689

Page 1

No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

VIII


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

VII


No. 689 / October , 03, 2013 VI Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591 672 - May 30th, 2013


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

V


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

D


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

C


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

156


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

155


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

154


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

153


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

152


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

151


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

150


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

149


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

148


‫‪147‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫طرز تهيه ی پلو افغانی‬

‫طرز تهیه ی آش آلو قرمز‬

‫مواد الزم ‪:‬‬ ‫ش‬ ‫سبزي آ ‬ ‫گوشت چرخ كرده ‬ ‫آلو قرمز ‬ ‫پياز متوسط ‬ ‫ج‬ ‫لوبيا قرمز و عدس و بلغور گندم و برن ‬ ‫ك‬ ‫نعنا خش ‬ ‫ن‬ ‫نمك‪ ،‬فلفل و روغ ‬

‫ن‬ ‫مواد الزم ‪ :‬گوشت گوسفندي با استخوا ‬ ‫يك كيلوگرم‬ ‫برنج ‬ ‫‪ 300‬گرم‬ ‫ل‬ ‫‪ 500‬گرم كشمش در صورت تماي ‬ ‫چهار عدد‬ ‫هر کدام يك پيمانه پياز سرخ‌شده ‬ ‫ل و پخته شد ه‬ ‫دو قاشق سوپخوري هويج خال ‌‬ ‫به ميزان الزم‬ ‫خالل پرتقال پخته شد ه‬

‫طرز تهیه ‪:‬‬ ‫دو عدد از پيازها را پس از خرد كردن داخل قابلمه‌اي به همراه روغن تفت مي‌دهيم‪ .‬سپس‬ ‫گوشت چرخ كرده را اضافه كرده و به تفت دادن ادامه مي‌دهيم‪ .‬نمك و فلفل زده و در ظرف‬ ‫را گذاشته تا گوشت بپزد‪ .‬سپس داخل تابه‌اي دو عدد پياز باقي مانده را خالل كرده و به همراه‬ ‫مقداري روغن تفت مي‌دهيم تا طاليي شود‪.‬پس از طاليي شدن نعنا خشك را افزوده و دو‬ ‫دقيقه ديگر هم تفت مي‌دهيم‪.‬‬ ‫مقداري از پياز داغ و نعنا را براي تزيين كنار مي‌گذاريم‪ .‬لوبيا را كه از ‪ 24‬ساعت قبل خيس‬ ‫كرده‌ايم به همراه سه ليوان آب جوش به گوشت اضافه مي‌كنيم‪ .‬پس از نيم پز شدن لوبيا‪ ،‬عدس‬ ‫و بلغور را كه از يك ساعت قبل خيسانده‌ايم به آن افزوده و صبر مي‌كنيم تا حبوبات نيم‌پز شود‪.‬‬ ‫بعد برنج را افزوده تا به همراه بقيه حبوبات بپزد‪ .‬سبزي آش را داخل قابلمه ريخته و پس از‬ ‫پنج دقيقه آلوها را مي‌افزاييم و حرارت را كم مي‌كنيم تا آش جا بيفتد‪ .‬در آخر آش را در ظرف‬ ‫مورد نظر ريخته و با نعنا و پياز داغ تزيين مي‌كنيم‪.‬‬ ‫اين آش در فصل سرما مي‌تواند يكي از خوشمزه‌ترين آش‌ها باشد به شرطي كه تا آلو قرمز در‬ ‫بازار هست آن را تهيه‪ ،‬هسته‌اش را جدا و در فريزر نگهداري كنيد و در فصل سرد سال از آن‬ ‫استفاده نماييد‪.‬‬

‫خالل بادام و پست ه‬ ‫دارچين ‬ ‫ن‬ ‫نمك‪ ،‬فلفل‪ ،‬زردچوبه و روغ ‬

‫نيم كيلوگرم‬ ‫يك كيلوگرم‬ ‫يك پيمانه‬ ‫دو عدد‬ ‫يك پيمانه‬ ‫نصف پيمانه‬ ‫نصف پيمانه‬ ‫يك قاشق غذاخوري‬ ‫به ميزان الزم‬

‫طرز تهيه پلو افغانی ‪:‬‬ ‫برنج را خيس كرده و آبكش مي‌‌كنيم سپس خالل هويج‪ ،‬پرتقال‪ ،‬پسته و بادام را با هم‬ ‫مخلوط مي‌‌كنيم‪ .‬گوشت را با نمك و زردچوبه مي‌‌پزيم بعد به همراه پياز سرخ شده‪ ،‬دارچين‬ ‫و فلفل به مواد باال اضافه مي‌‌كنيم‪ .‬برنج آبكش شده را در قابلمه ريخته البه‌الي آن از مواد‬ ‫گوشت قرار مي‌‌دهيم و روي آن روغن ريخته و دم مي‌‌كنيم‪.‬‬ ‫نكته ‪ :‬اين برنج كمي شيرين است و اگر دوست داشته باشيد مي‌‌توانيد يك پيمانه كشمش‬ ‫پلويي را هم تفت داده و روي برنج با زعفران تزئين كنيد‪.‬‬


‫‪146‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫گلچینی از رتبه بندی‬ ‫بهترین و بدترین لباس‬ ‫هنرمندان هالیوودی در‬ ‫جشنواره ‪2013 Emmy‬‬

‫‪Zooey Deschanel‬‬

‫‪Julianna Margulies‬‬

‫جشنواره ‪ Emmy‬هر ساله در روز ‪ 15‬سپتامیر برگزار می شود‪.‬‬ ‫این جشنواره مهم ترین جایزه مربوط به تلویزیون در سنمای‬ ‫آمریکاست و تمام هنرمندان هالیوودی در این جشنواره با‬ ‫پوشش های مختلفی ظاهر می شوند‪.‬‬ ‫‪Sofia Vergara‬‬

‫‪Elisabeth Moss‬‬

‫‪Katrina Bxwden‬‬

‫‪Heidi Klum‬‬

‫‪Connie Britton‬‬

‫‪Kelly Osbourne‬‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

145


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

144


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

143


‫‪142‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫برای آگهی در این صفحه با ما‬ ‫تماس بگیرید‬ ‫‪905-508-0058‬‬ ‫‪416-512-9874‬‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

www.SafaRenovation.com

141


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

140


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

139


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

www.century21.ca/mahmoud.rahbari

138


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

137


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

136


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

135


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

134


‫‪133‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫آذر‬

‫بهمن‬

‫معوال‪ ،‬شما می‌خواهید که شاد و با نشاط باشید و دوست ندارید‬ ‫که هچ چیز مانع شما برای رسیدن به شادمانی باشد‪ .‬حتی اگر‬ ‫ترجیح می‌دهید که در خانه باشید جامعه به شما توجه کرده و‬ ‫خوشی و شادمانی را برایتان به ارمغان خواهد آورد‪.‬‬

‫دیگران ممکن است کاری کنند که شما امروز احساس کنید که‬ ‫دارید دیوانه می‌شوید‪ ،‬مخصوصا اگر خیلی کند حرکت کنند‪.‬‬ ‫به نظر می‌رسد کاری از دست شما بر نمی‌آید‪ .‬متاسفانه‪ ،‬شما از‬ ‫وقت تلف کردن خوشتان نمی‌آید و از اینکه منتظر کسی بمانید‬ ‫متنفر هستید‪ .‬چند نفس عمیق بکشید تا کمی‌آرام شوید‪ .‬مطمئن‬ ‫باشید فردا همه به چیز به روال عادی خود خواهد بازگشت‪.‬‬

‫حافظ‪ :‬مسند به باغ بر که به خدمت چو بندگان استاده است سرو‬ ‫و کمر بسته است نی‬ ‫حافظ حدیث سحرفریب خوشت رسید تا حد مصر و چین و به‬ ‫اطراف روم و ری‬ ‫تعبیر‪:‬زندگی فراز و نشیب بسیار دارد‪ .‬بهتر است که قدر لحظات با ارزش عمر را بدانی و از آن به‬ ‫خوبی استفاده کنی‪ .‬به قدرت و جالل خود‪ ،‬مغرور نباش‪ .‬با دوستان و خانواده ی خود مهربان باش و‬ ‫غرور و خودپسندی را رها کن‪ .‬دوران ناکامی هم مانند دوران خوش زندگی نا پایدار و فانی است‪ .‬به‬ ‫خداوند ایمان داشته باش‬ ‫دی‬ ‫مدتی است مهربانی و محبت‌تان نسبت به اطرافیان بیشتر شده و‬ ‫دیگران نیز بی‌اختیار با شما همین‌گونه رفتار می‌کنند‪ .‬در واقع‬ ‫هر چه بیشتر بخواهید احساس‌تان را به دیگران نشان دهید آنها‬ ‫نیز بیشتر از شما و ایده‌های‌تان حمایت می‌کنند‪ .‬امروز سعی کنید‬ ‫یک کار جدید و غیرمعمول انجام دهید تا عادت هر روز‌تان‬ ‫شود‪.‬‬ ‫حافظ‪ :‬جمع کن به احسانی حافظ پریشان را ای شکنج گیسویت‬ ‫مجمع پریشانی گر تو فارغی از ما ای نگار سنگین دل حال خود‬ ‫بخواهم گفت پیش آصف ثانی‬

‫حافظ‪ :‬بخواه جام صبوحی به یاد آصف عهد وزیر ملک سلیمان‬ ‫عماد دین محمود‬ ‫بود که مجلس حافظ به یمن تربیتش هر آن چه می‌طلبد جمله باشدش موجود‬ ‫تعبیر‪:‬به آرزوی خود می رسی‪ .‬دنیا بر وفق مرادت می شود‪ .‬هرچه بخواهی بدست خواهی آورد‪ .‬خداوند‬ ‫را شاکر باش تا نعمات خود را بر تو ارزانی دارد‪.‬‬ ‫اسفند‬ ‫از زندگی بهره کافی را ببرید که این به نفع شماست‪ .‬یک نقل و‬ ‫انتقال بزرگ‪ ،‬فکر شما را به خود مشغول ساخته ولی احتیاط را‬ ‫از دست ندهید که احتیاط شرط اساسی عقل است‪ .‬مسائل بین‬ ‫شما و همکارانتان یا حتی دوستان و آنهایی که در غم و شادی‬ ‫شما شریک بوده‌‌اند‪ ،‬سرانجام به پایان خواهد رسید‪.‬‬ ‫حافظ‪ :‬تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی که شادی‬ ‫جهان گیری غم لشکر نمی‌ارزد‬ ‫چو حافظ در قناعت کوش و از دنیی دون بگذر که یک جو منت دونان دو صد من زر نمی‌ارزد‬

‫تعبیر‪:‬غم و اندوه بیهوده برای کاری که فایده ای برایت ندارد‪ ،‬کاری ابلهانه است‪ .‬به دشمنان خود‬ ‫تعبیر‪:‬قدر لحظات عمر خود را بدان و آن ها را به راحتی از دست نده‪ .‬راز خود را با نامحرمان در‬ ‫اعتنایی نکن‪ .‬هر کار بزرگ و خطیر‪ ،‬مشکل و دشوار است‪ .‬نخست جوانب کار را بسنج و سپس‬ ‫میان نگذار تا دچار دردسر و حسادت دیگران نشوی‪ .‬برای رسیدن به هدف باید تالش کنی‪ .‬مراقب‬ ‫کارهای خود باش و با تعقل و تفکر و صبر و آرامش کار کن تا با سهل انگاری خود را دچار انحراف شروع به کار کن‪.‬‬ ‫و شکست نکنی و پشیمان نشوی‬


‫‪132‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫مرداد‬

‫مهر‬

‫شما با حجمی‌از اطالعات روبرو هستید که برای‌تان سخت‬ ‫است که بخواهید همه آنها را جمع و جور کنید و سر و سامان‬ ‫دهید‪ .‬فقط زمانی که فکر می‌کنید چه باید بکنید‪ ،‬می‌توانید‬ ‫چیزهای دیگری یاد بگیرید که راه متفاوتی را پیش پایتان‬ ‫بگذارد‪ .‬تصمیمات لجوجانه نگیرید‪ .‬به خاطر اینکه مجبور‬ ‫می‌شوید که به محض اینکه خواستید کارتان را شروع کنید‬ ‫افکارتان را تغییر دهید‪ .‬بهتر است که کمی‌این احساس تعهدتان‬ ‫را کنار بگذارید و راهی برای خود باز نگه دارید‪.‬‬

‫امروز ممکن است به احساسی دست پیدا کنید که شما را به‬ ‫جایی برساند درست خالف جهتی که تا به امروز فکر می‌کردید‪.‬‬ ‫در حقیقت‪ ،‬ایده جدید شما احتماال برخالف ایده‌های دیگران‬ ‫خواهد بود‪ .‬راه آسانی نیست چرا که احتمال آن می‌رود که طی‬ ‫روزهای آینده با ایستادگی و مقاومت روبرو شوید‪ .‬بنابراین‪،‬‬ ‫بهتر است که حاال از غریزه‌تان کمک بگیرید و از راه‌های‬ ‫قدیمی‌دوری کنید‪.‬‬

‫حافظ ‪ :‬مزن ز چون و چرا دم که بنده مقبل قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت‬

‫حافظ ‪ :‬جز این قدر نتوان گفت در جمال تو عیب که وضع مهر‬ ‫و وفا نیست روی زیبا را در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ سرود زهره به رقص آورد مسیحا را‬

‫تعبیر‪:‬غرور و تکبر را در زندگی از خود بران و با دوستان و آشنایان مهربان باش و در هنگام بی نیازی‬ ‫که گفت حافظ از اندیشه تو آمد باز من این نگفته‌ام آن کس که گفت بهتان گفت‬ ‫و آسایش به فکر سختی و مشقت زندگی دیگران هم باش‪ .‬با مهربانی و دوستی و با یاری دیگران می‬ ‫تعبیر‪:‬عزیزی را از دست داده ای‪ .‬هدف و آرزوی خود را گم کرده ای‪ .‬بیهوده غمگین نباش و واقعیت توانی زندگی راحتی داشته باشی‪ .‬با مردم متکبر و خودپسند همنشینی نکن‪.‬‬ ‫ها را بپذیر و به آنچه داری رضایت بده و قانع باش‪ .‬اسیر احساسات خود نباش که نتیجه ای ندارد‬ ‫شهریور‬ ‫عشق و مسائل عاطفی برای شما سبب‌ساز خوشبختی است‪.‬‬ ‫راز‌دار رازهای خود باشید و سفره دل را پیش هر کسی باز‬ ‫نکنید‪ .‬گاهی اوقات پیش آمده که با کسانی درددل می‌‌کنید که‬ ‫چون حربه‪ ،‬علیه خودتان به کار می‌‌برند‪ .‬خیلی از حرف‌ها را‬ ‫جدی نگیرید‪ .‬گاهی‪ ،‬بعضی حرف‌ها را نشنیده بگیرید و خود را‬ ‫به قول معروف به راهی دیگر بزنید‪ .‬امروز زندگی عاطفیتان در‬ ‫بهترین موقعیت قرار دارد‪.‬‬

‫آبان‬

‫به راحتی نمی‌توانید با کسی صحبت کنید و در این مورد کمی‬ ‫مشکل دارید‪ .‬شخصی را امروز مالقات میکنید که به او‬ ‫عالقه‌مند هستید و او کامال از لحاظ فرهنگی با شما متفاوت‬ ‫است و این مشکالتی را برای شما به همراه خواهد داشت‪.‬‬ ‫حافظ‪ :‬دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر کای نور چشم‬ ‫من بجز از کشته ندروی‬ ‫ساقی مگر وظیفه حافظ زیاده داد کشفته گشت طره دستار مولوی‬

‫حافظ‪ :‬خدا را رحمی ای منعم که درویش سر کویت دری دیگر‬ ‫نمی‌داند رهی دیگر نمی‌گیرد بدین شعر تر شیرین ز شاهنشه عجب دارم که سر تا پای حافظ را چرا در‬ ‫تعبیر‪:‬دنیا مزرعه ای است که هرچه در آن بکاری همان را درو می کنی‪ .‬پیروزی و شکست انسان نتیجه‬ ‫زر نمی‌گیرد تعبیر‪:‬ریا و دروغ را رها کن تا اعتماد مردم را جلب کنی‪ .‬صداقت و درستی را پیشه ی‬ ‫ی اعمال و رفتار اوست‪ .‬در صورت شکست باید به اعمال و رفتار خود نگاه کنی تا اشتباهات و‬ ‫خود ساز تا بهتر به هدف خود دست یابی‪ .‬دوستان و ناصحان خیراندیش را از خود نرنجان زیرا در هر‬ ‫خطاهای خود را بشناسی و از آن تجربه کسب کنی و چراغ راه آینده سازی‪.‬‬ ‫کار به کمک فکری دیگران احتیاج پیدا می کنی‬


‫‪131‬‬ ‫فروردین‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫فال هفته‬

‫خرداد‬

‫اعصاب خسته شما نیاز به استراحت دارد‪ .‬در محیط کار ممکن‬ ‫است اختالف نظرهایی پیدا کنید که باید باحوصله باشید و‬ ‫محبوبیت خودتان را حفظ کنید‪ .‬پندها و اندرز‌‌های اطرافیان را‬ ‫به گوش جان بخرید که ارزشمند است‪.‬‬ ‫حافظ ‪:‬‬

‫از اینکه چند وقتی است کارهای بیشتری برای انجام دادن دارید‬ ‫و سرتان شلوغ‌تر شده خوشحال هستید‪ ،‬حداقل باعث می‌شود تا‬ ‫ذهن‌تان از مشاجرات خانوادگی دور شود‪ .‬گاهی اوقات پذیرفتن‬ ‫این‌که اشتباه می‌کنید برایتان مشکل است‪ ،‬اما در نهایت به‬ ‫نتیجه خواهید رسید‪.‬‬ ‫حافظ ‪ :‬جگر چون نافه‌ام خون گشت کم زینم نمی‌باید جزای آن‬ ‫که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم‬

‫رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار گریه‌اش بر سمن و سنبل و‬ ‫نسرین آمد‬ ‫چون صبا گفته حافظ بشنید از بلبل عنبرافشان به تماشای ریاحین آمد‬

‫تو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفت ز بدعهدی گل گویی حکایت با صبا گفتیم‬

‫تعبیر‪:‬آنچه که مدت ها در انتظارش بودی به دست خواهی آورد‪ .‬رنج ها و زحمت هایی که در این راه‬ ‫کشیدی‪ ،‬تو را به سعادت و نیک بختی می رساند‪ .‬از طعنه و سرزنش دشمن نترس و ثابت قدم باش‬

‫تعبیر‪:‬با درایت و کمک از دوستان خوب می توانی مشکالت را از پیش روی خود بر داری‪ .‬سعی کن‬ ‫که دچار اشتباه نشوی و به پند و اندرز ناصحان مشفق عمل کنی‪ .‬بیهوده مشکالت را به گردن این و آن‬ ‫نینداز‪ .‬دو دل و مردد نباش‪ .‬در تصمیم گیری ها عاقالنه فکر کن‪.‬‬

‫اردیبهشت‬

‫تیر‬

‫شما نیاز دارید که این روزها یک رابطه عمیق و پایدار داشته‬ ‫باشید‪ .‬اما این معجزه امشب بوقوع نمی‌پیوندد؛ شما باید به‬ ‫فعالیت‌های بدنی و روحی خود ادامه دهید‪ .‬با جذابیت‌های‬ ‫ظاهری و سطحی تمرکزتان را از دست ندهید‪ .‬منتظر یک عشق‬ ‫واقعی باشید!‬ ‫حافظ‪:‬‬ ‫بعد از این دست من و دامن سرو و لب جوی خاصه اکنون که‬ ‫صبا مژده فروردین داد‬

‫تا چندی پیش روابط شما بسیار شیرین و دوست‌داشتنی بود‪،‬‬ ‫ولی امروز روزی است که کار کمی مشکل و باعث ناامیدی شما‬ ‫شده است‪ .‬متاسفانه به نظر می‌رسد که شما دوست دارید‪ ،‬مرتبا‬ ‫راجع به این مسائل فکر و گفتگو کنید‪ ،‬اما شما مسئول برخی از‬ ‫مسائل هستید و مشغولیات ذهنی مهم‌تری دارید‪.‬‬ ‫حافظ‪:‬‬ ‫عمر خسرو طلب ار نفع جهان می‌خواهی که وجودیست‬ ‫عطابخش کریم نفاع مظهر لطف ازل روشنی چشم امل جامع علم و عمل جان جهان شاه شجاع‬

‫در کف غصه دوران دل حافظ خون شد از فراق رخت ای خواجه قوام الدین داد‬ ‫تعبیر‪:‬زندگی دو روز است‪ .‬دنیا ارزش آن را ندارد که خود را گرفتار آرزوهای بیهوده کنی‪ .‬دوران‬ ‫ناکامی تو عاقبت به سر خواهد آمد‪ .‬بخت و اقبال به تو لبخند می زند‪ .‬غم و اندوه را از وجود خود‬ ‫تعبیر‪:‬صبر و شکیبایی و توکل به خداوند راه گشای تو است‪ .‬به آنچه که داری قناعت کن تا رنج بیهوده‬ ‫دور کن‪.‬‬ ‫نبری‪ .‬لطف و کرم خداوند با قناعتگران است‪ .‬مال و ثروت دنیا ناپایدار و فانی است‪.‬‬

‫‪647.739.9009‬‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

130


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

129


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

128


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

127


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

126


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

125


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

124


‫‪123‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫تظاهرات‬ ‫زنان‪:‬برای‬ ‫ازدواج مرد می‬ ‫خواهیم‬ ‫شماری از زنان در ایالت زامفارا‬ ‫در شمال غرب نیجریه با برگزاری‬ ‫تجمعی به کمبود مرد برای ازدواج‬ ‫اعتراض کردند‪.‬‬ ‫این تظاهرات به رهبری "سوایبا عیسی" تا‬ ‫مقابل ساختمان استانداری منطقه جوساو‬ ‫ادامه یافت و گفت‪ :‬ما توانسته ایم نام بیش‬ ‫از ‪ ۸‬هزار نفر از زنانی که ازدواج نکرده اند‬ ‫را ثبت کنیم که به دنبال همسر و خواستگار‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫سوبیا در گفتگوی تلفنی با خبرنگار آناتولی‬ ‫اظهار داشت‪ :‬تظاهرات اخیر با هدف وادار‬ ‫کردن دولت نیجریه به حل این مسئله انجام‬ ‫شد‪.‬‬ ‫وی افزود‪ :‬از میان ‪ ۸‬هزار زن و دختر متمایل‬ ‫به ازدواج‪ ۵۳۸۰ ،‬زن مطلقه‪ ۲۲۰۰ ،‬زن‬

‫بیوه‪ ۱۲۰۰ ،‬دختر یتیم و ‪ ۸۰‬دختر به دنبال‬ ‫ازدواج هستند‪.‬‬ ‫این زن معترض در پاسخ به این سوال که‬ ‫آیا این زنان از اعتراض علنی در منطقه ای‬ ‫محافظه کار و سنتی خجالت نمی کشند‬ ‫گفت‪":‬این برای ما آسان نیست‪".‬‬ ‫او ادامه داد‪ :‬ما به عنوان زن‪ ،‬دارای کرامت‬ ‫هستیم اما این شیوه اعتراض آمیزی است تا‬

‫دولت را با رنج خود آشنا کنیم‪ .‬در صورتی که‬ ‫جامعه‪ ،‬زنان را برای برآورده کردن نیازهای‬ ‫خود تنها بگذارد عواقبی برای جامعه خواهد‬ ‫داشت‪.‬‬ ‫یکی از زنان معترض هم گفت‪ :‬ما زنان‪،‬‬ ‫نیازمند ازدواج هستیم تا زندگی ما کامل شود؛‬ ‫تا زندگی طبیعی داشته باشیم‪ .‬بسیاری از ما‬ ‫نمی توانیم هزینه های تهیه دو وعده غذا را‬

‫تامین کنیم چرا که مردانی نداریم‪.‬‬ ‫هزینه های باال زندگی و معیشت‪ ،‬یکی از‬ ‫مهمترین دالیل خودداری مردان از ازدواج‬ ‫است‪.‬‬ ‫در همین ارتباط‪ ،‬دولت محلی ایالت کانو در‬ ‫شمال غرب نیجریه با برگزاری مراسم ازدواج‬ ‫گروهی زنان مطلقه و بیوه در این منطقه‬ ‫موافقت کرده است‪.‬‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

122


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

121


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

120


‫‪119‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫لباس هایی که شما را الغر نشان می‌دهد‬ ‫اینکه رنگ‌های روشن سایز شما را‬ ‫بیشتر نشان می‌دهند و رنگ‌های‬ ‫تیره کمتر یک باور غلط است یا‬ ‫بهتر است بگوییم کمی تا قسمتی‬ ‫غلط! چون ظریف یا درشت‌تر به‬ ‫نظر آمدن شما بیشتر از اینکه در‬ ‫گرو رنگ لباس‌تان باشد در گرو‬ ‫فرم و طرحی است که انتخاب‬ ‫می‌کنید‪ .‬برای باور این قاعده‬ ‫فقط کافی است خودتان را یک‬ ‫باردر یک لباس با برش‌های راسته‬ ‫و خطوط عمودی تصور کنید و‬ ‫بار دیگردر لباسی پر ازخطوط و‬ ‫برش‌های افقی!‬ ‫افقی نپوشید!‬ ‫خط‌های عمودی الغرتان می‌کند‪ ،‬این‬ ‫یک اصل است که همیشه جواب می‌دهد‪.‬‬ ‫این خطوط به خاطر خطای دیدی که ایجاد‬ ‫می‌کنند همیشه باعث بلند و در نتیجه‬ ‫ظریف‌تر به نظر آمدن شما می‌شوند‪ .‬به طور‬ ‫کلی خطوط عمودی در هنرهای تجسمی نماد‬ ‫استواری‪ ،‬ایستایی‪ ،‬قدرت و کشیدگی قامت‬ ‫هستند‪ .‬از طرف دیگر درست همان‌طور که‬ ‫درخت در طبیعت نماد استواری و ایستایی‬ ‫است این خطوط هم ایستایی و وقار را‬ ‫در نگاه بیننده القا می‌کنند‪ .‬به استناد همه‬ ‫این دالیل از همین حاال برش‌های افقی در‬ ‫لباس‌های‌تان را فراموش کنید‪ .‬در عوض‬ ‫بروید سراغ لباس‌هایی که فرمت کلی آنها‬ ‫راسته و کشیده است و در نتیجه پر است از‬ ‫برش‌های عمودی‪.‬‬ ‫راه راه‪ ،‬اما ظریف!‬ ‫غیر از فرم و برش‪ ،‬طرح پارچه‌ای که انتخاب‬ ‫می‌کنید هم در وزن کم‌کردن‌تان نقش‬ ‫دارد‪ .‬پارچه‌هایی با خطوط راه‌راه بهترین‬ ‫انتخاب‌هایی هستند که شما می‌توانید برای‬ ‫الغر‌تر به نظر آمدن سراغ‌شان بروید‪ .‬اما‬ ‫صرف راه‌راه بودن کافی نیست! خطوط‬ ‫عمودی هم برای خودشان حساب و کتابی‬ ‫دارند‪ ،‬این خطوط همان‌قدر که می‌توانند‬ ‫الغرتر نشان‌تان بدهند می‌توانند اندام شما را‬ ‫پهن‌تر هم به تصویر بکشند‪ .‬خطوط عمودی‬ ‫برای اینکه کاربردشان بشود الغرتر به تصویر‬ ‫کشیدن شما‪ ،‬باید خطوطی با عرض کم باشند‬ ‫نه خطوطی پهن و با فاصله‌های زیاد‪ .‬از قضا‬ ‫امسال شانس هم با شما یار است چون در‬ ‫اغلب طراحی‌های تابستانه برندهای معروف‬ ‫لباس‌هایی با خطوط عمودی راه‌راه سیاه و‬

‫آن هم اینکه سراغ رو‌لباسی و ژاکت بروید؛‬ ‫اما این انتخاب شرایط خاص خودش را دارد‬ ‫مثال اینکه رولباسی و حتی ژاکتی که انتخاب‬ ‫می‌کنید باید کامال ظریف باشد‪ ،‬راسته و البته‬ ‫با بلندی مشخص( تا زیر کمر)‪ .‬دکمه‌های‬ ‫رو لباسی و ژاکت‌تان را همیشه باید ببندید؛‬ ‫شما به این روش خط ممتدی در ظاهرتان‬ ‫ایجاد می‌کنید که نتیجه آن می‌شود بلند قدتر‬ ‫و ظریف‌تر به نظر رسیدن! بر اساس همین‬ ‫قاعده باید ژاکت‌های ‪ 2‬و حتی ‪ 4‬دکمه را‬ ‫هم فراموش کنید چون این مدل ژاکت‌ها‬ ‫باالتنه شما را پهن‌تر نشان می‌دهند‪.‬‬

‫رفتن سراغ بلوز و پیراهن‌هایی آستين بلند‬ ‫است‪ .‬البته نه هر آستین‌بلندی! آستین‌های‬ ‫باریک و کشیده که به آسیتن‌های شمشیری یا‬ ‫لوله‌تفنگی معروفند سایز باالتنه شما را کمتر‬ ‫نشان می‌دهند‪ .‬اما درست در نقطه مقابل‬ ‫شمشیری‌ها آستین‌های کیمونو و پفی و چین‬ ‫دار قرار دارند‪ .‬این آستین‌ها تا دل‌تان بخواهد‬ ‫شما را چاق‌و سایز باال نشان می‌دهند!‬ ‫دور این طرح‌ها خط بکشید!‬

‫این بار یک دست نپوشید‬ ‫گاهی شما چاق نیستید اما باالتنه درشتی‬ ‫دارید که اصال باب میل‌تان نیست‪ .‬برای‬ ‫حل این مشکل هم راهکار دارید؛ اول اینکه‬ ‫پوشیدن پیراهن‌های یک‌سره‪ ،‬کت و دامن‪،‬‬ ‫کت و شلوار و حتی بلوز شلوارهای یک‌رنگ‬ ‫سفید به چشم می‌خورد‪ .‬البته یادتان باشد قرار‬ ‫‌و یک طرح را فراموش کنید‪ .‬در عوض سعی‬ ‫نیست شما رنگ را کنار بگذارید و صرفا‬ ‫بروید سراغ لباس‌های راه‌راه سفید و مشکی!‬ ‫با رنگ‌ها بازی کنید‬ ‫برای برقراری تعادل در اندام‌ و در نتیجه‬ ‫متناسب و الغرتر به نظر آمدن شما می‌توانید‬ ‫از ترفند ترکیب‌رنگ‌ها هم استفاده کنید‪.‬‬ ‫مثال اگر سایز پایین‌تنه‌تان بیشتر از باالتنه‌تان‬ ‫است بهتر است لباس‌هایی انتخاب کنید که‬ ‫در قسمت کمر برش دارند‪ ،‬تکه باالیی آنها‬ ‫طرح‌دار و به رنگ روشن هستند و قسمت‬ ‫پایین‌تنه آنها ساده‌اند و رنگ‌های مات و تیره‬ ‫دارند و البته برعکس!‬ ‫ژاکت با شرایط خاص!‬ ‫برای سایز کم کردن‪ ،‬یک راه دیگر هم دارید‬

‫کنید بیشتر سراغ لباس‌های ترکیبی بروید‪.‬‬ ‫برای ظریف‌تر به نظر آمدن باالتن ‌ه شما‬ ‫همانطور که قبال توضیح داده شد باید کت یا‬ ‫بلوز‌هایی انتخاب کنید که برش‌های عمودی‬ ‫دارند‪ .‬یک کت راه‌راه البته با راه‌های ظریف‬ ‫دقیقا همان چیزی است که شما الزم دارید‬ ‫اما در انتخاب شلوار یا دامن‌تان باید قواعد‬ ‫دیگری را به کار بگیرید‪ ،‬اول اینکه سراغ‬ ‫رنگ‌های تیره بروید‪ ،‬برای مثال اگر کت‬ ‫شما سفید و مشکی است شک نکنید که‬ ‫دامن‌تان باید به رنگ مشکی ساده باشد‪.‬‬ ‫ترفند دیگر شما برای سایز کم کردن‪ ،‬آن هم‬ ‫بدون آنکه پای رژیم غذایی در میان باشد‬

‫پارچه‌های گل‌درشت را فراموش کنید! وقتی‬ ‫شما چاق هستیدنباید به پارچه‌های طرح‌دار‬ ‫به خصوص با گل‌های درشت فکر کنید‪.‬‬ ‫یادتان باشد که پارچه‌های چهارخانه آن هم‬ ‫از نوع خانه‌درشت‪ ،‬بدترین انتخابی است‬ ‫که می‌توانید داشته باشید‪ .‬مگر اینکه سراغ‬ ‫چهارخان ‌ه ریز بروید با خطوط عمودی‌ای‬ ‫که تونالیته تیره‌تری دارند‪ .‬اگر روی گل‌دار‬ ‫پوشیدن اصرار دارید فقط یک راه حل دارید‬ ‫و آن هم اینکه سراغ پارچه‌هایی با گل‌هایی‬ ‫ظریف و ریز بروید‪ .‬اما به هیچ قیمتی نباید‬ ‫ح و خطوط دایره حتی‬ ‫سراغ پارچه‌هایی با طر ‌‬ ‫نقطه نقطه بروید‪ ،‬این پارچه‌ها در هر حالتی‬ ‫شما را چند سایز درشت‌تر از چیزی که هستید‬ ‫نشان می‌دهند‪.‬‬ ‫پلیسه بپوشید‬ ‫برای برقراری تعادل در باالتنه و پایین‌تنه‪،‬‬ ‫آن‌هم زمانی که باالتنه شما درشت‌تر از‬ ‫پایین‌تنه‌تان است یکی از انتخاب‌های مناسب‬ ‫رفتن سراغ شلوار و دامن‌های پلیسه‌است‪.‬‬ ‫برش‌های پلیسه به دامن و شلوار شما حجم‬ ‫بیشتری می‌دهند‪ ،‬نتیجه هم می‌شود اینکه‬ ‫سایز شما را البته بسته به میزان پلیسه‌هایی که‬ ‫دارند بیشتر نشان می‌دهند‪.‬‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

118


‫‪117‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫کره ماه میلیون ها‬ ‫سال «جوانتر» از‬ ‫زمین است‬

‫دانشمندان می گویند کره ماه‪،‬‬ ‫بسیار «جوانتر» از آن چیزی است‬ ‫که تا کنون تصور می شد‪ .‬بررسی‬ ‫های جدید و تجزیه مواد به دست‬ ‫آمده از نمونه سنگ های جمع‬ ‫آوری شده از سطح ماه نشان داده‬ ‫که ماه‪ ،‬به احتمال زیاد در واقع‬ ‫بین ‪ ۴.۴‬تا ‪ ۴.۴۵‬میلیارد سال پیش‬ ‫به وجود آمده است‪.‬‬ ‫به گزارش سایت «اسپیس»‪ ،‬نظریه پذیرفته‬ ‫درباره نحوه پیدایش ماه و سن آن تا پیش‬ ‫از این بر آن بود که حدود ‪ ۴.۵۶‬میلیارد‬ ‫سال پیش‪ ،‬اندکی پس از شکل گیری سامانه‬ ‫خورشیدی (منظومه شمسی)‪ ،‬سیاره ای به‬ ‫زمین برخورد کرد‪.‬‬ ‫بزرگی کره مریخ با‬ ‫ِ‬

‫بر این اساس سن این کره‪ ۱۰۰ ،‬میلیون سال‬ ‫کمتر از آن چیزی است که پیشتر تصور می‬ ‫شد‪ .‬مسأله ای که‪ ،‬از جمله‪ ،‬باورهای کنونی‬ ‫درباره دوران نخستین حیات زمین را نیز‬ ‫دستخوش تغییر قرار داده است‪.‬‬ ‫ریچارد کارلسون‪ ،‬از مؤسسه علوم کارنگی در‬ ‫واشینگتن‪ ،‬در بیانه ای در همین باره که در‬ ‫هافینگتون پست منتشر شد‪ ،‬نوشت‪« :‬کشف‬ ‫اخیر درباره شکل گیری دیرهنگام ماه چندین‬ ‫تأثیر مهم برای ما خواهد داشت‪ .‬برای مثال‪،‬‬ ‫اگر کره زمین زمانی در تاریخ پیدایش خود‪،‬‬ ‫بدون وجود ماه در مدار پیرامون خود وجود‬ ‫داشته‪ ،‬آیا می توان گفت که جو اولیه زمین‬ ‫در اثر برخورد سهمگین فوق پراکنده شده‬ ‫است؟»‬ ‫ریچارد کارلسون به تازگی نتایج کشف‬ ‫جدید را در همایشی با عنوان «منشأ ماه»‬ ‫‪،‬به میزبانی مؤسسه سلطنتی علوم در لندن‪،‬‬

‫ارائه کرد که گزیده هایی از آن در روزنامه‬ ‫ایندیپندنت منتشر شده است‪.‬‬ ‫اما سرپرستی گروه پژوهشگران در این بررسی‬ ‫بر عهده «جیمز کانلی»‪ ،‬از مرکز شکل‬ ‫گیری ستارگان و سیاره ها بوده است‪ .‬این‬ ‫دانشمندان با آزمایش ایزوتوپ های عناصر‬ ‫سرب و نیودیمیوم برگرفته از یک نمونه از‬ ‫سطح ماه‪ ،‬سن این کره را ‪ ۴.۳۶‬میلیارد سال‬ ‫تخمین زدند‪.‬‬ ‫جیمز کانلی در توضیح خود گفت‪« :‬اگرچه‬ ‫نمونه های مورد بررسی از زمان حمل به‬ ‫زمین به خوبی در مرکز فضایی جانسون در‬ ‫سازمان ملی هوانوردی و فضایی آمریکا‬ ‫(ناسا) نگهداری شده اند‪ ،‬با این حال‬ ‫مجبور بودیم با استفاده از یک شیوه جدید‬ ‫سرب زمینی را از سطح آنها پاک کنیم‪».‬‬ ‫وی در ادامه افزود‪« :‬به محض اینکه این‬ ‫الیه را برداشتیم‪ ،‬متوجه شدیم که نمونه مورد‬ ‫آزمایش ‪ ۱۰۰‬میلیون سال جوانتر از آن‬ ‫چیزی است که تصور می کردیم‪».‬‬ ‫به ظاهر سن تخمین زده شده برای ماه‬ ‫با قدمت کهن ترین کانی های زمینی ‪-‬‬ ‫زیرکونیوم به دست آمده از غرب استرالیا ‪-‬‬ ‫برابری می کند؛ یافته ای که در صورت اثبات‬ ‫نهایی به آن معنا خواهد بود که قدیمی ترین‬ ‫الیه پوسته زمین و ماه تقریبا در یک زمان‬ ‫واحد ایجاد شده اند‪.‬‬

‫دانشمندان می گویند اندکی پس از شکل‬ ‫گیری کره ماه‪ ،‬این کره دارای اقیانوسی از‬ ‫مواد مذاب بوده است‪ .‬در حال حاضر‪ ،‬دقیق‬ ‫ترین سن تعیین شده برای سنگ های برگرفته‬ ‫از ماه از اقیانوس فوق باقی مانده و زمانی‬ ‫حدود ‪ ۴.۳۶‬میلیارد سال پیش تعیین شده‬ ‫است‪.‬‬ ‫اما در زمین‪ ،‬پژوهشگران در چند محل نشانه‬ ‫هایی از یک ذوب بزرگ کشف کرده اند‬ ‫که حدود ‪ ۴.۴۵‬میلیارد سال پیش به وقوع‬ ‫پیوسته است‪ .‬بنابراین‪ ،‬بر اساس شواهد و‬ ‫قرائن به دست آمده ‪ -‬که به تدریج بر حجم‬ ‫آنها افزوده می شود‪ - ،‬می توان گفت که‬ ‫تصادم سهمگینی که ماه را به وجود آورد و‬ ‫شکل زمین را تغییر داد‪ ،‬زمانی نزدیک به‬ ‫همان موقع اتفاق افتاد‪ ،‬یعنی ‪۱۰۰‬‬ ‫میلیون سال زودتر از آن چیزی که‬ ‫فکر می کردیم‪.‬‬


‫‪116‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫معرفی زنان مشهور کوتاه قد هالیوود‬ ‫در حقیقت از این افراد در فیلمها‬ ‫و یا موزیک ویدئوها به گونه ای‬ ‫فیلم برداری می شود که شما‬ ‫متوجه قد کوتاه آنها نمی شوید ‪.‬‬

‫شاید بسیاری از افراد تصور می کنند که‬ ‫ستاره های هالیوود دارای اندام بسیار‬ ‫متناسبی بوده و اکثرا قد بلند هستند‪ ،‬اما‬ ‫امروز زنانی را به شما معرفی می کنیم که‬ ‫بلندی قامت آن ها کمتر از ‪ ۱۵۸‬سانتیمتر‬ ‫می باشد‬ ‫در حقیقت از این افراد در فیلمها و یا‬

‫موزیک ویدئوها به گونه ای فیلم برداری می‬ ‫شود که شما متوجه قد کوتاه آنها نمی شوید‬ ‫‪ -1‬ماریا کری‪ ،‬خواننده با صدای بی نظیر‬ ‫که قد او ‪ ۱۵۸‬سانتی متر می باشد‪.‬‬

‫کریستینا آگویلرا‪ ،‬خواننده معروف‬ ‫هالیوودی‪ .‬قد او ‪ ۱۵۶‬سانتی متر می باشد ‪.‬‬

‫– شکیرا‪ ،‬این خواننده سرشناس هم قدی‬ ‫حدود ‪ ۱۵۷‬سانتی متر دارد‪.‬‬

‫لیدی گاگا‪ ،‬خواننده با پوشش عجیب ! قد‬ ‫او ‪ ۱۵۵‬سانتی متر می باشد‪.‬‬

‫– اوا النگوریا‪ ،‬بازیگر امریکایی است‬ ‫که او هم مانند شکیرا ‪ ۱۵۷‬سانتی متر می‬ ‫باشد‪.‬‬

‫هیالری داف‪ ،‬دختر سرشناس هالیوود که‬ ‫به عنوان خواننده ‪ ،‬شاعر ‪ ،‬بازیگر ‪ ،‬تاجر‬ ‫و … فعالیت می کند و جزو ثروتمندترین‬ ‫جوانان جهان به حساب می آید‪ ،‬قد او هم‬ ‫‪ ۱۵۵‬سانتی متر می باشد!‬

‫ سلما هایک‪ ،‬بازیگری که در بیش از ‪۳۰‬‬‫فیلم بازی کرده‪ .‬قد او هم ‪ ۱۵۷‬سانتی متر‬

‫می باشد‪.‬‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

115


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

114


‫‪113‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫زنی که از پوست صورتش کسب درامد می کند !!‬ ‫"آريانا پيج راسل" زني ساكن شهر نيويورك آمريكا است كه از نوعي بيماري ويژه و خاص‬ ‫رنج مي برد ‪ ،‬طوريكه اثر هر چيزي كه پوست صورتش را بر روي آن مي گذارد ‪ ،‬بر روي‬ ‫پوستش به صورتي علني تا مدتي محدود باقي مي ماند‪.‬‬ ‫نکته جالب اینجاست که اين زن آمريكايي از اين بابت چندان هم ناراضي به نظر نمیرسد‬ ‫چون به گفته خودش ‪ ،‬او با پوست صورتش توانسته است کسب درامدی عالی داشته باشد و‬ ‫پول بسيار زيادي به جیب بزند ! آریانا به واسطه همین بیماری نادر پوستی براي بسياري از‬ ‫شركت ها اقدامات تبليغاتي انجام داده است‪.‬‬


‫‪112‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫خبرهای جذاب این هفته‪...‬‬ ‫اکنون الرن با ‪ 78‬کیوگرم وزن و جاستین با ‪ 157‬کیلو الغر تر از گذشته تصدیق کردند که‬ ‫برخی از اقوامشان که مدت طوالنی آنها را ندیده بودند قادر به شناختن آنها نشدند‪.‬‬

‫تغییر شگفت انگیز یک زن و شوهر پس از کاهش وزن‬ ‫یک زن و شوهر اهل جفرسون سیتی‪ -‬تنسی با یک رژیم غذایی سالم ‪ ،‬ورزش و حمایت‬ ‫زیاد و کارگروهی توانستند جمعا بیش از ‪ 237‬کیلو در عرض تنها ‪ 19‬ماه از وزن خود کم‬ ‫کنند‪.‬‬ ‫به گزارش نیک صالحی جاستین ‪ 27‬ساله و الرن شلتون ‪ 26‬ساله وقتی در سال ‪ 2008‬با‬

‫یکدیگر ازدواج کردند‪ ،‬هر کدام به ترتیب بیش از ‪ 204‬و ‪ 136‬کیلوگرم وزن داشتند‪.‬‬ ‫ولی همه چیز از وقتی عوض شد که در سال ‪ 2012‬روزی جاستین به دلیل نارسایی کلیه‬ ‫مجبور به رفتن به بیمارستان شد ولی به دلیل وزن زیاد دستگاه قادر به اسکن کلیه های او‬ ‫نبود وهمین انگیزه ای برای آنها شد تا دوباره روی سبک زندگی ناسالم خود فکر کنند و‬ ‫تصمیم به کاهش وزن بگیرند‪.‬‬

‫چرا دنیای زنان رنگی‌تر از مردان است؟!‬ ‫بررسی های جدید دانشمندان نشان می دهند زنان دارای سطح آرامش بیشتری در زندگی‬ ‫نسبت به مردان هستند و برای این کار از رنگ ها بسیار کمک می گیرند‪.‬‬ ‫چرا دنیای زنان رنگی‌تر از مردان است؟!‬ ‫‪ ،‬رنگ های زرد و سفید‪ ،‬نارنجی برای درمان افسردگی بسیار مفیدند و پزشکان توصیه می‬ ‫کنند حتما مردان برای کنترل میزان خشم و عصبانیت های خود از پوشیدن این رنگ لباس‬ ‫ها کمک بگیرند‪.‬‬ ‫گفتنی است‪ ،‬ذهن زنان بسیار‬ ‫خالق تر از مردان است و ‪۸۰‬‬ ‫درصد اینخالقیت به دلیل‬ ‫استفاده از رنگ های شاد‬ ‫است از این رو رنگ ها می‬ ‫توانند تاثیر بسزایی حتی در‬ ‫سالمتی نیز ایفا کنند‪.‬‬ ‫گفتنی است‪ ،‬رنگ های تیره‬ ‫و مشکی باعث افسردگی و‬ ‫تغییر خلق و خود می شوند و‬ ‫بر روی سالمت روح و روان‬ ‫جنبه های منفی بازی کنند‪.‬‬

‫عجیب خواهر و برادر گمشده پس از ‪ 30‬سال یک خواهر و برادر‬ ‫امریکایی بعد از ‪ 30‬سال جدایی یکدیگر را پیدا کردند‪ ،‬این در حالی‬ ‫است که هردوی آنها در نیروی دریایی یک ایالت امریکا در حال‬ ‫خدمت هستند‪.‬‬

‫این خواهر و برادر هنگامیکه ‪ 30‬سال پیش والدین آنها از هم جدا شدند و هرکدام سرپرستی‬ ‫یکی از بچه ها را به عهده گرفتند از هم جدا شدند ‪ ،‬این دو ‪ ،‬سالها در جستجوی یکدیگر‬ ‫بودند اما نمیدانستند که هردو در یک محل مشغول خدمت هستند‪.‬‬


‫‪111‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫خبرهای جذاب این هفته‪...‬‬ ‫زنبوری که جان ‪ 19‬نفر را گرفت‬ ‫مقامات چین اعالم کردند که این افراد احتماال قربانی نوعی از زنبور موسوم به "وسپای‬ ‫آسیایی" شده اند که جثۀ بزرگ تر و نیش زهرآلودتری نسبت به زنبورهای معمولی دارد‪.‬‬ ‫طول این زنبور گاهی تا ‪ 2‬اینچ (بیش از ‪ 5‬سانتی متر) هم می رسد‪.‬‬ ‫از جوالی سال جاری تا کنون حدود ‪ 600‬نفر در اثر آسیب هایی با درجات مختلف از‬ ‫سوی این حشره موذی به مراکز درمانی مراجعه کرده اند و هنوز ‪ 70‬نفر از آنها در بیمارستان‬

‫و صدها نفر زخمی برجای گذاشت‪ .‬زمین لرزه‌ی پاکستان چنان پرقدرت بود که باعث شد‬ ‫جزیره‌ای جدید در فاصله‌ی ‪ ۶۰۰‬متری بندر گوادر سر از آب بیرون بیاورد‪ .‬این جزیره به‬ ‫ابعاد ‪ ۳۰‬در ‪ ۶۰‬متر و ارتفاعی برابر با ‪ ۱۲‬متر است‪.‬‬

‫فرار بزرگ از زندان‬ ‫‪ ۱۸‬زندانی کرد متهم به همکاری با حزب پ‪.‬ک‪.‬ک روز چهارشنبه (‪ ۲۵‬سپتامبر‪ ۳ /‬مهر)‬ ‫موفق به فرار از زندان استان بینگول‪ ،‬در شرق ترکیه‪ ،‬شدند‪ .‬این زندانیان طی دو سال با‬

‫تحت درمان هستند‪.‬‬ ‫پژوهشگران معتقدند دلیل حمله این حشره تغییر شرایط آب و هوا و گرم و خشک شدن‬ ‫منطقه و نیز حساسیت این زنبورها نسبت به بوی بدن انسان است‪.‬‬ ‫زنبور وسپا از سایر حشرات ریز تغذیه می کند و بعد از آن که چنگالهای خود را در بدن‬ ‫قربانیان خود فرو می کند فرزندان خود را با احشا و اجزای داخلی حشرات تغذیه می نماید‪.‬‬ ‫ضمنا زهر موجود در نیش این حشره قادر است نسوج انسانی را از بین ببرد‪.‬‬ ‫وسپای آسیایی از لحاظ معده مدور جلویی و ناحیه گیجگاهی که پشت چشم ها قرار دارد با‬ ‫سایر همنوعان خود تفاوت دارد‪ ،‬چنان که این قسمت در وسپای آسیایی بزرگ تر از سایر‬ ‫وسپاهاست‪.‬‬ ‫گفتنی است دولت چین بعد از تشکیل جلسه اضطراری برای بررسی راههای مقابله با این‬ ‫پدیده به کمک نیروهای آتش نشانی بیش از ‪ 300‬کندوی زنبور را از بین برده است‪.‬‬

‫زلزله به همراه ظهور جزیره در پاکستان‬ ‫شمار قربانیان زمین‌لرزه‌ای که به شدت ‪ ۷ /۶‬در مقیاس ریشتر روز سه‌شنبه (‪ ۲۴‬سپتامبر‪/‬‬ ‫‪ ۲‬مهر) استان کم‌جمعیت بلوچستان در جنوب غربی پاکستان را لرزاند به ‪ ۳۲۷‬نفر رسید‬

‫کمک قاشق و چنگال تونلی به طول ‪ ۷۰‬متر به بیرون از زندان حفر کرده بودند‪ .‬این تونل‬ ‫حتی برق کشی شده بود‪ .‬تمامی این زندانیان یک روز پس از فرار در منطقه‌ای جنگلی و‬ ‫کوهستانی در ‪ ۱۶‬کیلومتری شهر بینگول دستگیر و به زندان بازگردانده شدند‬

‫دختری پس از جدا شدن سرش زنده ماند‬ ‫یک شهروند امریکایی با نام راشل بیلی پس از وقوع یک تصادف مهیب راهی بیمارستان‬ ‫شد و این در حالی بود که بدلیل جدا شدن سرش از قسمت نخاع…‬ ‫سرش کامال جداشده تلقی می شد و پزشکان امیدی به زنده ماندنش نداشتند‪.‬‬ ‫اما پزشکان توانستند سر این دختر را که تنها بوسیله عضالت و بافت ها با بدنش تماس‬ ‫داشت را دوباره با استخوان نخاع جوش دهند و جان این دختر را به طرز معجزه آسایی پس‬ ‫از یکسال تالش‬ ‫نجات دهند‪.‬‬ ‫بیلی که اکنون‬ ‫می تواند صریح‬ ‫صحبت کند اعالم‬ ‫کرده که زنده‬ ‫ماندن خود را‬ ‫مدیون ماموران‬ ‫اورژانسی است که‬ ‫به موقع خود را به‬ ‫صحنه رساندند‪.‬‬


‫‪110‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫این کنسرت تاریخ ‪ 18‬و ‪ 19‬آبان ماه ‪92‬‬ ‫(‪4‬سانس) درسالن نژاد فالح از سوی‬ ‫موسسه فرهنگی هنری آوای هنر برگزار می‬ ‫شود‪.‬‬ ‫پیش از این احسان خواجه امیری در مرداد‬ ‫ماه ‪ 88‬در کرج اجرا داشته است‪.‬‬ ‫الزم به ذکر است این هنرمند پرطرفدار ‪ 8‬و‬ ‫‪ 9‬و ‪ 10‬مهر ماه در سالن همایش های برج‬ ‫میالد تهران به روی صحنه خواهد رفت‪.‬‬ ‫همچنین به دلیل استقبال مخاطبان سوم‬ ‫‪,‬چهارم و پنجم آبـــان ‪92‬این کنسرت در‬ ‫تهران تمدید شده است‪.‬‬

‫این تحقیر سینمای ایران است ‪/‬‬ ‫اعتراض تهیه کننده «دربند» برای‬ ‫حضور فیلم «گذشته »در اسکار‬ ‫تهیه‌کننده فیلم سینمایی «دربند» پس از‬

‫اعالم نمایندٔه سینمای ایران به آکادمی‬ ‫اسکار گفت‪« :‬این تحقیر سینمای ایران‬ ‫است که فیلمی بدون هیچ ارتباطی با زبان و‬ ‫فرهنگ ایران‪ ،‬نماینده سینمای ما در اسکار‬ ‫می‌شود‪».‬‬ ‫امیر سماواتی تهیه‌کننده فیلم سینمایی‬ ‫«دربند» پس از انتخاب فیلم «گذشته»‬ ‫برای معرفی به اسکار بیان کرد‪« :‬اعضای‬ ‫کمیته‌ای که فیلم انتخابی ایران به آکادمی‬ ‫اسکار را برگزیدند‪ ،‬مشخص کنند که‬ ‫اطالعات خود را چگونه به‌دست آوردند؟!‬ ‫چراکه معتقدم بخش بین‌الملل بنیاد‬ ‫سینمایی فارابی اطالعات غلطی را در این‬ ‫باره به آن‌ها داده است‪».‬‬ ‫او با تأکید بر اینکه آقایان امیر اسفندیاری‬ ‫(مدیر بخش بین‌الملل بنیاد سینمایی‬ ‫فارابی) و حجت الله ایوبی (رئیس سازمان‬ ‫سینمایی) باید پاسخگوی انتخاب صورت‬ ‫گرفته باشند‪ ،‬گفت‪« :‬با وجود عالقه‌ای که‬ ‫به اصغر فرهادی و آثارش دارم‪ ،‬معتقدم‬

‫«گذشته» به ایران هیچ ربطی ندارد و آقای‬ ‫اسفندیاری باید توضیح بدهد که کدام بخش‬ ‫از مقررات اسکار تغییر کرده که ما می‌توانیم‬ ‫فیلمی را که زبان بومی ندارد‪ ،‬به عنوان‬ ‫نماینده کشور به این آکادمی معرفی کنیم؟!»‬ ‫سماواتی با بیان اینکه‌ای کاش «دربند»‬ ‫در میان فیلم‌های انتخابی نبود که این‬ ‫صحبت‌ها را مطرح کنم‪ ،‬ادامه داد‪« :‬از‬ ‫اینکه یک فیلمساز ایرانی می‌تواند در اسکار‬ ‫مطرح باشد‪ ،‬خوشحالم اما از اینکه برای‬ ‫این انتخاب‪ ،‬اطالعات غلط ارایه شده‪،‬‬ ‫ناراحتم‪».‬‬ ‫او با طرح این پرسش که چرا در سال‌های‬ ‫گذشته فیلمی از فیلمسازان دیگر مانند‬ ‫عباس کیارستمی به اسکار معرفی نمی‌شد؟‬ ‫اظهار کرد‪« :‬وقتی «گذشته» در مقابل‬ ‫سینمای ایران وجود دارد‪ ،‬یعنی تمام‬ ‫سینمای ایران شکست می‌خورد چون مثل‬ ‫این است که هالیوود در مقابل سینمای‬ ‫ایران قرار گیرد‪ .‬در انتخاب «گذشته» نیز‬ ‫شاهدیم که سونی پیکچرز پشت آن است و‬ ‫این شوخی نیست‪ .‬به همین دلیل انتخابی که‬ ‫صورت گرفته برای سینمای ما خجالت‌آور‬ ‫است‪».‬‬

‫رونمایی از آلبوم جدید «رضا‬ ‫صادقی»‬ ‫آلبوم موسیقی «یک جرعه باران» به‬ ‫خوانندگی رضا صادقی و میثم حجار با‬ ‫موضوع دفاع مقدس شنبه ششم مهر در خانه‬ ‫هنرمندان رونمایی می‌شود‪.‬‬ ‫بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع‬ ‫مقدس آلبوم موسیقی «یک جرعه باران» را‬ ‫با موضوع دفاع مقدس منتشر و شنبه ششم‬ ‫مهر در خانه هنرمندان ایران رونمایی می‌کند‪.‬‬ ‫این آلبوم شامل ‪ 8‬قطعه در حوزه دفاع‬

‫مقدس‪ ‌،‬با موضوع شهدای گمنام‌‪ ،‬مادران‬ ‫شهدا‌‪ ،‬شهید‪ ‌،‬فرهنگ ایثار و شهادت و‬ ‫‪ ...‬است که در قالب یک مجموعه منتشر‬ ‫می‌شود‪.‬‬ ‫مراسم رونمایی از آلبوم موسیقی «یک جرعه‬ ‫باران»‌ شنبه ششم مهرماه ساعت ‪ 18‬تا ‪20‬‬ ‫در تاالر استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان‬ ‫برگزار می شود‪.‬‬

‫نظر فرزاد فرزین درباره موسیقی‬ ‫دفاع مقدس‬ ‫ما می خواهیم اثری به مخاطب ارائه کنیم‬ ‫که از آن بار مثبت بگیرد‪ .‬در موسیقی دفاع‬ ‫مقدس ترانه باید مفهوم داشته باشد‪ .‬نگاه‬

‫باید مثبت باشد‪ .‬در این گونه باید به سراغ‬ ‫سوژه های جدید رفت و سعی کرد تصاویری‬ ‫دیده نشده از هشت سال دفاع مقدس را در‬ ‫قالب ترانه و موسیقی به مخاطب عرضه نمود‬ ‫امروزه بیشتر تمرکز خوانندگان موسیقی پاپ‬ ‫بر روی آلبوم و یا تک آهنگ هایی در فضا‬ ‫عاشقانه است‪ .‬البته این هنرمندان گهگاهی‬ ‫نیز سعی کرده اند در انتشار کارهای‬ ‫مناسبتی چون کارهای مربوط به میالد ائمه‬ ‫معصومین(ع)‪ ،‬روز معلم‪ ،‬روز پدر و نظایر‬ ‫آن نقش داشته باشند اما متاسفانه در این‬ ‫عرصه چند سالی است هنرمندان ما کمتر در‬ ‫لیست انتخاب ترانه به انتخاب آثاری در‬ ‫حوزه دفاع مقدس توجه می کنند‪.‬‬ ‫از سال ‪ 90‬و بعد از انتشار آلبوم «دلصدا»‬ ‫که با صدای برخی خوانندگان پاپ کشور‬ ‫و با موضوعیت جنگ تحمیلی و حماسه‬ ‫‪ 8‬سال دفاع مقدس به بازار آمد‪ ،‬تقریبا می‬ ‫توان گفت دیگر آلبومی با این محوریت‬ ‫منتشر نشد‪.‬‬ ‫فرزاد فرزین‪ ،‬خواننده موسیقی پاپ که‬ ‫درآلبوم «دلصدا» قطعه «راه من» را اجرا‬


‫‪109‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫گوگوش بايد براي صحنه هايي ازاين فيلم‬ ‫به مراسم سينه زني در بهارستان مي رفت و‬ ‫و بعضي مي گفتند با حضور گوگوش ممكن‬ ‫است به او صدمه بزنند‪ .‬گوگوش نظر من را‬ ‫پرسيد ومن گفتم هيچ مشكلي پیش نخواهد‬ ‫آمد و همينطور هم شد وقتي گوگوش به آنجا‬ ‫رفت نه درگيري شد ونه مسئله اي به وجود‬ ‫آمد و حتي گوگوش درمراسم شركت كرد‬ ‫اشك ريخت‪.‬‬

‫چهره جدید و جالب شقایق‬ ‫فراهانی با کاله در سریال‬ ‫«ماتادور»‬

‫شقایق فراهانی‪ ،‬پوریا پورسرخ‪ ،‬تیرداد‬ ‫کیایی و روشا ضیغمی در سریال جدید‬ ‫شبکه ‪ 1‬با نام ماتادور بازی می‌کنند‪ .‬پخش‬ ‫مجموعه تلویزیونی «ماتادور» به کارگردانی‬ ‫فرهاد نجفی از دیروز ششم مهر از شبکه یک‬ ‫سیما آغاز شد‪.‬‬ ‫این سریال داستان یک مقام ارشد اروپایی‬ ‫است که برای شرکت در یک کنفرانس‬ ‫بین‌المللی وارد ایران می‌شود‪ .‬عده‌ای در‬ ‫صدد ترور او بر‌می‌آیند‪ ،‬در این میان یک‬ ‫تیم ویژه پلیس وارد عمل می‌شود تا جلوی‬ ‫فعالیت‌های گروه خرابکار را بگیرد‪.‬‬

‫درخواست مهناز افشار از کریمی‬ ‫چی بود ! ‪+‬عکس‬ ‫قرار بر این بود که علی کریمی که به عنوان‬ ‫مهمان ویژه به سینما آزادی دعوت شد بود‪،‬‬ ‫اتومبیلش را در پارکینگ اختصاصی سینما‬ ‫پارک کند ولی او نمی‌خواهد تافته جدا بافته‬ ‫باشد‪« :‬پارکینگ اختصاصی چیه؟ همین جا‬ ‫کنار خیابون‪ ،‬نزدیک سینما‪ ،‬یه پارکینگی‬ ‫هست که همه ماشین‌هاشون رو می‌ذارن‬ ‫اونجا‪ .‬منم مثل بقیه‪ ،‬چه فرقی می‌کنه !»‬

‫به‬ ‫گزارش‬ ‫گروه‬ ‫وبگردی‬ ‫باشگاه خبرنگاران؛بازیگر مشهور زن‬ ‫سینمای ایران به جادوگر گفت‪« :‬می‌گن‬ ‫که توی نیم‌فصل می‌شه شما به پرسپولیس‬ ‫برگردی‪ .‬به‌خاطر هواداران این کار را بکن!»‬ ‫معتمدآریا و تمجید از جادوگر‬ ‫کریمی در بالکن کافی‌شاپ طبقه ششم سینما‬ ‫آزادی نشسته بود که با سورپرایز جالبی‬ ‫روبه‌رو شد‪ .‬جادوگر که تا قبلش از بدشانسی‬ ‫و آسیب‌دیدگی صحبت می‌کرد ناگهان با‬ ‫دیدن فاطمه معتمدآریا سورپرایز شد‪.‬کاپیتان‬ ‫سابق تیم‌ملی که حدود یک سال پیش و پس‬ ‫از پایان بازی ایران‪ -‬لبنان‪ ،‬معتمدآریا را در‬ ‫راهروی استادیوم دیده بود‪ ،‬به احترام بانوی‬ ‫سینمای ایران از جایش بلند شد و با او به‬ ‫خوش‌وبش پرداخت‪.‬‬ ‫معتمدآریا که در همان زمان نیز به تعریف‬ ‫و تمجید از کریمی پرداخته بود‪ ،‬در ضیافت‬ ‫سینما آزادی هم در جمع مسئوالن و‬ ‫نزدیکان کریمی از او به عنوان یک اسطوره‬ ‫نام برد‪ .‬صحبت‌های کریمی با بازیگر‬ ‫محبوب سینمای ایران شنیدنی بود‪« :‬ای‬ ‫بابا … تورو خدا ما رو خجالت ندید‪ .‬شما‬ ‫توی تمام زندگی‌تون یه بار اومدین استادیوم‬ ‫که همون یک بازی هم تیم‌ملی باخت و‬ ‫آبرومون رفت! این شانس بد ما بود که شما‬

‫رو ناراحت کردیم‪ .‬حاال هم خوشحالم که‬ ‫ایران هستید و امیدوارم باز هم فیلم‌های‬ ‫خوب‌تان را ببینم‪».‬‬ ‫* درخواست مهناز افشار از کریمی‪ :‬برگرد‬ ‫به تیمت!‬ ‫مهناز افشار که زمان جدایی کریمی از‬ ‫پرسپولیس با دست‌نوشته‌ای از او حمایت‬ ‫کرده بود‪ ،‬پس از رویارویی با کریمی هم‬ ‫از او یک درخواست داشت‪« :‬علی آقا …‬ ‫به‌خاطر هواداران به تیمت برگرد!»‬ ‫افشار که می‌گفت نه پرسپولیسی است و‬ ‫نه استقاللی‪ ،‬با توجه به اطالعاتی که از‬ ‫هواداران کریمی گرفته بود‪ ،‬حتی از نقل و‬ ‫انتقاالت نیم‌فصل هم باخبر بود‪« :‬می‌گن‬

‫که توی نیم‌فصل می‌شه شما به پرسپولیس‬ ‫برگردی‪ .‬خب وقتی مردم اینقدر دوستتون‬ ‫دارن و به این شدت تشویقتون می‌کنن چرا‬ ‫به پرسپولیس برنمی‌گردی؟»‬ ‫پاسخ کریمی مثل خصوصیات اخالقی‌اش‬ ‫خاص بود‪« :‬ای خانم… فعال که سر‬ ‫نخواستن ما دعواست! هرچی خدا بخواد‬ ‫همون می‌شه‪».‬‬ ‫در حالی که دوستان کریمی از او می‌خواستند‬ ‫تا محوطه سینما را ترک کند‪ ،‬جادوگر تا‬ ‫آخرین لحظه در کنار هوادارانش بود و‬ ‫جالب اینکه در طول این مدت آنهایی که‬ ‫حتی بلیت فیلم دهلیز را خریده بودند‪ ،‬داخل‬ ‫سالن نرفته و ترجیح دادند در کنار جادوگر‬ ‫باشند‬

‫کنسرت احسان خواجه امیری پس‬ ‫از ‪ 4‬سال در استان البرز‬ ‫احسان خواجه امیری پس از اجرای کنسرت‬ ‫تابستانه اش در کیش‪ ،‬بندرعباس و انزلی‪،‬‬ ‫تصمیم دارد پس از ‪4‬سال به استان البرز‬ ‫سفر کند‪.‬‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

108


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

107


‫‪106‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫هنری‬

‫پدر بزرگ مهربان سینمای ایران‬ ‫درگذشت‬

‫محرم بسیم که عمر خود را در راه خدمت به‬ ‫فرهنگ و هنر این مرز و بوم صرف کرد در‬ ‫‪ 93‬سالگی در گذشت‪.‬‬

‫پیمان معادی همبازی «رابرت‬ ‫دنیرو» شد‬ ‫پیمان معادی بازیگر فیلم‌های "درباره الی"‬ ‫و "جدایی" برای ایفای نقش در سریال‬ ‫"‪ "Criminal Justice‬هم‌بازی رابرت‬ ‫دنیرو بازیگر مطرح و توانای سینمای جهان‬ ‫شد‪.‬‬ ‫پیمان معادی که با ایفای نقش در فیلم‬ ‫"جدایی" به کارگردانی اصغر فرهادی و به‬ ‫همراه موفقیت‌های متعدد کسب شده توسط‬ ‫این فیلم سینمایی و در نهایت دریافت جایزه‬ ‫اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان در مقام‬ ‫بازیگر در سطح جهانی معرفی شد‪ ،‬قرار‬ ‫است در سریال "‪ "Criminal Justice‬به‬ ‫کارگردانی استیون زایلیان به ایفای نقش‬ ‫بپردازد‪ .‬ریچارد پرایس نویسنده این سریال‬ ‫است‪.‬‬ ‫پیش از این جیمز گاندولفینی ستاره سریال‬ ‫معروف "‪ "Sopranos‬در این نمایش به‬ ‫ایفای نقش می‌پرداخت که پس از مرگ‬ ‫ناگهانی این بازیگر‪ ،‬رابرت دنیرو بازیگر‬ ‫برنده اسکار و مطرح سینمای جهان ایفای‬ ‫نقش در سریال "‪ "Criminal Justice‬را‬ ‫عهده‌دار شد‪.‬‬ ‫دنیرو در این مجموعه نقش وکیلی به نام‬ ‫"جک استون" را ایفا می کند که پرونده‬ ‫مرد پاکستانی جوانی را با بازی "ریز احمد"‬ ‫برای دفاع قبول می‌کند که متهم به قتل زن‬ ‫جوانی است‪ .‬بیل کمپ و پورنا جاگاناتان از‬ ‫دیگر بازیگرانی هستند که به همراه پیمان‬ ‫معادی در سریال "‪ "Criminal Justice‬به‬ ‫ایفای نقش می‌پردازند‪.‬‬ ‫پیمان معادی بازی در فیلم "درباره الی" و‬ ‫"ملبورن" و کارگردانی فیلم سینمایی "برف‬

‫روی کاج‌ها" را در کارنامه کاری خود‬ ‫دارد‪ .‬رابرت دنیرو بازیگر مطرح و توانای‬ ‫سینمای جهان که دریافت جایزه اسکار را‬ ‫در کارنامه کاری خود دارد در فیلم‌های‬ ‫مطرحی چون "راننده تاکسی"‪" ،‬گاو‬ ‫خشمگین"‪" ،‬شکارچی گوزن"‪" ،‬پدرخوانده"‬ ‫و "مخمصه" به ایفای نقش پرداخته است‪.‬‬

‫شایان ذکر است سید احمد میرعالیی‬ ‫دبیربیست و هفتمین جشنواره بین المللی‬ ‫فیلم های کودکان و نوجوانان و مدیر عامل‬ ‫بنیاد سینمایی فارابی به تازگی با مرحوم‬ ‫بسیم دیدار و برای حضور در جشنواره به‬ ‫عنوان مهمان ویژه از او دعوت کرده بود‪.‬‬ ‫محرم بسیم در فیلمهایی مانند گلنار‪ ،‬افسانه‬ ‫دوخواهر‪ ،‬میالد‪ ،‬دونفر و نصفی و ‪...‬‬ ‫بازی کرده است و در بسیاری از سریالهای‬ ‫تلویزیونی نیز به ایفای نقش پرداخته است‪.‬‬ ‫وی متولد ‪ 1299‬باکو و فعالیت هنری خود‬ ‫را در سینما از سال ‪ 1317‬در سینما آغاز‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫بنیاد سینمایی فارابی درگذشت این هنرمند‬ ‫را به خانواده ی نجیب و شریف سینمای‬ ‫ایران تسلیت می گوید و برای ایشان رحمت‬ ‫واسعه الهی را طلب می نماید‪.‬‬

‫گوگوش را به مراسم سینه زنی‬ ‫بردم ‪ ،‬هیچ مشکلی پیش نیامد ‪! ...‬‬ ‫گوگوش بايد براي صحنه هايي ازاين فيلم‬ ‫به مراسم سينه زني در بهارستان مي رفت و‬ ‫و بعضي مي گفتند با حضور گوگوش ممكن‬ ‫است به او صدمه بزنند‪...‬‬ ‫علیرضا داوودنژاد دوسال پيش وزمان اكران‬ ‫فیلم مرهم شب گذشته میزبان شبکه جهانی‬ ‫جام جم بود‬ ‫دراين برنامه بخش هايي از تعدادي از‬ ‫فيلمهاي قديمي داوودن‍ژاد مثل نازنين و خانه‬

‫عنكبوت به همراه فيلمهايي چون نياز و‬ ‫مرهم نشان داده شد ‪.‬‬ ‫داوودن‍ژاد دراين برنامه با اشاره به اينكه‬ ‫فيلم نازنين با بازی گوگوش را در‪۲۱‬سالگي‬ ‫ساخته عنوان كرد که از همان ابتداي‬ ‫فيلمسازي اش برای دكوپا‍ژ‪ ،‬قاب بندي و‬ ‫شخصيت پردازي اهميت بسياري قائل بوده‬ ‫است ‪.‬‬ ‫داوود ن‍ژاد درادامه به ساخت فيلم نازنين‬ ‫اشاره كرد‪ .‬موضوع فيلم نازنين درباره زن‬ ‫وشوهري است كه مي خواهند فرزند خودرا‬ ‫سقط كنند و در مسيرشان از يك مراسم سينه‬ ‫زني مي گذرند ودر آنجا برخوردها وگفت‬ ‫وگوهايي پيش مي آيد‪.‬‬ ‫داوود ن‍ژاد در ادامه با اشاره به مشكالت‬ ‫حضور گوگوش دراين فيلم مي گويد‪:‬‬ ‫ادامه در صفحه ‪108‬‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

105


‫‪104‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫نامه دختر زیبای‬ ‫‪ 24‬ساله و پاسخ‬ ‫رئیس ثروتمند‬

‫یک دختر خانم زیبا خطاب به‬ ‫رئیس شرکت امریکائی ج پ‬ ‫مورگان نامه‌ای بدین مضمون‬ ‫نوشته است‪:‬‬ ‫می‌خواهم در آنچه اینجا می‌گویم‬ ‫صادق باشم‪ .‬من ‪ 24‬سال دارم‪.‬‬ ‫جوان و بسیار زیبا‪ ،‬خوش‌اندام‪،‬‬ ‫خوش هیکل‪ ،‬خوش بیان‪ ،‬دارای‬ ‫تحصیالت آکادمیک و مسلط به‬ ‫چند زبان دنیا هستم‪.‬‬

‫آرزو دارم با مردی با درآمد ساالنه ‪ 500‬هزار‬ ‫دالر یا بیشتر ازدواج کنم‪ .‬شاید تصور کنید‬ ‫که سطح توقع من باالست‪ ،‬اما حتی درآمد‬ ‫ساالنه یک میلیون دالر در نیویورک هم به‬ ‫طبقه متوسط تعلق دارد‪.‬‬ ‫چه برسد به ‪ 500‬هزار دالر‪ .‬خواست من‬ ‫چندان زیاد نیست‪ .‬آیا مردی با درآمد ساالنه‬ ‫‪ 500‬هزار دالری وجود دارد؟‬ ‫آیا شما خودتان ازدواج کرده‌اید؟ سئوال من‬ ‫این است که چه کنم تا با اشخاص ثروتمندی‬ ‫مثل شما ازدواج کنم؟‬ ‫چند سئوال ساده دارم‪:‬‬ ‫‪ -1‬پاتوق جوانان مجرد و پولدار کجاست؟‬ ‫‪ -2‬چه گروه سنی از مردان به کار من می‌آیند؟‬ ‫‪ -3‬معیارهای شما برای انتخاب زن کدامند؟‬ ‫امضا‪ ،‬خانم زیبا و خوش آندام‬ ‫و اما جواب مدیر شرکت مورگان‪:‬‬ ‫نامه شما را با شوق فراوان خواندم‪ .‬در نظر‬ ‫داشته باشید که دختران زیادی هستند که‬ ‫سواالتی مشابه شما دارند‪ .‬اجازه دهید در‬ ‫مقام یک سرمایه‌گذار حرفه‌ای موقعیت شما‬ ‫را تجزیه و تحلیل کنم ‪:‬‬ ‫درآمد ساالنه من بیش از ‪ 500‬هزار دالر‬ ‫است که با شرط شما همخوانی دارد‪ ،‬اما خدا‬ ‫کند کسی فکر نکند که اکنون با جواب دادن‬ ‫به شما‪ ،‬وقت خودم را تلف می‌کنم‪.‬‬ ‫از دید یک تاجر‪ ،‬ازدواج با شما اشتباه است‪،‬‬ ‫دلیل آن هم خیلی ساده است‪ :‬آنچه شما در‬ ‫سر دارید مبادله منصفانه "زیبائی" با "پول"‬ ‫است‪ .‬اما اشکال کار همین جاست‪ :‬زیبائی‬ ‫شما رفته‌رفته بعد ده سال آرام آرام به کل محو‬ ‫می‌شود اما پول من‪ ،‬در حالت عادی بعید‬ ‫است بر باد رود‪.‬‬ ‫در حقیقت‪ ،‬درآمد من سال به سال باالتر‬

‫خواهد رفت اما زیبائی شما نه و چین و‬ ‫چروک و پیری زود رس زنانه جایگزین این‬ ‫زیبائی خواهد گردید و اثری از این جوانی و‬ ‫زیبائی باقی نخواهد ماند‪.‬‬ ‫از نظر علم اقتصاد‪ ،‬من یک "سرمایه رو‬ ‫به رشد" هستم اما شما یک "سرمایه رو به‬ ‫زوال"‪.‬‬ ‫به زبان وال‌استریت‪ ،‬هر تجارتی "موقعیتی"‬ ‫دارد‪ .‬ازدواج با شما هم چنین موقعیتی‬ ‫خواهد داشت‪ .‬اگر‬ ‫ارزش تجارت افت کند عاقالنه آن است‬ ‫که آن را نگاه نداشت و در اولین فرصت به‬ ‫دیگری واگذار کرد و این چنین است در‬ ‫مورد ازدواج با شما‪.‬‬

‫بنابراین هر آدمی با درآمد ساالنه ‪ 500‬هزار‬ ‫دالر نادان نیست که با شما ازدواج کند‬ ‫به همین دلیل ما فقط با امثال شما قرار‬ ‫می‌گذاریم اما ازدواج هرگز‪.‬‬

‫از ازدواج‪ ،‬بیش از زیبائی‪ ،‬اندام و هیکل‪،‬‬ ‫مواردی که بیان کردم برای زندگی مشترک‬ ‫الزم بوده و من شدیدا به آنها نیاز پیدا خواهم‬ ‫کرد‪.‬‬

‫اما اگر شما عالوه بر جوانی و زیبائی کاالیی‬ ‫داشته باشید که مثل سرمایه من رو به رشد‬ ‫باشد و یا حداقل نفع آن از من منقطع نشود‬ ‫کاالهایی با ارزش مثل "انسانیت‪ ،‬پاکدامنی‪،‬‬ ‫شعور‪ ،‬اخالق‪ ،‬تعهد‪ ،‬صداقت‪ ،‬وفاداری‪،‬‬ ‫حمایت‪ ،‬دوست داشتن‪ ،‬عشق و ‪ " ...‬آن‬ ‫وقت احتماال این معامله برای من هم‬ ‫سود فراوانی خواهد داشت چون ممکن‬ ‫است من حتی فاقد دارایی هایی با ارزش‬ ‫با مشخصات شما باشم و برای داشتن آنها‬ ‫پول زیادی خرج کنم‪ .‬چون بعد چند مدت‬

‫در هر حال به شما پیشنهاد می‌کنم که قید‬ ‫ازدواج با آدمهای ثروتمند را بزنید‪ .‬بجای آن‬ ‫شما خودتان می‌توانید با کمی تفکر و تالش و‬ ‫با داشتن درآمد ساالنه ‪ 500‬هزار دالری‪ ،‬فرد‬ ‫ثروتمندی شوید‪ .‬اینطور‪ ،‬شانس شما بیشتر‬ ‫خواهد بود تا آن که یک پولدار احمق را پیدا‬ ‫کنید‪.‬‬ ‫امیدوارم این پاسخ کمکتان کند‪.‬‬ ‫امضا رئیس شرکت ج پ مورگان‬


‫‪103‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫آموزش‌های‬ ‫جنسی به کودکان‬

‫«مامان من چه جوری به دنیا اومدم؟»‪ «،‬اول‬ ‫کجا بودم؟»‪ ،‬من چه جوری تو شکمت نفس‬ ‫می‌کشیدم؟»‪« ،‬من چرا توی عروسی تو و بابا‬ ‫نبودم؟» و‪ ...‬اینها سؤاالتي است که کودک‬ ‫شما از یک دوره‌ای به بعد از شما می‌پرسد‬ ‫و شما باید گوش به زنگ باشید و از قبل‬ ‫جواب‌های‌تان را آماده کنید اما بیشتر والدین‬ ‫برای این سؤاالت که در دسته سؤال‌های‬ ‫جنسی قرار دارند خودشان را آماده نمی‌کنند‬ ‫و خیلی اوقات در برابر این پرسش‌ها خجالت‬ ‫می‌کشند و می‌خواهند از جواب دادن طفره‬ ‫بروند‪ .‬آنها اغلب در اولین برخورد می‌خواهند‬ ‫بدانند کودک این اطالعات را از کجا‬ ‫به‌دست آورده و چه کسی این مسائل را‬ ‫برای او توضیح داده است‪ .‬حیدر حسینی‪،‬‬ ‫روانشناس و مشاور به شما می‌گوید جواب‬ ‫این پرسش‌ها را چطور بدهید‪.‬‬

‫دروغ نگویید‬ ‫معموال شروع سؤاالت جنسی از‪3‬تا ‪ 5‬سالگی‬ ‫است‪ .‬مسئله جنسی در کودکان ‪ 2‬معنی‬ ‫دارد که یکی رابطه جنسی و ارتباط با جنس‬ ‫مخالف است و یکی مفهوم لذت‌طلبی است‪.‬‬

‫این نکته را در نظر داشته باشید که تا وقتی‬ ‫کودک در این مورد سؤال نکرده به او درباره‬ ‫مسائل جنسی توضیح ندهید‪ .‬باید بدانید اگر‬ ‫در مقابل سؤال کودک به او دروغ بگویید‬ ‫یا حرف‌هایی بزنید که با واقعیت منطبق‬ ‫نیست یا به او بگویید «خودت بزرگ می‌شی‬ ‫می‌فهمی» او را دچار مشکل خواهید کرد‪.‬‬ ‫آموزش صحیح باعث می‌شود در آینده مسئله‬ ‫جنسی برای کودک موضوع ویژه و قابل‬ ‫توجهی نشود و حس مسئولیت‌پذیری در رفتار‬ ‫جنسی را به او القا خواهد کرد‪.‬‬ ‫آموزش‌های قبل از ‪ 2‬سالگی‬ ‫برخی آموزش‌های جنسی وجود دارد که از‬ ‫تولد تا ‪ 2‬سالگی است و فارغ از سؤاالت‬ ‫کودک است‪ .‬بچه‌ها از تولد تا ‪ 2‬سالگی‬ ‫شروع به کشف بدن خود می‌کنند و به بدن‌شان‬ ‫دست می‌زنند بنابراین والدین باید تا قبل از‬ ‫‪2‬سالگی به کودک نام اندامش را بیاموزند‬ ‫و به او یاد دهند که آن را بپوشاند و مواظب‬ ‫باشد کسی به او دست نزند‪ .‬وقتی والدین‬ ‫نام‌های خاصی برای اندام‌های تناسلی کودک‬ ‫می‌گذارند که این نام‌ها معمولی نیست‪ ،‬تعلیم‬ ‫جنسی که به کودک داده می‌شود می‌تواند‬ ‫با این پیام باشد که «نباید دست بزنی» یا‬ ‫برعکس توجه بیش از اندازه داده باشد که‬ ‫این در مورد مادر و پسرها زیاد دیده می‌شود‪.‬‬ ‫در این صورت كودك نسبت به اندام جنسي‬ ‫خود حساس مي‌شود‪.‬‬ ‫در ‪ 3‬تا ‪ 5‬سالگی این‌طور پاسخ دهید‬ ‫بین ‪ 3‬تا ‪ 5‬سالگی سؤاالت مشخص است‪.‬‬

‫سؤاالتی ازقبیل اینکه «بچه از کجا می‌آيد؟»‬ ‫جواب درست این است که بگویید «از شکم‬ ‫مادر‪ ».‬وقتی مادری باردار است و انتظار‬ ‫فرزند دوم را می‌کشد بهتر است به کودک‬ ‫خود اجازه دهد شکم او را لمس کند‪ .‬وقتی‬ ‫می‌پرسد «چطور بیرون میاد؟» توضیح دهید‬ ‫«در شکم مامان چیزی مثل بادکنک هست که‬ ‫وقتی بچه میاد توش می‌تونه بزرگ شه و وقتی‬ ‫بزرگ شد و تونست بیرون زندگی کنه مامان‬ ‫و بابا میرن بیمارستان و با کمک دکتر اونو‬ ‫بیرون میارن‪ ».‬یادتان باشد سؤال را بی‌پاسخ‬ ‫نگذارید‪ .‬اگر می‌خواهید درست پاسخ دهید‬ ‫از او بپرسید «چی شد اینو پرسیدی؟» وقتی‬ ‫کودک پاسخ می‌دهد شما می‌توانید حدس‬ ‫بزنید که درک کودک از موضوع چقدر است‬ ‫و با توجه به آن پاسخ دهید‪.‬‬

‫بعد از ‪ 5‬سالگی این‌طور پاسخ دهید‬ ‫بعد از ‪ 5‬سالگی بچه‌ها درباره رابطه جنسی‬ ‫سؤال می‌کنند‪ .‬کتاب‌ها و آموزش‌هایی در‬ ‫این‌باره وجود دارند‪ .‬وقتی کودک این را‬ ‫می‌پرسد صورت‌بندی جنس نر و ماده را به او‬ ‫توضیح دهید‪ .‬در ابتدا لقاح گل‌ها را برایش‬ ‫توضیح دهید‪ .‬این یک توضیح شروعی است‬ ‫که بعد به جانوران و ارتباط می‌رسد‪« .‬پدر‬ ‫با کمک خانم دکتر سلولی را در شکم مادر‬ ‫می‌کارد و وقتی این دانه در شکم مادر بزرگ‬ ‫شد‪ ،‬تبدیل به بچه می‌شود‪ ».‬این برای کودک‬ ‫کشف خارق‌العاده‌ای محسوب می‌شود‪.‬‬ ‫توجه داشته باشيد اگر سؤال جواب داده نشود‬ ‫او سراغ همساالن خود می‌رود و طبیعی است‬ ‫که اطالعات نادرستی دریافت می‌کند‪.‬‬


‫و‬ ‫ستارگان‬ ‫‪102‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫ســــــــــینما‬

‫دایانا یکی از خبرسازترین رویدادهای سال‬ ‫بود و تا مدت‌ها خانواده‌ی سلطنتی بریتانیا‪،‬‬ ‫به‌ویژه ملکه الیزابت و پرنس چارلز‪ ،‬از‬ ‫سوی رسانه‌ها و افکار عمومی تحت فشار‬ ‫قرار داشتند‪.‬‬

‫محدودیت عکس گرفتن از‬ ‫کودکان چهره‌های سرشناس در‬ ‫کالیفرنیا قانون شد‬ ‫هالی بری درباره این قانون گفته است که‬ ‫این "شروعی برای پایان پاپاراتزی های‬ ‫متجاوز" خواهد بود‬ ‫الیحه جدید برای محدودیت عکاسی‬ ‫پاپاراتزی ها از کودکان چهره های‬ ‫سرشناس در ایالت کالیفرنیا به قانون تبدیل‬ ‫شد‪.‬‬ ‫هالی بری‪ ،‬ستاره هالیوود در حمایت از‬ ‫این الیحه در مجلس ایالتی شهادت داد که‬ ‫باید از انتشار تصاویر کودکان چهره های‬ ‫سرشناس در انظار عمومی جلوگیری شود‪.‬‬ ‫بر اساس این قانون عکس گرفتن از‬ ‫کودکی بدون اجازه والدین او جریمه در پی‬ ‫خواهد داشت‪.‬‬ ‫هالی بری درباره این قانون گفته است که‬ ‫این "شروعی برای پایان پاپاراتزی های‬ ‫متجاوز" خواهد بود‪.‬‬ ‫این الیحه هفته گذشته توسط جری براون‪،‬‬ ‫فرماندار کالیفرنیا امضا شد‪.‬‬ ‫بری گفت‪" :‬من این مبارزه را با امیدواری و‬ ‫کمی هم تردید آغاز کردم و االن نمی توانم‬

‫‪ ...‬ادامه صفحه قبلی‌‬

‫احساسات خودم را برای قدردانی بی اندازه‬ ‫ام از فرماندار براون ابراز کنم‪".‬‬

‫آن را مصداق محدودیت آزادی بیان دانسته‬ ‫اند‪.‬‬

‫در ماه آوریل عکسهایی از هالی بری منتشر‬ ‫شد که او را در حال اعتراض و فریاد‬ ‫کشیدن بر سر عکاسان نشان می داد‪ .‬این‬ ‫عکسها هنگامی گرفته شد که او همراه با‬ ‫دوست پسر و دخترش وارد فرودگاه لس‬ ‫آنجلس شده بود‪.‬‬

‫با این حال سناتور دو لوئن می گوید که‬ ‫این قانون مخالف متمم اول قانون اساسی‬ ‫ایاالت متحده آمریکا نیست و صرفا رفتار‬ ‫عکاسان را در نظر می گیرد و نه عکس‬ ‫گرفتن را‪.‬‬

‫جنیفر گارنر از حامیان این قانون است‬ ‫این برنده اسکار بهترین بازیگر زن برای‬ ‫فیلم مهمانی هیوالها که در حال حاضر‬ ‫باردار است از جنیفر گارنر‪ ،‬بازیگر و آدل‪،‬‬ ‫خواننده برای همراهی او در این کارزار‬ ‫تشکر کرد‪.‬‬ ‫بر اساس این قانون که از ماه ژانویه سال‬ ‫آینده اجرایی می شود‪ ،‬متخلفان می توانند‬ ‫به از ‪ ۱۰‬روز تا یک سال حبس و پرداخت‬ ‫جریمه تا ‪ ۱۰‬هزار دالر محکوم شوند‪.‬‬ ‫این قانون همچنین به والدین اجازه می دهد‬ ‫که علیه متخلفان ادعای غرامت کنند‪.‬‬ ‫کوین دو لئون‪ ،‬سناتوری که از این الیحه‬ ‫حمایت می کرد گفت‪" :‬کودکان نباید‬ ‫خوراک نشریات عامه پسند باشند‪ .‬قانون‬ ‫جدید از کودکان‪ ،‬بدون توجه به اینکه‬ ‫والدین شان چه کسانی هستند‪ ،‬در مقابل‬ ‫مزاحمانی حمایت می کند که برای به دست‬ ‫آوردن یک دالر کار را از حد می‌گذرانند‪".‬‬ ‫انجمن عکاسان خبری از جمله گروه‌هایی‬ ‫بودند که با این قانون مخالفت کرده‌اند و‬

‫بر اساس متمم اول قانون اساسی "کنگره در‬ ‫خصوص رسمیت بخشیدن به یک دین‪ ،‬یا‬ ‫منع پیروی آزادانه از آن یا محدود ساختن‬ ‫آزادی بیان یا مطبوعات یا حق مردم برای‬ ‫برپایی اجتماعات آرام و دادخواهی از‬ ‫حکومت برای جبران خسارت‪ ،‬هیچ قانونی‬ ‫را وضع نمی‌کند‪".‬‬

‫ناتالی پورتمن مثل همیشه زیبا و‬ ‫جذاب در عکس های تبلیغاتی!!‬ ‫ناتالی پورتمن مدل تبلیغاتی پاییز‪/‬زمستان‬ ‫‪ 2014/2013‬رژلب های مارک دیور شد‬ ‫ناتالی پورتمن در عکس های تبلیغاتی‬


‫‪101‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫کرد‪.‬‬ ‫"جولیا رابرتز" حرفه سینمایی خود را با‬ ‫بازی در فیلم «پیتزای مرموز» به کارگردانی‬ ‫"دونالد پیتری" در سال ‪ 1988‬آغاز کرد‪،‬‬ ‫سپس در فیلم «مگنولیای فوالدی» ساخته‬ ‫"هربرت روث" در سال ‪ 1989‬ظاهر شد‪.‬‬ ‫در فیلم «زن زیبا» ی "گری مارشال" در‬ ‫سال ‪ 1990‬خوش درخشید و سال بعدش‬ ‫در فیلم «هوک» به کارگردانی کارگردان‬ ‫افسانه ای هالیوود "استیون اسپیلبرگ" به‬ ‫ایفای نقش پرداخت‪.‬‬ ‫از فیلمهای اخیر این بازیگر می توان به‬ ‫فیلم «روز ولنتاین» به کارگردانی "گری‬ ‫مارشال" و «خوردن‪ .‬دعا‪ .‬عشق» به‬ ‫کارگردانی "رایان مورفی" به سال ‪2010‬‬ ‫اشاره کرد‪.‬‬ ‫از جدیدترین بازی های او می توان به فیلم‬ ‫تازه ساخته شده «تونی» ساخته "جان ویلز"‬ ‫اشاره کرد که در فستیوال بین المللی فیلم‬ ‫تورنتو نیز به اکران درآمد‪.‬‬

‫اولین تجربه بازیگری من بود‪ ،‬اگرچه‬ ‫نمیدانم بازی من خوب بوده است یا نه‬ ‫اما باید بگویم اوقات بسیار خوبی را‬ ‫سپری کردم و تجربه دلپذیری را پشت سر‬ ‫گذاشتم‪.‬‬ ‫ریحانا اخیرا در استرالیا به دلیل اینکه ‪20‬‬ ‫دقیقه روی صحنه اجرا دیر حاضر شد از‬ ‫سوی هوادارانش در این کشور مورد انتقاد‬ ‫و مشاجره قرار گرفته است‪.‬‬

‫جولیا رابرتز جایزه افتخاری‬ ‫بازیگری را دریافت می‌کند‬

‫به نقل از هالیوود ریپورتر‪" ،‬جولیا رابرتز"‬ ‫بازیگر ‪ 45‬ساله و اسکار گرفته هالیوودی‪،‬‬ ‫در هفدهمین مراسم سالیانه جوایز فیلم‬ ‫هالیوود‪ ،‬جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل‬ ‫را دریافت خواهد کرد‪ .‬این مراسم ‪21‬‬ ‫اکتبر در هتل بورلی هیلتون برگزار خواهد‬ ‫شد‪.‬‬ ‫از ستارگانی که پیش تر این جایزه را‬ ‫دریافت کرده اند می توان به "آلیسون‬ ‫لومان" (‪" ،)2003‬سوزان ساراندون"‬ ‫(‪" ،)2006‬ساندرابوالک (‪،")2006‬‬ ‫"جنیفر کانلی" (‪" ،)2007‬ماریسا تومی"‬ ‫(‪" ،)2008‬جولیانا مور" (‪" ،)2009‬هلنا‬ ‫بونهام کارتر" (‪" ،)2010‬کری مولیگان"‬ ‫(‪ )2011‬و "امی آدامز"(‪ )2012‬اشاره‬

‫"رابرتز" در این فیلم همبازی ستارگانی‬ ‫چون "مریل استریپ"‪" ،‬جولیت لویز"‪،‬‬ ‫"جولین نیکولسون"‪" ،‬درموت مولرونی"‪،‬‬ ‫"بندیکت کامبربچ"‪" ،‬ایوان مک گرگور"‪،‬‬ ‫"کریس کوپر"‪" ،‬مارگو مارتینداله"‪" ،‬ابیگل‬ ‫بریسلین"‪" ،‬سم شپارد" و "میستی اوفام"‬ ‫شده است‪.‬‬

‫عشق‌های دایانا بر روی پرده‌ی‬ ‫سینما‬ ‫کارگردان آلمانی فیلم می‌گوید که قصد او‬ ‫از تهیه‌ی فیلم "دایانا"‪ ،‬نمایش همه‌جانبه‌ی‬

‫زندگی‌این "شاهدخت ولز" نبوده‪ ،‬بلکه‬ ‫او تنها خواسته است "داستان قدیمی و از‬ ‫ُمدافتاده‌ی عشق یک پرنسس‌را به یک‬ ‫انسان عادی به تصویر بکشد"‪.‬‬ ‫سرانجام نمایش همگانی فیلم "دایانا"‬ ‫(‪ ،)Diana‬ساخته‌ی فیلمساز نام‌آشنای‬ ‫آلمانی‪ ،‬الیور هیرش‌بیگل (‪Oliver‬‬ ‫‪ ٬)Hirschbiegel‬در سینماهای‬ ‫کشورهای جهان آغاز شد‪ .‬این فیلم که‬ ‫مسئوالن سازنده‌ی آن کوشیدند تا آخرین‬ ‫روزهای آغاز نمایش آن در لندن از انتشار‬ ‫عکس‌های بازیگر نقش پرنسس دایانا‪،‬‬ ‫نائومی واتس (‪،)Naomi Watts‬‬ ‫خودداری کنند‪ ،‬پس از نخستین اکران آن‬ ‫با انتقادهای شدید منقدان سینمایی بریتانیا‬ ‫روبرو شد‪.‬‬ ‫فیلم "دایانا" به دو سال آخر زندگی‬ ‫این "شاهدخت ولز" و رابطه‌ی‬ ‫عاشقانه‌‌ی او با حسنت خان‪ ٬‬یک‬ ‫جراح قلب پاکستانی‪ ،‬و دودی فاید‪٬‬‬ ‫فرزند یک بازرگان مشهور عرب‪،‬‬ ‫می‌پردازد‪ .‬این فیلم بر اساس‬ ‫کتاب "آخرین‬ ‫عشق او"‬ ‫(‪)Her Last Love‬‬ ‫نوشته‌ی کیت اسنل (‪)Kate Snell‬‬ ‫ساخته شده است که نخستین‌بار‬ ‫در سال ‪ ۲۰۰۱‬منتشر شد‪ .‬پرنسس‬ ‫دایانا در این فیلم از همسر اول خود‬ ‫چارلز‪ ،‬شاهزاده‌ی بریتانیا‪ ،‬جدا شده‬ ‫است‪.‬‬ ‫دایانا در سال ‪ ۱۹۹۷‬در سن سی‬ ‫و شش سالگی بر اثر یک حادثه‌ی‬ ‫رانندگی در پاریس درگذشت‪ .‬ازدواج با‬ ‫چارلز‪ ،‬زیبایی‪ُ ،‬مدگرایی و کمک‌های‬ ‫انسان‌دوستانه‌ی او به محرومان جوامع‬ ‫جهانی‪ ،‬دایانا را به یکی از سرشناس‌ترین‬ ‫و محبوب‌ترین زنان جهان بدل کرد‪ .‬مرگ‬


‫و‬ ‫ستارگان‬ ‫‪100‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫ســــــــــینما‬

‫نام برده می شود‪.‬‬ ‫این بازیگر مشهور استرالیایی در جدیدترین‬ ‫فیلم "وودی آلن" که از نظر بسیاری از‬ ‫منتقدان برداشت آزادی از اتوبوسی به نام‬ ‫هوس نوشته "تنسی ویلیامز" است‪ ،‬در نقش‬ ‫زنی اجتماعی و ثروتمندی بازی می کند که‬ ‫زندگی‌اش رو به افول است‪.‬‬ ‫او مانند بالنش دوبوآ در نمایشنامه‬ ‫اتوبوسی به نام هوس به خانه خواهرش می‬ ‫رود و تصمیم دارد برای فرار از مشکالت‬ ‫روحی مدتی را در کنار او و شوهرش زندگی‬ ‫کند‪.‬‬ ‫نقش آفرینی "کیت" در چهل و ششمین‬ ‫ساخته "وودی آلن" با استقبال خوبی از‬ ‫سوی نویسندگان سینمایی و منتقدان فیلم‬ ‫رو به رو شده است‪.‬‬ ‫تیم رابی‪ ،‬در روزنامه دیلی تلگراف نوشته‬ ‫نقش آفرینی "جذاب" بالنشت "راه سریعی"‬ ‫برای رسیدن او به اسکار است‪.‬‬ ‫کریس توکی‪ ،‬نویسنده دیلی میل هم نوشته‬ ‫باید بازیگری دیگر با نقش آفرینی "فوق‬ ‫العاده" ظاهر شود تا بتواند او را شکست‬ ‫دهد‪.‬‬ ‫کیت میور در روزنامه تایمز نوشته‪" :‬وودی‬ ‫آلن شایسته دریافت پنج ستاره برای فیلمش‬ ‫است و بالنشت هم شایسته دریافت اسکار‬ ‫برای نقش بالنش دوبوآ مدرن‪.‬‬ ‫هنوز نزدیک به چهار ماه تا معرفی‬ ‫نامزدهای اسکار مانده است و هنوز‬ ‫تعدادی از فیلم هایی که شانس نامزد شدن‬ ‫برای این جایزه را دارند‪ ،‬به نمایش در‬ ‫نیامده اند‪ .‬با این حال بازی بالنشت آنقدر‬ ‫برای منتقدان فیلم جذاب بوده که از حاال‬ ‫او را برنده اسکار بدانند‪.‬‬ ‫بالشت که هم اکنون در حال بازی در فیلم‬ ‫سیندرال به کارگردانی کنت برانا است در‬ ‫سال ‪ ۲۰۰۵‬برای بازی در نقش کاترین‬ ‫هپبورن‪ ،‬در فیلم هوانورد اسکار بهترین‬ ‫بازیگر نقش مکمل زن را گرفته است‪.‬‬ ‫در جاسمین غمگین که نمایش عمومی آن‬ ‫در بریتانیا از روز ‪ ۲۷‬سپتامبر آغاز شده‬ ‫است الک بالدوین‪ ،‬بابی کاناواله و سالی‬ ‫هاوکینز بازی می کنند‪.‬‬

‫گوشی آیفون هدیه بازیگر مشهور‬ ‫هالیوودی به دخترش‬ ‫بعد از اینکه "سوری کروز" فرزند زوج‬ ‫مشهور هالیوودی " تام کروز " و " کتی‬

‫‪ ...‬ادامه صفحه قبلی‌‬

‫هولمز" در ماه آگوست سال جاری از ناحیه‬ ‫بازو دچار شکستگی شد مادرش برای‬ ‫بهبودی و خوشحالی او هرکاری میکند‪ .‬او‬ ‫تا کنون هدایای زیادی برای دختر ‪ 7‬ساله‬ ‫اش خریده است که اخرین آن یک گوشی‬ ‫آخرین مدل "آیفون ‪ "6‬است‪.‬‬ ‫این مادر و دختر هالیوودی در حالی سوژه‬ ‫عکاسان شدند که در حال خروج از یک‬ ‫فروشگاه بزرگ "اپل" در نیویورک بودند‬ ‫و یک گوشی آخرین مدل آیفون به رنگ‬ ‫صورتی در دستان سوری کروز قرار داشت‪.‬‬ ‫از آنجایی که او با احتیاط و دقت فراوانی‬ ‫این گوشی آیفون را حمل میکرد مشخص‬ ‫است که از خرید آن بسیار خوشحال شده‬ ‫است‪.‬‬ ‫کتی هولمز و تام کروز سال گذشته میالدی‬ ‫از هم جدا شدند و سرپرستی دختر ‪ 7‬ساله‬ ‫آنها به عهده مادرش گذاشته شد و او نیز‬ ‫برای خوشحال کردن دخترش هر کاری‬ ‫انجام میدهد‪.‬‬

‫عکس جدید ریحانا در موزیک‬ ‫ویدئوی یک رپر معروف‬ ‫ریحانا خواننده و ستاره ‪ 27‬ساله هالیوودی‬ ‫این روزها حواشی زیادی را به همراه داشته‬ ‫است‪ .‬از جدایی های ریحانا و بازگشتهای‬ ‫پیاپی او با " کریس براون" رپر معروف‬ ‫تا اجراهای جنجالی و پر حاشیه اش در‬ ‫کشورهای مختلف او را به یک سوژه داغ‬ ‫خبری تبدیل کرده است‪.‬‬ ‫جدیدترین خبر منتشر شده در این رابطه ‪،‬‬ ‫انتشار موزیک ویدئویی است که ریحانا‬ ‫در آن به ایفای نقش پرداخته است‪ .‬ریحانا‬ ‫در این موزیک ویدئو در حالی دیده میشود‬ ‫که یک پیراهن سیاه سفید به تن و ماسکی‬ ‫توری از صورت یک گربه به صورت دارد‪.‬‬ ‫در این موزیک ویدئو یک رپر معروف به‬ ‫نام "آسا راکی" ترانه ای میخواند و در آن به‬ ‫مدح دختری میپردازد که در فروشگاههای‬ ‫درجه یک شهر پرسه زده و اجناس برند و‬ ‫گرانبها را خریداری میکند‪ .‬ریحانا در این‬ ‫موزیک ویدئوی ‪ 4‬دقیقه ای نقش این‬ ‫دختر را ایفا میکند و به گفته بسیاری هیچ‬ ‫کس به اندازه او نمیتوانست برای این نقش‬ ‫مناسب باشد‪.‬‬ ‫ریحانا خود در این رابطه میگوید‪ :‬این‬


‫‪99‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫منتظر یک فیلم "هری پاتری"‬ ‫خاص باشید‬ ‫دیوید هیمن تهیه‌کننده جدیدترین قسمت‬ ‫از مجموعه فیلم‌های "هری پاتر" می گوید‬ ‫فعال صحبت کردن درباره این فیلم زود‬

‫فیلمنامه قسمت جدید هری پاتر با نام‬ ‫"هیوالهای خیالی و زیستگاه‌های آنها"‬ ‫را جی‪ .‬کی‪ .‬رولینگ نوشته که در اصل‬ ‫اقتباسی است از همان کتاب درسی که هری‬ ‫پاتر و دوستانش در "مراقبت از موجودات‬ ‫جادویی" از آن استفاده می‌کردند‪.‬‬ ‫هیمن تهیه‌کننده این فیلم می‌گوید‪ :‬من‬ ‫هنوز نمی توانم در مورد این فیلم صحبت‬ ‫کنم‪ .‬فقط می گویم که فیلم فوق‌العاده‌ای‬ ‫می شود‪ .‬این فیلم درباره خود هری پاتر‬ ‫نیست‪ ،‬اما به دنیای هری می‌پردازد‪.‬‬ ‫این تهیه‌کننده اضافه می‌کند‪ :‬او (رولینگ‬ ‫نویسنده داستان‌های هری پاتر) این‬ ‫داستان را برای فیلم جدید انتخاب کرد‬ ‫چون احساس می کرد باید یک داستان‬ ‫فوق‌العاده را روایت کند‪ .‬فیلمنامه ای که‬ ‫رولینگ نوشته است به فیلمی بسیار بسیار‬ ‫خاص تبدیل خواهد شد‪.‬‬ ‫این فیلم‪ ،‬قسمت اول از مجموعه جدید‬ ‫هری پاتر است و ماجراهای "نیوت‬ ‫اسکاماندر" را به تصویر می کشد‪.‬‬ ‫ماجراهایی که حدود ‪ ۷۰‬سال پیش از‬ ‫اولین داستان هری پاتر‪ ،‬اتفاق افتاده است‪.‬‬

‫بازیگری که از هم اکنون بخت‬ ‫اول بهترین بازیگر زن اسکار‬ ‫است‬ ‫‪ :‬هنوز چند ماه مانده به انتخاب نامزدهای‬ ‫اسکار‪ ،‬بازیگر استرالیایی به عنوان یکی‬ ‫از بخت‌ های اسکار بهترین بازیگر زن نام‬

‫ادامه در صفحه بعد‪...‬‬

‫نقشی تاثیرگذار در صنعت سرگرمی بوده اند‬ ‫و ما مفتخریم که از آنها تجلیل می کنیم‪.‬‬ ‫سال پیش کیت بالنشت‪ ،‬الی فانینگ‪،‬‬ ‫شرلی مک لین‪ ،‬سارا جسیکا پارکر‪ ،‬سوزان‬ ‫ساراندون‪ ،‬اوکتاویا اسپنسر‪ ،‬اما تورمن‪،‬‬ ‫اما واتسون و کریتسن ویگ در این مراسم‬ ‫تجلیل شدند و سال پیش از آن از گوینت‬ ‫پالترو‪ ،‬جنیفر آنیستون‪ ،‬نیکول کیدمن‪،‬‬ ‫جولی اندروز‪ ،‬کیت هادسون‪ ،‬نائومی‬ ‫واتس‪ ،‬امیلی بالنت‪ ،‬کیتی هولمز‪ ،‬باربارا‬ ‫استرایسند‪ ،‬جسیکا چاستین‪ ،‬میشل فایفر‪،‬‬ ‫دایان کیتون‪ ،‬ویوال دیویس‪ ،‬اسکارلت‬ ‫جوهانسون‪ ،‬جولیان مور‪ ،‬جودی فاستر‪،‬‬ ‫الیزابت اولسون‪ ،‬زویی سالدانا‪ ،‬جین فوندا‪،‬‬ ‫هالی بری‪ ،‬آن هاتاوی و سیگورنی ویور‬ ‫قدردانی شد‪.‬‬ ‫این برنامه هر سال از سوی مجله الی برگزار‬ ‫می شود‪.‬‬

‫است اما می توان آن را پروژه‌ای "بسیار‬ ‫بسیار خاص" نامید‪.‬‬

‫در این فیلم مخلوقات و شخصیت های‬ ‫جدید نیز جای خواهند داشت که در کنار‬ ‫شخصیت های محبوب طرفداران مجموعه‬ ‫هری پاتر ظاهر می شوند‪ .‬رولینگ قول‬ ‫داده که هم ادامه‌ای بر داستان هری پاتر‬ ‫و هم کتابی درباره ماجراهای قبل از‬ ‫شروع کتاب اول هری پاتر بنویسد‪ .‬او‬ ‫گفته است مقدمه بر کتاب هری پاتر‬ ‫به موضوع ‪۷۰‬سال پیش از هری می‬ ‫پردازد تا راز و رمز جهان جادویی او را‬ ‫روشن تر کند‪ .‬به گفته وی این داستان‬ ‫در سال ‪ ۱۹۲۱‬می گذرد‪.‬‬ ‫این کتاب در سال ‪ ۲۰۰۱‬به چاپ‬ ‫رسیده است‪.‬‬

‫برده می شود‪.‬‬ ‫در حالی که "کیت بالنشت" بازیگر مشهور‬ ‫استرالیایی تاکنون ‪ 5‬بار نامزد دریافت‬

‫اسکار‬ ‫است این‬ ‫برای‬

‫بازی در فیلم‬ ‫جاسمین غمگین‬ ‫به عنوان یکی‬ ‫از بخت‌ های‬ ‫اسکار بهترین‬ ‫بازیگر زن‬

‫شده‬ ‫بار‬


‫و‬ ‫ستارگان‬ ‫‪98‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫ســــــــــینما‬

‫خانم بازیگر و خواننده ای به‬ ‫عنوان دارنده زیباترین بینی‬ ‫انتخاب شد!‬ ‫جوایز " بهترین بینی سال ‪ "۲۰۱۲‬توسط‬ ‫کمپانی الو پرفیوم به این دو ستاره مشهور‬ ‫اعطا شد‪.‬‬ ‫تیلور سویفت برای بردن این جایزه با یک‬ ‫خواننده مشهور دیگر بانام شری کول و یک‬ ‫مجری تلویزیونی رقابت خیلی تنگاتنگ و‬ ‫سختی داشت اما در نهایت توانست این دو‬ ‫رقیب را شکست دهد و این جایزه جالب‬ ‫را با خود به خانه ببرد‪.‬‬ ‫در میان مردان هم ‪ ،‬دیوید بکهام ‪ ،‬ستاره‬ ‫مشهور فوتبال با شکست دادن جاستین بیبر‬ ‫و کری بارلو ‪ ،‬برنده سال گذشته این رقابت‬ ‫‪ ،‬جایزه " بهترین بینی سال ‪ ۲۰۱۲‬را به‬ ‫خود اختصاص داد‪.‬‬ ‫در این رقابتها ‪ ،‬عطر مشهور لیدی گاگا‬ ‫جایزه بهترین خط تولید افراد مشهور را‬ ‫ازآن خود کرد و مارک جیکوب جایزه‬ ‫بهترین طراحی شیشه عطر را با خود به خانه‬ ‫برد ‪.‬‬ ‫مدیر تبلیغاتی کمپانی الو پرفیوم در مراسم‬ ‫اهدای جوایز گفت‪":‬تعداد بسیار زیادی از‬ ‫مردم در نظر سنجی های انجام شده برای‬ ‫انتخاب برنده این رقابتها شرکت کردند و‬ ‫رای دادند و شور و هیجان بسیار زیادی در‬ ‫این صنعت ایجاد شدو ما از این بابت خیلی‬ ‫خوشحالیم‪".‬‬

‫نیکول کیدمن به اسکار ‪۲۰۱۴‬‬ ‫نمی‌رسد‬ ‫با تغییر زمان اکران "زیبای موناکو" توسط‬ ‫تهیه‌کننده این فیلم‪ ،‬نیکول کیدمن به اسکار‬ ‫‪ ۲۰۱۴‬نمی رسد‪.‬‬ ‫شرکت وینشتاین تهیه‌کننده فیلم سینمایی‬ ‫"زیبای موناکو" با بازی نیکول کیدمن‪،‬‬ ‫زمان اکران این فیلم را به بهار ‪۲۰۱۴‬‬ ‫موکول کرد بنابراین نیکول کیدمن شانس‬ ‫خود را برای بردن دومین جایزه اسکار از‬ ‫دست می دهد‪.‬‬ ‫فیلم سینمایی "زیبای موناکو" به داستان‬ ‫زندگی گریس کلی می پردازد‪ .‬کلی که‬ ‫زمانی ستاره هالیوود بود پس از ازدواج‬ ‫با پرنس موناکو‪ ،‬بازیگری را رها کرده و‬ ‫به قصر پادشاه موناکو رفت‪ .‬او در آنجا‬ ‫نیز محبوبیت باالیی پیدا می کند و در‬ ‫جلوگیری از بروز جنگ میان موناکو و‬ ‫فرانسه نقش تاثیرگذاری داشت‪.‬‬ ‫در این فیلم نیکول کیدمن در نقش گریس‬ ‫کلی ظاهر شده و امیدوار بود بتواند دومین‬ ‫جایزه اسکار خود را تصاحب کند‪ .‬اما‬

‫تهیه‌کننده فیلم اعالم کرد "مسایل مالی را‬ ‫فدای بازی‌هایی که به دنبال کسب جایزه‬ ‫هستند‪ ،‬نمی‌کند"‪ .‬وی به همین منظور‬ ‫برنامه اکران را خارج از محدوده زمانی‬ ‫تعیین‌شده برای شرکت در جوایز اسکار‬ ‫قرار داد‪.‬‬ ‫این اولین بار نیست که اکران یک فیلم‬ ‫سینمایی در خارج از برنامه های اسکار‬ ‫قرار می گیرد‪ .‬پیش از این "شاتر آیلند" به‬ ‫کارگردانی مارتین اسکورسیزی و "گتسبی‬ ‫بزرگ" به کرگردانی باز لورمان با اجتناب‬ ‫از اکران در فصل پاییز‪ ،‬در اوایل سال‬ ‫بعد اکران شدند و البته فروش خوبی هم‬ ‫داشتند‪ .‬نکته جالب درباره شاتر آیلند و‬ ‫گتسبی بزرگ‪ ،‬نقش آفرینی لئوناردو دی‬ ‫کاپریو در هر دو فیلم است‪.‬‬ ‫اکنون باید منتظر ماند و دید نیکول کیدمن‬ ‫نیز می تواند مانند دی کاپریو‪ ،‬گیشه را در‬ ‫فصل بهار فتح کند‪.‬‬

‫یک جایزه هالیوودی در انتظار‬ ‫ماریون کوتیار‬ ‫مراسمی برای گرامیداشت پنه لوپه کروز‬ ‫اسپانیایی و ماریون کوتیار فرانسوی در‬ ‫هالیوود برگزار می‌شود‪.‬‬ ‫ماریون کوتیار‪ ،‬پنه لوپه کروز‪ ،‬رییس‬ ‫ویتراسپون‪ ،‬نائومی هریس‪ ،‬ملیسا مک‬ ‫کارتی و نانسی مه یرز در بیستمین مراسم‬ ‫گرامیداشت زنان الی در هالیوود که ‪۲۱‬‬ ‫اکتبر برگزار می شود‪ ،‬تقدیر می شوند‪.‬‬ ‫در بیانیه این برنامه که هر سال از زنان موفق‬ ‫و تاثیرگذار هالیوود تجلیل می کند آمده‬ ‫است‪ :‬این زنان خالق آثاری درخشان و‬


‫‪97‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫بود ولي ديگه نميترسيدم ‪ .‬رعد و برق پشت سر‬ ‫هم ميزد ‪ .‬براي چند ثانيه همه جا رو روشن ميكرد‬ ‫‪ .‬ولي من چشمام و بسته بودم ‪.‬‬ ‫صداي آهنگ توي اتاق پيچيد نگاهم به دستاي‬ ‫آراد بود گوشي و توي دستش گرفته بود و صداي‬ ‫آهنگ از گوشيش ميومد ‪: .‬‬

‫‪holding you in my arms‬‬ ‫( خیلی سخته که برم وقتی تو در اغوشمی )‬ ‫‪We don't need to rush this, let's just‬‬ ‫‪take it slow‬‬ ‫( نیازی نیست عجله کنیم )‬ ‫‪Just a kiss on your lips in the‬‬ ‫‪moonlight‬‬ ‫( فقط یک بوسه در مهتاب )‬

‫‪Be the one I've been waiting for my‬‬ ‫‪whole life‬‬ ‫( ممکنه تو کسی باشی که تو کل عمرم منتظرش‬ ‫بودم )‬ ‫‪So baby, I'm alright with just a kiss‬‬ ‫‪goodnight‬‬ ‫( پس عزیزم من امشب فقط با یه بوسه خداحافظی‬ ‫حالم خوب میشه )‬

‫( اینجا نزدیک تو ام )‬ ‫‪It's hard to fight these feelings when‬‬ ‫‪it feels so hard to breathe‬‬ ‫( خیلی سخته با احساست بجنگی نفس کشیدن‬ ‫سخت شده )‬ ‫‪I'm caught up in this moment,‬‬ ‫‪caught up in your smile‬‬ ‫( من تو این لحظه گیر افتادم درگیر لبخند تو ام )‬ ‫‪I've never opened up to anyone‬‬ ‫( من هیچوقت درهای قلبمو به روی کسی باز‬ ‫نکرده بودم )‬ ‫‪So hard to hold back when I'm‬‬

‫‪Just a touch of the fire burning so‬‬ ‫‪bright‬‬ ‫( فقط یک لمس بر اتش وقتی که به درخشانی‬ ‫میسوزه )‬ ‫‪And I don't want to mess this thing‬‬ ‫‪up‬‬ ‫( نمیخوام خرابش کنم )‬ ‫‪No, I don't want to push too far‬‬ ‫( نه نمیخوام ازت دور بشم )‬ ‫‪Just a shot in the dark that you just‬‬ ‫‪might‬‬ ‫( فقط یه تیر تو تاریکی میزنم و فکر می کنم )‬

‫‪I know that if we give this a little time‬‬ ‫( میدونم اگه یه کم زمان بذاریم )‬ ‫‪It'll only bring us closer to the love‬‬ ‫‪we wanna find‬‬ ‫( ما رو به عشقی که میخوایم پیدا کنیم نزدیک‬ ‫تر میکنه )‬ ‫‪It's never felt so real, no, it's never‬‬ ‫‪felt so right‬‬ ‫( هیچوقت هیچی انقدر واقعی نبوده‪.‬نه‪.‬هیچوقت‬ ‫همچین حس خوبی نداشتم )‬ ‫‪Just a kiss on your lips in the‬‬ ‫‪moonlight‬‬

‫‪Lyin' here with you so close to me‬‬

‫( فقط یک بوسه در نور مهتاب )‬ ‫‪Just a touch of the fire burning so‬‬ ‫‪bright‬‬ ‫( فقط یک لمس بر اتش وقتی که به درخشانی‬ ‫میسوزه )‬ ‫‪No, I don't want to mess this thing‬‬ ‫‪up‬‬ ‫( نه‪.‬نمیخوام خرابش کنم )‬ ‫‪I don't want to push too far‬‬ ‫( نه نمیخوام ازت دور بشم )‬ ‫‪Just a shot in the dark that you just‬‬ ‫‪might‬‬ ‫( فقط یه تیر تو تاریکی میزنم و فکر می کنم )‬ ‫‪Be the one I've been waiting for my‬‬ ‫‪whole life‬‬ ‫( ممکنه تو کسی باشی که تو کل عمرم منتظرش‬ ‫بودم )‬ ‫‪So baby, I'm alright with just a kiss‬‬ ‫‪goodnight‬‬ ‫( پس عزیزم من امشب فقط با یه بوسه خداحافظی‬ ‫حالم خوب میشه )‬ ‫‪No, I don't want to say goodnight‬‬ ‫( نه من نمیخوام ازت خداحافظی کنم )‬ ‫‪I know it's time to leave‬‬ ‫( میدونم وقت رفتنه )‬ ‫‪But you'll be in my dreams‬‬ ‫( اما تو تو تمام رویاهای منی )‬ ‫‪Tonight, tonight, tonight‬‬ ‫( امشب‪...‬امشب‪...‬امشب )‬ ‫‪Just a kiss on your lips in the‬‬ ‫‪moonlight‬‬ ‫( فقط یک بوسه در نور مهتاب )‬ ‫‪Just a touch of the fire burning so‬‬ ‫‪bright‬‬ ‫( فقط یک لمس بر اتش وقتی که به درخشانی‬ ‫میسوزه )‬ ‫‪And I don't want to mess this thing‬‬ ‫‪up‬‬ ‫( نه‪.‬نمیخوام خرابش کنم )‬ ‫‪I don't want to push too far‬‬ ‫( نه نمیخوام ازت دور بشم )‬ ‫‪Just a shot in the dark that you just‬‬ ‫‪might‬‬ ‫( فقط یه تیر تو تاریکی میزنم و فکر می کنم )‬ ‫‪Be the one I've been waiting for my‬‬ ‫‪whole life‬‬ ‫(ممکنه تو کسی باشی که تو کل عمرم منتظرش‬ ‫بودم )‬ ‫‪So baby, I'm alright‬‬ ‫( پس عزیزم من حالم خوبه )‬ ‫‪Oh, let's do this right with just a kiss‬‬ ‫‪goodnight‬‬ ‫( بذار همه چی با یه بوسه ی خداحافظی درست‬ ‫بشه )‬ ‫‪With a kiss goodnight, kiss goodnight‬‬ ‫( با یه بوسه ی خداحافظی‪.‬بوسه ی خداحافظی )‬ ‫چشمام و رو هم گذاشته بودم ‪ .‬حركت نوازش‬ ‫گونه ي دست آراد و حس ميكردم روي شونه و‬ ‫بازوم ‪ .‬چشمام داشت گرم ميشد ‪ .‬صداي آهنگ‬ ‫قطع شد و دوباره همه جا سكوت شد ‪ .‬آراد چيزي‬ ‫نگفت ‪ .‬منم حرفي براي گفتن نداشتم ‪ .‬به جز‬ ‫خجالتي كه كم كم داشت تو وجودم رخنه ميكرد ‪.‬‬ ‫ولي خواب نذاشت بيشتر از اين فكر كنم ‪.‬‬

‫ادامه دارد‪...‬‬


‫‪96‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫بانوی سرخ‬ ‫ناگهاني آراد بيرون نيومده بودم كه يهو برقا رفت !‬ ‫صداي بمش سكوت اتاق و شكست ‪:‬‬ ‫ فكر كنم برقا رفت !‬‫چشم بسته غيب گفت ! از اون حالت شوك و بهت‬ ‫بيرون اومدم ‪ .‬دوباره رعد و برق زد و اتاق و براي‬ ‫چند ثانيه روشن كرد ‪ .‬همين چند ثانيه كافي بود‬ ‫تا نگاه خيرش و روي خودم ببينم ‪ .‬دوباره همه‬ ‫جا تاريك شد ‪ .‬حس ميكردم بهم يكم نزديك‬ ‫تر شد ‪ .‬يه بار ديگه ‪ .‬فقط يه رعد و برق ديگه !‬ ‫دلم ميخواست دوباره نگاهش كنم ‪ .‬دوباره گفت ‪:‬‬ ‫ تو كه از رعد و برق نميترسي ؟‬‫با صدايي لرزون از هيجان گفتم ‪:‬‬ ‫ نه !‬‫ولي نگفتم كه از تاريكي وحشت دارم ‪ .‬اگه االن‬ ‫اينجا نبود خدا ميدونه چه باليي سرم ميومد !‬ ‫چند ثانيه بعد دوباره رعد و برق زد و ويال رو‬ ‫روشن كرد ‪ .‬تو فاصله ي كمي از من قرار داشت ‪.‬‬ ‫چشماش برق ميزد ! دوباره همه جا تاريك شد ‪.‬‬ ‫راحت ميتونستم تك تك نفساش و بشمرم ‪ .‬حتي‬ ‫حرارت تنشم از اون فاصله ميشد حس كنم !‬ ‫احساس كردم خودش و يكم عقب كشيد و گفت ‪:‬‬ ‫ بايد برم فيوزارو چك كنم ‪ .‬فكر كنم كنتور برق‬‫بيرون باشه ‪.‬‬ ‫لبام از هم باز شد ‪:‬‬ ‫ تو اين بارون ؟!‬‫ چاره اي نيست ‪ .‬صبر كن همينجا من زود‬‫برميگردم ‪.‬‬ ‫خواست بره كه گفتم ‪:‬‬ ‫ منم ميام ‪.‬‬‫ تنهايي ميترسي ؟‬‫ يكم ‪.‬‬‫برام مهم نبود كه در موردم چي فكر ميكنه ‪ .‬يا‬ ‫اينكه چقدر به نظر ترسو ميام ‪ .‬ولي احساس‬ ‫ميكردم توي اون شرايط ميتونم بهش تكيه كنم ‪.‬‬ ‫بدون اينكه بترسم در آينده شايد برام دست بگيره‬ ‫و مسخرم كنه !‬ ‫ خيلي خب ‪ .‬اول بايد چراغ قوه پيدا كنم ‪.‬‬‫صداش هر لحظه كم و كمتر ميشد ‪ .‬داشت ازم‬ ‫فاصله ميگرفت ولي من هنوز همون جا مونده بودم‬ ‫‪ .‬دوباره گفت ‪:‬‬ ‫ هورام كوشي ؟ پشت سرمي ؟‬‫ نه هنوز سر جام وايسادم ‪.‬‬‫ پس چرا نمياي ؟‬‫ هيچ جارو نميبينم ‪.‬‬‫دوباره حضورش و كنارم حس كردم ‪ .‬دستش و‬ ‫جلو آورد و به سختي دستم و توي اون تاريكي‬ ‫پيدا كرد ‪ .‬گفت ‪:‬‬ ‫ دستم و بگير بيا ‪.‬‬‫با دو تا دستم يكي از دستاش و سفت گرفتم ‪ .‬آراد‬ ‫قدمي به جلو برداشت و گفت ‪:‬‬ ‫ مواظب باش اينجا ميزه ‪.‬‬‫با احتياط از جايي كه گفته بود رد شدم ‪ .‬به سمت‬ ‫آشپزخونه ميرفت نگاه وحشت زدم و دور تا دور‬ ‫خونه ميگردوندم ‪ .‬هميشه فكر ميكردم تو تاريكي‬ ‫هزار تا جك و جونور از اين طرف و اون طرف‬ ‫ميريزن بيرون !‬

‫ادامه‬

‫يكم جلوتر رفتم و همينجوري دست آراد و توي‬ ‫دستم گرفته بودم ‪ .‬اونم انگشتاي قوي و كشيدش‬ ‫و دور دستاي كوچيكم حلقه كرده بود ‪ .‬پام محكم‬ ‫به چيزي خورد و با صداي خفه اي گفتم ‪:‬‬ ‫ آي ‪ .‬اين چي بود ؟‬‫ حواست كجاست ؟ مگه پشت من نمياي ؟‬‫ نميدونم اين از كجا سر در آورد ‪.‬‬‫دستي به جسم سفتي كه به پام خورده بود كشيدم ‪.‬‬ ‫فهميدم مبل بوده و پام به شدت به پايش برخورد‬ ‫كرده ‪ .‬گفت ‪:‬‬ ‫ درد ميكنه ؟‬‫ نه زياد خوبم ‪.‬‬‫ ميشه خواهشا خودت و به در و ديوار نكوبي ‪.‬‬‫فكر كرده از قصد اين كارو كردم ‪ .‬اخمام تو‬ ‫هم رفت ولي جوابي بهش ندادم ‪ .‬باالخره وارد‬ ‫آشپزخونه شديم ‪ .‬آراد تك تك در كابينتارو باز‬ ‫ميكرد و توش و ميگشت ‪ .‬باالخره توي يكي از‬ ‫كابينتا چراغ قوه رو پيدا كرد ‪ .‬با خوشحالي گفت‬ ‫‪:‬‬ ‫ پيداش كردم ‪.‬‬‫سريع روشنش كرد ‪ .‬خداروشكر كار ميكرد ‪ .‬ولي‬ ‫نورش خيلي ضعيف بود ‪ .‬البته باز بهتر از هيچي‬ ‫بود ‪ .‬آراد چراغ و روي زمين انداخت و به سمت‬ ‫در رفتيم ‪ .‬سريع كاپشن پوشيديم و از ويال بيرون‬ ‫زديم ‪ .‬سرم و تو كاپشنم فرو بردم و كالهشم روي‬ ‫سرم انداختم ‪ .‬آراد به سمت كنتور رفت ‪ .‬درش و‬ ‫باز كرد و نگاهي بهش انداخت يهو گفت ‪:‬‬ ‫ دو تا دستم و ميخوام ‪ .‬ميشه چند لحظه دستم و‬‫ازت قرض بگيرم ؟!‬ ‫با گنگي گفتم ‪:‬‬ ‫ ها ؟ باشه باشه ‪. . .‬‬‫دستش و ول كردم ولي ناخود آگاه دستم به سمت‬ ‫پايين كاپشنش رفت و محكم توي مشتم فشردمش‬ ‫‪ .‬حواسش به من نبود ‪ .‬با دقت داشت به كنتور‬ ‫برق نگاه مينداخت ‪ .‬با صدايي نااميد گفت ‪:‬‬ ‫ نه فيوز چيزيش نيست ‪.‬‬‫ يعني برق نمياد ؟‬‫ نه ظاهرا امشب بي برقيم ‪ .‬بريم تو خيس شديم‬‫‪.‬‬ ‫به سمت ويال برگشت منم همينجوري كه كاپشنش‬ ‫و گرفته بود دنبالش ميرفتم ‪ .‬يعني چي كه امشب‬ ‫برق نمياد ؟ من كه با اين وضع خوابم نميبرد ‪.‬‬ ‫نگران و ناراحت وارد ويال شدم ‪ .‬با ترس و لرز‬ ‫گفتم ‪:‬‬ ‫ حاال بايد چيكار كنيم ؟ همه جا خيلي تاريكه !‬‫آراد چراغ قوه رو به دستم داد و گفت ‪:‬‬ ‫ چراغ قوه كه داريم ‪.‬‬‫ نورش خيلي كمه ‪.‬‬‫ مجبوريم امشب اينجوري بسازيم ‪ .‬چاره اي‬‫نيست ‪ .‬ميتوني چراغ قوه رو با خودت ببري تو‬ ‫اتاق و راحت بخوابي ‪.‬‬ ‫با نگاهي ناباور و متعجب چراغ قوه رو روي‬ ‫صورت آراد انداختم و گفتم ‪:‬‬ ‫ چي ؟‬‫دستش و رو چشمش گذاشت و گفت ‪:‬‬ ‫‪ -‬بگير پايين اونو ‪ .‬كورم كردي ‪.‬‬

‫يكم پايين تر گرفتمش گفت ‪:‬‬ ‫ چيزي شده ؟‬‫نميتونستم بگم كه حتي جرات ندارم پام و توي‬ ‫اتاق بذارم ‪ .‬چه برسه كه با خيال راحت توي اتاق‬ ‫تاريك بگيرم بخوابم ! يكم دست دست كردم ‪.‬‬ ‫باالخره آراد به حرف اومد ‪:‬‬ ‫ خوابت مياد ؟‬‫ نه زياد ‪.‬‬‫ ميخواي همين جا بشينيم ؟ هر وقت خوابت‬‫گرفت برو بخواب ‪.‬‬ ‫پيشنهاد خوبي بود ‪ .‬حداقل بهتر از اين بود كه برم‬ ‫تو اتاق ‪ .‬آراد روي مبل سه نفره نشست ‪ .‬نگاهم‬ ‫بهش بود ‪ .‬منم يه گوشه ي مبل نشستم تا جايي‬ ‫كه ميتونستم خودم و توي مبل جمع كردم ‪ .‬آراد از‬ ‫توي جيبش هندز فريش و در آورد و به گوشيش‬ ‫زد ‪ .‬چشماش و بست و تو همون حالت موند ‪.‬‬ ‫داشت آهنگ گوش ميداد ‪ .‬نگاهم به گوشيم افتاد‬ ‫كه روي ميز افتاده بود ‪ .‬برداشتمش و نگاهي به‬ ‫صفحش انداختم شارژش داشت تموم ميشد ‪.‬‬ ‫پوفي كردم و به قيافه ي خونسرد آراد خيره شدم ‪.‬‬ ‫اصال انگار نه انگار كه منم اونجام ‪.‬‬ ‫حوصلم سر رفت ‪ .‬چراغ قوه رو باال آوردم و روي‬ ‫صورتش انداختم ‪ .‬متوجه نور شد ‪ .‬گفت ‪:‬‬ ‫ بنداز پايين اونو ‪.‬‬‫ولي اين كار و نكردم ‪ .‬چشماش و باز كرد ‪.‬‬ ‫آهنگ و قطع كرد و گفت ‪:‬‬ ‫ قصد كردي امشب من و كور كني ؟‬‫شونه هام و باال انداختم و گفتم ‪:‬‬ ‫ من حوصلم سر رفته ‪.‬‬‫بي تفاوت گفت ‪:‬‬ ‫ من كه وسيله ي سرگرميت نيستم ‪.‬‬‫خواست دوباره آهنگ گوش كنه كه سريع گفتم ‪:‬‬ ‫بيا حرف بزنيم ‪.‬‬‫نگاهم كرد ‪ .‬چند لحظه مكث كرد و گفت ‪:‬‬ ‫ فرض كن من اينجا نيستم ‪ .‬از اولم قرار بود‬‫اينجا نباشم ‪ .‬مگه غير از اينه ‪.‬‬ ‫ حاال كه هستي !‬‫ ميخواي آهنگ گوش بدي ؟‬‫چشمام برق زد ‪ .‬با خوشحالي سرم و تكون دادم‬ ‫‪ .‬گفت ‪:‬‬ ‫ بيا جلوتر ‪.‬‬‫با تعجب گفتم ‪:‬‬ ‫ چي ؟‬‫كالفه گفت ‪:‬‬ ‫ تا اونور مبل كه سيم هندز فري نميرسه ‪.‬‬‫يكم بهش نزديك تر شدم ‪ .‬حواسم بود كه بدنم با‬ ‫بدنش در تماس نباشه ‪ .‬يكي از گوشي هاي هندز‬ ‫فريش و بهم داد و آهنگ و گذاشت ‪:‬‬ ‫خواننده با صداي غمناك چيزي رو ميگفت ولي‬‫من اصال حواسم به شعر و آهنگ نبود ‪ .‬بينيم‬ ‫با فاصله ي كمي از گردنش قرار داشت ‪ .‬بوي‬ ‫عطرش توي بينيم پيچيد ‪ .‬چشمام و بستم و چند‬ ‫تا نفس عميق كشيدم ‪ .‬ناخود آگاه بهش نزديك‬ ‫تر شده بودم ‪ .‬چشمام و باز كردم ‪ .‬هم زمان آرادم‬ ‫چشماش و باز كرد ‪ .‬صورتامون مقابل هم بود‬ ‫‪ .‬خواننده با صداي كر كننده اي كلمات و بلند‬

‫بلند فرياد ميزد ولي حتي صداي فرياداش نتونست‬ ‫كاري كنه تا من نگاهم و از آراد بگيرم ‪.‬‬ ‫آراد بدون اينكه نگاهش و از من بگيره آهنگ و‬ ‫قطع كرد ‪ .‬حاال دوباره همه جا سكوت شده بود ‪.‬‬ ‫چشماش چند بار روي چشمام به گردش در اومد‬ ‫و بعد ناخودآ گاه گفت ‪:‬‬ ‫ ميدونستي رنگ چشمات خاصه ؟ يه جورايي‬‫معركست ‪.‬‬ ‫صداش احساس خاصي رو منتقل نميكرد ‪.‬‬ ‫نميدونستم بايد چه برخوردي كنم ‪.‬‬ ‫نگاهم و ازش گرفتم و همينجوري كه به خاطر‬ ‫دستپاچگي با پايين موهام بازي ميكردم گفتم ‪:‬‬ ‫ مرسي !‬‫دستش به طرف موهام رفت و چند تا تاري كه‬ ‫جلوي صورتم اومده بود و كنار زد ‪ .‬سرم و به‬ ‫سمتش برگردوندم ‪ .‬نگاهش روي همه ي اجزاي‬ ‫صورتم ميچرخيد ‪ .‬خجالت زده بودم ‪ .‬ميخواستم‬ ‫صورتم و ازش پنهون كنم ‪ .‬دوست نداشتم انقدر‬ ‫دقيق به پستي بلندياي صورتم خيره بشه ‪ .‬معني‬ ‫نگاهش و درك نميكردم ‪ .‬ولي غرقش شده بودم‬ ‫‪ .‬توي فكر و خياالي خودم بودم كه دوباره رعد و‬ ‫برق زد ‪ .‬جيغ خفه اي كشيدم و نگاهم و به پنجره‬ ‫دوختم ‪ .‬چراغ قوه از دستم افتاده بود روي زمين‬ ‫‪ .‬دوباره صورت آراد تاريك شده بود ‪ .‬خواستم‬ ‫چيزي بگم كه دستي دور شونم حلقه شد ‪.‬‬ ‫صداش و درست كنار گوشم شنيدم ‪:‬‬ ‫ از چي ميترسي ؟ من كه كنارتم ‪.‬‬‫بايد بهش ميگفتم كه از همين ميترسم ‪ .‬از اينكه‬ ‫انقدر بهم نزديكي ‪ .‬از اينكه انقدر مهربون شدي‬ ‫باهام ‪. . .‬‬ ‫آروم من و توي بغلش كشيد ‪ .‬سرم روي شونش‬ ‫بود ‪ .‬درست نزديك گردنش ‪ .‬نگاهم كشيده شد‬ ‫سمت گردنش ‪ .‬بوي عطرش ‪ .‬گرمي دستاش و‬ ‫روي شونم حس ميكردم ‪ .‬هنوزم دستش قالب‬ ‫شده بود دور شونم ‪ .‬اعتراضي نداشتم ‪ .‬نميتونستم‬ ‫داشته باشم ‪ .‬االن ميخواستم با تمام وجود بوي‬ ‫عطرش و به ريه هام بكشم ‪ .‬با خودم عهد كرده‬ ‫بودم ازش بيزار باشم ‪ .‬ولي نه االن ‪ . . .‬نه االن‬ ‫نميتونستم ‪ . . .‬وقت زياد داشتم براي بيزاري‬ ‫‪ .‬االن ميخواستم آروم باشم ‪ .‬االن ميخواستم‬ ‫كنارش باشم ‪. . .‬‬ ‫كنار مرد پاركي كه يه روز به عنوان رهگذر توي‬ ‫زندگيم پا گذاشت و االن ‪ . . .‬االن بي نهايت بهم‬ ‫نزديك بود ‪ . . .‬انگار اين نزديك بودن و باور‬ ‫نداشتم ‪ . . .‬دستاش روي شونم سفت شد ‪ .‬فشار‬ ‫خفيفي بهشون وارد كرد و سرش و درست روي‬ ‫سر من گذاشت ‪ . . .‬مرد پاركي االن برام واقعي‬ ‫بود ‪ .‬از هر آدم ديگه اي واقعي تر ‪. . .‬‬ ‫خيلي بده كه آدم نسبت به دوستش اين احساس‬ ‫قوي و داشته باشه ؟ خيلي بده كه آدم ندونه داره‬ ‫چه مرگش ميشه ؟ خيلي بده كه ندونه چرا آروم و‬ ‫بي اعتراض كنار يه غريبه نشسته ؟ غريبه اي كه ‪. .‬‬ ‫‪ .‬نذاشتم بيشتر از اين افكار مختلف تو ذهنم بياد‬ ‫‪ .‬نميخواستم با فكر كردن به خيلي چيزا خودم و‬ ‫از اون آغوش امن دور كنم ‪.‬‬ ‫هنوزم چراغ قوه روي زمين بود ‪ .‬همه جا تاريك‬


‫‪95‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫خ (‪)41‬‬ ‫انوی سر‬ ‫ب‬ ‫با جديت سرش و پايين انداخته بود و نگاهم‬ ‫نميكرد ! خوب حق داشت !‬ ‫______________________________‬ ‫عين نديد بديدا رفتار كرده بودي !‬ ‫از پشت ميز بلند شد و همينجور كه به يه نقطه ي‬ ‫نامعلوم نگاه ميكرد گفت ‪:‬‬ ‫ شستن ظرفا هم با تو ‪.‬‬‫پشتش و بهم كرد داشت ميرفت كه بهش دهن‬ ‫كجي كردم ‪ " .‬شستن ظرفا هم با تو ! " انگار‬ ‫كلفتشم ! خوب بي انصافي نكن هورام اون برات‬ ‫شام پخت ! چه شامي !‬ ‫از جام بلند شدم ‪ .‬ظرفارو ميشستم كه صداي‬ ‫تلويزيون شنيدم ‪ .‬وقتي كارم تموم شد رفتم تو هال‬ ‫‪ .‬آراد جلوي تلويزيون دراز كشيده بود و كاناالرو‬ ‫مرتب عوض ميكرد ‪ .‬يه گوشه نشستم ‪ .‬نيم نگاهي‬ ‫بهم انداخت ولي چيزي نگفت ‪ .‬چند لحظه بعد‬ ‫از جاش بلند شد ‪ .‬با نگاهم دنبالش كردم ‪ .‬چند‬ ‫ثانيه بعد برگشت ‪ .‬تو دستش تخته بود ‪ .‬گفت ‪:‬‬ ‫ تخته بلدي ؟‬‫با گيجي نگاهش كردم گفتم ‪:‬‬ ‫ چي ؟‬‫ تخته ؟! تا حاال اسمش به گوشت خورده ؟‬‫ آره بلدم ‪.‬‬‫ خوبه ‪ .‬حوصلم سر رفته !‬‫رو به روم نشست و تخته رو باز كرد ‪ .‬مهره هاش‬ ‫و انتخاب كرد و چيد ‪ .‬منم همينكار و كردم ‪.‬‬ ‫با اينكه زياد از تخته خوشم نميومد ولي بهتر از‬ ‫هيچي بود !‬ ‫آراد خيلي تند تند بازي ميكرد ‪ .‬جوري كه بعد از‬ ‫بازيش من يه ساعت فكر ميكردم كه چه حركتي‬ ‫انجام داد ! در عوض نوبت من كه ميشد به قول‬ ‫آراد قفل ميكردم رو تخته ! خوب چه انتظاراتي‬ ‫داشت ! انگار من تخته باز قهارم !‬ ‫آراد تاس انداخت يكي از تاسا از تخته پريد بيرون‬ ‫خواستم ازش بگيرم كه گفت ‪:‬‬ ‫ رفت بيرون دوباره بايد بندازم ‪.‬‬‫اخمام و تو هم كشيدم گفتم ‪:‬‬ ‫ چه ربطي داره ؟ جر زني نكن ‪.‬‬‫ قانون بازيه ‪ .‬تو بلند نيستي ‪.‬‬‫ كي گفته تو از من وارد تري ؟‬‫پوزخند زد و گفت ‪:‬‬ ‫ همين كه رو تخته قفل نميكنم يعني وارد ترم !‬‫ دوباره اين و گفتيا ! خودت قفلي !‬‫آراد جواب نداد ‪ .‬دوباره تاسارو ريخت ‪ .‬من كه‬ ‫ميدونستم داشت سرم كاله ميذاشت ‪ .‬آخه تاسش‬ ‫خوب نبود ‪ 2 .‬و ‪ 1‬آورده بود ‪ .‬نگاهم روي تاسا‬ ‫بود جفت ‪ 6‬آورده بود ‪ .‬معترض گفتم ‪:‬‬ ‫ قبول نيست ‪ .‬اصال همون قبلي رو بازي كن ‪ .‬تو‬‫داري گولم ميزني ‪.‬‬ ‫آراد كه از جفت آوردنش خوشحال بود گفت ‪:‬‬ ‫ اداي دختر ُننُرارو در نيار ! هر جاي دنيا هم‬‫كه بري بهت ميگن تاس بيفته بيرون بايد دوباره‬ ‫تاس ريخت !‬ ‫آراد مهره هاش و تكون داد و من با عصبانيت‬

‫تاسارو برداشتم ‪ .‬يكم تو دستم‬ ‫تكونشون دادم ‪ .‬آراد يه لنگه‬ ‫ابروش و انداخت باال و گفت ‪:‬‬ ‫ داري بهشون ِورد ميخوني ؟!‬‫ نخير !‬‫تاسارو ريختم ‪ .‬جفت ‪ 6‬بود ‪ .‬با‬ ‫خوشحالي جيغي كشيدم ‪ .‬دستم‬ ‫و به سمت مهره هام بردم كه آراد‬ ‫گفت ‪:‬‬ ‫ دوباره تاس بريز ‪.‬‬‫ يعني چي ؟ حاال كه من ‪6‬‬‫آوردم نميخواي بذاري بازي كنم‬ ‫؟‬ ‫آراد با بي تفاوتي نگاهي بهم‬ ‫انداخت و گفت ‪:‬‬ ‫تاست اين طرف افتاده اون‬ ‫ يه ِ‬‫يكي اون طرف جفتش بايد يه‬ ‫طرف بيفته ‪.‬‬ ‫حرصم گرفت گفتم ‪:‬‬ ‫ تو كه گفتي بيرون بيفته‬‫ اينم يكي ديگه از قانوناشه !‬‫ من همون ‪ 6‬و بازي ميكنم ‪.‬‬‫ ميگم دوباره تاس بريز ‪.‬‬‫ تو داري از نابلد بودن من سوء‬‫استفاده ميكني ‪.‬‬ ‫آراد تاسارو تو دستم گذاشت و‬ ‫گفت ‪:‬‬ ‫ بريز ‪.‬‬‫با حرص نفسم و بيرون‬ ‫دادم و با اخم دوباره‬ ‫تاسارو انداختم اين بار ‪2‬‬ ‫و ‪ 3‬آوردم ‪ .‬آه از نهادم‬ ‫بلند شد آراد زير زيركي‬ ‫ميخنديد گفتم ‪:‬‬ ‫ تو خيلي پليدي !‬‫قهقهه ي آراد بلند شد ‪ .‬تخته رو‬ ‫بستم و گفتم ‪:‬‬ ‫ اصال ديگه باهات بازي نميكنم ‪.‬‬‫ چرا تخته رو بستي ؟ جنبه ي باخت نداري‬‫كوچولو ؟‬ ‫با حرص گفتم ‪:‬‬ ‫ اگه جرات داري دوباره كوچولو رو تكرار كن ‪.‬‬‫با لحن كشدار و لبخند پليدانه اي كه روي‬ ‫صورتش بود گفت ‪:‬‬ ‫ كــــــــوچــــــــــــــ ــــولـــــــــــــــــــ ــو !‬‫ حرفت و پس بگير تا تك تك موهات و نكندم ‪.‬‬‫ابروهاش و باال انداخت و گفت ‪:‬‬ ‫ راست ميگم ديگه عين اين دختر بچه هايي‬‫شدي كه حرصشون در اومده ‪ .‬پاشو برو با وليت‬ ‫بيا ‪.‬‬ ‫از جام بلند شدم گفت ‪:‬‬ ‫ چي شد ؟ كم آوردي ؟ داري قهر ميكني بري‬‫يه گوشه گريه كني ؟‬ ‫نيشخندي زدم و گفتم ‪:‬‬ ‫‪ -‬فكر كن بتوني من و به گريه بندازي ‪.‬‬

‫از جاش بلند شد و به سمت مبل راحتيا رفت‬ ‫گفت ‪:‬‬ ‫ اگه يكم ديگه بازي ميكرديم صد در صد‬‫گريت در ميومد ‪.‬‬ ‫خودش و روي مبل انداخت و تلويزيون و روشن‬ ‫كرد ‪ .‬با حرص به طرف تلويزيون رفتم و جلوش‬ ‫وايسادم نگاهش بهم افتاد اخماش و تو هم كشيد‬ ‫و گفت ‪:‬‬ ‫ هورام برو كنار ‪.‬‬‫ نميرم ‪.‬‬‫ هورام ميگم برو كنار ‪.‬‬‫ منم گفتم نميرم ‪.‬‬‫ بلند شم بد ميبينيا ‪.‬‬‫ ترسيدم !‬‫ خودت خواستي !‬‫از جاش بلند شد ‪ .‬قدش خيلي بلند بود ‪ .‬سرم و‬ ‫باال گرفتم ‪ .‬براش ابروم و باال انداختم و گفتم ‪:‬‬ ‫ كنار نميرم ‪.‬‬‫نيشخندي زد و گفت ‪:‬‬

‫ خوب نرو ‪.‬‬‫نيست ‪.‬‬

‫مهم‬ ‫يكم ديگه نزديك شد ‪ .‬گفتم‬ ‫ وايسا عقب ‪.‬‬‫ تو كه گفتي نميترسي ؟‬‫ آراد يه قدم جلوتر بياي زندت نميذارم ‪.‬‬‫خنديد سر جاش دوباره نشست و گفت ‪:‬‬ ‫ خيلي خوب ترسيدي بسه حاال برو كنار ‪.‬‬‫انگار تا ديدم نشست احساسم بهتر شد ‪ .‬دوباره‬ ‫ابرو باال انداختم و گفتم ‪:‬‬ ‫ عمرا !‬‫اخماش تو هم رفت اين بار قبل از اينكه به خودم‬ ‫بيام سريع از جاش بلند شد و به طرفم اومد جيغ‬ ‫خفه اي كشيدم كه تو صداي رعد و برق گم شد‬ ‫‪ .‬توي فاصله ي يه قدميم وايساد يهو همه جا‬ ‫تاريك شد ‪.‬‬ ‫چشمام هيچ جايي رو نميديد ‪ .‬همه جا يه دفعه‬ ‫ساكت شد ‪ .‬صداي نفسامون سكوت‬ ‫اتاق و ميشكست ‪ .‬هنوز از شوك حركت‬ ‫‪:‬‬

‫ادامه در صفحه بعد‬


‫‪94‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫بی تفاوت به بغض ِ تو صدام پرتم کرد رو تخت‪..‬‬ ‫حرکاتش با خشم همراه بود‪..‬آروم نبود‪..‬به قول‬ ‫نسترن عاشقانه نبود‪....‬عطش داشت و این عطش‬ ‫منو به ترس وا می داشت!‪..‬ای کاش نمی اومدم‪..‬‬ ‫ای کاش اون قدم لعنتی رو بر نمی داشتم!‪..‬‬ ‫داشت گردنمو می بوسید تا برسه به لبهام‪ ،‬که‬ ‫دستامو گذاشتم رو شونه اش و خواستم جسم‬ ‫سنگینش و از رو خودم بلند کنم!‪..‬‬ ‫ریتم نفس های بنیامین نامنظم بود!‪..‬‬ ‫‪ -‬عزیزدلم‪..‬چرا منو از خودت‪ ..‬منع میکنی؟!‪..‬‬‫ما که نامزدیم‪..‬ما که‪..‬محرمیم‪.....‬و با لحنی که‬ ‫حرص و خشم رو در خودش داشت فریاد زد‪ :‬بذار‬ ‫ازت لذت ببرم لعنتی‪.....‬بذار ازت لذت ببرم‪..‬تا‬ ‫کی می خوای ازم فرار کنی؟!‪..‬دیگه بسه‪..‬‬ ‫و لباشو به شدت رو لبام فشار داد‪..‬نفسم رفت‪..‬‬ ‫دیدم تار شد و سیاهی‪ ،‬نور رو از چشمام ربود!‪..‬با‬ ‫بغض نالیدم‪..‬ال به الی بوسه هاش نالیدم که ولم‬ ‫کنه!‪..‬ولی غ‪/‬ر‪/‬ی‪/‬ز‪/‬ه‪/‬ی مردونه و سرکشش این‬ ‫اجازه رو بهش نمی داد که کنار بکشه!‪..‬‬ ‫صورتم خیس بود از اشک ‪.......‬‬ ‫ بنیامین‪..‬ولم کن‪..‬بنیامین خوا‪..‬خواهش می‬‫کنم‪..‬‬ ‫سرشو بلند کرد‪..‬تو چشمای خیسم زل زد‪..‬‬ ‫صورتش سرخ شده بود از این همه تقال‪..‬‬ ‫‪ -‬چرا نه سوگل؟!‪....‬باهات تا اون حد کاری‬‫ندارم ‪ ..‬خودم می دونم تا کجا باید پیش برم‪..‬فقط‬ ‫می خوام کـه با تموم وجود با من باشی‪..‬بذاری‬ ‫انقدر تو بغلم بگیرمت که سیراب شم‪.........‬‬ ‫سکوت کرد‪..‬اون از این تماس ها لذت می برد و‬ ‫من لذتی درش نمی دیدم!‪..‬لبمو گزیدم و نیمخیز‬ ‫شدم تا از کنارش بلند شم که دستشو زد تخت‬ ‫سینه م و به شدت افتادم رو تخت!‪..‬‬ ‫با لحن خشونت باری گفت‪ :‬تو زنمی سوگل‪..‬‬ ‫رفتارات و درک نمی کنم‪..‬‬ ‫محکمتر از قبل بغلم کرد‪..‬ال به الی بوسه های‬ ‫محکم و درداورش داشت دکمه های مانتومو باز‬ ‫می کرد‪..‬چشمام از زور وحشت گرد شده بود ‪..‬زیر‬ ‫مانتو جز لباس زیر هیچی تنم نبود و نمی خواستم‬ ‫مانتو رو از تنم در بیاره!‪....‬‬ ‫دستاشو گرفتم تا منعش کنم ولی دستامو پس‬ ‫زد‪ 2..‬تا از دکمه هامو باز کرد و دو طرف یقه ی‬ ‫مانتومو تو دست گرفت و از هم باز کرد ‪..‬قفسه ی‬ ‫سفید ِ سینه م پیش چشمای ملتهبش نمایان شد!‪..‬‬ ‫وحشی شد‪..‬وحشیانه رفتار می کرد‪..‬می بوسید‪..‬‬ ‫خشن‪..‬بی رحم‪..‬و چه دردی داشت این بوسه‬ ‫های بی رحمانه‪..‬دردی که عالوه بر جسم به قلبمم‬ ‫آسیب می زد‪..‬‬ ‫گازهای محکمی که از پوستم می گرفت باعث می‬ ‫شد ناخواسته جیغ بکشم‪..‬بلند و گوش خراش‪..‬و‬ ‫حس می کردم همین باعث ت‪/‬ح‪/‬ر‪/‬ی‪/‬ک‪/‬ش‬ ‫میشه‪..‬بنیامین واقعا وحشی بود!‪..‬چون ببری‬ ‫گرسنه که آهویی لذیذ رو در چنگال داشت تو‬ ‫اغوشش اسیر بودم!‪..‬‬ ‫با صدای بلند گریه می کردم‪..‬عصبانی شد‪..‬و با‬ ‫فریاد ِ « ببر صداتو » به صورتم سیلی زد‪..‬جیغ‬ ‫کشیدم و حس کردم دارم از حال میرم‪..‬دست‬ ‫چپمو رو صورتم گذاشتم‪..‬‬ ‫شدت سیلی انقدر زیاد بود که موهام از یه سمت‬ ‫تو صورتم پخش شد!‪..‬‬ ‫صدای گوشیش بلند شد‪..‬با غرولند و ناسزایی زیر‬ ‫لب از روم پا شد!‪.‬تنم خرد بود‪..‬حس می کردم‬ ‫سینه م داره آتیش می گیره!‪..‬بهش دست کشیدم‪..‬‬ ‫از پشت پرده ای از اشک سرمو خم کردم تا ببینم‬ ‫چه بالیی به سرم اورده‪..‬تا ‪ 2‬دکمه از مانتوم رو‬

‫بیشتر نتونسته بود باز کنه‪..‬قفسه ی سینه م می‬ ‫سوخت‪..‬با احساس خیسی خون سر انگشتام شوکه‬ ‫شدم!‪..‬به قدری محکم گاز گرفته بود که از جای‬ ‫دندوناش خون زده بود بیرون‪..‬و اون جاهایی هم‬ ‫که سالم مونده بود به کبودی می زد!‪....‬خدای‬ ‫من‪..‬بنیامین با من چکار کرده بود؟؟؟؟!!!!!‪......‬‬ ‫بنیامین_ الو‪....‬سالم چی شده؟!‪....‬اره خاموش‬ ‫بود!‪..‬کدوم بیمارستان؟!‪..‬االن نمی تونم!‪..‬گفتم‬ ‫نمی تونم‪....‬خیلی خب‪..‬خیلی خب باشه‪....‬تا‬ ‫کی؟!‪..‬باشه‪..‬گفتم باشه‪...‬فعال‪........‬‬ ‫تو این مدت که داشت با تلفنش حرف می زد‬ ‫سریع خودمو جمع و جور کردم‪..‬موهامو با گریه‬ ‫ای بی صدا بستم و شالمو رو سرم انداختم!‪....‬‬ ‫مکالمه ش داشت تموم می شد که از اتاق بیرون‬ ‫زدم‪..‬قدمام بلند بود‪..‬صداشو که از پشت سر‬ ‫شنیدم قدمامو تندتر برداشتم تا جایی که به شتاب‬ ‫می دویدم‪..‬‬ ‫‪ -‬صبر کن بت میگم سوگل‪..‬وایسا باهات کار‬‫دارم‪..‬سوگل‪..‬سوگل با تو ام‪......‬‬ ‫چند بار نزدیک بود بخورم زمین‪..‬پاهام می‬ ‫لرزید‪..‬زیر لب اسم خدا رو صدا می زدم تا بهم‬ ‫توان بده و بتونم از اون خراب شده بزنم بیرون‪..‬‬ ‫از دست اون هیوال فرار کنم و خودمو به جایی‬ ‫برسونم که احساس خطر نکنم!‪..‬‬ ‫دستمو گرفت‪....‬از زور ترس و دلهره به جنون‬ ‫رسیده بودم‪..‬به محض اینکه برم گردوند دستامو‬ ‫محکم زدم تخت سینه ش ‪ ..‬نتونست خودشو‬ ‫کنترل کنه و پرت شد عقب‪..‬فکرشو هم نمی کرد‬ ‫بتونم اینچنین با خشم پسش بزنم!‪..‬‬ ‫از در زدم بیرون ‪ ..‬فقط می دویدم‪..‬به کجا؟!‪..‬‬ ‫نمی دونستم‪..‬فقط می دویدم‪..‬‬ ‫من همیشه در حال فرارم‪..‬ولی زمونه دستش‬ ‫بهم می رسه‪..‬سرنوشت زورش بهم می چربه‪..‬من‬ ‫همیشه در حال فرارم‪....‬‬ ‫با شنیدن ترمز شدید ماشین از پشت سرم که صدای‬ ‫بوق های ممتدش اعصابم رو متشنج می کرد‬ ‫برگشتم‪..‬یه تاکسی زرد رنگ بود‪..‬راننده سرشو از‬ ‫پنجره اورد بیرون و دستشو بلند کرد‪ :‬خانم برو‬ ‫کنار وسط جاده چکار می کنی؟!‪..‬‬ ‫لبخند زدم‪..‬میون اون همه اشفتگی لبخند زدم‪..‬‬ ‫تند رفتم سمت ماشینش و در عقب و باز کردم‬ ‫و نشستم‪..‬‬ ‫ برو آقا‪..‬تو رو خدا فقط برو‪..‬‬‫راننده با تعجب نگام کرد‪..‬‬ ‫‪ -‬خانم حالت خوبه؟!‪..‬‬‫صدام می لرزید‪ :‬خوبم‪..‬خوبم اقا برو‪..‬‬ ‫به عقب برگشتم‪..‬اثری از بنیامین ندیدم‪..‬نفس‬ ‫راحتی کشیدم‪....‬تا برگشتم در سمت چپم باز شد‬ ‫و با دیدنش قالب تهی کردم!‪..‬‬ ‫دستم رفت سمت دستگیره که بازومو گرفت‪:‬‬ ‫سوگل‪........‬‬ ‫جیغ کشیدم‪ :‬ولم کن‪....‬‬ ‫راننده رو به بنیامین گفت‪ :‬اقا برو پایین با دختر‬ ‫مردم چکار داری؟!‪..‬‬ ‫بنیامین که توی اون لحظه مثل یه ببر زخمی‬ ‫عصبانی بود سرش داد زد‪ :‬این خانم زن منه اقا‬ ‫شما دخالت نکن!‪..‬‬ ‫راننده با تعجب به من نگاه کرد‪..‬با ترس در حالی‬ ‫که صدام به زور شنیده می شد گفتم‪ :‬نه‪..‬دروغ‬ ‫میگه‪..‬دروغ میگه‪..‬این یه روانیه‪..‬دیوونه ست‪..‬‬ ‫ولم کن‪..‬ولم کن می خوام برم‪..........‬‬ ‫بنیامین سرم داد زد‪ :‬خودم می رسونمت بیا پایین‪..‬‬ ‫خودمو کشیدم سمت در ‪ ..‬حالت نرمالی نداشت‪..‬‬ ‫منم نداشتم‪..‬اون عصبانی بود و من وحشت زده‪..‬‬

‫میون این کشمکش ها صدای راننده در اومد‪:‬‬ ‫خانم برو پایین واسه من شر درست نکن‪..‬چرا‬ ‫به حرف شوهرت گوش نمی کنی؟!‪....‬برو پایین‬ ‫خانم!‪..‬‬ ‫بنیامین با یه حرکت منو از ماشین کشید بیرون‪..‬‬ ‫تقالهای منم فایده ای نداشت‪..‬راننده پاشو روی‬ ‫گاز فشرد و از کنارمون رد شد‪..‬بنیامین دستمو‬ ‫کشید‪..‬ای کاش می تونستم جیغ بکشم‪..‬داد‬ ‫بزنم‪..‬مردمو صدا کنم تا یکی پیدا بشه و کمک‬ ‫کنه ولی اون لحظه الل شده بودم‪..‬زبونم از ترس‬ ‫بند اومده بود!‪..‬همین که هنوز زنده م و سنکوپ‬ ‫نکردم جای تعجب داشت!‪..‬‬ ‫در جلوی ماشینش رو باز کرد و پرتم کرد رو‬ ‫صندلی‪....‬به حالت هشدار دستشو اورد باال و‬ ‫گفت‪ :‬می شینی از جاتم جم نمی خوری ‪ ..‬نترس‬ ‫می رسونمت خونتون!‪..‬‬ ‫درو محکم بهم کوبید‪..‬نشست پشت فرمون و‬ ‫حرکت کرد‪..‬سرعتش نسبتا زیاد بود‪..‬فین فین‬ ‫کنان با یه برگ دستمال کاغذی که از تو جعبه‬ ‫رو داشبورت برداشته بودم اشکامو پاک کردم!‪..‬‬ ‫صداشو شنیدم‪..‬عصبانی بود ولی سعی داشت اروم‬ ‫حرف بزنه‪........‬‬ ‫‪ -‬من یه عادتی که دارم تو رابطه م با جنس‬‫مخالف خشن رفتار می کنم‪..‬نمی تونم رمانتیک‬ ‫باشم‪..‬هر چی طرفم بیشتر جیغ بزنه من بیشتر لذت‬ ‫می برم‪..‬‬ ‫ساکت بودم‪..‬سرمو انداخته بودم پایین‪ ..‬و اون به‬ ‫خاطر سکوت پر از اجبارم‪ ،‬فکر می کرد بهش این‬ ‫اجازه رو دادم تا رفتار بی رحمانه ش رو در قبال ِ‬ ‫من با یه همچین دلیلی رفع و رجوع کنه‪..‬‬ ‫‪ -‬من فقط تو یه همچین رابطه ای این کارا‬‫ازم سر می زنه‪..‬وحشی گری و وحشی بازی بهم‬ ‫لذت میده‪..‬زیاد پیش نرفتیم ‪..‬وقتی اوردمت تا‬ ‫ویال رو نشونت بدم فقط قصدم بوسیدنت بود‪..‬‬ ‫ولی بعدش‪..‬دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم!‪..‬‬ ‫مکث کوتاهی کرد و گفت‪ :‬این حرفا رو می‬ ‫خواستم قبل از رابطه ی اولمون بهت بزنم نه‬ ‫االن‪..‬من ممکنه تو یه همچین حالتی فحش بدم‪..‬‬ ‫حتی کتکت بزنم‪..‬ولی مطمئن باش از این نظر‬ ‫یه جوری جلوی خودمو می گیرم‪..‬ممکنه ازت‬ ‫توقعاتی داشته باشم که شاید به نظرت دور از‬ ‫ذهن باشه‪..‬اینجور مواقع عطش شدید رو تو خودم‬ ‫حس می کنم که کنترلش خیلی سخته‪.......‬برای‬ ‫همین ازت می‪.........‬‬ ‫ چرا همون شب که اومدی خواستگاری بهم‬‫نگفتی؟‪..‬چرا االن؟!‪...‬چرا االن من باید بفهمم‬ ‫که تو‪...........‬‬ ‫سکوت کردم‪..‬تند گفت‪ :‬چون می دونستم تا به‬ ‫زبون بیارم جواب رد میدی‪..‬‬ ‫صورتمو برگردوندم سمتش و نگاهش کردم‪ :‬تو‬ ‫جای من بودی قبول می کردی؟!‪..‬‬ ‫نیم نگاهی به صورتم انداخت و کالفه تو موهاش‬ ‫دست کشید‪..‬‬ ‫‪ -‬نمی دونم‪..‬من جای تو نیستم‪....‬من فقط‬‫نیازای خودمو در نظر دارم‪..‬وقتی دیدمت ازت‬ ‫خوشم اومد‪..‬خوشگل بودی و اروم‪..‬یه ارامشی تو‬ ‫رفتارت بود که نسبت بهت یه جور کشش خاصی‬ ‫داشتم‪..‬حاضر بودم هرکاری بکنم تا به دستت‬ ‫بیارم‪..‬ولی تو خیلی ساکت بودی‪..‬ارامشت زیاد‬ ‫از حد بود‪..‬از طرفی بهم توجه نداشتی‪..‬کنارت‬ ‫که بودم دوست داشتم باهات رابطه داشته باشم‬ ‫شاید مستقیم نه ولی تا یه حدی چرا‪....‬دوست‬ ‫داشتم دستتو بگیرم ولی تو هر بار کنارگیری می‬

‫کردی‪..‬من قبال دوست دخترای زیادی داشتم‪..‬‬ ‫چندتاییشون مثل خودم بودن و تو رابطه همو‬ ‫راضی می کردیم ولی بعضیاشونم به رابطه نمی‬ ‫کشید و‪....‬‬ ‫ دیگه ادامه نده!‪..‬‬‫نمی دونم شنید یا نه‪..‬صدام بغض داشت و لحظه‬ ‫به لحظه تحلیل می رفت!‪..‬‬ ‫شنید و گفت‪ :‬می دونم باید اینا رو همون اول‬ ‫بهت می گفتم‪..‬ولی من که پسر پیغمبر نیستم‪..‬مثل‬ ‫اکثر جوونای امروزی یه نیازهایی تو خودم می‬ ‫دیدم و برای رفع اون نیازها احتیاج داشتم که با‬ ‫دخترا‪.............‬‬ ‫صورتم‪..‬نالیدم‪:‬‬ ‫رو‬ ‫نشست‬ ‫اشک‬ ‫بنیامین‪.................‬‬ ‫‪ -‬خیلی خب‪..‬کاری به این حرفا نداریم‪..‬فقط‬‫خواستم همه چیزو بدونی‪..‬دیگه واسه برگشتنت‬ ‫دیره چون من نمیذارم‪..‬چون می خوامت‪..‬هر چی‬ ‫هم تو نتونی راضیم کنی ولی من دست از سرت‬ ‫بر نمی دارم‪..‬باالخره عادت می کنی‪..‬عادت می‬ ‫کنی که باهام بمونی‪..‬بهت قول میدم که اگه بتونی‬ ‫تو این زمینه بی نیازم کنی واسه ت کم نذارم‪..‬چه‬ ‫عاطفی چه مالی چه هر چی که خودت بخوای‪..‬‬ ‫من دوستت دارم‪..‬اینو روزی هزار بار بهت میگم‪..‬‬ ‫کارای من از روی عالقه ست و چون زنمی وظایفی‬ ‫هم داری‪..‬تو اینکارو برای من انجام بده‪..‬منم‬ ‫هرکاری که تو بخوای دریغ نمی کنم‪..........‬‬ ‫سرم در حال انفجار بود‪..‬چقدر بی شرم بود این‬ ‫مرد‪....‬من قرار بود همسرش بشم و فقط محض‬ ‫ا‪/‬ر‪/‬ض‪/‬ا‪/‬ی نیازهای ج‪/‬ن‪/‬س‪/‬ی‪/‬ش و بس؟؟!!‪..‬و‬ ‫اون در عوض روزی هزار بار بهم بگه دوستت‬ ‫دارم؟!‪..‬یعنی زندگی مشترک ما قراره تو همین ‪2‬‬ ‫مسیر خالصه بشه؟!‪..‬غ‪/‬ر‪/‬ا‪/‬ی‪/‬ز‪/‬ه بنیامین و عقده‬ ‫های روحی ِ من؟!‪..‬زندگی یعنی این؟!‪..‬‬ ‫زندگی که قرار بود بعد از فرار از اون خونه قسمتم‬ ‫بشه این بود؟!‪..‬‬ ‫خدایا چقدر من بدبختم‪..‬چقدر من احمقم‪..‬‬ ‫چطور بدون فکر خودمو از چاله کشیدم بیرون و‬ ‫در عوض به قعر چاه انداختم؟!‪..‬‬ ‫*********************************‬ ‫*********‬ ‫مامان_ نمی دونم چش شده از کی تا حاال تو‬ ‫اتاقشه واسه شامم نیومد بیرون!‪..‬‬ ‫بابا_ به تو چیزی نگفت؟!‪..‬‬ ‫مامان_ مگه درست و حسابی جواب میده؟!‪..‬‬ ‫بهش میگم چته چرا رنگ و روت پریده ؟‪..‬میگه‬ ‫حالم خوب نیست بخوابم خوب میشم‪..‬بعدم رفت‬ ‫تو اتاقش‪..‬‬ ‫بابا_ نرفتی بهش سر بزنی؟!‪..‬‬ ‫مامان_ رفتم ولی خواب بود!‪..‬‬ ‫بابا_ شامش و می بردی تو اتاقش‪........‬‬ ‫مامان_ دیگه چی؟!‪..‬الزم نکرده بد عادتش‬ ‫کنی‪..‬اونوقت از فردا تقی به توقی بخوره میگه‬ ‫حوصله ندارم و شامش و باید براش ببریم تو‬ ‫اتاق‪.............‬کجا میری؟!‪..‬‬ ‫و صدای باز شدن در اتاق باعث شد اروم الی‬ ‫پلکامو باز کنم‪..‬با دیدن بابا تو درگاه دستمو‬ ‫گذاشتم رو قفسه ی سینه م و خودمو کشیدم باال‪..‬‬ ‫به خاطر اینکه زخمام دیده نشه یه پیراهن که طرح‬ ‫و مدلش مردونه بود پوشیده بودم‪..‬فکم در اثر‬ ‫سیلی که بنیامین بهم زده بود هنوز درد می کرد‪..‬‬ ‫بابا نشست کنارم رو تخت و مهربون نگام کرد‪:‬‬ ‫خوبی بابا؟!‪..‬مامانت می گفت حالت خوش‬ ‫نیست!‪..‬‬

‫ادامه دارد ‪...‬‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

93

Roza Fox

Javanan Toronto would love to hear your stories about life in our city they may be in Farsi or English. Each week we will print new stories allowing us and you to keep in contact. Please send your stories to info@javanan.ca Attention Roza We look forward to interacting with our readers

l : l r e a o g Folra e g Cve n a o r CO


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

Ever since Hermes first placed its iconic silk scarf inside its equally iconic orange box, the color orange as a wardrobe choice has been elevated to a somewhat intimidating status -the bright hue is, quite simply, not always the most flattering color to many. Even though it can be overwhelming for most of us, though, orange has been popping up in designer collections, and now it's all over the stores -- both budget and high-end. But don't fear -- style experts introduce the hottest shade of the season to your wardrobe without giving you a fright. Orange Origins Whether it's a true fruit-colored orange, a saffron tone or a burnt umber shade, the orange family of colors can flatter most skin tones and hair colors. Notably its complementary color in the spectrum is blue, meaning those with blue eyes will find the blue appears stronger when next to orange – a great reason to invest in an orange scarf, hair accessory or even orangey-bronze eyeshadow. Popular in interior design and then in clothing in the '60s and '70s, orange became a ubiquitous wardrobe choice. First used by designers such as Pucci and Halston, it then became popular in mainstream stores. Now its reincarnation is in a slightly different form. Whereas the '60s and '70s saw orange in garish print and flamboyant accessories such as enormous orange hats or orange wedge heels, this time around the color is being used in a sleek, classy way that's more refined and well-groomed than hippie-chic. Now, it's popular to color-block solid orange items against contrasting solid shades or using orange as an accent color in an otherwise muted outfit. Mimi Brown, New York-based stylist, has noticed it cropping up on the catwalk. "Stella McCartney used it in her bright, almost fluorescent persimmon dresses and separates," Brown said.

"Also, Diane Von Furstenberg's brilliant combination of a boxy, orange silk top and purple skirt was one of my favorite looks from spring." She also mentions Derek Lam's orange and black pants paired with a baby blue jacket, as well as Celine's orange crossbody bag, which she calls "one of my favorites." The Scent Connection Why not complete the orange trend by trying some orangebased scents? Citrus has long been known to have an uplifting, wakening effect on your mood. In fact, some believe that just looking at the color can stimulate the mind – one reason that Buddhist monks wear orange robes.

and Obsession by Calvin Klein.

bringing this color into the closet?

Everyday Option

"Orange in any fabric that has a lot of shine will make you look like a Vegas act. Also always avoid anything orange that is faux fur or has too much shag texture to it. Finally, steer clear of white boots with anything orange. They will make you look like a go-go dancer, " Sanders says.

It's not just the couture designers using orange; this trend has also appeared extensively in street style and at affordable retailers such as Zara, H&M and Forever 21. Brown also suggests other walletfriendly options, if you're not yet sure about taking the plunge with an item of orange clothing. "Try the trend of the bright orange lip or melon eyeshadow," she said. "Tangerine nails are also hot right now. If none of these appeal, try sticking to jewelry, for example, some chunky gold bangles with citrus-colored stones."

If you're looking to buy a few key Try adding a few drops of pieces to incorporate the color into orange essential oil -- sometimes your wardrobe without feeling available as Neroli oil -- to your like you're wearing a costume, bathwater for a mood-booster, or pair orange with a muted color,

add a zesty orange-scented scrub to your shower routine to refresh you first thing in the morning.

92

says Hollywood-based stylist Keylee Sanders. "Orange looks very modern paired with tan, nude or brown," she said, "but Candles and incense are widely avoid pairing it with black pieces available in orange-based scents. unless it's October 31." Try orange blossom for a sweeter smell, or cinnamon orange for a Brown agrees, suggesting a starter more festive atmosphere. outfit might be "an orange silk blouse with gray jeans or a nude Orange and orange blossom skirt." elements appear in many popular perfumes, such as Cacharel's Orange Horrors Anais Anais, Chloe by Karl Lagerfeld, Colors by Benetton So what should you avoid when

Brown notes that there are some things to bear in mind regarding your own natural coloring. Although orange can be worn by anybody, it's important to adjust make-up accordingly and watch out for unpleasant clashes. "I am not a fan of an orange top worn with red lipstick or even a nude lip for that matter," Brown said. Instead, try a subtle pinkish color or nothing at all on your lip to tone down the orange clothing contrast without leaving your face looking

washed out. Brown also notes that orange worn close to your face can sometimes be overwhelming for very fair skin. If in doubt, put a white blouse between your face and the orange color so there is a barrier between the skin tone and the brightness. Or simply stick to wearing orange on your lower half, away from your face, if you feel as though your pallor is being unflatteringly emphasized.


‫‪91‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫چشم بسته غیب می گفت؟!‪..‬‬ ‫از کجا بدونم که منو داری کجا می بری؟!‪..‬این‬ ‫سوال های بی ربط واسه چی بود؟!‪..‬‬ ‫ نه‪.....‬‬‫‪ -‬پس صبرکن تا خودت بفهمی!‪.....‬‬‫ بنیامین من‪..........‬‬‫لبخند زد‪..‬‬ ‫‪ -‬صبر کن گفتم‪......‬‬‫سکوت کردم‪..‬سکوت کردم تا جایی که ماشین رو‬ ‫گوشه ای از خیابون نگه داشت و بهم گفت پیاده‬ ‫شم!‪..‬کل مسیر تو ‪ 1‬ساعت و نیم طی شد!‪..‬‬ ‫پیاده شدم و کنارش قدم برداشتم‪..‬رو به روی خونه‬ ‫ای بزرگ و ویالیی ایستاد‪..‬‬ ‫ اینجا کجاست؟!‪..‬‬‫با همون لبخند‪ :‬خونه ی من‪..‬و تو‪..‬که قراره بشه‬ ‫خونه ی ما‪.....‬‬ ‫درو باز کرد و دستشو گذاشت پشتم و به داخل‬ ‫هدایتم کرد‪....‬ناخداگاه نرم کنار کشیدم‪..‬مردد‬ ‫بودم‪..‬برای ورود به خونه ای که بنیامین مالکیتش‬ ‫رو جمع بسته بود‪..‬ولی هیچ احساس تعلقی نسبت‬ ‫بهش نداشتم!‪..‬‬ ‫یاد حرفای نسترن افتادم‪..‬یاد حرفای خودم‪..‬پس‬ ‫چرا تردید می کنم؟!‪..‬مگه راهم و مشخص نکرده‬ ‫بودم؟!‪..‬‬ ‫از همونجا به راهه باریک و سنگالخی ِ ویال‬

‫نگاهی انداختم‪..‬خوب ببین سوگل‪..‬این همون‬ ‫مسیری ِ که تو انتخاب کردی‪..‬همون مسیر ِ نو‬ ‫توی زندگیت‪..‬همون راهه باریک بین تموم بیراهه‬ ‫های زندگیت‪..‬خوب نگاه کن‪..‬مردی که کنارت‬ ‫ایستاده همسر اینده ت ِ و این خونه همون انتخاب‬ ‫نهایی ِ ‪..‬پس‪.........‬‬ ‫تردید و پس زدم‪..‬قدم برداشتم‪..‬برای اولین بار‬ ‫قدم به خونه ای گذاشتم که‪ «....‬شاید » بتونم‬ ‫درش خوشبختی رو پیدا کنم!‪..‬‬ ‫______________________________‬ ‫سرمو زیر انداختم‪..‬دسته ی کیفم رو طبق عادتی‬ ‫که همراه با استرس بهم دست می داد ال به الی‬ ‫انگشتام فشردم!‪..‬‬ ‫نزدیک ویال که شدیم سرمو بلند کردم‪..‬سمت‬ ‫چپ ردیف کامل درخت کاری شده بود و زیر هر‬

‫درخت با فاصله ی اندکی گل های سرخ و صورتی‬ ‫دیده می شد‪..‬سمت راست هم چند تا درخت بود‬ ‫منتهی در مرکز اونها استخر بزرگی قرار داشت که‬ ‫با وجود درختان کوتاه و بلند‪ ،‬زیاد تو دیدراس‬ ‫نبود و من هم با کمی دقت متوجه شدم!‪..‬‬ ‫به ساختمون اصلی نگاه کردم‪..‬نمایی متشکل‬ ‫از رنگ های سفید و قهوه ای روشن‪..‬سبک و‬ ‫طرحش ویالیی بود‪..‬با اینکه رو همچین خونه‬ ‫هایی شناخته انچنانی نداشتم ولی ظاهرش رو بیش‬ ‫از این نمی تونستم تو ذهنم ترسیم کنم!‪..‬‬ ‫بنیامین قفل در ورودی رو باز کرد و مجدد دستشو‬ ‫پشت کمرم گذاشت‪..‬اینبار کنار نکشید‪..‬گرمای‬ ‫دستش از روی مانتوی نخی هم قابل لمس بود‪..‬‬ ‫هیچ احساس ِ خاصی تو قلبم به این گرمای شدید‬ ‫نداشتم!‪..‬ولی اولین تجربه م بود و این باعث می‬ ‫شد بی تفاوت نباشم!‪..‬قلبم تند می زد‪..‬نه از روی‬ ‫هیجان‪..‬نه از روی عالقه‪..‬از روی نزدیکی ِ یک‬ ‫مرد به خودم که برام تازگی داشت!‪..‬‬ ‫سرشو اورد پایین و زیر گوشم گفت‪ :‬چطوره‬ ‫عزیزم؟!‪..‬خوشت میاد؟!‪..‬‬ ‫و نگاهه من رو دور ِ تند‪ ،‬اون اطراف می چرخید‪..‬‬ ‫راهرو‪..‬سالن‪..‬راه پله‪..‬و اشپزخونه ی اپنی که‬ ‫سمت راستمون بود‪..‬فضای داخلی کامال مبله و‬ ‫شیک بود‪..‬‬ ‫اگر بناست اینجا زندگی کنیم پس این اثاثیه‬ ‫برای چیه؟!‪..‬مگه رسم ِ اوردن جهیزیه با عروس‬ ‫نیست؟!‪..‬‬ ‫و همین رو ازش پرسیدم‪..‬‬ ‫بنیامین با لبخند به سمت پله ها راهنماییم کرد‬ ‫و گفت‪ :‬چه اشکالی داره عزیزم؟!‪..‬از دکورش‬ ‫خوشت نیومد؟!‪..‬کاره بهترین طراح ِ این شهره!‪..‬‬ ‫از پله ها باال رفتیم‪.......‬‬ ‫ نه‪..‬منظور من به دکورش نبود‪..‬ولی جهیزیه ی‬‫منو باید کجا بچینیم؟!‪..‬اینجا حتی واسه ‪ 2‬متر‬ ‫جای خالی وجود نداره!‪..‬‬ ‫خندید‪..‬همزمان دستمو توی دستش گرفت‪..‬لبمو‬ ‫گزیدم تا عکس العملی از خودم نشون ندم‪..‬مکث‬ ‫کرد‪..‬منتظر امتناع ِ من از عمل سرزده ش بود‬ ‫و زمانی که بی توجهیم رو به کارش دید لبخند‬ ‫روی لباش غلیظ تر شد و گفت‪ :‬خانمی من ازت‬ ‫جهیزیه نمی خوام‪..‬از همون اولم با خانواده ت‬ ‫در میون گذاشتم که الزم نیست با خودت چیزی‬ ‫بیاری‪..‬منتهی بازم نتونستم پدرتو راضی کنم‪..‬‬ ‫قرار بر این شد که پول جهیزیه رو بهمون بدن‪..‬‬ ‫منم اون پول و میدمش به تو چون خودم بهش‬ ‫نیازی ندارم‪..‬تو هم هر کاری که خواستی مختاری‬ ‫باهاش انجام بدی‪..‬چطوره؟!‪..‬‬ ‫حاال داشت نظرمو می پرسید؟!‪..‬چرا کسی چیزی‬ ‫به من نگفت؟!‪..‬حضور من توی اون خونه چه‬ ‫ارزشی داشت؟!‪..‬در مورد من و هر اونچه که به‬ ‫من مربوط می شد تصمیم ها از قبل گرفته شده بود‬ ‫و االن با پیش کشیدن این موضوع باید باخبر می‬ ‫شدم که پدرم چنین قصدی داره!‪..‬‬ ‫از فشاری که به دستم اورد به خودم اومدم و‬ ‫حواسم با یک نفس عمیق جمع شد!‪..‬‬ ‫‪ -‬خوشگلم ناراحت شدی؟!‪..‬احساس کردم‬‫رفتی تو خودت‪......‬‬ ‫نه!مشکلی نیست‪....‬‬‫و مثل همیشه خیلی زود قانع شد ! ناراحتیم کامال‬ ‫مشخص بود ولی بنیامین به روی خودش نمی‬ ‫اوردم!‪..‬‬ ‫‪ 3‬تا اتاق طبقه ی باال بود که در یک به یکشون‬ ‫رو باز کرد!‪..‬‬ ‫و با باز کردن در اخرین اتاق منو به طرف درگاه‬

‫هدایت کرد و گفت‪ :‬اینم از بزرگترین اتاق ویال‬ ‫که قرار اتاق ما باشه!‪..‬از دکور و چیدمانش‬ ‫خوشت میاد؟!‪..‬‬ ‫با قدمی اهسته وارد شدم!‪..‬نگاهم روی جای‬ ‫جای ِ اتاق می چرخید!‪..‬سمت چپ ردیف‬ ‫کمد های دیواری همه یکدست سفید‪.........‬‬ ‫رو به رو‪ ،‬سرتاسر اتاق پنجره کار شده بود‪..‬پرده‬ ‫هایی که حریرش سفید و واالن روش ترکیبی از‬ ‫رنگ های سرمه ای براق و آبی بود‪.........‬تختی‬ ‫دو نفره سمت راست که دو طرفش عسلی های‬ ‫سفیدرنگ چیده شده بودند همراه با اباژورهای‬ ‫سرمه ای‪..........‬رو تختی هم ازهمون رنگ‬ ‫تشکیل شده بود‪..‬سفید و سرمه ای‪..‬طرح جالبی‬ ‫داشت‪..‬حالت چروک که تو قسمتای جمع شده‬ ‫مروارید های سفید و پولک های همرنگ کار‬ ‫شده بود‪..‬زیر نور لوستر کوچکی که از سقف‬ ‫اویزون بود برق می زد!‪...........‬میز آرایش رو‬ ‫به روی تخت همرنگ عسلی ها بود با نواری از‬ ‫رنگ سرمه ای‪......‬در کل رنگ دیوارها و دکور‬ ‫و اثاثیه ی اتاق فقط از سه رنگ آبی و سرمه ای‬ ‫و سفید تشکیل شده بود‪..‬این رنگ بهم آرامش‬ ‫می داد‪..‬اما نه تا حدی که همه ی غم هام رو توش‬ ‫گم کنم‪..‬ولی این بوی نو بودن اثاثیه و اون رنگ‬ ‫های ارامش بخش تو روحیه م‪ُ ،‬پر بی تاثیر نبود!‪..‬‬ ‫هر دو وسط اتاق ایستاده بودیم‪..‬دستمو کشید‬ ‫سمت تخت‪..‬آروم دستمو از تو دستش بیرون‬ ‫کشیدم و وانمود کردم که حواسم اونجا نیست و به‬ ‫اشیاء ِ توی اتاق نگاه می کنم!‪..‬‬ ‫‪ -‬نمی خوای نظرتو بگی؟!‪..‬‬‫نگاهش کردم‪..‬با فاصله ی کمی از من نشسته بود‬ ‫و به صورتم لبخند می زد‪..‬تو چشمای قهوه ای و‬ ‫براقش واسه چند ثانیه خیره شدم و گفتم‪ :‬خیلی‬ ‫خوبه‪..‬از رنگ بندیش خوشم میاد!‪..‬‬ ‫لباشو جمع کرد و سرشو تکون داد‪ :‬شک نداشتم‬ ‫خوشت میاد!‪..‬‬ ‫دستمو از روی پام برداشت‪..‬نگاهمو لغزان از روی‬ ‫دستم تا روی صورتش باال کشیدم‪..‬قلبم تندتر می‬ ‫کوبید‪..‬معذب بودم‪..‬در حضور بنیامین معذب‬ ‫بودم‪..‬‬ ‫لبخند رو لباش کمرنگ شد‪..‬نگاهش تو چشمام‬ ‫بود ‪..‬خواستم بلند شم ولی با وجود دستم که تو‬ ‫دستاش بود نتونستم‪....‬تنها بودیم‪..‬این یعنی زنگ‬ ‫خطر!‪..‬توی این خونه تنها با بنیامین حس خوبی‬ ‫رو بهم القا نمی کرد!‪..‬‬ ‫صورتشو به قصد بوسیدن گونه م جلو اورد‪....‬‬ ‫چرا داغ نمیشم؟!‪..‬چرا بر عکس اونچه که تصور‬ ‫می کردم دستام سرده؟!‪..‬مگه توی کتاب های‬ ‫عاشقانه هزاران هزار بار ننوشته که تو یه همچین‬ ‫لحظه ای جسم تو التهاب این حرارت باید بسوزه‬ ‫و تن رو به اتیش بکشه؟!‪..‬پس چرا من از این‬ ‫سرمای محض دارم می لرزم؟!‪...‬چرا سردمه؟!‪..‬‬ ‫چرا این نگاه گرمم نمی کنه؟!‪..‬نگاهه بنیامین اگر‬ ‫هم گرما داشت قادر به ذوب کردن یخ وجودی ِ‬ ‫من نبود!‪..‬کوچکترین گرمایی از این چشمها به‬ ‫جسم خسته ی من نفوذ نمی کنه!‪..‬‬ ‫اما رنگی از تعجب رو تو نگاهش می دیدم‪..‬اینکه‬ ‫بی حرکتم‪..‬اینکه مثل همیشه کاری نمی کنم‪..‬‬ ‫چرا که دیگه قصد فرار از دستای مردونه ش رو‬ ‫ندارم‪..‬‬ ‫صدای نسترن تو سرم می پیچید‪..‬مثل نواری که تا‬ ‫انتها می رفت و باز از نو تکرار می شد‪..‬‬ ‫(اینطور که از ظاهر امر پیداست و از خودتم‬ ‫شنیدم تو حتی اجازه نمیدی پسره ببوستت‪..‬‬

‫یا حتی با خیال راحت دستتو بگیره‪..‬خب این‬ ‫درست نیست‪....‬اگه می خوایش‪ ،‬باید تو چند‬ ‫مورد باهاش راه بیای وگرنه کمترینش اینه با‬ ‫وجود تو که همسرشی خواسته هاش براورده نشه‬ ‫و اونوقت‪........‬خودت منظورمو که می فهمی‬ ‫درسته؟!)‪..‬‬ ‫با دو حس متضاد درگیر بودم‪..‬هنوزم قصد فرار‬ ‫داشتم‪..‬فرار از دستان بنیامین‪..‬ولی پاهام از زور‬ ‫استرس نیرویی برای کشیدن جسمم نداشتند!‪..‬‬ ‫لباش رو گونه م نشست‪..‬همزمان چشمامو بستم‬ ‫و نفسمو تو سینه م حبس کردم!‪..‬بغض داشتم‪..‬‬ ‫نامزدم داشت صورتمو می بوسید و من بغض‬ ‫داشتم‪..‬نامزدم دستامو گرفته بود و من هوای گریه‬ ‫داشتم‪..‬‬ ‫بنیامین با خشونت خاصی دست سردمو کشید‬ ‫سمت خودش‪..‬تن مرتعشم تو اغوشش پنهون‬ ‫شد!‪..‬تو اغوش مردی که حتی دوست نداشتم سر‬ ‫رو شونه ش بذارم و گریه کنم!‪..‬دلم می لرزید‪..‬‬ ‫از بغض پر بود و توان خالی شدن نداشت!‪..‬تنم‬ ‫می لرزید‪..‬احساس اسارت می کرد تو دستای این‬ ‫مرد‪......‬‬ ‫برای یه لحظه به خودم گفتم من تو بغل کی فرو‬ ‫رفتم؟!‪..‬این مرد کیه که داره نوازشم می کنه؟!‪..‬‬ ‫این بوی عطر مردونه‪..‬بوی مطبوعی داشت و من‬ ‫از این رایحه ی خوشبو تو همین مدت زمان کوتاه‬ ‫دلزده شدم!‪..‬‬ ‫و باز هم صدای نسترن‪.........‬‬ ‫(کمی بهش توجه کن‪..‬روی خوش نشون بده‪..‬می‬ ‫دونم با روحیه ای که تو داری سخت میشه اینکار‬ ‫و کرد ولی سعی ِ خودتو بکن‪..‬اگه خواست دستت‬ ‫و بگیره ممانعت نکن‪..‬خواست صورتتو ببوسه این‬ ‫اجازه رو بهش بده باالخره به هم محرمین مشکلی‬ ‫نداره)‪..‬‬ ‫کجایی که ببینی با هر حرکت دستش روی کمرم‬ ‫دارم جون میدم؟!‪..‬کجایی که ببینی این تماس تن‬ ‫به تن حتی از روی لباس هم برای من عاری از‬ ‫لذت و مملو از عذابه؟!‪..‬‬ ‫بنیامین تو همون حالت که منو تو اغوشش داشت‬ ‫و کمرم رو محکم نوازش می کرد زیر گوشم گفت‪:‬‬ ‫می دونی چقدر انتظار این لحظه رو می کشیدم؟!‪..‬‬ ‫و با یک حرکت شال رو از روی موهام کشید که‬ ‫چند تار از موهام همراه شال کشیده شد و دردم‬ ‫گرفت‪......‬تو دلم هق زدم و لبمو گزیدم تا صدام‬ ‫بلند نشه!‪..‬بنیامین صورتمو نمی دید‪..‬‬ ‫موهای بلندمو با گیره پشت سرم بسته بودم‪..‬‬ ‫دستش اومد باال و گیره رو باز کرد‪..‬دستامو از تو‬ ‫دستش بیرون اوردم و گذاشتم رو سینه ش و کمی‬ ‫به عقب هلش دادم‪..‬ولی اون بی تفاوت به عکس‬ ‫العمل من با شدت بیشتری پیشروی می کرد!‪..‬‬ ‫موهامو چنگ زد و سرمو به سمت شونه ی‬ ‫چپم کج کرد‪..‬حرکت ِ تند ِ لباشو به روی گردنم‬ ‫احساس کردم‪..‬هنوزم تنم سرد بود‪..‬حتی سردتر‬ ‫از قبل‪..‬مثل یه مرده‪..‬بدنم منقبض شده بود‪..‬در‬ ‫برابر حرکات پر عطش بنیامین مانند جسمی بی‬ ‫روح تنم به تکه ای از یخ ِ در حال انجماد بیشتر‬ ‫شبیه بود!‪..‬‬ ‫با تماس لبهاش به روی گردنم انزجارم ازش بیشتر‬ ‫شد!‪..‬تقال کردم‪..‬هر دو دستشو محکم دور کمرم‬ ‫حلقه کرد تا نتونم تقال کنم‪..‬فشار جسمم توسط‬ ‫دستای بنیامین نفسمو برید‪..‬‬ ‫نالیدم‪ :‬بنیامین‪..‬خواهش می کنم!‪..‬‬

‫ادامه در صفحه ‪94‬‬


‫‪90‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫رمان‬ ‫قسمت ‪5‬‬ ‫تعجب رو تو صداش حس کردم‪..‬من هیچ وقت‬ ‫حالش رو نمی پرسیدم!‪..‬‬ ‫ خوبم ممنون!‪..‬‬‫سکوت کرد‪..‬سکوت کردم‪..‬چی داشتم که‬ ‫بگم؟!‪..‬از چی بگم؟!‪..‬‬ ‫‪-‬سوگل هنوز پشت خطی؟!‪.........‬‬‫ آره بگو‪..‬چیزی شده؟!‪..‬‬‫‪-‬نه‪..‬هیچی‪....‬می خوام امروز ببینمت؟!‪..‬‬‫مکث کردم‪..‬از روی تردید‪..‬از روی بی تفاوتی‪،‬‬ ‫که سرسختانه به مبارزه با اون ایستاده بودم‪..‬از‬ ‫روی سرمایی که اصرار بر محو شدنش داشتم‬ ‫و‪..‬چه بسا موفق نبودم!‪..‬‬ ‫اما گفتم‪ :‬باشه!‪..‬‬ ‫‪-‬عصر منتظرم باش میام دنبالت!‪..‬‬‫باشه‪.....‬‬‫‪-‬تا بعد‪..‬‬‫تماس و قطع کرد‪..‬بدون اینکه منتظر جمله ای از‬ ‫جانب من باشه‪....‬‬ ‫با بغض ِ ناخواسته ای گوشی رو انداختم رو‬ ‫تخت‪..‬طبق عادت تو موهام چنگ زدم و سرمو‬ ‫فشردم‪..‬‬ ‫پس این کابوس کی می خواد تموم شه؟!‪..‬‬ ‫********************************‬ ‫**************‬ ‫سر میز شام نسترن موضوع سفرمون رو پیش‬ ‫کشید‪..‬بابا نیم نگاهی به من انداخت و همونطور‬ ‫که با محتویات بشقابش مشغول بود گفت‪ :‬چند‬ ‫روز؟!‪..‬‬ ‫نسترن_ فقط ‪ 3‬روز‪..‬فقط بابا میشه ماشینتون و‬ ‫قرض بگیرم؟!‪..‬‬ ‫بابا سرشو تکون داد‪ :‬از دست فرمونت خاطرم‬ ‫جمع ِ ‪..‬فقط بازم مراقب باش!‪..‬‬ ‫نسترن با لبخند سر تکون داد ‪....‬به مامان نگاه‬ ‫کردم‪..‬اخماشو کشیده بود تو هم‪....‬به نگین نگاه‬ ‫کردم که دست از غذا کشیده بود و با خشم به‬ ‫نسترن نگاه می کرد‪..‬و همون نگاه متوجهه منم‬ ‫بود!‪..‬‬ ‫َ‬ ‫رو به بابا گفت‪ :‬اه این که نمیشه‪..‬پس من چی؟!‪..‬‬ ‫بابا جدی گفت‪ :‬قرار نیست تو باهاشون بری!‪..‬‬ ‫نگین رو ترش کرد‪ :‬آخه چرا ؟!‪..‬چطور‪......‬با‬ ‫سر به من اشاره کرد و با لحن بدی گفت‪ :‬این‬ ‫باهاشون بره اونوقت من‪.....‬‬ ‫بابا قاشقش رو انداخت تو بشقابش‪..‬و صدای‬ ‫برخورد قاشق با بشقاب ِ چینی‪ ،‬نگین رو وادار‬ ‫به سکوت کرد‪..‬‬ ‫بابا_ این چه طرز صحبت کردن با خواهر‬ ‫بزرگترته؟!‪ «..‬این » یعنی چی؟!‪....‬در ضمن تو‬ ‫رست برسی و نمره ی تک ریاضیت و‬ ‫باید به دَ ِ‬ ‫جبران کنی‪..‬‬ ‫نگین که از گستاخی کالمش ذره ای کم نشده‬

‫بود گفت‪ :‬من این چیزا رو نمی فهمم اصال میرم‬ ‫همونجا درسمم می خونم‪..‬چطور اونی که لیاقت‬ ‫نداره باس بره‪ ،‬اونوقت منی که ‪.......‬‬ ‫بابا_ نگیـــــن‪........‬‬ ‫بابا از زور عصبانیت سرخ شده بود و لباشو به‬ ‫روی هم فشار می داد‪ ..‬نگاهی از سر خشم به‬ ‫نگین انداخت‪..‬ولی نگین بی توجه از پشت میز‬ ‫بلند شد و رفت بیرون‪....‬‬ ‫و حاال نوبت مامان بود‪..‬برای حمایت از نگین‪..‬‬ ‫سرمو زیر انداخته بودم و به بشقاب دست نخورده‬ ‫ی غذام نگاه می کردم‪..‬‬ ‫صدای عصبانی مامان سکوت اشپزخونه رو‬ ‫شکست‪..‬تنم لرزید و نگاهم تار شد‪..‬دوباره همون‬ ‫حریر نمناک رو پیش چشمام شاهد بودم!‪..‬‬ ‫مامان _ خب راست میگه بچه م‪..‬این همه میره‬ ‫با دوستاش درس می خونه کمی هم به تفریح نیاز‬ ‫داره‪..‬‬ ‫بابا_ خانم شما دخالت نکن‪..‬نگین فقط ‪14‬‬ ‫سالشه‪..‬نیازی نیست که تنهایی بره مسافرت‪..‬‬ ‫هر وقت امتحانش و داد همگی چند روزی رو‬ ‫از‪..........‬‬ ‫مامان_ بسه نیما‪ ،‬دیگه شورشو در اوردی‪..‬هر‬ ‫وقت این بچه ازت یه چیزی خواست زدی تو‬ ‫ذوقش‪..‬چی میشه با نسترن بره؟!‪.......‬سر بلند‬ ‫کردم‪..‬با دست به من اشاره کرد و بدون اینکه‬ ‫نگام کنه گفت‪ :‬این که هست!‪..‬‬ ‫این!‪..‬نمیگه سوگل!‪..‬نمیگه دخترم!‪..‬میگه‬ ‫این!!‪..‬انگار که داره به یک شی ء ِ بی جون و بی‬ ‫مصرف اشاره می کنه‪....‬‬ ‫چونه م از بغض لرزید‪..‬احساس خفگی بهم دست‬ ‫داد‪ ..‬ولی حتی اینم برام عادت شده بود‪..‬به این‬ ‫احساس ِ خفقان اور عادت داشتم‪..‬وابسته بودم به‬ ‫این حس‪......‬‬ ‫نسترن که ناراحت شده بود رو به مامان گفت‪:‬‬ ‫منم حقو به بابا میدم اگه نگین بخواد با ما بیاد‬ ‫یکی اونجا فقط باید چارچشمی هوای اونو داشته‬ ‫باشه که یه وقت دسته گل به اب نده‪..‬حرف که تو‬ ‫گوشش نمیره پاشو از این در بذاره بیرون هر کار‬ ‫دلش بخواد می کنه!‪..‬‬ ‫از پشت میز بلند شدم‪..‬نسترن مچ دستمو گرفت‪..‬‬ ‫کنارش بودم!‪..‬‬ ‫نسترن_ تو که چیزی نخوردی سوگل!‪..‬‬ ‫لبام تکون خورد‪..‬انگار گفتم سیرم‪..‬ولی صدایی‬ ‫از ال به الی لب های سردم شنیده نشد‪..‬حتی صدا‬ ‫هم تو گلوم خفه شده بود‪..‬‬ ‫پشتمو بهشون کردم و خواستم برم بیرون که مامان‬ ‫بلند گفت‪ :‬همه ش تقصیر اینه‪..‬اگه قبول نمی‬ ‫کرد با نسترن بره نگین هم ناراحت نمی شد‪..‬بچه‬ ‫م دید تک و تنها تو خونه می مونه دلش گرفت!‪..‬‬ ‫صدای نسترن بلند شد‪..‬ترس ِ اینو داشت که تحت‬ ‫تاثیر حرفای مامان از تصمیمم صرف نظر کنم‪....‬‬

‫نایستادم‪..‬به پاهای لرزونم تا حدی توان قدم‬ ‫برداشتن بخشیدم که فقط بتونم برم‪..‬برم از اون‬ ‫محیط متزلزل و پر شده از سرما و حس های بد‪..‬‬ ‫دستم و به ستون اپن گرفتم‪..‬ولی پشت دیوار‬ ‫طاقت نیاوردم و نفس زنان ایستادم‪..‬داشتم خفه‬ ‫می شدم‪..‬نفس عمیق کشیدم‪..‬ال به الی اون‬ ‫نفس های نامنظم و کشیده صدای نسترن رو‬ ‫شنیدم‪.........‬‬ ‫نسترن_ چه ربطی به سوگل داره مامان؟!‪..‬خود ِ‬ ‫سوگل هم قبول نمی کرد به زور راضیش کردم‪..‬‬ ‫بابا_ این بحثو همینجا تمومش کنید‪..‬نگین االن‬ ‫تو شرایطی ِ که فقط باید بچسبه به درسش‪ ،‬سوگل‬ ‫و نسترن هم می تونن برن فقط باید لحظه به لحظه‬ ‫با من در تماس باشن!‪..‬واسه اینکه خیالم راحت‬ ‫باشه برید ویالی کاویانی‪..‬ادرسشو دقیق ازش می‬ ‫گیرم‪..‬‬ ‫نسترن_ اقای کاویانی قبول می کنه بابا؟!‪..‬‬ ‫مزاحمشون نباشیم؟‪........‬‬ ‫بابا_ نه دخترم برادرش و زن برادرش با بچه‬ ‫هاشون اونجا زندگی می کنن‪..‬برید اونجا خیالم‬ ‫راحت میشه‪....‬گر چه اگه یه مرد بود که باهاتون‬ ‫بفرستم خوب مـ‪........‬‬ ‫سکوت کرد‪..‬دیگه حتی صدای نفسامو هم نمی‬ ‫شنیدم‪..‬نکنه‪.....‬‬ ‫دست چپم و روی قفسه ی سینه م گذاشتم‪.....‬و‬ ‫بابا بیش از اون اجازه نداد تردید تو دلم پیشروی‬ ‫کنه و گفت‪ :‬به نظرم صالحه که بنیامین هم‬ ‫باهاتون باشه!‪..‬‬ ‫نسترن_ نه بابا خودمون می‪.....‬‬ ‫بابا_ همین که گفتم‪..‬نمیشه که ‪ 2‬تا دختر و تنها‬ ‫بفرستم تو جاده‪..‬خوبیت نداره بابا‪.....‬‬ ‫نسترن سکوت کرد‪..‬تا قبل از اینها خوشحال بودم‬ ‫که الاقل برای ‪ 3‬روز به دور از همه ی ادمهای‬ ‫این شهرم و می تونم برای خودم زندگی کنم اما‪..‬‬ ‫چه خیال ِ خامی‪..‬‬ ‫********************************‬ ‫******************‬ ‫اروم اروم دکمه های مانتوی مشکی و ساده م رو‬ ‫بستم ‪..‬حواسم تو اتاق نبود‪..‬تا جایی که متوجهه‬ ‫ورود نسترن نشدم‪....‬دستی رو شونه م نشست‪..‬تو‬ ‫جام پریدم‪..‬با ترس نگاش کردم‪..‬خندید‪..‬‬ ‫‪ -‬نترس منم‪..‬کجا سیر می کنی؟!‪..‬‬‫نفسم وعمیق بیرون دادم‪..‬کیفمو برداشتم‪.......‬‬ ‫خواستم برم سمت در که جلومو گرفت‪ :‬کجا؟!‪..‬‬ ‫با بنیامین قرار دارم‪..‬تا ‪ 10‬دقیقه دیگه می‬‫رسه!‪..‬‬ ‫‪ -‬عجله داری؟!‪..‬‬‫عجله؟!‪..‬برای دیدن بنیامین؟!‪..‬نمی دونم‪..‬‬ ‫شاید‪..‬شاید قصدم فقط فرار باشه!‪..‬فرار از فشاری‬ ‫که روی تک تک سلول های بدنم احساس می‬ ‫کردم‪..‬فشار جسمی نه‪ ،‬بلکه من از روح بیمارم‪..‬‬

‫از روح اسیب دیده ام و مجالی برای ترمیم این‬ ‫روح ِ بیمار نیست!‪..‬‬ ‫نشستم رو تخت‪....‬‬ ‫نسترن رفت سمت کمد لباسام‪..‬‬ ‫‪ -‬تو که باز شدی کالغ سیاه‪..‬مگه نگفتم کمی‬‫تغییر الزمه تا‪..........‬‬ ‫ همین خوبه نسترن‪..‬حالشو ندارم عوض کنم!‪..‬‬‫همونطور که داشت تو کمدمو نگاه می کرد گفت‪:‬‬ ‫مگه دست خودته؟!‪..‬ما یه قول و قراری با هم‬ ‫گذاشتیم‪..‬من اون همه فک زدم‪ ،‬بیخودی؟!‪..‬‬ ‫یه مانتوی روشن بیرون اورد و متفکرانه نگاش‬ ‫کرد‪..‬رنگش آبی بود‪..‬تا حاال اون رو نپوشیده‬ ‫بودم ‪ ..‬کادوی بنیامین بود‪..‬و تا االن نو و دست‬ ‫نخورده تو کمدم افتاده بود!‪..‬‬ ‫دستمو گرفت و بلندم کرد‪..‬‬ ‫‪ -‬همین عالیه‪..‬نو هم که هست‪..‬یاال بپوشش!‪..‬‬‫ نسترن‪........‬‬‫چپ چپ نگام کرد‪ :‬نکنه می خوای خودم دست‬ ‫به کار شم؟!‪..‬‬ ‫به شیطنت چشماش لبخند زدم‪..‬ولی چه سرد و بی‬ ‫روح بود این لبخند!‪..‬‬ ‫‪-‬من میرم بیرون حواس مامان رو پرت می کنم‬‫تو هم برو تو کوچه!‪..‬‬ ‫دکمه هامو باز کردم‪ :‬چرا‪ ،‬مگه منو ببینه چی‬ ‫میشه؟!!‪..‬‬ ‫کالمم سرد بود‪..‬سردتر از همیشه‪..‬‬ ‫و نسترن این سرمای بی تفاوت رو به خوبی حس‬ ‫کرد!‪..‬‬ ‫‪ -‬یه امروز حوصله ی داد و بیداد کردنش و‬‫ندارم‪..‬سر قضیه ی نگین هنوز عصبانیه از زمین و‬ ‫زمان ایراد می گیره‪..‬‬ ‫به خاطر من می گفت‪..‬خواهرم نمی خواست قرارم‬ ‫با این غر و لند های همیشگی خراب بشه‪..‬‬ ‫ولی االن نه‪..‬شاید چند ساعته دیگه‪..‬شاید هم چند‬ ‫روز بعد‪..‬‬ ‫مهم اینه که هیچ وقت تمومی نداشت!‪..‬‬ ‫********************************‬ ‫******‬ ‫به محض اینکه نشستم تو ماشین سالم کردم‪..‬‬ ‫جوابمو اروم داد‪..‬تعجب کردم‪..‬که مثل همیشه‬ ‫تالشی برای گرفتن دستم نکرد‪..‬فقط یه نیم نگاهه‬ ‫کوتاه و همون جواب سالم ِ کلیشه ای‪..‬‬ ‫‪ -‬چه خبر؟!‪..‬‬‫از پنجره بیرون و نگاه کردم‪..‬‬ ‫ هیچی‪....‬‬‫‪ -‬نمی پرسی کجا دارم می برمت؟‪..‬‬‫نگاهش کردم‪..‬کوتاه نه‪..‬طوالنی و عمیق‪....‬ولی‬ ‫نگاهه اون به خیابون بود‪..‬خیابون ِ شلوغ و پر‬ ‫تردد از ماشین ها!‪..‬مثل ذهن ِ آشفته ی من‪..‬‬ ‫ کجا داریم میریم؟!‪..‬‬‫‪ --‬حدسم نمی تونی بزنی؟!‪..‬‬


‫‪89‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫تاثیر مي‌گذارد‪.‬‬ ‫محققان نسبت پهنا به ارتفاع چهره را زمانی‬ ‫باال می‌دانند که از ‪ ۹/۱‬بیشتر باشد‪ .‬از افراد‬ ‫معروفی که چنین نسبتی در ساختار چهره‬ ‫خود داشته‌‌اند می‌توان به جان‪.‬اف‪.‬کندی‬ ‫(‪ ‌،)۱۵/۲‬ریچارد نیکسون (‪)۰۲/۲‬‬ ‫وکن لی (‪ )۸۶/۱‬اشاره کرد‪ .‬همچنین بیل‬ ‫کلینتون (‪ )۰۷/۲‬و جان ادواردز (‪‌)۳۸/۲‬‬ ‫را می‌توان به این فهرست اضافه کرد که هر دو‬ ‫به ررفتارهایی که از نظر اخالقی بحث‌برانگیز‬ ‫بوده‌اند‪ ،‬معروف هستند‪.‬‬ ‫تستوسترون بیشتر مدیریت بهتر‬

‫بگذارید همسرتان بخوابد‬ ‫محققان اخیرا مورد ديگري را دريافته‌اند که‬ ‫براساس آن خواب کافی می‌تواند فرد را از‬ ‫خیانت به همسرش بازدارد‪ .‬آنها دریافته‌اند‬ ‫بخشی از مغز که مسئول کنترل بر نفس است‬ ‫با کمبود خواب تحت تاثیر قرار مي‌گيرد و‬ ‫می‌تواند به تصمیمات بسیار نادرست منجر‬ ‫شود‪ .‬از آنجایی کنترل بر نفس تا حد زیادی‬ ‫تعیین‌کننده میزان مقاومت انسان در برابر‬ ‫وسوسه‌هاست‪ ،‬خواب دارای وقفه می‌تواند‬ ‫بدین معنی باشد که افراد بیشتر از حد افراط‬ ‫کرده و برای مثال به خیانت روی می‌آورند‪.‬‬ ‫دانشمندان در پژوهش خود تنها ‪ 22‬دقیقه‬ ‫اختالف میان خواب افرادی که خیانت‬ ‫کرده‌اند و دیگران مشاهده کرده‌اند‪ .‬این در‬ ‫حالی است که پیش از این دانشمندان نشان‬ ‫داده بودند کمبود خواب باعث کاهش میل‬ ‫جنسی شده و همچنین خستگی و تنش را به‬ ‫همراه دارد‪.‬‬ ‫پژوهش شماره ‪4‬‬ ‫زنان مردان خیانتکار را می‌شناسند‬

‫مردانی که تستوسترون بیشتر دارند‬ ‫خصوصیات مثبت هم زیاد دارند‪ .‬این مردان‬ ‫پرخاشگرترند و بیشتر مجذوب خودشان‬ ‫می‌شوند‪ .‬البته به این راحتی هم نمی‌توان‬ ‫گفت این ویژگی بدی است ‌چون مطالعات‬ ‫نشان می‌دهد این مردان مدیران بهتری هستند‬ ‫و عملکرد مالی بهتری دارند‪ .‬آنها در نقش‬ ‫مدیران اجرایی ‌‪ ،‬موفقیت‌های مالی بیشتری‬ ‫به دست می‌آورند‪ .‬ما نمی‌خواهیم بگوییم‬ ‫که افرادی که نسبت پهنا به ارتفاع چهره‌شان‬ ‫باالست‌‪‌ ،‬سرنوشت‌شان حتما با رفتارهای‬ ‫غیراخالقی گره خواهد خورد چرا‌که عوامل‬ ‫زیادی مانند مسئولیت‪ ،‬احساس تعلق به‬ ‫دیگران‪‌ ،‬استانداردهای شفاف اخالقیات و‬ ‫مانند آنها می‌تواند این احساس را تعدیل و‬ ‫کنترل کند‪.‬‬

‫تیمی از محققان دانشگاه غرب استرالیا در‬ ‫پژوهش خود نشان داده‌اند که زنان می‌توانند‬ ‫تنها با نگاه کردن به چهره یک مرد ناشناس‬ ‫بفهمند آیا وی خیانت خواهد کرد یا خیر‪.‬‬ ‫این محققان حدود ‪ 200‬عکس از مردان‬ ‫و زنان را به نمایش گذاشته و دریافتند که‬ ‫زنان می‌توانند دقیق‌تر از آنچه انتظار می‌رفت‪،‬‬ ‫خیانتکاران را تشخیص دهند‪.‬‬

‫پژوهش شماره ‪3‬‬

‫به گفته آنها‪ ،‬ایده توانایی قضاوت زنان در‬

‫مورد خیانت مردان تنها با نگاه‌کردن به آنها‬ ‫در حقیقت درست است‪ .‬در این پژوهش‬ ‫که در دسامبر ‪ 2012‬در مجله ‪Biology‬‬ ‫‪ Letters‬منتشر شده به ‪ 34‬مرد و ‪ 34‬زن‪،‬‬ ‫‪ 189‬تصویر رنگی از چهره‌های قفقازی‬ ‫نشان داده شده و از داوطلبان خواسته شد تا‬ ‫این چهره‌ها را براساس قابل اطمینان بودن‬ ‫آنها رتبه‌بندی کنند‪ .‬نتایج این آزمایش نشان‬ ‫داد زنان از قابلیت بیشتری نسبت به مردان‬ ‫برای تشخیص چهره‌های دارای سابقه دروغ‬ ‫و خیانت برخوردارند‪ .‬اما چرا چنین است؟!‬ ‫دانشمندان می‌‌گویند شاید زنان از آن جهت به‬ ‫این قابلیت رسیده‌‌اند که هزینه شکست برای‬ ‫آنها بیشتر است‪.‬‬ ‫پژوهش شماره ‪5‬‬ ‫خیانت در ژن کدام مردان است؟‬ ‫محققان سوئدي با انجام پژوهشي روي مقوله‬ ‫ازدواج‪ ،‬ژن تقلب يا خيانت را در مردان پیدا‬ ‫کردند آنها می‌گویند اگر مردان فاقد این نوع‬ ‫ژن خاص در مغزشان باشند‪ ،‬شوهران وفاداري‬ ‫خواهند بود و عاشق همسرشان باقي خواهند‬ ‫ماند‪.‬دكتر هاس والوم‪ ،‬متخصص ژنتيك‬ ‫رفتاري در انستيتو كارولينسكاي استكهلم كه‬ ‫سرپرستي اين پژوهش را عهده‌دار بوده‪‌ ،‬در‬ ‫اين باره گفت‪ :‬مردان حامل ‪ 2‬نسخه از اين‬ ‫ژن دو‌برابر بيشتر از مرداني كه يك نسخه از‬ ‫آن را دارند‪ ‌،‬دچار سوء تفاهمات زناشويي‬ ‫مي‌شوند‪ .‬اين ژن كه روي بيش از هزار زوج‬ ‫آزمايش شده در واقع فعاليت هورموني موسوم‬ ‫به «واسوپرسين» را تنظيم مي‌كند‪.‬‬ ‫اين ژن ديكته مي‌كند كه گيرنده‌هاي‬

‫واسوپرسين چگونه در مغز قرار بگيرند‪ .‬اين‬ ‫محققان با بررسي ‪ 552‬مجموعه ژني در‬ ‫دوقلوها دريافتند مرداني كه نوع خاصي از‬ ‫اين ژن را دارند‪ ،‬بيشتر در روابط زناشويي‬ ‫خود دچار سوء‌تفاهم شده و كمتر در مقوله‬ ‫ازدواج موفق هستند‪.‬‬ ‫پژوهش شماره ‪6‬‬ ‫آیا خیانت ارثی است؟‬ ‫آیا خیانت ارثی است و می‌توان در ژنتیک فرد‬ ‫آن را پیدا کرد؟ این سؤالی است که گروهی از‬ ‫پژوهشگران دانشگاه ایالتی نیویورک از خود‬ ‫پرسیدند و برای یافتن پاسخ خود دست به‬ ‫آزمایش زدند‪ .‬آنها ‪ ۱۸۱‬فرد جوان را از نظر‬ ‫سابقه رفتارهای زنـاشویی و مصرف الکل و‬ ‫قمار و دیگر رفتارهای ناهنجارمورد مطالعه‬ ‫قرار دادند‪ .‬سپس ‪ DNA‬آنها را تحت بررسی‬ ‫قرار دادند‪.‬‬ ‫آنها به این نتیجه رسیدند که ظاهرا این ژن با‬ ‫رفتارهای مورد نظر رابطه دارد و رفتارهای‬ ‫لذت‌جویانه فرد را کنترل می‌کند‪ .‬حاال اگر‬ ‫در ژن تغییری صورت گیرد که ما آن را‬ ‫‪ +7R‬می‌نامیم‪ ،‬فرد بیشتر به دنبال مصرف‬ ‫الکل یا قمار یا داشتن رابطه‌های متعدد با‬ ‫افراد مختلف خواهد رفت‪ .‬طبق این تحقیق‪،‬‬ ‫‪‌۵0‬درصد افراد دارای ژن ‪ +7R‬چنین‬ ‫رفتارهایی از خود بروز می‌دهند‪ ،‬در حالی‌که‬ ‫تنها ‪۲۲‬درصد افراد فاقد این ژن ممکن است‬ ‫چنین رفتارهایی نشان دهند‪ .‬البته محققان‬ ‫تاکید کرده‌اند این نتایج به هیچ‌وجه یک‬ ‫رابطه علت‪ -‬معلولی مستقیم را نشان نمی‌دهد‬ ‫بلکه می‌تواند مطرح‌کننده وجود یک ارتباط‬ ‫ژنی با برخی رفتارهای اینچنینی باشد‪.‬‬


‫‪88‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫منشا ژنتیکی خیانت!‬ ‫چرا برخی از زنان و مردان به‬ ‫همسران‌شان خیانت می‌کنند؟‬ ‫این سؤالی است که بسیاری از‬ ‫زنان از خود می‌پرسند‪ .‬همیشه‬ ‫و همه‌جا این ترس همراه زنان‬ ‫است که مبادا روزگاری زنی‬ ‫دیگر وارد زندگی شوهرشان‬ ‫شود و همه چیز بر باد رود؟ برای‬ ‫یافتن پاسخ این سؤال‌‪ ،‬تا به حال‬ ‫مجموعه زيادي از پژوهش‌ها‬ ‫براي درک علمی چگونگی‬ ‫متعهد ماندن همسران نسبت به‬ ‫هم انجام شده است‪ .‬دانشمندان‬ ‫همه‌چیز از عوامل زیستی که به‬ ‫نظر می‌رسد بر پایداری ازدواج‬ ‫اثر می‌گذارد تا پاسخ روانشناختی‬ ‫افراد در مقابل وسوسه‌ها را مورد‬ ‫بررسی قرار دا ‌د ‌ه و به نتایج جالبی‬ ‫هم دست پیدا کرده‌اند‪ .‬در‬ ‫اینجا تعدادی از این پژوهش را‬ ‫برای‌تان آورده‌ایم؛ پژوهش‌هایی‬ ‫که کمک‌‌تان می‌کند مرد‬ ‫خیانتکار را بشناسید‪.‬‬

‫می‌شوند‪.‬‬ ‫ باال رفتن هورمون تستوسترون سبب‬‫افزایش خودبینی و منیت فرد می‌شود‪.‬‬ ‫ نگاه فرد به اطراف و جنس مخالف‬‫جنبه‌ای منفی مي‌يابد تا جایی كه در برخی‬ ‫موارد حالت بیمارگونه پیدا می‌کند‪.‬‬

‫اگر در سن ازدواج هستید یا خواستگاری‬ ‫دارید که در انتخاب او تردید دارید‪ ،‬توصیه‬ ‫می‌کنیم حواس‌تان باشد که او جزو مردان آلفا‬ ‫نباشد و گرنه ممکن است در زندگی زناشویی‬ ‫آینده‌تان مجبور باشید سختی‌های بیشتری را‬ ‫تحمل کنید و بسیاری از دیده‌ها را ناديده‬

‫در پژوهشی دیگر که در دانشگاه وبسکانسین‬ ‫انجام شده محققان به این نتیجه رسیده‌اند‬ ‫که افرادی که پهنای چهره‌شان در مقایسه با‬ ‫ارتفاع چهره‌شان زیادتر است‪ ،‬بیشتر احتمال‬ ‫دارد که درگیر رفتارهای غیراخالقی شوند‪.‬‬ ‫آنها با توجه به این مطالعه تاکید می‌کنند با‬

‫پژوهش شماره ‪1‬‬ ‫به دنیا آمده تا خیانت کند‬ ‫به طور متوسط مردان ‪ 10‬برابر بیشتر از‬ ‫زنان هورمون تستوسترون(هورمون جنسی‬ ‫که اعتماد به نفس را زیاد می‌کند و فرد‬ ‫را جاه طلب‌تر می کند) در بدن‌شان وجود‬ ‫دارد‪ .‬مردان آلفا گروهی هستند که بدن‌شان‬ ‫بیشتر از میزان استاندارد هورمون تستوسترون‬ ‫تولید می‌کند و در نتیجه همین میزان باالی‬ ‫تستوسترون برخی ویژگی‌های شخصیتی‬ ‫و فیزیکی خاص در آنها به وجود می‌آید؛‬ ‫ویژگی‌هایی که احتمال خیانت را در آنها باال‬ ‫می‌برد‪.‬‬ ‫وقتی هورمون تستوسترون در بدن مردان آلفا‬ ‫باال می‌رود‪ ،‬آنها احساس می‌کنند که در مرکز‬ ‫جهان قرار دارند‪.‬‬ ‫ وقتی هورمون تستوسترون باال می‌رود‬‫اندام‌ها دچار عارضه‌های منفی بسیاری‬

‫ در موارد معدود باال‌رفتن بیش از اندازه‬‫هورمون تستوسترون باعث تغییر کلی‬ ‫شخصیت می‌شود‪ ،‬یعنی فرد شخصیتی‬ ‫ضداجتماع پیدا می‌کند و مراودت با او برای‬ ‫اطرافیان آزاردهنده می‌شود‪.‬‬

‫بگيريد‪ ،‬چرا‌که باال‌بودن هورمون تستوسترون‬ ‫باعث می‌شود آنها بیشتر به سمت زنان دیگر‬ ‫جذب شوند‪ .‬این تحقیقات در سال ‪2012‬‬ ‫در نشریه تخصصی ‪Marital & Family‬‬ ‫‪ Therapy‬منتشر شد البته ممکن است آنقدر‬ ‫خواستگارتان ویژگی‌های مثبت داشته باشد‬ ‫که ویژگی‌های منفی‌اش را بپوشاند‪.‬‬

‫ این ویژگی‌ها می‌تواند در روابط اجتماعی‬‫اثرات منفی بسیاری داشته‌باشد‪.‬‬

‫پژوهش شماره ‪2‬‬

‫مردان آلفا‬

‫رنگ صورت خبر می‌دهد از سر درون‬

‫استفاده از فیزیک (به طور خاص ساختار‬ ‫استخوانی چهره مردان) می‌توان به شخصیت‬ ‫آنها پی برد‪.‬‬ ‫به گفته میشل هازلهان ‌‪ ،‬یکی از محققان‬ ‫این مطالعه‪ ‌،‬نسبت پهنا به ارتفاع چهره در‬ ‫سن بلوغ مشخص می‌شود و در همین سن ‌‪،‬‬ ‫هورمون تستوسترون نقش مهمی در تعیین‬ ‫تفاوت‌های ظاهری چهره دختران و پسران‬ ‫دارد بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که میزان‬ ‫تستوسترون در ساختار استخوانی صورت‬


‫‪87‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫آیا ابراز‬ ‫احساسات به‬ ‫تقویت رابطه‬ ‫کمک می‌کند؟‬ ‫هیچکس از زن ُغر ُغرو خوشش‬ ‫نمی‌آید ‪ -‬این واقعیت دارد‪ .‬اما‬ ‫چیزی که ممکن است متعجبتان‬ ‫کند این است که مردها زنانی‬ ‫را که احساسات خود را درک‬ ‫می‌کنند و می‌داند چطور آنها را‬ ‫ابراز کند‪ ،‬تحسین می‌کنند‪.‬‬

‫پس اگر نگران این هستید که با آشکار‬ ‫کردن عصبانیت و احساساتتان مردتان را‬ ‫از خود برانید‪ ،‬ممکن است این تنها دلیل‬ ‫نزدیک نشدن او به شما باشد‪.‬‬ ‫کار اشتباه رفتاری است که وقتی از‬ ‫احساسات واقعی‌تان می‌ترسید انجام‬ ‫می‌دهید‪ .‬همان کارهایی که وقتی از‬ ‫عصبانیتتان می‌ترسید و از آن ناراحتید؛ به‬ ‫همین دلیل تالش می‌کنید احساساتتان را‬ ‫پنهان کنید‪ .‬اما هیچ انسانی نمی‌تواند این‬ ‫را تحمل کند‪ .‬پس چه اتفاقی می‌افتد؟‬ ‫احساساتتان زیر سطح بیرونی شروع به غلیان‬ ‫می‌کنند و به شما فشار می‌آورند‪ .‬بعد یک‬ ‫روز‪ ،‬منفجر می‌شوید و آن اتفاق بد روی‬ ‫می‌دهد‪ .‬پنهان کردن احساساتتان او را دور‬ ‫می‌کند تالش برای پنهان کردن احساساتتان‬ ‫از ترس از دست دادن او باعث عصبانیتتان‬ ‫می‌شود‪ .‬بعد شدید ًا از خودتان خشمگین‬ ‫می‌شود و از اینکه واقعیت را نادیده گرفته‌اید‬ ‫عصبانی می‌شوید‪ .‬وقتی منفجر می‌شود‪،‬‬ ‫طبیعی است که مردتان تقصیر احساساتتان‬ ‫را گردن می‌گیرد و همین دوری بیشتری بین‬ ‫شما ایجاد می‌کند‪.‬پس چطور می‌توانید همه‬ ‫تخریب‌هایی که با پنهان کردن احساساتتان‬ ‫در این همه سال ایجاد کردید را خنثی کنید‬ ‫و در مقابل یاد بگیرید با مردتان طوری‬ ‫گفتگو کنید که دل او را به دست آورید؟‬ ‫یاد بگیرید احساساتتان را دوست داشته‬ ‫باشید وقتی با ابراز احساساتتان درمورد یک‬ ‫عامل بیرون از رابطه‌تان احساس راحتی‬ ‫کردید‪ ،‬ابراز احساسات وقتی مسئله‌ای‬ ‫مستقیم ًا درمورد خود طرف‌مقابلتان است‪،‬‬ ‫برایتان راحت‌تر خواهد شد‪.‬‬ ‫این یعنی هر اتفاقی که بیفتد‪-‬هرجا که‬ ‫باشید و هر احساسی که داشته باشید‪ -‬دست‬ ‫از کاری که می‌کنید برمی‌دارید و لحظه‌ای‬ ‫برای درک آن احساس وقت می‌گذارید‪ .‬به‬ ‫خودتان و آنچه در درونتان تجربه می‌کنید‪،‬‬ ‫احساس محبت کنید‪.‬‬ ‫ممکن است در اول کار این طبیعی برایتان‬ ‫اتفاق نیفتد‪ ،‬مخصوص ًا اگر عادت داشته‬

‫باشید که بخاطر ترس از دور کردن مردتان‬ ‫احساساتتان را پنهان کنید‪ .‬اشکالی ندارد‪.‬‬ ‫در این شرایط‪ ،‬تمرین بهترین راهکار است‪.‬‬ ‫خنثی کردن تخریب‌ها‬ ‫می‌توانید تمرینتان را با حرف زدن درمورد‬ ‫چیزی که خوانده‌اید یا در تلویزیون دیده‌اید‬ ‫به همسرتان شروع کنید‪ .‬به جای اینکه به‬ ‫آنچه که خودتان درمورد آن داستان فکر‬ ‫می‌کردید بسنده کنید‪ ،‬یا تحلیل کنید که‬ ‫چه اتفاقی در آن داستان افتاده بود و چرا‪،‬‬ ‫احساساتتان درمورد آن را توضیح دهید‪.‬‬ ‫اگر احساس کردید اشک‌هایتان می‌خواهند‬ ‫سرازیر شوند‪ ،‬جلوی آن را نگیرید‪ .‬مستقیم‬ ‫به چشمان او نگاه کنید و احساستان را‬ ‫بگویید‪ .‬مث ً‬ ‫ال بگویید در اخبار چیزی‬ ‫درمورد دزدی که در محلتان اتفاق افتاده‬ ‫بود شنیده‌اید‪ .‬به جای اینکه به او بگویید‬ ‫وقتش رسیده که قفل‌های خانه را عوض‬ ‫کنید‪ ،‬بگویید که شنیدن این خبر خیلی شما‬ ‫را ترسانده‪ .‬ببینید چه می‌کند‪ .‬این احتمال‬ ‫وجود دارد که بخواهد آرامتان کند و نشان‬ ‫دهد که می‌تواند از شما مراقبت کند‪ .‬این‬ ‫احتمال هم هست که بیرون برود و ببینید‬ ‫که با قفل‌های جدید برگشته است‪ .‬همیشه‬ ‫یادتان باشد‪ :‬مردها زنانی می‌خواهند که‬

‫قلبشان را کام ً‬ ‫ال به آنها بدهد‪ .‬با تمرین یاد‬ ‫می‌گیرید چطور خود واقعی‌تان را به او نشان‬ ‫دهید و هر روز او را به خودتان نزدیک‌تر‬ ‫کنید‪ .‬دیگر احساس واقعی‌تان را پنهان‬ ‫نکنید‪ .‬بفهمید چطور می‌توانید احساساتتان‬ ‫را ابراز کنید و نگذارید به نقطه جوش‬ ‫برسند‪.‬‬


‫‪86‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫حراج دختران ایرانی در سفارتخانه ها !‬ ‫حدود ‪ 10‬سال پیش یکی از‬ ‫دوستان به مهمانی سفارت یکی‬ ‫از کشورهای حوزه خلیج فارس‬ ‫در تهران دعوت شد‪ .‬او پس‬ ‫از بازگشت از مهمانی مذکور‬ ‫دچار نوعی افسردگی شد چراکه‬ ‫دختران ایرانی بزک کرده ای را‬ ‫دید که برای اعراب خوش رقصی‬ ‫می کنند‪.‬‬

‫به گزارش تبیان طبق اطالعات ناقصی که‬ ‫وی در اختیار ما قرار داد مشخص شد که‬ ‫دیپلمات های سفارت خانه ها مدام به دنبال‬ ‫دختران زیبای ایرانی هستند و واسطه هایی‬ ‫که معلوم نیست چگونه با این سفارتخانه ها‬ ‫مرتبط هستند زمینه این ارتباطها را فراهم می‬ ‫کنند‪ .‬حاال بعد از چند سال از این جریان یکی‬ ‫از خبرگزاری ها روز گذشته گوشه ای از این‬ ‫فاجعه را منتشر کرده است‪ :‬عفاف و شخصیت‬ ‫دختران ایرانی همچنان در سفارتخانه‌ها و منازل‬ ‫شخصی سفرا در کشورمان لکه دار می‌شود و‬ ‫دستگاه‌های مسئول با چراغ خاموش از کنار‬ ‫آن‌ها عبور می‌کنند‪.‬‬ ‫هر از گاهی اخباری از سفارتخانه‌ها و منازل‬ ‫شخصی سفرا در ایران منتشر می‌شود از پارتی‌ها‬ ‫و بزم‌های شبانه گرفته تا برپایی کنسرت و‬ ‫شوهای لباس‪.‬‬ ‫اما تاکنون اگر بزمی بود و حاشیه‌ای‪ ،‬عده‌ای‬ ‫افراد خودفروخته‪ ،‬پای ثابت این مجالس‬ ‫بودند ولی در این روزها همسران سفرا و‬ ‫برخی از مسئوالن کشور نیز در جمع‌های این‬ ‫سفارتخانه‌ها حاضر می‌شوند و نظاره‌گر استفاده‬ ‫ابزاری از زنان و دختران ایرانی هستند‪.‬‬ ‫طی روزهای اخیر یکی از سفارتخانه‌های مستقر‬ ‫در ایران جمعی از همسران سفرا و همسران‬ ‫برخی مسئوالن را به مراسم برپایی شوی لباس‬ ‫زنانه در منزل سفیر‪ ،‬دعوت کرد‪ ،‬مراسمی که‬ ‫ورود عکاسان مرد هم به آن آزاد بود و کارکنان‬ ‫مرد برنامه نیز منعی برای حضور نداشتند‪.‬‬ ‫نکته قابل تأمل در این گردهمایی این بود‬ ‫که اکثر خانواده‌های سفرای ایران و همسران‬ ‫مسئوالن ایرانی‪ ،‬با چادر و حجاب کامل در این‬ ‫مراسم حضور یافته بودند ولی مدل‌ها (فشن‌ها)‬ ‫از بین دختران ایرانی حدود ‪ 25‬ساله‌ای انتخاب‬ ‫شده بودند که بدون حجاب‪ ،‬روی استیج قرمز‬ ‫برنامه‪ ،‬عرض اندام می‌کردند و عکاسان مرد‬ ‫نیز‪ ،‬این لحظات را به ثبت می‌رساندند‪ ،‬در‬ ‫حالی‌که به این منظور می‌توانستند از دختران‬ ‫ملیت همان سفارتخانه استفاده کنند‪.‬‬

‫اکثر خانواده‌های سفرای ایران و همسران‬ ‫مسئوالن ایرانی‪ ،‬با چادر و حجاب کامل در این‬ ‫مراسم حضور یافته بودند ولی مدل‌ها (فشن‌ها)‬ ‫از بین دختران ایرانی حدود ‪ 25‬ساله‌ای انتخاب‬ ‫شده بودند که بدون حجاب‪ ،‬روی استیج قرمز‬ ‫برنامه‪ ،‬عرض اندام می‌کردند و عکاسان مرد‬

‫نیز‪ ،‬این لحظات را به ثبت می‌رساندند‪ ،‬در‬ ‫حالی‌که به این منظور می‌توانستند از دختران‬ ‫ملیت همان سفارتخانه استفاده کنند‬ ‫این جریان در حالی رخ داده است که هیچ‬ ‫اعتراضی نسبت به این استفاده ابزاری و‬ ‫تکراری از دختران ایرانی در سفارتخانه‌ها از‬

‫سوی دستگاه‌های مسئول صورت نمی‌گیرد و‬ ‫نظارت و تالشی برای حفظ حرمت زن مسلمان‬ ‫ایرانی در این محافل انجام نمی‌‌شود‪.‬‬ ‫اسناد و فیلم‌های این مراسم در اختیار فارس‬ ‫قرار دارد که این خبرگزاری به دلیل حفظ عفت‬ ‫زن مسلمان ایرانی و حضور همسران برخی‬ ‫مسئوالن در این مراسم از انتشار آنها خودداری‬ ‫می‌کند‪.‬‬ ‫سایت حراج نوروزی دختران ایرانی‬ ‫البته خبر مذکور تنها به مساله عفاف دختران‬ ‫در منازل سفرا محدود می شود و هیچ اشاره‬ ‫ای به مسائل پشت پرده آن و ارتباطات دختران‬ ‫با سفارتخانه ها نمی شود اما مطمئن باشید‬ ‫اتفاقاتی تکاندهنده در حال رخ دادن است‪.‬‬ ‫جریان انتشار اخبار فروش دختران ایرانی‬ ‫سابقه چندین ساله دارد که جنجالی ترین آن در‬ ‫سال ‪ 1383‬و توسط یک خلبان عرب منتشر‬ ‫شد‪ .‬همچنین در نوروز چند سال پیش نیز‬ ‫خبر تکاندهنده ای مبنی بر ایجاد یک سایت‬ ‫برای فروش دختران ایرانی در امارات مثل‬ ‫بمب صدا کرد‪ :‬اطالعات مندرج در یك سایت‬ ‫حاکی است که برخی شیوخ امارات با همراهی‬ ‫تعدادی از عناصر ایرانی‪ ،‬در صدد برگزاری‬ ‫حراج ساالنه دختران ایرانی در دوبی هستند!‬ ‫حراج دختران ایرانی‬ ‫مافیای فساد امارات‪ ،‬با راه اندازی سایتی اقدام‬ ‫به تبلیغ برای دختران ایرانی کرده است که سن‬ ‫اکثر آنها بین ‪ 15‬تا ‪ 18‬سال است‪.‬‬ ‫در این سایت‪ ،‬عالوه بر نام و سن این دختران‪،‬‬ ‫عکس رنگی نیز از هر کدام از آنها گنجانده‬ ‫شده است تا مشتریان عرب آنها‪ ،‬با دید بهتری‬ ‫به انتخاب بپردازند‪ .‬قیمت های اعالم شده‬ ‫برای تصاحب هر کدام از این دختران نیز بنا به‬ ‫سن و زیبایی آنها بر مبنای درهم در این سایت‬ ‫اعالم شده است‪.‬‬ ‫در این سایت برای اطمینان بخشی به مشتریان‬ ‫فاسد‪ ،‬در کنار مشخصات هر دختر‪ ،‬تاکید‬ ‫شده است که در صورت بیمار بودنش امکان‬ ‫استرداد وجود دارد‪.‬‬ ‫در سایت (‪ )...‬ادعا شده است که ‪ 8‬گروه در‬ ‫ایران با شبکه فروش دختران ایرانی در امارات‬ ‫همکاری دارند و از بقیه "گروه های مافیایی"‬ ‫که می توانند در این امر فعالیت داشته باشند‪،‬‬ ‫دعوت به همکاری شده است‪.‬به ادعای سایت‬ ‫مذکور‪ ،‬اسپانسر این جریان غیراخالقی‪ ،‬یکی از‬ ‫شیوخ فجیره به نام "ع" می باشد‪.‬‬ ‫همچنین از مشتریانی که در صدد تصاحب این‬ ‫دختران هستند دعوت شده است همزمان با‬ ‫سال نوی ایرانی‪ ،‬در هتل (‪ )...‬حاضر شوند‪.‬‬ ‫در این سایت ‪ ،‬به جزئیات ارتباط حضوری‬ ‫مشتریان اشاره نشده و فقط از آنها خواسته شده‬ ‫است با آدرس ایمیلی كه به این منظور معرفی‬ ‫شده است ‪ ،‬تماس بگیرند ‪.‬‬


‫‪85‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫ورود وزارت اطالعات به پرونده‬ ‫رشوه در فوتبال‬

‫افضلي‌فرد همچنين از تشکيل کميته‬ ‫سالم‌سازي در وزارت ورزش و جوانان خبر‬ ‫داد و گفت‪ :‬قرار است اين کميته با حضور‬ ‫‪ 5‬عضو در اين وزارتخانه تشکيل شده و‬ ‫مباحث مرتبط با سالم‌سازي ورزشي را دنبال‬ ‫کند‪.‬‬

‫نود از وزارت اطالعات و ناجا خواهد‬ ‫خواست تا افراد مرتبط با پرداخت رشوه و‬ ‫رشوه‌گيري در فوتبال را شناسايي کنند‪.‬‬ ‫*برخورد قانوني با افرادي که درباره موضوع‬ ‫رشوه در فوتبال با کميسيون همکاري نکنند‬

‫سخنگوي کميسيون اصل نود مجلس به‬ ‫فارس خبر داد که اين کميسيون از وزارت‬ ‫اطالعات و نيروي انتظامي خواهد خواست‬ ‫تا عوامل پرداخت کننده يا دريافت کننده‬ ‫رشوه در فوتبال را شناسايي کنند‪.‬‬

‫*پيگيري قاطعانه موضوع رشوه در فوتبال‬ ‫در کميسيون اصل نود‬

‫سخنگوي کميسيون اصل نود مجلس‬ ‫شوراي اسالمي با تاکيد بر اينکه اگر‬ ‫نهادهاي نظارتي وظيفه خود را به صورت‬ ‫مطلوب انجام دهند‪ ،‬ديگر شاهد تخلف‬ ‫نخواهيم بود‪ ،‬تصريح کرد‪ :‬کميسيون‬ ‫اصل نود به عنوان يکي از کميسيون‌هاي‬ ‫تخصصي مجلس‪ ،‬موضوع رشوه در فوتبال‬ ‫را تا حصول نتيجه به صورت جدي دنبال‬ ‫مي‌کند‪.‬‬ ‫* کميته سالم‌سازي در وزارت ورزش و‬ ‫جوانان تشکيل مي‌شود‬

‫افضلي‌فرد همچنين خاطرنشان کرد‪ :‬زماني‬ ‫که گزارش کميسيون درباره رشوه در فوتبال‬ ‫تهيه شده و از تريبون مجلس قرائت‌شد‪،‬‬ ‫اگر عامل يا عواملي در اين زمينه تخلف‬ ‫کرده باشند به مجامع قضايي معرفي خواهند‬ ‫شد‬

‫فرگوسن گزينه هدايت ايرلند‬ ‫جنوبي‬

‫مصطفي افضلي‌فرد‪ ،‬نماينده مردم اردبيل‬ ‫در مجلس شوراي اسالمي با اشاره به جلسه‬ ‫امروز کميسيون اصل نود با مقامات ورزشي‬ ‫در خصوص بررسي رشوه در فوتبال‪ ،‬به‬ ‫فارس گفت‪ :‬اين جلسه حدود ‪ 4‬ساعت‬ ‫به طول انجاميد و مباحث متعددي در آن‬ ‫مطرح شد‪.‬‬

‫وي افزود‪ :‬کميته ارتقاء سالمت اداري‬ ‫کميسيون اصل نود موظف شد جلسات‬ ‫مربوط به بررسي رشوه در فوتبال را ادامه‬ ‫دهد و طي آن از بازيکنان‪ ،‬مربيان و داوران‬ ‫براي حضور در اين جلسات دعوت به عمل‬ ‫آورد‪.‬‬

‫*معرفي متخلفين به دستگاه قضايي‬

‫وي با اشاره به بحث‌هاي مطرح درباره‬ ‫پرداخت رشوه در فوتبال کشور گفت‪:‬‬ ‫کميسيون اين موضوع را پيگيري خواهد‬ ‫کرد تا مردم از اتفاقات رخ داده در اين‌باره‬ ‫آ گاه شوند‪.‬‬ ‫*ورود وزارت اطالعات و نيروي انتظامي به‬ ‫موضوع رشوه در فوتبال‬ ‫سخنگوي کميسيون اصل نود با بيان اينکه‬ ‫در جلسه کميسيون اصل نود مباحث اهالي‬ ‫فوتبال توسط اعضاي کميسيون شنيده‬ ‫شد‪ ،‬تصريح کرد‪ :‬کمسيون اصل نود طي‬ ‫جلساتي در آينده از سازمان صدا و سيما‪،‬‬ ‫نيروي انتظامي‪ ،‬وزارت اطالعات و سازمان‬ ‫بازرسي کل کشور دعوت خواهد کرد تا با‬ ‫حضور در کميسيون مستندات خود درباره‬ ‫رشوه در فوتبال را ارائه کنند‪.‬‬ ‫وي همچنين اعالم کرد که کميسيون اصل‬

‫وي در ادامه با بيان اينکه برخي از مقامات‬ ‫فدراسيون فوتبال و همچنين مديران‬ ‫باشگاه‌ها در جلسه امروز کميسيون حضور‬ ‫داشتند‪ ،‬تصريح کرد‪ :‬تعدادي از دعوت‬ ‫شدگان نيز در جلسه حضور نداشتند که از‬ ‫رئيس کميسيون اصل نود خواستيم از آنها‬ ‫توضيح بخواهد‪ ،‬البته آنها در اولين جلسه‬ ‫کميسيون حضور خواهند يافت و اگر کسي‬ ‫در اين زمينه با کميسيون همکاري نکند‬ ‫امکان برخورد قانوني با وي وجود دارد‪.‬‬ ‫نماينده مردم اردبيل در مجلس درباره‬ ‫زمان جلسه بعدي کميسيون اصل نود براي‬ ‫پيگيري رشوه در فوتبال هم گفت‪‌:‬تاکنون‬ ‫زمان جلسه بعدي مشخص نشده اما قرار‬ ‫است کميته سالمت اداري کميسيون طي‬ ‫جلسات مستمري بحث رشوه در فوتبال را‬ ‫دنبال کند‪.‬‬

‫رسانه‌هاي انگليسي سرآلکس فرگوسن را به‬ ‫عنوان گزينه اصلي فدراسيون فوتبال ايرلند‬ ‫جنوبي براي هدايت تيم ملي اين کشور‬ ‫معرفي کردند‪.‬‬ ‫سرآلکس فرگوسن فصل گذشته بازنشستگي‬ ‫خود را از فوتبال اعالم کرد و از‬ ‫منچستريونايتد کنار رفت‪ .‬او اعالم کرد که‬ ‫دوست دارد خارج از فوتبال به استراحت‬ ‫بپردازد‪.‬‬ ‫به نقل از ايسنا‪،‬به نوشته روزنامه‌‬ ‫"اينديپندنت" فرگوسن‪ ،‬گزينه اصلي هدايت‬ ‫تيم ملي ايرلند جنوبي است‪ .‬عالوه بر او‪،‬‬ ‫مارتين اونيل و ميک مک‌کارتي به عنوان‬ ‫گزينه‌هاي ديگر سرمربيگري ايرلند عنوان‬ ‫مي‌شوند‪.‬‬ ‫ايرلند جنوبي با ‪ 11‬امتياز در گروه ‪C‬‬ ‫انتخابي جام‌جهاني در اروپا شانسي براي‬ ‫صعود به اين رقابت را ندارد‪.‬‬


‫‪84‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫اخــــــــــبار‬ ‫ورزشــــــــــی‬


‫‪83‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫سن‌سیرو (‪ ۳۰‬مهر) و ال‌‌کالسیکویی که در‬ ‫هفته بعد از آن رخ می‌دهد آماده باشد‪.‬‬ ‫لیونل مسی شب گذشته پس از گلزنی در‬ ‫پیروزی ‪ ۲‬بر صفر بارسلونا مقابل آلمریا‬ ‫به دلیل مصدومیت زمین بازی را ترک‬ ‫کرد‪ .‬مسی در دقیقه ‪ ۲۱‬بارسا را یک بر‬ ‫صفر پیش انداخت و پس از آن از سرمربی‬ ‫خواست تا او را تعویض کند‬

‫به نقل از سايت رسمي باشگاه پرسپوليس‪،‬‬ ‫محمد رويانيان در مورد اعالم خبري مبني بر‬ ‫حکم کميته استيناف درباره تقليل مطالبات‬ ‫دايي به ‪ 170‬ميليون تومان‪ ،‬گفت ‪ :‬زماني‬ ‫که آقاي دايي سرمربي پرافتخار پرسپوليس‬ ‫براي قبول سرمربي گري تيم وارد مذاکره‬ ‫شدم ابتدا ‪ 300‬ميليون تومان پول نقد براي‬ ‫ايشان فرستادم تا حسن نيت خود را نشان‬ ‫داده باشم‪ .‬هرگز از خاطرم نمي رود که همان‬ ‫زمان آقاي دايي بزرگوارانه و براي نشان‬ ‫دادن عشق خود به پرسپوليس وحسن نيت‬ ‫خودشان آن پول را برگرداند و اعالم کرد‬ ‫عجله اي براي دريافت مطالبات به حق‬ ‫خود ندارد و نمي خواهد موضوع مذاکرات‬ ‫خود با پرسپوليس را با مطالبات قبلي اش‬ ‫دخالت داده و از طرفي حاال که احتمال‬ ‫دارد سرمربي گري پرسپوليس را بپذيرد نمي‬ ‫خواهد از اين فرصت اين چنين استفاده‬ ‫نمايد‪.‬آن اقدام نيک و پسنديده علي دايي را‬ ‫فراموش نمي کنم‪.‬‬ ‫وي افزود‪ :‬ايشان در آن مقطع عنوان کردند‬ ‫نمي خواهم فشار مالي به باشگاه وارد شود‬ ‫آن هم در فصل نقل وانتقاالت و زماني‬ ‫که بالتکليفي هايي بر باشگاه حاکم بود‬ ‫بنابراين اين که حاال کميته استيناف اعالم‬ ‫کرده مبلغ مطالبات دايي ‪ 170‬ميليون تومان‬ ‫است موضوعي نيست که حقيقتا بنده پيگير‬ ‫آن بوده باشم‪ .‬وقتي که آقاي دايي آن گونه با‬ ‫حسن نيت برخورد کردند بنده پيگير پرونده‬ ‫نشدم و در جريان عبور پرونده از کميته‬ ‫انضباطي به کميته استيناف نيستم‪ .‬البته‬ ‫مسئوالن محترم در کميته استيناف زحمت‬ ‫کشيده و پرونده را بررسي کردند ولي ما اين‬ ‫حرف ها را با سرمربي خود نداريم و خيلي‬ ‫راحت مي نشينيم و با يکديگر توافق مي‬ ‫کنيم و آن توافقي که حاصل شود را انجام‬ ‫خواهيم داد‪ .‬بنابراين هيچ مشکلي از اين‬ ‫بابت وجود ندارد و تاکيد مي کنم بنده در‬ ‫جريان عبور پرونده مطالبات آقاي دايي از‬ ‫کميته انضباطي به کميته استيناف نيستم‪.‬‬ ‫رويانيان در پايان گفت‪ :‬درباره مسائل مرتبط‬ ‫با سرمربي تيم فقط بنده اظهار نظر خواهم‬ ‫کرد و از زحمات آقاي دايي نيز ممنونيم که‬

‫توانسته اند با مديريت و درايت فني خود تيم‬ ‫پرسپوليس را در شرايط مطلوبي قرار داده و‬ ‫انتظارات هواداران را برآورده ساخته اند‪.‬‬

‫واكنش فتح اهلل زاده به پيشنهاد‬ ‫جديد مجتبي جباري‬ ‫مديرعامل استقالل از مذاکره جباری با‬ ‫باشگاه قطري خوشحال شده است‪« :‬برود‬

‫همان‌جا! اصال بهتر است مدتی از فوتبال‬ ‫ایران دور باشد‪».‬‬ ‫موضوع انتقال مجتبی جباری به باشگاه‬ ‫االهلی قطر جدی است و مدیر برنامه های‬ ‫این بازیکن مشغول انجام مذاکرات نهایی‬ ‫با باشگاه قطری است‪ .‬االهلی پس از‬ ‫مصدومیت شدید فریدون زندی به جذب‬ ‫جباری عالقه نشان داد و به نظر می رسد‬ ‫خود جباری هم مایل است فوتبالش را برای‬ ‫مدتی خارج از ایران ادامه بدهد‪.‬‬ ‫این اتفاق در حالی رخ داد که این روزها‬ ‫شایعاتی در خصوص بازگشت شماره هشت‬ ‫به استقالل از ابتدای نیم فصل دوم لیگ‬ ‫برتر به گوش می رسید‪ .‬حتی مقداد نجف‬ ‫نژاد‪ ،‬رییس هیات مدیره استقالل گفته بود‬ ‫مشغول فراهم کردن مقدمات بازگشت این‬

‫خانه نشین شدن ‪ ۲‬تا ‪ ۳‬هفته ای‬ ‫لیونل مسی‬ ‫باشگاه بارسلونا در سفر سه‌شنبه خود به‬ ‫گالسگو لیونل مسی را در اختیار نخواهد‬ ‫داشت‪ .‬ستاره آرژانتینی دو تا سه هفته‬ ‫استراحت خواهد کرد‪ .‬مسی حداقل در‬ ‫بازی‌های آینده تیمش مقابل سلتیک و‬ ‫وایادولید غایب خواهد بود و پس از آن‬ ‫تعطیالت بازی‌های ملی آغاز خواهد شد‪.‬‬ ‫مسی برنامه‌ریزی کرده بود که با وجود‬ ‫راهیابی تیم ملی کشورش به جام‌ جهانی‬ ‫برای آرژانتین بازی کند‪ .‬ستاره آرژانتینی‬ ‫می‌توانست دیدار خارج از خانه مقابل‬ ‫اوساسونا (‪ ۲۷‬مهر) را نیز از دست بدهد‬ ‫اما باید در بدترین حالت برای سفر بارسا به‬

‫بازیکن است و سعی دارد نظر مثبت فتح الله‬ ‫زاده را هم جلب کند‪.‬‬ ‫مدیرعامل استقالل به شدت با بازگشت‬ ‫جباری مخالف بود اما با توجه به وساطت‬ ‫هایی که در روزهای اخیر انجام گرفت به‬ ‫اجبار کمی از مواضع قبلی اش کوتاه آمده‬ ‫بود‪ .‬در حال حاضر اما فتح الله زاده بیش از‬ ‫همه از مذاکره جباری با االهلی قطر و منتفی‬ ‫شدن بازگشت او به استقالل خوشحال است‪.‬‬ ‫او که از طریق یکی از دوستان نزدیکش‬ ‫در جریان این موضوع قرار گرفت در حالی‬ ‫که هیجان زده به نظر می رسید‪‌،‬گفت‪:‬‬ ‫«بهترین جا برای مجتبی همانجاست‪ .‬اصال‬ ‫بهتر است مدتی از فوتبال ایران دور باشد‪.‬‬ ‫این طوری از حاشیه ها دور است و شانس‬ ‫حضور در جام جهانی را هم از دست نمی‬ ‫دهد‪».‬‬ ‫فتح الله زاده از نجف نژاد هم خواسته با‬ ‫توجه به اینکه جباری با باشگاه قطری در‬ ‫حال مذاکره است تالش برای بازگرداندن او‬ ‫به استقالل را کنار بگذارد‪.‬‬

‫ادامه در صفحه ‪>>> 85‬‬


‫‪82‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫اخــــــــــبار‬ ‫ورزشــــــــــی‬

‫و کمال مطالبات سرمربي تيم ملي خبر داده‬ ‫بود اما ظاهرا پولي به حساب کي‌روش واريز‬ ‫نشده بود!‬

‫واكنش جباري به پيشنهاد مس‬ ‫كرمان‬ ‫هافبک سپاهان که دیگر همراه این تیم‬ ‫نیست تمایلی برای حضور در مس کرمان‬ ‫ندارد‪« :‬می خواستم شهرستان بازی کنم در‬ ‫همان سپاهان می ماندم‪».‬‬ ‫پرویز مظلومی بعد از حضور در مس کرمان‬ ‫از مسئوالن این باشگاه درخواست کرد که‬ ‫برای جذب مجتبی جباری با این بازیکن‬ ‫مذاکره کنند‪.‬‬ ‫از طرف کرمانی‌ها پیغام‌هایی برای این‬ ‫بازیکن فرستاده شد ولی جباری هیچ تمایلی‬ ‫برای رفتن به کرمان ندارد‪ .‬او به دوستانش‬ ‫گفته که اگر می‌خواست در یک تیم‬ ‫شهرستانی باشد سپاهان بهترین گزینه بود‪.‬‬ ‫جباری فعال قصد دارد در تهران بماند و‬ ‫به کارهای شخصی‌اش رسیدگی کند‪ .‬این‬ ‫در حالی است که هنوز باشگاه سپاهان‬ ‫رضایت‌نامه جباری را صادر نکرده و این‬ ‫بازیکن همچنان بالتکلیف است‪.‬‬ ‫گفتني امروز رئیس هیئت مدیره باشگاه‬ ‫استقالل خبري اميدواركننده براي هواداران‬ ‫اين تيم داشت كه براي بازگشت جباري‪ ،‬با‬ ‫فتح الله زاده جلسه خواهد گذاشت‪.‬‬

‫جباري از استقالل شکايت کرد‬ ‫هافبک فصل گذشته تيم فوتبال استقالل از‬ ‫اين تيم به کميته‌انضباطي شکايت کرد‪.‬‬ ‫درحالي که اين روزها بحث پايان رسمي‬

‫طبق قرار کفاشيان با کي‌روش و برخي‬ ‫از دستيارانش که آنها هم پول‌هايي را از‬ ‫فدراسيون طلب دارند‪ ،‬قرار بود پولي از‬ ‫‪ AFC‬به حساب فدراسيون واريز شود که‬ ‫طبق هماهنگي‌هاي به عمل آمده قرار شد‬ ‫اين پول به حساب کي‌روش واريز شود‪.‬‬ ‫طبق برنامه قرار بود اين پول امروز از‬ ‫‪ AFC‬به حساب کي‌روش واريز شود که به‬ ‫احتمال فراوان واريز شده است چون مطالبه‬ ‫دن‌گاسپار هم امروز به حسابش واريز شد‪.‬‬ ‫همکاري مجتبي جباري با سپاهان و حضور‬ ‫اين تيم در قطر مطرح شده و از سويي رئيس‬ ‫هيئت مديره باشگاه استقالل در مصاحبه‬ ‫روز گذشته خود اعالم کرد که تالش مي کند‬ ‫اين بازيکن را به اين تيم بازگرداند امروز‬ ‫نامه اي به باشگاه استقالل رسيد تا ثابت‬ ‫شود روابط بين او و باشگاه استقالل چندان‬ ‫هم حسنه نيست‪.‬‬ ‫به نقل از فارس‪ ،‬جباري به دليل پرداخت‬ ‫نشدن مطالباتش از سوي اين باشگاه از‬ ‫استقالل در کميته انضباطي شکايت کرده‬ ‫است و نامه اين شکايت امروز به دست‬ ‫مسئوالن استقالل رسيده است‪.‬‬ ‫با اين شرايط بسيار بعيد است که شماره ‪8‬‬ ‫سابق راهي براي بازگشت به اين تيم داشته‬ ‫باشد‪.‬‬

‫آخرين قسط کي‌روش به حسابش‬ ‫واريز شد‬ ‫آخرين قسط طلب کارلوس کي‌روش امروز‬ ‫(دوشنبه) از ‪ AFC‬به حسابش واريز شد تا‬ ‫او پنج‌شنبه به تهران بيايد‬ ‫کارلوس کي‌روش که ابتدا قرار بود سه شنبه‬ ‫هفته پيش‪ ،‬سپس شنبه و در آخرين اعالم‬ ‫فدراسيون دوشنبه (امروز) به ايران برگردد‬ ‫باز هم نيامد تا شائبه‌ها براي برنگشتن او به‬ ‫دليل عدم دريافت مطالباتش قوت گيرد‪.‬‬ ‫به گزارش ايسنا‪،‬علي کفاشيان‪ ،‬رييس‬ ‫فدراسيون پيش از اين بارها از پرداخت تمام‬

‫بر همين اساس فدراسيون که دو مرتبه زمان‬ ‫بليت بازگشت کي‌روش از دوبي به تهران‪،‬‬ ‫يکي در هفته گذشته و يکي صبح امروز‬ ‫(حدود ساعت ‪ 8‬به وقت دوبي) را تغيير‬ ‫داده‪ ،‬به درخواست سرمربي تيم ملي قرار‬ ‫است بليتي را براي بامداد چهارشنبه تهيه کند‬ ‫تا کي‌روش صبح پنج‌شنبه در تهران باشد‪.‬‬

‫دايي بزرگوارانه‪300‬ميليون تومان‬ ‫را پس فرستاد‬ ‫مديرعامل باشگاه پرسپوليس گفت ‪ :‬در‬ ‫جريان حکم کميته استيناف براي سرمربي‬ ‫پرسپوليس نيستم اما به خاطر دارم که علي‬ ‫دايي بزرگوارانه ‪ 300‬ميليون توماني که‬ ‫برايش فرستاده بودم را نپذيرفت‪.‬‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

81


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

80


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

79


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

78


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

77


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

76


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

75


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

74


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

73


‫‪72‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫‪ 10‬دلیل قطع‬ ‫قاعدگی را‬ ‫بشناسید‬

‫استرس عامل اختالل‬ ‫هورمون‌هاست‪.‬‬ ‫وقتی چرخه قاعدگی خانم‌ها‬ ‫دچار اختالل و گاهی اوقات‬ ‫حتی توقف می‌شود‪ ،‬هزاران‬ ‫سوال ذهنشان را اشغال می‌کند‬ ‫و اولین سوال روتین این است؛‬ ‫آیا باردارم؟ واقعیت این است‬ ‫که اگر شما عادت‌ماهیان ‌ه نشوید‬ ‫یکی از اولین حدس‌ها این است‬ ‫که باردارید اما حتما این اتفاق به‬ ‫معنای بارداری‌تان نیست‪...‬‬

‫اگر شما هم جزو افرادی هستید که چرخه‬ ‫قاعدگی‌تان را یادداشت می‌کنید و از این‬ ‫نظر مطمئن هستید احتمال‌های دیگری که‬ ‫در این مطلب آنها را برمی‌شماریم را مطالعه‬ ‫کنید‪.‬‬ ‫‪ .1‬آیا داروی خاصی مصرف می‌کنید؟‬ ‫ممکن است شما جزو افرادی که خیلی قرص‬ ‫مصرف می‌کنند نباشید‪ ،‬اما گاهی مصرف‬ ‫یک نوع خاص از دارو می‌تواند چرخه‬ ‫قاعدگی را به هم بریزد یا حتی دچار توقف‬ ‫کند‪ .‬مثال ممکن است برای مدت‌زمانی‬ ‫به خاطر مشکالت هورمونی دارو مصرف‬ ‫می‌‌کردید و بعد از قطع آن‪ ،‬هورمون‌هایتان‬ ‫به هم ریخته باشد و عادت‌ماهیانه نشوید‪.‬‬ ‫پس اگر در سابقه‌تان مصرف هر دارویی‬ ‫را مشاهده کردید و قاعدگی‌تان هم به تاخیر‬ ‫افتاده به پزشکتان مراجعه کنید‪.‬‬ ‫‪ .2‬آیا اخیرا بیمار شده‌اید؟ بیماری‬ ‫می‌تواند چرخه قاعدگی شما را به راحتی‬

‫به هم بریزد‪ .‬حتی یک بیماری با دوره‬ ‫کوتاه‌مدت می‌تواند به صورت مستقیم روی‬ ‫هورمون‌های شما تاثیر بگذارد‪ .‬ممکن است‬ ‫این اتفاق به صورت مداوم رخ ندهد اما‬ ‫باعث شود سیستم هورمونی‌تان به هم بریزد‬ ‫و عادت‌ماهیانه نشوید‪ .‬پس اگر این اتفاق‬ ‫افتاد حتما به پزشک‌تان مراجعه کنید‪.‬‬ ‫‪ .3‬آیا استرس دارید؟ استرس عامل اختالل‬ ‫هورمون‌هاست‪ .‬آیا این اواخر با یک‬ ‫موضوع پر از استرس مواجه شده‌اید؟ بهتر‬ ‫است بدانید وقتی دچار استرس می‌شوید‪،‬‬ ‫هورمون‌ها مانع تخمک‌گذاری و ایجاد‬ ‫چرخه قاعدگی‌تان می‌شوند‪ .‬پس اگر استرس‬ ‫دارید یا در موقعیت استرس‌آوری قرار‬ ‫گرفته‌اید به این توصیه‌ها عمل کنید‪:‬‬ ‫ورزش کنید‪ :‬حتی اگر فرصت ورزش کردن‬ ‫ندارید اگر می‌خواهید چرخه قاعدگی‌تان‬ ‫منظم شود یک ساعت پیاده‌روی کنید‪.‬‬ ‫این کار باعث می‌شود ذهنتان آرام شود و‬ ‫هورمون‌ها فعالیتشان را از سر بگیرند‪.‬‬ ‫خوب بخوابید‪ :‬سعی کنید خواب شبانه‌تان به‬ ‫موقع و به اندازه باشد‪ .‬اگر اینطور نبود سعی‬ ‫کنید ساعت بیدار شدن صبحتان را کمی‬ ‫زودتر کنید‪ .‬در طول روز نخوابید‪ .‬اینگونه‬ ‫خواب شبتان تنظیم می‌شود‪.‬‬ ‫ویتامین و منیزیم مصرف کنید‪ :‬این کار را‬ ‫با تجویز پزشکتان انجام دهید‪ .‬مصرف‬ ‫ویتامین‌ها استرستان را کاهش می‌دهد‪.‬‬ ‫آبمیوه‌های تازه در این روند به شما کمک‬ ‫می‌کنند‪.‬‬ ‫ماساژ بگیرید‪ :‬یکی از راه‌های از بین بردن‬ ‫استرس‌های روزانه‪ ،‬انجام ماساژ است‪ .‬فکر‬ ‫نکنید ماساژ گرفتن فقط یک کار لوکس‬ ‫و شیک تلقی می‌شود‪ .‬این کار هم برای‬ ‫جسمتان مفید است هم ذهنتان‪.‬‬ ‫‪ .4‬وزن‌تان زیاد شده؟ اگر در یکی‪ ،‬دو‬ ‫ماه اخیر دچار اضافه‌وزن شده‌اید‪ ،‬ضمنا‬ ‫عادت‌ماهیان ‌ه هم نمی‌شوید بدانید این‬ ‫‪ 2‬مساله به هم ارتباط دارند و احتماال‬ ‫هورمون‌هایتان دچار اختالل شده‌اند و شما‬ ‫باردار نیستید‪ .‬این مساله به این معنا نیست‬ ‫که تا وزنتان را کم نکنید دوباره چرخه‬ ‫قاعدگی‌تان به راه نمی‌افتد اما شما باید برخی‬ ‫مسائل تغذیه‌ای‌تان را تغییر بدهید‪ .‬مثال‬ ‫مصرف شکر را به حداقل برسانید‪ .‬همچنین‬ ‫باید کالری موادی که مصرف می‌کنید را هم‬

‫محاسبه کنید‪ .‬احتماال چرخه قاعدگی‌تان به‬ ‫حالت طبیعی برمی‌گردد‪.‬‬ ‫‪ .5‬وزن‌تان کم شده؟ این حالت هم امکان‬ ‫ایجاد اختالل در هورمون‌ها را به وجود‬ ‫می‌آورد‪ .‬پس اگر به صورت محسوسی‬ ‫در ماهی به هر علتی وزن کم کردید و‬ ‫عادت‌ماهیانه نشدید این احتمال باز هم‬ ‫وجود دارد که باردار نباشید‪ .‬سعی کنید‬ ‫به متخصص تغذیه مراجعه کنید و به وزن‬ ‫قبلی‌تان بازگردید‪.‬‬ ‫‪ .6‬کارتان شیفتی است؟ اگر کارتان به‬ ‫گونه‌ای است که ساعت منظمی ندارد یا‬ ‫مدام به خاطر کار در سفر هستید‪ ،‬احتمال‬ ‫به هم ریختگی هورمون‌هایتان بسیار وجود‬ ‫دارد‪ .‬سعی کنید برنام ‌ه کاری‌تان را منظم‬ ‫کنید تا دوباره چرخه‌قاعدگی‌تان هم منظم‬ ‫شود‪.‬‬ ‫‪ .7‬تخمدان پلی‌کیستیک دارید؟ تخمدان‬ ‫پلی‌کیستیک گاهی باعث می‌شود شما‬ ‫به خودتان شک کنید و احتمال بارداری‬ ‫بدهید‪ .‬تخمدان پلی‌کیستیک‪ ،‬نتیجه‬ ‫عدم تعادل هورمون‌هاست که در روند‬ ‫تخمک‌گذاری دخالت می‌کند و در نتیجه‬ ‫خانم‌هایی با این عارضه‪ ،‬ممکن است چرخه‬ ‫طوالنی‌ قاعدگی یا توقف را تجربه کنند‪.‬‬ ‫درصورتی که یکی از اطرافیان خانواده شما‬ ‫هم دچار این بیماری باشد‪ ،‬احتمال اینکه‬ ‫به صورت ژنتیکی انتقال پیدا کند‪ ،‬زیاد‬ ‫است‪ .‬نکته مهم این است که این بیماری‬ ‫حتما باید درمان شود چرا که عوارض جانبی‬

‫بی‌شماری دارد‪.‬‬ ‫‪ .8‬در حال شیردهی هستید؟ اگر در حال‬ ‫شیردهی هستید زمانی را باید سپری کنید‬ ‫تا هورمون‌هایتان به حالت عادی برگردد‬ ‫و چرخه قاعدگی‌تان هم منظم شود‪ .‬بدن‬ ‫ما به معنای واقعی هوشمند است‪ .‬بعد از‬ ‫اینکه فارغ می‌شوید‪ ،‬هورمون‌های مرتبط‬ ‫با شیرمادر سیگنال‌هایی برای سرکوب‬ ‫تخمک‌ها می‌فرستند‪ .‬در حالت عادی‬ ‫سطح هورمون‌های بدنتان به اندازه‌ای است‬ ‫که می‌تواند شروع به تخمک‌گذاری کند و‬ ‫چرخه قاعدگی‌تان به راه بیفتد‪.‬‬ ‫‪ .9‬بیماری خاصی دارید؟ برخی مشکالت‬ ‫پزشکی هم می‌توانند روند قاعدگی‌تان را‬ ‫به هم بریزد‪ .‬به عنوان مثال اگر هورمون‬ ‫تیروییدتان درست کار نکند‪ ،‬ممکن است‬ ‫عادت‌ماهیانه نشوید‪ .‬در موارد خیلی‬ ‫نادری برخی خانم‌ها دچار یائسگی زودرس‬ ‫می‌شوند و بالطبع عادت‌ماهیانه نمی‌شوند که‬ ‫این مساله ژنتیکی است‪.‬‬ ‫‪ .10‬و باالخره بارداری‬ ‫درنهایت اگر هیچ‌کدام از موارد باال (غیر‬ ‫از بارداری) در مورد شما صحت نداشت‬ ‫و عادت‌ماهیانه هم نشده بودید‪ ،‬در وهله‬ ‫اول می‌‌توانید از تست‌های ساده بارداری‬ ‫(‪ )Baby check‬که در داروخانه‌ها موجود‬ ‫است استفاده کنید یا نهایتا به پزشکتان‬ ‫مراجعه کنید تا از بارداری‌تان مطمئن شوید‪.‬‬


‫‪71‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫سر اختالفات مالی به قتل رسانده است اما‬ ‫آنچه در این میان توجه پلیس را جلب کرد‬ ‫این بود که با توجه به مشخصات ظاهری‬ ‫چراغعلی‪ ،‬احتمال می‌رفت که وی همان‬ ‫کسی باشد که در سال ‪86‬دست به قتل عام‬ ‫خانواده‌ای در سیرجان زده بود‪.‬‬ ‫با این فرضیه بازجویی از او آغاز شد اما وی‬ ‫مدعی شد که بی‌گناه است‪ .‬او حتی ادعا‬ ‫کرد هیچ وقت در شهرستان سیرجان زندگی‬ ‫نکرده و قربانیان را نمی‌شناسد‪ .‬با این حال‬ ‫عده‌ای از شاهدان با حضور در اداره آگاهی‪،‬‬ ‫وی را شناسایی کردند و گفتند که او همان‬ ‫کسی است که در خانه قربانیان زندگی‬ ‫می‌کرد‪.‬‬ ‫مأموریت‪ :‬جنایت‬ ‫تحقیقات از مرد جوان چندین روز به طول‬ ‫انجامید تا اینکه او سرانجام به قتل مرد‬ ‫افغانی و همسر صیغه‌ای او و بچه‌های وی‬ ‫اعتراف کرد‪ .‬او گفت‪ :‬مرد افغانی سال‌ها‬ ‫پیش در افغانستان دست به قتل مردی زده‬ ‫و پس از آن به ایران گریخته بود‪ .‬خانواده‬ ‫مقتول به من ماموریت دادند که به ایران‬ ‫بیایم و این مرد را به قتل برسانم‪ .‬من هم‬ ‫وقتی وارد ایران شدم‪ ،‬محل زندگی آن مرد را‬ ‫در سیرجان شناسایی کردم‪.‬‬ ‫نزد او رفتم و خودم را آدم ساده‌ای جا زدم‬ ‫و توجهش را جلب کردم‪ .‬او مرا به خانه‌اش‬ ‫برد و خواست که در کنارش کار کنم و با‬ ‫آنها زندگی کنم‪ .‬حدود ‪‌4‬ماه با این خانواده‬ ‫زندگی کردم و می‌دانستم که او زن ایرانی را‬ ‫به عقد موقت خودش درآورده است‪ .‬بعد از‬ ‫چند ماه‪ ،‬تصمیم گرفتم ماموریتم را انجام‬ ‫دهم‪.‬‬ ‫من نمی‌خواستم هیچ رد و شاهدی برجا‬ ‫بگذارم‪ .‬برای همین زن ایرانی و دخترانش‬ ‫را زمانی که در خواب بودند به قتل رساندم‬ ‫و بعد به سراغ مرد افغانی رفتم و او را هم در‬ ‫محل کارش به قتل رساندم و جسدش را به‬ ‫داخل چاه انداختم‪ .‬به گفته سرهنگ پوررضا‬ ‫قلی‪ ،‬رئیس پلیس آگاهی استان کرمان‪،‬‬ ‫این مرد در حال حاضر با قرار قانونی در‬ ‫بازداشت به سر می‌برد و تحقیقات تکمیلی‬ ‫درخصوص این پرونده ادامه دارد‪.‬‬

‫بروز سانحه در فرودگاه کرمان؛‬ ‫تعدادی از حجاج زخمی شدند‬ ‫خروج یک فروند هواپیمای مسافربری‬ ‫حامل حجاج ایرانی در فرودگاه بین‌المللی‬ ‫کرمان منجر به جراحت ‪ ۷‬زائر حج شد‪.‬‬ ‫محسن صالحی مدیرکل بحران استان‬

‫کرمان در گفت‌وگو با ایسنا‪ ،‬با اعالم این‬ ‫خبر گفت‪ :‬یکی از هواپیماهای جابه‌جایی‬ ‫حجاج دیروز ( اول مهر) به دلیل ترکیدگی‬ ‫الستیک از باند خارج و دچار سانحه شد‪.‬‬ ‫مدیرکل بحران استان کرمان با بیان اینکه‬ ‫هفت تن از حجاج در این حادثه دچار‬ ‫آسیب‌دیدگی شده‌اند‪ ،‬بنابر اطالعات واصله‪،‬‬ ‫پنج تن از ناحیه کمر و دو تن دیگر نیز از‬ ‫ناحیه دست و پا دچار آسیب‌دیدگی شده که‬ ‫به مراکز درمانی منتقل شده‌اند‪.‬‬ ‫وی درباره آخرین وضعیت حاکم بر فرودگاه‬ ‫بین‌المللی کرمان نیز گفت‪ :‬در حال حاضر‬ ‫شرایط در این فرودگاه عادی است‪.‬‬ ‫حسین درخشان سخنگوی سازمان امداد و‬ ‫نجات جمعیت هالل‌احمر نیز از انتقال پنج‬ ‫مصدوم حادثه خروج‌ هواپیمای مسافربری‬ ‫از باند در فرودگاه کرمان و گفت‪ :‬در این‬ ‫حادثه که به علت ترکیدگی الستیک رخ‬ ‫داد‪ ،‬امدادگران نسبت به انتقال پنج مصدوم‬ ‫به مراکز درمانی اقدام کردند‪.‬‬ ‫وی افزود‪ :‬امدادگران جمعیت هالل‌احمر‬ ‫تنها نسبت به ارائه آمار و عملکرد خود اقدام‬ ‫می‌کنند‪.‬‬ ‫مهدی علی عسگری مدیرکل دفتر ایمنی و‬ ‫سوانح سازمان هواپیمایی کشوری با اشاره‬ ‫به وقوع سانحه برای هواپیمای حامل حجاج‬

‫کرمان به مدینه خبر داد و گفت‪ :‬خوشبختانه‬ ‫در این واقعه اتفاق خاصی برای هیچ یک از‬ ‫زائران پیش نیامد‪.‬‬ ‫وی گفت‪ :‬پرواز ‪ 5070‬هواپیمای بویینگ‬ ‫‪ 747‬شرکت هواپیمایی ماهان ساعت‬ ‫‪ 15:10‬به وقت محلی هنگام برخاستن‬ ‫از باند فرودگاه کرمان به مقصد مدینه با‬ ‫ترکیدگی الستیک مواجه شد‪.‬‬ ‫وی افزود‪ :‬در این رویداد ‪ 419‬زائر بیت‌الله‬ ‫‌الحرام و ‪ 25‬خدمه عازم مدینه بودند به‬ ‫سرعت از هواپیما خارج شدند‪.‬‬ ‫مدیرکل دفتر ایمنی و سوانح سازمان‬ ‫هواپیمایی کشوری اظهارکرد‪ :‬خوشبختانه‬ ‫اتفاق خاصی برای هیچ یک از زائران‬ ‫پیش نیامده و فقط پنج زائردچار گرفتگی‬ ‫عضالت شدند‪.‬‬


‫‪70‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫رفته و وی را کشته است‪.‬‬

‫گروگانگیری خونین در مراغه‬ ‫فردی مسلح شب گذشته یک نفر را در پاساژ‬ ‫گنبد مراغه با گلوله کشت و دو نفر دیگر را‬ ‫گروگان گرفت در این گروگانگیری صدای‬ ‫چندین شلیک شنیده شد‪.‬‬ ‫به گزارش خبرنگار مهر‪ ،‬ساعت ‪ 20‬دیشب‬ ‫در پاساژ گنبد مراغه فردی مسلح‪ ،‬یک نفر‬

‫به نام «احمد ـ ح» را با گلوله کشت و دو‬ ‫نفر دیگر را گروگان گرفت و فرد گروگانگیر‬ ‫به دنبال کشته شدن فرد آقا و یک خانم را‬ ‫در این مکان به گروگان گرفت‪.‬‬ ‫براساس مشاهدات تمام خیابان‌ های منتهی‬ ‫به این مکان بسته بود و نیروهای پلیس و‬ ‫آتش‌ نشانی در مکان حضور گسترده داشتند‬ ‫و مردم نیز در این مکان تجمع کرده بودند‪.‬‬ ‫نیروهای ویژه پلیس اعزامی از تبریز به محل‬ ‫گروگانگیری مسلحانه در مراغه رسیده و در‬ ‫محل استقرار یافتند‪.‬‬ ‫فردی مسلح که دیشب یک نفر را در پاساژ‬ ‫گنبد مراغه با گلوله کشت از ماموران پلیس‬ ‫لپ‌تاپ خواست؛ این فرد مسلح فرد کشته‬ ‫شده به نام «احمد ـ ح» را با اسلحه کلت‬ ‫کمری از ناحیه گردن مورد اصابت گلوله‬ ‫قرار داده و وی را کشته بود‪.‬‬ ‫به گفته شاهدان در محل وی در این حادثه‬ ‫یک گلوله را هوایی شلیک کرده و گلوله‬ ‫دیگر را به سمت شخص مورد نظر نشانه‬

‫فرد مسلح سپس تالش کرده افرادی را‬ ‫گروگان بگیرد‪.‬‬ ‫براساس این گزارش‪،‬جنازه فرد کشته شده از‬ ‫داخل پاساژ به خارج انتقال یافت‪.‬‬ ‫گروگانگیری مسلحانه در مراغه در نهایت‬ ‫با دخالت نیروهای ویژه پلیس و زخمی و‬ ‫دستگیر شدن گروگانگیر پایان یافت‪.‬‬

‫نیروهای اعزامی ویژه پلیس به محل‬ ‫گروگانگیری مسلحانه مراغه با فرد مسلح‬ ‫درگیر شدند‪.‬‬ ‫نیروهای ویژه پلیس با شگرد و عملیات‬ ‫خاص توانستند با زخمی کردن فرد‬ ‫گروگانگیر مسلح به گروگانگیری مسلحانه‬ ‫در این محل پایان دهند‪.‬‬ ‫گروگانگیر به بیمارستان انتقال یافته و‬ ‫نیروهای ویژه پلیس و نیروهای امنیتی در‬ ‫داخل پاساژ قرار گرفته اند و اجازه تردد به‬ ‫این محل را نمی‌‌دهند‪.‬‬ ‫پلیس اظهار نظر درباره انگیزه‪ ،‬علت حادثه‬ ‫و تعداد گروگان‌ها را منوط به بررسی کامل‬ ‫حادثه کرده است‪.‬‬ ‫گروگانگیر در این حادثه فردی را با ضرب‬ ‫گلوله کشت و بعد از پلیس لپ‌تاپ خواست‬ ‫که لپ‌تا‌پ نیز توسط ماموران در اختیار وی‬ ‫قرار گرفت و سپس نیروهای اعزامی ویژه‬ ‫پلیس وارد عمل شده و با زخمی کردن وی‬ ‫به گروگانگیری پایان دادند‬

‫قتل عام یک خانواده‪ ،‬مأموریت‬ ‫جنایتکار افغانی در ایران‬ ‫مرد افغانی که از سوی خانواده‌ای برای قتل‬ ‫یکی از هموطنانش در ایران اجیر شده بود‪،‬‬ ‫دست به جنایتی هولناک زد‪.‬‬ ‫این مرد برای اینکه ردی از خودش باقی‬ ‫نگذارد‪ ،‬عالوه بر هموطنش‪ ،‬زن ایرانی و‬ ‫دختران بی‌گناه او را نیز به قتل رساند‪.‬در‬ ‫آخرین روزهای شهریور سال ‪86‬مأموران‬ ‫پلیس شهرستان سیرجان در جریان جنایت‬ ‫هولناکی در یکی از خانه‌های این شهر قرار‬ ‫گرفتند و راهی آنجا شدند‪ .‬آنها پس از ورود‬ ‫به داخل خانه‪ ،‬اجساد زنی جوان و ‪ 2‬دختر‬ ‫‪6‬و ‪8‬ساله او را دیدند که به طرز وحشتناکی‬ ‫به قتل رسیده بودند‪.‬‬ ‫بررسی‌های اولیه نشان می‌داد که این زن‬ ‫ایرانی مدتی قبل به‌دلیل اعتیاد شدید‬ ‫شوهرش از او جدا شده و با ‪ 2‬دخترش تنها‬ ‫زندگی می‌کرده اما از چند‌ماه پیش به عقد‬ ‫موقت مردی افغانی به نام احمد درآمده و به‬ ‫همراه دخترانش‪ ،‬با این مرد زندگی می‌کرده‬ ‫است‪ .‬از آنجا که هیچ سرقتی از داخل خانه‬ ‫صورت نگرفته بود و از طرفی مقتول وضع‬ ‫مالی خوبی نداشت‪ ،‬این فرضیه که جنایت با‬ ‫انگیزه سرقت رخ داده است‪ ،‬رد شد‪.‬‬ ‫در چنین شرایطی تنها کسی که می‌توانست‬ ‫رازگشای جنایت باشد‪ ،‬شوهر صیغه‌ای‬ ‫زن جوان به نام احمد بود‪ .‬تحقیقات برای‬ ‫دستگیری این مرد شروع شد تا اینکه همان‬ ‫روز جسد وی در چاهی در باغی در اطراف‬ ‫شهر پیدا شد‪ .‬بررسی‌ها نشان می‌داد احمد‬ ‫کارگر چاهکن بود و آن روز برای حفر چاه‬ ‫به این باغ رفته بود که ظاهرا از سوی قاتل‬ ‫غافلگیر شده و عامل جنایت از پشت سر به‬ ‫سرش ضربه زده و بعد از قتل او‪ ،‬جسدش را‬ ‫به داخل چاه انداخته است‪.‬‬ ‫در تعقیب مرد آشنا‬ ‫با پیدا شدن جسد احمد‪ ،‬معمای این پرونده‬ ‫پیچیده‌تر شد‪ .‬چرا که هیچ‌کس نمی‌دانست‬ ‫انگیزه قتل مرد افغانی و همسر صیغه‌ای‬ ‫او و همچنین دختران بی‌گناه وی چه بوده‬ ‫است‪ .‬با این حال تحقیق از همسایه‌ها نشان‬ ‫داد که از حدود ‪‌4‬ماه پیش‪ ،‬مرد جوانی به‬

‫نام چراغعلی که اهل افغانستان بود در خانه‬ ‫قربانیان زندگی می‌کرد و مانند عضوی از‬ ‫خانواده آنها شده بود‪.‬‬ ‫ماموران در ادامه دریافتند که همزمان با قتل‬ ‫عام این خانواده‪ ،‬چراغعلی ناپدید شده و‬ ‫کسی از وی خبر ندارد‪ .‬بنابراین فرضیه اینکه‬ ‫وی عامل این جنایت هولناک باشد مدنظر‬ ‫قرار گرفت و دستور بازداشت او صادر شد‪.‬‬ ‫کارآگاهان جست‌وجوی گسترده‌ای را برای‬ ‫دستگیری این مرد شروع کردند اما با گذشت‬ ‫چند سال و فرار وی به افغانستان‪ ،‬هیچ ردی‬ ‫از او به‌دست نیامد‪.‬‬ ‫پنجمین جنایت‬ ‫درحالی‌که هیچ ردی از مرد جنایتکار‬ ‫به‌دست نیامده بود‪ ،‬تیرماه امسال ماموران‬ ‫پلیس سیرجان در جریان قتل مرد جوانی به‬ ‫نام حسن در اطراف این شهر قرار گرفتند‪.‬‬ ‫بررسی‌ها نشان می‌داد که مقتول یکی از اتباع‬ ‫افغانستان است و عامل یا عامالن جنایت‬ ‫بعد از قتل او جسدش را به آتش کشیده‌اند‪.‬‬ ‫با شناسایی خانواده قربانی‪ ،‬مشخص شد‬ ‫که وی آخرین بار با مردی به نام چراغعلی‬ ‫قرار داشته است‪ .‬تحقیقات برای دستگیری‬ ‫چراغعلی ادامه یافت و مدتی بعد وی در‬ ‫شهرستان کاشان دستگیر شد‪.‬‬ ‫این مرد بعد از انتقال به اداره آگاهی به قتل‬ ‫حسن اعتراف کرد و مدعی شد که وی را بر‬


‫‪69‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫توانستیم او را دستگیر کنیم‪.‬‬ ‫وی اضافه کرد‪ :‬این قاتل با نام مستعار‬ ‫زی‌گـــــــان چای (‪)Sei Ngan Chai‬‬ ‫نام محبوب در فرقه کانتونی است و مرد‬ ‫چهارچشم لقب گرفته بود‪ .‬این مرد قب ً‬ ‫ال‬ ‫نیز در فیلم‌های گرفته شده دوربین‌های‬ ‫مداربسته شناسایی شده بود و در حال حاضر‬ ‫به‌عنوان قاتل اصلی پرونده معرفی شده‬ ‫است‪.‬خالد ابوباکار‪ ،‬مقام بلندپایه پلیس‬ ‫مالزی در این باره گفت‪ :‬دو مرد ‪ 31‬و ‪26‬‬ ‫ساله نیز که به این متهم فراری پناه داده‬ ‫بودند در جریان عملیات پلیسی دستگیر‬ ‫شده‌اند‪.‬همه این متهمان به مقر پلیس‬ ‫کواالالمپور منتقل شده‌اند و تحقیقات و‬ ‫بازرسی‌‌هایی برای یافتن اسلحه گرمی که‬ ‫در قتل از آن‌ها استفاده شده است همچنان‬ ‫ادامه دارد‪.‬اطالعات پلیس حاکی است‬ ‫نجدی (بانکدار ایرانی) در پی معامله زمینی‬ ‫به ارزش بیش از ‪ 100‬میلیون (‪ 31‬میلیون‬ ‫دالر) در سیالن به قتل رسیده است‪.‬طی سه‬ ‫هفته گذشته پلیس دو زن ‪ 47‬و ‪ 61‬ساله را‬ ‫نیز در ارتباط با این جنایت بازداشت کرده‬ ‫بود‪.‬‬

‫نجات مرد محیط بان از مجازات‬ ‫مرگ‬ ‫مرد محیط‌بان که در تیراندازی به‬ ‫شکارچیان غیرقانونی یکی از آنان را هدف‬ ‫گلوله مرگ قرار داده بود از مجازات‬ ‫قصاص ‪‌-‬اعدام‪ ‌-‬نجات پیدا کرد‪ .‬شامگاه‬ ‫چهارم تیرماه سال ‪ 90‬مأموران حفاظت‬

‫از محیط زیست و محیط بانان ارتفاعات‬ ‫دره گوی در نزدیکی شیراز متوجه صدای‬ ‫تیراندازی چند شکارچی شدند و برای‬ ‫متوقف کردن آنان خود را به ارتفاعات‬ ‫رساندند‪.‬‬ ‫ساعت ‪ 11‬شب بود که با الشه یک قوچ‬ ‫وحشی روبه رو شدند و پی بردند شکارچیان‬ ‫این قوچ وحشی را هدف قرار داده‌اند‪ .‬تیم‬ ‫محیط‌بانان برای دستگیری مردان مسلح و‬ ‫جلوگیری از شکارهای آنان وارد عمل شدند‬ ‫و با سرنخ‌هایی که داشتند خود را به پشت‬ ‫باغ آبرسانی رساندند‪ .‬و‌قتی محیط بانان‬ ‫با مردان شکارچی روبه‌رو شدند از آن‌ها‬ ‫خواستند خود را تسلیم کنند‪.‬‬ ‫و همین کافی بودکه تیراندازی مرگباری رخ‬ ‫دهد تا این‌که محیط بانان در تاریکی شب‬ ‫یکی از شکارچیان به‌نام حسن را دستگیر‬ ‫کردند‪ .‬در جست وجوی دومین شکارچی‬ ‫بودند که دیدند وی در تیراندازی هدف‬ ‫قرار گرفته و به کام مرگ فرو رفته است‪.‬‬ ‫محیط‌بانان که با دیدن این صحنه دلخراش‬ ‫بسیار ناراحت بودند جسد این مرد‬ ‫که علی‌اکبر اسکندری نام داشت را به‬ ‫بیمارستان رساندند ولی کار ازکار گذشته‬ ‫بود و پزشکان ادعا کردند وی به‌خاطر شدت‬ ‫جراحات در همان دقایق ابتدایی جان باخته‬ ‫است‪.‬با در اختیار گرفتن این پرونده توسط‬ ‫بازپرس جنایی‪ ،‬وی با بررسی‌های تخصصی‬ ‫یکی از محیط‌بانان به نام جامیشی را مقصر‬ ‫دانست و با صدور کیفر خواست برای وی‪،‬‬ ‫پرونده به شعبه دوم دادگاه کیفری ارسال شد‬ ‫و سرانجام با نظر اکثریت قضات شعبه دوم‬ ‫دادگاه کیفری استان فارس‪ ،‬وی محکوم به‬ ‫قتل عمد شد‪.‬‬

‫با اعتراض این محیط‌بان به حکم قصاص‪،‬‬ ‫پرونده به دیوان عالی کشور ارسال شد ولی‬ ‫با تالش مسئوالن محیط زیست استان‬ ‫فارس خانواده قربانی رضایت خود را اعالم‬ ‫کردند و با پذیرفتن دیه از قصاص پسرشان‬ ‫گذشتند‪.‬با گذشت خانواده مرد شکارچی‪،‬‬ ‫محیط‌بان جامیشی که همسر و دختران‬ ‫دوقلویش ‪ 2‬سال چشم‌انتظارش بودند به‬ ‫آغوش خانواده و زندگی بازگشت و بدین‬ ‫ترتیب فرصت تالش و خدمت دوباره برای‬ ‫حفاظت و حراست از محیط زیست را‬ ‫به‌دست آورد‪.‬حسین علی ابراهیمی کارنامی‪،‬‬ ‫رئیس سازمان محیط زیست استان فارس‬ ‫گفت‪ :‬این رویداد تلخ که متأسفانه منجر‬ ‫به مرگ یکی از هموطنان و داغدار شدن‬ ‫یکی از خانواده‌ها شد‪ ،‬نزدیک بود خانواده‬ ‫محیط‌بان علی جامیشی را نیز در ماتم فرو‬ ‫ببرد که با تالش جامعه مشتاق حفاظت‬ ‫محیط زیست و گذشت خانواده اسکندری‬ ‫موفق به نجات یکی از همکارانمان شدیم‪.‬‬ ‫ابراهیمی در ادامه افزود‪ :‬مدتی است با‬ ‫آموزش‌های الزم برای محیط‌بانان سعی‬ ‫داریم در زمینه حفظ و حراست از محیط‬ ‫زیست کسی از محیط بانان و شکارچیـــان‬ ‫غیر مجاز آسیب نبینند‪ ،‬ما در این راه‬ ‫سربازان محیط زیست هستیم‪.‬‬ ‫وی خاطرنشان کرد‪ :‬چندین محیط‌بان‬ ‫دیگر در استان‌های دیگر سرنوشتی همچون‬ ‫محیط‌بان جامیشی دارند و ازخانواده‌های‬ ‫اولیای دم می‌خواهیم با گذشت خود این‬ ‫عزیزان را نیز به‌کانون خانواده و جامعه‬ ‫برگردانند و در این راه نیازمند حمایت‌های‬ ‫مردم و تعامل آنان هستیم‪.‬‬

‫کیف‌قاپ حرفه‌ای مدارک‬ ‫مالباخته‌ها را برایشان پست‬ ‫می‌کرد‬ ‫سارق جوان بعد از دستگیری به ‪۱۵۰‬فقره‬ ‫کیف‌قاپی اعتراف کرد اما مدعی شد که‬ ‫بعد از هر سرقت مدارک مالباخته‌ها را‬ ‫برایشان پست می‌کرد‪.‬‬ ‫به‌دنبال افزایش کیف‌قاپی‌های سریالی‬ ‫در غرب تهران که توسط سرنشین‬ ‫یک دستگاه موتورسیکلت صورت‬ ‫می‌گرفت‪ ،‬تیمی از مأموران کالنتری‬ ‫شهرک غرب وارد ماجرا شدند و‬ ‫تحقیقات خود را در این زمینه آغاز‬ ‫کردند‪ .‬بررسی‌ها ادامه داشت تااینکه‬ ‫‪27‬شهریورماه سال‌جاری مأموران‬ ‫کالنتری به موتورسوار ‪27‬ساله‌ای‬ ‫مشکوک شدند و وقتی در بازرسی از او‬ ‫مقداری شیشه کشف کردند‪ ،‬وی را به‬ ‫کالنتری بردند‪ .‬مأموران در کالنتری‬ ‫به بازرسی دقیق‌تر از وی پرداختند‬ ‫و عالوه بر یک‌میلیون و ‪900‬هزار‬

‫تومان پول نقد‪ 2 ،‬عدد گوشی تلفن‌ همراه‬ ‫گرانقیمت نیز کشف کردند‪.‬‬ ‫آنها زمانی که در حال بررسی یکی از این‬ ‫گوشی‌های گرانقیمت بودند متوجه پیامکی‬ ‫با این مضمون شدند‪« :‬کیف و مدارکم را‬ ‫در جایی بینداز و به من زنگ بزن و آدرس‬ ‫آنجا را بده تا مدارکم را بگیرم»‪ .‬وقتی‬ ‫مأموران با شماره ارسال‌کننده پیامک تماس‬ ‫گرفتند‪ ،‬زنی گوشی را برداشت و مدعی‬ ‫شد کیف حاوی مدارک و گوشی تلفن‬ ‫همراهش در میدان ونک توسط سرنشین‬ ‫یک موتورسیکلت از داخل ماشینش سرقت‬ ‫شده است‪ .‬این زن عنوان کرد که یک‬ ‫موتورسوار پشت چراغ قرمز خالف جهت‬ ‫حرکت کیف‌ وی را از صندلی کنار راننده‬ ‫دزدید و متواری شد‪ .‬سپس با او تماس‬ ‫گرفت و گفت که می‌خواهد مدارک را پس‬ ‫بدهد‪.‬‬ ‫مشخصاتی که زن جوان از سارق عنوان‬ ‫کرده بود‪ ،‬شباهت زیادی به مشخصات‬ ‫جوان دستگیرشده داشت‪ .‬بنابراین بازجویی‬ ‫از او آغاز شد و متهم که در ابتدا مدعی‬ ‫بود گوشی‌های تلفن‌همراه متعلق به‌خودش‬ ‫است‪ ،‬پس از مواجهه با شاکی لب به‬ ‫اعتراف گشود و به کیف‌قاپی اعتراف‬ ‫کرد‪ .‬وی گفت‪ :‬مدت ‪ 3‬سال به اتهام‬ ‫کیف‌قاپی در زندان بودم و در پایگاه هشتم‬ ‫پلیس‌آگاهی پرونده دارم‪ 6 .‬ماه است که از‬ ‫زندان آزاد شده‌ام و به‌علت اعتیاد شدید به‬ ‫شیشه به تنهایی اقدام به کیف‌قاپی می‌کردم‪.‬‬ ‫وی افزود‪ :‬در هفته ‪ 3‬تا ‪ 4‬مرتبه دست به‬ ‫کیف‌قاپی در غرب و شمال تهران می‌زدم و‬ ‫گوشی‌های تلفن‌همراه را در جنوب تهران‬ ‫می‌فروختم‪.‬‬ ‫متهم در ادامه به بیش از ‪150‬فقره‬ ‫کیف‌قاپی اعتراف کرد و مدعی شد که بعد‬ ‫از هر سرقت مدارک مالباختگان را برایشان‬ ‫پست می‌کرده است‪.‬سرهنگ مهرزاد بیژن‌نیا‬ ‫رئیس‌کالنتری‪ 134‬شهرک‌قدس با بیان این‬ ‫خبر به ایسنا گفت‪ :‬متهم برای تحقیقات‬ ‫بیشتر در اختیار کارآگاهان پایگاه دوم‬ ‫پلیس‌آگاهی تهران‌ قرار گرفت‪.‬‬


‫‪68‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫همزمان با شناسایی هویت واقعی متهم ‪ ،‬از‬ ‫مالباختگانی که به شیوه بیهوشی مورد سرقت‬ ‫قرار گرفته بودند نیز برای شناسایی متهم‬ ‫دعوت انجام شد و آنها نیز بالفاصله پس از‬ ‫مواجهه حضوری با متهم ‪ ،‬وی را به عنوان‬ ‫سارق اموال خود مورد شناسایی قرار دادند ‪.‬‬ ‫"زهرا ‪ .‬ح" که پس از شناسایی هویت‬ ‫واقعی و مالباختگان چاره ای جز اعتراف‬ ‫نداشت ‪ ،‬به ناچار لب به اعتراف گشود و‬ ‫در اظهاراتش به کارآگاهان گفت ‪ :‬حدود‬ ‫‪ 9‬سال پیش از سوی همسرم که به مصرف‬ ‫موادمخدر اعتیاد داشت ‪ ،‬به مصرف هروئین‬ ‫اعتیاد پیداکردم ‪ .‬از آنزمان و با وجود‬ ‫متارکه از همسرم ‪ ،‬همچنان به مصرف‬ ‫مواد اعتیاد دارم و تمامی پول و طالهای به‬ ‫دست آمده در سرقت ها را نیز صرف خرید‬ ‫موادمخدر کرده ام ‪.‬‬ ‫سرهنگ کارآگاه میرزکی ‪ ،‬رئیس پایگاه‬ ‫دوم پلیس آگاهی تهران بزرگ ‪ ،‬با اعالم‬ ‫این خبر ‪ ،‬گفت ‪ :‬در حال حاضر رسیدگی‬ ‫به پرونده در مراحل اولیه است و متهم برای‬ ‫انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار پایگاه‬ ‫دوم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته‬ ‫است ‪ .‬به همین خاطر از تمام شکات و‬ ‫مالباختگانی که بدین شیوه و شگرد مورد‬ ‫سرقت قرار گرفته اند دعوت می شود تا‬ ‫برای شناسایی متهم و پیگیری شکایات خود‬ ‫به پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران بزرگ‬ ‫واقع در خیابان آزادی – خیابان زنجان‬ ‫شمالی مراجعه کنند ‪.‬‬

‫بازداشت مرد چهار چشم در قتل‬ ‫بانکدار ایرانی‬ ‫قاتل فراری معروف به تبهکار چهار چشم‬ ‫که به اتهام قتل بانکدار سرشناس ایرانی‬ ‫االصل در مالزی تحت تعقیب پلیس این‬ ‫کشور بود در منطقه تایپینگ دستگیر شد‪.‬‬ ‫به‌گزارش نیوز دیلی‪ ،‬این بانکدار پرآوازه‬ ‫ایرانی به‌نام حسین احمد نجدی پنجم مرداد‬ ‫امسال در حالی‌که به همراه همسر خود به‬ ‫سمت خودرویش در نزدیکی معبد کواپین‬ ‫در لورونگ سیالن می‌رفت از سوی فرد‬ ‫ناشناسی هدف گلوله قرار گرفت و در دم‬ ‫کشته شد‪.‬‬ ‫پلیس مالزی با گذشت دو ماه از قتل این‬ ‫بانکدار ایرانی و جست‌وجوی گسترده در‬ ‫نهایت توانست دوشنبه گذشته مخفیگاه این‬ ‫قاتل فراری را در منطقه تایپینگ شناسایی‬ ‫کند و پس از محاصره محل‪ ،‬او را به‬ ‫دام بیندازد‪.‬این مرد ‪ 44‬ساله که به‌عنوان‬ ‫قاتل بانکدار شناسایی شده معروف به مرد‬ ‫چهارچشم طی دو ماه گذشته به‌عنوان مظنون‬ ‫به قتل تاجر ایرانی تحت تعقیب بود تا‬ ‫این‌که مأموران موفق به دستگیری او شدند‪.‬‬ ‫نسبت دادن لقب مرد چهارچشم به این قاتل‬ ‫به‌خاطر عینکی بود که وی بر چهره‌داشت و‬ ‫در فیلم‌های دوربین‌هـــای مدار بسته مستقر‬ ‫در منطقه‪ ،‬صورتش با همین شکل و قیافه‬ ‫ضبط شده بود‪.‬پلیس مالزی اعالم کرده این‬ ‫متهم یک مرد چینی است که ‪ 44‬سال دارد‪.‬‬ ‫رئیس پلیس منطقه داتوک کوچین وا در این‬ ‫باره می‌گوید‪ :‬مظنون به‌عنوان یک فرد مسلح‬ ‫در منطقه تایپینگ شناسایی شده بود که‬


‫‪67‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫شگرد عجیب زن تبهکار برای‬ ‫سرقت از مردان‬ ‫زن معتاد که با فریب مردان ‪ ،‬آنها را با‬ ‫آبمیوه مسموم بیهوش می کرد و اموالشان‬ ‫را به سرقت می برد هنگام سرقت از آخرین‬ ‫قربانی خود دستگیر شد‪.‬‬ ‫به گزارش خبرنگار مهر‪ ،‬اسفندماه سال ‪91‬‬ ‫مردی با مراجعه به کالنتری ‪ 140‬باغ فیض‬ ‫به مأموران اعالم کرد ‪ :‬دو روز پیش زنی‬ ‫‪ 30‬ساله ای برای نظافت به خانه آورده شد‬ ‫‪ ،‬اما به بهانه دادن آبمیوه مرا بیهوش کرد و‬ ‫زمانیکه به هوش آمدم متوجه شدم که کیف‬ ‫دستی حاوی پول و مدارک شناسایی ام‬ ‫سرقت شده است‪.‬‬

‫آخرین روز از هوش رفت‪ .‬هرچه صدایش‬ ‫کردم جوابم را نداد‪ .‬من که خیلی ترسیده‬ ‫بودم با فاطمه (زن میانسال) که یکی از‬ ‫بستگانمان است تماس گرفتم و موضوع را‬ ‫برایش تعریف کردم‪ .‬او نیز‌خودش را به‬ ‫خانه‌ام رساند و گفت که باید خواهرم را به‬ ‫بیمارستان ببریم‪.‬‬ ‫من ترسیده بودم و از ترس لو رفتن اجازه‬ ‫ندادم او را به بیمارستان ببریم اما فاطمه‬ ‫گفت که داستان سرایی می‌کنیم تا کسی‬ ‫به ما مشکوک نشود‪ .‬اما دروغ‌پردازی‌های‬ ‫ما فاش شد و باالخره لو رفتیم‪ .‬بعد از‬ ‫اعترافات این برادر خشمگین‪ ،‬قاضی دستور‬ ‫بازداشت موقت وی و زن میانسال را صادر‬ ‫کرد و هر دو متهم با قرار قانونی برای انجام‬ ‫تحقیقات تکمیلی در اختیار مأموران اداره‬ ‫دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفتند‪.‬‬

‫با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع‬ ‫"سرقت به شیوه بیهوشی" و به دستور شعبه‬ ‫یازدهم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران‬ ‫‪ ،‬پرونده برای رسیدگی تخصصی در اختیار‬ ‫پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار‬ ‫گرفت ‪.‬‬ ‫مالباخته پس از حضور در پایگاه دوم پلیس‬

‫آ گاهی تهران بزرگ ‪ ،‬در اظهاراتش به‬ ‫کارآگاهان گفت ‪ :‬عصر ‪ 28‬بهمن سال ‪91‬‬ ‫‪ ،‬مقابل شیرینی فروشی در منطقه مرزداران‬ ‫با ماشین ایستاده بودم که زنی ‪ 30‬ساله‬ ‫ای تقاضای کمک کرد و شروع به گریه‬ ‫و زاری کرد و عنوان داشت که بچه یتیم‬ ‫دارد و حاضر است تا در خانه هم کار کند‬ ‫‪ .‬من نیز از روی ناآ گاهی و دلسوزی وی‬ ‫را به خانه بردم ‪ .‬زمانیکه به خانه رسیدم ‪،‬‬ ‫این زن شروع به کار کرد و من نیز در حال‬ ‫استراحت بودم تا اینکه پس از گذشت‬ ‫حدود ‪ 30‬دقیقه ‪ ،‬لیوان آبمیوه ای تهیه و‬ ‫برایم آورد که به محض خوردن مقداری‬ ‫از آن ‪ ،‬بیهوش شدم ‪ .‬پس از گذشت دو‬ ‫روز زمانیکه به هوش آمدم ‪ ،‬متوجه شدم که‬ ‫کیف دستی حاوی سه میلیون تومان وجه‬ ‫نقد ‪ ،‬گوشی تلفن همراه و گذرنامه ام به‬ ‫سرقت رفته است ‪.‬‬ ‫با آغاز تحقیقات ‪ ،‬کارآگاهان پایگاه دوم‬ ‫آ گاهی با بررسی پرونده های مشابه موفق به‬ ‫شناسایی تعداد دیگری از مالباختگان شدند‬ ‫که به همین شیوه و از سوی زن جوانی مورد‬ ‫سرقت قرار گرفته بودند ‪.‬‬ ‫یکی از این مالباختگان نیز در اظهارات‬ ‫مشابهی به کارآگاهان گفت ‪ 14 :‬خرداد‬

‫سال ‪ 92‬زن جوانی به بهانه مسیر مستقیم‬ ‫سوار خودروی اینجانب شد و پس از مدت‬ ‫کوتاهی ‪ ،‬تمایل به دوستی کرد‪ .‬پس از‬ ‫مقداری چرخیدن در خیابان ها و صحبت‬ ‫کردن ‪ ،‬این زن درخواست نوشیدنی کرد و‬ ‫من نیز دو آبمیوه خریدم اما پس از نوشیدن‬ ‫مقداری از آبمیوه ‪ ،‬ظرف چند دقیقه بیهوش‬ ‫شدم ‪ .‬فردای آن روز زمانیکه بیدار شدم ‪،‬‬ ‫متوجه شدم که چند سکه طال و سرویس‬ ‫طالی خواهرم به ارزش تقریبی ‪ 20‬میلیون‬ ‫تومان سرقت شده و از سوی مردم به‬ ‫بیمارستان منتقل شده ام ‪.‬‬ ‫سرانجام ساعت ‪ 10‬شب ‪ 14‬شهریور امسال‬ ‫مأموران کالنتری ‪ 140‬باغ فیض هنگام‬ ‫گشت زنی در بلوار میرزایی متوجه تجمع‬ ‫تعدادی از شهروندان شدند که قصد داشتند‬ ‫مانع از فرار زن جوانی شوند ‪ .‬با حضور‬ ‫مأموران در محل ‪ ،‬زن جوان قصد فرار از‬ ‫محل را داشت که از سوی مأموران دستگیر‬ ‫و به کالنتری منتقل شد ‪.‬‬ ‫در بازرسی از اموال همراه متهم ‪ ،‬مأموران‬ ‫کالنتری ‪ 140‬موفق به کشف تعدادی‬ ‫مدارک شناسایی متعلق به افراد غیر از جمله‬ ‫یک گذرنامه شدند که با بررسی سوابق‬ ‫موجود در سیستم جامع پلیس مشخص‬ ‫شد که گذرنامه دارای سابقه سرقت بوده و‬ ‫پرونده سرقت آن در پایگاه دوم آگاهی در‬ ‫حال رسیدگی است‪.‬‬ ‫متهم که خود را به نام "مریم حیدرزاده"‬ ‫معرفی کرده بود ‪ ،‬منکر هرگونه سرقت شد و‬ ‫مدعی شد که گذرنامه متعلق به فردی است‬ ‫که تا چندی پیش با وی ارتباط دوستانه‬ ‫داشته و مدارکش به صورت امانت نزد او‬ ‫باقی مانده است !! ‪.‬‬ ‫با انتقال متهم به پایگاه دوم آگاهی ‪،‬‬ ‫کارآگاهان موفق به شناسایی هویت‬ ‫واقعی متهم به نام "زهرا ‪ .‬ح" شدند که‬ ‫دارای سوابق متعدد دستگیری است ‪.‬‬


‫‪66‬‬

‫ح‬ ‫ا‬ ‫و دث‬ ‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫حوادث‬

‫نیفتند به آنها کمک می‌کردند‪.‬سرانجام نخستین‬ ‫عضو باند دو‌ماه پیش دستگیر شد‪ .‬همزمان با‬ ‫دستگیری این فرد‪ ،‬مخفیگاه دیگر اعضای باند‬ ‫نیز یکی بعد از دیگری در ‪ 3‬استان شناسایی شد‬ ‫و بعد از یک ماه‪ ،‬تمامی‌متهمان دستگیر و به‬ ‫اداره آگاهی منتقل شدند‪.‬‬ ‫با توجه به حساسیت موضوع بالفاصله پرونده در‬ ‫اختیار قضات دادگاه کیفری استان کرمان قرار‬ ‫گرفت و قضات دادگاه پس از محاکمه چهار‬ ‫عضو اصلی باند را به اعدام محکوم کردند‪.‬با‬ ‫توجه به حساسیت ماجرا ‪ ،‬قضات دیوان عالی‬ ‫کشور نیز به پرونده به صورت ویژه رسیدگی کرده‬ ‫و حکم اعدام چهار مرد شرور تائید شد‪.‬‬ ‫نجات دو اعدامی از مرگ‬

‫اعدام مادرزن جنایتکار و ‪4‬‬ ‫متجاوز و نجات دو اعدامی از‬ ‫مرگ‬ ‫اعدام زن جنایتکار و ‪ 4‬متجاوز‬ ‫خبر گزاری مهر در این هفته زنی که دامادش را‬ ‫با ضربه های کارد به قتل رسانده بود و چهار‬ ‫عضو باند وحشت کرمان به دار مجازات آویخته‬ ‫شدند‪.‬‬ ‫در نخستین پرونده‪ ،‬بعد از ظهر ‪ 25‬خرداد ‪83‬‬ ‫با پیدا شدن پیکر بی‌جان پسر جوانی به نام‬ ‫احمد پشت فرمان پیکان سفیدرنگش در گلشهر‬ ‫کرج‪ ،‬مادرزن وی به اتهام دست داشتن در این‬ ‫جنایت تحت تعقیب پلیس قرار گرفت و چند‬ ‫روز بعد به قتل دامادش اعتراف کرد‪.‬زن جوان‬ ‫در بازجویی‌ها گفت ‪ :‬از آنجا که به دخترش‬ ‫حسادت می‌کرد با کشاندن دامادش به محلی‬ ‫خلوت در گلشهر‪ ،‬او را با ضربات چاقو به قتل‬ ‫رساند و پا به فرار گذاشت‪ .‬با این اعتراف‪،‬‬ ‫پرونده جنایت به شعبه ‪ 71‬دادگاه کیفری استان‬ ‫تهران ارسال شد‪.‬‬ ‫در نخستین جلسه محاکمه این زن‪ ،‬وی تمامی‬ ‫اعترافات خود را پس گرفت و مدعی شد به‬ ‫خاطر نجات جان اعضای خانواده‌اش به قتل‬ ‫داماد جوان اعتراف کرده است‪.‬بنابراین پرونده‬ ‫بار دیگر در اختیار پلیس قرار گرفت تا تمامی‬ ‫ابهامات موجود در آن رفع شود‪.‬‬ ‫نخستین روز تیرماه سال ‪ ،86‬در حالی که ‪ 3‬سال‬ ‫از این جنایت می‌گذاشت‪ ،‬مادرزن جوان برای‬ ‫آخرین بار پای میز محاکمه رفت اما این بار ‪5‬‬ ‫شاهد در جلسه دادگاه شهادت دادند که این‬ ‫زن در قتل تازه‌داماد جوان دست داشته است‪.‬‬ ‫این در حالی بود که متهم باز هم خود را بی‌گناه‬

‫می‌دانست و ادعا می‌کرد در زیر فشار روانی به‬ ‫قتل دامادش اعتراف کرده است‪.‬در پایان این‬ ‫محاکمه‪ ،‬قضات دادگاه برای صدور رای وارد‬ ‫شور شدند و سرانجام با اکثریت آرا مادرزن را‬ ‫مجرم شناخته و او را به قصاص محکوم کردند‪.‬‬ ‫با اعتراض متهم پرونده به دیوان عالی کشور‬ ‫فرستاده شد که قضات شعبه ‪ 17‬دیوان عالی‬ ‫کشور حکم قصاص را تایید کردند‪ .‬صبح دیروز‬ ‫زن جنایتکار در زندان به دار مجازات آویخته‬ ‫شد‪.‬‬ ‫صبح روز سه شنبه نیز حکم اعدام چهار عضو‬ ‫باند وحشت اجرا شد‪ .‬نخستین شکایت از‬ ‫اعضای این باند‪15 ،‬فروردین امسال مطرح‬ ‫شد‪ .‬شاکی مرد میانسالی بود که دزدان خشن‬ ‫برای سرقت خودروی پژوی او‪ ،‬به وی حمله‬ ‫کرده و بعد از مجروح کردن او با ضربات چاقو‬ ‫خودرویش را دزدیده بودند‪.‬با شکایت این‬ ‫مرد در اداره آگاهی کرمان‪ ،‬تیمی‌از مأموران‬ ‫برای شناسایی و دستگیری دزدان وارد عمل‬ ‫شدند اما چند روز بعد خبر رسید که دزدان‬ ‫خشن با استفاده از خودروی سرقتی اقدام به‬ ‫ربودن دختر جوانی کرده و بعد از بردن او به‬ ‫بیابان‌های اطراف شهر‪ ،‬وی را مورد آزار و‬ ‫اذیت قرار داده‌اند‪.‬با این شکایت‪ ،‬مأموران که‬ ‫خود را در برابر باندی وحشتناک می‌دیدند‪،‬‬ ‫تحقیقات گسترده‌ای را برای ردیابی آنها آغاز‬ ‫کردند اما جرائم این باند ادامه یافت و آنها با‬ ‫حمله‌های وحشیانه خود‪ ،‬چندین قربانی گرفتند‪.‬‬ ‫تحقیقات نشان داد‪ ،‬اعضای این باند ‪8‬نفرند‬ ‫که ‪4‬نفر از آنها اعضای اصلی و ‪4‬نفر دیگر‬ ‫اعضای فرعی باند به شمار می‌روند‪.‬با توجه به‬ ‫حساسیت موضوع‪ ،‬چندین تیم عملیاتی به‌صورت‬ ‫شبانه‌روزی برای شناسایی و دستگیری اعضای‬ ‫باند وحشت تالش می‌کردند‪ .‬درحالی‌که پلیس‬ ‫با تحقیقات شبانه‌روزی توانسته بود اعضای این‬ ‫باند را شناسایی کند‪ ،‬آنها متواری شدند و حتی‬ ‫خانواده‌هایشان برای اینکه این افراد به دام پلیس‬

‫از سوی دیگر در این هفته دو مرد اعدامی از‬ ‫چوبه دار نجات یافتند‪ .‬نخستین اعدامی پسر‬ ‫شروربود که با همدستی برادران و پدرش جوانی‬ ‫را در افسریه به قتل رساند‪.‬حمیدرضا ‪ 26‬ساله‪،‬‬ ‫‪ 31‬فروردین سال ‪ 84‬در جریان یک درگیری‬ ‫خانوادگی در افسریه تهران پسر جوانی به نام‬ ‫محمد را با ضربه چاقو به قتل رساند‪ .‬او پس از‬ ‫دستگیری در بازجویی ها گفت‪ :‬مقتول برای‬ ‫خواهر ناتنی ام ایجاد مزاحمت می کرد که به این‬ ‫خاطر با او درگیر شده و با ضربه چاقو محمد‬ ‫را کشتم‪.‬متهم به قتل دوم خرداد ماه سال ‪90‬‬ ‫محاکمه و به قصاص محکوم شد که حکم‬ ‫مجازاتش در دیوان عالی کشور تایید شد پدر‬ ‫و برادرانش نیز به صورت غیابی محاکمه و به‬ ‫زندان محکوم شدند در حالیکه شمارش معکوس‬ ‫برای اجرای حکم اعدام آغاز شده بود‪ ،‬اولیای‬ ‫دم رضایت خود را اعالم کردند و متهم به قتل‬ ‫صبح از جنبه عمومی جرم در شعبه ‪ 74‬دادگاه‬ ‫کیفری پای میز محاکمه قرار گرفت‪.‬‬ ‫دومین اعدامی‪ ،‬مرد جوانی است که با ضربه چاقو‬ ‫برادرش را به قتل رساند‪.‬در این پرونده عباسعلی‬ ‫‪ 32‬ساله متهم است هشتم اردیبهشت ماه سال‬ ‫گذشته برادر کوچکترش به نام محمد را با ضربه‬ ‫چاقو به قتل رسانده است‪ .‬او پس از دستگیری‬ ‫و با توجه به رضایت اولیای از جنبه عمومی‬ ‫جرم در شعبه ‪ 74‬دادگاه کیفری و به ریاست‬ ‫قاضی اصغر عبداللهی محاکمه شد‪.‬عباسعلی در‬ ‫جریان دفاع از خود گفت‪ :‬من اتهام قتل برادرم‬ ‫را قبول دارم‪ .‬من و دو برادرم در یک نانوایی‬ ‫در پاکدشت کار می کردیم‪ .‬روز حادثه محمد‬ ‫با برادر بزرگترم درگیر شد‪ .‬این درگیری باعث‬ ‫شد من عصبانی شده و برای آرام کردن محمد‪،‬‬ ‫چاقوی مخصوص برش نان را به طرفش پرتاب‬ ‫کنم‪ .‬از شانس بد من چاقو مستقیم در قلب‬ ‫برادرم فرو رفت و مرگ او را رقم زد‪.‬‬

‫قتل دختر جوان در شکنجه‌‌گاه‬ ‫برادر‬ ‫راز ‪۳‬روز شکنجه مرگبار دختر افغانی با‬ ‫اعترافات برادر خشمگین وی فاش شد‪.‬‬ ‫‪24‬شهریور‌ماه سال‌جاری زن میانسالی به‬ ‫همراه پسری جوان‪ ،‬پیکر نیمه‌جان دختری‬ ‫را به بیمارستانی در شرق پایتخت انتقال‬ ‫دادند‪ .‬دختر جوان اما در اثر شدت جراحات‬ ‫روی تخت بیمارستان جان‌باخت‪ .‬با توجه‬ ‫به اینکه آثار کبودی و ضرب و جرح روی‬ ‫بدن قربانی دیده می‌شد و مرگ وی مشکوک‬ ‫به‌نظر می‌رسید مسئوالن بیمارستان با پلیس‬ ‫تماس گرفتند و مأموران را در جریان مرگ‬ ‫مرموز این دختر قرار دادند‪ .‬تیمی از مأموران‬ ‫راهی بیمارستان شدند و در نخستین اقدام به‬ ‫تحقیق از زن میانسال پرداختند‪.‬‬ ‫وی گفت‪ :‬در حال عبور از جاده رودهن‬ ‫بودم که یک دفعه چشمم به پیکر نیمه‌جان‬ ‫دختری افتاد که بیهوش کنار جاده افتاده‬ ‫بود‪ .‬تصور کردم که تصادف کرده و برای‬ ‫همین از خودروهای عبوری کمک خواستم‬ ‫تا او را به بیمارستان برسانیم‪ .‬همان لحظه‬ ‫راننده جوان یک خودروی پراید توقف کرد‬ ‫و با کمک هم دختر مجروح را به بیمارستان‬ ‫انتقال دادیم‪.‬‬ ‫اظهارات زن میانسال در حالی بیان می‌شد‬ ‫که راننده پراید ماجرا را طور دیگری برای‬ ‫مأموران تعریف کرد‪ .‬با توجه به اظهارات‬ ‫ضد‌و نقیض آنها‪ ،‬کارآگاهان به تحقیقات‬ ‫خود در این زمینه ادامه دادند و دریافتند‬ ‫که هم قربانی و هم زن و مردی که او را به‬ ‫بیمارستان بردند‪ ،‬از اتباع افغانی هستند‪.‬‬ ‫با دستور قاضی قریشی‌زاده‪ ،‬بازپرس جنایی‬ ‫تهران زن میانسال و راننده پراید بازداشت‬ ‫شدند و برای تحقیقات بیشتر به اداره آگاهی‬ ‫انتقال یافتند‪ .‬ماموران به بازجویی از این‬ ‫زن و مرد پرداختند تا اینکه پسر جوان کلید‬ ‫معمای مرگ دختر افغانی را در اختیار‬ ‫مأموران قرار داد‪ .‬وی گفت‪ :‬قربانی خواهرم‬ ‫است و من او را به قتل رسانده‌ام‪ .‬متهم ادامه‬ ‫داد‪ :‬چند روز قبل از حادثه او را در خیابان‬ ‫با پسر غریبه‌ای دیدم‪ .‬خیلی عصبانی شدم و‬ ‫او را به خانه بردم و در اتاقی زندانی کردم‪.‬‬ ‫من ‪3‬روز خواهرم را شکنجه دادم و در‬ ‫این مدت با کابل او را کتک زدم تا اینکه‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

65


‫‪64‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫داستان کوتاه و‬ ‫عاشقانه خیانت‬

‫یه پسر بود که زندگی ساده و‬ ‫معمولی داشت ‪ ،‬اصال نمی دونست‬ ‫عشق چیه ‪ ،‬عاشق به کی می گن‬ ‫‪،‬تا حاال هم هیچکس رو بیشتر‬ ‫از خودش دوست نداشته بود و‬ ‫هرکی رو هم که میدید داره به‬ ‫خاطر عشقش گریه میکنه بهش‬ ‫میخندید !‬ ‫هرکی که می ومد بهش می گفت من یکی رو‬ ‫دوست دارم ‪ ،‬بهش می گفت دوست داشتن و‬ ‫عاشقی مال تو کتاب ها و فیلم هاست ‪. . .‬‬

‫روز ها گذشت و گذشت تا اینکه یه شب سرد‬ ‫زمستونی ‪ ،‬توی یه خیابون خلوت و تاریک‬ ‫داشت واسه خودش راه میرفت که یه دختری‬ ‫اومد و از کنارش رد شد !‬ ‫پسر قصه ما وقتی که دختره رو دید دلش‬ ‫ریخت و حالش یه جوری شد ‪ ،‬انگار که این‬ ‫دختره رو یه عمر میشناخته ‪. . .‬‬ ‫حالش خراب شد ‪ ،‬اومد بره دنبال دختره ولی‬ ‫نتونست ‪ ،‬مونده بود سر دو راهی ‪ ،‬تا اینکه‬ ‫دختره ازش دور شد و رفت ‪. . .‬‬ ‫اون هم همینجوری واسه خودش با اون حال‬ ‫خراب راه افتاد تو خیابون ‪ ،‬اینقدر رفت و‬ ‫رفت و رفت ‪ ،‬تا اینکه به خودش اومد و دید‬ ‫که رو زمین پر از برفه ‪. . .‬‬ ‫رفتش تو خونه و اون شب خوابش نبرد ‪،‬‬ ‫همش به دختره فکر میکرد ‪ ،‬بعضی موقع ها‬ ‫هم یه نم اشکی تو چشاش جمع می شد ‪. . .‬‬ ‫چند روز از اون ماجرا گذشت و پسره همون‬ ‫جوری بود تا اینکه باز دوباره دختره رو دید !‬ ‫دوباره دلش یه دفعه ریخت ‪ ،‬ولی این دفعه‬ ‫رفت دنبال دختره و شروع کرد باهاش راه‬ ‫رفتن و حرف زدن ‪. . .‬‬ ‫توی یه شب سرد همین جور راه میرفتن و پسره‬ ‫فقط حرف میزد ‪ ،‬دختره هیچی نمیگفت تا‬ ‫اینکه رسیدن به یه جایی که دختره باید از‬ ‫پسره جدا میشد ‪ .‬باالخره دختره حرف زد و‬ ‫خداحافظی کرد ‪.‬‬ ‫پسره برای اولین توی عمرش به دختره گفت‬ ‫دوست دارم ‪ ،‬دختره هم یه خنده کوچیک‬ ‫کرد و رفت ‪. . .‬‬ ‫پسره نفهمید که معنی اون خنده چی بود ‪،‬‬ ‫ولی پیش خودش فکر کرد که حتما دختره‬ ‫خوشش اومد ‪ .‬اون شب دیگه حال پسره‬ ‫خراب نبود ‪. . .‬‬ ‫چند روز گذشت تا اینکه دختره به پسر جواب‬ ‫داد و تقاضای دوستی پسره رو قبول کرد ‪.‬‬ ‫پسره اون شب از خوشحالیش نمیدونست‬ ‫چیکار کنه ‪ .‬از فردا اون روز بیرون رفتن پسره‬ ‫و دختره با هم شروع شد ‪.‬‬

‫اولش هر جفتشون خیلی خوشحال بودن که با‬ ‫هم میرن بیرون ‪ ،‬وقتی که میرفتن بیرون فکر‬ ‫هیچ چیز جز خودشون رو نمی کردن ‪ ،‬توی‬ ‫اون یه ساعتی که با هم بیرون بودن اندازه یه‬ ‫عمر بهشون خوش میگذشت ‪.‬‬ ‫پسره هرکاری میکرد که دختره یه لبخند بزنه ‪،‬‬ ‫همینجوری چند وقت با هم بودن پسره اصال‬ ‫نمی فهمید که روز هاش چه جوری میگذره ‪.‬‬ ‫اگه یه روز پسره دختره رو نمیدید اون روزش‬ ‫شب نمیشد ‪ ،‬اگه یه روز صداش رو نمیشنید‬ ‫اون روز دلش میگرفت و گریه میکرد ‪.‬‬ ‫یه چند وقتی گذشت ‪ ،‬با هم دیگه خیلی‬ ‫خوب و راحت شده بودن تا این که روز های‬ ‫بد رسید ‪ ،‬روزگار نتونست خوشی پسره رو‬ ‫ببینه ‪ ،‬به خاطر همین دختره رو یه کم عوض‬ ‫کرد !‬ ‫دختره دیگه مثل قبل نبود ‪ ،‬دیگه مثل قبل‬ ‫تا پسره بهش میگفت بریم بیرون نمیومد و‬ ‫کلی بهونه میاورد ‪ ،‬دیگه هر سری پسره زنگ‬ ‫میزد به دختره ‪ ،‬دختره دیگه مثل قبل باهاش‬ ‫خوب و مهربون حرف نمیزد و‬ ‫همش دوست داشت که تلفن رو‬ ‫قطع کنه ‪. . .‬‬ ‫از اونجا شد که پسره فهمید عشق‬ ‫چیه و از اون روز به بعد کم کم‬ ‫گریه اومد به سراغش !‬ ‫دختره یه روز خوب بود یه روز بد‬ ‫بود با پسره ‪ ،‬دیگه اون دختر اولی‬ ‫قصه نبود ‪. . .‬‬ ‫پسره نمیدونست که برا چی‬ ‫دختره عوض شده ‪ ،‬یه چند وقتی‬ ‫همینجوری گذشت تا اینکه پسره‬ ‫یه سری زنگ زد به دختره ‪،‬‬ ‫ولی دختره دیگه تلفن رو جواب‬ ‫نداد ‪ ،‬هرچقدر زنگ زد دختره‬ ‫جواب نمیداد ‪ ،‬همینجوری چند‬ ‫روز پسره همش زنگ میزد ولی‬ ‫دختره جواب نمیداد‬ ‫یه سری هم که زنگ زد پسره‬ ‫گوشی رو دختره داد به یه مرده تا‬ ‫جواب بده !‬ ‫پسره وقتی اینکار رو دید دیگه‬ ‫نتونست طاغت بیاره ‪ ،‬همونجا‬ ‫وسط خیابون زد زیر گریه‬ ‫طوری که نگاه همه به طرفش‬ ‫جلب شد ‪ ،‬همونجور با چشم‬ ‫گریون اومد خونه و رفت توی‬ ‫اتاقش و در رو بست ‪ ،‬یه روز‬ ‫تموم تو اتاقش بود و گریه میکرد و در رو‬ ‫روی هیچکس باز نمیکرد تا اینکه باالخره‬ ‫اومد بیرون از اتاق اومد بیرون و یه چند وقتی‬ ‫به دختره دیگه زنگ نزد ‪. . .‬‬ ‫تا اینکه بعد از چند روز ‪ ،‬توی یه شب سرد‬ ‫دختره زنگ زد و به پسره گفت که میخوام‬ ‫ببینمت و قرار فردا رو گذاشتن ف پسره‬ ‫اینقدر خوشحال شده بود ‪ ،‬فکر میکرد که باز‬ ‫دوباره مثل قبله‬ ‫فکر میکرد باز وقتی میره تو پارک توی محل‬ ‫قرار همیشگیشون ‪ ،‬دختره میاد و با هم دیگه‬ ‫کلی میخندن و بهشون خوش میگذره ‪. . .‬‬

‫ولی فردا شد ‪ ،‬پسره رفت توی همون پارک‬ ‫و توی همون صندلی که قبال میشستن نشست‬ ‫تا دختره اومد ‪ ،‬پسره کلی حرف خوب زد‬ ‫‪ ،‬ولی دختره بهش گفت بس کن میخوام یه‬ ‫چیزی بهت بگم ‪. . .‬‬ ‫و دختره شروع کرد به حرف زدن ‪ ،‬دختره‬ ‫گفت من دو سال پیش یه پسره رو میخواستم‬ ‫که اونم خیلی منو میخواست ‪ ،‬یک سال تموم‬ ‫شب و روزمون با هم بود و خیلی هم دوستش‬ ‫دارم ولی مادرم با ازدواج ما موافق نیست ‪،‬‬ ‫مادرم تو رو دوست داره ‪ ،‬از تو خوشش اومده‬ ‫ولی من اصال تو رو دوست ندارم ‪ ،‬این چند‬ ‫وقت هم به خاطر خودت با تو بودم ‪ ،‬به خاطر‬ ‫اینکه نمیخواستم دلت رو بشکنم ‪ ،‬پسره‬ ‫همینطور مثل ابر بهار داشت اشک میریخت‬ ‫و دختره هم به حرف هاش ادامه میداد ‪. . .‬‬ ‫دختره گفت تو رو خدا تو برو پی زندگی‬ ‫خودت ‪ ،‬من برات دعا میکنم که خوش بخت‬ ‫بشی‬ ‫تو رو خدا من رو ول کن ‪ ،‬من کسی دیگه رو‬ ‫دوست دارم ‪. . .‬‬

‫خونه همش داشت گریه میکرد ‪.‬‬ ‫دو روز تموم همینجوری گریه میکرد ‪،‬‬ ‫زندگیش توی قطره های اشکش خالصه شده‬ ‫بود ‪ ،‬تازه میفهمید که خودش یه روزی به‬ ‫یکی که داشت برای عشقش گریه میکرد ‪،‬‬ ‫خندیده بود و به خاطر همون خنده بود که‬ ‫االن خودش داشت گریه میکرد ‪. . .‬‬ ‫پسره با خودش فکر کرد که به هیچ وجه‬ ‫نمیتونه دختره رو فراموش کنه ‪ ،‬کلی با خودش‬ ‫فکر کرد تا اینکه یه شب دلش رو زد به دریا‬ ‫و رفت سمت خونه دختره میخواست همه چی‬ ‫رو به مادر دختره بگه !‬ ‫اگه قبول نمیکرد میخواست به پای دختره‬ ‫بیافته ‪ ،‬میخواست هرکاری بکنه تا عشقش‬ ‫رو ازش نگیرن ‪.‬‬ ‫وقتی رسید جلوی خونه دختره ‪ ،‬سه دفعه‬ ‫رفت زنگ بزنه ولی نتونست تا اینکه دل رو‬ ‫زد به دریا و زنگ زد ‪ ،‬زنگ زد و برارد‬ ‫دختره اومد پایین و گفت شما ؟‬ ‫پسره هم گفت با مادرتون کار دارم !‬ ‫مادر دختره و خود دختره هم اومدن پایین ‪،‬‬ ‫مادر دختره خوشحال شد و پسره رو دعوت‬ ‫کرد به داخل ! ولی دختره خوشحال نشد !‬ ‫وقتی پسره شروع کرد به حرف زدن با مادره‬ ‫‪ ،‬داداش دختره عصبانی شد و پسره رو زد ‪،‬‬ ‫ولی پسره هیچ دفاعی از خودش نکرد ‪ ،‬تا‬ ‫اینکه مادر دختره پسره رو بلند کرد و خون تو‬ ‫صورتش رو پاک کرد ‪.‬‬ ‫و پسره رو برد اون طرف و با گریه بهش گفت‬ ‫‪ ،‬به خاطر من برو اگه اینجا باشی میکشنت‬ ‫‪ ،‬پسره هم با گریه گفت من دوستش دارم ‪،‬‬ ‫نمیتونم ازش جدا باشم ‪.‬‬ ‫باز دوباره برادر دختره اومد و شروع کرد پسره‬ ‫رو زدن ‪ ،‬پسره باز دوباره از خودش دفاع‬ ‫نکرد ‪ ،‬صورت پسره پر از خون شده بود و‬ ‫همینطور گریه میکرد ‪.‬‬ ‫تا اینکه مادر دختره زورکی پسره رو راهی‬ ‫کرد سمت خونشون ‪ ،‬پسره با صورت خونی‬ ‫و چشم های گریون توی خیابون راه افتاد و‬ ‫فقط گریه میکرد ‪.‬‬ ‫اون شب رو پسره توی پارک و با چشم های‬ ‫گریون گذروند ‪ ،‬مادره پسره اون شب به همه‬ ‫بیمارستان های اون شهر سر زده بود ‪ ،‬به‬ ‫خاطر اینکه پسرش نرفته بود خونه ولی فرداش‬ ‫پسرش رو زیر بارون با لباس خیس و صورت‬ ‫خونی بی هوش توی پارک پیدا کرد ‪.‬‬

‫این جمله دختره همینجوری تو گوش پسره‬ ‫میچرخید و براش تکرار میشد و پسره هم‬ ‫فقط گریه میکرد و هیچی نمیگفت ‪.‬‬ ‫دختره گفت من میخوام به مامانم بگم که تو‬ ‫رفتی خارج از کشور تا دیگه تو رو فراموش‬ ‫کنه ‪ ،‬تو هم دیگه نه به من و نه به خونمون‬ ‫زنگ نزن ‪ ،‬فقط دعا کن واسه من تا به عشقم‬ ‫برسم‬ ‫باز پسره هیچی نگفت و گریه کرد ‪. . .‬‬ ‫دختره هم گفت من باید برم و دوباره تکرار‬ ‫کرد تو رو خدا منو دیگه فراموش کن و رفت‬ ‫‪ ،‬پسره همین طور داشت گریه میکرد و دختره‬ ‫هم دور میشد ‪ ،‬تا اینکه شب شد و هوا سرد‬ ‫شد و پسره هم بلند شد و رفت ‪ ،‬رفت و توی‬

‫پسره دیگه از دختره خبری پیدا نکرد ‪ ،‬هنوز‬ ‫هم وقتی یاد اون موقع میافته چشم هاش پر از‬ ‫اشک میشه و گریه میکنه ‪. . .‬‬ ‫هنوز پسره فکر میکنه که دختره یه روزی میاد‬ ‫پیشش و تا همیشه برای اون میشه‬ ‫هنوز هم پسره دختره رو بیشتر از خودش‬ ‫دوست داره ‪. . .‬‬ ‫االن دیگه پسره وقتی یکی رو میبینه که داره‬ ‫برای عشق گریه میکنه دیگه بهش نمیخنده ‪،‬‬ ‫بلکه خودش هم میشینه و باهاش گریه میکنه‬ ‫‪...‬‬ ‫پسره دیگه از اون موقع به بعد عاشق هیچکس‬ ‫نشد ‪ ،‬چون به خودش میگفت من یکی رو‬ ‫هنوز بیشتر از خودم دوست دارم و‬


‫‪63‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫نمی خواهید محدود شوید؟‬ ‫اگرچه این ویژگی در خانم ها کمتر دیده می‬ ‫شود و زن ها به روابط و به خصوص تشکیل‬ ‫خانواده اهمیت زیادی می دهند اما در برخی‬ ‫از خانم ها عالقه به تنهایی و اصرار به ایجاد‬ ‫یک حیطه شخصی افراطی که کسی حق ورود‬ ‫به آن را ندارد‪ ،‬سد راه ازدواج می شود‪ .‬برخی‬ ‫از زنان تصور می کنند با ازدواج بخش زیادی‬ ‫از برنامه ها و کارهای و تفریحات و به ویژه‬ ‫آزادی عملشان را از دست می دهند و سیر‬ ‫پیشرفتشان مختل می شود‪.‬‬ ‫اگر این مشکل شماست‪...‬‬ ‫چشم هایتان را ببندید و یک بار ازدواج را‬ ‫در ذهن تان تعریف کنید‪ .‬رابطه ای را که‬ ‫با دوستان و اعضای خانواده تان برقرار می‬ ‫کنید‪ ،‬تغییراتی را که در شرایط کاریتان می‬ ‫دهید و ‪ ...‬را چطور می بینید؟ اگر همه آنچه‬ ‫در ذهنتان مجسم می کنید با آنچه امروز در‬ ‫دنیای مجردی تان انجام می دهید تفاوت‬ ‫قابل توجهی دارد احتماال گرفتار درکی‬ ‫افراطی از ازدواج شده اید‪ .‬وقت آن است‬ ‫که کمی تصوراتتان را زیر و رو کنید و باور‬ ‫کنید که شاید به واسطه مسئولیت های زندگی‬ ‫مشترک کمیت این روابط و فعالیت ها دچار‬ ‫تغییر شود اما اگر با فردی از جنس و فکر‬ ‫خودتان ازدواج کنید‪ ،‬در کیفیت این موارد‬ ‫تغییر زیادی اتفاق نخواهد افتاد‪ .‬نمی گوییم‬ ‫تغییری اتفاق نخواهد افتاد! در یک ازدواج‬ ‫موفق زن و مرد از اینکه وقتشان را صرف‬ ‫یکدیگر می کنند لذت می برند و جنس این‬ ‫لذت با لذتی که در زمان وقت گذراندن با‬ ‫دوستان یا در لحظات تنهایی تجربه می کنند‬ ‫بسیار تفاوت خواهد داشت‪.‬‬ ‫منتظر گزینه های بهترید؟‬ ‫اگر با وجود روبرو شدن با مردانی که گمان‬ ‫می کردید توان خوشبخت کردنتان را داشته‬ ‫اند‪ ،‬باز هم به خاطر از دست ندادن گزینه‬ ‫های بهتری که احتماال در آینده سراغتان می‬ ‫آیند‪ ،‬پاسخ منفی داده اید‪ ،‬به شما مشاوره با‬ ‫یک روانشناس را توصیه می کنیم‪ .‬چرا که‬ ‫این مدل تفکر می تواند زمینه بروز وسواس‬ ‫فکری در شما باشد‪.‬یادتان نرود که در هر‬

‫زمینه ای ممکن است انتخاب بهتری وجود‬ ‫داشته باشد‪.‬‬ ‫اگر این مشکل شماست‪...‬‬ ‫به جای چنین فکر و خیال های بی نتیجه‬ ‫ای‪ ،‬بهتر است نیازهایتان را خوب بشناسید و‬ ‫نسبت به جنسیت روانی خود و جنسیت روانی‬ ‫جنس مخالف‪ ،‬اطالعات مفیدی به دست‬ ‫بیاورید‪ .‬هنگامی که بعد از ایجاد شناخت‬ ‫مناسب دست به انتخاب بزنید و گزینه پیش‬ ‫رو ا برای ازدواج با خود مناسب ببینید‪ ،‬دیگر‬ ‫جای نگرانی باقی نخواهد ماند‪ .‬پس عجله‬ ‫نکنید و با شناخت و گام به گام جلو بروید‪.‬‬ ‫ازت همه مهمتر این است که مسئولیت این‬ ‫تصمیم را به عهده بگیرید و با یک بام و‬ ‫دو هوا بودن‪،‬خود را در شک و شبهه نگه‬ ‫ندارید‪.‬‬ ‫از عشق نافرجام می ترسید؟‬ ‫در این صفحات‪ ،‬نمی خواهیم شمایی را‬ ‫که از شکست می ترسید سرزنش کنیم اما‬ ‫این واقعیت را هم باید بپذیرید که ترس از‬ ‫شکست بار روانی خاص خودش را به همراه‬ ‫دارد و هر چقدر میزان این ترس بیشتر باشد‬ ‫احتمال گرفتن تصمیم های هیجانی و اشتباه‬ ‫هم بیشتر می شود‪ .‬حاال به یک وجه دیگر‬ ‫ماجرا نگاه کنید‪.‬آیا قرار نیست شما از تجربه‬ ‫هایتان درس بگیرید و با پرداختن بهای آنها‪،‬‬ ‫حق بهره بردن از این درس را هم پیدا کنید؟‬ ‫اگر این مشکل شماست‪...‬‬ ‫نمی گوییم چشم هایتان را ببندید و بی درایت‬ ‫وارد ارتباطی بشوید که از همین ابتدا پایانش‬ ‫تاریک دیده می شود اما با قاطعیت در مورد‬ ‫خطر ازدواج با کسی که در همان برخورد اول‬ ‫از شما خواستگاری می کند هشدار می دهیم‬ ‫و توصیه می کنیم قبل از دادن هر پاسخی به‬ ‫این خواسته هیجانی آقای خواستگار به روزی‬ ‫که این هیجان فروکش کند هم فکر کنید‪.‬‬ ‫دور ازت ذهن نیست که شما با یک فرد‬ ‫ناپخته و عجول روبرو باشید یا اینکه فردی به‬ ‫شما دل بسته باشد که قدرت کنترل عواطف‬ ‫و فکر کردن به تصمیم هایش را ندارد‪ .‬پس‬ ‫باور کنید که شکست بعد از چند ماه آشنایی‬ ‫به مراتب قابل تحمل تر از جدایی بعد از چند‬ ‫سال زندگی زیر یک سقف است‪.‬‬

‫عاشق نمی شوید؟‬ ‫دختر بچه ها از همان روزهای اولی که دنیا را‬ ‫درک می کنند و رشد زبانشان به آنها قدرت‬ ‫فکر کردن را می دهد‪ ،‬خیال های عاشقانه‬ ‫را در سر می پرورانند‪ .‬آنها آرزوی ساختن‬ ‫یک زندگی مثل قهرمان های عاشق داستان‬ ‫ها را به ذهن می آورند و حتی در بزرگسالی‬ ‫هم دست از یافتن چنین رویایی برنمی دارند‬ ‫و عجیب نیست اگر شما هم یکی از همان‬ ‫دختربچه ها باشید‪.‬‬ ‫اگر این مشکل شماست‪...‬‬ ‫این تصورات عاشقانه خوشایند و هیجان‬ ‫انگیزند اما نباید بگذارید که چشمتان را بر‬ ‫یک واقعیت مهم ببندند‪ .‬برای ساختن یک‬ ‫زندگی آرام نیازی نیست که از عشق فرد مقابل‬ ‫کور شده باشید‪ .‬خوشایند بودن و اصطالحا‬ ‫به دل نشستن طرف مقابل بعد از شناختی که‬ ‫از او به دست می آوریم هم می تواند برای بنا‬ ‫کردن چنین ازدواجی کافی باشد‪ .‬کافی است‬ ‫فکر و حال و هوای عاطفی شما در یک‬ ‫مسیر باشد و انتظارات مشابهی را در مورد‬ ‫خوشبختی داشته باشید‪.‬‬ ‫با خانواده تان در تضادید؟‬ ‫یک بار دیگر شرایطی را که در آن قرار دارید‬ ‫مرور کنید‪.‬آیا تنها خانواده تان تصمیم شما‬ ‫را نادرست می دانند یا اینکه هر کس که‬ ‫با او مشورت می کنید هم با جمالتی مبهم‬ ‫وس رشار از تردید به شما پاسخ می دهد؟‬ ‫کم نیستند خانم هایی که به خاطر این شرایط‬ ‫سرشار از تعارض‪،‬از تشکیل خانواده صرفنظر‬ ‫می کنند‪ .‬در چنین شرایطی یا دیدگاه خانواده‬ ‫ها به معنای واقعی توأم با آینده نگری است یا‬ ‫اینکه خانواده ها آنقدر سختگیرند که انگار‬ ‫آنها می خواهند با خواستگار دخترشان زیر‬ ‫یک سقف زندگی کنند‪.‬‬ ‫اگر این مشکل شماست‪...‬‬ ‫شاید بهترین راه حل در این مورد این باشدکه‬ ‫آ گاهی خود را آنقدر باال ببرید که انتخابتان‬ ‫جای شک و شبهه برای خانواده باقی نگذارد‬ ‫و جواب بهانه گیری های آنها را نه با ایجاد‬ ‫تنش بیشتر‪ ،‬بلکه با جمالت منطقی بدهید‪.‬‬

‫در مواردی که اطمینان دارید انتخاب شما‬ ‫آ گاهانه است می توانید با توضیح و تشریح‬ ‫آنچه می بینید و دالیل انتخاب تالش کنید‬ ‫خانواده را متقاعد کنید؛ البته این را فراموش‬ ‫نکنید که آنها تجربه بیشتری دارند و اگر بر‬ ‫موضوعی اشاره و سختگیری داشتند بد نیست‬ ‫موشکافانه تر به موضوع فکر کنید و در‬ ‫صورت حل نشدن مشکل از مشاوران ازدواج‬ ‫کمک بگیرید‪.‬‬ ‫می ترسید به درددیگران دچار شوید؟‬ ‫اطراف شما همیشه پر بوده از زوج هایی‬ ‫که هر روز از زندگی مشترکشان را با یک‬ ‫درگیری و بحث تازه می گذرانند و هیچ وقت‬ ‫به آرامش نمی رسند؟ احتماال در همنشینی‬ ‫های زنانه اطرافتان‪ ،‬زنان از آسیب هایی که‬ ‫زندگی با یک مرد به ا«ها زده صحبت می‬ ‫کرده اند و با بی گناه جلوه دان خود‪ ،‬دل‬ ‫شنوندگان را به رحم می آورده اند‪ .‬در صورت‬ ‫چنین اتفاقی‪ ،‬دور از ذهن نیست که ترس از‬ ‫مبتال شدن به یک تجربه مشابه شما را از‬ ‫ازدواج کردن دور نگه دارد‪.‬‬ ‫اگر این مشکل شماست‪...‬‬ ‫کمی آنطرفتر را نگاه کنید‪ .‬آنچه شما در‬ ‫اطرافتان دیده اید‪ ،‬تنها بخش کوچکی از‬ ‫واقعیت های دنیاست‪ .‬اگر بخواهید چنین‬ ‫برچسبی را روی همه مردها بچسبانید‪ ،‬حتی‬ ‫در صورت ازداواج با یک شاهزاده سوار بر‬ ‫اسب هم خوشبخت نخواهیدشد‪ .‬چرا که در‬ ‫باال و پایین های زندگی مشترک‪ ،‬به محض‬ ‫مواجه شدن با مشکل و یا دیدن یک رفتار‬ ‫ناخوشایند از همسرتان تصویر دیگرانی‬ ‫را که در ذهنتان ماندگار شده اند مشاهده‬ ‫خواهید کرد‪ .‬این واقعیت را بپذیرید که در‬ ‫یک ازدواج موفق در کنار لحظات شاد و‬ ‫آرام روزهایی هم هستند که در آنها با تمام‬ ‫وجود احساس ناامیدی خواهید کرد‪ .‬به جای‬ ‫ترسیدن از آینده به آنچه شما را می ترساند فکر‬ ‫کنید و به جای توقف کردن در این شرایط‪،‬‬ ‫راهی برای مدیریت بحران هایی که قرار است‬ ‫با آنها روبرو شوید پیدا کنید و به این فکر‬ ‫کنید که چطور می توانید از مشکالتی که‬ ‫دیگران زیر بارش مانده اند پیشگیری کنید‪.‬‬


‫‪62‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫چرا بعضی خانم ها ازدواج نمی کنند؟!‬ ‫چه بپذیرید و چه نه‪ ،‬هر اتفاقی‬ ‫بهاری دارد و بهار ازدواج هم گل‬ ‫سال های جوانی‪ ،‬یعنی دهه سوم یا‬ ‫اوایل چهارمین دهه زندگی است‪.‬‬ ‫نمی گوییم تمام زوج هایی که‬ ‫قبل یا بعد از این سن به خانه بخت‬ ‫رفته اند‪ ،‬شکست خورده برگشته‬ ‫اند اما این واقعیت را هم انکار‬ ‫نمی کنیم که آنها لذت چند سال‬ ‫بیشتر خوشبخت بودن در کنار یک‬ ‫شریک واقعی را از دست داده اند‪.‬‬ ‫نگاهی به شناسنامه تان بیندازید‪.‬‬ ‫اگر بیش از تعداد انگشتان یک‬ ‫دست از این دهه بهاری گذشته‬ ‫است باید به شما هشدار دهیم‪.‬‬ ‫زمان شما برای تجربه یک آرامش‬ ‫متفاوت هر روز کمتر می شود‪ .‬پس‬ ‫تا دیر نشده‪ ،‬یک بار این مطلب را‬ ‫مرور کنید و ببینید که در گروه‬ ‫کدام یک از زنان ازدواج گریز‬ ‫جا می گیرید‪.‬‬

‫ترس از ازدواج‬ ‫روانشناسان‪ ،‬کمال گرایی بیش از حد و‬ ‫وسواس و ترس از تعهد را مهمترین عامل‬ ‫ازدواج نکردن دختران امروزی می دانند‪.‬‬ ‫اجتماعی شدن و ورود به بازار کار و‬ ‫تحصیالت باال اگرچه اعتماد به نفس زنان را‬ ‫افزایش می دهد اما در بعضی موارد به موانعی‬ ‫برای ازدواج آنها تبدیل می شود‪.‬‬ ‫از زمین خوردن می ترسید؟‬ ‫همه زن ها به یک شکل به شکست عاطفی‬ ‫پاسخ نمی دهند‪ .‬برخی زود فراموش می کنند‬ ‫و سرگرم کار و زندگی می شوند اما برای‬ ‫بعضی ها فراموشی کار سختی است‪ .‬آنها روی‬ ‫نام عشق برچسبی منفی می چسبانند و تصمیم‬ ‫می گیرند دیگر سراغش نروند‪ .‬شما هم یکی‬ ‫از این دو تسه اید؟‬ ‫اگر این مشکل شماست ‪...‬‬ ‫اگر بیش از شش ماه است که جدایی را پشت‬ ‫سر گذاشته اید و هیجان های منفی تان تا‬ ‫حدودی فروکش کرده است‪ ،‬می توانید با‬ ‫مشاوره و واکاوی ارتباط قبلی‪ ،‬نقش خودتان‬

‫را در بحران هایی که پشت سر گذاشته اید‬ ‫پیدا کنید‪ .‬شاید شما به انتخابی نامناسب‬ ‫دست زده بودید و شاید هم در زمان نامناسب‬ ‫و در مکان نادرست در یک رابطه قرار گرفته‬ ‫بودید‪ .‬از قانون همه یا هیچ استفاده نکنید و‬ ‫با تعمیم دادن تجربه هایتان به موقعیت های‬ ‫دیگر‪ ،‬خود را از لذت عاشق شدن و زندگی‬ ‫در کنار فردی که می تواند به شما آرامش دهد‬ ‫محروم نکنید‪.‬‬ ‫نمی خواهید ترمز بگیرید؟‬

‫تمایل بیش از حد به پیشرفت کاری‪ ،‬فکر و‬ ‫ذکر آدم های کمال طلبی است که می خواهند‬ ‫همیشه اولین و بهترین باشند اما از طرف‬ ‫دیگر‪ ،‬این روزها چنین میلی در دخترانی که‬ ‫شکست عاطفی سنگینی را پشت سر گذاشته‬ ‫اند کم دیده نمی شود‪ .‬این همان اتفاقی‬ ‫است که در اصطالح به نام «ازدواج با کار»‬ ‫شناخته می شود و دختران سعی می کنند با‬ ‫کار بی وقفه‪ ،‬ذهنشان را از نیازهای عاطفی‬ ‫که دارند‪ ،‬منحرف کنند‪.‬‬ ‫اگر این مشکل شماست ‪...‬‬

‫یکی از مواردی که در زندگی به آن نیازمندیم‬ ‫ارزیابی احتماالت و برنامه ریزی برای زندگی‬ ‫حال و آینده است‪ .‬کار و پیشرفت های کاری‬ ‫لذت های خاص خود را به همراه دارد اما آیا‬ ‫به دوران بازنشستگی هم فکر کرده اید؟ حاال‬ ‫به این تصویر فکر کنید‪ :‬عبور از راه پر پیچ‬ ‫و خمی که برای خودتان تصور کرده اید‪ ،‬در‬ ‫کنار همسفری که گاهی شما را به جلو هل می‬ ‫دهد و گاهی با یک لبخند شما را به نفس‬ ‫تازه کردن و ایستادن دعوت می کند راحت‬ ‫تر نیست؟‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

61


‫‪60‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫خرید و فروش‬ ‫شرم آور زنان‬ ‫شوهردار‬

‫خرید و فروش زنان افغان در ایالت‬ ‫تنگرهار افغانستان به یک امر عادی‬ ‫تبدیل شده است و در هر روز دو‬ ‫زن در این منطقه به فروش می‬ ‫رسد‬ ‫به نقل از ره به ری‪ ،‬اخبار رسیده‬ ‫از تنگرهار حکایت از آن دارد ‪،‬‬ ‫میانگین قیمت هر زن که در ایالت‬ ‫تنگرهار افغانستان به فروش می‬ ‫رسد ‪ ۵۳۰ ،‬الی‪ ۳۳۰۰‬دالر می باشد‪.‬‬ ‫اسدالله احمدی‪ ،‬پژوهش گر افغانی در این‬ ‫باره می گوید ‪ :‬میانگین دو زن در یک روز در‬

‫ایلت تنگرهار به فروش می رسد‪.‬‬ ‫بی بی زیور یکی از قربانیان این رسم و رواج‬ ‫بوده و از بیان داستان خویش احساس شر م‬

‫خجالت مینماید‪ .‬بی بی زیور از باشنده گان‬ ‫قریه شینواری میباشد که توسط شوهر دومش‬ ‫به فروش رسیده بود‪.‬‬ ‫بی بی زیور در مورد این جریان تلخ این چنین‬ ‫می گوید ‪ :‬که از شوهر اولی اش سه طفل داشت‬ ‫و بعد از مرگ وی با برادر شوهرش مطابق به‬ ‫رسم رواج عروسی نمود و شوهر دومی اش وی‬ ‫را به یک مرد پاکستانی در آن طرف سرحد‬ ‫به فروش رسانید‪ .‬وی میگوید وقتی که وی به‬ ‫فروش رسیده بود ‪ ۴۰‬سال عمر داشت و در‬ ‫مقابل ‪ ۱۲۰۰۰۰‬کلدار پاکستانی به فروش‬ ‫رسیده بود‪ .‬کلدار پاکستانی تقریبأ پول رایج‬ ‫در مناطق شرقی افغانستان میباشد که مطابق به‬ ‫نرخ تبادله ی امروز ‪۱۲۰۰۰۰‬کلدار پاکستانی‬ ‫تقریبأ ‪ ۱۳۰۰‬دالر امریکایی میگردد‪.‬‬ ‫بی بی زیور میگوید مرد پاکستانی که وی را‬ ‫خریداری نموده بود در یکی از مناطق دور‬ ‫دست پاکستان زندگی مینمود و برای وی‬ ‫ممکن نبود که دوباره به قریه اش برگردد و‬ ‫ناچار ‪ ۱۷‬سال با وی زنده گی نمود و وقتی‬ ‫که وی پیر و سالمند گردید از طرف شوهرش‬ ‫یعنی مرد که وی را خریداری نموده بود رانده‬ ‫شد‪ .‬حاال او میگوید که من روی ندارم که‬

‫دوباره به قریه و پیش خویشاوندانم برگردم زیرا‬ ‫من فروخته شده ام و این یک نام شرم آور‬ ‫برای من است‪.‬‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

59


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

58


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

57


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

56


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

55


‫‪54‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫الناز شاکردوست ازت متنفرم ‪...‬‬ ‫خانم شاکردوست این روزها اما‬ ‫انگار بیش از هر زمان دیگری از‬ ‫شهرت و قواعد آن خسته شده!‬ ‫این را فعالیت های چند روز اخیر‬ ‫او در صفحه های مجازی می‬ ‫گوید‪.‬‬

‫دورترین روستاها هم نام او را حداقل برای‬ ‫یک بار هم که شده‪ ،‬شنیده اند و با او آشنا‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫خانم شاکردوست این روزها اما انگار بیش‬

‫از هر زمان دیگری از شهرت و قواعد آن‬ ‫خسته شده! این را فعالیت های چند روز اخیر‬ ‫او در صفحه های مجازی می گوید‪ .‬الناز‬ ‫شاکردوست که فعالیت خوبی در شبکه های‬ ‫اجتماعی دارد‪ ،‬طی چند روز اخیر عکس‬ ‫هایی نه چندان سازگار با وضعیت اجتماعی‬ ‫اش را به اشتراک گذاشته‪ .‬تصاویری که‬ ‫نشان می دهد الناز دیگر دوست ندارد پشت‬ ‫ِ‬ ‫خود‬ ‫نقاب شهرت پنهان شود و می خواهد‬ ‫خودش باشد «ازت متنفرم» هم آخرین متنی‬ ‫بود که خانم شاکردوست با مردم به اشتراک‬ ‫گذاشته است‪ .‬متنی که بیشتر شبیه یک درد‬ ‫دل دوستانه است‪ .‬دردلی که نشان می دهد‬

‫میرسه‪ .‬فقط به این معتقدم‪ .‬از ته دل برات‬ ‫آرامش میخوام‪« ».‬الناز خانم خیلی سخته‬ ‫زندگی شما‪ .‬درسته یه بدیهایی هم داره ولی‬ ‫خوبی هم زیاد داره‪ .‬خوبیش وجود آدماییه‬ ‫که شما رو از ته دلشون دوست دارن‪ ،‬به‬ ‫خاطر شما میرن سینما‪ .‬به خاطر شمان میان‬ ‫اینستا‪« »...‬الناز جان اگر منظورت از شغله‪،‬‬ ‫تو برای ملت داری فیلم بازی می کنی و خیلی‬ ‫ها دوستت دارن‪ .‬اگه فکر می کنی به خاطر‬ ‫کارت دوستای واقعیت ولت کردن بدون اونا‬ ‫واقعی نبودن‪ ...‬چون یه دوست واقعی هیچ‬ ‫وقت آدم رو تنها نمی ذاره‪ .‬تو هنوزم باید‬ ‫خودت باشی‪ .‬باید بخوای‪ .‬غصه نخور چون‬

‫همه آدم ها دوست دارند مشهور شوند‪ .‬درست‬ ‫از همان روزهایی که تازه خودشان را شناخته‬ ‫اند می خواهند یک کار بزرگ انجام دهندو‬ ‫از این طریق نامشان سر زبان ها بیفتد‪ .‬در این‬ ‫مسیر بیشتر انسان ها به شهرت مورد نظرشان‬ ‫نمی رسند و به زندگی عادی خود ادامه می‬ ‫دهند و در مقابل بخش بسیار کوچکی از آدم‬ ‫ها هم هستند که به هر دلیل به شهرت می‬ ‫رسند و به جایگاهی می رسند که خیلی از‬ ‫آدم ها آرزوی آن را دارند‪ .‬این اما تازه اول‬ ‫راه است‪.‬‬ ‫الناز شاکردوست از همان ابتدای جوانی وارد‬ ‫سینما شد و خیلی زود به یکی از بازیگران‬ ‫مطرح تبدیل شد‪ .‬بازیگری که طرفداران‬ ‫زیادی پیدا کرد و حضورش در فیلم های‬ ‫مختلف تضمینی برای فروش بیشتر بود‪.‬‬ ‫شاکردوست با آن لحن و رفتار مردانه اش‬ ‫آنقدر به شهرت رسیده که امروز شاید اهالی‬ ‫شهرت و مشهور شدن آنقدر ها هم جذاب و‬ ‫دوست داشتنی نیست و نباید برای آن سر و‬ ‫دست شکست‪.‬‬ ‫اما مردم هم زیر این متن و عکس نظرات‬ ‫جالب و البته متفاوت را ارائه داده اند‪ .‬نصیر‬ ‫نوشته‪« :‬تالش کن اون من رو از زندگیت‬ ‫بندازی بیرون و فقط خودت باشی‪ ،‬الناز‬ ‫شاکردوست بدون او من!»‬ ‫یکی دیگر از هواداران الناز شاکردوست‬ ‫نوشته‪« :‬خانم شاکردوست اگر به گذشته‬ ‫برمی گشتی باز هم می خواستی اینطوری‬ ‫زندگی کنی؟» یکی از فالوئرها برای الناز‬ ‫شاکردوست نوشته است‪« :‬الناز خانم‪ ...‬دنیا‬ ‫کثیفه با اشک های تو پاک نمی شه‪ »!!...‬و‬ ‫یکی دیگه نوشته‪« :‬آخرش همینه‪.»...‬‬ ‫از بقیه پیام ها هم می توان به اینها اشاره‬ ‫کرد که‪« :‬یک نفس عمیق بکش و از شهرت‬ ‫خودت لذت ببر و به هالیوود و جولیا رابرتز‬ ‫یا مریل استریپ فکر کن که راه طوالنیست‪.‬‬ ‫خسته نشود‪ ».‬و‪« :‬الناز خانم شما خیلی‬ ‫خوبید که باعث میشید ما دوستتون داشته‬ ‫باشیم‪ .‬واقعا بودن شما برای ما دلگرمیه‪،».‬‬ ‫«این اشتباهه! از خودت متنفر نباش‪ .‬سعی‬ ‫کن دیگران از تو متنفر نباشند‪« ».‬چیزی بلد‬ ‫نیستم بگم تا تو رو دلداری بدم‪ .‬خدا به موقع‬

‫ما دوستت داریم و کنارتیم‪« ،».‬دردسرهای‬ ‫سوپراستار بودن توی مملکت جهان سومی»‬ ‫و یک نفر که نوشته بود‪« :‬آخه چرا؟؟؟؟»‬ ‫شهرت و مشکالتش هم حکایتی دارد‪.‬‬ ‫حکایتی که به نظر می رسد جا دارد بیشتر‬ ‫برای عاشقان شهرت و دیده شدن روایت شود‬ ‫تا شاید از شدت عالقه جوانان و نوجوانان به‬ ‫شهرت کاسته شود‪.‬‬ ‫او روز پنجشنبه یک عکس جالب از خودش‬ ‫به اشتراک گذاشت‪ ،‬عکسی که با توضیحاتی‬ ‫که شاکردوست برایش نوشته نشان می دهد‬ ‫الناز از روزگار آمیخته با شهرت خسته است‬ ‫و می خواهد خود بودن را تجربه کند‪.‬‬ ‫او در توضیح این عکس نوشته‪« :‬همیشه‬ ‫یکی به اسم من با من زندگی می کنه زندگی که‬ ‫نه می جنگه ‪ ...‬هنوز خودم رو نشناخته بودم‬ ‫که اسم این من اومد روبرومو یه جورایی همه‬ ‫چیزمو ازم گرفت‪ .‬آرامشم رو‪ ،‬دوستای واقعیم‬ ‫رو‪ ،‬حتی آزادیم رو ‪ ...‬دیگه هیچ وقت من‬ ‫نتونستم با خودم تنها باشم چون سنگینی اسم‬ ‫اون من ساختگی واسه بچه ای که هنوز بزرگ‬ ‫نشده بود پر از هیچی و در نهایت پوچیه ‪...‬‬ ‫فقط می تونم یه وقتایی با لبهای بسته فریاد‬ ‫بزنم ازت متنفرم الناز شاکردوست!»‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

53


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

52


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

51


‫‪50‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫روز انجام مي گردد‬ ‫‪ )3‬خاکبرداری و پی ریزی‬ ‫پس از مشخص شدن موقعيت ساختمان‬ ‫در زمين و موقعيت فضا هايي كه نياز به‬ ‫خاكبرداري دارند‪ ،‬عمليات خاكبرداري و‬ ‫ترازبندي ارتفاعي انجام ميگردد‪ .‬در اين‬ ‫مرحله توجه به تاسيسات زيرزميني شهري‬ ‫و استعالم از ادارات منطقه اي شهري‬ ‫ضروريست‪ .‬پس از اين مرحله قالب بندي‬ ‫پي ساختمان‪،‬اجراي ميلگرد ها و قالب‬ ‫بندي و اجراي بتن انجام ميگيرد‪ .‬اين مرحله‬ ‫معمو ً‬ ‫ال يك تا دو هفته زمان ميبرد ‪ ‬‬

‫‪SEAN TOUSSI‬‬ ‫‪M.ARCH‬‬ ‫‪OAA LICENSED ARCHITECT‬‬ ‫‪SEAN@MEMARARCHITECTS.‬‬ ‫‪COM‬‬

‫مراحل کلی ساخت ساختمان‬ ‫یک یا دو طبقه یک واحدی‬ ‫‪TYPICAL SINGLE HOUSE‬‬ ‫‪CONSTRUCTION STAGES‬‬ ‫در مقاله قبل عنوان شد که به طور کلی مراحل‬ ‫ساخت یک ساختمان یک یا دو طبقه یک‬ ‫واحدی به سه مرحله کلی تقسیم میشود‪.‬‬ ‫این مراحل عبارتند از‪ :‬مرحله اولیه ساخت‬ ‫که شامل تهیه نقشه ها‪،‬آماده سازی زمین و‬ ‫اخذ پروانه میباشد‪.‬مرحله دوم شامل ساخت‬ ‫است که خود به دوازده مرحله تقسیم میشود‬ ‫و مرحله نهائئ ساخت شامل اخذ پروانه بهره‬ ‫برداری میباشد‪.‬‬ ‫دوازده مرحله کلی که برای ساخت باید توسط‬ ‫سازنده در شروع کار ودرجریان کار کنترل و‬ ‫برنامه ریزی شود به شرح زیر میباشد‪:‬‬ ‫‪ )1‬طراحی پالنها ‪ ،‬نقشه ها‪ ،‬برنامه ریزی‬ ‫بودجه ساخت و اخذ پروانه ساخت‬ ‫اين مرحله هم چنين به عنوان مرحله پيش‬ ‫از ساخت نيز نامبرده مي شود‪ .‬مدت زماني‬ ‫كه براي تهيه سري كامل نقشه ها ‪،‬بر آورد و‬ ‫تامين هزينه ساخت و اخذ پروانه الزم است با‬ ‫توجه به شرايط زمين و خواسته هاي كارفرما‬ ‫و قوانين منطقه متفاوت است‪ .‬بنابراين‬ ‫معمو ً‬ ‫ال براي انجام اين مرحله زمان دقيقي‬ ‫ً‬ ‫در نظر گرفته نمي شود‪ .‬اما معموال در تورنتو‬ ‫و براي يك منزل مسكوني دو طبقه تهيه نقشه‬ ‫هاي معماري و اخذ پروانه ساختمان دو تا‬ ‫سه ماه زمان خواهد برد‪ ‬‬ ‫‪ )2‬جانمایی ساختمان در سایت‬ ‫اولين مرحله ساخت جانمايي ساختمان در‬ ‫سايت ميباشد‪ .‬در اين مرحله ‪ ‬موقعيت كلي‬ ‫ساختمان نسبت به زمين توسط نقشه بردار‬ ‫و با توجه به نقشه هاي معماري در زمين‬ ‫مشخص ميشود‪ .‬دقت در جانمايي براي‬ ‫اطمينان از اجراي كار مطابق نقشه معماري‬ ‫و رعايت ضوابط عقب نشيني هاي ساختمان‬ ‫ضروريست‪ .‬معمو ً‬ ‫ال اين مرحله در يك يا دو‬

‫‪)4‬اجرای دیوارهای بتنی زیرزمین و اجرای‬ ‫فاضالب‬ ‫پس از اجراي پي ريزي و فونداسيون‪،‬مرحله‬ ‫بعد اجراي ديوارهاي سازه اي بتني اطراف‬ ‫ساختمان و اجراي فاضالب و خاكريزي‬ ‫پشت ديوارهاي بتني است‪ .‬اين مرحله نيز‬ ‫معمو ً‬ ‫ال يك تادو هفته زمان خواهد برد‬ ‫‪)5‬اجرای دیوارهای چوبی داخلی و بیرونی‬ ‫و سقف‬ ‫اجراي اسكلت ساختمان با سازه چوبي‬ ‫مرحله بعدي است كه معمو ً‬ ‫ال دو تا چها‬ ‫رهفته زمان خواهد برد‪ .‬اجراي ديوارهاي‬ ‫محيطي اصلي ساختمان ‪،‬پله ها ‪،‬دودكش ها‬ ‫‪ ،‬سقف و كف طبقات در اين مرحله انجام‬ ‫خواهد شد‪ .‬محدوده قرارگيري بازشو هاي در‬ ‫و پنجره و سقف هاي شيشه اي نيز در همين‬ ‫مرحله انجام ميگيرد‪ .‬اجراي تراسهاي چوبي‬ ‫جلو و پشت ساختمان دو مرحله ديگري‬ ‫انجام خواهد شد‪.‬‬ ‫‪)6‬اجرای در و پنجره ها‬ ‫پس از اجراي اسكلت كلي ساختمان و‬ ‫ديوارهاي محيطي ‪،‬در و پنجره ها و يراق‬ ‫االت وابسته به آن اجرا ميگردند‪ .‬‬ ‫معمو ً‬ ‫ال اين مرحله يك تا دو هفته زمان ميبرد‬ ‫ولي الزم است همزمان با شروع پروژه پنجره‬ ‫ها سفارش داده شوند‪ .‬معمو ً‬ ‫ال عايق بندي‬ ‫پنجره ها در اين مرحله انجام نميشود‪ .‬‬ ‫‪)7‬اجرای لوله کشی ‪ ،‬سیستم گرمایش و‬ ‫سرمایش(تاسیسات مکانیکی) و تجهیزات‬ ‫الکتریکی‬ ‫معمو ً‬ ‫ال اين مرحله پس از تكميل اسكلت‬ ‫ساختمان و اجراي ديوارهاي داخلي انجام‬ ‫خواهد شد‪ .‬در اين مرحله وان هاي حمام‪،‬‬ ‫سينك هاي دستشويي‪ ،‬تاسيسات مكانيكي‬ ‫و تجهيزات الكتريكي ‪ ‬و سيم كشي برقي‬ ‫صورت خواهد گرفت كه معمو ً‬ ‫الدو تا چهار‬ ‫‪)8‬اجرای نمای ساختمان‬ ‫اجراي اين مرحله متناسب با جزييات و‬ ‫مصالح مد نظر براي اجراي نمای ساختمان‬ ‫ميتواند بين دو تا چهار هفته زمان ببرد‪ .‬در‬ ‫اين مرحله سنگ‪،‬آجر يا استاكوي نما و‬ ‫مصالح نهايي نما اجرا ميگردند‪ .‬‬ ‫‪ )9‬عایق بندی حرارتی و برودتی‬ ‫اجراي اين مرحله بين دو تا سه هفته زمان‬ ‫ببرد‪ .‬در اين مرحله عایق کاری بدنه بیرونی‬ ‫نما و بازشوها اجرا ميگردند‪ .‬‬ ‫‪ )10‬نازک‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

49


‫‪48‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫آموزش ِاراده‪،‬‬ ‫دیگران و عشق‬ ‫کودکان ما برای ورود به زندگی‬ ‫باید مجهز شوند ‪ ،‬باید چیزهایی‬ ‫بیاموزند که بهترین جای آموختن‬ ‫آن در خانه و توسط والدین است‬ ‫‪ ،‬آنها را ناآموخته رهانکنید‪.‬‬

‫به کودکتان کمک کنید اراده ای قوی داشته‬ ‫باشد‪:‬‬ ‫مسعود ‪ 5‬ساله یک نقاشی برای مادرش آورد‬ ‫و زمانی که مادر نقاشی را دید با هیجان‬ ‫گفت‪ :‬وای چقدر زیبا کشیدی‪ ،‬چه رنگ‬ ‫های قشنگی در نقاشی ات استفاده کردی‪،‬‬ ‫آفرین‪ ،‬عالی است‪ .‬مسعود به اتاقش دوید و‬ ‫خیلی سریع یک نقاشی دیگر کشید تا بار‬ ‫دیگر مادر او را تشویق کند‪ ،‬بعد یک نقاشی‬ ‫دیگر و نقاشی های بعدی و هر بار مادر او‬ ‫را بسیار تشویق می کرد در حالی که به جز‬ ‫نقاشی اول باقی نقاشی ها خیلی زیبا نبودند و‬ ‫همه سریع و بی دقت کشیده شده بودند‪ .‬در‬ ‫این مواقع تشویق شما کامال بی مورد است‪،‬‬ ‫کودکتان را بجا و به موقع تشویق کنید‪.‬‬ ‫زمانی که نتوانسته کاری را به درستی انجام‬ ‫دهد تشویق نابجای شما نه تنها موجب‬ ‫پیشرفت او نمی شود بلکه این تصور را در‬ ‫او ایجاد می کند که من هر کاری کنم درست‬ ‫است و والدینم مرا تشویق می کنند پس‬ ‫دیگر چه دلیلی دارد که بیهوده تالش کنم؟!‬ ‫بهترین پاسخی که مادر مسعود می توانست‬ ‫به او بدهد این است‪ :‬پسرم نقاشی اولت را‬ ‫با دقت تر و قشنگ تر از بقیه کشیدی‪ ،‬تمام‬ ‫تالشت را برای خوب کشیدن این نقاشی ها‬ ‫کرده ای؟! این موضوع را باید به کودکتان‬ ‫در سنین پایین بیاموزید و از تشویق کردن‬ ‫های بی جا در مواقعی که می دانید او برای‬ ‫انجام کاری خوب تالش نکرده بپرهیزید و‬ ‫واکنشی صادقانه داشته باشید‪.‬‬

‫آرام‪ ،‬مهربان و با روی خوش واقعیت را به‬ ‫فرزندتان بیاموزید تا واقع گرایی را بیاموزد و‬ ‫با پذیرفتن انتقاد آشنا شود به عالوه بیاموزد‬ ‫که اگر پاداش خوب و تشویق می خواهد باید‬ ‫برای آن تالش کند‪ .‬زمانی که کودکتان در‬ ‫کاری خالقیت به خرج می دهد یا زمانی که‬ ‫کار دشواری را به خوبی انجام می دهد او را‬ ‫تشویق کنید‪.‬‬ ‫مثال اگر فرزندتان خجالتی است او را‬ ‫تشویق کنید با دیگر بچه ها بازی کند حتی‬ ‫اگر این کار او را معذب می کند و زمانی که‬ ‫توانست وارد جمع شود او را تشویق کنید‪.‬‬ ‫اگر کودکتان خیلی زود از کوره در می رود‬ ‫به او بیاموزید خودش را کنترل کند (مثال به‬ ‫او بیاموزید تا ‪ 10‬بشمارد یا چند نفس عمیق‬ ‫بکشد تا آرام شودو پرخاشگری نکند) سپس‬ ‫زمانی که توانست بر خشم خودش غلبه کندن‬ ‫او را تشویق کنید و به او بگویید‪ :‬می دانم‬ ‫خیلی برایت سخت بود اما تو خیلی خوب از‬

‫پس آن برآمدی‪.‬‬ ‫به کودکتان بیاموزید به احساسات دیگران‬ ‫اهمیت بدهد‪:‬‬ ‫سارا از دست دو دختر سه و چهار ساله اش‬ ‫کمال خسته شده بود چون هر بار که برای‬ ‫خرید به فروشگاه می رفتند این دو کودک‬ ‫دایم با یکدیگر دعوا می کردند‪ .‬سرانجام‬ ‫یک روز سارا به دخترانش گفت‪ :‬بچه ها‬ ‫بیایید راهی پیدا کنیم که از این به بعد خرید‬ ‫بهتری داشته باشیم و زمانی که به فروشگاه می‬ ‫رویم خرید به همه ما خوش بگذرد و دیگر نه‬ ‫شما و نه من ناراحت نشویم‪ .‬دختر چهارساله‬ ‫پیشنهاد داد که از این به بعد از خانه برای‬ ‫خودش خوراکی بیاورد تا مدام با دیدن‬ ‫خوراکی ها بهانه گیری نکند ودختر سه ساله‬ ‫گفت از این به بعد زمانی که برای خرید می‬ ‫رویم با خودم یک عروسک می آورم یا آهسته‬ ‫با خودم شعر و آواز می خوانم تا حوصله ام‬ ‫سر نرود و بهانه گیری نکنم‪ .‬دخترها قولی‬ ‫را که داده بودند به خاطر سپردند و به آن‬ ‫عمل کردند‪ ،‬به این ترتیب دفعه بعد که برای‬ ‫خرید رفتند به هر سه نفر آنها خوش گذشت‬ ‫و کسی ناراحت نشد‪ .‬زمانی که از فروشگاه‬ ‫بیرون آمدند دخترها از مادرشان پرسیدند‪:‬‬ ‫مامان امروز خوب بود یا باز هم از دست ما‬ ‫ناراحت شدی؟ و مادر به آنها اطمینان داد که‬ ‫اصال از دست آنها عصبانی نشده و خیلی هم‬ ‫خوشحال و راضی است‪.‬‬ ‫واگذار کردن چنین مشکالتی به کودکان‬ ‫حس نوع دوستی و کمک و رعایت حال‬ ‫دیگران را در آنها بیدار می کند به عالوه می‬ ‫آموزند که رفتارهای آنها در ایجاد احساس‬

‫خوب یا بد در دیگران موثر است‪ ،‬به همین‬ ‫دلیل باید برای دیگران ارزش قائل شوند و‬ ‫مراعات حال آنها را بکنند در طول زمان‬ ‫هنگامی که کودک خردسالی متوجه می شود‬ ‫رفتار او می تواند لبخندی بر لبان دیگری‬ ‫بنشاند یا احساس خوبی در او پدید آورد می‬ ‫آموزد که باید با دیگران خوش رفتار باشد و‬ ‫زمانی که رفتار خوبی داشته باشد دیگران هم‬ ‫با او رفتار بهتری خواهند داشت‪.‬‬ ‫به کودکتان بیاموزید با دیگران مهربان باشند‪:‬‬ ‫اگرچه در طول روز خیلی خسته می شوید‬ ‫و حجم کاریتان بسیار زیاد است اما به یاد‬ ‫داشته باشید که شنیدن جمله دوستت دارم‬ ‫در پایان روز حداقل نیاز کودک است و‬ ‫شما مسوول برآوردن آن هستید‪ .‬اجازه دهید‬ ‫کودکتان ابراز عشق کردن را از شما بیاموزد‬ ‫و ببیند که شما به کسانی که دوستشان دارید‬ ‫محبت می کنید‪ .‬حتما در حضور کودکان به‬ ‫همسرتان محبت کنید این کار نه تنها هیچ‬ ‫اشکالی ندارد بلکه احساس امنیت و آرامش‬ ‫عمیقی در او ایجاد می کند‪ .‬به کودکتان‬ ‫بگویید چقدر پدر بزرگ و مادر بزرگ‪ ،‬خاله‬ ‫و دایی و عمو و عمه هایش را دوست داریدو‬ ‫برایشان ارزش قایلید‪.‬‬ ‫هرگز اجازه ندهید روزی به پایان برسد و‬ ‫شما در آن روز به کودکتان ابراز عشق نکرده‬ ‫باشید‪ .‬از راه های مختلف عشق و عالقه تان‬ ‫را به کودک نشان دهید‪ .‬روی غذایش شکل‬ ‫قلب بگذارید‪ ،‬روی آینه اتاق یا دفتر نقاشی‬ ‫اش عکس قلب بگذارید‪ ،‬بدون هیچ دلیلی او‬ ‫را در آغوش بگیرید‪ ،‬عشق و محبت بیشتری‬ ‫از او دریافت خواهید کرد‪.‬‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

47

‌‫آ گه ا‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫ش‬ ‫اینجا‬ 416.512.9874


44

Thursday July 02, 2009

IWõì BíyÿApG Ao BùüoBíýG ÑAõðAô kõzýì BíyþívW .kõzýì pËð Ù|çPgAô þâkAõðBg ÑõÂõì àü pSA ok :ëAõu |«çìBÞ ó|æA ,ïly ûkpvÖA lÏG ô ïkõG QcAoBð þOlì ÿspðA îÞ þéýg .ïoAlð þâlðq úG êýìô ïly ûrýãðA|þG .ïly òýGlG îø rý^ úíø úG .ëBdýG úzýíø ô îPvø "õPðoõO - ï.Z" ?lýñßýì ÿkBùñzýK ú^ Bíy ïlÚ òýèôA ûoôBzì |,þâkpvÖA koõì ok :þHDBO pPÞk qBG ûoôBzì ok Bíy þñøm ÿpýâok òüA úzüo .QuA .lüpýãýì Ao pýâok úWõO ókpÞ Bøo ÿBøoArGAô ûly ÿApG þøBýâ ,þÏýHÆ ÿBøôoAk ó@ BG óBìríø óõg }kpâô ÿspðA|,Bùðõìoõø wð|æBG ûkAk AôAlì úG ÿkBüq QÎpulðAõPýì .løk {øBÞ Ao óBìok Rlì ëõÆô Ao ïA þâkpvÖA QèBc òì :ëAõu VoA úG îâorG olK ô ïolK qA òýãíÒ úzýíø îø Bùð@ .ïkpG àíÞ lðAõPýì þPcAoBð òüA Bü@.lðkõG "áoõüõýð - Ñ .o" ?kõzG oAlÛì BO lñðAõPýì Ao þâkpvÖA þSoA koAõì :þHDBO pPÞk .lýzhG ÿkõHùG l¾ok 100 BO l¾ok 50 qA ÿkBüq þéýg BíyþßürýÖô þcôo ÿBùPèBc ok l¾ok 7 ÈÛÖ Bíyós pýýÓO êGBÚ Bíy ëBc qA l¾ok 93 qA {ýG ,koAk {Ûð ûkB×PuA rýOõñLýø ô þðBìokôoAk qA úñýìq òüA ok .QuA }ôo àü úÞ |Matrix Energetic| }ôo rýðô kõzýì .lyBHýì úPÖpzýK oBývG þðBìok ÿspðA lülW þHDBO pPÞk ÿBøoBñýíuô Bùuç | Þ koõìok RBÎç | ÆA òPÖpâÿApG :lýDBìpÖ ólük püq QüBuqA www.meetup.com/Iranian-support-Group| | www.drtaebi.com QýÛÖõì ô RôpS koõìok óõW 25 úHñzXñK qôo oBñýíu| .QuA þvýéãðA óBGq úG oBñýíu òüA .lyBHýì

No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591 Fax: 905-889-3897 1388 pýO 11 úHñzXñK

Tel: 905-889-2526

Are You Happy?

46

44

!ÿkBy ëBHðk úG

òì þPcAoBð ô îÒ UÎBG ÿrý^ ú^<:lýñßG ó BOkõg ëAõuôk òüA >?îñÞ ÙpÆpG Apð@îðAõPýì oõÇ^ ?kõzýì lyBHýì BíyûBâ@kõgBð pýí ÿApG þGõg oBývG Ñôpy .lølýì Ýõu QHTì pýýÓO ÿõu úG Ao Bíy úÞ .lyBHýì þPcAoBð þuoBÖ óBGq ok ÿkBy kBÃPì úíéÞ úÞ .îPvø QcAoBð lýDõãýì lýPvø kByBð Bíy þPÚô òøm ókõG pýâok Büô òøm þPcAo ïlÎ QýÏÚõì ÐÚAô ok <koAk úzüo úu «BOlíÎ ÿpýâok òüA .lñßýì óBýG Ao lüA ûkpG püq Ao óBOkõgô lüA ûkpÞ úvüBÛì Ao ÿrý^ -1 lüA ûkpGpüq Ao óBOkõgô lüA ûkpÞ RôBÃÚ Ao ÿrý^ -2 IéÆ Ao lýyBG úPyAk lýðAõPýíð ó|æA úÞ ÿrý^ -3 RBÛéÏO(lýyBG úPyAk Apð@ úÞ lüoAk oAp¾A ô lüA|ûkpÞ )þñøm ô þuBvcA ,þñøm xpPuA BG þPcAoBð ô ÿkByBð

QzùG ÿBñíO úG ly þÆ úíø løAq píÎ QzùG QuBñíO QÞpO ok úÞ QvðAlðôA |*| *| *| | | }BG óBìAk ûlýzÞ ÜéÏO oAq oBgq }BG óArüpâ óAqA ,ëk RlzÞ|þì ú^ pø úG QupíS Qñì oBG qA îg ëBùð lÚ }BG óBPvéâ òüA ôpu ,òßì ëõHÚ píS QuA þøBzñùy Alâpø ,kõg ÿ|úðBg óôok | | }BG óBÇéu ,{üõg lc qA úñì óôpG ïlÚ |*|*|*| ô lc :|Know your limit, play within it | þPcAo BG Rkõg ûkôldì ok ô óAlG Ao kõg þüBðAõO .òÞ þâlðq ëBýg ok ÿkByòPÖo òýG qA UÎBG úÞxpPuA êìAõÎqA þßü Quk àü BG úðAôlñø ôk òPyAkpG ,lyBHýì þâlðq ô úvüBÛì IvcpG ÿoBývG úðB×uBPì úÞ QuA .lññßýì RokBHì ó@úG þíz^ îøô îz^ô RôBÃÚ ô þH¿Î oBzÖ püq Ao }A ûkAõðBgô }kõg Àhy Ao óApãük lýDBO ô pËð úÞ koAnãýì oBývG þcôo oBývG óApãük pËð úÞ QuA òüA pìA QýÏÚAô .kpýãG ô lñÞ pýýÓO lðAõPýì þøBOõÞ Rlì ok ô QuA pýÓPì .koAlð Bíy þ¿hy þâlðq ÿôo ÿpýSBO aýø òì oBü ly kõg òÊ qA þvÞpø òì oApuA QvXð òì óoôk qA xBvcA «BÏÚAô Bü@<: QuA òüA Bíy qA òì ëAõu >?QuA kBy óõPèk Bü@ ?lýñßýì ÿkBy qA Ao ëAõu òüA QuA þ×ñì óBPGAõW úßýOoõ¾ ok

,pOpSõì ,pPùG : þðBìok þÏýHÆ þHðBW ÅoAõÎ óôlG ïõu úÏÖk ÿApG Ao þHDBO pPÞk êHÚ ú×Pø úèBÛì< Ao þüBørý^ ú^ úÞ ïkpÞ oôpì îñøm ok ô ïlðAõg ïA þâlðq ok Ao BùñüA úÞ îPhHyõg olÛ^ ô ïoAk oBýPgA þG |Count my blessing| BíyëõÛG .ïoAk Ýõyô kAk Quk îùG ÿkByô QüBÂo xBvcA àü pO|QcAo IyóôA .ïkpÞ xBvcA îHéÚok Ao þHýXÎ ô Jõg ÿBùGAõg þPcô ïlýGAõg pãük Iypø qA JAõgqA þGAkByô ÿspðA BG lÏG qôo eH¾ô ïlük kBy oBývG óBO ûlðqõì@ ÿBø úèBÛì qA .ïly oAlýG "õPðoõO - ï.BÂolýíc" >.ïoArãuBLu |*| *| *| úÞ lýñßýì pßÖ Bü@ ?lýPvø ëBdyõg îø Bíy Bü@ ÿApG Bü@ ?konãýì ÿkBy úG óõPýâlðq RBËdè lýðAlýì Bü@?lüoAk ïq|æ ÿkBì êýèk ókõG ëBdyõg ?QuBíy RAkBÛPÎA êìBÞ JBOqBG Bíy þâlðq úÞ kõg píÎ ÿBùèBu ÿoBíyþG óAlñìkpgô óBÖõvéýÖ úðõã^< : úÞ lðA úPgAkpK ëAõuòüA ókAk JAõW úG Ao >?koô@ QulG Ao ÿkBy óAõPýì ûôlðAô îÒ úíz^pu<:lüõãýì -pýHÞ îéÏì - AkõG pø úG þãPvGAô >.QuA ÝõzÏì úG þãPvGAô QükõWô Bü ô Àhy ú^ ô Býðk ëBì ú^ ,ÿrý^ êýèk .koô@þì BíyÿApG ûôlðAô îÒ þÏÚAô Büô þñøm .lyBHýì ó@ókAk Quk qA xpO îø ó@

Bu5038/6‫بهبود‬ 566û8tü:ôòW orkshop| ô oà BñýýíñýuéÞ þéK þðBìo k RBìlg ‫هدف و پیشرفت‬ (416) ‫روی‬ 548 6‫تمرکز‬ 468 .-l،‫افسردگی‬ (ð:B9uú0oP5Î)þ ×éO| :þHDBO pPÞkwww.drtaebi.com RâkB‫هیل‬ ãp^PuA‫در‬ ÝôpÎ ô IéÚ‫روابط‬ ÿBø ÿoB‫بهبودی‬ íýG ,}ìoI Aõâýûu Bã@PuBkìÿó Bùl üoBGíýúG G,þ puvBÖv A ,c q‫ریچموند‬ ôApOúo@ðõ ,x ô kok‫مدیتیشن‬ {øBÞ ‫زناشویی و اجتماعی‬ ‫جلسه‬ . l ý D B ì p Ö ê ¾ B c x B í O p ü q ò × é O B G ï B ð Q H S ô B W ô o q o ÿ A p G )$65|( DPA| ÝôpÎ ô IéÚ QvO ,)$30|( þðrõu IÆ ,)$120.00|( Bio905.508.6668 -Feed-Back| QvO .‫رایگان‬ õñOoõO QÚô úG Iy 8:‫جا‬ :30 ‫رزرو‬ QÎBu ú‫تلفن‬ Hñy úu pøAFN| | óApü‫تشویش‬ A püõ¿O ëBðB‫و‬Þ q‫دلهره‬ A þHDBO p‫بهبود‬ PÞk þðõ،‫آرامش‬ ürüõéO ûlðq ‫به‬ úìBð‫دستیابی‬ pG ۹۰۵۵۰۸۶۶۶۸


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

45


‫‪44‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫تفاوت هایی‬ ‫جالب بین خانم‬ ‫ها و آقایان که‬ ‫باعث خوشحالی‬ ‫خانم ها می شود‬ ‫توانایی زنان در مهارکردن‬ ‫استرس‪ ،‬به آنها اجازه می‌دهد‬ ‫که با یک دست چند هندوانه‬ ‫بردارند‪ .‬محققان معتقدند زن‌ها‬ ‫طبیعتی آرام دارند‪،‬‬ ‫با استرس بهتر کنار می‌آیند‬ ‫زنان می‌گویند مغز مردها تک‌بعدی است‪،‬‬ ‫اما خانم‌ها می‌توانند در یک لحظه به مسائل‬ ‫بی‌شماری فکر کنند‪ .‬محققان هم این ادعا‬ ‫را تایید می‌کنند و می‌گویند توانایی زنان در‬ ‫مهارکردن استرس‪ ،‬به آنها اجازه می‌دهد که‬ ‫با یک دست چند هندوانه بردارند‪ .‬محققان‬ ‫معتقدند زن‌ها طبیعتی آرام دارند‪ ،‬زودتر و‬ ‫راحت‌تر استرس‌های محیط را مهار می‌کنند‬ ‫و در مدیریت خود تواناترند‪.‬‬ ‫به گزارش دیلی‌میل‪ ،‬بررسی‌های پژوهشگران‬ ‫هم نشان می‌دهد هورمون استروژن‪ ،‬به زن‌ها‬ ‫کمک می‌کند تا اثر احساسات منفی را بر‬ ‫مغزشان کمتر کنند‪ .‬از طرف دیگر‪ ،‬زن‌ها‬ ‫می‌توانند درست در لحظه فاجعه‪ ،‬به دنبال‬ ‫راهی برای خالص‌شدن از آن بگردند‪،‬‬ ‫درحالی که مردها درست در لحظه‌های‬ ‫حساس زندگی‌شان‪ ،‬در مشکالت غرق‬ ‫می‌شوند و قدرت بیرون‌آمدن از آن را از‬ ‫دست می‌دهند‪.‬‬ ‫راننده‌های با احتیاط‌تری هستند‬ ‫حتما برای شما هم پیش آمده که به خاطر‬ ‫زن بودنتان در خیابان‌های شهر مورد سرزنش‬ ‫قرار بگیرید و به خاطر فشار نگاه مردهای‬ ‫راننده‪ ،‬از پس پارک‌کردن در یک خیابان‬ ‫شلوغ برنیایید‪.‬‬ ‫اما محققان می‌گویند بهتر است هنگام‬ ‫مواجه‌شدن با چنین فشاری‪ ،‬به قابلیت‬ ‫قبلی‌تان در مهارکردن استرس متوسل شوید‬ ‫و این نگاه‌ها را نادیده بگیرید؛ چراکه‬ ‫پژوهش‌ها ثابت کرده‌اند که زنان «الاقل‬ ‫در محدوده شهر» راننده‌های بهتری هستند‪.‬‬ ‫به نوشته تودی نیوز‪ ،‬محققان می‌گویند‪،‬‬ ‫زن‌ها‪ ،‬به ویژه آنهایی که در سنین ‪17‬تا‪25‬‬ ‫سالگی به دنیای راننده‌ها پا می‌گذارند یک‬ ‫سر و گردن از مردها راننده‌ترند‪ ،‬سریع‌تر‬ ‫اما مطمئن‌تر می‌رانند‪ ،‬آدرس را بهتر پیدا‬ ‫می‌کنند و در شرایط ناگهانی‪ ،‬به موقع ترمز‬ ‫می‌گیرند‪.‬پس به رانندگی خودتان اعتماد‬ ‫داشته باشید و از طعن و کنایه‌های مردهای‬ ‫اطرافتان نترسید‪.‬‬ ‫مدیران تواناتری هستند‬ ‫درحالی که بسیاری از سازمان‌ها‪ ،‬برای‬

‫استخدام کارمندان زن محدودیت‌هایی را‬ ‫در نظر می‌گیرند‪ ،‬محققان می‌گویند که این‬ ‫محدودیت‌ها‪ ،‬دلیل شکست شرکت‌های‬ ‫مردساالرند‪ .‬چرا که براساس یافته‌های‬ ‫آنها‪ ،‬زنان در مدیریت کسب و کار از مردها‬ ‫تواناتر هستند‪.‬‬ ‫به نوشته فوربس‪ ،‬پژوهشگران می‌گویند‬ ‫زنان در مقایسه با مردها در شرایط یکسان‬ ‫از بخش‌های بیشتری از مغز خود استفاده‬ ‫می‌کنند و با انعطاف بیشتری فکر می‌کنند‪.‬‬ ‫گرچه آمار و بررسی‌های مختلف نشان‬ ‫می‌د‌هد که زنان با تجربه در محدوده سنی‬ ‫‪ 50‬تا ‪ 70‬سالگی مدیران بهتری هستند‪ ،‬اما‬ ‫محققان به صاحبان شرکت‌ها توصیه می‌کنند‬ ‫در تیم‌شان نیروهایی از هر دو جنس داشته‬ ‫باشند و به زنان خالق و چند بعدی‪ ،‬اجازه‬ ‫مدیریت این نیروها را بدهند‪.‬‬ ‫توانایی زن‌ها تنها به رهبری ادارات محدود‬ ‫نمی‌شود ؛محققان می‌گویند زن‌ها گذشته‬ ‫از نشان‌دادن راه درست در دنیای اقتصاد‪،‬‬ ‫حتی در خیابان هم بهترین و کوتاه‌ترین راه‬ ‫را به گمشده‌ها معرفی می‌کنند‪ .‬درحالی که‬ ‫مردها هنگام پاسخ‌دادن به عابرهای گمشده‪،‬‬ ‫گیج می‌شوند و فورا اولین مسیری را که به‬ ‫ذهنشان می‌آید بیان می‌کنند امازن‌ها پس از‬ ‫شنیدن چنین سوال‌هایی‪ ،‬کمی فکر می‌کنند‬ ‫و با کمک ذهن تحلیل‌گر خود‪ ،‬بهترین‬ ‫نشانی را به گمشده‌ها معرفی می‌کنند‪.‬‬ ‫حافظه بهتری دارند‬ ‫از همسرتان بخواهید این ادعای محققان‬ ‫را بخواند‪ «:‬زنان به ندرت آنچه را که‬ ‫می‌بینند و می‌شنوند فراموش می‌کنند»‪ .‬گرچه‬ ‫بهتربودن حافظه یک مزیت زنانه است اما‬ ‫چنین قابلیتی‪ ،‬می‌تواند گاهی دعواهای‬ ‫زناشویی به ظاهر تمام‌شده را به بحران‌هایی‬ ‫ابدی تبدیل کند‪.‬‬ ‫به گزارش ساینس دیلی‪ ،‬پژوهشگران‬ ‫می‌گویند نه‌تنها زنان ‪ 5‬درصد بهتر از مردها‬ ‫چهره‌ها را به خاطر می‌سپارند‪ ،‬بلکه در‬ ‫یادآوری اطالعات ‪ 5/9‬مرتبه کمتر از مردها‬ ‫اشتباه می‌کنند‪.‬‬ ‫محققان می‌گویند حافظه جادویی زن‌هاست‬ ‫که باعث می‌شود کمتر از همسران‬ ‫فراموشکارشان و یا الاقل دیرتر از آنها‬ ‫به بیماری آلزایمر دچار‌شوند‪ .‬شاید به‬

‫همین دلیل است که مردها همسرانشان را‬ ‫به کینه‌توزی متهم می‌کنند و انتظار دارند‬ ‫همسرانشان هم بعد از تنش‌های زندگی‬ ‫مشترک‪ ،‬مثل خودشان فراموشکار باشند‪.‬‬ ‫بهتر می بینند و می‌شنوند‬ ‫شما و همسرتان بر سر رنگ یک پیراهن‬ ‫توافق ندارید؟ خود را مقصر ندانید‪.‬‬ ‫پژوهش‌ها نشان می دهد که مردها رنگ‌ها‬ ‫را خوب نمی بینند‪ .‬محققان معتقدند مردها‬ ‫در تمایز تفاوت های ظریف سایه‌های زرد‪،‬‬ ‫سبز و آبی با مشکل روبه‌رو هستند؛ مثال‬ ‫آقایان فرق زیادی بین رنگ صورتی و گلبهی‬ ‫احساس نمی‌کنند‪ .‬اما ناتوانی در تشخیص‬ ‫درست رنگ‌ها‪ ،‬تنها مشکل حواس مردانه‬ ‫نیست‪ .‬چراکه به گزارش دیلی میل‪ ،‬بررسی‌ها‬ ‫ثابت کرده است که مردها به خوبی زنان‬ ‫نمی شنوند و طعم و بو را هم به درستی‬ ‫همسرانشان تشخیص نمی دهند‪.‬‬ ‫البته با وجود این یافته‌ها‪ ،‬باز هم نباید از‬ ‫مردها ناامید شد‪ ،‬چراکه محققان دریافته‌اند‬ ‫که مردان در شناسایی جزییات دقیق در‬ ‫تصاویر متحرک مهارت بیشتری دارند و‬ ‫این قابلیتشان را در زمان مشاهده فوتبال در‬ ‫تلویزیون مورد استفاده قرار می‌دهند‪.‬‬ ‫عادالنه‌تر تصمیم می‌گیرند‬ ‫اگر در رابطه با همسرتان به مشکلی‬ ‫برخورده‌اید و به دنبال فردی مطمئن برای‬ ‫قضاوت کردن می گردید‪ ،‬از میان خانم‌ها‬ ‫چنین داوری را پیدا کنید‪ .‬چراکه به نوشته‬ ‫ساینس دیلی‪ ،‬محققان ثابت کرده‌اند که‬ ‫زنان عادالنه‌تر از مردها قضاوت می‌کنند‪.‬‬ ‫بررسی‌های پژوهشگران در بنگاه های‬ ‫اقتصادی نشان می‌دهد که مردها برای‬ ‫قضاوت کردن‪ ،‬بیشتر به قوانین‪ ،‬مقررات و‬ ‫روش‌های سنتی متوسل می‌شوند؛ درحالی‌که‬ ‫زنان خودشان را به این معیارهای کلیشه ای‬ ‫محدود نمی‌کنند و در هر موقعیت‪ ،‬با توجه‬ ‫به شرایطی که در آن قرار دارند‪ ،‬قضاوت‬ ‫کرده و تصمیم می‌گیرند‪.‬‬ ‫پس از یک مرد انتظار نداشته باشید که‬ ‫پیش‌فرض‌های ثابت ذهنش را کنار بگذارد‬ ‫و مشکل خاص شما را با راه‌حلی تازه‬ ‫برطرف کند‪.‬‬ ‫درد را بهتر تحمل می کنند‬ ‫اغلب ما گمان می کنیم مردها در تحمل درد‬

‫تواناترند و به خاطر حفظ ظاهر قدرتمندشان‬ ‫هم که شده‪ ،‬درد را بروز نمی‌دهند‪.‬‬ ‫اما محققان در بررسی‌هایشان خالف این‬ ‫فرضیه را ثابت کرده‌اند‪ .‬به گزارش وب ام‬ ‫دی‪ ،‬آنها می‌گویند تنها یک زن می‌تواند‬ ‫درست در روزی که دندانش را جراحی‬ ‫کرده‪ ،‬به تکالیف بچه‌ها رسیدگی کند و با‬ ‫وجود دردهای بدنی بعد زایمان‪ ،‬از کودکش‬ ‫مراقبت کند‪.‬‬ ‫پژوهشگران می‌گویند زنان درد را راحت‌تر‬ ‫تحمل می‌کنند و یا الاقل در یک دوره از‬ ‫زندگی‌شان‪ ،‬توانایی بیشتری برای مهار کردن‬ ‫دردهایشان دارند‪.‬‬ ‫البته توانایی خارق‌العاده زنان تنها به تحمل‬ ‫دردهای جسمانی محدود نمی‌شود‪ ،‬بلکه‬ ‫آنها درد عشق را هم آسان‌تر تحمل می‌کنند‪.‬‬ ‫درحالی که زن‌ها گمان می‌کنند با مردهای‬ ‫آهنین و بی‌احساس روبه‌رو هستند‪ ،‬محققان‬ ‫نظر دیگری دارند‪.‬‬ ‫آنها معتقدند مردها روزهای عاشقانه را دیرتر‬ ‫فراموش می‌کنند و با ضربه‌های احساسی‬ ‫دیرتر کنار می‌آیند‪ .‬از نظر پژوهشگران‪،‬‬ ‫مردها بعد از طالق به راحتی یک زن زندگی‬ ‫خود را بازسازی نمی‌کنند و شاید به همین‬ ‫دلیل است که با عجله‌کردن در ازدواج‬ ‫مجدد‪ ،‬برای تسکین دردشان تالش می‌کنند‪.‬‬ ‫دوستان بهتری هستند‬ ‫به احتمال بسیار زیاد این دوست یک خانم‬ ‫خواهد بود‪.‬‬ ‫پژوهشگران دانشگاه منچستر می‌گویند‬ ‫زنان رکورد‌دار دوستی‌های طوالنی هستند‬ ‫و رابطه‌های عمیق‌تری را هم می‌سازند‪.‬‬ ‫بررسی‌ها نشان می‌دهد که زن‌ها از‬ ‫دوستانشان بیشتر حمایت می‌کنند و در‬ ‫روزهای خوشی و ناخوشی‪ ،‬در کنار آنها‬ ‫می‌مانند‪ .‬از نظر محققان جنس رابطه در‬ ‫دوستی‌های زنانه و مردانه کامال متفاوت‬ ‫است و نه‌تنها عمق بیشتری دارد‪ ،‬بلکه‬ ‫عقالنی‌تر هم هست‪.‬‬ ‫برای زنان مهم نیست که در شهری کوچک‬ ‫در کنار دوستانشان زندگی کنند یا اینکه‬ ‫کیلومترها از آنها فاصله بگیرند‪ ،‬بلکه آنها‬ ‫در هر زمان و هر مکانی به دوستانشان وفادار‬ ‫می‌مانند و روابط‌شان را حفظ می‌کنند‪.‬‬


‫‪43‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬ ‫بدن انسان به خودی خود نمی تواند لیکوپین ترشح‬

‫محمد‬ ‫رحیمیان‬

‫کند؛ به همین دلیل نیاز به یک منبع خارجی دارد تا‬ ‫بتواند مقادیر مورد نیاز این ضد اکسنده قوی را تامین‬

‫نماید‪ .‬بسیاری از میوه ها و سبزیجات دیگر نیز هستند‬

‫که حاوی مقادیر مختلفی لیکوپین هستند‪ ،‬اما هیچ یک‬ ‫از آنها به اندازه گوجه فرنگی حاوی این ضد اکسنده‬ ‫موثر نمیباشند‪ .‬پژوهشگران علم پزشکی تحقیقات‬

‫پیروزی آن نیست که هرگز زمین‬ ‫نخوری‪،‬‬ ‫آنست که بعد از هر زمین خوردنی‬ ‫برخیزی‪.‬‬ ‫ماهاتما گاندی‬

‫پوکی و گوجه‬

‫مختلفی را بر روی فواید مختلف گوجه فرنگی بعمل‬ ‫آورده اند‪ ،‬اما خواص گوجه فرنگی آنقدر زیاد است‬

‫که هنوز دانشمندان موفق نشده اند کلیه فواید آنرا‬ ‫بر روی کاغذ بیاورند‪ ،‬حداقل می توان ادعا کرد که‬

‫تاکنون نتوانسته اند این کار را انجام دهند‪.‬از جمله‬ ‫خواص شایان ذکر گوجه فرنگی می توان به قابلیت‬

‫های باالی آن در پیشگیری از ابتال به سرطان‪ ،‬بیماری‬

‫های قلبی‪ ،‬و مقابله با کلسترول باال اشاره کرد‪ .‬گوجه‬ ‫فرنگی اشتهاآور‪ ،‬برطرف‌کننده ضعف و خستگی‪،‬‬ ‫تقویت‌کننده سلسله اعصاب و همچنین قلب و دستگاه‬ ‫گردش خون است‪ .‬متخصصان همواره مصرف آن را به‬

‫بیماران مبتال به دردهای مفاصل و همچنین رماتیسم و‬ ‫نقرس توصیه می‌کنند‪ .‬در ضمن گوجه‌فرنگی برای رفع‬

‫مسمومیت‌های مزمن‪ ،‬باال بودن اوره و چربی خون‪،‬‬ ‫درمان یبوست‪ ،‬دفع رسوبات ادراری و صفراوی نیز مفید‬

‫خاستگاه اولیه گوجه فرنگی را به آمریکای جنوبی‬ ‫نسبت می ‌دهند؛ جایی که میوه‌های کوچک گوجه‬

‫فرنگی برای نخستین بار کشت شده و مورد مصرف‬

‫خوراکی و درمانی قرار گرفته است‪ .‬بعدها گوجه فرنگی‬ ‫به کشورهایی مانند پرو‪ ،‬هلند و انگلستان راه یافت و‬

‫در حال حاضر‪ ،‬در تمامی مناطق دنیا کشت و مصرف‬

‫می ‌شود‪ .‬گوجه فرنگی انواع متعددی داشته و یکی از‬

‫پرمصرف‌ ترین سبزی‌های جهان است‪.‬گوجه فرنگی‬

‫که بیشتر یک میوه محسوب می شود تا سبزی‪ ،‬سرشار‬

‫از ویتامین های مختلف برای بدن است‪ .‬محصوالت‬ ‫متعددی از گوجه فرنگی بدست می آید که همگی‬

‫دارای خواص و ویتامین های متفاوت برای بدن می‬ ‫باشند و به هیچ وجه نمی توان از اثرات مطلوب آن بر‬ ‫روی بدن چشم پوشی کرد‪.‬‬

‫مصرف مداوم گوجه فرنگی موجب کاهش خطر تحلیل‬ ‫استخوانی و پیشگیری از پوکی استخوان می شود‪...‬‬

‫"تحقیقات انجام شده توسط متخصصین تغذیه نشان‬ ‫داد که آب گوجه فرنگی برای حفظ تراکم و سالمت‬

‫بافت استخوان فواید قابل مالحظه ای دارد‪ .‬محققان‬ ‫معتقدند نوشیدن ‪ 2‬لیوان آب گوجه فرنگی در روز‪،‬‬

‫استخوان ها را تقویت نموده و از پوکی استخوان‬ ‫پیشگیری می کند‪"...‬‬

‫برای انجام این پژوهش که در دانشگاه تورنتو‪،‬‬

‫کانادا‪،‬انجام شد‪ 60 ،‬زن یائسه ‪ 50‬تا ‪ 60‬ساله انتخاب‬ ‫شدند و از آنها خواسته شد که گوجه فرنگی و فرآورده‬

‫های آن را به مدت یک ماه به طور کامل از رژیم غذایی‬ ‫خود حذف کنند‪ .‬پس از طی این دوره‪ ،‬آزمایشات‬

‫بیوشیمیایی نشان داد که حذف گوجه فرنگی از رژیم‬

‫عذایی موجب افزایش ماده ای در خون می شود این‬

‫ترکیب ‪ ،‬شاخص سالمت استخوان است و زمانی سطح‬ ‫آن در خون و یا ادرار باال می رود که تحلیل بافت‬

‫استخوانی وجود داشته باشد‪ .‬یکی از اثرات مطلوب‬

‫گوجه فرنگی به دلیل وجود لیکوپین ایجاد می شود‪.‬‬

‫لیکوپین جزء آنتی اکسیدان های قوی می باشد که‬ ‫به بدن کمک می کند تا از رشد سلول های سرطانی‬

‫جلوگیری بعمل آورد‪ .‬همچنین از ایجاد بسیاری از‬

‫بیماری های دیگر نیز جلوگیری کرده و خواص بسیار‬

‫زیاد دیگری را نیز در بر دارد‪.‬مقادیر باالی لیکوپین‬ ‫می توانند به راحتی رادیکال های آزاد بدن را از میان‬ ‫بردارند و از آنجایی که گوجه فرنگی سرشار از این ضد‬

‫اکسنده است رنگ قرمزی خاصی دارد که حاکی از‬ ‫وجود میزان باالی لیکوپین در آن می باشد‪.‬‬

‫شناخته شده است کارشناسان تغذیه معتقدند لیکوپین‬

‫موجود در گوجه فرنگی از رگهای بدن محافظت می‬

‫کند‪ .‬به نوشته نشریه فرانسوی سانته زنانی که هرروز در‬

‫وعده های غذایی خود گوجه فرنگی مصرف می کنند‪،‬‬

‫کمتر از سایر افراد دچار حمله های مغزی یا قلبی می‬ ‫شوند‪ .‬براساس پژوهش های انجام شده در دانشگاه‬

‫هاروارد که بر روی ‪ 40‬هزار زن آمریکایی در طی هفت‬ ‫سال صورت گرفته است زنانی که هفت بار در هفته‬

‫غذاهای حاوی گوجه فرنگی مصرف کرده اند‪ ،‬خطر‬ ‫ابتال به بیماری های قلبی عروقی در آنها ‪ 30‬درصد‬

‫کمتر از افرادی است که یکبار در هر هفته گوجه فرنگی‬ ‫خورده اند‪ .‬بررسی های جدید حاکی است افرادی‬

‫که در هفته دوبار غذاهای تهیه شده با گوجه فرنگی‬

‫و حتی سس گوجه فرنگی مصرف می کنند از خواص‬ ‫پیشگیرانه گوجه فرنگی بهره مند خواهند شد‪.‬‬

‫فردی که ضعف تراکم استخوان در مقدار باال دارد‬

‫در معرض خطر بیشتری است ‪.‬از طرف دیگر ضعف‬

‫تراکم استخوان بصورت پیشرفته موجب ریسک باال‬ ‫در شکستگی استخوان به خصوص استخوان لگن می‬

‫شود ‪ .‬و نیاز به زمان و مداوای بیشتری دارد‪ .‬به افراد‬

‫توصیه می شود نسبت به اختیار کردن بیمه مراقبت‬

‫ویژه ‪ LTC‬و بیمه تکمیلی‪ ،‬چرا که پیشنهاد مناسبی در‬

‫این خصوص می باشد ‪.‬در بیمه مراقبت ویژه فرد واجد‬ ‫شرایط می تواند دریافت کننده ماهانه ‪ 1000‬تا ‪8500‬‬ ‫دالر معاف از مالیات باشد‪.‬‬

‫پرسش های خود را در زمینه طرح و برنامه ریزی مالی‬

‫و سرمایه گذاری و بیمه های مختلف از طریق ایمیل‬

‫‪ news@insufin.com‬و یا با شماره تلفن ‪-0011‬‬ ‫‪ 905-370‬تماس بگیرید ‪.‬‬

‫شما عالقمندان رادیو و تلویزیون می توانید‬

‫* شنونده برنامه رادیویی بیمه‪ ،‬سه شنبه در میان‪ ،‬از‬ ‫ساعت ‪ 9‬تا ‪ 10‬صبح از رادیو صدای ایران باشید‬

‫* درهر لحظه با یک کلیک‪ ،‬بیننده برنامه های‬ ‫تلویزیونی ما از شبکه تلویزیونی شرکت بیمه ‪www.‬‬ ‫‪ youtube.com/sherkatbimeh‬باشید ‪.‬‬

‫و یا با الیک کردن آدرس اینترنتی ما در فیس بوک‬ ‫‪،https://www.facebook.com/Insufin‬‬ ‫از آخرین فعالیت های شرکت ما مطلع شوید‬

‫* محمد رحیمیان کارشناس ارشد بیمه و سرمایه گذاری‬ ‫و عضو رسمی مشاورین متخصص بیمه و امور مالی‬ ‫کانادا به شماره ثبت‪ 2065817 :‬است‪.‬‬


‫‪42‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫‪ 7‬قدم برای جذب‬ ‫زنان‬

‫مردها می‌گویند دنیای زنان‬ ‫عجیب و غریب است‪ .‬آنها‬ ‫به راحتی همسران‌شان را به‬ ‫بی‌فکری و غیرمنطقی بودن متهم‬ ‫می‌کنند و گاهی به حال این‬ ‫زن‌های همیشه حساس و همیشه‬ ‫مشکوک افسوس می‌خورند اما‬ ‫واقعیت این است که زنان نه‬ ‫از مردها کم‌هوش‌ترند و نه بی‬ ‫فکرتر‪ .‬آنها تنها دنیا را از دریچه‬ ‫دیگری می‌بینند و به موضوعات از‬ ‫بعد دیگری نگاه می‌کنند‪.‬‬ ‫بهتر است تا دیر نشده از آنچه در دنیای زنان‬ ‫می‌گذرد باخبر شوید تا بتوانید رابطه بهتری‬ ‫را با نامزد و همسر آینده تان بسازید‪ .‬شاید‬ ‫تمام مشکالت به این دلیل اتفاق می‌افتد که‬ ‫شما هیچ چیز از زنی که قرار است شریک‬ ‫زندگی‌تان باشد نمی دانید‪.‬‬ ‫بگذارید جای زندگی را انتخاب کند‬ ‫شاید فکر کنید عالقه همیشگی زن‌ها به‬ ‫همسران‌شان برگ برنده شماست؟ شاید‬ ‫اینطور باشد اما گاهی هم این ویژگی مسئولیت‬ ‫شما را در مراقبت از همسرتان و تامین نیاز‬ ‫عاطفی‌اش بیشتر می‌کند‪ .‬تا پایان عمر باید‬ ‫به یاد داشته باشید که ارتباطات برای زن‌ها‬ ‫از آب حیات هم واجب‌تر است‪ .‬آنها حتی‬ ‫بعد از ازدواج هم بیشتر از مردها به بودن‬ ‫در کنار دوستان‪ ،‬خانواده پدری و اعضای‬ ‫فامیل‌شان احتیاج دارند‪ .‬قرار نیست به‌خاطر‬ ‫در نظر گرفتن این اصل‪ ،‬به همسرتان اجازه‬ ‫دهید که به خانواده یا اطرافیانش وابستگی‬ ‫اغراق شده داشته باشد و استقالل زندگی بعد‬ ‫از ازدواجش را از بین ببرد‪ ،‬بلکه باید به او‬ ‫این حق را بدهید که در صورت دور بودن از‬ ‫عزیزانش به شکل غیرقابل جبرانی دلتنگ و‬ ‫افسرده شود‪ .‬قرار نیست همه وقت تان را در‬ ‫کنار نزدیکان او بگذرانید و از بودن با کسانی‬ ‫که دوست‌شان دارید محروم شوید‪ ،‬بلکه کافی‬ ‫است کمی هم احساسات لطیف او را درنظر‬ ‫بگیرید و به او اجازه بروز این احساسات را‬ ‫بدهید‪.‬‬ ‫کافی است دوستش داشته باشید‬ ‫برای یک زن‪ ،‬ارتباطاتش باارزش ترین‬ ‫دارایی‌های زندگی است‪ .‬از همان دوستی‌های‬ ‫کودکی گرفته تا روابط خانوادگی و بعد هم‬ ‫ارتباط عاطفی‪ ،‬همه و همه برای زن‌ها از هر‬ ‫داشته دیگری باارزش‌تر است‪ .‬شاید زن‌ها‬ ‫هم مثل هر آدم دیگری در زمان ازدواج به‬ ‫امکانات مالی‪ ،‬خانوادگی و تحصیالت‬ ‫خواستگارشان توجه کنند اما آنچه برای‌شان‬ ‫مالک تصمیم گیری است‪ ،‬پاسخ این سۆال‬ ‫است‪«:‬چقدر دوستم دارد؟» پس اگر دلبسته‬

‫دختری شده‌اید و دیگران گمان می‌کنند که‬ ‫شما را نمی پذیرد‪ ،‬حرف‌های‌شان را نادیده‬ ‫بگیرید و برای اثبات عشق‌تان به او‪ ،‬تمام‬ ‫توان‌تان را خرج کنید‪ .‬باور کنید بیشتر خانم‌ها‬ ‫برای خوشبخت‌بودن‪ ،‬به هیچ چیز جز آرامش‬ ‫خاطر نیاز ندارند‪.‬‬ ‫پای سقراط را وسط نکشید‬ ‫اگر می‌خواهید چالش‌های میان شما و‬ ‫همسر آینده‌تان زیاد نشود‪ ،‬بهتر است دنیا‬ ‫را از دریچه دید او ببینید‪ .‬درست است که‬ ‫زن‌ها به همان اندازه مردها ذهنی رشد یافته‬ ‫دارند و از پس دیدن واقعیات زندگی بر‬ ‫می‌آیند‪ ،‬اما آنها در اغلب موارد‪ ،‬واقعیات را‬ ‫به شکل دیگری می‌بینند‪ .‬اگر شما در مورد‬ ‫یک موضوع جدی برای همسرتان استدالل‬ ‫بیاورید‪ ،‬در کمال ناباوری‪ ،‬واکنش عاطفی و‬ ‫هیجانی او را می‌بینید و گاهی از ادامه دادن‬ ‫بحث منصرف می‌شوید‪ .‬باید بپذیرید که‬ ‫زن‌ها به اندازه شما از پس کنترل احساسات‬ ‫و حفظ خونسردی شان برنمی‌آیند‪ ،‬پس اگر‬ ‫می‌خواهید در مورد موضوعی با او بحث کنید‬ ‫و به نتیجه منطقی برسید‪ ،‬از کوره در نروید و‬ ‫به جای سرکوب احساساتش به او برای کنترل‬ ‫آنها کمک کنید‪ .‬البته این اتفاق همیشه به‬ ‫ضرر شما نیست‪ ،‬چراکه با استفاده از این‬ ‫ویژگی‪ ،‬می‌توانید با گفتن «دوستت دارم» به‬ ‫دلخراش‌ترین بحث‌ها پایان دهید‪.‬‬

‫‪/‬لینکمطلب"جذبزناندنیایزنانعالقههمیشگ‬ ‫یز ن‌هاجذبزناندنیایزنانعالقههمیشگیز ن‌ها‪/‬‬ ‫لینکمطلب"‬ ‫مشکالت را در همان لحظه حل نکنید‬ ‫دنیای زن‌ها‪ ،‬دنیای توصیف و جزئیات‬ ‫است‪ .‬برخالف مردها که همیشه به دنبال‬ ‫کوتاه‌کردن راه و حل کردن مشکالت هستند‪،‬‬ ‫زن‌ها دوست دارند در زمان دلتنگی در مورد‬ ‫مشکالت‌شان صحبت کنند و به جای حل‬ ‫کردن‌شان‪ ،‬احساس همدردی فرد مقابل‌شان‬ ‫را به دست بیاورند‪ .‬وقتی همسر آینده‌تان با‬ ‫شما از نگرانی‌هایش درمورد مراسم عروسی‬ ‫صحبت می‌کند‪ ،‬انتظار ندارد که شما مراسم‬ ‫را به شکلی دیگر برگزار کنید‪ ،‬بلکه تنها‬ ‫می‌خواهد این جمله را بشنود‪«:‬نگران نباش‪،‬‬ ‫همه چیز را درست می‌کنم‪ ».‬اگر نمی‌خواهید‬ ‫زن مورد عالقه‌تان را ناامید کنید‪ ،‬در زمان‬ ‫صحبت کردنش به فکر راه حل نباشید و به‬ ‫بحث پایان ندهید‪ ،‬بلکه به او اجازه بیان‬ ‫آنچه در سر دارد را بدهید و با یک همدردی‬ ‫ساده‪ ،‬مشکلی که در ذهن آزارش می‌دهد را‬ ‫حل کنید‪ .‬گمان نکنید که همیشه باید با یک‬ ‫جمله دندان‌شکن به حرف‌های همسرتان‬ ‫پاسخ دهید‪ .‬گاهی تنها کافی است شنونده‬ ‫خوبی باشید و به او اطمینان دهید که درکش‬ ‫می‌کنید‪ .‬حرف‌هایش را وارونه ببینید‬ ‫گرچه مردها حرف‌های‌شان را صریح و‬

‫مستقیم می‌زنند‪ ،‬اما زن‌ها همیشه دقیقا آنچه‬ ‫می‌گویند را نمی‌خواهند‪ .‬زن‌ها گمان می‌کنند‬ ‫که همسرشان باید از ذهن آنها خبر داشته‬ ‫باشد و بدون هدایت آنها‪ ،‬همه چیز را بفهمد‪.‬‬ ‫اما مردها عقل‌شان به گوش‌شان است و تنها‬ ‫آنچه را که می‌شنوند باور می‌کنند‪.‬‬ ‫اگر نمی‌خواهید این موضوع زندگی مشترک‬ ‫شما را به خطر بیندازد‪ ،‬بعد از شنیدن هر‬ ‫جمله از طرف همسر آینده یا امروزتان‪ ،‬به‬ ‫منظور احتمالی که می‌تواند پشت حرفش‬ ‫باشد توجه کنید‪ .‬یادتان نرود که زن‌ها حتی‬ ‫در زمانی که آزاردهنده ترین جمالت را بیان‬ ‫می‌کنند‪ ،‬در انتظار جلب محبت شما هستند‪.‬‬ ‫پس اگر واقعا نمی دانید که مشکلش چیست‬ ‫و چه می‌خواهد‪ ،‬با مهربانی و آرامش پیشقدم‬ ‫شوید و از حرف‌های او سر دربیاورید‪.‬‬ ‫باور کنید که یک صدای آرام‪ ،‬یک چهره‬ ‫حمایتگر و بیان چند جمله عاشقانه می‌تواند‬ ‫پیچیده‌ترین مشکالت را هم حل کند‪.‬‬ ‫به حسادت احترام بگذارید‬ ‫چه بخواهید و چه نخواهید این حس در‬ ‫همسر شما وجود دارد‪ .‬ممکن است او یک‬ ‫زن منطقی و آرام باشد و حسادتش را در‬ ‫دلش نگه دارد و ممکن است کمی هیجانی‌تر‬ ‫رفتار کند و مدام شما را سۆال پیچ کند‪ .‬اما‬ ‫حتی زن‌هایی که وانمود می‌کنند حساس و‬ ‫حسود نیستند‪ ،‬هم از پشت پرده همسرشان‬ ‫را زیر نظر دارند و تا زمانی که احساس کنند‬ ‫محدوده زندگی شان تهدید نمی‌شود‪ ،‬ساکت‬ ‫می‌مانند‪ .‬زن‌ها آدم‌های انحصار طلبی هستند‬ ‫که دوست دارند همیشه برای همسرشان اولین‬ ‫باشند‪ .‬آنها دوست ندارند هیچ‌کس دیگری به‬ ‫دل همسرشان نفوذ پیدا کند و گذشته از این‪،‬‬ ‫حتی اگر بدانند همسرشان یکی از اعضای‬ ‫خانواده خود را بیشتر از آنها دوست دارد‪،‬‬ ‫آشفته و مضطرب می‌شوند‪ .‬نمی‌خواهیم‬ ‫شما را ناامید کنیم چون این مشکل هم مثل‬ ‫مشکالت دیگر چاره ای دارد‪ .‬برای آنکه‬ ‫آرامش زندگی مشترک‌تان تهدید نشود‪ ،‬بهتر‬ ‫است همیشه به محدوده همسرتان احترام‬ ‫بگذارید و این حس را به او منتقل کنید‬ ‫که هیچ کس و هیچ چیز قرار نیست تخت‬ ‫پادشاهی‌اش را تصرف کند‪.‬‬ ‫بگذارید علیه شما حرف بزند‬ ‫شما به عنوان یک مرد می‌توانید رازهای‬ ‫دوستان‌تان را تا پایان عمر در دل نگه دارید‬ ‫و حتی خودتان کارهایی بکنید که هیچ کس‬ ‫هرگز از آنها باخبر نمی‌شود‪ .‬اما زن‌ها رو تر‬ ‫از شما رفتار می‌کنند و حتی اگر در مورد‬ ‫خودشان رازی داشته باشند‪ ،‬به خاطرش زجر‬ ‫می‌کشند‪ .‬گرچه شما حتی بعد از سخت‌ترین‬ ‫دعواها هم در مقابل دیگران طوری رفتار‬ ‫می‌کنید که انگار اتفاقی نیفتاده است‪،‬‬ ‫اما همسرتان احتماال بعد از رنجیدن از‬ ‫شما‪ ،‬سراغ پیامک فرستادن برای یکی از‬ ‫دوستانش یا صحبت کردن با او می‌رود‪ .‬زن‌ها‬ ‫می‌توانند با کسی که تاکنون برای‌شان کامال‬ ‫غریبه بوده‪ ،‬هم از مشکالت بزرگ زندگی‬ ‫شان حرف بزنند و اگر بخواهید در این مورد‬ ‫مانع‌شان شوید‪ ،‬هیچ وقت دلتنگی‌های‌شان از‬ ‫بین نمی رود و به آرامش نمی‌رسند‪ .‬پس به‬ ‫همسرتان این حق را بدهید که مشکالتش را‬ ‫به اشتراک بگذارد و گاهی علیه شما با‬ ‫یکی از دوستانش حرف بزند‪.‬‬


‫‪41‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫خطوط ریز صورت در دهه سوم زندگی تان را یادتان می آید؟‬ ‫این خطوط حاال تبدیل به چین و چروک های عمیق شده اند؟‬ ‫سامرویل می گوید‪« :‬دنبال سرم ها و کرم هایی باشید که اسید‬ ‫هیالورونیک دارند‪ ،‬زیرا این محصوالت رطوبت را در پوستتان‬ ‫نگه می دارند و خطوط ریز و چین و چروک ها را کمتر می‬ ‫کنند‪ ».‬زمان آن رسیده که درمان های جدی تری مانند لیزر‬ ‫صورت دهید‪ .‬سامرویل لیزر پرل (مروارید) را پیشنهاد می کند‬ ‫که خطوط سطحی‪ ،‬چروک های عمیق‪ ،‬جای زخم و آسیب های‬

‫دریچه ها را از بین ببرید‪.‬‬ ‫آیا در پوست شما هم دریچه ها و سوراخ ها زیادی وجود دارد؟ با‬ ‫افزایش سن‪ ،‬دریچه های پوستتان بزرگتر می شوند‪ ،‬زیرا پوستتان‬ ‫کشسانی خود را از دست می دهد‪ .‬برای آنکه پوستی صاف‬ ‫داشته باشید‪ ،‬باید روی از بین بردن دریچه ها و سفت کردن‬ ‫پوستتان تمرکز کنید‪ .‬محصوالت الیه برداری که اسید الکتیک‬ ‫یا اسید گلیکولیک دارند باعث می شوند که اندازه دریچه ها‬ ‫کاهش یابد و بافت پوست شما صاف تر شود‪ .‬سامرویل می‬ ‫گوید‪« :‬رتینول ها هم با گذشت زمان دریچه ها را تمیز کرده و‬ ‫تنگ تر می کنند‪».‬‬ ‫جولین مور‪ ،‬سن‪ 52 :‬سال‬ ‫چین و چروک ها را کاهش دهید‪.‬‬

‫دهه از زندگی خودش را روی پوست نشان می دهد‪ .‬سامرویل‬ ‫می گوید‪« :‬در این دوره پوستتان نازک می شود و الیه چربی‬ ‫زیر پوست کم می شود که این مسئله موجب شل شدن پوست‬ ‫می شود‪ ».‬سامرویل دوست دارد از محصوالتی استفاده کند که‬ ‫حاوی عصاره چای سبز هستند و کشسانی پوست را افزایش می‬ ‫دهند و قرمزی و آسیب های پوستی را کاهش داده و پوست را‬ ‫صاف می کنند‪ .‬با کمک تزریق های پوستی و پر کردن قسمت‬ ‫هایی از پوست که خالی شده اند و گود رفته اند هم می توانید‬ ‫پوست صافی داشته باشید‪.‬‬

‫آفتاب را از بین می برد‪ .‬او می گوید‪« :‬یادتان باشد که حداقل‬ ‫سه روز بعد از درمان با لیزر به پوستتان استراحت بدهید و بهتر‬ ‫است در ماه های زمستانی درمان لیزر را انجام دهید که کمتر در‬ ‫معرض اشعه آفتاب هستید‪».‬‬ ‫کریستی برینکلی‪ ،‬سن‪ 59 :‬سال‬ ‫پوستتان را صاف کنید‪.‬‬ ‫منوپوز (یائسگی) که با کاهش استروژن همراه است در این‬

‫ادامه در صفحه ‪42‬‬


‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫‪40‬‬

‫راز های زیبایی پوست ستاره ها در هر سنی‬ ‫تر و آسیب دیده تر به نظرمی رسد‪ .‬سامرویل توضیح می دهد‪:‬‬ ‫«الیه برداری برای برداشتن سلول های مرده پوست بسیار حیاتی‬ ‫است‪ ».‬او توصیه می کند که دنبال محصوالتی با آنزیم های‬ ‫میوه ای‪ ،‬اسیدهای مالیم (مانند اسید الکتیک) و دانه های ریز‬ ‫باشید‪ .‬از ماسک های طبیعی که هسته یا دانه های سخت دارند‬ ‫اجتناب کنید‪ ،‬زیرا به پوستتان آسیب می رسانند‪.‬‬

‫همه خانم ها دوست دارند در هر سنی و حتی‬ ‫در دوره سالمندی پوست خوبی داشته باشند‪،‬‬ ‫ولی باید بدانند که در هر سنی باید رژیم غذایی‬ ‫خاص همان سن را حفظ کنند‪ .‬کیت سامرویل‬ ‫متخصص مراقبت پوستی در مورد مسائل مربوط‬ ‫به پوست در سنین مختلف صحبت می کند و‬ ‫می گوید که چطور می توانیم در دهه های‬ ‫مختلف زندگی تا حد ممکن پوست خوبی‬ ‫داشته باشیم‪.‬‬

‫جولین هاف‪ ،‬سن‪ 25 :‬سال‬ ‫از آسیب اشعه آفتاب جلوگیری کنید‪.‬‬

‫هم جوش ها را دور می کند‪ ،‬زیرا ویژگی های آنتی باکتریال آن‬ ‫از رشد باکتری ها روی پوست جلوگیری می کند و روزنه های‬ ‫پوست را باز می کند و سلول های مرده پوست را بیرون می ریزد‪.‬‬ ‫جسیکا آلبا‪ ،‬سن‪ 32 :‬سال‬ ‫با خطوط ریز مبارزه کنید‪.‬‬

‫اغلب خانم ها در دهه دوم زندگی بطور طبیعی پوستی درخشان و‬ ‫زیبا دارند‪ ،‬ولی باید تمیز کردن پوست‪ ،‬الیه برداری‪ ،‬آبرسانی و‬ ‫از همه مهمتر ضدآفتاب زدن را برای خود تبدیل به عادت کنند‪.‬‬ ‫سامرویل می گوید‪« :‬بیشتر مشکالتی که من در میان مشتریانم‬ ‫مشاهده می کنم این است که آنها در جوانی از ضدآفتاب استفاده‬ ‫نمی کرده اند‪ .‬از پوشیدن کاله و زدن عینک آفتابی ترسی نداشته‬ ‫باشید‪ .‬زیرا پوست های حساس و نازک در بلندمدت در مقابل‬ ‫اشعه آفتاب آسیب می بینند‪».‬‬ ‫ریحانا‪ ،‬سن‪ 25 :‬سال‬ ‫جوش ها را از بین ببرید‪.‬‬ ‫به گفته سامرویل‪ ،‬اغلب خانم ها در این سن پوست ترکیبی دارند‪،‬‬ ‫بنابراین شاید نشود یک محصول برای کل پوست آنها تجویز‬ ‫کرد‪ .‬او برای این خانم ها محصوالتی که اسید سالیسیلیک‪،‬‬ ‫پراکسید بنزویل و روغن درخت چای را توصیه می کند‪ .‬سولفور‬

‫در دهه سوم‪ ،‬خطوط صورت مانند خط زیر چشم کم کم آشکار‬ ‫می شوند‪ .‬محصوالت ضدپیری بخرید که تولید کالژن پوست‬ ‫شما را تقویت کنند‪ .‬سامرویل می گوید‪« :‬اگر هنوز شروع به‬ ‫استفاده از کرم پپتیدی زیر چشم نکرده اید‪ ،‬حاال زمان آن رسیده‬ ‫است‪ ».‬سامرویل تراپی های سبک ماهانه را هم توصیه می کند‬ ‫و می گوید‪« :‬اشعه های قرمز و سفید محرک تولید کالژن و‬ ‫االستین هستند و خطوط چهره را از بین می برند و تن پوست را‬ ‫با گذشت زمان صاف می کنند‪».‬‬

‫کیت ماس‪ ،‬سن‪ 39 :‬سال‬ ‫به تدریج پوست اندازی کنید‪.‬‬ ‫وقتی به دهه سوم زندگی می رسید‪ ،‬چرخه سلولی (روند پوست‬ ‫اندازی طبیعی) کند می شود و سطح پوست شما خشک تر‪ ،‬مات‬

‫جنیفر آنیستون‪ ،‬سن‪ 44 :‬سال‬ ‫لکه های تیره را کاهش دهید‪.‬‬

‫اشتباهاتی که در نوجوانی و جوانی در مورد برنزه کردن انجام داده‬ ‫اید به شکل لکه های قهوه ای ظاهر می شوند‪ .‬هرگز ضدآفتاب‬ ‫را فراموش نکنید‪ .‬اگر هر روز ضدآفتاب نزنید‪ ،‬لکه های شما‬ ‫تیره تر و چند برابر می شوند‪ .‬سامرویل توصیه می کند‪« :‬رتینول‬ ‫یکی از قوی ترین ابزارهای ضدپیری موجود است‪ .‬زیرا چرخه‬ ‫سلولی را افزایش می دهد و تن و بافت پوست را صاف می‬ ‫کند و لکه های تیره را از بین می برد‪ .‬اگر پوستتان خیلی به‬ ‫رتینویدهایی مانند ‪ Retin-A‬حساس بوده است‪ ،‬دنبال رتینول‬ ‫های پایدارتری باشید‪ .‬فرمول های جدید محصوالت‪ ،‬رتینول‬ ‫خالص را به تدریج به پوست تزریق می کنند بطوریکه به آن‬ ‫آسیبی نخورد و پوسته پوسته نشود‪».‬‬ ‫نیکول کیدمن‪ ،‬سن‪ 46 :‬سال‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

39


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

38


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

37


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

36


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

35


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

34


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

33


‫‪32‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫‪ ۱۰‬راه برخورد با‬ ‫استرس مالی‬ ‫آیا تابحال دچار استرس مالی‬ ‫شده‌اید؟ آماری درمورد تعداد‬ ‫افرادیکه دچار استرس مالی هستند‬ ‫وجود ندارد اما اگر شما هم یکی‬ ‫از آنها هستید‪ ،‬بدانید که تنها‬ ‫نیستید‪ .‬در این مقاله به چهار علت‬ ‫پایه استرس مالی اشاره می‌کنیم و‬ ‫‪ ۱۰‬نکته برای برخورد موثر با آنها‬ ‫عنوان می‌کنیم تا بتوانید زندگی‬ ‫آرام‌تری داشته باشید‪.‬‬ ‫چطور با استرس مالی برخورد‬ ‫کنید‬ ‫نرخ باالی بیکاری‪ ،‬اجاره‌خانه و پول بنزین‬ ‫مسائلی واقعی هستند که قابل کنترل نیستند‬ ‫اما به شدت بر وضعیت حساب‌بانکی ما اثر‬ ‫می‌گذارند‪ .‬اما خیلی مهم است که بدانیم‬ ‫استرس چیزی جز واکنش بدنتان به یکسری‬ ‫اتفاقات نیست‪ .‬کمی به آن فکر کنید‪ .‬در‬ ‫مواجهه به یک مسئله اورژانسی ‪ --‬مثل‬ ‫آتش گرفتن خانه‌تان یا نزدیک شدن یک‬ ‫طوفان ‪ --‬بعضی می‌ترسند و بعضی دیگر‬ ‫کام ً‬ ‫ال آرام می‌مانند و کنترلشان را از دست‬ ‫نمی‌دهند‪ .‬موقعیت برای همه یکسان است‬ ‫اما روشی که هر فرد به آن واکنش می‌دهد‬ ‫متفاوت است‪.‬‬ ‫کام ً‬ ‫ال ممکن است که واکنش بدنتان به‬ ‫استرس را آرام کنید تا بتوانید خوب فکر‬ ‫کرده و راه‌حلی پیدا کنید‪ ،‬حتی اگر مسئله‌ای‬ ‫که موجب استرستان شده است از بین نرفته‬ ‫باشد‪ .‬بااینکه ممکن است نتوانید هیچوقت‬ ‫همه استرس‌های زندگی‌تان را از بین ببرید‪،‬‬ ‫کنترل و مدیریت کردن آنها می‌تواند به ارتقاء‬ ‫روابط‪ ،‬سالمتی و حس عمومی تندرستی‌تان‬ ‫کمک کند‪.‬‬ ‫چه چیز موجب استرس مالی می‌شود؟‬ ‫خیلی‌ها از این مسئله که چه اتفاقی برای‬ ‫پولشان می‌افتد دچار اضطراب می‌شوند‪.‬‬ ‫آنها باید ببینند مشکلشان دقیق ًا کجاست تا‬ ‫بتوانند موثرترین راه‌حل را پیدا کنند‪ .‬این‬ ‫اولین قدم است ‪--‬اینکه بفهمید استرستان‬ ‫دقیق ًا از کجا می‌آید‪ .‬وقتی مسائل را بررسی‬ ‫کردید به چهار دلیل اصلی می‌رسید که چرا‬ ‫افراد درمورد مسائل مالی‌شان دچار اضطراب‬ ‫می‌شوند‪.‬‬ ‫استرس مالی ‪ :۱‬غرق شدن‬ ‫اولین علت استرس زمانی است که هزینه‌های‬ ‫زندگی شما از درآمدتان باالتر برود و نتوانید‬ ‫سرتان را باالی آب نگه دارید‪ .‬این چیزی‬ ‫است که ما به آن غرق شدن می‌گوییم‪ .‬مطمئن ًا‬

‫می‌توانید حدس بزنید که اگر بطور مداوم‬ ‫بیشتر از آنچه درمی‌آورید‪ ،‬خرج کنید چه‬ ‫اتفاقی می‌افتد‪ .‬شروع می‌کنید با رفتن زیر بار‬ ‫بدهی کمی به وضعیت مالی‌تان سر و سامان‬ ‫بدهید‪ .‬و این کار شما را بیشتر و بیشتر غرق‬ ‫می‌کند‪.‬‬ ‫استرس مالی ‪ :۲‬بقای بی ثمر‬ ‫دلیل دوم استرس زمانی است که از نظر مالی‬ ‫مشکلی ندارید اما احساس می‌کنید که آب‬ ‫در هاون می‌کوبید‪ .‬این می‌تواند زمانی اتفاق‬ ‫بیفتد که با درآمدتان می‌توانید قبض‌ها را‬ ‫پرداخت کنید اما همیشه حسابتان صفر است‪.‬‬ ‫وقتی نمی‌توانید باالتر از سطح هزینه‌هایتان‬ ‫بروید و کمی پول پس‌انداز کنید و اندوخته‌ای‬ ‫برای آینده‌تان داشته باشید‪ ،‬می‌تواند موجب‬ ‫نگرانی و استرس مالی شود‪.‬‬ ‫استرس مالی ‪ :۳‬بدهکاری‬ ‫دلیل سوم استرس بدهی مالی است ‪ --‬حتی‬ ‫اگر قادر به پرداخت هزینه‌هایتان باشید و‬ ‫کمی برای آینده‌تان پس‌انداز کنید‪ .‬داشتن هر‬ ‫مقدار بدهی اگر باعث شود احساس استرس‬

‫خیلی افراد تصور می‌کنند که اگر پول بیشتری‬ ‫داشته باشند‪ ،‬همه استرس‌هایشان ناپدید شده‬ ‫و به خوشبختی خواهند رسید‪ .‬در بعضی‬ ‫موارد درآوردن پول بیشتر راه‌حل مشکالت‬ ‫مالی است‪ .‬بعنوان مثال اگر بیکار باشید یا‬ ‫حقوق‌تان مکفی نباشد‪ ،‬احتما ً‬ ‫ال تازمانیکه‬ ‫به درآمدی که بتوانی روی آن حساب کنید‬ ‫نرسید‪ ،‬استرستان از بین نخواهد رفت‪ .‬اما‬ ‫برای خیلی افراد‪ ،‬داشتن پول بیشتر باعث‬ ‫می‌شود سبک‌ زندگی‌شان را طوری تغییر‬ ‫دهند که نه استرس‌شان را کمتر کرده و نه‬ ‫خوشبختی بیشتری برایشان به ارمغان می‌آورد‪.‬‬ ‫بنابراین به خاطر داشته باشید که هیچکس‬ ‫از استرس مالی ایمن نیست‪ ،‬نه حتی افراد‬ ‫فوق‌العاده ثروتمند‪.‬‬ ‫‪ ۱۰‬نکته برای برخورد با استرس مالی‬ ‫برای اکثر افراد بهترین راه برای برخورد با‬ ‫استرس مالی این است که درمورد خرج و‬ ‫مخارجتان هوشیارتر عمل کنید و دیدگاهتان‬ ‫درمورد وضعیت را تغییر دهید‪ .‬در زیر به‬ ‫نکات و تکنیک‌هایی برای مقاوم کردن‬ ‫خودتان دربرابر استرس مالی اشاره می‌کنیم‪:‬‬ ‫‪ .۱‬زبانتان را تغییر دهید‪ .‬بااینکه ممکن‬

‫هواپیما احساس ناراحتی می‌کنند‪ .‬درمورد‬ ‫پول خودتان‪ ،‬همیشه قدرت ایجاد تغییر‬ ‫را دارید‪ ،‬از اینرو باید تشخیص دهید که‬ ‫انتخاب‌های مختلفی پیش رو دارید و‬ ‫می‌توانید مشکل مالی‌تان را بهتر کنید‪.‬‬ ‫‪ .۴‬روی مثبت‌ها تمرکز کنید‪ .‬به جای‬ ‫اینکه مدام به این بپردازید که چه چیزی‬ ‫درمورد هزینه‌هایتان اشتباه است‪ ،‬به این فکر‬ ‫کنید که باید قدردان چه باشید‪ .‬ببینید چه‬ ‫جنبه‌های خوبی هم دارد‪ ،‬با مشکالتتان به‬ ‫آرامی برخورد کنید و تصمیم بگیرید که از‬ ‫مشکالتتان درس بگیرید‪.‬‬ ‫‪ .۵‬در زمان حال زندگی کنید‪ .‬خیلی اوقات‬ ‫استرس مالی به دلیل فکر کردن به بدترین‬ ‫اتفاق‌هایی است که ممکن است در آینده‬ ‫رخ دهد‪ .‬شما می‌توانید یک موقعیت را در‬ ‫ذهنتان آنچنان بزرگنمایی کنید که کم‌کم‬ ‫احساس کنید قلبتان درد گرفته و دست‌هایتان‬ ‫شروع به عرق کردن می‌کنند‪ .‬به خودتان‬ ‫یادآور شوید که شما در زمان آینده زندگی‬ ‫نمی‌کنید‪--‬در زمان حال هستید که کنترل‬ ‫کامل روی آن را دارید‪.‬‬ ‫‪ .۶‬فکر شکست را از خود دور کنید‪.‬‬ ‫هیچوقت تصور نکنید که یک مشکل مالی‬ ‫نشانه شکست شخصی یا ضعف است‪.‬‬ ‫موقعیتتان هرچه که باشد‪ ،‬به خودتان یادآور‬ ‫شوید که چیزی نیست که میلیون‌ها فرد دیگر‬ ‫در دنیا را تحت‌تاثیر قرار نداده باشد‪.‬‬ ‫‪ .۷‬یک وقفه استرسی ایجاد کنید‪ .‬برای‬ ‫اینکه استرس را به طریقی سالم از ذهنتان‬ ‫دور کنید‪ ،‬یک تصمیم قطعی بگیرید‪ .‬بازی‬ ‫کردن با فرزندتان یا حیوان‌خانگی‌تان‪ ،‬دویدن‬ ‫یا پیاده‌روی‪ ،‬لذت بردن از یک سرگرمی‪،‬‬ ‫تماشای فیلم‪ ،‬گوش دادن به موسیقی یا انجام‬ ‫یوگا می‌تواند کمکتان کند‪.‬‬

‫کنید یا احساس کنید برای پرداخت سررسید‬ ‫پرداخت‌ها به فرد طلبکار منابعتان را هدر‬ ‫می‌دهید‪ ،‬می‌تواند منبع استرس شود‪.‬‬ ‫استرس مالی ‪ :۴‬پیچیده‌سازی‬ ‫آخرین علت استرس این است که احساس‬ ‫کنید هزینه‌هایتان کمی پیچیده شده یا از‬ ‫کنترلتان خارج شده است‪ .‬این زمانی اتفاق‬ ‫می‌افتد که هیچ سازماندهی برای خرج و‬ ‫مخارجتان نداشته باشید‪ ،‬حساب‌های بانکی‬ ‫متفاوتی داشته‪ ،‬هیچ برنامه مالی نداشته‬ ‫باشید و یا الزم باشد برای اولین بار شروع به‬ ‫مدیریت هزینه‌هایتان کنید‪.‬‬ ‫پول و خوشبختی‬ ‫کام ً‬ ‫ال ممکن است که واکنش بدنتان به‬ ‫استرس را آرام کنید تا بتوانید خوب فکر‬ ‫کرده و راه‌حلی پیدا کنید‪ ،‬حتی اگر مسئله‌ای‬ ‫که موجب استرستان شده است از بین نرفته‬ ‫باشد‪.‬‬

‫است به نظرتان کلیشه‌ای بیاید اما داشتن‬ ‫یک رویکرد مثبت و استفاده از زبانی مثبت‬ ‫می‌تواند واکنش استرس شما را به مسائل‬ ‫مالی در زندگی‌تان تغییر دهد‪ .‬مث ً‬ ‫ال هیچوقت‬ ‫نگویید که نمی‌توانید درآمدتان را باال ببرید‬ ‫یا باید مخارجتان را کمتر کنید‪ .‬درعوض‪،‬‬ ‫بگویید من می‌خواهم درآمدم را باال ببرم و‬ ‫مخارجم را کمتر خواهم کرد‪ .‬ایجاد تغییر در‬ ‫زبانتان اولین قدم برای ایجاد تغییر در نگرش‬ ‫فکری‌تان است‪.‬‬ ‫‪ .۲‬چارچوب فکری‌تان را تغییر دهید‪ .‬نگرش‬ ‫شما نسبت به هزینه‌هایتان و حرف زدن‬ ‫درمورد آنها می‌تواند احساس شما را نسبت‬ ‫به آن تغییر دهد‪ .‬درمقابل‪ ،‬حسی که نسبت به‬ ‫پولتان دارید‪ ،‬به شدت برای نحوه مدیریت و‬ ‫کنترل شما و برخوردتان با چالش‌های مالی‬ ‫اثر می‌گذارد‪ .‬به خاطر داشته باشید که عمل‬ ‫همیشه مهمتر از فکر و عقیده است‪.‬‬ ‫‪ .۳‬قدرتتان را بشناسید‪ .‬به طور کلی‪ ،‬افراد‬ ‫وقتی تصور می‌کنند که موقعیتی خارج از‬ ‫کنترلشان است بیشتر استرس می‌گیرند‪ .‬به‬ ‫همین علت است که خیلی‌ها برای سفر با‬

‫‪ .۸‬کمک مالی بگیرید‪ .‬حرف زدن با یکی‬ ‫از دوستان عاقل‪ ،‬یکی از اعضای خانواده یا‬ ‫یک متخصص مالی می‌تواند به شما کمک‬ ‫کند گزینه‌ها و راه‌حل‌های خودتان درمورد‬ ‫مشکالت مالی‌تان را بهتر بررسی کنید‪ .‬کار‬ ‫کردن با متخصص مالی‪ ،‬هوشیارانه‌ترین راه‬ ‫برای افتادن روی غلطک و احساس کنترل‬ ‫و خوش‌بینی بیشتر نسبت به موقعیتتان است‪.‬‬ ‫‪ .۹‬بدهی‌هایتان را کاهش دهید‪ .‬اگر بدهی‌ها‬ ‫موجب استرستان شده‌اند‪ ،‬برای ایجاد یک‬ ‫برنامه خرج و مخارج تصمیم جدی بگیرید‬ ‫تا بتوانید بدهی‌هایتان هر چه زودتر پرداخت‬ ‫کرده و خالص شوید‪ .‬سعی کنید پرداخت‬ ‫بدهی‌هایتان پایین‌تر از ‪ ٪۴۰‬درآمد خالص‌تان‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫‪ .۱۰‬انتخاب کنید که ثروتتان را باال ببرید‪.‬‬ ‫استفاده از پولتان برای ساختن یک آینده‬ ‫ایمن مالی به جای خرید کردن با آن‪ ،‬به شما‬ ‫احساس آزادی بیشتری می‌دهد‪ .‬می‌توانید با‬ ‫خرید چیزهای کمتر که چندان هم به آنها نیاز‬ ‫ندارید و متعهد شدن برای پس‌انداز و کنار‬ ‫گذاشتن حداقل ‪ ٪۱۰‬درآمدتان‪ ،‬استرستان را‬ ‫کاهش دهید‪.‬‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

31


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

30


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

29


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

28


‫‪27‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫چطور فردی‬ ‫یک‌دنده را‬ ‫متقاعد کنیم‬

‫اینکار باعث می‌شود خونسردیشان را حفظ‬ ‫کنند و برای بحث کردن با شما آماده شوند‪.‬‬ ‫مث ً‬ ‫ال می‌توانید بگویید‪« ،‬بهترین تصمیم رو‬ ‫گرفتی که گفتی نه‪ .‬اعتبار اون شرکت روزبه‌روز‬ ‫کمتر میشه و کار کردن با آنها می‌تونه ریسک‬ ‫داشته باشه‪».‬‬ ‫‪ .۲‬افراد یک‌دنده زود می‌رنجند‪ .‬هیچوقت به‬

‫اگر بخواهید با آنها رسمی و قاطع حرف بزنید‪،‬‬ ‫خواهند فهمید که آینده بحث به کجا خواهد‬ ‫کشید‪ .‬بعنوان مثال‪ ،‬می‌توانید بگویید‪« ،‬تازه‬ ‫فهمیدم که اون تعداد خوب نیست‪ .‬نمیدونم‬ ‫چرا ولی شاید ‪ ۵۰۰‬تا بهتر باشه‪ .‬نظر تو چیه؟‬ ‫به نظرت بهتر نیست؟»‬ ‫‪ .۳‬افراد یک‌دنده می‌خواهند به خودشان سود‬ ‫برسانند‪ .‬خیلی عادی برایشان توضیح دهید که‬ ‫اگر تصمیم‌شان درمورد چیزی را تغییر داده‌اند‬ ‫به نفعشان خواهد بود‪ .‬اجازه بدهید فکر کنند‬ ‫که دلیل اینکه می‌خواهید طرز فکرشان را‬ ‫عوض کنند این است که به دنبال منفعت آنها‬ ‫هستید و اینکار در آینده به نفعشان خواهد بود‪.‬‬ ‫بعنوان مثال‪ ،‬می‌توانید بگویید‪« ،‬اگه سه میلیون‬ ‫تومان در این خیریه اهدا کنی‪ ،‬مالیاتت کمتر‬ ‫خواهد بود و تصویر اجتماعی بهتری هم پیدا‬ ‫می‌کنی‪».‬‬ ‫‪ .۴‬افراد یک‌دنده نمی‌خواهند اشتباه کنند‪.‬‬ ‫این با مورد یک متفاوت است زیرا اکثر افراد‬ ‫یک‌دنده وقتی می‌فهمند اشتباه کرده‌اند‪ ،‬فور ًا‬ ‫سعی می‌کنند راهی پیدا کنند که فکر اصلی‌شان‬ ‫دوباره درست باشد‪ .‬هیچوقت نمی‌توانند تحمل‬ ‫کنند که اشتباه کرده باشند و همه تالششان را‬ ‫می‌کنند که از خودشان دفاع کنند‪ .‬این همان‬ ‫جایی است که باید خیلی راحت رهایشان‬ ‫کنید‪ ،‬بااینکه خیلی راحت می‌توانید بخاطر‬ ‫اشتباهشان حس افتضاحی به آنها بدهید‪ ،‬اما‬ ‫وانمود کنید که تغییر نظرشان از طرف خودشان‬ ‫بوده است‪ .‬بعنوان مثال‪ ،‬می‌توانید بگویید‪،‬‬ ‫«وای آره‪ ،‬اینطوری این قرارداد درست میشه‪.‬‬ ‫این برنامه خیلی بهتر به نظر میرسه‪ ».‬لحن‬ ‫مثبت شما به آنها اعتبار می‌دهد و بااینکه قلب ًا‬ ‫می‌دانند شکست خورده‌اند اما احساس رضایت‬ ‫می‌کنند‪.‬‬ ‫نکات‪:‬‬ ‫ هیچوقت برای کاری که می‌خواهید تمام‬‫شود احساس ناامیدی نکنید‪ .‬این گارد دفاعی‬ ‫آنها را پایین می‌کشد و احتمال بردن شما را‬ ‫بیشتر می‌کند‪.‬‬ ‫ اعتمادبه‌نفس داشته باشید‪ .‬به جای خجالتی‬‫و کسل بودن‪ ،‬بااعتمادبه‌نفس و بشاش باشید‪.‬‬ ‫خجالتی یا کسل بودن باعث می‌شود فرد‬ ‫یک‌دنده حس بهتری به خود پیدا کند و با این‬

‫هیچ طریقی از استدالل‌های آنها انتقاد نکنید‪،‬‬ ‫حتی با مالیمت زیرا احساس خواهند کرد که‬ ‫می‌خواهید با آنها مخالفت کنید‪ .‬هر چه که‬ ‫می‌گویید باید عادی و روزمره به نظر برسد زیرا‬

‫روش متقاعد نخواهد شد‪.‬‬ ‫ همیشه با همان رویکردی که وارد بحث‬‫شدید‪ ،‬از بحث خارج شوید‪ .‬اینکار باعث‬ ‫می‌شود فرد یک‌دنده احساس باخت نکند‪.‬‬

‫افراد لجوج و یک‌دنده‬ ‫سخت‌ترین افراد هستند زیرا‬ ‫متقاعد کردن آنها واقع ًا دشوار‬ ‫است‪ .‬این فرد یک‌دنده چه‬ ‫یکی از دوستانتان باشد‪ ،‬چه‬ ‫والدین‌تان‪ ،‬چه همسر یا چه‬ ‫رئیستان‪ ،‬ما به شما آموزش‬ ‫می‌دهیم چطور او را متقاعد‬ ‫کنید‪ .۱.‬افراد یک‌دنده فکر‬ ‫می‌کنند همیشه حق با آنهاست‪.‬‬ ‫اگر می‌خواهید آنها را درمورد‬ ‫چیزی متقاعد کنید‪ ،‬بگذارید شان‬ ‫خود را حفظ کنند و باز هم فکر‬ ‫کنند که همیشه حق با آنهاست‪،‬‬ ‫حتی اگر نظرشان را تغییر دادند‪.‬‬ ‫بحث با آنها را طوری شروع کنید‬ ‫که انگار شما هم با آنها هم‌عقیده‬ ‫هستید و وانمود کنید که کام ً‬ ‫ال‬ ‫درک می‌کنید که چرا مث ً‬ ‫ال فالن‬ ‫کار را انجام داده‌اند‪.‬‬


‫‪26‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫نمی توانید همسرتان را کنترل کنید!‬ ‫غلبه بر حس ناامنی نه تنها زندگی شما را بهبود‬ ‫می بخشد بلکه به همسر شما هم اجازه زندگی‬ ‫کردن می دهد‪ .‬هیچ چیز به اندازه کنترل شدن‬ ‫توسط همسر نمی تواند روح یک انسان را‬ ‫آزار دهد‪ .‬هر زن یا مردی می تواند دوستانی‬ ‫از جنس مخالف داشته باشد و در کنار آنها‬ ‫نیز خوشحال باشد‪ .‬اما به این مفهوم نیست که‬ ‫عالقه او به شما خدشه دار می شود و ممکن‬ ‫است شما را رها کند‪ .‬این را قبول کنید‪ .‬همسر‬ ‫شما‪ ،‬شما را می خواهد‪ .‬برای همین است که‬ ‫در کنار شما زندگی می کند‪ .‬اما دوست دارد که‬ ‫زندگی طبیعی و دوستان خود را هم داشته باشد‪.‬‬ ‫انسان آزاد آفریده شده است و به این آزادی نیاز‬ ‫دارد‪ .‬همان طور که انتظار ندارید او شما را در‬ ‫قفس کند و طبیعی ترین آزادی های فردی را از‬ ‫شما بگیرد‪ ،‬شما هم نباید آزادی او را بگیرید‪.‬‬

‫اگر به طور دایم و همیشه در این ترس باشید‬ ‫که همسرتان به شما خیانت می کند‪ ،‬احتمال‬ ‫وقوع این حادثه بسیار زیاد خواهد شد‪ .‬او ترس‬ ‫ها و نگرانی های دایمی شما را می بیند و دیگر‬ ‫برایش ارزش ندارند و ممکن است به سراغ‬ ‫این کار برود تا دست کم کاری کرده باشد که‬ ‫مستحق این همه شک و کنترل و آزار باشد‪.‬‬ ‫اما شما با کنترل ترس ها و بدبینی های خود‬ ‫می توانید وقوع این اتفاق ناگوار را پیشگیری‬ ‫کنید‪ .‬با مهربانی و تسط بر افکار منفی خود‪ ،‬او‬ ‫را خوشحال کنید و اجازه دهید همچنان عاشق‬ ‫شما و زندگی باشد‪ .‬هیچ انسانی نمی تواند برای‬ ‫مدت طوالنی زیر بار بدبینی های طرف مقابل‬ ‫تاب بیاورد‪ .‬شاید در آخر با شک های خود او‬ ‫را از دست بدهید‪.‬‬ ‫ایمان داشته باشید همسر شما پاک است‪.‬‬ ‫زندگی مشترکتان را دوست دارد و همه هدف‬ ‫او بهتر کردن زندگی است‪ .‬همان چیزی که شما‬ ‫هم می خواهید‪ .‬مثبت فکر کنید‪ .‬از اینکه او‬ ‫را دارید خوشبخت باشید‪ .‬و باور کنید او نیز‬ ‫از داشتن شما خوشحال و خوشبخت است‪ .‬در‬ ‫غیر این صورت دلیلی برای ادامه این زندگی‬ ‫باقی نمی ماند‪.‬‬

‫شما هم حتما دوستانی دارید و با آنها وقت می‬ ‫گذرانید‪ ،‬آیا هرگز در کنار آنها بودن باعث شده‬ ‫است که همسر خود را فراموش کنید یا عشقتان‬ ‫به او کم شود؟ مسلما خیر‪ .‬پس چرا همین‬ ‫فکر را در مورد همسرتان ندارید‪ .‬چرا فکر نمی‬ ‫کنید او هم انسان است و به اجتماع و روابط‬ ‫اجتماعی نیاز دارد؟ او هم مانند شما زندگی‬ ‫اش را دوست دارد و نمی خواهد به هیچ قیمتی‬ ‫خرابش کند یا شما را از دست بدهد‪.‬‬

‫چطور بر ترس های خود غلبه کنیم؟‬

‫ترس های شما واقعی می شوند‬

‫• خودخواه نباشید‬

‫حس ناامنی زمانی پیش می آید که فرد خودخواه‬ ‫است و خود را حق به جانب می داند‪ .‬همه زمان‬ ‫همسر شما برای شما نیست‪ .‬او نیاز دارد زمانی‬ ‫را هم با دوستان خود سپری کند و شما باید به‬ ‫او اطمینان داشته باشید‪.‬‬ ‫• برای جلب موافقت او تالش نکنید‬ ‫اگر نگران هستید که او را ازدست بدهید شاید‬ ‫در نتیجه اصرار زیاد بر خیانت کار بودنش‬ ‫او شما را ترک کند‪ .‬آن وقت باید بروید و‬ ‫عذرخواهی کنید‪ .‬این رفتار منطقی نیست‪ .‬تا‬ ‫زمانی که در کنارتان هست‪ ،‬او را قبول داشته‬ ‫باشید و باورش کنید‪ .‬وقتی او هست یعنی‬ ‫دوستتان دارد پس با این تفکر با او رفتار کنید‪.‬‬ ‫• همه زندگی شما او نیست‬ ‫آیا تصور می کنید همه دنیا و زندگی شما در‬ ‫همسرتان خالصه شده است؟ او تنها دلیل زنده‬ ‫ماندن شما است؟ باید بدانید اشتباه ترین طرز‬ ‫فکری است که نوع بشر می تواند داشته باشد‪.‬‬ ‫این نوع تفکر باعث ایجاد حسادت می شود‪.‬‬ ‫زیرا نمی خواهید تنها داشته شما در زندگی به‬ ‫دست فرد دیگری بیفتد‪ .‬انسان هایی که همه‬ ‫زندگی خود را در یک فرد خالصه نمی کنند‪،‬‬ ‫زندگی سالم تریدارند و بیشتر از زندگی راضی‬ ‫هستند‪ .‬مسایل دیگری هم در زندگی آنها هست‬ ‫که خوشحالشان کند و حالشان با آنها خوب‬

‫باشد‪ .‬این افراد‪ ،‬حتی اگر همسرشان ترکشان‬ ‫کنند زندگی خود را نابود نمی کنند و سعی می‬ ‫کنند به مسایل دیگری در زندگی مشغول شوند‬ ‫که روحشان آرامش بیشتری داشته باشد‪.‬‬ ‫‪http://bartarinha.ir"HYPERLINK‬‬ ‫‪"http://bartarinha.ir‬‬ ‫• همیشه بهترین ها را تصور کنید‬ ‫همیشه زندگی خود را طوری کنترل کنید که باور‬ ‫داشته باشید نگرانی های شما بی مورد هستند‬ ‫و هرگز واقعی نمی شوند‪ .‬بر ناامنی های ذهنی‬ ‫خود غلبه کنید‪ .‬خوش بین باشید و هر اتفاق‬ ‫کوچکی را دلیلی بر خیانت همسر فرض نکنید‪.‬‬ ‫• عمیق تر فکر کنید‬ ‫اگر دچار ترس و بدبینی هستید باید روش‬ ‫هایی را تمرین کنید و ورزش هایی انجام دهید‬ ‫که ذهن و تمرکز شما را بیشتر و عمیق تر می‬ ‫کنند‪ .‬بایدخودشناسی کنید و با سفر به درون‬ ‫خود افکار منفی را با خوش بینی های سازنده‬ ‫جایگزین کنید‪ .‬شاید جلسه های روان درمانی‬ ‫یا مشاوره‪ ،‬مدیتیشن و هیپنوتیزم بتوانند در این‬ ‫مسیر شما را یاری برسانند‪ .‬کالس های درمانی‪،‬‬ ‫هیپنوتیزم‪ ،‬یوگا و مدیتیشن بسیاری در سطح‬ ‫شهر وجود دارند‪ .‬ثبت نام کنید و به زندگی و‬ ‫تفکرات خود عمق بیشتری ببخشید‪.‬‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

25


‫‪24‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫چطور به همسر خود بدبین نباشیم؟‬ ‫آیا تاکنون بدبینی به همسر خود‬ ‫را تجربه کرده اید؟ دردی که‬ ‫شاید بتوان گفت درد دنیای‬ ‫مدرن است‪ .‬آزادی ها به اندازه‬ ‫ای زیاد شده است که هرکس به‬ ‫خود اجازه می دهد به راحتی‬ ‫بر تعهدات و پیمان های خود پا‬ ‫بگذارد‪ .‬بدبینی چیزی نیست که‬ ‫فقط فرد را آزار دهد‪ .‬بیشترین‬ ‫لطمات روحی متوجه خود انسان‬ ‫بدبین است اما انسان های اطراف‬ ‫و نزدیکان نیز به نوبه خود اذیت‬ ‫می شوند‪.‬‬

‫خیانت می کند‪ ،‬فقط خودتان را آزار می دهید‪.‬‬ ‫فکر کردن به مسایل منفی و دلیل تراشیدن برای‬ ‫آنها آسان ترین کار است‪ .‬اما بهتر این است‬ ‫هربار این تفکرات به سراغ شما آمدند به مسایل‬ ‫زیر فکر کنید‪:‬‬ ‫• او شما را انتخاب کرده و هنوز در کنار شما‬ ‫است‬ ‫• کامال واضح است که او می خواهد در کنار‬ ‫شما بماند و زندگی کند‬

‫در کنار شما خواهند ماند‪ .‬او شاید فقط گاهی‬ ‫از این که نیازهایش برآورده نمی شوند‪ ،‬دچار‬ ‫گیجی و سردرگمی بشود‪ .‬و همسر بدبین چیزی‬ ‫نیست که او نیاز دارد‪ .‬این شک های شما است‬ ‫که شاید روزی او را عصبی کند و فراری اش‬ ‫دهد‪.‬‬ ‫باید بدانید پارانویا زمانی سراغ شما می آید‬ ‫که احساسات و تفکرات منفی در مورد خود‬ ‫دارید‪ .‬بدبینی در نتیجه ترس های شما ناشی از‬ ‫عدم اعتماد به نفس است‪ .‬اما فرد بدبین شاید‬

‫بله! کامال احتمال دارد که همسران به یکدیگر‬ ‫خیانت کنند‪ .‬این از ابتدای خلقت بوده و هر‬ ‫روز نیز بیشتر می شود‪ .‬اما الزم نیست این‬ ‫ترس را به زندگی خود تعمیم دهید‪ .‬فائق‬ ‫آمدن بر ترس ها به این مفهوم است که بتوانید‬ ‫بدبینی های خود را کنترل کنید و آنها را کنار‬ ‫بگذارید‪ .‬پارانویا می تواند یک زندگی سالم و‬ ‫بدون خیانت را به جدایی بکشاند‪ .‬هیچ زوجی‬ ‫برای جدا شدن ازدواج نمی کنند‪ .‬ترس و بدبینی‬ ‫همانند دوقلوهای به هم چسبیده هستند که با‬

‫این مشکل همان قدر که آزار دهنده و بی مروت‬ ‫است‪ ،‬راهکاری بسیاری هم برای برطرف کردن‬ ‫دارد‪ .‬زنان یا مردانی که تصور می کنند همسران‬ ‫آنها در حال خیانت هستند مانند زخمی هستند‬ ‫که مدام سوزن به آن زده می شود و همیشه و‬ ‫هر لحظه منتظر اتفاقی هستند تا ثابت کنند‬ ‫همسرشان به آنها خیانت می کند‪ .‬آنها به قدری‬ ‫ریزبین و نکته سنج می شود که به تدریج خود‬ ‫نیز باور می کنند همه حرف هایشان صحت‬ ‫دارد و ممکن نیست همسرشان به او خیانت‬ ‫نکرده باشد!‬ ‫بیماری بدبینی را با نام پارانوئید می شناسیم‪.‬‬ ‫پارانویا گاهی تا حدی پیش می رود که فرد‪،‬‬ ‫بیمار روحی و نیازمند دارو می شود تا بتواند‬ ‫سالم زندگی کند‪ .‬پارانوئید نوعی ترس بیش‬ ‫از اندازه است که اعتماد را از وجود فرد می‬ ‫گیرد و همیشه با یک عینک بدبینی به همه‬ ‫رویدادهای زندگی نگاه می کند‪ .‬شاید حتی‬ ‫پوچی و بی هویتی تا اندازه ای در او نفوذ کند‬ ‫که دست به خودکشی بزند‪ .‬اما این چاره کار‬ ‫نیست‪ .‬پارانویای شدید هم قابل درمان است‪.‬‬ ‫پیش از هر چیز باید بدانید چگونه بر این ترس‬ ‫غلبه کنید و خود را از این دنیای ناامن خیالی‬ ‫که ساخته اید‪ ،‬بیرون بکشید‪.‬‬

‫• همسر شما خیانت نمی کند‬ ‫اگر همیشه این توهم را دارید که او به شما‬

‫• به ویژه زنان‪ ،‬هرگز در زمان خوشبختی و در‬ ‫یک رابطه سالم به همسرانشان خیانت نمی کنند‬

‫اما شما به عنوان انسان بدبین‪ ،‬باید طرف مقابل‬ ‫خود را درک کنید‪ .‬باید اعتماد به نفس داشته‬ ‫باشید‪ .‬احساس ناامنی در هر رابطه ای ممکن‬ ‫است پیش بیاید اما مساله ای نیست که آن را‬ ‫ادامه دهید و در نتیجه آن بیمار شوید‪.‬‬

‫شما توان خوشحال کردن او را دارید‬ ‫بله‪ .‬شما توان خوشحال کردن همسر خود را‬ ‫دارید‪ .‬بنابراین‪ ،‬دست از نگرانی بردارید و او‬ ‫را خوشحال کنید‪ .‬این مساله کمک می کند تا‬ ‫بر ناامنی که تصور می کنید غلبه کنید‪ .‬تا زمانی‬ ‫که رویای شما خوشبختی دوطرفه باشد او نیز‬

‫‪http://bartarinha.ir"HYPERLINK‬‬ ‫‪"http://bartarinha.ir‬‬ ‫نمی توانید در ترس زندگی کنید!‬

‫بهتر است خیاالت خود را به این سمت هدایت‬ ‫کنید که همسرتان به شما خیانت نمی کند و‬ ‫با همین تصور زندگی کنید‪ .‬اگر زمانی متوجه‬ ‫شدید او به واقع این کار را انجام داده است‪،‬‬ ‫خیلی راحت می توانید این مشکل را حل‬ ‫کنید‪ .‬می توانید جدا و از این زندگی دردآور‬ ‫رها شوید‪ .‬اما زندگی با ترس دایمی و هراس‬ ‫از ترک شدن چیزی نیست که هیچ انسانی الیق‬ ‫آن باشد‪ .‬همیشه بدترین شرایط را در ذهن خود‬ ‫نپرورانید و بر مبنای آن رفتار نکنید‪.‬‬

‫ادامه در صفحه ‪26‬‬

‫باید اضطراب کمتری داشته باشید و با آرامش‬ ‫بیشتری زندگی کنید‪ .‬نباید اجازه دهید همسرتان‬ ‫تصور کند یک انسان بدبین و شکاک هستید‬ ‫که سر هر مساله ای دیوانه می شود و داد می زند‬ ‫و بی قراری می کند‪.‬‬

‫• به احتمال بسیار او قصدی برای ترک یا‬ ‫خیانت کردن به شما ندارد‬

‫این مساله را باور نکند و همچنان اصرار داشته‬ ‫باشد که همسرش به او خیانت می کند‪.‬‬

‫هم بروز می کنند‪.‬‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

23


‫‪22‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫چرا بیماری قلبی؛ زنان را دیرتر از‬ ‫مردان گرفتار می‌کند؟‬ ‫اثر محافظتی‬

‫زنان حدود ‪ ۱۰‬سال دیرتر از مردان‬ ‫به بیماری قلبی گرفتار می‌شوند‪،‬‬ ‫اما یک پژوهش جدید بیانگر آن‬ ‫است این وضعیت تا حدی به‬ ‫این علت است که بدن‌های زنان‬ ‫بهتر می‌تواند عدم حساسیت به‬ ‫انسولین‪ ،‬هورمون کنترل‌کننده‬ ‫خون‪ ،‬را جبران کند‪.‬‬ ‫به گزارش الیوساینس این بررسی نشان داد که‬ ‫در میان افراد دچار عدم حساسیت به انسولین‪،‬‬ ‫زنان با احتمال کمتری نسبت به مردان دارای‬ ‫عوامل خطرساز برای بیماری قلبی و دیابت‬ ‫مانند فشار خون باال و تری‌گلیسیریدها هستند‪.‬‬ ‫به گفته پژوهشگران این امر به نوبه خود شروع‬ ‫بیماری قلبی را در زنان به تاخیر می‌اندازد‪.‬‬ ‫قند خون‬

‫دکتر سون کیم‪ ،‬متخصص غدد داخلی در‬ ‫دانشکده پزشکی دانشگاه استانفورد و‬ ‫همکارانش می‌خواستند عواملی را بشناسند که‬ ‫بر این روند تاثیر می‌گذارد‪ .‬آنها از ‪ 468‬زن و‬ ‫‪ 354‬مرد خواستند که شب را ناشتا را بمانند‪.‬‬ ‫سپس آنها به این افراد گلوکز‪ ،‬انسولین و‬ ‫هورمونی که مانع از تولید انسولین بوسیله خود‬ ‫بدن می‌شود‪ ،‬تزریق کردند‪ ،‬و قند خون این افراد‬ ‫را چند ساعت بعد اندازه گرفتند‪ .‬این آزمایش‬ ‫به آنها امکان می‌داد تا رابطه دقیق میان میزان‬ ‫انسولین و قند خون را اندازه بگیرند‪.‬‬ ‫زنان زیر ‪ 50‬سال دچار مقاومت به انسولین‪،‬‬ ‫یعنی اینکه پس از خوردن غذا قند خون آنها‬ ‫بیش از حد باال می‌رفت‪ ،‬به نحوی از عوامل‬ ‫خطرساز مربوط با نشانگان متابولیک و بیماری‬ ‫قلبی برکنار می‌ماندند‪.‬‬ ‫اما با افزایش سن زنان‪ ،‬این مزیت ناپدید‬ ‫می‌‌شد‪،‬و زنان در سنین باالتر دچار مقاومت‬

‫پس از خوردن مواد‬ ‫غذایی کربوهیدراتی‪،‬‬ ‫قند خون باال می‌رود‪.‬‬ ‫لوزالمعده در پاسخ‬ ‫انسولین تولید می‌کند‪،‬‬ ‫به‬ ‫که‬ ‫هورمونی‬ ‫سلول‌های بدن می‌گوید‬ ‫تا گلوگز یا قند را از‬ ‫خون جذب کنند‪ ،‬و به‬ ‫این ترتیب قند خون دوباره به حد طبیعی باز‬ ‫می‌گردد‪.‬‬

‫به انسولین همان عوامل خطرساز بیماری قلبی‬ ‫برای مردان را داشتند‪.‬‬

‫اما بدن برخی از افراد به انسولین مقاوم است‪ ،‬به‬ ‫این معنا که سلول‌های آنها نیاز به مقدار باالتری‬ ‫انسولین دارد تا گلوکز را از خون جذب کند‪.‬‬

‫کیم می‌گوید‪" :‬زنان جوانتر در موارد مقاومت‬ ‫به انسولین بسیار بهتر می‌توانند از عوارض آن‬ ‫در امان بمانند‪".‬‬

‫هنگامی افرادی دچار مقاومت به انسولین‬ ‫می‌شوند‪ ،‬در ابتدا ممکن است قند خون در‬ ‫حد طبیعی باقی بماند‪ ،‬اما در طول زمان‬ ‫بدن‌های‌شان ممکن است دیگر نتواند انسولین‬ ‫کافی برای حفظ میزان قند خون در حد طبیعی‬ ‫تولید کند‪.‬‬

‫هنوز روشن نیست که چرا زنان جوانتر تا‬ ‫حدودی نسبت به بیماری قلبی محافظت‬ ‫می‌شوند‪ .‬یک امکان این است که هورمون‌هایی‬ ‫که بر چرخه قاعدگی موثرند‪ ،‬در این حفاظت‬ ‫نقش داشته باشند‪.‬‬

‫در این نقطه‪ ،‬افراد ممکن است دچار‬ ‫"نشانگان متابولیک" شوند‪ ،‬نشانگانی که شامل‬ ‫مجموعه‌ای از پنج عامل خطرساز شامل قند‬ ‫خون‪ ،‬تری‌گلیسرید و فشار خون بااال‪ ،‬میزان‬ ‫پایین کلسترول خوب‪ ،‬و بزرگی شکم (چاقی‬ ‫شکمی) است‪ .‬نشانگان متابولیک ممکن است‬ ‫پیش‌درآمد دیابت یا بیماری قلبی باشد‪.‬‬

‫اما به گفته کیم نقش هورمون‌های زنانه قطعی‬ ‫نیست‪ :‬برای مثال‪ ،‬دادن انواع مصنوعی این‬ ‫هورمون‌ها مانند استروژن اثرات مشاهده شده‬ ‫در این بررسی را ایجاد نمی‌کند‪.‬‬ ‫در هر صورت افراد دچار مقاومت به انسولین‬ ‫می‌توانند کارهایی را برای جلوگیری از مبتال‬ ‫شده به دیابت نوع ‪ 2‬و بیماری قلبی‬ ‫انجام دهند‪.‬‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

21


‫‪20‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫به هیچ عنوان این رازها را به همسرتان نگویید‬ ‫در زندگی هر دختر و پسری‬ ‫مسائلی وجود دارد که ممکن است‬ ‫گفتنش هنگام ازدواج مشکل ساز‬ ‫باشد‪ .‬گاهی افراد به علت ترس‬ ‫از دست دادن طرف مقابل برخی‬ ‫مسائل را بیان نمی کنند و بدون‬ ‫اینکه به عاقبت نگفتن این حقایق‬ ‫فکر کنند‪ ،‬تصمیم به ازدواج می‬ ‫گیرند‪.‬‬

‫رازهای خطرناک قبل از ازدواج‬ ‫در زندگی هر دختر و پسری مسائلی وجود دارد‬ ‫که ممکن است گفتنش هنگام ازدواج مشکل‬ ‫ساز باشد‪ .‬گاهی افراد به علت ترس از دست‬ ‫دادن طرف مقابل برخی مسائل را بیان می کنند‬ ‫و بدون اینکه به عاقبت نگفتن این حقایق فکر‬ ‫کنند‪ ،‬تصمیم به ازدواج می گیرند‪.‬‬ ‫بیماری های پنهان شده‬ ‫مسئله ی مهم دیگری که ممکن است افراد‬ ‫از گفتنش هراس داشته باشند‪ ،‬بیماری است‪.‬‬ ‫افرادی که با صداقت تمام مسائل را در مورد‬ ‫سالمتی و یا عدم سالمتی خود بیان می کنند‪،‬‬ ‫می توانند اعتماد طرف مقابل را نسبت به خود‬ ‫جلب کرده و حتی به او فرصت دهند او نیز اگر‬ ‫دچار مشکل و یا بیماری خاصی است بتواند‬ ‫به راحتی آن را بیان کند‪ .‬درست است این‬ ‫احتمال وجود دارد طرف مقابل پا پس بکشد‬ ‫اما ازدواجی که با پنهان کردن چنین مسئله ی‬ ‫مهمی شکل بگیرد دوام چندانی نخواهد داشت‪.‬‬ ‫خلق وخوی ناگفته‬ ‫شخصیت و رفتار دختر و پسر نیز مورد دیگری‬ ‫است که احتمال دارد از دید طرف مقابل پنهان‬ ‫بماند‪ .‬بسیاری افراد در جلسه خواستگاری‬ ‫واقعا آن کسی نیستند که نشان می دهند‪ .‬این‬ ‫افراد برای جلب رضایت‪ ،‬همچون بازیگری‬ ‫توانا طوری رفتار می کنند که کامال خود را‬ ‫فرد ایده آل طرف مقابل نشان دهند‪ .‬اما پس از‬ ‫گذشت زمان رفتارها و شخصیت واقعی آنها رو‬ ‫خواهد شد‪ .‬چرا که حتی یک بازیگر ماهر هم‬ ‫روزی از نقش بازی کردن خسته خواهد شد‪.‬‬ ‫جیب های خالی‬ ‫گاهی افراد به خصوص پسرها مشکالت مالی‬ ‫خود را از خانواده ی همسر آینده شان پنهان می‬ ‫کنند‪ .‬این مسئله به خصوص برای افرادی اتفاق‬ ‫می افتد که از شرایط مالی همسانی برخوردار‬ ‫نیستند‪ .‬آنها از ترس اینکه طرف مقابل را از‬ ‫دست بدهند وضع مالی خود را بهتر از آنچه‬ ‫که هست نشان می دهند و تا زمانی که زندگی‬ ‫مشترک خود را آغاز نکرده اند‪ ،‬سعی می کنند‬ ‫هر ترفندی را در پیش گیرند تا رازشان فاش‬

‫نشود‪ .‬شاید چنین افرادی بتوانند به کسی که‬ ‫برای رسیدن به او تالش می کنند‪ ،‬برسند اما‬ ‫مطمئنا پس از ازدواج که شرایط واقعی برای‬ ‫طرف مقابل آشکار شود‪ ،‬زندگی دچار مشکل‬ ‫خواهد شد‪.‬‬ ‫ناگفته های خطرناک‬

‫مواردی که نام بردیم گاهی جزو ناگفته های‬ ‫رابطه و ازدواج هستند و به خودی خود می‬ ‫توانند باعث آشفتگی در روابط‪ ،‬از بین رفتن‬ ‫اعتماد و بهم خوردن ازدواج شوند‪ .‬اما موارد‬ ‫دیگری هم هستند که به شکل خطرناکی‪ ،‬فاش‬ ‫شدن آنها می تواند جدایی را به همراه داشته‬ ‫باشد‪ .‬مواردی که اصطالح فقهی اش می شود‬ ‫تدلیس و در بیان خودمان‪ ،‬گنجشک را رنگ‬ ‫کردن و جای قناری جا زدن است‪ .‬ازدواج‬ ‫قبلی‪ ،‬بیماری های مهم و معلولیت های پنهان‪،‬‬ ‫اعتیاد‪ ،‬اختالالت روانی و‪ ...‬از جمله مسائلی‬ ‫هستند که ممکن است هر ازدواجی را بهم‬ ‫بزنند‪.‬‬ ‫خانه ای که بر پایه های دروغ و نقش و نقاب‬

‫ساخته شود‪ ،‬لرزان است و احتمال فرو ریختن‬ ‫آن بسیار است‪ .‬صداقت مهمترین مسئله ای ست‬ ‫که هر فرد برای آغاز زندگی مشترک باید به آن‬ ‫توجه داشته باشد‪ .‬آدم های صادق‪ ،‬اعتقادات‬ ‫قلبی عمیقی دارند که در گفتار و رفتارشان‬ ‫پیداست و البته تحقیق نیز مسئله ی مهمی است‬

‫که باید آن را در حین انتخاب مدنظر داشت‪.‬‬ ‫مواردی که می توان نگفت‬ ‫در کنار همه این موارد‪ ،‬مسائلی هم هستند که‬ ‫می توانید درباره آنها سکوت کنید و با همسر‬ ‫آینده تان مطرح نسازید‪ .‬این موارد عبارتند از‪:‬‬ ‫اشتباهاتی که در گذشته انجام داده اید و آنها را‬ ‫جبران کرده اید و دیگر تاثیری در زندگی تان‬ ‫ندارند و مطمئنید دیگر فاش نخواهند شد‪.‬‬ ‫گناهانی که مرتکب شده اید و توبه کرده اید و‬ ‫بین شما و خدایتان بوده است‪.‬‬ ‫اختالفات و مشکالتی که در خانواده شما وجود‬ ‫دارد و تاثیری در زندگی مشترک تان نخواهد‬ ‫داشت‪.‬‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

19


‫‪18‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫بیماری های زنانه‬ ‫در دوران یائسگی‬

‫یکی از مشکالت بانوان‪ ،‬عفونت‌های‬ ‫متنوع واژن است که در دوره‌های‬ ‫مختلف زندگی دچار آن می‌شوند‪.‬‬ ‫این عفونت‌ها در هر دوره زندگی‬ ‫دارای عوامل زمینه‌ساز خود است‪.‬‬

‫عفونت قارچی که در هر دوره سنی رخ می‬ ‫دهد و با عالئم خارش و ترشحات پنیری‬ ‫واژن همراه است‪ ،‬در هردوره عوامل زمینه‬ ‫ساز خود را دارد‪ ،‬یعنی دوشیزه ای که در‬ ‫سنین بلوغ است به دلیل رطوبت و گرمای‬ ‫واژن راحت تر دچار این بیماری می شود‪.‬‬ ‫یک خانم باردار به دلیل بارداری‪ ،‬آمادگی‬ ‫بیشتری برای مبتالشدن به این بیماری دارد‪.‬‬ ‫همین طور در یک خانم مسن‪ ،‬دیابت از‬ ‫عوامل زمینه ساز این نوع عفونت است‪.‬‬ ‫اما بیماری هایی که به طور اختصاصی‬ ‫در زنان یائسه رخ می دهد‪« ،‬واژینیت‬ ‫آتروفیک» است‪ .‬در این بیماری به دلیل کم‬

‫شدن هورمون های زنانه ساخت و ساز دیواره‬ ‫واژن کم شده و تغییر می کند و در نتیجه بیمار‬ ‫دچار درد حین نزدیکی و لکه بینی به دنبال‬ ‫نزدیکی و ترشحات چرکی می شود در حالی‬ ‫که هیچ عفونت میکروبی وجود ندارد و با‬ ‫معاینه می توان بیماری را تشخیص داد و با‬ ‫دادن درمان هورمونی مناسب در عرض یکی‬ ‫دو هفته بیمار را درمان کرد‪.‬‬ ‫از بیماری های دیگری که در هر سنی‬ ‫رخ داده‪ ،‬اما در زنان یائسه به دلیل کمبود‬ ‫هورمونی بیشتر رخ می دهد‪ ،‬بیماری التهابی‬ ‫واژن است‪.‬‬ ‫در این بیماری‪ ،‬میکروب های عادی و بی‬ ‫ضرر واژن با میکروب های خاص دیگری‬ ‫جایگزین می شوند‪ .‬در این بیماران‪ ،‬سوزش‬ ‫و التهاب واژن‪ ،‬ترشحات چرکی‪ ،‬درد حین‬ ‫نزدیکی و گاهی خارش واژن نیز وجود‬ ‫دارد‪ .‬این بیماران به درمان ضدمیکروبی‬ ‫نیاز دارند و از آنجا که در ‪ 30‬درصد موارد‬ ‫عود بیماری وجود دارد‪ ،‬در موارد عود باید‬ ‫درمان ضدمیکروبی طوالنی تر و همین طور‬ ‫در شرایط مناسب درمان هورمونی در نظر‬ ‫گرفته شود‪.‬‬ ‫یکی دیگر از عفونت های مجاری ادراری‬ ‫و تناسلی‪ ،‬عفونت ادراری خاصی به نام‬ ‫التهاب مثانه است ‪،‬که به صورت سوزش‪،‬‬ ‫تکرر و احساس عجله در دفع ادرار است و‬

‫در آزمایش ادرار‪ ،‬گلبول سفید و گلبول قرمز‬ ‫و میکروب دیده می شود‪ .‬این بیماری در‬ ‫هرسنی رخ می دهد‪ ،‬اما در زنان مسن امکان‬ ‫عود بیماری پس از درمان با آنتی بیوتیک‬ ‫بیشتر بوده و این که ممکن است میکروبی‬ ‫غیرعادی عامل بیماری باشد‪ ،‬به طوری که در‬ ‫آزمایش ادرار هیچ میکروبی دیده نمی شود‬ ‫و بیمار چندان تکرر ادرار ندارد که در درمان‬ ‫این بیماران باید به آن دقت کرد‪.‬‬ ‫از مشکالت ادراری دیگری که در زنان یائسه‬

‫پیش می آید‪ ،‬تکرر ادرار و بی اختیار ادرار‬ ‫کردن به دنبال افزایش فشار شکم مثال با‬ ‫سرفه و عطسه است‪ .‬در این بیماران گاهی‬ ‫بر خالف تصور علت‪ ،‬افتادگی مثانه نیست‪،‬‬ ‫بلکه از بین رفتن بافت طبیعی مجاری ادراری‬ ‫است که در اثر کاهش هورمون های زنانه‬ ‫رخ می دهد و درمان آن هم می تواند دادن‬ ‫هورمون مناسب به این زنان باشد‪.‬‬ ‫دکتر ثریا عالمی ‪ -‬جراح و متخصص بیماری‬ ‫های زنان و زایمان‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

17


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

16


13

No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

15


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

14


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

13


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

12


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

11


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

10


‫‪9‬‬

‫‪No. 689 / October , 03, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫اگر یک کیف پول‬ ‫روی زمین پیدا‬ ‫کنید‪...‬‬

‫آیا شده از خودتان بپرسید که‬ ‫«درستکار‌ترین» آدم‌های دنیا در‬ ‫کجای این ُکره خاکی زندگی‬ ‫می‌کنند؟ واقعیت این است که‬ ‫بسیاری هستند که از مردمان‬ ‫اطرافشان شاکی هستند و فکر‬ ‫می‌کنند آدم‌های «آن طرف‬ ‫بهترند؛ همان داستان‬ ‫‌‌‬ ‫آب»‪،‬‬ ‫همیشگی «مرغ همسایه»‪...‬‬ ‫به هر روی‪ ،‬برای پاسخ به این پرسش و یافتن‬ ‫«درستکار‌ترین» مردمان جهان‪ ،‬مجله معروف‬ ‫«ریدرز دایجست» تالش کرده از طریق یک‬ ‫آزمایش عجیب درستکار‌ترین مردم را شناسایی‬ ‫کند‪.‬‬ ‫آن طور که در گزارش آزمایش یاد شده آمده‪ ،‬دست‬ ‫اندرکاران «ریدرزدایجست»‪ ،‬در ‪ ۱۶‬شهر جهان‪،‬‬ ‫در هرکدام تعداد ‪ ۱۲‬کیف پول حاوی مقادیری‬ ‫وجه نقد را در خیابان انداختند‪ ،‬و سپس واکنش‬ ‫عابران و مردم عادی را به نظاره نشستند‪.‬‬ ‫دست اندرکاران مجله «ریدرز دایجست» برای‬ ‫انجام آزمایش یافتن درستکار‌ترین انسان‌ها‪،‬‬

‫تعداد ‪ ۱۲‬کیف پول را در بوستان‌ها‪ ،‬پیاده رو‌ها و‬ ‫نزدیک مراکز خرید در ‪ ۱۶‬شهر‌‌ رها کردند‪ .‬درون‬ ‫هر کدام از این کیف پول‌ها مبلغی معادل ‪ ۵۰‬دالر‬ ‫وجه نقد به واحد پول محلی‪ ،‬عکس شخصی و‬ ‫یک شماره تلفن قرار داشت‪.‬‬ ‫در مرحله بعد کارکنان مجله از راه دور کیف‬ ‫پول‌ها را زیر نظر گرفتند تا ببینند آیا افرادی که‬ ‫کیف‌ها را پیدا می‌کنند برای پیدا کردن صاحب‬ ‫اصلی آن تالش می‌کنند یا نه‪.‬‬ ‫بر اساس یافته‌های این آزمایش‪ ،‬در شهر‬ ‫«هلسینکی»‪ ،‬پایتخت کشور فنالند‪ ،‬بیشترین‬ ‫شمار افراد برای پیدا کردن صاحب کیف پول و‬ ‫بازگرداندن مال گمشده به مالک آن اقدام کردند‪.‬‬ ‫از آن سو‪ ،‬شهری که در آن کمترین تعداد تالش‬ ‫برای بازگردان مال گمشده به صاحب آن مشاهده‬ ‫شد‪ ،‬شهر لیسبون‪ ،‬پایتخت کشور پرتغال بود‪ .‬بر‬ ‫اساس نتایج آزمایش در این شهر از مجموع ‪۱۲‬‬ ‫کیف پول تنها یکی به صاحب اصلی آن بازگردانده‬ ‫شد که آن را هم کار یک زوج جهانگرد هلندی‬ ‫پس دادند‪.‬‬ ‫ُ‬ ‫در مجموع از کل کیف‌های‌‌ رها شده‪ ۴۷ ،‬درصد‬ ‫آن‌ها به صاحبان اصلی برگردانده شدند‪ .‬بیش از‬ ‫نیمی از کیف‌ها نیز ‪ -‬یعنی ‪ ۵۳‬درصد ‪ -‬نزد‬ ‫کسانی که آن‌ها را یافته بودند باقی ماند‪.‬‬ ‫کا‌ترین هاگنی‪ ،‬سردبیر نسخه بریتانیایی مجله‬ ‫«ریدرز دایجست»‪ ،‬که مسؤولیت انجام آزمایش‬ ‫را در لندن برعهده داشت‪ ،‬معتقد است «اهمیت‬ ‫این یافته‌ها در آن ‪ ۴۷‬درصدی است که کیف‌ها‬ ‫را برگرداندند»‪ ،‬وی در ادامه می‌افزاید‪« :‬با این‬ ‫اوضاع اقتصادی که در خیلی از کشور‌ها شاهدیم‪،‬‬ ‫سؤالی که برای بسیاری از ما پیش می‌آید این است‬ ‫که چه مؤلفه‌هایی است که بر اخالقیات مردم‬

‫اهل پراگ‪ ،‬در جمهوری چک‪ ،‬از الگوی رفتاری‬ ‫مشابهی پیروی نکردند و ترجیح دادند کیف‌ها را‬ ‫برای خود نگاه دارند‪.‬‬ ‫در شهر «ریودو ژانیرو»‪ ،‬جایی که در‌‌نهایت تعداد‬

‫تأثیر می‌گذارد؟ از دید ما چیزی که اهمیت داشت‬ ‫این بود که همچنان بسیاری بودند که کیف‌هایی‬ ‫را که به آن‌ها تعلق نداشت به صاحب اصلیشان‬ ‫برگرداندند‪».‬‬ ‫شهر مسکو‪ ،‬پایتخت‬ ‫روسیه‪ ،‬در آزمایش‬ ‫یاد شده مقام ششم‬ ‫را کسب کرد و از‬ ‫مجموع ‪ ۱۲‬کیف‪،‬‬ ‫هفت تای آن‌ها‬ ‫به صاحبان اصلی‬ ‫بازگردانده شدند‪.‬‬ ‫اما در ورشو‪،‬‬ ‫پایتخت لهستان‪ ،‬از‬ ‫مجموع ‪ ۱۲‬کیف‪،‬‬ ‫پنج تا برگشتند‪.‬‬ ‫مارلنا کامینسکا‪،‬‬ ‫یکی از کسانی بود که در این شهر یکی از کیف‌ها‬ ‫را یافت‪ .‬این متخصص فن آوری زیستی ‪۲۸‬‬ ‫ساله‪ ،‬می‌گوید بعضی از همکارانش به او توصیه‬ ‫کرده بودند که «بی‌خیال پیدا کردن صاحب‬ ‫کیف» شود‪ ،‬اما «وجدان» چیزی بود که این زن‬

‫چهار کیف برگشت‪ ،‬زنی ‪ ۷۳‬ساله تصمیم گرفت‬ ‫با صاحب اصلی تماس بگیرد‪ ،‬چرا که «کیف پول‬ ‫مال او نبود»‪ .‬اما در همین زمان‪ ،‬در ورشو‪ ،‬زنی‬ ‫‪ ۶۰‬و اندی ساله‪ ،‬به کیف نگاه کرد‪ ،‬آن را در‬ ‫جیبش گذاشت و به درون یک ساختمان رفت و‬

‫جوان را مجاب کرد با شماره صاحب کیف پول‬ ‫تماس بگیرد‪.‬‬ ‫از دیگر نکات جالب توجه در این آزمایش این‬ ‫بود که سن و جنسیت نقشی در میزان درستکاری‬ ‫افراد نداشته‌اند‪ .‬تمامی کیف‌هایی که در لهستان‬ ‫بازگردانده نشدند را زنان پیدا کرده بودند‪ .‬از‬ ‫طرف دیگر‪ ،‬جوانان نیویورکی با دیدن عکس‬ ‫خانوادگی درون کیف تصمیم گرفتند آن را به مال‬ ‫گم کرده بازگردانند‪ ،‬اما در همین حال‪ ،‬جوانان‬

‫غیبش زد‪.‬‬ ‫شایان ذکر است که در فنالند ‪ -‬که بر اساس این‬ ‫آزمایش پایتختش شهر «درستکار‌ترین انسان‌ها»‬ ‫بود‪ - ،‬رشد اقتصادی خوبی وجود داشته و نرخ‬ ‫بیکاری در آن کشور ‪ ۳ .۷‬بوده است‪ .‬از آن سو در‬ ‫پرتغال ‪ -‬که این آزمایش می‌گوید کمترین تعداد‬ ‫درستکاران در آنجا زندگی می‌کنند‪ - ،‬اقتصاد سه‬ ‫سال است که روندی تنازلی داشته و نرخ بیکاری‬ ‫در آنجا ‪ ۵ .۱۷‬درصد است‪.‬‬


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

8

1


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

7


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

6


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

5


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

6 4


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

3


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

2


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

1


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

B


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

A


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

IV


No. 689 / October , 03, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

III


Please Read Page 104 For Dr. Poon's Article



Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.