مقام عقل در دین

Page 1

‫مقام عقل در دین‬

‫نوشته‪ :‬پروفسور لطفی لونیان‬


‫مقام عقل در دین‬ ‫چیز مهمی که دوره ما را از ادوار سابق متمایز می‌کند آزادی است‪ .‬هر کسی طالب آزادی و مایل به فکر و زندگی آزاد‬ ‫است‪ .‬رواج عقیده دموکراسی در سیاست‪ ،‬تساوی حقوق مرد و زن در زندگی اجتماعی‪ ،‬رفاقت فیمابین معلم و محصل‬ ‫در اداره امور مدرسه و غیره‪ ،‬تمام اینها نهضت‌هایی است که غرض از آن پیشرفت و ترویج حس آزادی می‌باشد‪.‬‬ ‫در دنیای کارگری دیگر به کارگران به نظر بندگی نگاه نمی‌کنند ایشان آزادی حاصل کرده و حتی در بعضی ممالک‬ ‫در اداره امور مؤسسات و منافع آن شریک کارفرمایان خود شده‌اند‪ .‬این حس در زندگی خانوادگی نیز تأثیر نموده‬ ‫و روابط بین زن و شوهر و فرزند و پدر که در ادوار گذشته بیشتر شبیه به یک نوع جور و تحکم بوده تغییر یافته به‬ ‫قسمی که امروز شوهر‪ ،‬زن خود را دوست و پدر فرزند خویش را شخص خردسالی می‌داند‪ .‬مختصرا در هر یک از‬ ‫شعب زندگی مردم دیگر مایل نیستند که افکار و زندگانی ایشان در تحت فشار ظلم دیگران واقع شود‪ ،‬بلکه از هر‬ ‫حیث طالب آزادی هستند‪ .‬این یک وضعیت طبیعی است برای اینکه غرض اصلی از زندگانی نشو و نمای شخصیت‬ ‫انسان است و این امر فقط در محیط آزادی میسر و ممکن است‪ ،‬چون که شخصیت انسان در زیر بار ظلم هرگز نمو‬ ‫و ترقی نمی‌کند‪.‬‬ ‫موقعیت مذهب در مقابل این نضهت به طرف آزادی چیست؟ این مسأله از مسایل مهمی است که در مباحثات مذهبی‬ ‫پیش می‌آید‪ .‬مذهب مبتنی بر اصول تعبدی بوده و اطاعت از آن کورکورانه و قبول آن بی‌‌چون و چرا باشد البته در‬ ‫مقابل این نهضت آزادی طلبی استقامت ننموده و از میان خواهد رفت‪ .‬بعضی اشخاص همین عقیده را داشته و از اینرو‬ ‫امروزه نسبت به مذهب مخالفت می‌نمایند‪ .‬به نظر ایشان پدران در کوچکی مذهب را به زبان کودکی به ما آموخته‬ ‫و بنابراین وقتی که بزرگ شده و افکار ما پرورش یافت باید آن تعالیم کودکانه را کنار بگذاریم‪ .‬این استدالل کامال‬ ‫صحیح نیست برای اینکه انسان در زندگی اغلب معلومات را از دیگران فرا می‌گیرد‪ .‬طفل نوزادی که پا به عرصه این‬ ‫عالم می‌نهد عاری از علم و معرفت است و ابتدا از والدین شروع به آموختن نموده و آنچه می‌بیند از ایشان تقلید‬ ‫می‌کند و هر چه به وی گویند قبول می‌نماید چنانچه ما زبان را به همین نحو آموخته‌ایم‪.‬‬ ‫پس از آنکه قدری بزرگ شد به مدرسه رفته و در آنجا حقایق را از معلم و کتاب آموخته اطالعاتی راجع به عالم و‬ ‫زندگی و کوه‌ها و دره‌ها و حیوانات و گل‌ها و غیره فرا می‌گیرد‪ ،‬مذهب هم طبعا به همین رویه آموخته می‌شود و همان‬ ‫طور که علم و اخالق را از پدران و معلمین خود می‌آموزیم به همان ترتیب در امور مذهبی عقاید خود را از آنچه دیده‬ ‫و شنیده‌ایم کسب می‌نماییم‪ .‬بنابراین این مسأله دلیلی برای مخالفت با مذهب نخواهد بود‪ .‬نسل حاضر ما تازه‌ترین‬ ‫حلقه سلسله انسان‌هایی است که هزاران سال قبل از این بوده‌اند و آثار و علوم ایشان را در طفولیت می‌آموزیم و اگر‬ ‫در کودکی آنها را از والدین و معلمین خود کسب نکنیم جاهل مانده و در زندگی دچار زحمت خواهیم شد‪ .‬گذشته‌‪،‬‬ ‫میراثی است که برای ما مانده و باید آن را قبول نماییم‪ .‬در مذهب هم همانند علم و اخالق باید آنچه را که برای ما‬ ‫گذارده‌اند پذیرفته و در شعب مختلف زندگی از همان نقطه‌ای که سایرین ما را به آن رسانده‌اند شروع بنماییم‪ ،‬چون‬ ‫ترقی فقط از این راه میسر است‪.‬‬ ‫از ایراد مذهبی فوق می‌توان به نکته صحیح دیگری پی برد‪ .‬صحیح است که در شعب علوم باید از آنچه به ما‬ ‫می‌آموزند شروع نماییم‪ ،‬ولی نمی‌توان این آموزش را به تنهایی کافی دانست‪ .‬باید در انتهای کار در تحقیق و آزمایش‬ ‫معلومات خود آزاد باشیم و فی‌الواقع از اول خودمان شروع به آزمایش چیزهایی که آموخته‌ایم بنماییم‪ ،‬چون صحت‬ ‫حقایق علمی از این راه حاصل می‌شود‪ .‬ممکن است گفته‌های معلمین و کتب سایرین را کافی شمرده و از این راه‬ ‫بسیاری از چیزها را حفظ نماییم‪ ،‬ولی به این ترتیب اطالعات ما طوطی‌وار و از آن ما نخواهد بود‪ .‬ممکن است امروزه‬ ‫چیزی را طوری آموخته و فردا همان چیز را به نحوی دیگر تکرار کنیم‪ .‬محصلی که مایل به تربیت صحیح است باید‬ ‫دارای فکر باز و آزاد بوده و خود شخصا در علوم تحقیق و تتبع نماید‪ .‬برای همین است که علوم امروزه اشخاص را‬ ‫برای هر نوع جستجو و تحقیق آزاد گذارده است‪ .‬اینجاست که مذهب خود را عقب انداخته؛ یعنی اولیای مذهب برای‬ ‫حفظ سلطنت مذهبی‪ ،‬عقاید مذهبی را بر پایه‌ای بلندتر از آنچه عقل انسان قادر به درک آن باشد قرار داده و مردم را‬ ‫تعبدا به قبول آن خوانده‌اند و شاید گاهی هم ایشان را برای این مقصود اذیت و آزار رسانده‌اند‪.‬‬ ‫به همین جهت است که طرفداران آزادی مذهب را یک نوع بندگی شمرده و اغلب مخالفت‌های سختی با آن نموده‌اند‪.‬‬ ‫در واقع اگر بخواهیم مذهب در انظار محترم و طرف اعتماد عموم باشد باید روش جابرانه آن را ترک نماییم‪ .‬جوانی‬ ‫‪1‬‬


‫که در مدرسه روش تحقیق و تتبع را آموخته اگر در مسجد یا کلیسا در تحت فشار اصول تعبدی قرار گیرد قطعا‬ ‫افکارش مخالف دین خواهد بود‪ .‬در تاریخ اغلب مخالفت‌هایی که نسبت به مذهب شده در ممالک و در ازمنه‌ای به‬ ‫وقوع پیوسته که مردم را جبرأ به مذهبی درآورده‌اند‪ ،‬بنابراین باید اشخاص را برای تفکر در مسایل مذهبی آزاد‬ ‫گذارد‪ .‬در تمام علوم باید آنچه را که از طفولیت آموخته‌ایم کافی ندانسته و همیشه درصدد استفاده از تجربیات تازه‬ ‫برآمده افکار خود را برای فرا گرفتن حقایق جدیدی آزاد بگذاریم‪ .‬عین این رویه هم باید در مذهب اتخاذ شود‪ .‬در‬ ‫عقاید مذهبی نباید خود را به چیزهایی که هزاران سال قبل از این گفته‌اند مقید نماییم‪ ،‬بلکه پس از تحقیق کافی باید از‬ ‫عقاید جدید نیز استفاده کنیم و خود را موظف بدانیم که فکر خود را برای این عقاید تازه آزاد گذارده و در عین حال‬ ‫گذشته را محترم شماریم‪ .‬مقصود اصلی ما باید کشف حقایق بوده باشد نه طرفداری از عقایدی که قبال وجود داشته‬ ‫است‪ .‬باید مذهب طوری ما را آزاد گذارد که حقیقت را در هر موقع که یافتیم فورا قبول نماییم‪.‬‬ ‫در اینجا مسأله‌ای پیش می‌آید که آیا آزادی در عقاید مذهبی با اصول مذهب موافق است یا نه‪ .‬اگر مذهب از طرف‬ ‫خدا باشد چگونه ممکن است آن را با استقالل شخصی موافقت داد؟ مذهب مربوط به ماورای طبیعت است‪ ،‬از طرفی‬ ‫دیگر فکر انسان فقط قادر به درک اشیای طبیعی است‪ .‬بنابراین عقاید مذهبی را چگونه می‌توان تحقیق کرد؟ آیا‬ ‫استقالل شخصی را می‌توان با ایمان مذهبی توأم نمود؟ این از مسایل مهمی است که امروزه درباره مذهب سؤال‬ ‫می‌شود‪ .‬باید اول استقالل فکری را تعریف کرده ببینیم معنی آزادی در فکر و در زندگی و در ایمان چیست‪ .‬آزادی‬ ‫در نظر بعضی عبارت از این است که انسان بر طبق میل خویش زندگی نموده و به اخالقی موافق دلخواه خویش متصف‬ ‫گردد‪ .‬این معنی و مفهومی است که با اشخاص از آزادی گرفته و در نتیجه در زندگی دارای همین عقیده شده‌اند‪.‬‬ ‫البته آزادی به این معنی مخالف هر گونه مذهب و قانون است‪ ،‬اما این عقیده درباره آزادی بسیار سطحی و خام است‪.‬‬ ‫اگر بگوییم این معنی را فقط حیوانات از آزادی گرفته‌اند غلط نگفته‌ایم بسیاری از ملل وحشی نیز آزادی را به همین‬ ‫معنی تلقی می‌کنند در حالی که آزادی واقعی غیر از این است‪ ،‬چون اگر آزادی حقیقی چنین باشد باید امروزه اغلب‬ ‫ملل راقیه مانند قبایل وحشی زیست کنند‪.‬‬ ‫پس آزادی واقعی کدام است؟ شخصیت انسانی دارای اصولی است که شخصیت انفرادی ما بر آن بنا شده است و‬ ‫آزادی واقعی عبارت از معرفت به آن اصول و رعایت آنها می‌باشد‪ .‬مثال هر کس می‌داند که دو به اضافه دو مساوی‬ ‫چهار است و عدم اعتقاد به این حقیقت آزادی نبوده‪ ،‬بلکه حماقت است‪ .‬همچنین انسان دارای مبانی اخالقی و دارای‬ ‫احساسات راستی و عدالت و درستی و نیکوکاری است و طبعا انسان آنها را محترم می‌شمارد‪ .‬شخصی که به جمع دو‬ ‫به اضافه دو که مساوی چهار است عقیده نداشته باشد دچار اشکاالت می‌شود و کسی که مبانی اخالقی درستی و امانت‬ ‫را رعایت نکند به همان اندازه گرفتار زحمت خواهد شد‪ .‬این اصول را از خارج به ما تحمیل نکرده‌اند‪ .‬اینها مبانی مهم‬ ‫شخصیت انسان می‌باشد‪ .‬همان طور که برای ماهی زندگانی در آب و برای پرنده پرواز در هوا طبیعی و الزم است به‬ ‫همین طریق برای انسان انصاف به مبانی عقلی و وجدانی ضروری و طبیعی می‌باشد‪.‬‬ ‫پس آزادی در این نیست که انسان بدون رعایت اصول عقل و وجدان چند روزی موافق دلخواه خود زندگی کند‪ ،‬بلکه‬ ‫آزادی در این است که انسان زندگانی خود را بر همین اصول که مبنای مهم حیات اوست قرار داده و مختصرا آنچه با‬ ‫وجدان و عقل موافق است آزادی و آنچه که با وجدان و عقل مخالف باشد بندگی بداند‪ .‬حال می‌پرسیم که آیا مذهب‬ ‫با وجدان و عقل موافق است یا مخالف؟ جواب این سؤال مربوط به عقیده‌ای است که ما درباره مذهب دارا هستیم‪.‬‬ ‫اگر غرض از دیانت ایمان خدایی باشد که برای گفتار و کردار خود مسؤولیتی قائل نبوده و اگر مقصود مذهب اطاعت‬ ‫کورکورانه نسبت به اوامر و احکامی باشد که وقتی خداوند به طریق سری و مرموزی به بعضی از بندگانش فرستاده‬ ‫است پس دیانت عقیده‌ای باطل و تقوی نوعی بندگی خواهد بود‪ .‬بعضی که این معنی را از مذهب گرفته‌اند گاهی‬ ‫اذکاری را که معانی آن را نمی‌دانند مکررا می‌گویند و حال آنکه مذهب اینطور نیست‪ .‬مذهب چیزی است که مربوط‬ ‫به فهم و ایمان شخص می‌باشد‪ .‬خداوند‪ ،‬خدای ظالم و جباری نبوده و هرگز با ما اینطور معامله نمی‌کند‪ .‬غرض از‬ ‫مذهب عدالت و راستی و معنی صحیح آن انسانیت واقعی است‪ .‬انسانیت واقعی را اجبارا تحمیل کسی نمی‌کنند‪ ،‬چون‬ ‫اجبار شخص را خشن و سرکش و بنده متعصب و بی‌بصیرتی می‌سازد‪.‬‬ ‫مذهب به تعریف اکمل عبارت است از مصاحبت و همدستی با خداست این مصاحبت و همدستی اجباری نیست‪.‬‬ ‫خداوند همیشه طریقی جهت ترغیب ما اختیار می‌نماید و اگر خداوند با ما به طور ظالمانه رفتار کند پس ما نباید برای‬ ‫‪2‬‬


‫اعمال خود مسؤولیتی قائل شویم‪ .‬طرز رفتار خدا و معامله او با ما عینا همان معامله پدر نسبت به فرزند است‪ .‬شخص‬ ‫ظالم همیشه به بندگان خود امر می‌کند و منتظر است که ایشان با احترام و فروتنی تمام اوامر او را اطاعت نمایند‬ ‫خواه قلبا مایل به اطاعت باشند یا نه‪ .‬حتی امروزه نیز پدرانی دیده می‌شوند که نسبت به فرزندان خویش چنین رفتار‬ ‫می‌نمایند و بدیهی است که اینگونه رفتار شخصیت طفل را خواهد کشت‪ .‬پدر حقیقی همیشه فرزند خود را شخصی‬ ‫شمرده و سعی می‌کند که با صبر و نه اجبار او را تشویق نموده و متقاعد سازد‪ .‬عقیده صحیح درباره خداوند همین‬ ‫است که او را چون پدر بدانیم‪ .‬خدا مبدأ عقل و وجدان و اوامر و احکام او موافق عقل و وجدان است و هرگز ما را‬ ‫برای قبول تعالیمی که درخور فهم نیست نخوانده و همیشه مایل است که هر چیز را بر طبق عقل و وجدان خود درک‬ ‫کنیم‪ .‬طرفداری از حقیقت در زندگی اصلی است که شامل عموم بشر بوده و خداوند از ما خواسته است‪ .‬رعایت از‬ ‫عدالت در مناسبات خود با همنوع و نمو و پیشرفت احساسات دوستی و محبت به جای انتقام و عداوت اصول انسانیت‬ ‫واقعی است که خداوند از ما انتظار دارد و حقیقتا مذهب صحیح و تقوای واقعی همین است‪ .‬اینگونه مذهب عاری از‬ ‫هر آالیش می‌باشد و شامل چیزی مخالف عقل و وجدان نیست‪.‬‬ ‫با اینحال جای بسی تأسف است که در ادوار گذشته مذهب این پاکی و بی‌آالیشی را از دست داده و شکل درهمی به‬ ‫خود گرفته و در نتیجه در مباحثات مذهبی اشکاالتی از این راه تولید گردیده است‪ .‬مردم در عوض اینکه زندگانی‬ ‫مذهبی خود را به همان سادگی اصلی حفظ کنند آن را به شکلی درآورده‌اند که مافوق عقل و مخالف با وجدان شده‬ ‫است و در نتیجه مذهب در عوض آزادی وسیله برای بندگی عموم شده و در عوض ترقی اساس ظلم و به جای محبت‪،‬‬ ‫عامل عداوت گشته تا حدی که عالقه‌مندان به مذهب غالبا متعصب‌ترین اشخاص شده‌اند‪ .‬تاریخ از نظایر ایشان پر و‬ ‫شاید در این خصوص بهترین مثال در دوره مسیح یافت شود‪ .‬در آن ایام یهود خدا را برترین حاکم خود شمرده و از‬ ‫روی تعبد و تسلیم احکام شریعت را پیروی و متابعت می‌کردند‪ .‬تورات از جانب خدا و شامل احکام مسلم در آداب‬ ‫الکل و شرب و قوانین و قواعد زندگی اجتماعی و عبادات و سایر شعائر مذهبی و مختصرا مرجع عموم یهود و اساس‬ ‫زندگی آنها بود‪ .‬احکام آن در شعب مختلف زندگانی ایشان نافذ و جاری بود‪ .‬حتی در جزئیات هم مجبور بودند که‬ ‫حرف به حرف و بدون تأویل از احکام آن متابعت نمایند و آن را از هر قانونی محترم‌تر و حتی از عقل و وجدان برتر‬ ‫می‌دانستند‪ .‬هیچ کس را قدرت اظهار عقیده شخصی درباره احکام و قوانین آن نبود تا آن درجه که بعضی از کاتبان‬ ‫یهود برای خدا و تورات یک منزلت قائل شده و این کتاب را مانند خدا ابدی و سرمدی می‌شمردند‪ .‬در نتیجه این‬ ‫عقیده و افکار یهودیان زمان مسیح از ترقی بازمانده و زندگی ایشان راکد و پست گشته و باالخره مذهب آنها یک‬ ‫نوع بندگی شده طوری که استقالل فکری بر ایشان باقی نمانده بود‪.‬‬ ‫در چنین عصری مسیح ظاهر شد‪ .‬او به مخالفت عقاید باطل و ریاکاری یهود که از این قیود مذهبی پیدا شده بود‬ ‫برخاست و مردم را به تفکر آزاد و مستقلی که در آن به جای آن احکام پوسیده و مندرس عقل و وجدان قاضی و‬ ‫حکمفرما باشد دعوت کرد و در احکام تورات که تا به حال یهود بدون فکر و تعمق می‌پرستیدند از روی عقیده شخصی‬ ‫قضاوت نموده و آنها را از نو تفسیر کرد و حتی در چند مورد هم از جزئیات آن انتقاد نمود چنانچه در زندگانی و‬ ‫تعالیم مسیح شواهد متعددی در این خصوص دیده می‌شود‪ .‬مثال یکی از همان مسأله روز سبت بود‪ .‬به موجب شریعت‬ ‫یهود نگاهداری روز سبت یکی از اصول مهم مذهب بشمار می‌رفت و احترام آن روز الزم و بر هر کس واجب بود که‬ ‫در این روز اقدام به هر عملی اجتناب و از اشتغال به امور دنیوی خودداری نماید‪ ،‬چون تورات در این خصوص حکم‬ ‫می‌کرد‪« :‬شش روز مشغول باش و همه کارهای خود را بجا آور‪ ،‬اما روز هفتمین سبت یهوه خدای توست و در آن هیچ‬ ‫کار مکن» (خروج ‪ .)11 -8 :20‬پس می‌بینیم که روز هفتم برای آسایش بود نه زحمت و رنج بیش از سایر ایام‪ .‬عموم‬ ‫یهود این حکم را تعبدا قبول نموده و از آن متابعت می‌کردند‪.‬‬ ‫مسأله سبت یکی از مسایل اساسی مذهب محسوب شده و تا حدی اهمیت یافته بود که مقیاس سنجش فضیلت گشته و‬ ‫روحانیت مردم از روی احترام به سبت سنجیده می‌شد‪ .‬در طی قرون بعد از نوشته شدن تورات مفسرین آن و کاتبان‬ ‫پی در پی اوامر و نواهی راجع به روز سبت می‌دادند به طوری که در زمان مسیح این روز بر دوش مردم باری شده بود‬ ‫که هیچ کس طاقت تحمل آن را نداشت و احکام راجع به روز سبت از قطعی‌ترین احکام مذهبی یهود محسوب می‌شد‪.‬‬ ‫مسیح برای اصالح و تفسیر حقیقی قانون سبت برخاست و چندین بار با مخالفت‌های سخت کاتبان یهود رو به رو شد‪.‬‬ ‫در یکی از روزهای بهار در موقعی که مسیح با شاگردانش از میان مزرعه می‌گذشتند شاگردان چند خوشه گندم چیده‬ ‫و شروع به خوردن آن نمودند‪ ،‬چون چیدن خوشه‌ها یک نوع کار محسوب می‌شد‪ ،‬لذا به حسب قانون کاتبان انجام آن‬ ‫‪3‬‬


‫در روز سبت ممنوع بود‪ .‬پس چون یهود شاگردان را سرگرم چیدن خوشه‌ها یافته و مسیح را دیدند که بدون ممانعت‬ ‫ایشان را به خود واگذارده است رو به او نموده گفتند‪« :‬چرا در روز سبت مرتکب عملی می‌باشند که روا نیست‪ ».‬او به‬ ‫ایشان گفت‪« :‬مگر هرگز نخوانده‌اید که داوود چه کرد‪ ،‬چون او و رفقایش گرسنه بودند؟ چگونه در ایام ابیاتار رئیس‬ ‫کهنه به خانه خدا درآمده نان تقدمه را خورد که خوردن آن جز به کاهنان روا نیست و به رفقای خود نیز داد‪ ».‬در‬ ‫اینجا مسیح با متانت جواب شایسته‌ای به ایشان می‌دهد؛ یعنی می‌گوید‪« :‬سبت به جهت انسان مقرر شد نه انسان برای‬ ‫سبت‪ .‬بنابراین پسر انسان مالک روز سبت نیز هست» (مرقس ‪ .)27 -24 :2‬مقصودش این بود که انسان بنده سبت‬ ‫نبوده و هر چه به نظرش معقول و صحیح آید می‌تواند آن را در روز سبت بنماید‪ ،‬ولی یهود این را قبول نمی‌کردند‪.‬‬ ‫در نظر ایشان وجدان و عقل بشر را بر سبت قدرتی نبوده‪ ،‬بلکه سبت حاکم بر عقل انسان است‪.‬‬ ‫موقعی دیگر باز اتفاق غریبی دست داد؛ یعنی یک روز سبت مسیح در کنیسه بود و مرد تیره بختی را دید که یک‬ ‫دستش خشک و به گوشه‌ای ایستاده بود‪ .‬مسیح بر حال تباه وی رحمت آورده و او را نزد خویش خواند و در میان‬ ‫جمعش برپا داشت‪ .‬اول نگاهی به او کرد و سپس به آنهایی که در اطراف به تماشا ایستاده بودند نظر عمیقی افکنده‬ ‫پرسید‪« :‬آیا در روز سبت کدام جایز است نیکویی کردن یا بدی‪ ،‬جان را نجات دادن یا هالک کردن؟» سپس دست‬ ‫آن شخص بینوا را شفا داده شادمان به خانه‌اش روانه نمود‪ .‬یهودیان از این کار رنجیدند‪ ،‬چون در نظر آنها در روز‬ ‫سبت حتی شفا دادن مریضان هم جایز نبود‪ ،‬ولی مسیح عقیده و وجدان را قاضی قرار می‌داد و تفسیر قانون سبت را‬ ‫محکوم حکم عقل و وجدان می‌دانست‪ .‬به نظر او در روز سبت هیچ چیز بهتر از انجام کار نیک نبود‪ .‬حال کدام یک‬ ‫در نزد خدا خوشایندتر است بیکار نشستن یا نیکوکاری کردن؟ برعکس یهود از روی فهم تعقل نکرده و کورکورانه‬ ‫قضاوت می‌نمودند‪.‬‬ ‫همچنین اگر به مسأله روزه رجوع کنیم خواهیم دید که در شریعت یهود روزه از فرایض مهم بوده و بر هر شخص‬ ‫یهودی رعایت آن واجب بود‪ ،‬ولی عیسی شاگردان خود را مجبور به گرفتن روزه نمی‌کرد و آنها را در این امر آزاد‬ ‫گذاشته و به همین دلیل آنها هم رفته رفته روزه رسمی را ترک نموده بودند‪ .‬کاتبان یهود از دیدن این کار متحیر‬ ‫شده باز شکایت نزد عیسی آورده گفتند‪« :‬چرا شاگردانت روزه نمی‌گیرند؟» مسیح در جواب چنین گفت‪« :‬هیچ کس‬ ‫بر جامه کهنه پاره‌ای از پارچه نو وصله نمی‌کند واال آن وصله نو از آن کهنه جدا می‌گردد و دریدگی بدتر می‌شود»‬ ‫(مرقس ‪ .)12 :2‬مقصودش این بود که افکار او در زندگانی و در مذهب به کلی جدید و مانند پارچه نویی است که‬ ‫نمی‌توان آن را با تعالیم کهنه مذهب یهود جمع کرد‪ .‬مذهب صحیح همیشه بستگی به طهارت قلب و تزکیه نفس دارد‬ ‫نه به گرفتن روزه یا نگرفتن آن‪.‬‬ ‫موقع دیگری باز چند نفر از شاگردان مسیح با دست‌های ناشسته به خوردن غذا مشغول بودند و مطابق روایت یهود‬ ‫خوردن با دست یا ظروف ناشسته قاعدتا نجس و ممنوع بود باز کاتبان شروع به شکایت می‌کنند و عیسی ایشان را‬ ‫متوجه می‌سازد که آداب شستن دست از طرف خدا نبوده‪ ،‬بلکه از روایات منقوله یهود بوده است و سپس بدیشان‬ ‫چنین می‌گوید‪« :‬همه شما به من گوش دهید و فهم کنید‪ .‬هیچ چیز نیست که از بیرون آدم داخل او گشته بتواند او را‬ ‫نجس سازد‪ ،‬بلکه آنچه از درونش صادر شود آن است که آدم را ناپاک می‌سازد» (مرقس ‪14 :7‬و ‪ .)15‬از روی عقل‬ ‫و وجدان تفکر کنید که آیا اینطور نیست؟ اگر انسان قلبی پر از کینه و دشمنی داشته باشد آیا به صرف شستن دست‬ ‫و خوردن در ظروف تمیز می‌توان او را درستکار شمرد؟‬ ‫زندگانی عیسی از این قبیل وقایع پر است‪ .‬وی همیشه برای انتقاد و تأویل روایات یهود در خصوص ازدواج‪ ،‬قسم‪،‬‬ ‫قتل‪ ،‬کذب‪ ،‬زنا‪ ،‬طالق‪ ،‬قربانی‪ ،‬دعا‪ ،‬عبادت و دادن صدقه و خراج و غیره سعی می‌کرد و در تمام اینها مقصودش این‬ ‫نبود که احکام خدا را از میان ببرد‪ ،‬بلکه غرض اصلی او بیان حقیقت آنها بود‪ .‬یکی از احکام شریعت این بود که «زنا‬ ‫مکن» و یهود زنا را از معاصی کبیره می‌شمردند‪ ،‬ولی در نزد ایشان نگاه کردن به زنان از روی شهوت یا پروراندن‬ ‫احساسات شهوانی در فکر خود گناهی محسوب نمی‌شد‪ .‬مسیح این فکر باطل را رد کرده و چنین تعلیم داد که هر‬ ‫کس با نظر شهوت به زنی نگاه کند‪ ،‬در دل مرتکب عمل زنا شده است‪ .‬این فکر بسیار عمیق و درخور توجه بود‪ ،‬ولی‬ ‫یهودیان به این کلمات وقعی نگذارده شاید از شنیدن آنها هم متغیر شدند‪ .‬این بود که کاتبان یهود مسیح را متهم‬ ‫نمودند که شریعت موسی را فاسد کرده است‪ .‬مسیح در تأویل حقایق شریعت و میان آنها همیشه عقل و وجدان را‬ ‫حکم قرار می‌داد و مردم را دعوت می‌نمود که احکام را درست فهمیده و سپس اطاعت نمایند‪ .‬وی هرگز مردم را به‬ ‫‪4‬‬


‫نافرمانی و سرپیچی از احکام شریعت نمی‌خواند‪ .‬اختالف بزرگ یهود با مسیح ناشی از این بود که او قوانین و احکام را‬ ‫به طریقی مخصوص تعبیر و تفسیر می‌نمود نه اینکه شریعت و سنت جدیدی آورده بود‪ .‬در نظر یهود مذهب عبارت‬ ‫بود از متابعت کورکورانه از یک رشته تعبیرات و احکامی که خداوند در ایام سلف به عده‌ای از بندگان خاص خود‬ ‫فرستاده بود‪ .‬مسیح این را بندگی صرف می‌دانست و تصمیم گرفته بود که حیات مذهبی را از این قیود آزاد سازد و‬ ‫بنابراین مذهب را از لحاظ معنی واقعی آزادی گرفته بود‪ .‬یهودیان برای تحقیق و استنباط حقایق مذهبی عقل و وجدان‬ ‫را به کار نمی‌بردند‪ ،‬چنانکه ممکن بود یک نفر یهودی به دروغ قسم خورده و بعد به نحوی خود را تبرئه و معاف‬ ‫نماید‪ .‬اینها در نظر مسیح طفالنه بود‪ ،‬بنابراین مردم را دعوت می‌نمود که در فهم شریعت عقل و وجدان را قاضی و‬ ‫حکم قرار دهند‪ .‬روش تعقل یهود مخالف روشنی فکر بود و همین خمودگی و از کار افتادن فکر آنها را سبب شده و‬ ‫برای همین بسیاری از ایشان مذهب را وسیله غلطی برای تعبد و الزام دانسته و در نتیجه دست از ایمان خود برداشته‬ ‫بودند‪ ،‬ولی مسیح مذهب را با فکر بیدار و مترقی توافق داد و در واقع چرا انسان برای اعتقاد به مذهب عقل و فکر‬ ‫خود را کنار بگذارد؟‬ ‫به این ترتیب آیا دین بزرگترین مسأله امروزه نیست‪ .‬استقالل شخص و آزادگی فکر میراث بزرگ و هر انسان است‪.‬‬ ‫فکر و وجدان بزرگترین بخشش خداوندی را به انسان و حقیقتا مایه انسانیت ماست‪ .‬اگر ما فکر را کنار گذارده و‬ ‫با عقل و وجدان قضاوت نکنیم‪ ،‬پس از انسانیت چه باقی خواهد ماند‪ .‬شرط انسانیت آزادی است و آن را نمی‌توان‬ ‫قربانی سایر چیزها نمود‪ .‬مذهب هم اساس انسانیت ماست‪ .‬بدون خدا و بدون مذهب انسانیت پست و آدمیت خراب‬ ‫می‌شود‪ .‬هیچ فرد و جامعه نمی‌تواند بدون مذهب و اخالق ترقی کند و ترک مذهب و انسانیت جهالت صرف خواهد‬ ‫بود‪ .‬باید که عقاید مذهبی را از قیود پوسیده رهایی داده و ایمان خود را نسبت به خدا از خرافات پاک و منزه سازیم‪.‬‬ ‫نباید هم خود را صرف خراب کردن اساس مذهب کنیم‪ ،‬باید مذهب را طوری اصالح کنیم که با مصالح عموم موافق‬ ‫و برای انسان مناسب گردد‪ .‬آن وقت بدیهی است که بین عقل و مذهب اختالفی وجود ندارد و با این عقیده می‌توان‬ ‫مذهب را عامل پیشرفت و ترقی بشر بدانیم‪ .‬باید افکار خود را درباره آزادی و مذهب اصالح نموده و هرگز مذهب را‬ ‫دشمن شخصیت خود ندانسته‪ ،‬بلکه یکی را مکمل دیگری بدانیم‪ .‬شخصیت‌های بزرگ فقط در محیط مذهبی صحیح‬ ‫نشو و نما می‌کند و برای تقویت انسانیت و تزکیه روح شخص هیچ قوه‌ای مؤثرتر از ایمان به خدای قادر مطلق و عادل‬ ‫نیست و مختصرا نقصی در مذهب نبوده‪ ،‬بلکه در معنایی است که ما از مذهب گرفته‌ایم‪.‬‬ ‫یکی از اشخاص بزرگ وقتی در جواب این سؤال که «آیا مذهب فایده‌ای دارد؟» چنین گفت‪« :‬این چیز بسته به آن‬ ‫قسم مذهبی است که ما دارا هستیم»‪ ،‬چون بعضی از عقاید مذهبی شخص را بنده و چشمان بصیرت را کور و وجدانش‬ ‫را تیره ساخته و از طرفی بعضی عقاید دیگر انسان را مستقل نموده و باعث تحریک فکر و روشنی وجدان او شده‬ ‫است‪ .‬مذهب و محسنات و مضار حاصله از آن‪ ،‬بسته به آن چیزهایی است که ما بدان عقیده‌مند شده‌ایم‪ .‬ایمان به‬ ‫چیزهای نیک و صحیح‪ ،‬عامل ترقی و ایمان به چیزهای باطل و پوچ‪ ،‬مانع پیشرفت شخصی است‪ .‬مذهب بعضی را به‬ ‫جانفشانی و اعمال نیک واداشته و گاهی مسبب مظالم بزرگی گشته است‪ .‬مذهب گاهی در انسان عاطفه مهر و محبت‬ ‫را برانگیخته و زمانی محرک بغض و عداوت شده است‪ .‬چنانکه دیدیم مذهبی که عیسی به دنیا داده انسان را از عقاید‬ ‫کهنه و خرافات آزاد و او را وادار به تفکر عمیق‌تر و روحانیت بهتری نموده و وی را به پاکترین و بهترین طرز رفتار‬ ‫راهنما می‌گردد‪ .‬پس خوب است قبل از اینکه علی‌العموم دین را به کنار گذاریم‪ ،‬کامال در اطراف مذهب عیسی تحقیق‬ ‫نموده و ببینیم که آیا این دین توافق تام با عقل سلیم و وجدان دارد یا نه و آیا دارای آن قوه روحانی هست که بتواند‬ ‫به طور کامل استعدادهای ما را تقویت داده و ما را به یک زندگانی پاک و سودمندی وادارد یا نه؟‬

‫‪5‬‬


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.