Said poetry by hazrat majzoobalishah summer 1394

Page 1


‫سال سوم ‪ /‬شماره ‪10‬‬ ‫تابستان ‪1394‬‬

‫ک ـــه سراس ـــر جه ـــان و ه ـــر چ ـــه در اوس ـــت‬

‫عکـــس یـــک پرتـــوی اســـت از رخ دوســـت‬ ‫ض‬ ‫ر� ش�اه ن� ت‬ ‫ح� ت‬ ‫عم�‌اهلل ولی‬

‫‪ 3‬تیر‬

‫آنان که دویدند و آنان که خزیدند‬

‫همه عاقبت‌االمر به مقصود رسیدند‬ ‫مولوی‬

‫‪ 3‬تیر‬

‫ای دعا از تو اجابت هم ز تو‬

‫ایمنی از تو مهابت هم ز تو‬ ‫مولوی‬

‫‪ 6‬تیر‬

‫ما‬

‫قرآن‬

‫ز‬

‫مغز‬

‫برداشتیم‬

‫را‬

‫‪ 6‬تیر‬

‫[چاک خواهم زدن این دلق ریایی چه کنم]‬ ‫‪ 7‬تیر‬

‫گــر چــه وصالــش نــه بــه کوشــش دهنــد‬ ‫‪ 7‬تیر‬

‫بنی‬

‫آدم‬

‫اعضای‬

‫پیکرند‬

‫یک‬

‫‪ 10‬تیر‬

‫آفریــن‬

‫جــان‬

‫آفر یــن‬

‫پــاک‬

‫پوست‬

‫را‬

‫بهر‬

‫خران‬

‫بگذاشتیم‬ ‫مولوی‬

‫روح را صحبت ناجنس عذابی است الیم‬ ‫فظ‬ ‫حا��‬

‫در طلبــش هــر چــه توانــی بکــوش‬ ‫فظ‬ ‫حا��‬

‫[که در آفرینش ز یک گوهرند]‬ ‫سعدی‬

‫را‬

‫آنکــه جــان بخشــید و ایمــان خــا ک را‬

‫عــرش را بــر آب بنیــاد او نهــاد‬

‫خا کیــان را عمــر بــر بــاد او نهــاد‬

‫‪ 13‬تیر‬

‫عطار‬

‫هنگام صبوح ای صنم فرخ پی‬

‫بر ساز ترانه‌ای و پیش آور می‬

‫کافکند به خاک صد هزاران جم و کی‬

‫ایــن آمــدن تیر مه و رفتـن دی‬

‫‪ 13‬تیر‬

‫یــار‬

‫یپــرده‬ ‫‌ب ‌‬

‫از‬

‫در‬

‫و‬

‫دیــوار‬

‫‪ 18‬تیر‬

‫عیــد رمضــان آمــد و مــاه رمضــان رفــت‬ ‫‪ 25‬تیر‬

‫�خ ی�ام‬

‫در تجلــی اســت یــا اولی‌االبصــار‬ ‫تف‬ ‫ها��‬

‫صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت‬ ‫ق آن‬ ‫�ا��ی‬

‫‪1‬‬

‫ذ‬ ‫ض ت آق‬ ‫ت ن‬ ‫ت ن‬ ‫م�موعه‌ شا�عار ب� ی�ا� ش‬ ‫‌عل� ش�اه»‬ ‫حا�‬ ‫ن �ده‌ی ح�‬ ‫ر� ��ای ج‬ ‫ج‬ ‫‌دک�ر �ورعلی �ا ب��ده ج‬ ‫و� ی‬ ‫«م�� ب‬

‫ف‬ ‫ن‬ ‫اروح�ا له‌ال�دا‬


‫سال سوم ‪ /‬شماره ‪10‬‬ ‫تابستان ‪1394‬‬

‫چ ـ ــو از قوم ـ ــی يک ـ ــی ب ـ ــی دانش ـ ــی ک ـ ــرد‬

‫نـــــه کـــــه را منزلـــــت مانـــــد نـــــه مـــــه را‬

‫شنيدس ـ ــتی ک ـ ــه گاوی در علف ـ ــزار‬

‫را‬

‫بيااليـــــد‬

‫همـــــه‬

‫ده‬

‫گاوان‬

‫سعدی‬

‫‪ 2‬مرداد‬

‫آنان که طلبکار خدایید خود آیید‬

‫بیرون ز شما نیست بیایید بیایید‬

‫[گفتم که الف‪ ،‬گفت دگر هیچ مگو]‬

‫در خانه اگر کس است یک حرف بس است‬

‫مولوی‬

‫ش خ‬ ‫ها�ی‬ ‫� ی�� ب� ی‬

‫‪ 5‬مرداد‬

‫گفت و حرف و صوت را بر هم زنم‬

‫تا که بی این هر سه با تو دم زنم‬ ‫مولوی‬

‫‪ 9‬مرداد‬

‫مرو به هند و برو با خدای خویش بساز‬

‫به هر کجا که روی آسمان همین رنگ است‬ ‫ئ‬ ‫� ت� ب�ر ی� ز�ی‬ ‫صا� ب‬

‫‪ 9‬مرداد‬

‫آن کــه جــان بخشــد‪ ،‬ا گــر بکشــد رواســت‬

‫نایــب اســت و دســت او دســت خداســت‬

‫‪ 18‬مرداد‬

‫[که همه ظاهرند و‬

‫باطن یار]‬

‫لیس‬

‫فی‌الدار‬

‫‪ 20‬مرداد‬

‫یــار‬

‫یپــرده‬ ‫ب ‌‬

‫از‬

‫در‬

‫و‬

‫دیــوار‬

‫‪ 30‬مرداد و ‪ 13‬شهریور‬

‫دیده‌ای خواهم که باشد شه‌شناس‬ ‫‪ 6‬شهریور‬

‫ای دعــا از تــو اجابــت هــم ز تــو‬ ‫‪ 6‬شهریور‬

‫مــن چــو لــب گو یــم لــب در یــا بــود‬ ‫‪ 13‬شهریور‬

‫متجلــی‬

‫اســت‬

‫ُ‬ ‫غیره‬

‫مولوی‬

‫دیار‬

‫ض‬ ‫ر� ش�اه ن� ت‬ ‫ح� ت‬ ‫عم�‌اهلل ولی‬

‫یــا‬

‫اولی‌االبصــار‬ ‫تف‬ ‫ها��‬

‫تا شناسد شاه را در هر لباس‬ ‫مولوی‬

‫ایمنــی از تــو مهابــت هــم ز تــو‬ ‫مولوی‬

‫مــن چــو ال گویــم مــراد اال بــود‬ ‫مولوی‬

‫‪2‬‬

‫ذ‬ ‫ض ت آق‬ ‫ت ن‬ ‫ت ن‬ ‫م�موعه‌ شا�عار ب� ی�ا� ش‬ ‫‌عل� ش�اه»‬ ‫حا�‬ ‫ن �ده‌ی ح�‬ ‫ر� ��ای ج‬ ‫ج‬ ‫‌دک�ر �ورعلی �ا ب��ده ج‬ ‫و� ی‬ ‫«م�� ب‬

‫ف‬ ‫ن‬ ‫اروح�ا له‌ال�دا‬


‫سال سوم ‪ /‬شماره ‪10‬‬ ‫تابستان ‪1394‬‬

‫پش ــه ک ــی دان ــد ک ــه ای ــن ب ــاغ از ک ــی اس ــت‬

‫در بهـــــاران زاد و مرگـــــش در دی اســـــت‬ ‫ن‬ ‫مولا�ا‬

‫‪ 14‬شهریور‬

‫از‬

‫درمان‬

‫چه‬

‫ندارد‬

‫تب‬

‫من‬

‫وز‬

‫چه‬

‫پایان‬

‫ندارد‬

‫شب‬

‫من‬

‫‪ 14‬شهریور‬

‫از اسب پیاده شو‪ ،‬بر نطع زمین رخ نه‬

‫زیر پی پیلش بین شه مات شده نعمان‬

‫دندانه‌ی هر قصری پندی دهدت نو نو‬

‫پند سر دندانه بشنو ز بن دندان‬

‫گوید که تو از خاکی‪ ،‬ما خاک توییم اکنون‬

‫گامی دو سه بر ما نه و اشکی دو سه هم بفشان‬ ‫ق ن‬ ‫�خ ا�ا�ی‬

‫‪ 18‬شهریور‬

‫در خرابات مغان نور خدا می‌بینم‬

‫این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم‬

‫[جلوه بر من مفروش ای ملک‌الحاج که تو]‬

‫خانه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم‬ ‫فظ‬ ‫حا��‬

‫‪ 18‬شهریور‬

‫هر چه از دوست می‌رسد خوب است‬

‫گر همه سنگ و گر همه چوب است‬

‫‪ 20‬شهریور‬

‫پشــه کــی دانــد کــه ایــن بــاغ از کــی اســت‬

‫کــو بهــاران زاد و مرگــش در دی اســت‬ ‫مولوی‬

‫‪ 21‬و ‪ 14‬شهریور‬

‫مصطفی را وعده کرد الطاف حق‬

‫گر‬

‫بمیری‬

‫‪ 27‬شهریور‬

‫گــر نگ ـه‌دار مــن آن اســت کــه مــن می‌دانــم‬

‫تو‬

‫نمیرد‬

‫این‬

‫سبق‬

‫مولوی‬

‫شیشــه را در بغــل ســنگ نگــه مــی‌دارد‬

‫‪ 27‬شهریور‬

‫آ‬ ‫ت‬ ‫ساک�‬ ‫گرد�وری‪ :‬یم� ن�ا‬ ‫‪3‬‬

‫ذ‬ ‫ض ت آق‬ ‫ت ن‬ ‫ت ن‬ ‫م�موعه‌ شا�عار ب� ی�ا� ش‬ ‫‌عل� ش�اه»‬ ‫حا�‬ ‫ن �ده‌ی ح�‬ ‫ر� ��ای ج‬ ‫ج‬ ‫‌دک�ر �ورعلی �ا ب��ده ج‬ ‫و� ی‬ ‫«م�� ب‬

‫ف‬ ‫ن‬ ‫اروح�ا له‌ال�دا‬


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.