یکم آپریل ۲۰۱۴
دفـتر حقـوقی هریسچـی
امور تحریمها ،انواع پروندههای مهاجرتی و امور تجاری
www.ibhlaw.com
قابل توجه فعاالن مدنی و سیاسی در ویرجینیا ،مریلند و واشینگتن شما میتوانید مصاحبهها و گفتوگوها و برنامههای تحلیلی خود را در استودیو کوچه ضبط کنید.
با ما در تماس باشید ۰۰۱۷۰۷۷۳۶۶۱۶۳-
نوروزی که با رفنت رسباز وطن خوش رنگ نبود
اردوان روزبه
________ نوروز برای همه ما رنگ و لعاب و خاطره دارد .از آنهایی که سن و سالی دارند و با آهی یاد گذشتهها میکنند تا کسانیکه سن و سالشان به «دوره شاه» نمیرسد اما همه با هم خاطره داریم .از نوروز ،از چهارشنبه سوری ،از سیزده بدر و عاشقیتهای نوجوانی و دید و بازدیدهای عیدانه .لباسهای اتو کشیده و آهار زده و پیراهنهای تمیز که هرکسی با هر استطاعتی در اندازه خودش نو نوار میکند. البته برای من که یک دور مانده از سرزمین مادری هستم ،سالها است که لحظه سال تحویل لحظه غمانگیزی است .انگاری غم دنیا میریزد در دل آدم .سرزمینی که از تو هزاران کیلومتر دور است و جایی هستی که باید برای دیگران توضیح بدهی که من مهاجر انگاری هر کار هم میکنم باز هم چرا «شما ایرانیها خوشحال هستید» .اما ِ خوشحال نیستم .سنتهایی که جسته و گریخته در خارج از کشور با حال و هوای وطن برگزار میشود تا ما هم خودمان یادی از روزهای خوب نوروزی کنیم و هم به فرزندانمان بگوییم که نوروز خاطره خوب ما ایرانیها است شاید مروری باشد که خیلی از خاطرات را از یاد نبریم. اما نوروز امسال راستش خیلی هم خوش رنگ و لعاب نشد .خبر تلخ اعدام یک سرباز ایرانی به دست گروهی موسوم به «جیش العدل» و عدم توانمندی و کارایی حاکمیت در حل موضوع ربودن پنج مرزبان ایرانی توسط این گروه همه منتهی به قتل «گروهبان یکم جمشید داناییفر» شد .کسی که فرزندش فقط بیست روز از تولدش گذشته بود و پدر اسیر هیچگاه فرصت نیافت تا فرزند به دنیا آمدهاش را ببیند .این رویداد غمبار از یک طرف و اعدامهای پشتهم در اسفندماه سال ۱۳۹۲و همچنین بار دیگر تصادف منتهی به مرگ گروهی از جوانان راهی به مناطق سابق جنگی موسوم به «راهیان نور» به نظر میرسد رنگ غم به نوروز پاشیده است. از سویی جهان هم در تالطم و نگرانی برای سرنوشت ۲۳۹مسافر مفقود شده در پرواز شماره ۳۷۰خطوط هواپیمایی مالزی بود که دست برقضا دو جوان ایرانی با تهیه پاسپورت جعلی تالش داشتند به سرزمینی دیگر مهاجرت کنند ،نیز مسافر این پرواز بودند و به این ترتیب ایرانیها را هم شریک این تشویش کردند .پروازی که در نهایت با اخبار متناقض منتشر شده از سوی دولت مالزی سرنوشتش با سقوط در اقیانوس هند رقم خورد. قدیمیها میگویند «سالی که نکوست از بهارش پیداست »...و ما امیدوار باید باشیم که این گونه نباشد و به روایتی سال «اسب» خرش «لنگ» نباشد. شمارهی چهاردهم مجله دیجیتال «هفت کوچه» با مجموعهای از آثار روزنامه نگاران و همکاران در رادیو کوچه در نزد شماست .این شماره به مجموعه منتخب نوشتهها و طرحها و عکسها از سوی خوانندهگان اختصاص دارد ،در واقع این شما هستید که با میزان بازدید مشخص کردید کدام مطلبها باید در این شماره نشریه منتشر شود .نشریه دیجیتال هفت کوچه با پست الکترونیکی برای پنج هزار کاربر ارسال میشود و هم چنین به صورت رسانه دیجیتال بر روی یک کتابخانه الکترونیکی قرار میگیرد .امیدواریم سال ۱۳۹۳سال بهبود روابط ،افزایش در آمد و کاهش مرگ و میر و اعدام باشد و هیچ هواپیمایی بدون نشستن ،از زمین بر نخیزد.
نووز سال ،۱۳۹۳شروعی دیگر برای یک زندگی
بهتر .نوروزتان پیروز.
هفت کوچه هر ماه یک شماره در حوزه فرهنگ سیاست اجتماع هنر و اندیشه صاحب امتیاز: بنیاد غیر انتفاعی فرهنگی کوچه و شرکت انتشاراتی هفت مدیر اجرایی :علی هریسچی سردبیر :اردوان روزبه دبیر خبر :علی فریدی هماهنگی در انتشار :شهرزاد کریمی بخش رادیو :محمد افرازه همکار ناظر :کامبیز غفوری آرایه :گرافیک کوچه
همراهان این شماره :اردوان روزبه ،محمد افرازه ،اکرم اسدی ،شهرزاد کریمی ،سولماز محمودی ،شادیار عمرانی ،بهرنگ زندی، مسیب سروندی ،شادی امین ،شیرین جابری، آزاد عزیزیان ،فراز خوشبختیان ،روشنک آسترکی ،احمد نوید پویان ،جالل ایجادی، اشکان رضوی ،آرش پژوه ،دامون روزبه ،رضا جوزانی ،کورش بیگپور «توضیح» مجموعهای که دست شماست حاصل مقالهها و نگاشتههای روزنامه نگاران همکار در رادیو کوچه است که بر اساس توافق بین گروه انتشارات هفت و بنیاد کوچه به طور مشترک منتشر میشود. با ما در تماس باشید contact@koochehmail.com radiokoocheh.com
۰۵
سیاست «مجازات بی بازگشتی به نام اعدام» | اردوان روزبه | ۰۵ «تراژدی مضاعف برای ایرانیان» | محمد افرازه | ۱۰ «بینصیب بودن زنان خاورمیانه از دستاورد هشت مارس» | اکرم اسدی | 1۳ «طناب دار و مجازات مرگ برای سخن گفتن» | شهرزاد کریمی | 1۵ «سقط جنین و تبعات آن» | سولماز محمودی | ۱۶ «آیا دولت مالزی میخواهد نام ایرانیها را پررنگ کند» | اردوان روزبه | ۲۰
۲۳
اندیشه ،دانش و هرن «به آپارتاید زبانی پایان داده شود» | گزارش | ۲۳ «باورهای نادرستکهن ارث مادران امروز» | اکرم اسدی | ۲۴ «رهایی زنان ویژه برنامه هشت مارس» | شادیار عمرانی ،بهرنگ زندی | ۲۶ «کودک پنجماهه در بزرگراه به زندگی بازگشت» | اردوان روزبه| ۲۹ «از رقص تاجیکی تا خانه قشقایی یک هدیه ایرانی» | اردوان روزبه| ۳۰ «از درگیری کفاشیان با سیاسیون تا غش مربی به سمت دختران آمریکایی» | مسیب سروندی | ۳۵ «در فوتبال زنان ایران چه میگذرد» | شادی امین | ۴۰
۴۲
جامعه «پدرم عاشق زندگی بود» | شیرین جابری | ۴۲ «شعر و سکوت -ویژه برنامه بزرگداشت علیشاه مولوی» | شادیار عمرانی ،آزاد عزیزیان | ۴۴ «واپسین سالهای سینمای صامت فرانسه» | آزاد عزیزیان ،فراز خوشبختیان | ۴۶ «سیگار» | شهرزاد کریمی | ۵۰ «اسماعیل خویی و شبهای گوته» | شادیار عمرانی ،بهرنگ زندی | ۵۲ «کودکانههای نوروزی با چند رسانهای هزار و یک دنیا» | اردوان روزبه | ۵۶
3
۵۸
اقتصاد «ابهام پیرامون افزایش قیمت خودرو» | روشنک آسترکی | ۵۸ «نبرد دولت در میدان فساد اقتصادی» | روشنک آسترکی | ۶۰
افغانستان «کمبود پلیس زن در مراکز انتخاباتی افغانستان» | احمد نوید پویان | ۶۲
۶۲
«تالشهای افغانستان و پاکستان برای افزایش روابط بازرگانی» | احمد نوید پویان | ۶۳ «خشونت علیه زنان از سوی مردان معتاد در افغانستان» | احمد نوید پویان | ۶۴
مقاهل وارده «جمهوری اسالمی با بنزین سمی ایرانیان را کشت» | جالل ایجادی | ۶۵
۶۵
«نبرد ژئوپلتیک روسیه و غرب در اوکراین» | اشکان رضوی | ۷۰
۷۴
از دیگران «با الجوردی دوم در اوین آشنا شوید» | منبع :گویا نیوز | ۷۴
وبالگستان «افشای جزییات تازهای از سرنوشت امام موسی صدر» | منبع :ایسنا | ۷۶
4
۷۶
● مقایسه قوانین اعدام در ایران و آمریکا
«مجازات بی بازگشتی به نام اعدام»
اردوان روزبه
واقعیت این است که هیچکس به درستی از تعداد واقعی اعدامها و آمار آن در ایران مطلع نیست. ولی به طور مسلم اعدامها بسیار بیش از آمارهای اعالم شده و رسمی است .در چند سال اخیر به صورت مشخص روند اعدام در ایران سیر صعودی داشته است. هم چنین تعداد اعدامهایی که در مالعام صورت میگیرد نسبت به گذشته بیشتر شده است.
گفتوگو بهطور متوسط تعداد اعدامها در ایران که از منابع رسمی اعالم میشود حدود چهارصد نفر در سال است .در سال ۲۰۰۹چهارصد و دونفر ،در سال ۲۰۱۰ پانصد و چهل و شش نفر و در سال ۲۰۱۱ ششصد و هفتاد وشش نفر اعدام در ایران انجام شده است .این در حالی است که تعداد اعدامهای مخفی و اعالم نشدهای که پشت دیوارهای بلند زندانها صورت میگیرد را کسی به درستی نمیداند. چین از لحاظ تعداد اعدامها در جهان در
5
رتبه اول قرار دارد و ایران در رتبه دوم. البته در قوانین چین اعدام در مالعام انجام نمیشود .موضوع این است که درست در ماههای پایانی سال گذشته تعداد اعدامها در مالعام نیز افزایش یافته است .این درست در شرایطی است که از سویی بنابر ادای مسووالن قضایی پدیدهای به نام «اعدام» در ایران وجود ندارد و از سوی دیگر دولت آقای روحانی با طرح «پیشنویس حقوق شهروندی» به نوعی به موضوعاتی پرداخته است که سیستم قضایی کشور با آن بسیار فاصله دارد. اما از سویی گروهی مطرح میکنند که به طور مثال فردی که به یک زن باردار در مقابل همسرش تجاوز کرده است باید چه مجازاتی را در نظر گرفت .یا در برابر کسانی که فردی را به شکلی فجیع به قتل رساندهاند باید چه روشی را پیش
گرفت .اینها سوالهایی است که فقط ممکن است در ایران مطرح نشود ،چرا که امروز در برخی ایالتهای آمریکا نیز هنوز مجازات اعدام اجرا میشود .در بررسی مقایسهای اعدام و قوانین آن بین ایران و آمریکا و تاثیر اعدام بر کاهش یا افزایش جرم در جامعه ،در گفتوگویی با «علی هریسچی» حقوقدان در آمریکا به این موضوع پرداخته شده است.
◦
در ابتدای این گفت و گو از آقای هریسچی پرسیدم که قوانین جاری ایاالت متحده چه جرایمی را مستحق اعدام میداند و به طور کلی نگاه عمومی نسبت به اجرای حکم اعدام در این کشور چیست؟
در ایاالت متحده ما دو نوع قوانین داریم. قوانین فدرال و قوانین ایالتی .در حال حاضر در ۲۷ایالت یا مجازات اعدام از قوانین حذف شده و یا این که از دستور کار خارج شده است .اما برای بقیه هنوز وجود دارد .ایالتهای ویرجینیا و تگزاس در این میان بیشترین حکمهای اعدام را داشتهاند .اما در قوانین فدرال هنوز حکم اعدام لغو نشده است. در آمریکا مجازات اعدام فقط در مورد قتل اجرا میشود ،آنهم در مورد قتلهایی که خشونت گسترده در آن به کار رفته باشد .به طور مثال ممکن است اگر کسی با اتومبیل کسی را کشته باشد و مقصر و مجرم هم محسوب شود اما حکم اعدام برایش صادر نشود .ولی برای کسی که به طور مثال با بیست ضربه چاقو کسی را به طرز فجیع کشته است چنین حکمی صادر شود.
در آمریکا مجازات اعدام فقط در مورد قتل اجرا میشود ،آنهم در مورد قتـلهایی که خشـونت گسـترده در آن به کـار رفته باشد
◦
یعنی در کشور آمریکا برای جرایمی که جنبه عمومی دارد مانند حمل مواد مخدر و یا سرقت مسلحانه حکم اعدام وجود ندارد؟
تا زمانی که جان کسی گرفته نشود ،خیر ندارد .مگر در شرایط نظامی باشد .مانند جاسوسی در زمان جنگ که قوانین خاص خودش را دارد.
◦
شما اشاره کردید که بعضی ایالتها حکم اعدام ندارند اما بعضی هنوز این حکم را صادر میکنند ،تفاوت دیدگاه بین این دو گروه در چیست؟
بحث تفاوت در نگاه به موضوع در سیستم قضایی است .گروهی که حذف کردهاند معتقدند که اعدام اهداف سیستم قضایی را تامین نمیکند. این هدفها شامل کاهش جرم در سطح جامعه و ایجاد عدالت است .آنها معتقدند که اگر کار خالفی در جامعه انجام میشود باید به یک نحوی جریمه و مجازات بشود که عدالت به خانوادهای و یا اطرافیان فردی که قربانی شده است برگردد و از سوی دیگر انجام آن جریمه باعث شود که مردم آن جرم را انجام ندهند .از طرفی هم با بررسیهایی که کردهاند ارزیابی شده که اجرای مجازات اعدام از میزان جرایمی که حکمش اعدام است نکاسته .از سوی دیگر اجرای این حکم ایجاد خشونت هم در جامعه میکند. با نگاهی دیگر ،علیرغم این که سیستم قضایی آمریکا روشهای مختلفی برای اثبات جرم درش وجود دارد اما باز هم احتمال خطا در نظر گرفته میشود .با این دید به موضوع نگاه میشود که با توجه به این که احتمال خطا وجود دارد آن دسته مجرمین را اعدام نمیکنند و به حبس ابد بدون بخشش محکوم میکنند تا جلوی چنین خطایی گرفته شود و آن فردی که بیگناه است بیهوده اعدام نشود .این نگاه گروهی است که مخالف اعدام هستند. اما ایالتهایی که به اعدام به عنوان مجازات نگاه میکنند بر این باورند که با اعدام عدالت اجرا میشود و خانواده قربانیان با این شرایط شاهد اجرای عدالت در مورد قربانیشان خواهند بود .به نوعی به موضوع سنتی نگاه میکنند. معتقدند اعدام به عنوان یک مجازات بازدارنده بوده و باید باشد .اما ایالتهایی که لیبرالتر به موضوع نگاه میکنند معتقدند باید اعدام از قوانین جزایی حذف شود.
6
◦
تا جایی که من میدانم در آمریکا هم اعدام در مال عام وجود داشته است .از چه زمانی این روش اعدام برچیده شده و آیا در این کشور هنوز اعدام با خشونت نظیر دار زدن یا تیرباران وجود دارد؟
به طور کلی سالها است که دیگر در قوانین آمریکا اعدام در مالعام وجود ندارد از طرفی بر اساس قوانین ایاالت متحده مجازات نباید خشونت آمیز باشد .یعنی جریمه نباید اعمال درد به کسی کند .برای هر نوع جرمی نمیتوان به عنوان مثال کسی را شالق زد یا دندانش را کشید و یا کارهایی از این دست .روش اعدام هم به طور مشخص این است که فرد نباید درد بکشد، به مجرم آمپولهایی تزریق میشود که بدناش بیحس بشود ولی نباید حواسش را از دست بدهد و بعد بدون درد با تزریق دارو او را اعدام میکنند.
◦
در ایران این روزها زیاد خبر اعدام در معابر را میشنویم .به نظر شما اعدام در معابر عمومی توانسته از میزان جرم بکاهد؟
برآوردهای آماری در اروپای غربی و آمریکای شمالی نشان میدهد هیچ نتیجهای دال بر کاهش جرم با اعمال حکم اعدام در مالعام وجود ندارد و همه موارد بر علیه این موضوع است .به این شکل که در آمریکا ایالتهایی که اعدام بیشتری دارند قتل و جنایت بیشتری هم دارند و ایالتهایی که اعدام کمتر یا اعدام ندارند قتل و جنایت کمتری هم درش شاهد هستیم .در ایران اجرای اعدام در مالعام بخشی از آن ناشی از دستورات مذهبی است و هدف این است که با این کار درس عبرتی برای سایرین شود که در عمل این اتفاق نمیافتد. کسی که به آن مرز میرسد که میتواند جان کس دیگری را بگیرد از خیلی از اصول اخالقی و بازدارنده گذشته است و این فرد به آن نتیجه بد ماجرا فکر نمیکند .کسی که جنایت میکند مطمئن نیست که گرفتار میشود. موضوع این است که ما باید بررسی کنیم که سیستم حکومت در ایران آیا به خشونت فکر میکند یا به انتقام .در حال حاضر «انتقام» اوج سیاست قضای ایران است .متاسفانه جرمهای مختلفی در ایران است که الزامن خشونت به شخص نیست اما مجازاتش اعدام است .به عنوان مثال باالترین آمار محکومیت به اعدام
در ایران اجرای اعدام در مالعام بخشی از آن ناشی از دستورات مذهبی است و هـدف این است کـه با این کار درس عبرتی برای سایرین شود که در عمل این اتفاق نمیافتد مربوط به مواد مخدر است نه خشونت و یا قتل یک قربانی و متاسفانه سیستم قضایی ایران هم ساز کار الزم برای اثبات نزدیک به یقین جرم را دارا نیست .به عنوان مثال ما هیات منصفه برای جرایم کیفری در ایران نداریم .به این ترتیب قاضی با تبانی با دادستان -چرا که هردو زیر نظر یک قوه هستند -میتوانند جان یک فرد را بگیرند .پلیس خود بخشی از یک سیستم است به همین دلیل میتواند به عنوان مثال در کیف یک فرد مواد مخدر گذاشته شود و این فرد بدون رسیدهگی توسط یک سیستم خارج از قوه قضایی به اعدام محکوم شود .به همین دلیل سیستم قضایی در ایران یک سیستم درست و دارای راهکار صحیح نیست و رفتاری که نسبت به مجرم اعمال میکند خشونت آمیز است.
◦
چندی پیش گفته شد که یک مجرم به دلیل تجاوز به یک زن باردار در برابر همسرش در مالعام اعدام شد ،اگر شما در کسوت یک قاضی در این پرونده بودید چه حکمی را برای مجازات این فرد تعیین میکردید؟
به طور مشخص میشود گفت اگر این سوال را از عموم مردم در ایران بکنید جواب اول به دلیل احساسی بودن موضوع اعدام است. اما نباید فراموش کرد در این مورد در جامعه به طور اصولی از ابتدا این تصور ایجاد شده است که اشد مجازات برای یک جرم سنگین اعدام است .اما اگر به طور اصولی از ابتدا اولویت ایجاد صلح در داخل جامعه و آرامش بیشتر میبود ما میتوانستیم راهکارهای بهتری را بیابیم.
7
راهکارهایی که هم میتواند صلح را به جامعه برگرداند و هم تبلیغ ارزشهای بهتری برای جامعه است .جامعه هم اگر به جز اعدام درش از ابتدا تبلیغ میشد میتوانست راهکارهای دیگری را نیز در نظر بگیرد .حبس ابد با کار اجباری و یا تبعید به یک منطقه بد آب و هوا میتواند مجازاتهای سنگینی باشد .درست است که در مورد یک فرد االن ما به یک یقین رسیدیم که مجرم است اما ممکن است در جایی به این یقین نرسیم اما چون به طور مشخص مجازات جایگزینی وجود ندارد در عمل جز اعدام راه دیگری وجود ندارد. از طرفی هم برای رفع همین خطا و کاهش خطای جبران ناپذیر ،به این جهت که اعدام هیچگاه قابل بازگشت نیست .باید بازماندهگان قربانی یک جنایت را با راهکارهای تازه ای از مجازات آشنا کرد .حتا بخشش را به عنوان یک راهکار پیشنهاد داد .فراموش نکنید تا زمانی که در کتاب قانون اعدام هست همه اعدام را میخواهند .ولی اگر اعدام را حذف کنیم در عمل همه به آن آخرین درجه که حال راهکاری به جز اعدام است راضی میشوند .این موضوع به یک فرهنگ سازی گسترده نیاز دارد .حاکمیت باید در این تغییر تالش کند .ما نمیتوانیم بر اساس یک روش که مربوط به چند صد سال قبل است امروز جامعه را هدایت کنیم.
◦
اما فراموش نکنید وقتی مراسم اعدام میخواهد برگزار شود هزاران نفر مانند رفتن به یک برنامه تفریحی پای چوبه دار جمع میشوند .با این تصور آیا این حاکمیت است که به دنبال خواسته مردم دست به اعدام میزند و یا این مردم هستند که به طبع قانون قضایی تن به اعدام میدهند؟
این موضوع دو مفهوم را دنبال میکند .باید دانست که آیا حاکمیت به دنبال شو سازی و سرگرم کردن است یا در تمام این پروسه روند نشان دادن درس عبرت را دنبال میکند .متاسفانه ما در نظام قضایی ایران شاهد یک تفکر مدرن نیستیم که بخواهیم فکر کنیم به دنبال جامعه به دور از خشونت است .سیستم قضایی در ایران ناشی از حقوق مبتنی بر مجازاتهای مذهبی و یا سنتی در جامعه است .اگر این سیستم به دنبال راهکار بود میرفت سراغ همان آدمهایی که پای
چوبه دار جمع میشوند .چند درصد آنها از اعدام عبرت گرفتهاند یا دیدن صحنه جان دادن یک فرد چه میزان در کاهش جرم موثر بوده است .آیا از کسانی که اعدام میشوند پرسیده میشود که در حین جرم چقدر فقر و نداری و مسایل دیگر در ذهنششان بوده و چه میزان در آن زمان از اعدام ترس داشتهاند و ترس از اعدام چقدر در آنها باز دارنده بوده است. یک سیستم قضایی سالم در ابتدا به کاهش فشارها و علتهای جرم میاندیشد بعد به جریمه و مجازات جرم فکر میکند.
الگوسازی در بازیهای کودکان بشود و فرهنگ دوری از خشونت الگو بشود این جرایم کاهش مییابد .اما در ایران موضوع این است که مردم علتهای زیادی برای خشونت دارند .نبود کار، فشارهای اقتصادی و اجتماعی ،نبود فرهنگ کافی و عدم تربیت نهادینه در جامعه برای جلوگیری از خشونت از عاملهای مهم ترویج خشونت است که البته خشونت در آمریکا و ایران از دو ترکیب جدا برخوردارند یعنی دلیل خشونت در کشوری مانند آمریکا و وجود خشونت در ایران از ریشههای متفاوتی هستند.
به نظر شما این روند فعلی میتواند با هدف گسترش خشونت در سطح جامعه باشد؟
◦
◦
اشاره کردم .نشانهای وجود ندارد که برای ترویج خشونت به دنبال اعدام باشد اما میتواند برای ایجاد ترس باشد .همان هزاران نفری که پای چوبه دار ایستادهاند حس میکنند که حاکمیت چقدر راحت میتواند یک فرد را باالی چوبه دار ببرید و این موجب ترس است .همه در ایران میدانند در آیین دادرسی کیفری و حقوقی ایران چیزی به اسم عدالت محض وجود ندارد. به همین دلیل همین موضوع میتواند در بین افراد ترس از حکومت و نه جرم و یا مجازات عمل قتل را ایجاد کند.
◦
برگردیم به آمریکا ،در این کشور هم ایالتهایی هست که حکم اعدام نیست اما خشونت هم از ضریب باالیی برخوردار است .پس چه عاملی به این افزایش خشونت در این ایالتهایی که اعدام هم نیست کمک کرده است؟
خشونت در جامعه تابع عاملهای مختلف است که یکی از آنها مجازاتهای خشونت آمیز است .باید همه ابعاد در نظر گرفته شود. خشونت باید از مجازات جرمها برداشته شود. در سطح جامعه و حتا بازیهای کودکان، باید مجازاتهای خشونتآمیز را با حکمهای بهتر جایگزین کنیم .اگر ما معتقد باشیم که انسان سالم به طور معلوم رفتار خشونت آمیز نمیکند باید به دنبال عاملهای ایجاد خشونت برویم و آن را حذف کنیم .کمال جامعه را به سمت رفتارهای غیر خشن هدایت کرد .وقتی آموزش کافی برای دوری از خشونت داده شود.
8
ممکن است برای جرمهایی مانند مواد مخدر و مواردی از این دست بشود در زمان کوتاه در ایران مجازات جایگزینی پیشنهاد کرد ،اما برای مجازاتهایی مانند قتل نفس چه مجازات جایگزینی میتوان پیشنهاد داد که از نظر حجم مجازات بتواند تامین کننده عدالت هم باشد؟
حبس ابد بدون بخشش مجازات جایگزینی است که در بسیاری از کشورها اعمال میشود. این مشخص است که فرد برای باقی عمرش را در زندان خواهد بود .میشود شرایط زندان را سختتر کرد .از طرفی هم ترویج فرهنگ بخشش توسط اولیا دم هم میتواند یک راهکار مناسب باشد .این که بازماندهگان با دریافت یک خسارت درک کنند که میتوانند از فرد بگذرند و باور کنند این بهتر از آن است که جان کس دیگری هم گرفته شود.
همه در ایران میدانند در آیین دادرسی کیفری و حقوقی ایران چیزی به اسم عدالت محض وجود نـدارد .به همین دلیـل همینموضوعمیتوانددر بین افراد ترس از حکومت و نه جرم و یا مجازات عمل قتل را ایجاد کند.
9
«تراژدی مضاعف برای ایرانیان» محمد افرازه
ناپدید شدن هواپیمای بوئینگ ۷۷۷هواپیمایی مالزی با تعداد زیادی سرنشین از ملیتها و نژادهای مختلف این روزها در پیــشخوان خبـر بیشـــتر خبرگـزاریهای جــهان دیده میشود .هر روز جمع کثیری از مخاطبین خبر ،میان سایتهای مختلف به دنبال یافتن اطالعی از سرنوشت این پرواز هستند. نحوه مفقود شدن این هواپیما و این که بدون هیچ و خبر و هشداری از جانب خلبان ناپدید شده و در پی آن سکوت ۵ ساعته مسئولین فرودگاه مالزی و سپس انتشار خبر حضور دو مسافر با گذرنامه جعلی در جمع مسافران ،ظن را به سمت تروریستی بودن ماجرا کشاند.
روز گذشته (دهم مارچ -۲۰۱۴دو روز پس از سقوط هواپیما) اما ناگهان با اعالم این خبر که حاملین این دو گذرنامه ایرانی بودند موجی از اخبار رسانهای جهتدار فضای سایبر را فرا گرفت .البته بعد از ظهر امروز سه شنبه بوقت محلی فرمانده پلیس مالزی با اعالم هویت یکی از این دو نفر و تاکید بر این که فرد شناسایی شده عضو هیچ گروه تروریستی نیست باعث شد موضوع الاقل در بعضی از رسانهها از دیدگاهی عقالنیتر و به دور از احساسات بررسی شود. متاسفانه همه ما به خوبی میدانیم که بسیاری از این جهت گیریها در مورد ایرانیان به دلیل رفتار و اعمال و به خصوص اظهارنظرهای نابخردانه حکومت ایران است .تاثیر این رفتارها متاسفانه روی زندگی و آینده تکتک مردم و جوانان ایرانی نمود عینی و عملی پیدا کرده .حتا اگر دور از وطن و در غربت و با نام یک ایرانی مهاجر روزگار را سپری کنند.
10
در ماجرای پاسپورتهای دزدی و هواپیمای ربوده شده و دو جوان که ساعاتی تلویحن به
دردنـاک آنجاسـت که در ابتدای به سـاکن آن چنان بر سر هویت ایرانی مهر بدنامی زده شده است که کسی به این فکر نیست این دو نفر انسانهایی بودند که چه بسا بخاطر حفظ جان خود از کشور خارج شده و بناچار راههای مختلف را برای رهایی میآزمودند.
از تمامـی خانوادههای نگـران مسافران خبرهای منتشر شده است اما کسی به فکر خانواده و یا مادر این دو جوان نیست، اصلن انگار جان ایرانی دیگر ارزشی ندارد تروریست بودن متهم شدند تراژدی ماجرا آن جاست که این دو انسان در سنی که باید از سادهترین حقوق انسانی بهرهمند باشند به آب و آتش زده و برای رهایی از جهنمی که نام وطن بر آن قرار داده شده به لطایف و الحیل قصد خروج از کشور و رسیدن به دنیای آزاد را میکنند. وقتی دقیقتر به موضوع نگاه کنیم بصورت زجرآوری فقدان نگاهی همسان با دیگر ملیتهای حاضر در این پرواز را به نسبت این دو جوان در خواهیم یافت ،سفر و یا مهاجرت با غیر از مدارک واقعی و رسمی به هر حال مذموم است و نگارنده در پی آن نیست که بر این امر صحه گذارد اما دردناک آنجاست که در ابتدای به ساکن آن چنان بر سر هویت ایرانی
مهر بدنامی زده شده است که کسی به این فکر نیست این دو نفر انسانهایی بودند که چه بسا بخاطر حفظ جان خود از کشور خارج شده و بناچار راههای مختلف را برای رهایی میآزمودند. از تمامی خانوادههای نگران مسافران دیگر خبرهایی منتشر شده است اما کسی بفکر خانواده و یا مادر این دو جوان نیست ،اصلن انگار جان ایرانی دیگر ارزشی ندارد. در این سالها چنان هویت ملی ایرانی را حکومت فاسد و ناتوان جمهوری اسالمی ،به نابودی کشانده است که در صورت وقوع هر اتفاقی در دنیا اگر نامی از فردی ایرانی در بروز آن واقعه برده شود ،در درجه اول همه به او مشکوک و مظنون هستند و سپس در صورت رفع ظن ،ارزشش به عنوان یک انسان مورد توجه قرار میگیرد .این روزها همه ایرانیان درگیر این نوع برخورد هستند و یا اگر خود تجربه مستقیمی در این باره نداشتهاند، شنیدهاند که بطور مثال در فالن فرودگاه و یا مرکز عمومی و یا مراکز دولتی چگونه با فرد رفتار و برخورد میکنند وقتی مطلع میشوند که ملیت ایرانی دارد. وجدان انسان به درد مینشیند وقتی تصویر این دو جوان را میبیند که با هزاران امید و آرزو دل به سفری پر خطر سپردهاند و با صرف هزینههای بسیار از روی ناچاری و استیصال
11
گام به راهی غیرقانونی برای رسیدن به دنیای آزاد نهادهاند و در اخرین مراحل با وقوع چنین اتفاقی ،سرنوشتی شوم را روبروی خود میبینند و جگرخراشتر ان است که کسی در دنیا افسوسی برای آنان ندارد و چه بسا که متهم به تروریست بودن هم میشوند. چه رفت بر سر هویت ما؟ چه ارزشی باقی مانده از هویت یک ملت؟ چرا باید جوانی با تهیه یک گذرنامه سرقت شده اقدام به سفر کند در حالیکه عضو هیچ گروه تروریستی هم نیست؟ از چه میگریزد؟ یادمان باشد که در گذشتهای نه چندان دور جایگاه بین المللیمان چه بود و اینک به چه روزگار افتادهایم .به هر حال این دو جوان بخاطر استفاده گذرنامه مجعول مجرم هستند اما قبل از مجرم بودن انسانند ،انسانی با هویت و ملیت به تاراج رفته و نابود شده ایرانی.
به هر حال این دو جوان به خاطر استفاده گذرنامه مجعول مجرم هستند اما قبل از مجرم بودن انسانند،انسانیباهویتوملیت به تاراج رفته و نابود شده ایرانی
● ایران به غنیسازی ادادمه میدهد | کارتون از رضا جوزانی
12
● چگونگی شکلگیری هشت مارس
«بینصیببودنزنانخاورمیانه از دستاورد هشت مارس»
هشت مارس یکی از آن روزهایی است که مردمان مترقی جهان آن را جشن میگیرند .در یک چنین روزی یعنی روز ٨مارس ١٨٧۵زنان کارگر کارخانجات شهر نیویورک برای بهبود شرایط کارشان و اعتراض به پایین بودن سطح دستمزدشان دست به تظاهرات زدند که پلیس به طور وحشیانه آن را سرکوب کرد که باعث زخمی شدن و دستگیر شدن تعداد زیادی از آنان شد. اکرم اسدی این اعتراضات هر ساله تکرار شد ،تا اینکه در ٨مارس ١٩٠٧در تظاهرات به اعتراض ١٠ ساعت کار روزانه که تعداد زیادی از مردان کارگر نیز در آن شرکت کردند ،این بار نیز این تظاهرات ،همچون سالهای گذشته سرکوب و منجر به دستگیرشدن بسیاری از آنان شد اما این تظاهرات منجر به آن شد تا در سال ١٩٠٨حزب سوسیالیست امریکا به تشکیل کمیته ملی زنان برای کمپین حق رای زنان در انتخابات اقدام کند. در همان سال کارگران زنبافنده با خواست
ممنوع کردن کار برای کودکان و کسب حق رای برای زنان در نیویورک دوباره دست به تظاهرات زدند. رویدادهای ٨مارس همان سال باعث شد که در سال بعد یعنی ١٩٠٩این روز بهعنوان نخستین روز ملی زنان در امریکا تثبیت شود و کنگره بینالمللی سوسیالیستها در سال ١٩١٠در کپنهاگ دانمارک برگزار شود. کالرا زتکین زن سوسیالیست از حزب سوسیال دمکرات آلمان ٨مارس را به عنوان روز جهانی مبارزه زنان پیشنهاد میکند .کنگره این پیشنهاد را تصویب میکند .یک میلیون زن سوسیالیست کارگر و دیگر اقشار اجتماعی
با شـروع جنگ جهانی اول میلیونها مـرد به جبهههـا گسیل شـدند. زنان سوسیالیست در این سالها تظاهرات ٨ مـارس را علیه جنگ و کشتار و خرابی ناشـی از آن را برگزار کردند.
13
همراه مردان خواهان حقوق سیاسی اجتماعی برابر برای زنان و مردان شدند ،آنها ٨مارس ١٩١١در کشورهای آلمان دانمارک،سویس و استرالیا تظاهرات بر پا کردند و خواهان حق رای و حق کار و آموزش حرفهای برای زنان شدند. در همین سال در روسیه و چین هم تظاهراتی به مناسبت ٨مارس برگزار شد در مدتی کمتر از یک هفته از ٨مارس در آتشسوزی تریانکل ،در شهر نیویورک به خاطر نبود دستگاهای امنیتی و بدی شرایط کار ١۴٩زن کارگر جان باختند .همین موضوع باعث شد که تظاهرات ٨مارس سال بعد به طور وسیعی
سیاست
با رشد جنبش زنان در دهه ۶٠این روز هم بار دیگر اهمیت یافت سال ١٩٧۵از طرف سـازمان مللمتحدسالبینالمللی زنان اعالم شد و دو سال بعدتر یعنی سال ١٩٧٧ یونسـکو ٨مارس را به عنوان روز جهانی زن به رسمیتشناخت. هر چند یک قرن به طول انجامید که سازمان ملل روز زن را اعالم کند و دو سال بعد از آن یونسکو نیـز آن را به رســمیت بشناسد. در سراسر دنیای متمدن برگزار گردد و بدی شرایط کار مورد اعتراض قرار گیرد و محکوم گردد.
با شروع جنگ جهانی اول میلیونها مرد به جبههها گسیل شدند .زنان سوسیالیست در این سالها تظاهرات ٨مارس را علیه جنگ و کشتار و خرابی ناشی از آن را برگزار کردند. و در ٨مارس ١٩١٧در دوسیه زنان علیه افزایش قیمتها و تعطیلی کارخانجات و اجراج کارگران دست به تظاهرات زدند .این تظاهرات در رویداد انقالب فوریه همان سال در روسیه که منجر به خلع سلطنت از آخرین تزار روسیه شد ،تاثیر زیادی گذاشت. با رشد جنبش زنان در دهه ۶٠این روز هم بار دیگر اهمیت یافت سال ١٩٧۵از طرف سازمان مللمتحد سال بینالمللی زنان اعالم شد و دو سال بعدتر یعنی سال ١٩٧٧یونسکو ٨مارس را به عنوان روز جهانی زن به رسمیت شناخت. هر چند یک قرن به طول انجامید که سازمان ملل روز زن را اعالم کند و دو سال بعد از آن یونسکو نیز آن را به رسمیت بشناسد. از آن زمان تا به امروز بیشتر از یک قرن میگذرد ،قرنی که پیشرفت بشریت از هر لحاظ چشمگیر بوده است و حتا میگویند، بشریت در این یک قرن اخیر به اندازه کل تاریخ بشریت پیشرفت داشته است. اکنون سوال اینجاست چرا این همه پیشرفت هنوز شامل زنان خاورمیانه نبوده است .باید دید اشکال کار کجاست و چرا هنوز
14
در خاورمیانه زنان سهم چندانی از این عدالت و برابری ندارند و در ٨مارس ١٩١٧در دوسیه زنان علیه افزایش قیمتها و تعطیلی کارخانجات و اجراج کارگران دست به تظاهرات زدند .این تظاهرات در رویداد انقالب فوریه همان سال در روسیه که منجر به خلع سلطنت از آخرین تزار روسیه شد ،تاثیر زیادی گذاشت. با رشد جنبش زنان در دهه ۶٠این روز هم بار دیگر اهمیت یافت سال ١٩٧۵از طرف سازمان مللمتحد سال بینالمللی زنان اعالم شد و دو سال بعدتر یعنی سال ١٩٧٧یونسکو ٨مارس را به عنوان روز جهانی زن به رسمیت شناخت. هر چند یک قرن به طول انجامید که سازمان ملل روز زن را اعالم کند و دو سال بعد از آن یونسکو نیز آن را به رسمیت بشناسد. از آن زمان تا به امروز بیشتر از یک قرن میگذرد ،قرنی که پیشرفت بشریت از هر لحاظ چشمگیر بوده است و حتا میگویند، بشریت در این یک قرن اخیر به اندازه کل تاریخ بشریت پیشرفت داشته است. اکنون سوال اینجاست چرا این همه پیشرفت هنوز شامل زنان خاورمیانه نبوده است .باید دید اشکال کار کجاست و چرا هنوز در خاورمیانه زنان سهم چندانی از این عدالت و برابری ندارند
● به جرم توهین به پیامبر
«طناب دار و مجازات مرگ برای سخن گفتن»
در خبرها خواندیم که جوانی مشهدی و سی و چهار ساله به نام «روح اله توانا» به جرم توهین به پیامبر و رهبری با حکم اعدام از سوی قاضی روبرو شده و حاال این حکم به تایید دادگاه تجدید نظر رسیده است. شهرزاد کریمی طبق معمول روند دادرسی و محاکمه و پرونده و چگونگی وقوع جرم «البته به زعم قوانین نظام اسالمی» در هالهای از ابهام قرار دارد و رسانهها از این واقعه اطالعات اندکی در دست دارند .طبق معمول هیچکس پاسخگو نیست. تصور اینکه یک سیستم قضایی بدلیل اظهار نظر حاال هر چه که باشد فردی را به مرگ محکوم کند در دنیای امروز غیرقابل باور، برای بسیاری است .شخصی که نه اسلحهای بدست گرفته و نه به کسی آسیب وارد کرده است ،حاال باید هر روز و هر شب تصور کند که بر دار است و مرگ را با تمام وجود حس کند. آیا فرض بر اینکه شخصی توهینآمیزترین حرفها را بزند ،این مجازات یعنی بدرود همیشگی با زندگی سزای اوست؟ زندگی که برای همه انسانها عزیزترین چیزی است که دارند. این طور که گفته شده و بنا بر ادعای مادر او، او در حال مستی حرفهایی را زده که به زعم نظام و البته قاضی توهین به پیامبر اسالم و رهبری است. اینکه چطور این فایل صوتی که در کامپیوتر روح اله بوده است و به دست ماموران افتاده و اینکه چگونه و چطور بر اساس یک فایل
صوتی در کامپیوتر شخصی ،قاضی حکم مرگ را صادر کرده و البته مراحل دیگر پرونده در هالهای از ابهام قرار دارد .به دلیل عدم دسترسی به اخبار واقعی در ایران درباره این پرونده بسیاری از مسایل پوشیده و روشن نیست .چیزی که مسلم است این است که این جوان سی و چهار ساله با مجازات مرگ روبرو است و حکم اعدام او توسط دادگاه تجدید نظر هم تایید شده است. مادر متهم در نامهای به فعاالن حقوق بشر از آنها درخواست یاری کرده است .او به طور تلویحی توضیح داده که روحاله از وضعیت روحی مناسبی بهره نمیبرد و اظهاراتش را در زمان مستی بیان کرده است. از آنجا که در شرایط فعلی دست همه برای اقدام اجرایی در این زمینه کاملن بسته است و تنها و تنها میتوان با انتشار بیانیه از سوی سازمانهای مدافع حقوق بشر و آزادی بیان و امثالهم ،حکومت را تحت فشار گذاشت، بهترین کار اطالع رسانی است و بس. این روش در بسیاری از موارد به دلیل اینکه هزینه اعدام را برای رژیم باال برده موثر افتاده است .شاید در بسیاری موارد دیگر متاسفانه، به دلیل عدم اطالع رسانی حتا ما نامی هم از قربانیان نشنیدیم و اتفاقی که نباید بیفتد پشت
15
دیوارهای بلند زندان و مخفیانه افتاده است .اما الاقل در مواردی مثل این میتوان جلوی این عمل غیر انسانی و بدوی را گرفت یا الاقل امیدوار بود که شاید متوقف میشود. واقعیت این است که به دلیل فشار اقتصادی فراوان و اینکه رژیم امیدوار است از طریق برداشته شدن تحریم مشکالتش اندکی کمتر شود ،میتوان امیدوار بود که الاقل در این برهه زمانی تن به تغییر چنین احکامی الاقل به صورت موردی بدهد. هر جانی ارزشمند است و مسلمن ارزش این را دارد که از هر تالش جمعی برای حفظ آن فروگذار نکرد.
● به اعتبار تقاضا
«سقط جنین و تبعات آن» سولمازمحمودی
قانونگذاری و فرهنگ در یک رابطه متقابل و تعیین کننده با یکدیگر هستند .در کشورهایی که قانونگذاری منوط و مشروط به مذهب باشد ،نقش کلیدی را در این رابطه مذهب بازی میکند.
چگونه و تا چه حد قانونگذاری و فرهنگ بر یکدیگر نفوذ داشته و میتوانند تاثیرگذار باشند، وابسته به عوامل مختلف و در میان عوامل مهم، تمایل و نیاز جامعه ،پذیرش و حمایت اجتماعی و قانونی میباشد که به عالوه و با توجه به شرایط و فضای سیاسی ،قوانین ،اهداف و آرمانها تعریف و تعیین میشوند و با نقش کلیدی مذهب سرنوشت فرد و جامعه در این چارچوب شکل میگیرد ،به این معنا که مذهب تعیین کنندۀ تمامی جنبههای زندگی فردی و اجتماعی میباشد که همراه با محدودیتهای قانونی و فردی خواهد بود .برخی مسایل که در وهله اول و مهمتر یک موضوع خصوصی و شخصی محسوب میشوند ،مشمول قانونگذاری مذهبی قرار گرفته و تابع جنبههای فرهنگی به عنوان ش و ضدارزش ،معیار ،هنجار و ناهنجار و یا ارز تابوها شناسایی و شکل میگیرند. در این مجموعه میتوان به موضوع سقطجنین اشاره کرد که اگرچه در بسیاری از کشورها و
16
محافل مسئلهای پذیرفته شد ه میباشد ،اما همچنان مورد بحث قرار دارد و مناقشه برانگیز است و در برخی از کشورها هنوز به عنوان یک تابو تلقی میشود .به ویژه هنگامی که سقطجنین منوط و مشروط به قوانین مذهبی، فرهنگ و موقعیت اجتماعی و اقتصادی باشد، بسترسازی گفتمان در این مورد بسیار سخت و شکستن تابو غیرممکن به نظر میرسد .بحث سقطجنین در جامعه امروز ایران به عنوان یک معضل ،دارای ابعاد پیچیدهای است ،اما به دلیل شرایط فرهنگی حاکم بر کشور ،اصولن تبعات آن همیشه پنهان مانده است. نخستین قانون در این مورد پس از مشروطیت به تصویب رسید که در آن با نگرش آزادىخواهانه به سقط جنین ،مواردى از سقط ،مجاز شمرده شده بود .اما این قانون بر اثر فشار افکار عمومى، هیچگاه به اجرا گذاشته نشد .با پیروزى انقالب اسالمى و تصویب قانون مجازات اسالمى بر پایه فقه شیعه در سال ،۱۳۶۲در مواد متعددى
تکلیف سقط جنین و احکام تکلیفى و وضعى آن معیین شد که نگاهى سختگیرانه به مسئله سقطجنین داشت و آن را نوعى قتل معرفى مىکرد که در صورت عمدى بودن ،قصاص در پى داشت. طبق این قانون اگر سقط جنین عامدانه و غیر ضرورى باشد ،افزون بر دیه ،مرتکب عامل سقط به مجازاتهاى کیفرى مانند حبس و یا قصاص محکوم خواهد شد .اما در صورتى که سقط ناخواسته و غیرعمد باشد و یا از سر ضرورت و براى نجات جان مادر صورت گیرد ،مسئله دیگر جنبه کیفرى ندارد ،لیکن در هر حال دیه بر عهده عامل سقط خواهد بود .این محکومیت و یا لزوم پرداخت دیه ،مادر را نیز در صورتى که عامل سقط باشد ،در بر مىگیرد. براى نخستین بار در اسفند ۱۳۸۱سمینارى درباره سقط جنین با نام «سمینار بررسى جامع ابعاد سقط جنین در ایران» در کرمانشاه تشکیل شد و در نتیجه و با همکاری سازمان پزشکى قانونى کشور در دى ماه ،۱۳۸۲این سازمان دستورالعمل موارد مجاز سقط جنین به تفصیل معرفى و براى مجریان ابالغ کرد .طبق این دستورالعمل که به امضاى رییس قوه قضاییه نیز رسید ،سقط جنین در ۵۱مورد قانونى شناخته شد ۲۲ .مورد از سقطهاى قانونى مربوط به وضع مادران است و به اصطالح موارد «مادرى سقط درمانى» نامیده مىشود ۲۹ .مورد باقى مانده ناظر به موارد «جنین سقط درمانى» است. طبق این دستورالعمل در صورت گواهى سه پزشک متخصص مبنى بر ضرورت سقط جنین در موارد تعیین شده و تایید پزشکى قانونى و گواهى محاکم صالحه و رضایت قطعى زن و شوهر ،در صورتى که جنین کمتر از چهار ماه داشته و ولوج روح در او صورت نگرفته باشد، سقط درمانى انجام مىشود .اما این درخواستها تنها در ادارات کل پزشکى قانونى مراکز استانها پذیرفته و بررسى مىشود .تمامی این ۵۱مورد، ناظر به بیمارىهاى وخیم و درمان ناپذیرى هستند که مادر یا جنین را همواره رنج مىدهند و دو معیار اصلی در تعیین آنها دخیل بوده است: .۱سالمت مادر .۲ ،وضع جسمانى و اختالالت جنین. قانون سقطجنین به وضوح نشان میدهد که این ۵۱مورد ،حق انتخاب و تعیین سرنوشت زنان را نادیده گرفته و بدون توج ه به خواسته و نیاز آنها
وضع شدهاست .محدودیتهای ناشی و عواقب این قانون بر پایۀ مذهب تاثیر عمدهای بر زندگی زنان دارد و این تنها آنان نیستند که از عواقب آن رنج میبرند .ریشهیابی و پیدا کردن راه حل مناسب برای موضوع سقطجنین بسیار پیچیده و بغرنج میباشد .بسیاری در مورد سقطجنین فقط با در نظر گرفتن جنبه اخالقی و مذهبی آن قضاوت میکنند و عوامل اجتماعی ،فرهنگی و اقتصادی آنرا (آگاهانه) نادیده میگیرند. از موضوعهای مرتبط به سقطجنین روابط خارج از ازدواج و تبعات آن میباشد .آزادی روابط جنسی و برشمردن آن از مصادیق حقوق بشر و با مسلم و بدیهی فرض کردن آزادی روابط جنسی ،زمانیکه شامل محدودیتهای قانونی و فرهنگی باشند ،پیامد و اثرات منفی بیشتری برای زنان به همراه دارد .محدودیتها و قانونگذاری نمیتواند مانع داشتن رابطه جنسی (به عنوان یکی از بخشهای شاید اجتناب ناپذیر یک رابطه) شوند و از آن پیشگیری کنند .افراد الزامن با هدف ازدواج وارد یک رابطه نمیشوند. حال اگر در این رابطه زن باردار شود و امکان سقطجنین وجود نداشته باشد ،حتا با بهترین نیت طرفین ،سرنوشت آنها وابسته به قانونگذاری و اینگونه تعیین میشود .ازدواجهای اجباری در بسیاری از موارد محکوم به شکست هستند و کانون گرم و امن برای اعضای خانواده ،تبدیل به منشاء تنش ،دعوا و سلب آرامش میشود که در بسیاری از موارد نیز منجر به طالق خواهد شد.
17
بسیاری با در نظر گرفتن آینده کودک ،از جمله به دالیل اقتصادی و نامطلوب بودن شرایط خانواده ،سقط جنین را انتخاب میکنند و عدم دسترسی به سقطجنین منجر به تولد کودکان ناخواسته میشود .همچنین محدودیتهای قانونی در برخی از موارد به دلیل ناامن بودن سقط جنین غیرقانونی و تهدید جدی برای جان
براى نخسـتین بــار در اسفند ۱۳۸۱سمـینارى درباره سقـط جنین با نام «سمیـنار بررسى جامـع ابعادسقطجنیندرایران» در کرمانشاه تشکیل شد و در نتیجه و با همکاری سازمان پزشکى قانونى کشور در دى ماه ،۱۳۸۲ این سازمان دستورالعمل موارد مجاز سقط جنین به تفصیل معرفى و براى مجریانابالغکرد.
سیاست
بعضی از زنان به دالیل مختلف از جمله ترس و فقدان منابع مالی کافی متوسـل به سقـطجنین دارویی با مصرف قرص «مــیزوپروستـول» و آمپول «پروستاگلندین» میشوند. زنان ،منجر به صرف نظر از انجام سقطجنین میشود و به این شکل سرنوشت یک خانواده رقم میخورد .در چنین شرایطی سالمتی خانواده نیز در خطر است و زندگی یک فرزند در اصل ناخواسته شکل میگیرد. در موارد دیگر بارداری ناخواسته منجر به اتمام رابطه و ترک زن میشود .در این وضعیت زن با مشکل بزرگی تنها گذاشته شده و به تنهایی مجبور به پیدا کردن را ه حل میباشد و عدم دسترسی به سقطجنین به معنای تباه شدن آینده آن زن میباشد .یکی از روشهایی که زنان در ناامیدی و نداشتن گزینه به آن متوسل میشوند ،تالش اغلب ناموفق و بسیارخطرناک «سقطجنین» با وارد کردن اشیاء و اجسام تیز خارجی به داخل واژن میباشد که نه تنها جنین سقط نمیشود بلکه منجر به خونریزیهای بسیار شدیدی میشود که در برخی از موارد منجر به مرگ زن میشود .و متاسفانه برای برخی از زنان هیچ راه حلی بهغیر از خودکشی وجود ندارد. اثرات منفی این قانون محدود به روابط خارج از ازدواج نمیشود .باردای در ازدواج یکی از مسایلی است که میتواند باعث بوجود آمدن اختالف شود .در صورتیکه زن به هر دلیلی آمادگی بارداری را نداشته باشد و همسر وی این انتخاب را محترم نشمرده و نپذیرد ،زن میتواند با انجام سقطجنین بارداری ناخواسته را پایان دهد و طبیعتن آن را از همسر خود مخفی خواهد کرد .و این نه برای سالمتی روحی زن مناسب است که مجبور به رنج بردن در تنهایی
و سکوت است ،و نه پنهان نگهداشتن این امر میتواند بهبود بخش رابطه باشد .بهعالوه در موارد دیگر که سقطجنین یک انتخاب آگاهانه و سنجیده بر اساس شرایط یک زو ج میباشد ،به علت محدودیتهای قانونی حق انتخاب از آنها گرفته شده و در بسیاری از موارد سقطجنین غیرقانونی تنها راه حل ممکن میباشد. هزینه سقطجنین غیرقانونی بسیار باال و در توان پرداخت همه نمیباشد و بسیاری از زنان (و مردان) مجبور به پرداخت این هزینه با تقبل همه عواقب آن هستند .همچنین یافتن پزشکی قابل اطمینان چه از لحاظ دانش و چه از نظر تجهیزات پزشکی احتیاط توام با ترس و استرس شدید میباشد .در مواردی سقطجنینهای غیرقانونی در مراکز غیربهداشتی و ناامن انجام میگردد که فاقد حداقل امکانات مورد نیاز هستند که ریسک باالی جانی برای زنان را به همراه داشته و در پارهای از موارد حتی منجر به مرگ ایشان میگردد. بعضی از زنان به دالیل مختلف از جمله ترس و فقدان منابع مالی کافی متوسل به سقطجنین دارویی با مصرف قرص «میزوپروستول» و آمپول «پروستاگلندین» میشوند .این داروها در بازارهای سیاه خرید و فروش میشوند و در بسیاری از موارد دارویی که در اختیار متقاضی قرار میگیرد فاسد و بدون استاندارد بوده و بعد از استفاده مرگ زن را به همراه دارد. از دیدگاه اقتصادی نیز محدودیتهای قانونی سقطجنین عواقب بسیار منفی را به همراه دارد .برای برخی پرداخت هزینه سقطجنین غیرقانونی و تهیه دارو بسیار سخت و شاید حتی غیرممکن باشد .چنین شرایطی برای زنان با موقعیت اقتصادی و اجتماعی ضعیفتر زیان بیشتری خواهد داشت و با توجه به شرایط فرهنگی ایران ،نه تنها نگاه داشتن بچه برای زنی که ازدواج نکردهاست غیر ممکن است ،بلکه شرایط اقتصادی زنان در کل نیز یک مانع عمده می-باشد .از دیگر تاثیرات منفی محدودیتهای قانونی بوجود آوردن و آمدن بازارهای سیاه و شغلهای کاذب به عنوان یک معضل اقتصادی میباشد .در نتیجه دالیل اقتصادی عدم دسترسی به سقطجنین نه تنها منجر به شکاف (بیشتر) بین اقشار و اختالفات طبقاتی در جامعه میشود همچنین معضالت اقتصادی برای جامعه به همراه دارد.
18
ارایه یک چشمانداز زنانه در مسایل اجتماعی کنونی برای الهام بخشیدن به راه حلهای خالقانه و جدید ضروری است .با مطرح کردن پرسشهای کلیدی ،در نظر گرفتن شرایط و دیدگاههای مختلف میتوان فضایی برای راه حلهای خالق ،جدید و بازگو کننده نیاز جامعه ایجاد کرد .برای بازتاب دیدگاه زنانه در مسایل پیچیدهای مانند سقطجنین ،افزایش مشارکت زنان و مردان در به چالش کشیدن نگرشهای فرهنگی و مذهبی و حمایت از مطالبات زنان نقش حیاتی را دارند. همچنین با تقویت موقعیت اقتصادی زنان، افزایش قابلیت دسترسی و اطالع رسانی و آگاهی کافی در مورد روشهای مختلف پیشگیری از بارداری ،آموزش جنسی همچنین برای مردان ،بهعالوه دسترسی به قرصهای پیشگیری اضطراری از بارداری پس از مقاربت (اگر بعد از زمان مقاربت مصرف شوند ،میتواند از بارداری پیشگیری کند) از جمله راهحلهایی هستند که در طی زمان اثرات مثبتی بر سالمت زنان و جامعه خواهند داشت .محدودیتهای قانونی سقطجنین را کاهش نمیدهد ،بلکه آنرا ناامن و پرخطر ساخته و در نتیجه موجب تهدید جسمی و جانی زنان و همچنین افزایش چشمگیر معضالت و ناهنجاریهای اجتماعی میگردد. تحوالت سازنده سیاسی برای بهبود جایگاه و وضعیت قانونی زنان منوط به تغییر بنیادین در قانون اساسی جموری اسالمی میباشد که در دراز مدت منجر به تغییر الگوی فرهنگ عامه در رویارویی با تابوهای اجتماعی رایج در مورد زنان و مشکالت ایشان خواهد شد. نباید فراموش کرد که مهمترین موضوع سالمت و حق تعیین سرنوشت زنان میباشد .بارداری و مادر شدن یکی از تجربههای زیبا و فوقالعاده زندگی یک زن است و از آنجا که سرنوشت و آیند ه یک زن با جنینى که قرار استزاده شود گره خورده است ،این آزادی و حق انتخاب باید برای یک زن مهیا باشد که خود او و نه قانون، جامعه ،فرهنگ و شرایط اقتصادی تعیین کننده و دخیل در سرنوشت او باشد و او مىتواند و باید درباره خود و جنین تصمیم بگیرد .تنها داور نهایى درباره اخالقى بودن یا نبودن سقط جنین، خود زن است. یک زن وقتی یک مادر است که خود این انتخاب را کند.
● اقتصاد مقاومتی | کارتون از رضا جوزانی
19
● با اعالم نام دو ایرانی در بین مسافران پرواز مفقود شده
«آیا دولت مالزی میخواهد نام ایرانیها را پررنگ کند» در حالیکه هنوز هیچ خبر موثق و روشنی از وضعیت پرواز شماره «ام اچ »۳۷۰شرکت هواپیمایی مالزی اعالم نشده است .موضوع ورود دو سرنشین این هواپیما که با دو گذرنامه جعلی ایتالیایی و اتریشی بلیتهایشان را خریداری کردهاند بر اما و اگرهای این موضوع افزوده است. اردوان روزبه بلیت اعالم کرده که خریدار فقط به دنبال خرید بلیت ارزان بوده و اصراری به انتخاب پروازی خاص نداشته است.
«ایبی تایمز» در گزارشی اعالم کرده بود که دو بلیت با پاسپورتهای غیرقانونی توسط یک واسطه فروش بلیت به نام علی و با ملیت «ایرانی» در تایلند فروخته شده بوده است .در گزارشی از «فاینشال تایمز» نیز این گمانه زنی شده بود که ممکن است با توجه به سرقتی بودن پاسپورتها موضوع یک عملیات «تروریستی» مطرح باشد .در حالیکه متصدی آژانس فروشنده
پس از این که ساعتهای آغازین روز شنبه هشتم مارچ هواپیمای ۷۷۷بویینگ شرکت هوایی مالزی ،ناگهان پس از طی حدود یک ساعت پرواز در ارتفاع سی و هفت هزار پایی ناپدید شد تالش برای یافتن سرنشینان و روشن شدن وضعیت آن آغاز شد و این شروع تشویش و انتظار در مورد سرنوشت ۲۳۹مسافر این پرواز به مقصد چین شد .پس از اعالم وضعیت فوقالعاده نزدیک به هفت کشتی از کشورهای مختلف وارد منطقه آبهای کشور ویتنام شدند تا شاید بتوانند وضعیت این هواپیما را روشن کنند .کاری که تاکنون به هیچ نتیجه روشنی نرسیده است ،چرا که از این هواپیما هیچ اثری باقی نمانده .بنابر گفته مقامات هواپیمایی کشور مالزی دو لکه نفتی در سطح منطقه روز گذشته دیده شده بود که پس از بررسی ،مرتبط با هواپیمای مفقود شده نبود. اما اینک موضوع دو پاسپورت مفقود شده که دو مسافر با آن سوار هواپیما شدهاند ابعاد دیگری از ماجرا شده است .در حالی که پلیس بینالملل
20
اعالم میکند پیشتر در بانک اطالعاتی خود مشخصات این دو پاسپورت را اعالم کرده بوده، اشاره میشود این کم کاری پلیس مرزبانی مالزی است که این دو فرد با پاسپورتهای غیر قانونی سفر کردهاند ،از آنطرف برخی منابع در مالزی میگویند که به سرنخهایی رسیدهاند که این دو فرد ایرانی بودهاند. البته این پلیس اعالم میکند که هنوز قصد انتشار اطالعات را تا تکمیل شدن تحقیقات ندارد اما ساعاتی پیش در بخش «آی ریپورت» سی ان ان فردی با گذاردن یک عکس دست جمعی اعالم کرده است که این دو فرد به هویتهای پوریا با پاسپورت تقلبی اتریشی و «رضا» با پاسپورت تقلبی ایتالیایی در این هواپیما حضور داشتهاند .فرد گذارنده این پست
دو فرد به هویتهای پوریا باپاسپورتتقلبیاتریشی و رضا با پاسپورت تقلبی ایتالیایی در این هواپیما حضورداشتهاند
که با شناسه « »mamadDCاولین پست خود را امروز دهم مارچ گذارده است به نظر میرسد با توجه به ترکیب نام گذاری شناسه و نوشتن نام «محمد» به شکل «ممد» که در بین ایرانیها مرسوم است ،یک ایرانی باشد. پیشتر پلیس مالزی اعالم کرده بود با توجه به حساسیت این موضوع از «افبیآی» درخواست همکاری کرده است. اما با گذشت زمان علیرغم حضور دهها خانواده مفقود شدهگان در فرودگاه کواالالمپور هنوز به درستی خبر روشنی از سوی مقامات مربوطه اعالم نشده است .اگر چه از سوی مسووالن در مالزی اشاره شده که با توجه به عدم یافتن هیچ نشانه و یا خبری خانوادهها
با گذشت زمان علیرغم حضــور دهها خانـواده مفــقود شدهگــان در فرودگاه کواالالمپور هنوز به درسـتی خبر روشنی از سوی مقامات مربوطه اعالم نشده است
باید منتظر خبرهای بد نیز باشند. نکتهای دیگر ،چرا باید موضوع نام دو ایرانی در این پرواز حساسیت دولت مالزی را برانگیزد؟ نکتهای که در این جریان وجود دارد به نظر میرسد میتواند در ادامه موج ایرانی ستیزی که از نزدیک به دو سال قبل در کشور مالزی که به نظر برخی خود دولت این کشور هم در آن نقش بازی میکند ،به راه افتاده است .این حرکت نیز علیرغم این که به طور رسمی مطرح نمیشود ولی در همین راستا میتواند به افزایش این ستیز کمک کند .از سویی پلیس بینالملل «اینترپل» اعالم میکند که ضعف پلیس مرزی مالزی بوده که «دیتا بیس» خود را به روز نکرده اما از سوی دیگر برخی موضوع احتمال عملیات تروریستی را مطرح میکنند .با قرار گرفتن این چند عنصر کنار هم شاید به حساسیت موضوع برای ایرانیها بتوانم پیبرد: «ملیت ایرانی ،پاسپورت جعلی ،احتمال عملیات تروریستی و حضور عناصر وابسته به جریان های تند رو ایرانی در شرق آسیا نظیر تایلند» در واقع به نوعی ممکن است این حرکت در سایه رو به جلو باشد که این کشور از سویی بی توجهی خود را نسبت به امور امنیتی در مرز هوایی خود را الپوشانی کند و از سویی دیگر به موضوع حساسیت برانگیز حضور ایرانیها در مالزی برای همراهی جو عمومی کشور بیافزاید.
21
...به نظر میرسد میتواند در ادامـه موج ایـرانی ستیزی که از نزدیک به دو سال قبل در کشور مالزی که به نظر برخی خود دولت این کشور هم در آن نقش بازی میکند، به راه افتاده است. به هر روی «اظهرالدین رحمان» رییس سازمان هواپیمایی مالزی میگوید که هنوز نتوانستهاند سر نخی بیابند و این پازل همه را متحیر کرده است .اما از سوی دیگر گروهی نیز بسیار خزنده با ربط مواردی نظیر عملیات تروریستی، پاسپورت جعلی و دو ایرانی سعی دارند به نوعی پای ایرانیان را در این موضوع باز کنند .موضوع مهاجرت غیر قانونی ایرانیان به امید شرایط بهتر برای زندگی موضوع تازهای نیست و همه ساله صدها ایرانی با روشهای غیر قانونی سعی در رسیدن به کشورهای اروپایی و استرالیا و سایر کشورهای غربی دارند.
رادیو کوچه سالی پر از شادی و امید و پر از پول! برای شام آرزو میکند. در فیسبوک facebook.com/radiokoocheh twitter.com/koochehonline در تویرت در یوتیوب youtube.com/radiokoocheh
و تارمنای رادیو کوچه
22
radiokoocheh.com
● نامه کبودوند به مناسبت روز جهانی زبان مادری
«به آپارتاید زبانی پایان داده شود» در آغاز ،روز جهانی زبان مادری را به ملت کرد ،اقوام و ملیتهای ایرانی و دیگر ملتهای در اقلیت دنیا تبریک گفته و ضمن تقدیر از اقدام شایسته مجامع جهانی ذیربط برای این نامگذاری و تاکید بر حق اقوام و ملتهای در اقلیت بر حفظ و پاسداشت زبان مادریشان، مراتب نگرانی عمیق خود را از برنامههای پاکسازی زبانی و سیاست آسیمیالسیون فرهنگی- هویتی اقوام و ملیتهای در اقلیت ایران ،ابراز و اعالم مینمایم. گزارش
متاسفانه در ایران چند ملیتی زبان مادری بیش از نیمی از ساکنان کشور از جمله زبان ملیتهای کرد ،ترک ،عرب ،بلوچ ،ترکمن و اقوامی چون مازنی و گیلکی قربانی آپارتاید زبانی و پروژه ضدحقوق بشری «تک ملت سازی مبتنی بر زبان واحد» گردیده است. هدف راهبردی این پروژه از چندین دهه پیش آغاز شده و هماکنون نیز در جریان است ،درگیر ساختن اقوام و ملیتهای ایرانی با سیاست
فارسیز کردن ،استحاله تدریجی و سرانجام آسیمیالسیون تام و تمام است .این پروژه که مورد تایید و حمایت همه جانبه دولت و حاکمیت فعلی نیز هست ،موجب شده تا تمامی امکانات و ابزارهای قانونی ،دولتی ،آموزشی ،تبلیغی و رسانهای در خدمت زبان فارسی و سیاست پارسی سیزاسیون قرار گیرد. این در حالی است که زبان مادری دهها میلیون کرد ،ترک ،بلوچ ،عرب ،ترکمن و ...نه تنها از هر گونه حمایتی محروم و ممنوع از تعلیم و آموزش گردیدهاند بلکه در ازای برنامههایی با هدف تخریب ریشه و اساس زبان اقوام و ملیتها، دولت هم اکنون از طریق دهها مرکز رادیویی و تلویزیونی محلی و دولتی در قالب پخش برنامه به زبانهای محلی در حال وارد ساختن ضربات کاری و ویرانگری بر پیکره و بنیان و اصالت این زبانها است. اما باید خاطرنشان نمود که زبان مادری هر قوم و ملتی دستاوردی بنیادی و بخشی جداییناپذیر از فرهنگ آن قوم و ملت است که به رفتارهای فردی ،اجتماعی ،قومی و ملی اینگونه جوامع شکل و فرم میبخشد و بسان ابزاری بیبدیل در انتقال میراث بشری عمل میکند .زبان مادری هر قوم و ملتی فارغ از چارچوبهای سیاسی
23
حاکم و صرفنظر از در اقلیت و یا در اکثریت بودن ،نماد موجودیت و نشان فرهنگ ،تاریخ، همبستگی ،پیوستگی و هویت آن قوم و ملت است. از اینرو حق بهرهگیری اقوام و ملتها از زبان مادری و حق حفظ و پاسداشت آن به مثابه یک دستاورد و یک ابزار و هم نماد و نشان ملی -قومی از حقوق بنیادین و انتقال ناپذیر بشر و جوامع انسانی است و همانگونه که اسناد بینالمللی حقوقبشر بر محترم شمردن این حقوق تاکید دارند ،باید حق برخورداری از آموزش و زبان مادری برای همه اقوام و ملیتهای ایرانی به صورت ریشهای و بنیادی تضمین و تامین گردد ،باید به تبعیض و آپارتاید زبانی و نقض حقوق فرهنگی پایان داده شود و ممنوعیتها الغا و موانع موجود برچیده شود تا ملیتهای کرد ،ترک ،بلوچ ،عرب ،ترکمن و هرقوم ایرانی بتوانند زبان خود را به فرزندانشان بیاموزند و با زبان مادری خویش آزادانه تعلیم و آموزش ببینند و از این طریق زبان و فرهنگ و هویت قومی -ملی خود را حفظ و تقویت نمایند. تهران -زندان اوین محمدصدیق کبودوند
● فراز و نشیب تاریخ زنان
«باورهای نادرستکهن ارث مادران امروز» اکرم اسدی
● عکس از افسانه
در طول تاریخ بشریت موقعیت زنان دارای فراز و نشیبهای زیادی بوده .به نوشته ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن، در برخی از قبایل اولیه وضع زنان چندان با بردگی فاصلهای نداشت و دربرههای از تاریخ نیز در برخی از نواحی حکومت و فرمانروایی در دست زنان بوده و در برههای دیگر از تاریخ بشریت زمانهایی هم بوده که رییس قبیله هرگز به کار مهمی دست نمیزد مگر آنکه قبل از آن ،نظر شورای خاصی را که از زنان مسن قبیله تشکیل میشد جلب کند.
زنان در زمانی که مرد تمام روز خود را به جستجوی شکار میگذراند ،کشاورزی را در کنار امور خانه فرا گرفت و به آن پرداخت و مردان که عایدات کشاورزی را بهتر از شکار دانستند به آن روی آوردند و زن را به مرور زمان از آن کنار گذاشتند و یا حداقل به حاشیه راندند.
24
کشاورزیصنعتی که امروز میتوان گفت پایدارترین صنایع برای بقای نسل بشر است ،از کشفیات زنانی است که روزگاری در کنار کارهای خانه به آن پرداختند .صنایع مدرن نساجی امروزین با ریسندگی و بافندگی زنان شروع شد و به این پایه رسید. پایه اکثر صنایع امروزی از زنانی آغاز شده که در کنار رسیدگی به امور خانه و خانهداری و اهلی کردن حیوانات به ریسندگی و کوزه گری و بافندگی نیز پرداختند اما زنان بنابه تفاوتهای فیزیکی و جسمی از جمله بچهدار شدن به مروز از این کارها کنار گذاشته شدند. در بخشی دیگر از کتاب تاریخ تمدن ،ویل دورانت میگوید :اگر از ناتوانیهای زیستشناسی زن چشم بپوشیم در آن هنگام از حیثت بلندی قامت و بردباری و چارهاندیشی و شجاعت ،زنان دستکمی از مردان نداشتند و مثل زینت و تجمل یا بازیچه جنسی مرد به وی نظر نمیکردند ،بلکه او بارها اگر ضرورت پیدا میکرد در راه فرزندان و
عشیره خود تا حد مرگ میجنگید. اگر در گذشته زنان به دلیل تفاوتهای زیستشناختی با مردان به حاشیه رانده شدند امروز دیگر با پیشرفت تکنولوژی ،نیازی به قدرت بدنی زن نیست و زن میتواند به جایگاهی برابر با مرد دست یابد. در جوامع جهان سوم این تفاوت جسمی نیست که مانع از ایجاد شرایط برابر مرد و زن میشود بلکه تفکرات کهنه و سنتهای غلطی است که در طی سالیان طوالنی در تمام جامعه حتا در ذهن خود زنان نیز رسوخ کرده است . متاسفانه عمق این فاجعه آنجا است که در ایران نماینده زن مجلس فحاشی به زن را خشونت نمیداند و از آن دفاع میکند و یا عضو کمیسیون زنان همین مجلس حمایت از زنان سرپرست خانوار را کاری نادرست میداند چون به نظر او حمایت از زنان باعث از هم پاشیدگی کانون خانواده میشود. با اطیمنان میتوان گفت اگر در جامعهای زنان از آزادی و برابری حقوقی و اجتماعی با مردان برخوردار باشند و تحت انقیاد سنتها و فرهنگ مردساالر قرار نگیرند ،آن جامعه بیشک جامعهای پیشرفته و متمدن خواهد بود،
چونکه زن دارای نقشی مهم و اساسی در شکلگیری شخصیت کودکان و خردساالن در بنیاد اولیه جامعه یعنی خانواده میباشد. زنی که بتواند به دور از تبعیض و نابرابری فرزند یا فرزندانشان را تربیت کند مسلمن فرد یا افرادی به جامعه تحویل خواهد داد که از هر لحاظ سالمتر و هوشمندتر است. هرجامعه از واحدهای کوچکتری به نام خانواده تشکیل میشود اگر مادری که خود از قید و بندهای سنن کهن و خرافات و گاه ظالمانه رها نباشد نمیتواند کودکانی سالم از لحاظ فکری و روحی پرورش بدهد و در نهایت با جامعهای ناسالم مواجعه هستیم که حتا قادر است افرد سالم آن جامعه را نیز دچار مشکالت عدیدهای بکند. مادری که خود گرفتار خرافات مذهبی و یا اداب و رسوم ناسالم و ظالمانه باشد دخترانی همانند خود و مادرانی ذلیل ،گرفتار و نادان و پسرانی گردنکش مانند همسرش را به جامعه تحویل خواهد داد و این چرخه همچنان ادامه خواهد داشت. د ر واقع این تفکرات زن است که از طریق فرزندانش وارد جامعه میشود و روابط و سنت و فرهنگ جامعه نیز بنا به درست یا نادرست بودن آن تفکرات شکل میگیرد .در جوامع جهان
25
سومی و بهویژه در خاورمیانه زنان متاسفانه بنابه دالیل مذهبی به این باور رسیدهاند که باید تحت کنترل و اختیار مرد باشد و تحت تاثیر همین تفکر به دختران خود که مادران آینده جامعه هستند رفتار و عملکرد خود را میاموزند که باید تحت انقیاد مرد باشد و به پسر خود نیز این باور را القاء میکنند که باید با زن خود رفتاری دیکتاورمابانه داشته باشند .اگر مادران تنها به دختران خود زیر دست بودن را بیاموزند کافی است که مرد خود به خود در مقابل زن به گونهای رفتار کند که او را ملک خود بداند.
اگر مادری که خود از قید و بندهای سنن کهن و خرافات و گاه ظالمانه رها نباشد نمیتواند کودکانی سـالم از لحاظ فکـری و روحیپرورشبدهد
● چشم سوم
«رهایی زنان ویژه برنامه هشت مارس» «خواستن توانستن است .ما میخواهیم که انقالبی جهانی بهپا کنیم ،پس باید راهی برای دستیابی به تودهی تحت ستم و زنانی که به بردگی گرفته شدهاند بیابیم ،چه شرایط تاریخی این مسیر را آسان کند ،چه سخت ».کالرا زتکین ،دبیر اول سازمان جهانی زنان.۱۹۲۲ ، شادیار عمرانی ،بهرنگ زندی
● نسیم روشنایی
سال م و تبریکات ما را به مناسبت روز جهانی زن پذیرا باشید .من ،شادیار عمرانی به همراه همکارم ،بهرنگ زندی ،با برنامهی هفتم از سری دوم «چشم سوم» ،در خدمت شما هستیم. در این برنامه به جنبش زنان و روز جهانی زن خواهیم پرداخت تا تالشهای زنان پیشرو و مبارز را در هر کجای جهان که هستند گرامی
بداریم. بهرنگ جان ،چه خبر از روز هشتم مارس؟ این روز در کشورهای بسیاری به سنت صد سالهی خود گرامی داشته شد .تظاهرات گستردهی فعاالن حقوق زنان با شعارهای رادیکال خیابانها را اشغال کردند .از نیویورک، تورونتو ،مونترآل ،لندن ،پاریس ،اسلو ،استکهلم، تا استانبول و آنکارا. در واقع از شرق تا غرب. و البته در ایران. بله ،اخبار راهپیمایی گستردهی سنندج همه جا منتشر شد. همه جا نه .بسیاری از رسانههای جریان اصلی تمایلی به بازتاب این خبر نداشتند .راهپیمایی بزرگی در سنندج و خیابان کارگر برگزار شد که البته متاسفانه پس از پایان تظاهرات ،مریم ناصری ،از اعضای کمپین حمایت از زنان بیسرپرست و ستمدیده دستگیر شده است. شعارهای این زنان چه بوده؟ آیا فقط تساوی حقوق از خواستهایشان بوده یا مطالبات دیگری نیز مطرح کردند؟ نه .این زنها رادیکالتراز فمینیستهای موج دومی آمریکا هستند .البته فقط هم زن نبودند.
26
مردان هم حضور داشتند .مثال یکی از شعارها این بود :کارگر ،دانشجو ،اتحاد ،اتحاد .یا مثال، زندانی سیاسی آزاد باید گردد .یا «جنبش کارگری ،متحد جنبش زنان». در اندیمشک و شوش هم مراسمی برگزار شد.این مراسم با سخنان یکی از زنان مبارز آغاز شد که ابتدا از حضور همه مردان و زنانی که در گرامیداشت این روز گرد هم آمده بودند سپاس گذاری کرده سپس یکی از فعاالن کارگری سخنان خود را با خواندن سرود انترناسیونال آغاز و در ادامه تاریخچه هشت مارس را برای حاضران توضیح دادند که با استقبال گرم حاضرین روبروشد .در این جشن با شکوه عالوه بر گرامی داشت روز جهانی زن (هشت مارس) حاضرین به مناسبت فرا رسیدن روز درخت کاری اقدام به کاشتن تعدادی نهال کردند .پایان این جشن با پخش شیرینی همراه با خواندن آوازهای محلی و رقص همراه بود و در میان شور و شوق حاضرین مراسم خاتمه یافت. گزارشی که خواندی را کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری منتشر کرده.
پرسشی که این روزها با نفوذ گرایشات راست در جنبش جهانی زنان بیش از پیش مطرح است این میتواند باشد که رهایی زنان در گرو چیست؟ در این خصوص با سه تن از زنان پیشرو و فعال در عرصه زنان و البته از همکاران ما در رسانههای دیگر با گرایشات مختلف صحبت کردیم .هر یک به این پرسش پاسخی دادند که با هم میشنویم. نسیم روشنایی ،روزنامهنگار و فعال زنان میگوید« :رهایی زن به مسائل متفاوتی که بسیار پیچید ه و به هم گره خوردهاند بستگی دارد که به طور تاریخی اتفاق افتادهاند .اما به طور خالصه ،از این قرارند :یک اینکه زنان باید از باورهای ارتجاعی ،خرافی و مردساالر رها شوند و به نوعی خودآگاهی و آگاهی برسند. این اولین قدم برای رهایی هر زنی در ساحت فردی و اجتماعی خود است .یک زن خودآگاه باید عصیان کند یعنی بتواند بگوید «نه!» .به باورها و بایدها و نبایدهای غیرمنطقیای که در خانواده ،جامعه ،مدرسه و محیط کار به او تحمیل میشود. دیگری ،مبارزهی مدنی و جنبشی برای کسب حقوق برابر در جامعه است .زن باید از لحاظ قانونی در تمام جوامع حقی برابر با مردها داشته باشد. دیگر مسالهای که موجب ستم بر زنهاست، خود استثماری است که وجود دارد .این استثمار
زنهــا همانطــور که کـار خانگی میکـنند و مزد نمیگیرند ،در بازار کار هنــوز هم ،حتــا در کشــورهایی که زنان بسیار مبارزه کردهاند ،از لحاظ اقتصادی درجهی پایینتری از مردان دارند و حقوقشان هنوز پایین تر از مردهاست.
● منصوره ناصرچیان
صرفن به زنها محدود نمیشود .در مورد زنان این استثماری است که نژاد زن میتواند باعث آن باشد .مثلن یک زن سیاهپوست در دورههای تاریخی مختلف و حتا هنوز به خاطر نژادش استثمار میشود. جنسیت زن بودن نیز ،هنوز چون جنس دوم محسوب میشود به خصوص در بیشتر جوامع جهان سوم و غیر پیشرفته ،باعث استثمار زن میشود .این استثمار خود را در کار خانگی زن خیلی نشان میدهد .کار بیمزد خانگی زن که وقت ،انرژی و تمام روزمرگی او را هدر میدهد بدون هیچ مزدی و هیچ قدر و ارزشی .و این مانع بزرگی است که نمیگذارد زن به خودشکوفایی و به پیشرفتهای فردی و اجتماعیای که در آرزوها و اهدافش است نرسد. مسالهی بعدی ،مادری و تولید مثل است .جامعه از زن میخواهد که تولید مثل کند و این وقت زیادی از زن را میگیرد .البته این به آن معنا نیست که زنها تولید مثل نکنند .من معتقدم که جامعه باید تولید مثل را طوری تسهیل کند که زنها اگر تولید مثل میکنند این مانعی در
27
فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و زندگی روزمرهشان ایجاد نکند و بتوانند همان قدر پویا و فعال باشند که قبل از این که مادر شوند بودند. مسالهی اقتصادی حایز اهمیت بسیار زیادی است .زنها همانطور که کار خانگی میکنند و مزد نمیگیرند ،در بازار کار هنوز هم ،حتا در کشورهایی که زنان بسیار مبارزه کردهاند، از لحاظ اقتصادی درجهی پایینتری از مردان دارند و حقوقشان هنوز پایین تر از مردهاست. ما نمیخواهیم به این هدف و افق برسیم که زنها و مردها دیگر حقوقی برابر در بازار کار و در یک شغل مساوی با شایستگیهای برابر دارند .آن افقی که من از فمینیسم دارم این نیست .نهایت کاری که فمینیسم باید بکند و نهایت رهایی زن در گرو رهایی تمامی ستمدیدگانی است که وجود دارند؛ از جمله مردان فرودست ،اقلیتهای جنسی و مذهبی، تمام فقرا ،پناهندهها و مهاجرها .در این صورت اگر مبارزه زنان با مبارزات کارگری و مبارزات اقلیتی گره بخورد ،و اینها با هم بتوانند اصل
● فرشته ناجی حبیبزاده
استثمار و ستم را از بین ببرند ،آنگاه میتوانیم بگوییم که هم زن رها شده است و هم مرد
زنان باید مستمر ،متحد و یکپارچه در صفوف به هم پیوسته خواستههای خود را بیان و برای مطالبه ی را به آنها افکار عموم خود جلب کنند .در این راه کمک قشر پیشرو و برابر خواه مردان نیز میتــواند کمک موثری در این پروسه باشـد که دوش بـه دوش یکدیگر میتوانند این رسـالت را به انجام برسانند.
و هم انسان .و این حاصل نمیشود مگر در پروسهای بتوانیم اول از همه شیوهی تولید سرمایهداری را از بین ببریم ،و آن را به شیوهی تولیدی بدل کنیم که در آن استثمار و تبعیض و نابرابری به این شکلی که هست وجود نداشته باشد». منصوره ناصرچیان ،روزنامهنگار و برنامهساز با سابقهی رادیویی میگوید « :همان طور که میدانیم در سه دههی اخیر ،جامعهی ایرانی وارد یک دگرگونی بسیار مخربی شده است که زنان بیشترین خسارت را در آن متحمل شدهاند. با وجود تمام محدودیتهایی که زنان ما داشتهاند ،باز هم سعی کردهاند که در جامعه و در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نقش داشته باشند .میدانیم که ۶۰درصد از افرادی که وارد دانشگاه میشوند ،زنان هستند .پس این ثابت میکند که زنان در پیشرو بودن خود بسیار موثر هستند. یکی از راههایی که میتواند به زنان و در کل به جامعه کمک کند ،تربیت دختران و پسران به شکل غیرسنتی است و به دختران همان قدر اجازه دهند که فعالیتهای سیاسی و اجتماعی
28
داشته باشند که به پسران میدهند و آن روشهای سنتی که دختران را محدود میکنند و آنها را به سمتی سوق میدهند و فقط ازدواج برای آنها هدف باشد ،باید این اهداف و شکل تربیت تفاوت پیدا کند تا دختران از کودکی اعتماد به نفس داشته باشند که چیزی از بقیهی جامعه که مردها هستند کم ندارند .شخصیتشان را به سمت دیگری شکل دهند تا به رهایی زنان کمک شود و به جامعه در کل کمک شود .من فکر میکنم این تربیت دختران و پسران بسیار نقش مهمی در خانواده و در کل جامعه دارد. خانمهای عزیز باید به این نکته توجه داشته باشند که دخترانی با اعتماد به نفس باال تربیت کنند و به آنها نشان دهند که پتانسیل هر کاری را مانند آقایان دارند .زنان با اتحاد میتوانند در رهایی خود تاثیر بسیاری داشته باشند». فرشته ناجی حبیبزاده ،روزنامهنگار ،برنامهساز رادیویی و فعال حقوق بشر ،میگوید « :رهایی زن در گرو مبارزه پیگیر و بیامان برای برابریهای اجتماعی ،سیاسی ،اقتصادی و جنسیتی است. زنان باید مستمر ،متحد و یکپارچه در صفوف به هم پیوسته خواستههای خود را بیان و برای ی را به خود جلب کنند. مطالبه آنها افکار عموم در این راه کمک قشر پیشرو و برابر خواه مردان نیز میتواند کمک موثری در این پروسه باشد که دوش به دوش یکدیگر میتوانند این رسالت را به انجام برسانند .همچنین ترویج نقش موثر ی را زنان در بقا نسل انسان میتواند افکار عموم به اهمیت نقش ایشان معطوف دارد ،که بدون شک جناح قالب محسوب میشود. ی دیگر از چشمگیرترین ابزار ،نشان دادن یک نقش زن در جوامع بشری و لزوم مشارکت آنها درپیشبرد اهداف انسان برای شناخت جایگاه خود در این جهان است .چرا که بدون ی ناقص میماند و مشارکت زنان غرایز انسان شناخت انسان از خود و جایگاه خود دچار کاستی میشود .یکی دیگر از وظایف زنان تبلیغ برابری آنها با مردان در طبیعت است چرا که این یکی از اولین و مهمترین حقوق آنها میباشد و مادر طبیعت ،بشر را بهطور یکسان ،چه مرد و چه زن ی کنار ش خود میپروراند .به طور کل را در آغو گذاشتن زنان از عرصههای مختلف حذف نیمی از جامعه بشری است که مسلمن بدون این نیمه کاری از پیش نمیرود».
● طی یک عملیات احیا قلبی تنفسی
«کودک پنجماهه در بزرگراه به زندگی بازگشت»
حدود ساعت دو بعد از ظهر روز پنجشنبه بیستم فوریه بسیاری از مردمی که در بزرگراه شلوغ «دلفین» در میامی آمریکا تردد میکردند شاهد توقف یک اتومبیل شاسی بلند بودند، در حالیکه راننده آن سعی در احیا و بازگشت به زندگی یک کودک پنج ماهه را داشت. اردوان روزبه
این زن که بچه خواهرش را با عمل احیا « »CPRبه زندگی باز گردانده بود صحنهای احساسی و غریب را بهوجود آورد که شکار دوربین عکاس «میامی تریبیون» شد.
«پامال رائسو» زن ۳۷سالهای بود که با فریاد از اتومبیل خود در وسط بزرگراه به بیرون پرید در حالیکه «سباستین دال کروز» پسر پنج ماهه را در بغل داشت .او فرزند خواهرش را در حالی بغل کرده
بود که پوستش به آبی تغییر کرده و تنفسش قطع شده بود .پامال به خبرنگار فاکس نیوز میگوید: «حالت غیرعادیاش را که دیدم ،به او دست زدم و صدایش کردم اما او هیچ عکسالعملی نشان نداد. فهمیدم تنفس هم نمیکند ،اتومبیل را نگه داشتم و او را فوری به سمت عقب ماشین روی زمین آوردم». در حالی عکاس میامی تریبیون پشت سر او میرسد که زن با فریاد از ماشین خارج شده بود .او خود را به پلیس میرساند و از آن ها کمک میخواهد و بعد سعی میکند برای احیا به پامال کمک کند. لحظههای نفسگیر آرام طی میشود .پامال با تمام توان سعی میکند با تنفس مصنوعی و فشار قفسه سینه قلب کودک پنجماهه را دوباره به کار بیاندازد. ناگهان کودک تنفس میکند ،اما این تنفس دوباره قطع میشود .او دیگر تمام توانش را گذاشته است و در حالیکه سعی دارد دوباره به کودک تنفس مصنوعی بدهد او را بغل میکند ،اما این بار کودک دوباره و مداوم تنفس میکند .سباستین کوچولو با تالش زن به زندگی باز میگردد .خانم رائسو در توگویی اشاره میکند« :من فقط در آن لحظه گف به خواهرم فکر میکردم .نمیتوانستم حتا فکر کنم که چه میتوانم به او بگویم .او به من اعتماد کرده و بچهاش را به من سپرده بود ،چطور میتوانستم بگویم کوچولوی تو در کنار من مرده است»...
29
این کودک پس از آن که قلبش به کار افتاد با کمک گروه امداد و آتشنشانی به بیمارستان «جکسون» منتقل شد و بنابر گزارش بیمارستان اینک در وضعیت مناسبی قرار دارد .پامال میگوید که آخرین بار هفت سال قبل عملیات احیا را انجام داده است. الزم به توضیح است عملیات احیا قلبی تنفسی یا « »CPRیک مانور برای بازگشت به زندگی است که هر کسی میتواند آن را بیاموزد .این مانور باعث میشود در طالییترین لحظات ،یه فردی که دچار ایست قلبی یا تنفسی شده است برای بازگشت به زندگی کمک کرد .در ایاالت متحده آمریکا آموزش این مانور رایگان بوده و همه مردم میتوانند این کار را بیاموزند تا جان دیگر انسانها را نجات دهند.
الزم به توضیح است عملیات احیا قلبی تنفسـی یا «»CPR یکمانوربرایبازگشتبهزندگی است که هر کسی میتواند آن را بیاموزد.
● برای آنها که از سرزمین دورند
«ازرقصتاجیکیتاخانهقشقایی یکهدیهایرانی»
از صبح سحر ورودیهای «مرکز شهر رستون» بسته میشود .چادرهایی در حاشیه مرکز خرید این شهر که در ایالت ویرجینیا قرار دارد برپاست که تجربه ثابت کرده علیرغم این که هوا هم سرد میشود به قول رفقای ما «سوز گدا کش!» همه جا میپیچد اما جمعیت با حضورشان گرما را میآورند .من در مورد سومین مراسم پاسداشت نوروز در ایالت ویرجینیا صحبت میکنم. اردوان روزبه
● عکسها از آرش پژوه
مراسمی که دست کم در این دور بیست هزار نفر بازدید کننده داشت .این مراسم با تالش یک زن هنرمند ایرانی به نام «شهره عاصمی» برگزار میشود. به نظر من ،شما باید خانم عاصمی را از نزدیک ببینید .آدم پر کار و جدی که
به طور اصولی فقط طرفدار انتشار انرژی مثبت است .سه سال پیش اولین بار که این مراسم بنابود برگزار بشود به خاطر دارم با ورود به شلوغی و دیدن یک «چادر قشقایی» آنهم درست در وسط شهر «رستون» فکر کردم دارم در یک جشنواره نوروزی در خاک ایران قدم میزنم.
30
برایم باور کردنی نبود که اینهمه ایرانی کنار هم باشند .مراسمی که به غایت با برنامه بود و به نظر میرسید یک تیم اجرایی هفتهها به کار سامان دادن آن مشغول بودند .اما وقتی شنیدم که این مراسم به همت انفرادی همان خانم عاصمی که گفتم متخصص انتشار انرژی مثبت است ،چادرش برپا شده فکر کردم یک آدم چقدر قرار است شور
و نشاط داشته باشد .البته بماند که کار محصول ساعتها بیدار خوابی و هماهنگی همین آدم بود که به تنهایی جور یک تیم کاری را کشیده بود. خب! راستش را بخواهید با خودم فکر کردم که این مراسم با آن صدای گرفته خانم عاصمی و ساعتها بیدار خوابی و کار ختم به همان یک برنامه خواهد شد اما تعبیر من اشتباه از آب در آمد و امسال سومین سالی بود که من دوربین و بساط خودم را به پاسداشت نوروزی ایرانیان در رستون میکشیدم .پر شورتر و البته هماهنگتر، رقصهای مختلف از سرزمینهای مختلف .از تاجیکی و کردی تا استان فارس و خراسانی و قشقایی .مردم هم که به نظرم بودنشان رونق این روز بود .رقص و «دی جی» که به قولی «قر خشک شده در کمر» ملت را باز کرد و شور و نشاطی همراه کرد. در چادرهای جنبی این برنامه هم میشد با موسسههای ایرانی در منطقه پایتخت آمریکا بیشتر آشنا شد .از بنیادهای خیریه که کارهای حمایتی میکنند تا تجارتهای ایرانی که خودش رونقی در این منطقه دارد .به نظر میرسد در این سه ساله که این برنامه برگزار شده ،توانسته جای خودش را هم باز و هم تثبیت کند .فکر میکنم خانم عاصمی در سال اول برای مجاب کردن
مسووالن شهری رستون تالش بسیاری کرده است اما حتم دارم این موضوع در برنامه سوم به حتمن آسانتر بوده چرا که برنامه نوروزی ایرانیان در منطقه پایتخت آمریکا توانسته است با کار تر و تمیزش جای خودش را باز کند .این را از حضور گسترده غیر ایرانیها هم میشود حس کرد. از طرفی دیگر ،این حرکت تاثیرهای مثبتی داشته و خواهد داشت .نکته مهم این است که با توجه به طرح نه چندان مثبت نام «ایران» در رسانههای دنیای غرب -به دلیلهای مختلف در طول سالها -نگاه نگران کنندهای را برای مردمانی که در این سرزمینها زندگی میکنند ،به وجود آورده است .در واقع به دلیل این گستردهگی ،بسیاری از آمریکاییها تفاوتی بین حاکمیت و مردم در این کشور قایل نبودهاند و هر خبر بد را ناشی از ،نه حاکمیت ایرانی بلکه ناشی از جامعه ایرانی قلمداد کردهاند .البته اعتراضهای سال ۱۳۸۸در ایران و انعکاس آن در جهان خارج از مرزهای این کشور تاثیر بسیار روشنی در تفکیک بین حاکمیت و جامعه ایرانی داشت اما این به تنهایی نمیتواند کافی باشد .از سوی دیگر جامعه ایرانی مهاجر با فاصله با اجتماع داخل ایران در عمل دست رسیهای معمول را به مراسم ،سنتها و آیین ملی ندارد و این تاثیر مستقیمی بر روی نسل
31
بعدی یعنی فرزندان ایرانی در خارج از کشور دارد. آن چه که شاید بتوان «دور افتادهگی از اصل» نامید .اصلی که با همه نکاتی که میتوان بر آن نقدی را وارد کرد ریشه یک مردم است. من در روز شانزدهم ماه مارچ در مرکز شهر رستون شاهد بودم که بسیاری از غیر ایرانیها با عالقه رقصهای نوروزی را نگاه میکردند. کسی از من از فلسفه «هفت سین» میپرسید و یک آقای اهل شیلی برایش جالب بود که بداند «چادر قشقایی» چگونه مکانی برای زندگی خانوادههای یک قوم در ایران است .امسال تنوع رقصهای محلی هم بسیار بود .چهره خانم عاصمی هم اگر چه به خستهگی سال اول نبود ولی نشانههای کافی را برای این که بدانیم دست تنها چقدر تالش کرده است را داشت .در بین بازدید کنندهها همچنین میشد پدران و مادرانی را دید که برای بچههای خردسالشان که فارسی را به سختی حرف میزدند ،سنتهای نوروزی را توضیح میدادند .این خودش میشود یک مجموعه خوب که از چند جهت مفید است. نزدیکی خانوادههای مهاجر ایرانی به یکدیگر، آشنایی غیر ایرانیان با فرهنگ و سنت و باورهای آیینی سرزمینهایی که نوروز را جشن میگیرند، ارتباط نسل تازه با سنتهای ملی سرزمین و در
نهایت درمان دلتنگی آدمهایی مانند من که از سر بد اخالقی روزگار باید دلتنگیشان را به روی خودشان نیاورند .اما چند نکته را فراموش نباید کرد .اول آن که دست تنهای «شهره عاصمی» تلنگری به همه آنهایی است که این جشن را دوست دارند اما تاکنون قدمی برای همکاری و همراهی با او برنداشتند .فراموش نباید که کرد این کار همان جایی است که میشود به جای شعار دادن «قدمی ،یا بدمی یا قلمی» برداشت .دوم هم اینکه ،در هر سه سال دیدهام برخی از دوستان ساز را «ناکوک» میزنند و از تالش و سعی پاسداشت نوروز برای ایرانیان که شامل تمام اقوام بزرگ است و نه نمادی برای جدایی بخشی از سرزمین ایران فرصت سازی میکنند که اگر تالش خود شهره عاصمی نبود بیشک این بیراهه تصویر این تابلوی قشنگ را میتوانست با یک لکه روبرو کند و آخر این که از االن به فکر باشیم برای همراهی با برگزار کننده این برنامه برای سال بعد ،به جز آمدن و دیدن برنامهها چه قدم دیگری میتوانیم برداریم.
32
33
34
● زیر یه خم
«از درگیری کفاشیان با سیاسیون تا غش مربی به سمت دختران آمریکایی» د و پنجاه «علی کفاشیان» در خصوص دریافت مبلغ حق پخش تلویزیونی میگوید :ما رقم ص میلیارد تومانی به صداوسیما پیشنهاد دادیم ولی آنها حتا به ما محل هم نگذاشتند .یک کالم ،ختم کالم؛ اگر حق پخش تلویزیونی را ندهند ،اجازه نمیدهیم لیگبرتر سال آینده از صداوسیما پخش شود. مسیبسروندی رییس فدراسیون فوتبال در جواب این سوال که اگر از باال (مقامات سیاسی) شما را برای لوفصل این موضوع بخواهند ،چه واکنشی ح خواهید داشت عنوان کرد :اگر این دفعه بچههای باال من را صدا کنند ،میروم دنبال کارم و دیگر در فوتبال نمیمانم .امسال هم مثل سال گذشته دنبال حق خود خواهیم بود با این تفاوت که امسال اردیبهشت قراردادمان تمام میشود .سال گذشته صداوسیما به ما گفت یکمیلیارد تومان هم اضافه میدهیم اما گفتم ما به این پولها نیاز نداریم و حق واقعیمان را بدهید. این همه پول در این مملکت هزینه میشود تیمملی یک کشور و فوتبال یک کشور ارزش ندارد .ارزش ندارد سیمیلیارد تومان به تیمملی کشورتان بدهید که کارش راه بیفتد؟
اظهار کرد :درگیر کارهای شخصی و خانوادگی خود هستم و چون مشکالتم زیاد و کارهایم فشرده شده بود بهتر دیدم به مسایل شخصی و خانوادگیام برسم و در خدمت تیمملی نباشم. او در پاسخ به این سوال که آیا با اعضای کادر
مربی سابق تیمملی کشتی که با سرمربیگری «آقای رسول خـادم» دوباره به تیممـلی بازگشته بود پس از انصرافش از مربیگری تیممـلی اظهار «لیگ برتر تا زمین خاکی میرود تا کرد :درگیر کارهای شخصی از صداوسیما پول بگیرد» «همانطور که پیشبینی میشد و خـانوادگی خود هسـتم و وی در خصوص این سوال که سال گذشته هم کاوه نیامده رفت» چون مشکالتم زیاد و کارهایم چنین صحبتهایی را مطرح کردید ،اما حاصل «محسن کاوه» مشکالت خانوادگی را دلیل چیز دیگری شد گفت :بله ،ما سال گذشته هم تا کنارهگیری خود از مربیگری تیمملی کشتی فشرده شده بود بهتر دیدم به مسایل شخصی و خانوادگیام روز آخر پای حرفمان ایستادیم ،بعد ما را بردند عنوان کرد. جایی .وقتی به آنجا رفتیم ،یادمان افتاد یک سال مربی سابق تیمملی کشتی که با سرمربیگری برسـم و در خدمـت تیمملی دیگر هم با صداوسیما قرارداد داریم و بهتر است «آقای رسول خادم» دوباره به تیمملی بازگشته ملی نباشم. به این قرارداد پایبند باشیم. بود پس از انصرافش از مربیگری تیم 35
فنی مشکلی دارد ،گفت :مشکل خاصی با کسی ندارم و برای تیمملی در آستانه جامجهانی آرزوی موفقیت میکنم .کنارهگیریام از تیمملی به معنای خداحافظیام از مربیگری نیست و در باشگاه خود به مربیگری ادامه خواهم داد. کاوه همچنین شانس ایران را برای قهرمانی در جامجهانی کشتی آزاد آمریکا باال دانست و اظهار کرد :بچههای ما آمادگی خوبی دارند و فکر میکنم شانس زیادی برای قهرمانی داشته باشیم و کشتیهای خوبی از ملیپوشان ایران ببینیم. البته باید ارنج سایر تیمها را هم در نظر بگیریم. لازم به ذکر است ،باتوجه به قابلیتهای کاوه و میزان تحصیالت وی و تفکر رسول خادم در خصوص تحصیالت و مسایل اخالقی مربیان ،این مربی در تیمملی بیشتر در گرفتن زمان تمرین و کارهایی از این قبیل مورد استفاده قرار میگرفت و دخالتی در امور فنی نداشت به همین دلیل به نظر میرسد دلیل استعفای وی چنین مسایلی باشد.
البتـه به نظر مــیرسد کـه بازیکن ســاالری در ورزش ایران تبدیل به یک رویه شده است و پس از وزنهبرداری و قهــر ملیپوشان از تیمملی حاال نوبت هندبالیها است که این کار را انجام دهند.
«بازگشت مربی خوشخنده هندبال و قهر ملی پوشان» «بروت ماچک» بار دگیر به ایران آمد و هدایت تیمملی هندبال ایران را برعهده گرفت .در جمع کم تعداد مربیان خارجی که در یک دهه اخیر سکاندار هندبال ایران شدهاند ،بدون کمترین تردید بروت ماچک موفقترین آنها بوده است؛ مردی که با کمترین زمان ،بیشترین و بهترین بازدهی را از خود بر جای گذاشت ،هرچند که همیشه در هندبال افرادی هستند که حتا به این موضوع هم انتقاد کنند. در همین رابطه «الهکرم استکی» هم که از مخالفان سرسخت رفتن کاستلو (مربی پیشین) است ،گفت :رافائل در مسابقات آسیایی بسیار زحمت کشید و با غیرت ملیپوشان توانستیم جواز حضور در مسابقات جهانی را کسب کنیم و حاال درست نیست که با وی قطع همکاری کنیم .اگر ماچک سرمربی تیمملی شود ،حدود 10 بازیکن اصلی در بازیهای آسیایی و مسابقات جهانی برای تیمملی بازی نخواهند کرد .اگر این اتفاق هم رخ دهد تیمملی در مسابقات پیشرو زنگ تفریح میرود. اینکه ماچک از نظر فنی یکی از مربیان خوب محسوب میشود شکی نیست و به نظر میرسد که با آمدن وی مشکالت تکراری در این رشته باز هم رخ خواهد داد؛ مشکالتی که در زمان هدایت ریمانیچ هم وجود داشت. البته به نظر میرسد که بازیکن ساالری در ورزش ایران تبدیل به یک رویه شده است و پس از وزنهبرداری و قهر ملیپوشان از تیمملی
36
حاال نوبت هندبالیها است که این کار را انجام دهند .اهالی هندبال امیدوارند که رییس فدراسیون تدابیری بیاندیشد که هندبال ایران که تازه راه پیشرفت را پیدا کرده است با چالش جدیدی مواجه نشود و با ایجاد همدلی و اتحاد بین بازیکنان و کادر فنی شاهد عملکردی موفق در بازیهایی آسیایی و مسابقات جهانی باشیم.
«حضور مربی رزمیکار در فوتبال چه دلیلی دارد» اهفته گذشته قهرمان تیمملی کیکبوکسینگ برای تمرین با شاگردان «آقای کیروش» به تیمملی فوتبال پیوست و این خبر برای رسانههای داخل ایران و عالقهمندان به فوتبال کمی عجیب است. چندی پیش کارلوس کیروش «مهدی صفایی» ،قهرمان کیک بوکسینگ کشور را به بازیکنان تیمملی معرفی کرد. این مربی قرار است در اردوی فعلی تیمملی و همچنین اردوی آفریقای جنوبی در بخش تمریناتی چون پرش ،واکنشهای سریع و درگیریهای بدن به بدن بازیکنان با آنها تمرین کند. در همین رابطه فدراسیون فوتبال تحقیقاتی کرده بود و به صفایی پیشنهاد همکاری داد ،وی نیز پس از نشستی که با آقای کیروش داشت مشتاقانه از این همکاری استقبال کرد و امیدوار است در این زمینه موثر واقع شود. در رابطه با حضور مربی رزمیکار ،انتقادات
بسیاری بر کیروش با گرفتن چنین تصمیمی در مطبوعات ایران رواج یافته است ،اما نکته بسیار مهمی که باید تمامی کارشناسان این رشته ورزشی بدانند ،احترام به خواستههای یک سرمربی است. زیرا زمانیکه سرمربی تیمی تصمیم به هرکاری برای روند آمادهسازی تیم خود میگیرد ،همه باید در خدمت وی باشند تا او بتواند با بهترین شکل ممکن تصمیماتش را عملی سازد زیرا در زمان پاسخگویی ،شخص سرمربی است که بازخواست میشود نه منتقدان.
«چرا نمازی دختران جوان آمریکایی را به جامجهانی ترجیح داد» در هفتهای که گذشت «امید نمازی» دستیار ایرانی
امید نمــازی که بدون هیچ اعتباری با کمک کارلــوس کیروش به تیممــلی ایران آمد ،پس از کسب اعتبار الزم بیآنکه سرمربی پرتغالی را در جریان بگذارد ،در جریان یکی از سفرهایش به کشور آمریکا با فدراسیون فوتبال آن کشور به توافق رسید.
کارلوس کیروش ،به شکل عجیبی در آستانه جامجهانی از تیمملی ایران جدا شد. این اتفاق نزدیک به یک ماه پس از جدایی ناگهانی آنتونیو سیموئز از نیمکت تیمملی ایران رخ داد .برای همه جدایی امید نمازی ،قابل باور نبود .او که پس از حضور کیروش ،با معرفی «دنگاسپار» توانست از نیمکت استیلآذین به نیمکت تیمملی ایران برسد ،شانس بزرگی بهدست آورده بود .سرمربی پرتغالی از همان ابتدا تالش کرد عالرغم فشارهای رسانهها ،افکار عمومی و همینطور اهالی فوتبال پشت او بایستد اما روز گذشته سرانجام این سد را شکست و به انتقاد از امید نمازی پرداخت. امید نمازی که بدون هیچ اعتباری با کمک کارلوس کیروش به تیمملی ایران آمد ،پس از کسب اعتبار الزم بیآنکه سرمربی پرتغالی را در جریان بگذارد، در جریان یکی از سفرهایش به کشور آمریکا با فدراسیون فوتبال آن کشور به توافق رسید .او با آنها قرارداد بست که یا سرمربی تیمملی بانوان این کشور شود و یا اینکه روی نیمکت تیمملی زیر ٢١ سالههای آمریکا بنشیند. پس از خروج این مربی از ایران ،صحبتهایی زیادی پیرامون دلیل چنین حرکتی از سوی نمازی شنیده میشود ،اما در میان این همه صحبت و حرفهای درگوشی ،اساسن چنین واقعیتی بیان میشود که وی با چنین کاری تصمیم به ایجاد آیندهای روشن برای خود و خانوادهاش داشته است. زیرا در ایران تمامی دستاندرکاران ورزش تنها در زمانیکه بر روی کار سوار هستند مورد حمایت میباشند و بالفاصله پس از جدایی از دوران طالیی ،اصلن سراغی از آنها گرفته
37
نمیشود و در این خصوص فکر پیوستن به کشورهایی گه شرایط آینده ورزکاران و مربیان تیمهای ملی خود را نیز تضمین میکند ،فکر تمامی خانواده ورزش ایران رخنه کرده است.
«رسول خادم و پشت کردن به رای داوران»
از هر فدراسیون یا سازمان و وزارتخانه یا ارگانی که بشنویم عملی طبق روابط و آن هم سیاسی انجام شده است تعجب نمیکنیم ،اما وقتی این خبر از فدراسیون کشتی و جایی که «رسول خادم» رییس است شنیده میشود ،معادلهها برهم میخورد. چندی پیش فدراسیون کشتی در جهت انتخاب رییس کمیته داوران که همواره با چالش روبهرو بوده است ،از مدعیان کسب کرسی ریاست بر این کمیته و افرادی که مدعی عضویت در کمیته اصلی بودند میخواهد که مدارک خود را جهت حضور در رایگیری به فدراسیون ارایه دهند. مدعیان یک به یک ثبتنام میکنند و در روز رایگیری اسامی ١٧نفر برای رقابت در رایگیری اعالم میشود .مراسم برگزار میگردد و در آن داوران بینالمللی از سراسر کشور گرد هم میآیند تا به کاندید مورد نظر خود رای دهند و در پایان «اکبر طهماسبی» داور باسابقه کشتی ایران موفق میشود با اختالف چشمگیری در مقایسه با نفر دوم به عنوان رییس کمیته انتخاب شود. پس از این اتفاق هفته گذشته فدراسیون کشتی در اقدامی عجیب با حکمی از سوی رسول خادم، «آقای محمدابراهیم امامی» را به عنوان رییس
کمیتهای که در انتخاباتش طهماسبی رای آورده بود منصوب میکند ،امامی همان داوری است که حضورش در مسابقات جامجهانی آمریکا هم به خواست رسول خادم فراهم شد و اتفاقن انتقادات شدیدی را نیز با خود به همراه داشت. در این میان اگر رای داورها از ابتدا مهم نبوده است ،چرا باید فدراسیون چنین کار غیر اخالقی را با آنها انجام دهد و شخصیت و شرافت کاری داورها را زیر پا بگذارد که آنها به رایگیری دعوت شوند و سپس هرکاری که رییس دوست میدارد صورت میگیرد.
«نه تنها خانمها بلکه آقایان نیز میتوانند با روسری بازی کنند»
فیفا در هفته گذشته تبصرهای وضع میکند که طی آن حجاب داشتن در زمین فوتبال بالمانع خواهد شد. هییت مدیره انجمن فدراسیون فوتبال ،تشکیل جلسه میدهد تا نظر قطعیاش درباره بالمانع بودن یا ممنوع شدن حجاب را به صورت رسمی اعالم کند. این طرح که نزدیک به بیست ماه است به صورت آزمایشی در حال انجام است تا به حال هیچگونه مخالفی نداشته است و به نظر میرسد استفاده از حجاب بالمانع شود .حداقل این خبری است که خبرگزاری فرانسه داده و در صحبتهایی که با مسووالن این انجمن داشته به این نتیجه رسیده است که همین روزها ممنوعیت استفاده از حجاب برای ورزشکاران زن مسلمان برداشته خواهد شد. این انجمن در زوریخ تشکیل جلسه دادند و
ظاهرن همه مفاد آن هم مشخص است .در صورتیکه کاله یا پارچهای که زنها برای حجاب روی سر میکشند به پیراهن متصل نشود و این مورد خطری برای خود این بازیکنان یا بازیکنان حریف نداشته باشد مشکلی برای تصویب این طرح وجود ندارد. بدین ترتیب این موضوع به زنان مسلمان اجازه میدهد که با حفظ ارزشهای مذهبی خود به فوتبال حرفهای بپردازند .البته این انجمن برای جلوگیری از هرگونه تبعیضی این موضوع را برای فوتبال مردان هم تایید شده میداند .در فوتبال مردان هم در ماههای سرد افرادی که قصد دارند سرشان را بپوشانند با استفاده از همین دو تبصره میتوانند چنین کاری انجام دهند.
حال در این میان سوال این است که فدراسیون وزنهبرداری ایران در 3سال گذشته چه اقدامی برای تشویق دختران ایرانی برای حضور در این رشته پرافتخار انجام داده است؟ در این سرزمین پهناور چه تعداد دختر حضور دارند که میتوانند پا به پای مردان برای وزنهبرداری و ورزش کشورمان در عرصههای بینالمللی افتخارآفرینی کنند؟ برخیها در این زمینه حکومتی بودن حسین رضازاده را دلیل اصلی وی از نپرداختن به وزنهبرداری خانومهای ایرانی میدانند زیرا از آنجایی که او مورد تایید شخص رهبری است، به نظر میرسد وی ورزش بانوان را هم فدای روابط کاری و البته شیرین کاریهای خود نزد سران مملکتی کرده است.
«آیا حکومتی بودن رضازاده دلیل بیتوجهی وی به وزنهبرداری زنان است»
«کراوات زدن همچنان میان ایرانیها یک امتیار منفی است»
در سالهای گذشته ایران توانسته استعدادهای زیادی در وزنهبرداری مردان کشف کند ،اما با یک برنامهریزی دقیق میتوان تعداد مدالها را با حضور زنان افزایش داد. تقریبن سه سال پیش بود ،وقتی که فدراسیون جهانی وزنهبرداری با درخواست و پیگیریهای یک دختر آمریکایی پاکستانی تبار پاسخ مثبت داد و قوانین پوشش زنان را تغییر داد تا دختران مسلمان نیز بتوانند با پوشش اسالمی در این رشته شرکت کنند ،اما از آن زمان تاکنون گویا عزمی در فدراسیون وزنهبرداری ایران وجود ندارد تا راه را برای حضور زنان در این ورزش هموار کند.
38
در هفتهای که گذشت «امید نمازی» دستیار ایرانی مدیرعامل باشگاه داماش پس از کنارهگیری از سمتش گفت :مسووالن قضایی چند ماه است که پولی به ما ندادهاند و مسووالن استان هم به ما کمک نمیکنند .میروم تا شاید مشکل باشگاه حل شود. «امیر عابدینی» درباره کنارهگیریاش از باشگاه داماش گفت :پیش از این استعفا داده بودم اما حاال دیگر سر کارم حاضر نمیشوم چون مسووالن هیچ اقدامی نکردند .نه بودجهای تامین کردند و نه برای حل مشکالت قدمی برداشتند .مسووالن استان هم فقط حرف میزنند و عملی در کارشان نیست. بنابراین عطای کار در داماش را به لقایش بخشیدم.
مدیرعامل مستعفی باشگاه داماش درباره برنامهاش برای آینده خود گفت :میروم تا به کسانی فرصت بدهم که در زندگیشان شورت ورزشی پوشیدهاند. ما که نپوشیده بودیم! ما با کراوات آمده بودیم ولی بعضیها نه .حتمن در استان از این افراد پیدا میشود .میخواهم استراحت کنم. در خصوص جمله با کراوات آمدن عابدینی ذکر این مسئله خالی از لطف نیست که در میان مدیران ایرانی چنین جملهای وجود دارد که کراواتیها دولت جمهوری اسالمی را تایید نمیکنند و آنهایی که کراواتی هستند یک امتیاز منفی در پروندهشان وجود خواهد داشت.
«صدای بیپولی اینبار از دهان سخنگوی کشتی به گوش رسید»
«علیرضا رضایی» ،سخنگوی فدراسیون کشتی درباره حقوق دریافتی مربیان تیمملی گفت :تا به حال قانون خاصی در زمینه حقوق مربیان وضع نشده است .البته سرمربیان تیمهای ملی با فدراسیون قرارداد دارند اما مربیان به صورت روزانه از فدراسیون حقوق میگیرند .ما تالش داریم اگر از نظر بودجه به شرایط ایدهآل برسیم ،برای مربیان هم حقوق مشخصی تعیین کنیم. او با اشاره به بدهی یک میلیارد و پانصد میلیونی فدراسیون به کارمندان خود اضافه کرد :ما حدود یک میلیارد و پانصد میلیون به کارمندان بدهکاریم و به همین دلیل تعدیل نیرو انجام دادیم .البته خودمان هم از این مسئله ناراحتیم ولی بعضی از کارمندان فدراسیون بازنشسته بودند و یا بعضی دیگر با پرداخت حق و حقوقشان قطع همکاری صورت گرفت.
صحبت از بیپولی فدراسیون کشتی در حالی از سوی سخنگو صورت میگیرد که تا پیش از حضور خادم در راس فدراسیون ،بیپولیهای این رشته ورزشی از سوی روسا مطرح میشد و حال به نظر میرسد رسول خادم قصد دارد این عمل را از سوی افراد متصل به خود مطرح کند تا در رزومه کاریاش ثبت نشود.
«معرفی دختر ایرانی حاضر در لیگ دسته اول فوتبال سوئد»
وقتی تیم استکهلمی « »Hammarbyبازی دارد، اکثر ایرانیها مدام نتیجه بازی را از اخبار آنالین دنبال میکنند .علتش هم این است که در تیمها ماربی یک دختر فوتبالیست زبل و خوشتکنیک ایرانی به اسم «خانم نازنین واثقپناه» یا آنطور که سوئدیها و محافل مطبوعاتی صدایش میزنند «»Nazaبازی میکند. نازنین ٢٩مه سال ١٩٨٧در تهران متولد شد و وقتی دو سالش بود با خانواده به سوئد مهاجرت کرد .از نوجوانی فوتبال بازی میکرد و بهزودی بهعنوان یک ” استعداد فوقالعاده ” توسط تیم دسته اول سوئد AIKکشف شد و از پانزده سالگی در آن تیم بازی میکرد .بعد به تیم دیگر دسته اول هاماربی منتقل شد و در دو فصل اخیر بهترین گلزن آن تیم هست .نازنین اخیرن یکبار در تیمملی هم بازی کرد. جالب است که نازنین همزمان با فوتبال در یک بوتیک کفش هم کار میکند .از آنجایی که عالقه زیادی به مد و لباس دارد از این کارش راضی هست .گرچه بهقول خودش بهخاطر فوتبال خیلی
39
روزها نمیتواند به کارش برود. وقتی از او در مورد چگونگی وضعیت فوتبال دختران و راههای پیشرفت آن و جذب تماشاچی بیشتر میپرسند ،او روی تکنیک که خودش بسیار در آن مهارت دارد تاکید میکند و به تیمملی اسپانیا اشاره میکند با اینکه در مقایسه با تیمهای دیگر بازیکنان قد بلند و از نظر فیزیکی چندان قوی ندارد بهخاطر زیرکیهای تکنیکی بازیکنانش بسیار موفق هست. بازیکن محبوب و موردعالقه نازنین مارادونا هست .با اینکه وقتی مارادونا در جامجهانی ١٩٨۶ شرکت کرد هنوز نازنین متولد نشده بود اما تمام دیویدی بازیهای او را دیده است .شاید به همین خاطر است که مثل مارادونا پیراهن شماره ١٠را بر تن دارد.
رضازاده را دلیل اصلی وی از نپرداختن به وزنهبرداری خانومهای ایرانی میدانند زیرا از آنجایی که او مورد تایید شخص رهبری است ،به نظر میرسد وی ورزش بانوان را هم فدای روابط کاری و البته شیرین کاریهای خود نزد سران مملکتی کرده است.
● فوتبالیستهای زن و هویت جنسیتی
«درفوتبالزنانایران چهمیگذرد»
مسووالن فدراسیون فوتبال ایران هفته گذشته از اخراج هفت زن فوتبالیست به بهانه «ابهام جنسیتی» خبر دادهاند ،در پی انتشار این خبر ،فوتبالیستهای زن و هویت جنسیتی در بسیاری از رسانهها و شبکههای اینترنتی اجتماعی مورد توهین و تمسخر قرار گرفتهاند، بدون اینکه به نقض حقوق این افراد توجه جدی صورت بگیرد. شادی امین
گزارشهای رسیده به ششرنگ (شبکه لزبینها و ترنسجندرهای ایرانی) حاکی از این است که در بسیاری از موارد فشار بر ورزشکاران به دلیل نوع رفتار آنها و ظاهر متفاوت با تعاریف معمول زنانگی بوده است.
به گفته منابع موثق شش رنگ در ایران ،در سالهای اخیر بدون وجود هیچ مقررات واحدی، برخی از ورزشکاران زن به صورت گزینشی و به بهانه مواردی همچون کوتاه بودن مو ،داشتن تاتو ،سوراخ کردن بینی و پوشش و رفتارهای به اصطالح مردانه تنبیه شدهاند .در موارد بسیاری علت این حساسیت ،گزارشهای حراست فدراسیون یا مربی و بازیکنان تیم حریف برعلیه بازیکنانی است که مرزهای جنسیتی مرسوم را
40
رعایت نمیکنند. احمد هاشمیان ،رییس کمیته پزشکی فدراسیون فوتبال ۱۸بهمن ۱۳۹۲در گفتوگو با خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) محرومیت هفت فوتبالیست زن از شرکت در مسابقات را در راستای اجرای دستورالعمل تعیین جنسیت خواند. آخرین مصاحبه احمد هاشمیان ،رییس کمیته پزشکی فدراسیون فوتبال مبنی بر اینکه هفت
بازیکن تیمهای فوتبال و فوتسال زنان برای ادامه فعالیتشان نیاز به آزمایشات پزشکی داشتند نیز تایید کننده تحقیقات شش رنگ است و نشان میدهد که این بازیکنان پیش از انجام هرگونه معاینه پزشکی از شرکت در مسابقات محروم شدهاند. یکی از ورزشکاران زن به شش رنگ گفته است که مسووالن حراست فدراسیون به زنانی که رفتارهای کلیشهای زنانه ندارند بیشتر حساس هستند و در صورت احراز ترنسسکشوال یا شک به همجنسگرا بودن فرد ،بالفاصله او را از تیم اخراج میکنند .این حساسیتها به گونهای است که ورزشکاران زن در اردوهای تیم ملی اجازه ندارند که پستانهایشان را برای اینکه زیاد مشخص نباشد ،ببندند و حتی داوران و مربیان نیز نباید موهایشان را پسرانه کوتاه کنند. به گفته ورزشکاران زن و منابع مطلع در حوزه ورزش زنان ،ارجاع به معاینات پزشکی موسوم به «تعیین جنسیت» نیز یکی از روشهایی است که گاه برای محرومیت ورزشکاران زن به کار گرفته میشود. آزمایشهای «تعیین جنسیت» در مرحله اول شامل یک تست روانشناسی است که طی آن سواالتی از قبیل میزان تمایل به حضور در اجتماعات زنانه ،میزان عالقه به زندگی مشترک، ازدواج ،گرایش جنسی و چرایی کوتاه کردن موها و سواالتی از این قبیل طرح میشود. در صورت تشخیص روانشناس مبنی بر ادامه تست ،ورزشکاران زن برای معاینه پستان و واژن به کمیسیون پزشکی که در مواردی مرکب ازیک تا ۶پزشک ( سه زن و سه مرد) بوده ،ارجاع داده میشوند .در برخی موارد، ورزشکاران زن عالوه بر این آزمایشها مجبور به سونوگرافی از رحم و تخمدان نیز میشوند. گرفتن تاییدیه پزشکی مبنی بر «مونث بودن» آخرین مرحله این آزمایشها و شرط صدورمجوز حضور و شرکت در مسابقات ورزشی است. این در حالی است که این گونه معاینات پزشکی با استانداردهای بینالمللی همخوانایی ندارد و کرامت انسانی ورزشکاران را خدشهدار میکند. بر اساس این گزارشها طی سه سال اخیر مراجعه به پزشک برای تایید مونث بودن و انجام تست روانشناسی یکی از الزامات عضویت در تیمهای ملی زنان بوده ،اما همچنان
ورزشکارانی که موهای کوتاه دارند ،لباسهای پسرانه میپوشند ،صدای بم دارند و آرایش نمیکنند در معرض حساسیت بیشتری برای گرفتن تستهای پزشکی قرار دارند. زهره هراتیان ،افسر کمیته ضد دوپینگ فیفا در گفتوگو با روزنامه اعتماد ،انجام این آزمایشات را در راستای یکسان بودن سطح توان جسمی بازیکنان عنوان کرد و گفت« :بر این اساس فیفا اساسنامه تعیین جنسیت را قرار داده و بالطبع در آسیا هم AFCکلیه فدراسیونهای تحت امر خود را موظف به اجرای این قوانین کرده است .اصل کلی این آییننامه هم این است که هر بازیکن فوتبال که برای حضور در مسابقات اعالم آمادگی میکند باید مشخص شود که پسر است یا دختر .فدراسیون فوتبال ایران هم از سال ۱۳۸۹این آییننامه را اجرایی کرده و مطابق آن همهچیز تحت کنترل قرار میگیرد». این در حالی است که کمیته المپیک از سال ،۲۰۱۱تنها انجام تست تعیین میزان هورمون آندروژن را مجاز میداند .بر اساس این تست چنانچه تشخیص داده شود میزان آندروژن در یک ورزشکار زن به اندازه مردان است و این موضوع باعث می شود آنها نسبت به رقبای زن خود از برتری و امتیاز ناعادالنهای برخوردار باشند ،اجازه شرکت در مسابقات را نمییابند .هرچند براساس همین قوانین ،این عده پس از کاهش هورمون آندروژن خود و رساندن آن به حد متوسط معمول در بین دیگر زنان ورزشکار میتوانند مجددن در مسابقات شرکت کنند .در هیچیک از قوانین بینالمللی، تست روانشناسی مجاز نیست ،در هیچیک از قوانین بینالمللی تستی بر روی زنانی که هویت جنسیتی متفاوت دارند انجام نمیشود و در هیچ صورتی ،انجام عمل جراحی تغییر جنسیت به عنوان شرط ورود کسی به مسابقات ورزشی تعیین نمیشود. احمد هاشمیان در مصاحبه با خبرگزاری جمهوری اسالمی (ایرنا) ،امکان ادامه «فعالیت درعرصه فوتبال و فوتسال» برای زن محروم شده از شرکت در بازیها را مشروط به «حل مشکالت خود از طریق جراحی [ تغییر جنسیت ] و احراز صالحیت الزم درمعاینات پزشکی» دانست. یک فوتبالیست زن به شش رنگ گفت
41
دست کم دو نفر را میشناسد که پس از این آزمایشها که برای عضویت در تیم ملی به آن تن داده بودند ،با تشخیص بیماری «اختالل هویت جنسی» یا ترنسسکشوال مجبور به عمل جراحی تغییر جنسیت شدهاند و فوتسال را هم کاملن کنار گذاشتند. از سال ۲۰۱۳ترنس سکشوالیتی از لیست «اختالالت» جنسیتی خارج شده و بیماری محسوب نمیشود بلکه صرفن به عنوان «آشفتگی» جنسیتی مطرح است و نمیتواند به عنوان ناتوانی یا محدودیت یا محرومیت یک فرد مورد استدالل قرار گیرد .تغییر جنسیت از زن به مرد ،شانس ورزشکاران حرفهای را برای رقابت در تیم مردان بسیار کم میکند و به حذف آنها از ورزش حرفهای به ویژه در سطح تیم ملی منجر میشود. با وجود تاکید چندباره مقامات رسمی فدراسیون بر مطرح نبودن مساله دوپینگ در محرومیت این بازیکنان ،در بسیاری از گزارشهای منتشره در سایتهای گوناگون داخل و خارج از ایران بارها مفاهیم و موضوعات متفاوت با هم تداخل یافته و گاه بحث دوپینگ و ممنوعیت آن که امری جهانی است به عنوان دالیل این تصمیم ذکر شده یا در مورد آن موضعگیری شده است .این در حالی است در صورتی که خود احمد هاشمیان ،رییس کمیته پزشکی فدراسیون فوتبال صراحتن عنوان میکند که« :محرومیت این افراد مانند محرومیت دوپینگ نیست».
آزمایشهای «تعیین جنسیت» در مرحله اول شامل یک تست روانشناسی است که طی آن سواالتی از قبیل میزان تمایل به حضور در اجتماعات زنانه، میزان عالقه به زندگی مشترک، ازدواج ،گرایش جنسی و چرایی کوتاه کردن موها و سواالتی از اینقبیلطرحمیشود.
● گفتوگو با خنیا کوشان دختر منصور کوشان
«پدرم عاشق زندگی بود»
منصور کوشان نویسنده ،پژوهشگر ،روزنامهنگار ،سینماگر ،نمایشنامهنویس و شاعری که در چهار دهه گذشته زندگی خود را وقف مبارزه با سانسور و دفاع از آزادی بیان کرده بود، سحرگاه یکشنبه بیست و هفتم بهمنماه ۱۳۹۲در نروژ درگذشت.
منصور کوشان که نقشی مهم در فعالیتهای کانون نویسندگان ایران داشت ،بارها توسط ماموران اطالعات جمهوری اسالمی بازداشت و مورد بازجویی قرار گرفت و از میان دهها اثر او در زمینههای مختلف فقط چند رمان و مجموعه شعر در ایران اجازه انتشار یافت. منصور کوشان پس از توقیف آدینه که سردبیری آن را پذیرفته بود و قتل برخی از نویسندگان عضو کانون نویسندگان ایران از جمله محمد مختاری و محمد جعفر پوینده ناچار به خروج از کشور شد و در نروژ بار دیگر فعالیتهای هنری خود در زمینههای مختلف از جمله نمایشنامهنویسی و کارگردانی تئاتر را استمرار بخشید.
◦
خانم کوشان ضمن عرض تسلیت به شما میخواستم از تشخیص بیماری تا فوت آقای کوشان زمانی کمتر از یک سال طول کشید .پزشکان ایشان چه نظری در این مورد داشتند؟
اولن من فکر میکنم که واقعن هیچ وقت نمیشود یک جواب دقیق داد .این اتفاقی است ی میتواند بیفتد که در هر لحظهای برای هر کس
ی در مورد بابام دکترها واقعن به یک جای ول رسیدند که هر کاری فکر میکردند را امتحان کرده بودند و هفته پیش به ایشان گفتند که ما دیگر هیچ ایدهای نداریم .در نتیجه گفتند که ی درمانی نمیکنند و حتا با خودش دیگر شیم هم صحبت کردند که به خاطره یک سری مشکالت دیگری که داشت اگر موافق است دیگر آنتیبیوتیک هم تزریق نکنند .ماهها بود که غذا نمیخورد در واقع مواد غذای را که از طریق رگ به پدرم میرسانند که آن را هم شب آخر دیگر ندادند. ی درمانی بکنیم یا ی میگفتند ما اگر شیم یعن حتا آنتیبیوتیک بزنیم فقط داریم ضرر بیشتری به بدنت وارد میکنیم و در شب آخر گفتند که بدنت حتی این مواد غذای را که از طریق رگ میدادند نمیپذیرد .ما هم فکر نمیکردیم که اینقدر سریع اتفاق بیفتد .از روزی که این خبر ی سریع ی که اتفاق افتاد خیل را به ما دادند تا وقت بود .شاید خودش احساس کرد که من اگر قرار ی ندارد که امروز باشد یا یک است بروم فرق هفته دیگر .نمیدانم.
◦
آیا فعالیت هنری ایشان در دوره مبارزه با بیماری همچنان ادامه داشت؟
ی چند ماه بله .در اوایل هنوز کار میکرد .یعن
42
شیرین جابری
ی سخت بود و درد و هزار تا اول با اینکه خیل ی عجیب مشکل داشت .اما برای من هم خیل ی که چشمش میدید و بود که در واقع تا وقت ی بود کار کرد .اصلن برای تمرکزش به اندازه کاف ی کم کم و از اواسط پاییز من باور نکردنی بود ول دیگر نمیتوانست .ضعیف شده بود .یک مقداری فوکوس کردن برایش سخت شده بود .باالخره ی احساس میکرد نوشتن کار آسانی نیست .یعن آن تمرکز حواسی که باید داشته باشد را ندارد ی که نتوانست بنویسد شروع به نقاشی ی وقت ول کشیدن کرد. قبلن هیچ وقت در طول عمرش نقاشی ی کشیدن ی شروع کرد به نقاش نکشیده بود ول ی میکشید و ی قشنگ ی خیل و نقاشیهای خیل خیلیها باورشان نمیشد که ایشان آدمیست که ی نکشیده است .در نتیجه به نظر تا االن نقاش ی و نیاز به خلق کردن در من یک عشق به زندگ ی ضعیف شده بود ی که خیل وجود او بود .حتا وقت ی میکشید ولی ی که میتوانست نقاش و تا وقت این دو ماه اخیر دیگه نتوانست نقاشی بکشد و ناراحتیاش هم از همین بود .یعنی من فکر می کنم او اگر می توانست که هنوز کار بکند با هر شرایطی خودش را نگه میداشت ولی واقعن این که نمیتوانست کار کند برایش خیلی سخت بود.
◦
آقای کوشان آثار ادبی منتشر نشدهای هم دارند .آیا تصمیمی برای انتشار آثار ایشان گرفتهاید؟
راستش را بخواهید خودش چیزی به ما نگفت و ما هم به دلیل اینکه او چیزی به ما نگفته و ما چون هنوز همه چیز برایمان خیلی تازه است و سعی میکنیم همه اتفاقاتی که افتاده
منصـور کوشان پس از توقیف آدینه که سـردبیری آن را پذیرفته بــود و قتل برخی از نویسندگان عضو کــانون نویسندگانایرانازجملهمحمد مختاری و محمد جعفر پوینده ناچار به خروج از کشور شد
را هضم کنیم ،هنوز تصمیم قطعی نگرفتهایم که آیا اصلن میخواهیم این کار را انجام بدهیم یا خیر .در واقع این مسوولیتی است که ما داریم و ما باید در موردش تصمیم بگیرم که چه کاری میخواهیم بکنیم .ما دلمان میخواهد ولی باید فکر کنیم آیا او دلش می خواست که ما چنین کاری کنیم یا نه.
◦
آخرین خاطرهای که از ایشان دارید چیست؟
من متوجه شدم که کم کم دارد از میان ما میرود و زمانی که میدانستم صدای من را میشنود ولی نمیتواند حرف بزند؛ به او گفتم تو خیلی زندگی پرباری داشتی و به خیلی از آدمها آنقدر خدمت کردی و آدمهای زیادی از قِبل تو رشد کردند و تو یک الگو برای من و برادرم هستی و به او گفتم که تو خیلی خوششانسی. برای اینکه من هر چه بزرگتر میشوم و هر چه بیشتر دنیا را میبینم ،بیشتر میدیدم که خیلی آدمهایی که در وضعیتی هستند که او در چند ماه اخیر بود هزار پشیمانی و هزار کار نکرده دارند و به نظر من این آدم در ۶۵سالی که عمر کرد به اندازه صد سال کار مثبت کرد .مثل اینکه صد سال عمر کرده است .به نظر من این خیلی با ارزش است .چون آدمی بود که عاشق زندگی بود و حقیقتن زندگی کرد و وقتش را تلف نکرد .یعنی وقتی را که داشت وقف خدمت به
43
جامعه بشری کرد و مطمئنن این الگوی بزرگی برای من و برای بسیاری دیگر است. یک چیز دیگری که خیلی دوست دارم بگویم این است که چند روز قبل از اینکه برود وقتی دکتر به او گفت که ما دیگر نمیتوانیم کاری کنیم .چیزی هست که از آن لذت ببری؟ یک لحظه مکث کرد و با یک شعف و هیجانی گفت« :زندگی» .بعد اضافه کرد «هر لحظهی زندگی» .که من دیگر نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و بغضم ترکید .به نظر من این جملهای که گفت چیز زیبایی بود .واقعن خالصهای بود از نگرشی که به زندگی داشت .یعنی در لحظه حال زندگی میکرد و قدر هر لحظه را میدانست و هر چه در یک لحظه میتوانست به آن موقعیت اضافه کند انجام داد .یعنی اهل این بود که من چهکار میتوانم انجام دهم و به طرف مقابلام یا به دنیا اضافه کنم .حرفی از اینکه من چه چیزی میتوانم به دست بیاورم نبود .به نظر من این نگرش خیلی مهمی است خصوصن در این دورهای که همه به فکر خودشان هستند. نشان میداد که یک رشد شخصی در او بود که میخواست در خدمت دیگران باشد .این به نظرم خیلی زیبا بود و هر لحظه را پر و کامل زندگی کرد .امیدوارم بتوانیم نوشتهها و هدف و مسیری که طی میکرد را زنده نگه داریم .فکر میکنم این وظیفه ما و جوانترهاست که این راه را ادامه دهیم.
«شعر و سکوت -ویژه برنامه بزرگداشت علیشاه مولوی» علیشاه مولوی در ۲۲دی ماه ۱۳۳۱در مینکوه آغاجاری خوزستان و در یک خانوادهی کارگری با منشا روستایی متولد شد ،مولوی در سال ۱۳۴۵با جریانهای سیاسی و سیاست آشنا شد و دو سال بعد همزمان با تحصیل در رشتهی ادبیات فارسی به صورت جدی به فعالیتهای سیاسی و هنری مانند تاتر ،سینما و فعالیتهای ورزشی پرداخت. شادیار عمرانی ،آزاد عزیزیان
شادیار :وای! یه ایمیل دیگه! امروز چه خبره؟ مردم از بس ایمیل جواب دادم .بازش کنم .فرام آزاد عزیزیان. «شادیار عزیز، همچنان حیرانم و سرگردان .ایران را گشتم و با بالهای شکسته و پشتی زخمی به دنبال جای پای تو تا ترکیه رسیدم .هنوز با احسانم و در کولهبار دردهایی که با خود از ایران تا این سوی کوهها کشیده زخمهایش را باز میکنیم و بخیه میزنیم .برایت امروز مینویسم که بگویم
راهی نیست جز این که برگردم .برگردم به ایران و گمشدههایم را در آن خیابانها جمع کنم .خبرها را که شنیدهای .علیشاه مولوی ،شاه شعر بیتاج و مولوی سپید بیدستار هم رفت .همه خواستند بماند و گرچه هیچ جز آرزویی برای پایبند کردنش به زمین نداشتند ،امیدهایشان ناامید شد و آرزویشان را به خاک سپردند .شاعری که سالها در سکوت داد زد و حاال مرگش فریاد میشود .هدیهای برایت فرستادم .سیگنال ممنوع را با این هدیه ممنوعترین کن. دلتنگ و مشتاق آزاد» علیشاه مولوی در ۲۲دی ماه ۱۳۳۱در مینکوه آغاجاری خوزستان و در یک خانوادهی کارگری با منشا روستایی متولد شد ،مولوی در سال ۱۳۴۵با جریانهای سیاسی و سیاست آشنا شد و دو سال بعد همزمان با تحصیل در رشتهی ادبیات فارسی به صورت جدی به فعالیتهای سیاسی و هنری مانند تاتر ،سینما و فعالیتهای ورزشی پرداخت. علیشاه مولوی در سال ۱۳۵۱به منظور پیوستن به طبقهی کارگر و حضوری حرفهای در عرصهی سیاسی ،رفتن به دانشگاه را وقت تلف کردن و فعالیتهایی مثل تاتر و سینما را کاری روشنفکرانه و غیرانقالبی ارزیابی کرد و از همان زمان مسیر زندگیاش کاملن تغییر کرد که البته بسیار نقد شد.
44
اما ،علیشاه ،هرگز از شعر و ادبیات جدا نشد چنانکه در فاصلهی سالهای ۱۳۵۷تا ۱۳۶۰پنج دفتر شعر و یک شعر داستان با نامهای مستعار منتشر کرد. در سالهای پس از انقالب علیشاه مولوی به مدت شش سال دبیر شعر مجله نافه بود و در همین مدت توانست جریان شعر شاعران شهرستان را به وجود آورد و با همکاری همین شاعران از جمله داریوش معمار بعد از ۲۴سال سکوت اولین همایش شاعران شهرستان را با موضوع بزرگداشت سالمرگ فروغ فرخزاد در ظهیرالدوله تهران اجرا کند .حرکتی که به نوبه خود در تاریخ شعر و ادبیات بعد از ۱۳۵۷بینظیر و بیبدیل بوده است. در سالهای بعد جریان شاعران شهرستان به نام تشکل شاعران مستقل ایران با حضور شاعران صاحبنام سراسر ایران ارتقاء یافت و او با عنوان سخنگو و دبیر این جریان انتخاب شد و در ادامهی همین حرکت بود که وی نشریه ادبی و هنری دال را با حضور فعال و موثر داریوش معمار و ۱۸هیات تحریریه در سراسر کشور سامان داد و پس از ۷ شماره انتشار به اتهام تشویش اذهان عمومی و... مجلهی دال به حال تعلیق درآمد. اشعار مولوی در مجالت آدینه ،دنیای سخن، کارنامه ،بایا ،نافه ،کلک ،گوهران ،پابریک و ارمغان فرهنگی و تجربه و برخی روزنامه ها به چاپ
رسیده است. اﻧﺪوﻩات اﮔﺮ ﺁﺑﺴﺘﻦ اﻧﺪﻳﺸﻪ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺳﺘﺮوﻧﯽ ﻧﺘﺮس، ﺑﮕﻮ، ﻣﺎﻩ ﻣﮑﻌﺐ: ﺁﻓﺘﺎب ِ ﻣﺴﺘﻄﻴﻞ: درﺧﺖ ﻣﻌﻠﻖ: اﻳﻦ ﺷﻮرش اصلن ﺑﯽدﻟﻴﻞ ﻧﻴﺴﺖ وﻟﯽ اﻳﻦ ﺗﻮﺻﻴﻪ ﻃﻌﻢﺗﺤﮑﻢ دارد ﭼﻪ ﮐﻨﻢ؟ ﻣﻦ هم ﻣﺮدﯼ از اﻳﻦﻗﺒﻴﻠﻪام او در سالهای پس از انقالب به منظور اعتراض به سانسور با وجود پیشنهاد ناشران مختلفی مانند چشمه ،نگاه ،بوتیمار و ...از سپردن شعرهایش به ممیزی در هر شکل خودداری کرده و به مراقبه شخصی از خود و شعرش با دغدغه استقالل در شعر و شخصیتاش پرداخته است. ﺷﻴﺸﻪﯼ ﺑﺎﻧﮏها ﻗﻨﺪاق ِ ﺗﻔﻨﮓها
اﺗﻮﻣﺒﻴﻞهای دوﻟﺘﯽ ﭘﻴﺸﺎﻧﯽ ِ ﭘﺎﺳﺒﺎنها ﭘﻞهاﯼ ِ ﭘﺸﺖ ِ ﺳﺮ و دلهاﯼ ِ ﻋﺰﻳﺰانﻣﺎن را ﺷﮑﺴﺘﻪاﻳﻢ ﺗﺎ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺟﺎ رﺳﻴﺪﻩاﻳﻢ از ﻣﺴﻴﺮ ِ ﺁزادﯼ ﻣﻴﺪان ِ ﻋﺪاﻟﺖﺑﻮد ﻗﺮار ِ ﻣﺎ در اﻳﺴﺘﮕﺎﻩ ِ ﻏﻨﺎﻳﻢﭘﻴﺎدﻩ ﺷﺪﻳﺪ ﺷﻤﺎ ﻣﻦ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻋﺸﻖ ﻋﻤﻮﻣﯽﻣﺸﮑﻮﮐﻢ لطفن ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﮔﺮداﻧﻴﺪ ﭘﺮﭼﻤﯽ را ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ دادم
از آثار علیشاه میتوان نشانههای زمینی ،نشر طوس ،شهید سوم ،نشر پیوند و آوازهای آغاز، نشر یاشار با نام مستعار ع مولوی و بهار تا زمستان ،۵۸انتشارات یاشار ،از خلق به امپریالیزم ،انتشارات یاشار و خلقنامه ،انتشارات یاشار ،با نام مستعار بهار آقا نام برد. (تعدادی از شعر های دفتر آوازهای آغاز توسط گروه عارف به رهبری استاد حسین علیزاده و با صدای استاد علی اکبر شکارچی در پائیز سال ۵۸ به نام موسیقی خلق لر منتشر شده است) آخرین یادگاری از علیشاه مولوی دفتر شعر کاملن خصوصی برای آگاهی عموم است که به همت نشر ناکجا در پاریس منتشر شد. علیشاه مولوی در پانزدهم اسفند ۹۲در سن ۶۱ سالگی و بر اثر سکته مغزی در بیمارستان فیروزگر تهران درگذشت .
● کافهی کوچه هفتم
«واپسینسالهای سینمایصامتفرانسه»
جنگ جهانی اول تاثیر زیادی بر سینمای جهان گذاشت .در فرانسه به دلیل آنکه بسیاری از منابع سینما در اختیار ماشینهای جنگی گذاشته شده بود ،سینما به شدت افت کرد .در سالهای اولیهی بعد از جنگ ،تنها ۲۰الی ۳۰درصد از فیلمهای روی پرده ،از سازندگان داخلی بود.
سینمای فرانسه پس از جنگ جهانی نسبت به قبل از آن دچار بحران شدیدی شده بود. اما در حال تالش برای رشد خود بود .این مشکالت به سود جنبش نوپای امپرسیونیستی فرانسه تمام شد .شرکتهای فرانسوی دنبال روشی برای ایستادن در مقابل سینمای هالیوود بودند و برای رسیدن به این هدف حاضر بودند دست به تجربه بزنند .بسیاری از کارگردانان مهم این جنبش اولین فیلم خود را برای شرکتهای بزرگ ساختند. مشکالت موجود در سینمای فرانسه چند دلیل اصلی داشت .یکی از آنها میزان بسیار زیاد فیلمهای وارداتی ،مخصوصن فیلمهای آمریکایی بود .از طرفی شرکتهای فیلمسازی برای بدست آوردن سود شروع به صادرات کردند .آنها شروع به صادرات به کشورهای تحت استعمار فرانسه و کشورهایی که از لحاظ فرهنگی به این کشور نزدیک بودند ،کردند. همچنین بعد از جنگ در بخش تولید سینمای فرانسه شرکتهای کوچک معمولن یک یا چند فیلم میساختند و سپس ناپدید میشدند و تولید در اختیار شرکتهای بزرگتر قرار داشت. دولت فرانسه هم نه تنها از تولیدکنندگان داخلی در برابر رقابت خارجی دفاع نمیکرد ،بلکه با
وضع مالیاتهای سنگین بر بلیط سینما به صنعت فیلمسازی ضربه می زد و از همه بدتر، نبود امکانات فنی بود .تولیدکنندگان فرانسوی هم مانند بقیهی تولیدکنندگان اروپایی به استودیوهایی که قبل از جنگ ساخته شده بودند وابسته بودند و کمبود سرمایهگذاری از رشد فنی آنها جلوگیری میکرد. با وجود تمام این مشکالت ،سینمای فرانسه انواع فیلمها را تولید میکرد .سریالها، حماسههای تاریخی ،فیلمهای فانتزی و کمدی. بعضی از این فیلمها به شهرتی جهانی رسیدند. در این دوران نسل جدیدی از فیلمسازان دنبال استفاده کردن سینما به عنوان هنر بودند ،آنها فیلمهای هالیوودی آن دوران را ترجیح میدادند و بحرانی که سینمای فرانسه را در برگرفته بود به این فیلمسازان کمک میکرد ،چون شرکتها معمولن در حال تغییر سیاستهای خود بودند. بعضی از کارگردانهای امپرسیونیست وقت خودشان را بین فیلمهای آوانگارد و پروژههای سود آور تقسیم می کردند .آنها با وجود تمایالت آوانگارد خود ،راهی نداشتند جز کارکردن در چارچوبهای شرکتهای تجاری. اولین کسی که خودش را از سنتهای سبکی جدا کرد« ،آبل گانس» بود .او روی پروژههای بازاری کار کرده بود .ولی آرزوی ساخت فیلمهای شخصیتری داشت .فیلم
46
آزاد عزیزیان ،فراز خوشبختیان
● کاوه عباسیان
«سمفونی دهم» او نخستین فیلم مهم جنبش امپرسیونیستی محسوب میشود .در یک نظرسنجی از مردم فرانسه در دههی ۱۹۲۰تنها فیلمهایی که جایی نزدیک صدر جدول داشتند، فیلمهای «گانس» بودند« .مارسال لربیه» و «ژان اپستین» از دیگر کارگردانان مطرح این جنبش بودند. در روزهای آغازین این جنبش ،تنها کسی که توانست در صنعت سینما باقی بماند، «لویی دلوک» بود .او با استفاده از پولی که به ارث برده بود و کمک دیگر فیلمسازان از شرکتهای کوچک فیلمهایی کمهزینه میساخت .چند سال بعد «ژان رنوار» به ساخت فیلمهای امپرسیونیستی رو آورد .او فیلمهایش را با هزینهی شخصی میساخت .در همین حین شرکتهای کوچک و بزرگ بسیاری در این جنبش شرکت داشتند ،مانند “آلباتروس” و “فیلمز آبل گانس” که هرکدام با ساختن فیلمهای مهم ،در شکل گرفتن این جنبش نقش مهمی ایفا کردند. سبک فیلمهای امپرسیونیستی تا حد زیادی از اعتقاد کارگردانان این مکتب به سینما به عنوان شکلی هنری مرتبط بود .آنها هنر را به عنوان
شکلی از بیان میدیدند که هنرمند به کمک آن دیدگاه شخصی خود را بیان می کند و محصول آن واقعیت نیست .هنر تجربه میسازد و این تجربه باعث بوجود آمدن احساسی در ذهن مخاطب میشود. نظریهپردازان امپرسیونیست معموال سینما را ترکیبی از هنرهای دیگر میدیدند اما تمام نظریهپردازان ،چه آنهایی که اینطور فکر میکردند ،چه آنهایی که سینما را یک هنر مستقل میدیدند ،بر این نکته توافق داشتند که فیلم دقیقن در مقابل تیاتر قرار دارد .آنها بیشتر تولیدات سینمایی فرانسه را به تقلید از تیاتر محکوم میکردند .در زمینهی فرم فیلمها آنها بر این باور بودند که سینما نباید از روایتهای تیاتری یا ادبی پیروی کند .آنها میگفتند که عواطف باید پایهی فیلمها باشند ،نه داستانها. این پیش فرضها تاثیر زیادی بر سبک و ساختار فیلمهای امپرسیونیستی میگذاشتند. آنها معمولن برای آنکه تصویر را از شکل طبیعی بیاندازند ،از درون آیینهی انحنادار فیلم میگرفتند .این از ریخت افتادگی میتوانست نمای نقطه نظر باشد. از طرفی از وضوح خارج کردن عدسی
47
سبــک فیلــمهـای امپرســیونیستی تا حد زیــادی از اعتقـــاد کارگردانان این مکتب به سینما به عنوان شکلی هنری مرتبط بود .آنها هنر را به عنوان شکلی از بیــان میدیدند که هنرمند به کمــک آن دیدگاه شخـصی خود را بیان مـیکند و محصول آن واقعیت نیست .هنر تجربه میســازد و این تجربه باعث بوجود آمدن احســاسی در ذهــن مخاطب میشود.
جامعه
میتوانست بر حالت ذهنی شخصیتها داللت کند .هم در حالتی که خود آنها را میبینیم ،هم در حالتی که از چشم آنها چیزی را میبینیم . در کل ،عملن هرگونه دستکاری در تصویر به کمک دوربین میتوانست به شیوهی ذهنی بهکار رود .مثلن اسلو موشن از شیوههای معمول برای ساختن تصویرهای روانی بود. حرکت دوربین در این فیلمها هم حاالت ذهنی شخصیتها را القا میکرد .بعد از مدتی استفاده از تدوین برای بیان وضعیتهای روحی هم باب شد .بعضی کارگردانها از تدوینهای سریع برای رساندن احساسات استفاده میکردند . از طرفی هم امپرسیونیستها معمولن تالش میکردند از مکانهای چشمگیر به عنوان محل رویداد استفاده کنند ،حال یا با استفاده از دکورهای مدرنیستی یا فیلمبرداری در محلهای واقعی. در کنار تمام این تمهیدات ،فقط تعداد کمی از فیلمهای امپرسیونیستی تالش میکردند سیستم روایی جدیدی را امتحان کنند که در آن دنیای ذهنی شخصیتها تمام فرم فیلم را پایهگذاری کند.
سرانجام در اواخر دههی بیست چند عامل باعث سقوط این مکتب شد .اول اینکه فیلمهای این مکتب کمکم به حالت تکراری درآمدند و بعضی از فیلمسازان شروع به تجربه در جهتهای مختلف کردند .فیلمهای سوریالیستی ،دادایستی و انتزاعی در سینه کلوب ها به شدت با فیلمهای امپرسیونیستی رقابت میکردند و طبیعی بود که این پراکندگی سبکی در پایان هرگونه یگانگی را در فیلمهای امپرسیونیستی از بین ببرد. عالوه بر تمام این مشکالت در آخرین سالهای دههی بیست شرکتهای بزرگ توزیع فیلم به تامین مالی فیلمهای امپرسیونیستی عالقهی کمتری نشان دادند ،چون در سالهای اول این جنبش این امیدواری وجود داشت که بتوانند در بازارهای خارجی هم موفق باشند .ولی در واقعیت فقط تعداد بسیار اندکی از آنها به این موفقیت دست پیدا کردند. در نهایت در همین سالها بیشتر امپرسیونیستها شرکتهای مستقل خود را از دست دادند و ورود صدا به سینما در سال ۱۹۲۹عملن برگشت به استقالل را برای امپرسیونیستها غیر ممکن
48
کرد .در دههی ۳۰چندین گرایش متفاوت در سینمای فرانسه بهوجود آمد ولی هیچکدام از فیلمسازان برجستهی امپرسیونیست در این تحوالت نقش مهمی را ایفا نکردند و این باعث پایان یافتن این جنبش و مکتب سینمایی شد.
◦
کاوه عباسیان عزیز در این برنامه ما به بررسی جنبش امپرسیونیستی دههی بیست قرن بیستم در سینمای فرانسه و نقش جنگ جهانی اول در شکلگیری این جنبش پرداختیم .به نظر شما به طور کلی جنگ چه تاثیری بر سینما در سرتاسر جهان گذاشته است؟
بهطور کلی از جنگ جهانی اول میشود به عنوان دورهای یاد کرد که یک پیوند بین ارتش و سینما به وجود میآید و دست دولتها در صنعت سینما قویتر میشود به این دلیل که این نیاز را احساس میکنند که به تبلیغ ایدولوژی و دالیل خودشان برای رفتن به جنگ بپردازند و از سینما به عنوان ابزاری که با مخاطب عام ارتباط برقرار میکنند استفاده میکنند. از همان تاریخی که سینمای پروپاگاندا در کشورهایی مانند آلمان ،روسیه و بعدن شوروی، آمریکا ،بریتانیا و مشخصن فرانسه ایجاد میشود و در سطوح مختلف مانند سینمای مستند جنگ یا «نیوز ریل»های جنگ، خبرنامههای جنگ که به صورت هفتگی یا ماهانه در سینماها پخش میشده است ادامه پیدا میکند ،هرکدام مکاتب و شیوههای خاص خود را در فیلمبرداری ،ادیت کردن و انتقال پیام و ایدولوژی آن دولت و قدرتی که در آن کشور داشتند .در مورد سینمای داستانی پروپاگاندا باید گفت که این سینمای داستانی بعد از جنگ جهانی اول با داستانسرای سعی در آن دارد که ایدولوژی جنگ را بقبوالند و مردم را در راستای اهداف دولتها موبیالیز کند .این روند تا جایی ادامه پیدا میکند که ما امروز میبینیم که در هالیوود ارتش آمریکا یکی از بزرگترین اسپانسرهای فیلمهایی است که تولید میشوند و بسیاری از فیلمها ارتباط کاملن مستقیمی با مسئلهی جنگ و حتی تبلیغ جنگ برای کودکان دارند مانند فیلم «بازی اندر» که امسال اکران شد .جنگ
بهطورکلیازجنگجهانی اول میشــود به عنوان دورهای یاد کرد که یـک پیوند بین ارتش و سینما به وجود میآید و دست دولتها در صنعت سینما قویتر میشود جهانی دوم هم به همین ترتیب بر سینما و مردم و شکلگیری مکتبهای سینمایی مانند «نیوریالیسم ایتالیایی» تاثیر میگذارد .این روند ادامه پیدا میکند در جنگهای مختلف، حتی جنگ ایران و عراق که بعد از آن سینما به اصطالح دفاع مقدس یا سینما جنگ ایران از دلاش زاده میشود .به نظر من رابطهی بین جنگ و سینما یک رابطهی متقابل است. همان اندازه که جنگ در طول تاریخ سینما را تحت تاثیر قرار داده است ،سینما هم تاثیر بسزایی روی جنگ داشته است .مشخصن در مورد سینمای پروپاگاندا قانع کردن افکار عمومی برای رفتن به جنگ برای قبوالندن ایدولوژی جنگ و پیشبردن مسالهی خبری و مسالهی پخش اخبار مربوط به جنگ که اکثر پدران سینمای مستند کارهای سینماییشان را از همینجا شروع کردند.
◦
هنر و مشخصن سینما در اعتراض به جنگ چه کارهایی کرده است؟
به نظر من اگر به صورت کلی نگاه بکنیم، سینما بیشتر از اینکه بر علیه جنگ کاری بکند در موافقت با جنگ کار کرده است .ولی کارگردانان بزرگی بودهاند که به اصطالح سردمداران سینمای ضد جنگ هستند و فیلمهای ضد جنگ ساختهاند که در این میان میشود به «آلن رنه» اشاره کرد« .آلن رنه» بعد از جنگ جهانی دوم فیلمی مستند و کوتاه به نام «شب و مه» را راجع به اردوگاههای مرگ «نازی» میسازد ،که فجایع جنگ را نشان میدهد.
در ایران هم سعی شده که به اصطالح فیلمهای ضد جنگی ساخته شود ولی به خاطر محدودیتهایی که سینمای ایران دارد و چون جنگ چیزی مقدس دانسته میشود ،نمیشود ماهیت جنگ را به کلی زیر سوال برد ،چون گویا در ایران چیز مقدسی است .ما چند نمونهی مختلف سینمای ضد جنگ داریم. مدل غالب هالیوودی آن این است که «آخ چه شد ما رفتیم جنگ و بچههامون کشته شدند» و طرف دیگر قضیه را نگاه نمیکنند .مثلن فیلم «شکاری گوزن» چنین فیلمی است .به نظر من سینما در کلیتش در راستای جنگ عمل کرده است ولی بزرگان سینما فیلمهای ضد جنگ بارزی ساختهاند.
◦
ما هر هفته در کافهی کوچه هفتم به بررسی فیلمی میپردازیم .در این هفته در مورد فیلم «خندهی بدون گربه» ساختهی «کریس مارکر» میپردازیم .در یک تا دو دقیقه نظرت را در مورد این فیلم برایمان بگو.
این فیلم در ابتدا یک فیلم چهار ساعتهای بوده است که بعدها به دو فیلم یک ساعت و نیمه تقسیم میشود« .کریس مارکر» یک مستندساز چپگرای فرانسوی بوده است که سال گذشته در سن ۹۲سالگی مرد .این مستند در مورد جنبشهای چپ ،جنبش دانشجویی، جنبش انقالبی و جنبش چریکی از قلب اروپا تا آمریکای التین در دههی ۶۰و ۷۰است. فیلم طوالنیای است که سرشار از دیالوگ و نریشن و سرشار از مصاحبههای دیدنی که در هیچجای دیگر یافت نمیشود .همچنین طنز خاصی هم دارد که «کریس مارکر» به دلیل قلم بسیار قدرتمندش مشهور بوده است .این فیلم از زبان فیلمسازی بیان میشود به عنوان کسی که خودش این دو دهه را دیده است .در سال « ۱۹۹۳کریس مارکر» به فیلماش یک سری چیزها را اضافه میکند و آن را آپدیت میکند .در پایان فیلم را به چپی تقدیم میکند که در اواخر دههی ۶۰و ۷۰دوباره پا میگیرد و خود را بازتولید میکند .این فیلم بسیار جالب و دیدنی است .بخصوص برای کسانی که تجربهی فعالیت سیاسی دانشجویی و کارگری و ...را در جنبش چپ را داشتهاند.
49
دردههی ۳۰چندینگرایشمتفاوتدر سینمای فرانسه بهوجود آمد ولی هیچکدام از فیلمسازان برجستهی امپرسیونیست در این تحوالت نقش مهمی را ایفا نکردند و این باعث پایان یافتن این جنبش و مکتب سینماییشد.
● جنس دوم
«سیگار»
سکوت شب را دوست داشت .صدای اون جغد توی دوردست بهش حس دوگانهای میداد از امنیت و عدمامنیت .کز کرده بود گوشهترین قسمت بالکن .ولی باز هم سعی میکرد حتا پک زدنش به سیگار بیصدا باشه تا اون بیدار نشه .از همش سختتر لحظهای بود که باید دود سیگار را از دهانش بیرون میداد. شهرزاد کریمی
اگه حلقه دود طوالنی بود یا اگه بوی سیگار میرفت توی اتاق و اون بیدار میشد ،کار تموم بود .اون وقت نصف شبی باید یک دعوای جانانه با هم میکردن سر اینکه چرا سیگار میکشه هنوز .اون طرف خیابون دو نفر داشتن حرف میزدن .پیش خودش فکر کرد اونا چرا این وقت شب میون شمشادها دارن این قدر بلندبلند حرف میزنن .بعد به خودش گفت: :ولش کن .به من چه. سیگارش که تموم شد طبق معمول کشیدش
به دیوار لب بالکن و خاموشش کرد و انداختش پایین .خیلی آروم در بالکن را باز کرد .به محض اینکه در چفت شد صدای فریادی نسرین را به خودش آورد .صدا از بیرون بود. بالفاصله صدای شکسته شدن شیشه و فریادهای متوالی .به سرعت برق در و بست و سر جای خودش تو همون اتاق کنار بالکن گرفت خوابید. صداها که بلند شد «احمد» از خواب بیدار شد و اومد توی اتاق .نسرین خودش را زد به خواب. صداها بلندتر شده بود .گویا همسایهها از خونه بیرون اومده بودن .احمد توی بالکن رفت .حاال نسرین داشت میلرزید. :نکنه بوی سیگار را توی بالکن حس کنه؟ ترس حسابی به جونش افتاده بود و حاال دندوناش هم به هم میخورد .احمد دقایقی در بالکن موند و بعد برگشت توی اتاق .نسرین با حال آدمی که تازه از خواب به خاطر سر و صدا بیدار شده پتو را کنار زد .احمد نگاهش کرد و گفت: :موادفروش و معتاد سر قیمت جنس با هم دعواشون شده بود. رو کرد به نسرین: :تو هیچ صدایی نشنیدی؟ نسرین گفت: :نه .هیچی احمد ادامه داد:
50
:صدبار گفته بود پسر این همسایه روبرویی موادفروش هست .کسی باور نکرد .این هم دلیلش. از اتاق بیرون رفت .ولی بالفاصله برگشت .به سمت نسرین رفت تا بالشی که کنار سر او افتاده بود برداره .ناگهان انگار دنیا رو سرش خراب شد. بالش را کنار انداخت و با لگد به پهلوی نسرین کوبید طوری که نسرین نیم متری پرت شد. :بازم سیگار؟ بازم؟ بهت نگفتم ازین کار بدم میآد .زنی که سیگار بکشه ج.. لحظاتی بعد نسرین بود و مشت و لگدهایی که همشون ناشیانه به سمت صورت و دست و سر روانه میشد .حاال تو اوج کتکخوردن و فریادهای بیامان ،او داشت فکر میکرد اون پسرک موادفروش همسایه احتمالن باید «شیشه» هم داشته باشه .بار قبل خیلی بهش حال داد .کاش االنم بعد از تموم شدن کتک خوردنش میتونست خودش را با اون آروم کنه. با آرامش گذاشت تا اون خوب کتک بزنه و حتا خون کنار لب هم باعث نشد دستمال کاغذی را از کنار دستش برداره .به حالتی از خلسه و بیتفاوتی رسیده بود .دیگه براش هیچی مهم نبود. شب بعد نیمههای شب ،نسرین با دستی کبود، دندانی شکسته و سر ورمکرده گوشه بالکن نشسته بود و سیگار میکشید .باد خنکی میاومد و صدای جغد هم شنیده نمیشد.
با استفاده از سرویس اپلیکیشن «کوچه» به جمع چهل و دو هزار نفری همراهان کوچه بر روی آیفون و آیپد بپوندید. KOOCHEH APP IN APP STORE
فیس بوک رادیو کوچه ،خبرها و گزارشها از ایران ،افغانستان و تاجیکستان. بیگ الیک! این جا کوچه است در کتاب صورت
Facebook/radiokoocheh
51
● چشم سوم
«اسماعیلخویی و شبهای گوته»
شادیار عمرانی ،بهرنگ زندی
سالمی انقالبی به شنوندگان محترم و عزیز برنامه چشم سوم. شادیار عمرانی هستم با برنامهای دیگر از سری برنامههای تحلیل سیاسی رادیو کوچه در خدمت شما دوستان و یاران .من هم بهرنگ زندی ،ویژه برنامهای را به مناسبت انقالب ۵٧تقدیم شما میکنم.
در این برنامه اسماعیل خویی ،شاعر ،ترانهسرا، متفکر و فعالسیاسی با شما از شبهای شعر گوته میگوید ،از انقالب ناتمام ۵٧میگوید و از نظام اسالمیای که دروغ میپراکند .بعد از انتشار سخنان غالمعلی حداد عادل با این ادعا که «شبهای شعر گوته کار انگلیسیها بود» بهانهای به دست آمد که به سراغ شرکت کنندگان این شبهای شعر برویم .و باالخره این افتخار را داشتیم که با استاد اسماعیل خویی به گفت و گو بنشینیم ،صدای درد قلم و رنج مردمی را از او بشنویم که طی سی و پنج سال شاهد ذبح هر روزهی انقالبشان بودهاند ،انقالبی که حاصل دهههای متمادی مبارزات آزادیخواهانی بود که به براندازی نظام سلطنت و اتمام ریشههای دوانده شده نظام سرمایهداری در ایران امید داشتند و آن چه پس از ربوده شدن انقالبشان به دست اسالمگرایان نصیبشان شد اعدام بود: اعدام سرها ،زبانها ،قلمها ،و بشر.
52
واال سوال خیلی سختی هست ولی خب مهناز هدایتی ،مهناز هدایتی هست ولی مهناز هدایتی را شاید بتوانید از طریق شعرهایش بشناسید و مجموعهای از آن خصوصیاتی که در من هست و باید شناخته بشود در شعرهایم هست ولی خب اگر از خصوصیات روحی بخواهم بگویم شاید آدم خوب و مهربانی باشم البته همه این حرف را میزنند ولی فکر می کنم ذاتن آدم مهربانی باشم. ◦ اسماعیل خویی :دوستان درود بر شما و هنگامخوش میگویم به هممیهنان و همزبانانم در هر جای جهان که هستند به خصوص در ایران امروزی ،ایران آخوندزده و بدبخت .آقای حداد عادل وظیفهی انقالبی و اسالمی خودش را دارد انجام میدهد .اجازه بدهید برای آنکه حرفم را زده باشم ،اول از مفهوم”تقیه” در اسالم چند کلمهای بگویم“ .تقیه” که همریشه است با تقوا (یعنی دروغ گفتن پرهیزگارانه) و مسلمانان حق
پس زمینهسازان انقالب بیش و پیش از همه سکوالرها بودند. و ای کـاش انقالب سـزارین نمیشد .پیش از موعد خودش از شکم تاریخ بیرون کشیده نمیشـد .اما از آنجــایی که احساس خطرهای جهانی شد. اگر یادتان باشد اسم خمینی از حداکثر ۶ماه قبل از انقالب این سو و آنسو آغاز شده بود به شنیده شدن .و از ٣ماهی پیش از انقالب بود که مسلمانها به خیابانهاریختند. دارند ،البته مسلمانان شیعی بهویژه شیعیان دوازده امامی که هرگاه اسالم یا جان خودشان را در خطر دیدند به دشمن دروغ بگویند. این مفهوم اندک اندک به یکی از اصول شیعیان بدل شده است .اگر بخواهم مقایسه کنم و حرفم را به روشنی بگویم نخست باید اشارهای بکنم به سوگندنامهی بقراط که با آن پزشکان پیمان میبندند که از جان و زندگانی بیمار پشتیبانی کنند تا واپسین لحظه .و این اصل هیچ استثنایی ندارد .چرا؟ برای آنکه هر استثنایی بر اینگونه اصول را بپذیریم به تدریج کش میآید و کم کم قانون را از اصل درمیآورد و خودش تبدیل به اصل تازهای میشود. فرض کنید اگر سوگندنامهی بقراط یک استثنا میداشت .مگر بیمار دچار بیماری عالجناپذیری باشد و یا سخت عذاب بکشد ،همین مگر به زودی پزشکان میرسند به جایی که بهخصوص وقتیکه مصلحتهای سیاسی و اجتماعی، تاریخی و یا سکت و گروه خودشان پیش آید که حتی بیمار را به علت یک سرماخوردگی ساده بکشندو بهانهشان این باشد که طفلکی آنقدر وحشتناک عطسه میکرد که کم بود سقف خانه بر سرش فرو بریزد“ .تقیه” هم در آغاز یک چنین اصلی بوده است .یعنی شاید با نیکخواهی پدید
آمده باشد که از آنجا که دشمنان نیرومند بودهاند و شمار این حضرات شیعیان هم کم بوده برای دفاع از جان خود بهویژه برای پیشبرد اسالم، فرد مسلمان حق داشته است که به دشمن دروغ بگوید .کم کم این چگونگی از خمینی به این سو به قاعده بدل شده است .زشتترین جنبهی اسالم عزیز ،اسالم خمینی بدل شده است .و امروز به بهانهی دفاع از اسالم و برای پیشبرد اسالم و برای نگاهداشتن فرمانفرمای آخوندی همهی دستاندرکاران این حاکمیت به خودشان اجازه میدهند که در همهی زمینهها و به همهگان دروغ بگویند .کم کم چشماندازی که پیش روی ماست ،از دشمن تمام جهان است یعنی اسالم کنونی ،یعنی فرمانفرمای آخوندی دو دشمن اصلی دارد .یک :همهی کشورهای جهان .دو: بیشترین مردمان ایران .و هم در سیاست خارجی و هم سیاست داخلی به خودشان اجازه میدهند که به همهگان دروغ بگویند .در نتیجه آقای حدادعادل با وجدان راحت دروغ میگوید .بیانکه گونههایش سرخ شود .بدون آنکه کوچکترین خارخار وجدانی احساس کند .دروغ میگوید حتی با سرفرازی .انگار که وظیفهی دینی خود را انجام داده است. استاد خویی ،از انقالب ذبح شده با ما گفت .به قولی مالخور شدن انقالب .واقعیت انقالب آن چیزی بود که طی این سالها یا پنهان شد یا تحریف. ◦ اسماعیل خویی :میرسم به نکتهی بعدی که زمینهی انقالب به گفتهی شکراهلل جان پاکنژاد”مالخور” باشد .زمینهی انقالب را اسالم عزیز ،آخوندها پدید نیاوردند .زمینهی انقالب از سالها پیش از انقالب کم کم آماده میشد و دستاندرکاران و کسانی که این زمینه را داشتند آماده میکردند بیشترینشان به گواه تاریخ سیاسیون و انقالبیون سکوالر بودند .اگر شما فهرستی از زندانیان سیاسی زمان شاه را داشته باشید و به دو دستهی اسالمی و غیراسالمی تقسیم کنید ،زندانیان سیاسی مسلمان در زمان شاه ،بسیار بسیار کم بودند اصال قابل مقایسه نبودند با زندانیان چپ و زندانیان وابسته به جبههی ملی مثال .هم حزب توده ،هم چپ نو که البته از بنیاد با حزب توده مخالف بود و هم جبههی ملی و هم همهی چند نیروی دیگری
53
که در کار بودند ،اینها همه سکوالر بودند .حتی مجاهدین که زمینهی اصلی جهاننگریشان اسالم است ،در برخورد با حاکمیت آنها نیز سکوالر بودند .یعنی درست بود که مسلمان بودند اما بر آن بودند که حاکمیت از دین باید جدا باشد و بهویژه با آخوندها هیچ میانهای نداشتند. گمان میکنم این چگونهگی هم برآیندی بود از آموزههای بهویژه دکتر علی شریعتی. پس زمینهسازان انقالب بیش و پیش از همه سکوالرها بودند .و ای کاش انقالب سزارین نمیشد .پیش از موعد خودش از شکم تاریخ بیرون کشیده نمیشد .اما از آنجایی که احساس خطرهای جهانی شد .اگر یادتان باشد اسم خمینی از حداکثر ۶ماه قبل از انقالب این سو و آنسو آغاز شده بود به شنیده شدن .و از ٣ماهی پیش از انقالب بود که مسلمانها به خیابانها ریختند .یعنی به زمینهی سکوالر انقالب یک بخش دیگری زمینهی اسالمی نیز اضافه شد. زمینهی انقالب ،زمینهی آمیخته بود از نیروهای سکوالر که بیبشترین بودند و نیروهای اسالمی که دیرآمدگان در این زمینه بودند. اما پس از انقالب و اگر سری بزنید به قانون اساسی فرمانفرمای آخوندی میبینید که این قانون از بنیاد و از درون خودش دچار تضادهای آشکاریست .چرا چنین است؟ برای اینکه از دو دیدگاه این قانون اساسی نوشته شد .یک :از دیدگاه سکوالرها که میخواستند هر چه بیشتر روی حقوق مردم تکیه کنند .دو :دیدگاه آخوندی که میخواست هر چه بیشتر روی حقوق اسالمی تکیه کند .اینچنین است که قانون اساسی جمهوری اسالمی از بنیاد دچار تناقض است .و طبیعیست که چنین باشد زیرا از یکسو اندیشهای پشت نوشتن شدن این سند بود که میخواستند جمهوری داشته باشند که زمینیست و در آن بنیاد و خواستگاه قدرت ارادهی مردم
بسـیاری از کسـانی که انقالب را پدید آورده بودند به تدریج عکسهایشان از عکسهای به یادگارمانده پاک شد.
جامعه
همهیقانونهابارایمردمپدید میآیند و با رای مردم دگرگون میشوند و با رای مردم از میان میروند. باشد .از سوی دیگر اندیشهای در کار بود که میخواست حاکمیت اسالمی پدید آورد ،حاکمیتی که قدرت در آن فقط از آن خدا بود و نمایندگان خدا بر زمین .جمهوری با اسالم از بنیاد تناقض دارد .جمهوری یعنی گونهای از حاکمیت که در آن قدرت از مردم ،با مردم و برای مردم است .جمهوری نظامیست از حاکمیت که در آن همهی قانونها ساختهی ارادهی مردم هستند .به همین دلیل است که هیچ قانونی نه مقدس است و نه دگرگونیناپذیر و جاودانه .همهی قانونها با رای مردم پدید میآیند و با رای مردم دگرگون میشوند و با رای مردم از میان میروند .اما حاکمیت اسالمی ،حاکمیتیست که قانونهایش را پیشاپیش تعیین کرده است .این
قانونها مقدساند ،جاودانهاند و دگرگونی ناپذیر .و تنها کاری که برای حاکمیت باقی میماند این است که آن را تعبیر و تفسیر کند همین وبس .میبینید تفاوت جمهوری با اسالم در حقیقت از زمین تا آسمان است .جمهوری یک نمود زمینیست ،یک نمود انسانیست .و حاکمیت اسالمی یک نمود آسمانیست .البته که این تناقض از میان برنخواهد خاست مگر یا اینکه سکوالریزم بهطور کلی در ایران از بین برود .یا اینکه اسالم عزیز از حاکمیت برکنار شود .و چنین هم خواهد شد .خواهید دید. از نگاه استاد خویی ،خمینی استالینی بود که برای حذف انقالبیون واقعی لباس حقانیت به تن کرد و واقعیت را قلب کرد .همانطور که استالین انقالب سوسیالیستی را به بیراهه برد ،خمینی کمونیستها را به جوخههای اعدام سپرد. ◦ اسماعیل خویی :اما وظیفهی انقالبی کسانی که به انقالب مالخورشده ایمان دارند و میخواهند آن را به پیش ببرند ،وظیفهایست از آن نوع که استالین برای همکار خودش در شوروی فروریخته پدید آورد .یعنی چه؟ یعنی استالین و همکارانش آغاز کردند به بازنوشتن تاریخ و کار
54
به جایی رسید که مثلن عکس تروتسکی از کنار عکس لنین حذف شد. بسیاری از کسانی که انقالب را پدید آورده بودند به تدریج عکسهایشان از عکسهای به یادگارمانده پاک شد .نامهایشان از تاریخ پاک شد و اگر نامی از آنها به جا ماند آمیخته بود با ناسزا و تهمت و دروغ .باری ،این کاریست که آقایان مسلمان با وجدان راحت آغاز کردن به انجام دادن یعنی میخواهند تاریخ انقالب را هم پاکسازی اسالمی کنند .بعد از انقالب را که هر چه خودشان میخواهند مینویسند اما میخواهند پیشزمینهی انقالب را هم اسالمی کنند .پیشزمینهی انقالب را هم میخواهند پاکسازی اسالمی کنند .راه این کار چیست؟ این است تمام کسانی که در دوران شاه دست به مخالفتی زدند یا آرزوی آزادی و برابری و دادگری داشتند و برای مردم کار میکردند و جان بر کفانه این کار را می کردند و بسیاری در این را جان خودشان را فدا کردند ،تمام اینها را میخواهند از تاریخ حذف کنند .از جمله روشنفکران سکوالر را. اما در شبهای شعر گوته چه گذشت؟ آنهمه شور و انقالب که کلید خورد.
◦ اسماعیل خویی :کانون نویسندگان ایران مجمعی بود از همینگونه روشنفکران .البته درهای ساختاری کانون نویسندگان بر روی همه باز بود .من در واپسین دورهی فعالیتش از اعضای هیات دبیران بودم .و به خوبی آن را از درون میشناسم .درهای این کانون به روی همه باز یود .مهم نبود که یک نویسنده ،شاعر یا پژوهشگر چگونه میاندیشد .مسلمان هست یا نیست .بیخداست یا باخداست .کمونیست است یا سوسیالیست است یا ملیگراست. همهگان میتوانستند عضو کانون شوند .اما شمار اعضای مسلمان ما هم در آنزمان هم انگشتشمار بود .آن ها هم میتوانستند قربانی شوند ،آنهایی که عضو کانون بودند .اما خاطرهی کانون یا باید از یادها برود .یا باید به لجن کشیده شود .این است از انگیزهی آقای حدادعادل .برای آنکه یکی از درخشانترین کارهای کانون نویسندگان ایران را که همان برگزار کردن ده شب شعر بود و بسیارانی برآنند که این اولین جرقهی انقالب بود که زده شد. و پس از آن شبها بود که ترسها آغاز به فروریختن کرد .بهخصوص پس از شبهای بعد
از سعیدجان سلطانپور مردم هجوم میآوردند به باغ انجمن گوته و تا شانزده و هفده هزار نفر آن روزها زیر باران جر جر جمع میشدند و به شعرها و سخنرانیها گوش میدادندو و اینها کسانی بودند که از سارسر ایران و نه فقط تهران. و در شرایطی به نویسندگان وشاعران خود گوش میداند که باغ انستیتو گوته محاصره شده بود با نیروهای ضربتی ارتش از سوی ساواک .این پیشآمد که اهمیت تاریخی فراوانی دارد .ولی هیچ ذرهای از این اهمیت به تاریخ اسالم مربوط نیست .این یادمان درخشان یا باید اندک اندک از یادها برود و یا به لجن کشیده شود .چنین است که آقای حدادعادل با پررویی ،بیشرمی و وقاحت یک آخوند چشمدریده میگوید که شعرهای انستیتو گوته را انگلیسیها ترتیب دادند .آخر دست کم میتوانست بگوید آلمانیها ترتیب دادند .آخر چگونه انگلیسیها دکتر بیکر رئیس انجمن گوته را ازآن خود کردهاند .اصال چرا این کار را بکنند؟ آنها که پیشاپیش با آخوندها موافق بودهاند .این یک دروغ آشکار و بیشرمانهی آخوندیست که از دهان یکی از آخوندهای بیدستار و بیعمامه و عبا گفته
«کارتون نوشت»● خرید سال نو و جیبهای خالی | کارتون از رضا جوزانی
55
میشود .خودش هم میداند که دروغ میگوید. همهی مردم میدانند که دروغ میگوید جز همان کسانی که پیشاپیش آمادهاند برای پذیرش اینگونه دروغها .آنها هم همان کسانی هستند که آن شب پای منبر این آخوند پلید ،بیوجدان وبی همهچیز گردآمده بودند. درود بر همهی شما و درود بر همهی همزبانانم در ایران آخوندزده.
از نگاه استاد خـویی ،خمینی اسـتالینی بود که برای حـذف انقالبیون واقعی لباس حقانیت به تن کرد و واقعیت را قلب کرد. همانطور که استالین انقالب سوسیـالیستی را به بیراهـه برد ،خمینی کمونیستها را به جوخههایاعدامسپرد.
● انتشار شمارهای دیگر از یک مجله دوستانه
«کودکانههای نوروزی با چند رسانهای هزار و یک دنیا»
اردوان روزبه
«هزار و یک دنیا» اولین مجله دیجیتال و چند رسانهای فارسی است که به همت «کیارش پارسا عالیپور» و «مارال کارایی» به همراهیچندهنرمند،چندیاست برای کودکان منتشر میشود.
این مجله که اینک چهارمین شمارهاش را میتوان از روی تارنمای این رسانه مطالعه کرد تالش دارد تا با کودکان با نوشتن مطلبهای ساده حقوق انسانی و احترام به محیط زیست را بیاموزد« .هزار و یک دنیا» برای کودکان پارسیزبان و پارسیدان تهیه میشود و هر شماره آن عالوه بر صفحههای مجله دارای نقاشی متحرک و فایلهای صوتی است که با کلیک بر روی آن میتوان آنها را نیز دید و شنید .در واقع این مجله به همه ابزارهای مورد عالقه کودکان تجهیز شده است .یکی از کارهای خوب این مجموعه چند رسانهای اضافه کردن بخش تاجیکی با خط «سیریلیک» است که گستره مخاطبهایش را افزایش داده. آقای عالیپور از تهیهکنندهگان این نشریه چند رسانهای تاکید میکند که« :هزار و یک دنیا هیچگونه وابستهگی به جریان یا گروه خاص سیاسی ندارد و هدف طرح موضوعهایی است
56
که برای کودکان اهمیت دارد». با مروری در این شماره میتوان مطلبهایی در مورد بردهداری ،آداب و رسوم نوروز در کشورهای ایران ،افغانستان و تاجیکستان و هم چنین مفهومهای حقوق بشر به زبان ساده و درختکاری را مطالعه کرد و البته با کلیک بر روی آنها مجموعههای نقاشی متحرک و پادکست مرتبط با آن را به همراه مطلب استفاده کرد. «کیارشپارسا عالیپور» در آستانه چهارمین شماره «هزار و یک دنیا» میگوید که احساس میکند رویایی که با دوستانش داشتهاست، توانستهاند جامع عمل بپوشانند .او میگوید: «این نشریه کار عشق است .قصد گفتن حرف کلیشهای نیست اما در واقع یک کار شهروندی است که بر اساس عالقه و کار داوطلبانه انجام میشود ».همچنین آقای عالیپور در خصوص ضرورت انتشار این نشریه اشاره میکند: «کار برای کودکان از ابتدا دغدغه من و همسرم
بوده و پیشتر هم ما کارهایی را انجام داده بودیم. جرقه این کار در یک جمع دوستانه هنری زده شد ،وقتی که فکر میکردیم رسانههای فارسی زبان چنان که باید کارهای جدی را برای کودکان انجام نمیدهند .آن جا بود که با پیشنهاد جمعی تصمیم گرفتیم که ولو شده به صورت گاهنامه کار را با چند صفحه شروع کنیم تا شکل بگیرد و به نوعی ما جبران کننده این فضای خالی باشیم .این چند صفحه منتهی به ۸۴صفحه شد و محصول کار شد یک مجموعه چند رسانهای با دو زبان فارسی و سیریلیک .این فکر برای ما یک ضرورت بود ،پر کردن جای خالی یک رسانه مستقل برای کودکان». به نظر میرسد این مجموعه که به همت یک جمع داوطلب راه اندازی شده است در همین چند شماره مخاطب خود را یافته است ولی تامین هزینههای چنین حرکتی خود میتواند یه مساله مهم در این پروژه باشد .کیارشپارسا در این مورد هم تاکید میکند که« :بیشک موضوع تامین منابع مالی برای ما هم مهم است اما همانطوری که در مرامنامهمان تاکید کردیم نمیخواهیم این موضوع باعث وابستهگی به یک گروه یا جریان سیاسی بشود .اولویت ما موضوعات حقوق بشری و زیست محیطی و علمی و فرهنگی است .به همین دلیل سعی میکنیم استقالل خودمان را حفظ کنیم ،اما اگر شخص و یا گروهی با این روش مشکلی نداشته باشند بی شک ما از حمایت مالی هم استقبال میکنیم .اگرچه که تاکنون هیچگونه پشتیبانی مالی نداشتیم .او هم چنین تاکید دارد که موضوع فقط حمایت مالی نیست و اگر دوستان ایده و نظر و یا نقدی دارند بیشک ما استقبال میکنیم». نکته مهمی که باید گردانندهگان این نشریه توجه داشته باشند بازخورد تولید این مجموعه «نوروزستان» در بین کودکان گروه مخاطب (کودکان ۷تا ۱۲ساله) و خانوادههایشان است .این عضو خانواده «هزار و یک دنیا» با اشاره به این که برای آنها نیز این موضوع از اهمیت برخوردار بوده است تاکید میکند که از همان ابتدا در بین بچهها از استقبال خوبی برخوردار بوده است« :پدر و مادرها با ما تماس میگیرند ،تشویقمان میکنند و میگویند بچهها مطلبهای شما را دوست دارند .ما االن کم کم در صفحه فیس بوکیمان هم داریم مخاطب
بیشتری مییابیم و از طرفی نظرهایی که دریافت میکنیم مثبت است و این خود نشانه این است که ما با مخاطب ارتباط برقرار کردهایم .حتا ما در مورد انیمیشنها هم نظرهای خوبی داریم .پدر و مادرها می گویند که فرزندانشان شاد میشوند از دیدن این برنامهها و در واقع ما هم هدفمان همین است ،که کودکان شاد باشند .دوست داریم به کودکان در کشورهای فارسی زبان هم این ی از والدین شادی را انتقال بدهیم .از طرفی گروه فارسیزبان خارج از ایران هم با ما تماس داشتهاند و ابراز شادی کردهاند که این شرایط خوبی است که کودکانشان با فرهنگ ایرانی آشنا بشوند». کیارشپارسا عالیپور میگوید« :بیایید کودک درونمان را فراموش نکنیم .پیوندهای فرهنگی بین کشورهای فارسی زبان را مورد توجه قرار بدهیم.اجازه بدهیم کودکانمان از هم بیاموزند. از ریشههای تاریخشان بیاموزند .منظور من این نیست که ما بهترین هستیم اما در واقع این بخشی از هویت ماست و ما باید بهای بیشتری به این پیوندهای فرهنگی بدهیم .امیدوارم روزی برسد که ما کاالهای فرهنگی بیشتری را مانند هزار ویک دنیا داشته باشیم .مجموعههایی که هدف شان این باشد که فقط کمک کنند کودکان کودکی کنند .بدون وابستهگی های سیاسی و مذهبی .خشونت نبینند ،اعدام نبینند تا بعد بازی اعدام نکنند که خود قربانی این بازی وحشتناک بشوند .امیدواریم روزی برسد که بتوانیم با پشتیبانی مالی نشریه را به صورت کاغذی یا بر روی لوح فشرده منتشر کنیم و به دست بچهها در روستاها و جاهای دور برسانیم که دست رسی به اینترنت ندارند و در نهایت دنیا
57
را جایی بهتر برای زیستن کنیم». یشک این حرکت داوطبانه و مستقل میتواند فرصت مناسبی باشد تا کودکان از یک فرصت رسانهای بهتر برخوردار باشند .موضوعی که نگاه مسووالنه همه ما را میطلبد .همه مایی که یا روزی کودک بودیم و یا کودکانی داریم که باید شاد باشند و بیاموزند و زندگی کنند. اگر دوست داشته باشید میتوانید از «اینجا» به صفحه فیس بوکی مجله کودکان هزار و یک دنیا بزنید و از «اینجا» به سراغ تارنمای آن بروید و از «اینجا» مجله را بخوانید .گروه همکاران شماره چهارم مجله «هزار و یک دنیا» عبارتند از از: مدیران مسوول :کیارشپارسا عالیپور ،مارال کارایی .نویسندهگان :مرسده هاشمی ،شهزاده سمرقندی ،مهین دوران ،کیارش پارسا عالیپور و مارال کارایی .صفحهآرا و طراح :مارال کارایی و برگردان به خط سیریلیک :مهین دوران.
کیارشپارساعالیپورمیگوید: «بیاییـد کودک درونمـان را فرامـوش نکنیم .پیونـدهای فرهنگیبینکشورهایفارسی زبان را مورد توجه قرار بدهیم. اجازه بدهـیم کودکانمــان از هـم بیاموزند .از ریشــههای تاریخشانبیاموزند».
«ابهام پیرامون افزایش قیمت خودرو» «هاشم یکه زارع» ،مدیرعامل گروه صنعتی ایران خودرو در اینباره گفت :وقتی وزیر نیرو اعالم میکند که قیمت آب و برق ۲۵درصد گران خواهد شد ،بنابراین این موضوع روی قیمت خودرو تاثیرگذار است؛ اگر چه یکی از سیاستهای خودروسازان پایین آوردن قیمت تمام شده خودرو است اما این موضوع در بلندمدت رخ خواهد داد. وی تصریح کرد« :هدفگذاری عددی برای کاهش قیمت خودرو نداریم اما شاخصهایی وجود دارد که در قیمت موثر است که از جمله آن ،نرخ مواد اولیه ،ساده سازی فرآیندهای تولید و کاهش هزینههای سربار است».
از سوی دیگر «غالمرضا شافعی» ،معاون وزیر صنعت ،معدن و تجارت روز گذشته در گفتوگو با مهر در خصوص قیمت خودرو در سال ۹۳ گفت« :بنای دولت برای قیمت خودرو در سال آینده ،کاهش یا افزایش نیست ،البته خودرو نیز همچون سایر کاالهای دیگر ،از عوامل بازار تبعیت میکند و امیدواریم با افزایش میزان تولید از یک سو و تامین نقدینگی خودروسازان از سوی دیگر در کنار واگذاری داراییهای غیرمولد خودروسازان ،بتوان قیمت را در سطح متعادلی نگاه داشت». معاون وزیر صنعت ،معدن و تجارت افزود: «داراییهای غیرمولد خودروسازان باید واگذار شود ،چراکه در چنین حالتی هزینههای سربار کاهش خواهد یافت ولی اینکه قیمت ممکن است کاهش یابد یا تثبیت شود ،برای سال آینده
باید منتظر شرایط تورم باشیم؛ چراکه به طور طبیعی نرخ تورم و افزایش هزینههای دستمزد حادث خواهد شد .به گفته شافعی ،تامین مالی به خود خودروسازان واگذار شده است و دولت تامین منابع مالی خودروسازان را تقبل نمیکند؛ البته خودروسازان بنا به استناد قانون مدعی هستند که اگر دولت قیمت را تثبیت میکند ،باید جبران هزینه کند که تاکنون این ادعا به جایی نرسیده است».
انتظار برای تثبیت قیمت
صنعت خودروسازی ایران نه فقط در این سالها که حلقه تحریم محکمتر شده بود ،بلکه در تمام سالهای گذشته با مشکالتی روبهرو بوده است. بسیاری از کارشناسان عقب ماندگی این صنعت را ناشی از حمایتهای بیبدیل دولتی میدانند که خود سالها مالک صنعت خودروسازی بود و بازار انحصاری و بدون دردسر را برای خود تدارک دیده بود و حاال نیز که مالکیت واگذار شده ،مدیریت هنوز در دستان دولت باقی مانده است. قیمت خودرو در طول دو سال گذشته رشدی عجیب را تجربه کرد .حرارت بازار باال رفت و در چشم به هم زدنی قیمتها دو برابر و سه برابر شد .خودروسازان گفتند تحریم عامل بروز این مشکالت شده است .اما از ابتدای بهمن ماه سال
58
روشنک آسترکی
بسیــاری از کارشناســـان عقبماندگیصنعتخودروسازی را ناشی از حمایتهای بیبدیل دولتی میدانند که خود سالها مالک صنعـت خودروسـازی بود و بازار انحصاری برای خود ترتیب داده بود جاری که اجرای توافق ژنو در دستور کار قرار گرفت و در این قالب بخشی از تحریمها از جمله تحریم صنعت خودروسازی ایران لغو شد ،گمانه زنیها برای آینده این صنعت آغاز گشت. در نهایت با رفع تدریجی تحریمها و خروج صنعت خودروسازی از فهرست تحریمها خودروسازان اعالم کردند در سال ۹۳افزایش قیمت نخواهند داشت .مدیرعامل ایرانخودرو هم از جمله خودروسازانی بود که وعده داده بود قیمت خودرو در سال بعد افزایش نخواهد یافت .وی گفته بود سال آینده تولید خودروها ۴۰درصد افزایش خواهد یافت و تمام تالش ما این است که بتوانیم با افزایش تیراژ تولید هزینههای سربار را جبران کنیم .توافقاتی با دولت برای تثبیت قیمتها صورت گرفته است و چنانچه قرار باشد قیمت خودرو در سال آینده افزایش یابد ،این افزایش قیمت ،حداقلی خواهد بود. اکنون درحالیکه یکهزارع اعالم کرده پیرو افزایش قیمت برق ،قیمت خودرو افزایش مییابد« ،محمدرضا نجفیمنش» ،دبیر انجمن سازندگان قطعات خودرو در گفتوگو با «شرق» گفته است« :افزایش قیمت برق نهایتا هزینه تولید خودرو را تا یکدرصد افزایش خواهد داد .به گفته وی صنعت خودرو جزو صنایعی نیست که از افزایش قیمت برق تاثیر چندانی ببرد» .وی تاکید کرد« :ممکن است افزایش قیمت برق روی صنایعی مانند شیشهسازی یا ریختهگری تاثیرگذار باشد یا هزینه تولید برخی قطعات با افزایش قیمت برق تا هشتدرصد هم افزایش یابد اما در مجموع این افزایش بیش از یکدرصد نخواهد بود».
از سوی دیگر «مسعود خوانساری» ،عضو اتاق ایران هم اظهار داشته است« :به نظر نمیرسد افزایش قیمت برق در هزینههای تولید خودرو تاثیر بگذارد .خودروسازان اگر دنبال بهانهای برای افزایش قیمت هستند میتوانند موارد دیگری مانند افزایش ۱۵تا ۲۰درصدی مزد کارگران را بهانه کنند نه افزایش هزینه برق را که تاثیری بر قیمت تمامشده خودرو ندارد». «احمد پورفالح» ،رییس کمیسیون صنایع اتاق ایران هم اعالم کرد« :افزایش قیمت برق هزینه واحدهای تولیدی را چندان تحتتاثیر قرار نمیدهد و درنهایت شاید در برخی صنایع این افزایش پنجدرصد باشد».
مجادله شورای رقابت و خودروسازان
شورای رقابت در دولت قبل پر و بال گرفت و «قیمتگذاری خودرو» به یکی از وظایف اصلی آن تبدیل شد ،اما چارچوب آن در دولت جدید نیز حفظ شد و تعیین قیمت خودروهای داخلی همچنان بر عهده آن قرارگرفت .گفتنی است بعد از ورود این شورا به بحث قیمتگذاری خودرو در دولت دهم ،نه تنها شورای مذکور در میان مردم مطرح شد؛ بلکه انتظارات فراوانی هم از آن به وجود آمد .به این ترتیب هرچند وظیفه اصلی این شورا ایجاد رقابت در صنایع و بازارهای انحصاری است ،اما مردم از شورای
59
رقابت انتظار معجزهای به نام کاهش چشمگیر قیمت خودرو داشتند که البته هرگز رخ نداد. حال پس از آخرین اظهارات مدیرعامل گروه صنعتی ایران خودرو مبنی بر افزایش قیمت خودرو در سال « ،۹۳رضا شیوا» ،رییس جدید شورای رقابت معتقد است ،باید از خودروسازان پرسید که بر چه اساسی از افزایش قیمت در سال آینده میگویند ،زیرا همانطور که میدانید قیمت محصوالت خودروسازان بر اساس فرمول تعیین قیمت که اوایل امسال توسط شورا نهایی شد تعیین میشود؛ بنابراین مطمئنا تا زمانی که شورای رقابت اجازه افزایش قیمت ندهد ،هیچکس نمیتواند قیمتی را باال ببرد .با توجه به اظهارات خودرو سازان و مواضع رییس شورای رقابت به نظر میرسد بحث افزایش قیمت خودرو در سال آینده به یکی از موضوعات مناقشه آمیز در حوزه اقتصاد داخلی تبدیل شود. در پایان گفتنی است اظهارات خودروسازان را میتوان اولین واکنش بازار به خبر آغاز فاز دوم قانون هدفمندی یارانهها دانست .اگرچه دولت تالش کرده بود ورود به فاز دوم در سکوت باشد تا واکنشهای روانی بازار را به حداقل برساند اما خودروسازان تنها یک روز پس از اعالم خبر افزایش قیمت برق ،زنگ افزایش قیمت محصوالت خود را به صدا درآوردند.
«نبرد دولت در میدان فساد اقتصادی» «اکبر ترکان» ،مشاور رییس جمهور ایران ،در مصاحبهای که دیروز منتشر شد ضمن ابراز ناامیدی از قطع زنجیره فساد و ویژهخواری وعده افشای فسادی دهها هزار میلیاردی در آینده نزدیک را داد. روشنک آسترکی
ترکان در مصاحبهای با روزنامه آرمان که روز شنبه ۲۶ ،بهمن ،منتشر شد به طور تلویحی گفته است که این فساد دهها هزار میلیاردی در دولت محمود احمدینژاد رخ داده و فساد ۹هزار میلیاردی که اخیرن بارها به آن اشاره شده تنها «بخش کوچکی» از آن بوده است. از سوی دیگر «حسن روحانی» در مراسم سخنرانی اخیر خود در بیست و دوم بهمن ضمن
اینکه از مردم خواست دولت را در مسیر مبارزه با فساد اقتصادی یاری کنند ،گفت« :مگر میتوان تحمل کرد که یک فرد ۹هزار میلیارد تومان پول این ملت را ببرد؛ کجا برده است؟ کجا مصرف شده است؟ چه کسانی اجازه دادهاند»؟ این اظهارات در حالی مطرح میشود که پروندههای فساد سه هزار میلیاردی ،فساد بیمه ایران ،بدهی ۸۰هزار میلیاردی ۳۲نفر به بانکها و همچنین پرونده بابک زنجانی که همگی در زمان دولت احمدینژاد اتفاق افتادهاند باز است و نتیجه مواجهه دولت کنونی با فسادهای اقتصادی که در دولت قبل اتفاق افتاده اعالم نشده است. ماجرای میلیاردها دالر پول نفتی که به گزارش دیوان محاسبات مجلس سرنوشتش مشخص نیست را هم باید در کنار این فهرست دید. وعده مبارزه با ویژهخواران در دولت روحانی واژه «ویژهخوار» به ادبیات اقتصادی کشور راه یافت .در واقع ویژهخوار ،نامی است که در دولت یازدهم بر روی رانتخواران و مفسدان اقتصادی گذاشته شده است .بحث مبارزه با ویژهخواران و کاسبان تحریم در دی ماه سال جاری طی نامهای از سوی «حسن روحانی» به «اسحاق جهانگیری» ،معاون اول
60
رییس جمهور و رییس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی ،مطرح شد. در این نامه آمده است« :از آنجا که مبارزه با مفاسد اقتصادی ،الزمه پیشرفت و عدالت است و دولت تدبیر و امید ،برای خروج اقتصاد کشور از رکود و ایجاد رونق اقتصادی ،تامین امنیت برای فعالیت سالم اقتصادی را در اولویت کار خود قرار داده است ،مقتضی است اقدامات الزم برای شناسایی و مجازات کسانی که با تبانی و
بهطورکلیرانتخواریدر کشورهای در حال توسعه و با توجـه به بسترهـای مناسب در دولت شیوع دارد .دولتهایـی کـه بر سـرکارمیآیندبهحجـم وسیعیازدرآمدهاومنابع اقتصادیدسترسیدارند.
سوءاستفاده از امتیازات خاص ،زمینه ویژهخواری و درآمدهای غیرموجه فراهم کردهاند در اولویت کار قرار گیرد .به ویژه ضروری است موارد سوءاستفاده از شرایط تحریم مورد رسیدگی قرار گیرد و برای حراست از حقوق مردم و بیتالمال اقدام فوری صورت پذیرد و گزارش مربوطه ظرف یک ماه به اینجانب ارایه گردد». گرچه هر از گاهی فرمانهای حکومتی و خط و نشانهای قضایی برای مفسدان اقتصادی صادر شده ،اما نتیجه همه آنها ،تکرار چرخه فساد اقتصادی و رانتخواری در دولتهای جمهوری اسالمی بوده و هست .نمره شاخص ادراک فساد ایران در دو دهه گذشته همواره پائینتر از سه بوده است و ایران یکی از کشورهای فسادخیز به شمار می آید .در آخرین رتبهبندی ،ایران به لحاظ شاخص فساد اقتصادی در رتبه ۱۳۳جهان قرار دارد و آنگونه که سازمان شفافیت بینالمللی گزارش کرده ،جایگاه ایران در سالهای گذشته همواره در حال تنزل بوده است. پیچ و خم مبارزه با فساد به طور کلی رانت خواری در کشورهای در حال توسعه و با توجه به بسترهای مناسب در دولت شیوع دارد .دولتهایی که بر سر کار میآیند به حجم وسیعی از درآمدها و منابع اقتصادی دسترسی دارند .همچنین با انتصاباتی که در مشاغل دولتی انجام میدهند قادر میشوند قشر عظیمی از افرادی را که به نحوی با آنها در ارتباط هستند در پستهای کلیدی فرار دهند. بدین ترتیب تعدادی از افراد وابسته به دولت در کارها و مشاغل کلیدی قرا ر میگیرند و شرایط برای انجام فعالیتهای مبتنی بر رانت مهیا میگردد .در این صورت اگر دولتها نظارت درستی بر نهادهای دولتی اعمال نکنند ،احتمال ایجاد انحراف و انجام فعالیتهای رانتی و فسادهای مالی افزایش مییابد. در اقتصاد ایران نیز یکی از منابع اصلی رانتخواری ،نفت است .دولت نفتی در جوامع غیردموکراتیک ،فسادخیز است و توزیع کننده رانت .برای همین هم در همه دولتهای پیش و پس از انقالب ،وزارت نفت از وزارتخانههای یآید و جریانهای سیاسی کلیدی به شمار م تالش دارند تا نزدیکان خود را در آنجا مستقر کنند. همچنین کارشناسان معتقدند رانت اقتصادی و رانت سیاسی همواره همسو با یکدیگر حرکت
یکنند .برخورداران از رانت اقتصادی در عرصه م ییابند سیاسی و قدرت نیز امکان مانور بیشتری م یشود .از و برخورد قانونی با آنان دشوارتر م همین منظر ،صاحبنظران پیشنهاد کردهاند که برای در امان ماندن دو نهاد ثروت و قدرت از فساد ،همواره باید یک نهاد ناظر غیردولتی به عنوان دیدهبان وجود داشته باشد .غیبت نهادهای ناظر غیردولتی در ایران و محدودیت رسان هها در پوشش فساد مقامهای دولتی ،امکان فسادخیزی اقتصاد ایران را افزایش داده است. «فرشاد مومنی» ،اقتصاددان و استاد دانشگاه در این زمینه میگوید« :در یک اقتصاد رانتی، بقای نظام رانتی در عدم شفافیت امکان پذیر است .وقتی عدم شفافیت حاکم شد ،فعالیتهای اقتصادی بزرگ ،همزاد فساد مالی میشوند .یعنی اصل در فاسد بودن آن فعالیتهاست مگر اینکه خالفش ثابت شود .اگر قرار باشد فساد و رانت جویی از بین برود ،باید نظام تخصیص دالرهای نفتی شفاف شود .سازوکار اجرایی و عملیاتی این مساله هم این است که دولت تصمیم گیری در مورد تخصیص دالرهای نفتی را به مجلس واگذار کند .دومین مورد به سیاستها و مجوزهای صادرات و واردات مربوط میشود که یک کانون بسیار مهم در زمینه توزیع رانت و فساد است .راه حل این بود که قانون مربوط به صادرات و واردات به سبک و سیاقی که در سالهای آغازین مجلس عمل میشد دوباره به مجلس ارجاع داده شود». «سعید لیالز» اقتصاددان نیز در مورد نحوه عملکرد دولت پیرامون مبارزه با فساد اقتصادی
61
میگوید« :آن چیزی که وظیفه اصلی دولت را تشکیل میدهد و اختیار اصلی دولت نیز در همین حوزه است ،مبارزه با فساد است .باید دقت داشته باشیم که مبارزه با فاسد با مبارزه با فساد فرق دارد .اگر دولت بخواهد با فاسدها برخورد کند ممکن است به یک موفقیتهای نسبی برسد اگرچه تاکنون در ۳۵سال گذشته عملکرد روشنی در این زمینه مشاهده نشده است». وی همچنین میافزاید« :در عین حال مبارزه با فاسدها احتیاج به همکاری بین دستگاهی و بینقوهیی دارد که تعامالت روشنی را میطلبد. به عبارتی در زمینه مبارزه با فاسد دولت تنها نیست و به تنهایی نیز نمیتواند اقدام کند، فقط میتواند آنها را به قوه قضاییه معرفی کند بدون اینکه حتی بتواند جلوی آن پدیده را بگیرد .اما آن کاری که دولت خود مستقل از دستگاه قضایی میتواند انجام دهد و دراختیار و انحصار دولت و شخص آقای روحانی و جهانگیری است ،مبارزه با فساد است ،که در مرحله پیشگیری و بازدارندگی از فساد است». در پایان گفتنی است با توجه به عواملی که پیرامون استفاده از رانت و شیوع فساد در دولتها مطرح شد ،بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران دولت یازدهم را هم مستعد رفتن به سمت فساد اقتصادی دانسته اند .حال باید دید دولت یازدهم که برای در هم شکستن فساد اقتصادی ریشه دوانده در ارکان مختلف تجهیز شده است ،تا چه میزان خود ،از این آسیب دور میماند و در راه برچیدن فساد پیروز میشود.
● نگرانی فعاالن حقوق زن
«کمبود پلیس زن در مراکزانتخاباتیافغانستان» با آن که کمتر از یک ماه دیگر به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای والیتی در افغانستان باقی مانده است ،شماری از فعاالن حقوق زن ،نهادهای جامعهمدنی و دانشجویان در والیت بلخ از کمبود پلیس زن در مراکز رایدهی ابراز نگرانی میکنند. احمد نوید پویان
آنان میگویند که جامعه افغانستان ،برای تامین امنیت انتخابات ،تطبیق و تامین حاکمیت قانون به پلیس زن نیاز دارد و اگر به این مشکل توجه نشود ،ممکن است زنان از اشتراک در انتخابات ماه آینده ،محروم شوند. با این حال «عزتاله آرمان» رییس کمیسیون مستقل انتخابات والیت بلخ با اینکه میپذیرد برای تامین امنیت مراکز رایدهی با مشکل کمبود پلیس زن روبرو هستند ،میگوید« :در
والیت بلخ ٣١٩مرکز رایدهی در روز انتخابات فعال خواهد بود که برای تامین امنیت این مراکز به ۶٣٨نفر پلیس زن نیاز است اما از سوی فرماندهی امنیهی بلخ حدود ٧٢پلیس زن به آنها معرفی شدهاند». رییس کمیسیون مستقل انتخابات والیت بلخ همچنان از همکاریهای ارگانهای دولتی، جامعهمدنی و وزارت آموزش و پرورش برای در اختیار قرار دادن ١٣هزار آموزگار در روز برگزاری انتخابات در بخش تالشی خانمهای رای دهنده خبر داد.
62
این در حالی است که پیش از این کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان از عدم اشتراک پررنگ زنان برای گرفتن کارت رایدهی ابراز نگرانی کرده است. این کمیسیون گفته است که اگر زمینه اشتراک زنان در انتخابات آینده تضمین نشود، شفافیت و همه شمول بودن این انتخابات زیر سوال خواهد رفت .قرار است انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای والیتی افغانستان در شانزدهم ماه حمل (فروردین) سال ١٣٩٣ برگزار شود.
● در بخشهای مختلف اقتصادی
«تالشهای افغانستان و پاکستان برای افزایش روابط بازرگانی» «محمد اسحاق دار» ،وزیر مالیه پاکستان پس از سفر به کابل اکنون به مزارشریف آمده است و در دیدار با «عطامحمد نور» والی بلخ بر گسترش و روابط میان دو کشور ( پاکستان و افغانستان) تاکید و گفتوگو کردند. احمد نوید پویان
وزیر مالیه پاکستان با تاکید روی تعهدات کشور متبوعاش در برابر افغانستان ،میگوید: «پاکستان در بخشهای مختلف اقتصادی افغانستان را کمک میکند». این مقام پاکستانی همچنان از افزایش کمکهای کشوراش از ٣۵میلیون دالر به ۵٠ میلیون دالر برای افغانستان خبر داده و تاکید میکند که پاکستان یک متعهد خوب برای افغانستان است.
در عین حال «عطامحمد نور» والی بلخ از روابط افغانستان و پاکستان به بهبود یاد کرده میگوید :حکومت جدید پاکستان به رهبری «نوازشریف» برای گسترش روابط بازرگانی، شگوفایی اقتصادی و نیز تحکیم ثبات میان این دو کشور (افغانستان و پاکستان) گامهای موثری برداشته است. گفتنی است که این مقام پاکستانی برای اشتراک در نهمین نشست همکاریهای اقتصادی میان افغانستان و پاکستان به این کشور آمده است. این درحالی است که در چند سال اخیر بازرگانان
63
افغان برای واردات و صادرات کاالها در مرزهای پاکستان با مشکالت زیادی مواجه بوده اند.
این مقام پاکستانی همچنان از افزایش کمکهای کشوراش از ٣۵میلیون دالر به ۵٠میلیون دالر برای افغانستان خبر داده...
● نماینده مردم بلخ
«خشونت علیه زنان از سوی مردان معتاد در افغانستان»
«بررسی عوامل افزایش مواد مخدر در افغانستان» عنوانی برنامهای است که از سوی «مرکز اجتماعی و فرهنگی امید همزیستی» در شهر مزارشریف مرکز والیت «بلخ» با حضور نمایندگان مجلس ،رییس اداره مبارزه با مواد مخدر ،شماری از فعاالن مدنی و دانشجویان برگزار شد. احمد نوید پویان
«برشنا ربیع» نماینده مردم بلخ در مجلس نمایندگان که در این همایش صحبت میکرد ،می گوید ٩٩« :درصد خشونتها علیه زنان در افغانستان از سوی مردان معتاد به مواد مخدر صورت میگیرد که تاثیرات منفی و ناگواری روی زنان و اطفال دارد».
اخیرن گزارشی از سوی سازمان ملل متحد منتشر شده که در آن آمده است والیت بلخ از فهرست والیتهای عاری از کشت کوکنار و مواد مخدر در افغانستان بیرون گردیده اما «محمد رحیم
رحمان اوغلی» رییس اداره مبارزه با مواد مخدر والیت بلخ این گزارش را شدیدن رد کرد. آقای «اوغلی» ضمن تاکید بر عاری بودن والیت بلخ از کشت و زرع مواد مخدر میگوید« :از سال جاری تا اکنون بیش از ۴٠نفر از قاچاقبران مواد مخدر توسط نیروهای پلیس مبارزه با مواد مخدر این والیت بازداشت شدند». این در حالی است که در ١٢سال گذشته دولت افغانستان و جامعه جهانی تالش کردهاند تا کشت کوکنار و مواد مخدر را در افغانستان کاهش دهند اما دیده میشود که در بیشتر از والیتهای
64
ناامن این کشور هنوز هم کشت و زرع مواد مخدر وجود دارد.
« ٩٩درصدخشونتهاعلیهزنان در افغانسـتان از سوی مردان معتاد به مواد مخدر صــورت میگـیرد که تاثیرات منفی و ناگواری روی زنان و اطفال دارد».
● آلودگی هوای ایران
«جمهوری اسالمی با بنزین سمی ایرانیان را کشت» مطلبهایی که در این بخش رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد ،نظرهای مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست .اگر نقد و نظری بر نوشتههای این بخش دارید میتوانید
برای ما ارسال کنید .این مطلب بدون ویرایش رادیو کوچه منتشر میشود.
جالل ایجادی
اعتراض مردم و متخصصان بهداشت و ما کوشندگان محیط زیست علیه آلودگی هوای ایران و علیه بیماریها و کشتار زیست محیطی به گوش دولت روحانی رسید .سالیان متمادی من نیز نوشتم و کشتار مردم را از طریق سم کشنده هوای ایران توضیح دادم و تاکید کردم که مسئله محیط زیست در ایران مسئله حاشیهای نیست بلکه مسئله حیاتی است. ولی اپوزیسیون چپ و دمکرات و ملی ایران در
نادانی و ناآگاهی خود اصرار ورزید و اینگونه مسایل را اساسی ندانست .برای بسیاری از آنان دعوایهای آخوندها و اختالف درون هیات حاکمه همیشه اساسی بود ،ولی تخریب محیط زیست و زندگی انسانها در این نظام ویرانگر جمهوری اسالمی نیازمند تالش جدی نبود. فقدان فرهنگ پیشرو در حکومت و در میان اپوزیسیون و نیز منافع کالن حکومتی و فساد حاکم بر دستگاه موجود ،پشتوانه روند تخریب سالمتی در ایران بوده است. هوای ایران و از جمله هوای تهران آلوده برای سالمتی خطرناک است و بسیاری از بیماریهای رایج در شرایط کنونی ناشی از این آلودگی است. یکی از عوامل اصلی آلودگی گازوئیل و بنزین توسط خودروها میباشد .ایران تا سال ۱۳۸۸ چهل درصد از بنزین مصرفی خود را از خارج تامین میکرد ،اما به سبب تحریمهای غرب در مورد بنزین ،مجبور شد کمبود ظرفیت پاالیشگاهی تولید بنزین را از طریق تولید این سوخت در مجتمعهای پتروشیمی و با افزودن سرب یا کاتالیستهای شیمیایی و بسیار خطرناک مانند «امتیبیای» جبران کند. «امتیبیای» مادهای سمی و به شدت سرطانزا است و استفاده از آن در دنیا برای تولید بنزین ممنوع است .وزیر نفت بیژن زنگنه که روز
65
ششم اسفند ۱۳۹۲در جلسه علنی شورای شهر تهران سخن میگفت اظهار داشت« :براساس گزارش شرکت پاالیش و پخش ،موادی که در بنزین پتروشیمیها وجود دارد آالینده و خارج از استاندارد هستند و قطعن در تهران دیگر این نوع بنزین توزیع نخواهد شد .».اینگونه افراد پس از سالیان دراز سکوت و همدستی با آیتاله خامنهای و دولت احمدینژاد بهناگاه کشف کردهاند که بنزین ایران کشنده است. چرا آن همه سکوت و پنهانکاری در مورد جنایات محیط زیستی؟ چرا امروز آمار درست و جدی در مورد بیماریها و کشتار انسانها به خاطر آلودگی منتشر نمیشود؟ چرا خسارات اقتصادی مورد ارزیانی قرار نمیگیرد؟ بنزین و گازوییل آلوده چه اندازه بیماریهای شهروندان را در سراسر ایران افزایش داد؟
گازوییــل و بنزین ویژه کشــتار انسانها
آلودگی هوا در ایران چندین علت دارد که از آن میان باید از غبارها یا ذرات آالینده نام برد .ذرات آالینده که همراه «دیوکسید ازت»، «ازون»« ،بنزن» وذرات معلق دیگر است ،در هوا و آب شناور میباشند و از نظر کارشناسان به عنوان عناصر خطرناک در زمینه بهداشت
و سالمتی ارزیابی میگردند .این آالیندهها در گسترش بیماریهای قلب و عروق و سرطان شش و آسم و تنگی نفس موثر میباشند و شاخص امید به زندگی را به شدت کاهش میدهند .این ذرات دارای دو منشا میباشند: منشا طبیعی مانند جنگلسوزیها و آتشفانها و منشا صنعتی و شیمیایی مانند فعالیت بنگاههای تولیدی ،سیستم شوفاژ شهری ،مواد فسیلی بنزین و گازوییلی خودروهای شهری .این آالیندهها دارای ترکیبات شیمیایی مانند نیترات، سولفات ،فلزات سنگین ،کربن ناشی از سوخت ناکامل مواد نفتی و ذغال سنگ و یا آلودگی اتمی میباشند .البته در مورد ذرات طبقهبندی چهار گانه وجوددارد که معیار اندازه ذرات است. قطر ذرات از نیم میکرون شروع شده و تا ده میکرون افزایش دارد .در ایران در دوران اخیر نه تنها با ذرات مسموم صنعتی بلکه بهعالوه باریزگردهای «نانو» نیز مواجه هستیم که با منشا طبیعی بوده ولی با آلودگیهای متعدد شیمیایی همراه گشته و به لحاظ اندازه بسیار ریز آن به سرعت در اعماق ششها فرو میروند،گاه تغییرات ژنتیکی بوجود آورده و بیمارهای مهلک را دامن میزند. در مورد این پدیده ،اتحادیه اروپا تاکید دارد که میزان این آلودگی از ۵۰درصد آلودگی در ۲۴ ساعت نباید تجاوز کند؛ حال آنکه بنابه گفته مقامات دولتی ایران شاخص ذرات معلقگاه به میزان ۱۱۹درصد باال میرود .به لحاظ فقدان آمار جدی وکافی ،مشخص نیست میزان واقعی ذرات در ایران چقدر است و منابع دولتی تالش دارند تا آمار کامل وساالنه پخش نشود .ولی به هرحال با آمار پراکنده و مشاهدات روزمره این پدیده در فضای شهر و ناراحتی متعدد مردم متوجه میشویم میزان گرفتاری و خطر باالست و باتوجه به استاندارد جهانی درصد اعالم شده در ایران بسیار بیشتر از حدمجاز میباشد. نکته اساسی که توسط روزنامهها و شهروندان وگوست همان مسئله سوخت مورد گفت خودرودها و بنزین و گازوییل مورد استفاده است. براساس آمار ارایه شده دولتی ،میزان گوگرد موجود در سوخت بنزین حدود ۱۸۰پیپیام و گوگرد موجود در سوخت گازوییل ۸۰۰۰پیپیام میباشد .آیا این میزان از نظر استانداردهای جهانی قابل پذیرش است؟ پاسخ منفی است و کافی است به نمودار زیر توجه شود.
ی -ای، مرکز بینالمللی کیفیت سوخت نفت اف ،کو ،س -در بررسی ۲۰۱۲خود ازسوخت گازوییلی کشورها لیست ۱۰۰کشور در زمینه سوخت گازوییل رامنتشر کرده و در این لیست سوئد و آلمان و ژاپن در راس کشورهایی قرار دارند که پایینترین میزان «گوگرد» در سوخت خود داشته و بهترین استاندارد را رعایت میکنند. تعداد ۴۴کشور در سوخت خود به میزان بسیار نازل یا فقط میزان ۵۰پیپیام گوگرد در گازوییل دارند و در لیست ۱۰۰کشور ارزیابی شده الجزایر و تونس و سریالنکا آلودهترین مواد سوختی را دارند و البته یکسری از کشورها و از جمله ایران به لحاظ آلودگی شدید از این لیست خارج هستند و جزو بدترین شاگردها ارزیابی شدهاند .ایران به سبب آلودگی حاد جزو لیست قرار نگرفته است. طبق این ارزیابی ایران در گروه کشورهایی قرار دارد که میزان گوگرد گازوییل آن درصد باال و بسیار باال یعنی بیش از ۲۰۰۰تا ۱۰۰۰۰ پیپیام میباشد .این ماده شیمیایی که در نفت موجود است و هنگام پاالیش به مشتقات نفتی انتقال مییابد ،با سوخت گازوییل و بنزین توسط کامیونها و خودروها و موتورها تولید و در هوا پخش میشود .این ماده همچون زهر بسیار سمی و کشنده بوده و برای سالمتی انسان و محیط زیست بسیار خطرناک است .استاندارد اروپایی از اول ژانویه ۲۰۰۹میزان قابل قبول گوگرد بنزین را ۱۰پیپیام تنظیم نموده است. میزان گوگرد مواد نفتی به هنگام سوخت در بنزین و گازوییل به دیوکسید گوگرد تبدیل شده و نتیجه آن گازهای سمی و مشکالت تنفسی میباشد .در پاالیش نفتی میتوان این میزان را
66
مرکز بینالمللی کیفیت سوخت نفتی-ای ،اف ،کو ،س -در بررسی ۲۰۱۲ خود ازسوخت گازوییلی کشورها لیست ۱۰۰کشور در زمینه سوخت گازوییل رامنتشر کرده و در این لیست سوئد و آلمان و ژاپن در راس کشورهایی قرار دارند که پایینترین میزان «گوگرد» در سوخت خود داشته و بهترین استاندارد را رعایت میکنند.
کاملن کاهش داد و کیفیت سوختی را افزایش بخشید ولی این امر نیازمند هزینه باال است که شرکتها و یا دولتها نمیخواهند بپردازند و یا توان تکنولوژیکی و تولیدی الزم برای نیازها را ندارند.
امروزمامیدانیمکهفقدان کیفیتگازوییلیکمرگ خامـوش را همراه دارد. منواکسید کربن منجر به مرگشهروندانمیگردد. تمایلگازمنواکسیدکربن برایترکیبباهموگلوبین خون ۲۵۰برابر بیش از اکسیژن است بنـابراین با باال رفتن درصد آن در هوا ،به سرعت باعث ایجاد مسمومیت خواهد شد و اکسیژنرسانی به بافتهای مختلف بدن از جمله مغز و قلب را دچار اختاللمیکند.
هجوم سرطان علیه شهروندان
دریک پژوهش جدید درسال « ۲۰۱۲آژانس بین المللی تحقیقات درباره سرطان» که زیر نظر «سازمان جهانی بهداشت» میباشد تاکید نمود درجهان هرساله بیش از سه میلیون نفربه سبب آلودگی هوا میمیرند .این گزارش اعالم نمود ذرات معلق ،دودها و گازهای ناشی از سوخت خودروهای گازوییلی دارای مواد سرطانزا برای ششها میباشند .علیرغم صراحت سازمان جهانی بهداشت درباره سرطانزا بودن گازوییل متاسفانه اکثریت قاطع کشورها استفاده گازوییل را ممنوع نکرده و به مرور در حال پخش سموم کشنده در جامعه هستند .به لحاظ این خطر برای بهداشت عمومی در جامعه استانداردهایی تعریف میشوند .استانداردها وسیلهای هستند تا تولیدکنندگان با سرمایهگذاریهای جدید تکنیک را بهبود داده و با بهتر نمودن سوخت، آلودگی را کاهش دهند .ولی باید دقت داشت که تصمیمگیرندگان سیاسی و اقتصادی تالش الزم را به کار نمیبرند و تکنیکهای موجود قادر به حذف آلودگیهای مسموم نیستند .علیرغم اینکه پیشرفت تکنولوژی در ساخت موتورها میزان تولید این گازهای سمی را تا حدودی تقلیل داده ،ولی کماکان این مواد نقش فعال ومهمی در گسترش سرطان دارند. این واقعیتی که علیرغم پیشرفت علمی در جهان سرطان به یک اپیدمی تبدیل شده است .لیکن علل گوناگون این اپیدمی باید مورد تحلیل قرار گیرد .در هر مورد باید دالیل مشخص و شرایط ویژه را بررسی نمود .در ایران این بیماری با نرخ رشد باال میباشد و آلودگیهای زیستمحیطی
67
نقش فعالی در گسترش سرطان دارند. ما نباید هر چیز را به صرف اینکه جنبه اقتصادی و صنعتی دارد بپذیریم .دید ما قبل از هرچیز باید متوجه سالمتی انسان و آینده بشری باشد و بهعالوه زیانهای زیستمحیطی مانند آلودگیها همیشه آشکار آژیرخطر نمیکشند بلکه آرام آرام زندگی را تباه میکنند .در ایران برخی متخصصان معتقدند که آالیندهها مانند سرب و آرسنیک و یا پارازیتها خطر تولد نوزاد زودرس ،نوزاد معلول و عقبمانده ذهنی را ۳۰برابر افزایش داده است .متاسفانه بودجه پژوهشی جدی و کار آموزشی درست در این زمینه وجود ندارد. امروز ما میدانیم که فقدان کیفیت گازوییل یک مرگ خاموش را همراه دارد .منواکسید کربن منجر به مرگ شهروندان میگردد .تمایل گاز منواکسید کربن برای ترکیب با هموگلوبین خون ۲۵۰برابر بیش از اکسیژن است بنابراین با باال رفتن درصد آن در هوا ،به سرعت باعث ایجاد مسمومیت خواهد شد و اکسیژنرسانی به بافتهای مختلف بدن از جمله مغز و قلب را دچار اختالل میکند .به علت بیرنگ و بیبو بودن این گاز ،ممکن است وجود آن در محیط تا زمان ایجاد عالیم مسمومیت شدید مورد توجه واقع نشود .عالیم مسمومیت حاد این گاز شامل سردرد ،سرگیجه ،تهوع و استفراغ و درد شکمی و سپس حالت بیهوشی ،تشنج و اغما میباشد .مراکز بهداشتی و رسانهها میتوانند کار خبررسانی مثبتی انجام دهند ولی این امر بدرستی بجلو نمیرود زیرا با کارشکنیهای دولتی روبرو هستند .از سال ۱۳۸۴تا ،۱۳۹۰آمار قربانیان آلودگی هوا در تهران ۱۱ ،برابر شده است .روزانه ۳۱۰تهرانی بر اثر آلودگی هوا جان میدهند. در بررسی عوامل بیماریزا یک کار پیوسته و متدویک و آماری ضرورت مبرم دارد تا سیاست جدی در دستور قرار دارد .راههای متفاوت و نوآوریهای بهداشتی و زیست محیطی نیز الزم است و در نتیجه بودجههای مهم و گسترش تخصص ،یک امر عاجل و اساسی است .مدلهای کاتالیتیک گرچه تا حدودی «مونوکسید کربن» و «اکسید ازت» و «هیدروکاربور» نسوخته را کاهش میدهد ،ولی این تکنیک نیز «پروتوکسید ازت» و ذرات معلق بوجود میآورند و بالخره فیلترهای جذب ذرات
بنوبه خود «دیوکسید ازت» را افزایش میدهد و در آزمایشهای گوناگون در اروپا اثبات شده که فیلترهای حتا قوی همه ذرات ریزرا جذب
استاندارد «یورو» معیار سنجش پاکی بنزین بوده و امروزتالش کشورهای صنعتی پیشرفته رعایت یوروی ۵و ۶میباشـد. قرار بود ،در سال ۱۳۹۱ استاندارد بنزین تولیدی کشور ما به یورو ۴ارتقا یابـد تا بر اسـاس این استاندارد میزان پیپیام گوگــرد کاهش یـابد. امروز اکثر خــودروهای موجود هیچ استانداردی رعایت نمیکنند و یا برپایه اسـتاندارد پایین قـرار گرفته و بنابراین آلودگیهای موجـود در آن بسیار باال میباشد.
نمیکند .شرکتهای تولید کننده اتومبیل باموتورهای گازوئیلی و بنزینی پیوسته تالش دارند تا خطرات را پنهان کرده تا فروش دربازار سقوط نکند. ما باید درک همه جانبه داشته باشیم و از منافع بازیگران گوناگون تحلیل روشنی در اختیارمان باشد .مخالفتها همیشه به خاطر ناکافی بودن اطالعات نیست ،بلکه بدلیل منافع اقتصادی و سیاسی نیز میباشد و بهعالوه یک تکنیک ممکن است یک عامل منفی را محدود کند ،ولی در همان زمان خطرات دیگر تولید نماید .به عنوان نمونه گازوییل در افزایش گرمای زمین نسبت به بنزین نقش کمتری دارد ،ولی در گسترش مواد سرطانزا بسیار فعال است. آلودگی هوا به آلودگی ناشی ازمواد فسیلی محدود نمیشوند و به عنوان نمونه آلودگیهای ناشی از اشعه و پارازیت و امواج مغناطیسی و ماهوارهای نیز اثرات مخرب روی سالمتی انسان دارند؛ البته این پدیده درجهان مورد اعتراض اکولوژیستها و محافل پزشکی میباشد ،ولی شرکتهای بزرگ این خطر و اثرات منفی آن را نفی میکنند .در حال حاضر نهادهای جهانی بهداشت بر زیانهای مهلک این پارازیتهای مغناطیسی تاکید دارند و در ایران نهادهای دولتی این خطر را نادیده میانگارند .عوامل زیستمحیطی دارای جنبههای متضاد و پیچیده میباشند و هوشیاری در تشخیص مسئله عمده که همان سالمتی انسانهاست ،در انبوهی از تناقضات همیشه کارسادهای نیست.
68
ســهشرکتسـوئیسی ویتـــول ،گلنــکور و ترافیگــورا که بخـش عمدهای از بازار جهانی فرآوردههـای نفتــی را در اختیار دارند ،صدور بنزین به ایران را از سال ۱۳۸۹متوقف نمودند .در گذشته این سه شرکت در مجــموع ،نیمـی از بنزین مورد نیاز ایران را تامین میکردند .ایران به دنبال اعمال تحریمها و ناتوانی از واردات بنزین، چند سال پیش شماری ازمجتمعهایپتروشیمی را موظف کرد که بنزین تولیدکنند. استانداردهاوبیمسوولیتیحکومتی
در حال حاضر بسیاری از مردم دچار بیماری و آسیبهای جدی به سالمت خود شدهاند، متاسفانه دولت و نهادهای دولتی نسبت به آن بیتفاوت و غیرمسووالنه برخورد میکنند. دولت اسالمی پیوسته از قبول کیفیت پایین بنزین تولید داخل سر باز میزده و به نادرست آن را در آلودگی بیتاثیر دانسته است .علیرغم این اصرار و عدم انتشار حقایق دقیق ،سال ۱۳۹۱مدیر عامل شرکت کنترل کیفیت هوای تهران بر کیفیت نامناسب بنزین به دروغ تاکید نمود و گفت :نمونههایی از بنزین تولید داخل به منظور بررسی به یک مرکز پژوهشی در کشور آلمان فرستاده شده است و این بررسی نشان داد که ترکیبات سرطانزای بنزینهای داخلی ۳برابر استاندارد است .همچنین وحید حسینی ،عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی
شریف نیز میزان گوگرد موجود در سوخت بنزین تولید ایران را حدود « ۱۸۰پیپیام» و گوگرد موجود در سوخت گازوییل را هشت هزار پیپیام اعالم کرده و افزده است« :این در حالی است که استاندارد سوخت پاک ۵۰پیپیام و استاندارد سوخت بسیار پاک ۱۵پیپیام است ».چندی پیش نیز حسین آقاجانی ،مشاور وزیر بهداشت ،درمان و آموزش پزشکی ایران گفت در سال ۱۳۹۰در تهران حدود چهار هزار و ۴۶۰نفر بر اثر آلودگی هوا جان خود را از دست دادهاند .محمدرضا تابش، یکی از نمایندگان مجلس ایران هشدار داد بنزینی که در این کشور تولید میشود نسل کودکان ایرانی را «تباه میکند» و آنها را تا ۱۰سال آینده به «بیماریهای صعبالعالج مانند سرطان» دچار میسازد .این گفتههای هولناک نمایندگان نظام حاکم ،نشان دهنده افزایش عوامل زیانآور برای سالمتی مردم است .این افزایش وخامت اتفاقی نیست زیرا رشد خودروها در فعالیت شهری و صنعتی و تشدید مجازاتهای بینالمللی در ورود بنزین با استانداردهای جهانی ،وضع را بدتر نموده است .دولت برای پاسخ به نیازهای بازار وزندگی اقتصادی و جلوگیری از اعتراضات، مواد سوختی مسموم را بدون توجه به استانداردهای جهانی مانند «یورو» ،با سرعت وارد بازار میکند و حقایق زیانبار را میپوشاند. استاندارد «یورو» معیار سنجش پاکی بنزین بوده و امروزتالش کشورهای صنعتی پیشرفته رعایت یوروی ۵و ۶میباشد .قرار بود ،در سال ۱۳۹۱استاندارد بنزین تولیدی کشور ما به یورو ۴ارتقا یابد تا بر اساس این استاندارد میزان پیپیام گوگرد کاهش یابد .امروز اکثر خودروهای موجود هیچ استانداردی رعایت نمیکنند و یا برپایه استاندارد پایین قرار گرفته و بنابراین آلودگیهای موجود در آن بسیار باال میباشد .بنابر خبرگزاری ایسنا تولید بنزین در ایران تا آغاز سال ۲۰۱۳میالدی به بیش از ۶۳میلیون لیتر در روز میرسد ودر همین دوره میزان تولید گازوییل به میزان ۹۵میلیون لیتر میباشد .بنابر تخمینها عمده این تولید در استانداردهای پایین بوده و طبق همین گفته استاندارد یورو ۴و ۵شامل درصد بسیار پایینی از تولید میشود ،زیرا امکان عملی و تکنولوژیکی این تولید با کیفیت باال وجود ندارد.
سه شرکت سوئیسی ویتول ،گلنکور و ترافیگورا که بخش عمدهای از بازار جهانی فرآوردههای نفتی را در اختیار دارند ،صدور بنزین به ایران را از سال ۱۳۸۹متوقف نمودند .در گذشته این سه شرکت در مجموع ،نیمی از بنزین مورد نیاز ایران را تامین میکردند .ایران به دنبال اعمال تحریمها و ناتوانی از واردات بنزین ،چند سال پیش شماری از مجتمعهای پتروشیمی را موظف کرد که بنزین تولید کنند .طبق نظر برخی کارشناسان بنزین «غیراستاندارد» که در مجتمعهای پتروشیمی ایران تولید میشود به عنوان علت اصلی افزایش آلودگی در کشور به ویژه در تهران باید اعالم شود .در واقع با توجه به محدود شدن واردات بنزین از یک سو و از سوی دیگر حجم روزافزون مصرف داخلی و اهمیت آن در اقتصاد و شبکه حمل و نقل داخلی ،ایران با ترکیبات شیمیایی آلوده به سرب و «بنزن» ،در ۵سال اخیر به تولید بنزین با کیفیت پایین پرداخته است .به عنوان نمونه افزایش سرب و ماده شیمیایی «بنزن» در بنزین اجازه میدهد تا قدرت سوخت باالبرود. ولی استفاده این عناصر شیمیایی کیفیت بنزین را پایین نگه داشته و به آلودگی کشنده آن افزوده است .بهعالوه ایران فقدان تکنولو ِژی مدرن و تکنیک الزمه در زمینه پتروشیمی بوده و این امر اجازه نمیدهد تا بنزین با تولید مرغوب و استاندارد صورت بگیرد .به طور عمومی وجود «بنزن» و سرب در بنزین مصرفی و تنفس گازهای سمی و آالیندههای ناشی از آن سرطان خون و مغز استخوان و
69
ریه را به شدت افزایش میدهد .امروز بیش از بیش کارشناسان از سونامی سرطان در ایران حرف میزنند .سرب و «بنزن» موجود در بنزین و سایر مواد فسیلی در آلودگی هوا مستقیم تاثیر منفی داشته و گسترش سرطان را موجب میگردد .در ایران سرطان پس از بیماریهای قلبی و تصادفات ،سومین علت مرگ است .محافل پزشکی برآنند که بر پایه محاسبات تقریبی در حال حاضر ساالنه بیش از ۳۸هزار نفر در کشور ما بر اثر بیماری سرطان جان خود را از دست میدهند و یکی از عوامل اصلی این سونامی آلودگی هوا و بنزین سمی خودروها میباشد .دولت خود اعتراف میکند که بنزین مصرفی خطرناک است ولی نمیگوید تا کنون چند نفر بیمار شدهاند یا در گذشتهاند.
نمونههایی از بنزین تولید داخل به منظور بررسی به یک مرکز پژوهشی در کشور آلمان فرستاده شده است و این بررسی نشان داد که ترکیبات سـرطانزایبنزینهـای داخلی ۳برابر استاندارد است.
● زنده شدن جنگ سرد
«نبرد ژئوپلتیک روسیه و غرب در اوکراین» مطلبی که در پی میآید ،نوشتهای برای انتشار در تارنمای کوچه است که از سوی نویسنده در اختیار رادیو کوچه قرار گرفته است .انتشار این
نوشته در راستای تعامل و نقد و بررسی دیدگاهها و ایدهها است و به الزام ،رادیو کوچه آن را تایید و یا رد نمیکند .در صورتی که در مورد این نوشته
نقد و یا نظری دارید ،این رسانه خود را موظف به انتشار پاسخ شما میداند .این مطلب بدون ویرایش رادیو کوچه منتشر می شود.
اشکان رضوی
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یک بار دیگر روسیه و غرب در برابر هم صفآرایی کردند .روسیه تحت رهبری والدمیر پوتین اینک با تکیه بر محبوبیت ملی و همچنین رشد اقتصادی با شاخصهای قابل قبول و جایگاه بینالمللی بهتر جنگ سرد را در اذهان جهانیان تداعی میکند.
بعد از پایان جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق به رهبری شوروی جهان عملن شاهد یک جهان تکقطبی با محوریت امریکا و متحدانش بود و این برای نخستین بار بعد از فروپاشی شوروی است که جهان رفته رفته به سمت دو قطبی شدن پیش میرود .در یک سو امریکا و متحدان اروپاییاش قرار دارند و در سوی دیگر روسیه و متحدان شرقی و خارومیانهای ،با این تفاوت که اینبار چین نیز به عنوان بزرگترین متحد روسیه و یک قدرت اقتصادی و نظامی بزرگ در کنار روسیه قرار گرفته و با چنین صفآراییهایی معادالت جهانی بسیار پیچیدهتر از دوران جنگ سرد شده است. در جریان پرونده هستهای ایران ،روسیه و چین تا آنجا که منافعشان ایجاب میکرد در کنار ایران و رودروی امریکا و غرب ایستادند و امتیازگیری کردند (هر چند که گاهی با امریکا و اروپا بر علیه ایران هم داستان نیز شدند) و در انقالبهای خاورمیانه موسوم به بهار عربی نیز روسیه تالش کرد تا با مواضعی به طور کامل هوشمندانه خود را مصون از درگیرها نگه دارد هر چند که در انقالب لیبی ،ناتو و آمریکا توانستند روسیه را فریب دهند اما این ضربه را روسیه در جنگ داخلی سوریه جبران کرد و تقریبن تمام قطعنامههای شورای امنیت بر علیه سوریه را وتو
70
نموده و در هنگام احتمال حمله نظامی امریکا و غرب به این کشور به بهانه سالحهای شیمیای با در پیشگرفتن دیپلماسیفعال ،برگ برنده را به دست گرفت .و در عرصه میدانی و جنگ ارتش سوریه با تروریستهای تکفیری کمکهای لجستیکی و اطالعاتی شایانی به این کشور نمود و به خاطرمنافعاش در سوریه دست رد به سینه بزرگترین حامی تروریستهای تکفیری در سوریه یعنی عربستان زد و از پیشنهادات وسوسهانگیز اقتصادی عربستان چشمپوشی کرد و از سویی با متحد دیرین امریکا یعنی مصر روابط دوستانهای برقرار نمود و با انعقاد قراردادهای تسلیحاتی کالن با دولت ژنرال السیسی عملن جای امریکا را در این کشور پرکرد تا جای پای خود را در خاورمیانه مستحکمتر از گذشته کند. اما در سه ماه گذشته بعد از مخالفت رییس جمهور اوکراین مبنی بر پذیرفتن همگامی با اتحادیه اروپا و پیوستن به این اتحادیه ،اروپا و امریکا تالش کردند تا با ایجاد چالشهای میدانی برای دولت اوکراین رهبران این کشور را وادار به همراهی با خویش و تن دادن به خواستهای معترضان غربگرا کنند .در شرایطی که اوکراین به دالیل فرهنگی و تاریخی همواره تحت تاثیر روسیه بوده و گام برداشتن این کشور بر خالف منافع روسیه طبیعتن منجر به دخالت این کشور
میشد. منافع ژئوپلتیک روسیه در اوکراین نه بر آمریکا پوشیده بود و نه بر اروپا ،اما تالش غرب برای گسترش ناتو در حیاط خلوت روسیه به عنوان یک ابر قدرت تاثیر گذار بر تحوالت جهانی چندان خوش آیند رهبران کرملین نبوده و زمزمههای رویارویی روسیه با غرب را بعد از استقرار سپر دفاع موشکی از سوی ناتو و همچنین اشغال گرجستان توسط ارتش روسیه میشد به خوبی مشاهده کرد .در تازش برقآسای آرتش روسیه به گرجستان ،آنان نشان دادند که هیچ واهمهای از مواضع امریکا و غرب ندارند و هر کجا که منافع آنها ایجاب کند حضور نظامی خواهند داشت. در رویدادهای سوریه ،با توجه به حمایت آشکار روسیه از دولت بشار اسد ،این مواضع موجب ناراحتی امریکا و متحدان اروپاییاش شده و رویداد اوکراین نوعی انتقامکشی غرب از روسیه بود .در شرایط که روسیه درگیر مسابقات زمستانه سوچی بود و تمام توان خویش را برای برگزاری این مسابقات گذاشته بود غربیان از فرصت موجود نهایت بهرهبرداری را نمودند و ضربه نهایی را به روسیه وارد و عملن خود را درگیر تحوالت میدانی اوکراین نمودند. اما با تمام آنچه که در اوکراین یعنی سقوط دولت متمایل به روسیه روی داد دولت موقت
و غربگرای اوکراین آیا میتواند در چنین شرایطی ادامه حیات دهد؟ روسیهی والدمیر پوتین ،اینک با خونسردی تمام بعد از چند روز بدون هیچگونه درگیری نظامی ،نظامیان خود را در کریمه پیاده میکند و از سویی فرمانده ناوگان دریایی اوکراین نیز به روسیه اعالم وفاداری کرده و بیشتر نظامیان و فرماندهان ارتش اوکراین نیز از دستوران دولت موقت سرپیچی میکنند .هر چند که دولت موقت اوکراین به آتش این کشور برای هرگونه درگیری نظامی با تازش ارتش روسیه اعالم آمادهباش داده و نیروهای ذخیره خود را نیز فرا خوانده و اعالم نموده که در صورت نیاز از متحدان غربی خویش نیز کمک نظامی درخواست خواهد کرد اما واقیعت در عرصه میدانی چیز دیگری است و روزهای خوشی برای تازه به قدرتنشستگان کییف متصور نیست. ناتو و امریکا به باور من تحت هیچ شرایط حتا در صورت اشغال کامل اوکراین توسط روسیه وارد یک درگیری نظامی با روسیه نخواهند شد و ارتش اوکراین با وجود داشتن نزدیک به یک میلیون نیروی نظامی و اسکادرانهای هوایی و همچنین سپاه زرهی قدرتمند به ارث رسیده از شوروی ،توان رویارویی با ارتش روسیه را نخواهد داشت و این در شرایطی است که عمده نظامیان اورکراینی تحت تاثیر روسیه بوده و بعید
71
است که سالحهای خود را به سمت متحد دیروز خود نشانه بگیرند. روسیه نیز چون از نتیجه پایانی کار در رخداد اوکراین آگاه بوده و خود را برنده نهایی این بازی میداند در نهایت خویشتنداری عمل نموده و تالش میکند تا با ژستی قانونی و همچنین پروپاگاندای رسانهای و تهیج افکار عمومی بر علیه امریکا و غرب درگیر این ماجرا شود. درخواست «ویکتور یانوکوویچ» رییس جمهور مخلوع اوکراین از پوتین برای کمک نظامی
بعد از پـایان جنگ سـرد و فـروپاشی بلـوک شـرق به رهبری شوروی جهان عملن شاهد یک جهان تکقطبی با محوریت امریکا و متحدانش بود و این برای نخستین بار بعد از فروپاشی شوروی است که جهان رفته رفته به سمت دو قطبی شدن پیش میرود.
جهت نجات اوکراین از دست شورشیان و همچنین سخنان وزیر امورخارجه روسیه مبنی بر الزام دخالت روسیه برای دفاع از حقوق بشر در اوکراین و تکرار همین مواضع از سوی والدیمیر پوتین در رزمایش ارتش این کشور همه و همه نشان از آن دارد که ساکنان کرملین اینک قواعد بازی با آمریکا و غرب را به خوبی یاد گرفتهاند و به این سادگی حاضر به واگذاری میدان نبرد به رقبای خود نیستند. و حربه دفاع ا زحقوق بشر دقیقن همان حربه امریکا برای تاز نظامی به دیگر کشورها است که اینکه روسیه نیز از این ابزار میخواهد بهره ببرد. روسیه میداند که اروپای ورشکسته اقتصادی و امریکایی که در دو نبرد خاورمیانه یعنی عراق و افغانستان پیروز میدان نبوده و در پستترین جایگاه مقبولیت بینالمللی قرار داشته و حتا توان حمایت از متحدان دیروز خود را ندارد به هیچ عنوان تمایلی برای رویارویی با قدرت خرس خفته روسیه نداشته و سردمداران روسیه نیز با آگاهی از این مسئله بیگمان منافع ژئوپلتیک و تاریخی خویش را به هر قیمتی حفظ خواهند کرد حتا اگر این رویه منجر به درگیری نظامی محدود با ناتو نیز شود. هدیداتی مانند تحریمهای اقتصادی و مالی
روسیه از سوی وزیر امور خارجه امریکا جان کری بر علیه روسیه و همچنین تحریم اجالس سران گروه هشت در سوچی نیز چندان اهمیتی برای رهبران کرمیل ندارد .و با دیدی رئالیستی و جایگاه روسیه در مناسبات جهانی بیشتر شبیه یک بلوف است تا تهدیدی مبتنی بر واقعیت. روسیه اینک با شکوفایی اقتصادی و همچنین جایگاه مساعد جهانی در تالش است تا حقارت دو دهه اخیر را جبران نموده و پیروزی در این نبرد برای این کشور حیثیتی شده است. رشد محبوبیت والدمیر پوتین از ۴۰درصد به هفتاد درصد در طی یک هفته نشان از آن دارد که ملت مغرور روسیه از رهبری که سرخوردگیهای گذشته را جبران کند با تمام توان حمایت خواهند کرد. ارتش بزرگ روسیه نیزمایل است تا با نشان دادن قدرت نظامی و همچنین ارضا هیجان و حس ناسیونالیستی فروخفته سربازان و افسرانش در سطح جهانی خودی نشان دهد. و نیز فراموش نکنیم که اروپا به شدت به انرژی روسیه نیازمند است و بارها و بارها روسیه از این پاشنه آشیل برای تحت فشار قرار دادن رهبران اروپا بهره جسته است .در چنین شرایطی میتوان گفت که یک بار دیگر جنگ سرد به عرصه سیاست جهان بازگشته
72
است اما با پارامترهای جدید ،پیروز نهایی این نبرد را شاید بشود در روزهای آتی تا حدودی پیشبینی نمود.
روسـیه میداند که اروپــای ورشکستهاقتصادیوامریکایی که در دو نبرد خاورمیانه یعنی عراق و افغانستان پیروز میدان نبوده و در پستترین جایگاه مقبولیتبینالمللیقرارداشته و حتا توان حمایت از متحدان دیروز خود را ندارد به هیچ عنوان تمایلی برای رویارویی با قدرت خرس خفته روسیه نداشته و سردمداران روسیه نیز با آگاهی از این مسئله بیگـمان منافع ژئوپلتیـک و تاریخی خویش را به هر قیمتی حفظ خواهند کرد
● و یک سرباز وطن رفت | ...کارتون از رضا جوزانی
73
«با الجوردی دوم در اوین آشنا شوید» زندانیان اوین ،چه سیاسی و چه محکومان جرایم عادی او را به خوبی می شناسند ،چهره او آخرین تصویری است که محکومان به اعدام طی قریب به سی سال گذشته در زندان اوین به چشم دیده اند .او در پناه دیوارهای بلند اوین در سحرگاه اعدام نیازی به پوشاندن چهره اش ندارد.
از دیگران
تصویری از “اسداهلل الجوردی” بر روی میز کارش دارد و خود را شاگرد کوچک آن “استاد” می داند .بارها در جمع زندانیان افسوس خود را چنین بیان کرده است“ :حیف که حاال نمی شود آن جوری که باید با شماها برخورد کرد ،حیف که دستمان بسته است”. “جواد مومنی” معاون اجرایی زندان اوین که روسای بسیاری را باالی سر خود دیده اما سالهاست که در اوین مدیریت که نه، “فرمانروایی” می کند ،خود را “الجوردی دوم” می داند و می نامد .او ساعتها ببشتر از
زمان موظف در خانه دوم که نه خانه اول اش یعنی زندان اوین بر سر “خدمت” میماند تا در این قلمرو بی قانونی حکمرانی کند. به دستور “مومنی” و با یک تلفن ،زندانی به انفرادی منتقل می شود ،مهم نیست که این تنبیه براساس آیین نامه زندان بر عهده “شورای طبقه بندی زندان” باشد، تنها اراده او کافی است .گاه بیرون کشیدن یک محکوم به اعدام در سحرگاه واپسین از سلول انفرادی به معضلی بزرگ برای نگهبانان بدل می شود ،زجه ها ،التماس ها و دست و پایی که به هر وسیله ای گره می خورد تا مگر از مرگ نجات یابد ،در این مواقع اما تنها تجربه و قساوت یک نفر است که کارگشاست“ ،حاج جواد مومنی”.
زندان برای او فراتر از یک شغل و یا محل خدمت است .زندان برای او همه چیز است. آزار زندانیان سیاسی ،وسیله ای برای ثبات و ارتقای حرفه ای اوست و استیصال و نا آگاهی زندانیان مالی و خانواده هابشان “محل درآمد” قابل توجه او و برخی از اعضای خانواده اش است. دفتر کار جواد مومنی تنها محدود به ساختمان های زندان اوین نیست ،او و فرزندش دفتر دیگری نیز در آنسوی دیوارهای اوین دارند.
74
منبع :گویا نیوز
“جواد مومنی” معاون اجرایی زندان اوین که روسای بسیاری را باالی سر خود دیده اما سالهاست که در اوین مدیریت که نه“ ،فرمانروایی” می کند، خود را “الجوردی دوم” می داند و می نامد .او ساعتها ببشتر از زمان موظف در خانه دوم که نه خانه اول اش یعنی زندان اوین بر سر “خدمت” می ماند تا در این قلمرو بی قانونی حکمرانی کند.
“م .مومنی” نام فرزند اوست که تا همین اواخر از موقعیت پدر در زندان سواستفاده کرده و به همراه همسرش “ح” (عروس جواد مومنی) در دفتری که دایر کرده بودند ،با وعده مرخصی، عفو و آزادی مشروط به سراغ خانواده زندانیان عادی می رفتند و با این وعده ها که از طریق پدر ،ضمانت می شد ،اقدام به اخاذی و رشوه خواری می کردند .هرچند که طی ماه های گذشته این شبکه لو رفته و پرونده ای نزد یکی از شعب دادسرای امنیت شهید مقدس ،برای این زوج به اتهام رشوه و اخاذی گشوده شده است ،با این حال “جواد مومنی” با سوء استفاده از موقعیت خود اوال خود را از این اتهامات دور نگاه داشته و در وهله بعد مانع از رسیدگی به پرونده فرزندش می شود .فرزندی که در پرونده تخلفات مالی پیمانکار فروشگاه های زندان های استان تهران نیز دست داشته و از سوی سازمان
75
تعزیرات حکومتی نیز تحت تعقیب است. جواد مومنی این روزها با توجه به تحوالت اخیر در وزارت اطالعات و منتقل شدن نقش “پلیس بد” از واجا به قوه قضاییه ،نقش تعیین کننده و حساسی را در هماهنگی با دادستانی تهران یرای محدودسازی و آزار زندانیان سیاسی به عهده گرفته است.
زندان برای او فراتر از یک شغل و یا محل خدمت است .زندان برای او همه چیز است .آزار زندانیان سیاسی ،وسیله ای برای ثبات و ارتقای حرفه ای اوست
«افشای جزییات تازهای از سرنوشت امام موسی صدر» مطلبهایی که در این بخش رادیو کوچه منتشر میشود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که میتواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد ،نظرهای مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست .اگر نقد و نظری بر نوشتههای این بخش دارید میتوانید
برای ما ارسال کنید .این مطلب بدون ویرایش رادیو کوچه منتشر میشود.
منبع :ایسنا
رهبر ائتالف نیروهای ملی لیبی و رییس دفتر اداری شورای موقت این کشور در گفتوگو با روزنامه الحیاة ،جزییات جدیدی از سرنوشت امام موسی صدر و دو همراه وی در لیبی ارایه داد. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) ،محمود جبریل ،رییس دفتر اداری شورای موقت انتقالی لیبی در گفتوگو با
روزنامه الحیاة درخصوص سرنوشت امام موسی صدر عنوان داشت :داستانهای زیادی در این خصوص وجود دارد و ما نمیدانیم که حقیقت چیست .برخی میگویند که وی به دست عبداله حجازی ،یکی از عناصر سازمان اطالعات نظام معمر قذافی کشته شده است و برخی دیگر میگویند که وی به دست سعید راشد که در جریان انقالب لیبی به قتل رسید، کشته شده است. وی در ادامه افزود :برخی دیگر نیز میگویند که امام موسی صدر از بیماری دیابت رنج میبرده و به دنبال این بیماری وارد کما شده و در همان زمان مرده است .من معتقدم که امام موسی صدر به دست عبداله حجازی و یا سعید راشد به قتل رسیده است. وی در ادامه افزود :بعد از سقوط نظام معمر قذافی و پیروزی انقالب لیبی دو مساله حایز اهمیت بود اول مساله ربوده شدن منصور الکیخیا ،وزیر امور خارجه وقت از قاهره و بردن وی به لیبی و همچنین ربوده شدن امام موسی صدر و سرنوشت وی در زندانهای نظامی قذافی. جبریل همچنین تاکید کرد :در زندان ابوسلیم
وبالگستان
76
در لیبی سلولی زیر دفتر مسوول زندان که یکی از جالدها در نظام قذافی به شمار میآمد ،پیدا کرده و متوجه شدیم که این سلول از دیگر سلولها جدا شده و برای فرد خاصی ساخته شده است .مسوول این سلول را که پیرمردی بود پیدا کرده و متوجه شدیم که توصیف وی از فردی که در این سلول زندانی شده بود به امام موسی صدر بسیار نزدیک بود. وی در ادامه افزود :در ادامه بازپرسیها از نگهبانان زندان متوجه شدیم که امام موسی صدر در این سلول محبوس شده بود .این اطالعات را به نجیب میقاتی ،نخستوزیر لبنان نیز ارائه دادیم .ما در آن زمان یک جسد پیدا کردیم که فکر میکردیم مربوط به امام موسی صدر است .همچنین گورهای دسته جمعی در همان اطراف پیدا کرده و نیاز به انجام تحقیقات پزشکی داشتیم؛ بنابراین درخواست حضور پزشکان قانونی از لبنان را ارائه دادیم که همکاری الزم با ما انجام نشد. در آن زمان یکی از مسئوالن پرونده اعالم کرد که در سردخانه بیمارستان شارع الزاویه که بیمارستان مرکزی طرابلس به شمار میرود سه جسد در یک کیسه مشترک پیدا
کردند که مربوط به سال ١٩٧٩است .ما نیز فرض را بر این داشتیم که این اجساد به امام موسی صدر و دو همراه وی تعلق دارد. جبریل همچنین تاکید کرد :بعد از انجام آزمایش دی ان ای متوجه شدیم که جسد موجود در سردخانه در سلول زندان ابوسلیم متعلق به منصور الکیخیا بوده است و به امام موسی صدر تعلق ندارد .الکیخیا نیز در همان زندان محبوس بوده است .ارتباط من با پرونده امام موسی صدر قطع شد و معتقدم که مسئوالن این پرونده به شواهد مهمی دست یافتهاند. وی در ادامه افزود :یک هیات لبنانی در این خصوص وارد لیبی شد و در جریان بازجویی عبداله السنوسی ،یکی از عوامل نظام قذافی که با این پرونده در ارتباط بود قرار گرفت. من معتقدم که در جریان این بازجوییها پاسخهای نادرستی ارائه شد .این هیات لبنانی میخواستند به بخشی از لباسهای امام موسی صدر دست پیدا کنند تا مساله مرگ وی ثابت شود و به خانواده ایشان خبر دهند اما این اتفاق نیفتاده است.
روزنـامه الحـیاة درخصـوص سرنوشت امام موسی صدر عنوانداشت:داستانهایزیادی در این خصوص وجود دارد و ما نمیدانیم که حقیقت چیست. برخی میگـویند کـه وی به دست عبداله حجازی ،یکی از عناصر سازمان اطالعات نظام معمر قذافی کشته شده است و برخی دیگر میگویند که وی به دست سعید راشد که در جریان انقالب لیبی به قتل رسید ،کشته شده است.
A joint publication of Seven Publishing Company Inc., and Koocheh Foundation Inc.
77
Executive Manger: Ali Herischi Executive Editor: Ardavan Roozbeh
78
در سال اسب ،اسب خوشبختیتان چهار نعل باد ...اثر رضا جوزانی