نوامبر۲۰۱۴
شانزدهم
دفـتر حقـوقی هریسچـی
امور تحریمها ،انواع پروندههای مهاجرتی و امور تجاری
www.ibhlaw.com
قابل توجه فعاالن مدنی و سیاسی در منطقه واشینگتن ،شما میتوانید با هماهنگی با رادیو کوچه برنامهها و مناسبتهای خود را به اطالع عموم برسانید .رادیو کوچه رسانهای با روزانه نزدیک به ۲۵هزار مخاطب اختصاصی.
contact@koochehmail.com /+1-707-736-6163
در حالی که جهان در تب و تاب و نگرانی ظهور گروهی بنیاد گرا در خاورمیانه موسوم به «داعش» است .بیماری کشنده و بدون درمانی به نام «ابوال :پس از در نوردیدن خاک آفریقا پا به آمریکا گذاشت .دانشمندان گفت هاند در بهترین حالت دست کم سه سال طول میکشد تا واکسن این بیماری کشنده ویروسی پیدا شود.
هفت کوچه در حوزه فرهنگ سیاست اجتماع هنر و اندیشه
صاحب امتیاز: بنیاد غیر انتفاعی فرهنگی کوچه و شرکت انتشاراتی هفت مدیر اجرایی :علی هریسچی سردبیر :شورای تحریریه دبیر خبر :علی فریدی هماهنگی در انتشار :شادیار عمرانی دبیر خبر :علی فریدی آرایه :گرافیک کوچه
«آمریکا در تب و تاب برخورد خشونت آمیز و منتهی به مرگ با سیاه پوستان توسط پلیس»
همراهان این شماره :اردوان روزبه ،شادیار عمرانی ،بهرنگ زندی ،مسیب سروندی ،مینو ربیعی ،روشنک آسترکی ،جالل ایجادی ،فیروز نجومی ،نقیبه بارکزی ،هیمن سیدی ،رضا جوزانی ،احمد بارکی زاده ،آزاد عزیزیان «توضیح» مجموعهای که دست شماست حاصل مقالهها و نگاشتههای روزنامه نگاران همکار در رادیو کوچه است که بر اساس توافق بین گروه انتشارات هفت و بنیاد کوچه به طور مشترک منتشر میشود. با ما در تماس باشید contact@koochehmail.com radiokoocheh.com
۰۵
سیا ست و اجتما عی اعتراض ایرانیان واشینگتن به اسیدپاشیهای اخیر | گزارش | ۰۵ اوباما تنها ،آیا دولتهای عرب منطقه حاضر به همکاری هستند | اردوان روزبه | ۰۸ امر به معروف با اسید نمیشه| فیروز نجومی | ۱۲ عراق ،کردستان و راهکارهای عملی آینده | شادیار عمرانی ،بهرنگ زندی | ۱۶ ورود انصار حزباله به جامعه بدون اخذ مجوز مصداق بارز قانونشکنی است | گزارش | ۲۱ سه تصویر از زنان در قاب حضور داعش | گزارش| ۲۲ هاشمی رفسنجانی به فکر قدرت بعد از آیتاله خمینی بوده است | گزارش| ۲۶ غرب دوست ما و اسالم ضد ما | جالل ایجادی | ۳۴ رییس دانا :بازی کردن با جان انسان مورد تایید نیست /قسمت اول |شادیار عمرانی ـ بهرنگ زندی| ۳۸ رییسدانا :هیچ دعوایی با کسی ندارم /قسمت دوم |شادیار عمرانی ـ بهرنگ زندی| ۴۱
ا قتصاد
45
ادامه بحران قیمت خودرو در ایران | روشنک آسترکی | 45 تردیدها نسبت به برنامه اقتصادی دولت یازدهم | روشنک آسترکی| 47 بررسی ابعاد قرارداد تهاتر میان ایران و تاجیکستان | روشنک آسترکی |50 ش صنعت پتروشیمی زیر سایه تحریمها | روشنک آسترکی |52 ادامه چال
ورزش
55
برای برگزاری اردوها پول میدهیم نه ماچ| ورزش |55 از گم شدن ۴٠٠هزار دالر در فدراسیون فوتبال تا انتقادی از فرهاد مجیدی | مسیب سربندی | 57
فرهنگ رم شهر بیدفاع | آزاد عزیزیان | 65 حاتمیکیا دروغ گفت یا چمران | شادیار عمرانی – بهرنگ زندی | 68
3
65
72
علمی راههایی ساده برای از بین بردن غبغب | مینو ربیعی | 72 ورزشهایی برای ترمیم پوست | مینو ربیعی | 73
75
افغانستان استعداد جوانان افغان با بیتوجهی دولت روبهرو است | نقیبه بارکزی -هرات افغانستان | 75 مصارف گزاف و فرار جوانان از ازدواج در افغانستان | نقیبه بارکزی -هرات افغانستان | 76 دستآورد دمکراسی در افغانستان| نقیبه بارکزی -بخش افغانستان| 77 بستنیفروشی دختربچه افغان به جای رفتن به مکتب| نقیبه بارکزی -بخش افغانستان| 78
79
شایعات حکم معاون اول احمدینژاد ۱۵ :سال حبس و ۴۰میلیارد ریال جزای نقدی | شایعه | 79 عزت الدوری به موبایل نوری مالکی اساماس داده است که دارت میزنم | شایعه | 80
81
وبالگستان و دیگران شش دالر برای این که احساس کنی بشریت را نجات دادی | وبالگستان -اردوان نوشت | 81 هاکامادا بعد از ۴۸سال حبس در سلول مرگ آزاد شد| وبالگستان |83 جمهوری کردستان ،مراجعه به رای مردم ،بدعتی در خاورمیانه| هیمن سیدی -وبالگستان | 86 زنان ترکیه به چه میخندند| وبالگستان| 89 گزارش محرمانهای که به اسراییلیها برای مخفی کردن حقایق کمک میکند | وبالگستان| 92
4
اعتراض ایرانیان واشینگتن به اسیدپاشیهای اخیر گزارش
در حالی که گزارشها از ایران حاکی از چند مورد «اسید پاشی» به صورت زنان در شهر اصفهان است هنوز به طور مستقیم مقامات دولتی و انتظامی نتوانستهاند فرد یا افرادی را به عنوان متهم معرفی کنند .برخی از این مقامات اظهار میکنند که این حرکتها در شهر اصفهان به صورت سازمان یافته نیست در حالیکه در نقطه مقابل برخی از نشانهها حاکی از انجام اسیدپاشی به صورت زنجیرهای و توسط افراد مشخصی صورت گرفته است. چیزی که بیش از پیش بر این نگرانی دامن میزند برخی اظهارات روحانیان تندرویی است که با طرح موضوع «بدحجابی» به عنوان یک معضل جدی به عنوان یک وظیفه بر افراد مومن برخورد با این موضوع را یک «واجب» خوانده و در مواردی خشونت در برخورد با مصداقهای بدحجابی را قبول دانستهاند. اسید پاشیهای اخیر در اصفهان که منتهی به مجروح شدن تعدادی از زنان این شهر شده است موجی از اعتراض شهروندان ایرانی را به وجود آورده
5
است .این افراد با ابراز نگرانی از افزایش قربانیان این حرکت خواهان دستگیری عامالن و برخورد شدید با این افراد شده اند. در همین راستا گروهی از فعاالن مدنی و ایرانیان مقیم منطقه پایتخت آمریکا ،واشینگتن بعد از ظهر روز جمعه بیست و چهارم ماه اکتبر با گردهم آمدن در میدان «دوپانت» با اعالم همراهی با معترضین در ایران نسبت به این حملهها در شهر اصفهان اعتراض کردند .دهها شرکت کننده در این مراسم با حمل پالکارد و پوشاندن صورت خود به شکل سمبولیک با قربانیان این حوادث همراهی کردند. در بخشی از این تجمع بیانیهای در همین راستا خوانده شد که در آن اشاره به موج اعتراض و نگرانی مردم نسبت به این حرکت شده بود .هم چنین در بخشهایی دیگر ذکر شده بود« « :چند هفته اخیر در ایران و اسیدپاشی افرادی ناشناس به زنان در اصفهان موجی از اندوه و ناراحتی در میان ایرانیان سراسر جهان برانگیخت .این اقدام در شرایطی انجام شد که پیش از این بارها از تریبونهای رسمی مانند نمازجمعه و صدا و سیما به بهانه بدحجابی به زنانی که پوششی متفاوت از پوشش مطلوب حاکمیت دارند ،حمله شده بود .امروز
دی سی را هم بر آن داشت تا تجمعی برای اعالم همراهی با مردم ایران برپا کنیم». در ادامه این بیانیه شرکت کنندهگان با اعالم همدردی با قربانیان اسید پاشیهای اخیر خواستار شناسایی و برخورد سریع با اسیدپاشان و آمران احتمالی و برقراری امنیت بدون ایجاد محدودیت برای زنان و هم چنین توقف تبلیغات علیه زنانی که پوشش متفاوت دارند شدند.
وجدان عمومی جامعه احساس میکند که در پشت این اتفاقات دستی قرار دارد که هدف آن حذف زنان از جامعه و بازگرداندن آنها به حصار خانه است. این در حالی است که در سالیان اخیر زنان ایرانی موفقیتهای فراوانی در عرصه عمومی کسب کرده و خیز بلندی به سوی احقاق حقوق و مطالبات برابریخواهانه خود برداشتهاند.اعتراضات مردمی در اصفهان و تهران ما ایرانیان ساکن شهر واشنگتن
6
7
ادامه چالش سطل آب | اثر رضا جوزانی
اوباما تنها ،آیا دولتهای عرب منطقه
حاضر به همکاری هستند
اردوان روزبه
در حالیکه نیروهای ارتش عراق در بخشهایی وارد مبارزه با داعش شده بودند برخی رسانههای غیررسمی خبر از حضور «سردار قاسم سلیمانی» از فرماندهان ارشد سپاه ایران در عراق خبر دادند .چیزی که از سوی ایران نیز انکار نشد
ظهور نه چندان غیرمترقبه اما پر سرعت نسل دومی از گروه تندرو و تروریستی که موسوم به دولت اسالمی عراق و شام «داعش» بود و بعد نیز دولت اسالمی خوانده شد ،بسیاری از کشورهای منطقه و غرب را بهت زده کرد. داعش نیرویی که نه از قدرت چندانی برخوردار بود و نه از اعتباری بین گروههای اسالمی که پس از تولد در بخشی از سوریه به دلیل خشونت و بیرحمی که در عملکرد داشت حتا وارد درگیری با گروه همتای خود در مبارزه با دولت حاکم سوریه یعنی ارتش آزاد نیز شد .اما یکباره در سال ۲۰۱۴سر از منطقه موصل در عراق آورد و با گرفتن این شهر و شهرهای دیگر و هم چنین اقدامات خشن و بیرحمانه وحشتی را در منطقه ایجاد کرد.
8
اما داعش که به روایتی گروهی شبهنظامی با امکانات پایین لجستیک و نظامی شامل نفراتی بین چهار تا چهارده هزار میشد چطور توانسته بود چنین بخشهای عمدهای از خاک عراق را بگیرد؟ آیا این ناشی از سیاست غلط حمایتی آمریکا و کشورهای غربی از مخالفان دولت اسد بود؟ یا ناشی از حمایتهای جدی کشورهای عرب منطقه از گروههای افراطی و بنیادگرایی که از کنار «القاعده» به وجود آمده بودند .شاید هم ناشی از مجموعهای از سیاستهای نادرست غرب و پولهای کشورهای عرب منطقه .به هر روی آنچه که رخ داد تولد گروهی بیرحم، خشن و بدون استدالل بود که دیگر کنترل آن برای کشورهایی که خود روزی پای این دانه آب داده بودند هم کار آسانی نبود. در این میان با تحلیل بر اینکه حامیان این گروه در عراق طایفههای اهل سنتی بودند که از دولت شیعه مالکی روی خوش ندیدند از طرفی
و از طرف دیگر نبود انسجام در مبارزه با این گروههای افراطی عراق را تبدیل به جهنمی کرد که پس از نزدیک به یازده سال از رفتن صدام حسین باز به بالیی فراگیر گرفتار شده بود .باید در نظر داشت تولد داعش یا همان دولت اسالمی عراق خود فرایند استقالل کردستان عراق را از اقلیم به کشور تسریع کرد و هم چنین در عمل با توجه به عدم همکاری دولتهای عرب منطقه در کنترل این گروه تروریستی بار دیگر نقش ایران را در عراق و منطقه مورد توجه قرار دارد. در حالیکه نیروهای ارتش عراق در بخشهایی وارد مبارزه با داعش شده بودند برخی رسانههای غیررسمی خبر از حضور «سردار قاسم سلیمانی» از فرماندهان ارشد سپاه ایران در عراق خبر دادند .چیزی که از سوی ایران نیز انکار نشد. در کنار آن در حالی که مواضع داعش از سوی نیروهای هوایی آمریکا مورد حمله قرار میگرفت از طریق زمین با همکاری دولت ایران از طریق ارسال سالح به منطقه اقلیم کردستان که مورد تشکر آقای بارزانی نیز قرار گرفت از سوی دیگر و حضور مستقیم نظامی ایرانیها که در آزادی برخی از مناطق عراق از دست گروه تروریستی داعش اشغال شده بود نیز ایجاد جبهه تازهای را در منطقه خبر میداد .جبههای که این بار بدون حضور دولتهای عرب دوست آمریکا شکل میگرفت. آمریکا نیز به نوعی با این حضور مخالفت نکرد چنانچه با اشاره برخی رسانههای غربی
حتا فرصت مذاکره بین نیروهای آمریکایی و ایرانی فراهم شده و خبر از اجازه رهبر جمهوری اسالمی برای مذاکره در خصوص همکاری دولت ایران و آمریکا داده شده است .این نکته بعد از مدتی از سوی دولتهای ایران و آمریکا انکار شد اما به نظر میآید این تمام چیزی نیست که ما میدانیم.
باید در نظر داشت تولد داعش یا همان دولت اسالمی عراق خود فرایند استقالل کردستان عراق را از اقلیم به کشور تسریع کرد پس از اینکه دومین خبرنگار آمریکا توسط گروه تروریستی داعش سربریده شد ،توقع جامعه جهانی از آمریکا برای یک عکسالعمل فوری باال رفت و این شد که باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا اعالم کرد به زودی مواضع دولت مطبوعش را در خصوص این گروه تروریستی اعالم خواهد کرد. درست ساعت نه شب دهم سپامبر ۲۰۱۴بود که آقای اوباما پشت تریبون رسمی کاخ سفید قرار گرفت و استراتژی دولت ایاالت متحده را در برابر گروه تروریستی داعش یا همان دولت اسالمی ابراز داشت .موضع گیری که کلی بود و به طور مشخص جزییات اجرایی روشنی نداشت. در این موضوع گیری از کشورهای منطقه یاد
9
شد که باید در کنار هم با حمایت آمریکا به مبارزه با گروههای تروریستی در منطقه بروند. خبر از حمایت از گروه مبارز علیه دولت سوریه داد و اینکه درنهایت از دولتهای منطقه برای این مبارزه «حمایت» خواهد کرد .در این میان هم هیچ اسمی از «ایران» به میان آورده نشد. آیا آقای اوباما شرایط سیاسی منطقه را میسنجید؟ آیا قرار است همکاری کشورهای عرب منطقه را در همسویی با ایران از دست ندهد؟ آیا آمریکا بنا ندارد وارد جنگی دیگر به طور مستقیم شود؟ دولتهای منطقه به طور پنهان با آمریکا حاضر به همکاری نشدند؟ توگویی است با «علی این بررسی و گف هریسچی» حقوقدان در آمریکا و تحلیل بیانیه رسمی آقای اوباما در خصوص گروههای تروریستی منطقه خاورمیانه و موضع آمریکا: آیا بیانیه رسمی آقای اوباما در خصوص بنیادگرایان داعش و همچنین گروههای تروریستی وزن کافی را برای اعالم مبارزه داشت؟ صحبتهای آقای اوباما بیشتر به طور کلی بود و وارد جزییات نشدند .اما آنچه میتوان برداشت کرد این است که دولت آمریکا بیشتر عالقهمند به پشتیبانی از دولتهای منطقه در مبارزه با گروههای تروریستی است تا اینکه بخواهند مانند دوران آقای بوش و موضوعهایی نظیر افغانستان و عراق به طور مستقیم سربازان آمریکایی را وارد مبارزه رویارو با تروریستها
کنند. این سخنرانی تاکید میکند بر این میل به همکاری با کشورهای منطقه را دارد و به نوعی ی دعوت کشورهای منطقه را به این گردهمای میکند اما به نظر نمیرسد در این کار چندان موفق بوده است چون در این بیانیه اشارهای به کشورهای دوست دارد اما به طور مشخص اسم کشوری آورده نمیشود .این در حالی است که آقای «کری» در عربستان به سر میبرد و در حال مذاکره با کشورهای حاشیه خلیج فارس و ترکیه و عربستان است ،این خود نشان دهنده این است که توفیقی حاصل نشده که نام کشوری آورده نشد. در واقع دولت آمریکا سعی دارد موضع میانهرویی در برابر یک مشکل بزرگ در این جریان داشته باشد و بار مسوولیت این مبارزه را به دوش کشورهایی در منطقه بگذارد که خودشان هم اند. نقشهایی در به وجود آمدن داعش داشته همان گونه که خود آمریکا نیز در این مورد با کمکهایی که برای مبارزه با دولت اسد در اختیار گروه داعش گذاشته است در عمل به شکلگیری این گروه کمک کرده است .میتوان گفت داعش فرزند ناخلف سیاستهای منطقهای آمریکا و کشورهای عرب منطقه است که پا دادند به شکلگیری این گروه .به همین علت من بیانیهای در این سطح را به اندازه کافی قوی نمیبینم. مبارزه با داعش به نظر میرسد یک پشتیبانی قوی منطقهای و یک حرکت قویتر را میطلبد. با توجه به اظهارات در این بیانیه ،پرواز بر فراز خاک سوریه ،حمایت از دولت جدید عراق ،اشاره به نقش اقلیم کردستان و هم چنین ایجاد یک نام همانطوری که گروه منطقهای بدون ذکر شما اشاره کردید بسیار کلی است و بسیاری از این موارد پیشتر هم انجام شده و یا در حال انجام است .اگر فرض کنیم که این مذاکرات گروهی به نتیجه نرسد و کشوری در منطقه حامی آمریکا نباشد ،کار به کجا خواهد کشید؟ به هر حال حجم کار روشن نیست .از جمله دولت آمریکا مشکل بزرگی با فروش نفت داعش که تامین کننده هزینههای آنها است را دارد .به نظر ساده میآید کنترل کردن اما چرا فروش نفت بیشک فروشنده و خریدار معلومی دارد اما در عمل در این مدت مشخص شده است که آمریکا امکان کنترل فروش نفت داعش را ندارد.
در عمل با توجه به عدم همکاری دولتهای عرب منطقه در کنترل این گروه تروریستی بار دیگر نقش ایران را در عراق و منطقه مورد توجه قرار دارد نکته بعدی این است که آمریکا هنوز به طور روشن نتوانسته است این موضوع را روشن کند که در برابر ایران و سوریه چه موضعی دارد .آمریکا خواسته است از یک گروه مخالف دولت اسد حمایت کند .به این ترتیب دارد قدرت مرکزی که در جهت مبارزه با تروریسم میتواند به درد بخورد را کتمان میکند و میخواهد یک گروه کوچک و شبه نظامی را مسلح کند تا اسد را سرنگون کنند تا یک کشور بیثبات را در منطقه ایجاد کنند تا خود آن مانند عراق ده سال بعد زایشگاه گروههای تروریستی دیگر خواهد بود .به نظر میرسد در بخشی که مربوط به سیاست در قبال سوریه است ،رویه غلطی را دنبال میکند و حاضر هم نیست از حرف خودش برگردد .چرا که پیشتر گفته بود اسد باید برود.
10
در حالی که میتوانست یک راه حل سیاسی بین اسد و مخالفان بیابد و دولت صلح و مشترکی را به راه بیاندازند و این دو گروه با هم در مبارزه با داعش و تروریستهای تندرو شرکت کنند. از طرف دیگر هم ایران و مساله حضورش در عراق مطرح است .روشن است که کردستان عراق در جنگ با داعش از ایران سالح گرفته است و در عراق بسیاری از سالح ایرانی است ،به نوعی تانکش ایرانی است و هواپیمایش آمریکایی دارد همان طوری به همین خاطر واقعیتی وجود که در خبرها -اگرچه انکار شد -اشاره شد آقای خامنهای اجازه مذاکره نیروهای ایرانی را با نیروهای آمریکایی در مبارزه با داعش صادر کرده است .از طرفی هم در نیویورک تایمز هم نوشته شده که فرماندهان ایرانی در بغداد برای عملیات مشترک علیه داعش با آمریکا جلسات مشترک داشتهاند .در نیویورک هم در مذاکراتی که آقای عراقچی با وندی شرمن داشته بعد از موضوعات هستهای اشارههایی هم به مبارزه با
داعش داشته است .این خود نشان دهنده این است که ایران و آمریکا در حال مذاکره و ارتباط هستند اما این بعد بزرگ در سخنرانی آقای اوباما ذکر نشد و ما کلمهای هم در مورد ایران در این سخنرانی نشنیدیم. در حالی که گفته میشود بخش عمدهای از ارتش عراق را در حال حاضر ایران در حال آموزش است ،شاید به روایتی پشتیبانی عملیاتهای زمینی سردار سلیمانی را پوشش هوایی آمریکایی انجام میدهد اما اسمی از ایران نیست ،چرا؟ آیا پشت این اسم نبردن یک حرکت سیاسی وجود دارد؟ نگرانی برای بار سیاسی قضیه است و در ضمن ایران و آمریکا در حال مذاکره هستند .به نوعی دولت آمریکا بر روی مویی حرکت میکند. همانطوری که دولت ایران هم در تماسها و ارتباطاتش با آمریکا بسیار بیسروصدا عمل ی میکند .در واقع اینها میخواهند مثل آب نباشد که بریزند و بعد نتوانند جمعش کنند. مولفههای موجود نشان دهند یک رابطه رو به رشد استراتژیک و همکاری دو جانبه است که پر و بال دادن به آن دشمنان را حساستر میکند. ت سنا نزدیک است و هم چنین اسراییل هنوز در آغاز کار ناخشنودی خودش را نسبت به رابطه ایران و آمریکا ابراز کرده ،به همین دلیل آقای اوباما با عدم ذکر نام ایران بار این فشار سیاسی را کم کرده است در حالیکه ارتباطها به طور کامل مشهود است و به تصور من این ارتباطها بیشتر و علنیتر خواهد شد چرا که این مبارزات بدون حضور ایران به جایی نخواهد رسید. دولتهای عرب منطقه به دفعات در سالهای گذشته از گروههای تندرو و تروریستی حمایت کردهاند .امروز هم با توجه به نوع اظهارات آقای اوباما هنوز چندان حاضر به همکاری با آمریکا در مبارزه با تروریسم نشدهاند .این شاید نقش ایران را به عنوان یگانه کشور منطقه که میتواند به عنوان قدرت مطرح باشد را پر رنگتر کند. به نظر شما چقدر میتواند شرایط موجود باعث آن باشد که دولتآمریکا بر روی ایران حساب تازهای باز کند؟ در حالیکه نیروهای ارتش عراق در بخشهایی وارد مبارزه با داعش شده بودند برخی رسانههای غیررسمی خبر از حضور «سردار قاسم سلیمانی» از فرماندهان ارشد سپاه ایران در عراق خبر
دادند .چیزی که از سوی ایران نیز انکار نشد اگر ایران و آمریکا این سابقه ۳۵ساله را نداشتند نتیجه وضعیت منطقهای میتوانست این باشد که آمریکا بر روی ایران به عنوان یک قدرت منطقهای حساب باز کند .اما با توجه به این پیشنیه با علم بر اینکه آمریکا میداند ایران میتواند این نقش را بازی کند اما هنوز این اطمینان را به ایران ندارد. در حالی که آمریکا دارد کاری را در منطقه میکند درست مانند این است که از ایران بخواهد نیروهایش را برای مبارزه با حزباله جمع کند. یعنی دارد از کشورهای عرب منطق ه میخواهد که بیایند و دور هم جمع شوند تا گروههایی که خودشان به راه انداختهاند را از بین ببرند .این از استیصال سیاست خارجی آمریکا است .نقدی که از سوی جمهوریخواهان هم بر دولت آمریکا وارد میشود این است که میگویند شما دارید یگانه قدرت آمریکا را تقسیم میکنید .وقتی مسوولیت را بخشی عربستان بر عهده بگیرید و بخشی ایران و یا ترکیه ،در حالی که آنها منافع آمریکا را تمام در نظر نمیگیرند منطقه درگیر یک هرج و مرج خواهد شد .در حالی که به نظر آنها دولت آمریکا مانند دوران ریاست جمهوری بوش باید مانند قدرت و ژاندارم منطقه عمل کند و به مصالحه با دولتهای منطقه به عنوان ابزار اجرایی و سیاسی نگاه نکند. البته من تصور میکنم فارغ از نوع نگاه سیاسی جمهوریخواهان و دموکراتها در آمریکا شخصیت آقای بوش و اوباما تفاوتهای عمدهای دارند .سوال این است که با توجه به انتخابات نزدیک پیش روی در سنا تاثیر این سخنرانی را در وضعیت دو حزب رقیب در انتخابات آتی سنا چطور ارزیابی میکنید؟ این سخنرانی میتوانست بسیار در وضعیت محبوبیت آقای اوباما موثر باشد چرا که در حال حاضر او در بدترین شرایط به لحاظ محبوبیت قرار دارد .در حالی که این سخنرانی میتوانست بسیار تاثیر گذار باشد .او میتوانست از این موضوع استفاده کند و جامعه آمریکا را به پشت خودش بیاورد و از احساسات مردم در جهت منافع سیاسیاش استفاده کند که این کار را نکرد .این سخنرانی نتوانست این احساس پشتیبانی را در مردم ایجاد کند .در مجموع مردم از سخنرانی او راضی بودند اما آنقدر که باید نبود .از طرفی
11
هم در سه دقیقه آخر سخنرانی موضوع را از سیاست خارجی به سمت جریانهای انتخاباتی میکشد و بحث اقتصاد و بیکاری را مطرح میکند و خیلی از گروههای مستقل را به اعتراض واداشت. از نظر سیاسی میشود گفت سخنرانی متوسط و زیر متوسطی بود .اما در بعد بینالملل بهتر از متوسط بود اما در مجموع در هیچ کدام از این ابعاد نتوانست نمره باال بگیرید.
یک نکته هم در این سخنرانی به نظر میرسد وجود داشت و آن اینکه آقای اوباما با عدم ذکر هیچ کشوری در واقع به نوعی موضعگیری کرده است که مجبور نباشد روبروی کشورهایی بیاستد که باعث و بانی تولد گروههایی نظیر داعش و الشباب بودهاند و البته پیشتر دوستان ایاالت متحده ،آیا رییس جمهوری آمریکا از این رویارویی پرهیز میکند؟ به نظر میرسد در حال حاضر آقای اوباما با هیچ کس نمیخواهد درگیر شود .سیاست خارجی اوباما نشان داده است که با هیچکدام از کشورهای منطقه که حامی این گروههای تروریستی هم بودهاند صرف به خاطر رابطه با آمریکا نخواسته است وارد درگیری شود .سایر کشورها هم که حرکتهایی داشتهاند اما آمریکا آنها را بیجواب گذاشته است .که برمیگردیم به همان نقد جمهوریخواهان که بر این باورند دولت اوباما یک «وکیوم» قدرت کرده است و به شکلی هر کسی هر کاری دلش میخواهد انجام میدهد .به خصوص وقتی که نیروهای امارات متحده عربی به سوریه حمله کردند این برای جمهوریخواهان بسیار عجیب بود که آمریکا از این حمله نظامی با خبر نبود و امارات بدون اجازه آمریکا به سوریه حمله کرده است. به نوعی میشود گفت که آمریکا قدرت را از منطقه برداشته است و این یک خودمختاری را برای دولتها و گروههای تندرو منطقه ایجاد کرده است.
امر به معروف با اسید نمیشه فیروز نجومی
پمسئله حجاب دیگر از حد تذکر گذشته است و برای مقابله با بد حجابی باید چوبتر را باال برد و از نیرویقهریهاستفادهکرد. با وجود چنین فتوای روشن و صریحی ،بدرستی روشن نیست که چرا نیروهای انتظامی، پس از سه هفته بیاعتنایی به جنایت «اسید پاشی» که در کنار گوششان اتفاق میافتاد، پیوسته اصرار داشته و دارند که اسید پاشی در ارتباط با بدحجابی صورتنگرفتهاست،
رژیم آیتالهها به خوبی آگاه است که نمیتواند دستهای خود را که آلوده به جنایت «اسید پاشی» است ،بسادگی بشوید .چه انکار را سودی نیست :اسید پاشی در ارتباط با «بد حجابی» و عملی ساختن یک وظیفه الهی «امر به معروف و نهی از منکر »،بوقوع پیوسته است. که یک کنش دینی – سیاسی ست ،یعنی یک کنشر اسالمی ست .زیرا که در ۳۵سال گذشته حکومت اسالمی توانسته است مخالفین و دگر اندیشان را به سکوت و خاموشی بکشاند ،رام و مطیع سازد و همچون چوپانی به گله چرانی بپردازد .اما ،نظام والیت با تمام اقتدار بیکرانی که در نتیجه خشونت و بیرحمی و انتقام ستانی بدست آورده است ،در مهار ساختن زنان ،بویژه «زن امروز »،دانا و توانا ،مستقل و خود گردان، شکست خورده است ۳۵ .بگیر و ببند ،تنبیه و مجازات ،توهین و خوار سازی ،گشتهای ارشادی ،بکارگیری نیروهای انتظامی و بسیجی،
12
نتوانسته است حجابی که مطابق معیارهای «اسالم ناب محمدی» باشد ،بر زنان امروز، تحمیل کنند .یعنی حجابی که بتواند اندام زن را از سر تا پا بپوشاند ،همچون آنچه خود «حجاب برتر» میدانند ،چادری سیاه و گسترده .البته که نمونههایی از این زنان ،زنانی که چادر سیاه را سفت و سخت روی سر خود نگه میدارند به مراتب فوقانی قدرت هم رسیدهاند .مثل خانم افخمی ،سخنگوی دولت ،سراسر غرور و تبختر، در حالیکه پیچه را محکم چسبیده به سواالت خبرنگاران پاسخ میدهد .و نمونه بارز خانمی که بطور کامل خود را تسلیم قواعد و قوانین شریعت نموده و بواسطه اطاعت و فرمانبری به مراتب فوقانی قدرت هم رسیده است .صالحیت شغلی در اینجا اصال مطرح نیست .چرا که ظهور خانم افخمی در مرتبهای بلند ،خود نشانی ست بر بر نرمخویی حکومت اسالمی و احترام وشان شامخی که اسالم فقاهتی برای زن قائل است.
این بدان معناست ،که حکومت اسالمی به هر ترفندی دست زده است که از زنان ایران ،زنانی بسازد در الگوی خانم افخمی و دیگر خانمهایی در همین ردیف که حتی به وزارت هم رسیدهاند، سخت شکست خورده است .از آغازینترین لحظات صعود به مسند قدرت ،نظام والیت با زن امروز دشمنی ورزیده است .ابتداییترین حق و حقوق انسانی ،حق گزینش پوشش را از آنان صلب کرده است .پیوسته زنانی که نتوانستهاند و یا نخواستهاند حجابشان را در تطابق با حجابی که فقها و علما میپسندند ،در آور ند بر آنها برچسب زنان «بد حجاب» زدهاند. در نتیجه ۳۵ ،سال است که نظام والیت زنان بد حجاب را مانع بزرگی در اسالمیزه کرده جامعه دیدهاند .زنان بدحجاب ،عامل رواج فرهنگ غربی نیز شمرده میشوند .الگوی آنها نه خانم افخمی بلکه زنان غربی ،البته نه زنانی مثل مارگرت تاچر ،یا هلیری کلینتون و یا پاور ،نماینده آمریکا در سازمان بین المل ،که نه چهره میپوشانند و نه از آرایش و پاالیش اجتناب میورزند و نه برآمدگیها و برجستگی تن خود را پوشاندهاند ،بلکه تمام زنهای دیگر غربی که خود تنها مسئول برگزیدن پوشش خود هستند .حال بعضا خود را زیبا میبینند و لزومی در پنهان ساختن آن نمیبیند .اما، بیحجابی زنان نه تنها نظم جامعه غربی و یا شرقی ،اروپایی و یا آسیایی و آفریقایی را را بهم نریخته است و مردان را بعصیان و هرج و مرج نکشانده است ،بلکه بسالمت و همبستگی جامعه پیوسته خدمت کرده است .یکی از دالیل مهم پیشرفت تمدن غربی شرکت روز افزون زنان در جامعه و مبارزهی طوالنی و ادامه داری است که زنان بدان دست زدهاند .آری غربیها زیباییها را
پنهان نمیکنند بلکه همواره در پی کشف زیبایی آنند ،پدیدهای که در منظر فقها به کفر و گناه منجر میشود .حضرت والیت فقیه و بعدا تمامی آیت اهللها و فقهای ،چه عمامهای چه کالهی، پیوسته خواستهاند که زنان ایرانی به زنان غربی نگاه نکنند .در آن دیار ،در نظرآنان ،از زنان برای فرو نشاندن شهوت جنسی و بهره وری استفاده میشود .چنانکه گویی پیامبر اسالم زن را برای چیز دیگری جز اطفای آتش شهوت جنسی خود خواسته است .حکومت اسالمی میخواهد که زنان ایرانی از فاطمه زهرا ،همسر امام علی و فرزند پیامبر الگو بگیرند .یعنی توی خانه بنشینند و فرزندانی همچون حسن و حسین در دامان خود پرورش دهند .البته که هنوز وظیفه اطفای شهوت همسرانشان ،حتی در کنار همسران دیگر مرد ،از وظایف اصلی زنان بشمار میرود .هیچ زن امروزی به چنین اسارتی تن نمیدهند. نه اینکه زنان زیر بار حجاب نرفتهاند .،مقاومت جمعی آنان در برابر حجاب اجباری در آغاز آنقالب خیلی سریع در هم شکسته شد .حجاب اجباری شد و چون و چرا ناپذیر و زیربنای نظم و انضباط شریعت اسالم در جامعه گردید .اما زنان حجاب را به میل خود تعریف و تعین کردند. در ساخت و ساز آن بیشتر دست بردند و آنرا بطور روز افزونی دین زدایی نموده و بوسیلهای تبدیل نمودند در خدمت زیبا سازی .تصاویری که از ندا آقا سلطان ،که بجرم زیبایی از پا درآمد، بجا مانده با حجاب اسالمی که حاکی از استفاده حجاب بنفع برجسته ساختن اجزای زیبای چهره است ،بیجهت نیست که او در خون خود غلتید. چون جمهوری اسالمی نه تنها دشمن آشتی ناپذیر آزادی ست بلکه با زیبایی نیز به هیچوجه سر آشتی ندارد.
13
زیبایی در اسالم یعنی سیاهی ،تاریکی ،تیرگی، ترک دنیای مادی و گریز از زیبایی زمینی. تمام آنچه مادی ست باید تخریب و به ویرانی کشید ،بویژه «زیبایی» که میدرخشد و چشم پاک مقدسین را آلوده میکند. اسید پاشی را باید کوششی دانست در پاک نگاهداشت چشم مومنین ،در خفته نگاهداشتن غرایز انسانی که چشم دیدن زیبایی را ندارد .از آن میهراسد و میگریزد .لذا دست به تخریب آن میزند .اسید پاشی فراخوان زنان است به تسلیم و اطاعت به دست بردشتن از بدحجابی و هنجار شکنی از جمله رانندگی. ترس و وحشت از زیبایی بیش از هر کس دیگری در فرد مقدس و مومن ظاهر میشود. چون زیبایی احساس لذت را در انسان بر میانگیزد ،وسوسهای که باید از آن پرهیز کرد و در خود خاموش ساخت .البته پیامبر اسالم را باید از این امر مستثنی ساخت .او رسول اهلل بود و همهی پدیدههای زیبا و شیرین بر او حالل شده بود و او نیز خود را از این نعمت سیراب مینمود .با این وجود علما و فقهای بزرگ بعید به نظر میرسد که به چهره همسرشان نگاه کرده باشند هنگام عقد و نکاح .آنها با همسرانشان همآغوش نمیشوند که تن را از رنج نجات دهند و با لذت بخشیدن بدان روح و روان را به آرامش بنشانند .مجتهد برای رضای و خشنودی و بنا بر اراده اهلل با زن خود همآغوش میشود .زن را برای خاموش نگاهداستن غریزه لذت جویی ،نه برای لذت، میخواهد .همآغوشی با همسر البته یک وظیفه شرعی ست .در حالیکه در مسیحت کاتولیکی خدمت به خدا الزمهاش چشم بستن بر روی لذت جنسی است حتی از طریق مشروع و
ازدواج. زنان ،اما ،حجاب اسالمی را بنا بر نیازیهای زیبایی تغییر داند ،مانتوها پیوسته تنگ و کوتاهتر و روسریها قیطانیتر گردید .یعنی رخها با آالیش و پاالیش بیشر از زیر حجاب همچون ماه از زیر ابرهای تیره درخشیدن گرفت .قوزک پا و برآمدیگیها و برجستگیهای بدنها ،بیشتر آشکار شئ ،تا آنجا که کار به «ساپورت پوشی» کشید ،کنشی که تمام مرزهای حجاب وعفاف و هنجارهای اخالقی را در منظر دشمنان زیبایی ،جامعه مجتهدین و روحانیون ،متالشی میساخت .چرا که عنوان میکردند که ساپورت پوشی حتی تحریک آمیزتر است از بدن عریان زن .نمایندگان مجلس از جمله ،علی مطهری، فرزند طراح اصلی حکومت اسالمی ،مرتضی مطهری ،در مجلس شورای اسالمی فریاد بر آورد که بنگرید به این ویدیو (ویدیویی که از زنان ساپورت پوش تهیه شده بود) و با چشمان خود نظاره کنید که چگونه «ساپورت پوشان» فضای جامعه را آلوده و تحریک کننده ساختهاند. حرف فرزند معمار انقالب ،نماینده مجلس شورای والیت ،آن است که چرا دولت دست به تدبیر شدیدتری نمیزند .مثال ساپورت پوشان را جلب و تنبیه و مجازات نمیکند .چرا که چشمان علی مطهری ناتوان است از دیدن زیباییها و خمیدگیها و برآمدگیهای طبیعی تبلور یافته در تن و جسم انسان بویژه زنان .احتماال او ترجیح میدهد که بدن ساپورت پوش زیر شالق سیاه و کبود و زخمین گردد تا هرگز چشمانش به ساق پای زن ساپورت پوشی نیفتد .آیا بهش از این میتوان به قهقرا غلتید؟ ترس از زیبایی
در نتیجه چشمها را نابینا نموده و در را بروی جنایت میگشاید. اما دشمنی نظام والیت با زیبایی و مظهر آن زن ،همیشه با تغییر آب و هوای جوی ،سیاسی و دیپلماسی در حال نوسان بوده است .در ماههای اخیر ،حمله به بد حجابی بیش از همیشه شدت یافته است هر چه بیشتر تشدید یافت .چرا که بدرستی دریافتند که زنان عمال حجاب را اسالم زدایی نموده و آنرا در خدمت برجسته سازی زیباییهای خود گرفتهاند .حجاب دارند اما اسالمی نیست ،برغم سخت گیریها و بگیر و ببندها ..راهکار بر اندختن بدحجابی را در حکم قرآنی «امر به معروف و نهی از منکر» یافتند. بیدرنگ انصار حزب اهلل اعالم نمود که ۴۰۰۰ موتور سوار آماده برای ماموریت در اختیار دارد که بزودی به خیابانها گسیل داده میشوند.
الزم به یاد آوری ست شکل کفایی و یا عینی امر به معروف و نهی از منکر هنوز موضوعی است مورد بحث و گفتگوی علما و فقها و نطری قاطع در باره آن صادر نشده است، اما ،خداوند خامنهای به بحث حوزهای در باره شرایط آمر معروف و ناهی منکر ،خاتمه داد و آنرا در سخنرانی اخیرش وطیفه همه مسلمانان (امت) دانست .یعنی هرکسی میتواند به بد حجاب نزدیک بشود و او را به صراط مستقیم هدایت کند .معلوم نیست که در صورت امتناع
14
و مقاومت در برابر پذیرفتن معروف چه خواهد شد .در این زمان برای اینکه بتوان بدحجابی را بطور کلی ریشه کن ساخت مجلس شورای والیت نیز در ناپدید ساختن زیبایی در جامعه وارد عمل گردید و درحمایت از «آمران به معروف و ناهیان از منکر »،الیحهای به تصویب مجلس رساند ،الیحهای که اساسا زیبایی ستیز و زن ستیزمیباشد .اگرچه بعدا بدان بک اصالحیه اضافه گردید که عواقب ناگوار آنرا کمی کاهش دهد با این وجود ،حکم خدا را بر جامعهای جاری ساخت که ضرورتا به زیبایی ارزش مینهد. اگر انسان نتواند زیباییهای وجود خود را شناسایی و ستایش کند ،چگونه میتواند از زیبایی های دیگر لذت برد .در قاموس اسالم البته زیبا و ستودنی آن است که بتوانی گردن کافر را با یک ضربه از تن جداسازی .جهاد وظیفه است و «شهادت» پر از زیبایی .هرچه که آغشته بخون است زیبایی است .داعشیها وقتی سر یک انسان را از تن مثل یک گوسفند جدا میسازدند، آنرا زیبا میپندارند .زیبا آنچیزی ست که مورد تایید و تصدیق اهلل است .بهمین دلیل ،جنایت خود را در سانههای اینترنتی منتشر میسازند ،تا جهان بداند که کشتار در راه اهلل زیباترین است. این بدان معناست که زمینههای اسید پاشی ،نه بعنوان تهی ساختن سر خوردگیهای شخص، ناکامی در نرد عشق ،همچنانکه در زمانها ی مختلف و جوامع دیگر بوقوع پیوسته است ،بلکه اسید پاشی بعنوان یک وطیفه دینی ،یعنی امر به معروف و نهی از منکر ،دیر زمانی ست که در حال ساختن بوده است .یعنی هم چنانکه یک داعشی برای رضای شخصی گردن کسی را
نمیزند ،اسید پاش هم بوظیفه الهی خود عمل میکند .اسید پاش خود فاقد بینایی ست تعصب چشمان او را نابینا ساخته است ،او را ناتوان از دیدن زیباییها کرده است .ترس و هراس از زیبایی ،از وسوسه لذت ،دست به تخریب آن میزند .او عمل خود را ضروری برای یک جامعه شریعت محور ،جامعه ایکه زیباییها بزیر زمین فرو روند .بنابراین ،اسید پاش به فراخوانی پاسخ میدهد که از منبر مقدس خطبه خوانی امام جمعه اصفهان ،یوسف طباطبایی به گوشش رسیده است .وی وضع حجاب را آنقدر ناگوار و خطرناک میبیند که میگوید: مسئله حجاب دیگر از حد تذکر گذشته است و برای مقابله با بد حجابی باید چوبتر را باال برد و از نیروی قهریه استفاده کرد. با وجود چنین فتوای روشن و صریحی ،بدرستی روشن نیست که چرا نیروهای انتظامی ،پس از سه هفته بیاعتنایی به جنایت «اسید پاشی» که در کنار گوششان اتفاق میافتاد ،پیوسته اصرار داشته و دارند که اسید پاشی در ارتباط با بدحجابی صورت نگرفته است ،برغم شهادت قربانیان این جنایت که شنیدهاند جنایتکاران اعتراف کردهاند که هدفشان «مقابله با بد حجابی» بوده است. چنانکه نادرند کسانی که تعصب و تصلب نابینایشان ساخته است .بگونهای فرماندهان در باره جنایت اسید پاشی سخن میگفتند ،بخوبی روشن بود که آنها خود از نابینایان و تف لیس
نظام والیتاند .آیا اگر فرمان «باال بردن چوبتر» و استفاده از «نیروی قهریه» فراخوانی بسوی خشونت ،بیرحمی و انتقام ستانی نیست ،فرا خوانی ست بسوی رحمت و عطوفت اسالمی؟ چه میشد اگر چنین فراخوانی از بیبی سی و یا صدای آمریکا و یا اسرائیل پخش میشد؟ حتی رئیس پلیس کشور ،اسماعیل احمدی مقدم، مجتهدی که لباس پلیس بر تن کرده است با خونسردی تاکید میکند که اسید پاشیهای اخیر در رابطه با مبارزه با بد حجابی نبوده ،است ،این روایات کذب و مغرضانه بر ساخته رسانههای دشمن است .بیچاره مردم کشور ما که باید به این حافظان جان شهروندان اعتماد کنند .امامان جمعه و دیگر تف لیسان والیت بریاست حسین شریعتمداری ،بازجوی سعیدی سیرجانی ،مدیر ارگان بیت رهبری ،روزنامه کیهان ،اسید پاشی را کنشی ضد انقالب ،پرورده دست امریکا و اسرائیل میخوانند که قصد مخدوش کردن انقالب اسالمی و آلوده ساختن چهره رئوف حکومت اسالمی به خشونت و بیرحمی و انتقام سانی را دارند ،چنانکه گویی حکومت اسالمی در این ۳۵سال گذشته نماد رحمت و رحمان بوده است ،نه مخالفین را به خاک و خون کشیده و قتل عام نموده است و نه در معابر عمومی انسانی را روزانه به دار مجازات آویخته است .بلحاظ خشونت و بیرحمی و انتقام ستانی ،حکومت والیت را در واقع باید پدر مشروع دولت اسالمی عراق و شام دانست .هم اکنون نیز
15
بلحاظ اجرای احکام شریعت ،بویژه حکم قرآنی «امر به معروف و نهی از منکر» قصد سبقت از آنان را دارد .تفاوتی که میتوان بین داعشیهای بومی و داعشیهای تازی گذارد ،این است که آنها قساوت خود را پنهان نمیکنند .چرا باید از کشتار کفار شرمگین بود .آنها نه تنها از تایید اهلل در خشونت نسبت به کفار مطمئناند بلکه یقین دارد که وظیفهای را بانجام رسانده است که اهلل بر دوش او گذارده است.. در حالیکه والیتمدارن تا آنجایی که بتوانند پنهان کاری میکنند و از روی زبونی و حفظ قدرت و ثروت ،بیت رهبری و تمام فرمانده هان و سربازان سواره و پیاده از جمله امامان جمعه همه دست بدست هم دادهاند که بر ماهیت زن ستیز حکومت اسالمی و جنایت هول انگیز تخریب زیبایی ،بر جنایت شنیع اسید پاشی بصورت زیبا رویان ،پرده استتار بکشند ،چنانکه گویی قابل باور است وقتی رسانهها و پلیس والیت گزارش بدهند که خانمهای محجب هم قربانی اسید پاشی بودهاند .چه سند محکمی که قانونی ساختن امر به معروف و نهی از منکر میتواند چیزی دیگری باشد جز فراخوانی بسوی تخریب زیبایی ،زیبایی که مظهر آن زن است .آری ،تنها زمان است که بما میگوید که «امر به معروف با اسید نمیشه».خود را متعهد به پاسداری از ارزشهای اسالمی میداند و بر اعتدال و میانه روی و امت وسط تاکید دارد» .عبدالرئوف ریگی نیز به عنوان رهبر جیش النصر ایران معرفی شده است .عبدالستار دوشوکی مدیر مرکز مطالعات بلوچستان معتقد است که این شکاف و جدایی بعد از اعدام گروهبان بیگناه جمشید دانایی فر اجتنابناپذیر به نظر میرسید ،چون عبدالرئوف ریگی در حال گفتوگو با واسطهها بود ،اما عناصر افراطیتر بدون هماهنگی و حتا آگاهی عبدالرئوف ریگی دانایی فر را اعدام کردند. دوشوکی میافزاید که هنوز معلوم نیست رابطه و مناسبات جنبش جیش النصر ایران به رهبری عبدالرئوف ریگی با جنبش جیش العدل به رهبری صالحالدین فاروقی چگونه خواهد بود؟ اما دوشوکی احتمال کپیبرداری از جبهة النصره سوریه توسط جیش النصر ایران و کپیبرداری جیش العدل از «داعش» در سوریه را ،و تقابل نظامی بین این دو گروه در منطقه را بسیار بعید میداند.
عراق ،کردستان و راهکارهای عملی آینده شادیار عمرانی ،بهرنگ زندی
میهمانان این برنامه محسن کریم ،عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری کردستان عراق ,ابو تارا ,عضو دفتر سیاسی حزب شیوعی کردستان عراق و عبداله مهتدی رهبر حزب کومله کردستان
آیا داعش خطری برای ایران و دیگر کشورهای منطقه است؟ شاید پاسخ آسان به نظر بیاید اما احزاب در عراق که امروزه بر سر تقسیم زمین ،منابع نفتی ،صنایع و سرمایه در بین گروههای فرقهگرای ناسیونالیستی و مذهبی نگرشی متفاوت دارند ،تبیینی غیر همسو میکنند. در برنامههای پیشین این احزاب دالیل مختلفی برای تاثیر منفعل خود در معادالت عراق آوردند که میتوان هرج مرج و ناآرامیهای پس از حملهی آمریکا و متحدان به عراق را دلیل مشترک عنوان شده توسط آنها نام برد .اما آنها امروز چه برنامهای دارند؟ برای آیندهی عراقی که میتواند تمام معادالت منطقه را بر هم زند و از ایران و بحرین گرفته تا سوریه و ترکیه و لبنان و فلسطین به شدت متاثر خود کند چه طرح عملیای در دست دارند؟ در برنامه قبل سه عضو از سه حزب حرکت دموکراتیک آشور (زوعا) ،حزب کمونیست
16
کارگری عراق ،و حزب کمونیست ایران در اینباره سخن گفتند. در این برنامه محسن کریم از حزب کمونیست کارگری کردستان عراق ،عبداله مهتدی از حزب کومله کردستان و ابو تارا از حزب شیوعی کردستان پاسخگوی پرسشهای ما هستند. محسن کریم ،عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری کردستان عراق از نیاز به همبستگی کمونیستهای منطقه میگوید: محسن کریم « :متاسفانه در منطقه احزاب کمونیستی متحد نیستند که مردم عراق و کمونیستها و کارگران بتوانند در این وضعیت سختی که به وجود آمده است با آنها همکاری کنند .ما در سوریه این چشمانداز را نمیبینیم. در ترکیه و ایران جنبش کارگری با مسائل و مشکالت داخلی خود دستوپنجه نرم میکند و متاسفانه پایگاه داخلی ضعیفی در بین مردم خود دارند .بحث بر این منوال است که باید در ایران یک حزب کمونیستی قدرتمند حضور داشته باشد که بتواند بر روی حکومت ایران تاثیر بگذارد ،یا بتوانند به جای اینکه حکومت
ایران پیام ترور ،کشتار و سرکوب برای مردم عراق میآورد ،آنها بتوانند پیام انسانی و هم رزمی برای عراق داشته باشند.
محسن کریم :باید در ایران یک حزب کمونیستی قدرتمندی حضور داشته باشد که بتواند بر روی حکومت ایران تاثیر بگذارد ،یا بتوانند به جای اینکه حکومت ایران پیام ترور ،کشتار و سرکوب برای مردم عراق میآورد، آنها بتوانند پیام انسانی و همرزمی برای عراق داشته باشند در ترکیه و سوریه نیز جنبش کارگری ضعیف است و این عوامل بر سختی کار ما در عراق افزوده است که در عراق و کردستان و در دل سناریوی سیاه ما به سختی کارهای خود را به پیش میبریم .اگر در این منطقه جنبش کمونیستی و کارگری قدرتمند میبود به صورت قطع یک کمک جدی برای ما بود و پیام دیگری برای مردم عراق و کردستان داشت .به نظر من بیرون آمدن از این سناریوی سیاه با این کمکها آسانتر میشد ،اما متاسفانه من شکلگیری این همبستگی را در آینده هم نمیبینم و این کار ما را هم با مشکل روبهرو کرده است. در رابطه با ارتباط ایران با این مسالهای که در عراق به وجود آمده است و سناریوی سیاهیست علیه مردم عراق ،برای مردم ایران نیز این سناریو واقعیست .تهدیدهای نظامی که
آمریکا علیه ایران انجام میداد خود تاییدی رای واقعی بودن این سناریو برای ایران است .درست است که حکومت ایران ،یک حکومت مذهبی و سرکوبگر است ،اما به نظر من مردم ایران موضع درستی را هوشیاران انتخاب کردهاند که در دام تبلیغات و پروپاگندای آمریکا گرفتار نشدهاند .احتمال دارد که با فروپاشی جمهوری اسالمی ،شیرازهی مدنیت جامعه نیز با ویرانی بیشتری مواجه شود .در عراق مردم آرزوی بازگشت به عراق قبل از حمله آمریکا با وجود اینکه حکومت صدام حسین یک حکومت سرکوبگر و مستبد بود را دارند .این واقعیت است که در دوران حکومت بعث نیز مردم کشته میشدند ،سرکوب میشدند و بیحقوقی در حق مردم وجود داشت ،اما در حال حاضر نیز مردم کشته میشوند ،سرکوب میشوند و بی حقوقی در مورد آنها صورت میگیرد .سناریوی سیاهی که در حال حاضر مردم عراق در دل آن زندگی میکنند ،تنها کسی میتواند از این سناریو درکی داشته باشد که خود در این سناریو زندگی کند. دولت بعث که کم جنایت نکرد ،هنوز نمیتوانیم ما جنایت صورتگرفته در دل این سناریوی سیاه را با آن دوران مقایسه کنیم .مردم ایران و مردم این منطقه باید هوشیار باشند که حکومتهای حاکم بر آنها اگر چه مستبد و ظالم هستند، اما آزادی آنها در گرو تبلیغات و هواپیماهای جنگی و حملهی نظامی آمریکا نیست ،به این دلیل که منافع مردم و طبقهی کارگر در ایران در تضاد کامل با منافع دولتهای غربی و امپریالیسم آمریکا قرار دارد .آمریکا و دولتهای غربی اگر چه در تبلیغات خود به مردم ایران
17
میگویند که آنها را از زیر استبداد جمهوری اسالمی نجات میدهند ،اما در عمل وضعیت بسیار بدتری را با این عملی که انجام میدهند برای مردم ایران به ارمغان خواهند آورد. مردم عراق نیز باید هوشیار باشند تا بتوانند اهداف و خط سیاسی خود را از احزاب اسالمی و قومی کرد و عرب جدا کند و کمونیسم و جنبش کمونیستی تنها میتواند پیام انسانی برای مردم عراق و سایر مناطق داشته باشد تا بتواند این منطقه را در برابر تهدیدهای خطرناکه که منجر به از هم پاشیدن جامعه خواهد شد حفظ کند .و پیام ما برای مردم ایران این است که با مبارزهی خود ،با اتحاد خود ،با سازماندهی کارگران و زحمتکشان مبارزهی خود را تا سرنگونی جمهوری اسالمی ادامه دهند و در دام هیچ کدام از سیاستها و پروپاگنداهای غربی و امپریالیستی همانند آمریکا که به عنوان نجات مردم ایران از زیر استبداد فعالیت میکنند گرفتار نشوند».
محسن کریم :در ترکیه و ایران جنبش کارگری با مسائل و مشکالت داخلی خود دستوپنجه نرم میکند و متاسفانه پایگاه داخلی ضعیفی در بین مردم خود دارند اما ابراهیم صوفی محمود (ابو تارا) عضو دفتر سیاسی حزب شیوعی کردستان عراق نظری کاملن متفاوت دارد. ابوتارا « :کردستان همچون یک ایالت ،دولت و منطقهی فدرال ارتش خود را دارد ،حکومت، پارلمان و سهم بودجه خود را دارد و احزاب متعددی از طیفهای مختلف از جمله احزاب مارکسیستی ،اسالمی ،میهنپرست و قومی خاص خود را دارد اما دولت و احزاب موافق این نیستند که یک نیروی دیگر خارج از کردستان لشکری آماده کند و مناطقی را اشغال کند و آسایش منطقه را بر هم بزند .و چون داعش در خارج از کردستان میآید ،توسط دولتهای دیگر تقویت میشود ،و بخشی از مردم سنی همانند مردم مناطق حلبچه و شارزور نیز در کنار آنها قرار گرفتهاند ،بخشی از مردم این مناطق برای مدتی به سوریه سفر کردند و همپیمان با داعش
با دولت اسد جنگیدهاند .حکومت کردستان میخواهد بر علیه این جمعیت که در حال جنگ هستند میخواهد بگوید که این ناآرامیها نتیجهی بی کفایتی حکومت مرکزیست و چون حکومت مرکزی در این مساله مسئولیت مستقیم دارد ،باید مشکل آنها را حل کند و وضعیت موجود را تغییر بدهد .حکومت مرکزی عراق باید سنیها را در قدرت مشارکت میداد تا وضعیت به این جنگ داخلی ختم نمیشد. حکومت مرکزی بغداد نیز با کردها هم مشکل دارد ٧ .سال است که در دل آشوب و جنگ قرار دارد و از این وضعیت راضی نیست و میخواهد که کنترل همهی امور را در دست خود بگیرد و توافقی که با دیگر قومیتها و مذاهب داشته است را ملغی کند. در دل چنین شرایطی حزب شیوعی همانند سایر احزاب موجود هدفش این است که عدم رعایت حق کردها در حاکمیت کردستان به آن پایان داده شود و حاکمیت کردها بر این منطقه حفظ شود .و با هر امکاناتی که در دسترس است برای این هدف جانفدایی صورت بگیرد تا این حکومت مستقل شکل بگیرد و به جدایی و استقالل این بخش از عراق رای داده شود. کردستان بر سر ارض و خاک خود حاکمیت ندارد و هزاران کیلومتر از این خاک در زیر حاکمیت بغداد قرار دارد .راه چاره این است که کردستان استقالل داشته باشد ،آزادی داشته باشد و حق تعیین سرنوشت در آن رعایت شود. کردها نیز هم دارای جمعیت شیعه و هم سنی و نیز مذاهب دیگر هستند .باید این آزادی برای مردم موجود باشد که خودشان بتوانند حکومتشان را تعیین کنند و بسازند .و نیز بتواند خود صاحب بهرهبرداری از ثروتها و منابع موجود در جغرافیا و خاک خود باشد. ثروتی که هزاران سال است عربها ،ترکها و فارسها صاحبان آن هستند .این ثروت باید برای سرزمین خود کردها و برای مردم کرد صرف گردد .سازمانها و ارگانهای مختلف در کردستان به خاطر این در تالش هستند که مملک کردستان در وضعیتی که موجود است نماند و به سمت یک شکل بهتر ،یعنی یک استقالل و یک دولت فدرال به پیش برود .این کشور همچون اتحادی بخشی از آن متعلق به سنیهاست ،بخشی از آن متعلق به شیعیان است و بخشی از آن هم متعلق به کردهاست و
پایتخت هم همچنان بغداد باقی بماند. اما اگر این مساله اتفاق نمیافتد ،میبینید که آمریکاییها و سایر کشورها از آن بحث میکنند .آمریکا میگوید که عراق ۵٠سال است که هیچ سروسامانی نگرفته است تا زمانی که آن را به سه منطقه تقسیم کنیم .این سه منطقه باید توافق کنند که بغداد پایتخت آنها باشد ،اما هر کدام از آنها برای خود دولت مستقلی تشکیل دهند .نه مالکی این را قبول میکند و نه بشار اسد در سوریه این را قبول دارد .ممکن است که دولت ایران نیز عراق را به اینصورت قبول نداشته باشد چونکه هیچ حکومت شیعی شکل گیری یک حکومت سنی را نمیتواند تحمل کند. ملت کرد خواستهی ملی خود را دارد ،به مردم ظلمی نکرده است و جنگ قومی انجام نداده است ،در مقابل هیچ دینی نایستاده است و آن را سرکوب نکرده است و مسائل دیگر را نفی نکرده است و حق خود ،مملکت خود و آزادی خود را خواستار است .اگر در جمهوری اسالمی درجهای از آزادی و دموکراسی وجود داشت و مسائل طور دیگری پیش میرفت ممکن بود االن وضعیت به گونهی دیگری بود .اگر دولت ترکیه دموکراتیک بودن آن واقعی بود ،االن شاهد آن نبودیم که جمعیت زیادی از کردهای ترکیه خواستار آن هستند که با کردهای عراق حکومت خود را داشته باشند.
18
ابوتارا :هدف حزب شیوعی این است که به عدم رعایت حق کردها در حاکمیت کردستان پایان داده شود و حاکمیت کردها بر این منطقه حفظ شود. حزب شیوعی یکی از احزاب مبارز در کردستان است و سابقهی مبارزاتی آن ٨٠سال است. ٨٠سال مبارزه برای آزادیخواهی ،خواستهی برابری زن و مرد ،خواست عدالت انسانی، خواست برچیدن ظلم و زور را داشته است. ظلموزور تنها دینی نیست ،ظلم اجتماعی داریم ،ظلم قومی داریم ،ظلم اقتصادی داریم و به همهی آن ها نه گفتهایم .حزب شیوعی کردستان همراه با سایر احزاب ناسیونالیستی، احزاب اسالمی که در حال حاضر در کردستان موجود هستند در این راه همراهی و همکاری میکند ،هر چند که در مسائلی با این احزاب اختالفاتی نیز وجود دارد .اما بر سر این خواسته با این احزاب متحد هستیم که کردستان خود سرنوشتش را تعیین کند ،برای خود آزادی داشته باشد و دولت مستقل خود را دارا باشد. اگر این مساله اتفاق نیفتد باید به سازمان ملل مراجعه شود که در کردستان رفراندوم برگزار کنند که این وضعیت با قدرت و ادارهی حکومت بغداد به پیش نمیرود.
در این وضعیت که داعش قدرت را به دست گرفته است و به وضعیت بحرانی موجود نیز اضافه شده است میگوید نه حکومت بغداد را قبول دارم و نه اعتقادی به حکومتی که در کردستان حاکم است دارم .به همین خاطر یک منفعت مشترکی در بین ایران و کردها و شیعیان وجود دارد که داعش امنیت منطقه را برهم نزند. اما این دولتها در گفتهی خود صادق نیستند. مشکل مردم عراق را در بصره و بغداد حل نمیکنند .راست نمیگویند ،دروغ میگویند١٠ ، سال است که از مردم دزدی میکنند .ظلم و زور میکنند ،به نام دین و مذهب ظلم میکنند و ناعدالتی میکنند». عبداله مهتدی ،رهبر حزب کومله کردستان، درباره مساله کردستان و استقالل آن گفت:
عبداله مهتدی :حوادثی که اتفاق افتاد چه قبل در سوریه که جنبش مسالمتآمیز و دموکراتیک مردم سوریه به تدریج بر اثر خشونت رژیم بشار اسد و بر اثر نفوذ اسالمگرایی افراطی به آنجا تبدیل به جنبش اسالمی متعصب گذشتهگرا تبدیل شد و چه حوادثی که در هفتههای اخیر در عراق اتفاق افتاده ،همهی اینها به روشنترین وجه اثبات میکند که سیاستهای فرقهگرایانه به هیچ وجه راه حلی برای خاورمیانه نیست و در پیش گرفتن این سیاستها از طرف هر کسی که باشد.
در مورد آنکه آیا کردها اعالم استقالل خواهند کرد یا نه ،تصور من این است که کردها اقدامات محتاطانهای در پیش خواهند گرفت. هم وضعیت داخلی خود و توانشان را در نظر میگیرند ،توازن قوای منطقهای را در نظر میگیرند ،نظر دولتهای منطقه مثل ایران و ترکیه را حتمن در نظر خواهند گرفت و حتا سیاستهای کشورهای بزرگ و آمریکا ،روسیه، اروپا و غیره را به حساب خواهند آورد .فقط بر اساس یک ارزیابی واقعبینانه از کلیت این وضع هست که تصمیم خود را خواهند گرفت. بنابراین این تصمیم یک اقدام شتابزده نخواهد بود و کمی فکر شده خواهد بود. کردها ،به طور کلی ،در عراق یک قدم به استقالل نزدیکتر شدهاند .این را نمیشود انکار کرد .موقعیتشان در منطقه تغییر کرده ،تنها نیرویی هستند که در مقابل داعش ایستادگی کردهاند و مناطق خود را حفظ کردهاند ،و تنها بخشی از جامعهی عراق هستند که غرق در سیاستهای فرقهگرایانه و مذهبگرایانه نشدهاند ،بلکه یک آجندای ملی و دموکراتیک و مدنی را مد نظر دارند .نیروهای مسلحشان کاملن کنترل اوضاع را در دست دارند .و جامعهی بین المللی هم این روزها به دید تحسین به آنها نگاه میکند .در واقع به عنوان تنها نقطهی امید در عراق به اقلیم کردستان و نیروهای پیشمرگ نگاه میکند .همهی اینها، آنها را موقعیت بهتری قرار داده است. از لحاظ سیاسی ،در بین چهار دولتی که کردها در آنها زندگی میکنند یعنی ایران ،عراق، ترکیه و سوریه ،سوریه اصلن در وضعی نیست که اصلن بتواند تاثیر عملی چندانی داشته
_از طرف جمهوری اسالمی و آقای مالکی که این سیاستها را در عراق پیش بردند یا هر کس دیگر_ به نظر من فاجعه آفرین برای همهی ملیتها و قومیتها و مذاهب و ادیان و مردم این منطقه خواهد بود .و این حوادث به روشنی نشان میدهد که تنها یک نظام حکومتی دموکراتیک و سکوالر میتواند پاسخی در کشورهای خاورمیانه باشد .چقدر دوریم از این ایدهآل و آرمان ،این را واقعیات نشان خواهد داد .اما به نظر من صحیحترین سیاست همین است.
19
باشد ،ترکیه که خصم دیرین مسالهی حقوق کردها در منطقه بود آنچنان سیاست خود را عوض کرده که امروزه قابل بازشناسی نیست. ممکن است استقالل کردستان بهترین گزینهی ترکیه نباشد ،ولی مطمئنن کنار خواهند آمد همانطور که خودشان عنوان کردهاند .االن ایران جمهوری اسالمی است که صراحتن تنها ِ با این موضوع دشمنی میکند .یعنی از لحاظ منطقهای هم کردها یک قدم به سمت تثبیت و تحکیم قدم برداشتهاند .حتا اگر استقاللی هم در آیندهی نزدیک روی ندهد ،کردها به موقعیت سابق خود اکتفا نخواهند کرد ،که مرتب اصرار کنند که مادهی ١۴٠اجرا شود و کسی نباشد که این ماده قانونی را برایشان اجرا کند.
عبداله مهتدی :اگر قرار باشد جنگ به عمق کردستان عراق کشیده شود و همه را تهدید کند مطمئنن ما هم مثل بقیه در مقابلش خواهیم ایستاد. اگر سیر حوادث طوری باشد که عراق به سمت گسستگی برود ،دولت وحدت ملی تشکیل نشود و این دولت کلیهی بخشهای جامعهی عراق را نمایندگی نکند ،و در نتیجه این امکان فراهم نشود که نیروهای تروریست سلفی جهادی داعش را از اکثریت مردم سنی جدا کنند ،اگر ایران و روسیه بیشتر دخالت کنند و این تقویتها مالکی را به سمت اتخاذ سیاستهای فرقهگرایانهاش بکند و در نتیجهی
همهی اینها عراق به سمت فروپاشی بیشتر برود ،بله ،در آن صورت کردها هم خود را ناچار خواهند دید و شرایط منطقه و بین المللی را برای اعالم استقالل مساعد خواهند دید .اگر چنین اتفاقی بیفتند ،من فکر میکنم اتفاقن تنها نقطهی روشنی که در عراق هست یک چنین دولتی است .نمیتوانم بفهمم به چه دلیل ایجاد یک دولت دموکرات سکوالر کرد در عراق که سر تا پا غرق در جنگ شیعه و سنی و تروریسم متقابل است یک اقدام مثبت به حساب نمیآید؟ وی در ادامه در پاسخ به برنامه آتی حزب و احتمال خطر داعش برای ایران این گونه جواب داد: عبداله مهتدی « :من چیزی به اسم خطر حملهی داعش به ایران نمیبینم .ایران کشوری ٨٠میلیونی است .با ارتش و سپاه پاسداران و زرادخانههای بزرگ موشکی و تجارب جنگی فراوان ،در حالی که داعشیها چندهزار نفری نیروی مسلح هستند ،بقیهی مناطق سنی نشین عراق مثل تکریت و غیره را خود عشایر عرب سنی گرفتند که اصلن نه قصدش را دارند ،نه توانش را دارند که بروند با ایران بجنگند .مطمئنن جمهوری اسالمی از سر کار آمدن داعش خوشحال نیست و اینها ایران را هم تهدید میکنند و همهی دنیا را هم تهدید میکنند .ولی چنین قدرتی ندارند.
بنابراین غلو کردن در اینکه داعش میخواهد به ایران حمله کند تنها آبی است که در آسیاب جمهوری اسالمی ایران ریخته میشود. داعش تا دلتان بخواهد یک نیروی ارتجاعی و گذشتهگرا و خشونت طلب است و بیگمان خطری است برای همه در هر جایی که داعش فعالیت میکند. بنابراین باید در برابرش ایستاد ولی این کار نیروهایی نیست که با استفاده از سیاست فرقهگرایانهی معکوس_ یعنی به جای سنیگری افراطی حاال شیعیگری افراطیدر مقابلش علم شود از طرف ایران_ به نظر من فقط نفت بر این آتش میریزد. اینکه ما [حزب کومله کردستان] چه خواهیم کرد ،اولن نیروهای ما از مناطقی که مورد تهدید داعشاند بسیار دور هستند، و این خطر به نظر من االن فعلیتی ندارد .در کل اگر روزی الزم شد و کردستان عراق، که نیروهای مسلح ما و اردوگاه ما ،مرکزیت ما ،انتشارات ما و تلویزیون ما االن در آنجا ساکن هستند و تعداد زیادی از کردهای ایرانی در شهرها و شهرکهای کردستان
20
عراق به سر میبرند ،اگر قرار باشد جنگ به عمق کردستان عراق کشیده شود و همه را تهدید کند مطمئنن ما هم مثل بقیه در مقابلش خواهیم ایستاد .ولی این را من در آیندهی نزدیک بسیار غیر محتمل میدانم». در ٩ویژه برنامه عراق ،احزاب عراق به بیان دیدگاهها و برنامههای خود پرداختند .تنوع نگرش ،رویکرد و دیدگاه در این احزاب، میتواند خود نمایندهی یکدست نبودن فضای عراق در سطح اجتماعی و سطح سیاسی آن باشد و این واقعیت را منتج کند که آن چه در عراق در جریان است قطعیتی از حال و آیندهی عراق ترسیم نمیکند .سخت است که قاطعانه بگوییم مردم کردستان، مردم عراق ،و مردم این بخش از خاورمیانه چه میخواهند و چه هژمونی بر آن غالب است .این که آیندهی عراق چگونه رقم خواهد خورد در کنار نقش پررنگ نیروهای خارجی و قدرتهای تعیینکننده سیاستهای حکومتی ،به شدت متاثر از سیاستهای اتخاذ شدهی احزاب و پایگاههای مردمی آنها خواهد بود .سیاستی که فردای عراق آنها را به خاطر خواهد داشت و قضاوت خواهد کرد. امروز ،قضاوت با شما. ما دوباره با چشم سومی دیگر باز خواهیم گشت و به نقطهی بحران دیگری در این منطقه خواهیم پرداخت .با ما همراه باشید.
ورود انصار حزباله به جامعه بدون اخذ مجوز مصداق بارز قانونشکنی است در کشوری اسالمی که قانون آن منطبق بر اسالم و موازین اسالمی است ،قانون شکنی به بهانه امر دینی و شرعی قابل توجیه نیست و این عمل مصداق بارز خالف قانونی و اسالمی است.
گزارش
سعید قاسمی از سران انصار حزباله محمدعلی اسفنانی ،عضو کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس گفت :نطقهایی که از تریبون مجلس توسط نمایندگان پخش میشود در فضای اجتماعی و سیاسی تاثیر گذار است وگاه باعث عکس العملها و واکنشهای مثبت و منفی میشود. توگو با «آفتاب» در واکنش به اسفنانی در گف اظهارات یک عضو انصار حزب اله درباره حضور این جریان بعد از عید فطر در خیابانها برای امر به معروف و نهی از منکر بدون اخذ مجوزهای قانونی تاکید کرد :اینکه منتقدان حوزههای مختلف ،مثلن حوزه فرهنگ به بهانه همسویی نطقهای مجلس با خواست و مطالبات آنها
شروع به عکسالعمل خودسرانه کنند ،درست نیست. وی ادامه داد :من فکر میکنم چه گروههای بامجوز فعالیت در حوزه اجتماعی و چه گروههایی که بدون مجوز فعالیت میکنند نباید بدون دریافت مجوز از مراجع قانونی و ذی ربط وارد حوزه عمل در کشورشوند. عضو کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس با بیان اینکه به هدف شرعی و قانونی که اینها برای توجیه رفتارشان اشاره میکنند کاری ندارم، تصریح کرد :این عمل دخالت در حوزه وظایف دیگر نهادها است و خود مصداق بارز قانون شکنی است .هر حرف حقی را نمیتوان به طور خودسرانه اعمال کرد.
21
اسفنانی در پاسخ به این سوال که آیا قانون به تنهایی میتواند پاسخگوی اجرای امر به معروف و نهی از منکر باشد گفت :مطابق اصل ۴قانون اساسی تمام قوانین کشور منطبق بر اصول اسالمی و شرعی است و شورای نگهبان انطباق این قوانین با اصول اسالمی را قبل از تصویب نهایی مجلس بررسی میکنند .پس ارتکاب عملی خودسرانه به بهانه غیر شرعی بودن و غیر قانونی بودن آن مسئله ،اصال درست نیست. وی ادامه داد :به عنوان مثال عکس العمل خودسرانه به وضعیت حجاب اگرچه خود بیحجابی مخالف قانون و شرع باشد ،قابل توجیه و دفاع نیست .به همین خاطر این گروهها اجازه فعالیت ندارند .نکته دیگر اینکه اگر هر کس خود تشخیص حق و ناحق را بدهد و خود اقدام کند ،پس در جامعه سنگ روی سنگ بند نمیشود و آن وقت همه ذی حقها خودشان وارد حوزه عمل میشوند. اسفنانی با بیان اینکه این نوع نگرش مصداق بارز بینظمی و هرج و مرج است ،گفت: اگر کسی مطالبهای داشته باشد ،میتواند با هر وسیله اقدام به اخذ طلب خود بکند؟ در کشوری اسالمی که قانون آن منطبق بر اسالم و موازین اسالمی است ،قانون شکنی به بهانه امر دینی و شرعی قابل توجیه نیست و این عمل مصداق بارز خالف قانونی و اسالمی است.
سه تصویر از زنان در قاب حضور داعش فتوای «ختنه دختران» و زنان ۱۱تا ۴۶ساله در موصل عراق از سوی داعش خبری بود که توسط «ژاکلین بادکوک» هماهنگ کننده کمکهای بشردوستانه سازمان ملل متحد در عراق گزارش شد. گزارش
تصویر زنانی که در شهر موصل به چنگال فتوای «ختنه زنان» گرفتار خواهند آمد ،در کنار تصویر زنان نسل دوم و نسل سوم مهاجر مسلمانی که از کشورهای مختلف اروپایی داوطلبانه به سوی «حجله عروسان جهادی ارتش داعش» سرازیر شدهاند ،و نیز تصویر دیگری که زنان رزمنده ُکرد را اسلحه به دست
و آماده گسیل شدن به میدانهای جنگ نشان میدهد سه تصویری است که این روزها همراه با اخبار داعش در رسانهها منتشر میشود. از این سه تصویر رایج ،اما هیچ یک یادآور تصویر زنان کنشگری نیست که از شروع جنبش سبز دموکراسی خواهی در ایران تا جنبش بهار عربی به جهان معرفی شده بودند .در واقع انگار که تصویر چهارم ،به نوعی گمشده است .هر چند تصویر زنان رزمنده ُکرد ،تصویری آرمانی و
22
شورانگیز است که توجه و همدلی بسیارکسان را برانگیخته است اما آن تصویر گمشده را ،چگونه میتوان بازیافت؟ گرچه پاسخی سادهانگارانه به این پرسش، وحشت تقلیل نقش جنبش زنان منطقه را در میان گروههایی از کنشگران ایجاد کرده است اما تالش برای یافتن این پاسخ شاید راه بدانجا برد که در زمانی نه چندان طوالنی ،بتواند مسیر گفتمان ضد خشونت و برابری خواهی زنان در
منطقه را بار دیگر از زیر گرد و غبار توفانهای کویری منطقه ،باز نماید.
چه بر سر زنان موصل خواهد آمد؟ فتوای «ختنه دختران» و زنان ۱۱تا ۴۶ساله در موصل عراق از سوی داعش خبری بود که توسط «ژاکلین بادکوک» هماهنگ کننده کمکهای بشردوستانه سازمان ملل متحد در عراق گزارش شد .هرچند اسالم گرایان تندرو در شبکههای اجتماعی ،این خبر را رد کرده و این عمل را منسوب به «اسالم سلفی» دانستهاند که حکومت داعش ظاهرن مروج آن نیست .اما همین انکار شتاب زده چه بسا نشانه واقعیت اجرای این حکم زمان بربریت باشد .لشکری که برساخته از گروههای رانده شده ،عاصی و خشونت طلب از سراسر دنیا است ،لشکری که جواز پیوستن به آن فقط و فقط اعمال خشونت علیه اقوام دیگر و برقراری قوانین بربریت است، لشکری که به مجرد انکار «رسانهای» ختنه زنان بالفاصله حکم به «روبنده» و «برقع» برای آنان میدهد ،بیتردید تل سیاه و انبوهی از این دست احکام و قوانین علیه حقوق انسانی زنان را با خود حمل میکند. لشکر داعش که پیش از این زنان سر تا پا سیاهپوش را الگوی مقبول حکومت خویش
میدانست این بار با هجومی دیگر پوشش سیاه آنان را به دست خود از هم دریده و بدن معصوم و بیگناه آنان را مستقیم نشانه گرفته تا انقیاد و سرکوب زنان را در عرصهای دیگر ـ عرصهای بنیادیتر ـ تشدید کند .احتماال قدم بعدی دیگر وجود ندارد ،نقطه پایان همین جاست ،و بعد حاکمان خودسری که شهرها را یکی پس از دیگری به منجالبی تحت سلطه مردانگی تعریف شده از سوی بنیادگرایان سرکوبگر تبدیل خواهند کرد.
عروسان ختنه نشده در راه حجلههای داعش پیش از خبر فتوای ختنه زنان موصل ،برخی از روزنامههای معتبر همچون تایمز لندن گزارشهایی حاکی از پیوستن داوطلبانه نسل دوم و سوم دختران مسلمان مهاجر کشورهای اروپایی به حجلههای ارتش داعش داده بودند. دخترانی که والدین آنها سالها پیش کشورهای خود را ترک کرده و به امید داشتن زندگی بهتر و امنتر به کشورهای اروپایی رو آورده بودند. دریغ که سرانجام ناپذیرایی برخی از این جوامع از یک سو ،و از سوی دیگر عدم توانایی پارهای از خود این خانوادهها در گذار از فرهنگ دودمانی و پدرساالر و مشارکت در روند جامعه پذیری و
23
آمیختن در فرهنگ کشورهای میزبان ،سرانجام بحران بیهویتی در میان نسل جوان این مهاجران را چنان دامن زده که این روزها برای کسب هویت ازدست رفته اشان ،سر از حجلهگاه عروسان جهادی در آوردهاند. گزارش تأمل برانگیز فلونا همیلتون خبرنگار تایمز از دو خواهر دوقلو در منچستر حکایت از این دارد که آنها مخفیانه و بدون اطالع خانواده صبح خیلی زود پیش از آنکه اعضای خانواده بیدار شوند از خانه خارج شده و به سوی ارتش داعش شتافتهاند. پلیس منچستر ضمن تحقیق و تفحص از پدر این خواهران دوقلو که خود یکی از اعضای فعال مسجد جنوب منچستر است و نیز از شخص دیگری به نام «عمر بارود» که مسول اصلی این مسجد است با تعجب از عدم نگرانی آنها نسبت به فرار این دختران خبر میدهد. «عمر بارود» در کمال خونسردی تأکید کرده که جای هیچگونه نگرانی نیست و نهایت َا به خبرنگار تایمز گفته است« :هر وقت آنها به ما نیاز داشته باشند ما برای حمایت از آنها به آنجا خواهیم رفت» ای کاش فلونا همیلتون از عمربارود میپرسید که برای چگونه کمکی عازم «آنجا» خواهد شد؟ برای تقویت فتوای ختنه زنان؟ برای تقویت قوای مردانگی دامادهای داعش؟ یا برای مقابله با زنان رزمنده ُکرد؟… به هر
روی نتیجه این حمایت هرچه باشد چیزی جز قربانی شدن زنان و کمرنگتر شدن آن «تصویر چهارم» از زنان منطقه نخواهد بود.
«به کجا چنین شتابان»؟
آزادی و برابری زنان است؟ آیا این زنان پس از پایان مناقشههای خونین منطقه ،امکان زندگی در جامعهای امن و برابری خواه را خواهند داشت؟ آیا گستردگی چتر حمایتی که در اثر مبارزه مسلحانهی این زنان ایجاد خواهد شد در عمل میتواند موجبات همبستگی عموم زنان و مناسبات دوسویه آنان را در منطقه بیثبات ما را فراهم آورد؟ آیا نگاه این زنان استوار و رزمنده در پی یافتن آن تصویر گمشدهای است که تجسم تالشهای زنان منطقه از جنبش سبز تا جنبش بهار عربی بوده است؟
همزمان با این اخبار ،تصاویر زنان «پیشمرگه» کردستان عراقو زنان «یگانهای مدافع خلق» را در سوریه میبینیم که در صفوف منظم و با نگاهی ُپرامید به آرمانی دور ،عزم خود را جزم رفتن به جبهههای جنگ کردهاند .این تصویر آرمانی یادآور حضور جسورانه زنان در جنگهای استقالل طلبانه و رهایی بخش سالهای دور کجا را به دنبال آن تصویر است اما در این دوران شاید بهتر باشد از آنها گمشده باید گشت؟ بپرسیم «به کجا چنین شتابان»؟ هرچند که برابری جنسیتی یکی از ارزشهای با توجه به وقایعی که در منطقه میگذرد پیش کردستان سوریه است و زنان ُکرد بارها تأکید از هر چیز باید پرسید آیا این تصویر ربوده شده، کردهاند که همزمان با پافشاری بر مطالباتشان ،تصویری «مشترک» در نگاه زنان منطقه به دفاع از شهر و سرزمینشان نیز خواهند است؟ مثال آیا میتوان از میان تصویر احتضار پرداخت ،اما باید دید که آیا این رویکرد در میان معصومانه ندا آقا سلطان ،تصویر زنان جنبش دیگر نقاط ُکردنشین رویکرد غالب نسبت به سبز ،تصویر زنان رزمنده ُکرد ،تصویر آن زن
24
مصری که در میدان التحریر برهنه بر روی زمین کشیده میشد ،و هزاران تصویر ماندگار از این دست ،آن تصویر مشترک و یگانه را بازسازی کرد و در پی بازپس گرفتنش به همتی منطقهای دست زد؟ شاید پیش از آن اتفاق موعود در ایجاد ائتالفی گسترده ،ابتدا باید پرسید که اصوال زنان منطقه در پی بازپس گرفتن کدام تصویر هستند؟ آیا آن تصویری که از جنبش سبز تا به بهار عربی گسترده شد تصویر عمومی زنان این جغرافیا بوده است؟ آیا این تصویر محو شده واقع َا ظرفیت دموکراتیک الزم برای ایجاد همبستگی و ائتالفی گسترده میان زنان منطقه را دارد؟ و نهایت َا آیا آنچه در ایران طی سالها تحت عنوان «کف مطالبات» در میان جنبش زنان موجب نقش بستن «تصویری نسبت َا مشترک» در میان کنشگران زن ـ فارغ از گرایشهای مذهبی، فرهنگی و قومی آنها ـ شد و نقش سیمان انسجام در شکل گیری ائتالفها و همگراییها داشت ،اکنون نیز توان ایجاد ائتالفهای گستردهتر (در سطح منطقهای) را دارد؟ یافتن این پاسخ ،طبعن نیاز به بازنگری بیطرفانه
و عینی مناسبات جنبش زنان به طور عام و به ویژه با زنان گروههای قومی دارد .به خصوص این مسئله باید روشن گردد که جنبش زنان ایران در خالل این سالها بر سر کدام بزنگاهها دست به دست زنان گروههای قومی و مذهبی داده است؟ و یا بهتر بگوییم آیا اراده برای ایجاد پیوند با این زنان منبعث از وقایعی در مقاطع مختلف بوده است یا به واسطهی یک استراتژی آگاهانه ـ برآمده از سه دهه مبارزات ـ اتخاذ شده است؟ آیا پاسخ زنان گروههای قومی و مذهبی به تقویت خواست مطالبات مشترک انجامیده و یا موجب تفکیک گروهها و رویکردها شده است؟ با توجه به این مجموعه پرسش هاست که میتوان و باید به دنبال روشن کردن نقاط قوت و نقاط ضعف این مناسبات بود. پاسخ به سواالت تعیین کنندهای از این دست و نگاهی دوباره به تجارب همکاریهای نزدیک با زنان گروههای قومی و مذهبی، شاید بتواند راهگشای مسیری باشد که طی آن در همپایی با جنبش زنان منطقه و گروهای مختلف قومی منجر به بازپس گرفتن آن تصویر گمشده شود.
25
هاشمیرفسنجانیبهفکرقدرتبعداز آیتالهخمینیبودهاست مرحوم مهندس بازرگان اســت :فرق ما با امام این است که ما اسالم را برای ایران میخواهیم ،امام ایران را برای اســالم میخواهد .آنها میگویند ما اسالم را در چارچوب جغرافیایی ایران میخواهیم .یعنی دیگر کاری به ملت
فلسطین و ملتهای اسالمی ندارند .خب یک فقیهی مثل امام که نایب امام زمان (عج) است ،نمیتواند فقط به سرنوشت ملت ایران فکر کند و به سرنوشت مردم فلسطین فکر نکند.
گزارش
گفتو گوی پیشرو شاید صریحترین گفتوگوی سردار سرلشکر رحیم صفوی ،مشاور عالی و دستیار نظامی رهبر جمهوری اسالمی و فرمانده پیشین سپاه پاسداران انقالب اسالمی باشد .سردار صفوی به گفته خودش امضایش پای تمام عملیاتهای ۸سال جنگ است، ناگفتههای مهمی از ادامه جنگ بعد از عملیات
بیت المقدس و پذیرش قطعنامه ۸۹۵دارد. ســوال اول اینکه استراتژیها یا راهبردهای دفاع مقدس چه بود؟ (از اول شــروع جنگ تا عملیات الی بیت المقدس و از الی بیت المقدس به بعد) .اگر راهبرد جمهوری اسالمی ایران در مقطعی تغییر کرده ،دالیل این تغییر را هم برشماری کنیم که استراتژی جمهوری اسالمی به چه دلیل تغییر کرد؟ عوامل مؤثر این تغییر اســتراتژی چیســت؟ با توجه به اینکه جنابعالی
26
از فرماندهان دفــاع مقدس بودیــد ،در آن مقطع جزو تصمیم گیرندگان جنگ بودید ،بر اوضاع سیاسی و نظامی مسلط بودید و در جریان روال تصمیم گیریها بودید ،این را به عنوان ثبت در تاریخ و استفاده در رسانه در حال تدوین داشته باشیم؟ در زمان عملیات الی بیت المقدس ،من جانشین فرمانده کل سپاه در جنگ بودم؛ یعنی مسئولیت اصلیام «معاون عملیات کل
ســپاه» بود .از سال ،۱۳۶۰عضو شورای عالی سپاه و معاون عملیات کل سپاه بودم اما در جنگ ،جانشین فرمانده کل سپاه (جانشین آقا محسن) بودم و اکثر طرحهای عملیاتی با امضای من بود .آقای شمخانی به عنوان قائم مقام آقا محسن در تهران ،سپاه کشوری را اداره میکرد و من تقریبا در جنگ بودم. راجع به ســؤال اولتان؛ آیا استراتژی حضرت امام یا راهبرد ایشان از اول جنگ تا عملیات الی بیت المقدس و تا پایان جنگ تغییر کرد یا تغییر نکرد؟ از نظر من از ابتدای جنگ تا آخر جنگ ،راهبرد امــام« ،راهبرد دفاعی» بود و هیــچ تغییری در راهبرد حضــرت امام که برمبنای دفاع بود ،به وجود نیامد .یعنی حتی ورود به سرزمین عراق را امام دفاع میدیدند نه تهاجم .در مبانی اسالمی« ،تهاجم» یعنی شروع جنگ .شروع به معنای پیشروی علیه یک سرزمین و تصرف آن تهاجم با «دفاع» فرق دارد .شاید در اعالمیههای حضرت امام هم این موضوع باشــد .امام تا آخر ،جنگ را برمبنــای دفاع اداره کردند .از نظر من ،هم راهبرد امام بزرگوارمان و هم راهبرد نیروهای مســلح- که تابعی از راهبرد ایشان بود ،مخصوصا سپاه پاسداران -تا عملیات حلبچه ،یعنی ،ســال ۱۳۶۷و آخر جنگ ،راهبرد یا استراتژی دفاعی بود .ولی تغییر تاکتیکی داشتیم .ما در تاکتیک، متناسب با شرایط جنگ ،تغییراتی را میدادیم.
یکی از این تاکتیکها ،ورود به خاک عراق بود، آن هم با اذن امام که در این مورد بحث خواهیم کرد .بنابراین در رابطه با سؤال اصلیتان که آیا راهبرد حضرت امام نســبت به مبانی دفاع یا استراتژی دفاع ،تا آخر جنگ تغییری کرد یا نه ،من با اطمینان قلب به شــما میگویم تا آخر جنگ ،راهبرد امام و راهبرد سپاه پاسداران راهبرد دفاعی بود و تغییر در تاکتیکهای نظامی و عملیاتی در صحنه میدان جنگ بود ،واال راهبرد ،راهبرد دفاعی بود.
آقای هاشمی به فکر قدرت بعد از امام بود /سیاست خارجی در دوره جنگ ضعیف بود /اموال ۲۰هزار آمریکایی ساکن اصفهان چگونه به آمریکا پس داده شد؟ یعنی راهبرد نظامی ما از ابتدای شــروع جنگ قطعنامه ،همان راهبرد دفاعی بود؟ تا پذیرش هم راهبرد امام و هم راهبرد ســپاه پاسداران -و بهتر بگویم راهبرد جمهوری اسالمی« -راهبرد دفاعی» بود. در مورد راهبردهای مطــرح در طول دفاع مقدس بیشتر توضیح بدهید. بایــد دید در آن زمان ،در رابطه بــا ورود به
27
خاک عراق ،چه استداللهایی وجود داشته اســت. به نظر من ،هدف اساسی و غیرقابل تغییر نظام جمهوری اسالمی ایران ،حفظ نظام ،حفظ منافع ملت ،حفظ سرزمین و رسیدن به اهدافی است که حضرت امام مدنظر داشــتند .در مقابل این اهداف جمهوری اســالمی ،تهدیدات خارجی و ناامنیهای داخلی وجود داشــت که اینها را تهدید میکرد. مطلب اول اینکه ،جنگ یکی از این تهدیدات خارجی است که «نظام سیاسی» را به خطر میاندازد .ناامنیهای داخلی هم یکی از عوامل به خطر انداختن نظام سیاسی است .مطلب دوم اینکه؛ جنگها را «رهبران سیاسی» کشورها شروع میکنند و بعد هم به اتمام میرسانند .در حقیقت، جنگها ادامه سیاست رهبران سیاســی اســت. هدف نهایی جنگها ،اعمــال «اراده سیاسی» یک دولت بر دولت دیگر است که موجب تصرف زمین میشود مثل اروندرود که یکی از اهداف جنگ ایران و عراق بود و با دستیابی عراق به آن ،منبع اقتصادی و امتیاز خوبی نصیب عراقیها میشد. برای متوقف کردن جنگ توسط کشوری که مورد هجوم قرار گرفته است ،چند راهکار وجود دارد: یکی اینکه با تضعیف قدرت تهاجمی دشــمن به وسیله ابزار نظامی ارتش ،نظام سیاسی آن کشور را منهدم کنیم تا رهبران سیاسی دولت مهاجم ،برای ادامه نبرد قدرتی نداشــته باشند یا اینکه رهبران سیاسی ،مناطقی را از دســت بدهند که احســاس خطر بکنند. وقتی که ما مثال در ســال ،۱۳۶۵بصره را تهدید کردیم ،آن شــهر را به تصرف در نیاوردیم، ولی عراقیها احســاس خطر کردند و وقتی ما به ۱۸-۱۷کیلومتری بصره رســیدیم ،آن شهر را ناامن کردیم به طوری که شــهر بصره زیر توپرس توپخانه ما قرار گرفت .این از نظر سیاســی ،یعنی این شهر دیگر ناامن است و سقوط کرده است .اگر رهبران سیاسی احساس کنند که با تصرف منطقهای ،فشاری به آنها بیاید ،این فشار موجب تضعیف دولت میشود .در این جنگ، عراقیها ۵۰۰تا ۶۰۰هزار نفر تلفات داشتند و این در کتاب «طوالنیترین جنگ» در بحث تلفات عراقیها آمده است .عراقیها در فاو ۵۰تا ۶۰هزار نفر کشته دادند که برای تلفات این عملیات ،جالل طالبانی پیام فرستاده بود .در عملیات کربالی ۵و ۸هم عراقیها ۵۰هزار نفر تلفات دادند که این عملیاتها در ادامه عملیات فاو بود .ایران هم در این عملیاتها ،شهید و ۲۵هزار نفر مجروح داد
که در جلد سوم کتاب «تجزیه و تحلیل جنگ تحمیلی» این مطلب آورده شده است .حاال با این مطالبی که عرض کردم ،من هنوز معتقد هستم که سیاست امام به عنوان رهبر و فرمانده کل قوا و مرجع تقلید« ،سیاست دفاعی» بوده است .در این رابطه من دالیلی دارم که این دالیل را میتوان در صحبتهای حضرت امام پیدا کرد. قبل از سال ،۱۳۶۴خدمت امام رسیدیم و معضالت عبور از اروندرود را خدمتشان عرض کردیم.
ایشان چند جمله فرمودند؛ از جمله خداست .همان اینکه :فرمانده کل قوا خدایی که به شما امر کرد نماز بخوانید، به شما امر کرد که دفاع کنید .پس ببینید ،امام در تمام صحبتهایشــان و در تمام بیانیههایشان صحبت دفاع را بیان کردهاند و حالت دفاعی داشتهاند. حاال هر اسمی که میخواهید روی آن بگذارید؛ دکترین یا سیاست دفاعی. باالخره امام رهبر و مسئول جنگ و صلح بود .در قانون اساسی ،در رابطه با جنگ و صلح و پذیرش آن هم، قوانینی آورده شده است. مطلب آخری که میخواهم عرض کنم، این اســت که من ایــن را قبــول دارم که در رابطه با تــداوم جنگ و چگونگی به پیروزی رســاندن آن و سرنوشت جنگ ،بین
زیرمجموعه امام ،یعنی رهبری سیاســی به طور خاص و آقای رفسنجانی که از ســال ۱۳۶۲به عنوان فرمانده جنگ از طرف امام منصوب شد و فرماندهی نظامی بخصوص سپاه ،اختالف نظر وجود داشت. سال ۱۳۶۲یا قبل از آن را میگویید؟ من تصورم قبل از سال ۱۳۶۲است و از آن سالها بود که این مســأله به صورت مشخص بیان شد .اسناد آن هم هست .بروید ببینید که آقای هاشــمی ،فرماندهان را جمع کرد و گفت: شما باید این عملیات را انجام بدهید ،دیگر به شما کاری نداریم .این صحبت را آقای هاشمی نه تنها در سال ،۶۲بلکه در سال ۶۳و ۶۴هم به فرماندهان ارتش میگفت .ایشان میگفت :شما این عملیات را با موفقیت انجام دهید و دیگر به خانههایتان بروید؛ ما جنگ را به روش سیاسی تمام میکنیم. بعد از موفقیت در عملیــات الی بیتالمقدس، چه اتفاقاتی افتاد که منجر به طراحی عملیات یعنی همان رمضان و ورود به خاک عراق شد؟ تغییر تاکتیکی که شما میفرمایید ،در این مقطع بود؟ آیا ما تغییر تاکتیکمان دفع متجاوز بود یا اخــراج متجاوز؟ رفع تصرف بود یا تعقیب و تنبیه متجاوز؟ آیا باالخره این اتفاق افتاد؟ در آن دو جلسهای که خدمت حضرت امام تشکیل شد ،ایشان شرایطی را برای ورود به خاک عراق مشخص کردند؛ مثل عدم آسیب رساندن به مردم عراق یا اینکه ایران ،مثال به دنبال توسعه ارضی و تصرف سرزمین عراق نباشد .همچنین امام فرموده بودند که افکار دنیا و کشورهای عرب و مردم عراق ،علیه شما تحریک نشــوند .من از جزئیات آن دو جلسه
28
مطلع نیستم و بهتر است آن را از امثال آقای هاشمی رفسنجانی ،حضرت آیتاهلل العظمی خامنهای ،آقای میرحسین موسوی و آقای موسوی اردبیلی که احتما ًال در آن جلســه بودند، سؤال کنید .ولیکن آنچه که من فکر میکنم از نظر مســائل نظامی و از نظر مسائل سیاسی، آن هم در آن مقطع ،در مقطع ســال ،۱۳۶۱از نظر سیاســی باید بدانیم که جنگها توســط رهبران سیاسی شــروع میشود و توسط رهبران سیاسی پایان پیدا میکند و ختم میشود. رهبران سیاسی آغازکننده جنگ و ختم کننده جنگ هستند و نیروهای نظامی ،زیرمجموعه رهبران سیاســی هستند تا زمانی که اراده رهبری سیاسی شکسته نشود ،دست از ادامه جنگ نمیکشد .ما برای شکست دادن عراق، باید اراده صدام را میشکستیم تا تن به آتشبس و قرارداد ۱۹۷۵بدهد .برای شکستن اراده سیاسی صدام ،باید ارتشش را منهدم میکردیم .یا انهدام ارتش عراق ،یا رســیدن به یک مراکزی که از نظر سیاسی ،عراق احساس کند دیگر در خطر فروپاشی نظام سیاسی است. درباره مورد دوم ،ما برای رسیدن به آن هدف، بصره را هدف قرار دادیم؛ چرا بصره؟ برای اینکه در توان ما بود و دومین شهر عراق بعد از بغداد بود .یعنی اگر بصره سقوط میکرد ،دیگر ادامه حیات سیاسی صدام برایش مشکل بود .همچنین تنها راه ترانزیت نفت عراق ،از این منطقه است (البته بیشترشان) .دو تا خط لوله نفت هم که یکی ،خط نفت ســوریه از راه زمین است و یکی از طریق ترکیه به اسرائیل ،در همین منطقه بود. ما در سال۱۳۶۱که عملیات الی بیتالمقدس را به پیروزی رساندیم و به مرز رسیدیم ،هیچ
سازمان بینالمللی مثل شورای امنیت ســازمان ملل متحد ،حاضر نبود به ایران تضمین الزم را بدهد که اگر ما متوقف شدیم ،او شروع به تجاوز نمیکند .یعنی همین کاری که کردند؛ وقتی قطعنامه را پذیرفتیم ،آنها مجدداً بــه ما حمله کردند.
ما قطعنامه ۵۹۸را پذیرفتیم ولی عراقیها مجدداً برای گرفتن خرمشهر به ما حمله نظامی کردند و از غرب هم منافقین را راه انداختند آوردند کرمانشاه. منافقین با حمایت و پشتیبانی هوایی و پشتیبانی توپخانه صدام وارد ایران شدند تا کرمانشــاه را بگیرند. ببینید هیچ اطمینانی به او نبود که اگر ما پذیرفتیم ،او ادامه ندهــد .این در حالی بود که در پایان جنگ۱۶ ،لشــکر درست کرده بود .یک میلیون نیروهایش را مسلح و آماده کرده بود ،در حالی که ما نیروهایمان داوطلب بودند و مثال اگر میگفتیم بروند ،دیگر میرفتند و امیدی نبود که برگردند .اکثر نیروهای ما سپاه و نیروهای بسیجی و داوطلب بودند .باز در سال ،۱۳۶۱از نظر قطعنامههایی که تصویب کرده بودند ،هیچ قطعنامهای نبود که طبق آن هیأتی بیاورند و متجاوز را روشــن کنند تا معلوم شــود آغازکننده جنگ چه کسی بوده است .در این زمان ،یک نیروی بینالمللی هم نبود که بین ما و عراق قرار گیرد تا حقوق ایران تضمین شود. منظورم از حقوق ایران ،یعنی حق خســارات وارد شــده به ایران که روشن نبود .در حالی که قطعنامه ۵۹۸زمانی که ما به دروازههای بصره نزدیک شــدیم -یعنی بعد از عملیات کربالی -۵ تصویب شــد که در آن معین شده بود :نیروهای یونیماک در مرز ایران و عراق مستقر میشوند. همچنین نوشته شده بود که دبیرکل سازمان ملل متحد ،خاویر پرز دکوئیار ،معین خواهد کرد که چه کسی متجاوز است .ایشان هم در آخرین روزهای ریاستش و در آخرین ساعاتش ،اعالم کرد که عراق را به عنوان متجاوز میشناسد .برای ایران از نظر سیاسی بسیار مهم بود که دبیرکل سازمان ملل ،عراق را به عنوان متجاوز شــناخت .این یعنی :ایران حق گرفتن خسارت جنگی دارد .ما در اوج پیــروزی بودیم؛ کربالی ۵اوج پیروزی ما و
رســیدن به دروازههای شرقی بصره بود .بنابراین در سال ،۱۳۶۱هیچ کس از نظر سیاسی ،تعهد کافی بینالمللی بین ایران و عراق نداده بود. آقای هاشمی به فکر قدرت بعد از امام بود/ سیاست خارجی در دوره جنگ ضعیف بود/ اموال ۲۰هزار آمریکایی ساکن اصفهان چگونه به آمریکا پس داده شد؟
در آن مقطع که یکسری از سران کشورهای عربی به ایران آمدند و چند نفر از هیأتشان با امام مالقات کردند و نماز هم پشت سر امام خواندند، میگویند پیشنهاد دادهاند که ما خسارت جنگ را میدهیم. در حد حرف ،این را گفتند ولی در عمل هیچ اقدامی نکردند؛ هیچ اقدامی. منظورتان از اقدام عملی چیست؟ اینکه مث ً ال یک نوشته ،تعهدنامه بینالمللی یا تعهدنامه کتبی به ایران بدهند؛ فقط در حد حرف بود .هیچ ضمانتی برای توقف ارتش عراق و اینکه مجدداً به ایران حمله نکند ،وجود نداشت. حتی یک تعهد کتبی راجع به خســارات جنگی وجود نداشت؛ هیچ تعهدی ،نه منطقهای نه بینالمللی برای این دو تا مســأله وجود نداشت: یکی اینکه مجدداً به نفع عراق نباشد و دیگری اینکه خسارت ایران پرداخت شود. از نظر نظامی هم یک استدالل وجود داشت. در مرز شلمچه ،این منطقه ،منطقه قابل دفاعی نبود و ما برای اطمینان از دفاع ،باید به سمت
29
منطقه شــطالعرب تا دجله میرفتیم .این خط، قابل دفاع بود و با شــرایطی که امام فرموده بودند -که به مردم آسیب نرسد -منطبق بود. ما آنچه که در عملیاتهای رمضان ،والفجر مقدماتی ،والفجر ،۱خیبر ،کربالی ۵و حتی عملیات فاو انجام دادیم ،در حقیقت بنا بر همان شرایطی بود که امام فرموده بودند :جایی بروید که مردم نباشند .در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر۱۰که شما خاطرتان میآید ،مردمی در شمال منطقه چزابــه و ارتفاعات حمرین نبودند. در عملیات خیبر و بدر که تا دجله و فرات و تا هور رفته بودیم ،مردمی آنجا نبودند .یا در سال ،۱۳۶۴وقتی که فاو را گرفتیم ،مردمی آنجا نبود. یعنی ما آن شــرایطی را که امام گفته بودند، رعایت میکردیم و از همه مهمتــر ،اینهایی که میگویند امام مخالف ادامه جنگ بود ،بعد از عملیــات رمضان یا در حین آن ،امام اعالمیه و بیانیهای صادر کردند و مردم بصره را دعوت به همکاری با نیروهای مسلح ایران کردند. امام یک رهبر عادل ،یک رهبر صادق و یک مرجع تقلید برای همه مسلمانان جهان بودند و همین طوری که نمیآمدند اعالمیه بدهند. ایشان قبول داشتند که ما وارد شویم و ورود ما را به دفاع میدیدند .البته این تصور هم هست که امام ،رهبری صدام را یک رهبری غاصب میدانستند و حکومت صدام را یک حکومت غاصب .شاید در ذهن مبارکشان این بود که ما بتوانیم این رهبری غاصب را از سر ملت عراق کم کنیم .شاید -البته شاید -اینکه امام در آن بیانیههای پایان جنگ ،فرمودند« :جنگ ،جنگ تا رفع فتنه»؛ علتش همین بوده.
تقریب ًا در هر عملیات ،امام بیانیه میدادند. سال ،۱۳۶۴قبل از عملیات والفجر۸در منطقه فاو ،در جماران خدمت امام رسیدیم .جمعیت کمی هم بودیم .کل عملیات را از روی نقشه شرح دادیم و امام هم شــاید بیش از نیم ســاعت ،با آن سن و سالشان ،با دقت گوش کردند .من این را برای شما میگویم؛ حتی ما گفتیم :آقا! ممکن اســت مثل عملیات خیبر و بــدر ،برویم آن طرف و برگردیم و یک تعدادی شــهید بدهیم و تعدادی را جا بگذاریم ،یعنی مفقوداالثر .میدانی امام چه فرمودند؟
فرمودند :اصال فرمانده کل قوا خداســت؛ آن خدایی که به شما بخوانید، امر کرده ،دستور داده نماز همان خدا به شما امر کرده دفاع بکنید .شما بروید ،مطمئن باشــید که پیروزید و من هم خواهم آمد و با شما نماز خواهم خواند .نمیدانم این صحبتها در صحیفه آمده یا نه ،اما دقیق ًا در ذهنم هست که امام فرمودند :مطمئن باشید که پیروزید و من میآیم با شما نماز میخوانم. پس امام تا آخر ،جنگ را دفاع میدیدند، تجاوز نمیدیدند و میخواستند اگر قدرت نیروهای نظامی رسید ،آن حاکم جاعل ظالم، یعنی صدام را ســرنگون کنند و ملت شیعه عراق را از شر او خالص کنند .در مبانی ما، امام که تنها متعلق به سرزمین ما نبود ،امام که به یک چارچوب سرزمینی تعلق نداشت. امام مال مسلمین بود ،رهبر مسلمین جهان بود ،رهبر شیعیان جهان بود؛ امام عرق این جوری نداشت .مث ً ال عراق را هم جزو بالد اسالمی میدانست .به هر جهت من با اطمینان به شما میتوانم بگویم که ما از نظر نظامی ،در شــلمچه قابلیت پدافند نداشتیم و باید ادامه میدادیم. بعد از عملیات الی بیتالمقدس ،صدام یک بیانیهای میدهد که به «بیانیه صلح» معروف است .میگوید ما قبول داریم و دیگر برمیگردیم سر مرزهای بینالمللی و دعوت
میکند به صلح .این را شــما چگونه تفسیر میکنید؟ صدام همان ماه سوم یا چهارم جنگ فکر میکنم متوجه شد که نمیتواند در این جنگ پیروز شود. یعنی به خطای استراتژیک خودش در رابطه با اینکه لشکرهای نظامیاش را در طول مرز پخش کرده ،پی برد .شاید اگر آن ۱۲لشکر اول جنگش را تمرکز داده بود ،حداقل آبادان و خرمشهر را گرفته بود .تازه نمیگویم که اهواز را میتوانست بگیرد .پشت سر لشکر ۳۳زرهی که دو تیپ تکاور هم بود ،ســه لشکر دیگر داشت و حداقل آبادان را -حتی اهواز را نمیگویم -حتم ًا گرفته بود .حتی میدانید از بهمنشیر هم عبور کرد .صدام در چند ماه اول جنگ ،متوجه شد که نمیتواند از پس جمهوری اسالمی ایران برآید. جمعیت آن روز عراق ،یک چیزی حدود۱۶میلیون نفر بود ،جمعیت ما هم ۴۰میلیون نفر .سرزمین عراق یک چهارم ایران اســت .ایران یک میلیون و ۶۴۸هزار کیلومترمربع بود و عراق ۴۸۰هزارکیلومترمربع؛ یعنی سرزمینش، یکچهارم و جمعیتش یکســوم ایران بود. قدرت نظامی و بسیجش هم ،به نظر من، نســبت به ما کمتر بود .امام قدرت سربازگیری زیادی داشتند .ما حدوداً دو میلیون بسیجی را در جنگ شرکت دادیم .از طرف دیگر ،نیروی سپاه پاسداران و توسعه سازمان رزمی سپاه ،برای عراقیها غیرقابل تصور بود .در پیشبینیهایشان، سپاه پاسداران به عنوان سازمان رزم نبود؛ مثال روی ارتش حساب میکردند .در اســناد ارتش عراق که بعد از جنگ به دســتمان افتاده ،همین موضوع هســت که اصال سپاه
30
را جزو سازمان رزم نمیشــناختند .بنابراین در عملیات الیبیتالمقدس ،امام در اعالمیه خود میفرمایند :صدام به این نتیجه رسیده که در مقابل ایران شکست خواهد خورد ،لذا از نظر سیاسی، پرچم صلحطلبی را بلند کرد که بتواند بر ایران پیشدســتی کند واال در ته دلش ،واقع ًا این نبود که جنگ با ایران را پایان دهد. یکی از دالیلی که ما موفق نبودیم و نتوانســتیم از پیروزی عملیات الیبیتالمقدس استفاده کنیم، ضعف دیپلماسی ما بود .یعنی با این موفقیتی که در عملیات الیبیتالمقدس به آن دست پیدا کردیم، باید دیپلماسی فعال و تهاجمی میداشتیم تا بتوانیم به اهداف خودمان برسیم و جنگ حداقل تا ۵یا ۶سال طول نکشد .این ادعا تا چه اندازهای میتواند درست باشد؟ ضعف سیاســت خارجی یا دیپلماسی سیاســی ایران را ما در طول جنگ داشــتیم ،هم اکنون هم داریم .شــما فکر میکنید دســتاوردهایی که در افغانســتان ،در عــراق ،در لبنان و در فلسطین داریم؛ آیا سیاست خارجی ما ،نمیتواند آنها را تبدیل به یک منفعت سیاســی برای ایران بکند؟ هم اکنون هم حتی نمیتواند .بنابراین در طول جنگ ،ضعف دیپلماســی خارجی داشــتیم. برعکس عراقیها که خیلی در دیپلماسیشان فعال بودند ،ما تجربه سیاسی نداشتیم .این تنها به فرد برنمیگردد؛ آن بدنه کارگزاران سیاست خارجی و دیپلماتهای ما در کشورهای مختلف ،از یک مدیریت و بدنه قوی در سیاست خارجی برخوردار نبودند .لذا همراه با پیروزیهایی که در میدان جنگ به دســت میآوردیم ،نمیتوانستند این پیروزی را تبدیل به منفعت سیاسی کنند .بله؛ من این ضعف
را قبول دارم. آقای هاشمی به فکر قدرت بعد از امام بود/ سیاست خارجی در دوره جنگ ضعیف بود/ اموال ۲۰هزار آمریکایی ساکن اصفهان چگونه به آمریکا پس داده شد؟ برخی از گروههای سیاســی از جمله نهضت منحله آزادی ،ادامه جنگ بعــد از عملیات الیبیتالمقدس را نامشروع و غیرشــرعی میدانستند و در این رابطه اطالعیه دادند .برای حضرت امام هم نامه نوشتند .نظر جنابعالی چیست؟ نهضت آزادیها ،به معنی واقعی ،ملیگرا که دلسوز ملت ایران یا سرزمین ایران یا حتی وطنپرست باشند ،نیستند .اینها اعتقاد به سرزمین و ملت ایران داشتند .در اعتقادات اسالمیشان هم با حضرت امام فاصله داشــتند. درکی که اینها از اسالم داشتند ،با درکی که امام به عنوان یک مرجع جامع و فقیه جامعالشــرایط داشتند ،متفاوت بود.آنها با اسالم امام که «اسالم ناب محمدی» بود ،فاصله داشتند و تا اندازه زیادی ،تابع سیاستهای قدرتهای بزرگ مثل امریکا بودنــد. نهضت آزادیها اگر عرق ملی و عرق میهن داشتند ،چرا یک نفرشان در جنگ شرکت نکرد؟ آن وقتی که شهرهای ایران اشغال شد ،چند نفر از این نهضت آزادیها در جنگ شرکت کردند؟ چند نفرشان شهید شدند؟ شهدایشان را نام ببرند .اینها اگر واقع ًا ملیگرا و وطندوست بودند ،بیایند بگویند تــا قبل از الیبیتالمقدس، چه کمک مالی را به جنگ کردند؟ اینجاست که آدم واقع ًا میفهمد در مبانی حکومتداریشان با امام فاصله داشتند.
رئیس آنها ،مرحوم آقای بازرگان که یک مسلمان که همان اوایل خوبی هم بود ،من خاطرم هســت انقالب ،ایشان در اداره حکومت با امام اختالف نظر داشــت .ایــن جمله مال مرحوم مهندس بازرگان اســت :فرق ما با امام این است که ما اسالم را برای ایران میخواهیم ،امام ایران را برای اســالم میخواهد .آنها میگویند ما اسالم را در چارچوب جغرافیایی ایران میخواهیم .یعنی دیگر کاری به ملت فلسطین و ملتهای اسالمی ندارند. خب یک فقیهی مثل امام که نایب امام زمان (عج) است ،نمیتواند فقط به سرنوشت ملت ایران فکر کند و به سرنوشت مردم فلسطین فکر نکند. دومین مطلب را از آقای مهندس بازرگان برای شما میگویم .اوایــل انقالب بود ،آقای مهندس بازرگان نخســت وزیر موقت ایران بود ما در اصفهان ســپاه پاســداران را تشکیل داده بودیم. اولین استاندار ما آقای دکتر واعظی بود .من در استانداری پیش آقای واعظی بودم که آقای مهندس بازرگان زنگ زد به ایشان و گفت :به چه حقی اموال امریکاییها را آنجا نگه داشتهاید؟ دادگاه انقــالب حکم داده؟ در اصفهان بیــش از ۲۰هزار امریکایی در هلیکوپترسازی و جاهای دیگر بودند .در شهری که االن اسمش را گذا شتهاند شا هینشــهر ،زندگی میکردند؛ مدرسه داشتند ،دانشگاه داشتند ،تمام شهر در اختیارشان بود .اموال آنها را آنجا مصادره کردند .آقای مهندس بازرگان به استاندار اصفهان دستور داد که تمام آن اموال را بار کامیون کنید و بیاورید فرودگاه مهرآباد و بفرستید امریکا؛ همین کار هم انجام شد. در حالی که میلیاردها دالر از سرمایههای ایران در امریکا بلوکه شده بود.
31
بنابراین مــن واقع ًا نهضت آزادیها را در راســتای اینکه به منافــع ملی و مصالح ایــران توجه کننــد و خدمت کنند ،نمیدانم و موضعگیری آنها را تابعی از موضعگیریهای امریکا یا سیاســتهایی که علیه ایران بود، میدانم .البته سر و و ضعشان اسالمی نشان میداد. در همین رابطه ،نهضت آزادی بیانیههای زیادی دارد و واقع ًا بیانیههای بسیار تند و خیلی عجیب و غریبی است .خطاب به حضرت امام ،بیانیههای بسیار تندی دارد و اینکه تمام نظرات حضرت امام را زیر سؤال برده است .مث ً ال در یکــی از این بیانیهها چنین میگوید« :اما در اجرا و تداوم جنگ ،غیر از مرحله دفاعی مشروع و قانونی اولیه که صدام و ارتش او را دچار شکست و خواری و مجبور به فرار گرداند ،دولت عراق خواهان صلح و آماده برای پرداخت غرامت گردید ».بعد هم میگوید« :ترسم نرسی به کعبهای اعرابی /این ره که تو میروی به ترکستان است» ،با همه این مســائل و شــناختی که بود ،چرا امام برخوردی با اینها نمیکردند؟ عراق هیچ وقت آماده پرداخت غرامت نبود .امام اینها را چند نفر پیرمرد و یک گروه بیخاصیت وابسته که نفوذی هم در مردم نداشتند، میدانستند .اینها یک گروه بیخاصیت وابسته بودند که اسالمشان ،اسالم امریکایی بود .اینها واقع ًا مدیریتشان هم با مدیریت امام متفاوت بود و اصال روحیه انقالبیگری نداشتند و هیچگاه انقالبی نبودند .سال ۱۳۵۶بود .من ســال۱۳۵۴از دانشگاه فارغالتحصیل شده بودم و دو سال ،افسر وظیفه در تیپ ۵۵هوابرد شیراز بودم و در حال مبارزه با رژیم شاهنشــاهی .آمدیم با بعضی از بزرگان در مورد اینکه چگونه باید مبارزه را علیه رژیم شاه ادامه بدهیم ،حضوری صحبت کردیم. یکی خدمت آ یت اهلل بهشتی رسیدیم در منزلشــان و یکی هم خدمت آقای مهندس بازرگان در یک شــرکت مهندسی ،در همین خیابان شــاهرضا که االن خیابان انقالب است .خاطرم هست که آیت اهلل بهشتی ساعت ۱۱صبح وقــت داده بودند تا .۱۱/ ۳۰من از دوره دانشــجویی ایشــان را میشناختم .منزلشان قلهک بود و من ۱۰دقیقه دیر رسیدم .تا زنگ در را زدم ،بدون عبا آمدند دم در و گفتند« :جناب آقای صفــوی! ۱۰دقیقه دیر آمدی! اگر در این ۲۰دقیقه باقی مانده ،مطالبتان حل میشــود
که هیــچ ،واال بروید دفعه دیگر .واقع ًا نظمی که این بزرگوار داشت ،عجیب بود .گفتم حاج آقا ،در این ۲۰دقیقه حرفهایم را میزنم. گفتم خدمتشــان که ما ،یک عده دانشجویی هستیم که فارغالتحصیل شدهایم و سربازیمان تمام شــده .االن میخواهیم مبارزه مسلحانه را علیه رژیم شاه شروع کنیم و آمدهام اجازه بگیرم برای اینکه هم اسلحه جمع کنیم ،هم خریداری کنیم و هم مبارزه مسلحانه را شروع کنیم؛ برای کسب تکلیف آمدهایم. ایشان که از قبل ما را میشناختند ،فرمودند: تا مرحله جمعآوری سالح ،هر چه میتوانید جمع کنید .ولی خیلی مراقب این باشید که از بین نروید و شما را دستگیر نکنند .جمعآوری سالح و مهمات را انجام دهید ،ولی برای به کار گرفتن اسلحه و عملیات نظامی ،باید مورد به مورد اجازه شرعی بگیرید .با این تشویق فردای همان ایشان ،خیلی روحیه گرفتیم. روز ،رفتم پیش آقای مهندس بازرگان .در همین خیابان شاهرضا .همین سؤال را از مرحوم مهندس بازرگان کردم .ایشان گفت: این حرفها یعنی چه؟ برای چه میخواهید بروید دنبال جمع کردن اســلحه؟ شما بروید معلم یک کالس بشوید ،اگر توانستید یک کالس را یک سال اداره کنید ،بعد بیایید پیش من تا بگویم چه کار کنید .اص ً ال دنبال مبارزه مسلحانه نباشید .این دو تلقی بود .آقای مهندس بازرگان میگفت بروید معلم بشوید، مدیریتتان را ثابت کنید تا بعد در مورد دست به اسلحه شدن و جمعآوری ســالح فکری بکنیم .اص ً ال فکر انقالبی و اینکه میتوان نظام
شاهنشاهی را شکست داد ،نداشت .بنابراین دو نوع تفکر بود .فکر شهید بهشتی ،فکر حضرت امام بود که باید نظام شاهنشاهی را سرنگون کرد و فکر اینها این بود که با یک چیز آرامی، مثل رفرم ،چنین نظامی را تغییر داد. در مورد اواخر جنــگ و انتقال عملیاتها به غرب کشور و موضوع پایان جنگ ،مطالبی را بفرمایید. رهبری جنگ در آن موقع ،به صورت مقطعی فکر میکرد؛ یعنی این روش را انجام دهیم، بعد به روش سیاسی عمل کنیم .فرماندهان نظامی ارتش هم هیچ استراتژی و دیدگاهی نداشتند .ارتش هیچ عملیات بزرگی را نتوانست به پیروزی برساند .من اینها را میگویم که شما بنویسید؛ هیچ اشکالی ندارد .در آن موقع ،سپاه قدرت اصلی بود .رهبری سیاسی جنگ وقتی که دید عملیاتهای ما در جنوب به نتیجهای نمیرســد ،کار عملیات را به غرب و شمال کشاند و ما دیگر در سال ۱۳۶۴به غرب رفتیم و به اصطالح ،تغییر استراتژیک دادیم. بنده مخالف این تغییر بودم و صحبتهایم ضبط شــده و موجود اســت که مخالفت خود را ا عالم کردهام .به دلیل مخالفت من ،آقا محســن ما را در جنوب نگه داشت که ادامه عملیات فاو را طرحریزی کنیم .البته خدا بعضی از دوستان را هدایت کند که در قرارگاه رمضان بودند و آقا محسن را تشویق میکردند که به غرب بیاید ،ولی بنده میدانستم که این تغییر استراتژیک ،اشتباه است .به طور خاص ،آقایان محمد جعفری و ســلطانمنش را میگویم که از فرماندهان ســپاه بودند .اینها از فرماندهان
32
قرارگاه رمضان بودند و آقا محسن را تشویق میکردند که :بیا برویم و در غرب عملیات بکنیم؛ کرکوک را بگیریم ،سلیمانیه را بگیریم .در حالی که حتی به سلیمانیه هم نرسیدیم .هرچند که اگر به سلیمانیه هم میرسیدیم ،ارزش نداشت. یعنی اگر ما یک کیلومتر در شلمچه پیشروی میکردیم ،ارزش آن برابر بود با پیشروی۱۰یا ۲۰کیلومتری در شمال عراق .با این کار ،نیرو و قوایمان را تجزیه کرده بودیم .ولی باز هم من، رهبران سیاسی را قبول دارم .بحث من تفاوت بین رهبران سیاسی و رهبران نظامی است که آن را میگویم. آقای هاشمی به فکر قدرت بعد از امام بود/ سیاست خارجی در دوره جنگ ضعیف بود/ اموال ۲۰هزار آمریکایی ساکن اصفهان چگونه به آمریکا پس داده شد؟ رهبری سیاســی میخواهد هر طور شــده، جنگ را تمام کنــد ولی رهبری نظامی میخواهد جنگ را متقاعد کند( .مثل سال )۱۳۶۷که آقای هاشمی به آقای رضایی میگفت :شما هر برنامهای برای جنگ دارید ،اجرا کنید ،چون ما چند میلیارد دالر آماده کردهایم تا بدهیم به شما برای هزینه کردن .آقای رضایی و شــمخانی در بیمارستان امام حسین (ع) در کرمانشاه ،نامهای را به اســم آقای هاشمی رفسنجانی تنظیم کردند که این نامه را ایشــان به امام بدهند .این نامه االن هم موجود است .در این نامه ،نیازمندیهای عملیاتی را ذکر کردهاند؛ از جمله اینکه ما برای ۱۵۰۰گردان بسیجی ،تجهیزاتی را میخواهیم. ۲۰۰فروند هواپیمای جنگی ،یک تعداد هلیکوپتر و چیزهای دیگر نیاز داریم .وقتی آقایان داشــتند
این نامه را برای آقای هاشمی میفرستادند ،بنده به آقای رضایی گفتم :آقا محسن این کار را انجام ندهید .نسخه اصلی این نامه نزد آقای رضایی است و یک نسخه هم به آقای هاشمی دادند. در اواخر جنگ ،وقتی عراقیها به فاو حمله کردند ،بنده مجبور شــدم با یک دستگاه هلیکوپتر ،۲۱۴به همراه آقایان قربانی و قاســم سلیمانی به فاو بروم .چون سوخت هلیکوپتر تمام شده بود، مجبور شدیم با قایق به سمت عراقیها برویم. وقتی عراقیها فاو ،شــلمچه و جزایر دیگری را که در دست ایران بود گرفتند ،آقای هاشمی و میرحسین موسوی و یکی ،دو نفر دیگر نزد امام رفتند و گفتند :از نظر اقتصادی ،کفگیر به ته دیگ رسیده و دولت نمیتواند هزینه جنــگ را تأمین کند و پولی برای ادامه جنگ نداریم. در مورد این مسائل باید از آقا محسن سؤال کنید ،حتی میتوان از آقای هاشــمی هم سؤال کرد .چون ما از سال ۱۳۶۵به بعد ،میزان فروش نفــت را زیر ۱۰دالر برده بودیم .آن زمان قیمت نفت چقدر بود؟ ۶الی ۸دالر بود. احسنت .براســاس صحبت آقای روغنی زنجانی -که رئیس سازمان برنامه و بودجه بود- بدترین سال اقتصادی کشور ،سال ۱۳۶۵بود که در آن سال ،کل درآمد ارزی ما ،هفت میلیارد
دالر بود .در آن سال ،نمیتوانستیم روزانه بیشتر از یک میلیون لیتر نفت صادر کنیم .از سال ۱۳۶۵به بعد ،فشار اقتصادی روی ایران شروع شد .در آن سال عراقیها کشتیهای ما را در خارک هدف قرار میدادند .یکی از مسئوالن میگفت که مردم دیگر استقبالی از شرکت در جنگ نمیکنند و اعزام نیرو به جبهههای جنگ کم شده بود .آقای هاشمی به امام گفتند که وضع اقتصادی ما این است و نامه فرمانده کل سپاه را هم به امام دادند. آقای هاشمی از ارتش هم نامهای گرفته بود؟ این را باید از آقا محسن سؤال کنید.
آقای رضایی میگویند :این نامهای که ما نوشتیم ،در آن ذکر کردیم که اگر اینها هم تأمین نشود ،باز هم ما تا آخر ایستادهایم. یعنی اینکه ما عاشورایی هستیم و عاشورایی میجنگیم که امام فرمودند :این مطلب شــعاری بیش نیست .در صورتی که آقا محسن میگوید: شبیه این نامه را ما چهار سال پیش هم برای امام نوشتیم .در حالی که چهار سال قبل ،ما عملیات فاو را داشتیم .آقا محسن برای امام نوشتند که
33
ما میخواهیم سپاه را توسعه دهیم و نیروهای هوایی ،زمینی و دریایی را تشــکیل دهیم .امام بعد از اینکه با شورای نگهبان مشورت کردند، فرمان تشکیل نیروهای سهگانه را صادر کردند که طبق قانون اساسی ،این از وظایف رهبری و فرمانده کل قوا بود .ایشان در۱۳۶۴/۱/ ۲۶فرمان تشکیل این سه نیرو را به آقا محســن دادند کــهای کاش این فرمان برای آقای هاشــمی یا رئیس جمهور صادر میشد .آقا محسن با چه چیزی میتوانســت برود این نیروها را تشکیل بدهد؟ بنده در آن زمان اولین فرمانده نیروی زمینی سپاه شدم .آقای عالیی ،فرمانده نیروی دریایی و آقای موســی رفان ،فرمانده نیروی هوایی شد .بنابراین شما این تفاوت را بین رهبری سیاسی جنگ که آقای هاشمی بود و آقا محسن که رهبری نظامی جنگ بود ،میبینید .آقا محسن خیلی برای جنگ زحمت کشــید .رهبری سیاسی جنگ ،یعنی آقای هاشــمی ،با حضرت امام و رهبری نظامی جنگ هماهنگ نبود .به نظر من ،آقای هاشمی به فکر قدرت بعد از امام بود و میخواست بعد از امام کشــور را اداره کند. لذا میخواست قدرت را در دست داشته باشد و شاید پیش خود فکر میکرد در این جنگ نباید همه چیز از بین برود .این برای حفظ قدرت خود و ادامه حکومت خودش بود که نمیخواست همه منابع کشور از بین برود.
غرب دوست ما و اسالم ضد ما انتخاب ما نمیتواند دین اسالم باشد زیرا این دین علیه هستی آزادمنشانه ماست .در حال حاضر جامعه مابا بیماری مهلکی مواجه است .این بیماری با عوامل متعدد مانند استبداد تاریخی و فساد اقتصادی و بی اخالقی اجتماعی و اسالم گره خورده است. جالل ایجادی
رویارویی میان ارزشهای غربی و اسالمی امر تازهای نیست .هم غرب در تاریخ خود علیه مذهب، مسیحیت و نیز اسالم ایستاده و انتقاد کرده است و هم اسالم در مضمون قرآنی خود و در تاریخ و سیاست خود تا امروز در برابر غرب قرار دارد. این رویاروئی ساده نبوده است .غرب در گرایش خود به فلسفه و دانش ناچار بود پیوسته در برابر کلیسا بایستد و روند سکوالریسم در جامعه اندیشه
ها و قواعد را هرچه بیشتر زمینی کرد .غرب امروز نیز ناگزیر است در برابر اسالم نفی گرای تمدن غربی ،خود را سازمان دهد و نقد خویش را تقویت نماید .فلسفه در غرب با مبارزه علیه کلیسا گسترش یافت و تحکیم شد .امروزه فلسفه در غرب باید حساسیت خود را در برابر دین بطور عموم و اسالم بطور خاص نگه دارد زیرا آسیب های ناشی از مذهب در عرصه اجتماع و سیاست و حقوق فردی بسیارند .روشنفکر غربی نباید تمدن غرب ،آری خسته شود زیرا این مبارزه همیشگی است. غرب یک پدیده ساده نیست .غرب یک تاریخ در تاریخ روشنفکری و سیاسی ما انتخاب بین و تمدن است ،غرب سرزمین فرهنگ و ادبیات
اسالم و غرب پیوسته مورد گفتگو و جدال بوده است .امروز دوباره باید پرسید کدام انتخاب نیکوست و آیا میتوان دو آلترناتیو را در یک جا جمع کرد یا باید دست به انتخاب زد؟ من برآنم که انتخاب درست ،انتخاب غرب است و مقابله فکری با اسالم یک ضرورت است زیرا این دین جز بن بست و سقوط چیز دیگری نیست .چرا غرب را باید انتخاب کرد؟
34
و فلسفه و اقتصاد و دانش و تکنولوژی است، غرب آزمایشگاه مدرنیته و انتقاد و اندیشه های نوین و خالقیتها و ابتکارها در عرصه های گوناگون و دمکراسی و ترقی اجتماعی است اکثر دانشمندان جهان از غرب میایند ،اغلب کشفیات جهان نتیجه تالشهای علمی در غرب است ،بیشتر شناخت و دانش در باره کهکشانها و شناخت آنتروپولوژیک انسانی توسط مراکز پژوهشی غرب منتشر میشود ،اغلب جایزه های نوبل به دانشمندان غربی تعلق میگیرد .این کارائی علمی ناشی از ادامه کاری یک تمدن و شرایط آموزشی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی جامعه غربی و دوری از آسیب دینی است. بعالوه همین غرب با سیاهی همراه است ،زیرا غرب مرکز فرماندهی یکسری از جنگهای نژادی و استعماری و بانکهای عظیم توطئه گر و بورس باز بوده و نیروی تصمیم گیرنده سیاستهای سلطه گر و نفوذی و نیز تبهکاری سیاسی و فساد و بی عدالتی اجتماعی است. غرب مانند تمام جوامع دیگر یک جامعه متضاد است و بلحاظ قدرت خود یک جامعه تاثیر گذار و جهت دهنده میباشد. پس ما میدانیم که غرب نیک و بد را در خود دارد ،امری که مانع همزیستی نمی باشد. جوامع در مناسبات متقابل پیوسته در داد و ستد میباشند و در عرصه تاریخ و در بستر جهانی ،دوری و نزدیکی خود به یکدیگر را
کم و بیش انتخاب یا تحمل کرده اند .مناسبات جامعه ما با غرب در بسیاری از موارد با بحران و کشمکش همراه بوده است ،زیرا زیاده طلبی ها و توطئه گری های ایدئولوژیک و سیاسی متقابل اعتماد را از بین برده است .سیاستمداران آشفتگی در روابط را دامن زده اند .از یاد نبریم در این جهان ما نمیتوانیم بسته و بدور از دیگران باشیم. در مناسبات باز باید قدرت بازی و همزیستی و احترام متقابل را افزایش داد .علیرغم این مطلب، مسئله مرکزی ما در اینجا نوع معماری مناسبات با غرب است .غرب چه امتیازی برای ما ببار می آورد؟
در طول تاریخ ما از غرب بسیار آموختیم و تمدن بشری مدیون تمدن غرب است .کشفیات و دانشها و فرآورده های فکری بزرگانی چون کوپرنیک ،نیوتون ،چارلزداروین، ادیسون ،لوئی پاستور ،جیمز وات، ماری کوری ،پیر کوری ،گراهام بل، گوستاو هرتز ،آلبر انیشتن ،ژاک مونو و دیگران تحوالت بیشماری برای جامعه بشری پدید آوردند.
35
آثار فلسفی و اقتصادی و ادبی و هنری بزرگانی چون جان الک ،مونتسکیو ،ولتر ،امانوئل کانت ،هگل ،آدام اسمیت ،کارل مارکس ،جان مینارد کینز ،امیل دورکیم ،فریدریش نیچه، زیگموند فروید ،ویلیام شکسپیر ،ویکتور هوگو، تئودورآدرنو ،یورینگ هابرماس ،آلبر کامو ،ژان پل سارتر ،ساموئل بکت ،پیر بوردیو ،میشل فوکو ،ژاک دریدا ،مارتین هایدگر ،ژاک الکان ،هانریک ایبسن ،چارلی چاپلین ،استانلی کوبریک ،هاناآرنت ،ویلیام فولکنر ،ارنست همینگوی و دیگران ،الهام بخش در گفتمانها و بحثها و کردارها و رفتارهای جامعه ما بوده است. نوآوریهای پزشکی و علمی و تکنولوژیکی غرب مورد استفاده جامعه بشری قرار گرفت و این امر خود رشد ساختاری جامعه و ترقی در زیست انسانی را در پی داشت .غرب با تحوالت اقتصادی و تکنولوژیکی خود دنیا را در مدار بیسابقه ای از حرکت اجتماعی قرار داد .باعتبار تحوالت پزشکی و اجتماعی بخش عظیمی از جمعیت جهانی از مناسبات کهنه اجتماعی و بیماری های جانکاه سنتی خارج شد .در پرتو اندیشه ها و تقاضاهای دمکراتیک ناشی از دگرگونی های غرب شهروندان به آگاهی بیشتری دست یافتند و گرایش به رعایت حقوق بشر بطرز بیسابقه افزایش یافت .آزادی بیان در دل دمکراسی های غربی افزایش یافت و این امر الگوی خواست سیاسی و اجتماعی شهروندان در جهان شد .غرب به قطب گیرا
و شگفت آور برای بسیاری از جوانان و زنان و هنرمندان و تحصیلکردگان و طبقه متوسط تبدیل شد زیرا این گروهبندیها در پی ارزشهای جدید زندگی و مناسبات آزادانه تر و خالقتر بودند.
مهاجرت میلیونها ایرانی بسوی آمریکا و اروپا در گذشته و بویژه در دوران حکومت اسالمی بیان کشش آنها به غرب و مدرنیته بود. بطور مسلم در غرب ناهنجاریها و نارسائیها بسیار گسترده است .مداخله شرکتهای بزرگ در زندگی سیاسی و اقتصادی و البی های نیرومند مالی، فساد در برخی محافل سیاسی و مالی ،افزایش نگرانیها و اضطرابهای روانی افراد جامعه ،مکانیسم های پیچیده جهت تسلط بر ذهن مصرف کننده و بازتولید جامعه مصرفی ،خشونت روانی و سمبولیک در محیط های شغلی ،تسلط الگوهای تکنولوژیکی و تضعیف ارزشهای انسانی در جامعه، فقدان عدالت اجتماعی در جامعه ائی سرشار از پول و ثروت بیسابقه ،سیطره منطق بورسی بر اقتصاد ،اقتصاد پردوکتیویستی و مولدگرا و نفتی و منکوب کننده محیط زیست و منابع طبیعی ،از جمله ناهنجاریهای جامعه غربی است .ولی بدانیم اولین انتقادهای ساختاری نسبت به الگوی غرب از درون همین جامعه غربی بیرون آمده است ،زیرا جامعه ائی پرسشگر و منقد است .به سه مکتب انتقادی توجه کنیم :در ابتدا بطورعمده اندیشمندان و منقدان مکتب مارکسیستی برای جاانداختن مدل اقتصاد دولتی و جامعه ای ایدئولوژیک وارد میدان شدند و با بررسی ژرف روابط کاری استثماری را عریان نمودند ،در گام بعدی این انتقاد به الگوی موجود با فعالیت مکتب فرانکفورت و اندیشمندانی مانند تئودور آدرنو و یورینگ هابرماس ادامه پیدا کرد ،این الگودر نقد خود مدل مارکسیستی و اهداف تحقق نیافته اش را تحلیل کرد و نیز مدل سرمایه داری و ایدئولوژیهای پوپولیستی مانند نازیسم را به نقد کشید .باالخره در مرحله جدید مکتب اکولوژیکی ،موج پرقدرتی از انتقادعلیه نظام اقتصادی و سیاسی و تولیدی موجود جهانی را بر پا ساخت؛ آندره گرز ،ایوان ایلیچ ،گونترآندرس، ادگارمورن ،سرژ مسکوویسی ،هانس ژوناس ،ژی برد کالیکوت و دیگران ،از نقطه نظر اکولوژیکی و اخالق اجتماعی و زیست محیطی به انتقاد از
آسیبهای صنعتی و اقتصادی و انسانی در الگوی سرمایه داری و ویرانگری در طبیعت دست زدند. تمامی این مکتبهای انتقادی سه گانه باعتبار آزادی اندیشه و پرسشگری در تمدن غرب تدوین گشته و جامعه را دعوت به انتقاد نمودند و در پی آن بودند تا الگوی مطلوبتری را عرضه نمایند و نشان بدهند که اقتصاد سرمایه داری آخرین منزلگاه برای انسان نیست .غرب با ظهور و توسعه مکتبهای انتقادی نشان میدهد که تمدن بسته نیست و قادر است بنیادهای انتقادی را در خود داشته باشد و بکارگیرد ،غرب یک تمدن انتقادی است و بخود انتقاد میکند بنابرآنچه گفته شد غرب باعتبار خصوصیات خود منشا نوآوری و ترقی و پیشرفت اجتماعی میباشد و با گرایش های متضاد خود شرایط ذهن انتقادی با خود همراه دارد و به این لحاظ بعنوان یک تمدن همراه من است، دوست من است ،عامل پیشرفت جامعه من است. بر نارسائی هایش انتقاد می نویسم و بر نیرومندی آن اتکا میکنم تا بیاموزم و بازیگر خوب باشم. جوامع باید با ویژگی های خود و خالقیت فرهنگی خود و بدور از خود بیگانگی ،درجستجوی غرب و ارزشهای مثبت آن باشند .جامعه ما با تاریخ گذشته خود و با ویژگی کنونی اش ،باید پنجره ای بسوی غرب داشته باشد تا بیاموزد و خود را به جریان خالقیت جهانی پیوند زند .انتخاب ما از درماندگی نیست بلکه از سرآگاهی است .بسیاری از افراد چپ با بغض و دگماتیسم به غرب برخورد میکنند و در ذهن خود الگوی مارکسیستی را به الگوی یکتا و ابدی تبدیل کرده اند ،آنها به همان شیوه ای رفتار میکنند که دین باوران نسبت به دین آسمانی عمل میکنند .نگاه ما به غرب انتقادی است و در ضمن بر دستاوردهای بزرگ و راهساز آن اتکا میکنیم .پذیرش این تمدن ،پذیرش عقل انتقادی در برابر دین جزمگرای تباهی آور است .
نمایندگان اسالم در لباس روحانیت و در لباس روشنفکری و روزنامه نگاری همیشه علیه غرب انتقاد داشته و جنگ تبلیغاتی گسترده ای را علیه آن به پیش برده اند .شریعتی ،خمینی، جالل آل احمد ،بازرگان ،سروش ،خامنه ای بخش مهمی از انرژی خود را در افشای غرب مصرف کرده اند تا نشان بدهند که غرب بیان ابتذال و فساد و سقوط وانحطاط است و اسالم شیعه الگوی معتبر برای اخالق و هدایت جامعه و عدالت الهی و خوشبختی انسان است .در واقع این نخبگان شریعت در پی آزادی ما در اطاعت و تسلیم بودند .کوبیدن و نفی کامل غرب در “غرب زدگی” و “راه طی شده” و در رساله های مطهری و خمینی و باالی منبر حسینه ارشاد زمان شاه ،زمینه ساز یک ذهنیت فلج ضد غربی گردید تا درآمدی بر توتالیتاریسم خمینیستی باشد .الگوی اسالمی مدرن شده شگردی شد تا توده ها در فاشیسم توده ای مذهبی اطاعت گر باقی بمانند .حال در زمانیکه مذهبیون شیعه ،در استراتژی بازاریابی خود دین را تنها الگوی واقعی و راستین قلمداد مینمودند ،ما باید بن بست محتوم دین را نشان میدادیم و تکرار میکردیم و آموزش میدادیم که اسالم یک خطر برای سالمتی روانی و فکری است.
اسالم برای جامعه مفید نیست :اول آنکه محتوای قرآن بخشی مربوط بامور شرع مانند روزه و نماز و اطاعت از اهلل است و بخش مهم دیگر به شرح جهاد و خشونت و درگیری علیه دیگر دینداران مانند یهود و نصارا و کافران و منافقان و ناباوران آن زمان و قواعد کهنه اجتماعی و خانوادگی و شخصی پرداخته است. بنابراین تمامی مجموعه قرآنی ،نه تنها اسالم زیان آور انتخاب ما نمیتواند دین اسالم باشد زیرا این دین بدرد جهان ما نمیخورد بلکه بطور عمده علیه هستی آزادمنشانه ماست .در حال حاضر زیان آور است.
جامعه مابا بیماری مهلکی مواجه است .این بیماری با عوامل متعدد مانند استبداد تاریخی و فساد اقتصادی و بی اخالقی اجتماعی و اسالم گره خورده است .در دوران معاصر از میان همه این عوامل ،اسالم نقش بارزی در ویرانگری اجتماعی و سقوط اخالقی و تقویت استبداد و تخریب هنری ایفا نموده است .در جامعه معاصر ایران ،تمامی
36
دوم آنکه اسالم با جنگ و تجاوز و غارت وارد سرزمین ایران گشت و برخالف تبلیغ دروغپردازانه مسلمانان ،اسالم هرگز دین رحمت و صلح نبود .بعالوه برخالف “رژه گاردی” سرگشته که در ستایش اسالم و ارزش بین المللی “کتاب سبز” معمرالقذافی داد
سخن داده و آنرا “سومین تئوری جهانی” معرفی نموده و اسالم را نجات بخش تلقی میکرد ،اسالم فاقد الگوی معتبر و با ارزش بوده و در ایدئولوژی تصرف و سلطه با غارت غنائم و بردگی و تجاوز مشخص میگردد .در این زمینه به منابع گوناگون و از جمله به “دوقرت سکوت” عبدالحسین زرین کوب میتوان رجوع نمود .سوم آنکه سراسر تاریخ اسالمی با جنگ و قتل و استعمار و خشونت و استبداد و تروریسم مشخص میگردد .روشن است که این تاریخ با تضاد و گوناگونی همراه بوده است .پس از قتل برخی از خلفا و جنگهای قبائل عرب برای قدرت ،دوران عباسیان که بر اساس مصالح زمان و حضور نخبگان ایرانی و غیره هدایت میشد نقطه برجسته این تاریخ است. معماریها در قلمرو اسالمی نه نتیجه خالقیت قرآنی ،بلکه با خالقیت انسانی هنرمندان و با به عاریت گرفتن موضوعهای سنتی و دینی و فرهنگی و با مهارتهای بومی و دیگر ملل میسر گشته است .در واقع ما بطور عمده با سرزمین های اسالمی که با بردگی و فقر و عقب ماندگی و استبداد و کهنگی و تروریسم دولتی و گروهی و وجود اذهان ناتوان و فرتوت و متعصب و خرافی شیعه و سنی روبرو بوده و روبرو هستیم .چهارم آنکه اسالم با احکام شرعی خود در باره حرام و گناه و جهنم ،پیوسته روند روانی آفرینش و آزادی را سرکوب میکند .دین که دارای جزمهای الهی و ابدی است ،انسان را به موجود فالکت زده تغییر میدهد و اسالم بلحاظ خشونتگری درونی اش، افراد مطیع و وابسته بخود که از ایدئولوژی رزمی آن سرشار هستند را به عامالن جنائی تبدیل میکند .اکثر تروریستهای جهان اسالمی اند و آنها در تنوع خود آدمکشان مخوفی هستند که از مکتب شهادت و خشونت قرآنی سیرآب شده اند. پنجم آنکه تمامی الگوی های اقتصادی و تربیتی و خانوادگی و فرهنگی و سیاسی ملهم از قرآن
و احادیث و سنت اسطوره ای شیعه ،در برابر ترقی اجتماعی و آزادی انسانی و آزادی فکر و روح انتقادی و پرسشگری قرار دارد .این الگوها قادر نیستند راه گشای تحوالت جامعه و ارتقای فرهنگ انسانی و پیشرو باشند.
با توجه بآنچه گفته شد اسالم دوست ما نیست ،اسالم ضد ماست .اسالم ایدئولوژی مهاجم است. اسالم در تاریخ تجاوز خود در پی نفی هویت مابوده و میباشد .اشغال ایران زمین توسط عربها در ٠٠۴١سال پیش تا تالش حکومت اسالمی خمینی و خامنه ای جهت حذف جشن نوروز و آثار باستانی و فرهنگ غیر اسالمی در ایران و خوار شمردن فردوسی و تخت جمشید ،بیانگر ضدیت اسالم با هویت ایرانی و دیگر فرهنگی است .آنچه که حاکمان با هنر و فرهنگ ما میکنند ملهم از نگاه نابردبار قرآن است. ایدئولوژی اسالمی ،چه پررنگ و چه کم رنگ، در پی قطع رابطه ما با فرهنگ و تمدن غرب است ،در پی محاصره انسانها با آیات و خرافات اهلل و پیامبر و امامانش و تبدیل افراد به عوامل اجرای احکام اسالمی و قشون کشتار وشبکه های ایدئولوژیک برای تبلیغ و گسترش سلطه اسالم در سرزمین های دیگر میباشد .بطور مسلم اسالم حامیان خود را داراست و نیروی اجرائی طرح باال ،سیاسیون دینی و نظامیان پاسدار و بسیجیان و اوباشان سازمانیافته جامعه و آخوندها و روشنفکران ایدئولوژیک دینی و توده های خرافات زده میباشند .با حکومت شیعه در ایران بیعدالتی و فشار و تبعیض نسبت به زنان و استبداد و سانسور و بی اخالقی و فحشا و فساد و اعدام به ابعاد بیسابقه رسیده است. 37
نیروهای حاکم از این وضع سود میبرند و تمامی این نیروی اجتماعی در پی جلوگیری از کشش بسوی تمدن غربی هستند چون عقالنیت و انتقاد را نمی پسندند و دارای منافع اقتصادی و سیاسی و خواهان حفظ امتیازهای اجتماعی خود هستند. آخوندها به پولداران قدرتمندی تبدیل شده که نفعشان در دفاع از ایدئولوژی دینی اشان است و نواندیشان دینی و سیاسیون مذهبی بدون بازار فرآورده های دینی شیعه و مصرف کنندگان شیفته ،پرستیژ و امتیازهای سیاسی و اجتماعی خود را از دست خواهند داد .بطور مسلم تفاوت میان آیت اهلل های بنیادگرا و مذهبیون متعادلتر در رفتار ،قابل تشخیص است ولی کاالی دینی همه آنها به زیان جامعه بوده و ما را از تمدن مدرنیته دور میکند. این تحلیل مورد توافق جبهه مذهبی ها نخواهد بود و این امری مسلمی است؛ ولی کسان دیگری چون بخشی از میلیون و جمهوریخواهان و لیبرالها و چپ ها از آنجا که به تنگ نظری ناشی از عملگرائی سیاسی دچار هستند در زمان انتخاب بین غرب و اسالم ،بسوی اسالم و جبهه حامی آن تمایل دارند .البته این سمتگیری همیشه آشکار نیست ،از سایه روشنهای بسیار برخورداراست ،ولی اینان در کشاکش سیاسی و اجتماعی و برای حفظ ائتالفهای ذهنی خود ،از تالش شفاف جهت دفاع از تمدن غرب و مخالفت علمی با اسالم و زیانهای سیاسی و ایدئولوژیک آن سربازمیزنند .اینان در بحثهای مجزا و انتزاعی از ارزشهای تمدن غرب خواهند گفت ولی در لحظه مشخص و در زمان همکاری با نیروی های مذهبی ،خاموش میشوند و چه بسا به سانسور دیدگاه انتقادی روی میاورند. این سیاسیون و روشنفکران از انتقاد تئوریک و فلسفی که یکی از ویژگیهای مدرنیته است دست کشیده اند و شجاعت خود را در راه مصلحت گرائی سیاسی ،به دو گندم فروخته اند.
رییس دانا :بازی کردن با جان انسان مورد تایید نیست /قسمت اول
غزه دارد میمیرد .این روزها این جمله فریاد بسیاری از مردم جهان شده است .این بار مردم دنیا فارغ از گرایشات سیاسی نگاههای خود را به نوار باریک غزه انداختهاند، جایی که سواحلش به جای موسیقی و گردشگر و آبتنی و حمام آفتاب ،بمب و خون و مرگ را میزبان است. شادیار عمرانی ـ بهرنگ زندی
ما این بار به سراغ خیلیها خواهیم رفت. از صاحبنظران ،فعاالن سیاسی چپ و راست، فعاالن ضد جنگ ،فعاالن حقوق بشری، روزنامهنگاران و هر کسی که امروز بیش از آه و ناله در صحنههای عملی در راه پایان دادن به مسالهی فلسطین گام برمیدارد .گفتنیها بسیار است اما ما بیش از آنکه بخواهیم به تحلیل بپردازیم ،از صاحبنظران خواستهایم که اوضاع را تحلیل کنند .صاحبنظرانی که چندان هم با هم همنظر نیستند .و در آخر قضاوت با شما. امروز به سراغ دکتر فریبرز رییس دانا، از نامآورترین و فعالترین اقتصاددانان و فعاالن سیاسی در ایران رفتهایم .ما دو روز افتخار میزبانی دکتر رییس دانا را داشتیم .در اولین گفت و گو از ایشان در مورد بیانیهی پرهیاهویی که با عنوان « به کشتار مردم فلسطین بی درنگ پایان دهید!» در سایت اخبارروز منتشر شد توضیحات مبسوطی دادند. برای آشنایی بیشتر شنوندگان در مورد این بیانیهی پرهیاهو که توسط اساتید و نامآوران چپ در ایران امضا شده بود و واکنشهای تندی را از فعاالن سیاسی گرفت باید بگویم در
این بیانیه حماس و دولت اسراییل ،هر دو ،محکوم شدهاند و در بخشی از آن نوشته شده است : کشتاری که این روزها در فلسطین جریان دارد ناشی از جنگ بین دو دولت جنایتکار و ضدمردمی است و هیچ ربطی به منافع مردم محروم و ستمدیده ی فلسطین ندارد ،مردمی که اکنون به راستی گوشت َدم توپ یک جنگ ارتجاعی شدهاند. این در حالی است که بسیاری از منتقدان اعتقاد دارند که این یک جنگ دو سویه نیست بلکه اقدام مستقیم اسراییل برای نسلکشی و پاکسازی فلسطینیان از غزه است و گروهی نیز حماس را مقاومت مردمی و عکس العمل ناگزیر فلسطین در برابر اسراییل در شرایطی است که جای نیروهای مترقیتر سکوالر در منطقه خالی است .در پی انتشار این بیانیه چندی از امضا کنندگان با انتشار نامههای سرگشاده در همین سایت امضاهای خود را پس گرفتند .از میان آنها میتواند به آقای محمد علی عمویی ،یاشار دارالشفا، رضا شهابی و دکتر ناصر زرافشان اشاره کرد .سهیل آصفی ،روزنامهنگار معروف مستقل نیز نقد تندی به این بیانیه نوشت .از دیگرسو ،دکتر فریبرز رییسدانا توضیحات دیگری داشت.
38
ما امروز از موضع دکتر فریبرز رییسدانا و تبیین او از آنچه در غزه رخ میدهد میپرسیم و توضیحات او را در مورد این بیانیهی پرهیاهو میشنویم .با ما همراه باشید. فریبرز رئیس دانا «:من بسیار ممنون هستم که این پرسش را پیش از هر چیز مطرح کردید ،چون خیلی به ببرون آمدن از ابهامها کمک خواهد کرد .ب ه ویژه در این بیانیه یک عده بیعمل ،سطحی و وابسته و الفزن فرصت را غنیمت شمردند تا خود را انقالبی جا بزنند و انقالبینمایی کنند .من باید این را بگویم که توابی که با تیرخالص زدن از زندان بیرون آمده است ،حاال این حرفها را انجام میدهد و صحبت میکند .آنچه که در ایران حول این مساله اتفاق میافتد هیچ چیز مهمی نیست. اینهایی که دلخوش دارند به وابستگان این سازمان و این جریانهای سیاسی که نمیخواهم در اینجا اسم بیاورم و خودشان هم میدانند، ذوق بیخود نکنند .هیچ اتفاقی اینجا که شکاف ایجاد کند و آنها کیف بکنند و بعد پاداششان را از دستگاههای امنیتی داخل بگیرند ،باید بگویم اصلن هیچ اتفاقی نیفتاده است .امضاء پسگرفتنی هم در هر صورت در کار نبوده است .من پاسخ متفاوتم اتفاقن به خاطر همین مساله است و این را میخواهم عرض بکنم .در مورد آقای عمویی، خب اگر این بیانیه به اطالع آقای عمویی رسیده است”،حتمن امضا نمیکرد” .حق هم دارد، سلیقهاش بدینگونه است و دوست دارد که بگوید “درچنین شرایطی نقد به حماس مصلحت نبود” یا اینکه “این بیانیه به نوعی این دو تا را همسنگ دانسه است” .خب نظر ایشان است و ایشان یک مبارز قدیمی و مرد بارز و مورد احترام ماست .من مسئولیتش را بر عهده گرفتم برای اینکه من این کار را کردم ،من امضای ایشان را گذاشتم .مثل دف عههای قبل که ایشان به من عالقه دارد و من به ایشان ارادت دارم ،به من همیشه میگفت” فریبرز جان هر کاری که الزم است تو بکن” .من این مورد را اشتباه کردم ،این از موارد حساس بود ،باید به اطالع این مرد شریف ،این رفیق عزیز میرسید که من این کار را نکردم .احتمالن یکی ،دوتا اشتباه هم در مورد کسانی که نیابتی امضا شده صورت گرفته است ،قصدی در کار نبوده است ،کلکی نبوده .اصلن همهی این اشتباهات را من بر عهده
میگیرم تا خیال همه راحت شود .من از اعتبار شخصیام مایه میگذارم .در مورد آقای زرافشان هم همینطور فکر میکنند .زرافشان هم فکر میکند که در آنجا نیش زدن به حماس مصلحت نبوده است و ایشان هم واقعن درست میگویند یعنی ایشان که میگویند”صفحه دوم را نخواندم و سرم شلوغ بود” من در آن نشست بودم ،واقعن سرش شلوغ بود ،در حال صحبت بود و وظیفهای بر عهدهی او بود .ما آرامش داشتیم ،اما ایشان در حین کار نتوانستند که صفحهی دوم را بخوانند و اگر خوانده بودند البد امضا نمیکردند .سلیقهی ایشان است و معنیاش این نیست که با ٩۵ درصد این بیانیه توافق ندارند .هم آقای عمویی و هم آقای زرافشان .علت اینکه من اینطوری پاسخ دادم این است که اصلن دوست ندارم که یک چیزهایی را بپیچونم ،یا ابهامی ایجاد کنم و ناراستی و عدم صداقت در کارم باشد .این بیانیه برای من فرستاده شد ،خواندم و امضا کردم. ضمن اینکه از همان اول هم میدانستم که ما االن فشار را روی حماس میگذاریم و میگوییم که “حماس بیا فورن به مسالهی صلح بپرداز” ، درست است که دلمان برای بچههای فلسطینی
39
میسوزد ،اما من میدانم که پشت این بیانیه این بود ،دلسوزی و خواست انسانی برای مردمی که مین االن دارند کشته میشوند. حماس دیروز آتشبس را قبول نکرد و دوباره اسراییل جنایتکار حمله میکند و حماس میگوید «حاال به خاطر عید فطر قبول میکنم». اینجور بازیگریهاست ،بازی کردن با جان انسان مورد تایید نیست .ولی از اینکه حماس در آنجا در حال مقاومت است ،از اینکه اسرائیل آتشافروز است ،نژاد پرست است و جنگطلب است ،شکی در آن نیست .من آن بیانیه را نگاه کردم و متوجه شدم که این فشار را بر حماس وارد میکند ،اما این یک مقدار زیادهرویست. اما با وجود این امضا کردم ،چرا من این کارها را میکنم؟ و چرا این کارها را میکنیم؟ برای اینکه آن مجموعهی درونیمان چندان لطمه نخورد .مگر ما موقعی که برای لغو مجازات اعدام امضا کردیم ،من موافق بودم با لغو گام
به گام؟ نبودم ،گام به گام یعنی چی؟ مجازات اعدام باید همین االن در همهی موارد متوقف شود .ولی از من خواسته شد که یک خورده کوتاه بیا ،ما که کتاب مقدس نداریم ،ما مبارز در یک سطح واقعی زندگی هستیم .اینجور خودخواهیها و انفعال و قبیلهگرایی و پرهیزکاریها کار یک آزادیخواه و مبارز جدی نیست .من در مورد مثلن مجازات اعدام آن را امضا کردم ،اما بعدن توضیح دادم .ولی ارزش کار این عزیزان و دوستان من آنقدر زیاد بود که من پذیرفتم .در این مورد هم همینگونه بود، اینقدر اینجا اعصاب ما خورد است ،اینقدر شب خواب ناراحت برای بچههای غزه داریم ،که این بیانیه همهی آن بچههایی که امضا کردند میبینید که همه بچههایی هستند که دارای سوابق درخشان مبارزاتیاند .یک نفر از آنها نیست که نداند، جنگافروز اسراییل است ،ارتش اسرائیل نژادپرست است ،نتانیاهو خونخوار است، نتانیاهو شاگرد آریل شارون است ،آریل شارون در تمام جنایتها دست داشته است ،کسی نیست که اینها را نداند. ولی خب این خواست برای اینکه آتشبس عاجل صورت بگیرد ،این خواست بر اساس روحیهی ضربهخوردهی همهی آن روشنفکرانی بود که حول این بیانیه جمع شده بودند .حاال یک عدهای این وسط انقالبی درآمدند”.نه خیر ،ما میخواهیم حماس تا آخرش مبارزه کنه” ،این عده از میزهای آبجویشان در اروپا بلند نمیشوند .خب بچهها دارند کشته میشوند ،این ١٢ساعت آتش بس رفتند حداقل ١٠٠ تا جنازهی دیگر در زیر خاک پیدا کردند .در مورد حماس هم بگویم که حماس یک سازمان انقالبی نیست ،مقاومت را نتوانسته است که به خوبی سازمان دهد .این بازیگریست ،موشکپراکنی بیهدف ،اتکا به دولت قطر از یک طرف و به دولت ایران از طرف ن طرفتر تمام متجاوزین مرتجع دیگر ،آن وقت آ به خاک سوریه را مورد تایید قرار میدهد .آنها داعش بودند .خب اینها هست دیگر منتها جایش االن نبود ،خب بله من این اشتباه خودم را گردن گرفتم ،نه اینکه بخواهم بازی دربیاورم و بگویم چشمم ندید یا به اطالع من نرساندند .به اطالع من رسانده بودند ،من اسم آقای عمویی را گذاشتم و از ایشان هم عذرخواهی کردم و دیروز هم به من پیغام داد ،صحبت کرد ،تشکر کردم و اعالم کرد که
” ما بینمون به این سادگیها کسی نمیتونه مسالهای ایجاد کند”. در مورد آقای زرافشان هم خب اینطوری فکر میکنند ،حق خودشان است و درست هم میگویند .ایشان وقتی که این واقعه را تعریف میکنند که ” من حواسم پرت بود” درست میگوید ،حواس ایشان پرت بود و من شاهد بودم. ولی من حواسم پرت نبود ،بعد هم و در همان موقع هم متوجه شدم که فشاری که اینطرفتر روی حماس میگذارند و حماس میخواهد که صلح را رعایت کند ،این غیرمنصفانه است .منتها به خاطر تمامیت آن بیانیه ،به خاطر مردم غزه و به خاطر نسلکشی بیشرمانهای که ارتش، موساد و صهیونیسم اسرائیلی دارد انجام میدهد، ما آن بیانیه را امضا کردیم که در آن متضمن این بود که “تو هم هر کاری میتونی بکن حماس”، بله! حماس بخشی از نمایندهی مردم هم هست،
40
بخشی از آن حمایت میکنند .ولی تو که بهترین روش مقاومت را انتخاب نکردی .االن چپهای اسرائیل علیه دولت وارتش نژادپرست اسرائیل دست به تظاهرات زدند ،ولی کجا هستند؟ جنبش فلسطین ،جنبش چپها بود ،از بازماندگان جرج حبش به این طرف در نظر بگیریم .همهی اینها در آن حالت انحصارطلبی مذهبی دود شدند .منتها جایش اینجا نبود که اینطوری گفته شود ،چون حماس به هرحال االن واقعیت این است که در مقابل ارتش اسرائیل مقاومت میکند و واقعیت این است که آن مقاومت جز کشته شدن مردم چیزی را ایجاد نمیکند .و واقعیت این است که مقاومت سازمانیافتهتر ،رادیکالتر و مردمیتر باشد .مقاومت سالحهای خاص خودش را میخواهد ،مقاومت به تله انداختن متجاوزین را میخواهد».
رییسدانا :هیچ دعوایی با کسی ندارم /قسمت دوم شادیار عمرانی – بهرنگ زندی
« امروز مسالهی غزه آیا جنگ دو سر امپیرالیستی و ناسیونالیسم اسالمگرا است .آن گونه که رسانههای جریان اصلی سعی بر ترسیم دارند .یا مقاومت مردمیبرایحقزندهماندن؟» رییسدانا در ویژه برنامه غزه «چشم سوم» بودیم. با گذشت ٢٧روز از حمله اسراییل به غزه، آمار کشتهشدگان غیرنظامیان غزه به ١٧١٢ نفر رسیده است .این حمالت که از زمین و هوا و دریا همچنان ادامه دارد و عالوه بر خانههای غیرنظامیان ،ساختمانهای اداری و بیمارستانهای مناطقی در غزه مانند الشجاعیه را مورد هدف قرار داده است ،به نظر میرسد که با وجود آتشبسهای چند ساعته متوقف نشود. گروهی حماس را در شکستن آتشبسها مقصر میدانند ،و گروهی دیگر تحرکات ضعیف حماس را آخرین نفسهای مقاومت مردمی در غزهای میدانند که برای دفاع از خود از داشتن ارتش و نیروهای نظامی محروم است. من شادیار عمرانی هستم و همراه با همکارم، بهرنگ زندی ،باز میزبان آقای دکتر فریبرز
41
این بار دو پرسش کلیدی مطرح کردم که آقای رییسدانا پاسخهای مبسوطی به آنها دادند.از شما دعوت میکنم با ما این گفت و گو را بشنوید و البته بعد قضاوت با شما. بهرنگ زندی « :امروز مسالهی غزه آیا جنگ دو سر امپیرالیستی و ناسیونالیسم اسالمگرا است _ آن گونه که رسانههای جریان اصلی سعی بر ترسیم دارند_ یا مقاومت مردمی برای حق زنده ماندن؟» فریبرز رئیس دانا «:بیشتر دومیست به نظر من .شما تاریخ تشکیل دولت یهودی اسرائیل را ببینید ،البته منظور اصلی من دولت مذهبی اسرائیل است ،از تاریخ تشکیل این دولت به خاطر روحیهای که کسانی که به اسرائیل منتقل شدند داشتند و سرخوردگیهایی که با خودشان
آورده بودند و به خاطر برخوردهای خشنی که علیه یهودیان سراسر جهان شده بود ،این روحیه را نیز با خودشان به آنجا آوردند .از آغاز دو سه کار انجام دادند .یکی از آنها تشکیل گروههای تروریستی مثل هاگانا بود که خیلی از اینها که االن بر سر قدرت هستند با یکی دو نسل معالواسطه تخموترکهی همین گروهها هستند.
ولی بعضی از آنها آشکارا مثل مناخیم بگین ،موشه دایان ،آریل شارون همانجا بودند .یکی از این گروهها تشکیل دادند و شروع کردند به حمله کردن ،ایجاد ارعاب ،ترور(یعنی یکی از پایهگذاران اصلی ترور در منطقهی خاورمیانه خود یهودیها بودند که به آنجا آمدند) بعد هم شروع کردند به پیدا کردن فقیرترین، عقبماندهترین ،بیسوادترین و محرومترین بخشهای عربی که سالیان سال زیر استعمار عثمانی بودند و زیر سلطهی استعمار انگلیس بودند و با غوا و فریب و نیرنگ بخشی از زمینهای اینها را خریدند .این افسانه را هم کنار بگذاریم که عربها زمینهایشان را فروختند و حاال دارند جر میزنند ،اینها افسانههای عامیانهی احمقانهایست که یهودیها در کشورهای مختلف (منظور یهودیان صهیونیست است) راه میاندازند. افسانه است اگر بگوییم سرمایهداری صهیونیستی سرمایهداری آمریکا را میچرخاند، ولی یکی از رکنهای اصلی سرمایه است بنابراین آنچه که در عمل اتفاق افتاده است و جایگاه تاریخی آن روحیهی تجاوزی و تهاجمی گروهی بود که به دلیل رنجی که در طول تاریخ در اروپا برده بود و به ویژه به دلیل رنجی که توسط نازیها بر سرش آمده بود، یک حالت تهاجمی را حق خودش میدانست. و منابع مالی هم با خودش آورده بود ،می دانید که بیشتر یهودیها در کشورهای اروپایی دست به صرافی و خریدوفروش پول میزنند. مثلن در همین کشور ما حاال پیدا میکنید چند تحصیلکردهای که مشغول کار هستند ،خدمات میدهند ،خب ما با مردم زندگی صلحآمیز میکنیم ،ولی آنقدر که ارامنه کار مکانیکی
میکنند ،آنها نمیکنند ،آنها بیشتر به کارهای مالی میپردازند .این از گذشت ه هست و من این را مایهای برای ایراد نمیخواهم بگیرم و در بحث ما نیست .آنها این روحیه را با خودشان آوردند .بنابراین دو سه گونه سلطهگری شکل گرفت .یکی مظلومنمایی بود .جبران سرکوبی بود که تحمل کرده بودند. خریدن زمینهای فقیرترین و محرومترین مردم بود و تشکیل گروههای تروریستی برای بیرون راندن فلسطینیها از سرزمینشان. در این شرایط سرمایهداری همینطور که بحرانهایش را همیشه از طریق به تعویق انداختن بحران ،صلح در خانهی خودی و جنگ در خانهی دیگران و این داستان را چهل یا پنجاه سال است که جلو میبرند .ولی اساسن انداختن بحران به گردن همسایه ،به گردن دیگران و این روششان هست .بحران یهود ،کسی نیامد کتاب زیبا و ارزشمند کارل مارکس “دربارهی مسالهی یهود” را بخواند. بحران مسالهی یهود را که چیزی نبود جز سرشت خبیث سرمایه داری که بر سر یهودیان آورده بود .این را آمد حل بکند ،بدین طریق حل کرد .و فقیرترین و محرومترین مردمی را که خودشان سرکوبشدهی استعمارگران بودند-یک چیزی در حد یهودیها -آنها را گوشت قربانی کرد در مقابل یهودیها .ولی طولی نکشید که سرمایهداری صهیونیستی یک جایگاه بینالمللی در بورس جهانی پیدا کرد.
البی با یهودیها دارند .اینها هم به یک نیروی صاحب منافع تبدیل شدند.
این مجموعه اسرائیل را به یک موجود هار، فاشیست و وحشی تبدیل کرد .که در واقع در وجدان سیاسی حاکمان آمریکا جا انداخت که تا میتوانند فلسطینی بکشند .و فلسطینیها را همانطور که آمریکا که مسایل تصادفها جادهای خودش را فراموش میکند که این همه کشتار میدهد ،ولی بعد میآید و میگوید تروریستها جان آمریکاییها را به خطر انداختند، وجدان کاذب درست میکند. همینطور هم فلسطینیها وجدان کاذب درست کردند .بنابراین مسالهی تقابل دو ایدئولوژی نیست. مسالهی توسعهی امپریالیسمیست که در گذشته به صورت انتقال بحران توسط استعمار به خاورمیانه به تشکیل دولت اسرائیل منجر شد و توسعهی امپریالیستی نیازهای خودش را به مقدار زیادی در درون جامعهی اسرائیل تسهیل کرد .یکسری نیازهای مربوط به سرمایهداری مالی ،یکی ایجاد یک ژاندارم سرکوبگر وحشی که با تبلیغات فراوان مظلومنمایی هم میکرد .و دیگری برای سرکوب کردن جنبشهای آزادیبخش و جنبشهای سوسیالیستی ،جنبشهای کارگری خاورمیانه .چرا خاورمیانه بهخصوص مهم بود؟ برای اینکه منابع نفتی در آنجا هستند و امنیت و تمدن سرمایهداری صنعتی به این منابع نفتی مرتبط بود .به این ترتیب پدیده را باید در تحول تاریخیاش که تحول سرکوبگری و تحول استیالی آمریکایی است نگاه کرد.
افسانه است اگر بگوییم سرمایهداری صهیونیستی سرمایهداری آمریکا را میچرخاند ،ولی یکی از رکنهای ماهیت اسراییل ،ماهیت توسعهی سرطانی اصلی سرمایه است. و سرکوبگرایانهی سرمای ه جهانی است
و آنها پایگاهی را در خاورمیانه پیدا کردند تا به همکیشانشان کمک بکنند .آنها هم وارد عمل شدند ١٩۶٧ .انگلیس و فرانسه با تردستی فراوان مسالهی اسرائیل را گردن آمریکا اندختند و از صحنه در رفتند .آمریکا به دلیل همان ارتباط با سرمایهداری صهیونیستی مدافع اسرائیل شد .به قول معروف این موضوع الی زلفانش رفت .بعد دیگر البیهای یهودی و سناتورهای بهشدت فاسد ،اهل زد و بند که حاال یا البی با عربهای ثروتنمند دارند ،یا
42
من به هیچوجه دو تا ایدئولوژی ناسیونالیسم را در کنار همدیگر قرار نمیدهم ،اینطوری نیست. ماهیت اسرائیل ،ماهیت توسعهی سرطانی و سرکوبگرایانهی سرمایهی جهانی است .در آن بیانیه هم دوست عزیزم که گفته بود دو کشور، مسالهی غزه و مسالهی اسرائیل نبود .آن بیانیه شاید الکن بود و من مسئول آن الکننویسی نیستم .ولی به هر حال اینطور استنباط من بوده است و اگر استنباط من غلط بوده است ،هیچ دعوایی با کسی
ندارم .اگر غلط بوده ،خب غلط بوده ،آدم حرفش را پس میگیرد و عذرخواهی میکند ما که پیامبر نیستیم .ولی آنجا منظور این بود که جنگ دو کشور ،جنگ غزه و اسرائیل نیست ،جنگ نیروهایی است که پشت اینها هستند .اسرائیل به دلیل پشتیبانی امپریالیستی و سرمایهداری مالی صهیونیستی و داشتن ٢٧٠کالهک اتمی و داشتن قدرت سرکوبگری در همهجا ک االن ردپای آن را در تمام این قضایا میبینیم .در به انحراف کشاندن جنبشهای انقالبی و بهار عربی موذیانه آنها دست داشتند .یک طرف آنها قرار دارند و یک طرف هم کشورهایی که در پشت حماس ایستادهاند و مقاومت حماس را ،که من معتقد هستم حماس دارد مقاومت میکند ،شکی در آن نیست و شک هم ندارم که حماس بهترین انتخاب نیست .ولی شک هم ندارم جایی بحث گرفتن یقهی حماس نبوده است و اگر هم اینطور شده است ،باز دوباره یکی از آن اشتباهات است. پشت حماس چه کسی ایستاده است؟ یعنی ببینید همین کشتارهایی که ،همین ده دوازده روز اخیر اتفاق افتاد ،در ده دوازده ساعت اخیر اتفاق افتاد ،این بچههایی که کشته شدند .به نظر من مقاومت نامسئوالنه صورت میگیرد. در ویتنام خیلی بیشتر از اینها کشته شدند، اما مقاومت مسئوالنه بود .نمیخواهم بگویم که چوش پشت آن کمونیستها بودند و لزومن اتحاد شوروی بود این مقاومت صورت گرفت. ولی یک مقدار هم میخواهم این را بگویم .من می خواهم بگویم که نایف حواتمه بهتر این مساله را درک میکرد .البته نمیخواهم بگویم که محمود عباس آلترناتیوی بهتر از حماس
هست ،اصلن چنین چیزی را نمیگویم و باور ندارم .استنباط من این بود که کشورهایی که پشت این دو نیرو ،پشت این دو جریان ایستادهاند و به خاطر منافع امپریالیستی کشورگشایی و فتح سرزمین میکنند ،این محکوم بود .اما بدین معنی نیست که هر کجا جنگی درمیگیرد ما باید بایستیم و مثل این بابانوئلهای نصیحتگو، همه را سوا کنیم و بگوییم که کوتاه بیایید. اینطوری نیست .این اسرائیل است که جنایت میکند ،این اسرائیل است که تجاوز میکند .ولی این مقاومت در مقابل اسرائیل مقاومت درستی نبود .آن دفعه که اسرائیل ١۴٨٠فلسطینی را کشت ،اینبار تصمیم گرفتند ،من میدانم این موضوع را ،اسنادی هست ،رقم را بیشتر کنیم تا ضربهای به فلسطینیها بزنیم .اسرائیل این را میخواهد .من این نقطه نظرات را که میگوید کرانهی باختری چرا به خواب رفته است این را قبلن ما میگفتیم .اینکه کشورهای عربی میبایست بهار عربیشان را مستقیمن به جنبش مردمی فلسطین مرتبط میکردند یک ضرورت است .به هر جهت ما بحثمان در آنجا این بود، حاال در پاسخ به پرسش جابعالی یک کم به حاشیه رفتم اما فکر میکردم که الزم است». بهرنگ زندی « :از نگاه شما ،راه برون رفت از فاجعهای که امروز در غزه رخ میدهد چیست؟ فعاالن چپ در ایران از نگاه شما بهتر است چه روشهایی را اتخاذ کنند؟» فریبرز رئیس دانا «:بی دی اس یک حرکت روشنفکرانه توسط شخصیتهای خیلی قابل قبول بود که از سال ٢٠٠۵اگر اشتباه نکنم در پیش گرفته شد .ولی این کار را دولتها باید بکنند، یا ملتها ،ملتها از طریق روشنفکرانشان اگر
43
بخواهند بکنند ،روشنفکرانشان باید مورد قبول ملتها باشند .ما در ایران روشنفکرانی داریم که تا مغز و استخوان حرفهای فاشیستی را تحویل میدهند .و از آن طرف دوستان چپ و متحد خودمان را داریم که ” باکم از ترکهای تیرانداز نیست ،طعنهی تیرآورانم میکشد” بدتر از همه آنها هستند و منتظرند که ۵٠سال تالش و مبارزهی شما را به دلیل حسادت ،به دلیل نقاط ضعف خودشان نادیده بگیرند تا یک چیزی را که در آن ابهام است انگشت بکنند تا همهی ارزشها را از بین ببرد .در یک چنین شرایطی، مجموعهی روشنفکران نمیتوانند روی دولتها و روی افکار عمومی به آن صورت تاثیر بگذارند. اما خب کاری بوده است دیگر ،کار بدی نیست. نشانههایی از کارهای خوب مقاومت ،کارهای قابل قبول به نظر من به چشم میخورد .سالح مقوامت ،االن سالح آن موشکهای میانبرد نیست .موشکهایی که بر روی شانه برای برخورد مستقیم به متجاوز حمل میشود .همین االن کشاندن متجاوزین که ١٩۶٧که کاسترو به جمال عبدالناصر توصیه کرد .کاسترو گفت”:با اسرائیل مقابله نکنید ،بگذارید ارتشش بیاید توو، بگذارید که در سراسر کشورهای عربی پخش شوند ،بگذارید بیایند تو و در آن تو لهشان بکنید” مبارزه را مردمی بکنید ،این دست است و کاسترو درست میگفت .االن هم به نظر من موقعی که اسرائیل به تنگ آمد و موقعیت را مناسب دید و در محاسبات غلطش به خاک غزه آمد و آن دهلیزها ،آن دهلیزها نشان جنایت اسرائیل است. آنها را نشانه بگیرد ،آنجا تازه ورق برگشت یعنی به نظر من برد حماس بیشتر شد ،توفق عمومی حماس بیشتر شد .بنابراین نشانههایی
ما میبینیم ،چپهای که در واقع همهی آنها چپ نبودند ،دموکراتها ،ازادیخواهها و چپهای اسرائیل .ما باید از اسراییل یار بگیریم. درست است که االن ٧٠تا ٧۵درصد مردم اسراییل برای کشته شدن بچههای فلسطین هورا میکشند و کیف میکنند ،اما آن هم از ناآگاهی است ،آن هم از بدبختیشان است.
جنگ دو کشور ،جنگ غزه و اسراییل نیست ،جنگ نیروهایی است که پشت اینها هستند در واقع هانا آرنت شاید بهتر گفت که تقصیر خود ما در همان جنگ دوم هم چه بوده ،تقصیر خاخامهایمان هم چه بوده ولی االن جای این نیست .جای همان سی درصدی که مانده ،چون آنها قدرت بیان و منطق قوی مردمی دارند. ببینید تظاهراتی که در اسراییل شد انعکاس زیادی داشت .دلیلش هم این است که رادیو ی آمریکا ،بی بی سی و گویندگان سخنپراکن امپریالیستی ،فورن با تمسخر و نشان دادن این که «بله این هم از چپهای اسراییل» .یعنی از چپها و غزه و جمهوری اسالمی همه یک چیز هستند ،با هم بدوزند و بروند .احمدینژاد را هم میگفتند چپ است .ولی به هر حال آن نقطهی مثبت بود. من در موقعیتی نیستم که االن برای مقاومت فلسطین نسخه بپیچم .من توصیههای خودم را میکنم .اما به نظر من ،مقاومت فلسطین باید از طریق یک بیانیهی سیاسی مشترک ،یک استراتژی سیاسی همگانی ،تدوین شود .حماس باید به این استراتژی بیشتر وفادار باشد تا به عالیقش به قطر و ایران .او یک روز از این میگیرد روز دیگر از آن .شما ببینید قطر چه کار میکند .قطر در سوریه که سنگر مقاومت در برابر اسراییل بود ،داعش را _ در واقع آدمخورها را_ به دعوا میاندازد و بعد از طرف دیگر حماس از آنها حمایت میکند ،و بعد آنها نزدیک مرز ایران شیعهکشی و شیعهخوری راه میاندازند، آنوقت این وسط حماس طرفدار یا در ارتباط با جمهوری اسالمی ایران است[ .گذار] از این تناقضها و چندگانگیها از طریق رسیدن به یک برنامه مشترک سیاسی میشود .این برنامهی مشترک سیاسی نباید فقط فلسطینی
باشد .ایرانی ،یهودی ،از کشورهای عربی ،تمام اینها باید در این برنامه باشند. مقاومت قطعن به برخورد مسلحانه میکشد. برای این که اسراییل خونخوار است .هدف اسراییل حذف فلسطینیها و پاکسازی آنهاست .اما آنجا باید آن مقاومت و برخورد نظامی تابع و دنبالهی حرکت سیاسی گستردهی مردمی باشد .قطعن وقتی که این بحثها در دست خود فلسطینیان قرار بگیرد ،خودشان بهتر میدانند که چه باید بکنند. توصیهی من اینجا این است که تمام چپها باید از خود مردم فلسطین پشتیبانی کنند .این بازیهایی که این جا در میآورند و هورا برای آن میکشند ،اول از همه علیه همدیگر خود را به در و دیوار بکوبند ،این بازیها را باید کنار بگذارند اگر راست میگویند و چپاند ،مچگیری و [گفتن این که] «دیدی من انقالبیتر از شما هستم و تو کمتری» [کنار بگذارند] .چپ ایران، من روی آن جریان روشنفکری چپ که به ویژه در خارج کشور است ،ضمن تایید ارزشهای فراوانی که در آنجا به لحاظ تئوری و پشتیبانی هست ،در مجموع فرقهگرایی و گروهگراییهای آنجا که هزار بار هم رفتهاند که وحدت کنند و نشده است ،امیدی ندارم .ولی امید زیادتری به بچههای چپ در داخل و در منطقه و تا حدی هم در اروپا دارم .در واقع مقداری خوب است که این مجموعه خودنماییها و عقدههای دل خالی کردن را به نفع خود مردم فلسطین کنار بگذارند. سالح مقاومت ،االن سالح آن موشکهای میانبرد نیست حقیقت این است_ من به عنوان حرف آخر بگویم_ که من یک اقتصاددانام. حقیقت این است که من میتوانم نرخ تورم، دستمزد واقعی ،حداقل دستمزد ،برآوردهای مربوط به بیکاری ،مربوط به فشار و رنج اقتصادی طبقهی کارگر را خیلی خوب حساب کنم .شغلم این است .کارم هم همین است. به لحاظ معیشتی هم از همین کار هم محروم هستم .حاال درست است که در مقابل این ١۴٣ گروه چپ ١۴٣ ،نقطه نظر مختلف بدهد ،از اول بخواهد چرخ و آتشگردان و بانک مرکزی و پول ملی را اختراع کند و بگوید « این ماییم که حرف میزنیم .ما حرف کس دیگری را گوش نکردیم» .آقا این یک اقتصاددان است ،یا نهخیر ،دو تا .ببینید چه میگوید؟ یک حقوقدانی است مثل ناصر زرافشان .ما که نگفتیم بیایید
44
حرف ما را گوش دهید .باالخره ،تقسیم کار، هماهنگی و همکاری عالیم پیشرفت بشری است .به این ترتیب هم یک کسانی بحثی را وصل کردهاند و مطرح میکنند که ممکن است در آن اشتباهاتی هم شود .این را میشود در گوشی گفت ،صحبت کرد ،بحث کرد ،اصالح کرد ،ولی به جای این چه کار میکنند؟ فرصتی برای خودنمایی [مییابند] .اما باز هم اشکالی ندارد. اتفاقن بچههای کارگری و بچههای چپ در ایران با این چیزها ورزیده میشوند .بنابراین من به وحدت روش و رویه و همفکری ،در این مورد بسیار اعتقاد دارم». ما دوباره باز خواهیم گشت ،با غزه ،کوبانی و مسیحیان آواره از موصل .با ما همراه باشید.
ادامه بحران قیمت خودرو در ایران خودروسازان در روند تعیین قیمت خودرو نه تنها از شورای رقابت و جایگاه آن سوءاستفاده کردهاند ،بلکه با ایجاد شکاف قیمتی کاله بزرگی بر سر مشتریان گذاشتهاند. روشنک آسترکی
بازار خودرو در ایران از زمان دولت دهم دستخوش بحرانهای متعددی بوده است که فارغ از بحران اقتصادی ناشی از سوء مدیریت داخلی و تحریمهای بین المللی ،درگیری شورای رقابت و دولت بر سر قیمت خودرو باعث باال رفتن نجومی قیمت خودرو در ایران شد. اکنون پس از ماهها کشمکش میان خودروسازان، شورای رقابت و دولت ،شورای رقابت در کمال ناباوری ،اقدام به تصویب قیمتهایی برای خودروهای
پرتیراژ داخلی کردهکه همه را متعجب ساخته است. حال آنکه نگاهی به روند مصاحبهها و گفتوگوهای «رضا شیوا» رئیس شورای رقابت و سایر اعضای آن در ماههای گذشته هیچ نشانی از تصمیم این شورا برای افزایش قیمتهای نجومی در خودروهای پرتیراژ داخلی نداشت. چندی پیش «رضا شیوا» در گفتوگ و با تابناک، صراحتن اذعان کرده بود ،بازار خودرو کشور را یک بازار کاملن انحصاری میداند ک ه خودروسازان تولیدات
45
را به گونهای بین خود تقسیم کردهاند که یک بازار انحصاری را با هماهنگی یکدیگر شکل دادهاند و یکی پراید میسازد و دیگری پژو ۴۰۵و به این ترتیب تقسیم کار کردهاند و بازار را انحصاری نگه داشتهاند، چگونه میتوان گفت این بازار انحصاری نیست؟ در حالی که در یک بازار رقابتی مصرف کنندگان از محصوالت ارایه شده رضایت کامل دارند،متاسفانه اکنون در بازار خودرو ما نه تنها مصرفکنندگان رضایتی از محصوالت ارایه شده ندارند ،بلکه هیچ جایگاهی برای حرف زدن و بیان خواستها را نیز ندارند. وی پیش از این نیز بارها تأکید کرده بود که قیمت خودرو در کشور باید منصفانه تعیین شود و تالشهای خودروسازان برای افزایش قیمت خارج از دستورالعمل این شورا را محکوم کرده بود. حال در یک اتفاق عجیب ،شورای رقابت در آغاز بهای خودروها را در خرداد ماه با افزایش بین ۴تا ۷درصدی اعالم کرد که خودروسازان شدیدن به این موضوع اعتراض کردند و گویا سرانجام اعتراضات خودروسازان در جلساتی که ایشان با شورای رقابت برگزار کردند ،به نتیجه رسید و بهای خودروهای اعالمی از افزایش نهایتن ۷درصدی به افزایش ۲۵تا ۳۰درصدی رسید!
مجلس شورای اسالمی اعالم کرده است« :وظایف شورای رقابت مشخص است و خودروسازان از شورای رقابت سوءاستفادهو افزایش قیمت را از این طریق توجیه کردند .وی تأکید کرده،دلیلی ندارد شورای رقابت به موضوع قیمت گذاری ورود کند و افزایش قیمت پس از کاهش نرخ ارز توجیه ندارد. هم اکنون خودروسازا ن بخشی از فشار کاهش تولید و هزینههای سربار را بر قیمت تمام شده خودرو سرشکنمیکنند».
پیشتر وزیر صنعت و معدن و تجارت بارها حمایت علنی و غیرعلنی خود را از خودروسازان اعالم کرده بود و دست خودروسازان را برای اعمال سالیق و خردادماه ۹۲گروههای اصلی را نشان میدهد ،بیشترین دیدگاههای خود در بهای خودرو باز گذاشته بود موضع دولت نسبت به افزایش قیمتها رشد قیمت مربوط به گروه بهداشت و درمان و همچنین در میان شوک وارد شده به مصرف کنندگان ،به گزارش شرق «میرحسین قناتی» ،مدیرکل دفتر صنایع خودرو و نیروی محرکه وزارت صنعت ،معدن و تجارت روز دوشنبه با بیان اینکه با توجه به تغییر مختصر قیمت خودرو در مصوبه شورای رقابت، شاهد واکنشها و جوسازیهای مختلفی بودهایم، گفت« :قیمتهای اعالمی از سوی شورای رقابت بر مبنای روش کامال علمی و بدون در نظرگرفتن هزینههای سربار و مالی شرکتهای خودرو ساز بوده که خود موید رعایت موارد مورد اعتراض نمایندگان مجلس و مسووالن در این خصوص است».
خودروسازان در روند تعیین قیمت خودرو نه تنها از شورای رقابت و جایگاه آن سوءاستفاده کردهاند ،بلکه با ایجاد شکاف قیمتی کاله بزرگی بر سر مشتریان گذاشتهاند او با بیان اینکه با توجه به افزایش قیمت نهادهای تولید و تاثیر سایر عوامل خارج از حیطه تولید، نمیتوان انتظار افزایش قیمت در محصول تولیدی را نداشت ،گفت« :افزایش مالیات بر ارزش افزوده، بیمه شخصثالث و… از عوامل خارج از اختیار تولید است که منجر به افزایش قیمت میشود» .او ادامه داد« :در این بین بر اساس گزارش مرکز آمار ایران که درصد رشد قیمت نقطهبهنقطه خردادماه ۹۳به
لونقل با حدود ۲۶درصد افزایش بوده و دوگروه حم مسکن و پوشاک به دنبال این گروهها رشد حدود ۱۹درصدی را تجربه کردهاند». مدیرکل دفتر صنایع خودرو و نیروی محرکه وزارت صنعت ،معدن و تجارت همچنین گفت« :قیمتهای جدید خودرو با لحاظکردن تمامی عوامل دخیل در تولید و همچنین شاخصهای کیفیت و بهرهوری مشخص شده است» .وی در پایان اذعان داشت: «قیمت اردیبهشت سال ۹۲بر مبنای قیمت تمامشده سال ۹۱توسط شورای رقابت محاسبه شده بود که با درنظرگرفتن تورم نقطهبهنقطه و تفاوتهای فوقالذکر شاهد آن هستیم که شورای رقابت با توجه به سیاستهای دولت تدبیروامید و با حداقل افزایش قیمت موافقت کرده است». قابل ذکر است پیشتر وزیر صنعت و معدن و تجارت بارها حمایت علنی و غیر علنی خود را از خودروسازان اعالم کرده بود و با احیای شورای سیاست گذاری خودرو ،عمال دست خودروسازان را برای اعمال سالیق و دیدگاههای خود در صنعت خودرو و مهمتر از همه بهای خودرو باز گذاشته بود ،پس از مدتی سیل انتقادات منجر به آن شد که درنهایتهمه چیز به سمت شورای رقابت و تصمیم گیریهای آن سوق داده شود.
برخی از تحلیلگران بازار خودرو در ایران معتقدند خودروسازان نه تنها از شورای رقابت و جایگاه آن سوءاستفاده کردهاند ،بلکه کاله بزرگی بر سر کاله همان شکافی است مشتریان گذاشتهاند و آن که از ازل در بازار خودرو ما بوده و گویا تا ابد هم خواهد بود؛ شکافی که همواره بین قیمت نمایندگی و بازار آزاد وجود دارد و تنها دلیل وجود آن ،این است که خودروسازان خودروهای خود را با دیرکردی عجیب و غریب و باور نکردنی به مشتریان خود تحویل میدهند ،تا جایی که حتی فروشهای ش فوری و نقدی گاهی با دیرکردهای چهار تا ش ماهه تحویل خریدار میشود. این موضوع در کنار موضوع دیگری است که از سال گذشته گریبان صنعت خودرو را چسبیده است. موضوع کاهش تیراژ خوردو که برخی از کارشناسان آن را ترفندی از سوی خودروسازان برای فشار در جهت افزایش بهای خودرو میدانند. در هر حال بهنظر میرسد تالش برای بازگرداندن قیمت خودرو به زمان قبل از مصوبات شورای رقابت آغاز شده است و برخی مسووالن از جمله نمایندگان تالش دارند نظر مشتریان را در این زمینه جلب کنند. به این ترتیب نمایندگان مجلس با خوشبینی نسبت به تغییر مصوبات شورای رقابت حتی از مشتریان مجلس در تقابل با شورای رقابت و دولت خواستهاند مدتی برای خرید خودرو دست نگه دارند پس از اعالم افزایش قیمت نجومی خودرو ،مجلس تا بهزودی و بعد از روشن شدن تکلیف قیمت خ واکنشهای مشخص تری نسبت به این موضوع گرفت .ودرو ،بتوانند خودروهایی ارزانتر از قیمتهای فعلی در همین زمینه «مهرداد بذرپاش» عضو هیأت رئیسه تهیهکنند.
46
تردیدها نسبت به برنامه اقتصادی دولت یازدهم روشنکآسترکی
دولت یازدهم از زمان روی کار آمدن نوید برنامهای کوتاه مدت اما کارساز برای حل بحران اقتصادی و خروج از رکود را مطرح کرده بود .حال آنکه در طی یکسال گذشته هیچ برنامه مشخصی از سوی دولت مبنی بر پیگیری سیاست اقتصادی مشخص ارائه نشد تا اینکه با گذشت یک چهارم از عمر دولت به تازگی برنامه کوتاهمدت اقتصادی دولت برای خروج غیرتورمی از رکود منتشر شد .این برنامه نیز مورد تحلیل کارشناسان مختلفی قرار گرفته است. در همین زمینه دکتر محمدمهدی بهکیش، اقتصاددان در سرمقاله شماره امروز دنیای اقتصاد پیرامون هزینههای احتمالی این بسته نوشت« :با توجه به شرایط غیررقابتی و وجود انحصارهای گوناگون در صنایع مختلف و همچنین به دلیل اختصاص ارز ارزانقیمت،
47
دولتها عمومن سیاست قیمتگذاری (کنترل افزایش قیمت محصوالت) را در دستور کار خود قرار دادهاند تا شاید از این طریق هم به کنترل نرخ تورم افسار گسیخته موجود در اقتصاد کشور کمک کنند و هم بهزعم خود شاید بر حفظ حقوق مصرفکنندگان و همچنین انتقال منافع ارز ارزان به آنان همت گمارند»!
فرشاد مومنی ،اقتصاددان نیز در این زمینه نگاه تکبعدی دولت به حل مشکالت اقتصادی را محکوم به شکست دانسته است
گفتنی است موانع بسیاری در مسیر راهاندازی یک کسبوکار جدید در اقتصاد ایران وجود دارد که یکی از ابتداییترین آنها موانع موجود در صدور مجوزهای زمانبر و هزینهبردار در مراحل مختلف کسبوکار است که البته اخیرا این مسأله مورد توجه قرار گرفته و مجلس شورای اسالمی در اصالحیه قانون اجرای سیاستهای کلی اصل
ش از حد با بنیادگرایی بازار و برنامه مشکالت ساختاری و بیماری اقتصاد ایران است. ۴۴قانون اساسی مصوب ۱۳۹۳/۰۴/۰۱با مورد از دلبستگی بی تاکید قراردادن اصل رقابتپذیری ،اقدام به تعدیل ساختاری ،میداند. تصویب مواد قانونی در حمایت از مقرراتزدایی و تسهیل مجوزهای کسبوکار کرده است بستهای که دولت یازدهم در نهایت لزوم مسیر صحیح اقتصاد . پس از یکسال برای خروج غیرتورمی واقعیت از دور ای ه برنام در نقطه نظری متفاوت با نظر «فرشاد مومنی» ،از رکود ارایه داده با واقعیت اقتصاد ایران «دکتر علی دینی ترکمانی» استادیار دانشگاه فاصلهای چشمگیر داشته «فرشاد مومنی» ،اقتصاددان نیز در این زمینه در مورد برنامه کوتاهمدت اقتصادی دولت برای نگاه تکبعدی دولت به حل مشکالت اقتصادی خروج غیرتورمی از رکود با تاکید بر این نکته در همین رابطه دکتر «حسین راغفر» ،اقتصاددان را محکوم به شکست دانسته است. که اقتصاد ایران با مشکالتی ساختاری که نتیجه میگوید :با بیان اینکه در این بسته هیچ راهکاری این استاد اقتصاد دانشگاه عالمه طباطبایی ،عملکرد ضعیف بلند مدت سالهای گذشته است ،برای اصالح ساختار ارایه نشده است ،اجرای این ضمن تاکید بر اینکه گرفتاری امروز اقتصاد روبروست میگوید« :آنچه در این شرایط مهم بسته میتواند منجر به اقدامات تکراری شود که ایران ،رکود تورمی است نه رکود ،گفته است است قرار گرفتن اقتصاد در مسیر صحیح است تا امکان وخیمتر کردن وضع موجود را دارد. که او انتظار داشته دولت برنامهای ارائه کند گام به گام و به تدریج به کاهش مشکالت کمک راغفر گفت :راهکارهای ارائه شده جنبه نظری دارد که ناظر بر خروج از رکود تورمی باشد .به گفته کند .حال سوالی که مطرح میشود این است که و با وضعیت موجود اقتصادی ایران تفاوت عمدهای آقای مومنی ،دور باطل رکود تورمی که از آن آیا این بسته میتواند اقتصاد را در مسیر درستی دارد. سخن میرود به معنای پیچیدگی زیاد موضوع قرار دهد؟!» است که با تکیه صرف بر ابزارهای اقتصادی ،وی ادامه داد« :به نظر من نوع نگاهی که در این نمیتوان بر آن غلبه کرد. بسته اقتصادی وجود دارد در مجموع نگاهی قابل این استاد اقتصاد توسعه دانشگاه تصریح میکند قبول است .این بسته تایید میکند که مشکل که پدیده رکود تورمی ،پدیدهای چندوجهی است رکود اقتصادی در کشور مشکلی جدی است و که راهحلی چندوجهی میطلبد که به گمان او حتی رهایی از آن در شرایط فعلی مهمتر از رهایی در بسته سیاستی دولت چنین نگاهی وجود از مشکل تورم است .پس سیاستهای اقتصادی ندارد و به گفته «فرشاد مومنی» ،به همین تعیین شده در این بسته نیز در جهت کاهش رکود دلیل از واقعبینی دور است .این اقتصاددان در نظر گرفته شده است .از جمله این سیاستها نهادگرای ایرانی بر این باور است که در این میتوان به افزایش سرمایه بانکها و کاهش نرخ بسته ،از زاویه تعدیل ساختاری به مسائل ایران ذخیره قانونی اشاره کرد .سیاستهای پول و نگاه شده است که منشا گرفتاریهای اصلی اعتباری انبساطیای که به تزریق بیشتر نقدینگی این اقتصاددان با اشاره به تاکید بسته بر اصالح اقتصاد ایران ،همین سیاستها و نگاه است. به بنگاهها کمک میکند و به دنبال آن به خروج قیمتهای نسبی بر عدم تخصیص بهینه منابع به دلیل قیمتهای نامناسب گفت :در قبال بیان از رکود میانجامد». این مسائل راهکار مناسبی برای اصالح وضع حسین راغفر میگوید راهکارهای موجود ارایه نشده و حتی به مسائلی مانند تکیه برنامه دولت راهکاری ندارد ارایه شده جنبه نظری دارد و با به درآمدهای نفتی و مشکالت کسب و کار اشاره وضعیت موجود اقتصادی ایران آنچه در پایان باید گفت اینست که دولت انتظار شده اما به موانع شکلگیری فضای کسب و کار تفاوت عمدهای دارد دارد با اجرای این بسته بدون اینکه به تورم مناسب و افزایش بهرهوری و نقش آن در بهبود دامن بزند ،از رکود خارج شود و اعالم کرده که وضعیت اقتصادی توجه نشده است؛ همچنین تکسببانگاری مسئله ،نکته دیگری است به فعالیتهای خود در این زمینه تا جایی ادامه آسیبشناسی از سیاستهای ۲۵ساله پس از که فرشاد مومنی بهعنوان یکی از ضعفهای میدهد که نرخ تورم تک رقمی شده و اقتصاد نیز جنگ تحمیلی نشده است. با توجه به نظر کارشناسان این بیم میرود بسته سیاستی دولت یازدهم برشمرده و معتقد از شرایط رکود خارج شود. است که همچنان در این بسته سیاستی ،حال آنکه بررسیهای کارشناسان نشان میدهد که بستهای که دولت یازدهم در نهایت پس از تصور دولتمردان این است که میتوان از که مشکالت ساختاری اقتصاد ایران که کارکرد یکسال برای خروج غیرتورمی از رکود ارایه داده طریق دستکاری قیمتهای کلیدی ،مسائل ضدتولیدی دارد ،موجب شده فعالیتها به سمت با واقعیت اقتصاد ایران فاصلهای چشمگیر داشته اقتصادی را حلوفصل کرد« .فرشاد مومنی» واردات و تجارت سوق داده شود و این مسئله فارغ که در عرصه عمل نمیتواند گرهای از مشکالت این برنامه را به دور از واقعیت ،و با نشانههایی از اینکه در کدام دولت رخ داده است ،نشان دهنده اقتصادی باز کند.
48
49
بررسیابعادقراردادتهاترمیان ایرانوتاجیکستان
با هدایت منابع سرشار آبی تاجیکستان به ایران ،آن را به نفت و گاز خود وابسته و این کشور به جای تامین نفت و گاز مورد نیاز از دیگر کشورها ،آن را از ایران دریافت میکند. روشنک آسترکی
بنا بر گزارش خبرگزاریهای ایران طرح قرارداد تهاتر مبادله آب با گاز و نفت میان ایران و تاجیکستان در دست بررسی دولت قرار دارد. «حمید چیتچیان» ،وزیر نیرو دیروز و در همین رابطه اعالم کرد واردات آب وارد فاز مطالعاتی شده است .او در پاسخ به درخواست نمایندگان مجلس برای واردات آب میگوید :میتوان از کشورهایی که با آنها تعامالتی داریم آب وارد کنیم اما احتمال تغییر در تعامالت است و وابستگی در مساله آب بههیچوجه خوشایند نیست« .حمید چیتچیان» همچنین اذعان میدارد :موضوع واردات آب را مطالعه میکنیم و با برخی کشورها مذاکراتی در این زمینه انجام دادهایم .چیتچیان همچنین توضیح میدهد :واردات آب وابستگی ایجاد میکند .ممکن است درصورتیکه واقعننیازمند واردات باشیم این کار انجام شود البته با تعامالتی که با کشورهای همسایه داریم جوابگو خواهد بود. خبرگزاری ایسنا نیز امروز در گزارشی پیرامون انتقال آب از تاجیکستان نوشت ،مشکل در نحوه رسیدن به منابع آبی موجود در کوههای تاجیکستان است که صدها کیلومتر با ایران فاصله دارند .گفتنی است طرح چگونگی احداث خط لوله و انتقال آب از
تاجیکستان به ایران در دست بررسی قرار دارد. در همین زمینه میتوان به طرح «محمدرضا محسن» اشاره کرد که شامل انتقال آب دریاچه سارز در جمهوری تاجیکستان است .دریاچه سارز که در یک منطقه بسیار زلزله خیز واقع شده و در نتیجه بروز یک زمین لرزه که ۱۰۰سال قبل در این منطقه رخ داد ،بوجود آمده است .نتیجه بررسیها نشان میدهد که این خط لوله ۶۰۰ کیلومتر طول خواهد داشت تا از گورنو -بدخشان در شرق تاجیکستان به خراسان برسد .مشکل این خط لوله بعد مسافت نیست بلکه سختی راه است. بحران آب در شرق کشور
گفتنی است ایده صادرات آب به ایران به ۱۰ سال قبل بازمی گردد ،زمانی که ایران نامهای درباره صادرات آب به امام علی رحمان رییس جمهورتاجیکستان ارسال و برای سرمایهگذاری سه میلیارد دالری در پروژهای برای انتقال آب به استان خراسان اعالم آمادگی کرد .حال این پرسش مطرح میشود که انتقال آب از تاجیکستان به ایران امری منطقی است یا مانند قراردادهای تهاتر پیشین که دولت فعلی و پیشین با روسیه ،چین و هند داشته ،در نهایت به ضرر
50
ایران خواهد بود .در ابتدا به بررسی وضعیت منابع آب در ایران و تاجیکستان میپردازیم.
مشکل در نحوه رسیدن به منابع آبی موجود در کوههای تاجیکستان است که صدها کیلومتر با ایران فاصله دارند ایران بر روی کمربند کمآب کره زمین قرار دارد و در طول تاریخ ،فشار کم آبی این منطقه سبب شده تا ایرانیها در زمینه سدسازی تجربههای گران بهایی را در مهار و استفاده از آبهای جاری در طول تاریخ بدست آورند و جزو نخستین تمدنهایی باشند که سد ساختند و شبکههای آبیاری ابداع کردند و افزون برآن هنر استفاده که از آبهای زیرزمینی با کمترین امکانات را همان هنر حفر قنات است ،به جهانیان معرفی کردند .امروز این چالش در مناطق مختلف ایران به شدت خودنمایی میکند و زمانی که منابع مشترک کشورهای همسایهمان را نیز به آن بیفزائیم ،نیازمند برنامههای هدفمند برای مقابله با تبعات و هزینههای بلندمدت است. حال آنکه بنا بر نظر کارشناسان مناطق شرقی کشور از بحران کم آبی بیشتر در عذاب هستند. علت آن هم وجود رودخانههای فرامرزی است که منابع آب جاری شرق ایران را تشکیل میدهند .دو جریان آبی مهم در شرق ایران که حیات سکونتگاههای بسیاری در آنجا و ابسته به این رودهاست در حال دگرگونی است .رود هیرمند و رود هریرود که از کوههای افغانستان سرچشمه میگیرند در طول تاریخ سبب پیدایش استقرار گاههای جمعیتی در طول مسیر خود در ایران و افغانستان شدهاند. یکی از این رودها ،رود هیرمند (هلمند) است که از کوههای هندوکش سرچشمه میگیرد و
پس از سیراب کردن سرزمینهای افغانستان به غرب جریان مییابد و در جنوب غربی افغانستان با گذر از مرز وارد دریاچه هامون در سیستان میشود .متاسفانه در حال حاضر این دریاچه به دالیل کمبود جریان طبیعی آب از افغانستان (هرچند در باره سهم آبه ایرن از این رودخانه معاهدات بین المللی بین دو کشور وجود دارد) این دریاچه خشک شده است و بحران بیآبی و اکوسیستمی در منطقه پدیده آمده است .از سوی دیگر رودخانه دیگری که پیش از این آب مناطق شرقی کشور و استان خراسان را تمدید میکرد رودخانه هریرود است که این رودخانه نیز با توجه به احداث سد سلما در مسیر این رودخانه در خاک افغانستان است که باعث شده سهم کمتری از آب رودخانه نصیب ایران شود .با توجه به موارد ذکر شده در مییابیم بحث انتقال آب از تاجیکستان که منابع فراوانی از آب را در اختیار دارد ،جهت تامین آب مورد نیاز شرق کشور طرحی غیر منطقی نیست. قراردادیمثبتبرایایران
در همین زمینه گفتنی است در قرارداد تهاتری که طی روزهای گذشته مورد بحث برخی رسانههای داخلی ایران قرار داشته است ،اینطور به نظر میرسد که ایران قرار است در ازای دریافت آب از تاجیکستان ،گاز و نفت در اختیار این کشور قرار دهد .برخی از رسانهها این قرارداد را همپای قراردادهای تهاتر با چین و هند در گذشته و همچنین قرارداد تهاتر جدید میان ایران و روسیه قرار داده و آن را مورد نقد قرار دادهاند. باید گفت میان قراردادهای تهاتر با چین و هند و قرارداد اخیر که دولت یازدهم در حال انعقاد آن با روسیه است بنا بر تبادل نفت با کاال بوده است.
51
ایران نیاز دارد با ایجاد روابط خوب با همسایگان ،موقعیت خود در منطقه را تثبیت کرده و با افزایش روابط با کشورهای آسیای میانه ،حامیان منطقهای خود را افزایش دهد فارغ از روشن نبودن ابعاد کامل این قراردادها، شاهد بودیم که تبادل نفت با کاال برای کشور ضررهای اقتصادی زیادی به همراه داشت و در عین حال کشورهای طرف قرارداد با ارائه کاالهای بیکیفیت در عمل سالمت اجتماعی مردم ایران را نیز دچار بحرانهای متعددی کردند .آنچه تا کنون از شرایط قرارداد تهاتر نفت در برابر کاالی ایران و روسیه مشخص شده ،این قرارداد نیست ابعاد مبهمی دارد و این گمانه حاصل میشود که شاید نتایج این قرارداد برای ایران نیز مانند قراردادهای پیشین با هند و چین ،نتایجی تلخ باشد. اما در مورد قرارداد تهاتر تبادل آب با نفت و گاز میان ایران و تاجیکستان این خطرات وجود ندارد و ابعاد مثبتی را برای ایران در بردارد .از جمله ابعاد مثبت این قرارداد میتوان به بحث سرمایه گذاری دوجانبه در این زمینه اشاره کرد .همچنین ما با هدایت منابع سرشار آبی تاجیکستان به ایران ،آن را به نفت و گاز خود وابسته و این کشور به جای تامین نفت و گاز مورد نیاز از دیگر کشورها ،آن را از ایران دریافت میکند. در نگاهی دیگر ایران با توجه به موقعیتی که در پی سالها تحریم و بحران بین المللی داشته است ،نیاز دارد با ایجاد روابط خوب با همسایگان، موقعیت خود در منطقه را تثبیت کرده و با افزایش روابط با کشورهای آسیای میانه ،حامیان منطقهای خود را افزایش دهد و در این مسیر به تامین منافع ملی خود بپردازد .در این میان تاجیکستان به دلیل قرابتهای زبانی ،فرهنگی و نژادی برای ایران از اهمیت بیشتری برخوردار است.
ش صنعت پتروشیمی زیر ادامه چال سایهتحریمها معاون وزیر نفت با اشاره به اینکه اکنون شرکتهای صادرکننده محصوالت پتروشیمی در کشور با ترفندهای خاص و پرداخت هزینه اضافه میتوانند درصدی از پول محصوالت فروخته شده خود را به داخل کشور منتقل کنند، روشنک آسترکی
«عباس شعریمقدم» معاون وزیر نفت در امور پتروشیمی و مدیرعامل شرکت ملی صنایع پتروشیمی ایران در گفتگو با رسانه های داخلی لغو تحریمهای صنعت پتروشیمی را بدون تاثیر خواند و در پاسخ به این پرسش که لغو تحریمها چه تاثیری بر فعالیت و بازار پتروشیمی گذاشت ،اظهار کرد« :کاهش تحریمهای صنعت پتروشیمی هنوز تاثیرگذار نبوده است .پیش از
این شعری مقدم گفته بود که در زمینه صادرات، آنچه مهم است انتقال پول محصوالت فروخته شده است که متاسفانه تحریم هنوز مانع آن است» .وی تصریح کرد« :در ظاهر صنعت پتروشیمی ایران رفع تحریم شده اما عمال به دلیل دشواری انتقال پول به داخل کشور این صنعت همچنان در تحریم قرار دارد». معاون وزیر نفت با اشاره به اینکه اکنون شرکتهای صادرکننده محصوالت پتروشیمی در کشور با ترفندهای خاص و پرداخت هزینه اضافه میتوانند درصدی از پول محصوالت
52
فروخته شده خود را به داخل کشور منتقل کنند ،گفت« :پولهای باقی مانده در خارج نیز صرف خرید کاال و مواد اولیه مورد نیاز از مبادی خارجی میشود» .گفتنی است آمریکا روز گذشته در جدیدترین اقدامات خود ایرالینها ،کشتیرانی و شش بانک ایران را تحریم کرد.
کاهش امتیاز پتروشیمی کاهش برخی تحریمهای بینالمللی در صنعت پتروشیمی ایران و ایجاد فرصتهای جدید
سرمایهگذاری در کشور اگرچه از رتبه ریسک کشور ما را به میزان ۶.۰واحد کاسته است ،اما امتیار صنعت پتروشیمی را در سه ماهه اول ۲۰۱۴ به میزان ۱.۰واحد کاهش داده و به ۵۹رسانده است .به این ترتیب کشور ما همچنان از منظر شاخص ریسک -بازده در رتبه پنجم کشورهای خاورمیانه و آفریقا قرار دارد. در همین زمینه دنیای اقتصاد در گزارشی به نقل از موسسه بیزینس مانیتور نوشت :با آنکه میزان تحریمها در صنعت پتروشیمی در مقایسه با گذشته کاهش یافته اما این امر بر میزان صادرات این محصوالت در ۳ماه ابتدایی سال جاری میالدی اثر چشمگیری نداشته است و اگرچه در مقایسه با دوره مشابه سال گذشته به میزان ۶.۳درصد صادرات بیشتر صورت گرفته است ،اما از میانگین ساالنه صادرات محصوالت پتروشیمی همچنان به میزان ۹.۲درصد پایینتر قرار داریم .این در حالی است که راهاندازی مجتمعهای جدید که البته نیازمند ۳۱میلیارد دالر سرمایهگذاری است، میتواند سطح تولید و بالطبع صادرات را در این بخش به میزان ۵۵میلیون تن دیگر افزایش دهد.
کشورمان در صنعت پتروشیمی از ۴کشور دیگر جز عربستان باالتر است اما امتیاز ریسک کشور ما در صنعت (رقم ۱۰واحد از )۱۰۰کمترین امتیاز در بین ۱۰کشور اول محسوب میشود .از طرفی امتیاز بازده در کل اقتصاد کشور نیز با رقم ۴۷/۶بعد از نیجریه پایینترین رقم برای ۱۰کشور اول منطقه است .این آمار در طرف ریسک نیز نشان میدهد امتیاز ریسک اقتصاد در کشور برای ما از همه ۱۰کشور اول منطقه پایینتر است. ریسک سیاسی و افت مداوم اقتصادی کشور در سالهای گذشته دو عامل مهم برای پایین بودن امتیازهای ریسک و بازده در کشور محسوب میشوند ،با این حال پیشبینی میشود جایگاه ایران در این ردهبندی در سالهای پیشرو بهبود یابد .در عین حال قوانین سخت مرتبط با سرمایهگذاری خارجی، زیرساختهای مالی ،بوروکراسی زائد اداری برای تجارت ،مشکالت تحریمی و… همگی بر ریسکهای صنعت و اقتصاد اثر گذاشته است.
بازگشت خارجیها به معاون وزیر نفت :در ظاهر صنعت صنعت پتروشیمی
پتروشیمی ایران رفع تحریم شده اما عملن به دلیل دشواری انتقال پول به داخل کشور این صنعت همچنان در تحریم قرار دارد کشور ما با کسب امتیاز ۵۹شاخص ریسک/بازده پس از کشورهای عربستان ،امارات متحده عربی، قطر و کویت در جایگاه پنجم منطقه قرار دارد. این شاخص با ارزیابی بازده صنعت پتروشیمی، بازده کشور ،ریسک صنعت پتروشیمی و ریسک کشور به رتبهبندی کشورها میپردازد .با این حال آنالیز امتیازها و رتبهها نشان میدهد اگرچه بازده
یکی از پیامدهای تحریمهای اقتصادی در سالهای اخیر خروج شرکتهای نفتی مطرح جهان از چرخه پتروشیمی ایران بود .حال آنکه با روی کار آمدن دولت یازدهم و امضای توافقنامه ژنو ،دولتمردان تالشهایی برای بازگشت شرکتها و سرمایه گذاران خارجی انجام دادند اما عدم حصول نتیجه در مذاکرات هستهای و ادامه روند وضع تحریمها باعث شده است عالرغم ادعای دولتمردان سرمایه گذاران خارجی از بازگشت به ایران اجتناب کنند.
53
ایران با کسب امتیاز ۵۹ شاخص ریسک/بازده در صنعت پتروشیمی پس از کشورهای عربستان ،امارات متحده عربی، قطر و کویت در جایگاه پنجم منطقه قرار دارد در همین زمینه به گزارش مهر ،عباس شعریمقدم درباره آخرین وضعیت بازگشت غولهای جهان به صنایع پتروشیمی ایران، گفت :بسیاری از سرمایهگذاران خارجی برای سرمایهگذاری در صنعت پتروشیمی کشور اعالم آمادگی کردهاند اما اگر بخواهیم عالقه سرمایهگذاران خارجی و بینالمللی برای حضور در ایران به فعلیت برسد باید ۳اصل را رعایت کنیم .وی تصریح کرد: اول تعیین بلندمدت قیمت خوراک که قابل رقابت با کشورهای رقیب باشد ،دوم ایجاد زیرساختها توسط دولت و سوم ثبات قوانین است .وی افزود :اگر این ۳مورد فراهم نشود چون سرمایهگذار نمیتواند آینده سرمایه خود را تضمین شده ببیند ،برای سرمایهگذاری به ایران نخواهد آمد. معاون وزیر نفت در امور پتروشیمی با تاکید بر اینکه در کشورهای خارجی ،عالوه بر رعایت ۳مورد فوق ،مسئوالن به دنبال سرمایهگذار هستند تا مشکالت او را برطرف کنند ،بیان کرد :اما در ایران مسئوالن به دنبال سرمایهگذار هستند تا سرمایهگذار مشکالت آنان را حل کند ،از این رو تا زمانی که برای سرمایهگذاری اهمیت ویژه قائل نشویم ،محال است نظیر توسعهای که در کشورهای مالزی ،کره جنوبی ،ترکیه و… اتفاق افتاد ،در کشور ما هم اتفاق بیفتد.
پاسپورت گرانادا با پرداخت ۳۵۰هزار دالر سرمایه گذاری در
صندوق سرمایه گذاری صنعت نفت گرانادا فقط در کمتر از ۳ماه پاسپورت گرانادا بگیرید. برای خود همسر و فرزندان پدرومادر سفر به اتحادیه اروپا ,انگلستان ,کانادا و ویزای مالتیپل 10سال امریکا
نماینده انحصاری در ایران و خاورمیانه Dubai DIFC
Tel - 00971 50 955 9340 Tel - 0912 838 3793
54
برای برگزاری اردوها پول میدهیم نه ماچ ورزش
قرارداد مربی پرتغالی ساالنه سیصد و شصت هزار دالر است که البته تداوم همکاری با او در گرو رضایتفدراسیونازعملکردتیم امیددربازیهایآسیاییاینچئون بود.
میگیریم .بندگان خدا دارند با ما همکاری میکنند .وقتی نمیتوانیم حساب باز کنیم ،چه کار باید بکنیم؟ همه پولهایی که آنور میدهیم دوباره «علی کفاشیان» گوشه رینگ گی ر و اینور میگیریم حساب و کتاب دارد و قران کرده .حریفش اما اینبار نه فقط رسانهها ،به قرانش مشخص است .اینها مسایل انحرافی که نزدیکترین همکارانش هستند .اعضای است. هیاترییسه فدراسیون فوتبال .به روایتی ٧و به روایتی دیگر ۶نفر از ٨نفر هیاترییسه ،در حال حاضر مهم نیست چه قضاوتی نامهای نوشتهاند و در ١۴بند سواالتی در خصوص من میشود .بنده به صورت پرسیدهاند در مورد مسایل مالی و برخی تصمیمات حیاتی رییس فدراسیون .آنها حتا کلی میگویم هر پولی که به حساب ما در قانونی بودن حضور نبی به عنوان دبیرکل آمده یا رفته ،حساب و کتاب دارد .ریال به ریالش مشخص است .تمام شد فدراسیون فوتبال هم شبهه ایجاد کردهاند. توگو با رفت ،هیچ پولی گنگ نیست. رییس فدراسیون فوتبال در گف خبرآنالین در خصوص چهارصد هزار دالر پول دستی که وزارتخارجه به فدراسیون کفاشیان در خصوص این سوال که یکی از فوتبال داده بود و همان پول امروز گم شده کسانی که در موردش کلی حرف میزنند در است بیان کرد :ما همه پولهایمان را همین رابطه با پولهای مفقودی« ،هوشنگ مقدس» جوری از وزارتخارجه میگیریم یعنی همه را است .اما خودش که میگوید هیچ پولی از میدهیم به سفارتخانه ،بعد از وزارتخارجه فدراسیون نمیگیرد ،درست است؟ بیچاره راست
55
میگوید .ما پول را به حساب ایشان حواله میکنیم .خب به چه کسی حواله کنیم که مطمئن باشیم برنمیدارد ببرد؟ مثل همان داستانی که برای استقالل پیش آمد .من که نمیتوانم به هر کسی اطمینان کنم. پولی که به آقای مقدس حواله میکنیم، ی ن یا بازیها عین همان را برای اردوهایما خارجیمان بدون هیچ کارمزدی چیزی به ما میدهد .شما فکر میکنید توی پرتغال اردو میگذاریم ،خودمان میتوانیم پول حواله کنیم؟ فکر میکنید ماچ میدهیم؟ این پول را میدهیم به آقای مقدس بعد او در پرتغال بدون یک ریال کارمزد به ما پس میدهد .پول کیروش را هم به او می دهیم ،همین کار را میکند. برکناری وینگادا شصت هزار دالر آب میخورد
.
فدراسیون فوتبال قطع همکاری با «نلو وینگادا» را به عنوان جدیترین گزینه روی میز کاری خود دارد ،هرچند این اقدام خسارت مالی را برای آنها خواهد داشت. کمیته فنی فدراسیون اگرچه تا چندی پیش بر تقویت کادرفنی تیم امید با سرمربیگری نلو وینگادا تاکید داشت اما با ورود «حبیب کاشانی» به عنوان مدیر جدید تیم امید، ظاهرن نظر آنها هم برگشته و به قطع همکاری با این مربی رای دادهاند. به گزارش ایسنا ،کاشانی آمده تا واسطهای باشد میان فدراسیون ،کمیته المپیک ،وزارت ورزش و جوانان و سایر نهادهای مسوول مرتبط با فعالیتهای تیم امید تا این تیم که پیش از این در ادوار مختلف عمدتن به خاطر ضعف در برنامهریزیها و مدیریتها نتوانسته راهی بازیهای المپیک شود را به هدف چهل و چندسالهاش برساند. قرارداد مربی پرتغالی ساالنه سیصد و شصت هزار دالر است که البته تداوم همکاری با او در گرو رضایت فدراسیون از عملکرد تیم امید در بازیهای آسیایی اینچئون بود .بنابراین اگر فدراسیون تمایل به ادامه همکاری با او نداشته باشد طبق قرارداد تنظیم شده میتواند با پرداخت
غرامتی کار را تمام کند. بر اساس قرارداد فدراسیون و وینگاد ،او دستمزدش را هر ٣ماه یکبار به مبلغ نود هزار دالر دریافت میکند که فدراسیون تاکنون تنها قسط اول مربوط به 3ماهه نخست قرارداد را به این مربی پرتغالی پرداخت کرده است و نود هزار دالر قسط دوم را بدهکار است. همچنین بر اساس مفاد قراردادی که با وینگادا تنظیم شده ،هر زمان فدراسیون تمایل به قطع همکاری داشت ،میتواند با پرداخت دستمزد ٢ماه یعنی معادل شصت هزار دالر ،این امکان را فراهم کند و دیگر مابقی مبلغ قرارداد سالیانه را به او نپردازد. در ماجرای حقپخش کفاشیان مقصر است مدیرعامل استقالل ادعا میکند که
56
«علی کفاشیان» در ماجرای حق پخش مقصر است چون دیر به فکر این موضوع افتاده است .اختالف فدراسیون فوتبال با صداوسیما باعث شده تا هفته دوازدهم پخش تلویزیونی نشود .این اتفاق بیتردید یک اتفاق بیسابقه در فوتبال دنیاست. به گزارش مشرق« ،بهرام افشارزاده» در مورد حق پخش گفت :صداوسیما باید با فدراسیون فوتبال تعامل کند تا مردم از دیدن بازیهای فوتبال محروم نشوند؛ من فکر میکنم کفاشیان تقصیرکار است .او نباید کار را به جایی میرساند که فوتبالیها از دیدن تیم محبوبشان محروم شوند .به هرحال فوتبال برای خیلیها مساله مهمی است و مردم دوست دارند بازیهای لیگ را تماشا کنند. او ادامه داد :صداوسیما هم مقصر است ،آنها باید با فدراسیون فوتبال همکاری کنند .به هرحال باشگاهها باید بتوانند بخشی از هزینههایشان را از طریق حق پخش تامین کنند .صداوسیما باید با مدیران فدراسیون فوتبال پای میز مذاکره بنشینند تا در خروجی جلسه اتفاقی بیافتد که همه از آن نفع ببرند .قاعدتن اینطور نیست که فقط نفع فوتبال دیده شود و باید قراردادی منعقد شود تا دو طرف سود ببرند. افشارزاده در پاسخ به این سوال که باشگاه استقالل از اینکه بازیها پخش نمیشود تا باشگاهها حق واقعیشان را بگیرند راضی هست یا خیر هم گفت :صددرصد ما هم به دنبال گرفتن حقمان هستیم و قبول داریم که فدراسیون فوتبال باید تمام تالشش را در اینباره بکند .اما من فکر میکنم دیدن بازیهای لیگ برای مردم خیلی مهم است و ما نباید این حق را از هوادارانمان بگیریم. وی ادامه داد :من فکر میکنم کفاشیان دیر به فکر گرفتن حق پخش افتاده است .او باید خیلی قبل از اینها فکر این مساله را میکرد .حاال ١٢هفته از لیگبرتر گذشته است و رییس فدراسیون فوتبال بدون هماهنگی با باشگاهها تصمیم گرفته دوربینها را به استادیوم راه ندهد. اگر او زودتر تصمیم میگرفت هم به نفع باشگاهها بود و هم فدراسیون فوتبال.
از گم شدن ۴٠٠هزار دالر در فدراسیون فوتبال تا انتقادی از فرهاد مجیدی با یکی دیگر از برنامههای زیر یه خم همراه شما هستیم و در این برنامه به اخبار مختلفی که بیشتر از فوتبال و حواشی آن انتخاب شده است خواهیم پرداخت ،چند جملهای را هم برای فرهاد مجیدی داریم که این روزها به نظر میرسد انتقاد بر او وارد است و البته در خصوص پولهای جدید گم شده در فدراسیون فوتبال و کلیات ماجرای پخش نشدن مسابقات لیگبرتر فوتبال. مسیب سربندی
تاثیر پخش نشدن بازیها بر عملکرد داوران عدم پخش تلویزیونی مسابقات هفته دوازدهم لیگبرتر فوتبال ایران بر عوامل مختلفی تاثیرگذار بوده که یکی از آنها عملکرد داوران بوده است. پس از عدم تفاهم فدراسیون فوتبال با صداوسیما هیچیک از دیدارهای هفته دوازدهم لیگبرتر
پخش تلویزیونی نشد و حتا دوربینهای برنامههای مختلف نیز حق ورود به ورزشگاهها را پیدا نکردند. درحالیکه اکثر باشگاهها در دنیا ۶٠ ،درصد هزینههای یک فصل خود را از طریق حق پخش تامین میکنند،این نکته مهم در فوتبال ایران هنوز الینحل مانده و صداوسیما حاضر به پرداخت حق فوتبال نیست و فدراسیون نیز میخواهد برای یکبار هم که شده مقابل این مسئله بایستد. این اقدام عالوه بر اینکه بسیاری از جوانان را
57
از تماشای این مسابقات محروم کرد ،مشکل دیگری نیز در این هفته ایجاد کرد که چندان به آن پرداخته نشد و آن موضوع قضاوت داوران بود. به نظر تماشاگران در ورزشگاه یادگار امام تبریز، نبودن دوربینها و انعکاس نداشتن مسابقات سبب شد تا داوران این هفته لیگبرتر مسابقات را به گونهای قضاوت کنند که نشان میداد آنان نگران اتفاقات پایان مسابقات نیستند ،چرا که هیچکدام از تصمیمات آنان تصویربرداری نشد و تصمیمات آنان بازتابی ندارد. این مشکل و به خصوص در آخرین دیدار هفته دوازدهم بین تیمهای تراکتورسازی و پیکان تهران بیشتر دیده شد که بارها اعتراض تماشاگران و کادرفنی تراکتور را در برداشت. «هادی دزفولی» از داوران قدیمی و نامدار فوتبال ایران که قضاوتهای ایدهآل وی در گذشته فراموش نمیشود در این خصوص گفت :هر چند داوران کشور ایران تالش زیادی انجام میدهند اما اصولن کار آنان در حد ایدهآل نبوده است و حاال که عملکرد آنان زیر ذرهبین نمیرود احتمال باال رفتن اشتباهات تاثیرگذار بسیار بیشتر میشود. وی با اشاره به اینکه تمامی داوران تالش میکنند تا عملکرد خوبی داشته باشند ادامه
داد :وقتی مسابقات پخش مستقیم باشد و در برنامههای مختلف مورد ارزیابی قرار گیرد به طور یقین همه عوامل یک مسابقه اعم از بازیکنان ،مربیان و داوران تالش بیشتری انجام میدهند ،چرا که عملکرد آنان ارزیابی میشود. دزفولی گفت :وظیفه عوامل یک بازی فوتبال این است تا خوب باشند و نباید به این سبب تشویق شوند ،اما تدوام در خوب بودن است که تشویق را مهیا میسازد. این کارشناس افزود :اگر یک بازی شرایط فنی خوبی داشته باشد به طور طبیعی عملکرد داور نیز بهتر میشود اما در سالهای اخیر سطح فنی مسابقات و طبیعتن داوریها ایدهآل نبوده است. وی ابراز امیدواری کرد تا مشکالت موجود برطرف شده و پخش مستقیم دیدارهای لیگبرتر سبب باالتر رفتن سطح فنی مسابقات و در کنار آن داوریها شود. فوتبال ایران که سالهاست نام حرفهای را یدک میکشد و مسووالن آن با افتخار از رضایت مسووالن کنفدراسیون فوتبال آسیا از حرفهای بودن ما صحبت میکنند ،دوباره با شرایطی روبهرو شده که به نظر میرسد اینبار ارگانهای تاثیرگذار کشور چون مجلس شواری اسالمی لوفصل آن پای به میدان بگذارند تا باید برای ح بیش از این آسیبهای مخرب به سوی فوتبال و در نهایت جامعه جوان کشور حرکت نکند.
چهارصد هزار دالر در حساب فدراسیون فوتبال گم شد داستانهای پر از ابهام در فدراسیون فوتبال ادامه دارد و اینبار تعدادی دالر در مثلث برمودای فوتبال گم شده است. به گزارش باشگاه خبرنگاران ،چند وقت پیش بود که سایت نود خبر از گم شدن نهصد هزار دالر در فدراسیون فوتبال داد و بعد یکی از روزنامههای سیاسی (اعتماد) کشور ایران در توگو با «کریم بهرامی» رییس هیات فوتبال گف استان قم خبر از نهصد هزار دالری داد که وارد حسابهای فدراسیون فوتبال نشدهاند و حاال مثل اینکه این ماجرا وارد فاز تازهای شده است. کریم بهرامی رییس هیات فوتبال استان قم اعالم کرده بود که فدراسیون فوتبال نهصد هزار
دالر قبل از جامجهانی درآمد داشته که آن را وارد حسابهای فدراسیون نکرده است و حاال مثل اینکه اتفاقهای جدیدی در حال افتادن است .به نظر میرسد که چهارصد هزار دالر در حساب فدراسیون فوتبال گم شده باشد و البته شاید پانصد هزار تای دیگر هم گم شود! و به این ترتیب فعلن گم شدن چهارصد هزار دالر تایید شده و شایعه گم شدن پانصد هزار دالر دیگر هم در حال تایید شدن است. با پیگیریهای که سایت برنامه نود انجام داده ،از ماجرای عجیبی پرده برداشته شده که سرنخش به همان حرفهای کریم بهرامی رییس فوتبال استان قم بازمیگردد و البته یکی دو رییس هیات دیگر مثل «سعید آگشته» رییس هیات فوتبال استان قزوین آن را تایید کردهاند و حتا برخی از اعضای هیاترییسه فدراسیون فوتبال هم از این ماجرا با خبر شدهاند و به شدت عصبانی هستند. یکی از این روزنامهنگاران ورزشی که پس از انتشار خبر در سایت برنامه نود پیگیر این ماجرا بوده است در صفحه شخصیاش نوشته است: «علی کفاشیان»« ،مهدی محمدنبی» و «هادی آیتاللهی» این شبها خواب ندارند .سرنوشت رییس فدراسیون فوتبال ایران با آن دو عجیب گره خورده و دو نفر دیگر آقای «کفاشیان» را تهدید کردهاند اگر کنارشان بگذارد ،دست به افشاگری میزنند. همانطور که میدانید علی کفاشیان برای برکناری مهدی محمدنبی و سیدهادی آیتاللهی تحت فشار است اما اینکار را هنوز انجام نداده است .اما ماجرای افشاگری چیست .روزنامهنگار در ادامه نوشته است :افشاگری؟ علی کفاشیان؟ مگر او به صداقت ،مظلومیت و سالمت مالی
58
شهره نیست؟ پس چه اتفاقی افتاده است؟ چرا فدراسیون در سکوت عجیبی فرو رفته است؟ ترس در همه وجود فدراسیوننشینان نشسته است .خبرهایی در راه است احتمالن .یکی از پروندههای کوچک مربوط به کمک نقدی وزارت امورخارجه ایران است. این کمکها همان کمکهایی است که قبل از جامجهانی انجام شد و همانطور که قبلن هم سایت برنامه نود اشاره کرده بود ،چهارصد هزار دالر از طریق وزارت امور خارجه به تیمملی کمک شدهاست که میشود بیشتر از یک میلیارد و دویست میلیون تومان. آنطور که خبرها به بیرون درز کرده است، سه نفر از کارمندان فدراسیون فوتبال (که نام دو نفر هم مشخص شده و یکی از آنها یکی از کارمندان زن فدراسیون فوتبال است) مامور وصول پول میشوند و به ذیحسابی وزارت امورخارجه میروند و شخصی به نام «محمدی» زیربار پرداخت نقدی نمیرود و خواهان ریختن حساب به حساب ارزی فدراسیون فوتبال میشود ،اما سه کارمند فدراسیون که مامور بودهاند ،زیربار نمیروند و پول را به صورت نقدی میخواهند بحثها و جدلها ادامه پیدا میکند تا اینکه کارمندان با رییس فدراسیون فوتبال تماس میگیرند و گوشی را به محمدی میدهند و کفاشیان با لحن تندی به محمدی میگوید به شما ربطی ندارد و پول را به همینها بدهید! البته محمدی که این روزها ذیحساب وزارت امورخارجه در سازمان ملل و نیویورک است ،مجبور به پرداخت نقدی میشود و البته خالف دستور وزارت امورخارجه برای پرداخت به حساب ارزی عمل میکند. حاال داستان از این قرار است که خبر این
پرداخت حاال افشا شده است اما در هیچ حسابی یافت نشده است! آنطور که از خبرها و روایتها برمیآید در واقع هیچ سندی به عنوان درآمد در اینباره اعالم نشده است و همه از آن اظهار بیاطالعی میکنند! اعضای هیاترییسه هم در اینباره به شدت نگران و عصبانی شدهاند طوریکه کفاشیان جرات نمیکند جلسه هیاترییسه را تشکیل دهد و در نهایت اعضای هیاترییسه مجبور به واکنش سختی هم شده است. در هر حال روزنامهنگار ورزشی که مشخص است از کلیت ماجرا با خبر است نوشته است نبی ،آیتاللهی و کفاشیان همچنان سکوت کردهاند .بوی تخلف به مشام میرسد و به قول همان روزنامهنگار ممکن است یک فساد سازمانیافته دیگر اتفاق افتاده باشد .آنهم برای فدراسیونی که حسابرس آن فردی نزدیک به علی کفاشیان است و برادر خانمش هم مسوول مالی فدراسیون منصوب شده است .سایت برنامه توگو با برخی اعضای هیاترییسه نود در گف تاییدیه این ماجرا را گرفته است و به همین دلیل کلیت این گزارش را منتشر میکند .روزنامهنگار در پایان صحبتهایش مینویسد که تازه متوجه شده که کفاشیان در یکی از برنامههای تلویزیونی گفته بود «هفتصد میلیون اختالف بودجه در فدراسیون ،پول خرد است» و با این تفاسیر حق داشته است. اگر ریخته شدن پولهای میلیاردی به حسابهای شخصی صحت داشته باشد ،آنوقت یک رسوایی مالی در راه است .در هر حال گفته
میشود که همین اتفاق درباره پانصد هزار دالر اسپانسرینگ کوکا کوال هم افتاده است .نکتهای که کریم بهرامی رییس هیات قم که خودش یک حسابرس است به آن اشاره کرده بود و کسی جدی نگرفته بود.
مقایسه حقپخش فوتبال کشورها با ایران در حالیکه فدراسیون فوتبال برای پخش تلویزیونی یک فصل لیگبرتر ایران درخواست صد و شصت میلیارد تومان کرده است، صداوسیما تنها حاضر به پرداخت بیست میلیارد تومان است. درآمد لیگ فوتبال عربستان از حق پخش تلویزیونی مسابقات یک فصل ،تقریبن دو برابر درخواست فدراسیون ایران از سازمان صداوسیما است. با باال گرفتن اختالف میان فدراسیون فوتبال و صداوسیما بر سر میزان حق پخش تلویزیونی مسابقات لیگبرتر« ،علی کفاشیان» با ارسال نامهای به سازمان لیگ ،ورود دوربینهای تلویزیونی به ورزشگاهها را ممنوع اعالم کرد. به این ترتیب هیچکدام از مسابقات هفته دوازدهم لیگبرتر پخش تلویزیونی نداشت تا این چالش وارد مرحله جدیدی شود. دبیرخانه شورای راهبردی وزارت ورزش و جوانان نیز پس از این اتفاق ،میزان درآمد لیگ کشورهای عربستان ،ایتالیا ،انگلیس ،ترکیه،
59
فرانسه و آلمان را منتشر کرد. در حالیکه فدراسیون فوتبال برای پخش تلویزیونی یک فصل لیگبرتر ایران درخواست صد و شصت میلیارد تومان کرده است، صداوسیما تنها حاضر به پرداخت بیست میلیارد تومان است. مقایسه این مبالغ با میزان درآمد لیگهای خارجی از حق پخش تلویزیونی بسیاری از حقایق را درباره ضرورت پرداخت حق باشگاهها مشخص میکند. درآمد لیگهای شش کشور خارجی از حق پخش تلویزونی به شرح زیر است: عربستان :ده سال یک میلیارد دالر معادل سه تریلیون و بیست میلیارد تومان. ایتالیا :یک فصل نهصد و پنجاه میلیون یورو معادل سه تریلیون و هشتصد و هشتاد و پنج میلیارد و پانصد میلیون تومان. انگلیس :سه سال پنج میلیارد پوند معادل بیست و چهار تریلیون و صد و پنجاه میلیارد تومان. ترکیه :یک سال صد و بیست و سه میلیون دالر معادل سیصد و هفتاد و یک میلیارد و چهار صد و شصت میلیون تومان. فرانسه :یک فصل ششصد و شصت و هشت میلیون یورو معادل دو تریلیون و هفتصد و سی و دو میلیارد و صد و بیست میلیون تومان. آلمان :یک فصل چهارصد و بیست میلیون یورو معادل یک تریلیون و هفتصد و هفده میلیارد و هشت صد میلیون تومان. دولت و وزارت ورزش علیه تلویزیون در حالیکه اهالی فوتبال با تعجب از حرکت اخیر «علی کفاشیان» حرف میزنند ،منابع آگاه مدعی هستند اصلن در این ماجرا کفاشیان کارهای نیست و دولت و وزارت ورزش مقابل صداوسیما قرار دارند. به گزارش رادنیوز ،وقتی دقایقی از ساعت ١٧:٠٠ روز سهشنبه گذشت و تلویزیون بازی سایپا و پرسپولیس را نشان نداد ،مشخص شد علی کفاشیان یکبار برای همیشه برخالف گذشته، روی حرف خود ایستاده و قصد عقب نشستن ندارد .قهرمان بالمنازع عقبنشینی اینبار جفت پای خود را داخل یک کفش کرد و دوربینهای
تلویزیونی را به ورزشگاه آزادی راه نداد. خیلیها شروع به تعریف از کفاشیان کردند و اغلب اهالی فوتبال با تعجب از خودشان پرسیدند یعنی چه اتفاقی افتاده که رکورددار سازش و تغییر موضع ،اینبار از مواضع خود عقبنشینی نکرده است؟! هر یک از اهالی فوتبال از زاویه دید خود به این سوال پاسخ میدادند که ناگهان برخی منابع آگاه به رسانهها هشدار دادند راه را اشتباه نروند و تصور نکنند کفاشیان پشت ماجرای جلوگیری از ورود دوربینهای تلویزیونی به ورزشگاههاست. این منابع آگاه مدعی هستند دولت که با صداوسیما مشکل دارد از طریق وزارت ورزش به کفاشیان گفته به هیچوجه عقبنشینی نکند و روی مواضع خود بایستد.
فراموشی بیدرمان که نیست، آقای اسطوره میتوان برای فرهاد هر روز و همه روز تکرار کرد مردانی را که روزی روزگاری برای او نردبان ترقی بودند و جوانهایی که روزی خود او جای آنها بود. گروه ورزشی مشرق« ،من علیرضا جهانبخش را نمیشناسم…» این کلیدیترین جملهای بود که از زبان «فرهاد مجیدی» در برنامه نود شنیدیم .منهای آن ادعایش در مورد رسانهها و تیتری که روی جلد روزنامه خبر ورزشی بیش از کونیم دهه پیش نشسته بود و البته اگر بگذریم ی از ادعاهای عجیبش در مورد نخستین ترک استقالل در زمان مربیگری مظلومی و مدیریت فتحالهزاده! کلید حرفهای فرهاد مجیدی همین
یک بخش بود .جایی که ادعا کرد بازیکنی که سه بازی برای ایران در جامجهانی بازی کرده، همین امروز موفقترین بازیکن ایرانی شاغل در اروپا است و البته در تیم امید ایران بازوبند کاپیتانی را بر دستش میبندد را نمیشناسد. نمیشناسی؟! تو فرهاد مجیدی هستی؟! فراموشی بیدرمان که نیست ،آقای اسطوره! روزی که فرهاد مجیدی بعد از نخستین واکنش «کارلوس کیروش» در مورد حضور احتمالی او در کادرفنی تیمملی ،بالفاصله به فدراسیون فوتبال رفت ،همه گمانهزنیها به سوی نشستن او روی پست دستیاری تیمملی ایران سوق پیدا کرد .مجیدی خیلی ساده و در واکنشی بسیار قابل پیشبینی ،در برنامه نود ،حضورش در فدراسیون را به پیگیری کالسهای مربیگری ربط داد و البته در ذهن اندک تماشاگرانی که پای مناظر ه دو سر باختش با «عادل فردوسیپور» نشسته بودند این سوال را طراحی کرد که چرا مجیدی قبل از حضورش در فدراسیون فوتبال ،آدرس اینترنتی سایت فدراسیون را در تبلت خود باز نکرده و نگاهی به آن نینداخته تا به صورت دقیق متوجه شود در چه روزهایی کمیته آموزش فدراسیون فوتبال ،کالسهای مربیگری در سطوح مختلف را برگزار میکند. فرهاد البته کمی فراموشکار است .این را از نشناختن کاپیتان تیم امید ایران هم میتوان فهمید .شاید برای همین فراموشکاریاش باشد که یادش رفته در ساختمان فدراسیون به جز با مسووالن کمیته آموزش با چه کسانی دیدار کرده .شاید هنوز هم به یاد نیاورد که دستیاری «وینگادا» را به شکلی تلویحی از فدراسیون فوتبال خواسته و منتظر تماس آنها مانده .فرهاد مجیدی این روزها چهقدر به تیمی فکر میکند
60
که کاپیتان لژیونرش را هم نمیشناسد چه برسد به گمنامهایش را؟! فرهاد چهطور میخواهد کمک مربی کیروش یا وینگادا باشد وقتی مهمترین بازیکن تیمهای امید و ملی ایران را نمیشناسد؟ فرهاد چهطور بازیکنی که مقابل او در بیستم اردیبهشتماه سال ٩٢همراه با داماش گیالن در تهران استقالل را شکست داد و مقابل چشمهای او پاس گل پیروزی تیمش را داد و بهترین بازیکن زمین شد را نمیشناسد؟! فرهاد تا امروز نه لیست مدعوین تیمهای ملی را دیده، نه لیگ را دیده ،نه نود دیده ،نه بازیهای ایران در جامجهانی را؟
ادعای نشناختن یک بازیکن جوان برای یک کهنسال و پیشکسوت، تشخص میآورد؟ اگر میآورد از امروز همدیگر را نشناسیم … شاید فرهاد همان روزی که از فدراسیون فوتبال بیرون آمده ،این را هم از یاد برده است .مثل وقتی که «ناصر احمدپور» بهعنوان شفیقترین دوست رسانهایاش (تا وقتی قدرتهای رسانهای مثل خبر ورزشی را در دست داشت) از دنیا رفت و حتا در مراسم خاکسپاریاش هم حاضر نشد .چه کسی باور میکرد فرهاد که زمانی برای جزییترین تصمیمات زندگیاش از ناصر احمدپور مشاوره میگرفت ،در مراسم تدفین او شرکت نکند؟ چه کسی باور میکرد ناصر احمدپور که سال ٨٠در همین برنامه نود در مناظرهای با «پژمان راهبر» ،مربی شهیری مانند «میروسالو بالژویچ» را فقط به خاطر دعوت
نکردن از مجیدی به خاک و خون کشید ،از یاد مجیدی برود؟ دیگر علیرضا جهانبخش کجای این داستان است؟ یک پسر تازه وارد به فوتبالی که لبریز شده از افتخارات ملی و باشگاهی مجیدی! فراموشی بیدرمان که نیست ،آقای اسطوره! فراموشی بیدرمان که نیست .راهحل دارد! میتوان برای فرهاد هر روز و همه روز تکرار کرد .مردانی که روزی روزگاری برای او نردبان ترقی بودند .از جوانهایی که روزی خود او جای آنها بود .فرهاد را «محمد مایلیکهن» از بهمن کرج پیدا کرد و به تیمملی آورد.
همان تیمی که لبریز بود از ستارهها .از عابدزاده گرفته تا خاکپور و باقری و دایی و استیلی و عزیزی .فرهاد این اسامی را به یاد دارد؟ ! فرهاد را ناصر حجازی به استقالل برد، فتحالهزادهای که به خاطرش از استقالل یکبار خداحافظی کرد و رفت به اتریش برد. یادش هست؟ فرهاد چند نفر از مردانی را که برایش بخشی از عمر خود را گذاشتهاند به یاد دارد؟ دیروز در مراسم تدفین احمدپور شرکت نکرد ،امروز مدعی میشود که آنچه روی جلد روزنامه آن مرحوم نشسته باد هوا بوده و شاید فردا ،وقتی اسم ناصر احمدپور را پیش روی او بگذاریم ،بگوید :من او را نمیشناسم… گاهی میتوان متوجه سکوت بعضی شد. اینکه چرا دهانهایی هرگز در مجامع عمومی باز نمیشوند ،شاید دالیلی دارد که فقط در زمان سخنوری صاحبانشان عیان شوند .گاهی میتوان فهمید که چرا «علی پروین» هرگز حاضر به حضور در برنامه زنده تلویزیونی نشده است .دست خودش نیست … بعضی شفاهیات رکیک ،جزیی از ماهیت گفتاریاش شده .تشخصش به همین ادبیات خاصه اوست. گاهی میتوان فهمید که چرا یکی مثل «مسعود کیمیایی» با آن همه هنر خاصهاش ،حاضر به نشستن روبهروی دوربینی نمیشود که او را بدون رتوش پیش چشم مردم میگذارد .این را وقتی فهمیدیم که یک ماه قبل او میهمان
«هفت» بود .میتوان امروز درک کرد که دلیل خاموشی مجیدی در تمام این سالها چه بوده. چرا به دعوت دوست قدیمیاش و همسفر سابقش (عادل) در تمام این سالها جواب رد میداده .گاهی باید دلیل سکوت را پنهان نگه داشت .نهایت این است که تصور میکنند خودت را باالتر از یک مناظرهگر تلویزیونی میبینی. نهایتش این است! فراموشی بیدرمان که نیست ،آقای اسطوره! برای برنده بودن جلوی عادل فردوسیپور ،یک فرمول قدیمی وجود دارد .با او رفاقت کنید .بعد هر آنچه که از زندگی خصوصیاش میدانید را در موردش روی خط زنده تلویزیونی بگویید. مثلن بگویید پدرش در دبی به شما گفته بود که در دوران کودکیاش هوادار پرسپولیس بوده! چنان خودش را میبازد ،چنان دست و پایش را میبازد که تا آخر مباحثه شما با سخیفترین کلمات هم برنده باشید .حتا نمیتواند به شما بگوید آن زیر پیراهنی که مدعی هستی به دستور ریاست باشگاه زیر پیراهن تمام بازیکنان پوشانده شده بود چرا بر تن هیچ یک از همبازیهایی که بر سرت میپریدند نیست! مجلس اختالف فدراسیونهای ورزشی با صداوسیما را بررسی میکند سخنگوی کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسالمی گفت :نمایندگان عضو شورای نظارت بر صداوسیما با تشکیل کارگروهی موضوع اختالف فدراسیونهای ورزشی با صداوسیما را در اسرع وقت بررسی کرده و نتیجه را به کمیسیون گزارش خواهند داد. توگو با ایرنا با تشریح «سیدعلی طاهری» در گف جزییات جلسه عصر روز سهشنبه کمیسیون فرهنگی مجلس با اشاره به اختالف فدراسیون فوتبال و برخی دیگر از فدراسیونها با صداوسیما برای حق پخش مسابقات ورزشی اظهار داشت: در این جلسه مقرر شد سه نفر از اعضای کمیسیون که در شورای نظارت بر صداوسیما فعالیت میکنند موضوع را هر چه سریعتر با تشکیل جلسهای ،به صورت فوری پیگیری کنند و به این کمیسیون ،گزارش دهند. نماینده مردم گرگان در مجلس از آغاز بررسی
61
طرح نظام جامع رسانه در کمیسیون فرهنگی مجلس خبر داد و گفت :با توجه به اینکه دولت اعالم کرده در حال تکمیل الیحهای در این زمینه است ،مقرر شد مکاتبه با دولت برای تسریع در ارسال این الیحه صورت گیرد. وی ادامه داد :کمیسیون فرهنگی مجلس در جلسه امروز خود وظیفه رسیدگی هرچه سریعتر به طرح مذکور را با دعوت از مسووالن مربوطه، به کارگروه ویژه کمیسیون واگذار کرد.
راهکار جدید نود در روز تحریم دوربینهای سیما در روزی که فدراسیون فوتبال مانع ورود دوربینهای تلویزیونی به ورزشگاهها شد ،عوامل یک برنامه تلویزیونی برای پخش تصاویر دیدار پرسپولیس با سایپا در برنامه نود دست به کار جدیدی زد. به گزارش خبرنگار مهر ،فدراسیون فوتبال تهدیدهایش برای راه ندادن دوربینهای تلویزیونی به ورزشگاهها را باالخره در هفته دوازدهم لیگبرتر عملی کرد تا در روز نخست از این هفته هیچ مسابقهای روی آنتن نرود. در دیدار پرسپولیس با سایپا که روز سهشنبه در ورزشگاه آزادی برگزار شد ،هیچ دوربینی از صداوسیما حضور نداشت تا این سوال ایجاد شود که برنامه هفته آینده نود از این مسابقه چه تصاویری را نشان خواهد داد. با این حال «عادل فردوسیپور» برای حل این مشکل بیکار ننشست و گزارشگر برنامهاش را بدون تصویربردار به ورزشگاه فرستاد تا وی با دوربین دستی از بازی فیلم بگیرد .گزارشگر ٩٠ اکثر دقایق این بازی را فیلم گرفت و حتا در پایان مسابقه با تعدادی از بازیکنان دو تیم هم با دوربین خود مصاحبههایی انجام داد تا دست عادل فردوسیپور برای برنامه هفته آینده خالی نباشد. هنوز مشخص نیست که تهیه کننده و مجری برنامه نود این وظیفه را به سایر گزارشگران خود در شهرهای دیگر محول کرده است یا خیر. البته درباره پخش دیدار استقالل با پدیده حرف و حدیثهای فراوانی ایجاد شده و گفته میشود احتمال راه دادن دوربینهای تلویزیونی به
ورزشگاه ثامن برای پخش بازی وجود دارد.
فوتبال حرفهای نباید شیر بییال و کوپال باشد رییس فدراسیون گفت :در مورد حق پخش تلویزیونی روی حرف خود ایستادهایم و اجازه ورود دوربین به ورزشگاهها را نمیدهیم. توگو با فارس در مورد «علی کفاشیان» در گف عدم پخش دیدارهای لیگبرتر گفت :روی حرف خود هستیم و به خواستهمان در مورد حق پخش از صداوسیما همچنان اصرار داریم. وی ادامه داد :یکبار دیگر تاکید میکنم که صداوسیما باید برای حرفهای شدن حق واقعی باشگاهها را بدهد اما با این وضعیت گویا آنها اعتقادی به حق پخش ندارند .مردم هم فعلن برای تماشا بازیها به ورزشگاه بروند و بقیه هم برای هم تعریف کنند! کفاشیان با ذکر مثالی تصریح کرد :اگر میخواهیم فوتبالمان کامل شود باید همه فاکتورهای حرفهایگری را در کنار هم داشته باشیم .این درست مثل آن فردی است که برای خالکوبی یک شیر رفت و زمانی که درد این کار او را آزار میداد به آن کسی که روی بدنش خالکوبی میکرد ،میگفت یال شیر را خالکوبی نکن و سپس خواستهاش را در مورد دم شیر و بعد هم سر شیر تکرار کرد که در نهایت فرد خالکوبی کننده به وی پاسخ داد که مگر شیر بییال و دم و سر هم شیر میشود؟ رییس فدراسیون فوتبال در مورد اینکه چرا داوران خارجی قرار است دیدار دوستانه تیمهای ایران و کرهجنوبی را قضاوت کنند ،گفت :در این مورد خیلی مطلع نیستم چون در ایران نبودم اما داوران ما هم بینالمللی هستند و هیچ فرقی نمیکند .ما مشکلی از لحاظ داوری نداریم و داوران ما هم میتوانند اینطور دیدارها را قضاوت کنند. وی در مورد اینکه آیا ویروس آبوال اردوی آفریقای جنوبی تیمملی را تهدید میکند ،گفت: در حال بررسی این موضوع هستیم و قبل از اعزام تیمملی به این کشور تمام جوانب امر را بررسی خواهیم کرد.
انتظار از نسل پلیاستیشنی برای پیشرفت فوتبال این روزها همه تیشه برداشتهاند و دنبال قربانی جدیدی میگردند که معمولن رییس فدراسیون یا مربی تیمملی اولین گزینهها هستند اما وزارت ورزش در گذشته برای جایگزینی از بین رفتن فوتبال خیابانی چه کرده؟ آیا آموزش و پرورش از این همه امکانات در کشور به درستی استفاده کرده؟ آیا شهرداری زمین فوتبال برای جوانان ساخته که از درون اینها فوتبالیست بیرون بیاید؟ به گزارش مهر ،از آن روزگار که فوتبال توسط انگلیسیها به مسجدسلیمان آمد و رشد کرد تا به امروز شاید هرگز در ردههای پایه به چنین خفتهایی گرفتار نشده بودیم .شاید حذف شده بودیم ،شاید که نه در بسیاری موارد حذف شده بودیم اما نه با این خفت که به یمن ببازیم و ویتنام .چرا؟ میتوان مثل همیشه بدون مطالعه و بدون انصاف و فقط از روی ویترین بودن فدراسیون با لودر رسانه رد شد و خود را محق نشان داد و مدعی شد که همین تیم را اگر فالنی بود با ده امتیاز اختالف قهرمان میکردیم و غیره و غیره و غیره! میتوان کفاشیان را شست و پهن کرد روی طناب تا خشک شود .بعد هم او را بیرون کرد و مثل خرید نان سنگگ نوبت را به کس دیگری داد .بله میتوان همه این کارها را انجام داد، مثلن میتوان به تنور وزارت ورزش هیزم ریخت، میتوان کفاشیان را قطعه قطعه کرد و رفت سروقت کسی دیگر. مگر با صفایی فراهانی چنین نکردیم؟ مگر با دادکان نکردیم؟ مگر با دیگران نکردیم؟ مگر منتقدان رییس نشدند؟ نتیجه چه شد؟ پاسخها را همه فوت آبیم ،کمیته شکستی تشکیل میشود و ریشهیابی میکنند و آخرش یا یک مربی و یا یک رییس فدراسیون را مقصر میکنند و با قربانی کردن او افکار عمومی را آرام میکنند بدون آنکه اشکال واقعی برطرف شده باشد! اشکال اما کجاست؟ اجازه بدهید یکبار برای همیشه ریشه خشکیده را نشانشان بدهیم .اشکال نه در فدراسیون فوتبال که در وزارتخانههاست و شهرداریها.
62
مدارس فوتبال به امان خدا رها شدهاند ،هر کسی میآید همیانش را پر از پول میکند و میرود بدون آنکه ذرهای به فکر بچههای مردم باشد و به آنها نظم و تکنیک و تاکتیک یاد بدهد. با پایان فوتبال خیابانی کلن فوتبال مرد اینها که امروز فوتبال بازی میکنند بیشتر از فوتبال داخل چمن سبز ،پلیاستیشن بازی کردهاند! شما میخواهید این نسل به یمن نبازد؟ نسل امثال باقریها ،جباریها ،مهدویکیاها، داییها ،منصوریانها ،کریمیها و مجیدیها نسلی هستند که در خیابان و روی آسفالت وسط تابستان بیش از ۶ساعت در روز فوتبال بازی میکردند و نهایتن به زمین خاکی رسیدند! اما با پایان گلکوچک خیابانی و گیمنت شدن زمینهای خاکی آنجا که وزیر ورزشها و رییس تربیت بدنیها و شهرداریها باید به خودشان میآمدند درگیر دعوا با هم بودند و جابهجاییهای غیرمتعارف و تند و تند وزرا و روسای تربیتبدنی به گونهای که طی شش سال شش نفر بر آن کرسی تکیه زدهاند که عبارتند از :علیآبادی ،سعیدلو ،عباسی ،صالحیامیری، شریعتمداری و محمود گودرزی که البته صالحی امیری و شریعتمداری سرپرست بودهاند .بنابراین کسی نبوده که پلیاستیشن را از دست بچهها بگیرد و آنها را به زمین فوتبال هدایت کند. شهرداری چند تا زمین فوتبال ساخته در این مدت و آن را در اختیار نوجوانان و جوانان قرارداده که بروند و بدوند و تکل بزنند و مردانه فوتبال بازی کنند؟ وزارتخانه کی و کجا طرح همگانی توسعه فوتبال را با مدارس سالم و ارزانقیمت فوتبال تشکیل داده و پیشکسوتان فوتبال را استخدام کرده که اینها را تربیت کنند که امروز داعیه دارد و نقد هم میکند و به فدراسیون فوتبال ایراد میگیرد؟ آیا غیر از این بوده که همه هنر وزارتخانهها تعیین هیات مدیرههای سرخابی ،تعیین مربیانشان و تعیین مربی تیمملی بوده است؟ کسی ردی از کار صحیح در توسعه محبوبترین ورزش ایران از وزارت دیده که ما ندیدهایم؟ این همه پیشکسوت فوتبال داریم که همه بیکارند و به شغل شریف مصاحبه کردن علیه هم در رسانهها مشغولند اما دریغ از یک ساماندهی صحیح و استفاده از امکانات وزارتخانه برای رشد دادن فوتبال!
حاال هم البد میآیند و قیافه حق به جانب میگیرند و میگویند دیدید گفته بودیم که فدراسیون کار کارشناسی نکرده است؟ اینکه کار فدراسیون کارشناسی هست یا نه شاید در این مقاله نگنجد اما اصالتن دخالت تا این حد در کار فدراسیونی که مجمع تخصصی دارد و اگر الزم باشد خود مجمع برایش تصمیم میگیرد آنهم در حالیکه هزاران مترمربع فضای ورزشی روی هوا مانده و هیچ توسعهای برای فوتبال وجود ندارد و توسط وزارت ورزش انجام نشده کاری بیمزه و غلط است. فوتبال از حلقههای زنجیر زیادی درست شده که آخرین آن فدراسیون فوتبال است و نکته اینجاست که ما هم هر روز فقط فدراسیون و سرمربیان را نشانه میگیریم غافل از اینکه در آموزش و پرورش کوچکترین کار مثبتی انجام نمیشود و ورزش بیبرنامهترین ،ضعیفترین و بیاهمیتترین کار این وزارتخانه است.
ادبیات نامناسب برخی فوتبالیها و قهرمانانی که به زندان میروند
برخی ادبیات و حرفهایی که قهرمانهای فوتبال ایران برای یکدیگر به کار میبرند، میرود تا دربهای زندان را به روی آنها باز کند و به نظر میرسد خود این عزیزان حواسشان نیست که به کجا میرسند و چه میکنند. اتفاق خوبی نیست اینکه «محمد مایلیکهن» را در آستانه درب زندان ببینیم ،اتفاق خوبی نیست که «علی دایی» هر دو پا را در یک کفش کند و بگوید باید فالنی به زندان برود! فالنی کیست؟ مربی سابق خود دایی! شاید دایی حق داشته باشد .شاید هم نه. به هرحال این بخش ماجرا را قاضی تعیین میکند اما واقعیت این است که در ورزش و در دنیای پهلوانی رسم بر این رفتار نبوده و همیشه حرمت بزرگتر حفظ میشده و به درست یا غلط از قدیم میگفتند چوب معلم گل است. این درست که ماجراها دیگر مثل سابق نیست. این درست که جامعه نوین ظرفیت و تحمل کمتری نسبت به گذشته دارد اما واقعیت این است که حتا همین جامعه با ظرفیت کم هم چنین اتفاقاتی را دوست ندارد. این اما همه داستان نیست و تک موردی نیست
63
که وجود دارد ،همین «فرهاد مجیدی» در برنامه نود همین هفته هم حرمت مربی خود را نگه نداشت و اگر چه اسم نبرد اما واقعیت این است که برداشتها به سمت قلعهنویی بود و اگر هم فرهاد نظرش این نبوده باشد (که بعید می دانیم) باید به گونهای حرف میزد که چنین برداشتهایی نشود .البته در موارد دیگر فرهاد مجیدی در بیانیه قدیمیاش کاملن در رابطه با امیر اسم او را برده بود. «حسن روشن» گزینه بعدی است .او در اکثر روزها علیه مدیران استقالل حرف میزد ،هنوز هم چنین میکند و هیچکس نمیداند به کدامین دلیل چنین میکند و چرا؟ پیش از این هم بین دایی و پروین ،بین قلعهنویی و حجازی ،بین مایلیکهن و قلعهنویی و … بارها و بارها چنین دعواهایی دیده بودیم ،هنوز هم میبینیم و نمیفهمیم که چنین فضایی با ادبیاتی اینچنینی :آقا قلدره ،گروهبان قندلی و مواردی چون این که اصلن کم نیستند چگونه بر زبان برخی از این دوستان جاری میشود و از آن بدتر اینکه بعضن برخی از این اعضای فوتبال یکدیگر را به اختالس کردن و جادو کردن و
دزدی و رانت خواری و …متهم میکنند آنهم در رسانههای عمومی!
اگر در خانه دعوایشان شود ،اگر در حریمی معلوم دعوا کنند بحث فرق میکند اما در رسانهها؟ این درست که رسانهایها باید آیینه باشند و هر چه که هست را عینن بازتاب دهند اما این رسمش نیست که دعواهایشان را در رسانهها انجام دهند همه مردم را خبر کنند. امروز هم که پای دادگاه و زندان وسط آمده و ما واقعن هنوز در شوک به سر میبریم و از این عزیزان میپرسیم چرا برای دعوا کردن با یکدیگر ادبیات فاخرتری را در نظر نمیگیرند و مراقب تهمتها نیستند؟ «در برای کیروش همچنان بر همان پاشنه میچرخد» همچنان بر این باوریمدر اوضاع کنونی و با توجه به همه گزینهها« ،کارلوس کیروش» از نظر فنی ،بهترین گزینه برای سرمربیگری تیمملی بوده و هست؛ اما اینکه دست کارلوس کیروش در مسایلی غیر از مسایل فنی تیمملی چنانباز باشد که به جای رییس برای این تصمیم بگیرد ،شاید روی همه ویژگیهای مثبت فنیاش اثر بگذارد. در برای کیروش همچنان بر همان پاشنه میچرخد انجام کارهای بیرون از حدود اختیارات ،بزرگترین ایرادی بود که منتقدان در چند ماه پیش به کارلوس کیروش میگرفتند و در مقطعی حتا این شدت هجمهها به سرمربی تیمملی در این زمینه، موجب شده بود که عملکرد فنی او هم تحت تاثیر قرار بگیرد و خیلیها سرمربی تیمملی را به داللی و مسایلی دیگر متهم کنند. ساختار مشوش و غیرشفاف فدراسیون فوتبال ایران در کنار بیتدبیریهای مسووالن ارشد این فدراسیون در سه سال اخیر ،این موقعیت را ایجاد کرده بود که سرمربی پرتغالی و
نامدار تیمملی ایران ،این فرصت را پیدا کند تا عالوه بر مسایل فنی تیمملی به مسایل حاشیهای دیگری نظیر هماهنگی هتل محل اقامت تیمملی و کمپها و مسایل دیگر ورود کند .همین مساله هم پس از جامجهانی، موجب شده تا مخالفان کارلوس کیروش بیتوجه به کیفیت فنی وی از او انتقادات تند و تیزی کردهو سرمربی تیمملی را به داشتن حاشیههای غیرشفاف مالی متهم کنند. در جریان ماراتنگون و کشدار تمدید قرارداد با کارلوس کیروش هم بسیاری حتا شخص وزیر ورزش و جوانان از «علی کفاشیان» خواستند تا در تنظیم قرارداد با کارلوس کیروش ،زمینه را به گونهای فراهم کند که مرد پرتغالی تیمملی در حد سرمربی تیم بماند و به رییس در سایه فدراسیون تبدیل نشود؛ مسالهای که علی کفاشیان هم روی آن صحه گذاشت و در شویی که با کارلوس کیروش در هنگام تمدید قرارداد بازی کرد، روی آن تاکید نمود؛ جایی که پس از پایان جلسه مذاکره کیروش و کفاشیان ،سرمربی تیمملی رو به خبرنگاران گفت «برنده امروزی کفاشیان بود»؛ نمایشی که مثلن خیال ما را راحت کند که آقای رییس قرار است از موضع قدرت از حدود اختیارات خود دفاعو سرمربی پرتغالی را هم محدود کند. اما اکنون با گذشت نزدیک به دو ماه از تمدید قرارداد کیروش و فدراسیون و برگزاری ارد و پرتغال و برخی رخدادهای این اردو مشخص شده که گویا قرار است ،برای سرمربی بر همان پاشنه بچرخد تیمملی همچنان در و تغییری در حدود اختیارات او ایجاد نشده است. در همان روزهای ارد و پرتغال ،خبر کوتاه و جذابی روی خروجی خبرگزاری هم رفت: ایرالین پرتغالی که مالکش دوست سرمربی تیمملی هم هست ،بنر تبلیغاتی خود را کنار زمین مسابقه تیمملی ایران گذاشت و هزینه سفر تیمملی به پرتغال را هم داد!. اما ماجرای اسپانسر شصت هزار دالری این ایرالین پرتغالی ،تنها حاشیه این اردو نبود و حضور «هوشنگ مقدس» به سرپرستی تیمملی در این اردو نیز اعتراضات بسیاری به همراه داشت؛ سرپرستی که آن هم گویا
64
با نظر کارلوس کیروش تعیین شده بود و رسانهها به آن اعتراض فراوانی کرده بودند. در پایان باید گفت ،مسایلی از این دست، نشان میدهد که گویا در شرح وظایف و مفاد قرارداد کیروش هیچ تفاوتی پدید نیامد ه و برنده جلسه مذاکرات ،نه علی کفاشیان که سرمربی پرتغالی تیمملی است .همچنان بر این باوریم که در اوضاع کنونی و با توجه به همه گزینهها ،کارلوس کیروش از نظر فنی بهترین گزینه برای سرمربیگری تیمملی بوده و هست؛ اما اینکه دست کارلوس کیروش در مسایلی غیر از مسایل فنی تیمملی چنان باز باشد که به جای رییس برای این تصمیم بگیرد ،ممکن است روی همه ویژگیهای مثبت فنیاش اثر بگذارد.
رم شهر بیدفاع سینمای متعهد و پیشرو سینمایی است که به اوضاع دنیایش با نگاهی آوانگارد میپردازد.اوضاع منطقه و مقاومت در مقابل نیروی متحجری همچون «داعش» توسط مردمی که از داشتههایشان دفاع میکنند ،امروزه میتواند ایدهای باشد برای کارگردانی که میخواهد عمل اجتماعی داشته و چنین فجایعی را به تصویر کشیده و نقش رهبری سازمانده را بازی کند .در مجموعهای پنج قسمتی در پنج هفتهی متوالی از «کافه کوچه هفتم» همراه با مهمانانم به سینمای جنگ و مقاومت خواهم پرداخت.
آزاد عزیزیان
کوبانی
فیلم «رم شهر بیدفاع» ساختهی «روبرتو روسلینی» در سال ١٩۴۵یعنی سالی که به «بهار ایتالیا» معروف است ،ساخته شد .فیلمی که به عنوان گل سر سبد سبک «نیوریالیسمایتالیایی» شناخته شده است ،که بعد از جنگ
جهانی دوم شکل گرفت .این فیلم در کنار دو فیلم دیگر روسلینی یعنی «پاییزا» و «آلمان سال صفر» به عنوان سهگانهی نیوریالیستی روسلینی شناخته میشوند .بسیاری از تصاویر این فیلم مستند هستند و به خرابیهای پس از جنگ میپردازند .فیلمسازان نیوریالیست در ایتالیا سعی در نزدیک شدن به واقعیت در فیلمهایشان داشتند و این هم در فرم و هم در
65
روایت اتفاق میافتاد .سالهای پس از جنگ، سالهای فقر ،تورم و بیکاری در ایتالیا بود. با ظهور فاشیسم در اروپا همه چیز حتی هنر در معرض تجاوزش قرار گرفتند و «گوبلز»ها به تدوین آییننامههای هنر باب طبع پرداختند. ایتالیا هم از این قاعده مستثنا نبود و در دوران حکومت موسولینی و حضور فاشیستها در این کشور ،استودیوهای فیلمسازی معروف به
«چینهچیتا» و همچنین مدرسهی فیلمسازی ایتالیا در این کشور بنا شد .سینما در خدمت آرا متجاوزان بود و تبدیل به راهی برای پروپاگاندا برای «پیشوا» و نظراتش شده بود .نظام استودیویی با آن سختگیریهای خاص خود همراه با ساختن فیلمهایی که هدفشان چیزی جز الپوشانی واقعیت برخاسته از جنگ نبود. اما در اواخر دوران حکومت فاشیستها جنبشی در سینمای ایتالیا شکل گرفت که بر علیه هر آنچه بود که در این دوران ساخته میشد .چه در محتوا و چه در فرم .آنچه سبب میشود بیننده بیش از هر چیز با فیلمهای این جنبش ارتباط برقرار کند ،آن سبک خاص بیانی است که به صورت مستندگونه سعی در پرداختن به جزییات روزانهی زندگی قهرمانانش دارد و از شیوهی راه رفتن تا غذا خوردن و سایر کارهای روزانه را شامل میشود .بیننده حتمن میتواند خودش را جای یکی از شخصیتها گذاشته و این امر اصلن امر پیچیدهای نیست .ترکیبی از بازیگران حرفهای و نابازیگران همیشه یکی از مولفههای اصلی این جنبش بود و فیلمبرداری در لوکیشهای طبیعی است که چنین امری را بسیار طبیعی مینمایاند .شهر بیدفاع شهری است که در آن همه و همه به مقاومت میپردازند .جنگ است و زمان جنگ نوعی اتحاد حتی بین یک انقالبی کمونیست و یک کشیش کاتولیک شکل میگیرد و «فرانچسکو» برای ازدواج با «پینا» مراجعه به کشیش را به فاشیستهای موجود در دستگاه حکومتی ترجیح میدهد .کودکان «رم» که نماد آیندگان این سرزمیناند در
جنگ با فاشیسم و حضورش در ایتالیا حضور دارند و در بخش پایانی فیلم با سوتزدن با هم سربازان را از شلیک به کشیشمیترسانند .به طوری که سربازان تیرشان خطا رفته و این افسر آلمانی هست که با هفت تیر کمریاش به کشیش شلیک میکند.
رم شهر بی دفاع
فیلم با بازگشت کودکان به شهر ،در حالی که دست در دست یکدیگر دارند ،خاتمه مییابد و این نویدبخش زندگی دوباره در مقابل توحش و تحجر فاشیستهاست.
مهمان برنامه :کاوه عباسیان
سوال :اصلیترین شاخصهای نیوریالیسم ایتالیایی که روسلینی در «رم شهر بیدفاع» از آنها برای نمایش دادن آنچه پس از جنگ دوم جهانی در ایتالیا به وجود آمد ،کدامها هستند؟ کاوه عباسیان« :روبرتو روسلینی» که از وی به عنوان یکی از پدران جنبش «نیوریالیسم ایتالیا» یاد میکنند ،حتی قبل از آنکه شروع به ساختن فیلمهای نیوریالیستیاش بکند ،فیلم میساخته است و فیلمهایش را هم میشود جز فیلمهای فاشیستی ایتالیا دانست .اما هم زمان با جنگ و بعد از سال ١٩۴۵و زمانی که استودیوهای بزرگ فیلمسازی ایتالیا مانند استودیوی «چینه چیتا» دچار خسارت بزرگی
66
شده بودند و سرمایهی مالی برای سینمای ایتالیا خیلی افت کرده بود و ساختار عظیم فیلمسازی فاشیستی در دورهی موسولینی که اتفاقن با حمایت پسرش «ویتوریو موسولینی» بنیانگذاری شده بود ،دیگر وجود نداشت، روبرتو روسلینی به شرایطی رسیده بود که از نظر مالی در مضیقه بود و توانایی فیلم ساختن به آن صورت را نداشت .در چنین شرایطی نیاز به ساختن فیلم و بخصوص فیلم ریالیستی بیش از هر زمانی احساس میشد. روسلینی بنا به افکار تا حدی چپی که داشت، تصمیم گرفت که فیلمی در مورد مردم عادی، طبقهی کارگر و مقاومتی که در برابر فاشیسم در زمان جنگ صورت گرفته بود ،بسازد .اما از آنجا که انستیتوهای بزرگ و حمایتهای مالی بزرگ دولتی وجود نداشت ،پس به سراغ افرادی رفت که به صورت شخصی به وی کمک مالی بکنند و در مورد «رم شهر بیدفاع» به سراغ یک خانم پولدار میرود. میخواهم بگویم که خصیصههایی که در طول این فیلم پیش میآیند ،خصیصههایی هستند که بنا به موقعیت زمانی و مکانی ایجاد شدهاند .یعنی پول وجود نداشته است. بازیگران بزرگ ایتالیایی یا کار نمیکردند و یا فرار کرده بودند یا پولی برای پرداخت به آنها وجود نداشته است .استودیوهای بزرگ وجود نداشته و در عین حال آن افکار فاشیستی عظمتطلب به آن صورت وجود نداشته است. بیشتر زندگی ،زندگیای سخت و واقعی شده بود که طبقهی کارگر درگیرش بود و جامعهی ایتالیا به یک واقعیت سخت برخورد کرده
بود .همهی اینها در فیلم «رم شهر بیدفاع» هم بازتاب داده میشوند .به این ترتیب که به دلیل وجود نداشتن استودیوهای بزرگ ،فیلم در لوکیشنهای واقعی فیلمبرداری میشود .این یکی از خصیصههای مهم «نیوریالیسم ایتالیایی» است و به دلیل نبودن بازیگران معتبر ،بجز یک یا دو بازیگر معروف ،فیلم با همکاری نابازیگران ساخته میشود .همچنین فیلم با نور طبیعی ساخته میشود .اینها خصیصههای فیلمهای نیوریالیست هستند که به صورت خودبهخودی در فیلم «رم شهر بیدفاع» قابل مشاهده هستند .نمیتوان گفت که این فیلم اولین فیلم نیوریالیستی ایتالیا است .بلکه فیلم «وسوسه» ساختهی «لوکینو ویسکونتی» ساختهی ١٩۴٣و قبل از فروپاشی فاشیسم را میتوان به عنوان فیلم این جنبش دانست .اما «رم شهر بیدفاع» که دقیقن دو ماه پس از آزادسازی شهر رم ساخته شده است را میتوان فیلم غالب و فیلمی که جنبش نیوریالیسم ایتالیا را تعریف کرد ،نام برد. اگر ما در بین دو جنگ جهانی اول و دوم شاهد شکوفایی «دادایسم» و «سوریالیسم» هستیم، بعد از جنگ جهانی دوم شاهد ریالیسمی سفت و سخت و تا حدی زننده و آزاردهندهای هستیم که برای اولین بار نمونهی بارز خودش را در فیلم «رم شهر بیدفاع» نشان میدهد .آنقدر نیوریالیسم ایتالیا و روبرتو روسلینی بر سینمای بعد از خود تاثیر داشتند که «فرانسوا تروفو» از وی به عنوان پدر سینمای «موج نو» فرانسه یاد میکند .ن سوال :به نظر شما تا چه اندازه این فیلم توانسته است معیارهای سینمای ضد جنگ را با خود داشته باشد؟ و آیا در چنین شرایطی آیا جای «روسلینی»ها برای نمایش آن توحشی که خاورمیانه را دربرگرفته است در سینما خالی نیست؟ کاوه عباسیان :به اعتقاد من فیلم «رم شهر بیدفاع» را نمیشود در قالب سینمای ضدجنگ به معنای عام و به معنای پذیرفتهشدهاش تعریف کرد .به عنوان مثال نمیشود آن را کنار فیلمهایی مانند «اینک آخرزمان» اثر «کاپوال» و یا «راههای افتخار» و «غالف تمام فلزی» از «کوبریک» گذاشت.
تمام فیلمهایی که به اصطالح در کاتاگوری سینمای ضد جنگ ردهبندی شدهاند ،به نوعی یک راندهشدگی از مفهوم خشونت ،جنگ و هر دو طرف جنگ در آنها وجود دارد و یک ناامیدی خاص در آنها دیده میشود .در حالی که در این فیلم آگاهانه از یک سمت جانبداری میشود .به طور مشخص موضوع فیلم جنگ نیست ،بلکه مقاومت است .مقاومت یک مردم در مقابل یک نیروی اشغالکننده. به نظر من آنچیزی که از آن یاد میکنی که آیا جای «روسلینی«ها درسینمای امروز خاورمیانه و ایران خالی نیست؟ با این نگاه که از مقاومتهای مردمی حمایت بشود و یا به تصویر کشیده شود و یا حتی مردم تحریک به مقاومت بشوند ،از این نظر جای یک چنین سینمایی خالی است و این دالیلی دارد .به عنوان مثال در مورد سینمای ایران ،سینمای دولتیاش سینمای زبونی است که تنها کارش ستایش سیستم و دولت و حاکمیت حال حاضر ایران است و به دلیل پولی که از دولت برای فیلمهایش میگیرد یا مجبور است و یا به آن سمت میرود که از ارزشهای حاکمه دفاع کند .مانند فیلم آخر «ابراهیم حاتمیکیا» یا فیلمهای دیگرشان و یا فیلمهایی از این دست .همچنین دستهی دیگری از سینماگران در ایران وجود دارند که بیشتر نگاهشان به ببینندهی خارجی است و ببیندهی ایران برایشان مهم نیست .حتی وقتی که در مورد مقاومت در ایران فیلم میسازند ،این مقاومت را برای نمایش دادن به بینندهی خارجی میسازند .این از اسم فیلمهایشان هم مشخص میشود .مانند فیلم «کسی از گربههای ایرانی خبر ندارد» که واضح است که این اسم برای ببیندهی خارجی ساخته شده است که به آنها میگوید که شما از گربههای ایرانی خبر ندارید. پس از این نظر جای فیلمی مانند «رم شهر بیدفاع» خالی است که خودش را در راستای مقاومت تعریف کند .فیلمی اکتیویست باشد و خودش را در آن کاتاگوری ردهبندی کند .اما به نظر من این فیلم ،بخصوص برای شرایط حال حاضر ایران و خاورمیانه از یک جهت قابل نقد است و با توجه به این خصیصهای که میگویم جای کار ندارد و به نظر من بهتر است همچنین فیلمی ساخته نشود .آن
67
خصیصه نگاه مثبت و رهایی بخشی است که این فیلم به مذهب دارد .روسلینی با آنکه خودش آدم مذهبیای نبوده است ،اما تا حد بسیاری به اخالقیات مسیحی ارادت دارد و این در هر سه فیلم تریلوژی نیوریالیستاش دیده میشود. در هر کدام از سه فیلم «رم شهر بیدفاع»، «پاییزان» و «آلمان سال صفر» و بخصوص در فیلم «رم ،شهر بیدفاع» دیده میشود که یک گرایش رهایی بخشی در درون مذهب نمایش داده میشود .یکی از شخصیتهای اصلی این فیلم یک کشیش است که تا حد فدا کردن جان خودش در راه مقاومت قدم برمیدارد و جان خود را برای یک کمونیست فدا میکند .خود روسلینی هم در زندگی شخصیاش ارادتی خاص نسبت به این نوع نگاه به مذهب داشته است .به نظر من برفرض اگر این نوع نگاه برای ایتالیای ١٩۴۵ رهاییبخش بوده است ،اما مطمئن هستم که برای ایران و خاورمیانهی سال ٢٠١۴به هیچ وجه رهاییبخش نیست .یعنی ما به هر اندازه که فکر کنیم که مذهب ممکن است در یک روزی نقش رهاییبخش داشته باشد ،امروز تاریخش گذشته است و تا ته تتمهی این ادبیات و نمغز این رهاییبخشی از مذهب بیرون کشیده شده است و نتیجهی آن هم حاکمیتهای ارتجاعی و تمامیتخواهی مانند جمهوری اسالمی شده است .به نظر من از این نگاه روسلینی و تریلوژیاش جای نقد دارند و نمیتوانند الگویی برای امروز خاورمیانه و ایران باشند .اما از این نظر که فیلم ،فیلم متعهدی است و واقعیتهای جامعه را بیان میکند و به زندگی طبقهی کارگر پرداخته و مقاومت را به تصویر میکشد و خودش تبدیل به مقاومت میشود ،میتواند الگو باشد و در راه اتفاقاتی که امروزه در خاورمیانه اتفاق میافتد، قدم بردارد.
شادیار عمرانی – بهرنگ زندی
بخش دوم از مصاحبه با خالد علیپناه ،از بازماندگان گردان شوان به بهانه فیلم «چمثلچمران»
حاتمیکیا دروغ گفت یا چمران
فیلم «چ مثل چمران» اولین محصول پس از جنگ نبوده است که با بهره بردن از جناس لفظی «چ» که با چه گوارا تداعی میشود با چمران سعی به همسان سازی و یا حتا جایگزینی سمبل یک قهرمان مبارز خلق را با چریکی اسالمگرا در اذهان عمومی دارد. در سوم مهر ١٣٨۶در دانشگاه تهران همایشی با نام «بزرگداشت مبارزان جهان وطن» برگزار شد که سعی داشت چریک اسالمی دکتر مصطفا چمران را با چریک مارکسیست و رهبر مبارز بزرگی چون ارنستو چه گوارا (ال چه) همسان سازد .عجیبتر حضور میهمانان این همایش بود .مهدی چمران برادر مصطفا چمران و سعید قاسمی به نمایندگی از سپاه پاسداران انقالب اسالمی ایران و کومیلو گوارا به همراه خواهرش آلیدا گوارا ،فرزندان فرمانده چه گوارا ،و نیز سفیر کوبا بود .حضور فرزندان چه گوارا قهرمان
68
مبارزان کمونیست و مارکسیست لنینیست و بنیانگذار گرایش گوارینیسم ،در این همایش که در واقع بزرگداشتی برای دکتر چمران، قهرمان سرکوب احزاب کمونیستی در کردستان، پایهگذار جناح نظامی سازمان امل که در برابر احزاب کمونیستی موجود در لبنان به عنوان سازمان اسالمگرای محافظهکار به جذب شیعیان در جبل عامل پرداخت و بعدتر از بنیانگذاران سپاه پاسداران ،بود به شدت مورد انتقاد احزاب چپ و کمونیست ایرانی قرار گرفت. گرچه گزارشاتی غیردولتی از داخل این همایش بیرون آمد که ادعا میکرد آلیدا گوارا سخنان خود را اینگونه آغاز کرده است: « به نام مردم کوبا سالم! ما ملتی سوسیالیست هستیم .ما ممکن است اهداف مشترکی با هم بیابیم ،اگر چه تفاوت فرهنگی داشته باشیم .شما از کدام خدا و پیغمبر حرف می زنید؟ چه
گوارا فقط یک پیامبر را مالقات کرد و قبول داشت و آن هم فیدل بود! می دانید چرا پدر من آزاد نشد؟ میدانید چرا ؟ چون او صراحت ًا گفته بود من کمونیست هستم و فیدل آنقدر آنجا ماند تا چه گوارا آزاد شود و از آنجا ارتباط عمیق آنها شکل گرفت». این در حالی بود که فرزندان چه گوارا به «بیت امام» و «گلزار شهدای انقالب اسالمی در بهشت زهرا» رفتند و طی مراسمی آلبوم عکس یادبود روح اله خمینی را دریافت کردند. و اما فیلم «چ مثل چمران» تنها اولین قدم حملهی ابراهیم حاتمیکیا به مخالفان نظام، مخالفان جنگ و یا حتا معترضان است .او پس از ساخت این فیلم پرخرج زمانی که به شدت مورد انتقاد عام و خاص قرار میگیرد شمشیر نقدهای تند خود را به روی فیلمسازان مردمی و موفق که اتفاقا منتقدان جنگ و نظام هستند میکشد. اما آیا واقعا این ابراهیم حاتمیکیا است که به جعل تاریخ میپردازد یا خود دکتر چمران؟ جمهوری اسالمی ایران از اولین روزهای پس از انقالب ۵٧که به آغاز سرکوب دیگر جناحهای انقالبی منجمله احزاب و انقالبیون کمونیست پرداخت با تحریف واقعیت و به دست گرفتن تمام رسانهها به وارونه جلوه دادن حوادث و تبلیغات علیه این گروهها برای برآشفتن اذهان عمومی علیه آنها و تخریب پایگاه بزرگ مردمیشان پرداخت تا راه برای توجیه قتل عام این نیروها در دههی شصت و سرکوب نظامی همه جانبه کردستان و کرمانشاه و نیز ادامه جنگ با عراق باز شود. در ادامه گفت و گوی ما با آقای خالد علیپناه، از بازماندگان گردان شوان که اکثر اعضای آن یا در بمباران شیمیایی حلبچه کشته شدند و یا به دست جمهوری اسالمی ایران اعدام شدند،
● از چپ به راست ،بابک حمیدیان ،بازیگر نقش سردار وصالی ،علیاصغر وصالی
● خالد علیپناه
سواالت پاسخ نگرفتهمان را میپرسیم .با ما همراه باشید.
جمهوری اسالمی طی این چهار دهه به خوبی توانسته است برچسب ضدانقالب را به اوپوزسیون چپ و البته احزاب در
کردستان بزند .از طرف دیگر این احزاب را خونخوار و قصی القلب جلوه داده که سر می برند .همان ادبیات فاشیستی که دولت ترکیه طی یک قرن گذشته علیه کردها و
احزاب چپ استفاده کرده است .واقعیت آن تاریخ کمتر گفته شده است .آن وقایع را شما چگونه تعریف می کنید؟
1 69
خالد علیپناه « :افرادی که در این احزاب بودند بهخصوص کومله( چون من در کومله بودم و در مورد آن میتوانم بیشتر صحبت کنم) حتی سازمان چریکهای فدایی خلق هم در آن دوران بیشترین نفوذ و اتوریته را در درون جامعهی کردستان داشتند .من خودم در آن دوران در مسائل سیاسی وارد نبودم ،اما افرادهایی را دیدم که در درون مردم اتوریته داشتند ،محبوب بودند و اکثرن معلم بودند و به مردم کمک میکردند .به کارگر و زحمتکش همیشه یاری رساندند. مردم دیدند که آدمهایی با این مشخصات یا در درون سازمان چریکهای فدایی خلق
هستند و یا در کومله .یعنی این باعث شد وقتی که انقالب شد و کومله خودش را در کردستان علنی کرد ،به سرعت این سازمان محبوبیت پیدا کند و همهگیر شود و به وزنهی اصلی در کردستان تبدیل شود. جمهوری اسالمی نمیتواند این مساله را تحریف کند و بگوید که اینها جانی بودند ،اینها مردم دوستشان نداشتند .به شهادت تاریخ در این 35سال و در جامعهی کردستان ،کسانی که حتی بچههایشان متولد شدند و اگر اسامیشان را نگاه کنید، اسم افرادی را گذاشتند که در آن دوران از مسئولین ،از فرماندهان و از کسانی بودند که محبوب مردم بودند و در این سازمانها عضویت داشتند .ضد انقالب خود جمهوری اسالمی بود ،مردم انقالب کردند که زندگی و آرامش داشته باشند اما جمهوری اسالمی آمد و این انقالب را سرکوب کرد. به نظر من تداوم انقالب ایران ،آخرین سنگرهای آن در کردستان بود .من به یاد دارم که پیش از اینکه نوروز خونین سنندج اتفاق بیفتد .از اکثر احزاب چپ ایرانی که به کردستان میآمدند از آن فضای باز و دموکراتیکی که در آنجا بود لذت میبردند. در آن دوران کمترین کشتار و دزدی و غارتگری اتفاق افتاد .حتی یک تعدادی هم بودند که سر راهها میایستادند و مردم را لخت میکردند ،وقتی کومله آنها را دستگیر کرد فهمید که جمهوری اسالمی آنها را سازمان داده بود تا کردستان را نا امن نشاند دهد».
داشت .جمهوری اسالمی به خاطر اینکه بتواند از سایر نقاط ایران علیه کردستان نیرو جمع کند این شایعات را پخش میکرد». در فیلم دیدار چمران با دکتر عنایتی در مقام رییس کردهای شورشی به تصویر می آید .آیا اصال شخصی با نام دکتر عنایتی وجود داشته است؟ و آیا وقتی یک فرد را به صورت سمبلیک رهبر یک قیام معرفی می کند در واقعیت نیز اتحادی بین احزاب دموکرات و کومه له و دیگر احزاب در آن قیام وجود داشته است؟ خالد علیپناه « :من فقط در این فیلم اسم دکتر عنایتی را شنیدم .من در هیچکجای تاریخ کردستان نه این اسم را شنیدم و نه به همچنین موردی برخورد کردم .در آن زمان هیات نمایندگی خلق کرد فعالیت میکرد ،این هیات نمایندگی مرکب بود از شیخ عزالدین حسینی( همانند رهبر مذهبی مردم کردستان) ،حزب دموکرات کردستان ● سردار قربانی فرمانده وقت سپاه پاسداران پاوه
از برچسبهای دیگر نظام ،جدایی طلبی و تجزیه طلبی است .آیا خواسته ی آن روز کردستان استقالل کردستان بود؟
خالد علیپناه « :اگر مردم کردستان بخواهدن جدا شوند حق خودشان است و تمام احزاب باید این را به رسمیت بشناسند. اما در آن دوران هیچکدام از احزاب کردستان چه چپ و چه راست خواهان جدایی از ایران نبودند .شعار خودمختاری بود و نوشته شده بود .داریوش فروهر زمانیکه به کردستان آمد ،از خواستههای مردم کردستان اطالع
2
ایران ،سازمان چریکهای فدایی خلق و کومله .و وقتی که نمایندگان دولت مرکزی برای مذاکره میآمدند ،با این هیات بیشتر در مهاباد مذاکره میکردند .چند باری هم در سنندج مذاکراتی انجام شد .مثلن نمایندهی شهر سنندج صدیق کمانگر بود و در مقابلهی مذاکراتی که با جمهوری اسالمی انجام میشد حضور داشت .ولی کسی به نام دکتر عنایتی وجود نداشت و این فقط دروغیست که جمهوری اسالمی به مردم تحویل میدهد». روند جدید رسانه های داخلی ایران به شدت به سوی گسترش تلقینات دهه اول حکومت اسالمی ایران علیه احزاب چپ ،اوپوزسیون و به طور مشخصتر احزاب در کردستان است. سریال معراجی ها هم به روشی دیگر به تخریب اوپوزسیون می پردازد .دلیل این رویکرد دوباره جمهوری اسالمی را در این برهه تاریخی چه می دانید؟
خالد علیپناه « :به نظر من دلیل اصلی آن مسالهی کرد است که جهانی شده است و اگر نگاه کنید اکثر میدیاها و روزنامههای دنیا روزانه بر روی مسالهی کرد تمرکز کردند .و جمهوری اسالمی هم این خطر را احساس میکند .حدود ٩میلیون کرد در ایران زندگی میکنند و نمیخواهد این وضعیت که در سوریه و ترکیه اتفاق افتاده برای خودش هم پیش بیاید .اولین کاری که جمهوری اسالمی انجام میدهد بدنام کردن احزاب و سازمانهایی ست که در بین مردم کردستان نفوذ دارند .اما در واقعیت این تاثیری ندارد و اگر شما اول می را هر ساله در کردستان دنبال کنید خواهید دید که پرچمهای سرخ برافراشته میشود .جمهوری اسالمی از این وحشت دارد. و اگر اتفاقی هم بیفتد تنها در کردستان نیست. مردم ایران از جمهوری اسالمی سیر شدند و فضای خفقان و سرکوب را در این ٣۵سال تجربه کردند». برای آنان که میدانند اگر حسن روحانی ادعا میکند که در ایران هیچ روزنامهنگاری به خاطر قلمش در زندان نیست ،محمود احمدینژاد ادعا میکند در ایران هیچ دگرباشی وجود ندارد ،و هر ساله حکومت اسالمی راهپیماییهای دولتی را نشان رضایت مردم از حکومت و عدل رهبری میخواند ،دروغ و تحریف تاریخ بخشی از سیاست نظام از اولین روزهای شکلگیری آن است ،کمی تحقیق و جست و جو برای یافتن اسناد و مدارک موجود در مورد چمران ،قیام کردستان و حمله به پاوه با وجود شاهدان عینی زنده کار دشواری نیست و میدانیم که از عهدهی قضاوت درست به خوبی برخواهند آمد .پس… قضاوت با شما.
● سوفیا لورن
● چمران
● فرزندان چگوارا در همایش چ مثل چمران
80 71 3
راههایی ساده برای از بین بردن غبغب مینوربیعی
غبغب تجمع چربی در ناحیه زیر چانه است. معمولن افرادی که دارای اضافه وزن هستند به این معضل دچار میشوند ولی دیده شده است افرادی با وزن ایدهآل هم با این مشکل روبرو هستند. قوز کردن در هنگام نشستن و راه رفتن باعث ایجاد غبغب میشود .در هنگام قوز کردن عضالت فک شما فضای بیشتری در اختیار خواهند داشت تا خود را در آن جای دهد و به همین ترتیب عضالت این ناحیه شل شده و ضعیف میشوند و چربیهای اضافی در این قسمت تجمع مییابد. همه میدانند برای از بین بردن چربیهای اضافی بدن باید یک رژیم غذایی مناسب به همراه فعالیتهای چربیسوزی را انجام دهند، ولی نمیتوان برای رفع چربی در یک ناحیه از بدن فقط ورزشهای مربوط به آن ناحیه را انجام داد .بنابراین برای رفع غبغب نیز باید کل بدن تحرک داشته باشه. بسیاری از مردم از روشهایی مانند لیپوساکشن و یا دستگاههایی که در بازار تبلیغات وجود دارد برای رفع چربیهای اضافی بدن استفاده میکنند. لیپوساکشن عالوه بر داشتن مضرات پس از عمل،
4
بسیار روشی موقتی بوده که با رعایت نکردن یک سری اصول تغذیهای و ورزشی بدن مجددن به حالت اولیه باز خواهد گشت. بنابراین همیشه از راههای طبیعی کمخطر، کمهزینه و با ماندگاری بیشتر برای از بین بردن چربیها بهره ببرید. از یک دستور غذایی پر از میوه و سبزی استفاده کنید .هرگز هیچ ماده غذایی را به طور کامل از برنامه غذاییتان حذف نکنید .از فستفودها و مواد قندی و کربوهیدراتهای تصفیه شده برحذر باشید. یک برنامه ورزشی منظم را دنبال کنید .حداقل ۴روز در هفته به مدت یک ساعت تحرک بدنی مفید داشته باشید.
تمریناتی برای از بین بردن غبغب
سر را به سمت جلو کشیده به طوری که گردنو چانه به طور کامل کشیده شوند سپس انگشتان هر دو دست را در ناحیه گردن بگذارید و به صورت مورب تا زیر چانه و به خارج بکشید این عمل را به آرامی و با تمرکز انجام دهید. سر و چانه را به سمت جلو کشیده ،انگشت اشارهرا همراه با انگشت میانی (دو انگشتی) به صورت افقی آرام آرم زیر چانه و ناحیه غبغب بکشید. این حرکت را چندین بار متوالی با هر دو دست انجام دهید. چانه را باال بگیرید ،در همین حالت دهن را باز وبسته کنید .در این روش باید ماهیچههای ناحیه گردن و آرواره کشیده و سخت شوند. – سر و چانه را به سمت جلو کشیده و با تمام قدرت سعی کنید لب پایین خود را به سمت جلو بکشید. زبانتان را به صورت مداوم و پشت سرهم ازدهان خارج کنید ،با اینکار عضالت دهان و صورت تقویت شده و به از بین رفتن غبغب هم کمک میکند. آدامش جویدن هم به ازبین رفتن چربیهایاضافی در ناحیه صورت و گردن کمک میکند.
ورزشهاییبرایترمیم پوست فرادی که تحرک بدنی ندارند بعد از مدتی دچار افتادگی و شلی پوست میشوند و زیبایی ظاهری آنها به شدت کاهش مییابد .همچنین ایجاد چین و چروکهای زیاد در صورت و انباشته شدن چربی در ناحیه گردن ،دور چشمها و پشت بازو تاثیر منفی زیادی روی ظاهر پوست خواهد داشت. مینو ربیعی افرادی که تحرک بدنی ندارند بعد از مدتی دچار افتادگی و شلی پوست میشوند و زیبایی ظاهری آنها به شدت کاهش مییابد .همچنین ایجاد چین و چروکهای زیاد در صورت و انباشته شدن چربی در ناحیه گردن ،دور چشمها و پشت بازو تاثیر منفی زیادی روی ظاهر پوست خواهد داشت. حداقل ۴تا ۵روز در هفته به مدت ٣٠دقیقه ورزش کنید تا ظرف مدت ١٠ ،۵و یا ٢٠سال آینده تغییرات مثبتی را در چهره خود داشته باشید.
تاثیرات مهم ورزش بر روی پوست
پوست گستردهترین بافت بدن است که بیشترین میزان بهره را از ورزش میبرد .تحقیقات نشان داده است که انجام فعالیتهای بدنی موجب افزایش جریان خون در سطح پوست و رساندن مواد مغذی به سلولهای پوستی وهمچنین دور کردن مواد سمی از پوست میگردد.
ورزشهای هوازی مانند پیادهروی سریع، دوچرخه سواری و شنا را بیشتر انجام دهید. زیرا در این تمرینات جریان خون در بدن بسیار افزایش مییابد. انجام فعالیتهای ورزشی ،ساخت کالژن و فیبرهای محافظی که مانع ایجاد خطوط پوستی و چین و چروکها اضافی بر روی پوست میشوند را افزایش میدهد .در این میان پوستهایی که مستعد آکنه و جوش هستند بیشترین بهره را از ورزش میگیرند.
73 82 5
افزایش میزان تعریق پوست
کبد و کلیه دو ارگان اصلی در دفع سموم بدن هستند .انجام فعالیتهای ورزشی باعث تعریق پوست میگردد که این امر نیز باعث دفع سموم از بدن میشود و از ایجاد لکه و جوش جلوگیری میکند .ورزش با افزایش جریان خون در سطح پوست باعث تحریک اعصاب پوستی شده و به غدد عرق اجازه فعالیت بیشتر داده و باعث دفع سموم میشود.
از آنجاییکه در هنگام تعریق ،بدن آب زیادی را از دست میدهد آبرسانی و یا هیدراته کردن پوست را فراموش نکنید .حتمن قبل و بعد از ورزش و همچنین در هنگام انجام فعالیتهای بدنی به مقدار مناسب آب بنوشید که در افزایش جریان خونرسانی به بافت سلولهای سطحی پوست بسیار موثر است.
تقویت عضالت
عضالت قوی و حجیم باعث زیباتر به نظر رسیدن و باال بردن انعطاف پذیری پوست میشوند .این امر با کاهش چربیهای زیر پوست و یا همان سلولیت همراه است.
افزایش جریان اکسیژن و خونرسانی
ورزش با افزایش جریان خون در بدن به اکسیژن رسانی بیشتر به سلولهای پوستی کمک میکند در نتیجه کمک شایانی در سالمت پوست دارد.
کاهش استرس
شایعترین نقش ورزش کاهش استرس و مشکالت روحی است .استرس باعث بروز ناراحتیهای پوستی و آکنه میشود. ورزش منظم باعث از بین رفتن استرس و ناراحتیهای پوستی میشود. وزنهبرداری یکی از ورزشهای موثر در کاهش استرس است .یوگا نیز یکی از ورزشهای شناخته شده در از بین بردن تنشهای عصبی می باشد .در تمرینات یوگا کششهای اصولی به همراه تنفس صحیح و آگاهانه نه تنها به همه عضالت کمک میکند بلکه با خونرسانی بهتر به سلولهای پوست باعث آرامش کل بدن بخصوص پوست صورت میگردد.
شادابی پوست
انجام فعالیتهای ورزشی باعث تولید روغن طبیعی پوست شده و به شادابی و سالمت پوست میافزاید.
6
استعداد جوانان افغان با بیتوجهی دولت روبهرو است چهار جوان دانشآموز در والیت هرات در غرب افغانستان توانستهاند در بخش ریاضیات و علوم طبیعی موفق به کشف بیش از ۱۰رابطه ریاضی و فارمولهای جدید دربخش محاسبه شوند. نقیبه بارکزی -هرات افغانستان
بهرامی میگوید« :یکی از فرمولهای ریاضی که کشف کرده است به نام «سلسلهای سابسیک» نام گذاری شده است اما سایر فرمولها و آثار علمی او و دوستانش نه تنها نام گذاری نشده است بلکه مورد توجه و حمایت دولت هم قرار نگرفته است».
چهار جوان دانشآموز در والیت هرات در غرب افغانستان توانستهاند در بخش ریاضیات و علوم طبیعی موفق به کشف بیش از ۱۰رابطه ریاضی و فارمولهای جدید دربخش محاسبه شوند. «حفیظ اله هروی» مدیر دبیرستان «لیسه سلطان غیاث الدین غوری» ،از بیتوجهی دولت در قبال این جوانان خالق و با استعداد ابراز تاسف میکند و میافزاید که این جوانان را به وزارت معارف افغانستان معرفی کرده است.
درعصر حاضر بیشترکشورها پیوسته در تالش یافتن استعدادها در میان جوانان دانش آموز و دانش پژوه خود هستند. استعدادهای که نیاز هرجامعه به خاطر پیشرفت در عرصههای مختلف علم و فرهنگ را رقم میزند. این جوانان دانش آموز در هرات در ۳سال گذشته موفق به کشف بیش از ۱۰رابطهای ریاضی و فارمولهای جدید دربخش محاسبه شوند. «صفیاله بهرامی» یکی از همین چهار جوان دانش آموز شهرهراتمیگوید ،آنچه او را رنج میدهد به چاپ نرسیدن آثار علمیاش به دلیل چالشهای اقتصادی و عدم حمایت دولت است.
84 7 75
«معین صبور» سخنگوی ریاست معارف هرات در زمینه میگویند« :با آنکه دولت بودجهای خاصی برای رشد استعداد جوانان خالق اختصاص نداده است اما وزارت معارف همواره سعی کرده این چنین استعدادها را به نهادها و افراد خیر معرفی کند». «ولی شاه بهره» رییس انجمن ادبی والیت هرات ،نیز از عدم پرورش استعداد جوانان خالق کشور ابراز تاسف میکند و ادعا دارد که عدم توجه دولت و مسولین عالقه جوانان را به آموزش و پرورش کم رنگ میکند. گفته میشود بیتوجهی دولت ،عدم حمایت مسولین وفقر اقتصادی مواردیاند که سبب دلزدهگی این جوانان برای ادامهای خالقیتهایشان شده است.
مصارف گزاف و فرار جوانان از ازدواج در افغانستان مهریه و مصارف هنگفت عروسی اکثریت جوانان افغان را مجبور به شانه خالی کردن از زیر بار ازدواج کرده است. مهریه و مصارف زیاد دوران نامزدی از اساسیترین عواملی است که زمینه ازدواج را از جوانان در افغانستان گرفته است. نقیبه بارکزی -هرات افغانستان
مهریه و مصارف هنگفت عروسی اکثریت جوانان افغان را مجبور به شانه خالی کردن از زیر بار ازدواج کرده است. مهریه و مصارف زیاد دوران نامزدی از اساسیترین عواملی است که زمینه ازدواج را از جوانان در افغانستان گرفته است. درحال حاضر دهها جوان دختر و پسر به دلیل نداشتن پول زیاد و پوره کردن مصارف دوران نامزدی و چشمی هم چشمیها نمیتوانند حتا به ازدواج فکر کنند.
مبلغ مهریه به طور اوسط در اکثریت والیات افغانستان بین۱۲-۱۰هزار دالر آمریکایی رسیده است. از دیگر عواملی که جوانان این والیت افغانستان را از ازدواج دور کرده است هنگفت بودن هزینه مینوی غذایی و تکس هوتلهای است که عنعنات نابجا و رقابتهای ناسالم آنان را وادار میکند مراسم شیرینی خوری و عروسی خود را ن برگزار کنند. در آ عدهای از شهریان والیت هرات میگویند :افزون شدن هزینه مینوی غذایی ،تکس هوتل و دیگر مصارف به اقتصاد بسیاری از پسران جوانی که ازدواج میکنند صدمه جدی وارد کرده است .از
85 76 8
این رو خواستار تشکیل کمیتهای برای جلوگیری از چنین مصارف شدهاند. گرچه موفق به داشتن دیدگاه فامیل دخترانی که مبلغ زیادی را به عنوان مهریه میگیرند نشدیم اما مسووالن هوتلها تنها بهانهشان از گرفتن مبلغ هنگفت پول بابت تکس هوتل و مینوی غذایی ،عرضهء خدمات با کیفیت است. در والیت هرات ۶۶هوتل جواز فعالیت گرفتند که به گفته مسووالن در شهرداری این والیت ۴۵هوتل در حال حاضر فعالیت دارند. این مسووالن میگویند :برخی از هوتلداران از نام بازار آزاد استفاده کرده قیمت مینوی غذاییشان را خودسرانه باال میبرند. «عبداالحمد فقیریار» آمر مالی و اداری شهرداری والیت هرات میگوید :این اداره درصدد تشکیل کمیسیونی برای نظارت از نرخ هوتلهای که بیشتر در آنها محافل شیرینی خوری و عروسی برگزار میشود هستند. ازدواج در افغانستان اکثریت را به چالش اقتصادی مواجه ساخته است تا جایی که برخیها برای تشکیل خانواده مجبور به فروختن زمین ،خانه و دوکانشان میشوند و کسیهم بعد از ازدواج صاحب کولهباری از قرض شده برای پرداخت آن به کشورهای دیگر سفر کارگری را پیش میگیرد.
نقیبه بارکزی -بخش افغانستان
دستآورد دمکراسی در افغانستان
با گذشت ۱۳سال از روند شکلگیری دموکراسی در افغانستان هنوز هم باشندهگان این کشور دموکراسی را شعار دولت مردان دانسته از نهادینه نشدن مفهوم واقعی آن دراین کشور سخن میگویند. پایههای نظام دموکراسی یا مردم ساالری ۱۳سال پیش در افغانستان گذاشته شد .اما شمار زیادی از باشندهگان این کشور تا هنوزهم دموکراسی را تافته جدا بافتهای میدانند که از غرب وارد افغانستان شده است. با آنکه میگویند در ابتدا اندک باوری به نظام مردم ساالری داشتند اما برگزاری دو دور انتخابات آنان را کاملن به این نظام بیباور ساخته است و خوشبین به ادامه این نظام در کشوری؛ مثل :افغانستان که همواره دستخوش سیاست بازیهای قدرت طلبان بوده است نیستند. پایهگذاری حکومت مردمی از برنامههای بود که مدت کمی پس از شکست حکومت طالبانی در کشور کار روی آن آغاز شد و در نهایت نظام افغانستان بر مبنای آن انتخاب گردید. گفته میشود دموکراسی سوای از اینکه نتوانسته
9
اعتماد مردم را جلب کند با پستی و بلندیهای نیز همراه بوده است. «نیالب مبارز» سخنگوی سازمان ملل متحد در افغانستان با تایید این موضوع میگوید :با این هم نشانههای بارز دموکراسی در افغانستان را میتوان در اشتراک گسترده مردم در دو دور انتخابات ریاست جمهوری ،شورای ملی و والیتی دید. او همچنان معتقد است که نهادینه کردن برنامه دموکراسی یا حکومت مردمی در کشور نیاز به زمان بیشتری دارد و در ۱۳سال زمانی بوده است که این نظام در میان مردم گسترش داده شود. در این مدت؛ هر زمان که از دموکراسی صحبت به میان آمده است آگاهان امور سیاسی وجود چنین نظامی در کشوری که مردم آن از سطح سواد باالی برخوردار نیستند را مناسب نداسته، گفتهاند که چنین نظامی در افغانستان نتیجه خوبی درپی نخواهد داشت. «محمد رفیق شهیر» یک تن از آگاهان امور سیاسی در هرات از والیات غربی افغانستان رسانهها را در ۱۲سال اخیر پیام رسان خوبی میداند که خواستههای مردم را به دولت مردان رساندهاند و این را از عمدهترین نشانههای دموکراسی در کشور میداند. با آنکه بیشتر از یک دهه از عمر نظام دموکراسی در افغانستان میگذرد و نهادهای ملی و بینالمللی در این مدت تالش کردند این نظام را در کشور به مفهوم واقعی آن پایه گذاری کنند اما در ۲۴سنبله روز تجلیل از روز جهانی دموکراسی شماری از نمایندهگان مردم در مجلس بزرگان هم حکومت مردم ساالری یا دموکراسی را مغایر با قوانین اسالمی خواندند. به نظر میرسد این طرز دید اعضای مجلس بزرگان ،کار نهادهای ملی و بینالمللی که برای نهادینه کردن دموکراسی در کشور کار میکنند را تا حدی دشوار سازد.
بستنیفروشی دختربچه افغان به جای رفتن به مکتب در بین دهها کودک هم سن و سالش همه روزه در یک مسیر قرار میگیرد .جاده یک مکتب دخترانه .هدفاش جدا از اهداف دانش آموزانی بافته شده که همه روزه با او در این جاده قدم میگذارند .به دست آوردن مقدار پولی از راه بستنی فروشی برای کمک به فامیلاش. نقیبه بارکزی -بخش افغانستان
در بین دهها کودک هم سن و سالش همه روزه در یک مسیر قرار میگیرد .جاده یک مکتب دخترانه. هدفاش جدا از اهداف دانش آموزانی بافته شده که همه روزه با او در این جاده قدم میگذارند .به دست آوردن مقدار پولی از راه بستنی فروشی برای کمک به فامیلاش. با نگاهاش به دانش آموزان ،انتظار میکشد تا چه
کسی برای خرید بستنی به سوی کراچیاش میآید. بستنی فروشی او را برای پدر بیماراش بازوی ساخته است تا لقمه نانی به ۹تن اعضای فامیل خود پیدا کنند. دستهای کراچی بستنی را به خاطر خاتمه دادن به گوشه کوچکی از مشکالت اقتصادی خانوادهاش بدست گرفته است. گالیهای «خاتمه» از چراهای متواتر عابران است. شرایط دوشوار زندهگی برایش در دنیای کودکی هم مجال فکر کردن به آرزو و آرمان را نداده
87 10 78
است. تنها خواسته او رفتن به مکتبی است که همه روزه کنار دروازهاش برای فروختن بستنی ایستاده است. یک سال پیش پدر «خاتمه» مصروف چاهکنی در کشور ایران بود که لختی از خاک روی کمراش میافتد و او را فلج میکند. حال تنها کاری که میتواند به کمک ولچراش انجام دهد ایستادن کنار سرک و فروختن کارت مبایل است. «ظاهر» که با این وضعیت سرپرستی دو خانم و ۶فرزنداش را به عهده دارد ،از اینکه مجبور است به جای کتاب و بازیچههای کودکانه دسته کراچی بستنی را به دستان دختر ۲۱خود ببیند رنج میبرد ،و با این هم هر ازگاهی با وجود تحمل درد نیستی برای اینکه دختراش بستنی فروشی میکند از شنیدن کنایه اطرافیان خود نیز در امان نیست. از نهادهای خیریه و افراد توانمند در هرات و دیگر والیات کشور میخواهد برای او وفامیلاش دست یاری پیش کنند. «خاتمه» یگانه کودکی نیست که قربانی فقر و تهی دستی شده مجبور است برعالوه زندهگی کردن در این گونه شرایط درکنار پدر بیماراش نانآور فامیل هم باشد .بل هزاران کودک افغانستانی سرنوشت مشابه دارند.
حکم معاون اول احمدینژاد ۱۵ :سال حبس و ۴۰میلیارد ریال جزای نقدی در بسیاری از رسانهها یا در جامعه پارسیزبان هر روز خبرها و یا نوشتههایی منتشر میشود که به لحاظ خبری ممکن است منبعهای آن قابل تایید نباشد اما برای اطالع شما خوانندگان این نوشتهها در بخش «شایعه» رادیو کوچه منتشر میشود .صحت و سقم این نوشته مورد تایید رسمی رادیو کوچه نیست و فقط به عنوان «اطالع» بازنشر میشود. شایعه
سایت کلمه نزدیک به میرحسین موسوی نوشته است ،بررسیهای خبرنگاران کلمه نشان میدهد که معاون اول احمدی نژاد در دادگاه بدوی به پانزده سال حبس تعزیری و حدود چهل میلیارد ریال جزای نقدی محکوم شده است. این وبسایت همچنین نوشته است ،محکومیت رحیمی به ۵۱سال حبس و ۴میلیارد تومان جزای نقدی در حالی به مرحله تجدیدنظر
رسیده که مسئوالن قوه قضاییه به شکلی باورنکردنی با متهم اصلی این پرونده برای پنهان کردن محتوای حکم همکاری میکنند و پیگیریهای مکرر رسانهها در هفتههای گذشته برای کسب اطالع در این باره نیز با گارد بسته دستگاه قضایی رو به رو شده است. این وبسایت در ادامه نوشته است ،شاید به این خاطر که میخواهند راهی برای «حل مشکل» و خالص کردن رحیمی از زندان بیابند ،تا از تهدیدهای او برای افشاگری متقابل نیز خالص شوند. بنابه نوشته این وبسایت ،مسئوالن قضایی در
871189
حالی ادعای رعایت قانون برای عدم انتشار احکام غیرقطعی را مطرح میکنند که در برخوردی کاملن متفاوت ،اعترافات متهمان در دادگاههای پس از اعتراضات سال ۸۸به شکلی گسترده از صداوسیما پخش میشد و در آن زمان دستگاه قضایی هیچ تکلیفی برای پنهان نگه داشتن هویت متهمان و اتهامات آنها بر دوشش احساس نمیکرد. براساس این گزارش ،حکم رحیمی در حالی صادر شده که با وجود گذشت دو سال از افشای رشوهگیری کامران دانشجو ،متهم اصلی تقلب انتخاباتی ۸۸و نیز تقلب در کنکور ،۱۹در همان پرونده هنوز به اتهام وی رسیدگی نشده است.
عزت الدوری به موبایل نوری مالکی اساماس داده است که دارت میزنم در بسیاری از رسانهها یا در جامعه پارسیزبان هر روز خبرها و یا نوشتههایی منتشر میشود که به لحاظ خبری ممکن است منبعهای آن قابل تایید نباشد اما برای اطالع شما خوانندگان این نوشتهها در بخش «شایعه» رادیو کوچه منتشر میشود .صحت و سقم این نوشته مورد تایید رسمی رادیو کوچه نیست و فقط به عنوان «اطالع» بازنشر میشود. شایعه
پس از آنکه عزت ابراهیم الدوری معاون صدام حسین رییس جمهوری سابق عراق برای نوری مالکی نخست وزیر و فرمانده کل نیروهای مسلح آن کشور به شماره موبایل شخصیاش پیامک فرستاد که دارت خواهم زد ،دچار ترس و دلهره شده و چندین تن از محافظان شخصیاش را برکنار و افراد دیگری را به جای آنها گمارده است. عزت ابراهیم الدوری معاون صدام حسین که
از بازماندگان حزب بعث است و اکنون رهبری نیروهای به جا مانده از این حزب را که با حکومت نوری مالکی میجنگند برعهده دارد، در یک اساماس به شماره شخصی مالکی وی را تهدید کرده و نوشته است به تو قول میدهم که در زمانی کوتاه تو را دار میزنم ،قبل از آمدن عید رمضان. عزت ابراهیم الدوری همچنین در این پیام نوری مالکی را نصیحت کرده است که لباس نظامی اما بدون درجه برتن کند شاید وی را
80 89 12
تیرباران نکند بلکه دارش بزند. این اتفاق میتواند تهدید بزرگی برای نوری مالکی باشد ،که تاکنون عزت الدوری چندین بار توانسته از دام نیروهای امنیتی عراق بگریزد و چندین بار هم وی توانسته به بغداد تردد داشته باشد. الزم به ذکر است عزت ابراهیم الدوری یکی از بازماندگان حکومت صدام حسین است که آمریکا برای یافتن وی ١٠میلیون دالر جایزه تعیین کرده است.
شش دالر برای این که احساس کنی بشریت را نجات دادی وبالگستان -اردوان نوشت
این یک قصه است و هیچ ربطی به زندگی من ،شما و او ندارد… دوچرخه را که گذاشتم جای مخصوص قفل کردن دوچرخهها ،دیدم با سبدی روی صندلی کناریاش نشسته .نیازی نبود دقیق نگاه میکردم تا بدانم بیخانه است .همهشان معمول یک سبد چرخدار از یکی از این فروشگاههای بزرگ زنجیرهای را همراهشان دارند که توش پر از خنزر پنزر است.
13
ی کهنه ،پتو و لیوانهای استارباکس ،کارتن باران و زیرانداز .همهشان هم معمول چون شب را با بیدار خوابی س ر میکنند نیمه بیدار و خوابند به خصوص سر صبح ساعت ۷و ۸که دیگر خواب امانشان نمیدهد. یک چشماش نیمهباز است و دیگری بسته .سرتا پایم را نگاهیمیاندازد .سیاه پوست است ،مثل اکثر سیاه پوستها بدن ورزیدهای دارد .آرام دارد از یک کیسه پالستیکی یک تکه نان در میآورد و چشم بسته سق میزند .دم صبحی دارم ترانهای از هایده گوش میکنم:
وقتی که من عاشق میشم دنیا برام رنگ دیگست… آرام از کنارش میگذرم .هنوز تنم خیس است از دوچرخه سواری صبحگاهی. برمیگردم و یکم بلندتر که احساس کند خیلی هم غریبه نیستم میزنم که: «»Good Morning Sir جوابی و احوال پرسی که :امروز هوا چطوره به نظرت؟ میگوید که روی «یاهو ودر» چک کرده خیلی سرد نمی شود ،خوش بختانه -میفهمم که بیشک من هم که سرما پسندم اگر قرار بود روی نیمکت بخوابم حتمن میگفتم: خوشبختانه -میگویم یه قهوه باهم بزنیم؟ – معذرت اما من نمیتونم مهمونت کنم – خب من مهمونت میکنم دفع بعد تو البته اگه همو دیدیم ،میخندم .قبولمیکند- .ببین رفیق امروز مهمونیه منه. پس هر چی هر جور صفا میکنی .قهوه و صبحونه .هر مدل .چون من دفع بعد ببینمت هر چی دلم بخواد میخورم. میرود جلو و سفارش میدهد یک برش پیتزا پپرونی ،یک قهوه کوچک. به فروشنده توضیح میدهد که فقط یک دقیقه و پونزده ثانیه تو ماکروفر بزاره براش .قهوه رو هم شروع میکنه به عمل آوردن با آرامش و بدون عجله. کمی دارچین ،یه خورده کرم ،شکر هفت هشت بسته میریزه تو قهوه .یک به یک میریزه ،اول هم میزنه تا حل بشه بعد بعدی. – معطل منی؟ – نه ،دارم از دقتت کیف میکنم .من وقتی قهوه میخورم مثل شتر میخورم! – پسر! شتر که قهوه نمیخوره. خیلیها این جا خیلی چیزا رو نمینشناسن. مثلن نمیدونن خاورمیانه کجاست ،فرق بین ایران و عراق چیه .تو عمرشون چیزی از زندگی مردم تو آسیا نشنیدن و چیزای این طوری. – پسر تو شتر تاحاال سوار شدی؟ خب آره اما کم– من عراق که بودم خیلی سوار میشدم…
– مگه عراق بودی؟ – چهار سال ،از منطقه سبز بغداد تا رمادی و «هولر» -فقط کردها به اربیل میگویند هولر -بعد هم مدتی پایگاهی تو مرز ایران. – من ایرانیم! – ها ها فکر کردم «رد نکی» Red- -Neck – نه بابا جان پوستم زیادی سفیده میسوزم میشم «رد نک» – .خنده گرفته از تعبیرش- – چطوری مرد ایرانی! – مگه فارسی بلدی؟ – کم کم بلتم! قهوه اش را ساخته است ،برش پیتزایش را توی پاکت گذاشته و تمیز سر پاکت را تا کرده. – دوست نداری یکی دو تا برش دیگه برداری برای ظهر؟ – نه ممنون – خب ضرر که نداره… – اف کورس که داره! یکی سر صبح با خرج کردن شیش هفت دالر خوشحاله که یک کار خوب کرده .اگر من خرج بیشتر گردنش بذارم ،بعدی رو که ببینه رو شو اون طرف میکنه به روی خودش نمیاره که یکی دلش یه قهوه میخواد .بذار خرجش کم باشه که به همه برسه. – میدونی باهات حال کردم؟ – باید هم حال کنی با شیش دالر روزت رو ساختم .احساس میکنی االن مسیح نجات دهنده ای .من هستم که تو احساس خوشحالی کنی ،اونم با این خرج کم. لیوان قهوره را دست میگیرد .دست میبرد پیتزا را وسط مسطهای بارش می چپاند. – اسمت چیه رفیق؟ – سرباز! جنگ برای تو تمام شده نه؟– برای من هیچ وقت تمام نمیشه… آرام پاچههای شلوارش را باال میزند. جورابهایش لنگه به لنگه است .میبینم هردو پایش مصنوعی است. – دفعه بعد اگر دیدمت و پول داشتم نوبت منه ،با شیش دالر میخرمت رفیق .میخندد و میرود.
14
هاکامادا بعد از ۴۸سال حبس در سلول مرگ آزاد شد ایوائو هاکامادا در سال ۱۹۶۶در یک شرکتی که رشته های اسپاگتی از دانه های سویا تهییه می کند در سوپهای همراه سوشی سرو می شود کار گرفت .کار در کارخانه بسیار سنگین و فرساینده بود اما ایوائو با توجه به بدن ورزیده اش یکی از کارگران موفق بود وبالگستان
ا یوائو هاکامادا به اتهام سرقت خانه ی کارفرما ،قتل او و خانواده ی کارفرما و نیز به آتش کشیدن خانه برای از بین بردن آثار جرم در دادگاه محلی محکوم به مرگ شد .حادثه در سال ۱۹۶۸اتفاق افتاد و بعد از آن ایوائو در یک سلول انفرادی در انتظار این بود که مرگ به سراغش بیاید و طناب دار را به گردنش بیاندازند. ۱۳مارس سال ۲۰۱۴این انتظار به پایان رسید!
ایوائو هاماکودا در ۲۷مارس امسال بعد از این که دادگاه شیزوکا با کمک آزمایش د .ان آ .توانست اثبات کند که اداره ی پلیس محلی جعل سند کرده و اسناد ارایه شده که مبنای صدور حکم اعدام هاکاما را تشکیل می داد ساختگی بودند آزاد شد .هاکامادا تقریبن بعد از ۵۰سال حبس آزاد شد .هیدکو هاکامادا خواهر بزرگ ایوائو هاکامادوی ۷۸ساله در این باره چنین گفت: “حاال علیرغم تمامی درد و رنجی که من و برادرم کشیدیم احساس خوبی دارم که باالخره
83 15 92
این کابوس طوالنی وحشتناک با یک سرانجام خوب به پایان رسید .بعد از این ،باقیمانده ی زندگی خودم را صرف این خواهم کرد که برای برادرم یک زندگی راحتی را فراهم کنم”. پرونده هاکامادا توجه تعداد زیادی از کنشگران حقوق بشر و سایر فعالین مدنی در تمام دنیا را بخود جلب کرده است .بدنبال انتشار جعل سند توسط پلیس ،نظر انتقادی کنشگران حقوق بشر به سیستم قضائی ژاپن افزایش داشت .ایوائو هاکامادا زمانی بوکسور شناخته شده ای در ژاپن
بود .در اوج فعالیت خود ،بعنوان یک بوکسور موفق در بین سبک وزنهای آسیائی محسوب می شد ولی مقامها اکتسابی و زمان مبارزه کوتاه بود .ایوائو تنها در ٢٩مسابقه ی حرفه ای شرکت کرد چرا که مجبور بود برای امرار معاش دنبال کار دیگری باشد. ایوائو هاکامادا در سال ۱۹۶۶در یک شرکتی که رشته های اسپاگتی از دانه های سویا تهییه می کند در سوپهای همراه سوشی سرو می شود کار گرفت .کار در کارخانه بسیار سنگین و فرساینده بود اما ایوائو با توجه به بدن ورزیده اش یکی از کارگران موفق بود .یکی از شبها آژیر خطر در کارخانه بصدا در آمد .در یکی از ساختمانهای کارخانه آتش سوزی رخ داده بود .از آنجائی که به مانند اکثر کارخانه های ژاپن غذا و محل خواب کارگران بیشتر در حاشیه ی کارخانه قرار داشت هاکامادا و سایر کارگران زنجیرانسانی از افراد حاضر تشکیل دادند و سعی در خاموش کردن آتش کردند .اما متاسفانه موفق به نجات خانه و افرادی که در آن بودند نشدند .در این خانه صاحب کارخانه ،همسر و دو فرزند آنها زندگی می کردند و هر چهار نفر در آتش سوخته بودند .در تحقیقات پلیس معلوم شد که مقدار
زیادی پول به سرقت رفته و کارفرما و خانواده ی ایشان در اثر ضربه های چاقو به قتل رسیده اند. لذا پرونده بعنوان یک پرونده ی جنائی ثبت شد. بعد از تحقیقات ،پلیس محلی به ایوائو مشکوک شد و اورا بازداشت کرد .در این هنگام ایوائو ۲۹سال داشت .بعد از بازداشت ایوائو نزدیک به یک ماه شب و روز مورد شکنجه و بازجوئی قرار گرفت .بر طبق قوانین قضائی ژاپن پلیس مجاز است متهمین را بدون حکم بازداشت تا ۲۳روز محبوس کرده و بازجوئی کند .در این مدت متهمین هیچ گونه کمک قضائی از بیرون نمی توانند داشته باشند .در عمل این پلیس است که تصمیم می گیرد فرد بازداشتی چه کس/کسانی را مالقات کند. این سیستم قضائی توسط امنستی و سایر سازمانهای حقوق بشر از جمله کمسیون حقوق بشر سازمان ملل بشدت مورد انتقاد قرار گرفته است ولی علیرغم انتقادات مزبور ،سیستم هنوز معتبر است! بارها اتفاق افتاده است که افراد بازداشت شده زیر فشار و شکنجه اتهام را ،برای اینکه از فشار شکنجه قدری راحت شوند ،پذیرفته اند .در هر دادگاهی عمومن اعتراف به جرم و پذیرش آن از طرف متهم یکی از دالیل مهم
16 93 84
قاضی در درخواست کیفر خواست بحساب می آید .تاکنون اعتراف متهمین به جرم خویش که معمولن زیر فشار و شکنجه همراه بود مجازاتهای سنگینی را بدنبال داشته و همانطوریکه می دانیم در مورد هاکامادا حکم اعدام انطباق داده شد. هاکامادا در زیر فشار و شکنجه و در بازجوئی های اولیه اعتراف کرده بود که در حین سرقت، کارفرما ،و زن بچه ی کارفرما را بقتل رسانده است و خانه را برای پاک کردن هرگونه اثر و رد پا به آتش کشیده است .بر طبق اسناد بجا مانده از گزارشهای پلیس ،هاکامادا هر روز تا ۱۶ساعت و به مدت ۲۳روز زیر شکنجه و فشار بازجوئی قرار داشت .در حین بازجوئی های دادگاه بود که هاکامادا اعتراف خود را پس گرفت ولی قضات دادگاه محلی به کیفرخواست و دالیل دادستان بیشتر اهمیت دادند و این مورد استثنائی نبود. بغیر از اعتراف هاکامادا اسناد و مدارکی نیز توسط پلیس به دادگاه ارایه شده بود .از آن جمله لباسهای خونی بود که هیچ کدام به اندازه/سایز هاکامادا نمی خورد ولی کسی به این مسئله توجهی نکرد۱۱ .سپتامبر سال ۱۹۶۸هاکامادا به مجازت مرگ محکوم شد. درخواست تعلیق حکم اعدام و بررسی مجدد
توسط دادگاه محل رد شد و دادگاه عالی در سال ۱۹۸۰حکم اعدام را تائید کرد .اما نکاتی در این پرونده وجود داشت که با کیفرخواستها و مدارک ارایه شده تطبیق نداشت .معمولن اجرای احکام اعدام در ژاپن تا هفت سال طول می کشد ولی هاکامادا سالهای زیادی بعد از صدور حکم اعدام، هنوز در سلول انفرادی زندانی بود .در ماه مارس سال ۲۰۰۷تقریبن بعد از اینکه هاکامادا چهل سال در زندان بود یکی از قاضی های دادگاه شیزوکا به نام نوری میچی کوماموتو توسط نامه ی سرگشاده ای نوشت که حاوی مطالب جدیدی بود .او نوشت که که او با سایر قاضی ها در رابطه با مجرم بودن هاکامادا اختالف نظرداشت و فکر می کرد/هنوز فکر می کند که ایوائو بیگناه است. اعتراف به چنین اشتباه واکنش های بسیار تند و زیادی را از طرف مقامات قضائی و سیاسی بهمراه داشت .این اعتراضات متاسفانه نه بدلیل این که چرا یک فرد بیگناه را این همه سال در زندان نگه داشته اند بلکه برای اینکه ،چرا برخالف سنتهای موجود اداری/قضائی مسایل درونی و پروسه ی شکلگیری حکم قضائی افشا شده است!
این افشاگری و نتیجه ی آن برای هاکامادا با توجه به مرض قند ،فراموشکاری و سن بسیار زیادش و مهمتر از آن اینکه ۴۷سال در زندان بسر برده نمی تواند خیلی مهم باشد .اما افکار عمومی و اینکه هاکامادا در کتاب رکورد گینز بعنوان زندانی که رکورد بازداشت در زندان را زده و مهمتر از آن بیگناه این رندان را متحمل شده است؛ می تواند اهمیت حقوقی بین المللی داشته باشد. کنشگران مدنی و حقوق بشری همراه خواهر هاکامادا از اشای نامه ی سرگشاده ی قاضی دادگاه محلی استفاده کرده و بهمراه ۵۶تن از نمایندگان پارلمان درخواست آزادی هاکامادا را کردند .آزمایشهای د .ان آ .نشان داد که لباسها و خون روی لباسها از آن هاکامادا نبوده و اسناد ارایه شده توسط پلیس جعلی بودند .دادگاه شیزوکا ۲۷مارس سال ۲۰۱۴تصمیم گرفت که بالفاصله هاکامادا را از زندان آزاد کند. هاکامادا توسط خواهرش هیدکو از زندان توکیو تحویل گرفته شد .اولین قدم در دنیای آزاد هاکامادا همراه بود با یک کمر خم شده و بدنی تکیده .ساعتها ،روزها و سالها در زندانهای ژاپن مثل هم می گذرند .تنها یکساعت با سایر ساعتها
85 17 94
فرق دارد و آن زمان هواخوری است .زندانی در این ساعت می تواند آسمان را از پشت شیشه و یا سیمهای خاردار ببیند .سلولهای انفرادی همیشه روشن هستند و زندانی تحت نظر دائم، برای اینکه از خودکشی احتمالی پرهیز شود. بر طبق گزارشهای سازمان عفو بین الملل بخش اعظم زندانی های محکوم به مرگ در زندانهای ژاپن از امراض روانی و جسمی رنج می برند .بر طبق مقررات زندان ،زندانی نباید تمرینهای بدنی در سلول بکند و تلویزیون نیز وجود ندارد .زندانی همزمان اجازه ی داشتن بیش از سه کتاب را ندارد. بهر جهت سرنوشت هاکامادا هنوز روشن نیست! معلوم نیست که دادگاه جدیدی تشکیل خواهد شد و یا نه! در تنها کنفرانس مطبوعاتی که بعد از آزادی هاکامادا صورت گرفت ایشان نمی توانستند افکار خودش را جمع و جور کنند و حرفهائی که زد نظم خاصی نداشتند .گاهی از مسابقات بکس حرف می زد و زمان دیگر از اتمام جنگ جهانی دوم .بنظر می رسد که رفتار و کنترل او روی افکارش قابل پیش بینی نیست و بهمین دلیل روانپریشی او می تواند حکم نهائی برای آزادی هاکامادا باشد!
جمهوری کردستان ،مراجعه به رای
مردم ،بدعتی در خاورمیانه
هیمن سیدی -وبالگستان
مشکالت مردم کردستان در عراق به حدود صد سال پیش برمیگردد ،زمانی که هنوز کشور عراق وجود نداشت اما قدرتهای استعماری میدانستند که امپراطوری عثمانی، نفسهای آخر خود را میکشد و در پی مرگش، عراق و چند کشور دیگر به دنیا میآیند. نخست قرار بود که کردستان هم یکی از آن چند کشور جدید باشد اما نقشههای استعمارگران به تدریج به سمت حذف
18
کردستان و ادغام آن در ترکیه ،عراق و سوریه سوق داده شد .دالیل این تصمیم متعدد بود که به شماری از آنها اشاره میشود. این کشورهای جدید با توجه به تشکیل نخستین سازمان جهانی به نام ‘اتحادیه ملل’ و تاکید این سازمان بر حق تعیین سرنوشت ملتها، نمیتوانستند مستقیما به مستعمره بریتانیا و فرانسه تبدیل شوند و اتحادیه ملل تنها حق قیومیت موقت این کشورها را به قدرتهای استعماری میداد .از دیگر سو برای بریتانیا بسیار مهم بود که یک پیوستگی جغرافیایی از مصر تا
هندوستان بین کشورهای وابسته به خود ایجاد کند ،کشورهایی که یا مستقیما مستعمره بریتانیا بودند ،یا ضعیف و وابسته به آن .به همین دلیل در این کشورهای جدیدالتاسیس ،اقلیتهایی بر مسند قدرت نشانده شدند (مثال علویها در سوریه و سنیها در عراق) که هم همیشه با بدنه جامعه خود مشکل داشته باشند و هم وابستگی همیشگی به قدرتهای خارجی داشته باشند. این قاعده شامل کردستان نمیشد .در آنجا اقلیتی قومی یا مذهبی آنگونه که مدنظر بریتانیا بود وجود نداشت که بشود آنها را بر اکثریت کردها حاکم کرد .امکان تحمیل کردن یک چهره وارداتی هم وجود نداشت ،کاری که در مورد عراق انجام دادند و توانستند ملک فیصل را از مکه و حجاز به عراق وارد کنند و به پادشاهی عراق برسانند .همزمان کشف منابع سرشار نفتی در مناطق مختلف آن ،خطر تشکیل یک کشور ثروتمند و مقتدر را تقویت میکرد ،کشوری که تحت امر قدرتهای استعماری نباشد .از دیگر سو، اگر در عراق جدید کردها حضور نمیداشتند، سنیها به اقلیت بسیار محدود و ناچیزی تبدیل میشدند که حاکم کردن آنها بر شیعهها بسیار دشوار میشد و احتمال شوریدن آنها و تشکیل یک دولت شیعی ثروتمند و قوی در آن سوی عراق هم افزایش مییافت .همه این عوامل باعث شد که عراق با ترکیب ناهمگونی که االن هم مشاهده میشود به وجود بیاید. کردها از همان آغاز علیه این شرایط جنگیدند و بسیار هزینه دادند .نخستین جنگهای آنها علیه دولت استعماری بریتانیا بود نه دولت مرکزی عراق ،تا به تدریج دولت مرکزی هم تقویت شد و خود در چندین مرحله به سرکوب کردها پرداخت. این نزاع با فراز و نشیبهایی ،تا حمله آمریکا به عراق ادامه داشت .اینبار کردها به تشکیل عراقی دمکراتیک و همچنین حل اختالف بر سر مناطق مورد نزاع از جمله کرکوک امیدوار شدند .اما این بسته واردتی دموکراسی هیچگاه از آمریکا به عراق نرسید و پس از ده سال ،آنها به هیچکدام از دو خواسته فوق نرسیدند. در این ده سال ،اگرچه بهبودی در رابطه با دولت مرکزی صورت نگرفت ،اما در داخل حکومت خودگردان کردستان پیشرفتهای سیاسی و
19
اقتصادی ملموسی روی داد .در این مدت، کردها در مراحل مختلفی به تمرین دموکراسی پرداختند و تجربه های تلخ و شیرینی را پشت سر گذاشتند ،از تقابل مردم و حکومت تا همراهی مردم و حکومت .سلطه تک حزبی ،نخست به دموکراسی دو حزبی و سپس به دموکراسی چند حزبی تبدیل شد .نزاعها و تظاهرات خیابانی ،به رقابتهای قانونی و انتخاباتی تغییر پیدا کرد .اپوزیسیون دموکراسی خواه برانداز ،به اپوزیسیون اصالحطلب تبدیل شود و حتی معدود اسالمگراهای تندروی هم که با مبانی هویت کردی مشکل داشتند ،نهایتا به مشارکت سیاسی روی آوردند. آنها هنوز هم با سرود ملی کردها مشکل دارند اما هم در پارلمان و هم در هیات دولت شرکت دارند .اکنون پنج حزب و سازمان سیاسی متفاوت ،با هم کابینه جدید کردستان را تشکیل داده اند و تقریبا اپوزیسیونی باقی نمانده است. همه این پیشرفتهای سیاسی ،در کنار پیشرفتهای اقتصادی و همچنین وجود امنیت و آزادیهای نسبی اجتماعی ،کردستان را به منطقهای کامال متفاوت با سایر مناطق عراق تبدیل کرده است. تحوالت اخیر و شدت گرفتن نزاع عربهای شیعه و سنی ،این تفاوت ماهیتها را تا حد تضاد ماهیتها تشدید کرده است .اکنون دیگر کردستان از هیچ لحاظ ،هیچ سنخیتی با دیگر مناطق عراق ندارد و هماهنگی بین مردم و حاکمیت ،حداقل بر سر مسائل کلیدی ،از تمامی دو دهه گذشته بیشتر شده است. کردستان عراق یا به سوی استقالل کامل گام بر میدارد و به جمهوری کردستان تبدیل میشود، و یا در چهارچوب یک کنفدراسیون ،با قدرت و وسعت و ثروت بیشتر ،در عراقی متفاوت با دوران حمله آمریکا باقی می ماند .آنچه احتمال استقالل را تقویت میکند ،تداوم بحران کنونی در مناطق عربنشین و همچنین همراهی ضمنی ترکیه با رهبران کردستان است. برخالف ایران ،ترکیه بسیار عملگرا وارد میدان سیاسی کردها شده است ،هم در عراق و هم در داخل مرزهای خود .اگر در ایران مساله کردهای این کشور ،هنوز جزو اولویتهای سیاست داخلی نیست ،در ترکیه حل مساله کردها به یکی از اصلی ترین مسائل سیاسی این کشور تبدیل
شده است .ترکیه که حدود هشت دهه از حاکمیتش را به انکار حقوق سیاسی و ملی کردها گذراند ،در چرخشی چشمگیر ،هم روابطش را با کردهای عراق توسعه داده و هم برای گام نهادن به سوی اروپا ،توجه ویژهای به حقوق کردهای ترکیه نشان داده است .اکنون کردها هم ،به شرط تامین حقوق خود در حد یک خودمختاری ،پیوستن با ترکیه به اروپا را به استقالل از ترکیه ترجیح میدهند .آنها تنها کردهایی هستند که شانس اروپایی شدن و برخورداری از استانداردهای حقوق شهروندی اروپا را خواهند داشت. اما همانگونه که اشاره شد ،در این زمینه ،ایران هیچ ابتکاری از خود نشان نداده است .دولت جدید روحانی که پیروزیاش تا اندازهای، مدیون رای چشمگیر کردها بود ،به هیچ کدام از وعدههای اصلی اش به آنها عمل نکرده است .اگر ایران نگران افزایش خواستههای کردها ،در صورت پرداختن به آن بوده و هست، اکنون با بررسی دو الگوی عراق و ترکیه باید متوجه شده باشد که حل مساله کردها ،بر خالف تصور ایران ،تک نسخهای نیست. اگر جاذبههای ماندن با دولت مرکزی بر جاذبههای گریز از مرکز غلبه کند و کردها به حقوق اساسی و طبیعی خود برسند ،اصراری بر جدایی نخواهند داشت .در غیر این صورت ،دیر یا زود ،نسخه عراق پیش رو خواهد بود .جالب آنکه معموال ناقضان حقوق انسانها ،تحقق چنین احتمالی را در مورد خود بعید و حتی غیر ممکن میپندارند ،تا زمانی که روی میدهد.
20 88 97
تشکیل جمهوری کردستان در مجاورت مرزهای کنونی ایران ،بر افکار عمومی کردستان ایران بسیار تاثیر خواهد داشت .شاید در کوتاه مدت، اندکی فشار بر جریانات سیاسی کردستان ایران افزایش یابد و دولت جدید کردستان با مسئولیت بیشتری مرزهای خود را کنترل کند، اما تاثیرات درازمدت آن چنان وسیع خواهد شد که احساس تعلق کردهای ایران را به یک جمهوری دمکراتیک کردی بسیار بیشتر خواهد کرد از احساس تعلق به یک جمهوری اسالمی. در واقع از این پس ،تداوم سیاستهای کنونی تهدیدی بیشتر از گذشته برای حفظ مرزهای کنونی خواهد بود. در صورت استقالل کردستان عراق ،مخصوصا اگر این استقالل بر مبنای رای و نظر مردم آن منطقه باشد و در یک رفراندوم آزاد و شفاف برگزار شود ،بدعتی در خاورمیانه محسوب خواهد شد که بسیار برای حکومتهای غیردمکراتیک خطرناک خواهد بود .این بار دیگر آن دو دیپلومات اروپایی نخواهند بود که مرزهای کشورها را تعیین میکنند و اقلیتی را به مردم تحمیل میکنند .مردم اینبار می توانند خود ،هم مرزها را در صورت لزوم آنگونه که می خواهند تعیین کنند و هم حاکمان خود را آنگونه که مایلند ،انتخاب کنند .این به هیچ وجه در راستای منافع حکومتهایی که قدرت انطباق با شرایط جدید را ندارند ،نخواهد بود.
زنان ترکیه به چه میخندند بسیاری از مردان ترکیه به منتقدان آقای آرینج پیوستهاند .فاتح پرتقال ،یک مجری مشهور تلویزیون ترکیه در توییتر خود نوشت“ :خدایا ،امیدوارم این فقط یک شوخی باشد” وبالگستان
بسیاری از زنان ترکیه عکس های در حال خنده یا تبسم خود را در رسانههای اجتماعی قرار دادهاند. بلند آرینج ،معاون رجب طیب اردوغان ،نخست وزیر ترکیه در یک سخنرانی درباره “فساد اخالقی” در ترکیه گفت“ :پاکدامنی مهم است” و اضافه کرد“ :زن نباید در انظار عمومی بخندد”. این سخنان با واکنش منفی زنان در رسانه
های اجتماعی ترکیه روبرو شد و هزاران زن عکس های خودشان را در حالی که می خندیدند یا لبخند می زدند ،در اینستاگرام و توییتر منتشر کردند .در بیش از ۳۰۰هزار توییت واژه “قهقهه” به کار برده شده است .کاربران همچنین از هشتگهایی مثل مقاومت کن قهقهه و مقاومت کن زن استفاده کردند. بسیاری توصیه می کردند که دولت به جای این که به موضوع خنده زنان در انظار عمومی بپردازد باید به مسایلی مانند تجاوز جنسی ،خشونت های خانگی و مشکل ازدواج دختران خردسال
89 21 98
توجه کند. اجه تملکوران ،یک نویسنده و مفسر سیاسی ترکیه که حدود یک میلیون نفر او را در توییتر دنبال میکنند ،اظهارات آقای آرینج را بسیار عصبانی کننده و محافظه کارانه خوانده است. او یکی از اولین کسانی بود که عکس در حال لبخند خود را در توییتر گذاشت و سایر زنان را نیز ترغیب کرد همین کار را انجام دهند .او به بی بی سی گفت توییترش مملو ازعکس زنان در حال خنده شده ،کاری که از نظر او خارق العاده و زیبا است.
در اینستاگرام هم این داستان تکرار شده بود. هزل ناز بسلیجی ،یک دختر ۲۳ساله در واکنش به سخنان معاون نخست وزیر ترکیه عکس خود را با یک نیشخند گوش تا گوش در اینستاگرام قرار داده بود .او به بی بی سی گفت: “ آنها نباید در زندگی ما دخالت کنند”. بسیاری از مردان ترکیه به منتقدان آقای آرینج پیوستهاند .فاتح پرتقال ،یک مجری مشهور تلویزیون ترکیه در توییتر خود نوشت“ :خدایا، امیدوارم این فقط یک شوخی باشد” و اضافه کرد“ :اگر زنان نتوانند در انظار عمومی بخندند پس مردان نیز نباید در انظار عمومی گریه کنند” .اشاره او به شهرت آقای آرنیج به آمادگی برای گریه در هنگام سخنرانیهای رجب طیب
اردوغان نخست وزیر ترکیه است. شخص آقای اردوغان هم هنگامی که دو سال قبل کورتاژ (سقط جنین) را یک جنایت خواند، با عکس العمل مشابهی مواجه شد .بسیاری از زنان ترکیه تصویر شکم خود را که زیرش نوشته شده بود “بدن من ،تصمیم من” در رسانههای اجتماعی قرار دادند. قرار است اولین دور انتخابات ریاست جمهوری ترکیه در تاریخ ۱۰اوت برگزار شود .در میان صدها هزار اظهار نظر و عکس در باره زنان خندان ،توییت اکمل الدین احسان اوغلو ،یکی از رقبای آقای اردوغان در انتخابات نیز دیده می شود .او به وضوح از جو عمومی جاری استفاده
90 22 99
کرده و نوشته بود“ :کشور ما بیشتر از هر چیز دیگری به زنانی نیاز دارد که تبسم کنند و صدای خنده همه را بشنوند”. آقای آرینج ،در سخنرانی خود همچنین از مردان خواسته بود که زنباره و به دنبال جلب توجه زنان نباشند و برنامه های تلویزیونی را مسبب ترغیب نوجوانان به “اعتیاد به سکس” خوانده بود. در حالی که جو افکار عمومی در رسانه های ترکیه حاکی از محکوم کردن این اظهارات بوده ،عده ای هم از آقای آرینج حمایت کردهاند .یک نفر در دفاع از معاون نخست وزیر ترکیه در توییتر نوشته آقای آرینج صرفا می خواسته “ارزش های اخالقی ترکیه که بخشی از فرهنگ ترکیه” است حفظ شود.
ارابه مرگ داعش و ابراز نگرانی دولتها| اثر احمد بارکی زاده
100
23
بله! کوبانی تنها نیست| اثر رضا جوزانی
گزارش محرمانهای که به اسراییلیها برای مخفی کردن حقایق کمک میکند مطلبهایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد ،نظرهای مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست .اگر نقد و نظری بر نوشتههای این بخش دارید میتوانید برای ما ارسال کنید .این مطلب بدون ویرایش رادیو کوچه منتشر شده است. وبالگستان
سخنگویان اسرائیلی بطور ناگهانی کارشان را متوقف کرده اند توضیح میدهند چطور بیش از هزار فلسطینی را ،بیشتر آنها شهروندان بی دفاع ،در مقایسه با کشته شدن سه شهروند کشته شده در اسرائیل توسط آتش موشک و خمپاره حماس ،در غزه کشته اند .اما در تلویزیون و رادیو و در روزنامه ها ،سخنگویان اسرائیلی مانند Mark Regevظاهر میشوند ،ماهر و کمتر خشن مانند اجدادشان ،کسانی که اغلب مشخص بود که نسبت به تعداد کشته شدگان فلسطینی بی تفاوت بودند.
یک دلیل برای افزایش مهارت های PR (حل مشکالت ،ارتباط برقرار کردن ،رهبری کردن ،و از این قبیل) سخنگویان اسرائیلی وجود دارد. به آن چه می گویند توجه کنید ،راهکاری که استفاده میکنند بسیار حرفه ای است ،بخوبی تحقیق شده و محرمانه مطالعه شده بر روی اینکه چطور رسانه ها و افکار عمومی را در آمریکا و در اروپا تحت تاثیر قرار دهند .نوشته
24 92
شده توسط کارشناس جمهوری خواه ناظر انتخابات و استراتژیست سیاسی دکتر Frank ، Luntzاین تحقیق پنج سال پیش به یک گروه که پروژه اسرائیل نام دارد سفارش داده شد ،که دفاتر آنها در آمریکا و اسراییل ،برای استفاده افرادی که ” در خط مقدم جنگ با رسانه ها در جهت منافع اسرائیل هستند” مستقر است. در هر صفحه از صدو داوزده صفحه این دفترچه برحسته شده که “برای نشر و پخش نیست” که دانستن دلیل آن آسان است .گزارش ،Luntz با عنوان رسمی “پروژه ٢٠٠٩اسرائیل دیکشنری زبان دنیا” تقریبا بالفاصله در Newsweek Onlineدرز پیدا کرد ،اما اهمیت واقعی آن به ندرت مورد قدردانی قرار گرفته است .آن دفترچه بایستی توسط همه خوانده شود،بخصوص روزنامه نگارانی که عالقه مند به هر گونه از جنبه های سیاست اسرائیل بخاطر ” ُبکن و ُنکن های” آن برای سخنگویان اسرائیلی هستند. این فاصله بین آنچه مقامات اسرائیلی و سیاستمداران بطور واقعی باور دارند ،و آنچه که بر زبان میآوردند را بسیار روشن می سازد ،دومی با حزئیات بوسیله رای گیری برای تعیین آنچه که آمریکایی ها میخواهند بشنوند شکل میگیرد. قطعأ ،هیچ روزنامه نگاری که با سخنگویان اسرائیلی مصاحبه میکند بدون خواندن قبلی ی
تعدادی از عبارات و اصطالحات که توسط آقای Regevو همکارانش استفاده میشود ،نباید اینکار را انجام دهد. این دفترچه مملو از مشاوره های اساسی درباره چگونه پاسخ های خود را برای مخاطبین مختلف شکل دهند است. برای مثال ،این تحقیق می گوید که ” آمریکایی ها موافقند که اسرائیل دارای حق دفاع از مرزهای خود می باشد”. اما دفاع کردن هیچ فایده ای ندارد آنهم درست از همان مرزهایی که باید باشند .از حرف زدن درباره مرزها ،از منظر قبل و بعد از 1967 اجتنباب کنید بدلیل اینکه آمریکایی ها فقط را بیاد تاریخ نظامی اسرائیل می اندازد .به ویژه در مورد چپ این کار به شما آسیب می رساند .برای نمونه ،وقتی شما در مورد آن از لحاظ 1967 حرف میزنید حمایت از حق دفاع از مرزها برای اسرائیل از 89درصد سنگین به زیر 60درصد می رسد. درباره حق بازگشت فلسطینیان پناهنده کسانی که در سال 1948و سالهای بعد ،بیرون رانده شدند و یا فرار کردند و آنانی که اجازه بازگشت به کاشانه خود را ندارند چطور؟ اینجا دکتر Luntzپند ظریفی برای سخنگویان دارد، میگوید که ”:حق بازگشت یک مسئله دشواری برای اسرائیلی ها برای برقراری ارتباط درست
است ،چرا که بسیاری ازعبارات و اصطالحات زبان اسرائیلی مثل واژه ‘جدا اما برابر’ ،واژه طرفداران جداسازی در دهه ی 50به نظر میرسد و طرفداران تبعیض نژادی در دهه ی 80 به نظر میآید .واقعیت این است که آمریکائی ها فکر ‘جدا اما برابر’ را دوست ندارند ،باور ندارند و قبول ندارند”. بنابراین اینکه سخنگویان چگونه بایستی با آنچه که دفترچه اذعان میکند مقابله کنند سوال سختی است .آنها بایستی آنرا یک “درخواست” ببینند ،بر این اساس که آمریکائی ها مردمی که خواهان چیزی باشند را دوست ندارند ” .پس بگو فلسطینیان از دولت خودشان راضی نیستند. آنها اکنون خواستار خاک در اسرائیل هستند” . پیشنهادهای دیگری برای پاسخ موثر اسرائیلی از جمله میگوید که حق بازگشت ممکن است ” تا حدی در آینده” به بخشی از حل و فصل نهایی تبدیل شود”. دکتر Luntzاضافه میکند که آمریکائی ها بطور عموم از انبوه مهاجر به آمریکا وحشت دارند ،پس هضم ذکر ” انبوه مهاجران فلسطینی” به اسرائیل برای آنها راحت نیست. اگر هیچ چیزی عمل نکرد ،بگو که بازگشت فلسطینیان ممکن است تالش دست یابی به صلح را از خط خارج کند”. گزارش دکتر Luntzدر پی حمالت دسامبر
93 25
2008و ژانویه ، 2009زمانی که 1387 فلسطینی و 9اسرائیلی کشته شدند نوشته شده است. یک بخش کامل در دفترچه وجود دارد که درباره ” ایزوله کردن ایران حامی حماس بعنوان یک سد برای صلح” است .متاسفانه ،رجوع به عملیات حفاظت از مرز ،که ششم جوالی شروع شد ،یک مشکل برای مبلغان اسرائیلی بوجود آمد زیرا که حماس با ایران بر سر جنگ در سوریه اختالف داشت و هیچ تماسی با ایران نداشت .روابط دوستانه در عرض چند روز برقرار شد – به شکر حمله اسرائیل. بیشتر مشاوره های دکتر Luntzدرباره لحن و ارائه مشکل اسرائیل است .او می گوید بروز همدلی برای فلسطینیان کامال حیاتی است: “وادارکردنی ها ] عین گفته[ عین خیالشان نیست شما چه اندازه می دانید تا وقتی که آنها متوجه میشوند شما چه میزان مراقب هستید. برای هر دو طرف همدلی نشان دهید!” این ممکن است توصیف کند چرا یک تعداد از سخنگویان اسراییلی تقریبا در مورد وضعیت اسفناک فلسطینیان که بمب ها و گلوله های اسرائیلی به آنها اصابت میکند غصه دار به نظر میر سند. در یک جمله که با حروف بزرگ ،پررنگ و خط کشی زیر کلمات ماشین نویسی شده ،دکتر Luntzمیگوید که سخنگویان اسرائیلی یا رهبران سیاسی هرگز نبایستی“ ،کشتار عمدی زنان و کودکان بی گناه” را همیشه توجیه کنند
بلکه آنها بایستی بشدت کسانی که اسرائیل را بخاطر یک جنین جنایتی محکوم میکنند به چالش کشند .سخنگویان اسرائیلی تالش کردند وقتی 16فلسطینی پنجشنبه پیش در خانه های UNدر غزه کشته شدند طبق این نسخه درست عمل کنند. یک لیست از کلمات و عباراتی که مورد استفاده قرار دهند و لیستی از آنهایی که باید اجتناب کنند وجود دارد .قطعه نایاب ُهنری سوزناک”:بهترین راه ،تنها راه ،برای دست یابی صلح پایدار دست یابی به احترام متقابل است ”.باالتر از همه، خواسته اسرائیل برای صلح با فلسطینیان بایستی تاکید بر همه زمانها شود چرا که این چیزی است که آمریکائی ها بشدت خواهان اتفاق آنند .اما هرگونه فشاری روی اسرائیل برای برپا کردن صلح می تواند توسط گفتن”یک قدم در یک
زمان ،یک روز در یک زمان” ،تقلیل یابد ،چیزی که بعنوان “یک روش عام برای معادله زمین برای صلح” پذیرفته خواهد شد. دکتر Luntzبعنوان مثال نقل قول میکند از یک ” تکه از یک آهنگ سوزناک اسرائیلی، همان چیزی که میخواند ”:من بخصوص میخواهم به مادران فلسطینی کسانی که فرزندانشان را از دست داده اند نزدیک شوم. هیچ مادری نباید مجبور باشد فرزند خود را در گور گذارد”. این تحقیق پذیرفته که دولت اسرائیل واقعا خواهان راه حل دو – دولت نیست ،اما می گوید این بایستی پوشیده بماند برای اینکه 78درصد از آمریکا اینطور عمل میکنند .امیدها برای بهبود وضعیت اقتصادی فلسطین بایستی تاکید شود. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل با گرفتن
26
اجازه برای گفتن نقل قول کرده است که وقت آن است تا کسی از حماس بپرسد :دقیقا شما برای کسب پیروزی برای مردم تان چکار میکنند” .ریاکاری و تزویر این گدا باور :این محاصره هفت ساله اقتصادی اسرائیل است که غزه را به فقر و فالکت کشانده است. در هر موقعیتی ،ارائه رویدای توسط سخنگوی اسرائیلی مناسب آمریکائی ها و اروپائی ها طراحی میشود تا چنین تصوری را به آنها بدهد که اسرائیل خواهان صلح با فلسطینیان است و آماده سازش برای دست یابی به آن است ،در حالیکه تمام مدارک و شواهد نشان میدهد که اینکار را نمیکند .اگر چه در واقع برنامه ریزی نشده بود ،چندتایی تحقیقات افشاگرانه در باره اسرائیل مدرن در زمانهای جنگ و صلح نوشته شده است.
با استفاده از سرویس اپلیکیشن «کوچه» به جمع چهل و دو هزار نفری همراهان کوچه بر روی آیفون و آیپد بپوندید. KOOCHEH APP IN APP STORE
فیس بوک رادیو کوچه ،خبرها و گزارشها از ایران ،افغانستان و تاجیکستان. بیگ الیک! این جا کوچه است در کتاب صورت
Facebook/radiokoocheh
27
28
وزارت ارشاد حق ندارد هیچ سایتی را فیلتر کند| اثر رضا جوزانی