Sapidadam.com
متن مصاحبۀ اختصاصی غفارعريف
با رفيق دکتور اناهيتا راتبزاد مورخ 21 / 21 / 1122
1
Sapidadam.com
ww.sapidadam.com سخنی چند بجای مقدمه :
علی رغم اين که جامعه شناسی علمی توده های مردم را سازندگان واقعی تاريخ و نيروی محرکه و قاطع در روند تکامل جامعۀ بشری ،ترقی اجتماعی و نوسازی انقالبی می داند؛ درعين زمان نقش شخصيتها و رهبران سياسی را در نحوۀ شکل گيری اين روند و ميزان سرعت ( ُتندی يا ُکندی) حرکت آن ،از نظر دور نداشته ،پيرامون ارزشمندی جايگاه آنان درمسير تاريخ تکامل اجتماعی ،نمونه های روشن چنين منطق راه بردی بوضوح وجود دارد: « سير جبری و ضرور تاريخ ميتواند تندتر يا کندتر انجام گيرد ،از اين يا آن راه ،باين يا آن صورت عملی شود .اگر جريان گذار و روند معين تاريخ و عمل قوانين عينی اجتماع جبری و حتمی است ،آهنگ گذار و اشکال آنها و نحوۀ عمل قوانين ،شکل و نوع حوادث به هيچ وجه ُمقدر نيست و ميتواند بينهايت متنوع باشد .دراين موارد است که حضور و شرکت شخصيت نقش بازی می کند .برای يک روند تاريخی معين ميتواند ُط ُرق گوناگون تحقق وجود داشته باشد .اين وابسته بشرايط مشخص و نيروهای اجتماعی و مبارزۀ طبقات وغيره است. نقش رهبران و شخصيتها درست در همينجا نمايان ميگردد ،زيرا که آنها با استعداد سازماندهی و توانايی فرماندهی و قدرت رهبری خود ميتوانند درچگونگی تشکل توده ها ،در ثمربخشی مبارزۀ توده های مردم و سيمای مشخص محصول مبارزۀ طبقاتی مؤثر واقع شوند و در اين رابطه ميتوانند سير حوادث را ُکند تر يا ُتند تر کنند ،نهضت را زودتر بشاهراه برسانند يا به کوره راه بغلطانند ،نيل بهدف را آسانترکنند يا مشکلتر سازند » ()2 هم ميهنان عزيز!
2
Sapidadam.com
سرزمين باستانی مان نيز در تاريخ پراز فراز و نشيب خود ،مانند ساير کشورهای جهان ، دردامان خود رهبران و شخصيتهای پردرخشش ملی ـ سياسی و اجتماعی را زاده و پروريده ،که هرکدام آنان به نحوی از انحا ء نقش معينی را در روند شکل گيری تغييرات و تحوالت اجتماعی ،ايفاء نموده اند و عملکرد هريک از اين شخصيت ها را تاريخ در بوتۀ آزمايش قرارداده و بر آنها قضاوت صورت گرفته است. اگر ازگذشته های دور بمنظور جلوگيری از درازای سخن صرف نظر گردد؛ هيچ گاه نمی توان از نقش رهبران و شخصيتهای مبارز نهضت مشروطيت اول و دوم ،در امر براندازی فرمانروايی استعمار کهن در افغانستان که نه تنها منجر به کسب استقالل سياسی آن قبل از هرکشورديگر آسيايی گرديد؛ بل تصوير شکست پذيری سيستم استعمار را برای ساير ملل جهان به نمايش گذاشت؛ همينگونه از ارزشمندی رزم و پيکار حق طلبانۀ مبارزين و شخصيتهای جنبش مشروطيت سوم و نهضت دموکراتيک عدالتخواه جامعۀ افغانستان در سازماندهی ،تشکل و رهبری توده های مردم برضد فرمانروايی آل يحی و تغيير سلطنت مطلقه به شاهی نيمه مشروطه و سرانجام گذار آن به نظام جمهوريت و پايان بخشيدن به حاکميت فردی و سلطۀ يک خانواده که افغانستان را ملکيت شخصی و قدرت و فرمانروايی دراين سرزمين را تا ابد ميراث پدری خود می دانستند ،انکار ورزيد. ازجمع شخصيتهای مطرح در پنج دهۀ اخير ميهن مان ،يکی هم رفيق دکتور اناهيتا راتبزاد وکيل و نمايندۀ منتخب مردم ناحيۀ سوم و چهارم شهر کابل دردورۀ دوازدهم شورای ملی؛ عضو پيشين دفتر سياسی کميته مرکزی حزب دموکراتيک خلق افغانستان ؛ بنيادگذار و رهبر سازمان دموکراتيک زنان افغانستان ؛ عضو شورای انقالبی و وزير تعليم و تربيۀ دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان و رئيس سازمان صلح و همبستگی ودوستی مردم افغانستان در دهۀ هشتاد ترسايی ،می باشد که بيشترين و شيرين ترين روزهای حيات پربارش را ،در دفاع از آزادی و برابری ،سعادت و بهروزی مردم افغانستان ،آبادی و شگوفايی سرزمين مألوفش ،سپری کرده و دراين راستا هرگز سر تعظيم و تسليم را دربرابر فرمانروايان جبار و چپاولگر بين المللی و حکمرانان دست نشاندۀ داخلی درطول پنج دهۀ اخير سدۀ بيستم ،فرود نياورده است.
3
Sapidadam.com
هيأت رهبری کميتۀ فعالين حزب دموکراتيک خلق افغانستان تصميم گرفت تا به گرامی داشت از هشتادمين سالگرد اين شخصيت نستوه و مبارز پرشور خستگی ناپذير ميهن و به پيشواز چهل و هفتمين سالگرد تأسيس ح.د.خ .ا .وبمنظور کسب معلومات بيشتر راجع به ابعاد مختلف زندگی پردرخشش وی؛ دسترسی به راز و رمز رخدادهای حزب و جامعۀ مان که تا کنون گفته نشده است؛ مصاحبۀ با ايشان صورت گيرد .بدين جهت به نگارندۀ اين سطور وظيفه سپرده شد تا با اين فرزند راستين حزب و تهداب گذار نهضت دموکراتيک و برابری خواه زنان افغانستان اين ماموريت انجام و خوانندگان محترم را درجريان قرار دهد. محتويات مصاحبۀ انجام شده در بخش های جداگانه تقديم حضور خوانندگان گران ارج خواهد شد، که اينک بخش اول آن به نشر سپرده می شود.
خوانندگان عزيز ! جای بس مسرت است که رفيق گران ارج دوکتور راتبزاد پيشنهاد ما را قبول فرمودند و زمينۀ آن را مساعد ساختند تا دقايقی چند پای صحبت اين شخصيت سياسی و اجتماعی خيلی ها مطرح و نقش آفرين درتاريخ معاصر افغانستان ،بنشينيم و در رابطه به مهمترين و حياتی ترين حوادث و رويدادهای سياسی و تحوالت اجتماعی درکشور طی بيش از پنج دهۀ اخير ،بويژه راجع به پايه گذاری و کار و فعاليت ح .د .خ .ا ،همچنان نهاد های اجتماعی با اعتبار ميهن مان ،يعنی سازمان دموکراتيک زنان افغانستان و سازمان صلح ـ همبستگی و دوستی جمهوری دموکراتيک افغانستان ،از زبان ايشان حرف های دقيق را بشنويم. خاطرنشان می گردد که در جريان اين مصاحبه سعی بعمل می آيد تا معلومات بيشتر راجع به پاره ای از مبرم ترين مسائل زندگی درون حزبی و رخدادهای بزرگ سياسی و اجتماعی دهه های پيشين بدست آيد و باالی زوايای تاريک شماری ازمسائل که منجر به ناهنجاری ها و
4
Sapidadam.com
تلخکامی ها گرديده است ،روشنی انداخته شود؛ بدين لحاظ ناگزيريم تا پرسش ها را اندکی مفصل تر و با جزئيات ،طرح نماييم.
رفيق محترم دوکتور راتبزاد! پيش از هرچيز ديگر ،هشتادمين سالروز تولدی شما را از صميم قلب تبريک گفته ،عمر دراز و صحتمندی برای تان آرزو می نماييم. از اين که دعوت ما را به انجام اين صحبت دوستانه پذيرفتيد ،بی نهايت سپاس گذارم. درآغاز ،بايست بعرض برسد که در رسانه ی انترنتی بنام " دانشنامۀ آريانا " ،پيرامون زندگی شخصی و فعاليتهای سياسی و اجتماعی شما ،حرف های نگارش يافته که در بسا موارد با حقيقت درتضاد است و تعدادی از انسانهای صاحب غرض و مرض از اين يادداشتهای نادرست ،در سياه مشق های خويش استفادۀ سوء می نمايند .بنابران بمنظور ارائه معلومات به خوانندگان سايت " سپيده دم " ،رد جعليات و شايعات پخش شده و لگام زدن به تالشهای تفتين گرانه ی دشمنان ضرورت آن پيش می آيد تا صحبت را نيز از همان بخش آغاز نماييم . درنخست الزم ديده می شود تا بخاطر رد نادرستی هايی که در " دانشنامۀ آريانا " در ارتباط به زندگی شخصی شما ،رقم زده شده است ،پرسش ها را از همين زاويه مطرح سازيم: پرسش :مؤلفان زندگی نامه ی شما ،در " دانشنامۀ آريانا " تاريخ زاد روز تان را به استناد نوشته های انفرادی متعدد ( ع .ق .فضلی ـ اکتبر ، 2392دکتر خاکستر ـ ) 2399و با استفاده ازمنابع چاب شده ( گزارش مورخ 1 . 1 . 2391آقای اليوت کارمند سفارت امريکا در کابل ،عنوانی وزارت خارجۀ امريکا ـ ، 2313فرهنگ زندگی نامۀ افغانستان معاصر :لودويک آدمک ـ ، ) 2392ماه اکتوبر 2392در محله ی گلدرۀ کابل ( با حفظ ضعيف بودن تاريخ های ذکر شده ) رقم زده اند. 5
Sapidadam.com
لطف فرموده بگوييد که دقيق ترين تاريخ کدام است؟ پاسخ :پيش از هر چيز ازشما و از همه رفقای کميتۀ فعالين ح.د.خ .ا ،تشکر می کنم که يادی از اين جانب نموديد تا ازطريق اين مصاحبه بار دگر با کليه رفقاء و دوستان و همۀ فرزندان ميهنم هم صحبت شوم. درارتباط به پرسش شما بايد گفت که درکليه اسناد رسمی ،تاريخ تولدم ،ماه اکتوبر 2392 در محله ی گلدره ی کابل درج شده است ،پس دقيق ترين تاريخ می تواند همين باشد. پرسش :در " دانشنامۀ آريانا " به اتکای گزارش آقای اليوت و نوشته ی لودويک آدمک ، راجع به زمان و محل آموزش و تحصيل شما چنين معلومات داده شده است: ـ ختم صنف هشتم در ليسه ی ماللی درسال 2391؛ ـ ادامۀ آموزش در رشته ی پرستاری در آموزشگاه نرسنگ در سال 2399برای يک سال ؛ ـ آغار آموزش عالی در رشته ی پرستاری در سال 2393در مدرسه ی شيکاگو در امريکا و پايان تحصيل در سال 2311درهمان موسسه ی آموزشی امريکايی ( به قول اليوت 2319 :ـ 2312مدرسه ی نرس ها در شيکاگو ) ؛ ـ شروع تحصيالت عالی در دانشکده ی طب دانشگاه کابل در سال 2319و پايان تحصيل در همانجا در سال . 2399 می خواهم از زبان خود شما بشنوم که آيا معلومات داده شده درست و کامل می باشد ويا چيزهای قابل اصالح و يا افزود کردن درآن ،وجود دارد؟ پاسخ :درسال 2391از ليسۀ ماللی سند فراغت صنف هشتم را بدست آوردم و درهمان سال درآموزشگاه نرسنگ ،فراگيری آموزش را در رشته ی پرستاری آغاز نمودم.
6
Sapidadam.com
درسال 2311با استفاده از يک بورس تحصيلی به آموزش عالی در رشته ی پرستاری ،در مدرسه ی شيکاگو در اياالت متحده ی امريکا ،پرداختم و درسال 2319با حصول سند فراغت ، به کشورم باز گشتم . درسال 2319شامل دانشکده ی طب دانشگاه کابل شدم و درسال 2399بحيث پزشک ( طبيب ) در رشتۀ طب معالجوی ،فارغ التحصيل گرديدم. پرسش :اسم پدر بزرگوارتان ،زنده ياد احمد راتب ،بمثابۀ شخصيت سرشناس سياسی و مبارز پرشور راه آزادی و دموکراسی درافغانستان ،همچنان چهرۀ پردرخشش فرهنگی و فعال مطبوعاتی کشور درنزد همه ی آگاهان و بيدار دالن سياسی ميهن مان ،نام آشنا و هميشه جاودان است. وليک در " دانشنامۀ آريانا " ،بربنياد حکايت های شخصی و با استفاده از مأخذ های متفاوت ،در رابطه به دشواری های که فضای زندگی را باالی شان تنگ ساخته بود و مشکالتی که حيات سياسی اش را تحت تهديد قرارداده بود ،مطالب ضد و نقيضی به نشر رسيده است .از جمله نکات زيرين درآن درج است: ـ احمد راتب بمثابۀ نويسنده و عضو فعال جنبش جوانان افغان سهم گيرنده پرتحرک درتهيه متن قانون اساسی مصوب ،2319ناشر و صاحب امتياز هفته نامه ی" نسيم سحر" پس از سقوط سلطنت امير امان هللا خان به سبب پخش شبنامه ها و نشر رسالۀ " شغال بريتانيايی " در مخالفت با محمد نادرشاه ،بازداشت و زندانی شد ؛ ـ درسال 2392از افغانستان تبعيد گرديد و در سال 2399درخارج از کشور درگذشت؛ ـ روايت ديگر حاکی از آن است که درزندان درگذشته است؛ ـ براساس معلومات مندرج درکتاب " پيشگامان ژورناليزم افغانستان " تأليف زرين انزورگر ،مدتی عهده دار جنرال قنسولی افغانستان درمشهد بود .درزمان سلطنت حبيب هللا 7
Sapidadam.com
کلکانی زندانی شد و پس ازچندی از زندان فرار کرد و راهی هند گرديد .درآغاز سلطنت نادرشاه دوباره به افغانستان بازگشت نمود ،اما به زندان افتيد؛ ـ بنابر نوشتۀ زرين انزورگر با تکيه به شنيدن مطلبی از زبان شما ،مبنی بر اين که " احمد راتب درسال 2921خورشيدی درتهران درگذشته و درجوار آرامگاه شاه عبدالعظيم مدفون است " ؛ ـ داکتر حشمت حسينی حکايتی دارد ازاين قرار :احمد راتب به خارج تبعيد نشده ،زيرا درآن زمان اين رسم معمول نبود. وی از زبان محمود ياور ( شوهر عمۀ شما ) حکايتی می آورد که موصوف در دورۀ نادرشاه روانۀ زندان شد .قبل ازاين حادثه ،محمود ياور جواهرات گران بهای خود را دريک کمربند جابجا کرده بود و آن را به احمد راتب سپرد تا به همسرش ( عمه ی شما) بسپارد .ليکن چنين نشد و ايشان به تنهايی همراه با جواهرات به ايران فرار کرد و از آن پس از مرده و زنده بودنش خبری دردست نيست. خوش خواهيم شد ،هرگاه دراين موارد بشمول تاريخ درگذشت پدر بزرگوارتان معلومات دقيق و درست را از زبان شما بشنويم ؟ پاسخ :پدرم احمد راتب برطبق اسناد و مدارک تاريخی و به استناد حرف های که نزديکترين اقارب خانوادۀ مان درباره اش می گفتند ؛ عضو فعال جنبش جوانان افغان بود و در کميسيون تهيۀ متن قانون اساسی دوران شاه امان هللا ( مصوب )2319اشتراک داشت و هفته نامه ی " نسيم سحر" را منتشر می نمود. پس از سقوط سلطنت امان هللا خان به علت عضويت ( سابقه ) در جنبش جوانان افغان و پخش شبنامه درضديت با محمد نادرشاه و توطئه های انگليس عليه افغانستان ،همچنان نشر رساله ی " شغال بريتانيايی " به زندان انداخته شد.
8
Sapidadam.com
در مورد اين که در سال 2392پدرم ازافغانستان تبعيد گرديده ،تاريخ دقيق نيست .زيرا بعد از من ،مادرم يک پسر به دنيا آورد .در هنگام تولد برادرم ،پدرم درتبعيد درخارج حيات به سر می برد و از بيرون به مادرم احوال فرستاد تا نام وی را احمد جواد بگذارد .برادرم فعالا شکر زنده و صحتمند است. آنچه در کتاب " پيشگامان ژورناليزم افغانستان " درباره ی پدرم گفته شده است ،درجا جايی درست می باشد ،ازجمله : « درزمان سلطنت حبيب هللا کلکانی زندانی شد و پس از چندی از زندان فرارکرد و راهی هند گرديد .درآغاز سلطنت نادرشاه دوباره به افغانستان بازگشت نمود ،اما به زندان افتيد». ليکن پدرم هيچ گاهی « عهده دار جنرال قنسولی افغانستان درمشهد » نبود؛ بلکه پدرکالنم ،عبدالباقی در آن جا ماموريت داشت. در رابطه به اين مطلب که پدرم « درسال 2921خورشيدی درتهران درگذشته و در جوار آرامگاه شاه عبدالعظيم مدفون است » قابل تذکار می دانم: درسال 2311م ،وقتی که به مقصد تحصيل راهی شيکاگوی امريکا بوديم ،در اول پروگرام سفر را به تهران تنظيم کرديم و چند روزی را در آن جا سپری نموديم. درتهران ،درگورستان شهروندان افغانستان هرقدر پاليدم ،آرامگاه ( قبر ) پدرم را پيداکرده نتوانستم. پدرم درزمان حياتش وصيت کرده بود که پس ازمرگ ،دروطن به خاک سپرده شود؛ چون اين خواست شان براورده شده نتوانست؛ بنابران يک خريطه ی پر از خاک وطن را که باخود به تهران برده بودم ،از فرط درد و غم و مأيوسی ،به سر و روی خود پاشيدم. اين که پدرم درزمان سلطنت محمد نادرشاه « درزندان درگذشته است » معلوم نيست.
9
Sapidadam.com
در ارتباط به اين گفته که درزمان سلطنت محمد نادرشاه تبعيد افراد به خارج « رسم معمول نبود » می توان يک مثال روشن آورد: فاميل عنايت سراج ،برادر شاه امان هللا ،به ايران تبعيد شده بودند ،که بعد از پايان گرفتن دوره ی صدارت سردار محمد هاشم خان ،دوباره به ميهن برگشتند. حکايت محمود ياور ،شوهر عمه ی اين جانب ،راجع به پدرم ازريشه نادرست است. محمود ياور ،مربوط به خانواده ی " شاه غاسی " بود .حرف های وجود دارد ،که با همسر و فرزندانش رفتار نامناسب و خيلی ها زشت داشت و دارای سلوک نيکو نبود. پدرم در نوشته هايش اين روش او را انتقاد می نمود وزشتی هايش را برمال می ساخت. به نسبت ظلم و رفتار نامناسب درمقابل فاميل خود ،يک پسر محمود ياور ،درواکنش به اعمال پدر ،دست به عمل خود ُکشی زد .بدين لحاظ اورا به زندان انداختند .به زندان رفتن محمود ياور يک قضيه ی جنايی بود نه سياسی .از حقيقت اين موضوع همه ی اقارب، خويشاوندان و دوستان نزديک فاميل آگاهی دارند. درحال حاضر آوردن حکايت های ازاين دست ،آنچه در « دانشنامۀ آريانا » آمده است، بسيار آسان است؛ وليک ادعای خالف حقيقت راه بجايی نمی برد .بنابران حرف های پيش پا افتاده تلقی می گردد و امکانی برای پذيرش ندارد. پرسش :رفيق راتبزاد ! مؤلفان زندگينامه در " دانشنامۀ آريانا " مصروفيت های وظيفوی شما را ،دردوره های مختلف ،متکی به معلومات داده شده از سوی ديگران ،بصورت پيهم رده بندی کرده اند .اما بايد گفت که دربارۀ آن ماموريت های رسمی که به دوران زندگی و حيات سياسی و ايام کار و پيکار خالقۀ اجتماعی شما ارتباط پيدا می کند الزم است تا بطور جداگانه و بشکل مفصل روی آن صحبت صورت گيرد که چند لحظه بعد نوبت آن خواهد رسيد.
10
Sapidadam.com
درنخست طالب معلومات راجع به مصروفيت شما بحيث آموزگار در مدرسه ی قابلگی و در بيمارستان مستورات می باشيم که در " دانشنامۀ آريانا " آن را به گونۀ زيرين آورده اند: ـ پس از بازگشت از شيکاگوی امريکا ،مدتی آموزگار در دانشسرای قابلگی کابل ؛ ـ بنابر نوشته ی لودويک آدمک ،تا سال 2319ميالدی به عنوان مدير نرسنگ ( پرستاری) دانشسرای ( تربيه معلم و بيمارستان مستورات ) مشغول بوديد. لطف فرماييد بگوييد که حقيقت موضوع چگونه بوده است ؟ پاسخ :من تا اخير سال 2319م در امريکا بودم ،پس از آن به وطن برگشتم و در مدرسه ی نرسنگ ( مکتب نرس قابلگی ) که مربوط به بيمارستان مستورات بود ،بحيث آموزگار ،به تدريس پرداختم. پرسش :داکتر صاحب گرامی ! حال موقع آن رسيده است تا برگه های تاريخ زندگی سياسی و اوراق دفتر فعاليتهای اجتماعی و توده ای شما را بگشاييم و بسا حرف های ناگفته را از زبان خود شما بشنويم. هرچند طی دودهه ی اخير ،در اين جا و آن جا ،مطالبی بشکل جسته و گريخته ،از سوی شماری از آگاهان و تحليل گران سياسی و واقعه نگاران ،در اين باره ،نگارش يافته است؛ وليک متأسفانه اين داده ها يا بسنده نبوده ـ ناتکميل و دارای نواقص اند ويا اين که رقبای سياسی ديروزی و امروزی ح .د .خ .ا ،همچنان منحرفين نيمه راه و سنگر گريزان جبهۀ نبرد ،درمتن آنها ديدگاههای مغرضانۀ خويش را گنجانيده اند ؛ از اينرو اکثرا گمراه کننده نيز می باشند. واما ،اکادميسين دستگير پنجشيری که از جملۀ موسسان ( عضو اصلی کميته مرکزی منتخب کنگرۀ موسس ) حزب دموکراتيک خلق افغانستان بوده است ،درمقاله ای بمناسبت هشتادمين سالگرد تولدی شما منتشرۀ سايت های " سپيده دم " و " پرچم " پيرامون شخصيت 11
Sapidadam.com
سياسی و اجتماعی شما چنين نوشته است ...« :درست پنجسال پيش از تأسيس "جمعيت دموکراتيک خلق" و درسال 2991خورشيدی ،به شيوه تفکر علمی و انديشه های پيشرو بانو دکتورس اناهيتا راتبزاد؛ درباره ی مقام تاريخی زن وبرابری حقوقی زنان با مردان ودرباره ی ضرورت اشترا ک فعال زنان در تنظيم حيات ملی و اجتماعی ،آگاهی يافته بوده ام» .... ازمتن اين مقاله برمی آيد که شما درسال 2991درزمان صدارت محمد داوود و پنج سال پيش از توشيح قانون اساسی دهۀ دموکراسی (!) ،وارد جهان سياست شده بوديد؛ توضيح بفرماييد که انديشه های سياسی چگونه در زندگی سياسی شما راه يافت؟ آيا کسی از زمرۀ شخصيتهای سياسی آن روز مشوق تان درگرايش به جهان سياست بوده است ويا خير؟ پاسخ :نخستين بار انديشه های سياسی ،با مطالعۀ يادداشت های که از پدرم ،نزد مادرم باقی مانده بود و دراختيارم قرارداده شدند ،آشنايی پيدا کردم .پس از آن پرزه های پدرم ،توسط مامايم محمد رسول که پيشه ی بوت دوزی داشت ،بدستم رسيد و به مطالعۀ آنها می پرداختم. بدين مفهوم که اندوخته فکری آغازين را در جهان سياست از پدرخود داشتم. ليکن در پسان ها که جريان فکری نهضت مشروطيت سوم و جنبش روشنگری اتحاديۀ دانشجويان دانشگاه کابل ،درميان جوانان راه خود را باز نمود و تعداد زيادی از آگاهان به اين گرايش ها پيوستند ،من نيز با اشتياق تمام روابط خود را با شخصيتهای مطرح و پرنفوذ آن روزگار برقرار کردم. دراين دوران ،از صحبت های رفيق ببرک کارمل زياد آموختم و مشوقم در صحنه ی سياست ،ايشان بوده اند تا اين که به شکل فعال وظيفۀ تشکل زنان ميهن را در يک نهاد سياسی ـ اجتماعی بدوش گرفتم.
12
Sapidadam.com
پرسش :درمورد رفع حجاب و موضوع حقوق زنان ـ به قول مير محمد صديق فرهنگ « : ازختم دورۀ پادشاهی امان هللا شاه به اين سو دولت درمسألۀ حقوق زنان روش ارتجاعی و محافظه کارانه داشت مدارس دختران مسدود گرديد .محمد نادرشاه چنانچه ديده شد حجاب زنان را يکی از فقرات اساسی خط مشی خود اعالن کرد ...اما با گذشت وقت و زمان نيازمندی های نوی در جامعه پيدا شد که تعليم دختران را ضروری می ساخت ،بنابرآن در دورۀ صدارت محمد هاشم خان مکتب قابله گی درکابل تاسيس گرديد که بعدها در دورۀ شاه محمود خان به شکل مکتب کامل العيار متوسطۀ دختران درآمد .معلمه ها و متعلمه های اين مکتب برای بار اول رفع حجاب را ازجانب نسوان تبليغ و تقاضا کردند ...اين تصميم بدون آنکه به شکل رسمی اعالن شود ،در يکی از شبهای جشن سال 2313با ظاهرشدن ملکه و خانم های صدراعظم و وزير خارجه بدون روبند درمنطقۀ جشن عمالا در محل اجراء گذاشته شد)1 ( » .... ازاين که اين نخستين حرکت تبليغی و مطالبۀ حق مشروع و حياتی زنان ميهن مان از مکتب نرسنگ که شما بحيث معلم و سابقه دار آن بوديد ،آغاز يافت؛ لطف فرموده بگوييد که اين پروسه چگونه شروع شد وزمانی که ازطرف حکومت وقت قبول و عملی گرديد ،شما با دستيابی به اين پيروزی ،چی وظايف ديگری را دربرابر خود می ديديد؟ پاسخ :به هيچ کس پوشيده نمانده که يکی از توطئه های انگليس عليه نهضت امانی ،که موجب تحريک ارتجاع سياه در داخل کشور شد ،دامن زدن به موضوع آموزش دختران و اعزام تعداد ديگری به خارج ،غرض فراگيری تحصيالت عالی ،بود .از اين رو محمد نادر شاه به هدف جلب حمايت و خوشنود ساختن نيروهای ارتجاعی ،مطابق نقشه ی انگليس ها، مدارس دخترانه را مسدود کرد و در خط مشی حکومت خود ،رعايت حجاب زنان را از جملۀ مهمترين وظايف حکومت پنداشت.
13
Sapidadam.com
فقط نياز زمان و خواست مبرم جامعۀ روبه تکامل آن روز افغانستان درپيوند مناسبات دوستانه با ساير کشورها بود که ازسرگيری برنامه ی آموزش دختران را درمدارس ،حتمی ساخت و مکتب قابلگی درکابل تاسيس گرديد. درآن وقتی که مدير مکتب نرسنگ بودم ،سرطبيب شفاخانه ی مستورات ،دوکتور صمد سراج بود و من درعين حال سمت معاونيت فنی سرطبيب را داشتم .دراين جا ما با کتله ی وسيعی از نرس های جوان در ارتباط بوديم. درشفاخانه ی مستورات کار می کردم که به دختران اجازه داده شد تا به تحصيالت عالی بپردازند .فاکولتۀ طب برای دختران ( جدا از مردان ) درهمين بيمارستان مستورات ايجاد گرديد و رئيس فاکولته محمد عثمان خان انوری بود. من نيز بحيث دانشجو ،شامل دانشکده ی طب شدم .دراين وقت وظايف ما اندکی سنگين تر گرديد .زيرا دختران از صنف دوازدهم ليسه ها فارغ وغرض تحصيالت عالی بدين جا آمده بودند و سطح آگاهی نسبتا ا بلندتری داشتند. اما به زودی نيازهای مشترک ،ميان ما رشته ها و پيوندها را محکم بست و زبان يکديگر را درک کرديم و بخاطر دستيابی به حقوق حقۀ خويش و رفع حجاب و رهايی زنان ميهن از قيد و بند مناسبات پوسيده ی فئودالی ،پروسه ی کار آگاهی دهنده آغاز يافت .نشست های منظم ترتيب می داد يم و به تبادل افکار می پرداختيم. پرسش :معذرت می خواهم ،چهار سال بعدآن ،رويدادهای بزرگ ديگری چون :استعفای سردار محمد داوود يک عضو مقتدر خانوادۀ حکمران از مقام صدارت ؛ توظيف دوکتور محمد يوسف بحيث نخست وزير؛ اعالم نظام شاهی مشروطه و تصويب قانون اساسی جديد سال 2999خورشيدی ،بوقوع پيوست؛ تأثير اين رخدادها درسرنوشت مردم و بويژه باالی نيمی از پيکر جامعۀ مرد ساالر افغانستان ،چقدر ملموس و سرنوشت ساز بود ؟
14
Sapidadam.com
پاسخ :هرچند رفع حجاب زنان دردوره ی صدارت محمد داوود صورت گرفت و فاکولتۀ طب دختران از بيمارستان مستورات به علی آباد انتقال پيداکرد و برنامۀ آموزشی يکجا با مردان به پيش برده می شد؛ وليک با آنهم تغيير حکومت ،اعالم نظام شاهی مشروطه و تصويب قانون اساسی جديد تأثيرات معين خويش را بر زندگی مردم و روان جامعه گذاشتند که درآن وقت خيلی ها قابل لمس بود و فضای بازتری برای تنفس به وجود آمد و زنان نيز توانستند ازاين تحوالت ، بويژه در شهرکابل به شکل مثبت مستفيد گردند . دراين زمان نيز تنظيم و سازماندهی کار بازنان رابه عهده داشتم. پرسش :داکتر صاحب گران ارج! با تصويب و انفاذ قانون اساسی جديد درسال 3131 خورشيدی ( 3693ميالدی ) تا حدودی فضای نسبتا ا باز سياسی در افغانستان بوجود آمد. به تعقيب اين رويداد تاريخی ،حزب دموکراتيک خلق افغانستان درنتيجۀ کار و فعاليت مثمر کميتۀ تدارک و در پرتو ارزشهای دموکراتيک قانون اساسی ،با تدوير نخستين کنگرۀ خويش و تصويب خطوط کلی مرامنامه و اساسنامه و انتخاب اعضای اصلی و علی البدل کميته مرکزی و منشی اول و دوم حزب ،اعالم موجوديت کرد؛ ولی بعضی از اعضای با اعتبار کميتۀ تدارک درکارتدوير کنگره اشتراک نکرده و ازحزب هم فاصله گرفتند ؛ پيرامون اين موضوع نظريات متفاوتی ارائه شده است. خواهشمندم تا جناب شما بمثابۀ شخصيت سياسی مطرح دراين برهۀ زمان و موسس سازمان دموکراتيک زنان افغانستان ،که خود تاريخ زندۀ اين جريانات هستيد؛ چشم ديد خويش را با هم ميهنان عزيز و بويژه نسل جوان کشور شريک سازيد؟ پاسخ :دراين رابطه دردو دهه ی اخير ،در متون کتب و رساله های چاپ شده ،مطالب متفاوت و گوناگون درج گرديده است ،که شماری از اين ديدگاهها آنقدر بدبينانه و خالف حقيقت می باشند که خوانش آنها انسان را دلگير می سازد ؛ وليک می توان گفت که رويداد ها درنوشته های شرکت کنندگان « کنگرۀ موسس » بخوبی بازتاب يافته است. محترم سلطان علی کشتمند درکتاب « يادداشتهای سياسی و رويدادهای تاريخی » ( ،ج اول و دوم ،صص 311ـ ) 313و محترم دستگير پنجشيری در کتاب « ظهور و زوال»... و درمقال « نقش فعال ببرک کارمل درتأسيس جمعيت دموکراتيک خلق » دراين مورد معلومات مفصل ارائه نموده اند. 15
Sapidadam.com
هردو دوس ت عزيز اعضای اصلی کميته مرکزی حزب ( منتخب کنگرۀ موسس ) می باشند و با شخصيتهای شامل در" کميتۀ تدارک " در ارتباط تنگاتنگ بودند؛ بدين لحاظ معلومات داده شده از سوی آنان دقيق تر به نظر می رسد. چون خودم در " کنگرۀ موسس " اشتراک مستقيم نداشتم ؛ بنابران دربرابر چشم ديد و نوشته های دو شرکت کنندۀ کنگره ،جايی برای ابراز نظر کردن ،باقی نمی ماند. پرسش :طوری که اکادميسين دستگير پنجشيری در مقالی تحت عنوان " نقش فعال ببرک کارمل درتشکيل جمعيت دموکراتيک خلق ـ بخش چهارم) نوشته است: « دکتر اناهيتا ،استاد مير اکبر خيبر ،محمد اسماعيل دانش وعبدالقدوس غوربندی در جريان کنگرۀ اول به علل تعصب مردساالری ،معاذير قانونی وسفر های خدمتی ،اشتراک فعال ومستقيم نتوانسته بودند )1( » . برمبنای اسناد منتشرۀ حزبی اعضای شرکت کننده درکنگره ازجانب حوزه های سياسی (حوزه ها از حلقات مطالعه ايجاد شده بود) ،انتخاب و معرفی می شدند؛ آيا شما هم مسؤوليت چنين حوزه های را برعهده داشتيد؟ آيا درآن زمان ازميان زنان هم تشکل سياسی ای درسطح حوزه وجود داشت ويا خير؟ پاسخ :به تعقيب ايجاد حوزه های سياسی مردان ،حلقه های تشکل سياسی جداگانه را بر بنياد خواستهای مبرم زنان ميهن نيز به وجود آورده بوديم و کار و فعاليت ما در مطابقت با اوضاع سياسی و تحليل وضعيت اجتماعی درکشور ،به پيش برده می شد ؛ ليکن شوربختانه دراين حصه نيز روحيۀ مرد ساالری حاکم بود و امکان تبارز مشخص تر را نداشتيم. پرسش :علت عدم حضور و شرکت تان را در کنگره ناشی از کدام انگيزه ها می دانيد؟ آيا شرايط تسلط نظام مرد ساالری اجازه نمی داد ويا کميتۀ تدارک برخورد محافظه کارانه بعمل آورد؟ پاسخ :گفته می توانم که هردو عامل ،در محروم ساختنم از حضور و شرکت فعال در «کنگرۀ موسس » نقش بازی نمودند. « کنگره ی موسس » درشرايط نيمه مخفی تدويريافته بود ؛ هنوز آغاز کار تمرين دموکراسی به استناد مواد قانون اساسی جديد ،محسوب می گرديد .ترس آن وجو د داشت که نيروهای امنيتی سرکوبگر نظام ،دست به پيگرد بزنند و از تدوير کنگره و تأسيس يک حزب انقالبی و تحول طلب جلوگيری بعمل آورند ؛ ليکن اين مسأله نمی توانست دليلی پنداشته شود 16
Sapidadam.com
مبنی برعدم حضور و اشتراک شخصيتهای که از طريق حوزه های سياسی به کنگره معرفی شده بودند ويا اين که با تمسک به آن حق شرکت زنان درکار کنگره سلب می شد. پرسش :اکادميسين دستگير پنجشيری درکتاب ظهور و زوال ...می نگارد: « کميته مرکزی ح .د .خ.ا .با شناخت اهميت سياسی اين همه مسائل ،کميسيونی را برای طرح و تدوين اصول مرامی ح .د .خ .ا .موظف ساخت .اين کميسيون از ببرک کارمل، طاهر بدخشی ،دستگيرپنجشيری و داکتر شاولی ترکيب يافته بود .پيش نويس اصول مرامی از مجموع مآخذ و اسناد مرامی سازمانهای انقالبی منطقه تدوين و توسط منشی کميته مرکزی ح .د.خ .ا .رئيس کميسيون [ ببرک کارمل ] مهيا شده بود .درتمام ماههای زمستان سال 3133هفته دو تا سه شب روی واژه واژه و سطر سطر آن درمنزل داکتر اناهيتا واقع شيرشاه مينه مباحثات نقادانه و مسؤوالنه صورت می گرفت ...طرح نهايی از سوی پلنوم کميته مرکزی و جلسه مشورتی با ارايش و پيرايشهای الزم تصويب گرديد)3( » . جناب داکتر صاحب! اگر معلومات بفرماييد که شما هم دراين جلسات بعنوان مشاور به نمايندگی از زنان افغا نستان و تهيه کنندۀ برخی مواد الزم ،اشتراک می نموديد ويا درحاشيۀ جلسه قرارداشتيد؟ آيا اختالف هاي جدی ای که بعدها بروز کرد ،دردرون اين جلسات مطرح ويا عاليم آن به مشاهده می رسيد ياخير؟ پاسخ :باکمال تأسف ،يادآور می شوم که بازهم درحاشيه قرارگرفتم و زمينۀ آن را نيافتم تا ديدگاههای خويش را پيرامون وضعيت زندگی نيمی از پيکر جامعه بطرز مشخص ارائه بدارم. يک مطلب جدی و خيلی ها مهم ،قابل تذکار دانسته می شود ،که حتا ازشمار اعضای کميتۀ تدارک ،بودند کسانی که طرفدار تشکل زنان در يک نهاد سياسی و کسب آگاهی اجتماعی آنان ،نبودند و نضج يابی و قوام يافتن نهضت حق طلبانۀ زنان عدالتخواه را نمی خواستند. هرگاه طرحی به دفاع از حقوق حقه ی زنان درجامعه ،درکار و زندگی روزمره ،در کانون خانواده ،درعرصه ی آموزش و پرورش ،درحمايه از طفل و مادر ،در برابری حقوق با مردان وغيره مسائلی که به حيات سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی آنان ارتباط پيدا می کرد؛ پيشکش می شد ،بی محابا دربسا موارد با مخالفتها روبرو می گرديدم.
17
Sapidadam.com
پرسش :در " دانشنامۀ آريانا " از قول منابع متعدد ،اما غير دقيق ،عضويت شما در کميته مرکزی ح .د .خ .ا .از سال 3699قلمداد شده است و در ضمن آمده است که مدت سيزده سال عضويت کميته مرکزی و پنج سال عضويت دفتر سياسی را داشتيد. تا جايی که معلوم است ،اين ديدگاه ازريشه نادرست می باشد .بهتر خواهد بود تا حقيقت را از زبان خود شما بشنويم ؟ پاسخ :طوری که درسطور پيشتر تذکاريافت ،بنابر عوامل متعدد از اشتراک در کنگرۀ بدور نگهداشته شدم ؛ ازاين رو درليست انتخاب اعضای اصلی و علی البدل کميته موسس ُ ، مرکزی ،جايی برای درج اسم من وجود نداشت. پس از انشعاب سال ،3139در يک نشست وسيع کميته مرکزی ح .د.خ .ا (جناح پرچم) ،سليمان اليق طرح نمود که سرنوشت دوکتور راتبزاد چه می شود؟ درپاسخ به اين طرح ،رفيق کارمل اظهار داشت که در اصل بايد درکنگره ی موسس به جمع اعضای کميته مرکزی می پيوست. درهمين جلسه بود که به عضويت اصلی کميته مرکزی ح .د .خ .ا ،پذيرفته شدم و فيصلۀ صادره به تمام حوزه های حزبی ابالغ شد. پرسش :مطلب بنيادی و بسيار اساسی و چشمگير از زمرۀ فعاليتهای خالقانۀ شما، مسألۀ بنيادگذاری سازمان دموکراتيک زنان افغانستان ،بمثابۀ يک نهاد اجتماعی خيلی فعال و پرتحرک است که اين آرزوی برحق زنان کشورمان به همت و پشت کار شما براورده شد. در " دانشنامۀ آريانا " به نقل قول از لودويک آدمک و با استفاده ازمطالب سالنامۀ افغانستان ( 3111ـ ) 3116تذکار رفته است که « سازمان دموکراتيک زنان افغانستان در جوزای 3133تحت رهبری دکتر اناهيتا راتبزاد بنياد گذاری شد که درکنار حزب دموکراتيک خلق افغانستان فعاليت سياسی می کرد و در اولين کنگره آن سازمان در سال 3699به عنوان رئيس آن انتخاب شد» . خواهشمند است دراين باره و استقامت های کاری سازمان درميان زنان ميهن مان معلومات بيشتر بدهيد؟ پاسخ :درکليه اسناد و مدارک قابل اعتبار و مورد پذيرش مربوط به اين دوره ،تاريخ نگاران ،مفسران و تحليلگران سياسی ،آگاهان و پژوهشگران مسائل اجتماعی نگاشته اند که
18
Sapidadam.com
سازمان دموکراتيک زنان افغانستان ،همزمان با تأسيس " جمعيت دموکراتيک خلق افغانستان" ويا چيزی کم و بيش ازآن تاريخ ،پايه گذاری شده است. اما ،درسال ،3699کدام گردهمايی به نام کنگرۀ سازمان دموکراتيک زنان افغانستان، تدويرنيافته است. درارتباط به قسمت دوم سوال شما يادآوری می گردد که روند مبارزات دادخواهانۀ مردم افغانستان در مدت زمان بيشتر از نيم قرن اخير ،نمی تواند جدا از پروسه ی کار و پيکار وطنپرستانه در راه رهايی زنان ميهن از ستم قرون وسطايی ،به بررسی گرفته شود .بدين مفهوم :سعی و تالش همه جانبه در راه بيداری ،آگاهيدهی و بسيج زنان ستمديدۀ افغانستان در يک نهاد اجتماعی ،جزء الينفک مبارزه ی سياسی مترقی درکشور ،شمرده شده بود. رونق بخشيدن و سمت و سو دادن به نهضت حق طلبانه ی زنان و دختران ميهن با الهام از سنن پسنديدۀ جنبش بين المللی و دادخواهانه ی زنان جهان ،ازهمان لحظه ی نخست پايه گذاری سازمان دموکراتيک زنان افغانستان و آغاز فعاليتهای اجتماعی آن ،هدف اساسی ما را تشکيل می داد که به همت واالی مادران ـ خواهران و دختران بيداردل کشور و با تشويق ـ حمايت و پشتيبانی بيدريغ برادران همرزم خود ،گامهای استوار را ،در اين راستا برداشتيم، با عزم و اراده ی متين به پيش رفتيم و به موفقيتهايی دست يافتيم. پرسش :جناب شما درانتخابات دورۀ دوازدهم شورای ملی از زمرۀ کانديدان ح .د .خ .ا. بوديد که به سبب اشتراک بی شايبه ی شهروندان کابل و سهمگيری پر رنگ زنان ،ازجمله اعضای سازمان دموکراتيک زنان افغانستان ،درپروسۀ رأيدهی و رفتن به پای صندوق های رأی ،شما موفقيت بدست آورديد و منحيث نماينده ی مردم از حوزه ی انتخاباتی نواحی سوم و چهارم شهر کابل ،به پارلمان راه يافتيد. دراين پروسه نقش و کميت مردانی را که درآن شرايط به شما رأی دادند چگونه ارزيابی می نماييد؟ همچنان هرگاه خاطرات فراموش ناشدنی از آن برهۀ تاريخ داشته باشيد ،آن را با خوانندگان عزيز شريک سازيد؟ پاسخ :نظر به حکم مادۀ چهل و دوم قانون اساسی جديد سال 3131کشور ،پروسه ی رفتن به پای صندوق های رأی ،در ولسی جرگه ازتاريخ 31سپتمبر آغاز و به روز 13 سپتمبر خاتمه پذيرفت. قبل ازآن ،کانديدان برای پيشبرد مبارزات انتخاباتی خويش يک دوره ی سه ماهه را در اختيار داشتند تا به تبليغ برنامه های خود درميان رأی دهندگان بپردازند. 19
Sapidadam.com
کانديدان حزب دموکراتيک خلق افغانستان ،مطابق به پروگرام منظم و منسجم حزب که به اين مناسبت ترتيب داده شده بود و از "خطوط ُکلی مرامی ح .د .خ.ا ،مصوب کنگرۀ موسس " مايه گرفته بود ،دست به مبارزۀ انتخاباتی درشکل سياسی آن زدند. برای ما جای بس افتخار و مايۀ مسرت بود که فرزندان مردم افغانستان ،ازجمله اعضای ح .د .خ .ا باشور و هلهلۀ انقالبی ،درمرکز و شماری از شهرهای بزرگ و ولسوالی های ديگر درواليات ،نخستين بار ،در جريان کمپاين انتخابات دورۀ دوازدهم شورا ،با گرفتن درسهای آموزنده از تجربه ی غنامند دورۀ هفتم شورای ملی ،دربارۀ ضرورت استقرار حکومت مردم با رأی مردم ،بربنياد دمو کراسی ملی؛ برآورده شدن حقوق و آزادی های دموکراتيک شهروندان؛ اتحاد و همبستگی برادرانۀ خلقهای افغانستان براساس اصول برابری حقوق همه افراد جامعه؛ ترقی و پيشرفت اقتصادی ـ اجتماعی برمبنای برنامه ريزی اقتصادی در سکتورهای دولتی و تشويق و حمايت از سرمايه های مختلط و خصوصی و جلب آنها دراعمار جامعه ؛ تعقيب سياست بيطرفی مثبت ـ فعال و صلحجويانه ،دفاع از ديتانت ـ صلح جهانی و همزيستی مسالمت آميز؛ پشتيبانی ازجنبشهای آزاديبخش ملی و ضديت با ارتجاع ـ استبداد ـ استعمارـ استثمارـ امپرياليسم ...بطرز گسترده ،دربين اليه های اجتماعی ،به تبليغ و ترويج پرداختند و توجه مردم را به هدف ها و آرمانهای واالی ح .د .خ .ا جلب کردند. اشتراک اعضای بلند پايۀ ح .د .خ .ا بحيث کانديدان دورۀ دوازدهم شورای ملی درسال ، 3133زمينۀ آن را مساعد ساخت تا با مردم تماسهای نزديک برقرار گردد و نيازمندی شرکت توده ها درحيات سياسی و اجتماعی در جامعه بابرجستگی تبلور يابد. می خواهم خاطرنشان سازم که کميت بزرگی از مردان ،يعنی برادران و فرزندان عزيزی که از دادن رأی خويش به اين جانب و ساير کانديدهای اناث دريغ نورزيدند ،وظيفۀ دفاع از حقوق زنان ،حق احترام به يک زن و به يک مادر را درعمل اداء نمودند که يک اصل بسيار ارزشمند شمرده می شود. پرسش :درمورد حادثۀ سوم عقرب 3133نظريات متفاوتی ارائه شده است .از اين که اين حادثه در رابطه با نحوۀ جريان ابراز رأی وکال ء ( بگونۀ سری يا علنی ) ،بر حکومت دکتر محمد يوسف صدراعظم وقت درپيشروی تعمير شورای ملی صورت گرفت؛ ارزو می رود تا شما چشم ديد تان را بحيث وکيل و شاهد معتبر اين رخداد خونين ،ابراز بفرماييد؟ پاسخ :مطابق به حکم قانون اساسی ،شورا به تاريخ 33اکتوبر 3691افتتاح شد و کار جلسات آن آغاز يافت که می بايستی به تاريخ 13اکتوبر ، 3691موضوع دادن رأی اعتماد به کابينه ی دوکتور محمد يوسف صدراعظم موظف ،مطرح می گرديد. 20
Sapidadam.com
درآن وقتی که در شورا ،راجع به طرق رأی دهی مباحثۀ گرم و داغ جريان داشت، شماری از دانشجويان دانشگاه کابل و ساير موسسات تحصيالت عالی ،دانش آموزان ليسه های مرکز ،يکجا با تعدادی از شهروندان شهرکابل ،داخل تاالر و خارج ازآن ،باشور و شوق می خواستند ببينند که آزادی های سياسی و اصول دموکراسی تسجيل يافته درقانون اساسی جديد ،درپارلمان نوتشکيل افغانستان ،چگونه تطبيق و رعايت می گردد. در روزهای نخست ،دانشجويان و دانش آموزان ( پسر و دختر ) در جای های که در داخل تاالر به مستمعين اختصاص يافته بود می نشستند و به صحبتها و بيانيه ی وکال ء گوش فرا می دادند. بتاريخ 13اکتوبر 1 ( 3691عقرب )3133صدر اعظم و اعضای کابينۀ جديد به غرض اخذ رأی اعتماد به مجلس شورا حاضرشدند .دراين روز تعداد مستمعين درداخل تاالر نسبت به روزهای قبلی ،زياد بود و چوکی ها همه پر بودند . اين اولين بار بود که صدراعظم و وزرای نامزد و عدۀ کثيری از وکالی شورا با جوانان عالقه مند به سياست و طرفدار آزادی های دموکراتيک ،آنهم در پارلمان کشور ،روبرو گرديده بودند و نمی دانستند که با اين پديدۀ نو ،به چه شيوه رفتار نمايند و با اشتياق روشنفکران ،مبنی بر ارج گذاری به اساسات دموکراسی مندرج درقانون اساسی چگونه برخورد کنند؟ همان بود که عطش نيروهای تحول طلب و تشنه ی دموکراسی با دو برخورد دل سرد کننده ،سرکوب گرديد: ـ وزرای شامل ليست کابينه ی جديد پيشنهادی ،به علت حضور پرشمار جوانان درشورا، به رسم اعتراض تاالر را ترک گفتند و با مشت محکم به شيوۀ استبدادی ،به دهن دموکراسی کوبيدند؛ ـ وکالی که از آزادی های سياسی و از رعايت اصول دموکراسی و احترام به آزادی های دموکراتيک مردم ،بيزار بودند؛ پيشنهاد کردند تا جلسه ی رأی اعتماد به حکومت موظف، سری گردد و از ورود دانشجويان و دانش آموزان به داخل تاالر شورا ،جلوگيری بعمل آيد. پيشنهاد به اکثريت آراء تاييد شد و علنی بودن رأی اعتماد و خواست برحق مردم ،فدای تحمل ناپذيری آزادی های دموکراتيک و پا گذاشتن باالی اصول دموکراسی گرديد. راجع به رويدادهای آن روز و حادثه ی خونين مورخ سوم عقرب 11 (3133اکتوبر ، ) 3691بقدر کافی نگاشته شده است .فقط قابل تذکار می دانم که خروش مسالمت آميز 21
Sapidadam.com
نيروهای تحول طلب ،شرکت گسترده و چشمگير نسل جوان و شهروندان کابل در گردهمايی ها و راه پيمايی ها دراين روز تاريخی ،بنياد ارتجاع ،استبداد و بيدادگران را تکان شديد داد که درمقابل سردار مغرور ،جنرال عبدالولی با آتش گلوله ها و ريختن خون جوانان ميهن، دست به عقده گشايی زده ،اين رويداد خونين را دردل تاريخ افغانستان ثبت نمود. پرسش :دردوران دموکراسی معروف به دهۀ قانون اساسی ،خالف کليه موازين حقوقی و انسانی و بدون رعايت مصونيت پارلمانی وکالی انتخابی مردم ،درداخل تاالر شورا در جريان نشست رسمی نمايندگان ،بجان اعضای فرکسيون پارلمانی ح .د .خ .ا .بشکل وحشيانه حملۀ فزيکی صورت گرفت و رئيس و اعضای فرکسيون ،ازجمله شما نيز بشدت مجروح شديد. اگر زحمت نمی شود توضيح بفرماييد که اين حادثه بدستور شاه و عمال وابسته به سلطنت صورت گرفته بود ويا حاميان امپرياليستی آنان نيز درآن نقش داشتند؟ پاسخ :بتاريخ 1قوس ( 3131نومبر )3699بودجۀ عادی و انکشافی دولت ،در جلسه ی ويژه ی شورا به بحث گذاشته شد .رفيق ببرک کارمل روی شاخص بودجوی وزارت دربار سلطنتی که مبالغ هنگفتی را احتوا می نمود ،بسيار دقيق و با ديد نقادانه صحبت نمود. درهنگامی که ( 19نومبر )3699بيانيه ی رفيق کارمل بابرجسته ساختن جزئيات بودجه ی وزارت دربار ادامه داشت ،وکالی وابسته به دربار و مدافع منافع محافل بيدادگر، اين تحليل علمی بر تخصيص بودجوی را ،مداخله درامورسلطنت دانستند و خشمگينانه فضای شورا را متشنج کردند تا اين که سردار عبدالرشيد وکيل ولسوالی پلخمری دستورداد و وکالی مرتجع خوش خدمت (!) ،به سرکردگی غالم ربانی وکيل باال مرغاب واليت بادغيس ، به فراکسيون پارلمانی ح .د .خ .ا ،بطرز وحشيانه حمله نمودند و ما از اثر لت و کوب و ضرب و شتم غيرانسانی اين دشمنان آزادی و پامالگر حقوق حقۀ مردم افغانستان ،به شدت زخمی شديم و در بيمارستان ابن سينا ،بستری گرديديم. درآن روز ،وضعيت بوجود آمده درتاالرشورا نشان می داد که توطئه خيلی ها عميق است و نقشۀ حمله بر اعضای فراکسيون پارلمانی ح .د .خ .ا ،از قبل طراحی شده بود ،که خالف ارزشهای دموکراتيک مندرج درقانون اساسی و بدون درنظرداشت مصونيت پارلمانی نمايدگان واقعی و انتخابی مردم و پامال کردن کرامت انسانی ،در معرض اجراء قرار گرفت. جريان حادثه گواه برآن است ،که دراين توطئه همه نقش داشتند: هم شاه ،هم عمال وابسته به سلطنت و هم حاميان امپرياليستی آنان . 22
Sapidadam.com
پرسش :سلطان علی کشتمند در کتاب ،يادداشتهای سياسی ...نوشته است : « ...سازمان دموکراتيک زنان افغانستان که کم و بيش همزمان و همگام با حزب دموکراتيک خلق افغانستان ايجاد شده و پس از انشعاب [ سال ]3139درتحت رهبری دوکتور اناهيتا راتبزاد دربست به جناح پرچميها پيوسته بود و همچنان سازمان دموکراتيک جوانان افغانستان که درجنب حزب تشکيل گرديد ،پذيرش اعضای جديد را به حزب معرفی و توصيه مينمودند)1 ( » . درآن زمان سازمان دموکراتيک زنان افغانستان بعنوان يک نهاد اجتماعی ،صرف مدافع حقوق زنان کشور بود ويا در مجموع از منافع تمام زحمتکشان ميهن اعم از مرد و زن حمايت و دفاع می نمود .همچنان نقش و جايگاه شما بمثابۀ رهبر اين سازمان بزرگ اجتماعی درکادر رهبری جناح پرچم حزب و تصميم گيری ها ،بعد از انشعاب سال 3139در کدام حد و چگونه بود ؟ پاسخ :فعاليت پيکارجويانه در راه آزادی ،دموکراسی ،صلح ،ترقی ،پيشرفت و عدالت اجتماعی ،يک اصل پذيرفته شده درنزد همه نهاد های سياسی و اجتماعی مترقی و تجددگرا، شمرده می شود. ضديت با استبداد ،ارتجاع ،استعمار ( کهنه و نو ) ،استثمار ،نژادپرستی ،امپرياليسم... و مبارزه به مقصد رهايی ازستم طبقاتی و جنسی ،هدفی جز دستيابی به برابری و عدالت اجتماعی و حصول حقوق حقه ی سياسی و اقتصادی و اجتماعی ،چيز ديگری را دنبال نمی کند .ازاين رو مبارزه ی توده ای سازمان دموکراتيک زنان افغانستان ،جزء انفکاک ناپذير پروسه ی نبرد عادالنۀ مردم ميهن مان به حساب می آمد و از منافع تمام زحمتکشان ( مرد و زن ) کشور دفاع می نمود. درپاسخ به قسمت دوم سوال شما بايد گفت که بعد از انشعاب سال ،3139در رابطه به کار و فعاليت سازمان دموکراتيک زنان افغانستان ،طرزديد مردساالرانه ،کم و بيش رفع شده بود؛ ليکن با آنهم مشکالتی وجود داشت که بايست با آن دست و پنجه نرم می کرديم. پرسش :داکتر صاحب گرامی! شما درحالی که درانتخابات دورۀ دوازدهم باکسب آراء بيشتر ازتمامی رقبای انتخاباتی روانۀ پارلمان شديد و چهار سال هم خوب درخشيديد .درحالی که رهبر يک سازمان بزرگ اجتماعی نيز بوديد؛ چرا خود را در انتخابات دورۀ سيزدهم شورای ملی کانديد نکرديد؟ آيا علت آن افزايش حجم کار درسازمان زنان بود ويا رهبری حزب بنابر حادثه ای که قبالا درشورا اتفاق افتاد ،مانع کانديداتوری شما شدند؟
23
Sapidadam.com
پاسخ :تجربۀ انتخابات دوره ی دوازدهم شورا خيلی ها آموزنده بود .دراين دورۀ تقنينی درمقابل دسايس و توطئه های گوناگون ،مقاومت و ايستادگی صورت گرفت و پالنهای شوم دشمنان مردم افغانستان خنثی ساخته شد. دو رويداد 3 :ـ حادثه ی تاريخی سوم عقرب 3133؛ 1ـ حمله ی و حشيانه به جان اعضای فراکسيون پارلمانی ح .د .خ.ا در شورا ،به حزب ما ـ همچنان به سازمان دموکراتيک زنان و به کليه نيروهای ترقيخواه و وطنپرست کشور ،اعتبار و پرستيژ قابل مالحظه ای بخشيد. کسب محبوبيت درميان نسل بالنده و جوان و رو آوردن تعداد زيادی از آگاهان سياسی به سوی حزب و سازمان زنان ،سبب آن گرديد تا درحجم کار و فعاليت های سياسی و اجتماعی ما افزوده شود و انجام وظايف ثقلت و تمرکز بيشتر پيدا کند. مزيد بر افزايش حجم کار درفعاليتهای سياسی و اجتماعی ما ،يک موضوع ديگر نيز در مسأله ی انصراف من از اشتراک درانتخابات دورۀ سيزدهم نقش داشت و آن اين که هرگاه دو کادر رهبری حزب در شهرکابل کانديد می گرديدند؛ درآن صورت رأی دهندگان حين رفتن به پای صندوقهای رأی ،تعدادی به رفيق کارمل و شماری به اين جانب رأی خويش را می ريختن د؛ درآن حالت با تقسيم شدن رأی ها به دو کانديد حزب ،شانس موفقيت هردو پايين می آمد. غير از آنچه در باال گفته شد ،هيچ حرف ديگری در ميان نبود. پرسش :درمورد انتخابات دورۀ سيزدهم شورای ملی ،مداخلۀ دولت درجريان انتخابات وزندانی شدن يک ع ضو رهبری حزب و سه کانديد برندۀ انتخابات ،نظريات متفاوت وجود دارد. ازآن جايی که شما بمثابۀ عضو هيأت رهبری حزب و رهبرسازمان دموکراتيک زنان افغانستان ،درجريان انتخابات بحيث ناظر و فعال سياسی اشتراک داشتيد؛ اگر چشم ديد خود را برای خواننده گان بيان نماييد بر ما منت می گذاريد؟ پاسخ :انتخابات دورۀ سيزدهم شورا دريک وضعيت بسيار پيچيده و نامطلوب به راه انداخته شد :از يک طرف ارتجاع کهنه کار و مالکان ستمگر دوچشمه و باگوشهای باز ، روند انکشاف اوضاع سياسی را درکشور زير مراقبت داشتند ؛ ازسوی ديگر به تحريک مح افل سياه و عقبگرا می پرداختند تا درمقابل نيروهای سياسی ترقيخواه و وطنپرست صف آرايی کنند و دست به دسيسه و توطئه بزنند. 24
Sapidadam.com
هرچند تجربه ی دورۀ دوازدهم موجود بود و سطح آگاهی سياسی فرزندان اصيل مردم نيز نسبت به گذشته در وضع نسبی خوبی قرارداشت ؛ ليکن به هراندازه که بين نيروهای آگاه و مترقی نزديکی و تفاهم ايجاد می شد ،به همان اندازه محافل حاکمه ،مرتجعين دست راستی و نمايندگان ارتجاع سياه هارتر می شدند تا توطئه چينی کنند و مشکل آفرينی نمايند. اگر به برگه های تاريخ مراجعه صورت گيرد ،دشواری های را که نمايندگان واقعی مردم دردوره ی هفتم شورا ( وکالی مربوط به حزب خلق بشمول شادروان محمودی و وکالی حزب وطن ،ازجمله زنده ياد غبار) به آن سردچار بودند ،دردوره ی سيزدهم نيز چنين اتفاق افتيد .نيرنگی را که حکومت و مرتجعين وابسته به حکومت دردوره ی هشتم شورای ملی درمقابل کانديدهای مترقی مدافع منافع زحمتکشان ميهن بکار گرفتند و با دسايس و لطايف الحيل ،از ورود عبد الرحمان محمودی و مير غالم محمد غبار به پارلمان جلوگيری نمودند؛ دردوره ی سيزدهم شورا عين مسأله در حصۀ کانديدان ح .د .خ .ا ،نيز تکرار شد. مؤجز اين که ساختار نظام سياسی و بافت اجتماعی افغانستان طوری بود که به سبب مداخله ی علنی حکومت ،شايسته ترين فرزندان ميهن که از منافع واقعی مردم دفاع و نمايندگی می کردند ،با ايجاد توطئه ها ،به پارلمان راه نيابند. پرسش :نقش جريدۀ پرچم را در زمينۀ دفاع از حقوق و آزادی های دموکراتيک مردم؛ در انتشار انديشه های پيشرو عصرما؛ در رشد و تکامل جنبش عدالتخواه کشور؛ در بازتاب خواستها و مطالبات برحق سياسی ـ اقتصای و اجتماعی زحمتکشان ميهن؛ درافشای ماهيت و چهره حقيقی حکومتهای فاسد ،گروهها و محافل ارتجاعی ضدملی و حاميان بين المللی آنها و سرانجام ،در معرفی و ارتقای سطح اعتبار اعضای حزب درنزد مردم افغانستان و جهان ،چگونه ارزيابی می نماييد؟ پاسخ :هفته نامه ی " پرچم " « ،ناشر انديشه های دموکراتيک خلق افغانستان » ، ارگان نشراتی ح .د .خ .ا ،ادامه دهنده ی خط نشراتی جريدۀ " خلق " ،مشعل درخشانی بود که پس از انشعاب سال 3139اقبال چاپ يافت و با جسارت ازوضع رقتبار زندگی اقتصادی ـ اجتماعی زحمتکشان ميهن و از عقب افتادگی شديد جامعه ،ناشی از تسلط ارتجاع فئودالی و استبداد و بيدادگری محافل حاکمه ی کشور ،سخن گفت. در جريدۀ پرچم هدف های جنبش ملی دموکراتيک درافغانستان و وظايفی که بايست دراين مرحله به سررسانيده شود ،باتفصيل تشريح و توضيح گرديد و پيرامون مبارزه در راه ايجاد حکومت دموکراسی ملی ،بربنياد تشکيل جبهۀ وسيع متحد دموکراتيک و ملی ضد فئودالی و ضد امپرياليستی ،حرف های دقيق و روشن انعکاس داده شد. 25
Sapidadam.com
درتحت همين عنوان بود که درجريدۀ پرچم راجع به مشکالت عديده ای که دامنگير توده های مردم درسراسر کشور بود ،تحليل های درست صورت می گرفت و وضعيت سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی در افغانستان به بررسی گرفته می شد و بديل برون رفت ازحالت موجود ارائه می گرديد و روی هدف های استراتژيک و غايی صحبت بعمل می آمد. جريدۀ " پرچم " درکنار ساير نشريه های ملی و دموکراتيک و ترقيخواه کشور ،در بيداری اذهان عامه وارتقای سطح آگاهی سياسی اعضای رزمندۀ حزب و همه ی وطنپرستان ميهن ،وظايف خود را بخوبی انجام داد؛ خوش درخشيد و نقش ارزنده ای را ،ايفاء کرد. جريدۀ " پرچم " به نشر مطالبی در رابطه به اصول مبارزۀ طبقاتی ،حل اصولی پرابلم های ملی ؛ درمورد مسائل حاد بين المللی و پروسه ی مبارزۀ خلقهای جهان برضد استعمار (کهنه و نو) ـ استثمار ،ارتجاع جهانی و امپرياليسم بين المللی ،اپارتايد ،صهيونيسم... پرداخت ؛ از صلح ،آزادی ،دموکراسی ،ترقی ،پيشرفت و عدالت اجتماعی درجهان ؛ از همزيستی مسالمت آميز؛ از جنبشهای رهايی بخش ملی و نهضت های کارگری دفاع و پشتيبانی نمود.... پس می توان گفت که جريده ی" پرچم " بهترين وسيله ی تبليغ و ترويج انديشه های عدالتخواهی ،ترقی و پيشرفت اجتماعی و مهمترين سالح بران مبارزه در زمينۀ افشای فعاليت های ضد انسانی دشمنان داخلی و بين المللی حزب ما و مردم افغانستان بود. پرسش :توقيف جريدۀ پرچم ،برمبنای کدام عوامل زيرين صورت گرفت؟ ـ مداخلۀ کشورهای خارجی ،ازجمله امريکا و انگليس و سازمانهای استخباراتی آنها؛ ـ سراسيمگی محافل حاکمه کشور ،بويژه جناح های سکون پرست و سرکوبگر سلطنت؟ ـ فعاليتهای اطالعاتی خرابکارانه ی سازمانهای استخباراتی منطقه ،داير بر تحريک ارتجاع سياه ويا تبليغات گروههای راست و چپ افراطی؟ پاسخ :در توقيف جريده ی " پرچم " ،تمامی نکاتی را که شما به آنها اشاره نموديد، نقش داشتند؛ يعنی همه گروههای ارتجاعی ،محافل حاکمۀ ستمگر داخلی ،ارتجاع منطقه و ابرقدرتهای غارتگر بين المللی که جريدۀ پرچم اعمال جنايتبار آنها را افشاء می نمود، نشرات بيشتر اين سالح بران حزب و زحمتکشان افغانستان را تحمل کرده نتوانستند . پرسش :در دهه ی قانون اساسی ،درنتيجۀ فعاليتهای گسترده و ابتکارات سازندۀ سازمان دموکراتيک زنان افغانستان ،از هشتم مارچ بعنوان روز همبستگی بين المللی زنان 26
Sapidadam.com
جهان ،در آغاز در کابل و سپس درتعدادی از مراکز واليات ،طی مارشهای پرشکوه ،محافل و گرد همايی های شاندار ،تجليل و گرامی داشت بعمل می آمد. لطف فرموده بهترين خاطرات ماندگار خويش را از آن روزها بيان بداريد؟ پاسخ :درافغانستان عزيز ،نهضت نسوان سابقه ی نزديک به يک صد سال دارد .برای اولين بار ،ملکه ثريا در بارۀ ضرورت رفع حجاب زنان ،در نشريۀ امان افغان نوشت. درجرگۀ پغمان ( از 9ـ 33سنبله 3139مطابق 11اگست الی 1سپتمبر )3611بود که راجع به حقوق نسوان سخن زده شد و موضوع وضع قيود بر تعدد زوجات ( يک مرد درعين زمان نبايد چند همسر داشته باشد ) و تعيين حد اقل سن ازدواج ،مطرح گرديد. درهمين وقت بود که دختران جوان ميهن به غرض کسب آموزش علم به ترکيه اعزام شدند و از دادن حق آزادی برای زنان صحبت بعمل آمد. بدين شکل ديده می شود که در کشورما مبارزه درراه نهضت نسوان ،ريشه ی در گذشته دارد ؛ هر چند دستاوردها خيلی اندک ويا هيچ نبود ؛ وليک نطفه های اوليه گذاشته شده بود که سرمشق آيندگان قرارگرفت. متأسفانه پس از سقوط دولت جوان امان هللا خان ،چند سالی ( الی تأسيس سناتوريم نسوان در کابل در سال ) 3619باالی زندگی زنان افغانستان ظلمت سايه افگند و حکومت از رفتن و شموليت دختران درمدارس ابتدايی نوبنياد ،جلوگيری بعمل آورد و سواد آموزی زنان را کفر و الحاد دانست. اين تنها زمانی که حکومت ،کار تجديد نظر درپروگرامها و لوايح معارف را روی دست گرفت ،به تاسيس مدارس برای دختران نيز مجال داده شد و درسال 3633ليسۀ زنانۀ کابل افتتاح گرديد. بعد از پايان جنگ جهانی دوم ،دردورۀ صدارت شاه محمود خان بود که تعداد مکاتب دخترانه بيشترشد .موسسۀ نسوان درسال 3639بوجود آمد و مجلۀ " ميرمن " به نشرات آغاز نمود. و اما ،سنت فرخنده ی هشتم مارچ پس ازسال 3633درسطح جهان رسميت پيداکرد و بحيث روز بين المللی زنان شناخته شد .درطول صد سال گذشته ،زنان جهان ( ازجمله در افغانستان عزيز ) به مقصد نجات از ستم طبقاتی و جنسی ،بخاطر حصول حقوق حقۀ خويش
27
Sapidadam.com
،با تحجر فکری و انديشه يی ،با استبداد ـ ارتجاع ـ استعمار ـ استثمار ـ نژاد پرستی ـ امپرياليسم ...مبارزه نموده اند و دستاوردهای را نصيب شده اند. در دهه های چهل ،پنجاه و شصت خورشيدی ،درافغانستان از روز هشتم مارچ ، بوسيلۀ سازمان دموکراتيک زنان افغانستان ،تجليل و بزرگداشت بعمل می آمد و از آغاز کار ،زنان و دخت ران آگاه و پيشتاز ميهن مان ،قادر گرديدند که برمحور انديشه های جنبش روشنگری و فعاليتهای روشنفکری ،کتله های وسيع زنان را به دور هدف های سترگ انساندوستانه ی اين روز ،جمع و سازمان بخشند. بهترين خاطرۀ خود را از هشتم مارچ در سيمای ،تأمين تماسها و برقراری روابط دوستانه و صميمانه با همه ی مادران ـ خواهران و دختران ميهنم می بينم. پرسش :داکتر صاحب بزرگوار! دردهۀ دموکراسی ،ساير احزاب سياسی و سازمانهای اجتماعی فعاليت داشتند ؛ علی رغم اين که پيرامون ديدگاهها و فعاليتهای آنها نظرياتی ارائه شده است ؛ اما شماری ازنويسندگان از ديد خود راجع به خاستگاه ،انديشه و فعاليت آنها داوری کرده اند. ارزومندم تا شما بمثابۀ شخصيت متعادل و ژرف نگر ،ديدگاه خود را دراين باره ،ابراز نماييد؟ پاسخ :دراين برهه ی ازتاريخ کشور ،هريک از نهادها ـ سازمانها و حزب های سياسی مترقی و عدالتخواه ،به اندازه و سهم خود ،درامر بيداری مردم ،نقش شايستۀ خويش را ايفاء نمودند و در دفاع از منافع زحمتکشان و مصالح عليای سرزمين آبايی مان وظيفۀ وطنپرستانۀ شان را اداء کردند. اين هم واضح است که هرکدام راه و رسم مربوط به خود را داشتند؛ ليکن گاه گاهی روی مسائل مهم و حياتی ،ميان کليه ترقيخواهان ،تفاهم های نسبی بوجود می آمد. پرسش :طوری که همگان اطالع دارند ،قانون احزاب سياسی از طرف هردو مجلس پارلمان افغانستان تصويب و غرض توشيح به پادشاه ارسال گرديد. اما شاه اين قانون را که فعاليت تمام احزاب سياسی را قانونمند می ساخت و راه را جهت نهادينه کردن نظام دموکراسی هموار می نمود ،توشيح نکرد. شما علت اين برخورد سلطنت را پيرامون جلوگيری ازفعاليت قانونی احزاب سياسی و بالنتيجه تشکيل حکومتهای بدون پشتيبانۀ حزبی ،در چه می بينيد؟ 28
Sapidadam.com
پاسخ :قانون احزاب ،به مانند قانون انتخابات و قانون مطبوعات ،متمم قانون اساسی، بوده اند .دو قانون ( دوم و سوم ) در دورۀ انتقالی توسط فرمان تقنينی نافذ گرديد؛ ليکن قانون احزاب سياسی به طاق نسيان گذاشته شد. حکومت های دهه ی قانون اساسی ،با تشکيل احزاب سياسی درعمل مخالفت می ورزيدند .زيرا چنان طرز تفکر وجود داشت که حزب های نوتأسيس ،شايد درانتخابات اکثريت کرسی های پارلمان را بدست آورند و در رقابت با حکومت قرار گيرند .از اين رو آگاهانه در زمينۀ تصويب ،توشيح و انفاذ آن مخالفت و کارشکنی می نمودند. از سوی ديگر شاه حاضر نبود تا درپای سندی امضاء بگذارد که درآينده در راه توقعات اعضای خاندان شاهی سدی ايجاد گردد و آزاردهنده تمام شود. پرسش :درمجموع برداشت شما از ارزشهای مندرج در قانون اساسی سال 3131؛ نتايج دهه ی دموکراسی دوران سلطنت محمد ظاهرشاه و حکومت های غير حزبی آن بر چی منوال می باشد واين دوره را چگونه ارزيابی می نماييد. پاسخ :قانون اساسی بعد از توشيح ازجانب شاه ( نهم ميزان 3131ـ اول اکتوبر ) 3693با آغاز کار حکومت دردورۀ انتقالی در معرض تطبيق قرارگرفت. تصويب و اعالم قانون اساسی در مجموع و به تناسب قوانين گذشته گام مهمی به سوی دموکراسی شمرده می شد و اصل تفکيک قوای سه گانۀ دولت ( اجرائيه ،تقنينيه و قضاويه) در آن مسجل شده بود و در مواردی هم صالحيت پادشاه را محدود و دست اعضای خاندان شاهی را از مداخله در امور حکومت کوتاه می ساخت. درقانون اساسی پاره ای از ارزشهای دموکراتيک گنجانيده شده بود؛ ليکن جلوگيری از تشکيل قانونی احزاب سياسی ،که عمالا صورت گرفت ،نمی توانست مانع زير سوال بردن آن گردد. برای اولين بار برمبنای اين قانون چهار زن :رقيه ابوبکر ( ازکابل ) ،خديجه احراری (از هرات ) ،معصومه عصمتی ( از معروف قندهار ) و اين جانب ،به پارلمان راه يافتند. اما نبايد فراموش کرد که چگونگی تطبيق قانون بطور يکسان و رعايت ارزش ها و اصول دموکراتيک آن در زندگی افراد جامعه ،بايد مالک قضاوت باشد ،نه آنچه با کلمات و افاده های زيبا به روی صفحۀ کاغذ ريخته شده است.
29
Sapidadam.com
در دوران حکومت های دهۀ قانون اساسی ،درپهلوی اين که کارهای انجام يافت؛ وليک کليه مظاهری که با منافع حياتی توده های مردم و مصالح عليای کشور درتناقض بود ،نيز وجود داشت: افغانستان به گونۀ بيرحمانه عقب نگهداشته شد؛ مناسبات توليدی پوسيده و استثمار گرانه حفظ گرديد؛ استبداد ،بی عدالتی ،قانون شکنی ،بيروکراسی ،آزار مردم ،فقر اقتصادی، بيکاری ،مرض ،بی سوادی ،بی سرپناهی ،درهمه جای کشور بيداد می کرد؛ رشوه گيری، اختالس ،دستبرد به دارايی های عامه ،چور و چپاول ،قاچاق و غارتگری بی حساب صورت می گرفت ؛ مردم از ظلم و تعدی اربابان و حکام محلی به جان آمده بودند و دهها و صدها موضوع ديگر تجاوز به جان و منافع توده های مردم و ميهن ....
پرسش :جناب داکتر صاحب! به اجازۀ شما ،می آييم به بحث روی انکشاف اوضاع سياسی و اجتماعی درافغانستان ،در سالهای آغازين دهۀ پنجاه خورشيدی ،وصحبت را پيرامون يک رويداد بزرگ تاريخی ديگر که تغيير و تحول را باخود به همراه آورد و منجر به سقوط نظام سلطنتی گرديد ،ادامه می دهيم: صبح روز 19سرطان 3111مطابق 39جوالی ،3691سردار محمد داوود صدراعظم كشور،طی سالهای 3111تا3131خورشيدی ،كه مدت ده سال بعد را درکنج عزلت گذرانيده بود؛ ازطريق راديو افغانستان ،سقوط سلطنت 33سالۀ محمد ظاهر پسرعم خويش را توأم با استقرار نظام جمهوری ،اعالم داشت. شما بمثابۀ عضو هيأت رهبری ح .د .خ .ا و رهبرسازمان دموکراتيک زنان افغانستان، عاليمی را درجامعه مب نی بر نياز سقوط نظام سلطنت و استقرار رژيم جمهوری ،احساس می کرديد؟ همچنان شما اين تغيير و تحول را با درنظرداشت سابقۀ زمامداری و کار های ديگر محمد داوود دربخشهای اقتصادی ـ اجتماعی درمقايسه به موجويت برخی آزادی های مدنی دردهۀ قانون اساسی ودموکراسی نيم بند سلطنتی ،به نفع نهضت و جامعۀ افغانستان می ديديد يا خير؟
30
Sapidadam.com
پاسخ :از سال ( 3111ـ 3691 = 3131ـ ) 3691يعنی در دهه ی معروف به قانون اساسی ،ازجملۀ پنج صدر اعظم افغانستان ،چهار تن اول آن به ترتيب و پی درپی ،از اثر بی ثباتی وضعيت سياسی ـ اجتماعی درکشور و فايق نيامدن به حل مشکالت اقتصادی مردم که سراپای جامعه را فراگرفته بود ،مجبور به استعفاء شدند. موسی شفيق آخرين صدراعظم افغانستان دردهه ی دموکراسی ،زمانی از پارلمان رأی اعتماد بدست آورد و به کار آغاز کرد که کوهی از مشکالت اقتصادی و اجتماعی دامنگير مردم افغانستان بود و چاره جويی جهت حل آنها درپرده ی ابهام قرارداشت. به علت خود کامگی اوليای امور؛ خودسری حکام و اربابان محلی؛ موجوديت تضاد و تفاوت درگفتار و کردار زمامداران درتطبيق يکسان قانون؛ رعايت نشدن معيارهای عدالت اجتماعی در انکشاف متوازن و عملی ساختن پروژه های اقتصادی دارای خصلت و مشخصه ی زيربنايی؛ بی پروايی بی سرحد نسبت به احترام به حقوق شهروندی افراد ميهن ، ...نظام شاهی مشروطه اعتبار الزم کسب نکرد و نهادينه نشد .باوجود اين که تحقق پالن پنج سالۀ اول ،پاره ی از تغييرات را درسيمای اقتصادی و اجتماعی جامعه وارد آورده بود و حکومتهای دهه ی قانون اساسی می توانستند ازنتايج حاصله از تطبيق پالن ،بهره برداری سودمند نمايند و درسهای آموزنده را فرابگيرند و به اداره ی مملکت سروسامان دهند. وليک نه تﻨها تغﯿﯿﺮات مﺜﺒﺘی به نفع بهبود وضع زندگی مردم صورت نگرفت؛ بلکه زندگی تهی دستان ميهن بدتر شده می رفت و حکومت های اين دوره درحالی که قاعدۀ حزبی وتوده يی نداشتند؛ محبوبيت ونفوذی درميان مردم نيز کسب کرده نتوانستند. بنابران ،ناپايداری حکومتهای دهه ی دموکراسی باعث آن شد تا درافغانستان ثبات سياسی و پيشرفت اقتصادی مطابق نيازمندی های مبرم جامعه ،بوجود نيايد و نارضايتی عمومی را به بار آورد و مردم از حالت سياسی حاکم برزندگی و سرنوشت شان ،دل خوش نداشته باشند.
31
Sapidadam.com
انتخابات دوره ی سيزدهم شورا ،تصوير اين ناپايداری و بی ثباتی سياسی را بخوبی به نمايش گذاشت: تعدادی از کانديدهای وابسته به سازمانهای سياسی و شخصيتهای مستقل درپروسه ی انتخابات شرکت ورزيدند؛ ليکن به سبب مداخله ی علنی و مستقيم ارگانهای دولتی ،ايجاد موانع آشکار و پنهان ازسوی حکومت و راه اندازی دسايس ،تحريکات و مقاومت نيروهای ارتجاعی ،بوسيلۀ شبکه های استخباراتی منطقه و غرب ،ازراه يافتن آنان به پارلمان، جلوگيری بعمل آمد. بطور مثال کانديدهای مربوط به ح .د .خ .ا :ـ محترم قادر بهيار از ولسوالی خان آباد واليت کندز برندۀ انتخابات بود؛ اما نه تنها اين حق قانونی وی غصب گرديد؛ بلکه به زندان نيز اداخته شد؛ ـ زنده ياد ها دی کريم ازحوزۀ اول و دوم ولسوالی پنجشير با کسب اکثريت آراء ،موفقيت غير قابل انتظار را برای هيأت حاکمۀ کشور ،بدست آورد؛ ولی برخالف قانون ،عوض احراز کرسی پارلمان ،روانۀ کنج زندان گرديد؛ ـ محترم دستگير پنجشيری ،عضو اصلی کميته مرکزی ح .د .خ .ا و رهبری کنندۀ تيم انتخاباتی هادی کريم را ،به اتهام گناهی که اصالا مرتکب نشده بود ،نيز به هشت سال حبس فرمايشی محکوم و روانۀ زندان نمودند؛ ـ مرحوم محمد هاشم ميوند وال ،کانديد ولسوالی مقر واليت غزنی ،علت ناکامی خود را درانتخابات دوره ی سيزدهم ،مداخلۀ دولت در پروسۀ رأي دهی عنوان کرد؛ ـ مير محمد صديق فرهنگ درمقابل محمد اسحق عثمان مربوط به جمعيت محافظه کار جبهۀ ملی ،از حوزه ی اول انتخاباتی شهرکابل ،شکست خورد. هدف از ياد آوری اين مطالب ،فقط بازگويی يک نمونۀ کوچک از روش قلدرمنشانۀ دستگاه حاکمه در نظام شاهی مشروطه و دهه ی قانون اساسی بود. 32
Sapidadam.com
در رابطه به نيازمندی سقوط سلطنت ،سردار محمد داوود درنخستين بيانيۀ راديويی خويش درهمان صبحگاهان روز 19سرطان 3111با صراحت لهجه حرف زد و تغيير نظام شاهی را به رژيم جمهوری ،ضرورت مبرم زمان دانست . وی دموکراسی اي ن دهه را قالبی و تهداب آن را استوار برعقده و منافع شخصی و طبقاتی ؛ برتقلب ،دسايس ،دروغ ،ريا و مردم فريبی عنوان کرده و ادعای دموکراسی و حکومت مردم را ،جز انارشيسم و رژيم سلطنت مشروطه را ،به غير از مطلق العنانی وادامۀ حاکميت خود کامه درسايۀ سياست تفرقه انداز و حکومت کن ،چيز ديگری بحساب نياورد. دربحبوحۀ تشديد رقابتها ميان اعضای خاندان شاهی بخاطر تصاحب و حفظ قدرت ، جنرال سردار عبدالولی زياد فعال بود و تالش به خرج می داد تا بشکل يکه تازانه به کمک شبکه های استخباراتی و نظاميان طرفدار خويش ،برمسند حکمروايی تکيه زند و صدای هرنوع ترقی خواهی و عدالت پسندی؛ آزادی و دموکراسی را به زور برچه درنطفه ،خفه سازد ،ولی نتوانست تا به اين آرزوی ناروای خود برسد. اما دراين رقابت ها سردار محمد داوود با استفادۀ
از رشد جنبش دموکراتيک و
عدالتخواه جامعۀ افغانستان و وضع زندگيی رقتبار مردم؛ و تأمين ارتباط با افسران ترقيخواه و تحول طلب پايي ن رتبۀ اردو و جذب آنان به انديشه های تغيير نظام ،بتاريخ 19سرطان 3111با انجام کودتای نظامی ،رژيم جمهوری را درکشور اعالم نمود ،که درتاريخ افغانستان يک ساختار سياسی بکلی نو ،جاگزين رژيم سلطنتی درحال زوال گرديد که اگر انحرافات بعدی رخ نمی داد بدون شک گامهای استواری را جهت تحقق خواستهای مبرم و حياتی توده های مردم بر می داشت و درنتيجه به نفع نهضت عدالتخواه جامعۀ افغانستان تمام می شد. پرسش :محمد داوود با کسب قدرت سياسی ،قانون اساسی را ملغی ساخت که اين امر خالی از تأثير گذاری بر فعاليت احزاب سياسی و سازمانهای اجتماعی نبود .اين تصميم رژيم جديد ،باالی پروسۀ کار و فعاليت احزاب سياسی و سازمانهای اجتماعی ،ازجمله سازمان 33
Sapidadam.com
دموکراتيک زنان تا چه اندازه تأثير ناگوار بجا گذاشت؟ آيا بعد از آن فعاليت ح .د .خ .ا و سازمان دموکراتيک زنان متوقف شد ويا کما فی السابق ادامه يافت؟ پاسخ :بعد از پيروزی کودتا ،نظام جمهوری درآغاز مرحله درسراسر افغانستان مورد تاييد و پشتيبانی همگانی واقع شد و ازشمار نيروهای ملی و دموکراتيک و ترقيخواه ،هيچ کسی ازهمکاری با آن دريغ نورزيد. استقبال بی شايبۀ مردم ازاين تحول ،بيانگر بيزاری آنان از دوام رژيم شاهی و حکومت های مربوط به آن بود که نتوانسته بودند به خواستهای مردم پاسخ روشن بگويند. شايان ذکر دانسته می شود که رهبری نظام جديد جمهوری درسالهای آغازين پيروزی، دربرابر نيروهای مترقی ،روش بالنسبه مناسب داشت و الی سال 3113ـ 3691و برگشت رئيس دولت از سفرهای طوالنی از کشورهای ايران ،مصر ،پاکستان ...و طرح و تصويب قانون جزا و قانون اساسی ضد دموکراتيک در لويه جرگۀ فرمايشی ،به کدام اقدام سرکوبگرانه متوسل نشد که باعث اي جاد فضای خفقان آور سياسی گردد .ازاين رو درشرايط نوين بوجود آمده ،ح .د .خ .ا و سازمان دموکراتيک زنان افغانستان کار ها و فعاليتهای خويش را خيلی ها سودمند و بدون ماجراجويی ،به پيش می بردند و رده های صفوف و کادرها ،از نظر کمی گسترده تر و از لحاظ کيفی منظم تر و فشرده تر می گرديد. گرچه پس ازالغای قانون اساسی سال ، 3131کميتۀ مرکزی نوتاسيس نظام جمهوری ، فرمانهای را صادر نمود که بموجب آن صالحيتهای به اين نهاد رهبری ( کميتۀ مرکزی) که در رأس آن محمد داوود قرارداشت ،داده شد و رهبرکودتا به عنوان رئيس دولت و صدراعظم با اختيارات مافوق قانون براريکۀ قدرت نشست؛ با آنهم درسال نخست پشتيبانی ازنظام جمهوری چشمگير بود. پرسش :درصورتی که محمد داوود قانون اساسی سال 3131را که يک دستاورد نسبی مبارزات جانبازانۀ آزاديخواهان کشور بود ،ملغی اعالم نمود و آهسته آهسته بويژه پس از
34
Sapidadam.com
انفاذ قانون جزا ،فعاليت احزاب و سازمانهای سياسی و اجتماعی را توأم با ساير آزادی های دموکراتيک ( آزادی قلم ـ بيان ـ مطبوعات ـ تظاهرات ـ اعتصابات ـ تشکيل انجمن ها، ) ... ممنوع کرد؛ هردو جناح رهبری ح .د .خ .ا ، .روی کدام دليل و برهان از رژيم جديد حمايت نمودند؟ پاسخ :طوری که پيشتر گفته شد ،درتاريخ سياسی افغانستان ،اعالم نظام جمهوری يک تحول بکلی جديد بود و درهمان مقطع زمانی وارد آمدن تغيير درسيستم سياسی کشور ،نياز جامعه به حساب می آمد؛ بنابران نظام جديد ،من حيث يک پديدۀ نو و متحول نمی توانست از پشتيبانی نيروهای مترقی ،ازجمله ح .د .خ .ا برخوردار نگردد. دراين جا می خواهم روی يک نکتۀ ديگر نيز تماس بگيرم و چند حرفی برمبنای قضاوتها ،نظريه پردازی ها و برداشتهای شخصی تعدادی از مﺆرخان و واقعه نگاران که در آثار خويش رويدادها و حوادث اين برهه ی از تاريخ ميهن ما را به رشتۀ تحرير کشيده اند، بگويم . تاريخ علم است و با علم و دانش نمی توان و نبايد برحسب ميل و سليقه و عالقه مندی های شخصی ،گروهی و مناسبات فاميلی و منطقه يی ،برخورد کرد و آن را بازيچۀ دست خود ساخت. رشتۀ تاريخ مانند ساير بخشهای علوم با منطق ،استدالل ،تجربه ،آموزش ،دليل و برهان سرو کار دارد و نتايج حاصله از پژوهشهای علمی دراين عرصه ،برواقعيتها تکيه می زند .بدين لحاظ حدس و گمانهای بدور از حقيقت ،قرينه سازی ها و صحنه پردازی های نادرست و غلط را نمی توان تاريخ دانست و برآن اعتباری بخشيد. در دو دهه ی اخير کتب بی شمار تاريخی به چاپ رسيده و عده ای از مؤلفان داخلی و خارجی روی قضايای مربوط به سقوط سلطنت و پيروزی کودتای 19سرطان 3111به داوری نشسته اند.
35
Sapidadam.com
بی نياز از اثبات است که روزنامه نگاران و واقعه نويسان غير حرفه يی خارجی ،پابند ا صول نگارش مسائل تاريخی نيستند و تعهدی ( چه اخالقی و چه مسلکی ) نسبت به اصول و حرفۀ تاريخ نگاری نداشته و از عمق رويدادها و پيشينه ی تاريخی سرزمينی که دربارۀ حوادث آن می نگارند ،آگاهی کامل ندارند .اين دسته از مؤلفان فقط خبرسازی ،گرم ساختن بازار تبليغاتی و جذ اب کردن تيتر نشريه ها را بيشتر دوست دارند و ازاين مدرک پول وافر بدست می آورند .اگر در آثار و نوشته های آنان يک حرف درست جا می يابد ،درمقابل دهها سخن نادرست نيز گنجانيده می شود. علی رغم اين که شماری از شهروندان کشورمان با وارد بودن به اين دانش ،تا حدودی که به آن دسترسی داشته ويا قدرت بيان آن را درخود می ديدند ،درآثار خويش حقايق را بازگونموده اند؛ اما درمقابل ،هستند عده ای از شهروندان افغانستان که دست به تاريخ نويسی و واقعه نگاری زده و آثار و نوشته های را به چاپ رسانيده اند که در برخی ازآنها تحريف حقايق و کتمان واقعيتها بخوبی به مالحظه می رسد .آنان چگونه به خود حق داده اند که بيان حقيقت را فدای حس بدبينی و عقده گشايی نسبت به اين ويا آن شخصيت ،اين ويا آن سازمان سياسی ،نمايند و بر روی تاريخ که علم است با بی مباالتی پابگذارند. چه مطلبی می تواند درد آورتر از اين باشد که وزير کابينه وعضو کميته مرکزی نظام جمهوريی که دررهبری آن سردارمحمد داوود قرارداشت ،بجای اين که در«اثرتاريخی »خود، به بيان واقعيتهای تاريخی آن دوران پرداخته باشد؛ درعوض ،کتابش پر از توهين و دشنام است و مؤلف زشت ترين و رکيک ترين واژه ها و جمله ها را در حق رفقاء ،دوستان و همکاران کودتايی خويش روادانسته و به عفت ،پاکدامنی ،عزت و شرافت مادر ،خواهر، همسر ،دختر و خانواده های آن شﺮكا ی حکومت و همنشينان کميته مرکزی خويش تاخت و تاز نموده است که خيلی ها تأسف آور است. پرسش :طوری که شما درجريان بوده ايد؛ محمد داوود 11روز بعد از پيروزی کودتا و اعالم نظام ،برنامۀ کاری اش را تحت عنوان " خطاب به مردم افغانستان " اعالم و منتشر
36
Sapidadam.com
نمود که دارای محتوای دموکراتيک و ترقيخواهانه بود ودرآن خواست ها و نيازهای مبرم و ضروری توده های مردم بازتاب روشن يافته بود. اما پس از مدت دوسال گرايشهای نوسانی ،حرکتهای عقب گرايانه ،روحيۀ غرور کاذب و خودخواهی های بی حد و حصر در رهبری ارکان دولت و بويژه درذهن و روان شخص رئيس دولت به آن پيمانه يی حاکم گرديد که نه تنها از تعهدات داده شده در بيانيۀ " خطاب به مردم " دست ک شيد ؛ بلکه با حاميان داخلی و بين المللی و حتا رفقای نزديکش که او را از کنج عزلت برداشته در رأس قدرت قراردادند ،نيز وداع گفت و سياست سرکوبگرانه را عليه نيروهای دموکراتيک و مدافع نظام ،درپيش گرفت. شما علت اصلی اين گرايش انحرافی رژيم ،بويژه شخص داوود را درچی می بينيد: ـ درفشارهای کشورهای غربی ،مانند امريکا ـ انگليس و ناتو و دولت های ارتجاعی عرب و منطقه ؛ ـ در شدت يافتن مخالفت نيروهای افراطی راست و چپ با رژيم ؟ ـ ويا در سﻄح رشد آگاهی اجتماعی نسل جوان کشور از جامعه شناسی علمی ؟ پاسخ :پيش از ارائه پاسخ به اين پرسش شما ،الزم می افتد تا سردار محمد داوود را شناخت و راجع به پيشينۀ کاری و خوی و خصلت وی معلومات دردست داشت: سردار محمد داوود و برادرش سردار محمد نعيم ،از دست پروردگان سردار محمد هاشم خان صدراعظم وقﺖ می باشند و توسط هﻤان کاکای خود در عرصۀ سياست به ميدان آمدند و به مقام های عالی وظايف دولتی ،باال کشيده شدند. دردورۀ صدارت محمد هاشم خان ،سردار محمد داوود وظايف :نايب الحکومۀ قندهار ، نايب الحکومه و قوماندان نظامی سمت مشرقی را به پيش برد.
37
Sapidadam.com
درسالهای اول حکومت دومﯿﻦ كاكای شان ،شاه محمودخان ،سردار محمد داوود و سردار محمد نعيم به علت مخالفت با سياستهای ايﻦ کاکای خود به وظيفۀ وزيرمختاری درلندن و پاريس گمارده شدند و از وطن دور گرديدند. اما بعد از مدتی ،درکابينۀ شاه محمود خان ،سردار محمد داوود سمت وزارت دفاع را بدوش گرفت و سرانجام درسنبلۀ سال 3 ( 3111سپتمبر )3611ازجانﺐ شاه موظف به تشکيل کابينه شد. سردار محمد داوود درحکومتی که خودش صدراعظم کشور بود ،در مقطع های زمانی معين وظايف :وزارت دفاع ،وزارت داخله ،وزارت پالن را نيز شخصا ا به عهده گرفته و برادرش سردار محمد نعيم وزير خارجه و معاون صدارت بود. محمد داوود دردوران صدارت خود حل و انجام دو وظيفه را درپيش روی خود قرارداد: ـ مسأله ی پشتونستان ؛ ـ انکشاف اقتصادی برپايۀ پالنگذاری و اقتصاد رهبری شده . وی از دموکراسی و قايل شدن آزادی های دموکراتيک به مردم فاصله اختيار کرد و روش ديکتاتوری فردی و خاندانی را درجامعه مسلط ساخت. دراول ميزان 3111ـ 11سپتمبر ، 3619به عبد الملک عبدالرحيم زی وزير ماليه وظيفه سپرد تا کار تحقق شاخصهای نخستين پالن پنج ساله ی افغانستان را آغاز نمايد ،اما بنابر مخالفت سردارمحمدنعيم ،موصوف باساس فرمان مورخ 33سرطان3119 سردارمحمدداود ،از وزارت ماليه سبکدوش گرديد .به تعقيب آن عبدالملک عبد الرحيم زی را که طراح و ترتيب دهنده ی پالن بود ،يکجا با شماری از شخصيتهای سرشناس و مبارز راه آزادی ،دموکراسی و مشروطيت ( اعضای حزب وطن به رهبری شاد روان مير غالم محمد غبار ) ازجمله :حاجی عبدالخالق ،غالم حيدر پنجشيری ،مير علی احمد شامل ،محمد آصف آهنگ و نادرشاه هارونی ؛ بشکل مستبدانه و خالف کليه معيارهای حقوقی ،اخالقی و 38
Sapidadam.com
انسانی ،بدون داشتن کوچکترين جرم و گناه ،بصورت غير قانونی درسال ( 3119آغاز سال )3619به زندان انداخت و آنان سالهای زيادی را درد خمه های مرگ گذرانيد ند. اضافه بايد كرد كه تطبيق پالن پنج ساله ی اول درسال 3133خورشيدی ،به پايان رسيد و از پروژه های توليدی ـ اقتصادی مربوط به آن ،بهره برداری شروع شد. بدين ترتيب ديده می شود که سردار محمد داوود ،با داشتن تجربۀ کاری درموقفهای بلند دولتی ،ازجمله ده سال در مقام صدارت ،آن گونه که در اين دو دهه ی اخير ،دربﺴاکتب و رساله های تاريخی دربارۀ زمامداری او پس از کودتای 19سرطان 3111نگاشته شده است ،شخص سختگيری بود كه كمتر به نظريات معقول ديگران ارزش قايل می شد؛ بويژه اين که در کارهای رسمی و اداری پيرو مکتب سردار محمد هاشم خان بود و درمقابل رقبای سياسی خود،ازگذشت كار نمی گرفت؛خاصتاااينكه در کنار خود ،برادرکارکشته ( سردارمحمد نعيم ) و شماری از آبد يده های دولتی مﺮبﻮط به گذشته رانيز داشت. بعد از کودتای 19سرطان ، 3111دوستان و نزديکان سردار و يک عده افراد ابن الوقت و فرصت طلب ديگر که جز به حصول منافع شخصی و رسيدن به مقامهای بااليی در ادارۀ دولت ،به چيز ديگری نمی انديشيدند ،در روزنامه ها و جرايد و در پروگرامهای راديوی ،درتعريف و توصيف از م حمد داوود ،آنقدرغلو کردند که بزودی رئيس دولت و صدراعظم افغانستان شخصيت افسانوی به خود گرفت و به يک اسطوره تبديل شد؛ كه اين تبليغات غيرضروری ،دردسرهای بعدی رابه بار آورد. درگرايشهای انحرافی درجمهوری محمد داوود ،عالوه بر مطالبی که درپرسش شما آمده است؛ موضوع های ديگری نيز بی تأثير نبودند: ـ دربعد داخلی ،مزيد بر تراکم مشکالت اقتصادی و اجتماعی درجامعه ،دشمنی سرسختانه و کينه توزانۀ شماری از اعضای کابينه درمقابل نيروهای ترقيخواه و تحول طلب کشور ،که پيوسته به تحريکات دست می زدند ،نقش داشت .دراين کارزار ،جنرال حيدر رسولی
39
Sapidadam.com
وزيردفاع و عبد القدير نورستانی وزيرداخله و پيروان اين هردو ،پيشگام تر از ديگران بودند و بحران آفرينی می کردند. ـ تصفيه های پی درپی و سبکدوش ساختن افسران تعليم ديده وبا تجربه و مسلکی از جزو تام های نظامی که از سال 3111آغاز يافته بود ،شامل همين پروژه می شود. ـ در بعد خارجی ،فعاليتهای خرابکارانه ی دستگاههای استخباراتی ممالک همسايه ،دول عربی و شيخ نشين های حوزۀ خليج و جهان غرب که درسال 3111درکشورما نفوذ پيدا کرده بودند ،دربرهم زدن اوضاع سياسی درافغانستان ،تأثير ويرانگرانه داشتند. ـ تالشهای خود خواهانۀ شاه ايران که به تشويق و حمايت اياالت متحدۀ امريکا صورت می گرفت و ساواک و سی .آی .ای ،درهمکاری با همدگر اقدامهای تخريبکارانه را هماهنگ می ساختند ،بادادن وعده های اقتصادی و کمک های مالی ،گرايش محمد داوود را به سمت راست تا آن حدی سرعت بخشيدند که وی حتی از ادعاهای بلند باال ی خويش روی قضيۀ پشتونستان و مسأله ی آب رود هلمند ،نﯿﺰعقب نشينی اختيار نمود. درتحت پوشش اين پالن بود که سردارمحمد داوود به ايران و کويت مسافرت کرد و با بسته ای از وظايف جديد که درضديت با نيروهای ترقيخواه انجام می پذيرفت ،به وطن برگشت. پرسش :داکترصاحب گرامی ! به اجازۀ شما دوباره برمی گرديم روی مسائل زندگی درون حزبی؛ علی رغم اين که مسألۀ وحدت هردو جناح حزب طی ده سال جدايی پيوسته مطرح بحث و جزء پروسۀ مبارزۀ حزبی ما بوده است؛ اما چی علل و نيازهای مبرمی موجب شد تا بعد از کودتای 19سرطان ، 3111بويژه درسال های 3113تا 3119روی اين پروسه با سرعت بيشتر کار صورت گيرد؟
40
Sapidadam.com
آيا شرايط الزم برای وحدت هردو جناح حزب مساعد و موانع از ميان برداشته شده بود يا خير؟ ويا عوامل داخلی و خارجی ديگری موجب گرديد تا وحدت حزب به هرقيمتی که تمام می شد بايد صورت می گرفت؟ پاسخ :دراوضاع و شرايط آن روزها درافغانستان که ارتجاع داخلی و امپرياليسم بين المللی دراشتراک مساعی با ارتجاع عرب و محافل ارتجاعی منطقه به تحکيم مواضع طرفداران خود دردرون نظام حاکم می پرداختند و هردو جناح ح .د .خ .ا ،شديداا زير ضربه قﺮارگﺮفﺘه بود ،مسأله ی وحدت مجدد حزب به يک ضرورت مبرم و به يک امر اجتناب ناپذير بدل شده بود. همه واقف اند که سردار محمد داوود ،دست عبدالقديرنورستانی وزير داخله را در عملکرد سرکوبگرانه برضد ح .د .خ .ا ،باز نگهداشته بود و اين وزير متعصب ،صالحيت وارد کردن هرنوع فشاروضﺮبه ی الزم را برهردو جناح ح.د.خ .ا ،داشت. ازسوی ديگر ساواک ايران تمام تالش و کوشش خود را به خرج می داد تا محمد داوود بر ح .د .خ .ا فشار وضﺮبه ی بيشتر وارد کند؛ حتی کمک های دولت ايران به جمهوری افغانستان ،مشروط به عملی شدن اين شرط دانسته شده بود. دررابطه به وحدت مجدد حﺰبدرماه سرطان 3119و چگونگﯿی عملی شدن آن ،به شمول مشکالتی که در آغاز مرحله درسر راه آن قرارداشت ودشواری های بعدی كه ناشی از ناپخته بودن اين وحدت بروز كرد ،دراين جا لزوم آن ديده نمی شود تا توضيحات بيشتر و مفصل تر ارائه گردد؛ زيرا رفقای ديگر به اين کار پرداخته اند.صﺮف می خﻮاهﻢ تايادآورشﻮم كه ما درامﺮپابﻨﺪی به وحﺪت حﺰب ،رعايﺖ ،حفﻆ وتﺤﻜﯿﻢ هﺮچه بﯿﺸﱰآن،ازدل وجان صادق بﻮد يﻢ، مﺘﭑسفانه حﺮكات وحﺪت شﻜﻨانه ی حفﯿﻆ اهللا امﯿﻦ وشﺮكاﺀبﻮيﮋه پﺲ ازقﯿام ثﻮر ،يﻜﭙارچه گﯿی حﺰب را ،بﺮهﻢ زد. پرسش :نظرتان درمورد قتل های مرموز سال های 3119ـ 3119چيست؟
41
Sapidadam.com
آيا بعد از ترور علی احمد خرم که بنا بﺮ ارائه گزارش و معلومات موثق اکادميسين دستگير پنجشيری رئيس نظارت و کنترول کميته مرکزی حزب واحد دموکراتيک خلق افغانستان ،بدستور حفيظ هللا امين صورت گرفته بود؛ زنگ خطر در داخل رهبری حزب به صدادر نيامد؟ سپس وقتی که انعام الحق گران ،پيلوت آريانا که ازنظرچهره با زنده ياد ببرک ُ توکلت علی هللا گفتند " ؟ کارمل شباهت داشت ،رهبری حزب تدابيری را اتخاذ کردند يا" پاسخ :بحران امنيت درشهرکابل وساير نقاط کشور زنگ خطری بود که بايد همه شهروندان افغانستان به پيامد های ناشی از آن توجه مبذول می داشتند و با احتياط الزم زندگی را دنبال می کردند .هرچند درقدم اول نخبگان و فعاالن سياسی درليست آدمکشان حرفوی شامل ساخته شده بود ؛ وليک ازاين که درسازماندهی و بسط و گسترش بی امنيتی، افراد و گروههای مختلف با طرز ديد و انديشه های متفاوت و با انگيزه های رنگارنگ حصه می گرفتند؛ بنابران امکان وقوع هرنوع پيشامد خطرناک ،تهديد کننده ومرگ آور متصور بود و جان و حيات هرکس می توانست درمعرض حمالت ناگوار قرارگيرد. اما برای کادرها و صفوف ح .د .خ .ا ،به جﺰازتﻜﯿه بﺮاصﻮل وفﻦ مﺒارزه ی مﺨفی واجﺘﻨاب از هﺮنﻮع حﺮكﺖ و عﻤﻞ ماجﺮاجﻮيانه،کدام رهنمود مشخص ديگﺮیصادر نشده بود. پرسش :به نظر شما،ترور استاد مير اکبر خيبر که صفحه ای از تاريخ افغانستان را ورق زد و رويداد هفتم ثور 3119و انتقال قدرت دولتی بر ح .د .خ .ا .قهراا و جبراا تحميل گرديد؛ توسط چی کسی صورت گرفت؟ پاسخ :درمورد ترور رفيق گرامی استاد ميراکبر خيبر ،در دو دهه ی اخير تحليل گران، نويسندگان و مورخان داخلی و خارجی آنقدر ضد و نقيض نوشته اند و عقده گشايی نموده اند که قريب است درالبالی آنها اصل واقعيت گم شود. از سال 3119به بعد ،ساواک ايران ،گروههای بنيادگرای وابسته به سياستهای ارتجاعی جنرال ضياء الحق حاکم نظامی پاکستان ،بشمول حلقۀ کوچک کينه جوی درون
42
Sapidadam.com
حاکميت به رهبری عبداال هلل ـ قدير نورستانی و حيدر رسولی ،برنامۀ ازبين بردن رهبران ح. د .خ .ا را ريخته بودند که درتطبيق اين پالن شوم از افراد و اشخاص معلوم الحال در ح .د. خ .ا ( حتی تا سطح اعضای کميته مرکزی ) نيز کار گرفتند. بدون هيچ شک و ترديد ،سازماندهی ترور استاد ميراکبر خيبر توسط حفيظ هللا امين صورت گرفته است .بعيد ا ز امکان نيست که دراجراء و عملی ساختن اين حرکت جنايتبار و دهشت افگنانه ،يک هماهنگی قبلی بين حزب اسالمی به رهبری گلبدين حکمتيار و عبدالقدير نورستانی وزيرداخله بوجود نيامده باشد ،که فعال بودن عبدالقدوس غوربندی دراين روز، گواهی برآن می دهد .زيرا درشامگاهان همان روز ( 11حمل 3119ـ 39اپريل ، )3691 « خيبر به پيشنهاد و با همراهی يک تن از اعضای کميته مرکزی ( عبدالقدوس غوربندی) از منزل خويش به عزم قدم زدن برون برآمد .معلوم نيست که چرا وی از مکروريان تا شيرپور ( درمنزل غوربندی ) رفت و هنگام بازگشت در چند صد متری رخداد حادثه ازجانب نامبرده تنها گذاشته شد .درهرحال هنگامی که وی درساعات شام درنزديکی های منزل خويش رسيده بود ،درکنار سرک عمومی متصل به عمارت مطبعۀ دولتی باضرب گلوله به شهادت رسيد و قاتلين سوار برموتر فرارکردند. ...بعدها معلوم شد که عبدالقدوس غوربندی با حفيظ هللا امين روابط معين و زد و بند داشت» . ( ياداشتهای سياسی ...س .ع .کشتمند ،ج 3 .و 1صص 119ـ ) 111 آقای انتونی ارنولد،در اثرخودتحت عنوان «كمونيسم دوحزبی افغانستان ـ خلق وپرچم» كه ازسويی انستيتوت هوور ،دانشگاه استانفورد دركاليفورنيای امريكا در سال ۹۱۳۸به چاپ رسيده است ،نيزاين مطلب را تﭑييد می دارد. همين گونه داکترحسن شرق می گﻮيد:
43
Sapidadam.com
« ...اما آنچه به موضوع ارتباط ميگيرد روابط حفيظ هللا امين و بعضی از اعضای حزب انقالب ملی می باشد. وزيرداخله بروز پنج ثور 3119ازمحمد داؤد هدايت ميگيرد تا رهبران ح .د .خ .ا .را دستگير نمايند .اما حفيظ هللا امين تا ساعت 6صبح 9ثورکه برفقای حزبی خود جهت قيام مسلحانه بضد محمد داؤد هدايت ميدادند؛ درخانۀ خود بودند به استناد فلميکه درزمان حفيظ هللا امين تهيه شده بود. ...دوستی آنها [قديرنورستانی و حيدر رسولی] با حفيظ هللا امين! محض بخاطر دشمنی با پرچمی ها بوده وغالم حيدر رسولی بحيث شخصی مسلمان و ملی دشمنی آشتی ناپذير خود را از کمونيست هرگز پنهان نميکردند وشايد دراثر همين توقعات طفالنه بوده باشد که برويداد 9ثور عبدالقدير شديدآ جراحت برداشته بود و او را بشفاخانۀ 333بستر اردو اشخاصی شناخته ناشده برای تداوی نقل داده بودند داکتر آدم درمل جراح مشهور اردو گفت که عبدالقدير خيلی آرزو داشت تا از زخمی بودن او به حفيظ هللا امين اطالع داده شود! اما شرايط آنروز امکان تماس را با حفيظ هللا امين ناممکن نموده وجراحات عبدالقدير به او اجازه نداد تا بيشتر از چند ساعت محدود زنده بماند ( ».کرباس پوشان برهنه پا مؤلف داکتر حسن شرق صص 391ـ ) 393 پرسش :بعد ازشهادت استاد خيبر ،متناسب با نمايش قدرت درمراسم تشييع جنازه و به خاک سپاری وی ،بويژه در مطابقت با صحبتهای رهبران حزبی ( ،نورمحمد تره کی و ببرک کارمل ) ،که منشی اول با اعتراض گفتند « :هرگاه هيأت حاکمۀ کشور ...دستگاه اداره را ازوجود عناصرشناخته شده و نفوذ داده شده ارتجاع وابسته به امپرياليسم تصفيه نکند، مسؤوليت زنده گی مبارزان وطنپرست را تأمين نه نمايد و عليه تروريزم و تروريستها قاطعانه اقدام ننمايد ،مسؤول عواقب ناشی ازآن خواهد بود ».و منشی دوم حزب نيز بيان داشتند:
44
Sapidadam.com
« رفيق شهيد و قهرمان ما اکبرخيبر با پيگيری به رفقا خاطرنشان می ساخت که سکوت مرگبار موجود سياسی را بايد شکست ...خيبر با شهادت خود ،سخت ترين سکوت را شکست.... رفقا و دوستان! دراين آخرين مراسم و ادای احترام به خيبرشهيد اعالم ميداريم که : قاتلين اين رفيق عزيز ما ،اين فرزند اصيل خلق کشورعبارتند ازقوای ارتجاع داخلی به سردمداری ارتجاع سياه و افراطی و محافل راستگرای حاکم ،ارتجاع منطقه و امپرياليسم، دررأس شبکه های جاسوسی امريکا ،پاکستان و ايران وغيره و غيره همه و همه عمالا در يک جبهۀ نا مقدس سياه به مثابۀ دشمنان داخلی و خارجی خلق افغانستان .بدين جهت ما درپيشگاه آرامگاه رفيق شهيد خويش يک بار ديگر سوگند خود را درمبارزه عليه ارتجاع و امپرياليسم تجديد مينماييم و به بانگ رسا اعالم ميداريم: رفيق شهيد خيبر! خلق افغانستان انتقام تو و ديگرهمرزمان شهيد تو عبدالرحمان ها ،عبدالقادرها و نيازمحمد ها را خواهد گرفت" . آيا آمادگی الزم و پالن تدابير مشترک دربرابر حوادث احتمالی بعدی که بوقوع پيوست، اتخاذ گرديده بود يا خير؟ آيا پلنوم کميته مرکزی ويا دست کم جلسۀ بيروی سياسی درمورد بررسی وضع ،موضوع ترور خيبر ،تحليل و ارزيابی مارش 13هزارنفری اعضای حزب و دوستان آن داير گرديد؟ هرگاه تدويريافته بود ،آيا تصاميم همه جانبه بشمول تأمين هماهنگی ميان سازمانهای نظامی هر دو جناح حزب که در آن زمان فعاليت جداگانه داشتند؛ اتخاذ شده بود ويا خير؟ درغير آن چه انتظاری را از سردار محمد داوود ،در برابر اين مارش اعتراض گونه و صحبتهای ذکر شده داشتند؟
45
Sapidadam.com
پاسخ :طوری که خودم شاهد بودم و حاال درنوشته های امروزی اعضای دفتر سياسی و شم ار زيادی از اعضای اصلی کميته مرکزی ح .د .خ .ا ،می خوانيم؛ همچنان در اظهاراتی که دربرنامه های راديو "بی .بی .سی " منتشره در کتاب « افغانستان درقرن بيستم » ازسوی آنان بعمل آمده است؛ به جز در حصۀ مراسم به خاک سپاری و محفل فاتحه خوانی که بايست با عظمت شاندا ر اجراء گردد ؛ روی کدام مطلب ديگری تصميم اتخاذ نگرديده بود؛ بنابران کدام تدابير خاصی وجود نداشت. پرسش :از ديد شما ،چرا محمد داوود نسبت به اين حادثه المناک ،مانند برخورد عاقالنۀ محمد ظاهرشاه در رويداد خونين 1عقرب ، 3133تصميم مدبرانه نگرفت وبه عوض گذاشتن مرحمی برزخم خونين اعضای حزب،بدون تكيه برعقل سليم ،دست به حرکت تحريك آميززد و با سرنوشت خود ،خانواده خويش و مردم افغانستان بازيی ناکامی را انجام داد؟ آيا از قدرت و توانمندی ح .د.خ .ا .آگاهی و اطالعات کامل نداشت ويا ياران داخلی و بين المللی وی درضديت و انتقام جويی از حزب ما و سرکوب خونين نهضت دموکراتيک دادخواهانۀ مردم افغانستان ،مانند ايران ،اندونيزيا و شيلی ،او را به انجام اين اقدام ناعاقﺒﺖانديشانه وادار نمودند؟ پاسخ :هرگاه برگه های کتاب « حقايق پشت پردۀ تهاجم اتحاد شوروی بر افغانستان » که به اين موضوع ارتباط پيدا می کند ،به دقت کامل مطالعه گردد ،بخوبی قابل دريافت است که کشورهای همسايه ( ايران ـ پاکستان ) ،ارتجاع داخلی ،منطقه يی و حلقه های مرتجع درجهان عرب، درهمکاری و هماهنگی نزديک با امپرياليسم بين المللی ،تا چه سرحد تالش ورزيدند و با تمام امکانات دست داشته برنامه ريزی کردند تا محمد داوود برضد تمام نيروهای ترقيخواه و تحول طلب و آزادي دوست افغانستان ،بشمول رفقای روزهای درماندگﯿی پيشين خودش، تحريک شود.
46
Sapidadam.com
اياالت متحدۀ امريکا ،ايران ،پاکستان ،عربستان سعودی ،کويت و تا حدودی انورالسادات درمصر ،درقسمت جلب و وادار نمودن سردار محمد داوود و گروه «وفادار» به وی مبنی بر انصرافش از تطبيق برنامۀ ترقيخواهانۀ « خطاب به مردم افغانستان » و از صحنه برداشتن تمام نيروهای آزاديخواه و تحول طلب و کليه وطنپرستان طرفدار ترقی و عدالت اجتماعی، صدها مليون د الر سرمايه گذاری نمودند و مبالغ هنگفتی را دراين راه به مصرف رسانيدند، تا سرانجام به بهای جاری ساختن جوی های خون درافغانستان به اين آرزوی شوم و ضد انسانی شان رسيدند که همين اکنون نيز مردم ما از پيامد همان برنامه هاست که همه روزه قربانی می دهند.
داکتر صاحب گرامی ! تا اين جا روی پاره ای از رويدادهای مهم تاريخی درافغانستان ،در هشتاد سال اخير، به گونه ی پی در پی تماس گرفتيم .حاال موقع آن رسيده است تا باب صحبت را پيرامون يک رخداد تاريخی ديگر که سرنوشت آتی جامعۀ افغانستان را رقم زد و با زندگی سياسی وفعاليت های حزبی ما نيز رابطه پيدا می کند ،بگشاييم: پرسش :بتاريخ 9ثور 19 ( 3119اپريل )3691دولت سردار محمد داوود ،از پيامد حمالت پيهم زمينی و هوايی افسران پايين رتبۀ اردوی ملی افغانستان ،سقوط نمود و جايش را رژيم جديدتری گرفت. تا کنون راجع به اين واقعه ،از سوی تحليلگران و صاحب نظران سياسی در داخل و خارج از افغانستان ارزيابی های متفاوت و قضاوتهای متضادی صورت گرفته است و ديدگاهها از همدگر خيلی ها فاصله دارند. می خواستم بدانم که ازنظر شما ،رخداد هفتم ثور 3119يک انقالب بود ؛ يا به گفتۀ بعضی از عناصر ليبرال دموکرات ،يک کودتا وياهم به تعبير ديگری يک قيام مسلحانۀ افسران و سربازان پايين رتبۀ نظام که درصورت تحقق اهداف مطروحه در خطوط اساسی وظايف انقالبی ج .د .ا ،منجر به پيروزی انقالب ملی ـ دموکراتيک درکشور می گرديد؟ پاسخ :نزديک به سی و چهارسال از حادثه ی هفتم ثور 3119می گذرد و تا هنوز هم در محافل سياسی حيثيت يک بحث جنجال برانگيز را در خود حفظ کرده است. 47
Sapidadam.com
دراين مدت صدها عنوان کتاب ،رساله ومقاله ازجانب نويسندگان ،مورخان و پژوهشگران درافغانستان و درسراسرجهان ،بويژه پس از پايان جنگ سرد و سقوط حاکميت سياسی ح .د. خ .ا ،در 1ثور ،3193نگارش و به چاپ رسيده که در متون آنها ،ديدگاه های خوشبينانه و نظرياتی درضديت به آن ،وجود دارد؛ درجايی بررسی ها خيلی باهم نزديک و درجای ديگر درتقابل با همدگر قرار می گيرند. بهر حال ،آنچه مهم و درخور توجه می باشد ،اين است ،که نسل بالنده و جوان امروزی و نسل های آيندۀ کشور ،بايست دراين باره ،معلومات درست و دقيق دردست داشته باشند. ازنظر جامعه شناسی علمی و از منظر انديشه های سياسی ،بر مبنای دانش فلسفی پژوهشگران و متفکران در دوسدۀ اخير ،انقالب يک تحول کيفی و بنيادی ،يک چرخش عظيم و اساسی درحيات سياسی ،اقتصادی و اجتماعی يک جامعه می باشد که با پيروزی آن يک نظام اجتماعی کهنه و فرسوده ،جايش را به يک نظام اجتماعی نو و بالنده که راه را برای رشد و تکامل آتی جامعه باز وهموار سازد ،وامی گذارد. انقالب توسط توده های مردم به راه انداخته می شود و بوسيلۀ آنان به پيروزی می رسد؛ يعنی شرکت مؤثر زحمتکشان ( توده های زحمتکش جامعه ) بخاطر تعيين سرنوشت شان، مشخصۀ نخست هر خيزش انقالبی ،جهت نيل به تغيير و تحول می باشد. هر انقالب مستلزم داشتن بسترهای مناسب مادی و معنوی ( يعنی موجوديت شرايط الزم " عينی و ذهنی " ) برای دستيابی به پيروزی ،استقرار نظم و امنيت و بسررسانيدن تحوالت اقتصادی ـ اجتماعی ،می باشد و اين يک روند قانونمندی است که بايد با درجۀ رشد و تکامل فرهنگی جامعه سازگاری داشته باشد تا زمينه های مساعدی را جهت نيل به رشد و توسعۀ اقتصادی ـ اجتماعی و بهبود زندگی توده های مردم درابعاد وسيعتر و گسترده تر آن ،ميسر سازد و راه را برای انجام کار و فعاليتهای فکری و جسمی شهروندان ( نيروهای مولده ) و رفاه اجتماعی هموار سازد. اين يک بحث تيوريک است و آن را بجايش می گذاريم. اما درافغانستان تحول 9ثور 3119يک قيام نظامی افسران پايين رتبۀ ارتش بود که پس از تهاجم قوای امنيتی و استخباراتی رژيم حاکم به رهبری سردار محمد داوود ،بر ح .د .خ .ا و زندانی ساختن رهبران حزب ،بنا به دستور زمان و ضرورت دفاع از حيات هزاران عضو حزب و متحدين سياسی آن به راه انداخته شد.
48
Sapidadam.com
تشکيل نخستين ساختار رهبری کشور ،پس از سرنگونی رژيم سردارمحمد داوود ،زير نام " شورای نظامی ـ انقالبی " که در رأس آن افسران ارتش قرارداشت و سه روز بعد از ايجاد ،به شورای انقالبی مدغم گرديد ،به حقانيت اين مطلب صحه می گذارد. ازسوی ديگر ،اکثريت شخصيتهای نظامی فعال که در راه اندازی و پيروزساختن اين حرکت عسکری ،نقش اساسی و تعيين کننده داشتند ( ،به استثنای محمد اسلم وطنجار که از اثر بيماری سرطان با زندگی بدرود گفته است) همه درقيد حيات هستند ؛ می شود گفت که حرف و سخن آنان درباره ی قيام هفتم ثور ( 3119هرگاه برپايۀ حقيقت و ازروی وجدان پاک و با رعايت معيارهای عالی اخالق و دانش سياسی و حس مردم دوستی و وجيبۀ وطنپرستی ،گفته و به رشتۀ تحرير در آمده باشد ويا درآينده چنين کاری صورت می گيرد) نسبت به هر داوری ديگری که مؤلفان داخلی و خارجی درکتب و رساله های خويش ،دراين مورد نموده اند ،به مراتب باارزش تر و با اعتبارتر می باشد. پرسش :پيش از راه اندازی واکنش نظامی افسران و سربازان اردوی ملی عليه تهاجم رژيم محمد داوود در هفتم ثور ،3119شب مورخ 1ثور 11 ( 3119اپريل )3691راديو افغانستان ابالغيۀ حکومت را مبنی بر بازداشت وزندانی ساختن رهبران و شماری از اعضای کميته مرکزی ح .د .خ .ا ،پخش نمود .ليکن فردای آن و در روز بعدی ( 9ثور )3119ما شاهد يک سردرگمی عجيب و غريبی در هردوطرف ( دولت ـ دفتر سياسی کميته مرکزی ح. د .خ .ا ) بوديم. سرد ار محمد داوود رئيس جمهور ،دگرجنرال حيدر رسولی وزيردفاع و قوماندان قوای مرکز ،تورن جنرال عبدالعزيز رئيس ستاد ارتش و تعداد ديگری از افسران عاليرتبه ( قوماندان های فرقه های مرکز) خالف کليه اصول نظامی و مقررات عسکری ،جزوتام های ارتش را از حالت احضارات نظامی خارج ساخته مصروف برگزاری جشن و اتن نمودند و عواقب ناشی از اقدام حملۀ دولت به ح .د .خ .ا را ناديده گرفتند و خيلی ها به نيرو و قدرت اين حزب به گونۀ سطحی و ناعاقبت انديشانه برخورد کردند. درسمت ديگر ،آن عده اعضای دفتر سياسی و اعضای اصلی کميته مرکزی ح .د .خ .ا که تا هنوز در آزادی بسر می بردند ( ازجمله مسؤول بخش نظامی جناح پرچم) و خود را در منازل رفقای حزبی در نواحی مختلف شهرکابل مخفی ساخته بودند ،آگاهی نداشتند که در پايتخت کشور چه اتفاق پيش آمده است .اين فقط کادرهای حزب بودند که اطالعات را به آنان انتقال می دادند .آن گونه که عبدالکريم ميثاق گفته است ( افغانستان درقرن بيستم ،برگه های 113ـ ) 113حتی در ابتدا نمی دانستند که دربرابر وضع موجوده ،چه نوع برخورد رادرپيش
49
Sapidadam.com
گيرند .تا اين که سه نفر ( سليمان اليق و بارق شفيعی اعضای دفتر سياسی با عبدالقدوس غوربندی عضو کميته مرکزی ح .د .خ .ا) راه خود را با تسليم شدن به پوليس رژيم حاکم از ديگران جدا ساختند و سه عضو دفتر سياسی ( نوراحمد نور منشی کميته مرکزی و مسؤول بخش نظامی جناح پرچم ،سلطان علی کشتمند و عبدالکريم ميثاق) از مخفيگاههای قبلی به منطقۀ شش درک درمنزل داوود رزميار منتقل و بهم پيوستند و بدون تنظيم برنامه ای در انتظار تعيين سرنوشت قرار گرفتند. به نظرشما ،درچنين يک حالت حساس و تعيين کننده ،به اين گونه بی تفاوتی ها نسبت به سرنوشت مردم ،آيندۀ کشور و زندگی مليونها انسان سرزمين ما ،ازجمله هزارها عضو ح .د .خ .ا و کليه نيروهای دموکراتيک ـ مترقی و ميهن پرست ( لشکری و کشوری) چه نام گذاشت؟ پاسخ :همه به ياد داريم که در دوسال اخير زمامداری محمد داوود ،پس از ايجاد دو دستگی دربين طرفداران وی ،حيدر رسولی و قديرنورستانی ازچهره های سرشناس مدافع رژيم و افراد خيلی ها نزديک به رئيس جمهور بودند. موجوديت تعدادی از افراد محافظه کار و افراطی درحلقه ی وفاداران سردارمحمد داوود به مفهوم آن بود که دولت در عملکردها و اجراآت خويش به سمت قهقراء درحرکت است و نظام جمهوری روز به روز بسوی انحطاط سوق می يابد و فرسودگی خود را بيشتر ازپيش آشکار می سازد. برعالوه ،فعاليتهای شبکه های استخباراتی دول همسايه ،کشورهای غربی و ممالک عربی ،پيکر دولت افغانستان را مانند موريانه می خورد و رقابت ميان آنها ،رژيم را در تنگنا قرارداده بود .زيرا به هراندازه که سردارمحمد داوود از لحاظ سياسی و اقتصادی به اين عفريت ها نزديک شده می رفت ،به همان پيمانه پايگاه خود را دربين مردم افغانستان و حمايت روشنفکران ترقيخواه و تحول طلب ،از دست می داد . به هيچ کس پوشيده نيست ،که برخالف آنچه که شاه ايران ،جنرال ضياء الحق ،پادشاه عربستان سعودی ازدوستی و نزديکی با رژي م محمد داوود حرف می زدند ؛ برعکس در قفا ساواک ايران ،آی .اس .آی پاکستان درهمکاری با سی .آی .ای ،با پول عربستان سعودی ، گروههای بنيادگرا را تمويل مالی می کردند؛ تسليحات جنگی دراختيارشان می گذاشتند و آنها را به هدف خرابکاری درافغانستان ،تشويق ،رهبری و استخدام می نمودند. درفضای يک چنين ،حالت سردارمحمد داوود به تصفيه های وسيع و پی درپی دراردو پرداخت و با جابجايی شماری از افسران بی کفايت و فاقد شايستگی کاری ،توسط حيدر 50
Sapidadam.com
رسولی در جزوتام های نظامی ،رهبری قوای دفاعی افغانستان ديگر کفايت و اهليت تحليل دقيق اوضاع پيچيده ی سياسی کشور را ازدست داده بود. اين که چرا اعضای دفتر سياسی کميته مرکزی ح .د .خ .ا در روز 9ثور 3119از ناحيۀ وضعيت پيش آمده دچار سردرگمی شده بودند ،ناشی از آن می باشد که دستور قيام نظامی ازسوی رهبری ح .د .خ .ا صادر نشده بود. اما حفيظ هللا امين مسؤول نظامی جناح خلق ح .د .خ .ا که درپروسۀ وحدت مجدد هردو جناح حزب در سرطان سال 3119عضويت دفتر سياسی کميته مرکزی حزب را ،به نسبت ماجراجويی های گذشته ،کسب کرده نتوانسته بود؛ عالوه برآن تصميم ديگری حاکی از آن بود که مسؤوليت بخش نظامی جناح خلق نيز از نزدش گرفته می شد ،در صدد آن برآمد تا از اين زمان مناسب ،برای برون رفت ازوضع نامطلوبی که بآن مواجه بود استفادۀ اعظمی نمايد. بنابران ،ترور استاد مير اکبرخيبر و روزهای پس از آن ( 39الی 19اپريل 3691 ميالدی مطابق 11حمل ـ 9ثور ) 3119برای امين و تصميم گيری هايش ،زمان طاليی بود که با استفاده از آن در وضعيت پيش آمده و خالی موجود ،دستور قيام را به نظاميان مربوط خويش صادر نمايد و سپس خود را به پوليس نيز تسليم کند. پرسش :چرا بعد از پيروزی قيام ثور 3119حفيظ هللا امين درحالی که عضويت بيروی سياسی حزب راهم دارا نبود ،به يک قوماندان (!) و فرمانروای ُکل کشور تبديل شد؟ آيا اين پيشامد ،نتيجۀ برتری و تحرک نظاميان جناح خلق نسبت به نظاميان جناح پرچم بود ويا تفوق و قصوری درنظاميان وجود نداشت ؛ بلکه علت اصلی را بايد در ضعف کار مسؤول حزبی جناح پرچم با نظاميان و رويدادهای آن روز که در پرسش باال روی آن مکث صورت گرفت ،جستجو کرد ؟ پاسخ :علی رغم اين که من درآن وقت عضويت دفتر سياسی کميته مرکزی حزب را دارا نبودم و رابطۀ کاری با نظاميان را هم بر عهده نداشتم؛ وليک به باورم نظاميان هردو جناح حزب در حا لی که شماری ازاعضای هيأت رهبری حزب زندانی شده و شمار ديگری رهسپار مخفيگاهها گرديده بودند و دوتن هم داوطلبانه خود را به پوليس تسليم کرده بودند؛ درچنين اوضاع و احوال سرنوشت ساز برای حزب و مردم ،آنان خود پيشتاز ابتکار عمل و تأمين وحدت باهمی شدند و قيام را تحت رهبری " دگروال عبدالقادر رئيس ارکان قوای هوايی ،جگرن محمد رفيع رئيس ارکان و سرپرست قوماندانی قوای چهار زرهدار و جگرن محمد اسلم وطنجار قوماندان کندک تانک اين قوا ،در روز هفتم ثور 3119آغاز و به 51
Sapidadam.com
پيروزی رسانيدند .بنابران از نظاميان هردو جناح حزب بجز شهامت ،ايثار و ازخود گذری، قصوری ديده نمی شود؛ بلکه بايست قوماندان (!) شدن حفيظ هللا امين و يکه تازی هايش را ،در عوامل زيرين جستجو کرد: ـ اعضای کميته مرکزی ح .د .خ .ا ( بشمول دفتر سياسی و داراالنشاء ) خوب به ياد دارند که درنخستين روزهای پس از پيروزی قيام 9ثور ، 3119درجريان نشستهای رسمی ،حفيظ هللا امين با استفادۀ سوء از عدم تصميم گيری بيروی سياسی کميته مرکزی ح .د .خ. ا درقبال خطرات احتمالی حوادثی که بعداا بوقوع پيوست و خود با بهره برداری ازاين وضع دستور قيام را به نظاميان مربوط بروز 9ثور 3119صادرنمود؛ توسل به ماجراجويی ، بخاطر کشانيدن روندعادی کار امورمربوط بسوی نظاميگری و نظامی ساختن فضای شور و مشوره ،هرآنچه را که درتوان داشت به خرج داد .هرگاه مقاومت سرسختانه ی رفيق ببرک کارمل ـ تاييد عده ای از رفقاء از موضعگيری های وی ،درمقابل طرح ها و برنامه های خود خواهانه ،ماجرجويانه وزورگويانۀ حفيظ هللا امين نمی بود ،امکان برقراری ديکتاتوری فردی ازنوع پنوچت درافغانستان ( که بعداا بوقوع پيوست ) ازهمان روز اول ،امکان پذير بود. ـ حفيظ هللا امين دربسياری از طرح های خويش که بصورت قطع با منافع مردم ،مصالح عليای کشور ،برنامۀ حزب و آيندۀ جنبش مترقی درضديت قرارداشت و تنها نکات نظر خودش درآنها انعکاس پيدا می کرد ،خيليها ماهرانه وبشکل مزورانه حمايت وتاييد نورمحمد تره کی را نيز بدست می آورد. ـ زورگويی ها و ماجراجويی های امين که از درون هرخواستۀ وی بوی گند برتری جويی قو می و جناحی ،انحصارگری و خودخواهی های شخصی ،به مشام می رسيد ،سبب ايجاد فضای عدم اعتماد و بروز اختالف تازه تر می شد که ح .د .خ .ا ،کليه نيروهای ملی و دموکراتيک و وطنپرست ،دولت نوبنياد و درمجموع مردم افغانستان ،در مقابله به آن بهای سنگينی پرداختند. ـ ه مين گونه حفيظ هللا امين عالوه از کسب اعتماد بيش از حد منشی عمومی کميته مرکزی حزب ؛ از تسليم شدن و در خدمت قرارگرفتن تعدادی از اپورتونيستهای معامله گر و سازشکار از جناح پرچمی ها ( که عضويت اصلی کميته مرکزی و دفتر سياسی حزب را داشتند) نيز در تحکيم موضع خويش و به کرسی نشاندن پيشنهاد های خود مبنی بر باال کشيدن تعدادی از افسران جوان از حلقۀ طرفدارانش ،به عضويت کميته مرکزی ح .د .خ .ا و شورای انقالبی جمهوری دموکراتيک افغانستان و تبعيد رفقاء بعنوان سفير ،قدرت و صالحيت خويش را تحکيم بيشتربخشيد و به يک چهرۀ خطرناک سياسی مبدل گرديد.
52
Sapidadam.com
پرسش :ازنظر شما ،تبعيد شماری از اعضای رهبری جناح پرچم ح .د .خ .ا بعنوان سفير به خارج از کشور ،يک کودتای تمام عيار نبود؟ پاسخ :از نخستين لحظه های پيروزی قيام افسران ارتش ( در هفتم ثور ، )3119در هنگام اتخاذ تصميم درمورد تعيين سرنوشت محمد داوود ،ياران و خانواده اش؛ تشکيل شورای نظامی و پس ازآن شورای انقالبی؛ اعالم و معرفی رژيم سياسی جديد به نام « جمهوری دموکراتيک افغانستان » به مردم افغانستان و به جهانيان؛ درکليه نشستها ( دفتر سياسی و داراالنشاء کميته مرکزی ح .د .خ .ا ،شورای انقالبی و شورای وزيران) نشانه های روشن ازتبارز حرکتها بسوی تحميل روشهای يکه تازانه و اختناق آورسياسی ،مسابقات فرکسيونی ،چسبيدن به انتشار شعارهای ماجراجويانه و تحريک کننده ،توأم با کجروشيها و غلط انديشی ها ...به مشاهده می رسيد ،که رفيق ببرک کارمل باقاطعيت درضديت بااين شيوه های ضد حزبی به مقابله برخاست واز پشتيبانی تعدادی از رفقای ديگر نيز برخوردار گرديد. قابل تذکار دانسته می شود که با تصويب و انتشار « خطوط اساسی وظايف انقالبی » درصورت موجوديت يک زعامت ژرف نگر ،متعادل و افغانستان شناس ،بسترهای مناسب کار و فعاليت سياسی درميان مردم و به نفع توده های مليونی کشورما ،بوجود می آمد ؛ هرگاه تدابير عاقالنه گرفته می شد و دولت فراگيرملی تشکيل می يافت؛ زمينه های مساعدی جهت تطبيق تدريجی و بدون شتابزدگی برنامه های حزب و دولت مهيا و در فرجام پيروزی انقالب ملی و دموکراتيک و اعمار جامعه نوين در ميهن ما تحقق پيدا می کرد. اما شوربختانه که همه تالشهای ژرف انديشانه و پيگير رفقاء ،در رأس رفيق ببرک کارمل دراين راستا موجب شعله ور شدن آتش خشم ديرين و کينه توزانه ی ديوانگان قدرت، در رأس حفيظ هللا امين گرديد و آنان با تمام قوا درصدد طرحريزی و انجام توطئه ها و دسايس پی درپی برآمدند. تبعيد اعضای رهبری حزب ( جناح پرچمی ها) بعنوان سفير ،پس از قتل عام خانوادۀ سردارمحمد داوود ،سرآغاز توطئه ها و دسايس خائنانه ی ديگری بود که حفيظ هللا امين و شرکاء ،بمنظور پاکسازی دفاتر دولتی ( لشکری و کشوری) ازوجود کليه نيروهای ملی ـ دموکراتيک ،مترقی ،چيزفهم ،ژرف نگر و متعادل ،طرفدار صلح و پيشرفت و مدافع آزادی ،دموکراسی و ترقی اجتماعی و خدمتگار صادق به ميهن و مردم و سپس محو فزيکی آنان به طرق مختلف و با استفاده از ابزارهای پوليسی و استخباراتی( بازداشت ،شکنجه ،زندان، محاکمۀ فرمايشی ،اعدام ،تيرباران ) ...به آن دست يازيدند و با اين ترفندها ،کودتاهای پی درپی را به راه انداختند تا بر حزب و دولت ( بويژه ارتش) تسلط کامل حاصل کرده باشند.
53
Sapidadam.com
پرسش :رهبری حزب درتبعيد ،روی خاتمه بخشيدن به فرمانروايی جنايتبار حفيظ هللا امين که جوی های خون را درکشور جاری ساخته بود ،کدام برنامه ای را رويدست داشتند ياخير؟ پاسخ :رهبری حزب درتبعيد ،روزهای زندگی را درشرايط خيلی ها سخت و دشوار سپری می نمود .زيرا حفيظ هللا امين با فرستادن نامه های رسمی از آدرس وزارت خارجه افغانستان به کشورهای که رفقاء درآن جاها مأموريت داشتند ،مطالبه نموده بود تا همه تحت الحفظ به افغانستان برگردانيده شوند .بنابران بجز تأمين ارتباط پستی و تلفونی با آنعده از دوستان و اعضای خانواده ها که بيرون ازکشور بسر می بردند ،چيز ديگری وجود نداشت ونه امکانات طرح ويا سازماندهی کدام برنامه ی مشخصی دراختيار بود. پرسش :ازتشکيل و فعاليت جانبازانۀ سازمان مخفی پرچمداران ح .د.خ .ا ،رهبری حزب درخارج کشور ،چه وقت اطالع حاصل نمودند؟ آيااين اميد واری وجود داشت که سازمان مخفی حزب ،باداشتن سازماندهندگان جوان در رأس خود ،ازاين آزمون تاريخی پيروزمدانه بدر خواهد آمد ويا تصور سرکوب خونين آن می رفت؟ پاسخ :در رابطه به اوضاع داغ در افغانستان درمطبوعات جهانی مطالب زيادی انعکاس داده می شد و راديوها اخبار روزمره را پخش می کردند .درعين حال باشدت گرفتن ميزان فشار ( ت عقيب ،پيگرد ،بازداشت ،زندان ،شکنجه ،اعدام ،کشتارهای انفرادی و جمعی ) برکتگوری های مختلف مردم ،ازجمله اعضای ح .د .خ .ا ( پرچمی ها) سازمانهای مدافع حقوق بشر ،مطالبی را به نشر می رسانيدند که مطالعۀ آنها تصوير روشنی را از وضعيت خونبار کشور دراختيار می گذاشت. تشديد سياست اختناق ،وحشت و دهشت و بربريت سکانداران رژيم برمردم ،خود وسيلۀ آن شد تا همه ( بجز يک اقليت انگشت شمارخودخواه و جاه طلب و سرمست ازبادۀ قدرت) درمخالفت و درضديت با آن قرارگيرند و خشم و نفرت و انزجار عميق خويش را نسبت به حاکميت خودکامه تبارز دهند. مبارزۀ سياسی يک روند زنده و پويا می باشد و ستمگران تاريخ هيچ گاهی از راههای وارد آوردن فشارهای گوناگون برمبارزان صديق و مدافع منافع مردم و ميهن ،موفق به نابود سازی روحيۀ مبارزه ی دادخواهانه نگرديده اند .شايد درمقاطع زمانی ( کوتاه ويا طوالنی ) مشکال ت و موانع را در مسير خط اصولی مبارزه بوجود آورده باشند؛ وليک هرگز آن را متوقف ساخته نتوانسته اند. ارزيابی باال درمورد رفقای عزيزما نيز صدق پيدا می کند .فشارهای گوناگون ،پيگرد، توهين و تحقير ،بازداشت و برخورد خصمانه با اعضای حزب ،انحراف از اهداف مرامی 54
Sapidadam.com
حزب ،قتل و کشتار دسته جمعی و انفرادی کتله های وسيع از روشنفکران و مردم بيگناه کشور ،مسائلی بودند که بايد دربرابر آن واکنش اصولی نشان داده می شد .حقا که اين مأمول ورسالت بزرگ ازجانب کادرهای جوان حزب ما باتشکيل کميتۀ رهبری مخفی و سازماندهی الزم حزبی ،درعمل پياده گرديد. ازتشکيل کميتۀ رهبری مخفی پرچمداران ح .د .خ .ا ،درخارج ازطريق دريافت نامه ها از دوستان و وابستگان مان ،اطالع بدست آورديم و اين اميدواری و اطمينان ،در ذهن و روان ما نيز وجود داشت که کادرهای جوان و رزمنده ی حزب ،وظايف خويش را بدون س ازشکاری و جبن ويا دست زدن به اعمال ماجراجويانه و تحريک آميز ،بخوبی و بسيار موفقانه به پيش خواهند برد. بايد گفت که سازماندهی و فعاليت خردمندانۀ کادرهای سرسپردۀ ح .د .خ .ا ،دروجود رهبری کميتۀ مخفی و پايداری فعاالن و همه اعضای حزب در دوران اختفاء ،درامر زنده نگهداشتن اصول و اهداف انساندوستانۀ حزب ما ،توأم با رشد آگاهی سياسی و کسب تجارب ـ تکامل و آبديده شدن آن ،برای همۀ ما خيلی ها افتخار آميز بوده است. پرسش :بعد از 9جدی 3111در رسانه های غربی شايعاتی پخش گرديد که شادروان نورمحمد تره کی ،در آخرين ماههای حياتش به اشتباهات خود مبنی بر اعتماد بی حدی که به امين داشت ،پی برده و به اين خطای خود اعتراف کرده بود .درضمن تعهد نموده بود که به جبران آن خواهد پرداخت .اين مطلب بوسيلۀ گماشتگان امين برايش انتقال يافت و در فرجام منجر به بقتل تره کی شد. نظر شما درمورد چيست؟ پاسخ :بعد ازپيروزی قيام 9ثور ، 3119بنابر دستورزمان ،برنامۀ عملکرد و اجراآت رهبری حزبی ـ دولتی بايست چنين می بود که ازدامن زدن به اختالفات گذشته جلوگيری بعمل می آمد و به بروز مخالفتهای تازه ميدان داده نمی شد؛ وحدت و همبستگی رزمجويانه در درون حزب حفظ و استحکام می يافت و هماهنگی الزم و صادقانه ميان نيروهای سالم انديش ـ ملی و دموکراتيک ،ترقيخواه و وطنپرست به وجود می آمد؛ پايه های برقراری مناسبات نيک و حسن تفاهم با کتله های وسيع مردم توسعه پيدا می کرد؛ درپرتو بررسی عميق و همه جانبه ی چگونگی انکشاف اوضاع سياسی و اجتماعی درميهن ،شعارها استخراج می شد؛ در زمينۀ برونرفت از وضعيت عقب مانده ی سياسی ـ اقتصادی و اجتماعی ،ابزارهای مؤثر تشخيص و انتخاب می گرديد و با تعيين هدف ها ،بادرپيشگيری روشهای متناسب به اوضاع جامعه ،افغانستان بسوی شاهراه ترقی و پيشرفت سوق داده می شد. 55
Sapidadam.com
آنچه درباال گفته شد ،درآن لحظه های سرنوشت ساز کمبود و حتی نبود آنها بيش از هر چيز ديگر محسوس بود. حفيظ هللا امين و يارانش ازروز نخست با حيله گری و توطئه های گوناگون ،بخاطر به کرسی نشاندن خواستها ،عالقه مندی ها و تمايالت شخصی و گروهی خود ،کليه پل های عقبی را قصدی و بسيار پالن شده ،ازبين بردند؛ آتش اختالفات درونی را سرازنو شعله ور ساختند و با دامن زدن به ناهنجاری ها ،بحران سياسی بی اعتمای کشنده را در زندگی حزب عمداا بوجود آوردند. پيش از هرکس ديگر ،مرحوم ت ره کی خوب می فهميد که درقاموس و ابعاد شخصيت حفيظ هللا امين و همکارانش ،برای واژه های صداقت ،راستی ،وفا و صفا ،اعتماد و رفاقت، دوستی و حق شناسی ،تواضع و رحم ،مروت و انساندوستی ...جايی وجود ندارد. حفيظ هللا امين پروژه ی سرکوب خونين روشنفکران و تصفيه های قاتالنۀ درون حزبی را ،آن گونه که برايش وظيفه داده شده بود ،بسيار به سادگی و خيلی ها ماهرانه درعمل پياده کرد و با اتخاذ روشهای ماکياوليستی و از بين بردن حقوق و آزادی های اساسی مردم ، حزب را از درون منفجر و افغانستان را به پرتگاه سقوط رسانيد. برای شادروان نورمحمد تره کی ،ديگر دير و ناممکن شده بود که بتواند حفيظ هللا امين را از صحنه سياست و قدرت دولتی بردارد .زيرا دراصل و درحقيقت اين امين بود که روی هر مطلب و تمام امور تصميم می گرفت و آن را عملی می نمود. پرسش :ازديد شما کدام عوامل زيرين رهبری حزبی و دولتی ،اتحاد شوروی وقت را وادار به فرستادن قوتهای نظامی به افغانستان ،بمنظور سرکوب رژيم خونخوار امين نمود: ـ حادثۀ خونين هرات که منجر به تلفات بيشتر کادرهای نظامی حزبی و غيرحزبی بشمول مشاورين آن کشور دراثر برخوردهای نادرست و ضعف رهبری نظامی دولت در برابر شورشيان گرديد؛ ـ قتل توطئه آميز نورمحمد تره کی رهبر حزبی و دولتی آن وقت که درپيش چشم سفير و نمايندۀ فوق العادۀ آن کشور صورت گرفت؛ ـ افشای برنامۀ مشترک امين ـ گلب الدين پيرامون قتل عام تمام زندانيان سياسی ، روشنفکران و ساير اعضای رهبری و کادرهای هردو جناح حزب که ازدم تيغ جالدانش نجات يافته بودند ؛ آن گونه که اين موضوع بعد ازششم جدی ،3111در يک کنفرانس مطبوعاتی توسط سيد محمد گالبزوی وزير امور داخله به آگاهی مردم رسانيده شد ؛ 56
Sapidadam.com
ـ تشويش از سقوط دولت بدست بنياد گراهای اسالمی و پيروزی برنامۀ غرب و متحدين منطقه يی آنان و جاری ساختن حمام خون درافغانستان ،آن گونه که دردهۀ 63به حقيقت پيوست؛ ـ ويا بخاطر آنچه که مبلغين استخبارات دول غربی آن را " رسيدن به آب های گرم " زمزمه می کنند ،بوده است ؟ پاسخ :در رابطه به علل و عوامل گسيل سپاهيان شوروی به افغانستان و ارائه پاسخ مثبت به تقاضاها ی مکرر رهبران حزبی و دولتی آن وقت افغانستان ( نورمحمد تره کی و حفيظ هللا امين ) ازسوی رهبران اتحاد شوروی ،دردو دهۀ اخير آنقدر اسناد موثق و انکار ناپذير (کتب و رساله ها ،يادداشتها و پروتوکول های محرم و اشد محرم ،پژوهشهای سياسی و نظامی و استراتژيک ،نامه ها و مکاتبه های رسمی منابع ديپلماتيک ،رؤوس فيصله ها و تصاميم در نشستهای دفتر سياسی کميته مرکزی حزب کمونيست اتحاد شوروی ،راپورها و گزارشهای کارمندان سی .آی .آی و اعضای سفارت امريکا درافغانستان عنوانی وزارت خارج ه و دفتر مرکزی سی .آی .ای در امريکا ،گزارش ژورناليستان خارجی و ارزيابی های تحليلگران سياست بين المللی ) ...وجود دارد که ديگر هيچ نيازی به سرهم بندی مسائل ديده نمی شود. عالوه برآن جنراالن و کارمندان ارشد نظامی و مشاوران سياسی و ملکی اتحاد شوروی که ب ه نمايندگی از وزارت دفاع ،وزارت داخله و ادارۀ امنيت ملی ( کا .جی .بی) ،استخبارات نظامی ،رياست امورسياسی اردو ،وزارت خارجه ،شعبۀ روابط بين المللی کميته مرکزی حزب کمونيست ...آن کشور درافغانستان فعال بودند ،راجع به فرستادن نيروهای نظامی به افغانستان بيشترين مطالب را نگاشته اند. درمسأله ی تصميم گيری داير برفرستادن نيروهای نظامی به افغانستان ،به باور من : حادثۀ 13حوت 3119درواليت هرات ،آغازگر موضوع گرديد؛ به تعقيب آن زندانی ساختن و کشتار انفرادی و دسته جمعی روشنفکران ميهن ،ازجمله اعضای حزب و شمار بيشتری از مردم بيگناه کشور ،بويژه قتل توطئه آميز شادروان نورمحمد تره کی رهبر حزب و دولت ج .د .ا ،فکتور بااهميت ديگری را در اين تصميم گيری تشکيل می دهد؛ اما افشای برنامۀ مشترک امين ـ گلب الدين پيرامون قتل عام تمام زندانيان سياسی ،روشنفکران و ساير اعضای رهبری و ک ادرهای هردو جناح حزب ،...پای رهبران سياسی و نظامی اتحاد شوروی وقت را در امر گسيل نيروهای نظامی ،جهت سرکوب رژيم خون آشام حفيظ هللا امين درششم جدی 3119کشاند.
57
Sapidadam.com
مگر حرف « دسترسی ويا رسيدن به آب های گرم » اندکی کم وزن ،بی پايه و بخشی از تبليغات مربوط به ا تهام زنی های دوران جنگ سرد پنداشته می شود و تاکنون سياستمداران و پژوهشگران مسائل بين المللی و نظريه پردازان استراتژيک نيز دراين رابطه نظرواحد نداشته اند.
محترم داکتر صاحب ! به اجازه ی شما ،حال وقت آن رسيده است تا روی مطالب بسيار مهم و اساسی ديگر در زندگی سياسی و اجتماعی مردم افغانستان ،چگونگی انکشاف تحوالت درکشور و درباره ی مسائل جدی تر در حيات حزبی خود مان؛ دريک مرحله ی جديدتر کار و فعاليتهای سياسی و مصروفيت های وظيفوی ،صحبت نماييم و از حرف های سودمند و پاسخ های مستدل شما بهره مند شويم : پرسش :پس از برچيده شدن بساط حاکميت حفيظ هللا امين جالد ،در مرحلۀ جديد ،وحدت مجدد همه جناح های اصولی و مسؤوليت پذير ح.د.خ .ا ،ضامن پيروزی نظام ؛ فايق آمدن بر مشکالت سياسی ـ اقتصادی و اجتماعی ؛ عقيم ساختن دسايس آشکار و پنهان دشمنان داخلی و خارجی؛ تحکيم پايه های حاکميت سياسی و تقويت صفوف نيروهای مسلح کشور و زدودن تأثيرات سوء بجا مانده از اداره ی قبلی ...شمرده می شد. بغير ازمسائلی که درآن وقت در رسانه های جمعی انعکاس يافت ،مطالب ديگری وجود دارد که خوانندگان عزيز ازآن اطالع حاصل نمايند؟ پاسخ :پس از سقوط زمامداری حفيظ هللا امين ،هيأت رهبری حزبی و دولتی ،از نخستين لحظه ها در اولويت کاری خود ،پيش ازهمه ازبين بردن فاصله ميان مردم و حکومت را که از اثر سياستهای نادرست ،افراط گری ،ترور و وحشت رژيم قبلی ،بعد از نيمۀ اول سال 3119به وجود آمده بود ،قرارداد .دراين راستا سعی بعمل آمد تا با مردم سياست نرمش وروش دوستانه درپيش گرفته شود واز آنان دلجويی صورت گيرد ،که اعالن عفو عمومی و رهايی تمام زندانيان سياسی از محابس افغانستان اولين گام اين پروسه بود. درگام بعدی تالش بخرج داده شد تا مخالفتهای سازمان داده شده درميان اعضای ح. د .خ .ا ( پرچمی و خلقی ) ازبين رود و زمينه برای بروز و دامن زدن به اختالف ها و نزاع های تازه مساعد نگردد .
58
Sapidadam.com
نبايد ازياد برد که درآغاز درجه ی بدبينی ،بدگمانی و بی اعتمادی نسبت به همدگر آنقدر زياد بود که زدودن آنها ايجاب تدابير ويژه ی اقناعی و پيشبرد کارهای توضيحی را می نمود. هدف اين بود که درآينده همبستگی و جوشش حزبی را خطری تهديد ننمايد ويا آن را خدشه دار نسازد. ليکن بدبختانه آن نا آرامی های که ازبابت اتخاذ سياستهای نابکار و سرکوبگرانۀ امين و شرکاء ،ازقبيل :تبعيض سياسی ،پاکسازی های وسيع از وظايف حزبی و دولتی ( ملکی و نظامی ) ،پيگرد های خونين ،بازداشتهای گسترده ،شکنجه و عذاب دادن های غيرانسانی، به زندان انداختن ،سربه نيست کردن ،تيرباران و اعدام های وحشيانه ،توهين ،تحقير و دشنام دادن ها ...دامنگير اعضای ح .د .خ .ا شده بود ـ مضاعف با توسل به روش دشمنی آشکار با مردم و ساير نيروهای ملی و دموکراتيک ،ترقيخواه و وطنپرست و نابود سازی کتلوی گروههای از مردم از سوی آنان ،فضای اعتمادسازی و باهم نزديک شدن ،کار آسانی نبود. رفيق ببرک کارمل دراين راه مساعی بيش از حد بخرج داد .در بيروی سياسی و ساير نهادهای عالی رهبری حزبی ،رفقاء را به خويشتن داری دعوت نمود .بدين مفهوم :رهبری حزبی و دولتی از نخستين روزها دراين راستا بسيار صادقانه گام گذاشت و تمام وسايل و امکان های انسانی را بکار گرفت تا فاصله ها ميان اعضای اصولی حزب ازبين برود، نزديکی ها درنظر وعمل ايجاد شود. پرسش :طوری که درميان اعضای حزب شايع شد؛ سازمان مخفی پرچمداران ح .د.خ .ا ،درهمان زمان پيرامون وحدت مجدد جناح های حزب ،سياست کادری حزب و دولت و برخورد قانونی با کسانی که دستهای شان تا آرنج به خون مردم بيگناه آلوده بود ،ازجمله قاتالن معلوم الحال اعضای حزب ،پيشنهاد های مشخص را به رهبری حزب تقديم داشتند؛ وليک نی تنها به نظر آنان پاسخ مثبت و قابل قبول داده نشد؛ بل که هيچ يک از هيأت رهبری اين سازمان ،که درزمان حاکميت خونتای امين ،قهرمانی های ماندگار ازخود بجا گذاشته و جاي گاه جناح پرچم ح.د.خ.ا را درجامعه و درپروسۀ وحدت مجدد تثبيت نمودند؛ درهيأت رهبری حزب ،دولت و حکومت گرفته نشدند. اگر دراين رابطه روشنی اندازيد ممنون می شوم ؟ پاسخ :اين موضوع يک مطلب بکلی تشکيالتی می باشد و درجايی هم به وظايف کميسيون نظارت و کنترول کميته مرکزی حزب ارتباط می گرفت .کسانی که کارهای تشکيالتی را پيش می بردند ،بايد به اين پرسش ،پاسخ بگويند. 59
Sapidadam.com
پرسش :از آن جايی که سياست نادرست و زورگويانه ،روش های سرکوبگرانه ، حرکتهای ماجرا جويانه و ضد مردمی حفيظ هللا امين و شرکاء ،از خود تأثيرات سوء و ويرانگر را برحيات سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی ـ فرهنگی ـ ادبی ...مردم درجامعه به جا مانده بود؛ بنابران بعد از سقوط رژيم خوناشام امين ،درآن مقطع زمانی خيلی ها حساس ، رهبری حزبی ـ دولتی ،بخاطر جلب اعتماد مردم و اطمينان بخشيدن به فردای بهتر زندگی، کدام تدابير و اقدامات عاجل و فوری را روی دست گرفت؟ پاسخ :درکشورهای نظير افغانستان ،پس از پايان يک مرحله ی بحران ،اوضاع سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی ،پيچيده گی های مربوط به خود را دارا می باشد .همچنان متناسب با اين وضعيت ،پيدا کردن راههای حل مناسب نيز پر از دشواری هاست. زيان ها و آسيب های که به پروسه ی رشد سکتور زراعت و سيستم آبياری که بخش مرکزی و شاخص عمده و رکن اساسی اقتصاد افغانستان را تشکيل می داد ،رسيده بود و همين طور سکتورهای اقتصادی صنايع ،معادن ،ساختمان ،مخابرات و مواصالت ،انرژی، تجارت ،تأمينات اجت ماعی ...همه وهمه مشکالت خود را داشتند؛ راه برونرفت ازاين دشواری ها و حصول موفقيت دراين اوضاع و احوال ناهنجار کشور ،مستلزم درپيش گيری روشهای علمی ،منطقی و سنجيده شده بود .سوال اين بود که چگونه می توان تنگناها را فراخ ساخت؛ از کوره راههای تاريک عبور کرد و برای جامعۀ دردمند داروهای عالج را تجويز نمود. باتوجه به شرايط خاص جامعۀ مان درآن مقطع زمانی ،جهت مقابله با مشکالت به ارث رسيده ازحاکميت قبلی ،ميبايستی راه حل های ملی و متناسب به امکان های موجود جستجو می شد و بروفق منافع و مصالح ملی ،تغييرات و تحوالت ضروری سياسی ـ اقتصادی و اجتماعی درهماهنگی با نيازمندی های مبرم جامعه تحقق می يافت .به مقصد دستيابی به اين هدف شريفانه ،مهمترين وظيفه ی رهبری حزبی ـ دولتی را ،مسأله ی جلب توجه مردم به روند تحوالت و افزايش رغبت آنان درامور سياسی ،اقتصادی و اجتماعی ،تشکيل می داد. همه واقف اند که درآن وقت به علت به وخامت گراييدن وضعيت سياسی درکشور ،اکثر موسسات و نهادهای توليدی درزراعت و صنعت ( صنايع توليدی وابسته به دولت ،واحدهای صنعتی مختلط و دستگاههای کوچک خصوصی ) و روند تجارت ( داخلی و خارجی ) خيلی ها ضعيف شده بود .د راين حالت آنچه برای دولت از اولويت خاص برخوردار بود ،تعقيب راههای مناسب برنامه ريزی شده ،بمنظور تعميل توسعۀ سياسی و اقتصادی و پيشرفت اجتماعی در کشور دانسته می شد.
60
Sapidadam.com
بدين لحاظ برای دستيابی به اين هدف و حل موفقانه ی مشکالتی که درپيش روی ما قرارداشت ،جلب همکاری صميمانه و مؤثر مردم ،امرخيلی ها ضروری پنداشته می شد. قدرمسلم اين است که زمينه سازی به مقصد ايجاد فضای اعتماد و تفاهم بامردم و آماده ساختن محيط مناسب بخاطر جلب همکاری آنان ،نيازمند موجوديت ثبات سياسی و اجتماعی می باشد و پيشرفت اقتصادی نيز منوط به همين فکتورها می شود .بنابران رهبری حزبی و دولتی تمام توجه خود را دراين سمت و سو معطوف نمود و تدابير و اقدام های الزم را که ضامن شگوفايی اقتصاد ،فرهنگ ،آموزش و پرورش و دفاع از حاکميت ملی ،استقالل سياسی ،آزادی ،تماميت ارضی ...بود ،اتخاذ کرد و در راه تحقق آنها کوشيد. پرسش :پس از سرنگونی باند حفيظ هللا امين و برگشت رهبری جناح پرچم و طرفداران شادروان نورمحمد تره کی از تبعيد ،وحدت مجدد هردو جناح حزب ،توأم با گزينش رهبری جديد آن تأمين و رهبری دولتی ( شورای انقالبی و شورای وزيران ) ،از ترکيب هردو جناح حزب و شماری از شخصيتهای ملی ،روشنفکران و تکنوکراتهای غيرحزبی ،تشکيل گرديد، که شما نيز درمقام عضو هيأت رئيسۀ شورای انقالبی و وزير تعليم و تربيه قرار داشتيد. وليک بعداا ازجانب برخی از اعضای رهبری و شماری از کادرهای جناح خلق گفته شد، که درترکيب رهبری حزب و دولت و گزينش کادرها ،عدالت رعايت نشده ،همه مقام های کليدی حزب و دولت درانحصار جناح پرچم قرارداده شد. شما بمثابۀ عضو هيأت رهبری حزب و دولت وقت ،اين ادعای آنان را قرين به حقيقت می دانيد يا خير؟ پاسخ :با سقوط سلطۀ خونين حفيظ هللا امين از رهبری حزب و حاکميت سياسی درافغانستان ،براساس اعالميۀ مورخ 9جدی 2911مطابق 19دسمبر 2393و 21جدی 2911مطابق 92دسمبر ، 2393ترکيب جديد هيأت رهبری حزبی ( دفتر سياسی ـ داراالنشاء و اعضای کميته مرکزی ) و دولتی ( هيأت رئيسه ی شورای انقالبی ـ اعضای شورای انقالبی و اعضای حکومت ) به معرفی گذاشته شد. درساختار جديد ،درگزينش اشخاص درمقامهای تن از شخصيتهای غير حزبی و دانشمندان مسلکی تناسب مساوی ( بويژه درمقامهای حکومتی ) بکلی متأسفانه درآغاز کار ،به سبب پاره ای از ناگزيری
61
حزبی و دولتی ( سوای شموليت چند مربوط به حکومتهای پيشين ) اصل رعايت شده بود؛ وليک بايد گفت که ها ،حضور شخصيتهای غيرحزبی و
Sapidadam.com
تکنوکراتهای مسلکی در ترکيب اعضای شورای انقالبی و حکومت ،کمرنگ بود که بعدها اين کمبود نيز درهردو بخش تا اندازۀ ممکن مرفوع گرديد. دراين جا می خواهم يادآورشوم که پس از ششم جدی ، 2911هيچ فردی مشخص به تنهايی بقدرت دست نيافته است؛ بلکه جمعی از اعضای رهبری ،کادرها و فعاالن هردو جناح حزب ( پرچمی و خلقی ) بوظايف حزبی و دولتی همزمان گماريده شدند که با اين پيشامد حاکميت سياسی پيامد قيام نظامی 9ثور 19 ( 2919اپريل ) 2391وارد دورجديدی از فعاليت خود گرديد و درنتيجه مردم افغانستان ،ح .د .خ .ا و ج .د .ا ،از يک توطئه ی سازمان يافته که در شرف وقوع بود ،نجات پيدا کرد. پرسش :درآن روزهای پراز شادی و سرور که به مرحلۀ نجات کشور ،مردم و حزب از وقوع يک فاجعۀ سازمان يافته براساس پالن مشترک حفيظ هللا امين و گلبدين حکمتيار، معروف است؛ يک هيأت بلند پايۀ سازمان همبستگی خلقهای آسيا و افريقا از کابل ديدار نمود و بارهبری حزبی و دولتی مالقات های را انجام داد . به نظرشما بازديد هيأت از افغانستان درآن وقت ،چه اهميتی را دارا بود؟ پاسخ :همه می دانيم که در دنيای سياست ،ارتجاع جهانی و امپرياليسم بين المللی ( در شرايط فعلی علم برداران نيو ليبراليسم و دهشت افگنان بين المللی ) در مقابل هرپديده ی نوين و مترقی و دربرابر هرتحول اجتماعی دارای خصلت مردمی ،ازخود واکنش خشن و منفی نشان می دهند. رهبران دولتی ،سياستمداران و احزاب بورژوازی و استرتژيستهای سياسی و نظامی کشورهای سرمايه داری به اقتضای ماهيت استثمارگرانه و جنگ طلبانه ی امپرياليسم و درمطابقت به هدف های کوتاه مدت و درازمدت خويش ،هرآنچه را که در اختيار دارند ،در ضديت با رژيم های مترقی ـ ملی و دموکراتيک و در بدنام سازی و بی اعتبار ساختن آنها ، انجام می دهند. سياست نيروهای امپرياليستی و متحدين بين المللی ـ منطقه يی و کشوری آنها ،در برابر هرنوع تحول ترقيخواهانه ی ضد استعماری ( کهنه و نو ) و ضد استثماری در سراسر جهان ،بويژه در آسيا ـ افريقا و امريکای التين ،هميشه تخريبکارانه و مداخله جويانه بوده و می باشد .ازاين رو آنان در امر تشويق ،تحريک ،آموزش و پرورش ،تمويل مالی و لوژستيکی و تأمين تسليحاتی عناصر ارتجاعی و گروههای خرابکار داخلی ضد ترقی و پيشرفت اجتماعی ،به مقصد ناکامی و براندازی رژيم های مترقی نوبنياد ،نقش اول رادارند.
62
Sapidadam.com
درآن روزها که مشخصه ی آن در سوال شما بازتاب يافته است ،افغانستان با يک چنين سياست ( تجاوزگرانه و يک جنگ اعالم ناشده ی ) دول امپرياليستی و همسايه های مغرض و حريص خود ،دست و گريبان بود .بنابران ،بدون شک بازديد هيأت بلند پايۀ سازمان صلح و همبستگی خلقهای آسيا و افريقا به رياست خانم فاسينه بنگورای ،نشانه ی دوستی و همبستگی بين المللی با مردم ،ح .د .خ .ا و دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان بود. پرسش :دراصول اساسی ج .د .ا ،که حيثيت قانون اساسی موقت کشور را داشت و بتاريخ 33اپريل 3613مطابق 11حمل 3116از سوی شورای انقالبی به تصويب رسيده بود ؛ مزيد براين که در آن اساسات ساختار دولتی نظام سياسی و اقتصادی ،آزادی های شهروندان و حقوق و وجايب آنان ...تسجيل يافته بود ـ افغانستان منحيث يک دولت صلحدوست ؛ پيرو سياست عدم انسالک ؛ متعهد به اصول همزيستی مسالمت آميز با دولتهای همسايه و کليه خلقهای جهان ،برپايۀ اصول عدم مداخله درامورداخلی همديگر؛ ضديت با جنگ و جنگ افروزی و طرفدار تشنج زدايی؛ پشتيبان روابط دوستی و همکاری متقابل ميان ملل گيتی ،با رعايت احترام به حاکميت ملی ـ تماميت ارضی و منافع سياسی و اقتصادی طرفين ...به جهانيان معرفی گرديده بود. علی رغم اتخاذ يک چنين سياست صلحجويانه ،چرا دنيای غرب به سردمداری اياالت متحدۀ امريکا درتبانی با کشورهای ارتجاعی عرب ،منطقه و جهان بشول جمهوری مردم چين ،جنگ اعالم ناشده ای را برضد مردم افغانستان به طرز وحشتناک به پيش بردند و دراين جنگ ويرانگر از پاکستان بمثابۀ تختۀ خيز تجاوز عليه مردم ما استفاده کردند؟ همچنان درآن حالت رهبری حزب و دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان بخاطر حل و فصل سياسی و صلح آميز قضايای اطراف افغانستان و قطع مداخله درامورداخلی سرزمين ما ازخارج به چه اقداماتی متوسل شد و کدام راهها را درپيش گرفت؟ پاسخ :اين ديگر بی نياز از اثبات است که باوجود ماهيت صلحجويانه و ترقيخواهانه ی سياست داخلی و خارجی دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان ،کشورما به ميدان زورآزمايی ابرقدرتها مبدل گرديد. دنيای غرب به سردمداری اياالت متحدۀ امريکا درتبانی با ارتجاع جهان عرب ،در رأس عربستان سعودی ،درهمکاری مشترک با عظمت طلبان چين و رژيم صهيونيستی اسرائيل، بشمول پاکستان و ايران ،جنگ اعالم ناشده ای را برضد مردم و نظام سياسی درافغانستان، بطرز وحشتناکی راه اندازی کردند و به پيش بردند که تلفات بزرگ انسانی و زيانهای عظيم مادی و اقتصادی را برای مردم و ميهن مان ،به بار آورد. 63
Sapidadam.com
دراين جنگ ويرانگر ،پاکستان درنقش تختۀ خيز تجاوز عليه مردم افغانستان اهميت جهانی به خود گرفت و دولت نظاميگر به رهبری جنرال ضياء الحق آشوب طلب ،مداخالت آشکار را در امور داخلی افغانستان آغاز و تطبيق پروژه ی تشديد جنگ و خونريزی را در قلمرو افغانستان با ايجاد پايگاههای تربيت نظامی و برپايی مراکز آموزشی و تمرينهای عملی شيوه های جنگ ،آدمکشی ،تخريب و ويرانی ،برای گروههای مخالف دولت افغانستان، سرعت بخشيد. دراين پروژه ی جنگ افروزی، سازمان " سيا " و " آی .اس .آی " پاکستان در يک همبستگی خرابکارانه با ساير دستگاههای استخبارات جهنمی دنيای سرمايه داری ،موساد اسرائيل و دول مرتجع عرب و ايران ،گروههای مسلح جنگ افروز مخالف دولت سياف با جنرال حميد گل افغانستان را پس از دادن آموزش نظامی، سازماندهی و تشويق آنان به خرابکاری ،ويرانگری ،با سالح های مدهش و مرگبار دسته جمعی تجهيز و از طريق سرحدات بداخل افغانستان گسيل نمودند تا صلح ،ثبات ،آرامش و امنيت مردم مارا برهم بزنند و کشور را به ويرانه تبديل کنند. جمهوری اسالمی ايران بنوبه و به اندازۀ سهم خود درجنگ اعالم نا شده برضد مردم افغانستان اشتراک ورزيد و از گروههای هشت گانه مستقر در خاک خود ،با تمام امکانات سياسی و مالی ووسايل نظامی ،حمايت و پشتيبانی به عمل آورد. بدين ش يوه بود که دامنه ی جنگ ،خونريزی ،ويرانی و آتش افروزی درافغانستان ،از سوی همسايه های جنوب شرقی ،شرقی وغربی وسعت و گسترش پيدا کرد؛ خونين وخونين تر شده رفت. درشرايطی که مداخالت همسايه ها ( پاکستان و ايران ) درامورداخلی افغانستان ،شدت می گرفت ( دردو دهه ی اخير کتب بی شماری راجع به هدف و ابعاد جنگ خانمانسوز در افغانستان ،ازجمله کتاب " تلک خرس " به چاپ رسيده که حاوی حقايق انکار ناپذير دربارۀ نيات شوم ارتجاع جهانی و امپرياليسم درمورد کشورما ،همچنان ابعاد وسيع مداخله ،پالن گذاری و سازماندهی حمله و تجاوز بر افغانستان ،درخاک پاکستان و ايران می باشد ) ،رفيق 64
Sapidadam.com
ببرک کارمل دربيانيه ی خود بمناسبت دومين سالگرد قيام هفتم ثور ، 3119نکات نظر جمهوری دموکراتيک افغانستان را در رابطه به بهبود مناسبات با کشورهای همسايه ،بازتاب داد و پيشنهاد های مشخصی را ،ازجمله انجام گفتگوهای مستقيم و حل و فصل اختالف ها از راههای مسالمت آميز ،پيشبرد مذاکره و گفتمان سياسی ،ارائه نمود که البته نکات نظر متذکره در تزسهای کميته مرکزی ح .د.خ .ا ،به همين مناسبت ،نيز به اطالع مردم افغانستان و جهانيان رسانيده شد. به تعقيب آن پس از تصويب و انفاذ اصول اساسی ج .د .ا ،بمثابۀ قانون اساسی موقت کشور ،رهبری حزبی ودولتی افغانستان بارديگر خواهان حل و فصل اختالف ها ورفع سوء تفاهم ها با دول همسايه ( پاکستان و ايران) ازطريق سياسی و از راههای پيشبرد گفتگوهای سودمند ،بخاطر ايجاد فضای اعتماد و بمنظور برقراری روابط و مناسبات دوستانه و برابر، برپايۀ احترام متقابل به استقالل سياسی ،منافع و حاکميت ملی وتماميت ارضی طرفين ،گرديد. اما،متأسفانه مداخله های رنگارنگ و پيهم دولت نظامی پاکستان در امورداخلی افغانستان ،مطابق به خواست و نقشه ای ازقبل طرحريزی شده توسط نيروهای امپرياليستی (اياالت متحدۀ امريکا و متحدين بين المللی آن ) درهمدستی و همکاری با ارتجاع عرب ( عربستان سعودی ،شيخ نشينان حوزۀ خليج و زمامداران مصر) عظمت طلبان چين ،آنقدر برهنه و آشکار صورت می گرفت که امروز کمتر کسی می تواند منکر آن باشد. باوجود همه مشکالتی که ازسوی دول همسايه ( پاکستان و ايران) بر ج .د .ا ،وارد می شد ،با آنهم دولت افغانستان بتاريخ ( 33 / 1 / 3613مطابق ) 31 / 1 / 3116 اعالميه ای را به نشر رسانيد که درآن روی پيشبرد مذاکرات برای حل و فصل سياسی مسائل و قطع فوری مداخله از خارج ،تاکيد بعمل آمده بود. چون مردم افغانستان تشنه ی صلح و آرامش بودند و نياز مبرم به رشد و ترقی و حصول پيشرفت اجتماعی داشتند؛ از اين رو دولت افغانستان درآن وقت بسيار صادقانه به آغاز مذاکرات آمادگی و عالقه مندی نشان داد .به همين اساس بود که آقای پيريز دوکويار معا ون سرمنشی سازمان ملل متحد به کابل ،اسالم آباد و تهران سفرنمود و باب پروسه مذاکرات را گشود. پس ازآن ،درجريان صحبتهای بعدی که درمرکز سازمان ملل متحد صورت گرفت، معلوم گرديد که بايست مذاکرات برمحور چهار موضوع عمده تمرکز داشته باشد: ـ خروج نيروهای شوروی از افغانستان ؛
65
Sapidadam.com
ـ قطع و پايان مداخالت پاکستان در امورداخلی افغانستان و جلوگيری از تکرار آن ؛ ـ بازگشت آبرومندانۀ مهاجران به ميهن ؛ ـ دادن تضمين های بين المللی داير بر پايان مداخالت پاکستان و عدم تکرار آن. ليکن نظاميگران پاکستان با توسل به دروغ و فريب اذهان عامه درجهان ،با پافشاری ر وی اين حرف دروغ و دور ازحقيقت ،که درامورداخلی افغانستان مداخله نمی دارند ؛ با لجاجت نظريات و پيشنهادهای معاون سرمنشی ملل متحد را نه پذيرفتند و به جنگ و خونريزی و صدور مخالفان مسلح خرابکار بداخل افغانستان ،ادامه دادند. بعد از پايان دور دوم مسافرت آقای پيريزدوکويار به افغانستان و پاکستان و ايران، حکومت ج .د .ا بتاريخ 33اگست ، 3613مطابق 11اسد 3193اعالميۀ جديدی را که حاوی پيشنهادهای تازه ای پيرامون پيشبرد مذاکرات صلح و حل سياسی مسائل ذيعالقه ميان طرفين بود ،به نشر رسانيد و دولت افغانستان ابتکار عمل را دردست گرفت .دراين اعالميه ازسوی ج .د .ا ،انعطاف بيشتری نشان داده شده بود که موافقه به اشتراک نمايده ی خاص سرمنشی ملل متحد درميز مذاکرات ،جزء آن بود. پرسش :با وجود وضع اسفبار اقتصادی ـ اجتماعی ميراث شوم رژيم های گذشته ،نظام اقتصادی و اجتماعی کشور درزير سطلۀ ماجراجويان و منحرفين به رهبری حفيظ هللا امين ، دچار بی نظمی شد و آسيب زياد ديد. در مرحله ی جديد ،دولت بخاطر برون رفت از اين مشکالت و بی سر و سامانی ها چه اقدام های عملی و تدابير مؤثر را روی دست گرفت؟ پاسخ :درگام اول ،دولت باطرح و تطبيق پالنهای رشد اقتصادی و اجتماعی،تالش ورزيد تا آهنگ رشد اقتصادی را تسريع بخشد؛ دگرگونيهای اقتصادی و اجتماعی را بمنظور ارتقای سطح زندگی و رفاه مادی و معنوی توده های مردم وارد آورد؛ حيات سياسی و نظم دولتی را دموکراتيزه سازد؛ قانونيت دموکراتيک را درهمه ی امور پياده کند؛ از ملکيت های عامه و از سرمايه ها و جايدادهای شخصی حراست کند؛ گنجينه های علمی ـ ادبی ـ فرهنگی و آبدات تاريخی را از خطرنابودی و از گزند دستبرد چپاولگران نجات دهد و حفظ نمايد.... بدين لحاظ ،دولت دراين راه منابع مالی هنگفتی را به مصرف رسانيد و بغرض بهبود يابی سيستم کار و مديريت درعرصه های زراعت و آبياری ،تجارت ،صنايع و ساختمان، سروی و استخراج معادن ،مخابرات و مواصالت ( هوايی و زمينی) ،آموزش و پرورش و امور فرهنگی ،مالی و سرمايه گذاری ها ( دولتی و مختلط ) و بخشهای خدمات اجتماعی، 66
Sapidadam.com
گامهای استواری برداشته شد که سبب رشد نسبی اقتصاد کشور(باوجود سبوتاژ و خرابکاری مخالفان مسلح دولت ) نظر به گذشته؛ بهترشدن نسبی زندگی اقتصادی مردم؛ بلند رفتن سطح آگاهی سياسی و اجتماعی و مهارتهای مسلکی و افزايش در تعداد باسوادان درجامعه گرديد. اگر دشواری های جنگ اعالم ناشده ی امپرياليستی و ارتجاعی در سر راه نهادهای دولتی قرارنمی داشت ،حتما ا ابعاد و وسعت دستاوردها خيلی ها زياد می بود .بازهم علت اصلی مشکالت دراين مرحله ،شدت گرفتن پروسه ی جنگ سرد بود که متأسفانه افغانستان برای پيشبرد و انجام آن انتخاب شده بود که مردم ما ازاين ناحيه متحمل زيانها و خساره های جبران ناپذير مادی و معنوی و تلفات انسانی بی شماری شدند. پرسش :ازآغاز سال 3116خورشيدی ( 3613ميالدی ) رهبری حزب و دولت به همکاری ،پشتيبانی و اشتراک مستقيم و فعال شخصيتهای ملی ـ آگاهان سياسی ،شعراء ، نويسندگان ـ ژورناليستان ـ پژوهشگران ـ فرهنگيان ـ استادان دانشگاهها و موسسات تحصيالت عالی و مسلکی ـ معلمان ـ دانشجويان و دانش آموزان ـ هنرمندان خالق ـ تجار و سرمايه داران ملی ـ نمايندگان کارگران ،دهقانان و اصناف پيشه وری ، ...شامل مرد وزن و پير و جوان ،دست به يک سلسله ابتکارهای سازنده زد و اقدامهای سودمندی را در راستای تأسيس و ايجاد سازمانهای اجتماعی ـ صنفی و توده ای ،درپيش گرفت و عملی ساخت. دراين جا می خواستم حرف های ناگفته را دربارۀ تدوير کنفرانس سازمان دموکراتيک زنان افغانستان ( سال 3116ـ ) 3613جهت نوسازی و تجديد ساختار تشکيالتی آن ؛ همچنان برگزاری نخستين کنفرانس سراسری موسس سازمان صلح ،همبستگی و دوستی ج. د .ا ( 13مارچ 3613ـ 16حوت ) 3116که بطور مستقيم به عرصۀ کاری شما تعلق داشتند از زبان خود تان بشنوم؟ پاسخ :دردوران تسلط حفيظ هللا امين ،همانگونه که ح .د .خ .ا و حاکميت سياسی از مسير اصلی هدفهای برنامه يی به انحراف کشانيده شدند؛ به همين منوال مسير کار و فعاليت هدفمند صنفی و اجتماعی سازمان دموکراتيک زنان افغانستان نيز با تبعيد نمودن ،زندانی ساختن و مخفی شدن موسسان ،پيشگامان و فعاالن آن ،به انحراف سوق داده شد. پس از سقوط رژيم ترور و اختناق حفيظ هللا امين ،سازمان دموکراتيک زنان افغانستان نيز بمثابۀ يک نهاد اجتماعی سراسری ،مانند ساير ساختارهای سياسی ـ اجتماعی ،وارد دور جديدی ازکار و فعاليت خود گرديد .البته بايد ازياد نبريم که ورود به اين مرحله و از سرگيری فعاليت سازمان باروحيۀ جديد ،توأم با دشواری ها بود.
67
Sapidadam.com
درآغاز کار ،سازمان می بايستی به ساختارهای تشکيالتی خود سروسامان می داد ؛ دفاتر واحدهای مربوط درمرکز و واليات ايجاد می شد؛ سياست کادری برمبنای اصل اهليت و شايستگی و برگزيدن نخبگان و پيشتازان به وظايف با رعايت معيار های معين جابجايی گردانندگان برنامه ها در يک سازمان اجتماعی ،به منصه ی اجراء قرارمی گرفت ،که خوشبختانه تمامی مسائل به همت واالی زنان آگاه ميهن و به همکاری شايسته و دوستانۀ مادران ،خواهران و دختران فداکار بپاخاستۀ مان ،بخوبی انجام پذيرفت و نتايج درخشانی بدست آمد. از آن جايی که دراصول اساسی ج .د .ا ،برابری حقوق زنان با مردان ،ازلحاظ قانونی تسجيل و صراحت يافته بود؛ بنابران سازمان دموکراتيک زنان افغانستان ضرورت داشت تا وضع عمومی زنان ميهن را بررسی نمايد .از اين رو ،درسال 3116ـ ، 3613کنفرانس سراسری سازمان دموکراتيک زنان افغانستان درکابل تدويريافت واز نمايندگان سازمان های دول آسيايی ،افريقايی و امريکای التين ،بشمول خانم والنيتناترشکوا نخستين زن فضانورد درجهان ،دعوت بعمل آمد تا در کنفرانس اشتراک نمايند ،که خوشبختانه اين دعوت پذيرفته شد و دوستان عزيز بااشتراک خويش ما را افتخار بخشيدند. درارتباط به بخش دوم پرسش شما ،راجع به تدوير نخستين کنفرانس موسس سازمان صلح ،همبستگی و دوستی ج .د .ا ،بايد گفت که درمشی سياسی دولت افغانستان درعرصۀ سياست خارجی که دربيانيۀ رفيق ببرک کارمل مورخ 19دسامبر 3696مطابق 9جدی 3111به پيشگاه مردم افغانستان ارائه شده بود ،به مسأله ی همبستگی با جنبشهای ملی و دموکراتيک خلقهای تحت ستم و دفاع از مبارزۀ برحق مردم کشورهای آسيايی ،افريقايی و امريکای التين ،مبنی بر گزينش راه و رسم زندگی و در امر تعيين سرنوشت و رهايی از عقب ماندگی سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی آنان ؛ اهميت بزرگی داده شده بود. ازاين رو ،رهبران و فعاالن جنبشهای ملی ـ دموکراتيک و مترقی در اکثر ملل آسيايی، افريقايی و امريکای التين ا زداعيۀ صلح خواهانۀ ح .د .خ .ا و دولت ج .د .ا دفاع و پشتيبانی بعمل آوردند. انديشۀ تأسيس سازمان صلح ،همبستگی و دوستی ج .د .ا ازپابندی خلل ناپذير ما به تعقيب سياست بيطرفی مثبت و فعال ،از وفاداری بی چون و چرای ما به اصول همزيستی مسالمت آميز بين خلقهای جهان ،از دفاع قاطعانۀ ما از صلح و تشنج زدايی واز نفرت بی پايان ما ازجنگ و جنگ طلبی ـ استعمار ( کهنه و نو ) استثمار ـ امپرياليسم ـ فاشيسم ـ نژاد پرستی ـ صهيونيسم ...منشاء می گرفت.
68
Sapidadam.com
دراين کنفرانس بزرگ تعدادی از فعاالن صلح از کشورهای مختلف جهان ،ازجمله از آسيا ـ افريقا و امريکای التين اشتراک ورزيده بودند و موقف صلح خواهانۀ دولت ج .د .ا را تقويت بخشيدند. نتيجه آن شد که رئيس سازمان صلح همبستگی و دوستی ج .د .ا ،بحيث معاون آقای رامش چندرا ،رئيس سازمان صلح و همبستگی خلقهای آسيا و معاون آقای نوری عبدالرزاق رئيس سازمان صلح و همبستگی خلقهای افريقا ،برگزيده شود. پرسش :درنيمه ی اول دهه ی هشتاد ،دربيست و سومين اجالس کنفرانس يونسکو ،برنامه ی دهه ی بين المللی زن ،اعالم گرديده بود که ميبايستی درافغانستان نيز م نحيث يک عضو سازمان ملل متحد ،درجهت تحقق عملی اين برنامه ،حتی المقدور ،گام های برداشته می شد و اقدام های عملی صورت می گرفت. برنامۀ سازمان دموکراتيک زنان افغانستان دراين راستا چه بود ؟ پاسخ :پيش از اجالس بيست و سومين کنفرانس يونسکو و اعالم برنامه ی دهه ی بين المللی زن ،طوری که درسطور قبلی اشاره شد ،درسال 3613کنفرانس سراسری سازمان دموکراتيک زنان افغانستان موفقانه تدوير يافت .بدنبال آن مدتی بعد ازاين رويداد ،نخستين گردهمايی سراسری زنان افغانستان ،درکابل برگزارگرديد که درآن برعالوه بررسی وضع عموم ی زنان ميهن روی مسأله ی افزايش نقش زنان درجامعه ،همچنان راجع به چگونگی بلند رفتن سطح آگاهی اجتماعی ،بويژه دانش و معلومات حقوقی آنان ،بحث و مذاکره بعمل آمد و تصاميمی اتخاذ گرديد. سازمان دموکراتيک زنان افغانستان ،بربنياد احکام اصول اساسی ج .د .ا ،بيشترين فعاليت خويش را برمحور براورده شدن حق مسلم و قانونی زنان ،از جمله: ـ رهايی زنان ازقيد سنتهای ناپسند و رسوم پوسيده ی فئودالی در کانون گرم خانواده و در جامعه ؛ ـ محو خشونت عليه قشر زن ،ارتقاء و تقويت نقش زنان در انکشاف اقتصادی و اجتماعی کشور ؛ ـ سهمگيری فعال و پرتحرک زنان درتوليد اجتماعی ؛ ـ فراهم آوری شرايط و تسهيالت الزم برای آموزش و پرورش دختران ...تمرکز داده بود.
69
Sapidadam.com
سازمان دموکراتيک زنان افغانستان سعی بليغ و تالش گسترده ای به خرج داد تا نقش زنان درجامعه ( منحيث :مادر ـ همسرـ خواهر ـ فرزند ) به گونه ی واقعی اهميت کسب کند و آنان جايگاه شايستۀ خويش را در روند تحوالت اجتماعی احراز بدارند. ازهمين لحاظ بود که شرکت زنان و دختران درزندگی اجتماعی ،درکارها و فعاليتهای خالقۀ ادبی ـ هنری ـ فرهنگی ـ پژوهشی چشمگير و وسيع شد و رونق پيداکرد. شمارزياد زنان و دختران دردواير دولتی مصروف کارشدند .تعدادی اززنان دانشمند در نهادهای اجتماعی ،فرهنگی و تحصيلی به انجام خدمت کمرهمت بستند .درميان کارمندان دولت درمرکز و واليات ،رقم برگماری زنان متخصص دارای صالحيتهای علمی ،به وظايف مهم وپرمسؤوليت ،روز به روز ،باال می گرفت. زنان و دختران با احساس ميهن درعرصه های آموزش و پرورش ،بهداشت و درمان بيماران ،ژورناليسم و هنرهای زيبا ،حقوق و جامعه شناسی ،ادبيات و فرهنگ ،صنايع و ساختمان ،مخابرات و مواصالت ،تجارت و بانکداری ...بعنوان آموزگار ،استاد دانشگاه، پزشک و کارمند متوسط طبی ،انجنير ،مهندس ،حقوقدان ،دانشمند اقتصاد ،نويسنده ،شاعر ،گزارشگر و تحليل گر سياسی و ادبی بيشترين شانس تبارز را يافتند و خوش درخشيدند. سطح پذيرش و استخدام زنان و دختران به کار درفابريکه ها و موسسه های توليدی، دردفاترخدم اتی ،درارگانهای دولتی و خصوصی ،باال گرفت .زنان بيوه که نان آور خانواده های خود بودند ،درپرتو احکام قانون درپروسه ی کار و در روند زندگی اجتماعی از سهولت های الزم ،برخوردار گرديدند. درپروژۀ ملی مبارزه با بيسوادی ،درتشکيل بريگاردهای صلح سهم و اشتراک فعال زنان و دختران ،فوق العاده عالی و قابل ستايش است. ايجاد کلوپ های زنان ،بمنظور ديد و بازديد زنان و دختران باهمديگر ونشستها به هدف تبادل افکار و تجارب در رابطه به مسائل مبرم زندگی و بحث روی قضايای حاد در حيات سياسی و اجتماعی روزمره ،گام با اهميت ديگری بود که نتايج خوب و مثبتی را به بارآورد. قابل ذکر است ،که درکليه برنامه ها و پروگرامها ،سازمان دموکراتيک زنان افغانستان، از همکاری صادقانه و حمايت دوستانه و همه جانبه ی نهادهای دولتی برخوردار بود. ارگانهای رسمی ج .د .ا درزمينۀ کمک به زنان و دختران ميهن ،به سهم و نوبۀ خود، کارهای مؤثری را انجام دادند که تأثيرآن برزندگی سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی آنان بی نهايت باارزش وسازنده بود .ازجمله به نمونۀ مثال می توان از مطالب زيرين يادآوری کرد: 70
Sapidadam.com
ـ افتتاح و بازگشايی نمايشگاهها برای محصوالت صنايع دستی زنان به مقصد بازار يابی و فروش اين کاالها در مارکيت های داخلی و خارجی ؛ ـ افزايش قابل مالحظه درتعداد مدارس دخترانه درمرکز و واليات و توجه الزم به کيفيت پروسه ی آموزش ؛ ـ ايجاد و توسعۀ شبکه های کودکستانها و شيرخوارگاهها در محل های کار و زيست در مرکز و واليات؛ ـ تأسيس پرورشگاه وطن ...و صدها اقدام سودمند ديگر. اگر مشکالت جنگ تحميلی و دربعضی موارد دشواری های امنيتی و سنگ اندازی دشمنان داخلی وخارجی نمی بود ،بدون شک دستاوردها و موفقيتها خيلی ها زياد می بود. پرسش :درمرام دموکراتيک خلق ،منتشرۀ شمارۀ اول و دوم جريدۀ خلق ،پيرامون تشکيل دولت ملی ـ دموکراتيک چنين آمده است: « پايه و اساس چنين حکومت بايد متشکل از جبهه متحد ملی متشکل از تمام نيروهای ترقيخواه دموکراتيک و وطنپرست ،يعنی کارگران ،دهقانان ،منورين مترقی ،اهل حرفه، خورده بورژوازی ( مالکين کوچک و متوسط( و بورژوازی ملی ( سرمايه داران ملی ) باشد که در راه استقالل ملی ،تعميم دموکراسی درحيات اجتماعی و به پايان رساندن جنبش دموکراتيک ضد امپرياليستی و ضد فئودالی مجاهده ومبارزه مينمايند ».ص 319ج 3ـ1 يادداشتهای سياسی و رويدادهای تاريخی
وليک اگر در دهۀ دموکراسی دوران سلطنت ،بنابر توقيف قانون احزاب سياسی درارگ، از فعاليت رسمی احزاب سياسی و سازمانهای اجتماعی و تشکيل چنين جبهه ای ،شاه جلوگيری بعمل آورد ؛ با پيروزی کودتای 19سرطان 3111فعاليت نيمه رسمی احزاب و سازمانهای اجتماعی نيمه فعا ل بکلی ممنوع و ديکتاتوری يک حزبی منحصر به يک خانواده اعالن گرديد؛ بعد از رويداد هفتم ثور 3119حفيظ هللا امين اکثريت رهبران و فعالين احزاب سياسی و سازمانهای اجتماعی و شخصيتهای مستقل ملی و سياسی را رهسپار زندانها نموده بخش بيشتر آنان را سرکوب خونين کرد؛ چرا بعد از 9جدی ، 3111بويژه بعد از تصويب و انفاذ اصول اساسی ج .د .ا چنين جبهۀ متحد و دموکراتيک برپايۀ احزاب سياسی تشکيل نگرديد و زمينه برای فعاليتهای تخريبی و تبليغات ضد ترقی و پيشرفت اجتماعی تنظيمهای بنيادگرای جهادی و باداران منطقه يی و بين المللی شان مساعد شد؟
71
Sapidadam.com
پاسخ :ازآغاز سال 3116خورشيدی ( 3613م ) رهبری حزب و دولت به همکاری، پشتيبانی و اشتراک مستقيم و فعال شخصيتهای ملی ـ آگاهان سياسی ـ شعراء ـ نويسندگان ـ ژورناليستان ـ پژوهشگران ـ فرهنگيان ـ استادان دانشگاهها و موسسات تحصيالت عالی و مسلکی ـ معلمان ـ دانشجويان و دانش آموزان ـ هنرمندان خالق ـ تجار و سرمايه داران ملی ـ نمايندگان کارگران ،دهقانان و اصناف پيشه وری ...شامل مرد و زن ،پير و جوان ،دست به يک سلسله ابتکارهای سازنده زد و اقدامهای سودمندی را درراستای تأسيس وايجاد سازمان های اجتماعی ـ صنفی و توده ای ،درپيش گرفت و عملی ساخت ،که می توانست اساس و پايۀ محکمی برای تشکيل جبهه ی متحد ملی باشد و راه را جهت تحقق هدفهای ملی و دموکراتيک هموارسازد و جنبش را به پيروزی برساند. وليک نسبت تبليغات گسترده ای که ازجانب سازمانهای استخباراتی و رسانه های غربی برضد ح .د .خ .ا و دولت ج .د .ا ،جريان داشت؛ شوربختانه تعداد معينی از فعاالن سياسی دهه ی دموکراسی ( 3693ميالدی ) زيرتأثير دروغ پراگنی های جهان سرمايه قرار گرفتند و بدين صورت از همکاری با حزب و دولت بخاطر تشکيل جبهه ی متحد ملی و بمنظورگذار از اين مرحله ی تاريخ ،تا حدودی مقاطعه نمودند .بنابران اين مأمول مقدس ملی درآن زمان براورده شده نتوانست. بايست ازياد نبريم که درآن وقت جنگ سرد ميان شرق و غرب به نقطه ی اوج خود رسيده بود و افغانستان محل مناسبی برای پيشبرد آن تعيين شده بود .ازسوی ديگر مطبوعات سراسری وابسته به ارتجاع جهانی و امپرياليسم بين المللی ،آن طوری که گفته شد ،جنگ روانی و تبليغات تمام عيار را برضد مردم و کشورما به راه انداخته بودند .ماشين تبليغاتی دنيای غرب درهمدستی با دستگاههای اطالع رسانی سايردول که درضديت با منافع عليای سرزمين ما قرارگرفته بودن د ،سيلی از اطالعات نادرست و فريبنده را دربارۀ افغانستان ،به خورد مردم جهان می دادند تا ح .د .خ .ا و ج .د .ا را بدنام کنند. رسانه های گروهی ،بويژه راديو " بی .بی .سی " ،راديو صدای امريکا ،راديو صدای آلمان ،راديو بين المللی فرانسه ،راديو آزادی و اروپای آزاد ،راديو صدای اسرائيل ،راديو پاکستان ،راديو صدای ايران ( شبکۀ خبر) ،راديو چين ،راديوهای اکثر ممالک عربی که به زبانهای مردم افغانستان نشرات داشتند؛ مواد خام برنامه های تبليغاتی خويش را بمنظور شايعه پراگنی ،پخش افواهات ،ترتيب راپورهای غلط ،بستن افتراآت عليه دولت و رهبران سياسی در افغانستان؛ ازمجرای استخبارات نظامی پاکستان ، I.S.Iاز شهر پشاور و کويته بدست می آوردند و بانشرآن ذهنيت مردم افغانستان وخلقهای جهان را مغشوش می ساختند.
72
Sapidadam.com
بدين طريق دشمنان تاريخی مردم افغانستان با سرمايه گذاری و مصرف صدها مليون دالر ،موفق شدند تا جلو تشکيل چنين جبهه ی متحد را بگيرند و بين نيروهای آگاه ترقيخواه و وطنپرست فاصله و بدبينی ايجاد کنند و مانع نزديکی آنان گردند. پرسش :جناب داکترصاحب! درصورتی که احزاب سياسی به استثنای سازمان انقالبی زحمتکشان افغانستان ،ديگران بنابر عواملی که شما آن را برشمرديد برای انجام وظايفی که تاريخ دربرابرمان قرارداده بود؛ برای تشکيل جبهۀ متحد ملی ابراز موجوديت کرده نتوانستند و ياهم نکردند؛ به نظرشما آيا جبهۀ ملی پدروطن که با شرکت ح .د .خ .ا ،سازمان انقالبی زحمتکشان افغانستان و 31سازمان اجتماعی و ساير شخصيتهای ملی ـ علمی و اجتماعی مستقل که شما از آنان ياد آورشديد ،حيثيت و اعتبار همان " جبهۀ متحد ملی " تعريف شده در برنامۀ حزب را در پيشگاه جامعه بدست آورده توانست ويا خير؟ اگر پاسخ مثبت باشد آرزومندم تا بگونۀ نمونه از دستاورد های مشخص و قابل لمس آن ياد آور شويد تا نسل های امروزی کشور ازآن اطالع حاصل نمايند؟ پاسخ :جبهه ی ملی پدروطن به هدف رسيدن به آرمان تجمع کليه نيروهای آگاه و بيدار و وطنپرست افغانستان ،دارای طرزديد و عقايد سياسی گوناگون ،شامل :نمايندگان احزاب و سازمانهای سياسی و نهادهای اجتماعی که درگذشته فعاليت داشتند؛ روحانيون و علمای دينی و مذهبی پاکنهاد ،روشنفکران ،فرهنگيان ،کارگران ،دهقانان ،اهل حرفه ،تجار و سرمايه داران ملی و ، ...بدور يک ساختار اجتماعی ،بخاطر تحقق تحوالت و دگرگونی های اقتصادی ـ اجتماعی بسود زحمتکشان ميهن؛ تحکيم پايه های مردمی حاکميت؛ جلب همکاری های مردم و بسيج آنان جهت پايان بخشيدن به جنگ و خونريزی و تأمين صلح و امنيت سراسری درکشور؛ ايجاد روحيۀ همدلی و برابری ميان همه اليه های اجتماعی درميهن ،بتاريخ 31 جون 3613مطابق 11جوزای 3193با شرکت بيش از يک هزارتن از نمايندگان طبقات و اقشار مختلف ،از ميان همه مليت ها و اقوام ،احزاب و سازمانهای اجتماعی ذکر شدۀ سراسر کشور ،دريک همايش بزرگ تاريخی ( تدوير کنگرۀ موسس ) ،تشکيل و به کار آغاز کرد. در جريان کار کنگره عالوه بر تدوين آيين نامۀ جبهه ،به تعداد 61تن از ميان نمايندگان شرکت کننده درکار اين نشست ،بحيث اعضای شورای مرکزی و ازجمع اين نمايندگان 11 ،تن بشمول رئيس ،معاونان و سکرتر مسؤؤل جبهۀ ملی پدروطن افغانستان ، درفضای آزاد و دموکراتيک انتخاب شدند. جبهۀ ملی پدروطن افغانستان وظيفه ی ملی و رسالت تاريخی داشت تا توده های مردم را به سوی حل مبرم ترين وظايف حياتی ،ازجمله :قطع جنگ و برادرکشی ،تأمين صلح و
73
Sapidadam.com
امنيت سراسری درکشور ،سهمگيری فعال و همه جانبه در زمينۀ انجام وظايف اقتصادی ـ اجتماعی که درپيش روی حاکميت سياسی قرارداشت ،می کشانيد تا با کمک ،همکاری و شرکت باهمی آنان دگرگونی های اقتصادی ،اجتماعی درهمه شئون زندگی مردم تحقق می يافت. جبهۀ ملی پدروطن ج .د .ا ازبدو تأسيس آن تا سال 3191خوش درخشيد و خدمات ارزنده و قابل توجه را در همه بخشهای زندگی انجام داد؛ وليک متأسفانه موجوديت جبهات درگيری نظامی و تداوم دسايس وتوطئه های ارتجاع داخلی و خارجی و نيروهای امپرياليستی ،از جمله جنگ گسترده ی تبليغاتی برضد حزب و دولت از يکطرف و رويداد کمرشکن 33 ثور 3191درون حاکميت ازجانب ديگر؛ همه درپيوند با هم موجب گرديد تا جبهه قادر به اجرای آن وظايف و رسالت بزرگی که تاريخ دربرابرش قرارداده بود ،نگردد. پرسش :داکتر صاحب گران ارج! شما بعنوان عضو هيأت اجرائيه ی شورای مرکزی جبهۀ ملی پدروطن ،رهبر سازمان دموکراتيک زنان افغانستان و رئيس سازمان صلح، همبستگی و دوستی ج .د .ا؛ درمجموع نقش 31سازمان اجتماعی را که به کمک و همکاری دوستا نۀ ح .د .خ .ا ايجاد و ازحمايت و پشتيبانی بی دريغ دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان برخوردار بودند؛ درزمينۀ تحقق خواستهای سياسی ـ اقتصادی و اجتماعی طبقات و اقشار زحمتکش جامعه ؛ درامر دفاع از داعيۀ صلح و تأمين امنيت سراسری درکشور؛ در ضديت با پديده شوم جنگ و شرارت پيشگان داخلی و خارجی و درنهايت ،کسب حمايت توده های مردم ازبرنامه های کاری شان و رابطۀ آنها با جبهۀ ملی پدروطن ،چگونه ارزيابی می نماييد؟ پاسخ :سازمانهای اجتماعی ( سازمان دموکراتيک زنان ،سازمان دموکراتيک جوانان، اتحاديه های صنفی ،کوپراتيف های زراعتی ،اتحاديۀ نويسندگان ،سازمان صلح و همبستگی ،اتحاديۀ هنرمندان ،اتحاديۀ ژورناليستان ،اتحاديۀ روشنفکران ،شورای عالی علماء و روحانيون ،شورای مشورتی اقتصادی ،اتحاديۀ کارمندان طبی ،اتحاديۀ معلمان ) که هرکدام از منافع و خواستهای صنفی طبقات و اقشار مربوطۀ خويش نمايندگی می کردند ،پس از تاسيس ،بطور فعال در امور اجتماعی اشتراک ورزيدند و همه درمبارزه ی مشترک بخاطر بازتاب آرمانهای مردم و تحقق آن درزندگی اقتصادی ـ اجتماعی سهم گرفتند و نقش ارزشمند و با اهميتی را به نفع اقشار وسيع توده های مردم ،ايفاء نمودند. سازمانهای اجتماعی يک وسيلۀ خوب درامر تأمين ارتباط مستقيم با توده های مردم بودند که از طريق همين نهادها ،خواستهای مبرم و حياتی مردم تشخيص و انعکاس داده می
74
Sapidadam.com
شد و از دولت تقاضا می گرديد تا درزمينۀ برجسته ترين مطالبات حياتی آنان اقدام های عملی را رويدست گيرد .بنابران روابط اين سازمانها با جبهۀ ملی پدروطن درامر تشريک مساعی باهمی ،و بالنتيجه عبور از اين مرحلۀ دشوار تاريخ کشور ،خيلی ها دوستانه و قابل ستايش بود و از موثريت الزم برخوردار بود. پرسش :بنابر دعوت رسمی مقام های عالی رتبۀ حزبی و دولتی اتحاد شوروی ،هيأت حزبی و دولتی ج .د .ا تحت رياست رفيق ببرک کارمل ،بتاريخ 31اکتوبر 3613مطابق 11 ميزان 3116از اتحاد جماهيرشوروی ،بازديد بعمل آورد. درترکيب اين هيأت شما نيز شامل بوديد. اگر امکان داشته باشد ،لطف فرموده روی اهداف کلی و دستاوردهای تاريخی اين سفر مطالبی را با خوانندگان عزيز شريک سازيد ؟ پاسخ :درگام اول ،منظور ازاين دعوت رسمی ،دادن اعتبار بين المللی به رهبری حزبی و دولتی ج .د .ا ،بود که جهان غرب درمخاصمت آشکار با اين دولت جوان و زعامت جديد آن قرار داشت. دراين مسافرت بين هيأت حزبی و دولتی افغانستان و رهبری حزبی ـ دولتی اتحاد شوروی ،بجز چند موافقنامه ی همکاری های اقتصادی علمی ـ تخنيکی ؛ کدام پروتوکول ويا قرارداد سياسی و ديپلماتيک مشخصی به امضاء نرسيد .زيرا موافقتنامه ی همکاری و حسن همجواری مورخ 1دسمبر 3691مطابق 33قوس 3119که ميان رهبران افغانستان و اتحاد شوروی ( نورمحمد تره کی و لئونيد برژنيف ) به امضاء رسيده بود و درسازمان ملل متحد راجستر شده بود ،دارای اعتبار بين المللی بود و قوت قانونی داشت. پرسش :از ديد شما ،موافقتنامۀ همکاری ـ دوستی و حسن همجواری مورخ 1دسمبر 3691افغان ـ شوروی دارای چی ابعادی بوده و چقدر درتعيين سرنوشت مردم افغانستان ارزشمند و مهم می باشد؟ پاسخ :پيش از اين که به اصل مطلب پرداخته شود ،قابل تذکار ميدانم ،که بنابراهميت اين موافقتنامه ،مرحوم ميرمحمد صديق فرهنگ ،اين سند را بحيث ضميمه دراخيرکتاب " افغانستان درپنج قرن اخير" درج کرده است. درماه دسمبر 3691يک هيأت بزرگ حزبی ـ دولتی افغانستان به رياست نورمحمد تره کی بنابر دعوت لئونيد برژنيف منشی عمومی کميته مرکزی حزب کمونيست و صدر
75
Sapidadam.com
هيأت رئيسه ی اتحاد جماهير شوروی ،به مسکو مسافرت نمود .درترکيب هيأت عالوه بر ديگران حفيظ هللا امين معاون صدراعظم و وزيرخارجه ،نيز شامل بود. دراين ديدار رسمی سه سند مهم ميان رهبران حزبی و حکومتی هردوکشور ،که همه مرتبط به همدگر بودند ،به امضاء رسيد: ـ معاهدۀ دوستی ،حسن همجواری و همکاری بين ج .د .ا و اتحاد جماهير شوروی سوسياليستی ،در 31ماده ؛ ـ آيين نامه درارتباط به تشکيل کميسيون دايمی بين حکومت افغانستان و اتحاد شوروی، راجع به همکاری اقتصادی ،در 33پاراگراف ؛ ـ موافقتنامه دربارۀ تشکيل کميسيون دايمی بين حکومتين افغانستان و شوروی ،راجع به همکاری اقتصادی ،در 9ماده . طوری که درمقدمۀ معاهده آمده است ،اين سند برپايۀ وفاداری به هدف ها و اصول معاهده های سال 3613و 3613که تهداب و اساس روابط دوستی ميان خلقهای افغانستان و شوروی شمرده می شود ،به امضاء رسيد که پس از تصويب ،از روز مبادلۀ اسناد ،برای مدت 13سال اعتبار داشت و می توانست 1سال ديگر نظر به شرايط ،به اعتبارآن افزود گردد. براساس شرح مادۀ چهارم معاهدۀ دوستی ،حسن همجواری و همکاری ،زمامداران افغانستان ( تره کی و امين ) ،از ماه مارچ 3696ـ حوت 3119به بعد ،چهارده مرتبه ورود قوای نظامی شوروی را به افغانستان مطالبه نمودند و جمعا ا 13بار اين تقاضا تکرار گرديد .تنها درماه دسمبر ، 3696مطابق ماه قوس 3111حفيظ هللا امين چهار نامۀ رسمی داير بر اعزام قوای نظامی به افغانستان ،به مسکو فرستاد. پس از فروپاشی اتحاد شوروی و تشکيل حکومت تنظيمی درکابل ،دهها جلد کتاب دربارۀ حوادث و رويدادها درافغانستان به چاپ رسيده؛ همچنان اسناد سری و محرم که از محرميت خارج ساخته شده و در رسانه ها انتشار يافته اند؛ به مطالبی که درسطور باال روی آن اشاره صورت گرفت ،مهر تاييد می گذارند. پرسش :رفيق راتبزاد !
76
Sapidadam.com
حاال اگر موافق باشيد ،برمی گرديم به طرح پرسشها پيرامون اساسی ترين مسأله در زندگی سياسی و ساختار تشکيالتی يک حزب انقالبی که فعاليت آن با زندگی مليونها انسان درجامعه ارتباط پيدا می کند. تا جايی که به ياد داريم ،شعله های آتش خشم عليه وحدت و يکپارچگی حزب ،با انگيزه های جاه طلبی ،خودخواهی و غصب سکان های رهبری درحزب و دولت؛ دروجود شماری از اعضای دفترسياسی و اعضای اصلی کميته مرکزی ح.د.خ .ا و کارمندان ردۀ اول مقام های حزبی و دولتی ،زبانه کشيد. می خواستم بدانم که واکنش و اقدامات الزم رهبری حزبی در مقابل فرکسيون بازان که متأسفانه درمقام های بااليی حزب ( دفتر سياسی و درترکيب اعضای اصلی کميته مرکزی ) قرار داشتند وچوکيهای مهم وکليدی حزبی ـ دولتی باالي شان اعتماد شده بود ،چگونه بود؟ پاسخ :دريک کشوری مانند افغانستان ،دريک حزب سياسی متشکل از مبارزان راه صلح ،آزادی ،دموکراسی ،ترقی ،پيشرفت و عدالت اجتماعی ،که بخاطر تحقق هدفها و آرمانهای ملی و دموکراتيک و گذار از عقب ماندگی اقتصادی ـ اجتماعی سده ها ،به ساحل ترقی ،تعالی و پيشرفت اجتماعی و تعميل تغييرات و تحوالت اساسی در حيات سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی به نفع توده های مردم ،آنهم درشرايط دشوار جنگی و اوضاع پيچيدۀ داخلی و جو نامساعد بين المللی ،کار و فعاليت می نمايد؛ عوامل و محرکات متعدد می تواند زمينه های پديد آمدن و رشد تمايالت فرکسيونی ،هوسبازی های مقام خواهی وحدت شکنانه را بوجود آورد. عقب ماندگی سي اسی ـ اقتصادی جامعه ،کمبود تجربه ی مبارزۀ سياسی ،ضعف آگاهی سياسی و پايين بودن سطح درک اجتماعی؛ برداشت ناچيز از اصول مبارزه ی طبقاتی، خودخواهی ،جاه طلبی ،تمايل به کسب مقامهای رهبری ،سليقه های شخصی ،امتيازخواهی، بلند پروازی ،بی بند وباری و دسپلين ناپذيری ،چسبيدن به عاليق قومی ـ لسانی ـ سمتی و محلی ،زد و بندهای پشت پرده مغاير اساسنامه ی حزب ،رفاقت بازی های شخصی و رجحان روابط محفلی و گروهی بر ضوابط و اصول حزبی ،گريز از انتقاد و دورشدن از اخالق عالی انتقاد پذيری؛ دامن زدن به تفرقه و اختالف و درپيش گرفتن حرکتهای جناحی و مسؤوليت ناشناسی و دريک کالم ،عدول از مؤلفه ها و موازين اساسنامۀ حزب و نقض احکام آن ، سبب پيدايش و افزايش گرايشهای فرکسيونی و تجزيه طلبانه در ح .د .خ .ا ،گرديد. برداشت نادرست ازمفاهيم جامعه شناسی علمی ( عدم انطباق و کاربرد درست مفاهيم و ت ئوری مبارزۀ سياسی با پراتيک زندگی اجتماعی ) باعث ايجاد ذهنيت خرابکارانه درکار و 77
Sapidadam.com
عملکرد شماری از مهره های شناخته شده در هيأت رهبری حزب ،دفتر سياسی و کميتۀ مرکزی شد و انگيزه ی را درفکر و دماغ آنان خلق کرد تا برمحور فعاليتهای فرکسيونی و گروهبندی ،دست به توطئه و دسيسه بزنند و روی انديشه و خرد سياسی پابگذارند. فرکسيون بازان با حيله گری و خ ُرده گيری ،پايه های ثبات سازمانی و تشکيالتی حزب را به بحران کشانيدند؛ اصول وحدت پذيری و يکپارچگی درزندگی حزبی را در ذهن و روان طرفداران انديشه های رهايی بخش و رزمندگان راه ترقی و پيشرفت اجتماعی ،خدشه دار نمودند؛ مقررات عمومی حزب را پايمال و دسپلين حزبی و سياسی را نقض کردند؛ روند عادی کار حزبی و زندگی سياسی اعضای صادق حزب را که از دل و جان پابند اصول و موازين و رعايت دسپلين درون حزبی بودند ،برهم زدند. درآن زمان ،در گرماگرم حوادث که رويدادهای سياسی و نظامی درافغانستان يکی از داغ ترين و پرجنجال ترين معضله ،درجهان شمرده می شد و کشورما حيثيت يک نقطۀ داغ و متشنج را درپروسه ی جنگ سرد به خود گرفته بود ،خيلی ها مشکل به نظر می رسيد که با بيماران درون حزبی آنهم در رده های رهبری حزبی و دولتی تصفيۀ حساب شود .زيرا هرکدام اين فرکسيونها دارای ساختارهای جدا از تشکيالت رسمی حزب بودند ،که به نوبۀ خود درسازمانهای اوليه و سايرنهادهای حزبی عضويت داشتند و ازميان صفوف خالف مقررات حزبی سربازگيری می کردند. رفيق ببرک کارمل دربيانيۀ تاريخی خويش درنشست وسيع کارمندان حزبی ـ دولتی بنام " فاز نوين بهبود کار " مواردی از فعاليتهای خرابکارانۀ فرکسيونی را برجسته ساخت و حرفهای به آدرس وحدت شکنان حواله نمود که ازسوی صفوف و کادرهای صادق ح .د .خ. ا ،با استقبال بی نظير روبرو گرديد. پرسش :چهره های اين فرکسيون بازان معامله گر و انحالل طلب و درکمين نشسته ( مربوط به هردو جناح حزب ) که در زد و بند های خرابکارانه با شماری از مشاورين ( ملکی و نظامی ) خائن ،فاسد و رشوه خوار روسی و درارتباط و همکاری نزديک با گروههای شورشی ضد دولتی ،به حيات ننگين خويش با زرق و برق در درون حزب ادامه می دادند و در سايۀ حمايت و پشتيبانی آنان ،ازانجام زشت ترين و شرم آورترين اعمال و حرکات ،در ضديت با هدف ها و اصول حزبی ،منافع مردم و ميهن و مصالح عليای کشور و درمقابل اعضای پاک نهاد حزب ،دريغ نورزيدند؛ در نزد سپاهيان حزب (صفوف و کادرهای هميشه بيدار ،سرسپرده،بارسالت ،باوفا و با ايمان ) هم درگذشته و هم در لحظۀ حاضر ،آنقدر عريان است که ضرورت آن ديده نمی شود تا يکايک آنان را به معرفی بگيريم.
78
Sapidadam.com
سلطان علی کشتمند در جلد سوم صص 933ـ 939کتاب خود( يادداشتهای سياسی)... به چند مورد از فعاليتهای فرکسيونی اشاره نموده که شوربختانه درآن بازتاب همه واقعيتها به نظر نمی خورد و ايشان تالش نموده تا از فعاليتهايی فرکسيونی که تحت نام خود وی و دوست ان نزديکش مانند نوراحمد نور و ديگران صورت می گرفت ،پرده پوشی کند و از گفتن حقيقت طفره رود. اگر امکان داشته باشد لطف نموده ،دراين باره معلومات بيشتری را ارائه بفرماييد ؟ پاسخ :از نظر جامعه شناسی علمی ،مسأله ی بقاء و ثمربخشی تالشهای يک حزب مترقی و معتقد به جهانبينی علمی و طرفدار تغييرات و تحوالت بنيادی درحيات سياسی ـ اقتصادی و اجتماعی درجامعه ،پيوند و وابستگی محکم به درجۀ پختگی و آبديدگی سياسی رهبران و کادرهای پيشتاز آن دارد ،که شرط اول آن را موجوديت و استحکام متداوم وحدت سياسی و سازمانی ،وحدت ارگانيک و صادقانه در نظر و عمل و ميزان جلب اعتماد و پشتيبانی توده های مردم از حزب و برنامه های آن می سازد. هرحزب مترقی ،منسجم ،متشکل و طرفدار صلح ،آزادی ،دموکراسی ،ترقی ،پيشرفت و عدالت اجتماعی و متعهد به امر نجات توده های زحمتکش ( مرد و زن ) ميهن ازقيد و بند هر گونه ستم و اسارت ؛ تالش می ورزد تا افراد پاک ،آگاه ،وطندوست ،صادق ،فعال و مدافع سرسپردۀ منافع مردم و ميهن را در صفوف خود تنظيم کند و در راه اتحاد و همبستگی کليه نيروهای ملی ـ دموکراتيک و ميهن پرست گام بگذارد. هرگاه در رده های رهبری و دربين کادرها و صفوف پابندی به اصول و موازين شايسته ی حزبی و ثابت قدمی در رعايت اخالق اجتماعی و صداقت در زندگی سياسی وجود داشته باشد ،هرگز انحراف ها و فعاليتهای فرکسيونی درآن راه پيدا نمی کند و اگر چنين نبود، شيرازۀ حزب ازهم فرو می پاشد و دستخوش نابسامانی های غير کنترول می گردد که نتيجۀ آن ،شکست ،بربادی و ناکامی را در تحقق هدفها و وظايف ،بدنبال می آورد. حزب دموکراتيک خلق افغانستان نيز نمی تواند از قاعده های عمومی و از اصول عالی ای که درباال از آنها ذکر بعمل آمد ،مستثنا باشد. در ميان اعضای کميتۀ مرکزی ح .د .خ .ا ( بشمول دفتر سياسی و داراالنشاء ) که اکثريت آنان درمقام های عالی حزبی ـ دولتی ( رؤسای شعبات کميته مرکزی ،هيأت رئيسه ی شورای انقالبی ،شورای وزيرانُ ،پستهای عالی نظامی در قوای مسلح ) توظيف بودند، شماری از آنان جفاکارانه و با استفادۀ سوء از اعتماد رهبری ،با دسيسه سازی ،توطئه، تفتين ،کارشکنی و بد عهدی ،مصروف کارهای خرابکارانه ی فرکسيونی بودند و دربدنۀ 79
Sapidadam.com
حزب نقب می زدند تا با کاربرد چنين وسايل ضد حزبی عده ای از اعضای صادق حزب را اغوا نموده ،بدين وسيله خود را به مقامهای رهبری حزبی و دولتی برسانند و سرانجام با کسب عضويت دفتر سياسی و داراالنشاء عالی ترين سکانهای رهبری حزبی و دولتی را غصب نمايند. برعکس کادرها و صفوف آگاه و وطنپرست به جبهه های گرم نبرد با دشمن و انجام وظايف سازندگی می رفتند؛ ازحاکميت دولتی و جان ،مال و ناموس مردم دفاع می نمودند؛ در راه صلح و ثبات و تأمين نظم و امنيت جان می سپردند؛ معلول و معيوب می شدند و ازدل و جان به حفظ وحدت و يکپارچگی حزب وفادار بودند. پرسش :در رابطه به مسافرت غير رسمی هيأت حزبی ـ دولتی افغانستان تحت رياست زنده نام ببرک کارمل به اتحاد شوروی ،بنا بر دعوت ميخائيل گرباچف ،تا کنون حرف های ضد و نقيضی به خورد مردم داده شده است. سلطان علی کشتمند درجلد سوم ( صص 931ـ ) 933کتاب خود ( يادداشتهای سياسی ) ...راجع به اين موضوع توضيحاتی داده است ؛ بدون ترديد ،هيأت حز بی ـ دولتی پس از ختم مشوره ها و صحبتها و بازگشت مجدد به ميهن ،گزارش کاری مفصلی به دفتر سياسی کميته مرکزی ح .د .خ .ا ارائه داشته است. می خواستم بپرسم که چه حرف های ناگفته باقی مانده است و چه خوب خواهد بود تا خوانندگان عزيز آن را از زبان شما بشنوند؟ پاسخ :درگزارش رسمی رفيق ببرک کارمل که به دفترسياسی کميته مرکزی ارائه نمودند ،حرفی که از آن بوی تند تشنج خارج از دايره ی بحث های سالم سياسی ـ انتقادی و تشريح مو قف سازنده و اقناعی به مشام برسد ،وجود نداشت و مظاهری جدی دال برتيرگی پر از خشم و کينه ی روابط و يا بحرانی بودن انفجارآميز فضای صحبت و مذاکره ی رهبران حزبی ـ دولتی دوکشور ،درآن ديده نمی شد. حرف های را که پس از حذف رفيق ببرک کارمل از مقام رهبری حزبی ـ دولتی و تبعيد عمدی و اجباری ايشان از ميهن ،شماری از چهره های سياسی تازه بدوران رسيده و شامپيون بازسازی و علنيت (!) درکنفرانسهای مطبوعاتی ويا درنشستهای رسمی ،خالف حقيقت دربارۀ اين مالقات به نفع خود و بمقصد تحکيم موضع نااستوار خويش دربين مردم و اعضای حزب ،دراين جا و آن جا تبليغ می کردند ،نمی توان بآن ارزش و اهميت قايل شد. زيرا ،سلطان علی کشتمند عضو دفتر سياسی کميته مرکزی ح .د .خ .ا و صدراعظم ج .د .ا 80
Sapidadam.com
من حيث عضو اصلی هيأت رسمی حزبی ـ دولتی ،رويداد مذاکرات و سخنان رفيق ببرک کارمل و گرباچف را درميز مذاکره ،درکتاب خود " يادداشتهای سياسی و رويدادهای تاريخی" ( ج ، 1 .صص 931ـ ) 933تا حدودی بيان نموده است ،که می شود در اين جا بآن بسنده کرد. واما ،آنچه را که درحال حاضر درمطبوعات ويا درمتون کتب و رساله ها و تحليل های سياسی ،پير امون اين موضوع پرداز داده می شود و بحيث مواد تبليغاتی ازآن استفاده صورت می گيرد ؛ بيشتر اين دروغ پراگنی ها ،محصول تغيير اوضاع سياسی جهان پس از پايان جنگ سرد به نفع " نيو ليبراليزم " است که اين وضعيت نيز نمی تواند ديرپا باشد. زيرا واقعيتهای زندگی مردم در سراسرگيتی و عملکرد نيروهای سياسی استثمارگر و سلطه گرای جهانی ،به شدت درتقابل با همدگر واقع شده اند که سرانجام حق بر باطل پيروز خواهد شد و حقيقت بامردم خواهد بود ،نه بازورگويان و توطئه گران بين المللی ! پرسش :انگيزه ی اعالم تز های دهگانه ی جاودان نام ببرک کارمل ،چه بود و اهميت تاريخی آن را در چی می بينيد؟ پاسخ :ازآغاز دهه ی هشتاد ،مسأله ی توسعه و تحکيم پايگاه اجتماعی حاکميت و جلب اعتماد مردم ،پيوسته درسياست های ح .د.خ .ا و در روش رهبری حزبی و دولتی اولويت داشت که اين موضوع در تمام اسناد پلينوم های کميته مرکزی ح .د.خ .ا ( از پلينوم اول الی هفدهم ) و در رونوشت نشستهای رسمی هيأت رهبری جمهوری دموکراتيک افغانستان تبلور روشن دارد. موجوديت تشنج درمناسبات بين المللی ،تداوم جنگ سرد و رويارويی سياسی قدرتهای بزرگ برسرمسائل حاد جهانی ،بعد از به قدرت رسيدن گرباچف ،فقط برمحور قضايا در داخل افغانستان و اوضاع پيچيده درمرزهای شرقی و غربی کشورما ( پاکستان و ايران) خالصه می شد. درهمين وقت بود که شاخص مداخله ی آشکار پاکستان و ايران درامورداخلی افغانستان که جنگ اعالم ناشده را به کمک دول غربی و متحدين آنها ،بشمول ارتجاع عرب و دولت چين ،برضد وطن و مردم ما بطرز خونين و وحشتناک ادامه می دادند ،دست کم گرفته شد و ابعاد ـ ماهيت و عواقب آن را ،کمرنگ جلوه گر ساختند ،تا زمينه های نزديکی و آشتی بين دسته ی تازه به دوران رسيده در اتحاد شوروی به رهبری گرباچف و جهان غرب و ارتجاع بين المللی به بهای فروپاشی نظام سوسياليستی دراتحادشوروی و سقوط رژيم های سوسياليستی در اروپای شرقی ،تضعيف و بی پشتيوانه نمودن جنبشهای آزاديبخش و 81
Sapidadam.com
ترقيخواه در سراسرجهان و تهی ساختن حزب های مردمی و انقالبی از برنامه ی عمل ترقيخواهانه و عدالت جويانه و زندگی نامه ی پويا ،فراهم گردد. رهبری حزبی و دولتی افغانستان بادرک اين گرايش تسليم طلبانه که ازداخل افغانستان نيز ازميان اعضای رهبری ،شماری با داشتن پايگاه استخباراتی و روابط خيلی ها نزديک با مشاوران ملکی و نظامی روسی ،بخاطر رسيدن به هدف ها و آرزوهای ناپاک خود ،در خدمت اين ديدگاه قرارداشتند ؛ ضرورت داشت تا بمنظور حل صلح آميز دشواری های موجود ،برقراری صلح ،دفاع از آزادی ،دموکراسی ،ترقی اجتماعی و دستيابی به پيشرفت های اقتصادی ـ اجتماعی ،طرح های جديدتری را به پيشگاه مردم افغانستان و جهان ،تقديم کند. مجموع خواستها و ديدگاههای نوين حزب و دولت در تزهای دهگانه ی رفيق ببرک کارمل بازتاب يافت که اگر توطئه های بعدی در مسير راه آن قرارداده نمی شد و به تطبيق آن مجال داده می شد ،موفقيتهای چشمگيری را در قبال داشت . اهميت تيزس ها دراين بود که رفيق ببرک کارمل آن را با بينش سياسی و بهره گيری از تجارب رويدادهای سايرکشورهای جهان و سير مبارزات و اندوخته های عملی سه دهه ی جامعۀ افغانستان و نتايج حاصلۀ بعدی آن ،نگاشته بود و محتوای آن خيلی ها دقيق و مطابق شرايط آن روز جامعه ی افغانستان آماده گرديده بود و نياز های اساسی مردم را در خود نهفته داشت. پرسش :هنوز زمانی زيادی از اعالم تزهای دهگانه سپری نگرديده بود که ارواح خبيثه ی امپرياليسم و ارتجاع جهانی با يک برنامه و نقشه ی منظم ،به قصد براندازی رژيم های مترقی جهان ،برآمدند و دراين راه با سرمايه گذاری هنگفت ،گرباچف و دستۀ خائن و خود فروختۀ اورا دراختيار داشتند. شوربختانه که جهت تحقق اين برنامۀ رهزنانه و تطبيق نقشۀ ذلت بار آن ،درگام نخست سرزمين ما انتخاب شده بود و سرآغاز فروپاشی رژيم های مترقی جهان از همين جا ، مهندسی گرديد.
82
Sapidadam.com
پرسش اين است که زمينه سازی ها برای راه اندازی کودتای ننگين 33ثور 3191که ما آن را « جنايت سياسی سازمان يافته » برضد ح .د.خ .ا و ج .د.ا ـ حاکميت سياسی و منافع حياتی توده های مردم ،می دانيم ،چه وقت آغاز يافته بود و چه کسانی در آن نقش کليدی داشتند؟ پاسخ :جمی کارتر رئيس جمهور اسبق اياالت متحده ی امريکا ،دربيانيۀ مورخ 11 فبروری 3613مطابق 3حوت 3111خود که درباره ی اوضاع عمومی کشورش به شهروندان امريکا و به جهانيان معلومات می داد ،در بخش توضيح و تشريح " دوکتورين جمی کارتر ,ضياء الحق و برژنسکی کارتر " حوزۀ جنوب غرب آسيا را ،سومين منطقه ی استراتژيک برای امنيت اياالت متحده وانمود ساخت و درست سنگ تهداب آغاز توطئه های سازمان يافته عليه ح .د .خ .ا و دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان ،در همين جا گذاشته شد و آن را قدم به قدم عملی نمودند. جهت تحقق " دوکتورين کارتر" درحوزۀ جنوب غرب آسيا ،بويژه در رابطه به سياست خصمانه ی امريکا در قبال افغانستان ازدوره ی رياست جمهوری رونالد ريگن و پس از آن ، اياالت متحده نظاميگران پاکستان به رهبری جنرال ضياء الحق ( بشمول احزاب مذهبی بنيادگرا ) را دراختيارداشت که اين کشور بعد از سقوط سلطنت رضاشاه پهلوی درايران، بمثابه ی بديل مناسب جای آن را گرفته بود.
برژنسکی مشاور امنيت ملی جمی کارتر ،پالن پياده نمودن عملی سياستهای امريکارا درمورد افغانستان با ضياء الحق حاکم نظامی پاکستان ،هماهنگ ساخت و حکومت پاکستان ازبابت همکاری با امريکا و اشتراک مستقيم درجنگ اعالم ناشده برضد مردم افغانستان ،در شروع مرحله ،ساالنه مبلغ يک و نيم مليارد دالر کمک نظامی امريکا را به قوای مسلح خويش ( بشکل باج گيری ) دريافت می کرد؛ ( مراجعه شود به کتاب تلک خرس ) . دربرنامه های کاری جنرال ضياء الحق درضديت با مردم افغانستان ،دور ساختن و حذف رفيق ببرک کارمل از رهبری حزب و دولت واز صحنه ی فعاليت سياسی درافغانستان ، دوامدار ساختن جنگ و خونريزی دراين سرزمين تا تطبيق اهداف کامل آن کشور ،ازجمله 83
Sapidadam.com
بقدرت رساندن گروههای بنيادگرای مذهبی و نصب يک رژيم دست نشانده و فرمانبردار پاکستان درافغانستان ،شامل بود. ازاين رو جنرال ضياء الحق درتمام مدت ،شرط اشتراک درمذاکرات و حصول موفقيت و پيشرفت در گفت و گو ها را مربوط به کنارزدن رفيق ببرک کارمل ازقدرت می دانست واين موضوع از سال 3611به بعد صورت علنی بخود گرفت. پالن مسکو ـ اسالم آباد ـ واشينگتن در ضربه زدن به ح .د .خ .ا و سست ساختن پايه های حاکميت سياسی جمهوری دموکراتيک افغانستان تا رساندن آن به پرتگاه سقوط ،به خواست جنرال ضياء الحق ،عربستان سعودی و اياالت متحده ،درديدار رسمی گرباچف و ريگن درشهر ريکجاويک مرکز " ايسلند " به امضاء رسيد .دراين ميان فرکسيون بازان معروف در ح .د.خ .ا و نفوذ داده شده ها در درون حاکميت سياسی ،در بازی های اوپراتيفی و در زد و بند های استخباراتی از آغاز مرحله ،در تطبيق اين پروژۀ بنياد برانداز اشتراک ورزيدند ،خوش خدمتی کردند و پاداشی بدست آوردند.
گرباچف و ريگن درشهر ريکجاويک مرکز " ايسلند "
داکتر صاحب گرامی ! اگر اجازه شما باشد صحبت را پی ميگريم. بفرماييد !
84
Sapidadam.com
پرسش :به تاريخ های 31و 33ثور 3191مطابق 1و 3می ( 3619در روزاول پالن تدابيرنظامی ـ استخباراتی برای انجام کودتا بشمول ايجاد هماهنگی دروظايف سرکوب گرانه ی امنيتی (!) برحسب دستور سازماندهندگان داخلی و خارجی آن و در روزدوم پياده نمودن اين توطئه ی بنياد برانداز ضد حزبی و مردمی درعمل) به شماری از کادرهای سرشناس و فعال ،توسط کارمندان امنيت دولتی درمنازل شان ،حکم صادرۀ رهبری کودتا به شرح زير ابالغ گرديد « :شما نظر به امر کميتۀ مرکزی ح .د .خ .ا ،امروز اجازۀ خارج شدن از منازل خويش را نداريد! » به باور و اعتقاد کادرها و فعالين ح .د .خ .ا و از ديد من ،اين حکم ضد دموکراتيک و مغاير اصول زرين زندگی نامه ی حزب ،هرگز نمی توانست فيصله و تصميم کميته مرکزی حزب ما باشد؛ بلکه بيشتر يک برخورد زورگويانه ی استخباراتی ـ پوليسی را می رسانيد که سازماندهندگان و اجراکنندگان اين توطئه ی شرماور ،خواستند با اين ترفند و نيرنگ بازی ها ،صداهای اعتراض را درگلو خفه سازند و جلو هرگونه مخالفت را دربرابر کودتا بگيرند. آيا دراين روز نشست کميته مرکزی ويا بيروی سياسی که شمانيز يکی از اعضای دفتر سياسی بوديد ،تدوير يافته بود ؛ و دراين رابطه مطالبی مطرح شده بود يا خير؟ پاسخ :همه اعضای ح .د .خ .ا و کليه آگاهان سياسی جامعۀ ما بخوبی واقف اند که درآن روزهای بحرانی و پر از تشنج درحيات حزبی مان ،بويژه اين که رهبر حزب ،رفيق ببرک کارمل ،براساس يک سناريوی ازقبل توافق شده ميان بازيگران اصلی اين توطئه ،از بدور صحنۀ سياسی و حضور فزيکی درمقام رهبری حزبی و دولتی بداخل کشور ،قصدی ُ نگهداشته شده بود؛ بنابران هيچگونه نشست رسمی و قانونی داراالنشاء و دفتر سياسی کميته مرکزی ح .د .خ .ا ،تدويرنيافته بود که درآن يک چنين فيصله ای صادر شده باشد. عالوه برآن ،تصاميم و فيصله های مقام های حزبی که فقط به مسائل زندگی درون حزبی ارتباط می گرفت ،بشکل رسمی ازطريق مراجع رسمی وابسته به شعبات کميته مرکزی ح .د .خ .ا ،به رفقای حزب ابالغ می گرديد ،نه بوسيلۀ قاصدان امنيتی و کارمندان استخباراتی ،آنهم توأم با تهديد و سلب حقوق و آزادی های دموکراتيک و شهروندی ! آنچه دربارۀ اين پيشامد درمتن سوال شما تذکار رفته است ،بيشتر پذيرفتنی پنداشته می شود و من به آن نظر موافق ابراز می دارم. پرسش :پس از کودتای ننگين 33ثور ، 3191درنخستين روزها ،عليه مخالفان اين رويداد ناميمون ،ازخشونت و زورگويی کارگرفته شد .مامورين عاليرتبۀ حکومت که اعضای حزب بودند؛ پاکترين ،صادق ترين و باايمان ترين کادرها و صفوف حزب درمرکز و واليات؛ 85
Sapidadam.com
اعضای سازمانهای اجتماعی ( شامل مرد و زن ) ،به سبب اعتراض بر غيرقانونی بودن اين مضحکه ،از وظايف سبکدوش ساخته شدند. دروزارت های قوای مسلح ( دفاع ،داخله ،امنيت دولتی ) افسران شرافتمند و وفادار به ميهن و مردم ياخانه نشين گرديدند وياهم سند تقاعد جبری پيش از وقت قانونی را بدست آوردند .درکادر رهبری رياست امور سياسی درهرسه وزارت با گزينش افراد وابسته به فرکسيونهای تازه بدوران رسيده ،تغيير وارد آمد. برخی از رؤساء و کارمندان حرفوی شعبات کميته مرکزی ح .د.خ .ا ،به صف اردوی بيک اران پيوستند .حتا برخالف سنت پسنديده و تاريخی مردم افغانستان ،مبنی بر رعايت حد اعلی احترام به مقام زن ،از کاربرد خشونت و زورگويی درمقابل زنان کارمند دردفاتر حزبی ـ دولتی و سازمانهای اجتماعی نيز دريغ نورزيدند و شماری ازآنان را ازوظايف اخراج کردند (در شماره های متعدد جريده ی پامير ارگان نشراتی شهرداری کابل و کميتۀ حزبی شهرکابل، ليست اخراج شدگان به نشر رسيده است ) .... شما دليل اصلی اين همه اقدامهای سرکوبگرانه ضد حزبی را عليه اعضای ح .د.خ .ا، آنهم از سوی کسانی که سنگ رفاقت حزبی را برسينه می کوبيدند ،در چه می بينيد؟ پاسخ :درهمه جا و در همه وقت ،اين اصول کلی برای همگان قابل قبول است ،که حزب های سياسی پيوسته درآن راهی گام می گذارند ؛ کار و فعاليت می کنند ؛ مساعی خويش را به خرج می دهند ؛ انرژی مادی و معنوی به مصرف می رسانند و انتظار موفقيت را دارند که کليه سعی و تالش و فعاليتهای آنها بربنياد اتحاد ،همبستگی و يکپارچگی همه اعضای آن استوار باشد .دراين حالت تنها درپيش گيری روشهای خردمندانه و کاربرد درست اصول مبارزۀ سياسی می تواند مورد پذيرش واقع شود .درغير اين صورت ،حاصل کار ،تنفر و انزجار است و بس . دريک نهاد سياسی مترقی آراسته به زيور دانش جامعه شناسی علمی ،تنها کاربست روشهای اصولی و دموکراتيک می تواند اصالت ،پاکی و شايستگی آن را حفظ نمايد. برعکس پهن ساختن فضای اختناق ،کاربرد زور ،تهديد و تخويف ،تحميل ارادۀ فردی و گروهی ،تطميع و رشوه دهی سياسی ...به اصالت ،پاکی و شايستگی آن ،بعنوان يک سازمان انقالبی مدافع صديق منافع توده های مردم لطمۀ شديدی وارد می نمايد . داشتن شناخت از سيرتاريخ و تکامل زندگی اقتصادی ـ اجتماعی انسانها وکسب آگاهی از روان افراد جامعه ،تشخيص و تفکيک خواستهای معقول و منطقی انسانها از تقاضاهای
86
Sapidadam.com
نادرست ،انسان را قادر به آن می سازد تا پديده های تاريخی ،سياسی ،اقتصادی و اجتماعی را بشکل درست آن درک کند. رابطه ی سياستمداران ،رهبران و زمامداران با شهروندان دريک کشور ويا با اعضای يک سازمان سياسی پيشرو ،بايست درپرتو يک چنين طرز تفکر استوارباشد؛ يعنی داشتن : " اطالع از قواعد و موازين حتمی و ضروری علمی ،يکی از شرايط مهم حفظ رهبران و مسؤولين امور از ذهنيگری (سوبژکتيويسم) ويا حل مسائل به اتکاء اراده ( ولونتاريسم) و غرق شدن در تجارب تنگ و محدود علمی ( پراتيسيسم ) است" . (ص 199ج اول نوشته های فلسفی و اجتماعی دکتر احسان طبری) انقالبی نماهای خودکامه که با ايجاد جو اختناق و اتخاذ روشهای يکه تازانه و راه اندازی انواع دسيسه ،بطورنامشروع بر قدرت تکيه می زنند ،با عوامفريبی شعارهای رفع مشکالت سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی را سر می دهند تا فرصت کمايی نمايند و به سرباز گيری درميان آن عده افراد جامعه بپردازند که از قضايای سياسی و نيرنگ های آنان بی خبر اند ؛ وليک درعمل درسايۀ اين شعارها ،بخاطر بقای خود در قدرت و درمسند فرمانروايی، دست و پای مدافعان واقعی تغيير ،تحول ،ترقی و پيشرفت اجتماعی را قطع می کنند. حوادثی که در دهه ی هفتاد سدۀ بيستم بوقوع پيوست ،می تواند يک درس آموزنده و تاريخی باشد: حکومت مردم پسند سلوادور آلندی درکشور چلی و رژيم نو تأسيس شيخ مجيب الرحمان در بنگله ديش ،از اثر توطئه ی سازمان يافته و برطبق نقشه ی سی .آی .ای ، توسط مهره های درون نظام ( درچلی به قوماندۀ جنرال پنوچت رئيس ستاد ارتش و دربنگله ديش به رهبری خونده کار مشتاق احمد وزيرتجارت و تجارت خارجی ) سقوط داده شد و طرفداران هردو حکومت جوان و ترقيخواه به استقبال بدترين سرنوشت ( چوبه های دار، تيرباران ،مفقود االثر ،شکنجه ،بازداشت ،حبس و زندان ،تعقيب و پيگرد ،سبکدوشی از وظايف ) ...رفتند. ميهن عزيزما افغانستان نيز از زمرۀ ممالک عقب نگهداشته شده در قاره ی آسيا می باشد ،که با رويدادهای سياسی دوران جنگ سرد ،قربانی معامله گری ها و سازشهای فاجعه بار سيا سی ابرقدرتها ،بمنظور خاطرخواهی ازنظاميگران پاکستان و آخوندهای ايران گرديد و مسير حرکت انقالبی به جلو ،با سازمان دادن واجرای توطئه توسط مهره های بلند پايه در ح .د .خ .ا و در درون حاکميت سياسی ج .د .ا ،در ابتدا به انحراف و درگام بعدی به استقامت تباهی کشانيده شد که درنتيجه مردم افغانستان ،از جمله رفقای ما بهای آن را پرداختند. 87
Sapidadam.com
پرسش :پس از کودتای ننگين 33ثور 3191دور جديدی از کاربرد اختناق سياسی در مقابل صدها عضو ح .د .خ .ا به علت تسليم ناپذيری به رهبران کودتايی ازخود راضی و تبارز ضديت با سياستهای ارتجاعی ،خودفروشانه و زندگی براندازآنان ،فرا رسيد. دراين کارزار زورگويانه ،زندگی صادق ترين وباايمان ترين فرزندان مردم افغانستان (ملکی و نظامی) درمعرض خطرهای گوناگون واقع شد .آن همه ستمکاری ها و بيدادگری های را که زمامداران حزبی ـ دولتی از ماه سنبله 3119براعضای حزب ( پرچمی ها) و ساير نيروهای ملی و دموکراتيک و درمجموع برمردم افغانستان ،رواداشتند ،در بسا موارد، بويژه در برخورد با مخالفان درون حزبی ،دوباره رايج گرديد .ماهيت عملکردها در هردو مرحله يکسان بود؛ صرف بازيگران صحنه ( چهره های اصلی و فرعی ) عوض شده بودند و شيوۀ تطبيق مجازات تشنگان قدرت از همدگر فرق می کرد .ازجمله تعدادی از رفقای عزيز برطبق نقشه های خائنانه انتقام گيران و عقده گشايان نو بدوران رسيده ،با سوق دادن جبری و عمدی آنان به جبهه های نبرد بی برگشت ،جانهای شيرين خود را ازدست دادند؛ شمار بي شتری از رفقای ارجمند را اجنتهای دستگاه استخبارات سايه وار تعقيب می نمودند که در بين آنان تعدادی از زنان و دختران نيز شامل بودند که هرگز تسليم خط انحرافی ،معامله گری ها و سبکسری های زورگويانه ارباب قدرت نشدند. شما انگيزه ی اصلی تحميل اين همه جور و ستم و جفاکاری ها را درمقابل رفقای که از دل و جان صادق به مردم و ميهن خود بودند ،در چه می دانيد؟ پاسخ :رهبران احزاب سياسی که ادعای خدمت به مردم و ترقی و پيشرفت را در يک مملکت دارند ،حين احراز قدرت سياسی بايست ،با درپيشگيری روشها و سياستهای اصولی و ساز نده ،کليه نهادهای سياسی ـ اقتصادی و اجتماعی را مطابق به اقتضای نيازمندی های جامعه ؛ منافع توده های مردم و مصالح عليای کشور ،به چرخش درآورند. هر سيستم سياسی ـ دولتی وهر سازمان سياسی احتياج به قدرت دارد تا با استفاده از آن هدف های برگزيدۀ مرامی و برنامه يی خود را درجامعه پياده نمايد ،اين که اين قدرت و حاکميت چگونه و برپايۀ کدام معيارها و مؤلفه های حقوقی و اجتماعی ،تمثيل می شود، بازتاب دهندۀ روح قدرت ،يعنی ارکان تشکيل دهندۀ حاکميت ،بويژه رهبری آن است. رهبران سياسی و دولتمردانی که به قيمت گردن نهادن به معامله های سياسی ضد منافع ملی ،براريکۀ قدرت تکيه می زنند و ميخواهند که با اعمال تند روی های سياسی وحرکتهای ماجراجويانه ،مخالفان ،منتقدان و رقبای سياسی و شخصی خود را از صحنۀ مبارزه دورکنند ،به حاشيه برانند ،نابود سازند ويا به ناحق و با دسيسه سازی و توطئه گری آنان را در نظر 88
Sapidadam.com
مردم بدنام ،خوار و حقيرنمايند؛ هيچ گاهی با اين سياستمداران و رهبران حزبی ودولتی، موفقيت همراهی نخواهد کرد .زيرا آنان کمر به نابودسازی قصدی هستۀ مرکزی يک حزب سياسی و کنار زدن کارمندان ماهر ،مجرب ،متخصص ،آموزش ديده ی دولتی و کارآگاه سياسی ،می بندند که بااين کار ،تعادل منظم کاری درنهادهای متشکلۀ حزب و دولت برهم می خورد و سرانجام بحران سياسی را دردرون يک سازمان حزبی ويادولتی ببارآورده، اجرای وظايف اصلی به فراموشی سپرده می شود که درنتيجه حزب ودولت را از براورده ساختن مبرم ترين و اساسی ترين نيازمندی های سياسی ـ اقتصادی و اجتماعی جامعه ،باز داشته از حرکت درمسير اصلی منحرف و به بيراهه سوق می دهد. درشرايطی که افغانستان دريک وضعيت پيچيده و دشوار سياسی و نظامی قرارداشت، راه برونرفت از مشکالت و حل وفصل موفقانه ی وظايف اقتصادی و اجتماعی ،هنگامی ميسر می گرديد که ساختار تشکيالتی حزب استحکام می يافت و سرنوشت آن دربازی های سياسی بين المللی ميان ابرقدرتها به حراج گذاشته نمی شد و شيرازۀ آن ازهم فرونمی پاشيد؛ دستگاه دولت و حزب از نفوذ عناصر عقده مند و انتقام جو ،منزه و درامان می بود. محترم ميرصاحب کاروال درکتاب " درسهای تلخ و عبرت انگيز افغانستان" از نقشه و پالن رهبران جديد ( حزبی و دولتی) اتحادشوروی در صعود مهره ی دلخواه آنان ،در رهبری حزب و دولت و زد وبندهای چهره های بسيار آشنا در دفتر سياسی کميته مرکزی ح .د .خ .ا با مقام های شوروی ( درافغانستان باسفيرشوروی و کارمندان دستگاه " کی .جی .بی " و مشاورين ارشد نظامی و ملکی و بواسطۀ اين نهادها بارهبران درمسکو) درتطبيق اين پالن درضديت با رفيق ببرک کارمل و ساير رفقای حزبی ،پرده برداشته است. سرکوب رفقای حزبی ،کاربرد خشونت عليه آنان ،برطرفی ها ،به زندان انداختن ها، پيگرد سياسی ،زجر وشکنجه ی فزيکی و روحی آنان ،همه اجزاء و شاخص های متشکله ی يک پروژه ی کالن نابودسازی کامل ح .د .خ .ا بودند که بين مسکوـ اسالم آباد ـ واشينگتن با هماهنگ ساختن فعاليتهای دستگاههای استخباراتی ،روی آن توافق صورت گرفته بود و پرونده ی آن به امضاء رسيده بود. بخاطر درعمل پياده کردن و اجرای اين برنامه ،درافغانستان ،دردرون ح .د.خ.ا ،افراد جاه طلب ،خودخواه و تشنۀ رسيدن به قدرت ،به کار گماريده شدند تابا خشونت و نظاميگری و چسبيدن به حربه ی تفتين ،افترا ،دروغ و الفزنی ،دوکتورين زهراگين را در بازار معامله گری های خاطرخواهانه و درزد وبندهای پروتوکولی درسطح بين المللی به پيروزی رسانند؛
89
Sapidadam.com
حزب و حاکميت سياسی را بی پايه و بی پشتوانه ی مردمی سازند و ستون فقرات هردو را درهم شکنند. انگيزۀ اصلی آنچه شما در پرسش تان مطرح نموديد ،همين بود و بس. پرسش :براساس پروژه ی ازقبل توافق شده ميان " کريملن ـ قصر سفيد و اسالم آباد" و حيله گری ها و مکرورزی های رهبری (!) جديد ،کميته مرکزی ح .د .خ .ا ( ازجمله دفتر سياسی و داراالنشاء ) گام به گام از وجود سابقه داران منتخب کنگره ی موسس پاک ساخته شد؛ در عوض يک مشت افراد سست عنصر ،معامله گر ،مقام خواه و به اصطالح ناراضی های شامل درفرکسيونهای ضد حزبی ،باال کشيده شدند و با اين ترفند با زورگويی ،حرافی، الفزنی و کژروشی باسرنوشت حزب و حاکميت سياسی آن بازی نمودند و در سمت ديگر مردم را به گروگان گرفته بودند. دراين مقطع زمانی ،دربسا موارد گزينش و پيش کشيدن شماری از افراد به وظايف حزبی ـ دولتی ،نه بر مالک اصل شايستگی ،لياقت ،کاردانی ،پاکی ،تقوا ،تواضع ،سابقه ی نيک ،داشتن نيت پاک خدمت به مردم و ميهن و برخورداراز دانش علمی و بينش سياسی ، صورت می گرفت ؛ بلکه بيشتر صبغۀ معامله گری ،ارتباطات خصوصی و وفاداری های شخصی و فرکسيونی داشت. درزمره ی رفقای گرامی ای که خالف کليه معيارهای تشکيالتی و در ضديت با موازين و اصول زرين اساسنامه ی حزب ،با خصومت ورزی آشکار و بصورت کينه توزانه توسط تيم تاز ه بدوران رسيده ،از دفتر سياسی کميته مرکزی ح .د .خ .ا و هيأت رئيسه ی شورای انقالبی ج .د .ا ،کنار زده شدند ،يکی هم شما بوديد. می خواستم بدانم که اين حق مشروع شما و ديگران چگونه و روی چه تمسک حزبی و قانونی ،سلب شد؟ پاسخ :دراين جا يک مطلب بکلی آشکار و صاف و روشن است : اين جانب هرگز و هيچ گاهی از عضويت دفتر سياسی کميته مرکزی ح .د.خ .ا وهيأت رئيسه ی شورای انقالبی ج .د .ا ،استعفاء نداده ام؛ بلکه اين حق مشروع ام را با استفاده از سالح زور و قدرت دولتی وبه کاربردن دسيسه های پی درپی عليه ح .د .خ .ا ،از من و ساير رفقاء دزديدند و قاپيدند!
90
Sapidadam.com
بدين منوال آنچه در " دانشنامۀ آريانا " درمورد انجام وظايف من « درسمت سرپرست وزارت اطالعات و فرهنک ،وزير تحصيالت عالی و وزير صحت عامه » تذکار رفته خالف واقعيت می باشد و من در ُپست های ذکرشده انجام وظيفه نه نموده ام. بار ديگر يادآور می شوم که اخراج و کنار زدن رفقای که برضد عقب گرد سياسی مرگبار و سياستهای ارتجاعی و تسليم طلبانۀ دسته ی حاکم ساخته شده برقدرت حزبی و دولتی ،صدای اعتراض خود را بلند نموده بودند؛ جزء همان برنامه ی بزرگی بود که در پاسخ به پرسش گذشته به آن اشاره بعمل آمد. رهبر حزبی ـ دولتی اتحادشوروی فقط بخاطر به ثمر رسانيدن سياست پروستريکا و گالسنوست ،که بايست تنها مناسبات سودجويانه ی دسته ی کاری رهبر تازه بقدرت رسيده درحزب کمونيست و دولت اتحاد جماهيرشوروی را با اياالت متحده ی امريکا و دنيای غرب و ارتجاع بين المللی ،به بهای نابودسازی سيستم جهانی سوسياليسم و سقوط دادن رژيم های مترقی ،ازجمله متالشی ساختن ح .د .خ .ا و پايان دادن به سلطۀ حاکميت ج .د .ا ، برآورده می ساخت ؛ به کمک ع ُمال داخلی ،تهاجم خويش را بر ح .د .خ .ا و رهبر آن ، رفيق ببرک کارمل ،با ساز و برگ نظامی و اعالم وضعيت اضطراری درمرکز افغانستان ،در موجوديت " گريچکوف " رئيس ادارۀ اول " کی .جی .بی " و جنرال شبارشين معاون " کی. جی .بی " ،درکابل آغازکرد و توطئه دريک هماهنگی کامل باچهره های آشنا در دفتر سياسی کميته مرکزی ح .د .خ .ا و اشتراک وزرای قوای مسلح ( دفاع ـ داخله و امنيت دولتی ) انجام يافت. پيامدهای مشهود اين سازشکاری های رهبری جديد اتحادشوروی با جهان غرب به سردمداری اياالت متحدۀ امريکا و همسويی با ارتجاع بين المللی ،به پروسۀ صلح و همزيستی مسالمت آميز ميان خلقها ،درمجموع برای جامعۀ بشری خيلی ها فاجعه بار بود. پرسش :پس از انجام گرفتن کودتای ننگين 33ثور ، 3191دراين مرحله ای از عقبگرد سياسی و اجتماعی ،سازمان دموکراتيک زنان افغانستان ،از رهگذر هدف ها و از لحاظ تشکيالتی بار ديگر دستخوش نابسامانی های عمدی شد. واک نش شما دربرابر تهاجم ويرانگرانۀ تيم برسر اقتدار که زيرنام دروغين " بازسازی" (!) عليه سازمان دموکراتيک زنان افغانستان صورت گرفت ،چگونه بود ؟ پاسخ :همان طوری که ح .د .خ .ا ،زير ضربات يک تهاجم توطئه آميز قرارگرفت و پارچه پارچه ساخته شد تا به زعم و باورخام سازمان دهندگان آن ،ديگر نامی از ترقی ، پيشرفت ،آزادی ،دموکراسی ،دفاع از حقوق زحمتکشان و حقوق شهروندی ،مبارزه در راه 91
Sapidadam.com
بهروزی مردم و تأمين عدالت اجتماعی ،نفرت از جنگ و جنگ افروزی و از ارتجاع ، استبداد ،استثمار ،امپرياليسم ، ...برمبنای دانش جامعه شناسی علمی ،دربرنامه ی کاری بدنۀ باقی مانده ی آن ،برزبان رانده نشود .بدين سان سازمان دموکراتيک زنان افغانستان نيز که به خون دل ،سعی و تالش شباروزی و فداکاری بيدريغ چندين سالۀ زنان آگاه ، بيدار ،پيکارجو و رنج کشيدۀ افغانستان به پا ايستاده شده بود و راه خود را دربخشهای وسيعی از زنان و دختران ميهن ما گشوده بود؛ بايد بخاطر تطبيق پالن داده شده ( گرباچف ـ ريگن و جنرال ضياء ) ،به سمت نيستی و نابودی سوق داده می شد. براساس برنامۀ " باز سازی (!) " و " علنيت (!) " گرباچف بود که خواستند درآغاز درکادر رهبری سازمان دموکراتيک زنان افغانستان ،تغيير وارد کنند؛ ازاين رو تصميم گرفتند تا پلينوم سازمان را داير نمايند. بسيار جالب و خيلی ها عجيب و خنده آور است که پلينوم يک سازمان اجتماعی تدوير می يابد؛ وليک اجندای آن که بدستور و هدايت رهبری تازه بدوران رسيده درحزب ،تنظيم شده بود ،در اختيار رئيس برحال سازمان گذاشته نمی شود و موضوع های که بايد در پلينوم روی آن بحث و مذاکره صورت گيرد ،رئيس سازمان از آن اطالع پيدا نمی کند. بهرحال ،پلينوم سازمان دموکراتيک زنان افغانستان تحت رياست منشی عمومی کميته مرکزی ح.د.خ .ا (!) داي ر گرديد و رئيس برحال سازمان زنان ،درنقش تماشاگر پرده های سناريوی ازقبل ترتيب داده شده ،درترکيب هيأت رئيسه بجای خود نشسته بود؛ اما حق حرف زدن را نداشت .مانند آن که محکمه ی داير شده بود تا حکم صادره را به مجرم (!) ابالغ نمايند. بعد از صحبتهای تکراری پيرامون بازسازی(!) و علنيت (!) برای چند دقيقه تفريح اعالن شد .دردهليز ،خانم فريده رصيف ،کارمند دفتر مرکزی سازمان دموکراتيک زنان، نزدم آمد و دستانش را به گردنم آويخت؛ درحالی که اشک از چشمانش جاری بود ،از تصميمی که مبنی بر سبکدوشی من گرفته شده بود ،برايم اطالع داد .بايد گفته شود که تا اين موقع از اين موضوع خبرنداشتم. به فريده جان رصيف دلداری داده گفتم :فرق نمی کند ،کدام چيز غير منتظره اتفاق نيفتاده ،درمبارزۀ سياسی اين فراز و نشيبها وجود دارد .دقايقی بعد خانم فيروزه به طرفم آمد و مانند فريده جان ،دستهايش را به گردنم انداخت؛ من حرفی به گفتن نداشتم.
92
Sapidadam.com
با ازسرگيری کار پلينوم ،منشی عمومی کميته مرکزی حزب ،خانم فيروزه را به حاضرين ،بصفت رئيس سازمان دموکراتيک زنان افغانستان ،معرفی کرد و من برايش در وظيفۀ جديد ( رهبری سازمان دموکراتيک زنان افغانستان ) ،آرزوی موفقيت نمودم. کار پلينوم پايان پذيرفت و روی هدف ها و فعاليتهای بعدی سازمان دموکراتيک زنان افغانستان ،صحبت صورت نگرفت. پرسش :در راستای پياده شدن برنامۀ ننگين ضد ملی و عقبگرايانۀ ( ريگن ـ گرباچف ) تحت نام " بازسازی " (!) کار و فعاليت سازمان صلح ـ دوستی و همبستگی افغانستان ،به چی سرنوشتی سردچار گرديد ؟ پاسخ :سازمان صلح ـ دوستی و همبستگی جمهوری دموکراتيک افغانستان يک نهاد خيلی ها پرتحرک بود که بهترين کادرهای حزبی ـ دولتی ،دارای تحصيالت عالی و اکادميک در رشته های حقوق ،اقتصاد ،ديپلماسی و روابط بين المللی و مسلط به لسانهای زنده ی جهان ،درآن مصروف کار بودند. اين فرزندان صديق مردم افغانستان ،بسيار صادقانه و با روحيۀ سرشار از مردم دوستی و وطنپرستی ،وظايف خويش را دنبال و از آرزوهای صلح خواهانۀ خلقهای افغانستان و عالقه مندی آن ان به تداوم دوستی ،همکاری های متقابل وهمبستگی برادرانه با ملل ترقيخواه و صلح جوی جهان ،درنشست ها و گردهمايی های منطقه يی و بين المللی ،نمايندگی می کردند. وليک متأسفانه مانند ساير عرصه ها ،دراين جا نيز روحيۀ دل سردی و بی برنامه گی حاکم شد و شور و شوق کار ازميان رفت .نشر منظم مجله ی صلح و سوسياليسم را درآغاز دچار سکتگی ساختند تا اين که بکلی متوقف گرديد و آهسته آهسته دروازه های سازمان را نيز بستند. قابل تذکار دانسته می شود که درسال 3191بعد از رخدادهای ناگوار در زندگی حزبی و سياسی ما ،نشست سازمان صلح ـ دوستی و همبستگی خلقهای اسيا درهند ،دردهلی جديد برگزار گرديد .چون من معاون رئيس اين سازمان ( معاون آقای رامش چندرا ) بودم ،از من دعوت به اشتراک درآن نشست بعمل آمد؛ باوجود اين که از ُپست رياست سازمان صلح ـ دوستی و همبستگی برطرف شده بودم؛ وليک بنابراين که من معاون انتخابی آن سازمان بودم ،از آن رو ،رهبری حزبی ـ دولتی افغانستان اين اجازه را برايم داد تا درکارکنفرانس اشتراک ورزم ؛ همانا من درآن جلسه اشتراک ورزيدم و بيانيه ام را ايراد نمودم .
93
Sapidadam.com
اما مرتبه ی دوم که بايست در گردهمايی سازمان صلح ـ دوستی و همبستگی خلقهای آسيا ـ افريقا در کشور مصر شرکت می کردم ،اين بار در نخست اجازه ندادند تا درآن نشست اشتراک نمايم؛ اما بازهم از اين که من سمت معاون رئيس اين سازمان با اعتبار خلقهای آسيا ـ افريقا را دارا بودم؛ از آن رو در اثر تقاضای پيهم آقای نوری عبدالرزاق رئيس آن سازمان ،بهانه جويی های غيرقانونی فروکش نمود و من در جلسه شرکت کردم و درنوبت خود بيانيه ام ايراد نمودم. پرسش :پس از جنايت سياسی 33ثور 3191در حجم کمک های نظامی و اقتصادی ، امدادهای مالی ـ مادی ـ فنی ـ علمی و تخنيکی اتحاد شوروی به افغانستان ،نسبت به گذشته، افزا يش چشمگيری بعمل آمد .از جمله ی سالح های پيشرفته و مدرن برعالوه تانک های زرهدار و توپ های دورمنزل ،راکتهای " سکاد " و " اوراگان " دراختيار نيروهای مسلح افغانستان قرار داده شد. درچوکات شورای وزيران و دربعضی وزارت های سکتوری ،اداره های ويژه ای بوجود آمد که روابط خاص را تأمين و از طريق آنها کمک ها را سيل آسا به افغانستان سرازير می کردند؛ مثل : ـ اداره ی همکاری های مستقيم ( شورای وزيران ) ؛ ـ رياست تعاونی ـ تجارتی و دوستی ( وزارت تجارت )؛ ـ رياست تجارت نظامی ( وزارت دفاع ملی )؛ ـ ادارۀ تجارت سرحدی .... وليک رهبران کودتايی و مبلغان خوش خدمت آنان با ژستهای ساختگی بخاطر بدنام ساختن و اتهام وارد کردن به گذشته ،با پنهان نمودن حقايق از چشم مردم ،تمثيل ورود کاهش درحجم کمک ها را می نمودند. امروز ترجمۀ دهها سند محرم ،حاوی فيصله ها و تصاميم دفتر سياسی حزب کمونيست اتحاد شوروی ،روی صفحه ها در شبکه ی جهانی انترنت گذاشته می شود که حقيقت موضوع را برمال و چهره های اشخاص دروغگو را افشاء می سازد. متن اين اسناد نشان می دهد که روابط رهبران حزبی ـ دولتی ( دولت و حکومت ) افغانستان با رهبری حزبی ـ دولتی شوروی ،چقدر عميق بود و به چه تعداد پيشنهاد ها
94
Sapidadam.com
مبنی بر دريافت انواع کمک ها به مقام های اتحاد شوروی ،ازجمله به شخص گرباچف ، ارائه و جواب مثبت بدست آورده بودند. می خواستم نظر شما را دربارۀ اهداف اين پنهان کاری ها و خاک زدن ها به چشم مردم ،بدانم ؟ پاسخ :در دانش جامعه شناسی علمی باوضاحت کامل بيان شده است ،هنگامی که حاکميت سياسی و حزب برسراقتدار در يک کشور ،دراثر دخالت مستقيم ابرقدرتها بمنظور نصب کردن مهره های دلخواه خويش درقدرت و رهبری حزب ،دچار بحران و ناهمگونی های عمدی ساخته می شود؛ هدف اصلی و نهايی سرازيرکردن کمکهای بی حد و حصر اقتصادی و نظامی از سوی ابرقدرتها و ايجاد دفاتر ويژه ؛ بجز به محاصره کشيدن حاکميت سياسی بحران زده درآن جا و تبديل آن درنقش عملی کنندۀ هدف ها و براورده ساختن خواستها ی خرابکارانه و غرض آلود هريک از آن ابرقدرها ،چيز ديگری بوده نمی تواند. دراين حالت ،ابرقدرتها با برنامه ی ارسال سيل آسای کمک های اقتصادی و نظامی باقيد و شرط ،آنقدر اعمال نفوذ می کنند و چهره ی نهادهای دولتی و کارمندان عالی رتبۀ ملکی و نظامی را نخست مسخ و درگام بعدی وابسته به خود می سازند که ارزشها و معيار های دولتداری و رهبری سياسی ازنظر سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی رنگ می بازد. قدرتهای بزرگ از نيمۀ دوم دهۀ هشتاد ميالدی به بعد براساس توافقهای پروتوکولی ميان همدگر ،وضعيت را در عده ای از ممالک عقب نگهداشته شده که در راه تحکيم استقالل سياسی و اقتصادی و حاکميت ملی خويش گامهای متين و استوار برمی داشتند ،انها را تا آن اندازه به سود پالنهای بنياد برانداز خود وادار نموده و سوق دادند که به آسانی قادرشدند تا نظام های مترقی را دراين کشورهای تازه به پا خاسته ،از درون متالشی سازند .زيرا خصلت مصرفی کمک ها و سود جويی های شخصی ازآن درداخل ممالک دريافت کنندۀ امداد ها ،در امر بوجود آوردن تغييرات بنيادی و زيربنايی درساختارهای اقتصادی ـ توليدی داخلی ،ياری نمی رساند ؛ بلکه وابستگی اقتصادی و تابعيت سياسی زمامداران باد آوردۀ اين گونه دولت ها ر ا به رهبران شرير و فتنه گر قدرتهای بزرگ ،تا آن درجه ای صعود می دهد که با پايين آمدن سطح کمک ها و درفرجام قطع کامل آن؛ همچنان درصورت پايان گرفتن حمايت سياسی و ديپلماتيک که درآغاز به گرمی و درزيرپوشش فعاليتهای استخباراتی انجام می يافت ،به گونۀ مفهوم شده زوال حتمی را درپی می داشته باشد. اما ،جان مطلب دراين جاست که معامله گران و مداخله گران بين المللی ،بنابرداشتن سابقه پنهانی درزمينۀ هماهنگی و همکاری مشترک با رهبری جديد حزبی ـ دولتی اتحاد 95
Sapidadam.com
شوروی ،پس از نيمۀ دوم دهه ی هشتاد ميالدی ،با باال کشيدن افراد مشخص و ايجاد گروه انحصاری و اختصاصی مربوط به خود درداخل احزاب و دردرون نظام های سياسی کشورها، برنامه های خرابکارانۀ خويش را به پيروزی رسانيدند که از آن روز تا کنون مصيبتها و بربادی مادی و معنوی ،دامنگير بشريت صلح خواه ،تحول طلب و مدافع آزادی ،دموکراسی، ترقی و پيشرفت و عدالت اجتماعی شده است. در رابطه به افغانستان ،بکلی روشن شده است که گرباچف و شيواردنادزی با دستۀ کاری آنان ،پالن بربادی ميهن و مردم مان و سپردن سرنوشت آيندۀ آن را بدست نيروهای ارتجاع داخلی ،امپرياليسم و ارتجاع جهانی و منطقه يی ،مدتها قبل طرح نموده بودند که با قرارگرفتن در رهبری حزبی ـ دولتی ،از آغاز سال )3619 ( 3191در تطبيق عملی آن با دنبال کردن مکارگی های سياسی و فتنه گری های استخباراتی و دادن رشوه و تطميع افراد سست عنصر ،فروخته شده و عقده مند داخلی ،اقدام نمودند. قابل ذکر است که در رابطه به کمک ها کدام مالحظۀ منفی از سوی من وجود ندارد . صرف مسأله روی پنهان کاری زعامت حزبی ـ دولتی جديد (!) بوده است که برگذشته اتهام وارد می نمودند که گويا درعقب کمک های اتحاد شوروی به حاکميت خود ادامه می دادند. سازماندهندگان و برپاکنندگان کودتای 33ثور 3191که درگذشته نيز مهره های کليدی درحاکميت ،درمقامهای عالی رهبری حزبی ـ دولتی ( حکومت ،دستگاه استخبارات ، قوای دفاعی و امنيتی ،تشکيالت حزبی )...بودند ،تعهد سپرده بودند که با دريافت کمک های رنگارنگ جديد ،گذشته ی پر افتخار حزب و حاکميت رازير حمالت زشت گويی ها قرارداده ، خوار و حقير می شمارند؛ اين کار را تا فرجام انجام دادند. پرسش :درشرايطی که کودتاچيان 33ثور ،3191بعد از غصب کامل قدرت حزبی و دولتی ،بخاطر تعميل هدايت و تطبيق فرمان زمامدار قصر کريملن و خشنودی هرچه بيشتر: حکمروای قصرسفيد ،نظاميگران پاکستان ،آخوند های ايران و گروههای ارتجاعی درداخل؛ بطور يک جايی وبا يک برنامۀ منظم ،ابتدا بازورگويی آغاز و سپس بااقدامهای سرکوبگرانه به تضعيف و پارچه ـ پارچه کردن حزب با برهم زدن وحدت ،دست به کارشدند و درنهايت به قصد نابودی ح.د .خ .ا و سقوط حاکميت سياسی کمربستند و دراين راستا از هيچ وسيله ای دريغ نورزيدند؛ ازجانبی هم درحالتی که گرايشهای قوم پرستی ،قبيله گرايی توأم با دامن زدن اختالفات سمتی و لسانی در فرکسيونهای داخل حاکميت و در رأس رهبری همه روزه تقويت می يافت و شيرازۀ زندگی مردم را متالشی می کرد؛ درچنين اوضاع و احوال چسبيدن بيش از حد و 96
Sapidadam.com
تبليغات ميان تهی در سمت وسوی جادۀ يکطرفه ای بنام " مصالحۀ ملی " کذايی و بی سرحد ،که مخالفين داخلی و خارجی آن را از ابتدا نه پذيرفتند؛ آنهم با صرف هزينۀ مليونها دالر، چی دردی را مداوا می کرد و چه می توانست باشد؟ پاسخ :هرگاه مجموعۀ کليه اسناد رسمی حزبی ـ دولتی ( بيانيه ها ،طرحها ،پيشنهادها، مصوبه ها ،تصاميم و فيصله ها ) دراختيار ما قرارداشته باشد ،درالبالی آنها بخوبی قابل دريافت است ،که پس از سقوط سلطۀ سرنيزه ی حفيظ هللا امين و شرکاء ،پيگيری سياست صلح ـ آشتی و وفاق ملی ،بمنظور جلب همه نيروهای سياسی فعال و وطنپرست ،ملی و دموکراتيک ،بشمول شخصيتهای سياسی مستقل بسوی حاکميت ،پيوسته درمحراق توجه بوده و به آن ارزش بسزايی داده شده است .درپاسخ به پرسشهای قبلی شما روی اين مسأله بطور همه جانبه تماس گرفته شد که ضرورت به تکرار دوبارۀ آنها ديده نمی شود. اما پلينوم شانزدهم کميته مرکزی ح .د.خ .ا بصورت مشخص با تحليل عينی اوضاع داخلی و شرايط سياسی ـ اقتصادی و اجتماعی درکشور ،بابرنامۀ توسعۀ پايه های اجتماعی انقالب و حاکميت سياسی ،به موضوع مصالحه و آشتی ملی ،بمفعوم علمی و عملی آن پرداخت و رهنمود های تطبيقی ويژه ای صادر نمود. اين ديگر بکلی مبرهن است که طرح سقوط حاکميت سياسی ج.د .ا و نابودی ح .د.خ.ا، ازقبل دربرنامۀ کاری گرباچف و شواردنادزی گنجانيده شده بود که بارسيدن بقدرت اين طرح را با دنيای غرب به رهبری اياالت متحدۀ امريکا و متحدين آن در منطقه هماهنگ ساختند. بنابران گرباچف وشواردنادزی درمقابل ابتکارهای سازنده ی رهبری حزبی ودولتی افغانستان دست به توطئه زدند وبا باال کشيدن مهره های خاص وهمکاران استخباراتی خود در افغانستان ،خواستند تا برنامه های بنياد برانداز آنان هرچه زودتر به پيروزی برسد و پروسۀ سقوط حاکميت مطابق به پالن غرب ،بدون توقف ،درمعرض تطبيق قرارداده شود. طرح مصالحه ی ملی که کودتاچيان 33ثور 3191به آن فخر فروشی و فضل نمايی می کردند و تا هنوزهم ،در اين جا و آن جاباعنوان کردن برخی مفاهيم آن بصورت مجرد و دگم می خواهند تا بار گران گناههای خويش را در سقوط حاکميت کتمان نمايند ؛ هيچ گاهی زادۀ افکار و تراويده از ذهنيت مسموم شده ی آنان ،نبوده است. جنرال گروموف فرمانده سپاه چهلم ارتش شوروی درافغانستان در کتاب « ارتش سرخ درافغانستان » ،سلينکين نويسنده و شرق شناس روسی درکتاب « افغانستان درمنگنۀ ژئوپوليتيک» ،همچنان سوگالف ازشمار مشاورين نظامی روسی درافغانستان ،روشن ساخته اند که سناريوی مصالحۀ ملی کودتاچيان 33ثور ، 3191در کاخ کريملن نگاشته شده بود 97
Sapidadam.com
و گماشتگان آنان درافغانستان بايد مانند يک نطاق راديو تلويزيون آن را می خواندند و به کرسی می نشاندند. سياست مصالحه ی ملی ( سناريوی قصر کريملن ) که با لفاظی ،الفزنی ،بزرگ منشی، خودستايی ،ياوه سرايی و فريبکاری به آن چسبيده بودند ،صرف بمثابۀ ابزار فشار و وسيلۀ زورگويی دردست يک اقليت مغرور و جاه طلب در رهبری ح .د .خ .ا و دولت ج .د .ا به هدف بيرون کشيدن فرزندان صديق حزب و وطن از مقامات حزبی و دولتی؛ انتقام گرفتن، بدنام ساختن ،به زندان انداختن ،تعقيب و پيگرد سياسی و حتا قلع و قمع فزيکی رقبا و مخالفان دارای انديشهای خارايين اصوليت حزبی درداخل حزب و دولت ،با درپيشگيری روشهای ذهنيگرايانه و طرزديد فردی ،خدمت کرد. ازاين رو طرح مصالحۀ ملی ساخت گرباچف و شرکاء نه تنها هيچ گونه جای پای در ميان تنظيم ها درپاکستان و ايران ،طرفداران شاه سابق و درنزد پشتيبانان بين المللی و منطقه يی آنها باز کرده نتوانست ؛ بلکه هميشه رد گرديد؛ درعين زمان ،مورال جنگی مخالفان را از موضع جنگ و گريز و تسليمی گروپی و انفرادی ،بحالت تعرض و تصرف ولسوالی ها و شماری از واليات ارتقاء داد . همين گونه درميان اعضای حزب و جامعه بنابراين که ،هيچ گونه صداقتی درآن نهفته نبود کسی را بجانب خود جذب نکرد ! پيوسته ازسوی شماری از تحليلگران و آگاهان سياسی اين سوال مطرح می گرديد که رهبری حزبی (!) و زمامدار دولتی (!) ابتداء با رفقای پيشين خود ،از در مصالحه پيش بيايد؛ هرگاه به اين موفقيت دست يافت و ازباالی االغ خود خواهی ،زورگويی و سرکوبگری استخباراتی خود پايين آمد ،شايد يک اميد کوچک ،ولی خيلی ها ضعيف به گشودن باب مذاکره و گفت و گوها ،پيدا شود. پرسش :آگاهی از ديدگاههای جناب شما دربارۀ چند و چون موافقتنامه های ژنيو ،خيلی ها ضروری ديده می شود ،بسيار خوش می شويم هرگاه لطف فرماييد آن را با خوانندگان عزيز سايت سپيده دم شريک سازيد؟ پاسخ :موافقتنامه های ژنيو که بتاريخ 19حمل 31 ( 3199اپريل )3611ميان افغانستان و پاکستان به امضاء رسيد و فرستاده های ديپلماتيک دو قدرت بزرگ ،اياالت متحدۀ امريکا و اتحاد شوروی به عنوان تضمين کنندگان تحقق عملی مفاد موافقتنامه ،در پای آن امضاء گذاشتند ،بحث و مذاکره پيرامون آن از سال )3611 ( 3193آغازيافته بود. پيشبرد چند دور مذاکرات غيرمستقيم بين نمايندگان افغانستان و پاکستان درمقر سازمان ملل تحت سرپرستی فرستادۀ خاص سرمنشی اين سازمان و دربسا موارد توافق های حاصله 98
Sapidadam.com
ميان طرفين شالوده ی اين موافقتنامه را تشکيل می داد که مدتها قبل شروع شده بود و در فاصله های زمانی متفاوت ،وزارت خارجۀ ج .د .ا از چگونگی پيشرفت گفت و گوها و مشکالتی که درپيش روی آن قرارداشت ،اطالعيه ها به نشر می سپرد .يعنی سازماندهی و ابتکار آغا ز مذاکرات و ارائه پيشنهادهای مفيد و سازنده ،توأم با حسن نيت و پابندی و صداقت به دوام آن بخاطر دستيابی به چهارچوب يک صلح عادالنه ،اصولی و قابل پذيرش به هردو طرف ،به گذشته تعلق دارد که ما به آن افتخار می کنيم. اما متأسفانه معاهده ی که بعدها به امضاء رسيد ،تنها زمينۀ خروج قوای شوروی را از افغانستان فراهم ساخت .افغانستان بازهم کما کان بمثابه ی ميدان جنگ و دخالت امريکا و پاکستان و ايران و عربستان سعودی و صحنه ی تاخت و تاز گروههای مسلح مخالف دولت، باقی ماند .زيرا گرباچف و يارانش آرزو داشتند تا سياست " بازسازی و علنيت (!) " را در نزديکی با جهان غرب و به کمک و همکاری آنها در راستای تأمين منافع و برآورده ساختن خواستهای دنيای ستم پيشه گان ( ،جهان سرمايه داری بيدادگر) ،به سرمنزل مقصود، برسانند. خيره سری و بی پروايی طراحان سياست " بازسازی و علنيت " و همسويی آنان با خواستها و سياستهای اياالت متحده ی امريکا ـ پاکستان و ايران در قبال افغانستان ،موجب غرق شدن ميهن ما در باتالق جنگ ،ويرانی و بربادی ،بيشتر از گذشته گرديد .زيرا پس از امضای موافقتنامه های ژنيو ،دولت موقت تنظيم های جهادی درپاکستان با توافق عربستان سعودی ساخته شد و کوشش پاکستان اين بود که شناسايی بين المللی بدست آورد وساز و برگ و تشکيالت اداری آن بداخل افغانستان انتقال داده شود .ازاين رو به بی ثبات سازی وضعيت و تشديد جنگ و مداخله آشکار در امور داخلی کشورما ،ابعادتازه تری بخشيد و پروسۀ آن را شدت بيشتر داد. سفارت های دول غربی و تعدادی از ممالک ديگر به تصور بی پايه ی اعالم موجوديت فوری حکومت گروههای جنگی درکابل ،ناشی از تبليغات دروغين استخبارات پاکستان و مشاهده ی سراسيمگی و دست و پاچگی دولتمداران افغانستان و رفتن آنان به فرودگاه کابل و آمادگی به ترک وطن درصورت پيشامدهای غير مترقبه؛ دروازه های خود را بستند و کارمندان خويش را از افغانستان بيرون کشيدند. وزيرخارجۀ اتحادشوروی ،شوارد نادزی ،وزيرخارجۀ امريکا جوج شولتز که درپای موافقتنامه های ژنيو درنقش تضمين کنندگان دولتهای متبوع خويش ،امضاء گذاشته بودند؛ اعالميه های جداگانه و متضاد با رؤوس عهدنامه ی ژنيو را ،به نشر سپردند.
99
Sapidadam.com
در اعالميۀ وزيرخارجۀ امريکا آمده بود « :در دوام کمک های شوروی به دولت افغانستان ،اياالت متحده ،کمک های خود را به گروههای مسلح مخالف اين دولت که در خاک پاکستان مستقر هستند ،ادامه می دهد» . دراعالميۀ وزير خارجۀ شوروی آمده بود « :کمک ها به دولت افغانستان در مطابقت به مواد موافقتنامه ی ( 1دسمبر ) 3691صورت می گيرد» . با استنتاج ازمتن اين دو اعالميۀ متضاد و بويژه اين که هردو طرف به ادامه ی کمک به دو جانب منازعه رسما اعتراف و اصرار می ورزيدند؛ پس دراين حالت ،از موافقتنامه های ژنيو چه انتظاری در راستای امر صلح و چه ارزشمندی ای به " مشی مصالحۀ ملی ساخت مسکو" داشت؟ درست ازاين رو بود که دخالت خارجی ،بی ثباتی ،جنگ و خونريزی و تشديد منازعه در افغانستان ،ابعاد وسيعتر و گسترده تر به خود گرفت. پرسش :پس از سپری شدن يکی دوسال از جنايت 33ثور ، 3191درديدگاهها و روابط سازماندهندگان ،انجام دهنده ها و اشتراک کنندگان فعال برپايی اين نمايش مضحک و شرمآور ،تغيير و تفاوتهای خصمانه بوجود آمد. آنانی که در روز 33ثور و روزهای پيشتر ازآن ،بدستور گرباچف و شواردنادزی و در موجوديت معاون ادارۀ " کی .جی .بی " و معاون وزير داخلۀ شوروی درکابل به گونۀ غير رسمی حالت فوق العاده را برقرار نموده بودند ؛ واحد های ويژه ی نيروهای مسلح ( دفاع ـ داخله ـ امنيت دولتی ) را درنقاط مختلف شهرجابجا کرده بودند؛ تلفون های منازل رفقا را غيرفعال ساخته بودند؛ پروازهای هوايی را از فرودگاه کابل لغو کرده بودند؛ گروگان گيری و بازداشتهای شبانه ی رفقا را هدايت داده بودند؛ کارهای توضيحی و اقناعی را با نشان دادن زور و تهديد به پيش می بردند ـ به مرورزمان با رهبر جوان(!) خود ساختۀ خويش و دستۀ مربوط به او ،اختالف پيدا نمودند و روی الش متعفن ( تقسيم قدرت و منفعت ) عليه يکديگر قرار گرفتند و برضد همدگر توطئه کردند. اين که چه عواملی روابط دوستانه (!) را ميان رهبر(!) و بازيگران کودتا ( صالح محمد زيری ،نوراحمد نور ،سلطان علی کشتمند ،سيد محمد گالبزوی ،نظرمحمد ،نجم الدين کاويانی ،ظهور رزمجو ،فريد مزدک ) ...به تدريج تيره و تار ساخت و چرا دانه های شطرنج قدرت وفادار به کودتا نسبت به همدگر بی اعتماد شدند و سرانجام با روحيۀ تصفيۀ حساب های شخصی ،خصومت و انتقام گيری ،خودخواهی و جاه طلبی ،تعدادی ازآنان درفواصل
100
Sapidadam.com
متفاوت ،نوبت وار به دنبال سرنوشت عجيب و غريبی رفتند و به حاشيه رانده شدند؛ در نزد اعضای شرافتمند حزب ،تا حدودی روشن است. اما ،می خواستم نظر توضيحی کامل تری از جناب شما که همۀ آنان را نسبت به ساير اعضای حزب خوب تر و بهتر می شناسيد ،بشنوم ؟ پاسخ :برای پاسخ به اين پرسش شما می خواهم تا کمی به عقب برگرديم: زمانی که طرح مشترک ريگن و گرباچف در ريک جاويک ايسلند ،بخاطر برچيدن بساط دولتهای سوسياليستی و نظام های دموکراتيک ،به امضاء رسيد و تطبيق آن در دستورکار رهبر حزبی و دولتی اتحاد شوروی قرارگرفت؛ گرباچف در حصۀ تطبيق اين برنامه در افغانستان با کوهی ازمشکالت و موانع جدی مواجه بود .زيرا طرف مقابل او درافغانستان ، در رهبری حزب ،دولت و قوای مسلح کشور شخصيت شناخته شده و مبارز آشتی ناپذير ضد استبداد ،ارتجاع و امپرياليسم ،رفيق ببرک کارمل قرارداشت. زنده ياد ببرک کارمل ازجملۀ پرچمداران نهضت مشروطيت سوم ،از موسسين پيشگام و عضو فعال کميته تدارک کنگرۀ موسس ح .د .خ .ا بود .همچنان وی هشت سال وکيل و نماينده منتخب مردم شهرکابل و رهبرفرکسيون پارلمانی ح .د .خ .ا درپالمان دوره های دوازدهم و سيزدهم شورای ملی افغانستان دردهه ی دموکراسی سلطنت محمدظاهرشاه بود . رفيق ببرک کارمل درمقام رهبری،در رشد و تکامل حزب و تأمين ارتباط آن با توده های مردم از طريق کار داهيانه درراستای تاسيس سازمانهای اجتماعی و نسج يابی نهضت دموکراتيک عدالتخواه افغانستان تا سرحد احراز قدرت سياسی و نجات آن از زير ضربات خ ُرد کنندۀ سلطنت ،جمهوريت خودکامۀ محمد داوود و رژيم خونتای حفيظ هللا امين و احيای مجدد وحدت حزب در ششم جدی 3111و تشکيل دولت جديد نقش مرکزی و سازنده ای راايفاء نمود. در دوران زعامت ببرک کارمل ،حزب ،دولت و قوای مسلح کشور به نحو شايسته ی اداره و رهبری شد .با تدوين اصول اساسی جمهوری دموکراتيک افغانستان عملکرد شهروندان و کارمندان دولت قانونمند گرديد. ببرک کارمل در تشکيل جبهۀ ملی پدروطن و 31سازمان اجتماعی عضو آن ،نقش فعال و تعيين کننده داشت و وحدت جناح های حزب را تا حد ممکن آن جوشش بخشيد. در زمان رهبری کارمل ،پروسۀ آزاد سازی روستاها از زير سلطۀ تنظيم ها آغاز و درحال رشد قرارداشت؛ فرماندهان تنظيم های جهادی ،گروه گروه بدولت و جبهۀ ملی پدر 101
Sapidadam.com
وطن می پيو ستند؛ تنظيم های جهادی مقيم پاکستان و ايران ،مورال جنگی خود را تاحدودی از دست داده بودند. درهمين دوره ،پروسۀ آموزش و پرورش جوانان درداخل و خارج کشور سرعت بخود گرفت و درحال رشد بود؛ درجبهۀ اقتصاد و عرضه ی خدمات اجتماعی نيز دستاوردها خيلی ها چشمگيربود که تفصيل همۀ آن در کتاب " يادداشتهای سياسی " ...س .ع .کشتمند قابل دريافت است. بنابران در موجوديت يک چنين وضعيت ،تطبيق برنامۀ " ريگن ـ گرباچف ـ جنرال ضياء " درافغانستان ،جهت برانداختن نظام دموکراتيک تحت رهبری رفيق ببرک کارمل و باال کشيدن شخصيتی که بصورت نسبی جای وی را در نظام دلخواه خود شان پرکند ،که هم برای اعضای حزب و هم برای دولت و متحدين سياسی و جامعۀ افغانستان دريک حد معين، قابل قبول باشد ،دريافت آن برای رهبر شوروی خيلی ها دشوار بود. ازاين رو گرباچف و هم رکابانش بمنظور تطبيق اين برنامه به مشاورين ملکی و نظامی دستور دادند تا درگام نخست کار تبليغی را درميان اعضای کميته مرکزی و کادرهای ملکی و نظامی دولت درسه بخش انجام دهند: ـ گفته شود که ببرک کارمل به بيماری ای مبتال است ،که انجام کار دولتی به ادامۀ زندگی اش آسيب بزرگی می رساند .وی بايد تحت مداوا قرار گيرد و استراحت نمايد؛ ـ کارمل مخالف مصالحه با مخالفين و سازش با کشورهای غرب و منطقه است؛ با موجوديت وی در مقام رهبری حزب و دولت ؛ مخالفين مسلح ،رهبران کشورهای منطقه بويژه ( پاکستان و ايران ) و رهبران غرب ازجمله ( امريکا و انگليس) ،حاضر به قطع جنگ ،صلح و آشتی ملی نخواهند شد . ـ درميان فرکسيون های ضد حزبی ،موضوع سبکدوشی کارمل و جاگزينی شخصيتی از بين سردسته های آنها ،به يک مسابقۀ کاری و پيش کشيدن موضوع خدمت درراستای تطبيق برنامه " مصالحۀ ملی ” آشتی با تنظيم های جهادی و نزديکی و دوستی با جهان غرب و کشورهای منطقه ،در رأس امريکا ،انگليس ،پاکستان ،ايران و عربستان سعودی ،و نکوهش از تاريخ گذشتۀ حزب و دولت ،قرارداده شود و به هرکدام وعدۀ دادن مقام رهبری حزب و دولت اعالم گردد .درحالی که گرباچف به گفته ی سلطان علی کشتمند ،قبال ُ تصميم خود را گرفته بود:
102
Sapidadam.com
« درسال ، 3619هنگاميکه قراربود نجيب هللا درحزب جاگزين ببرک کارمل گردد، شايعات زيادی در درون حزب و رهبری آن دراين باره پخش ميگرديد ،ديدارها و صحبتها بعمل می آمد ،جانبداری ها و مخالفتها صورت ميگرفت .دراين ميان از سوی برخی از مراجع شوروی ها نيز فعاليتهايی بسود نجيب هللا به گونۀ غير مشهود انجام می شد .درابتدا مطرح شده بود که برای نخستين بار درکادر رهبری اتحاد شوروی رهبرجوانتر (ميخائيل گرباچوف) قدرت را بدست گرفته است وبايد به پيروی از آن ،درافغانستان نيز چنين تغييراتی رونماگردد. بعدها گفته ميشد که رهبر آيندۀ افغانستان بايد پشتون باشد .زيرا ممکن است که قبايل آنسوی خط ديورند درمبارزه برضد مداخالت پاکستان برخيزند .همچنان امکان دارد که تنظيم های مسلح ،متشکل از پشتونها که از لحاظ شمار بيشتر اند ،بخش بيشتر سالح و کمک ها را از خارج بدست ميآورند و مورد اعتماد پاکستان هستند ،بارهبری پشتونها درکابل سرمذاکره و آشتی را باز نمايند .البته اين پيشبينی ها و نظريات ديگر ازاين قبيل ،پندارهای واهی ای بيش نبودند ( ».ص 699ـ ج .) 1 ازاين که تطبيق اين پالن درمورد سبکدوشی ببرک کارمل که برای همه اعضای حزب شخصيت سياسی باوزن و قابل احترام بود ،دشواری های جدی را بهمراه داشت .بنابران گرباچف درآغاز کار عملی کودتا ،کارمل را تحت عنوان يک ديدار کاری غيررسمی به مسکو دعوت نمود. اين دعوت (!) جمعا 11روز را دربرگرفت؛ طی اين مدت به مشاورين نظامی و ملکی وظيفه سپرده شد تا با کار تبليغی تشديدی جهت تعويض رهبری ،که گويا خواست حزب و دولت شوروی و جهان غرب می باشد و يگانه راه عملی شدن برنامۀ صلح افغانستان، پنداشته می شود که کارمل با آن مخالفت می ورزد؛ اقدامات عملی را با استفاده از بخش خدمات مخفی رويدست گيرند. در روز تجليل از هفتم ثور ، 3191نخستين اقدام کودتايی بمشاهده رسيد که، فوتوهای ببرک کارمل را در هنگام رسم و گذشت ،از نزد اعضای حزب جمع آوری کرده، ازدادن شعار و ياد آوری نام" رفيق ببرک کارمل" که سنت همه سالۀ حزبی بود ،جلوگيری بعمل آمد. ازميان همه اعضای حزب تنها رفيق محبوبه زهين ،يکی از کادرهای با احساس وفعال حزب که فوتوی رهبرش را تسليم نکرده بود و حين عبور ازپيشروی " لوژ " ،فوتوی رفيق کار مل را بلند کرده شعار " زنده باد رهبر محبوب القلوب ما رفيق ببرک کارمل " را سرداد؛ وليک درهمان جا دستگير و برای مدتی تحت نظارت و بازپرس قرارگرفت.
103
Sapidadam.com
با مشاهدۀ اين عمل ضد حزبی و ضد قانونی گروپ کودتاچي ،شماری از اعضای کميته مرکزی حزب ،نامه ای به سفارت شوروی ارسال کرده و درآن تشويش و نگرانی اعضای حزب ،دولت و مردم را پيرامون توقف غيرموجه 31روزۀ رهبرحزبی و دولتی افغانستان در مسکو و آغاز نشانه های کودتا را عليه حزب و دولت ،ابراز و خاطرنشان نمودند ،که هرگاه کارمل بزودی به کشور باز نگردد ،هرحادثۀ خونينی که در درون حاکميت صورت گيرد مسؤوليت عواقب آن مستقيما بدوش رهبری حزبی و دولتی اتحاد شوروی خواهد بود. چهار روز بعد بتاريخ 31ثور 3191رفيق کارمل به ميهن بازگشت؛ اما فرودگاه کابل توسط نيروهای نظامی واستخباراتی شوروی و پوليس مخفی وفادار به کودتاچيان درمحاصره قرارداشت . حين ورود رفيق کامل به فرودگاه به هيچ کس اجازۀ رفتن به استقبال وی داده نشد و رهبر حزب و دولت افغانستان را مانند يک اسير جنگی به ارگ انتقال دادند و ارتباطش را با بيرون قطع نمودند و مظاهراتی که از جانب اعضای حزب درمورد رفع محاصرۀ رهبر حزب و دولت و مالقات باوی درشهرکابل صورت گرفت ،با زورگويی و سرکوبگری پاسخ داده شد. سپس ارگ درمحاصره نيروهای نظامی و استخباراتی شوروی و تيم کودتاچی قرارگرفت و استعفای وی با تهديد و فشارهای نظامی ـ اوپراتيفی تا سرحد جلوه دادن خوف با دست زدن به برخورد خونين ،گرفته شد که شمۀ کوچکی از اين رويداد در کتاب « خاطرات نيم قرن » تأليف داکتر صالح محمد زيری ذکرشده است. اما بعد از پيروزی کودتا و برکناری اعضای صادق حزب از مقام های حزبی و دولتی ،تا سرحد اخراج از حزب و فرستادن به زندان و جبهات بی برگشت؛ بخش ديگر برنامۀ ريگن ـ گرباچف ،اين بود تا اختالفات دردرون کودتاچيان برسر تقسيم قدرت ،مرحله به مرحله درمعرض اجراء قرار گيرد و تا سقوط حاکميت به فرجامش برسد .زيرا برنامه اين بود تا از اين عناصر بمثابۀ چوب سوخت بخاطر طبخ غذای مورد نياز برای سالطين جهان غرب استفاده گردد نه بمنظور نگهداشت در قدرت و حاکميت .
104
Sapidadam.com
ارگ درمحاصره نيروهای نظامی و استخباراتی شوروی و تيم کودتاچی
پرسش :باطلب پوزش ،درسرهم بندی مسائل طوری به پيش رفتيم که الجرم بايست بار دگر ،راجع به زندگی درون حزبی دردوران رهبری جديد ،پرسشهای را طرح نماييم. کنفرانس سراسری ح .د .خ .ا ،دوبار در دو مقطع زمانی متفاوت تدويريافت: ـ نخستين کنفرانس سراسری درماه حوت سال 3193؛ ـ دومين کنفرانس سراسری درماه ميزان سال ( 3199اکتوبر .) 3619 ازنظر شما بمثابۀ عضو بيروی سياسی حزب ،بين اين دو کنفرانس ،ازلحاظ شکل ، مضمون ،ماهيت ،اصول تشکيالتی و تأثيرگذاری مثبت هريک در تحکيم وحدت حزب و نيرومندی بيشتر آن درمبارزه برضد دشمنان تاريخی مردم افغانستان ،چه تفاوت ها موجود بود؟
105
Sapidadam.com
پاسخ :نخستين کنفرانس سراسری ح .د .خ .ا ،که درذات خود از لحاظ کمی و کيفی ، بزرگترين گرد همايی نمايندگان انتخابی واحدهای حزبی ( ملکی و نظامی) از مرکز و واليات بود و درکار آن هيأت های نمايندگی حزب های دول سوسياليستی و نماينده های احزاب شماری از کشورهای غربی و منطقه نيز شرکت ورزيده بودند؛ چگونگی وحدت حزب و استحکام هرچه بيشترآن را ،توأم با وارد آوردن تغييرات در اساسنامه و برنامه ی عمل حزب ،دردستور کار خود قرارداد و درزمينه تصاميم مقتضی اتخاذ نمود. کنفرانس سراسری اول همان طوری که با دلگرمی و عالقه مندی ،درامر بزرگ تأمين وحدت حزبی تدوير يافت ،بدان سان خيلی ها موفقانه پايان گرفت و از خود تأثير بس بزرگ و مثبتی در روح و روان اعضای وحدت خواه و مسؤوليت پذيرحزب ،بجا گذاشت. سازمانهای اوليۀ حزبی در سراسر ميهن برای نخستين بار نمايندگان خويش را ازطريق انتخابات آزاد و دموکراتيک ،برگزيدند و دراين زمينه تجارب سودمندی آموختند. مهمتر از همه ،در اين کنفرانس همه رفقای حزبی ( موافق و مخالف ) نمايندگان منتخب سازمانهای اوليه ،بدون مانع و کاربرد شيوه های خشن ضد حزبی که درکنفرانس دوم عملی گرديد ؛ حق اشتراک و ابراز نظر حزبی را پيداکردند. دومين کنفرانس سراسری که در شرايط پس از کودتای 33ثور ،بتاريخ 19ميزان 31 ( 3199اکتوبر )3619در کابل داير گرديد و آمادگی ها برای تدوير آن درفضای بسيار م تشنج و بحرانی درون حزب توأم با دونظر متضاد و دو تعريف مشخص از مصالحۀ ملی : يکی نظر اکثريت اعضای حزب پيرامون اعالم و تحقق مصالحه ملی برمبنای تزسهای دهگانه بود که مطابق آن برنامۀ مصالحه از موضع يک حزب متحد و يکپارچه و يک دولت قوی و نيرومند با مخالفين داخلی و بين المللی با حفظ توازن قوا ،بمنظوراستحکام استقالل ملی و تإمين نظم و امنيت درسراسر کشور دريک پروسۀ زمانی صورت می گرفت و زمينه های مساعد را برای عودت قوای نظامی شوروی به وطن شان و بازگشت تمام مهاجرين را به ميهن مان تضمين و مهيا می نمود ؛ و ديدگاه دومی ،طرح مصالحۀ ملی ميخائيل گرباچف بود که محتوای آن بازگشت بخير و عافيت سربازان شوروی به کشور شان ؛ تهی کردن اعضای حزب از اعتقاد های حزبی ؛عقب نشينی مرحله به مرحله در زندگی حزبی و دولتی تا سرحد تسليمی قدرت دولتی به مخالفين مسلح ؛ سرکوب خونين منتقدين اين طرح از جانب رهبری جديد حزب و دولت را دربر می گرفت . پروسۀ انتخاب نمايندگان اعضای حزب درسازمانهای اوليه ،سازمانهای ناحيه وی و ولسوالی درفضای نسبتا آزاد و دموکراتيک انجام پذيرفت که درنتيجه بيش از 13درصد 106
Sapidadam.com
اعضای طرفدار طرح اول ( مصالحه ملی مطابق تزسهای دهگانه ) ازجانب اعضای حزب برگزيده شدند .اين وضع تيم رهبری تازه بدوران رسيده را خيلی سراسيمه نمود و آنان دريافتند که هرگاه نمايندگان انتخابی حزب به کنفراس سراسری راه يابند ؛ آنان با داشتن اکثريت آراء و پيش کشيدن طرح خويش و استدالل قوی حزبی روی آن ؛ برنامۀ مصالحۀ سپارش شدۀ ما را با اکثريت آراء رد می نمايند .بنابران ،تيم رهبری جديد مطابق به هدايت مسکو برآن شد تا نمايندگان برگزيدۀ اعضای حزب را در کنفرانسهای شهری و واليتی مجال انتخاب و رفتن به کنفرانس سراسری ندهند. در ح .د .خ .ا و ساير احزاب دموکراتيک و چپ قاعده عمدتا اين بوده که اعضای داراالنشاء ،دفتر سياسی و کميته مرکزی حزب ،از جانب رهبری حزب به سازمانهای نواحی ،شهری و واليتی معرفی می شوند تا درجريان انتخابات به اعضای سازمان مربوط بحيث کانديد پيشنهاد گردند .درکنفرانس دوم درمورد ديگران اين معمول انجام يافت؛ صرف رفيق ببرک کارمل که عضويت بيروی سياسی حزب را دارا بود و اين جانب که هنوز عضويت کميته مرکزی حزب را داشتم؛ هردو از اشتراک درانتخابات و رفتن به کنفرانس سراسری؛ خالف حکم مادۀ ششم اساسنامۀ حزب ،محروم شديم. اين تصميم ضد حزبی رهبری جديد(!) وجدان بيدار سراسر اعضای حزب را جريحه دارنمود .درمقابل اين عمل آنان ،نمايندگان انتخابی اعضای حزب در کنفراس حزبی واليت جوزجان ،رفيق ببرک کارمل را به اتفاق آراء بحيث نماينده به کنفرانس سراسری برگزيدند؛ همين گونه 13تن نمايندگان انتخابی اعضای حزب در ناحيۀ هفتم شهرکابل اين جانب را به اتفاق آراء بحيث نمايندۀ خويش غرض اشتراک در کنفراس شهرکابل انتخاب کردند. اما واکنش گرباچف و گماشتگان داخلی آن دربرابراين حق مشروع و قانونی انتخاب کننده ها و انتخاب شده ها اين بود که تمام رفقای رأی دهندۀ رفيق کارمل و اين جانب را نه تنها از رفتن به کنفرانس ؛ بلکه ازمقام های حزبی و دولتی و حتا اکثريت آنان را از عضويت حزب نيز اخراج نمودند .به تعقيب آن همين که اکثريت اعضای اصولی و متعهد به حزب و ميهن ازجانب اعضای نماينگان واليات و شهرکابل بحيث نماينده به کنفرانس سراسری انتخاب شدند؛ کارتهای عضويت آنان قيد و نه تنها از شرکت آنان در کنفراس سراسری جلوگيری بعمل آمد؛ بلکه ( )39تن آنان از عضويت بيروی سياسی ،داراالنشاء و کميته مرکزی حزب نيز اخراج شدند که دراين جمع بنده هم شامل بود و درعوض ،همان کانديدان رهبری جديد(!) در شهرکابل و شماری از واليات که به اکثريت و بعضا به اتفاق آراء رد شده بودند ،به کنفرانس بصورت انتصابی فرستاده شدند و با اين شيوه که درتاريخ حزب ما و
107
Sapidadam.com
ساير احزاب مترقی جهان نظير آن ديده نشده است کنفرانس آغاز و سپارش های گرباچف و شواردنادزی ،بوسيلۀ ويکتور پولنيچکه عملی کرديد. هيچ نيا زی به اثبات نيست که گفته شود :مشی مصالحۀ ملی درمقام هدف استراتژيک ح .د .خ .ا ( پس از 33ثور )3191يک سياست ناکام ،فاقد موثريت سياسی و اجتماعی ويک بازی سياسی ـ اوپراتيفی برنامه ريزی شدۀ غرب بود که حتا برگزاری يک کنفرانس سراسری را نيز به آن اختصاص دادند تا س ود جويی های کال نی را که درقارۀ آسيا داشتند فرجام بخشند .زيرا ،تعقيب مشی استراتژيک بنام مصالحۀ ملی ،جنگ و خونريزی را نه تنها پايان نه بخشيد؛ بلکه درپرتو اين مشی اين جنگ نسبت به گذشته خونين تر و ويرانگرترشد. اما ،اين که پروسه ی انتخاب نمايندگان درسازمانهای حزبی درمرکز و واليات غرض اشتراک درکنفرانس سراسری به چه شکل صورت گرفت و درکدام هوا و فضا انجام يافت و چه نتايجی را اربابان قدرت ازآن بدست آوردند ،اندکی روی آن درباال مکث شد. درجريان اين انتخابات نمايندگان بود که شماری از چهره های سرشناس در کميته مرکزی ح .د .خ .ا ( بشمول دفتر سياسی و داراالنشاء) و تعدادی از وزرای حکومت بخت خود را آزمايش کردند و ديدند و دريافتند که درميان حزبی های صادق و شرافتمند (کادرها و صفوف) ديگر برای آنان جايی باقی نمانده است و تجريد شده اند. پرسش :دومين کنگرۀ نام نهاد ح .د .خ .ا ،ازتاريخ ( 9ـ ) 9سرطان 3196درکابل تحت شرايط خاص پوليسی ،فعل و انفعال های استخباراتی و تدابير شديد امنيتی ،تدوير يافت و درپايان آن گوهر ناب انديشه و عمل انقالبی را بدست باد سپردند و با برنامۀ انسانی و زندگينامۀ آن به تعبير خام سازمان دهندگان رديف اول اين خيمه شب بازی ،وداع گفته شد. اين مضحکه که ح .د.خ .ا را از راه راست و روشن مبارزه به کژراهه سوق داد ،در شرايطی برگزارگرديد که سپاهيان سرسپردۀ آن به اشتراک و همکاری صادقانه و بيدريغ همۀ ميهن پرستان ،قبالا از يک آزمون بزرگ ،سرافراز و سرخ رو ،بدر آمده بودند: ـ شکست قوای نظامی پاکستان و نيروهای شورشی درجبهه های جنگ درجالل آباد و دفع حمالت آنان ؛ پيروزی نيروهای مسلح افغانستان دراين رويارويی بسيار مهم و با اهميت که در واقعيت امر موفقيت ح .د .خ .ا و دولت و حکومت افغانستان را درخاطره ها تداعی می نمود؛ به جهانيان ثابت ساخت که ح .د .خ .و حاکميت سياسی آن از ظرفيت های الزم بالفعل و بالقوه
108
Sapidadam.com
سياسی ،دفاعی و نظامی برخوردار است و نمی شود آنها را درمعادله ها و سنجش های بين المللی ناديده گرفت. درنتيجۀ اين پيروزی ،دشمنان داخلی و خارجی حزب و دولت جمهوری دموکراتيک افغانستان ،بويژه " سی .آی .ای " و " آی .اس .آی " ،فعاليتهای اطالعاتی ،استخباراتی و تبليغاتی را در درون حاکميت و در رأس رهبری ملکی و نظامی ،بخاطر ايجاد اختالفات ميان دو عنصر خود خواه و جاه طلب ( دکتور نجيب هللا رئيس دولت و شهنواز تنی وزيردفاع ) با شدت و حدت تمام آغاز نمودند .سرانجام درنتيجۀ بی کفايتی نجيب هللا درامر رهبری سالم امور حزبی ،دولتی و قوای مسلح کشور و بازداشت دو جنرال نظامی بدون اطالع و موافقۀ وزير دفاع خويش ،از يکطرف ؛ جذب و تسليم شدن انتقام جويانۀ شهنواز تنی وزيردفاع افغانستان جهت تطبيق برنامۀ " آی .اس .آی " و سازمان " سيا " ،از جانب ديگر ،منجر به کودتای ناکام مورخ 3191 / 31 / 39 /جنرال تنی گرديد ،که اين حادثۀ ماجراجويانه در حقيقت امر هم ضربۀ شديدی بر اعتبار سياسی رژيم نزد مخالفين داخلی و بين المللی وارد ک رد وهم کمر حزب ،حاکميت دولتی و بويژه اردوی ملی افغانستان را شکست و زمينه را برای سقوط حاکميت مساعد ساخت. وليک با وجود آن برازندگی درجنگ جالل آباد دروجود وحدت عمل تمام جناحهای حزب در مقابل دشمنان داخلی و خارجی وطن و مردم مان و تحميل اين کودتا و انفجار خونين درون حاکميت ،که مستلزم تداوی الزم و تدابير خردمندانه بود ،برعکس دسته ی کودتاچی 33ثور ، 3191درکنگرۀ دوم ،ضربۀ محکم و ُخرد کنندۀ ديگری را بر پيکر زخمی حزب و دولت وارد آورد و دست به تغيير کلی نام حزب ،برنامۀ عمل و اساسنامۀ ح. د .خ .ا ،با سمتگيری ارتجاعی و راستگرايانه زدند و برآن نام" حزب وطن " متعلق به زنده ياد ميرغالم محمد غبار را خالف تمام اصول پذيرفته شده و موازين حزبی گذاشتند. هدف از اين گرايش( ) 313درجه ای رهبران حاکم به سمت راست و مرگ آفرين تا افتيدن دردامن ارتجاع و امپرياليسم و پابوسی ذلت بار ستمگران بين المللی ،چه بود؟ پاسخ :دراين جا بايد به سه موضوع جداگانه و مرتبط باهم پرداخته شود: الف :ـ بتاريخ 39حوت 9 ( 3199مارچ )3616تهاجم وسيع و مشترک ارتش منظم و توپخانه ی پاکستان ؛ گروههای مسلح مخالف دولت مستقر درخاک پاکستان؛ اجيران دهشت افگن عربی ـ کشميری و پاکستانی ،براساس برنامه ی سازمان داده شده توسط استخبارات نظامی پاکستان ،در همکاری و هماهنگی با " سی .آی .ای " ،تحت رهبری جنرال حميدگل صورت گرفت. 109
Sapidadam.com
آمادگی ها و ترتيب پالن حمله بر جالل آباد به مقصد سقوط آن شهر مهم و استراتژيک ( نزديک به مقرنظاميان پاکستان وتنظيمها) در شرق کشور ،قطع ارتباط شاهراه ترانسپورتی و سرانجام انتقال حکومت موقت تنظيم ها به داخل خاک افغانستان؛ برمی گردد به عملکرد های کمرشکن " مشی مصالحه ی ملی (!) " دولت افغانستان مبنی بر تخليۀ برخی مناطق درنو ار مرزی از وجود نيروهای مسلح افغانستان که درنتيجه به سادگی به اشغال نظاميان پاکستان و گروههای هفت گانه درآمدند و آنان به زودی مقادير بزرگ سالح و مهمات جنگی پيشرفته را بدون موانع و مشکالت به گدامهای اسلحه و به جبهات و مواضع جنگی انتقال دادند. اما در داخل کشور جناح اکثريت حزب ،علی رغم اين که عملکردهای زندگی برانداز دولت را در راستای مشی يک جانبۀ مصالحه ی ملی محکوم وآن را سرآغاز سرکوب خونين حزب و حاکميت بيان می داشتند؛ ولی درجنگ جالل آباد و تهاجم ارتش پاکستان و ارتجاع سياه داخلی و منطقه ،همگی متحدا از وطن ،مردم حاکميت ملی و تماميت ارضی افغانستان دفاع قهرمانانه بعمل آوردند .حتا درآن روزها گفته می شد که زنده ياد رفيق ببرک کارمل از تبعيد درمسکو و محمود بريالی برادرش با شماری از بهترين کادرهای حزب که ازجانب رهبری خردمند(!) حزب در زندان بسر می بردند ،به همه رفقا پيام فرستادند ،که با تهاجم ارتش و مليشای پاکستان ،موضوع بود ونبود استقالل ملی و تماميت ارضی ميهن و مردم مان مطرح است؛ بايست در مجموع از وطن ،از همشريان جالل آباد و حاکميت موجود، باوجود جفاهايی را که انجام داده و می دهد ،دفاع بعمل آيد .بنابران پيروزی در جنگ جالل آباد درآن مقطع زمانی ،نتيجۀ قهرمانی فالن ويا بهمان شخص که توسط بعضی اشخاص زمزمه می گردد ،نبوده ؛ بلکه نتيجۀ وحدت عمل تمام جناح های حزب ،شهامت ،قهرمانی و فداکاری همه ارگانهای قوای مسلح بشمول قوای هوايی و کادرهای ملکی و نظامی مستقر در جبهۀ جنگ و انتقال مهمات و مواد لوژستيکی ازعقب جبهه وآمادگی های نيروهای ريزرفی درسراسرکشور بود. ب :ـ راه اندازی کودتای نظامی مشترک به رهبری شهنواز تنی عضو دفتر سياسی کميته مرکزی ح .د.خ .ا و وزير دفاع افغانستان و گلبدين حکمتياررهبر حزب اسالمی ،يکی از مق رب ترين گروه مسلح مخالف دولت درنزد " آی .اس .آی " و " سی .آی .ای " ، بيشتر به يک درامه ی سياسی شباهت دارد که سناريوی آن بدست خود رهبری حزبی ـ دولتی افغانستان نگاشته شده بود.
110
Sapidadam.com
در رابطه به جهات نظامی کودتای مورخ 39حوت 9 ( 3191مارچ )3663محمد نبی عظيمی در کتاب " اردو و سياست " ( صص 311ـ )331و سلطان علی کشتمند درکتاب " ياد داشتهای سياسی ( " ...صص 3333ـ )3331معلومات داده اند. جنبه های سياسی ـ نظامی ،داليل و پيشينه ی اقدام به اين عمل عسکری را از سوی شهنوازتنی ،محمود قارييف در کتاب " افغانستان پس از بازگشت سپاهيان شوروی" ( صص 63ـ )99نگاشته است ،که ضرورت به تکرار دوباره ی آن همه موضوع ها ديده نمی شود. کودتا به قوت دستان توانا و اراده ی نيرومند و عزم متين نيروهای مسلح افغانستان به شکست مواجه شد و کودتاچيان به مرکز سوق و رهبری خود فرار نمودند. ج :ـ دومين کنگرۀ ح .د .خ .ا که بتاريخ 9سرطان ( 3116جوالی )3663تدوير يافت و کار آن مدت دوروز دوام کرد ،بنابرنوشتۀ محمود قارييف مشاور ارشد نظامی رئيس جمهور افغانستان ،تقاضای رسمی برگزاری آن ازقبل وجود داشت؛ ( چند روز پيشتر از دست زدن شهنوازتنی به کودتا ) . به قول قارييف ،درنشست مورخ 6حوت 19 ( 3191فبروری )3663دفترسياسی کميته مرکزی ح .د .خ .ا که منشی عمومی گزارش خود را پيرامون نتايج بررسی پيشنهادها دربارۀ تغيير نام حزب ،وارد آوردن تعديالت و تغييرات دراساسنامه و برنامۀ عمل ،ارائه نمود ،برسر دعوت کنگره اختالف نظرها پديدارشد. رفقای خلقی ( نيازمحمد مومند ،صالح محمد زيری ،دستگير پنجشيری ،محمد اسلم وطنجار ) بطور جدی از دعوت کنگرۀ ح .د .خ .ا جانبداری کردند و چنين می پنداشتند که نبايد مناسبات درون حزبی را تيره وتار سازند؛ زيرا راههای حل و فصل سياسی مسأله ی افغانستان مشخص شده است ،آنچه که مورد پذيرش منشی عمومی حزب نبود وبا اما و اگرها ،به اين تقاضا برخورد می کرد. حال اگر موضوع های " :الف ،ب ،ج " را دريک پيوند منطقی با همدگر درنظر گيريم ،اين نتيجه بدست می آيد: ـ آنچه را که گرباچف با راه اندازی کودتای 33ثور 3191خواهان آن بود ،بدست آورد! ـ جنگ جالل آباد را " آی .اس .آی" و " سی .آی .ای " با گسيل بخشی از ارتش و مليشای پاکستان ،گروههای جنگی داخلی و دهشت افگنان بين المللی ،به راه انداختند تا 111
Sapidadam.com
درآغاز شهر جالل آباد را تصرف نموده حکومت موقت را به داخل خاک افغانستان انتقال و به آن اعتبار بين المللی کسب کنند ؛ قدرت دفاعی افغانستان و توانايی رزمی قوای مسلح کشور را بکلی تضعيف نمايند و بعدا نظام را سقوط دهند؛ ـ کودتای مشترک شهنواز تنی و گلبدين حکمتيار ،درعمل و پيامدهای بعدی آن ،بر عالوه ايجاد دودستگی در ميان صفوف و کادر رهبری ،کمر نيروهای مسلح افغانستان را نيز خم کرد .همچنان لياقت و کفايت(!) دوکتور نجيب هللا را درمورد اين که چگونه " آی. اس .آی " و حکمتيار توانستند وزيردفاع حکومتش را با شماری از جنرال های اردو ،از نزدش گرفته به آغوش دشمن تاريخی ح .د .خ .ا و مردم افغانستان ،به اسالم آباد انتقال دهند ،به نمايش گذاشت. ـ دومين کنگرۀ نام نهاد ،ح .د .خ .ا را مسخ و از مضمون ،ماهيت و محتوای مترقی و از بينش سياسی ،برمبنای دانش جامعه شناسی علمی تهی کرد تا ديگر از ارزشهای عالی جهانشمول چون :مبارزۀ طبقاتی برضد بی عدالتی اقتصادی ـ اجتماعی ،تأمين عدالت ، مساوات ،برابری ...درکشور ،نامی برزبان رانده نشود. بدين سان پيمانی را که گرباچف با جهان غرب ،در رأس اياالت متحده ی امريکا و ارتجاع جهانی و منطقه يی ،در رأس عربستان سعودی ـ پاکستان و ايران ،در رابطه به سقوط تدريجی حاکميت ح .د.خ .ا و دولت ج .د .ا ،بسته بود درعمل پياده شد و بدين طريق ارتجاع و امپرياليسم به هدف خود رسيدند. پرسش :پس از تهی ساختن ح .د .خ ا از مضمون انساندوستی و مبتذل کردن و بی محتوا ساختن برنامۀ عمل و اساسنامه ی آن و برگردانيدن پروگرام های حزب و دولت به سمت راست و در ضديت آشکار با منافع زحمتکشان ميهن ،پايگاه اجتماعی آنها نيز ازبين رفت و دوستان عنعنوی خود را از دست دادند. حوادث نيمه ی دوم سال 3193بخوبی نشان داد که زمامداران گيرمانده درجال خود خواهی و تمايالت قبيله گرايانه ،ديگر قدرت اداره و صالحيت سياسی رهبری امور را ندارند و روز به روز در انزوا قرار می گيرند. با بروز اين نشانه ها ،به نظر شما چه بايد می شد؟ شما عوامل داخلی و خارجی سقوط حاکميت را در چه می بينيد؟ پاسخ :در ارتباط به جزء اول سوال شما بايد گفت که با خرابی روز افزون وضعيت سياسی و نظامی در افغانستان و سقوط پی درپی مناطق در جنوب و جنوب شرقی کشور، 112
Sapidadam.com
رهبری حزبی ـ دولتی نه تنها حساسيت موضوع را درک نه نمود ؛ بلکه با اقدام های ناسنجيده و شتابزده ،دامنه ی اختالفات گروهی ،قومی ،قبيله يی ،سمتی ،لسانی را توأم با تحميل سليقه های فردی و ديدگاههای شخصی برديگران ،وسعت بيشتر داد. اين درحالی بود که در دسمبر ، 3663باردگر وزير خارجه شوروی و وزيرخارجه امريکا درپای سندی امضاء گذاشتند که برمبنای آن به قطع تحويلدهی اسلحه به طرفين منازعه ( دولت و گروههای مسلح مخالف) به توافق رسيدند .ليکن همه ديدند که پاکستان و ايران ،کما کان دسته های طرفدار به خود را ،مانند گذشته مسلح می ساختند. ازسوی ديگر بعد از فروپاشی اتحادشوروی ،بوريس يلسن رئيس جمهور فدراتيف روسيه ،اعتبار از اول جنوری ، 3661تمام کمک ها را به دولت افغانستان قطع کرد. اگر به بيانيه های اخير رهبر حزب و دولت افغانستان ( در تجليل از هفتادو دومين سالگرد استقالل افغانستان مورخ 19اسد ، 3193با وکال و سناتوران شورای ملی ج .ا مورخ 1ميزان ، 3193افتتاح هشتمين اجالس شورای ملی ج .ا مورخ 9حوت ، 3193با علماء و روحانيون و نمايندگان شهرکابل و نواحی آن در ماه حمل )3193مراجعه شود، درهمه ی آنها يک چيز به روشنی قابل دريافت است که کليه اقدامات دولت در راستای مصالحه ی ملی و تشکيل حکومت ائتالفی ،توافق با پيشنهادها و پالنهای صلح ملل متحد، استقبال از اعالميۀ مشترک شوروی و امريکا راجع به افغانستان وغيره هميشه خصلت يک جانبه را داشت و طرف مقابل هيچ گونه تمايل به تاييد و پذيرش آنها از خود نشان نداده بود. پرسيده می شود که درچنين يک حالت بحرانی و خطرناک ،پهن کردن فضای خوف و ترس درميان کارمندان و کارکنان لشکری و کشوری؛ سبکدوشی ها ويا تعويض عمدی افسران وفادار به آبادانی و شگوفايی ميهن و آزادی و سعادت مردم که درپيروزی جنگ جالل آباد و درسرکوب کودتای شهنوازتنی سهم بارز داشتند ،از وزارت های قوای مسلح ؛ برکناری کارمندان ملکی ازوظايف بخاطر تحکيم پايه های قدرت انحصاری فردی و بسط سياست و کرکتر خودکامگی ؛ کاربرد خشونت و زورگويی درمقابل مدافعان صديق حاکميت سياسی ، ...چه دردی را مداوا می کرد و چه پيامد های مفيد و انسانی را می توانست درپی داشته باشد؟ به يک سخن :رهبری حاکم آن وقت با اين روشهای ضد حزبی و ضد مردمی ،زمينه های ايجاد تفاهم و اعمار فضای اعتماد را بکلی ازبين بردند و همه پل های عقبی را يکی پی ديگر نابود ساختند .يعنی چيزی که بايد موجود می بود و روی آن اتکاء صورت می گرفت و به مردم روحيه داده می شد ،همه را ازميان برداشتند. 113
Sapidadam.com
فقط اين سازشکاران و معامله گران گزافه گو بودند که به گونه اشتراک فعال درکودتای 33ثور ، 3191از وضعيت پيش آمده سود بردند و دربازی های سياسی در حلقه ی فعاليت های بنياد برانداز گروههای مسلح مخالف اشتراک ورزيدند. آنچه مربوط به عوامل داخلی و خارجی سقوط حاکميت می شود ،بررسی ها و نظريات متفاوتی پيرامون آن ابراز گرديده است ؛ اما تحليل علمی و مستندی که با ارائه ی فاکتهای مشخص درمورد اين تراژيدی غم انگيز بداخل ( )13ماده در برنامۀ کميتۀ فعالين ح .د .خ .ا درسايت " سپيده دم " به نشر رسيده است ،خيلی ها دقيق و همه جانبه می باشد و من بکلی با آن موافق هستم.
( بخش هفتم ) داکتر صاحب گرانقدر! اجازه بفرماييد تا وارد مرحلۀ ديگری از زندگی اندوهبار حزبی خود مان و در مجموع جامعۀ افغانستان شويم و پرسشهای را مطرح سازيم: پرسش :پس از فرار نافرجام داکتر نجيب هللا ،گروههای جنگی به کابل و سايرشهرهای افغانستان سرازير شدند .حکومت ساخته شدۀ " آی .اس .آی " پاکستان در پشاور درتوافق با عربستان سعودی ،ايران ،امريکا ،انگليس و ساير دول غربی ،به افغانستان انتقال داده شد و حين رسيدن به پايتخت کشور ،آتش جنگ های خانمانسوز و بنياد برانداز درسراسر وطن مان زبانه کشيد. آيا می شود به اين نتيجه رسيد که زمينه سازی برای سقوط حاکميت و بعد از آن در وجود گروههای شورشی ،بالهای صادرشده به آدرس مردم افغانستان ( جنگ ،خونريزی، ويرانی و بربادی ...به مقياس وسيع ) پيامد همان توافق خائنانه ميان مسکو ـ واشينگتن و اسالم آباد ( گرباچف ـ ريگن ـ ضياء الحق ) ،با اجيرساختن و خريدن معامله گران داخلی بود يا خير؟
114
Sapidadam.com
پاسخ :بلی ! درافغانستان همان توافق خائنانه ميان مسکو ـ واشينگتن و اسالم آباد ( گرباچف ـ ريگن ـ ضياء الحق ) ،وحشت و دهشت ،سيه روزی و بد بختی ،جنگ و خونريزی ،قتل و کشتار انفرادی و دسته جمعی را ببار آورد که تا هم اکنون ادامه دارد.
بدين معنی :اگر به سير انکشاف منفی حوادث در جهان ،پس از نيمۀ اول دهه ی هشتاد ميالدی ،يک نظر عميق بيندازيم و آنچه درنقاط مختلف دنيا اتفاق افتاد ،مالک قضاوت قرار دهيم ،درآن صورت به اين نتيجه می رسيم که پيش کشيدن سياست " بازسازی (!)" و " علنيت (!)" ،پروژه ی تسليم دهی جهان ترقيخواه ،پيشرو و عدالت پسند به قيمت بازی با ، سرنوشت صدها مليون انسان از جبهه ی کار و زحمتکشی ،به سيستم ستم سرمايه و به عقبگرايی و دهشت افگنی بين المللی بود که با پايان گرفتن جنگ جهانی دوم ،امپرياليسم به هدف دست يافتن به آن ،هزارها بليون دالر را به مصرف رسانيده بود تا به اين آرزوی شوم خود برسد. به گونۀ مثال ،دوکتورين زهراگين و خانمان برانداز گ ُرباچف و دستۀ کاری وی در رابطه به افغانستان ،همچنان موقف زورگويانه و موضعگيری های بسيار خصمانۀ امپرياليسم بين المللی برهبری اياالت متحدۀ امريکا ،در همدستی با عربستان سعودی، پاکستان و ساير نيرو های ارتجاعی در منطقه بشمول آخوندهای ايران ،در قبال انکشاف اوضاع سياسی و نظامی در ميهن ما ،گويای روشن همان مطلبی است که در پرسش شما مطرح گرديده است. آنان تحقق و عملی ساختن اجزای پروژه ی " بازسازی(!) " و " علنيت(!) " را از افغانستان شروع کردند و تا فروپاشی اتحادشوروی دنبال گرديد و دردهه ی نود ميالدی آن را در سيمای شعله ور کردن آتش جنگ های خانمانسوز داخلی درتعدادی از کشورها ،ازجمله در افغانستان و يوگوسالويای سابق ،تغيير شکل دادند .درآغاز دهه ی دوم قرن بيست و يکم، اين آفت زندگی برانداز در يک شکل ديگر وبا ماهيت متفاوت به دول عربی درشمال افريقا انتقال يافت و درحال حاضر مرکز خاورميانه را تحت تهديد قرارداده است. پرسش I.S.I :و احزاب مذهبی پاکستان ،در همکاری و توافق با C.I.Aو انتلجنت سرويس انگلستان ،ابتدا گروه افراطی طالبان را بوجود آوردند و آهسته ـ آهسته از قندهار شروع کرده ،درمناطق جنوبی ،جنوب شرقی و جنوب غربی و پس از دوسال به کابل و سرانجام دربخشهای ازشمال کشور مسلط ساختند ؛ وحشت و بربريت را بر سرنوشت مردم قايم و مستولی نمودند. 115
Sapidadam.com
همه می دانند که گروههای جنگی مخالف ( جهادی ها ) نيز به تحريک و تشويق و حمايت مالی و پولی ،پاکستان ،ايران ،عربستان سعودی ،امريکا ،انگليس ،چين ،فدراتيف روسيه و ساير دول غربی؛ بخاطر دستيابی کامل به الش قدرت ،کشور ما را به مناطق جنگی تقسيم و جنگ ساالران بشکل ملوک الطوايف ،حاکميت می راندند و مردم را چور و غارت می کردند و کمر بربادی ميهن مان را بسته بودند. شما علت اصلی اتخاذ اين سياست دوگانه را در رابطه به حوادث ذکرشده درافغانستان، از سوی ممالک همسايه و قدرت های بزرگ جهان ( امريکا ـ انگلستان ) درچه می بينيد؟ پاسخ :ديگر به هيچ کسی پوشيده نمانده است که استعمارنو و استثمارگران و سلطه جويان بين المللی ،درزيرپوشش به اصالح کمکهای اقتصادی و فرهنگی ،فعاليتهای استخبار اتی دستگاههای جهنمی خويش را درکشورهای جوان و تازه به پا خاسته رنگ و رونق " دوستانه (!) " داده ،پيوسته درتالش هستند تا بر ممالک عقب نگهداشته شده ، بويژه ازطريق سازمانهای سياسی طرفدارخود و نهادهای مذهبی سياسی شدۀ آنها اعمال نفوذ کنند و عملکردها و حيات سياسی شهروندان را زير نظارت گيرند و اهرم های اقتصادی را درکنترول خود درآورند تا جامعه را درمجموع ازلحاظ مادی و معنوی ـ سياسی واقتصادی، وابسته به خود سازند. قدرتهای سلطه گرا به کمک متحدين منطقه يی و نمايندگان پرتاب شدۀ خويش در داخل کشورهای جوان و روبه انکشاف ،درضديت با جنبشهای مترقی و نظام های سياسی ترقی پسند ،درقاره های آسيا ـ افريقا و امريکای التين قرار گرفته وبا سرمايه گذاری های کالن و کمرشکن و بدست آوردن نيروی کار و موادخام ارزان ،استقالل و حاکميت ملی اين کشورها را تحت نفوذ و کنترول مستقيم خود قرارمی دهند ،وبا رونق دادن صدور سرمايه و گرم کردن بازار تسليحات جنگی و تنظيم فعاليتهای تبليغاتی و استخباراتی دراين ممالک ،اختالفهای قومی و منطقه يی را دامن می زنند و آشوبگری ها و ناامنی ها را ايجاد می نمايند تا بدين وسيله برعوامل سياسی واقتصادی ملل درحال رشد تسلط کامل پيدا کنند وسرانجام آرمانهای ترقيخواهانۀ احزاب و سازمانهای پيشرو متعلق به مليونها انسان آزادی دوست و عدالتخواه را به ناکامی سوق دهند و دولتهای جوان ترقی پسند را سرکوب خونين نمايند .آنچه را که درافغانستان و ساير ممالک تازه به استقالل رسيده درچهار دهه ی اخير انجام دادند. در رابطه به قضايای ميهن خود مان ،باز هم مجبور هستيم به گذشته مراجعه نماييم: همه ی ما شاهد آن بوده ايم که باخروج کامل نظاميان شوروی از افغانستان ،اياالت متحدۀ امريکا ،انگلستان و در مجموع جهان غرب يکجا با ارتجاع بين المللی ( عربستان 116
Sapidadam.com
سعودی ،شيوخ حوزۀ خليج ،پاکستان ،آخوندهای ايران ) به دوام حکومت سازی های گذشته " ،آی .اس .آی " را موظف ساختند تا بار دگر حکومت موقت گروههای مخالف دولت افغانستان را در پاکستان تشکيل دهد. پس از اين رويداد ،آنها با اتخاذ تمامی تدابير و اقدام ها و طرح پالن های جنگی ، تالش کردند تا حاکميت سياسی را در افغانستان ،با استفاده از ابزار نظامی ساقط سازند و به جای آن حکومت موقت ساخته شده در پشاور را بعد از انتقال بداخل قلمرو افغانستان ،نصب نمايند .ازاين رو ،دراين مقطع زمانی کارت برنده در نزد " سی .آی .ای " ،آی .اس . آی " و ساير دستگاههای جهان سرمايه داری ،همين گروههای هفتگانه و هشتگانه بودند. تنظيم های جهادی با تصاحب قدرت ،با شعله ور ساختن جنگ های ميان گروهی تباه کن و فاجعه آفرينی های بيشمار( انسانی ،سياسی ،اقتصادی ،اجتماعی ،فرهنگی ) ...که بازهم ريشه در دخالت خارجی ها ،بويژه همسايه های ناسالم و دشمن صفت و رقابت مذهبی بين عربستان سعودی و ايران برسر رهبری جهان اسالم ،داشت ؛ نتوانستند که درآن مرحله خواستهای سياسی ـ اقتصادی ـ استراتژيک و جيوپوليتيکی حاميان بين المللی و منطقه يی خويش را برآورده سازند. ناکامی گروههای جهادی در تطبيق پالنها و برنامه های امريکا ،انگلستان ،عربستان سعودی ،پاکستان و ايران درقبال افغانستان ،باعث شد تا " سی .آی .ای " و " آی .اس. آی " در توافق با متحدين خويش ،گروه طالبان را با سرباز گيری از درون همان تنظيمهای جهادی ،بوجود آورند و گام به گام برسرنوشت مردم و مملکت حاکم گردانند. محتويات کتاب " تلک خرس" پاسخ همه پرسش ها را بدست می دهد ! پرسش :در دورانی که جنگ ،ويرانی ،قتل و قتال ،چور و چپاول ،غارت دارايی های عامه ،تجاوز به مال وناموس مردم ...دروطن ما بيداد می کرد و شيرازه ی زندگی فردی و حيات اجتماعی درجامعه ناشی از زورگويی افراد مسلح تنظيم ها و دوام زد و خورد های مسلحانه ی بنياد برانداز ،ازهم فرو می ريخت؛ رهبران حزبی کودتايی 33ثور 3191بار ديگر مرتکب خطای نابخشودنی شدند ؛ وطن ،مردم و بيش از دوصد هزار عضو حزب ، اعم از صفوف و کادرها و حدود هشت صد هزار متحدين سياسی خويش را بحال خود ،تنها و دربی سرنوشتی رها کردند و خود آنان ،با استفاده از وسايل و امکانات متعدد ،ازجمله داشتن روابط و زد و بندها با رهبران و قوماندان های تنظيم های جهادی ،کشور را ترک گفتند .
117
Sapidadam.com
ازديد شما ،چرا اين همه بی تفاوتی های جانسوز ،در رابطه به سرنوشت يک حزب ،و متحدين سياسی آن رخ داد؟ پاسخ :اين موضوع برمی گردد به همان سناريوی ساخته شده در قصر کرملن که ژاندارم بين المللی و نظاميگران پاکستان نيز به آن صحه گذاشته بودند. مطابق اين سناريو ،آن عده افراد فرصت طلب ،ماجراجو و تماميت خواه که مقام های اساسی حزب و سکان های کليدی قدرت دولتی را در دست داشتند ،جهت مکدر ساختن فضای احترام متقابل و متزلزل کردن اصولی ترين معيارهای زندگی حزبی و مبارزۀ سياسی درجهت دفاع از منافع توده های مردم ،دست به دسيسه سازی ها ،توطئه گری ها و بذر تخم حسادت و کينه توزی ،زدند تا زندگی و فعاليت ح .د .خ .ا ،را از اصول پذيرفته شده ، تهی نمايند و درنهايت ستون فقرات حزب و نظم اجتماعی در جامعه درهم شکند. حوادث سياسی در حزب ،در درون جامعه و در حاکميت دولتی ،طوری انکشاف يافت که رهبری باد آورده و شماری از کادرهای بی ايمان ،درزيربار رويدادها کمرخم کردند و با حزب و آرمانهای انسانی آن از دريچه ی جفاکاری پيش آمدند .بنابرآن آنان پس از تضعيف روحيه و قدرت رزمی حزب و متالشی نمودن شيرازۀ زندگی آن؛ با اجرای نقش خرابکارانه درجهت برههم زدن اوضاع سياسی درافغانستان و سرانجام ،تسليم دادن حاکميت سياسی به مخالفين ،سر از گريبان تنظيم های جنگی جهادی بيرون آوردند. در رسانه های گروهی جهانی ،در آثار و نوشته های تحليلگران سياسی بوضاحت صراحت داده شده است که حتا قبل از راه اندازی کودتای شهنوازتنی ،شماری ازچهره های سرشناس در رهبری ح .د .خ .ا و در حاکميت سياسی آن ،با احزاب و فرماندهان مقتدر گروههای جهادی درتماس و زد وبند بودند و روابطی را ميان همدگر برقرارکرده بودند، ازجمله تعدادی با حزب اسالمی حکمتيار و عده ای با شورای نظار و چندتای ديگر با حزب وحدت اسالمی و يکی دوی ديگرهم با محاذ ملی و جبهه ی نجات ملی و سرانجام با شاه سابق نيز ،قرار و پيمان داشتند. در يک کالم ،ازقاعده تا رأس و از رأس تا قاعده اهرم ،بودند کسانی که بجز بذر تخم بی اعتمادی و انگيختن آتش کينه ميان کتله های وسيع مردم و دربين کادرها و رده های صفوف ،وظيفه ی ديگری نداشتند .آنان با چسبيدن به مسائلی چون برتری جويی های قومی و لسانی و قبيله يی ويا هم حرکت های نمايشی و کذايی بدفاع از اين و يا آن قوم و مليت ، زمينه را جهت پارچه پارچه ساختن ح .د .خ .ا فراهم نمودند .بنابران دراين حالت نمی شود
118
Sapidadam.com
از دلسوزی و عالقه مندی آنان در رابطه به سرنوشت مردم ،کشور ،جنبش مترقی ،حزب و متحدين سياسی آن ،سخن گفت. پرسش :در سالهای دهۀ نود ميالدی الی حمالت دهشت افگنانۀ يازدهم سپتمبر 1333و سقوط حاکميت قرون وسطايی طالبان فرهنگ ستيز ،هيچ يک از اين رهبران عاليقدر(!) به خود زحمت ندادند تا باری هم دربارۀ کار وفعاليت آيندۀ حزب و روی تعيين سرنوشت سياسی اعضای آن احساس مسؤوليت نمايند و رهنمودی صادرکنند. اگر گاه گاهی دراين جا و آن جا شور و شعفی بوجود آمده بود ويا نشستهای ترتيب داده شد و گرد همايی صورت گرفت ،فقط و فقط ابتکار خود کادرها و صفوف و نتيجۀ کارصادقانۀ آنان بود و بس ! چرا چنين برخورد غيرمسؤوالنه درمقابل حزب و بی تفاوتی توأم با سازشکاری و تسليم طلبی نسبت به روشن ساختن آيندۀ سياسی سپاهيان رزمندۀ آن درپيش گرفته شد؟ پاسخ :به باور من اين دوستان ما ،جامعه شناسی علمی و سير حوادث و رخدادهای جوامع بشری را پيرامون سرنوشت فراز و فرود جنبشهای انقالبی و مبارزات سياسی احزاب و سازمانهای ترقيخواه و پيشرو جهان ،بدرستی مطالعه و درک نکرده و درسهای آموزنده را از متن آنها فرا نگرفته بودند. آنان می پنداشتند که منزلگه مبارزۀ سياسی فقط تا سرحد رسيدن به قدرت سياسی است؛ هرگاه يک حزب سياسی درجريان مبارزه ،قدرت سياسی را بدست آورده نتواند ويا درحالت رسيدن به هدف ،حاکميت سياسی را از دست بدهد ،مبارزۀ حزبی را خاتمه يافته پنداشته ،ح زب را رها کرده ،بخاطر رسيدن بقدرت ويا شرکت درحاکميت ،درصدد تشکيل حزبی " مطابق ُمود روز" و " ارضای خاطر اربابان قدرت" گرديده ،روی تمام افتخارات حزبی ،گذشتۀ سياسی و انديشه های پيشرو و جهانشمول عصر ،خط بطالن کشيده راه معامله ،سازش و تسليم طلبی را با دشمنان تاريخی حزب ،وطن و مردم ،درپيش گيرد! روی همين برداشت نادرست و درک ضعيف آنان از سير رويدادهای جهان ( مانند کشورهای ايران ـ اندونزی ـ شيلی ـ سودان و عراق ) ،بوده و آنان نه فهميدند ويا نخواستند بدانند که چگونه احزاب انقالبی و پيشرو اين کشورها ،علی رغم تحمل تلفات سنگين ،نه تنها ازمبارزه دست نکشيدند و مانند اين دوستان ما "،مراسم دعاء و نيايش و فاتحه خوانی " برپا نکردند؛ بلکه از گذشته آموختند ،آبديده شدند و احزاب خويش را برای مبارزات دشوار و سرنوشتساز آينده آماده کرده و تجديد نيرو بخشيدند .هسته های زيستمند را حفظ و پوسته های فرسوده را بدور انداختند. 119
Sapidadam.com
همين درک و مطالعۀ ضعيف اين دوستان عزيز بود که بار نخست دردهۀ هشتاد ميالدی ازموضع اصول حزبی خويش انحراف نموده دست به تشکيل فرکسيونهای ضد حزبی زده ،سپس بدستور ميخائيل گرباچف و شرکاء کودتای 33ثور 3191را عليه حزب راه اندازی نمودند .پس از سقوط حاکميت ،دربازی های سياسی جديد به دنبال عاليق و سليقه های فريبندۀ غربی ( دوران انحطاط فکری دموکراسی لگام گسيختۀ کنونی ) ،برآمدند و بيشتر تمايل و وابستگی به افکار و عقايد " اقتصاد بازار آزاد " " ،نيوليبراليسم " و زرق و برق " دنيای سرمايه داری " پيدا کردند و گذشته را به فراموشی سپردند .پس با چنين اوضاع و احوال وبا تسلط انحطاط فکری درروان آنان ،بجز انتظار بی تفاوتی و بی مسئوليتی ،خيمه شب بازی های سياسی ،گذشتۀ حزبی خود و آرمانهای انسانی حزبی که آنان را هويت سياسی داد و به جامعه معرفی نمود دشنام دادن؛ کدام توقع ديگری از ايشان وجود داشته نمی تواند. پرسش :از برکت تأثيرگذاری ضربه های کاری و مرگبار بم افگن های 11ـ Bو راکتهای دورمنزل توماهاک و حمالت هوايی و زمينی هفت هفته ای پيمان تجاوزکار ناتو، درتحت فرماندهی اياالت متحده ی امريکا و شرکت نظاميان انگليسی؛ جورج بوش و تونی بيلر ،توسط تفنگداران دريايی ،دموکراسی بی قاعده و قانون را به افغانستان صادرکردند. پس از تأسيس ادارۀ موقت ،تشکيل حکومت انتقالی ،تصويب و انفاذ قانون اساسی و قانون احزاب ؛ تعدادی از خواب برده های سياسی مربوط به حلقه رهبری و کادرهای بانام و بی نام حزب ما نيز تکان خوردند و ازخواب طوالنی بيدار و از بستر غفلت برخاستند و در ساحۀ حاکميت جمهوری اسالمی افغانستان ،احزاب جديدی را بامهر و نشان اقتصاد بازار آزاد و دربرکردن لباس دموکراسی صادرشده ای کارتل ها ، ...دردفاتر رسمی دولت دست نشاندۀ کابل ،ثبت و راجستر کردند و بدين ترتيب از يک حزب متشکل و يکپارچۀ نيمۀ اول دهۀ شصت خورشيدی ،سرانجام بسان کشور اندونيزيا ،جزاير خ ُرد و کوچک را درداخل و برون از مرزها ،بوجود آوردند. می خواستم بپرسم که به نظر شما ،بريدن اين دوستان ديروزی مان از ح .د .خ .ا و دوری گزينی آنان از آئين نامه و زندگی نامۀ آن ،سبب پاکيزگی صفوف رزمندۀ اين حزب شهيدان و قهرمانان می گردد ويا کاروان پيشروندۀ جنبش انقالبی ميهن مان رامتوقف می سازد؟ پاسخ :هرگاه يک نگاه ژرف به روند کار و فعاليت و وضعيت فعلی حزبهای انقالبی و مترقی جهان انداخته شود ،درهمه جا با آواز بلند فقط يک صدا را می شنويم :صفوف حزب
120
Sapidadam.com
بايد از وجود تصادفی ها ،معامله گران ،فرصت طلبان و از انحرافات راست و چپ افراطی، پاک و منزه ساخته شود و اصالت انقالبی و انسان دوستانۀ آن حفظ گردد . تجارب حاصله از روند فراز و فرود جنبشهای انقالبی زحمتکشان جهان می رساند که در رده های صفوف و کادرها و در حلقه ی رهبری حزب های مدافع آرمانهای طبقۀ کارگر و کليه زحمتکشان ،ازسوی نيروهای ارتجاعی و امپرياليستی ،افرادی نفوذ داده می شود که در اصل و از ابتداء به اصول و انديشه های مرامی و قانون زندگی حزبی متعهد نبوده و به دانش جامعه شناسی علمی معتقد و وفادار نمی باشند؛ وليک متأسفانه آنان با استفاده از حيل و ذرايع متعدد ،خود را به جايی می رسانند تا حزب سياسی و جنبش انقالبی را ازدرون ضربه بزنند. کنون عملکرد امروزی اين دسته افراد نشان می دهد که آنان عاری از تربيت الزم حزبی ،تقوی سياسی ،صفای معنوی و پاکيزه سرشتی بودند و باوجود داشتن مسؤوليت های مهم وظيفوی در گذشته ،فعال تالش دارند تا انديشه های مترقی و خرد سياسی احزاب و جنبشهای انقالبی را که از درونمايه و ظرفيت علمی الزم برخوردارهستند ،به هيچ گيرند و روند فعاليت دادخواهانه و دوران مبارزۀ پرشور و انقالبی فرزندان مردم را که بخاطر بسر رسانيدن آرمانهای واالی ترقی ،پيشرفت ،عدالت اجتماعی و اعتالی سطح زندگی توده های زحمتکش و استقرار قانونيت دموکراتيک و انسانساالری درجامعه و در امر دفاع از صلح، آزادی ،دموکراسی ،عدالت خواهی ،حقوق بشر ،فراهم آوری شرايط زندگی انسانی... صورت گرفته بود ،عمل واهی ـ خشن و بی نتيجه جلوه دهند. مرور زمان و پراتيک زندگی ،سيماهای اين افراد را به همگان به معرفی خواهد گذاشت .ازجمله آن عده از اعضای پيشين ح .د .خ .ا را که امروز با پر رويی در رابطه به حزب و جنبش انقالبی افغانستان برچسب زدن های پر از بغض و کينه و ادعاهای بی اساس را دامن می زنند ،به جهان مترقی شناساند .بدين لحاظ دستور زمان و سير حرکت تکاملی تاريخ حکم می کند که بايست حزب و جنبش انقالبی از شر اين طيف عناصر رهايی يابند و آنان از ميان توده های زحمتکش جامعه تجريد و به کنار رانده شوند. حرف آخر اين که ،آن عده از مهره های سياسی ديروزی که امروز ،در جايگاه و در موقف خدمتگذاری به هدف ها و پالن های اسارت آور ارتجاع و امپرياليسم قرار گرفته اند، خوشبختانه که چهره های حقيقی آنان در روزهای دشوار زندگی حزبی و رويدادهای تاريخی ميهن ما برمال شده ،ديگر نخواهد توانست تا به بهای زيرپا گذاشتن برهه های افتخار آميز گذشتۀ حزب ما و فعاليتهای انسانی آن ،به تجارت سياسی بپردازند ويا خوش خدمتی کنند.
121
Sapidadam.com
زيرا آنان نه تنها دربرابر تاريخ ،ميهن ،جامعه و حزب ما خجالت زده هستند؛ بلکه شانسی برای پذيرش در نزد مردم را نيز ندارند. پرسش :ديدگاه شما درمورد اشغال افغانستان توسط امريکا و ناتو که سازمانهای جداشده از بدنۀ حزب ما ازآن انکارمی ورزند و حتا حرفی از ذکر واژۀ " امپرياليسم " امريکا و انگليس و جنايات آنان درکرۀ زمين ،برزبان نمی آورند؛ ادامۀ اين وضع و مدت دوام آن درکشورما ؛ علت مخالفت های کشورهای ايران و پاکستان درقبال حضور ناتو درچيست؟ پاسخ :درتهاجم نظامی امريکا ـ انگليس و متحدين آنها به افغانستان بيشتر عالقه مندی های اقتصادی ( نفت و گاز ،بازارهای فروش محصوالت ،تجارت اسلحه ،بهره برداری از منابع زيرزمينی ) و موقعيت جيوپولتيک و جيو استراتژيک کشورما ،نقش داشت ،نه تأمين صلح و ثبات و امنيت و تحکيم پايه های ساختارهای دولتی بخاطر بازسازی نهادهای سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی در سرزمين جنگ زده و ويران مان. اگر روند رويدادهای را که از آغاز دهۀ هفتاد ميالدی درخاک پاکستان ،درضديت با مردم افغانستان شکل گرفت و تا امروز ادامه دارد درنظر گيريم ،به روشنی ديده می شود که در کليه مسائل مربوط به حوادث زندگی برانداز افغانستان ،دولت های امريکا و انگليس و متحدين آنها دخالت مستقيم داشته ؛ پول ،اسلحه ،هزينه ی برپايی مراکز آموزشی و تربيتی تروريستها و مخالفين دولتهای افغانستان ازطرف آنها تهيه و در اختيار جنگ افروزان گذاشته شده است .بنابران گروههای مجاهدين ،طالبان و زمامداران کنونی ،همه از ساخته های خود آنها می باشند .علت درپيشگيری روشهای کجدار و مريز در مقابل دهشت افگنان فعلی نيز همين مسأله است. برای آنها فرق نمی کند که از شمار آنها کدام يک در قدرت باشد؛ مهم اين است که چه کسی هدف های دور و نزديک و منافع آنها را بخوبی و بوجه احسن تأمين کرده می تواند! حق اوليت به آن تعلق می گيرد. پاکستان بمثابه ی آله ی فشار و زورگويی دردست ارتجاع جهانی و امپرياليسم بين المللی هميشه يک بازيگر خوب در اختيار اشغالگران و غارتگران ميهن ما بوده است. مخالفت و چانه زنی های پاکستانی ها درحال حاضر بمنظور باج گيری بيشتر ،می باشد. امريکايی ها به کمک دول غربی می خواهند با استفاده از پشتيبانی عربستان سعودی و شيوخ حوزۀ خليج ،به بلند پروازی های جمهوری اسالمی ايران نقطۀ پايان بگذارند.
122
Sapidadam.com
آخوندهای ايران اين موضوع را درک کرده اند و به مخالفت خود ادامه می دهند. رشد ـ توسعه و ثبات اقتصادی سرزمين پهناور هند برای جامعه ی غربی خيلی ها نگران کننده است؛ دراين حالت پاکستان با دامن زدن به اختالفات سرحدی و برسر معضله ی کشمير ،بخاطر مصروف نگهداشتن هند ،برای جهان غرب و دولت چين ،اهميت بيشتر پيدا می کند. جمهوری های مستقل مشترک المنافع درآسيای ميانه با داشتن منابع سرشار نفت و گاز وساير منابع معدنی و مارکيتهای تجارتی به مقصد فروش توليدات صنعتی غربی ،نبايد از زير چشم دورباشند. کليد رسيدن به تمامی اين هدف ها و آيديال ها را سرمايه داران " نيو ليبراليسم " درافغانستان يافته اند؛ بايد دراين جا حضور و نفوذ خود را قايم کنند و بارسنگين مشکالت را مردم آزاده ی ما باالی شانه های خويش بردارند. پرسش :شما آيندۀ جنبش انقالبی افغانستان را درپيوند با اوضاع موجود چگونه پيش بينی می نماييد ؟ پاسخ :راه دشواری درپيش روی نيروهای انقالبی و وطنپرست مدافع انديشه های رهايی انسان های زحمتکش و توليد کنندگان واقعی نعمات مادی ازقيد و بند بيدادگری ، قراردارد ،بويژه اين که در اين ده سال اخير سرمايه داری جهانی با صرف هزينه های کالن ،کوشيده تا افکار اجتماعی را به نفع سياستهای سودجويانۀ خود تغيير دهد؛ وليک خوشبختانه دراين عرصه نه تنها موفقيت چندانی نداشته است؛ بلکه يک نفرت عميقی عليه آن در سراسرکشورها ،ازجمله در ميهن ما بوجود آمده است. دشواری راه نبايد مانع کار گردد؛ فداکاری می طلبد و به هرکدام ما الزم است تا اين آمادگی را داشته باشيم تا روح مبارزۀ سياسی را زنده نگهداريم و به آن نفس تازه بخشيم. بحران مالی و اقتصادی فعلی که کشورهای سرمايه داری را فراگرفته ،اوضاع را به سود نيروها و احزاب مترقی درمورد صحت بودن ادعا های شان پيرامون نظام گنديدۀ سرمايه داری ،تغيير داده است .می شود کارهای سياسی زيادی را به سر رسانيد. پرسش :بعنوان پرسش آخر ،پيام شما بمثابۀ يکی از اعضای بااعتبار و سابقه دارهيأت رهبری پيشن ح .د .خ .ا که تا کنون هم وزنۀ سياسی و جايگاه شايستۀ تان در صدر اين حزب محفوظ است و همواره ازطريق صحبتهای آموزنده و رهنمودهای حزبی ـ سياسی
123
Sapidadam.com
خويش ،درقلب همه اعضای صادق ،با ايمان و فساد ناپذير آن ،از احترام خاص برخوردار می باشيد؛ در اوضاع و احوال کنونی کشور ووضعيت موجود مردم دربند کشيدۀ مان چيست؟ شما کار و فعاليت کميتۀ فعالين ح .د.خ .ا را چگونه ارزيابی می داريد؟ چه کمبودی ها و نواقص در کار و فعاليت سياسی آن ،بويژه درمتن طرح پيشنهادی اهداف مرامی و برنامه يی و طرح پيشنهادی اساسنامۀ حزب ،وجود دارد که در رفع آنها بپردازيم ؟ پاسخ :از آنچه که در پاسخ به پرسشهای شما تا ايندم گفته آمد اگر استنتاج بعمل آوريم ،مارا به پذيرش اين اصل زرين و غير قابل انکار معتقد می سازد که کار و تالش انسان جهت حرکت از وابستگی فردی و جمعی درچنگ قوای طبيعی و اجتماعی ،درجهت وارستگی فردی و جمعی از چنگ قوای طبيعی و اجتماعی و رسيدن آدمی به بهروزی و خوشبختی ،از ارزشهای عالی و ماندگار جامعۀ بشری درمسير تاريخ تکاملی آن می باشد .بنابران حرکت تکاملی تاريخ بمثابۀ ناموس بشريت ترقيخواه است و جامعۀ بشری از اين ناموس بزرگ خويش به قيمت نثار کردن جان و حيات خود دفاع و پاسداری نموده است. اما بقول دانشمند بزرگ عصرمان دکتر احسان طبری" " حرکت تاريخ دارای سمتی است پيشرونده و اين سمت درمجموع درجهت پيشرفت و تکامل بشريت است .ترديدی نيست که مسير تاريخ پر از اعوجاج ( کجی و پيچيدگی) است و در آن به قول لنين درجازدنها و جهشهای بزرگ به قهقرا هم ديده می شود ،ولی اگر مراحل کوتاه مدت را کنار بگذاريم و به ُکل تکامل تاريخ بنگريم سير پيشرونده مشهود است .اين يک اصل روشن و مسلمی است که امروز ،جز کسانی که دچار غرض يا گمراهی خاص اند ،قادر نيستند با استدالل علمی و تجربی آن را منکر شوند.... مضمون تکامل اجتماعی عبارت است از سير دايمی بشر درجهت آرمان اساسی خود، يعنی تامين سعادت مادی و معنوی فردی و جمعی درتناسب با يکديگر .شرط و محمل اساسی تامين سعادت واقعی همگانی عبارت است از رفع دايمی نيازمندی های فوق العاده متنوع و روز افزون مادی و معنوی فرد فرد انسانها و همۀ آنها درهماهنگی بايکديگر. محمل تحقق اين عمل معرفت به قوانين طبيعت و اجتماع و غلبه بر جبر اين قوانين است. بدين ترتيب شکافتن محتوی " سعادت واقعی فردی و جمعی در تناسب با يکديگر" و بيان شرايط و محمل های اساسی و ضروری نيل بدان نشان می دهد که چه کار عظيمی بايد در زمان و مکان انجام گيرد تا هدف ( که آن نيز هرگز به شکل مطلق قابل دسترسی نيست) در درجات دم به دم عاليتری به دست آيد....
124
Sapidadam.com
اين مسيری است گام به گام .هر نسلی باکار و پيکار خود گامی در اين مسير به جلو برمی دارد ( » .نوشته های فلسفی و اجتماعی ـ دکتر احسان طبری ،ج اول صص 393ـ ) 391 در سرزمين دردمند مان افغانستان نيز اين " کار و پيکار" رسالتمندانه بوسيلۀ راد مردان بزرگ تاريخ ،بويژه توسط جنبش مشروطيت اول ،دوم و سوم آغاز و تا حدودی سمت و سو داده شد؛ وليک ح .د .خ .ا اين رسالت انسانی را با محتوای وسيع تر و گسترده تر و با درک اين اصل قبول شدۀ عصرمان که مبارزۀ طبقاتی اهرم اساسی حرکت به پيش و نيروی محرکۀ اساسی تحول و به سخن کوتاه " موتور تاريخ " می باشد؛ بر اساس ضرورت زمان و بخاطر رنجهای بيکران مردم ستمديدۀ ميهن مان ،به شکل منسجم تر و متشکل تر و فعال تر درحيات سياسی جامعه آغاز نمود. به همين لحاظ بود که ح .د .خ .ا درنخستين سند مرامی خود حفظ و تحکيم پايه های استقالل ملی و تماميت ارضی و مبارزه در راه آزادی ،دموکراسی ،ترقی ،پيشرفت اقتصادی و سياسی ،برابری و عدالت اجتماعی را ازوظايف مبرم خود شمرد؛ از گذار قانونمند ازعقب ماندگی سياسی ـ ا قتصادی ـ اجتماعی به مرحلۀ ترقی و تکامل اجتماعی و برقراری يک نظام عادالنه در کشور که درآن مردم بتوانند از آزادی ،دموکراسی ،برابری و حقوق مساوی برخوردار گردند ،سخن گفت. ح .د.خ .ا راهها و وسايل رسيدن به اين هدف ها و آرمانها را در قدم اول از طريق تأسيس حکومت دموکراسی ملی برپايه ی تشکيل جبهه ی متحد ملی به اشتراک همه نيرو های ملی و دموکراتيک ـ وطنپرست و انقالبی؛ با تعقيب راه رشد غير سرمايه داری ،بمنظور گذار از مناسبات توليدی فئودالی به يک مرحلۀ مترقی تر آن و مبارزه عليه استثمار ،استعمار ( کهنه و نو ) ،ارت جاع ،امپرياليسم ...پيشبينی نمود که در فرجام شرايط را برای تحقق دگرگونی های بنيادی در همه شئون زندگی ،هموار می ساخت. متأسفانه رقابت ابرقدرتها در دوران جنگ سرد؛ تشديد جنگ اعالم ناشده ی ارتجاع و امپرياليسم برضد مردم افغانستان و در ضديت با حاکميت سياسی در دهه ی هشتاد ترسايی؛ مداخله ی آشکار کشورهای همسايه ( ايران و پاکستان ) در امورداخلی ميهن ما؛ همچنان اشتباهات ،خطاها ،لغزشها ،ناروايی ها ،معامله گری ها ،سازشکاری ها ،انحرافات، زورگويی ها ،قانون شکنی ها ،سرکوبگری ها ،اختناق و حتا خيانت عده ای از رهبران حزبی ـ دولتی در دومرحله ی از حاکميت ( عملکرد افراد و اشخاص مشخص ،يعنی مشتی از عناصر معلوم الحال و بدنام بود ،نه از همه اعضای حزب) زمينه ساز آن گرديدند که نقشۀ مداخله گرانۀ ارتجاع و امپرياليسم باصرف هزينه چندين مليارد دالری ،درافغانستان به
125
Sapidadam.com
پيروزی برسد و مسي ر تعقيب راه انکشاف و تکامل اجتماعی با بحرانهای جدی سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی ،مواجه گردد و سرانجام بنيادگرايی باطرز تفکر قرون وسطايی برسرنوشت مردم و مملکت ما حاکم ساخته شود. بدين معنی :ارتجاع و امپرياليسم موفق شدند که با تکيه بر طرح های اسارت آور دهۀ هفتاد ميالدی ( دهه ی پنجاه خورشيدی) سرزمين مارا با برپايی پايگاههای تربيت نظامی و تأسيس مراکز آموزشی درخاک پاکستان و ايران ،برای نيروهای مخالف حاکميت سياسی در افغانستان ،برباد دهند و ارتجاع سياه را برسرنوشت مردم و ميهن مان ،حاکم گردانند. پوره بيست سال است که مردم بال کشيده ی افغانستان در سه دوره ،درتحت حاکميت گروههای مجاهدين ،در امارت اسالمی طالبان و در جمهوری اسالمی فعلی ،دشوارترين روزهای زندگی را سپری می نمايند و با واپسگرايی و ستم قرون وسطايی دست و گريبان هستند. اگر به گذشته ی چهل ساله اخير يک نگاه ژرف انداخته شود ،بخوبی می توان ديد که از کودتای 19سرطان ( 3111جوالی )3691به بعد ،اياالت متحده ی امريکا ،انگلستان و ساير دول غربی ،اسرائيل ،عربستان سعودی ،ايران ،پاکستان ،چين ...با راه اندازی فعاليت های استخباراتی ،در ضديت آشکار با منافع اقتصادی و سياسی مردم ما وعليه مصالح عليای ميهن مان ،قرارداشتند و نخستين نا آرامی های مسلحانه ی ضد دولتی را برضد افغانستان ،از قلمرو پاکستان به راه انداختند. وليک پس از پيروزی قيام نظامی هفتم ثور 19 ( 3119اپريل ، )3691بويژه از آغاز دهه ی هشتاد ميالدی ،مداخله و تجاوز بيگانگان بر افغانستان شکل ديگری به خود گرفت .اين بار ممالک غربی برهبری اياالت متحده ی امريکا ،عربستان سعودی ،مصر ، صاحبان مونوپول های نفتی حوزۀ خليج ،آخوندهای ايران ،پاکستان ،چين ...با ايجاد ( )313باب پايگاه و مراکز آموزشی و تربيت نظامی و فعاليتهای تروريستی ودهشت افگنی، با تمويل تجهيز و تسليح مخالفان دولت افغانستان ،استخدام و صدور عساکر اجير و سهم گيری مستقيم اردوی پاکستان درتحريکات نظامی ضد تماميت ارضی و استقالل و حاکميت ملی کشورما؛ بمنظور نيل به هدف های استراتژيک سياسی و توسعه طلبانه ،جنگ را از قلمرو پاکستان و از سرحدات ايران نيز عليه مردم افغانستان تشديد بخشيدند که ويرانی ها و تلفات انسانی آن تا دهه ی نود ميالدی ،بشمول جنگهای تنظيمی و طالبان ،حاصل آن بود. دولت های پاکستان و ايران ،برخالف منشور ملل متحد و اصول جنبش عدم انسالک و ساير مقرره ها و اساسات حقوق بين المللی ،درامورداخلی افغانستان به دخالت پرداختند و 126
Sapidadam.com
مداخله و تجاوز مسلحانه ی مستقيم و آشکار را توأم با اتخاذ سياست تروريزم دولتی برضد حاکميت سياسی درافغانستان ادامه دادند که تابه امروز همان سياست را تعقيب می دارند. با ارائه اين تصوير روشن از وضعيت ،بوضاحت می بينيم که برای نيروهای مؤثر سياسی مدافع صلح ،آزادی ،دموکراسی ،ترقی ،پيشرفت و عدالت اجتماعی درافغانستان، عالمی از مشکالت و دشواری ها از گذشته به ميراث باقی مانده است که حتا درحال حاضر سبب پراگندگی های سياسی ،بروز پرابلم های بزرگ قومی ،سمتی ،لسانی و باعث ايجاد فضای بی اعتمادی درجامعه گرديده است ،که استقالل ملی ،تماميت ارضی ،روند شکل يابی وحدت ملی و ساير ارزشهای فرهنگی و تاريخی مان را نه تنها تهديد می کند؛ بلکه زير سوال قرارداده است. همان گونه که ح .د .خ .ا درپر مخاطره ترين لحظه ها از منافع زحمتکشان ،از حاکميت ملی ،از تماميت ارضی و از استقالل واقعی ( سياسی و اقتصادی) کشور و از آرمان استقرار حاکميت مردمی درافغانستان ،دفاع بعمل آورده است؛ بار دگر کميتۀ فعالين ح .د .خ. ا ،ابتکار عمل را بدست گرفت و در شرايطی که نمايندگان ارتجاع سياه ،تماميت خواهان قبيله گرا و طرفداران « نظم نوين نيو ليبراليستی » بر سرنوشت مردم و برنظام سياسی موجود حاکم اند؛ طرح « اهداف مرامی و برنامۀ ح .د .خ .ا » و طرح « اساسنامۀ جديد ح. د .خ .ا » را آماده نمود و هردوسند معتبر زندگی ساز حزب را در معرض نظرخواهی اعضای حزب و جامعۀ افغانستان گذاشت . طرح جديد « برنامه ی عمل » و « اساسنامه ی حزب » که کميتۀ فعالين ح .د .خ .ا، آنها را تنظيم و در سايت « سپيده دم » به نشر رسانيده است از نظر شکل و محتوی ،بر محورانديشه های پرجاذبۀ پيشرو عصر تدوين گرديده و از منافع زحمتکشان ميهن مان و جهان دفاع می نمايد ،بدون شک درميان کليه نيروهای ملی ـ دموکراتيک ،ترقيخواه و وطنپرست قابليت پذيرش را دارد ،ابتکاری است عظيم ،که من پشتيبانی خويش را از هر دوسند ذکرشده ،اعالم می دارم. در طرح جديد « برنامۀ عمل »...فعاليت گذشتۀ و وضعيت فعلی حزب و جامعۀ مان بازتاب روشن دارد و دربحث « چه بايد کرد » وظايف آيندۀ حزب درزمينۀ ساختار سياسی ـ اقتصادی و اجتماعی وطن و جامعۀ افغانستان ،تعيين و مشخص شده است. حال وقت آن است تا آنعده رفقای عزيزی که به تأمين صلح و ثبات ،دموکراسی و عدالت اجتماعی ،سعادت مردم و فراهم آوری آزادی های سياسی و اجتماعی برای جامعۀ افغانستان ،می انديشند؛ 127
Sapidadam.com
به اصول مبارزۀ قانونمند سياسی ـ اقتصادی و اجتماعی ،بخاطر ايجاد تغييرات بنيادی درهمه عرصه های زندگی جامعۀ مان ،وفادار اند؛ به ارزشه ای واالی انديشه ،بينش و خرد سياسی برمبنای دانش جامعه شناسی علمی ، باورمند هستند؛ به ح .د .خ .ا و آغاز فعاليت نوين آن مطابق به تحليل جامع از اوضاع و شرايط امروز و فردای کشور معتقد می باشند ؛ از پراگندگی های سياسی و بی سرنوشتی نهضت چپ دموکراتيک ،رنج می برند؛ بخاطر نجات مردم دربند کشيدۀ افغانستان از بحران موجود سياسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی که به اصطالح مردم ما « کارد به استخوان رسيده است » ،احساس مسؤوليت می نمايند؛ از استقالل ملی ،تماميت ارضی و تأمين وحدت ميان توده های مردم و جلوگيری از فروپاشی بيشتر جامعه و سرانجام از همه ارزشهای ملی ،فرهنگی ،ادبی و تاريخی ميهن دفاع می کنند ...بنابرحکم زمان و ضرورت انجام رسالت بزرگ تاريخی ،با کميتۀ فعالين ح. د .خ .ا اعالم همبسگی کنند و با مساعی و تالش مشترک هدف های برگزيده شده را درعمل تحقق بخشند و آرمانهای بزرگ مندرج در طرح « برنامۀ عمل حزب » مان را به حقيقت تبديل بدارند. زيرا وحدت و همبستگی تمام اعضای پراگنده ،ولی با اعتقاد حزب که از کفايت و درايت الزم سياسی برخوردار هستند ،امر ضروری پنداشته می شود. همين گونه کميتۀ فعالين ح .د .خ .ا نيز مکلفيت تاريخی دارد تا با استفاده از وسايل ممکن به آدرس تمام اعضای صادق و متعهد ح .د .خ .ا ،بشمول آنعده از اعضای کميته مرکزی پيشين اين حزب که تا کنون به آرمانهای بزرگ و انسانی آن باورمند هستند و در جريان حوادث سی سال اخير راه انحراف را درپيش نگرفته اند ،مراجعه و از هريک آنان دعوت رفيقانه بعمل آورند تا جايگاه خويش را در کميتۀ فعالين ح .د .خ .ا ،احراز و يکجا دست بدست هم داده ،بجانب تدوير کنفرانسهای حزبی و سرانجام تدوير کنگرۀ تاريخساز ح.د.خ .ا گام بردارند و حزب را از بی سرنوشتی کنونی ( برنامه يی و تشکيالتی و زعامت جديد ) ،نجات بخشند.
128
Sapidadam.com
اين خواست مبرم و حياتی ( وحدت باهمی) کليه اعضای حزب ،می تواند در آينده منجر به تأمين همبستگی رزمجويانه ميان کليه نيروهای مترقی عدالتخواه و تحول طلب ،درامر تشکيل جبهه ی متحد ملی و دموکراتيک درافغانستان گردد و رسالتش را درزمينۀ استقرار حکومت قانون و نظام دموکراسی انجام دهد و به رنجهای بيکران مردم عذاب کشيدۀ افغانستان نقطۀ پايان بگذارد. رفيق عزيز دوکتور راتبزاد! از اين که پيشنهاد ما را پذيرفتيد و به انجام اين مصاحبه حاضر شديد و ازطريق اين صحبتها ،حرف های ناگف ته تاريخی را به اعضای ح .د .خ .ا و هم ميهنان عزيزمان ،بيان داشتيد و دراخيرنيز سخن های رهنمود دهنده حزبی را برای ما وتمامی اعضاء وهواخواهان ح .د .خ.ا ،لطف فرموديد و با بزرگواری و حوصله مندی تمام به همه پرسشهای ما پاسخ ارائه نموديد و وقت گرانبهای تان را دراختيار ما گذاشتيد؛ از نام کميتۀ فعالين ح .د.خ .ا ، ازشما جهان سپاس و امتنان می کنم. شاد و موفق باشيد !
غفار عريف
129
Sapidadam.com
مآخذ :
.2ماترياليزم تاريخی ،مؤلف دکتر احسان طبری ـ ص . 111 .1افغانستان درپنج قرن اخير ،مؤلف ميرمحمد صديق فرهنگ ،ج دوم ،صص 912ـ .911 .1مقالۀ اکاد ميسين دستگير پنجشيری ،منتشره ی سايت آريايی سال . 1336 .3کتاب ظهور و زوال ...مؤلف دستگير پنجشيری ج ـ ،3صص 396ـ .391 .1يادداشتهای سياسی ...سلطان علی کشتمند ج 3 ،ـ ،1ص . 313
www.sapidadam.com سپيده دم
130