ٴ‌کتاب‌ ملکوت ‌وجود

Page 1

‫ه مقّدمه ٴ‌کتا ‌‬ ‫ب‬ ‫ملحظاتى در بار ٴ‬

‫ت‌وجود‬ ‫ملکو ‌‬

‫شمارۀ ‪٥‬‬ ‫نگارش‪ :‬گيو خاورى‬ ‫کر و دانشمند‬ ‫محّقق ارجمند جناب دکتر وحيد رأفتى چهارمين جلد از مجّلدات آثار متف ّ‬ ‫شهيد دکترعليمراد داودى‬

‫را نيز مانند سه مجّلد قبلی با دّقت و اهتمامى تحسين انگيز‬

‫مت‬ ‫هاند که به ّ‬ ‫ه عديده اى به آخر فصول آن افزود ‌‬ ‫گرد آورده و توضيحات آموزند ٴ‬ ‫است‪).‬‬ ‫‌‬ ‫موسسه"عصر جديد"در دارمشتات آلمان بصورت زيبا و مرغوبى بزيور طبع در آمده‬ ‫)‪١‬‬ ‫اين مجّلد از آثار آن شهيد سعيد که بشرح و بسط بخش هائى از لوح صادره به اعزاز‬ ‫پروفسور اگوست فورال اختصاص يافته بدليلی که خواهيم ديد "ملکوت وجود" نام گرفته‬ ‫و در مقدمٴه اى که خود يک رساله جالب تحقيقى است که جناب دکتر رافتى بر آن‬ ‫‪.‬نگاشته اند لوح مبارک را چنين معرفى کرده اند‬ ‫م فلسفى صادره از قلم خستگى ناپذير حضرت‬ ‫در اين اثر که بايد آخرين اثر مه ّ‬

‫عبدالبهاء"‬

‫محسوب گردد بتاريخ ‪ ٢٨‬سپتامبر ‪ ١٩٢١‬مّورخ است و لذا دقيقا ‪ ٦٧‬روز قبل از صعود‬ ‫حضرت عبدالبهاء که در تاريخ ‪ ٢٨‬نوامبر ‪ ١٩٢١‬واقع گرديد از قلم آن حضرت صادر گرديده‬ ‫‪.‬است‬ ‫لوح فورل از نظر احتوا ى مهمترين مطالب الهى و فلسفى نظير قضّيٴه ماهّيت وجو‪ ،‬مقام‬ ‫و منزلت روح انسانى‪ ،‬دلئل وجودخدا و نيز عرضٴه اساسى ترين تعاليم بهائى از پر‬ ‫مطلب ترين آثار حضرت عبدالبهاء است‪ .‬چنين مى نمايد که هيکل مبارک در اّيام اخير‬ ‫کرات وآراء خود را از مسائلی که محور قضاياى وجود است‬ ‫حيات ناسوتى خود عصاره تف ّ‬ ‫هاند‬ ‫صٴه ظهور رساند ‌‬ ‫‪.‬در اين اثر به من ّ‬ ‫اهمّيت ديگر اين اثر در مقام علمى و شخصّيت بارز مخاطب آن نهفته است ‪ .‬دکتر فورال‬

‫کرين اروپا بود‪ .‬حضرت‬ ‫از فحول علماى عصر خويش و از نامورترين محّققين و متف ّ‬

‫طلع کامل از سعٴه علمى و ذهنى مخاطب خود اين اثر را به زبان اهل‬ ‫ه با ا ّ‬ ‫عبدالبها ٴ‬ ‫هاند و به نوعى از انجام و استحکام فکرى و منطقى به ارائٴه‬ ‫ن به رشتٴه تحرير در آورد ‌‬ ‫ف ّ‬ ‫مطالب خود پرداخته اند که ذهن فورل را مطلوب واقع شود و قدرت کلم و جامعّيت‬


‫مطلب در او مؤّثر گردد‪ .‬بجا و مناسب بود که براى نمونه عباراتى از منابع و مآخذى که‬ ‫کرين آن ديار است‬ ‫در اروپا معّرف مقامات علمى و تحقيقى و جايگاه فورل در ميان متف ّ‬ ‫در مقّدمه آورده ميشد همچنانکه به چاپ اسکناس هزار فرانکى سؤيس که تصوير‬ ‫پرفسور فورل را بر خود دارد در پايان اين مقّدمه به عنوان و نشاّنٴه احترام مّلت و دولت‬ ‫سؤيس به اين دانشمند بهائى مبادرت گرديده است‪ .‬سپس در مقّدمٴه کتاب چاپها و ترجمه‬ ‫هاى لوح فورل با ذکر نام ناشرين و مترجمين آنها ب‌هزبانهائى که تا زمان انتشار کتاب‬ ‫ملکوت وجود طبع و نشر شده است قيد گرديده و نکات مجمل و مبهمى که در بررسى‬ ‫لوح فورل پيش ميآيد مورد بحث قرار گرفته و ب‌هکمک الواح و اسناد و مدارک ديگر‬ ‫ه به پرفسور فورل باين‬ ‫ابهامات حاصله مرتفع گرديده است‪ .‬علت خطاب حضرت عبدالبها ٴ‬ ‫صورت ‪ ..." :‬الحمدا هنوز جوانى و تحّرى حقيقت مينمائى ‪ "...‬با آنکه پرفسور مزبور‬

‫‪ ٧٢‬ساله بوده است باستناد الواحى که در آنها نيز مخاطباتى سالمند بعنوان "نو جوان‬

‫سالخورده" مورد عنايت قرار گرفته اند توضيح داده شده و اين شگفتى پرفسور فورل که‬ ‫حضرت عبدالبهاء سالها قبل از وقوع جنگ جهانى اول در آثار خود بروز چنين جنگى را‬ ‫پيش بينى فرموده بودند مطرح و با نقل لوح فيشر و الواح ديگر در ايضاح مطلب کوشش‬ ‫لزم بعمل آمده است ولی در آنجا که حضرت عبدالبهاء ميفرمايند ‪ ..." :‬عنقريب در سنين‬ ‫آينده دو سال بعد آنچه در کتاب مکاشفات يوحّنا و کتاب دانيال ذکر شده تحّقق خواهد‬ ‫يافت و چنين شد ‪ "...‬آياتى که از کتاب مکاشفات يوحنا و کتاب دانيال مورد نظر مبارک‬ ‫بوده معرفى نشده است‪) .‬پايان صفحه ‪ .( ١١‬در لوح مبارک آمده است ‪ ..." :‬ما قريب‬ ‫جنگ ارماجدان يعنى عمومى هستيم که در فصل شانزدهم کتاب مکاشفات يوحّنا اشاره‬ ‫شده است دو سال ديگر شروع خواهد شد و يک شراره در جميع اروپا نائره اى‬ ‫برافروزد بى راحتى مدنى حاصل گردد‪ "...‬در بيان مبارک کلمه "ارماجدان" و"بى راحتى‬ ‫مدنى" نيازمند توضيح و آيات مورد استناد از فصل ‪ ١٦‬کتاب مکاشفات يوحّنا حتى در ذيل‬ ‫صل مقّدمه معرفى نشده اند که اينک ذيل َ نقل ميشود‬ ‫‪:‬يادداشتى مبسوط و مف ّ‬ ‫آوازى بلند شنيدم که از ميان قدس بآن هفت فرشته ميگويد که برويد هفت پيالٴه‬

‫غضب"‬

‫خدا را بر زمين بريزيد و ّاولی رفته پيالٴه خود را بر زمين ريخت و دمل زشت و بد بر‬ ‫مردمانى که نشان وحش دارند و صورت او را مى پرستند بيرون آمد و دومين پيالٴه خود‬ ‫را بدريا ريخت که آب بخون مثل خون مرده مبّدل گشت و هر نفس زنده از هر‬ ‫چيزهائى که در دريا بود بمرد و سّيمن پيالٴه خود را در نهرها و چشمه هاى آب ريخت و‬ ‫خون شد و فرشتٴه آبها را شنيدم که ميگويد عادلی تو که هستى و بودى اى قّدوس زيرا‬ ‫که چنين حکم کردى چونکه خون مقّدسين و انبيا را ريختند و بديشان خون دادى که‬ ‫"‪ ...‬بنوشند زيرا که مستحّقند‬


‫آيات فوق ياد آور اين عبارات از لوح مبارک در صفحه ‪ ١٧‬مقّدمه است که عّلت جنگ را‬ ‫هاى بر افروزد‪ ...‬زيرا در‬ ‫"بيدينى" معّرفى نموده ميفرمايند‪" :‬يک شراره در جميع اروپا نائر ‌‬ ‫جميع ممالک بيدينى و عقايد طبيعّيون روز بروز در ترّقى است يک شراره کل اروپا را‬ ‫آتش زند چنانچه در فصول کتاب دانيال بيان شده است ‪ "...‬ولی فصول مورد نظر از‬ ‫کتاب دانيال را بيان نفرموده اند تا استخراج و نقل شود و با مراجعه بآن کتاب مطالبى‬ ‫که بصراحت مندرجات کتاب مکاشفات يوحنا باشد ديده نشده و ظاهرا از مجموع‬ ‫‪.‬مندرجات کتاب دانيال بايد چنان استنباط نمود‬ ‫جريان اقبال پرفسور فورل بديانت بهائى نيز بسيار جالب و خواندنى است که از قول‬ ‫دختر پرفسور باين شرح آمده است ‪" :‬مهندس عّزت ا ذبيح که خود جريان آشنائى و‬ ‫ايمان دکتر فورل به امر بهائى را از مارتا برونز دختر فورل استفسار نموده چنين‬ ‫مينويسد‪ ..." :‬از مارت‌ابرونز در مسافرت به روپيور سؤال نمودم که پدر شما چگونه بهائى‬ ‫شد؟ در جواب گفت موقعى که پدرم در همين منزل تشريف داشتند ما مرّتبا روزهاى‬ ‫چهارشنبه به شهر کارل‌زروحه براى حضور در محفل ملقاتى هفتگى احباء ميرفتيم پدرم‬ ‫طلع حاصل کرده روزى پرسيد شما مرّتبا روزهاى‬ ‫از اين غيبت مرّتب روزهاى چهارشنبه ا ّ‬ ‫چهارشنبه به کجا و براى چه کارى ميرويد؟ مارت‌ابرونز اظهار داشت که جواب سئوال پدر‬ ‫براى من دشوار بود چرا؟ براى آنکه پدرم در تمام مّدت زندگى عليه جميع اديان و‬ ‫بود‪ (٢).‬ابراز اين مسئله که من و شوهرم به يک مجلس دينى مى رويم با‬ ‫‌‬ ‫مذاهب‬ ‫جب آور بود و در عين حال چون بهائى هستيم و دروغ نبايد‬ ‫تعليمات طولنى او تع ّ‬ ‫همان صراحتا جواب‬ ‫جه ب‌هعکس العمل جواب در ذهن پدر سالخورد ‌‬ ‫بگوئيم با عدم تو ّ‬ ‫داديم که ب‌هجمعّيت بهائى ميرويم پدر پرسيد جمعّيت بهائى چيست؟ شرح مختصرى از‬ ‫مبادى بهائّيت براى او ذکر کرديم و چون بسيار مرد روشنفکر‪ ،‬محقق و معتدل بود از ما‬ ‫خواست کتابى در موضوع بهائيت در اختيار او بگذاريم‪ .‬ترجمه کتاب بهاء ا و عصر‬ ‫جديد را بايشان براى مطالعه داديم و پرفسور فورل با دّقت اين کتاب را مطالعه کرد و‬ ‫عن نظر است‬ ‫مى است و قابل دّقت و تم ّ‬ ‫پس از چند روز اظهار نمود که واقعا مطلب مه ّ‬ ‫آيا من ممکن است نام‌هاى ب‌هحضور حضرت عبدالبهاء بنگارم و سؤالتى از ايشان بکنم ؟‬ ‫امکان مطلب به ايشان گوشزد شد‪ .‬عريض‌هاى بزبان فرانسه بحضور مبارک معروض‬

‫صلی به افتخار پدرم نازل شد‪ .‬ترجمٴه فرانسه‬ ‫داشت و پس از مّدت کوتاهى لوح مف ّ‬ ‫ضميمٴه آن بود‪ .‬پرفسور فورل با مطالعٴه اين لوح بکّلى تحّول و انقلب شديدى در‬ ‫ذهنش پيدا شد و صراحتا اظهار کرد و عريضه اى به حضور مبارک مبنى بر ايمان بل قيد‬

‫داشت‪ (٣).‬به علوه نام‌ههائى به علماى بزرگ که همکار و دوست‬ ‫‌‬ ‫و شرط خود معروض‬


‫او بو دند و رؤساى جمعّيت هاى صلح طلب و پيشوايان سوسياليسم نگاشته و آنها را به‬ ‫امر الهى تبليغ نموده در تمام نامه ها ايمان خود را بطور وضوح بيان نموده بودند‪"...‬‬

‫)آهنگ بديع سال ‪ ١٥‬شماره ‪ ١١‬بهمن ماه ‪ .(١٣٣٩‬بطوريکه در مقّدمٴه مورد بحث‬

‫ءا در قيام و خدمت ب‌هامر الهى‬ ‫ميخوانيم ‪ ،‬زندگى فورل پس از ايمان به حضرت بها ‌‬ ‫خلصه ميشود‪ .‬او در شهر لوزان ب‌هانعقاد جلسات تبليغى پرداخت مجّلٴه ماهانه اى در‬ ‫ل بر قيام‬ ‫مى که دا ّ‬ ‫شرح اصول‪ ،‬رفتار و عقائد بهائيان منتشر ساخت ‪ ...‬از جمله اسناد مه ّ‬ ‫مه به امر عظيم الهى و ابلغ تعاليم امر مبارک به ايشان است‬ ‫فورل به دعوت نفوس مه ّ‬ ‫نامه اى است که دکتر فورل در تاريخ ‪ ١٨‬نوامبر ‪ ١٩٢٧‬خطاب به قائد ترکّيٴه جديد‬ ‫‪:‬مصطفى کمال آتاتورک مرقوم داشت‪ .‬متن اين نامه چنين است‬ ‫عاليجناب مصطفى کمال پاشا_ آنکارا‬ ‫عاليجنابا اگر جرأت يافتٴه ام که به شما مستقيما نامه بنويسم دليلش آنست که خلصٴه‬ ‫نطق هاى روشنى بخش شما را در ظرف شش روز گذشته ه‌رصبح و هر بعداز ظهر به‬ ‫مطالعه کرده ام‪ ،‬سخنرانى هاى آن جناب مرا به ‪ Droit du Peuple‬مدت سه ماه‬ ‫هيجان آورده است‪.‬‬

‫در‬

‫به علوه ترجمٴه ترکى مقاله من که در ستايش امر بهائى به آلمانى‬

‫در وين منتشر گرديده اخيرا در ‪ New F‌reie Presse‬نوشته شده و دو سال قبل در نشرّيٴه‬ ‫ه يومّي‌هاى در استانبول انتشار يافته است‬ ‫‪.‬جريد ٴ‬ ‫اين قضّيه مرا جرأت داده است تا به شما نامه بنويسم و شرحى که شامل دوازده تعليم‬ ‫ديانت بهائى است ضميمه نمايم‪ .‬اين ديانت در حدود سال ‪ ١٨٥٢‬در ايران تأسيس گرديده‬

‫و حال يک مليون نفر پيرو آن ميباشد‪ .‬ميخواهم توجه شما را به اصول شماره ‪٩،٨،٧،٦،٥‬‬ ‫جلب نمايم‪ .‬ممکن است مايل باشيد به علوه ديانت اسلم ديانت بهائى را نيز در ترکّيه‬

‫به عنوان ديانت رسمى اعلن نمائيد و به اين وسيله قدمى عظيم بسوى ترّقى برداريد‪ .‬با‬ ‫اين عمل شما سرمشقى براى تمام اروپا بلکه براى تمام ملل عالم خواهيد بود شما يا‬

‫شخصى از جانب شما ممکن است مايل باشد که در اين خصوص با حضرت شوقى‬ ‫افندى در حيفا مکاتبه نمايد‪ .‬اميدوارم عاليجناب جرأت مرا عفو نمايند شما را نسبت به‬ ‫"‪.‬مراتب احترام و ستايش خود مطمئن مى سازم‬ ‫از مضمون نامٴه فوق پيدا است که گويا بدوا تصميم آتاتورک بر اين بوده که رسمّيت‬ ‫ديانت اسلم را در قانون اساسى بگنجاند که براى پرفسور فورل اين فکر پيش آمد که‬ ‫وى را به افزودن ديانت بهائى نيز تشويق نمايد ولی بعدا بطوريکه قانون اساسى ترکيه‬ ‫نشان ميدهد نه تنها نامى از ديانت رسمى در آن قانون برده نشده بلکه عرفى و غير‬


‫مذهبى بودن کشور ترکّيه در قانون اساسى تصريح گرديده‪ .‬سپس در مقّدمه چنين آمده‬ ‫است ‪ " :‬از جمله مساعى ديگر فورل که در تواقيع حضرت ولی امرا انعکاس يافته‬ ‫مه‬ ‫قيام عاشقانه او به احقاق حقوق مظلومان ايران و ارسال مکاتيب عديده به جرائد مه ّ‬ ‫"‪‌ ...‬ودوائر رسمّيه در تظّلم و توضيح مقاصد و اهداف ديانت مقّدس بهائى است‬ ‫مه استخراج و با درج ترجمه‬ ‫چه خوب بودنمون‌ههائى از اين قبيل نامه ها از جرائد مه ّ‬ ‫فارسى آنها دراين مقّدمه بر غناى مطالب آن افزوده ميشد‪ .‬مقّدمه چنين ادامه مييابد‪:‬‬

‫"بارى ايمان فورل به تعاليم و احکام امر حضرت بهاء ا بتدريج بمقامى رسيد که در‬ ‫شمنتش‌رساخت‬ ‫دفتر يادبودى که بمناسبت شصت و پنجمين سال توّل‌دهمسر ‌‬ ‫محقيقى آتيه‬ ‫ناميده بود صريحا نوشت که ‪‌true socialism of the future1926‬وآنر‌اسوسياليس ‌‬ ‫‪.‬سوسياليسم حقيقى آينده‪ ،‬دين جهانى و کامل ً انسانى و اجتماعى حضرت بهاء ا است‬ ‫ى امرا بانقل فقراتى از آن در‬ ‫در وصّيت نامه اى که از فورل بجا مانده و حضرت ول ّ‬ ‫مترين اثر خود قرار داده اند چنين‬ ‫کتاب قرن بديع آنرا جاودانه و در مّد نظر خوانندگانِ مه ّ‬ ‫امده است ‪ " :‬در سال ‪ ١٩٢٠‬از ديانت جهانى بهائى که هفتاد سال قبل از طرف حضرت‬ ‫آگاهى‬

‫يافتم‪Karlsruhe .‬‬

‫بهاء ا تأسيس و از افق ايران طالع گرديده در کارلس روهه‬

‫آئين بهائى‪ ،‬آئينى است الهى و کافل خير و سعادت انسانى و فارغ از حدود و قيود‬ ‫بشرى‪ .‬در اين ديانت عادات و مبتدعات زائده و قسيس و پيشواى مذهبى وجود ندارد‬ ‫ه ارض ب‌هوحدت و اّتفاق و محّبت و ائتلف‬ ‫تعاليم بهائى اهل عالم را در سراسر کر ٴ‬ ‫دعوت مينمايد‪ .‬من ب‌هورود و در ظل اين ديانت بودن مفتخر و از صميم قلب راجى و‬ ‫ملتمسم که اين امر اعظم در راه نجاح و فلح نوع انسان همچنان پاينده و جاودان و‬ ‫مترّقى و متعالی باقى ماند ‪ ...‬محّققا" در بين افراد بشر بايد يک حکومت جهانى و يک‬

‫لسان بين المللی و يک ديانت عمومى استقرار يابد ‪ ...‬نهضت بهائى منادى وحدت عالم‬ ‫انسان است و به زعم من بزرگترين نهضتى است که اليوم براى تحّقق صلح عمومى‬ ‫)واخّوت جهانى مجاهده مى نمايد‪٤).‬‬ ‫ىخوانيم‪:‬‬ ‫ه آن نگاشت‌هشده است چنين م ‌‬ ‫در خصوص کتابى که بخشى از مقّدمه در بار ٴ‬

‫لالقدر بهائى دکتر عليمراد داودى را ب‌رآن‬ ‫کر جلي ‌‬ ‫"اهمّيت مندرجات لوح فورل‪ ،‬فاضل و متف ّ‬ ‫ه اين اثر را مورد شرح و بسط قرار دهد ‪...‬‬ ‫ى چند سخنرانى نکات عمد ٴ‬ ‫داشت که در ط ّ‬ ‫ححال مختصر‬ ‫از نوارهاى صوتى که از جناب دکتر داودى باقى مانده چنين پيداست که شر ‌‬ ‫از فورل در ابتداى نوار ضبط شده بعد فقراتى از لوح فورل ب‌هوسيلٴه جناب هوشنگ‬ ‫م نکاتى که در لوح مبارک مطرح‬ ‫ه اه ّ‬ ‫محمودى قرائت گرديده بعد دکتر داودى در بار ٴ‬ ‫ى در اين کتاب به‬ ‫ىها در س‌هقسمت مجّز ٰ‬ ‫گشته ب‌هايراد سخنرانى پرداخت‌هاند ‪ ...‬اين سخنران ‌‬


‫هاست‪ .‬غير از اين س‌هسخنرانى از جناب دکتر داودى نوار جداگانٴه ديگرى نيز در‬ ‫طبع رسيد ‌‬ ‫عالّنظر که ذکر آنها در لوح فورل مذکور شده‬ ‫ه حکماى وسي ‌‬ ‫دست است که در آن در بار ٴ‬ ‫هاند‪ .‬متن اين سخنرانى نيز در فصلی جداگانه در انتهاى کتاب مندرج‬ ‫سخنرانى نمود ‌‬ ‫هاست ‪ ...‬مأخذ آثار مبارک‌هاى که از منبع چاپى در اين کتاب نقل شده در هر مورد‬ ‫گرديد ‌‬

‫ب‌هدّقت مذکور شده ‪ ...‬وفور اصطلحات فلسفى‪ ،‬کلمى و عرفانى و نيز اسامى اشخاص‬ ‫و مذاهب و نحلی که در متن لوح و در توضيحات دکتر داودى وارد شده اين نويسنده را‬ ‫ب‌رآن داشت که قسمتى تحت عنوان "شرح اعلم و اصطلحات" ب‌هآخر اين کتاب بيفزايد ‪...‬‬ ‫صل‬ ‫شرح مبسوط احوال و آثار و آراء کسانى نظير ارسطو يا افلطون و يا توضيح مف ّ‬ ‫اصطلحاتى نظير "بطلن تسلسل"‪" ،‬وجود"‪" ،‬روح" و يا اصطلحاتى از اين قبيل وراى‬ ‫هاست‪ .‬بنابر اين در تهّيٴه شرح اعلم و اصطلحات سعى‬ ‫صفحات معدود اين کتاب بود ‌‬ ‫شده که تعاريف و شروح وارده نسبتا مختصر اّما کافى براى درک بهتر لوح مبارک و‬ ‫ىها باشد‬ ‫‪ ...‬اشارات مذکور در سخنران ‌‬ ‫شرح اعلم و اصطلحات افزوده شده ب‌هکتاب که کاشف تسّلط نويسنده ب‌هاين مباحث‬ ‫ىگذارد که صفحات معدود کتاب مانع از اين گشت‌هاست که‬ ‫است جاى دريغ باقى م ‌‬ ‫همند گردد‬ ‫‪.‬خواننده بيش از اين از افاضات ايشان بهر ‌‬ ‫هاست‪ " :‬در تسميٴه کتاب ب‌ه"ملکوت‬ ‫در وجه تسمّيٴه کتاب در مقّدمٴه مورد بحث چنين آمد ‌‬

‫مبخش انتخاب اين عنوان گرديد‪ .‬زيرا‬ ‫وجود" لوح مبارکى از حضرت عبدالبهاء ‪ ...‬الها ‌‬

‫مناسب ب‌هنظر رسيد که مطالب لوح فورل و توضيحات مربوط ب‌هآن که در زمينٴه قضاياى‬ ‫ماى "ملکوت وجود" ب‌هحليٴه طبع د‌رآيد تا‬ ‫اصلی وجود ب‌هرشتٴه تحرير درآمده ب‌هعنوان با مس ّ‬ ‫لفظ "ملکوت" که دللت بر مفاهيم روحانى جلل‪ ،‬جمال و کمال دارد با لفظ عا ّ‬ ‫م‬

‫ل بر همٴه مراتب و شؤون عالم هستى است د‌رهم آميزد و نشانى از‬ ‫"وجود" که دا ّ‬ ‫عظمت و شکوه روحانى و صورى عالم خلقت را که ب‌هدست تواناى حکيم قادر‬ ‫یالطلق خلق گشته عرضه نمايد‪٥).‬‬ ‫)عل ‌‬ ‫ىکه ا‌زمقّدمٴه مورد بحث پيدا است علوه بر لوح دکتر فيشر که حضرت عبدالبهاء در‬ ‫بطور ‌‬ ‫هبودند)موضوع رديف ‪٧‬‬ ‫شبينى فرمود ‌‬ ‫سال ‪ ١٩٠٩‬وقوع جنگ جهانى اّول را در آن پي ‌‬ ‫تهاى خانم دکتر فالشر نيز‬ ‫تهاى پايان مقّدمه( پيش گوئى مزبور در يادداش ‌‬ ‫يادداش ‌‬

‫ىخوانيم‪ ... " :‬خانم ژوزفين ِتِرسا‬ ‫تهايش چنين م ‌‬ ‫ىشود که در معّرفى او و يادداش ‌‬ ‫هم ‌‬ ‫ديد ‌‬ ‫هژوزفين ‪F‌allsheer‬‬ ‫ب ‌‬

‫که پس از ازدواج با آقاى فالشر ‪ Josephine Therese Zürcher‬زورخر‬

‫فالشر ملّقب گشته در اّول اکتبر ‪ ١٨٦٦‬ميلدى در زوريخ متوّلد شد و در سنٴه ‪ ١٨٩١‬از‬ ‫غالّتحصيل گرديد و از جمله استادان او در مدرسهٴ ط ّ‬ ‫ب‬ ‫ب فار ‌‬ ‫دانشگاه زوريخ در رشتٴه ط ّ‬


‫ندرمانى تدريس مينمود ‪ ...‬خانم دکتر فالشر از سال ‪ ١٩٠٥‬تا‬ ‫آگوست فورل بود که روا ‌‬ ‫‪ ١٩١٢‬در حيفا ب‌هطبابت پرداخت و پس از استقرار حضرت عبدالبهاء در حيفا ب‌هسال ‪١٩٠٨‬‬ ‫ميلدى طبيب مخصوص عائلٴه حضرت عبدالبهاء گرديد ‪ ...‬خانم دکتر فالشر در اّيام اقامت‬ ‫ىشد و با آنکه ظاهرا هيچگاه‬ ‫خود در حيفا مرّتبا ب‌هحضور حضرت عبدالبهاء مشّرف م ‌‬ ‫ب‌هامر بهائى مؤمن نشد اّما براى حضرت عبدالبهاء احترام قلبى قائل بود و صميمانه ارادت‬ ‫ىورزيد‬ ‫‪.‬م ‌‬ ‫دکتر فالشر در سال ‪ ١٩١٠‬در احيان تشّرف ب‌هحضور حضرت عبدالبهاء سؤالت و مسائلی‬ ‫عآورى کرد‪ .‬از‬ ‫را مطرح نمود و شرح مذاکرات و بيانات شفاهّيٴه حضرت عبدالبهاء را جم ‌‬ ‫جمله بيانات حضرت عبدالبهاء که در تاريخ ‪ ٢٨‬آگوست ‪ ١٩١٠‬آنها را ثبت نموده اشارات‬ ‫تهاى بزرگ و‬ ‫مستقيم حضرت عبدالبهاء ب‌هامکان وقوع جنگ جهانى و برخورد نظامى قدر ‌‬ ‫جارى شدن خون بيگناهان است ‪ ...‬آنچه تقريبا مسّلم است آنکه خانم فالشر مخاطب‬ ‫هاست ولی چنانچه معروض افتاد مکالمات حضرت‬ ‫لوحى از حضرت عبدالبهاء نبود ‌‬ ‫عآورى‬ ‫عبدالبهاء را ب‌هرشتٴه تحرير د‌رآورده است‪ .‬مجموعٴه مکالماتى که خانم فالشر جم ‌‬ ‫در دست است ولی هنوز ‪ "F‌rom the Treasur of Memories of Abdul-Bahá‬نموده تحت عنوان‬ ‫ه رديف ‪ ٥‬مقدمه ص ‪ (٢٦.٢٥‬مأخذ مطالب اخير‪،‬‬ ‫هاست‪) .‬يادداشت ذيل شمار ٴ‬ ‫ب‌هطبع نرسيد ‌‬ ‫هاست و ب‌هنظر‬ ‫با آنکه مآخذ همٴه مواضيع مندرجه در مقّدمه معّرفى شده‪ ،‬ذکر نگرديد ‌‬ ‫تهاى خانم فالشر که هنوز ب‌هطبع نرسيده است مأخذ نقل مطالب مذکور‬ ‫ىرسد يادداش ‌‬ ‫م ‌‬ ‫‪.‬است‬ ‫بهرحال مقّدمٴه کتاب "ملکوت وجود" همانطور که گذشت خود يک رسالٴه جامع تحقيقى‬ ‫جالبى است و درج عکس صفحٴه اّول و آخر عريضٴه دکتر فورل ب‌هحضور حضرت عبدالبهاء‬ ‫ىرسد‬ ‫‪.‬ب‌هزبان فرانسه ب‌هپايان م ‌‬ ‫توضيحات‬ ‫‪ _ ١‬آثار جناب دکتر داودى ظاهرا با اين جلد يعنى جلد چهارم که با نام "ملکوت وجود"‬ ‫تها‬ ‫ىپذيرد چنانکه در صفحٴه ‪ ٦١‬همين کتاب تحت عنوان يادداش ‌‬ ‫ىيابد خاتمه نم ‌‬ ‫انتشار م ‌‬ ‫ىخوانيم‪" :‬از دکتر داودى چند سخنرانى تحت عنوان "ماّديون" بجا‬ ‫در رديف ‪ ٣‬چنين م ‌‬ ‫ىها دکتر داودى از آراء‬ ‫هاست‪ .‬در اين سخنران ‌‬ ‫مانده که هنوز براى طبع و نشر آماده نشد ‌‬ ‫هاند‬ ‫"و عقايد ماّديون مفصل ً سخن گفته و ضعف نظرّيات آنان را نشان داد ‌‬ ‫‪ _ ٢‬در کتاب "فورل نابغٴه بهائى" تأليف نفيس جناب دکتر نصرت ا محمدحسينى در‬


‫رابطه فورل با ديانت چنين آمده است‪ :‬فورل در باب تربيت مذهبى دوران کودکى خود‬ ‫مينويسد‪" :‬د‌رتربيتى که از سوى مادر يافتيم دين نقش برجسته اى داشت ‪ ...‬مادرم کامل ً‬

‫پذيرفته بود که ‪ ...‬همه بخشهاى کتاب مّقدس ‪ ...‬بايد متساويا مورد احترام و تقديس‬

‫باشند‪ .‬بنابراين بسيار درست ميدانست که مرا نه تنها با عهد جديد بلکه با تمام کتاب عهد‬

‫عتيق آشنا کند‪ .‬البته من داستانهاى هزا‌رو يکشب ‪ ...‬را بينهايت بيشتر ترجيح ميدادم ‪...‬‬ ‫استغراق مداوم در کتاب مّقدس و مسائل مذهبى نتيجه عکس بخشيد و آنچه مادرم‬

‫ميخواست نشد مادرم بيش از حّد براى انجام اين کار ساده دل بود! او نميدانست چگونه‬ ‫ميان تناقضات موجود در استدللت بى پايه روحانّيون جزمى که هر کودک انديشمندى‬ ‫بخوبى از آن آگاه است سازش و توافقى ايجاد نمايد‪ .‬هر چه بيشتر انديشيدم بيشتر‬ ‫يافتم که اين عقيده به اين تناقضات ناممکن است ‪ ...‬اگر چه در آغاز واقعا انتظار‬

‫داشتم که معجزه اى رخ دهد و من مسيحى شوم و نجات يابم ‪ ...‬ولی اين انتظار ثمرى‬ ‫ى بود شايد در ميان هشت سالگى و ده سالگى بود وقتى‬ ‫ببار نياورد‪ ...‬دقيقا نميدانم ک ْ‬

‫يکبار با افسردگى بمادرم گفتم آرزو ميکردم که هرگز متوّلد نميشدم‪ .‬مادرم از اين سخن‬

‫سخت به هراس افتاده بود عّلت را پرسيد و من گفتم چون نميتوانم بهمٴه مسائل مذهبى‬ ‫آنگونه که تو عقيده دارى پاى بند شوم ‪ ...‬مادرم کوشش مينمود تا مرا آرامش بخشد‪.‬‬ ‫اعتراف ميکرد که او هم در راه مسائل دينى شکّ بسيار کرده است و ميگفت که خداوند‬ ‫آنقدر مهربان است که مرا تنها نخواهد گذاشت‪ .‬اما اين سخنان چندان بمن آرامى نداد‪...‬‬ ‫سرانجام آرامش يافتم و عّلتش سرگرمى من با مورچه ها بود زيرا هميشه در کنار جمع‬ ‫مورچگان شاد بودم ‪ ...‬فورل از زمانى که براى تحصيل به لوزان رفت ‪ ...‬به توصّيه‬ ‫مادرش با ارباب کليسا معاشرت و مباحثه داشت ولی هر چه ميکوشيد و با مردمان‬ ‫قشرى ميجوشيد کمتر از حقيقت نشانى مييافت‪ .‬تنى چند از دوستانش نيز با او همراه‬ ‫شدند و همگى از محيط کليسا و مسيحيان قشرى بر کنار گشتند ‪ ...‬در اواخر سال ‪١٨٦٤‬‬ ‫هنگامى که مقّدمات پذيرش رسمى فورل در کليسا فراهم ميشد از عضّويت در آن سرباز‬ ‫زد و با کشيش مباحثات بسيار نمود و چون او را در استدلل ناتوان ديد از کليسا روى‬ ‫‪).‬گردانيد ‪ ...‬و اوقات خويش را مصروف در علوم طبيعى نمود‪) ...‬ص ‪١٥.٨‬‬ ‫‪ _ ٣‬پرفسور فورل با حضرت ولی امرا نيز مکاتباتى داشته است که با ارسال لوح‬

‫حضرت عبدالبهاء براى فورل بوسيله آن حضرت آغاز شده است چنانکه در کتاب "فورل‬

‫نابغه بهائى" چنين ميخوانيم‪" :‬عريضه فورل احتمال ً در اوائل تابستان ‪ ١٩٢١‬به ارض‬ ‫اقدس رسيده و اندکى بعد لوح مبارک حضرت عبدالبهاء به اعزاز و در پاسخ پرسش او‬ ‫‪ ...‬نازل گرديده ولی بجهاتى چند ماه پس از صعود مبارک بدست فورل رسيده است‬


‫حضرت ولی امرا در تاريخ ‪ ٢٧‬فوريه ‪ ١٩٢٢‬بهمراه لوح مبارک حضرت عبدالبهاء مرقومه‬ ‫هاند که ترجمه آن ذيل ً نقل ميگردد‪:‬‬ ‫اى به انگليسى و بخط مبارک براى فورل فرستاد ‌‬

‫"حيفا فلسطين‪ ٢٧ .‬فوريه ‪ ١٩٢٢‬آقاى محترم همراه اين نامه ترجمٴه لوح حضرت عبدالبهاء‬ ‫که در پاسخ سؤال شما صادر شده است ارسال ميگردد و از تأخير در ايصال آن‬ ‫سفم‪ .‬صعود ناگهانى حضرت عبدالبهاء به عالم بال همه ما را قرين اندوهى نموده‬ ‫متا ّ‬ ‫وبر مسئولّيت ها و اشتغالت ذهنى ما بسى افزوده است‪ .‬خوشبختانه جواب کامل عريضٴه‬ ‫شما را مدتى پيش از صعود مرقوم و امضاء فرموده بودند و تنها تحّقق منويات مبارکه‬ ‫مبنى بر ترجمٴه صحيح لوح به انگليسى و فرانسه سبب تاخير در ارسال آن گرديده‬ ‫است ‪ ...‬چنانچه نسخ لوح مبارک حضرت عبدالبهاء در ميان بهائيان عالم انتشار يابد سبب‬ ‫سرور آنان خواهد شد زيرا اين لوح مبارک از جهات بسيار بى نظير است و ماهّيت و‬ ‫جامعّيت آن کامل ً مورد توجه اهل بهاء قرار خواهد گرفت‪ .‬بهر حال پيش از اعلم‬ ‫موافقت شما از انتشار آن در ميان بهائيان خوددارى خواهم کرد‪ .‬در اين نامه خصوصى‬ ‫‪.‬بر خود فرض ميدانم که در باب انتشار لوح مبارک موافقت شما را اخذ نمايم‬ ‫با بهترين اشواق و تحّيات خالصٴه محبت آميز و اميد وصول فورى پاسخ شما‪.‬‬ ‫"شوقى رّبانى حفيد حضرت عبدالبهاء‬ ‫از دفتر يادداشتهاى روزانه همسر فورل بر مى آيد که وى فورل را روز‬

‫يکشنبه ‪...‬‬

‫نوزدهم مارچ ‪ ١٩٢٢‬در نوشتن پاسخ مرقومه حضرت شوقى رّبانى کمک کرده است‪ .‬پيش‬ ‫نويس نامه بدون تاريخ مذکور نيز درميان اوراق فورل بدست آمده است‪ .‬دراينجا ترجمٴه‬

‫عريضه فورل بحضور حضرت ولی امرا بفارسى درج ميگردد‪" :‬سرور محترم نامهٴ محّبت‬ ‫آميز شما و ترجمه هاى بيانات سرکار آقا حضرت عبدالبهاء عّباس که در پاسخ عريضٴه‬ ‫مورخٴه ژانويه ‪ ١٩٢١‬به من التفات فرموده اند اخيرا واصل گرديد‪ .‬اميدوارم مراتب تسليت‬ ‫مرا به عائلٴه مبارکٴه حضرت عبدالبهاء و نيز مقالت مختصرم را دريافت فرموده باشيد‪...‬‬ ‫اجازه بفرمائيد عرض کنم که صعود حضرت عبدالبهاء بى اندازه مرا قرين اندوه نموده‬ ‫صل و جالب حضرت عبدالبهاء وسيلٴه شما البّته موافق هستم‬ ‫است ‪ .‬با انتشار پاسخ مف ّ‬ ‫چون عاشق بيان حقيقت هستم بايد به شما عرض کنم که اگر چه قلبا پيرو تعاليم‬ ‫بهائى هستم ولی در يک موضع بهر حال نظر من با عقيده حضرت عبدالبهاء متفاوت‬ ‫است‪ .‬پس از مطالعٴه کامل مغز انسان و حيوان و ساخت و کارکرد آندو علم سبب‬ ‫گرديده است که من طرفدار وحدت ذهن و مغز انسان شوم بعبارت ديگر بر من ثابت‬ ‫شده که ذهن انسان و قدرت احساس و ادراک آن ناشى از کار خود مغز است در نتيجه‬ ‫پس از نابودى مغز انسان ذهن او نابود ميشود و نميتوانم باور کنم که پس از مرگ‬


‫جه به ميل مبارک حضرت عبدالبهاء و اينکه‬ ‫انسان ذهن به زندگى خود ادامه ميدهد با تو ّ‬ ‫م و نيز نشريه "زندگى و‬ ‫صى قانونى ايشان هستيد دو اثر از تاليفات بسيار مه ّ‬ ‫شما و ّ‬ ‫مرگ" و چند مقاله خود را به پيوست تقديم ميکنم‪.‬‬

‫عالّيت‬ ‫"ف ّ‬

‫توصيٴه من بيشتر در باب کتاب‬

‫روانى‬

‫مغز و روح‪ .‬بن سال ‪ (١٨٩٤‬است‪ .‬مقالٴه من تحت عنوان‬

‫"ديانت( ‪L'activite ' Psychigue‬‬

‫رفاه اجتماعى " و يا "ديانت علمى" در سال ‪ ١٩١٩‬نوشته شده که پيش از آشنائى من با‬

‫بهائيان کارلسروهه در دسامبر سال ‪ ١٩٢٠‬بوده است‪ .‬سئوال ساده و مختصرى که از شما‬ ‫تقاضا ميکنم بجاى حضرت عبدالبهاء باختصار پاسخ فرمائيد اينست که آيا با توجه به‬ ‫اعترافى که در بال کردم و بى آنکه ريا کارى نمايم ميتوانم خود را بهائى بدانم ؟ اگر‬ ‫"زندگى و مرگ"‪" ،‬فعاليت روانى" و "ديانت رفاه اجتماعى" را مطالعه فرمائيد ديدگاه‬

‫علمى من براى شما کامل ً روشن خواهد گرديد ‪ ...‬اينکه افراد کاتوليک‪ ،‬پروتستان‪ ،‬بودائى‪،‬‬ ‫مسلم‪ ،‬يهودى و برهمائى ميتوانند بهائى گردند بى آنکه مجبور شوند آئين پيشين خود را‬

‫ترک گويند شاهد اين حقيقت است‪ .‬دو تعليم توافق علم و دين و تحّرى حقيقت نيز‬ ‫براين واقعّيت گواهند‪ .‬اينست عرايض مختصر من و قصد آن ندارم که مقالٴه متافيزيکى‬

‫صل‬ ‫در باب عالم اطلق که شناخت آن براى انسان مّيسر نيست بنويسم‪ .‬از اينکه نامه مف ّ‬

‫شد پوزش ميطلبم‪ .‬عّلتش اينست که ميخواهم مطلب کامل ً مربوط به موضوع و روشن‬ ‫باشد‪ .‬اشتياق من اينست که يک بهائى بدون سوء تفاهم و ريا باشم ‪ ...‬سرور عزيز‬

‫لطفا احساسات مخصوصٴه برادرانٴه مرا بپذيريد دکتر اى فورل استاد سابق روانپزشگى در‬ ‫‪.‬دانشگاه زوريخ‬ ‫به هيچوجه موافق ‪" La Libre Pensee‬بعدالتحرير‪ ،‬من با ساير مقالت در کتاب "انديشه آزاد‬ ‫‪".‬نيستم‬ ‫اگر چه پاسخ حضرت ولی امرا بدين عريضه تا کنون در ميان اوراق مربوط به مکاتبات‬ ‫هيکل مبارک يافت نشده است ولکن از توقيع مبارک مورخ دهم سپتامبر ‪ ) ١٩٣١‬نامه‬ ‫منشى مبارک که با بيانات هيکل مبارک بخط خود ايشان خاتمه مييابد( بخوبى مستفاد‬ ‫هاند که‬ ‫ميشود که حضرت ولی امرا در مرقومات خصوصى مبارک به فورل يادآور شد ‌‬ ‫‪.‬بهائيان بايد قويا به وجود الوهّيت و بقاى روح معتقد باشند‬ ‫آنچه مسّلم است فورل بارها در نوشته هاى خويش بتصريح خود را بهائى اعلم کرده و‬ ‫اعتراف نموده که ايمان او هر روز به امر بهائى عميق تر شده است‪ .‬فورل نه تنها‬ ‫وصيت نامٴه خود را تکميل و عضوّيت خويش را در جامعٴه بهائى اعلم نمود‪ ،‬با همه‬


‫ه معروف فرانسوى اين‬ ‫کسانى که مکاتبه و آشنائى داشت و از جمله رومن رولن نويسند ٴ‬ ‫نکته را در ميان گذاشت‪ .‬تا آنجا که توان داشت در نشرّيات مختلف در باب امر بهائى و‬ ‫‪ .‬عضوّيت خويش در جمع اهل بهاء مطالبى نگاشت‬ ‫دلئل بسيار موجود است که فورل بيشتر شيفتٴه تعاليم اجتماعى )و مباحث فلسفى و‬

‫م از اوامر و نواهى‪ ،‬مجال‬ ‫عرفانى( امر مبارک بوده است‪ .‬شايد در باب احکام نيز اع ّ‬

‫بررسى دقيق نيافته است اين نکات از نامه اى که منشى حضرت ولی امرا پس از‬ ‫صعود فورل از سوى هيکل مبارک خطاب به خانم مارت‌ابرانس فورل صّبيٴه مؤمنٴه فورل‬ ‫تحرير نموده است روشن ميگردد‪ .‬در خاتمٴه نامٴه مذکور حضرت ولی امرا بخط مبارک‬

‫صل‌هاى مرقوم فرموده اند‪ .‬بسيار‬ ‫به خانم نامبرده )مارتا( ابراز تسليت فرموده و مطالب مف ّ‬

‫‪.‬بجاست که در اين مقام به ترجمه فارسى متن انگليسى نامه مذکور مبادرت گردد‬ ‫‪.‬دهم سپتامبر ‪ ١٩٣١‬خواهر عزيز‬

‫بهائى"‬

‫به نمايندگى از طرف حضرت ولی امرا وصول نامٴه موّرخ ‪ ٢٢‬آگست ‪ ١٩٣١‬شما را‬ ‫اعلم و بار ديگر همدردى عميق ايشان را نسبت به تّأّلمات روحى ناشى از فقدان پدر‬ ‫یمقامتان ابراز ميدارد‪ .‬راجع به وصّيت نامٴه روحانى پدرتان که نشان ميدهد ايشان‬ ‫عال ‌‬ ‫آگاهى کافى از ديانت بهائى نداشته اند‪ ،‬حضرت ولی امرا عقيده دارند که شما بايد‬ ‫براى همه کسانى که در باب مرحوم دکتر فورل سئوالتى مينمايند روشن سازيد که‬ ‫ايشان چون بسيارى از ديگر کسان که امر مبارک را پذيرفته اند اطلع کافى از مبادى‬ ‫ص بيشتر به جنبه هاى اجتماعى‬ ‫اساسّيٴه امر بهائى نداشته اند‪ .‬ايشان بدلئل روانى خا ّ‬

‫امر بهائى علقه داشته و بر مبانى فلسفى و عقيدتى آن تأکيد چندانى ننموده اند‪ .‬براى‬ ‫توجيه علل آن بهتر است اين حقيقت بيان گردد که دکتر فورل در اّيام کهولت با تعاليم‬ ‫هاند که همٴه اوقات خويش را صرف مطالعٴه عميق مبادى‬ ‫بهائى آشنا شده و قادر نبود ‌‬ ‫ىامرا در مرقومات خصوصى خويش براى‬ ‫اعتقادى امر بهائى نمايند‪ .‬به‌رحال حضرت ول ‌ّ‬ ‫هاند که بهائيان بايد قوّيا ب‌هوجود خدا و بقاى روح و نيز بسيارى از‬ ‫پدر شما تشريح فرمود ‌‬

‫تعاليم اساسّيه که اهل اديان ديگر نيز بدانها پايبندند عقيده داشت‌هباشند‪ .‬شايد براى دکتر‬ ‫هاست که همٴه مفاهيم قبلی آثار خود را در باب الوهّيت و‬ ‫فورل مخالف حکمت بود ‌‬ ‫طلع از امر‬ ‫هاند که تغييرات بسيارى را که ا ّ‬ ‫عقايد مشابه مردود اعلم کنند و ترجيح داد ‌‬ ‫بهائى در ذهن ايشان بوجود آورده ب‌هنحو غير مستقيم و تحت اين عنوان که ايشان بهائى‬ ‫هاند بيان نمايند‪ .‬بهر ترتيب ترديدى نيست که لوح معروف حضرت عبدالبهاء بافتخار‬ ‫شد ‌‬ ‫تانگيزى دگرگون‬ ‫دکتر فورل نظرّيات ايشان را در باب وحدت ذهن و ماّده بنحو شگف ‌‬ ‫هاست تا پيام الهى را بطور آشکار بپذيرند‪ .‬هر قدر عقايد دکتر فورل‬ ‫ساخته و سبب شد ‌‬


‫تنامٴه ايشان مذکور است با عقايد پيشين ايشان تعارض‬ ‫در باب امر بهائى که در وصّي ‌‬ ‫هاست‪ .‬احدى‬ ‫داشته باشد بايد اعتراف نمائيم که آگاهى ايشان از ديانت بهائى ناچيز بود ‌‬ ‫یالخصوص در‬ ‫قادر نيست مّدعى شود که آگاهى او از ديانت بهائى ب‌هحّد کفايت است عل ‌‬ ‫هاند اّما مانند هر‬ ‫مراحل جنينى توسعٴه امر مبارک‪ .‬دکتر فورل در عقايد خويش صادق بود ‌‬

‫انسان ديگر ادراکشان محدود بود و قدرت تغيير آن را نداشتند‪ .‬آنچه بيان گرديد نظر‬

‫تنامٴه دکتر فورل مندرج در يکى از‬ ‫ىامرا پس از مطالعٴه خلص‌هاى از وصّي ‌‬ ‫حضرت ول ‌ّ‬ ‫نشرّيات معروف سويس است‪ .‬ميل آن حضرت اين است که شما اين مطالب را با آنان‬ ‫طلع از نظرّيات فورل در باب امر بهائى هستند در ميان گذاريد‪.‬‬ ‫که علق‌همند ب‌ها ّ‬

‫امضاء‬

‫‪.‬منشى مبارک‬ ‫ط مبارک مرقوم‬ ‫‪):‬و ب‌هخ ّ‬

‫است(‬

‫هاست شما را‬ ‫ىالحقيقه سبب اندوه عميق من شد ‌‬ ‫در گذشت پدر عاليمقام شما ف ‌‬

‫از"‬

‫ىدهم‪ .‬موجب امتنان عميق‬ ‫نناپذير اطمينان م ‌‬ ‫همدردى قلبى خود نسبت ب‌هاين فقدان جبرا ‌‬ ‫قلبى من است که شرحى از حيات پرحادثه و خدمات شايستٴه ايشان ب‌هبشرّيت ب‌هقلم شما‬ ‫‪.‬و يا يکى ديگر از احّباى آلمان براى انتشار در مجّلد بعدى عالم بهائى تهّيه گردد‬ ‫تنامه تغيير کامل ً محسوسى در‬ ‫مم وصّي ‌‬ ‫ه ايشان ب‌هامر بهائى در مت ّ‬ ‫ه من اشار ٴ‬ ‫ب‌هعقيد ٴ‬ ‫ىبايست‬ ‫ىدهد‪ .‬زيرا ايشان م ‌‬ ‫تنامه نشان م ‌‬ ‫عقايد ايشان را پس از تهّيٴه عبارات اّولّيٴه وصّي ‌‬ ‫از لوح مبارک حضرت عبدالبهاء و مکاتبات خصوصى من با خودشان و نيز بسيارى از‬ ‫هباشند‪ .‬بدين عّلت‬ ‫ديگر نشرّيات بهائى با خصائص عاليٴه اساسّيٴه امر مبارک آشنا شد ‌‬ ‫تنامٴه‬ ‫ىرسد که با رضايت و موافقت شما انتشار مطالبى که ايشان در وصّي ‌‬ ‫ب‌هنظرم م ‌‬ ‫خودشان در باب امر بهائى نوشت‌هاند در کتاب عالم بهائى بسيار مناسب باشد‪ .‬با ابراز‬

‫همدردى عميق و اظهار بهترين اشواق‪ .‬امضاء مبارک )کتاب فورل نابغٴه بهائى صفحٴه‬ ‫)‪٦١_٥٣‬‬

‫ىرسد چون در مقّدمٴه کتاب "ملکوت وجود" در رابطه با چگونگى و تاريخ تصديق‬ ‫بنظر م ‌‬ ‫پروفسور فورل ب‌هامر بهائى بررسى مشروحى ب‌هعمل آمده است ضرورت داشت که‬ ‫ىامرا و پروفسور فورل که فوقا نقل شد و در ارتباط‬ ‫مکاتبات معموله ميان حضرت ول ‌ّ‬ ‫با چگونگى حصول ايمان ايشان ب‌هديانت بهائى است نيز از باب تکميل بررسى مزبور از‬ ‫ىگرديد‬ ‫هاست نقل م ‌‬ ‫‪ .‬کتاب "فورل نابغٴه بهائى" که جزء مآخذ مقّدمٴه موصوف معّرفى شد ‌‬ ‫‪_ ٤‬‬

‫قسمتى از وصّيت نامه فورل را سّيد محمدعلی جمال زاده نيز در کتاب هزار‬


‫‪ August‬بيشه بشرح زير نقل نموده است ‪ :‬يک نفر عالم سويسى بهائى‪ ،‬اوگوست فورل‬ ‫از علماى سويس که در سال ‪ ١٩٣١‬ميلدى وفات نموده وصّيت نامٴه اى دارد که‬

‫از ‪forel‬‬

‫طرف جميعت فکر آزاد بين المللی در همان موقع در شهر لوزان از بلد سويس به چاپ‬ ‫رسيده است‪ .‬فورل در ضمن وصّيت نامه در خصوص مذهب خود چنين نوشته است ‪" :‬‬ ‫من با مذهب آزاد و دنيائى بهائيان که هفتاد سال پيش در مشرق زمين از طرف يکنفر‬ ‫ايرانى بهاء ا نام تاسيس گرديده است در سنه ‪ ١٩٢٠‬در شهر کارلسرو آشنا شدم و آن‬ ‫را مذهب حقيقى نيکى اجتماعى انسانى تشخيص دادم که بدون کشيش و اصول جامدى‬ ‫افراد بشر را در روى کره حقير خاکى بيکديگر نزديک ميسازد و به همين نظر بودم که‬ ‫من نيز بهائى شدم‪ .‬آرزوى قلبى من اينست که اين مذهب بماند و رواج يابد که نفع و‬ ‫) صلح نوع بشر در آن است‪)".‬هزار بيشه ص ‪٢٣‬‬ ‫دو ترجم‌هاى که از دکتر فورل ب‌هفارسى ابراز شده از نظر مقايسٴه دو سبک که در‬ ‫تهائى را که ميان‬ ‫جه است و تفاو ‌‬ ‫هاست جالب تو ّ‬ ‫ترجمٴه متن واحدى ب‌هکار گرفته شد ‌‬ ‫ىدهد‪ .‬اين تفاوتها در‬ ‫زبان تحرير فارسى امرى و غير امرى وجود دارد بوضوح نشان م ‌‬ ‫هاست‬ ‫‪ .‬سنوات اخير کمتر شده و دو زبان تحريرى مزبور ب‌هيکديگر نزديک شد ‌‬ ‫کر در ملکوت‬ ‫ىفرمايند‪" :‬هوالبهى‪ .‬اى متف ّ‬ ‫‪ _ ٥‬حضرت عبدالبهاء در لوح مذکور چنين م ‌‬ ‫ىخردانى در ملک وجود حّيز ناسوت نظر نمودند و حّدت بصر آرزو کردند و‬ ‫وجود ب ‌‬ ‫طلع بر اسرار خليقه‬ ‫جستجو نمودند و گفتگو کردند و کشف اسرار کون خواستند و ا ّ‬ ‫طبيعه آگاهى تمّنا نمودند‪ .‬هيهات هيهات اين چ‌هجنون است و‬ ‫اراده کردند و از ماوراءال ّ‬ ‫بتر آنکه اين ظنون را فنون شمردند و اين جنون را‬ ‫اين چه تصّور وهم و ظنون و عجي ‌‬ ‫هوش عالم بيچون‪ .‬در مواّد قدرت جستجو نمودند و در اجسام روح تحّرى کردند و چون‬ ‫ىاثر‬ ‫ىخبر ماندند و از ملکوت جانان ب ‌‬ ‫بصر و نظر حصر در مادّيات بود از جهان جان ب ‌‬ ‫ه نما و نبات خواستند‪ ،‬در حّيز نبات زيستند و‬ ‫گشتند‪ .‬در عالم جماد بودند و کشف قّو ٴ‬ ‫ساس نمودند در صقع حيوان رحل اقامت انداختند و اکتشاف‬ ‫تمّناى شؤون جسم ح ّ‬ ‫طلع‬ ‫حقيقت انسان آرزو کردند‪ .‬خود را جنس و فصل ستوران دانستند از عالم وجدان ا ّ‬ ‫طبيعه خبر تحّرى نمودند‬ ‫ءال ّ‬ ‫" ‪ ...‬خواستند‪ .‬محبوس عالم طبيعت ماندند و از حقائق ماورا ‌‬


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.