانی است. «ثمین باغچهبان» در سال ۱۳۰۴در تبریز به دنیا آمد ولی کودکی خود را در شیراز گذراند و در هفت سالگی با خانوادهاش به تهران رفت و تحصیالتش را در تهران گذراند .آشنایی او با موسیقی و شعر در خانه پدری بود زیرا قصههای کودکانه را از زبان پدر میشنید و نوای تار مادر را به گوش میسپرد .ثمین از همان دوران کودکی راه آینده زندگی خود را یافته بود.
نام نویسی در هنرستان عالی موسیقی نه تصادفی ،بلکه هدفی بود که او همیشه در سر میپرورانید .اما در آنجا هم فقر مثل همه جای دیگر بازدارنده بود .ثمین دلش میخواست پیانو بنوازد ،اما بدون آنکه ساز را درمنزل داشته باشد چنین امکانی به او داده نمیشد و او به نواختن ویولن و استفاده از ساز مادر رضایت داد ،اما ویولن باید از جنس مرغوب میبود و بهناچار به سازهای بادی که چندان رغبتی هم به نواختن آنها نداشت روی آورد.
ثمین سرانجام در کالس هارمونی «پرویزمحمود» نامنویسی کرد و با مقدمات آهنگسازی آشنا شد .سپس برای ادامه تحصیل در رشته موسیقی بورس گرفت و به ترکیه رفت .او در استانبول با «اولین» که خواننده و موسیقیدانی اهل ترکیه بود ،آشنا شد و این آشنایی به ازدواج انجامید .بعد از بازگشت به ایران هر دو آنها در مدرسه عالی موسیقی استخدام شدند .ثمین کمپوزیسیون و کونترپوان درس میداد و اولین آواز و پیانو. ناگفته نماند که ثمین فرزند «جبار باغچهبان» (جبار عسکرزاده) اولین آموزگار کر و اللها و همچنین بنیانگذار نظام جدید آموزش الفبای فارسی در ایران بود .وی کتابی درباره پدرش در ایران منتشر کرد ه است که «چهرههایی از پدرم» نام دارد و در تیراژ محدود ۱۱۰۰نسخه منتشر شد ه است. با گشایش تاالر رودکی در سال ۱۳۴۸ثمین باغچهبان نیز چون تنی چند از آهنگسازان دیگر به استخدام این سازمان درآمد و یکی از معروفترین آثار وی «زال و رودابه» نام داشت که در جشن گشایش تاالر رودکی یا «وحدت» فعلی در تهران ،در سال ۱۳۴۶با ارکستر سمفونیک تهران ،به رهبری «حشمت سنجری» و گروه آواز جمعی اپرای تهران ،به رهبری همسر ثمین ،اجرا شد .ثمین باغچهبان
41
محبوبه شعاع
اندیشه ،دانش و هنر
همچنین تا پیش از انقالب ،۱۳۵۷آثاری برای ارکسترسمفونیک تهران مینوشت. مجموعهی «رنگین کمون» ،نیز آهنگها و شعرهای ثمین باغچهبان برای کودکان است .این مجموعه شامل کتاب شعر و نتها به همراه نوار صوتی آنها است .که با همکاری همسرش اولین ،مرحوم «بهجتقصری» و «توماسکریستینداوید» ساخته شد .باغچهبان همچنین کتابهایی از «عزیزنسین» نویسنده طنزنویس ترک و «یاشارکمال» را نیز به فارسی ترجمه کردهاست. ثمین باغچهبان که به دلیل نامناسب بودن شرایط موسیقی در ایران به همراه همسر و فرزندش «کاوه» در ترکیه زندگی میکرد ،سرانجام در آخرین روز اسفندماه 1386 خورشیدی در و سن هشتاد سالگی در ترکیه درگذشت.
منابع :ویکی پدیا ،به یاد ثمین باغچهبان
42
ی به فیلمهای من ری ● نگاه
«درستایشداداییسم»
سروش طاهری
ی اهمیت میدهد؟ چه کسی چرا؟ چه کس اهمیت نمیدهد؟ «دادا» مرده است یا زنده. ما همان طور که نمیتوانیم یک زنده را زنده کنیم ،مردهای را هم نمیتوانیم زنده کنیم. دادا مرده است؟ دادا زنده است؟ دادا تنها «داداییسم» است!
هشتم جوالی ،سال )۱۹۵۸ (من ری- ِ
«آمانوئیل رادینسکی»،)۱۸۹۰-۱۹۷۶( ، با نام هنری «من ری» )man Ray( ،از هنرمندان پیشروی مکتب سورئالیسم و از پایه گذاران «داداییسم» بود. این هنرمند آمریکایی ،فعالیت هنریاش را با پرداختن به نقاشی در آمریکا شروع کرد و در
43
ادامه به مکتب نوپای «داداییسم» پرداخت و به آن معنا بخشید. ی است که در «دادا» ،)Dada( ،مکتب سال ۱۹۱۶در زوریخ در سویس شروع شد و به سرعت به آلمان و پس از آن به فرانسه رسید .داداییسم را در واقع میتوان پس لرزهای جنگ جهانی اول دانست .فشاری از فشارهای ِ که بر مردم اروپا آمده بود و به شکل مکتبی «آوانگارد» در هنرمندان نمود پیدا کرد. شاید بتوان بهترین تعریف از این مکتب را در نا ِم آن جستجو کرد .نام «دادا» در حالی انتخاب شده که یک چاقوی نامه باز کن بین ی به کلمه ی یک لغتنامهی فرانسوی-آلمان فرانسوی ( )Dadaبه معنی «اسب چوبی» اشاره میکرده! در واقع رسالت مکتب دادا را باید طرد کردن منطق و قاعده و اعتبار بخشیدن به ابهامگرایی دانست.
اندیشه ،دانش و هنر
«من ری» که به دنبال اعتبار بخشیدن به داداییسم بود ،پاریس را برای گذراندن زندگی حرفهای خود انتخاب کرد .این عکاس ،نقاش، مجسمه ساز و فیلم سا ِز آمریکایی ،با دل بستگی ی ادامه به تفکر آونگارد ،هنر خود را در راه عکاس داد .او که پیرو تفکری مستقل و تجربهگرا در ی در کشف قابلیت تصویرهای هنر خود بود ،سع ثابت و متحرک بود .از این رو به فیلمسازی روی آورد و چندین فیلم کوتاه تجربهگرا ساخت که با پای بندی به تفکر آونگارد ،سرشار از روح داداییسم و سورئالیسم بود. فیلمهای من ری را باید به دو دسته ی فیلمهای «روایی» و فیلمهای «غیر روایی» تقسیم کرد. ی از فیلمهای روایی برجسته ی من ری، یک «ستاره دریایی» ساخت سال ۱۹۲۸است. در «ستاره دریایی» ،اشعار راوی جریان فیلم هستند .اشعاری که خط اصلی فیلم را بازگو نمیکنند بلکه تعامل معنایی با موضوع دارند و داستان را در ارایه ی معنا هم راهی میکنند .استفاده از اشعا ِر «روبرت دسنس» )Robert Desnos(،در این فیلم نشان از دل بستگی «من ری» به ادبیات مدرن عصر خود دارد. روایی «من ری» را باید بیش فیلمهای ِ تر در چارچوب آوانگارد و تجربهگرایی قرار داد و در کنار آن فضای سورئالیستی که بر فیلم حاکم است .زیرا روایت کردن و پیگیری یک خط داستانی در تعریف داداییسم نمیگنجد.
او از ترفندی هوشمندانه برای ایجاد تصاویر ذهنی به عنوان پیش زمینهای کـه ذهـن را آمـادهی دریافت معانی میکند استفاده کرده و آن قرار دادن تصاویری لحظهای است که در کسری از ثانیه ظاهر و محو میشوند.
در فیلمهای آونگار ِد من ری ،حضور یک «عکاس» به عنوان فیلم ســاز به ی حس می شود. خوب داداییسم پیروی از هر گونه منطق را در خود رد معنایی میکند .ابهامی که در ساختار بصری و ِ فیلمهای من ری وجود دارد ،فرار از رئالیسم را نشان میدهد. او در این فیلمها در عین پیروی نکردن از «سمبلیسم» ،از موقعیتها و اشیایی برای خلق نمادها استفاده میکند که از خصوصیت سورئالیستی فیلمهایش است .خلق شناسه هایی ِ که از قبل وجود ندارند اما بیننده -به لطف روایت قابل درک فیلم ساز فیلم ساز -با آنها ارتباط برقرار میکند. در فیلمهای آونگار ِد من ری ،حضور یک ی حس «عکاس» به عنوان فیلم ساز به خوب می شود .او ،از درون تصاویری که اینک به لطف «سینما» متحرک اند و قادر به نمایاندن موقعیتها هستند ،و با تکیه بر طب ِع تجربه ی فوقالعاده تولید میکند گرایی خود ،صحنههای که روح هنرمندی بیش از یک فیلم ساز در آن جاریست. روایی «من ری» عموما کوتاه فیلمهای غیر ِ ترند و با روندی سریع تر طی میشوند .کلیت فیلمها پیرو معنایی است که بیننده را دچار ابهام در درک آن چه رخ داده است میکند. این فیلمها بیش از هر چیز دیگری بر تفکر داداییسم پای بند ماندهاند .فیلمهایی که مجموعهای از «تصاویر متحرک» در کنار یک دیگر است .مجموعهای که بر اساس منطق در حاصل کنار هم چیده نشده اند؛ و در حقیقت ِ احساسات فیلم ساز در لحظهاند! داستان ،تاثیر خودش را روی بیننده گذاشته ولی شخص از بازگو کردن آن ناتوان است .زیرا درون مایه ی آن از زبانی خارج از قواعد ادبیات یا علمی است .زبانی با بیان احساسات که هنر را خالصانه به بیننده انتقال می دهد .این
44
مجموعه تا جایی که می تواند از دنبال کردن یک موضوع خاص امتناع میکند. او از ترفندی هوشمندانه برای ایجاد تصاویر ی به عنوان پیش زمینهای که ذهن را ذهن آمادهی دریافت معانی میکند استفاده کرده و آن قرار دادن تصاویری لحظهای است که در کسری از ثانیه ظاهر و محو میشوند. «من ری» ،بیپروایی بینظیری در به تصویر کشیدن بدن برهنهی زنان داشت .او از فیگورها و مدلها برای ابراز هنر سورئالیستیاش ی برای استفاده میکرد و پرترهها را به نمادهای بیان افکارش تبدیل میکرد. یو تصاویر و صحنههای برهنه در عکاس ی داشته اند .تصاویر فیلم سازی او جایگاه خاص شاعرانه و رمز آلودی که او از پشت قاب شیشه ای در فیلم «ستاره دریایی» از «آلیس پرین» گرفته ،در نوع خود بینظیر است. من ری در کارنامه فیلم سازی آوانگارد خود ،فیلمهای «باله ی مکانیکی»،)۱۹۲۴( ، ی مایه»« ،)۱۹۲۶( ،بازگشت به «سینمای ب خرد»« ،)۱۹۲۴( ،ماک باکیا» )۱۹۲۷( ،و «ستاره دریایی» )۱۹۲۸( ،را بر جای گذاشته است. «گالری نشنال پرتره» لندنNational(، ِ هفتم فوریه تا )Portrait Galleryاز تاریخ ِ ی از عکسهای او، ۲۷ماه می ,نمایشگاه بزرگ شامل ۱۵۰پرتره بر پا کرده است که آثار او را در چهار بخش طبقه بندی میکند.
«من ری» ،بیپــروایی بینظیری در به تصــویر کشیدن بدن برهـنهی زنان داشت .او از فیگورها و مدلها برای ابراز هنر سورئالیستیاشاستفاده میکــرد و پرترهها را ی برای بیان به نمادهای افکارش تبدیل میکرد.
45
● روز جهانی مبارزه با کار کودکان
«شرایط کودکان کار در ایران سخت تر شده است
فیروزه رمضانزاده
۲۳خردادماه برابر با دوازدهــم ژوئن به عنوان روز جهانی «مبارزه با کار کودکان» نامگذاری شده است.
این روز ما را به یاد کودکان کار در کورههای آجرپزی قزوین ،ارومیه ،تبریز و دهها نقطه دیگر ایران ،کارگاههای شیشهگری، کارگاههای زیرزمینی تولید کفش و لباس و شرایط نامطلوب و خطرناک کودکان کار در ایران میاندازد .کودکانی که پا به پای بزرگترهایشان به جای بازی در کوچه و خیابان و درس خواندن در پشت نیمکتهای مدرسه به ناچار تن به کار در خیابان یا کارگاههای زیرزمینی دادهاند .در این میان اعتراض و تالشهای کنشگران حقوق کودکان در ایران نتوانسته است گره از کار فروبسته این کودکان بازکند. کودکانی که بدون برخورداری از حق کودکیشان برای رقابت با سایر کودکان همسن و سال خود و ایجاد یک زندگی سالم توانی ندارند.
46
ممنوعیت کار کودکان زیر ۱۵سال
براساس آخرین دادههای آمار رسمی از سوی منابع خبری داخل ایران بیش از یک میلیون و ۷۰۰هزار کودک در ایران به جای رفتن به مدرسه برای کمک به هزینه زندگی خانوادههای خود مجبور به کار کردن در شرایط سخت و غیراستاندارد هستند .بر پایه آمارهای رسمی در ایران تنها ۶۷درصد از دانشآموزانی که باید در مدرسه مشغول تحصیل باشند ،در مدارس حضور دارند .همچنین بررسیها نشان میدهد هر کودک کار در ایران ماهیانه ۸۰تا ۱۰۰ هزارتومان درآمد به دست میآورد. وضعیت کودکان کار هر سال بدتر از سال پیش وضعیت کودکان کار در سال جاری از دیدگاه ناظران و فعاالن حقوق کودک اسفناک توصیف شده است« .علیاکبر اسماعیلپور» ،یکی از اعضای هیات مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان اردیبهشت ماه سال جاری وضعیت
به دلیـل بیتدبیری و سـوء مدیریت دستگاههای اجرایی، روزبهروز بر تعـداد کودکـان کمسن و سال کار در ایران افزودهمیشود کودکان کار در ایران را «بغرنج»شده ،توصیف کرده بود( .ایلنا) در حال حاضر به دلیل بیتدبیری و سوء مدیریت دستگاههای اجرایی ،روزبهروز بر تعداد کودکان کمسن و سال کار در ایران افزوده میشود. کودکانی که به جای نشستن بر پشت نیمکتهای مدرسه مجبور به فال فروشی و دست فروشی در کوچه و خیابان و یا انجام کارهای سخت و زیانبار در کارگاههای نمور و غیر استاندارد به صورت غیرمجاز هستند. از این تعداد ،نزدیک به نود هزار کودک بین گروه سنی ۱۰تا ۱۴سال در کارگاههای رسمی یا کارگاههای کوچک زیر ده نفر به کار مشغول هستند که البته مسووالن دست اندرکار در جمهوری اسالمی این دسته از کارگاهها را از شمول قانون کار معاف کردهاند. در این راستا چندی پیش ،جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان و جمعی از فعاالن حقوق کودک در آستانه روز جهانی منع کار کودک ،با انتشار نامهای خطاب به رییسجمهوری آینده ایران ،خروج کارگاههای زیر ده نفر و مشاغل خانگی از شمول قانون کار را با اصل ۷۹قانون اساسی که بر ممنوعیت کار کودکان زیر ۱۵ سال صراحت دارد در تناقض دانستهاند. ماده ۷۹قانون کار ،شامل تبصرهای است درباره کارهایی که ماهیتشان برای کودکان زیر هجده سال زیانآور است و همچنین شامل تبصره قانونی ۱۸۸که بنابر آن افراد مشمول استخدام کشوری ،کودکانی که برای دولت کار میکنند و کودکانی که در کارگاههای خصوصی خانوادگی به کار مشغولند ،در دایره این قانون قرار نمیگیرند.
اسماعیلپور درباره آمار کودکان کار در ایران گفته است« :تنها آمار رسمی به آمار سرشماری سال ۸۵اختصاص دارد که طبق آن یک میلیون و ۶۰۰تا یک میلیون و ۸۰۰هزار کودک کار در کشور وجود دارد در حالیکه بهطور حتم اگر این آمار را مبنای خود قرار دهیم ،وضعیت کار کودکان اسفناکتر خواهد بود».آمار کودکان کار در حالی یک میلیون و هشتصد هزار کودک اعالم شده است که روزنامه ابتکار نزدیک چهار سال پیش به نقل از گزارش مرکز آمار ایران ،تعداد کودکان کار در این کشور را دو میلیون و ۵۰۰هزار تن اعالم کرده بود. البته دستگاههای اجرایی متولی امور کودکان نیز به جای بهبود شرایط و ارایه راهکار برای بهبود وضعیت کودکان کار آنها را به کار کردن تشویق میکنند .ازجمله میتوان به آموزش و پرورش اشاره کرد که سال گذشته درصدد برگزاری جشنواره نانآوران بود .جشنوارهای که به نوعی کودکان را به کار کردن تشویق میکرد. داوود روستایی ،قائممقام سازمان دانشآموزی دی ماه سال گذشته از آغاز شناسایی دانشآموزان نانآور خانواده در شهرستانها خبر داده و گفته بود« :جشنواره نانآوران در سال «تولید ملی ،حمایت از کار و سرمایه ملی» به منظور تقدیر از دانشآموزانی برگزار میشود که در کنار درس خواندن به خرجی و اقتصادی خانواده خود کمک میکنند». کودکان کار میتوانند به راحتی بازیچه دست بزهکاران حرفهای نظیر سارقان یا باندهای توزیع مواد مخدر ،عوامل ایجاد خانههای فساد و غیره قرار گیرند. فعاالن حقوق کودکان در ایران اعالم کردهاند که ۹۰درصد از کودکان کار شبها به خانههای خود بازمیگردند اما کودکان خیابان ،شبانه روز در بیرون خانه به سر میبرند و برپایه آمارهای موجود اغلب این کودکان بزهکار میشوند. با این وجود ،تعداد انگشت شمار مراکز نگهداری از کودکان کار و خیابان در تهران و سایر کالن شهرها امکانی برای زیر پوشش قرار دادن این تعداد کودک کار و خیابانی ندارند. درحالیکه کودکان کار ،پس از اجرای طرحهای موقتی دستگاههایی از جمله،
47
شهرداری و نیروی انتظامی و طرح شناسنامه، دوباره به سر چهارراهها و خیابانها بازمی گردند« ،حبیباله مسعودیفرید» ،مدیرکل دفتر امور آسیبدیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی ،خردادماه سال گذشته از اجرای یک طرح موقت دیگر با عنوان «راهاندازی مراکز ویژه خدمات سرپایی به کودکان کار و خیابان» در برخی از شهرهای پرجمعیت ایران خبر داد. «فرشید یزدانی» ،فعال حقوق کودک آنزمان در گفتوگو با روزنامه شرق گفته بود: «مسووالن یا به دنبال حذف سریع کودکان از شهر بهمنظور زیباسازی منظر شهریاند یا با رویکردی پلیسی و امنیتی به دنبال دستگیری کودکان برآمدهاند».
ایدز در کمین کودکان کار
شرایط کودکان کار در ایران تنها به سختی کار ختم نمیشود .سال گذشته نتایج یک تحقیقات تحقیقی نشان داد که از ۸۷کودک خیابانى مورد مطالعه که میانگین سنیشان ۱۱سال بوده است ،یک و شانزده دهم درصد کودکان مورد مطالعه سیگار و یک و ۹دهم درصد نیزمواد مخدر مصرف کرده بودند .ناظران معتقدند این کودکان موادی را مصرف میکنند که به راحتى به دست آورند و به آسانی نیز مصرف میکنند. کودکان کار در ایران همچنین در معرض آزارهای جسمی ،روحی و جنسی و نیز ابتال به بیمایهای خطرناک ،نظیر ایدز هستند. «مینو محرز» ،رییس مرکز تحقیقات ایدز ایران آبان ماه سال گذشته در جمع خبرنگاران
جشـنواره نانآوران در سـال «تولید ملی ،حمایت از کار و سرمایه ملی» بهمنظور تقدیر از دانشآموزانیبرگزارمیشودکه در کنار درس خواندن به خرجی و اقتصادی خانواده خود کمک میکنند
جامعه
گفته بود« :چهار تا پنج درصد از کودکان کار در خیابان و دو درصد از زندانیها به ایدز مبتال هستند». فرشید یزدانی» نیز پیشتر در گفتوگو با خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا گفته بود که «بیش از ۳۲درصد کودکان کار ،مورد آزار جسمی ،روحی و جنسی قرار میگیرند و نرخ ابتال این کودکان به بیماری ایدز پنج و چهار دهم درصد است و این نرخ نسبت به نرخ ابتال به ایدز در جامعه که یک درصد است ۴۵برابر است». درحالی که «محمود احمدینژاد» ،رییس دولت دهم بارها در سخنان خود یکی از فواید طرح هدفمند کردن یارانهها را ساماندهی هرچه بیشتر فقرا عنوان کرده است با این وجود ،از دیدگاه بیشتر کارشناسان و کنشگران حقوق کودکان بیشترین آسیب ناشی از اجرایی کردن بحث هدفمند کردن یارانهها یا همان سیاست حذف یارانه از روی کاالهای اساسی کودکان و زنان را نشانه گرفته است. روز جهانی «مبارزه علیه کار کودک» فرصتی است که به وضعیت اسفناک کودکان در ایران بیاندیشیم .کار کودکان را باید تهدید جدی برای رشد و شکوفای دنیای آینده آنها دانست. به امید روزی که شاهد محو حضور کودکان کار در خیابانها وکورههای آجرپزی حاشیه شهرها و نیز بهبود وضعیت سالمتی ،تحصیلی و معیشتی آنها باشیم.
فعاالن حقوق کودکان در ایران اعالم کردهاند که ۹۰درصد از کودکان کار شبها به خانههای خود بازمیگردند اما کودکان خیابان ،شبانه روز در بیرون خانه به سر میبرند و برپایه آمارهای موجود اغلب این کودکان بزهکار میشوند.
48
«از ثبت کردن خسته نمیشویم» انسانها به ثبت خود عالقهی بیپایان دارند .چه از دیرباز که خود را بر غارها و سنگها حک میکردند و چه حاال که با اشارهای هر کسی یک دوربین در قطع و اندازههای متفاوت همراه خود دارد ،آنرا درآورده و به ثبت رویدادهای اطراف میپردازد. مهشبتاجیک
این ثبت بی مرز و محدوده که به نظر میرسد انسانهای امروزی خستگیناپذیر به آن میپردازند گاهی سرنوشتها را تغییر میدهد. این تغییرات زمانی ثبت زوایای نادیدهای را شامل میشوند که ممکن است فرمت زندگی را دچار تحوالت بنیادی نمایند .حاال باید از خودمان بپرسیم این ثبت لحظه به لحظه با تاریخ و زمان چه تاثیری در زندگی انسانهایی اینچنین عالقمند به جاودانگی میگذارد. شاید شور انسانها به ثبت لحظات با تکنولوژی
امروزه که گاهی به شکلی بس آراسته و گاهی با ژولیدگیهای رفتاری همراه است ،نشان از تشنگی دارد که نهان واقعیت خود را در انسان امروزی بروز دهد .این لحظات زمانی واقعبینی اجتماعی امروزی را نشان میدهد و تنیدگی تکنولوژی با رفتارهای انسان اکنون که به طرزی هوشمند و هنرمندانه او را به یک مقلد تبدیل کرده است .گاهی علت این رفتار در عالم ثبت تصاویر سیطرهی بازنمود تاخیر یافتهی واقعیت است که در عالم تصاویر رفتارها ،عالیق و نفرتها به نمایش گذارده میشود. گاهی این توالی تصاویر در زندگی انسان امروزی، نشان عالقهی او به بافت زندگی روزمرهاش است نه حتا پیشامدهای استثنایی .این وهم تصاویر که زندگی امروز ما از آن ماالمال گشته است حتا بسیاری از رفتارهای ما را بازتعریف میکند .پیش از این رفتارهایی را انجام میدادیم بنا به دالیلی که برای خودمان تعریف شده بود ،ولی امروز با ثبت تصاویر و نمود آن در زندگی امروزهمان بسیاری از کارها و رفتارها را انجام میدهیم و در واقع به صورت متوالی خود را کادربندی میکنیم برای یک قاب و این احتمال را میدهیم که بازتاب این رفتار ما در یک قاب نمود پیدا کند. به دلیل اینکه امروزه تصاویر ثبت و ضبط شده از افراد به تحلیل و کنش کشنگران و تحلیلگران منجر میشود و این تصاویر مانند دادههایی است 49
برای تحلیلهای محتوایی و روشی است به مانند مشاهدهیمستقیمرفتاریکهبهوسیلهیآنمیتوان تحلیل کرد ،پیامها و ارتباطات تصاویر و زندگی انسانها به رد و بدلهای کنش و واکنشی منجر میشود که این وهم تصاویر به وجود آوردهاند. زمانیکه قواعد هنجارهای پذیرفته شده تغییر میکنند به دنبال خود ،بسیاری از کنشها و واکنشها را نیز دچار تحول مینمایند .زمانی نه چندان دور را در نظر بگیرید که ثبت تصاویر به شدت و قاعدهی امروزی نبود .دوربین وسیلهای نبود که با سادگی در دسترس مردم قرار بگیرد و باید برای داشتن و استفادهی از آن گاهی از هفتخوان رستم را پشت سر میگذاشتی .دوربین وسیلهای لوکس محسوب میشد که اگر هم این ریسک به جان خریده میشد که امانت گرفته شود فقط برای ثبت لحظات بسیار خاصی مانند ازدواج نزدیکان بود .به تبع این امکان و همچینن عدم وجود تکنولوژی که یکی از مجراها و محلهای جاری شدن این امکان است رفتارهای تصویری انسانها تفاوت عمدهای با امروز داشت. امروز ما بازتاب بسیاری از رفتارهای خود در تصاویری از خودمان تعیین میکنیم .عمدهی رفتارهای ما انجام دادن و یا ندادنشان وابستگی مستقیم به تصاویری دارد که از ما ثبت میشود. حتا در مرحلهی آسانتر اگر از خودمان عکس میگیریم ژست لحظهای ما مشخص است برای اینکه جایی برای ثبت آن در نظر گرفتیم یا خیر.
● پنجمین کنگره جهانی مبارزه علیه اعدام
«با هم علیه اعدام» پنجمین کنگره جهانی مبارزه علیه اعدام هفته گذشته در مادرید ،پایتخت اسپانیا ،با شرکت بیش از پانصد نماینده از پنجاه کشور برگزار شد .در این کنگره که با حمایت مالی نروژ ،سوئیس ،فرانسه و اسپانیا و از سوی دو سازمان بین المللی «با هم علیه اعدام» و «ائتالف جهانی علیه اعدام» برگزار شد...
پنجمین کنگره جهانی مبارزه علیه اعدام هفته گذشته در مادرید ،پایتخت اسپانیا ،با شرکت بیش از پانصد نماینده از پنجاه کشور برگزار شد .در این کنگره که با حمایت مالی نروژ ،سوئیس ،فرانسه و اسپانیا و از سوی دو سازمان بین المللی «با هم علیه اعدام» و «ائتالف جهانی علیه اعدام» برگزار شد بیش از چهل میزگرد و کنفرانس را در بر میگرفت .یکی از این میزگردها با عنوان «ایران و اعدام» بود که در آن «احمد شهید» ،گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد برای بررسی وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسالمی، «محمود امیری مقدم» ،بنیانگزار «حقوق بشر ایران»« ،رویا برومند» ،مدیر اجرایی «بنیاد عبدل رحمان برومند» ،و «حسین رئیسی» ،حقوقدان شرکت داشتند .این میزگرد با قرائت نامهای از «عماد الدین باقی» ،که نتوانست برای شرکت در این کنگره از تهران به مادرید سفر کند آغاز شد .متن نامه عمادالدین باقی که توسط «علی شیرزاد» قرائت شد بشرح زیر است.
خانم ها و آقایان عزیز با سالم به پیشگاه حضار ارجمند و ابراز تاسف از اینکه برای چندمین سال متوالی سعادت حضور در جمع دوست داشتنی شما از من سلب شده است .من خود را یک عضو کوچک و محروم شده از شرکت در جمع همفکرانم میدانم و کوچکتر از آنکه پیامی به آنان بدهم اما به درخواست همکاران برگزار کننده کنگره به جای سخن در حضور ،سخن در غیاب میگویم. هر جا اعدام وجود دارد معنایش این است که آنجا کرامت انسان وجود ندارد یا مفهوم کرامت به درستی درک نشده است زیرا انسان موضوع و غایت هستی است .همه چیز برای او خلق شده است نه انسان برای آنها(.معنایی که در کتاب انجیل و آیات متعدد قرآن هم بدان اشاره شده است :سورههای بقره آیه ، ۲۹ابراهیم آیه ۳۲و ، ۳۳ذاریات آیه ،۳۸جاثیه آیه ۱۲و ،۱۳نحل آیه ۱۲تا (.۱۴ من وقتی به مسائل و مشکالت جامعه، سومدیریت ،توسل به زور ،پرخاشگری ،جنگها، اختالف خانوادهها و بسیاری از مسائل دیگر فرو میروم در نهایت درباره ریشه همه آنها به یک چیز میرسم و آن هم فقدان باور به «کرامت انسان» است .یعنی اگر برای مردم کرامت انسان درک میشد و معنای آن جا می افتاد و حرمت همدیگر را نگه می داشتند بسیاری از مسائل
50
احمد رافت
حل می شد .این همان اکسیر حیات و دوای همه دردها است که گمشده بشر بوده است. به همین روی مسئله من فراتر از اعدام یعنی کرامت انسان است و سلب حیات مظهر اعالی نقض کرامت انسان است .به همین دلیل مسئله من وسیع تر از اعدام است یعنی مسئله من کشتن انسان است .ما با اعدام مخالفت میکنیم در حالی که صدها برابر آن در جنگها و بمبگذاریها به طرز وحشیانهای کشته می شوند. گمان میبرم حل مسئله اعدام ،کلید و مقدمه حل سایر مشکالت حقوق بشری است زیرا در حقوق بشر ،جان مانند تنه درخت و بقیه حقوق مانند شاخههای آن هستند و نیز به دلیل اینکه هم مشکالت و ابهامات نظری در این زمینه را باید حل کند و هم مشکالت و ابهامات مذهبی را و هم یکی از منابع عمده شارژ خشونت را زائل میکند. براساس اصل واقعبینی و اصالح تدریجی که در اسناد حقوق بشری مندرج است ما آرمان نهایی لغو اعدام را یکجا و همین االن برای کشور خود درخواست نمیکنیم بلکه اکنون فقط خواستار حذف مجازات اعدام برای کودکان و مواد مخدر و جاسوسی و جرایم مالی و سنگسار و وضع مجازاتهای جایگزین هستیم .در سال گذشته ( )۲۰۱۲در ایران طبق خبرهای رسمی منتشر شده در رسانههای داخلی و دولتی حدود ۳۰۰نفر اعدام شدهاند .البته آمارهای غیر رسمی بیشتر است که من بنا ندارم به آنها اعتماد کنم .همین آمار رسمی به اندازه کافی تکان دهنده است .یک سوم جرائم محکومان ،مربوط به مواد مخدر و بقیه به ترتیب مربوط به جرائم سرقت مسلحانه و زورگیری ،قتل و محاربه و جرائم جنسی مانند تجاوز به عنف بوده است. زمینه اغلب این جرائم را فقر و مشکالت اقتصادی تشکیل می دهد که مسئولیت آن متوجه سوء مدیریت است .تاسف آورترین چیز این است که جامعه واکنشی در برابر اینهمه اعدام نشان نمیدهد و با توجه به اینکه نیمی از اعدامها در مالعام انجام شده استقبال فراوان مردم تعجببرانگیز شده است .انگار به تماشای یک شو یا سیرک و نمایش جذاب میروند. وجود همین زمینهها از دالیل ادامه اعدامهای گسترده است و اگر اینطور نبود حکومت هم نمیتوانست گشاده دستانه اعدام کند .فعلن من
در مقام تحلیل روانشناختی و جامعه شناختی این موضوع نیستم که خودش بحث مستقلی را میطلبد اما این نشان دهنده وسعت نیاز ما به کار فرهنگی و اجتماعی است. در راستای کار بزرگی که شما برعهده دارید دو نکته را هم متذکر میشوم: اول تالشهای موجود بسیار نیکو اما ناتمام است .شایسته است همراه با فشار و اعتراض ،کار آموزشی کرد و با کتاب و مقاله و کار پژوهشی و فیلم بهخصوص برای کشورهای توسعه نیافته و در حال توسعه ،آگاهی عمومی را هر چه بیشتر ارتقا داد. و دوم اینکه در بعضی از کشورهای جهان مانند آمریکا ،ژاپن ،مالزی ،ایران ،چین، عربستان،عراق ،افغانستان و ...هنوز حکم اعدام اجرا میشود اما در برخی از آنها آمار اعدام سرسام آور و وحشتناک است .لذا باید مبارزه با اعدام در دو سطح تعریف شود .یکی مبارزه با اعدام بهطور کلی که شامل آمریکا و ژاپن و مالزی و غیره هم میشود و دیگری اینکه اعدامها از حدی که بگذرد دیگر اعدام نیست، قتل عام است و باید در سازمان ملل به عنوان جنایت علیه بشریت شناخته شود زیرا از نظر حقوقی با برخی از ویژگیها و تعاریف مربوط به ماده هفت اساسنامه دیوان کیفری بینالمللی منطبق میشود به ویژه هنگامی که دربرگیرنده مواردی غیر از جرایم سنگین مانند قتل باشد و
51
استمرار آن شائبه کشتار سازمان یافته یا دولتی را بیابد و قصد القای وحشت در آن تصریح شود و تشریفات دادرسی مخدوش و فاقد همه احتیاطهای الزم باشد. برخیزیم و گامی فرا پیش نهیم با آرزوی جهانی انسانی پیروز باشید در دو میز گرد دیگر ،اولی با حضور «لیال علی محمدی» در مورد اعدام نوجوانان ،و دیگری با شرکت «تیمور الیاسی» در رابطه با اعدام قاچاقچیان مواد مخدر نیز ایران در مرکز توجه شرکت کنندگان قرار گرفت« .مارینا نمات» ،زندانی سیاسی سالهای اول انقالب و نویسنده کتاب «زندانی تهران» در مراسم افتتاح این کنگره حضور داشت .خانم نمات در آن زمان به اعدام محکوم شده بود ولی این حکم به اجرا در نیامد. «شیرین عبادی» ،برنده جایزه نوبل صلح، سخنران مراسم اختتام بود .خانم عبادی در سخنرانیاش به انتخابات ریاست جمهوری نیز اشاره کرد و منجمله گفت «مردم ایران در سه محور با حکومت اختالف دارند» .این سه محور ،بگفته خانم عبادی مخالفت با برنامههای هستهای که تحریمها را بدنبال داشته است، دخالتهای ایران در امور دیگر کشورها و نقض
جامعه
حقوق بشر هستند .خانم عبادی از سوریهای حاضر در این کنگره بهخاطر پشتیبانی جمهوری اسالمی از حکومت بشار اسد و دخالت در کشتار مردم سوریه عذرخواهی کرد. «رویا برومند» در گفتگو با رادیو کوچه گفت «اعدام به هیچ وجه عامل موثری در پیشگیری از ارتکاب جرائم نیست» .خانم برومند اعدام را «نفی انسانیت» و اقدامی در جهت «عادی کردن خشونت دانست» .پنجمین کنگره جهانی مبارزه با اعدام که در آن بیش از هفده وزیر نیز حضور داشتند با تظاهراتی در مرکز «شهر مادرید» با خواست حذف مجازات اعدام در سرارسر جهان پایان یافت. در حال حاظر در صدو پنج کشور مجازات یوپنج اعدام از قوانین کیفری حذف شدهاند ،در س کشور این احکام از حداقل د سال پیش به اجرا گزارده نمی شوند و از پنجاه و هشت کشوری که هنوز احکام اعدام صادر میکنند ،در سال ۲۰۱۲ تنها در نوزده کشور این احکام به اجرا درآمدند. ایران از جمله این کشورها است و در رتبه دوم بعد از چین قرار دارد.
52
● مایکل جکسون
«سلطان همیشه جاودان» انتشار حقایق باور نکردنی درباره مایکل جکسون! ده نکته عجیب درباره مایکل جکسون! رازهای زندگی سلطان پاپ! مایکل دیده شده .او زنده است! انتشار مطالبی که ثابت میکند او میدانست قرار است بمیرد! شهرزاد کریمی
تمام اینها و انتشار بسیاری از این گونه تیترها و مطالب و شایعات پس از مرگ او، مانند بمبهای خبری جهان را فرا میگرفت و اخبار دیگر را تحت تاثیر قرار میداد .حتی اخبار انتخابات پرتنش ۸۸در ایران را. سلطان پاپ حتی مرگش تا مدتها تیتر یک بسیاری از مطبوعات و سایتهای خبری بوده و هست .فردای روز درگذشت مایکل، کنگره آمریکا برای احترام به وی ،یک دقیقه
به صورت ایستاده سکوت کردند و در بیانیهای، درگذشت وی را تسلیت گفتند و اضافه کردند: «خدا را شکر میکنیم که به ما اجازه داد تا در زمان و مکانی زندگی کنیم که «مایکل جکسون» در آن زندگی میکرد». «مایکل جوزف جکسون» در تاریخ بیست و نهم اوت ۱۹۵۸در ایالت «ایندیانا» ،در آمریکا و در خانوادهای از طبقه کارگر و تهیدست زاده شد .نام پدرش« ،جوزف» و نام مادرش، «کاترین» بود .او هفتمین فرزند از ۹فرزند خانواده جکسون بود .جوزف ،پدر خانواده ،در استخدام معدن آهن بود و اغلب با برادرش به اجرا در کافهها و دیسکوهای شهر میپرداخت و در خانه و جلوی چشمان فرزندانش تمرین میکرد .مادر مایکل بسیار مذهبی بود .خانواده یازده نفری جکسون ،در یک خانه کوچک دو اتاق خوابه زندگی میکردند. اتفاقاتی که بعد از آن برای مایکل افتاد فقط نامش ،شانس نبود .بلکه استعداد بینظیر و فوقالعاده او ه مراه با شانس و خوش اقبالی در کشوری که کشور فرصتها و آرزوهای بزرگ نامیده میشود و البته تالش و ممارست بی وقفه او ،همگی با هم پیوند خورد و او را وارد دنیای موزیک کرد. در سن بسیار کم یعنی یازده سالگی۴ ، تک آهنگ او ،موزیک یک در آمریکا شد .این
53
موفقیتها روند صعودی یافت و تا جایی پیش رفت که برای سلطان پاپ رقیبی یافت نمیشد. در جاهایی به دخالت در سیاست و تاثیرگذاری بر انتخاب رییسجمهوریهای آمریکا متهم میشد و در جایی اتهامهای اخالقی سنگین به او زده میشد .ولی همچنان محبوب ماند. زندگی خصوصی او اما ،وقتی از پیرایهها و وصلههای ناجور ژورنالیستی پاک میشود ،ساده مینماید .زندگی انسانی است که تمام تالش خود را برای تغییر و تفاوت ،در ارائه هنر خود انجام داده و ظاهرن جز مواقعی که ناخوداگاه در مسیر حواشی قرار میگرفته دغدغه دیگری برای او نمیتوان تصور کرد. انسان دوستی ،عشق به همنوع و برابری نژادهای بشر چیزی است که از مفاهیم و محتوای بسیاری از اشعار و حتی ویدئوهای او میتوان دریافت کرد. حواشی در طول زمان به کناری خواهد. آنچه مانده آثار اوست که تا سالهای دیگر برای بسیاری از مردم جهان یاد آور عشقهای دوران جوانی آنهاست و پس از آن هم نوشته خواهد شد بر تاریخ موزیک و پاپ. مایکل جکسون در بیست و پنجم ژوئن ۲۰۰۹ و تنها هجده روز قبل از آغاز اولین کنسرت «این آخرش است» بر اثر ایست قلبی درگذشت.
ی جکسون کتز ● متن سخنران
۱
«خشونت علیه زنان، مساله مردان است»
ترجمه :افسانه هژبری
Jason Katz
(امریکایی ،متــولد سـال )۱۹۶۰ آموزگـار ،نویسـنده ،فیلمسـاز، ی از مهمترین سخنران ،و یک کوششگران پیشگـام مرد در ی در نهضت ضدجنسیت پرست سراسر جهان بشمار میآید .در سال ،۱۹۹۳کتز برنامه “مربیان در پیشگـیری از خشونت” را ی مرکز در دانشگاه شمال شرق مطالعات ورزشی تاسیس نمود و از سال ،۱۹۹۶اولین برنامه جهانی پیشگیری از خشونت جنسیتی در سپاه تفنگداران ایالت متحده را تأسیس و راه بری کرده است. همچنین ،رساالت ،اقدامات و زمینه ابتکارات آموزشی کتز در پیشگیری از خشونت جنسیتی و خانوادگی بطور گستردهای در ی و ورزشی مؤسسات آموزش عال مورداستفادهقرارگرفتهومیگیرد.
● جیسن کتز
چکیده :متن زیر رونوشت سخنران ی «جیســون کــتز» ،کوشـشگر ضد ی امریکایی است که اخیرن جنسیتپرست به روی وبسایت “ت.ِ .د” قرار گرفته و در اصل در نوامبر ۲۰۱۲در سانفرانسیسکو ایراد شده است .در این سخنرانی ،کتز چنین استدالل میکند که جهت ایجاد تغییری بنیادی در مسایل مربوط به خشونت جنسیتی (از جمله تجاوز جنسی، آزار وسوءاستفاده از کودکان و خشونت خانگی) در درجه اول باید بپذیریم که این مسایل همانقدر که مسایل زنان هستند، مسایل مردان نیز هستند .باید بهجای به زیر سوال بردن رفتار و پندار زنان آزار دیده ،سوالهای خود را متوجه مردانی که نه تنها آزار دهندهی زنان ،که آزار دهنده دیگر مردان و کودکان هستند کنیم و همچنین متوجهی سیستمهای فرهنگی،
54
آموزشی ،و اقتصادیای که به ایجاد چنین مردانی کمک میکنند .برای این کار، نیازمند مردان بزرگسال قدرتمند در سطوح مختلف جامعه هستیم که در این امر نقش رهبری به عهده بگیرند :به این ی که ی که دیگر مردان و کل زیرفرهنگ معن ی روزمره را تحمل عملکرد جنسیتپرست میکند ،به چالش کشیده و غیر قابل قبول نمایند« .جیسون کتز» این رویکرد را که در آن افرادی (بهخصوص مردانی ) که ی بطور مستقیم در شرایط خشونت جنس نیستند دامنههای آن را به چالشی فعاالنه و همهجانبه میکشند روش ناظر مینامد. مقاله ،دیگر موضوعات مهم اجتماعی مانند نژاد و نژادپرستی ،جنسیت و جنسیتگرایی و تعریفهای رایج اما نادرست از هر یک را نیز در این مقاله مطرح کرده و برداشت روشنی از آنها ارایه میکند.
امروز قصد دارم چشماندازی را با شما مطرح کنم که قابلیت متحول کردن الگوواره(پارادایم) خشونت جنسیتی ،شامل تجاوز جنسی ،خشونت ی از خانگی ،آزار جنسی ،و سوءاستفاده جنس کودکان را دارد .این دامنه گسترده که به اختصار آن را «مسایل مربوط به خشونت جنسیتی» مینامم ،تا به حال به عنوان مسایل زنان دیده ی مردان نیک ،به حل آن شده ،مسایلی که برخ کمک میکنند .اما من با چنین چارچوب فکری مشکل دارم و نمیتوانم آن را بپذیرم .در واقع، قصد دارم چنین استدالل کنم که این مسایل ،در ی است که درجه اول مسایل مردان هستند .بدیه این مسایل ،مسایل زنان نیز هستند .این موضوع ی به عنوان را درک میکنم .اما از خشونت جنس یک مساله زنان یاد کردن بخشی از مشکل است ،به چندین دلیل: دلیل اول این است که به مردان بهانهای میدهد که به موضوع توجه نکنند .بسیاری از مردان با شنیدن واژه “مسایل زنان” با خود فکر میکنند “هی ،من مرد هستم؛ این راجع به دختران است” یا “مربوط به زنان است” .در نتیجه ،بسیاری از مردان واقعن فراتر از جمله اول نمیروند .تقریبن مثل این است که با شنیدن “مسایل زنان” یک تراشه در مغزمان فعال میشود و مسیرهای عصبی توجه ما را به ی متفاوت میکشاند .در ضمن ،این موضوع سمت در مورد واژه “جنسیت”(جندر) نیز صدق میکند، چرا که عده زیادی از مردم فکر میکنند جنسیت ی زن و در نتیجه مسایل جنسیتی هم برای یعن آنان معادل است با مسایل زنان .مقداری سردر گمی در مورد واژه جنسیت وجود دارد .اجازه بدهید این سردر گمی را از طریق قیاس روشن کنم. بیایید لحظهای راجع به نژاد صحبت کنیم. ی واژه نژاد را میشنویم ،عده در ایالت متحده وقت زیادی از مردم فکرشان به سمت امریکایی- افریقایی ،التینو ،آسیایی-امریکایی ،بومیهای امریکا ،آسیای جنوبی تبار ،جزایر اقیانوس آرام تبار ،و غیره میرود .عده زیادی از مردم ی عبارت “گرایش جنسی” را میشنوند، وقت ی همجنسگرا ،دوجنسگرا. فکر میکنند یعن ی که واژه جنسیت همچنین بسیاری از مردم وقت ی زن .در همه را میشنوند فکر میکنند یعن موارد باال گروه اکثریت از معادله حذف شده است .گویی سفید پوستان متعلق به یک گروه
نژادی نیستند یا هویت نژادی ندارند .گویی ی ندارند .گویی دگرجنسگرایان گرایش جنس مردان جنسیت ندارند. ی از راههاییست که سیستم قالب ین یک حفظ و بازتولید میشود .به گفته دیگر ،سیستم قالب بهندرت به چالش کشیده میشود تا حتا در مورد موقعیت مسلط خود بیاندیشد .چون یکی از ویژگیهای کلیدی برخورداری از قدرت و رجحان ،توانایی معاف شدن از هر گونه بررسی و دروننگری است و مهمتر از آن ،برخورداری از موهبت نامرییبودن در مباحثی است که در درجه اول مربوط به خود ماست. شگفتانگیز است که این موضوع چهطور ی صدق میکند؛ در مورد خشونت خانگی و جنس که چگونه مردان از حوزهای که در آن مرکزیت دارند حذف شدهاند .میخواهم با استفاده از ی منظورم را برایتان روشن کنم. فنآوری قدیم ی زمینههای اساسی همچنان از من در برخ ی استفاده میکنم هر چند تکنیکهای قدیم که به عنوان فیلمساز با فنآوری پیشرفته ی کار به آموزش میرسد، کار میکنم اما وقت ی هستم .تمرینی همچنان پیرو مکتب قدیم که با شما به اشتراک میگذارم نشان میدهد چگونه در استفادهمان در سطح ساختار جمله ،یا به گفتهای در نحوه استفاده مان از زبان ،توطئه میکنیم که توجه را از مردان دفع کنیم .جملهای که میخواهیم با آن کار کنیم در مورد خشونت خانگیست اما در باره هر موضوع مشابه دیگری نیز صدق میکند .این ایده از کار زبانشناس فمینیست« ،جولیا پنلوپه» گرفته شده. [تصویر ،سخنران را نشان میدهد که با قلم به روی صفحه بزرگ کاغذ شروع به نوشتن میکند] تمرین با یک جمله ساده انگلیسی آغاز میشود« :جان مری را کتک زد» .یک جملهی درست انگلیسی .جان فاعل است ،کتک فعل ،و مری مفعول .یک جملهی خوب .حاال میرویم سراغ دومین جمله ،که همین چیز را میگوید اما بهشکل مجهول« .مری کتک خورد به توسط ی که جان جان» .در این فاصله ،یعنی از زمان ی که مری از جان کتک خورد، مری را زد تا وقت اتفاقات زیادی افتاده است ،چرا که در جمله دوم تمرکز خود را از جان به مری منتقل کردهایم. همانطور که میبینید ،در جمله دوم جان بسیار نزدیک به پایان جمله قرار گرفته و در
55
ی ماست .در حال محو شدن از نقش ه دیداریذهن جمله سوم ،جان بهطور کامل حذف شده« :مری کتک خورد» .و حاال همه چیز در بارهی مری است .دیگر حتا به جان فکر هم نمیکنیم ،و ی نسل کامال به روی مری تمرکز کردهایم .ط قبل ،استفاده از واژه ی «ضرب و شتم» بجای «کتک خوردن» جا افتاده است .پس ،حاال جمله ما این است« :مری مورد ضرب و شتم واقع شد ».و آخرین جمله در این توالی« :مری یک زن مورد ضرب و شتم قرار گرفته شده است». حاال ،کل هویت مری (یعنی اینکه یک زن مورد ضرب و شتم قرار گرفته است) مساویست با آنچه جان در وحله اول در مورد او انجام داد. اما چناچه نشان دادیم ،مدتهاست که جان این گفتوگو را ترک کرده است. آن دسته از ما که در زمینه خشونت خانگی و ی کار میکنیم ،میدانیم که سرزنش کردن جنس قربانی امری فراگیر در این قلمرو است ،یعنی ی که عملی در مورد او سرزنش کردن شخص ی که آن عمل را نجام انجام شده بهجای شخص داده .برای مثال ،میگوییم« :چرا این زنان با این مردان بیرون میروند؟ چرا جذب این مردان میشوند؟ چرا باز به سمت این مردان برمیگردند؟ آن خانم در آن مهمانی چه لباسی پوشیده بود؟ چه کار احمقانهای! چرا با یک عده مرد در اتاق یک هتل مشروب خورد؟» این سرزش کردن قربانی است ،و دالیل بیشماری ی از آنها این است که برای آن وجود دارد اما یک
آن دسته از ما که در زمینه خشونت خانگی و جنسی کار میکنیم ،میدانیم که سرزنش کـردن قربانی امری فراگیر در این قلمرو ی سرزنـش است ،یعـن ی که عملی کردن شخص در مورد او انجام شده ی که آن بهجای شخـص عمل را انجام داده
جامعه
جامعه
ی ما بر مبنای سرزنش کردن کل ساختار شناخت قربانی راه اندازی شده .کامال ناخودگاهانه. ی ما بر پایه یافتن پاسخ به کل ساختار شناخت پرسش در مورد زنان و انتخاب زنان بنا شده، آنچه انجام میدهند ،میاندیشند ،میپوشند .من قصد خاموش کردن آنهایی که در مورد زنان سوال میکنند را ندارم .اینها سوالت مشروعی هستند .اما بیایید صریح باشیم .طرح سوال ی مری ما را به جایی در وادی پیشگیری دربار ه از خشونت نخواهد رساند. باید یک مجموعه سواالت دیگری را مطرح ی میروم، کنیم ،متوجه هستید به چه سمت درست است؟ سوالها در مورد مری نیست؛ دربارهی جان است .به عنوان مثال« :چرا جان مری را زد؟ چرا خشونت خانگی هنوز مشکلی بزرگ در ایاالت متحده و سراسر جهان است؟ چه خبر است؟ چرا اینهمه مرد زنان و دختران، و همچنین مردان و پسرانی را که ادعا میکنند دوست دارند مورد سوءاستفاده جسمی ،روانی، کالمی ،و دیگر اشکال قرار میدهند؟ مردان را چه میشود؟ چرا اینهمه مردان بزرگسال، دختران و پسران کوچک را مورد سوءاستفاده ی قرار میدهند؟ چرا این یک مشکل جنس شایع در جامعه ما و سراسر جهان است؟ چرا فوران اخبار رسواییهای جدید درسازمان های بزرگ مانند کلیسای کاتولیک یا برنامه فوتبال ی پنسیلوانیا و یا پیشآهنگان امریکا ایالت همچنان به گوش میرسد؟ و همین وضعیت در جوامع کوچکتر در سراسر کشور و جهان، درست است؟ تمام مدت این اخبار را میشنویم.
ما از افـرادی که ایجـاد موج و تردید میکنند خوشماننمیآید.دوست نداریم مردم قدرت ما را به چالش بکشند .بنشین و خفه شو ،همین .و خدا را شکر که زنان اینکار را نکرده اند
ی از کودکان .مردان را چه سوءاستفاده جنس ن همه مرد به مردان دیگر میشود؟ چرا ای تجاوز میکنند؟ مردان را چه میشود؟ و باالخره، نقش نهادهای مختلف جامعه ما در ایجاد فراگیر مردان آزاردهنده چیست؟». موضوع دربار ه افراد مجرم نیست .فردی ی نپخته برای درک یک دانستن مشکالت ،روش مشکل بسیار عمیق و سازمان یافته اجتماعی است .حتما میدانید ،مجرمان هیوالهایی نیستند که شبها از باتالقهای شهر بیرون خزیده ،مرتکب اعمال پلید شده و سپس به تاریکی عقب نشینی کنند .این یک تصور خام است ،موافق نیستید؟ مجرمان بسیار طبیعیتر و معمولیتر از این هستند .بنابراین سوال این است :نقش ما در این جامعه و در دنیا چیست؟ نقش نهادهای مختلف در کمک به تولید مردان آزار دهنده چیست؟ نقش سیستمهای مذهبی، فرهنگ ورزش ،فرهنگ پورنوگرافی ،ساختار خانواده ،و اقتصاد چیست و ترکیب این نهادها با نژاد و قومیت چگونه عمل میکند؟ همه اینها چگونه عمل میکنند؟ ی که شروع به برقرار کردن اینگونه زمان ی را ارتباطات کردیم و این سواالت مهم و اساس مطرح کردیم ،پس از آن میتوانیم دربارهیاینکه چگونه میتوانیم تحول آفرین باشیم و کاری متفاوت انجام دهیم صحبت کنیم .چگونه میتوان نحوه کارکردها را تغییر داد؟ چگونه میتوان پرورش اجتماعی پسران و تعریفهای مردانگیای که منجر به وضعیت کنونی میشود را تغییر داد؟ اینها سوالهاییست که باید مطرح کنیم و کارهایی است که باید انجام دهیم .اما اگر سوالهای بیانتهای خود را به کردار و پندار زنان در روابطشان و یا در دیگر حیطهها مطرح ی که باید نخواهیم رسید. کنیم ،به جای البته ،من متوجه هستم که سالها و سالهاست -دیروز ،امروز ،فردا -که بسیاری از زنانی که تالش کرده و میکنند که با صدای بلند در باره این مسایل صحبت کنند ،اغلب برای تالش خود مورد حمله واقع شدهاند و به نامهای تند و زننده مثل “مردترسان”“ ،مردبیزار”، و واژه سخیف و توهین آمیز “فمی-نازی” خوانده شدهاند .میدانید نام این کار چیست؟ به این کار میگویند پیامآورکشی .زیرا زنانی که میایستند و با صدای بلند از خود و دیگر زنان و همچنین از پسران و مردان سخن میگویند،
56
ی صحبت از مرد و وقت فرهنگ مـردانه است، هدف وادار کردن مردان بـی آزار به به چالـش کشــیدن مـردان آزار دهنده است این نامخواندنها خطاب به این زنان است که ی برقرار بنشین و خفه شو و بگذار سیستم فعل بماند چون ما از افرادی که ایجاد موج و تردید میکنند خوشمان نمیآید .دوست نداریم مردم قدرت ما را به چالش بکشند .بنشین و خفه شو، همین .و خدا را شکر که زنان اینکار را نکرده ی میکنیم اند .خدا را شکر که در دنیایی زندگ که آنقدر رهبری زنان وجود دارد که میتواند با ی مقابله کند. چنین برخوردهای ی از موارد لفاظی علیه و راستی ،یک ی که جنبش بحران فمینیستها و دیگر کسان ی را در سراسر زنان کتک خورده و تجاوز جنس جهان به راه انداختهاند ،این است که همانطور که اشاره کردم ،گویی اینها ضدمرد هستند .این واقعا مرا اذیت میکند .پس همه پسرانی که در ی مردان بزرگسال بر سر اثر بالهایی که برخ خودشان ،خواهرانشان و مادرانشان آورده دچار آسیب های شدید و عمیق شدهاند چه؟ حرفتان در مورد این پسرها چیست؟ میدانید چیست؟ ی که مردان زن آزار تولید میکند، همان سیستم مردان مرد آزار نیز تولید میکند .اگر میخواهید راجع به قربانیان مرد صحبت کنید ،بگذارید مردان قربانی خشونت، اینکار را بکنیم! اکثریت ِ قربانیان خشونت دیگر مردان هستند .این موضوعیست که در مورد مردان و زنان مشترک است :هر دو قربانی خشونت مردان هستند .پس ی مردان نیز هست، این در جهت منافع شخص صرف نظر از این واقعیت که بیشتر مردانی که من میشناسم به دختران و زنان خانواده ،دوست ی خود عمیقن عالقهمندند .پس دالیل و زندگ ی ما مردان وجود دارد .این زیادی برای پشتیبان امری عادی بهنظر میرسد ،اینطور نیست؟ ی از نقشهای موثری که مردان میتوانند یک
در این زمینه ایفا کنند این است که حرفهایی بزنیم که زنها نمیتوانند ،یا بهتر اینکه بگویم گوشهای شنوایی برای حرفهایمان بیابیم که زنها نمیتوانند بیابند .متوجه اشکال این حرفم هستم .این جنسیت پرستیست .اما واقعیت دارد. ی که همیشه به همکاران مرد ی از حرفهای یک خودم میزنم این است که ما نیازمند مردان با شهامت و قدرتمند بیشتری هستیم که حرفها و اعمالی از این دست را آغاز کرده و بهجای اینکه رودرروی زنان بایستند و وانمود کنند این یک جدال بینجنسیتی یا دیگر خزعبالت است ،در کنار زنان بایستند .همهی ما درکنار هم در این ی میکنیم. دنیا زندگ میخواهم از ماهیت کاری خود و همکارانم در فرهنگ ورزش و ارتش ایاالت متحده و در مدارس برایتان بگویم و از رویکرد ابتکاری ما به نام روش ناظر در پیشگیری از خشونت. اجازه بدهید نکات برجسته روش ناظر را مطرح کنم چرا که این یک تغییر مهم موضوعی است .هر چن د که نکات خاص بسیاری در مورد این روش وجود دارد ،اما جان کالم این است: بجای اینکه به مردان به چشم مجرم و به زنان به چشم قربانی نگاه کنیم ،یا به زنان به چشم مجرم و به مردان به چشم قربانی ،یا هر ترکیب دیگری در این طیف وسیع( ،در اینجا از مفهوم جنسیت دوقطبی استفاده میکنم اما به این امر واقفم که جنسیتهای دیگر ی بهجز زن و مرد ،یا نر و ماده وجود دارد ،و زنان مجرم هم وجود دارند و البته مردان قربانی هم وجود دارد) .اما میخواهم بگویم بجای اینکه موضوع را دو قطبی ببینیم ،به همه به عنوان ناظر ی است که در شرایط نگاه میکنیم .ناظر کس خاص مورد نظر نه قربانی ست و نه مجرم ،یا به گفتهای همه دوستان ،همتیمیها ،همکاران، افراد خانواده و همه ما که بطور مستقیم درگیر آن وضعیت خشونت یا سو استفاده نیستیم اما به ی در حیطه اجتماعی ،خانوادگی ،تحصیلی شکل ی قابل تصور با افرادی که و دیگر روابط فرهنگ بطور مستقیم در آن وضعیت قرار گرفته اند در ارتباط هستیم .چه میبایست بکنیم؟ چگونه صدای خود را بلند کنیم؟ چگونه دوستانمان را به چالش بکشیم؟ چگونه از دوستانمان پشتیبانی کنیم؟ و چگونه در شرایط آزار و سوءاستفاده ساکت نمانیم؟ ی صحبت از مرد و فرهنگ مردانه وقت
است ،هدف وادار کردن مردان بی آزار به به چالش کشیدن مردان آزار دهنده است .وقت ی میگویم آزار ،منظورم تنها مردانی که زنان را مورد ضرب و شتم قرار میدهند ،نیست .حرف ما این نیست که مردی که میبیند دوستش در حال کتک زدن دوست دخترش است باید در همان لحظهی حمله جلوی او را بگیرد .چنین توصیهای در راستای ایجاد تحول اجتماعی تنها یک پیشنهاد خام خواهد بود .هدف ما وادار کردن مردان به دخالت در امور یکدیگر در یک زنجیرهی بلند از رویدادها است .به عنوان مثال، اگر شما یک مرد هستید و با دوستان مردتان ی نشسته و در حال بازی پوکر هستید ،یا جای ی هم در جمع دور هم حرف میزنید و هیچ زن ی از دوستان یک شوخی شما نیست و یک سکسیستی میکند ،یا حرفی اهانت آمیز در مورد زنان میزند ،بهجای این که بخندید یا وانمود کنید که نشنیدهاید ،کاری که ما دوست داریم ببینیم انجام میدهید این است که بگویید «هی، این اصلن خندهدار نیست .این حرف میتواند در باره خواهر من باشد .من از چنین شوخیهایی خوشم نمیآید .میشود راجع به یک موضوع ی کنی ،یا راجع به یک موضوع دیگر دیگر شوخ حرف بزنی؟» درست مثل موقعی که شما یک فرد سفید پوست هستید و یک فرد سفید پوست دیگر یک نظر نژاد پرستانه میدهد .انتظار این است ،امیدوارم انتظار این باشد که سفید پوستان حاضر چنین نظر نژاد پرستانهای را تحمل نکنند. یا مثل حالت دگرجنسگرایی .اگر خودتان دگرجنسگرا هستید و هیچ اقدامی در جهت اعتراض و تالش به توقف در امر بد رفتاری و بد گفتاری دگرجنسگرایان در مورد افرادی که گرایش های متفاوت جنسی دارند نکنید، ی از رضایت و همدستی آیا سکوت شما شکل نیست؟ رویکرد روش ناظر به این شکل است که ابزار الزم جهت توقف این روند را به مردم داده و آنها را قادر میکند در جمعهای دوستانه فضایی ایجاد کنند که در آن چنین گفتار و رفتار توهینآمیزی مورد تائید نباشد .نه فقط بخاطر این که چنین رفتاری غیر قانونی است ،بلکه به این دلیل که اشتباه ،غیر قابل قبول و در تضاد با مرام گروهیدوستان است .اگر به جایی برسیم که پسران و مردان جوان بخاطر رفتار توهینآمیز و سکسیستی خود نسبت به دختران
57
ی خود در و پسران دیگر ،مقام اجتماعی فرهنگ جمع دوستان را از دست بدهند ،حدس بزنید چه اتفاقی میافتد؟ کاهش چشمگیری در آزار ی را شاهد خواهیم بود .چرا که و اهانت جنس ی بیمار و روانپریش نیست؛ یک مجرم ،شخص در همهی موارد دیگر یک شخص عادی است، نیست؟ در بین حرفهای ارزشمند بسیاری که «مارتین لوتر کینگ» در عمر کوتاه خود زد یکی این بود که «سر انجام ،آنچه موجب بیشترین آسیب ی دوستان میشود ،نه کالم دشمنان ،که بیکالم است» .سر انجام ،آنچه موجب بیشترین آسیب ی دوستان میشود ،نه کالم دشمنان ،که بیکالم است .در فرهنگ مردانه سکوت وحشتناکی در باره فاجعه دنباله دار خشونت مردان علیه زنان و کودکان برقرار بوده است .سکوت وحشتناکی برقرار بوده است .و هم ه حرف من این است که میبایست این سکوت را بشکنیم ،و برای اینکار به مردان بیشتری نیازمندیم. البته گفتن تمام اینها آسانتر از عمل کردن به آنهاست .اعتراف میکنم در فرهنگ مردانه زیر سوال بردن یکدیگر کار آسانی ق نیست .درست به همین دلیل است که تحق ی از این تغییر بنیادی نه پیوستن بخش مهم تنها منوط به درک این واقعیت است که اینها مسایل مربوط به مردان هستند ،بلکه منوط به پذیرفتن آنها به عنوان مسایل رهبری مردان نیز هست .چرا که در نهایت مسوولیت اتخاذ موضع در این زمینهها نباید بر شانه پسربچهها یا مردان جوان در دبیرستان و کالج بیفتد .این،باید مسوولیت مردان بالغ در موضع قدرت باشد .نیاز ما مردان بزرگسال قدرتمندی است که در
درنهایتمسوولیتاتخاذ موضع در این زمینهها نبایدبرشانهپسربچههایا مردانجواندردبیرستان و کالج بیفتد .این ،باید مسوولیت مردان بالغ در موضع قدرت باشد
جامعه
ی که حوزه رهبری پاسخگو باشند .چرا که کس ی صحبت میکند که در جمعی دوستانه به شکل مسیر جاری موجود را متوقف کند و به چالش بکشد ،یک رهبر است ،اینطور نیست؟ در مقیاس بزرگ ،ما نیازمند تعداد بیشتری از این دست مردان بزرگسال قدرتمند هستیم که این مسایل را در اولویت قرار دهند .و هنوز شاهد این تعداد نبودهایم. کار من بهطور گستردهای با خدمات ارتش آمریکاست .چند سال قبل در یک مهمانی شام بودم و خانمی ،که شاید فکر میکرد دارد زرنگی میکند ،به من گفت« :خب ،چند وقت است که به تفنگداران دریایی آموزش حساسیت میدهید؟» در جواب گفتم «با عرض ادب ،من به تفنگداران دریایی آموزش حساسیت نمیدهم. من در سپاه تفنگداران دریایی یک برنامه رهبری ی مشعشعآمیز اجرا میکنم» .میدانم جوابم کم بود ،اما این یک تمایز مه م است .زیرا بهنظر من آنچه ما نیاز داریم آموزش حساسیت نیست ،نیاز ما به آموزش رهبری است .چرا که به عنوان ی حرفهای یا مدیر یک ی که یک مرب مثال ،زمان تیم بیسبال یا فوتبال (که منبشکل گستردهای با ی از اینها یک ی که یک همه آنها کار میکنم) وقت نظر جنسیتپرستی ،یک بیانیه ضدهمجنسگرایی یا نژادپرستانه میدهد ،در بالگهای ورزشی در ی میگویند «الزم مورد آن بحث میشود ،برخ ی دیگر است آموزش حساسیت داده شود» .برخ میگویند «سخت نگیرید ،الزم نیست زیاد از حد مبادی آداب باشید ،حاال یک حرف احمقانهای زده ،شما بگذرید».
دربینحرفهایارزشمند بسیاری که «مارتین لوتر کینگ» در عمـر کـوتاه خود زد یکی این بود که «سر انجام ،آنچه موجب بیشترینآسیبمیشود، نه کالم دشمنان ،که ی دوستان است» بیکالم
ی به بحث من این است که او احتیاج آموزش حساسیت ندارد ،به آموزش رهبری نیاز دارد ،چون رهبر بدی است .چرا که وقتی شما در جامعهای با تنوع جنسی ،و تنوع نژادی و قومی چنین نظری صادر میکنید این به این ی است که در نقش خود به عنوان یک معن رهبر ناموفق بودهاید .اگر بتوانیم نکتهای را که هم اکنون مطرح میکنم به مردان و زنان قدرتمندی که در تمام سطوح جامعه ما صاحب اقتدار نهادی هستند بقبوالنیم ،همه چیز تغییر خواهد کرد .الگوواره طرز تفکر مردم تغییر خواهد کرد. ببینید ،برای مثال من با ورزشکاران کالج و دانشگاههای سراسر امریکای شمالی زیاد کار میکنم .دانش همهی ما در باره چگونگیپیشگیریاز خشونت خانگی و جنسی ی زیاد است ،درست است؟ هیچ بهانهای خیل برای هیچ کالج یا دانشگاهی وجود ندارد که آموزش پیشگیری از خشونت خانگی و جنسی را برای دانشجویان ،ورزشکاران ،مربیان و ی نکنند. مدیران خود ،بخشی از روند تحصیل همه ما آنقدر میدانیم که چنین کاری الزم است ،اما میدانید چه چیزی کم است؟ رهبری. نه رهبری دانشآموز ورزشکار بلکه رهبری مدیران ورزشی ،رییس دانشگاه ،افراد مسوول تصمیمگیری در باره استفاده از منابع و تعیین اولویتها در تنظیمات بنیادی .در اغلب موارد، رهبری مردان ناموفق است. به مورد رسوایی جنسی در دانشگاه ایالت پنسیلوانیا نگاه کنید 1مورد ایالت پنسیلوانیا مادر همهی درسهای آموختنی در مورد «روش ناظر» است .در طی آن رویداد ،مردان قدرتمند درموقعیت های بسیار زیادی موفق به حفاظت از کودکان (در این مورد پسر بچهها) نشدند .واقعن ی دقت میکنید ،متوجه قابل باور نیست .اما وقت فشار وارده بروی مردان میشوید .در فرهنگ -1در رسوایی آزار جنسی نوجوانان در دانشگاه ایالت پنسیلوانیا که در سال ۱۰۰۲به مطبوعات کشیده شد دست کم هشت نوجوان زیر سن قانونی توسط کمک ی ورزشی« ،جری سن داسکی» ،سالها مورد مرب ی قرار میگرفتند و برخی تجاوز و بهره کشی جنس مسووالن نیز به روی این حوادث سر پوش گذاشته و به تکرار و تداوم آن کمک میکردند .هیات منصفه به ی نوجوانان پرداخت. بررسی ۲۵فقره آزار جنس
58
رفاقتی مردان محدودیتهای زیادی بر روی مردان وجود دارد ،و به همین دلیل است که الزم است مردان را تشویق کنیم که این فشارها را بشکنند و خنثا کنند. ی از راههای انجام این کار این است که یک اذعان کنیم این مسایل برای مردان بیشماری عمیقن مهم است .اینرا به یقین میدانم .من با مردان کار میکنم ،و دهههاست که با هزاران، صدها هزار مرد کار کردهام .فکر کردن به طول این زمان وحشتناک است .اما مردان زیادی وجود دارند که این مسایل برایشان اهمیت عمیق دارد .اما اهمیت عمیق داشتن تنها کافی نیست .ما به مردان با جرأت و شهامت ،با قدرت ی بیشتری نیاز داریم و صالبت ،و با متانت اخالق که این سکوت (رضایت) را بشکنند و یکدیگر را به چالش بکشند و در کنار زنان ،نه روبهروی آنان بایستند. ما این را مدیون زنان هستیم .هیچ شکی در این نیست .اما این را مدیون پسرانمان نیز هستیم .همچنین اینرا مدیون مردان جوان رو به رشد در سراسر جهان هستیم که به انتخاب ی بزرگ خود مرد نشدهاند و در فرهنگهای میشوند که روش خاص مردانگی را به آنها دیکته میکند .آنها انتخابی نداشتهاند .ما که حق انتخاب داریم ،در برابر آنها نیز مسوولیت و موقعیت ایجاد تغییر داریم .امیدوارم که در راه پیش رو ،مردان و زنان با مشارکت یکدیگر مسیر تغییر و تحول را امکانپذیر کنند به شکلی که نسلهای آینده شاهد چنین سطحی از فاجعه که ما بطور روزانه با آن دست و پنجه نرم میکنیم، نباشند .میدانم که میتوانیم این کار را انجام دهیم؛ بیش از این میتوانیم تالش کنیم.
منبع:
Jackson Katz: Violence against women—it’s a men’s issue Posted on TED, May 2013
آن دسته از ما که در زمینه خشونت خانگی و جنس ی کار میکنیم ،میدانیم که سرزنش کردن قربانی امری فراگیر در این قلمرو است ،یعنی سرزنش کردن شخص ی که عملی در مورد او انجام شده بهجای شخص ی که آن عمل را نجام داده. 59
«کاهش نرخ ارز ،تهدید یا فرصت برای اقتصاد» از زمان اعالم نتایج یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در ایران ،شاهد کاهش چشمگیر نرخ ارز در بازار ایران بودیم .
بسیاری ریاستجمهوری «حسن روحانی» و روی کار آمدن دولت وی در مرداد ماه آینده را مقدمه بهبود شرایط اقتصادی کشور میدانند و کاهش قیمت ارز در بازار را نیز آغاز این بهبود شرایط ارزیابی میکنند. اما پایدار بودن قیمتهای فعلی و ادامه روند کاهشی قیمت ارز موضوعی است که از نظر برخی کارشناسان قابل تامل است. بدون شک جو روانی ناشی از نتیجه انتخابات و تاثیر آن بر بازار را میتوان مهمترین عامل کاهش قیمت ارز در روزهای گذشته برشمرد .از سوی دیگر پیشبینی میشود دولت دهم تالش دارد قیمت دالر را به پایینترین سطح ممکن رسانده و بعد تحویل دولت حسن روحانی دهد.
آخرین تالش دولت دهم برای کاهش نرخ ارز اظهار نظرهای برخی مسوولین در روزهای گذشته نشان میدهد دولت «محمود احمدینژاد» تالش دارد قیمت ارز را در واپسین هفتههای عمر خود کاهش و ارز را
با نرخی پایین تحویل «حسن روحانی» دهد. «علی فخر موحدی» ،مدیرعامل صندوق توسعه صادرات طال و جواهر در گفتوگو با تسنیم اعالم کرد« :دولت دهم قصد دارد دولت را با دالر دوهزار و ۴٠٠تومانی تحویل حسن روحانی دهد» .عالوه بر این «محمود بهمنی» ،رییس کل بانک مرکزی نیز در گفتوگو با ایسنا اظهار داشت: «همه اقدامات موردنیاز برای کاهش نرخ ارز و ادامه روند نزولی آن را انجام میدهیم». گفتههای بهمنی از این جهت گمانه سیاسیبودن کاهش ناگهانی قیمت ارز را تایید میکند که او در دو سال گذشته نهتنها موفق به کنترل نوسانات ارزی نشد ،بلکه نتوانست حتی اندکی قیمت دالر را کاهش دهد .حاال او از اقداماتی خبر داده که براساس آن نرخ ارز را پایین میآورد .البته آنگونه که بازاریان میگویند و شواهد آن هم پیداست ،بانک مرکزی برخالف گذشته بر میزان تزریق ارز به بازار آزاد افزوده و همین نکته در کنار تزریق گسترده دالرهای خانگی به بازار موجب سقوط آزاد دالر شده است. قیمت دالر زمانی که بانکها و صرافیهای دوبی از انتقال حواله ارزی به ایران ممانعت کردند، هزار و ۵۵تومان بود و تا پیش از انتخاب «حسن روحانی» بهعنوان رییسجمهوری بر سههزا رو ۶۵٠تومان تثبیت شده بود .در این یک هفتهای که بازار تحتتاثیر جریان انتخابات به آینده امیدوار
60
روشنک آسترکی
شده است ۶۵٠ ،تومان از قیمت دالر افتاده و دیروز با اینکه برای اولین بار در یک سال اخیر به دو هزار و ٨۵٠تومان هم رسید اما بعد از دو ساعت دوباره به کانال سههزار تومان بازگشت.
کاهش نرخ ارز برای دولت خطرناک است
دکتر «حسین عبده تبریزی» ،استاد دانشگاه و دبیر کل پیشین بورس اوراق بهادار تهران پیرامون کاهش نرخ ارز در طی روزهای گذشته معتقد است علت سقوط قیمتها میتواند ناشی از انتظارات جامعه باشد؛ چرا که اکنون اتفاق خاصی در اقتصاد کشور روی نداده است. این استاد دانشگاه اظهار کرده است: «قیمتهای مورد تحمل مردم در شرایط جدید بر اساس دالر ۴٠٠٠تومان تعیین میشده است. کسانی که آن قیمتها را تعیین کردند با کاهش قیمت دالر ،قیمتهای خود را کاهش نخواهند داد و فایدهای که بخش تولید از باال رفتن نرخ ارز می توانست داشته باشد ،نیز به خطر خواهد افتاد». وی تصریح کرد« :دولت اعتدال به معنای دنبال کردن سیاستهای اعتدال است و نوسان شدید امری است که در چنین دولتی باید از آن اجتناب کرد». انتظارات فزاینده نسبت به بهبود شرایط اقتصادی در حالیکه هنوز اتفاقی در سایر بخشها از جمله شاخصهای اقتصادی و تحریمها رخ نداده است ،ممکن است که در آینده
نزدیک تبدیل به سرخوردگی شود .به عقیده کارشناسان پس از پایان اثرگذاری متغیرهای روانی در بازار ،مسیر آینده بر مبنای متغیرهای واقعی شکل خواهد گرفت که اصلیترین تعیینکننده آن نیز متغیر تحریمها است. به گفته تحلیلگران اگر بازار از حالت خوشبینی فعلی فاصله بگیرد و در صورت عدم تغییر جدی در تحریمها ،رشد قیمتها بعد از چند ماه دوباره شروع میشود .در صورت کاهش نسبی تحریمها نیز ،قیمت میتواند به ثبات برسد یا اندکی کاهش یابد .بر این اساس برای بلند مدت میتوان کاهش سرعت رشد نرخ ارز را پیشبینی کرد. هر چند برخی از اقتصاددانان نیز معتقدند کاهش قیمت ارز البته تنها مربوط به مسائل داخلی نیست ،شرایط بازار جهانی طال نیز به این مساله دامن زده است ،اما واقعیت این است که روند خارجی برای کاهش نرخ ارز در ایران وجود ندارد. اظهار نظر رییس فدرال رزرو آمریکا مبنی بر اعمال آخرین دور سیاستهای انبساطی موجب ریزش اونس طال و بازگشت به کانال ١٢٠٠دالری شده است .عالوه بر این اکثر کارشناسان اقتصادی کیتکو در نظرسنجی این هفته از روند بهای جهانی طال به کاهش بیشتر قیمت این فلز رای دادند. اما آنچه مهم است اینست که در حال حاضر هیچ عامل واقعی اقتصادی و بینالمللی در کاهش نرخ ارز مطرح نیست و این اتفاق تنها در نتیجه یک انتظار خوش بینانه در بازار روی داده است.
61
صادرات و واردات ما تغییری نکرده است و نیازها نسبت به دو هفته قبل تفاوتی نکرده است و تنها و مهمترین عامل در تغییر نرخ ارز که در دنیا نیز همیشه بسیار مهم است احساس خوشبینی یا بدبینی نسبت به آینده است .نکته قابل تامل در این میان اثر کاهش نرخ ارز در بلند مدت است چرا که کاهش نرخ ارز به معنای تقویت ارزش پول ملی است و این روند قطعا اعتماد به آینده اقتصاد را افزایش میدهد و در بلندمدت به نفع تولید داخلی خواهد بود. در نتیجه باید دولت با اتخاذ راهکارهایی عملی از این جو روانی و کاهش قیمتها استفاده کرده و به تثبیت قیمت ارز کمک کند .در صورتیکه این اتفاق به هر دلیلی رخ ندهد دوباره شاهد بازگشت قیمتها به گذشته خواهیم بود. ایران در طی سالهای گذشته به دلیل بحرانهای شدید اقتصادی که در نتیجه عدم مدیریت اقتصاد در سطح کالن کشور از سوی دولت و همچنین تحریمهای اقتصادی غرب ،دچار کاهش بیسابقه حجم صادرات و حتی کاهش واردات کاالهای اولیه بود .این دو عامل تولید در کشور را به شدت تحت شعاع قرار داد .کاهش تولید در کنار افزایش تورم باعث باال رفتن قیمتها در بازار شد. حال گفتنی است برای کشوری که با کاهش صادرات مواجه شده است افزایش قیمت ارز چندان تاثیری نخواهد داشت .در مقابل کاهش قیمت دالر میتواند به نفع واردات و کاهش قیمتها تمام شود .کاهش هزینه واردات مواد اولیه میتواند به رونق تولید کمک کند .بر این اساس میتوان از هم اکنون منتظر کاهش قیمتها در کاالهایی چون دارو و خودرو نشست .با توجه به کاهش نرخ ارز سیاستهای صحیح دولت میتواند به بازگشت ثبات در اقتصاد ایران کمک کند.
در حال حاضر هیچ عامل واقعی اقتصادیوبینالمللیدرکاهش نرخ ارز مطرح نیست و این اتفاق تنها در نتیجه یک انتظار خوشبینانه در بازار روی داده است
● در مقابل دفتر حقوق بشر افغانستان
«تجمع زنان هراتی در حمایت
از قانون منع خشونت»
روز پنج شنبه دوم جوزا (خردادماه) جمعی از زنان والیت هرات برای حمایت از قانون منع خشونت علیه زنان در مقابل دفتر حقوق بشر افغانستان در این والیت تجمع نمودند .این زنان در شعارهایی که سر میدانند ،خواهان تصویب این قانون از سوی پارلمان افغانستان شدند. الهه ساحل
«ماریا بشیر» رییس سارنوالی استیناف (دادستانی) والیت هرات نیز یکی از اشتراک کنندههای این تجمع بود و در نشست خبری به خبرنگاران گفت که همه قوانین جزایی و مدنی افغانستان بر اساس احکام دین مبین اسالم است و این قانون هم که بهدلیل وضعیت خاص زنان بهصورت مجزا در نظر گرفته شده است .از پیکره همین قوانین داخلی افغانستان است. خانم «بشیر» همچنان اضافه نمود که« :ب ه نظر
من عدم تصویب این قانون از سوی پارلمان افغانستان میتواند در پایین آمدن اعتبار سیاسی افغانستان درجهان شود و از طرفی باعث ظلم و جفا بر حق زنان خواهد شد». در تجمع زنان خواستار برخورد اصولی از جانب نماینده گان مردم در مجلس شدند. «عبدالقادر رحیمی» رییس دفتر حقوق بشر در والیت هرات میگوید« :برخوردها نسبت به این قانون متفاوت بوده است».
62
موصوف همچنان می گوید که «امیدوار است نمایندهگان مجلس با اکثریت آرا این قانون را به تصویب برسانند». قانون منع خشونت علیه زنان بعد از سه سال از توشیح توسط رییس جمهوری اکنون برای تصویب نمایندهگان افغانستان وارد مجلس شده است و واکنش های متفاوتی را در این روزها در برداشته است.
● با احترام ،یک مادر
«نامه سرگشاده یک زن شاعر به رییس جمهوری کشورش» روایت من روایت یک زن تنهای است ،که دیروز و پریروز زندگیاش را از دست داده است. کودکیاش را به یاد ندارد و نوجوانیاش را از یاد برده؛ زیر تمام شالقهای زمانه و تاولهای به جامانده از آن .این همه حسرت ،خوشی را در دلاش کبود کرده است . الهه ساحل سالم! من دختر یک شهید نیستم. من خواهر یک مجاهد نیستم. من زن یک معلول جنگی هم نیستم. من یک زن تنهای هستم؛ که خواسته و یا ناخواسته طعم باروت میدهم و لباسام پینه شده است با فقر ،اندوه وغصههای که تیتر خوردهاند در روزنامههای جهان. روایت من روایت یک زن تنهای است ،که دیروز و پریروز زندگیاش را از دست داده است .کودکیاش را به یاد ندارد و نوجوانیاش را از یاد برده؛ زیر تمام شالقهای زمانه و تاولهای به جامانده از آن .این همه حسرت ،خوشی را در دلاش کبود کرده است . آقای رئیس جمهور!
هر شب که از ادامه روز میآید ،با شکم گرسنه و جبینی شرمنده به خانه برمیگردم .طفلکام دیگر به دستهای خالیام خو نمیکند .او از مادرش کمکی نان میخواهد ،ذرهای آب ،توتهای خوشبختی و دو انگشت صلح. گاهی طفلکام دلتنگ دستهای پدرش میشود ،که دیگر خط خوردهاند از زندهگیاش و او فقط میتواند زل بزند به خطوط تیره یک عکس که به جامانده روی تاق؛ از جنگ ،از درد ،از آوار .او نمیداند دنبال
دستان پدرش درون کدام گور دستهجمعی بگردد. او فقط می تواند زل بزند به برادرش که هست اما پاهایش رفته است زیر تانک. او از من یک دریچه میخواهد؛ با کمی میخک، شقایق و یاس ،تا خوشبختی را مزه کند. او از من فردای متفاوت میخواهد .که رنگاش شاد باشد و صدایش عاشقانه. او از من نام سرزمیناش را میخواهد که گره نخورده باشد با باروت ،با تانکهای زرهدار ،با ناتو و حمایتهای دروغین؛ او از من میخواهد .از مادرش. آیا با دستان خالی میتوان پنجرهای را به خانه آورد؟! تا سقفی از آن خود داشته باشیم.
که افتخار کند و غره شود ،زمانی که میاندیشد برای جغرافیایاش. من اما از کجا باید برایش روایت کنم .من اما باید کدام زبان را پیشه کنم تا... من اما ناتوانم. در من توانی نیست تا بدو بفهمانم افغانستان کشوری است که او در آن قرار است و یا شاید هم قرار نیست نفس بکشد. در من توانی نیست تا بدو بفهمانم افغانستان کشوری است که از دیر زمانی هویتاش را گم کرده است و دستی همیشه پشتاش بوده و دستاش همیشه پیش بوده است برای تکدی .من اما ناتوانم و در من توانی نیست تا بدو ترسیم کنم که از کجا آغاز گشتهایم و قرار است به کجا سرک بکشیم.
دیر زمانی است که عشق پشت خانه ما بر طبل خود ننواخته است تا هلهله کودکان سکوت کوچه را بشکند؛ مدتی است سایههای درختان انار پابر جا هستند و نفسهای برگهای سرخی که همیشه مضطرب بر شاخه لرزیدهاند. طفلکام از من سراغ سرزمینی را می گیرد که مادرش در آن معنایی پیدا نکرده است و کسی حاضر نیست بگوید ،پاهای برادرش زیر کدام تانک فراموش شده است و سوراخهای روی دیوار کاهگلی خانهمان یادگار کدام سردمداری است. طفلکام از من سراغ سرزمیناش را میگیرد
آقای رئیس جمهور!
آقای رئیس جمهور!
63
نمیدانم این نامه کی وتوسط چه کسی به دست شما میرسد؛ ممکن از جلسه سری برگشته و یا هم عازم یک نشست مهمی باشید . و یا هم شاید برای خود در باغچه ارگ برنامهای داشته باشید .دقیقا نمیدانم چگونه این نامه چشمانتان را سرمه خواهد کشید ،اما امید دارم. با احترام یک مادر الهه ساحل
«بازگشتشاعرتاجیکپساز ١٩سالغربت» «بازار صابر» ،شاعر معروف تاجیک که ١٩سال آخر بیرون از تاجیکستان میزیست ،برای زندگی دایمی به وطن بازگشت .خود آقای صابر در لحظههای اول فرود آمدنش به «دوشنبه» مرکز تاجیکستانگفت،اینبازگشتاوبادعوترییسجمهوری«امامعلیرحمان»صورتگرفتهاست. کیومرث ،عبد العزیز
این شاعر تاجیک که در آخر سالهای هشتادم و آغاز سالهای نودم قرن گذشته در سرگه جنبشهای آزادخواه و استقاللطلب میاستاد، سال ١٩٩٣میالدی کشور را به قصد «مسکو» ترک کرد .وی یکی از جانبداران فروپاشی ساخت شوروی بود و برای چنین اظهار نظرهایش حدود یک سال هم در تاجیکستان زندانی شدهاست . او را بیشتر به عنوان شاعری میشناسند که در طول پابرجایی شوروی بر خالف شاعران دیگر،
باری هم از این ساختار و رهبرشان حمایت و توصیف نکرده ،برعکس مخالف آن صدا بلند نمود ه است .برای مثال« ،بازار صابر» با نوشتن شعر «زبان مادری» خواسته بود تا تاجیکستان شوروی به زبان تاجیکی احترام قایل بشود و به آن مقام دولتی بدهد . در پی چنین تالشها سال ١٩٨٩میالدی زبان تاجیکی در تاجیکستان شوروی مقام دولتی گرفت. به این ترتیب بازار صابر تقریبن ١٩سال آخر در شهر سیاتل آمریکا زیسته و فرزندانش را نیز در آنجا بزرگ کردهاست .او بعد از چند سال زندگی پر اذیتش در آمریکا ،ساخت شوروی پیشین را توصیف کرده آنرا از جمله بهترین ساختارها در جهان دانست. او در شیگرهایش نوشت ،شوروی تنها کشوری بود که به نادارایان حقوق بیشتر میداد و توازون میان افراد دارا و نادارا را نگاه میداشت . ولی بازگشت او در شب و روز انتخابات ریاستجمهوری تاجیکستان اکثریت را ناامید کرده .بازگشت او بهجای آنکه شادی و سرور آورد ،برعکس نگرانیها را در پی داشتهاست .این نگرانیها آنوقت ،بیشتر شد که او در فردگاه «دوشنبه» به خبرنگاران گفت در تاجیکستان حزب و سازمانهای ناالزم زیادند و باید آنها را اختصار کرد . از این پیشتر سال ٢٠١٠میالدی او پیشنهاد
64
داده بود که «حزب نهضت اسالمی تاجیکستان» حزب عمده مخالف حکومت کنونی تاجیکستان بسته شود .گذشته از این ،بعد از سه روز بازگشتش رییسجمهوری آقای صابر را در کاخ ملت در «دوشنبه» به حضور پذیرفت .شاعر تاجیک گفت، او از دعوت رییسجمهوری برای بازگشتش رازی است و دعوت کرد که تمام روشنفکران در اطراف «امام علی رحمان» جمع بشوند . بازار صابر ٧۴ساله در دیهه «صوفیان» ناحیه «فیضآباد» تاجیکستان به دنیا آمده ،بعد از ختم دانشگاه ملی تاجیکستان در سال ،١٩۶٢در مجلههای «معارف و مدنیت» و «صدای شرق» فعالیت کردهاست« .خون قلم»« ،از گل خار تا سمخار»« ،آتشبرگ»« ،با چمیدن با چشیدن»، «چشم سفیدار» مجموعههای اشعار بازار صابرند که به زبانهای تاجیکی و روسی و خط فارسی منتشر شدهاند .
بازگشـــت او با دعــوت رییسجمهــوری «امام علی رحمان» صورت گــرفتهاست
«برزو عبدالرزاقف ،جوانترین کارگردان تیاتر تاجیک هستم» در روز جهانی تیاتر خبرنگار «کوچه» در «دوشنبه» به سراغ کارگردان شناخته تیاتر تاجیک «برزو عبدالرزاقف» رفت .آقای عبدالرزاقف ،ک ه در گذشته رییس تیاتر دولتی «کمال خجندی» در شمال تاجیکستان و تیاتر جوانان در «دوشنبه» بود... کیومرث در روز جهانی تیاتر خبرنگار «کوچه» در «دوشنبه» به سراغ کارگردان شناخته تیاتر تاجیک «برزو عبدالرزاقف» رفت. آقای عبدالرزاقف ،ک ه در گذشته رییس تیاتر دولتی «کمال خجندی» در شمال تاجیکستان و تیاتر جوانان در «دوشنبه» بود ،در چند سال اخیر جای کاری مناسب ندارد .هرچند نمایشنامههای او از جمله نمایشنامههای سیربحث و سیربیننده در خاریج از تاجیکستانند.
«برزو عبدالرزاقف» در این صحبت خود بیشتر به موضوع درامنویسی یا نمایشنامهنویسی در تاجیکستان دخل کرده و گفت ،هرچند درامنویسی در این کشور با دو پای میلنگد ،اما کسی حاضر نیست این درد را درمان ببخشد .خود او کلیه نمایشنامههایش را از اثار ادبان خارجی گرفته ،به شرایط تاجیکستان موافق میگرداند. او میگوید ،چنین موافقگردانی نمایشنامهها در تمام جهان رایج است و او از این کار هرگز پرهیز نمیکند .ولی او میگوید ،دلیل روی آوردنش به نمایشنامههای ادبان خارجی این است ،ک ه در تاجیکستان نمایشنامههای خوب کم بده ،درخور ذوق بیننده نیست. «ما درام نداریم .درامنویس بسیارند ،اما
65
نمایشنامه نمینویسند .آنها خیلی عقیب ماندهاند. هنوز در سالهای پنجاهم قرن گذشته قرار دارند .از پیشرفتهای درام جهانی خبر ندارند» میگوید برزو. این کارگردان سرشناس تاجیک ،ک ه بارها برای نمایشنامههایش در بیرون از تاجیکستان جایزه گرفته است ،میگوید ،درامنویسان تاجیک نمیخواهند کار همتایان خارجی خود را بپذیرند یا با آنها همقدم باشند. به قول او ،چنین برخورد و عقیبماندگی کارگردانها و درامنویسان اکثر ساکنان را از تیاتر دور کرده است .گذشته از این ،میگوید برزو ،دولت هم برای پیشرفت این بخش چندان توجه ندارد و پول زیاد هم اختصاص نمیدهد. آقای عبدالرزاقف در خانواده هنرمندان تیاتر به دنیا آمده ،حاال موی سرش را در این راه سفید کرده است .این کارگردان ۵۳ساله تاجیک سال گذشته در یک تصادم نقلیاتی در «دوشنبه» مجروح شده ،چند مدت برای دوا و دارمان در «مسکو» قرار داشت.
مادرامنداریم.درامنویسبسیارند، اما نمایشـنامه نمینویسـند.
با استفاده از سرویس اپلیکیشن «کوچه» به جمع چهل و دو هزار نفری همراهان کوچه بر روی آیفون و آیپد بپوندید. KOOCHEH APP IN APP STORE
فیس بوک رادیو کوچه ،خبرها و گزارشها از ایران ،افغانستان و تاجیکستان. بیگ الیک! این جا کوچه است در کتاب صورت
Facebook/radiokoocheh
66
«دستبوسی در ستاد انتخاباتی روحانی» در بسیاری از رسانهها یا در جامعه پارسیزبان هر روز خبرها و یا نوشتههایی منتشر میشود که به لحاظ خبری ممکن است منبعهای آن قابل تایید نباشد اما برای اطالع شما خوانندگان این نوشتهها در بخش «شایعه» رادیو کوچه منتشر میشود. روشنک آسترکی
خبرگزاری “نسیم” و فارس دو عکس از لحظه ورود روحانی به ستاد انتخاباتی منتشر کردهاند که یکی از اعضا ستاد در حال بوسیدن دست روحانی است .به نظر می رسد پس از دست دادن روحانی با عضو ستاد انتخاباتی ،وی اقدام به بوسیدن دست وی کرده است.
حسن روحانی نه تنها ممانعتی از این کار به ی دیگری نگاه عمل نمیآورد ،بلکه حتی به س و میکند! گفته میشود فرد دستبوس ،برادر اسحاق جهانگیری است که نامش در پرونده «اختالس ۳۰۰۰میلیارد تومانی» بارها آمده است.
67
A joint publication of Seven Publishing Company Inc., and Koocheh Foundation Inc.
Executive Manger: Ali Herischi Executive Editor: Ardavan Roozbeh News Editor:Kambiz Ghafouri
68
در جستوجوی رای گمشده ،اثر رضا جوزانی