2 4 / 0 9 / 2 0 1 9
در بازار سوداگری حرفهای فرسوده و سترون
آنان که پله بينند ،چون دانه های ماش اند دروقت لول خوردن ،بنگر چه در تالش اند گرم اند و تند و تيز اند ،مانا که ديگ آش اند در پيش رو عبوس اند ،در پشت سر بشاش اند يک روز خود فروش اند ،يک روز خود خرنده ....باد اين سخن بگوشت ،من مرده و تو زنده " ضياء قاری زاده " در تارنمای " نی " نبشته ی " زمين سنتگرای ذهن ما و مارکس باوری روسی" را که از رشحه ی قلم آقای صديق رهپو طرزی(!) ، تراوش نموده است ،مطالعه کردم .بی هيچ چون و چرا ،مقال از منظر برمال سازی واقعيتهای عينی ،که دراين نبشته جای حقايق .تاريخی را جعلنگاری گرفته است؛ ارزش آن را دارد که انسان پيرامون آن به کنکاش بنشيند درنبشته ی ياد شده که نگارشگر آن با دنيا ای از حسرت خوردن ،از گذشته ی سياسی خود سخت اظهار ندامت کرده و از مصروفيتهای وظيفه يی خويش در پست های بلند حزبی ـ دولتی و مأموريت ديپلماتيک ( در دهه ی شصت خورشيدی ) نيز انکار ورزيده ،با گرفتن ژستهای سياستمدارانه در بازار سياست بازی های زمان " به نرخ روز " و به اين دليل که در لحظه ی حاضر " در آغوش جهان سرمايه " فرصت آن را يافته تا به گذشته سياسی خود " نگاه ژرف (!) ،دقيق و پرنقد (!) اندازد و با اتخاذ روش کينه توزانه و در جا جايی تحقير آميز ،در البالی سياه مشق مالل آور " زمين سنتگرای ذهن ما "...به پيروی از فرهنگ عقيم و فرتوت ، قلم فرسايی نارسا و لفظ پردازی ناروا و دور از عفت قلم کرده است .بنابرآن رسالت دفاع از حق و حقيقت و مبارزه دربرابر باطل و .دروغ بافی های عناصر اپورتونيست ،حکم می کند تا اين نبشته به چالش کشيده شود
1
آری ! برای انسان متعهد در برابرميهن و مردم آزاده و رنچ کشيده ی آن ،مجاز نيست تا از پيش روی رسوايی های قلمی ،شائعه پراگنی های هستريک ،ياوه سرايی های لجام گسيخته ،لفاظی های فريبنده ...عناصر معامله گر ،با بی تفاوتی بگذرد ويا در برابر آن .سکوت اختيار کند و در نقش نظاره گر بنشيند ؛ بلکه بايد بخاطر دفاع از حقيقت و روشن شدن واقعيتها ،عليه آنها به مقابله برخيزد