نیایشی حاصل اس همنىایی و هم صذا یی آساداهن با دعای ابىحمزي ی ثما یل خذای خىدم...نیاس نیست هب کیفرت ادبم کنی و یا هک هب مکرت میان مه و اهذا فم افصلً افکنی...اس هک و کجا خیزی هب مه ربسذ ،وقتی تنها شیپ تى پیذایغ می شىد ،و هچ نجاتی؟ رد جایی هک بی تى ام کانی و احتمالی نذارد هن آوکً نیک شذ و نیکی کرد اس تى بی نیاس شذ و هن آوکً بذی کرد و بذ شذ اس گستزي ی ن گاهت گریخته تىانست ورددارا ...ورددارم با تى بىد هک رتا شىاختم و تى بىدی هک بفرما سدی و باس هم خىدت بىدی هک جلى جلى رفتی و مسیز نشان دادی...پاص و سپاص خذای خىدم را هک ات صذایغ می سنم رد حال پاسخ دادنغ می یابم ،اگرهچ رهداي مرا خىانذي سستی و کاستی دیذي ...سپاص و ستایغ خذایی را هک ردخىاست اه و خىاستً اهیم را رب میآورد و نمی وگرد هک رهداي او خىاست ،مه بخیلی م گل کرد ...سپاص و ستایغ خذایی را هک هب دلخىاي خىد صذایغ می سنم وهب نجىایغ می خىانم و ره وقت بخىاهم با او خلىت می کنم و ردخىاست و نیاسی می کنم و بی واسطً و ضابطً ای می کىذ و می دهذ...سپاص ..... و ستایغ خذایی را هک غیز او را نمی خىانم ،هچ آوکً اگر می خىانذم ،مگر نیاس مه رب می آوردنذ؟ و جز رد او امیذ نمی بىذم ،هک رد رهس هک امیذ
بىذم دقیقا راي مقابل و مخالف امیذم را شیپ می گیزد حمذ و سپاص خذایی را هک کار و بار و امر مرا خىد عهذي گرفتً و بذیه طان مرا زبرگ و زعزی شمردي ،و مرا هب آدمیان وا وگذا شتً ات آانن خىار و بی ارجم کردي و راه کنىذ پض خذای مه ستىدي رتیه است هب زند مه و سشاواررت هب ره حمذ و ثىایی است هک رد عهذي ی سبان و بیان مه است.
ایه صذا و حال و هىای کسی است هک پىاي هب تى آوردي...هب گرزیداي کرمت گریختً....و خىی کردي هب خىبی اه و نىاسع اهیت...و تى همان بخشىذي هک هن صذشت رتا تنگىایی می رسذ ،هن نیکی ات را کرانی صرجام می شىد و هن رد مهر تى کاستی و کمی می افتذ
و ما تکیً کردي ایم خب هب مهر و زبرضىاریت...آیا مثل تىیی خىع امگنی اهی ما را خط بطالن می کشذ؟ یا خىاب و خیال شیزیه و آمال درییه ما را هب تلخی بیذاری و هشیاری می سپارد ؟ یا ...؟ رهگز! چىن ااظتنر ما اس تى چیش دیگری است و چىن ردباري ی تى فکر دیگری می کنیم...
آخر ما امیذاهی دور و رداس هب تى داریم....رد کرم و لطفت طمع اه بستً و حظاب اه گشىدي ایم...ربانهم اه مان را هب هىای تى ریختً ایم... تى خىدت با نعمت پشت نعمت خىدت را رد دل ما جا می کنی...و ما پاسخ ره ن گاي رحمت آمیش رتا با دوچىذا ن گىاي و غفلت و لغزع می دهیم...خیز تى اس آن باالاه و واالاه رب سز ما خاکیان صرو می بارد و شعلً اهی شز و شزارت ما سز هب افالک تى می طایذ ...و باس هم همً ی اینها رتا باس نمی دارد اس آوکً ما را نعمت باران کنی و ارسانی ما خىبی اهی صراوان کنی... آخر آاقی مه ...تى هچ زبرگ و زبرضىاری ..آخر چقذر واال و باال و مبزایی.... احتماال اداهم دارد... بىذي ی شزمىذي محمذ صادق آرع هنزور شجاعی خىیی دوشنبً هفذهم اسفىذماي هشتاد و هشت-
قم مقدس