ﻣ ﺎ ﻨﺎ
ﯽ-ا ﻤﺎ ﯽ ا ا ﯿﺎن اد ﻮ ﻮن
ﺳﺎل ﮫﺎرم -
37
ﻤﺎره 9ﺮ -1390ژو ﻦ 2011
ﻋﻜﺲ :ﻣﻬﺪي واﻋﻈﻲ ﻳﺎدداﺷﺖ ﺳﺮدﺑﻴﺮ
2
ﻣﺴﻮوﻟﻴﺖ ﺗﻤﺎم ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻣﻨﺘﺸﺮه در ﻧﺸﺮﻳﻪ ﺑﻪ ﻋﻬﺪه
ﻣﺎ ﭼﻪ ﺑﺮداﺷﺖ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﻢ؟
3
ﻧﻮﻳﺴﻨﺪه و ﺗﻬﻴـﻪ ﻛﻨﻨـﺪه ﻣﻄﻠـﺐ ﺑـﻮده و ﻧـﺸﺮﻳﻪ
اﺳﻜﻨﺪر ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ؟!
4
اﻫﻤﻴﺖ ﻗﺪ و وزن از ﻟﺤﻈﻪ يِ ﺗﻮﻟﺪ ﺗﺎ ﻛﻨﻮن 5 ﻋﺎدﺗﻲ ﺑﻪ ﻧﺎم ﺗﺠﺎوز
6
اﻳﺮاﻧﻴﺎن ﻣﺴﻮوﻟﻴﺘﻲ در ﻗﺒﺎل آن ﻧﺪارد.
ﺳﺮدﺑﻴﺮ: ﭘﮕﺎه ﺳﺎﻻري ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎن اﻳﻦ ﺷﻤﺎره:
ﻋﻜﺲ اول :روز ﻣﻠﻲ ﻛﺎﻧﺎدا -ادﻣﻮﻧﺘﻮن
ﭘﮕﺎه ﺳﺎﻻري ،ﺳﭙﻴﺪه ﺣﺪﻳﺪي ﻓﺮ ،ﺳﺎﻳﻨﺎ ﻻﺟﻮردي ،ﻓﺮﻧﺎز ﻓﺮﻫﻴﺪي ،ﺣﺴﺎم ﻳﺰدانﭘﻨﺎﻫﻲ ،اﻧﺠﻤﻦ داﻧﺸﺠﻮﻳﺎن ﺑﺮاي داﻧﺶ آﻣﻮزان
ﻋﻜﺲ آﺧﺮ :ﺗﺎﺑﺴﺘﺎن در ادﻣﻮﻧﺘﻮن
ﻋﻜﺲﻫﺎ: ﻋﻠﻲ ﻓﺎﺧﺮي ،ﻣﻬﺪي واﻋﻈﻲ
ﮔﺰارﺷﻲ از ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺑﺎرﺑﻜﻴﻮ ﮔﺮوه داﻧﺸﺠﻮﻳﺎن ﺑﺮاي داﻧﺶ آﻣﻮزان
10
ﺻﻔﺤﻪﺑﻨﺪي :ﻣﺤﺴﻦ ﻧﻴﻚﺳﻴﺮ ﻣﻬﻠﺖ ارﺳﺎل ﻣﻘﺎﻻت ﺗﺎرﻳﺦ ﭘﺎﻧﺰدﻫﻢ ﻫﺮ ﻣﺎه ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ.
ﻫﻴﺄت اﺟﺮاﻳﻲ :ﻧﻴﻤﺎ ﻳﻮﺳﻔﻲ ﻣﻘﺪم ،ﻋﻠﻲ ﻓـﺎﺧﺮي ،ﺳـﺎﻳﻨﺎ
ﭘﻴﺸﻨﻬﺎدات و ﻣﻘﺎﻻت ارﺳﺎلﺷﺪه ﭘﺲ از اﻳـﻦ ﺗﺎرﻳـﺦ
ﻻﺟﻮردي ،ﺧﺴﺮو ﻧﺎدري ،ﻣﺤﺴﻦ ﻧﻴﻚﺳﻴﺮ
در ﺷﻤﺎرهي ﺑﻌﺪي ﻣﻨﻌﻜﺲ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ.
اﯾران رو برای ھميشه ترک کردم نوشتم " :با ھـمـون ﯾـک
ﻳﺎدداﺷﺖ ﺳﺮدﺑﻴﺮ
قدم آخر توی فرودگاه ،با ھمون ﯾک قدم بزرگ شدم ...اون
ﺑﺰرگ ﺷﺪن ﻳﺎ ﻋﺒﻮر ﻛﺮدن؟
قدر بزرگ شدم که ھمه جا تنگم شـد ...اون قـدر بـزرگ
ﭘﮕﺎه ﺳﺎﻻري
شدم که دﯾگه توی ھيچ اتاقی جا نميشم"...
بزرگ شدن و عبور کردن اون قدر ھا مـعـنـای مـتـفـاوتـی
انگار که کندن و دل برﯾدن آدم رو بزرگ می کنه .انگـار کـه
ندارن .انگار دﯾروز بود .ھمين ده سال پيش! معلـم کـالس
وقتی گذشتن و عبور کردن رو ﯾاد می گيری ھمون وقتـيـه
زبان پرسيد :کی فھميدی که داری بزرگ می شی؟
که می تونی بگی بزرگ شدی .انگار تمام دلبستگی ھـا،
من که از ھمون ده سال پيش فکر می کردم خيلی بزرگم
تمام وابستگی ھای احساسی و فيزﯾکی مثل ﯾه عالـمـه
مثل ھمه شاگردھای دﯾگه ای که حتما اون ھا ھـم فـکـر
رشته ھای نامرئی ولی محکم ،به زندگی متصلت کـردن.
می کردن خيلی بزرگن ،ﯾه جوابی دادم ...ﯾه جـوابـی کـه
انگار که باﯾد بخوای که عبور کنی تا اﯾن رشته ھا رو دونـه
فکر می کردم خيلی درسته .ﯾه جوابی که فکر می کـردم
دونه بچينی .دردش رو بکشی و قيچيـشـون کـنـی و رد
از نھاﯾت داناﯾی و تجربه رﯾشه گرفته! از بين تـمـام جـواب
بشی...
ھا اما ﯾکی از جواب ھا عجيب توی ذھنم نشست .البـتـه
امروز ھم مثل ده سال پيش فکر مـی کـنـم حـرف ھـام
که اون موقع زﯾاد درکش نکردم ولی نا خودآگاه تا سال ھـا
خيلی درستن .امروز فقط با ده سال پيش ﯾـه فـرق داره.
بعد از اون روز ھر لحظه منتظر لمس کردنش بودم:
امروز خوب ميدونم که ده سال دﯾگه به عقـب نـگـاه مـی
"روزی می فھمی بزرگ شدی که بيش از اونکه مـنـتـظـر
کنم و به خودم می خندم .امروز خوب ميدونم که از کـنـار
فردا باشی ،به پشت سرت نگاه می کنی و خاطره ھـات
تجربه ھا و درد ھا که عبور می کنم ،ﯾه تيکه از خـودم رو
رو دنبال می کنی"...
انگار جا ميذارم .برای ھمين سبک تر ميشم .برای ھميـن
اون روز فکر می کردم که اﯾن مفھـوم رو تـا سـال ھـای شاﯾد خيلی زﯾادی درک نکنم .فکر مـی کـردم کـه زمـان
آروم تر ميشم .ولی اون گوشه از وجودم که جا گـذاشـتـم دﯾگه برای ابد از من کنده شده .
زﯾادی الزمه تا بفھمم که معنای اون جمله چی بود .البتـه
تا ابد در گوشه ای از خاطراتم می شينه .شاﯾد به خاطـر
که "نشخوار کردن خاطرات" مفھوم تازه ای در ذھنم نبـود.
ھمين تيکه ھای جا مونده خودمون بـاشـه کـه ھـر چـی
از کودکی باھاش آشنا بودم .ولی اﯾنکه بـيـش از اونـچـه
بزرگتر می شيم بيشتر نگاه می کنيم بـه عـقـب .شـاﯾـد
منتظر آﯾنده باشم در گذشته زندگی کنم ،اونقدر ھا قـابـل
برای فرار از فردا نيست .شاﯾد بـرای دوبـاره پـيـدا کـردن
لــمــس نــبــود .دور بــه نــظــر مــيــرســيــد .نشــونــه ای از
خوﯾشتن خودمونه.
سالخوردگی...
به ھمين خاطر فکر می کنم که بزرگ شدن و عبور کـردن
حاال ده سال بعد اﯾنجـا روی کـمـر زنـدگـی اﯾسـتـادم .و
معنای خيلی نزدﯾکی به ھم دارن .نمی دونم آﯾا شـدنـی
احساس می کنم کم کم معنای اون جمله داره خودش رو
ھست که خودم رو به جای گذشته در آﯾنده جستجو کنـم
بھم نشون ميده .نه اﯾنکه اشتياقی به فردا نداشته باشم
ﯾا نه ...نمی دونم که اﯾن عبور کردن آﯾا ھـم مـعـنـی تـن
ولی عجيب حجم خاطراتی کـه بـرای شـخـم زدن دارم
دادن به زندگی و پذﯾرفتن دردھاست ﯾـا نـه .بـخـشـی از
ﯾکباره چندﯾن و چند برابر شده .دوستی ھام بيست ساله
وجودم دلش می خواد که نباشه و بخشی از وجودم بھـم
شدن .بعضی ده ساله و بعضی به قدمت تمام روزھـاﯾـی
ﯾاد آوری می کنه که زﯾاد دنبال معنيش نباشم .زندگی رو
که در اﯾن شھر ﯾخی ،غربت و دوری کشيدم.
باﯾد زندگی کرد .به ھمين سادگی .گذشته و آﯾنده فـقـط
حاال با خودم فکر می کنـم کـه عـرض اﯾـن چـنـد سـال کوتاھی که از ترک کردن خونه و از زندگيـم در اﯾـن سـر دﯾگه دنيا گذشته ،انگار که بيش از تمام بقيه عمرم بوده. انگار که توی ھمين چند سـال بـزرگ شـدم ...روزی کـه
2
چاشنی امروز ھستن .انگار که عـمـال نـقـش دﯾـگـه ای ندارن ...از آفتاب داغ و از روزھای پر از رگبار نـاغـافـل لـذت ببرﯾد .از ھر دوش تا اونجا که می تونيد .روز بـارونـی بـاﯾـد خيـس شـد و روز آفـتـابـی بـاﯾـد بـاد بـزن بـه دسـت گرفت .تابستونتون مبارک و لحظه ھاتون شاد.
ﺷﻤﺎرة ﺳﻲ و ﻫﻔﺘﻢ -ﺗﻴﺮ 1390
خود ميگيرند را به نماﯾش گذاشته ،باورھاﯾی که خود جای
ﻣﺎ ﭼﻪ ﺑﺮداﺷﺖ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﻢ؟
سؤال دارند و آرام آرام تبدﯾـل بـه خـرافـات مـی شـونـد. تفکرات خرافی باعث آرامش فکری فردی کـه در مـرحـلـه
ﺳﭙﻴﺪه ﺣﺪﻳﺪي ﻓﺮ
تصميم گيرﯾست می شود .مارکز در اﯾن داستان از صناﯾـع
زندگی ھر فرد پراست از برداشتھای شخصی آن فـرد از
داستان نوﯾسی از قبيل :فضا ،شخصيت پردازی ،انـتـخـاب
مسائل و اتفاقات .اصال ً به نظر من زندگی ما تشکيل شده
کلمات و ترکيب وقاﯾع استفاده کرده تا داستان پر از لـحـن
از برداشتھای ما )چه درست ﯾا نـادرسـت( از رفـتـارھـای
طعنه آميز و کناﯾه باشد.
دﯾگران ،به اﯾن معنا که رفتار و سخن دﯾگران را آنـطـور کـه
داستان در مورد زنی است ،به نام فِرو ،که از طرﯾق خـواب
می خواھيم ،و البته در بيشتر مواقع به طـور نـاخـودآگـاه،
دﯾدن و تعبير آنھا امرار معاش می کند ،و البته مشترﯾان او
برداشت می کنيم .ذھن ما پر است از حوادث و اتفاقـاتـی
کسانی نيستن جز آنھاﯾی که خرافی به شمار می آﯾند و
که فقط برای شخص ما پيش آمده و ھرچه را که از اﯾن به
زندگی روزمره خود را از طرﯾق تعبير خواب پيش می برند.
بعد در زندگی روزمره ما اتفاق می افتد را بر اساس ھمان گذشته ھا ﯾا به قول اﯾنجائيھا "بَک گرانـد" در ذھـن خـود توجيح می کنيم .زندگی ما آن چـيـزﯾسـت کـه مـا فـکـر می کنيم ھست .ھرگونه اتفاقی ھم که در اﯾـن مسـيـر بيافتد بر اساس تفـکـرات خـود آنـرا تـوجـيـه و بـررسـی می کنيم.
از لحاظ زمانی ،داستان دارای دو دوره مـجـزاسـت :دوره جنگ و دوره بعد از جنگ .در طول زمان جنگ ،فِرو نزد ﯾـک خانواده ونيزی بسيار خرافی زندگی می کرد ،که البتـه در آن زمان خرافات بخشـی از زنـدگـی ھـمـه را تشـکـيـل می داد .دو لوکيشنی که در اﯾن داسـتـان مـحـل اتـفـاق حوادث ھستند فرانسه و کوباست که ھر دو کشورھـاﯾـی
گاھی بعضی افراد در زندگيشان به دنبال توجيه منـطـقـی اتفاقات می گردند و گاھی ھم بعضيھا به خصوص مردمان جھان سوم می خواھند که اتفاقات را نه با دالﯾل منطقـی بلکه با دالﯾلی که رﯾشه ماوراءطبيعـه دارد و گـاھـی بـه
با مردمان خرافی ھستند. دو شخصيت اصلی اﯾن داستان ،ﯾعـنـی راوی و فِـرو ،دو نقش متضاد ھم ھستند .فِرو نقـش ﯾـک حـامـل عـقـاﯾـد
خرافات می انجامد توجيه کنند .اما باز ھـم ھـمـه اﯾـنـھـا
خرافی را بازی می کند و راوی نقش درﯾـافـت کـنـنـده آن
دالﯾل روانشناسانه دارد ،چرا که ما می خواھيم که دالﯾـل
عقاﯾد را دارد .به عنوان مثال ،راوی در پی سفارش فِرو در
خرافی وجود داشته باشند تا بتوانيم به راحـتـی و بـدون
قسمتی از داستان شـھـر مـحـل زنـدگـی خـود را تـرک
ھيچ دردسری ،مسائل را توجيه کـنـيـم .ولـی اگـر روزی
می کند و دﯾگر به آنجا بر نمی گردد ،و وقتی چـنـد سـال
تصميم بگيرﯾم که تمام دالﯾلی که تا امروز بـرای اتـفـاقـات
بعد راوی فِرو را دوباره می بيند مـی گـوﯾـد" :حـتـی اگـر
بالفاصله و بيدرنگ از جيبمان در می آوردﯾم و بـه عـنـوان
رؤﯾاھاﯾت نادرست باشد ،به ھيچ وجـه بـه آن شـھـر بـر
دليل رو می کردﯾم را دور برﯾزﯾم و سعی کنيم بـه دنـبـال توجيه منطقی بگردﯾم زندگيمـان رنـگ دﯾـگـری بـه خـود می گيرد .البته بنده در اﯾنجا خـط مشـی بـرای زنـدگـی کسی معلوم نمی کنم فقط منظور ،بيان اﯾن نکتـه اسـت که زندگی ما تحت تأثير تفکرات و باورھای ماست. اﯾن قضيه مدتھا در ذھن من بود و ھميشه فکر من را بـه خود مشغول می کرد ،ولی تصميم به نوشتن اﯾن مطـلـب را بعد از خواندن داستان کوتاھی از گابرﯾل گارسيا مـارکـز به نام "روﯾاھاﯾم را می فروشم" گرفتم. اﯾن داستان حس تماميت و امنيتی که افـراد از بـاورھـای John Anster Fitzgerald, circa 1858
3
ﺷﻤﺎرة ﺳﻲ و ﻫﻔﺘﻢ -ﺗﻴﺮ 1390
نمی گردم .... ،اﯾنو گفته باشم ".اﯾن گفته راوی اﯾن پيـام را القا می کند که او شاﯾد به رؤﯾاھای فِرو اعتـقـاد کـامـل
اﺳﻜﻨﺪر ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ؟!
نداشته باشد ولی ھنوز به خرافات اعتقاد دارد و ھـمـيـن
ﺳﺎﻳﻨﺎ ﻻﺟﻮردي
مسئله مانع از بازگشت او به شھرش می شود. مارکز در اﯾن داستان به ھيچ وجه طرز تفکری را به سخـره نمی گيرد .او تنھا راوی آنھاست .اﯾنکه مردم چگونـه فـکـر می کنند و چطور بعضی از افراد زندگيشان بر پاﯾه خرافـات است .او در اﯾن داستان می گوﯾد که خـرافـات ھـرچـقـدر درست ﯾا نادرست بخشی از زندگی و تأثيرگذار در تصميـم گيری افراد است.
اسکندر مکانی با نام گردﯾوم )واقع در جنوب آنکارا( را فتـح کرد.افسانه ای رواﯾت از وجود گره ای کور در اﯾـن مـکـان دارد؛ مردی از مردان دﯾن و قدرت طناب زمختی را گره ی کور بسته بود .اﯾن گره شاﯾد برای چند صد سال باز نشده باقی ماند .مردم ھميشه معتقد بودند که اولين فردی کـه قادر به باز کردن اﯾن گره باشد لياقت پادشـاھـی آسـيـای ميانه را دارد .زمانی که اسکندر به آنجا رسـيـد و از گـره
داستان سراسر پر است از تضاد .وقتی در آخـر داسـتـان
مطلع شد وقتی فھميد که دو سر گره را پيدا نمی کند ،با
فِرو در اثر برخورد با امواج درﯾا کشته می شود بـزرگـتـرﯾـن
شمشير خود طناب را به دو نيم کرد و بدﯾن ترتيب گـره را
تضاد داستان رخ می دھد :اﯾنکه چطور چنين شخصی کـه
گشود.
آﯾنده دﯾگران را توسط رؤﯾاھای خود پيش بينی مـی کـرده
من معتقدم اﯾن تصـوﯾـری روشـن از زنـدگـی و دﯾـدگـاه
نتوانسته آﯾنده خود را در خواب ببيند و از چنين فاجعـه ای
بشرﯾست .بشر بالقوه به دنبال حل مسـالـه مـی گـردد
جلوگيری کند.
غافل از اﯾنکه گاھی فراموش مـی کـنـد کـه مسـالـه را
بنابراﯾن ،اﯾن مھم نيست که خواب ﯾا کف بـيـنـی ﯾـا فـال قھوه کسی درست است ﯾا نه! مھم اﯾـن اسـت کـه مـا می خواھيم چه برداشتی کنيم .آﯾا اگر کسی به ما بگوﯾد که امروز از خانه بيرون نروﯾم ،چون خواب دﯾده کـه اتـفـاق بدی برای ما می افتد ،مـا ھـيـچ تـوجـھـی بـه حـرفـش
خودش طرح کرده و راه حالش در دستان خـودش اسـت. حتی گاھی اﯾن گره را اﯾنقدر محکم می کند که مساله را به ﯾک مشکل تبدﯾل کرده و خودش ھم باور می کنـد کـه حل آن نياز به قدرت و ھوش بسيار دارد .اﯾـنـجـاسـت کـه ھمان بشر به دنبال قدرتی بزرگتر از خود ،تفکری عميقـتـر از خود و دستانی قوﯾتر از دستان خود می گـردد .در اﯾـن
نمی کنيم؟ ﯾا اﯾنکه چيزی در دلمان می گوﯾـد کـه بـھـتـر
شکی نيست غرﯾـزه )ﯾـا تـفـکـر( حـل مسـالـه در اصـل
است آن روز را در خانه بمانيم؟ مھم اﯾن است که مـا چـه
رﯾشه ی بسياری از دست آوردھای علمی و تـجـربـی و
می خواھيم!
اجتماعی بشر است اما اﯾن تنھا زمانی امکان پذﯾر اسـت
نکته اﯾنجاست کـه در بـرخـورد بـا دﯾـگـران در زنـدگـی
که مساله درست طرح شده باشد ،بدون انگيزه ی ظـھـور
روزمره مان ھم وضع به ھمين منوال اسـت .اﯾـنـکـه فـالن شخص از آن حرف ﯾا از آن رفتارش چه مـنـظـوری داشـتـه مھم نيست ،مھم اﯾن است که ما چه برداشتـی از آنـھـا می کنيم و ھميـن بـرداشـتـھـا )چـه غـلـط ﯾـا درسـت( می شود زندگی ما! زندگی ما آن چيزی است که ما فـکـر می کنيم ھست و اﯾن فکر با برداشت بقيه افراد از زمـيـن تا آسمان متفاوت است.
Alexander cuts the Gordian Knot, by Jean )-Simon Berthélemy (1743–1811
4
ﺷﻤﺎرة ﺳﻲ و ﻫﻔﺘﻢ -ﺗﻴﺮ 1390
ﯾک ماورا بشر .اﯾن تفکر بسياری از مواقع در شراﯾـطـی اتفاق می افتد که ﯾک فرد ﯾا جامعه از مساله ای رنـج می برد و به دنبال تحول می گردد. زمانی که تحول جستجو می شود در حقيقت مساله از قالب حقيقيش بيرون آمده و بـه ﯾـک مشـکـل تـبـدﯾـل می شود .اﯾن تنھا جابه جاﯾی کلمه نيست بلکه تفاوت در ماھيت آن است و تاثير بسـيـاری در انـدﯾشـيـدن و روﯾاروﯾی با آن را دارد .حل مشکل نيازمند ﯾـک تـحـول عظيم و قدرتی غير از قدرت خودی است .اﯾنجاست که فرد ﯾا جامعه انقالب را جستجو می کند و از تکيه دادن به شخص ﯾا گروھی غيـر از خـود بـه عـنـوان رھـبـر انقالبی باکی ندارد .اﯾنکه حاال در تارﯾخ انقالبھای فردی و اجتماعی چقدر زمينه ساز حل مشکل بوده می تواند در بحثی دﯾگر مورد بررسی قرار گيرد امـا آن چـه کـه مبرھن است بھای گزافی است که در اﯾن تحوالت غيـر
اﻫﻤﻴﺖ ﻗﺪ و وزن از ﻟﺤﻈﻪ يِ ﺗﻮﻟﺪ ﺗﺎ ﻛﻨﻮن ﻓﺮﻧﺎز ﻓﺮﻫﻴﺪي ﯾادمه اولی که به دنيا اومدم قد و وزنمو انـدازه گـرفـتـنـد. ماشااله سنگين و قد بلند بودم! احتماال روی برگه تولد ﯾه چيزی تو ماﯾه ھای اﯾن نـوشـتـه شده بود :نوزا ِد دختر ،وزن 4کـيـلـو و 300گـرم ،قـد 42 سانتی متر ،فرزن ِد ... دختر بودنم تاثير زﯾادی در زندگی آﯾـنـده ام داشـت ،امـا ِ نمی دونم ﯾه موضوعی به اﯾن تابلـوئـی رو چـرا اسـاسـا می نوﯾسن؟ اﯾنو که دﯾـگـه ھـر کـوری ھـم مـی تـونـه تشخيص بده! الزام ثبت قد و وزن نوزاد رو ھم خيلی نمی فھمم .شـاﯾـد برای اﯾنه که بچه ھا با ھم قاطی نشن .ﯾا مطمئن بشـن روش سالم .شاﯾدم ﯾـه فيزﯾکی خوبی داره و بچه شراﯾط ِ ِ ِ
قابل اجتناب است؛ بھاﯾی که از دﯾد من قبل از تـبـدﯾـل
ارزﯾابی محصولِ .مثال از افتخارات فاميل ما اﯾنه کـه نـوزاد ِ
مساله به ﯾک مشکل کامال تعرﯾف نشده بوده است.
زﯾر 4کيلو ندارﯾـم .ﯾـا بـچـه ھـا بـاالی 1.5سـال شـيـر
در اکثر مواقع خود با دست خود مساﯾل را گره می زنيم
مادرشون رو خوردن .ﯾا اﯾنکه از بس سالم و باھوشـن کـه
و برای باز کردن گره زندگيھا تلف می کـنـيـم .تـمـامـی پيچيدگی ھای زندگی بشر ناشی از سـخـتـی دسـت خوﯾش است.
تا 1سالگی 32تا دندوناشون در اومده .حاال ھيچ کی ھم مادر محترم چه کشيـد تـا بـا به روی خودش نمی اره که ِ اون دندونای تيز چندﯾن ماه به بچه غـول شـيـر داده! امـا اعداد خوب ﯾادمون می مونه. امروز روز ،قد و وزن تاثير زﯾادی تو زندگی افراد داره .مـثـال ِ اگه دختر باشی و قدت بلندتر از 175سانتی متر باشـه و وزنت بين 45تا 52کيلو گرم باشه ،مـی تـونـی مـانـکـن موفقی بشی .خوب البته اﯾن که کجای دنيا به دنيا بيای و با کی ارتباط داشته باشی ھم بی تاثير نيست. اما حرف من اﯾنه که گذشته از مبحث سالمت چرا اﯾنـقـدر مھم؟؟ و اﯾنکه جماعت مانکن ھا ،خيلی ھـم اﯾن موضوع ِ از سالمت جسم و مھم تر از اون سالمت روح ،بـھـره ای نبرده اند. من نوعی به صورت ناخود آگاه حسرتِ قد و باالی پس چرا ِ ھنرپيشه ھا و مانکن ھا رو می خورم و گاھی ھـم بـدون توجه به ژنتيک ،محيط زندگيم و ھزار فاکتور دﯾگه سعی در
careersuccess.typepad.com
5
تقليد از اونھا دارم؟
ﺷﻤﺎرة ﺳﻲ و ﻫﻔﺘﻢ -ﺗﻴﺮ 1390
احساس نارضاﯾتی ھر روز در من قوی و قـوی تـر چرا اﯾن ِ می شه و به ساﯾر داشته ھـام ھـر روز بـی تـوجـه تـر
ﻋﺎدﺗﻲ ﺑﻪ ﻧﺎم ﺗﺠﺎوز
می شم؟ حتی اگه من نسبت به اﯾن موضوع بـی تـفـاوت بـاشـم، نسبت به کسانی که ھر روز ميان کنارم می اﯾسـتـنـد و باھام قدم می زنن ،ﯾا ساﯾز کمر و سينه و بـاسـنـشـونـو
ﺣﺴﺎم ﻳﺰدان ﭘﻨﺎﻫﻲ مقدمه اﯾن روزھا بسيار میشنوﯾم از گوش گوش ٔه اﯾران از تجـاوز
باھام چک می کنن ،نمی تونم بی تفاوت باشم. ﯾاد ِم وقتی بچه بودم ،برادر و پسر عمه ھام عادت داشتند که تا به ھم می رسيدند بپرن و دستـشـونـو بـه سـقـف بکشن ببينن اثر انگشت کدومشون بيشـتـر روی سـقـف کشيده می شه؟! ھم فال بود و ھم تماشا .فقط بـدﯾـش ه یِ فک و فاميل بود که راه راه می شد. سقف خون ِ
جنسی گروھی به زنان و دختران و اخيرا پسـران! عـدهای معتقدن زﯾاد شدن اﯾن اخبار به دليل زﯾـاد شـدن چـنـيـن حوادثی ھست .عدهای دﯾگر ھم معتقدن که اﯾـن حـوادث ھميشه بوده و ھست و گـاھـی بـه دالﯾـل وﯾـژه مـثـال استفاده ی تبليغاتی برای توجيه بعضی اقدامات نھادھـای قضاﯾی و پليس رسانه ای ميشن .فارغ از اﯾنکه کدوم نظـر
اما اﯾن روزا اﯾن قصه برای من حسابی آزار دھنـده شـده.
صحيحه تصميم گرفتم خالص ٔه مقاالتی رو که دربار ٔه تـجـاوز
به جای اﯾنکه از مصاحبت با دوستام لذت ببرم ،باﯾد مـدام
جنسی خوندم با شما به اشتراک بـگـذارم .الزم بـه ذکـر
حواسم باشه که شکمم رو توو نگه دارم ﯾا از چند روز قبل
ھست که عمده مطالبی که در ادامه ميخونـيـد گـردآوری
به اﯾن فکر کنم که چی بپوشم که الغرتر نشونم بـده .ﯾـا
ھست و نه محصول فکر ﯾا تحقيقات ميدانی شخص بنده.
وقتی می رم خرﯾد به جای اﯾنکه راحتيمو در نظر بگيـرم و ﯾا اﯾنکه پوشيدن چه لباسی خوشحال ترم می کنه ،بـاﯾـد ﯾادم باشه که چی بخرم که تناسب بيشتری بين باسن و سينه ام برقرار کنه و عيب ھای انداممو مـخـفـی کـنـه و باھاش خوش اندام تر به نظر برسم .ظاھران اﯾنـکـه چـی بگم ﯾا چطور رفتار کنم اھميت زﯾادی نداره!!!
واژ ٔه تجاوز اگر به لغتنامه ھای معروفِ زبان فارسی مثـل دھـخـدا ﯾـا عميد نگاه کنيد ،مقابل واژ ٔه تجاوز ،ھيچ مترادفـی کـه بـه معنی س.ک.س توام با خشونت ﯾـا اجـبـار بـاشـه پـيـدا نمیکنين! ترکيب "تجاوز جنسی" ھم تو ھـيـچ کـدوم از
دلم می خواد با دوستم بشينم کلـی گـپ بـزنـم ،چـای
اﯾنھا نيومده .تنھا مصدری که ميتونه )البته نـه مـنـحـصـرا(
بخورم و کيک شکالتی و ھيچ کدوممون کالری نشـمـرﯾـم.
معنی تجاوز جنسی داشته بـاشـه گ...دن ھسـت! کـه
آخه خدائيش تصور کنين جلوی شومـيـنـه بـا چـنـد تـا از
اونھم به عنوان فحش استفاده شده و انقدر پست شـده
دوستاتون نشستين و بحثـتـون گـل انـداخـتـه ،تـوو اﯾـن
که دﯾگه نميشه تو متون رسمی و آموزشی بکـار بـردش.
موقعيت قھوه ترک می چسبه ﯾا آبِ کرفس؟
سھيال وحدتی فعال حقوق زنان دو دليل برای اﯾـن قضـيـه
اصال می دونی چيه؟ من آدم از خود راضـی ای ھسـتـم.
داره ،اول اﯾنکه در فرھنگ ما خشونت جـنـسـی تـقـبـيـح
می خوای بخواه ،نمی خوای باھام معاشرت نکن .اما اگه
نشده و در اثبات اﯾن مدعا ھم مثالی مياره از اشعار اﯾـرج
در خونمونو زدی بـرات پـلـوی زعـفـرانـی درسـت اومدی ِ
ميرزا که در اون ،اﯾن شاعر نامدار با افتـخـار از تـجـربـيـات
بستنی ھاگن دازه می کنم با خورشت کاری ،دسرت ھم ِ
خودش از تجاوز به زنان و حتا مردان تـعـرﯾـف مـیکـنـه! او
ه یِ پرتقالی. با ژل ِ
دومين دليل رو سانسور سيستماتيک ميدونه کـه چـه از طرف جامعه و چه از طـرف نـھـادھـای رسـمـی اعـمـال میشه تا به اصطالح عفت عمومی جرﯾحه دار نشه! پرانتز باز اﯾن قضي ٔه عفت عمومی ھم داستانيست واسـه خودش! نميدونم قيافهی بابا مامانتون ﯾادتونه وقتی اوليـن
6
ﺷﻤﺎرة ﺳﻲ و ﻫﻔﺘﻢ -ﺗﻴﺮ 1390
بــار ازشــون پــرســيــدﯾــن بــچــه ھــا چــه جــوری بــوجــود ميان؟! پرانتز بسته!
تعرﯾف تجاوز جنسی آرش نراقی ۴دﯾدگاه مختلف نسبت به تجاوز جنـسـی رو مطرح میکنه: مطابق دﯾدگاه نخست ،تجاوز جنسی را بـاﯾـد "س.ک.س زوری" تلقی کرد ،ﯾعنی عمل جنسی ای که با توسل بـه زور عليه قربانی انجام می پـذﯾـرد .بـه بـيـان دﯾـگـر ،فـرد
آنکه لزوماً نسبت به شخـص قـربـانـی خشـونـت ﯾـا زور
تجاوزگر به زور ﯾا از طرﯾق تھدﯾد بـه زور قـربـانـی خـود را
فيزﯾکی آشکاری اعمال کرده باشد.
مرعوب و مغلوب می کند ،مقاومت او را درھم می شکنـد و خود را بر او تحميل می نماﯾد .مطابق اﯾن دﯾدگاه ،تجـاوز جنسی با خشونت ﯾا تھدﯾد به خشونت عـلـيـه شـخـص قربانی الزم است اما اﯾن تلقی جامع نيست برای مـثـال، فرض کنيد که مردی فرزند زنی را به گروگان می گـيـرد ،و آن زن را تھدﯾد می کند که اگر تقاضاھای جـنـسـی او را برنياورد فرزندش را خواھـد کشـت .اگـر اﯾـن زن در اﯾـن شراﯾط برای نجات جان فـرزنـدش در بـرابـر تـقـاضـاھـای جنسی آن مرد تسليم شود ،ھمـچـنـان قـربـانـی تـجـاوز جنسی است ،ھرچند که خود مستقيماً قربانی خشونـت ﯾا تھدﯾد به اعمال خشونت نبوده است.
اما تلقی دوّم نيز تمام مصادﯾق تـجـاوز جـنـسـی را دربـر نمی گيرد به عنوان مثال ،فرض کنيد کـه رانـنـده ای در بيابانی دورافتاده در ميانه ناکجاآباد ﯾکباره زنی را مجروح در کناره جاده می ﯾابد .زن از او تقاضای کمک می کـنـد ،امـا راننده کمک خود را مشروط به آن مـی کـنـد کـه زن بـه تقاضاھای جنسی او تسليم شود .در اﯾـنـجـا رانـنـده دو گزﯾنه را در پيش روی زن مـی نـھـد :ﯾـا در آن گـوشـه دورافتاده با تن رنجور ساعتھای متمادی زﯾر آفتاب سـوزان بماند و بميرد ﯾا به تقاضاھای جنسی او تن دھـد .در اﯾـن قبيل موارد ،برقراری رابطه جنـسـی بـر مـبـنـای "زور" ﯾـا "اجبار" )به معنای مفروض در دﯾدگاه دوّم( نيست ،اما فـرد
دﯾدگاه دوّم می کوشد نقيصه دﯾدگاه نـخـسـت را جـبـران
در شراﯾطی قرار می گيرد که گاه ناچار است برغـم مـيـل
کند .مطابق دﯾدگاه دوّم ،تجاوز جنسی را باﯾد "س.ک.س
خود به مناسبات جنسی تن دردھد .اﯾن نـوع مـنـاسـبـات
اجباری" تلقی کرد ،ﯾعنی عمل جنسی ای که در آن فـرد
جنسی را ھم باﯾد مصداق تجاوز جـنـسـی بشـمـار آورد.
قربانی تحت شراﯾط معينی مجبور می شـود بـه رابـطـه
بنابراﯾن ،اگرچه در غالب موارد ،تجاوز جنسـی بـا نـوعـی
جنسی تن دھد .در اﯾنجا فرد تجاوزگر لزوماً عليه قـربـانـی
اجبار توأم است ،اما اجبار )به معنای مفـروض در دﯾـدگـاه
خود به زور و خشونت متوسل نمی شود ،و حـتّـی او را
دوّم( شرط الزم وقوع تجاوز جنسی نيست .مطابق دﯾدگاه
مستقيماً به اعمال زور ﯾا خشونت تھدﯾد نمی کـنـد ،امـا
سوّم ،تجاوز جنسی را باﯾد "س.ک.س نامختارانه" تلـقـی
دی قربانيش را به شيوه ھای دﯾگری در معرض تھـدﯾـد جـ ّ
کرد ،ﯾعنی عمل جنسی ای که قربانی بـرخـالف مـيـل و
قرار می دھد )مانند مـثـال فـوق( .در اﯾـن شـراﯾـط اگـر
اراده خود ﯾا به نحـو غـيـرداوطـلـبـانـه الجـرم بـه آن تـن
مقاومت فرد در برابر اﯾن تھدﯾدھا درھم بشکند و الجرم در
می دھد.
برابر آن تقاضاھای جنسی تسليم شود ،تجـاوز جـنـسـی واقع شده است .مـطـابـق اﯾـن دﯾـدگـاه ،فـرد تـجـاوزگـر می تواند قربانی خود را مورد تجاوز جنسی قرار دھد بدون
7
اما دﯾدگاه سوّم نيز خالی از اشکاالتی نيست .برای مثال، فرض کنيد که مردی کودکی را می فرﯾبـد و بـا او عـمـل جنسی انجام می دھد .می توان فرض کـرد کـه در اﯾـن
ﺷﻤﺎرة ﺳﻲ و ﻫﻔﺘﻢ -ﺗﻴﺮ 1390
شراﯾط زور و اجباری در کار نباشد و کودک به ميل خود بـه
عمل جنسی ای که قربانی بدون رضاﯾت و توافق مختارانه
چنان رابطه ای تن داده باشد .اما به نظر مـی رسـد کـه
و آگاھانه به انجام آن وادار می شود .انجام ﯾـک فـعـل بـر
حتّی تحت آن شراﯾط فرضی ھم رفـتـار آن مـرد را بـاﯾـد
مبنای رضاﯾت و توافق با انجام آن فعل از سر ميل و رغبـت
مصداق تجاوز جنسی بشمار آورد ولو آنکه کودک به مـيـل
متفاوت است" .رضاﯾت" و "توافق" )به معناﯾی که در اﯾنجا
خود به چنان رابطه ای وارد شده باشد .به عـنـوان مـثـال
دی از بلوغ فکری ،مجال تأمل، مورد نظر است( مستلزم ح ّ
دﯾگر ،فرض کنيد که مردی به زنی داروھـای روان گـردان
آگاھی ،و اختيار در مقام تصميم گيری اسـت .فـردی کـه
بخوراند ،و زن بی آنکه به خود باشد کامال ً پذﯾرا و چه بسـا
برای مثال تحت تأثير داروھای روان گردان از سـر مـيـل و
مشتاقانه به تقاضاھای جنسـی مـرد تـن دھـد .در اﯾـن
رغبت فعلی را انجام می دھد ،لزوماً به انـجـام آن فـعـل
شراﯾط البته زور و اجباری در کار نيست ،و زن ظاھراً "بـنـا
رضاﯾت نداده است.
به ميل خود" درگير مناسبات جـنـسـی اسـت .امـا بـدون تردﯾد ،اﯾن نوع مناسبات جنسی را نيز باﯾد مصداق تـجـاوز جنسی بشمار آورد .بنابراﯾن ،اگرچه در غالب موارد ،تجـاوز
رﯾشهھای تجاوز در جامعه ما
جنسی برغم ميل قربانی انجام می پـذﯾـرد ،امـا مـيـل و
خوب اولين چيزی که به ذھن ميرسه محروميت جـنـسـی
رغبت قربانی به برقراری رابطه جنسی لزوماً مـنـافـی بـا
در جامعه ھست! ميل جنسی ﯾک ميل طبيعی ھست که
وقوع تجاوز جنسی نيست.
ن ازدواج و باﯾد برطرف بشه اما اﯾن روزھا با باال رفتن سـ ّ
و سرانجام دﯾدگاه چھارم مـی کـوشـد بـر دشـوارﯾـھـای دﯾدگاه سوّم نيز غلبه کند .مطابق دﯾدگاه چـھـارم ،تـجـاوز جنسی را باﯾد "س.ک.س بدون رضاﯾت" دانست ،ﯾـعـنـی
نبود امکان برقراری رابطه سالم بين زن و مرد اﯾن ميل بـه سختی ارضا میشه! دليل دﯾگه ای که معموالن از طرف مذھبيون و کارشناسان وابسته به قوه قضاﯾی و پليس مـطـرح مـیشـه ،تـروﯾـج بی حجابی ،ماھواره و مـحـصـوالت مسـتـھـجـن ھسـت. ھرچند به نظر نميرسه اﯾنـا دلـيـل واقـعـی و رﯾشـه ای داستان باشن چون مطابق آمار بيشتر تـجـاوزھـاﯾـی کـه صورت ميگيره با برنامه رﯾزی قبلـی ھسـت پـس در اون لحظه نوعی پوشش قربانی نميتـونسـتـه مـھـم بـاشـه! ماھواره و محصوالت پورنوگرافی ھم در بسـيـاری جـوامـع آزاد ھستن اما آمار تجاوز در اونھا پاﯾينتر از اﯾران ھست. ﯾکی دﯾگه از رﯾشهھای تجاوز که تقرﯾبا تمام کارشنـاسـان مستقل در موردش اتـفـاق نـظـر دارن تـروﯾـج خشـونـت ھست .در واقع خيلی از اﯾن کارشناسان تجاوز را شکلـی از انجام خشونت و اﯾجاد برتری ميدونن .ﯾکی از انتقاداتـی ھم که برخی کارشناسان مثل رضا کاظم زاده و سـعـيـد مدنی به سيستـم قضـاﯾـی وارد کـردن ھـمـيـن تـروﯾـج خشونت در راستای اﯾجاد نظم و قانون در جامعـه ھسـت که در نھاﯾت خودش باعث افزاﯾش ميزان جراﯾـم خشـنـی مثل تجاوز میشه.
raminnaseh.blogfa.com
8
ﺷﻤﺎرة ﺳﻲ و ﻫﻔﺘﻢ -ﺗﻴﺮ 1390
ھنگامی که تعداد تجاوزگر ھا سه نفر ﯾا بيشتر است ،در 90درصد موارد ،و در صورتی که تعداد تجاوزگرھـا دو نـفـر باشد ،در 83درصد موارد از پيش برنامه رﯾزی شده اسـت. 90درصد افراد تجاوزگر پس از آزماﯾش ھای روانشناسـی سالم تشخيص داده شدند. تعرض جنسی نسبت به مردان نيز میتواند اتفاق افتد و اتفاق میافتد ،و اﯾـن تـعـرض تـنـھـا بـوسـيـلـه مـردان ھمجنسگرا نيست .تجاوز مربـوط بـه گـراﯾـش جـنـسـی نيست .بلکه امر اعمال قدرت و تـحـت سـلـطـه در آوردن است که در آن قربانی مـورد آزار وحشـيـانـه و تـوھـيـن خفتبار قرار میگيرد .ﯾک بررسی از کسانی که مـرتـکـب تجاوز شدهاند نشان میدھد که حداقل نيمی از آنان ھيچ توجھی به جنس شخص مورد تجاوز نداشتهاند :آنـھـا ھـر رﯾشه دﯾگری که در تروﯾج تـجـاوز جـنـسـی نـقـش بـازی میکنه آموزش ناقص ھست .بخشی از اﯾـن آمـوزش بـه عھده خانواده و بخش دﯾگر به عھده مدرسه و دانشـگـاه ھست که متاسفانه در اﯾران ھر دو ضعيف عمل میکنن.
دو گـروه زنـان و مـردان را مـورد تـجـاوز قـرار دادهانـد. اگرچه اکثر متجاوزﯾن جنسی مرد ھستند ،گاھی بـرخـی تعرضھای جنسی توسط زنان انجام میگيرد. آسيبھای ناشی از تجاوز جنسی
از دﯾگر رﯾشه ھاﯾی که برای تروﯾج تجاوز به شمـار اومـدن میشه به فرھنگ مردساالر و تخرﯾـب و تضـعـيـف نـھـاد
اﯾن آسيبھا رو میشه به دو دسته کلی زﯾر تقسيم کرد:
خانواده بر اثر بحرانھای اقتصادی اشاره کرد.
آسيبھای جسمی ،بارداری ناخواسته و بيمارﯾھای جنسی
حقاﯾق و آمارھاﯾی در مورد تجاوز
آسيبھای روانی مثل افسردگی بدبينی ،زودرنجی، احساس شرم و گناه ،درونگراﯾی ،ترس و استرس
کمتر از 40درصد از موارد تجاوز به زنان ،و کـمـتـر از 10 درصــد مــوارد تــجــاوز بــه مــردان گــزارش مــیشــود.
چه باﯾد کرد؟
بيشتر زنانی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند ،در ھنگام تجاوز
بيشترﯾن کاری که از دست ما بر ميـاد ،بـه عـقـيـد ٔه مـن
در محلی بودهاند که تصور میکردند امن است و تـوسـط
افزاﯾش آگاھی خودمون ،انتقالش بـه دﯾـگـران و تـقـبـيـح
افرادی مورد تجاوز قرار گرفتهاند که مورد اعتمـاد بـودهانـد.
خشونت ھست .ھمينطور باﯾد ﯾادمون باشه که کسی که
90درصد از بچهھای مورد تجاوز قرار گرفته متجاوزﯾن خـود
بھش تجاوز شده ﯾک قربانی ھسـت نـه ﯾـک مـجـرم ﯾـا
را میشناسند .تقرﯾـبـا نصـف آنـھـا از اعضـای خـانـواده
خطاکار! باﯾد به گونه ای فرھنگمون رو تغيير بدﯾم که چنين
ھستند.
فردی بجای احساس شرم و مـخـفـی کـردن مـاجـرا ،بـا احساس امنيت در مورد مشکلی که براش پـيـش اومـده
80در صد تجاوزھا بـيـن آشـنـاﯾـان اتـفـاق مـی افـتـد. حدود 80درصد قربانيان حمالت جنسی که بيشتر از 12
صحبت کنه و زﯾر چتر حماﯾت جامعه قرار بگيره.
ســال ســن دارنــد ،مــھــاجــمــيــن را مــیشــنــاســنــد. 75درصد ھمه تجاوز ھا از پيش برنامه رﯾزی شده است.
9
ﺷﻤﺎرة ﺳﻲ و ﻫﻔﺘﻢ -ﺗﻴﺮ 1390
ﮔﺰارﺷﻲ از ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺑﺎرﺑﻜﻴﻮ ﮔﺮوه داﻧﺸﺠﻮﻳﺎن ﺑﺮاي داﻧﺶ آﻣﻮزان اﻧﺠﻤﻦ داﻧﺸﺠﻮﻳﺎن ﺑﺮاي داﻧﺶ آﻣﻮزان گروه خيرﯾه دانشجوﯾی " دانشجوﯾان برای دانـش آمـوزان" روز جمعه 24ژوئن به منظور جمع آوری کمک ھای مـالـی اقدام به برگزاری برنامه ی باربکيو در فضای آزاد دانشـگـاه آلبرتا کرد .اﯾن برنامه در دو مکان مختلف دانشگاه به طـور ھمزمان برگزار شد .در اﯾن برنامه که از ساعت ﯾازده صبـح
برگرفته از صفجه فيس بوک گروه دانشجوﯾان برای دانش آموزان
آغاز و تا دو عصر ادامه داشت حدود 250نفر شرکت کـرده
اﯾرانيان در دو سال گذشته و برگزاری مراسم جـمـع آوری
و در مجموع 1400دالر کمک نقدی جمع آوری شـد .اﯾـن
کمک ھای مالی در فورﯾه 2011موفق به تشوﯾـق تـعـداد
مبلغ صرف فعاليت ھای خيرﯾه اﯾن گروه خواھد شد .حدود
قابل توجھی از اﯾرانيان مقيم ادمونتون به حمـاﯾـت مـالـی
20نفر از دوستان اﯾرانی دانشجو نيز به صورت داوطلبـانـه
متداوم و ماھانه از دانش آموزان اﯾرانـی شـده اسـت .بـه
در بخش ھای مختلف اﯾن برنامه گروه را ﯾاری کردند .گروه
عالوه اﯾن گروه با استفاده از کمک ھای نقـدی خـيـرﯾـن ِ
خيرﯾه "دانشجوﯾان برای دانش آموزان" از تمام دوسـتـانـی
ادمونتون موفق به حماﯾت مالی ِ دو دانش آموز اﯾرانی بـه
که در برنامه رﯾزی ،ھماھنگی و برگزاری اﯾن برنامـه گـروه
مدت دو سال و دو ماه از تارﯾخ فورﯾه 2011شـده اسـت.
را ﯾاری کردند کمال تشکر را داشته و اﯾـن مـوفـقـيـت را
اميد است با ھمراھی و ھمدلی اﯾرانيان ساکن ادمونتـون
مدﯾون دوستان اﯾرانی ست که در اﯾن برنامه شرکت کرده
اﯾن فعاليت ھا تداوم و گسترش ﯾافته و نه تنھا دو کـودک
و باعث دلگرمی گروه شدند.
تحت سرپرستی ِ گروه "دانشجوﯾان برای دانـش آمـوزان"
گروه خيرﯾه "دانشجوﯾان برای دانش آموزان" فعاليت خـود را از زمستان 2010با ھدف کمک به دانش آموزان اﯾـرانـی که در شراﯾط سخت مالی قرار دارند آغاز کـرده و در مـاه
که تعداد ھرچه بيشتری از کودکان چشم انتـظـار اﯾـرانـی تحت حماﯾت مالی و معنوی اﯾرانيان ساکن ادمونتون قـرار بگيرند.
می سال 2011رسما تحت عنوان ﯾک گروه دانشـجـوﯾـی در دانشگاه آلبرتا به ثبت رسيد .ھدف اﯾن گـروه تشـوﯾـق اﯾرانيان ساکن خارج از کشور به حماﯾت مـالـی از دانـش آموزان اﯾرانی ست تا اﯾن کودکان به دليل فقر مالی مجبور به ترک تحصيل و اشتغال در سنين پاﯾين نشوند .اﯾن گروه با مشارکت در برنامه ھای نوروزی گـروه ھـای مـخـتـلـف
برگرفته از صفجه فيس بوک گروه دانشجوﯾان برای دانش آموزان
به اميد فرداﯾی که ھيچ کودک اﯾرانی به دليل فـقـرمـالـی مجبور به ترک تحصيل نشود.
گروه خيرﯾه دانشجوﯾان برای دانش آموزان -دانشگاه آلبرتا برگرفته از صفجه فيس بوک گروه دانشجوﯾان برای دانش آموزان
10
S4S.universityofalberta@gmail.com
ﺷﻤﺎرة ﺳﻲ و ﻫﻔﺘﻢ -ﺗﻴﺮ 1390
ﻣﺎﻫﻨﺎﻣﻪ اﻳﺮاﻧﻴﺎن
Email: editor@iraniansmonthly.com Website: http://iraniansmonthly.com ﺷﻤﺎ و اﻳﺮاﻧﻴﺎن وﺑﺴﺎﻳﺖ ﻧﺸﺮﻳﻪ اﻳﺮاﻧﻴﺎن ﺑﺎ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖﻫﺎي ﻣﺘﻨﻮﻋﻲ از ﻗـﺒـﻴـﻞ ارﺳـﺎل
ﭘﺲ از ﻋﻀﻮﻳﺖ در ﭘﺎﻳﮕﺎه ﻧﺸﺮﻳﻪ ،و در ﺻﻮرت ﺗﻤﺎﻳـﻞ ﺑـﻪ ارﺳـﺎل
آﻧﻼﻳﻦ ﻣﻄﺎﻟﺐ و اﻣﻜﺎﻧﺎت ﺑﻲ ﻧﻈﻴﺮ دﻳﮕﺮ در ﺧﺪﻣﺖ ﻋﻼﻗﻪ ﻣﻨﺪان ﺑﻪ
ﻣﻄﻠﺐ ،ﺑﺎ ﻣﺎ ﺗﻤﺎس ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ و درﺧﻮاﺳﺖ ارﺗﻘﺎي ﺳﻄﺢ ،از ﻋﻀﻮ ﺑـﻪ
اﻳﻦ رﺳﺎﻧﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ.
ﻧــﻮﻳﺴــﻨــﺪه ﻧــﻤــﺎﻳــﻴــﺪ .ﺑــﺎ ارﺗــﻘــﺎي ﺳــﻄــﺢ ﺑــﻪ ﻧــﻮﻳﺴــﻨــﺪه،
ﺑﺮاي ﻋﻀﻮﻳﺖ در ﭘﺎﻳﮕﺎه ﻧﺸﺮﻳﻪ ﻛﺎﻓﻲﺳﺖ ﺗﺎ ﺷﻨﺎﺳﻪ ﻛﺎرﺑﺮي و رﻣـﺰ
ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺟﻤﻊ اﻋﻀﺎي ﻓﻌﺎل اﻳﺮاﻧﻴﺎن ﻣﻲ ﭘﻴﻮﻧﺪﻳﺪ .اﻳﻦ اﻣﺮ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻟـﺔ
ورود ﺧﻮد را اﻳﺠﺎد و ﻧﺸﺎﻧﻲ اﻟﻜﺘﺮوﻧﻴﻚ ﺧﻮد را وارد ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ ﺗـﺎ ﺑـﻪ
ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻦ اﺳﺎﺳﻨﺎﻣﻪ و ﻣﻠﺰوﻣﺎت آن ﺗﻠﻘﻲ ﻣﻲﮔﺮدد.
ﺧﺎﻧﻮاده اﻳﺮاﻧﻴﺎن ﺑﭙﻴﻮﻧﺪﻳﺪ. اﻳﺮاﻧﻴﺎن ﻣﺸـﺘـﺎﻗـﺎﻧـﻪ در اﻧـــﺘـــﻈـــﺎر ﻫــﻤــﻜــﺎري ﺷﻤﺎﺳﺖ.
11
ﺷﻤﺎرة ﺳﻲ و ﻫﻔﺘﻢ -ﺗﻴﺮ 1390
Iranians Social and Cultural Monthly of Iranians in Edmonton
June 2011 – Tir 1390
37
Year 4, No.9
ﻋﻠﻲ ﻓﺎﺧﺮي:ﻋﻜﺲ
editor's note: Growing up or learning to let go? What's our perception?
Did Alexander never return?!
Editor Pegah Salari
This issue’s writers: Pegah Salari, Sepideh Hadidifar, Saina Lajevardi, Farnaz Farhidi, Hesam Yazdanpanahi, Student for Student group
Photos: The importance of height and weight, since birth to the day
Ali Fakheri, Mahdi Vaezi
When "Raping" becomes a habit!
Cover Photos:
S4S fundraising report
Executive Board:
Canada Day– Edmonton (Front), Summer in Edmonton (Back)
Nima Yousefi Moghaddam, Ali Fakheri, Saina Lajevardi, Khosrow Naderi, Mohsen Nicksiar