ی دریاچه
شنگی برا
هایی از ت دی و صد ر ا ص ت ق ا م ی تحر همه رنگ ز ا گ ه سپتامبر شهر فرن گرد :یازد همین سال سانس اش از کانادا
ای آمریکا
و کافه رن
نشریه پارسی زبان های مقیم آمریکا و کانادا/ پیش شماره چهارم /بیست وپنجم سپتامبر 2011
ک هست
اگزیر از ی
عبور ن
حمله کماندویی و ماهواره
این داربی های مقدس محمد رضا شریفی نیا:
من و رز رضوی؟
در باب سقوط آفتابه فارکس و کافئین و وینچستر ۷۳
هفت
تلوزیون ماهواره ای کانال هفت
با هدف خبر رسانی ،آموزش ،تفریح و سرگرمی به زودی میهمان خانه های شما خواهد بود. این شبکه تلوزیونی به دنبال یک ارتباط مستقیم با مخاطب ایرانی و پارسی زبان هم چنین اقوام بزرگ ایرانی است .ایران ،افغانستان ،تاجیکستان و تمامی ایرانیان در جهان.
رادیو کوچه
فک کنم بی تو مهتاب شبی ...
راهی به سوی ارتباط متقابل بین مردم و رسانه ،رسانه ای برای شهروندان ،فرهنگ ،اجتماع و اندیشه و هنر به همراه آخرین خبرها در رادیو کوچه. شما می توانید رادیو کوچه را ازطریق کتاب صورت (; ویا آدرس اینترنتی www.radiokoocheh.comدنبال کنید.
نگاهی به سالهای پایانی قبل از انقالب
جنبش دانشجوی در ایران کامران موسوی
بخش چهارم ...در یك چنین جوی ،تغییرات عمدهای هم در سطح باالی مدیریت وزارت علوم و آموزش عالی و زیر شاخه آن سازمان امور دانشجویی رخ داد. یكی از جمله وظایف سازمان امور دانشجویی وزارت علوم و آموزش عالی اعزام دانشجو به خارج از كشور بود .اتوریته اجرایی اعزام دانشجو در رده مدیركلهایی بود كه وزیر علوم وقت (دكتر حقدان در سالهای بین )١٣٥٦-١٣٥٠بنا بر سلیقه شخصی ،و نه به الزام براساس توانایی یا تخصص مدیر مورد نظر ،انتصاب میكرد .در سال ،١٣٥١پست مدیركلی مسوولیت امور اعزام دانشجو از یك مدیر متمایل به اروپا (بریتانیا) گرفته شده و به یك مدیر تربیت شده در ،و متمایل به، آمریكا تحویل داده شد .در اثر این تغییر ،در صد دانشجویان راهی به خارج كشور كه تا قبل از آن شاید ٧٥در صد به اروپا و ٢٥در صد به آمریكا بود ،به طور كامل بر عكس شد .یعنی دیگر اكثریت قریب به اتفاق دانشجویان اعزامی به آمریكا میرفتند .برای این برخی ازین دانشجویان اعزامی به آمریكا تسهیالت سازمان یافتهای همچون فروختن سواالت امتحان زبان ،گرفتن پذیرشهای قالبی و دادن بورسهای دولتی حتا قبل از این كه پایشان به مقصد برسد نیز فراهم شد .نا گفته
نماند كه این دكان بسیار خوبی نیز برای سوداگران دست اندر كار برای رسیدن به پول و پله فراوان شد و گردانندگان اعزام دانشجویی نیز نه تنها از آن تخلفها بیخبر نبودند ،بلكه خودشان هم دستشان در آن كیسه بود. به این ترتیب از صدقه سر مدیركل متمایل به آمریكا و عمله اكرهاش ،برای اولین بار در تاریخ اعزام دانشجو به خارج كشور بخوان به آمریكا -مرز بین دانشجویان واقعی به معنایكسانی كه به دنبال كسب علم و دانش هستند با دانشجو نما ها كه در اكثریت نیز بودند به طور كامل مخدوش شد و تشخیصشان از یكدگر مشكل. ارتباط این جمالت معترضه را بعدن خواهیم دید ،ولی اكنون به قول اینجاییها ،فلَش فوروارد و باقی ماجرا در بالد فرنگ..... بدون مقدمه باید بگویم كه جنبش دانشجویان ایرانی در آمریكا تنها در یك سازمان عریض و طویل و بسیار بوروكراتیك تبلور داشت« :کنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی برای احیای جنبش واحد دانشجویی» كه به آن به اختصار احیا میگفتند. احیا كه ائتالفی از یك سری فدراسیونهای چپ دانشجویان و محصلین ایرانی در اروپا و امریکا بود ،به ظاهر با شعار تالش برای ایجاد وجه مشترک بین گروهها و ایدئولوژیهای مختلف برای مخالفت با نظام سلطنتی پا به عرصه گذاشت ولی با گذشت زمان در عمل خط كلیاش همسویی و تبعیت از مشی حزب توده و البته با محوریت مسکو بود. بنابراین ،ایدیولوژی غالب در احیا ماركسیسم روسی بود و حتا تعدادی از اعضای جبههی ملی خارج از کشور كه سعی کردند با حضور در احیا در آن به قولی خط جا كنند ،خود جذب مارکسیستها شدند. هرچند یك استثناء دراین مورد ،قابل ذكر است و آن حفظ استقالل نسبی توسط یك جناح كوچك مذهبی در درون
احیاست .اینها كه نشریه «پیام مجاهد» را بیرون میدادند و از چپ سازمان مجاهدین خط مشی همکاری انقالبی با نیروهای ِ خلق ایران در داخل كشور تبعیت میكردند ،هیچ شباهتی به دانشجویان مسلمان انجمنهای اسالمی درون ایران نداشتند. بنابرین ،در خارج كشورهمانند داخل ایران جنبش دانشجویی بطور عمده تمایالت چپ داشت و در این جا نیز دانشجوی مذهبی از نوع انجمن اسالمی اش باید یا خود را منزوی كرده و محفلی عمل میكرد و یا راه تقیه پیش گرفته و در درون مناسب نور افشانی ماه. احیا زندگی پارازیتی میگذراند تا لحظه ِ ابراهیم یزدی ،صادق قطب زاده و مصطفی چمران نمونههایی از این اسالمیون هستند. درست است كه تاریخ تشكیل انجمنهای اسالمی دانشجویان در فرانسه آلمان اتریش و دیگر کشورهای اروپا به سال ١٣٤٨ برمی گردد .ولی اولن این انجمنها بیشتر كارشان دریافت كمكهای مالی از نجف و ایران از طریق ایرانیان و روحانیون بود و نه مبارزه (همان زندگی پارازیتی) و دومن در آمریكا چندان رنگی نداشتند :احیا همه كاره بود .با باال گرفتن خیزش انقالبی درون ایران و بعد از حصول اطمینان از پیروزی قطب مذهبی انقالب ،ولی ،اسالمیون از كنفدراسیون جدا شده و شروع به ساز كردن نغمههای انجمن اسالمی كردند. این گفتهها تا اواخر سال ١٩٧٨( ١٣٥٦میالدی) صادق بود. به عنوان مثال در تظاهرات نوامبر ١٩٧٧كه علیه دیدار شاه از آمریكا و با فراخوان و گردانندگی احیا برگزار ،و بسیار هم خشن شد ،به جرات میتوان گفت كه حتا یك نفر هم از اسالمیون در بین دانشجویان معترض پیدا نمیشد. در كمتر از سه چهار ماه بعد از آن و با سرعتی شگفتآور، ولی ،ماه شروع به نورافشانی كرد و اسالمیون شروع به ظهور. دیگر آنها تظاهرات مستقل میگذاشتند ،در دانشگاههای معتبر سخنرانی برگزار میكردند ،با پلیس دست به یقه میشدند و حتا
در انظار عمومی نماز جماعت نیز بر پا میكردند .اسالمیونی كه تا زمانی نه چنداَن پیش اگر به تظاهرات دعوتشان میكردی، لوله میشدند و سرخ و سفید و بهانه درس و زندگی می آوردند، اكنون با رگهای ورم كرده گردن جمهوری اسالمی را فریاد میزدند و هل من مبارز میطلبیدند باخشونت و شمشیرهای از رو بسته. قرص ماه در ٢٢بهمن ١٣٥٧كامل شد ،در آن سیمای فرشته را دیدند و اسالمیون بازی را بردند .این در حالی بود كه روشنفكر و چپ ایرانی هنوز سودای بازی كردن در بساط دیگران را در سر میپرورانید و همچنان در حال شعار و بیشتر از حد سهم لیاقت به خود دادن بود. مابقی هم كه باز به قول اینجاییها تاریخ است و خودتان هم بخشی از آن.
پس نوشته:
اولین كاری كه برندگان انقالب در سفارت ایران كردند ،قطع كردن بورسهای دانشجویی اغیار بود .ولی تمام اسالمیون، كه اكثریتشان را همان دانشجو نمایانی كه قبلن گفتم تشكیل میدادند ،نه تنها بورسشان قطع نشد ،بلكه به مقدارش نیز افزوده گشت و بدین ترتیب آنها همزمان با دراز تر شدن زبانشان ،درآمدشان هم درازتر شد. درست یك هفته پس از فروپاشی نظام پهلوی ،ابراهیم یزدی سوار بر اسب سپید پیروزی به نورمن اكالهما آمد تا هم اسالمیون را به ظفر حق بر باطل و ظهور آزادی و عدل اسالمی بشارت دهد و هم دانشجویان غیر اسالمی را رو كم كند .و هر دو را كرد. .....و چپ همچنان به دادن شعار و انشعاب پس از انشعاب مشغول بود
of Rockville
"موقعیت استثنایی،قیمتهای استثنایی"
رامبد قریب finance manager
Tel: 240-715-4489 Lexus: 301-762-9009 ext: 4489 15501Frederick Road, Rockville, MD 20855-2110 Email: Rambod.Gharib@rockvillelexus.com
استخدام مشاور فروش
پس از کاهش درگیریها در لیبی،
«سفیر ایران به لیبی بازگشت»
روز پنجشنبه 15 ،سپتامبر ،علیاصغر ناصری ،سفیر جمهوری اسالمی در لیبی که به دنبال درگیریها در این کشور به تهران فراخوانده شده بود ،به لیبی بازگشت. به گزارش واحد مرکزی خبر ،اداره کل اطالعات و مطبوعات وزارت امور خارجه جمهوری اسالمی ابراز امیدواری کرده که با حضور سفیر این کشور در لیبی و گسترش فعالیت سفارت، «روند توسعه و تعمیق همکاریهای دوجانبه ایران و لیبی در راستای منافع و مصالح دو کشور بیشتر شود». پیشتر علیاکبر صالحی ،وزیر امور خارجه جمهوری اسالمی ،در گفتوگویی تلفنی با مصطفی عبدالجلیل ،رییس شورای انتقالی لیبی بر توسعه روابط بین تهران و طرابلس تاکید کرده بود.
جهت جلوگیری از حوادثی شبیه قاهره،
اسراییل سفیر خود از اردن را فراخواند دولت اسراییل روز پنجشنبه 15 ،سپتامبر ،اعالم کرد سفیر خود را ازعمان پایتخت اردن فراخوانده است. درپی فراخوان جوانان اردن از طریق شبکه اجتماعی فیسبوک جهت برگزاری تظاهرات گسترده در مقابل سفارت اسراییل در عمان اسراییل برای مصون ماندن از پیامدها این تظاهرات سفیر خود را ازعمان به تلآویو فراخواند. رادیو اسراییل در این زمینه گفته است دولت این کشور برای جلوگیری از تکرار حادثه سفارت اسراییل در مصراقدام به فراخوانی سفیر خود از اردن کرده است. در جریان تظاهرات هفته گذشته در مقابل سفارت اسراییل در قاهره تظاهرکنندگان پس از به آتش کشیدن پرچم اسراییل سفارت این کشور را اشغال کردند. فراخواندن سفیر اسراییل از اردن به دستور بنیامین نتنیاهو نخست وزیر و لیبرمان وزیر خارجه این کشور صورت گرفته است و تنها یک نفر از کارکنان سفارت باقی خواهند ماند. با حکم رییس قوه قضاییه،
سخنگوی فلسطینیان:
« ۲۳سپتامبر ،زمان اعالم درخواست عضویت در سازمان ملل» روز پنجشنبه 15 ،سپتامبر ،ریاض مالکی ،سخنگوی فلسطینیان اعالم کرد آنها هفته آینده درخواست عضویت کامل در سازمان ملل متحد را ارایه خواهند کرد. بر اساس گزارشها قرار است محمود عباس ،رهبر تشکیالت خودگردان فلسطینی روز ۲۳سپتامبر در خواست عضویت به سازمان ملل را ارایه دهد. در همین حال بینامین نتانیاهو ،نخست وزیر اسراییل گفته است در جریان نطقش در نشست سالیانه مجمع سازمان ملل درباره مخالفتهای اسراییل در این مورد ،سخنرانی خواهد کرد. آخرین دور گفتوگوهای صلح بین اسراییل و فلسطینیان یک سال پیش با شکست مواجه شد. ز آن زمان فلسطینیان تالشهایی را برای پیوستن به سازمان ملل به عنوان یکی از اعضای این سازمان که بهطور رسمی مورد شناسایی قرار گرفته و مرزهای آن شامل مرزهای تعیین شده در سال ۱۹۶۷میشود و پایتخت آن بیتالمقدس شرقی است ،آغاز کردهاند. اما اسراییل و آمریکا میگویند ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی تنها از راه مذاکره مستقیم ممکن است. ریاض مالکی ،سخنگوی فلسطینیان گفته است« :ما به سازمان ملل میرویم؛ تنها به این دلیل که میخواهیم شانس از سرگیری مذاکرات را بیشتر کنیم .ما سعی خواهیم کرد تا پیشنهادات ارایه شده را به دقت بررسی کنیم». آقای مالکی می افزاید چنانچه پیشنهاد خوبی دریافت نکنیم، رییس تشکیالت خودگردان فلسطینی روز ۲۳سپتامبر ساعت ۱۲:۳۰درخواست عضویت به سازمان ملل را ارایه خواهد کرد. گزارش ها حاکی است دیپلمات های ارشد آمریکایی و اروپایی برای متوقف کردن تالشهای صورت گرفته برای عضویت کشور مستقل فلسطینی در سازمان ملل متحد ،راهی خاورمیانه شدهاند.
«دادستان کل جمهوری اسالمی مسوول نظارت بر پرونده
اختالس»ر
روز پنجشنبه 15 ،سپتامبر ،رییس دستگاه قضایی جمهوری اسالمی طی حکمی دادستان کل کشور را مسوول نظارت بر رسیدگی به پرونده اختالس مالی 3000میلیارد تومانی کرده است. به گزارش مهر ،صادق الریجانی ،رییس دستگاه قضایی طی حکمی غالمحسین محسنی اژهای دادستان کل کشور را به عنوان مسوول نظارت بر رسیدگی به پرونده فساد بزرگ مالی ایران انتخاب کرده است. در ابالغ رییس دستگاه قضا آمده است« :به جنابعالی که چهرهای شناخته شده و مورد اعتماد دستگاه قضایی و نظام هستید ماموریت داده میشود با نظارت دقیق و همهجانبه به کلیه مراحل رسیدگی به این پرونده تا حصول نتیجه نهایی اقدام و گزارش کار بهصورت مستمر به اینجانب منعکس شود». الزم به اشاره است در هفته گذشته از طریق بانک صاردات و هفت بانک دولتی و خصوصی دیگر در ایران ،حدود 3000میلیارد تومان در سیستم بانکی این کشور اختالس صورت گرفت.
اندر باب قلم و دست ما
اردوان روزبه
نیمههای سپتامبر است .هوا گذاشته است رو به پاییزی شدن و شما هم دارید از یک دور دیگر رسیدن کم کمک پاییز به احتمال لذت میبرید .درست در یازده ستامبر همین ماه بود که یک باره برجهای تجارت جهانی در منهتن فرو ریخت در حالی که دو روز قبلاش احمد شاه مسعود در یک عملیات انتحاری در افغانستان کشته شد و درست در همین ماه بود که برگی دیگری در خاورمیانه با حمله نیروهای آمریکایی به مواضع «امارت طالبان» ورق خورد تا امروز در مراسم ده سالهگی فروریختن برجهای تجارت جهانی مردم آمریکا بگویند »I’m a new Yorker« :و آقای شهردار این شهر بگوید که همه را به نیویورک دعوت میکند و آقای کلینتون بدون آن که یادی از مونیکای فقید کند با چشمان اشک بار بگوید که یاد آتش نشانهای این شهر برایشان زنده است. و ما نیز بنشینیم و انگشت به دهان بشویم که سیاست را بیهوده نمیگفتند ،پدر و مادرش مجهول الهویه است. در گذار و گذر این ایام چهارمین شماره نشریه هفت و در واقع آخرین پیش شماره آن را در دست دارید .هر چه میخواستیم برای بهتر شدن کنیم را امتحان کردیم .البته نقصها تمام نشده اما ما از این پس یعنی بعد این پیش شماره اولین شماره رسمی «هفت» را نزد شما میآوریم. هفت به صورت منظم از شماره آتی یکم و پانزدهام هر ماه در دسترس شما خواهدبود .با دو بخش گزارشها و خبرهای محلی ایاالت متحده و گزارشها و خبرهای ایران و جهان که هم پوشش اخبار محلی را خواهد داشت و هم خبرها و گزارشهای بینالمللی که همه توسط همکاران هفت در اقصا نقاط جهان تهیه میشود. اما مهمتر این که به زودی ما سعی در انتشار محلی نشریه در تورنتو و لس آنجلس را نیز خواهیم داشت که به مرور بخش خبرهای اختصاصی محلی این مرکزها را نیز در نشریه شاهد خواهید بود .اجازه بدهید از گسترش به لندن و پاریس و کواالالمپور در شمارههایی که نزدیک به آغاز کار دفترهای این مرکزها بودیم صحبت کنم. دوستان خوب ،نشریه منتشر کردن بیشک این روزها یکی از دغدغههای بسیاری از ما ایرانیهایی است که یا دوست داشتیم روزی جایی نشریهای منتشر کنیم و یا در ایران این کار را میکردیم و بد حادثه ما را شوت کرده است به جایی که هنوز دارد چشمهایمان دو دو میخورد .اما مهمتر این است که چه میخواهد منتشر شود ،با چه گسترهای و با چه هدفی. باید امیدوار بود که ایجاد فضای رقابتی سالم بتواند همه ما را به سویی ببرد که کار خوب و گزارش به روز و مطلب واقع و به جا را به مخاطبهای خودمان هدیه کنیم .مردمانی از سرزمینهایی که یا پارس زبانند و یا پارسیدان هستند. هفت با اتکا به روشی که از ابتدا اعالم کرده بود سعی در
توجه« :نشریه هفت» یک رسانه مستقل و آزاد است که بدون گرایش های سیاسی و حزبی و در حوزههای خبر ،اطالع رسانی ،تحلیل ،فرهنگ ،اقتصاد ،هنر ،اندیشه و آموزشهای زندگی فعالیت میکند. این نشریه با پرهیز از قوم گرایی به اندیشه نزدیک شدن مردم در جهان و ارایه راه کارهای ارتباط بهتر بین اقوام و ملل مختلف میپردازد .اما بنابر محدویتها فقط به زبان پارسی منتشر میشود ولی امکان و بستری است برای تمام اقوام ایرانی. مطلب های منتشر شده در «نشریه هفت» بر اساس الگوی هیت تحریریه این نشریه و با اندیشه ارتباط با جامعه میزبانی است که در آن کشور ایرانیان و سایر ملل در آن ساکن و یا میهمان هستند .در الگوی نوشتاری خود در صورتی که قصد دارید همراه ما باشید امیدوار هستیم نکات باال را رعایت کنید .در صورت ترجمه متن یک نسخه اصل آن را ضمیمه کنید و فراموش نکنید تا حد امکان در بخش پارسی از کلمات این زبان استفاده کنید و برگردان مناسبی از کلمات قابل تبدیل داشته باشید. «هفت» آماده انتشار مطلبها ،نظرها ،پیشنهادها و انتقادهای شما به همراه عکسهایی است که میگیرید .به هر روی نشریه خودتان است .فراموش نکنید این نشریه منطبق با قوانین جاری کشور آمریکا را دارد .در مورد آگهیهای نشریه هم بررسی کنید و بعد منتشر میشود و نهایت امر مطلبها با نظر شورای تحریریه انتخاب می شود و همچنین سردبیری حق حک و اصالح مطلبهای ارسالی آن نیست و هر مطلبی در این نشریه قابل نقد و بررسی است. انتخاب چرا که ما مسوولیتی در مورد محتوای آن نمی پذیریم .فراموش نکنید مطلب های نوشته شده در «هفت» به الزام نظر صاحبان
انعکاس نظرها و اخبار و گزارشهای تمامی اقوام ایرانی و کشورهای پارسی زبان دارد و تعلق خاطری جز ارتباط مستقیم و دور از شایبه با مخاطبهای خود ندارد. امروز آخرین شماره از پیش شمارههای هفت را در پیش روی دارید .سعی همیشهگی ما برای استفاده از مطلبهای تولیدی بوده است و این بار مستثنا نیست .راستش را بخواهید ما فکر میکنیم خوب است بدانید کسانی که در این شماره کار از آنها میبینید نشستهاند و در هفت به دقت برای شما مخاطب خوب و صمیمی نوشتهاند. از این شماره یک مطلب ورزشی نیز اضافه شده است .به مرور چند خبرنگار دیگر نیز از شماره یک به جمع دوستان اضافه خواهند شد .تحلیل سیاسی ،هنر ،داستانک ،میرزا کول دیسک ،خبرها از گوشه و کنار و دهها مطلب دیگر که در پیش شماره چهارم نشریه «هفت» پیش کش به شماست. و در آخرین این که: قلم شود چو دست ما در این فریب خوشلقا نماند اندر این سرا ضحاک مار شانهای
نشریه هفت در حوزه های خبر ،سیاست ،اندیشه، فرهنگ و هنر و اجتماع صاحب امتیازGlobal Social Networks LLC : سردبیر :اردوان روزبه /مدیر اجرایی :علی هریسچی تماس با اردوانeditor@haftmagazine.com : تماس با علیali.herischi@haftmagazine : صفحهآرایی و امور فنی :داریوس مدیا امور آگهیهاads@haftmagazine.com : تلفن تماس در آمریکا: )240(436-2535 ، )240(436-2536 توزیع در ایاالت متحده و کانادا
نشریه هفت در کانادا
شما در کانادا می توانید همراه نشریه هفت باشید .اگرنوشته یا گزارش ،آگهی و یا نیاز به دریافت نشریه دارید می توانید با دفتر این نشریه در تورنتو در تماس باشید.
مدیر دفتر کانادا :اردشیر زارع زاده Canada@haftmagazine.com
تلفن1-647-860-8485 : فکس1-888-767-6797 :
همراهان این شماره به ترتیب الفبا: اردوان روزبه ،اکبر ترشیزاد ،آویده مطمئن فر ،آزاده پورزند ،بهنام فروهر، حسن زارع زاده اردشیر ،دامون روزبه ،روزبه میر ابراهیمی ،رضا محدث، زهره ,علی انجیدنی ،سایه کوثری ،سحر.ج ،علی هرسیچی ،علی اکبر موسوی(خوئینی) ،عال ،فرانک مسیحپور ،فرورتیش رضوانیه ،کیان امانی، کیومرث سجادی ،کامران موسوی ،نیرماال، مصطفا خلجی ,مه شب تاجیک ،محبوبه شعاع. همچنین تهیه بخش خبرهای این نشریه با همراهی رادیو کوچه است
آثارتان را به آدرس contact@haftmagazine.com:ارسال کنید.
کیان امانی
معترضان مصری در اعتراض به اقدام ماه گذشته نیروهای اسراییلی در کشتن پنج سرباز هموطنشان با حمله به ساختمان سفارت اسراییل در قاهره ،وارد این ساختمان شدند .در پی این حمله سفیر اسراییل در مصر قاهره را ترک کرد و گزارشها از وقوع تیراندازی و مجروح شدن تعداد زیادی از معترضان حکایت دارد. عکس :اسوشیتدپرس
ده سال پس از حمالت یازده سپتامبر به برج های مرکز تجا رت جه انی در نیو یور ک ه آمریکا را تهدید نوز تهدیدهای تروریستی می کند .در آستانه برگزاری مرا سم یاد بود ده مین سا ل گرد ک دولت آمر شته شدگان این حمله تروریستی، یکا اعالم کرده که تحقیقات درب اره ی ک خ طر امنی تی ج دی علیه کشور را آغاز کرده است. عکس :هیستوریکال وال پیپرز
احمدشاه مسعود ملقب به (شیر پنجشیر) از فرماندهان و وزیر دفاع نیروهای مجاهدین افغان که سالها با ارتش شوروی سابق که افغانستان را اشغال کرده بود جنگید نهم سپتامبر سال ۲۰۰۱میالدی ،بر اثر انفجار انتحاری دو تروریست عرب مظنون به ارتباط با القاعده که خود را خبرنگار معرفی کرده بودند ،در والیت تخار افغانستان کشته شد. عکس :ایندیپندنت
شش ماه پس از حمله نیروهای ناتو به لیبی کنترل بخش های زیادی از خاک این کشور به جز شهرهای سرت ،بنیولید و سبها به دست نیروهای مخالف سرهنگ قذافی افتاده است اما هنوز مشخص نیست سرهنگ قذافی در کجا پنهان شده است. عکس :رویترز
در پی واژگون شدن یک کشتی حامل بیش از ۸۰۰ مسافر در آبهای ساحلی مجمع الجزایر زنگبار در آفریقا ،دستکم ۲۰۰نفر کشته شدند .کشتی حامل مسافرانی بود که از تعطیالت عید فطر برمیگشتند و تعداد زیادی از آنان کودک بودند. عکس :اسوشیتدپرس
معترضین به خشکی دریاچه ارومیه اعتراضشان را به استادیومهایورزشیکشیدهاند. درپیدیداربینتیمهایاستقالل تهرانوتراکتورسازیتبریزمیان نیروهای امنیتی و تماشاچیان معترض درگیریهایی رخ داد. عکس :جهان ورزش
5
علی هریسچی
قانون اساسی و حقوق بشر
در چند سال گذشته بحث به كارگیری اعالمیه جهانی حقوق بشر در قانون اساسی آینده ایران به طرق مختلفی مطرح شده است. هرچند از دید ارزشی و شاید سیاسی و به خاطر ارزشگذاری مضاعف به حقوق بشر ،این تالش پسندیدهای است ،اما از دید حقوقی شاید راهكار درستی برای برقراری حقوق فردی و سیاسی و شهروندی ایرانیان نباشد .دالیل این استدالل بر پایه اصول زیر است: وقتی در قانون اساسی به ملت حقی داده می شود این وظیفه حاکمیت است که از آن حمایت کند و هیچ گاه بهانه ای برای تعلل در اجرای حفظ این حق و یا عدم رعایت آن وجود ندارد .اگر حقی وجود دارد و این حق ادا نشده ،قانون میبایست راهكاری برای حق ستانی در خود تعبیه دیده باشد .این اصل حساسی است كه به قوه قضاییه مسوولیت نگهبانی حقوق ملت را در برابر قانونگذار و قوه اجراییه میبخشد. قانون با سیاستهای كلی نظام متفاوت است .مقدمه قانون اساسی به طور معمول برای مطرح كردن ارزشهای كلی نظام و سیاستهای كلی آن استفاده میشود كه به نفسه قانون نیست و ضمانت اجرایی مشابه بندهای قانون اساسی را ندارد و بیشتر برای ترجمه قانون و راهبری سیاستهای مملكت از آن استفاده میشود.
اگر در سیستم دمكراتیك ،قانونمداری را یك اصل بدانیم ،داشتن قانون بد بهتر از قانون خوبی است كه اجرا نمیشود در اعالمیه جهانی حقوق بشر حقوقی در میان آمده است كه بیشتر جنبه اصولی دارند تا حقوقی .به طور مثال حق داشتن مسكن و سر پناه در اعالمیه حقوق بشر آمده است .با توجه به اصلی كه مطرح شد ،از فردای تصویب این قانون ،حكومت موظف است كه برای همه شهروندانی كه سر پناه ندارند ،مسكن تهیه كند .در بهترین حالت سالها طول خواهد كشید كه این امر عملی شود ،اگر بشود .و در این مدت قانون اجرا نشده است و یا بخاطر كاستیهای مالی دولت شاید هیچ وقت هم به طور كامل اجرا نشود .بنابر این ما قانونی خواهیم داشت كه در آن حق اساسی ملت ضایع شده است و دادگاه نمیتواند حقستانی كند. این جایی است كه حكومت به حق اساسی ملت تجاوز كرده و كاری هم از دست كسی بر نمیآید .همه تخطی از قانون را میپذیرند .این پذیرش ،بزرگترین شكست برای یك قانون است ،این یعنی ورشكستگی قانون اساسی. بنابر همین قانونگرایی است كه در اكثر دمكراسیهای دنیا، اعالمیه حقوق بشر در متن قانون اساسی مطرح نشده است و تنها به شكل سیاستگذاری كالن به آن پرداخته شده است. نمونه مشابه این بحث در زمان نوشتن قانون اساسی هند و افریقای جنوبی مطرح شد .و در آخر ،اعالمیه جهانی حقوق بشر به شكل پیشنویس در قانون اساسی این كشورها نمود پیدا كرده است .اگر در سیستم دمكراتیك ،قانونمداری را یك اصل بدانیم ،داشتن قانون بد بهتر از قانون خوبی است كه اجرا نمیشود. به كارگیری حقوق بنیادی بشركه بیشتر شامل حقوق شهروندی و سیاسی شهروندان است كه در اصول هم قابل اجرا هستند در قانون اساسی كاری اصولیتر است و میتوان با مكانیزمهای دیگری ،برای برقراری كامل حقوق بشر در ایران تالش كرد .به نظر میرسد ارزشگذاری غیر اصولی به اعالمیه حقوق بشر شاید به آن ضررهای اساسی بزند.
برخورد امنیتی با یک مساله زیست محیطی
اردوان روزبه
«دریاچه ارومیه در انتظار رهایی از تشنگی»
وقتی از سد سیوند و مقبره پادشاه هخامنشی ،یا وقتی از تخریب تخت جمشید و فروریختن بقایای مانده از مدرسهای تاریخی در نیشابور و یا عبور قطار از بافت تاریخی میدان امام در اصفهان و یا حتا خشک شدن زاینده رود صحبت شد ،انگار برای کسانی که در قبال آنها مسوول هستند همهچیز عادی شده بود .گویی حساسیتها در جایی دیگر بود و به نظر میرسد بحرانهای دیگری شاید در اولویت بررسی قرار داشت .یکی از بحرانهای زیست محیطی که در چند روز گذشته باز هم تبدیل به یک جریان سیاسی شد موضوع خشک شدن دریاچه ارومیه بود. اگر بخواهیم مروری بر خبرها داشته باشیم بیشک سابقه اعتراض به تغییر اکولوژی دریاچه ارومیه موضوع روزهای اخیر نبوده و بسیاری از فعاالن طرفدار محیط زیست بارها اعتراض خود را به تغییر بیبازگشت شرایط این دریاچه که یکی از پدیدههای مورد عالقه طرفداران محیط زیست در جهان است، ابراز کردهاند. اما با توجه به رویکرد دولت و سازمانهای وابسته در این حوزه، ارومیه مانند بسیاری از آثار ملی و زیست محیطی به دست فراموشی سپرده شده و خواسته و ناخواسته به تخریب آنها همت گذارده شده است. در چند روز گذشته رودخانههای ورودی به این دریاچه توسط سدهایی که بر روی آنان پیشتر زده شده بود در عمل دیگر به این دریاچه وصل نبودند و این موجب خشک شدن نزدیک به نیمی از دریاچه شد و بحرانی که سالها پیشتر نیز بسیاری از فعالهای زیست محیطی از آن گفته بودند چهرهی واقعی خود را نشان داد .آری دریاچه ارومیه روی به خشک شدن نهاد. در همین راستا بود که مردم ارومیه و تبریز با اعتراض به عدم توجه به خشک شدن این دریاچه وقتی به خیابانها آمدند باز هم رویکرد سیاسی کار را به خشونت و درگیری کشاند .این اعتراضها در روز شنبه به اوج خود رسید. بنابر اظهار سخنگوی انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان نزدیک به پنجاه هزار نفر از مردم شهرهای ارومیه و تبریز در اعتراض به شرایط رخ داده برای دریاچه ارومیه در روز شنبه ۱۲شهریور دست به تظاهرات زدهاند.
خشونت کشیده شد .تجمع قرار بود ساعت 6شروع شود که حدود ساعت 6:20دقیقه شروع شد .در مقابل رودخانههایی که به دریاچه ارومیه میریخت سد زدند که باعث شد آب دریاچه کم شود». انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان همچنین طی اطالعیهای با اشاره به خشونتهای رخ داده از سوی ماموران انتظامی و امنیتی خواستار آزادی بیش از یک صد نفر افراد بازداشت شده در شهرهای تبریز و ارومیه شده است .در شهر ارومیه مردم تا زمان تهیه این گزارش در بخشهایی از شهر تجمع پراکنده دارند و نیروی انتظامی از تجمع مردم و همچنین اعتراض جلوگیری میکند. یکی از شهروندان ارومیهای وضعیت این شهر را در روز شنبه چنین توصیف میکند: «به خاطر خشک شدن دریاچه مردم به خیابانها آمده بودند که درگیری و زدوخورد بود و گاز اشکآور زده بودند .مردم شعارهای مختلفی دادند و وسعت درگیری زیاد بود .اما ماموران تالش میکنند (تا این اعتراضها را) سرکوب کنند». اما با توجه به تعداد زیاد ایرانیان ترک در اقصا نقاط کشور و حتا خارج از کشور دامنه اعتراضها به برخی شهرهای دیگر نیز رسیده است .در تهران اشاره میشود عوامل امنیتی و انتظامی در میدانهای شهر مستقر بودهاند و همچنین گروهی از معترضها در ترکیه و شهر آنکارا دست به تظاهرات زدهاند. «یاشار حکاکپور» سخنگوی انجمن دفاع از زندانیان سیاسی آذربایجان در گفتوگویی به رادیو کوچه اظهار میکند: «همانطور که در گزارشها آمده بود ،هزاران تن از مردم
به خاطر خشک شدن دریاچه مردم به خیابانها آمده بودند که درگیری و زدوخورد بود و گاز اشکآور زده بودند
این تظاهرات با دخالت پلیس ضد شورش و شلیک تیر هوایی و گاز اشکآور تبدیل به صحنه درگیری شد که موجب مجروح شدن تعدادی افراد شده و حتا بنابر برخی گزارشهای تایید نشده حاکی از کشته شدن دو نفر از معترضها بوده که البته تاکنون نامی از آنها منتشر نشده است .گزارش میشود نیروهای انتظامی و امنیتی حتا تعدادی از مجروحان را از بیمارستان «مطهری» شهر ارومیه خارج کردهاند. شهرهای ارومیه و تبریز در روز شنبه 12شهریور دست به در شهر ارومیه نیز تعدادی از معترضها بازداشت شدهاند که تظارهات زدند که گستردگی این تظاهرات در ارومیه بیشتر تاکنون از وضعیت آنها اطالعی در دست نیست .در تبریز نیز بوده است .بر اساس گزارشهایی که داریم صدها نفر در این دو شرایط به همین ترتیب بوده .اظهار میشود تعداد زیادی از شهر بازداشت شدند و ما در حال جمعآوری اطالعات از اسامی معترضها به استانداری آذربایجان منتقل شدهاند و تعدادی نیز این دستگیر شدگان هستیم .گزارشهایی هم از تیراندازی به به مکانهای نامعلوم. مردم در شهر ارومیه رسیده و بر طبق گفته شاهدان عینی صدای یکی از شاهدان عینی از تبریز اشاره میکند: تیراندازی شنیده شده و گفته شده عده زیادی مجروح و به «قرار بود در تبریز در اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه بیمارستانهای مختلفی از جمله بیمارستان «مطهری» منتقل تجمعی شود که ماموران امنیتی به مردم حمله کردند و به 4شدند و زمانی که مجروحین در حال مداوا بودند مامورین 4
امنیتی آنها را بازداشت کردند و به مکان نامعلومی بردند. همچنین ما احتمال میدهیم تعدادی از تظاهرات کنندگان در این شهرها کشته شده باشند .ما یک مورد را توانستیم در تبریز رصد کنیم که در خیابان تربیت این شهر ماموران امنیتی با باتوم به تظاهرات کنندگان حمله کردند و در اثر ضربه به سر یکی از آنها جان خود را از دست داده است .و ماموران هم جسد او را از محل درگیری دور کردند و مشخص نیست جسد را کجا بردند. در تبریز از باتوم ،فیلم و پینت بال استفاده میشده اما در ارومیه شدت خشونتها بسیار بیشتر بوده و هزاران نیروی ضد شورش
را از شهرهای دیگر ایران به تبریز آورده بودند که محل تجمع نیروی سرکوب ایران بوده است. حدود ده هزار نفر در شهر تبریز و بیش از پنجاه هزار نفر در شهر ارومیه دست به تظاهرات زدند که با این تظاهرات مسالمتآمیز که با خواسته مدنی همراه بوده با خشونت رفتار شده است». از چه زمانی این درگیریها آغاز شد؟ به دلیل اینکه مساله خشک شدن دریاچه ارومیه موضوع تازهای نیست اما چرا به تازگی این موضوع شکل پیدا کرده؟ آیا این اعتراض سیاسی است یا تنها مسئله محیط زیست است؟ «مساله دریاچه ارومیه از چندین سال پیش مطرح بوده و فعاالن آذربایجانی در شهرهای مختلف آذربایجان برای 13 فروردین سال 89 ،88و 90تجمعاتی را سازمان داده و از مردم دعوت کرده بودند در کنار دریاچه ارومیه یا میادین اصلی شهرهای تبریز و ارومیه تجمع کنند که آن زمان هم توانستیم نام صدها بازداشتی را ثبت کنیم که عدهای از آنها حکم زندان داشتند و احکام زندان را کشیدند .از جمله آقای حسین نصیری. اما مسئله دریاچه ارومیه تبعیض است و فعاالن آذربایجان هم میگویند یک مسئله محیط زیستی ساده نیست بلکه گستردگی بیشتری دارد و قسمتی از تبعیضی است که در حق آذربایجانیها اعمال میشود. و اعتقاد دارند حکومت ایران به صورت عمدی محیط زیست آذربایجان را از بین میبرد تا مردم آذربایجان مجبور به کوچ از این منطقه شوند». در حالی که اعتراضها هنوز در شهرهای تبریز و ارومیه بهطور جسته و گریخته ادامه دارد روز دوشنبه پنجم سپتامبر اشاره میشود دولت برای جلوگیری از خشک شدن این دریاچه بودجهای معادل نهصد میلیون دالر برای انتقال آب رودخانههای ارس و کردستان به این دریاچه اختصاص داده است .رییس سازمان حفاظت محیط زیست آقای «محمدیزاده» روز دوشنبه اعالم کرده است این بودجه برای انتقال آب به دریاچه اختصاص یافته .الزم به توضیح است پیشتر مجلس شورای اسالمی دو فوریت طرح آبرسانی به دریاچه ارومیه را رد کرده بود.
توسط حکومت بشار اسد،
«ده کشته جدید در ادامه سرکوب خونین مردم سوریه»
تحریم اقتصادی ،صدای آمریکا و مردم ایران علی انجیدنی
چه موقعی که دمکرات ها در آمریکا حاکم بوده(که انقالب اسالمی شاه گل آن هاست) و چه موقعی که جمهوری خواهان تصمیم گیرنده اصلی در برترین و قدرتمندترین کشور دنیا بودند ،در هیچ زمانی شیوه برخورد با ایران عاقالنه و موثر نبوده است .سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران همیشه متاثر از آدم های بسیار کماطالع و سطحی و سیاست هایی مشابه و نشات گرفته از آنها بوده است .بحث تحریم ایران از سوی آمریکا چه در سی سال پیش و چه اکنون یک اقدام ناشیانه و از روی استیصال قلمداد میشود .کافی است سیاستمداران آمریکایی با سوال نکردن از مشاوران کودن ویژه ایران خود، به این چند سوال پاسخ دهند تا بدانند چگونه و با چه منطقی ایران را تحریم کردهاند. - 1تحریم تیغ ژیلت و محصوالت مشابه به حکومت توتالیتر ایران چه ضربهای وارد میکند؟ - 2تحریم فروش هواپیمای مسافربری و قطعات آن به مردم بیشتر ضربه میزند یا حکومت ایران؟ - 3تحریم فروش بنزین به ایران و راهکار ناجوانمردانه حکومت ایران در تولید بنزین بی کیفیت و سرطانزا بیشتر به ضرر کیست؟ - 4اجبار مردم ایران در سوق پیدا کردن به مصرف مواد مورد نیاز زندگی از طریق واردات انواع بیکیفیت آنها از کشورهایی مثل چین و روسیه به نفع کیست؟ - 5تورم باال و مشکالت فراوان اقتصادی ،که نتیجه مستقیم و غیرمستقیم تحریمهاست ،جدا از بیعالقه کردن آنها به سرنوشت سیاسی و اجتماعیشان و باز گذاشتن دست حکومت به گسترده کردن سیطره خود ،آیا نفع دیگری هم دارد؟ - 6تحریم ارایه خدمات نرم افزاری و اینترنتی از طریق شرکتهای بزرگی مثل گوگل و غیره به واقع به نفع مردم است؟ از این دست سوالها بسیار میتوان پرسید ولی متاسفانه حتی یک نفر از سیاستمداران فعلی و قبلی آمریکا و از جمله ایرانیهایی که در آنجا مقام و منصبی دارند گوش شنوایی برای شنیدن آنها ندارند .نمونه بارز این بدی عملکرد و بیاعتنا بودن به بازخورد را میتوان در برنامههای صدای آمریکا هم دید .صدای آمریکا با این همه سابقه فعالیت چنان دچار رخوت و بی کیفیتی است که انسان از کمی هوش گردانندگان آن دچار حیرت میشود .کافیست مقایسهای کوچک بین این شبکه به اصطالح خبری با شبکه فارسی بی بی سی که بسیار نوظهورتر است داشته باشیم .میتوان فقط
تیتروار زمینههای مقایسه را برشمرد ،تفاوت اینقدر واضح است که نیازی به توضیح و آوردن مصداق نیست: - 1گرافیک برنامهها و لوگوها و انتخاب رنگها .همه چیز در صدای آمریکا نمایانگر سنت و قدمت و پوسیدگی است. - 2موسیقی برنامهها و آیتمهای خبری. - 3نبود گزارشگر در صدای آمریکا حتا به تعداد چند عدد ناقابل .الزمه هر شبکه خبری داشتن چندین گزارشگر ثابت و متغیر در اقصا نقاط جهان برای پوشش اتفاقات ویژه است. - 4ساعت پخش نامناسب بخشهای خبری - 5مجریهای بسیار ناشی و قدیمی با حرفهایی به غایت تکراری و تهوعآور - 6نداشتن کارشناس خبره و نیمه خبره در مورد موضوعات روز ( تحلیلهای کارشناسهای ثابت صدای آمریکا تبدیل به کمدیهای شبانه لسانجلسی شده است) .این را مقایسه کنید با کارشناسهای ریز و درشت بیبیسی فارسی در اقصا نقاط دنیا که به تناسب هر موضوع پیش رویی از آنها نظرخواهی میکند. - 7بیتوجهی به نقش جوانان در برنامهسازی حال باید دید مردم ایران باید چه دیدی نسبت به آمریکا داشته باشند .کشوری که هنوز هم کعبه آمال و آرزوی بسیاری از ایرانیان است .مردم ایران با خود میاندیشند که سیاستمداران آمریکا هر چند سال به چند سال بازنگری در سیاستها و کارهای کالن خود میکنند .آیا هنوز زمان آن فرانرسیده است تا محققین آنها از کودتای 28مرداد و انقالب اسالمی سال 57گزارش و پژوهشی منصفانه تهیه
از حکومتهای دیکتاتور و سرکوبگر ایران در دو قرن اخیر انتظاری جز کارهایی که کرده یا میکنند نمیتوان داشت ولی از حاکمان مهد دموکراسی و علم جهان باید انتظار داشت که هرازچندگاهی نیم نگاهی به فعالیتهای گذشته خود بیاندازند کنند و به بزرگان کشور اعالم نمایند که همه اقدامات قدیم و جدید شما اشتباه اندر اشتباه است؟ آیا دستگاه عریض و طویل سیاست خارجی آمریکا یک آدم متوسط به باال ندارد تا فواید و مضرات برخوردهای چند ده سال اخیر آمریکا با ایران را جمع بزند و برآیند آنها را حساب کند .از حکومتهای دیکتاتور و سرکوبگر ایران در دو قرن اخیر انتظاری جز کارهایی که کرده یا میکنند نمیتوان داشت ولی از حاکمان مهد دموکراسی و علم جهان باید انتظار داشت که هرازچندگاهی نیم نگاهی به فعالیتهای گذشته خود بیاندازند.
دیده بان حقوق بشر سوریه اعالم کرد روز جمعه در جریان سرکوب مردم این کشور در نقاط مختلف ١٠ ،تن کشته شدند و درعین حال این نهاد مدافع حقوق بشر از کشف ٨ جسد نیز در سوریه خبر داد. گزارش دیده بان حقوق بشر سوریه در شهر «حلفایا» در ١٧ کیلومتری حما ،چهار تن از معترضان کشته و ١١تن زخمی شدند .وضع ٣تن از زخمی ها وخیم اعالم شده است. افزون بر این در دهکده ای به نام «خطاب» در استان حما یک نفر در اثر تیراندازی نیروهای امنیتی جان خود را از دست داد. در شهر حما ،ماموران امنیتی یک مسجد را به محاصره خود درآوردند تا مانع تظاهرات نمازگزاران پس از نماز جمعه شوند .به گفته شاهدان عینی ،جنگندههای نیروی هوایی بر فراز شهر به پرواز درآمده اند. الزم به یادآوری است که حافظ اسد ،پدر بشار اسد ،در سال ، ١٩٨٢شورش مردم این شهر را با استفاده از نیروی هوایی و بمباران شهر و باالخره به بار آوردن بین بیست تا سی هزار کشته سرکوب کرد. تلویزیون دولتی سوریه نیز به نوبه خود از کشته شدن یکی از اعضای نیروهای امنیتی و زخمی شدن چهار تن از آنان خبر داد .این تلویزیون روز گذشته نیز با پخش تصاویری از حسین هرموش اولین افسر جدا شده ازارتش این کشور، اعالم کرده بود که اعترافات کامل وی را پخش خواهد کرد.
«طراحان حمله به سفارت آمریکا در کابل، بازداشت شدند» نیروهای ناتو اعالم کرده اند که دو نفر را به اتهام سازماندهی حمله به سفارت آمریکا و مقر فرماندهی ناتو در کابل ،بازداشت کرده اند. در این حمله شش مهاجم انتحاری بعد از ظهر روز سه شنبه، ۲۲شهریور با تصرف یک ساختمان در دست ساخت در میدان عبدالحق ،اقدام به تیراندازی به سوی سفارت آمریکا، مرکز فرماندهی ناتو و برخی اهداف دیگر کردند. بر اثر این حمله حدود ۱۵تن کشته و بیش از ۳۰نفر دیگر و از جمله شش عضو نیروی ناتو و چهار کارمند افغان سفارت آمریکا در کابل زخمی شدند. نیروهای ناتو روز امروز با صدور اعالمیهای گفتهاند که یکی از مسووالن سازماندهی این حمله در شهرستان «زرمت» والیت پکتیا و فرد دومی را در والیت خوست در جنوب شرق افغانستان بازداشت شده اند. ناتو گفته است که این مردان و دستیاران آنها مسوول چندین حمله دیگر به شهر کابل نیز بودهاند .این دو فرد هم 7چنین متهم به طراحی چندین بمبگذاری شده اند. 7
«ترس را در پستوی خانه نهان باید کرد» علی هریسچی
آزادی ترسناك است ،مثل پرواز .و ما قفس ماندگان پرواز نكردهای هستیم كه تالشهای تاریخی پروازمان به جراحت پر و بالمان انجامیده .چه زیادند نسلی كه انقالب دیدهاند و به ترس از تجربه مشابه از هرگونه تغییر هراسانند. چه بسیارند كه در دلهایشان به مصریها پوزخند میزنند كه از چه خوشحالید كه تا چند سال دیگر حسرت حستی مبارك را خواهید داشت .میگویند از ما درس عبرت بگیرید. چه مفهوم دور از تجربهای است این آزادی برای ما .برای ملتی كه هیچگاه آزادی نچشیده ،تبلور خواستههای اولیه انسانیاش را در گرو آزادی میداند. اما از آزادی هم هراسان است. اما آزادی ،یعنی مسوولیت ،یعنی ما باید سرنوشت خود را خودمان رقم بزنیم .ما! مایی كه قرنهاست اندك قشری برای ما تصمیم گرفتهاند .مایی كه بی رهبر بودن را یتیم شدن میپنداریم؟ ما از آزادی میترسیم چون ملتی هستیم كه اعتماد به نفس نداریم .ملتی هستیم كه قهرمانانمان ،شكستخوردگان بزرگی هستند كه در راه آزادیخواهی از بین رفتدهاند. و ما از آزادی میترسیم .اما شاید این نسل جدید خود را از كشورهای منطقه كمتر نداند و او نیز ترس را در پستوی خانه پنهان كند و ترس پرواز را به جان بخرد.
آزاده پورزند
شهر فرنگ ،از همه رنگ دو هفته پس از خودکشی پدرم به کشور چین سفر کردم .سفرم برای تفریح نبود که در عالم عزاداری هیچ رمق جهانگردی نداشتم .مسافرتم به چین برای شرکت در یک دوره کوتاه تحقیقاتی در دانشگاه دولتی «رنمین» (دانشکده سیاستگذاری کالن) بود .روزی که باید بین سفر چین و هند یکی را انتخاب میکردم ،به پدرم که در تهران اقامت داشت زنگ زدم و با او مشورت کردم .او به من گفت با اینکه هند دنیای شگفتیهاست ،بهتر است برای این سفر کوتاه کاری کشور چین را انتخاب کنم چراکه چه بخواهیم و چه نخواهیم این کشور به سوی ابرقدرت شدن پیش میرود .پدر گفت: «دخترم ،میدانم که تو هم مثل من ،با توسعه اقتصادی که در اوج سرکوب و خفقان سیاسی انجام شود ،مخالف هستی .اما، برو و ببین .به جای من هم نگاه کن .برو و به ملتی نگاه کن که در هر شرایطی سخت کوشند و امیدوار ».حاال که پدر به زندگی خود پایان داده بود ،من مانده بودم ،ماتم مرگ او و سفر چین که درآن زمان برایم به دشواری سفری به اعماق زمین میماند. هواپیما کمکم داشت به پرواز خود پایان میداد و برای فرود در سرزمین جمهوری خلق چین آماده میشد .هیچ احساس خوبی نداشتم .اضطرابی غیر قابل توصیف بدنم را تسخیر کرده بود .اشکهایم را در چشمان پنهان میکردم و در اوج نا آرامی به دوستم که با مهربانی و دلسوزی به من خیره شده بود لبخند میزدم .چشمانم درد میکرد .گویا درد همه آنهایی که به خاطر آرمانهای سیاسی ،اجتماعی ،دینی ،فرهنگی و قومی از کشورشان ،چین ،محروم هستند در چشمان من سنگینی میکرد .چرا من؟ چینیهای تبعیدی باید به جای من در این هواپیما میبودند .دلم هوای پدرم را کرده بود و ایرانی که حاال پدرم را در عمق آغوش خود از دستان به خون آلوده ستمگران پنهان میکرد. در طول چند روزی که در شهر پکن و شانگهای گذراندم، چین ،با آن همه عظمت و ابهت ،برایم به دوستی تبدیل شد که مثل من پر از امید برای آِینده ،هیجان ،انرژی ،اضطراب که در و تضاد است .در طی ساعتهایی با خیابانهای این دو ابرشهر پرسه زدم، چین سخن گفتم .با هم از
دلتنگیهایمان گفتیم ،از ترسها ،موفقیتها و ناگفتههایمان حرف زدیم .چین با وجود این همه توجه جهانی همچنان بکر است .شاید آسمان خراشها ،پیشرفتهای اقتصادی و هیاهوی خیابانهایش را جهان کشف کرده باشد ،اما داستانهای ناگفتهاش را نه تنها جهان هنوز نشنیده است ،بلکه نمیخواهد بشنود .نمودارهای اقتصادی که فلشهایشان جهت صعودی دارند و مسایل اقتصادی این کشور آنچنان جهان را مجذوب کردهاند که دیگر مجالی برای داستانهای این سرزمین کهنسال نمانده است .آدمهای این سرزمین شگفتانگیز تبدیل به آدمکهایی شدهاند که بر نمودارهای عرضه و تقاضای جهان پرسه میزنند .در جهان ولوله است که چین یک میلیارد و سه دهم جمعیت دارد ،که به خاطر سیاست یک خانواده یک فرزند جمعیت این سرزمین به زودی دچار رشد منفی و کهولت سن خواهد شد .اما کمتر میبینیم و میشنویم که صحبت از هویت چینیها جدا از های و هوی اقتصادی باشد. اما چینیها ،همچنان میهن دوستاند و سختکوش. خیابانهای شانگهای به زن آبستنی میماند که زایمانش به تعویق افتاده .مردمانش همچنان بیصبرانه در انتظار روزی که چین دوباره یکتا قدرت جهان شود میکوشند و کار میکنند. آنها که مردان و زنان دنیای تجارت شدهاند ،صحبت از ارقام نجومی میکنند .برخی دیگر که قرار است از نظر اقتصادی به طبقه متوسط بپیوندند خاک شلوارهایشان را میتکانند و آماده زندگی بورژوازیای میشوند که گویا حاصل مفهوم عجیب و غریبیست که از آن با نام «کمونیسم کپیتالیستی» یاد میشود .در این میان شوربختانی نیز همچنان شخم میزنند، آجر روی آجر میگذارند و یا در کارخانههای بیکران چین عرق میریزند .از آن «دیگرها» هم که به سنت چین سخن گفتن روا نیست .همان «تبهکاران» جنبش زیرزمینی یاسمن که فعالیتشان نه تنها خودشان ،بلکه حتی نام «یاسمن» را به اسامی خطرات ملی چین افزود .همان تبتیهایی که سرزمین اجدادیشان با آن همه تاریخ و وجود زیر پای سرخ چین جان میدهد ،نیز «دیگرانی» هستند که فریاد استقالل طلبانهشان را به سنت جمهوری خلق چین سرکوب باید. اما از اختناق و خشونت حکومتی که بگذریم ،چین سرزمین عجایب است .در طول سفرم هر لحظهای که موفق میشدم بغض سیاسیام را فرو ببرم ،زیباییهای غریبی در کنج دیوار بلند قد چین دیدگانم را شیفته خود میکردند .دخترکانی که همچون مدلهای غربی ،دست در دست پسرکانی که با موهای ژلزده و پرسه زنان در مراکز خرید شانگهای ،پیکر عروسکی و ظریف خود را با لباسهای چسبان و مارکدار به عرصه نمایش میگذارند و به دنیا با زیبایی و غرورشان فخر میفروشند؛ آسمان خراشهایی که در اوج آسمان خاکستری شهر با ناز دنیا از های و هوی چین و و عشوه به پیشرفتهایش میگویند؛ مردان و زنانی که با کت و شلوار اتو خورده بیتفاوت به شلوغی خیابانها و در حالی که به صفحه تلفن
6
6
همراهشان خیره شدهاند ،با شتاب به سوی دفتر کارشان در مراکز تجاری شهر راه میروند و صدای بوق اتومبیلهایی که بیصبرانه در حرکتند. تمام شگفتیهای چین کنار ،مشاهده زندگی جمعی و اجتماعی این ملت مرا به شگفت آورد .درمدت کوتاه اقامتم در دانشگاه «رنمین» پکن ،سپیده صبح و غروب آفتاب تنها زمانی بود که احساس میکردم به راستی در سرزمین کهنسال چین به سر میبرم .در این کالن شهرها عطش کمونیسم کپیتالیستی و مدرنیته رمقی برای بقایای چین کهن باقی نگذاشته .از این رو لحظاتی که این سرزمین اجازه پیدا میکند چهره واقعی خود را از زیر حجابی که جامعه کنونی مدرن برسرش کشیده است نشان دهد ،باید قدر دانست .چنین لحظات بیهمتا را من در تار و پود ورزشها و تمرینهای دسته جمعی مردم پکن بازیافتم. هنگام سپیده صبح از پنجره اتاق خوابگاه صدای جمعی دانشجوهایی را میشنیدم که در پیادهرو گردهم میآمدند و با صدای بلند و لهجه غلیظ چینی شکسپیر میخوانند و سخت کوشانه همه این جمالت را آنقدر از رو میخوانند تا در آخر از حفظ شوند .خواب آلوده به سوی پنجره میرفتم و از پشت پرده به پشتکار این دانشجوهای چینی و به همبستگیشان در یادگیری غبظه میخوردم .عصرها که با دوستانم در شهر پکن در جستجوی غذا و آبجو پرسه میزدیم ،میگفتیم و میخندیدیم ،هر از چندی با شگفتی میایستادیم و به یکی از عجیبترین صحنههای مدنیای که تا به حال به چشم دیده بودیم ،خیره میشدیم :زنان و مردان جوان ،میانسال و سالخوردهای که در صفهای منظم در میدانها دوندگی شهر به صورت هماهنگ راه میرفتند ،مردان جوانی که در گوشههای شهر با جدیت تمام تمرین کاراته و ورزشهای رزمی میکردند ،زنانی که در کنار یک ضبط صوت صف میکشیدند و با آهنگهای چینی با جدیت تمام و در تفلید از رهبر جمع میرقصیدند .این مردم سختکوش که به نظم دستهجمعی ایمان دارند با همبستگی بی چون و چرای خود غروبهای شهر را با حرکات موزون که هم ریشه در تاریخ باستان و هم در سیاستهای بنیانگزار جمهوری خلق چین - ماء توستانگ -دارد ،میآرایند. سرانجام پس ازچند روز مطالعه و گشت و گذار وقت بازگشت به جهان غرب که حاال خانهام شده است ،رسید .آن روز دلم میخواست میتوانستم چیزی شبیه دستگاههای ابتدایی «شهر فرنگ» بسازم که به جای داستانهای تمدن غرب، راوی داستان شگرف چین این روزها باشد .میتوانم کودکان سرزمین غرب را تصور کنم که با بیتابی قلکهایشان را میشکنند و به سوی شهر فرنگ محله میدوند 25 ،سنتیشان را به آپاراتچی میدهند ،چشمشان را در داالن دستگاه میگذارند تا قصهگو تصویرهای چین قرن بیست و یکم را برایشان به نمایش بگذارد. در حالی که هواپیما از سرزمین چین دور می شد ،به یاد حرف پدرم افتادم که هرگاه من از تغییراتی که در زندگی پر تالطمان پیش میآمد میترسیدم ،میگفت« :تا زمانی که زمین به دور خود میگردد ،هیچ خانه و انسان و سرزمین و فرمانروا و قدرتی از تغییر و تحوالت عجیب و غریب این دنیا مصون نمیماند. دخترم ،باید یاد بگیری تا با تغییراتی که دوستشان نداری، آشتی کنی .این جبر زندگی ست ».شاید من و همه آنهایی که از قدرت بینالمللی حکومت دیکتاتوری چین و عواقب آن برای حکومتهایی مانند جمهوری اسالمی ایران که زیر سایه چین مردم را سرکوب میکند میهراسند ،خوبتر باشد نشانههای پیشرفت این کشور را از درون ذره بین شهرفرنگ ببینند .چرا که رسانهها از رویدادهای اقتصادی چین خبر میدهند و فرهنگهای متتوع و غنی آن در رسانههای بازتابی ندارد .شاید شهر فرنگ بتواند راوی قصههای بردل انباشته مردم چین باشد. سپتامبر 2011
گل میخک زهره زیستن بیهوده است ماندن برای چه؟ زمانی از فرار تاییدها هراس داشتم... و امروز بر صخره سالها ایستاده ام بی تفاوت و سرد مرگ را زیر سایه نگاهم می بینم و چه بی هراس چشم می دوزم تا بهتر ببینم گل میخکی روبرویم... با آن نگاه سرخ آتشین با آن لطافت پوسیده در تالش برای زیستن ساقهاش شکسته اما... چهرهاش همچنان زنده فریادش را به گوش دل میشنوم «میخواهم بمانم» و من در البالی گلبرگهای پیچ در پیچ او سفربی انتهایی را آغاز میکنم... آغازی در زیستن ِ و او گل میخک پیرم همچنان مصر و با نگاهی خیره در منم چشم دوخته است... شرمگون نگاهم را به زمین میدوزم تا در آینه چشمم مرگ زودرسش را نبیند... در سکوت مطلق صدای عشق را میشنوم: انتهای خط سبز ساقه نقطهای است به سوی آب نویدی از بودن بیپایان نشانهای از ماندن ... با رای دادگاه تجدیدنظر، تایید حکم حبس قلیزاده، عضو شاخه جوانان نهضت آزادی حکم زندان مهدی قلیزادهاقدم ،عضو شاخه جوانان نهضت آزادی ایران در دادگاه تجدید نظر دادگاه انقالب تایید شده است. به گزارش میزان خبر ،قلیزاده در دادگاه بدوی به حکم قاضی پیرعباسی و به اتهام عضویت در نهضت آزادی ،تالش برای بیآبرو کردن نظام جمهوری اسالمی ،حضور در تظاهرات روز عاشورا و بیحرمتی به مقدسات ،اقدام علیه امنیت ملی از طریق اجتماع و تبانی به شش سال حبس تعزیری محکوم شده بود. این فعال سیاسی پیش از این عضو انجمن اسالمی دانشگاه شهیدبهشتی تهران بوده است و هم اکنون با سپردن وثیقه در دانشگاهی در سوئد مشغول به تحصیل کارشناسی ارشد است. گفتنی است محسن محققی ،امیر خرم ،فرید طاهری و عماد بهاور از اعضای نهضت آزادی در زندان اوین مشغول سپری کردن احکام قطعی زندان خود هستند.
«فیلم جدایی نادر از سیمین»
Persian Gallery
هیات انتخاب فیلم ایرانی اسکار در سال جاری ،فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» ساخته اصغر فرهادی را به اتفاق آرا به عنوان نماینده ایران در اسکار معرفی کرد. امیر اسفندیاری ،سخنگوی هیات انتخاب فیلم ایرانی اسکار در سال جاری ،ضمن اشاره به پایان مذاکرات اعضای این هیات و انجام تمامی بررسیها براساس ساز و کارهای موجود که فیلمهای واجد شرایط را با توجه به کلیه جوانب از ابعاد صنعتی ،فرهنگی ،انتقادی ،موفقیت های بینالمللی ،پخش جهانی بر مبنای مدارک و اسناد گردآوری شده ارزیابی میکند ،بیانیه نهایی هیات مزبور را جهت اطالع رسانی در اختیار رسانهها قرار داد.
فرش مبلمان لوستر ما متخصص این کار هستیم
این هیات گفته است که این هیات با بررسی فیلم های واجد شرایط ،ضمن تقدیر از سازندگان فیلمهای آلزایمر، اینجا بدون من ،مرهم و ورود آقایان ممنوع ،سرانجام فیلم جدایی نادر از سیمین ساخته اصغر فرهادی را «در مقام نماینده سینمای ایران در رقابت بهترین فیلم خارجی زبان در هشتاد و چهارمین مراسم اسکار ( )۲۰۱۲معرفی می نماید».
«به آزادی دو شهروند آمریکایی از زندان ایران خوشبینم»
تعمیر ،رفو ،شستشو
قیمت گذاری ،خرید
فروش فرش های اصیل ایرانی
"حراج واقعی ،کلیه اجناس گالری از شانزده سپتامبر به حراج گذاشته شده اند" Phone: 240-683-1022 Email: John@persianogallery.com Website: www.persianogallery.com 201 Market st WE Gaithersburg MD 20878
روز پنجشنبه 15 ،سپتامبر ،هیالری کلینتون و لئون پانهتا وزرای خارجه و دفاع آمریکا ابراز خوشبینی کردهاند دو شهروند محبوس در ایران با وجود تاخیری که پیش آمده ،بهزودی آزاد شوند. محمود احمدینژاد ،رییس جمهوری اسالمی اخیرن اعالم کرد که جاشوا فتال و شان باوئر ،دو جوان آمریکایی که بیش از دو سال پیش به اتهام ورود غیرقانونی به خاک ایران در منطقه مرزی با کردستان عراق بازداشت شده بودند ،احتمالن به زودی با سپردن وثیقه از زندان آزاد خواهند شد. اما مقامهای قضایی ایران بالفاصله آن را رد کردند. خانم کلینتون گفت که پیشتر نیز تاخیرهایی از این قبیل پس از اعالم تصمیم مقامهای جمهوری اسالمی پیش آمده است و در حال حاضر نگرانی وجود ندارد.
روزبه میرابراهیمی
یازده سپتامبر در دهمین سالگردش
گپی با ساسان قهرمان
کافه رنسانس
نشریه هفت در کانادا در نظر دارد با چهرههای فعال در جامعه ایرانی کانادایی گفت وگو کند و جامعه را با خدمات آنها بیشتر آشنا سازد .در این ده سال پیش زمانی که برج های دوقلوی مرکز تجارت شماره با آقای «ساسان قهرمان» موسس آکادمی «کافه رنسانس» گفت وگو میکنیم که فعالیتهای جهانی در نیویورک مورد اثبات هواپیماهای ربوده شده توسط قابل توجهی در حوزه فرهنگ و ادب انجام میدهد. تروریست های وابسته به القاعده قرار گرفت من در ایران بودم و در دفتر یکی از دوستانم نشسته بودم .تصاویر دود ساسان قهرمان نویسنده ،شاعر ،بازیگر و روزنامهنگار ایرانی و آتش بیرون زده از آسمانخراشهای نیویورکی بارها و است که از سال 1984در تورنتو ساکن شده است .از ساسان بارها از تلویزیون رسمی جمهوری اسالمی پخش میشد .قهرمان چند مجموعه شعر ،داستان کوتاه و رمان منتشر شده رئیسجمهور وقت ایران سید محمد خاتمی طی پیامی آن است .او با نهادهای مدنی ،ادبی و فرهنگی متعددی همکاری اقدام «تروریستی» را محکوم کرده بود .چند شب بعد جمعی داشته و سردبیری چند نشریه را عهده دار بوده است و در از ایرانیان به دعوت یک گروه سیاسی در میدان محسنی به حال حاضر در کانادا «آکادمی کافه رنسانس» را که چندی یاد قربانیان آن واقعه شمع روشن کرده بودند .اقدامی که به پیش بنیان نهاده شده ،اداره میکند .این کوشنده اجتماعی و سرعت به اقصا نقاط دنیا مخابره شد و بازتاب مثبتی در پی فرهنگی نیازی به معرفی ندارد و چهره آشنایی برای جامعه ایرانی است. داشت. در اثبات تأثیر این اقدام همین بس که تا همین امروز که آقای قهرمان با تشکر از اینکه پذیرفتید در این ده سال از آن ماجرا گذشته بارها شاهد بودهایم که آن اقدام گفت وگو شرکت کنید ،لطف کنید کمی در مورد آکادمی صحبت کنید و بفرمائید که با چه هدفی نمادین از سوی مقامات آمریکایی بارها مورد استناد و تحسین شروع به کار کردهاید؟ قرار گرفته است .شاید آن عمل برآمده از فرخوان عدهای بنیاد آموزشی کافه رنسانس آکادمی ،با هدف آموزش زبان و کوچک بود اما میتوان آن را نزدیکترین عمل به حس غالب ادبیات فارسی و شاخههای مختلف ادبی و هنری به دوستداران آن روزهای جامعه ایران نسبت به حمالت مرگبار ۱۱سپتامبر ایرانی ادبیات و هنر ،فعالیتش را آغاز کرده است .ما در کانادا و دانست. به ویژه در تورنتو ،جامعهای بزرگ و رو به گسترش از ایرانیان داریم که به خصوص در دههی اخیر بخش بزرگی از جوانان پر حس غمگینی بود .حس قدم زدن در شور و پر انرژی ،و همچنین هنرمندان ،روزنامهنگاران ،دانش کوچه و پس کوچههایی که ده سال پیش پژوهان و اهل ادب و فرهنگ به نسلهای پیشین ایرانیان خاکستر ویرانی برجها به «قبرستانی مقیم این کشور پیوستهاند .این جامعه ،به طور طبیعی نیازها و تواناییهایی دارد ،و اگر بخواهد جامعهای پویا و متوازن باشد، متروکه » تبدیلش کرده بود .حس سنگین باید در کنار فعالیتهای علمی یا مالی و کنشهای اجتماعی احتمال بودن جسمی در زیر خاکهایی و سیاسی ،چهرهی هنری و ادبی و هویت فرهنگی خود را
که بر آن قدم میزدم .حس عجیب همراه با عصبانیتی که نمیدانستم از کجاست
البته این عمل با همه تأثیرات مثبتاش چندان به مذاق برخی سیاست مداران خوش نیامده بود .یکی از کسانی که آن روزها به آن عمل واکنش نشان داد اکبرهاشمی رفسنجانی بود .وی در خطبههای نماز جمعه تهران این اقدام را عمل «چند بچه سوسول» خوانده بود و مورد «تقبیح» قرار داده بود .چرا؟ نمیدانم شاید چون تأثیر مثبتی در افکار عمومی آمریکا گذاشته بود! آن روزها به دلیل محدودیتهای مختلف درک فاجعه تنها از داالن رسانههای رسمی برای ما امکانپذیر بود .تازه کم کم اینترنت و ایمیل و سرک کشیدن به وب سایتها مجوز ورود به اعمال روزمره ما را یافته بود و مانند امروز تبدیل به همه «اکسیژن تنفسی» ما نشده بود! تصویر ها تصویر فرو ریختن برجهای بلند مرکز تجارت جهانی بود و خبرها حکایت از تأثیر این حادثه بر تحوالت جهانی داشت .اما بازهم درک عمیق ماجرا چندان ساده نبود. در طول سالهایی که به دلیل مهاجرت نیویورک نشین شدهام بارها و بارها به منطقه «گراندزیرو» رفتهام .اولین
نیز پویا و پایدار نگهدارد .بسیاری از جوانانی که در این دهه از ایران به کانادا نقل مکان کردهاند ،مایل به آغاز یا تکمیل آموزههای خود در زمینههای مختلف ادبی و هنری هستند ،و بسیاری دیگر نیز مایلند با زبان فارسی یا پیشینهی فرهنگی و ادبی جامعهشان پیوندهای مستحکمتری داشته باشند .بخش عمدهی برنامهها و فعالیتهای کافه رنسانس آکادمی در پاسخ به این نیازها و ضرورتها معنا مییابد .همان طور که پیشتر هم در جلسات معارفه یا بروشورهای تبلیغاتی ما مطرح شده، در حال حاضر نخستین گام در این زمینه ،گشایش دورههای آموزشی در پهنهی خالقیت ادبی ،زبان و ادبیات فارسی ،و هنرهای تجسمی و نمایشی بوده که از حدود دو ماه پیش آغاز شدند ،و امیدواریم که به تدریج امکانات و نیز آشنایی و استقبال جامعه گستردهتر شود. چگونه شد که به فکر تاسیس چنین نهادی افتادید و چه کسانی شما را یاری دادند؟
و بحث و بررسی اثار در نشستهای ماهانه .اما بعد از حدود یک سال و نیم و در پی تحوالت اجتماعی پس از انتخابات ریاست جمهوری دورهی دهم ،بخش عمدهی انرژی اغلب دوستان جذب کنشهای اجتماعی در حمایت از جنبش داخل کشور شد و آن نشستها دیگر ادامه نیافت .سپس ،با توجه به نیازی که در ابعاد مختلف برای چنین نهاد و چنین فعالیتی احساس میکردم ،و نیز با توجه به تالشهای پراکندهی برخی از همکاران و دوستانم ،از جمله توکا نیستانی ،فرشته مولوی، مصطفی عزیزی ،محمود خوش هره ،بهرام بهرامی ،مهدی پوریان و … ،یشنهاد تشکیل این نهاد را با این دوستان مطرح کردم و اولین گامها را با هم برداشتیم .در این مرحله ،و به طور مشخص در زمینهی امور اداری و مالی ،به ویژه از همراهی و همکاری مصطفی عزیزی بهرهمند بودهام و طرح اصلی «کافه رنسانس آکادمی» را به عنوان یک مرکز فرهنگی، شامل نهادی آموزشی در کنار محلی برای گردهم آییهای فرهنگی ،با همکاری هم پیش میبریم.
آیا شروع به کار شما در نتیجه احساس یک خالء در خصوص چنین کاری بود؟ یا تخصص شما در این زمینه موجب شد این جرقه برای کار زده شود؟ هر دو .خالء چنین نهادی سالها است که در این جامعه حس میشود .اجازه بدهید برای اثبات این مدعا ،به بخشی از مقالهای اشاره کنم که حدود دو دهه پیش در پیوند با نقش مطبوعات در مهاجرت نوشته بودم« :مهاجران در خارج از کشور با مسایل درهم و بغرنجی رو در رو قرار میگيرند. بخش بزرگی از این مسایل در چهارچوب نيازهای معنوی آنها قابل بررسی است .دورافتادگی از محيط مأنوس فرهنگی و اجتماعی اين نيازها را دوچندان میکند .در عين حال در ميان کسانی که ميهن را ترک کردهاند ،بخش بزرگی از محققين ،نويسندگان ،شاعران ،طراحان ،روزنامه نگاران و هنرمندان رشتههای مختلف هنری وجود دارند که نمیتوانند و نبايد از حرفه هنر ،استعداد و دانش فرهنگی -علمی خود دور بمانند و آن را انتقال ندهند .در میان مهاجران ایرانی بخش بزرگی از تحصيلکردگان و فرهنگدوستان وجود دارند که تشنهی گسترش آموختههای خود از سرچشمهی فرهنگ، ادب و هنر غنی ملی خود هستند .بسيارند کسانی که تالش میورزند تا پيوندها و ارتباطات الزم را ميان فرهنگ شاید بتوان گفت که در واقع نطفهی اصلی و خام این طرح ،و ادب ايران و ديگر نقاط جهان برقرار کنند و بسيارند سالها پیش تشکیل شده بود .در اوایل دههی گذشته ،من نوآموزان مشتاقی که فضايی برای نشر و تبادل تجربيات نه سال به عنوان دبیر زبان و ادبیات فارسی در کالسهای خود میجویند… چه دردورهی نخست و چه در دورهی دوم، روزی که به آمریکا آمدم اولین مکانی را که سر زدم همین ویژه آموزش و پرورش منطقهی یورک تدریس میکردم .در مکان بود .امسال نیز در تمام روزهای منتهی به سالگرد دومین سال ،با توجه به نبود منبع و مرجع قابل اتکای معتبر آیا فقط باید به «انگلیسی یا فرانسه» نوشته ۱۱سپتامبر در کوچه و پس کوچههای پایین شهر منتهتن و مطالب پراکنده و دلبخواه و گاه ناکامل و نامعتبری که باشم تا «نویسندهی کانادایی» به شمار بیایم؟ سرک میکشیدم .به چهرههای افراد دقت میکردم .رفتارهای اغلب همکاران استفاده میکردند ،با همکاری چندتن از اهل یا فقط دارای پیشزمینهی قومی انگلیسی یا توریستها را زیر نظر داشتم .دنبال حسی بودم که در این چند قلم و پژوهش در کانادا و اروپا ،کتابی را برای این منظور فرانسوی؟ پس این افتخارات «کشور چند سال نتوانسته بودم به آن برسم .ده سال پس از آن حادثه طراحی و آماده کردیم که مورد پذیرش آموزش و پرورش غمانگیز این بار با دقت بیشتری به مستندها و تصاویری آن ایالت انتاریو هم قرار گرفت و به عنوان کتاب مرجع تحصیلی فرهنگی» یعنی چه؟ و آن «حتا» یعنی چه؟ روز توجه کردم .شبها عکسها و فیلمهای قدیمی را مرور برای دانشآموزان سالهای دهم تا دوازدهم پذیرفته شد .از باالخره من کی هستم؟ کانادایی؟ ایرانی؟ میکردم و ساعت زیادی از روزها را به همان مکانها که در این گذشته ،نکتهی دیگر که از اهمیتی یکسان برایم برخوردار مهاجر؟ تبعیدی؟ و به واقع «ما» کجا دیده تصاویر دیده بودم میرفتم .میخواستم پس از بیش از چهار بود ،ناآشنایی بخش بزرگی از دوستان جوان ما با زبان ،ادبیات ،میشویم و کجا باید دیده بشویم؟ سال زندگی در این شهر آن «روز واقعه» را بهتر بفهمم و یشینهی ادبی و فرهنگی ما از یک سو ،و استعداد و عالقهی ژرف و گویای آنان در زمینههای مختلف ادبی و هنری از حسش کنم. سوی دیگر بود .دوستی و همکاری من با تعدادی از دوستان بخش بزرگی از متخصصين و تحصيلکردهگان جامعه تن به هایی ه کوچ پس و کوچه در زدن قدم حس بود. غمگینی حس جوانم از آن دوران ادامه یافت ،و حدود سه سال پیش با مهاجرت دادند .در کنار اينها بايد از بخش بزرگی از فعالين متروکه «قبرستانی به ها ج بر ویرانی خاکستر پیش سال که ده همراهی یکی از آنان ،فواد اویسی که اکنون از نویسندگان نيروهای سياسی نام برد که آنها را نیز تحصيلکردگان و » تبدیلش کرده بود .حس سنگین احتمال بودن جسمی در خوب جوان به شمار میرود و به هر دو زبان فارسی و انگلیسی دانشجويان تشکيل میدادند .در دورهی مهاجرت اجتماعی، زیر خاکهایی که بر آن قدم میزدم .حس عجیب همراه آثار جالب توجهی آفریده ،کلوپ ادبیای با همین نام تشکیل همچنان میتوان دو گروه مشخص هنرمندان و فرهنگیان و با عصبانیتی که نمیدانستم از کجاست! حس غریبی را در دادیم با هدف برقراری نوعی پیوند میان نسلهای مختلف نيز نسل جوان تحصيلکرده و دانشجو را تشخيص داد. دهمین سالگرد حمالت یازده سپتامبر در وجب به وجب اهل قلم و ادبیات خالق و گسترش شناخت و آموزههای اگر اين ارزيابی را بپذيريم ،بايد به نتيجه آن نيزتوجه کافی 8 تئوریک از راه خواندن و شنیدن قصهها و سرودههای یکدیگر ادامه مطلب در صفحه 22 خیابانهای نیویورک تجربه کردم .حسی که سالها بود 8 به دنبالش بودم.
تولید محصول ،بدون پرداخت بهای آن ،یعنی از دست دادن سرمایه .یعنی همان که کشتزار شما را دانه بکارند و درو کنند و حاال در چنین شرایطی ،با در نظر گرفتن همهی این موارد، و همین طور مواردی که ذکر نشد و شاید همهی ما آن موارد را نزدیک تر و عینیتر از خواندن در یک مقاله حس کردهایم، میتوانیم درک مناسبتر و ملموستری از اهمیت بکارت زنان و باکرگی داشته باشیم.
مسالهی تاسف بار تبدیل کلیت زن ،بدن زن ،حقوق زن و هر چه در اطراف اوست ،به چیزی مثل یک سوراخ یا کشتزار است که او را از هویت فردی خود و از حق حیات برابر خود دور میکند
عبور ناگزیر از یک هست ناپیدا مهشبتاجیک وقتی دربارهی زن صحبت میکنیم ،دربارهی چه چیز حرف میزنیم؟ وقتی به زن فکر میکنیم ،آن چیزی که به تصور میآید و به ذهن خطور میکند چیست؟ وقتی با زنی مالقات میکنیم ،با کدام گوشهها ،کدام جاذبهها ،و با کجای او ،با کجای وجود یک زن ،وعدهی دیدار میگذاریم؟ صحبت از زنی که باید از پدر به برادر ،از برادر به همسر ،از همسر به پسر و از هر مردانگی به هر مردانگی دیگری ،سپرده شود ،صحبت از زنی که فینفسه مهجور است و صحبت از زنی است که حضورش ،وجودش و هرچیز دیگرش متصل به چیزی به نام عورت است و کریه و مایهی گناه که با واژهی عیب برای او شناخته میشود .صحبت از کدام زن میتواند باشد؟ یک زن یا بخشی از یک زن که گاهی سرنوشت او را به گونهای دیگر رقم میزنند؟ زنها کشتزار شمایند . . .زن ها کشتزار شمایند . . .زن ها . . .زن ها . . . زن کشتزار ،زنی که برای بیشتر افراد در رحم خود خالصه میشود ،همان زن که حضورش گاهی در تعاریف فقط یک پرده است ،زنی که بودگیاش منوط به بودگی دیگری ست چراکه بودگیاش ،باروری و دادن محصول است .یعنی این که صاف کنی و شخم بزنی و دانه بکاری و برداری و ...یعنی این
که زمین باید صاحب داشته باشد ،باید مترسک داشته باشد، و مهمتر از همه باید حفظ شود ،از هر چیزی که شر است و گزند .در چنین شرایطی ،حتا به الیههای مترقیتر انتقادی، که در تئوریهای فیمنیستی مطرح میشوند نمیرسیم ،چراکه این جا تعریف زن بودن مشخص است ،شما انسانی را در مقابل ندارید ،چرا که زن ،کشتزار است ،چرا تعریف زن یک سوراخ است .زنی که از کودکی برای او واژهای به نام بکارت و مواظبت تعریف میشود .مواظبت برای چه چیزی و چه کسی؟ در جامعهای که روابط بازار آن بر واسطهگری استوار است، فرهنگ اقتصادی آن نیز بر مصرفگرایی پایدار میماند و این شیوه ،در تمام مسایل زندگی ریشه میدواند .حال وقتی از پیش ،کاالبودگی موجودیت زن ،نهادینه شده است ،در چنین فرهنگی که مبتنی بر مصرف و واسطهگری ست ،با این کاال و ضرورت حضور اقتصادیاش چه برخوردی میشود؟ نباید این نکته را نیز از نظر دور داشت که در سنت و کتابهای اسالمی ،به اقتصاد زن ،توجه کافی شده است و مسلم است که اسالم در فرهنگ ما – چه خود را مسلمان بدانیم و چه از اسالم اعالم برائت کنیم – ریشهای عمیق گسترانده است. شما باید یک جنس را معامله کنید ،باید وقتی از دستی به دست دیگر میرسد ،به ارزش افزودهی آن افزوده شود ،باید خوب حواستان را جمع کنید ،او نباید خراب شود ،دست بخورد و در کشاکش دست به دست شدنها صدمه ببیند .چراکه
به ترکیب بکارت زنان توجه بیشتری میکنیم .به طور مسلم بکارت به الزام متعلق به جنس مونث نیست ،زایل شدن بکارت مردان در اولین مقاربت ،محتملتر و آسانتر است و حتا گاهی با غروری از یک فتح .فتحی که برابر با پیروزی است .و در این جامعه و نگرش مردانه که ساالر است و حاکم هیچ کس از هیچ مردی در این جهنم خودساخته ،نامهی پزشکی قانونی را مبنی بر تایید باکرگی نمیخواهد و جالبتر این که عدهای هم از این مساله به هیج وجه اطالع ندارند. و بخش دردناک قضیه هم اینجاست که زنان خود به این روابط دامن میزنند و خود را آلتی میکنند در تعریف دیگری، چونان که باید باشند تا بقا و دوام باشد .سنتهای کهن را ارج مینهند و کلماتی را در الیههای زیرین آن تقدسگذاری میکنند که باقیاش مساوی با فنایشان است .و گاهی با ریا به همین بودگی یک زن ،به بودن ادامه میدهند...دروغ برای یک زایده...او خود این را میخواهد؟ قصه این است ،قصهی تاریک و شرم ناک و دردناک .نه به این دلیل که قضیب ساالر است و بکارت زنانه را تقدیس میکند ،نه به این دلیل که چرا من نه ،چرا من که زن هستم نه؟ چرا من در قامت یک انسان ،بر بلندای انسانیت، در کنار یک انسان و براساس حقوق انسانیام و نه براساس ضرورتهای اقتصاد بازار و سنت ورشکسته ،زندگی نمیکنم؟ چرا من انتخابی برای تعریف خودم آنگونه که میخواهم ندارم... مساله داشتن اختیار است ،مساله احترام به کرامت هر فرد، و پاسداشت بلوغ شخص برای حاکمیت بر سرنوشت ،بدن، ذهن و آینده و زندگی خویش است .مسالهی تاسف بار تبدیل کلیت زن ،بدن زن ،حقوق زن و هر چه در اطراف اوست ،به چیزی مثل یک سوراخ یا کشتزار است که او را از هویت فردی خود و از حق حیات برابر خود دور میکند و فاجعهبارتر از آن ،این که مرد هم در چنین جامعهای در جایگاه انسانی و زیبایی طبیعی خود نیست ،او هم به ابژهای کارکردی و سلبی تبدیل میشود ،اگر در چنین شرایطی زن موجودی مظلوم، دور از حقوق خود ،بیچاره و شایستهی یاری به چشم میآید، مرد چهرهای کریه و شیطان صفت مییابد ،که این هیچکس را در شرایط دلخواه نمینشاند .این همان روابط نابهنجاری است که تا ادامه یابد نقشها همینطور باقی خواهد ماند .حتا اگر در الیههای سطحی تغییرات جزیی پیدا شود ،الیههای پوسیدهی زیرین به پوساندن خود ادامه خواهند داد.
حمله کماندویی به مردم وماهواره وسکوت مجلس
علی اکبر موسوی (خوئینی)
مبارزه با مظاهر مدرنیته و به طور مشخص تکنولوژی سابقه دیرینه ای در کشورمان دارد و هیچ گاه متوقف نشده است ،از برخورد با بلندگو و رادیو توسط برخی مقدس نما تا ممنوعیت ویدیو ،سانسور اینترنت و آخرین آن ماهواره .همه این ها در طول تاریخ کشورمان سابقه داشته و در هرکدام روش هایی برای نهی استفاده از آنها به کار رفته است ولی ارسال کماندو به خانه های مردم و اجرای عملیات راپل برای جمع آوری دیش های ماهواره و سعی در ایجاد رعب و وحشت در ساکنین آپارتمان ها و منازل مسکونی به قول معروف نوبر است و از طرفی شرم آور. بسیار مایه تاسف است که نیروی انتظامی به عنوان حافظ امنیت وآرامش مردم امروز برای خوش خدمتی به مقامات با ارسال کماندو و انجام عملیات راپل برای جمع آوری خشن دیش های ماهواره به سوی محل زندگی آن ها آرامش ملت را به هم می ریزد .آنچه که مسلم است آن که امروزه در ایران استفاده از تکنولوژی ماهواره برای دسترسی به اخبار و سرگرمی جزو هنجارهای اجتماعی بوده و هیچ نوع تقسیم بندی میان مردم استفاده کننده اعم از شهر ،روستا و مناطق عشایرنشین نمی تواند آن را توضیح دهد .از همین منظر تقسیم بندی طبقه اجتماعی ضعیف ،متوسط و غنی از یک سو و گرایش عقیدتی مذهبی ،غیرمذهبی نیز فاقد معنا در استفاده از این تکنولوژی است یعنی استفاده از ماهواره گستره اجتماعی به طور کامل
فراگیری در کشور پیدا نموده که مقابله سخت افزاری با آن پوچ و در دراز مدت بی اثر خواهد بود .به عنوان مثال طبق ویدیوی منتشره جدید از حمله به مناطق مسکونی تهران یکی از شهروندانی که به شدت از این حمله نیروی انتظامی برافروخته شده و ضمن مقاومت ستایش برانگیز در مقابل انظار همسایگان اعتراض تندی تا مرحله فرار نیروی انتظامی انجام می دهد خانمی میان سال دارای چادر خانگی ست که نشان دهنده واکنش عتاب آلود مردم این بار از سوی فردی با نمادی مذهبی وسنتی است .بنابراین تالش حکومت در نشان دادن خاست گاه طبقاتی وعقیدتی خاص از مردم استفاده کننده از ماهواره نیز فاقد پشتوانه منطقی است و این وسیله مدرن در همه طیف های اجتماعی جامعه مورد استفاده است .حال نیروی انتظامی با کدامین پشتوانه قانونی دست به چنین اقدام موهنی می زند؟ پاسخ فرماندهان مامور این نیرو به ظاهر قانون پوسیده و قدیمی ممنوعیت استفاده از ماهواره است که تازه در آن نیز چنین اجازه گستاخی وحمله به منازل مردم به هیچ احدی داده نشده است وبه جریمه اکتفا شده و تازه همین قانون نیز به دلیل عدم تطبیق آن با نیازهای جامعه و بی خاصیت بودنش توسط مجلس ششم آن هم با رایی بسیار معنادار ملغی شده است .از آن جا که به شخصه در مجلس ششم پیگیر لغو این قانون بوده ام در حین رای گیری حتا برخاستن بسیاری از نمایندگان اقلیت وقت (اصولگرای فعلی) درجهت حمایت از لغو آن برایم جالب توجه و نشان از عزم ملی در کنار گذاردن چنین
محدودیتی بود .بگذریم از مخالفت شورای انتصابی نگهبان که به ظاهر وبر روی کاغذ آن محدودیت را حفظ نمود ولی توده های مردم با مقاومت مدنی دربرابر این مشی اقتدارگرایانه مقابله کرده و طولی نکشید که میلیون ها مردم در شهرها، روستاها ومناطق عشایری پوسیدگی وبی خاصیت بودن آن را مبرهن ساختند .به راستی زمان مشاهده تصاویر حمله کماندویی به خانه های مردم وعملیات راپل برای درهم کوبیدن بشقاب های ماهواره با احساس دوگانه ای مواجه می شوی ،از طرفی احساس بدی در مشاهده برخورد تحقیرآمیز حکومت با هم وطنانت در منظر جهانیان دست می دهد ولی از طرف دیگر سرنوشت دیکتاتوری ها وخشک مقدسان سلف این حکام ،اسباب خنده نیز هست چرا که هیچ کدام از آنان باچنین روش هایی پایدار نمانده و در عمل -برروی شاخ نشسته وبن می برند -وتازه معلوم نیست با پیشرفت تکنولوژی به سمت حذف عملی اسباب نمایانی چون دیش به پیش می رود ،آن وقت با این وسیله ارتباطی چه خواهند کرد؟ که علی القاعده خواهند گفت :از این ستون به آن ستون فرج است. حال دلیل اصلی این خشم از دیش و ماهواره چیست؟ تردیدی ندارم که به رغم ابراز ظاهری دروغین و بی ربط مقابله با فساد اخالقی از سوی حکومت ،دلیل اصلی مقابله با آن دسترسی مردم به اطالعاتی است که حکومت همواره سعی بر سانسور آن ها داشته و دارد که موجب عیان شدن ناکارآمدی در اداره جامعه است و البته تنها راهی که به عقل شان خطور می کند
سحر .ج
جنگ برای آزادی و آزادی برای جنگ
با خودم می گفتم می جنگم برای آزادی و آزادی و آزادی .با خودم گفتم مبارزه می کنم برای آزادی و آزادی و آزادی .اما بعد سالها دیدم با خودم در زندانم ،زندانم ،زندانم. آدم کشته ام ... با خودم دیدم برای آزادی چقدر آدم کشته ام و چقدر آدم کشته ام و چقدر 10 آزادی ،آزادی ،آزادی ... 10
گرفتن آن وسیله از مردم است غافل از آنکه وقتی چنین ابزار ضروری و مهمی دراختیار ملت قرار می گیرد بازپس گرفتن آن بدون هیچ جایگزینی ممکن نیست .کنار این برخورد کماندویی سطح دیگری از تقابل نیز وجود دارد و آن ایجاد محدودیت های مختلف علیه رسانه های ماهوارهای سرگرمی وفرهنگی است. آنچه که موجب ترس و نگرانی مضاعف حکومت را فراهم نموده اما تنها دسترسی به اطالعات درحال حاضر نیست چرا که در این صورت دلیلی بر مقابله با تلویزیون های سرگرمی وفرهنگی وجود نخواهد داشت .آنچه که موجب اجرایی شدن برخورد امنیتی حتی با تلویزیون های غیرخبری وسیاسی است امکان چرخش احتمالی این تلویزیون ها و ظرفیت بسیج کنندگی آنان در بزنگاه های آینده است نظیر آنچه بعد از حوادث انتخابات اخیر ریاست جمهوری و خیزش مردمی رخ داد و بنابراین سعی بر تضعیف تلویزیون های فرهنگی و غیرسیاسی با تهدید آگهی دهندگان آن ها می نماید تا بلکه در اثر کمبود مالی از گردونه فعالیت خارج شده و بدین طریق اقدامی پیش گیرانه برای زمان مبادا نماید کاری که قبلن به غلط چنین برخورد به اصطالح پیش گیرانه ای را با جامعه اقلیت های دینی و مذهبی مانند اهل تسنن ،بهائیان ،دراویش نموده است که فعالیت سیاسی ندارند ولی از ناحیه حکومت به عنوان تهدیدی بالقوه در بزنگاه های تاریخی مانند ایام انتخابات از منظر بسیج کنندگی تلقی شده اند. سخن پایانی آنکه راه حل پیشاروی حکومت در برابر موضوع ماهواره روشن است و آن قبول رسمی لغو ممنوعیت استفاده از ماهواره و صدور اجازه فعالیت به رسانه های تلویزیونی خصوصی و واگذاری بخش های تصدیگری صداوسیمای پرهزینه دولتی به حوزه غیردولتی برای ایجاد رقابت سالم رسانه ای در تولید برنامه های مورد نیاز و پرمخاطب مردم است و بس و البته اقدام اخیر وزارت ارشاد در صدور مجوز مشروط به سه شبکه تلویزیونی خصوصی می تواند پیامد مثبت و قابل تاملی داشته باشد که قضاوت نهایی درمورد جدی بودن وتداوم وبسط آن را باید به آینده سپرد ولی سکوت نمایندگان پارلمان دربرابر به هم ریختن آرامش مردم با حمالت کماندویی و عدم توجه به این مقوله مهم به دلیل در پیش بودن انتخابات مجلس ونگرانی از
رد صالحیت شورای نگهبان قابل توجیه نیست و این سکوت درحافظه عمومی ثبت و ضبط خواهد شد و البته در صورت تداوم این سکوت ،مسوولیت ایرانیان خارج کشور در عرصه بین المللی برای وادار نمودن حکومت ایران به تعهدات جهانی خود در زمینه آزادی بیان و گردش اطالعات و احترام به حرمت مردم و جلوگیری از نقض حقوق آنان دوچندان خواهد بود.
رضا محدث ی که این روزها از واژه داربی چیست ؟شاید خیلی از کسان ی آن را ندانند و «داربی» استفاده میکنند به درستی معن فقط به این بسنده کنند کهدیدار دو تیم همشهری را داربی مینامند .به بهانهدیدار استقالل و پرسپولیس نگاهی کردیم به داربیهای مهم جهان. داربی در بسیاری از کشورها به رقابتهای ورزشی (به خصوص فوتبال) میان دو دسته از یک منطقهی جغرافیایی یا از یک شهر اطالق میشود .در خصوص اصل لغت داربی و اینکه از کجا آماده است این داستان وجود دارد که در «اشبرن» شهری در «داربی شایر» مسابقهای بود که در روزی خاص در سال برگزار میشد .عدهای از باالی رودخانه به عنوان یک دسته و عدهای دیگر در پایین رودخانه به عنوان دسته دیگر رودر روی هم قرار میگرفتند .این مسابقه دیداری بود که خیلیها میگویند شبیه فوتبال امروزی ما بوده است .رقابت در سهشنبهای برگزار میشد به نام « »shrove Tuesdayکه روزی مقدس بود. اما این تنها داستان «داربی» نیست .ماجرای دیگری هم در خصوص داربی وجود دارد .در سال ۱۸۷۰یک لرد به نام « »Eurlo of derbyکه یک لقب اشرافی است، مسابقات اسب سواری داربی « »the derbyرا راهاندازی کرد .بعضیها معتقدند این داستان صحت بیشتری دارد .هر چه هست االن سراسر جهان مملو از داربیهایی است که اگر بخواهیم تک تک آنها را نام ببریم از عدد صد هم فراتر میرود .مهم نیست که ریشهی داربی از کجا آمده است. داربی نبردی است که قبل و بعد از آن روزنامهها و اخبار را تحت تاثیر خود قرار میدهد ،ورزشگاهها را مملو از تماشاگر میکند و خیلیها را روی صندلی خانهشان مقابل تلویزیون میخکوب .هرچندکه همه بگویند این بعضی فقط و فقط سه امتیاز دارد. داربی یک رقابت است که در آن دو گروه که عقاید مخالف دارند (فرهنگی،سیاسی و )...با هم مسابقه میدهند .شاید در ترکیه دیدار گاالتاسرای و فنرباغچه یک نبرد محلی باشد، اما در اسکاتلند و در شهر گالسکو ،کاتولیکها ترفدریسلتیک را حمایت میکنند و پروتستانها هوادار رنجرز هستند؛ جدال
نگاهی به داربیهای جهان به بهانه داربی تهران داربیهای مقدس آنها یک نبرد مذهبی است. در اسپانیا و در شهر بارسلون ،بارسلونا و اسپانیول (در زبان ی اسپانیایی) دو گروه مخصوص به خودشان را ی یعن کاتاالن دارند .آنهایی که طرف بارسا را میگیرند جداییخواهان و ملی گرایان کاتاالن هستند و طرفداران اسپانیول معتقد به اتحاد اسپانیا. اگر کمی از همشهریها دور شویم ،میتوانیم به داربی بارسا- رئال یا همان elکلسیکو اشاره کنیم؛ جدال دو جناح متضاد که هیچ کدام یکدیگر را قبول ندارند .این است که میگویند داربی به شهر و محله و منطقه جغرافیایی بسنده نمیکند. ی از داربیها سابقه ورزشی دارند .برای مثال دیدار اینتر خیل و یووه در ایتالیا به خاطر پیشینه آن است .سالها زورگویی و سلطهجویی هر دو آنها باعث شده تا رقابت میان این دو تیم حاال شایستگی گرفتن نام داربی را داشته باشد .در انگلستان و البته در بندر لیورپول تماشای مسابقه اورتن و لیورپول لذتبخشترین کار ممکن است .داربی شهر منچستر هم از داربیهای کالسیک انگلستان است. با وجود تعداد زیاد تیمهای لندنی در انگلستان تنها دیدار آرسنال و تاتنهام یک دربی کالسیک خوانده میشود.
ی از بهترین مسابقات این کشور است که میالن نه تنها یک به عنوان یکی از بهترین داربیهای جهان هم مطرح است.تا چند وقت قبل این داربی را فقط در رقابتهای سری ا یا کوپا ایتالیا میتونستیم تماشا کنیم ،اما حاال رقابتهای اروپایی هم امکان برگزاری این داربی ایتالیایی را داده است . رم -ال تزیو دیگر داربی این کشور است. آرژانتین در آرژانتین حسا سترین و جذا بترین داربی « »el superdasicoیا هم سوپر داربی است میان بوکا ی نظیر است. جونیرز و ریورپالت؛ این مسابقه یک مسابقه ب سال ۲۰۰۴در روزنامه گاردین مطلبی چاپ شده بود با عنوان « ۵۰اتفاق ورزشی که قبل از مرگ باید آن را ببینید» .در صدر این لیست تماشای دیدار بو کا و ریور آمده است .هر دو این تیمها در منطقه فقیر نشینی به نام بو کا در بو ینس آیرس مستقر بودند.در سال ۱۹۳۰ریور پالت تغییر مکان داد .آنها به محلهای رفتند که امروز با کالسها و ثروتمندان ترجیح میدهند آنجا ساکن شوند؛ منطقهی با نو نز .از طرف دیگر هواداران بو کا بیشتر از ریور هستند .اکثر این هواداران را قشر کارگر تشکیل میدهند .این تیم خودشان را «»xenezies میخوانند ،به معنای ژنوی .طرفداران اولیه این تیم مهاجران ژنوی بودند.
اسکاتلند یکی از داغترین رقابتهای داربی در گالسکو برگزار میشود با نام « »old firmیا رنجرز و سلتیک .همانطور که پیشتر اشاره شد ،نبرد این دو تیم یک نبرد مذهبی است .از دیگر ویژگیهای این داربی میتوان به قدمت زیاد آن اشاره کرد .از این حیث « »old firmدر جهان منحصر به فرد است .جدال این دو تیم از سال ۱۸۸۸آغاز شد؛ جایی که سلتیک پنج بر دو رنجرز را مغلوب کرد .با این حساب مسابقات انجام شده میان این دو تیم هم بیشتر از سایر داربیها است. این داربی مذهبی تا به حال ۴۰۰بار برگزار شده است. ایتالیا در ایتالیا ،داربی « »dellamandonninaیا داربی شهر
مسابقه قرن؛ فال و فلو
داربیهای مختلف جهان
در برزیل تماشایی زیاد است ،اما هیچ چیز جای داربی فالمینگو و فالمیننزه را نخواهد گرفت؛ دو رقیب در طول یکصدسال .در برزیل داربیهای زیادی وجود دارد ولی همه معتقدند که داربی «فلومینس و فالمینگو» دیدنیترین این داربیها است. فال و فلو در تمام برزیل طرفداران زیادی دارند و «ماراکانا» در شب مسابقه این دو تیم جوی مثل شبهای کارناوالش را دارد .شب به یادماندنی «ماراکانا» با رقص سامبا و شعار علیه ی قبلتر از آغاز مسابقه شروع میشود. حریف خیل اما ماجرای این دو تیم این گونه است که وقتی «اسکار
کاژ» مردی سوئیسی که وقتی از سوئیس بر میگردد فوتبال را با خود میآورد .او ابتدا تیم ریو را میسازد .ولی با عشق و عالقهی بیش از حد برزیلی به فوتبال اقدام به ساخت باشگاهی برای خود میکند .سال ۱۸۹۵او فالمینگو را تأسیس کرد .هفت سال بعد یعنی در ساله « ۱۹۰۲فالمیننزه» ی برای هم ساخته شد .در آغاز «فال و فلو» دوستان خوب به حساب میآمدند .اگر باورتان نمیشود این را بخوانید که «ویر جیلیودی الیورا» همزمان رئیس و مربی هر دو باشگاه بود ۹ .سال پس از تاسیس «فالمیننزه» و در سال «،۱۹۱۱فالمینگو» مستقل شد .آنها زمین تمرین مستقل گرفتند ،در میان مردم تمرین کردند و میان طرفداران فوتبال که تقریبا تمام برزیل را تشکیل میدادند ،بسیار محبوب شدند. اما «فالمیننزه» تنها هوادارانی از قشر متوسط و پولدار برزیل را داشت.همین سبب رقابت این دو تیم شد.در دهههای ۲۰ و ۳۰هر دو تیم در ورزشگاه «الرانخیزا» تمرین میکردند؛ یکی صبح و دیگری بد از ظهر .فلو همچنان در این ورزشگاه تمرین میکند ولی «فال» مدتها است که به «خوزه باستوس پارلیلیا» رفته است .اولین دیدار این دو تیم در سال ۱۹۱۲در همان ورزشگاه معروف مقابل ۸۰۰تماشاگر بر گزار شد. جالب اینجاست که بدانید رکورددار تماشاگر در جهان متعلق به داربی «فال و فلو» است .آنها در سال ،۱۹۶۳یکصدو هفتادو هفت هزار نفر را به ورزشگاه کشاندند؛ رکوردی که اکنون در هیچ مسابقه فوتبالی ثبت نشده است. «روبرتو آساف» تاریخنگار برزیلی در در کتابش «فال و فلو؛ بازی متن» به داستانهای این دو تیم اشاره میکند .برای مثال داستان قهرمانی «فلو» در رقابتهای ریو در سال.۱۹۴۱ آنها برای قهرمانی به یک تساوی احتیاج داشتند .زمانی که مسابقه دو بر دو مساوی شدنها فقط توپ را به سمت تماشاگران میفرستادند .تماشاگران هم آن را پس نمیدادند. بعضی اوقات هم آن را به سمت رودخانه میکوبیدند تا سر انجام وقت تمام شد .تا همین سال برزیلیها پذیرای هیچ قانونی برای فوتبال نبودند .فردی مامور میشد تا پایان ی را به داور اطالع دهد .این امکان وجود نداشت که فرد بعض ی از دو تیم نباشد و خیانت نکند. طرفدار یک
بهنام فروهر
جنیفر آنیستون :من و ازدواج؟
«جنیفر آنیستون» شایعه ازدواج خود را به شدت تکذیب کرد. جنیفر ،هنرمند آمریکایی که در ماههای اخیر با دوست پسر خود «جاستین تیرو» در انظار عمومی بسیار دیده شده ،به شدت مساله ازدواج خود را با جاستین تکذیب کرد. این در حالی است که وی اعالم کرد آنها حتا نامزد هم نکرده و هیچ مراسمی تحت عنوان پیوند زناشویی نبستهاند. پیش از این شایع شده بود که جنیفر آنسیتون مراسم ازدواجی را در کنار ساحل دریا برگزار کرده است.
«جسیکا سیمپسون» ،بازیگر و خواننده آمریکایی اعالم کرد که مراسم ازدواج خود را به تاخیر خواهد انداخت. وی دلیل این کار را جراحی که قرار است برای کوچک کردن سینههای خود انجام دهد عنوان کرد. جسیکا زمان مراسم خود را به ماه نوامبر تغییر داد. یکی از نزدیکان جسیکا اظهار داشت که وی به دلیل اینکه احساس میکند با کوچک کردن سینههایش جوانتر و کوچکاندامتر نشان میدهد تصمیم به این عمل گرفته است.
محمدرضاشریفینیا: من؟ رابطه؟ رز رضوی کیه؟
جسیکا سیمپسون :تا سینههایم بزرگ است عروسی
تعطیل
«محمدرضا شریفینیا» بازیگر و کارگردان این روزها حال و روز خوشی ندارد .مدتی است شایعه شده او با بازیگر سینمای ایران «رز رضوی» ازدواج کرده و حتا ماه عسلشان را هم در مکه گذراندهاند. محمدرضا شریفینیا در واکنش به این صحبتها چنین گفته: «چه خوب است خبرنگاران ،همانگونه که برای گرفتن یک مصاحبه یا خبر کاری ،بارها و بارها با هنرمندان تماس میگیرند و تا نرسیدن به مقصود دست از تالش برنمیدارند ،قبل از انتشار اخبار مربوط به زندگی خصوصی آدمها نیز همین سماجت را برای تایید خبر به کار گیرند تا باعث اشاعه اطالعات غلط نشوند». وی ادامه داد« :سرک کشیدن در زندگی خصوصی مردم کار ناشایستی است اما انتشار خبر کذب گناهی نابخشودنیتر است. امیدوارم از این پس نسبت به انتشار اخبار نادرست از زندگی دیگران همانگونه رفتار کنید که مایل هستید با زندگی خودتان
خداحافظی مهناز افشار از سینما
»جاستین تیمبرلی
ک در تالش برای شکار جسیکا بیل«
«مهناز افشار» بازیگر جوان ایرانی در گفتوگویی از خداحافظی از سینما خبر داد. وی اعالم کرد اگر بخواهم از بازیگری خداحافظی کنم که خیلی هم نزدیک است ،همیشگی خواهد بود .نمیتوانم دوباره برگردم و دوباره خداحافظی کنم .بازیگری برای من مثل مجسمهای است که در وجودم ساختمش فکر میکنم اگر بعد از اینکه آن را ساختم بهش دست بزنم کاملن خراب میشود. عکاسی بلد نیستم و کارگردانی هم نمیتوانم بکنم .تدوین و فیلمبرداری نزدیکتر است به من .اما احتمال اینکه نویسنده شوم بیشتر است. مدتی است که نیمهشبها چهار خطی از ذهنم عبور میکند و یادداشت میکنم و حاال تصمیم گرفتهام دستنوشتههایم را به صورت کتاب چاپ کنم.
رفتار شود». البته قبل از این اتفاقات ،چند وقت پیش وقتی محمدرضا شریفینیا به همراه دخترش ملیکا برای دیدن کنسرت یکی از گروههای مشهور پاپ به سالن برج میالد رفته بودند ،به دالیل نامعلومی از سوی مردم حاضر در مراسم به شدت هو شدند، بهطورى که با کمک مسووالن برگزارى کنسرت از یکى از درهاى اضطرارى سالن به سرعت خارج شدند.
سندرا بوالک و رایان رینلودز :بیتو هرگز دوست دختر ،آنهم از مدل مدونا
این روزها «براهیم زیبت» لحظات بسیار خوبی را میگذراند. براهیم ،هنرمند فرانسوی که دوست پسر «مدونا» محسوب میشود این روزهای همراه با خانواده خود مهمان مدوناست و در «کپدیانتایدز» در فرانسه تعطیالت طوالنی خود را میگذراند. این در حالی است که به گفته منابع پاپاراتزی هزینه این سفر بسیار باالست به دلیل اینکه هر وعده غذا برای مدونا و خانواده براهیم که حدود شش نفر هستند بالغ بر 1000پوند برای مدونا خرج بر میدارد. «جاستین تیمبرلیک» که در تابستان بهطور کامل از «جسیکا بیل» جدا بود خبر رسیده که ابراز پشیمانی کرده و در یک مهمانی عروسی که در کلورادو برگزار شد شرکت کرده و به دنبال جسیکا بوده است. این در حالی است که پیشتر عنوان شده بود جاستین با «اولیویا وایلد» و «میال کونیس» ارتباط برقرار کرد اما منابع پاپاراتزی اعالم کردند که وی به دنبال جسیکا است و گفته که میخواهد با جسیکا ادامه دهد. از سویی دیگر جسیکا بیل در ماه مارچ که از جاستین جدا شده ،فرصتی خوبی است که یکبار دیگر طعم زناشویی را بچشد.
12
12
«سندرا بوالک» و «رایان رینولدز» در مصاحبهای با رسانهها اعالم کردند که دیگر تمایلی برای جدا از هم زندگی کردن ندارند. این دو که از چندی پیش در تمامی مکانها با هم بوده و دیده شدند اظهار داشتند که دیگر تحمل جدا بودن از همدیگر را ندارند. این در حالی است که همه عنوان کردند که این دو دیوانهوار همدیگر را دوست دارند.سندار اعالم کرد: «وضعیت رومانتیک ما باید یک پله ترقی کند».
پس از معاینه پزشکان ،مشخص شد حدود ۴۰موی سیم مانند در نقاط مختلف بدن این زن روییده که که به نابودی بعضی از محتویات درون شکم وی انجامیده است. تیم پزشکی که روی این مورد کار میکنند نتوانستند با استفاده از لیزر این موها را از بین ببرند و در نهایت مجبور شدند با استفاده از امواج مغناطیسی موها را در یک منطقه جمع آوری کنند تا آسانتر بتوان آنها را خارج کرد. شکمم درد گرفت!
سقوط یک آفتابه دامون روزبه
معلم علوم راهنماییم همیشه میگفت خارج جو زمین تا چند سال دیگه تبدیل به یک طویله بزرگ و پر از آشغال میشود .در اوج بچگی ،نگاه عاقل اندر صفیحی به بنده خدا میکردیم و در دل تقاضای شفا برایش میکردیم .در ذهن بچگانه ما ،نمیگنجید آسمان تمیز ،یک آشغالدونی بشود. اما درست میگفت چرا که مدار زمین امروزه تبدیل به زمین بایری پر از زبالههای فضایی شده است .تقریبن ۲۰۰هزار قطعه به درد نخور در باالی جو زمین دور سر ما می چرخند. اما امروز قرار از یک آشغال مدار شش تنی صحبت کنیم که تصمیم گرفته به زمین برگردد. این زباله گنده ،یک ماهواره تحقیقاتی بوده است که بخشی از تجهیزات ماموریت شاتل فضایی جهت اندازهگیری مواد شیمیایی در سطوح مختلف اتمسفر بوده است .این ماهواره حدود 4.6متر قطر داشته و به بیش از ۱۰ابزار علمی مجهز است UARS .از سال ۱۹۹۱تا ۲۰۰۵در خدمت ناسا بوده است ،اما از آن زمان بیهوده رها شده و در فضا میچرخد. خالصه در این چند روزه از سر مبارک مراقبت الزم را بفرمایید چرا که ناسا هنوز از محل فرود این ماهواره مطمئن نیست .البته برخی قسمتها از این ماهواره در برخورد با جو زمین نابود و تکه تکه میشود .البته نگران نباشید ،ناسا میگوید احتمال زخمی شدن بر اثر سقوط زبالههای فضایی بسیار کم است .در تاریخ ۶۰ساله پرواز به فضا ،تاکنون هیچ گزارش مجروحیت یا نشانههای آسیب جدی بر اثر سقوط زباله فضایی مشاهده نشده است .اما ممکنه اولین نفرش شما باشید! شکم سیمدار در این دنیای عجیب هر چیز ممکن است .از زایمان خرسهای نر تا در آمدن سیم از درون شکم! بله قرار است در مورد در آمدن سیم از درون شکم یک زن اندونزیایی صحبت کنیم. بدن این زن اندونزیایی حالتی دارد که از بعضی نقاط آن موهایی کلفت با ارتفاع ۱۰تا ۲۰سانتی متر میروید که با درد زیاد همراه است.
پرنده کثیف مدتی پیش گجت پرندهای به بازار آمده بود که توسط تلفن هوشمند کنترل میشود .حاال یک تیم تحقیقاتی این هلیکوپتر اسباب بازی را تبدیل به یک ابزار هک کرده است. آنها نام حاصل کارشان را SkyNetگذاشتهاند .این گجت پرنده ،هکر و خطرناک از یک سیستم عامل لینوکس استفاده میکند و برای یافتن و هک کردن شبکههای بی سیم خانگی طراحی شده است .این هلیکوپتر میتواند به طور کامل بدون جلب توجه به نزدیک خانه شما بیاید ،شبکه وای-فای را هک کند و به کامپیوترهای خانه شما نفوذ کرده و کارهای ناشایست انجام دهد .حاال هکر میتواند کنترل کامپیوتر شما را در دست بگیرد و عالوه بر سرقت اطالعات ،از کامپیوتر شما برای حمله به کامپیوترهای دیگر استفاده کند. در این روش جدید حمله ،پیدا کردن هکر بسیار سخت تر از قبل است .شما اول باید متوجه بشوید که پای یکی از هلیکوپترهای جاسوس در میان است و سپس آن را پیدا کنید و احتمالن با تعقیباش آقای هکر اصلی را پیدا کنید. حاال کی فکرش به هلیکپتر میرسد این وسط؟ طراحان برای ساخت این گجت مهاجم از یک نسخه لینوکس ،یک اینترنت موبایل ، 3Gجی پی اس و دو کارت شبکه وای-فای استفاده کردهاند و میگویند هزینه ساخت کمتر از ۶۰۰دالر شده است و هم اکنون در حال پیدا کردن راههایی برای کمتر کردن هزینه ساخت هستند. یاهو ناراحته! و اما یاهو هم حس عقب ماندگی را درک کرد و رییس را اخراج کرد .پايگاه اينترنتی ياهو ،خبر از اخراج رييس امور اجرايی خود میدهد .اقدامی که انتظار میرود فرصتهای جديدی را در اختيار ياهو قرار دهد و موجب رشد آن شود. در حالی که حتی يک روز از اخراج تلفنی «کارول بارتز» نگذشته بود ،قيمت سهام پايگاه اينترنتی ياهو ،باال رفت. خانم بارتز رياست ياهو را در ژانويه ۲۰۰۹و به اميد تسريع در رشد پايگاه اينترنتی و رقابت بهتر با رقبای قدرتمندی چون گوگل و فيس بوک ،به عهده گرفت. تحليلگران میگويند اخراج کارول بارتز نشان از شکست ياهو در بازاريابی بهتر و دريافت آگهیهای درآمدساز ،بوده است. سکات کسلر ،تحليلگر «استاندارد اند پورز» در مورد باال رفتن قيمت سهام ياهو برغم عدم موفقيت ياهو چنين تحليل میکند :ياهو دارايی بسيار و سرمايه هنگفت ،و در سطح جهانی فعاليت گستردهای دارد .ياهو به ويژه در آسيا دارايی زيادی دارد .در نتيجه بهای سهام ياهو از اين هم باالتر خواهد رفت. اما بنده راهی برای موفقیت یاهو پیشنهاد میکنم و آن فروش این مجموعه به گوگل است .آخه جلو قاضی و ملق بازی؟!
دستشویی
فرورتیش رضوانیه
تصمیم میگیرید در اعالم آمادگیتان برای ازدواج و برگزاری جشن عروسی ،ابتكار به خرج بدهید تا نامزدتان ذوقزده شود. به یك كتابفروشی میروید و كتابهایی كه درباره نامزدی و ازدواج چاپ شده است را میخرید .محتویات آنها را بررسی میكنید ،اما هیچكدام اشارهای نكردهاند كه چگونه به نامزدتان بگویید برای ازدواج آماده هستید و برای تاالر و مخارج دیگر، پول جمع كردهاید .وقتی در چت با دوستتان صحبت میكنید و مشكلتان را میگویید ،او ایده جالبی را پیشنهاد میكند. با خوشحالی با نامزدتان تماس میگیرید و میگویید كه باید او را فردا ساعت 3بعدازظهر در یك كافیشاپ ببینید .نقشهتان را مرور میكنید تا مطمئن شوید هیچ نقصی ندارد. روز بعد از ساعت 2:30در كافی شاپ منتظر میشوید و یك لیوان آب پرتقال سفارش میدهید .نمیتوانید هیجان خودتان را پنهان كنید .همسرتان SMSمیفرستد و میگوید كه به خاطر ترافیك ،كمی دیرتر به آنجا میرسد .احساس میكنید باید به دستشویی بروید ،اما دلتان نمیخواهد زمانی كه نامزدتان به كافیشاپ میرسد با دستهای خیس و چند دستمال كاغذی به استقبال او بروید .سعی میكنید ذهنتان را به سوی چیزهای خوب منحرف كنید تا مشكلتان را از یاد ببرید .اما چند دقیقه بعد در شرایط اضطرار قرار میگیرید. وقتی بلند میشوید تا به طرف دستشویی بروید ،نامزدتان وارد كافی شاپ میشود. گارسون را صدا میزنید .نامزدتان كیكخامهای و یك لیوان شیر داغ سفارش میدهد .در همین لحظه موبایل نامزدتان زنگ میزند و او مجبور میشود برای فرار از صدای موزیك كافیشاپ ،به خیابان برود و صحبت كند. گارسون ،سفارش نامزدتان را میآورد .تصمیم میگیرید پیش از تمام شدن مكالمه تلفنی او ،به دستشویی بروید. وقتی از دست شویی خارج میشوید ،همسرتان را میبینید كه سر جایش نشسته و شیر و كیكش را هم تا آخر خورده است. همهاش را خوردی؟ مگه برای خوردن نبود؟ صبر نكردی تا من هم بیایم؟ اگه برایت مهم بود ،كمی زودتر میآمدی سر قرار وكارهایت را میكردی تا من مجبور نباشم تنهایی بنشینم و در و دیوار را تماشا كنم. متوجه چیز عجیبی نشدی؟ مثلن چی؟ كیك مزه خاصی نداشت؟ نمیدونم .اونقدر ازت حرصم گرفته بود كه آن را درستهبلعیدم. نمیدانید چطور به نامزدتان بگویید كه چه اتفاقی رخ داده است .چشمهایتان را میبندید و آماده شنیدن جیغ های او میشوید. عزیزم! باید یك چیز خیلی مهم را به تو بگویم. از چشمهایت پیداست كه چیز خیلی مهمیه! خیلی مهمه! خب بگو! من یك حلقه طال را توی كیك خامهای پنهان كرده بودمتا غافلگیر بشوی .اما االن آن را قورت دادهای!
سیاه و سپید
برگردان :فرانک مسیحپور
سازمان ملل این شعر را که سرودهی یک کودک آفریقایی تبار است ،به عنوان برترین شعر سال ۲۰۰۹ ی کرد. معرف سیاه هستم ،هنگام زاده شدن سیاه هستم ،هنگام بزرگ شدن سیاه هستم ,هنگامی که در آفتابم سیاه هستم ,هنگام سرما سیاه هستم ,هنگام ترس سیاه هستم ,هنگام بیماری سیاه هستم ،هنگام مرگ و تو رفیق سپید صورتی هستی ،هنگام زاده شدن سپید هستی ،هنگام بزرگ شدن سرخ هستی ،هنگام که در آفتابی آبی هستی ،هنگام سرما زرد هستی ،هنگام ترس سبز هستی ،هنگام بیماری و خاکستری ،هنگام مرگ... و تو مرا رنگین میخوانی؟
This poem was nominated by UN as the best poem of 2009,Written by an African Kid When I born, I black When I grow up, I black When I go in Sun, I black When I scared, I black When I sick, I black And when I die, I still black And you white fellow When you born, you pink When you grow up, you white When you go in sun, you red When you cold, you blue When you scared, you yellow When you sick, you green …And when you die, you gray And you calling me colored
فریدون مشیری توجه خاصی به موسیقی ایرانی داشته و در پی همین دلبستگی طی سالهای ۱۳۵۰تا ۱۳۵۷عضویت شورای موسیقی و شعر رادیو را پذیرفت و در کنار «هوشنگ ابتهاج»، «سیمین بهبهانی» و «عماد خراسانی» سهمی بهسزا در پیوند به بهانه زادروز «فریدون مشیری» شاعر معاصر ایرانی دادن شعر با موسیقی ،و غنی ساختن برنامه «گلهای تازه» محبوبه شعاع رادیو ایران در آن سالها را داشت. «فریدون مشیری» در سیام شهریور ۱۳۰۵خورشیدی در تهران به فریدون مشیری در سال ۱۳۷۷به آلمان و آمریکا سفر کرد دنیا آمد .جد پدریاش به واسطه ماموریت اداری به همدان منتقل و مراسم شعرخوانی او در شهرهای «کلن»« ،لیمبورگ» و توچهار ایالت آمریکا از جمله شده بود و از سرداران «نادرشاه» بود .پدر او «ابراهیم مشیری «فرانکفورت» و همچنین در بیس افشار» در سال ۱۲۷۵خورشیدی در همدان متولد شد و در ایام در دانشگاههای «برکلی» و «نیوجرسی» به طور بیسابقهای جوانی به تهران آمد و از سال ۱۲۹۸در وزارت پست شاغل شد .او مورد توجه دوستداران ادبیات ایران قرار گرفت .در سال ۱۳۷۸ نیز از عالقهمندان به شعر بود و در خانوادهاش همیشه زمزمه اشعار طی سفری به سوئد در مراسم شعر خوانی در چندین شهر از حافظ و سعدی و فردوسی به گوش میرسید. جمله استکهلم و مالمو و گوتبرگ شرکت کرد. فریدون در چنین خانوادهای کودکی را گذراند و سالهای اول و معروفترین اثر وی شعر «کوچه» نام دارد که در اردیبهشت دوم تحصیالت ابتدایی را در تهران تحصیل کرد و سپس به علت ۱۳۳۹در مجله «روشن فکر» چاپ شد .این شعر از زیباترین و ماموریت اداری پدرش به مشهد رفت و بعد از چند سال دوباره به عاشقانهترین شعرهای نو زبان فارسی است. تهران بازگشت و ادامه تحصیل خود را در دارالفنون تهران و سپس دبیرستان ادیب گذراند. بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم به گفته خودش« :در سال ۱۳۲۰که ایران دچار آشفتگیهایی بود و همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم نیروهای متفقین از شمال و جنوب به کشور حمله کرده و در ایران شوق دیدارتو لبریز شد از جام وجودم بودند ما دوباره به تهران آمدیم و من به ادامه تحصیل مشغول شدم شدم آن عاشق دیوانه که بودم و بعد به دانشگاه رفتم و با اینکه در همه دوران کودکی از استخدام در نهانخانهی جانم گل یاد تو درخشید در ادارات و زندگی کارمندی پرهیز داشتم ولی در سن هجده سالگی باغ صد خاطره خندید در وزارت پست و تلگراف مشغول به کار شدم و این کار سیوسه سال ادامه یافت». مادر فریدون نیز «اعظم السلطنه» ملقب به «خورشيد» ،به شعر و ادبيات عالقهمند بوده و گاهی شعر میگفته و همان سال که فریدون همزمان با تحصیل در سال آخر دبیرستان در اداره پست و تلگراف مشغول به کار شده بود ،مادرش در سن سیونه سالگی درگذشت .سپس فریدون هم زمان با تحصیل عطر صد خاطره پیچید در سال آخر دبیرستان در آموزشگاه فنی وزارت پست و تلگراف یادم آمد که شبی باز ازآن کوچه گذشتیم مشغول به کار شد و روزها به کار میپرداخت و شبها به تحصیل پرگشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم ادامه میداد. ساعتی بر لب آن جوی نشستیم از همان زمان بود که به مطبوعات روی آورد و در روزنامهها و تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت مجالت کارهایی از قبیل خبرنگاری و نویسندگی را به عهده گرفت من همه محو تماشای نگاهت و بعدها در رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل ادامه آسمان صاف و شب آرام داد .اما کار اداری از یک سو و کارهای مطبوعاتی از سوی دیگر ،در بخت خندان و زمان رام ادامه تحصیلش مشکالتی ایجاد میکرد و سرانجام تحصیل را رها خوشهی ماه فرو ریخته در آب کرد تا بتواند کار در مطبوعات را ادامه دهد. شاخهها دست بر آورده به مهتاب مشیری از سال ۱۳۳۲تا ۱۳۵۱مسوول صفحه شعر و ادب «مجله شب و صحرا و گل و سنگ روشنفکر» بود .این صفحات به تمام زمینههای ادبی و فرهنگی همه دل داده به آواز شباهنگ از جمله نقد کتاب ،فیلم ،تاتر ،نقاشی و شعر میپرداخت .بسیاری یادم آید تو به من گفتی: از شاعران مشهور معاصر ،اولین بار با چاپ شعرهایشان در این از این عشق حذر کن صفحات معرفی شدند .مشیری در سالهای پس از آن نیز تنظیم لحظهای چند بر این آب نظر کن صفحه شعر و ادب «مجله سپید و سیاه» را برعهده داشت .در همان آب آیینهی عشق گذران است سالها با «مجله سخن» به سردبیری دکتر «پرویز ناتل خانلری» تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است نیز همکاری داشت .وی در سال ۱۳۵۰به شرکت مخابرات ایران باش فردا که دلت با دگران است انتقال یافت و در سال ۱۳۵۷از خدمت دولتی بازنشسته شد. تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن مشیری سرودن شعر را از نوجوانی و حدود پانزده سالگی آغاز کرد و با تو گفتم :حذر از عشق؟ ندانم سرودههای نوجوانی او تحت تاثیر شاهنامهخوانیهای پدرش شکل سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم گرفته بود .او اولین مجموعه شعرش با نام «تشنه توفان» را در بیستوهشت سالگی با مقدمه «محمدحسین شهریار» و «علی مشیری در سال ۱۳۳۳با «اقبال اخوان» ازدواج کرد و ثمره دشتی» در سال ۱۳۳۴به چاپ رساند. ازدواج آنها دو فرزند به نامهای «بابک» و «بهار» است که از خود او درباره این مجموعه گفته« :چهارپارههایی بود که گاهی سه او به یادگار مانده است .مشیری سالها از بیماری سرطان رنج مصرع مساوی با یک قطعه کوتاه داشت ،و هم وزن ،هم قافیه و میبرد و در بامداد روز جمعه سوم آبان ماه سال ۱۳۷۹در سن هم معنا ،آن زمان چندین نفر از جمله نادر نادرپور ،هوشنگ ابتهاج هفتاد و چهار سالگی در تهران درگذشت. (سایه) ،سیاوش کسرایی ،مهدی اخوان ثالث و محمد زهری بودند فریدون مشیری شاعری بود صمیمی و صادق که شعرش آینه که به همین سبک شعر میگفتند و همه شاعران نامدار شدند ،زیرا به تمام نمای احوال و صفات او بود کالمش ،منزه و محترم ،او شعر گذشته بیاعتنا نبودند .اخوان ثالث ،نادرپور و من به شعر قدیم شاعری بود ادیب که در همه حال حرمت زبان و اهل زبان احاطه کامل داشتیم ،یعنی آثار سعدی و حافظ و فردوسی را خوانده را حفظ میکرد .اندیشههایش انسان دوستانه و نجیب و برای بودیم ،در مورد آنها بحث میکردیم و بر آن تکیه میکردیم». احساسات و عواطف عاشقانه از لطیفترین و زیباترین واژهها و
تعبیرها سود میجست. «عبدالحسین زرینکوب» درباره فریدون مشیری گفته است« :با چنین زبان ساده ،روشن و درخشانی است که فریدون واژه به واژه با ما حرف میزند ،حرفهایی که مال خود اوست ،نه ابهامگرایی رندانه .شعر او سخن شاعری است که دوست ندارد در پناه جبهه خاص ،مکتب خاص و دیدگاه خاص ،خود را از اهل عصر جدا سازد .او بیریا عشق را میستاید ،انسان را میستاید و ایران را که جان او به فرهنگ آن بسته است را دوست دارد». «محمدعلی شاکری یکتا» مولف کتاب «آسمانیتر از نام خورشید» که چاپ اول آن در سال ۱۳۸۴و چاپ دوم آن در سال ۱۳۸۷ از سوی نشر ثالث منتشر شد از صفحه یازده تا صدوسیونه کتاب ششصدوهشتادویک صفحهای خود ،زندگینامه مفصل و مستندی درباره فریدون مشیری نوشته است که حاوی پارهای از اسناد معتبر تاریخی است .این اسناد همچنین حاوی نامههایی از «موتمن الملک» پدر بزرگ مشیری که پیشکار «ساالرالدوله» برادر «محمدعلی شاه» بوده ،است. کتابهای اشعار او بهترتیب عبارتنداند از :تشنه توفان ،گناه دریا، نایافته ،ابر و کوچه ،بهار را باور کن ،از خاموشی ،مروارید مهر، آه باران ،از دیار آشتی ،با پنج سخن سرا ،لحظهها و احساس، آواز آن پرنده غمگین و گزینههای اشعار شامل :پرواز با خورشید، برگزیدهها ،گزینه اشعار سه دفتر ،دالویزترین ،یک آسمان پرنده، و همچنین برگزیدهای از کتاب «اسرار التوحید» به نام یکسان نگریستن است.
نیرماال
در جست و جوی صلح درونی گفتار امروز ستون سفر را به «صلح درونی» اختصاص میدهیم. صلح درونی یعنی رسیدن به توازن ،آرامش ،تعادل ،رهايی از مشكالت فيزيكی و روحی و روانی. ساده ترين و كوتاهترين راه همانا رسيدن به كمال و يكی شدن با روح و خالق خود از طریق مدیتشین است. . در چنان شرایطی انسان در زمان اندكی قادر خواهد بود نه تنها مشكالت خويش را حل نموده بلكه در رفع مشكالت اطرافيان و مشكالت موجود در جهان نيز ياری نمايد .شما بعد از مدت زمان كوتاهی زمام زندگی خويش را بدست
«بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم»
14
14
میگیرید و میتوانيد به اطرافيان خود در به فعال نمودن اين نيروی عظيم كه به صورت خفته در هر انسانی موجود است كمك كرده تا آنها هم همچون شما به كمال و تحقق نفس دست بيابند و اين احساس واال و زيبا را تجربه نمايند. مدیتیشن در وجود ما بسیاری از خصوصیات عالی و اخالقی الزم برای رسیدن به تحقق نفس را بیدار و تحکیم می کند. یکی از تأثیرات آن پیدایش و رشد معصومیت درنفس است. با رشد این خصلت به خصوص ،ما قادر خواهیم بود کلیه تعصبات و محدودیتهای خود را رها کرده و فراسوی آنها، صلح و آرامش ،شادی و خوشبختی را در خود تجربه نماییم. افزایش ابتکار و خالقیت ،تاثیر دیگر مدیتشین است؛ چون آبی که از درون میجوشد هستیمان را آکنده کرده و در اندک زمان کوتاهی ،نه تنها تمامی بیماریهای روحی و فیزیکی ما شفا پیدا کرده و تمامی عادات مضرر برای سالمتی بدن انسان ،بدون هیچ نوع تالشی التیام مییابند بلکه قدرت خالقیتمان نیز قویتر خواهد شد. زمانی که مدیتیشن به مرحله حقیقی خود برسد ،دیگر ارتباط مابین خالق و مخلوق از هم ناگسستنی میشود و درست تنها در چنین شرایطی است که ما میتوانیم به شناخت حقیقی از خود ،جهان و خدای خود دست بیابیم. سکوت درونی مرحله نهایی مدیتیشن است .در شماره آینده تکنیکهای الزمه را در این زمینه به شما عزیزان نشان خواهیم داد.
اعتدال ،کلید مصرف کافیین
دکترآویده مطمئن فر
«کافیین» ،نام دیگری برای trimethylxanthine 1،3،7است .کافیین یک آلکالویید محلول در آب است. کافیین خالص ،پودر کریستالی سفیدی است بی بو ولی با طعم بسیار تلخ .کافیین به آلکالوییدهای دیگری مانند تئوفیلین که به طور عمده در چای یافت میشود و تئوبرومین که به طور عمده در کاکائو وجود دارد ،مربوط است .تفاوت بین این سه مولکول درواقع از موقعیت گروه متیل آنها ناشی میشود. کافیین به عنوان شایعترین مواد روانگردان مورد استفاده در جهان در نظر گرفته شده است .حدود ۹۰درصد از بزرگساالن از آن را به صورت روزانه مصرف میکنند. کافیین در بسیاری از محصوالت مورد استفاده به طور روزمره ،یعنی چای ،ماده اولیه کوال ،قهوه ،شکالت ،و گوارانا یافت میشود .کافیین هم چنین در برخی از softdrinks نوشیدنیهای بدون الکل ،به طور عمده کوال و نوشابه های انرژیزا که در آن کافیین به طور مصنوعی اضافه شده است، وجود دارد. پس از خوردن ،کافیین ،به طور کامل در عرض ۳۰تا ۴۵ دقیقه جذب شده و اثرات آن در حدود سه ساعت کاهش مییابند .کافیین در نهایت دفع شده و هیچ تجمعی در بدن به وجود نمیآورد .نشان داده شده است که کافیین ،خلق و خو ،استقامت ،سیستم عروق مغزی ،و فعالیت معده و روده بزرگ را تحت تاثیر قرار میدهد. کافیین با مسدود کردن گیرندههای آدنوزین و در نتیجه کم کردن سرعت فعالیت سلولهای عصبی ،بر سیستم عصبی اثرگذار است .کافیین سیستم عصبی مرکزی را تحریک میکند ،و تنفس و گردش خون را سریعتر میکند. کافیین هم چنین به عنوان یک دیورتیک عمل میکند. اکسیداسیون اسیدهای چرب نیز توسط کافیین افزایش مییابد .به این دلیل است که کافیین توسط ورزشکاران مورد استفاده قرار میگیرد زیرا آنها به افزایش متابولیسم اسیدهای چرب نیاز دارند. کافیین اغلب در ترکیب با آسپرین برای درمان سردرد
استفاده میشود ولی مصرف بیش از حد کافیین میتواند تاثیر منفی بر سالمت بگذارد .شواهدی در دست است که مقدار زیاد کافیین میتواند تراکم استخوان را کاهش دهد. این ماده همچنین برای زنان باردار توصیه نمیشود.
مصرف بیش از حد کافیین میتواند تاثیر منفی بر سالمت بگذارد .شواهدی در دست است که مقدار زیاد کافیین میتواند تراکم استخوان را کاهش دهد .این ماده همچنین برای زنان باردار توصیه نمیشود از گیاهان حاوی کافیین در فرهنگهای مختلف در طول قرنها استفاده میشده است .چای گیاهانی که حاوی کافیین بودهاند برای درمان سردرد ،سرفه و حتی طاعون مورد استفاده قرار میگرفته اما در سالهای اخیر از کافیین برای بیدار ماندن و رفع خستگی استفاده میشود .کافیین در حال حاضر یکی از مواد فیتوشیمیایی است که به طور گسترده استفاده میشود. این یک اشتباه بزرگ است اگر فرض کنید که Decaffein به این معناست که بدون کافیین است و هیچ کافیینی در غذا یا آشامیدنی وجود ندارد .یک مطالعه منتشر شده توسط مجله سم شناسی تحلیلی نشان داده است که از هر ۱۰ فنجان تست شده از قهوه decafمغازهها و رستورانها نه فنجان حاوی ۸.۶میلی گرم تا ۱۳.۹میلی گرم کافیین است. هم چنین ،هر اسپرسو بدون کافیین شامل سه تا ۱۶میلی گرم کافیین است .بسته به این که شما چقدر در روز قهوه مصرف میکنید ،شما میتوانید در نهایت کافیین بیشتری از نوشیدنیهای «بدون کافیین» مصرف کنید تا از یک فنجان قهوه. کافیین بر عکس آنچه مردم می پندارند ،اعتیاد آور نیست اما میتوان به مصرف آن عادت کردو اگرچه کافیین مادهای بسیار سمی برای انسان نیست اما در سطح عادی و طبیعی برای حیوانات از جمله سگ و اسب بسیار سمی است.
آیا می توان یک شبه ره صدساله را رفت!؟
فارکس بزرگترین تجارت الکترونیک دنیا کیومرث سجادی فارکس ( )Foreign Exchangeبازار تبادل ارزهای خارجی است که با روزی سه تریلیون دالر تبادل پول به عنوان بزرگ ترین بازار مالی جهان 40 ،درصد از تجارت الکترونیک دنیا را به خود اختصاص داده است. دالر آمریکا ،پوند انگلیس ،فرانک سوئیس ،ین ژاپن ،یورو و دالر کانادا و استرالیا ارزهای اصلی هستند که در بازار فارکس بیش از ارزهای دیگر مورد معامله قرار میگیرند. در بازار فارکس شما می توانید بصورت شبانه روزی و 5 روز در هفته و تنها با داشتن یک دستگاه رایانه و اینترنت به خرید و فروش ارز بپردازید .نداشتن محدودیت زمانی و مکانی و امکان ورود با هر مقدار سرمایه برای همه ی افراد از مزایای این بازار جهانی بوده که توانسته است عده ی زیادی را از سراسر جهان به خود جذب نماید. آنچه که به زبان ساده ما را به سود می رساند فروش یک ارز در قیمت باال و خرید آن در قیمت پایین و یا برعکس یعنی خرید یک ارز در قیمت پایین و فروش آن در هنگامی که قیمت آن افزایش می یابد ،است .آن چه که به عنوان خرید و فروش ارز در فارکس مطرح می شود در واقع تبدیل یک ارز به ارز دیگر است .همان گونه که در دنیای واقعی نیز شاهد آن هستیم وقتی به یک صرافی مراجعه می نماییم می خواهیم یک ارز را به ارز دیگری (برای مثال دالر را به یورو) تبدیل نماییم در بازار فارکس نیز بدیهی است که این چنین است. فارکس این امکان را به کاربران مبتدی خود می دهد تا با ایجاد حساب کاربری آزمایشی همانند بازی گران واقعی به انجام معامله در این بازار بپردازند و تونایی ها و آموخته های خود را به بوته ی آزمایش بگذارند. بازی گر می تواند هر زمانی که می خواهد وارد بازی
واقعی شده و با انتخاب یک کارگزار (بروکر) وارد بازار فارکس شود .بروکرها شرکت هایی هستند که سفارش های ما را از طریق بانک ها انجام می دهند .بروکر دستورات خرید و فروش ما را به بازار منتقل کرده و در ازای این کار کمیسیون دریافت می نماید. اما قبل از شروع بازی باید بدانید که فارکس قوانینی دارد که باید آن ها را بدانیم .مانند بازار حقیقی ارز نیست که ما ارزی را بخریم و منتظر شویم تا گران شده و بفروشیم .ممکن است در هر ساعت چندین دالر ضرر و یا سود کنیم و اگر آشنا به قوانین بازی نباشیم به راحتی در عرض چند ساعت همه ی پول خود را از دست بدهیم .قوانین مانند این که با چند درصد سرمایه خود وارد بازی شویم؟ در چه شرایطی نمودار رشد ارز صعودی و یا نزولی خواهد شد و ...آموزش هایی ست که بدون آن ها نمی توان وارد دنیای پر درآمد فارکس شد. با تمام سودآوری فارکس نباید فراموش کرد که تعداد بازندگان این بازی بیشتر از برندگان آن هستند و برنده بودن در این بازی نیازمند تجربه ،دانش ،مهارت زیادی ست که بدون تالش و ممارست فراوان به دست نخواهدآمد .در ضمن نرم افزارهایی هم هستند که با خرید آن ها میتوان درصد ریسک فعالیت در این بازار را تا حدود زیادی پایین آورد. برخالف تصور سنتی آن هایی که آشنایی کافی با این بازار ندارند ،فارکس نه تنها قمار و یا یک بازی مبتنی بر پایه شانس نیست که بزرگترین تجارت الکترونیک و اینترنتی قرنی محسوب می گردد که اگر پیش رفت ها و تغییرات لحظه به لحظه ی آن را نپذیریم از صحنه ی تجارت و کسب وکار آن حذف خواهیم شد.
عال
معرفی و تحلیل فیلم وینچستر73
«پدران بنیانگذار ما فهمیدند، کسی که سالح دارد قوانین را میسازد»
«وین الپییر»(،)Wayne LaPierreمعاون اجرایی انجمن تفنگ آمریکا
«آنتونی مان« ()Anthony Mannبی شک یکی از بزرگترین کارگردانهای تاریخ سینماست اما فیلمهای او آنطور که باید به اندازهی کارگردانهای هم سنگ خودش دیده نشدهاند. یکی از مشخصههای بسیاری از آثار مان این است که هر چند فضای فیلمها فرق چندانی با فیلمهای دیگر در همان ژانر ندارند و عادی به نظر میرسند ،دارای خاصیتی هستند که میشود نمونهی عالی و کالسیک آن را در تراژدیهای یونان به خصوص آثار «آیسوخولوس» ( )Aeschylusدید .وجود عنصری نامرئی در کل اثر که سایهی سنگینش کاملن احساس میشود .این عنصر در آثار «آیسوخولوس» چیزی مانند سرنوشت بود که وجههای دینی داشت. در این تراژدیها این حس به بیننده یا خواننده دست میدهد که انگار یک دست نامریی در حال هدایت صحنه و بازیگران هست و در این روند به سرنوشت شخصیتی داده میشد که از حضور همه حتا بازیگران و خدایان در نمایش هم پررنگتر بود.بسیاری از آثار مان دارای چنین ویژگی هستند اما نه به الزام در ارتباط با سرنوشت. در فیلم وسترنی که میخواهم پیشنهاد کنم به بهترین شکل شاهد این امر هستیم .در فیلم «وینچستر)Wichester 73(» 73ساخته شده در سال 1950با بازی «جیمز استوارت» ()James Stewart در نقش «لین مک آدام»(.)Lin McAdamدر ابتدا «لین» و دوستش در جستجوی مردی وارد یک شهر میشوند .آنها به
دنبال «داچ»( )dutchهستند تا او رو بکشند اما ما تا آخر فیلم نمیدانیم که به چه دلیلی. آنها در این شهر «داچ» و دوستانش را پیدا میکنند اما مشکل اینجاست که کالنتر شهر با بازی «ویل گیر»( )Will Geerیک
دیدنی ها کم نیست
مرد ضد خشونت و صلح جوست که برای کنترل اوضاع ،اسلحهی تمام افرادی که به شهر وارد میشوند را تا خروجشان از شهر نگه میدارد برای همین لین نمیتواند نقشهاش را عملی کند( .نمیدانم این اتفاقی است یا نه اما «ویل گیر» در واقعیت یک فعال حقوق همجنس بازها و ضد خشونت بوده ) در هر حال «لین» و «داچ» که هر دو تیراندازهای خوبی هستند در یک مسابقهی تیراندازی که جایزهاش یک «وینچستر » 73است که بهترین و با ارزشترین سالح زمان خودش بوده شرکت میکنند و «لین» برنده میشود، اما «داچ» که شیفتهی وینچستر شده او را می دزدد و از شهر فرار میکند و «لین» هم به تعقیب «داچ» ادامه میدهد«.داچ» اسلحه را در قمار میبازد و از این جا به بعد دو داستان موازی با هم پیش میروند ،داستان وینچستر و داستان «لین» در تعقیب «داچ» .اما نکتهای حیرتانگیز در رابطه با اسلحه وجود دارد ،با وجود اینکه در هیچ کجای فیلم اشارهای نمیشود ،اما این حس در فیلم هست که تفنگ وینچستر به نوعی نفرین شده است .چون تمام صاحبانش به شکلی با مرگ رو به رو میشوند .چیزی شبیه به داستانی اساطیری از اسکاندیناوی در مورد حلقهای با قدرت جادویی که از کوتولهای دزدیده میشود و کوتوله تمام کسانی که صاحب حلقه خواهند شد را نفرین میکند و آنها هر یک بعد از دیگری در یک سری از حوادث میمیرند(.این داستان به همراه چند داستان اساطیری دیگر الهام بخش «ریچارد واگنر» ()Richad Wagnerدر ساخت اپرای مشهور «حلقه ی نیبلونگ» ()Der Ring des Nibelungen بود). در وینچستر 73هم چندین شخصیت بعد از «داچ» تفنگ قیمتی رو به دست میآورند و با مرگشان آن را از دست میدهند .وینچستر یک خاصیت دیگر هم دارد،بسیاری از افراد دچار نوعی شیفتگی جنونآمیز نسبت به این اسلحه میشوند و حاضر به انجام هر کاری برای تصاحبش هستند،حتا قتل؛ و این هم شبیه به داستان آشنای یک حلقه است« ،ارباب حلقهها» ( )Lord of The Ringو قدرت
عجیب حلقهای که افراد زیادی خواهانش بودند .تفنگ هم مثل حلقه نماد قدرت است و باید بدانیم که به تفنگ،ترس از آن و عالقه به آن در روانکاوی توجه خاصی شده است و بسیاری آن را یک نشانهی قدرت ،تمایالت جنسی و حس مستقل بودن دانستهاند و در فیلم هم اشارهای به سایر دارندگان یک وینچستر میشود: رئیس جمهور «گرانت»( )Grantو «بوفالو بیل»(،)Buffalo Bill دو چهرهی قدرتمند دیگر .سالح به عنوان نماد و نشانهی قدرت در بسیاری از آثار اسطورهای و ملی در جهان شناخته شده است؛ از شمشیر «شاه آرتور» ()King Arthurو پتک «تور»( )Thorتا «گرز رستم» و نیزهی «آشیل»( .)Achillesاما چیزی که بسیاری از شاهکارهای تاریخ فرهنگ جهان رو ساخته ،سرنوشت و داستان هنری افرادیست که به شکلی با قدرت در ارتباط بودهاند که در بعضی نمونهها قدرت در یک شئ تجسم یافته .در ضمن دراین فیلم مضمونهای دیگری که آنها هم از پایههای بسیاری از آثار اسطورهای و کهن هستند ،مثل نبرد خیر و شر ،پدرکشی و انتقام وجود دارند و در این جا انتقام به عنوان یک وظیفهی تلخ ،باز هم شبیه به آثار کالسیک یونانی به کار رفته است. سرانجام در پایان فیلم دو داستان موازی وینچستر و «لین» به هم میرسند و تا حدودی گرههای فیلم باز میشوند. فیلم عالوه بر داستان عمیق وجذاب و جزئیات شگفتانگیزی که با هر بار دیدن فیلم به بخشی از آنها پی میبریم ،دارای جمعی از بزرگترین بازیگران آن زمان است« ،جیمز استوارت»« ،شلی وینترز»(« ،)Shelley Wintersتونی کورتیس»(،)Tony Curtis «دن دوریا»( )Dan Duryeaو...و با کارگردانی «آنتونی مان» که تمام صحنههای فیلم از جمله تعقیبها ،تیراندازیها ،مکالمهها، مسابقه و غیره را به شکلی به یاد ماندنی خلق کرده. اگر عالقه به فیلمی صد در صد کالسیک به سبک وسترن با داستانی عمیق دارید و یا حتا فیلمی ماجرایی و هیجانانگیز با بازیهای عالی ،این فیلم را حتمن در لیست فیلمهایی که باید ببینید قرار دهید.
سفر ابتدای بیداری است اکبرترشیزاد زندگی غیرقابل پیشبینی است گر چه که ما فکر میکنیم میتوانیم کنترلش کنیم اما حقیقت این است که ما به واقع نمیدانیم که چه پیش خواهد آمد .هر چیزی ممکن است در یک لحظه عوض شود و از همه دردناکتر اینکه شرایط فرهنگی ،اجتماعی ،اقتصادی ،تحصیلی ،سنی و حتا کشوری که در آن زندگی میکنیم تاثیر چندانی در اصل ماجرا ندارند .مبتال شدن یکی از عزیزانمان به یک بیماری غیرقابل درمان ،شغلی لرزان و اعتمادناپذیر که هر لحظه امکان از دست دادنش هست ،بدنی که در ظاهر سالم به نظر میرسد اما به ناگاه دچار بیماریها و خستگی و سالخوردگی میشود ،روابط انسانی و عاطفی شکننده و غیرقابل پیشبینی و در یک کالم بینظمی و بیقاعدگی حاکم بر زندگی بشری از نمونه چیزهایی است که ما هیچ کنترلی بر آنها نداریم. اگر چه که همهی ما به طور منطقی از این موضوع که همه
حقایق زندگی روزمره به ما نشان میدهد که وظیفه ما جست وجو برای یافتن تجربیات جدید و باالبردن ظرفیتمان برای پذیرش موقعیتهای تازه است .از این رو است که من به سفر به عنوان راه حلی کارساز نگاه میکنم
چیز د ر زندگی غیر پایدار است آگاهیم، اما برایمان سخت است که این حقیقت را بپذیریم .ما به طور معمول آنرا نادیده گرفته و بر تالشمان برای پایداری زندگی ادامه میدهیم .ما سادهاندیشانه تصور میکنیم که میتوانیم اتفاقات آینده را پیشبینی و مدیریت کنیم .ما گمان میکنیم که توانایی کنترل اتفاقات بیرونی را داریم و یا حداقل میتوانیم بیشترین میزان تاثیر را بر آنها بگذاریم .اما دردناکتر از همه این است که تالش ما برای تاثیر بر حوادث جهان بیرون از خودمان به نوعی هدر
دادن انرژی است چرا که ما آقا و مدیر جهان خارج نیستیم، ما نمیتوانیم آینده را پیشبینی کنیم و بهترین طرحهای ما برای روزهای پیش رو زمینهی اشتباهات فاجعهبار بعدیاند. در جهان خارج (بیرونی) هیچ امنیتی وجود ندارد .هیچ گونه شغل ،رابطه و موقعیت تضمین شدهای یافت نمیشود .همه چیز به سرعت تغییر میکند و ممکن است در چشم بهم زدنی همه چیز را از دست بدهیم .پس کجا میشود امنیت را یافت؟ به طور حتم در جهان خارج نمیشود اما در درون شاید. پس چارهای نداریم به جز به اینکه به خودمان اعتماد کنیم تا هنگامی که مصیبت از راه میرسد قادر باشیم تا از خود واکنش مناسبی نشان دهیم .ترس و نگرانی ،تنها ترس از اعتماد به خودمان است .امنیت واقعی در اعتماد به خود است. امنیتی که از قابلیت پذیرش و سازگاری با شرایط برمیخیزد. آرامشی که از اتکاء بنفس روحی و روانی برمیخیزد نه از چیز دیگری .بیشتر از آنکه فقط به اتفاقات بیرونی بیاندیشیم بهتر این است که با تکیه بر نیروهای درونی ،خودمان را حفظ کنیم .امنیت و خوشحالی ما فقط از درونمان بر میخیزد و ال غیر .البته فراموش نکنید که منظور به هیچ عنوان مفاهیم مجرد و یا عرفانی و مذهبی نیست ،گفت وگو بر سر چیز دیگری است ،توانایی ما برای پذیرش شرایط موجود و کنار آمدن با آن ،استفاده و درس گرفتن از حوادث و شاید پیروزی بر آن .هر چه که بیشتر بتوانیم چنین کاری را انجام دهیم به اعتماد به نفس بیشتری دست یافته و در طول زمان احساس امنیت بیشتری به زندگیمان پیدا خواهیم کرد که البته این موضوع به شدت از شرایط بیرونی مستقل خواهد بود. حقایق زندگی روزمره به ما نشان میدهد که وظیفه ما جست وجو برای یافتن تجربیات جدید و باالبردن ظرفیتمان برای پذیرش موقعیتهای تازه است .از این رو است که من به سفر به عنوان راه حلی کارساز نگاه میکنم ،یک امکان و تمرین روحی و روانی. سفر ،به خصوص اگر که طوالنی، دشوار ،و بدون پیشبینیهای آن چنانی باشد ،توانایی ما را برای پذیرش و کنارآمدن بر چیزهای غیرقابل پیشبینی و ناشناخته گسترش میدهد .این گونه از سفرها تمرکز ما را در ناپایداریها و تغییرات ناگهانی پرورش خواهد داد. اسطورهای سفرهای همچون «هفتخان» و یا «منطقالطیر» بیشتر از آنکه به کار تفسیرهای مذهبی و عرفانی غیرقابل کاربرد بیایند ،نمودی درونی از سفرهای بیرونیاند .درسی که با زبانی گویا به ما میگوید که در پایان باید خانهی راحت و مطمئن خود را ترک کنیم، ما باید با تغییرات و مشکالت زندگی روبرو شویم ،باید از دست دادن و رسیدن به درک شخصی از ناپایداری و خرد درونیمان را خود تجربه کنیم. 18 18
دفتر حقوقی هریسچی
امور مهاجرت ویزای سرمایه گذاری گرین کارت سرمایه گذاری گرین کارت از طریق کار یا پناهندگی ویزای دانشجوی امور تجاری امور تحریم های تجاری پرونده های دادگاه های مهاجرت و اخراج از امریکا www.ibhlaw.com Tel . 301 363 4540 Wisconsin Ave Suite 450 Bethesda MD 20814 7201 ADS 120-001-1
پشت پرده آزادی هفتاد زندانی سیاسی
حسن زارع زاده اردشیر
آزادی زندانیان سیاسی دغدغه مهمی برای فعاالن سیاسی و مدافعان حقوق بشر است که همواره آن را در راس فعالیتهای خود قرار دادهاند .بسیاری بر این باورند که آزادی زندانیان سیاسی گام اصلی در تحقق مسیر دمکراسی خواهی و برقراری حقوق بشر است .از این رو این موضوع برای جمهوری اسالمی نیز اهمیت پیدا کرده است اما این اهمیت از زاویه دیگری مطرح میشود .نگاهی به موضوع آنچه که به عنوان «آزادی یکصد زندانی امنیتی (سیاسی)» از سوی دادستان تهران عنوان شده ،روشن میسازد که چه هدفی پشت آن نهفته است. رژیم جمهوری اسالمی زندانی سیاسی را به رسمیت نمیشناسد و به لحاظ حقوقی این دسته از زندانیان را مجرمان امنیتی مینامند .اگرچه در زبان غیر رسمی زندانیان سیاسی را اراذل و اوباش معرفی میکند و برای آنها حقوقی قایل نیست .تجربه زندانیان سیاسی در زندانها و نحوه برخورد ماموران و دادگاهها با آنها و از سویی دیگر گفتههای مقامات رسمی جمهوری اسالمی بر این ادعا انگشت تایید میگذارد. حال چه شده است که دادستان تهران نوید آزادی یکصد زندانی امنیتی – بخوانید سیاسی – را میدهد.
مشمول مجازات میشدند بنابراین میتوانستند با استفاده از «قانون آزادی مشروط» از زندان رها شوند .در اصل آزادی به افرادی تعلق یافته است که قرار نبوده مدت زیاد دیگری در زندان بمانند. بر طبق گفتهی دادستان تهران ،همه زندانیان درخواست عفو و بخشش دادهاند و این درحالی است که تعداد قابل توجهی از زندانیان سیاسی اصلن درخواستی ندادهاند و نمیخواستهاند که مورد عفو خامنهای قرار گیرند .قوه قضائیه در این نمایش سیاسی تبلیغاتی به دروغ مدعی میشود که همه زندانیان سیاسی ابراز ندامت کردهاند و در واقع میکوشد آزادی آنها را به پذیرش جرم و پشیمانی از سوی زندانیان سیاسی ربط دهد. از سویی دیگر عدم وجود زندانیان تبعیدی از جمله در زندان رجایی شهر کرج یا همان گوهردشت در لیست زندانیان آزاد شده سوال برانگیز است .سرسختترین مخالفان رهبر جمهوری اسالمی از جمله حشمتاهلل طبرزدی ،بهروز جاوید تهرانی ،مجید توکلی ،احمد زیدآبادی ،عیسی سحرخیز ،کیوان صمیمی و دیگران در زندان گوهردشت کرج محبوس هستند. در زندان اوین نیز زندانیان سیاسی سرشناسی وجود دارند که فعالیتهای آنها در دفاع حقوق مردم ایران همواره مورد ستایش است و از آزادی آنها خبری نیست؛ محمد صدیق کبودوند ،نسرین ستوده ،مهدیه گلرو ،بهاره هدایت ،حسین رونقی ملکی ،بهمن احمدی عمویی ،عبداله مومنی ،مهدی خدایی و دیگران.
دادستان تهران عباس جعفری دولت آبادی روز شنبه اعالم کرد که یکصد زندانی امنیتی (سیاسی) با عفو رهبری آزاد میشوند .جمالت او به نقل خبرگزاریهای وابسته به آزادی زندانی سیاسی با صدقه و منت معنی جمهوری اسالمی چنین است« :عفو این دسته از محکومان ندارد .این جمهوری اسالمی است که باید بر پایه تقاضای عفو ارایه شده و نیز ابراز پشیمانی از ارتکاب جرایم ارتکابی توسط آنان صورت گرفته است .جعفری گفت :به دلیل سرکوب فعاالن مدنی عذرخواهی بر پایه موافقت مقام معظم رهبری ،صد نفر از محکومان و ابراز ندامت کند نه زندانیان سیاسی جرایم امنیتی مشمول عفو شدهاند که از این تعداد ،هفتاد نفر آزادی زندانی سیاسی با صدقه و منت معنی ندارد .این آنان از زندان شنبه شب آزاد خواهند شد». جمهوری اسالمی است که باید به دلیل سرکوب فعاالن آنچه از گفتههای دادستان به دست میآید «تقاضای عفو و مدنی عذرخواهی و ابراز ندامت کند نه زندانیان سیاسی .آزادی ابراز ندامت زندانیان» و «موافقت رهبر جمهوری اسالمی» زندانی به هر بهانهای که صورت بگیرد موجب خوشحالی است است .او در واقع کوشیده است تا یک :نشان دهد که زندانیان ولی زمانی که آزادی آنها با حق فعالیت آزاد در فضای آزاد سیاسی با درخواست عفو پذیرفتهاند دست به اعمال مجرمانه همراه نباشد و از طرفی مخالفان سرسخت خامنهای و رژیم زدهاند و حال پشیمان هستند و از رهبری طلب بخشش والیی سپاهی همچنان در زندانها تحت فشار باشند معنی کردهاند و دوم :رهبر معظماش این درخواستها پذیرفته است .ندارد .جز اینکه تالش میکنند اعتباری برای شخص ولی یعنی آنچه اتفاق میافتد تنها به نفع جمهوری اسالمی تمام فقیه و نظام در آستانه انتخابات مجلس و سفر گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل به ایران بدست آورند .به طور قطع میشود .حال دقیقتر موضوع را پی میگیرم. دادستانی تهران عنوان کرده است که هفتاد زندانی در روز وقایع دور از انتظار در ایران و خاورمیانه که جهان را تحت شنبه و سی نفر دیگر در روزهای بعد آزاد خواهند شد و این تاثیر قرار داده است خواب راحت را از سردمداران رژیم والیی درحالی است که روز شنبه نزدیک چهل نفر آزاد شدهاند و سپاهی گرفته است .بر اساس تجربه تاریخی باید گفت رژیمی با حساب آزادی در روزهای بعد هنوز رقم به هفتاد زندانی که زندانیان سیاسی را خطر بزرگی برای امنیت خود میداند آنها را نخواهد بخشید و حتا در صورت امکان به چوبههای نرسیده است چه رسد به یکصد زندانی سیاسی. تعداد قابل توجهی از زندانیان آزاد شده قرار بود به زودی آزاد دار خواهد سپرد .بنابراین و با دقت در ماهیت «آزادی صد شوند چرا که مدت محکومیت آنها رو به اتمام بود و یا دسته زندانی» در مییابیم که جمهوری اسالمی عوامفریبی میکند دیگری از زندانیان سیاسی بیش از نیمی از مدت محکومیت و یک شوی تبلیغاتی راه انداخته است. خود را تحمل کرده بودند و به دلیل اینکه اولین بار بود که مقابله با اعمال چنین خشونتی اگر چه سخت ولی برای گذار 21 به دموکراسی اجتنابناپذیر است. 21
Aesthetic Dental Of Kentlands Your Smile Is Our Top Priority
دکتر چیترا غفاری طبیب زاده
Dr.Chitra Ghafari DOC Bonding/White Filligs , Bridges , Crowns , Hygiene/Periodontal Health Teeyh Whitening , ZOOMWhitening , Veneers , Dental Implants )Dentures/Partial Dentures , Extractions,Invisaling ,Root Canal (Endodontics Inlays/Onlays , Crown Lengthening , Post Op Instructions
با بیش از ۱۲سال سابقه طبابت
Address .60 Market st Gaithersburg MD 20878 Tel . 240 631 9363 www.cgdentist.com
مقاومت حامیان رهبر متواری لیبی همچنان ادامه دارد،
«مخالفان قذافی وارد سرت ،زادگاه قذافی شدند»
روز جمعه 16 ،سپتامبر ،مقامهای دولت موقت لیبی میگویند انقالبیون وارد شهر ساحلی سرت ،یکی از آخرین پایگاههای معمر قذافی رهبر متواری این کشور شدهاند .یک سخنگوی شورای انتقالی گفت که نیروهای مخالف خطوط دفاعی شهر سرت را در هم شکستهاند اما همچنان با مقاومت سنگینی روبهرو هستند .یک سخنگوی شورای انتقالی گفته است که نیروهای آنها خطوط دفاعی جنوب و غرب سرت را شکستهاند و در ۸تا ۱۰کیلومتری مرکز شهر هستند .وی افزود مقاومت شدید طرفداران سرهنگ قذافی در بعضی مناطق آنها را مجبور به چند کیلومتر عقبنشینی کرده است. در همین حال ،دیوید کامرون نخست وزیر بریتانیا و نیکال سارکوزی رییس جمهور فرانسه در میان استقبال وسیع مردم
وارد لیبی شدهاند .این دو نخستین رهبران خارجی هستند که پس از سقوط معمر قذافی از لیبی دیدار میکنند .رهبران بریتانیا و فرانسه در بنغازی قول دادند که به استقرار صلح و ثبات در لیبی کمک کنند .آنها متعهد شدند میلیاردها دالر سرمایههای مسدود شده لیبی را آزاد کنند و کمکهایی نیز برای پاکسازی مناطق مینگذاری شده ارایه کنند .آقای کامرون و آقای سارکوزی پیش از بنغازی به طرابلس رفتند و در یک کنفرانس خبری گفتند ناتو کار خود را تا شکست نیروهای طرفدار قذافی ادامه دهد .قرار است سران بریتانیا و فرانسه پس از مالقات با مقامات شورای ملی انتقالی ،به بنغازی مرکز اصلی اعتراضات علیه معمرقذافی بروند و در میدان آزادی این شهر سخنرانی کنند.
گزارشی از اعتصابات بازار پارچه و طالی تهران
شعلههای خرمن سوخته اقتصاد ایران
سایه کوثری بیشتر از یکماه از اعتصاب پارچه فروشان تهرانی میگذرد. اعتراضی که نسبت به اجرای قانون پرداخت مالیات بر ارزش افزوده صورت گرفت و در واقع به گونهای ادامه اعتصابات و اعتراضات صنف طالفروشان در سال گذشته بود. هرچند این اعتراضات تقریبن یک سال پس از اعتصاب بازار طال صورت گرفت اما بیست روز پس از شروع اعتصابات بازار پارچه ،اکنون طالفروشان هم به آنان پیوستهاند. این اعتصابات در واکنش به تقاضای دولت از اصناف برای پرداخت مالیات بر ارزش افزوده صورت گرفته است. با این که قانون مالیات بر ارزش افزوده از سال 1387در ایران برای برخی از اصناف به اجرا درآمده است اما تاکنون با مخالفتهایی جدی از سوی اصناف مختلف روبرو شده است. سال گذشته طالفروشان تهران و برخی شهرهای بزرگ ایران دو بار در اعتراض به اجرای این قانون دست به اعتصاب زدند و در نهایت با اینکه با دولت به توافق رسیدند اما اعالم کردند سه درصد مالیاتی که باید از مشتری بگیرند و به دولت تحویل بدهند قابل اجرا نبوده و نشدنی است. بعد از طالفروشان امسال نوبت به پارچه فروشان رسیده است که هنوز در اعتصاب به سر میبرند .آن ها هم نسبت به اجرای این قانون و پرداخت چهاردرصد مالیات بر ارزش افزوده خود اعتراض دارند و مذاکرات مختلف اتحادیه این صنف با نمایندگان مجلس و دولت هنوز به جایی نرسیده است و پارچهفروشان همچنان ناراضی بوده و حاضر به شروع کار نیستند .و حاال پارچه فروشان اعتصاب کننده در بازار تهران، همراهان جدیدی پیدا کردهاند. طالفروشان بازار تهران هم به آنها ملحق شدهاند. طالفروشان در حوادث اعتصابات سه سال قبل بازار پیشرو بودند ولی بیست روز قبل هنگامی که پارچهفروشان بانگ اعتراض سردادند ،طالفروشان تهرانی اعالم کردند هنوز قصدی برای گالیه از سازمان امور مالیاتی ندارند .این رفتار آن موقع بسیار طبیعی به نظر میرسید چرا که عالوه بر به توافق رسیدن طالفروشان با دولت در سال گذشته ،در زمان اعتراض و اعتصاب آنها هیچ صنفی به یاریشان برنخاست و طبیعی بود که پارچهفروشان هم نمیتوانستند از زرگران درخواست همراهی کنند. از سویی طالفروشان پس از اعتصابات سال گذشته دل به توافق سال قبل بسته بودند .براساس توافق سال گذشته طالفروشان شرایطی برای گذر یکساله باز بحران مالیاتی پیدا کرده بودند .اما سازمان امور مالیاتی در سال نود سیاستگذاریهای تازهای پیش گرفته است .سازمان به صورت ناگهانی به طالفروشان خبر داده تا مالیات برارزش افزوده باید در سال جاری به محاسبات طالفروشان افزوده شود .همین جریان مقدمات را برای اعتراض جدید بازار مهیا کرد .این اتفاق در شرایطی رخ میداد که پیشتر رئیس شورای اصناف کشور پارچهفروشان را تهدید به برخورد کرده بود. اما انگار طالفروشان فکرهایشان را کردهاند و باالخره تصمیم به پیوستن به اعتراضات گرفتهاند .اعتصاباتی که بیش از آنکه اعتراض و واکنشی نسبت به پرداخت این مالیات باشد متوجه سیاستهای کلی اقتصادی دولت و نوعی نشاندادن عدم رضایت از انتخابات ریاستجمهوری گذشته باشد .چرا که یکی از معترضان اصلی احمدینژاد در انتخابات سال 88 بازاریان بودند. اعتراض طالفروشان در سال گذشته به گمان دولت به خیر و خوشی پایان یافت و همین شاید سبب شده بود که اعتصابات
امسال پارچهفروشان هم در بدو امر چندان جدی گرفته نشود اما پیوستن صنف طال به آنها این اتفاقات را نگرانکننده کرده است. پس از شروع اعتصاب طالفروشان خبر آنالین در این مورد نوشت« :ورود بازار طال به ماجرای اعتصابات گرفتارهای بسیاری را برای سازمان امور مالیاتی رقم خواهد زد». اکنون دولت نگران آن است که تداوم اعتصاب بازار تهران، شاید به صنوف دیگر نیز سرایت کند و منجر به انتقال نارضایتیها به استانهای دیگر شود. هم زمان با شروع اعتصاب طالفروشان خبرگزاریها از باالرفتن قیمت سکه و طال خبر دادند. خبرگزاریهای رسمی ایران با تاکید بر رکوردزدن قیمت طالو سکه نوشتند« :قیمت سکه طرح قدیم در بازار به ۶۰۵هزار تومان ،و سکه طرح جدید ۵۹۳هزار تومان ،و هر دالر آمریکا ۱۲۳۸تومان شد». به گفته کارشناسان بازار از آنجا که قیمت سکه در ایران بیش از این که متأثر از شاخصهای اقتصادی باشد تحت تأثر جو روانی حاکم بر اقتصاد است و همین سبب شده است که بالفاصله پس از شروع اعتصابات ،قیمت طال شروع به افزایش کرد. به گفته احمد علوی ،کارشناس اقتصادی که با صدای آمریکا در مورد افزایش قیمت سکه و طال در ایران گفت وگو کرده است ،اعتصاب کسبه و صنف های مختلف ،فقدان سرمایه اجتماعی دولت ،کاهش اعتبار پول ایران و هم چنین نشان ناتوانی ناتوانی دولت در مدیریت مساله کنترل قیمت طال و سکه ،هم زمان با اعتصابات بازار تهران؛ دو پدیده متفاوت از یکدیگر نیستند. «فرهاد دلقپوش» ،عضو کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اعتراض طالفروشان در سال گذشته به گمان دولت به خیر و خوشی پایان یافت و همین شاید سبب شده بود که اعتصابات امسال پارچهفروشان هم در بدو امر چندان جدی گرفته نشود اما پیوستن صنف طال به آنها این اتفاقات را نگرانکننده کرده است
حاکمیت
حسن زارع زاده اردشیر بخش چهارم جناح چپ حاکمیت که تحت دگردیسی بود و قدرت را دیرزمانی از دست داده بود ،روی به اصالحات آورد چرا که خفقان حاکم موجب میشد تا مردم به پای صندوقهای رای کشانده شوند .در حقیقت کلمه اصالحات نه برای مردم ،بلکه برای قشر جناحهای حاکم مطرح بود تا زیر سایه اصالحات قدرت را تقسیم کنند .نظام که تحت فشار مردم قرار داشت و به ناچار به دولت اصالحات تن داد تا به فرصتی برای تداوم بقای خود تبدیل کند ،شرایطی را موجب گردید تا در فضای اصالح طلبی موج جدیدی در مردم و به خصوص جوانان ایجاد شده و نهادهای دموکراتیک دانشجویی ،معلمان ،زنان و غیره که همیشه در تالش بودند آن را بوجود آورند ،پا بگیرد. خاتمی و سران اصالحطلب تنها قادر بودند دو سال به فریب مردم ادامه دهند و سرانجام پوسته نظام از ظاهر دلفریبش آشکار گشت؛ قتلهای زنجیرهای ،سرکوب دانشجویان و کشتار ۱۸تیر ،۷۶سرکوب سندیکاهای مستقل کارگری، سرکوب کمپینهای زنان ،سرکوب تشکل معلمان و موارد دیگر همه از همان زمان اصالحات آغاز شد. قیمت پایین نفت و تحریم های اقتصادی و موارد دیگر از جمله نبود مدیریت کارآمد به نفع مردم منجر به کم شدن سرمایه گذاریهای خارجی و فساد بی اندازه مدیران و مقامات شد که از همه گروههای حاکمیت از موتلفه و مجاهدین انقالب ،روحانیون و روحانیت و سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی در آن حضور داشتند .دو فرد اول کشور یعنی خامنهای و رفسنجانی در راس غارت منابع کشور قرار داشتند. دستمزد پایین ،نرخ تورم ،واگذاری رانتی صنایع و امکانات بانکی و غیره ،نشریات و رسانههای تحت کنترل ،باجهای بیحساب به کشورها و تروریستها ،هزینه سرسامآور انرژی هستهای عقب مانده روسها که هنوز افتتاح نشده ،واردات بی رویه که منجر به کمتر شدن تولید داخل میشد و مسایل دیگر همه محصول شرایطی بود که از ابتدای پیروزی نظام
اسالمی هم بعد از روز دوشنبه ۱۴شهریور ماه ،در گفتگو با خبرگزاری مجلس شورای اسالمی در این مورد گفت« :اقتصاد ایران در زمینههای مختلف از جمله بازار طال و سکه با اقتصاد جهانی همگام نیست». از سویی پارچهفروشان هم تاکنون حاضر به توافق با دولت نشدهاند و هر اقدام دولت و مجلس برای راضی کردن آنها بینتیجه مانده است .پیش از این رئیس شورای اصناف در کلید زده باشند .براساس اخباری که از بازار تهران مخابره واکنش به ادامه اعتراضات صنف پارچه در ایران به صراحت شده طالفروشانی اعتصاب را کلید زدهاند که بازارشان در اعالم کرده بود« :تا زمانی که اعتراضها ادامه یابد ،خبری از همسایگی پارچهفروشان قرار گرفته است. به نظر میرسد ورود بازار طال به ماجرای اعتصابات توافق نخواهد بود». اما این گفته هم پارچهفروشان تهرانی را وادار به عقبنشینی گرفتارهای بسیاری را برای سازمان امور مالیاتی رقم خواهد نکرد .آنها همچنان بر مواضع خود پایدار ایستادهاند و حاضر زد .تداوم اعتصاب تهران منجر به انتقال نارضایتیها به استانهای دیگر میشود .سال گذشته هم بازار تهران کلید به دست کشیدن از اعتصابات خود نیستند. چندی پیش رئیس اتحادیه پارچهفروشان با ناکام ماندن در اعتصاب را زد و سه هفته بر مواضعاش پافشاری کرد .مدتی گفتوگو و مذاکره با پارچه فروشان هم اعالم کرد« :از دالیل بعد بازارهای شهرستانی به تهرانیها ملحق شدند و ماجراها اعتصاب بازاریان اطالعی ندارم ».و پس از آن راهی تازه را قدری باال گرفت .سازمان امورمالیاتی ولی تنها یکسال به دستور احمدینژاد اجرای قانون را عقب انداخت .یکسال به در پیش گرفت. بالفاصله پای خود را از ماجرا بیرون کشید و با اینکه پیش پایان رسید و بازهم اعتصابات کلید خورد .پارچهفروشان، از این صنف متبوع او مذاکراتی با سازمان امور مالیاتی طالفروشان و شاید صنوفی دیگر. ترتیب داده بود ولی نتیجه گفت وگوها بر استواری سازمان اما آیا ماجرا به همین ختم میشود؟ به نظر میرسد تداوم و پافشاری بازاریان داللت داشت .بحرانها میان سازمان سیاستهای اقتصادی فعلی دولت هر از چند گاهی اعتراضاتی را در پی داشته باشد .اکنون نیز نباید از نظر دور داشت که امورمالیاتی و اصناف باالگرفت. و حاال طالفروشان هم به این جمع پیوستهاند .آنان همچون مدتها پیش از شروع اعتراضات بازاریان ،اعتصابات کارگری سالهای گذشته کمی بعد از ارایه اظهارنامههای مالیاتی و در ایران کلید خورده است و همچنان ادامه دارد و در حال شدت گرفتن است. وصول میزان مالیات پرداختی ،کرکرههای مغازههای خود را پایین کشیدهاند تا جدالی تازه با سازمان امور مالیاتی را 20 20
آغاز شده بود و اینک خود را به روشنی بروز میداد. خاتمی که تنها به فکر ارایه تصویر روحانی و مدنی از نظام بود و مشکالت مردم بعد از کسب قدرت را فراموش کرده بود ،پیرو تفکر «فشار از پایین و چانه زنی از باال» رای مردم را مورد استفاده ابزاری قرار داد و خود را به سوپاپ اطمینانی برای نظام تبدیل کرد .او نقش بانیان اصلی قتلهای زنجیرهای یعنی دو فرد اصلی نظام -شخص رهبر و نیز رفسنجانی -را به کمک دوستان مجاهدین انقالب و مشارکتیها که از دل درگیری جناحی بوجود آمده بودند الپوشانی کرد تا سالها بعد او و دوستان مشارکتی و مجاهد خود قدرت را از دست دهند و تازه به عمق بازی که به دلیل انحصارطلبی و تمامت خواهی ت وگوی تمدنها گرفتارش شده بودند پی ببرند .در اصل گف سرپوشی بود تا بحران داخلی و خارجی رژیم را بپوشاند ،در حالیکه نظام به بن بست رسیده بود و اگر به همین صورت پیش میرفت ،جنبشهای دموکراتیک گسترش مییافت و لذا شکل جدیدی از حاکمیت میبایست جایگزین گردد .البته جناح اصالح طلب در سودای در دست گرفتن قدرت کامل حاکم نیز بود و تصور میکرد در چارچوب ولی فقیه میتواند همه سنگرها را فتح کند. آن ها با شعارهای عوامفریبانه سیاسی نه تنها در برابر رهبر قرار گرفتند بلکه با حمله به یار دیرین خود رفسنجانی او را
قتلهای زنجیرهای ،سرکوب دانشجویان و کشتار ۱۸تیر ،۷۶سرکوب سندیکاهای مستقل کارگری ،سرکوب کمپینهای زنان، سرکوب تشکل معلمان و موارد دیگر همه از همان زمان اصالحات آغاز شد نیز از دست دادند .سازمان مجاهدین انقالب یک بار دیگر نشان داد که از علم سیاست تهی است و رشداش تنها در سایه رانتها امکان پذیر بوده است .اما رهبری نظام که در عین مدیریت بحران ،نگران تبدیل شدن به شخص دوم بعد از رفسنجانی بود و در خواب خرگوشی دگردیسی رهبری را نمیدید ،به کمک سپاه ،مجلس و روحانیت را کنترل نموده و با نهادهای ارتجاعی همچون شورای نگهبان و مجلس خبرگان توانست قدرت مجریه را نیز با تقلبی آشکار قبضه کند تا سیکل قدرت انحصاری نظامی ،اقتصادی ،سیاسی ،اجتماعی ،قوه قضاییه ،نیروی انتظامی ،مجلس شورا ،مجلس خبرگان و صدا و سیما را یکسره در دست گیرد .رفسنجانی و سران اصالح طلب که باور نمیکردند قافله را باین راحتی ببازند ،به اشتباه خود در مورد عدم حمایت کامل از رفسنجانی پی برده و تالش کردند تا قوای خود را برای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری بعدی هماهنگ نمایند ،غافل از این که رهبری نظام و سپاه پشتیبان قدرت را نگرفته بودند که براحتی واگذار نمایند .خامنهای که می دانست اگر با رفسنجانی همکاری کند بازهم قدرت را باید شریک باشد و در پروسهای آن را از دست خواهد داد ،رفته رفته خود را از او دور نمود ولی در عین حال کوشش میکرد تا از پیوستن رفسنجانی به اردوگاه چپ جلوگیری کند .رفسنجانی نیز میدانست و همچنان باین باور است که رفتن در اردوگاه اصالح طلب ،موجب کاهش قدرتش شده و چه بسا در این بازی کل قدرت بدست مردم بیفتد ،لذا منتظر ماند و همچنان منتظر است تا خامنهای از وی برای حل مشکالت دعوت کند که خیال خامی است، مگر اینکه تحوالت غیر منتظرهای پیش آید .انتخابات بعدی و تقلب سراسری با وجود حمایت بی سابقه مردم و جوانان از سران اصالح طلب ،شکست سختی بود که در مجلس و دولت نصیب اصالحطلبان گردید و آنها را بدلیل از دست رفتن قدرت و نداشتن برنامه سیاسی کارآمد آشفته کرد.
مصطفا خلجی
بررسی تطبیقی سریالهای تلویزیون جمهوری اسالمی ویژه ماه رمضان با آثار پائولو کوئیلو ،به خوبی میزان تأثیرپذیری سازندگان این سریالها را از آثار این نویسنده نشان میدهد. این در حالی است که مقامات جمهوری اسالمی طی سالهای اخیر با حمالت گسترده علیه پائولو کوئیلو ،ضمن ممنوع کردن ترجمه ،انتشار و توزیع کتابهایش ،آن ها را منبع «افکار خرافی»« ،عرفانهای دروغین»« ،فساد اخالقی»« ،همجنس گرایی» و ...میدانند. به نظر میرسد ،پس از آن که پائولو کوئلیو ترجمه فارسی آثارش را به صورت رایگان روی اینترنت قرار داد ،این نویسنده مشهور برزیلی با حضور ناخواستهاش در سریالهای تلویزیونی، یک بار دیگر به جمهوری اسالمی «رودست» زده است. عالوه بر «مذهبیسازی» سریالهای تاریخی ،چند سالی است که سیاست تلویزیون جمهوری اسالمی در تولید فیلم و سریالهای اجتماعی-خانوادگی نیز از نگاه و پرداخت رئالیستی به قصهها ،به روی کردی دینی سوق پیدا کرده است و تالش میشود با ساخت هر سریال ،پیامی دینی ،منطبق با قرائت رسمی جمهوری اسالمی از دین ،به مخاطب منتقل شود. اما این سیاست از آن جا که یک «دستور از باال به پایین» از سوی کسانی است که صرفن به نتیجهگیری دینی میاندیشند، امر فیلم و سریالسازی را در تلویزیون جمهوری اسالمی مختل کرده و آشفتگی و بیکیفیتی سریالها را به حد بسیار پایینی رسانده ،که حتا صدای اعتراض رسانههای حکومتی را نیز بلند کرده است. یکی از نشانههای آشفتگی در سریالهای مذهبی تلویزیون، که پخش آنها در ماه رمضان بیشتر میشود« ،سردرگمی» سازندگان این سریالها در پیدا کردن سوژههای مذهبی است .این سردرگمی ناشی از فقدان دانش دینی و همچنین محدودیتهای گمراهکننده تلویزیون جمهوری اسالمی است که سریالسازان را به سمت مضامینی پیشپاافتاده میکشاند؛ مضامینی که قبال جمهوری اسالمی خود علیه آنها موضع گرفته و نقدشان کرده است. به نظر میرسد سیاست دینیسازی سریالها در تلویزیون ایران ،عرصه را برای جوالن جن و پری باز کرده و گویی تنها با «ارواح»« ،فرشتگان» و «شیاطین» میتوان به مخاطب مفهومی دینی را منتقل کرد. کپیبرداری از رمانهای پائولو کوئیلو تلویزیونی مجموعه «سقوط یک فرشته» ساخته بهرام بهرامیان که ماه رمضان امسال از شبکه یک سیما پخش شد ،داستان دو دختر جوان است که با هم بزرگ شدهاند؛ یکی به همراه مادرش و تحت سرپرستی او تولیت یک امامزاده را به عهده دارد و دیگری با پدرش زندگی میکند .داستان اصلی از آنجا شروع میشود که پسری جوان و ناشناس ،وارد محله آنها میشود و بعد از مدتی سارا ،دختری که با پدرش زندگی میکند، چنان به عشق این پسر که در واقع نماد شیطان است و روایت داستان را هم به عهده دارد ،گرفتار میشود که همه حرمتها را میشکند و هرچه را بد است انجام میدهد. داستان «سقوط یک فرشته» ،همان قصه قدیمی فریفتن آدم از سوی شیطان و نبرد خیر و شر است .این قص ه تکراری که با
سریال «او یک فرشته بود» آغاز شد و در سریال «کما» ادامه پیدا کرد ،اکنون نیز تنها کپیبرداری با تغییر شخصیتها یک بار دیگر شده است. اما به نظر میرسد «سقوط یک فرشته» و دیگر سریالهای مشابه ،به گونهای متأثر از رمان «شیطان و دوشیزه پریم» نوشته پائولو کوئیلو ساخته شدهاند. در «شیطان و دوشیزه پریم» مردی غریبه وارد دهکدهای میشود ،و با یک توطئه ،دهکده را درگیر مکر خود میکند .او در جست و جوی پاسخ این پرسش است که آیا انسان در ذات خویش نیک است یا بد. ت کند ل پری م را انتخاب میکند تا ثاب در این داستان ،غریبه ،شانتا ن ذاتا شر است .درست مثل سریال «سقوط یک فرشته» که انسا نیما ،شیطان داستان و غریبه قصه ،سارا را انتخاب میکند. در «سقوط یک فرشته» هم بیگانه قرار است همه را آزمایش کند اما در میان اعضای خانواده فقط یک نفر و در میان افراد محل فقط عده کمی به او میگرایند.
پائولو کوئیلو و سریالهای ماه رمضان
جوان اسپانیایی در صحرا با مردی روبهرو میشود که به او میآموزد نوشتههای روی شنها را بخواند یا در «سفر به دشت ستارگان» سالک از استاد خود میآموزد که روی آب ریخته بر زمین نقشهایی بکشد و آنها را بخواند .یا دیالوگهایی مانند «مردم قرآن خودشونو میخوان ،دیگه نمیشه مثل این قرآنو پیدا کرد و نمیشه روش قیمت گذاشت» که در این سریال از زبان «یاور» ،گفته میشود یادآور شمشیر مقدسی ست که در داستان «سفر به دشت ستارگان» با شمشیرهای دیگر فرق دارد .در «سقوط یک فرشته» هم قرآن دزدیده شده با دیگر قرآنها فرق دارد ،اما دقیقا مشخص نیست تفاوت آن در چیست. سریال «سیامین روز» ،ساخته جواد افشار نیز که ماه رمضان امسال هر شب از شبکه دوم پخش شد ،داستان یک محکوم به اعدام است که وقتی باالی دار میرود ،طناب دار یک دفعه بریده و جوان نجات پیدا میکند ،اما درست بعد از نجات از مرگ است که یک فرشته بر او نازل میشود و خبر میدهد که به خاطر فطرت پاکش از قصاص نجات پیدا کرده! و البته ماموریتی دارد که باید تا سی روز آینده انجام دهد و پس از آن از دنیا خواهد رفت. این سریال را میتوان با رمان «دیدار با فرشتگان» پائولو کوئیلو مقایسه کرد که قهرمان داستان برای دیدار با فرشته نگهبانش راهی سفری چهل روزه به صحرا میشود .همچنین میشود تیتراژ آغازین سریال را که دو فرشته روی قبرها نشستهاند و یکی از سکانسها را که سیاوش داخل یکی از قبرها میخوابد تا تمرین مرگ کند ،با «خاطرات یک مغ» مقایسه کرد که شخصیت اصلی مجبور به انجام تمرین مردن و به خاک سپرده شدن در قبر داخل ذهن خود است. همانطور که در داستان «دیدار با فرشتگان» ،راهنمای کوئیلو به او میآموزد که فرشته نگهبانش باید چه ویژگیهایی داشته باشد ،در سریال «سیامین روز» هم سیاوش ،شخصیت اصلی که اما باز هم شباهتهایی میان سریال «سقوط یک فرشته» موفق به دیدار البته ناخواسته فرشته نگهبان خود با نام «پارسان» و رمانهای کوئیلو وجود دارد؛ به عنوان نمونه ،نوشتن قرآن شده ،به نزد روحانی محله خود میرود تا ویژگیهای فرشته روی دیوار توسط بازیگر نقش «یاور» ،جوان عقبافتاده ،یادآور واقعی را از او بپرسد .روحانی هم به او یاد میدهد که چگونه بخشهایی از رمانهای مختلف پائولو کوئیلو مثل «سفر به فرشتهاش را امتحان کند تا قالبی نباشد و به او میآموزد که در مقابل فرشته نام «امام زمان» را بر زبان بیاورد؛ اگر تعظیم کرد، دشت ستارگان» یا «کیمیاگر» است .در داستان کیمیاگر هم 23فرشته واقعی است و اگر نه ،شیطان است.
در نقدهایی که جمهوری اسالمی علیه پائولو کوئیلو منتشر کرده آمده است که چرا «میکائیل» ،یکی از بزرگ ترین فرشتگان الهی ،بر یک زن جادوگر نازل میشود و این زن مخاطب الهام فرشته قرار میگیرد و حتا به وی دستوراتی میدهد .در صورتی که در سریال «سیامین روز» یک قاتل محکوم به مرگ فرشته نگهبانش را بیآنکه بخواهد میبیند و فرشته حتی به او زمان مرگش را هم اعالم کرده و از او میخواهد که در این سی روز باقیمانده از عمرش وظیفه خود را انجام دهد. سریال «پنج کیلومتر تا بهشت» ،به کارگردانی علیرضا افخمی نیز که ماه رمضان امسال از شبکه سوم سیما پخش میشود، قصه یک «روح سرگردان» است .این سریال ،قصهی یک پسری است که عاشق دختر قیم خود شده و پس از یک درگیری به کما میرود و بازی ارواح شروع میشود .نمیتوان گفت که موضوع «روح سرگردان» که پیشتر نیز در چند فیلم و سریال دیگر تکرار شده ،به طور مشخص از آثار پائولو کوئیلو گرفته شده ،بلکه این موضوع الگوبرداری از فیلمها و رمانهایی است که در غرب و بر اساس تفکر مسیحیت شکل گرفته .این در حالی است که یکی از اتهامات جمهوری اسالمی به پائولو کوئیلو «ترویج مسیحیت» است. در اسالم برخالف الهیات مسیحی چیزی به نام روح سرگردان ی است که سریالسازان وجود ندارد .به همین دلیل چند سال تلویزیون جمهوری اسالمی به این نتیجه رسیدهاند برای نشان دادن روح سرگردان میتوانند از روح آدمهای به کما رفته استفاده کنند .در واقع سازندگان این سریالها ،اعتقادات کسانی مثل پائولو کوئیلو یا جری زوکر ،کارگردان فیلم معروف «روح» را اسالمیزه کردهاند .به عنوان نمونه ،برخی از سکانسهای «پنج کیلومتر تا بهشت» مثل سکانس رد شدن روح از دیوار، یا جسم انسانها یا چگونگی بردن روح مرده به عالم دیگر، کپی دقیق و بدون تغییر از فیلم «روح» است. اما یک تفاوت بنیادین میان سریالهای تلویزیون با آثار پائولو کوئیلو وجود دارد :در این سریالها همیشه یک شخصیت روحانی درستکار ،شخصیت داستان را به خیر راهنمایی میکند، اما در اغلب رمانهای کوئیلو کشیشی وجود دارد که به بدی گرایش داشته و گاه منشا شر میشود.
ادامه مطلب از صفحه 8
کافه رنسانس
مبذول داريم؛ یعنی نیاز عميق اين بخش بزرگ از جامعه به داد و ستد فرهنگی ،به تداوم آموختن و آموزاندن» .این چند سطر باید نشاندهندهی سابقه و زمینهی این خالء ،و نیز توجه به آن بوده باشد .به طور طبیعی عالقه و فعالیت شخصی من هم تاثیر خاص خودش را داشته است. تصمیم دارید چه برنامههایی را در جامعه ایرانی ارایه دهید؟ در حال حاضر نخستین گام ما تشکیل دورههای آموزشی ادبی و هنری بوده و همزمان ،برای گسترش امکانات و فعالیتها هم تالش میکنیم .گام بعدی ،ایجاد محل مستقل کافه رنسانس خواهد بود ،با تالش برای ایجاد یک کلوپ فرهنگی ،ترکیبی از «کافه» یا محل گرد همآییهای تفریحی و دوستانه و تخصصی ،در کنار کالسها و نشستها و کارگاههای آموزشی .مراحل ثبت رسمی کافه رنسانس آکادمی ،هم به عنوان یک نهاد غیرانتفاعی فرهنگی و هم یک آموزشگاه خصوصی و کسب مجوز صدور مدرک تحصیلی معتبر در دست انجام است و در آینده ،دورههای آموزشی دیگری نیز به دورههای کنونی افزوده خواهد شد. برگزاری سمینارها و کارگاههای آموزشی و عملی کوتاه مدت با همکاری استادان و دانشپژوهان و هنرمندان پیش کسوت و نیز دورههای آموزشی تجربی با همیاری نسل جوان ،کتابخانه ،نشر ،همچنین تالش برای ایجاد امکان آموزش از راه دور یا امکان اعطای پذیرش و بورس تحصیلی به دانشپژوهان مقیم ایران ،در زمره هدفها و برنامههای درازمدت کافه رنسانس آکادمی است. در حال حاضر با توجه به تازه تاسیس بودن چه برنامههایی ارایه میدهید و ایرانیان تورنتو چگونه میتوانند از برنامههای شما استفاده کنند؟ همانطور که اشاره کردم ،در حال حاضر و در این نخستین گام ،دورههای آموزشی ادبیات (داستان نویسی ،نگارش و ویرایش زبان فارسی ،انواع ،دورهها و نظریههای ادبی و هنر تجسمی و نمایشی برقرار شده است و عالقه مندان می توانند در این دورهها ثبتنام و شرکت کنند .به زودی سامانهی رسمی و دایمی کافه رنسانس آکادمی با اطالعات کامل در مورد دورهها ،برنامهها ،مدرسان ،چگونگی ثبتنام و برنامههای آینده ،در دسترس عالقهمندان قرار خواهد گرفت. تا آن هنگام ،از عالقهمندان دعوت میکنیم تا با تماس از طریق پست الکترونیک برای ثبتنام و کسب اطالعات بیشتر اقدام کنند .همچنین ،از تمامی دوستداران فرهنگ ،ادبیات و هنر دعوت میکنیم تا با پیشنهادها و همفکریهای خود در هر زمینهی مرتبط با برنامههای کنونی یا آتی کافه رنسانس آکادمی ،به بهبود و گسترش این نهاد نوپای فرهنگی- آموزشی یاری رسانند .در این نخستین گامها در راهی روشن و بزرگ ،کافه رنسانس آکادمی به یاری فرهنگدوستان، دانشپژوهان و دوستداران ادبیات و هنر ،رسانهها و نهادهای فرهنگی و اجتماعی نیازمند است تا این نهال ،به بار بنشیند ،و گام موثر دیگری در مسیر ایجاد توازن در جامعهی بزرگ -اما به باور من نامتوازن -ایرانی در کانادا برداشته شود. جامعه ایرانی کانادا چگونه میتواند در رشد فرهنگی خود در کانادا موثر باشد؟ و این در اصل آیا میتواند در تغییر ذهنیت غرب نسبت به ایرانیان موثر باشد؟ اجازه بدهید از بخش دوم پرسش شما آغاز کنم ،و با یک مثال .پنج شش سال پیش من در اظهار نظری در گروه ای – میلی ِ نویسندگان تبعیدی عضو انجمن قلم کانادا،
به جملهای که یک دوست نویسندهی کانادایی نوشته بود اعتراض کردم .بحث بر سرانتقال تجربه در زمینهی چگونگی گرفتن بورس از شورای هنر انتاریو و فدرال برای چاپ و نشر کتاب بود ،و آن دوست گفته بود « زیاد انتظار نداشته باشید که به طور حتم فرم تقاضاتان پذیرفته شود .حتا نویسندههای کانادایی هم به سادگی این امکانات را به دست نمیآورند». و من از او پرسیدم که منظورش از «نویسندهی کانادایی» چیست؟ نوشتم که من بیست و دو سال است که ساکن کانادا هستم ،هجده نوزده سال است که «شهروند کانادا» به شمار میآیم و پاسپورت این کشور را دارم ،در اینجا درس خواندهام، کار کردهام ،مالیات دادهام ،تدریس کردهام و نویسندهی هفت کتاب منتشر شده هم هستم .پس هم نویسنده هستم ،هم کانادایی .ولی آیا فقط باید به «انگلیسی یا فرانسه» نوشته باشم تا «نویسندهی کانادایی» به شمار بیایم؟ یا فقط دارای پیشزمینهی قومی انگلیسی یا فرانسوی؟ پس این افتخارات «کشور چند فرهنگی» یعنی چه؟ و آن «حتا» یعنی چه؟ باالخره من کی هستم؟ کانادایی؟ ایرانی؟ مهاجر؟ تبعیدی؟ و به واقع «ما» کجا دیده میشویم و کجا باید دیده بشویم؟ به قولی: نه در مسجد گذارندم که رندی نه در میخانه کاین خ ّمار خام است حال ،اگرچه بیش از سه دهه از حضور فعال و جاندار ایرانیان در جامعهی کانادا میگذرد و آنچه امروز شاهدش هستیم ،زیرساختها و سنگ بنایی به این قدمت دارد ،و اگرچه زمینه و پایهی بسیاری از فعالیتهای جامعهی ایرانی امروز در کانادا ،در گامها و تالشهای دو سه دههی گذشته ریشه دارد« ،حضور» امروز این جامعه ،با گذشته به هیچ وجه قابل قیاس نیست .از این گذشته و بر همین پایه ،چه پیوندها و ارتباط های این جامعه با جامعه ی مادر در ایران ،و چه پیوندهای آن با جامعهی کانادایی -در ابعاد مختلف -نیز با گذشته قابل قیاس نیست .بر این بستر ،به باور من جامعه ی ایرانی کانادایی ما از جمله و به ویژه ،با فعالیتهای فرهنگی
و فرهنگ دوستان ،جان و روان و وجدان جوامع انسانی بوده اند و هستند .جامعهی ما دوران بسیار دشواری را طی می انسان مهاجر ،حق دارد انسانی و آرمانی .کند .بحران های اجتماعی ،فرهنگی ،اقتصادی وسیاسی و زندگی کند ،او نيز نگران هويت و فرهنگ هویتی ،در طول چند دهه ی گذشته ،گرههای کور متعددی ملی خود است و خود را موظف به حفظ و در مسیر رشد جامعهی جوان ما پدید آورده است .در مهاجرت، ارتقاء آن می داند .اما پيش و بيش از هر امکان انديشيدن به خود و به مسایل ويژه زندگی در گذشته و چيز موظف و نيازمند به شناخت آن است نيز امکان پرداختن به جزئيات پیش می آيد .امکان شناخت بيشتر خود و مسایل اطراف خود و براساس شرايط محيط، و توجه به ضرورت و امکان تلفيق و امتزاج امکان انتخاب .در چنين موقعيتی ،فعالیتها و آفرینشهای فرهنگی فرهنگی ،از جمله آثار نویسندان و هنرمندان ،میتواند تاثیر بسزایی در پدید آوردن و توجه به ارزشهای انسانی و و اجتماعی خود است که میتواند و باید در رشد فرهنگی هر انساندوستانه داشته باشد .جهان امروز ،جهانی است نشان دو جامعه موثر باشد .جامعهی ما در این کشور ،هنوز متاسفانه خورده از درهم آميختگی زبانها و فرهنگ های گوناگون توازن واقعی خود را به دست نیاورده .در کنار رشد ناموزون که کاربرد نظريه ی فرهنگ بسته را به زير سوال میبرد .در و تا حد زیادی سطحی -بخش «بازار» ،هویت فرهنگی ( و عین حال ،روشن است که انسان مهاجر ،حق دارد انسانیتا حدی اجتماعی ،و علمی) ما از امکاناتی به مراتب ضعیفتر و آرمانی زندگی کند ،او نيز نگران هويت و فرهنگ ملی خود برخوردار بوده و هست ،و این ناموزونی ،چهرهی واقعی ما است و خود را موظف به حفظ و ارتقاء آن می داند .اما پيش به عنوان یک «جامعه» را مخدوش میکند .به باور من ،و و بيش از هر چيز موظف و نيازمند به شناخت آن است با پوزش از پرگویی ،پاسخ به این معضل در پرسش شما و توجه به ضرورت و امکان تلفيق و امتزاج فرهنگی .يا به نهفته است .ما نیاز مبرمی به گسترش فعالیتهای فرهنگی قولی ،نخست باید بتواند حضوری ملموس و روشن داشته و اجتماعی ،و تالش در جهت گسترش امکانات این بخش از باشد تا بتواند ارزش های خود را با ارزش های دیگر تلفيق هویت خود داریم؛ و صد البته با چنین تالشی است که خواهیم و ترکيب کند؛ و به رشد و شکوفاییای موزون و همراه دست توانست چهرهی واقعی خود را در ذهنیت غرب تغییر دهیم. یابد .اعضای اين جامعه در روند شکل بخشی به هويت و نظرگاه های خود ،وادار می شوند تا به مقوالتی همچون رابطه آیا تاثیر فرهنگی که در اثر کار شما و دیگر ی ميان هويت بومی و تازه ،خود و ديگری ،سنت و تغيير، هنرمندان و نویسندگان بوجود میآید میتواند آرمان بومی يا جهانی ،وطن ،مليت و ...با ديدی موشکاف در رشد ارزش های انسان دوستانه در جامعه ما و انتقادی بنگرند و به نتايج مشخصی برسند .جستجو برای موثر باشد؟ کسب هويت ،در واقع جستجویی است در راه کسب تعادل .اما موقعیت این و جامعه این مختص این و به طور حتم ناموزونی ها و دشواری ها و ناروشنیها متعدد ،در بسیاری 22 پژوهان ش دان هنرمندان، نویسندگان، نیست. 22مواردمنجر شده است به نوعی سردرگمی در تحليل شرايط
ارزشيابی اقدامات يا برخوردهای مختلف اعضای کليتی و ِ ناهمگون که آن را «جامعهی ايرانيان مقيم خارج از کشور» یا کانادا می نامیم .اين سردرگمی در برخورد با اغلب جنبههای زندگی ،از هنر و ادبيات گرفته تا بازار و اقتصاد ،از خانواده و عشق و ازدواج و طالق گرفته تا تشکل و فعاليت اجتماعی و سياسی ،به چشم می خورد .در بطن اين سردرگمی ،ماگاه ساده ترين راه برونرفت از بحران را در پناه بردن به انزوائی دوجانبه (هم از جامعه ی خودی و هم از جامعهی ميزبان) و گاه در تالش برای ساختن جامعه ای محصور در حصار بومی مألوف می بينيم .چنان انزوایی البته شايسته فرهنگ ِ ی انسان نيست و ساختن يک مينياتور يا ايران کوچک در جامعه ميزبان نيز ،نه کاری است شدنی و نه کار شدنی باشد، امری افتخار برانگيز .شدنی نيست ،زيرا بسياری از فاکتورهای الزم اين کار در جوامع مهاجر وجود ندارد ،وافتخارآميز نيست، چرا که رو به سطح وگذشته دارد .روشن است که سخن بر سر بريدن از ريشه ها و اعتبارهای فرهنگی نيست .سخن بر سر نوعی تلقی بسيار سطحی و ظاهری از «ريشه» و «اعتبار» و «هويت» و «فرهنگ» است و خالصه کردن چهره ی «ايران کوچک» در آن .از اين «سطح» که بگذريم و به عمق نزديک آزادی انديشه و دي ِد باز ،آئين های میشود که در شويم، ِ واقعی خود را به عنوان انسان هایی رو به رشد آن چهره ی ِ در جامعه بشری ببينيم .آن چنان گذشته خود را الک کنيم، ارزشمندترين بخش های ميراث بومی خود را بشناسيم و آن را به جوامع همراه خود عرضه کنيم .راه را برای پيوندی مستحکم تر با مجموعه ای به نام بشريت بگشایيم و بدين سان سهم خود را در آموزش جوامع دیگر و آماده کردن آن برای برخورد درست و مثبت نيز ادا کنیم .در این مسیر، البته و به ویژه ،نویسندگان و هنرمندان بار سنگینی بر دوش دارند و جامعه نیز ،بار و وظیفهای جدی ،در مسیر حمایت از فرهنگسازان و فرهنگ دوستان خود.
م ِن فیسبوکی!
دامون روزبه /مونوریل شنبه
فک کنم عاشق شدم .تا ساعت پنج صبح داشتم باهاش چت میکردم .به همه عکساش الیک دادم .همونیه که میخوام. آهنگهایی که گوش میده ،فیلمهایی که میبینه ،استاتوساش... خودشه ،خودشه .اصلن انگار تو وجود این آدم هیچ ضدحالی نیست، اینم از استاتوساش فهمیدم .فقط تنها مشکلش اینه یه کم راهش دوره ،از بچههای شمال برزیله .حاال دارم رو مخش کار میکنم تعطیالت تابستونی پاشه بیاد مالزی .آخ اگه بیاد ،چی میشه .من، اون ،گنتینگ هایلند ...اوه یک نتیفیکیشن ...وای باورم نمیشه! به عکسم الیک داده .اونم چه عکسی! لخت مادرزاد دارم وسط باغچه میرقصم! البته عکس مال سهسالگیمه ،اما میدونی این الیک یعنی چی؟ یعنی که اونم عاشق منه .وای خدا دارم میمیرم از خوشحالی .گفتی برزیل به ایرانیا ویزا میده؟ یکشنبه ای تف به این زندگی! یعنی یه تف به بزرگی تمام بدبخیهای من ،به این زندگی! دختره رو فیسبوکش زده که تو ریلیشنشیپه! مرغ پرید تو قفس! اشتباه از خودم بود ...باید به استاتوساش هم الیک میدادم .اصلن حس فیسبوک بازی نیست، شاید فیسبوکمو واسه همیشه ببندم! بزار فعلن یه استاتوس بزنم بگم حالم گرفته: «»!Halam az malezi beham mikhoreh دوشنبه ای بابا فیسبوک که تموم نشده ،همچنان ادامه داره. این چند روز اینقدر درگیر ماجراهای عشقوعاشقی بودم وقت نشد بچهها رو پوک کنم 256 .تا پوک! به به! اصلن لذت عجیبی داره پوک کردن ،یه چیزی تو مایههای قورمه سبزی با پیاز فراوون .فقط فرقش اینه پوک هیچ وقت تموم نمیشه .مثلن االن من همه رو پوک میکنم ،تو همین فاصله یه سری باز پوکبک میکنن! یه چیزی تو مایههای چاه که هر چی توش تف کنی پر نمیشه .ما بهش میگیم چاه پوک! هر چی پوک تو این چاه بریزی بازم پر نمیشه .اصلن یه حس معنویه .مثل یه زیارت .اوه! گفتم زیارت یاد بازی فارم ویل افتادم .خدا کنه تو این دو روز شیر گاوها خشک نشده باشه. سهشنبه کاشکی فیس بوک یک موتور جستوجوی قوی دخی داشت .بهش اطالعات میدادی خودش میرفت پیدا میکرد، میآورد .فک کن بین این شونصد میلیون تا آدم کی قراره قسمت من شه؟ من مطمئن همین روزا یه داف هلندی منو اد میکنه و زندگی رو باهاش شروع میکنم .فک میکنم نیاز به یه نمه آرامش دارم .میخوام امروز همه سوالهای فیس بوک رو جواب بدم .از رنگ شورت گرفته تا چند بار می خوای ازدواج کنی …. چهارشنبه رفیقم مسیج داده «اگه به یک سوال دیگه جواب بدی ایگنورت میکنم» .ملت اعصاب ندارنا! اصلن نمی دونم چرا امروز همه قاطی کردن! زیر عکس بابابزرگ مامانبزرگ رفیقم زدم:
یازده سپتامبر 2001روزی است که نه تنها ساکنان منهتن آن را فراموش نخواهند کرد بلکه با تاثیری که بر زندگی بسیاری از مردم گذارد آن ها نیز منهتن و برج های دو قلویش را فراموش نخواهند کرد .اینک 10سال از روز 11سپتامبر می گذرد ،روزی که با گذشت 1دهه هنوز فراموش شدنی نیست. 3عکس که توسط ماهواره IKONOSاز محل برچها گرفته شده است .عکس اول 30 :ژوئن ، 2001عکس دوم 15 :سپتامبر ،2001عکس سوم 8 :ژوئن2002 این جا نقطه صفر است.
Photos by Space Imaging’s IKONOS
«vayy che mami bozorg babi bozorge .»bahaliii مسیج داده «خاک بر سرت که سحابیها رو نمیشناسی ،کامنتتو پاک کردم». پس بگو چرا همه استاتوس میزنن هاله با عزت رفت … ای وای! زیر استاتوس دوستم که اینو زده بود نوشتم ایشاال زودتر نوبت شما! پنجشنبه از صبح همه رو پوک کردم ،به کلی سوال جواب دادم ،به چهارصد تا صفحه الیک دادم ،اینقدر آدم اد کردم که فیس بوک زده دیگه نمیتونی اد کنی … اه خسته شدم ،اینم شد زندگی؟ استاتوس بزن ،عکس بزار ،فارم ویل بازی کن ،الیک بده ،خوب بعدش چی؟ کی میاد باهات تو ریلیشن شیپ؟ … استاتوس روز« :فیس بوک هم دیگه خز شده!» جمعه یه دختره هست همش پوکش میکنم ،اونم پوکبک میکنه ،باز من پوکبک میکنم ،اون پوکبک میکنه ،هی من، هی اون … سر جمع به دوتا عکسم هم الیک داده .بوی عالقه این وسط میاد .چه حسه شوکوالتیای قلبمو داره فشار میده .شاید خودش باشه …. هفته دیگری می گذرد و این منم ،دون ژوان دنیای مجازی!
اخبار رویدادهای ایرانیان کانادا
نشریه هفت را در کتاب صورت (; دنبال کنید
خدمات اجتماعی به ایرانیان مشاوره ،کالسهای درسی تفویتی ،سالمت و ورزش توسط مرکز بینالمللی حقوق بشر تماس با ایمیل info@humanrightsintl.com سمینار حقوقی رایگان توسط انجمن وکالی ایرانی کانادایی 24سپتامبر – 9صبح اطالعات بیشتر در سایت انجمن www.icla.ca آموزش کاریابی برای تازه واردان 27سپتامبر – 6:30بعدازظهر در کتابحانه کامیونیتی سنتر تورن هیل .Bayview Ave 7755
کارگاه اطالع از مالیات و نحوه کار 20سپتامبر – 3بعدازظهر در کتابحانه کامیونیتی سنتر تورن هیل .Bayview Ave 7755
کنسرت ارکستر ملی ایران به کوشش مرکز موسیقی نوا Markam theatre 14اکتبر – 8شب برنامه گروه موسیقی باربد در دانشگاه یورک /اول اکتبر برای حمایت از فعالیتهای حقوق بشری دانشگاه یورک جشن بزرگ آذربایجانی 15اکتبر در محل تاج بنکوت هال
Haft (Seven) is part of the Global Social Networks Inc. Haft is an independent weekly magazine for Persian community around the world. Haft’s mission is to provide an opportunity for Persian speaking people around the world to connect and communicate, this publication by using its online resources creating a forum for exchange of ideas and bettering the community. Articles published in each issue do not necessarily represent Haft or Global Social Networks Inc’s opinion or point of view. This publication welcomes articles and contribution without any geographical, ideological, racial, ethnical, or religious limitation. The editorial board will select the articles; among the criteria for selecting an article for publication are quality, professionalism, and respect for the community. If you are interested to contribute, please send your article as an attachment to the editor. If you have translated an article, please send us the original article along with your translation. Selecting the material for printing is the sole discretion of the editorial board. Haft is published in the Unites States and US laws govern its operation. In addition, we are not responsible for the contents of each advertisement. It is your duty to research before doing business with them, we do not accept any responsibility for their business conduct.
Concessionaire: GSN / Global Social Networks Chief Editor: Ardavan Roozbeh / Executive Manager: Ali Herischi editor@haftmagazine.com / ali.herischi@haftmagazine.com & Graphic, Technical supervision Page editor: Darius Company Advertising Assistance: ads@haftmagazine.com For any question please contact: Contact@haftmagazine.com 240-436-2536 240-436-2535 In USA and Canada Ardavan Roozbeh, Akbar Torshizad, Ali Herischi, Ali Anjidani, Ali Akbar Mousavi (Khoeini), Avideh Motmaen Far, Azadeh Pour Zand, Ala, Behnam Frouhar, Damoon Roozbeh, Faranak Masih Pour, Farvartish Rezvanieh, Hassan Zare Zadeh Ardeshir, Kian Amani, Kamran Mousavi, Kioumarth Sajadi, Mahshab Tajik, Mostafa Khalaji, Mahboobeh Shoa ,Roozbeh Mir Ebrahimi, Nirmala, Reza Mohades, Sayeh Kosari, Sahar J., Zohreh contact@haftmagazine.com