کارناوالهای انتخاباتی علی عبدالرضایی
نشرکالج شعر www.kalejsher.com
..........................................................
کارناوالهای انتخاباتی علی عبدالرضایی
طرح جلد :امیرحسین جاویدمهر صفحه آرا :فاطمه قهرمانی سال انتشار9316 : چاپ اول کلیه حقوق این اثر برای نویسنده و نشر کالج شعر محفوظ است.
فهرست
چرا نباید در انتخابات شرکت کرد؟5 ........................................................................... کارناوالهای انتخاباتی در ایران93 ................................................................................ اپیدمی سانسور و سرطان انتخابات 33 .......................................................................... انتخابات و سیطرهی کیچها33 ...................................................................................... دریا آرام نمیگیرد مگر لکهی خمینی پاک شود از ماه53 ............................................. قدرت و سلطه 55 .........................................................................................................
کارناوالهای انتخاباتی 5 /
چرا نباید در انتخابات شرکت کرد؟
انتخابات در ایران به سببب
ایران معمول اسببت .معمولن ی
عکس معمولی را با
رنگها و کیفیتهای مختلف کپی میکنند و بعد از همه میخواهند یکی را انتخاب کنند .این انتخاب را که اسبباسببن تبعیت از اجبار میکند هم امام و هم رهبر ایران مقدس شببمردهاند و آنانکه فکر میکنند ،برای اینکه از این مقدس ی نهایت ی
معمولی و در
مهمل بسببازند ،راهی ندارند مگر رفتن از راهی دیگر و بدل به دیگری
شبدن .دیگریت ترم تازهایسبت که حا در تمام فرهنگهای پیشبرو چشم و گو دارد و دیگریگری اقدامی نوروشبنفکرانه در ررب محسببوب میشود که حتی یکی مثل اسپیواک بنگالی را از خود به خود تنیتر میداند! متاسبفانه دیگری در فرهنگ سبیاسبی ایران دیگر فقن آن دیگریا سبابس نیست بلکه کاملن مطرود اسبت .دیگران آن دسته از ایرانیهایی هستند که خوب فکر میکنند اما در اقلیت مطلساند .مدیاها آنها را نادیده میگیرند چون مطابس خواسببتشببان رفتار نمی زنند .حا دیگر حفظ اسبببتقفل فکری برای ی
ایرانی که میخواهد تاثیرگذار
باشد تقریبن ریرممکن است .معمو لن وقت انتخابات ،آنان که صدای فراگیری دارند همبه مثبل هم فکر میکننبد و مثبل هم حرف میزنند ،اما اقلیتی که من نامشبببان را دیگران می گذارم در داخل و خارج با شبببیوههای مختلف حذف میشبببوند تا ج
کارناوالهای انتخاباتی 6 /
صبدای مسبلن به گو
نرسبد ،اما دیگر نباید گوشه گرفت .وقتش رسیده که دیگر
فکر ،جای مهمفت ژورنالیستی را که مثل مگس تولید مثل میکند بگیرد .حا دیگر اندیشببیدن ورای معمول اهمیت دارد .حقیقت این اسببت که انتخابات در هیچ کجا دیگر چاره نیسبت .سالهاست که انتخاب ریرممکن شده و تن دادن به این بیهودگی ج نیهیلیسببمی انفعالی عاید نمیکند .حا دیگر انتخابی وجود ندارد مگر انتخاب نکردن .وقتی که نای مبارزهات نیسببت اقل آب به آسببیاب بفهت نری ! همیشببه در طول تاریخ ،اکت و عمل ،اقدامی انقفبی بود و خیابان را انقفبیها اداره میکردند، حا ولی بیعملی و خانهنشبینی در روزا منتظر ،از همهجور اقدامی کارسبازتر است. دمکراسبی حتی در مهد دمکراسی حا دیگر به ضدِ خود بدل شده و خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و انتخاب ترامپ در آمریکا نشبان میدهد که انتخاب در شرایطی که حتی لیبرالی م خود را لیبرالی ه کرده دیگر ریرممکن اسببت .سببالهاسببت دمکراس بی تکینهگی خود را بطور کامل از دسبت داده در حالی که انسان امروز راهی ندارد مگر پذیر
همین تکینهگی و تن دادن به نوبردهگی .بردهگیا کاپیتالیسببمی که حتی در
کشببورهای کمونیسببتی ثمثل چین ارباب اسببت .دنیایی که در آن دارایی هشببت نفر بیش از مال و منال ی
میلیارد نفر است ،ج جهنم هیچ مقصدی نمیتواند که داشته
باشبد .نیل به برابری در شبرایطی که الیگارشی بیداد میکند تقریبن ریرممکن است، پس چرا باید باور کنیم همه از حس برابر در انتخاب برخوردارند؟ دمکراسببی ظاهری دارد زیبا ،دیکتاتوریا اکثریت حا دیگر حتی در چین و شببوروی جای دیکتاتوری پرولتاریا را گرفته اما این اکثریت ج سایههای آن هشت نفر نیستند. بفهت است اگر خیال کنیم میشود دولتی در ایران تشکیل داد که مختار باشد .دیگر هیچ دولتی در دنیا وجود ندارد که آزادیا عمل داشببته باشببد ،همه تحت فرمان کاپیتالیسم جهانیاند .از دولت کمونیستی چین و روسیه گرفته تا دولت سوسیالیستی
کارناوالهای انتخاباتی 3 /
فرانسه و دولتهای اسفمی در خاورمیانه همه ناچارند پیروی از اندیشههای درختیا کاپیتالیسببم کنند و تا وقتی که صببندوق بینالمللی پول خن و مشببی سببیاسببی تعیین میکند ،فکرهای رای ومی در هیچ رویداد سیاسی کارگردانی نخواهد کرد .سردرگمی و ناچاری و نیهیلیسبمی انفعالی حا دیگر کم و بیش بر مردم تمام دنیا سیطره دارد. نوعی از نیهیلیسبم انفعالی که اتاقهای فکر کاپیتالیسم تولید
کرده و در نهایت ج
به سببیطرهی جهانیا فاشببیسببم منجر نخواهد شببد .خامنهای و احمدینژاد نمونهی وطنیاند و پوتین و بشبار اسد نوع روسی و سوری و این اواخر ترامپ ،یعنی جنس ناب آمریکایی فاشببیسببم نی وارد بازار سببیاسببت شببده .بهقول آلن بدیو ،فاشببیس بم دمکراتی
دنیا را برداشببته و حا تنها چی ی که کم داریم جنگ جهانیا آخر اسببت.
نوفاشبیسبم دمکراتی ه شده شرق و ررب نمیشناسد ،همهجا در حال پیشرویست. نوفاشببیسببتهای دمکرات دیگر وقاحت را از حد گذراندهاند و ج اختفل در زبان ایجاد نمیکنند .آنها دقیقن وقتی که چی ی میگویند ،هیچ نمیگویند و اگر بگویند ج دروغ نیسبت چون در چشمبههم زدنی خفف آن عمل میکنند .موضعگیریهای ضبببد ونقی
خبامنهای دربارهی برجام را بهخاطر آورید ،حرفها و کردار اخیر
احمدینژاد را در همین انتخابات ،یا گفتار و عمل ترامپ را طی ماهِ گذشببته با هم قیاس کنید! نوفاشیستهای دمکرات همه تاثیرگذارند چون بیهیچ واهمهای مثل آب خوردن دروغ میگویند و ریاکاری را که حیلهی بازار است ،شیوه کردهاند .حا دیگر کاپیتالیسم دستِ خود
را رو کرده چون دیگر جهانی شده و از آنجایی که بی ینس
از سببیاسببت درورگوتر اسببت ،سببرمایهدارها از سببیاسببتمدارها بطور کامل سبببقت گرفتهاند .حا دیگر در قیاس با ترامپ کبیر ،حتی سبارکوزی فرانسوی ج ی
نوی
از مُد افتاده نیسبت .از اینلحاظ ایران از فرانسبه حتی جلوتر است چون نوفاشیستی مثل احمدینژاد ،دوازده سببال پیش رییس جمهور
بوده تازه بعد از او روحانیا
کارناوالهای انتخاباتی 5 /
درورگو را رو کرده و وقت اسببت یکی در ایران بیاید که روی دسببت ترامپ بلند شبود .بیشب
رییس جمهور انتصابیا بعدی در ایران ،باید خصوصیاتی داشته باشد
که از رلظت درورگوییا فاشببیسببتیا با تری برخوردار باشببد .آیا نقاب روحانی را عوض خواهند کرد؟ یا ورژنا تازهای از احمدینژاد روی کار خواهد آمد؟ شبباید هم ابراهیم رییسبی همان رولیست که باید از چراغا جادو سردربیاورد .اینها سه کپی از همان عکسا یکهاند که بیشب
به تعدادشبان اضافه خواهد شد تا نقشها بینشان با
دقتِ تمام تقسیم شود .به این بالماسکه با ج ئیات کامل در بخشهای بعدی این متن خواهم پرداخت و روی هر کدام از این کاندیداها مکث طو نی خواهم داشببت اما اول باید به این سببوال بپردازم که چرا این سببالها انتخابات در تمام کشببورهای دنیا عفقه دارد فردی نوفاشببیسببت یا نژادپرسببت را بهعنوان لیدر یا رییسجمهور معرفی کند؟ اردوران در ترکیه دارد چکار میکند؟ چرا توصببیه آتاتورک که گفته بود ج از رویکردهبای رربی پیروی نکنید و حتی آنتیآتاتورکیسبببتها از آن تبعیت میکردند ناگهان فرامو
میشبود و قرائتی از اسبفم سبیاسی را سرلوحه قرار دادهاند؟ اصلن
چرا ترکیه!؟ چند روز دیگر یعنی سوم اردیبهشت ،انتخابات ریاست جمهوری فرانسه این کشبوری که مهدِ ستی با نژادپرستی بوده برگ ار خواهد شد .همهپرسی میگوید که مارین لوپن این زامبیا مونث از شببانس با یی برخوردار اسببت و ممکن اسبت از نخسبت وزیر فرانسبوا فیون ،سببقت بگیرد و رییسجمهور شود .او شش سال پیش جانشبین پدر
ژان لوپن شد و در حال حاضر رهبر جبههی ملی فرانسهست .لوپن
را زامبی خطاب کردهام چون با دستآوردهای مدرنیته مشکل دارد ،مثلن ضد پذیر مهاجران در فرانسببهسببت ،ازدواج دگرباشببان را برنمیتابد و مخالف اُتانازیسببت و گرایش به ارتجاع و نژادپرسبتی دارد .راستی چه اتفاقی افتاده که چنین شخصیتی در کشبوری چون فرانسبه اینهمه طرفدار دارد؟ چرا لهستانیهای فرهنگساز یکی مثل
کارناوالهای انتخاباتی 1 /
آندری دودا را که ناسببیونالیسببتی شببدیدن محافظهکار اسببت بهعنوان رییسجمهور انتخاب کردهاند؟ چسبفو میلو
کجاسبت که ببیند؟ هالینا پوشبویاتوسکا ،تادئو
بوروفسببکی شببدیدن شبباعر ،شببیمبورسببکا یا زیگمونت کراشببینسببکی که کلمات پولیششبان پایههای جهان را میلرزاند کجایند تا بر این بفهت سبیاسبی در لهستان بشببورند؟ زمین دارد زیر پای دیکتاتورها میلرزد .ادریس دبی در چاد ،نظربایف در ق اقستان ،عمر البشیر در سودان یا اسفم کریموف در ازبکستان که بیست و پنج سال آزگار خون ازب ها را مکید و شبش ماه پیش هفک شد .اصلن عالیجناب هون سن از جان کامبوج چه میخواهد که سبی و هفت سبال است مثل زالو خون مردمش را میمکد؟ مدرنیسببم که توپا
را در نهایتِ دقت به پسببتمدرنیسببم پاس داده مگر
نمیخواسببت از دنیا دیکتاتورزدایی کند ،پس چه شببد؟ این هر دو که ماهیتی ضببد فاشبیسبتی و بشبردوسبتانه داشبتند چه شبد که آشویتس و هولوکاست اینقدر زود فرامو
شببد و حا دارند برای سببیطرهی فاشببیسببم ایفای نقش میکنند؟ وقتی که
مدیاها فقن برای جذب مخاطب بیشببتر رقابت میکنند و ج کیچ تبلیغ نمیکنند و فقن حشبریها فعال حقوق بشبر میشبوند ،وقتی که رُلا گرامشیا کبیر را به شومنی تلوی یونی میدهند و روشبنگری از صبحنه به حاشبیه تبعید میشود ،طبیعیست که دروغ ظهور کند و دمکراسببی علیه خود
بشببورد تا کاپیتالی م که نام دیگر بفهت
است سرتاسری شود .انتخابات که میتوانست بهترین شیوهی انتخاب باشد حا فقن منشی انتصابی دارد که تنها سرمایه آن را اعمال میکند .کاپیتالی م کاری کرده که حا دیگر تنها حس شببهروند در هر انتخاباتی ،عدم شببرکت در انتخابات اسببت .در چنین شرایطی که سرمایه در هر بالماسکهی انتخاباتی حرف اول را میزند و کاندیداها تنها در دروغگویی با هم رقابت دارند و ریاکاری رم موفقیت هر کاندیداست و تفاوتها فقن انت اعیسبت و ژورنالیستها هم ج برای پول بیشتر قلم نمیزنند ،مسلم است
کارناوالهای انتخاباتی 93 /
که قوهی تمی شبایسبته از ریر آن کار نکند و هر انتخابی کنشی ضد انتخاباتی داشته باشببد .نیمنگاهی به اسببامی کاندیداهای همین انتخابات ریاسببت جمهوری ایران کافیسبت تا دریابیم که همه علیررم مخالفتهای ظاهریشبان از ذهنیت سیاسی ، فرهنگی و اقتصببادی یکسببانی برخوردارند .همه از زیر دسببتگاه زیراکسببی که نامش شببورای نگهبان اسببت میگذرند تا حتی اگر فرق اندکی با عکس دلخواه داشببتند از دور خارج شببوند .ژورنالیسببتهای وطنی همه دلشببان با الکی خو
اسببت ،حتی
مینیممی از تفاوت درکار نیسببت ،پرزیدنت روحانی اگر مثل رییسببی یا احمدینژاد قاتل نباشببد ،رییس قاتل دیگریسببت که در حال حاضببر یکی از وزیران منتخبا اوست .میگویند که رییس جمهور روحانی در برجام موفس بوده اما هرگ نمیگویند که این موفقیت ج سببوخت به نیروگاه از کار افتادهی حکومت خامنهای نرسببانده و مطلقن نه تنها سببودی برای بهبود وضببع معیشببت مردم و آزادی نداشببته بلکه به دیکتاتور جانی تازه بخشببیده .مینویسببند که احمدینژاد آمده تا تابوی اتوریتهی خامنهای را بشبکند اما انگار یادشبان رفته برای گرم کردنا تنور انتخابات و مشارکت حداکثری مردم همیشبه در تمام انتخابات تاریخ جمهوری اسفمی چنین بالماسکهای راه انداختهاند و حتی اگر فقهای شببورای نگهبان به او مجوز حضببور در انتخابات ندهند ،احمدینژاد و گروهش ،ماموریتشببان را تا همین حا در نهایت موفقیت به انجام رسباندهاند و ذخیرهی محبوبیت در بالماسبکهی بعدی کردهاند .ابراهیم رییسی هم در این انتخابات رویکردی چندمنظوره اتخاذ کرده و همهچی دارد حسببابشببده اتفاق میافتد .نویسبش دقیس درباره ت ت
این کاندیداها و رلشبان در بالماسکهی
فعلی ،فعلن زود اسببت .باید اینها را بهطور کامل زیر ذرهبین برد و از کلیگویی دوری کرد .من بیشببتر در این دوره از انتخابات ایران کنجکاوم ببینم اتاقهای فکر، چگونه سوبژهای را در اختیار هرکدام از این ابژههای انتخاباتی قرار میدهند یا تا کجا
کارناوالهای انتخاباتی 99 /
به ابتذال سبیاسبی دامن میزنند .هدف اصلی هر انتخاباتی در ایران اجرای کارناوالی قرون وسبطاییسبت و ج برای تخلیه عقدهها و سرخوردهگیهای طبقهی متوسن و فرودست اجرا نمیشود .مشارکت گستردهی مردم در انتخابات باعث میشود ،پخش گوشببههایی از چنین کارناوالی در مدیاهای مطرح دنیا ،به حکومت ایران وجاهت جهانی بدهد و اهالی بیت رهبری همه کار میکنند تا جمعیت بیشبببتری در این بالماسکهی ضد ایرانی شرکت کنند. حا بسببیار کنجکاوم بدانم کپیا چپ خامنهای یعنی موسببوی خوئینیها ،این بار چگونه خطی دسببت خاتمی این ظاهرن رهبر آپوزیش بنا حکومتی و اصببفحطلبها میدهد .این طیف از حکومت ایران طی سالهای اخیر با بهترین شیوهها ظاهرسازی کرده خود را بهعنوان تنها آلترناتیو حکومت ایران به ررب معرفی کردهاند ،طوری که تمام مدیاهای فارسبیزبان خارجی دستشان است و این اواخر یعنی بعد از ریاست جمهوری ترامپ شبباهدیم که تلوی یون صببدای آمریکا تغییر رویه داده و برخفف سببایر مدیاهای خارجی دارد از دسببترس اصببفحطلبها خارج میشببود .ترامپ و سببیاسببتمداران جدید آمریکا دنبال آلترناتیوی واقعی در ایراناند و انگار دسببت آپوزیشبن حکومتی و اصبفحطلبها برای آنها رو شده ،باید دید حکومت ایران در شببراین جدید ،چه آلترناتیو تازهای رو میکند؟ آیا تصببمیم دارد با اعطای اجازهی ویراژ ،از احمدینژادِ سببالوس ی
نوخاتمی بسببازد یا سببراغ مهدی خ علی این
آقازادهی مثلن شبجاع میرود که ظاهرن چند سال است از پستان حکومت جدا شده و دار و دستهای زنداندیده هم دورها
کردهاند؟
همیشبه خوانش حواشبی انتخابات در ایران برایم جذابتر از متن بوده و در صحنه رالبن همان اتفاق می افتد که پیش تر افتاد .خیلی ها فکر می کنند بهتر اسبببت در انتخابات آتی شرکت کنند تا از بین بد و بدترینها همان بد انتخاب شود و بعدها از
کارناوالهای انتخاباتی 91 /
این بیش به آنها بد نگذرد و متاسببفانه این ایده ج خیالی خام نیسببت .مشببس رییسجمهور بعدی پیشباپیش نوشته شده ،مثلن در دورهی قبل هر که جای روحانی میآمد راهی نداشببت مگر انجام قرارداد برجام ،وگرنه کار حکومت ایران حا دیگر تمبام شبببده بود .پیشتر هم احمبدینژاد را ببه موسبببوی ترجید دادنبد چون که میخواسبببتند کمی راحتتر چپاول کنند! عدم شبببرکت مردم در انتخابات نه تنها برخوردی منفعفنببه نیسببببت بلکببه تبباثیرگببذارترین اقببدام برای رهببایی از این دیکتاتوریسببت ،مثلن باعث میشببود ررب دیگر اصببفحطلبها را که روی دیگر حکومت ایراناند به عنوان آلترناتیو و آپوزیشبنا داخلی به رسبمیت نشبناسد و تمام مدیاهای فارسببیزبان خارجی را در اختیارشببان قرار ندهد که همان سببیاسببتهای حکومت ایران را پیش ببرند .گفتنی بسببیار اسببت ،درباره فواید عدم شببرکت در انتخابات پیش رو مفصبل خواهم نوشبت و این نوشبتار را بصبورت سریالی تا روز انتخابات پیش خواهم برد.
کارناوالهای انتخاباتی 93 /
کارناوالهای انتخاباتی در ایران
اینکه بعد از ریاسببت جمهوری ترامپ ،پیروان بسببیاری از ایسببمهای سببیاسببی ،از انتخابات اعفم بی اری میکنند و ظهور نوفاشببیسببم را تنها به لیبرال دمکراسببی و انتخبابباتش ربن می دهنبد ،بیانگر عدم دید تاریخی و تاخیر ذهنیشبببان در فهم رویدادهای سبیاسبیسبت .وقتی آنارشیستها فریاد میزدند که انتخابات ج اعمال دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت نیسبببت ،اینها کجا بودند؟ آیا انتخابات آمریکا ،در دورههای قبل ،با رعایت برابری و عاد نه برگ ار میشبد؟ همیشه از هر انتخاباتی در هر کجای جهان ،بوی ریا و دروغ و فسادی کاپیتالیستی بلند بوده .اینکه در انتخابات آمریکا ،مدام دوآلیسببمی موکد میشببود و مردم ناگ یرند بین این یا آن به مثابهی دو فرق که تنها با هم اختفف انت اعی دارند ،یکی را انتخاب کنند تا الیگارشببی منحن با پشببتوانهی آرای کور مردم ،بر خودِ مردم اعمال اتوریته کند آیا عاد نهسببت؟ چرا دمکراسببی که اختراعی بود برای مقابله علیه فاشببیسببتها چنین ابلهانه دارد به فاشیستها خدمت میکند؟ دیروز ترامپ ،امروز اردوران و فردا خامنهای! به هر کجای جهان که بنگری بالماسببکهای که نامش را هم گذاشببتهاند کارناوال انتخاباتی ،در حال برگ اریسبت! باید خصبیصهها و نشانههای کارناوال واقعی را که امروزه کاپیتالیسم دارد به طرز فجیعی از آن سوءاستفاده میکند ،از نو شناسایی کرد.
کارناوالهای انتخاباتی 91 /
«میخائیل باختین» در نظریهی کارناوال که در آن به آثار "رابله" میپردازد ،هویت افرادی را که در کارناوال شببرکت میکنند ،وابسببته به جمع میداند و هیچکس را نسبت به دیگری برتر نمیداند؛ درواقع او با همین برابرسازیست که به سازمانهای اقتصببادی و سببیاسببیا مسببلن حمله میکند؛ یعنی رابله را که چند قرن قبل از او مینوشبت ،احضار و طبعن بازخوانی میکند تا علیه «دیکتاتوری موجود در شوروی سببابس» قد علم کرده باشببد ،در حالیکه رابله دو رمانش را علیه «حکومت فئودالیا فرانسبه» نوشته بود .گرچه «خندهی آزادی یا آزادیا خنده» ،نکتهی بارز ی
کارناوال
است؛ اما کارناوال تنها برای مسخره کردن نیست که برگ ار میشود بلکه آدمها در آن ایفای نقش میکنند تا خودشببان هم مسببخره شببوند؛ یعنی هرکس که در کارناوال شبرکت میکند ،هم بازیگر است و هم تماشاچی؛ درواقع در کارناوال ،کهنه تخریب میشود تا از نو ساخته شود. مردم در قرون وسبطا و دورهی حکومت کلیسا ،در روزهای خاصی اجازه داشتند ،از قانون سببرپی ی کنند .در این روزها دیگر کسببی مجبور نبود از آیین کلیسببا و نظم مذهبی پیروی کند .کشببیشها و حکومت کلیسببا نی با برپاییا این کارناوالها موافس بودند ،زیرا تصببور میکردند از این طریس مردم عقده و ان جارشببان از حکومت را تخلیه میکنند؛ درسببت مثل کاریکه امروزه گردانندگانا حکومت اسببفمی ،وقت انتخابات در ایران انجام میدهند؛ مثلن در همین دورهی انتخابات ریاست جمهوری، صبحنهی کارناوال از قبل گسبتردهتر شبده و هماکنون حتی در وزارت کشبور ،یعنی محلی که بیش از ه ار نفر در آن اعفم کاندیداتوری کردهاند در حال برگ اریسببت. اینکه شببخصببی از کف خیابان میآید و بعد از نامنویسببی در پاسببخ به پرسببش خبرنگاری میگوید که آمده تا ب اپد و با بکشد ،فقن ی گروتسب
شوخی نیست بلکه ی
است! یا بازیگری تلوی یونی که ادعا میکند همه شغلی را امتحان کرده و
کارناوالهای انتخاباتی 95 /
به پول نرسبیده و حا میخواهد رییس جمهور شود تا به مال و منال برسد! یا آنکه شببغلش پرور
شببترمرغ اسببت و ادعا کرده به تمام جوانان ،زمینی خواهد داد تا
شببترمرغ پرور
دهند یا ...اینها همه گوشببههایی از کارناوال ب رگ انتخاباتی ایران
اسببت که پیشتر آراز شببده و تا چند هفته دیگر ادامه خواهد داشببت .چندی پیش احمدی نژاد هرچه دلش خواسببت بهطور ریرمسببتقیم به خامنهای گفت و در ادامه احتمالن طرفدارهای کاندیدای اصببفحطلب ،روسببریشببان را کنار خواهند زد تا به قانون مذهبی دهنکجی کرده باشببند و بیشبب
هرچه به روز انتخابات ن دی تر
شبویم ،دامنهی این انتقادات ،به مردم و طرفدارهای هر کاندیدِ ریاست جمهوری نی سبببرایت خواهد کرد! در روزهای انتخابات ،کاندیداها همه از آزادی میگویند و سببیاسببتهای حکومت را نقد میکنند .طن پردازها دسببت بهکار میشببوند و «مهران مدیری» به دولت تیکه میاندازد ،حجم سببریالهای «طن ا سببیاسببی» زیاد میشببود و ادارهی سانسور راحتتر به کتابها مجوز میدهد؛ انگار در این مدت ،همهی رجالا حکومتی نقاب میگذارند و هیچکدامشببان خودشببان نیسببتند ،در حالیکه مردم نقابشان را برمیدارند و تازه خودشان میشوند. کارناوالهای انتخاباتی ایران ،بیشتر منشی سوبجکتیو دارند؛ یعنی نقاب و نمایهها در این کارناوالها مشببهود نیسببت ،اما تغییر گاردها معلوم اسببت و همین باعث ت ریس هیجان و امید کاذب به مردم میشببود .مردم با تشببکیل و راهاندازیا کارناوالهای خیابانی ،حکومت را به سببُخره میگیرند؛ اما متأسببفانه در این کارناوالها هیچکس همزمان تماشباچی و بازیگر نیست ،بازیگرها خودشان را نمیبینند و تماشاچیها نی بازی نمیکنند؛ مردم انتقاد میکنند اما باز میروند و رأی میدهند ،حکومتیها نی انتقادها را میشنوند اما باز به کارشان ادامه میدهند .درواقع این سیکل خراب است، نامش کارناوالا خیابانیست ،اما در آن خبری از اهدافِ کارناوالی نیست.
کارناوالهای انتخاباتی 96 /
در کارناوالهای واقعی اویی در کار نیسببت؛ فقیر و رنی یا حاکم و محکوم ،هر دو در این کارناوالها به ی
نسبت شرکت میکنند؛ یعنی همه ی
نفرند و هیچ انتقادی
فقن متوجه حکومت نیست ،بلکه بفهتِ آن محکوم یا فرد فرودست نی در کارناوال زیر سباال میرود .چندصدایی و دمکراسی در ی
کارناوالا واقعی ،اجرایی نصف و
نیمه ندارد؛ درواقع ما در کارناوالهای انتخاباتی ایران خنده و شببادی نداریم ،در عوض تا دلتان بخواهد گروتسب
داریم؛ بیشب
کسبی که این حجم از بفهت را
تماشببا میکند ،باید از هجمهی بفهتِ مردمی وحشببت کند .در ی
کارناوالا واقعی
هر چی ا مقدسببی ،بدل به معمولی میشببود و مرگ در آن معنایی ج تولد ندارد .در حالیکه در کارناوالهای انتخاباتیا ایران ،فرهنگِ مرگ دوباره تایید میشببود ،چون مردم باز رأی میدهند و اینگونه به نیروگاهِ حکومت سببوخت میرسببانند؛ یعنی این بازیها در انتخابات ایران اتفاق میافتد تا فقن حکومت به مردم بخندد و هیچ سهمی از این شببادی به مردم نمیرسببد ،زیرا حکومت تغییری در سبباز و کار
ایجاد
نمیکنبد .باختین در تحلیل خندهی کارناوالی نشبببان میدهد که چطور مردم به خودشبان میخندند و از خودشان انتقاد میکنند .خندهی کارناوالی با عوامل فرهنگ مسلن درمیافتد ،با سرمایهداری مخالفت میکند و زمختی و جدّیتِ فرهنگِ مسلن و مذهبی را با تمسخر و لودهبازی زیر ساال میبرد؛ درواقع سنت را رد میکند و آینده را به گذشببته ترجید میدهد ،آیندهای که در آن ج تغییر و انقفب دائمی هیچ چی ارز
رائی ندارد؛ در کارناوال چی ی ج تقواسبببتی یا مذهبی اتفاق نمی افتد و
ریاکاری و ریاضببتِ دینی از بین میرود .در متن کارناوالی ،بدن جایا کلمه قرار میگیرد و ما در آن نمایش و اکرانا انسان را داریم! بفهت در کارناوال لُخت میشود تا همه خودشببان را خوب ببینند ،زندگی و مرگ در کارناوال اینهمان میشببوند و معاد معنای خود
را از دست میدهد و دیگر کسی نیست که با قضاوتش آدمها را
کارناوالهای انتخاباتی 93 /
به دو دستهی بهشتی و جهنمی تقسیم کند .احضار چندصدایی و برابری در کارناوال، باعث میشبود که دیگر با یی و پایینی وجود نداشته باشد .خنده در «متنا کارناوالی» حضور واقعی دارد و صدای قاهقاه در آن ،تنها اکرانا شادی نیست .خیلی از افراد فقن وقتی که حس کنند از دیگری برترند شاد میشوند ،در حالیکه خندهی کارناوالی در برابری اتفاق میافتد و کسببی در متن کارناوالی از «آندیگری» برتر نیسببت« .هاب » احساسی را که وقت خندیدن به کسی دست میدهد «جفل ناگهانی» مینامد که من البته با این گ اره مخالفم! اسباسن شادی در کارناوال بر ارلب کمدیها سیطره دارد؛ چرا که در کمدی باید یکی یا چی ی تحقیر شبببود تا بقیه بخندند ،اما در خندهی کارناوالی همه به خودشببان میخندند زیرا همزمان ،هم بازیگرند و هم تماشبباگر! درواقع در کارناوالا واقعی ،جانهای آزادی که تحت سببلطه و سببیطرهاند ،برای رها شدن از بند ،با تمسخر و دلق بازی از سلطهگر انتقام میگیرند. باختین معتقد است که نرخ شادی در عصر مدرن نازل است و در کارناوال ،شادی و خنده از حاشببیه وارد متن میشببود تا به سببلطهگر دهنکجی کند .در کارناوال عدم قطعیت وجود دارد؛ یعنی همانقدر که به فرهنگ مسببلن دهنکجی میکنیم ،خودمان را نی به سببخره میگیریم؛ و این اتفاقیسببت که در کارناوالهای انتخاباتیا ایران نمیافتد! ماسبب واقعیا افراد را فا
در انواع بازیها ،چهرهها را پنهان میکند؛ اما در کارناوال ،ماهیتِ میکند« .روسبو» ماس
اما باختین معتقد است که ماس بهطور علنی ماسب دارند اما این ماس ب ماس
را پوششی درورین و ریاکارانه میداند،
در کارناوال ،آدمها را همسان میکند؛ یعنی کسیکه
میگذارد ،ریاکار نیسببت .درواقع در زندگیا عادی ،همه ماسب را کتمان میکنند ،در حالیکه در کارناوال ،افراد داد میزنند که
دارند! مثلن آن آقایی که پریروز خود
را کاندیدای ریاست جمهوری معرفی
کرد و گفت آمده اسببت که ب اپد ،از ماس ب
ریاسببت جمهوری به شببیوهای دقیقن
کارناوالهای انتخاباتی 95 /
کارناوالی بهره برد تا طن را بدل به گروتسب
کرده باشد .اینکه همهجور آدمی طیا
چند روز گذشببته ،خود را کاندیدای ریاسببت جمهوری کردهاند برخفف ادعای حکومت ،نه بیانگرا آزادی ،بلکه امر سلطه و دیکتاتوری را موکد میکند .انگار اعفم کاندیداتوری تنها فرصتیست که همه میآیند تا اعتراض کنند .درواقع همه واقفاند که هرگ از فیلترا شبببورای نگهبان نمیگذرند؛ اما میآیند که در مهمترین بخش کارناوالا انتخاباتی ،قدرت را به سبخره بگیرند و دمکراسبیشبان را زیر ساال ببرند. آنها باز برخفف ادعای خیلیها ،نمیآیند که معروف شببوند ،بلکه میآیند و نقاب رییس جمهور میگذارند تا بقیه یاد بگیرند که نامها را فرامو برخفف «ژان ژاک روسو» ،گذاشتن ماس
کنند« .ژولیا کریستوا»
در کارناوال را باعث گُمنامی و رسیدن به
هویت جمعی میداند .منطسا تحلیلی باختین بر اسبباس توجه به آندیگری و برابری صبداها شکل میگیرد و معتقد است که تنها در این صورت ،اثر به «دمکراسیا متنی» میرسد .درواقع باختین با طرح کارناوالیسم در آثار «رابله» ،بیشتر به گفتوگوگرایی توجه داشبته اسبت وگرنه چندصبدایی پیشتر هم وجود داشت؛ ما در همین مراسم نامنویسببی برای ریاسببت جمهوری ،صببداهای بسببیاری میشببنویم ،اما آیا تمام این کاندیداها از حسا یکسانی برخوردارند؟ ما صداها را که قطعهقطعه شدهاند میشنویم؛ اما گفتوگویی در نمیگیرد و اگر مخالفتی هست ،ج در بینا کپیهای همان عکسا واحد ،که از آنا مقام معظم رهبریسبت ،نیسبت! کپیهایی که میآیند تا در سبیاست قربانی شوند .ظاهرن تمام کاندیداهای ریاست جمهوری ،و یتمدارند ،برای اطاعت از رهبریست که داوطلب ریاست جمهوری شدهاند و این در حالیست که همهشان میدانند ریاسبت جمهوری در ایران ،تنها منصبیست که آنها را از رهبر دور میکند و تمام رییس جمهورهای قبلی بعد از انجام ماموریتشببان ،بیهیچ مفحظهای از صبحنهی سبیاست حذف شدهاند .رهبر در جمهوری اسفمی مقدس است؛ جانشین
کارناوالهای انتخاباتی 91 /
خداست ،پس مثل خدا ستایش میشود ،خدایی پُرخطا که مدام دخالت بیجا در انجام وظایف رییسجمهور میکند ،یکیثرهبر خود
را فقن پاسخگوی خدا ثمتافی ی
میداند و دیگری ثرییس جمهور ماظف اسببت به مردم ثفی ی مردم و خبدا ،فی یب
جواب پس بدهد.
و متافی ی ،از جنس هم نیسبببتند ،اولی واقعی و بعدی
برواقعیسبت و همین تضباد باعث شبده طی چهل سال ،تمام سیاستهای حکومت ایران شبکسبت بخورد .ایران طنابیست که مدام توسن رهبر و رییس جمهور به دو سببوی مخالف زمین و آسببمان کشببیده میشببود ،برای همین نه تنها هرگ در هیچ سبیاسبتی پیشبرفتی حاصل نمیشود بلکه برعکس ،تا وقتیکه این چیدمان حکومتی عوض نشبود ،کشبور در حال سقوط آزاد خواهد بود .تاکنون تنها «رییس دولتی» که در صببحنهی حکومت باقی مانده خود خامنهایسببت که پیش از پایان ریاسببت جمهوری رهبر شد ،وگرنه همه از صحنه به حاشیه پرتاب شدهاند و حا دیگر آنکه رییسجمهور میشبود ،خوب میداند که در این فرصتِ چهار ساله ،باید بار خود را ببندد ،برای همین هرچه که بیشتر میگذرد ،دامنهی فسباد در ایران بیشتر میشود. واقعن شبرکت در انتخابات کشوری شاهنشاهی ،که در آن مفشاه از تقدسی آسمانی نی برخوردار اسببت و در تمام امور ج ئی نی دخالت میکند ،فایدها
چیسببت؟
رییس جمهور در ایران ،حتی بهقدر معاون اجرایی شاه قدرت ندارد؛ اما حکومت هر چهار سبال با شیوههای مختلف ،مردم را تشویس میکند برای تغییری که محال است اتفاق بیفتد در انتخابات شبرکت کنند ،چون در اینصبورت مردم هنوز امیدوار باقی میمانند و حکومت به دنیا اثبات میکند که سببیاسببتها ،نتیجهی خواهش و خواسبت مردم است و این مردم ایراناند که بهجان ملت بی ارهی سوریه افتادهاند و میلیونها نفر را در دنیا آواره کردهاند .واقعن سبیاستگذاری روحانی در سوریه ،طی چهار سبال گذشته چه فرقی با احمدینژاد داشته؟ اصلن آیا پرداخت ه ینهی سالها
کارناوالهای انتخاباتی 13 /
«جنگ چریکی» در کشببورهای دیگر ،ج تنفر چی ی نصببیب مردم ایران کرده؟ چرا باید مردم افغانستان که همزبانا ملت ایراناند ،اینقدر از ایرانیها ان جار داشته باشند؟ تاوانا تنفر سببوریها را در آینده ،آیا ج مردم ایران خواهند داد؟ چرا باید تمام منافع مادی و معنوی ایرانیان ،برای ترویج مهملی به اسببم «اسببفم سببیاسببی» در خطر قرار بگیرد؟ اینها را همه سببالهاسببت که میدانند ،اما باز برای تحقس هیچ در انتخابات شبرکت میکنند تا اثبات کنند «نیهیلیسم کاپیتالیستی» ،بهطور کامل فراگیر شده و ج تن دادن به انفعال ،از کسبی کاری سباخته نیست .خامنهای این خدای کوچ
که از
گذشته به حا پرتاب شده ،ج ابژه ای مرتجع نیست و کاپیتالیسم این خدای ب رگ، خوب میداند زامبیها را با توجه به فرهنگ کشببورها ،از کجای زمان احضببار کند! سبرمایهداری خدای قهاریسببت که حتی کپی خدای ادیان نیسببت که اقل بشببارت بهشبت میداد ،بلکه خدایی سراسر کیفرساز است ،البته وقتی کسی کم بیشبب
به او کم
میکند ،اما تنها کم
میکند که در گور
میخواهد،
آرام بگیرد .ایران
اسبفمی نی زیرمجموعهای از همین جهانا سرمایهداریست ،با این تفاوت که در آن صبببنعبت تحمیس نقش اول را ایفا می کند .اگر در جهان ررب همه چی با یاری پسبتمدرنیسبم به سرعت در آینده پرتاب میشود ،ایران با تقدیسا سنّت و جدال با امر نومدرن ،ج در گذشته پیش نمیرود .ایران آزمایشگاهِ ارتجاعی سرمایهداریست، که توسن ایدههای سنتی و خرافی به عقب رانده میشود و «بیت رهبری» با تدابیری که اتخاذ میکند ،در اینباره رُلی مرک ی دارد .جهان امروز زیر سیطرهی زامبیهاست، با این فرق که رهبران کشببورهای رربی ،زامبی انسببان امروز و فردایند و زمامدارانا کشببورهایی چون ایران ،زامبیهایی هسببتند که از ته تاریخ ،برای مأموریت احضببار شبدهاند" .برواقعیت" پارادایم تازهایست که نقشی بنیادی در تعیین شراین فرهنگیا ایران دارد و قادر اسببت جلوی شببناخت را گرفته ،آن را فریب داده و مدام چند
کارناوالهای انتخاباتی 19 /
وانهادهی بدل در برابر
قرار دهد .پیشتر در جایی نوشببته بودم که انتخابات در
ایران تنها نیروگاهیسببت که الکتریسببیتهیا مصببرفی سببردخانههای فکری را تولید میکند .سبردخانهای که در آن ،تنها از جسبدِ ایدئولوژیا اسفمی نگهداری میشود و اگر برسببد آن روز که به این سببردخانه برق نرسببد ،کار خففت اسببفمی دیگر تمام اسبت .چهار سال پیش ،خیلیها به دلیل تنگنای معیشتی و اقتصادی فکر میکردند با انتخاب کسبی مثل روحانی میتوانند خود را از مخمصهی اقتصادی نجات دهند ،در صورتیکه تجربهی سی و چند سال گذشته نشان داده ،جمهوری اسفمی در عرصهی کفن ،همیشبه مجبور بوده تابع سبیاسبتگذاری اقتصباد جهانی باشد و این دسته از مردم رافلاند ،هر که بیاید در عرصههای کفن اقتصادی کاری از دستش برنمیآید و مجبور اسبت تابع رهنمودهای صندوق بینالمللی پول باشد .درواقع مرگ جمهوری اسبفمی پیشتر اعفم شده ،جسد
در سردخانهی ایدئولوژی منتظر تشییع است و
تنها شببرکت گسببتردهی مردم در انتخابات میتواند این تشببییع جنازه را به تأخیر انداخته و فرصببت بیشببتری به ظلم و چپاول بیت رهبری بدهد .خفصببه اینکه انتخابات ریاسبت جمهوری ،یکی از مهمترین بالماسبکههاییست که هر چهار سال ی
بار در ایران اجرا میشبود تا شبناخت و شعور اجتماعی دوباره تست شود .حا
خامنهای چند ابژهی زیردسببتی را به میدان فرسببتاده و در نمایشببگاه انتخابات ،در معرض فرو
گذاشببته ،مردم هم ماندهاند از این حراجی خرید کنند یا نه! در واقع
کاندیداهای ریاسببت جمهوری ابژههایی هسببتند که نقش کا یی واحد با برندها و مارکهای مختلف را ایفا میکنند .برخی از این برندها ممکن اسبت چشمنواز باشند، اما بیش ب
هیچکدام به کار دولت که قرار بود خانهی ب رگ ملت باشببد ،نمیآید و
ج تخریب کامل خانه ،کاری از دست هیچکدام ساخته نیست.
کارناوالهای انتخاباتی 11 /
«ژان بودریار» متأثر از مارکس و «ژرژ باتای» ،پنج نوع ارز بود .اول «ارز
برای اشیاء و ابژهها قائل
مصرفی» که به نیازا ویژهای پاسخ میدهد و بهایی معادل فایدهای که
هر کا میرسباند ،دارد .دوم «ارز
معاوضبهای» که همان قیمت شبیء است و کار
داد و سببتد در بازار را آسببان میکند .سببوم «ارز
نمادین» که قیمت در آن نقشببی
ندارد؛ مثل شباخهی گل رُزی که به معشوق تقدیم میشود .چهارم «ارز
نشانهای»
که در آن فایده و وجه مصببرفیا شببیء چندان مهم نیسببت ،بلکه در ی
جامعهی
مصرفی به شخص من لتی اجتماعی میدهد؛ مثل برند و مارک لباسهایی که خیلیها میپوشببند تا به آن پُ بدهند! و آخرین «ارز
رم ی» اسببت ،که این روزها نقشببی
مسببلن دارد و عفوه بر نقش نمادین ،رُلی «آنجهانی» نی ایفا کرده ،به شببیء ماهیتی «برواقعی» میدهد .اگرچه بین کاندیداهای این دورهی انتخابات ایران ،روحانی و رییسبی و احمدی نژاد ،تعداد بیشتری از این ارز ها را به خود اختصاص میدهند، با اینهمه محال است خامنهای ،احمدی نژاد را وارد دستگاه خففت خود کرده ،برای مجتبای جوان رقیب بسبازد ،پس باز مثل سال 11وانهادهای چون روحانی یا رییسی را ،از صندوق انتخاباتش بیرون خواهد کشید .اما اینکه روی ابژههایی چون روحانی و رییسی انگشت گذاشتهام ،بیشتر بهخاطر این است که هر دو ،عفوه بر اینکه مثل بقیهی کاندیداها از ارز های مارکسبیا مصرفی و معاوضهای برخوردارند ،برخفف دیگر کبانبدیبداهبا ،ارز هبای تبازهای را نی مبال خود کردهانبد .روحانی ی «نورفسبنجانی» واقعیسبت و از اوان حکومت اسبفمی ،در عرصههای مختلف نظام فعال بوده ،پس برای تمام دلبستهگان واقعی جمهوری اسفمی ،ارزشی نمادین دارد و عفوه بر آن به خاطر حمایت خاتمی ،مارک اصفحطلبی بر آن الصاق شده ،از ارز نشبانهای نی برخوردار اسبت .رییسی فاقد ارز
نمادین است؛ اما به دلیل شاگردی
رهبر و پشببتیبانی سببپاه و پشببتوانهی مالی با ،میتواند حمایت قشببر فقیر جامعه را
کارناوالهای انتخاباتی 13 /
جلب کند ،پس او نی بدون برند به بازار نمیآید و از این بابت ارزشی نشانهای دارد و از اینها مهمتر ،مثل احمدی نژاد ،طی سالهای اخیر با ماکد کردن «امام زمان» در گفتمانش ،و تولیتِ امام رضبا طی سال گذشته ،توانسته خود را بهمثابهی ی «مهدی» به ماوراء گره ب ند و بهعنوان ی
کپی از
«برواقعیت» مطرح کند .از این لحاظ او نی
مثل احمدی نژاد ،ابژهای در فروشگاه انتخاباتیست که از ارز
رم ی نی برخوردار
اسببت .رییسببی و احمدی نژاد ،در فضببای خرافهپرسببت ایران ،توانسببتهاند خود را ن دی ترین فامیل امام زمان جا ب نند ،در حالیکه حتی کپیا او نیستند ،بلکه ی
نمود
از چی ی هسبتند که اصل آن وجود ندارد؛ بااینهمه بهمثابهی دالی که از معنای خود سبقت گرفته ،مردم آنها را از دور تماشا میکنند و برایشان ارز
رم ی قائلاند.
در ارلب کشببورهای رربی ،ایدئولوژیها و اح اب ،معنا را سبباخته ،از طریس مدیاها به مردم اعفم میکنند و اینگونه تودهی مردم در دسببتهبندیهای فکری قرار گرفته، در انتخابات معنای دلخواه خود را انتخاب میکنند .اما حکومت سببنت در ایران ،با ت ریس بفهت طی سبالها موفس شده ،اکثریت ملت را معنازده و منگ کند ،در نتیجه حا که پُل ارتباطیا مردم با معنا خراب شببده ،ارلب پی رم میگردند و تنها رم گان را میگیرند .این بخش از مردم ،که اکثریت جامعهی مصببرفی را تشببکیل میدهند، تمایل عجیبی به مصرف سیاست دارند و چپ و راست برایشان فرقی نمیکند ،بلکه تنها نگاهی لذتجویانه به مناظرههای انتخاباتی و تبلیغات خیابانی دارند و فقن رم و «برواقعیت» است که به آنها خن میدهد و رییسی با اشراف بر این نکته ،طی چند ماه اخیر با پخش «برنج و آرد و رذای متبرک» ،توانسته تمام مداحان ،این بلندگوهای رم گان را تطمیع و برای تبلیغ خود بسببیج کند .از طرف دیگر چنین مردمی ،با فکر کردن بیگانهاند و آن را بلد نیستند ،پس ترجید میدهند به دستگاههای تبلیغاتی تکیه کنند که در این صببورت نی رییسببی با توجه به حمایت صببدا و سببیما ،از قدرت
کارناوالهای انتخاباتی 11 /
بیشتری برخوردار اسببت .امروزه در ایران ابژهها عوض شببدهاند؛ اما سببوژهها هنوز دسبت نخورده باقی ماندهاند و از لحاظ عینی کمترین ربن را به ایران دههی شصت دارند ،با اینهمه هنوز درون همان اسببت که بود .عفقهی روزاف ون زنان ایرانی به عمل زیبایی ،بهترین تمثیل برای اوضاع ایران است؛ زنها بینیشان را عوض کردهاند، زیر گونهها تیله کاشتهاند ،پستانها باد کرده ،پوستها دیگر چروک ندارد و ارلب در باشبگاههای بدنسازی مشغولاند ،اما ماهیت هنوز همان است .زن امروز ،زن تازهای را جانشببین بیرون خود کرده ،اما هنوز همان سببیرت و همان ذهنیت را داراسببت .تا دیروز شبصبت ساله بوده ،اما حا سی سال کم کرده ،ولی کافیست لمسش کنی تا بفهمی که با ی
بدل طرفی؛ او حا نه امروزیسببت نه دیروزی! حکومت اسببفمی
ایران نی همین وضع را دارد .نه دیگر از آن شعارهای دیروزین خبریست ،نه ربطی ببه آن چبه کبه ادعبا می کنبد دارد .این «برواقع» ایدئولوژی ،عروسببب
تازه ی
سبرمایهداریسبت و با کمی دسبتکاری ،کمکم دارد به دیگر کشورهای مسلمان نی صادر میشود« .مدرنی یشن باسمهای ایرانی» تمام مرزها را برداشته ،دیگر همهچی در ایران اقتصبادی و سبیاسبیسبت و تشخیص مرزهای بین تصنع و اصیل دیگر محال اسببت .امر خیالی و واقعی چنان دچار اینهمانی شببده ،که حا بهترین نام برای پدیدههای تازهای که در مرز بین خیال و واقعیت زندگی میکنند« ،برواقعی» اسببت. آنها ربطی به «فراواقعیت» و تخیل ندارند ،چون درونشببان هنوز قدیمیسببت اما بیرونشببان عوض شببده؛ ربطی به قدیم ندارد و بیرون دیگری جانشببین عینیت قبلی شبده؛ یعنی بر امر واقع ،نمودی قرار داده شده و نمودار این قراردادها هر چهار سال ی بار ،به رؤیتی سرتاسری میرسد. در انتخابات پیشرو ،بیشبب
طیف اصببفحات جار خواهد زد که روحانی عوض
میشبود ،در حالیکه او فقن عوضیتر خواهد شد .آنها خوب میدانند که بسیاری از
کارناوالهای انتخاباتی 15 /
وعدههای روحانی عملی نشببده ،آمار اعدامها با تر رفته و فضببای فرهنگی اگر بدتر نشببده باشببد هنوز همان اسببت که بود .حتی خود خاتمی هم میداند که دیگر برای حکومت مهرهای سوخته محسوب میشود ،با اینهمه میداند که میتواند درصدی از مردم را پای صندوق بکشاند .زامبی خامنهای هم گرچه پیشتر مرگ سیاسی خود را اعفم کرده؛ اما اتاقهای فکر جمهوری اسفمی ،زبدهتر از آن است که اجازه دهد آقا، فریب نقاب تازهی اصببفحات را بخورد .با اینهمه زامبی خوب میداند ،که نیروگاه اسببفمی از انرژی تهی شببده ،حا تنها عنصببر نجاتبخش ،مقبولیت
ایدئولوژی
مردمیسبت و تنها از طریس انتخاباتی آزاد و پرشور است که میتواند به جهان اعفم کند عمر
سبرنرسیده ،پس وانهادههایی چون رهامی و جهانگیری و محمد هاشمی
را دُم روحانی کرده ،هر سبه را در هیئتی واحد که «نورفسنجانی» نام دارد ،برای گرم کردن تنور انتخابات وارد صببحنه کرده؛ اینگونه به بالماسببکهی انتخاباتی ،شببوری مضباعف میبخشد .به زودی ایران برای چند هفته بدل به «دی نی لند» خواهد شد و مردم مجال پیدا خواهند کرد به دوران کودکی برگشببته ،بازی دلخواهشببان را داشببته باشبند ،در فضبای کودکانهای که حاصبل میشود ،همه به امید دوباره درود خواهند فرسببتاد و فرامو
خواهند کرد که در میانهی فیلم قبلی ،تنها تی ری سببی ثانیهای که
سبینمای دیگری را تبلیغ خواهد کرد ،پخش خواهد شبد و فیلمی که طی این سالها در حال اکران بوده ،راهی ندارد مگر خود را تا مرگ کامل ادامه دهد .پیشبتر روحانی برای اجرای پروژهی ایران مُرده ،که زامبی خامنهای کارگردان دسببت نشبباندهی آن اسببت بیش ب
بهترین انتخاب بوده ،حا نی باید روحانیا دیگری نقش او را دنبال
کند ،که اگر تغییر گارد ندهد ،ش
دارم خود روحانی باشد.
خفصه اینکه باید اتفاقی ب رگ در ادبیات سیاسی ایران بیفتد تا لودههای ژورنالیست، بیش از این سببیاسببت را به ابتذال نکشببند و ترس را اپیدمی نکنند .اکثریت قریب به
کارناوالهای انتخاباتی 16 /
اتفاق مردم خواهان تغییر رژیم سیاسی ایراناند اما محال است کلمات ترسناکی چون براندازی نظام را بر زبان بیاورند .مردم در هر انتخاباتی تحقیس میکنند که دریابند کدام کاندیدا بیشببترین مخالفت را با ولیفقیه که شببالودهی حکومت اسببفمیسببت داراست و سپس به او رأی میدهند .تجربهی انتخابات سال 36باعث شده حکومت اسببفمی دریابد که برای جذب مشببارکت حداکثری مردم ،ناگ یر اسببت تا جایی که میشببود تخممرغهای متنوع و رنگارنگی را در سبببد انتخابات بگذارد .تخممرغهای گندیدهای که ت ت شان ج مسمومیت به بار نمیآورند اما بیش
م هشان متفاوت
اسببت .عدهی ب رگی از مردم به تنگ آمدهاند و نمیدانند چه کار کنند .آنها میدانند که هرچه زودتر چی ی باید از اسبباس عوض شببود ،اما باز با انتخابهای معتدل به نیروگاههای از کار افتادهی نظام سبوخت میرسانند .اینکه روحانی بهتر از ففنیست ج گ ارهای ابلهانه نیست ،کار از اساس خراب است! چند روز دیگر مدیاهای داخلی و خارجی بسیج خواهند شد و باز به تبلیغ این یا آن خواهند پرداخت ،چپ و راست کفسببی
ب ودی متحد خواهند شببد و هوایی روحانی همهجا را برخواهد داشببت و
اینگونه چهار سببال دیگر سببریال جمهوری اسببفمی را کش خواهند داد .در دورهی جدید انتخابات ،گردانندگان بیت رهبری ،برای اینکه از باتفق این روزها خفص شبوند ،راهی ندارند مگر جلب بیشترین مشارکت مردمی در تاریخ انتخابات! حضور گسببتردهی مردم در انتخابات ،باعث اف ایش مشببروعیت و ثبات جهانی حکومت خامنهای خواهد شببد و اینگونه بر ه ینهی حملهی نظامی آمریکا به ایران خواهد اف ود و عملن آن را ریرممکن میکند .برای رهبر ایران حضببور حداکثری مردم در انتخابات ،طبس گفته خود
از هر چی ی مهمتر اسببت ،در نتیجه تایید کاندیداتوری
کسی که بتواند به شکلی تاثیرگذار نقش ی
ساختارشکن را بازی کند باعث میشود
کارناوالهای انتخاباتی 13 /
تمام مخالفان شببرکت در انتخابات به صببندوقهای رأی هجوم بیاورند و اینگونه بیهیچ ه ینهی گ افی خامنهای به هدفش خواهد رسید. اگر در تمام دورههای انتخابات ،تنها چپ و راسببت حکومتی مقابل هم صببفآرایی میکردند و مشبکلی با سبیاستهای کفن و ساختار حکومت اسفمی نداشتند ،حا ناگ یرند به تعدای از اصبولگراها و اصفحطلبهای سابس وجههی رادیکال بدهند تا اینگونه کاندیدایی ساختارشکن نی وارد میدان انتخابات کرده باشند که گفتمانی تازه راه بیندازد و طیف خاکسبببتری را به طور کامل وارد بازی انتخابات کند .از میان اصبولگراها کسانی چون احمدینژاد ،بقایی و مهدی کلهر نشان دادهاند جهت ایفای این نقش ،نسبببت به بقیه از اسببتعداد بیشببتری برخوردارند .اعظم طالقانی ،قاسببم شبعلهسبعدی و مهدی خ علی نی کسبانی هستند که تازه از پستان اصفحطلبی جدا شدهاند و نسبت به احمدینژادیها از امتیاز باورپذیری با تری برخوردارند .از طرفی هوشببنگ امیراحمدی نی این توانایی را دارد که تولید هیجان کاذب کند .حضببور هر کدام از این هفت نفر میتواند به فضای کفسی
انتخابات خاتمه داده آن را از حالت
دوقطبی خارج کند و اینگونه درصببد ب رگی از مردم را که ان جار از حکومت دارند وارد گود انتخابات کند .اینکه نظام اسفمی به کدامشان تا کجا اجازهی ویراژ میدهد نسبببت مسببتقیم دارد با حد ریسبب پذیری حکومت و قدرت ادارهی مردم بعد از انتخابات .احمدینژاد گرچه میداند تنها برای بازی فراخوانده شده و محال است باز پایش به پاسبتور برسببد ،با این وجود تا همین حا بیهیچ نقصببی از عهدهی اجرای نقشا
برآمده و اگر از گلوی شببورای نگهبان عبور کند ،تنها سببیثانیه به طول آن
تی ر تبلیغاتی خواهد اف ود و این فقن برای آن اسببت که نشببان دهند ،دمکراسببیا مسبلمان شده در ایران واقعیت دارد .در واقع احمدینژاد بهترین بازیگر برای تشویس عوام است که تنها برای دریافت رم گان بلین سینما میخرند .بیش
هم روحانی و
کارناوالهای انتخاباتی 15 /
هم رییسببی ،بازیگران اصببلی فیلم انتخاباتی پیش رو خواهند بود که اولی برای اینکه عبودیت به درگاه زامبی ب رگ را به اثبات برسبباند ،دارد مدام دم از اطاعت میزند و دومی هم احمدینژادی متافی یکی را نمایش خواهد داد .بیش
این فیلم انتخاباتی،
به شببدت دیدنی خواهد شببد .باید دید که روحانی را چطور روتو
میکنند ،یا چه
بفیی بر سببر و روی امام زمان میآورند تا رییسببی از آن ب ند بیرون! افسببوس که پردهی دوم این فیلم دوباره مردم را مأیوس خواهد کرد ،چون کارگردان این سینمای درپیتی ناچار اسبت احمدینژاد و «خ علی» را با لگد از صحنه بیرون کرده ،رُلش را به یکی از سبیاهی لشکرهای سابس بیت رهبری که تاکنون در پستوهای سیاست قدم میزده بدهد .درک این نکته خیلی سببخت نیسبت که خامنهای به تنها چی ی که فکر میکند ،حکومتی خانوادگیسببت و دوسببت ندارد مار در آسببتین مجتبای جوان بیاندازد .متأسفانه خیلیها دولت احمدینژاد را سکو ر میدانستند ،چون طی هشت سبال ریاسبت جمهوری موفس شبده بود روحانیت را دور زده ،بهطور مستقل با امام زمان رابطه برقرار کرده ،اینگونه مراجع دینی را از عر
به پایین کشیده ،جایگاهشان
را نادیده بگیرد و رمالها را جانشین مفها کند .درست است همهی اینها در دورهی ریاسببت جمهوری احمدینژاد اتفاق افتاده ،اما بیشبب خواسبتههای زامبی ب رگ و بیت درباریا
او در اینباره ،ج مجری
نبوده اسببت .خامنهای خوب میداند که
بعد از او ،مراجع تنها رقبای س بنّتی مجتبای جوان خواهند بود و پروژهی به حاشببیه راندن روحانیت ،در واقع از زمان خاتمی با حمله به امثال رفسببنجانی ،و با هنرنمایی کسانی چون «اکبر گنجی» کلید خورده بود و تنها به سرعت آن در دورهی احمدینژاد اف وده شبد و این خیالی واهیسبت که فکر کنیم دولت او توانسته اصل اسفمیت را در حکومت ایران تخریب کند ،زیرا این خواست خامنهای بوده که خود حا علیررم اینکه عنوان آیت اهلل را یدک میکشد ،باوری به اسفم ایدئولوژی
ندارد و تجربهی
کارناوالهای انتخاباتی 11 /
جنبش سببب نشببان داده که زامبی ب رگ برای بقای حکومت خود ،قادر اسببت تمام اصول اسفم و اخفق را زیر پا بگذارد .اینکه این روزها کسانی مثل «نوریزاده» همه جا جار میزنند که خامنهای باز دارد میمیرد بیهوده نیست ،مرگ او همه را نه نگران مرگ او ،بلکه تشبویس میکند در انتخابات شبرکت کنند و نگذارند یکی مثل رییسی که گنجی به او لقب آیتاهلل قتلعام بخشبیده ،رهبر شود! در روزهای آینده این خبر را آنقدر ورز خواهند داد تا باز طبقهی متوسببن به روحانی دخیل ببندد و شببرکتی گسترده در انتخابات که معنایی ج بیعت با رهبری ندارد ،داشته باشد .در واقع مرگ و میر رهبری و انتخاب روحانی یا رییسبی ،هیچکدام تغییری در وضع موجود ایجاد نخواهد کرد اگر باز مردم مثل همیشه در انتخابات شرکت کنند. کاپیتالی م ج به ثروت بیشتر فکر نمیکند ،و خاورمیانه هنوز انبار پول اسببت ،اگر داعش و سبلیمانی ،اگر حکومت ایران و هفل شبیعی نباشبد ،آیا عربستان و قطر باز اینهمه تسلیحات جنگی خواهند خرید؟ با خره ی
جوری باید جیب شیوخ عرب
خالی شبببود ،اگر جنگی ب رگ در خاورمیانه درنگیرد ،ترامپ چگونه میتواند به وعدههای انتخاباتیا
عمل کرده و آمریکای شدیدن بدهکار را نجات دهد؟
کارناوالهای انتخاباتی 33 /
اپیدمی سانسور و سرطان انتخابات
همبهى فرهنبگهبا گذر از راههایى را قدرن کردهاند ،اما تعداد این راهها در فرهنگ اسفمی بسیار است .متاسفانه ناما واقعىا شجاعت در زبان فارسى ج انحراف نیست. اگر از راهى بروى که دیگران نرفتهاند ،قانون خطاکارت می خواند و دین گناهکار! در زبان فارسى دو واژهى خطا و گناه تقریبن مترادفاند! بدون سعى و خطا تقریبن هیچ پیشببرفتى حاصببل نمىشببود اما ما از خطا مىترسببیم چون گناهکاران در نهایت مقیما جهنم مىشبوند! البته روشبنفکرىا چپا ایرانى ی
قدم از روشبنفکرىا مثلن مسلمان
جلوتر اسببت ،چون اعتقادى به گناه ندارد اما بففاصببله ی
قدم عقب مىرود ،زیرا
خطا را ی کاره با خیانت اینهمان مىکند. اگر قصبد دارى حرکتى ب نى و کارا تازه اى بکنى اما دو دلی! سرا جات بتمرگ! تکان نخور! چون اگر خطا کنى خیانتکارت مىخوانند! براى همین ما در ایران روشببنفکر رادیکال نداریم ،در عوض ی
مشببت سببوسببولا فکرى داریم که تنها با عشببوههاى
رادیکالیستى خودشان را شی
کردهاند؛ اینها خطر نمىکنند ،به زندان مىروند چون
مشبهورتر مىشوند؛ همهشان هم مدام سنگ آزادى را به سینه مىزنند اما فقن آنقدر آزادت مىگذارند که مثل آنها بروى ،مثل آنها باشببى و در نهایت خروج از رسببوما خود را خیانت مىدانند .براى همین اسببت که معتقدم اینها آزاد نیسببتند چون خطا نمىکنند و تنها به همین دلیل مطلقن روشبببنفکر نیسبببتند .کسبببى که خود هیچ کار
کارناوالهای انتخاباتی 39 /
نمىکند اما مدام ضبببر مىزند حتى اگر کراوات ب ند مُفسبببت! اینها حتى درکى از درسبت ندارند ،فقن آن را طوطىوار از بر شبده اند چون سنّت یادشان داده به سنّت وفادار بمانند .متاسبببفانه ارلب رافلاند که جاى بد و خوب مدام عوض مىشبببود، بسبیارىشبان هم آدمهایى هستند درست و اخفقى! اما هم درست و هم اخفقشان دراپیتی سببت ،چون فکر نمىکنند؛ مدام همان قبلى هسببتند و تازه نمىشببوند ،یکى، دوتا ،ه ارتا!؟ تقریبن همهشبان اینگونهاند ،مشهورترینشان مذهبىتر از گمنامترین! بسبیارىشبان براى پاسبدارى از همین سبنت سیاسى-اسفمی بارها رفتهاند زندان و قهرمان آزاد شبدهاند .ایرانىها تخصص دارند تنها بفهت را مشهور کنند چون تفکر خطرناک اسببت؛ متفکر مثل آنها فکر نمىکند؛ متفکر اصببلن از آنها نیسببت ،پس تنها
مىکنند و در نهایت حلقهى این تنهایى آنقدر تنگ مىشود که «خلیل ملکى»
دق مىکنببد؛ هببدایببت از بیف فرار کرده مىرود بوف ا
را در هنببد کور کرده و
دربیاورد ،آن هم فقن بیسبت -سبى نسبخه! مسخره نیست!؟ اگر آزاد نیستیم که آزاد باشیم ،اگر آزاد نیستیم که اشتباه کنیم پس آزاد نیستیم ،نخواهیم شد. انتخاب یکی از فرآوردههای اختیار است که ج در آزادی تعریف نمیشود .اگر آنجا آزادی نیست پس چه انتخاباتی!؟ انتخابات تابلوی سردرا دمکراسیست نه رم ورود به خانهی دیکتاتور برای بیگاری! اینروزها همه دارند برای بیعت با جناب دیکتاتور آماده میشبوند .انتخابات ن دی
اسبت ،اما باز کسی نمیخواهد ریس
کند ،تحریم
انتخابات را ارلب خطا میدانند ،همه از اشبتباه میترسند و کسی نمیخواهد رویکرد تازهای را امتحان کند .اینروزها چپ و راسبببت حکومتی ،هر دو از ردال صبببفحیت احمدینژاد خوشحالاند .هر دو حذف را ،سانسور را جشن گرفتهاند ،پس اگر بوفالو جنتی مطابس میل شان عمل کند خیلی هم خوب است! تنها تفاوت بین ی
اصولگرا
کارناوالهای انتخاباتی 31 /
و اصبفحطلب این اسبت که اولی ابایی ندارد خود
باشد و میدانی با چه بفهت
توام با خشونتی طرفی! دومی اما ریاکار است ،گرگ است در لباس میش! انتخابات ن دی
اسبببت ،انتخاباتی که در آن برای تحقس دمکراسبببی اسبببفمی حتی
خودشان را سانسور میکنند! اینروزها حذف یکی از خودشان ،همهشان را خوشحال کردهسببت ،همه از حذف خوشببحالاند ،کسببی از اعداما صببدا دلخور نیسببت ،همه سبانسبورچیاند ،حتی آن دسبته از خودشان که بعد از جنبش یشمی-پشمی از ایران خارج شبده و جای اینکه عوض شبوند عوضبیتر شبدهاند! این بسبیجیهای سابس علیررم مخالفتشبان با جمهوری اسبفمی هنوز بسبیجیاند .اینکه میگویند دشمنا دشمنا من ،دوست من است ،جملهای بشدت کثیف و عهد بوقیست! اینکه خیلیها به قدرت سبانسبورشبان پُ میدهند و به آن میبالند چند آور اسبت .سانسورچی، سبانسبورچیست ،و این یعنی که سانسورچیست ،سانسورچی هم بسیجیست ،هم حقیر و هم قاتل! هیچ قتلی فجیعتر از قتل فکر نیست ،وقتش رسیده ایرانیها اپیدمی سببانسببور را جدی بگیرند ،ما کثیفترین شببیوهی سببانسببور را در دور دوم ریاسببت جمهوری خباتمی داشبببتیم ،خیلی هبا وقبت ریاسبببتِ همین ملیج
خندان ،تن و
وطنشبببان را از دسبببت دادند ،من یکی از آنهایم! اصبببفحطلبها همهشبببان از دم سبانسبورچیاند ،مشبتی بیسوادِ پوپولیست که تنها در فن سانسور خبرهاند .حا هم نصفشان در اروپا و آمریکا فعال حقوق حشر و دارندهی رادیو و تلوی یوناند ،یعنی حوالی هر سبببوراخی که از آن بوی پول به مشبببام برسبببد مثل مو
کور جمعاند!
سانسورچی عوض نمیشود ،بسیجی تا ابد بسیجی میماند. بسببیجیها حتی خودشببان را سببانسببور میکنند مبادا که اشببتباه کنند ،دیکتاتوری علنیست اما لباس پوشیده ،خود
را پوشانده تا کسی فکر نکند! فکر اینها را خلع
سبفح میکند؛ همه از فکر ،از شبعف فراریاند! همه مف شدهاند ،دو شدهاند پشت
کارناوالهای انتخاباتی 33 /
عببا! همه از تن ،از تنانگی ،از تماشببباى عریانى شبببرم میکنند ،کوس را شبببرمگاه نامیدهاند ،کیر را کردهاند آلتِ شبکنجه و عشسبازى را درست صرف نمىکنند ،از آن مىترسبند و برایش چندین مترادف ساختهاند تا لذت را طرد کنند ،براى همین کردن و گاییدن حا دیگر بارى دارد شببدیدن مردانه و تهاجمى! درحالىکه خش بونت فقن در عشقبازىست که با مهربانى اینهمان مىشود ،بیش
خدایی هم اگر درکار باشد
ج در مهربانى و خشونتِ توأمان تعریف نمیشود ،خدا لذت است ،آدرنالین است و تنها در ارگاسبببم اسبببت که حضبببورى رایى دارد .مفها خدا را نمىفهمند ،خود را نمىشبببناسبببند و به من ایراد مىگیرند «چرا چنین مىنویسبببى؟ چرا دائم از کلمات کافدار کار مىکشببى؟» و تأکید دارند من هم این کلماتِ ع ی را از صببفحاتم تبعید کنم .آنها هرگ تبعیدى نبودهاند ،نمىدانند چه دردى دارد دورى از زبان ،از مادر ،از وطن .آنها شکنجهگرند؛ زن و مرد ،چپ و راست هم ندارد ،همه مىخواهند کیر در متون فارسببى نباشببد .از کوس شببرم مىکنند ،کون را باسببن مىخواهند و اینگونه تبعید
کردهاند .براى همین سببانسببورا لعنتیسببت که دائم به این سببه کلمه فکر
مىکنند .مىگویند عبدالرضبببایى مدام پردهدرى مىکند درحالىکه من فقن پردهها را کنبار زدهام تبا نسبببیمى بیباید و زندگى بیاورد .آنها معاصبببرا مرگاند! من زندگى مىخواهم؛ یب
زنبدگى براى همبه ،براى نسبببل تبازهاى که دارد در عنفوانا جوانى
مىمیرد .من حتى براى طلبهاى که در حجرها
ج به خودارضایى اشتغال ندارد دلم
مىسبببوزد .هیچ حورىای در کتبا مقدس حجاب ندارد؛ تنا هیچ رلمانى شبببورت نکردهاند .آنها اینجا بهشت را مىکشند تا به بهشت برسند و این ج بفهت نیست. من لخت مىنویسم تا ریا ،تا مخفىکارى بیش از این تبلیغ نشود .آنها که نمىخواهند این کلمات باشد ،مجرى سانسورند .آنها که اخفق را سانسور معنا مىکنند بویى از اخفق نبردهاند .چندی پیش ایرانیانى را مفقات کردم شبببدیدن ندیدبدید! پسبببران
کارناوالهای انتخاباتی 31 /
خو رویى که از آداب رقص هیچ نمی دانستند و چون ورزایى حشرى زده بودند به کفبها و دیسکوهاى آنتالیا! اول از رفتارى که ترکها با آنها مىزدند بدم آمده بود، بعد بهشبان حس دادم؛ سانسور آن فرهنگ ب رگ را فلج کردهست ،من دلم مىسوزد. سانسور ی
ملت ب رگ را کشتهست ،من رمگینم! در ترکیه پسران جوان ایرانى همه
مف بودند ،واقعن رم انگی است! جوانانا خوشروى کشورم ج عربده ،ج شیهه ،ج خشببونتِ جنسببى حرفى براى گفتن نداشببتند .عشببس ورزیدن را یاد نگرفتند .دلم سببوخت براى دختران وطنم که مجبورند ی
عمر زیر اخفقى چنین بدوى بخوابند،
پس ناچارم چنین بنویسبم .عشقبازى طبیعىست ،سکس بدیهىست .دشمن من حا دیگر فقن مف و اخفق اسبفمی نیسبت ،از مثلن روشبنفکرهایى که اخفق را حذف طبیعى و طبیعتِ انسان معنا مىکنند بیشتر ان جار دارم. آنهایى که مى خواهند آوانگارد بنویسبند ،بدانند که دیگر ور رفتن با شکل و شمایل کلمات کفسی
شده ،باید به درون زد ،به درونا متن! صفحه خیابان است ،و خیابان
مدام سبیاسبی سبت! حا دیگر سبیاستِ شعر ج در شعرا سیاسی تعریف نمیشود. انتخابات ن دی
اسببت ،تمام هنرمندانی که هنر را سببیاسببی نمیخواهند و در برابرا
فجیعترین ستمها سکوت میکنند ،دقیقن اینروزها سیاسی شدهاند! به طرفدارانشان التماس می کنند که در انتخابات شبببرکت کنند تا اوضببباع از این خرابتر نشبببود، جمباعبت حمس فکر میکنند بهتر اسبببت در انتخابات شبببرکت کنند تا از بین بد و بدترینها همان بد انتخاب شببود و بعدها از این بیش به آنها بد نگذرد و متاسببفانه این آرزو ج خیالی خام نیست .مشس رییسجمهور بعدی پیشاپیش نوشته شده ،مثلن در دورهی قبل هر که جای روحانی می آمد راهی نداشبببت مگر انجاما برجام ،وگرنه کار دیکتاتور حا دیگر تمام شده بود .پیشتر هم عالیجناب سرسیاه ،احمدینژاد را به موسوی ترجید داد چون که میخواست کمی راحتترچپاول کند!
کارناوالهای انتخاباتی 35 /
عدم شبرکت مردم در انتخابات نه تنها برخوردی منفعفنه نیست بلکه تاثیرگذارترین اقببدام برای رهببایی از این دیکتبباتوری سبببت ،مثلن ببباعببث می شبببود ررب دیگر اصبببفحطلب ها را که روی دیگر حکومت ایراناند به عنوان آلترناتیو و آپوزیشبببنا داخلی به رسمیت نشناسد و تمام مدیاهای فارسیزبان خارجی را در اختیارشان قرار ندهد که همان سیاستهای حکومت ایران را پیش ببرند. دیکتاتورا سرسیاه ،از اواسن دهه هفتاد دارد اعتراضات مردمی را با میانجیگری باند اصبفحات کنترل میکند .مردم بیسبت سال است که دارند فریب آپوزیشنا حکومتی را می خورند .حداقل سبود عدم شرکت در انتخابات این است که دیکتاتور میفهمد دیگر نمی توانبد ببا پبادرمیبانی امثال خاتمی ،مردم را کنترل کرده آنها را مثل گلهی گوسبفند به هر طرف که دلش خواسبت رهبری کند .شرکت در انتخاباتِ دیکتاتور، فقن خیانت نیسببت بلکه تندادن به جندهگیا فرهنگیسببت .سببال هفتاد و شببش، حکومت اسبفمی ایران ،اقل از لحاظ سیاسی در جهان من وی بود ،خاتمی آمد و با پشتوانهی رأی با و طرح گفتگوی تمدنها ،حاکمیت را از ان وای جهانی نجات داد. بعد هم که خرشان از پل گذشت ،احمدینژاد را آوردند و باز قمهکشی مثلن انقفبی آراز شد و در پایان هشت سال ریاست جمهوری ،عفوه بر اینکه از لحاظ سیاسی، ایران در ان وایی فجیعتر از سال هفتاد و شش قرار گرفت ،اوضاع اقتصادی نی آنقدر بد شبد که تداوم حکومت اسبفمی ممکن نبود اگر در سال نود و دو ،جای روحانی یکی مثل و یتی رییس جمهور میشبد .روحانی با انجام برجام ،هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ اقتصببادی حکومت خامنهای را نجات داد و بیش ب
حاکمیت چهار
سال دیگر به او نیاز دارد تا به مأموریت خود مثل خاتمی خاتمه دهد. هم خاتمی و هم روحانی ب رگترین خدمت را به جمهوری اسببفمی کردند با این تفاوت که در دورهی خاتمی اقل نرخی از آزادی بصببورت حداقلی وجود داشببت،
کارناوالهای انتخاباتی 36 /
مثلن ملیج
خندان مینیممی از آزادی مطبوعات را تهیه دید ،طوری که فضبببای
فرهنگی کشبور ،قابل قیاس با دورهی ریاست جمهوری رفسنجانی نبود .روحانی اما مثل رفسبنجانی فضای فرهنگی و سیاسی را بسته نگه داشت و کاری به اعدام فعا ن سبیاسبی و سبانسور و معیشت مردم نداشت .این روزها هستند کسانی که نگرانند با تحریم انتخابات ،رییس بی رییس جمهور شببود .ماندهام اینها چرا باز فریب اراجیف دمدهی اصبفحطلبها را میخورند؟ اصبفحطلبها باید نگران باشبند که دست در کاسبه دارند نه مردمی که در هر صورت اوضاع زندگیشان فجیعتر میشود .درست است که اگر حسن بماند کمتر به مردم سخت میگذرد اما در این صورت جمهوری اسبفمی هم بیشبتر میماند و عمر
بیمه میشبود .درحالی که اگر رییسببی بیاید ،با
توجه به وضع موجود ،احتمال نابودى حکومت به مراتب با تر است اگرچه باز مردم مجبورند کمی بیشتر سیطرهی مدیاییا مشتی درلا عمامهبهسر را تحمل کنند. بىشبب
تحریم انتخابات بازوی راسببت حکومت یعنی اصببفحطلبها را از کار
میاندازد و مردم را با خودِ حکومت اسببفمی روبرو خواهد کرد که اوضبباع خوبی ندارد و مجبور اسببت عقبنشببینی کند .با اینکه ی
دسببت خامنهای درسببت کار
نمیکند اما هر هشبت سبال ،کشور را این دست و آن دست میکند ،آنجا همه ذوب در رهبریاند ،چپ و راسببت هم ندارد ،اصببولگراها بدتر از اصببفحطلبها و میانهروها ،و این هر دو فجیعتر از اصولگراها!
کارناوالهای انتخاباتی 33 /
انتخابات و سیطرهی کیچها
کشببورهایى که دولتى دیکتاتور دارند به طرز فجیعى سببیاسببتزدهاند؛ یعنى در چنین جوامعی ،کی ی از سبببیاسبببت خود را در تمام امور دخالت مىدهد و همین دخالت باعث مىشببود که بیمارى پارانوئید ابتدا به شببخصببیتها و رفته رفته به آحاد مردم سبببرایبت کند .سبببوءظن و بدبینى ،عدم اعتماد به نفس و از همه مهمتر بفهت ،از نشانههاى بارز این بیمارىست که این روزها ارلب ایرانیها به آن دچارند. متأسفانه طىا دو دهه اخیر ،تمام سیاستهاى فرهنگىا اتاقهاى فکر جمهورىا اسفمى در نهایتِ تی هوشبى به اجراى کامل درآمده ،طورى که حتى روشببنفکرهاى شعورىا ایران نی متر و می انا از دست داده ،فاقدِ قدرتِ تشخیصا سره از ناسرهاند .تازه حتی اگر مطمئن باشببند سببرهای در کار نیسببت ،از ناسببره ی
کاره سببره میسببازند تا به
دوآلیسبما موروثی وفادار مانده باشند و اینگونه شرّی را بدل به خیر کرده برابر آنکه شبببرّتر ببه نظر میرسبببد علم میکننبد .حا دیگر تمام مراک میکروسبببکوپی ماکروسبکوپی
و
روشنفکرى که پیشترها توانا تاثیرگذارى داشتند ،رویکردى انفعالى
دارنبد و در برابر هر حرکتِ تازهاى که اتفاق مىافتد ج رُلى بازدارنده ایفا نمىکنند. کسبى از اوضباعا روز راضبى نیست ،همه مىنالند اما هیچکس کارى نمىکند ،همین ناتوانى در تصمیمگیرى و ابرازا وجود ،باعث شده تا ارتجاع پیشروی کند .حا دیگر
کارناوالهای انتخاباتی 35 /
هم آنچه که روشنفکران مىگویند «عالىست» ،محصول سیاستگذارىا قدرت است، مىکننبد ،هیچکس هم خود
هم آنچبه طرد
را در مواجهبه ببا این «والذاریات»
مسبئول نمىداند .این توپ لعنتى دیگر با پاى هیچکس جفتوجور نیست؛ هر که آن را ی کاره پاس مىدهد به دیگرى تا شباید هرج و مرج رایى شده ،سوشیانتى ظهور کند! امید در واقع کلیدیسبت که چنین روشنفکرانی دست روحانی دادهاند تا مهدی موعود را از حبس و حصر دربیاورد! بیشببتر از دو هفته مانده تا انتخابات ریاسببت جمهورى و کمکم صببداى پاى ترامپ ایرانى دارد ببه گو سخنرانىا
میرسبببد .گرچه یکى بیلیونر اسبببت و با رول روی در محل
حاضر مىشود و دیگرى که پیشتر با کاپشن کهنه و پیکان قراضه ظهور
کرده بود ،حبا دارد وعبدهى یبارانبهى دویسبببت و پنجباه ه ار تومانى مىدهد اما هردوشببان فراوردهاى کاپیتالیسببتىاند و محصببول رلبهى بفهت اکثریت بر شببعور اقلیت! هم دونالد ترامپ هم این نواحمدىنژاد،اُپورتونیسببتهایى رویابینند و ظاهرن روى تحقسا رویاهاى مستضعفان فوکوس کردهاند .متاسفانه بان ها ،این مراک قدرت جهبانى ،براى اینکبه مبال مردم را بگیرنبد فقن حالشبببان را نمىگیرند! با بد قرنى معاصببریم؛ بفهت شببرق و ررب ندارد؛ همه جا دارد اپیدمى میشببود .خلسهایى که عمرى براى تحقسا دمکراسبى جنگیدند حا باید خودشبان را جر بدهند تا از شرّ خفص شببوند .کاپیتالیسببم وبا نیسببت که واکسببنش کشببف شببده باشببد؛ تا شببعور سبرتاسرى نشود محال است دست از سرا ساکنانا زمین بردارد .مسترهاى کاپیتالیستى با دو شبعارا متضباد از شرق و ررب دارند سرمىرسند و مدیاها این کارگ ارانا مراک بانکى که نب
اکثریت دسبتشبان است چنان دارند بفهتشان را رواج مىدهند تا
هر معناى ضد انسانى از بس که تکرار مىشود طبیعى به نظر برسد .کاپیتالیسم خداى جبّارىست ،محال است که بگذارد ترامپا ایرانی رئیس جمهور شود یا قدرت دست
کارناوالهای انتخاباتی 31 /
رئیسببی و قالیباف بیفتد؛ این شببیاطین را علم میکند تا مردم بی اره از شببرّشببان به آپوزیشنا حکومتی که ظاهر فرشته دارد پناه ببرند .گیرم که مردم به قول شاملو حافظه تباریخی ندارند اما از همین دیروزا ن دی
که باید سبببردربیاورند ،پس چرا جشبببن
مىگیرنبد برای روحبانی!؟ چرا قباتلى را ببه قاتلا دیگر ترجید مىدهند!؟ منظورم از مردم نه فقن ففن رمّال و بقالا سبرا کوچه ،بلکه همین روشنفکر ،همین شاعر است، همین نویسببنده که هر سبباله مرثیهاى براى مرگ مختارى مىنویسببد ،او روشببنفکرى مبارز اسببت ،فکر مىکند که سببالهاسببت دارد علیه حکومت مىجنگد و انتظار دارد تاریخ از این توّهمى که او دارد قدردانی کند .در حالى که خود از تاریخ هیچ نمىداند یا عمد دارد که فرامو
کند .او مدیر و متفکر نیسبت ،چون عمدن بهخاطر نمىآورد
و حکومت اسببفمى از همین ضببعف او اسببتفادهها کرده و از روشببنفکرى ظاهرن مستقل ،بى که بداند یا بخواهد سربازى جان بر کف مىسازد .تعداد این م دوران کم نیست؛ کم نیستند تعداد آنهایى که خوشحالند. درى نجف آبادى قاتل روشنفکران دهه هفتاد یا مفى شکنجهگر محمدى رى شهرى از زمره هفت نفر اولى هستند که انتخاب کردهاند تا بروند خبرگان و باز نقشهى قتل بکشند .مدیاها همه خوشحالند که جاى قاتلها عوض شده ،نجف آبادى جاى ی دى نشسته ،رى شهرى جانشین مصباح شده .واى این گروتس
را تاریخ چه نام مىدهد
ج بفهت!؟ دارم به شعور و شجاعت پوینده فکر مىکنم وقتى که فریاد برمیداشت بیشبتر ما از زمره ناباورانیم پس چرا باید اسباسنامه ى کانون نویسندگان را خدا آراز کنبد!؟ دارم ببه مختارى که مرگ او دارد هى ب ه مىکند فکر میکنم ،به سبببامى ،به سببیرجانى ،به دو بطرىا خالى مشببروب که روى مرگ مترجم بورخس ،پاز ،ملویل و کنراد و کونبدرا انداختند ،به احمد میرعفئى فکر مىکنم ،به زالزاده و تفضبببلى ،به رفار حسببینى که صببدایش هم در خارج و هم داخل خفه شببد .دارم به دادگاهى که
کارناوالهای انتخاباتی 13 /
هرگ علیه رى شببهرى و نجف آبادى تشببکیل نشببد فکر مىکنم .یعنى روشببنفکر امروزینا ایرانى کسببىسببت که جان مىگذارد تا جاى دادگاه ،قاتل روشببنفکران را بر کرسبىا مجلس خبرگان بنشاند!؟ حا هم بین دو قاتل یعنی روحانی و رئیسی ،اولی را ترجید میدهد چون انکار میکند که آدمکش اسببت و دومی را نمیپسببندد چون هنوز سببکوت کرده اسببت! ما معاصببر عجب آدمهایی هسببتیم ،مردمانی کیچمحور و کیچپیشببه! بیخود نیسببت که ترجید میدهم در این سببریال جای انتخابات به کیچ و سیطره آن در ایران بپردازم. چند روز پیش ،یکی طی کامنتی زیر سبریال دوم این مطلب نوشته بود ففنی پراکنده مینویسبببد! من نه پراکنده بلکه قطعه قطعه مینویسبببم! به این اوضببباع قطعه قطعه آدمهای شبقه شقه شده ج در قطعهنویسی نمیشود پرداخت! ی
عده هم پرسیدند
چرا با چنین قطعیتی انتخابات را تحریم میکنی؟ من باوری به حرام ندارم که چی ی را تحریم کنم! از طرفی کار من طرح این را بکن آن را نه! نیست ،اما چه کنم که باور دارم اگر اتفاقی نیفتد هیچ حقیقتی آشبکار نمیشببود ،پس تنها برای رونماییا حقیقت است که معدود مخاطبانم را تشویس میکنم به طرح نه! آلن بدیو حقیقت را از طریس دانش قبابل درک نمیداند ،از طرفی معتقد نیسبببت که حقیقت هرگ اتفاق نمیافتد بلکه اصرار دارد وقت هر رویدادی میتوانید آن را به تماشا بنشینید .مثلن تاکنون هر انقفبی کبه در هر کجبای جهان روی داده باعث احیای هر چند کوتاه مدتِ حقایقی مثبل برابری و آزادی بوده! متباسبببفانه کشبببورهایی مثل ایران که بیشبببتر جمعیت تاثیرگذارشان را طبقه متوسن تشکیل میدهد جوامعی ریرسیاسیاند و از آنجایی که تضباد و ن اع بین طبقات را موجد حقیقت سیاسی می دانم معتقدم در چنین جوامعی سببیاسببت اتفاق نمیافتد چون نگرانی مهم طبقه متوسببن نه تحقس آزادی بلکه حفظ معیشبت و تداوم زندگی بخور نمیر اسبت .برای همین است که کاندیداهای ریاست
کارناوالهای انتخاباتی 19 /
جمهوری ایران جهت جذب آرای این طبقه ،مدام وعده اقتصادی میدهند! چند روز پیش با اینکه موضبوع مناظره شبش کاندید ریاست جمهوری مسائل اجتماعی بود، ج درباره اقتصباد بحثی طرح نشبد! پس آنجا ما با سیاست طرف نیستیم ،بی ش اگر موضبوع مناظرهشبان فرهنگ یا خودِ سبیاست بود باز درباره مشکفت اقتصادی بحث میکردند .میخواهم بگویم رقابتهای انتخاباتی در ایران هرگ سبیاسی نبوده، سال 11کارنامه بدِ اقتصادی جناح راست باعث شد که جناح چپ حکومتی ،ریاست دولت را در دسبت بگیرد تا به اوضباع اقتصبادی سبر و سامان دهد .اساسن بحث و جدل درباره مشکفت اقتصادی و فساد مالی ربطی به سیاست ندارد ،سیاست فعالیتی فکریسبببت که منجر به تولید حقیقتهای تازه میشبببود و مردم از طریس آن تغییر سببرنوشببت میدهند ،در حالی که در ایران ما مدام نه با تغییر سببیسببتم بلکه با تنظیم سببیسببتم دیکتاتوری طرفیم! معمولن هر چه نابرابری در کشببوری از حد خود فراتر برود دمکراسببی بیشتر از پیش معنا از دسببت میدهد .طبس آمار جهانی ن دی پنجاه درصببد منابع موجود تنها در اختیار ی
به
درصببد از جمعیت جهان اسببت ،کمی
کمتر از نود درصببد منابع را فقن ده درصببد از سبباکنان زمین در اختیار دارند! طبس همین آمار نیمی از مردم دنیا هیچ ندارند و کمی بیشببتر از ده درصببد ثروت جهان از آنا چهل درصد بعدیست که طبقهی متوسن نام دارد .طبقه متوسن در کشوری مثل ایران شهرنشین است و چون از حداقل استانداردهای زیستی برخوردار است توجهی ویژه به روند اقتصادی کشور دارد تا منافع بخورنمیر خود از دست ندهد ،و بر اساس همین درک اسببت که کاندیدایی مثل قالیباف با حمله به جمعیت چهاردرصببدی و طرح وعدهی مبارزه با سرمایهداری سعی دارد عفوه بر جذب آرای طبقهی فرودست، نگرانی اقتصببادی طبقهی متوسببن را هم رفع کرده از این طریس آنها را نی با خود همراه کند! بیخود نیسبببت که هی کدام از کاندیداهای حاضبببر در انتخابات با هم
کارناوالهای انتخاباتی 11 /
کوچ ترین اختفف سبیاسبی ندارند ،بلکه تنها رویکردهای اقتصبادیشبان متفاوت اسبت ،یعنی هر شبش کاندیدا تنها به شیوههای مختلف ،چپاول میکنند و نوع فساد مالیشبان با هم فرق دارد و تنها به همین دلیل ما در چنین نشبستهایی نه با مناظره بلکه با کی ی از مناظره طرفیم! سیاست و سیاستمدار کیچ ،فرهنگ و فرهنگسازا کیچ و در نهایت روشببنفکریا کیچ همه جا را محاصببره کرده! در چنین والذاریاتی چگونه میشبود به چی ی ج تغییر زیربنایی بسبنده کرد؟ جهان کیچ ،جهان وانمودههاست؛ جهانی که در آن اسببتعاره جانشببین واقعیت میشببود .سببیطرهی نشببانهها ،ایماژها و بازنماییها در جهان کیچ ،چنان فراگیر اسبببت که امر واقع به طور کلی محو شبببده، نشبانهها نقاب واقعیت میشبوند؛ طوری که دیگر کسببی قاد ر نخواهد شد فرع را از اصبل تشبخیص دهد؛ مثلن صبنعت چینی وانمودهی صنعت رربیست ،برای همین انطباق بیشتری با جهان کیچ امروزین دارد .اگر طبیعیسازی را خصیصهی اصلی هنر اففطونی یا کفسبببی
بدانیم و خفقیت را به هنر مدرن ربن دهیم بیشبب
حا با
حکومبت وانمودههبا و حباکمیبتِ کُد طرفیم .دمکراسبببی اسبببفمی وانمودهی ی وانموده ی دیگر اسبت که دمکراسی کاپیتالیستی آن را به خاورمیانه حقنه کرده و کار اتاقهای فکر در ایران ایجادِ همین اینهمانیست. کیچ ،سبرطان معاصبر ما ایرانی هاست؛ همه در هر صنفی به آن دچاریم و من اینجا اصببرار دارم دوباره آن را گوش ب د کنم .کیچ در اسبباس واژهای آلمانیسببت که یعنی باسبببمهای ،آبکی! «هرمان بروخ» برای اولین بار کیچ را به جای هنر پسبببت آورده و «میفن کوندرا» متن سبباده و پیش پاافتاده را کیچ نامیده اسببت ،اما حا دیگر فقن با متن و هنر کیچ طرف نیسبببتیم! حبا آدم کیچ و رفتار کیچ و دیدگاه کیچ هم داریم. بروخ به جایی از کیچ میزند و کوندرا آن را در فکرهای نوشببتار
بسببن میدهد.
«ماتیو تینو» کیچ را به سبببانتیمانتالیسبببم متنی ربن میدهد و «سبببرا راتس» آن را به
کارناوالهای انتخاباتی 13 /
کامیونیسبم ب کی -کرداری مرتبن میداند .در جامعهی ایرانی ولی کیچ به شدت در حال تولید اسبت و کسبی را با آن کاری نیسببت! دیکتاتوری کیچ از شعر و شعور و ژورنالیسم گرفته تا سیاست و دیانت دارد بیداد میکند. دمکراسببی به این صببورتی که ایران دارد تجربها
میکند ج دسببتگاه کیچسببازی
نیسبت! در هر انتخاباتی ما با کیچهای شخصیتی طرفیم! پای آرا ،پای رأی ،پای آری و نه را برای رفع تردید وسن میکشند .آری و نه فلسفهبازند ،فلسفهساز نیستند .علم را همیشبببه تردیبد تولید کرده در حالی که آری و نه را برای اینکه عدهای دور ی هیچ ،پشببت ی
پوج جمع شببوند به کار گرفتهاند! من در این حلقهها شببخصببیت
نمیبینم .تنها تردید اسبببت که به آدمی فردیت میدهد؛ برای همین اسبببت که از هر انتخابی ،از هر انتخاباتی در ایران متنفرم ،از این ماشبینی که آزادی را میکشد تا رای جمع کند .تو خورشبید را میشبناسبی ،کهکشبان راه شبیری را میشناسی ،تو ماه را میشناسی ،تو اینهمه را میشناسی اما اینها تو را نمیشناسند ،پس تو ب رگ است، تو خطرناک اسبببت ،چون میتواند فکر کند؛ برای همین ،سبببیاسبببت میخواهد که نابودت کند و دیانت میخواهد از هستی ساقطت کند .به فرد میگوید کافر! در حالی که او انکار نمیکند؛ او تردید میکند! همیشبه تردید ،سیاست و دیانت این هر دو را خلع سببفح کرده اسببت .تردید نمیدانمیسببت که میخواهد بداند ،پس راه میرود سبوال میکند و سبوال تنها چی یست که دین را ،دیانت را ناکار میکند! این روزها فرد در ایران کمیاب است ،چون صنعت کیچ فرد نمیخواهد ،گله میخواهد. متاسفانه ارلب دولتهای اکنونی تولید دایه مهربانتر از مادری به نام دمکراسیست که چی ی ج دیکتاتوری اکثریت نیسببت .اگرچه دمکراتها ،این کشببیشببان مدرن، معتقدند که خواسبببت و ارادهی مردم خن مشبببی دولتها را تعیین کرده و آنها را کنترل میکند اما این تنها موعظهای با ی منبر اسبت و افسانهای بیش نیست .ارادهی
کارناوالهای انتخاباتی 11 /
مردمی دائم دچار تغییر اسبت و مدیاها این فرمانبران مراک بانکی با کیشببی به فیشی میتواننبد مثل موم آنها را به هر شبببکلی که میخواهند درآورند .از طرفی در طول تاریخ همیشبه عدهای که در اقلیت بودند از بقیه آگاهی بیشتری داشتند اما دمکراسی کمب
میکند که دائم جماعت نادان تصبببمیم گرفته ،آن اقلیت مفلوک در برابر ی
انتخاب ابلهانه قرار بگیرد و از زور و اجبار پیروی کند .آزادی اولین شبببرط رشبببد فردیسببت و عدالت و برابری آن را بیمه میکند .دمکراسببی رربی در آراز آزادی را اپیدمی کرده بود اما چون توجهی به برابری نداشت در نهایت آن را تنها به عدهای که در برج هیرارشبی اسبتقرار داشبتند هدیه کرد .امروزه در کشورهای رربی ،آزادی به طرز فجیعی وجود دارد اما تنها طبقهی کوچکی آزاد است چون همه نمیتوانند آن را بخرند .حا قفده از دور گردن بردهها باز شده و جای آن ظاهرن کراوات بسته شده، ببا این وجود بردهی قبلی هنوز کبارگر و کبارمنبدیسبببت که از عهده خرید آزادی دلخواهش برنمیآید .پس آزادی هرگ نمیتواند در ی
جامعه طبقاتی که هیرارشببی
در آن بیداد میکند تحقس پیدا کند .بدون برابری ،آزادی ،شببوخی دنبالهداریسببت که سالهاست به صورت سریالی از تلوی یون ررب دارد پخش میشود .امروزه رربیها بدون آنکه بخواهند آزادند اما بدون آنکه بدانند فقن آزادند که ارباب خود را انتخاب کنند و همین دمکراسبی در بسبتههای نازلتری به کشبورهای جهان سببوم نی صادر میشبببود .اگر در بریتانیا قدرت مدام بین محافظهکارها و لیبرها دسبببت به دسبببت میشببود ،اگر در امریکا همین دو گروهِ تغییر نام داده به صببورت پریودی
رنایم را
بین خود تقسیم میکنند اقل ظاهری اختیار کردهاند که قتل فردیت و آزادی همگانی را عمده نمیکند ،اما همین مدل وقتی به کشوری مثل ایران میرسد در دو بستهی به ظاهر جدا از هم مثل اصبولگرایی و اصبفحطلبی تعریف میشببود که طی چند سال اخیر حتی خودشبببان را تحمل نکردهاند و دیکتاتوری تا بدانجا پیش رفته که جنگ
کارناوالهای انتخاباتی 15 /
انتخاباتی در بیت رهبری آراز و همانجا به پایان میرسد .در ررب مردم اقل آزادند که ارباب خود را انتخاب کنند اما در جامعه بازمانده از رشبدِ ایران ،سیطره استبداد و ظلم و چپاول تا بدان حد پیش رفته که اکثریت ابتدا خامو
و سببپس سببنگسببار و
حا در ارمای کامل به سبر میبرند .این وسن ژورنالیسم که پیشتر خود را وجدان آگاه مردم میدانسببته ،جنازهایسببت که در داخل و خارج تنها نقشببی را که به آنها دیکته میشبود ایفا میکند .رهبر کنونی ایران پیشتر در بهترین وضعی که داشته تنها ی
کیچ سببیاسببی بود .بسببیاری از مدیاها طی این سببالها به بهانههای مختلف خبر
بیماریا این وانهادهی خمینی را در بوق کرده و در انتظار مرگش نشببسببتند .خامنهای برای اینها مهم بود چون هنوز عروسکیست که جای رهبری سیاسی نشسته ،مدیاها هنوز منتظر مرگ جسببمی اویند و رافلند که خامنهای پیشتر مرگ سببیاس بیا خود را اعفم کرده .بین تمام رجال اسبفمیست ،موسوی تنها رهبر حاشیهنشین بود که اقل بیش از بیسببت سببال تحمل کرده بود پشببت پرده بنشببیند و علیررم اینکه تفاوت چندانی با خامنه ای نداشت اما رهبر مری
ایران او را نی به زندان انداخت و دقیقن
با حبسا او ،خامنهای مرگ سبیاسی خود را اعفم کرده ،اما مدیاها از این مرگ ب رگ ننوشتند و نگفتند. در حبالی کبه برخی از شببباگردان مکتبی خبامنهای حا خارجنشبببینند و ارلب در بیبیسبی و صدای امریکا و ...به کار گمارده شدهاند ،اما نشریات به ظاهر مستقل و ظاهرن تی هو ،هرگ پی به مرگ سببیاسببی او نبردهاند .طی این مرگ سببیاسببی، خامنهای فرصببت نکرد چی ی را که بقیه نفهمیدهاند بفهمد و هنوز توی فیلمی که در سبینمای ایران در حال اکران است بازیگری مردهست که رُل اصلی دارد و دوربینها هنوز روی جنبازهی در حال تشبببییع او زوم کردهاند .سبببیاسبببتمداران قمی ایرانی سبببالهباسبببت که در ارمایند اما خامنهای به طور کامل مرده و بعید اسبببت بتواند
کارناوالهای انتخاباتی 16 /
خطاهایش را رفع و رفو کند .این جسد فکری بی آنکه بداند دارد پای جنازه انقفب اسببفمی به جای گریه قاهقاه میخندد اما مدیاها چشببم ندارند که ببینند .همانطوری که خامنهای نمایهی مرگ ایدئولوژی اسببفمیسببت هر رئیس جمهوری که در ایران انتخاب میشود هم ون حجاب ،مرگ آن ایدئولوژی را برای چهار سال دیگر مخفی نگه میدارد و برخی با شببرکت در این بالماسببکهها کم
میکنند که بوی گندشببان
دیرتر فراگیر شببود .انتخابات در ایران تنها نیروگاهیسببت که الکتریسببیته مصببرفی سبردخانههای فکری را تولید میکند .سردخانه ای که در آن تنها از جسد ایدئولوژی اسفمی نگهداری می شود و اگر برسد آن روز که به این سردخانه برق نرسد کارشان دیگر تمبام اسبببت .اینب
در ریاب آزادی و برابری ،جامعه ایران تبدیل به ی
هرم
رقابت طبقاتی شببده که بر پایهی تسببلن طبقه با یی بر طبقات پایینی تشببکیل ش بده است .بیش
تا زمانی که ایران ی
جامعهی «بکش تا کشته نشوی» و «هرکس برای
خود » اسبت ،هیچ جنبشبی در آن حتی اگر خود
را سب و بنفش کرده باشد راه
به جایی نخواهد برد .متاسبببفانه هنوز مردم در تظاهرات خیابانی شبببعار میدهند «یا مرگ یبا آزادی» و ببدین ترتیب ،مرگ را کنار آزادی تبلیغ میکنند ،در حالی که باید برای آزادی فقن زندگی کرد .اصبلن علت شکست نهضت صدساله آزادیخواهانهی مبا این بوده کبه جبای زندگی دائم مرگ را تبلیغ میکردیم .ما برای آزادی به زندان رفتیم و اعدام شبدیم اما هرگ به خاطر آزادی زندگی نکردیم ،آن را به بغلدستیمان آموز
ندادیم؛ برای همین دمکراسبی هم در کشور ما قیافهای ج دیکتاتوری مطلس
پیدا نکرد .تا آنجا که من شببناخت دارم هنوز ارلب اح اب و دسببتهجات کوچ
و
ب رگ سیاسی ،پیا منافع و ایدههای اسقاطی خودشانند. وقتی سبابینا ،یکی از شخصیتهای اصلی رمان «بار هستی» کوندرا ،همراه سناتوری آمریکایی و چهار دختر و پسبر
به گرد
می رود ،سناتور با دست ،کودکان را که
کارناوالهای انتخاباتی 13 /
سببرگرم بازی بودند نشببانش میدهد و میگوید« :معنی خوشبببختی همین اسببت». اینجاسبت که سبابینا میتوانسبت از او بپرسد اگر حا یکی از ب هها آن دیگری را کت
ب ند باز بازی آنها خوشبببختی را تداعی میکند؟ وقتی قلب ،لب به سببخن باز
میکنبد ،کسبببی دوسبببت نبدارد که خرد اعتراض کند .در قلمرو «کیچ» دیکتاتوریا احساس همیشه حرف اول را میزند .آدمها همه پیش از آنکه فرامو
شوند ،هیئت
«کیچ» میگیرند .متاسبفانه «کیچ» ایستگاه ارتباطی میان هستی و فراموشیست« .کیچ» پردهای اسببت که کم
میکند هر چی ی را که با مذاق عاطفیمان سببازگار نیسببت
مخفی کنیم .کیچسبازی و کیچاندیشبی وباییست که در ایران اپیدمی شده! وضعیت مردم ایران در مواجهه با حکومت مثل اوضباع زنیست که سالهاست با همسر خود مشکل دارد و در حالی که آرزومند طفق است از او جدا نمی شود و مدام این گ اره کیچ را برای همبه تکرار میکنبد« .من فقن ببه خباطر ب بههبایم ببا این مرد زندگی میکنم»؛ این جمله «کیچ» است چون اگر ب های وجود نداشت تا به خاطر که نمیخواهد زندگی نکند باز با همسر
آنگونه
زندگی میکرد .او پیش از آنکه زن باشد،
دارد سبیاسبی کاری میکند .در واقع هیچکس بهتر از ی کیچ پی نبرده است .برای همین است که تا سر و کلهی ی
سبیاستمدار به تاثیرگذاری عکاس در ن دیکی خانم
می نخسبت وزیرا بریتانیا پیدا میشبود ،با شبتاب سبوی اولین کودکی که دم دستش باشبد میرود ،او را در آرو
میگیرد و می بوسد تا مخاطب با تماشای کیچ تازهای
به ادراک زیبایی برسببد .در یکی از اولین خطابههای جمارانی ،پسببرب های از با ی سرها دست به دست پیش برده می شود تا خمینی او را ببوسد؛ خامنهای که به رشت میرود پیشبانی پیرمردی کشباورز را میبوسبد؛ در یکی از سبفرهایش به خوزستان، احمبدینژاد هم نبان کبه بر فراز وانتی ایسبببتباده از کیسبببه خلیفه درمیآورد و به دخترب های فقیر میبخشبد و همین نمایش را طی چند روز اخیر ،روحانی و رئیسی
کارناوالهای انتخاباتی 15 /
هر دو تکرار کردهاند! این تصباویر همه کیچاند! ی
دروغ زیبا برای پوشاندن زشتی،
بی عدالتی و ظلم مدام بازتولید میشود اما کسی درک نمیکند که فقن کیچ و کیچ و کیچ همان دشمن اصلیست .هر جامعه یا کشوری که زیر سیطرهی کیچ باشد توتالیتر اسببت .در واقع اینجاهاسببت که آدمها رفته رفته بدل به کیچ میشببوند .خمینی ی کیچ است ،خامنهای کیچ و روحانی و رئیسی کیچهایی دیگر! فمنیسم هم که مسلمان شببود به مثابهی نگرشببی کیچ عمل میکند ،چون تاثیر آن دیگری را که میتواند بی اثر
کند برنمیتابد ،چون ارلب از خرد د ور اسببت و رفتاری احساسی دارد .ارلب
روشنفکران ایرانی با پدیده فمنیسم و برابری و زن ،برخوردی کیچمحور دارند .اینها زن را و حقوقش را نمیشبناسند ،فقن حاضرند بخشی از حس مردانهی خود را به او ببدهنبد .زنان ایرانی هم به دلیل فقدان تجربه قدرت با اسبببتتیکی مردانه پی برابری هسبتند و کیچهای رفتاری و ب کهای زنخواهانه به سبرعت دارد بازتولید میشببود. حا دیگر زن جای کودک را گرفته و سببیاسببتپیشببهگان جای کودک به زن میدان میدهند و ناگهان یکی مثل جمیله رئیسبیثعلمالهدی سر از مطبوعات درمیآورد و این تصببویریسببت که هر روزه مدیاها بازتولید
میکنند .بیشببتر اح اب سببیاسببی
ایرانی ،رویکردی عقفنی نببدارنببد و بر کیشهببا و الگوهببا متکیانببد ،پس کیچانببد! راه پیمایی میلیونی جنبش سبب هم ی اندیشههای مختلف را زیر ی ی
کیچ سیاسی بود ،چون مردمی متعلس به آرا و
علم برده بود .در واقع همهشان را ی
شعار ارتجاعی،
اهلل اکبر که مانعا اصبببلی بود راه میبرد! آنها را خرد به پیش نمیبرد بلکه ررور
نقشآفرینی میکرد ،تنفر و ان جار رهبری می کرد؛ که هر دو از نشانههای کیچ است. در واقع در آن روز ب رگ کسی راهپیمایی نمیکرد بلکه هر که راه خود
را میرفت.
مخالفت با دیکتاتوری یا تقدیس دمکراسی!؟ هیچکدام تعیینکننده نبود بلکه جذابیت احسباسبیا کیچ بود که همه را به صف کرده بود .حا هم در ایران کسی نمیخواهد
کارناوالهای انتخاباتی 11 /
برای تعیین سبرنوشببت در انتخابات شببرکت کند ،بلکه انتقام از خامنهای یا کی ی به اسم رو کمکنی دارد همه را تحری خرد هنوز هیچ کارهست.
میکند پای صندوقهای رای حاضر شوند! آنجا
کارناوالهای انتخاباتی 53 /
دریا آرام نمی گیرد مگر لکهی خمینی پاک شود از ماه
من اول شببباعرم ،دوم شببباعرم ،سبببوم نویسبببنبدهام ،چهبارم منتقد ادبیاتی که کار نظریهپردازی میکند و بعد هم یکی که خود آنارشببیسببم ن دی
را از لحاظ سببیاسببی به سببوسببیال
میداند آن هم فقن برای اینکه آنارشببیسببم ضببد رییس و لیدر و
درنهایت دولت است .اگر هم این سالها سیاسی مینویسم نه به دلیل اشرافم بر روندِ سبیاسبت در ایران و جهان بلکه زیسبتن در زمانهای سبت که سبیاستمدارها آل ایمر گرفتهاند و گم شببدهاند ،یا ژورنالیسببت ها جای وجدان مدام چشببم به جیب خود دارند .برای همین سبالهاسبت که بخشبی از وقت خود را صرف این فقدان میکنم. گاهی فکرهایی به سبرم میزند ،نظریاتی دارم که در هیچ مقالهی سیاسی نمیخوانم، خبرهایی میگیرم که در هیچ نشبببریهای نمی بینم و اینها همه باعث شبببده مرزهای کاریم به هم بری د و به کارهایی بپردازم که در حوزه کارم نیسببت .من اقرار میکنم که چندان تخصبصبی در سیاست ندارم اما بیش
از اینهایی که خودشان را سیاسی
میدانند و ناگهان چون علف هرز در تمام مدیاها سبب شببدهاند هم بیشببتر سببیاست میفهمم هم سببیاسببیترم! با طرح این تناق
در همین چند سببطر میخواهم بگویم
درد اسبت که مرا مینویسبد وگرنه تاکنون حتی با ی
آنارشبیست همگروه نشدم و
اگر هم جایی کار گروهی کردم ج در حوزه روشنگری و ادبیات نبوده ،پس نه دنبال هوادار سیاسی میگردم نه دوست دارم حتی ی
نفر تنها به خاطر ادبیاتم از ففن نظر
کارناوالهای انتخاباتی 59 /
سببیاسببیم پیروی کند .من هرگ در هیچ انتخاباتی شببرکت نکردهام ،اگر فردا تقی به توقی بخورد و حکومبت ایران عوض شبببود و یکی از دوسبببتان ن دی
و همنظرم
کاندیدِ انتخابات شبببود باز هم در آن شبببرکت نخواهم کرد و پیشتر د یلش را در کتاب « آنارشببیسببتها واقعیترند» به تفصببیل توضببید دادم .خب با این وجود نباید کاری به انتخابات ایران داشته باشم ،واقعیت این است که من کاری با انتخابات ندارم بلکه این انتخابات است که دست از سرا امثال من برنمیدارد .در هر انتخاباتی رلظت بفهت در ادبیات سبیاسی میرود با و روی اولین چی ی که تاثیر میگذارد فرهنگ و در نهایت زبان فارسیست .ادبیات هم اتفاقیست که در زبان میافتد ،زبانی که بعد از هر انتخاباتی ریاکارتر میشبببود .ما در عصبببر ارتباطات زندگی میکنیم و در این عصر ،تمام عرصهها روابطی تنگاتنگ با هم دارند ،اگر چرخ ی
عرصه خوب نگردد
و دچار ارتجاع شود ،عرصههای دیگر هم راهی ج تمایل به ارتجاع نخواهند داشت. بیخود نیسبت که شبعر فارسی باز دچار بازگشت شده و بعد از آنهمه جنگ و دعوا سبببرا کهنبه و نو و در نهبایت پیروزی نیما ،حا حکومت مفها با برگ اری شبببب شعرهای بیت رهبری و شارژ مالی بنگاههای شع ری موفس شده شعر تازه را از میدان خارج کند .این مقدمه شاید ساده باشد اما سرراستترین پاسخ است به آنها که مدام می پرسبند چرا ی
شباعر آوانگارد باید سیاسی بنویسد؟ مرزها دیگر کنار رفتهاند و
حا دیگر هر که هر متن خفقی به فارسبی بنویسبد سیاسی است .حکومت اسفمی طی چهل سببال موفس شببده زبان فارسببی را از معنا تهی کند .کاری کردهاند که حتی کلمات میترسبببند و معنای خود از دسبببت دادهاند ،مثلن همین کلمهی «براندازی»! قریب به اتفاق جمعیت ایران از جمهوری اسفمی ان جار دارند و نمیخواهند که این حکومبت بمباند اما هی کس خود ریاکاریست.
را برانداز نمی داند و این تازه منطقیترین نوع
کارناوالهای انتخاباتی 51 /
دو هفتهایسببت که ذوبیها ،اصببفحطلبها و ژورنالیسببتهای دکاندار دارند تف میکنند به مردم بفهمانند عدم شببرکت در انتخابات یعنی رأی دادن به رییسببی! یکی هم نیسببت از قول گیل ها به اینها بگوید که چی!؟ سببگ سببگه ،سبباکوته زاک هم سبگ! همه با هم دارند خودشبان را جر میدهند که روحانی این سرفرماندهی گروه فشببار در رویداد کوی دانشببگاه را از صببحنهی قتل دور کنند و رییسببی این قاتل خردهپای تابستان شصتوهفت را تابلو! کى بهتر از روحبانى!؟ خبامنبه ای بباید مغ خر خورده باشبببد اگر نخواهد روحانی رییسجمهور باقی بماند! ایندفعه دارند رییسیا خردهپا را خونخوار جلوه میدهند نه برای اینکبه بازی را ببازد ،فقن برای اینکه مردم حضبببوری حداکثری در انتخابات داشبته باشبند ،وگرنه خودشان بهتر از همه مى دانند که تاکنون هیچ رییس جمهوری مثل روحانی مجری بیچون وچرای اوامر دیکتاتور نبوده ،اساسن اینبار سوپریم لیدر خامنهای هوس کرده پری یدنت را دربست در اختیار داشته باشد .بعد از معرفی شش کاندیدای ریاسببت جمهوری ،معلوم شبببد که چرا دیکتاتور نمیخواسببت فضبببای انتخابات دوقطبی شببود ،حسببن و اسببحاق که ی نفرند ،باقر و ابراهیم هم ی دیگر که با آن دو نفر سرجمع باز هم میشوند ی
نفر
نفر! أن وسن دو تا مصطفا را هم
سبر پیرى سرکار گذاشتهاند برای جوری بار! لعنتىها با انتخاب این شش رفم حلقه ببه گو ،زیر بار کمترین ریسببب
هم نرفتهاند ،دقیقن شبببش نفر را که ی
نفرند
انتخاب کردهاند تا نیازی به انتخاب مردم نباشبد و کسی فردا نگوید که تقلب کردند! اگر تا سبال 55انتخابات کمی جنبهی رخدادی داشبت و میتوانست حقیقت تازهای را بر همه آشکار کند و یا مهندسی در انتخابات و تقلب در شمار
آرا باعث میشد
مردم ببه خیابان بری ند و اعتراض کرده اینگونه حقیقت خود را پیدا کنند ،حا چنان چیدمانشان حسن حسینیست که هر کدام انتخاب شوند انتخاب مردم خواهد بود و
کارناوالهای انتخاباتی 53 /
رهبر را خشببنود خواهد کرد .این بار چنان خصببلت رخدادی را از انتخابات سببلب کردهانبد کبه محال اسبببت طی آن حقیقت تازهای بر همه آشبببکار شبببود ،پس چه انتخاباتی؟ ی
عده نگرانند ،میگویند اگر رییسی بیاید و جای روحانی بنشیند ،ففن
و بهمان میشبببود! در حالی که تنها تفاوت روحانی در اجرا ،فقن و فقن حفظ ظاهر اسبت ،روحانی طی چهار سال گذشته کارنامه چندان متفاوتی با احمدینژاد نداشت، خامنهای هم از لحاظ اقتصبادی در سبال 11به بنبسبت خورده بود و راهی نداشت مگر انجام برجام! پس روحانی و ظریف در اینباره تنها مجری امر بودند ،باید دوباره پولی دست و پا میشد تا کمر ارتش دیکتاتور در سوریه و عراق و یمن و افغانستان نشببکند .ماه گذشببته یعنی اول آپریل در سببمپوزیومی شببرکت کردم که در دانشببگاه «سبوآز» لندن برگ ار شبد .موضبوع سخنرانیام «پساسانسور» بود و درباره شیوههای سبببانسبببور بعد از تبعید حرف زدم و توضبببید دادم چگونه مدیاهای فارسبببی زبان برون مرزی کبه ارلبب در همین لنبدن بنگاه خبری زدهاند ،به سبببانسبببور و حذف روشنفکران مستقل میپردازند و نمایی منفعل از تبعید به دست میدهند .پیش از من نویسبندهای سبوری نی سبخنرانی کرده بود ،وقتی بحث من تمام شبد سرارم آمد و گفت کا
همه ایرانیها مثل تو بودند و در ظلمی که ایران به مردم سبببوریه میکند
دست نداشتند .البته برایش توضید دادم که سیاستهای حکومت ایران در منطقه هیچ ربطی به مردم ایران ندارد اما معلوم بود که روشببنفکران سببوری تمام ایرانیها را با حکومت خامنهای که در کشبورهای منطقه کشبتار میکند همدست میدانند .بیش یکی از فواید عدم شبرکت مردم در انتخابات ،میتواند اعفم مخالفت با سیاستهای جمهوری اسفمی در خاورمیانه باشد .سوریها باید بدانند که مردم ایران خود ن دی به چهار دههسببت قربانی و گروگان این حکومت ارتجاعیاند .شببرکت در انتخابات یعنی تایید سببیاسببتهای جمهوری اسببفمی یعنی اعفم جنگ به ملتهای مظلوم
کارناوالهای انتخاباتی 51 /
سبوریه ،عراق ،افغانسبتان ،یمن و ...بنا به اعفم مسبئولین دفاع مدنی سوریه از آراز درگیریها در این کشبور که پس از سرکوب خونین قیام مردمی توسن رژیم اسد در مارس 1399شبدت گرفت تا اواخر سبال 1395یعنی تا ی
سبال و نیم پیش133 ،
ه ار نفر کشته 3 ،میلیون نفر بیخانمان ،حدود پنج میلیون نفر به خارج پناهنده395 ، ه ار باب خانه ویران و 533ه ار باب خانه دیگر نیمه ویران شده است. بر اسباس این گ ار 13 ،بیمارسبتان به کلی نابود 133 ،کادر پ شکی کشته ،ه اران پ ش
مجبور به ترک سوریه و 1333پرسنل پ شکی نی توسن رژیم اسد بازداشت
شببدهاند .هم نین در همین دوره زمانی 5333 ،مدرسببه مورد حمفت نیروهای رژیم اسبببد قرار گرفته و حدود 61ه ار کارخانه نی در نتیجه این حمفت آسبببیب دیده است .فقن تا پایان سال 1395دو میلیون و 533ه ار سوری به ترکیه ،ی 933ه ار نفر ببه لبنبان ،ی
میلیون و
میلیون نفر به اردن 333 ،ه ار نفر به عراق و 133ه ار
نفر به مصر پناهنده شدهاند. اصبفحطلبهایی که همهشان خود را فعال حقوق بشر معرفی میکنند و سالهاست کم
مالی از سبازمانهای حقوق بشری میگیرند ،چرا در اینباره سکوت کردهاند؟
از اوایل سبال 1393آیا کسی ج رییس جمهور دلخواهشان یعنی پرزیدنت روحانی در این قتلعام دسبت داشبته است؟ پول هنگفت نفت طی این سه سال و اندی کجا رفتهسبت؟ حفاظت از گورها و تکرار شبعار مدافعان حرم شوخی کثیفیست که هر روزه در مدیاها تکرار میشببود و جماعت متدیّن را ل میکند .کسببی هم نیسببت بپرسبد چرا باید دفاع از چند گور میلیونها نفر را آواره کند؟ این چه مذهبیست که برای حفاطت از چند سببنگ قبر ،فرمان قتل کودک میدهد؟ بی شبب
در آینده تنها
مردم ایران تباوانا کینبه تاریخی سبببوریها را خواهند داد .این چه جور فعال حقوق بشبری است که از گرانی شیر خش
در ایران مینالد اما در برابر قتلعام کودکان در
کارناوالهای انتخاباتی 55 /
سبوریه سبکوت میکند؟ عدم شبرکت در انتخابات یعنی اعفم مخالفت با کشتار در سبوریه در لبنان ،در یمن و عراق! چرا ایرانیها باید این فرصبت را از دست بدهند؟ این روزها کدام جناح مثلن سبیاسی با طرح و توطئهی ژورنالیستی و تحمیس تودهها دارد این فرصبببت تاریخی را از مردم ایران میگیرد و آنها را تشبببویس میکند که در انتصابات شرکت کنند؟ مدیاهای فارسببی زبان ،مجتمع قهرمانان پوشببالیسببت! صببنعت چگواراسببازی دارد کو ک می کند در ایران ،مشبببتی قاتل یکی دو سبببال حبس میکشبببند و چند روز اعتصباب رذا میکنند و بعد در بیبیسببی و صببدای امریکا از مواهب آقازادگی بهره برده ،داد و قال راه میاندازند و میشوند صدای مردم! تا چند هفته پیش کدام ی جماعت اصبفحطلب حتی ی
از
جمله دربارهی کشتار تابستان 63نوشته بود که حا
دست به قلم شدهاند و اینگونه صف شان را از رییسی جدا کرده و تنها او را مجرم و قاتل معرفی میکنند؟ از رییسببی ج اجرای فرمان خمینی که روحانی برای اولین بار امامش خواند چه خبطی سببرزده؟ آیا اگر روحانی ،میرحسببین موسببوی ،خاتمی یا کروبی جای رییسی بودند تن به چنین فرمانی نمی دادند؟ آیا ندادند؟ نمیدهند؟ چرا اصبفحطلبها مردم را عاری از شبعور سبیاسی فرض میکنند؟ چرا فقن اینها می توانند از قدرت انتقاد کنند و مصببون بمانند؟ چرا محمد مختاری برای ی
مقاله در
مباهنبامبه تکباپو ،یبا پوینده برای ادای جملهای آن هم در جمع هیئت دبیران کانون نویسبندگان که نوار کاسبت ا
با اهمال گلشببیری دسببت سعید امامی افتاد ،در جا
کشبته میشود اما کسی کاری به مخالفخوانی کسانی مثل تاج اده و خ علی ندارد؟ آقازادهی دجالی مثل زم که سببالها در حوزه هنری ریاسببت کرد و حذف بسببیاری از هنرمندان و نویسبندگان مسبتقل را در دستور کار داشت از کجا شارژ خبری میشود کبه حبا بنگاه خبرپراکنی آمدنیوز اینهمه مخاطب دارد؟ اصبببلن چرا هی کدام از
کارناوالهای انتخاباتی 56 /
اصفحطلبها تاکنون طعمهی قتلهای زنجیرهای نشدهاند؟ چرا در ایران معاصر ،فقن جانیها قهرمان میشبوند؟ توبهی سبیاسبی ،دستگاه تطهیرسازی اصفحطلبان است. لیدرهای این جناح چه کسببانیاند؟ چگونه تغییر ماموریت دادهاند؟ اگر سببعید امامی واجبیخور نمیشببد و از سببال هشببتاد منتقد کذایی حکومت میشببد حا آیا مثل تاجزاده محبوب نمیشبد؟ رفسبنجانی ،موسویخوئینیها ،میرحسین موسوی ،محمد خاتمی ،کروبی ،عبداهلل نوری ،عارف و در نهایت فاطی کماندویی چون زهرا رهنورد، تنها فرقشبان با خامنهای این اسبت که کمکم از قدرت کنار گذاشببته شدند و سپس توبهی سببیاسببی کردند تا قهرمان شببوند .مردم چقدر درباره شببیوهی ریاسببت زهرا رهنورد در دانشگاه ال هرا میدانند ،چرا این فاطی کماندو آنهمه دانشجوی روشنفکر را از دانشگاه اخراج کرد؟ آیا رییسی پلیدتر از حجاریان است؟ مردم چقدر دربارهی بیوگرافی سبیاسبی این شهید زندهی اصفحات میدانند؟ قاتل مشهور ،محتشمی این فامیل ن دی
تاجزاده کجاسبت؟ حسن روحانی چگونه حسن روحانی شد؟ مفسدتر
از عبارف و خانوادها
آیا داریم؟ چرا آقازادههای عقبماندهای چون مهدی خ علی
ناگهان تغییر رویا دادند؟ چگونه در مدیاها قهرمان شدهاند؟ پاسدار اکبر گنجی چطور سباخته شد؟ مأموریت حکومتی او در تبعید چیست؟ چرا روحانی فقن در هنگامهی انتخبابات چگوارا میشبببود و اینهمه دم از آزادی بیان میزند؟ این چه جور رییس جمهوریسبت که نمیتواند جلوی ادارهی سبانسور در وزارت ارشاد بایستد؟ اصلن چرا حتی ی
اصفحطلب پیدا نمی شود انتصابات را که نام انتخابات بدان دادهاند به
قول خودشان تحریم کند؟ یعنی ارتش اصفحات حتی ی اصبفحطلبها ،کوچ
سرباز طاری ندارد؟
و ب رگشبان خوب میدانند که حیات سیاسیشان بسته به
دوام جمهوری اسبفمیسبت .بیشب
اگر جمهوری اسببفمی ای در کار نباشد حتی
میرحسبین موسبوی باید در دادگاه پاسخگو باشد! شکمگندهى کاخنشینى مثل حسن
کارناوالهای انتخاباتی 53 /
خمینی تا کی باید خون کوخنشینها را بخورد؟ نگاه کنید به علی ریجانی سفاک که در حال توبهی سببیاسببیسببت! حا دارند او را برای انتخابات بعدی آماده میکنند! دسبتان تمام اصبفحطلبها آلوده به خون مختاریست! جمهوری اسفمی ج تولیدِ قاتل نمیکند! مف عوضبشبو نیست .پاسدار ،پاسدار میماند حتی اگر خونش عوض شود ،برای اصفحطلبها در واقع هیچ فرقی نمی کند که رییسی رییس جمهور شود یا روحانی ،آنها فقن میخواهند جمهوری اسفمی بماند تا نوبت حکومت به آنها برسد وگرنه خوب میدانند که سریال قهرمانیشان دوام نخواهد داشت. هیچکس مثل روحانی ذوب در رهبری نیست! طی چهار سال گذشته ،روحانی که باز اینروزها دم از آزادی بیان میزند ج اسبتحکام هر چه بیشترا سانسور چه کار کرد؟ از بیشببعوری این مف همان بس که فرقی بین شببعر و شببعار قائل نیسببت ،در فیلم انتخاباتی
فریاد میزند که مملکت با شببعر و شببعار اداره نمیشببود! او در نهایت
بفهت ،شعر را کنار شعار میگذارد و به همه اثبات میکند که عاری از شعور است. خفصبببه اینکه تنها هدف حکومت خامنهای شبببرکت حداکثری مردم در انتخابات است ،وگرنه رییسی و روحانی هر دو ی
نفرند! جمهوری اسفمی خوب میداند که
گند زده و با انتخابات دارد شببعور مردم را تسببت میکند .شببرکت در انتخابات ج تایید ظلم و قتل و چپاول جمهوری اسببفمی و ارمای بیش از پیش مردم هیچ ثمری نخواهد داشبت! جمهوری اسبفمی ترسبیده و باز از مردم فرصت میخواهد ،دوباره مردم نببایبد جانیها را به جانا خود بیندازند .دریا آرام نمیشبببود مگر اینکه خمینی بهطور کامل از چهرهی ماه پاک شود.
کارناوالهای انتخاباتی 55 /
قدرت و سلطه
قدرت تعاریف کفسبببیکی دارد؛ به عنوان مثال «ماکس وبر» قدرت را فرصبببتی میدانست که به فرد این امکان را میدهد تا خواست و ارادها
را بر خواست جمع
تحمیل کند .در این تعریف مولفههای بسیاری مثل توان نظامی ،اقتصادی ،اجتماعی و یا گاهی سبوقالجیشی هم نقش ایفا میکنند .عفوه بر آن« ،وبر» سلطه داشتن بر ی کشبور و یا منطقهای را از نشبانههای مهم قدرت میدانست .اما تحو تی که در قرن بیسبتم رخ داد ،مولفههای سنتی را کمکم به حاشیه برد و مولفههای تازه را وارد متن کرد .یکی از این تحو ت ،برخورداری از نظامی مردمسبا ر یا دموکراتی
در کشور
اسببت :معمولن رهبر چنین کشببوری در تصببمیمات جهانی از نقش تعیینکنندهای برخوردار اسبت .برای اینکه وارد بحث شوم اجازه دهید بگویم قدرت سختاف اری چیسبت؟ برای اینکه درکی درسبت از این نامیده داشببته باشبیم ابتدا باید اسببتعارهی قدرت را بشبناسبیم .اسبتعاره ترجمهی متافور است که کلمهای یونانیست؛ استعاره جنبهای از ی
موضوع را طرح میکند که متعلس به موضوع دیگریست و از موضوع
دوم طوری میگوید که انگار همان موضوع اول است .به نظر من درک هر چی ی به فهم و درک درسبت از اسبتعارهی آن بستگی دارد؛ استعاره کم
میکند که موضوع
اصببلی را آسببانتر درک کنیم .در این چارچوب؛ اسببتعارهی قدرت مفهومیسببت که
کارناوالهای انتخاباتی 51 /
کنارههای قدرت را هدف قرار میدهد و رالبن پارادایم و آن فضبای معرفتیست که قدرت را محاط میکند و یا به نمایش میگذارد .این فضببا با توجه به زمان و مکان مدام تغییر میکند ،بنابراین قدرت ،مفهومی سببیال اسببت .به عبارت دیگر اسببتعارهی قدرت فاکتوریسبت که دستیابی به آن میتواند تولید قدرت کند؛ بهطور مثال ثروت یکی از مهمترین اسبتعارههای قدرت است .اگر به ماهیت سختاف اری قدرت توجه بیشتری داشته باشیم ،به نگاه کفسیکی میرسیم؛ به طور مثال «ماکس وبر» قدرت را «عاملیت» تعریف میکند؛ «برتراند راسبل» قدرت را قبول وجود گسبسبت بین عامل قدرت و موضببوع قدرت میداند؛ از نقطهنظر «توماس هاب » و «ماکیاولی» ،قدرت، توانایی اعمال سببلطهی ی
بازیگر اسببت که به باقی بازیگران تحمیل میشببود .اما
نظریهپردازان پستمدرن در تقابل یا تکمیل پروژهی قدرت ثدر بخش سختاف اری ، قدرت نرم را طرح میکنند؛ به عنوان مثال آنها معتقدند در جامعهی امروز ،دیگر گسبسبتی بین عامل قدرت و موضبوع قدرت وجود ندارد و این خفف نظر «راسل» اسببت .آنها معتقدند قدرت در فضببایی که بر اسبباس رابطهی متقابل شببکل میگیرد، وجود دارد؛ یعنی عامل و موضوع قدرت را متاثر از یکدیگر میدانند و قدرت از این نظر ی
کل محسبوب میشود که از ترکیب مولفههای محیطی و اجتماعی به وجود
میآید .اما نظرگاه پسببتمدرنیسببتها و مدرنیسببتها ی
وجه مشببترک با یکدیگر
دارند؛ مسببئلهی هر دو ،مسببئلهی انسببان و زندگی اوسببت؛ برای مثال با اینکه پسبتمدرنها در هئیت فلسبفیشان زبانمرک ی و زبانخدایی را مطرح میکنند ولی مشاهده میکنیم در نظریاتی که در باب قدرت ارائه میدهند ،باز انسان در مرک قرار دارد و این برخفف تعریف فراانسببانی و فرامادی اسببفم اسببت که از قدرت ارائه میدهد .از نظر اسفم تنها مسئلهی مفهومساز قدرت ،خداست ،چرا که قرآن تنها خدا را قادر میداند و هرکس و هرچی تنها کارمند و کارگ ار خدا محسببوب میشببود .به
کارناوالهای انتخاباتی 63 /
همین دلیل اسببت که حکومت اسببفمی ،رم موفقیت جامعه را جاری شببدن قدرت خدا در جامعه میداند؛ مثلن بارها دیده شبببده که رهبران جهموری اسبببفمی در سبببخنرانیهبا ،خود را کبارگ ار خداوند بر زمین معرفی کردهاند و اینگونه اکثر اشتباهاتشان را به نام خدا سند میزنند .برای آنکه درکی تاریخی از استعارهی قدرت ارائه دهم به چند نشانهی قدرت در تاریخ اشاره میکنم که بعضی از آنها هنوز هم در قدرت موثرند .گاهی در تاریخ قدرت نظامی حرف اول را میزد .به عبارت دیگر ،آن کشبوری که قدرت نظامی بیشتری داشت ،بیشتر مطرح بود .گاهی تعلس به قومیت و قبیله یا خانوادهای خاص تولید قدرت میکرد؛ به طور مثال در دورهی صببدر اسببفم تعلس داشببتن به قبیلهی بنیهاشببم در مکه برای کسببب قدرت مهم بود .هنوز هم در ایران کسانی را به نام «سید» میشناسیم که در به دست آوردن قدرت ارجحیت دارند. خمینی ،خامنهای ،خاتمی و موسبوی و ...همه سیّدند .یا در عربستان میبینیم که آل سبعود حتی نامشبان را پسبوند اسم کشورشان کردهاند! گاهی هم ی
مذهب یا ی
مکتب ،نقش مهمی در به دست آوردن قدرت ایفا کرده است. مسبئلهی دیگر ،علم و تکنولوژیست که چه در گذشته و چه در امروز ،نقش مهمی را در کسبب قدرت دارد؛ یعنی جامعهای که از علم و دانش بیشتری برخوردار باشد، قدرتمندتر محسبوب میشبود و این همان نکتهایست که رهبران جمهوری اسفمی اخیرا روی آن تمرک دارند و با تبلیغات و ب رگنمایی میخواهند از این طریس سهم بیشتری در اعمال قدرت در صحنههای جهانی داشته باشند. در جهان امروز ،یکی از نشببانههای قدرت ،تولید گفتمان تازه و خلس معنای جدید اسبت« .الوین تافلر» کشبوری را در قرن بیست و یکم حائ قدرت میداند که بتواند عفوه بر ثروت ،قدرت نظامی و تکنولوژی ،گفتمان تازهای را مطرح کند .شببباید خاتمی متاثر از همین گ ارهی «تافلر» اسببت که طرح گفتگوی تمدنها را ارائه داده
کارناوالهای انتخاباتی 69 /
بود ،یا احمدینژاد که مدام از ادارهی جهان دم میزد و نشببانههای قدرت تازه را حداقل به شبکلی صبوری نمایش میداد .طی این سالها در اتاقهای فکر جمهوری اسفمی ،مدام در رابطه با این گ ارهها تصمیمگیری میشود و حداقل خود را با سطد گ ارههای جهانی اینهمان میکنند .حال قصببد دارم بحث خود را با مقدمهای درباره میشبل فوکو ادامه دهم .فوکو را به عنوان پسر حرام ادهی ساختگرایی میشناسند و از لحاظ رو شببناسببی ،اندیشببهی فوکو را حوالی سبباختگرایی ،هرمنوتی
و
پدیدارشناسی دنبال میکنند. سباختارگراها از «سببوسببور» تا «اشببتراوس» در درک جامعه و روابن اجتماعی ،برای زبان نقش کلیدی قائل بودند .البته آنان زبان را سباختهی انسان و محصول فرهنگها نمیدانسبتند؛ بلکه زبان را نظام مستقل و خودمختاری میدانستند که پیش از آنکه به طبیعت و انسبان بپردازد ،به اندیشهها ،رفتارها و واقعیتهای بیرونی ،عینیت میدهد؛ به عنوان مثال فوکو تاکیدی بر سببوژه و ذهنیت ندارد و در اندیشببههایش عوامل و هنجارهای اجتماعی را موکد میکند .در نتیجه با رویکردی سبباختگرایانه میتوانیم آن را یکی از مولفههای اصببلی انسببانگرایی و عقلمرک ی دوران مدرن قلمداد کنیم؛ مثلن در کتاب «نظم اشبیا» مینویسبد« :دیرینهشبناسی اندیشه ،به ما نشان میدهد که انسببان ،در دوران اخیر تولید شببده اسببت و رفته رفته به پایان خود دارد ن دی میشبود ».خفصبه اینکه فوکو مدعیست که برای همیشه از شر سوژه خفص شده اسبت ،چراکه او انسبان را موضببوع زبان میداند و معتقد اسبت که ذهن ،معمولن از فرهنگ ،جامعه و زبان تغذیه میکند .همانطور که میدانید اسباسبن جامعهی انسانی شکل ثابتی ندارد و این گفتمانها و نظریههای مسلطند که در هر دورهای ،فرم دلخواه خود را به دنیا تحمیل میکنند و این در مورد هر کشببوری مصببداق دارد .در نتیجه وقتی قدرت شببکل عوض میکند ،گفتمانهای دلخواه خود را طرح میکند و به این
کارناوالهای انتخاباتی 61 /
شببکل جهان را تغییر میدهد .فوکو عمل گفتمان را مجموعهای از قضبباوتهای تباریخی میدانبد که ی
دورهی تاریخی خاص را معرفی میکند و معمولن هر
گفتمانی را عفوه بر خصبیصههای اقتصادی یا اجتماعی ،از ویژگیهای جغرافیایی یا زبانی نی برخوردار میداند .بنابراین هر گفتمانی از سباختاری پیروی میکند که خود این سباختار دارای ضوابطیست که قدرت را تعریف میکند .فوکو این زیرساختها را که پشت هر فکر و عملی حضور دارد« ،صورتبندی دانایی» نامیده است .در اصل این صبورتبندی پسزمینهی همهی اندیشبمندانیسبت که در عصبر حاضر زندگی میکنند و محصببول ناخودآگاه معرفتی همین دورهاند .همین پسزمینههاسببت که با اسببتفاده از آنها ،قدرت تعیین میکند چه میتواند باشببد و چه نمیتواند باشببد و اینجاسببت که سببانسببور مدنظر خود را اعمال میکند .معمولن بین نظام دانایی و قدرت همیشببه رابطهای وجود دارد که وظیفها اسببت .به عبارت دیگر ی
گفتمان مسببلن مثل ی
کنترل جهتگیری افکار اجتماع قدرت عمل میکند .اگر با فکر
تازهای ن دیکی داشته باشد آن را به سلیقهی خود ،ترویج میدهد و تحت پوشش حقیقتی که به آن معتقد اسببت درمیآورد و با این تغییر ،تمام هویتها تغییر شببکل میدهند .گاهی با تغییر گفتمان ،نوع نگاه به انسبان و اجتماع عوض میشود ،بنابراین گفتمان مسبلن ،مردم را تحت سلطه قرار میدهد و افکار و اندیشههای دلخواه خود را تحمیل میکند و با اعمال سبانسور ،اندیشههای دیگر را حذف میکند .البته اواخر قرن بیسببتم ،نظریهی سبباختگرایی جای خود را به نگر
تبارشببناسببانه داد .در
اندیشبهی فوکو ،معنای تبارشناسی تاثیر مستقیمی از کتاب «تبارشناسی اخفق» نی ه گرفته اسبت .در تبارشبناسبی هیچگونه اصل ثابتی وجود ندارد ،هیچگونه اصل رایی متافی یکی وجود ندارد که تاریخ را ادامه بدهد .تبارشببناسببی قصببد ندارد که نمودار تکامل تدریجی را رسببم کند ،در حالی که میبینیم در برخورد با ی
رویداد ،در
کارناوالهای انتخاباتی 63 /
دورههای زمانی مختلف ،با گاردهای متفاوت وارد میشببود و تاویل را وارد میدان میکند .خفصه اینکه تبارشناسی به دنبال مرک زدایی از تولید نظریه است تا شورشی مهیا کند .در رویکرد تبارشببناسببانه ،اندیشببهی سببیاسببی در قالب الگوهای سببنتی طبقهبندی نمیشببود .رالبن وقایعی را که در ی
دورهی زمانی خاص اتفاق میافتد،
مورد تحلیل سباختاری قرار میدهد .به عنوان مثال فوکو ،گسست معرفتشناسانه را مطرح میکند :او اندیشببه را رویدادی میبیند که هرگ تکرار نمیشببود و هربار که اتفاق میافتد وجوه تازهای پیدا میکند .به عبارت دیگر ریشببههای اندیشببه را پیدا میکند و در دورههای زمانی مختلف ،به آن هویت تازهای میبخشببد .در مورد تاریخ هم معتقد اسبت که نمیتوان حد و مرزی برای آن قائل شد و این انسان است که به آن سلسله مراتب میدهد .بنابراین همهی رویدادهای تاریخی ارزشی یکسان دارند و این انسانها هستند که ارز
بیشتری را به برخی رویدادها میدهند .
وقتی مورخی به تاریخ میپردازد ،آن را بر اسبباس عفیس فعلی و تحت سببیطرهی گفتمان مسلن مینویسد .به عبارت دیگر اگر امروز بخواهیم تاریخ پریروز را بنویسیم با تاریخی که دیروز نوشبته شبده قطعن تفاوت خواهد داشبت .حال چرا تبارشناسی فوکو؟ زیرا او نشان میدهد چه طور آدمها در دل شبکهی قدرت قرار میگیرند و به عنوان سبوژه و ابژه از آنان کار کشیده میشود .با استفاده از تبارشناسی فوکو میتوان در ارتباط با زندان و مجازات ،زندگی و خطر ،بیمارستان و بیماری ،مدرسه و آموز و ...بحث کرد و تکنی های دیگر گفتمان مسلن را ردیابی کرد .میخواهم بگویم که فوکو در بررسببی ماهیت قدرت ،از پدیدارشببناسببی هم تاثیر گرفته اسببت .رویکرد پدیدارشبناسی معتقد به سوژه و ابژه بودن انسان ،به طور همزمان است .هم موضوع شبناسبایی و هم فاعل شناساییست .در پدیدارشناسی ،جهان قبل از اینکه موضوعی برای شبناخت باشبد ،تجربهایست که در آن زندگی میکنیم .به عبارت دیگر بیشتر
کارناوالهای انتخاباتی 61 /
ذهنیست تا عینی ،چراکه شکل جهان از هر دیدی با توجه به اطفعات ایدوئولوژی یب
آدم خاص تغییر می کند و نمای ثابتی ندارد.به این معنا که ذهن و عین را
نمیتوانیم به عنوان ی
واقعیت یا آگاهی در کل فرض کنیم؛ مثلن در پدیدارشناسی
هایدگر ،هر ایده ای به عنوان فاعل شببناسببا ،با توجه به تاریخ و فرهنگی که در آن رشد کرده ،تعریف میشود .هایدگر با خلس تاویل به عنوان معنای نهفته در رفتارهای اجتماعی در کتاب «هسببتی و زمان» ،به هرمنوتی هرمنوتی
منش تازهای میبخشببد؛ مثلن
هایدگری برای درک هر واقعیت اجتماعی ،ابتدا به تحلیل زمان آن واقعیت
میپردازد و ریشبببهی معنا و مفهوم را در رفتارها و کردارهای اجتماعی آن دنبال میکند .فوکو در برخورد با هایدگر ،هرمنوتی
رادیکال را مطرح میکند و مینویسد:
«حقیقتی وجود ندارد و تاویل انسبانها ،به حقیقت شکل میدهد ».او جهان خارج را دارای اشبیای بیمعنایی میداند که ما با استفاده از زبان به آنها نگاه میکنیم .در واقع فوکو ،خوددرگیریها و خودفهمیهای خودمان را زبان میداند و معتقد است گفتمان به واقعیت شکل میدهد و جهان خارج فقن از طریس زبان وجود دارد .خفصه اینکه معتقد اسبت چی ی که وجود دارد نمیتواند حقیقت باشد و بیشتر تاویلیست که در هر حال تغییر میکند و سبلطهی آن به گفتمانی که قدرت طرح میکند ،بستگی دارد. یعنی کاملن به خواست قدرت مربوط است . قدرت ،عملیسببت که باعث تغییر دادن و جهتگیری در رفتار دیگران میشببود؛ مجموعه اعمالیست که روی اعمال دیگران تاثیر میگذارد؛ به عبارت دیگر ،قدرت، عملیسببت که موجب تغییر ،چرخاندن و یا جهت دادن به رفتار دیگران میشببود. سبباختارا اعمالیسببت که روی رفتار دیگران تاثیر میگذارد و آنها را اروا میکند، کارشببان را راحت ،سببخت یا محدود و ممنوع میکند .به طور کلی ،قدرت شببیوهی اعمال عمل ،بر روی فاعل عمل اسببت و در این نگاه ،مفعولی وجود ندارد .از همین
کارناوالهای انتخاباتی 65 /
رو میتواند معرف رابطهی میان قدرت و آزادی باشببد .در ی
جامعه مدرن و در
ارلب کشببورهای رربی ،قدرت طراح نوعی بازی اسببتراتژی
میان آدمها و آزادی
اسببت .البته از نظر فوکو ،میان رابطهی ارباب و برده و رابطهی میان قدرت و مردم، تفاوت وجود دارد ،چراکه در رابطهی میان ارباب و برده نوعی از اجبار جسببمی وجود دارد؛ مانند سببلطه و سببیطرهای که نظام حکومتی ایران بر جسببم و بدن مردم دارد .در واقع سلطه به رقابت نامتقارن قدرت اشاره دارد که در آن «بنده» تابع مح است؛ خداست که دستور میدهد و مقام معظم رهبریست که حکم میکند. اصببلن به این دلیل اسببت که در ایران حاشببیهای برای آزادی وجود ندارد و یا اگر هسبت آنقدر باری حالی که قدرت در ی
اسبت که فضبایی برای مانور در اختیار انسان قرار نمیدهد .در جامعه مدرن ،متحرک و منعطف اسببت ،چندگانه اسببت و
اعمال خشبونت بدنی نمیکند؛ به عبارتی این قدرت نمیتواند شبکنجهگر باشد .اما سلطه ،با اعمال خشونت بر بدن ،مردم را به سمت اجبار و منفعل بودن میبرد .سلطه ویرانکننده است؛ مثل همان وضعیتی که در ایران شاهد هستیم. در یکی از رسببانههای ایرانی ،ویدئویی دربارهی دختری که قربانی تجاوز شببده بود، دیدم که از زبان بازپرس پرونده روایت میشببد .در تمام روایتی که با فرض درسبت بودن آن ،از این خانم نقل شببده بود ،حتی ی
گ اره وجود نداشببت که ارتباطی با
اعتقادات او داشبته باشد .تمام گ ارهها در هیئت بدن ،در باب جسم بود که به نوعی نشان دهندهی سلطهی حاکم بر بدن در ایران بود و این در حالی است که در جوامع مدرن ،آزادی انکار نمیشبود ،بلکه مردم با تاکتی های درسبت به سمت آن هدایت میشوند .در این جوامع آزادی و قدرت نه مقابل هم ،بلکه در کنار هم و در همکاری با هم قرار دارند.
کارناوالهای انتخاباتی 66 /
تحت این رویکرد تازه اسببت که نظرگاه فوکو ،مقابل نظریههای کسببانی مثل «ماکس وبر»« ،مارکس» یا «هابس» قرار میگیرد؛ چراکه در نگاه او ،قدرت مفهومی اسببت که باید به آن ماهیت داد و حتی اگر این ماهیت وجود نداشببته باشببد ،باید چگونگی کسببب آن را آموز
داد .از همین روسببت که برخفف اعتقاد فوکو ،خیلیها او را
پسبتمدرنیسبت دانسبتهاند ،چراکه ایدههایش در تقابل با نگاه گذشتهگراییست که قدرت را دیوی پلید میدانسببت و مردم را بردگان بسببته به زنجیر آن میپنداشببت؛ همان نگاهی که در ادبیات سیاسی ما ،مدام در حال تولید و ترویج است .به طور کلی از نظر فوکو ،قدرت ،رابطهی میان دولت و اح اب در کشورهای مدرن اروپایی است. در کشورهای دیکتاتوری ،رابطه بین دولت و مردم از جنس سلطه است ،در حالی که این رابطه در کشببورهای مدرن ،از جنس قدرت اسببت .فوکو این نوع نگاه قدیمی به قدرت و بسببن دادن قدرت به پادشبباهی را ،ضببعفی میداند که در نقد نظریات مدرنیسببتهایی چون «وبر» ،به آن اشبباره میکند .در عصببر مدرن ،قدرت ریشببه در جامعه دارد و در واقع این مردماند که تاج قدرت را تقدیم دولت میکنند .بنابراین در این مفهوم ،قدرت از حالت تحمیلی و بخت گونهی خود خارج شببده و در تقابل با آزادی و مردم نیست و آن را میتوان در تار و پود جامعه مشاهده کرد. باید عمیقن باور کنیم که جامعه قدرتمند است ،حا دیگر قدرت جامعه آنچنان مهم و تاثیرگذار اسبت که حتی جمهوری اسببفمی ،در هر انتخاباتی ،پی کسببب رضببایت جامعه و مردم اسبت .فوکو در مباحث خود به مفهوم قدرت بسیار پرداخته است اما آن را موضببوع اصببلی تحقیقاتش نمیداند ،بلکه مسببئلهی اصببلیا
را چگونگی و
چرایی ساخته شدن انسان به عنوان سوژه میداند؛ مثلن او هرگ جنسیت را به منظور تولید مثل و ایجاد لذت مورد تحلیل قرار نمیدهد بلکه جنسببیت را مجموعهای از رفتار و گفتار میداند که انسانها را در دایرهی مناسباتی که با هم دارند قرار میدهد؛
کارناوالهای انتخاباتی 63 /
یعنی جنسببیت از نگاه او راهبردی برای نظارت ،تولید و ادارهی اندام مردم در روابن اجتماعی آنهاسببت .در اینجا میتوان به چند سببوال سبباده اما حیاتی در حیطهی اجتماعی ایران اشباره کرد :اینکه قدرت ،توسبن چه کسبی اداره میشبود؟ کسی که برای دیگران تصبمیم میگیرد کیسبت؟ چه کسببی فعالیتهای دیگران را برنامهری ی میکند و اساسن تصمیم گیریها چهطور صورت میگیرد؟ فوکو میگوید« :قدرت همه جا هسببت ،نه برای اینکه همه جا به چشبم میآید ،بلکه برای اینکه از همه جا سبرچشمه میگیرد ».او معتقد است که قدرت اساسن از پایین به با حرکت میکند ،اما در جوامع اسفمی ،قدرت از با و از آسمانها به پایین ،به مردم تحمیل میشببود و ی
انسببان نقش خدا را ایفا کرده و در راس قدرت قرار
میگیرد .در چنین جامعهای طرح نظریاتی از سببوی روشببنفکران مذهبی که هنوز معتقدند قوانین اسبفمی درسبت اجرا نمیشبود و اگر اجرایی شبود آرمان شهرشان تحقس پیدا میکند ،واقعا مضح
است.
با این تفاسببیر ،چه طور میتوان فاصببلهی میان قدرت در ایران و قدرت از نظرگاه فوکو را از بین برد؟ تعریف فوکو از قدرت ،ماحصل تجربیات تاریخیست که از قرن هفدهم تا به امروز بر جوامع رربی گذشبته است .در حالی که سیستم حکومتی ایران در حال تجربهی همان وضعیتیست که اروپا در قرون وسطی پشت سر گذاشته و به طور کامل شکست خورد .در جوامع مدرن ،قدرت عملگراست ،امتیازی برای ح ب حاکم محسببوب نمیشببود و حتی اگر اینطور باشببد ،هرگ امری مطلس نخواهد بود، چراکه قدرت ،مجموعهای از شبکههای به هم مرتبن است و هرگ نمیتواند ی
کل
واحد محسوب شود .در کشورهای رربی با قدرت به شکل محلی آن ،یا به عبارتی با مفهوم میکروفی ی میکروسببکوپی
آن مواجه هسبببتیم که به آسبببانی قابل تحلیل و بررسبببی اسببت .در واقع قدرتهای کوچ
تشببکیل دهندهی ماهیت کلی
کارناوالهای انتخاباتی 65 /
قدرت هسببتند و نمیتوان آن را در ی
فرم کلی و واحد متمرک کرد ،چراکه قدرت
در این جوامع نوعی از تکنولوژیسببت که نقشببی انضببباطی را بر عهده دارد؛ این تکنولوژی در قالب نهادهای کوچکی مثل کارخانه ،دانشببگاه ،بیمارسببتان ،مدرسببه، زندان و ،...تکنی های مراقبت و نگهداری خاصی را اعمال میکند. همانطور که گفتم ،کشببورهای رربی طی پشببت سببر گذاشببتن سببلطهی حاکمان در قرنهای هفده و هجده ،هدفشببان تامین رفاه و سببفمت مردم بود و پس از آن در قرن نوزده ،با موکد کردن تکنولوژی انضباطی ،آناتومی سیاسی بدن را به میان آوردند. این جوامع طی تجربه و اصفح و رلنخوانیهای مکرر ،در نهایت به ماهیت امروزی قدرت دسبت پیدا کردند ،در حالی که هیچکدام از تجربیات پشت سرگذاشته شدهی این جوامع در شرق و به خصوص در ایران اتفاق نیفتاده است ،به طوری که مردم در ایران هنوز در حال تجربهی مراقبت و تنبیه ،آن هم در قالب شکنجه و در ژانر نمایش عمومی مثل اعدام و سببنگسببار در مف عاماند .فوکو دگرگونی و تحول در شببیوهی اعمال قدرت را با گذر از ی
جامعهی نمایشببی به ی
جامعهی مبتنی بر مراقبت
توضببید میدهد و در گ ارهای نی مینویسببد :جامعه ما دیگر جامعه نمایش نیسببت بلکه جامعه مراقبت است .در زیر سطر تصاویر ،بدنها در محاصرهاند. همین گ اره را میتوان از چند جهت مورد تحلیل سبباختاری قرار داد و سببیسببتم سببلطهای را که در ایران به فجیعترین شببکل آن صببورت گرفته مبتنی بر خصببلت تعذیری دانسبت و آن را تکنولوژی سیاسی بدن نامید .در این سیستم سلطه ،بدن در ابتدا محاصبره و سپس زخمی و داغ میشود تا به مثابه حیوانی وحشی ،رام و تربیت شبود .در جوامع اسبفمی سیستم سلطه ،تمرک مطلس دارد و نقش مغ جامعه را ایفا کرده ،کنترلی واحد را برقرار میکند و جامعه نی ،مانند اعضای دیگر بدن تنها مجری دستورات این مغ هستند.
کارناوالهای انتخاباتی 61 /
در حالی که در جوامع مدرن ،قدرت مثل ماشبینیسبت که ه اران موتور در سرتاسر آن کار گذاشبته شده و در قالب قدرتی مستقل مشغول فعالیت است؛ مثلن در آلمان، توی هر شببهری موتوری کار گذاشببته شببده که دارای جایگاه و کاراکتر خاص خود اسبت؛ به عنوان مثال فرانکفورت مرک اقتصادی آلمان است ،هامبورگ مرک تجارت و برلین مرک سیاست ...در کشورهای رربی ،قدرت به وسیلهی علوم انسانی تعریف میشببود ،چراکه همین علوم انسببانی و اجتماعی ج ئی از فرایند اعمال قدرت به حسبباب میآیند و این علوم هسببتند که گفتمانهای مختلف را در قالب روابن و ساختار قدرت اعمال میکنند .درحالیکه حکومت اسفمی ایران ،سعی در نابود کردن علوم انسبانی دارد ،به طوری که رهبر معتقد اسببت بسبباط علوم انسببانی باید از تمام دانشبگاهها برچیده شود و بفهت مح
اینجاست که در کشوری که رئیس جمهور
و نظام سیاسی و اجتماعی مشخص دارد ،نهادی مثل بخش علوم انسانی دانشگاه ،به نظریهپردازی جهت چگونگی ادارهی کشور میپردازد و سعی میکند سیستم آموزشی کشببور را به اسببفمگرایی بر اسبباس قوانین حوزهی علمیه پیوند دهد .چنین اعمال قبدرت هبایی نیباز ببه مقاومت دارد .این مقاومت در برابر قدرت را می توان در زیرسیستمها اعمال کرد؛ مانند ایستادگی زن در مقابل مرد ،ایستادگی کودک در مقابل والدین یا مانند عصببیان بیماران روانی علیه روانکاوها .این نگاه اعتراضببی باید در زیرسببیسببتمهای جامعه ت ریس و ایجاد شببود ،چراکه بهترین راه برای مقابله با ی سیستم دیکتاتوری وسیع ،ت ریس مقاومت و اعتراض در نهادهای کوچ
و بخشهای
زیرین جامعه است. فوکو سبوژه را مخلوق قدرت میداند؛ یعنی سوژه مخلوق ساختارهای میکروفی ی قدرت اسبت ،چون فرد انسانی را ی
واقعیت میداند که محصول و پرور
یافتهی
قدرت در قالب تکنی هاییسببت که به عنوان تکنی های انضببباطی مطرح میکند.
کارناوالهای انتخاباتی 33 /
اگرچه او بیشتر از قدرت در جوامع مدرن و تحول یافته و پیشرفته میگوید که در آن روندهای دموکراتی
اجرا شبده و قدرت مرک ی در قالب دولت کمرنگ شده باشد،
اما نگاه فوکو را با کمی تغییر میتوان با شراین امروز ایران تطبیس داد ،چراکه میبینیم حکومت ایران به خود
نام جمهوری داده و هر چهار سببال بالماسببکهای به نام
انتخابات برگ ار میکند .به عبارت دیگر ،از صورت مدرن استفاده میکند اما آن را با سبوءاسبتفاده از دین و اعتقادات مردم ،بدل به سبلطه میکند .ما در دهکدهی جهانی مارشال م
لوهان زندگی میکنیم؛ در این دهکده قدرت دیگر ت
قطبی و از با به
پایین تحمیل نمیشببود .امروزه در تمام کشببورهای مدرن ،قدرت مجموعهای از گ ارههاسبت که به طور مسبتقل در همهی نهادها تولید میشود .درحالیکه در ایران فقن خامنهای فکر میکند ،فقن او تصمیم میگیرد. خفصببه اینکه میشببود به گ ارهسببازی و روشببنگری در نهادهای کوچ
مثل خانه،
مدرسببه ،کوچه و ...پرداخت و حرکتی از پایین به با را آراز کرد .معتقدم تنها راه مبارزه این اسببت که جای میکروفنها را عوض کنیم و تریبونهای تازهای را مطرح کنیم و نمایههای تازهی قدرت را شبناسایی کرده ،آن را در اختیار همه قرار دهیم .در اینباره فضباهای مجازی مثل فیسببوک ،اینستاگرام ،تلگرام و ...میتوانند نقش مهمی ایفا کنند .میتوان با ایجاد ی
فضبای میکروسبکوپی
در صورتبندی سلطه دست
برد و قواعد تازهای را به مراک سببلطه تحمیل کرد و تکنی های انضببباطی قدرت را جایگ ین سرکوب کرد و یا با انکار ساختار دولت ،آن نقشی را که باعث هویتسازی دولت میشبود از آن سبلب کرد؛ به عنوان مثال رهبر هر کشوری نمایه و نماینده آن بفد است ،باید کاری کنیم که این نمایندگی از رهبر یا از رییس جمهور سلب شود. بیش
میتوان با تربیت ژورنالیستهای مجازی ،تکنولوژی قدرت را جانشین نظام
سلطه کرد و این ج با روشنگری و کار تئوری
در تمام عرصهها امکانپذیر نیست.
کارناوالهای انتخاباتی 39 /
تجربهی صد سالهی ما نشان میدهد که نمیشود بدون انهدام جهل ،بر سلطهی جهل پیروز شببد .با نگاه به تجربهی انقفب پنجاه و هفت ،میبینیم که جهلی را از سببکو پایین آوردند و چون نیروی مخالف از شببعور سببیاسببی کافی برخوردار نبود ،جهل مضباعفی جانشبین شد .سوءاستفاده از جهل و استفاده از تکنی
جعلسازی در طی
سی و سه سال اخیر باعث شده ،جمهوری اسفمی آلترناتیو خود
را برای روز مبادا
در بایگانی ذخیره کند .حتی بدون آنکه بفهمیم در اندیشبهها نی دست ببرد و تمامی این فعالیتها با پول نفت که متعلس به همهسبت انجام میشبود و این مسئله به هیچ عنوان مسئلهی کوچکی نیست .ما نمیتوانیم انکار کنیم که مدرنی یشن در ایران اتفاق افتاده اسببت .ی بتواند خود از استتی تنها با تعوی
حکومت دیکتاتوری بعضببی از نشببانههای جهان مدرن را گرفته تا را مدام بازتولید کند .نباید فرامو
کرد که برای برخورد با ابلیس باید
ابلیس برخوردار بود. جای میکروفنها و تخریب سببلسببله مراتب تحمیلی میشببود جلوی
ارتجاع ایسبتاد .اصبلن هدف اصبلی «ژیل دلوز» از طرح تفکر رای ومی ،نمایش ضد هیرارشبی فکر جدید بود و اینگونه میخواست عدم وجود مرک و سلسله مراتب را در هیئتهای رای ومی نشببان دهد .اگر تا دههی آخر قرن بیسببتم ،تحقس آرمانهای آنارشبیسببتی بیشببتر به ی
رویا میمانسبت .هجوم تکنولوژیهای جدید و مدیاهای
اینترنتی کار را برای کاپیتالیسم کمی مشکل کرده ،انقفب رای ومی طوری که در مصر آن را شباهد بودیم دیگر ریر قابل تصبور نیست ،حا بماند که کاپیتالیسم در نهایت موفس شبد در مصبر نیّت کثیف خود
را به سرانجام برساند که این البته دلیلی ج
فقر فرهنگی کشبورهای مسبلمان ندارد .شبوربختانه دمکراسبیا کاپیتالیستی در چنین کشببورهایی ،همیشببه کار دیکتاتورها را آسببانتر کرد و به چپاول طبقات فرودسببت، چهرهای موجه بخشیده است.
کارناوالهای انتخاباتی 31 /
وانمودهایی از دمکراسبی را ما در ایران نی داریم که در پیوند با فرهنگی سنگ شده بیش از سببی و سببه سببال اسببت به حکومتی ریرانسببانی مجال حضببور داده .در این فرهنگ هر تجربهای ذوب میشود و به قول شاملو حافظهی تاریخی محلی از اعراب ندارد .ما کی ی مثل هاشبمی رفسبنجانی را از اوان حکومت اسفمی تجربه کردیم و در سبالهای دهه هفتاد تمام سیاهکاریهایش برای همه رو شد اما دوباره بعد از چند سبال داریم از این کیچ اسقاطی ،منجی و قدّیس میسازیم .انگار این ویژگی فرهنگیا ماسببت که از گذشببته عبرت نگیریم و در نهایت بفهت باز آن را تکرار کنیم .تاریخ سببیاسببی ما از ژانر کمدی پیروی میکند که در آن تکرار اشببتباه سببببسببازا خنده و اسبته ا میشود .انقفب مشروطه مثل انقفب 53و این انقفب دوباره در دوم خرداد 36و سبپس سبال 55تکرار میشود اما ما چون گلهای که در طویلهی خود به دام افتاده دیگر قبول کردهایم که مدام مجبوریم بین بد و بدتر انتخاب کنیم ،در حالی که تاریخ سبیاسی ررب فرم تراژدی دارد و اینان هیچ اشتباه سیاسی را تکرار نکردهاند و انقفب فرانسببه هرگ مکرر نشببد .وقت اسببت که از زیرزمین زیسببتی خود به زمین برگردیم و از قرنطینهی فرهنگی و سبیاسبی خارج شده ،بپذیریم که ما نی بخشی از دهکدهی جهانی مارشبال م
لوهان هستیم .حا تکنولوژی به جایی رسیده که نیاز
نیسببت برای آزادی بمیریم ،کافیسببت درسببت زندگی کرده از امکانات در دسببت درسببت بهرهبرداری کنیم .اگر اجازهمان نمیدهند اعتراض کنیم ،اگر جایی نداریم که راهپیمایی کنیم ،میتوانیم جا را بدل به بیجایی کرده ،فریاد برداریم. دوباره بالماسببکهای تازه به نام انتخابات در راه اسببت .سببی و سببه سببال اسببت که حکومت از این بالماسکههای انتخاباتی به مثابهی سوخت ،بهرهبرداری کرده تا هنوز به خود بقا داده اسبت .آیا ما نمیتوانیم از این فرصبت به نفع فردا استفاده کنیم؟ آیا چنان راضبی به خودکشبی و انتحاری همگانی شببدهایم که باید مثل آن دو نویسببنده
کارناوالهای انتخاباتی 33 /
پیشبکسبوت و ابله همه جا بیانیه بدهیم که بوی نجات از مستراحی چون رفسنجانی میآید!؟ یکی از خصبیصبههای جهان مجازی بیزمانی و بیمکانیست و در آن هیچ سمتی یکّه نیست و ما در واقع با ه ار جهت طرفیم و همین ،کار را برای سرمایهداری که عفقه وافری به تمرک قدرت و اطفعات دارد مشکل کرده است. در اینترنت شناختهای گروهی و خرده اطفعات ،همهجا پخش است و این فضای فاقد هیرارشبی ،جهانی خفق و رای ومی و در نهایت آنارشیستی ایجاد کرده ،طوری کبه حتی فکرهبای نباهمخوان به راحتی کنار هم قرار می گیرند ،حا این همانی فرهنگها ،جهان مسطحی پدید آورده که نمایهای از برابری مجازیست .حقیقت این اسببت که سبباختارهای متمرک یا آن دسببته از دسببتگاههای فکری که از مدل درختی تبعیت میکنند ،دیگر نمیتوانند در فضای مجازی اینترنت عرض اندامی داشته باشند و همین عمل سببانسببور را به حداقل رسببانده و دیگر ژورنالیسببم و مدیاهای ماکسبیمالیسبتی تنها سیستمهای اطفعرسانی نیستند .با اینهمه این فقن آراز داستان اسببت و اگر مدلهای روشببنگری و روشببنفکر ایرانی نخواهد از برج عاجش بیاید پایین ،دوباره ی
فرصت ب رگ را از دست خواهد داد.
نتیجهی صد سال مبارزهی ما نشان میدهد که فضا را باید به سمت مبارزهی شعوری برد .من با جنبشبی موافقم که همراه با شعور باشد .در رسانههای بیبیسی و صدای آمریکا چه کسبانی مشبغول فعالیتاند؟ دقیقن همان کسانی که پرور
یافتهی همان
گفتمان مسبلن هسبتند .بحث گفتمان مسبلن واقعیتیست که در ایران در حال اتفاق افتادن اسبت .در سبی و چند سال حکومت جمهوری اسفمی ،گفتمان شکل عوض نکرده است .من نشان میدهم که این گفتمان چگونه تغییر شکل میدهد و ما چگونه مجبوریم برای تغییر گفتمان ،آگاهی بدهیم .به نظر من «فوکو» تنها کسببیس بت که به ج ئیات قدرت میپردازد .او هرگ «مارکس» و «ماکس وبر» را رد نمیکرد ،بلکه
کارناوالهای انتخاباتی 31 /
بازیهای تازهای را به وجود میآورد .باید قبول کنیم که تنها جریان فکرسبباز در جامعهی ما همان جنبش چپ ماست .حتی دوم خردادیها نی در بخشی از مسائل از جنبش چپ ،خن فکری میگیرند .با اینهمه معتقدم که حتی باید در اندیشببههای آپوزیشن تبعیدی دست برد و بنای فکریشان را از نو ساخت. اینجا در این بحث ،کارکرد سلطه را از کارکرد قدرت منف
کردم و قدرت مدرن در
جهان مدرن را تعریف و به نشببانههای سببلطه نی اشبباره کردم .رهبران جمهوری اسبفمی از سبیسبتم سبلطه پیروی میکنند اما با رویه قدرت بیگانه نیستند و نهایت سبوءاستفاده از آن را می کنند؛ به عبارت دیگر ،ما با ی
دوآلیسم طرف هستیم؛ آنها
مدام صببف عوض میکنند .باید کاری کرد که دیگر نتوانند ریا کرده ت ویر را در سبیسبتم اجراییشبان موکد کنند .چی ی که طی سبی و چند سال حکومت جماعت مرتجع شاهد بودیم ج شعار نبود .جمهوری اسفمی از رویکردهای کنونی جامعهی مدرن نهایت سبوءاسبتفاده را میکند که یکیشبان مسبئلهی معناسازیست .در واقع نمیتوانیم بگوییم که جمهوری اسبفمی معناسازی نمیکند ،بلکه با استفادهی اب اری از دین ،معناهای منحن خود را تولید میکند .باید برای قرنی هم که شببده به خدا مرخصبی داد ،برود کمی هوا بخورد ،شباید مهربانتر برگشبت .وقت است که دنبال پیامبرانی زمینی بگردیم تا کم
کنند ایرانیها از شببرِّ آن زندگی زیرزمینی خفص
شبوند و باز به زمین برگردند .دیگر دین و حس دینخواهی ،مردم را فرسوده کرده؛ متاسفانه این هر دو موجب شده هنوز در ایران طبقات اجتماعی قابل تفکی
نباشند؛
یعنی کفسهای طبقاتی آنطوری که در فرانسه و بریتانیا وجود دارد در ایران مشهود نیست و مدام صف عوض میکنند و این یکی از د یل اصلی عدم تحقس مدرنیته در ایران اسبت؛ مثلن طبقه متوسبن که نمایه شبهری مدرن اسبت هرگ در ایران شکل نگرفته و هر وقت آمد هیئتی به خود
بدهد تکانههای سیاسی و اقتصادی دفرمها
کارناوالهای انتخاباتی 35 /
کرده .به همین نسببت ما تعریف درسبتی از طبقات فرادست و فرودست نی نداریم، پس دیدمانی از طبقه کارگر نی در دسببت نیسببت ،چون هنوز مرزهای بین فئودال و بورژوا از بین نرفته و ارلب در هم ادرام شدهاند .بیخود نیست که ساختارهای سنتی هم نان در جامعه شهری ما دارای کارکردند و طبقات ،شفافیت خاص خود را هم به لحاظ سببیاسببی و هم به لحاظ مدنی و فرهنگی نیافتهاند .بنابراین شببراین اجتماعی جامعه ایران طوری نیسببت که از پایان مدرنیته حرف ب ند و بورژوازی برآمده از سببرمایهداری را نقد کند .اینها را نگفتم که مثل برخی بگویم ما به دلیل عدم تجربه مدرنیته نمیتوانیم رویکردی پسبتمدرنیستی داشته باشیم ،بلکه میخواهم بگویم که اتفاقن به دلیل وضعیت و تجربهی خودویژهای که داریم میتوانیم سنگِ نومدرنیسمی را که ویژهی جهان رای ومیا خودمان باشد به سینه ب نیم. خفصه وقت است روشنفکر ایرانی کمی بجنبد و عین ِ مکش مرگ مایش را بردارد که اگر چنین نکند رفتهرفته کل کشور اوین خواهد شد .روشنفکر اسمیا ما باید بداند که در جدال بین مینیمالی م اینترنتی و ماکسبیمالیسم کاپیتالستی پیروزی وقتی حاصل میشبود که اتحاد گروههای مینیمالیسبتی میسبّر شود .بی ش
فلسفهای که تا امروز
تولید شببده ،همین زمان خطی که تا حا کش آمده و حتی عقفنیت از پا افتادهی امروزین ،همه و همه به دلیل برخورداری از سبباختار درختی ،از خفقیت باز مانده و عقیم شببده ،پس راهی نمانده مگر تولید زندگی در یههای دیگری از هسببتی که فضبای اینترنتی یکی از آنها را محقس کرده است .تجمع خرده فرهنگها و همبستگی شعورهای فردی میتواند همهی اینها را از گوشههای کور هستی ثحاشیه به صحنه پرتاب کند .اتفاقاتی که طی سبالهای اخیر در چند کشبور اسبفمی روی داده نشان میدهد ،کنترل اطفعات و اعمال سبانسبور گسترده دیگر از هیچ دیکتاتوری ساخته نیست .در اتفاقات بعد از انتخابات سال 55دیدیم که وقتی مکان و فضای تظاهرات
کارناوالهای انتخاباتی 36 /
اعتراضی از مردم گرفته شد ،آنها به بیمکانی پناه آوردند و در فضای مجازی یوتیوب و توییتر و فیسبوک اعتراضشان را جهانی کردند .از آنجایی که دستگاههای اطفعاتی ایران بر اساس مدلهای درختی طراحی شده حکومت ایران قادر نبود جلوی خروج اطفعات را از مرزهای ایران بگیرد و در مواجهه با فضببای رای ومی مجازی عاقبت شکست خورد.
کارناوالهای انتخاباتی 33 /