خبری،تحلیلی،فرهنگی /سال دوم -آذر ماه ۹۱
شماره ی
خبر انهم
م نورن جذوبا
2۳
خبرنامه خبری،تحلیلی،فرهنگی مجذوبان نور
در زمینه حقوق بشر،علوم انسانی و علوم اجتماعی تمامی حقوق این نشریه الکترونیک متعلق به سایت «مجذوبان نور» پایگاه خبری دراویش گنابادی میباشد .کپی برداری از تمامی و یا بخشی از مطالب این نشریه با ذکر منبع بالمانع است
سخن اول
شماره ی
۲۳
سال دوم /آذر ماه 139۱
تصوف ،عزلت گزین یا اجتماعی؟ پرسشی که خود اساسا غلط و ناصحیح است ،اما پاسخ این پرسش غلط در اذهان گروهی ،این طور شکل گرفته است که تصوف و منش درویشی مترادف با دوری گزینی از اجتماع و مسائل آن و پرداختن صرف به عبادات فردی است ،شاید یکی از دالیلی که این پاسخ غلط را به این پرسش غلط مرتبط می کند و باعث می شود که این نوع تصور حاکم شود ،نگاه های مقطعی و محدود به تاریخ تصوف و سوء نیت در مرز بندی و دیوارکشی بین واژه هایی مثل تشیع و عرفان ،فتوت و تصوف و در نهایت مربوط ساختن هر رفتار و جلوهی خاص به هر کدام از این واژهها باشد. پرسش «تصوف ،عزلت گزین یا اجتماعی؟» پرسشی غلط است زیرا ،هیچ کدام از این مفاهیم و رفتارها را چه عزلت گزینی و چه فعالیت اجتماعی و هر نمود رفتاری دیگری را نمی توان روح اصلی و جان مایه عرفان و تصوف و درویشی دانست ،چرا که اصل عرفان همان شناخت است ،شناختی که شامل خود و خداوند و ارتباط آنهاست ،این رفتارها و نمودها ناشی از استنتاجات اهل تصوف و یا هر عقلی است که تحت آموزه های عرفانی قرار گرفته باشد ،یعنی عقلی که تحت سلوک عرفانی قرار گرفته ،بر اساس آموزش هایی که دیده و تزکیه و تصفیه هایی که انجام داده حال به مشکالت فردی و اجتماعی خویش پاسخ می دهد ،پاسخ هایی که لزوما یکسان نیست. بیان مثال هایی از واکنش های متفاوت و حتی متضاد اهل تصوف در برخورد با مسائل و شیوه های متنوع حل مساله نشان از جامع بودن مکتب تصوف است، جامعیتی که از آن اسالم است ،همان جامعیتی که به رفتار متفاوت پیامبران و امامان معصوم وحدت می بخشد و مانع از تفکیک و طبقه بندی آنها می شود. در این شماره از خبرنامه مجذوبان نور ،به مواردی از تاثیر گذاری اهل تصوف در فعالیت های اجتماعی ،ایجاد جنبش های صنفی و صنعتی و شکوفایی هنر اسالمی و همچنین قابلیت تصوف در نشر اسالم به سایر ملل پرداختیم ،امید که توفیق جلب نظر مخاطبان و عالقه مندان به عرفان حاصل شده باشد. مجذوبان نور
در این شماره میخوانید:
فرمایشات حضرت آقای مجذوبعلیشاه قناعت -حل مشکالت توسط دراویش مجلس صبح پنج شنبه ۱۳۹۰/۱۰/۰۱ ،
دو جلوه ظاهرا متفاوت اجتماعی از تصوف در کمتر از ۱۰۰سال
تصوف و فتوتنامهها تحلیل رساله صناعیه میرفندرسکی؛ آیا عرفان و تصوف ،مانع رشد صنعت در ایران بودند؟ دکتر شهرام پازوکی
۳ ۵ ۷ ۱۰
۱۲ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸
جلوههایی از مشارکت عرفا و متص ّوفه در حیات اجتماعی و پیشرفت ایران (قسمت اول) • آزادی یکی از دراویش گنابادی با وثیقه ۵۵۰میلیون تومانی • برگزاری دادگاه دو درویش در دادگاه انقالب تهران • وضعیت نامناسب جسمی سه درویش گنابادی در زندان اوین • بازگرداندن دراویش زندانی از بیمارستان به زندان در حین درمان • برگزاری دادگاه علی معظمی و مصطفی عبدی در دادگاه انقالب تهران • پرویز ملکشاهی از دراویش گنابادی ساکن الشتر روانه زندان شد • ادامه روند اعمال محدودیت در مزار حضرت شاه نعمت اهلل ولی • دراویش کوار به اتهام فساد فی االرض و محاربه محاکمه شدند • جلوگیری قاضی از درمان رضا انتصاری ،زندانی سیاسی • توقیف جواز کسب یک درویش گنابادی به علت عدم همکاری با اداره اطالعات • انفرادی و ممنوع المالقاتی ،مجازات به رسمیت نشناختن دادگاه ها؛ کسب مشروعیت برای دادگاه های فرمایشی ،با زور و تهدید
خبرنامه خبری،تحلیلی،فرهنگی مجذوبان نور شماره بیست و سوم /آذر ماه 139۱
فرمایشات حضرت آقای مجذوبعلیشاه
قناعت -حل مشکالت توسط دراویش مجلس صبح پنج شنبه ۱۳۹۰/۱۰/۰۱ ، س ِم َّ يم اللِ ال َّر ْح َم ِن ال َّرحِ ِ بِ ْ دنیای طبیعی که ما جزء آن هستیم قبض و بسط دارد ،قبض یعنی این طوری (مثل مشت کردن انگشتان) این قبض میشود این هم بسط (مثل باز کردن انگشتان) ،همین حالت در همه چیزها است .حتی بعضی از متفلسفین که میگویند ایجاد حیات هم به واسطه قبض و بسط است .قبض و بسط های مفصلی شده است کار نداریم ،ما که در محیط طبیعت هستیم در محیط قبض و بسط به قول آن آقا اصال وجودش هم قبض و بسط است ،بنابراین باید بدانیم که در همه چیزها یک قبض و بسطی است بعد میآییم نگاه میکنیم به زندگیمان ،می گوییم بله در بانک ها هم قبض و بسط هست ،حاال با رعایت مصالح است یا مصالح از روی این ها تشکیل میشود ؟ همیشه قبض و بسط است یک روزگاری خیلی راحتیم و یک روزگاری نه .همین وضعیت در مورد معاش هم است در مورد آب و هوای طبیعت و محصول کشاورزی هم است یک سالی خیلی مفصل بارندگی می شود و میوه خیلی ارزان است و یک سالی دیگر با وجود اینکه همه ی این چیزها بوده و میوه فراوان است بخاطر اینکه مثال گمرک فالن مشکل را دارد گران است فراوان هم نیست ،همین طور همه رقم قبض و بسط های متفاوت طبیعی و آب و هوایی هست .یک چیز عمده زندگی این قبض و بسطی است که خود ما کردیم در خود بدن هم دیدید که ما خودمان یک قبض و بسط هایی داریم ،در جامعه هم همین طور قبض و بسط داریم که اسمش را بحران اقتصادی گذاشتند .قاعدتا بحران وقتی که از قبض به بسط یا از بسط به قبض برسیم بیشتر ایجاد میشود .درتمام دنیا بحران اقتصادی هست حاال ایران را من نمی گویم همه جای دنیا هست ایران هم جزوش است .میگوییم بیکار فراوان است این بیکار قبال چیکار می کرده ؟ یک قطعه زمین داشته در فالن ده شخم میزده محصول در میاورده حاال به هم ریخته آنجا دیگه نه کسی را دارد نه برادری دارد نه پسری و نه فرزندی ،محصولش به عمل نمیآید .پسرش را هم بردند همان پسری که شخم می زد به پدر کمک می کرد و محصول زیادتر میشد و بعد خودش هم ،معموال زارعین محصول خوب را برای فروش میبرند محصولی که اگر یک ذره بماند دیگر به کلی خراب میشود برای خودشان مصرف میکنند .حاال برعکس همان آقایی که تا دیروز شخم می زد زحمت میکشید ،زحمت نمیکشد .مثال اگر در مجموع خربزه هایی که پدرش فراهم میکرد یک خربزه زحمت این بود آن یک خربزه ایجاد نمیشود ،اگر در مجموع خربزه های او یک دانه خربزه ای که کمی لک شده بود سهم او می شد که می خورد حاال اینها اینجا نیست ،سهمش چه میشود ،یک خربزهی سالمی که خودش باید از همان شخص بخرد کارمندانی که تولید میکنند کم میشود و آنهایی که مصرف میکنند زیاد میشود ،این بحران می شود.
3
خبرنامه خبری،تحلیلی،فرهنگی مجذوبان نور شماره بیست و سوم /آذر ماه 139۱
فرمایشات حضرت آقای مجذوبعلیشاه /مجلس صبح پنج شنبه ۱۳۹۰/۱۰/۰۱ ،
حاال که این طور شده پس من و شما باید بدانیم که آقا ،تولید ما کم شده اگر تا دیروز در نهار فرض کنید این قدر سیر میشدید که میافتادید از بی حالی دو تا پرتقال میخوردید ،حاال محصول کم شده یک دانه پرتقال باید بخورید اگر سی لقمه میخوردید حاال باید بیست لقمه بخورید ،ما اینها را نمیدانیم داد و بیدادمان بلند میشود ،البته هزار گرفتاری ناراحتی و فسادهای اجتماعی در آن دخالت میکند و آن را شدیدتر میکند ،مثل اینکه ذره بین میگذارند ولی اجرش آن بحران است اما ما اقال کاری که می توانیم بکنیم این ذره بین را از جلوی اینها برداریم ذره بین را از جلوی مشکالت برداریم ،همان عینک ما معموال ذره بینی است این ذره بینی را که روی مشکالت گذاشتیم برداریم و روی چشممان بگذاریم که بهتر ببینیم این است که اولین جواب شخصی برای بحران ،اقتصاد شخصی است ،یعنی خودمان صرفه جویی کنیم اما آن اشخاصی که بخصوص جوان هایی که تازه نوجوان هستند یک جور دیگر عادت کردند نمیشود این طور عادت کنند. به این منظور خداوند گفته است که به طرق مختلف که نعمت خدا را چه کم و چه زیاد ،مثال غذایی که می آورند ظهر ما بخوریم اگر نان و پنیر باشد همین یک ذره نانی که باشد همه اش نعمت خداست این نان بزرگی هم که اینجاست و من میخورم این هم نعمت خداست ،نه اینکه بگوییم این کوچک است و نعمت خدا نیست این هم نعمت خداست ،نعمت خدا را باید محترم بدانیم .به چه کسی بدهیم ؟ به جانداری بدهید که خدا گفته است َولَ َق ْد َك َّر ْم َنا بَنِي آ َد َم) االسراء ) 70 /غذا و نعمت محترم را به مهمان محترم خدا ،بدهید در خاک نریزید این است که در عرف ایران اسالمی این اواخر ولی خود ایران از زمان حضرت زرتشت بوده اسالم هم البته وقتی می فرماید:انما بعثت التمم مكارم االخالق یعنی آنچه از اخالق موجود بوده من کاملش می کنم پیغمبر فرمود :انما بعثت التمم مكارم االخالق چیزی که آقایانی که همه اش توجه می کنیم ( قولوال اال اهلل ) که حتی بعضیها حصر را معنی کرده اند یعنی من فقط برای این مبعوث شدم حاال ما فقط ،نگوییم ولی این طوری بگوییم که فرمود من مبعوث شدم نعمت مکارم اخالقی را کامل کنم. این است که منتهی اینجا یک غول خوش ظاهری به مبارزه این می آید من یادم می اید زمان سابق اعتراض میکردند این قدر واردات واردات واردات ، رژیم سابق گفته بود که بله ما وارد میکنیم ،داریم دارندگی برازندگی ،ما داریم الزم نیست خودمان زحمت بکشیم وارد میکنیم دیگران زحمت بکشند و ما میخوریم بله .نه از نظر خداوند روزی بنده چه روزی بندگان خاص خدا باشد مانند پیغمبر ما مانند ائمه و چه روزی خبیث ترین مردم دنیا باشد( که به قول خود مسلمین یکی آن کسی که آن ناقه صالح را کشت و یکی هم آن کسی که علی (ع) را به شهادت رساند) روزی هر دوی این ها را خدا به گردن گرفته آن مثلی هم که در فارسی ایجاد شده و در ایران هست ،میگویند نان کسی را نمیبریم .یعنی روزی که خداوند متعهد شده به این ها برساند من جلوی آن را نمیگیرم ،البته تا میخواهند یک خورده رعایت کنیم میگویند این گدا بازی ها چیست ؟ بارها خود من دیدم مثال در مجلس خیلی بزرگ و عمومی که از رجال هم حضور داشتند ،بشقاب خودم را با قطعه نانی تمیز کردم و نان را خوردم بعد صحبت کردم البته میدانستم که میگوید ،چرا این هدر برود ؟ نعمت خدا نباید هدر برود این چربی و ته مانده ای که در بشقاب هست نعمت خداست ،نباید هدر برود من یک لقمه کمتر بخورم این لقمه را بخورم .چند سال پیش در یک سخنرانی من این حرف را گفتم در آخر سخنرانی بعد یکی آمد و گفت آقا شما بهتر است در همان مسائل سیاسی صحبت کنید و اقتصادی حرف نزنید، اینها نفس همان غول اقتصاد مصرف که بود همه این ها چنان فراری شدند که لغت اقتصاد مصرف تا می گوییم می گویند حرف نزنید من درویش هستم و به اینها کار ندارم نه ! همه جای دنیا مال درویش است همه ی دوز و کلک هایی که دردنیا می زنند درویش باید حل کند و جلویش را بگیرد و می تواند و خواهد کرد .انشاءاهلل .
4
خبرنامه خبری،تحلیلی،فرهنگی مجذوبان نور شماره بیست و سوم /آذر ماه 139۱
دو جلوه ظاهرا متفاوت اجتماعی از تصوف در کمتر از 100سال حمله مغول به ايران ،صفحات جديدى را در تاريخ اجتماعى ايران گشود .اين حمالت با غارت و كشتار وسيع ايرانيان ،كه بيشتر آنها مسلمان بودند همراه ادامه پیدا می کند که مردان بزرگي در دوره حكومت ايلخاني روي كار آمدند شد و ضايعات انسانى وحشتناكى برجاى گذاشت .آنچه مغول بر سر ايران از جمله :خواجه نصير توسي ،عطا ملك جويني كه تا حدودي خرابي ها را آورد را مى توان از سخنان ابن اثير دريافت .وى در تشريح ابعاد حادثه اين آباد كردند و فرهنگ به هم ريخته را سامان دادند و از طرفی به دلیل فضای چنين مى نويسد: باز ایجاد شده و از بین رفتن جو خفقان بر روی شیعیان ،و نزدیک بودن و در «چند سال از ذكر حادثه خوددارى كردم و به خاطر بزرگى آن از نوشتن آن واقع یکی بودن ریشه تصوف و تشیع ،به صورت اسمی نیز صوفیان شیعه كراهت داشتم چه كسى هست كه بر او نوشتن مرگ اسالم و مسلمين آسان در جامعه آن روز درخشیدند و در همین دوران است که انتساب اخالق نیکو آيد .و اين كار را سهل و ساده پندارد .كاش مادر مرا نزاييده بود .و قبل از اين و جوانمردی و اقتدا به حضرت علی (ع) از طرف اهل تصوف بیش از پیش واقعه مرده بودم و در شمار فراموش شدگان ،معدوم شده بودم» گسترش و مصطلح می شود .و به صورت علنی تر نسبت به گذشته زندگی به طورى كه قلعه ها ويران شد ،شهرها و روستاها به آتش كشيده شد و زاهدانه و عارفانه حضرت علی به عنوان الگوی صوفیان معرفی می شود و انسانهاى بى دفاع از دم تيغ گذرنده شدند .زنان و كودكان به بردگى گرفته مرز مصطلح در باب تشیع و تصوف به علت کم شدن سایه حاکمان متعصب شدند .ويرانى هاى شهرى ،قحطى و درماندگى جامعه ايران را فرا گرفت. سنی محو شده و از بین می رود. در اين ميان گروهى براى غارت اموال دست بكار شدند .در نتيجه همة اين اما پس از صد سال که حمله مغول به ایران می گذشت اقتدار امپراتورى وقايع ،ساختار فرهنگى و تمدنى ايرانى دچار صدمه هاى بس گران شد .اهالى بزرگ مغول در نهايت ،در سيزده ربيع الثانى سال ( 736ه ق) با مرگ ابوسعيد علم و فرهنگ از تفرقه و آتش حمله مغول در امان نبودند .و بسيارى از اقشار بهادرخان ايلخانى ،رو به افول گراييد .پس از آن دوران ،ضعف سرتاسر اين مردم در فساد و مشكالت اخالقى فرو رفتند. امپراتورى را فرا گرفت و مجددا هرج و مرج و اختالل و آشوب در ايران فراگير با ورود مغوالن به ايران ،تاريخ شاهد گرايش عامه مردم ،به تصوف است. شد .اين دوره كه در فاصلة ميان انقراض ايلخانان تا حمله تيمور گوركانى مسلم است كه اين رخداد نتيجه مستقيم ظلم و قتل و غارت هاى مكرر و بى به ايران مى باشد دوران فترت دوم ناميده شد .كشمكش ها و نبردها ميان حساب مغوالن و عدم توانايى ايرانيان در مقابله با آن بود .در این میان مردم قبايل و سلسله ها ،سرتاسر ايران را زير نفوذ خود گرفت .گرد و غبار جنگ و دنیا باخته و سرکوب شده به صورت فطری گرایش به سوی معنویات فزونی ستيز جز خرابى ،بدبختى ،قحطى و گرسنگى ،ثمرى ديگر براى مردم ايران یافته بود ،و تعالیم تصوف که در آن زمان به صورت زهد و قناعت و تسلیم نداشت .مردم براى نجات از اين بدبختى در انتظار منجى بودند تا آنان را از کامل در برابر قضای الهی نمود کرده بود مرحمی می شود بر زخم هایی که اين افيون اجتماعى نجات دهد . در فشار های اجتماعی و اقتصادی بر مردم جامعه وارد گشته بود ،به همین در این دوره سيستم اقتصادى دچار ضربه شديد شد اراضى كشاورزى نابود و سبب عده کثیری روى به خانقاه ها آوردند تا از غم و رنج مشکالت معیشتی و كشت و زرع از رونق افتاد و زمين هاى كشاورزى لم يزرع شد.همين عامل دنیایی ،با داروی معنویت و یاد خدا و توسل ،رهایی یابند ،همان قاعده ای که موجبات مشكالت اقتصادى خانوار ايرانى را فراهم ساخت .از سويى سنگينى همیشه در طول تاریخ بشر بارها و بارها دیده شده است ،قاعده ای که سبب بار اقتصادى و ماليات عمدت ًا بر دوش همين مردم فالكت زده و بدبخت می شود که همواره اولین یاران و گروندگان دعوت پیامبران در طول تاریخ روستايى ،به باالترين حد خود رسيد. قشر آسیب دیده اجتماعی باشند ،و مستضعفین جامعه اولین کسانی باشند که همان طور که اشاره شد در طول این 100سال تصوف بسیار در بین مردم سخنان پیامبران الهی بر دل و جانشان خوش بنشیند. نفوذ پیدا کرد به طوری که در اواخر حكومت ابوسعيد بهادرخان ايلخانى، قبل از حمله مغول نیز در اکثر شهرهای ایران مشایخ صوفیه حضور و خانقاهها تصوف در آذربايجان ،گيالن ،مازندران،رو به گسترش نهاد ،به طورى كه در رونق داشتند .مغوالن با آنکه بسیاری از صوفیان را کشتند ،از جمله نجمالدین هر ناحيه اى ،هر مراد براى خود مريدانى داشت .که می توان به رواج از فرقه کبری و احتما ًال عطار را ،و سبب آوارگی و مهاجرت عدهای از صوفیان ،از فتيان(جوانمردان) و اخوان كه از عوام متصوفه بودند اشاره کرد و از این جمله نجمالدین رازی شدند ،اما شرایط ایجاد شده سبب رونق بیش از پیش طریق اصول عاليه عرفان و تصوف از این طریق به ميان عامه مردم جارى دوران ویرانی و مصیبت ،تصوف و نفوذ تصوف به میان مردم شد و در آن ِ شده بود. مهمترین پناهگاه روحی و فکری مردم شد و عده بسیاری به آن روی آوردند، این بار در این اوضاع عده ای از میان حتی این تاثیر تا آنجا پیش رفت که تا متصوفه و مکتب عرفان به اعتراض و حدی مغوالن نیز مجذوب تصوف شدند؛ قیام بر ضد ظلم برخاستند .در واقع همان برخی حکام مغول مثل غازان خان، مکتبی که روزگاری از طریق زهد و الجایتو و ابوسعید و نیز وزرا و امیران آنان عبادت و اخالق ،مأمن و پناهگاه مردم همچون رشیدالدین فضلاهلل و پسرش شده بود ،این بار مردم را به عدم پذیرش غیاثالدین ،به صوفیان و مشایخ ابراز ذلت و استثمار فرا می خواند .و این عالقه میکردند و مخصوص ًا خانقاه را مساله برای آنها که تصوف را هم معنی و مورد عنایت قرار میدادند. مترادف گوشه گیری و جبر گرایی دانسته شاید در تحلیل این رویداد بتوان گفت اند ،این مساله عجیب می آید و با تحلیل عدم توجه به بحث های سیاسی جامعه و هایی سعی در توجیه این جلوه تصوف پرداختن بیشتر به اخالق و تاکید بر آداب در تاریخ می کنند ،در صورتی که روح جوانمردی سبب شد که حاکمان مغول و تمامی این دستورات در تصوف و باالتر ایلخان به تساهل با صوفیان و اندیشه از آن در اسالم وجود دارد ،اسالمی که «مقبره شیخ حسن جوری» آنها برخورد کنند و این نزدیکی تا جایی
۵
خبرنامه خبری،تحلیلی،فرهنگی مجذوبان نور آبان ماه 139۱ سوم //آذر شماره بیست و دوم
هم به قصاص دستور می دهد و هم به بخشش دعوت می کند ،یا الگویی چون حضرت علی (ع) که هم در عبادت و زهد سرآمد است و هم شمشیرش برای حق برنده ،تصوف نیز داعیه عرفان و شناخت را داراست ،آن هم نه فقط شناخت خوب از بد ،بلکه شناخت و انتخاب خوبتر را از میان خوب ،در زمان و موقعیت های مختلف ،انتخابی که با پرورش قدرت تعقل و تفکر و تصفیه آن از نفسانیات و خودخواهی ها حاصل می شود .از جمله اين صوفیان ،شيخ خليفه مازندرانى بود .وى از سلسله كبرويه بوده 5و بر ضد ظلم قيام نمود. شیخ خلیفه مردی پاکیزه روزگار بود از اهالی مازندران که چندی را در نزد شیخ بالو زاهد آملی هم قریه خود که از اقطاب مازنداران بشمار می رفت ،تلمذ و شاگردی کرد ،مدتی نزد شیخ رکن الدین عالء الدوله سمنانی که جزو شیوخ بزرگ زمان نیز بود حضور یافت ،روزی شیخ عالء از وی پرسید « :به کدام مذهب از مذاهب معتقدی؟ » و شیخ خلیفه جواب داد « ای شیخ آنچه من می طلبم از این مذهب ها باالتر است ».از محضر شیخ عالء الدوله سمنانی نیز خارج شد و عاقبت در سبزوار اقامت گزید .سبزوار در این ایام مأمن شیعیان اثنی عشری بود .سکنی گزیدن شیخ خلیفه در مسجد جامع سبزوار و تعالیم او در مسجد باعث گرد آمدن افراد زیادی در اطراف او گشت که پیرو و مرید او شدند. بدین ترتیب آوازة شهرتش در اطراف و اکناف پیچیده و صاحبان قدرت را به وحشت انداخت. باالخره فقهای درباری که دست در دست حکام داشتند فتوایی صادر کردند با این مضمون که « شخصی در مسجد ساکن است و حدیث دنیا می گوید و چون منعش می کنند، منزجر نمی شود و اصرار می نماید. این چنین کس واجب القتل است یا نه » و اکثر فقهای رسمی زمان فتوی دادند که « باشد». فتواى قتل او را نزد ابوسعید فرستادند .ابوسعید که همیشه مراعات حال صوفیان را مى کرد، تصمیم گیرى درباره شیخ را به فرمانروایانان خراسان سپرد .آنان با حمایت سخنان فقیهان متعصب سبزوار که از مذهب شیخ در هراس بودند ،شبانه شیخ را در مسجد کشتند و قتل او را عادى نشان دادند ،به این طریق که او را حلق آویز کرده و چند خشت زیر پاى او قرار دادند تا مرگ او را به صورت خودکشى جلوه دهند( .مرادی نسب )1382البته که پیروان وی (شیخ حسن جوری) بعدا به یاری آموزههای استاد خود قیام کرده و نهضت بزرگ سربه داران را که از نهضت هایی است که افتخار ایرانیان برای رهایی از ظلم و ستم است بنا نهادند .این مطلب نیز خود دلیل بر اهتمام صوفیان و مکتب تصوف بر اصالح جامعه است. نهضتی که تاثیرات آن بعد از خود نیز باقی ماند که از جمله تاثیرات آن قیام عدهای از سادات صوفی مازندرانی بود ،که از پیروان میر قوامالدین مرعشی بودند و به نام مرعشیان مشهور شدند ،آنان با نهضت سربداران مرتبط و به بزرگان آن نهضت منتسب بودند .و یا نهضت حروفیه ،که بانی آن شیخ فضل ّ الل حروفی استرآبادی بود .وی بر ضد حکام و فقیهان اهل س ّنت قیام کرد و در ۷۹۶فرزند تیمور او را به قتل رساند. فضلاهلل استرآبادی موسس طریقه حروفیه نیز همواره در طلب ریاست و سیاست بود .مریدان وی بودند که شاهرخ را خنجر زدند( .زرین کوب .)1377 حروفیگری به گونهای که قابل انکار و چشم پوشی نیست با تصوف مربوط است؛ و چه بسا به صوفیگری بیش از شیعیگری بچسبد( .الشیبی )1374 «جنبش حروفیه در زمان امیر تیمور آغاز شد که ناشی از بیداری قشرهای زحمتکش جامعه و به کارافتادن قدرت تفکر و اندیشه و در واقع نمایانگر آغاز خودباوری و در جامعهی ایرانی بود .رهبر این جنبش فضلاهلل استرآبادی
دو جلوه ظاهرا متفاوت اجتماعی از تصوف در کمتر از 100سال
توسط میانشاه پسر امیر تیمور به قتل رسید .فضلاهلل خود شغل کالهدوزی داشته و مریدانش نیز بیشتر از پیشهوران فقیر خرده پا تشکیل شده بودند. ...علما فتوا دادند که خون این جماعت باید ریخته شود ....بعد از برافتادن ایلخانیان نهضتهای متعدد سیاسی و مذهبی در نقاط مختلف که از قیمومت ایلخانان رسته بودند ،به وقوع پیوستند و به دنبال ستم امیر تیمور و نیز جنبشهای قهرآمیز در واکنش به تجاوزات تیمور به حقوق جمعی جامعه و دریدن چتر رعب و حشت حکومت تیمور و عمالش رخداد که جنبش حروفیه قهرآمیزترین آنها بود .اما این جنبش قبل از هر چیز در واقع جنبشی بود برای احیا و استیفای حقوق انسانها که به شدت مورد تجاوز قرار گرفته بود .انسان به عنوان عزیزترین ثمرهی هستی و سیر تکاملی آن ،اساس اندیشهی حروفیه را تشکیل میداد .. .رهبر این گروه انسان ناآگاه را ماند جوانی خام و ناپخته میداند که در باغ کهن تاریخ خفته و از گوهر دریای وجود خود بیخبر است .مطالعه دقیق آثار رهبران حروفیه نشان میدهد که شاهرگهای اندیشهی فلسفی در قرن نوزده و بیستم در اروپا به فلسفهی علمی معروف شده ،در قرن هشتم و نهم هجری در افکار بلند و متعالی اندیشهوران حروفی تاللو یافته بود .میتوان گفت که نعیمی و نسیمی و به طور کلی جنبش حروفیه جزء پایهگذاران و آغازگران فلسفهی علمی به معنای دقیق کلمه در بستر تاریخ تکامل فکر و اندیشه در ایران بودهاند». (خیاوی )1379 مالحظه می شود که در طول سال های 616هجری قمری یعنی آغاز حمله مغول تا پایان قرن هفتم یعنی در حدود 200سال دو جلوه مختلف و بعضا متضاد از برخورد و تعامل عرفا و اهل تصوف با جامعه دیده می شود ،دو جلوه ای به ظاهر متفاوت که هر دو از منبع یکسانی الهام گرفته شده و روح تعالیم آنها مشترک است ،این تضاد را می توان شبیه و از جنس تضاد بین ادیان دانست ،ادیان پیامبرانی مانند موسی (ع) و عیسی (ع) که گرچه در نقاطی در مقابل همدیگر قرار می گیرند اما منبع و منشا هرکدام یک حقیقت است .اما گاهی دیدگاهی تنگ نظرانه باعث می شود که به جای دید جامع و از باال ،دید مقطعی و برشی به موضوعات داشته باشیم ،همان نگاهی که باعث می شود گاهی با ورق زدن یک صفحه از تاریخ برچسب عذلت و گوشه گیری از جامعه و رهبانیت را متوجه تصوف و عرفان کند و در برخوردی دیگر شبهه قدرت طلبی و حکومت طلبی را وارد کند ،همان دید ناقصی که آنجا که به چالش می خورد ،عرفا را به سحویه و سکریه طبقه بندی و عرفان و تصوف را از هم تفکیک می کنند. در صورتی که روح کلی حاکم یک چیز است و آن شناخت و فهم دقیق و اجرای درست دستورات اسالم . منابع: .1از بزرگان صوفى قرن هفتم كه پس از وفات وى در سال 618ه ق فرقه صوفى كبراويه براى ادامه حيات ايدئولوژيكى وى در شرق ايران شكل گرفت (پروين تركمنى آذر ،تاريخ سياسى شيعيان اثنى عشرى در ايران ،ص )295 .2عطا ملك جوينى ،جهانگشاى جوينى ،ج ،1ص 23 .3دوران فترت اول در فاصله مرگ سلطان محمد خوارزمشاه 617ه.ق تا حمله هوالكو 654ه.ق است و دوران فترت دوم در فاصله .مرگ ابوسعيد ايلخانى 736ه.ق تا حمله تيمور گوركانى 776ه.ق است( .على امين زاده، جنبش هاى شيعى در تاريخ ايران) .4حسين ميرجعفرى ،تاريخ تيموريان و تركمانان .5سیدمحمد حسینی ،نقش تصوف در شکل گیری نهضت سر به داران خراسان
۱۱۶
خبرنامه خبری،تحلیلی،فرهنگی مجذوبان نور شماره بیست و سوم /آذر ماه 139۱
تصوف و فتوتنامهها
خاستگاه اولیه فتوتنامهها
در متون کالسیک عرفانی ،فت ّوت از جنبهی عرفانی ،با ریاضت ،تهذیب نفس ،جوانمردی و مخالفت با نفس ،همراه و قرین است و در آن متون به توصیهها و سخنانی که شرط فتوت و جوانمردی است ،اشاره شده است ]4[.اموری همچون وفا، راستی ،امانت ،تواضع به هنگام دولت ،احسان بی منت در فقر و حتی انتخاب پیشه نیز از شرایط فت ّوت خوانده شده است .در رسالهي قشیریه آمده است« :گفتهاند فت ّوت آن بود که خویش را بر کسی فضیلت نبینی ...جنید را پرسیدند از جوانمردی، گفت آن است که با درویشان تفاخر نکنی و با توانگران معارضه نکنی»[]5 اهل فت ّوت از قرن هشتم /دوم وجود داشتهاند و از صوفیانی که دربارهی فت ّوت سخن گفتهاند، استنباط میشود که این گروه از قرن نهم /سوم در سرزمینهایی همچون خراسان ،بغداد ،عراق و شام تمرکز داشتهاند]9[.بعضی از محققان بر این باورند که رگههای نخست فتوت و جوانمردی تا پیش از قرن یازدهم /پنجم گاه با فرهنگ عیاران و راهزنان قرین بوده است ،اما پس از این قرن، آنها به گونهای از فتوت ،آمیخته با عرفان جدای از عیاری و یاغیگری[]10گرایش پیدا نمودند. شیوه ّ [ ]11جوانمردان یا اهل فتوت از قرن یازدهم/ پنجم به بعد عدهای از دراویش و فقرا بودهاند که تالش مینمودند تا تودهی مردم را به رعایت اصول اخالقی و ترک رفتارهای ناشایست ترغیب کنند و در این راستا ،بهتدریج نوشتن فتوتنامهها را پارهای از متصوفه آغاز نمودند« :اهل فتوت، جماعتی بودهاند از دراویش و فقرا که از حدود قرن یازدهم /پنجم به بعد در ممالک اسالمی به تشکیالت حزبی تقریب ًا نظیر احزاب سیاسی حالیه شروع کرده و به سرعت عجیبی رو به ترقی و کثرت عدد گذاشتهاند .این جماعت که طبقهای از متصوفه و به عبارت اخری عوام این طایفه محسوب میشوند و غرض ایشان از داشتن تشکیالت و حفظ جمعیت خود واداشتن طبقهی عوام مردم به رعایت اخالق حسنه و ترک عادات ذمیمه بوده ،مرام و آداب و احکام و عالئم خاصی داشتهاند که آنها را در کتبی به نام فتوتنامه مدون میکرده و از این فتوتنامهها ،بعضی نسخ نیز هنوز موجود است]12[». به تدریج جنبشهای جوانمردی و فتوت در جوامعی همچون ایران که شاید در آغاز با عیاری و بعضی از رفتارهای جاهالنه همراه بوده و توسط جوانانی عامی و از میان توده مردم شروع شده بود ،با مفاهیم اخالقی و عرفانی آمیخته شد و شکلی منسجمتر و آگاهانهتر به خود گرفت ،به
طوری که به تدوین اصول و هنجارهایی اخالقی و دینی در میان اصناف و گروهها منجر شد که به منزلهی آییننامهها و مرامنامههای اخالقی یا فتوتنامهها تلقی میشدند]13[.نگاهی به کتابهای فت ّوت ،بیانگر این است که اصول فکری و رفتاری اهل فتوت با زهد و تصوف آمیخته بوده و این فتوتنامهها ،تحت تأثیر آن مبانی فکری مکتوب شده است]14[. بعضی از واژهها ممکن است در دورهای ،معنای مذموم و نازلی داشته ،اما در زمانی دیگر معنای درستی یابند ،واژههایی همچون رند ،قلندر یا فتوت از این دست هستند ]15[.فتوت و جوانمردی در تاریخ تکوینش در پیش از اسالم تا قرون میانه گامها و تحوالتی را پشت سر گذارد و در طول تمدن اسالمی چندی با مفاهیم و مسایلی همچون عیاری ،راهزنی ،گرایش به نوعی آداب و اخالق عمومی و همگانی ،رویکردی پهلوان مسلکانه به همراه شور جوانی و گاه آمیخته با رفتاری نابخردانه همراه شد ،به طوری که به خاستگاهی اجتماعی برای حقخواهیهای تودهی مردم و ضعیفان در برابر ظالمان و استیالی بیگانگان و طبقه و صنفی با روحیهی نظامی و جوانمردی تبدیل گشت]16[. اما آنچه که در همهی دورهها و اعصار و در مراحل تطور و تکامل آن به عنوان عنصر و ویژگی مشترک شناخته شده است ،همراهی و همدمی آن با صفات اخالقی و انسانی بود که در بعضی از دورههای حیاتش نیز از سطح اخالق هم فراتر رفته و با مراحل سلوک ،تهذیب نفس و عرفان پیوند خورد و به درجات معنوی شریعت ،طریقت و حقیقت مرتبط گشت و همانطور که در فتوتنامههایی همچون فتوتنامهی شهابالدین عمر سهروردی[ ،]17شمسالدین آملی[ ،]18عبدالرزاق کاشانی[ ،]19نجمالدین زرکوب تبریزی[]20و امثال آن دیده میشود ،در فتوتنامهها به بیان اصول و دستورالعملهایی پرداخته شده که برای وصول سالکان و رهروان به فتوت و جوانمردی نیز الزم است]21[.در واقع بزرگان اهل فتوت برای آموزش اخالقی پیروان و مریدان خود ،رسالهها و کتابهایی را در بارهی شیوه و روش جوانمردی
فتوت در لغت به معنای جوانمردی است اما در اصطالح عرفانی و صوفیه مفاهیم عمیقی از اخالق و تزکیه و تهذیب نفس را در خود جای داده است ،فتوت از قرن دوم هجری در کالم عرفا و متصوفه تعریف و به آن تاکید می شد اما رفته رفته در قرن پنجم هجری به شکل یک جنبش و حزب رشد و گسترش می یابد که اعضای آن عموم مردم بوده که به واسطه گرویدن به آن ملزم به رعایت اصول اخالق نیک و انجام بعضی آداب و اصول بودند، به تدریج این آداب توسط عارفان که خود دارای شغل و حرفه بودند ،در میان مشاغل و حرفهها نیز دخالت داده شده و به این ترتیب مفاهیم و اصول عرفانی از جلسات درس و بحث و خانقاه ها به میان عامه مردم بیش از پیش نفوذ کرد ،با نفوذ آیین فتوت در میان اصناف مختلف از آهنگری و سقایی گرفته تا معماری و بزاری و ...آموزه های عرفانی و صوفیه نیز همراه با فنون به صورت استاد شاگردی منتقل و آموزش داده می شد ،و فتوت نامه های بسیاری توسط استادان و مشایخ صوفیه در مورد اصناف مختلف نوشته شده و موجود است ،از تبعات این نظام صنفی گسترش و شکوفایی هنر عالی اسالمی و همچنین حضور تعهد همراه با تخصص بود که در دوره صفویه به اوج خود می رسد.
مینوشتند و آنها را فتوتنامه مینامیدند ،از اینرو بسیاری از فتوتنامههایی که از دورهی صفویه باقی مانده است ،نوشتهی قلندران حیدری ،پیروان میر قطبالدین حیدرتونی[ ]22است که دارای گرایش صوفیانه بوده[ ]23و خود گروهی بزرگ از اهل فت ّوت را تشکیل میدادهاند« :عقیدهی مردم آن روزگار چنین بود که پایهی مادی و اساس تصوف بر اصول عیاری نهاده شده است و درواقع عیاری صورت مادی و جسمی صفا و عرفان بوده است و میگفتند :جوانمردی جسم و تن آدمیت است و اگر این جسم و تن روح یابد ،تبدیل به تصوف می شود]24[».
فتوتنامهها و مشاغل
در دورهای که فتوت و جوانمردی با سلوک اخالقی و عرفانی ــ چه عامیانه و چه غیرعامیانه ــ آمیخته شد ،در محدودهی عادات و رفتارهای عرفانی محدود نماند و چون بسیاری از عارفان ،خود دارای شغل و حرفه بودند ،از اینرو آیین فتوت را در مشاغل و حرفهها و در آداب و قواعد هر یک از شغلها نیز دخالت دادند و بر این باور بودند که اگر کسی وارد عرصهی فتوت شود ،شغل و حرفهی او هم وارد عرصهی فتوت و جوانمردی میشود و او باید در شغل خود نیز ،این اصول جوانمردی و فتوت را مراعات نماید ]27[.از امور مشترک میان ارباب مالمت و اهل فت ّوت این بوده که هر دو طایفه بر اساس سنت نبوی و سخنان پیامبر اسالم بر این امر توافق داشتهاند که سالک باید به شغل و حرفه اشتغال داشته باشد و به این سخن پیامبر اکرم (ص) استناد میکردند که خداوند مؤمن کوشا و مشغول به دادوستد و اهل حرفه را دوست دارد و اینکه زکریای پیامبر نجار ،داوود نبی در جوانی کشاورز و سپس زرهساز ،سلیمان زنبیلباف ،ادریس خیاط ،ابراهیم و موسی ،چوپان و صالح و جرجیس نیز به تجارت میپرداختند]28[. سیدحسین نصر در مورد سنت فتوت در دورهی ّ صفویه معتقد است که در دورهی صفویه ،حرفهها بسیار گسترده بودند و شکاف بین باطنیترین اصول سنت و جنبههایی از زندگی روزمره از فروش اجناس در بازار گرفته تا ساخت مساجد را ُپر
۷
خبرنامه خبری،تحلیلی،فرهنگی مجذوبان نور شماره بیست و سوم /آذر ماه 139۱
میکردند .سنت فتوت یا جوانمردی به شکلی که با فعالیتهای گوناگون اجتماعی و هنری ارتباط پیدا میکرد ،در دورهی پیش از صفویه بسیار قوی بود و تا دورهی صفویه ادامه یافت .معماران بزرگی که مساجد ،کاخها و کاروانسراهای گوناگون این دوره را طراحی کردند ،فرشبافانی که برخی از جذابترین جلوههای هماهنگی بین رنگها در مکاتب هنری را آفریدهاند و استادان گچبر وکاشیکار ،غالب ًا عضو اصنافی بودند که از روش فکری خاصی در ارتباط با سلسلههای گوناگون صوفیه ،مخصوص ًا خاکساریان ،پیروی میکردند. به بیان دقیقتر تا امروز آنچه از شیوههای فنی هنرهای سنتی بر جا مانده است ،ماهیتی شفاهی دارد و در چارچوب صنفهای موجود امروزی حیات خود ادامه میدهد .همچنین از طریق یک ارتباط استاد ـ شاگردی هنوز هم در برخی از شهرها و شهرکهای ایران این کار به چشم میخورد که باقیماندهی اصناف بسیار فعال دوره صفویه است. []29 از قرن یازدهم /پنجم ،ورود به جمع اصحاب فتوت ،آداب ویژهای به خود گرفت و به تدریج نوشتن فتوتنامه به عنوان منشوری اخالقی شکل گرفت ،در این قرن ورود به جمع عیاران و شاطران و اصحاب فتوت ،آداب خاصی پیدا کرد ،به طوری که سرکردهی هر فرد ــ که دارای جایگاه پیر و شیخ در نظام تصوف و خانقاه بود ــ باید برای هر فردی که قصد ورود به این آیین را داشت، منشوری را مینوشت و عبدالقادر هاشمی ب ّزاز که به خود لقب «کاتب فتیان» داده بود ،در این دوره متص ّدی این مقام شد که برای هر فردی منشوری را مینوشت و او را مأمور یکی از نواحی مینمود. []30 در دورههای شکلگیری فتوتنامهها ،عرفان حتی در عرصهی کار و تالش نیز حضور داشته و با زندگی و معیشت مردم نیز در ارتباط بوده است: حزب فتوت ،کار و کسبهایی را معین کرده بود که جوانان و اهل «فتوت» مستحب بود که به آن پیشهها و حرفهها مشغول باشند .سقایی و شاطر نانوایی و گوشت فروشی« ،نه سالخی» و آهنگری و رنگرزی و نقّالی و سخنوری و معرکهگیری از جمله کسبهایی است که حزب عیب نمیشمارد و منافی فت ّوت نیست]31[. از اینرو پارهای از سنتگرایان در بحث از صنعت قدیم و جدید ،بیان نمودهاند که گذشتهی فرهنگ اسالمی ،مملو از ارتباط میان معنویت و دانش است ]32[،به طوری که اندیشمندان اسالمی در تاریخ تمدن اسالمی گسستی میان علم و دینداری خویش نمیدیدند و میان عالم ماده و عالم فراماده ارتباط قائل بودند ]33[.و تنها در عصر ُرنسانس و تجدد و از منظر مستشرقان است که این ارتباط میان عالم قدسی و معنویت با عالم ماده و علوم قطع میگردد]34[.
فتوتنامه و آموزش اخالقی
فتوتنامهها در میان اصناف و حرفهها ،بیشترین تأثیر آموزشی و تربیتی را در وفاداری به اصول
تصوف و فتوتنامهها
اخالقی و انسانی به همراه داشته و شخصیتی معنوی از صاحبان حرفهها و اصناف میساختهاند. نگاهی به دورههای میانهی تاریخ ایران از جمله دورهی ایلخانان ،تیموریان ،صفویه و قاجار گویای این است که آمیختگی میان شغل و دینداری یا به تعبیر دیگر میان رعایت اصول اخالقی و روشهای حاکم در شغل و حرفه به قدری بوده است که دیندارترین و وارستهترین اشخاص در میان صاحبان صنوف و مشاغل وجود داشتهاند، به طوری که صاحبان مشاغل و اصناف که بعضی از آن حرفهها همچون معماری مساجد ،خطاطی، کتابآرایی ،گچبری ،کاشیکاری ،فرشبافی و غیره جزء مشاغل هنری شناخته میشوند ،از دینداران و اهل اخالق شمرده میشدند و در واقع آنها بودند که مجموعه اصول و قواعد معنوی فتوتنامهها را تنظیم مینمودند .از اینرو هیچ توصیفی از وضعیت مشاغل در دورههایی همچون صفوی کامل نیست ،مگر آنکه نقش اصناف و ماهیت شدیداً مذهبی فعالیت آنها را بیان کند]35[. علیرغم اینکه دو مفهوم «جوانمردان» یا «آیین جوانمردی» در ابتدا بر جنبههای نظامی و جنگی اطالق میشده ،اما مفهوم جوانمردی از قدرت جنگجویی و جسمانی به اصول معنوی و عرفانی تبدیل ماهیت داده است[ ]36و بهتدریج با گره خوردن میان جوانمردی و تهذیب نفس یا به تعبیر دیگر میان فتوت و عرفان ،جوانمردی با شیث پسر حضرت آدم یا حضرت ابراهیم و سرانجام با حضرت علی (ع) و حضرت مهدی (عج) نسبت پیدا نمود و جنبهی طریقتی و عرفانی به خود گرفت. شمسالدین آملی در فتوتنامه خویش یادآوری میکند که فتی و جوانمرد از دیدگاه عرفانی و تمثیلی وصف فردی است که به کمال فطرت خود میرسد و آنگاه که انسان از شهوات ،هوایها و قیود شیطانی رها میگردد ،مفهوم انسانیت و فتوت در او اندک اندک متحقق میگردد و با تجلیات الهی به سوی کماالت عقلی و در ورای آن به سوی مشاهدات درونی گام برمیدارد ،به طوری که با جایگزین شدن کیفیات الهی به جای آلودگیهای بشری ،فت ّوت تحقق مییابد]37[. تفسیر رمزی و نمادین از مشاغل و حرفهها گاه با آداب و سنن ،اسطورهها و ادبیات عوامانه و مردمی نیز گره خورده است و چه بسا بعضی از این استنادات و تأویالت ،ریشهی موثق تاریخی و دینی نداشته و صرف ًا متکی بر ذوق بوده است]45[. در فتوتنامهها کوشیده شده تا تمامی حرکات و افعال به نوعی منسوب به انبیا و قدیسان شود و برای هر عملی دعا و وردی تعیین شده است،که بیتردید این امر به جهت تقدسدهی به مشاغل و حرفهها بوده و نوعی ارتباط میان شغل و عبادت را تداعی میکند .جنبهی اسطورهبخشی در بارهی مشاغل و گره زدن آنها به سنت نبوی و جنبهی قدسی دادن به حرفهها در بسیاری از فتوتنامهها مشهود است .به طوری که منشأ هر یک از مشاغل به یکی از انبیا و قدیسان برمیگردد و حتی اگر به نامگذاری مشاغلی همچون سلمانی نیز در
فتوتنامهها نگریسته شود ،آن را منتسب به معراج پیامبر اسالم و سلمان فارسی میدانند و حتی گاه سبک و سیاق بیان آنها به روش قصهگویان و مذ ّکران مساجد و خانقاهها شبیه میگردد]46[. نگاهی به فتوتنامهها گویای این است که همهی امور طبیعی حتی تراشیدن موی سر ،کوتاه شدن قد حضرت آدم(ع) ،پختن نان ،به وجود آمدن سنگ و تیغ[ ]47وجود مرشد تاریخی برای هر یک از اصناف و مشاغل و حتی به وجود آمدن مشاغل نیز با نور محمد (ص) ،به جبرئیل و دیگر فرشتگان الهی نسبت داده شده است و هیچگاه در فتوتنامهها ،جنبهی طبیعی و عادی امور مورد توجه نبوده و از همهی امور تفسیری آسمانی و فراطبیعی ارائه گشته است ،به طوری که پارهای از مفسران عرفانی ،از تمامی عناصر هنر و معماری اسالمی همچون باغ ،چشمه ،آب و امثال آن با کمک ادبیات قرآنی و عرفانی ،تفسیر حکمی و رمزگونه ارائه میدهند]48[. از جمله عواملی که باعث شد تا جنبهی قدسی و معنوی اصناف از بین برود و میان شغل و دیانت فاصله بیفتد ،تحقق یافتن صنعت جدید و عناصر دنیای نوست که موجب تقدسزدایی و جدایی دین از عرصهی زندگی اجتماعی گشت .در گذشته ورود یک جوان در یک صنعت همراه با آداب، کار آموزی ،ارتقا یافتن به استادی و کسب اجازه از استاد فن و حق باز کردن دکان به دست او و به همراه مراسم خاصی بود که فرد را آماده میساخت تا به کار خود نگاه مقدس و عبادی داشته باشد و به شغل و صنعت او چهرهای باطنی و عرفانی میبخشید[ ]49به طوری که صنعتگران یا هنرمندان ،همچون معماران ،خطاطان ،کتاب آرایان ،شاغالن در هنرهای تزئینی و امثال آنها، میتوانستند به شغل خویش به منزلهی امری اسرارآمیز ،مقدس و عبادی بنگرند و آن شغل را با آداب معنوی قرین سازند[ ]50اما پس از ُرنسانس، این مشاغل و هنرها جایگاه خود را به عنوان صنعت و پیشه از دست دادند و به کاری تف ّننی و تجملی تبدیل گشتند و به این ترتیب هنرهای هفتگانه از صنعت و پیشه جدا گشته و در قرن هجدهم به اموری صرف ًا تفریحی تبدیل شد]51[.
نسبت فتوتنامه و هنر
هانری ُکربن بر خالف تصور بعضی از جامعهشناسان که جریانهای فکری و اندیشهها را تاریخینگرانه میبینند و افکار و آرا را بازتاب عصر و جامعهی خاص و روح دوران تلقی میکنند ،برعکس معتقد است که جهانبینیها و جریانهای معنوی است که صورتها و اشکال اجتماعی را به وجود آورده و این امر در جنبههای آیینی فتوتنامهها وضوح مییابد .بهطوریکه وقتی انسان به همهی فرایض شریعت تمکین کرد ،آنگاه فتوت در مرتبهی شریعت به کمال خود میرسد و نوعی حالت رسالت در انسان شکوفا می گردد ،بهگونهای که رعایت اصول شریعت و فتوت نیز تغییر حالتی در انسان پدید میآورد و او را به رسالت نزدیک میسازد]52[.
۸
خبرنامه خبری،تحلیلی،فرهنگی مجذوبان نور شماره بیست و سوم /آذر ماه 139۱
در فتوتنامهی چیتسازان ،تمام مراحل رنگ کردن پارچهها ،از ورود به کارخانه ،جوشاندن کرباس و زاج آب کردن تا پایان آن ،همراه با خواندن آیات و ادعیه همراه بوده است و این فعالیت یا شغلی که همراه با جنبههای ذوقی و زیباییشناسانه است ،با جنبهی عبادی و اخالقی همراه بوده است .آن طور که از فتوتنامه چیتسازان استنباط میگردد ،این شغل و این هنر به پیامبران نسبت داده میشود و در این صنف دوازده استاد وجود داردکه رمز این عدد نشانهای است از پیروی آنان از دوازده امام. این دوازده استاد به سه دسته تقسیم میشوند و برای آن چهار پیر شریعت ،چهار پیر طریقت و چهار پیر حقیقت قائل میشوند ،به طوری که هنر چیتسازی ،هنری دنیوی شمرده نمیشود و بدون شناخت مبانی معنوی آن ،نوعی شرک تلقی میگردد .در این فتوتنامه دربارهی رنگ سفید و رنگ سیاه سخنان درخوری آمده است و رنگ سفید به پیراهن لوط نسبت داده شده است که وی پس از تخریب شهرش چنان گریست که خون به جای اشک از چشمش جاری شد و لباس سفید وی آلوده گشت ،از اینرو وی به درگاه خداوند مناجات کرد و خداوند یک جفت قالب کفه به رنگ سیاه بود ،برایش فرستاد .همچنین در این فتوتنامه آمده است که خمرهی رنگ در زمان نوح پیدا شده است و دو تخته صندوق نیز از کشتی نوح پیدا شده است و َطغار /طشت گِلین نیز از سنگ حضرت آدم تراشیده بود]53[. رابطهی میان مشاغل و اصناف با فتوتنامههایی که بزرگان حرفهها مینوشتند ،آنهایی که عالوه بر شغل به نوشتن آییننامههای اخالقی در صنف خویش همت میگماردند ،موجب شد که میان شغل و دینورزی ارتباط تنگاتنگ به وجود آید و فت وتنامهها ،نظارتی اخالقی بر زندگی حرفهای توده مردم داشته باشد .مشاغل به جهت فتوتنامهها با راز و رمزی و جهات باطنی همراه بود و صنعتکاران راز و رمز را در اصول حرفهای به کار میبردند و هنر و عرفان را توأمان در شغل خود متجلی میساختند .به طوری که با نگاه به بعضی از شاهکارهای هنر اسالمی دیده میشود ،مرز میان تخصص حرفهای و شغلی صنعتکار (= هنرمند) با تجلیات عرفانی حاصل از روح ریاضتکش او ،غیرقابل تفکیک است و نمیتوان در تجزیه و تحلیل آن آثار به راحتی گفت که آیا عناصر حرفهای به خالقیت رسیده ،یا روح تربیت شده و آموزش دیدهی هنرمند وفادار به اصول اخالقی و عرفانی ،متبلور گشته است .متاسفانه علیرغم اینکه فرهنگ فتوت و جوانمردي در تمدن ایرانی، بسيار چشمگير بود و به طور گسترده وجود داشت و در كليهی مشاغل و حرفهها نوعي قداست، طهارت و پاكي به وجود ميآورد ،اما سالطین وقت در عصر قاجار ،جاهالنه در برانداختن اين آداب كوشش کرده و احزاب سیاسی در عصر مشروطه نيز آن را ريشهكن نمودند]54[. * برگرفته و تخلیص شده از مقاله «هنراسالمی در سیدرضی موسوی آیینه فتوت نامه ها» ،نوشتهیّ : گیالنی
تصوف و فتوتنامهها
پینوشتها: [ ]4نک .عبدالکریم بن هوازن قشیری .رسالهی قشیریه، ترجمهی ابوعلی حسن بن احمد عثمانی ،تصحیح بدیع الزمان فروزانفر ،تهران ،علمی و فرهنگی ،1374 ،صص-355 /365ابن عربی .الفتوحات المکیه ،دارالکتب العربیه ،مصر، السلّمی. ،1329باب ،42صص /244-241ابوعبدالرحمان ُ جوانمردی و جوانمردان [کتاب الفتوه] ،پیشین ،صص -17- ّ /88 ملحسین واعظ کاشفی سبزواری .فتوتنامه سلطانی، به اهتمام محمد جعفر محجوب ،پیشین ،1350 ،صص .39-30 [ ]5همان .صص .357-356 [ ]9عبدالباقی گولپینارلی .فتوت در کشورهای اسالمی، ترجمه توفیق ه .سبحانی ،تهران ،روزنه ،1379 ،ص .100 [ ]10ملکالشعرای بهار .جوانمردی ،روزنامه مهر ایران؛ دوره یکم؛ ش ،1320 ،22ص.)10 [ ]11نک .مهران افشاری و مهدین مداینی .فتوت و اصناف، تهران ،چشمه ،1381 ،صص 16 - 30؛ هانری ُکربن .آیین جوانمردی ،احسان نراقي ،تهران ،نشر نو ،1363 ،صص .12-3 [ ]12عباس اقبال .فتوت و خالفت عباسی ،مجلهی شرق؛ دورهی یکم ،ش ،6خرداد ،1310ص.30 [ ]13هانری ُکربن .آیین جوانمردی .ص .)4 [ ]14عبدالحسین زرینکوب .جستجو در تصوف ایران، تهران ،امبرکبیر ،1385 ،ص .356 [ ]15نک .محمدرضا شفیعی کدکنی .قلندریه در تاریخ، پیشین ،ص .29 [ .]16پرویز ناتل خانلری .آئین عیاری ،مجله سخن ،دورهی نوزدهم ،ش ،1348 ،1-6ص .)21 [ ]17شهابالدین عمر سهروردی متوفای سال 632/1235 از اقطاب صوفیه و از پایهگذاران طریقت سهرودیه است .وی نفوذ زیادی در خلیفهی عباسی الناصرالدیناهلل داشت و به او کمک فکری مینمود .این شخصیت غیر از شهابالدین یحیی سهروردی معروف به شیخ اشراق است که متوفای سال 587/1192است .از وی دو فتوتنامه به یادگار مانده که از مهمترین رسالهها در این عرصه است. [ ]18شمسالدین آملی از جمله نویسندگان فتوتنام ه است. تاریخ تولد و مرگ وی به درستی معلوم نیست .وی اهل آمل و از شاگردان عضدالدین ایجی ،فیلسوف و متکلم بزرگ قرن چهارده /هشتم است و فتوتنامهی او بخشی از دایرهالمعارف نفایسالفنون است. [ ]19عبدالرزاق کاشانی از اندیشمندان بزرگ شیعی و از جمله شارحان افکار ابنعربی است که شرح او بر فصوصالحکم ابنعربی و همچنین شرح بر کتاب منازلالسائرین اثر خواجه عبداهلل انصاری از آثار فاخر اوست .از وی فتوتنامهای با نام تحفه االخوان فی خصایصالفتیانبه یادگار مانده است. [ ]20نجمالدین ابوبکر محمد بن مودود طاهری تبریزی، معروف به نجمالدین زرکوب تبریزی متوفای سال 712/1312از جمله شاعران دوره ایلخانان در قرن سیزدهم /هشتم است .وی از جمله نویسندگان فتوتنامه است که در آن به بیان جزئیاتی از ویژگیهای اهل فتوت میپردازد که در دیگر فتوت نامهها دیده نمیشود. [ ]21هانری کربن .آیین جوانمردی ،پیشین ،صص 79-13؛ مهران افشاری و مهدی مداینی .فتوت و اصناف ،پیشین، صص 49- 296؛ مرتضی صراف .رسائل جوانمردان، مقدمهی هانری ُکربن ،اول ،تهران ،انجمن ایرانشناسی فرانسه ،1352 ،صص .244-239 [ ]22میرقطبالدین حیدر تونی از جمله بزرگان تصوف در قرن دوازدهم /ششم بوده و در عصر مغول میزیسته که طایفهي حیدر ّیه ،از شعب صوفیه ،منتسب به او بودهاند و
از وی سنتهایی در آیین قلندری بنیان گذارده شده است. [ ]23فتوت و اصناف .صص .273-272 [ ]24محمد ابراهیم باستانی پاریزی .کتاب یعقوب لیث، تهران ،پیشین ،ص .154 [ ]25قلندریه در تاریخ .ص .157 [ ]26عبدالباقی گولپینارلی .فت ّوت در کشورهای اسالمی، ص .24 [ ]27همان .ص.94 [ ]28همان .ص .95 سیدحسین نصر .دین در ایران عهد صفویه ،ص .278 [ّ .]29 [ ]30قلندریه در تاریخ .ص .161 [ ]31ملکالشعرای بهار .جوانمردی ،روزنامه مهر ایران؛ دوره یکم؛ ش ،1320 ،22به نقل از هانری ُکربن .آیین جوانمردی ،ص .118 سیدحسین نصر .نیاز به علم مقدس ،ترجمهی حسن [ّ ]32 میانداری ،ویراسته احمد رضا جلیلی ،قم ،مؤسسه فرهنگی طه ،1379 ،ص .109 سیدحسین نصر .معرفت جاودان ،به اهتمام حسن [ّ ]33 حسینی ،تهران ،مهر نیوشا ،1386 ،ص .108 [Rene Guenon, Introduction to the .]34 Study of the Hindu Doctrines, Sophia .]35[ 19,p ,1921 ,Perennis, New York سیدحسین نصر .مقالهی دین در ایران عهد صفویه ،از کتاب ّ اصفهان در مطالعات ایرانی ،گردآوری رناتا هولود ،تهران، فرهنگستان هنر ،1385 ،ص .278 [ ]36آیین جوانمردی .صص.9-5 [ ]37همان( .فتوتنامهی شمسالدین آملی) ،ص .33 [Rene Guenon, Symbols of Sacred .]45 .11-7 ,Science, Ibid, pp [ ]46رک .مهران افشاری و مهدی مداینی .فتوت و اصناف، رساله گالبیان (سلمانیان) ،پیشین ،صص .243-223 [ .]47فتوت و اصناف ،صص .253 - 252 [Titus Burckhardt, Sacred Art in East.]48 and West: Its Principles and Methods, Translated by Lord Northbourne, World 76-75 ,pp,2001 ,Wisdom, United States [ ]49فتوت در کشورهای اسالمی .ص .130 [ ]50دین در ایران عهد صفویه .ص.278 [ .]51رنه گنون .سیطرهی کمیت و عالئم آخرالزمان ،ص .67 [ ]52آیین جوانمردی .ص .65 [ ]53همان .صص .94-83 [ ]54آئین جوانمردی .ص .120
۹
خبرنامه خبری،تحلیلی،فرهنگی مجذوبان نور شماره بیست و سوم /آذر ماه 139۱
موالنا محمدباقر میرحسینی فِندِ رسکی مشهور به میرفندرسکی ،حکیم و دانشمند دوره صفوی است .این حکیم وارسته در حدود سال 970قمری در «فندرسک» از نواحی گرگان دیده به جهان گشود .نخست دروس مقدماتی را در زادگاه خویش فرا گرفت .آن گاه روح جست وجوگرش وی را واداشت تا به شهر اصفهان که در عهد صفویه از مراکز مهم علمی و کانون دانشوران و مهد پرورش فقیهان و فیلسوفان بزرگ به شمار می رفت ،هجرت کند .میرفندرسکی چند رساله کوتاه در حیطه موضوعات علمی و فلسفی ،مقدار کمی حواشی و توضیحات بر ترجمه «جوگ باشست» هندی و برخی اشعار و قطعههای منظوم برجای مانده است .مهمترین اثر میرفندرسکی رساله فارسی معروف به صناعیه است که به عنوان «حقایق الصنایع» نیز شهرت دارد .او در این رساله صناعت را به مفهومی بسیار گسترده و به معنی هرچیز که از نیروهای عقلی و کاری آدم به ظهور و حصول پیوندد ،گرفته است .علی اکبر شهابی مصحح کتاب صناعیه در مقدمه این کتاب می نویسد « :میرفندرسکی از جمله دانشمندان و شعرایی است که به مشرب عرفان و تصوف گرایش داشته و به قیود و اعتبارات ظاهری بی اعتنا بوده نظر به باطن داشته» .رباعی زیر نیز منسوب به وی است: جنت چه کنم ،جان من و آذر عشق کافر شده ام به دست پیغمبر عشق درد دل روزگار و درد سر عشق شرمنده عشق روزگارم که شدم
رسالة صناعیه میرفندرسکی تنها رساله مستقل دربارة صنعت است که به زبان فارسی نوشته شده است .البته دو یا سه رساله دیگر هم هست که یکی از آنها حقایق صناعیه قاضی سعید قمی است و دیگری رسالهای است بدون نام که منتسب به قاضی سعید است اما قطعا رونوشت همین رسالة صناعیه است و متعلق به میرفندرسکی. میرفندرسکی در جاهای مختلف این کتاب به زمانه خودش اشاره میکند و از وضعیت صنایع در زمانه خودش انتقاد میکند .در واقع موضوع صناعیه میرفندرسکی همین توقف صنایع و پرسش از چرایی آن است. اما بحران دورة میرفندرسکی چه بود؟ بحران تصوف و عرفان و سرکوب عرفان و جایگزین شدن و استیالی صوفیه حکومتی از یک سو و درآمدن تشیع به شکل فقهی از مشخصات این دوره است .به همین خاطر بود که گروهی از حکمای ایرانی به هند مهاجرت کردند و گروه دیگری که ماندند ـ مانند مالصدراـ در تحکیم بنیاد تفکر و رد تصوف بدلی مثال در رساله «کسر اصنام جاهلیت» و دفاع از عرفان حقیقی در رساله «سه اصل» پرداختند .او هم در این رساله به تقلیب عرفان و تصوف و حکمت و تاثیر آن بر شئون فکری و مدنی نظر داشته است. به همراه حکما و عرفا ،تعدادی از اصحاب صنایع هم به هند مهاجرت کردند و در آنجا در ایجاد جریانهای عرفانی ،صناعی و طبقاتی نقش داشتند. میرفندرسکی هم در رسالة صناعیه شاهد و درگیر همین بحران است .خود میرفندرسکی مکرراً به هند سفر کرده و اگرچه در آنجا رحل اقامت نیافکند آیا عرفان و تصوف ،مانع رشد صنعت در ایران بودند؟ دستکم میدانیم که با زبان سانسکریت آشنایی ابتدایی داشته است .با حکمت هندو آشنا بوده است و در ایران هم ـ مانند شیخ بهاییـ در طریق دکتر شهرام پازوکی فتوت بوده است .این جریانهای عرفانی بر کار او تاثیر داشته است. عضو موسسة پژوهشی حکمت و فلسفه ایران تعریف صنعت اما معنای صنعت .این لفظ معنای مطلق کار و پیشه است .در معنایی که حکما از کار داشتهاند ،کار حتی در معنای فیزیکیاش امری مقدس و دینی بوده امروزیاش در قلمرو زیباشناختی قرار میگیرد و این حاصل تعریفی است است .یکی از منابع مهم دربارة پیشهها فتوتنامهها هستند .بررسی و خواندن که جهان مدرن به آن میدهد و در هیچ تمدنی قبل از آن ـ حتی در قرون بیش از صد رساله فتوتنامه موجود ،برای شناخت جامعهای که اساس آن را وسطی -سابقه نداشته است. اصناف تشکیل میدهد ،مهم است .در مقابل این معنا از صنعت ،در معنای نکته دیگر اینکه صناعت یک معرفت و ملکهای است نفسانی که منجر به مدرن ،کار نه زندگی که وسیله کسب وسایل زندگی است .این معنای جدید نوعی عمل میشود .نسبت میان نظر و عمل در این نگاه بسیار مهم است. که بعد از انقالب صنعتی به وجود آمد به امری کسلکننده بدل شد و به همین به این معنا ،صناعت تنها یک مهارت فنی نیست بلکه به نوعی دانایی است. خاطر بود که مفهوم اوقات فراغت مورد توجه قرار گرفت. او اشاره کرد که ارسطو هم در اخالق نیکوماخوس همین نظر را دربارة تخنه حیث از هم کار شدن یکی از مقاصد میرفندرسکی در این رساله ،تحلیل تعطیل ـ سلف واژهای تکنیک ـ دارد .میرفندرسکی میگوید که این دانایی باید به معنوی و هم از حیث اجتماعی بود .حیث معنوی کار برای او که به جریانهای عمل منجر شود و قول صنایع جزویه را که گمان میکنند وجود آنان نیازی عرفانی ایرانی و هندی دلبسته بود بسیار مهم می نمود .نکته دیگر اینکه در به حکمت نظری ندارد را رد میکند .در نتیجه در جهان ماقبل مدرن ،مفهوم این لفظ عمومیتی وجود دارد که از نبوت و خالفت و حکمت را تا پیشهوری و صنعت لوال و مفصل و رابط نظر و عمل بوده است. گازری (رختشویی) در بر میگیرد .البته این پیشهها در عرض یکدیگر نیستند در واقع وقتی صنعت از معرفت جدا شد ،هنر هویت جدید خود را پیدا کرد. و در چارچوب یک سلسله مراتب از اشرف تا اخس (پست) قرار میگیرند. هنر در قلمرو زیباشناختی قرار گرفت و معنای خوشایند بودن احساس را پیدا معیارهایی که این سلسله مراتب را میسازند عبارتند از نافع بودن و ضروری کرد .اینگونه شد که صفت زیبا برای هنر و صفت مفید بودن برای صنایع به بودن .بنابراین تمام این صناعتها از حیث ماهیت یکی هستند و صناعت کار میرود .این امر در حکمت اسالمی سابقه نداشت .این تقسیمبندی امری معنای وسیعی دارد .همچنین تمایزی میان پیشه و علم وجود ندارد .به همین کام ً ال مدرن است که اوج آن را در نقد سوم کانت میبینیم .در آنجا ،کانت خاطر است که پزشکی و نجوم هم در ذیل حرف و صنایع قرار میگیرند .این هنر را از علم و اخالق و صنعت جدا میکند .در این قلمروهای شقه شقه شده ن نگاه را میتوان در رساله «درهالتاج» قطبالدین شیرازی هم مشاهده کرد .مدرن ،معنای صناعیه مورد نظر میرفندرسکی از میان میرود .نکتة دیگر ای همین مسئله میان صنایع و آنچه امروزه هنرهای زیبا خوانده میشود هم وجود که صناعت در نظر اهل عرفان و حکمت ،هم به معنای کار و هم به معنای دارد و به طور مثال موسیقی و نقاشی هم جزو حرف هستند .هنر به معنای سلوک بود .بنابراین آنان از طبقات دیگر جامعه جدا نبودند .یعنی طبقه ممتازه
تحلیل رساله صناعیه میرفندرسکی
۱۰
خبرنامه خبری،تحلیلی،فرهنگی مجذوبان نور شماره بیست و سوم /آذر ماه 139۱
تحلیل رساله صناعیه میرفندرسکی؛ آیا عرفان و تصوف ،مانع رشد صنعت در ایران بودند؟ دکتر پازوکی
نظام جزء (انسان) هم همینطور است .در واقع مانند کتاب جمهور افالطون در هنری یا عرفانی وجود نداشته است. در رسالة صناعیه هم حرف و پیشهها از این منظر بر هم برتری ندارند .این رساله هم طبقات با صفات انسانی مطابقت شدهاند .در این استدالل هر سبک زندگی ماقبل مدرن به اینگونه بود که سالک قبل از تشرف به سلوک جزء که کار خود را درست انجام دهد ،کل به تعادل میرسد. عرفانی ،صنعتی یاد بگیرد و اصول طریقت را از استاد صنعت خود بیاموزد .به از نظر میرفندرسکی هر صفت انسانی منجر به چنین تعادلی میشود .آنگاه به همین دلیل بود که هنر ایشان مانند امروز وجه نمایشی نداشت و نام خود را گروههایی میپردازد که این تعادل را مختل میکنند و از این میان به ملحدان پای آثار خود نمیگذاشتند چون به صنف اهمیت میدادند و نه به صاحب اثر .میپردازد .میرفندرسکی در رد الحاد ،به محتوای آن کار ندارد بلکه به نتیجه به همین دلیل است که اکثر آثار قدیمی بدون نام و نشان صاحب اثر است .عمل آنها می پردازد که اباحه و ابطال و تعطیل است .گروه دوم فاسقان چون این آثار را نتیجه نه نبوغ فردی که حاصل معرفتی میدانستند که سینه و بطاالناند و گروه سوم قلندران و عالم گردان هستند .هر کدام از این گروهها کاری که میکنند اخالل در به سینه و از استاد به شاگرد منتقل این فتوتنامهها که هم صاحبان صناعتها و هم مشایخ عرفانی آنها را نظم اجتماعی است و برای آنکه این میشد. اخالل را اصالح کنیم ،میرفندرسکی به گمان آنها این صنایع منشا آسمانی دارند.اساس ًا در حکمت مینوشتهاند ،هر صنعت سلسله مراتبی داشت که به یکی از اولیا میرسید .توصیه میکند که همه در صنعتی اسالمی صنایع محصول دست بشر معموال در فتوتنامهها ،حضرت علی (ع) منشا بسیاری از این صنایع دانسته کوشش کنند و هر کس چنین نکند نیستند .نشان دادن منشا آسمانی میشد .اگرچه این سلسله انساب به لحاظ تاریخی قابل اثبات نیست اما از را مستوجب عقوبت میداند. حرف و صنایع بخشی از فتوتنامهها منظری دیگر مهم این بود که صنایع را به شان واالی حضرت علی مربوط بحث دیگر میرفندرسکی در رسالة بوده است .در این فتوتنامهها که کنند که نشاندهنده آن است که صنایع از بعد معنوی اسالم مشتق شده است .صناعیه ،سلسله مراتب حرف است هم صاحبان صناعتها و هم مشایخ هدف میرفندرسکی در این رساله ترغیب کار و احیای صنایع از طریق احیای که در باب چهارم آمده است .دالیل عرفانی آنها را مینوشتهاند ،هر اصناف صنعتگر بوده است .با تضعیف تصوف ،اصناف هم تضعیف شدند و شرف و خست (پستی) صنایع که متعاقب ًا سبب شرف و خست اصحاب صنعت سلسله مراتبی داشت که بنابراین احیای صنایع ،اصناف ،و تصوف امری به هم پیوسته بود... و اصناف آنها هم میشود ،به نظر به یکی از اولیا میرسید .معموال در او در دو دلیل خالصه میشود: فتوتنامهها ،حضرت علی (ع) منشا بسیاری از این صنایع دانسته میشد .اگرچه این سلسله انتساب به لحاظ اول نافع بودن و دوم خیر داشتن .حرف را میتوان بر اساس این دو شق تاریخی قابل اثبات نیست اما از منظری دیگر مهم این بود که صنایع را به تقسیم کرد .و هرکدام از این شقوق دارای زیرمجموعهاند :برخی از حرف شان واالی حضرت علی مربوط کنند که نشاندهنده آن است که صنایع از نافع ضرویاند مانند آهنگری و برخی دیگر نافع غیرضروریاند مانند گازری (رختشویی) .در اینجا مالک ،نفع رساندن هر پیشه به جامعه بشری است .اما بعد معنوی اسالم مشتق شده است. مالک دیگر غایت است که بنا بر آن برخی صناعتها خیر به ذاتاند مانند صناعت از منظر مدنی هدف میرفندرسکی در این رساله ترغیب کار و احیای صنایع از طریق پیامبری ،خلیفتی و فیلسوفبودن و برخی دیگر خیر بالعرض هستند مانند احیای اصناف صنعتگر بوده است .با تضعیف تصوف ،اصناف هم تضعیف خیاطی و زرگری .میرفندرسکی حرف را به نحو دیگری هم تقسیمبندی شدند و بنابراین احیای صنایع ،اصناف ،و تصوف امری به هم پیوسته بود .کرده است :برخی از صنایع را کثیرالنفع دانسته مانند آهنگری و برخی دیگر را میرفندرسکی به جز احیای صنایع در پی احیای مدنیت تضعیف شده هم بود .قلیلالنفع مانند ماربازی .برخی از صنایع را متمم طبیعت دانسته مانند طبابت در مقدمه ابنخلدون هم می شود دید که ارتباط زوال شهرها با زوال صنایع و برخی دیگر را مزین آن مانند نقاشی و صباغی (رنگرزی). را نشان داده بود یا در الفتنامه فیض کاشانی ،مولف در پی احیای اصناف در باب پنجم تعریف از صنایع عامتر میشود .میر در تقسیمبندی گستردهتری است اما این کار را از طریق احیای مرام فتوت انجام میدهد در حالی که که در پی عامتر کردن تعریف میآورد ،میگوید منظور عوام از صنایع چیزی است که منافع خودشان را برآورده میسازد نه شرکا را .میرفندرسکی در میرفندرسکی از طریق احیای صنایع در پی احیای اصناف است. کتابش بارها از این لفظ استفاده کرده است .او از لفظ دیگران استفاده نمیکند، شرح و توضیح مفاد رساله صناعیه این رساله که نام دیگرش حقایقالصناعه است تنها رساله با این موضوع است .اگرچه منظورش همین کلمه است .چون در نظر او قرار نیست که کسی غیر در فصل اول آن ،مولف به اهداف خود از نوشتن کتاب میپردازد .میرفندرسکی باشد .به اصطالح میرفندرسکی خودی و غیرخودی وجود ندارد. هدف خود را تالیف رساله را تعریف صناعت ،شرح منافع صناعت ،اختالف در باب ششم میرفندرسکی به تقسیمبندی خود ادامه میدهد اما اینبار صنایع منافع صنایع که سبب اختالف آنها در مراتب میشود ،تحریص در فراهم و صنعتکاران را از جهت صالح و فسادی که تولید میکنند تقسیمبندی میکند .در باب هفتم باز تعریف صناعت را عامتر میکند و ذیل آن ۱۲قسم کردن صنایع ،و ضم اهل بطالت بیان کرده است. میرفندرسکی در همان جمله اول میگوید که منظورش از صناعت همان از صنایع را برمی شمارد .اهمیت این باب در آن است که میرفندرسکی به است که در فارسی دری آن را پیشه میگویند .در این رساله از کلمه حرفه هم تامل در نسبت نظر و عمل میپردازد و به ادعای آنانی میپردازد که صناعت به کرات استفاده شده است و منظور کلی مولف مطلق کار و پیشه است .در خود را مستقل از حکمت میپندارند .میر با رد این ادعا استدالل میکند که تعریف کاملتر آمده است که صناعت استعداد و توانایی به انجام کار یا فکر همه صنایع از کلی و جزوی ،مبادی نظری دارند. صحیح محدود است که در موضوع خاصی تاثیر میگذارد .به این معنا صناعت میرفندرسکی پیامبری و فیلسوف بودن را در کنار هم میگذارد و از شان قوه فاعله است که با فکر صحیح عمل میکند و نکته دیگر عرض محدود فیلسوف بودن دفاع میکند و روایتی هم آورده که در آن عمروعاص در حضور و مشخص در این تعریف است صنایع را بری از احساسات و احوال میکند .پیامبر اسالم نام افالطون را میآورد .پیامبر آشفته میشوند و میفرمایند نام او را به سبکی نیاورید .این روایت در منابع روایی ما نقل نشده است اما فالسفه اموری که در نظریه مدرن ،اصل و اساس هنر دانسته میشوند. در باب دوم از منافع صناعتها صحبت میکند .میرفندرسکی این بحث را از اسالمی بعضا به آن اشاره کردهاند و یکی از موارد ارجاع به آن همین رسالة منظر تعاون و همکاری مورد بحث قرار داده و وجه اجتماعی و مدنی صنایع صناعیه است .در بخشهای دیگر همین باب ،میرفندرسکی حکمت و کالم و برایاش مهم بوده است .او میداند که اگر قرار است صنایع احیا شوند ،همینطور حکمت عملی و فقه را با هم مقایسه میکند .این مقایسهها تا حد زیادی نشاندهنده تنشها و مسایل زمانه اوست .این باب بخش بیشتر رساله میبایست نظام اجتماعی مدنی و نظام اجتماعی فتوت احیا شود. باب سوم رساله در حث (برانگیختن) اهل صنعت و ذم اهل بطالت است .در را به خود اختصاص میدهد .در همین باب است که به کسانی میپردازد که این فصل از نیاز جامعه به تحصیل صناعت میگوید و در تبیین آن به مقایسه سبب بیکاری شدهاند و اشاره میکند که دانایان زمان ،کسانیهستند که از نظام عالم کبیر و عالم صغیر (انسان) میپردازد .به استدالل میرفندرسکی ،ضرورت صناعت در اجتماع خودش سخن میگویند. همانطور که در انسان ،همه اعضا به هم ربط و احتیاج دارند ،در عالم کبیر هم هر انسان به دیگران ربط دارد .مدینه به عنوان نظام نوع ،مانند نظام کل و *(خالصه سخنرانی دکتر پازوکی دربارة رسالة صناعیه میرفندرسکی)
۱۱
خبرنامه خبری،تحلیلی،فرهنگی مجذوبان نور شماره بیست و سوم /آذر ماه 139۱
متصوفه در جلوههایی از مشارکت عرفا و ّ حیات اجتماعی و پیشرفت ایران (قسمت اول) عرفا و متصوفه در حیات اجتماعی ایران بر خالف آنچه که بسیاری از روشنفکران و عامه تصور میکنند نقشی موثر داشتهاند و این نقش در دوره های مختلف تاریخی در اشکال متفاوت و دارای قوت و ضعف بوده است .همچنین در پیشرفت زبان فارسی و مذهب اسالم نیز کارکرد اجتماعی تصوف به نحو چشمگیری در بسیاری از نقاط دنیا به وضوح به چشم میخورد .در این تحقیق با نشان دادن مثالهای متعددی استدالل میشود تصوری که روشنفکران و عوام از تصوف به عنوان تخدیر تودهها و مانع پیشرفتهای اجتماعی و همچنین عاملی در جهت عقبماندگی و ستمپذیری وجود دارد صحیح نیست و خود عرفا و متصوفه در بسیاری از مواقع خالف این را ثابت کردهاند. همچنین توجه داده میشود که تصوف به عنوان یک مکتب اجتماعی از جهت تعامل و نوعدوستی اجتماعی با مردم زمان همواره ظاهر بوده و منشا خدمات برجستهای گردیده است .این مطلب بیشتر در مورد عرفان و تصوف ایران مطرح است. مقدمه در محافل بزرگان روشنفکری ایران بسیار دیده میشود که میگویند عرفان و تصوف در طول تاریخ سیاسی و اجتماعی برای کشور مفید نبوده و بلکه زیانهای فراوانی داشتهاند .زیرا این مسلک به دلیل اعراض گروندگان آن از دنیا و روی گردان از منافع دنیوی مردم را به ترک دنیا و اعتکاف و گوشهگیری فراخوانده و عمال باعث میشود که مردم ضعیف پرورش یافته و به راحتی دستخوش فتنههای روزگار و جور حکام ستمگر گردند .و یا اینکه «کسانی که در توجیه و تبیین امور فقط در پی علل و اسباب مادی و طبیعی میروند عقیده دارند که تصوف و عرفان مولود فقر و یاس و ضعف و عجز افراد و طبقاتی است که از لذات و تنعمات حسی و مادی محروم ماندهاند و یا در مقابل عقل و منطق سرخوردهاند و از این رو به تحقیر استدالل و منطق پرداختهاند و دل خود را به توهمات خوش کردهاند( » .زرینکوب )1377و یا اینکه «جماعتی دیگر از اهل نظر منشا تصوف را میل به انزوا و عذلت و تن آسانی و ریاکاری دانستهاند و صوفیه را موجب رکود و انحطاط جامعه فرض کردهاند و به گمان آنکه شیوع و رواج عقاید و افکاری از اینگونه سبب رواج موهومپرستی و طفیلیگری و عقب افتادگی و فقر و ریا و انحطاط و سقوط افراد و جوامع است و اینگونه عقاید و آراء سبب بیاعتنایی مردم به امور دنیوی و دستاویز نفوذ مطامع دول اجنبی در بین مسلمانان است به شدت با تصوف به ستیزه پرداختهاند( ».زرینکوب )1377 استاد زرینکوب در جواب اینان میگوید« :اما شک نیست که این دعوی نیز الاقل با این شدت و صراحت از مبالغه خالی نیست و اگر باز نزد بعضی افراد و فرق تصوف به صورت بیکارگی و تنآسانی و ریاکاری جلوه کرده است در نزد جمیع فرق و افراد متصوفه حال بدین منوال نیست و بسیاری از صوفیه خود اهل سعی و عمل و بعضی از آنها موجب فخر و مباهات طوایف و جوامع نیز بودهاند .حتی بسیاری از حکومتهای استعماری جماعات اخوان صوفیه را که در شمال آفریقا هست به نظر سوء ظن مینگریستهاند و از آنها وحشت و نفرت داشتهاند» (زرینکوب)1377 ، البته این بجز مورد اعتراض گروهی از مذهبیون است که تصوف و عرفان را مسلکی در برابر خود دانسته و در جهت تضعیف این مذهب به تبلیغات وسیع پرداخته و کتب فراوانی نوشته و منتشر کردهاند. در اینجا من قصد پاسخ گفتن به اعتراضات این دو دسته مخصوصا دسته دوم را ندارم زیرا این مطلب نه در حد اطالعات و آگاهیهای من است و بزرگان عرفان خود به انحاء مختلف در مبحث دوم پاسخهای زیادی داده و اصول اعتقادی خود را شرح و بسط دادهاند .و عدم مخالفت و تباین آن را با اصول مذهب اسالم و بلکه مذاهب بزرگ یکتاپرستی به وضوح شرح دادهاند .هدف من در اینجا تنها نشان دادن جلوههایی از اعتقادات فکری عرفا در جامعه و نحوه تعامل آنان با محیط اطراف است .در این مبحث نشان خواهم داد که عرفا و متصوفه آنگونه که ادعا میشود نسبت به جامعه خود بیتفاوت نبوده بلکه برعکس اهتمام فراوانی در اصالح آن داشتهاند و عدم ورود آنها به عالم سیاست بیشتر از این جهت بوده است که آلت و بازیچه دست زورمداران نگردند . اکنون نمونههای چندی از تعامل عارفان و متصوفه را در جامعه مرور خواهیم کرد تا از آن طریق دریابیم که آیا نظر کسانی که معتقد به این مطلب هستند که عرفان و تصوف موجب تخدیر تودههاست و انسان را از تالش برای آبادانی گیتی باز میدارد و به سمت انزوا و ترک و گوشهگیری میکشاند تا چه حد واقعیت دارد: .1نیکخواهی صوفیه و عرفا برای همه مردم :عرفا و صوفیه همواره مریدان را به مدارا با مردم و خدمت به خلق و نیکی با آنان سفارش کردهاند به طوری که در بیشتر سلسلههای صوفیه خدمت به مردم و خلق خداوند در زمره ارکان سلوک محسوبست و بدون آن سالک راه به مقصود نخواهد برد .اکنون نمونههای
۱۲
خبرنامه خبری،تحلیلی،فرهنگی مجذوبان نور شماره بیست و سوم /آذر ماه 139۱
متصوفه در حیات اجتماعی و پیشرفت ایران (قسمت اول) جلوههایی از مشارکت عرفا و ّ
چندی از نیک خواهی عرفا را با مردم زمان و زمانه میآوریم: فضیل عیاض گفت :اگر مرا خبر آید که :تو را یک دعا مستجاب است هر چه خواهی بخواه ،من آن دعا را در حق سلطان صرف کنم ،از آن که اگر در صالح خویش دعا کنم ،صالح من تنها بود و صالح سالطین صالح عالمیان است( .عطارنیشابوری )1346 یکی از بزرگان می گوید چندین مشایخ را دیدم هیچ کس را بر خلق خدای چنان مشفق نیافتم که سری (سقطی) را ( .عطارنیشابوری )1346در ذکر سری سقطی از تذکرة االولیاست :نقلست که هرکه سالمش کردی روی ترش کردی و جواب گفتی از سر این پرسیدند .گفت :پیامبر صلی اهلل علیه و علی آله و سلم ،گفته است که هرکه سالم کند بر مسلمانی صد رحمت فرود آید .نود آنکس را بود که روی تازه دارد من روی ترش کرده ام تا نود رحمت او را بود .اگر کسی گوید این ایثار بود و درجه ایثار از آنچه او کرد زیادت است .پس چگونه او را به از خود خواسته باشد .گویم نحن نحکم بالظاهر روی ترش کردن را بظاهر حکم توانیم کردن اما بر ایثار حکم نمی توان کردن یا از سر صدق بود یآ نبود از سر اخالص بود یا نبود الجرم آنچه بظاهر بدست او بود بجای آورد . .2مشارکت عرفا و صوفیه در وقایع اجتماعی :هنگامی که به تاریخ رجوع میکنیم با اینکه عزلت و خلوت از خلق در راه سلوک و رسیدن به کمال در دورهای از زندگی توصیه شده است اما این خلوت و عزلت در معنای حقیقی به دل بوده است و در ظاهر با مردم مماشات داشته و در خوب و بد و ضرر و زیان و صلح و جنگ آنها شریک بودهاند برای نمونه جلوههایی از آن را نقل میکنیم: در تذکرة االولیا در باب مالک دینار است که سالهای آرزوی غزا (جهاد) داشته است( .عطارنیشابوری )1346 همانجا در باب حاتم اصم آورده است « :نقل است که حاتم گفت :چون به غزا بودم ترکی مرا بگرفت و بیفگند تا بکشد .دلم هیچ مشغول نشد و نترسید .منتظر بودم تا چه خواهد کرد .کاردی می جست .ناگاه تیری بر وی آمد و از من بیفتاد .گفتم:تو مرا کشتی یا من تو را ( ».عطارنیشابوری )1346 در تذکرهاالولیا در باب عبداهلل مبارک چند حکایت است که به جهاد و جنگ با کفار بوده است ،مکرر در مصایب عام ،صوفیه با مردم همدردی میکردهاند ،و گاه فداکاری .ممشاد دینوری در وقتی که وطنش دستخوش هجوم عالن قزوینی سردار خونخوار مرداویچ زیاری واقع شد و عدهی زیادی از همشهریانش طعمهی شمشیر شدند قرآن به دست گرفته از شهر بیرون آمد و سردار خونخوار مهاجم را از خونریزی بر حذر داشت حتی جان خود را درین راه نهاد( .زرینکوب)1377 ، .3ماجرای شیخ شهابالدین سهروردی که در بغداد شیخالمشایخ بوده است و خلیفه مکرر وی را به سفارت گسیل میکرده است .و سلطان عالءالدین کیقباد و قتی این شیخ از جانب خلیفه به روم نزد وی آمد دست وی را بوسید( .زرینکوب )1377 ،شیخ شهابالدین سهروردی برای آن که بالی خوارزمیان را از بغداد و ناصر خلیفه بگرداند در همدان به رسالت نزد خوارزمشاه رفت و او را از شورش بر خلیفه تحذیر کرد و خود جفا و اهانت بسیار دید. .4امیر تیمور در حق خواجه بهاءالدین نقشبند حرمت بسیار به جا میآورد .خواجه عبداهلل نقشبند نزد اخالف او به قدری محترم بود که شاهزادگان در خدمت او با ادب میایستادند و حتی حضور او کافی بود که منازعات خونین مدعیان را به مصالحه تبدیل کند( .زرینکوب)1377 ، .5تسامح و تساهل عرفا و متصوفه :در حقیقت این طایفه صوفیه در تعدیل احساسات فرق و مذاهب و در جلوگیری از افراطهای رایج در ادوار گذشته و مخصوصا در ترویج آزادگی و حریت فکر تاثیر و نفوذ قطعی داشتهاند( .زرینکوب)1377 ، .6رواج تصوف و اسالم و زبان فارسی در هند :در شبه قارة هند از سالهای اولیة حکومت مسلمانان در آنجا نفوذ داشتند .در برخی دوره ها نظیر عصر مغول بر اثر نفوذ فقها تا حدی از تأثیر آنان کاسته شد .به سبب محبوبیت مشایخ نزد مردم عموما سالطین در جلب نظر آنان می کوشیدند اما بسیاری از صوفیه نظیر مشایخ چشتیه از نزدیک شدن به دربار سالطین اجتناب می کردند. صوفیه خود را مسئول سعادت معنوی مردم می دانستند و به موازات حکومت سیاسی سالطین برای خود حکومت معنوی قائل بودند مثال معین الدین چشتی حکومت معنوی ناحیة دهلی را به مریدش بختیار کاکی اختصاص داد تاثیر مشایخ چشتیه ،شطاریه و نقشبندیه در نشر و بسط اسالم بین هندوان و اقوام مالزی به مراتب بیش از تاثیری بود که غازیان و مجاهدان سابق درین موارد داشتهاند( .زرین کوب )1377چشتیه در طول قرون متمادی بانفوذترین طریقت شبهقاره بوده است .سهروردیه منسوب به ابونجیب عبدالقاهربن عبداهلل سهروردی یا منسوب به برادرزادة وی شهاب الدین عمربن محمد سهروردی دومین سلسلة مشهور صوفیه در شبه قارة هند است .مروج آن در هند بهاءالدین زکریا (متوفی )661معاصر معین الدین چشتی بود .تالشهای وی برای گسترش اسالم در پنجاب بسیار بهتر بود .وی در ملتان اقامت داشت و خانقاهش مرکز نشر معارف صوفیه بود و در پنجاب و سند مریدان فراوانی پیدا کرد پس از او پسرش صدرالدین محمدعارف (متوفی )684و پس از صدرالدین پسر او رکن الدین عالم (متوفی )735خلیفه شدند و حفظ و نشر سهروردیه را بر عهده گرفتند .سلسلة کبرویه منسوب به نجم الدین کبری در هند دارای دو شاخة مهم است :یکی همدانیه و دیگری فردوسیه .همدانیه شاخة کشمیری از رکنیه (شاخة خراسانی سلسلة کبرویه ) و منسوب به میرسیدعلی بن شهاب همدانی (متوفی )785است .میرسیدعلی همدانی طی چند سفر به کشمیر سبب رواج کبرویه در آنجا شد. او همچنین زمینه ساز رواج زبان فارسی و هنر ایرانی در کشمیر بود .وی شاگردانش را برای تبلیغ به جاهای گوناگون کشمیر می فرستاد و نوشته اند که او در
۱۳
خبرنامه خبری،تحلیلی،فرهنگی مجذوبان نور شماره بیست و سوم /آذر ماه 139۱
متصوفه در حیات اجتماعی و پیشرفت ایران (قسمت اول) جلوههایی از مشارکت عرفا و ّ
کشمیر 37 000تن را مسلمان کرد و در دورة او مساجد و خانقاههای بسیاری در آنجا به نام «حضرت امیر» ساخته شد (حکمت ص 341ـ 342ریاض ص 48ـ .)60 58 50میرسیدعلی در کشمیر کتابخانه ای تأسیس کرد و کتابهای فراوانی به عربی و فارسی به آنجا برد (ریاض ص .)59فرزند وی سیدمحمد همدانی نیز برای تبلیغ اسالم به کشمیر رفت .مرید دیگر میرسیدعلی همدانی اشرف جهانگیر سمنانی (متوفی )808نیز شاخة اشرفیه از سلسلة کبرویه را تأسیس کرد( .از دایرت المعارف بزرگ اسالمی مدخل صوفیه) صوفیان نعمت اللهیه از زمان حیات شاه نعمت اهلل ولی در هند فعالیت داشتند .شاه خلیل اهلل (پسر شاه نعمت اهلل ولی ) و میرنوراهلل (نوة شاه نعمت اهلل ) به دعوت سلطان شهاب الدین احمد اول (از بهمنیان دکن ) به دکن سفر کردند .در آنجا بین سلطان و میرنوراهلل پیوند خانوادگی پدید آمد و آنان مقیم دکن شدند و به این ترتیب سلطان از این سلسله حمایت کرد. حضور پیروان نعمت اللهیه در دکن سبب کاهش تأثیر پیروان گیسودراز بر مردم شد و زمینه را برای تغییر مذهب سالطین دکن فراهم نمود .از اوایل ظهور صفویه (ح 906ـ )1135نعمت اللهیه در هند دارای پایگاه محکمی شد و شاخة هاشم شاهیة آن منسوب به میرهاشم جهانگیر در دهلی به وجود آمد و دوام یافت( .زرین کوب 1362ش ب ص )215خاستگاه نقشبندیه آسیای مرکزی بود .احتماال استقرار این طریقت در هند از طریق باقی باهلل (متوفی )971و در زمان اکبرشاه بوده است بابر (حک 899 :ـ )937از این سلسله حمایت می کرد. مشهورترین صوفی نقشبندی احمد سرهندی (متوفی )1035معروف به مجدد الف ثانی بود .او نامه های بسیاری برای شخصیتهای سیاسی زمان خود نوشت و توانست بسیاری از اشراف و درباریان را در مخالفت با روش دربار تیموریان هند (نزدیک کردن آیین هندو به دین اسالم ) با خود هم عقیده کند .در این دوره مشایخ نقشبندیه برای جدا کردن عقاید هندو از عقاید اسالمی در مقابل وحدت وجود ــ که به آیین هندو نزدیک بود ــ وحدت شهود را مطرح می کردند یکی دیگر از اشخاص مهم نقشبندی شاه ولی اهلل دهلوی (متوفی )1176بود .وی در صدد بود که میان شریعت و تصوف سازگاری ایجاد کند .او در نامه هایش مقامات حکومتی را به اصالحات مالی و سیاسی سفارش می کرد .مدرسه ای که او تأسیس نمود مرکز نهضت احیای تفکر دینی شناخته می شد و محققان از جاهای گوناگون هند به آنجا می رفتند( .از دایرة المعارف بزرگ اسالمی مدخل صوفیه) .7تصوف در جنوب شرقی آسیا .تاریخ تصوف در فرهنگ وتمدن آسیای جنوب شرقی خصوصا اندونزی و مالزی با ظهور و گسترش اسالم در قرن هفتم / سیزدهم در این منطقه پیوند خورده است .به نظر پژوهشگران صوفیان در اسالمی شدن این حوزه که گویا تا قرن نهم /پانزدهم طول کشید نقش مهمی داشته اند (مرل کالوین ریکلفس تاریخ جدید اندونزی ترجمة عبدالعظیم هاشمی نیک تهران 1370ش). به عقیدة آنان صوفیان پس از سقوط بغداد به دست مغوالن همراه با تجار و کشتیهای بازرگانی تعالیم اسالم را همراه با افکار صوفیانه به ماالکا (واقع در مالزی امروزی ) آوردند .البته در اسناد این دوره به طور مشخص از هیچیک از طریقتهای تصوف ذکری به میان نیامده است .مشابهت های موجود میان اندیشة وحدت وجود آیین هندو و بودا و تأثیر درازمدت این دو آیین در آسیای جنوب شرقی سبب شد اندیشة وحدت وجود که بیشتر از طریق فنصوری و سوماترانی معرفی شده بود بسرعت انتشار یابد (دائرت المعارف بزرگ اسالمی مدخل تصوف) .8جنبش شمال آفریقا :بعضی از صوفیهی مصر و شام در مبارزه با صلیبیها سعی بسیار داشتهآند و اهتمام برخی از آنها در نهی از منکر بسیار بوده است. همچنین نقشبندیه در نشر و ترویج اسالم بین اقوام تاتار و ازبک تاثیر بارز داشته اند .قادریه و تیجانیه در آفریقا خاصه در حدود سودان سنگال و نیجریه نفوذ و تاثیر بسیار در نشر اسالم کردهاند .در کار امر به معروف و نهی از منکر گاه چنان اهتمام داشتهاند که مکرر در معارضهی با ارباب قدرت خود را به خطر میافکندهآند( .زرینکوب)1377 ، ادامه دارد... نویسنده :علی نوری فهرست منابع الشیبی ,کامل مصطفی .تشیع و تصوف از آغاز تا سده دوازدهم .چاپ دوم ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگوزلو .تهران :امیرکبیر .1374 خیاوی ,روشن .حروفیه ،عقاید و آراء .تهران :نشر آتیه 1379 رشیدالدینفضالهلل .جامعه التواریخ به کوشش بهمن اقبال .تهران :اقبال 1338 زرینکوب ,عبدالحسین .ارزش میراث صوفیه .چاپ هشتم .تهران :امیرکبیر 1377 سعدی .گلستان سعدی .چاپ سوم .غالمحسین یوسفی .تهران :خوارزمی 1377 عطارنیشابوری .تذکرة االولیا .به کوشش محمد استعالمی .تهران :زوار 1346 مرادینسب ,حسین .دولت سربداران و تحوالت سیاسى ،اجتماعى و فرهنگى در قرن هشتم .زمستان 1382 نصر ,سید حسین« .ادبیات صوفیانه فارسی ».ایران .9اسفند 80 نفیسی ,سعید .سرچشمه تصوف در ایران .چاپ نهم .تهران :فروغی.1377 ,
۱۴
خبرنامه خبری،تحلیلی،فرهنگی مجذوبان نور شماره بیست و سوم /آذر ماه 139۱
اخبار دراویش گنابادی www.Majzooban.org -
آزادی یکی از دراویش گنابادی با وثیقه ۵۵۰میلیون برگزاری دادگاه دو درویش در دادگاه انقالب تهران تومانی به گزارش خبرنگار سایت مجذوبان نور از کوار، محمد علی شمشیرزن پس از تحمل هفت ماه حبس در زندان عادل آباد شیراز روز پنجشنبه ۲آذرماه با تودیع وثیقه ۵۵۰میلیون تومانی آزاد شد. محمد علی شمشیرزن از دراویش گنابادی ساکن شهرستان کوار استان فارس که صبح روز شنبه ۹اردیبهشت ۹۱توسط نیروهای امنیتی و لباس شخصی در محل کارش بازداشت شده بود پس از تحمل هفت ماه حبس در زندان عادل آباد شیراز با تودیع وثیقه ۱۵۰میلیون تومانی در دادگاه انقالب شیراز و ۴۰۰میلیون تومانی در دادگاه کوار به صورت موقت آزاد شد. این دراویش گنابادی در حالی ۷ماه را در زندان عادل آباد شیراز در زندان بوده است که پس از بازداشت بدون حق داشتن وکیل در دادگاه انقالب شهرستان کوار استان فارس تفهیم اتهام و به اداره اطالعات و اطالعات نیروی انتظامی منتقل و چندین روز را تحت شرایط سخت مورد بازجویی و در سلول انفرادی گذراند. در زمانی که آقای محمد علی شمشیرزن در زندان عادل آباد شیراز زندانی بود از لحاظ جسمی وضعیت بسیار وخیمی داشت و این زندانی عقیدتی دچار عفونت شدید ریه شد که با تمام پیگیریهای انجام شده توسط خانوادهی ایشان از انتقال وی به بیمارستان جلوگیری به عمل می آمد و پرسنل بهداری زندان عادل آباد فقط به تجویز مسکن برای این درویش زندانی بسنده میکردند.
به گزارش مجذوبان نور؛ آقایان مهران رهبری و مصطفی عبدی صبح روز سه شنبه ۷آذرماه برای رسیدگی به اتهام اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ملی به صورت جداگانه به شعبه ۱۵دادگاه انقالب تهران به ریاست قاضی صلواتی مراجعه کردند .الزم به ذکر است که پیش از این ،دو اتهام دیگر تبلیغ علیه نظام و عضویت در گروهک مجذوبان نور نیز به این دو درویش منتسب شده بود که توسط دادستان مورد منع تعقیب قرار گرفت. آقای رهبری با حضور وکیل مدافع خود ،آقای املشی به دفاع از خود در برابر این اتهام پرداخت ،اما پس از آن قاضی پرونده اتهام تبلیغ علیه نظام را نیز در مورد این درویش مشهود دانست ،در صورتی که این اتهام قبال توسط نماینده دادستانی منع تعقیب شده بود. آقای مصطفی عبدی در این جلسه اعالم می کند که طبق ماده ۱۸۵آیین دادرسی کیفری دادگاه های عمومی و انقالب تمامی وکالی من بایستی قادر به مطالعه پرونده اتهامی من بوده باشند و از آنجا که این مهم تحقق نیافته و تمامی وکالی من در این جلسه حضور ندارند ،قادر به دفاع از خود نیستم. قاضی صلواتی نیز ضمن متهم کردن این درویش به خط گرفتن از «ضد انقالب» ،تاریخ دادگاه به تاریخ ۹/۱۲/۹۱تجدید کرده و عنوان میکند که :من تنها پرونده را در اختیار دو وکیل قرار میدهم ،گفتهایی که به عقیده کارشناسان حقوقی وجه قانونی نداشته و جنبه سلیقه ای دارد. گفتنی است که تاریخ جلسه بعدی دادگاه آقای مصطفی عبدی همزمان با جلسه دادرسی پرونده اتهامی آقای علی معظمی از دراویش گنابادی است ،یاد آور میشود این افراد در تاریخ ۱2شهریور سال گذشته در طی هجوم ماموران اطالعات به دفتر سایت مجذوبان نور بازداشت و پس از تحمل یک ماه حبس انفرادی به قید کفالت و وثیقه آزاد شدند اما همچنان پرونده آنها در شعبه ۱۵ دادگاه انقالب در حال پیگری است.
وضعیت نامناسب جسمی سه درویش گنابادی در زندان اوین عدم رسیدگیهای فوری پزشکی به وضعیت امید بهروزی ،افشین کرمپور و امیر اسالمی از وکالی دراویش و مدیران زندانی سایت مجذوبان نور باعث ایجاد مشکالت شدید جسمی و وخامت حال این دراویش شده است. به گزارش خبرنگار سایت مجذوبان نور ،شنوایی گوش چپ امید بهروزی که بیش از ۱۵ماه بدون محاکمه در بند ۳۵۰اوین محبوس است ،بعلت ضربهای که در جریان دستگیری وی توسط نیروهای امنیتی و لباس شخصی در فلکه گلسرخ شیراز به سر و گردنش وارد آمد کامال از دست رفته است .این ضایعه به دلیل ضربه خوردگی آرتروز مهرهای ۴و ۵گردن و در نتیجه درد گوش بوجود آماده است که این آسیب در شرایط نامناسب سلول انفرادی بند ۲۴۰اوین و سرمای بیش از حد آنجا ،رو به وخامت گذاشت. امید بهروزی ،زندانی عقیدتی مدت ۶۰روز در سلول انفرادی ۲۴۰محبوس بود اما مسئوالن بند به تذکرهای پیاپی این درویش زندانی در مورد آسیب جسمیاش توجهی نکرده و حتی از تحویل پتو به وی خودداری میکردند که این بیتوجهی بعد از ۱۵ماه به از بین رفتن کامل عصب شنوایی گوش چپ او انجامید. یادآور میشود در معاینهای که به دنبال پیگیریهای پیاپی از این وکیل و حقوقدان بعمل آمد ،پزشکان بیمارستان طالقانی اظهار کردند که مشکل وی در صورت رسیدگی به موقع بامصرف داروهای ابتدایی مانند کورتون ،به طور کامل قابل درمان بود. همچنین افشین کرمپور و امیر اسالمی از دیگر وکالی دراویش گنابادی محبوس در بند ۳۵۰نیز مشمول بیتوجهیهای مسووالن زندان نسبت به درمان آسیبهای جسمیشان هستند .آقای افشین کرمپور دچار ناراحتی شدید پوستی شده و همچین این درویش گنابادی از ناحیه کمر و ستون فقرات نیز احساس درد شدید میکند که تا کنون با بیتوجهی مسئولین بهداری زندان اوین روبهرو بوده است .آقای امیر اسالمی نیز از ناحیه معده و قلب دچار ناراحتی و مشکل میباشد و نیاز جدی به انجام تستهای تخصصی از ناحیه معده دارد که مسئولین زندان از انجام این تستها خودداری کردهاند که با پیگیری خانواده این درویش گنابادی اعالم شده است که باید مبلغ ۵۰۰هزار تومان به حساب زندان واریز شود تا به وضعیت جسمی این درویش گنابادی و انجام تستهای تخصصی رسیدگی شود .این درحالیست که آقای اسالمی شهریور ماه برای ادامه درمان بیماری قلبی به بیمارستان مسیح دانشوری اعزام شده بود ،به دلیل خودداری زندان در پرداخت هزینه درمان ۳ ،ماه است از بیماری قلبی رنج میبرد.
۱۵
خبرنامه خبری،تحلیلی،فرهنگی مجذوبان نور شماره بیست و سوم /آذر ماه 139۱
اخبار دراویش گنابادی www.Majzooban.org -
بازگرداندن دراویش زندانی از بیمارستان به زندان در حین درمان صبح روز سه شنبه ۷آذرماه طبق دستوری از زندان اوین سه تن از دراویش و مدیران زندانی سایت مجذوبان نور که برای درمان در بیمارستان میالد تهران بستری بودند ،به زندان اوین بازگردانده شدند. به گزارش سایت مجذوبان نور ،آقایان حمیدرضا مرادی ،مصطفی دانشجو و رضا انتصاری از مدیران زندانی سایت مجذوبان نور که به ترتیب برای درمان بیماری های گرفتگی عروق ،مشکالت ریوی -تنفسی و درمان شکستگی دست در بیمارستان میالد تهران بستری بودند به طور ناگهانی همزمان ترخیص و به زندان اوین بازگردانده شدند .به طوری که حتی با اینکه آقایان مرادی و دانشجو تحت نظر پزشکان متخصص تحت درمان بودند ،اجازه ترخیص را پزشک عمومی بیمارستان تایید می کند. به نقل از ندای سبز آزادی ،ابوالقاسم صلواتی قاضی شعبه ۱۵دادگاه انقالب به تازگی دستور داده است کسانی که از شرکت در جلسات دادگاه امتناع می کنند از حقوق زندانیان از جمله خدامات پزشکی محروم شوند و به همین علت دلیل دستوری مبنی بر اینکه چند تن از دراویش گنابادی به نام های مصطفی دانشجو ،حمید رضا مرادی و رضا انتصاری به زندان بازگردانده شوند صادر شده است. محمد سیف زاده ،ابوالفضل قدیانی ،علی معزی و دراویش گنابادی به دلیل عدم رعایت آیین دادرسی کیفری در دادگاه های انقالب و از جمله عدم حضور هیات منصفه در جرایم سیاسی ،از شرکت در دادگاه و ارائه دفاع خودداری کردند. یادآوری می شود که پرونده وکالی زندانی دراویش و مدیران سایت مجذوبان نور قرار بود در تاریخ ۲۱آبان در شعبه ۱۵دادگاه انقالب تهران با قضاوت قاضی صلواتی رسیدگی شود اما پرونده اتهامی در اختیار تمامی وکال قرار نگرفت و اجازه حضور در دادگاه به وکال داده نشد ،پیشتر این دراویش و زندانیان عقیدتی اعالم کرده بودند که در صورتی تشریفات دادرسی به صورت قانونی انجام نشود در این جلسه حضور پیدا نخواهند کرد.
برگزاری دادگاه علی معظمی و مصطفی عبدی در پرویز ملکشاهی از دراویش گنابادی ساکن الشتر روانه زندان شد دادگاه انقالب تهران به گزارش سایت مجذوبان نور؛ آقایان علی معظمی و مصطفی عبدی صبح روز یکشنبه مورخ ۱۲آذرماه برای رسیدگی به اتهام اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ملی به صورت جداگانه به شعبه ۱۵دادگاه انقالب تهران به ریاست قاضی صلواتی مراجعه کردند .الزم به ذکر است که پیش از این ،دو اتهام دیگر تبلیغ علیه نظام و عضویت در گروهک مجذوبان نور نیز به این دو درویش منتسب شده بود که توسط دادستان مورد منع تعقیب قرار گرفت. آقای معظمی با حضور وکیل مدافع خود ،آقای املشی به دفاع از خود در برابر این اتهام پرداخت. آقای مصطفی عبدی نیز به دلیل عدم حضور یکی از وکالی مدافع خود به غیر از آقایان املشی و غالمیان در این جلسه اعالم میکند که تمامی وکالی من بایستی قادر به مطالعه پرونده اتهامی من بوده باشند و از آنجا که این مهم تحقق نیافته و تمامی وکالی من در این جلسه حضور ندارند ،بنابراین شرایط دادرسی قانونی نیست و دفاعی ندارم .قاضی صلواتی ضمن تهدید این درویش به بازداشت و انتقال مستقیم وی به زندان پرونده این درویش را برای تشدید قرار به دادسرای اوین عودت داد. این در حالیست که طبق ماده ۱۸۵آیین دادرسی کیفری دادگاه های عمومی و انقالب حضور تمامی وکالی مدافع متهم را در جلسه رسیدگی به اتهامات الزامی میداند. یاد آور میشود این افراد در تاریخ ۱۳شهریور سال گذشته در طی هجوم ماموران اطالعات به دفتر سایت مجذوبان نور بازداشت و پس از تحمل یک ماه حبس انفرادی به قید کفالت و وثیقه آزاد شدند اما همچنان پرونده آنها در شعبه ۱۵دادگاه انقالب در حال پیگری است.
پرویز ملکشاهی از دراویش گنابادی شهرستان الشتر برای گذراندن محکومیتش روانه زندان مرکزی خرم آباد شد. به گزارش سایت مجذوبان نور؛ پرويز ملکشاهی از فرهنگیان باسابقه الشتر كه مجالس شبهای جمعه دراویش در منزل وی برگزار میشود در سال ۸۹به همراه ۴عضو خانوادهاش (حمزه ملکشاهی ،محمد ملکشاهی ،محسن ملکشاهی و حمید نادری) به تناوب از سوی مأمورین امنيتی دستگير و در انفرادیهای بازداشتگاه اطالعات خرم آباد نگهداری شدند و براي تعطیلی مجالس درويشی در اين شهرستان تحت فشار قرار داشتند .اتهامات این درویش گنابادی تبلیغ علیه نظام از طریق شرکت در مجالس درویشی و اتهام توهین به رهبری اعالم شد و در دادسرای الشتر برای ایشان قرار مجرمیت صادر و این درویش گنابادی در دادگاه انقالب الشتر به ۶ماه حبس تعزیری محکوم شد .با اعتراض وکالی آقای ملکشاهی، پرونده به شعبه ۸تجدیدنظر استان لرستان ارجاع شد که حکم صادره عینا تایید شد و در روز دوشنبه ۱۳آذرماه ۱۳۹۱ایشان برای تحمل محکومیت خود را به شعبه اجرای احکام معرفی کرد و روانه زندان شد.
۱۶
خبرنامه خبری،تحلیلی،فرهنگی مجذوبان نور شماره بیست و سوم /آذر ماه 139۱
اخبار دراویش گنابادی www.Majzooban.org -
ادامه روند اعمال محدودیت در مزار حضرت شاه دراویش کوار به اتهام فساد فی االرض و محاربه محاکمه شدند نعمت اهلل ولی به گزارش سایت مجذوبان نور ،کتاب فروشی مزار شاه نعمت اهلل ولی بر اثر فشار نیروهای اطالعات به تعطیلی گرایید ،این کتاب فروشی که بیشتر کتابهایی با موضوعات تصوف و عرفانی را در اختیار عالقه مندان قرار می داد با ممانعت از تمدید اجاره محل تعطیل شد. همچنین چندیست که اقداماتی در جهت هرچه کم رونق تر شدن این مزار زیارتی شده است ،به طوری که از تعداد متولیان این مزار کاسته شده و همچنین بازدید از اتاق چله خانه حضرت شاه نعمت اهلل به طور کامل ممنوع و از برگزاری مراسم های مذهبی که طبق روال هر ساله در این محل برگذار میشد ،ممانعت میشود و حتی به گفته یکی از متولیان این آستان ،هشدار به تعطیلی کامل این محل نیز داده شده است. دیر زمانی است که اقـداماتی در جهت امنیتی کردن و یا به تخـریب کشاندن مزار عرفا در کشور همچون « مشتاقیه» در کرمان و آرامگاه شیخ احمد غزالی در قزوین انجام میشود ،این بناها که بی تردید از مواریث فرهنگی ایران زمین است ،به دلیل جهالت مسووالن و همچنین نداشتن معرفت الزم از الیههای عمیق معنوی و فرهنگی چنین اماکنی رو به زوال قرار گرفته و وجود اراده هایی برای نابود کردن شئون معنوی فرهنگ کشور را به خوبی برای اهل فهم ظاهر میسازد.
جلسه دادگاه شش تن از دراویش ساکن کوار در شعبه ۲دادگاه انقالب شیراز برگزار شد. به گزارش مجذوبان نور؛ صبح روز چهارشنبه مورخ ۲۲آذر جلسه رسیدگی به پرونده آقایان کاظم دهقان ،حمید آرایش ،محمد علی شمشیرزن به اتهام محاربه و فساد فی االرض و همچنین آقایان امید علی اکبری، غالمعلی بیرمی و مهرداد کشاورز به اتهام حمل سالح غیر مجاز در شعبه ۲دادگاه انقالب شیراز برگزار شد .این افراد با حضور دو تن از وکالی خود آقایان نظری و صادقی در برابر این اتهامات از خود دفاع کردند. الزم به ذکر است که در این جلسه شخصی به نام آخوند قائمی نیز به نمایندگی از شاکیان خصوصی پرونده نیز در دادگاه حضور داشت. گفتنی است که هفده نفر از دراویش کوار برای این جلسه فرا خوانده شده بودند که تنها قاضی به پرونده شش تن از آنها رسیدگی کرد ،و رسیدگی به اتهامات سایر افراد به زمان دیگری موکول شد. یاد آور میشود که در شهریور سال گذشته به تهیج آخوندی به نام شهبازی و پخش سی دی و نشر اکاذیب در مورد دراویش ،درگیری در شهر کوار از توابع استان فارس رقم خورد که منجر ایجاد پروندههای اتهامی زیادی برای دراویش کوار شد .درگیری که کشته شدن یک درویش به نام مهندس وحید بنایی به ضرب گلوله را نیز در پی داشت.
جلوگیری قاضی از درمان رضا انتصاری ،زندانی سیاسی قاضی پرونده رضا انتصاری ،خبرنگار و عکاس خبری و از مدیران سایت مجذوبان نور ،همچنان مانع از درمان این زندانی سیاسی می شود .آقای انتصاری شهریور سال گذشته در یورش نیروهای امنیتی به دفتر سایت مجذوبان نور از ناحیه انگشت دست چپ آسیب دید و به علت اینکه در روزهای نخستین آسیب دیدگی از درمان فوری و مناسب بهره مند نشد ،اکنون از ناحیه این عضو با مشکل حرکتی جدی رو به رو شده است .این درحالی است که بنا به گفته خانواده آقای انتصاری ،درمان انگشت آسیب دیده وی تا کنون بدون نتیجه بوده است. تعلل در روند درمان اولیه انگشت دست وی که پارسال به هنگام دستگیری توسط نیروهای امنیتی ،آسیب دید مهمترین عامل بی نتیجه بودن درمان های فعلی اعالم شده است. بنا به گفته نزدیکان این فعال حقوق دراویش گنابادی ،وی روزها پس از ضرب و شتم ،یک بار توسط ماموران زندان برای مداوا منتقل شد ،اما عدم انجام درمان درست و کامل و بازگردان فوری او به بیمارستان مشکل دست وی را به نقصی دایمی و حل نشدنی تبدیل کرد.خانواده رضا انتصاری اعالم کرد که پس از درخواست های مکرر باالخره او را پس از یک سال به بیماستان مننقل کردند ،اما پزشک معالج که تاخیر یک ساله را مسبب از بین رفتن شانس درمان دانسته است ،اقدام به برگزاری دوره فشرده فیزیوتراپی کرده که به دلیل نامه قاضی پرونده (صلواتی) این دوره درمانی نیز نا تمام ماند و وی به زندان بازگردانده شد .این فعال حقوق دراویش به دلیل غیرقانونی دانستن روند دادرسی از شرکت در دادگاهی که قرار بود در تاریخ ۲۱آبان ماه برگزار شود خودداری کرده است ،به همین دلیل قاضی پرونده نیز وی را از امکانات درمانی محروم و طی نامه ای دستور بازگرداندن او به زندان را صادر کرد .رضا انتصاری از مدیران سایت مجذوبان نور ،خبرنگار و عکاس خبری است که سالها در زمینه تصویر برداری و تهیه و تولید برنامه های خبری و مستند با شبکه های مختلف برون مرزی و شبکه خبر و نیز گروه های تولیدی همکاری کرده است. وی از سال ۸۸به دالیل واهی از ادامه کار در صدا و سیما ممنوع شد .پس از شدت یافتن سخت گیری ها بر دراویش گنابادی و تضییع حقوق اولیه آنان در اجتماع ،وی به همراه گروهی از همفکرانش در سایت مجذوبان نور پایگاه خبری دراویش گنابادی ،در فضای بایکوت خبری دراویش ،به انتشار اخبار و پیگری حقوق آنان می پرداخت تا اینکه در پی حمله نیروهای امنیتی در شهریور سال گذشته دستگیر و به زندان اوین تهران منتقل شد. او ۱۶ماه گذشته را بدون دریافت هیچ حکمی و بدون برگزاری دادگاه به همراه شش وکیل و فعال حقوق دراویش دیگر ،در بند ۳۵۰زندان سپری کرده است.
۱۷
خبرنامه خبری،تحلیلی،فرهنگی مجذوبان نور شماره بیست و سوم /آذر ماه 139۱
اخبار دراویش گنابادی www.Majzooban.org -
توقیف جواز کسب یک درویش گنابادی به علت عدم همکاری با اداره اطالعات مامورین امنیتی وزارت اطالعات برای وادار کردن یک درویش گنابادی برای همکاری با آنها به تهدید و گرو برداشتن جواز کسب وی متوسل شدند! به گزارش مجذوبان نور ،در روز سه شنبه مورخ ۲۱آذر ۴ ،نفر مامور اطالعاتی با مراجعه به مغازه آقای نوروزعلی سلیمانیزاده مجلسدار شبهای جمعه گچساران از توابع کهگیلویه و بویراحمد ،با تهدید این درویش مبنی بر همکاری و پر کردن لیستی که حاوی مشخصات فردی دراویش آن منطقه (شامل نام و مشخصات و شغل) بوده است جواز کسب مغازه این فرد را با خود میبرند، و پس دادن آن را مبتنی بر همکاری با آنها اعالم میکنند. به گفته این درویش ،قبال نیز به صورت تلفنی تقاضای همکاری و ارائه اطالعات شخصی سایر دراویش منطقه از وی خواسته شده بود که که هر بار به پاسخ قاطعانه و منفی میانجامید ،به همین دلیل این بار با تهدید و گرو کشی خواسته غیر قانونی خود را مطرح کردند و گفتهاند تا زمانی که لیست مذبور تکمیل نشود جواز کسب را پس نخواهند داد.چندی پیش نیز ۵تن از دراویش اهواز و خوزستان نیز توسط ماموران اطالعات به صورت تلفنی و با تهدید احضار و در مورد پارهای از موضوعات از آنها توضیحاتی خواسته شد .این برخوردهای غیر قانونی سالهاست که از طرف ماموران اطالعات صورت میگیرد ،اما گزارشها حاکی از شدت گرفتن این رفتارها نسبت به دراویش گنابادی در هفتههای اخیر است.
انفرادی و ممنوع المالقاتی ،مجازات به رسمیت نشناختن دادگاه ها؛ کسب مشروعیت برای دادگاه های فرمایشی ،با زور و تهدید در پی امتناع از حضور در دادگاه های ناعادالنه و غیرقانونی از سوی برخی از زندانیان سیاسی در زندان اوین مسئوالن زندان کسانی را که مشروعیت این دادگاه ها را به رسمیت نشناسند به انفرادی و محرومیت از حقوق قانونی زندانی ،تهدید کرده اند .تا آنجا که تا کنون ۲تن از زندانیان به دلیل عدم حضور در دادگاههای انقالب به انفرادی و ممنوعیت مالقات محکوم شدهاند. به گزارش کلمه ،در دور تازه فشارها بر زندانیان سیاسی بند ۳۵۰اوین ،ماموران امنیتی این بار در پی کسب «مشروعیت بدلی» برای دادگاههایی هستند که برخی از زندانیان با امتناع از حضور در آنها مهر تاییدی بر غیرقانونی بودن و نامشروع بودن این کرسیها زدهاند. نامشروع بودن سیستم دادرسی پس از وقایع سال ۸۸با گسترش نفوذ دستگاههای اطالعاتی در محاکم دادگستری باعث شده تا اندک روح انصاف و عدالت نیز از سیستم قضایی رخت بربندد و دادگاههای انقالب را فاقد مشروعیت کند و از این مجامع کرسیهایی عاری از استقالل و فاقد صالحیت را به نمایش بگذارد .مشروعیتی که حاال جریان حاکم با زور و تهدید و فشار درصدد کسب آن برآمده است. براساس گزارشهای رسیده به کلمه ،اقتدارگرایان در مسیر اصرار بر عدم شرکت زندانیان سیاسی و عقیدتی در دادگاههای فرمایشی انقالب کار را به برخوردهای انتظامی کشانده و زندانیان تهدید شدهاند در صورت عدم شرکت در دادگاهها ،آنها را به زور به دادگاه اعزام و در صورت عدم حضور یا عدم دفاع ،مجازات انضباطی هم چون حبس انفرادی و ممنوعیت مالقات در انتظار آنان است.این خط ونشان ها در پی امتناع از حضور در دادگاه های ناعادالنه وغیر قانونی به دستور مقامات قضایی ،امنیتی و اجرایی زندان و توسط مسئوالن زندان برای زندانیان کشیده و تهدید کرده اند که سر وکار کسانی که مشروعیت این دادگاه ها را به رسمیت نشناسند با انفرادی و محرومیت از حقوق قانونی زندانی است. اخبار دریافتی کلمه از بند ۳۵۰زندان اوین حاکی از آن است که تا کنون ۲تن از زندانیان به دلیل عدم حضور در دادگاههای انقالب به انفرادی و ممنوعیت مالقات محکوم شدهاند. ابوالفضل قدیانی از اعضای ارشد سازمان مجاهدین انقالب اسالمی، سیدمصطفی تاجزاده و هم چنین سیدمحمد سیفزاده وکیل زندانی از جمله زندانیانی هستند که دادگاههای کشور را به رسمیت نشناختهاند .به این اسامی باید وکالی دراویش گنابادی و برخی دیگر از زندانیان را هم اضافه کرد .این
فشارها که به نظر میرسد از سوی مقامات باالتر به زندانها دیکته میشود، پیش از این نیز با محرومیت این دسته از زندانیان سیاسی و هم چنین توسل به زور و اقدامات فریبکارانه برای حضور اجباری این فعاالن سیاسی به دادگاه همراه بوده که به نظر میرسد با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری افزایش یافته است. این محکومان و متهمان که ماه ها را بدون رسیدگی و بالتکلیف در زندان و بازداشتگاه سپری کردهاند ،دادگاه انقالب را غیر قانونی میدانند« ،عدم اجازه به حضور وکیل و جلوگیری از مطالعه پرونده و عدم آگاهی از مستندات پرونده»« ،صدور کیفرخواست بدون مستندات قانونی»« ،عدم توجه به دالیل قانونی»« ،عدم رسیدگی به دالیل ابرازی از ناحیه متهم و وکیل»« ،غیر علنی بودن دادگاهها»« ،نبود هیات منصفه»« ،عدم ابالغ قانونی احکام و قرارها»، «صدور احکام و قرارهای غیرقانونی»« ،عدم توجه به اصل قانونی بودن جرم و مجازات در مرحله تعقیب و صدور آرا»« ،عدم رعایت مقررات مربوط به مراحل تحقیق و تعقیب»« ،جلوگیری از حقوق قانونی مثل حق آزادی مشروط ،تعلیق و تخفیف ،حق مرخصی و مالقات در مورد زندانیان سیاسی و عقیدتی» و «فحاشی قاضی و عدم رعایتشان قضاوت» را از جمله دالیل غیر منصفانه بودن دادگاههای انقالب دانسته و به همین دلیل دادگاههای انقالب را فرمایشی و صوری میخوانند. دالیل آنها ،استناد به اصول متعدد قانون اساسی نظیر اصل ۳۴که تاکید بر دادخواهی در مرجع صالحه ،اصل ۳۶که تاکید بر قانونی بودن جرم و مجازات در دادگاه صالحه ،اصول ۱۷۳ ،۱۷۲ ،۱۵۹که مراجع صالحه را دادگاه عمومی، محاکم خاص نظامی و دیوان عدالت اداری دانسته و اصل ۱۶۸قانونی اساسی که تاکید دارد ،متهمان سیاسی و مطبوعاتی باید با حضور هیات منصفه در
۱۸
خبرنامه خبری،تحلیلی،فرهنگی مجذوبان نور شماره بیست و سوم /آذر ماه 139۱
محاکم عمومی دادگستری و به صورت علنی محاکمه شوند ،است. از جمله دیگر دالیل زندانیان سیاسی و عقیدتی برای عدم شرکت در این دادگاهها ،نامشروع بودن سیستم دادرسی پس از وقایع سال ۸۸است که عالوه بر اینکه مشروعیت مردمی حکومت تا حد زیادی زائل شد ،نفوذ دستگاههای اطالعاتی در محاکم دادگستری گسترش یافت و کمترین روح انصاف و دادگستری را از سیستم قضایی بیرون رانده و دادگاههای انقالب را از مشروعیت انداخته است. در این گزارش به مرور برخی از اسامی و مستندات آنها در نامشروع خواندن دادگاهها میپردازیم: *ابوالفضل قدیانی که از آذرماه سال گذشته به طور غیرقانونی در بند ۳۵۰ اوین نگهداری میشود و در ۳پرونده خود مجموعا به ۵سال حبس محکوم شده ،او با رد صالحیت دادگاه و دادسرای انقالب ،آن را غیرقانونی خوانده است. این فعال سیاسی پیش از این با انتشار نامهای به ریاست شعبه ١۵دادگاه انقالب اسالمی تهران اعالم کرد :با استناد اصول ١٧٣ ،١٧٢ ،١۵٩قانون اساسی اوال دادگاههای انقالب علی االصول غیر قانونی بوده ثانیا با استناد اصل ١۶٨ قانون اساسی و تبصره ذیل ماده ٢٠قانون تشکیل دادگاههای انقالب مصوب سال ٧٣و اصالحی سال ،٨١رسیدگی به اتهام سیاسی انحصارا و اختصاصا در محاکم عمومی دادگستری و با حضور هیات منصفه واقعی (نه حکومتی) و بصورت علنی برگزار میگردد لذا چون دادگاههای انقالب واجد اوصاف قانونی فوق نبوده در دادگاه شرکت نخواهم کرد. او اعالم کرده بود :اساسا برگزارى چنین دادگاهى را فعلى مجرمانه و برگزار کننده یا برگزار کنندگان را مجرم مى دانم .واضح است آن آراء غیر قانونى باید وفق مقررات قانونى دربند ٣۵٠به اینجانب و نیز وکیلم جناب آقاى سید جالل الدین موسوى ابالغ گردد. با این وجود به بهانه انتقال این زندانی سیاسی به بیمارستان جهت مداوای بیماری قلبی ،قدیانی را از بند ۳۵۰خارج کردند و به دادگاه بردند .آقای قدیانی ضمن اعتراض شدید به این شیوه فریبکارانه که به دستور مقامات قضایی به کار گرفته شده بود ،بیاعتنا به حیرت و عصبانیت شدید قاضی مقیسه ،جلسه دادگاه را به جلسه محاکمه متقابل دستگاه قضایی و مسئوالن حاکمیت فعلی، و تریبونی برای اعتراض مجدد به عملکرد رهبری تبدیل کرد .او در جلسه دادگاه اعالم کرد« :آقای خامنهای طاغوت زمان است و من ۵۰سال عمر خود را مبارزه نکردهام که امروز او این گونه با خودکامگی سلطنت کند».
اخبار دراویش گنابادی www.Majzooban.org -
گیرد. ثالثا :به لحاظ عدم استقالل قوه قضاییه وقضات وفقدان دادرسی منصفانه وتهدید مدیرکل اطالعات آقای فرهانی (میگفت نامش این است) پس ازنقض حکم اول درشعبه ۵۴دادگاه تجدید نظر وامتناعم ازدروغ پراکنی علیه همکاران عزیز کانون مدافعان دایر بر اینکه آنها رامتهم به ارتباط بابیگانه نمایم ،تهدید کرد ،برایم ٢٠سال حبس خواهد گرفت ونامه وزارت به دادسرای تهران درخصوص ارسال نامه خاتمی ریس جمهور سابق که ضمیمه پروندهام گردیده که درخواست شده بود ،مطابق مواد ۵٠٠و ۶١٠قانون مجازات اسالمی تحت تعقیب قرار گیرم ودرهمین پرونده قاضی فرهانی این نامه را منطبق بامواد فوق دانسته وتفهیم اتهام مغایر با اصل ٣٢قانون اساسی نمود وبر همین مبانی کیفرخواست صادر وبه دادگاه ارسال شده است ،وفقدان کوچکترین حقوقی، مانند حق مکاتبه ،حق مراوده ،نامه نگاری ،مالقات حضوری وخصوصی با خانواده (علی رغم تصریح در آیین نامه ناقض قانون کنونی) وحق مالقات باوکیل (به جز یکبار) وحتی ادامه فیزوترابی ومعالجه دیسک وسایر بیماریها راجلوگیری نمودهاند ،حضور دردادگاه نخواهم داشت ،الزم به توضیح نیست که مطابق قانون آیین دادرسی کیفری باید آن رأی غیر قانونی در دفتر به وکیلم ودر زندان به اینجانب ابالغ گردد .اعمال خالف قانون دادسرا و دادگاه بجایی رسیده که علی رغم تصریح ماده ١٠٨ق .آ .د .ک وبندهای ،١٠ ،٨ ١۴قانون احترام به آزادیهای مشروع وحفظ حقوق شهروندی وماده ١٠قاون مجازات اسالمی ازاسترداد اموال ونوشتجات غیرمرتبط به جرم امتناع نموده و ابای ازقانون شکنی نیز ندارند. به موازات فشارها و تهدیدهای علنی شده علیه زندانیان سیاسی ،به تازگی ابوالقاسم صلواتی قاضی شعبه ۱۵دادگاه انقالب دستور داده است کسانی که از شرکت در جلسات دادگاه امتناع میکنند از حقوق زندانیان از جمله خدمات پزشکی محروم شوند. و بدین ترتیب سیفزاده نیز که یک ماه قبل برای عمل جراحی به بیمارستان طالقانی تهران منتقل شد و به رغم تالش پزشکان و کادر پزشکی این بیمارستان ،فشارهای پاسیاران و نگهبانان این بیمارستان و جلوگیری از مالقات خانواده باعث اصرار این بیمار مبنی بر بازگشت به زندان شد.
*سیدمصطفی تاجزاده عضو دربند جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقالب اسالمی را هم باید به این لیست افزود که علت عدم دفاع خود را در دادگاه را اعتراض به عدم تشکیل دادگاه احمد جنتی برای رسیدگی به شکایتش علیه وی ،اعالم کرده است. این زندانی سیاسی نیز ضمن رد کلیه اتهامات وارده و در اعتراض به عدم *محمد سیفزاده ،وکیل زندانی و فعال حقوق بشر از دیگر زندانیان سیاسی رسیدگی به شکایت خود از جنتی در دادگاه ،از خود دفاع نکرده و گفته است: است که با نامشروع خواندن دادگاه بدلیل نبود هیات منصفه و علنی نبودن ،از تا فراهم نیامدن شرایط الزم ،در هیچ دادگاه دیگری هم شرکت نمیکنم. شرکت در آن خودداری کرده است. او که دادگاه انقالب را ازاساس غیرقانونی دانسته تصریح کرده به دلیل نبود * وکالی دراویش گنابادی هم باید به این موارد اضافه کرد .حمید هیات منصفه وعلنی نبودن دادگاه آنرا نامشروع میداند .تاکید این وکیل رضا مرادی ،مصطفی دانشجو ،افشین کرمپور ،امیراسالمی ،امید زندانی این است که به دلیل دخالت مقامات اطالعاتی درروند رسیدگی قضایی بهروزی و فرشید یدالهی از وکالی دراویش گنابادی هستند. آن را عادالنه نمیداند. هفتم آذر ماه کلمه خبر داد که عدم اعزام به موقع امید بهروزی وکیل زندانی سیفزاده نیز درنامهای به دادگاه دالیل عدم حضور خود رابه قاضی پرونده و از دراویش سلسله نعمت الهی گنابادی به بیمارستان منجر به بروز ضایعه اینچنین اعالم کرد :درخصوص پرونده قضایی اینجانب به استناد اصول ،١۵٩ناشنوایی در گوش چپ وی شده است .افشین کرمپور ،فرشید یدالهی و امیر ١۶٨و١٧٢قانون اساسی وتبصره ذیل ماده ٢٠قانون تشکیل دادگاههای اصالنی از دیگر وکالی دراویش گنابادی محبوس در بند ۳۵۰نیز مشمول عمومی وانقالب مصوب سال ،٧٣اصالحی سال٨١ بیتوجهیهای مسووالن زندان نسبت به درمان آسیبهای جسمی شان اوال :دادگاههای انقالب از اساس غیر قانونی بوده وهیچ مشروعیت قانونی هستند. ندارد. رضا انتصاری ،خبرنگار و عکاس خبری ،نیز با اعالم عدم مشروعیت دادگاههای ثانیا :به اتهامات متهمین سیاسی ،انحصارا واختصاصا باید در محاکم عمومی انقالب به دلیل رعایت نکردن قانون و عدم رعایت آیین دادرسی کیفری و دادگستری ،باحضور هیات منصفه واقعی (نه حکومتی) وبه صورت علنی انجام اقدامات غیرقانونی ،در جلسه دادگاه حضور نیافته است.
۱۹