فصل اول 1کتاب از کلمات توبیت ،پسر توبیل ،پسر آنانیل ،پسر ادوئل ،پسر گابال ،از دانه اسائل ،از قبیله نفتلی؛ 2چه کسی در زمان دشمن پادشاه آشور اسیر از اینبه ،که در دست راست آن شهر ،که به درستی نفتلی در گالیل باالتر از اسر نامیده می شود ،رهبری شد. 3من Tobitتمام روز از زندگی من در راه حقیقت و عدالت راه می رفت ،و من بسیاری از almsdeedsبه برادر من ،و ملت من ،که با من به Nineveآمد ،به سرزمین آشوریان. 4و زمانی که من در کشور خود من بود ،در سرزمین اسرائیل بودن اما جوان ،تمام قبیله نفتلی پدرم از خانه اورشلیم ،که از تمام قبایل اسرائیل انتخاب شده بود ،که همه قبایل باید قربانی وجود دارد ،که در آن معبد از سکونت باالترین وفق داده شد و برای تمام سنین ساخته شده است. 5در حال حاضر تمام قبایل که با هم شورش ،و خانه پدر من نفتلی ،قربانی برای بعث بال. 6اما من به تنهایی اغلب به اورشلیم در جشن رفت ،آن را به عنوان به تمام مردم اسرائیل با یک حکم همیشگی ،داشتن اولین میوه ها و دهم افزایش ،که با آن برای اولین بار از شرن بود ،تعیین شده بود .و آن ها من را در محراب به کشیش ها و فرزندان آرون داد. 7بخش اول از همه افزایش من به پسران آرون ،که در اورشلیم وزیر داد :یکی دیگر از بخش دهم من فروخته دور ،و رفت ،و آن را هر سال در اورشلیم صرف: 8و سوم من به آنها داد که آن را مالقات کرد ،به عنوان مادر دبورا پدرم به من فرمان داده بود ،چرا که من یتیم توسط پدرم باقی مانده بود. 9عالوه بر این ،زمانی که من به سن یک مرد آمده بود ،من ازدواج آنا از خود من مهربان ،و از او من به توبیاس. 10و هنگامی که ما را به دور اسیران به Nineveحمل شد ،تمام برادر من و کسانی که از نوع من بودند نان از جنتیل ها خوردند. 11اما من خودم را از غذا خوردن نگه داشته; 12چون من خدا را با تمام وجود به یاد داشتم. 13و باالترین به من فضل و فضل قبل از دشمن ،به طوری که من هذیان او بود. 14و من به رسانه ها رفتم ،و در اعتماد با گابال ،برادر گابریاس ،در خشم یک شهر رسانه ای ده استعداد نقره را ترک کرد. 15در حال حاضر هنگامی که دشمن مرده بود Sennacherib ،پسر خود را به جای او به کار .که امالکش مشکل داشت ،که من نمی توانستم به رسانه ها بروم. 16و در زمان دشمن من بسیاری از آلبوم به برادر من داد ،و نان من به گرسنه داد، 17و لباس های من به برهنه :و اگر من دیدم هر یک از ملت من مرده ،و یا بازیگران در مورد دیوارهای ،Nineveمن او را به خاک سپرده شد. 18و اگر پادشاه Sennacheribکشته شده بود هر ،زمانی که او آمده بود ،و فرار از یهودا ،من آنها را به خاک سپرده شد .او در خشم خود را کشته بسیاری از; اما اجساد پیدا نشدند، زمانی که آنها برای پادشاه به دنبال. 19و هنگامی که یکی از 9vitesرفت و شکایت از من به پادشاه ،که من آنها را به خاک سپرده ،و خودم را پنهان .با درک اینکه من به دنبال به مرگ قرار داده شود ،من خودم را از ترس عقب نشینی کرد. 20سپس تمام کاالهای من به سختی از بین برده شد ،نه چیزی برای من باقی مانده بود ،در کنار همسرم انا و پسرم توبیاس. 21و در آنجا گذشت نه پنج و پنجاه روز ،قبل از دو پسرش او را بکشند ،و آنها را به کوه های آراراث فرار کرد .و پسرش به جای او سلطنت کرد .که حساب پدرش را تعیین کرد و در تمام امور او ،پسر برادرم انایل را به دست آورد. 22و آشیاچاروس برای من بجنگید ،من به 9veبرگشتم .حاال آشیاچاروس ،نگهبان و نگهبان نشان و مهماندار و نگهبان حساب ها بود :و سرچدونوس او را بعد از او منصوب کرد :و او پسر برادرم بود. فصل 2 1در حال حاضر وقتی که من دوباره به خانه آمد ،و همسرم آنا به من ،با پسرم توبیاس ،در جشن پنه کوست ،که جشن مقدس هفت هفته است ،یک شام خوب من آماده ،که در آن من نشسته به خوردن وجود دارد. 2و وقتی که من دیدم فراوانی گوشت ،من به پسرم گفت :برو و چه مرد فقیر را به طوری که شما باید از پدر و مادر ما ،که مراقب خداوند است .و ،لو ،من برای تو تار می زنم. 3اما او دوباره آمد ،و گفت :پدر ،یکی از ملت ما خفه شده است ،و در بازار بازیگران. 4سپس قبل از من از هر گوشت طعم بود ،من شروع به باال ،و او را به یک اتاق تا رفتن به پایین خورشید در زمان. 5سپس من بازگشت ،و خودم را شسته ،و گوشت من در سنگینی خوردند، 6به یاد داشته باشید که پیشگویی از آموس ،به عنوان او گفت ،جشن خود را باید به سوگوار تبدیل شده ،و تمام mirthخود را به تاسف. 7بنابراین من گریه :و پس از رفتن به پایین خورشید من رفتم و یک قبر ساخته شده ،و او را به خاک سپرده است. 8اما همسایه های من به تمسخر من ،و گفت :این مرد هنوز ترس به مرگ برای این موضوع قرار داده است :که فرار کرد؛ و با این حال ،لو ،او دوباره مرده ها را دفن کرد. 9همان شب نیز من از دفن بازگشت ،و خواب در کنار دیوار حیاط من ،آلوده و صورت من کشف شد: 10و من نمی دانستم که در دیوار وجود دارد ،و چشمان من باز است sparrows ،خاموش سرگین گرم به چشمان من ،و سفیدی در چشمان من آمد :و من به پزشکان رفت ،اما آنها به من کمک کرد نه :عالوه بر این Achiacharusبه من غذا ،تا زمانی که من به الیمیس رفت. 11و همسرم انا کارهای زنان را برای انجام دادن گرفت. 12و هنگامی که او آنها را به خانه به صاحبان فرستاده بود ،آنها دستمزد خود را پرداخت ،و او را نیز در کنار یک بچه داد. 13و هنگامی که آن را در خانه من بود ،و شروع به گریه ،من به او گفتم ،از کجا این بچه است؟ دزديده نشده؟ آن را به صاحبان ارائه; برای آن است که قانونی نیست به خوردن هر چیزی که به سرقت رفته است. 14اما او بر من پاسخ داد ،آن را برای هدیه ای بیش از دستمزد داده شد .با این حال من او را باور نمی کند ،اما بد او آن را به صاحبان ارائه :و من در او را مورد آزار قرار گرفت .اما او بر من پاسخ داد ،که در آن مبالغ نازک و انجام کار خود را درست است؟ شما و تمام آثار شما شناخته شده است. فصل 3 1سپس من در غم و اندوه گریه ،و در غم و اندوه من دعا ،گفت، 2ای پروردگار ،شما هنر فقط ،و تمام آثار خود را و تمام راه های خود را رحمت و حقیقت ،و شما قاضی واقعا و فقط برای همیشه. 3مرا به یاد داشته باشید ،و به من نگاه کنید ،مجازات من نه برای گنایم و جهل من ،و گناهای پدران من ،که قبل از تو را به گنا: 4زیرا آنها از دستورات شما اطاعت نکردند :بنابراین شما ما را برای یک خرابی و اسارت و به مرگ و برای یک مثل سرزنش به همه ملت هایی که در میان آنها ما را از بین می برد، تحویل دادید. 5و در حال حاضر قضاوت خود را بسیاری و درست است :برخورد با من با توجه به گنا و پدران من' :چرا که ما دستورات خود را نگه داشته اند ،نه در حقیقت قبل از شما راه می رفت.
6در حال حاضر با من به عنوان بهترین به تو معامله ،و فرمان روح من را از من گرفته شود ،که من ممکن است منحل شود ،و تبدیل به زمین :برای آن سودآور است برای من به جای زندگی می کنند ،چرا که من شنیده ام سرزنش نادرست ،و اندر بسیار :فرمان بنابراین که من در حال حاضر ممکن است از این پریشانی تحویل داده ،و به مکان جاويدان برو ،چهره ات را از من دور نکن. 7آن را به تصویب همان روز آمد ،که در Ecbataneیک شهر رسانه سارا دختر راگل نیز توسط اجناس پدرش سرزنش شد؛ 8از آنجا که او به هفت شوهر ازدواج کرده بود ,که Asmodeusروح شیطانی کشته شده بود ,قبل از آنها با او لنگ .دوست تو نمی دانید ،آنها گفتند ،که شما شوهران نازک را خفه کردید؟ تو قبالً هفت شوهر داشتی ،هیچ کدام از آنها را هدر نمی دادی. 9بنابراین دوست شما ما را برای آنها ضرب و شتم؟ اگر آنها مرده اند ،راه های خود را پس از آنها بروید ،اجازه دهید ما هرگز از شما پسر یا دختر را ببینید. 10هنگامی که او این چیزها را شنید ،او بسیار غم انگیز بود ،به طوری که او فکر می کرد که خود را خفه کرده است؛ و گفت« :من تنها دختر پدرم هستم و اگر این کار را بکنم ،این کار برای او سرزنش می شود و من پیری او را با اندر قبر می آورم. 11سپس او به سمت پنجره دعا کرد ،و گفت :هنر شما ،ای پروردگار خدای من ،و نازک نام مقدس و با شکوه است پر برکت و شرف برای همیشه :اجازه دهید همه آثار خود را ستایش شما برای همیشه. 12و در حال حاضر ،ای پروردگار ،من چشمان من و صورت من به سمت تو، 13و می گویند ،من را از زمین ،که من ممکن است دیگر سرزنش را بشنون. 14شما می دانید ،پروردگارا ،که من از همه سین با انسان پاک هستم، 15و اینکه من هرگز نام خودم را آلوده نکردم و نه نام پدرم را در سرزمین اسارتم آلوده کردم :من تنها دختر پدرم هستم ،نه او فرزندی است که نواهد او باشد ،نه نزدیک کینسمن باشد، نه پسری از او که ممکن است خودم را برای همسری به او نگه دارم :هفت شوهر من در حال حاضر مرده اند .و چرا بايد زندگي کنم؟ اما اگر آن را لطفا تو نیست که من باید بمیرم، فرمان برخی از توجه به من بود ،و ترفند گرفته شده از من ،که من می شنوم دیگر سرزنش. 16بنابراین دعاهای هر دو آنها را قبل از عظمت خدای بزرگ شنیده شد. 17و رافائل فرستاده شد تا هر دو آنها را خوب کند ،به مقیاس دور سفیدی چشمان توبیت ،و به سارا دختر راگل برای یک همسر به توبیاس پسر توبیت؛ و برای اتصال Asmodeus روح شیطانی; چون اون به حق ارث به توبیاس تعلق داشت زمان خودسرانه به خانه توبیت رسید و وارد خانه اش شد و سارا دختر راگل از اتاق باالیی اش پایین آمد. فصل چهارم 1در آن روز Tobitبه یاد پول که او به گابال در خشم رسانه ها متعهد شده بود ، 2و گفت :با خود ،من برای مرگ آرزو ؛ پس آیا من پسرم توبیاس را صدا نمی زنم که ممکن است قبل از مرگم به او پول را نشان دهم؟ 3و هنگامی که او به او زنگ زده بود ،او گفت :پسر من ،زمانی که من مرده ام ،من را دفن کنید .و از مادرت نفرت نکن ،بلکه به او در تمام روزهای زندگیت افتخار کن و این کار را بکن که او را خشنود خواهد کرد و او را غمگین نکن. 4به یاد داشته باشید ،پسر من ،که او را دیدم خطرات بسیاری برای شما ،زمانی که شما در رحم او هتر :و هنگامی که او مرده است ،او را توسط من در یک قبر دفن. 5پسر من ،مراقب خداوند خدای ما تمام روز خود را ،و اجازه دهید شما خواهد شد مجموعه ای به گنا ،و یا به پیروی از دستورات خود را :انجام کامال تمام عمر خود را طوالنی ،و به دنبال راه های بی پرده نیست. 6برای اگر شما معامله واقعا ،انجام شما باید به رفاه به شما موفق ،و به همه آنها که زندگی می کنند فقط. 7دادن آلبوم از ماده خود را; و وقتی که شما به شما کمک می کند ،اجازه دهید چشم نازک حسادت ،نه چهره خود را از هر فقیر تبدیل ،و چهره خدا را از تو تبدیل نمی شود. 8اگر شما به فراوانی هدر دادن بر این اساس :اگر شما اما کمی ,نترس به با توجه به آن کمی: 9برای شما الیه تا گنج خوب برای خودتان در برابر روز ضرورت. 10چون این آلبوم ها از مرگ تحویل می دهند و رنج می برند که به تاریکی نمی آیند. 11برای آلبوم هدیه خوبی است که آن را در چشم از باالترین است. 12مراقب باشید از همه حقه بازی ،پسر من ،و به طور اساسی یک همسر از دانه پدران خود را ،و یک زن عجیب و غریب را به همسر ،که از قبیله پدر خود را ندارد :برای ما فرزندان پیامبران ،نوح ،ابراهیم ،اسحاق ،و یعقوب :به یاد داشته باشید ،پسر من ،که پدران ما از ابتدا ،حتی که همه آنها ازدواج همسران از نوع خود ،و در فرزندان خود برکت داده شد ،و دانه های آنها باید زمین را به ارث میبرند. 13در حال حاضر ،پسر من ،عشق برادر خود را ،و نفرت نه در قلب خود را ،پسران و دختران از مردم خود را ،در گرفتن همسر از آنها :برای در غرور است تخریب و دردسر بسیار ،و در هرس اضالع و بزرگ می خواهید :برای هرس مادر از کنعان است. 14اجازه دهید دستمزد هر مردی ،که برای تو ،تار و تار با تو ،اما او را از دست :اگر شما در خدمت خدا ،او نیز به شما بازپرداخت :دور زدن پسر من ،در همه چیز شما را دوست ،و عاقالنه در تمام مکالمه خود را. 15آیا که به هیچ مردی که شما نفرت :نوشیدن شراب را به تو مستی :نه اجازه مستی با تو در سفر خود را. 16دادن نان خود را به گرسنه ،و از لباس های خود را به آنها که برهنه هستند؛ و با توجه به فراوانی نازک دادن :almsو اجازه دهید چشم نازک حسادت نمی شود ,زمانی که شما می دهد .alms 17ریختن نان خود را در دفن از فقط ،اما هیچ چیز را به شرور. 18درخواست مشاور از همه که عاقالنه هستند ،و نفرت هر مشاور است که سودآور نیست. 19برکت خداوند خدای شما همیشه ,و تمایل او را که راه های خود را ممکن است هدایت ,و که تمام راه های خود را و مشاوران ممکن است رفاه :برای هر ملت مشاور نیست; اما خداوند همه چیز را به خوبی می دهد و هر کسی را که می خواهد فروتن می کند ،همان طور که می خواهد .پس پسرم ،فرمان های من را به یاد بیاور ،نه اجازه بده که از ذهن تو دور شوند. 20و حاال من این را به آنها نشان می دهم که من ده استعداد را به گابال پسر گابریا در خشم در رسانه ها متعهد شدم. 21و ترس نیست ،پسر من ،که ما فقیر ساخته شده است :برای شما ثروت زیادی ،اگر شما ترس خدا ،و ترک از همه گناه ،و انجام این کار است که خشنود در دید او. فصل 5 Tobias 1سپس پاسخ داد و گفت :پدر ،من همه چیز را که شما به من دستور داد انجام دهید: 2اما چگونه می توانم پول را دریافت کنم ،دیدن من او را نمی دانم؟ 3سپس او را به دست خط ،و گفت :به او ،به دنبال تو مردی که ممکن است با تو ،در حالی که من هنوز زندگی می کنند ،و من به او دستمزد :و رفتن و دریافت پول. 4بنابراین هنگامی که او به دنبال یک مرد رفت ،او رافائل که یک فرشته بود. 5اما او نمی دانست; و او به او گفت ،کانست تو با من به خشم می روی؟ و شما آن مکان ها را خوب می دانید؟ 6به آنها فرشته گفت :من با شما بروید ،و من می دانم که راه خوب :برای من با برادر ما گابال تسلیم شده است.
7سپس Tobiasگفت :به او ،تاری برای من ،تا زمانی که من به پدرم بگویید. 8سپس او را به او گفت ،برو و تار نیست .پس او رفت و به پدرش ،بنگر ،من یکی را پیدا کردم که با من خواهد رفت .سپس او گفت :او را به من تماس بگیرید ،که من ممکن است از آنچه قبیله او است ،و اینکه آیا او یک مرد قابل اعتماد برای رفتن با تو می دانم. 9بنابراین او به او زنگ زد ،و او در آمد ،و آنها به یکدیگر سالم. 10سپس Tobitگفت :به او ،برادر ،من از آنچه قبیله و خانواده شما هنر می شود. 11به کسی که او گفت ،دوست شما به دنبال یک قبیله یا خانواده ،و یا یک مرد استخدام شده برای رفتن با پسر خود را؟ سپس توبیت به او گفت ،من می دانم ،برادر ،تو مهربان و نام. 12سپس او گفت :من ،Azariasپسر Ananiasبزرگ ،و از تو. 13سپس Tobitگفت :شما هنر خوش آمدید ،برادر؛ در حال حاضر با من عصبانی نیست ،چرا که من پرس و جو به دانستن قبیله خود و خانواده خود را .برای تو برادرم ،از یک سهام صادق و خوب :زیرا من آنیانیاس و یوناتاها ،پسران آن سمایای بزرگ را می شناسم ،همانطور که ما با هم به اورشلیم رفتیم تا عبادت کنیم ،و اولین بار و ده ها میوه را پیشکش کردیم .و آنها با خطای برادران ما تحصیل نکرده بودند :برادرم ،تو از یک سهام خوب هنر می کنی. 14اما به من بگویید ،چه دستمزدی باید به شما بدهم؟ روزی یک دراچم و چیزهای الزم را در مورد پسر خودم بهم می زنید؟ 15بله ،عالوه بر این ،اگر شما بازگشت امن ،من چیزی به دستمزد خود را اضافه کنید. 16بنابراین آنها به خوبی خوشحال بودند .سپس به توبیاس گفت« :خودت را برای سفر آماده کن و خدا برایت سفر خوبی بفرست .و وقتی پسرش همه چیز را برای سفر آماده کرده بود، پدرش گفت« :تو با این مرد برو و خدا که در آسمان ساکن است ،سفرت را به وجد می آورد و فرشته خدا تو را همراه خود نگه می دارد .پس آنها هر دو را پیش رفتند ،و سگ مرد جوان با آنها. 17اما آنا مادرش فرار کرد و به توبیت گفت :چرا پسر ما را فرستادی؟ آیا او کارکنان دست ما نیست ،در رفتن به و خارج قبل از ما؟ 18حریص برای اضافه کردن پول به پول نیست :اما اجازه دهید آن را به عنوان امتناع در رابطه با فرزند ما باشد. 19برای آن که خداوند به ما داده تا با dothزندگی می کنند ما را کافی است. 20سپس گفت Tobit :به او ،بدون مراقبت ،خواهر من ؛ او در امنیت بر می گردد و چشمان نازک او را می بینند. 21برای فرشته خوب او را شرکت نگه دارید ،و سفر خود را باید موفق ،و او باید امن بازگشت. 22سپس او ساخته شده پایان گریه. فصل 6 1و آنها در سفر خود رفت ،آنها در شب به رودخانه دجله آمد ،و آنها تسلیم وجود دارد. 2و هنگامی که مرد جوان رفت و خود را شستن ،یک ماهی جهش از رودخانه ،و او را می دیدم. 3سپس فرشته گفت :به او ،ماهی را .و مرد جوان ماهی را نگه داشت و آن را به زمین انداخت. 4به آنها فرشته گفت :باز کردن ماهی ،و قلب و کبد و گال ،و آنها را قرار داده تا با خیال راحت. 5بنابراین مرد جوان به عنوان فرشته او را فرمان .و وقتی ماهی ها را برشته کردند ،آن را خوردند :بعد هر دو به راه خود رفتند ،تا اینکه به ایکباتان نزدیک شدند. 6سپس مرد جوان به فرشته گفت :برادر ،Azariasبه چه استفاده از قلب و کبد و دختر ماهی است؟ 7و او را به او گفت ،لمس قلب و کبد ،اگر یک شیطان یا یک مشکل روح شیطانی هر ،ما باید دود آن را قبل از مرد یا زن ،و حزب باید دیگر ناراحت. 8همانطور که برای گال ،خوب است به مسح یک مرد که سفیدی در چشمان او ،و او باید خوب شود. 9و هنگامی که آنها نزدیک به خشم آمده بودند، 10فرشته به مرد جوان گفت :برادر ،به روز ما باید با راگوئل ،که پسر عموی خود را تسلیم .او همچنین یک دختر تنها ،به نام سارا .من از او صحبت می کنند ،که او ممکن است به شما برای یک زن داده می شود. 11برای به شما انجام حق از او ،دیدن شما تنها هنر از او مهربان. 12و هدر عادالنه و عاقل است :در حال حاضر به من بشنوید ،و من به پدرش صحبت می کنند؛ و هنگامی که ما از خشم بازگشت ما ازدواج جشن می گیرند :برای من می دانم که راگویل می تواند او را به دیگری با توجه به قانون موسی ازدواج نمی کند ،اما او باید از مرگ گناهکار باشد ،چرا که حق ارث dothبه جای دلجویی به تو به جای هر دیگر. 13سپس مرد جوان پاسخ فرشته ،من شنیده ام ،برادر Azariasکه این ضریغ به هفت مرد داده شده است ،که همه در اتاق ازدواج درگذشت. 14و در حال حاضر من تنها پسر پدرم ،و من می ترسم ،بعید است اگر من در او بروید ،من می میرم ،به عنوان دیگر قبل از :برای یک روح شریر او را دوست دارم ،که هیچ بدن ،اما کسانی که به او می آیند؛ پس من هم می ترسم که بمیرم و زندگی پدرم و مادرم را به خاطر من با اندر به قبر بیاورم ،زیرا آن ها پسر دیگری برای دفن کردن آن ها ندارند. 15سپس فرشته به او گفت :دوست شما به یاد داشته باشید که به یاد داشته باشید که پدر خود را به شما داد ،که شما باید ازدواج با یک همسر از خود را از خود مهربان؟ پس مرا بشنو، ای برادرم .برای او باید تو را به همسر داده می شود .و تو را از روح بد حساب ندار .برای این شب باید او را در ازدواج داده می شود. 16و هنگامی که شما را به اتاق ازدواج آمده ،شما باید خاکستر عطر را ،و بر آنها دراز برخی از قلب و کبد ماهی ،و باید دود با آن: 17و شیطان باید آن را بو ،و فرار ،و هرگز دوباره نمی آیند دیگر :اما هنگامی که شما باید به او می آیند ،برخیز هر دو شما ،و دعا به خدا که مهربان است ،که به شما ترحيم ،و نجات شما :ترس نیست ،چرا که او را به تو از ابتدا منصوب شده است .و تو او را حفظ کن و او با تو خواهد رفت .عالوه بر این من فرض کنید که او باید بچه های تو را تحمل کند .حاال وقتی که توبیاس این چیزها را شنیده بود ،او را دوست داشت ،و قلب او به طور اثری به او پیوست. فصل 7 1و هنگامی که آنها به اکباتان آمده بودند ،آنها به خانه راگل آمدند ،و سارا آنها را مالقات کرد :و پس از آنها به یکدیگر سالم کرده بود ،او آنها را به خانه آورد. 2سپس گفت :راگل به ادنا همسرش ،چگونه می خواهم این مرد جوان به Tobitپسر عموی من! 3و راگل از آنها پرسید ،از کجا هستید ،مادر؟ به آنها گفتند ،ما از پسران نفتاليم هستيم که در نيوه اسور هستند. 4سپس او به آنها گفت ،آیا شما می دانید Tobitما kinsman؟ و آنها گفتند ،ما او را می دانیم .بعدش گفت که حالش خوبه؟ 5و آنها گفتند ،او هر دو زنده است ،و در سالمت خوب است :و توبیاس گفت ،او پدر من است. 6سپس راگل جهش باال ،و او را بوسه ،وگریه، 7و او را برکت داد ،و گفت :به او ،شما هنر پسر یک مرد صادق و خوب است .اما وقتی او شنیده بود که توبیت نابینا است ،او تاسف بار بود ،و جیغ زد. 8و به همین ترتیب ادنا همسرش و سارا دخترش ریگ .عالوه بر این آنها را سرگرم شاد; و بعد از آن یک قوچ گله را هالک کردند و گوشت را روی میز ذخیره کردند .سپس توبیاس را به رافائل برادر آزارایس گفت« :از آن چیزهایی صحبت کن که تو در راه صحبت کردی و بگذار این تجارت اعزام شود. 9بنابراین او موضوع را با راگل ارتباط برقرار کرد :و راگل به توبیاس گفت ،بخورید و بنوشید ،و خوشحال شوید: 10برای آن است که مالقات است که شما باید با دختر من ازدواج :با این حال من به شما حقیقت را اعالم.
11من دخترم را در ازدواج با هفت مرد داده ام ،که در آن شب مردند و به او آمدند :با این وجود برای زمان حال خوشحال باشید .اما توبیاس گفت ،من اینجا چیزی نمی خورم ،تا زمانی که ما موافقت کنیم و به دیگری قسم بخوریم. 12راگل گفت ،سپس او را از این پس با توجه به عمل ،برای شما هنر پسر عموی خود را ،و او نازک است ،و خدای مهربان به شما موفقیت خوبی در همه چیز می دهد. 13سپس او به نام دخترش سارا ،و او را به پدرش آمد ،و او را با دست گرفت ،و او را به همسر به توبیاس ،گفت :بنگر ،او را پس از قانون موسی ،و او را به پدر خود را رهبری .و اون به اونا برکت داد 14و به نام ادنا همسرش ،و کاغذ گرفت ،و نوشتن یک ابزار از کوپن ،و آن را مهر و موم شده است. 15سپس آنها شروع به خوردن. 16پس از راگل به نام همسرش ادنا ،و گفت :به او ،خواهر ،آماده اتاق دیگری ،و او را در .thither 17که وقتی او را به عنوان او مناقصه انجام داده بود ،او را به ارمغان آورد :thitherو او اشک دخترش را دریافت کرد ،و گفت :به او، 18از راحتی خوب باشد ،دختر من؛ خداوند آسمان و زمین به تو برای این اندوه تو شادی می دهد :از آسایش خوب ،دخترم. فصل 8 1و هنگامی که آنها به حال ، suppedآنها را به توبیاس در او آورده است. 2و به عنوان او رفت ،او به یاد داشته باشید کلمات رافائل ،و خاکستر عطر را گرفت ،و قلب و کبد ماهی در آن قرار داده ،و دود با آن ساخته شده است. 3که بوی زمانی که روح بد بوی بود ،او را به تمام نقاط مصر فرار کرد ،و فرشته او را محدود کرد. 4و پس از آن هر دو با هم بسته شدند Tobias ،از تخت بلند شد ،و گفت :خواهر ،برخیز ،و اجازه دهید ما دعا می کنند که خدا به ما تردد داشته باشد. 5سپس شروع به Tobiasمی گویند ،هنر پر برکت شما ،ای خدای پدران ما ،و برکت نام مقدس و با شکوه خود را برای همیشه است؛ آسمان ها به تو و تمام موجودات تو برکت می دهند. 6شما ساخته شده آدم ,و او را داد شب همسرش برای کمک و اقامت :از آنها آمد بشر :شما با این حال ,خوب نیست که انسان باید به تنهایی; اجازه دهید ما را به او کمک مانند به خود. 7و در حال حاضر ،ای پروردگار ،من این خواهر من برای شهوت نیست ،اما به شدت :بنابراین با رحمت به این امر که ما ممکن است با هم پیر. 8و او با او گفت ،آمین. 9بنابراین آنها هر دو خواب آن شب .و راگل به وجود آمد و رفت و قبری ساخت، ده تا گفتن ،ميترسم که اون هم مرده باشه 11اما وقتی راگل به خانه اش آمد، 12او به همسرش ادنا گفت .یکی از امیس ها را بفرستید و بگذارید ببیند که آیا زنده است یا نه :اگر زنده باشد ،ممکن است او را دفن کنیم و هیچ مردی آن را نمی داند. 13تا يه هيکل در رو باز کرد و رفت داخل و هر دوي اونا رو خواب پيدا کرد 14و آمد و به آنها گفت که او زنده است. 15سپس راگل ستایش خدا ,و گفت :ای خدا ,شما هنر شایسته با تمام ستایش خالص و مقدس ستایش; بنابراین اجازه دهید مقدسین شما ستایش شما با تمام موجودات خود را .و اجازه دهید تمام فرشتگان نازک و نازک انتخاب ستایش تو برای همیشه. 16شما هنر به ستایش می شود ،برای شما به من شاد ساخته شده است .و این به من نمی رسد که من مشکوک بودم .اما شما با توجه به رحمت بزرگ خود را با ما برخورد. 17شما هنر به ستایش می شود چرا که شما تا به حال رحمت دو که تنها فرزندان فراموش شده از پدران خود بودند :به آنها رحمت ،ای پروردگار ،و پایان زندگی خود را در سالمت با شادی و رحمت. 18سپس راگل بد خدمت کاران خود را برای پر کردن قبر. 19و او جشن عروسی چهارده روز نگه داشته است. 20برای قبل از روز از ازدواج به پایان رسید ،راگل به او با یک ایمان گفته بود ،که او باید ترک تا چهارده روز از ازدواج به پایان رسید؛ 21و سپس او باید نیمی از کاالهای خود را ،و در امنیت به پدرش بروید؛ و بايد بقيه اش رو وقتي من و همسرم مرديم داشته باشيم فصل نهم 1سپس توبیاس به نام رافائل ،و گفت :به او، 2برادر ،Azariasبا شما یک ،servantو دو شتر ،و رفتن به خشم رسانه ها به گابال ،و برای من پول ،و او را به عروسی. 3برای راگل هاث قسم داد که من نباید ترک کنم. 4اما پدر من شمارش روز; و اگر من دراز کنم ،او بسیار متاسف خواهد شد. 5پس رافائل بیرون رفت و تسلیم گابال شد و دست خط را به او داد :چه کسی کیسه هایی را که بسته شده بود آورد و به او داد. 6و در اوایل صبح آنها رفت و هر دو با هم ،و به عروسی آمد :و Tobiasهمسرش برکت. فصل 10 1در حال حاضر Tobitپدرش شمارش هر روز :و هنگامی که روز سفر منقضی شد ،و آنها آمد ، 2سپس Tobitگفت :آیا آنها بازداشت شده اند؟ یا گابال مرده است و هیچ مردی نیست که پول را به او بدهد؟ 3بنابراین او بسیار متاسفم. 4سپس همسرش به او گفت :پسر من مرده است ،دیدن او باقی بماند طوالنی؛ و شروع کرد به ناديد کردنش و گفت 5در حال حاضر من برای هیچ چیز مراقبت ،پسر من ،از آنجایی که من شما را رها ،نور چشمان من. 6به آنها Tobitگفت :صلح خود را نگه دارید ،هیچ مراقبت ،برای او امن است. 7اما او گفت :صلح خود را نگه دارید ،و فریب من نه؛ پسرم ُمرده و او هر روز به راهی که می رفتند بیرون می رفت و در طول روز گوشت نمی خوردند و تمام شب ها را متوقف نمی کرد تا پسرش توبیاس را به یاد آورد ،تا اینکه چهارده روز عروسی منقضی شد ،که راگل قسم یاد کرده بود که باید در آنجا بجنگد .بعد توبیاس به راگویل گفت ،بگذار بروم ،برای پدرم و مادرم دیگر به دیدن من نگاه نمی کنند. 8اما پدرش در قانون به او گفت :تاری با من ،و من به پدر خود را ارسال کنید ،و آنها باید به او اعالم چگونه همه چیز را با تو. 9اما توبیاس گفت :نه ؛ اما اجازه بده برم پیش پدرم 10سپس راگل به وجود آمد ،و به او سارا همسرش ،و نیمی از کاال ،خدمتگاران و گاو و پول خود را داد: 11و او آنها را برکت داد ،و آنها را دور ،گفت :خدای آسمان به شما یک سفر پر رفاه ،فرزندان من.
12و او به دخترش ،پدر خود را افتخار و مادر خود را در قانون ،که در حال حاضر پدر و مادر خود را ،که من ممکن است گزارش خوبی از شما بشنون گفت .و اون اونو بوسه زد ادنا همچنین به توبیاس گفت :خداوند آسمان تو را باز می آورد ،برادر عزیزم ،و اعطا می کند که من ممکن است فرزندان خود را از دخترم سارا قبل از مرگ من را ببینید ،که من ممکن است در برابر خداوند خوشحال :بنگر ،من متعهد دختر من به تو از اعتماد خاص .که در آن شر او را نمی کنند. فصل 11 1پس از این چیزها توبیاس راه خود را رفت ،ستایش خدا که او به او یک سفر پر رفاه داده بود ،و برکت راگل و ادنا همسرش ،و در راه خود رفت تا زمانی که آنها نزدیک به .Nineve 2سپس رافائل به توبیاس گفت ،تو می دانید ،برادر ،چگونه شما پدر خود را ترک: 3اجازه دهید ما قبل از همسر خود را باهر ،و آماده سازی خانه. 4و در دست نازک گال ماهی را .پس آنها راه خود را رفتند ،و سگ به دنبال آنها رفت. 5در حال حاضر آنا نشسته به دنبال در مورد راه برای پسرش. 6و هنگامی که او را به آمدن ،او به پدرش ،بنگر ،پسر خود را آمده ،و مردی که با او رفت گفت. 7سپس گفت :رافائل ،من می دانم ، Tobias ،که پدر خود را چشمان خود را باز خواهد کرد. 8بنابراین مسح چشمان خود را با گال ،و در حال آن ،او باید مالش ،و سفیدی سقوط دور ،و او باید تو را ببینید. 9سپس آنا فرار کرد ،و بر گردن پسرش افتاد ،و گفت :به او ،دیدن من تو را دیده اند ،پسر من ،از این پس من راضی به مرگ است .و هر دو رو هم کرد Tobit 10نیز به سمت درب رفت ،و تصادفا :اما پسرش به او فرار کرد، 11و در زمان نگه پدرش :و او از گال در چشم پدران خود را خفه ,گفت :از امید خوب ,پدر من. 12و هنگامی که چشمان او شروع به هوشمند ،او آنها را مالش؛ 13و سفیدی قرص دور از گوشه چشمان او :و هنگامی که او پسرش را دیدم ،او بر گردن او افتاد. 14و او گریه کرد ،و گفت :هنر شما ،ای خدا ،و برکت نام خود را برای همیشه است .و برکت همه فرشتگان مقدس نازک: 15برای شما عجله ، scourgedو عجله گرفته تردد در من :برای ،بنگر ،من پسرم توبیاس را ببینید .و پسرش با خوشحالی رفت و به پدرش چیزهای بزرگی را که در رسانه ها برایش اتفاق افتاده بود گفت. 16سپس Tobitبیرون رفت تا دخترش را در قانون در دروازه Nineveمالقات کند ،شادمانی و ستایش خدا :و آنها که او را دیدم شگفت زده ،چرا که او بینایی خود را دریافت کرده بود. 17اما توبیاس قبل از آنها تشکر کرد ،زیرا خدا به او رحم کرد .و هنگامی که او نزدیک به سارا دخترش در قانون آمد ،او را برکت داد ،گفت :شما هنر خوش آمدید ،دختر :خدا برکت، که تو را برای ما به ارمغان آورد ،و پدر و مادر خود را برکت .و در میان تمام برادرهای او که در ناین و بودند شادی وجود داشت. 18و آچیاچاروس و پسر برادرش نباس آمدند: 19و عروسی توبیاس هفت روز با شادی بزرگ نگه داشته شد. فصل 12 1سپس Tobitبه نام پسرش ،Tobiasو گفت :به او ،پسر من ،ببینید که مرد دستمزد خود را ،که با تو رفت ،و شما باید او را بیشتر. 2و Tobiasگفت :به او ،ای پدر ،آن را به من هیچ آسیبی به او نیمی از آن چیزهایی که من آورده اند : 3برای او به ارمغان آورد من دوباره به تو در ایمنی ،و ساخته شده تمام همسرم ،و به من پول به ارمغان آورد ،و به همین ترتیب تو را بهبود می بخشند. 4سپس پیرمرد گفت :آن را به دلیل او. 5بنابراین او به نام فرشته ،و او گفت :به او ،نیمی از همه که شما آورده اند و دور در ایمنی. 6سپس او آنها را در زمان هر دو از هم جدا ،و گفت :به آنها ،خدا را برکت دهد ،ستایش او ،و بزرگنمایی او ،و ستایش او را برای چیزهایی که او را به شما در چشم از همه که زندگی می کنند انجام می شود .خوب است به ستایش خدا ،و ستایش نام او ،و شرارت به جلو و آثار خدا را .بنابراین شل به ستایش او نیست. 7خوب است برای حفظ نزدیک راز پادشاه است ،اما آن را به فاش کردن آثار خدا افتخار است .این کار را که خوب است انجام دهید و هیچ بدی به شما دست نزنید. 8نماز خوب است با روزه و almsو راستی .کمی با درست بودن بهتر از خیلی با بی پرده است .بهتر است به دادن almsاز به زمین گذاشتن طال: 9برای alms dothتحویل از مرگ ،و باید پاکسازی دور تمام سین .کسانی که ورزش آلبوم و درست بودن باید با زندگی پر شده است: 10اما آنها که سین دشمنان به زندگی خود هستند. 11مطمئنا من هیچ چیز نزدیک از شما نگه دارید .برای من گفتم ،خوب بود که راز یک پادشاه را ببندم ،اما آشکار کردن آثار خدا باعث افتخار بود. 12در حال حاضر ،هنگامی که شما دعا ،و سارا دختر خود را در قانون ،من به یاد دعاهای خود را قبل از یکی از مقدس به ارمغان آورد :و هنگامی که شما انجام دفن مرده ،من با شما به همین ترتیب بود. 13و هنگامی که شما نمی تاخیر به ظهور ،و ترک شام خود را ،برای رفتن و پوشش مرده ،کار خوب خود را از من پنهان نشده بود :اما من با تو بود. 14و در حال حاضر خدا به من فرستاده به شما و سارا دختر خود را در قانون را خوب کند. 15من رافائل ،یکی از هفت فرشتگان مقدس ،که ارائه دعاهای مقدس ،و که در و خارج قبل از شکوه و شکوه مقدس است. 16سپس آنها هر دو مشکل بودند ،و بر چهره خود افتاد :برای آنها می ترسید. 17اما او به آنها گفت ،ترس نیست ،برای آن باید به خوبی با شما .بنابراین خدا را ستایش کنید. 18برای هر گونه نفع من نیست ،اما با خواست خدای ما من آمد؛ بنابراین او را برای همیشه ستایش. 19تمام این روزها من به نظر می رسد به شما; اما من نه غذا می خورم و نه مشروب می خورم ،اما شما یک دید دیدی. 20در حال حاضر خدا را شکر :برای من به او که به من فرستاده; اما همه کارهایی که در یک کتاب انجام می شود را بنویسید. 21و هنگامی که آنها به وجود آمد ،آنها او را دیدم نه بیشتر. 22سپس آنها اعتراف به آثار بزرگ و فوق العاده خدا ،و چگونه فرشته خداوند به آنها ظاهر شده بود. فصل 13 1سپس Tobitنوشت :دعای شادی ،و گفت :برکت خدا که زندگی برای همیشه ،و برکت پادشاهی خود را. 2برای او ، doth scourgeو رحمت : hathاو منجر به جهنم ،و آوردن دوباره :نه وجود دارد هر که می تواند دست خود را اجتناب کنند. 3اعتراف او را در برابر غیر خودی ها ،شما فرزندان اسرائیل :چرا که او ما را در میان آنها پراکنده.
4وجود دارد اعالم عظمت خود را ،و او را قبل از همه زندگی می کنند ،برای او پروردگار ما است ،و او خدای پدر ما برای همیشه است. 5و او ما را برای بی ارزشی های ما را از بین می برد ،و دوباره رحم خواهد کرد ،و ما را از همه ملت ها ،که در میان آنها او ما را پراکنده جمع آوری خواهد کرد. 6اگر شما به او با تمام قلب خود را تبدیل ,و با تمام ذهن خود را ,و معامله درست قبل از او ,سپس او را به شما تبدیل ,و چهره خود را از شما پنهان نمی .پس ببینید که او با شما چه خواهد کرد و او را با تمام دهان خود اعتراف کنید و خداوند قادر را ستایش کنید و پادشاه همیشه را ستایش کنید .در سرزمین اسارت من او را ستایش می کنم و به ملتی مکار اعالم می کنم .ای گناهان ،پیش او بری و عدالت را اجرا کنی :چه کسی می تواند بگوید که آیا تو را می پذیرد یا نه و به تو رحم می کند؟ 7من خدای من ستایش ،و روح من باید پادشاه آسمان ستایش ،و باید در عظمت خود را خوشحال. 8اجازه دهید همه مردان صحبت می کنند ،و اجازه دهید همه او را برای راستگویی خود را ستایش. 9ای اورشلیم ،شهر مقدس ،او را به شما برای آثار کودکان خود را از بین می برند ،و رحمت دوباره بر پسران درست کاران داشته باشد. 10ستایش به خداوند ،برای او خوب است :و ستایش پادشاه همیشه ،که تابرناکل خود را ممکن است در تو دوباره با شادی ساخته شده ،و اجازه دهید او را شاد وجود دارد در تو کسانی که اسیر هستند ،و عشق در تو برای همیشه کسانی که بدبخت هستند. 11بسیاری از ملت ها باید از دور به نام خداوند خدا با هدیه در دست خود آمده ,حتی هدیه به پادشاه آسمان; همه نسل ها باید شما را با شادی بزرگ ستایش. 12نفرین همه آنها که نفرت تو ،و پر برکت باید همه که تو را برای همیشه دوست دارم. 13شادمانی و خوشحالی برای فرزندان از فقط :برای آنها باید با هم جمع شده ،و باید خداوند از فقط برکت. 14ای برکت آنها که شما را دوست دارم ،زیرا آنها باید در آرامش خود را خوشحال :برکت آنها که برای همه بالهای خود را تاسف بوده است .زیرا آن ها برای تو شادمان خواهند شد، وقتی که آن ها همه شکوه و شکوه تو را دیده اند ،و برای همیشه خوشحال خواهند بود. 15اجازه دهید روح من خدا پادشاه بزرگ برکت دهد. 16برای اورشلیم باید با یاقوت کبود و امرالد ساخته شده است ,و سنگ گرانبها :دیوارهای خود را و برج ها و جنگ با طال خالص. 17و خیابان های اورشلیم باید با بریل و کاربونکل و سنگ های اوفر هم فرش شده است. 18و تمام خیابان های او باید بگوید ،آللویا؛ و او را ستایش می کنند و می گویند« :خدا را برکت بده ،که آن را برای همیشه ستایش کرد. فصل 14 1بنابراین Tobitساخته شده پایان ستایش خدا. 2و او هشت و پنجاه ساله بود که بینایی خود را از دست داد ،که پس از هشت سال به او ترمیم شد :و او به آلبوم ،و او در ترس از خداوند افزایش یافته است ،و او را ستایش کرد. 3و هنگامی که او بسیار پیر بود او به نام پسرش ،و پسران پسرش ،و به او گفت ،پسر من ،فرزندان خود را .برای ،بنگر ،من پیر هستم ،و آماده به ترک از این زندگی است. 4به رسانه ها پسر من ،برای من مطمئنا آن چیزهایی که جوناس پیامبر از Nineveاعتقاد دارند ،که آن را باید از بین برده شود؛ و این که برای یک زمان صلح باید در رسانه ها باشد. و از آن سرزمین خوب در زمین پراکنده شده و اورشلیم ویران می شود و خانه خدا در آن می سوزد و برای مدتی ویران می شود. 5و که دوباره خدا رحمت بر آنها داشته باشد ،و آنها را دوباره به زمین ،جایی که آنها باید یک معبد ساخت ،اما نه مانند اول ،تا زمان آن سن برآورده شود .و پس از آن آنها باید از همه نقاط اسارت خود را بازگشت ،و ساخت تا اورشلیم با شکوه ،و خانه خدا باید در آن برای همیشه با یک ساختمان با شکوه ساخته شده است ،به عنوان پیامبران آن صحبت کرده اند. 6و همه ملت ها به نوبه خود ،و ترس خداوند خدا واقعا ،و باید بت خود را دفن. 7بنابراین همه ملت ها ستایش خداوند ،و مردم خود را باید خدا اعتراف ،و خداوند باید مردم خود را ستایش .و همه کسانی که خداوند را در حقیقت و عدالت دوست دارند ،شادمانی می کنند و به سینه های ما رحم می کنند. 8و در حال حاضر ،پسر من ،ترک از ،Nineveچرا که آن چیزهایی که پیامبر جوناس spakeقطعا باید به تصویب می رسد. 9اما نگه داشتن شما قانون و دستورات ،و خودتان را مهربان و فقط ،که ممکن است به خوبی با شما بروید. 10و دفن من مناسب و معقول ،و مادر خود را با من؛ اما دیگر در ناین وی تار نیست .به یاد داشته باشید ،پسر من ،چگونه امان با آچیاچاروس که او را مطرح کرد ،چگونه از نور او را به تاریکی آورد ،و چگونه او را دوباره پاداش داد :با این حال آچیاچاروس نجات یافت ،اما دیگری پاداش خود را داشت :چرا که او به تاریکی رفت .منسس از مرگی که برایش تعیین کرده بودند فرار کرد و از آن ها فرار کرد :اما امان به تنگنا افتاد و هدر رفت. 11بنابراین در حال حاضر ،پسر من ،در نظر بگیرید چه آلبوم ،doethو چگونه درست کاری ارائه .وقتی این چیزها را گفته بود ،روح را در تخت خواب ،صد و هشت و پنجاه ساله بودن ،از دست داد .و اونو با افتخار دفن کرد 12و هنگامی که آنا مادرش مرده بود ،او را با پدرش به خاک سپرده شد .اما توبیاس با همسر و فرزندانش به ایکباتان رفت و پدرش را در قانون به راگل داد، 13جایی که او با افتخار پیر شد ،و او پدر و مادر خود را در قانون به خاک سپرده افتخار ،و او ماده خود را به ارث برده ،و پدرش Tobitاست. 14و او در Ecbataneدر رسانه ها درگذشت ،که صد و هفت و بیست ساله بود. 15اما قبل از مرگ او از نابودی ،Nineveکه توسط Nabuchodonosorو آشور گرفته شده بود شنیده می شود :و قبل از مرگ او بیش از Nineveخوشحال.