Immigrants Magazine, Issue 77

Page 1

‫‪ ،77‬جمعه ‪ 16‬دی ‪1390‬‬ ‫گپی با مهاجرین شماره ‪77‬‬

‫‪Friday Jan.06. 2012, No. 77‬‬

‫‪1‬‬

‫گﭙی با مهاﺟرین‬

‫شماره ‪ ،٧٧‬سال هفتم‪ 1٦ ،‬دی ‪1٣٩0‬‬ ‫‪Issue 77, Vol. 7, Jan.06.2012‬‬ ‫ماهنامه‪ ،‬رایگان‬


‫‪2‬‬

‫گﭙــی بــا مهــاﺟـرین‬ ‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،77‬جمعه ‪ 16‬دی ‪1390‬‬

‫‪Friday Jan.06. 2012, No. 77‬‬

‫‪Chatting with Immigrants - Bilingual Monthly Magazine‬‬

‫‪AHOURA SERVICES CENTRE‬‬

‫مرکز خدمات اهـورا‬ ‫کادر متخصﺺ ما آماده ارائه خدمات زیر می باشد‪:‬‬

‫امور تایﭗ و ترﺟمه‪:‬‬ ‫تایﭗ و ویرایﺶ متون )کتاب‪ ،‬جزوه و بروشور( انگلیسی و فارسی‬

‫‪Email: sahourai@yahoo.com‬‬ ‫‪Tel: 604- 783- 0955‬‬

‫ترجمه متون از فارسی به انگلیسی و بالعکس‬

‫ویراستاری ادبی متون انگلیسی توسط استاد دانشگاه ‪Jason Edward Collinge‬‬ ‫مترجم همراه جهت انجام امور تازه واردین‬ ‫صفحه آرایی نشریات‬

‫‪Fax: 1-888-439-2522‬‬

‫ماهنامه گﭙی با مهاﺟرین‬ ‫ناشر‪:‬‬

‫سیما اهورائی‬

‫سردبیر‪:‬‬

‫آویسا ایزدی‬

‫زبان انگلیسی ‪IELTS‬‬ ‫فرانسه‪ ،‬فارسی‬ ‫ریاﺿی‪ ،‬فیزیﮏ‪ ،‬شیمی‬

‫تکمیل فرمهای اداری و دولتی از قبیل ‪SIN, MSP, Citizenship‬‬

‫تکمیل فرمهای مهاجرتی‬

‫رزومه نویسی جهت تازه واردین‬

‫آموزﺵ کامﭙیوتر‬ ‫ﻃراحی با ﺫﻏال‪ ،‬مداد و انواع ماژیﮏ‬ ‫نقاشی با رنﮓ و روﻏن و نقاشی با آبرنﮓ‬

‫ویراستار و مترجم‪ :‬آویسا ایزدی‪ ،‬مریم سمنانیان‬ ‫مدیر تولید و روابط عمومی و تبلیﻐات‪ :‬فرین آینه ساز‬ ‫تایﭗ و صفحه آرائی‪:‬‬

‫تدریﺲ خﺼوﺻی‪:‬‬

‫امور مهاﺟرتی‪:‬‬

‫سیما اهورائی‬

‫همکاران افتخاری‪ :‬مهندس محمد عمادی‬ ‫رامین بهرامی (‪)Copies Depot‬‬

‫ﻃراحی و ساخت انواع زینت آالت‬ ‫آموزﺵ خیاﻃی‬ ‫آموزﺵ گیتار‬

‫امور حسابداری‪:‬‬

‫تکمیل فرمهای مالیاتی پایان سال‬ ‫‪Book Keeping‬‬

‫امور تبلیﻐاتی‪:‬‬ ‫ﻃراحی بیزنس کارت‪ ،‬لوگو‬

‫آگهی تبلیﻐاتی‬

‫مشاور امور‬ ‫سرمایه گﺬاری‬ ‫و بیمـه‬

‫ﻃراحی وب سایت‬

‫تلﻔن‪:‬‬

‫‪۶٠٤-٧٨٣-٠٩۵۵‬‬

‫فاکﺲ‪١-٨٨٨-٤٣٩-٢۵٢٢ :‬‬ ‫ایمیل‪sahourai@yahoo.com :‬‬

‫خبرنگار و عکاس مجله‪ :‬ساالر شهنواز‬

‫چاپخانه‪:‬‬

‫‪COPIES DEPOT‬‬

‫هیﺌت تحریریه گﭙی با مهاﺟرین‬ ‫فرین آینه ساز‪ ،‬آویسا ایزدی‪ ،‬نازی لطفی‪ ،‬صنم سپهری‪ ،‬مهین‬ ‫خدابنده‪ ،‬مهرویه مغزی‪ ،‬علی نسیم‪ ،‬سوسن اسكافی‪ ،‬درین‪،‬‬ ‫علیرضا فدایی‪ ،‬مریم سمنانیان‪ ،‬رهگشا‬

‫ﻋﻼقمندان مﺠله " گﭙی با مهاﺟرین"‬

‫می توانند این نشریه را از ﻃریﻖ سایت‬ ‫‪WWW. DANESHMAND.CA‬‬ ‫مﻄالعه بﻔرمایند‬


‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،77‬جمعه ‪ 16‬دی ‪1390‬‬

‫‪Friday Jan.06. 2012, No. 77‬‬

‫یادداشت ناشر‬ ‫فرا رسیدن سال نو میالدی مبارک باد‬ ‫با درود فراوان خدمت خوانندگان عزیز و تماس دوستانی که در سال‬ ‫گذشته با تماسهای تلفنی محبت آمیز و یا از طریق ایمیل های دلگرم‬ ‫کننده ما را در ادامه این راه تشویق کرده اند‪.‬‬ ‫ماه گذشته‪ ،‬ماه جشن و شادی به مناسبت های مختلف بود‪ .‬همزمانی‬ ‫شب یلدا و تولد حضرت مسیح و ایام کریسمس‪ ،‬شهرمان را پر از شور‬ ‫و شادی و نور کرده بود‪ .‬مؤسسات و ارگانهای مختلف نیز در انجام این‬ ‫مراسم و شناساندن فرهنگ ایران زمین سهم بزرگی داشتند که از همه‬ ‫آنها سپاسگزاریم‪.‬‬

‫ضرب المثل های پارسی‬

‫آب از دستش نمی چكه!‬

‫آب از آب تكان نمی خوره!‬ ‫آب از سرش گذشته!‬ ‫آب پاكی روی دستش ریخت!‬ ‫آب در كوزه و ما تشنه لبان می گردیم!‬ ‫آب را گل آلود می كنه كه ماهی بگیره!‬ ‫آب زیر پوستش افتاده!‬ ‫آب كه سه جا بمونه‪ ،‬می گنده‪.‬‬ ‫آبكش و نگاه كن كه به كفگیر می گه تو سه سوراخ داری!‬ ‫آب كه سر باال می ره‪ ،‬قورباغه ابوعطا می خونه!‬ ‫آب نمی بینه و گرنه شناگر قابلیه!‬ ‫آبی از او گرم نمی شه!‬ ‫آتش كه گرفت‪ ،‬خشك و تر می سوزد!‬ ‫آخر شاه منشی‪ ،‬كاه كشی است!‬ ‫آدم بد حساب‪ ،‬دوبار می ده!‬ ‫آدم تنبل‪ ،‬عقل چهل وزیر داره!‬ ‫آدم خوش معامله‪ ،‬شریك مال مردمه!‬ ‫آدم دست پاچه‪ ،‬كار را دوبار می كنه!‬ ‫آدم زنده‪ ،‬زندگی می خواد!‬ ‫آدم گدا‪ ،‬اینهمه ادا؟!‬

‫‪3‬‬

‫برگزاری جشن شب یلدا همچون سالیان گذشته‪ ،‬یادآور یکی از‬ ‫بزرگترین آئین های باستانی ایران زمین بود‪ .‬شب زایش و تولد دوباره‬ ‫خورشید و بلندترین شب سال‪ ،‬بار دیگر آداب و فرهنگ عهد باستان را‬ ‫به خانه های ایرانیان آورد‪ .‬امیدوارم سالیان سال این رسوم زیبا و بیاد‬ ‫ماندنی برای ایرانیان شادی و سالمتی و صلح به ارمغان آورد‪.‬‬ ‫جشن سده نیز در راه است‪ .‬یکی دیگر از مراسم سنتی ایرانیان که هر‬ ‫ساله ‪ 100‬شبانه روز مانده به نوروز یعنی در روز ‪ 10‬بهمن (‪ 31‬ژانویه)‬ ‫برگزار می شود‪ .‬پیشاپیش این روز خجسته را تبریک می گوئیم‪.‬‬ ‫بار دیگر شروع سال نو میالدی را خدمت خوانندگان محترم تبریک‬ ‫عرض نموده و برای همگان آرزوی سالمتی و شادی و سالی توام با صلح‬ ‫جهانی آرزو داریم‪.‬‬ ‫سیما اهورایی‬

‫آدم گرسنه‪ ،‬خواب نان سنگك می بینه!‬ ‫آدم ناشی‪ ،‬سرنا را از سر گشادش می زنه!‬ ‫آرد خودمونو بیختیم‪ ،‬الك مونو آویختیم!‬ ‫آرزو بر جوانان عیب نیست!‬ ‫آستین نو پلو بخور!‬

‫ادامه در شماره آینده‬


‫‪4‬‬

‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،77‬جمعه ‪ 16‬دی ‪1390‬‬

‫‪Friday Jan.06. 2012, No. 77‬‬

‫درمان سخت ترین سرماخوردگی ها و گلو دردهای شدید‬ ‫یکی از بیماری هایی که همیشه گریبان گیر‬ ‫بشر بوده است‪ ،‬انواع سرماخوردگی ها و عفونتها‬ ‫و گلودرد است‪ .‬متاسفانه برای رهایی از این‬ ‫بیماری ها از انواع قرص های سرماخوردگی‪،‬‬ ‫آنتی هیستامین (آبریزش بینی)‪ ،‬آموکسی سیلین‬ ‫(چرک خشک کن) و آمپول پنی سیلین استفاده‬ ‫می شود‪ .‬اما واقعیت امر چیز دیگری است‪ .‬با‬ ‫استفاده کردن از این قرص ها و آمپول ها فقط‬ ‫بدن مقاومت خود را از دست می دهد و سلولهای‬ ‫بدن فلج می شوند ‪.‬‬ ‫پس هنگام ابتال به این نوع بیماری ها چه باید کرد؟‬ ‫قبل از پرداختن به جواب این سئوال‪ ،‬جالب است بدانید که‬ ‫در آزمایشگاه های پزشکی برای کشت میکروب (افزایش میکروب)‬ ‫از پنج ماده استفاده می شود‪ .‬یعنی میکروبها (قارچ ـ ویروس ـ‬ ‫باکتری) با خوردن این مواد رشد می کنند‪ ،‬تعدادشان چندین برابر‬ ‫می شود‪.‬‬ ‫این مواد عبارتند از‪:‬‬ ‫‪ -1‬تمام گوشتها (سوسیس ـ کالباس ـ گوشت قرمز ـ مرغ ـ تخم‬ ‫مرغ و‪ )...‬و فرآوره های لبنی (شیر ـ پنیر ـ خامه)‪.‬‬ ‫‪ -2‬خون (در قصابی ها هنگام چرخ کشیدن گوشت‪ ،‬آن را نمی شویند‪.‬‬ ‫چون اگر گوشت شسته شود‪ ،‬خوب چرخ نخواهد شد‪ .‬پس خون بین‬ ‫بافتهای آن باقی خواهد ماند)‪.‬‬ ‫‪ -3‬قند و شکر‪.‬‬ ‫‪ -4‬کاکائو و شکالت‪.‬‬ ‫‪ -5‬آگار (ماده ای است که از ترکیب دو جلبک و آب ایجاد‬ ‫می شود) این ماده در شیرینی پزی کاربرد دارد ‪ .‬ماده ی ژله ای که‬ ‫در شیرینی دانمارکی است همان آگار است‪.‬‬

‫پوکی استخوان‬ ‫پوکی استخوان یا بیماری خاموش چهارمین عامل مرگ و میر در‬ ‫جهان شناخته شده و از هر ‪ 4‬زن باالی ‪ 25‬سال ‪ 1‬نفر مبتالست‪.‬‬

‫پس اگر عفونتی در بدن شما باشد‪ ،‬با استفاده کردن‬ ‫از این مواد‪ ،‬عفونت (ویروس) شروع به خوردن از این‬ ‫مواد می کند و مقدارش خیلی زیاد می شود‪ .‬و بیماری‬ ‫شما درمان نمی گردد‪.‬‬ ‫برای رفع سرماخوردگی‪ ،‬آنفوالنزا‪ ،‬سینوزیت‪ ،‬گلودرد‬ ‫چه چیزی بخوریم؟‬ ‫ی���ک رژی�����م غ���ذای���ی س���ه روزه می‬ ‫ت��وان��د س��خ��ت ت��ری��ن ن���وع ای���ن ب��ی��م��اری ها‬ ‫را درمان کند‪ .‬در این چند روز (شیر و پنیر ـ گوشت ـ تخم مرغ ـ‬ ‫شکالت ـ چای ـ قند و شکر ـ کاکائو ـ بیسکوییت) به هیچوجه‬ ‫مصرف نکنید‪.‬‬ ‫صبحانه یک قاشق عسل را روی نان بمالید و بخورید‪.‬‬ ‫* در طی روز دوبار (آب ‪ +‬عسل ‪ +‬لیمو ترش تازه) میل کنید‪.‬‬ ‫* ناهار و شام سوپ بخورید‪ .‬اما توجه داشته باشد که سوپ را‬ ‫بدون گوشت تهیه نمایید‪.‬‬ ‫* یک مشت پونۀ کوهی و یک قاشق سیاه دانه را با هم به مدت‬ ‫نیم ساعت بجوشانید‪ .‬و عصارۀ آن را با یک قاشق عسل مخلوط‬ ‫کرده‪ ،‬یک لیوان بعد از صبحانه و یک لیوان قبل از خواب مصرف‬ ‫کنید‪.‬‬ ‫* در حد توان میوه میل کنید‪.‬‬ ‫* غرغره کردن آب نمک ولرم‪ ،‬از دهان و بینی‪ .‬قبل از خواب و‬ ‫بعد از بلند شدن از خواب‪.‬‬ ‫با رعایت کردن این چند نکته‪ ،‬سخت ترین عفونتها بدون استفاده‬ ‫از داروهای شیمیایی درمان می شود‪.‬‬ ‫علت این درمان این است که به میکروبهای داخل بدن غذا‬ ‫نمی رسد و میکروبها می میرند‪.‬‬ ‫اخیراً یک درمان ساده و عالی برای آن پیدا شده‪ ،‬این راه حل‬ ‫نتیجۀ ‪ 7‬ماه تحقیق در بیمارستان بقیه الله اعظم است‪ .‬هر روز‬ ‫صبح ناشتا ‪ 3‬قاشق مرباخوری پودر سنجد (شامل پوست‪ ،‬گوشت‬ ‫و هسته) رادر یک لیوان شیرداغ زده و نوش جان کنید‪ .‬از عطاری های‬ ‫مطمئن فقط این پودر را خریده و در یخچال نگه داری کنید‪.‬‬


5

Friday Jan.06. 2012, No. 77

1390 ‫ دی‬16 ‫ جمعه‬،77 ‫گپی با مهاجرین شماره‬

UP *I’m sure you will enjoy this. I never knew one word in the English language that can be a noun, verb, adj, adv, prep.* *UP* Read until the end... you’ll laugh. This two-letter word in English has more meanings than any other two-letter word, and that word is ‘*UP*.’ It is listed in the dictionary as an [adv], [prep], [adj], [n] or [v]. It’s easy to understand *UP*, meaning toward the sky or at the top of the list, but when we awaken in the morning, why do we wake *UP*? At a meeting, why does a topic come *UP*? Why do we speak *UP*, and why are the officers *UP* for election and why is it *UP* to the secretary to write *UP* a report? We call *UP* our friends, brighten *UP* a room, polish *UP* the silver, warm*UP* the leftovers and clean *UP* the kitchen. We lock *UP* the house and fix*UP* the old car. At other times, this little word has real special meaning. People stir *UP* trouble, line *UP* for tickets, work *UP* an appetite, and think *UP* excuses.

A Prayer Read this sentence very carefully, “To get something you never had, you have to do something you never did.” When God takes something from your grasp, He’s not punishing you, but merely opening your hands to receive something better. Concentrate on this sentence. “The will of God will never take you where the Grace of God will not protect you.” Something good will happen to you today, something that you have been waiting to hear.

To be dressed is one thing but to be dressed *UP* is special. If you argue, you can kiss and make *UP.** * And this *UP* is confusing: A drain must be opened *UP* because it is blocked*UP.* We open *UP* a store in the morning but we close it *UP* at night. We seem to be pretty mixed *UP *about *UP *! To be knowledgeable about the proper uses of *UP*, look *UP* the word *UP* in the dictionary. In a desk-sized dictionary, it takes *UP* almost 1/4 of the page and can add *UP* to about thirty definitions. If you are *UP* to it, you might try building *UP* a list of the many ways *UP* is used. It will take *UP* a lot of your time, but if you don’t give *UP*, you may wind *UP* with a hundred or more. When it threatens to rain, we say it is clouding *UP*. When the sun comes out, we say it is clearing *UP*. When it rains, it soaks *UP* the earth. When it does not rain for awhile, things dry *UP*. One could go on and on, but I’ll wrap it *UP*, for now... my time is *UP*! Please do not break.. Just 25 Words: “God , walk through my house and take away all my worries and illnesses and please watch over and heal my family in your name, Amen.”


‫‪6‬‬

‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،77‬جمعه ‪ 16‬دی ‪1390‬‬

‫‪Friday Jan.06. 2012, No. 77‬‬

‫ماشین لباسشویی می تواند شما را بیمار کند‬ ‫شاید تصور اینكه ماشین لباس‌شویی‬ ‫باعث بروز بیماری‌های آلرژیك یا پوستی‬ ‫بشود‪ ،‬برایتان دشوار باشد‪ .‬اما حقیقت این‬ ‫است كه برخی میكروب‌ها و قارچ‌هایی‬ ‫كه در اثر استفاده نادرست از ماشین‬ ‫لباس‌شویی‪ ،‬درون آن تولید و تكثیر‬ ‫می‌شوند‪ ،‬قادرند سالمت ما را به خطر‬ ‫بیندازند‪ .‬این مطلب‪ ،‬نگاهی می‌اندازد به‬ ‫خطاهای هشت‌گانه استفاده از ماشین‬ ‫لباس‌شویی كه ممكن است هركدام از ما‬ ‫مرتكب شویم و سالمت‌مان را به دست‌‬ ‫خودمان تهدید كنیم‪....‬‬ ‫خطای اول‪:‬‬ ‫گذاشتن ماشین لباس‌شویی در یك فضای كوچك‪ .‬كم نیستند‬ ‫افرادی كه ماشین لباس‌شویی را درون رخت‌كن حمام‪ ،‬انباری یا‬ ‫حیاط خلوت سقف‌دار قرار می‌دهند و نمی‌دانند كه با این كار چه‬ ‫خیانتی به خود و اعضای خانواده‌شان می‌كنند! ماشین لباس‌شویی‬ ‫باید در یك محیط باز مثل آشپزخانه قرار گیرد تا بتوان بعد از اتمام‬ ‫كار‪ ،‬قدری پنجر ‌ه را باز گذاشت تا هوا و بخار متصاعدشده از آن‪،‬‬ ‫محیط مناسبی برای رشد قارچ‌ها و كپك‌ها به وجود نیاورد‪.‬‬ ‫قرار دادن ماشین لباس‌شویی در مكانی مثل حمام‪ ،‬باعث تكثیر‬ ‫قارچ‌ها و كپك‌ها و سرایت آنها به لباس‌های داخل حمام‪ ،‬پرده حمام‬ ‫و لوازمی مثل لیف می‌شود و عاقبت این سرایت چیزی نیست جز‬ ‫ابتال به آلرژی و بیماری‌های پوستی! بنابراین سعی كنید كه ماشین‬ ‫لباس‌شویی‌تان را در محیط‌های باز نگهداری كنید و اگر هم قادر‬ ‫به این كار نیستید‪ ،‬حداقل تا ساعاتی پس از اتمام كارشستشو‪ ،‬در‬ ‫حمام‪ ،‬انباری یا خیاط خلوت‌تان را باز بگذارید‪.‬‬ ‫خطای دوم‪:‬‬ ‫شستن ملحفه‌ها با آب ولرم‪ .‬خیلی‌ها برای حفظ رنگ و رو یا‬ ‫دیرتر كهنه شدن روتختی‪ ،‬روبالشی و ملحفه‌ها‪ ،‬آنها را با دور كند‬ ‫ماشین‌ لباس‌شویی و آب ولرم می‌شویند؛ در حالی كه رابرت ویتز‪،‬‬ ‫میكروبیولوژیست‪ ،‬این كار را تنها یك آب‌تنی لذت‌بخش برای این‌گونه‬ ‫كاالها می‌داند و می‌گوید‪" :‬یكی از بهترین مناطق برای حفظ گرد‬ ‫و غبار و ایجاد آلرژی‪ ،‬روتختی‌ها و روبالشی‌ها هستند‪ ،‬بنابراین همه‬ ‫افراد باید حداقل هر دو هفته یك بار كلیه لوازم خواب‌شان را با آب‬ ‫كام ً‬ ‫ال داغ و با دور تند ماشین لباس‌شویی بشویند و برای جلوگیری‬ ‫از آلرژی‌زا شدن‪ ،‬آنها را درون خانه و به دور از گرد و غبار محیط‬ ‫بیرون از منزل خشك كنند‪".‬‬ ‫خطای سوم‪:‬‬ ‫حبس هوا در ماشین لباس‌شویی‪ .‬كپك‌ها به ندرت در محیط‌های‬

‫خشك تولید می‌شوند اما مناطق مرطوب‪ ،‬جوالنگا ‌ه تولید‬ ‫و تكثیر انواع كپك‌ها هستند‪ .‬تماس كپك با لباس‌ها باعث‬ ‫بروز احتقان‪ ،‬خارش چشم‌ها و خس‌خس سینه در افراد‬ ‫می‌شود‪ .‬این عالیم وقتی به صورت شدید‌تر و گسترده‌تر‬ ‫در فرد ظهور می‌كند كه او به آسم یا‌ آلرژی هم مبتال‬ ‫باشد‪ .‬بنابراین برای جلوگیری از تولید و تكثیر كپك در‬ ‫ن لباس‌شویی‌تان‪ ،‬پس از هر بار شستشوی لباس‌ها‪،‬‬ ‫ماشی ‌‬ ‫ال باز بگذارید تا هوا و بخار درون‌اش كام ً‬ ‫درب آن را كام ً‬ ‫ال‬ ‫خارج شود و محیط خشكی درون ماشین به وجود بیاید‪.‬‬ ‫رابرت ویتز‪ ،‬خشك كر دن الستیك دور در و حتی‬ ‫محفظه درونی ماشین به وسیله یك دستمال خشك را هم برای‬ ‫جلوگیری از حمله كپك‌ها موثر می‌داند‪ .‬او حتی پا را از این حد‬ ‫فراتر گذاشته و می‌گوید‪" :‬برای اطمینان از نسل‌كشی كپك‌ها باید‬ ‫پس از هر باراستفاده‪ ،‬ماشین لباس‌شویی‌تان را با باد سرد سشوار‬ ‫خشك كنید!"‬ ‫خطای چهارم‪:‬‬ ‫شستن لباس زیر با ماشین لباس‌شویی‪ .‬به گفته دكتر چارلز‬ ‫جبرا‪ ،‬استاد میكروبیولوژی دانشگاه آریزونا‪ ،‬لباس‌های زیر یكی از‬ ‫اصلی‌ترین منابع انتشار میكروب در فضاهای بسته و مرطوب‌ هستند‪.‬‬ ‫به همین دلیل بهتر است كه هنگام شستشو با سایر لباس‌ها‪ ،‬درون‬ ‫یك محفظه قرار نگیرند‪ .‬از طرف دیگر‪ ،‬ممكن است آلودگی بیش‬ ‫از حد البسه دیگر به لباس زیر افراد سرایت كند وموجب تحریك‬ ‫پوستی یا حتی عفونت دستگاه تناسلی در آنها شود‪ .‬به عقیده دكتر‬ ‫جبرا‪ ،‬لباس‌های زیر باید با آب كام ً‬ ‫ال داغ و مواد شوینده شسته و‬ ‫برای خشك شدن زیر نور مستقیم آفتاب قرار گیرند‪ .‬او همچنین‬ ‫برای پیشگیری از ماندگاری میكروب‌ها در ماشین‌لباس‌شویی‬ ‫توصیه كرد كه پس از هر سه یا چهار بار استفاده‪ ،‬یك دور آن را به‬ ‫صورت خالی از لباس و ریختن مواد ضدعفونی‌كننده‪ ،‬روشن كنید‪.‬‬ ‫خطای پنجم‪:‬‬ ‫استفاده از شوینده‌های نامناسب‪ .‬بعضی‌ها به خاطر اینكه پوست‬ ‫دست‌شان نسبت به بعضی شوینده‌ها حساس است‪ ،‬ترجیح می‌دهند‬ ‫لباس‌های‌شان را درون ماشین لباس‌شویی بریزند و این‌طوری از‬ ‫هر نوع شوینده‌ای كه دوست داشتند استفاده كنند اما پژوهشگران‬ ‫دانشگاه واشنگتن می‌گویند اگر پوست دست شما نسبت به ماده‬ ‫شوینده خاصی حساسیت دارد‪ ،‬به هیچ‌وجه نباید از آن ماده درون‬ ‫ماشین لباس‌شویی‌تان استفاده كنید زیرا با این كار حساسیت‬ ‫پوستی را به كل بدن‌تان منتقل خواهید كرد‪ .‬آنها همچنین استفاده‬ ‫از شوینده‌ها و نرم‌كننده‌های معطر را برای شستن لباس كودكان‪،‬‬ ‫نوزادان و افراد مبتال به آسم و آلرژی مناسب نمی‌دانند‪ .‬به عالوه‪،‬‬ ‫پژوهشگران معتقدند كه بهتر است لباس نوزادان هم مانند لباس‌های‬ ‫زیر‪ ،‬با دست و با مواد شوینده مالیم شسته شوند‪.‬‬ ‫ادامه در صفحه مقابل‬


‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،77‬جمعه ‪ 16‬دی ‪1390‬‬

‫‪Friday Jan.06. 2012, No. 77‬‬

‫ادامه از صفحه قبل‬ ‫خطای ششم‪:‬‬ ‫رها كردن لباسهای شسته شده برای مدتی طوالنی‪ .‬یكی دیگر‬ ‫از خطاهای نسبتاً رایج و بیماریزا در مورد ماشین لباسشویی‪،‬‬ ‫رها كردن لباسهای شستهشده به مدت طوالنی درون آن است‪.‬‬ ‫در حالیكه به عقیده دكتر جبرا‪ ،‬باقی ماندن لباسهای خیس‬ ‫درون ماشین لباسشویی‪ ،‬بیشتر از ‪ 30‬دقیقه یعنی تولید كپك‬ ‫و باكتریهای آلرژیزا‪ .‬بنابراین به توصیه وی‪ ،‬تنها زمانی ماشین‬ ‫لباسشوییتان را روشن كنید كه مطمئن باشید در خانه هستید‬ ‫و میتوانید پس از پایان شستشو‪ ،‬بالفاصله لباسها را از درون آن‬ ‫خارج كرده و پهن كنید‪.‬‬ ‫خطای هفتم‪:‬‬ ‫پركردن ماشین با لباسهای كثیف از چند روز قبل‪ .‬این خطا از‬ ‫آن دست اشتباههایی است كه اكثر خانمها آن را مرتكب میشوند‪.‬‬ ‫خانمها معموالً برای جلوی چشم نبودن لباسهای كثیف‪ ،‬آنها را‬

‫خدا پشت پنﺠره ایستاده‬

‫جانی كوچولو با پدر و مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزرگ‬ ‫و مادربزرگ رفته بودن به مزرعه‪ .‬مادربزرگ یه تیركمون به جانی‬ ‫داد تا باهاش بازی كنه‪ .‬موقع بازی جانی به اشتباه یه تیر به سمت‬ ‫اردک خونگی مادربزرگش پرت كرد كه به سرش خورد و اونو كشت‪.‬‬ ‫جانی وحشت زده شد‪ ...‬الشه رو برداشت و برد پشت هیزمها قایم‬ ‫كرد‪ .‬وقتی سرشو بلند كرد دید كه خواهرش همه چیزو‪ ...‬دیده‪...‬‬ ‫ولی حرفی نزد‪.‬‬ ‫مادربزرگ به سالی گفت "توی شستن ظرفها كمكم كن" ولی‬ ‫سالی گفت‪" :‬مامان بزرگ جانی بهم گفته كه می خواد تو كارای‬ ‫آشپزخونه كمک كنه" و زیر لبی به جانی گفت‪" :‬اردكه رو یادت‬ ‫میاد؟"‪ ...‬جانی ظرفا رو شست‪.‬‬ ‫بعد از ظهر اون روز پــدربــزرگ گفت كه می خــواد بچه‬ ‫ها رو ببره ماهیگیری ولی مادربزرگ گفت‪" :‬متاسفانه من‬ ‫برای درست كردن شام به كمک سالی احتیاج دارم" سالی لبخندی‬ ‫زد و گفت‪" :‬نگران نباشید چونكه جانی به من گفته می خواد كمک‬ ‫كنه" و زیر لبی به جانی گفت‪" :‬اردكه رو یادت میاد؟"‪ ...‬اون روز‬ ‫سالی رفت ماهیگیری و جانی تو درست كردن شام كمک كرد‪.‬‬ ‫چند روزی به همین منوال گذشت و جانی مجبور بود عالوه‬ ‫بر كارای خودش كارای سالی رو هم انجام بده‪ .‬تا اینكه نتونست‬ ‫تحمل كنه و رفت پیش مادربزرگش و همه چیز رو بهش اعتراف‬ ‫كرد‪ .‬مادربزرگ لبخندی زد و اونو در آغوش گرفت و گفت‪" :‬عزیز‬ ‫دلم می دونم چی شده‪ .‬من اون موقع كنارپنجره بودم و همه چیزو‬ ‫دیدم اما چون خیلی دوستت دارم بخشیدمت‪ .‬من فقط می خواستم‬ ‫ببینم تا كی می خوای به سالی اجازه بدی به خاطر یه اشتباه تو رو‬ ‫در خدمت خودش بگیره!"‬

‫‪7‬‬

‫درون ماشین لباسشویی میریزند تا زمانی كه ماشین كام ً‬ ‫ال پر‬ ‫از لباس شد‪ ،‬آن را روشن كنند‪ .‬غافل از اینكه عرق‪ ،‬رطوبت و‬ ‫آلودگی لباسها میتوانند زمینهساز تولید انواع میكروبها و رخنه‬ ‫كردن آنها درون لباسها شوند‪ .‬میكروبهایی كه در محفظههای ریز‬ ‫لباسها رخنه میكنند تا در فرصت مناسب شروع به فعالیتهایی‬ ‫كنند كه موجب ناراحتیهای پوستی در ما میشود‪.‬‬ ‫خطای هشتم‪:‬‬ ‫شستن كفش و لباسهای گلی با ماشین لباسشویی‪ .‬اگر خسته و‬ ‫كوفته از مسافرت یا كوهنوردی برگشتهاید و حال و حوصله شستن‬ ‫كفش و لباس گلیتان را ندارید‪ ،‬بهتر است به جای پرتاب كردن‬ ‫آنها درون ماشین لباسشویی‪ ،‬گوشه حیاط یا حمام قرارشان دهید‬ ‫تا خوب خستگیتان در برود‪ .‬میكروب و آلودگیهای پنهان شده‬ ‫در گل و الی ممكن است تا مدتها درون ماشین لباسشویی باقی‬ ‫بماند و به سایر لباسهایتان هم نفوذ كند‪ ،‬بنابراین بهتر است‬ ‫لباسهایی كه گل و كثیفی از سر و كولشان باال میرود را با دست‬ ‫بشویید‪.‬‬

‫گذشته شما هرچی كه باشه‪ ،‬هركاری كه كرده باشید‪ ..‬هركاری‬ ‫كه شیطان دایم اون رو به رختون میكشه ( دروغ‪ ،‬تقلب‪ ،‬ترس‪،‬‬ ‫عادتهای بد‪ ،‬نفرت‪ ،‬عصبانیت‪ ،‬تلخی و‪ )...‬هرچی كه هست‪ ...‬باید‬ ‫بدونید كه خدا كنار پنجره ایستاه بوده و همه چیز رو دیده‪ .‬همه‬ ‫زندگیتون‪ ،‬همه كاراتون رو دیده‪ .‬اون میخواد كه شما بدونید كه‬ ‫دوستتون داره و شما رو بخشیده‪ ...‬فقط میخواد ببینه تا كی به‬ ‫شیطان اجازه میدید به خاطر این كارا شما رو در خدمت بگیره!‬ ‫بهترین چیز درباره خدا اینه كه هر وقت ازش طلب بخشایش‬ ‫میكنید نه تنها میبخشه بلكه فراموش هم میكنه‪.‬‬ ‫همیشه به خاطر داشته باشید‪:‬‬

‫»خدا پشت پنﺠره ایستاده«‬

‫مرکز خدمات اهورا‬

‫کادر متخﺼﺺ ما آماده اراﺋه خدمات زیر می باشد‪:‬‬

‫تهیه و تنﻈیﻢ فرمهای مالیاتی شخﺼی‪:‬‬ ‫لﻄﻔ ًا ﺟهت اﻃﻼﻋات بیشتر‬ ‫با تلﻔن ما تماﺱ حاﺻل فرماﺋید‬

‫‪۶٠٤- ٧٨٣- ٠٩۵۵‬‬

‫‪No Income‬‬ ‫‪Employment‬‬ ‫‪Student‬‬ ‫‪Capital Gain‬‬ ‫‪Self _employment‬‬ ‫‪Seniors‬‬

‫با تخفیﻒ ویﮋه برای دانشجویان و سالمندان‬

‫*‬ ‫*‬ ‫*‬ ‫*‬ ‫*‬ ‫*‬


‫‪8‬‬

‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،77‬جمعه ‪ 16‬دی ‪1390‬‬

‫اغتشاش و فشار روحی ناشی از ضربات ناگهانی‬ ‫شرایط دشوار بخشی از جریانات زندگی هستند‪ .‬در مقابل مشکالتی‬ ‫مانند داغدیدگی یا درگیریهای شخصی و کاری باید دست و پنجه نرم‬ ‫کرد و زندگی باید بهر شکلش ادامه پیدا کند‪ .‬ولی گاهی اوقات مردم‬ ‫جدی و‬ ‫با حوادث ناگوار و غیرمنتظره ای مواجه می شوند که تأثیر ّ‬ ‫جدی فیزیکی‬ ‫عمیقی در زندگیشان بجا می گذارد ح ّتی اگر خطرات ّ‬ ‫تجربیات ممکن است دچار‬ ‫آن از بین رفته باشد‪ .‬افرادی با این نوع‬ ‫ّ‬ ‫انعکاسات ناخوشایند و کابوس های وحشتناک شوند که سرانجام‬ ‫ترس و واهمۀ پیچیده ای را بر زندگی آنها غالب می کند و آنها را برای‬ ‫مدتی از نظر روانی فلج می کند‪ .‬اگر این حاالت بیش از یک ماه ادامه‬ ‫پیدا کند‪ ،‬احتمال آنکه آنها به اغتشاش و فشار روحی ناشی از ضربات‬ ‫آنی مبتال شده باشند قریب به یقین است‪.‬‬ ‫اغتشاشات و فشارهای روحی ناشی از ضربات ناگهانی یکی از‬ ‫شرایط متعددی است که بعنوان بیماری اضطراب شناخته شده است‪.‬‬ ‫تقریباً یک نفر از ده نفر مبتال به این بیماری است‪ .‬این نوع بیماری‬ ‫یکی از متداول ترین بیماری های روانی محسوب می شود‪ .‬کودکان‬ ‫و بزرگساالن هر دو می توانند به این بیماری مبتال شوند‪ .‬این بیماری‬ ‫می تواند آنچنان شدید باشد که گاهی فرد را از ادامه به زندگی‬ ‫طبیعی باز دارد‪ .‬خوشبختانه باوجود امکانات درمانی پیشرفته برای‬ ‫این نوع بیماری‪ ،‬افراد مبتال به آن می توانند به زندگی عادی و‬ ‫متعادل خود برگردند‪.‬‬ ‫چه عواملی موجب این بیماری می شوند؟‬ ‫اغتشاش و فشار روحی ناشی از ضربات ناگهانی زمانی در افراد‬ ‫پدیدار می شود که آنها با حوادث وحشتناک‪ ،‬مانند قرار گرفتن در‬ ‫یک صحنه واقعی مرگ یا تهدید به مرگ روبرو شوند که موجب‬ ‫زخمی شدن شدید آنها با اطرافیانشان شده باشد‪ .‬حوادث این چنانی‬ ‫عوامل تحریک کننده فیزیکی و روانی نامیده می شود که ممکن‬

‫‪Friday Jan.06. 2012, No. 77‬‬

‫‪Canadian Mental Health Association-Edmontor Region‬‬

‫فرستنده‪ :‬مهین خدابنده‬

‫است که درمورد یک شخص به تنهایی‪ ،‬یا در یک گروه بزرگ بوجود‬ ‫آید‪ .‬حمالت وحشیانه ای مانند تجاوز جنسی و یا جیب بری‪ ،‬سقوط‬ ‫هواپیما و یا تصادف با اتوموبیل‪ ،‬درگیریهای نظامی‪ ،‬فاجعه های‬ ‫صنعتی و طبیعی مانند زلزله و طوفان‪ ،‬مسائلی هستند که افراد را‬ ‫دچار اغتشاشات و بیماریهای روانی می کنند‪ .‬در بعضی موارد حتی‬ ‫مشاهده کشته شدن و یا آگاه شدن از در معرض خطر بودن یکی از‬ ‫اعضای خانواده یا یک دوست نزدیک می تواند عامل این بیماری شود‪.‬‬ ‫عالئم این بیماری چیستند؟‬ ‫نشانه های این بیماری معموالً در طی سه ماه از آغاز ضربه شروع می‬ ‫شوند‪ ،‬اگر چه گاهی این عالئم خودشان را سالها بعد نشان می دهند‪،‬‬ ‫زمانی و قدرت این عالئم متفاوت هستند‪ ،‬برای برخی از افراد دوران‬ ‫بهبودی در شش ماه و برای برخی دیگر خیلی طوالنی تر انجام می شود‪.‬‬ ‫سه گروه از این عالئم وجود دارند‪ .‬اولین گروه درباره تجربه کردن‬ ‫این حوادث است و از اصلی ترین خصوصیات ویژه این بیماری است‬ ‫که به شکلهای مختلف اتفاق می افتد‪ .‬عام ترین آن به این صورت‬ ‫است که شخص با خاطرات قوی و متناوب یا کابوس ها و بازتاب های‬ ‫ناگهانی از حادثه‪ ،‬اثرات غم انگیز آن را تداعی می کند‪ ،‬همچنین با‬ ‫فرارسیدن سالگرد آن حادثه یا حضور در شرایط خاص که افراد را به‬ ‫یاد آن حادثه می اندازد هم‪ ،‬ناآرامی مفرطی در فرد ایجاد می شود‪.‬‬ ‫اجتناب و بی تفاوتی عاطفی دومین گروه این عالئم هستند و نتیجه‬ ‫ا ّولش آن است که افراد از مواجه شدن با صحنه هایی که آنها را بیاد‬ ‫آن حادثه غم انگیز می اندازد‪ ،‬پرهیز کنند‪ .‬بی حسی و فلج روحی‬ ‫معموالً بعد از آن اتفاق شروع می شود‪ .‬شخص مبتال به این بیماری‬ ‫ممکن است از دوستان و خانواده دست بکشد و بمرور عالقه قبلی‬ ‫اش را به انجام فعالیت های لذتبخش روزانه از دست بدهد و در ابراز‬ ‫احساساتش دچار ناتوانی و اشکال شود‪ ،‬بخصوص با آنانی که زمانی‬ ‫روابط صمیمانه ای داشته است‪ .‬احساس گناه شدید از عام ترین‬ ‫عالئم این بیماری است‪ .‬در موارد نادر اشخاص به درجه ای از کناره‬ ‫گیری از دیگران می رسند که ممکن است از چند دقیقه تا چند روز‬ ‫به طول انجامد‪.‬‬ ‫در آن دوران شخص به راستی تصور می کند که آن شرایط دوباره‬ ‫برایش تکرار شده است و به گونه ای رفتار می کند که گویا همه آن‬ ‫حوادث غم انگیز دوباره در حال اتفاق افتادن هستند‪ .‬سومین گروه‬ ‫عالئم برای این نوع بیماری این است که تغییراتی در روند خواب‬ ‫فرد ایجاد می شود و بیداریش افزایش پیدا می کند‪ .‬بی خوابی برای‬ ‫افراد مبتال به این بیماری که در تمرکز و انجام دادن وظایفشان‬ ‫دچار اشکال می شوند‪ ،‬یک مسأله عادی تلقی می شود که همچنین‬ ‫می تواند پرخاشگری را هم بدنبال داشته باشد‪.‬‬ ‫ادامه در صفحه مقابل‬


9

maghzi@Live.com nedayzan.com

Friday Jan.06. 2012, No. 77

1390 ‫ دی‬16 ‫ جمعه‬،77 ‫گپی با مهاجرین شماره‬

What is about man's responsibilites?

A friend asked! I said: What about ‘him’! She said: What about the man’s responsibility, when there is dissension between his mother and his wife? I said: Always remember that mother should educate and teach her son to be ‘just’ and act wisely, especially when there are problems between his wife and his mother, it is the mother‘s responsibility to give her son enough confidence that he can keep his mother’s love effordlessly but he has to make so much efforts to keep his wife’s love for himself, it is the mother’s responsibility to tell her son that she would never doubt his love for herself but his wife does, of course if he doesn’t act wisely, it is the mother’s responsibility to tell her son that although he is taking his mother’s love for granted but he should never do the same for his wife’s love and telling and teaching him to be ‘just’ and act wisely in the time of dissension instead of being emotional, in the time of war mother should be surrendered no matter whose fault it is to show her deepest love for her son and for the sack of unity in his family, ‫استفاده از دارو می تواند به افراد مبتال به افسردگی و اضطراب ناشی از‬ ‫این بیماری كمک كند و آنها را در دوباره سازی سیستم عادی خوابشان‬ .‫یاری دهد‬ ‫رفتار درمانی شناختی و گروه درمانی غالباً راههای امیدوار كننده ای‬ ‫هستند كه برای این بیماری شناخته شده اند كه اكثراً تحت نظر‬ ،‫مجرب در یک نوع خاص آن مانند مشاوران تجاوزات جنسی‬ ّ ‫متخصصین‬ ‫ همچنین مواجه درمانی كه بیمار تحت شرایط كنترل‬.‫انجام می شوند‬ ‫ تجربیات گذشته را بخاطر آورد‬،‫شده و بخاطر كمک به برطرف كردن آن‬ .‫نیز می تواند سودمند باشد‬

‫تحقیقات در مورد علتها و طرق درمانی این بیماری هنوز ادامه‬ ‫دارد و مشخص كردن بهترین راه درمان برای تک تک انواع این‬ .‫بیماری هم اكنون تحت بررسی و تحقیق است‬

‫ ﻭﻧﻜﻮﻭﺭ‬،‫ ﻣﻬﺮﻭﻳﻪ ﻣﻐﺰی‬: ‫ﻧﻮﺷﺘﻪ‬ By: Mahroyeh Maghzi - Vancouver

it is the mother’s responsibility to sit back and watching her son and his family grow together, it is the mother’s responsibility to let her son free to give all his love to his family in a way that she, his wife, falls in love with him again, since mother knows well that the spiritual -cord between her and her son would never be broken but marriage can! So you had asked me about the man’s responsibility, but I had no choice but to tell you about the mother’s responsibilities since only mother can teach heavenly qualities to her son and educating him, only mother can create a wise - man, a man who knows what to do to make peace between two ‘women’! So to make it short I should say the following words: A wise - man is a sweet ‘fruit’ and /or a ‘sweet red apple’ of the ‘tree’ of the life of a good mother and this ‘fruit’ is destined to be ‘eaten’ by another woman!!! This is the unsolved mystery of the relationship between two women in this world!

‫ادامه از صفحه قبل‬ :‫بیماریهای دیگری که ممکن است با این بیماری همزمان شوند‬ ‫مخدر و مشروبات الكلی‬ ّ ‫افراد مبتال به این بیماری ممكن است به مواد‬ ‫ افسردگی و بیماریهای دیگر مانند نگرانی و اضطراب‬.‫نیز معتاد شوند‬ ‫ اختالالت در كار شكم و روده و‬،‫ دردهای قفسه سینه‬،‫ سرگیجه‬،‫مفرط‬ ‫اختالالت در سیستم ایمنی بدن می توانند به نوعی با این مشكل ارتباط‬ ‫ این عالئم معموالً بعنوان بیماریهای كنترل شده از طرف‬.‫داشته باشند‬ ‫خود افراد درمان می شوند و ارتباطشان با اغتشاشات روانی تنها زمانی‬ ‫ یا با تحقیقات پزشكان‬،‫آشكار می شود كه داوطلبانه توسط خود بیمار‬ ‫برای ارتباط احتمالی این نوع عالئم با حوادث ناگوار و وحشتناكی كه برای‬ .‫ اطالعات مربوط به آن فاش می شود‬،‫شخص اتفاق افتاده است‬ ‫چگونه می توان اﻏتشاﺵ و فشار روحی ناشی از ﺿربات ناگهانی‬ ‫را درمان کرد؟‬


‫‪10‬‬

‫‪arnasim5@gmail.com‬‬

‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،77‬جمعه ‪ 16‬دی ‪1390‬‬

‫امام محمد غزالی‬

‫بنام یگانه دانای مهربان‬

‫قسمت آخر‬

‫در جستجوی حقیقت‬ ‫به باورغزالی‪ ،‬نمی توان باعقل پی به حقایق برد‬ ‫چرا که عقل انسان را از خطر می ترساند و او را‬ ‫به پرهیز از عملی که برایش ضرر دارد وامیدارد‬ ‫ولی عشق از خطر بیم ندارد و به آنچه وظیفه‬ ‫است دستور می دهد تا در آینده نزد خود شرمنده نباشد‪ .‬تاکید‬ ‫دارند که تا چیزی را نفهمد محال است که به قول دیگران اعتماد‬ ‫و آنرا بپذیرد‪ .‬با فالسفه بحث زیاد داشته اند و تمام سیستم های‬ ‫فلسفی را محکوم به بطالن می کند‪ .‬می گویند ماده از بین نمی رود‬ ‫(ام��روزه این مشخص شده است)‪ .‬قسمت اصلی فلسفه غزالی‬ ‫خداشناسی می باشد‪ .‬موفق شد بزرگترین راز هستی را که راز‬ ‫خداوند است بشناسد و چون خدا را شناخت مفتاح کشف اسرار‬ ‫جهان را بدست آورد‪ .‬می گویند این دنیا بهترین دنیای ممکن است‬ ‫(چرا که خداوند بهترین را می سازد)‪ .‬می فرمایند راه عشق راهی‬ ‫دشوار‪ ،‬طوالنی و سلوک در آن مستلزم استعداد مخصوص است‪.‬‬ ‫کسی که در راه عشق قدم می گذارد باید عالوه بر استعداد دارای‬ ‫اراده باشد تا بتواند سختی ها را تحمل کند و از راه راست منحرف‬ ‫نشود‪ .‬هدف غزالی در مجاهده با نفس کشتن غرایض نیست بلکه‬ ‫تصفیه آنهاست‪ .‬تعلیم او رهبانیت نیست اجتناب از حرام است یا‬ ‫اجتناب از تمام آنچه موجب تجاوز به عدالت و حقیقت است‪ .‬به‬ ‫آنچه عقیده داشت عمل کرد‪ ،‬به خود و به مردم دروغ نگفت و ایمان‬ ‫اوست که در مخاطب اثر می کند‪ .‬صحرا از بهترین مکانها برای‬ ‫اندیشیدن به خداوند و اسرار هستی است‪ .‬موسی(ع) با سکونت در‬ ‫صحرا و تفکر درباره خداوند‪ ،‬صدای او را شنیدند‪ .‬محمد(ص) با بسر‬ ‫بردن در صحرا و غار‪ ،‬صدای خدا را توسط جبرییل استماع می کند‪.‬‬ ‫غزالی خاتمیت را قبول دارد و می داند که پیامبر نخواهد شد ولی‬ ‫برآنست که شاید با تفکر درمبدأ و علت ایجاد جهان‪ ،‬به حقیقت پی‬ ‫ببرد‪ .‬لذا راهی صحرا شد و ده سال را در بیابانها به سر برد‪ ،‬جالب‬ ‫توجه ترین بخش زندگی فکری و معنوی او که بر ما مجهول است‪.‬‬ ‫وقتی می گوید از تردید نجات پیداکردم و به درک وجود خدا نایل‬ ‫شدم‪ ،‬مسلماً راست می گوید‪ .‬قبل از هجرت از بغداد نیز صدیق‪ ،‬امین‬ ‫و متواضع اما اهل جدل است که بعد از ده سال آنرا کنار می گذارد‪.‬‬ ‫در "المنقذ من الضالل" راجع به تردید خود به تفصیل سخن گفته و‬ ‫رسیدن به حقیقت را توضیح می دهد ولی می گوید حالی به ایشان‬ ‫دست داده که نمی تواند وصف کند‪ ،‬چیزهایی بر او کشف شده که‬ ‫نمی تواند بیان کند ولی نمی گوید آنحال چه بوده و آن کشف ها‬

‫‪Friday Jan.06. 2012, No. 77‬‬

‫تهیه کننده‪ :‬علی نسیم‬

‫کدامند‪ .‬آنچه مشخص است با عقل به خدا اعتقاد نیافته اند‪.‬‬ ‫می گوید باید مثل من شوید تا آن حال را درک کنید و بدانید‬ ‫خدا وجود دارد‪ .‬غزالی و تصوف ـ طریقه تصوف را از ابوفضل بن‬ ‫محمد فارمدی‪ ،‬پیر طریقتش اخذ‪ ،‬در عبادت و ذکر دستورهایش‬ ‫را بکار بست و مشقت ها برد تا برآنچه می خواست دست یافت‪.‬‬ ‫از استاد دریافت ولی بدین قناعت نکرد و خود در سیر و سلوک‬ ‫کوشش بسیار نمود تا جایی که حقایق بر او مکشوف و به یقین‬ ‫رسید‪ .‬ورود ایشان در مسلک صوفیه و تالیفاتش در عالم تصوف‪،‬‬ ‫انقالبی عظیم بوجود آورد و این فن هم مانند فلسفه از عصر او‬ ‫به بعد رنگ دیگری بخود گرفت‪ .‬تصوف در قرن پنجم نمو کامل‬ ‫نمود و میوه های شیرین داد‪ ،‬از جمله اند‪ :‬سنایی‪ ،‬شیخ شهاب‬ ‫الدین سهروردی مولف حکمت االشراق‪ ،‬احمد غزالی‪ ،‬عین القضات‬ ‫همدانی‪ ،‬عطار نیشابوری‪ ،‬موالنا جالل الدین بلخی‪ ،‬شهاب الدین‬ ‫سهروردی مولف عوارف المعارف‪ ،‬سعدی شیرازی‪ ،‬فخرالدین عراقی‪،‬‬ ‫افضل الدین کاشانی‪ ،‬محی الدین عربی‪ ،‬حافظ شیرازی‪ ،‬شاه نعمت‬ ‫الله کرمانی‪ ،‬شیخ صفی الدین اردبیلی‪ ،‬شیخ زاهد گیالنی‪ ،‬شیخ‬ ‫محمود شبستری صاحب گلشن راز و بسیاری دیگر‪.‬‬ ‫سه نفر تصوف را دوام بخشیده اند‪ :‬غزالی در اخالق‪ ،‬ابن‬ ‫عربی در معرفت نظری و موالنا در ذوق و سلوک مراجع ـ از کتب‬ ‫"غزالی در بغداد" ادوارد توماس‪ ،‬ترجمه ذبیح اله منصوری‪" ،‬غزالی‬ ‫نامه" تالیف جالل الدین همایی‪" ،‬تصوف اسالمی و رابطه انسان و‬ ‫خدا" رینولد نیکلسون‪ ،‬ترجمه محمد رضا شفیعی کدکنی‪" ،‬فرار‬ ‫از مدرسه" تالیف عبدالحسین زرین کوب و "المنقذ من الضالل"‪،‬‬ ‫اینترنت و عالقمندی به ایشان‪ ،‬در تنظیم این مقاله بهره بر ده ام‪.‬‬ ‫تالیفات ـ هیچ متفکر اسالمی به اندازه ایشان‪ ،‬تالیفات ندارد‪457 .‬‬ ‫کتاب منسوب به ایشان است که طبق روایتی از خودشان حدود ‪70‬‬ ‫کتاب‪ ،‬اصلی است‪" .‬احیا العلوم" ره آورد ده ساله‪ ،‬در کتب اخالقی‬ ‫نظیر ندارد و هر کس بعد از او در علم اخالق نوشته‪ ،‬از آن سودی‬ ‫برده است‪".‬کیمیای سعادت" تحریر فارسی "احیا العلوم" و بعد از‬ ‫مراجعت به طوس تالیف و "المنقذ من الضالل" که چگونگی تحول‬ ‫و انقالب را درایشان نشان می دهد بعد از آن دو نگاشته شده است‪.‬‬ ‫بعنوان اختتام‪ :‬زندگی غزالی به دنیای اسالم آموخت که همه‬ ‫چیز را می توان فدای "حقیقت" کرد‪ .‬او جستجوگر صمیمانه‬ ‫حقیقت و اهل تحقیق نه تقلید‪ ،‬بود‪.‬‬ ‫در موقع مرگ به اندرزخواهی چنین می گوید‪ :‬از اخالص‬ ‫غافل مشو‪.‬‬

‫آرزوی روشنی دل برایتان دارم‬


11

Friday Jan.06. 2012, No. 77

1390 ‫ دی‬16 ‫ جمعه‬،77 ‫گپی با مهاجرین شماره‬

Life is a choice. It is YOUR life. Choose consciously, choose wisely, By: Bronnie Ware choose honestly. Choose happiness. This article is written by Bronnie Ware, a palliative care worker who has worked with a countless number or patients who are sadly seeing their last days on earth. When Bronnie had questioned the patience about any regrets they had or anything they would do differently, common themes surfaced again and again. Here are the most common five:

for a mediocre existence and never became who they were truly capable of becoming. We cannot control the reactions of others. However, although people may initially react when you change the way you are by speaking honestly, in the end it raises the relationship to a whole new and healthier level. Either that or it releases the unhealthy relationship from your life. Either way, you win.

1. I wish I’d had the courage to live a life true to myself, not the life others expected of me. This was the most common regret of all. When people realize that their life is almost over and look back clearly on it, it is easy to see how many dreams have gone unfulfilled. Most people have had not honored even a half of their dreams and had to die knowing that it was due to choices they had made, or not made. It is very important to try and honor at least some of your dreams along the way. From the moment that you lose your health, it is too late. Health brings a freedom very few realize, until they no longer have it.

4. I wish I had stayed in touch with my friends Often they would not truly realize the full benefits of old friends until their dying weeks and it was not always possible to track them down. Many had become so caught up in their own lives that they had let golden friendships slip by over the years. There were many deep regrets about not giving friendships the time and effort that they deserved. Everyone misses their friends when they are dying. It is common for anyone in a busy lifestyle to let friendships slip. But when you are faced with your approaching death, the physical details of life fall away. People do want to get their financial affairs in order if possible. But it is not money or status that holds the true importance for them. They want to get things in order more for the benefit of those they love. Usually though, they are too ill and weary to ever manage this task. It all comes down to love and relationships in the end. That is all that remains in the final weeks, love and relationships.

2. I wish I didn’t work so hard - This came from every male patient that I nursed. They missed their children’s youth and their partner’s companionship. Women also spoke of this regret. But as most were from an older generation, many of the female patients had not been breadwinners. All of the men I nursed deeply regretted spending so much of their lives on the treadmill of a work existence. By simplifying your lifestyle and making conscious choices along the way, it is possible to not need the income that you think you do. And by creating more space in your life, you become happier and more open to new opportunities, ones more suited to your new lifestyle. 3. I wish I’d had the courage to express my feelings - Many people suppressed their feelings in order to keep peace with others. Many developed illnesses relating to the bitterness and resentment they carried as a result. As a result, they settled

5. I wish that I had let myself be happier. This is a surprisingly common one. Many did not realize until the end that happiness is a choice. They had stayed stuck in old patterns and habits. The socalled ‘comfort’ of familiarity overflowed into their emotions, as well as their physical lives. Fear of change had them pretending to others, and to their selves, that they were content. When deep within, they longed to laugh properly and have silliness in their life again. When you are on your deathbed, what others think of you is a long way from your mind. How wonderful to be able to let go and smile again, long before you are dying.


Friday Jan.06. 2012, No. 77

12

1390 ‫ دی‬16 ‫ جمعه‬،77 ‫گپی با مهاجرین شماره‬

Very Important about your cellphone Part 1 Communication connection between two mobile 1. When the caller start the call the electro magnetic field transmit from his mobile antenna which received by the closest base station “BS”. 2. The signal transmit from the BS to the switching center “SC” in order to chcek the authentication of the caller and receiver. 3. After that the SC will transmit the signal to the closest BS in the receiver side. 4. Next the BS is going to transmit electro magnetic waive which should be received by the receiver mobile antenna. 5. Finally after the receiver open the line the two way communication connection establish between two persons.

How the radiation is produced by a cell phone? * Cell phone radiation is transmitted by cell phone antenna in all directions. * Most of the energy lost in the space. * Part of the energy received by base station. * Part of the energy is incident on human head.

Electro magnetic signal transmit from cell phone antenna Note: The increased use of cell phones has brought about serious concerns regarding the probable health hazards. This is because mobile phones use electromagnetic radiation in the microwave range.

Maximum Power Transmit * The Federal Communications Commission sets specific absorption rate “SAR” standard which is acceptable power radiation for cell phones must not exceed 1.6W/Kg. * The lower the SAR the better the phone, from a potential healt hazard.

There are three ways to found SAR

1. From the user manual of your mobile phoen. 2. Visit mobile manufacturers from web site and select your mobile phone model http://www.mmfai.info/public/sar.cfm 3. Enter Federal Communications Commission website and write your mobile FCCID Number in the FCCID http://www.fcc.gov/oet/ea/fccid/

Continued next month


‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،77‬جمعه ‪ 16‬دی ‪1390‬‬

‫‪Friday Jan.06. 2012, No. 77‬‬

‫‪13‬‬

‫نکات پزشکی‬ ‫دیگر نگران تیغ ماهی نباشید‬ ‫خیلی ها خوردن ماهی را دوست دارند اما ازگیر کردن تیغ ماهی‬ ‫در گلو می ترسند اگر خدایی ناکرده تیغ گیر کرد چند حبه زیتون‬ ‫در ظرفی بریزید و با یک لیوان آب چند دقیقه بجوشانید بعد آب را‬ ‫صاف کرده و کم کم آب را بخورید چند دقیقه بعد احساس راحتی‬ ‫خواهید کرد‪.‬‬ ‫یک آزمایش کوچک بکنید چند حبه زیتون بجوشانید و در آبش‬ ‫چند تا تیغ ماهی بگذارید چند دقیقه بعد تیغها نرم خواهد شد مثل‬ ‫ماکارونی‪.‬‬

‫بهترين زمان مصرف ماست‬ ‫آیا می دانید که در قدیم‪ ،‬ماست به عنوان میان وعده مصرف‬ ‫می شده است! امروزه در اکثر سفره ما ایرانیان‪ ،‬ماست همراه غذا‬ ‫مصرف می شود و متاسفانه مردمان امروزی‪ ،‬بدون آن که از خوب و‬ ‫بد بودن آن آگاه باشند‪ ،‬آن را به این شکل مصرف و کودکان خود را‬ ‫نیز به خوردن آن تشویق کرده و آنان را نیز به این رویه اشتباه عادت‬ ‫می دهند و ناخواسته به مرور زمان بر بیماری ها و مشکالت خود و‬ ‫خانواده شان می افزایند و هرگز نمی فهمند که چوب ندانم کاری های‬ ‫خودشان را می خورند‪ .‬باید بدانیم که خوردن ماست همراه با غذا‬ ‫هرگز توصیه نمی شود‪ ،‬زیرا مخلوطی که ماست همراه غذاهای پختنی‬ ‫به ویژه غذاهای گوشتی تولید می کند‪ ،‬مخلوط سالمی نمی باشد‪.‬‬ ‫ماست را در قدیم همراه غذا نمی خورند‪ ،‬بلکه به صورت میان وعده‬

‫سخنان بزرگان‬ ‫مونتسکیو‪ :‬آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق‬ ‫می گردد ولی او می خواهد خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل‬ ‫است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از آنچه هستند تصور می کند‪.‬‬ ‫ابن سینا‪ :‬من در میان موجودات از گاو خیلی می‌ترسم‪ .‬زیرا عقل‬ ‫ندارد و شاخ هم دارد!‬ ‫نارسیس‪ :‬لشکر گوسفندان که توسط یک شیر اداره می‌شود‪ ،‬می‌تواند‬ ‫لشکر شیران را که توسط یک گوسفند اداره می‌شود‪ ،‬شکست دهد‪.‬‬ ‫جورج برنارد شاو‪ :‬مدتها پیش آموختم که نباید با خوک کشتی‬ ‫گرفت‪ ،‬خیلی کثیف می‌‌شوی و مهم‌تر آنکه خوک از این کار لذت می‌برد‪.‬‬

‫مصرف می شده است‪ .‬داخل ماست دانه هایی مانند گردو‪ ،‬کشمش‪،‬‬ ‫بادام زمینی‪ ،‬پسته و فندق را می ریختند و به صورت عصرانه یا‬ ‫چاشت به عنوان میان وعده میل می کردند‪ .‬با این کار اثر بدی که‬ ‫ماست همراه با غذا‪ ،‬در تولید مخلوط ناسالم دارد از بین می رود‬ ‫(چرا که با فاصله از غذا مصرف می گردد)‪ ،‬و بعد سردی ماست نیز‬ ‫گرفته می شود‪ .‬برای بچه ها و سالمندان خوردن ماست به صورت‬ ‫تکمیلی توصیه می گردد‪ .‬بیشتر بچه ها ی امروزی ماست را خیلی‬ ‫دوست دارند‪ ،‬لذا به جای دادن ماست همراه غذا به کودکان‪ ،‬توصیه‬ ‫می گردد ماست به همراه دانه های خوراکی به صورت میان وعده یا‬ ‫حتی در برخی مواقع به عنوان غذا (بدون این که در کنار آن غذای‬ ‫پختنی دیگری مصرف شود) با مقداری نان سنگک خورده شود‪.‬‬ ‫حتی می توان با کمی دم کرده زعفران هم سردی ماست را گرفت و‬ ‫هم آن را رنگی کرد تا برای کودکان جذاب تر گردد‪ .‬آب لبوی پخته‬ ‫شده نیز برای جذاب کردن رنگ ماست پیشنهاد می شود‪.‬‬ ‫تذکر‪:‬‬ ‫* خور دن ماست با سرکه (ترشیجات) یا آبلیمو در دراز مدت‬ ‫باعث لک های پوستی می شود‪.‬‬ ‫* خوردن ماست با ماهی آن هم در یک شب زمستانی با توجه به‬ ‫این که هر دوی این خوراکها سرد هستند و طبیعت زمستان و شب‬ ‫نیز هر دو سرد می باشند‪ ،‬افراد مخصوصاً سالمندان را که طبیعت‬ ‫سنی آنان نیز سرد است در هنگام خواب (که آن هم دارای طبیعت‬ ‫سرد است)‪ ،‬مستعد یک سکته مغزی می کند‪.‬‬

‫انیشتین‪ :‬دنیا جای خطرناکی برای زندگی است‪ .‬نه به خاطر مردمان‬ ‫شرور‪ ،‬بلکه به خاطر کسانی که شرارتها را می بینند و کاری درمورد آن‬ ‫انجام نمی دهند‪.‬‬ ‫نلسون ماندال‪ :‬بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با‬ ‫کسی‪...‬‬ ‫آلبرت انیشتین‪ :‬یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را‬ ‫داریم که برخی دیگر حسرتش را مثل‪ :‬بابا‪ ،‬مامان‪ ،‬پدربزرگ‪...‬‬ ‫چارلز استیون هامبی‪ :‬روان‌نژندها توی آسمان قصرها می‌سازند‪.‬‬ ‫روان‌پریش‌ها توی آن‌ها زندگی می‌کنند روان‌پزشک‌ها می‌روند اجاره‌ها‬ ‫را می‌گیرند‪.‬‬ ‫جی‪‌.‬ام‪ .‬بری‪ :‬می‌شود از امشب قانون تازه‌ای در زندگی بنا بگذاریم؟‬ ‫همواره بکوشیم قدری بیش‌تر از نیاز‪ ،‬مهربان‌ باشیم‪.‬‬


‫‪14‬‬

‫‪Friday Jan.06. 2012, No. 77‬‬

‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،77‬جمعه ‪ 16‬دی ‪1390‬‬

‫قطعه ی گم شده‬ ‫برخي بيش از اندازه‪ ،‬قطعه گم شده‬ ‫دارند و چنان تهي اند و روحشان چنان‬ ‫گرفتار حفره هاي خالي است كه تمام‬ ‫روح ما نيز كفاف پر كردن يك حفره‬ ‫خالي درون آنان را ندارد ‪.‬‬ ‫برخي ديگر نيز بيش از اندازه قطعه‬ ‫دارند و هيچ حفره اي‪ ،‬هيچ خالئي‬ ‫ندارند تا ما برايشان پُركنيم‪.‬‬

‫«قسمت دوم»‬ ‫مي گويد و مي رود‪.‬‬ ‫و آغاز راه برايت دشوار است‪.‬‬ ‫اين آغاز‪ ،‬اين زايش‌‪ ،‬برايت سخت‬ ‫دردناك است‪.‬‬ ‫وداع با دوران كودكي دردناك‬ ‫است‪‌،‬كامل شدن دردناك است‪ ،‬اما گريزي نيست‪.‬‬ ‫و تو آهسته آهسته بلند مي شوي‪ ،‬و راه مي افتي ومي روي‪.‬‬

‫برخي هرگز ما را نمي بينند و نمي يابند‬ ‫و برخي ديگر بيش از اندازه به ما خيره‬ ‫مي شوند‪.‬‬

‫و در اين راه رفتن دست و بالت‬ ‫بارها زخمي مي شود‪.‬‬

‫بعضي وقت ها هم بعضي ها توي زندگي تو راه مي يابند‪ ،‬اما‬ ‫هیچگاه تو را نمي فهمند‪ .‬مثل شمع کوچکی که راهت را کمی‬ ‫روش��ن ک��رده اس��ت ول��ی دستت را‬ ‫سوزانده است‪.‬‬

‫اما آبدیده مي شوي و مي آموزي‬ ‫كه از جاده هاي ناشناس نهراسي از‬ ‫مقصد بي انتها نهراسي‪ ،‬از نرسيدن‬ ‫نهراسي‪ .‬و تنها بروي و بروي و بروي‬

‫گاه ما براي يافتن گمشده خويش‪،‬‬ ‫خود را مي آراييم‪ .‬گاه براي يافتن (او)‬ ‫به دنبال پول‪ ،‬علم‪ ،‬مقام‪ ،‬قدرت و همه‬ ‫چيز مي رويم‪ .‬و همه چيز را به كف مي‬ ‫آوريم و اما (او) را از كف مي دهيم‪.‬‬ ‫گاهي اويي را كه دوست مي داري‬ ‫احتياجي به تو ندارد‪ ،‬زيرا تو او را‬ ‫كامل نمي كني‪.‬‬ ‫تو قطعه گمشده او نيستي‪.‬‬ ‫تو قدرت تملك او را نداري‪.‬‬ ‫گاه نيز چنين كسي تو را رها مي كند‪.‬‬ ‫و گاهي نيز چنين كسي به تو مي آموزد كه خود نيز كامل باشي‬ ‫بي نياز از قطعه هاي گم شده‪.‬‬ ‫او شايد به تو بياموزد كه خود به تنهايي سفر را آغاز كني‪ ،‬راه‬ ‫بيفتي‪ ،‬حركت كني‪.‬‬ ‫او به تو مي آموزد و تو را ترك مي كند‪.‬‬ ‫اما پيش از خداحافظي مي گويد‪ :‬شايد روزي به هم برسيم‪.‬‬

‫***‬ ‫آنقدر زمین خورده ام‬ ‫که بدانم برای برخاستن‬ ‫نه دستی از برون‬ ‫که همتی از درون‬ ‫الزم است‬ ‫حاال اما‬ ‫نمی خواهم برخیزم‬ ‫می خواهم اندکی بیاسایم‬ ‫فردا‬ ‫برمی خیزم‬ ‫وقتی که فهمیده باشم چرا‬ ‫زمین خورده ام‬


‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،77‬جمعه ‪ 16‬دی ‪1390‬‬

‫‪Friday Jan.06. 2012, No. 77‬‬

‫‪15‬‬

‫حکایت آموزنده‬ ‫سعی كن در زندگی همیشه راههای خوب و درست‬ ‫انتخاب كنی‬ ‫روزگ��اری یک کشاورز در روستایی‬ ‫زندگی می کرد که باید پول زیادی را‬ ‫که از یک پیرمرد قرض گرفته بود‪ ،‬پس‬ ‫می داد‪.‬‬ ‫کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی‬ ‫ها آرزوی ازدواج با او را داشتند‪ .‬وقتی‬ ‫پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی‬ ‫تواند پول او را پس بدهد‪ ،‬پیشهاد یک‬ ‫معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز‬ ‫ازدواج کند بدهی او را می بخشد و‬ ‫دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کاله بردار‬ ‫برای اینکه حسن نیت خود را نشان بدهد گفت‪ :‬اص ً‬ ‫ال یک کاری‬ ‫می کنیم‪.‬‬ ‫من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی‬ ‫می اندازم‪ ،‬دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون‬ ‫بیاورد‪ .‬اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و‬ ‫بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد الزم‬ ‫نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود‪ ،‬اما اگر‬ ‫او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود‪.‬‬ ‫این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از‬ ‫سنگریزه بود‪ .‬در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت‪.‬‬ ‫دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از‬ ‫زمین برداشت و داخل کیسه انداخت‪ .‬ولی چیزی نگفت!‬ ‫سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه‬ ‫بیرون بیاورد‪.‬‬

‫‪2‬ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب‬ ‫کرده است‪.‬‬ ‫‪3‬ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با‬ ‫پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیفتد‪.‬‬ ‫لحظه ای به این شرایط فکر کنید‪ .‬هدف این حکایت‬ ‫ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که‬ ‫اصطالحاً جنبی نامیده می شود‪ .‬معضل این دختر‬ ‫جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد‪.‬‬ ‫به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید‪ ،‬اگر شما‬ ‫بودید چه کار می کردید؟!‬ ‫و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد‪:‬‬ ‫دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو‬ ‫سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی‪ ،‬بدون اینکه‬ ‫سنگریزه دیده بشود‪ ،‬وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین‬ ‫افتاده‪ .‬پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر‬ ‫غیرممکن بود‪.‬‬ ‫در همین لحظه دخترک گفت‪ :‬آه چقدر من دست و پا چلفتی‬ ‫هستم! اما مهم نیست‪ .‬اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است‬ ‫دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه‬ ‫رنگی بوده است‪...‬‬ ‫و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود‪ ،‬پس باید طبق‬ ‫قرار‪ ،‬آن سنگریزه سفید باشد‪ .‬آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری‬ ‫خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و‬ ‫دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است‪.‬‬ ‫نتیجه ای که ‪ 100‬درصد به نفع آنها بود‪.‬‬ ‫‪1‬ـ همیشه یک راه حل برای مشکالت پیچیده وجود دارد‪.‬‬

‫تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید؟ چه توصیه ای‬ ‫برای آن دختر داشتید؟‬

‫‪2‬ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه خوب به مسایل نگاه‬ ‫نمی کنیم‪.‬‬

‫اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که‬ ‫سه امکان وجود دارد‪:‬‬

‫‪3‬ـ هفته شما می تواند سرشار از افکار و ایده های مثبت و‬ ‫تصمیم های عاقالنه باشد‪.‬‬

‫‪1‬ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند‪.‬‬


‫‪16‬‬

‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،77‬جمعه ‪ 16‬دی ‪1390‬‬

‫‪Friday Jan.06. 2012, No. 77‬‬

‫روشهای مبارزه با استرش‬ ‫اول اینکه از استرسهایتان حرف بزنید‪:‬‬ ‫ن قرص‪ ،‬گیر بیاورید و کل بدبختی‌ها و‬ ‫یک آدم صبور و ده ‌‬ ‫جفتک هایی که از "االغ زندگی" خورده‌اید را با او تقسیم کنید…‬ ‫بازگو کردن مشکالت‪ ،‬وزن آنها را کم می کند… عالوه بر آن‬ ‫معموالً وقتی سفره دلتان را جلو کسی باز می‌کنید‪ ،‬او هم سفره‬ ‫خودش را برایتان باز می کند و یحتمل می فهمید که شما در این‬ ‫دنیا‪ ،‬تنها آدم کتک خورده نیستید‪ ...‬و این یعنی آرامش‪.‬‬ ‫دوم اینکه فقط به زمان حال فکر کنید‪:‬‬ ‫گذشته‌تان و آینده‌تان را خیلی جدی نگیرید…‬ ‫اص ً‬ ‫ال پاپیچ خرابکاریها و کوتاهی‌هایی که در گذشته در حق‬ ‫خودتان کرده‌اید‪ ،‬نشوید‪.‬‬ ‫همه همینطور بوده‌اند و انگشت فرو کردن در زخمهای قدیمی‪،‬‬ ‫هیچ فایده‌ای جز چرکی شدن آنها ندارد‪.‬‬ ‫آینده را هم که رسماً باید به هیچ کجایتان حساب نیاورید‪.‬‬ ‫ترس از حوادث و رخدادهای احتمالی‪ ،‬حماقت محض است‪.‬‬ ‫فکر هر چیزی‪ ،‬از خود آن چیز معموالً سخت‌تر و دردناک‌تر‬ ‫است…‬ ‫سوم اینکه به خودتان استراحت بدهید‪:‬‬ ‫حاال می‌گویم استراحت‪ ،‬یک هو فکرتان نرود به سمت یک ماه‬ ‫عشق و حال وسط سواحل هاوایی…! وسط همه گرفتاریها و استرسها‬ ‫و بدبختی‌هاتون‪!!!...‬‬ ‫آدم می تواند خیلی شیک به خود‪ ،‬مرخصی چند ساعته بدهد…‬ ‫کمی تنهایی‪ ،‬کمی بچگی کردن‪ ،‬کمی خریت یا هر چیز نامتعارفی‬ ‫که شاید دوست داشته باشید‪ .‬که کمی از دنیای واقعی دورتان کند‬ ‫و خستگی را بگیرد…‬ ‫مثل نهنگ‌ها که هر از چندگاهی به باالی آب می‌آیند و نفسی‬ ‫تازه می‌کنند و دوباره به زیر آب برمی‌گردند…‬ ‫چهارم اینکه تن‌‌تان را بجنبانید‪:‬‬ ‫ورزش قاتل استرس است‪...‬‬ ‫لزومی هم ندارد که وقتی می‌گوییم ورزش‪ ،‬خودتان را موظف‬ ‫کنید روزی هزار بار وزنه یک تنی بزنید و به اندازه گوریل بازو‬ ‫دربیاورید…‬

‫همچین که یک جفتک چارکش منظم و خفیف در روز داشته‬ ‫باشید‪ ،‬کلی موثر است…‬ ‫از من به شما نصیحت…‬ ‫پنجم اینکه واقع‌بین باشید‪:‬‬ ‫ما ملت شریف‪ ،‬بیشتر استرسمان بابت چیزهایی است که کنترلی‬ ‫روی آنها نداریم…‬ ‫داستان‪ ،‬مثل آمپول زدن می ماند… وقتی اصغر آمپول‌زن‪ ،‬قرار‬ ‫است ماتحت مریض را نوازش کند‪ ،‬حتماً این کار را می‌کند و حاال‬ ‫اگر عضله آنجایت را بخواهی سفت کنی‪ ،‬هیچ خاصیتی ندارد اال‬ ‫اینکه درد آمپول بیشتر می‌شود…‬ ‫گاهی مواقع باید واقع‌بین بود و عضله‌ها را شل کرد که دردش‬ ‫کمتر شود…‬ ‫ششم اینکه زندگی‌تان‪ ،‬میدان و مسابقه اسب‌دوانی نیست‪:‬‬ ‫خودتان را دائم با دیگران مقایسه نکنید… مقایسه کردن و‬ ‫"رقابت‌پیشگی"‪ ،‬استرس‌زا است…‬ ‫اینکه جاسم فوق‌لیسانس دارد و من ندارم و قاسم المبورگینی‬ ‫دارد و من ندارم و عبود فالن دارد و من ندارم‪ ،‬شما را دقیقاً می‌کند‬ ‫همان اسب مسابقه که همه عمرش را بابت هویج ِ سر چوب‪ ،‬دویده‬ ‫وبه هیچ کجا هم نرسیده…‬ ‫زندگی مسخره‌تر از چیزی است که شما فکرش رامی‌کنید…‬ ‫هیچ دونفری لزوما نباید مثل هم باشند…‬ ‫خودتان باشید…‬ ‫هفتم اینکه از مواجهه با عوامل "ترس‌زا" هراس نداشته‬ ‫باشید‪:‬‬ ‫مثال ساده آن‪ ،‬دندانپزشک است…‬ ‫وقتی دندان خراب دارید‪ ،‬یک کله پیش دکتر بروید و درستش‬ ‫کنید… نه اینکه مثل بز بترسید و یک عمر را از ترس دندانپزشک‪ ،‬با‬ ‫درد آن بسازید و همه لقمه‌هایتان را با یکطرفتان بجوید…‬ ‫نیم ساعت جنگیدن با درد‪ ،‬بهتر از یک عمر زندگی با ترس ِ درد‬ ‫است…‬ ‫ترس‪ ،‬استرس می زاید‬ ‫ادامه در صفحه مقابل‬


‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،77‬جمعه ‪ 16‬دی ‪1390‬‬

‫‪Friday Jan.06. 2012, No. 77‬‬

‫‪17‬‬

‫قوانین زندگی‬ ‫قانون یكم‪:‬‬ ‫به شما جسمی داده می‌شود‪ .‬چه جسمتان را دوست داشته یا از‬ ‫آن متنفر باشید‪ ،‬باید بدانید كه در طول زندگی در دنیای خاكی با‬ ‫شماست‪.‬‬ ‫قانون دوم‪:‬‬ ‫در مدرسه‌ای غیررسمی و تمام وقت نام‌نویسی كرده‌اید كه‬ ‫"زندگی" نام دارد‪ .‬در این مدرسه هر روز فرصت یادگیری دروس‬ ‫را دارید‪ .‬چه این درس‌ها را دوست داشته باشید چه از آن بدتان‬ ‫بیاید‪ ،‬پس بهتر است به عنوان بخشی از برنامه آموزشی برایشان‬ ‫طرح‌ریزی كنید‬ ‫قانون سوم‪:‬‬ ‫اشتباه وجود ندارد‪ ،‬تنها درس است‪ .‬رشد فرآیند آزمایش است‪،‬‬ ‫یك سلسله دادرسی‪ ،‬خطا و پیروزی‌های گهگاهی‪ ،‬آزمایش‌های ناكام‬ ‫نیز به همان اندازه آزمایش‌های موفق بخشی از فرآیند رشد هستند‬ ‫قانون چهارم‪:‬‬ ‫درس آنقدر تكرار می‌شود تا آموخته شود‪ .‬درس‌ها در اشكال‬ ‫مختلف آنقدر تكرار می‌شوند‪ ،‬تا آنها را بیاموزید‪ .‬وقتی آموختید‬ ‫می‌توانید درس بعدی را شروع كنید‪ ،‬بنابراین بهتر است زودتر‬ ‫درس‌هایتان را بیاموزید‬ ‫قانون پنجم‪:‬‬

‫درسی نباشد‪ .‬اگر زنده هستید درس‌هایتان را نیز باید بیاموزید‪.‬‬ ‫قانون ششم‪:‬‬ ‫قضاوت نكنید‪ ،‬غیبت نكنید‪ ،‬ادعا نكنید‪ ،‬سرزنش نكنید‪ ،‬تحقیر و‬ ‫مسخره نكنید‪ ،‬وگرنه سرتون میاد‪ .‬خداوند شما را در همان شرایط‬ ‫قرار می‌دهد تا ببیند شما چكار می‌كنید‪.‬‬ ‫قانون هفتم‪:‬‬ ‫دیگران فقط آینه شما هستند‪ .‬نمی‌توانید از چیزی در دیگران‬ ‫خوشتان بیاید یا بدتان بیاید‪ ،‬مگر آنكه منعكس كننده چیزی باشد‬ ‫كه درباره خودتان می‌پسندید یا از آن بدتان می‌آید‪.‬‬ ‫قانون هشتم‪:‬‬ ‫انتخاب چگونه زندگی كردن با شماست‪ .‬همه ابزار و منابع مورد‬ ‫نیاز را در اختیار دارید‪ ،‬این كه با آنها چه می‌كنید‪ ،‬بستگی به‬ ‫خودتان دارد‪.‬‬ ‫قانون نهم‪:‬‬ ‫جواب‌هایتان در وجود خودتان است‪ .‬تنها كاری كه باید بكنید این‬ ‫است كه نگاه كنید‪ ،‬گوش بدهید و اعتماد كنید‪.‬‬ ‫قانون دهم‪:‬‬ ‫خیرخوا ِه همه باشید تا به شما نیز خیر برسد‪.‬‬

‫آموختن پایان ندارد‪ .‬هیچ بخشی از زندگی نیست كه در آن‬ ‫ادامه از صفحه قبل‬ ‫هشتم اینکه خوب بخورید و بخوابید‪:‬‬ ‫و شعارتان "قبر بابای دنیا" باشد‪:‬‬ ‫آدمی که درست نخوابد و نخورد‪ ،‬مغزش درست کارنمی‌کند…‬ ‫مغز علیل هم‪ ،‬عادت دارد همه چیز را سخت و مهلک نشان‬ ‫دهد…‬ ‫آدم وقتی گرسنه و خسته است‪ ،‬یک وزنه یک کیلویی را هم‬ ‫نمی‌تواند بلند کند‪ ،‬چه برسد به یک فکر چند کیلویی…!!‬ ‫نهم اینکه بخندید‪:‬‬

‫همه مشکل دارند…‬ ‫من دارم‪ ،‬شما هم دارید… همه بدبختی داریم‪ ،‬گرفتاری داریم و‬ ‫این موضوع تابع محل جغرافیایی آدمها هم نیست…‬ ‫یاد بگیرید بخندید… به ریش دنیا و مشکالت بخندید…‬ ‫به بدبختی‌ها بخندید… به من که دو ساعت صرف نوشتن این‬ ‫موضوع کردم‪ ،‬بخندید…‬ ‫به خودتان بخندید…‬ ‫دو بار اولش سخت است‪ ،‬اما کم کم عادت میکنید و می‌بینید که‬ ‫رابطه خنده و گرفتاری‪ ،‬مثل رابطه خیار است و سوختگی پوست…‬ ‫درمانش نمی‌کند اما دردش را کم می کند‪.‬‬


‫‪18‬‬

‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،77‬جمعه ‪ 16‬دی ‪1390‬‬

‫‪Friday Jan.06. 2012, No. 77‬‬

‫ویتامین ‪ F‬من‬ ‫چرا من مجموعه ای از دوستان متفاوت را دارم؟‬ ‫* چگونه می شود که با تمامی آنها ارتباط داشته باشم؟‬ ‫* من فکر می کنم هر یک بمن کمک می کنند که یک قسمت‬ ‫مشخص از من نمایان گردد‪.‬‬ ‫* وقتی با یکی از آنها هستم بسیار آدم مودبی جلوه می کنم‪.‬‬ ‫* با دیگری دوست دارم جوک بگویم‪.‬‬ ‫* با یکی از آنان راجع به موضوعات مهم تبادل نظر می کنم‪.‬‬ ‫* با دیگری راجع به هر چیز ساده ای می خندیم‪.‬‬ ‫* با مجموعه ای دیگر در کافی شاپ می نشینم و قهوه و کیک‬ ‫می خورم‪.‬‬ ‫* با تعدادی دیگر در مهمانی های خانوادگی شادمانه می رقصم‪.‬‬ ‫* به مشکالت یک دوست گوش داده‪ ،‬نظرات مشورتی می دهم‪.‬‬ ‫* به نظرات دیگری که مرا موعظه می کند گوش فرامی دهم‪.‬‬ ‫* با بعضی از آنان به مسافرت رفته و با گرفتن عکس و فیلم‬ ‫لحظات خوش مشترک را جاودانه می کنم‪.‬‬

‫* بدین سان است که جعبه گنج من شکل گرفته‪ ،‬جعبه ای کامل‬ ‫از دوستان متفاوت‪.‬‬ ‫* آنها دوستانی هستند که مرا بهتر از خودم درک می کنند‪.‬‬ ‫* که مرا در روزهای خوب و بد یاری می کنند‪.‬‬ ‫* آنها مانند قرصهای ضدافسردگی هستند که هر یک را در روزی‬ ‫متفاوت مصرف می کنم‪.‬‬ ‫* پزشکانی که سالها برای کشف راز طول عمر به تحقیق پرداخته اند‬ ‫معتقدند که وجود دوستان (مولتی ویتامین ‪ )F‬برای استمرار‬ ‫سالمتی یک الزام است ‪.‬‬ ‫* تحقیقات نشاندهنده این واقعیت است که افراد اجتماعی ریسک‬ ‫افسردگی و سکته قلبی را تا ‪ 50‬درصد کاهش داده و ظاهرشان را‬ ‫تا سی سال جوانتر نشان می دهد‪.‬‬ ‫* من از اینکه چنین مخزنی از ویتامینهای ‪ F‬را در اختیار دارم‬ ‫خرسندم‪.‬‬ ‫* برای دوستانمان ارزش قائل شده و همواره تماسمان را با آنها‬ ‫حفظ نمائیم‪.‬‬ ‫* از اینکه ویتامین ‪ F‬من هستی خیلی خوشحالم‪.‬‬


‫‪19‬‬ ‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،77‬جمعه ‪ 16‬دی ‪1390‬‬

‫‪Friday Jan.06. 2012, No. 77‬‬

‫‪www.Daneshmand.Ca‬‬

‫از طریق وب سایت نیز مطالعه کنید‪:‬‬

‫مجله دانشمند را می توانید هر هفته‬

‫به زبان فارسی‪ ،‬ویژه غرب کانادا‬

‫آموزشی‪ ،‬علمی‪ ،‬فرهنگی‬

‫مجله هﻔتﮕی‬ ‫هفتکی‬ ‫مﺠله‬

‫‪Tel: 604.913.0399‬‬ ‫‪Fax: 604.913.0390‬‬ ‫‪Email: Info @ Daneshmand. Ca‬‬ ‫‪www. Daneshmand. Ca‬‬

‫‪For Western Canada‬‬

‫‪Persian, Weekly‬‬

‫‪Daneshmand Magazine‬‬


‫‪20‬‬

‫گپی با مهاجرین شماره ‪ ،77‬جمعه ‪ 16‬دی ‪1390‬‬

‫‪Friday Jan.06. 2012, No. 77‬‬


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.