ه مقّدمه ٴکتا ب ملحظاتى در بار ٴ
توجود ملکو
شمارۀ ٥ نگارش :گيو خاورى کر و دانشمند محّقق ارجمند جناب دکتر وحيد رأفتى چهارمين جلد از مجّلدات آثار متف ّ شهيد دکترعليمراد داودى
را نيز مانند سه مجّلد قبلی با دّقت و اهتمامى تحسين انگيز
مت هاند که به ّ ه عديده اى به آخر فصول آن افزود گرد آورده و توضيحات آموزند ٴ است). موسسه"عصر جديد"در دارمشتات آلمان بصورت زيبا و مرغوبى بزيور طبع در آمده )١ اين مجّلد از آثار آن شهيد سعيد که بشرح و بسط بخش هائى از لوح صادره به اعزاز پروفسور اگوست فورال اختصاص يافته بدليلی که خواهيم ديد "ملکوت وجود" نام گرفته و در مقدمٴه اى که خود يک رساله جالب تحقيقى است که جناب دکتر رافتى بر آن .نگاشته اند لوح مبارک را چنين معرفى کرده اند م فلسفى صادره از قلم خستگى ناپذير حضرت در اين اثر که بايد آخرين اثر مه ّ
عبدالبهاء"
محسوب گردد بتاريخ ٢٨سپتامبر ١٩٢١مّورخ است و لذا دقيقا ٦٧روز قبل از صعود حضرت عبدالبهاء که در تاريخ ٢٨نوامبر ١٩٢١واقع گرديد از قلم آن حضرت صادر گرديده .است لوح فورل از نظر احتوا ى مهمترين مطالب الهى و فلسفى نظير قضّيٴه ماهّيت وجو ،مقام و منزلت روح انسانى ،دلئل وجودخدا و نيز عرضٴه اساسى ترين تعاليم بهائى از پر مطلب ترين آثار حضرت عبدالبهاء است .چنين مى نمايد که هيکل مبارک در اّيام اخير کرات وآراء خود را از مسائلی که محور قضاياى وجود است حيات ناسوتى خود عصاره تف ّ هاند صٴه ظهور رساند .در اين اثر به من ّ اهمّيت ديگر اين اثر در مقام علمى و شخصّيت بارز مخاطب آن نهفته است .دکتر فورال
کرين اروپا بود .حضرت از فحول علماى عصر خويش و از نامورترين محّققين و متف ّ
طلع کامل از سعٴه علمى و ذهنى مخاطب خود اين اثر را به زبان اهل ه با ا ّ عبدالبها ٴ هاند و به نوعى از انجام و استحکام فکرى و منطقى به ارائٴه ن به رشتٴه تحرير در آورد ف ّ مطالب خود پرداخته اند که ذهن فورل را مطلوب واقع شود و قدرت کلم و جامعّيت
مطلب در او مؤّثر گردد .بجا و مناسب بود که براى نمونه عباراتى از منابع و مآخذى که کرين آن ديار است در اروپا معّرف مقامات علمى و تحقيقى و جايگاه فورل در ميان متف ّ در مقّدمه آورده ميشد همچنانکه به چاپ اسکناس هزار فرانکى سؤيس که تصوير پرفسور فورل را بر خود دارد در پايان اين مقّدمه به عنوان و نشاّنٴه احترام مّلت و دولت سؤيس به اين دانشمند بهائى مبادرت گرديده است .سپس در مقّدمٴه کتاب چاپها و ترجمه هاى لوح فورل با ذکر نام ناشرين و مترجمين آنها بهزبانهائى که تا زمان انتشار کتاب ملکوت وجود طبع و نشر شده است قيد گرديده و نکات مجمل و مبهمى که در بررسى لوح فورل پيش ميآيد مورد بحث قرار گرفته و بهکمک الواح و اسناد و مدارک ديگر ه به پرفسور فورل باين ابهامات حاصله مرتفع گرديده است .علت خطاب حضرت عبدالبها ٴ صورت ..." :الحمدا هنوز جوانى و تحّرى حقيقت مينمائى "...با آنکه پرفسور مزبور
٧٢ساله بوده است باستناد الواحى که در آنها نيز مخاطباتى سالمند بعنوان "نو جوان
سالخورده" مورد عنايت قرار گرفته اند توضيح داده شده و اين شگفتى پرفسور فورل که حضرت عبدالبهاء سالها قبل از وقوع جنگ جهانى اول در آثار خود بروز چنين جنگى را پيش بينى فرموده بودند مطرح و با نقل لوح فيشر و الواح ديگر در ايضاح مطلب کوشش لزم بعمل آمده است ولی در آنجا که حضرت عبدالبهاء ميفرمايند ..." :عنقريب در سنين آينده دو سال بعد آنچه در کتاب مکاشفات يوحّنا و کتاب دانيال ذکر شده تحّقق خواهد يافت و چنين شد "...آياتى که از کتاب مکاشفات يوحنا و کتاب دانيال مورد نظر مبارک بوده معرفى نشده است) .پايان صفحه .( ١١در لوح مبارک آمده است ..." :ما قريب جنگ ارماجدان يعنى عمومى هستيم که در فصل شانزدهم کتاب مکاشفات يوحّنا اشاره شده است دو سال ديگر شروع خواهد شد و يک شراره در جميع اروپا نائره اى برافروزد بى راحتى مدنى حاصل گردد "...در بيان مبارک کلمه "ارماجدان" و"بى راحتى مدنى" نيازمند توضيح و آيات مورد استناد از فصل ١٦کتاب مکاشفات يوحّنا حتى در ذيل صل مقّدمه معرفى نشده اند که اينک ذيل َ نقل ميشود :يادداشتى مبسوط و مف ّ آوازى بلند شنيدم که از ميان قدس بآن هفت فرشته ميگويد که برويد هفت پيالٴه
غضب"
خدا را بر زمين بريزيد و ّاولی رفته پيالٴه خود را بر زمين ريخت و دمل زشت و بد بر مردمانى که نشان وحش دارند و صورت او را مى پرستند بيرون آمد و دومين پيالٴه خود را بدريا ريخت که آب بخون مثل خون مرده مبّدل گشت و هر نفس زنده از هر چيزهائى که در دريا بود بمرد و سّيمن پيالٴه خود را در نهرها و چشمه هاى آب ريخت و خون شد و فرشتٴه آبها را شنيدم که ميگويد عادلی تو که هستى و بودى اى قّدوس زيرا که چنين حکم کردى چونکه خون مقّدسين و انبيا را ريختند و بديشان خون دادى که " ...بنوشند زيرا که مستحّقند
آيات فوق ياد آور اين عبارات از لوح مبارک در صفحه ١٧مقّدمه است که عّلت جنگ را هاى بر افروزد ...زيرا در "بيدينى" معّرفى نموده ميفرمايند" :يک شراره در جميع اروپا نائر جميع ممالک بيدينى و عقايد طبيعّيون روز بروز در ترّقى است يک شراره کل اروپا را آتش زند چنانچه در فصول کتاب دانيال بيان شده است "...ولی فصول مورد نظر از کتاب دانيال را بيان نفرموده اند تا استخراج و نقل شود و با مراجعه بآن کتاب مطالبى که بصراحت مندرجات کتاب مکاشفات يوحنا باشد ديده نشده و ظاهرا از مجموع .مندرجات کتاب دانيال بايد چنان استنباط نمود جريان اقبال پرفسور فورل بديانت بهائى نيز بسيار جالب و خواندنى است که از قول دختر پرفسور باين شرح آمده است " :مهندس عّزت ا ذبيح که خود جريان آشنائى و ايمان دکتر فورل به امر بهائى را از مارتا برونز دختر فورل استفسار نموده چنين مينويسد ..." :از مارتابرونز در مسافرت به روپيور سؤال نمودم که پدر شما چگونه بهائى شد؟ در جواب گفت موقعى که پدرم در همين منزل تشريف داشتند ما مرّتبا روزهاى چهارشنبه به شهر کارلزروحه براى حضور در محفل ملقاتى هفتگى احباء ميرفتيم پدرم طلع حاصل کرده روزى پرسيد شما مرّتبا روزهاى از اين غيبت مرّتب روزهاى چهارشنبه ا ّ چهارشنبه به کجا و براى چه کارى ميرويد؟ مارتابرونز اظهار داشت که جواب سئوال پدر براى من دشوار بود چرا؟ براى آنکه پدرم در تمام مّدت زندگى عليه جميع اديان و بود (٢).ابراز اين مسئله که من و شوهرم به يک مجلس دينى مى رويم با مذاهب جب آور بود و در عين حال چون بهائى هستيم و دروغ نبايد تعليمات طولنى او تع ّ همان صراحتا جواب جه بهعکس العمل جواب در ذهن پدر سالخورد بگوئيم با عدم تو ّ داديم که بهجمعّيت بهائى ميرويم پدر پرسيد جمعّيت بهائى چيست؟ شرح مختصرى از مبادى بهائّيت براى او ذکر کرديم و چون بسيار مرد روشنفکر ،محقق و معتدل بود از ما خواست کتابى در موضوع بهائيت در اختيار او بگذاريم .ترجمه کتاب بهاء ا و عصر جديد را بايشان براى مطالعه داديم و پرفسور فورل با دّقت اين کتاب را مطالعه کرد و عن نظر است مى است و قابل دّقت و تم ّ پس از چند روز اظهار نمود که واقعا مطلب مه ّ آيا من ممکن است نامهاى بهحضور حضرت عبدالبهاء بنگارم و سؤالتى از ايشان بکنم ؟ امکان مطلب به ايشان گوشزد شد .عريضهاى بزبان فرانسه بحضور مبارک معروض
صلی به افتخار پدرم نازل شد .ترجمٴه فرانسه داشت و پس از مّدت کوتاهى لوح مف ّ ضميمٴه آن بود .پرفسور فورل با مطالعٴه اين لوح بکّلى تحّول و انقلب شديدى در ذهنش پيدا شد و صراحتا اظهار کرد و عريضه اى به حضور مبارک مبنى بر ايمان بل قيد
داشت (٣).به علوه نامههائى به علماى بزرگ که همکار و دوست و شرط خود معروض
او بو دند و رؤساى جمعّيت هاى صلح طلب و پيشوايان سوسياليسم نگاشته و آنها را به امر الهى تبليغ نموده در تمام نامه ها ايمان خود را بطور وضوح بيان نموده بودند"...
)آهنگ بديع سال ١٥شماره ١١بهمن ماه .(١٣٣٩بطوريکه در مقّدمٴه مورد بحث
ءا در قيام و خدمت بهامر الهى ميخوانيم ،زندگى فورل پس از ايمان به حضرت بها خلصه ميشود .او در شهر لوزان بهانعقاد جلسات تبليغى پرداخت مجّلٴه ماهانه اى در ل بر قيام مى که دا ّ شرح اصول ،رفتار و عقائد بهائيان منتشر ساخت ...از جمله اسناد مه ّ مه به امر عظيم الهى و ابلغ تعاليم امر مبارک به ايشان است فورل به دعوت نفوس مه ّ نامه اى است که دکتر فورل در تاريخ ١٨نوامبر ١٩٢٧خطاب به قائد ترکّيٴه جديد :مصطفى کمال آتاتورک مرقوم داشت .متن اين نامه چنين است عاليجناب مصطفى کمال پاشا_ آنکارا عاليجنابا اگر جرأت يافتٴه ام که به شما مستقيما نامه بنويسم دليلش آنست که خلصٴه نطق هاى روشنى بخش شما را در ظرف شش روز گذشته هرصبح و هر بعداز ظهر به مطالعه کرده ام ،سخنرانى هاى آن جناب مرا به Droit du Peupleمدت سه ماه هيجان آورده است.
در
به علوه ترجمٴه ترکى مقاله من که در ستايش امر بهائى به آلمانى
در وين منتشر گرديده اخيرا در New Freie Presseنوشته شده و دو سال قبل در نشرّيٴه ه يومّيهاى در استانبول انتشار يافته است .جريد ٴ اين قضّيه مرا جرأت داده است تا به شما نامه بنويسم و شرحى که شامل دوازده تعليم ديانت بهائى است ضميمه نمايم .اين ديانت در حدود سال ١٨٥٢در ايران تأسيس گرديده
و حال يک مليون نفر پيرو آن ميباشد .ميخواهم توجه شما را به اصول شماره ٩،٨،٧،٦،٥ جلب نمايم .ممکن است مايل باشيد به علوه ديانت اسلم ديانت بهائى را نيز در ترکّيه
به عنوان ديانت رسمى اعلن نمائيد و به اين وسيله قدمى عظيم بسوى ترّقى برداريد .با اين عمل شما سرمشقى براى تمام اروپا بلکه براى تمام ملل عالم خواهيد بود شما يا
شخصى از جانب شما ممکن است مايل باشد که در اين خصوص با حضرت شوقى افندى در حيفا مکاتبه نمايد .اميدوارم عاليجناب جرأت مرا عفو نمايند شما را نسبت به ".مراتب احترام و ستايش خود مطمئن مى سازم از مضمون نامٴه فوق پيدا است که گويا بدوا تصميم آتاتورک بر اين بوده که رسمّيت ديانت اسلم را در قانون اساسى بگنجاند که براى پرفسور فورل اين فکر پيش آمد که وى را به افزودن ديانت بهائى نيز تشويق نمايد ولی بعدا بطوريکه قانون اساسى ترکيه نشان ميدهد نه تنها نامى از ديانت رسمى در آن قانون برده نشده بلکه عرفى و غير
مذهبى بودن کشور ترکّيه در قانون اساسى تصريح گرديده .سپس در مقّدمه چنين آمده است " :از جمله مساعى ديگر فورل که در تواقيع حضرت ولی امرا انعکاس يافته مه قيام عاشقانه او به احقاق حقوق مظلومان ايران و ارسال مکاتيب عديده به جرائد مه ّ " ...ودوائر رسمّيه در تظّلم و توضيح مقاصد و اهداف ديانت مقّدس بهائى است مه استخراج و با درج ترجمه چه خوب بودنمونههائى از اين قبيل نامه ها از جرائد مه ّ فارسى آنها دراين مقّدمه بر غناى مطالب آن افزوده ميشد .مقّدمه چنين ادامه مييابد:
"بارى ايمان فورل به تعاليم و احکام امر حضرت بهاء ا بتدريج بمقامى رسيد که در شمنتشرساخت دفتر يادبودى که بمناسبت شصت و پنجمين سال توّلدهمسر محقيقى آتيه ناميده بود صريحا نوشت که true socialism of the future1926وآنراسوسياليس .سوسياليسم حقيقى آينده ،دين جهانى و کامل ً انسانى و اجتماعى حضرت بهاء ا است ى امرا بانقل فقراتى از آن در در وصّيت نامه اى که از فورل بجا مانده و حضرت ول ّ مترين اثر خود قرار داده اند چنين کتاب قرن بديع آنرا جاودانه و در مّد نظر خوانندگانِ مه ّ امده است " :در سال ١٩٢٠از ديانت جهانى بهائى که هفتاد سال قبل از طرف حضرت آگاهى
يافتمKarlsruhe .
بهاء ا تأسيس و از افق ايران طالع گرديده در کارلس روهه
آئين بهائى ،آئينى است الهى و کافل خير و سعادت انسانى و فارغ از حدود و قيود بشرى .در اين ديانت عادات و مبتدعات زائده و قسيس و پيشواى مذهبى وجود ندارد ه ارض بهوحدت و اّتفاق و محّبت و ائتلف تعاليم بهائى اهل عالم را در سراسر کر ٴ دعوت مينمايد .من بهورود و در ظل اين ديانت بودن مفتخر و از صميم قلب راجى و ملتمسم که اين امر اعظم در راه نجاح و فلح نوع انسان همچنان پاينده و جاودان و مترّقى و متعالی باقى ماند ...محّققا" در بين افراد بشر بايد يک حکومت جهانى و يک
لسان بين المللی و يک ديانت عمومى استقرار يابد ...نهضت بهائى منادى وحدت عالم انسان است و به زعم من بزرگترين نهضتى است که اليوم براى تحّقق صلح عمومى )واخّوت جهانى مجاهده مى نمايد٤). ىخوانيم: ه آن نگاشتهشده است چنين م در خصوص کتابى که بخشى از مقّدمه در بار ٴ
لالقدر بهائى دکتر عليمراد داودى را برآن کر جلي "اهمّيت مندرجات لوح فورل ،فاضل و متف ّ ه اين اثر را مورد شرح و بسط قرار دهد ... ى چند سخنرانى نکات عمد ٴ داشت که در ط ّ ححال مختصر از نوارهاى صوتى که از جناب دکتر داودى باقى مانده چنين پيداست که شر از فورل در ابتداى نوار ضبط شده بعد فقراتى از لوح فورل بهوسيلٴه جناب هوشنگ م نکاتى که در لوح مبارک مطرح ه اه ّ محمودى قرائت گرديده بعد دکتر داودى در بار ٴ ى در اين کتاب به ىها در سهقسمت مجّز ٰ گشته بهايراد سخنرانى پرداختهاند ...اين سخنران
هاست .غير از اين سهسخنرانى از جناب دکتر داودى نوار جداگانٴه ديگرى نيز در طبع رسيد عالّنظر که ذکر آنها در لوح فورل مذکور شده ه حکماى وسي دست است که در آن در بار ٴ هاند .متن اين سخنرانى نيز در فصلی جداگانه در انتهاى کتاب مندرج سخنرانى نمود هاست ...مأخذ آثار مبارکهاى که از منبع چاپى در اين کتاب نقل شده در هر مورد گرديد
بهدّقت مذکور شده ...وفور اصطلحات فلسفى ،کلمى و عرفانى و نيز اسامى اشخاص و مذاهب و نحلی که در متن لوح و در توضيحات دکتر داودى وارد شده اين نويسنده را برآن داشت که قسمتى تحت عنوان "شرح اعلم و اصطلحات" بهآخر اين کتاب بيفزايد ... صل شرح مبسوط احوال و آثار و آراء کسانى نظير ارسطو يا افلطون و يا توضيح مف ّ اصطلحاتى نظير "بطلن تسلسل"" ،وجود"" ،روح" و يا اصطلحاتى از اين قبيل وراى هاست .بنابر اين در تهّيٴه شرح اعلم و اصطلحات سعى صفحات معدود اين کتاب بود شده که تعاريف و شروح وارده نسبتا مختصر اّما کافى براى درک بهتر لوح مبارک و ىها باشد ...اشارات مذکور در سخنران شرح اعلم و اصطلحات افزوده شده بهکتاب که کاشف تسّلط نويسنده بهاين مباحث ىگذارد که صفحات معدود کتاب مانع از اين گشتهاست که است جاى دريغ باقى م همند گردد .خواننده بيش از اين از افاضات ايشان بهر هاست " :در تسميٴه کتاب به"ملکوت در وجه تسمّيٴه کتاب در مقّدمٴه مورد بحث چنين آمد
مبخش انتخاب اين عنوان گرديد .زيرا وجود" لوح مبارکى از حضرت عبدالبهاء ...الها
مناسب بهنظر رسيد که مطالب لوح فورل و توضيحات مربوط بهآن که در زمينٴه قضاياى ماى "ملکوت وجود" بهحليٴه طبع درآيد تا اصلی وجود بهرشتٴه تحرير درآمده بهعنوان با مس ّ لفظ "ملکوت" که دللت بر مفاهيم روحانى جلل ،جمال و کمال دارد با لفظ عا ّ م
ل بر همٴه مراتب و شؤون عالم هستى است درهم آميزد و نشانى از "وجود" که دا ّ عظمت و شکوه روحانى و صورى عالم خلقت را که بهدست تواناى حکيم قادر یالطلق خلق گشته عرضه نمايد٥). )عل ىکه ازمقّدمٴه مورد بحث پيدا است علوه بر لوح دکتر فيشر که حضرت عبدالبهاء در بطور هبودند)موضوع رديف ٧ شبينى فرمود سال ١٩٠٩وقوع جنگ جهانى اّول را در آن پي تهاى خانم دکتر فالشر نيز تهاى پايان مقّدمه( پيش گوئى مزبور در يادداش يادداش
ىخوانيم ... " :خانم ژوزفين ِتِرسا تهايش چنين م ىشود که در معّرفى او و يادداش هم ديد هژوزفين Fallsheer ب
که پس از ازدواج با آقاى فالشر Josephine Therese Zürcherزورخر
فالشر ملّقب گشته در اّول اکتبر ١٨٦٦ميلدى در زوريخ متوّلد شد و در سنٴه ١٨٩١از غالّتحصيل گرديد و از جمله استادان او در مدرسهٴ ط ّ ب ب فار دانشگاه زوريخ در رشتٴه ط ّ
ندرمانى تدريس مينمود ...خانم دکتر فالشر از سال ١٩٠٥تا آگوست فورل بود که روا ١٩١٢در حيفا بهطبابت پرداخت و پس از استقرار حضرت عبدالبهاء در حيفا بهسال ١٩٠٨ ميلدى طبيب مخصوص عائلٴه حضرت عبدالبهاء گرديد ...خانم دکتر فالشر در اّيام اقامت ىشد و با آنکه ظاهرا هيچگاه خود در حيفا مرّتبا بهحضور حضرت عبدالبهاء مشّرف م بهامر بهائى مؤمن نشد اّما براى حضرت عبدالبهاء احترام قلبى قائل بود و صميمانه ارادت ىورزيد .م دکتر فالشر در سال ١٩١٠در احيان تشّرف بهحضور حضرت عبدالبهاء سؤالت و مسائلی عآورى کرد .از را مطرح نمود و شرح مذاکرات و بيانات شفاهّيٴه حضرت عبدالبهاء را جم جمله بيانات حضرت عبدالبهاء که در تاريخ ٢٨آگوست ١٩١٠آنها را ثبت نموده اشارات تهاى بزرگ و مستقيم حضرت عبدالبهاء بهامکان وقوع جنگ جهانى و برخورد نظامى قدر جارى شدن خون بيگناهان است ...آنچه تقريبا مسّلم است آنکه خانم فالشر مخاطب هاست ولی چنانچه معروض افتاد مکالمات حضرت لوحى از حضرت عبدالبهاء نبود عآورى عبدالبهاء را بهرشتٴه تحرير درآورده است .مجموعٴه مکالماتى که خانم فالشر جم در دست است ولی هنوز "From the Treasur of Memories of Abdul-Baháنموده تحت عنوان ه رديف ٥مقدمه ص (٢٦.٢٥مأخذ مطالب اخير، هاست) .يادداشت ذيل شمار ٴ بهطبع نرسيد هاست و بهنظر با آنکه مآخذ همٴه مواضيع مندرجه در مقّدمه معّرفى شده ،ذکر نگرديد تهاى خانم فالشر که هنوز بهطبع نرسيده است مأخذ نقل مطالب مذکور ىرسد يادداش م .است بهرحال مقّدمٴه کتاب "ملکوت وجود" همانطور که گذشت خود يک رسالٴه جامع تحقيقى جالبى است و درج عکس صفحٴه اّول و آخر عريضٴه دکتر فورل بهحضور حضرت عبدالبهاء ىرسد .بهزبان فرانسه بهپايان م توضيحات _ ١آثار جناب دکتر داودى ظاهرا با اين جلد يعنى جلد چهارم که با نام "ملکوت وجود" تها ىپذيرد چنانکه در صفحٴه ٦١همين کتاب تحت عنوان يادداش ىيابد خاتمه نم انتشار م ىخوانيم" :از دکتر داودى چند سخنرانى تحت عنوان "ماّديون" بجا در رديف ٣چنين م ىها دکتر داودى از آراء هاست .در اين سخنران مانده که هنوز براى طبع و نشر آماده نشد هاند "و عقايد ماّديون مفصل ً سخن گفته و ضعف نظرّيات آنان را نشان داد _ ٢در کتاب "فورل نابغٴه بهائى" تأليف نفيس جناب دکتر نصرت ا محمدحسينى در
رابطه فورل با ديانت چنين آمده است :فورل در باب تربيت مذهبى دوران کودکى خود مينويسد" :درتربيتى که از سوى مادر يافتيم دين نقش برجسته اى داشت ...مادرم کامل ً
پذيرفته بود که ...همه بخشهاى کتاب مّقدس ...بايد متساويا مورد احترام و تقديس
باشند .بنابراين بسيار درست ميدانست که مرا نه تنها با عهد جديد بلکه با تمام کتاب عهد
عتيق آشنا کند .البته من داستانهاى هزارو يکشب ...را بينهايت بيشتر ترجيح ميدادم ... استغراق مداوم در کتاب مّقدس و مسائل مذهبى نتيجه عکس بخشيد و آنچه مادرم
ميخواست نشد مادرم بيش از حّد براى انجام اين کار ساده دل بود! او نميدانست چگونه ميان تناقضات موجود در استدللت بى پايه روحانّيون جزمى که هر کودک انديشمندى بخوبى از آن آگاه است سازش و توافقى ايجاد نمايد .هر چه بيشتر انديشيدم بيشتر يافتم که اين عقيده به اين تناقضات ناممکن است ...اگر چه در آغاز واقعا انتظار
داشتم که معجزه اى رخ دهد و من مسيحى شوم و نجات يابم ...ولی اين انتظار ثمرى ى بود شايد در ميان هشت سالگى و ده سالگى بود وقتى ببار نياورد ...دقيقا نميدانم ک ْ
يکبار با افسردگى بمادرم گفتم آرزو ميکردم که هرگز متوّلد نميشدم .مادرم از اين سخن
سخت به هراس افتاده بود عّلت را پرسيد و من گفتم چون نميتوانم بهمٴه مسائل مذهبى آنگونه که تو عقيده دارى پاى بند شوم ...مادرم کوشش مينمود تا مرا آرامش بخشد. اعتراف ميکرد که او هم در راه مسائل دينى شکّ بسيار کرده است و ميگفت که خداوند آنقدر مهربان است که مرا تنها نخواهد گذاشت .اما اين سخنان چندان بمن آرامى نداد... سرانجام آرامش يافتم و عّلتش سرگرمى من با مورچه ها بود زيرا هميشه در کنار جمع مورچگان شاد بودم ...فورل از زمانى که براى تحصيل به لوزان رفت ...به توصّيه مادرش با ارباب کليسا معاشرت و مباحثه داشت ولی هر چه ميکوشيد و با مردمان قشرى ميجوشيد کمتر از حقيقت نشانى مييافت .تنى چند از دوستانش نيز با او همراه شدند و همگى از محيط کليسا و مسيحيان قشرى بر کنار گشتند ...در اواخر سال ١٨٦٤ هنگامى که مقّدمات پذيرش رسمى فورل در کليسا فراهم ميشد از عضّويت در آن سرباز زد و با کشيش مباحثات بسيار نمود و چون او را در استدلل ناتوان ديد از کليسا روى ).گردانيد ...و اوقات خويش را مصروف در علوم طبيعى نمود) ...ص ١٥.٨ _ ٣پرفسور فورل با حضرت ولی امرا نيز مکاتباتى داشته است که با ارسال لوح
حضرت عبدالبهاء براى فورل بوسيله آن حضرت آغاز شده است چنانکه در کتاب "فورل
نابغه بهائى" چنين ميخوانيم" :عريضه فورل احتمال ً در اوائل تابستان ١٩٢١به ارض اقدس رسيده و اندکى بعد لوح مبارک حضرت عبدالبهاء به اعزاز و در پاسخ پرسش او ...نازل گرديده ولی بجهاتى چند ماه پس از صعود مبارک بدست فورل رسيده است
حضرت ولی امرا در تاريخ ٢٧فوريه ١٩٢٢بهمراه لوح مبارک حضرت عبدالبهاء مرقومه هاند که ترجمه آن ذيل ً نقل ميگردد: اى به انگليسى و بخط مبارک براى فورل فرستاد
"حيفا فلسطين ٢٧ .فوريه ١٩٢٢آقاى محترم همراه اين نامه ترجمٴه لوح حضرت عبدالبهاء که در پاسخ سؤال شما صادر شده است ارسال ميگردد و از تأخير در ايصال آن سفم .صعود ناگهانى حضرت عبدالبهاء به عالم بال همه ما را قرين اندوهى نموده متا ّ وبر مسئولّيت ها و اشتغالت ذهنى ما بسى افزوده است .خوشبختانه جواب کامل عريضٴه شما را مدتى پيش از صعود مرقوم و امضاء فرموده بودند و تنها تحّقق منويات مبارکه مبنى بر ترجمٴه صحيح لوح به انگليسى و فرانسه سبب تاخير در ارسال آن گرديده است ...چنانچه نسخ لوح مبارک حضرت عبدالبهاء در ميان بهائيان عالم انتشار يابد سبب سرور آنان خواهد شد زيرا اين لوح مبارک از جهات بسيار بى نظير است و ماهّيت و جامعّيت آن کامل ً مورد توجه اهل بهاء قرار خواهد گرفت .بهر حال پيش از اعلم موافقت شما از انتشار آن در ميان بهائيان خوددارى خواهم کرد .در اين نامه خصوصى .بر خود فرض ميدانم که در باب انتشار لوح مبارک موافقت شما را اخذ نمايم با بهترين اشواق و تحّيات خالصٴه محبت آميز و اميد وصول فورى پاسخ شما. "شوقى رّبانى حفيد حضرت عبدالبهاء از دفتر يادداشتهاى روزانه همسر فورل بر مى آيد که وى فورل را روز
يکشنبه ...
نوزدهم مارچ ١٩٢٢در نوشتن پاسخ مرقومه حضرت شوقى رّبانى کمک کرده است .پيش نويس نامه بدون تاريخ مذکور نيز درميان اوراق فورل بدست آمده است .دراينجا ترجمٴه
عريضه فورل بحضور حضرت ولی امرا بفارسى درج ميگردد" :سرور محترم نامهٴ محّبت آميز شما و ترجمه هاى بيانات سرکار آقا حضرت عبدالبهاء عّباس که در پاسخ عريضٴه مورخٴه ژانويه ١٩٢١به من التفات فرموده اند اخيرا واصل گرديد .اميدوارم مراتب تسليت مرا به عائلٴه مبارکٴه حضرت عبدالبهاء و نيز مقالت مختصرم را دريافت فرموده باشيد... اجازه بفرمائيد عرض کنم که صعود حضرت عبدالبهاء بى اندازه مرا قرين اندوه نموده صل و جالب حضرت عبدالبهاء وسيلٴه شما البّته موافق هستم است .با انتشار پاسخ مف ّ چون عاشق بيان حقيقت هستم بايد به شما عرض کنم که اگر چه قلبا پيرو تعاليم بهائى هستم ولی در يک موضع بهر حال نظر من با عقيده حضرت عبدالبهاء متفاوت است .پس از مطالعٴه کامل مغز انسان و حيوان و ساخت و کارکرد آندو علم سبب گرديده است که من طرفدار وحدت ذهن و مغز انسان شوم بعبارت ديگر بر من ثابت شده که ذهن انسان و قدرت احساس و ادراک آن ناشى از کار خود مغز است در نتيجه پس از نابودى مغز انسان ذهن او نابود ميشود و نميتوانم باور کنم که پس از مرگ
جه به ميل مبارک حضرت عبدالبهاء و اينکه انسان ذهن به زندگى خود ادامه ميدهد با تو ّ م و نيز نشريه "زندگى و صى قانونى ايشان هستيد دو اثر از تاليفات بسيار مه ّ شما و ّ مرگ" و چند مقاله خود را به پيوست تقديم ميکنم.
عالّيت "ف ّ
توصيٴه من بيشتر در باب کتاب
روانى
مغز و روح .بن سال (١٨٩٤است .مقالٴه من تحت عنوان
"ديانت( L'activite ' Psychigue
رفاه اجتماعى " و يا "ديانت علمى" در سال ١٩١٩نوشته شده که پيش از آشنائى من با
بهائيان کارلسروهه در دسامبر سال ١٩٢٠بوده است .سئوال ساده و مختصرى که از شما تقاضا ميکنم بجاى حضرت عبدالبهاء باختصار پاسخ فرمائيد اينست که آيا با توجه به اعترافى که در بال کردم و بى آنکه ريا کارى نمايم ميتوانم خود را بهائى بدانم ؟ اگر "زندگى و مرگ"" ،فعاليت روانى" و "ديانت رفاه اجتماعى" را مطالعه فرمائيد ديدگاه
علمى من براى شما کامل ً روشن خواهد گرديد ...اينکه افراد کاتوليک ،پروتستان ،بودائى، مسلم ،يهودى و برهمائى ميتوانند بهائى گردند بى آنکه مجبور شوند آئين پيشين خود را
ترک گويند شاهد اين حقيقت است .دو تعليم توافق علم و دين و تحّرى حقيقت نيز براين واقعّيت گواهند .اينست عرايض مختصر من و قصد آن ندارم که مقالٴه متافيزيکى
صل در باب عالم اطلق که شناخت آن براى انسان مّيسر نيست بنويسم .از اينکه نامه مف ّ
شد پوزش ميطلبم .عّلتش اينست که ميخواهم مطلب کامل ً مربوط به موضوع و روشن باشد .اشتياق من اينست که يک بهائى بدون سوء تفاهم و ريا باشم ...سرور عزيز
لطفا احساسات مخصوصٴه برادرانٴه مرا بپذيريد دکتر اى فورل استاد سابق روانپزشگى در .دانشگاه زوريخ به هيچوجه موافق " La Libre Penseeبعدالتحرير ،من با ساير مقالت در کتاب "انديشه آزاد ".نيستم اگر چه پاسخ حضرت ولی امرا بدين عريضه تا کنون در ميان اوراق مربوط به مکاتبات هيکل مبارک يافت نشده است ولکن از توقيع مبارک مورخ دهم سپتامبر ) ١٩٣١نامه منشى مبارک که با بيانات هيکل مبارک بخط خود ايشان خاتمه مييابد( بخوبى مستفاد هاند که ميشود که حضرت ولی امرا در مرقومات خصوصى مبارک به فورل يادآور شد .بهائيان بايد قويا به وجود الوهّيت و بقاى روح معتقد باشند آنچه مسّلم است فورل بارها در نوشته هاى خويش بتصريح خود را بهائى اعلم کرده و اعتراف نموده که ايمان او هر روز به امر بهائى عميق تر شده است .فورل نه تنها وصيت نامٴه خود را تکميل و عضوّيت خويش را در جامعٴه بهائى اعلم نمود ،با همه
ه معروف فرانسوى اين کسانى که مکاتبه و آشنائى داشت و از جمله رومن رولن نويسند ٴ نکته را در ميان گذاشت .تا آنجا که توان داشت در نشرّيات مختلف در باب امر بهائى و .عضوّيت خويش در جمع اهل بهاء مطالبى نگاشت دلئل بسيار موجود است که فورل بيشتر شيفتٴه تعاليم اجتماعى )و مباحث فلسفى و
م از اوامر و نواهى ،مجال عرفانى( امر مبارک بوده است .شايد در باب احکام نيز اع ّ
بررسى دقيق نيافته است اين نکات از نامه اى که منشى حضرت ولی امرا پس از صعود فورل از سوى هيکل مبارک خطاب به خانم مارتابرانس فورل صّبيٴه مؤمنٴه فورل تحرير نموده است روشن ميگردد .در خاتمٴه نامٴه مذکور حضرت ولی امرا بخط مبارک
صلهاى مرقوم فرموده اند .بسيار به خانم نامبرده )مارتا( ابراز تسليت فرموده و مطالب مف ّ
.بجاست که در اين مقام به ترجمه فارسى متن انگليسى نامه مذکور مبادرت گردد .دهم سپتامبر ١٩٣١خواهر عزيز
بهائى"
به نمايندگى از طرف حضرت ولی امرا وصول نامٴه موّرخ ٢٢آگست ١٩٣١شما را اعلم و بار ديگر همدردى عميق ايشان را نسبت به تّأّلمات روحى ناشى از فقدان پدر یمقامتان ابراز ميدارد .راجع به وصّيت نامٴه روحانى پدرتان که نشان ميدهد ايشان عال آگاهى کافى از ديانت بهائى نداشته اند ،حضرت ولی امرا عقيده دارند که شما بايد براى همه کسانى که در باب مرحوم دکتر فورل سئوالتى مينمايند روشن سازيد که ايشان چون بسيارى از ديگر کسان که امر مبارک را پذيرفته اند اطلع کافى از مبادى ص بيشتر به جنبه هاى اجتماعى اساسّيٴه امر بهائى نداشته اند .ايشان بدلئل روانى خا ّ
امر بهائى علقه داشته و بر مبانى فلسفى و عقيدتى آن تأکيد چندانى ننموده اند .براى توجيه علل آن بهتر است اين حقيقت بيان گردد که دکتر فورل در اّيام کهولت با تعاليم هاند که همٴه اوقات خويش را صرف مطالعٴه عميق مبادى بهائى آشنا شده و قادر نبود ىامرا در مرقومات خصوصى خويش براى اعتقادى امر بهائى نمايند .بهرحال حضرت ول ّ هاند که بهائيان بايد قوّيا بهوجود خدا و بقاى روح و نيز بسيارى از پدر شما تشريح فرمود
تعاليم اساسّيه که اهل اديان ديگر نيز بدانها پايبندند عقيده داشتهباشند .شايد براى دکتر هاست که همٴه مفاهيم قبلی آثار خود را در باب الوهّيت و فورل مخالف حکمت بود طلع از امر هاند که تغييرات بسيارى را که ا ّ عقايد مشابه مردود اعلم کنند و ترجيح داد بهائى در ذهن ايشان بوجود آورده بهنحو غير مستقيم و تحت اين عنوان که ايشان بهائى هاند بيان نمايند .بهر ترتيب ترديدى نيست که لوح معروف حضرت عبدالبهاء بافتخار شد تانگيزى دگرگون دکتر فورل نظرّيات ايشان را در باب وحدت ذهن و ماّده بنحو شگف هاست تا پيام الهى را بطور آشکار بپذيرند .هر قدر عقايد دکتر فورل ساخته و سبب شد
تنامٴه ايشان مذکور است با عقايد پيشين ايشان تعارض در باب امر بهائى که در وصّي هاست .احدى داشته باشد بايد اعتراف نمائيم که آگاهى ايشان از ديانت بهائى ناچيز بود یالخصوص در قادر نيست مّدعى شود که آگاهى او از ديانت بهائى بهحّد کفايت است عل هاند اّما مانند هر مراحل جنينى توسعٴه امر مبارک .دکتر فورل در عقايد خويش صادق بود
انسان ديگر ادراکشان محدود بود و قدرت تغيير آن را نداشتند .آنچه بيان گرديد نظر
تنامٴه دکتر فورل مندرج در يکى از ىامرا پس از مطالعٴه خلصهاى از وصّي حضرت ول ّ نشرّيات معروف سويس است .ميل آن حضرت اين است که شما اين مطالب را با آنان طلع از نظرّيات فورل در باب امر بهائى هستند در ميان گذاريد. که علقهمند بها ّ
امضاء
.منشى مبارک ط مبارک مرقوم ):و بهخ ّ
است(
هاست شما را ىالحقيقه سبب اندوه عميق من شد در گذشت پدر عاليمقام شما ف
از"
ىدهم .موجب امتنان عميق نناپذير اطمينان م همدردى قلبى خود نسبت بهاين فقدان جبرا قلبى من است که شرحى از حيات پرحادثه و خدمات شايستٴه ايشان بهبشرّيت بهقلم شما .و يا يکى ديگر از احّباى آلمان براى انتشار در مجّلد بعدى عالم بهائى تهّيه گردد تنامه تغيير کامل ً محسوسى در مم وصّي ه ايشان بهامر بهائى در مت ّ ه من اشار ٴ بهعقيد ٴ ىبايست ىدهد .زيرا ايشان م تنامه نشان م عقايد ايشان را پس از تهّيٴه عبارات اّولّيٴه وصّي از لوح مبارک حضرت عبدالبهاء و مکاتبات خصوصى من با خودشان و نيز بسيارى از هباشند .بدين عّلت ديگر نشرّيات بهائى با خصائص عاليٴه اساسّيٴه امر مبارک آشنا شد تنامٴه ىرسد که با رضايت و موافقت شما انتشار مطالبى که ايشان در وصّي بهنظرم م خودشان در باب امر بهائى نوشتهاند در کتاب عالم بهائى بسيار مناسب باشد .با ابراز
همدردى عميق و اظهار بهترين اشواق .امضاء مبارک )کتاب فورل نابغٴه بهائى صفحٴه )٦١_٥٣
ىرسد چون در مقّدمٴه کتاب "ملکوت وجود" در رابطه با چگونگى و تاريخ تصديق بنظر م پروفسور فورل بهامر بهائى بررسى مشروحى بهعمل آمده است ضرورت داشت که ىامرا و پروفسور فورل که فوقا نقل شد و در ارتباط مکاتبات معموله ميان حضرت ول ّ با چگونگى حصول ايمان ايشان بهديانت بهائى است نيز از باب تکميل بررسى مزبور از ىگرديد هاست نقل م .کتاب "فورل نابغٴه بهائى" که جزء مآخذ مقّدمٴه موصوف معّرفى شد _ ٤
قسمتى از وصّيت نامه فورل را سّيد محمدعلی جمال زاده نيز در کتاب هزار
Augustبيشه بشرح زير نقل نموده است :يک نفر عالم سويسى بهائى ،اوگوست فورل از علماى سويس که در سال ١٩٣١ميلدى وفات نموده وصّيت نامٴه اى دارد که
از forel
طرف جميعت فکر آزاد بين المللی در همان موقع در شهر لوزان از بلد سويس به چاپ رسيده است .فورل در ضمن وصّيت نامه در خصوص مذهب خود چنين نوشته است " : من با مذهب آزاد و دنيائى بهائيان که هفتاد سال پيش در مشرق زمين از طرف يکنفر ايرانى بهاء ا نام تاسيس گرديده است در سنه ١٩٢٠در شهر کارلسرو آشنا شدم و آن را مذهب حقيقى نيکى اجتماعى انسانى تشخيص دادم که بدون کشيش و اصول جامدى افراد بشر را در روى کره حقير خاکى بيکديگر نزديک ميسازد و به همين نظر بودم که من نيز بهائى شدم .آرزوى قلبى من اينست که اين مذهب بماند و رواج يابد که نفع و ) صلح نوع بشر در آن است)".هزار بيشه ص ٢٣ دو ترجمهاى که از دکتر فورل بهفارسى ابراز شده از نظر مقايسٴه دو سبک که در تهائى را که ميان جه است و تفاو هاست جالب تو ّ ترجمٴه متن واحدى بهکار گرفته شد ىدهد .اين تفاوتها در زبان تحرير فارسى امرى و غير امرى وجود دارد بوضوح نشان م هاست .سنوات اخير کمتر شده و دو زبان تحريرى مزبور بهيکديگر نزديک شد کر در ملکوت ىفرمايند" :هوالبهى .اى متف ّ _ ٥حضرت عبدالبهاء در لوح مذکور چنين م ىخردانى در ملک وجود حّيز ناسوت نظر نمودند و حّدت بصر آرزو کردند و وجود ب طلع بر اسرار خليقه جستجو نمودند و گفتگو کردند و کشف اسرار کون خواستند و ا ّ طبيعه آگاهى تمّنا نمودند .هيهات هيهات اين چهجنون است و اراده کردند و از ماوراءال ّ بتر آنکه اين ظنون را فنون شمردند و اين جنون را اين چه تصّور وهم و ظنون و عجي هوش عالم بيچون .در مواّد قدرت جستجو نمودند و در اجسام روح تحّرى کردند و چون ىاثر ىخبر ماندند و از ملکوت جانان ب بصر و نظر حصر در مادّيات بود از جهان جان ب ه نما و نبات خواستند ،در حّيز نبات زيستند و گشتند .در عالم جماد بودند و کشف قّو ٴ ساس نمودند در صقع حيوان رحل اقامت انداختند و اکتشاف تمّناى شؤون جسم ح ّ طلع حقيقت انسان آرزو کردند .خود را جنس و فصل ستوران دانستند از عالم وجدان ا ّ طبيعه خبر تحّرى نمودند ءال ّ " ...خواستند .محبوس عالم طبيعت ماندند و از حقائق ماورا