نشریه فرهنگی ،اجتماعی و اطالعرسانی ایرانیان مهاجر
سال سوم ،شماره نهم ،شماره پیاپی ،22اردیبهشت ،1393می2014 قیمت 3/5 :دالر کانادا
www.parnianmagazine.com
%
---------------------------------------------------------------------------------------
:︡﹠﹋﹩﹞ ︋︣﹎︤ار﹩﹛﹡︐︣ا﹢﹞ »﹨﹀︐﹤« ︋︀ ﹝︀️ ︨︀ز﹞︀ن﹨︀ی
Hafteh, a weekly for Iranian/Afghan Communities
presents:
:ِ ︋︤رگِ ︨︍︀س﹟︪︗
Annual Celebration of Social Responsibility Sunday, June 01 2014 5 PM-9PM
CELEBRATING:
Late Dr. Parviz Ghadirian for lifelong contribution to society Late Mr. Mohammad Fazel for lifelong contribution to society HONORING:
Dr. Razieh Razavinia For her signiiicant innluence in the community Dr. Arezoo Khadir For her signiiicant innluence in Quebec society Mr. Pasha Javadi For his signiiicant innluence among youth AWARDING:
Kiya Tabassian and Ziya Tabassian For bridging eastern and western music Iranian School Dekhoda For more than 20 years excellent educational work among children
:︋︀ ﹨﹝﹊︀ری ﹨﹠︣﹞﹠︡ان
﹤︐︠ر︫﹫︡ ا﹁︣ا﹢﹨ :﹢﹡︀﹫︎ ﹤︐︠ ﹞︪﹫︡ ا﹁︣ا:﹢﹡︀﹫︎ ده﹢︐︨ ︨︀﹡︀ز:﹢﹡︀﹫︎
ر﹢﹞︀﹡ ﹉︋︀︋ :ن﹢﹚و ِ ︫︉ِ ︨︍︀سِ ︋︀ ﹨﹠︣﹞﹠ِ︡ ﹡︀﹞︡ار﹩﹡︀﹋﹠︧︣ت ︎︀
︨︍﹫︡ه ر﹫︨︦︀دات
Tickets : Tapesh Digital 514-223-3336 Marché St-Laurent 514-369-3474 HafteH 514-787-8848 West Island Iranian School Dehkhoda school
Place:
Le Centre Pierre-Péladeau et la salle Pierre-Mercure 300 Boulevard de Maisonneuve Est, Montréal, QC H2X 3X6 Info : 514-787-8848
شماره آینده پرنیان ،اول ژوئن 2014منتشر خواهد شد
پرنیان دیجیتالی با امکانات متعدد را در وبسایت پرنیان www.parnianmagazine.comببینید و یا از طریق اپلیکیشن آن در Apple Storeو Google Playدانلود کنید.
نشریهفرهنگی،اجتماعی و اطالعرسانی ایرانیان مهاجر نشریه فرهنگی ،اجتماعی و اطالعرسانی ایرانیان مهاجر
سال سوم ،شماره نهم ،شماره پیاپی ،22اردیبهشت ،1393می2014 قیمت 3/5 :دالر کانادا
خواننده گرامی ،ضمن تشکر از شما به خاطر استفاده از اپلیکیشن پرنیان ،با وارد کردن کد کوپن زیر در سایت پارس کانادا ،هدیه 30امتیازی ما را پذیرا باشید. laljko-3689-pozpi
آیا 7یا 8بودن مسئله اصلی است؟ سایت بی بی سی فارسی در مطلبی در مورد ظهور 4قدرت جدید اقتصادی متشکل از مکزیک ،اندونزی ،نیجریه و ترکیه، گفتگویی با جیم اونیل را منعکس کرده است .وی اقتصاددانی است که در سال 2001از کشورهای گروه بریک BRIC (برزیل ،روسیه ،هند و چین) به عنوان غولهای نوظهور اقتصادی یاد کرده بود و حاال 4کشور جدید را با عنوان MINT معرفی کرده است. آنچه که در این مطلب توجه نگارنده را جلب کرد نه خود این عناوین بلکه نموداری است که از وضعیت اقتصادی فعلی و آینده غولهای اقتصادی بر اساس منابع بانک جهانی ترسیم شده است .در این نمودار در سال 2012امریکا با بیش از 1600تریلیون دالر تولید ناخالص داخلی ،اقتصاد اول جهان است و چین با تولیدی حدود نصف امریکا در مکان دوم قرار دارد و بعد کشورهایی است که ما آنها را به عنوان قدرتهای برتر اقتصادی جهان (و به تبع ،قدرت سیاسی) میشناسیم یعنی ژاپن ،آلمان ،فرانسه ،بریتانیا و در رتبه بعدی برزیل و روسیه (دو عضو دیگر )BRICو همینطور الی آخر .در این سال کانادا در جایگاه یازدهم قرار داشته است. سال 2014بحرانی در اکراین شکل میگیرد که یک سر آن به روسیه ،رتبه شماره 8فعلی ختم میشود .جالب اینجاست که در میان کشورهای گروه G8 ،8هم رتبه این کشور هشتم است .البته نه به لحاظ اقتصادی (یا سیاسی) بلکه چون هشتمین کشوری بود که به جی 7پیوست .در پی بحران اکراین ،کانادا در یک موضعگیری سریع ،پایان حضور این کشور را اعالم کرد و گفت که دیگر عمال چیزی به نام G8نداریم و ما همان G7هستیم (البته خود کانادا هفتمین کشور است و یک سال بعد از تشکیل G6به آن پیوست ).کشورهای دیگر صنعتی به ویژه اروپاییها که شدیدا به منابع نفت و گاز روسیه نیازمند هستند مواضع محتاطانهتری گرفتند و تا امروز هم دامنه تنبیهات را بیشتر متوجه تیم اقتصادی بخش خصوصی اطراف پوتین کردهاند تا تنبیه واقعی وی و کشور روسیه اما چرا؟ آیا موضعگیری کانادا زیادی افراطی یا تخیلی است یا اروپاییها خیلی دست به عصا هستند یا هر دو؟ واقعیت تلخ این اســت که مدتهاست به غیر از اتیکتهای روی میز کنفرانسها یا یادآوریهای رسانهای یا رویاهای سیاستمدارانی که نمیخواهند واقعیتهای اطراف خود را به درستی تحلیل کنند ،در جهان بیرونی چیزی به نام G7یا G8وجود خارجی ندارد .این را خود کانادا که در اجالس سال 20 ،2010کشور صنعتی جهان موسوم به G20میزبانی و ریاستش را برعهده داشت به تلویح یا تصریح اعالم کرد .البته شکی نیست که همچنان از نظر سطح مصرف و رفاه اجتماعی ،اعضای این 7کشور (کانادا ،فرانسه ،آلمان ،ایتالیا ،ژاپن ،بریتانیا و امریکا) از وضعیتی به مراتب بهتر برخوردارند. –اگر چه بخشی از این مصرف ،ناشی از توهم ،عادت و زیادهخرجی است و منجر به مقروض شدن مداوم شهروندان این کشورها شده است -و اگرچه سیستمهای سیاسی و اجتماعی دموکراتیک حاکم برآنها ،تثبیت انواع آزادیها بهویژه آزادی رسانهها ،مقابله جدی و سیستماتیک با انواع فساد و سایر مواردی که به یک حکومتداری دانشمحور و عادالنه منجر میشود هنوز در این کشورها فرسنگها از بسیاری از آن 13کشور دیگر G20بیشتر و باالتر است اما خاماندیشی است اگر فکر کنیم که این دستاوردها اگر به حال خودشان رها شوند همینطوری خود به خودی باقی میمانند و یا فکر کنیم که آن 13کشور در فاصله 3-2دهه آینده به استانداردهای بسیار باالتری از نظر رفاه ،حکومت عادالنه و غیرفاسد و شهروندان پیشرفتهتر دست نخواهند یافت .هر دوی این تصورات غلط است .هم کاهش تولید ناخالص ملی که به کاهش درآمد و سطح رفاه عمومی منجر میشود زمینهساز از بین رفتن بسیاری از جنبههای مثبت سیاسی و اجتماعی زندگی در کشورهای G7میتواند بشود و هم تولید مداوم و باثبات ثروت در کشورهای دیگر میتواند زمینهساز پیشرفت آنها در سایر حوزهها و کاهش فاصله آنها از اعضا G7و چه بسا سبقت از آنها شود. پس بهتر اســت دولتمردان کانادایی قبل از اینکه به فکر بیرون کردن این و آن از دســتهبندیهایی باشند که پیش از این منحل شدهاند ،قدری به آمار همان فهرست و برآوردهای سال 2050نگاه کنند که در آن چین با بیش از 5200تریلیون دالر تولید ناخالص داخلی و با فاصله زیاد از امریکا ( 3400تریلیون دالر) در رتبه اول قرار دارد و غیر از امریکا و ژاپن (البته اگر عنوان کلی «حوزه یورو» را در نظر نگیریم) بقیه این 7کشور فعلی در رتبههای 10به بعد قرار دارند .جای کانادا کجاســت؟ رتبه شانزدهم در حالیکه روسیه ،چین ،نیجریه ،مصر ،ترکیه ،پاکستان و ایران با همه مشکالتی که دارند یا میتوانند بیافرینند در میان این 20کشور قرار دارند .معنای همه اینها این است که جهان آینده میتواند جای مخاطرهآمیزی باشد اگر کشورهای قدرتمند فعلی یاد نگیرند که با زبان و رفتار سازندهتر و پویاتری با سایرین تعامل کنند و از همین امروز به راه حلهای واقعی بیاندیشند .
سردبیر
www.parnianmagazine.com
سال سوم ،شماره نهم ،شماره پیاپی 22
اردیبهشت ،1393می 2014
)ISSN 2291-2940 (Print )ISSN 2291-2959 (Online
ناشر :گروه رسانه ای پرنیان
Parnian Media Group Inc.
مدیر مسئول :علی مختاری manager@parscanada.com سردبیر :مجید بسطامی editor@parnianmagazine.com جانشین سردبیر :مصطفی مختاری pr@parnianmagazine.com پرسش یا سفارش آگهی:
ads@parnianmagazine.com
گرافیک و صفحهآرایی: محمد خوشکام ،حسین اسماعیلی مدیر فنی سایت و اپلیکیشن نشریه :شهاب مختاری گروه مترجمین و نویسندگان: نشــاط تهرانی ،میترا روشن ،وحید طلوعی ،محمد علی شاکرمی، الهه عطاردی ،نادیا غیوری ،دکتر مرتضی قمشــه ای ،ساقی مطهری، وحیدالدیننمازی تلفن و فکس دفتر مونترال: تلفن سفارش آگهی:
تلفن اشتراک نشریه:
Tel: 1 (514) 903-4726 fax: 1 (514) 439-4726
Toronto: 1 (647) 429-1848 Vancouver: 1 (604) 909-3073 Montreal: 1 (514) 562-9950 Tehran: 0937-56-50-868 Montreal: 1 (514) 516-8184
پست الکترونیکinfo@parnianmagazine.com : وب سایتwww.parnianmagazine.com :
پرنیان از دریافت مقاالت و نوشــتههای مخاطبان استقبال میکند. مطالب برای انتشار باید در قالب فایل Wordباشد. نقل مطالب نشریه با ذکر ماخذ آزاد است .برای نقل مطالب سایت، به آییننامه مربوطه مراجعه نمایید. اســتفاده از طرحها و آگهیها بدون اجــازه کتبی غیرمجاز بوده و میتواند تبعات حقوقی داشته باشد. پرنیان هیچگونه مســئولیتی در قبال آگهی های چاپ شده ندارد. مسئولیت مقاالت منتشر شده با نویسندگان آنها است. بازنشر قصهها و قطعات ادبی نیازمند دریافت اجازه از نویسندگان است. یادداشت سردبیر
7 parnianmagazine.com May 2014 . No22
سخن سردبیر
7آیا 7یا 8بودن مساله اصلی است؟
توصیه شده ها 10توصیه شده ها
سخنی با خوانندگان
12موفقیت در سرزمین جدید
صفحه 12
انعکاس دیدگاه خوانندگان 14انعکاس دیدگاه خوانندگان
نگاهکاریکاتوریست
15کاریکاتور
البالی اخبار
16نرخ اشتغال کانادا در ماه مارچ 17اعالم نیاز به نیروی کار به شیوه آنالین صفحه 22
صفحه 18
گزارش
18یک بازسازی کامل در برنامه های مهاجرتی کانادا 20فراخی و تنگی در آخرین فهرست نیروی متخصص فدرال 22لیست مشــاغل برنامه نیروی متخصص فدرال 2014
موضوع ماه
24باید به خودتان فرصت دهید 30توصیه هایی بــرای خریدن یک فرنچایز Franchise
صفحه 30
فهرست مطالب
اردیبهشت .1393شماره 22
8
parnianmagazine.com
صفحه 34
صفحه 40
صفحه 44
قصه من
34نمی گذارم آرزوهایم بمیرند!
توصیه هایکاربردی
38خشونت و آزار و اذیت در محل کار 40ناهماهنگی میان زوجین بر ســر اهداف و الزامات مهاجرت
فرهنگ و ادب
44جگر زلیخا 48کورسویی در گنداب
هنر و سرگرمی
50دیدار در می با آثار چند کارگردان صاحب نام
صفحه 50
فهرست مطالب
9 parnianmagazine.com May 2014 . No22
باید به خودتان فرصت بدهید
گفتگوی مجید بسطامی با علی «فرزاد» جواهری درباره تجربه اداره فرنچایز
در این گفتگو صاحب سه شعبه از رستورانهای فست-فود سابوی با بیش از ده سال سابقه کار و اداره فرنچایز به بیان تجربیاتش در مورد نحوه شناسایی ،خرید ،آمادهسازی و اداره یک فرنچایز میپردازد و به سواالتی نظیر اینکه «تازهواردان چه کنند تا در تله خرید فرنچایزهای رو به موت نیافتند؟»« ،آیا با درآمدهای تنها یک شعبه میتوان زندگی روبهراهی تامین کرد یا حتما باید چند شعبه داشت؟»« ،چقدر موافق پذیرش ریسک خرید فرنچایزهای نوپا اما رو به رشد هستید؟»« ،آیا برای خرید فرنچایزی مثل سابوی باید مجوزهای دیگری هم تهیه کرد؟» و مواردی از این دست. برای مطالعه این گفتگو صفحه 24را ببینید .
من حامدم و این قصه من است
نمیگذارم آرزوهایم بمیرند!
گفتگوی میترا روشن با یک متقاضی اشتغال در رشته پرستاری
«و اما از کار بگویم که خودش کارستان است! به نظر من بزرگترین ایرادش همین است .امکان ســریع جذب در بازار کار تخصصی نیســت و بخصوص زمان کشته میشود .مثال در حالیکه کانادا و بخصوص کبک بحران دکتر و پرستار دارند و بیمارستانها دارند از کمبود نیرو فریاد میکشند ،من پرستار باتجربه و متخصص که برای استان کبک قبول شدم ،باید ماهها و بلکه سالها منتظر بمانم و تالش کنم تا بتوانم دوباره در رشته خودم کار کنم .رشته من 16امتیاز یعنی حداکثر را در پروسه مهاجرت دارد .نمیدانم چرا اینجا اینقدر زمان میکشند ،در ضمن این مشکالت مال تنها کبک هم نیست ،شنیدهام که استانهای دیگر هم اگرچه مسیرشان فرق دارد ولی همین پیچ پیچ است!» گزارش-مصاحبه میترا روشن را در صفحه 34بخوانید .
کورسویی در گنداب
نگاهی به «منگی» نوشته ژوئل اگلوف/برگردان اصغر نوری الهام عطاردی
توصیه شده ها
اردیبهشت .1393شماره 22
کتاب منگی اثر ژوئل اگلوف ،کتاب کم حجمی است که با ترجمه هنرمندانه مترجم چیرهدست آن ،اصغر نوری ،به عنوان نمونهای از اثری خوشخوان و گیرا به همت نشر افق در 110صفحه به دست اهلش رسیده و کتابخوانهای امروزی را به ضیافتی متفاوت دعوت کرده است. جذابیت کتاب منگی – برخالف آنچه انتظار میرود -در شــرح دراماتیک حوادث تلخ و شیرین معمول یا غیرمعمول زندگی رایج شهری یا روستایی ،که درنهایت با پایانی خوش و عباراتی امیدبخش چشم خواننده را روشن میکند ،نیست؛ ...منگی ،داستانی یکسره سیاه است اما جذابیتش در کورسوهای نوری ضعیف و بیجان است که زیارتشان در این سیاهی مطلق و یکپارچه سخت به دل مینشیند. معرفی کتاب «منگی» را در صفحه 48ببینید .
10
parnianmagazine.com
تغییرات بزرگ پایان یافته یا هنوز آغاز نشده؟
یک بازسازی کامل در برنامههای مهاجرتی کانادا
از زمان روی کار آمدن محافظهکاران با رهبری استفن هارپر ،بازنگری در برنامههای مهاجرتی کانادا یکی از محورهای اصلی برنامههای دولت بوده اســت .وزارت مهاجران برای سالهای متمادی با مدیریت جیسن کنی تغییرات بسیاری عمیقی در برنامههای مهاجرتی پدید آورد اما به نظر میرسد با رفتن وی و آمدن کریس الکساندر قرار نیست این تغییرات متوقف شود و چه بسا بخش مهمتر آن همچنان باقی مانده است. ...برنامه «ورود سریع» یک تجربه کامال جدید هم برای کانادا و هم متقاضیان مهاجرت است اما این برنامه چیست و کانادا در فاصله یک سال مانده به اجرای این برنامه چه خواهد کرد. متن این گزارش را در صفحه 18بخوانید .
چرا مهاجرت برای برخی افراد بسیار دشوار است؟ قسمت اول
ناهماهنگی میان زوجین بر سر اهداف و الزامات مهاجرت
از وبالگ مجید بسطامی
تصویرسازی از جمــال و جالل در رابطه عاشقانه
جگر زلیخا
دکتر مرتضی قمشهای
میگوینــد درادبیات تغزلی ایران زن در مقام معشــوق قراردارد .صحیحتــر آنســت که بگوئیــم در ادبیات تغزلی ،جمال معشــوق را با ویژگیهای زنانه توصیف میکنند .دراشعار عاشقانهای که رابعه بنت کعب برای بکتاش ســروده است همان توصیفهای عاشقانه بکار رفته اســت که در اشــعاری که مردان عاشق برای زنان سرودهاند .اینکه جمال معشوق را با ویژگیهای مردانه شرح دهند در ادبیات کالسیک ما خیلی معمول نیست... این مقاله ادبی-تحلیلی خواندنی را در صفحه 44ببینید .
«...برخالف بدیهی به نظر رسیدن جمله «مهاجرت پدیدهای خانوادگی است و نه فردی» کم نیستند مهاجرتهایی که بدون توجه به این اصل پایهگذاری میشوند .در واقع عموما مهاجرت به عنوان کاری که «یک نفر» انجام میدهد یعنی درخواستکننده اصلی ( main applicantکه عموما مرد است) و بقیه در کنارش قرار دارند دیده میشود .نمیگویم بقیه «تابع»اش هســتند ،چون در اغلب زمانها یک گفتگو یا بحث و جدل و یا تصمیمگیری اولیه هم میان طرفین انجام میشود و در ظاهر امر اینطور به نظر میرسد که زوجین (همه اعضای خانواده) در این امر به یک توافق نسبی دست یافتهاند اما بعد از آن ،مسئولیت این کار برعهده همان متقاضی اصلی است و فقط هر جا الزم باشد فرد دیگر به کمک میآید .مثال اگر مدارک تحصیلی یا زبان همسر الزم باشد؛ اگر نیاز به همراهی او در مصاحبه باشد و ...خوب! مگر قرار است همسر متقاضی اصلی کار دیگری هم انجام دهد؟ قطعا چنین نیست». توضیحات مجید بسطامی در مورد یکی از بزرگترین موانع موفقیت مهاجران را در صفحه 40ببینید .
توصیه شده ها
May 2014 . No22 11 parnianmagazine.com
علی مختاری
manager@parnianmagazine.com
موفقیت در سرزمین جدید خوشبختانه این روزها مهاجرینی که برخی بیش از ۴ سال در انتظار ویزا به سر بردهاند راهی کانادا میشوند. در سال ۲۰۱۴تعداد قابل توجهی مهاجر ایرانی در برنامههای مختلف مهاجرتی وارد کانادا شــده و یا میشوند .مهاجرین جدید البته میدانند که دریافت ویزا اگر چه پایان انتظاری گاه طوالنی است اما آغاز فصل دیگری در زندگی آنهاست که با چالشهای جدیدی همراه اســت .محیط جدید و ناآشنا ،زبانی دیگر ،همسایگانی متفاوت و .....همه و همه تغییراتی است که به ناگاه در زندگی یک مهاجر تازهوارد رخ میدهد .در این میان چالش اصلی برای بســیاری از آنان تامین معاش است؛ راهاندازی یک کسب و کار و یا یافتن کاری در خور و ایجاد درآمدی که مهاجر و خانواه او را تامین کند. شرط اصلی موفقیت در این راه داشتن اطالعات کافی و نیز برداشتن گامهای درست و دقیق است .بسیاری از مهاجرین به تصور اینکه تجربه کافی در کسب و سخنی با خوانندگان
اردیبهشت .1393شماره 22
12
parnianmagazine.com
کار در سرزمین مادری دارند خود را چندان نیازمند کسب اطالعات و مهارتهای الزم برای موفقیت در کار نمیبینند و بسیار دیده میشود که مهاجری موفق در سرزمین مادری به سالی ،سرمایه خود را در این سامان از کف میدهد. به نظر میرســد کمــک به تازهواردیــن در حوزه راهاندازی درســت کســب و کار و یا یافتن کاری متناسبباتواناییهایآنهاضرورتیاستانکارنشدنی و جامعه ایرانی ما چه بسا به دالیلی که شرح آن در این یادداشت نگنجد به کمک بیشتری در این زمینه نسبت به برخی دیگر از جوامع مهاجر نیاز دارد .برخی از این مشکالت به نوع مناسبات جاری در محیطهای کاری در سرزمین مادری برمیگردد و برخی دیگر ناشی از نوع نگرش ما به کار و محیط کار است که ممکن اســت با آنچه در این سوی جهان در جریان است متفاوت باشد .متاسفانه مجموعههایی که وظیفه کمک به مهاجرین و کمک به کاریابی مهاجرین را
دارند چندان در رفع مشــکالت خاص تازهواردان ایرانی موفق نیستند که البته تعجب چندانی هم ندارد . پرنیان به عنوان نشــریهای کــه خدمت به جامعه ایرانی و تالش بــرای موفقیت روزافزون اعضای این جامعه را هدف خــود میداند پیش از این با ارایه مقاالت و گزارشهایی به اطالعرســانی در حوزه اشــتغال و بازار کار پرداخته است ولی در نظر دارد در شــمارههای آینده تمرکز بیشتری بر این موضوعات داشته باشــد .بنا داریم با استفاده از توان فرهیختگان هموطن در این حوزه مطالب قابل استفادهای را عرضه کنیم به این امید که کمکی هر چند کوچــک به جامعه ایرانی کرده باشــیم. در این میان دست هموطنان موفق در حوزه تجارت و کســب و کار در کانــادا برای به اشــتراک نهادن تجربههای ارزشمندشان با مهاجرین تازهوارد را به گرمی میفشاریم و از هر گونه همکاری در این راستا با پرنیان پیشاپیش سپاسگزاریم .
نظرات درباره «کو تا اینها بفهمند ایرانی یعنی چی؟»
ما ز باالییم و باال میرویم!
من فرنازم و این قصه من است
میترا روشن
Mitra Roshan
ستون «قصه من» میخواهد به تجربههای ایرانیان ساکن کانادا در مواجهه با واقعیتهای زندگی در سراسر این کشور بپردازد و در زمان حاضر بیشتر بر روی تجربه زندگی در مونترال کبک متمرکز شده است .هدف این است که ببینیم این راویان از رفتار سایر ساکنان این استان بهویژه ســاکنان قدیمی و غیرمهاجر با خود چه حکایتهایی دارند؛ آنها را چگونه افرادی یافتهانــد و چه جنبههای مثبت و منفی در این رفتارها مشاهده کردهاند .شــما هم میتوانید قصه خود را برای مخاطبان این صفحات بیان کنید ...و یک یادآوری :اسامی مطرح شده از جمله اسم راوی برای حفظ حریم شخصی افراد تغییر کردهاند.
پرنیان شماره 20
Kevin
متاســفانه درج همچین چرندیاتی به اســم مقاله یا خاطره یــا … نه کمکی به اطالعــات کاربران که میخواهند در کانادا زندگیشــان را بسازند میکند و نه میتوانــد ارزش و معیاری باشــد برای قضاوت روند زندگــی در کانادا .امثال ایــن آدم در ایران و هر جــای دنیا وجود دارد و ربطی بــه کانادا ندارد. کمی به این موضوع دقت کنید که راه حل مشکالت ارزش دارد نه نق نق زدن که گویا کار ایرانیها شده. به هر حال متاسفم
پرنیان شماره 19
دارسنا
فرهاد
آقا رضا یک راه حل .به نظر من بیا ایران یک خونه بخر اینجا زندگی کن و با پــول اجاره خونه کانادا هم اینجــا خیلی راحت زندگی میکنی .تازه میتونی یک زمین بخری اینجا بری توش درخت بکاری ،باغ داشته باشی .کشاورزی کنی .چند تا مرغ و جوجه هم بذاری توش .یک ویالی کوچولو هم درســت کنی بعد دور با دورش هم ســبزی و هویج بکاری توی آفتابش هم لم بدی و بخوابی .بچهها رو هم میتونی بیاری اینجا یک کم زندگی شــرقی کنند .هر وقت هم خواستی میری کانادا سر میزنی .داشتن یک خونه کوچیک توی دنیا اما گرم و مطبوع خیلی دوســت داشتنی است .اینطور نیست؟
چند دیدگاه درباره «ما ز باالییم و باال میرویم» قصه من
بهمن .1392شماره 19
26
parnianmagazine.com
برای شما خانم محترم و شجاع ایرانی آرزوی موفقیت میکنم و ضمن تبریک سال نو امیدوارم خیلی زود به جایگاهی که شایستگیاش را دارید برسید .افسوس که ایرانیان فرهیخته در کشور خود بیگانهاند و برای اثبات تواناییهایشــان باید دشواریهای زندگی در کشور غریب و مردمانی بیگانه را تجربه کنند .شــاد باشید.
Alireza شاید مشکل ما ایرانیها در خارج از کشور این است که از هموطن گریزانیم و از دیگران انتظار محبت داریم. دارسنا
قوی هستی .با استعداد و پشتکار داری که همشون بیتا ارزشــمند هستن .به نظر من دوستی کن برای تبادل به نظر میــاد پول تنها چیزی اســت که بهش فکر احســاس و فکر نــه برای اثبات چیــزی .یک مرد قوی ولی آرام و نــرم و مهربون وارد زندگیت کن. میکنید . بهش تکیه کن .بچهدار شــو .بچهها شــکوفههای کو تا اینا بفهمند ایرانی یعنی چه؟! زندگی هســتن .یک کوچولوی ناز .یک خونه گرم من رضام و این قصه من است و مهربون .پیشرفت و موفقیت چیزهای ارزشمندی هســتند .اما زندگی معناهای دیگــهای داره .تبادل احساس و فکر و خلق دوســتی .تنهایی و جدایی به نظر من غمانگیزترین چیزهای زندگی هســتن. حمله کردن به مشکالت شاید یک روز از ظرافتها و زیباییهای زنانه دورت کنه .چه خوب بود به جای کلمه «حمله کردن» به مشــکالت از کلمه «راه حل» استفاده میکردی . ستون «قصه من» میخواهد به تجربههای ایرانیان ســاکن کانــادا در مواجهه با واقعیتهای زندگی در سراسر این کشور بپردازد و در زمان حاضر بیشتر بر روی تجربه زندگی در مونترال کبک متمرکز شده است .هدف این است که ببینیم این راویان از رفتار سایر ساکنان این استان بهویژه ســاکنان قدیمی و غیرمهاجر با خود چه حکایتهایــی دارند؛ آنها را چگونه افرادی یافتهاند و چه جنبههای مثبت و منفی در این رفتارها مشــاهده کردهاند .شما هم میتوانید قصه خود را برای مخاطبان این صفحات بیان کنید.
میترا روشن
Mitra Roshan
سالم .من رضا هستم .خیلی وقت بود که میخواستم از تجربیات زندگی سیساله خودم در کانادا بنویسم. ممنون از مجله پرنیان که این فرصت را پیش آورد. من در میان همســالهایم ،یعنــی جوانانی که در زمان جنگ ایران و عــراق به خارج آمدند ،یکی از موفقترینها از لحاظ مالی بودهام .راستش از همان اول دنبال درس نرفتم ،فقط زبان فرانسه و انگلیسی خواندم و بعد هم کار کردم .آن موقع مثل حاال نبود که ایرانیها با جیبهای پر پول مهاجرت کنند .اکثرا همه مثل من از صفر شــروع میکردند ،من هم مثل بیشــتر بر و بچههای ایرانی از تاکسی شروع کردم. اولش یهکم پول جمع کردم .بعدش رفتم دنبال معامله و خرید و فروش ملک ،بیزنس و آخرش هم واردات و صادرات .در میان دهها کار جورواجوری که کردم یکی دو تایش ســر بزنگاهی بود و پول خوبی داد. یک ساختمان بزرگ را مفت و در زمان رکود ملک در مونترال خریدم که سود قابل توجهی بردم .یکی دو ســود خوب هم از واردات و صادرات در آوردم که قطعات کامپیوتر و جــارو برقی بود که از چین آوردم .پدر و مادرم هم در این میان زندگیاشــان را فروختند و به کانادا آمدند ،همه را روی هم گذاشتیم و به نام خودشان اینجا چند ملک و مغازه خریدیم. االن با قسط خانهها که تا بیست سال دیگر باید بدهیم و مخارج دررفته ،من برای خودم ماهی چهار هزار دالر درآمــد دارم ،ولی چه فایده؟! به خدا خیلی از ولفریها را میشناســم که از مــن راحتتر و بهتر زندگی میکننــد .از این پول کــه دو هزار دالرش جرینگــی و ماهانــه برای اجاره و بــرق و تلفن و اینترنت و غیره مــیرود .میماند دوهزار تا که باید خرج من و دو تا بچهام شــود .آنهم بچههای حاال
انعکاس دیدگاه خوانندگان
اردیبهشت .1393شماره 22
14
parnianmagazine.com قصه من
نوروز .1393شماره 20
36
parnianmagazine.com
تو کانادا که هرروز یک چیزی میخواهند .هرماه هم یک داستان جدیدی اتفاق میافتد که دستم را خالی میکند .به خدا دندانهایم خراب شده وقت نمیکنم به دندانپزشکی بروم .میدانم حداقل پنج هزار دالر هم آنجا گیر میافتم .حاال اگر ولفری بودم همه اینها حل بود. اسمش هست که من یک مرد مجرد میلیونر هستم و سه زبان میدانم و کار هم نمیکنم! اگر شما فکر کنید در هفته یــک روز وقت آزاد برای من میماند که بخواهم برای خودم اســتراحت کنم؟ تمام هفته بایــد از صبح زود بیدار شــوم و بچهها را صبحانه بدهم و به مدرسه ببرم .بعد لباسهایشان را بشویم، ریخت و پاشهایشان را جمع کنم و فکر غذایشان باشــم .بعد بروم بچهها را از مدرسه بیاورم .در این میان حداقل یک روز هفته هم مال سر و کله زدن با مستاجرهاست ،میآیند و میروند و هرکدامشان یک خرده فرمایش دارند .این هفته سه تا از آبگرمکنها با هم خراب شده باید بروم بخرم ،هفته پیش در یکی دیگر از خانهها موش پیدا شــده بود .سه تا دختر دانشــجو زنگ میزدند و جیغ و داد ،...خالصه هر هفته یک داستان داریم .اینها هم از بدبختیهای ملک زیاد داشتن اســت دیگر! هرکه بامش بیش ،برفش بیشتر. بچههایم یک دختر و یک پســر هستند که از یک خانم کبکی دارم ،هر دو زیبا و باهوش هستند .در هر مدرســه و هر کالسی آنها را گذاشتهام ،شاگرد اول شدهاند .با مادرشان چند سال پیش ازدواج کردم ولی زندگیامان نشد .قصیر خودم هم بود .زنم جوان و زیبا بود .از این فعالها بود که برای اســتقالل کبک و محیط زیست و این فقیر فقرا ...کار میکرد .اول
زندگی او را چند تا سفر لوکس و اینطرف آنطرف بردم .بعد که برگشــتیم ،دیگه لوس شــد و حاضر نشد سر کار برود! میگفت تو پولداری ،خبرش را هم دارم که مردهای ایرانی خیلی الرج هستند و به تنهایی خرج یک خانواده بزرگ را میدهند! من هم مثل زنهای ایران خانه میمانم و به بچهها میرسم. من هم عصبانی شدم و گفتم چطور اینجا ایرانیها خوب شــدند؟! تا حاال که همهاش اخ بود و بد بود و ما وحشــی بودیم! تازه ما اینجا تو کانادا هستیم. مردهای شما که یک آب هم برایتان میخرند پولش را میگیرند! اینجا ماشاا ...زنها همه شیرزن هستند، کار میکنند و تازه خرج مردها را هم میدهند ،حاال
امثال من اینجا خارج از کشور کاله گشادی سرمان رفته است .این کاله آنقدر گشاد و بزرگ است که دیگر آن را نمیبینی ،هیچ چیز دیگر را هم نمیبینی
مــن نمیخواهم تو حتی خرج بچهها را بدهی ولی دیگر پول توجیبیات را باید در بیاوری .خالصه سر همین حرفها بحثمان شد و ایشان هم رفت .بعد هم تقاضای ولفر کرده بود .بعد از مدتی به خاطر بچهها برگشت .یک مدت ماند باز اختالف پیش آمد ،گفتیم اصال طالق قانونی بگیریم و تمامش کنیم ،این وسط ولفر هم فهمید که او به خانه برگشته بوده است و ما را جریمه کرد .تمام پولهایی که در طول چند سال به او داده بود را قسطبندی کرده و هنوز دارد از من بدبخت میگیرد! ایــن دفعه آخری که آمد و گفت میخواهد بماند گفتم دیگر نمیخواهم او را ببینم، او هــم لج کرد و رفت و حتی برای دیدن بچهها که آنهمه دوستشان داشت نیامد. االن کــه دارم برای شــما درد دل میکنم یک ماه از سال نوی 2014گذشته است .شب سال نو رفتم پنج هــزار دالر کادو و درخت کاج و خردهریز خریدم، گفتم بچههای بیمادرم را خوشحال کنم .همان شب
زیر درخت کریسمس نشسته بودیم که خانم زنگ زد و به بچهها گفت که پاشید زود از خانه فرار کنید چون ممکن است پلیس بیاید! بچهها ترسان و لرزان بــه گریه افتادند و التماس به من کــه ددی ما را از اینجا ببر وگرنه پلیس بازداشتمان میکند! گفتم ما از اینجا تکان نمیخوریم .مگر چهکار کردهایم ما را بازداشت کنند؟! گفتند مامی گفته که در خطر است و آدرس خانه ما را میدانند...خالصه معلوم شد که پلیس یک بیخانمان را هل داده کشته ،خانم بنده هم در دفاع از فقرا روی فیسبوکش به پلیس فحش داده و تهدید کرده اســت .اینجا هم تهدید جانی جرم است ،آنهم به پلیس! به بیست و چهارساعت نکشید کــه آمدند او را ببرند .او هم از ترس از پنجره طبقه ســوم بیرون پرید .حاال یکماه است زنم با دست و پای شکسته روی تخت بیمارستان افتاده و پلیس هم دم در اتاق نشسته است .بچههایم هی سراغ مادرشان را میگیرند ،جرات نمیکنم آنها را به بیمارستان
قصه من
37 parnianmagazine.com March 2014 . No20
دربارهیکمطلبقدیمی: تعریف جدید مهاجرت!
پرنیان شماره 14
س .ح.
سالم .من دیر به این مقاله رسیدم اما حاال هم که خوندم دیدم واقعیت تلخی هست .من یه تحصیلکرده ایران هستم که چهار سال هست خارج از کشور هستم و با پوست و استخوان واقعیتهای گفته شده در مقاله را تجربه کردهام .به مهاجرین جدید توصیه میکنم که از جامعــه ایرانی اعم از تحصیلکرده و غیر تحصیل کردهاش گرفته باید دوری کنند ،به آنها و به حرفشان اعتماد نکنند .من در طول این مدت ضربههای زیادی هــم از نظر کاری و هم از نظر اقتصادی از این مردم خوردهام و این درســها به این قیمتها به دستم آمده اســت اما هنوز هم نمیتوانم مثل آنها باشــم .فقط خود را بیرون کشیده و از دور نظاره گرم .این نشان میدهد همه اینگونه نیستند .اما متاسفانه براحتی پیدا نمیشوند .
از مجموعه خاطرات مهاجرت
تعریف جدید مهاجرت! +20 نیکا کیا
اینایی کــه میگم رو خوب بخونین ،آخرش ازتون امتحان میگیرم! بچهها هم این نوشته رو نخونن! نمیدونم چه جوری بگم که معنی این نوشــته این نیست که من همه این کارها رو با همین غلظت رد یا تایید میکنم...اصال نمیدونم چقدر مهمه که آشنا یا غیر آشنا چه برداشتی از من تو ذهنشون خواهند داشت ...ولی کلمات و جمالت با کمی اغراق نوشته شدن! اینکه این کارها ،تا چه حد درسته ،صالحه یا عاقالنه است ،تو هر آدمی متفاوته. میگن مهاجرت پــدر و مادر نداره .مهاجرت پدر و مادر نمیشناسه .توی توضیحات مهاجرت محبت و مهاجرت یعنی کار نداشته باشی انسانیت کال ذکر نشده .مهاجرت یعنی خودخواهی، یعنی به بنی بشر کمک نکردن ،یعنی دل نسوزوندن و به کار نداشتنت افتخار کنی. واسه این و اون .مهاجرت خیلی چیز بزرگیه ،حاال بابت بیــکاری از دولت پول من مثل حیوانات نجیب به مابقی مخلوقات کمک بگیری ،افتخار کنی کردم ،شما نکنین! بنا به گفته شاهدین ،من مهاجرت توصیههای کاربردی
شهریور .1392شماره14
رو دست کم گرفتم ،درک نکردم ،میگن انگاری واسه من اسبابکشــی از یه خونه به یه خونه دیگه توی یه شهر بوده .فکر میکردم دارن ازم تعریف میکنن ولی میگن یه ایــراده .اینجانب برای خیلیها خاله، برای خیلیها خواهر و حتی برادر بودم .شــما برای خواهرتون خواهری نکنین! میگن غلطه! مهاجرت یعنی چند تا صفحه فیسبوک ،شماره تلفن و آدرس ایمیل داشتن .یکی واسه دوستان نزدیک ،یکی واسه اونایی که میخواهین بگین باهاشون دوستین، یکی واسه دوستای کاری ،یکی واسه کارای دوستی! مهاجــرت یعنــی آدرس جایی رو ازت پرســیدن بگی نمیدونی کجاست .ساعت ندونی چنده! یعنی در این حد! مهاجرت یعنی گلهمند و دردمند یا مسرور و تو ابرها باشی ،بنا به مصلحت! مهاجرت یعنی تو همه چیز خودتو باالتر نشون بدی ،تو غر زدن و گریه زاری، تو شادی ،تو تحصیالت و شغل و اینا ،حاال هر چقدر
50
parnianmagazine.com
شما هم میتوانید با ارسال نظرات خود به آدرس info@parnianmagazine.com آنها را با سایر خوانندگان نشریه به اشتراک بگذارید.
نگاه کاریکاتوریست
May 2014 . No22 15 parnianmagazine.com
رضا زائر حیدری Reza Zaer Heydari
نرخ اشتغال کانادا در ماه مارچ
آمار دلگرمکنندهای که در طوفان رسوایی استخدام کارگران پارهوقت فراموش شد ایجاد 43هزار مورد شــغل جدید و کاهش 0.1تمرکز داشته باشیم». درصدی نرخ بیکاری میتوانید برای مقایســه نرخ بیکاری در استانهای بر اساس اعالم اداره آمار کانادا ،در ماه مارچ و با بهتر کانــادا در ماه مارچ و ماه پیش از آن یعنی ماه فوریه شدن وضعیت کار برای جوانان ،اقتصاد این کشور جدول زیر را مشاهده کنید: توانست 43هزار مورد بر تعداد شاغالن خود بیفزاید. به این ترتیب نرخ بیکاری در کشــور با 0.1درصد فوریه مارچ استان کاهش به 6.9درصد رسید. 11.8 11.6 نیوفاوندلند 1 در ماه مارچ امســال تعداد مشاغل موجود در کانادا 11.5 11.8 پرینس ادوارد آیلند 2 190هزار مورد بیشتر از ماه مارچ سال گذشته بود. 9.8 9.7 نیوبرانزویک 3 اخبار خوش در زمینه اشــتغال سبب شد تا ارزش 8.9 9.3 نووا اسکوشیا 4 برابری دالر کانادا نسبت به دالر امریکا با حدود نیم 7.5 7.3 انتاریو 5 سنت افزایش به 91.7درصد برسد. 6.4 5.8 بریتیش کلمبیا 6 بیشتر مشــاغل ایجاد شده در ماه مارچ یعنی حدود 7.8 7.6 کبک 7 33هزار مورد از آنها به نیروهای جوان بین 15تا 24 4.3 4.9 آلبرتا 8 سال تعلق داشت .اما با این وجود از آنجایی که در 5.3 5.7 مانیتوبا 9 همین زمان تعداد جوانان بیشتری در جستجوی کار 3.9 4.5 10ساسکاچوان برآمدند ،نرخ بیکاری در این گروه تغییری نکرد و در همان رقم 13.6درصد ثابت ماند. بخش عمدهای از مشاغل ایجاد شده در این ماه یعنی رسوایی جایگزینی کارگران موقت به جای کاناداییها حدود 30هزار مورد از آنها مشاغل پارهوقت بودند .اما آمار نسبتا دلگرمکننده آغاز ماه ایپریل به سرعت با البته در این ماه بر تعداد مشاغل تماموقت نیز افزوده طوفان خبری شبکه CBCدر برنامه Go Public شد اما این افزایش فقط 13هزار مورد بود. این شبکه دره م پیچیده شد .این برنامه در گزارشی در ایــن ماه در بخش خدمات 58هزار نفر بر تعداد متاثرکننده از شاغالن (عمدتا کهنسال) سه شعبه از شــاغالن افزوده شــد اما در مقابل در بخش تولید مجموعه رستورانهای زنجیرهای مکدانلز در ویکتورا محصول 15هزار نفر از تعداد نیروهای شاغل کاسته شد. این افزایش اشتغال در سرتاسر کشور به یک نسبت اتفاق نیفتاد .در استانهای بریتی ش کلمبیا ،نیوبرانزویک و کبک شــاهد افزایش تعداد شاغالن بودیم اما در استان نووا اسکوشیا خالف این امر رخ داد .در باقی استانهای کشــور نیز تغییرات چندان قابل توجهی اتفاق نیفتاد. دولت مرکزی نیز گرچه با خوشبینی اما محتاطانه با این رشــد برخورد کرد و وزیر دارایی ،آقای جو آلیور ،در جایی گفت« :دولت ما از دیدن این رشــد بیــش از 40هزار موردی در بازار کار و پایین آمدن نرخ بیکاری خوشحال است .گرچه این ارقام رشد مثبتی را نشان میدهند اما با توجه به وضعیت متزلزل مدیر بخش کانادایی مکدانلز ،گزارش اقتصاد جهانی ما باید همچنان با دقت بر اقتصاد کانادا CBCرا مزخرف bullshitخواند البالی اخبار
اردیبهشت .1393شماره 22
16
parnianmagazine.com
(بریتیش کلمبیا) و یک پیتزافروشی در ساسکاچون میگفت که در میانه شرایط دشوار اقتصادی از کار برکنار شــدهاند تا جای آنها را شاغالن دارای ویزای موقت کار بگیرند. همانطور که انتظار میرفت این گزارش به سرعت با واکنش جدی سایر رسانهها و افکار عمومی روبرو شــد .مکدانلز عکسالعملهــای ضد و نقیضی از خود نشان داد .از سویی بعد از توقف برنامه استفده از شــاغالن خارجی ،اعالم کرد کــه در این فعل و انفعاالت ،کاری غیرقانونی مرتکب نشــده و حتی مدیر بخش کانادایی آن ،گزارش CBCرا مزخرف bullshitخواند. اما مهمترین خبر مرتبط با این موضوع ،توقف موقت استفاده از شاغالن خارجی در بخش رستورانهای فســت-فود توسط جیســن کنی ،وزیر کار دولت فــدرال بود که روز 24ایپریل اعالم کرد با توجه به موارد مهم گزارش شده ،تا زمان رسیدگی به اتهامات مطرح شــده ،این مراکز حق بکارگیری این افراد را ندارند .این تصمیم میتواند به ویژه در اســتانهای غربی کشور که با کمبود نیروی کار کانادایی در این بخشها مواجه هستند تاثیرات جدی داشته باشد اما به نظر میرسد با توجه به فشار افکار عمومی در سال حساس قبل از انتخابات ،2015دولت چاره دیگری نداشته است .
به گزارش وبسایت Workopolis
اعالم نیاز به نیروی کار به شیوه آنالین
در حال حاضر اعالم نیاز به نیروی کار به شیوه آنالین در سراسر کشور نسبت به سال گذشته در همین زمان 12درصد افزایش داشــته است .بیشترین میزان این رشد در استان انتاریو و استانهای غربی اتفاق افتاده است که این افزایش در آنها به ترتیب 19و 20درصد است .در نقطه مقابل از میزان اعالم نیاز به نیروی کار به این شیوه در استان کبک نسبت به زمان مشابه در سال گذشته 7درصد کاسته شده است. آن بخش از صنعت که بیشــترین افزایش اعالم نیاز به نیروی کار به شــیوه آنالیــن در آن اتفاق افتاده، بخش مهمانداری و هتلداری است که در آن میزان اعالمیههای آنالین 31درصد نسبت به سال گذشته افزایش داشــته است .بیشترین رشد در این گروه از اعالمیههای شــغلی آنالین نیز مربوط به استانهای انتاریو و غرب کشــور به ترتیب با 31و 51درصد بوده است.
در رشــتههای فنی-حرفهای و حمل و نقل (با 23 درصد) ،هنرها ،فرهنگ ،ورزش و مشاغل تفریحی (با 23درصد) و تولید ،آب و برق و منابع طبیعی (با 20درصد) نیز رشد اعالم نیاز به نیروی کار به شیوه آنالین نسبتا باال بوده است. تنها بخشی که در آن نسبت به سال گذشته از میزان اعالم نیاز به کار آنالین کاســته شده بخش مشاغل عالی در زمینههای مهندســی ،معمــاری ،علوم و تکنولوژی (با منفی 0.3درصد) است که البته میزان این کاهش هم چندان زیاد نیست. بیشترین رشتههای اعالم نیاز شده به شیوه آنالین: نماینده فروش (مشاغل را ببینید ) مدیران فروش ،بازاریابی و تبلیغات (مشاغل را ببینید) برنامهنویســان کامپیوتر و ایجادکنندگان رسانههای تعاملی (مشاغل را ببینید) آشپزها و سرآشپزها (مشاغل را ببینید)
رشــتههایی که در آنها طی 13ماه گذشته اعالم نیاز به نیروی کار به شیوه آنالین کاهش شدید 33 درصدی داشته است: نمایندگان و بازاریابان بیمه خریداران عمده فروش و خردهفروشی کارمندان بخش خرید و فهرست اموال مشاوران امالک طراحان صنعتی نگاه به آینده
اعالم نیاز بــه نیروی کار به شــیوه آنالین و دیگر شــاخصههای اقتصادی که ما آنهــا را به دقت زیر نظر داریم ،همگی نشــان از تغییــرات مثبت دارند. وبسایت Workopolisپیشبینی میکند که طی ماههای ایپریل و می رشد در زمینه اشتغال همچنان ادامه داشته باشد .
البالی اخبار
17 parnianmagazine.com May 2014 . No22
از زمان روی کار آمدن محافظهکاران با رهبری استفن هارپر ،بازنگری در برنامههای مهاجرتی کانادا یکی از محورهای اصلی برنامههای دولت بوده است .وزارت مهاجران برای سالهای متمادی با مدیریت جیسن کنی تغییرات بسیاری عمیقی در برنامههای مهاجرتی پدید آورد اما به نظر میرســد با رفتن وی و آمدن کریس الکســاندر قرار نیست این تغییرات متوقف شود و چه بسا بخش مهمتر آن همچنان باقی مانده اســت .در واقع چنین به نظر میرسد که الکساندر با این هــدف که دنبالهرو و تکمیلکننده برنامههای کنی باشد انتخاب شده است نه اینکه بخواهد مسیر جدیدی باز کند و یا برخی خطاهای جدی موجود در عملکرد کنی را سامان دهد. تغییرات برنامههای مهاجرتی دولت فدرال بیش از همه در برنامه نیروی متخصص فدرال که وسیعترین برنامه جذب مهاجر به کانادا اســت نمود داشته اما به آن خالصه نشده است .امروزه به جرات میتوان گفــت که هیچ برنام ه مهاجرتــی از تیغ اصالحات محافظهکاران در امان نماده و البته در بسیاری از این تغییرات ،اصالح با قطع ســر همراه بوده اســت! به شکلی که مثال از برنامههای خوداشتغالی ،کارآفرینی و سرمایهگذاری فدرال عمال نشانی باقی نمانده است. اما تغییرات در برنامه نیروی متخصص فدرال در چه مواردی بوده است؟ 1.1اول ،حرکت به سمت سبک کردن سیستم بررسی و کاهــش پروندههای در نوبــت مانده از طریق حذف قاطعانه انباشت پروندهها و قرار دادن سقف پذیرش برای درخواستهای جدید؛ 2.2دوم ،پذیرش مهاجرانــی که بازار کار به آنها نیاز بیشتری دارد، 3.3سوم ،تغییرات سیستم امتیازبندی به سمت اهمیت دادن بیشتر به مهارتهای زبانی و شغلی ،کاهش اهمیت تحصیالت آکادمیک و پذیرش متقاضیان جوانتر، 4.4چهارم ،تفکیک رشــتههای شــغلی نیازمند به تحصیالت عالی از رشــتههای فنی-حرفهای در قالب دو برنامه و با سیستم امتیازبندی متمایز؛ حذف قاطعانه انباشت پروندهها
برنامه نیروی متخصص فدرال حداقل در دو دهه اخیر همواره از انباشت پروندههای متقاضیان رنج میبرده اما در دهه گذشته این آزار شدیدتر بوده است بهویژه وقتی سیستم مهاجرتی علیه خودش عمل میکند! دولت حاضر با یک تصمیم عجوالنه در اعالم اولین فهرست مشاغل فدرال گزارش
اردیبهشت .1393شماره 22
18
parnianmagazine.com
تغییرات بزرگ پایان یافته یا هنوز آغاز نشده؟
یک بازسازی کامل در برنامههای مهاجرتی کانادا
که با تبلیغات فراوان و با قول رسمی و تعهدآور شخص وزیر مبنی بر اعطا ویزا در فاصله 6تا 12 ماه همراه بود اشتباه بسیار بزرگی مرتکب شد. این فهرست حاوی 38رشته مورد نیاز کانادا بود و وزیر به این بهانه که میخواهد به نیازهای بازار کار کانادا سریعا پاســخ دهد آن را در آخرین روزهای نوامبر 2008اعالم عمومی کرد .اهمیت رشــتههای این فهرست و وعده ویزای 6ماهه سبب شد تا تعداد بسیار زیادی از متقاضیان شــاغل در آن رشتهها از سراسر جهان برای آن تقاضا دهند و هجوم پروندهها به سمت اداره مهاجرت به سیل بدون توقفی تبدیل شود .جیسن کنی که به دلیل حساسیت انتخابات سال
دولت حاضر بــا یک تصمیم عجوالنه در اعالم اولین فهرست مشاغل فدرال که با تبلیغات فراوان و با قول رسمی و تعهدآور شخص وزیر همراه بود اشتباه بسیار بزرگی مرتکب شد
2011و بهویژه نیاز به رای حوزههایی که مهاجران در آن اکثریت دارند عالقهای نداشت به اشتباه خودش در شیوه اعالم این لیست اعتراف کند سکوت پیشه کرد و بدون اینکه به آمــار باالی پروندهها تاکیدی داشته باشد فهرســت دوم را در جون 2010اعالم کرد درحالیکه قصد داشت عمال بررسی پروندههای فهرست اول را متوقف کند .کاری که بالفاصله بعد از پیروزی در انتخابات و اکثریت یافتن محافظهکاران اتفاق افتاد. نتیجه این شد که از یک طرف به دلیل اعالم فهرست اول و کند شدن روند بررسی پروندههای قبل از آن فهرست ،زمان انتظار برای آن پروندهها بیشتر از حد معمول شــد و جو روانی منفی علیه بحث انباشت پروندهها باال گرفت و از سوی دیگر خود پروندههای فهرست اول که به حدود 200هزار پرونده بالغ شدند عمال انباشت جدیدی را پدید آورند .بعد این خطاها
بعد از مدتها انقباض در تعداد پروندههــای دریافتــی حاال با پذیرش ۲۵هــزار پرونده روبرو هستیم که از سال ۲۰۱۰تا کنون بیشترین تعداد است
با یک خطای جدیدتر تکمیل شد و آن توقف بررسی پروندههای فهرست اول مشاغل با اعالم فهرست دوم (با اعالم 29رشته) بود .ادامه این رفتار به بروز فضای منفی شــدید علیه اداره مهاجرت در میان متقاضیان مهاجرت به کانادا و شکایت تعدادی از آنها از وزیر به دلیل اهمال در انجام وظایفش شد که پیشتر در همین نشریه به تفصیل به آنها پرداختهایم .اما نتیجه همه این بحثها این شد که سال گذشته اداره مهاجرت همه پروندههای باقیمانده متقاضیان قبل از فهرست اول را بستهشــده اعالم کرد تا موجی از اعتراض و تنفر از کانادا و سیاستهای مهاجرتیاش را در میان صدها هــزار متقاضی که برخی از آنها بیش از 7ســال در صف انتظار بودند دامن زند. حاال با آرامتر شدن فضا ،بیش از سه سال قرار دادن سقف برای دریافت پروندهها و اینکه تقریبا در تمام سال 2013و ســهماهه اول 2014برای بسیاری از متقاضیان فهرست اول مشاغل ،مدیکال صادر شده است کانادا میرود تا برای همیشه با بحث انباشت پروندهها در گروه نیروی متخصص فدرال ودا گوید تا شاید (البته شاید) بتواند برنامهای چابکتر و مفیدتر برای جامعه کانادا و بازار کار این کشــور اجرا کند. برنامهای که قرار است از ابتدای سال 2015با عنوان ورود سریع express entryآغاز شود. برنامه جدیدی که نیامده تغییر نام داد
اما برنامه ورود سریع چیست؟ کریس الکساندر وزیر مهاجرت و شهروندی کانادا در نشستی که 22ایپریل در یک کنفرانس خبری در شهر ریچموندهیل داشت نکات بیشتری را در ارتباط با اعالمیه رســمی 8ایپریل مبنی بر تغییرات برنامه نیروی متخصص فدرال بیان کرد. این برنامه که قرار اســت از اول ژانویه 2015با یک دگرگونی اساســی در شــیوه جذب مهاجران آغاز بکار کند چند ماه پیش با عنوان Expression of ( Interestبه اختصار )EOIمعرفی شــد اما گویا وزارت مهاجرت نظیر بسیاری از منتقدان این عنوان را جذاب و شفاف ندیده که در فاصله زمانی بسیار کوتاهی آن را به «ورود ســریع» Express Entry تغییر داده است. اســاس این روش همانطور که پیشتر در مطلبی در همین نشریه و وبسایت پارسکانادا بیان شده بود ،بر چند نکته قرار دارد: 1.1جذب سریع نیرو بر اســاس نیازهای بازار کار کانادا ،وزیر از زمان بررســی 6ماه و کمتر سخن
گفته است( .پیشتر و در زمان اولین نوبت از اعالم لیست مشــاغل فدرال ،وزیر قبلی از فاصله 6تا 12ماه سخن گفت اما عمال این زمان به 4سال رسید!)؛ 2.2اولویت داشتن قابلیت متقاضیان بر سایر پارامترها بدین معنا که جــای آنها در صف تقاضا اهمیتی ندارد و اگر بتوانند به نیاز بازار کار کانادا پاســخ دهند به سرعت ویزا دریافت خواهند کرد؛ 3.3نزدیک کردن ماهیت برنامههای نیروی متخصص به ویــزای کار موقت بهطوری کــه کارفرمایان کانادایــی در مشــاغل مورد نیاز کانــادا به جای استخدام کارگران موقت بهدنبال متقاضیان ویزای اقامت دائمی باشند که با سرعتی مشابه استخدام کارگران موقت میتوانند به کانادا وارد شوند؛ اما عالوه بر تغییر اسم چند نکته جدید هم در سخنان وزیر قابل مشاهده است: 1.1تخصیص یک بودجه 14میلیون دالری برای دو ســال اول و 4.7میلیون دالر بودجه ساالنه برای ســالهای بعدی در جهت اطمینان از موفقیت و تثبیت این روش جدید؛ 2.2اصالح و تقویت بانک اطالعات شــغلی مرتبط با دولت کانادا با عنــوان Job Bankدر جهت افزایش هماهنگی و ارتباط میان نیازهای کارفرمایان کانادایی و متقاضیان روش «ورود سریع»؛ 3.3تضمین دریافت ویزای اقامت دائم برای متقاضیان روش «ورود ســریع» در صورت داشتن پیشنهاد شغلی از کارفرمای کانادایی و یا دریافت پذیرش از یکی از برنامههای استانی. البته در توضیحات روز 22ایپریل ،آقای وزیر اضافه کردند که استانها باید قبل از هر چیز به این روش پیوســته باشــند تا بتوانند از منافع آن بهره ببرند که نکته چندان روشنی نیست و مشخص نشده که این پیوستن تا چه میزان آزادی عمل استانها را که همین االن هم نســبت به میزان اختیارات خود ناخرسند هستند ،محدودتر خواهد کرد. سیستم «ورود سریع» چیست؟
اگر چه هنوز مکانیزم اجرای این برنامه دقیقا مشخص و اعالم نشده اســت اما در سطح توضیحات کلی، روش به این شکل است که: از اول ژانویــه ،2015متقاضیان مهاجرت با تکمیل تعدادی پرسشنامه ،تواناییها و مهارتهای خود را در زمینه شغلی ،تحصیلی ،زبانی و نظایر اینها مشخص کرده و «عالقهمنــدی» خود را بــرای دریافت گزارش
May 2014 . No22 19 parnianmagazine.com
ویزای اقامت کانادا اعالم خواهند کرد. در مرحلــه بعد نام و مشــخصات این متقاضیان از طریق سیستمهای ارتباطی چون Job Bankو هر آنچه بعدا اعالم شود در اختیار شرکای اداره مهاجرت یعنی برنامههای اســتانی (-البته آنها که به این طرح پیوسته باشند!؟) و کارفرمایان کانادایی قرار خواهد گرفت .در واقع اداره مهاجرت بیش از اینکه وظیفه «انتخاب» متقاضیان را برعهــده بگیرد به «تطابق و جور بــودن» matchingاین دو حوزه –متقاضیان مهاجرت و بازارهای نیاز در کانادا -میاندیشــد و وظیفه matchmakerرا برای خود تعریف کرده است. به محض اینکه این هماهنگــی و جور بودن اتفاق افتاد (اینکه دقیقا به چه شــکلی انجام میشود هنوز مشخص نیســت) ،اداره مهاجرت در قالب یکی از 4برنامــه اصلی فدرال به متقاضی مهاجرت« ،ورود سریع» را پیشنهاد خواهد داد .این 4روش عبارتند از: برنامه نیروی متخصص فدرال،برنامه فنی و حرفهای فدرال،گروه (دارای) تجربه کانادایی CEC-و گروه تجاری؛
فراخی و تنگی در آخرین فهرست نیروی متخصص فدرال آخرین فرصت برای برخی متقاضیان مهاجرت
مجیدبسطامی
دیدگاههای مخالفان
کامال طبیعی است که هر دو حزب رقیب در پارلمان فدرال این روش و برنامه جدید را به چالش کشیدند. نماینــده NDPدر امور مهاجرت بیان داشــت که این برنامه ،متقاضیان را در وضعیت بالتکلیفی نگاه میدارد چون به آنها پاسخ قطعی در مورد وضعیت تقاضایشان ارائه نمیدهد. نماینده لیبرال هم در پاســخ به اظهارات وزیر گفت سیستم فعلی مهاجرتی کانادا هر چیزی هست غیر از «سریع» .او اضافه کرد که دوست دارد دولت توضیح دهد چطور میخواهد این تقاضاها را در فاصله 6ماه یا کمتر بررسی کند.
اداره مهاجرت بیــش از اینکه وظیفه «انتخــاب» متقاضیان را برعهده بگیرد به «تطابق و جور بودن» matching این دو حــوزه –متقاضیان مهاجرت و بازارهای نیاز در کانادا -میاندیشد
گزارش
اردیبهشت .1393شماره 22
20
parnianmagazine.com
فهرست مشاغل نیروی متخصص فدرال که به همراه آمار پذیرش چند برنام ه دیگر گروه اقتصادی برای سال مهاجرتی ،۲۰۱۵-۲۰۱۴چهارشنبه ۲۳ایپریل منتشر شــد از هر نظر که نگاه کنیم پیامی روشن و امیدبخش برای متقاضیان مهاجرت به کاناداست به همراه چند زنگ خطر و یادآوری ،چرا که: .1بعد از مدتها انقباض در تعداد پروندههای دریافتی حاال با پذیرش ۲۵هزار پرونده روبرو هستیم که از سال ۲۰۱۰تا کنون بیشترین تعداد است .این تعداد
را اگر با ۵هزار پرونده گروه فنی-حرفهایها جمع کنیم به عدد ۳۰هزار میرسیم که گشادهدستانهترین وضعیتی است که در دوره جدید برنامههای مهاجرتی کانادا تجربــه کردهایم و میتوان گفت به یک معنا، برای برخی رشتههای داخل فهرست ،نشان از فقدان محدودیت در پذیرش پرونده دارد چون فاکتورهای دیگری چون ســن ،شرط ارائه مدرک زبان و نظایر اینها ،اصوال از تعداد تقاضاهای عملی و ممکن در آن رشتهها تا حدود زیادی کاسته است. .2از نظر تعداد رشــتههای قابل پذیرش هم با یک انبســاط جدی روبرو هســتیم .اگر به خاطر داشته باشیم که تا دو-سه سال پیش ،تعداد این رشتهها به ۲۹عدد کاهش پیدا کرده بود ،حاال ۵۰رشته در این گروه و ۹۰رشته در میان رشتههای فنی-حرفهای به معنای پذیرش ۱۴۰رشته شغلی است .در واقع منهای رشتههای هنری و علوم انسانی و حوزههای نزدیک به آنها ،کانادا در سال ۲۰۱۴تقریبا در تمام رشتههای پرتقاضای شــغلی در کانادا با مدارک فوق دیپلم به باال متقاضی میپذیــرد .البته ماهیت تعدادی از این رشتهها نظیر مدیریت بهداشت و یا مدیریت خرید و نظایر اینها به گونهای است که طیف گستردهای از مشاغل را در حوزههای مختلف پوشش میدهد و در واقعیت امر تعداد رشتههای قابل پذیرش خیلی بیش از ۱۴۰رشته است .حتی در همان حوزههای علو م انسانی و هنری هم اگر متقاضی ،استاد دانشگاه یا مدرس آموزشگاههای تحصیالت تکمیلی باشد میتواند تقاضا دهد .به معنای دیگر ما از زمان اعالم اولین فهرست نیروی متخصص توسط آقای جیسن کنــی ،وزیر وقت مهاجرت و شــهروندی با چنین تنوع و انبســاطی در مشــاغل پذیرش شده روبرو نبودهایــم .به یک تعبیر اداره مهاجرت دارد خودش را برای شرایط برنامه جدید «ورود سریع» که قاعدتا محدودیتهای رشتهای در آن حداقل ممکن است آماده میکند.
.4آیا اینها به معنای فراخی بال متقاضیان و بیخیالی آنهاســت؟ قطعا چنین نیست .اوال که هر رشته یک ســقف محدودیت ۱۰۰۰پروندهای دارد و تجربه نشــان داده است که تعدادی از رشتهها به ویژه آنها که متقاضیان زیادی دارند (تبلیغات و روابط عمومی، پرســتاری و )...یا عناوین مشــترک برای چندین رشته هستند (اکثر رشتههای مدیریتی) خیلی سریع به سقف مورد نظر میرسند .همچنان که در تمامی فهرســتهای قبلی اتفاق افتاده و برخی در کمتر از ۳-۲ماه تکمیل شــدهاند .ضمن اینکه ظرفیت ۲۵ هزار پرونده هم برای ۵۰رشته ظرفیت زیادی نیست و با توجه به اینکه حدود ۲۰رشــته از این رشتهها پتانسیل باالیی در تکمیل شدن در کمتر از ۶ماه دارند احتمال اینکه ظرفیت ۲۵هزار رشت ه برخالف سال ،۲۰۱۳زودتر از پایان سال مهاجرتی به سقف مورد نظر برسد زیاد است پس نباید با امروز و فردا کردن کار را به دقیقه آخر کشاند .من حتی میخواهم قدری بدبین باشــم و بگویم چون احتمال دارد که با آغاز برنامه «ورود سریع» ،پذیرش در این برنامه متوقف شود بهتر است که متقاضیان بنا را بر این بگذارند که فقط ۸ماه فرصت دارند و نه یک سال .در وبسایت اداره مهاجرت هم به تاریخ آغاز پذیرش این فهرست (اول ماه می )۲۰۱۴اشاره شده و نه به پایان آن.
سیســتم فعلی مهاجرتی
کانادا هر چیزی هست غیر از «سریع»
.3این انبساط خودش را در سایر حوزهها هم نشان خواهد داد .وقتی اداره مهاجرت فدرال برنامههایش را متنوعتر و منبسطتر میکند معموال کبک هم ناچار میشود جذابیت بیشتری در پذیرش متقاضیان نشان دهد .برنامههای استانی هم به همین شکل .البته نباید خیلی سریع منتظر این تغییرات بود اما همیشه وقتی رقابت در بازار افزایش مییابد ،مشتری بیشترین نفع را میبرد و مشتری در این بازار ،متقاضیان مهاجرت هستند. گزارش
May 2014 . No22 21 parnianmagazine.com
.5اما نکته بسیار مهمتر برای متقاضیان ایرانی همین بحث آغاز روش جدید پذیرش مهاجر در این برنامه از ســال ۲۰۱۵با نام «ورود سریع» است که جناب وزیر مجددا بر آن تاکید کردند .این برنامه در همین میزان مبهمی که تاکنون بیان شده هم جنبههای مثبت قابــل توجهی دارد و هم جنبههــای منفی غیرقابل ی بر مثبتها انکاری .شــخصا معتقدم که موارد منف میچربد و البته دالیلــم را در یک مقاله تحلیلی به زودی بیان خواهم کرد اما واقعیت امر این است که چه خوب و چه بد ،این برنامه اگر با تاخیری موقت همراه نشــود (که احتمال آن بعید نیست) از ابتدای ســال ۲۰۱۵آغاز میشود .با توجه به شناختی که از این دولت محافظــهکار داریم ،انتقادها و اعتراضات هم نمیتواند جلوی کار آن را بگیرد .بهویژه که االن مدتی است که رسانهها در پی انتشار اخباری مبنی بر بیکاری تعدادی کانادایی و سپردن کار آنها به کارگران موقت در شعباتی از مکدانلدز و چند مکان دیگر، جنجال فراوانی بر ســر بحث ورود کارگران موقت ایجاد کرده و وزارت مهاجرت هم که دولت متبوعش باالترین آمار اعطای مجوز ویزای موقت کار را داشته ناگهان از این فرصت برای تبلیغ برنامه جدید نیروی متخصص به عنوان یک جایگزیــن ویزای موقت کار بهرهبرداری کرده اســت .خالصه اینکه وزارت مهاجرت با ترفندهای مختلف میخواهد برنامههای مهاجرتی کانادا را بسیار موفق و مفید به حال اقتصاد و جامعه کانادا معرفی کند چون برای انتخابات سال ۲۰۱۵شدیدا به چنین تبلیغاتی و جذب رای مهاجران نیازمند است .واقعیت دیگر این است که این برنامه تا جایی که تاکنون معرفی شــده و با مشــخصات نیمهمبهم فعلی چندان به نفع متقاضیان ایرانی که چند دهه است ارتباط چندانی با بازارهای کاری بینالمللی ندارند و بهویژه کارفرمایان کانادایی و مراکز کاریابی این کشور آنها را به درستی نمیشناسند نیست .سخن کوتاه اینکه قبل از شوک احتمالی سال ۲۰۱۵برای متقاضیان ایرانی و آشکار شدن دشواریهای برنامه جدید برای این گروه ،فهرست فعلی مطمئنترین و دســتبهنقدترین فرصت برای بهرهبرداری است و خالصی از اما و اگرهایی کــه اجرای برنامه «ورود سریع» به دنبال خواهد داشت.توصیه نگارنده به همه متقاضیان این است که اگر عالقهمند به مهاجرت به کانادا هســتند و شرایط مناسب این کار را هم دارند بهتر است همین امروز برای این کار اقدام کنند .این افراد هر چقدر بیشتر تالش کنند که در ۶ماهه اول سال ( ۲۰۱۴یعنی تا حدود دو ماه دیگر) پرونده خود گزارش
اردیبهشت .1393شماره 22
22
parnianmagazine.com
را به جریان بیاندازند از بســیاری از نگرانیها فارغ خواهند شد .واضح است که شاغالن در رشتههایی که در جداول گذشــته با ســرعت بیشتری تکمیل شدهاند (نظیر پرستاری) باید سریعتر اقدام کنند .برای بسیاری از ایرانیان این آخرین فرصت برای اقدام از طریق برنامه نیروی متخصص فدرال خواهد بود پس نباید آن را از دست بدهند .
یک فهرست متنوع برای دوران برزخ
لیست مشاغل برنامه نیروی متخصص فدرال ۲۰۱۴ درحالیکه آمارهای رســمی اداره مهاجرت نشــان میدادنــد برای اولین بــار برنامه نیروی متخصص فدرال در سال مهاجرتی 2014-2013به سقف اعالم شده 5000-پرونده -نرسیده است وزارت مهاجرت در آخرین هفته ماه ایپریل ،آمار مربوط به پروندههای مهاجرتــی در گروههای اقتصادی و از جمله برنامه نیروی متخصص فدرال را با انتشار اطالعیهای اعالم کرد. بر اســاس این اطالعیه تا آماده شــدن برنامه اصلی این وزارتخانه در سال ۲۰۱۵این وزارتخانه بنا دارد برای سال ۲۰۱۴مانند سالهای قبل پرونده بپذیرد. برنامههای اعالم شــده از اول ماه مــی ۲۰۱۴و با مشخصات زیر باز شدند: 1.1برنامه نیروی متخصص فدرال :با ظرفیت ۲۵۰۰۰ پرونده در 50رشته شغلی
برای بســیاری از ایرانیان این آخرین فرصت برای اقدام از طریق برنامه نیروی متخصص فدرال خواهد بود
2.2برنامه فنــی و حرفهای فدرال :با ظرفیت ۵۰۰۰ پرونده در 190رشته فنی 3.3تجربه کانادایی :با ظرفیت ۸۰۰۰پرونده با شرایط سابق اعالم پذیرش 25هزار پرونده در 50رشته مهمترین خبر مهاجرتی در چند سال اخیر است .این 50رشته طیف متنوعی از مشاغل مورد نیاز بازار کار کانادا را شامل میشوند از جمله 11رشته در گروه رشتههای مدیریتی 5 ،رشته در حوزه مالی 6 ،رشته مهندسی، حداقل 13رشته در حوزه بهداشت و درمان و مشاغل دیگری از قبیل مترجمی و اســتادی دانشگاه .برای مشاهده فهرست کامل میتوانید به سایت کنپارس مراجعهنمایید. یادآوری میشود کسانی که پیشنهاد شغل از کارفرمای کانادایی دارند محدود به ظرفیت رشته نمیشوند .
موضوع ماه
23 parnianmagazine.com May 2014 . No22
باید به خودتان فرصت دهید گفتگوی مجید بسطامی با علی «فرزاد» جواهری در مورد خرید و اداره فرنچایز
آشنایی
فرنچایزها یکی از جذابترین فرصتهای ســرمایهگذاری و راهاندازی کسب و کار برای ساکنان نقاط مختلف جهان و بهویژه در امریکای شمالی محسوب میشوند و مرتبا در حال افزایش هستند .اگرچه این ســبک از بیزینس تنوع بسیار زیادی دارد و شاید بتوان ادعا کرد امروزه در همه زمینهها میتوان حداقل 2-1مورد از آنها را نشان دهد اما کماکان مشهورترین فرنچایزها در حوزه رستورانداری و بهویژه فست- فودها فعال هستند .کیست که امروزه اسم مکدانلدز (یا به تلفظ ما ایرانیان ،مکدونالد) به گوشش نخورده باشد حتی اگر در باره ماهیت این بیزینس چیزی نداند .عالوه بر شهروندان عادی کشورهایی که در آنها فرنچایزها رونق دارند ،این نوع کســب و کور همچنین برای مهاجران تازهوارد هم جذابیت زیادی دارد چون آنها را از بسیاری از دغدغههای مدیریت بیزینس خالص میکند .اما این فقط یک روی سکه است. در ســوی دیگر ،ما بیزینسهای در حال موت ،شکست خورده و ورشکسته را داریم که تلهای برای به یغما بردن یا بر باد دادن سرمایه افراد ناآشنا به بازار هستند و متاسفانه تازهواردان طعمههای خوبی برای چنین مواردی به شــمار میآیند .در این گفتگو که با مالک چهار رستوران فرنچایز (سه مورد از آنها از نوع رستوران فست فود )Subwayانجام شده ،با تجربیات کسی که 10سال است در این حوزه فعالیت میکند آشنا میشویم .برای روانتر و ملموستر شدن بحث ،لحن محاورهای آن حفظ و پرسشها حذف شدهاند .الزم به یادآوری است که تکرار نام یک فرنچایز در این گفتگو به معنای تایید تا تبلیغ آن نیست و همانطور که در میانه بحث گفته میشود برای هر بیزینسی باید با چشمان باز تحقیق کرد.
موضوع ماه
اردیبهشت .1393شماره 22
24
parnianmagazine.com
من بیش از ده ســال پیش به کانادا مهاجرت کردم. در آن زمان به دلیل مشکالت اشتغال مهندسان برای گذران زندگی در یک رستوران Subwayمتعلق به رفقیم مشــغول بکار شدم و بعد از مدتی فکر کردم که کار خوبی است و چون نمیخواستم از صفر کار مهندسی را شروع کنم و هیمشه هم نگران باشم که کی از کار بیرونم میکنند و دیدم که این کاری است که میشود با یک سرمایه اندک راهاندازی کرد-البته آن زمان سرمایه اندک میخواست –بعد از دو سال کسب تجربه ،موقعیتی پیش آمد که بتوانم خودم یک رستوران بخرم و این کار را کردم. در شــروع آن کار برخــاف خیلیها احســاس ناخوشایندی نداشــتم .معموال هر چه در ایران بار آدم ســنگینتر باشد ،تغییر شغل و اشتغال در چنین کارهایی دشــوارتر میشــود اما من چون در ایران یک برنامهنویس معمولی بخش کامپیوتر بودم ،تازه ازدواج کرده بودم ،حقوق نسبتا خوبی میگرفتم اما با سیستمی که کار میکردم میدانستم که خیلی باال نخواهم رفت چون نه اهل بدهبستان بودم و نه پارتی داشتم و میدانستم تا آخر عمر همینی خواهم بود که هســتم و متاسفانه یا خوشبختانه کاری که میکردم هم به شکلی نبود که بشود از قبلش به یک پولهای آنچنانی رسید؛ در یک کالم ،چون همه اینها را دیده بودم و تصمیم به مهاجرت گرفته بودم و عالقهای به زندگی در ایران نداشتم خیلی به این فکر نمیکردم که من در آنجا چه بودهام و اینجا چه هســتم .بنابر این من نه به این موضوع فکر میکردم و نه ناراحتی داشــتم و آن را به عنوان یک دوره گذار میدیدم اما میدانم برای خیلیها چندان آسان نیست کما اینکه چند نفری بعدها پیش خود من آمدند تا آن را تجربه کنند اما بعد از چند روز ول کردند و دوام نیاوردند.
االن 4تا فرنچایز دارم که البته کارهای فروش و انتقال یکی از آنها نهایی شــده و بهزودی تعداد آنها سه تا میشود .هر سه رستوران باقیمانده Subwayهستند اما در نقاط مختلف شهر تورنتو .از زمانیکه اولی را خریدم تقریبا در هر دو ســال یک رستوران جدید باز کردهام .تجربه بــه من میگوید اینجا تقریبا کار نشدنی وجود ندارد ولو اینکه همه فرمولها بگوید که نمیشود .زمانی که من شروع کردم راحتتر بود؛ من همه هزینه مغازه اول را بدون پول پیش و با قسط بانکی خریدم .االن حداقل در مورد سابوی نمیشود و این کار خیلی سخت شده اما مهم است که چقدر به خودت ایمان داشته باشی و چقدر همت کنی .اگر تالش کنی به شکلی جور میشود. چرا این فرنچایز؟ چرا اصال فرنچایز؟
در انتخب اول من به این فکر نکردم که فرنچایز بهتر است یا راهاندازی یک بیزینس شخصی مستقل .در کل به پیشزمینه آدم بستگی دارد .اگر در ایران سابقه کار آزاد داشته باشــی قاعدتا در اینجا هم میتوانی برای خودت یک کار راهاندازی کنی اما اگر مثل من بزرگترین بیزینسی که در ایران کردهای دستفروشی دوران پیشــاهنگی بوده در اینجا بهتر است کاری را شروع کنی که کسی باشــد تا دستت را بگیرد و پا به پا ببرتت جلو .که همان فرنچایز است .به اضافه اینکه شم این کار را داشته باشی یعنی در ایران هم در خودت این را میدیدی که میتوانی یک بیزینس را خودت اداره کنی .من فکر میکنم برای کسانی که در ایران تجربه کار شخصی نداشتهاند که اکثر کسانیکه به عنوان نیروی متخصص اینجا میآیند چنین هستند، به اضافه اینکه هیچ شناختی از قوانین و مقررات اینجا اعم از مالی و مالیاتی ندارند و نوع تبلیغات و مسائلی از این دســت را نمیدانند بهتر است که با فرنچایز
شروع کنند .البته با تجربه خود من صرف فرنچایزی بودن کفایت نمیکند چون االن فرنچایزهایی هستند که صد رحمت به اینکه خودت تنها کار کنی چون وقتی خودت کار میکنی حداقل پول خودت است و خودت میدانی که چکار کنی اما وقتی فرنچایزی میشی یک کمپانی چیزهایی را برایت اداره میکند و اگر آن کمپانی کارش را درست بلد نباشد یا بیعرضه باشــد یا اصال سواستفادهچی باشد ،مشکالت تو را بیشــتر میکند پس اگر سراغ فرنچایز میروی باید سراغ کسی بروی که کارش درست باشد. مسیر خرید فرنچایز
مراحل خرید یک شعبه از فرنچایزی مثل سابوی با توجه به آنچه تجربه خودم بوده و البته بر اســاس صحبتهای دیگران آبدیت شده به صورت اداری به این شکل است که قبل از هر کاری میروی روی وبسایت آن و یک فرم پرسشــنامه را پر میکنی و میفرستی .اگر پذیرفته شوی به تو تلفن میزنند و یــک وقت امتحان تعیین میکنند .البته در زمانی که داری فرم را پر میکنی چند تا شرط ازت میخواهند که مهمترینش این است که روزی که میروی امتحان بدهی باید یک حساب بانکی نشان بدهی که در 6 ماه گذشته 150هزار دالر پول در حسابت داشتهای. نه پــول را ازت میگیرند و نــه کاری دارند بلکه میخواهند مطمئن شــوند که چنین بنیه مالی داری و این پول را یک شــبه از این و آن قرض نکردهای. البته این شرط مربوط به ناحیه «جنوب انتاریو» است؛ ناحیهای که از شمال به شهر بری ،Barrieاز شرق به پیکرین/آشاوا ،از غرب به همیلتون و از جنوب به دریاچه انتاریو محدود میشود و شهر تورنتو و ناحیه
تورنتوی بزرگ GTAهم در داخل ان قرار دارد [این ناحیه یکی از پرجمعیتترین مناطق مسکونی در کل کاناداست-پرنیان] بقیه نواحی ممکن است این شرط را نداشته باشند یا طور دیگری داشته باشند چنانچه همین شرط 150هزار دالر تا سال گذشته 100هزار دالر بود اما بعدا شد 150هزار دالر .هر چه متقاضی برای خرید فرنچایز بیشتر میشود شرایط دشوارتر میشود .با این شرط میروی برای امتحان و باید یک امتحــان زبان و یک امتحان ریاضی بدهی .االن یک بار هم بیشــتر این امتحان را نمیتوانی بدهی (زمان ما دو بار میشــد امتحان داد)؛ اگر مردود شوی این فرصت را از دست دادهای .سطح هر دو امتحان در حد «ابتدایی» است اما ابتدایی در حد کانادا پس مثال اگر کسی فقط یک دوره ابتدایی زبان در ایران دیده باشد و با زبان اینجا مانوس نباشد ممکن است آزمون زبان برایش دشوار باشد .اما ریاضیاش خیلی آسان اســت .اگر هر دو را قبول بشوی باید مراحل بعدی را طی کنی. اگر بخواهی مغازهای را که موجود است بخری باید بری سراغ ســابوی ،یک business planبه آنها بدهی .با آن بیزینــس پلن و در آن مصاحبه باید به آنها نشان بدهی که توانایی اداره این بیزینس را داری. در واقع در این مصاحبهها باید از بیزینس پلنت دفاع کنی.میدانم 3-2مصاحبه مختلف ازت میگیرند و اگر همه اینها را قبول بشوی باید یک دوره دوهفتهای در مونترال ببینی .اگر در این دوره قبول بشوی و قبال سابقه کار در سابوی نداشته باشی باید بیایی در یک مغازهای و چند ماهــی ( 3-2ماه) کار کنی .بعد باز باهات مصاحبه میکنند و میپرسند که این جایی که کار کردی نقاط ضعف و قوتش چیست و چکار
معموال هر چــه در ایــران بار آدم سنگینتر باشد ،تغییر شغل و اشتغال در چنین کارهایی دشوارتر میشود موضوع ماه
May 2014 . No22 25 parnianmagazine.com
یک فرنچایزی که تازه 5ســاله شروع کرده هنوز باید قدمهای زیادی برداره تا رشد کنه
باید کرد که بازدهی آن بیشــتر شود و باید به این سواالت مدیریتی پاسخ بدهی .بعد از اینکه همه اینها را با موفقیت گذراندی آن وقت ازت میپرسند که خوب! حاال کدام مغازه را میخواهی بخری .در واقع االن اینجوری است که تا این مراحل را با موفقیت پشت سر نگذاری نمیتوانی وارد مذاکره با صاحب مغازهای بشوی چون به ما گفتهاند که تا کسی قبولی سابوی را نگرفته باشد نباید با او مذاکره کنیم. از اینجا به بعــد باید مغازه مورد نظرت را پیدا کنی و با صاحبش مذاکره کنی ،ســراغ بانک بروی برای وام اقدام کنی و اگر همه چیز درســت باشد مغازه را بخری .یک قانونی که باز در 3-2ســال اخیر در این منطقه گذاشــته شده این است که به شما اجازه میدهد مغازهای را بخری که قیمت فروشش تا دو برابر نقدینگیات باشد و نه بیشتر .یعنی اگر بخواهی مغازهای بخری که 250هزار دالر اســت باید نشان دهی که حداقل 125هزار دالر داری که چون قبال به عنوان یکی از شروط نشان دادهای که 150هزار داری مسئلهای نخواهی داشت اما برای خرید یک مغازه 500هزار دالری باید نشان دهی که 250هزار دالر در حساب داری .یعنی حداکثر میتوانی برای چنین مغازهای 250هزار دالر وام بگیری و بقیهاش را باید خودت داشته باشی .حاال اینکه بانک آن 250هزار دالر باقیمانده را به تو وام بدهد یا نه یک بحث دیگر است بین تو و بانک اما حتی اگر بتوانی بانکی پیدا کنی که به تو 300هزار دالر وام بدهد سابوی قبول نمیکند .استدالل سابوی این است که اگر شما بیشتر
از 50درصد وام بگیری مجبوری 24ساعته وایسی کار کنی تا اقســاط وامت را بدهی و اگر این کار را بکنی خسته میشوی و دیگر نمیتوانی به مغازهات توجه کنی و هدفت فقط میشــود پول درآوردن و پرداخت اقساط وامها و نه توجه به تبلیغات و کیفیت محصول و رضایت مشــتری .و من فکر میکنم که تصمیم درستی هم هست. هزینههای خرید فرنچایز
در کانــادا معموال در زمان خرید و فروش حاال چه بیزینس یا خانه ،هزینههای مرتبط بر عهده فروشنده اســت و نه خریدار .خریدار فقط به فروشنده رقم توافق شده را میدهد .اما مثال ترنسفر فی transfer feeفرنچالزی فــی franchise feeو مانند اینها همه برعهده فروشــنده اســت .مثال فرنچایزی فی که برای ســابوی یک چیزی حدود 8هزار دالر به اضافه مالیات HSTاست را فروشنده میدهد (اگر بخواهی مغزه جدید بازکنی باید این هزینه را خودت بدهی) .هزینههای دیگر همه چیزهایی است که هر صاحب ملک جدیدی باید پرداخت کند .مثال هزینه اجاره محل به مالک پالزا ( plazaمجموعه تعدادی فروشــگاه و مغازه در یک فضای باز) یا مالک مال ( mallمجموعه تعدادی فروشــگاه در یک مکان سرپوشیده) و یا هزینه آب و برق و گاز و ارتباطات و نظایر اینها همه سر جای خودش هست .در مورد اجاره مکان هم بسته به شرایط فرق میکند .یک جا در یک پالزا اســت و صاحبش میگوید باید اجاره
اگر سه مورد را نداشته باشی اصال وکالی دو طــرف مراحل نهایی نقــل و انتقال یا اصطالحا closingمغازه را انجام نمیدهند موضوع ماه
اردیبهشت .1393شماره 22
26
parnianmagazine.com
مــاه اول و آخر first and lastرا اول بدهی (نظیر اکثر قرارداد اجاره ملــک در کانادا)؛ یک جا هم در یک ملک قدیمی در داونتاون است و میگوید فالن میزان بایــد security depositبدهی؛ برخی هم میگویند هر دو یعنی هم اجــاره اول و آخر و هم سکیوریتی دیپازیت را باید بدهی .این دیگر به شرایط اجاره (لیز) محل و اهمیت آن بستگی دارد. اگــر از این بحثها که مربوط به هر نوع ملکی چه تجاری و چه مســکونی میشــود بگذریم شما به عنوان خریدار فقط باید پــول خود مغازه را بدهی و محصوالت داخل مغــازه inventoryرا چون مغازه را که خالی تحویــل نمیگیری .آن هم قابل مذاکره است .مثال ممکن اســت بگوید این مغازه را میخریــم به مبلغ 300هزار دالر به اضافه 2000 دالر اینونتوری .و یا شب آخر اینوتنوری را حساب میکنیم و خریدار باید بدهد .یکسری دیپازیتهایی هم هست که هر مالک جدید باید بدهد .مثال وقتی میخواهی برای برق حســاب accountبازکنی یک رقمــی را به عنوان تضمین میگیرند و برای 5 سال نگه میدارند .برای گاز هم همینطور .بیمه باید بگیری .مثال بین 1000تا 1500دالر بسته به وضعیت مغازه پول بیمه میشود. الیسنسها و گواهینامهها
در مورد الیسنسها و گواهی نامهها قبل از هر چیز باید بروی از شــهرداری cityالیسنس بگیری .االن حدود 260دالر اســت و هر سال هم این الیسنس را باید تمدید کنی .یکسری مدارک باید بدهی مثال
قرارداد با فرنچایز و مدرک عدم سوپیشینه police recordو 2-1مورد دیگر را تا این الیسنس برای مغازه صادر شــود .و باید این الیسنس را در محل نصب کنی .در واقع اگر ســه مورد را نداشته باشی اصال وکالی دو طرف مراحل نهایی نقل و انتقال یا اصطالحا closingمغازه را انجام نمیدهند :بیمه، الیسنس سیتی و یکی هم .HST number از طرف اداره بهداشــت Healthمامورش ظرف همان ماه اول میآید .در نوبت اول سخت نمیگیرند. بیشتر باهات همه چیز را چک میکند و توصیههایی میکند .جنبه راهنمایی دارد .چیزی که االن (در شهر تورنتو) میخواهند این است که در هر شیفت باید حداقل یک نفر از شاغلین در محل دارای گواهینامه Food Handler Certificationباشد .هر 6ماه
یک بار مامور بهداشت برای بازدید میآید. آیا درآمد یک شعبه کفاف میدهد؟
بســتگی دارد به فرد .برای خیلی از کسانیکه االن دارند میآیند این مورد اســان نیست چون معموال وضــع زندگی خوبی در ایران داشــتهاند و به ناز و نعمت و نفت سر سفره عادت کردهاند .اگر بچه دارند بچههایشان همه چیز در ایران داشتهاند و ...اگر قرار است شــما زندگیات را از بیســمنت یا آپارتمان اجارهای شروع کنی یعنی از پایه بسازی و خرد خرد بیایی باال ،آره چرا که نه .با یک مغازه میشود زندگی کرد .تجربه من میگوید که میشــود .البته به مغازه هم بســتگی دارد .اینکه فروشش باال باشد یا پایین باشــد تفاوت دارد اما به هر حال میشود .حداقلش
این است که شما یک شغل برای خودت خریدهای. به جای اینکه برای یک نفر دیگر ساعتی ده دالر کار کنی برای خودت ســاعتی ده دالر کار میکنی .بعد این را بیشتر میکنی و سرمایهات هم بیشتر میشود و وامش را میدهی و مغازه میشود برای خودت با درآمد بیشتر و هزینه کمتر .اگر مغازهات خوب باشد و پول بیشتری گذاشته باشی الزم نیست که خودت زیاد داخلش کار کنــی .کارگر میگیری و خودت بیشتر مدیریت میکنی .ولی کال میشود .ولی اگر به خودت بگویی من در ایران مدیر بودم ،ماشین فالن مدل داشــتم اینجا هم نیامده بخواهی بروی ماشین گران آخرین مدل ســوار بشوی و کاندو اجاره کنی و بچهات هم برود مدرســه خصوصی و ...با یکی اصال نمیشود؛ با سه تا هم نمیشود .یعنی اصال
موضوع ماه
May 2014 . No22 27 parnianmagazine.com
اگر از آن روحیهها داشــته باشی اصال نمیتوانی این کار را انجام دهی .این نوع کارها یعنی مثال کار فرنچایز کار سختی است .کاری که فکر کنی میتوانی یک گوشه بنشینی و پول بشمری نیست فرنچایز مرده و مکانیابی
کال این کار غلطی است که کسی بخواهد ظرف 3-2 یا 6ماه بیزینس بزند .روی هر کاری باید تحقیق کرد. االن با اینترنت تحقیق کردن سادهتر از گذشته است. هر بیزینسی که میخواهی بزنی باید اول بررسی کنی که ریشهاش چیســت .از چه زمانی و کجا آمده و چطور رشد کرده و االن چه وضعیتی دارد .اگر رفتی سراغ بیزینســی که 50سال پیش باز شده اما پرنده درش پر نمیزند یا اگه ببینی که بیزینسی است که سالی یکی از آنها بسته میشود یعنی بیزینس رو به موتی اســت .مثال میبینی که Mr. Subداره محو میشــه Quiznosداره محو میشه .حاال اگه شما بری اینها را بخری یعنی درســت تحقیق نکردهای. هر کس هم خودش باید بفهمــد .نه اینکه برود از کس دیگری بپرسد چون هر کس از ظن خودش یار آدم میشود .از آن طرف اگر بیزینسی است که 5-4 ســاله باز شده و یهو داره گنده میشه یعنی بیزینس پرخطری است و باید صبر کنی تا جا بیافتد تا ببینی اوضاعش تثبیت میشود یا نه ،با همین سرعت رشد، افت میکند. در مورد مکانیابی برای فرنچایز مرتبط با Foodدو سه تا فاکتور مهم است حاال یا همهاش با هم باشد یا حداقل یکی از آنها باشد .اگر نزدیک مدرسه باشی یک مزایایی داره .اگر جایی باشــی که اطرافت اداره زیاد باشــد مزایای دیگهای داره .اگر جایی باشی که اطرافت همهاش خانه باشــه خیلی مزایا نداره .بهتر اینکه که ترکیبی از اینها باشه و البته بهتر از همه اینه که داخل مال باشه .یا داخل پالزایی باشه که داخلش یک فروشگاه درست و حسابی هست ترجیحا یک گروسری استور grocery storeهست یا والمارت هست چون اینها با خودشان مشتری میآورند .مغازه
موضوع ماه
اردیبهشت .1393شماره 22
28
parnianmagazine.com
باید جایی باشد که ترافیکش زیاد است. مشکل مدرســه اینه که دو ماه سال مشتری نداری اما ده ماه داری و با ترافیــک باال در زمان ناهار .در مورد ادارات عصر به بعد مشتری نداری یا در آخر هفتههــا؛ برای همین بهتره که ترکیبی از اینها با یک نسبتی باشه .در کنارش لوکیشنی که ترکیبی از اینها را داشــته باشه یا حداقل دو تا از اینها را داشته باشه یا گیر نمیآید یا اگر گیر بیاید اجارهاش باالســت و اجاره باال ،فروش بــاال را از بین میبرد .تجربه من میگوید بهتر اســت جایی بگیری که اجارهاش باال نباشه ولی رفت و آمدش کمتر باشه .برای اینکه یک روزی اگر اتفاقی بیافته مثال در اثر سرما (که زمستان امسال بســیار طوالنی بود) یا طوفان یخ بیاید و سه روز مغــازهات را ببندی یا به هر دلیل دیگری آدمها نیایند اجاره که متوقف نمیشود ،سر ماه باید آن را پرداخت کنی .بنا بر این بهتر اســت اجاره مغازهات یــک عدد معقولی باشــد تا اینکه بــروی در قلب داونتاون وسط برجها جایی را اجاره کنی که ماهی 20هزار دالر اجاره داشته باشد ،فروشت هم هفتهای 20هزار دالر باشــد .اما اگر به جای آن جایی بروی که اجارهات 10هزار دالر باشد و فروشت هفتهای 5 هزار دالر باشد بهتر است .یک خرده شانسی است. بوده کسانی که رفتهاند یک جایی باز کردهاند و یکهو یک چیزی آنجا باز شده و ترافیک پیدا کرده است. من اولویتم به این است که آن مکان در استانداردهای معقول باشد –خوب بروی وسط بیابان مغازه باز کنی اجارهات ممکن است 100دالر باشد! -یعنی یکی از آن 3-2مورد را داشــته باشد اما اجارهاش معقول باشد ،ماکزیمم 4هزار دالر.
یــک روزی اگر اتفاقی بیافته مثال در اثر ســرما ســه روز مغازهات را ببندی یا به هــر دلیل دیگری آدمهــا نیایند اجاره که متوقف نمیشــود ،سر ماه باید آن را پرداخت کنی
خرید فرنچایز جدید اما رو به رشد
در مورد فرنچایزهای جدید و رو به رشــد که هم شرط و شــروط زیادی ندارند و هم هزینه فرنچایز فی اندکــی دارند و هم اینکه بــا توجه به احتمال رشد زیاد در فاصله 5سال آینده ،در صورت تحقق ســرمایه و دارایی فرد را به شدت افزایش میدهند برای تازهواردی که دفعه اولش است که دارد این کار را میکند و احتماال هر چی داره و نداره ،دارد در این کار میگذارد این ریسک بزرگی است و بهتر است این کار را نکند .فرنچایزی که دارد تازه رشد میکند محاسنش این است که رفتن داخلش راحت است و لوکیشنهای بهتری میتوانی گیر بیاوری ولی اگر این فرنچایز مدیریت خوبی نداشته باشد ،پشتیبانی خوبی فراهم نکرده باشد و قدرت تطبیق دادن خود با این رشد را نداشته باشد بعدا زمین میخورد و تو هر چی داری از دست میدهی .این دیگر به شانس بستگی دارد اما بهتر است که تازهواردان چنین ریسکی نکنند. درست است که سابوی یک فرنچایز قدیمی در امریکا است اما 15سال پیش در تورنتو خیلی شعبه نداشته یک چیزی حدود 60-50تا شعبه داشته .آنهایی که 15سال پیش سابوی باز کردند یک جورایی ریسک کردند اما نه خیلی برای اینکه به هر حال ســابوی همان زمان هم قدمهای اولیهاش را درست برداشته بود و تثبیت شــده بود .اما یک فرنچایزی که تازه 5 ساله شروع کرده هنوز باید قدمهای زیادی برداره تا رشد کنه و ممکنه که نتونه این کار را بکنه .تازه این در صورتی است که بخواهد و نتواند .خیلی از اینها اصال کالهبرداری است و هدف کمپانی ایجاد کننده آن فرنچایز جدید اصال معلوم نیســت که ادامه کار باشد. شعبه دوم از همان فرنچایز قبلی یا فرنچایز جدید؟
یک وقتی شما 8-7تا مغازه روی یک فرنچایز موفق داری که دارند کارشــان را انجام میدهند و درآمد خوبی دارند و حاال بــه عنوان تجربه یا تنوع یا هر دلیل دیگری دوســت داری که روی یک بیزینس
آدمــی که تازه میآید باید با پولی که آورده اول روی خودش سرمایهگذاری کند
جدید سرمایهگذاری کنی .مهم نیست اگه این وسط شکســت هم بخوری چون بقیه حمایتها هست اما اگه یک شــعبه داری و میخواهی دو تا کنی یا دو تا داری و میخواهی ســه تا کنی یعنی هنوز از نظر جریان درآمدی آن طور تثبیت نشدهای .میدانی هم که فرنچایزهای موفق مثل تیمهورتونز ،سابوی، مکدانلدز ،پیتزا پیتزا زمین نمیخورند ،خوب دلیل نداره که بخواهی تنوع سرمایهگذاری ایجاد کنی یعنی در این حالت بحث چیدن تخممرغها در یک سبد صدق نمیکنه که بخواهی از آن فرار کنی .این جوری آن مغازههایی کــه داری به آن مورد جدیدتر کمک میکنند که راحتتر روی پای خودش بیاسته تا اینکه بخواهی سراغ یک فرنچایز کامال جدید بروی. توصیهها
اگه کســی میخواهد این کار را بکند باید یک سال برود در یک سابوی کار کند .نمیشود همینجوری پاشی بیایی بگویی من میخواهم یک سابوی باز کنم. وقتی یک سال کار کنی میفهمی که چه کارهایی را خودت باید بکنی و به چه شــکلی و چه کارهایی را ســابوی میکند .مثال کارهای تبلیغاتی را سابوی خودش میکند البته پولــش را از خودت میگیرد چــون از فروش هفتگی 4درصــد و نیم برمیدارد و تبلیغات میکند .و انصافا تبلیغاتش درست است (هیروبرگر دو درصد برمیدارد اما تبلیغات موثری انجام نمیدهد ).اما شــما مجاز هستی که در ناحیه خودت تبلیغات داشته باشی و پروموشنهای خودت را بگذاری و هزینهاش با خودت است .جنس را باید
حتما از خود سابوی بخری هر هفته .البته این خود سابوی نیســت بلکه کمپانی است که برای سابوی پخش کننده است و برای سابوی کار میکند .کارگر را خودت باید به تجربه بفهمی که هر شــیفتت به چنــد نفر آدم احتیاج دارد و آنها را اســتخدام کنی. آموزششــان بدهی و جدول کاری آنها را بنویسی و مراقبت کنی که درســت کار کنند .اگر آن تجربه یک سال کار را نداشته باشی اولین کسانی که سرت کاله میگذارند خود همین کارمندانت هستند .چون باید با چشمپوشی نسبت به کارهایشان یک جوری بهشان رشــوه بدهی چون اگه ول کنه بره بدبخت میشوی .برای همین باید خودت را در موقعیتی قرار بدهی که اوال هر وقت به کسی گفتی کاری را بکن و بهانه آورد بهش نشــان دهی که باید چطور کار را درست انجام دهد و ثانیا اگر دیدی تکرار کرد بهش میگویی که خوش آمدی و این تجربه و قدرت را داری که وایسی یک هفته یا کمتر و بیشتر ،در حدی که جایگزینی پیدا کنی ،خودت کار را انجام دهی. برای فراگرفتن و آموزش مدیریت و اداره هر شعبه بهترین کار کسب تجربه تدریجی است .البته خود ســابوی دورههایی دارد اما این دورهها برای کسانی که میخواهند از صفر شروع کنند نیست بلکه برای سیقل دادن تجربیات قبلی شماست .هیچچیز در این زمینه جای معلوماتی که توســط خود فرد از طریق تجربه کسب شده باشد را نمیگیرد. یــک بحث کلی اســت و آن اینکه آدمــی که تازه میآید باید بــا پولی کــه آورده اول روی خودش
سرمایهگذاری کند .معموال تازهواردین به دلیل عادت در ایران یک جور حرص پــول جمعکردن دارند؛ میخواهند هر طور شــده این پولی را که آوردهاند یک جایی بگذارند که ازش پول دربیاید .در حالی که آن جایی که میگذاری خیلی وقتها خودت هستی. مثال باید بروی یک جای ســاعتی 10دالر کار کنی و بــا آن پول آورده ،بقیه خرج زندگی را بدهی فقط برای اینکه در این کار ســاعتی 10دالر ،تجربههای الزم را کسب کنی .یا اگر مهندسی بروی دورههای تخصصی مربوطه را بگذرانی یا اگر الزم است درس بخوانی این کار را بکنی .اما اگر اصرار داشته باشی که هر جور شــده با این 200-150هزار دالری که آوردهای یک مغــازه باز کنی که نکند آن 200هزار دالرت کم بشود بعد از چندی میبینی هم آن 200 هزار تا را از دست دادهای و هم چیزی عایدت نشده و حاال دوباره باید بروی سراغ همان کار ساعتی 10 دالر بدون اینکه آن پشتوانه را هم داشته باشی. یک تجربه شخصی و توصیه نه چندان خوشایند هم دارم و آن اینکــه تا آنجا که میتوانید نیروی ایرانی اســتخدام نکنید .بگذارید ایرانیها بروند برای یک غیرایرانی کار کنند .برای اینکه ایرانیها عموما فکر میکنند که خیلی زرنگ هســتند .اگر تازه از ایران آمده باشــند که معموال فکر میکنند همه ،حقشان را خوردهاند و این تویی که االن رییس آنها هســتی دزدی بودهای که پولی به جیب زدهای و االن آمدهای اینجا و قطعا شعورت از او کمتره و او بهتر میفهمه و تو رفتــهای خانه خوابیدی و این بدبخت مجبور اســت تا دیروقت در مغازه کار کند و همین تفکر سبب میشــه بخواهد در همه چیز سرک بکشد و کارها را درست انجام ندهد و بدتر راست راست تو چشــمت نگاهکند و بهت دروغ میگوید .من فقط با چند ایرانی که آشنا بودند دچار این مسائل نشدم. برای همین میگویم که اگر آنها با دیگران کار کنند و چنین بایاسی نداشته باشند هم برای خودشان بهتر است و هم برای کارفرمای ایرانی .
موضوع ماه
29 parnianmagazine.com May 2014 . No22
اصلیترین نکاتی که باید در مورد فرنچایز بدانید
برگردان نادیا غیوری
توصیههایی برای خریدن یک فرنچایز Franchise
Nadia Ghayouri
یکی از مواردی که به هنــگام راهاندازی بیزنس به آن فکر میکنید ،میتواند خرید یک فرنچایز باشد. گرچه خرید یک فرنچایز خیلی گرانتر از راهاندازی یک بیزینس از ابتدای امر برایتان تمام میشــود اما درصد و احتمال موفقیت فرنچایزها معموال خیلی باالتر از شروع یک کار تازه است زیرا در واقع شما ســرمایه خود را در کاری صــرف میکنید که قبال موفقیت خود را اثبات کرده و صاحب اصلی فرنچایز (شخصیت حقیق یا حقوقی صاحب امتیاز فرنچایز) موضوع ماه
اردیبهشت .1393شماره 22
30
parnianmagazine.com
یا فرنچایــزر Franchiserهم معموال امکاناتی از قبیل آمــوزش ،بازاریابی ،حمایت و دیگر خدمات را برای خریداران فرنچای ز خود یا فرنچایزیهایش Franchiseeفراهــم میکند .عــاوه بر این اگر بیزینس موفق و باثباتی هم داشــته باشید ،تبدیل آن به فرنچایز نیز یکی از راههای توسعه و گسترش آن بیزینس است. یادآوری :از اینجا به بعــد در همه متن از صاحب امتیاز فرنچایز با عنوان فرنچایزر و از خریدار (امتیاز
–به صورت محدود) آن فرنچایز با عنوان فرنچایزی یاد خواهیم کرد. فرنچایز چیست؟
یک فرنچایــز توافقی قانونی بین یــک فرنچایزر (فروشــنده) و فرنچایزی (خریدار) اســت که در آن فرنچایزر به فرنچایــزی این حق را میدهد که محصوالت و خدمات مشخصی را که فرنچایزی به شیوه مخصوصی تهیه و تعیین کرده ،در مکانهایی
خاص و برای مدت زمان معینی به مشــتریان ارائه کند .در مقابل نیز فرنچایزی به فرنچایزر هزینههای مختلف و حق امتیاز میپــردازد .قراری که این دو طرف میان خــود میگذارند میتواند به چند روش اتفاق بیفتد. معموال بیشــترین چیزی که به هنگام شــنیدن واژه فرنچایز در ذهن افراد شکل میگیرد ،یک فرنچایز با فرمت بیزینسی است .فرنچایزی حقوق خرید و فروش محصوالت یا خدمات مشخصی را برای خود میخرد .فرنچایزی این حقوق را برای مدتی معین و مکانی معین با پرداخت هزینه و دریافت مجوز استفاده از نشانی یا مارک تجاری فرنچایزر و نیز برنامههای بازاریابی وی میخرد .در برخی موارد فرنچایزی یک سیستم کامل از جمله ساختمان ،وسایل و تجهیزات، تدارکات الزم ،دفترداری ،لباسهای فرم ،آموزش و غیره را میخرد .معموال شرایط کار چنان مهیاست که فرنچایزی میتواند به سراغ محل فرنچایزش برود، کلیــد را در قفل بچرخاند و کارش را شــروع کند.
موفقیت در امر اداره فرنچایز سبب شده تا برخی متقلبــان نیز به فکر سوءاستفاده از این روش بیفتند
به این نوع از کارهای آماده به شــروع در اصطالح « »turnkey operationمیگویند .فستفودهای زنجیرهای نمونههــای خوبی از اینگونه فرنچایزها هستند. باید به این نکته هم اشاره کرد که وقتی شما یک توافق فرنچایزی را میپذیرید ،واقعا یک بیزینس نخریدهاید. شما فقط حق اداره یک بیزینس تحت نظارت و توافق فرنچایز مزبور را برای مدت محدودی مثال ،20 ،10 15یا 20سال خریدهاید که البته امکان تمدید هم در آن وجود دارد. منافع و مضار خرید یک فرنچایز
منافع . آمــوزش .اغلــب فرنچایزرها بــرای کمک بهاستقرار شــما در کارتان ،اداره بیزینس و توسعه آن، آموزشهای الزم را نیز به شما ارائه میکنند .معموال این آموزشها کلیه جزئیات کار از انتخاب ،استخدام و آموزش نیروی کار گرفته تا نگهداری ســوابق را شامل میشوند .آموزش خوب به شما این امکان را میدهد که بیآن که مجبور باشــید چندین سال را صرف کسب تجربه در بیزینس خود کنید ،در مورد آن اطالعات خوبی به دست بیاورید و با همه جزئیات و جوانب کار بیشتر و بهتر آشنا شوید. نظارت و مشاوره .اغلب فرنچایزرها در طول کارتوصیههای الزم و آموزشهای جدید و بهروز را به شما ارائه میکنند و در خیلی از موارد میتوانید برای حل مشکالت ناگهانی در بیزینس خود از آنها کمک بگیرید. محصوالت و روشهای آزموده شده و کارآمد.فرنچایزهای خوب به دلیل تجربه و آشناییاشان با روش کار به طرز قابل مالحظهای از ریسک بیزینس میکاهند. قدرت خرید جمعی .فرنچایزر از مزیت خریدهایدر مقیاس عظیم برخوردار است و میتواند مقادیر بزرگــی از ســرمایه را برای تبلیغــات منطقهای و بینالمللی به کار بیندازد. تامین مالی .در خیلی از موارد فرنچایزر امکان تامیننیاز مالی فرنچایزی را به اشــکال مختلف برای وی فراهم میکند. تحقیقــات مداوم و گســترش بیزینس .اغلبفرنچایزرها مدام به محصوالت ،ایدهها و سیستمهای تازه فکر و در مورد اجرای آنها تحقیق میکنند .شما میتوانید بدون نیاز به ســرمایهگذاری شخصی از حاصل کار آنها در بخش تحقیق و توســعه یا همان R&Dاستفاده کنید.
مضار هزینهها .خرید فرنچایزها گران تمام میشــود ومعموال باید مبالغی هم به صورت دائمی و بر مبنای میزان فروش (معروف به royaltyیا حق امتیاز) به فرنچایزر پرداخت شــود .هزینه حق امتیاز به اضافه بدهیهای حاصــل از هر تامین مالی ،گاه ســبب میشــود که تمام جریان پول یک بیزینس به سمت فرنچایزر سرازیر شود. هزینههای دیگر .عالوه بر این فرنچایزیها مسئولهزینههای مرتبط با وسایل و تجهیزات ،خرید کاالها، مواد مورد نیاز ،هزینههای اجاره و لیز و مشــارکت در خدمات تبلیغاتی و دیگر خدمات پشــتیبانی هم هستند. آزادی عمل کمتر .شما موقع اداره یک فرنچایز ،اسمو روش خودتان را تبلیغ و معرفی نمیکنید .گرچه به عنوان یک فرنچایزی اداره امور روزانه بیزینساتان به عهده خود شما خواهد بود اما اغلب فرنچایزرها مقررات و دستورالعملهای سختگیرانهای دارند که باید به آنها گوش فراداد .در نتیجه شــما بیش از این که صاحب بیزینس خودتان باشید در واقع یک مدیر شعبه برای فرنچایزرتان هستید .این قرادادها بسیار سخت و محدودکننده هستند و اگر شما با فرنچایزر خود به هر مشــکلی بربخورید باید این نکته را به یاد داشته باشید که شما قانونا بر اساس قراردادی که دارید باید به کلیه دستورالعملهای وی پایبند بمانید. مشــکالت فرنچایزر مشکالت شما هم هست.اگر فرنچایزر به مشکلی بربخورد و یا دوران سختی را پشت ســر بگذارد ،به احتمال زیاد شما هم این مشــکالت را حس خواهید کرد .شــما به ناچار به فرنچایزر خود وابسته هستید و این وابستگی نه فقط به واســطه قرادادتان اســت بلکه موضوع کار ،اسم بیزینس ،محصوالت و خدماتی هم که ارائه میکنید بخشی از این وابستگی هستند. فرصت محدود برای گســترش و توسعه .با اینکه خیلی از فروشــندگان جزء چندین واحد از یک فرنچایز خاص یا فرنچایزهــای مختلف را دارند، با این حال توان شــما برای گســترش کار از سوی فرنچایزر محدود شده است. کار ،کار ،کار .در همه بیزینسهایی که به کار فروشاختصاص دارند ،باید زمان و انرژی زیادی صرف کار شــود و قطعا کار فرنچایز هم از این قائده مستثنی نیست .بخشی از وقت شــما صرف برآورده کردن الزامات فرنچایز میشود از جمله تهیه گزارشهای خاص و یا ساعتهای مشخص و غیرقابل تغییر کار فرنچایز . موضوع ماه
31 parnianmagazine.com May 2014 . No22
آیا دوست دارید قوانین و سیستم فرنچایزر را کامالمراعات کنید؟ آیا از پس خرید یک فرنچایز برمیآیید؟آیا مدارک قانونی را به دقت مطالعه کردهاید؟آیا فرنچایزی که میخواهید بخرید فرنچایز موفقیبوده است یا خیر؟ آیا فرنچایزیهای دیگر همین فرنچایز معموال ازبیزینساشان خوشحال و راضی هستند؟ مراقب ریسک و خطر ادعاهای فریبنده باشید
فرنچایزهای خــوب به دلیل تجربه و آشناییاشان با روش کار به طرز قابل مالحظهای از ریسک بیزینس میکاهند
هزینهها حق امتیاز روی سود 5 :تا 10درصد از فروشخرید یک فرنچایز ارزانترین روش برای راهاندازی -هزینههای دیگر (بخشی از هزینههای فرنچایزر مثال یک بیزینس نیســت .در این مسیر هزینههای زیاد هزینههای تبلیغات کشوری ،هزینههای تحقیقات و دیگری نیز باید پرداخت و برخی از آنها را هم باید توسعه ،آموزش کارکنان و )... پیش از شــروع به کار پرداخت کرد یعنی حتی قبل از اینکه درآمدزایی از فرنچایز برای شــما شروع آیا کار دیگری را کنار گذاشتهاید تا یک فرنچایزی شده باشد .انجمن کانادایی فرنچایز ( )CFAفهرستی شوید؟ را بــرای ما فراهــم کرده کــه در آن انواع مختلف قبل از خرید یک فرنچایز باید این ده سوال مهم را با هزینههایی (به دالر کانادا) ،که ممکن است در یک دقت از خوتان بپرسید و به آنها جواب دهید: قرارداد فرنچایز بیاید ،معرفی شده است. آیا آمادگی این را دارید که مســئولیت شــروع وتوجه :این اعداد هزینههای متوسط هستند .از آنجایی راهاندازی بیزینس خودتان را بپذیرید؟ که کار فرنچایزیها و بخشهایی که آنها در آن فعالیت -آیا خانوادهاتان انتخاب شــما را تایید میکنند و در میکنند طیف متنوعی ازجمله بیزینسهای خانگی این راه به شما کمک خواهند کرد؟ گرفته تا هتلها و رستورانها را در بر میگیرد ،این -آیا این فعالیت را آنقدر دوست دارید که برای ،5 هزینهها به نسبت نوع فرنچایز بسیار متغیر هستند. 10یا 15سال خود را متعهد به انجام آن کنید؟ هزینه فرنچایز (به هنگام عقد قــرارداد و قبل از -آیا مواجهه با مردم را دوست دارید و در آن مهارتشروع به کار پرداخت میشود) 23 :هزار دالر الزم را دارید؟ یادتان باشــد کــه در این کار باید به ســرمایهگذاری در ســهام (فرنچایزی برای این طور مســتقیم با مشتری ،کارکنان خود ،فرنچایزر وسرمایهگذاری نه تنها باید فرنچایز را باز و راهاندازی فرنچایزیهای دیگر سر و کار داشته باشید. کند بلکه باید تا زمانی که آن فرنچایز به ســوددهی -آیا از کارکنان فرنچایزر خوشــتان میآید؟ منظور برسد به کار خود را ادامه دهد) 160 :هزار دالر همان کسانی است که با آنها سر و کار خواهید داشت. موضوع ماه
اردیبهشت .1393شماره 22
32
parnianmagazine.com
خریداران مراقب باشند! میگویند سرمایهگذاری در بیزینس فرنچایز عاری از ریسک است؛ شهرتی که بیشترین سود را نصیب این نوع از بیزینسها کرده و سبب شده تا کسانی که به دنبال دردسر اعداد و ارقام نیستند به سراغ آنها بروند. بر اســاس آمار CFAدرحال حاضر در کانادا 76 هزار فرنچایز مشــغول فعالیت هســتند که درآمد ســاالنه آنها معادل 100میلیارد دالر است .گرچه طرفــداران فرنچایز ادعا میکنند کــه 90درصد از فرنچایزیهــا از وضعیت خــوب کار خود در درازمدت راضی هستند و احتمال شکست را برای بیزینسهای مستقل بسیار بیشتر میدانند اما نتایج بررسی انجام شده توسط یکی از استادان دانشگاه Wayne Stateشــهر دیترویــت ،که در Wall Street Journalمنتشر شــده ،چیز دیگری را نشان میدهد .بر اســاس نتایج این بررسی میزان شکست در میان فرنچایزیها تقریبا 35درصد و در میان صاحبان بیزینسهای مستقل 28درصد است. در یک بررســی دیگر هم این نتیجه به دست آمده که 80درصد از فرنچایزیها شکست میخورند، 62درصد آنها کمتر از آن مقداری درآمد دارند که فرنچایزر به آنها وعده داده و حدود 40درصد نیز گفتهاند که فرنچایــزر در فاصله کمی از آنها یک فرنچایز دیگر باز کرده که سبب شده تا فروش آنها به شدت افت کند. تقلب و جعل
موفقیت در امر اداره فرنچایز ســبب شده تا برخی متقلبان نیز به فکر سوءاســتفاده از این روش بیفتند. البته کارهایی هســت که با انجام آنها میتوان مانع از موفقیت آنها شد .شــورایی به نام Council of Better Business Bureauکــه وظیفــه خود را ایجــاد فضــای مطمئنتر بیزنســی در امریکا و کانادا تعریف کرده اســت و به صورت مخفف آن را CBBBیا BBBمینامند ،پیشــنهاد میکند که
چنانچه فرنچایزی شرایط زیر را داشت باید نسبت به آن با احتیاط بیشتری رفتار کنید: وعده ســودهای کالن در ازای سرمایهگذاریهایبسیار ناچیز. درخواست از شما برای «اقدام سریع»؛ قبل از آنکهبه شما این فرصت را بدهند که بتوانید در مورد چند و چون کار به دقت تحقیق کنید. ناتوانــی در ارائه اطالعات و آمــار و یا ارائه آمارنادرست در مورد فروش فرنچایز ،سود آن ،محل آن و غیره. وعــده «فروش آســان» محصوالت یــا خدماتفرنچایز. ناتوانی در شناخت افسران یا مدیران کمپانی.تالش برای فروختن فرنچایز به شما با قیمتی باالتراز آنچه آگهی شده. وعده کســب سود از طریق فروشهای زنجیرهاییا طرحهای هرمی که در آن شــما از طریق فروش فرنچایزهــای دیگر یا انجام وظیفــه توزیع ،به پول دست پیدا میکنید. اســتفاده از اسامیای که شــبیه به اسامی معروفهستند اما ارتباطی با شرکتهای مشهور ندارند. وعده درآمدهای باال از طریق «کار در خانه» یا «کاردر وقت اضافی». همیشه برای اطالع از اعتبار یک شرکت فرنچایز و پیش از آنکه گفتگو در مورد خرید یک فرنچایز را آغاز نمایید ،از Better Business Bureauکسب اطالع کنید .عالوه بر این از گزارشهای آژانسهای بازرگانی ،بانکهای محلی و منابع و مراجع مشــابه آنها برای آگاهی از وضعیت موجود فرنچایزر مورد نظر خود کمک بگیرید.
انتخاب ضعیف و نامناسب محل
یک فرنچایز بالقوه را ارزیابی کنید
اولین دلیل شکست یا عملکرد ضعیف یک بیزینس محل آن است .محل نامناسب میتواند تا 200درصد در میزان فروش دو فروشگاه مشابه از یک فرنچایز تاثیر داشته باشد .قبل از امضای قرارداد لیز یا سابلیز (تحویل گرفتن لیز از یک فرنچایزی دیگر) کارهای زیر را با دقت انجام دهید: قبــل از اینکه خودتان را نســبت به یک بیزینسمتعهد کنید ،محل مناسب را انتخاب کنید برای پیدا کردن محل خوب حسابی وقت بگذاریدبهترین معامله ممکن را انجام بدهیدبه جای انتخاب محل با اجاره ارزانتر به سراغ محلChecklist to Evaluate a Potential بهتر اما گرانتر بروید Franchise محلی را که انتخاب کردهاید از نظر بزرگی جمعیت،ســن جمعیت ،سبک زندگی ،متوســط درآمد و... منابع و مآخذ: بررسی کنید Canadian Franchise Association: اگر نمیتوانید جایی را که به دنبالش هســتید پیدا http://www.cfa.ca کنید ،منتظر پیدا کردن بهترین محل ممکن بمانید و International franchise association: عجلهنکنید. http://www.franchise.org
محل نامناســب میتوانــد تا 200 درصد در میزان فروش دو فروشگاه مشابه از یک فرنچایز تاثیر داشته باشد
خرید یک فرنچایز ســرمایهگذاری بزرگی است و هر فرنچایزی هم برای هر کسی خوب نیست .برای اینکه از درستی تصمیم خود مطمئن باشید باید: در مورد فرنچایزر تحقیق کنیدبا فرنچایزیهای دیگر صحبت کنیدبه مدارک گویای وضعیت فرنچایز دست پیدا کنیدبا یک وکیل فرنچایز گفتگو کنیدانجمن کانادایی فرنچایز ( )CFAبرای کمک به شما در این مسیر ،فهرستی از سواالتی که باید قبل از اقدام به خرید یک فرنچایز باید از خود بپرسید آماده کرده که این سواالت در نشانی زیر قابل مشاهده هستند:
Canadian Franchise DirectoryTM : http://www.franchisedirectory.ca Franchises opportunities: http://franchiseopportunities.com Canada Franchise Opportunities: http://canada.franchiseopportunities.com
هزینههای مخفی
برخی از فرنچایزرها انواع مختلفی از هزینههای مخفی را به خریدار خود تحمیل میکنند :مثال اگر فرنچایزی به قوانین مورد نظر آنها بیتوجهی کند او را جریمه میکنند یا در قرارداد از محدودیت تهیه موارد مورد نیاز از تامینکنندگان مشخص حرف میزنند که در اینصورت فرنچایزی باید با قیمتهای باالتری این مواد را تهیه کند .اگر هزینه آموزش بخشی از هزینه فرنچایز باشد ،غالبا فرنچایزی باید در طول دوران آموزش هزینههای سفر یا ایاب و ذهاب را خودش بپردازد .عالوه بر این فرنچایزی برای مجوز گرفتن و بیمه بیزینس خود نیز باید شخصا هزینههای الزم را پرداخت نماید. موضوع ماه
33 parnianmagazine.com May 2014 . No22
من حامدم و این قصه من است
نمیگذارم آرزوهایمبمیرند! گفتگوی میترا روشن
با یک متقاضی اشتغال در رشته پرستاری
میترا روشن
Mitra Roshan
اولین برخوردها
من حامد هستم و سی و سال دارم .شش ماه است که به استان کبک کانادا آمدهام .از 2010به عنوان پرستار باسابقه از ایران برای مهاجرت به کانادا اقدام کردم و در اواخر 2013به مونترال رسیدم .از ابتدای خروج از فرودگاه راستش یک کمی توی ذوقم خورد! اول از خرابی آسفالتها که روی خیابانهای تهران را سفید کرده بود ،بعــد از دیدن گداهای خیابان که کانادا را نه کشوری پیشرفته بلکه شبیه یکی از کشورهای در حال توسعه کرده بود! البته بعد فهمیدم که آسفالتها از اختــاف درجه زیاد گرما و ســرمای اینجا ترک میخورد (منفی و مثبت 40درجه بین زمســتان و تابســتان) و دلیل وجود اینهمه گدا در مونترال این است که اینجا شهرت توریستی دارد ،گدایی در این استان جرم نیست و زندان ندارد ،در ضمن که مردم کبک هم مهربان و گدانواز هستند ،در نتیجه گداهای بقیــه جاهای کانادا و حتی امریکا هم بخصوص در تابستان به مونترال میآیند! نکته منفی دیگر خانههای فکسنی و آپارتمانهای کوچک بود .بخصوص که من نه تنها از خانواده مرفهی آمده بودم ،بلکه تجربه زندگــی و کار در امارات را هم داشــتم .در مقابل خانههای بزرگ و آپارتمانهای لوکسی که دیده بودم، اینجا همه چیز به نظرم فقیرانه رسید .اما همین هم برای خودش میتواند یک امتیاز باشد .مثال اینجا آدم میتواند واقعا همه چیز را از اول شروع کند .همانطور که اثاث هم باید از اول بخرد ،البته نه مثل تهران که از اول باید بروید یافتآباد و یک دست مبل و تخت چند میلیون تومانی بخرید ،بلکه فقط یک میز و چند تا صندلی و یک تخت خیلی ساده...فقط چند وسیله اصلی ،مال همه همینطور است و کسی هم آدم را بخاطرش قضاوت نمیکنــد .امتیاز دیگر آزادیاش اســت که کسی به آدم کار ندارد که چه میخورد و قصه من
اردیبهشت .1393شماره 22
34
parnianmagazine.com
چه میپوشد .مردم خیلی ساده میگردند و زندگی میکنند ،آن کت شلوار و کراواتها را فقط در دفترها و ادارات میبینید وگرنه دانشــجویان و مردم عادی خیلی راحت لباس میپوشند .ولی سعی میکنند تمیز باشند و عطر میزنند .غذاها و فستفودهایش زیاد جالب نیســت ،رستورانهای خوب هم گران است و بهتر اســت آدم خودش در خانه غذا درست کند، هم سالمتر اســت و هم ارزانتر .در مجموع مردم بیتعارف و ریلکس هســتند .اگرچه که من خودم در این چند ماه دو تا صحنه خشــن یکی از پلیس و یکی هــم از دو نفر در خیابان دیدم ولی با وجود اینهمه مهاجر ،مونترال شهر امن و آرامی است و برای زندگی مناسب. کار و کارستان
و اما از کار بگویم که خودش کارستان است! به نظر من بزرگترین ایرادش همین اســت .امکان سریع جذب در بازار کار تخصصی نیســت و بخصوص زمان کشــته میشــود .مثال در حالیکــه کانادا و بخصوص کبک بحــران دکتر و پرســتار دارند و بیمارستانها دارند از کمبود نیرو فریاد میکشند ،من پرستار باتجربه و متخصص که برای استان کبک قبول شدم ،باید ماهها و بلکه سالها منتظر بمانم و تالش کنم تا بتوانم دوباره در رشته خودم کار کنم .رشته من 16امتیاز یعنی حداکثر را در پروسه مهاجرت دارد. نمیدانم چرا اینجا اینقدر زمان میکشند ،در ضمن این مشکالت مال تنها کبک هم نیست ،شنیدهام که استانهای دیگر هم اگرچه مسیرشان فرق دارد ولی همین پیچ پیچ است! خوب حاال یک پرستار با کولهباری از تجربه میآید کانــادا .کلی درس خوانده ،هزینــه کرده ،کار کرده، ولی باز اینجا باید از صفر شروع کند! تا معادلسازی مدارکش ،حتی ســادهترین کارهای پرستاری را هم به او نمیدهند .این ضربه بدی اســت .باید وقت و انرژیمان را برای کار غیرتخصصی بگذاریم و آنوقت آنچه یاد گرفتهایم فراموش میشــود .مخصوصا در پرســتاری .درکار درمان و پرستاری ،تجربه یکی از مهمترین سرمایههاست .ولی وقتی به درد نمیخورد، آدم عذاب میکشد. من قبول دارم که ما بایــد دوباره آموزش ببینیم که کارمــان در اینجا قابل قبول باشــد و خودمان هم حاضریم هزینهاش را بدهیــم ولی هی وقت تلف میکنند .اول میگویند برو زبان یاد بگیر و امتحان بده و بعد بیا مدارکت را ارزیابی کنیم و پس از آن تازه اجازه بدهیم که تو در رشتهات ادامه تحصیل بدهی
و تجربه کار کانادایی بگیری .اینها یعنی بیش از دو ســال زمان .در حالیکه مثال انجمن پرستاری کبک میتواند از همان اول با اداره مهاجرت همکاری کنند و در همان پروسه مهاجرت مدارک ما ارزیابی شود. نه اینکه مثل حاال پرستار مهاجر خودش باید یکی یکی این پلهها را طی کند تا بتواند به عنوان پرستار شروع به کار کند .اگر این دو اداره با هم کار میکردند کارها سریعتر و منطقیتر پیش میرفت .اینجور که تا حاال متوجه شــدهام سیســتم الکپشتی کبک و حتی کانادا تناسبی با حجم مهاجران متخصصی که میپذیرد نــدارد .در زمینه بکارگیری آنها هم برنامه مدونی وجود ندارد. من از کار خودمان میگویم .اینها وقت و انرژی یک پرســتار را هدر میدهد و امیدهایش را یکی یکی میکشــد .بخاطر همین اکثر کسانی که حتی کالج پرستاری را گذراندهاند به کارهای دیگر رو میآورند و هرروز از تخصصشان دورتر میشوند و یادشان میرود که روزی در کشورشــان نیروی متخصص بودند و اینجا به حداقلها قانع میشوند.من نمیفهمم اینها که این همه داد میزنند کمبود نیرو داریم پس چرا نیروهای متخصص مهاجــر را اینطوری هدر میدهند؟! ما االن یک گروه هســتیم که با هم قبول شــده و آمدهایم .اکثرا جزو بهترین و باتجربهترینها هستند. یک دختر خانم در گروه ماســت که تخصصش در نگهداری ویژه کودکان است ،یکی دیگر از خانمها مدیر ...بوده است .متخصصها با کلی آرزو و هدف به اینجا میآیند ولی متاسفانه چون با مشکالت اینجا آشنایی ندارند و برنامهای هم برای حل آن نریختهاند. در نتیجه توی ذوقشــان میخورد ،یا از مســیر کار تخصصیشان خارج میشوند و یا دست از پا درازتر به ایران برمی گردند. البته این را هم بگویم که همه اینها تقصیر خودمان هم هست .ما با انتظارات باال میآییم .در ذهن خود کانادا را بهشــت برین میدانیم و ایران را جهنم .در حالی که اینجا هم مانند ایران هم دارای معایب و هم مزایاســت .ولی تا نیاییم و به چشم خودمان نبینیم، باورمان نمیشــود .اگر هم کسی به ما بگوید که بابا بخدا اینجا هم زندگی سخت است ،ناراحت میشویم و فکر میکنیم طرف دارد حسودی میکند و بدیها را میگوید که ما نیاییم .متاسفانه خیلی از ما حاضر نیستیم نظرات مخالف را بشــنویم .ضعفهایمان را نمیبینیــم .ادعایمان زیاد اســت .زبانمان کامل نیست .ســرمان را میاندازیم پایین و میآییم .دید درستی نداریم کسی هم به ما نمیگوید .اگر هم
از ابتدای خروج از فرودگاه راستش یک کمی توی ذوقــم خورد! اول از خرابــی آســفالتها کــه روی خیابانهای تهران را سفید کرده بود، بعد از دیدن گداهای خیابان
قصه من
35 parnianmagazine.com May 2014 . No22
مردم خیلی ســاده میگردند و زندگی میکنند ،آن کت شلوار و کراواتهــا را فقط در دفترها و ادارات میبینید وگرنه دانشجویان
و مردم عادی خیلی راحت لباس
میپوشند
بگویند فکر میکنیم که میخواهد سیاهنمایی کند. درحالیکه اگر کسی مشکالت را از قبل بداند و برای غلبه بر آن برنامهریزی کند بیشتر احتمال موفقیت دارد. بخصوص روحیهاش هم به هم نمیریزد .در ایران ما محدودیت داشتیم ولی امید هم داشتیم .اینجا امیدها کم کم میمیرند .کسانی را دیدهام که تحمل سختیها را نداشتهاند و آرزوهایشان را فراموش کردهاند .ولی در ضمن موفقها را هم دیدهام که توانستهاند سختیها را تحمل کنند ،موانع را یکی یکی از سر بگذرانند و ادامه دهند و به هدفشان برسند .برای موفقیت دراینجا باید با قانون و قدم به قدم پیش رویم .زندگی ایران و آنچــه بودیم را فراموش کنیم .یکی از خوبیهای اینجا این است که با تالش میتوانیم دوباره روی ریل بیفتیم و به هدفمان برسیم .در ضمن که مزایایی هم نسبت به ایران دارد .ایران غیر قابل پیشبینی است، آینده نامطمئن است ،مسائل جانبی زیاد دارد ،هرلحظه ممکن اســت مجبور شوی برنامهات را عوض کنی ولی اینجا میتوان برنامهریزی کرد؛ مسیر مشخص است ،کار زیاد و زمان میبرد ولی به هدف میرسیم. لمس زندگی کانادایی
اینرا هم بگویم که کانادا کشور گرانی است و حتی با اینکه کبک از همه جای دیگر ارزانتر است با اینحال هزینــه اجاره ،غذا و رفت و آمــد از اروپا و امریکا باالتر است .بخصوص برای تازهواردها که دالر گران خریدهاند و اینجا تا چند ماه درآمدی ندارند و باید از کیسه خرج کنند سرسامآور میشود :فقط یک کارت متروی ماهانهاش 80دالر است. برای همین من هم مثل بقیه همکارانم فکر میکنم فعال چارهای نیست جز این که به کارهای غیرتخصصی روی بیاورم .بعضی اوقات خســته ،دلسرد و ناامید میشــوم ولی بعد دوباره به یاد رویاهایم میافتم و نفس تازه میگیرم تا غربت را تحمل کنم و به امید روزهای آینده میمانــم .نمیگذارم آرزوهایم یکی یکی بمیرند .حتی فکر کردم اگر قرار اســت دوباره از صفر شروع کنم رشــته خودم را ارتقاء دهم! من آدم سختکوشی هستم .در دبیرستان همیشه جزو شــاگردهای اول و دوم بودم .برای المپیاد ریاضی و زیست همیشه جزء انتخابشدهها بودم و در رشته شیمی دانشگاه بوعلی درس میخواندم .ولی از همان زمان به فکر مهاجرت افتادم و به دانشکده پرستاری رفتم .آن زمان همه به من خندیدند که شیمی را ول کردهای میخواهی آمپولزن شوی؟! گفتم من هنر و نقاشی هم خواندهام ولی از کار پرستاری و پزشکی بیشــتر از هر کار دیگری خوشــم آمد .بعد هم که قصه من
اردیبهشت .1393شماره 22
36
parnianmagazine.com
درسش را خواندم عالقهام بیشتر شد .بالفاصله بعد از پایان تحصیالتم در سیسییو بیمارستانی و بعد از آن در بیمارستان فیروزگر و بعد هم در اورژانس تهران کار کردم و حســابی آبدیده شدم .بعد هم که برای مهاجرت به کانادا اقدام کردم و برای اینکه تجربه کار خارج از کشــور را هم داشته باشم به امارات رفتم. آنجا از لحاظ کار و سطح زندگی خوب بود ،حقوقم هم از ایران بیشتر بود ،فقط مشکل اقامت داشتم. اماراتیها ثروتمند هستند واز لحاظ پزشکی و بهداشت سطح باالتری از کانادا دارند .هرچه اینجا سیستماش الکپشــتی است ،امارات ســریع عمل میکند! من شــبی که پایم به دبی رسید ،فردایش امتحان آر-ان (رجیستر نرس) دادم و چهار روز بعد نتیجه قبولی را گرفتم .کل کاریابی من یک صبح تا ظهر طول کشید و فردایش به بیمارستانی رفتم که سطح خوبی داشت و اتفاقا زیر نظرانجمن کانــادا بود .اینجا همهجوره وقت میکشند .با وجود سیستم و وسائل پیشرفته، سیستم درمانیاش اتالف زمان میکند؛ بیماران برای ســادهترین عمل جراحی باید زمان زیادی را صبر کنند .در کار بهداشت و درمان پیشگیری ،تشخیص درست و درمان سریع خیلی مهم است .من هیچجا تعلل کانادا را ندیــدهام! هرجایی اگر یک ماه دیگر وقت رادیولوژی بدهند بیمار فریادش در میآید .ما در ایران همچین وضعی نداریم .در تهران با آن حجم عظیم جمعیت ،نیروهای بهداشتی و اورژانس دارند بیســت و چهار ساعته بهترین سرویس را میدهند. خدماتش همه رایگان اســت .آن انبــوه نیروهای متخصص بهداشت و درمان که در ایران دارند با دل و جان کار میکنند و ما قدرشان را نمیدانیم .برای کاشت مو و جراحی قلب از امریکا و اروپا به ایران میآیند .چون ســرویس عالی ،سریع و ارزان است. اینجا باید بیمار برای یک جراحی مهم تا دوســال صبر کند. البته در مقایســه کار اینجا و ایــران این را هم باید بگویم که آنچه از ســانحه و حادثه در ایران عادی اســت و روزانه اتفاق میافتد ،اینجا فاجعهای است که هر ده سال یکبار ممکن است اتفاق بیافتد .برای همین پرستار و پزشکی که در ایران کار کرده قدرت تصمیمگیری باالیی دارد و باتجربهتر است .تفاوت دیگرش اینکه ایران مسائل بهداشتی را بیشتر رعایت میکنند .اینجا بــرای آزمایش خون رفتم و دیدم که پرســتارم سادهترین مسائل استریل را رعایت نکرد، سوزن قبل از تزریق روی میز افتاد و او کوچکترین توجهای به غیر استریل بودن نداشت .در مجموع هم متوجه شدهام کاناداییها مثل ما خیلی تمیز نیستند .در
رختشوی ساختمان دیدم خیلیها لباسهایشان را با آب خالی در ماشین میشویند! اینها ذهنیت مرا نسبت به کانادا تغییر داده اســت .مسائل مالی به همچنین. تصور من قبــل از آمدن به کانادا کار با حقوقی بین چهار تا هفت هزار دالر در ماه بود! حاال میبینم که اگر پس از چند ســال موفق هم بشــوم اوال که این حقوقها نیست و تازه بیشتر از چهل درصدش هم برای مالیات و بیمه میرود. چند توصیه
توصیه من به دوستانی که میخواهند مهاجرت کنند این است که با چشم باز بیایند و بخصوص پلهای پشت سرشــان را خراب نکنند .چون شاید با دیدن سختیها در تصمیم خود تجدید نظر کنند .ولی اکثرا به دالیل مختلف میمانند ،مثل من پیه همه سختیها را به تن میمالند و باالخره راهشان را پیدا میکنند .اینجا میبینم ایرانیهای دیگر با برنامهریزی ،سختکوشی و پشتکار بعد از دهسال برای خودشان خانه و زندگی و کار خوب درســت کردهاند .از همــان اول فقط زبان خواندهاند و بعد دنبال کار و بیزنس...بعضیها دانشگاه رفتند و برخی فقط با یکی دو دوره یکساله در رشتههای مختلف توانستهاند کار خوب بگیرند .در ضمن کارش هم حسابی کار است .بخصوص مهاجر باشی باید بیشتر کار کنی که جایت را سفت کنی.
در پایان میخواهم به دوســتانی که به دنبال جنس مخالــف ،زنها و مردهای موطالیی و چشــم آبی هســتند و بــه ازدواج واقعی یا گرفتــن اقامت از این طریق فکر میکنند ،یک راهنمایی حیاتی کنم! برعکس آنچه همه از داخل ایران فکر میکنند این کارها اینجا راحت نیســت .من خودم نامزد دارم و دلم گیر است ولی تجربیات بقیه پسرها و دخترهای ایرانی را میبینم .میگویند اکثر کسانی که در کالس و یا کار با آنها برخورد داشتهاند یا خودشان کسی را از دوران نوجوانی دارند و یا همجنسگرا هستند ،و در هر دو صورت به طرفشان وفادارند .بخصوص دخترهای ایرانی که میآیند با دیدن مردهای اینجا خیلی توی ذوقشــان میخورد .شاید برایتان جالب باشــد بدانید که اینجــا معموال قــرار را دخترها میگذارند و پول میز را هم اول خانمها حســاب میکنند و از دفعه دوم به بعد دیگر هرکس ســهم خودش را میدهد! از شما ممنون هستم که داستان تجربیات زندگی من در کانادا را خواندید .خوشحال میشوم از تجربیات بقیه بخصوص از همکارانم در استانهای دیگر خبر بگیرم .در ضمن از آقایان مختاری و بسطامی و تیم نشریه پرنیان تشکر میکنم که برای ما مهاجران ایرانی چنین فرصت خوبی بوجود آوردهاند .
اینجا میبینم ایرانیهــای دیگر با برنامهریزی ،سختکوشی و پشتکار بعد از دهسال برای خودشان خانه و زندگی و کار خوب درست کردهاند
قصه من
37 parnianmagazine.com May 2014 . No22
وظایف قانونی کارفرمایان در قبال کارمندان -بخش پنجم
خشونت و آزار و اذیت در محل کار
محمد علی شاکرمی Ali Shakarami
در شمارههای گذشته به تعدادی از وظایف قانونی و الزامی کارفرمایان در قبال شاغلین در بنگاه اقتصادی آنها اشاره کردیم .در این شماره به یک مورد دیگر که در این ارتباط میپردازیم. خشــونت و آزار و اذیت در محل کار میتواند در هر شغل و هر محیط کاری اتفاق افتاده و کارکنان را تحت تاثیر قرار دهد .مشتریان یک شرکت خصوصی، مراجعهکنندگان به یک ســازمان دولتــی ،بیماران یک بیمارستان و یا مطب پزشــک ،دانشآموزان و دانشجویان یک مرکز آموزشی ،اعضای یک خانواده و حتی دیگر پرسنل ممکن است کارگر/کارمندی که در حال انجام وظایف کاریاش میباشد را مورد آزار، اذیت و تهدید قرار داده و به وی صدمه بزنند .طبق آمار از هر پنج مورد خشونت ثبت شده در کانادا ،یک مورد در محیطهای کاری اتفاق میافتد. انواع و اقســام رفتارهای غیر قابل قبول و ناپسند از قبیل آزار و اذیت ،تمســخر کالمی ،زورگویی و قلدری ،ارعــاب و ترســاندن ،تهدید و حتی
در مشاغلی چون پرســتاری و یا تعمیر لوازم خانگی ،منزل مشتریان که خدمات مربوطه در آن محلها ارائه میشــوند نیــز محیط کار محسوبمیشوند
توصیههای کاربردی
اردیبهشت .1393شماره 22
38
parnianmagazine.com
خشــونت فیزیکی قادرند بر ســامتی روحی و فیزیکی کارگر/کارمند تاثیرات منفی قابل توجهی داشــته و روابط اجتماعی و خصوصی فرد را نیز تحت تاثیر قرار دهند. منفعل بودن کارفرمایان و ادامه یافتن این رفتارها در محل کار منجر به خصومتآمیز شــدن جو محیط کار شده و فضا را برای سوءاستفاده و توهین به فرد قربانی هموار مینماید .در نتیجه این امر باعث افزایش اســترس و نگرانی تمامی کارگران/کارمندان شده و صرفنظر از اینکه خود این افراد شخصا مورد آزار و اذیت قرار گرفته باشند یا خیر ،بازدهی کاریشان را پایین میآورد .البته پیامدهای زیانبار مالی ناشی از وجــود آزار و اذیت مترتب بر واحد اقتصادی را نیز نباید نادیده گرفت .بنابراین ،برخورد به موقع کارفرما با خاطی یا خاطیان احساس آرامش و امنیت را برای کارکنان مخصوصا فرد قربانی بهمراه آورده و متعاقبا هزینههای باالسری بنگاه اقتصادی را کاهش خواهد داد. قانــون ایمنــی و بهداشــت کار اســتان انتاریــو (،)Occupational Health & Safety Act کارفرمایان را موظف مینماید تا نســبت به وجود
خطر خشونت ،بیاحترامی و هرگونه آزار و اذیت احتمالــی در محیط کار اطمینــان حاصل کرده و روشهــا و آییننامههای دولتــی مربوطه در این زمینه را طبق قانون به اجرا بگذارند .طبق این قانون کارفرما موظف است شرایطی را فراهم نماید تا فرد قربانی بیاحترامی و خشونت ،جرات بازگو کردن و ابراز موضوع به کارفرما را پیدا کند .بدیهی است که کارفرما در این مرحله قانونا مسئول بوده و حتی ممکنست بر علیه وی در دادگاه شکایتی نیز تنظیم گردد. بر اســاس قانون OHSAبه هــر مکانی که در آن محل ،بر روی آن و یــا در نزدیکی آن یک کارگر/ کارمند مشــغول به کار باشد ،محیط کار گفته و هر گونه اتفاق خشونتآمیز در آنها مشمول قانون ایمنی و بهداشت کار شده و کارفرما موظف به رسیدگی به آن میگردد .بنابر این قانون ،دفاتر شرکتها ،سایت مربوط به یک پروژه در حال احداث ،فروشــگاهها، کارگاهها و کارخانجات ،وسیله نقلیهای که فرد برای انجام وظایف کاری محوله از آن استفاده مینماید، پارکینگ وسائط نقلیه پرسنل و حتی محل یک جلسه کاری که در خارج از شرکت برگزار میشود ،همگی
به عنــوان محیط کار تلقی و کارفرما را نســبت به اتفاقات احتمالی در آنها مسئول مینماید .در مواردی مانند مشاغلی چون پرستاری و یا تعمیر لوازم خانگی، منزل مشتریان که خدمات مربوطه در آن محلها ارائه میشــوند نیز محیط کار کارگر/کارمند محسوب و هرگونه برخورد توهینآمیز مشمول قانون OHSA خواهد شد. مطالعات نشــان میدهند که برخی مشاغل درصد باالتری از آمار خشونت و آزار و اذیت در محل کار را به خود اختصاص میدهند که عبارتند از :مشاغل مرتبط با امور درمانی ،افراد شاغل در فروشگاههای خردهفروشی ،کارمندان سازمانهای مالی و بانکها، کارکنان سازمانهای آموزشــی (مدارس ،کالجها و دانشگاهها) ،شاغلین در سیستم حمل و نقل عمومی، و مسئولین ایجاد نظم و امنیت شهری (پلیسها)... برخی از ویژگیهای این مشــاغل که آنها را نسبت به دیگر حرفهها در مقابل خشــونت ،آسیبپذیرتر مینماید نیز بهشرح زیر میباشد: -1آنها معموال با مشــتریان و اربابرجوعهایشان تماس مستقیم و رو در رو دارند. -2آنها مســتقیما با پول نقد ســر و کار داشته و در
محل ثابت و مشخصی مثل جایگاههای پمپ بنزین، فروشــگاههای خردهفروشی و یا شعب بانکها کار میکنند. -3این کارکنان به تنهایی و یا به همراه تعداد بسیار اندکی از همکارانشــان و در محیطی ثابت مشغول بکار هستند. -4افرادیکه با بزهکاران ،بیماران روحی و روانی سر و کار داشــته و یا مجبور به کار در مناطق جرمخیز میباشند. در خاتمه باید متذکر شد که کارفرمایان میبایست با در نظر گرفتن کلیه موارد فوق ،احتمال هرگونه اتفاق خشونتآمیز در محیط کارشان را به حداقل رسانده و با مطالعه قانون خود را برای برخوردهای سازنده آماده نمایند. برای اطالعات بیشتر میتوانید به وبسایت های زیر مراجعهفرمایید: www.labour.gov.on.ca www.ccohs.ca www.ossa.ca این نوشتار بر اســاس اطالعات سایتهای رسمی دولتی در ایپریل 2014تکمیل شده است .
طبق این قانون کارفرما موظف
است شرایطی را فراهم نماید تا فرد قربانــی بیاحترامی و خشونت ،جرات بازگو کردن و ابــراز موضوع به کارفرما را پیدا کند
توصیههای کاربردی
39 parnianmagazine.com May 2014 . No22
چرا مهاجرت برای برخی افراد بسیار دشوار است؟ قسمت اول
ناهماهنگی میان زوجین بر سر اهداف و الزامات مهاجرت
از وبالگ مجید بسطامی
در ارتبــاط با موفقیت یا عدم موفقیت در مهاجرت بارها به موضوع آمادگی اشاره کردهایم .بسیاری از متقاضیان مهاجــرت در وضعیتی که میتوان آن را آمادگی نســبی نامید قدم بر خاک کانادا میگذارند (البته اگر رویش را 20ســانتیمتر برف نپوشــانده باشد!) اما کم نیستند کسانیکه با حداقل آمادگی به این کشور وارد میشوند .اما این آمادگی دقیقا یعنی چه؟ بناست در این سلسله مطالب به بحث ابعاد مختلف آمادگی برای مهاجرت اعم از مهارتی ،ذهنی ،روحی، برنامهای ،انگیــزهای ،فیزیکی و خانوادگی پرداخته شــود .برای اینکه بحث برای مخاطب ملموس و گیرا باشــد به جای اینکه در مــورد هر یک از این سرفصلها به صورت جداگانه بحث نظری مطرح شود ،مستقیم سراغ مشکالت ناشی از بیتوجهی به
آنها رفته و در قالب بیان تجربیاتی واقعی ،به این ابعاد پرداخته میشود .امید که بهکار آید. مهاجرت ،پدیدهای خانوادگی و نه فردی
اگرچه مجردها هم در قالــب برنامههای مختلف مهاجرتی بــه کانادا میآیند اما درصد کســانیکه خانوادگی مهاجرت میکنند بسیار بیشتر است .حتی در میان مجردها هم کم نیستند کسانیکه قصد ازدواج دارنــد و حتی فرد مورد نظر خود را هم یافتهاند اما ترجیح میدهند اول ویزای مهاجرت خود را بگیرند و بعد سراغ ازدواج بروند .خالصه مهاجرت را باید بیشــتر یک پدیده خانوادگی دیــد و نه فردی .اگر افراد بچه داشته باشند و این بچهها بهویژه در سنین نوجوانی به باال باشند که موضوع از سطح زوجین
هم فراتر میرود اما فعال در همان ســطح زوجین ببینیم قضیه چیست. برخالف بدیهی به نظر رســیدن جمله «مهاجرت پدیدهای خانوادگی اســت و نه فردی» کم نیستند مهاجرتهایی که بدون توجه به این اصل پایهگذاری میشوند .در واقع عموما مهاجرت به عنوان کاری که «یک نفر» انجام میدهد یعنی درخواستکننده اصلی ( main applicantکه عموما مرد اســت) و بقیه در کنارش قرار دارند دیده میشود .نمیگویم بقیه «تابع»اش هستند ،چون در اغلب زمانها یک گفتگو یا بحث و جدل و یــا تصمیمگیری اولیه هم میان طرفین انجام میشود و در ظاهر امر اینطور به نظر میرســد که زوجین (همه اعضای خانواده) در این امر به یک توافق نسبی دست یافتهاند اما بعد از آن،
یک مهاجرت موفق مهاجرتی است که ضرورتها و اهداف آن برای هر دو طرف به درستی ترسیم و تثبیت شده باشد؛ مهاجرتی که هر دو نفر ،متقاضی اصلی آن باشند توصیههای کاربردی
اردیبهشت .1393شماره 22
40
parnianmagazine.com
همســرتان باید بداند که بعد از 5ســال زندگی در کانادا به کجا میتواند برسد مسئولیت این کار برعهده همان متقاضی اصلی است و فقط هر جا الزم باشد فرد دیگر به کمک میآید. مثال اگر مدارک تحصیلی یا زبان همسر الزم باشد؛ اگر نیاز به همراهی او در مصاحبه باشد و ...خوب! مگر قرار است همسر متقاضی اصلی کار دیگری هم انجام دهد؟ قطعا چنین نیست. یک مهاجرت موفق مهاجرتی است که ضرورتها و اهداف آن برای هر دو طرف به درستی ترسیم و تثبیت شده باشد؛ مهاجرتی که هر دو نفر ،متقاضی اصلی آن باشــند ولو اینکه از نظر مدارک رســمی عنوان یکــی از آنها main applicantباشــد و هر دو نفر خود را در ســرزمین جدید با شــرایط، پیچیدگیها ،دردســرها و البته فرصتهای جدید ببینند .در این صورت رویکرد هر دو نفر به موضوع با حالت قبلی تفاوت خواهد کرد .در این صورت، همسر متقاضی اصلی فقط به این دلیل کالس زبان نمیرود که بتواند برای پرونده همسرش امتیاز اضافه تدارک ببیند و یا در مصاحبه او را همراهی کند و... بلکه به این دلیل مهارتهای زبانی خود را افزایش میدهد که میداند این امر مهمترین ابزار در کانادا برای کاریابی ،ادغام در سرزمین جدید ،شرکت در دورههای آموزشی کاربردی ،کمک به تحصیل و رشد بچهها ،همکاری با وی برای اداره یک بیزینس و در یک کالم ،یافتن فرصتهای بهتر برای خود و برای خانواده است .شما در میان متقاضیان مهاجرت چند درصد از خانوادهها را میشناسید که غیرمتقاضیان اصلی ،با چنین رویکردی در حال آمادهسازی خود باشند؟ اگر برنامه مهاجرتی چنین الزاماتی را ایجاب نکند (نظیر برنامه نیروی متخصص فدرال) اغلب همسران ،غیر از امضاهای ضروری مدارک ،گام از گام برنمیدارند؛ یا اینکه گامهای خیلی کوچکی، بیشتر برای رفع تکلیف یا ارضا روحی برمیدارند. چنین افرادی معموال خیلی دشــوارتر از متقاضیان اصلی آمادگیهای ضروری دیگر نظیر آمادگیهای
مهارتی ،انگیزهای ،ذهنی و فیزیکی را کسب میکنند و به همین دلیل ،همه آن بالهایی که عدم آن دسته از آمادگیها بر ســر مهاجران میآورد در مورد آنها شدیدتر اســت .اما فعال به آن بالها نمیپردازم .آن بحث در زمان خودش مطرح خواهد شد. اجازه دهید یک نتیجه بســیار عــادی از این نوع طرز تلقی درباره مهاجرت را ببینیم .فقط در خالل یک ســال اخیر من شــخصا با 4مورد از این نوع مهاجرتهای شکســتخورده برخــورد کردهام که نتیجه آن به بحران ختم شــده اســت .سه تای آن به بازگشــت الزامی متقاضی اصلی منجر شده اســت .تقریبا همه آنها مربوط به 38رشــتهایها بودهاند .واقعیت این اســت که تــا وقتی در ایران هستید شرایط قابل کنترل است اما به محض ورود به سرزمین جدید همه چیز تغییر میکند .بسیاری از افرادی که بعد از 30ســالگی مهاجرت میکنند (و االن در میان 38رشــتهایها ،باالی 40سال کم نیستند) موقعیتهای اجتماعی و شغلی خاصی در ایران کســب کردهاند .اکثرا از کار کمدردســر (در مقایسهای با کارهای واقعی! در کانادا) ،درآمد خوب و موقعیت اجتماعی قابل قبولی برخوردار هستند؛ حال با ورود به ســرزمینی که برای مدتی نامعلوم، فرد همه چیز گذشته اعم از کیفیت محل زندگی، درآمد ،اعتبار اجتماعی ،وسائل رفت و آمد و ...را باید کنار بگذارد و در یک بالتکلیفی مطلق ورود پیدا کند شرایط تغییر میکند .کسانی میتوانند این مرحله را با موفقیت پشــت سر گذارند که از قبل برای آن ،به صورت ذهنی ،جســمی ،انگیزهای و برنامهای آماده شده باشند .از همه مهمتر برای خود هدفگذاری کرده باشند و بدانند که نظیر کسب هر نوع موفقیت دیگری در زندگی ،دستیابی به هدف مهمتر توام با تحمل دشواری و حتی پذیرش قربانی کردن برخی چیزهاســت .و این حرفها را نه به عنوان لقلقه زبان ،بلکه با نمونهســازیهای ذهنی
برای خود مانوس کرده باشند .اینکه فکر کنیم در کانادا عدهای برای ورود ما لحظهشماری میکنند تا بهترین امکانات و شرایط را دودستی به ما تقدیم کنند حتی در رویای پسربچههای نوجوان هم نمیگنجد. اما همین بحثهای به ظاهر بدیهی ،در عمل برای بسیاری کامال غریب و بیگانه است .شاهد هستیم به ویژه بسیاری از همسران ،انتظارشان از متقاضی اصلی این است که به محض ورود و یا حداکثر بعد از اسکان موقت ،بهترین امکانات اسکان را تامین کند ،به سرعت ســر یک کار آبرومند! برود ،همه مشکالت زندگی حتی در حد خریدهای عادی را یک تنه بر دوش بکشد (چون عموما این همسران، از نظر ســطح مهارتهای زبانی یا بیعالقگی به زندگی جدید ،قادر به رفع نیازهای شخصی خود هم نیســتند) و البته در برابر کوهی از ناله و نفرین آنها هم سیاست صبر و سکوت را در پیش بگیرد. مقصر اصلی پیدایش این وضعیت کیست؟
قطعا قبل از همه خود متقاضی اصلی! شــاید اگر بخواهید این حقیقت را مستقیما در وضعیت دشوار آنها به رخشان بکشید بیانصافی به نظر برسد اما واقعیت دارد .بسیاری از متقاضیان اصلی حتی آنها که به دلیل شــرایط خود یا روحیات و خلقیات همسرشــان دچار چنین مشکالتی نمیشوند باز هم از این نظر مقصر هســتند که همسر خود را به درســتی وارد بازی آمادگی بــرای مهاجرت نکردهاند و به نوعی خودشــان در پروراندن این امــر که «معنای متقاضی اصلی بــودن ،به تنهایی برعهده گرفتن وظیفه آماده ســازی خود است» نقش اصلی را داشتهاند .اوضاع وقتی بدتر میشود که متقاضی اصلی میل زیادی به مهاجرت داشته باشــد و به نوعی همه موفقیت و سعادت خود را در این امر ببیند و با مشاهده اولین مقاومتها در همسر خود بعد از شنیدن این خبر ،سعی کند
توصیههای کاربردی
41 parnianmagazine.com May 2014 . No22
کجدار و مریز و در انتظار وقوع یک معجزه ،کار را پیش ببرد .و متاسفانه تعداد این افراد بسیار زیاد است. همین چند ماه قبل با دوست عزیزی در اینجا دیدار کردم که میتوانم بگویم از نظر آمادگیهای شخصی، نه از بقیه مهاجران بلکه از بخش عمدهای از شهروندان کانادایی ســر بود؛ از همه نظر :مهارتهای زبانی، شــغلی ،تجربه کار در خارج از ایران ،رزومه بسیار قوی و...اما فقط یک مشکل کوچک وجود داشت، همسرش بههیچوجه حاضر نبود اینجا بماند و در همان چند هفته اول دچار مشــکالت روحی شده بود .تازه این همسر محترم شرایطی از زندگی را در اینجا تجربه کرده بود که برای هر مهاجر تازهواردی به یک رویا شبیه است و برخی حتی پس از دو -سه سال زندگی هم نمیتوانند به چنان شرایطی دست پیدا کنند .نتیجه این فعل و انفعاالت ،بازگشت نسبتا زودهنگام آنها با وزیدن اولین نسیمهای پاییزی بود و من شخصا خیلی بعید میدانم آنها دوباره به کانادا بازگردند .مسئله این است که این دوست عزیز ما از اولین روز تقاضا برای مهاجرت با چنین چالشی روبرو شــده بود اما مرتبا فکر میکرده که گذشت زمان «به یک شکلی» موضوع را حل میکند؛ آرزویی که معموال محقق نمیشود. چه زمان این شرایط دشوارتر میشود؟
بخشــی از دالیل دشوارتر شدن وضعیت ،با هما ن مواردی که ســبب نگرانی متقاضی اصلی میشود یکی اســت امــا در مورد همســر متقاضی اصلی شــدیدتر اســت که میتوان این موارد را برشمرد: -1وقتی متقاضی اصلی به جای بازکردن بحث با همسرش ،مرتبا نتیجهگیری نهایی را به آینده موکول میکند بدون اینکه همسرش در این فاصله زمانی، فشاری از بابت آمادگی برای مهاجرت تحمل کند؛ -2وقتی همسر ریشــههای بسیار قوی عاطفی با خانواده پدریاش دارد و مهاجرت را به معنای قطع همه آنها میداند -3 ،وقتی همسر از نظر مهارتها و آمادگیهای زبانی ضعف جــدی دارد و پس از
بروز اولین اختالفها بر سر موضوع مهاجرت ،ثبت نام برای کالسهای زبان را به معنای همراهی با آن ایده ببیند و بنابراین مقاومتش برای آمادگی بیشــتر میشود -4 .وقتی همسر موقعیت اجتماعی-شغلی خوبی در ایران دارد و مهاجرت را به معنای از دست دادن همه چیز و لزوم یک شروع مجدد میداند. چه باید کرد؟
قبل از هر چیز باید باور کرد که مهاجرت یک پدیده خانوادگی است و به الزامات این حقیقت پایبند بود که یکی از این الزامات کنار گذاشــتن «اصل ایده» اســت وقتی طرف مقابل بههیچوجه حاضر نیست بــرای آن کاری انجام دهد .معنای این ســخن این نیســت که اگر واقعا مهاجرت را نسخهای مناسب برای موفقیت خود و خانوادهتان میبینید با مشاهده اولیــن مقاومتها ،منصرف شــوید .چنین چیزی ممکن نیســت و این فکر شما را رها نخواهد کرد؛ منظور این است که قانع کردن طرف مقابل و آوردن او به این مسیر بخش مهم و غیرقابل حذف یا تاخیر از این پروســه اســت و باید با وی به سطحی از توافق و همراهی برسید ولو اینکه این توافق در حد تجربه لندد شدن در کانادا و چند سال زندگی برای تصمیمگیری اصلی باشد .باید وی با میل و رغبت به این مســیر وارد شود و بخشی از مسئولیتها را بپذیــرد؛ باید ولو در حد همان میزان از توافق خود را آماده کند که یکی از مهمترین آنها آمادگی زبانی حداقل در سطح متوسط است؛ اگر میخواهید این همراهی عمیقتر باشــد برای هــر دو طرف آینده خــود را در کانادا ببینید .مثال همســرتان باید بداند که بعد از 5سال زندگی در کانادا به کجا میتواند برسد .ترسیم چنین آیندهای از توان کسانیکه خودشان کمترین اطالعاتی درباره واقعیتهای زندگی در کانادا ندارند بســیار دشوار است اما اگر برای این کار تالش کنید ،اطالعات را از منابع موثق جستجو کنید و با افراد خبره مشورت کنید چنین کاری نسبت به ایران بسیار آسانتر است چون روال زندگی در کانادا سازمانیافتهتر است.
حتما با کسانیکه سابقه بیشتری از زندگی در کانادا دارند و همسرتان به آنها اعتماد دارد مشورت کنید. اما مشاوره با چند گروه اصال مفید نیست و چه بسا مضر باشد: اول ،تازهواردانــی کــه هنوز خودشــان وضعیت تثبیتشدهای ندارند و هر روز بسته به اینکه آفتاب کانادا از کدام ســوی پنجرهاشان طلوع کند ،تغییر موضع میدهند. دوم ،کســانیکه به دالیلی همیشه از کانادا بدگویی میکنند و همه شکســتهای شــخصی ناشی از ناتوانیهای خود را به گردن این کشور میاندازند و ســوم ،کســانیکه خود را خیلی موفقتر از آنچه هستند نشــان میدهند و درباره همه چیز اغراق و بزرگنماییمیکنند. هیچکدام از این گروهها ،مشاوران مفیدی برای شما نیستند .سعی کنید با کسانی گفتگو کنید که با شرایطی نظیر خود شما به کانادا آمدهاند ،سختی کشیدهاند اما یک مســیر موفقیت تدریجی و گام به گام را طی کردهاند و حاال به یک وضعیت تثبیتشــده نسبی دست یافتهاند .این گروه که تعداد آنها هم بسیار زیاد است و بیشترین تعداد را در جامعه ایرانیان تشکیل میدهند میتوانند بهترین راهنماهای شما حداقل در این مرحله حساس که شما بیش از همه به انگیزه و انسجام نیازمند هستید باشند. برخالف این ایده که اگر همســرتان ممکن است احساس دلتنگی و قطع ریشهها بکند بهتر است در مناطق ایرانینشــین اقامت کنید ،تجربه االن به من میگوید این امر مشکل را بیشتر و عمیقتر میکند؛ بهویژه اگر نظیر بسیاری از ایرانیان سراغ مناطقی که ایرانیان تازهوارد در آن اکثریت دارند بروید .در این باره مجموعه مقاالت «در مزایا و معایب زندگی در نورث یورک »...را بخوانید .اما خالصه بحث اینکه زندگی در این مناطق از یکسو همسر شما را از ورود سریعتر به زندگی کانادایی و الزامات آن که نیازمند افزایش مهارتهای فردی وی است بازمیدارد و از ســوی دیگر با توجه به رواج اخالقهای ایرانی در این محیطها (که از جمله آنها ،میل به راحتطلبی،
باید باور کرد که مهاجرت یک پدیده خانوادگی اســت و به الزامات این
حقیقت پایبند بود که یکی از این الزامات ،کنار گذاشتن «اصل ایده» است وقتی طرف مقابل بههیچوجه حاضر نیست برای آن کاری انجام دهد توصیههای کاربردی
اردیبهشت .1393شماره 22
42
parnianmagazine.com
زندگی مشترک شما بعد از مهاجرت، چه مهاجرت موفقی باشد و چه مهاجرت فضلفروشــی ،ریخت و پاش ،اغراقگویی ،چشم و همچشــمی و...است) میتواند برخی از فشارها و ناراحتیهای روحی و ذهنی را در وی تشــدید کند .عالوه بر این معموال زندگی در این مناطق ،به دلیل نگرانی از شناخته شدن توسط دیگران (مقایسه موقعیت شغلی-اجتماعی دیروز با وضعیت امروز) هم وی و هم شما را از جستجو برای یافتن کارهای با درآمدهای پایینتر بازمیدارد که بر اقتصاد خانواده اثر گذاشته و وضعیت را بحرانیتر میکند .به دلیل همه این نکات ،بهتر است به مناطق دیگری از شهر بروید که در میان ایرانیان نباشید اما در صورت لزوم و مثال برای شــرکت در برخی برنامههای جمعی (مثال جشنهای ایرانی) فرصت فراهم باشد. اما سخن آخر با همسران...
معموال همسران متقاضیان اصلی به همان دالیلی که در باال بیان شد («این وظیفه همسرم است!») خواننده این دست از مطالب نیستند اما نویسنده متعهد است
ناموفقی ،شبیه قبل از آن نخواهد بود...
که به وظیفه خودش عمل کند .من در همه این سالها دیدهام که چگونه این افراد با اعمال فشار زیاد بر روی همسرانشان آنها را به اجبار در مسیری قرار میدهند که صرفنظر کردن از مهاجرت و بازگشت به ایران در انتهای آن قرار دارد .گاهی مواقع این امر فقط به دلیل بروز بحرانهای ناخواسته روحی و روانی در آنهاست و در اغلب زمانها هم با بهرهگیری از انواع ترفندها و ابزارهایی که در سالهای زندگی مشترک آموختهاند و با سواستفاده از فشار خانواده همسر که در اینگونه مواقع معموال به یک همکاری تاکتیکی با طیف متخاصم! رضایت میدهند انجام میشود. همسر گرامی متقاضی اصلی! باید این نکته را باور کنید که مهاجرت شبیه چیزهای دیگر زندگی مثال خرید خانه یا مبلمان نیست .همانطور که اگر همسر شما بخواهد شــما را بهزور و از سر اجبار به دیار غربت بیاورد باید خود را آماده دردسرهای فراوانی
کند ،شما هم باید دریابید که اگر وی را از سر اجبار و بدون اینکه خودش بــاور کند مهاجرتتان امر مفیدی نیست ،به بازگشت وادار سازید باید خود را آماده دردسرهای فراوانتری کنید .چون وی زندگی در ایران را قبال تجربه کرده اما شــما فرصت یک تجربه جدید که میتواند به همه زندگیاش تا پایان معنای دیگری ببخشــد از وی سلب کردهاید .پس قبل از اینکه با مخالفتهای فراوان ،حرکت در این مسیر را برای او غیرممکن سازید ،با او همراه شوید تا خودش به نتیجه درست برسد .جان کالم اینکه، زندگی مشترک شما بعد از مهاجرت ،چه مهاجرت موفقی باشد و چه مهاجرت ناموفقی ،شبیه قبل از آن نخواهد بود پس سعی کنید نتیجه مهاجرت هر چه که میخواهد باشد ،برای زندگی مشترک شما یک پیروزی و موفقیت باشد. این مجموعه مقاالت ادامه خواهد داشت ...
توصیههای کاربردی
May 2014 . No22 43 parnianmagazine.com
دکتر مرتضی قمشه ای Dr. Morteza Ghomshei
تصویرسازی از جمال و جالل در رابطه عاشقانه
جگر زلیخا
میگویند درادبیات تغزلی ایران زن در مقام معشوق قراردارد .صحیحتر آنســت کــه بگوئیم در ادبیات تغزلی ،جمال معشوق را با ویژگیهای زنانه توصیف میکنند .دراشعار عاشــقانهای که رابعه بنت کعب برای بکتاش ســروده اســت همــان توصیفهای عاشقانه بکار رفته اســت که در اشعاری که مردان عاشق برای زنان سرودهاند .اینکه جمال معشوق را با ویژگیهای مردانه شرح دهند در ادبیات کالسیک ما خیلی معمول نیست. عشق در ادبیات از هوسهای جسمی مبراست .عشق نتیجه ارتباط جانهاست و جمال و زیبائیهای جان را (چه از آن مرد باشــد و چه از آن زن) با تصاویر نمادی خاصی بیان میکنند که از بسیاری جهات زنانه است. در عین حال جالل معشــوق در بیشتر موارد مردانه اســت (مثال گاه چشم معشوق را به ترک خونریز تشبیه میکنند) .در مقابل جمال ،خصوصیات دیگری هم در معشــوق هست که به آنها جالل میگویند و بیشتر با تصاویر مردانه توصیف میشوند .مث ً ال مقام استغنای معشوق و بیتوجهی او به نیاز عاشق را با تصاویری چون شاه و خسرو و کماندار و سلحشور بیان میکنند .تشبیه معشوق به ترک غارتگر یا تشبیه چشم او به فتنه چنگیز بسیار در ادبیات تغزلی ما دیده میشود: دل بردی از من به یغماای ترک غارتگر من دیدی چه آوردیای دوست از دست غم بر سر من یا به بیان شادروان پدر (مهدی الهی قمشهای) فتنه چنگیز چشمش قصد قتل عام دارد
معشــوق بودن زن جنبه انفعالی دارد بنا براین شــخصیت فعال زن را نشان نمیدهد فرهنگ و ادب
اردیبهشت .1393شماره 22
44
parnianmagazine.com
هیچ ترک مست با این ترکتاز آید؟ نیاید اینها نشان میدهد که معشوق در مقام جمال بیشتر توصیف زنانه دارد و در مقام جالل توصیف مردانه و این توصیفات استعاری هستند و ربطی به جنسیت معشوق ندارند. در نامههای عاشقانه ویس و رامین میبینیم که ویس عشق خود را به رامین با همان تصاویری بیان میکند که رامین عشــق خود را به ویس .بنا بر این روشن اســت که توصیفات تغزلی ادبیات فارســی چه در عشق انسانی و چه در عشق الهی ،جنسیت زن و مرد ندارنــد بلکه ویژگیهای جمال و جالل به صورت مونث و مذکر تمثل یافتهاند و اینکه بعضی مفسرین ادبی میگویند اینکــه زن در مقام جالل و ناز قرار دارد قدری مبالغه است .بهتر است بگوییم که معشوق در مقام جالل و ناز قرار دارد و این معشوق میتواند زن باشد یا مرد باشد. حافظ عشق مجنون به لیلی و عالقه محمود به ایاز را هــر دو در کنار هم قرار میدهد و ایاز را (که مرد صحیحتر آنست که بگوئیم در است) در همان مقام جاللی میگذارد که لیلی را (که ادبیات تغزلی ،جمال معشوق زن است): شرح شکن زلف خماندر خم جانان را با ویژگیهای زنانه توصیف کوته نتوان کرد که این قصه دراز است میکنند
بار دل مجنون و خم طره لیلی رخساره محمود و کف پای ایاز است در اینجا ایاز مانند لیلی درمقام معشوقی قرار دارد بنا بر این در مقام استغنا و بینیازی است. به این ترتیب باید حساب معشوق را در ادبیات تغزلی با نقش زن در جامعه مجزا کرد .نقش اجتماعی زن را در داستانهای هزار و یک شب و برخی داستانهای عرفاتی و قصههای عاشــقانه و یا مستقیم ًا در خود تاریخ مدون باید بررسی کرد. از فضای عرفان که خارج شــویم و بیائیم در فضای واقعیتهای اجتمائی در مییابیم که حماسه واقعی زنان بیشــتر در آن داستانهائی یافت میشود که در آنها زن عاشق است نه معشوق مثل داستان «یوسف و زلیخا» و «بکتاش و رابعه» و «سودابه و سیاوش». معشوق بودن زن جنبه انفعالی دارد بنا براین شخصیت فعال زن را نشان نمیدهد .عاشق بر خالف معشوق فعال است .اینکه بگویند زنان معشوق و مورد ستایش مردان هستند مقامی را برای زن احراز نمیکند -بلکه مقامی برای مرد است .متاسفانه چون عاشق بودن زن دید خوبی در جامعه مردساالری نداشته است حماسه زنان عاشق اکثرا ً در دلهاشان دفن شده است .گهگاه شاعرانی روشنبین و گستاخ مانند عطار و جامی پیدا شدهاند که داستان زنان عاشق را بازگو کردهاند .عطار و جامی هر دو ســعی کردهاند که چهره واقعی زن (نه چهره تغزلی او) را ترسیم کنند .جامی برخالف تذکرهنویســان دیگر ،بخش مستقلی را در نفحات انس به شــرح بیانات و حمکتهــای زنان عارف اختصاص میدهد و در یوسف و زلیخا جوهر عشق را آنطور که زن آنرا تجربه میکند بیان میکند .عطار نیز در تذکرة االولیا بخشی را به رابعه ادویه و فاطمه خضرویه اختصاص میدهد و در قصه عاشقانه رابعه و بکتاش حماســه عشق رابعه بنت کعب را از زیر خاکسترهای شرم تاریخ بیرون میآورد و بهعنوان یکی از عالیترین نمونههای عشق در ادبیات جهان ثبت میکند. جگر زلیخا
با وجود مردان عاشقی چون مجنون و فرهاد ،فرهنگ عامه زلیخا را ســمبل و نماد عشق میداند و کمال عشق و درد اشتیاق را در جگر مجروح زلیخا میبیند. فرهاد تیشــه را به فرق خــود زد و دردش را پایان داد ولی زلیخا بــا درد خو کرد و نامی از دوا نبرد و حافظوار به خود گفت : فرهنگ و ادب
45 parnianmagazine.com May 2014 . No22
در دفتر طبیب خرد باب عشق نیست ای دل به درد خو کن و نام دوا مپرس یا شاملووار گفت: هرگز کسی چنین فجیع به کشتن خود برنخاست که من به زندگی نشستهام. داستان شیفتگی زلیخا با یک خواب شروع میشود. تراژدی جانکاه زلیخا از همان موقع آغاز میشود که او معشوق را در خواب میبیند ولی نه نامی از او دارد و نه نشانی و شبها از این غم گریه سر میدهد .به بیان جامی: ز ناله نغم ٔه جانکاه برداشت به زیر و بم فغان و آه برداشت که« :ای پاکیزه گوهر! از چه کانی؟ که از تو دارم این گوهرفشانی دلم بردی و نام خود نگفتی نشانی از مقام خود نگفتی نمیدانم که نامت از که پرسم کجا آیم مقامت از که پرسم» فرهاد و مجنون از ابتدا معشوق خود را میشناختند و میدانستند که برای که ناله میکنند و این خود برای عاشق بسیار با ارزش است که نام و نشان معشوق را بداند. زلیخا عاشق فعال اســت و هرچه میتواند میکند تا معشــوق را بدســت آورد و در این کار از تمامی استعدادها و جاذبههای خود استفاده میکند و مطابق روایت جامی در نهایت موفق میشود. ما کمتر دیدهایم که عاشقی معشوق خود را به زندان بیاندازد و بگوید او را در زندان کتک بزنند. عطار در منطق الطیر داستان عجیبی از زلیخا تعریف میکند که در آن زلیخا به غالمی دستور میدهد که پنجاه چوب محکم به یوسف بزنند: چون زلیخا حشمت و اعزاز داشت رفت یوسف را به زندان بازداشت با غالمی گفت بنشان این دمش پس بزن پنجاه چوب محکمش زلیخا میخواست صدای آه یوسف را بشنود بنا بر این به غالمش گفت:
متاسفانه چون عاشق بودن زن دیــد خوبی در جامعه مردســاالری نداشته است حماسه زنان عاشق اکثراً در دلهاشان دفن شده است فرهنگ و ادب
اردیبهشت .1393شماره 22
46
parnianmagazine.com
بر تن یوسف چنان بازو گشای کین دم آهش بشنوم از دور جایی غالم وقتــی روی زیبای یوســف را میبیند دلش نمیآید به اوچوب بزند ولی برای اینکه زلیخا متوجه نشود چوب را به یک پوستین میزند و به یوسف میگوند تو فریاد کن تا زلیخا فکر کند که ترا میزنم. آن غالم آمد بسی کارش نداد روی یوسف دید دل بارش نداد پوستینی دید مرد نیک بخت دست خود بر پوستین بگشاد سخت مرد هر چوبی که میزد استوار نالهای میکرد یوسف زار زار ولــی زلیخا که خود با درد آشناســت میفهمد که یوســف درد نمیکشد و به غالم میگوید محکمتر بزن.
تراژدی جانــکاه زلیخا از همان موقع آغاز میشود که او معشوق را در خواب میبیند ولی نه نامی از او دارد و نه نشانی و شبها از این غم گریه سر میدهد
چون زلیخا بانگ بشنودی ز دور دلش میخواهد یوسف آهی از اعماق جان بکشد. گفتی آخر سختتر زنای صبور البته عاشــق و معشــوق نباید که یکدیگر را به درد مرد صبور که مامور چوب زدن بود میفهمید که باید بیاورند (و بطور سادیستی عشقورزی کنند) .عشق یک چوب واقعی به یوسف بزند تا زلیخا صدای درد به خودی خود دردیســت که عاشق و معشوق را واقعی یوسف را بشنود و بعد هم اگر زلیخا یوسف به عالم جان میبرد و آنها را در عالم جان به وصال را ببیند جای زخم چوب بر بدن او باشد .بنا بر این :میرســاند .در روایت عطار عشــق زلیخا در ابتدا مرد گفتای یوسف خورشید فر یکطرفه است و یوسف زلیخا را به عالم جان خود گر زلیخا بر تواندازد نظر راه نمیدهد .ولی زلیخا که خود از عشق به جان آمده چون نبیند بر تو زخم چوب هیچ است به دنبال آنست که صدائی از جان یوسف بشنود بی شکاندازد مرا در پیچ پیچ و وقتی که یک صدای آه واقعی را میشنود به غالم برهنه کن دوش و دل برجای دار میگوید که دیگر چوب نزند. بعد از آن چوبی قوی را پای دار زلیخا در این داســتان یک عاشق فعال است و یک گرچه این ضربت زیانی باشدت معشوق منفعل نیست .عطار قصد آ ن را ندارد که کار چون ترا بیند نشانی باشدت زلیخا را از نظر اخالقی توجیه کند (چون قابل توجیه تن برهنه کرد یوسف آن زمان نیست) ولی قصد عطار آنست که مطلب مهمی را در غلغلی افتاد در هفت آسمان مورد جنبه فعال عشق بیان کند و بگوید که عاشق، مرد حالی کرد دست خود بلند صدای جان را میشناسد و برای شنیدن این صدا هر سخت چوبی زد که در خاکش فکند کاری میکند. چون زلیخا زو شنود آن بار آه گفت بس ،کین آه بود از جایگاه قصه پژواک و نرگس )Echo and Narcissus( من تا مدتها با این داستان مسئله داشتم چون ظاهر در یکی از اسطورههای یونانی ،نرگس یک پسر زیبا داســتان را میدیدم و به پیام و حکمت آن بی توجه است و پژواک دختریست که نرگس را دوست دارد بودم .پیام یا قصد داســتان در این است که بگوید و در کوههــا به دنبال او میگردد ولی پژواک (مانند زلیخا به دنبال جان یوســف است .او میخواهد در زلیخا) صدایش به معشوق نمیرسد .پژواک در واقع مقام جان ،صدای یوسف را بشنود نه در مقام جسم .به تنهائی نمیتواند معشــوق را صدا کند ولی وقتی درد یا زخم ارتباط ماســت با جان .ما از طریق درد که معشــوق صدا میکند پژواک میتواند صدای او سازنده با جان خود پیوند حاصل میکنیم .عطار در را تکرار کند و به ایــن ترتیب به او بفهماند که در مورد رابعه میگوید: کجاست (باشد که با این تدبیر معشوق او را پیدا کند او نه یک زن برتر از صد مرد بود و از غم عشق او آگاهی یابد) .به قول موالنا: از قدم تا فرق عین درد بود چه داند دام بیچاره فریب مرغ آواره درد به معنی ارتباط با جان اســت .همان چیزی که چه داند یوسف مصری غم و درد زلیخا را در ادبیات امروز انگیســی بــه آن زخم ( )woundعشق زلیخا خیلی شباهت به عشق پژواک دارد .زلیخا میگویند .زخم حفره یا داالنی اســت از جســم به یوسف را گم کرده است .زلیخا مانند پژواک صدایش سوی جان .ما وقتی درد یا زخم یا غم داریم متوجه را بریدهاند .زلیخا در عالم جان یوسف صدا ندارد و خودمان میشــویم و این توجه ما را به جان نزدیک تنها میتواند صدای خود یوسف را تکرار کند -و میکند .برعکس وقتی در رفاه کامل هســتیم و هیچ به این تربیت به معشوق بگوید که از او دور نیست. نگرانی و دردی نداریم متوجه عالم خارج میشویم زلیخا سعی میکند صدای آه یوسف را پژواکوار در واز درون خــود غافل میمانیم .علت اینکه ما گاه از تمام زندگیاش تکرار کند و به جهان و جهانیان (و موسیقی غمگین خوب (مثل قطعات دورژاک برای نهایت ًا روزی به خود یوســف) بگوید که من عاشق ویلون سل) خوشمان میآید به خاطر آنست که ما را هستم .برای زلیخا همه چیز صدای یوسف است. از عالم خارج منصرف و متوجه عالم درون میکند .این متن در زمستان 2014در ونکوور نگارش یافته ما انســانها با اینکه خیلی از جان خود دور هستیم است. در وجدان ناخودآگاهمان دلتنگی جانمان را داریم .غم و درد ســازنده ،ما را به جان نزدیک میکند .زلیخا میخواهد صدای جان یوســف را بشنود بنا بر این فرهنگ و ادب
47 parnianmagazine.com May 2014 . No22
کورسویی در گنداب
نگاهی به «منگی» نوشته ژوئل اگلوف'/برگردان اصغر نوری الهام عطاردی
کتاب منگی اثر ژوئل اگلوف ،کتاب کم حجمی است که با ترجمه هنرمندانه مترجم چیرهدست آن ،اصغر نوری ،به عنوان نمونهای از اثری خوشخوان و گیرا به همت نشر افق در 110صفحه به دست اهلش رسیده و کتابخوانهای امروزی را به ضیافتی متفاوت دعوت کرده است. ژوئل اگلوف متولد 1970است .پس از تحصیل در رشت ه سینما ،به کارهای مختلفی نظیر فیلمنامهنویسی و دستیار کارگردانی پرداخته و اکنون خود را وقف نوشــتن کرده اســت .آثار محدود اگلوف جوایز متعــدد ادبی فراوانی را از آن او ســاخته و کتاب منگی که در ســال 2005برنده جایزه لیورانتر شد یکی از آنهاست. اگلوف یکی از نویســندههای مطرح ادبیات امروز فرانسه است که به دلیل پرداختن به موضوعهای بکر و آفریدن موقعیتها و شخصیتهای منحصر بفرد شهرت دارد .آثار او به زبانهای زیادی ترجمه شده و منتقدان ،او را وامدار کافکا میدانند. جذابیت کتاب منگی – برخالف آنچه انتظار میرود- در شرح دراماتیک حوادث تلخ و شیرین معمول یا غیرمعمول زندگی رایج شــهری یا روســتایی ،که درنهایت با پایانی خوش و عباراتی امیدبخش چشم خواننده را روشن میکند ،نیست؛ داستانی مشحون از حوادث و اتفاقات جورواجور در فضاهای ذهنی و مکانی متعدد و متفاوت با کاراکترهای فراوان نیست. منگی ،داســتانی یکسره سیاه اســت اما جذابیتش در کورســوهای نوری ضعیف و بیجان اســت که زیارتشان در این سیاهی مطلق و یکپارچه سخت به دل مینشیند .فضای داستان از آن دست فضاهایی است که همه ما کم و بیش شرحی از آنها شنیدهایم: داســتان زندگی در حاشیه شهرهای بزرگ صنعتی، مناطقــی دورافتاده و متروک کــه در وجه خوبش کارگرنشین خوانده میشوند.
او نمیدانــد کی و به کجــا خواهــد رفت فقط میداند یک روز خواهد رفت فرهنگ و ادب
اردیبهشت .1393شماره 22
48
parnianmagazine.com
منگی ،داستانی یکسره سیاه است اما جذابیتش در کورســوهای
نوری ضعیف و بیجان است که
زیارتشان در این سیاهی مطلق و یکپارچه سخت به دل مینشیند «وقتی باد از غرب میاد ،بیشتر بوی تخم مرغ گندیده سایر همردههایش فکری در سر میپروراند؛ رویایی؛ میده .از شــرق که میوزه ،مثل بــوی گوگرده که رویــای فرار .او نمیداند کی و به کجا خواهد رفت گلومون رو میزنه .وقتی از شــمال میآد ،دودهای فقط میداند یک روز خواهد رفت. ســیاه یه راست میان رو سرمون .و وقتی باد جنوب بلند میشــه ،که کم برامون پیش میاد ،خوشبختانه« ،محیط ســالمی نیست دیگه .بچهها رنگ پریده ان، واقعا بوی گه میده ،هیچ جور دیگه نمیشه گفت .ما سالخوردهها پیرهای درســت درمونی نیستن .آدم وسط همهی اینا ،خیلی وقته که دیگه به شون محل همیشه نمیتونه اونارو از هم تشخیص بده .بهرحال نمیذاریم .آدم دست آخر عادت میکنه .آدم به همه ،من زندگی رو اینجا به آخر نمیرسونم ،این حتمی یه .یه روز میرم جاهای دیگهای رو هم ببینم ،حتی چی عادت میکنه». اگــه بگن همه جا عین همه ،حتی اگه بگن جاهای در چنین جغرافیایی است که خانهها زیر دکلهای بدتر از اینجا هم هســت .هرچــی با خودم کلنجار برق فشار قوی سرهمبندی بنا شدهاند ،آلونکهایی میرم ،نمیتونم اینارو باور کنم ،این حرفارو». که حکم سرپناه و مسکن دارند ،کانال خشک آبی که جای بی هوش شــدن کارگران خسته و خوابآلود زندگی در این شــهرک حاشیهای در محاصره دود است و سگهایی که همیشه در کمین حمله هستند .کارخانهها ،ریزگردهای سربی ،و هوای داغ و ب ی باد و باران میگذرد .گاهی شدت تراکم این ریزگردها «آب و هوامون هم همچین تعریفی نداره .تا جایی که به حدی اســت که مثل مهی غلیظ برای روزهای من یادم میاد ،هوای اینجا همیشه همین قدر گرم و متمادی ساکنان را کور میکند .صدای گوشخراش گرفته بوده .بی خود دارم تو ذهنم میگردم ،بی خود هواپیماهای باری که از باندهای پرواز بلند میشوند دارم مغزم رو زیرورو میکنم ،یه ذره هم خنکی یادم اغلب ســاکنان را کر کرده ،بســیاری از کارگران نمییاد .همین طور یه ذره نور ،یه سوراخ وسط این بر اثر اتفاقهای پیشبینی نشــده کار در کشتارگاه، لحاف خاکستری ،که گاهی وقتها واسه چند روز دچار معلولیت شدهاند .شــدت امواج الکتریسته حتی تا رو سرمون پایین میآد و از صبح تا شب ول آنقدر زیاد اســت که موجب فراموشیهای چند مون میکنه تو مه ،گاهی وقتها چند روز پشت سر دقیقهای تا چند ساعتی میشود؛ موجب منگی .در این شهرک حاشیهای حتی باران نمیبارد؛ اگر هم هم ،حتی چند هفتهی تموم اگه باد بلند نشه». ببارد چیزی جز چرکابهای مخلوط با آلودگیهای راوی داســتان که از اول تا آخــر زندگی در چنین شیمیایی و اسیدی که میتواند حتی موجب مرگ فضایی را شرح میدهد کارگر کشتارگاهی در حاشیه شــود ،نیســت .و رودخانه کم عمــق و آبش که پرت افتاده از شهر است که مانند صدها نفر دیگر در صید ماهیهای مســمومش نوعی تفریح حساب رودخانهای از خون و الشه حیوانات که برای ذبح و میشــود .ماهیهای مرده با بدنی کبود و تاولزده. مثله شدن به کشتارگاه منتقل میشوند ،به کار تکه تکه تفریح دیگر این جماعت رفتن به اقیانوس است. کردن خوکها و گاوها و گوسالهها و اسبها مشغول اقیانوســی از زبالههای شهری ،صنعتی ،شیمیایی، است .او که با مادربزرگش زندگی میکند برخالف بیمارســتانی ،خانگی .انبوه بینهایتی از زباله که به
شــکل کوهها و درهها دور تا دور شــهر را احاطه کردهانــد و در اوقات فراغــت و تعطیالت محل اطراق خانوادههای کارگران و کودکان آنهاست .که در میان امواج زباله شــیرجه میروند تا اشیای به دردبخوری برای خودشان صید کنند ،و بعد با تن و بدن زخمی ،و دســتهای مجروح و خونآلود، لباسهــای پاره و بویی متعفن خود را به میان آب گلآلود تصفیهخانه فکسنی و بی رمق بیاندازند و آلودهتر و کثیفتر برگردند. در میان این فضای قیرگون و سیاهی مطلق و سنگینی که همه جا را فراگرفته ،رویای فرار فقط میتواند یک رویا باشد و بس؛ همان کورسوی نوری که گاه آسمان و زمین سیاه این ناکجاآباد را مزین میکند همانطور که یک بار در صحنهای از کتاب ،شعاعی از نور آفتاب به ناگهان و برای یک لحظه مثل تیغی ابرهای سیاه را میدراند و آسمان یک لحظه باز میشود. «با همهی اینا ،روزی که از اینجا میرم دلم میگیره، میدونم .حتما چشمهام َتـــر میشــه ،به هرحال ریشههام اینجاست .من همهی فلزهای سنگین رو َمک زدم ،رگهام ُپـر از جیوهستُ ،مخم پر سرب. تو ســیاهی برق میزنم ،آبی میشاشــم ،ریههام تا خرخره پر شده ،مثل پاکت جارو برقی ،من کنار خط آهن بازی کــردهام ،از دکلها باال رفتهام ،تو حوض تصفیهخانه آب تنی کردهام .و بعدها ،عشــق رو تو قبرستون ماشینها تجربه کردهام ،خاطرههایی دارم که شبیه پرندههایی هستن که افتاده ان تو نفت سیاه، ولی به هرحال خاطــرهان .آدم به بدترین جاها هم وابسته میشه ،این جوری یه .مثل روغن سوختهی ته بخاریها. اما من یه روز از اینجا میرم ،حتمی یه ،ردخور نداره!» کتاب «منگی» را نشر افق در 110صفحه و به قیمت 6000تومان در سال 1392منتشر کرده است .
فرهنگ و ادب
May 2014 . No22 49 parnianmagazine.com
دیدار در می با آثار چند کارگردان صاحب نام
معرفی این آثار با تفاوتهایی ،پیشتر در نشریه سینمایی 24منتشر شده است.
روز کارگر Labour Day کارگردان :جیسون ریتمن فیلمنامه :جیســون ریتمن بر اساس رمانی نوشته دافنه جویس مینارد بازیگران :کیت وینسلت ،جاش برولین زمان توزیع 29 :ایپریل
داستان :سال ،1987چنــد روز قبل از روز کارگر و بازگشــایی مدارس ،هنری که تالش زیادی میکند جای خالی پدرش که ســالها پیــش خانه را ترک کــرده و با زن دیگری ازدواج کرده را بگیرد ،با مادر غمگین و پریشانش ،ادل ،برای دریافت مقرری ماهانه و خرید به شــهر رفتهاند .با ظهور ناگهانی غریبهای زخمی به نام فرانک که بعدا مشخص میشود یک زندانی فراری و متهم به قتــل زن و فرزندش بوده زندگی کســالتبار آنها متالطم میشــود .اما شاید فرانک دقیقا همان کسی نباشد که رسانهها و پلیس محلی میگویند؛ شاید بتواند همسری خوب برای ادل و پدری رویایی برای هنری باشد؛ شاید... کارگردانی که تا ســه سال پیش یکی از پرامیدترین چهرههــای دهههای آینده در ســاخت فیلمهای با ایدههای بکر ،داستانهای محکم و شخصیتپردازی قوی شناخته میشد حاال و بعد از دو فیلم متوسط در حال فراموش شدن است .زمان اکران روز کارگر و مدت روی پرده ماندن فیلم خود گواهی بر این غرق شدن تدریجی است. منهای کارگردانی کمفروغ ریتمن که نه به درســتی ریتمهای درونی و بیرونی را درآورده و نه در پرداخت لحظات پراسترس که قاعدتا در داستان اصلی خیلی نفسگیر بودهاند خیلی موفق است ،مشکل اصلی به فیلمنامه بازمیگردد .فیلمنامه بر هیچ جنبه مهمی از داســتان به درستی تمرکز نکرده و مرتبا از این شاخ به آن شــاخ پریده اســت؛ از ماجرای رابطه پیچیده یک مادر تنها و پســر در آســتانه بلوغ ،به حسادت و عالقــه توامان هنری به ایــن غریبه که از هر نظر از پدرش ســرتر است ،به گذشته پرابهام فرانک ،به وجوه ملودرام داستان ،به رابطه دو نوجوان جداافتاده هنر و سرگرمی
اردیبهشت .1393شماره 22
50
parnianmagazine.com
و ...همه و همه این مضامین میتوانستند به مرکز ثقل قصه تبدیل شوند و آن را به سمتی ببرند که نتیجه کم یا بیش بهتر از این میشد اما ریتمن خواسته که همه را با هم داشته باشد و هیچکدام را هم نهایتا به دست نیاورده است. همچنین در مورد نحوه داســتانگویی ببینید که دو موضوع بسیار مهم قصه یعنی گذشته فرانک (اینکه چرا او به قتل متهم شــده) و گذشــته ادل (اینکه چگونه زنی زیبا و ســرزنده اینچنین فرسوده و تباه گشــته) چگونه در قالب دو شــیوه بیانی کارگردان (برشهای فراوان و پراکنده فالشبک که به تدریج تکمیل میشوند در مورد فرانک و نقل قول مستقیم ادل به فرانک و همســر ســابق ادل به هنری درباره
گذشته ادل) کامال تلف شدهاند و عمال از حیز انتفاع ساقط شــدهاند در حالی که مثال قرار بوده سکانس اعتراف ادل به فرانک در مورد اینکه نمیتواند حامله شود (با توجه به اینکه میدانیم فرانک هیچوقت از خودش فرزندی نداشته) قرار بوده خیلی کلیدی و تاثیرگزار از کار درآید. در مجموع آنچه فیلم را از سقوط کامل نجات داده، بازیها به ویژه در مورد وینســلت و درآمدن خیلی خوب کمیکال او و جاش برولین است که متاسفانه فرصت رشد و ارتقا پیدا نکرده است .منتظر میمانیم ببینیم ریتمن در فیلم بعدی مسیر بازگشت به روزهای اوج را آغاز میکند یا باید نامش را از دفترچه «قابل تاملها» برای همیشه خط بزنیم.
او )her( Her داستان :تئودور مرد تنهایی که از راه نگارش نامههای شخصی برای مشــتریان (عمدتا نامههای عاشقانه) امرار معاش میکند و شدیدا از درخواست همسر و محبوب زندگیاش برای طالق دچار ضربه روحی شــده با تکنولوژی جدیدی روی وسایل ارتباطی و کامپیوتری آشنا میشود :یک سیستم عامل هوشمند که میتواند بســته به تجربیات و روحیات مشتریان به ســرعت رشــد کرده و خود را با موقعیتهای جدید تطبیق دهد .تئودور یک سیستم عامل مونث را انتخاب میکند و این پدیــده مجازی خود را به تئودور ،سامانتا معرفی میکند .رفته رفته تواناییهای فراوان سامانتا در همه زمینهها سبب بهت و حیرت و جلب توجه تئودور میشود و سامانتا هم از مصاحبت با او احساس رضایت میکند و همین به تغییراتی در هر دوی آنها منجر میشود. یک مثال دیگر از نمونه فیلمهای بسیار موفقی که در آنها ایده ،به یک فیلم علمی-خیالی کمنظیر منجر شده است .در اینجا البته آینده ،که از طریق انتخاب نماهای بیرونی در شــهری رو به پیشرفت سریع (شانگهای چیــن) و برخــی طراحیهای ســاده در فضاها و امکانات داخلی شبیهسازی شده و تکنولوژی معرفی شــده در آن چنان نزدیک است که مخاطب ممکن است احساس کند اصال با این پدیده (جانشینی یک سیستم عامل با همه آنچه میتوان در عالم انسانی به آن رسید) پیشتر آشنا شده است. اسپایک جونز بعد از گزینش طرح اولیهای که چندان جدید نیست ،همه هنرمندی خود را مصروف بسط ایده ،خلق شخصیتهای پرقدرت و دیالوگهایی که اگر چه قدری زیاد و خستهکننده به نظر میرسند اما به خوبی قصه فاقد ماجرای فیلم را پیش میبرند پرداخته است .اینکه یک هوش مصنوعی بتواند جذابیتی به مراتب بیشتر از انسان پیدا کند برای مخاطبان سینما بیگانه نیست؛ مواردی چون رابطه مادر و فرزندی در ، A.I. Artificial Intelligenceرقیب انسانیت در :2001یک ادیسه فضایی کوبریک و حتی در اثری مربوط به سه دهه پیش Blade Runner ،یکی از بهترین نمونههای نمایش عشق و محبت میان انسان و هوش مصنوعی و موارد دیگر در خاطرمان هست
کارگردان :اسپایک جونز فیلمنامه :اسپایک جونز بازیگــران :خواکین فونیکــس ،امی ادامز، رونی مارا و با صدای اسکارلت جوهانسن زمان توزیع 13 :می
اما در اینجا جونز عمیقا به این پرسش میپردازد که فرجام درآمیختن دیوانهوار بشر امروز با پدیدهها و ابزارهای مجازی به کجا ختم خواهد شد .چیزی که امروزه با مشــاهده ساده رفتار نسل جوان و استفاده جنونآمیز آنها از چنین ابزاری کامال مشهود است. از یکسو میبینیم که سامانتا به واسطه همه ویژگیهای منحصر بهفردش در چگونگی برقراری ارتباط ،صدای دلنشین ،پیشنهادات کاربردی ،کمک فکری و عملی (چه در ماجرای طالق تئودور و چه حتی در ویرایش نامههای نوشته شده توسط او) و حتی برآورده کردن نیازهای عاطفی وی (در مقایسه با نمونهای انسانی در اوائل فیلم) آنچنان ایدهآل است که میتواند تئودور را از پیلــهای که دور خود کشــیده خارج کند و او را مجددا به زندگی و طــراوت و ارتباط با دیگران بکشــاند (در واقع ســکانسهای حضور پرشعف تئودور در مراکز عمومی ،بازسازی خاطرات پیشین او با همســرش اســت) اما از سوی دیگر برخالف نمونههای قبلی ،تالش برای فیزیکی شدن و قالب جسمی یافتن ،اینجا آسیب زدن به همان ایدهالیسم اســت و همین وجه ممیزه این اثر با قبلیهاســت است .چنین تالشی فرجام خوشایندی برای چنین رابطهای فراهم نمیآورد و در پایان جز افزایش عمق درد و رنج و تنهایی قهرمان داستان (به ویژه زمانیکه تئودور درمییابد سامانتا به واسطه همان ویژگیهای شخصیتی و هویتی ،با تعداد بسیار زیادی از افراد در رابطه عاطفی است و اصوال دستیابی به مورد منحصر بفرد او غیرممکن است) حاصلی به همراه ندارد. فونیکس چون همیشــه و خیلی بیش از همیشــه در اوج بازیگری اســت و ظرایف بازی او در همه سکانسها ،چه آن سکانسهای سولویی که فقط با حضور او و صدای کس دیگری پیش میرود و چه در کنار و با حضور دیگران ،آشــنا و بیگانه و چه در
زما ن برقراری ارتباطهای عجیب و غریب با دیگران، سرشار از نبوغ و نکات آموزشی برای هر مدرس و کارآموز بازیگری است .به همان اندازه که اسکارلت جوهانسن نشان میدهد چگونه میتوان تنها با صدا، در حد بازیگر نقش اول زن یک فیلم ظاهر شد .
هنر و سرگرمی
May 2014 . No22 51 parnianmagazine.com
حافظان میراث Monuments Men کارگردان :جورج کلونی فیلمنامه :جورج کلونی و گرانت هســلو بر اساس کتاب غیرداستانی نوشته رابرت مورس بازیگران :جورج کلونی ،مت دیمون ،بیل موری، جان گودمن زمان توزیع 20 :می
داســتان :در ســالهای پایانی جنگ جهانی دوم که افول آلمان نازی به واســطه شکســتهای مداوم در جبهههای نبرد محرز شــده است فرانک استوکس که نگران سرنوشت آثار تاریخی و هنری در اروپاست رییس جمهور امریکا را متقاعد میکند تا دســتهای از نیروهای آشنا به هنرهای تجسمی با عنوان Monuments Menتشکیل دهند و پیش از شکســت نهایی آلمان ،این آثار را گردآوری و از هر گونه آســیب حفظ کنند .این درحالی است که خبر میرســد هیتلر برای تحقق آرزویی قدیمی در حال ســاخت بزرگترین موزه هنری جهان در شهر زادگاهش است تا تمام دستاورد هنری مغرب زمین را به آنجا منتقل کند و فرماندهان ارشد اس اس هم هر یک دنبال تکمیل کلکسیونهای شخصی خود هستند .سوال اینجاســت که آثار به تاراج رفته در کجا نگهداری میشوند .این مردان بعد از چند هفته آموزش مقدماتی به چند زیر گروه تقسیم میشود تا هر یک مسیر مشخصی را بیابد اما در این راه همراهی یکی از همکاران سابق نازیها اهمیت زیادی دارد... اثری که در نیمه اول سال 2013از آن به عنوان یکی از آثار برتر آخر ســال هــم از نظر فروش و هم در رقابتهای اســکار نام برده میشد حتی الیق اکران در ژانویه نبود و عمال در مردهترین ماه ســال برای ســینماروها (فوریه) به نمایش درآمد تا نشان دهد چقدر با انتظارات از آن فاصله داشته است. مادر همه ضعفهای دیگر فیلــم را باید در خطای انتخاب لحن دانست .این قصه حداقل به این شکلی که نوشته شده نمیتوانســته یک کمدی-درام باشد در حالی کــه االن تعدادی از بازیکنان مطرح کمدی به خدمت گرفته شــدهاند تا صحنههای فاقد هر نوع کارکرد کمدی را اجرا کننــد مثال جان گودمن ،بیل موری یا ژان دوژاردن (بازی او را با همان نقش کوتاه در «گرگ وال استریت» مقایسه کنید ).چند سکانس واقعا کمدی در فیلم گیرشــان آمده تا خودی نشان هنر و سرگرمی
اردیبهشت .1393شماره 22
52
parnianmagazine.com
دهند؟ همین سبب شده که حتی معدود دیالوگهایی هم که بین شخصیتهای فیلم در لحظاتی که میتوان کمــدی خلق کرد رد و بدل میشــود (مثال در زمان آموزش نظامی) به جدیترین شکل ممکن باشد یا شوخی حضور تیرانداز خردسال در لباس اس اس یا ایستادن روی مین و یا عکسالعمل به یافتن تندیس مریم مقدس و...هیچ جنبه جذابی نیابد .تنها سکانسی که میتــوان گفت در این میان تا حــدودی درآمده سکانس مواجهه موری و باب باالبان با سرباز جوان آلمانی است .مقایسه کنید این فیلم را با یک فیلم جنگی بسیار موفق کمدی-درام مثل «استاالگ (بازداشتگاه) »17بیلی وایلدر تا این ضعفها بیشتر آشکار شود. همین نکته سبب شده تا سکانسهایی که قرار بوده خیلی جدی و تاثیرگذار باشند مثال وقتی موری در زمان استحمام در اردوگاه جنگی ،صدای آوازخوانی خانوادهاش را به عنوان هدیه کریسمس میگیرد یا سکانس مواجهه او و باالبان با مامور فراری اس اس هم چنگی به دل نزنند. بدتــر از همه اینها دیالوگهای به شــدت نخنما و شــعاری اســت که کلونی در دهان افراد مختلف گذاشــته مثال این عبارت در دهان روزولت که آیا فکر میکنی دست یافتن به این گنجینهها ارزش جان دو نفر را داشــت (واقع ًا؟ رییس جمهور امریکا در زمان جنگ جهانی دوم چنین ســوالی پرسیده؟) و احمقانهتر از آن پاسخ کلونی/استوکس است .یعنی ما باید باور کنیم که آن مســابقه با روسها بر ســر یافتن گنجینههای هنری ربوده شده توسط آلمانها فقط کار یک جمع کوچــک عالقهمند به هنر بوده
و مثال تمام ارتش امریکا و شــخص رییس جمهور هیچ عالقهای به آن نداشــتهاند؟ این دیالوگها را با Good Night and Good Luckمقایسه کنید تا تفاوتها ملموستر شوند. اما کلونی چند ســکانس حادثهای و تراژیک هم در فیلم تدارک دیده بهویژه همانها که به مرگ دو نفر از اعضای گروه منجر میشوند و در ساخت هر دو ،آن چنان سهلانگارانه عمل شده (بهویژه در مورد مرگ سرباز توبهکردهای که در کلیسا جان میبازد) که به سادگی نتوان تصمیم گرفت کدام بخش ضعیفتر است ،کمدی یا حادثهای. چیزی که کارهای قبلی کلونی را برجسته و موفقتر از متوسط تولیدات هالیوودی میکرد ،از دل برآمدن آن آثار بودند .اگر با شخصیت وی ،میزان فرهیختگی و پایبندی جدی به تعهدات سیاسی و اجتماعیاش آشنا باشیم (که در میان ستارگان هالیوودی ،کمنظیر اســت) میدانیم که خاســتگاه فیلمهایی از جنس Good Night and Good Luckو نیمــه ماه مارس کجاست و همین نکته اســت که آن آثار را برجســتهتر میکرد اما فیلم حاضر آشــکارا با دل ســاخته نشده بلکه چشمداشــت زیادی به نفوذ و قدرت البیهای شبهسیاسی در هالیوود امروز داشته و تاثیــر آن را در همه عناصر فیلم ،با ربط و بیربط میتــوان دید .همین امید به نفوذ آنها برای موفقیت فیلم در گیشه و در جوایز بوده که کلونی را از اصل خودش دور کرده و داستانی درباره یکی از مهمترین دستآوردهای بشــری در زمان جنگ را به چنین مجموعه بیخاصیتی مبدل ساخته است .
at the first category, the effects on work can include having to do extra work, or overflow of negativity/work to the rest of a workplace team. These situations can arise from “having too much fun” and essentially slacking off at work, thus resulting in a high influx of work that needs to be completed. In contrast, the second category entails negative hierarchal effects and conflicts of interest. These situations can arise from having to criticize or discipline a friend (or viceversa) as well as issues with favouritism. Friendship conflicts in the workplace can have carryover effects as well. If you knew the individual prior to meeting them at work, then a workplace conflict could very well become an end to a friendship. In such cases, any mutual friends between you and the given individual could also reap negative backlash as they attempt to reconcile the situation or find a middle ground. Friendship conflicts solely confined to the workplace could also relay negative carryover effects, as other employees begin to get involved thus creating a negative and tense environment. In either situation, it is evident that friendship conflicts in the workplace can affect others and that it is difficult to stay neutral when others have conflict. In analyzing conflicts in regards to workplace friendships, one can see that although friendships and conflict are both inevitable, there are nevertheless some steps one can take in order to avoid or minimize the negative effects. Important things to implement would be to avoid and omit all gossiping and hearsay. It is tempting to talk about all the things your friend said in the morning meeting to your coworkers, but it is probably not the smartest choice. Not only will you be
involving more people, but you are also taking steps towards further escalating an existing situation. Not to mention, it is completely unprofessional and looks bad on your image. Appropriate behaviour would include writing down what you have to say, and discussing it in private with your friend/colleague at a later time. The good thing about being friends with someone is the open room for communication. Communication is the key for maintaining relationships and elemental for work relations. By learning to properly communicate and balance friendships and work, you and your friend can work synergistically to help each other and the company.
The good thing about being friends with someone is the open room for communication
2nd Generation
11 parnianmagazine.com 22 شماره.1393 اردیبهشت
Friendships in the Workplace
Although friendships are valuable in organizations, some aspects of friendship can create numerous difficulties for both employees and employers
پونه وزیری
Pouneh Vaziri
2nd Generation
10 parnianmagazine.com May 2014 . No22
Friendships and relationships are almost universally considered to be positive things. Feeling close and connected to those around us is not only important to our emotional health, but it is also instrumental to our growth as individuals. Both outside and within the workplace, friends can enrich the environment, proving support, sociability, and comfort. Like all social relations however, workplace relationships entail costs as well as rewards. Research into workplace relationships and productivity has generally linked a friendly workplace with positive organizational outcomes. It appears that there exists a link between employee happiness and productivity, a concept that has been widely explored in various literatures. The line between friendship and professionalism can easily become blurred however, thus resulting in uneasy workplaces and unhappiness in
private lives. Persian culture embraces sociability and friendship; it is not uncommon to see children working for their parents’ companies or finding jobs through family connections, particularly in Iran as family in the workplace is often prohibited by organizations in Canada. Instead, Iranians in Canada often encourage and aid other Iranian friends with finding jobs in similar fields or organizations. Thus, IranianCanadians end up exhibiting a variance of a cultural norm of Iran. The population of Iranians in Canada are also increasing thus resulting in more “mixed” workplaces in which first and second generation Iranians are working together as colleagues. In many ways, business organizations provide the ideal environment in which to meet new people and make new friends; people who have a great deal in common are put in close proximity of each other and expected to work together, or in proximity of each other, for extended periods of time. Frequent exposure as well as similarity can therefore begin to facilitate friendship formation. The commonality of friendships in the work environment also brings forth the commonality of conflict in workplaces. Although friendships are valuable in organizations, some aspects of friendship can create numerous difficulties for both employees and employers. The blurring of boundaries, having to devote time to the friendship, and distractions from work are just three of the many problems that can arise from workplace friendships. A closer look into the effects of workplace friendships reveals two categories of effects: first, effects on work caused by friendships and second, interpersonal tension caused by friendships. Looking
There are actually a few assessments internationally that evaluate education systems and their effectiveness. One of these studies is the Programme for International Student Assessment (PISA), launched by the Organization for Economic Co-operation and Development (OECD) in 1997 (http://www.oecd.org/ pisa/). This study tests the competencies of 15-year-olds from over 70 countries in math, science and reading. Another study is the Trends in International Mathematics and Science Study (TIMSS) (http:// www.timss.com/), which assesses fourth graders and eighth graders in science and mathematics. Countries are then ranked according to the scores of the students. In 2011, over 60 countries participated in the study. These studies are done approximately once every three years and in general, most Asian countries rank near the top.
However, despite these students regularly receiving high ranking achievements, they always had low scores in the interest index and self-confidence index. The reason for this big contrast is due to the learning and testing by innumerable, repetitive exercises (a standard teachercentered, behaviorist learning method). When students are forced to learn through the mechanical, robot-like practices, they will be bored and lose interest and motivation. Therefore, in order to raise interest and motivation, self-satisfaction must be met by exploring new subjects and allowing them to reach their potential (a learner-centered, cognitive-strategy or constructivist learning method). Change is the only way to prevent all of us from becoming victims of the traditional way of learning so that we can promote a life-long learning mind-set. It is therefore not surprising to see so many
home schools or private schools in North America. As e-tutoring educators, our mission statement is to help students learn mass information easier while having fun and building a right learning and selfmotivated attitude. It is also our goal to inform parents and students alike of this powerful Ed-system such that confidence may be built, greater appreciation for learning experienced and inspiration created. Amos Tsay is the president and founder of Superkids e-Tutoring Center with 30 years of experience in education. He is also a publisher of many math books, the inventor of the I.C.E learning method and the founder of FQAA (Foundation of Quebec Academic Achievement) - a non-profit organization. For more info, visit his company website at: www. superkidslearning.com Contact: superkidspc@yahoo.com
Difference between SLE-Math and the traditional way of learning 3/23/2013 Amos Tsay
In an article previously written this year, I talked about the learning difficulties faced by students nowadays. Therefore as a follow-up to that topic, I would like to offer a solution such that today’s learners are more self-motivated and enthusiastic towards learning. As formerly stated, today’s learners expect an educational program that offers instantaneous solutions to questions, a personal learning map, capability for digital followup and assessments to determine strengths and weaknesses. Though it is somewhat difficult to find this kind of educational system, it is one that is able to thoroughly prepare students to better handle the learning process and to be more effective while having fun. Many years ago, one of the English teachers at Superkids e-Tutoring center, Helen Siourbas, now an English professor at Champlain College in St-Lambert said that when she was interviewed for a teaching position, she was often asked how she could teach English using a computer. At one point, she was able to teach up to seven or eight students, all in different levels. Therefore, if the power of e-tutoring works for learning languages, it can easily be replicated for learning math as well. A digital e-learning program can usually be classified into two categories – synchronous learning and asynchronous learning. In the synchronous learning process, instructors and students must be present at the same time either in the same class or in the same teleconference. On the other hand, most distant education programs like e-courses are asynchronous learning where students learn from pre-recorded CDs, videos ore-mails. You can better understand the differences through the following table. Learning
Synchronous
Traditional way
A teacher teaching the same material to 2030 students (slower students will suffer, advanced students will be bored)
Students can learn by reading lecture notes given ahead of time and ask questions via email
A teacher can teach 1-20 students, each with a personalized progress
Students can listen to pre-recorded topics and follow the PPTs given by the teacher and ask questions via email
Computer (e-learning)
Asynchronous
Now, I would like to present to you the e-learning method of SLE-Math (short for Superkids e-Learning Edsystem - Math), proven to be the most effective method today. Several years ago, I presented this idea in a workshop to a professor and 20 graduate students from the educational technology in Concordia University and showed them what e-learning in practice looks like. This learning method combines the synchronous, asynchronous, traditional and e-learning method. The same software platform can be applied to run SLE-physics, chemistry or biology. This powerful e-learning method has been applied for over 20 years and has received countless testimonials. Many criterions can be used to compare today’s learning method from the traditional way such as being able to provide instantaneous solutions to tests, containing a complete curriculum and learning many topics in a short amount of time. Below is a complete table comparing these two methods. Criterions \ Learning method Instructor : student ratio
SLE-Math 1:3
Traditional way 1:20-30
Complete curriculum Assessment
Yes Yes
Instantaneous solutions to tests
Yes
Instantaneous hints to mistakes
Yes
No
Instantaneous answers to questions/problems
Yes
Depends on teachers
Students’ strengths/ weaknesses known to teacher
Yes
Depends on teachers
2 – 6 topics
1 – 2 topics
Selfmotivated
Depends on teachers
Fun (in general)
Bored (in general)
More advanced than regular program
Yes
Depends
Calculation improvements in short term
Yes
No
Volunteer e-training program
Yes
No
Learning efficiency in one hour Students’ learning attitude A sense of happiness
Yes Yes No (delayed time for correction)
Zoleihka’s Heart
Depiction of beauty and glory in a romantic relationship Dr. Morteza Ghomshei
I Will Never Let My Dreams Die! Mitra Roshan talks with a nursing job applicant
My name’s Hamed and this is my story. “Speaking about finding a job, I should admit that it is really hard to achieve this! In my opinion, this is the biggest problem regarding immigration. It is not possible to quickly find a job in the skilled-worker labor market, and time is wasted here. For instance, while Canada and specifically Quebec have a crisis of shortage of doctors and nurses, and hospitals suffer from workforce shortages, a seasoned, skilled nurse like me, who has managed to be admitted as a skilled worker for the province of Quebec, has to wait for months and even years before finding a job in his/her field of expertise. Nursing gives a 16-point major in Quebec immigration programs. However, I wonder why they just waste so much time here. Moreover, these problems do not apply just to Quebec, and I have heard that it is the same story in other provinces, although it may seem a little bit different!” Read the full article in Persian in page 34.
In Iranian love poems, women are considered the beloved ones. Actually, we had better say in this type of literature, the beauty of the beloved one is described with womanly features. Even in love poems composed by Rabeah Bent Ka’b for Baktash, the same romantic characteristics were used as the ones used in the poems composed by loving men for women. Indeed, it was not customary in our classic literature to depict the beauty of the beloved one with manly features. Read the full article in Persian in page 44.
A Shimmering Light in the Swamp
A look at Dizziness authored by Joel Egloff, translated by Asghar Noori Elham Atarodi
Dizziness (L’etourdissement, authored by Joel Egloff, is a small book, skillfully translated by a great translator, Asghar Noori, now offered as an attractive, 110page work to its audience by Nashr Ofogh Publication. The book has indeed invited today’s readers to a different feast. Unlike what we expect, the appeal of Dizziness does not lie in the dramatic narration of usual or unusual events of urban or rural life ending happily with promising expressions that please the readers -- it is a completely black story attracting a lot of interest due to the weak shimmering lights which please the reader in the absolute darkness. Read the full article in Persian in page 48. Snapshots
7 parnianmagazine.com 22 شماره.1393 اردیبهشت
Couples’ Lack of Coordination in Goals
From Majid Bastami’s weblog
You Should Give Yourself More Time
Majid Bastami talks with Ali “Farzad” Javaheri about his experience in running a franchise. In this interview, the owner of three restaurant branches of Subway fast food, who has more than ten years of experience in running a franchise, talks about his experience in identifying, purchasing, preparing, and running a franchise and answers questions such as “What should newcomers do in order to avoid falling into the trap of purchasing dying franchises?”, “Is the income earned from just one branch enough to have a decent life, or should we have more than one?”, “To what extent do you agree with accepting the risk of purchasing newly-established, but growing franchises?”, and “Are there any other licenses we should get in order to purchase a franchise like Subway?” Read the full article in Persian in page 24.
A Complete Reform in
Immigration Programs of Canada Have big changes come to an end or not yet begun? The revision of immigration programs has been one of the main concerns of the government since the time the Conservatives, led by Stephen Harper, took power. The immigration ministry led by Jason Kenney has been creating profound changes in immigration programs for many years. And now that he is gone and Chris Alexander is the minister, it seems that the changes are not supposed to stop, but that perhaps more changes are on the way. The “Fast Entry” program is a completely new experience both for Canada and for immigration applicants. But the question is: What is this program and what will Canada do in the leading up to its commencement? Read the full article in Persian in page 18.
Snapshots
May 2014 . No22 6 parnianmagazine.com
Why is immigration so difficult for some people? -- Part I. Although it may seem obvious that “Immigration is a family issue, not an individual one”, there is quite a lot of immigration that occurs without anyone paying attention to this. In fact, immigration is generally seen as a process started by ‘one person’, the main applicant (generally a man), with the rest of the family brought along with him. This does not mean that other family members just follow him, since most often, there has been initial talk, discussion, or a decisionmaking process before one comes to any conclusion, and it appears that the couple (or all members of the family) have reached a relative unanimity, but then, only the main applicant will be in charge of everything and the spouse will help only when necessary. For instance, if the spouse’s education or language skills are to be assessed and if she is required to attend the interview session, she should accompany him. Now, surely, the spouse is not supposed to do anything else, is she? But of course she is... Read the full article in Persian in page 40.
Ali Mokhtari
manager@parnianmagazine.com
Success in Canada Fortunately, these days, a considerable number of immigrants who have been waiting for their visas for more than 4 years are landing in Canada. We also expect a significant number of Iranian immigrants to reach Canadian soil in 2015 via different immigration programs. The newcomers do know that although getting their visa marks the end of a time-consuming process, at the same time, it is the commencement of another chapter in their lives accompanied by new challenges. A new and unfamiliar environment, a different language, and new neighbors are among the changes that suddenly occur in immigrants’ lives. However, the main challenge for many is to earn a livelihood – to set up a business or find a decent job in order to have an income to support their family. The main recipe for success here is having sufficient information and knowledge as well as taking proper steps. Assuming that they have enough business experience in their homeland, many immigrants do not see any point in obtaining the information
and skills this success requires. This is why sometimes an immigrant who has been successful in his homeland loses all his money in less than a year. Indeed, offering appropriate help to newcomers to set up a business or find a job suitable to their abilities is an undeniable need and our Iranian community needs more help in this regard compared to some other immigrant communities, considering a number of reasons which cannot be comprehensively expressed here. Some of those problems arise from the type of relationships in the work environments of the homeland, and some others stem from our attitude towards work and work environments, which may be different from those of other countries. Unfortunately, the institutions in charge of helping immigrants find good jobs are not that successful in alleviating the problems of Iranian newcomers, which is not surprising. As a magazine whose objective is to serve the Iranian community and to help the members of the community be
more successful, Parnian has been giving information about the labour market and employment through articles and reports; it indeed intends to put more emphasis on these matters in its next issues. We shall present useful information with the help of Iranian educated people, hoping to help the Iranian community. In this regard, we warmly welcome our fellow community members who are successful in trade and business in Canada to share their valuable experiences with newcomers. We also thank them in advance for their cooperation with Parnian in this regard.
We warmly welcome our fellow community members who are successful in trade and business in Canada to share their valuable experiences with newcomers Publishers Note
5 parnianmagazine.com 22 شماره.1393 اردیبهشت
A Magazine for Iranian Immigrants A Magazine for Iranian Immigrants
Volume 3, Number 9, May 2014 C$ 3.5
Page 8
Page 6
Volume 3, Number 9, May 2014
ISSN 2291-2940 (Print) ISSN 2291-2959 (Online)
Page 7
Publisher's Note 5 Success in Canada
Publisher: Parnian Media Groups Inc. Manager: Ali Mokhtari manager@parscanada.com Editor-in-Chief: Majid Bastami editor@parnianmagazine.com Deputy Editor: Mostafa Mokhtari pr@parnianmagazine.com Graphic and Layout: Mohammad Khoshkam, Hossein Esmaeili, IT Manager and Applications Developer: Shahab Mokhtari Persian to English translator: Mahdi Fallah English editor: Mark Lee
Snapshots 6 You Should Give Yourself More Time 6 A Complete Reform in Immigration Programs of Canada 6 Couples’ Lack of Coordination in Goals 7 I Will Never Let My Dreams Die! 7 Zoleihka’s Heart 7 A Shimmering Light in the Swamp 2nd Generation 10 Friendships in the Workplace
Contributors: Ela Atarodi ,Ensieh Ghafourian, Nadia Ghayouri, Dr. Morteza Ghomshei, Saghi Motahari ،Vahid Namazi, Mitra Roshan, Ali Shakarami, Neshat Tehrani, Vahid Tolooei, Pouneh Vaziri Address: 1980 Sherbrooke W, Suite#860 Montreal, Quebec, Canada, H3H1E8 Tel: 1 (514) 903-4726 Fax: 1 (514) 439-4726 Toronto: 1 (647) 429-1848 Vancouver: 1 (604) 909-3073 Montreal: 1 (514) 562-9950 Email: info@parnianmagazine.com Web site: www.parnianmagazine.com
Content
May 2014 . No22 4 parnianmagazine.com
Page 10
Page 6
A Magazine for Iranian Immigrants
Volume 3, Number 9, May 2014 C$ 3.5