ﯽ-ا ﻤﺎ ﯽ ا ا ﯿﺎن اد ﻮ ﻮن
ﻣ ﺎ ﻨﺎ
48
ﭘ ﺳﺎل ﻢ -ﻤﺎره 8ﺮ 1391ﻮﻻی 2012
ﺑﺨﺘﻴﺎري ﻋﻜﺲ از ﺣﺴﻴﻦ ايرانيان درگذشت تاسف بار ھموطن عزيز آقای دکتر عباس نژاد را به خانواده ايشان و جامعه ايرانيان ادمونتون تسليت می گويد .روحش شاد. نشريه
در ﺑﺎب ﻛﺎرﻛﺮدﻫﺎي اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺷﻮﺧﻲ ﺟﻨﺴﻴﺘﻲ
1
م سووليت تم ام مطال ب منت شره در ن شريه ب ه عھ ده نوي سنده و تھي ه کنن ده مطل ب ب وده و نشريه ايرانيان مسووليتی در قبال آن ندارد.
ﮔﺰارﺷﻲ ﺑﺮ ﺷﺐ ﻗﺼﻪ و آواز از ﺧﺎﻧﻢ زﻳﺒﺎ
ﺳﺮدﺑﻴﺮ
)ﻣﻮﻗﺖ(:
ﺣﺴﺎم ﻳﺰدان ﭘﻨﺎﻫﻲ
ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎن اﻳﻦ ﺷﻤﺎره: ﻣﺼﻄﻔﻲ ﻋﺎﺑﺪﻳﻨﻲ ﻓﺮد ،رژﻳﺎ ﭘﺮﻫﺎم ،ﻣﺤﻤﺪﺣﺴﻦ ﻣﺤﻤﺪي رﺿﺎ ﺟﻌﻔﺮي ،ﻣﻬﺪي زاﻫﺪ،
ﺷﻴﺮازي و ﻛﻨﺴﺮت ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ ﺳﻨﺘﻲ ﮔﺮوه ﭘﮕﺎه
4
دو رﺑﺎﻋﻲ
7
ﻋﻜﺲ اول :ﺗﻬﺮان
ﺑﺎزﮔﺸﺖ
7
ﻋﻜﺲ آﺧﺮ :ادﻣﻮﻧﺘﻮن
ﻫﺠﺮت در ﻫﺠﺮت
9
ﻋﻜﺲ :ﺣﺴﻴﻦ ﺑﺨﺘﻴﺎري ،ﻧﻴﻤﺎ رﻫﻨﻤﺎ ،ﺳﻴﺎوش ﻧﮋادي ﺻﻔﺤﻪﺑﻨﺪي :ﻣﻮﻧﺎ ﺳﺎﻋﺪي ﻫﻴﺄت اﺟﺮاﻳﻲ :ﻧﻴﻤﺎ ﻳﻮﺳﻔﻲ ،ﺧﺴﺮو ﻧﺎدري ﺣﺴﺎم ﻳﺰدان ﭘﻨﺎﻫﻲ ،ﭘﮕﺎه ﺳﺎﻻري
ﻣﻬﻠﺖ ارﺳﺎل ﻣﻘﺎﻻت ﺗﺎرﻳﺦ ﭘﺎﻧﺰدﻫﻢ ﻫﺮ ﻣﺎه ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ. ﭘﻴﺸﻨﻬﺎدات و ﻣﻘﺎﻻت ارﺳﺎلﺷﺪه ﭘﺲ از اﻳـﻦ ﺗﺎرﻳـﺦ در ﺷﻤﺎرهي ﺑﻌﺪي ﻣﻨﻌﻜﺲ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ. ﺷﻤﺎرة ﭼﻬﻞ و ﻫﺸﺖ -ﺗﻴﺮ1391
ت ادّعـا می توان به مجموعه جوکھای مربـوط بـه حـمـاقـ ِ
در ﺑﺎب ﻛﺎرﻛﺮدﻫﺎي اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ
شده ی اھالی نوفِنلَنـد در کـانـادا )(Newfie jokesو ﯾـا
ﺷﻮﺧﻲ ﺟﻨﺴﻴﺘﻲ
جوکھاﯾی با ھمان مضمون مکرّر در باره ی دختـران مـوبـور )(dumb blonde jokesدر بسياری از کشـورھـای غـربـی
ﻣﺼﻄﻔﻲ ﻋﺎﺑﺪﻳﻨﻲ ﻓﺮد
اشاره کرد .بجاست اگر بپرسيم :در اﯾران مـعـاصـر ،بـرای مثال جوکھای ترکی و لری و رشتی و قـزوﯾـنـی و اخـيـراً انواع جدﯾدی از جوک و جوک-جمله و سـؤال و جـوابـھـای
تمرکز صِرف بر خواص و فرھنگ نخبگان )چنانکـه تـا "در توضيح جامعه ی اﯾرانی، ِ
لطيفه وار که به وﯾژه در فضای شبکـه ھـای اجـتـمـاعـی
کنون صورت گرفته( کافی نيست؛ باﯾد به فرھنگ عا ّمه ]ھم[ پـرداخـت) ".کـامـران تلط ّف؛ کتاب مدرنيته ،جنسيّت و اﯾدئولوژی در اﯾران،
ص(4 .
ھمچون فيسبوک شکل گرفته ،چه نقش ﯾـا کـارکـردھـای
شوخی چيست؟ شوخی با خنده چـه ارتـبـاطـی دارد؟
اجتماعی ای اﯾفا می کنند؟سازندگان و گوﯾندگان و لـذت
دی چيست؟ آﯾا اﯾن دو مـتـعـلـق رابطه ی شوخی با امر ج ّ
برندگان از چنين جوکھاﯾی چه انگيزه ﯾا انگـيـزه ھـاﯾـی از
به دو دنيای متفاوت اند؟ آﯾا اساساً می توان شـوخـی را
کنش اجتماعی شان ممکن است داشتـه بـاشـنـد؟ اﯾـن
دی مورد مطالعه ی جدی قرار داد؟ به عبارت دﯾگر ،آﯾـا جـ ّ
قبيل جوکھا ،که عموماً گروه ھای اجتماعی ،قوميتـی ،ﯾـا
گرفتن شوخی ،مستلزم تن دادن به تناقض نيسـت؟ الـن
سياسی خاصی را آماج قرار می دھند ،راجع به آماجشان
داندس )(Alan Dundesفولکلورﯾست فـقـيـد آمـرﯾـکـاﯾـی،
)(the jokes’ targetsچه چـيـزی را آشـکـار مـی کـنـنـد
معتقد است" :ھرگز نباﯾد فرﯾب ظاھر شـوخـی را خـورد؛
)ﯾا نمی کنند(؟ راجع به گوﯾندگان و لذت برندگان از جوکھـا
مردم فقط راجع به جدی ترﯾن مسائل شوخی می کننـد".
چطور؟ اگر شوخـی ﯾـا انـواعـی از شـوخـی بـه لـحـاظ
اﯾن گفته تا چه حد حقيقت دارد؟ رابـطـه ی شـوخـی بـا
اجتماعی مخرّب باشد )ﯾعنی قابـلـيّـتـی ضـداجـتـمـاعـی
استھزاء چيست؟ آﯾا بين شوخی و تمسخر مرزی ھست؟
داشته باشد ﯾا به عبارتی در اﯾجاد انشقاق ميان آحادگروه
آﯾا می توان به گونه ای از شوخی قائل شد کـه مـطـلـقـاً
ھای ﯾک جامعه مؤث ّر باشد( ،چه باﯾد کرد؟ آﯾا در برابر آثـار
مبتنی بر دست انداختن کسی ﯾا چيزی نباشد؟ ...
آن ،تمھيد ﯾا تمھيداتی باﯾد/می توان انـدﯾشـيـد؟ در حـد کفاﯾت پرداختن به تمامی مـوضـوعـات ﯾـادشـده در اﯾـن
م دﯾگر سال ھـاسـت کـه اﯾن ھا و بسياری سؤاالت مھ ّ
نوشته – که به سبب اندکی طوالنی شدن ،در چند
مورد بحث محققان حوزه ی مطالعـات شـوخـی )studies
قسمت ارائه خواھد شد– قطعاً ناممکـن اسـت .بـا اﯾـن
(humourقرار گرفته؛ حوزه ای که بدبختانه در اﯾران تقرﯾبـاً
حال ،ضمن تمرکز بر نوع خاصّی از شوخی ،ﯾعنی شوخی
ناشناخته است .از جمله معضالت مھمی که پژوھشگـران
جنسيّتی ،می کوشم تا به بسيـاری از سـؤاالت مـطـرح
اﯾن حيطه با آن دست به گرﯾبان بوده انـد ،جـھـانشـمـول
شده در حد مقدور اشاره ای بکنم.
خاص بودن شوخـی ھـای ھـر بودن شوخی از ﯾک سو و ّ مل ّت/منطقه ی جغرافياﯾی خاص از سوﯾی دﯾگر است .بـه
پيش از ورود به بحث اصلی ،الزم است تـمـاﯾـزی قـائـل
بيان دﯾگر ،با اﯾنکه شوخی و خنده در ھمه ی فرھنگ ھـا
شوم بين دو نوع شوخی :شوخی جنسی )سکسـی( و
وجود دارد" ،امر خنده دار/شوخی آميز" )(the humorous
شوخی جنسيتی .مـن جـنـسـی را مـعـادل s.e.x.ualو
در فرھنگھای مختلف ،به رغم برخی مشابھت ھا ،با ھـم
جنسيّتی را معادل )gender(edدر نظر گرفته ام .تـمـاﯾـز
متفاوت است .در ھمين راستا ،نقش اجتماعی مجمـوعـه
بين جنس و جنسيّت و مشکالت مربوط به آن خود بـحـث
جوکھای راﯾج ،(joke cyclesھر مجموعه ﯾا چرخه ی جوک
مفصلی می طلبد ،که من در اﯾنجـا قصـد ورود بـه آن را
متشکّل است از جوکھاﯾی گوناگون با محورﯾّت ﯾک موضوع
ندارم .برای روشن تر شدن بحث ،شـوخـی جـنـسـی ﯾـا
واحد که در برھه ی زمانی معيّنی ميان عموم مـردم ﯾـک
سکسی را شوخی ای تعرﯾف می کنيم که در آن ،توسـل
جامعه ی خاص رواج پيدا می کند( سالھاسـت کـه مـورد
به اﯾماژ ﯾا تصوﯾری جنسی نقـشـی مـحـوری در سـعـی
پژوھش محققان حوزه ی شوخی بوده است .برای مثـال،
خالق شـوخـی بـرای خـنـدانـدن مـخـاطـب اﯾـفـا کـنـد.
1
ﺷﻤﺎرة ﭼﻬﻞ و ﻫﺸﺖ -ﺗﻴﺮ1391
در اﯾنجا "جنسی" لزوماً با رابطه ی جنسی مرتبط دانسته
مقاﯾسه با مـردان( امـری اسـت ذاتـی و نـه مـحـصـول
نمی شود ،گرچه عموماً خالی از اشاره به آن ھم نيست.
محدودﯾتھای اجتماعی و فرھنگی .به رغم تماﯾزی که بين
با اﯾن حال منظور دقيق من اشاره ی اﯾـن قـبـيـل جـوک
اﯾن دو نوع شوخی برقرار کردم ،باﯾد توجه کرد که بـرخـی
ھاست به آنـچـه در مـتـون اسـالمـی "عـورت" خـوانـده
مصادﯾق شوخی می توانند در آنِ واحد ھم جنسی باشند
می شود ،که در مردان از ناف تـا بـاالی زانـو و در زنـان
و ھم جنسيّتی ،ﯾعنی ھم از اﯾماژی جنـسـی اسـتـفـاده
تقرﯾباً ھمه جای بدنشان جز دستھا تـا مـچ و صـورت را
کنند و ھم روابط قدرت بين مردان و زنان )ﯾا ميـان اعضـای
شامل می شود .با اﯾن تعرﯾف ،برای مثـال اﯾـن جـوک را
ھر ﯾک از اﯾن دو گروه( را آشکار کنند )اگر بارﯾک بينـی بـه
می توان جنسی به حساب آورد" :ﯾـارو مـی خـواسـتـه
خرج دھيم ،ھر دو جوک جنسی باال را جـنـسـيّـتـی ھـم
چشمای بچش عسلی بشه ت.خ.م.ھاشو ميذاره تـو آب
می توان تعبير کرد( .جوک زﯾـر در اﯾـن دسـتـه ی اخـيـر
جوش" (sic).ھمچنين در فقدان اشـاره بـه اعضـای ﯾـاد
می گنجد” :دختره بـه دوسـت پسـرش مـيـگـه بـعـد از
ل شده ی بدن ،اشارات به افعالی که صراحتاً ﯾا تلوﯾـحـاً دا ّ
عروسی ھم ھمين جوری منو می....نی!!؟ پسره مـيـگـه
بر کنشھای جنسی اند نيز در شوخی جـنـسـی ،فـراوان
اره عزﯾزم البته با اجازه شوھرت“ (sic).و گـاھـی بـرخـی
کاربرد دارد .مثالً ،فحشھای جنسی ،وقتی بـيـن بـرخـی
جوکھای جنسی-جنسيّتی فقط به اشـاره ای جـنـسـی
رفقای بسيار صميمی رد و بـدل مـی شـونـد ،کـارکـرد
اکتفا می کنند" :خانومھا در سنين مختلف :ده سـالـگـی:
شوخی دارند و نه ناسزا ،و بنابراﯾن از جمله مصادﯾق بـارز
می بـرﯾشـون رو تـخـت تـا بـراشـون داسـتـان تـعـرﯾـف
شوخی جنسی به حساب می آﯾند .و ﯾا جوک زﯾر به وﯾژه
کنی ،بيست سالگی :براشـون داسـتـان مـی گـی کـه
به دليل کاربرد ﯾک فعل جنسی شـده اسـت" :بـچـه بـه
ببرﯾشون رو تخت ،سی سالگی :بدون داستان خودشـون
مامانش ميگه :بابا مامانا چه جوري بچه دار ميشـن؟ بـابـا
می رن رو تخت ،چھل سالگـی :بـرات داسـتـان تـعـرﯾـف
ميگه يه فرشته مياد بچه رو ميندازه توي دامن مامان .بچه
می کنن تا بيارنت رو تخت ،پنجاه سالگی :باﯾد ﯾه داستان
ميگه :عجب! يعني كردن ھيچ تاثيري نداره؟" sic
تعرﯾف کنی تا از رو تخت فرار کنی" (sic).جالب است کـه بعضی از جوک ھا رﯾشه ھای عميقی در فرھنگ ما دارند؛
خصـاً مـورد از طرفی دﯾگر ،شوخی جنسيّتی را )که مش ّ
مضمون اصلی ھمين جوک آخر را )کـه عـبـارت اسـت از
بحث من است( شوخی ای تعرﯾف می کنـيـم کـه در آن مناسبات بين زنان و مردان با ھم ﯾا مردان با مردان و زنـان با زنان – با تأکيد بر مردانگی ﯾا زنانگی آنـھـا -بـرجسـتـه
توسط نگاھی مذکّـر و شیء انگاری و مفعول پنداری زنان ّ ھمچنين استقرار سلسله مراتبی جسمانی بـر مـبـنـای ارزش/فقدان ارزش اجتماعی(
شده باشد .در شوخی ھای جنسيتی ،مناسبات ﯾا روابط معطوف به قدرت و ﯾا ناشی از قدرت )(power relations
عبيد زاکانی در قرن ھشتم اﯾنگـونـه آورده اسـت" :ده
مھمترﯾن موضوع است .مثالی از ﯾکی از صفـحـات پ .ن.
ساله دختر ،بادام پوست کنده اﯾست به دﯾده ی بينندگـان
پ .در فيسبوک می آورم” :ﯾه خانوم ھمساﯾـه دارﯾـم کـه
بھر لعبت بـازان و بـيـسـت و پانزده ساله لعبتی است از ِ
ھر وقت ميخواد پارک دوبل کنه من با نيـم کـيـلـو تـخـمـه
ساله نرم پيکری است لطيف و فربه و لغزان و سی سالـه
می شينم تو تراس نيگاش ميـکـنـم ...اصـن ﯾـه وضـيـه
مادر دختران و پسران و چھل ساله زالـی اسـت گـران و
ھاااااااااا “(((((((:در اﯾـنـجـا ،کـوشـش بـرای خـنـدانـدن
پنجاه ساله را بباﯾد کشتن با کارد ُبرّان و بر شصت سـالـه
توسل مخاطبان ،نه با استفاده از تصوﯾری جنسی ،بلکه با ّ
باد لعنت مردمان و فرشتگان ".تحليل بيشتر برخی از اﯾـن
به عرفھای جنسيّتی پذﯾرفته شده در نزد )بسياری از( آن
نمونه ھا و امثال آن نيز جزء اھداف اﯾن نوشته خواھد بود.
مخاطبان و اشاره به تعارﯾف متداول از زنانگی و مردانگی و قابليّتھای مفروض برای افراد واجد ھر ﯾک از اﯾن خصـاﯾـص اجتماعی ،صورت گرفته است :در اﯾـن مـورد خـاص ،اﯾـن فرض که ضعف بسياری از زنان در مـھـارت رانـنـدگـی )در
2
ماﯾلم بحث اصلی را با نقل قولی شروع کنم” :مـی رم ﯾه زن دﯾگه می گيرم ھا! ﯾا ”به زن بعدی ام می گـم اﯾـن کار رو نکنه ﯾا بکنه“ و جمالتی از اﯾن قبيل شوخی نيست.
ﺷﻤﺎرة ﭼﻬﻞ و ﻫﺸﺖ -ﺗﻴﺮ1391
خشونت کالمی عليه زن است .به مرور زمان روح و روان
اﯾن عمل را نشانه ی فقدان تربيت خانوادگی صحيـح فـرد
زن را می ساﯾد .اگر ھمسر امروز شما دختر شـاد دﯾـروز
در اوان کودکی دانسته بود و راه حل را اقدام بـه تـربـيـت
نيست ،از خودتان بپرسيد :چرا؟ با زنان خشن نـبـاشـيـم”.
درست )بخصوص پسران( از دوره ی کودکی دانسته بـود.
اﯾن نظر را چندی پـيـش ،عضـوی از اعضـای ﯾـک گـروه
که البته برخی ھم به درستی متـذکّـر شـده بـودنـد کـه
اجتماعی در فيسبوک روی صفحه ی گروه گذاشتـه و در
بعضی زنان نيز گاھی با سکوت ﯾا خندﯾدنشان در واکـنـش
کمتر از چند ساعت بحث داغ و جذابی ميان حـدوداً سـی
به چنين شوخی ھاﯾی ،خواسته ﯾا ناخواسته با آن دسته
تا چھل نفر از اعضا راه انداخته بود .اﯾن پست با 48الﯾک و
از مردانی که چنين شوخی ھاﯾی را خوش می دارنـد ﯾـا
105نظر )عموماً بلند( ،به اذعان مدﯾران گروه ،الاقل تـا آن
می کنند ،ھمداستان می شوند.
زمان ،بيشترﯾن توجه اعضا را به خودش جلـب کـرده بـود. دامنه ی بحث ھای درگرفته راجع بـه اﯾـن پسـت چـنـان وسيع بود که از نقد اخالقی شـوخـی ھـای جـنـسـی و
در جاﯾی از گفتگو ،بحث به چيزی شـبـيـه بـه کـل کـل خصاً ميان زنان از ﯾک طرف و مردان از طرفـی دﯾـگـر( )مش ّ تبدﯾل شده و به ھمين دليل ،خانمی که ابتدائاً بحث را راه
بخصوص جنسيّتی تا تالش برای تحليل سـاز و کـارھـای روانی و اجتماعی اﯾن قبيل شوخی ھا و ھمچنين ارائه ی راه حل )از جمله پيشنھاد به حذف چنين شوخی ھاﯾی از قاموس فرھنگی جامعه( را در بر می گرفت.
انداخته بود ،مداخله کرده و ﯾـادآور شـده بـود کـه ھـدف اصلی اش ،نه اﯾجاد زد و خوردی لفظی --ولو به شوخـی دی“ و خصـوصـاً بلکه در حقيقت برجسته کردن وجـه ”جـ ّ ”خشونت آميز “ اﯾن قبيل شـوخـی ھـا بـوده و امـيـدوار
برای مثال ،خانمی تذکر داده بود" :از کسانی که چنـيـن
است در پاﯾان ،نتيجه ی درخوری از بحث گرفته شود .اﯾـن
شوخی ھای سبکی می کنند باﯾد پـرسـيـد آﯾـا دوسـت
پست چنان مؤثر واقع شد که مدﯾران گروه متقاعد شـدنـد
دارند ھمين شوخی با خودشان ھم بشود؟ اگه نـه ،پـس
الزم است موافقت کلی بحث کنندگان درباره ی شـوخـی
باﯾد برای عزﯾزانشان احترام قائل باشند ".و ﯾا خانم دﯾگری
جنسيتی را به نحوی کل ّی تر در قالب بندی به مـنـدرجـات
نتيجه گرفته بود" :چه گفتن و چه شنيدن چنين جمـالتـی
منشور اخالقی گروه اضافه کنند و ھمين کار را ھم کردند:
با چنين مفاھيمی )چه گوﯾنده مرد باشد و شنونـده زن و
"به کسی متلک نگوﯾيم ،طعنه نزنيم و چيزھاﯾی بر زبـان
چه برعکس( مغاﯾر با اصول روان شناسی و نـيـز اخـالق
نياورﯾم که رنجش دﯾگران را در پی داشته باشد ".مـن بـا
انسانی و در جھت فروپاشی کيان خانواده اسـت ".چـنـد
ذکر اﯾن نکته قصد ندارم شما را تشوﯾق به پذﯾرش چشـم
تن از آقاﯾان صادقانه و البته جسورانه معترف شده بـودنـد
بسته ی اﯾن نتيجه گيری کنم .به گمان من ،حتی اگر قرار
که در گذشته چنين شوخی ھاﯾی مـرتـکـب شـده و بـه
باشد دست آخر به چنين نتيجه ای بـرسـيـم )ﯾـا چـيـزی
ھمين سبب در محضر اعضای گروه )و در راستای منـشـور
شبيه به اﯾن نتيجه گيری در ميان گزﯾنه ھای مطـلـوبـمـان
اخالقی گروه که در صدر صفحه و برای مطالعه و پاﯾبـنـدی
باشد( دست کم باﯾد بدانيم چرا؟ به ھـمـيـن خـاطـر ،در
ھد شـده بـودنـد کـه اعضا به مفاد آن قرار داده شده( متع ّ
نخستين گام ،از شما می خواھم در فرصتی که تا انتشار
دﯾگر چنين شوخی ھاﯾی نکنند .اعضای دﯾگری اﯾن قبـيـل
قسمت بعدی اﯾن مطلب باقيست ،ابتدا از منظر نقل قـول
شوخی ھا توسط مردان را معلول شوخی ھای مشابھـی
باال )پاراگراف قبلی( و مثالھای قبل تر )پاراگـراف دوم( بـه
از سوی زنان دانسته بودند؛ شوخی ھاﯾی که به مـوجـب
موضوع شوخی جنسيّتی فکر کنيد و بکوشيـد بـرای اﯾـن
ھل گھگاه خيل عـظـيـم خـواسـتـگـاران آن ،برخی زنان متأ ّ
نوع شوخی به مثابه ی پدﯾده ای اجتـمـاعـی تـوجـيـھـی
واقعی و ﯾا ساختگی سابقشان را بـه رخ ھـمـسـرشـان
منطقی بيابيد.
می کشند )و با اﯾن اظھار نظر ،بر بـخـشـی از احسـاس روانی مردان در روابط زناشوﯾی انگشت گـذاشـتـه ناامنی ِ ِ بودند( .آقاﯾی نيز پس از تحليلی روانشناختی از کسـانـی که مرتکب شوخی ھای جنسی/جنسيتی مـی شـونـد،
3
آﯾا با نظر گوﯾنده ی نقل قول باال مـبـنـی بـر "جـدی" و "خشونت آميز" بودن امثال آن شوخی ھا موافقيـد؟ چـرا؟ اﯾن واکنش راﯾج شوخی کـنـنـدگـان )در شـوخـی ھـای
ﺷﻤﺎرة ﭼﻬﻞ و ﻫﺸﺖ -ﺗﻴﺮ1391
بينافردی( که" :ای بـابـا ،شـوخـی کـردم ،چـرا نـاراحـت
تصميم در جمع چند نفره ما گرفته شد ،سپس با خـانـم
می شی /به دل می گيری؟" را چقدر مـی تـوان درخـور
شيرازی تماس گرفتيم و صحبتھای اوليه را مطرح کردﯾـم.
اعتنا دانست؟ قطعاً خواھم کوشيد نظرات مطرح شـده را
برای گام بعدی و جـھـت اطـالع رسـانـی بـيـشـتـر بـه
در نوشته ھای بعدی بگنجانم.
ھموطنانمان ،بھتر دﯾدﯾم اعضای انجمن فرھنگی اﯾرانـيـان ادمونتون در جرﯾان گذاشته شوند .با تـعـدادی از اعضـای
با سپاس .تا بعد ...
انجمن صحبت کردﯾم ولی به دليل نزدﯾکی زمان برنامه بـه برگزاری جشن نوروز پيشنھاد ھمکاری را نپذﯾرفتنـد و مـا
ﮔﺰارﺷﻲ ﺑﺮ ﺷﺐ ﻗﺼﻪ و آواز از ﺧﺎﻧﻢ زﻳﺒﺎ
مترصد فرصتی بھتر شدﯾم که سيزدھم مـی و روز مـادر
ﺷﻴﺮازي و ﻛﻨﺴﺮت ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ ﺳﻨﺘﻲ ﮔﺮوه ﭘﮕﺎه
بود .در جلسه ای حضوری که با خانم نوران استادﯾـان بـه
رژﻳﺎ ﭘﺮﻫﺎم
نماﯾندگی از اعضای انجمن داشتيم پيشنھادمان را مطـرح کردﯾم :کنسرتی در ادمونتون به سود مـوسـسـه خـيـرﯾـه حماﯾت از کودکان مبـتـال بـه سـرطـان مـحـک در اﯾـران!
اﯾن نوشته گزارشی است از برنامه داسـتـان گـوﯾـی و
در ھمين جلسه پيشنھاد حضور گروھی جوان و ھنـرمـنـد
آواز خانم زﯾبا شيرازی و موسيقی سنتی گروه ھـنـرمـنـد
در برنامه ای مجزا و شبی مشترک توسط خانم استادﯾـان
پگاه در ادمونتون به تارﯾخ دوم جون سال جاری.
مطرح و با استقبال داوطلب ھا مواجه شد .بنا بر اﯾن شـد
گزارشی که خواه ناخواه پـر از ﯾـاد و خـاطـره دوسـت نازنينم خانم الھه قـرﯾشـی خـواھـد بـود .دوسـتـی کـه پيشنھاد اوليه اﯾن برنامه توسط اﯾشان مطرح شد و ﯾـکـی
که خانم استادﯾان با دﯾگر اعضـای انـجـمـن مـذاکـره ای داشته و ما را در جرﯾان نتيجه نھاﯾی نصميم اعضا بگذارند، که ساعاتی بعد ما خبر تاﯾيد ھمکاری را درﯾافت کردﯾم.
از داوطلبان فعال اﯾن کنسرت بودند که متاسفانه تنـھـا دو
چند ھفته زمان داشتيم و کارھاﯾی از جمله ھماھنگـی
ھفته پس از روز اجرا بطور ناگھانی دار فانی را وداع گفـتـه
نھاﯾی با خانم شيرازی ،رزرو محل اجرا و سيسـتـم صـدا،
و خانواده و دوستانشان را سوگوار کردند .دوستی که بـنـا
چاپ بليط و پوسترھا ،تبليغ و فروش بليط .زمان نھاﯾی بـه
بود به اتفاق اﯾن گزارش را به رشته تحرﯾر درآورﯾم ولی گاه
دليل رزرو بودن مکان اجرای مورد نظرمـان بـه تـارﯾـخ دوم
فرصت ھمکاری با نازنينانی چون او مـحـدود اسـت و مـا
جون موکول شد.
بی خبر ،ﯾادشان گرامی. کارھا به سرعت پيش ميرفت و از طرﯾق خانم استادﯾـان تصميم گيری اوليه اﯾن برنامه به چند ھـفـتـه پـيـش از
در جرﯾان تمرﯾن فشرده گروه پگاه قرار ميگرفتيم .ھموطنان
ھشتم مارچ ،روز جھانی زن برميگردد .شبـی کـه خـانـم
اﯾرانی ساکن ادمونتون در ابتدا توسط فيسبوک و سـپـس
الھه قرﯾشی ،خانم مھشاد پازوکی و من بـه بـرنـامـه ای
اﯾميل در جرﯾان برنامه قرار گرفتند .ھفـتـه اول بـلـيـط ھـا
متفاوت و خاص با ھدف خيرﯾه برای اﯾن روز فکر ميکـردﯾـم.
بصورت آنالﯾن در معـرض فـروش قـرار گـرفـت و شـاھـد
برنامه ای فراتر از جمعی دوستانه و نھاﯾتا به پـيـشـنـھـاد
استقبالی رضاﯾت بخش بودﯾم .ھفته ھای بعد عـالوه بـر
سال قبل الھه مبنی بر برگزاری کـنـسـرت و ﯾـا بـرنـامـه
فروش آنالﯾن ،دوستانی که ماﯾل بودند ميتوانستند بـلـيـط
داستانگوﯾی خانم زﯾبا شيرازی رسيدﯾم .ھنرمندی کـه در
خود را از طرﯾق داوطلبان برنامه ،فروشگاه عينک بـيـژن و
سال 2011به مناسبت روز مـادر در بـرنـامـه اﯾشـان در
سوپر پارس تھيه نماﯾند .در دو ھفته بـعـد رونـد کـنـدتـری
کلگری شرکت کرده و با خاطره ای خوب از مھـارتشـان در
نسبت به چند روز نخست داشتيم ولـی در ھـفـتـه آخـر
اجرای داستانھای مھاجرت اﯾرانيان ساکن خارج از کشـور،
سرعت فروش به حدی بود که تنھا تعداد محدودی از بليط
به ادمونتون بازگشته بودﯾم.
ھا به فروش نرفت و نھاﯾتا در شـب اجـرا آن تـعـداد نـيـز فروخته شد .ناگفته نماند که به دليل خيرﯾه بودن بـرنـامـه
4
ﺷﻤﺎرة ﭼﻬﻞ و ﻫﺸﺖ -ﺗﻴﺮ1391
خانم شيرازی با سه داستان از تجارب مھاجرت اﯾرانـيـان
مبالغی ھم توسط دوستان جھت کمک به موسسه محک
به خارج از کشور به ادمونتون آمده بـودنـد .داسـتـانـھـای
پرداخت شد. مکان اجرای برنامه سالن نماﯾش کتابخانه مرکزی شھر ادمونتون بود .درھا از ساعت شش و نـيـم بـاز بـود و از ساعت شش و چھل دقيقه تماشاگران در صنـدلـی ھـای خود مستقر شدند .بروشورھای مربوط به زمانبندی برنامه
واقعی و زﯾباﯾی که گاه با آواز و نواختن گيتار توسط اﯾشان ھمراه ميشد .داستانھاﯾی کـه گـاه اشـک از گـونـه ھـا سرازﯾر کرده و گاه خنده بر لبھا می آورد .چرا که برخی از ما تجاربی نزدﯾک با قھرمانان آن داستانھا داشتيم.
و اطالعات مربوط به گروه پگاه در بـيـن حضـار در سـالـن
قسمت اول اجرای زﯾبای اﯾشان بيست دقيقه بـه طـول
پخش شد .تا ساعت ھفـت و ده دقـيـقـه تـمـاشـاگـران
انجاميد .سپس پانزده دقيقه زمان استراحت بين برنامه ھا
ھمچنان از راه ميرسيدند و به ھمين دليل بـرنـامـه بـا ده
بود که در بيرون سالن نماﯾش ،دی وی دی و سـی دی
دقيقه تاخير آغاز شد .مجری برنامه آقای سيامک صميمی
ھای خانـم شـيـرازی در مـعـرض فـروش قـرار گـرفـت.
بودند ،دوست عزﯾزی که از ھيچ کمکی به داوطلبان درﯾـغ
سود حاصل از فروش دی وی دی ھا ،نـوشـيـدنـی ھـا و
نکردند و در ھمين فرصت از اﯾشان قدردانی ميکنم .آقـای
خوراکی ھاﯾی که توسط نوران عزﯾز و چند داوطلب دﯾـگـر
صميمی خالصه ای از زمانبندی برنامه و اطالعاتی مربـوط
بفروش رسيد نيز برای کمک به موسسه مـحـک مـنـظـور
به گروه سنتی پگاه را به اطالع تـمـاشـاگـران در سـالـن
شد .پس از آن ھمگی بـه سـالـن بـازگشـتـنـد و خـانـم
رساندند و سپس اﯾن گروه ھنرمند را جھت اجرای برنـامـه
شيرازی با دو داستان باقيمانده برنامه خود را ادامه داده و
به صحنه دعوت کردند .
به پاﯾان رساندند .الھه دسته گل زﯾبای دﯾگری را نـيـز بـه
خود من تا آن شب برنامه ای از اﯾن گـروه نـدﯾـده بـودم ولی با توجه به شنيده ھا ميدانستم که برنامه ای زﯾبـا را
خانم شيرازی تقدﯾم کرده و شب دوم جون با خـاطـره ای خوب و عکس ھاﯾی که در بيرون سالن با ھنرمندان گرفته شد به انتھا رسيد.
شاھد خواھيم بود و انصافا چنين نيز شد. ھماھنگی تنبک شبنم وطن پور ،تار پيام معصومی ،دف اميرحسين شفيعی وسنتور فرھـاد خسـروی در اجـرای موسيقی بينظير بود و آواز زﯾبا و دلنشين احسان شھيدی شبی بياد ماندنی را رقم زد .در اﯾن برنامه چھل دقيقه ای با آثار استاتيدی چون پروﯾز مشکاتيان ،غالمحسين بـنـان، روح ﷲ خالقی ،اکبر مـحـسـنـی و اﯾـرج بسـطـامـی در تصنيفھا و قطعاتی چون "مرا عاشق"" ،شور انگيز"" ،حـال دل مشوشان"" ،دلشکن" ،قطعه "خـزان" بـه ھـمـرا آواز "موج خون" و "مردم آزده" ﯾاد آن ھـنـرمـنـدان را گـرامـی داشتند و با سرود "ای اﯾران" بـرنـامـه خـود را بـه پـاﯾـان رساندند .ھمه سالن اﯾستاده گروه جوان و ھنرمند پگاه را
به عنوان ﯾکی از برگزار کنندگان اﯾن برنامه در طول چـنـد ھفته ای که صرف کارھای مقدماتی شد و ھمچنين شب اجرا خاطرات خوبی براﯾم رقم خورد که از ھـمـه مـھـمـتـر خيرﯾه بودن اﯾن برنامه و ھمکاری صميمانه با نـازنـيـنـانـی چون الھه عزﯾز ،نوران و مھشاد بود .الزم بـه ذکـر اسـت که مبلغ $2500برای کمک به موسسه خيرﯾه حمـاﯾـت از کودکان مبتال به سرطان محک در اﯾران جـمـع آوری شـد. ھمچنين رضاﯾتی که در ھموطنان حاضر در برنامه شـاھـد بودﯾم و آنرا ميتوان در پيامھای پر مھر و مـحـبـتـی کـه در فيسبوک و اﯾميل ھا به دست ھمه مـا رسـيـد احسـاس کرد ،از خاطرات خوب آنشب بود.
بدرقه کردند و دسته گل تھيه شده توسط الھه ھدﯾـه ای
در انتھا از طرف ھنرمندان گروه پگاه و تمامی داوطلبـيـن
بود به اﯾن دوستان برای قدردانـی از تـالـشـشـان جـھـت
اﯾن برنامه از حماﯾت اﯾرانـيـان خـوب ادمـونـتـون و ھـمـه
آمادگی در آن فرصت محدود .آقای صميمـی بـه صـحـنـه
دوستانی که در اجرای ھر چه بھتر اﯾن برنامه ما را ﯾـاری
بازگشتند و پس از تقدﯾر و تشکر از گروه پگاه ،خانـم زﯾـبـا
کردند سپاسگزارﯾم و اميدوارﯾم اﯾن برنـامـه شـروعـی بـر
شيرازی را برای اجرای برنامه داستانگوﯾيشان به صـحـنـه
ھمکاری بيشتر اﯾرانيان شھرمان در اجرای بـرنـامـه ھـای
دعوت کردند.
متفاوت باشد.
5
ﺷﻤﺎرة ﭼﻬﻞ و ﻫﺸﺖ -ﺗﻴﺮ1391
ﻛﻨﺴﺮت ﮔﺮوه ﭘﮕﺎه ﻋﻜﺲ ﻫﺎ از ﻧﻴﻤﺎ رﻫﻨﻤﺎ
6
ﺷﻤﺎرة ﭼﻬﻞ و ﻫﺸﺖ -ﺗﻴﺮ1391
دو رﺑﺎﻋﻲ
ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﻣﺤﻤﺪﺣﺴﻦ ﻣﺤﻤﺪي
رﺿﺎ ﺟﻌﻔﺮي سرعت گير ھمان است که در حال گيری ،ھيچ چيزی در دنيا به پاﯾش نمی رسد .کاووس با صدای بلنـد فـحـشـی
"رفته از ياد "
داد و توی آﯾنه به عقب نگاه کرد .گفت" :مـن کـه چـيـزی نمی بينم اﯾشاال که نيفتاده باشه" .و دوبـاره پـا را روی
مي خواستم تو را،نه به خاطر حور بودنت
پدال گاز فشار داد .دستی به ته رﯾشش کشيد و نگاھی دوباره به آﯾنه کرد .کارت کوچک و تسـبـيـحـی روی آﯾـنـه
دلگيرم از تو به خاطر دور بودنت
تلوتلو می خورد .زﯾر لب گفت ” و ان ﯾـکـاد الـذﯾـن کـفـرو بابصارھم “...بچه که بود عزﯾز گفته بـود ھـمـيـن قـدرش کافی است .کاووس بيشتر از اﯾن ﯾاد نگرفـت .دوبـاره تـه
اشکی زالل بودی در دل غمگين من
رﯾشش را خاراند و گفت" از مجيد خبر داری؟" اما جـوابـی نشنيد .گفت "حيف حاجی که گوشت ھم سنگين شـده"
افتادی از چشمم به خاطر شور بودنت!
و نيش ترمزی کرد تا بتواند پيچ جاده را ﯾواش تـر رد کـنـد. صبر کرد تا به دنده چھار برسد که صدای موتور کم شـود. داد زد " از مجيد خبر داری حاجی؟" و وقتی دوباره جوابی
"درونِ شعر من ،شيراز"...
نشنيد نگاھی طوالنی بـه قـدرت انـداخـت .حـاج قـدرت نگاھش را به خيابان دوخته بود و حرفی نمی زد .کـاووس
فلک در حسرتِ سيمرغ ...برخاست
با خود گفت "نکنه ميشنفه!؟" با دستمال شيشه جلـو را درون شعر من ،شيراز ...ھرجاست
تميز کرد و گفت "حاال خدا کنه تاثير کنه .پسر مم باقر کـه دوباره رفت سراغش .البته دﯾگه آمپولی نيست. شيشه می کشه .مھم اﯾنه که آدم بـتـونـه کـار کـنـه.
دلم با ﯾا ِد او آرام ...بخش است
اعتياد خيلی بده ،ولی اگه آدم بتونه خرج زن و بـچـه رو بده ...مقصودم اﯾن که نا اميد نباش .اگه بياد بيرون و حتی
"کبوتر با کبوتر ،باز ...تنھاست"
سراغ شيشه ھم بره ...ﯾعنی اﯾشاال کـه دﯾـگـه نـمـيـره. مقصودم اﯾن که خيلی مردی کردی فرستادﯾش بازپـروری. کمپ فاﯾده نداره .ھمه اش در ميرن .ھمين باز پروری ھـم ھــمــه در مــيــرن .ﯾــا وقــتــی مــيــان بــيــرون بــاز مــيــرن سراغش...مقصودم اﯾن که مجيد اﯾشـاال روبـراه مـيـشـه ميره سراغ زندگی اش ...تو خيلی خرجش کردی ...پـدری کردی ...اﯾشاال که مياد ميره کار مـی کـنـه ده بـرابـرش خرجت می کنه .اوجب ترﯾنش اﯾن که بری ﯾک حـج اسـم بنوﯾسی ،تا سرتو نذاشتی زمين "...کاووس دستش را از پنجره بيرون کرد تا ھواﯾی که از توی آستينش مـی گـذرد
7
ﺷﻤﺎرة ﭼﻬﻞ و ﻫﺸﺖ -ﺗﻴﺮ1391
دانه ھای عرق زﯾر بغلش را در جا خشک کند .نـگـاھـی
قدرت کنار در ماشين اﯾستاده بود و بـه چـوب دسـتـی
به قدرت کرد و با خود فکر کرد خدا بيامرزد عزﯾز را .او ھـم
اش تکيه داده بود .به زمين زﯾر پاﯾش خيره شده بـود کـه
ظل گرما کاله نمدﯾش رابر نمی داشـت .گـفـت":حـاجـی
مثل کف دست خالی بود .کاووس دستش را به ميله ھای
دستت رو بده بيرون ﯾه کم خنک شی .جھانگير ﯾه تراکتـور
جنازه تکيه داد و با پاﯾش الشه را ھل داد .بـعـد از کـمـی
کابين دار خرﯾده .از اون چينی ھا .نصفش رو وام تـعـاونـی
تقال الشه را روی زمين انداخت .ماشين را دور تر برد و بـا
گرفت .نصف وامش رو تا حاال داده .پياز اگه خوب بده ،آدم
دبه بيست ليتری برگشت .کنار قدرت اﯾستاد و نگاھی بـه
رو از خاک بلند می کنه ...تراکتور کابين دار خرﯾده .چينـی.
الشه کرد":گاو نزاری بود! وزنی ھم که نـداشـت .ھـمـان
کولر ھم داره .ضبط ھم داره .عشق می کنـی مـيـری رو
چھار ھکتارت را ھم خيش می زد ،کار خدا بـوده!" سـاﯾـه
زمين .چه قدر خاک خوردﯾم رو رومانی .رو ژان دﯾر .آفـتـاب
بلند دو مـرد روی الشـه افـتـاده بـود .کـاووس پـرسـيـد
آدم رو دﯾوونه می کرد .جھانگير گوگوش می ذاره ميـره رو
"مطمئنی؟" و به قدرت نگاه کرد .وقتی جوابـی نشـنـيـد،
زمين ،بيست ھکتار رو ﯾه ھفته ای می زنـه .زﯾـر کـولـر.
نصف دبه را روی الشه خالی کرد .داد زد برو عقب .کبرﯾت
آقام خدا بيامرز اولين کسی بود که اﯾنجا تراکتور آورد .ھـر
کشيد و انداخت روی الشه و به سرعت عقب رفت .الشه
چی التماس کرد و فحش داد نه من نشستم سـرش نـه
گر گرفت و شروع کرد بـه جـز و جـز کـردن .بـوی مـوی
کاکام .خودش ھـر مـاه تـراخـم داشـت بـس کـه خـاک
سوخته فضا را پر کرد .کاووس نگاھـی بـه مـوھـای نـيـم
می رفت تو چشمش .ھمچی تو ده راه ميرفت انگار شـاه
سوخته دستش کرد و گفت "خوب که پرﯾدم عقب! بنـزﯾـن
داره راه ميره .خوب کاری ھم مـی کـرد .واسـه خـودش
خيلی خطرناکه" قدرت چشم دوخته بود به زمين .کـاووس
شاھی می کرد با اون رومانی قراضه اش ...تـو ھـم اگـه
چند مرتبه بنزﯾن روی الشه رﯾخت تا آتش نـخـوابـد .بـوی
اﯾنقدر لجباز نبودی حاجی ،مجيد االن دو تـا زن گـرفـتـه
گوشت کباب شده بينی اش را قلقـلـک مـی داد .گـفـت
بود .باﯾد ھمين کاری می کردی کـه سـيـد امـيـن کـرد.
"می گم حاجی! کاش ﯾه پرسی می کـردی .گـاو مـيـت
زمينتو می فروختی ﯾه دھنه کـوچـيـک مـی گـرفـتـی تـو
گوشتش حرومه ،شاﯾد پيه اش نباشه" قدرت نگاھـی بـه
مرودشت .پسر سيد امين ،کوچيکه ،ھم نون خـودشـو در
کاووس انداخت و گفت " از کجا می دونی؟" کاووس گفـت
می آره ھم ننه باباش .اولش ﯾه دکه اس ،بعد مـی شـه
"نمی دونم .گفتم شاﯾد .باﯾستی از اﯾن آخونده کـه مـيـاد
بقالی بعد می شه سوپر ...مرد حسابی! چـھـار ھـکـتـار
حسينيه می پرسيدی .اگه بود که ضرر کردی" کاووس بـه
زمين که چيزی نميده شکم آدم رو سير کنـه! حـاال مـثـال
سمت ماشين رفت .در را باز کرد و بطری پالستيکی را بـر
می خوای با اﯾن زمينت چی کار کنی .ببرﯾـش تـو قـبـر؟"
داشت و چند قلپ آب خورد .قدرت را دﯾـد کـه بـه طـرف
کاووس نگاھی به صورت پر از چروک قـدرت انـداخـت کـه
الشه رفت و شروع کرد به کوبيدن روی الشه .کاووس داد
انگار ھيچ چيز نمی شنود ،چشمھاش را تنگ کـرده و بـه
زد "ولش کن بدبختو" قدرت اﯾنقدر روی الشه کـوبـيـد کـه
جاده دوخته بود .جاده به طرف غرب پيچيده بود و آفـتـابِ
چوبدست آتش گرفت .چوب را پرت کرد و برگشت به طرف
پاﯾين آمده چشم کاووس را حسابی می زد .با خـود فـکـر
جاده .کاووس پيرمرد را دﯾد که که دور می شد .چند قلـپ
کرد توی اﯾن بدبختی بنزﯾن آخه مگر دﯾـوانـه ای کـه اﯾـن
آب خورد و گفت "شاﯾد ھم حروم بود!"
ھمه ماﯾه می گذاری .بعد فکر کرد پيرمرد بد بخـت! ثـواب دارد .سرعت ماشين را کم کرد و گفت"ببين حـاجـی! اون تپه خوبه به نظرت؟" و منتظر جواب نشـد انـداخـت تـوی خاکی و دور تپه چرخيد تا جاﯾی که دﯾگر جاده معلوم نبود. ترمز دستی را کشيد و پياده شد .قفل ھـای در پشـتـی وانت را باز کرد وھيکل تنومندش را باالی بار بـنـد کشـيـد. نگاھی به پيرمرد انداخت و گفت "می تونی کمک کنی؟
8
ﺷﻤﺎرة ﭼﻬﻞ و ﻫﺸﺖ -ﺗﻴﺮ1391
وعده ھا از عشق و از اﯾمان زدند
ﻫﺠﺮت در ﻫﺠﺮت
عقل نابم را به ناوکھای مژگان خوش زدند
ﻣﻬﺪي زاﻫﺪ چشمھاﯾم بسته شد از ھر طرف مينوﯾسم تا بگوﯾم شرح حال اﯾن دﯾار
با تعادل رشته عقلم بسوی ﯾک ھدف
ناله نی چون نوازد گوش جان بر دل سپار رای خالق بر منش ھموار کرد در تمام عمر جز خالق ندﯾدم در ضمير
عشق نابی با دلم ھمراه کرد
با توکل زحمت و رنج و مشقت در کفم ھمچون خمير من که اکنون ميروم از شھر عشق بعد عمری مسکنت در راه علم و ھجر ﯾار
کو کدامين ﯾار در باغ بھشت؟
پر شدم از جام ناب و شور حق چون شھرﯾار ناگھان فرمان بر آمد که ای خموش تاجھا از ھر طرف رخ مينمود
زﯾن رسالت چون گرفتی جامھای خوش بنوش
حد و مرزی در رسيدن به والﯾت ھم نبود دﯾده را بر ھم بنه خود را به تقدﯾرت سپار حضرت حق جام تقدﯾرم به پيش من گرفت
نوح تو در توست جانا ھر چه گفتت جان سپار
گفت ای جانا کدامين سلطنت خواھی گرفت؟ توکلت علی ﷲ کوفيان فرﯾاد ھا سر داده اند ناز و عشوه با کرشمه ساغر و می داده اند
9
ﺷﻤﺎرة ﭼﻬﻞ و ﻫﺸﺖ -ﺗﻴﺮ1391
ﻣﺎﻫﻨﺎﻣﻪ اﻳﺮاﻧﻴﺎن
Email: editor@iraniansmonthly.com Website: http://iraniansmonthly.com ﺷﻤﺎ و اﻳﺮاﻧﻴﺎن وﺑﺴﺎﻳﺖ ﻧﺸﺮﻳﻪ اﻳﺮاﻧﻴﺎن ﺑﺎ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖﻫﺎي ﻣﺘﻨﻮﻋﻲ از ﻗـﺒـﻴـﻞ ارﺳـﺎل
ﭘﺲ از ﻋﻀﻮﻳﺖ در ﭘﺎﻳﮕﺎه ﻧﺸﺮﻳﻪ ،و در ﺻﻮرت ﺗﻤﺎﻳـﻞ ﺑـﻪ ارﺳـﺎل
آﻧﻼﻳﻦ ﻣﻄﺎﻟﺐ و اﻣﻜﺎﻧﺎت ﺑﻲ ﻧﻈﻴﺮ دﻳﮕﺮ در ﺧﺪﻣﺖ ﻋﻼﻗﻪ ﻣﻨﺪان ﺑﻪ
ﻣﻄﻠﺐ ،ﺑﺎ ﻣﺎ ﺗﻤﺎس ﺑﮕﻴﺮﻳﺪ و درﺧﻮاﺳﺖ ارﺗﻘﺎي ﺳﻄﺢ ،از ﻋﻀﻮ ﺑـﻪ
اﻳﻦ رﺳﺎﻧﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ.
ﻧـﻮﻳﺴـﻨــﺪه ﻧـﻤـﺎﻳــﻴـﺪ .ﺑــﺎ ارﺗـﻘــﺎي ﺳـﻄـﺢ ﺑـﻪ ﻧــﻮﻳﺴـﻨــﺪه،
ﺑﺮاي ﻋﻀﻮﻳﺖ در ﭘﺎﻳﮕﺎه ﻧﺸﺮﻳﻪ ﻛﺎﻓﻲﺳﺖ ﺗﺎ ﺷﻨﺎﺳﻪ ﻛﺎرﺑﺮي و رﻣـﺰ
ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺟﻤﻊ اﻋﻀﺎي ﻓﻌﺎل اﻳﺮاﻧﻴﺎن ﻣﻲ ﭘﻴﻮﻧﺪﻳﺪ .اﻳﻦ اﻣﺮ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻟـﺔ
ورود ﺧﻮد را اﻳﺠﺎد و ﻧﺸﺎﻧﻲ اﻟﻜﺘﺮوﻧﻴﻚ ﺧﻮد را وارد ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ ﺗـﺎ ﺑـﻪ
ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻦ اﺳﺎﺳﻨﺎﻣﻪ و ﻣﻠﺰوﻣﺎت آن ﺗﻠﻘﻲ ﻣﻲﮔﺮدد.
ﺧﺎﻧﻮاده اﻳﺮاﻧﻴﺎن ﺑﭙﻴﻮﻧﺪﻳﺪ. اﻳﺮاﻧﻴﺎن ﻣﺸـﺘـﺎﻗـﺎﻧـﻪ در اﻧـــﺘـــﻈـــﺎر ﻫــﻤــﻜــﺎري ﺷﻤﺎﺳﺖ.
10
ﺷﻤﺎرة ﭼﻬﻞ و ﻫﺸﺖ -ﺗﻴﺮ1391
Iranians Social and Cultural Monthly of Iranians in Edmonton
July 2012 – Tir 1390
48 Year 5, No.8
ﻋﻜﺲ از ﺳﻴﺎوش ﻧﮋادي
On the Social Functions of Gender Humour
1
A report on the performance of Ziba Shirazi and Pegah ensemble's concert
Two quatrains
4 7
Return
7
Migration
9
Editor: Hesam Yazdanpanahi This issue’s writers: Mostafa Abedini Fard, Rojia Parham Mohammad Hassan Mohamadi, Reza Jafari, Mehdi Zahed Page Designer: Mona Saedi Photos: Amir Hossein Bakhtiari, Nima Rahnama, Siavash Nejadi Sabereh Rezaee, Elahe Akhondi, Kasra Nikoyeh, Mehdi Zahed Cover Photos: Tehran(F) Edmonton Downtown (R) Executive Board: Nima Yousefi, Khosrow Naderi, Pegah Salari, Hesam Yazdanpanahi
1391 ﺗﻴﺮ- ﺷﻤﺎرة ﭼﻬﻞ و ﻫﺸﺖ