تاریخ شهرسازی
همشهريمعماري آرمانشهر
18
اصفهان فقط اصفهان صفوي نيست
نقشهاييکشبه برنقشهايکهن «اصفهان عصر صفوي زيباس�ت ،چش�مها را خيره ميکند و آدم را به تحسين سازندگانش واميدارد ،اما چيزي کم دارد ،همان چيزي که ساعتها چرخيدن در مسجد جامع را لذتبخش ميکند »...اين جمله بخشي از اين مطلب است؛ جايي که نويسنده مفهوم کلي «اصفهان» را در مقابل «اصفهان عصر صفوي» نشانده و هويتتاريخيواجتماعيمسجدجامعوميدانعتيقرابهرخهمهمظاهرساخته شده در دوره شاهعباس صفوي کشيده است .اين مطلب تحليلي متفاوت از تاريخ شهرسازي اصفهان است .خواندن آن را به همه عالقهمندان به تاريخ اجتماعي معماري و شهرسازي ايران توصيه ميکنيم.
اصفهان ،لکه سبزي است که بين تمام لکههاي قهوهاي رنگ مرکز ايران ليال خدابخش خوب بهچشم ميآيد .رودي که بحق زندهرود نام گرفته است از کوهرنگ کارشناس معماري از دانشگاه پيچوتاب ميخورد تا در باتالق گاوخوني آرام بگيرد و سر راهش جلگه هنر اصفهان اصفهان را شکل بدهد. همين ميش��ود که اصفهان و مناطق اطرافش ب��ا موقعيت ويژه و تنوع آبوهوايي خاصش��ان چنان يگانهاند که در هيچ دوره تاريخي و توسط هيچ حکومتي ناديده گرفته نميشوند و دقيقا به همين خاطر است که از هر دوره تاريخي نشاني در اصفهان يافت ميشود .شهر اليهاليه و به مرور ساخته شده و گاهي اين اليهها چنان روي هم افتادهاند که تفکيک و تشخيص دورههاي تاريخي توسعه و رشد اصفهان ،بنامترين باستانشناسان داخلي و خارجي را هم به شک مياندازد ،که باالخره خشت اول اين ساختمان و آن ميدان را که گذاشته است؟ نشانههاي سکونت در اصفهان به خيلي وقت پيش برميگردد ،به آن موقع که هنوز گنبدهاي فيروزهاي و منارههاي سر به فلک کشيده ،نشان شهرها نبودند .همان روزها بود که هسته اوليه اصفهان از 2سکونتگاه مجاور و متصل به هم تشکيل شد؛ جي يا گاباي که بعدها شهرس��تان ناميده شد و يهوديه يا جويباره که مکان اصفهان امروزي است .اين اولين دوره شناخته شده از سکونت در اصفهان از اواخر دوره ساساني تا اوايل اسالم است که شهر عمال با هستههاي شهري همجوار تعريف ميشده است. بعدها اما به مرور ش��هر پيوستهتر و محصورتر شد و به تعريف امروز ما از ش��هر نزديکتر .دورهاي نسبتا طوالني از ش��روع دوران عباس��ي تا اوايل قدرتگيري صفويه که به يک دليل ميتواند يک دوره تاريخي واحد محسوب موبيش شود؛ شکلگيري عناصري که شهر را حول يک هس��ته مرکزي نسبتا متمرکز شکل ميدادهاند .شهر ک
حکومتي مس��لط پيدا ميکند و به تعريفي ش��ايد منظمتر ميش��ود .اما هنوز خطونشانهاي تحکم ش��دهاي رويش جا نميان��دازد و ش��هر روي پاي خودش آرامآرام رشد ميکند. در همين دوره است که بازار اصفهان به مرور شکل ميگيرد و با ش��کلگيري مراکز تجمع اثرگذاري مثل مس��جد جامع در اطرافش قدرتمند ميشود. مسجد جامع روي بقاياي بهجامانده از آتشکدههاي ساساني س��ر برميآورد و خش��ت روي خشت باال ميآيد. در تمام چيزي قريب به 2هزار س��ال ،مسجد مدام مرمت و نو ميشود ،انگار که هر سال نشانههايي از مخاطبان جديدش به خود سنجاق کند و چيزي را به حافظ ه بسپارد. پايان اين دوره و شروع اقتدار صفوي در شهر را اما ميتوان نقطه عطفي براي اصفهان دانست؛ آنجا که شاهان مقتدر صفوي تصميم به توسعه همهجانبه ش��هر ميگيرند .ش��اه عباس صفوي که بسياري اصفهان امروز را ميراث بهجامان��ده از او ميدانند، مرکز قديمي شهر را رها ميکند و تصميم ميگيرد محله سرس��بزتر و بيمزاحمتر کوش��ک را تجديد آرايش کند. منطقي به نظر ميرسد که براي سکونت جمعيت رو به ازدياد شهر بايد نواحي بکر خارج از حصار و باروي ش��هر را فعال کرد .پس ش��اهعباس دانشمندان و هنرمندان را از سراسر امپراتوري ايران فراميخواند تا دانش و هنرشان دس��ت به دست بدهد و چيزي درخور قدرت و شأن خاندان صفوي بسازد. ايدههاي مطرح شده ،ش��هر را از نو پي ميريزند، مقياسهاي شهري را از نو تعريف ميکنند و ارتباط و مراوده نهاده��اي اجتماعي و اقتصادي و مذهبي شهر را از نو شکل ميدهند. طول و عرض اصفهان صفوي چي��ز ديگري از آب درميآيد و مقياسهاي جدي��د به کلي اصفهان را دگرگون ميکنند .اصفهان دوره صفوي به شهري مهندسي ش��ده ،خطکشي ش��ده و منظم تبديل ميشود که ديگر بايد روي اصول و قاعده رشد کند و بپراکند. تمامي اين خصوصيات ،توس��عه اصفهان در عصر صفوي را چنان يگانه ميکند که با هيچ دوره قبل يا بعدش قابل قياس نيست .شاهعباس تمام آنچه پيش از او بر اصفهان گذشته بود را کنار ميگذارد و همه چيز را نونوار ميکند .هر چند شاه عباس براي گرفتن اي��ن تصميم بزرگ هرگ��ز تنها به قدرتش تکيه نکرد و با در نظر گرفتن همه جوانب کار ،سعي در جذب بازاريان و استفاده از مغزهاي متفکر عصر خودش مثل ش��يخبهايي کرد اما باز هم عنصري را ناديده گرفت ،عنصري که بود و نبودش به تنهايي ميتواند معناي شهر را دگرگون کند و آن مشارکت مردمي در ساخت شهر است. تمام آنچه ش��اه عب��اس در زم��ان حيات خويش تصميم به آن ميگيرد طرحريزي نقش��ه ش��هري براي اصفهان اس��ت .نقش��هاي حس��اب شده که تکليف ش��هروندان را از ه��ر لحاظ روش��ن کند؛ راس��تاي چهارباغ محور گسترش ش��هر ميشود که از دروازه دولت ش��روع شده و به باغ هزارجريب خاتمه مييابد.
همشهريمعماري .ويژهنامهمعماريوشهرسازي تهرانشهر .آذرماهنود
19
تصويري از مسجد امام .اين مس��جد که يکي از نشانههاي مجسم معماري ايراني-اسالمي است در دوره صفوي به دستور شاه عباس به عنوان يکي از دو رکن اصلي ميدان نقش جهان ساخته شد.
تاریخ شهرسازی
همشهريمعماري آرمانشهر
20
ميدان نقش جهان س��اخته ميش��ود تا با همجوار کردن هس��تههاي مذهبي ،اقتصادي و اجتماعي ش��هر ،مرکز حکومت��ي قدرتمند بس��ازد و حتي محلههاي گوناگون براي سکونت قشرهاي مخلتف در نظر گرفت��ه ميش��وند مثال محل��ه جلفا براي س��کونت ارامنه و محله عباسآباد براي س��کونت مهاجرين عمدتا ترک اصفهان .پس از اين بايد براي هر کنشي در ش��هر ابتدا سراغ نقشه را گرفت؛ کجا ميتوان خريد کرد؟ کجا ميتوان ساکن شد؟ کجا ميتوان نيايش کرد و کجا ميتوان به گشتوگذار پرداخت؟ مرکز قدي��م اصفهان ،ميدان��ي در مجاورت محله جويباره ،کهنه شده بود و انگار ديگر به کار نميآمد. ميدان که فض��اي باز بزرگي بين مس��جد جامع و مسجد علي را شامل ميش��د عتيق نام ميگيرد تا کمي حرمتش حفظ شود اما با ساخت ميدان جديد که نو بود و درخشان و خيرهکننده عمال ديگر کسي را به سمت خود نميکشد .عتيق گرچه امروز هنوز هم قابل حديابي است اما يکسره زير ساختمانها رفته است. اين مرکز شهر س��لجوقي که روزي وسعتي حدود 2برابر وسعت امروزياش داشت زماني ميدان اصلي ش��هر اصفهان بوده اما بعد با گسترش صفوي بازار به سمت جنوب ،به ميدان جديد الحاق ميشود و هرگز از زير سايه زيبايي خيرهکننده ميدان نقش جهان بيرون نميآي��د .ميداني که بنا به دس��تور ملوکانه ،چند 10س��اله ساخته ش��د و بزک کرده تمام آنچ��ه کمي آن طرفتر طي چند صدس��ال آرام و آهس��ته ش��کل گرفته بود را براي چند سده منزوي کرد. پرونده فرازونشيبهاي اصفهان به همين جا ختم نميشود .دوره بعدي که در رشد و توسعه اصفهان قابل ردگيري است با افول حکومت قدرتمند صفوي ش��روع ميش��ود ،حکومتي که اصفهان را به شهر «ترينها» تبديل کرد .با معماري و شهرس��ازياي که هم بهلحاظ وسعت و هم بهلحاظ کارآيي بسيار متنوع و پوياست. باشکوهترين مساجد ،عظيمترين ميدانها ،زيباترين پلها و خيابانها و بزرگترين بازارها ،مدرسهها و کاروانسراها در طول کمي بيش از 2سده حکومت ش��اهان صفوي در اصفهان هنرمندان��ه پرداخته شدند. بناها و عماراتي که در نوع خود در اوج کمال هنري، استحکام و کارآيي ،چنان باش��کوهند که در نگاه اول نميتوان قضاوتشان کرد .شايد گذر زمان بهتر بتواند اين همه زيبايي و يگانگ��ي را قضاوت کند، آنچنان که کرد. آنگاه که با اف��ول قدرت صفوي در ش��هر و روي کار آم��دن خاندان قاج��ار تمام آنچ��ه صفويه با ضرباالجل پول و ق��درت هوا کرده ب��ود ناگهان بيصاحب ماند و يتيم ش��د .تمام آنچه از اس��ناد و نقش��ههاي دوره قاجار به جا مانده نشانگر از هم گسيختگي اس��تخوانبندي کارکردي شهر است. ديگر به سختي ميشد س��راغ آن همه نظم تعبيه شده را گرفت ،خيابانها سريع و بيحسابوکتاب با هم تقاطع ميکنند و س��اختمانها يکي پس از ديگري بيحرمت ميشوند و اين دقيقا روندي است
نشانههاي سکونت در اصفهان به خيلي وقت پيش برميگردد ،به آن موقع که هنوز گنبدهاي فيروزهاي و منارههاي سر به فلک کشيده، نشان شهرها نبودند .همان روزها بود که هسته اوليه اصفهان از 2سکونتگاه مجاور و متصل به هم تشکيل شد؛ جي يا گاباي که بعدها شهرستان ناميده شد و يهوديه يا جويباره که مکان اصفهان امروزي است که تا همين امروز هم ادامه دارد ،روندي که خيليها منتقد سرسختش هستند اما واقعيت امروز اصفهان است. شهر نيازهايي دارد که ديگر در قاب تنگ اصفهان پرشکوه صفوي نميگنجد .ديگر نميشود خوابي را که شاهعباس براي اصفهان ديد ،تعبير امروزي کرد. قصه اين است؛ شهري که پيوسته و آرام در مس��يري گام ميزد ،ناگهان مورد عنايت بيحد و حصر قرار گرفت، طوري که جهان انگشت به دهان ماند .اما اين روند غيرطبيعي به اجبار بايد جايي قطع ميشد .آنجا که قدرت مس��لط نتواند يا نخواهد اين عنايت را پي بگيرد .رس��يد روزي که صفويه ديگر نب��ود و بعديها هم به هر دليل نخواستند صفوي عمل کنند. انصاف نيست که تمام چهارصد سال سپري شده بر اصفهان پس از صفوي را در يک دوره تاريخي تحول قرار داد، چون اين روند در تمام اين چهارصد سال با يک سرعت شتاب نگرفته است و در دورههاي مختلف تاريخي ماهيت و علل متفاوتي داشته اس��ت هر چند در نهايت يک معنا براي شهر داشته؛ تخطي از نقشه شهري شاهعباس که سعي کرده بود منطقي ،مستدل و پاسخگو باشد. مرکز اصفهان از همان اوايل شکلگيري ،محله جويباره بود .شهر از همان جا شروع شده بود و باگذشت زمان از همانجا هم رشد ميکرد .ميدان عتيق در جنوبشرقي همين محله ،قرنها قلب تپنده سياسي اقتصادي شهر بود .مسجد جامع که خيليها دايرهالمعارف معماري اس�لامي نامگذارياش کردهاند مرکز مذهبي و اجتماعي شهر بود. مسجدي که روي پايههاي آتشکدههاي ساساني بنا شد و طي 2هزار سال آرامآرام شکل گرفت ،در مجاورت با بازار لوانفعاالت اجتماعي شکل داد که انگار تکليف تمام سختيهاي اصلي شهر چنان هسته قدرتمندي از روابط و فع جامعهاي متکثر را روش��ن کرده و تمام پيچيدگيهايش را در چند سطر ،خالصه و روشن و درشت نوشته است بدون اينکه بخواهد اين تکثر را طبقهبندي و منظم و مرتب در قفسههاي جداگانه بايگاني کند. اصال آنچه ميدان عتيق را براي اصفهان هويتبخش و ارزشمند ميکند همين شکلگيري تدريجياش است.
اينجاس��ت که باستانشناس��ان گيج ميشوند و به حدس و گم��ان روي ميآورند ،س��الها کاوش و بررسيش��ان نهايتا ميش��ود يک رديف اس��م و تاريخ که دس��ت آخر هم معل��وم نميکند باالخره مسجد جامع را چه کسي س��اخت و ميدان عتيق را چه کسي خطکش��ي کرد و اين يعني مشارکت در ساخت .مشارکت به معناي واقعي کلمه .چيزي که شهر را براي ساکنانش سرش��ار از حس معنا و تعلق ميکند. اصفهان عصر صفوي زيباس��ت ،چش��مها را خيره ميکند و آدم را به تحسين سازندگانش واميدارد، اما چي��زي ک��م دارد ،همان چيزي که س��اعتها چرخيدن در مس��جد جامع را لذتبخش ميکند. اصفه��ان صفوي از فرط زيبايي چش��م را ميزند و به همين دليل است که بهترين هدف گردشگران سراسر دنياست اما براي ساکنان اصفهان هنوز هم مس��جد جامع بهترين نقطه اصفهان است .همين اس��ت که هنوز هم ميدان عتيق زندهت��ر ،پوياتر و کاربرديتر از همتاي ش��يک و اتوکشيده خودش کار ميکند. عتي��ق هنوز ه��م ي��ک ميدان ش��هري اس��ت اما نقش جهان ماکتي زيباس��ت براي لنزهاي مشتاق و حريص توريس��تهاي از راه رس��يده .اصفهانيها خ��وب ميدانن��د هن��وز ه��م مايحت��اج زندگي را باي��د از عتي��ق تهيه ک��رد ن��ه از مغازهه��اي تميز نقش جهان که شده محل فروش پفک و يخدربهشت و صنايعدستي چيني. در اين بين منابع آموزش��ي معماري و شهرسازي ما هم تا بوده سياستهاي صفوي در قبال اصفهان
را جزوه کردهاند و روي تکرار گذاش��تهاند ،ما هم هزار بار از رويش مش��ق کردهايم و به خود باليديم آنقدر که فکر ک��ردن به چيزي ج��ز زيبايياش برايمان غيرممکن ش��ده .انگار که باورش برايمان سخت باشد که ممکن اس��ت جايي از اين سناريو اشتباه باشد. اينجا هم معماري ما نگاه يک بعدياش را تحميل ميکند و س��اختمان و فضا و مکان را تنها از روي پالن و مقطع و پرس��پکتيو و رنگ و لعاب قضاوت ميکند ،بدون نگاه کردن به پس و پيش تاريخي و اجتماعياش .ب��دون در نظر گرفتن اثرات مثبت و منفياش در طول زمان و بدون انعطاف و انصاف. ما تنها ياد گرفتهايم اصفه��ان عصر صفوي را الگو قرار دهي��م -چيزي که از بس��ياري جنبهها واقعا هم قابل الگوبرداري است– اما نميشود از ميدان نقشجهان تنها رعايت نسبتهاي طاليي هندسي را ياد گرفت و ديگر کاري به وضع و حال امروزش نداشت. خوش��بختانه هيچ کس هرگ��ز به م��ا نگفته که اگر بنا باش��د الگويي از مدل توسعهاي شاهعباس بگيريم ش��ايد بهترين کار اين باشد که يک کاغذ سفيد جلويمان بگذاريم و همه چيز را از نو شروع کنيم ،تمام داش��تههاي اصفهان را کنار بگذاريم و بدون دغدغه به توسعه و عمران وآبادي بپردازيم، همان کاري که ش��اهعباس با قلب سنتي اما کهنه اصفهان کرد. از اين ديدگاه ش��ايد آنکه امروز برج جهاننما را يکش��به باال ميبرد و حمام خسرو آقا را يک شبه پايين ميريزد ،خلفترين شاگرد مکتب شاهعباس
باشد ،پس انگار بيجهت است اگر بخواهيم باارزشهاي صفوي بر کارش خرده بگيريم. با تمام اينها اما اصفهان ذاتا حامل زندگي است .شهري که در طول تاريخ حياتش همواره شهر مهمي بوده يک پيام دارد و آن اينکه خودش ميتواند گليمش را از آب دعواها و درگيريهاي سياسي باال بکشد و سرپا بماند. همانطور که در تمام فراز و نشيبهاي تاريخي اين کار را کرده .شايد ويران کردن اينچنين شهري کار دشواري نباشد اگر اراده ملوکانه بر آن واقع شود ،اما اين ويراني مطمئنا چند صباحي بيشتر دوام نميآورد و دير يا زود باز مغلوب نيروي زاينده اصفهان ميشود. توضیح پایانی
طرح احياي ميدان عتيق چند س��الي اس��ت محل بحثهاي گرمي شده ،طرحي که ش��هرداري اصفهان آن را کليد زد و براي معرفي و توجيهاش در وبسايت رس��مي خود نوشت« :محور تاريخي -فرهنگي اصفهان اساس اس��تخوانبندي اين شهر بوده و در تمام دورههاي تاريخي بهعنوان س��تون فقرات ساختار کالبدي ،اقتصادي و اجتماعي محسوب ميشده است. درحالحاضر نيز استخوانبندي فعال شهري بر پايه همين ساختار استوار است .اين محور از محل ميدان کهنه و مسجد جامع عتيق آغاز شده و به باغات هزار جريب در دامنه کوه صفه منتهي ميشود .مجموعه ميدان کهنه و مس��جد جامع عتيق يکي از مهمترين قطعات و گره آغازين اين محور اس��ت که بهلحاظ کمتوجهي به آن در دورههاي اخير ،داراي بيشترين نارس��ايي بهخصوص بهلحاظ اجتماعي و فضايي بوده و سازماندهي آن بهعنوان يکي از اصليترين عناصر تاريخي اصفهان امري اجتنابناپذير است تا بتواند بهعنوان يک فضاي شهري فعال و توانا ،بخش شمال شرق اصفهان را بهطور خاص و کل شهر را بهطور عام تقويت كند .هدف از احيا و بازسازي اين مجموعه ،بازگرداني و حفاظت از ارزشهاي تاريخي ابنيه و گذرهاي موجود و همچنين ايجاد محرکهايي براي توسعه ،نوسازي و بهسازي بافت تاريخي پيرامون آن است». تمام آنچه ش��هرداري اصفهان به آن اشاره ميکند روي کاغذ درست اس��ت ،اينکه محور تاريخي اصفهان بايد تقويت و احيا شود و اينکه اين بافت سنتي و تاريخي بهلحاظ اجتماعي مشکالت زيادي دارد .اما عجله و شتاب شهرداري براي بهرهبرداري از چنين طرح بزرگي را نميتوان توجيه کرد .طرحي که عالوه بر اثرگذاري اجتماعي زيادي که دارد در حس��استرين نقط��ه اصفهان بهلحاظ تاريخي قرار گرفته و ش��ايد منطقيت��ر بود که قبل از حفاريهاي غيرکارشناسانه و س��رازير کردن بودجههاي دوپينگي براي زودتر به نتيجه رسيدنش کمي بيشتر رويش تامل ميشد. احياي بافتي چنين کهن چيزي نيست که طي چند سال و با برگزاري چند جلسه و کميسيون بتوان موفقيتش را تضمين کرد .ميدان عتيق را بدون زيرگذر و پاساژ و پارکينگ هم ميشد احيا کرد اگر به جاي بودجههاي هنگفت کمي مشارکت مردمي جلب ميشد.
نمايي از گنبد مسجد شيخ لطف اهلل
نمايي از ورودي مسجد جامع اصفهان
نمايي از حياط مسجد جامع
همشهريمعماري .ويژهنامهمعماريوشهرسازي تهرانشهر .آذرماهنود
21