695

Page 1

No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

VIII


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

VII


No. 695 / November , 14, 2013 VI Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591 672 - May 30th, 2013


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

V


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

D


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

C


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

‫ﺗﺼﺎﺩﻓﺎﺕ‬ ‫ﺻﺎﻓﻜﺎﺭﻯ ﻧﻘﺎﺷﻰ‬ ‫ﻣﻜﺎﻧﻴﻜﻰ‬ ‫ﺍﺟﺎﺭﻩ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ‬ ‫ﻓﺮﻭﺵ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ‬ ‫ﺷﺴﺘﺸﻮﻯ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ‬ ‫ ﺳﺎﻋﺘﻪ‬24 ‫ﺗﻮﻳﻨﮓ‬

• • • • • • •

ENZO CAR CLINIC

156

• COLLISION • REPAIR & PAINT • MECHANICAL • RENTAL • USED CAR SALE • CARWASH • TOWING (24/7)

ENZO CAR CLINIC O N E

DDDDDDDD

MM

MMMMMMMM

SS

AAAAAA

AA.W FFFFF A

S P O T

A U T O

S E R V I C E

1.855.551.ENZO (3696) A : 401 A S ,T , M3J 2T8 WWW.ENZOCARCLINIC.COM TEL: 416.663.6030 - FAX: 416.907.5213 DDRESS

LNESS T

ORONTO

ALEX

PRESIDNET C: 647.889.6070

Call us to report an accident and receive a free towing service to our location.


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

155


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

154


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

153


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

152


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

151


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

150


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

149


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

148


‫‪147‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫رول مرغ و اسفناج‬

‫ل‬ ‫سینه کام ‬ ‫زعفران آب‌کرد ه‬ ‫و‬ ‫آبلیم ‬ ‫ل‬ ‫پودر زنجبی ‬ ‫پودرسی ر‬ ‫اسفناج پخت ه‬ ‫ ‬ ‫ک‬ ‫پیاز کوچ ‬ ‫ ‬

‫کوکو کلم بروکلی‬

‫مواد الزم ‪:‬‬ ‫یک مرغ‬ ‫‪ 2‬قاشق غذاخوری‬ ‫‪ 2‬قاشق غذاخوری‬ ‫‪ 1‬قاشق غذاخوری‬ ‫‪ 1‬قاشق غذاخوری‬ ‫‪ 200‬گرم‬ ‫سوسیس فرانکفورتر‬ ‫‪ 2‬عدد‬ ‫‪ 1‬عدد‬ ‫نمک و فلفل قرمز‬ ‫به میزان الزم‬

‫طرز تهیه رول مرغ و اسفناج ‪:‬‬ ‫ابتدا سینه مرغ را بدون استخوان کرده و به تکه‌های کوچکتر تقسیم می‌کنیم و هر طرف سینه را‬ ‫با بیفتک‌کوب باز کرده به طوری که از هم باز نشود‪ .‬روی مرغ‌ها را آبلیمو‪ ،‬زعفران آب‌کرده‪،‬‬ ‫پودر زنجبیل‪ ،‬پودرسیر و نمک و فلفل می‌ریزیم‪ .‬هر دو روی مرغ‌های کوبیده شده را به همین‬ ‫شکل مزه‌دار کرده‪ ،‬روی آنها را با سلیفون پوشانده و می‌گذاریم دو ساعت بماند‪.‬‬ ‫در این مرحله پیاز را ریز کرده با کمی روغن‌زیتون داخل تابه ریخته‪ ،‬اسفناج را به آن اضافه‬ ‫کرده و همه را با هم تفت می‌دهیم تا سرخ شوند‪ .‬به اسفناج نمک و فلفل اضافه کرده و آن‬ ‫را به دو قسمت مساوی تقسیم می‌کنیم‪ .‬هرکدام از این دو قسمت را روی یک تکه مرغ پهن‬ ‫کرده یک سوسیس در وسط آن قرار می‌دهیم و مرغ و اسفناج را به شکل رولت دور تا دور‬ ‫سوسیس می‌پیچیم‪ .‬دور رولت را به طور کامل نخ‌پیچیده داخل تابه‌ای چدنی که از قبل داغ‬ ‫کرده‌ایم‪ ،‬سرخ می‌کنیم‪.‬‬

‫مواد الزم ‪:‬‬ ‫ی‬ ‫کلم بروکل ‬ ‫غ‬ ‫تخم مر ‬

‫‪ ۳۰۰‬گرم‬ ‫‪ ۴‬عدد‬

‫گردوی ریز شد ه‬

‫‪ ۳‬قاشق غذا خوری‬

‫ن‬ ‫پیاز سرخ شده بدون روغ ‬

‫‪ ۳‬قاشق غذا خوری‬

‫پیاز رنده شد ه‬ ‫نمک و زردچوبه و فلفل سیا ه‬

‫‪ ۱‬عدد‬ ‫به مقدار الزم‬

‫م‬ ‫آرد گند ‬

‫‪ 1‬قاشق غذا خوری‬

‫خ‬ ‫روغن حیوانی یا روغن مخصوص سر ‬

‫‪ ۱‬قاشق مربا خوری‬

‫طرز تهیه ‪:‬‬

‫ْ‬ ‫کامال آب آن‬ ‫کلم بروکلی را با مقداری کمی آب بپزید وقتی پخته شد آنقدر صبر کنید تا‬ ‫تبخیر شود بعد کلم بروکلی را میکس و یا با گوشت کوب له کنید و به آن گردو ‪ ،‬آرد ‪ ،‬پیاز‬ ‫سرخ شده ‪ ،‬نمک ‪ ،‬فلفل ‪ ،‬زردچوبه ‪ ،‬پیاز رنده شده و تخم مرغ اضافه کنید و خوب هم‬ ‫بزنید چنانچه مایه سفت و یا شل بود میتوانید میزان تخم مرغ را زیاد و کم کنید‪.‬‬ ‫کف ماهیتابه رژیمی رابا کمی روغن چرب کنید و مایه کوکو را در آن بریزید و درب ماهیتابه‬ ‫را بسته و حرارت را کم کرده و فرصت بدهید تا کوکو پخته شود و بعد طرف دیگر را‬ ‫برگردانید وقتی کوکو آماده شد برش زده و در دیس بچینید و تزیین کنید‪.‬‬


‫سرگذشت واقعی‌‬

‫‪146‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫من سالها ستایشگر‬ ‫مهتاب بودم‬

‫اولین روزی که مهتاب را دیدم‪ ،‬مات چشمان‬ ‫جذاب‪،‬خنده های شیرین‪ ،‬کالم مهربان و‬ ‫معصومیت اش شدم‪ ،‬درست مثل فرشته‬ ‫ها بود‪ ،‬با خودم گفتم اگر من روزی چنین‬ ‫همسری داشته باشم‪ ،‬شب و روز ستایش اش‬ ‫می کنم‪.‬‬ ‫باورتان نمی شود‪ ،‬ولی درست ‪ 8‬ماه بعد‪،‬‬ ‫مهتاب همسر من بود و من براستی شب وروز‬ ‫او را ستایش می کردم‪ .‬مهتاب زیبا‪ ،‬خوش‬ ‫اندام‪ ،‬شیرین و بسیار باوقار و وفادار بود‪.‬‬ ‫من دهها بار او را آزمودم‪ ،‬دهها بار از دور‬ ‫و نزدیک او را پائیدم‪ ،‬سیر نگاهش را در‬ ‫مهمانی‪ ،‬عروسی‪ ،‬شام چند نفره‪ ،‬درون‬ ‫فروشگاه‪ ،‬هواپیما و کنسرت دنبال کردم‪ ،‬ولی‬ ‫او ذات ًا نجیب بود‪ ،‬درحالیکه من بی اختیار‬ ‫گاه نگاهم بدنبال یک اندام ظریف و یک‬ ‫صورت جذاب کشیده می شد و ناگهان بخود‬ ‫می آمدم و در دل خود را سرزنش می کردم‪،‬‬ ‫ولی حتی در آن شرایط هم‪ ،‬مهتاب بروی من‬ ‫نمی آورد‪ ،‬مرا بغل می کرد و می بوسید و می‬ ‫گفت خوشحالم که مردی چون تو دارم‪.‬‬ ‫من و مهتاب برای ماه عسل به جنوب کالیفرنیا‬ ‫رفتیم‪ ،‬از همه اماکن زیبا‪،‬تاریخی و خاطره‬ ‫انگیز دیدن کردیم‪ ،‬یک شب تا سپیده دم‬ ‫درون یک قایق در دریا پیش رفتیم و من در‬ ‫همه لحظات زیبایی مهتاب را ستودم وبارها‬ ‫در میان جمع‪ ،‬در رستوران‪ ،‬درون هواپیما‬ ‫فریاد زدم من عاشق و دیوانه این زن هستم!‬ ‫و مهتاب از خجالت سرش را در آغوش من‬ ‫گم می کرد‪.‬‬ ‫هرگاه به خانه پدر ومادرش میرفتم‪ ،‬من به‬ ‫شوخی به پدرش می گفتم آن شب که شما این‬ ‫دختر را به فرشته ها سپردید‪ ،‬تا ‪9‬ماه بعد بدنیا‬ ‫بیاید و ‪ 20‬سال بعد مرا از خود بیخود کند‪،‬‬ ‫درچه عالمی بودید؟ چقدر عاشق بودید؟ چه‬

‫غذایی خوردید وچه آرزویی داشتید؟‬ ‫پدرش فقط میخندید و مادرش اتاق را ترک‬ ‫می کرد و مهتاب تا نیم ساعت در آشپزخانه‬ ‫می ماند و بعدا مرا سرزنش می کرد که چرا‬ ‫در این باره با پدرش شوخی می کنم! من می‬ ‫گفتم این حرفها جدی است‪ ،‬من باید کشف‬ ‫کنم این همه زیبایی از کجا می آید؟‬ ‫هربار که به یک مهمانی می رفتیم‪ ،‬مهتاب‬ ‫دختر و زنانی را نشان میداد و می گفت‬ ‫ببین چقدرخوشگل و شیک هستند؟ و من‬ ‫جواب می دادم به گرد پای تو نمی رسند‪،‬‬ ‫اینها همه می کوشند شبیه تو بپوشند‪ ،‬حرف‬ ‫بزنند وادا و اصول در بیاورند‪ ،‬ولی تو یکدانه‬ ‫استثنایی هستی‪ .‬من دلم نمی خواست مهتاب‬ ‫خیلی زودحامله بشود‪ ،‬چون من ستایشگر‬ ‫اندام او بودم‪ ،‬می گفتم حداقل ‪ 5‬سال باید‬ ‫صبر کنیم تا آماده باشیم‪ .‬در ضمن فرزند تو‪،‬‬ ‫چه پسر وچه دختر‪ ،‬باید زیباترین بچه دنیا‬ ‫باشد‪ .‬مهتاب عاشق بچه بود و می خواست‬ ‫هرچه زودتر مادر بشود‪ 4 .‬سال گذشت‪ ،‬در‬ ‫این مدت ‪ 3‬بار با هزینه پدر ومادر مهتاب‬ ‫به اروپا رفتیم‪ .‬یکبار من و مهتاب به ترکیه‬ ‫رفتیم و همه فامیل را دیدار کردیم‪ .‬یکبار‬ ‫هم بخاطر سالگرد ازدواج مان‪ ،‬برادر بزرگش‬ ‫بلیط هواپیما و هتل درهاوایی را بعنوان‬ ‫هدیه برایمان فرستاد و از همه این سفرها‪،‬‬ ‫صدها خاطره زیبا برجای ماند‪ .‬من در تمام‬ ‫این سالها‪ ،‬مهتاب را چون بت پرستیدم و‬ ‫سراتاپایش را گلباران و بوسه باران کردم‪.‬‬ ‫‪ 3‬سال پیش مهتاب دختری بدنیا آورد که‬ ‫به گفته همه اطرافیان‪ ،‬فرشته کوچولویی بود‪،‬‬ ‫که همه نظرها را جلب می کرد‪ ،‬از آن روز‬ ‫ببعد من ستایشگر هر دوی آنها شدم‪ ،‬برای‬ ‫هر دوهدیه می آوردم‪ ،‬هر دو را غرق گل می‬ ‫کردم‪ ،‬شبها تا ساعتها در اتاق نیمه تاریک‪،‬‬ ‫به تماشای هر دو می ایستادم و مهتاب همیشه‬ ‫می گفت اگر من شوهری چون تو نداشتم‪،‬‬ ‫پژمرده و پوسیده بودم‪.‬‬ ‫مهتاب بخاطر حاملگی‪،‬کمی چاق شده‬ ‫بود‪،‬می کوشید تا جلوی چشم من با لباس‬

‫پوشیده رفت و آمد کند‪ ،‬گاه که او را می‬ ‫ستودم‪ ،‬آه می کشید و کم کم به فکر ورزش‬ ‫افتاد‪ ،‬ولی یکروز برای جلوگیری از سقوط‬ ‫کالسکه دخترمان‪ ،‬از یک بلندی‪ ،‬پرتاب‬ ‫شد و پایش شکست و همین او را تا ماهها‬ ‫خانه نشین کرده وحتی مدتها بروی صندلی‬ ‫چرخدار حرکت می کرد‪.‬‬ ‫درهمان زمان برای من ماموریتی پیش آمد که‬ ‫به اتفاق ‪ 5‬مهندس دیگربرای مدت ‪3‬ماه به‬ ‫عراق رفتم و دستمزد خوبی گرفتم‪ .‬با دست‬ ‫پر برگشتم‪،‬ولی وقتی با مهتاب روبرو شدم‪،‬‬ ‫او را شکسته و تکیده دیدم‪ ،‬کوشیدم بیشتر‬ ‫به دخترمان بپردازم‪ ،‬تا مهتاب نفسی براحت‬ ‫بکشد‪ .‬این حوادث‪ ،‬سفر وگرفتاریها‪،‬حتی‬ ‫روابط زناشویی ما راهم دچار اختالل کرده‬ ‫بود‪ ،‬من با خود می گفتم بهتر است هیچ‬ ‫چیز سبب اذیت و آزار مهتاب نشود‪ ،‬او را‬ ‫برای هیچ خواسته ای‪ ،‬تحت فشار نگذارم‪،‬‬ ‫غافل از اینکه این بظاهر مالحظه کاریهای‬ ‫من‪،‬هر روز مهتاب را از درون ویران می کرد‪.‬‬ ‫تا آنجا که مهتاب بداخالق شد‪ ،‬بی حوصله‬ ‫شد‪ ،‬حاضر نبود به هیچ مهمانی و جشن و‬ ‫گردهمائی بیاید‪ ،‬بهانه اش خستگی‪ ،‬چاقی ‪،‬‬ ‫پای شکسته بود و من گاهی مجبور بودم‪ ،‬در‬ ‫آن مهمانی ها شرکت کنم و برای عدم حضور‬ ‫مهتاب بهانه ای بیاورم‪.‬‬ ‫حدود یکسال ونیم پیش‪ ،‬من بخاطر بیماری‬ ‫پدرم به ایران رفتم‪ ،‬متاسفانه پدرم در شرایط‬ ‫ناهنجاری بود‪ ،‬ناچار شدم یک ماه و نیم در‬ ‫آنجا بمانم‪،‬بعد هم پدر را از دست دادم و با‬ ‫روحیه درهم شکسته ای به نیویورک برگشتم‪.‬‬ ‫اصال حوصله هیچ کاری را نداشتم‪ ،‬چون دو‬ ‫سال بود همه مقدمات سفر پدرم را به امریکا‬ ‫فراهم کرده بودم و این حادثه همه نقشه های‬ ‫مرا در هم ریخت‪.‬‬ ‫در این فاصله مهتاب با بهبودی کامل‪ ،‬به‬ ‫ورزش پرداخته و دوباره اندام شکیل خود‬ ‫را بدست آورده بود‪ ،‬دلش می خواست با‬ ‫من به مهمانی و جشن و سفر برود‪،‬ولی من‬ ‫دیگرحوصله نداشتم و حتی دوسه بار او را با‬

‫پدر و مادرش روانه کردم و دیدم که مهتاب‬ ‫بااکراه پذیرفت و رفت و افسرده و شکسته‬ ‫بازگشت‪ 6 .‬ماه پیش‪ ،‬مهتاب خواست از هم‬ ‫جدا بشویم‪ ،‬پرسیدم چرا؟ گفت زندگی ما‬ ‫به سردی و بی تفاوتی رسیده است‪ ،‬بعد هم‬ ‫‪ 20‬روز به سانفرانسیسکو نزد خواهرش رفت‬ ‫و من تقاضای طالق او را با پست دریافت‬ ‫کردم‪.‬‬ ‫یک شب به مهتاب زنگ زدم و پرسیدم چرا؟‬ ‫ماکه عاشقانه با هم ازدواج کردیم‪ ،‬ما که هیچ‬ ‫کم و کسری نداریم‪ ،‬ما که قشنگ ترین فرزند‬ ‫را داریم‪ ،‬ما که اینک هر دو سالم و سرحال و‬ ‫موفق در کار هستیم‪ ،‬همه حسرت زندگی ما‬ ‫را می خورند‪.‬‬ ‫مهتاب چهار روز بعد برایم نامه ای نوشت‪،‬‬ ‫نامه ای که مرا تکان داد‪ :‬مرد خوب من ‪،‬‬ ‫مردی که با عشق با من وصلت کردی‪ ،‬مردی‬ ‫که همه لحظات زندگی مرا با ستایش هایت‬ ‫بهشت کردی‪ ،‬مردی که به پایم گل ریختی‪،‬‬ ‫مرا زیباترین و کامل ترین زن دنیا خطاب‬ ‫کردی‪ ،‬مردی که حتی شبها درخواب به‬ ‫تماشای من می نشستی و هر روز صبح با‬ ‫شاخه های گل بیدارم می کردی‪ ،‬تو مرا چون‬ ‫یک گل پرورش دادی‪ ،‬نوازش کردی‪ ،‬شب و‬ ‫روز مراقبم بودی‪ ،‬تا ناگهان با شکستن پای‬ ‫من‪ ،‬با سفر به عراق‪ ،‬با درگذشت پدرت‪،‬‬ ‫من بکلی فراموش شدم‪ ،‬من پژمرده شدم‪،‬‬ ‫خشکیدم و پوسیدم و تو ندیدی‪ ،‬حتی به بهانه‬ ‫های مختلف فیلم های سفرمان‪ ،‬عروسی‬ ‫مان‪ ،‬روزهای خوشی مان را جلوی چشمایت‬ ‫پخش کردم‪ ،‬ولی تو در کامپیوتر و تلفن دستی‬ ‫ات غرق شدی و پیام های مرا نگرفتی‪ .‬من‬ ‫که سالها در بستری از گل‪ ،‬زیرنوازشهای‬ ‫عاشقانه مرد زندگیم‪ ،‬گذر زمان را نفهمیدم‪،‬‬ ‫ناگهان احساس کردم دیگر زیبا نیستم‪،‬‬ ‫خوش اندام نیستم‪ ،‬حتی ورزش سخت‪ ،‬رژیم‬ ‫غذایی‪ ،‬تالش برای بازگشت به روزهای‬ ‫طالیی زندگیم‪ ،‬نیز بی فایده و بی اثر بود‪.‬‬ ‫تو هیچکدام را ندیدی من امروز به آخر خط‬ ‫زندگی خود رسیده ام‪ ،‬احساس می کنم پیر و‬ ‫شکسته ام‪ ،‬احساس می کنم هیچ چیزی برای‬ ‫ستایش ندارم‪ ،‬احساس میکنم مرد زندگیم‬ ‫دیگر مرا نمی بیند‪.‬‬ ‫‪ ...‬نامه مهتاب مرا دیوانه کرد و همان شب‬ ‫به فرودگاه رفتم‪،‬خودم را به سانفرانسیسکو‬ ‫رساندم‪ ،‬ساعت ‪ 10‬صبح با یک بغل گل‬ ‫درخانه خواهرش را زدم و وقتی مهتاب را‬ ‫دیدم‪ ،‬در برابرش زانو زدم‪ ،‬گلها را به پایش‬ ‫ریختم‪ ،‬گفتم تو هنوز زیباترین زن عالم هستی‪.‬‬ ‫تو نجیب ترین‪ ،‬کامل ترین زن جهان هستی‪،‬‬ ‫من متاسفم که بخاطر حوادث گوناگون تورا‬ ‫گم کردم‪ ،‬درواقع خودم را گم کردم‪.‬‬ ‫فردا او را و دخترم را به نیویورک بازگرداندم‬ ‫و به مهتاب گفتم مرد خوب زندگیت را‬ ‫ببخش‪ ،‬تا جبران همه کوتاهی ها‬ ‫را بکند‪.‬‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

145


‫‪144‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫همسران خیانت‬ ‫دیده بخوانند !!‬

‫وقتی شوهرتان به شما خیانت‬ ‫کرد و شما نیز برای مدتی با او‬ ‫قهر کردید و بعد از مدتها آشتی‬ ‫کردید و به خانه و زندگی تان‬ ‫برگشتید و به شما قول داد دیگر‬ ‫تکرار نخواهد شد از کجا بدانید‬ ‫که دیگر از این خیانتها نخواهد‬ ‫کرد و به او چگونه اعتماد کنید؟‬ ‫خیانت و بی وفایی اعتماد رابطه را برهم‬ ‫می زند‪ .‬اگر به دنبال نشانه هایی هستید که‬ ‫بفهمید می توانید دوباره اعتماد کنید یا خیر‪،‬‬ ‫با ما همراه باشید‪.‬‬ ‫اجازه بدهید صادق باشیم…‬ ‫هیچ تضمین ‪ ۱۰۰‬درصدی وجود ندارد که‬ ‫همسرتان دوباره خیانت نکند‪ .‬هیچ تضمین‬ ‫‪ ۱۰۰‬درصدی هم نیست که شما تا آخر با‬ ‫هم بمانید‪ .‬همچنین‪ ،‬هیچ ضمانتی هم نیست‬ ‫که همسرتان دوباره خیانت کند! همینطور‬ ‫ضمانتی برای برهم خوردن دوباره رابطه تان‬ ‫وجود ندارد‪.‬‬ ‫این واقعیت همه زندگی ها و روابط است‪.‬‬ ‫پیش بینی آنها تقریب ًا غیرممکن است‪.‬‬ ‫این احتمال وجود دارد که وقتی عاشق‬ ‫همسرتان شدید و شما دو نفر زندگی تان را‬ ‫شروع کردید‪ ،‬هیچ وقت حدس نمی زدید که‬ ‫بخواهد به شما خیانت کند‪ .‬شاید نگرانی ها و‬ ‫دغدغه های خودتان را داشته اید اما احتمال‬ ‫اینکه فکر کرده باشید همسرتان خیانت کند‬ ‫بسیار کم است‪ .‬بااینحال او اینکار را کرد!‬ ‫حاال‪ ،‬اگر تصمیم دارید که اعتماد از دست‬ ‫رفته را دوباره بسازید و رابطه تان را ترمیم‬ ‫کنید‪ ،‬ممکن است ذهنتان مملو از ترس‬ ‫شکسته شدن دوباره دلتان و خیانت دوباره‬ ‫همسرتان باشد‪ .‬این ترس ها قابل درک‬ ‫هستند و ممکن است سر راه ساختن دوباره‬ ‫رابطه تان قرار گیرند‪.‬‬ ‫موضوع گیج کننده ای است‪ .‬دلتان نمی‬ ‫خواهد دروغ بشنوید و دوباره بخاطر خیانت‬ ‫صدمه ببینید و می دانید که باید محتاط باشید‪.‬‬ ‫این احتیاط ممکن است شما را از رفتن به‬ ‫استقبال التیام رابطه و رشد آن که برای نجات‬ ‫رابطه تان مهم است‪ ،‬عقب بکشاند‪ .‬به نظر‬ ‫می رسد در عین اینکه یک قدم به جلو برمی‬ ‫دارید‪ ،‬چندین قدم به عقب می روید‪.‬‬ ‫اگر راه قابل اطمینانی بود که می فهمیدید‬ ‫همسرتان واقع ًا به شما راست می گوید و واقع ًا‬ ‫تغییر کرده است یا نه خیلی خوب بود‪ .‬اما‬ ‫هیچ راهی وجود ندارد‪ .‬اما‪ ،‬می توانید عاقل‬ ‫و هوشیار باشید و درعین حال احتیاطی که‬ ‫شما را عقب نگه می دارد را رها کنید‪ .‬می‬ ‫توانید به نشانه هایی که در همسرتان‪ ،‬خودتان‬ ‫و رابطه تان می بینید خوب دقت کنید چون‬ ‫به شما کمک می کنند بهترین تصمیم را برای‬

‫آینده تان بگیرید‪.‬‬ ‫اگر می خواهید بفهمید باید دوباره اعتماد‬ ‫کنید یا نه‪ ،‬به دنبال این ‪ ۴‬نشانه باشید…‬ ‫‪ - 1‬ارتباط و گفتگو بیشتر از اینکه بسته‬ ‫باشد‪ ،‬باز است‬ ‫گفتگو و ارتباط سالم رمز موفقیت هر رابطه‬ ‫است – مخصوص ًا رابطه ای که بعد از خیانت‬ ‫در حال ترمیم است‪ .‬با خودتان فکر کنید و‬ ‫زمانی را به خاطر آورید که احساس ریلکس‬ ‫بودن و راحتی داشتید‪ ،‬طوریکه تصور می‬ ‫کنید شما و همسرتان واقع ًا به دقت به حرف‬ ‫های هم گوش می کرده اید‪.‬‬ ‫بعد‪ ،‬به وقتی فکر کنید که هرکدام از شما‬ ‫سرسختانه سر حرف خودتان ایستاده بودید و‬ ‫به نظر می رسید که هیچکدام از شما به حرف‬ ‫های دیگری گوش نمی کند‪.‬‬ ‫اینها نشانه های باز و بسته بودن گفتگوی‬ ‫بین شماست‪ .‬خیلی مهم است که ببینید آیا‬ ‫این احساس آزادی و باز بودن گفتگو را در‬

‫مکالماتتان می بینید یا خیر‪.‬‬ ‫و وقتی آن لحظه هایی که گفتگوی بازی با‬ ‫همسرتان دارید را می فهمید – حتی اگر فقط‬ ‫چند لحظه طول بکشند – ببینید چه می کرده‬ ‫اید‪ ،‬چطور حرف می زده اید و از چه کلمات‬ ‫و لحنی استفاده می کردید‪ .‬سعی کنید از بعد‬ ‫آن بیشتر از آن روش های گفتگو استفاده‬ ‫کنید‪.‬‬ ‫‪ - 2‬شفافیت بیشتری وجود دارد‬ ‫شفافیت زمانی اتفاق می افتد که طرفی که‬ ‫خیانت کرده است در دسترس کامل همسر‬ ‫خود قرار می گیرد‪ .‬این یعنی دیگر هیچ رازی‬ ‫پنهان نمی کند‪ .‬ایمیل‪ ،‬پیام های تلفنی‪ ،‬هر‬ ‫حساب بانکی خصوصی یا هر چیز دیگر او‬ ‫از دسترس همسرش دور نیست‪.‬‬ ‫این نوع دسترسی باید با تمایل کامل خود‬ ‫فرد باشد تا برای ساختن دوباره اعتماد از‬ ‫دست رفته موثر باشد‪ .‬اگر فردی که خیانت‬

‫کرده است برای این شفافیت احساس فشار‬ ‫یا اجبار کند‪ ،‬دوری بیشتری بین دو طرف‬ ‫اتفاق می افتد‪.‬‬ ‫دو طرف می توانند راه های دیگری هم برای‬ ‫شفافیت به کار گیرند‪ .‬دو طرف می توانند‬ ‫توافق کنند که هر چه که در ذهنشان بود را‬ ‫با هم در میان بگذارند‪ ،‬حتی سخت ترین‬ ‫مسائل را‪ .‬آنها حقیقت خودشان و هرچه که‬ ‫می خواهند را به زبان می آورند‪.‬‬ ‫ممکن است چندان با این روش احساس‬ ‫راحتی نکنید اما می تواند به طرقی انجام شود‬ ‫که ارتباطتان را محکم تر کند‪.‬‬ ‫حتی اگر همسرتان تمایلی به در دسترس‬ ‫قرار دادن و شفافیت کامل نشان نداد‪ ،‬می‬ ‫توانید درخواستی اینچنینی از او داشته باشید‪،‬‬ ‫«کمکم کن بفهمم که چرا نمی خوای با من‬ ‫کام ً‬ ‫ال شفاف باشی‪ ».‬بعد خوب به پاسخی که‬ ‫می دهد گوش کنید‪ .‬ممکن است دلیل قانع‬ ‫کننده ای داشته باشد‪.‬‬

‫است اهمیت کمتری دارد‪.‬‬ ‫‪ - 4‬می توانید نشانه هایی از پیشرفت‬ ‫مشاهده کنید‬ ‫گفتگوی باز‪ ،‬حس اینکه در یک تیم هستید‬ ‫و شفافیت همه نشانه های پیشرفت در رابطه‬ ‫شماست‪ .‬نکته مهم برای زوج هایی که بعد‬ ‫از خیانت می خواهند رابطه شان را بازسازی‬ ‫کنند این است که ممکن است پیشرفت هایی‬ ‫اتفاق بیفتد اما یک نفر (یا هر دو شما) آن‬ ‫را نمی بیند‪.‬‬ ‫خیلی راحت می توانید فقط به آنچه که در‬ ‫گذشته اتفاق افتاده فکر کنید و نسبت به‬ ‫تغییرات مثبتی که در رابطه تان در حال رخ‬ ‫دادن است کور شوید‪.‬‬ ‫اگر می خواهید ببینید که درست است بعد‬ ‫از خیانت همسرتان دوباره به او اعتماد کنید‬ ‫یا نه‪ ،‬یک راه قابل اطمینان این است که‬ ‫مطمئن شوید رابطه تان را از دیدگاه زمان‬ ‫حال بررسی می کنید نه گذشته‪ .‬انکار حسی‬ ‫که بعد از خیانت همسرتان به شما دست داده‬

‫‪ - 3‬به نظر می رسد هر دو شما در یک تیم‬ ‫هستید‬ ‫این شبیه به آن تمرینی است که در باال عنوان‬ ‫کردیم که تفاوت زمانیکه گفتگوی باز و‬ ‫زمانیکه گفتگوی بسته با هم دارید را به خاطر‬ ‫بیاورید‪ .‬از احساسی که زمان همکاری با هم‬ ‫دارید و زمانیکه به نظر می رسد در دو تیم‬ ‫مخالف هستید‪ ،‬آگاه شوید‪.‬‬ ‫به احتمال بسیار زیاد شما هر دو در یک‬ ‫تیم هستید و ایده ها و نظرات همدیگر را‬ ‫نادیده نمی گیرید‪ .‬این را می فهمید که می‬ ‫توانید خیلی چیزها از همسرتان یاد بگیرید‪،‬‬ ‫حتی اگر طریقی خاص برای برخورد با یک‬ ‫موقعیت داشته باشید و یا حتی اگر انتخابتان‬ ‫با همسرتان کام ً‬ ‫ال متفاوت باشد‪.‬‬ ‫در یک تیم بودن مربوط است به داشتن‬ ‫ارتباط باز و همه اینها به دیدگاه کلی شما‬ ‫نسبت به همسرتان برمی گردد‪ .‬اثبات اینکه‬ ‫حق با شماست یا روش شما بهترین روش‬

‫کار درستی نیست اما بااینحال درست هم‬ ‫نیست که در گذشته زندگی کنید‪.‬‬ ‫عادت کنید که وقتی غرق در گذشته می‬ ‫شوید و زمان حال را فراموش می کنید‪ ،‬متوجه‬ ‫شوید‪ .‬در چنین مواقعی یک نفس عمیق‬ ‫بکشید‪ ،‬مکث کنید و به زمان حال برگردید‪.‬‬ ‫از خودتان بپرسید که آیا آن کلمات و رفتارها‬ ‫با آنچه اکنون اتفاق می افتد سازگاری دارد‬ ‫یا خیر‪.‬‬ ‫اینکه بیشتر به زمان حال فکر کنید به شما این‬ ‫امکان را می دهد که پیشرفت ها و تغییرات‬ ‫مثبتی که در رابطه تان پیش می آید را ببینید‬ ‫و حس کنید‪.‬‬ ‫خیانت می تواند اعتماد هر رابطه ای را از‬ ‫بین ببرد‪ .‬اما این نشانه ها را به خاطر بسپرید‪،‬‬ ‫اینها فقط چند نمونه بودند‪ .‬راه های زیادی‬ ‫وجود دارد که از طریق آنها همسرتان ممکن‬ ‫است به شما نشان دهد که دوباره می توان به‬ ‫او اعتماد کرد‪.‬‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

143


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

142


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

www.SafaRenovation.com

141


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

140


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

139


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

www.century21.ca/mahmoud.rahbari

138


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

137


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

136


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

135


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

134


‫‪133‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫ ‬ ‫آذر‬ ‫در جنگی که پیش رو دارید میان آنچه که دوست دارید انجام‬ ‫دهید و آن کاری که بایدانجام دهید‪ ،‬استقالل و بی نیازی به‬ ‫دیگران بر مسئولیت هایتان پیروز خواهد شد‪ .‬اما این یک راه‬ ‫حل طوالنی مدت نیست؛ این فقط واکنشی موقتی است در برابر‬ ‫اتفاقات اخیر؛ تصمیم ناخودآ گاه و ناگهانی شما ممکن است‬ ‫آنقدر دیگری را ناراحت کند که او مانع برنامهها و پیشرفت های‬ ‫آینده شما شود‪ .‬از این جنگ عقب نشینی نکنید که فقط کارها‬ ‫را دشوارتر و پیچیده تر خواهد کرد‪ .‬اگر برای زمان طوالنی تری‬ ‫بتوانید از مواجهه مستقیم با او خودداری کنید موفق تر خواهید‬ ‫بود‪ .‬کمی فاصله گرفتن از این موقعیت به شما توانایی و نیروی جدیدی می دهد که بتوانید چشم‬ ‫اندازی جدید به زندگی داشته باشید‪ .‬حافظ‪ :‬زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم مست و آشفته‬ ‫به خلوتگه راز آمده‌ای گفت حافظ دگرت خرقه شراب آلوده‌ست مگر از مذهب این طایفه بازآمده‌ای‬ ‫تعبیر‪:‬از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را داشته باش و چشم بصیرت داشته باش و سره را از ناسره‬ ‫تشخیص بده‪ .‬همه ی عوامل برای اینکه به مقصود برسی فراهم است‪ .‬شک و تردید را از خود دور کن‬ ‫و تصمیمی جدی بگیر‪.‬‬ ‫دی‬ ‫شما ممکن است وظایف و تعهدات مالی ای داشته باشید که‬ ‫باید آنها را همین حاال انجام دهید‪ ،‬اما هنوز قطعه هایی از پازل‬ ‫مشکل شما گمشده هستند‪ .‬تا زمانی که بتوانید همه اطالعات‬ ‫مورد نیاز را برای سازماندهی وضعیت خود را گردآوری کنید‪،‬‬ ‫خیلی سخت است که بخواهید موقعیت اخیر را اداره کنید با این‬ ‫وجود‪ ،‬شما نمی توانید همین طور دست روی دست بگذارید و‬ ‫هیچ کاری انجام ندهید‪ .‬براساس اطالعاتی که تا کنون داشته اید‬ ‫تصمیم بگیرید‪ .‬می توانید وقتی که همه حقایق را کشف کردید‪،‬‬ ‫آن را اصالح کنید‪.‬‬ ‫حافظ‪ :‬بخواه جام صبوحی به یاد آصف عهد وزیر ملک سلیمان عماد دین محمود‬

‫بهمن‬ ‫پیش آمدن مسائل مختلف چون نامزدی‪ ،‬شروع عشق‪ ،‬ازدواج‬ ‫در زندگی نود درصد از مجردین این ماه‪ ،‬در حقیقت این گروه‬ ‫مرتب با رویدادهای پرهیجان روبرو هستند و درضمن اکثریت‬ ‫آنها با نتایج خوبی نیز همراه خواهند شد‪ .‬در زمینه کاری و‬ ‫شغلی برای بعضی از متولدین این ماه موقعیت های خوب‬ ‫بوجود آمده و یا با پیشنهادات تازه روبرو میشوند و یا خود‬ ‫تصمیم به شروع یک کار مستقل میگیرند که در هر حال سازنده‬ ‫و مثبت خواهد بود ‪.‬‬ ‫حافظ‪ :‬فرصت شمر طریقه رندی که این نشان چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست‬ ‫نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست تعبیر‪:‬در انجام کاری‬ ‫که در پیش داری درنگ و شتاب نکن‪ .‬عشق و محبت و ایمان به هدف تو را بهتر و زودتر به هدف‬ ‫می رسانند‪ .‬در امر ازدواج موفق خواهی شد‪.‬‬ ‫اسفند‬ ‫احتیاج دارید که منزل بمانید و زیاد در اجتماع ظاهر نشوید‪.‬‬ ‫در هر صورت‪ ،‬اخیر ًا زیاد در بیرون از خانه بوده اید‪ .‬الزم است‬ ‫که انرژی تان را برای جشن ها و مهمانی ها نگهدارید و یک‬ ‫روز آرام شما را تازه نفس می کند‪.‬نزدیکان شما بیشتر از همیشه‬ ‫نسبت به شما احساساتی هستند وتصمیم دارند تغییراتی ایجاد‬ ‫کنند‪ .‬به خاطر خدا به حرفهای آنها گوش کنید! می بینید که‬ ‫منطقی صحبت می کنند‪.‬‬ ‫حافظ‪:‬‬ ‫از برای شرف به نوک مژه خاک راه تو رفتنم هوس است همچو حافظ به رغم مدعیان شعر رندانه‬ ‫گفتنم هوس است‬

‫بود که مجلس حافظ به یمن تربیتش هر آن چه می‌طلبد جمله باشدش موجود تعبیر‪:‬به آرزوی خود می‬ ‫رسی‪ .‬دنیا بر وفق مرادت می شود‪ .‬هرچه بخواهی بدست خواهی آورد‪ .‬خداوند را شاکر باش تا نعمات تعبیر‪:‬به آرزوی خود خواهی رسید اگر چه کمی مشکل و سخت خواهد بود‪ .‬اگر مراقب نباشی تمامی‬ ‫نقشه هایت نقش بر آب می شود بنابراین با احتیاط همه ی جوانب‬ ‫خود را بر تو ارزانی دارد‪.‬‬


‫‪132‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫مرداد‬

‫مهر‬

‫امروز ترکیب بندی ستاره ها شما را بسیار محتاط خواهند کرد‪.‬‬ ‫خصوص ًا اگر مشغول کارهای مربوط به خانه هستید‪ .‬مایلید که‬ ‫کارهای روزمره و سخت را از سرراهتان بردارید پس وقت‬ ‫تلف نکرده و دیگر راجع به آنها فکر نمی کنید‪ .‬به طریقی امروز‬ ‫شخص مورد عالقه تان را بیشتر ا ز همیشه از نظر روحی و‬ ‫معنوی حمایت می کنید و هر کاری که الزم باشد می کنید تا او‬ ‫احساس بهتری از خود داشته باشد‪.‬‬

‫ممکن است امروز کسی از اطرافیان تان کاری فوق العاده‬ ‫شگفت انگیز انجام دهد که شما را شوکه کند‪ .‬ابراز وجود‬ ‫دیگران می تواند بسیار خارج از موضوع باشد که شما حتی‬ ‫ندانید چگونه باید به آن فکر کنید‪ .‬به جای اینکه حرف هایی را‬ ‫بزنید که بعدها از گفتن شان پشیمان شوید‪ ،‬بهتر است فعال از‬ ‫واکنش نشان دادن درباره احساسات تان خودداری کنید‪ .‬اجازه‬ ‫بدهید دیگران بفهمند شما تا بحال احتیاط می کردید‪ ،‬و نیاز به‬ ‫زمان دارید که قبل از اینکه بتوانید پاسخ گوی مسئله ای باشید‬ ‫باید آن را به خوبی بررسی کنید‪.‬‬

‫حافظ‪ :‬پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان خیر نهان‬ ‫برای رضای خدا کنند‬ ‫حافظ دوام وصل میسر نمی‌شود شاهان کم التفات به حال گدا کنند‬ ‫تعبیر‪:‬به دوستان ریاکار و ظاهر الصالح متکی نباش‪ .‬هرچه می خواهی از خدا بخواه‪ .‬دشمنان و‬ ‫حسودان را بشناس و همه ی جوانب کار را بسنج‪ .‬پس از کسب اطمینان‪ ،‬شروع به کار کن‪.‬‬ ‫شهریور‬ ‫مسئولیت هایتان اکنون پیچیده شده است‪ .‬به خاطر اینکه شما‬ ‫در قبال چندین نفر مسئول هستید‪ -‬و حتی ممکن است وعده و‬ ‫تعهد شما با همدیگر در تضاد باشند‪ .-‬االن زمان این است که‬ ‫با توانایی و شایستگی که دارید اوضاع پیچیده و درهم ریخته‬ ‫را کمی سر و سامان دهید‪ .‬بدیهی است‪ ،‬با این اوضاع شما نمی‬ ‫توانید هیچ کاری انجام دهید‪ ،‬استعدادها و امکانات تان را‬ ‫آشکار کنید و بگذارید دیگران بفهمند شما چه کاری می توانید‬ ‫انجام دهید و چه کاری را نمی توانید‪ .‬مطمئن باشید دیگران از‬ ‫این صداقت شما قدردانی خواهند کرد‪ .‬حافظ‪ :‬آه و فریاد که از‬ ‫چشم حسود مه چرخ در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد نزدی شاه رخ و فوت شد امکان حافظ چه‬ ‫کنم بازی ایام مرا غافل کرد تعبیر‪:‬در انجام کاری که در پیش داری دچار مشکل و نا امیدی شده ای‪.‬‬ ‫یأس و حرمان انسان را از ادامه ی راه باز می دارد و بهتر است راه های دیگر را هم امتحان کنی‪ .‬با‬ ‫صبر و حوصله و ایمان می توانی کوه مشکالت را از پیش پای خود برداری‪ .‬مشورت با صاحبنظران را‬ ‫فراموش نکن‪ .‬به تنهایی از عهده ی حل مشکالت بر نمی آیی‪.‬‬

‫حافظ‪ :‬روی زرد است و آه دردآلود عاشقان را دوای رنجوری بگذر از نام و ننگ خود حافظ ساغر‬ ‫می‌طلب که مخموری تعبیر‪:‬با تظاهر و ریا نمی توان به جایی رسید‪ .‬در هر کاری صداقت الزمه ی‬ ‫کار است‪ .‬بهتر است اول نقائص خود را برطرف سازی و سپس محکم و استوار به دنبال هدف خود‬ ‫بروی‪ .‬جوانب کار را بسنج و به خود مغرور نباش تا اشتباهی از تو سر نزند‪.‬‬ ‫آبان‬ ‫همسرتان کمی عجیب است وباید علت آنرا حدس بزنید‪.‬شاید‬ ‫برنامه ها در لحظه آخر تغییر کند‪.‬سعی کنید انعطاف پذیر باشید‬ ‫واگر نه خودتان را ناراحت می کنید‪.‬امروز همه چی به انتخاب‬ ‫خودتان بستگی دارد اما دوست دارید کارها مرتب و منظم‬ ‫انجام شوند‪.‬تنها نگرانی این است که در آینده چطور از این‬ ‫فرصت بدست آمده استفاده کنید‪.‬حاضر شدن در لحظات آخر‬ ‫شما را کمی نگران می کند‪.‬‬ ‫حافظ‪ :‬به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است همیشه در‬ ‫نظر خاطر مرفه ماست‬ ‫اگر به سالی حافظ دری زند بگشای که سال‌هاست که مشتاق روی چون مه ماست‬ ‫تعبیر‪:‬گرفتار غم و اندوهی و از آن به سادگی رها نخواهی شد‪ .‬امیدوار باش‪ .‬سعی و کوشش کن‪ .‬سهل‬ ‫انگاری را رها کن‪ .‬این گره به دست خودت باز می شود‪.‬‬


‫‪131‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫فال هفته‬

‫فروردین‬ ‫تعهدات کاری که دارید ممکن است خیال استفاده از تعطیالت‬ ‫شما را به خیالی موهوم تبدیل کند‪ .‬این فقط درباره این نیست‬ ‫که باید برای سروکله زدن با کارهای دشوارتان به محل کارتان‬ ‫برگردید یا اینکه درباره زمان دشواری که در پیش رو دارید‬ ‫نگران باشید؛ شما نمی خواهید امور به روال گذشته پیش بروند‪.‬‬ ‫بلکه می خواهید حتی اگر کمی هم که شده در راه ترقی و‬ ‫پیشرفت گام بردارید‪ .‬فقط به این منظور که تغییر کنند‪ .‬اما سعی‬ ‫نکنید که کارها را به زور و با عجله انجام دهید‪ .‬زمان زیادی‬ ‫برای تان وجود خواهند داشت و می توانید در طی آن کارهایتان را با صبر و حوصله و بهتر از االن‬ ‫انجام دهید‪ .‬حافظ‪ :‬هر آن که روی چو ماهت به چشم بد بیند بر آتش تو بجز جان او سپند مباد شفا‬ ‫ز گفته شکرفشان حافظ جوی که حاجتت به عالج گالب و قند مباد تعبیر‪:‬آسوده و مطمئن به انجام‬ ‫کاری که در نظر داری بپرداز زیرا به موفقیت بزرگی دست خواهی یافت‪ .‬از طعنه ی سرزنش کنندگان‬ ‫و کینه ی دشمنان به زودی خالص خواهی شد‪.‬‬ ‫اردیبهشت‬ ‫ممکن است امروز میان کارهای تکراری تان یک وقفه غیر‬ ‫قابل پیش بینی پیش بیاید که شما را تا حدودی دلسرد کند‪ .‬اما‬ ‫می تواند معنی نشاط آوری به زندگی و کار خسته کننده و مالل‬ ‫آور شما دهد؛ پس از این فرصت استفاده کنید؛ احتماال برای‬ ‫تصمیم گیری زمان سختی خواهد بود‪ ،‬چون که نمی دانید راه‬ ‫جدیدی در زندگی تان انتخاب کنید یا اینکه یک برنامه ساده‬ ‫از فعالیت های معمولی برای خود انتخاب کنید‪ .‬زیاد نگران‬ ‫این نباشید که باید چه کاری بکنید؛ اجازه دهید قلب تان شما‬ ‫را در طول روز در تصمیم گیری هایتان راهنمایی کند‪ .‬حافظ‪ :‬ملول از همرهان بودن طریق کاردانی‬ ‫نیست بکش دشواری منزل به یاد عهد آسانی خیال چنبر زلفش فریبت می‌دهد حافظ نگر تا حلقه‬ ‫اقبال ناممکن نجنبانی تعبیر‪:‬فرصت ها و لحظات زندگی را مفت و مسلم از دست نده تا پشیمان و نادم‬ ‫نشوی‪ .‬در روزگار راحتی و آسایش به فکر آینده و دوران سختی باش و عاقبت اندیشی کن‪ .‬دیده ای‬ ‫حقیقت بین و آگاه الزم است تا ناگهان دچار لغزش و اشتباه نشوی‪.‬‬

‫این حق شماست که امروز فکر‬ ‫خرداد‬ ‫کنید و ببینید چه چیزی مهمتر است ‪-‬بیان کردن استقالل و‬ ‫آزادی تان یا اینکه زیر فشار اختیارات و تعهدات خود خم شوید‬ ‫و بخواهید وظایف بیشتری را بر عهده بگیرید‪ .‬این کار ممکن‬ ‫است موجب شود که از وظایفی که در خانه دارید غافل شوید‪.‬‬ ‫اما هر چرا انتخاب کنید‪ ،‬نتیجه دقیقا آن چیزی نمی شود که‬ ‫شما انتظارش را دارید‪ .‬در نهایت‪ ،‬انجام دادن آنچه که باعث‬ ‫شود درک و دانش شما افزایش یابد بسیار مهمتر از این است که‬ ‫وظایف خود را رها کنید‪ .‬در تعطیالت وقت آن را پیدا می کنید‬ ‫که تعهدات خود را انجام دهید‪ .‬حافظ‪ :‬هر چند بردی آبم روی‬ ‫از درت نتابم جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ قرآن‬ ‫ز بر بخوانی در چارده روایت تعبیر‪:‬در زندگی آنچنان که شایسته تو است به مقامی نرسیده ای و از بی‬ ‫چشم و رویی ناکسان در عذابی‪ .‬هدف و مقصود از تو دور نیست به شرط آنکه صداقت و درستی را‬ ‫رها نکنی و به لطف خداوند و هنر و علم خود ایمان داشته باشی‪ .‬سرگردانی و هراس و نا امیدی را از‬ ‫خود دور بگردان که در غیر اینصورت به بن بست خواهی رسید‪.‬‬ ‫تیر‬ ‫بعضی از متولدین این ماه در جستجو برای یافتن عزیزانی به‬ ‫نتیجه رسیده و به شادی و شعف فراوانی میرسند‪ .‬عده ای نیز‬ ‫بخاطر بعضی یکدندگی ها عزیزی را گم می کنند و بهمین جهت‬ ‫توصیه میشود آن دسته که اسیر یکدندگی و لجاجت هستند کمی‬ ‫آرام باشند‬ ‫‪ .‬حافظ‪:‬‬ ‫وفاداری و حق گویی نه کار هر کسی باشد غالم آصف ثانی‬ ‫جالل الحق و الدینم رموز مستی و رندی ز من بشنو نه از واعظ که با جام و قدح هر دم ندیم ماه و‬ ‫پروینم‬ ‫تعبیر‪:‬افکار و اندیشه های بلند و متعالی داری‪ .‬با سعی و تالش‪ ،‬مقصود شما حاصل می شود‪ .‬اراده ی‬ ‫محکم و ایمان راسخ‪ ،‬بهترین یار و یاور تو است‪ .‬سعی کن جاه طلبی را از آرزوها و اندیشه های خود‬ ‫دور کنی‪.‬‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

130


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

129


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

128


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

127


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

126


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

125


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

905-737-3900

124


‫‪123‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫سخن مي‌گويد‪ .‬او با ادامة تحصيل و كسب‬ ‫تخصص به استقالل اقتصادي رسيده و‬ ‫اكنون توانايي آن را دارد كه از نظر مالي نيز‬ ‫فرزندانش را سرپرستي كند و ديگر به ثروت‬ ‫شوهرش متكي نباشد‪ .‬مشاوره‌هاي كيمرام‬ ‫به‌ثمر نشسته است اما اين شميالست كه راه‬ ‫خود را يافته؛ كيمرام فقط راه او را به‌سوي‬ ‫يافتن خويشتن خويش هموار كرده است‪.‬‬ ‫خوشبختانه نويسنده از زبان كيمرام و با‬ ‫تأكيد بر روايت كامل رويدادها و مقدم‬ ‫دانستن آن بر فرم و ساخت رمان‪ ،‬تكليف‬ ‫منتقد را در نقد كتاب به‌عنوان ُرمان با‬ ‫تأكيد بر فرم و محتوا روشن كرده است‪،‬‬ ‫هرچند اثر در مجموع كشش الزم را براي‬ ‫پيگيري داستان دارد و خواننده با اشتياق‬ ‫زندگي شميال را پي‌مي‌گيرد و در فرايند‬ ‫داستان با بسياري از وقايع آن همسان‌سازي‬ ‫مي‌كند‪ .‬با اين‌همه‪ ،‬نمي‌توان اين ياداشت‬ ‫را بدون اشاره به نكاتي دربارة زبان و‬ ‫شكل‌بندي شخصيت‌ها در قالب داستان به‬ ‫پايان برد‪.‬‬ ‫زبان كتاب ساده و روان است‪ ،‬هرچند‬

‫ديالوگ‌ها در بعضي قسمت‌ها افت پيدا‬ ‫مي‌كند‪ .‬اين افت زباني از آن جهت به‬

‫‌چشم مي‌خورد كه داستان از زبان داناي‬ ‫كل بازگو مي‌شود كه به‌طور اصولي بايد‬

‫گفتار شخصيت‌ها را با زبان واحدي بيان‬ ‫كند‪ .‬در اين مكالمات ايجاز رعايت‬ ‫نشده و بيان حاالت زن قهرمان داستان‬ ‫مطول و خسته‌كننده است‪ .‬در مورد وجوه‬ ‫شخصيت‌ها نيز روش نويسنده «سياه‬ ‫يا سفيد» بوده است؛ شميال مظهر تمام‬ ‫خوبي‌ها و چنگيز سمبل بدي به‌معناي‬ ‫مطلق است‪ .‬ولي اين سؤال در ذهن خواننده‬ ‫مطرح است كه چگونه شميال‪ ،‬با تمام هوش‬ ‫و درايتي كه راوي به او نسبت مي‌دهد‪،‬‬ ‫اين‌گونه در تشخيص خود اشتباه كرد و پس‬ ‫‌بخش»‬ ‫از پي بردن به «ذات نايافته از هستي ِ‬ ‫چنگيز به چه دليل چنين مذبوحانه تسليم‬ ‫شرايط شد؟‬ ‫ً‬ ‫با اين‌‌همه‪ ،‬اگر اين اثر را صرفا رمان تلقي‬ ‫نكنيم و همچون گزارش داستان‌گونه به آن‬ ‫بنگريم‪ ،‬مي‌توانيم از اين كاستي‌ها چشم‬ ‫بپوشيم و كتاب مهتاب‌شبي را اثري قابل‬ ‫اعتنا بدانيم‪ ،‬به‌ويژه براي زناني كه در‬ ‫زندگي زناشويي ناموفق و اسير ازدواجي‬ ‫«نامناسب» هستند‪ ،‬و خواندن آن را به‬ ‫ايشان توصيه كنيم‪.‬‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

122


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

121


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

120


‫‪119‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫راهي به‌سوي‬ ‫يافتن خويش‬

‫اصغر كيهان‌نيا را سال‌هاست از‬ ‫دور و نزديك مي‌شناسم‪ .‬وكيل‬ ‫دادگستري است‪ ،‬اما چند سالي‬ ‫است كه ترجيح ًا به مشاوره در‬ ‫امور خانواده مي‌پردازد‪ .‬چند‬ ‫كتاب نيز دربارة مسائل خانواده‬ ‫و جوانان نوشته است‪ .‬ناشر هم‬ ‫هست‪ .‬نشر مادر را مديريت‬ ‫مي‌كند‪ .‬شنيده‌ام چند سالي‬ ‫است در تلويزيون هم برنامه‌اي‬ ‫در زمينة مسائل خانواده دارد‪.‬‬ ‫به‌عنوان مشاور خانواده‪ ،‬مشكالت‬ ‫را براي مراجعان متعددش آن‌قدر‬ ‫ساده تحليل مي‌كند كه مخاطب‬ ‫جرئت مقابله با آنها را پيدا‬ ‫مي‌كند‪ .‬اما هرگز تصور نمي‌كردم‬ ‫شهامت آن را داشته باشد كه قدم‬ ‫به حيطة رمان‌نويسي بگذارد و‪،‬‬ ‫از آن مهم‌تر‪ ،‬موفق شود‪ .‬هرچند‬ ‫اثر او به‌نوعي حديث نفس باشد‬ ‫و روايت تجربه‌اي شخصي‪.‬‬ ‫مهتاب‌شبي‪ ،‬يا داستان زندگي‬ ‫پرشور شميال‪ ،‬رمان‌گونه‌اي است‬ ‫كه به‌تازگي از او منتشر شده است‪.‬‬

‫سال‌هاست كه در غرب نوشتن داستان‌هاي‬ ‫گزارش‌گونه با دستماية واقعيت يا‬ ‫گزارش‌هايي در قالب داستان با‬ ‫شخصيت‌هاي واقعي باب روز است‪.‬‬ ‫روان‌شناسان و مشاوران امور خانواده از طريق‬ ‫اين نوع داستان‌ها روند طرح و يافتن راه‌حل‬ ‫معضالت خانواده را به‌عنوان روشي براي‬ ‫همسان‌سازي مشكالت مراجعانشان توصيه‬ ‫مي‌كنند‪ .‬نكتة درخور توجه اين است كه‬ ‫ِ‬ ‫‌ديدگان اين معضالت خانوادگي اكثر ًا‬ ‫آسيب‬ ‫زنان هستند‪.‬‬ ‫مهتاب‌شبي نيز رماني از اين دست است؛‬ ‫هرچند مطمئن نيستم كه به‌درستي بتوان به‬ ‫اين‌گونه آثار را «رمان» ناميد‪ .‬مهتاب‌شبي‬ ‫بيشتر روايت يك زندگي واقعي است و فاقد‬ ‫ساخت و پرداخت رمان‪.‬‬ ‫كيمرام مشاور خانواده است‪ .‬روزي زني‬ ‫به‌نام شميال براي مشاوره در مورد مشكالت‬ ‫زناشويي خود به او مراجعه مي‌كند؛ زني‬ ‫درهم‌شكسته و در مرز جنون‪ ،‬اسير در‬ ‫دام ازدواجي ناموفق و ناگزير از زندگي با‬ ‫شوهري ديوصفت كه زندگي را چنان بر‬ ‫او تنگ كرده كه گه‌گاه فكر خودكشي‪،‬‬ ‫به‌عنوان آخرين را‌ه‌رهايي‪ ،‬ذهن آشفته و‬

‫درهم‌ريخته‌اش را به خود مشغول مي‌كند‪.‬‬ ‫چنگيز‪ ،‬همسر شميال‪ ،‬كه در خالل داستان‬ ‫با او آشنا مي‌شويم‪ ،‬مردي است با شخصيتي‬ ‫چندگانه و پر از عقده‌هاي حقارت كه‬ ‫ريشه در گذشتة دشوارش دارد‪ .‬واكنش‬ ‫جبراني او در زندگي زناشويي در خشونت و‬ ‫تحقير همسر و اطرافيانش بازتاب مي‌يابد‪.‬‬ ‫دروغگو‪ ،‬پشت‌هم‌انداز‪ ،‬خيانتكار‪ ،‬هرزه و‬ ‫نامتعادل است‪ .‬اما توانسته با پشت‌هم‌اندازي‬ ‫و دغل‌بازي و گول زدن پدر شميال و جلب‬ ‫اعتماد او‪ ،‬و با استفاده از چهرة خوشايند‬ ‫مردانه و زبان چرب و نرمش‪ ،‬شميال را در‬ ‫دام ازدواج بيندازد و سپس‪ ،‬با سوءاستفاده از‬ ‫ساده‌دلي پدر و خانوادة شميال‪ ،‬اختيار ثروت‬ ‫و كار آنها را به‌دست گيرد‪.‬‬ ‫شميال‪ ،‬ضمن وقوف به تمامي اين موارد‪،‬‬ ‫در بن‌بست عجيبي گرفتار است‪ .‬از يك‌سو‪،‬‬ ‫ادامة زندگي زناشويي برايش طاقت‌فرساست‬ ‫و‪ ،‬از سوي ديگر‪ ،‬فرزندان و تمامي ثروت‬ ‫پدر به‌صورت گروگان و اهرم فشار در اختيار‬ ‫شوهر اوست و به محض طرح موضوع‬ ‫طالق همچون پتك بر سر شميال فرومي‌آيد‪.‬‬ ‫شميال زني دانشگاه‌ديده است‪ ،‬اما در خانة‬ ‫پدري به‌دليل ثروت و رفاه بيش از حد هرگز‬ ‫نياموخته با مشكالت مادي زندگي چگونه‬ ‫برخورد كند‪ .‬همچنين به‌دليل طبع سليم‬ ‫و درويش‌مسلك پدر و مهر و محبت بيش‬ ‫از حد مادر‪ ،‬شيوة برخورد با درگيري‌هاي‬ ‫عاطفي را نيز نمي‌شناسد‪ .‬بر اثر تحقير دائمي‬ ‫شوهرش‪ ،‬تمامي اعتمادبه‌نفس خود را از‬ ‫دست داده و خاشاك‌وار خود را به طوفان‬ ‫سهمگين اين زندگي سپرده است‪ .‬مراجعه به‬ ‫مشاور خانواده ـ كيمرام ـ نيز نه از روي عزم‬ ‫و ارادة شخصي‪ ،‬بلكه به توصية يك دوست و‬ ‫همراه با بي‌تفاوتي و يأس كامل بوده است‪.‬‬ ‫كيمرام در همان نشست اول متوجه مي‌شود‬ ‫كه براي شميال راه‌حل فوري وجود ندارد‪،‬‬ ‫چون آنچنان از درون ويران است كه‬ ‫تصميم‌گيري فوري و قاطعانه از او ساخته‬ ‫نيست‪ .‬بنابراين‪ ،‬به‌جاي ارائة راه‌حل فوري يا‬ ‫تمسك به قانون‪ ،‬سعي مي‌كند آرام‌آرام درون‬ ‫‌نفس‬ ‫مجروح شميال را ترميم كند و اعتمادبه ِ‬ ‫رفته را به او بازگرداند تا خود بتواند آ گاهانه‬ ‫تمام جوانب در مورد زندگي‬ ‫و با شناخت‬ ‫ِ‬ ‫زناشويي‌اش تصميم بگيرد‪ .‬شميال طي‬ ‫بيست‌و‌سه جلسه‪ ،‬كه چند جلسة اول آن به‬ ‫بازگفتن قصة دردناك زندگي شميال مي‌گذرد‪،‬‬ ‫به‌تدريج تكه‌هاي شكسته و پاره‌شدة‬ ‫شخصيت خود را به‌ هم بند مي‌زند و آرام‌آرام‬ ‫خود را بازمي‌يابد‪ .‬رفته‌رفته مي‌تواند در مقابل‬ ‫َاعمال خشونت‌آميز و دشمن‌وارة شوهرش‪ ،‬كه‬ ‫از توسل به هيچ وسيله‌اي براي آزار شميال ِابا‬ ‫ندارد‪ ،‬واكنش مناسب نشان دهد‪ ،‬به‌نحوي‬ ‫كه شوهر ناباب‪ ،‬كه پيوسته در سركوب‬ ‫همسرش موفق بوده و انتظار تقابل نداشته‪،‬‬ ‫مقابل قدرتي كه بر اثر‬ ‫غافلگير مي‌شود و‪ ،‬در‬ ‫ِ‬ ‫اين خودتوان‌بخشي در شميال به‌وجود آمده‪،‬‬ ‫عقب مي‌نشيند‪ .‬همين امر اعتمادبه‌نفس‬ ‫شميال را چند برابر مي‌كند و عاقبت‪...‬‬ ‫قصة شميال‪ ،‬كه مي‌تواند به‌نوعي تجربة شغلي‬ ‫كيهان‌نيا باشد‪ ،‬با شرح جزئيات جلسات‬ ‫و چند نامه در انتهاي داستان از شميال به‬ ‫كيمرام پايان مي‌پذيرد‪ .‬شميال در اين نامه‌ها‬ ‫از طرحي كه براي زندگي آينده‌اش دارد‬ ‫ادامه در صفحه ‪123‬‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

118


‫‪117‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫نقد فیلم ‪ -‬فرح‬ ‫شکوهی‬ ‫فیلم ‪ Last Vegas‬یک قصه واقعی است‪،‬‬ ‫یک قصه و ماجرای جاری درجامعه است‪،‬‬ ‫مردانی که در سن بزرگسالی‪ ،‬در عمق‬ ‫افسردگی وتنهایی‪،‬ناگهان با حادثه ای انرژی‬ ‫می گیرند‪ ،‬جوانی هایشان گل می کند‪ ،‬می‬ ‫خواهند دست به هر کار هیجان انگیزی‬ ‫بزنند‪ ،‬برخی حتی فراموش می کنند که با‬ ‫همه انرژی و هیجان ظاهری‪ ،‬بدنی خسته‬ ‫و فرتوت دارند‪ ،‬دیگر از آن نیروی جوانی‬ ‫و بی خیالی خبری نیست‪ .‬فیلم ضمن جنبه‬ ‫های کمدی و شاد‪ ،‬در عمق خود غم و کهنه‬ ‫و ماسیده ای دارد که در وجود بسیاری از‬ ‫بزرگ ساالن از هر ملیتی با هر موقعیتی‬ ‫وجود دارد‪.‬‬ ‫بیلی (مایکل داگالس) یک میلیونر مرفه و‬ ‫خوش چهره می کوشد تا از آخرین بازمانده‬ ‫های عمر خود بهره بگیرد وخیال می کند‬ ‫یک معشوقه زیبا و جوان احتماال یک‬ ‫همسر حداقل ‪ 30‬سال جوان تر‪ ،‬همه آن‬ ‫نیروها و انرژی های گذشته را به او باز می‬ ‫گرداند و بر طول عمر او می افزاید‪ ،‬بطوری‬ ‫که در مراسم یادبود دوست نزدیک خود‪ ،‬رو‬ ‫به جمعیت می کند واز معشوقه جوان خود‬ ‫سخن می گوید واینکه برخالف دوست از‬ ‫دست رفته اش‪ ،‬او می خواهد حداقل ‪30‬‬ ‫سال دیگر زندگی کند واز همه لحظات آن‬ ‫لذت ببرد‪ ،‬غافل از اینکه آن قدرت جسمی و‬ ‫کشش هیجانات تازه را ندارد‪.‬‬ ‫بیلی (داگالس)‪ ،‬پدی (رابرت دنیرو)‪،‬‬ ‫آرچی (مورگان فریمن) و سم (کوین‬ ‫کالین) همان نوجوانان سال ‪1950‬‬ ‫هستندکه حاال بعداز ‪ 58‬سال دوباره بهم می‬ ‫پیوندند‪.‬‬

‫آرچی (فریمن) بعد از سالها ازهمسرش‬ ‫جدا شده و از دست دلسوزیها و مراقب های‬ ‫شبانه روزی پسرش به تنگ آمده‪،‬درحالیکه‬ ‫سم (کالین) هنوز بعد از سالها زندگی آرام‬ ‫وخوشبختی دارد‪ .‬و اینک همه این دوستان‬ ‫قدیمی به جشن عروسی دوست خود بیلی در‬ ‫الس وگاس دعوت می شوند‪ .‬بیلی ثروتمند‬ ‫و خوشحال‪ ،‬دوستان را ابتدا به یک پارتی‬ ‫مجردی در الس وگاس فرا می خواند‪ ،‬به‬

‫شخصیت های فیلم را نویسنده اش دان‬ ‫فوگل من و کارگردان فیلم جان تورتلتاب‪،‬‬ ‫خوب برگزیده و پرورش داده اند‪.‬‬ ‫رابرت دنیرو نقش اش را با مهارت‬ ‫همیشگی می آفریند‪ ،‬یک مرد غمگین همسر‬ ‫از دست داده است که هنوز شب و روز خود‬

‫پارتی چند روزه ای که می تواند برای هر‬ ‫کدام خاطره ای از جوانی هایشان باشد همه‬ ‫دوستان بسیج می شوند‪ ،‬انرژی می گیرند‪،‬‬ ‫انگار دوباره جوان شده اند‪ ،‬این لحظات‬ ‫را بازی درخشان مایکل داگالس‪ ،‬دنیرو‪،‬‬ ‫فریمن و کالین جان می بخشد‪ ،‬همه در‬

‫را با یاد او می گذراند‪.‬‬

‫قالب خود جاافتاده اند‪ ،‬همه بی خیال دست‬ ‫به هرکاری میزنند‪ ،‬ضمن اینکه هیزبازیها و‬ ‫خیال پردازی های بیشتر هم سن و ساالن‬ ‫خود را دارند‪،‬وارد معرکه میشوند که در‬ ‫آن شیرینی و تلخی های خود را دارند‪ .‬این‬ ‫دیدار رازهای کهنه و دیرین میان دوستان را‬ ‫نیز برمال میسازد و دلخوری شدید پدی از‬

‫خطرناکی پا می گذارد و در همین مسیر‪،‬‬ ‫حضور دایانا (مری آستین برگن) یک زن‬ ‫میانسال که هنوز زیبا مانده‪ ،‬زنی با اعتماد به‬ ‫نفس فوق العاده که در سالن بدون تماشاگر‪،‬‬ ‫آواز می خواند واز ته دل هم می خواند و‬ ‫خیلی زود بر بیلی که دنبال جوانی هایش می‬ ‫گردد تاثیر میگذارد‪.‬‬

‫بیلی را نیز روشن می کند‪.‬‬ ‫بازمانده عشق و وفاداری در وجود شخصیت‬ ‫سم (کوین کالین)‪ ،‬پدر بزرگ های همیشه‬ ‫عاشق را به یاد می آورد که تا پایان عمر به‬ ‫همسر وعشق خود وفادارند‪ ،‬حتی اگر مجوز‬ ‫رسمی از همسر خود‪ ،‬در مورد رابطه با زنان‬ ‫دیگر را با یک بسته قرص وایاگرا و یک‬ ‫کاندوم گرفته باشند‪.‬‬ ‫پدی و آرچی خیلی زود چشمان بیلی را باز‬ ‫می کنند‪ ،‬اورا بخود می آورند که به ورطه‬

‫فیلم دیدنی است‪ ،‬فیلم از دیدگاه بعضی‬ ‫تماشاگران‪ ،‬پر ازنکته است‪ .‬پر از پیام‬ ‫است‪ ،‬از دیدگاه بعضی تماشاگران یک‬ ‫فیلم کمدی بی آزار است‪ ،‬که حتی جوان‬ ‫ترها را هم می خنداند‪ ،‬منتقدین بازیها‬ ‫راستوده اند‪ ،‬فیلم را دور از جنبه های‬ ‫هنری‪ ،‬گرم و صمیمی توصیف کرده اند و‬ ‫فیلم در نهایت برای هر سن و سالی‪ -‬نه‬ ‫البته نوجوانان بسیار جوان‪ -‬دیدنی‬ ‫و قابل لمس است‪.‬‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

116


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

115


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

114


‫‪113‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫این موجودات تازه اول جوانی هستند‪.‬‬ ‫در واقع باید باید سن حیوانی موجودات برای رکورد دار شدن یک حیوان در نظر گرفته‬ ‫شود چراکه کمتر پیش می آید که یکی حیوان بتواند از میانگین سن خود بیشتر عمر کند‪.‬‬ ‫از این رو زمانی که آن ها از این خط سنی عبور کنند در میان رکورددارن به حساب خواهند‬ ‫آمد‪.‬‬ ‫در این مطلب اشاره ای به خانمی به نام "والری ویتنگهام" داریم که این روزها یک کبوتر‬ ‫‪ 24‬ساله را در خانه خود نگه داری می کند‪ .‬شاید به نظر ما این کبوتر جوان باشد اما در‬ ‫حقیقت سن این کبوتر ‪ 147‬سال بوده است و این میزان ‪ 16‬سال بیشتر از حد متوسط و‬ ‫مجاز برای یک کبوتر است‪.‬‬ ‫این خانم کبوتر کهنسال را از ‪ 20‬سال پیش پرورش داده است و به علت مراقبت های خوب‬ ‫این کبوتر حاال در شرف تبدیل شدن به یک رکورددار است‪ .‬این کبوتر در این سن باال هنوز‬ ‫هم سرحال است و هیچ مریضی خاصی در او دیده نمی شود‪.‬‬ ‫در سال ‪ 2002‬این خانم موفق شد کبوتری با سن ‪ 22‬سال را در کتاب رک‪.‬ردهای جهانی‬ ‫گینس به ثبت برساند ولی پس از او یک کبوتر ‪ 23‬ساله توانست رکورد را به دست آورد اما‬ ‫حاال قرار است بعد از آزمایش های گینس نام این کبوتر وارد کتاب رکوردها شود‪.‬‬

‫او گفت‪" :‬شیرین قناری بود" با توجه به موضوع خود می‌توانست شرایط بهتری برای اکران‬ ‫داشته باشد اما متأسفانه به دلیل آنچه که مافیای اکران عنوان می‌شود‪ ،‬در سینماهای آزاد‬ ‫نمایش داده خواهد شد‪ .‬به این ترتیب امکان نمایش خوب این فیلم از من به عنوان کسی که‬ ‫همه زندگی‌ام را فروختم و حتی یک ریال هم از دولت وام نگرفتم‪ ،‬فراهم نشده است‪.‬‬ ‫وی خاطرنشان کرد‪ :‬این در شرایطی است که در یک سوی ماجرا بخش خصوصی متمول‬ ‫قرار دارد و در سوی دیگر هم دولت‪ ،‬که فیلم‌های فاخر با فروش کم می‌سازد و فیلم‌ساز‌های‬ ‫مستقلی مانند من نمی‌توانند از این شرایط استفاده کنند‪.‬‬ ‫توحیدپرست همچنین اضافه کرد‪ :‬از رئیس سازمان صدا و سیما انتظار دارم همان‌ طور که‬

‫حضور دختران پسرانه پوش در ورزشگاه آزادی!‬ ‫فیلم‌سینمایی "شیرین قناری بود" به کارگردانی داوود وحیدپرست از ابتدای آذرماه اکران‬ ‫می‌شود‪.‬‬ ‫کارگردان فیلم شیرین قناری بود در این مورد گفت‪ ‌:‬فیلم سینمایی "شیرین قناری بود"‬ ‫درمورد دخترانی است که برای تماشای مسابقه فوتبال با لباس پسرانه به استادیوم می‌روند و‬ ‫با توجه به موضوع ملتهبی که دارد می‌ تواند با مردم ارتباط خوبی برقرار کند‪.‬‬

‫تیزرهای رایگان برای فیلم‌ های مختلف از جمله فیل ‌م هایی که فروش خوبی هم نداشتند‪،‬‬ ‫اختصاص داده به «شیرین قناری بود»‌ هم توجه و امکان استفاده از تیزرهای مجانی را برای‬ ‫این فیلم هم فراهم کند‪.‬‬ ‫وحیدپرست در پایان تأکید کرد‪ ‌:‬من یک کار فرهنگی تولید کرده‌ام نه شیشه و مواد مخدر و‬ ‫نباید سرمایه‌ام نابود شود‪ ،‬به همین دلیل از آقای ضرغامی می‌خواهم که عدالت را در پخش‬ ‫تیزر رعایت کند‪.‬‬ ‫چندی پیش خبری در خصوص ورود یک دختر استقاللی در سایتهای خبری بازتاب گسترده‬ ‫ای پیدا کرده بود ‪ ،‬این بار عکس هایی از یک دختر جوان وبالگ نویس در فضای مجازی‬ ‫منتشر شده بود که ادعا شده مربوط به دیدار استقالل و الهالل است‪.‬‬


‫‪112‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫خبرهای جذاب این هفته‪...‬‬ ‫خواهر ها یا برادرهای دوقلو هستندو با حضورشان فضای رستوران را جذاب کرده اند‪.‬‬ ‫آنها هر کاری که بخواهند انجام دهند دو نفری انجام می دهند؛ بدین معنا که اگر بخواهند‬ ‫آشپزی کنند‪ ،‬یا خوشامد بگویند یا غذا را سر میز مشتری ببرند‪ ،‬این کارها را دو نفری انجام‬ ‫می دهند‪.‬‬

‫به گفته الکسی خودوروفسکی‪ ،‬مدیر این رستوران در ابتدا ایده ی استفاده از دوقلو مضحک‬ ‫و خنده دار به نظر می رسید‪ .‬او همچنین تایید می کند که پیدا کردن دوقلوهای همسان و‬ ‫همجنس که مناسب کار در رستوران باشند‪ ،‬کار سختی است‪.‬‬ ‫تصاویری ببینید از این رستوران جالب روسی‪:‬‬

‫بیاورد و میس یونیورس سال ‪ ۲۰۱۳‬دنیا شود‪.‬‬ ‫پارسال خانم الیویا کاپلو از ایاالت متحده آمریکا میس یونیورس جهان ‪(۲۰۱۲‬دوشیزه‬ ‫جهان ‪ ) ۲۰۱۳‬شد که امسال طبق قانون او تاج زیبایی را به میس یونیورس ‪ ۲۰۱۳‬تقدیم‬ ‫کرد‪.‬‬

‫زیباترین دوشیزه جهان‬ ‫در سال ‪ ۲۰۱۳‬انتخاب‬ ‫شد)‬ ‫مراسم میس یونیورس جهان‬ ‫(دوشیزه جهان ) دیشب در‬ ‫شهر مسکوی روسیه برگزار‬ ‫شد و خانم گابریال ایسلر میس‬ ‫یونیورس ‪ ۲۰۱۳‬کشور ونزوئال‬ ‫توانست مقام اول را به دست‬

‫کبوتر سفید ی که عنوان‬ ‫پیرترین کبوتر دنیا را‬ ‫یدک می کشد !‬ ‫برخی مواقع امکان دارد تنهعا‬ ‫‪ 20‬سال از عمر یک موجود در‬ ‫زندگی ما انسان ها گذشته باشد‬ ‫ولی در واقع سن این موجودات‬ ‫در دنیای آنها معادل ‪100‬‬ ‫سال گذشته باشد و حتی زمان‬ ‫مرگشان هم فرارسیده باشد در‬ ‫حالی که در شمارش انسان ها‬


‫‪111‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫خبرهای جذاب این هفته‪...‬‬ ‫احتمال سقوط تکه های یک ماهواره به کره زمین‬ ‫گزارش ها حاکی است یک ماهواره با پایان یافتن ماموریت خود به کره زمین سقوط خواهد‬ ‫کرد و تالش ها برای پیدا کردن محل احتمالی سقوط تکه های آن در حال جریان است‪.‬‬ ‫به گزارش شبکه تلویزیونی «سی ان ان»‪ ،‬یک ماهواره اروپایی که دوران مأموریت خود را‬

‫سپری کرده است شب‪ ۱۹ ،‬آبان‪ ،‬به زمین سقوط خواهد کرد‪ .‬ازین رو‪ ،‬بسیاری از دانشمندان‬ ‫و متخصصان فن در سراسر دنیا به دنبال یافتن محل دقیق سقوط بقایای این ماهواره هستند‪.‬‬ ‫به گزارش سایت خبری «اسپیس دات کام»‪ ،‬آژانس فضایی اروپا پیش بینی کرده که ماهواده‬ ‫«جی او سی ای» شب یک شنبه یا در ساعات اول دوشنبه به زمین سقوط خواهد کرد‪.‬ذخیره‬ ‫سوخت این ماهواره در اواسط ماه اکتبر به اتمام رسید و از آن زمان در حالت سقوط به‬ ‫سوی زمین قرار گرفته است‪.‬‬ ‫کریستوف استایگر‪ ،‬مدیر عملیات ماهواره «جی او سی ای» چند ساعت قبل در صفحه خود‬ ‫در یکی از شبکه های اجتماعی نوشت‪« :‬این ماهواره در ارتفاع ‪ ۱۴۷‬کیلومتری زمین قرار‬ ‫دارد و با سرعتی معادل بیش از یک کیلومتر در ساعت در حال سقوط است‪».‬‬ ‫استایگر همچنین تأثیر مخرب اتمسفر زمین بر روی این ماهواره را بسیار شدید و غیرقابل‬ ‫سنجش توصیف کرد‪ .‬وی در ادامه افزود‪« :‬با احتساب سقوط ارتفاع شدید این ماهواره و‬ ‫تغییر شرایط محیطی آن‪ ،‬به پایان نهایی این عملیات فضایی نزدیک می شویم‪ ».‬ماهواره‬ ‫یادشده حدود ‪ ۵.۳‬متر طول و یک متر عرض دارد و وزن آن حدود ‪ ۱۱۰۰‬کیلوگرم اعالم‬ ‫شده است‪.‬‬ ‫سایت خبری «سی نت» هم در گزارشی نوشته که ماهواره «جی او سی ای» از سوخت اتمی‬ ‫استفاده نمی کند‪ .‬برخالف دیگر ماهواره ها‪ ،‬این ماهواره در حال سقوط از صفحه های‬ ‫خورشیدی استفاده می کرد و «باتری» ماهواره به کمک این صفحه ها شارژ می شد تا اینکه‬ ‫باتری های همراه ماهواره در ‪ ۲۱‬اکتبر (‪ ۲۹‬مهر) از کار افتادند‪ .‬سقوط ماهواره های در‬ ‫حال گردش به دور زمین در گذشته نیز سابقه داشته است‪.‬‬ ‫در تازه ترین مورد از این دست حوادث‪ ،‬یک کاوشگر روسی به نام «فوبوس گرانت»‪ ،‬پس‬ ‫از شکست در ترک مدار زمین در ژانویه سال ‪ ۲۰۱۲‬به سطح زمین سقوط کرد‪ .‬این ماهواره‬ ‫مأموریت داشت اطالعاتی درباره «فوبوس»‪ ،‬از اقمار سیاره مریخ‪ ،‬گردآوری کند‪.‬‬

‫زیباترین دختر فقیر جهان‬ ‫در تصویر زیر زیبا ترین دختر بچه فقیر جهان را مشاهده میکنید‪.‬این دختر بچه زیبا در یکی‬ ‫از مناطق فقیر نشین آسیایی زندگی میکند‪.‬چیزی که بیش از همه توجه بینندگان را به خود‬ ‫جلب میکند چشمان آهویی و زیبای این کودک است‪.‬‬

‫رستورانی که همه کارکنانش دو قلو هستند‬ ‫یک مرد روس خوش ذوق رستورانی را در پایتخت این کشور یعنی مسکو اداره می کند که‬ ‫کارکنان آن فقط دوقلوها هستند‪.‬‬ ‫در این رستوران از آشپزها تا سالن کاران و کسانی که به مهمانان خوشامد می گویند همه‬


‫‪110‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫حمید طالب زاده‪ ،‬خواننده جوان و محبوب‪،‬‬ ‫که ترانه هایش چون «همه چی آرومه» ورد‬ ‫زبانها شده است‪ ،‬دوشب از هفته گذشته‬ ‫درکاباره تهران روی صحنه بسیار درخشید‬

‫بازیگر معروف‪ :‬انگار نه انگار که‬ ‫من هستم!‬ ‫آقای بازیگر سینمای ایران درباره آخرین‬ ‫وضعیتش گفت‪ :‬یک ماه است که تنفسم‬ ‫خراب است و داروی خاصی هم برای‬ ‫حل این مشکل وجود ندارد‪ ،‬فقط روزی‬ ‫سه‌‪ ،‬چهار بار بخور می‌دهم و دستگاه‬ ‫اکسیژن‌سازی هم دکتر صدیقی از بیمارستان‬ ‫مهر برایم فرستاده‌اند و استفاده می‌کنم‪.‬‬ ‫وی ادامه داد‪ :‬باید از تهران بیرون بروم و‬ ‫در جای خوش‌ آب‌وهوایی ساکن شوم اما به‬ ‫دلیل مشکالتی باید پیش همسرم باشم‪.‬‬ ‫انتظامی با بیان اینکه طی این مدت کسی‬ ‫سراغی از او نگرفته است‪ ،‬گفت‪ :‬تنها‬ ‫ایرج راد از خانه تئاتر و مجید سرسنگی از‬ ‫خانه هنرمندان حالم را پرسیدند و مهدی‬ ‫مسعودشاهی و دکتر پویان به عیادتم آمدند‪.‬‬ ‫اما دیگران سراغی از من نمی‌گیرند و انگار‬ ‫نه انگار که ما بودیم و هستیم‪.‬‬ ‫این هنرمند ادامه داد‪ ‌:‬البته من توقع ندارم‬ ‫کسی به عیادتم بیاید اما گاهی اوقات‬ ‫چیزهایی پیش می‌آید که آدم تعجب می‌کند‬

‫ولی‪....‬‬ ‫این موفقیت سبب شد احمد مسعود مدیر‬ ‫«کاباره تهران» برای چند کنسرت بزرگ در‬ ‫لس آنجلس ودر دیگر نقاط امریکا با طالب‬ ‫زاده وارد گفتگو شود و درواقع طالب زاده‬ ‫سال پرباری را شروع می کند‪.‬‬

‫سیدکریم کمدین با سابقه‪ ،‬هفته قبل بدنبال‬ ‫حمله قلبی به بیمارستان انتقال یافت‪.‬‬ ‫سیدکریم اینروزها در لندن زندگی می کند و‬ ‫در این شهر بروی صحنه میرود و لحظاتی‬

‫شاد را برای مردم می سازد‪.‬‬ ‫سیدکریم در طی ‪ 6‬سال گذشته در کشورهای‬ ‫مختلف چون ترکیه‪ ،‬سوئد‪،‬دانمارک و‬ ‫سرانجام انگلستان روی صحنه بوده است‪.‬‬ ‫با آرزوی اینکه سید کریم عزیز هر چه زودتر‬ ‫به صحنه بازگردد‪.‬‬


‫‪109‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫اظهارات جدید «بهزاد فراهانی»‬ ‫بهزاد فراهانی با اشاره به هشدار اخیر مدیر‬ ‫مجموعه‌ی «تئاتر شهر» نسبت به وضعیت‬ ‫این مکان‪،‬عنوان کرد‪ :‬تئاتر شهر مورد تهاجم‬ ‫عده‌ای قرار گرفته است‪.‬‬ ‫بهزاد فراهانی با اشاره به هشدار اخیر مدیر‬ ‫مجموعه‌ی «تئاتر شهر» نسبت به وضعیت‬

‫این مکان‪،‬عنوان کرد‪ :‬تئاتر شهر مورد تهاجم‬ ‫عده‌ای قرار گرفته است‪.‬‬ ‫این کارگردان و بازیگر تئاتر گفت‪ :‬ما بارها‬ ‫گفته‌ایم که تئاتر شهر مورد تهاجم دوستان‬ ‫شهرداری و نهادهای دیگر قرار گرفته است‬ ‫و اطراف تئاتر شهر هرچیزی که خواستند‬ ‫درست کردند‪ .‬پارکینگ ما را از ما گرفتند‪،‬‬ ‫کنار این مجموعه فرهنگی غذاخوری و‬ ‫چیزهای دیگر ساختند و تئاتر شهر را به‬ ‫بازار مکاره تبدیل کردند‪.‬‬ ‫او با اشاره به وضعیت داخلی مجموعه‬ ‫تئاتر شهر ادامه داد‪ :‬در داخل تئاتر شهر‬ ‫هم به دلیل نبود بودجه دستگاه‌های کهنه‬ ‫بازسازی نشده است و ابزارها ‪ ‌،‬پروژکتور و‬ ‫دستگاه‌های صوتی مناسبی ندارد و به طور‬ ‫کلی سیستم نرم‌افزار تئاتر شهر دچار مشکل‬ ‫است‪.‬‬ ‫این بازیگر تصریح کرد‪ :‬صحبت‌های اتابک‬ ‫نادری درباره مشکالت این مجموعه به‬ ‫عنوان مدیری دلسوز درست است‪.‬‬ ‫او افزود‪ :‬این مکان فرهنگی مورد تهاجم‬ ‫عده‌ای پول دوست و کم فرهنگ قرار گرفته‬

‫است که باعث شده تئاتر شهر به مکانی‬ ‫تبدیل شود که بضاعت فرهنگی خود را از‬ ‫دست داده است‪.‬‬ ‫فراهانی در بخش دیگری از صحبت‌های‬ ‫خودش با اشاره به مشکالت مجموعه تئاتر‬ ‫شهر گفت‪ :‬ما باید اول به این موضوع توجه‬ ‫کنیم که آیا تئاتر الزم داریم یا نه؟! آیا‬ ‫تئاتردر سفره فرهنگی ما جایی دارد یا نه؟!‬ ‫تجربه نشان داده است که مسئوالن فرهنگی‬ ‫ما به علت عدم شناخت نسبت به تئاتر‬ ‫احساس نیاز نمی‌کنند‪.‬‬

‫اولین تجربه سریالش خبر داد و اظهار کرد‪:‬‬ ‫از ‪ ۲۵‬آبان ماه کارم در این سریال آغاز‬ ‫می‌شود و در بخش کوتاهی از فصل سوم‬ ‫که فیلمبرداریش یک ماه به طول خواهد‬ ‫انجامید‪ ،‬حضور دارم و برای سال بعد در‬ ‫فصل سوم «سرزمین کهن» حضور کامل‬ ‫خواهم داشت‪.‬‬ ‫وی تجربه همکاری با کمال تبریزی در‬ ‫«خیابان‌های آرام» را بسیار خوب برشمرد‬ ‫و به ایسنا گفت‪ :‬احترام زیادی برای‬ ‫ایشان قائل هستم و همین باعث شد که‬ ‫پیشنهادشان را برای حضور در این سریال‬ ‫بپذیرم‪.‬‬ ‫نیکی کریمی فیلم «زندگی جای دیگری‬ ‫است» به کارگردانی منوچهر هادی را نیز‬ ‫برای حضور در جشنواره فیلم فجر خواهد‬ ‫داشت‬

‫جان مردم نفوذ کرده که مسئولیت ایفای این‬ ‫نقش روی شانه‌هایم بشدت سنگینی می‌کرد‬ ‫و به همین دلیل از قبول این دعوت در ابتدا‬ ‫ترسیدم‪.‬‬ ‫وی ادامه داد‪ :‬در زمان بازی در نقش‬ ‫حضرت مسلم(ع) سعی کردم به بهترین‬ ‫نحوه مظلومیت و رشادت‌های‌ ایشان را به‬ ‫تصویر بکشم و خوشبختانه پس از پخش‬ ‫مجموعه مختارنامه‪ ،‬مخاطبان با نقش ارتباط‬ ‫برقرار کردند و نگاه مردم نسبت به شخص‬ ‫خودم و نقشی که ایفا کردم تغییر کرد و‬ ‫احترام بیشتری پس از آن برایم قائل شدند‬ ‫که تمام اینها را مدیون نقش‌ خود در این‬ ‫مجموعه هستم‪.‬‬ ‫امین زندگانی‪ ،‬بازیگر سینما و تلویزیون‬ ‫درباره تولیدات مناسبتی گفت‪ :‬تولیدات‬ ‫مناسبتی تأثیر بسیار خوبی روی مخاطبان‬ ‫دارد و مفاهیم مذهبی را بدرستی به مردم‬ ‫منتقل می‌کند‪.‬‬ ‫این بازیگر در مورد آثار تولید شده در‬

‫این کارگردان با اشاره به مشکل بودجه تئاتر‬ ‫عنوان کرد‪ :‬بودجه تئاتر ما ‪ 24‬میلیارد است‬ ‫اما گفته شده به خاطر برخی مشکالت شش‬ ‫میلیارد آن باید کم شود و از ‪ 18‬میلیارد‬ ‫باقی مانده هم گفته شده که ‪ 13‬میلیارد‬ ‫بدهی وجود دارد پس واضح است که ما‬ ‫صاحب شش میلیارد بودجه خواهیم بود که‬ ‫اگر این شش میلیارد را جلوی یک بازیکن‬ ‫فوتبال بگذاریم‪ ،‬قهر می‌کند‪ ،‬البته این آمارها‬ ‫تاثیری در تصمیم گیری مسئوالن و مدیران‬ ‫فرهنگی ما نداشته است‪.‬‬

‫اولین سریال نیکی کریمی‬ ‫بازی نیکی کریمی در فیلم «تمشک» سامان‬ ‫سالور به پایان رسید‪.‬‬ ‫این بازیگر گفت‪ :‬فیلمبرداری این فیلم‬ ‫در الهیجان ادامه داشت و بازی من طی‬ ‫روزهای گذشته به پایان رسید‪.‬‬ ‫کریمی از حضورش در مقابل دوربین‬ ‫«سرزمین کهن» کمال تبریزی به عنوان‬

‫ترس امین زندگانی از ایفای نقش‬ ‫مسلم بن عقیل‬ ‫امین زندگانی بازیگر نقش مسلم ابن عقیل‬ ‫در سریال مختارنامه درباره اجرای این نقش‬ ‫به باشگاه خبرنگاران جوان گفت‪ :‬زمانی‬ ‫که داوود میرباقری پیشنهاد بازی در این‬ ‫نقش را به من داد به جای خوشحال شدن‬ ‫بیشتر ترسیدم‪ ،‬چون شخصیت حضرت‬ ‫مسلم(ع) به قدری بزرگ است و چنان با‬ ‫اجرای تعزیه‌ها و بیان حکایت‌ها در روح و‬

‫ایام ماه محرم اظهارکرد‪ :‬آثار خوبی چون‬ ‫سفرسبز‪ ،‬معصومیت از دست رفته‪ ،‬غریبانه و‬ ‫مختارنامه ویژه ماه محرم تولید و پخش شده‬ ‫که توانسته در روح و جان مخاطبان نفوذ‬ ‫کند‪.‬‬ ‫وی خاطرنشان کرد‪ :‬امیدوارم فیلمسازان‬ ‫عرصه هنر در تولید آثار مناسبتی بیش از‬ ‫گذشته زمان بگذارند تا لطمه‌ای به کل کار و‬ ‫بازی بازیگران وارد نشود‪.‬‬


‫‪108‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫جیغ هانیه توسلی سر صحنه تئاتر‬ ‫به خاطر یک سوسک!!‬ ‫هانیه توسلی در صفحه شخصی خود در‬ ‫فیس بوک روایت جالبی از ترسیدن از‬ ‫سوسک در نمایش قرار را بازگو کرده است‪.‬‬ ‫هانیه توسلی نوشته است ‪:‬امشب بعد از اجرا‬ ‫اتفاق عجیبی افتاد! بعد از رورانس من و‬ ‫علی سرابی رفتیم پشت صحنه که سوسک بد‬ ‫قواره ای درست روبه روی من ظاهر شد‪.‬‬ ‫وی در ادامه آورده است‪ :‬من هم یکهو‬ ‫داد زدم یا امام زمان! یا حضرت عباس!‬ ‫سوسک! سوسک! و فرار کردم رو پله ها‬ ‫که یک دفعه صدای خنده ی تماشاچیان از‬ ‫داخل سالن شنیده شد! بله! نگو هاش اف‬ ‫من را یادشان رفته ببندند!‬

‫توسلی افزوده است‪ :‬کسایی که کار را دیدند‬ ‫می دونند کار چقدر حال و هوای غمگینی‬ ‫داره مخصوصا آخر کار! من نمی دونم اون‬ ‫سوسک پدر سوخته اونجا چه کار می کرد‬ ‫مخصوصا همین امشب که هاش‪.‬اف من‬ ‫بینوا از باال باز بود! کلی خجالت کشیدم‬ ‫خالصه! ولی تماشاچی ها با لب خندون‬ ‫رفتن بیرون از سالن‪.‬‬ ‫نمایش «قرار» با کارگردانی سیامک‬ ‫احصایی و بازی علی سرابی و هانیه‬ ‫توسلی در تاالر حافظ روی صحنه است‪.‬‬ ‫نمایشنامه «قرار» نوشته طال معتضدی است‬ ‫که داستانی عاشقانه دارد و پیش از این در‬ ‫جشنواره تئاتر فجر سال گذشته اجرا شده‬ ‫بود‪ .‬هانیه توسلی به خاطر بازی در این‬ ‫نمایش که در بخش مسابقه ایران جشنواره‬ ‫تئاتر فجر اجرا شد‪ ،‬جایزه بازیگری زن را‬ ‫دریافت کرد‪.‬‬

‫این بازیگر زن ایرانی هم خواننده فرزاد حسنی با یک برنامه جدید‬ ‫می آید‬ ‫شد!‬ ‫الهام چرخنده‪ :‬اگر یادتان باشد در فیلم‬ ‫«شب یلدا» مردم گوشه‌هایی از صدای مرا‬ ‫شنیدند چون کار اصلی من آواز است و‬ ‫امیدوارم این تجربه هم بزودی کنار بانوان‬ ‫عزیز و محترم کشورم اتفاق بیفتد‪.‬‬ ‫الهام چرخنده بازیگر نقش عاطفه در سریال‬ ‫«پروانه» که سینما را با «شب یلدا» تجربه‬ ‫کرده است در گفت‌وگویی اعالم کرده که‬ ‫آماده است به عنوان بانوی خواننده روی‬ ‫صحنه برای بانوان بخواند‪.‬‬ ‫وی در این خصوص گفته است‪ :‬کار دیگری‬ ‫که به شدت پیگیر آن هستم این است که‬ ‫امسال پکیجی از اشعارم که مجوز گرفته و‬ ‫توسط فرشید نوابی روی آنها آهنگسازی‬ ‫صورت گرفته و خودم دکلماسیون کردم وارد‬ ‫بازار شود‪.‬جالب اینکه چند کلیپ هم روی‬ ‫آنها ساخته شده که اثر آبرومند به مخاطب‬ ‫ارائه شود‪ .‬پانزده تراک هم با اشعاری از‬ ‫خودم و فرشید و البته با آهنگسازی او‪،‬‬ ‫تمرین شده که آماده هستم تا برای اولین بار‬ ‫الهام چرخنده به عنوان بانوی خواننده روی‬ ‫صحنه برای بانوان بخواند‪ .‬اگر یادتان باشد‬ ‫در فیلم «شب یلدا» مردم گوشه‌هایی از‬ ‫صدای مرا شنیدند چون کار اصلی من آواز‬ ‫است و امیدوارم این تجربه هم بزودی کنار‬ ‫بانوان عزیز و محترم کشورم اتفاق بیفتد‪.‬‬ ‫چرخنده در بخش دیگر این مصاحبه ضمن‬ ‫گالیه ضمنی از جلیل سامان(کارگردان)‬ ‫افزوده است‪ :‬کماکان می‌گویم این ‪۴۰‬‬ ‫درصد از توانایی من است و آقای سامان‬ ‫عاطفه را تعدیل کردند‪ .‬خدا را شکر می‌کنم‬ ‫که مخاطب عاطفه را دوست داشت و او را‬ ‫دنبال کرد‪ .‬امیدوارم در فرصتی بهتر نشان‬ ‫دهم که می‌توانستم عاطفه‌ای به مراتب بهتر‬ ‫از این اجرا کنم‪.‬‬

‫برنامه رادیویی «چهل سالگی» از این پس‬ ‫هر هفته با اجرای فرزاد حسنی از رادیو‬ ‫نمایش پخش می‌شود‪.‬‬ ‫در این برنامه با دعوت از هنرمندان رادیو‪،‬‬ ‫تئا‌تر‪ ،‬سینما و تلویزیون آنان در موقعیت‌های‬ ‫متفاوتی قرار می‌گیرند و تالش می‌شود که به‬

‫وجوه ویژه‌ای از شخصیت و روحیات آنان‬ ‫پرداخته شود و درونیات و خلقیات آن‌ها‬ ‫مورد توجه قرار گیرد‪.‬‬ ‫طبق گزارش مهر‪« ،‬چهل سالگی» با اجرای‬ ‫فرزاد حسنی و به تهیه کنندگی الهام قادری‬ ‫و نویسندگی و تحقیق هدیه رضایی‪ ،‬هر‬ ‫روز ساعت ‪ 16‬از رادیو نمایش روی آنتن‬ ‫می‌رود‪.‬‬ ‫به دلیل تقارن ایام سوگواری با زمان پخش‬ ‫برنامه‪ ،‬این هفته تا روز دوشنبه حمید‬ ‫منوچهری‪ ،‬مهدی صباغی و امیر نوری مهمان‬ ‫«چهل سالگی» خواهند بود و پس از آن‪،‬‬ ‫برنامه طبق روال عادی از شنبه تا چهارشنبه‬ ‫پخش خواهد شد‪.‬‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

107


‫‪106‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫هنری‬

‫موزیک ویدیوی عشقم با صدای لیال فروهر‬ ‫کاری تازه با تنظیم و آهنگ عارف شکوری‬ ‫و شعر رضا محجوب و کارگردانی ویدئو از‬ ‫سیروس کردونی پنجشنبه ‪ 7‬نوامبر از طریق‬ ‫کمپانی آونگ در سراسر جهان پخش خواهد‬ ‫شد‪.‬‬

‫که همزمان با فیلمبرداری هایده صفی یاری‬ ‫تدوین فیلم را شروع کرده بود‪.‬‬ ‫یکی از ویژگی های دومین فیلم سینمایی‬ ‫درمیشیان همکاری دوباره او با باران‬ ‫کوثری است‪ ،‬اما نکته قابل توجه این است‬ ‫که کوثری زمانی که در «بغض» بازی می‬ ‫کرد وضعیتی متفاوت نسبت به «عصبانی‬ ‫نیستم!» داشت‪ .‬او وقتی اواخر مرداد ‪92‬‬

‫مقابل دوربین رفت که بیش از دو سال را در‬ ‫دوران ممنوعیت از فعالیت سپری کرده بود‪.‬‬ ‫عصبانی نیستم» براساس آنچه در خالصه‬ ‫داستان اعالم شده از سوی سازنده فیلم آمده‬ ‫قصه ای به این شرح دارد‪« :‬خـرداد ‪:1392‬‬ ‫نوید و ستاره در تهران زندگی می کنند‪» ...‬‬

‫باران کوثری در فیلم جدید‬ ‫«عصبانی نیستم!»‬ ‫درمیشیان بعد از ساخت فیلم تحسین شده‬ ‫«بغض» که رویکردی اجتماعی داشت‪،‬‬ ‫«عصبانی نیستم!» را در روز پنجشنبه ‪24‬‬ ‫مرداد مقابل دوربین برد و کار فیلمبرداری‬ ‫را بعد از ‪ 52‬جلسه کار در تاریخ ‪ 19‬مهر‬ ‫به پایان رساند و همه این ها در شرایطی بود‬ ‫ادامه در صفحه ‪108‬‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

105


‫‪104‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫سه سوته جوش‬ ‫هایتان را درمان‬ ‫کنید‬

‫تا به حال شده که شب هنگام‬ ‫خواب ناگهان ببینید یک جوش‬ ‫زشت و چرکی روی صورت‌تان‬ ‫خودنمایی می‌کند‪ ،‬در حالی‬ ‫که فردا به یک مهمانی دعوت‬ ‫هستید یا می‌خواهید با فردی‬ ‫مالقات کنید که برایتان اهمیت‬ ‫زیادی دارد‪ .‬در این زمان نه‌تنها‬ ‫زشتی جوش آزاردهنده بلکه‬ ‫نگرانی از فردا نیز بیشتر باعث‬ ‫آزارتان می‌شود اما نگران نباشید‪.‬‬ ‫راه‌حل‌های اورژانسی وجود دارد‬ ‫که می‌تواند در این مواقع به‬ ‫کمک‌تان بیاید و شما را از شر آن‬ ‫جوش زشت خالص کند‪ .‬البته‬ ‫اگر پوستی حساس داشته باشید‬ ‫شاید این روش‌ها کمی باعث‬ ‫خشکی بیش از اندازه پوست‌تان‬ ‫شوند و در نتیجه کار را خراب‌تر‬ ‫هم کنند؛ پس اگر پوستی حساس‬ ‫دارید‪ ،‬کمی بیشتر مالحظه کنید‪.‬‬ ‫چطور قرمزی جوش را یک شبه‬ ‫از بین ببرید‬

‫‪ – ۱‬قبل از خواب با یک شوینده مالیم‬ ‫صورت را بشویید؛ شوینده‌ای که حاوی‬ ‫دانه‌های اسکراب و پاک‌کننده باشد تا‬ ‫سلول‌های مرده سطح پوست را از بین‬ ‫ببرد چرا که تجمع همین سلول‌هاست که‬ ‫اصلی‌ترین عامل ایجاد آ کنه است‪– ۲ .‬‬ ‫دو قاشق غذاخوری سرکه سیب را با یک‬ ‫قاشق غذاخوری آب مخلوط کنید؛ بعد یک‬ ‫گوش‌پاک‌کن را به این محلول آغشته کنید و‬ ‫روی جوش‌ها بمالید‪.‬سرکه سیب باکتری‌‌های‬ ‫مولد آ کنه و سلول‌های مرده سطح پوست را از‬ ‫بین می‌برد و در نتیجه تا حدی التهاب جوش‬ ‫می‌خوابد و صبح که بیدار شوید میزان قرمزی‬ ‫جوش تا حد زیادی کاهش یافته ‌است‪– ۳ .‬‬ ‫قبل از اینکه به تختخواب بروید مقداری کرم‬ ‫ضدآکنه روی جوش‌ها بزنید‪ ،‬چنین کرمی باید‬ ‫حاوی بنزوئیل پروکساید باشد تا بتواند جوش‬ ‫را خشک کند و سلول‌های مرده سطحی را‬ ‫بردارد‪ – ۴ .‬قطره ضدقرمزی چشم هم می‌‬ ‫تواند به شما کمک کند یعنی قطر ‌ه چشمی‬ ‫که برای کم کردن قر مزی چشم‌ها استفاده‬ ‫می‌شود‪ .‬اگر کرم ضدآکنه ندارید می‌توانید‬ ‫به جای آن از چنین قطره‌ای استفاده کنید‪.‬‬

‫این قطره می‌تواند قرمزی جوش را کم کند‬ ‫اما هیچ تاثیری در بهبود جوش‌ها ندارد‪ .‬نکته‬ ‫‪ :‬مقداری دارچین و عسل را با هم مخلوط‬ ‫کنید تا ماده‌ای چسبی شکل به دست آید‪.‬‬ ‫صورتتان را بشویید و بعد مقداری از این‬ ‫مخلوط را قبل ازخواب روی مناطق مورد نظر‬ ‫بمالید و بگذارید تا صبح بماند‪ .‬نمی‌گذارد‬ ‫جای جوش زخم شود روغن درخت چای‬ ‫را نیز می‌توانید امتحان کنید‪ .‬این روغن‬ ‫نیز خاصیت ضدباکتریایی دارد و محصول‬ ‫استرالیا است‪ .‬روغن درخت چای به کاهش‬ ‫قرمزی و تورم کمک می‌کند و مانع زخم شدن‬ ‫محل جوش می‌شود‪ .‬البته باید از مصرف‬ ‫صابون‌هایی که موجب بروز حساسیت و‬ ‫واکنش‌های آلرژیک می‌شوند‪ ،‬پرهیز و قبل‬ ‫از خواب از خوردن غذاهای خیلی چرب و‬ ‫ادویه‌دار خودداری کنید چون در بروز آ کنه‌ها‬ ‫تاثیر فوق‌العاده‌ای دارند‪ .‬یک شبه دانه‌های‬ ‫سرسیاه را از بین ببرید ‪ – ۱‬باید پوست‌تان را‬ ‫با یک پاک‌کننده حاوی اسید سالیسیلیک‬ ‫بشویید‪ ،‬چرا که این دانه‌های سرسیاه بیش‬ ‫از همه به دلیل تولید بیش از اندازه چربی‬ ‫درون منافذ پوستی است؛به همین دلیل تمیز‬ ‫نگه‌داشتن پوست می‌تواند به پاک کردن‬ ‫دانه‌‌های سرسیاه کمک کند‪ – ۲ .‬با یک‬ ‫الیه‌بردار مالیم سلول‌های مرده سطح پوست‬ ‫را بردارید‪ ،‬چرا که تجمع این سلول‌های مرده‬ ‫ی تواند عامل ایجاد جوش و‬ ‫روی پوست هم م ‌‬ ‫دانه‌های سرسیاه باشد‪ – ۳ .‬یک حوله را داغ‬ ‫کنید و روی این دانه‌های سرسیاه قرار دهید‪،‬‬ ‫بخار و گرمای ناشی از حوله باعث می‌شود‬ ‫که دانه‌های سرسیاه به سطح پوست نزدیک‬ ‫شوند و در نتیجه تخلیه کردن آنها آسان‌تر‬ ‫شود‪ ،‬حوله را چند دقیقه روی دانه‌های‬ ‫سرسیاه نگه دارید و بعد آن منطقه را به خوبی‬ ‫خشک کنید‪ – ۴ .‬نوک یک انگشت یک‬ ‫پارچه یا دستمال کاغذی قرار دهید؛ بعد‬ ‫آرام با نوک انگشت و دستمال این دانه‌‌‌ها‬ ‫را خیلی آرام فشار دهید‪ ،‬حواستان باشد که‬ ‫نباید به پوست فشار زیادی وارد شود‪ ،‬چرا که‬ ‫می‌تواند التهاب ایجاد کند‪ – ۵ .‬در نهایت‬ ‫با یک کرم مخصوص دانه‌های سیاه کار را‬ ‫تمام کنید و بعد به تختخواب بروید‪ .‬این‬ ‫محلول هم معجزه می‌کند مقداری دارچین و‬ ‫عسل را با هم مخلوط کنید تا ماده‌ای چسبی‬ ‫شکل به دست آید‪ .‬صورتتان را بشویید و‬ ‫بعد مقداری از این مخلوط را قبل ازخواب‬ ‫روی مناطق مورد نظر بمالید و بگذارید تا‬ ‫صبح بماند و بعد صبح صورت‌تان را کامال‬ ‫بشویید‪ .‬اگر معموال در خواب زیاد تکان‬ ‫می‌‌خورید‪ ،‬توصیه می‌کنم روی بالش خود‬ ‫یک حوله بیندازید تا کثیف نشود‪ .‬روغن‬ ‫برخی گیاهان هم مفید است راه دیگر برای‬ ‫از بین بردن یک شبه جوش‌ها استفاده از‬ ‫روغن‌های خاص و ضروری بدن است؛ یعنی‬ ‫روغن‌های تقطیر شده‌ای که حاوی ترکیبی از‬ ‫مواد عطری برخی از گیاهان است‪ ،‬دو گیاه‬ ‫فوق‌العاده برای پوست؛ یکی درخت چای و‬ ‫دیگری برگ‌بوست‪ .‬روغن هر دو این گیاهان‬ ‫بسیار موثر است و شما می‌توانید با توجه به‬ ‫سلیقه خود یکی از آنها را انتخاب کنید‪.‬کافی‬ ‫است قبل از خواب بعد از اینکه صورتتان را‬ ‫شستید و خشک کردید یک قطره از روغن‬ ‫را روی جوش قرار دهید و بگذارید تا صبح‬

‫روی جوش باقی بماند‪ .‬حواستان باشد که‬ ‫حتما روی بالش خود یک حوله پهن کنید‬ ‫چرا که لک ناشی از این روغن‌ها به راحتی‬ ‫از روی پارچه پاک نمی‌شود‪ .‬پزشکان چه‬ ‫دارویی تجویز می‌کنند اگر برای درمان سریع‬ ‫جوش‌ها به پزشک مراجعه کنید احتماال‬ ‫مصرف داروهای کورتونی یا استروئیدی‬ ‫را برای کوتاه مدت به صورت خوراکی یا‬ ‫موضعی یا تزریقی تجویز می‌کند اما باید‬ ‫بدانید با مصرف طوالنی‌مدت این داروها‬ ‫آ کنه بدتر می‌شود اما در کوتاه‌مدت چنین‬ ‫داروهایی می‌تواند التهاب را از بین ببرد و‬ ‫از آنجا که التهاب نقش زیادی در ایجاد‬ ‫جوش دارد بنابراین جوش‌ها کاهش می‌یابند‪.‬‬ ‫باید بدانید مصرف این داروها باید محدود‬ ‫به چند روز یا نهایتا دو هفته باشد تا شدت‬ ‫ضایعات آکنه کم شود البته این بهبودی به‬ ‫طور موقتی است و فرد باید حتما داروهای‬ ‫خوراکی و موضعی آنتی‌آکنه‪ ،‬آنتی باکتریال‬ ‫را آغاز کند تا با قطع داروهای کورتونی و‬ ‫استروئیدی ضدالتهاب‪ ،‬جوش‌ها برنگردند‪.‬‬ ‫برای پوست‌های حساس از خمیر دندان‬ ‫استفاده نکنید اگر پوستی حساس دارید‬ ‫توصیه می‌کنیم سراغ خمیر دندان نروید‪،‬‬ ‫چرا که ممکن است پوست با خمیر دندان‬ ‫بیش از اندازه خشک شود و حتی بسوزد؛‬ ‫بهتر است شما در این مواقع سراغ محلول‬ ‫بنزوئیل پروکساید ‪۳‬درصد بروید‪ .‬کمی از این‬ ‫ش پاک‌ کن روی جوش‬ ‫محلول را با یک گو ‌‬ ‫بگذارید‪.‬این ماده باکتری‌های عامل آکنه را‬ ‫می‌کشد‪ ،‬همچنین کاری می‌کند که منافذ‬ ‫مسدود شده پوستی باز شوند و در نتیجه هم‬ ‫پوست کمتر دچار آ کنه می‌شود و هم راحت‌تر‬ ‫نفس می کشد‪ .‬این راه‌ها درمان قطعی نیستند‬ ‫یادتان باشد که این راه‌ها نمی‌توانند به عنوان‬ ‫درمان قطعی مطرح باشند بلکه فقط می‌توانند‬ ‫به طور خیلی موقت جوش‌ها و آکنه‌‌ها را‬

‫خوب کنند ولی اگر علت اصلی برطرف‬ ‫نشود‪ ،‬جوش‌ها دوباره برمی‌گردند و روز از نو‬ ‫و روزی از نو؛ اگر هم بخواهید این روش‌ها‬ ‫را مرتب تکرار کنید‪ ،‬احتماال پوستتان بیش‬ ‫از اندازه حساس و خشک خواهد شد و نتیجه‬ ‫مطلوب مورد نظرتان به دست نخواهد آمد‬ ‫چرا که پوستی که تکه تکه خشک شده‌باشد‬ ‫بیشتر از آنکه زیبا باشد‪ ،‬حالت لکه لکه پیدا‬ ‫می‌کند‪ .‬راهنمای قدم به قدم برای یک شبه‬ ‫نابود کردن جوش‌ها ‪ – ۱‬مهم‌ترین قدم برای‬ ‫از بین بردن جوش‌ها شستن و پاک کردن‬ ‫صورت است‪ ،‬یک پاک‌کننده مالیم بدون‬ ‫چربی برای شستن پوست‌های چرب ایده‌آل‬ ‫است‪ – ۲ .‬یک تکه یخ را داخل یک تکه‬ ‫پارچه بگذارید و آن را هر یک ساعت حدود‬ ‫‪ ۱۵‬تا ‪ ۲۰‬دقیقه روی جوش قرار دهید؛‬ ‫البته حواستان باشد که هر وقت احساس درد‬ ‫کردید؛ یخ را بردارید‪ – ۳ .‬خیلی مالیم با‬ ‫سشوار روی جوش را خشک کنید‪،‬درجه‬ ‫حرارت سشوار را روی کمترین حد قرار دهید‬ ‫تا سردترین باد را داشته‌باشید‪ .‬باید حدود ‪۳‬‬ ‫تا ‪ ۵‬دقیقه باد سشوار را روی جوش بگیرید‪.‬‬ ‫حواستان باشد که سشوار را خیلی نزدیک به‬ ‫پوست نگیرید و هر گاه احساس کردید داغ‬ ‫شده‌است‪ ،‬کار را متوقف کنید‪ – ۴ .‬قبل از‬ ‫اینکه به تختخواب بروید روی جوش را با‬ ‫کمی خمیردندان بپوشانید‪ ،‬حواستان باشد‬ ‫که از خمیر دندان سفیدی استفاده کنید که‬ ‫هیچ ماده افزودنی خاصی نداشته باشد؛ مثال‬ ‫خمیردندان سفیدکننده نباشد‪ .‬البته ناگفته‬ ‫نماند که خمیردندان‌‌های ژله‌ای هم برای‬ ‫این کار مناسب نیستند‪ – ۵ .‬صبح روز بعد‬ ‫خیلی مالیم با آب ولرم خمیردندان را از روی‬ ‫جوش بشویید‪ – ۶ .‬حاال می‌توانید باقی‌مانده‬ ‫جای جوش را با کانسیلر یا هر نوع کرم‌پودر و‬ ‫ماده آرایشی دیگر بپوشانید‪.‬‬


‫‪103‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫ویژگی های یک‬ ‫مرطوب کننده‬ ‫مناسب چیست؟‬

‫اول ‪ :‬خواص ضد آفتاب‬ ‫هیچ ارتباطی به جنس پوست شما‬ ‫ندارد‪ .‬توصیه می شود مرطوب‬ ‫کننده تان حداقل ‪ spf‬برابر با ‪۳۰‬‬ ‫داشته باشد‪.‬اگر می خواهید برای‬ ‫صورتتان انتخاب کنید ترجیحا‬ ‫فاقد عطر و اسانس و روغن باشد‪.‬‬ ‫دوم ‪ :‬آنتی اکسیدان ها‬ ‫برخی مرطوب کننده ها حاوی آنتی اکسیدان‬ ‫هایی نظیر چای سبز ‪ ،‬کمومیل ‪ ،‬انار و ‪.‬‬ ‫‪ .‬هستند که به پوست شما کمک می کنند‬ ‫صاف و براق بماند‪.‬‬ ‫سوم ‪ :‬چرب و یا مستعد به آکنه‬ ‫به شخصه به آلفا هیدروکسی اسیدها عالقه‬ ‫مندم ‪.‬آن ها روند پیر شدن پوست را به‬ ‫تعویق می اندازند‪ .‬اگر پوست چرب و‬ ‫مستعد به آکنه دارید بهتر است از یک‬ ‫محصول غیر کومدوژنیک استفاده کنید تا‬ ‫منافذ پوستتان را مسدود نکند‪.‬‬

‫چهارم ‪ :‬پوست خشک‬ ‫از مرطوب کننده های سنگین تر و نیز‬ ‫دارای ترکیباتی نظیر هیالورونیک اسید و‬ ‫دیمتیکون استفاده کنید که کمک می کنند‬ ‫پوستتان مرطوب تر بماند‪.‬گلیسرین ‪ ،‬اوره‬ ‫و نیز پروپیلن گلیکول نیز کمک می کند‬ ‫پوستتان رطوبت کمتری از دست بدهد‪.‬‬ ‫النولین ‪،‬پتروالتوم و روغن های معدنی نیز‬ ‫رطوبت را حبس می کنند‪.‬‬ ‫پنجم ‪ :‬پوست حساس‬ ‫یک مرطوب کننده هایپوآلرژنیک و فاقد‬ ‫اسانس و عطر را برگزینید‪ .‬محصولی را‬ ‫برگزینید که کمتراز ده ماده در ساخت آن‬ ‫به کار رفته باشد‪.‬محتویات کمتر به معنای‬ ‫احتمال حساسیت کمتر است‪.‬‬ ‫ششم ‪ :‬پوست خارش دار‬ ‫اگر یک محصول هایپوآلرژنیک‬ ‫خارش پوست شما را کاهش نداد از‬ ‫هیدروکورتیزون یک درصد نهایتا برای یک‬ ‫هفته استفاده کنید‪ .‬ولی اگر چس از یک‬ ‫هفته بهتر نشدید به پزشک مراجعه نمایید‪.‬‬ ‫هفتم ‪ :‬اگزما‬ ‫از یک الیه ضخیم از پماد های حاوی‬ ‫پتروالتوم استفاده کنید و یا می توانید حتی‬ ‫از ژل پترولیوم استفاده نمایید‬ ‫هشتم ‪:‬‬ ‫عطر و رنگ چه بخواهید پوست خشک را‬ ‫مرطوب کنید یا چرب و یا معمولی اغلب‬ ‫پزشکان توصیه می کنند که از فرآورده‬

‫های فاقد عطر و رنگ استفاده نمایید زیرا‬ ‫حساسیت زا هستند ‪.‬همچنین فرآورده های‬ ‫دارای مواد آنتی باکتریال نیز رطوبت و‬ ‫چربی پوست شما را از بین خواهند برد‪.‬‬ ‫نهم ‪ :‬فرآورده های مناسب بدن‬ ‫اگر یک مرطوب کنند مناسب بدن شما‬ ‫باشد به این معنا نیست که مناسب پوست‬ ‫صورتتان نیز هست ‪.‬النولین ‪ ،‬مینرال اویل و‬ ‫شی باتر ‪ ،‬اگر در مرطوب کننده های صورت‬ ‫موجود باشند ممکن است سبب مسدود شدن‬ ‫منافذ و ایجاد آ کنه گردند ‪.‬‬ ‫دهم ‪ :‬اسید ها‬ ‫اگر پوست خشکی دارید از ترکیبات دارای‬ ‫آلفا هیدروکسی اسید ها ‪ ،‬رتینوییک اسیدها‬

‫‪ ،‬سالیسیلیک اسید ها و گلیکولیک اسیدها‬ ‫دوری کنید‪.‬این مواد سبب شکننده تر شدن‬ ‫پوستتان می شوند‪.‬هچنین از فرآورده های‬ ‫حاوی الکل نیز دوری کنید‪.‬‬ ‫یازدهم ‪ :‬استفاده بیش از حد از استروییدها‬ ‫از کرم های استروییدی بیش از یک هفته‬ ‫استفاده نکنید مگر به توصیه پزشک‪.‬‬ ‫استفاده بیش از حد از استرویید ها سبب‬ ‫نازک شدن پوست و مشکالت عدیده ای‬ ‫می شود‬ ‫دوازدهم ‪ :‬اوره و اسید الکتیک‬ ‫اگر پوست خشکی ندارید از آن دوری کنید‬ ‫زیرا سبب تحریک پوست ها معمولی و‬ ‫چرب خواهند شد‪.‬‬


‫‪102‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫همانطور که خالصه داستان نشان می دهد‬ ‫فیلم تریلر و در ژانر ترسناک ساخته خواهد‬ ‫شد‪.‬‬

‫به گزارش قانون آنالین به نقل از‬ ‫«زوکیوکا»‪ ،‬براد پیت در یک اقدام‬ ‫عجیب تصمیم گرفت که استفاده از صابون‬ ‫و دئودورانت ها را قطع کند‪..‬‬ ‫این سوپر استار فیلم های هالیوودی گفته‬ ‫است که قصد دارد برای استحمام و تمیز‬

‫حاشیه ترین ستاره های هالیوودی به شمار‬ ‫میرود میگوید‪ :‬لذت بخش ترین کار دنیا‬ ‫برای او غذا پختن برای فرزندان و شوهرش‬ ‫است‪.‬‬

‫ایفای نقش کیت بکینسل در تریلر ترسناک‬ ‫«اتاق ناامیدی»‬ ‫کیت بکینسل" در حال مذاکره برای‬ ‫پیوستن به فیلم «اتاق ناامیدی» است‪ ،‬که‬ ‫قرار است سوم فوریه در شهر گرینزبورو در‬ ‫ایالت کارولینای شمالی جلوی دوربین رود‪.‬‬ ‫کمپانی فورسایت آنلیمیتد عرضه بین المللی‬ ‫این فیلم را در دست دارد و قرار است در‬

‫هفته فستیوال فیلم ‪ AFI‬این فیلم را به‬ ‫فروش برسانند‪.‬‬ ‫تولید این فیلم را "مارک دامون" و "گی یر‬ ‫کوسینسکی" برعهده خواهند داشت‪.‬‬ ‫"دی‪ .‬جی کاروسو" «اتاق ناامیدی»‬ ‫را براساس فیلمنامه "ونت ورث میلر"‬ ‫کارگردانی و جلوی دوربین خواهد برد‪.‬‬ ‫"بکینسل" در این فیلم نقش مادری را‬ ‫ایفا خواهد کرد که به خانه ای بزرگ در‬ ‫محله ای مخروب نزدیک شهر ساحلی نقل‬ ‫مکان می کند‪ .‬در آنجا با اتاقی زیر شیروانی‬ ‫مواجه می شود که دری کوچک و قفل شده‬ ‫دارد‪ ،‬و روح دختری جوان با اشاره به او‬ ‫می فهماند که آن در را باز کند‪...‬‬

‫تصمیم عجیب برد پیت در‬ ‫استفاده از آبلیمو و سرکه به جای‬ ‫صابون!‬ ‫بازیگر فیلم سینمایی «جنگ جهانی زی»‬ ‫دیگر از صابون برای نظافت خود استفاده‬ ‫نمی کند و آبلیمو و سرکه را به آن ترجیح‬ ‫می‌دهد‪.‬‬

‫نگه داشتن خود از روش های سنتی مثل‬ ‫ترکیبات لیمو‪ ،‬آب و سرکه استفاده کند که‬ ‫برای خودش و محیط زیست نیز بهتر است‪.‬‬ ‫برد پیت در مورد استفاده نکردن از از‬ ‫صابون و ضد عرق ها عقیده دارد که این‬ ‫ها نه تنها به محیط زیست آسیب می زند‬ ‫بلکه باعث پیری بیشتر پوست نیز خواهد‬ ‫بود و به زود پیر شدن سرعت می بخشد‪.‬‬ ‫گفته می شود آنجلینا جولی و دوقلوهای‬


‫‪101‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫جنیفر لوپز ‪ :‬هیچ نوع جراحی پالستیک انجام نداده ام‬ ‫پس از توئیت یک جراح پالستیک مستقر در لندن به نام دکتر االیوبی‪ ،‬مبنی بر اینکه‬ ‫چهره جنیفر لوپز‪ ،‬داور امریکن آیدل‪ ،‬نشانه های زیادی از جراحی پالستیک دارد‪ ،‬لوپز‬ ‫تصمیم گرفت که جواب او را بدهد و به همه دنیا اعالم کند که هرگز جراحی زیبایی انجام‬ ‫نداده است‪.‬‬

‫لیدی گاگا نیازی به معرفی ندارد ‪ ،‬لباسها و آرایشهای احمقانه و عجیب او باعث شهرت‬ ‫وی در دنیاست اما او اخیرا از آرزویی حرف زد که او را به یک سوژه رسانه ای تبدیل‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫لیدی گاگا که در میان هوادارانش به اسم " مادر هیوالها" مشهور است در مصاحبه ای‬ ‫اعالم کرد که واقعا میخواهد مادر باشد‪ .‬او گفته است میخواهم بچه های زیادی داشته‬ ‫باشم ‪ ،‬فکر میکنم حداقل سه تا فرزند میخواهم ‪ .‬دوست دارم یک خانواده داشته باشم‬ ‫ستاره ‪ 27‬ساله مشهور هالیوودی که چندی پیش خبر جدایی اش از نامزدش به گوش‬ ‫میرسید گفته است دوباره عشق آنها شکوفا شده و کدورتها از بین رفته است‪ .‬او ادامه‬ ‫داده است‪ :‬نمیتوانم تصور کنم روزی ‪ 60‬ساله شوم و هیچ خانواده ای نداشته باشم ‪.‬از‬ ‫تنهایی در آینده میترسم و میخواهم خانواده داشته باشم ‪ .‬او فرزندان خود را " هیوالهای‬ ‫کوچک" نام نهاده است و میگوید‪ :‬اینکه بدانی بچه هایی هستند که به تو تعلق دارند‬ ‫واقعا لذت بخش است‪.‬شاید آنها از طرفداران من نباشند و شاید حتی از ترانه های من‬ ‫متنفر باشند‪ .‬هیچ کس نمیداند آنها چگونه خواهند بود‪.‬‬ ‫او چیزی در مورد اینکه پدر فرزندانش چه کسی خواهد بود نگفته است ‪ .‬لیدی گاگا جزء‬ ‫معدود هالیوودی هایی است که رابطه اش با خانواده اش بسیار محکم و منظم است‪.‬‬

‫کدام بازیگر زن هالیوودی عاشق آشپزی کردن است؟‬ ‫جولیا رابرتز" یکی از محبوب ترین بازیگرهای دنیای هالیوود است‪ .‬این ستاره ‪48‬‬ ‫ساله محبوب در مصاحبه اش با یک مجله معتبر اعالم کرد‪ ،‬روزانه سه وعده غذا‬ ‫برای اعضای خانواده ‪ 4‬نفره می پزد ‪ ،‬برای بچه هایش خیاطی میکند ‪،‬‬ ‫به کارهای خانه میرسد و مثل همه زنان دنیا خانه داری میکند‪.‬‬ ‫این بازیگر هالیوودی به خاطر فرار از شبکه های اجتماعی شهرت دارد و‬ ‫معتقد است کار کردن با اینترنت باعث اعتیاد میشود اگرچه لذت بخش است‪ .‬او‬

‫او در پاسخ به این جراح در صفحه توئیتر خود نوشت‪« :‬ببخشید آقا‪ ،‬ولی من هرگز هیچ‬ ‫نوع جراحی پالستیک انجام نداده ام‪».‬‬ ‫دکتر االیوبی که خودش جراح پالستیک و لیزر است‪ ،‬تصویری از جنیفر منتشر کرده و‬ ‫نوشته‪« :‬این تصاویر قبل و بعد از عمل جی‪ .‬لو نشانه های زیادی از جراحی پالستیک‬ ‫دارند‪ .‬او طبیعت ًا زیباست‪ ،‬ولی حاال زیباتر شده است‪».‬‬ ‫در یکی از این تصاویر جنیفر اص ً‬ ‫ال آرایش ندارد‪ .‬در تصویر دیگر او کرم برنزه کننده را‬ ‫هوشمندانه بکار برده و روی چشم ها و لبش نیز آرایش زیادی دارد‪.‬‬

‫لیدی گاگا دوباره سوژه رسانه ها شد‬

‫میگوید علیرغم موفقیت در سینما همواره نقش خود را به عنوان یک همسر و یک مادر‬ ‫خانه دار حفظ کرده است و معتقد است خانواده مهمترین رکن خوشبختی است‪.‬‬ ‫او افزوده است که همسرش همیشه در کنارش حضور دارد و در بیشتر کارها به او کمک‬ ‫میکند و هیچ چیز برای او مهمتر از خانواده اش نیست و همیشه طوری برنامه ریزی میکند‬ ‫که به کارهای خانه و وظایف خانه داری اش برسد‪ .‬او که صاحب دو فرزند است از بی‬


‫‪100‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫"کین و لینچ" یک بازی پرفروش ویدویی‬ ‫است که هالیوود آن را به فیلم سینمایی بدل‬

‫همکاری کرده بود‪.‬‬ ‫در این بازی دو شخصیت اصلی حضور‬ ‫دارند‪ :‬کین یک زندانی در انتظار مرگ‬ ‫است که با قاتلی به نام لینچ از زندان فرار‬ ‫می کند تا دارایی به سرقت رفته اش را به‬ ‫دست بیاورد‪ .‬کین با لینچ به لس آنجلس‪،‬‬ ‫ژاپن و کوبا سفر می کند تا به کمک او‬ ‫بتواند از همسر و دخترش مراقبت کند‪.‬‬ ‫سال ‪ ۲۰۰۷‬اقتباس از این بازی مورد نظر‬ ‫قرار گرفت و بروس ویلیس و جیمی فاکس‬ ‫برای بازی در این دو نقش به کارگردانی‬

‫می‌کند‪.‬‬ ‫این پروژه توسط نو ایمیج‪/‬میلنیوم ساخته‬ ‫می‌شود و آنها قصد دارند از جرارد باتلر که‬ ‫پیش از این در پروژه "المپ سقوط کرده‬ ‫است" هم با آنها همکاری کرده بود‪ ،‬در این‬ ‫پروژه در نقش کین بهره بگیرند‪.‬‬ ‫این فیلم را اف گری گری کارگردانی می‬ ‫کند و گفته می شود احتماال وین دیزل نیز‬ ‫به عنوان بازیگر نقش لینچ ظاهر خواهد‬ ‫شد‪ .‬جرارد باتلر پیش از این با همین‬ ‫کارگردان در فیلم "شهروند وفادار به قانون"‬

‫سیمون کرین در نظر گرفته شده بودند‪.‬‬ ‫این پروژه تا آنجا یپش رفته بود که در سال‬ ‫‪ ۲۰۱۰‬پوستر این همکاری نیز در جشنواره‬ ‫فیلم کن پخش شده بود‪.‬‬ ‫فیلمنامه این اثر اقتباسی را اسکیپ وود و‬ ‫کیلی وارد نوشته اند‪.‬‬ ‫باتلر قرار است به زودی در نقشی فانتزی‬ ‫در فیلم "خدایان مصر" بازی کند‪ .‬وین‬ ‫دیزل هم به تازگی بازی در "سریع و‬ ‫آتشی‪ "۷‬را به پایان برده و قرار است با آن‬ ‫فیلم در سال ‪ ۲۰۱۴‬راهی پرده های نقره‌ای‬

‫بازی خشنی که هالیوود به دنبال‬ ‫سینمایی کردن آن است‬

‫شود‪.‬‬

‫«آناستازیا» انتخاب شده است‪.‬‬ ‫«فراتر از آمریکا» از آوریل ‪ 2014‬مقابل‬ ‫دوربین می رود‪.‬‬

‫حضور بازیگر مشهور هالیوودی‬ ‫در فیلم کارگردان ایرانی‬

‫جاستین بیبر بازداشت شد و حکم‬ ‫یکسال زندان برای او‬

‫فراتر از آمریکا» فیلمی به کارگردانی «نیما‬ ‫نوروزی زاده» کارگردان فیلم «پروژه‬

‫نادیده گرفتن قانون ‪ ،‬معروف و غیر معروف‬ ‫نمی شناسد ‪ .‬حال می خواهد «جاستین‬ ‫بیبر» ستاره موسیقی باشد‪.‬‬

‫ایکس» است‪.‬‬ ‫«کریستین استوارت» و «جس آیزنبرگ»‬ ‫در دومین همکاری سینمایی‪ ،‬در فیلم‬ ‫«فراتر از آمریکا» (‪)American ultra‬‬ ‫بازی می کنند‪ .‬این زوج سینمایی که پیش‬

‫از این در فیلم (‪ )Advanture land‬در‬ ‫کنار هم قرار گرفته اند ‪ ،‬در فیلم «فراتر از‬ ‫آمریکا» بار دیگر هم بازی میشوند‪.‬‬ ‫فراتر از آمریکا» فیلمی به کارگردانی‬ ‫«نیما نوروزی زاده» کارگردان فیلم «پروژه‬ ‫ایکس» است ‪ .‬فیلم به قلم «مکس‬ ‫لندیس» داستان دختر و پسر جوانی است‬ ‫که با درگیر شدن در برخی از مسائل سیاسی‬ ‫مورد تعقیب عوامل جاسوسی قرار می‬ ‫گیرند‪« .‬آیزنبرگ» به تازگی در فیلم «حاال‬ ‫مرا می بینی» بازی کرده و به زودی با دو‬ ‫فیلم «دابل» و «حرکت های شبانه» روی‬ ‫پرده می رود‪« .‬استوارت» نیز برای بازی در‬ ‫فیلمهای «کمپ اشعه ایکس» ‪« ،‬ماریا» و‬

‫«جاستین بیبر» اخیرا در شهر ریو برزیل به‬ ‫سر می برد و از آنجا که زندگی در این شهر‬ ‫کامال آزاد و بدون هیچ دغدغه ای ادامه‬

‫دارد‪« ،‬بیبر» نیز به انجام کارهای عجیبی‬ ‫روی آورده است‪.‬‬ ‫او طی گشتی شبانه در خیابانهای «ریو»‬ ‫اقدام به نقاشی با اسپری روی دیوارهای‬ ‫این شهر کرده که در نهایت توسط پلیس‬ ‫متوقف شده و راهی زندان شد‪ .‬دادگاه این‬ ‫شهر نیز حکم یکسال زندان را برای این‬ ‫خواننده جوان در نظر گرفته بود که با وثیقه‬ ‫آزاد شد‪.‬‬ ‫بیبر» اعالم کرده نقاشی اسپری روی دیوار‬ ‫در کلیسا بالمانع است و اهالی ریو به او‬ ‫اطمینان داده اند که این حرکت در این شهر‬ ‫هم آزاد است‪.‬‬ ‫«بیبر» یکی از چهره های حاشیه ساز است‬ ‫که همواره توسط پلیس متوقف می شود‪.‬‬


‫‪99‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫جنیفر لوپز بعد از جراحی زیبایی‬ ‫اش‬

‫ایوا النگریا به دوست پسرسابق‬ ‫خود بازگشت‬

‫الیویا وایلد و جیسن سودکیس‬ ‫در آستانه ازدواج‬

‫بعداز یکسال جدایی‪ ،‬ایواالنگریا ستاره‬ ‫معروف سینما‪ ،‬تلویزیون ‪ ،‬به دوست پسر‬ ‫سابق خود ادواردو کروز برادر پنه لوپه کروز‬ ‫بازگشت‪.‬‬ ‫ایندو در طی یکسال دو سه دوست عوض‬ ‫کردند‪ ،‬ولی در نهایت به این نتیجه رسیدند‬ ‫که برای هم ساخته شده اند و البته پنه لوپه‬ ‫در آشتی این دو نقش داشت وآنها را بعد از‬ ‫یکسال باهم روبرو کرد‪.‬‬

‫حامله شدن الیویا وایلد سبب شده تا او‬ ‫ونامزدش جیسن سودکیس در صدد یک‬ ‫ازدواج ساده برآیند‪.‬‬ ‫ایندو در سال ‪ 2011‬با هم آشنا شدند و در‬ ‫ژانویه ‪ 2013‬نامزد شدند و اینک الیویا‬ ‫حامله است وایندو می کوشند قبل از تولد‬ ‫فرزندشان طی مراسمی رسما ازدواج کنند‬ ‫که بعدها از سوی بچه هایشان مورد سئوال‬ ‫نباشند‪.‬‬

‫جنیفر لوپز ستاره ‪ 44‬ساله موسیقی پاپ‬ ‫هالیوود اعالم کرده است تا کنون هیچ‬ ‫عمل زیبایی انجام نداده است‪ .‬این حرفها‬ ‫در اعتراض به ادعای پزشکی که در توئیتر‬ ‫اعالم کرده بود رد پای جراحی های زیبایی‬ ‫در صورت جنیفر لوپز مشخص است گفته‬ ‫شد‪.‬‬

‫یک بازیگر زن و بازی در نقش‬ ‫هفت خواهر!‬ ‫نومی راپاس قرارداد «چه اتفاقی برای‬ ‫دوشنبه افتاد؟» را که یک درام علمی ـ‬ ‫تخیلی به کارگردانی تامی ویرکوال است‪،‬‬ ‫امضا کرد‪.‬‬ ‫متن فیلمنامه این فیلم را مکس باتکین‬ ‫نوشته است و در آن راپاس مجبور است‬ ‫نقش چند کاراکتر و به عبارتی هفت‬ ‫خواهر را که چاره ای جز پنهان شدن‬ ‫در دنیایی که سیاست آن به دلیل انفجار‬

‫ادامه در صفحه بعد‪...‬‬

‫دکتر "ایهام االیوبی" یک پزشک انگلیسی‬ ‫است که با مقایسه دو تصویر از جنیفر لوپز‬ ‫در دهه ‪ 90‬میالدی و سال اخیر اعالم کرده‬ ‫است رد پای عملهای جراحی زیبایی در‬ ‫صورت این ستاره هالیوودی کامال مشهود‬ ‫است‪.‬‬ ‫جنیفر لوپز در اعتراض به این عمل در‬ ‫صفحه توئیتر این پزشک با اشاره به اینکه‬ ‫در عکس اول آرایش کمی دارد اما در‬ ‫تصویر دوم با گریم و آرایش حضور یافته‬ ‫است اعالم کرد تا کنون هیچ عمل جراحی‬ ‫زیبایی نداشته است‪ .‬این عمل باعث شد تا‬ ‫طرفداران وی نیز به این کار معترض شده‬ ‫و حتی این پزشک را به متقلب بودن متهم‬ ‫کنند‪.‬‬

‫جمعیت بر تک فرزندی بنا شده‪ ،‬ندارند‪.‬‬ ‫این هفت خواهر باید بر تفاوت هایی که‬ ‫دارند غلبه کنند و طوری با مامور دولت‬ ‫مواجه شوند که متوجه تفاوت یکی از آنها‬ ‫با بقیه نشود‪.‬‬ ‫تهیه کننده «چه اتفاقی برای دوشنبه‬ ‫افتاد؟» رافائال دو لورنتی است که در این‬ ‫کار با کمپانی فیلیپ دوسه له همکاری‬ ‫می کند که پیشتر تهیه کننده «کد منبع»‪،‬‬ ‫تریلری از جک گلنهال بود‪.‬‬ ‫نقش اصلی این فیلم در اصل برای یک‬ ‫بازیگر مرد نوشته شده بود‪ .‬اما بعد از دیدار‬ ‫راپاس با ویرکوال در متن دست برده شد و‬ ‫کاراکترهای اصلی فیلم از مرد به زن تغییر‬ ‫هویت دارند‪.‬‬ ‫ویرکوال‪ ،‬خود در این خصوص می گوید‪:‬‬ ‫«هر چند نقش در اصل برای یک بازیگر‬ ‫مرد نوشته شده بود اما من می دانستم که‬ ‫ایفای نقش در قالب هفت کاراکتر که‬ ‫ظاهری مشابه اما تفاوت های رفتاری‬ ‫برجسته دارند‪ ،‬تا چه حد دشوار است‪.‬‬ ‫زمانی که نومی راپاک را دیدم‪ ،‬متوجه شدم‬ ‫او برای این نقش کام ً‬ ‫ال مناسب است و‬ ‫فرقی ندارد که کاراکترهایم زن یا‬ ‫مرد باشند اما به هر حال او می تواند‬ ‫به آنها حیات ببخشد‪.‬‬ ‫راپاس همچنین قرار است فیلم های‬ ‫«بچه ‪ »44‬که یک تریلر پلیسی‬ ‫است و «رهایی حیوانات» را که در‬ ‫هر دو آنها مقابل تام هاردی بازی‬ ‫کرده است‪ ،‬روی پرده ببرد‪.‬‬


‫و‬ ‫ستارگان‬ ‫‪98‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫ســــــــــینما‬ ‫با نیروی عشق ‪ 20‬پاوند کم کرد‬ ‫جیک جیلن هال تنها با نیروی عشق‬ ‫توانست طی دو ماه ‪20‬پاوند کم کند تا‬ ‫برای بازی در فیلم ‪ Nightcrawler‬در‬ ‫نقش یک ژورنالیست ظاهر شود‪.‬‬

‫‪ Africa‬با بازیگر سریال معروف ‪True‬‬ ‫‪ Blood‬همبازی شده اند وهر دو می کوشند‬ ‫تا او را بسوی خود جلب کنند! می گویند‬ ‫الکساندر‪ ،‬با هر دو ستاره بیرون میرود‬ ‫و می گوید هیچ رقابت ورابطه عاشقانه‬ ‫ای وجودندارد بلکه یک رابطه صمیمانه‬ ‫وهمکاری است‪.‬‬

‫وقتی کنترل می کند‪ ،‬وفادار‬ ‫است‬ ‫وقتی جان مایر خواننده معروف‪ ،‬دوست‬ ‫دخترهای خود را کنترل می کند و زیرفرمان‬ ‫دارد‪ ،‬به آنها وفادار می ماند!‬ ‫جان که قبال با بسیاری ستارگان چون‬ ‫جنیفرانیستن وتیلر سویفت رابطه خودمانی‬ ‫داشته خیلی زود از آنها جدا شده‪ ،‬اخیرا‬ ‫بدنبال یک قهر وآشتی‪ ،‬شب و روز خود‬ ‫را با کتی پری می گذراند‪ ،‬چون کتی هر‬ ‫دستوری که جان میدهد‪ ،‬هر لباس‪ ،‬آرایشی‪،‬‬ ‫پارتی‪ ،‬کنسرت وحتی آهنگی او طلب کند‬ ‫کتی پی می گیرد وهمین سبب شده جان‬ ‫کامال به موجود وفادار و عاشقی مبدل‬ ‫شود‪.‬‬

‫می گویند رقابت عاشقانه نیست‪،‬‬ ‫همکاری صمیمانه است‬ ‫تیلر سویفت خواننده جوان و کتی هلمز‬ ‫ستاره معروف‪ ،‬در یک رقابت عاشقانه رو‬ ‫در روی هم هستند‪.‬‬ ‫ایندو در فیلم ‪The Giver in South‬‬

‫الیسا میلرد وست دختر تازه جیک که مدل‬ ‫بیکینی و مجله ورزشی است چنان با نیروی‬ ‫عشق او را به ورزش های سخت‪ ،‬رژیم‬ ‫غذایی کم کالری و سفرهای عاشقانه دوسه‬ ‫روزه کشید که جیک اینک آماده بازی در‬ ‫فیلم است‪.‬‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

97


‫‪96‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫نگاهم به صورت خستش بود ‪ .‬چقدر اين روزا‬ ‫فعال شده بود ‪ .‬انگار اونم از چيزي كه بود حسابي‬ ‫فاصله گرفته بود ‪ .‬همينطور محو گفتم ‪:‬‬ ‫ چطور؟ نه چيزي نشده ‪.‬‬‫انگار فهميد گيج ميزنم ‪ .‬دستش و جلوي چشمم‬ ‫تكون داد و با خنده گفت ‪:‬‬ ‫ هي بانو ! با مني ؟ يا در َي َمني ؟! پس واسه‬‫هيچي كمك ميخواستي ؟!‬ ‫به خودم اومدم ‪ .‬سرم و پايين انداختم و لبخند‬ ‫محوي نشست رو لبام گفتم ‪:‬‬ ‫ ببخشيد حواسم نبود ‪.‬‬‫ اونو كه فهميدم ‪ .‬ولي حواست كجا بود و‬‫نفهميدم ‪.‬‬ ‫نگاهش كردم ‪ .‬يه ابروش و باال انداخته بود و‬ ‫شيطون نگاهم ميكرد ‪ .‬خنديدم گفتم ‪:‬‬ ‫ اينجوري نگاه نكن ‪ .‬قيافت خيلي پليد به نظر‬‫مياد ‪.‬‬ ‫ نگاهم اينجوريه !‬‫خندم بلند تر شد ‪ .‬نگاهش مهربون تر شد ‪ .‬دستش‬ ‫و پشت صندلي من گذاشت و گفت ‪:‬‬ ‫ بگو بانو ‪ .‬گوش ميكنم ‪.‬‬‫خندم تبديل به يه لبخند كم رنگ شد ‪ .‬گفتم ‪:‬‬ ‫ خيلي خسته اي ؟‬‫ نه بابا مگه پشت ميز نشيني آدم و خسته هم‬‫ميكنه ؟!‬ ‫ البد نه ديگه ! راستش ميخواستم در مورد‬‫همون موضوع كه تو بيمارستان با هم حرف زديم‬ ‫ازت نظر بخوام ‪.‬‬ ‫سرم و انداختم پايين ‪ .‬يكم فكر كرد و گفت ‪:‬‬ ‫ موضوع تو بيمارستان ؟ خدارو شكر ما كل‬‫حرفامون و همش تو بيمارستان زديم ‪ .‬كدومشون‬ ‫و ميگي ؟‬ ‫سرم و باال آوردم ‪ .‬اخمي مصنوعي كردم و گفتم ‪:‬‬ ‫ به اين زوديا يادت رفت ‪ .‬همون موضوعي كه‬‫آخر از همه بهت گفتم ‪.‬‬ ‫خجالت ميكشيدم دوباره براش تكرار كنم ‪ .‬يكم‬ ‫چشماش و ريز كرد و گفت ‪:‬‬ ‫ جريانات حسام و اينا رو ميگي ؟‬‫نگاهش كردم ‪ .‬دوباره اخماش داشت ميرفت تو‬ ‫هم ‪ .‬دستپاچه گفتم ‪:‬‬ ‫ حرف بدي زدم ؟‬‫سرش و به عالمت نه تكون داد ‪ .‬دستش و از‬ ‫پشت صندلي من برداشت و نگاهش و براي چند‬ ‫لحظه به پنجره دوخت و بعد جدي گفت ‪:‬‬ ‫ خب ؟ چي شد ؟ باالخره قفل دهنش باز شد ؟‬‫باهاش حرف زدي ؟‬ ‫با صدايي كه به زور شنيده ميشد گفتم ‪:‬‬ ‫ آره ‪ .‬همون شب آخر كه تو بيمارستان بستري‬‫بودم با هم حرف زديم ‪.‬‬ ‫نگاهش و به سمت من چرخوند ‪ .‬گفت ‪:‬‬ ‫ چي شد آخرش؟‬‫شونه هام و باال انداختم گفتم ‪:‬‬ ‫ نميدونم ‪ .‬ميخوام تو كمكم كني ‪.‬‬‫نفس عميق كشيد و گفت ‪:‬‬ ‫ من چيكارم ؟ مهم خودتي ‪ .‬اين زندگي توئه ‪.‬‬‫من چي ميتونم بگم ؟‬

‫ تو حسام و بيشتر ميشناسي ‪ .‬اون دوستته ‪.‬‬‫زير لب با خودش تكرار كرد ‪:‬‬ ‫ دوست ؟!‬‫انگار يه جاي ديگه سير ميكرد ‪ .‬گفتم ‪:‬‬ ‫ چي شد ؟ حواست به منه ؟‬‫نگاهش دوباره به زمان حال برگشت ‪ .‬گفت ‪:‬‬ ‫ آره ‪ .‬من چي ميتونم بگم جز اينكه حسام بچه‬‫ي خوبيه ‪ .‬هميشه سرش تو درس و كتاباش بوده‬ ‫‪ .‬تو عمرش شيطوني هم نكرده ! سخت كوشه ‪.‬‬ ‫جديه ‪ .‬ديگه چي بگم ؟‬ ‫ اينا به چه دردم ميخوره ؟‬‫ خب ميتوني بيشتر بشناسيش ‪ .‬ببين حرف اول‬‫و آخر با خودته ‪.‬‬ ‫ اون گفت ميخواد اخالقم و بيشتر بشناسه ‪.‬‬‫پوزخندي زد و دوباره زير لبي گفت ‪:‬‬ ‫ چه عجب ! باالخره فهميد كه شناخت خودشم‬‫مهمه ؟!‬ ‫با تعجب گفتم ‪:‬‬ ‫ چي گفتي ؟‬‫ هيچي ! ميگم خوب خيلي مهمه كه ازت‬‫شناخت پيدا كنه ‪.‬‬ ‫حس كردم يه چيز ديگه شنيدم ولي به روي خودم‬ ‫نياوردم گفتم ‪:‬‬ ‫ آره خب ‪.‬‬‫ تو چي گفتي ؟‬‫ هيچي ! گفت فكر كن روش ‪.‬‬‫سر تكون داد ‪.‬‬ ‫ زمان كه بگذره تصميم گيري برات راحت ميشه‬‫‪ .‬بهش زياد فكر نكن ‪.‬‬ ‫خواستم حرف ديگه اي بزنم كه زنگ اس ام اس‬ ‫موبايلم باعث شد با ترس از جا بپرم ‪ .‬آراد ابروش‬ ‫و باال انداخت و گفت ‪:‬‬ ‫ بانو طرفدارات اين موقع شبم ولت نميكننا ‪.‬‬‫خنديدم ‪ .‬اس ام اس و باز كردم و با ديدن اسم‬ ‫حسام زير لبي گفتم ‪:‬‬ ‫ حسامه ‪.‬‬‫آراد با لحني پر تمسخر گفت ‪:‬‬ ‫ دكترمون از خواب و خوراك افتاده ها !‬‫نگرانشم ‪.‬‬ ‫بي توجه به حرف آراد اس ام اس و خوندم ‪:‬‬ ‫ خواستم ياد آوري كنم كه پمادايي كه براي‬‫صورتت دادم و مرتب استفاده كني ‪ .‬تا جاييم‬ ‫كه ممكنه زير نور آفتاب قرار نگيري ‪ .‬حسابي‬ ‫مواظب خودت باش هورام ‪ .‬شب بخير ‪.‬‬ ‫صداي آراد باعث شد نگاهم و از روي گوشي‬ ‫بردارم ‪.‬‬ ‫ چي شد ؟ چيز خاصي گفت ؟‬‫ نه فقط سفارش كرده بود كه مواظب پوستم‬‫باشم ‪ .‬آراد نيشخندي زد و گفت ‪:‬‬ ‫ پدر عاشقي بسوزه !‬‫اخم كردم ‪:‬‬ ‫ لوس نشو ‪ .‬اون عاشق من نيست ! فقط دكترمه‬‫‪ .‬در ضمن اون گفت بهم عالقمنده ‪ .‬نگفت‬ ‫دوستم داره يا هر چيز ديگه اي كه داري بهش‬ ‫فكر ميكني !‬ ‫‪ -‬من به چيزي فكر نميكنم ‪ .‬دارم آينده رو پيش‬

‫بيني ميكنم ‪.‬‬ ‫نگاهي به ساعت گوشيم انداختم ‪ 11:30‬بود ‪.‬‬ ‫گفتم ‪:‬‬ ‫ بهتره برم خونه ‪ .‬توام خسته اي ‪ .‬برو خونه ‪.‬‬‫سر تكون داد ‪ .‬دوباره ماشين و روشن كرد و گفت‬

‫باشه ‪ .‬آروم كليد و تو قفل در چرخوندم و وارد‬ ‫خونه شدم ‪ .‬همه جا هنوز تاريك بود و ساكت ‪.‬‬ ‫نفس عميق كشيدم ‪ .‬با قدماي لرزون مسير اتاقم‬ ‫و گرفتم و از پله ها رفتم باال ‪ .‬تقريبا خودم و تو‬ ‫اتاق پرت كردم ‪ .‬نفس عميقي كشيدم و شالم و از‬

‫‪:‬‬ ‫ باشه بانو ‪ .‬هر چي شما امر كنين ‪.‬‬‫ديگه مثل اول شاد و شنگول نبود ‪ .‬آروم تر شده‬ ‫بود ‪ .‬اخماش تو هم رفته بود و جدي تر به نظر‬ ‫ميرسيد ‪ .‬دور زد و جلوي خونمون نگه داشت ‪.‬‬ ‫پياده شدم و به صداي آروم گفتم ‪:‬‬ ‫ خداحافظ ‪.‬‬‫ هي بانو ‪.‬‬‫برگشتم سمتش ‪ .‬نگاهم كرد و گفت ‪:‬‬ ‫ فردا هم كمك ميخواي ؟‬‫گنگ نگاهش كردم ‪ .‬دوباره چشماش شيطون‬ ‫شده بود خنديدم و گفتم ‪:‬‬ ‫ نميدونم ‪ .‬شايد ‪.‬‬‫ من فردا شب ساعت ‪ 10‬همين دور و اطرافم‬‫‪ .‬كمك خواستي شمارم و كه داري ‪ .‬خبرم كن ‪.‬‬ ‫سر تكون دادم و ازش دور شدم ‪ .‬وايساد تا برم تو‬ ‫خونه ‪ .‬چند لحظه بعد صداي كشيده شدن چرخاي‬ ‫ماشينش و روي آسفالت شنيدم ‪ .‬دوباره استرس به‬ ‫دلم چنگ زد ‪ .‬خدا خدا كردم كه كسي بيدار نشده‬

‫روي سرم برداشتم ‪.‬‬ ‫به سمت ميز آرايشم رفتم و پمادايي كه دكتر‬ ‫تجويز كرده بود و به صورتم و بدنم زدم ‪ .‬يكم‬ ‫روي تختم نشستم ‪ .‬چرا آراد گفت فردا هم كمك‬ ‫ميخوام ؟ بيشتر فكر كردم ‪ .‬يعني دوست داشت‬ ‫من و ببينه ؟!‬ ‫شونه هام و باال انداختم ‪ .‬پتو رو كنار زدم و توي‬ ‫تختم دراز كشيدم ‪ .‬حس كردم خيلي آرومم ‪.‬‬ ‫لبخندي روي لبم نشست و خيلي زود خوابم برد ‪.‬‬ ‫واي نه ‪ .‬اين خروس بي محل كي بود اين وقت‬ ‫صبح ؟! بدون اينكه نگاهي به گوشي بندازم به‬ ‫پهلو خوابيدم و پتو رو روي سرم كشيدم ‪ .‬هنوزم‬ ‫صداي زنگ گوشيم و ميشنيدم ‪ .‬اخمام و تو هم‬ ‫كشيدم و دستم و روي گوشم گذاشتم ‪ .‬توي دلم‬ ‫به اون كسي كه پشت خط بود بد و بيراه ميگفتم ‪.‬‬ ‫يكم كه گذشت صداش گوشي قطع شد ‪ .‬پتو رو‬ ‫از روي سرم كنار زدم و اخمامم باز كردم ‪ .‬داشتم‬ ‫غرق خواب ميشدم كه زنگ گوشي دوباره به صدا‬ ‫در اومد ‪.‬‬

‫ادامه دارد‪...‬‬


‫‪95‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫خ (‪)47‬‬ ‫انوی سر‬ ‫ب‬ ‫ خب خدارو شكر ‪ .‬ولي از اين فاصله كه من‬‫ميبينم زيادم عوض نشديا !‬ ‫_______________________________‬ ‫دلم ميخواست يه چيزي بارش ميكردم ‪ .‬بابا گفت‬ ‫‪:‬‬ ‫ پوست صورتش ديگه تيره و چروك نيست ‪.‬‬‫چجوري ميگي تغيير نكرده ؟ البته يه سري عمل‬ ‫ترميمي هم داره ‪ .‬هنوز خيلي راه داره ‪ 6 .‬ماه‬ ‫ديگه بايد دوباره بره بيمارستان ‪.‬‬ ‫عمه سر تكون داد و بحث و به طرف رفتن مهبد‬ ‫كشيد ‪ .‬انگار بحث صورت من براش جذاب نبود‬ ‫‪:‬‬ ‫ راستي داداش فهميدي كه مهبد منم فردا عازم‬‫اصفهانه ؟‬ ‫بابا سر تكون داد هيوا گفت ‪:‬‬ ‫ مهبد جدي جدي رفتني شدي؟ دلت مياد از‬‫اينجا دل بكني ؟‬ ‫مهبد لبخندي به روي لب آورد و گفت ‪:‬‬ ‫ به خاطر كاره ‪ .‬من بي تقصيرم ‪ .‬نه من نه‬‫پوپك دلمون نميخواد از اينجا بريم ‪ .‬ولي چاره‬ ‫اي نيست ‪.‬‬ ‫بابا گفت ‪:‬‬ ‫ هر جايي هستي موفق باشي دايي جون ‪ .‬ولي‬‫تكليف عقد و عروسي چي ميشه پس ؟‬ ‫تا مهبد خواست حرفي بزنه عمه دوباره پريد وسط‬ ‫و گفت ‪:‬‬ ‫ داداش منم از همين چيزا ناراحتم ‪ .‬ميگه جشن‬‫نميخوايم ‪ .‬عقد كه كردن ‪ .‬فقط عروسيشون مونده‬ ‫بود ‪ .‬دلم ميخواست عروسي تنها پسرم و ببينم ‪.‬‬ ‫مهبد گفت ‪:‬‬ ‫ مادر من شروع شد ؟‬‫بعد رو به بابا گفت ‪:‬‬ ‫ دايي دارم بهش ميگم اين همه پول ميخواي‬‫بدي جشن بگيري خب پولش و بده به خودم ‪ .‬بد‬ ‫ميگم ؟! خودش يه سرمايه اي ميشه ‪.‬‬ ‫ مهبد راست ميگه خواهر ‪ .‬چه اصراريه كه حتما‬‫جشن گرفته بشه ؟‬ ‫عمه صورتش و به حالت قهر از بابا گرفت و گفت‬ ‫‪:‬‬ ‫ داداش شمام كه حرف اينو ميزني ‪.‬‬‫من و هيوا زير زيركي به خيط شدن عمه ميخنديديم‬ ‫‪.‬‬ ‫ساعت ‪ 10‬بود كه باالخره خانواده ي عمه رضايت‬ ‫دادن برن ‪ .‬بالفاصله بعدشم هيوا و كيوان رفتن‬ ‫‪ .‬شب بخير گفتم و منم به سمت اتاقم حركت‬ ‫كردم ‪ .‬تازه ياد گوشيم و اس ام اسي كه براي‬ ‫آراد فرستاده بودم افتادم ‪ .‬قدمام و تند تر كردم ‪.‬‬ ‫پاك يادم رفته بود ‪ .‬گوشيم هنوزم روي تخت بود‬ ‫‪ .‬برداشتمش ‪ 2 .‬تا اس ام اس داشتم ‪ .‬اولي و باز‬ ‫كردم آراد نوشته بود ‪:‬‬ ‫ مرد پاركي ؟! اين ديگه چه جونوريه ؟! اگه‬‫فحشه كه خودتي ! در اولين فرصت خدمت ميرسم‬ ‫بانو ‪ .‬آراد ميميره براي كمك كردن به مردم ‪.‬‬ ‫لبخندي روي لبم نشست ‪ .‬دومي رو باز كردم ‪:‬‬

‫ بانو ؟! خوابي يا بيدار ؟‬‫دوباره شده بود همون آراد قديم‬ ‫؟! براش نوشتم ‪:‬‬ ‫ شرمنده مهمون داشتيم حواسم‬‫به گوشيم نبود ‪ .‬مرد پاركي جونور‬ ‫نيست ‪ .‬خودتي !‬ ‫روي تختم دراز كشيدم ‪ .‬سرم‬ ‫داشت از حرفاي عمه هنوزم‬ ‫سوت ميكشيد ‪ .‬هر چي كه فكر‬ ‫ميكردم ميديدم خدا بهم لطف‬ ‫كرد كه عروس عمه نشدم ! اس‬ ‫ام اس برام اومد دوباره ‪:‬‬ ‫ بيكاري االن ؟‬‫متعجب براش نوشتم ‪:‬‬ ‫ آره ‪ .‬چطور مگه ؟‬‫چيزي طول نكشيد كه جواب‬ ‫داد ‪:‬‬ ‫ يه نگاه به پنجره ي اتاقت‬‫بنداز ‪.‬‬ ‫با تعجب از جا بلند شدم ‪ .‬پنجره‬ ‫رو باز كردم ‪ .‬باد شديدي ميومد‬ ‫‪ .‬موهام و از روي صورتم كنار‬ ‫زدم و نگاهم و پايين دوختم‬ ‫باورم نميشد آراد كنار ماشينش‬ ‫وايساده بود و باال رو نگاه‬ ‫ميكرد ‪ .‬همون لحظه گوشيم‬ ‫زنگ خورد ‪ .‬نگاهي به‬ ‫صفحه اش انداختم ‪ .‬تماس‬ ‫و وصل كردم قبل از اينكه‬ ‫چيزي بگم گفت ‪:‬‬ ‫ بيا پايين ‪.‬‬‫خنديدم و گفتم ‪:‬‬ ‫ ديوونه شدي ؟ اين‬‫موقع شب ؟!‬ ‫جدي بود ولي صداش مهربون بود‬ ‫‪ .‬گفت ‪:‬‬ ‫ مگه اين موقع شب چشه ؟ بيا‬‫پايين ‪ .‬مگه نگفتي كمك ميخواي ؟ بيا پايين‬ ‫ميخوام كمكت كنم ‪.‬‬ ‫ مگه خدا روز و ازمون گرفته ؟‬‫ من روزا همش درگيرم ‪.‬‬‫ من االن نميام ‪.‬‬‫ نترس نميخورمت ‪ .‬بيا پايين من بي خطرم ‪.‬‬‫خنديدم گفتم ‪:‬‬ ‫ ميدونم ‪.‬‬‫واقعا ميدونستم ؟ اون شبم تو ويال باهاش تنها‬ ‫بودم ‪ .‬كاري نكرده بود ‪ .‬بايد بازم بهش اعتماد‬ ‫ميكردم ؟! دلم ميخواست باهاش حرف بزنم ‪.‬‬ ‫گفتم ‪:‬‬ ‫ چند لحظه صبر كن ‪.‬‬‫گوشي و قطع كردم و برگشتم تو اتاق ‪ .‬پنجره‬ ‫رو بستم ‪ .‬شال مشكيم و سرم كردم ‪ .‬دامن بلند‬ ‫مشكي و بلوز آستين بلند مشكي تنم بود ‪ .‬گوشي‬ ‫به دست ترسون و لرزون از اتاقم اومدم بيرون ‪.‬‬ ‫انگار خل شده بودم ‪ .‬يهو به سرم زده بود ! اگه‬

‫يهو يكي ميپرسيد اين موقع شب داري كدوم‬ ‫گوري ميري واقعا جوابي نداشتم كه بدم ‪ .‬نگاهي‬ ‫به اطراف انداختم ‪ .‬همه جا تاريك بود و صدايي‬ ‫هم از طبقه ي پايين نميومد ‪ .‬خيالم راحت شد‬ ‫‪ .‬از پله ها آروم پايين اومدم ‪ .‬كليد و از روي در‬ ‫برداشتم و با قدمايي تند تر از خونه زدم بيرون ‪.‬‬ ‫پشت در كه رسيدم دستم و روي سينم گذاشتم‬ ‫و سعي كردم با چند تا نفس عميق ضربان قلبم‬ ‫و آروم كنم ‪ .‬من و چه به اين كارا ؟! تا حاال تو‬ ‫عمرم از اين كارا نكرده بودم !‬ ‫در ورودي رو باز كردم و بيرون رفتم ‪ .‬آراد تكيه‬ ‫اش و از ماشين برداشت و در جلو رو باز كرد‬ ‫گفت ‪:‬‬ ‫ بپر باال بانو ‪.‬‬‫خندون سوار ماشين شدم ‪ .‬اونم نشست پشت‬ ‫فرمون ‪ .‬ماشين و روشن كرد با تعجب گفتم ‪:‬‬ ‫ كجا ميخواي بري ؟‬‫ توقع نداري وايسم زير پنجرتون كه ؟ يكم ميرم‬‫جلو تر ‪ .‬جاي خاصي نميخوام برم ‪.‬‬

‫سر تكون دادم‬ ‫از كاري كه‬ ‫‪ .‬هنوزم‬ ‫كرده بودم هيجان زده بودم ‪ .‬چسبيدم به‬ ‫صندلي ‪ .‬انگار توي خيال داشتم پرواز ميكردم ‪.‬‬ ‫باورم نميشد من بودم كه انقدر شجاعت به خرج‬ ‫داده بودم كه ساعت‪11 - 10:30‬شب از خونه‬ ‫بيرون زده بودم !‬ ‫ماشين با سرعت از جاش كنده شد ‪ .‬نگاهم به رو‬ ‫به رو بود ‪ .‬آراد يكم جلوتر رفت و پيچيد توي يه‬ ‫كوچه و ماشين و نگه داشت ‪ .‬تازه به خودم اومده‬ ‫بودم ‪ .‬برگشتم سمتش و گفتم ‪:‬‬ ‫ راستي تو اينجا چيكار ميكردي ؟‬‫ داشتم بر ميگشتم خونه ‪ .‬خونمون با خونتون‬‫فاصله ي چنداني نداره ‪ .‬ديدم جواب دادي گفتم‬ ‫بيام كمك رساني كنم بعد برم خونه !‬ ‫لبخند رو لبم نشست گفتم ‪:‬‬ ‫ مرسي كه اومدي ‪.‬‬‫ خواهش ميكنم بانو ‪ .‬اين حرفارو با هم‬‫نداريم ‪ .‬چيزي شده ؟‬

‫ادامه در صفحه بعد‬


‫‪94‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫به هر جون کندنی بود یه لبخند کمرنگ ولی سرد‬ ‫نشوندم رو لبام‪..‬سرمو زیر انداختم و گفتم‪:‬نیازی‬ ‫به عذرخواهی نیست‪..‬این مدت هم به اندازه ی‬ ‫کافی باعث زحمتتون شدیم‪..‬قصدمون این بود که‬ ‫فردا حرکت کنیم ولی حاال‪..‬میندازیمش جلو‪..‬‬ ‫رو به مادرش کردم و با همون لبخنده خشک روی‬ ‫لبام و آرامشی که سعی داشتم تو کالمم حفظش‬ ‫کنم گفتم‪ :‬از طرف خودم و خواهرم ازتون‬ ‫معذرت می خوام که ناخواسته باعث شدیم شما‬ ‫درموردمون فکرای بدی بکنید‪.......‬با اجازه!‪....‬‬ ‫هیچ کدوم چیزی نمی گفتند‪..‬فقط اخم ِ روی‬ ‫پیشونیشون و نگاهی که هیچ رنگ و بویی از‬ ‫شرمندگی نداشت!‪..‬هر حرفی بود زدن و ما هم‬ ‫گوش کردیم‪..‬اونها چی داشتند که بگن؟‪ ..‬و ما‬ ‫در جوابشون چیا گفتیم؟!‪..‬به قول آنیل مرز بود‬ ‫بین حرفامون که حرمتها شکسته نشه‪..‬‬ ‫دست نسترن رو گرفتم و رفتیم تو اتاق‪..‬همین‬ ‫که در و بستم صدای هق هقش بلند شد‪..‬بغلش‬ ‫کردم‪..‬بغض منم شکست‪....‬نسترن از تهمت بیزار‬ ‫بود‪....‬‬ ‫گرچه تو چشمای منم اشک حلقه بسته بود ولی‬ ‫سعی داشتم نشونش ندم و بگم که بی تفاوتم‪..‬‬ ‫گرچه نمایان بود و درخشش رو نمی تونستم کاری‬ ‫کنم ولی برای اروم کردن خواهرم مجبور بودم‬ ‫ناراحتیمو پنهون کنم!‪.....‬‬ ‫نسترن‪..‬خواهری اروم باش‪........‬‬‫سرشو از تو بغلم بیرون اورد و با حرص دندوناشو‬ ‫روی هم فشار داد‪ :‬چطور سوگل؟‪..‬چطوری اروم‬ ‫باشم؟‪..‬هر چی الیق خودشون بودو بار ما کردن‪..‬‬ ‫دیدی؟‪..‬واقعا از مادر آفرین توقع نداشتم‪..‬درسته‬ ‫منو نمی شناسه ولی حق نداره وقتی رو کسی‬ ‫شناخت نداره اینطوری درموردش قضاوت کنه!‪..‬‬ ‫حتی اون نازنین احمق!‪....‬‬ ‫نگار هم پشت حرفو اورد و گفت‪ :‬حق با نسترنه‪..‬‬ ‫من که یه لحظه هم حاضر نیستم این قوم عجوج‬ ‫مجوج رو تحمل کنم‪..‬انگار اسمون پاره شده این‬ ‫دوتا بــا اصـــل و نصــــب افتادن پایین که بقیه‬ ‫بالنسبت بی پدر و مادرن!‪..‬‬ ‫من و سارا میون اشک خنده مون گرفت‪..‬نسترن و‬ ‫نگار از ته دل عصبانی بودن و حرفاشونو با غیظ‬ ‫می زدند‪.....‬لبخند و که رو لبای ما دیدند چند‬ ‫لحظه مات توی چشمامون خیره موندن و‪..‬یک‬ ‫دفعه هردوشون پقی زدند زیر خنده!‪.....‬‬ ‫نگار رو به سارا کرد و با خنده گفت‪ :‬مرض‪،‬‬ ‫باالخره گریه می کنی یا می خندی؟!‪....‬پوفی‬ ‫کشید و ادامه داد‪ :‬وااااااای دارم دیوونه میشم‪..‬‬ ‫چطور وایسادم تا هر چی خواستن بگن؟!‪ ..‬دلم‬ ‫می خواست با همین ناخنام چشای اون دختره ی‬ ‫دریده رو از کاسه در بیارم‪..‬ولی به جون مامانم‬ ‫فقط به خاطر افرین هیچی نگفتم‪.....‬‬ ‫سارا_ من که کال الل شده بودم‪..‬واقعا یه ادم تا‬ ‫چه حد می تونه وقیح باشه؟!‪....‬‬ ‫نسترن اشکاشو پاک کرد و دماغشو باال کشید‪:‬‬ ‫خیلی خب به جای این حرفا پاشید لباساتونو جمع‬ ‫کنید‪..‬هرجور شده تا شب راه میافتیم!‪.....‬‬ ‫سارا_ من گشنمه‪......‬‬ ‫نگار_ حیف که منم گشنه م شده وگرنه یه تیکه ی‬ ‫چرب و چیلی مهمونت می کردم!‪..‬‬ ‫سارا اخم کرد‪ :‬مرض تو جونت که هیچ رقمه از‬ ‫رو نمیری!‪...‬‬ ‫ من میگم بریم تو روستا یه چیزی بخوریم‪..‬‬‫حال و هوامونم عوض میشه‪..‬بعد که برگشتیم‬ ‫وسایلمونو جمع می کنیم‪.....‬‬ ‫نسترن_ اگه ماشین بنزین داشت همین االن راه‬

‫میافتادیم ولی باکش خالیه باید از یه جایی گیر‬ ‫بیارم!‪..‬‬ ‫نگار_انقدری نداره که تا یه پمپ بنزینی جایی‬ ‫بکشه؟!‪..‬‬ ‫نسترن_ نه‪....‬فک کنم اخرش مجبورم به یه کدوم‬ ‫از این پسرا رو بندازم!‪..‬‬

‫*********************************‬ ‫**********‬ ‫ناهارمونو تو روستا خوردیم‪..‬چند جور غذای‬ ‫محلی و خوشمزه‪..‬میرزا قاسمی که از بادمجون و‬ ‫گوجه فرنگی و سير و تخم مرغ و ادويه و رب‬ ‫درست شده بود‪..‬‬

‫و باقال قاتق که غذای مورد عالقه ی نگار بود‪..‬‬ ‫من ونسترن از هر دوشون خوردیم‪..‬واقعا عالی‬ ‫بودند‪..‬‬ ‫بعد از اون کمی توی روستا گشتیم و چند تا‬ ‫کاردستی مثل کالهه حصیری و عروسکای‬ ‫خوشگل که کار دست اهالی همین روستا بودند‬ ‫رو جای سوغاتی خریدیم‪..‬‬ ‫نسترن یه قالیچه ی خوشگل خرید که بیشتر جنبه‬ ‫ی تزئینی داشت با نقش وان یکاد‪....‬نمی دونم‬ ‫چرا ولی تموم مدت که بیرون بودیم احساسم بهم‬ ‫می گفت یکی ما رو گرفته زیر ذره بین و داره‬ ‫نگاهمون می کنه ‪..‬خیلی خوب حسش می کردم‪..‬‬ ‫ولی خدا رو شکر اتفاقی نیافتاد‪.......‬همون اتفاقی‬ ‫که به کابوس زندگیم‪ ،‬بنیامین ربطش می دادم ‪..‬‬ ‫دست پر برگشتیم ویال‪....‬همه توی سالن نشسته‬ ‫بودند و سکوت سنگینی فضا رو پر کرده‬ ‫بود‪........‬‬ ‫آنیل زودتر از بقیه متوجهه ما شد‪..‬نسترن یه‬ ‫قدم رفت جلو و کامال معمولی گفت‪ :‬تو باک‬ ‫ماشینمون بنزین نیست اگه که اشکالی نداره و‬ ‫براتون مقدوره‪...........‬‬ ‫سکوت کرد‪..‬آنیل با سر به اروین اشاره کرد و‬ ‫رو به نسترن گفت‪ :‬نه این چه حرفیه االن اروین‬ ‫ترتیبش و میده‪....‬‬ ‫نسترن تشکر کرد و پشت سر آروین رفت بیرون‪..‬‬ ‫ما هم خواستیم برگردیم باال که آنیل گفت‪:‬‬ ‫سوگل‪..‬خانم!‪..........‬‬ ‫برگشتم و نگاهش کردم‪..‬ولی نگاهه گرفته ی اون‬ ‫میخ چشمام بود و این من رو معذب می کرد‪..‬سرمو‬ ‫زیر انداختم که آرومتر از قبل گفت‪ :‬خواهش می‬ ‫کنم از روی عصبانیت تصمیم نگیرید‪..‬من بهتون‬ ‫حق میدم اما‪..‬رفتنتون اونم اینطور‪..‬آخه‪....‬‬ ‫کالفه بود‪..‬تو موهاش دست کشید و پشت‬ ‫گردنش رو ماساژ داد‪..‬در مقابلش فقط سکوت‬ ‫کردم‪..‬حرفامو بهش زده بودم‪..‬موندمون جایز نبود‬ ‫و خودش هم اینو خوب می دونست‪..‬مخصوصا با‬ ‫وجود نازنین و مادر آروین که هنوز هم نگاهشون‬ ‫به ما خصمانه که نه ولی دوستانه هم نبود!‪.......‬‬ ‫سنگینی نگاهه آنیل روم بود‪..‬سرمو بلند نکردم‪..‬‬ ‫زمزمه وار گفتم‪ :‬ما که بریم برای همه مون بهتره‪....‬‬ ‫بااجازه!‪..‬‬ ‫پشتم و بهش کردم تا دنبال بچه ها برم که گفت‪:‬‬ ‫پس یه کم صبر کنید اروم که شدید راه بیافتید‪..‬‬ ‫باشه!‪.....‬‬ ‫برگشتم ‪..‬اینبار سرمو زیر ننداختم‪..‬توی چشماش‬ ‫هم نمی تونستم زل بزنم‪..‬نگاهم به یقه ی تیشرتش‬ ‫بود که خیلی کوتاه گفتم‪ :‬قراره شب حرکت‬ ‫کنیم‪......‬‬ ‫و بدون اینکه فرصت دوباره ای بهش بدم تا‬ ‫بخواد چیزی بگه‪ ،‬قدمامو تند کردم و از پله ها‬ ‫باال رفتم‪....‬‬ ‫********************************‬ ‫******‬ ‫شب شده بود‪..‬نسترن گفت بین راه یه چیزی می‬ ‫خوریم‪..‬تا اون موقع هنوز آفرین و ندیده بودم‪..‬‬ ‫وقتی هم که از روستا برگشتیم تو سالن نبود‪..‬‬ ‫خدا رو شکر توی اتاق حموم شخصی بود‪..‬قرار بر‬ ‫این شد که عصر حموم کنیم و بعد راه بیافتیم‪2..‬‬ ‫روز بود حموم نکرده بودم و حتی بدم می اومد تو‬ ‫اینه به خودم نگاه کنم‪..‬اخرین نفر من رفتم و بعد‬ ‫از ‪ 20‬دقیقه اومدم بیرون‪.....‬‬ ‫داشتم موهامو خشک می کردم که یکی آروم زد‬ ‫به در‪....‬‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

93

Roza Fox

Javanan Toronto would love to hear your stories about life in our city they may be in Farsi or English. Each week we will print new stories allowing us and you to keep in contact. Please send your stories to info@javanan.ca Attention Roza We look forward to interacting with our readers

e t t e d r e a n g i i a l C p EEx

, s


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

For more than 50 years, Frank Sparks smoked traditional cigarettes. Sparks, now 64, said he was 62 when he knew it was time to quit. “I couldn’t run down the block without losing my breath,” Sparks said. Within three days of stumbling upon e-cigarettes, Sparks -- a former Navy SEAL and a resident of California -- stopped smoking traditional cigarettes and hasn’t sparked one up since. Although e-cigarettes are not marketed as a smoking cessation product, the battery-operated vapor technology has gained acceptance by smokers and nonsmokers alike. As the popularity of this smokeless option continues to rise, so does the controversy regarding whether it is healthy or harmful. The 411 on E-Cigarettes Electronic cigarettes come in many forms and sizes. Modeled to mimic the form and function of a traditional tobacco-filled cigarette, most e-cigarettes contain a battery that heats up the sensor and a tank for nicotine and flavor-filled cartridges. The electronic nicotine delivery system, powered by a rechargeable battery, works by heating a liquid into vapor, which is inhaled into the lungs.

92

started with tobacco flavors and e-cigarette cartridges -- were far conventional cigarettes to get eventually tried some others.” below a dangerous level. their synthetic nicotine fix. They have the advantage of satisfying E-Cigarettes: Is It a Cost-Effective Molina asserts that e-cigarettes do the nicotine craving as well as Alternative? not have the 4,000-plus chemicals giving people something to do As the tax on tobacco continues you find in traditional cigarettes. with their hands, which is a to increase, many consumers “In addition, there’s no fire, no definite component of smoking are paying $12 to $13 a pack for tar, no smell and less occurrence addiction,” Kominiarek said. “In traditional cigarettes, says Nick of yellowing teeth,” he said. my opinion, anything that may Molina, CEO of International “Those around you are not help someone stop smoking is Vapor Group, parent company of exposed to second-hand smoke worth a try. I would consider it a South Beach Smoke. like traditional cigarettes.” potential stepping stone tool to the complete cessation of smoking, In some instances, users of Dr. Sophie J. Balk, attending but being a nicotine addict is still e-cigarettes can save more than 50 pediatrician at the Children’s being an addict.” percent when making the switch Hospital at Montefiore Medical from traditional cigarettes. Center in New York City, noted Sparks, who has now used that just as with regular cigarettes, e-cigarettes for two years, said “Our cartridges are $2 to $3 each, users of e-cigarettes can become he has been “vaping” to reduce which is equivalent to a pack and hooked on them. his nicotine intake. “When I first a half of traditional cigarettes,” started, I was at the highest level said Molina. When buying “They don’t contain thousands of nicotine after smoking for 54 in bulk, refillable vapors cost of other toxic chemicals -- many years,” he said. “I am now down approximately $30, equivalent to of them cancer causing -- found to 0.06 nicotine intake. E-cigs a carton of traditional cigarettes. in regular cigarettes,” Balk said, took my nicotine intake down but she added, “It’s the nicotine in significantly.” Users, though, must evaluate cigarettes and e-cigs that is highly the start-up costs when making addictive.” Sparks can attest to the benefits the switch to e-cigarettes. The of making the switch. “I’m upfront investment ranges from A Potential Stepping Stone older now and my breathing has $60 to $75 for an e-cigarette case, said Molina. “The long-term savings are undisputed,” he said. Healthy Harmful?

or

It’s difficult to call e-cigarettes healthy, but many According to Nick Molina, CEO supporters say of International Vapor Group -- they are healthier parent company of South Beach than traditional Smoke -- users exhale a water cigarettes. vapor that contains 0 percent smoke and 0 percent tobacco. “It Technology is fairly new and gives the same type of sensations studies have not consistently as a traditional cigarette and confirmed or denied health provides the oral fix,” he said. benefits. A recent study by Dr. Igor Burstyn of Drexel University, Customers of South Beach Smoke however, led to the conclusion that can obtain the refillable vapors chemicals in electronic cigarettes online and choose from a variety pose minimal health risks for users of flavors, Molina said. and bystanders. The study, funded by the Consumer Advocates Finding the right flavor is key, for Smoke-free Alternatives Sparks said. “When I started using Research Fund, reported that the e-cigarettes two years ago, there amounts of propylene glycol and were limited flavors,” he said. “I glycerin -- the main chemicals in

improved 100 percent,” he said. Although he does not cite any “I still like the ritual of smoking health benefits of e-cigarettes, -- hand to mouth -- so this option Dr. Robert Kominiarek, a family is 100 percent safer for me.” physician in Springboro, Ohio, said that e-cigarettes have Molina has heard this testimonial the potential to help a person from numerous customers of who wishes to quit traditional South Beach Smoke. “A lot of cigarettes. He said it is not yet clear, consumers do look to e-cigs as however, whether e-cigarettes are an alternative to quitting smoking as effective as nicotine patches with a high level of success,” he and nicotine gum to help with said. “They are no longer smoking smoking cessation. traditional cigarettes. Our motto “I do have patients that have quit is: ‹If you can’t quit, switch.› ”


‫‪91‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫تو اتاق‪..‬‬ ‫نسترن از خنده سرخ شده بود‪ :‬جون به جونشون‬ ‫کنن ورژن اصلی ِ تام و جرین!‪....‬بیا بریم تو تا‬ ‫کار دست هم ندادن!‪.......‬‬ ‫منم خنده م گرفته بود‪ :‬اگه از جاهای دیگه می‬ ‫خوره تو ذوقمون ولی وجود این دوتا توی این‬ ‫سفر نعمتی بود!‪..‬‬ ‫نسترن_ اینو حقیقتا راست گفتی!‪......‬‬ ‫با شنیدن صدای بلند نازنین از پشت سرمون‪،‬‬ ‫بهت زده سرجامون ایستادیم ‪ :‬بیا زن دایی‪ ،‬بیا با‬ ‫چشمای خودت ببین ‪..‬‬ ‫نازنین در حالی که دست مادر آروین رو محکم‬ ‫گرفته بود رو به رومون ایستاد‪..‬آروین و آفرین نفس‬ ‫زنان پشت سرشون از پله ها باال اومدند‪.......‬‬ ‫نازنین نگاهی از سر حقارت به سرتاپای من و‬ ‫نسترن انداخت و گفت‪ :‬پس بیخود نیست آنیل‬ ‫باهام چپ افتاده و آروین هم میگه که نمی خواد‬ ‫ازدواج کنه‪.....‬و با دست به ما اشاره کرد و لباشو‬ ‫کج کرد‪ :‬معلومه از کجا داره آب می خوره!‪..‬‬ ‫آفرین_ ببند دهنتو نازنین‪..‬تو حق نـ ‪........‬‬ ‫مادر آروین_ بسه آفرین‪...............‬‬ ‫آروین_ مامان شما داری یـ ‪..........‬‬ ‫مادرش داد زد‪ :‬خفه شو آروین‪......‬و با بغض‬ ‫گفت‪ :‬دستت درد نکنه‪..‬خوب دستمزدمو دادی‪..‬‬ ‫چشممو روشن کردی!‪.....‬‬ ‫از حرفایی که به من و نسترن ربط می دادند هر دو‬ ‫پام به زمین خشک شده بود و دهن هردومون از‬ ‫تعجب باز مونده بود‪..‬‬ ‫نگار و سارا از اتاق اومدن بیرون‪..‬در اتاق انیل باز‬ ‫شد ‪ ..‬توی درگاه ایستاد‪..‬برای یک لحظه نگاهم‬ ‫روش ثابت موند‪..‬موهاش پریشون بود و صورتش‬ ‫گرفته‪....‬اومد جلو و کنار آروین ایستاد‪....‬‬ ‫یه تیشرت ِ سفید استین کوتاهه جذب تنش‬ ‫بود‪..‬عضله های کلفتش از عصبانیت منقبض‬ ‫بودند!‪........‬‬ ‫آنیل_ این سر و صداها واسه چیه؟!‪......‬‬ ‫نازنین با بغض گفت‪:‬آنیل این دخترا کین تو‬ ‫ویال؟!‪..‬با شماها اینجا چکار دارن؟!‪..‬‬ ‫اخمای آنیل تو هم رفت و نگاهشو از روی نسترن‬ ‫تو چشمای من سوق داد‪..‬ولی فقط واسه چند‬ ‫لحظه ی کوتاه ‪..‬‬ ‫آنیل_ این خانما فقط دوستای آفرینن‪.......‬‬ ‫نازنین پوزخند زد و مادر آفرین رو کرد به آنیل و‬ ‫گفت‪ :‬من فقط یکی دو بار نسترن و دیدم ولی‬ ‫اینکه چندتا دختر بخوان تو یه ویال با دوتا پسر‬ ‫مجرد بمونن از نظر من در شان دخترای با اصل و‬ ‫نصب نیست‪.........‬‬ ‫چشماش رو باریک کرد و از گوشه ی چشم نگاهه‬ ‫تیزی به ما ‪ 4‬نفر انداخت‪..‬لحنش بوی حقارت‬ ‫می داد‪..‬تلخ بود و این تلخی رو به بدترین شکل‬ ‫ممکن با چند کلمه ی به ظاهر ناچیز ولی سنگین‪،‬‬ ‫به کاممون پاشید‪ :‬به سر و شکل این دخترا نمی‬ ‫خوره خانواده دار باشن‪..‬وگرنه اینجا بین ‪ 2‬تا پسر‬ ‫موندگار نمی شدن‪..‬تمومش واسه گول زدن پسرای‬ ‫ساده لوح و زودباوری مثل شماهاست!‪..‬‬ ‫خدا می دونه که با حرفاش چندبار وجودمو‬ ‫لرزوند و خردم کرد ‪ ..‬نمی دونم ‪..‬نمی دونم با‬ ‫چه جسارتی زانوهامو صامت نگه داشته بودم تا‬ ‫بتونم تو چشمای وقیحش خیره بمونم اما سکوت‬ ‫کنم!‪..‬‬ ‫به صورت نسترن نگاه کردم که چطور از عصبانیت‬

‫سرخ شده بود و لباشو روی هم فشار می داد ‪..‬‬ ‫خواهرم حرمت نگه می داشت‪..‬مثل من‪..‬مثل‬ ‫نگار و سارا که اشک توی چشماشون جمع شده‬ ‫بود و لب فرو بستند تا به احترام افرین هم که شده‬ ‫جواب این زن کوته فکر رو ندن!‪..‬‬ ‫نسترن بغض داشت‪..‬مثل من چونه ش می لرزید‪..‬‬ ‫همه ی رفتاراش رو می شناختم و می دونستم االن‬ ‫سخت داره جلوی خودشو می گیره تا حرفی نزنه!‪..‬‬ ‫امروز به اندازه ی کافی از جانب بنیامین کشیده‬ ‫بودم‪..‬و هنوز هم اون ناراحتی رو تو وجودم داشتم‬ ‫و با شنیدن این حرف های نامربوط و تهمت های‬ ‫بی پایه و اساس تنم خود به خود می لرزید و تو‬ ‫دلم فریاد می زدم که ای کاش می تونستم جواب‬ ‫این نگاه های بی شرمانه رو بدم‪....‬ولی منم می‬ ‫ترسیدم‪..‬مثل نسترن‪ ..‬اینکه لب باز کنم و حرمت‬ ‫شکنی کنم!‪.....‬به خاطر آفرین‪..‬فقط همین!‪.....‬‬ ‫ولی سخت بود‪..‬واقعا سخت بود!‪.....‬‬ ‫آروین_ مامان داری شورشو در میاری‪..‬تمومش‬ ‫کن دیگه‪..‬‬ ‫‪ -‬پسرمو دارن دستی دستی ازم می گیرن حواسم‬‫نباشه معلوم نیست تهش سر از کجاها که در‬ ‫نمیاری!‪..‬‬ ‫آنیل به صورتش دست کشید و چشماش رو بست‬

‫و بعد از چند لحظه باز کرد‪..‬مثل کسی که بخواد‬ ‫فریاد بزنه ولی داره به سختی جلوی خودشو می‬ ‫گیره که طغیان نکنه در همون حد سرخورده و بی‬ ‫تاب بود‪..‬‬ ‫آروین که به نفس نفس افتاده بود صداش رو بلند‬ ‫کرد و گفت‪ :‬سرخود پاشدی اومدی اینجا تا اوقاته‬ ‫همه مون رو تلخ کنی؟‪..‬گفتی زن بگیر گفتم نمی‬ ‫گیرم وسالم‪..‬دیگه چرا به این بنده خداها توهین‬ ‫می کنی؟!‪..‬‬ ‫‪ -‬تو و انیل اینجا تنهایین‪..‬چرا ‪ 4‬تا دختر باید‬‫با شماها شب و روزشون رو بگذرونن؟‪..‬مگه بی‬ ‫صاحابن؟!‪..‬خونه زندگی ندارن که بیان بین شما‬ ‫دوتا زندگی کنن؟!‪..‬ما اینجا ابرو داریم نذار این‬ ‫دم اخری که داریم میریم مردم پشت سرمون حرف‬ ‫در بیارن!‪..‬‬ ‫همون لحظه آنیل کنترلش رو از دست داد و‬ ‫همچین اروین رو از جلوش پس زد که شونه ش‬ ‫محکم خورد به دیوار و صدای جیغ نازنین بلند‬ ‫شد‪..‬‬ ‫ِ‬ ‫تخم چشماش سرخ سرخ بود‪..‬رگ گردنش متورم‬ ‫شده بود و فکش رو به قدری محکم روی هم فشار‬ ‫می داد که عضالتش به وضوح دیده می شد‪..‬‬ ‫انگشت اشاره ش رو جلوی زن داییش تکون داد‪..‬‬

‫چندبار بدون هیچ حرفی‪..‬انگار با همون نگاهه پر‬ ‫از غیظ و نفرت حرف ها داشت واسه گفتن ‪..‬‬ ‫چشمای مادر آروین از حدقه بیرون زده بود‪..‬آنیل‬ ‫در حالی که چشماش رو تو نگاهه اون زن زووم‬ ‫کرده بود شمرده شمرده با لحنی که بوی خشم می‬ ‫داد گفت‪ :‬دیگه بس کن‪..‬هر چی خواستی گفتی و‬ ‫به خیالت که این جماعت اللن و نمی تونن جوابتو‬ ‫بدن آره؟‪..‬‬ ‫و محکمتر و بلندتر از قبل مسلسل وار جمالتش‬ ‫رو به زبون اورد‪ :‬میگم « لطفا » چون می خوام‬ ‫مثل این دخترا حرمت نگه دارم‪..‬میگم لطفا تا یه‬ ‫فرقی بین کالم من وشما باشه‪..‬مرز میذارم بینش‬ ‫‪..‬مرز گذاشتن بین حرفا و حد و حدودا رو ببین و‬ ‫حرفی نزن که بعد از گفتنش پشیمون بشی‪....‬این‬ ‫مردم اگه بخوان حرف درست کنن اینکارو می‬ ‫کنن چه با بهانه‪ ،‬چی بی بهانه‪..‬وجود ‪4‬تا دختر‬ ‫توی این خونه چیزی رو عوض نمی کنه‪..‬به درک‬ ‫بذار حرف در بیارن‪..‬بذار انقدر بگن تا تو وهم‬ ‫و خیاالتشون غرق بشن و نفسشون ببره‪..‬اگه به‬ ‫حرف اینا باشه نفسم نباید بکشی تا مبادا خفت‬ ‫ابروتو بگیرن و وسط همین میدون وصلت کنن به‬ ‫چوبه ی دار‪..‬شما دنبال بهانه ای تا آروین رو به‬ ‫کاری که نمی خواد مجاب کنی خیلی خب‪ ..‬ولی‬ ‫حق نداری به کسی تهمت بزنی‪..‬حق نداری توهین‬ ‫کنی زن دایـــی!‪..‬حق نداری!‪..‬‬ ‫نگاهه انیل هنوز تو چشم های ماتِ اون زن بود که‬ ‫نازنین با همون بغض توی گلوش ولی با ظاهری‬ ‫مظلومانه گفت‪ :‬عزیزم ما که منظوری نداشتیم‪..‬من‬ ‫نامزدتم حق دارم که روی شوهرم تعصب داشته‬ ‫باشم‪....‬با دست به ما اشاره کرد و گفت‪:‬من کاری‬ ‫به این دخترا ندارم‪ ..‬ولی تعصباتمو پای عالقه م‬ ‫بذار آنیل‪..‬‬ ‫نسترن که دیگه نقطه ی جوشش به حد نصاب‬ ‫رسیده بود رو به نازنین با صدای لرزونی گفت‪:‬‬ ‫خانم محترم‪ ..‬شاید توهین کردن واسه شما که‬ ‫خودتو از ما بهترون می دونی راحت باشه ولی‬ ‫ما انقدر شعور داریم که نخوایم دهنمونو مثل‬ ‫خودتون باز کنیم و هر چی دلمون خواست بریزیم‬ ‫بیرون‪....‬‬ ‫و رو به مادر آروین که با اخم ما رو نگاه می کرد‬ ‫گفت‪ :‬ما نه بی صاحابیم و نه اواره‪ ،‬که بخوایم‬ ‫شخصیت خودمونو له کنیم و این حرفای صدمن‬ ‫یه غازو بشنویم!‪..‬یه چند روز اینجا مسافر بودیم‬ ‫و توی این خونه مهمون‪ ،‬ولی دیگه با وجود این‬ ‫حرفا از نظر من درست نیست بیشتر از این لفتش‬ ‫بدیم و بمونیم تا امثال شماها بتونن خیلی راحت‬ ‫به دیده ی حقارت نگامون کنن!‪......‬‬ ‫نگار و سارا رفتن تو ‪..‬ما هم خواستیم بریم که انیل‬ ‫صدامون زد‪..‬‬ ‫صداش گرفته بود و نگاهش به ما رنگی از‬ ‫شرمندگی داشت‪ :‬فقط یه سوتفاهم بود‪..‬می دونم‬ ‫این حرفا ناراحتتون کرده ولی‪.............‬‬ ‫من که می دیدم نسترن بغض کرده طاقت نیاوردم‬ ‫و خودمم که دلم پر بود و پی بهانه می گشتم تا‬ ‫خالیش کنم در جواب انیل محترمانه گفتم‪ :‬من‬ ‫و خواهرم شما رو درک می کنیم‪..‬وجود ما اینجا‬ ‫از اولشم درست نبود و صورت خوشی نداشت!‪..‬‬ ‫شاید اگه ما هم جای زن دایی و نامزدتون بودیم‬ ‫همین برداشت و می کردیم‪..‬ولی بهتره ما بریم‬ ‫اینجوری حرفی نمی مونه ما هم راحتتریم!‪....‬‬ ‫آروین جلو اومد و درحالی که سرشو زیر انداخته‬ ‫بود آروم گفت‪ :‬من از جانب مادرم و نازنین ازتون‬ ‫معذرت می خوام‪..‬‬

‫ادامه دارد صفحه ‪94‬‬


‫‪90‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫رمان‬ ‫قسمت ‪10‬‬ ‫نگاهش چرخید رو من‪..‬با اون سر و وضع پریشون‬ ‫ترسناک شده بود‪..‬پوزخند زد و گفت‪:‬از دست‬ ‫من خالص نمیشی‪..‬اینو یادت نره!‪.........‬‬ ‫نگاهه وحشتناکی به تک تکمون انداخت و راه‬ ‫افتاد سمت ماشینش‪........‬از اونجا که دور شد یه‬ ‫نفس راحت کشیدم‪..‬‬ ‫آنیل برگشت سمتمون و در حالی که نگاهش روی‬ ‫من بود گفت‪ :‬چیزیتون که نشد؟!‪..‬‬ ‫سرمو تکون دادم‪..‬نمی دونم چرا ولی از نگاهش‬ ‫خجالت کشیدم‪..‬این بار سوم بود که من و بنیامین‬ ‫رو تو بدترین وضعیت ِ ممکن غافلگیر می‬ ‫کرد!‪.......‬‬ ‫آنیل_ اومده بود ویال سراغتونو می گرفت آفرین‬ ‫ادرسو بهش داد‪..‬به خاطر دیشب و اتفاقاتش‬ ‫احساس خوبی بهش نداشتم واسه همین چند‬ ‫دقیقه بعد پشت سرش راه افتادم‪....‬مثل اینکه‬ ‫حضورشو انکار می کنه درسته؟!‪..‬‬ ‫نسترن_ حاال حاال ها دست بردار نیست‪..‬می‬ ‫دونستم همینکارو می کنه!‪..‬‬ ‫سارا_ بچه ها برگردیم دیگه‪ ،‬گردش زهرمارمون‬ ‫شد‪......‬‬ ‫زیر انداز و جمع کردن و راه افتادن سمت‬ ‫ماشین‪....‬نسترن سبد و برداشت و قبل از اینکه‬ ‫بره پیش بچه ها رو کرد به آنیل و با لبخند گفت‪:‬‬ ‫راستی یه معذرت خواهی و یه تشکر بهتون‬ ‫بدهکارم‪..‬اگه به موقع نرسیده بودید االن من و‬ ‫سوگل عین دوتا میوه ی له شده چسبیده بودیم به‬ ‫این چمنای ترو تمیز که با اب همین رودخونه باید‬ ‫جمعمون می کردن!‪..‬‬ ‫آنیل لبخند زد و قبل از اینکه بخواد جوابشو‬ ‫بده نسترن رفت پیش نگار وسارا که کنار ماشین‬ ‫منتظرش ایستاده بودند‪..‬‬ ‫آنیل رو به روم ایستاده بود‪..‬یه جورایی معذب‬ ‫بودم‪..‬احساس می کردم باید یه چیزی بگم‪..‬‬ ‫سرمو زیر انداختم‪..‬سنگینی نگاهشو رو خودم‬ ‫احساس کردم‪..‬نگاهمو که باال کشیدم مسیر‬ ‫چشماشو منحرف کرد سمت رودخونه!‪..‬ناخداگاه‬ ‫لبخند زدم‪.........‬‬ ‫ راستش منم باید ازتون تشکر کنم‪..‬شما سه بار‬‫شاهد بگو مگوهای شدید من و بنیامین بودید و‬ ‫از این بابت خجالت می کشم و ازتون معذرت‬ ‫می خوام‪..‬مهمونای خوبی براتون نبودیم‪..‬اون از‬ ‫قضیه ی دیشب که دردسر ساز شدم واسه تون اونم‬ ‫از امروز با کاری که بنیامین کرد!‪....‬‬ ‫صدای خنده ی ارومش تو گوشم پیچید‪ :‬این چه‬ ‫حرفیه ‪..‬نه نیازی به تشکر ِ و نه عذرخواهی‪....‬‬ ‫دیشب همه چیز اتفاقی پیش اومد‪ ..‬چه خود ما و‬

‫چه حضور شما اونجا!‪..‬‬ ‫نتونستم جلوی کنجکاویمو بگیرم و نپرسم‪ :‬شما‬ ‫دیشب از محتوای اون مهمونی خبر داشتید؟!‪..‬‬ ‫سکوت کرد‪..‬سرشو زیر انداخت‪..‬با بند چرمی‬ ‫که به دستش بسته بود بازی می کرد‪....‬یه شلوار‬ ‫گرمکن مشکی با سیوشرت ِ همرنگش ست کرده‬ ‫بود و آستیناش رو تا آرنجش زده بود باال‪..‬‬ ‫داشتم نگاش می کردم که بی هوا سرشو بلند کرد‬ ‫و نگاهه خیره ی منو رو خودش غافلگیر کرد‪....‬‬ ‫از روی خجالت گوشه ی لبمو به دندون گرفتم و‬ ‫سرمو زیر انداختم‪..‬این کار عادتم شده بود‪..‬‬ ‫با یک مکث کوتاه گفت‪ :‬ما فکر می کردیم که‬ ‫یه بالماسکه ی ساده ست!‪....‬اما خب‪.......‬‬ ‫نبود!‪.......‬‬ ‫نگاهش کردم‪..‬تو موهاش دست کشید‪..‬انگار که‬ ‫کالفه بود‪..‬به زور سعی می کرد لبخندشو حفظ‬ ‫کنه‪ :‬این همه جای باصفا و شلوغ‪ ،‬چرا یه جای‬ ‫خلوت و برای پیک نیک انتخاب کردید؟!‪..‬‬ ‫راه افتادیم سمت ماشین و جوابش رو دادم‪:‬‬ ‫پیشنهاد بچه ها بود‪..‬اگه می دونستم قراره سر‬ ‫و کله ی بنیامین پیدا بشه هیچ وقت قبول نمی‬ ‫کردم!‪......‬‬ ‫چیزی نگفت‪.....‬رسیدیم پیش بچه ها‪..‬سوار‬ ‫شدم و نسترن حرکت کرد‪..‬آنیل هم با ماشین‬ ‫خودش پشت سرمون می اومد‪........‬‬ ‫جلوی ویال نسترن خواست پیدا شه که آنیل بوق‬ ‫زد و اشاره کرد بشینه!‪..‬خودش پیاده شد و در ویال‬ ‫رو باز کرد‪..‬نسترن با تک بوقی که واسه تشکر‬ ‫از آنیل زد ماشینو برد تو حیاط ِ باغ و جلوی‬ ‫ساختمون نگه داشت‪....‬‬ ‫ماشین آنیل هم پشت ماشین ما ایستاد‪....‬متعجب‬ ‫از صداهای بلندی که از داخل ساختمون می‬ ‫اومد پیاده شدیم‪.......‬آنیل که از اون همه سر و‬ ‫صدا جا خورده بود به خودش اومد و دوید سمت‬ ‫ساختمون‪..‬پشت سرش رفتیم!‪..‬‬ ‫همه مون تو درگاهه هال ایستادیم‪.....‬‬ ‫اروین کالفه طول وعرض مهمونخونه رو طی‬ ‫می کرد‪..‬آفرین اخم کرده بود و یه گوشه ایستاده‬ ‫بود‪..‬یه زن شیک پوش با نگاهی اشک الود ولی‬ ‫عصبانی وسط هال ایستاده بود و به آروین نگاه‬ ‫می کرد‪....‬و زن جوون و خوشگلی که کنار آفرین‬ ‫بود و سر و تیپش از نظر شیک پوشی و وقار‬ ‫شباهت بی حد و اندازه ای به همون زن داشت‬ ‫!‪.......‬‬ ‫با دیدن آنیل لبخند زد و با قدمهایی پیوسته به‬ ‫طرفش رفت‪..‬‬ ‫بازوش رو گرفت و گفت‪ :‬سالم عزیزم‪.......‬آنیل‬ ‫ابرو در هم کشید و دستشو از تو دست اون دختر‬ ‫بیرون کشید!‪.....‬‬

‫آنیل_ اینجا چه خبره زن دایی؟!‪..‬‬ ‫پس اون زن مادر آروین بود‪..‬ولی این دختر‬ ‫کیه؟!‪..‬پیش خودم احتمال می دادم نامزد آنیل‬ ‫باشه‪....‬نازنین!‪.........‬‬ ‫_ دیگه می خواستی چی بشه زن دایی؟این پسر‬ ‫ابرو واسه من نذاشته‪....‬‬ ‫آروین داد زد‪ :‬ابروی چی مادر ِ من؟!‪..‬مگه من‬ ‫دخترم که بخواین به زور شوهرم بدین؟!‪..‬‬ ‫آفرین لبخند زد ولی خیلی زود جلوی لباشو گرفت‬ ‫که آروین لبخندشو نبینه!‪.....‬‬ ‫_____________________________‬ ‫مادرش با لحن ارومی گفت‪ :‬پسرم‪..‬عزیزدلم‪..‬‬ ‫این چه حرفیه که می زنی؟‪..‬کسی که نمی خواد‬ ‫مجبورت کنه‪..‬تو یه نظر بیا این دخترو ببین‪..‬‬ ‫باهاش حرف بزن بعد اگه دیدی ازش خوشت‬ ‫نمیاد خب دختر که قحط نیست پسرم‪ ،‬می گردم‬ ‫یکی بهترشو واسه ت پیدا می کنم!‪..........‬‬ ‫آروین_ مامان جان‪ ،‬حرف من یه چیز دیگه ست‪..‬‬ ‫من میگم فعال زن نمی خوام و شما حرف خودتو‬ ‫می زنی؟ای بابا عجب گیری کردما!‪.......‬‬ ‫_ پسرم پس دل من چی ‪..‬دل پدرت چی؟!‪29..‬‬ ‫سالته مادر پس کی وقتش می رسه؟!‪......‬‬ ‫با دست به آنیل اشاره کرد و گفت‪ :‬یه نگاه به پسر‬ ‫عمه ت بنداز‪..‬ماشاالله هزار ماشاالله فقط ‪ 1‬سال‬ ‫از تو کوچیکتره ولی هم زنشو داره هم زندگیشو‪..‬‬ ‫به خودت بیا مادر من که بدتو نمی خوام!‪.......‬‬ ‫آنیل دخالت کرد و گفت‪ :‬زن دایی من خودمو در‬ ‫اون حد نمی دونم که بخوام تو کارتون دخالت‬ ‫کنم ولی خواهشا پای منو وسط نکشید‪..‬قضیه ی‬ ‫من و نازنین یه بحث جداست!‪......‬‬ ‫نازنین_ یعنی چی این حرف؟!‪..‬‬ ‫آنیل _ یعنی همین که گفتم!‪..‬چرا هر کی توی این‬ ‫قوم می خواد زن بگیره پای منو می کشه وسط؟!‪..‬‬ ‫با اینکه همه تون خوب می دونید من به خاطر چی‬ ‫قبول کردم‪............‬‬ ‫مادر آروین_ پسرم زن گرفتن که عار نیست شما‬ ‫دوتا چتونه آخه؟!‪.......‬‬ ‫آنیل در حالی که اخم کرده بود چشماشو از روی‬ ‫حرص بست و سرشو زیر انداخت‪..‬بدون هیچ‬ ‫حرفی و بدون اینکه نیم نگاهی به کسی بندازه از‬ ‫کنارمون رد شد‪..‬نازنین هم که حالت ِ درهم و‬ ‫پریشونه صورتش نشون می داد تا چه حد عصبی‬ ‫و ناراحته پشت سرش راه افتاد!‪.......‬‬ ‫آروین_ همینو می خواستی؟!‪..‬چرا هر بار پای‬ ‫آنیل و می کشی وسط؟‪..‬انگار واقعا واسه همه‬ ‫تون عادت شده!‪.......‬‬ ‫مادرش رو ترش کرد و یه تای ابروشو باال انداخت‬

‫‪ :‬مگه من چی گفتم؟‪..‬اونم عین ریحانه یه دنده‬ ‫ست‪ ،‬رو حرفشون نمیشه حرف زد‪.........‬‬ ‫آروین_ چرا این دختره رو با خودت اوردیش‬ ‫اینجا؟!‪.....‬‬ ‫_ اوال دختره نه و نازنین‪..‬ناسالمتی عروس عمه‬ ‫ت ِ ‪.......‬دوما آنیل هم یکی مثل تو‪..‬جوونین‬ ‫کله تون باد داره‪..‬دختر به این خوشگلی و خانمی‬ ‫دیگه ناز کردن داره؟!‪....‬حاال خوبه که‪.........‬‬ ‫آروین_ بس کن مامان‪........‬‬ ‫صدای فریاد آروین مادرشو بهت زده و ما رو‬ ‫میخکوب کرد!‪.....‬‬ ‫اصال ما چرا اونجا وایسادیم؟‪..‬این یه بحث‬ ‫خونوادگیه و حضور ما شاید بقیه رو ناراحت‬ ‫کنه!‪..‬‬ ‫موندن من تا اون موقع فقط محض ارضای‬ ‫کنجکاویم بود‪..‬بقیه هم البد به همین خاطر مات‬ ‫و مبهوت خشکشون زده!‪..‬گرچه مادرش هنوز‬ ‫متوجه ما نشده بود‪..‬انقدری درگیر بحث خودشون‬ ‫بودند که متوجهه ما نباشن!‪.......‬‬ ‫دست نسترن و کشیدم‪ :‬بریم باال‪ ،‬به ما که ربطی‬ ‫نداره!زشته اینجا وایسادیم‪.......‬‬ ‫نسترن که تازه به خودش اومده بود تند تند سرشو‬ ‫تکون داد‪..‬‬ ‫ولی طبقه ی باال هم صدای داد و هوار آنیل و‬ ‫نازنین شنیده می شد‪.....‬ما سمت دیگه ی سالن‬ ‫جلوی در اتاقمون بودیم که در اتاق آنیل به شدت‬ ‫باز شد و نازنین فریادزنان اومد بیرون و درو‬ ‫محکم به هم کوبید!‪......‬‬ ‫نازنین داد زد‪ :‬باالخره یه روز این سکوت لعنتی‬ ‫رو می شکنم‪..‬فقط صبر کن و ببین!‪........‬‬ ‫وسط راه همین که نگاهش به ما افتاد قدماشو‬ ‫اهسته کرد‪....‬نگاهش رنگ تعجب گرفت‪..‬لباشو‬ ‫از روی حرص فشرد و با عجله از پله ها پایین‬ ‫رفت!‪....‬‬ ‫نگار_ ای بابا اینجا چه خبره؟‪..‬خیر سرمون‬ ‫خواستیم ‪ 2،3‬روز بیایم اینجا خوش بگذرونیما‪..‬‬ ‫اون از روز اولش که کال گند زدیم و خرد تو‬ ‫حالمون اینم از روز دوم‪..‬خدا سومیشو بخیر‬ ‫کنه!‪......‬‬ ‫نسترن_ دیگه روز سومی در کار نیست همین فردا‬ ‫راه میافتیم سمت تهران!‪....‬‬ ‫سارا_ آی قربونه دهنت نسترن‪....‬باور کن طی‬ ‫همین ‪ 2‬روز نصف گوشت تنم آب شد!‪....‬‬ ‫نگار خندید‪ :‬حاال گریه نکن‪ ،‬تو خودتم می کشتی‬ ‫تو تهران ‪ 2‬ساله انقدر اب نمی کردی دعاشو به‬ ‫جون نسترن کن که این سفر ‪ 2‬روزه تونسته معجزه‬ ‫کنه!‪........‬‬ ‫خندیدیم‪..‬سارا که حرصش در اومده بود افتاد‬ ‫دنبال نگار و نگارهم پا به فرار گذاشت و رفتند‬


‫‪89‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫برای این زن ها پول می دهند چون می توانند‬ ‫با اون هرکاری که می خواهند بکنند‪ .‬خیلی‬ ‫از مردها سراغ فاحشه ها می روند چون آنها‬ ‫زیربار کارهایی در سکس می روند که زن‬ ‫های عادی نمی روند‪".‬‬ ‫بااینکه بعضی از مردها گفتند که فکر می‬ ‫کردند زن هایی که به آنها برای سکس‬ ‫پول دادند خودشان هم از آن سکس لذت‬ ‫برده اند اما خیلی دیگر از مصاحبه شونده‬ ‫ها قبول کردند که این زن ها ممکن است‬ ‫احساس تنفر و بیچارگی کنند‪ .‬احمد یکی‬ ‫از این مردها می گوید که فکر می کرده آن‬ ‫زن احساس تسکین و راحتی کند‪" ،‬راحتی از‬ ‫اینکه نمی خواهم بکشمش"‪.‬‬ ‫فقط ‪ 6‬درصد از این مردها به جرم رابطه با‬ ‫فاحشه ها دستگیر شده بودند‪ .‬احتما ً‬ ‫ال این‬ ‫قانون جدید باعث می شود مردهایی مثل‬ ‫آلبرت برای رفتن سراغ همچنین زن هایی‬ ‫بیشتر فکر کنند‪ .‬او می گوید‪" ،‬اگر برای‬ ‫انجام اینکار توی دردسر بیفتم‪ ،‬دیگر سراغ‬ ‫آن نمی روم‪ .‬در این کشور پلیس مشکلی با‬ ‫مردهایی که سراغ فاحشه ها می روند ندارد"‪.‬‬ ‫چرا برخی مردها سکس را خریداری میکنند؟‬ ‫"فاحشه ها زن هایی هستند که به طور‬ ‫نامناسبی برای لذت بخشیدن آرایش می‬ ‫شوند‪ .‬آنها زن هایی با درد و غم و افسوس و‬ ‫پشیمانی همیشگی هستند"‬ ‫این نقل قول رنج و عذاب زن هایی که‬ ‫خودفروشی می کنند را توصیف می کند‪ .‬اما‬ ‫مردهایی که برای سکس پول می دهند چه؟‬ ‫بعنوان مثال‪ ،‬چرا باید یک مرد متاهل سراغ‬ ‫یک زن فاحشه برود و برای سکس پول بدهد‬ ‫درحالیکه زنش در خانه حاضر و آماده است؟‬ ‫چرا باید یک مرد مجرد سکس را بخرد وقتی‬ ‫می تواند یک همسر برای خود داشته باشد‬ ‫که با لذت و رغبت با او سکس کند؟‬ ‫در دسامبر تا ژانویه ‪2008-2009‬ف یک‬ ‫مجله امریکایی مقاله ای چاپ کرد که سعی‬ ‫می کرد این سوال را پاسخ دهد‪ .‬نویسندگان‬ ‫این مقاله عنوان کرده بودند که متخصصین‬ ‫شدید ًا به دنبال علت این مشکل هستند اما‬ ‫نتوانسته اند به توافق عمومی برسند‪ .‬احتما ً‬ ‫ال‬ ‫دلیل اینکه نتوانسته اند درمورد این مسئله‬ ‫توافق کنند به خاطر این واقعیت است که‬ ‫عوامل محرک روی آوردن به فاحشه ها کام ً‬ ‫ال‬ ‫در افراد مختلف متفاوت بوده و پیچیده‬ ‫است‪ .‬به عبارت دیگر‪ ،‬هیچ دلیل مشخصی‬ ‫برای این رفتار وجود ندارد که برای همه‬ ‫صدق کند‪ .‬اجازه بدهید نگاهی به این مسئله‬ ‫بیندازیم و بعضی از عوامل دخیل را بررسی‬ ‫کنیم‪.‬‬ ‫تحقیقات مختلف در این مقاله برآورد کرده‬ ‫بودند که درصد مردانی که سراغ فاحشه ها‬ ‫می روند د کشورهای مختلف متفاوت است‬ ‫مث ً‬ ‫ال در ایاالت متحده ‪ %16‬است و در‬ ‫کشورهایی مثل تایلند به ‪ %90‬هم می رسد‪.‬‬ ‫به طور متوسط ‪ 16‬تا ‪ 39‬درصد از مردان در‬ ‫سراسر جهان سراغ فاحشه ها می روند‪.‬‬ ‫این مردها از نژادها‪ ،‬طبقات اجتماعی و‬ ‫محدوده سنی متفاوت هستند‪ .‬یک نمونه‬ ‫از آن استاندار قبلی ایالت نیویورک است‬ ‫که متاهل بود و بچه داشت‪ .‬به عبارت‬ ‫دیگر‪ ،‬از راننده های تریلی گرفته تا معلم‬ ‫ها‪ ،‬سیاست مداران‪ ،‬پزشکان‪ ،‬وکالء و حتی‬

‫خود قانونگذاران در کشورهای غربی سراغ‬ ‫فاحشه ها می روند‪.‬‬ ‫اجازه بدهید به برخی از علل این مسئله‬ ‫بپردازیم‪ .‬البته متذکر می شویم که هیچ علت‬ ‫مشخصی برای این مشکل وجود ندارد‪.‬‬ ‫‪ .1‬افرادی هستند که میل غیرطبیعی به‬ ‫سکس دارند‪ .‬این مسئله ممکن است برای‬ ‫یک مرد یا یک زن اتفاق بیفتد‪ .‬مردهایی‬ ‫که دچار این اختالل هستند هیچوقت نمی‬ ‫توانند سکس کافی با همسر خود داشته باشند‬ ‫به همین خاطر برای اینکه تا حدی که می‬ ‫خواهند رابطه جنسی داشته باشند معمو ً‬ ‫ال‬ ‫سراغ فاحشه ها می روند‪.‬‬ ‫‪ .2‬این علت هم که باز به علت شماره یک‬ ‫مرتبط است‪ ،‬این است که مردهایی هستند‬ ‫نیازشان به لذت جنسی ارضاء شدنی نیست‬ ‫و بدون سکس دچار خستگی و ناکامی‬ ‫همیشگی خواهند بود‪.‬‬ ‫‪ .3‬مردهایی هستند روابط واقعی را به علل‬ ‫مختلف مث ً‬ ‫ال ترس از صمیمیت‪ ،‬خطرناک‬ ‫می دانند‪ .‬این افراد معمو ً‬ ‫ال همیشه سراغ یک‬ ‫فاحشه خاص می روند و خیالپردازی می‬ ‫کنند که با آن زن یک رابطه واقعی دارند‪.‬‬ ‫یک جنبه از این رابطه خیالی این است که‬ ‫آن فاحشه‪ ،‬برخالف یک همسر‪ ،‬هیچ انتظار‬ ‫و توقع احساسی ندارد و فقط روان آن مرد را‬ ‫تسکین می دهد‪.‬‬ ‫‪ .4‬زن ستیزی یا تنفر از زنان یکی دیگر از‬ ‫این عوامل است و متخصصین این حیطه‬ ‫باور دارند که مردهایی که معمو ً‬ ‫ال زیاد سراغ‬ ‫فاحشه ها می روند یک تنفر واقعی از زنان‬ ‫دارند‪ .‬آنها زنان را بسیار سطح پایین و قابل‬ ‫خریداری می انگارند‪.‬‬ ‫تاثیر بر زنان‪:‬‬ ‫بااینکه درمورد عوامل محرک برای مردهایی‬ ‫که سراغ فاحشه ها می روند هیچ اتفاق‬ ‫نظری بین کارشناسان وجود ندارد اما‬ ‫یک توافق عمومی بین آنها وجود دارد که‬ ‫فاحشگی خسارت سنگینی بر سالمت جسمی‬ ‫و احساسی زن ها ایجاد می کند‪.‬‬ ‫این زنها مجبورند که برای ادامه کارشان‬ ‫احساساتشان را مسدود کنند‪ .‬همچنین تحت‬ ‫سوء استفاده جنسی توسط مردان فاسدی که‬ ‫بدن های آنها را می فروشند قرار می گیرند‪.‬‬ ‫اما چرا زن ها وارد این کار می شوند؟‬ ‫کارشناسان بر این عقیده هستند که ندرت ًا این‬ ‫کار انتخاب خود فرد بوده است‪ .‬نیروهایی‬ ‫مثل فقر‪ ،‬اعتیاد به موادمخدر‪ ،‬و ترس از‬ ‫آزار و اذیت مردانی که آنها را خرید و فروش‬ ‫می کنند باعث می شود که به این کار روی‬ ‫بیاورند‪.‬‬ ‫و آخر اینکه‪:‬‬ ‫افراد زیادی متقاعد شده اند که این نیاز‬ ‫مردان است که موجب پدید آمدن فاحشگی‬ ‫و تمام مشکالت و رنج های توام با آن می‬ ‫شود‪ .‬درنتیجه‪ ،‬باور بر این است که کارهایی‬ ‫مثل آموزش دادن به مردها و کاهش نیاز‬ ‫جنسی آنها راه حل اصلی این مشکل است‪.‬‬ ‫این موضوع‪ ،‬موضوعی بسیار پیچیده و جدی‬ ‫است که نیاز به تحقیق و درک بسیار دارد‪.‬‬ ‫اما همیشه یادتان باشد که این موضوع مسئله‬ ‫ای مذهبی یا اخالقی نیست بلکه پدیده ای‬ ‫اجتماعی و جزائی است و باید از این دیدگاه‬ ‫مورد بررسی قرار گیرد‪.‬‬


‫‪88‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫چرا برخی آقایون به فاحشه ها روی می آورند‬ ‫دلیل اینکه چرا بعضی از مردها برای رابطه‬ ‫جنسي پول می دهند در مصاحبه هایی که در‬ ‫یک تحقیق جدید انجام گرفت مشخص شد‪.‬‬ ‫رامین‪ ،‬یک مرد سی و خورده ای ساله از طبقه‬ ‫متوسط می گوید‪" ،‬ازرابطه جنسي با فاحشه‬ ‫ها هیچ چیز نصیب من نمی شود جز یک‬ ‫حس خیلی بد‪ .‬امیدوارم حرف زدن درمورد‬ ‫آن کمک کند بفهمم که چرا سراغ آن می‬ ‫روم‪".‬‬ ‫من هم امیدوار بودم که با دالیل او بهتر آشنا‬ ‫شوم‪ .‬رامین یکی از ‪ 700‬مردی بود که در‬ ‫این پروژه تحقیقی مصاحبه شده بود که هدف‬ ‫آن کشف علت واقعی روی آوردن مردها به‬ ‫سکس با فاحشه ها بود‪ .‬این پروژه بین المللی‬ ‫در شش کشور انجام گرفت و از ‪ 103‬مردی‬ ‫که در لندن مصاحبه شدند و من که یکی از‬ ‫محققان آنجا بودم‪ ،‬اکثر ًا بدشان نمی آمد که‬ ‫درمورد تجاربشان بحث کنند‪.‬‬ ‫این مردها جزو دسته مردهای کلیشه ای جامعه‬ ‫نبودند‪ .‬سنشان بین ‪ 18‬تا ‪ 70‬سال بوده و از‬ ‫نژادهای مختلف سفید‪ ،‬سیاه پوست‪ ،‬آسیایی‬ ‫و اروپای شرقی انتخاب شدند‪ .‬اکثر آنها‬ ‫شاغل بودند و بسیاری از آنها تحصیالت‬ ‫دانشگاهی داشتند‪ .‬غالب آنها افرادی مودب‬ ‫و متشخص با مهارت های اجتماعی متوسط‬ ‫تا خوب بودند‪ .‬خیلی از آنها ازدواج کرده یا‬ ‫نامزد داشتند؛ یعنی تقریب ًا بیش از نیمی از‬ ‫آنها با یک زن ازدواج کرده یا رابطه جدی‬ ‫داشتند‪.‬‬ ‫این تحقیق که در سال ‪ 2005‬به چاپ رسید‪،‬‬ ‫مشخص کرد که در کشورهای غربی تعداد‬ ‫مردانی که برای سکس پول پرداخت می کنند‬ ‫در دهه گذشته دوبرابر شده است‪ .‬محققان‬ ‫تحقیق این افزایش را با پذیرش بیشتر‬ ‫ارتباطات جنسی تجاری مربوط دانشتند اما‬ ‫بااینحال بسیاری از مصاحبه ها نشان داد که‬ ‫این افراد از پول دادن برای سکس احساس‬ ‫خجالت و شرمساری زیادی می کنند‪ .‬یکی از‬ ‫آنها احساس خود را اینطور توصیف می کند‪،‬‬ ‫"از نظر ذهنی ارضاء نمی شدم"‪ .‬چند نفر‬ ‫دیگر می گویند‪" ،‬واقع ًا پشیمانم‪ ،‬پول هدر‬ ‫دادن است"‪" ،‬هنوز تنهایم"‪" ،‬در مورد رابطه‬ ‫ام با همسرم احساس گناه می کنم"‪ .‬درواقع‬ ‫بسیاری از این مردها جمع تناقضات بودند‬ ‫و باوجود اینکه تجاربشان "پوچ‪ ،‬بی ثمر و‬ ‫افتضاح" بوده اما به روی آوردن به فاحشه ها‬ ‫ادامه داده اند‪.‬‬ ‫من با ‪ 12‬نفر از این مردها مصاحبه کردم و به‬ ‫نظرم تجربه ای عالی بود‪ .‬یکی از آنها درمورد‬ ‫تجربه کودکی پر از خشونت و بی تفاوتی خود‬ ‫صحبت کرد و آن را با ناتوانی خود در ایجاد‬ ‫روابط نزدیک با دیگران مخصوص ًا زن ها‬ ‫مربوط دانست‪ .‬الکس اقرار کرد که سکس‬ ‫با فاحشه ها به او احساس پوچی می دهد اما‬ ‫گفت که نمی داند چطور باید با زن ها آشنا‬ ‫شود‪ .‬وقتی از او درمورد احساسش نسبت به‬

‫فاحشه هایی که با آنها سکس می کند پرسیدم‬ ‫گفت که از یک طرف دوست دارد با او آشنا‬ ‫شوند و دوستش بدارند و از طرف دیگر می‬ ‫داند که این آشنایی ها به هیچ وجه شباهتی با‬ ‫یک رابطه واقعی ندارند‪.‬‬ ‫او می گوید‪" ،‬من دلم می خواهد فاحشه ای که‬ ‫اجاره می کنم مثل یک دوست دختر واقعی با‬ ‫من رفتار کند نه طوری که انگار کارش را‬ ‫انجام می دهد‪ .‬طوری که یک نفر سوم تصور‬ ‫کند که ما واقع ًا عاشق و معشوقیم‪".‬‬ ‫دلم برای الکس سوخت‪ .‬هیچکس به او یاد‬ ‫نداده است که چطور می تواند با یک انسان‬ ‫دیگر رابطه برقرار کند و دنبال چیزی بود که‬ ‫این سکس های خیابانی به هیچ وجه برای او‬ ‫فراهم نمی کرد‪.‬‬ ‫ً‬ ‫اما یکی دیگر از این مصاحبه ها واقعا توجهم‬ ‫را جلب کرد‪ .‬دارن جوان خوش قیافه و خوش‬ ‫تیپ بود‪ .‬از او پرسیدم چند وقت یکبار فکر‬ ‫می کند فاحشه ای که با او سکس می کند‬ ‫از آن سکس لذت می برد‪ .‬گفت‪" ،‬من اص ً‬ ‫ال‬ ‫نمی خواهم آنها لذتی ببرند‪ .‬من دارم پولش‬ ‫را می دهم و این کار اوست که به من لذت‬ ‫بدهد‪ .‬اگر او هم لذت ببرد احساس می کنم‬ ‫که سرم کاله رفته است‪ ".‬از او پرسیدم که آیا‬ ‫فکر می کند که فاحشه ها با زن های دیگر‬ ‫فرق دارند‪ .‬او گفت‪" ،‬اینکه آنها می توانند‬ ‫کاری را انجام دهند که بقیه زن ها حاضر‬ ‫به انجامش نیستند نشان می دهد که توانایی‬ ‫در آنهاست که به آنها اجازه می دهد بدون‬ ‫احساس شرم و تنفر این کار را بکنند‪".‬‬ ‫وقتی در مصاحبه ها پرسیدم چه چیز به‬ ‫فاحشگی پایان می دهد‪ ،‬یکی از مردها خندید‬ ‫و کفت‪" ،‬همه آنها را بکشید"‪ .‬یکی دیگر‬ ‫گفت‪" ،‬باید همه مردهایی که مبادرت به‬ ‫این کار میکنند را در خانه زندانی کنید"‪ .‬اما‬ ‫اکثر ًا اعتقاد داشتند که اگر قانونی برای این‬ ‫مسئله تصویب شود آنها دیگر سراغ فاحشه‬ ‫ها نمی روند‪ .‬جریمه‪ ،‬خبر دادن به خانواده‬ ‫یا کارفرما یا احتمال سابقه جنایی باعث می‬ ‫شود که مردها دیگر سراغ آن نروند‪ .‬تقریب ًا‬ ‫نیمی از مردها اعتقاد داشتند که زنانی که به‬ ‫خودفروشی روی آورده اند قربانیان مردان‬ ‫هوسرانی هستند که آنها را به این کار وا می‬ ‫دارند اما همچنان به مالقات با آنها ادامه می‬ ‫دهند‪.‬‬ ‫قانون پرداخت پول برای سکس با زنانی‬ ‫که توسط چنین مردانی استثمار می شوند را‬ ‫غیرقانونی اعالم می کند اما منتقدان این را‬ ‫ناعادالنه می خوانند چون ممکن است مردی‬ ‫نداند که آیا آن زن تحت استثمار یکی از این‬ ‫دسته مردهاست یا نه‪ .‬مصاحبه های ما این‬ ‫موضوع را به چالش کشید‪ .‬مردها تا حدودی‬ ‫درمورد سوءاستفاده و اجبار در فاحشگی می‬ ‫دانستند و به هیچ وجه تصور نمی کردند که‬ ‫این زنان به خاطر عشقی که به سکس دارند‬ ‫وارد این کار می شوند‪ .‬بیش از نیمی از آنها‬

‫باور داشتند که این زنان تطمیع شده و خرید‬ ‫و فروش شده اند‪.‬‬ ‫بیش از یک سوم آنها گفتند که تصور می‬ ‫کردند این فاحشه ها از یک کشو خارجی به‬ ‫لندن داد و ستد شده اند و تعداد کمی از آنها‬ ‫گفتند که با یکی از این قربانیان روبه رو شده‬ ‫اند چون زن مورد نظرشان قادر نبوده به زبان‬ ‫محلی صحبت کند‪.‬‬ ‫یکی از مردها می گفت که فاحشه ای را دیده‬ ‫که آثار کبودی و ضرب و جرح روی بدنش‬ ‫بوده و لهجه اروپای شرقی داشته است‪ .‬مرد‬ ‫دیگر ادعا می کرد زن افریقایی که با او رابطه‬ ‫داشت حتم ًا قربانی خرید و فروش زنان بوده‬ ‫چون مضطرب و وحشت زده به نظر می‬ ‫رسیده است‪ .‬به او گفته بوده که او را گول زده‬ ‫اند‪ ،‬با او سکس کرده و مشکلی با آن سکس‬ ‫نداشته و بعد از او خواسته‬ ‫که کمکش کند اما مرد گفته‬ ‫که کاری برای او نمی تواند‬ ‫بکند چون فکر می کرده که‬ ‫احتما ً‬ ‫ال به او دروغ می گفته‬ ‫است‪.‬‬ ‫یکی از جالب ترین یافته‬ ‫های این تحقیق این بود که‬ ‫بسیاری از مردها باور داشتند‬ ‫که اگر آقایون نتوانند برای‬ ‫سکس پول بدهند‪ ،‬حتم ًا به‬ ‫تجاوز روی می آورند‪ .‬یکی‬ ‫از این مردها گفت‪" ،‬بعضی‬ ‫وقت ها ممکن است به‬ ‫زنی تجاوز کنید‪ .‬به خاطر‬ ‫همین سمت یک فاحشه‬ ‫می روید‪ ".‬یکی دیگر این‬ ‫موضوع را اینطور بیان می‬ ‫کند‪" ،‬یک مرد ناامید که‬ ‫شدید ًا به سکس نیاز دارد‪،‬‬ ‫ممکن است به کسی تجاوز‬ ‫کند‪ ".‬نتیجه گیری من از‬ ‫این گفته این بود که اینکه‬ ‫می گویندمردها تجاوزگر‬ ‫هستند تقصیر فمینیست ها‬ ‫نیست‪ .‬گاهی اوقات خود‬ ‫مردها مقصرند‪.‬‬ ‫نیمی از مصاحبه شونده ها‬ ‫در خارج از انگلستان‪ ،‬اکثر ًا‬ ‫در آمستردام‪ ،‬که فاحشگی‬ ‫قانونی است و آزادانه برای‬ ‫آن تبلیغ می شود‪ ،‬سکس‬ ‫پولی داشته اند‪ .‬تقریب ًا نیمی‬ ‫از آنها گفتند که اولین بار‬ ‫قبل از ‪ 21‬سالگی برای‬ ‫سکس پول داده اند‪ .‬دیوید‬ ‫می گفت‪" ،‬پدرم من و برادر‬ ‫بزرگترم را به یکی از این‬ ‫خانه ها برد‪ .‬احتما ً‬ ‫ال می‬ ‫خواست مطمئن شود که ما‬

‫همجنس باز نیستیم‪ .‬البته پدرم خودش اینکار‬ ‫را نکرد و فکر هم نمی کنم که در این مورد به‬ ‫مادرم چیزی گفته باشد‪".‬‬ ‫مرد دیگری طی سفری که به اتفاق هشت نفر‬ ‫از دوستانش به تایلند داشت‪ ،‬به سمت فاحشه‬ ‫ها رفته بود‪ .‬کام ً‬ ‫ال از آن تجربه ناامید بود‪ .‬می‬ ‫گفت‪" ،‬یک دختر روسی بود‪ .‬اص ً‬ ‫ال تجربه‬ ‫خوشایندی نبود چون دختر اص ً‬ ‫ال حرف‬ ‫نمی زد‪ ،‬فقط روی تخت دراز کشید و می‬ ‫خواست که فقط سکس انجام شود‪".‬‬ ‫خیلی از مردها می خواستند که یک رابطه‬ ‫واقعی با یک زن برقرار کنند و وقتی اتفاق‬ ‫نمی افتاد ناامید می شدند‪ .‬بقیه مردها برایشان‬ ‫روشن بود که برای سکس پول داده اند تا‬ ‫بتوانند خیلی راحت رابطه را کنترل کنند‪ ،‬مثل‬ ‫باب که در این زمینه می گوید‪" ،‬ببینید‪ ،‬مردها‬


‫‪87‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫دماغ ندارد نمی تواند به دیگران شادی بدهد‪.‬‬ ‫نشنیده اید گفته اند‪:‬‬ ‫در محفل خود راه مده همچو منی را‬ ‫کافسرده دل افسرده کند انجمنی را‬ ‫گفتم‪ :‬احساس مهر خانواده بشما بدلیل شادی‬ ‫بخشی و بذله گوئی شما نیست‪ .‬عصاره عشق‬ ‫را بدیگران چشانیده اید و اینک آنان به شما‬ ‫باز می گردانند‪ .‬گفت ولی اگر من دوباره به‬ ‫این جهان می آمدم چند کار را به گونه دیگر‬ ‫انجام می دادم‪ .‬چیزی که در این سن و سال‬ ‫مرا می فرساید این است که چرا برای خود‬ ‫حقی در نظر نگرفتم‪ .‬جوان بودم و می دیدم‬ ‫که همه ی دوستان من به تفریح می پردازند‪.‬‬ ‫هر یک دوستان متعددی دارند ولی من با خود‬ ‫می اندیشیدم اگر با دختری آشنا شوم و با هم به‬ ‫سینما برویم یعنی اینکه ترا دوست دارم وباید با‬ ‫هم ازدواج کنیم! نمی خواهم فردی باشم که به‬ ‫اخالق توجه نکنم ولی من می بایست در سنین‬ ‫نوجوانی با تجربه بیشتر وارد زندگی می شدم‪ .‬در‬ ‫همان سنین نوجوانی بود که عاشق دختری شدم‬ ‫که چند سال از من بزرگتر بود اینکه بزرگتربود‬ ‫درزندگی من اشکال آفرین شد‪ .‬همسرم را بیست‬ ‫سال پیش از دست دادم واز همان زمان بودکه‬ ‫فهمیدم هیچکس نمی تواند جای کسی را که‬ ‫در قلب آدمی خانه گرفته است بگیرد‪ .‬بچه ها‬ ‫ما را دوست دارند ولی ما عاشق آنها هستیم‪...‬‬ ‫بچه ها که می روند تنها عشقی که در کاشانه‬ ‫باقی می ماند و به آدمی نیروی ادامه ی حیات‬ ‫میدهد «همسر»است‪ ...‬او که رفت دیگر روز‬ ‫پدر هم برای من مفهومش را از دست داد‪ .‬به‬ ‫او وابسته بودم‪ .‬بدون او عرضه ی تنها زیستن‬ ‫نداشتم‪ .‬این است که گفتم اگر دوبهاره جوان‬ ‫می شدم می رفتم و درجوانی زندگی را تا آنجا‬ ‫که امکان داشت تجربه میکردم‪ .‬تنها زندگی‬ ‫نکرده بودم که تنها زیستن را بیاموزم‪ .‬بچه ها‬ ‫یکی دو بار بمن پیشنهاد کردند که بانوی مسنی‬ ‫را برای من دست و پا کنند که همسن و سال من‬ ‫بوده باشد‪ .‬و «تنها» نمانم ولی من با چنان زنی‬ ‫تنهاتر میشدم‪ .‬تنهائی در اندیشه من است وقتی‬ ‫که این خانم پرستار صندلی مرا به پارکها می برد‬ ‫و یا مثل امروز مرا به این محل زیبا می کشاند‬ ‫مهم این نیست کسی باشد یا نباشد‪ .‬بهمین دلیل‬ ‫است که بچه ها حوصله مرا ندارند‪ .‬محبت می‬ ‫کنند ولی نمی توانند باورکنند که اگر محبت‬ ‫دوجانبه باشد انسان نمی تواند با دستورالعمل‬ ‫این و آن گذشته را فراموش کند‪ ،‬تمام زندگی من‬ ‫در گذشته است‪ .‬شما کدام پیرمرد بسن و سال‬ ‫مرا می بینید که بفکر آینده باشد!!؟‬ ‫گفتم اگر دوباره به این جهان می آمدید دیگر‬ ‫چه می کردید؟ گفت آنقدر حرص و جوش نمی‬ ‫خوردم‪ .‬چرا در فالن معامله زیان کردم؟ چرا‬ ‫فالن ملک را نخریدم‪ .‬آنقدر خودم را سئوال‬ ‫پیچ نمی کردم‪ .‬سخت نمی گرفتم! چرا را تبدیل‬ ‫به «چطور» می کردم‪ .‬می اندیشیدم که طمع‬ ‫زیاد بجز رفع نیازمندیهای ابتدایی و ضرر و‬ ‫سود دیگری نمیرساند‪ .‬بجای وقت تلف کردن‬ ‫به لذت بردن از زندگی می پرداختم‪ .‬اینهه کوه‬ ‫و دریا و اینهمه پرنده بر شاخه ها‪ ،‬اینهمه دشت‬ ‫و گلزارهای صحرائی‪ ...‬همه وهمه برای من‬ ‫و شما آفریده شده اند‪ .‬آنوقت من تمام عمر‬ ‫در صدد این بودم که به همه ثابت کنم که در‬ ‫کارتجارت از همه تواناتر و باهوش ترم‪ .‬شاید‬ ‫کوشش برای زندگی بخودی خود بی اشکال‬ ‫باشد ولی ما کوشش می کنیم که به چه هدفی‬

‫برسیم؟ آیا لذت از دیدار پول می تواند مراکه‬ ‫در این سالهای آخر به موسیقی روی آورده ام‬ ‫و به تماشای طبیعت پرداخته ام از تاسفی که‬ ‫از گذر دوران بدون در نظرداشت معنا داشته‬ ‫ام باز دارد؟من در تاسف دوران گذشته غوطه‬ ‫میخورم‪.‬‬ ‫گفتم اگر شما رفاه امروز را نداشتید‪ .‬پرستاری‬ ‫نبود که این صندلی چرخدار را تا کوچه اقاقی‬ ‫های بنفش بیاورد چه می کردید؟‪ ...‬مگر نه‬ ‫انکه این کوچه ی پر گل را فقط کوچه بن‬ ‫بست می دیدید؟‪ ...‬پس از لحظه ای اندیشیدن‬ ‫گفت‪ :‬حق دارید‪ .‬شاید هنوز هم بیش از اندازه‬ ‫در هر مورد پافشاری میکنم‪ .‬جوان بودم ودر‬ ‫کار شبانروزی خستگی را حس نمی کردم و‬ ‫حاال که پاهایم یارای حرکت ندارند روز و‬ ‫شب میخواهم به بینم و تماشا کنم‪ .‬بهانه جویی‬ ‫میکنم که چشمهایم کم می بیند‪ .‬گوشهایم‬ ‫درست نمی شنود‪ .‬فراموش نمی کنم که جوان‬ ‫بودم وقتی بچه ها شلوغ میکردند وفریاد‬ ‫می کشیدند خسته میشدم‪ .‬می گفتم سرسام‬ ‫گرفتم!ولی امروز حاضرم بچه ها بیایند و تا می‬ ‫توانند فریاد بکشند‪ .‬فقط بیایند‪.‬‬ ‫گفتم درجوانی دیگر چه می کردید؟ گفت‬ ‫حتما برای خودم خرج میکردم‪ .‬حاضر بودم‬ ‫برای همه خرج کنم مگر برای خودم‪ .‬همه‬ ‫لباس و کفش و ‪ ...‬بخرند ولی من به آنچه دارم‬ ‫قانع باشم‪ .‬وقتی بچه ها وهمسرم چیزهائی را‬ ‫که دوست داشتند و می خریدند من احساس‬ ‫رضایت می کردم‪ .‬اگر با خانواده به سفر می‬ ‫رفتم در بهترین هتل ها جا می گرفتم ولی اگر‬ ‫خودم به سفر می رفتم به متل های ارزان قیمت‬ ‫قانع می شدم‪ .‬وقتی با بچه ها بودم آنها را به‬ ‫رستورانی که دوست داشتند می بردم ولی خودم‬ ‫فقط رفع گرسنگی می کردم‪ .‬برایم مهم نبود از‬ ‫کجا چه چیزی می خرم و مصرف میکنم!از‬ ‫همه بدتر در سفرهای طوالنی برای صرفه جویی‬ ‫حاضر بودم یک هواپیما راه شش ساعته را در‬ ‫مسافرگیری های پیاپی ده ساعته طی کند ولی‬ ‫بخودم اهمیت ندهم که چهار ساعت وقت تو‬ ‫ارزش دارد و بهتر است بدانی که عمر بازیافتنی‬ ‫نیست‪ .‬بدالیل بسیار ناچیز غصه میخوردم‪.‬‬ ‫تجربه خوب چیزی است ولی سودبری از آن‬ ‫به بازگشت مجدد به جهان امکان پذیر است‪.‬‬ ‫فهمیده ام که نباید بی جهت غصه خورد‪.‬‬ ‫نبایدحسادت کرد‪ .‬برعکس بهتر است که‬ ‫ارزش زندگی و رابطه را بفهمیم و برای خود‬ ‫در رابطه با بستگان و بطور کلی زندگی سهمی‬ ‫قائل بشویم‪.‬‬ ‫گفتم امروز راچگونه گذراندید؟ گفت پسرم‬ ‫برنامه اش مشخص است ولی نوه ای دارم که‬ ‫شاید ده باراصرار داشته است که امروز را با‬ ‫پدر بزرگ بگذراند ولی نمیدانم چرا نپذیرفته‬ ‫ام‪ .‬آیا مزاحم آنها نمی شوم؟ گفتم ‪ :‬نوه ای که‬ ‫پدر بزرگ را فرا میخواند او را دوست دارد و‬ ‫شما می دانید که پاسخ عشق را فقط با عشق‬ ‫میتوان داد‪....‬‬ ‫بساعت نگاه کردم‪ .‬بیش از یک ساعت بود‬ ‫که درآستانه کوچه بن بست اقاقی های بنفش‬ ‫با آقای سالخورده حرف می زدم‪ .‬گفت حتما‬ ‫امروز را با بچه ها هستید؟!‪ ...‬خداحافظی‬ ‫کردم‪ .‬وقتی به فرزندانم پیوستم نوه نه ساله ام‬ ‫یاسمین گفت‪ :‬بابا چقدردیر کردی؟‬


‫‪86‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫روانشناسی خانواده ‪ -‬دکتر دانش فروغی‬

‫روز پدر بود و برنامه بودکه‬ ‫همه ی روز را با فرزندان و نوه‬ ‫هایم بگذرانم‪ .‬در راه با خود‬ ‫می اندیشیدم که ارجحیت های‬ ‫آدمی باگذشت زمان تغییرات‬ ‫فاحشی دارد‪ ،‬آیا اگر رابطه پدر‬ ‫با فرزندان «درست» نباشد این‬ ‫دیدارها آیا مرهمی بر زخمهای‬ ‫کهنه است یا درد گذشته را تازه‬ ‫می کند؟ طبیعت زنده و شاداب‬ ‫بود‪.‬‬

‫از دور می دیدم که پرستار جوانی صندلی‬ ‫چرخدار مردی را بسوی کوچه ای که در دو‬ ‫طرف آن اقاقی های بنفش سر درگریبان هم‬ ‫داشتند می برد‪ .‬تمام کوچه پوشیده از برگهای‬ ‫بنفش بود‪ .‬که زیبایی قالی های «ساروق»‬ ‫و ظرافت بافت تبریز را یکجا به آدمی هدیه‬ ‫میکرد‪ .‬مرد سالخورده به رهگذری که از کوچه‬ ‫می گذشت سالم کرد ولی آن رهگذر بی اعتنا‬ ‫بود وبدنبال کار خود می رفت به او نزدیک‬ ‫شدم دست های مرد کهنسال بسوی من تکان‬ ‫داده شد‪ .‬جلو رفتم و سالم کردم‪ .‬گفت‪ :‬منظره‬ ‫زیبایی است در کجای دنیا فرش به این زیبایی‬ ‫دیده اید؟ این درخت ها در این فصل سال پر از‬ ‫شکوفه اند ولی شکوفه بسیار زیبا پایدار نیستند‬ ‫و بر زمین می ریزند‪ .‬مردم می آیند و روی آنها‬ ‫پای می گذارند‪.‬مردم به نمایشگاه های نقاشی‬ ‫می روند ولی حاضر نیستند بیایند و بنشینند و‬ ‫این منظره را تماشا کنند‪ .‬من در اینجا نفس‬ ‫می کشم‪ .‬عطر این گلها مرا بجوانی می برد‪ .‬در‬ ‫تهران‪ ،‬کوچه ما اقاقی های سفید داشت ولی‬ ‫رنگین بودن این گل با همان عطر بمن می‬ ‫فهماند که اگر «سرشت» یکی باشد رنگ‪،‬عطر‬ ‫طبیعی را از بین نمی برد و تغییرنمی دهد‪.‬‬ ‫پرسیدم‪ :‬آیا هر روز روبروی اقاقی ها در کوچه بن‬ ‫بست می نشینید؟ گفت ‪ :‬این کوچه همیشه گل‬ ‫ندارد‪ .‬عمر گل کوتاه است‪ .‬جوانی منهم کوتاه‬ ‫بود‪ .‬دیروز پسرم مرا به رستوران برد‪ ،‬بچه هایش‬ ‫را آورده بودکه به بینم‪.‬امروز او می بایست به‬

‫منزل خانواده همسرش سر میزد‬ ‫و از آنجا به رستوران می رفتند‪.‬‬ ‫من نخواستم مزاحم بشوم‪ .‬او‬ ‫خودش پدراست‪« .‬ما» دیگر‬ ‫در هیچ کجای معادله قرار‬ ‫نداریم‪ .‬بچه ها بزرگ شده اند‪.‬‬ ‫خودشان پدر و مادرند‪ .‬بچه‬ ‫هاشان برنامه چینی می کنند و‬ ‫حق هم دارند‪ .‬چه کسی حاضر‬ ‫است پای صحبت من بنشیند و‬ ‫از زیبایی کوچه بن بست حرف‬ ‫بزند؟ گفتم از اقاقی یا کوچه‬ ‫بن بست؟گفت نمی دانم چرا‬ ‫اقاقی بنفش را فراموش کردم‬ ‫و یاد کوچه بن بست را بخاطر‬ ‫آوردم‪ .‬شاید بدلیل اینکه زمانی‬ ‫فرا می رسد که در کوچه بن‬ ‫بست زندگی میکنیم‪ .‬آینده ای‬ ‫جز امروز وجود ندارد‪ .‬بهمین‬ ‫دلیل است که از فرصت برای‬ ‫دیدن و بوئیدن و شنیدن سود‬ ‫می برم‪ .‬به بینید این نسیم چه‬ ‫موسیقی آرامبخشی را در شاخه‬ ‫های اقاقی ایجاد می کند‪ .‬این‬ ‫شکوفه ها شکفته می شوند‪.‬‬ ‫زمانی می گذرد وبرگهای پیر‬ ‫بر زمین می غلتند‪ .‬این پایان‬ ‫نیست آغاز جوانه زدن شکوفه‬ ‫های دیگر است‪ .‬وقتی در‬ ‫کوچه بن بست اقاقی ها می‬ ‫نشینم می اندیشم که در ابدیت‬ ‫زندگی می کنم‪ .‬بچه هایم‬ ‫همه بزرگ و صاحب شغل و‬ ‫مقامند‪ .‬نوه های من دانشگاه‬ ‫را به پایان رسانیده اند‪ .‬من در‬ ‫آنها زندگی می کنم‪ .‬حتی دخترم‬ ‫از ایالت فلوریدا زنگ زد و‬ ‫اصرار کرد به آنجا بروم‪ .‬گفت‬ ‫پدر مبادا تنها بمانی؟ مبادا‬ ‫تعارف کنی و با بچه ها بیرون‬ ‫نروی ولی میدانم که وجود‬ ‫من در جمع جوانان آنها را از‬ ‫کاربرد شوخی ها و حرفهائی‬ ‫که عادت دارند بهم بزنند باز‬ ‫می دارد‪ .‬زمانی که آدمی دل و‬


‫‪85‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫پس از اين که علي کريمي در گفت‌وگو‬ ‫با رسانه ها اعالم کرد که بيش از مبلغ‬ ‫قراردادش از پرسپوليس پول دريافت کرده‬ ‫است‪ ‌،‬باشگاه پرسپوليس از اين بازيکن به‬ ‫کميته انضباطي فدراسيون فوتبال شکايت‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫به نقل از ايسنا‪،‬باشگاه پرسپوليس خواهان‬ ‫بازگرداندن اضافي دريافتي علي کريمي‬ ‫است‪.‬‬ ‫طي روزهاي گذشته براي چندمين بار‬ ‫درگيري لفظي بين علي کريمي و محمد‬ ‫رويانيان بوجود آمده و اين دو انتقادهاي‬ ‫تندي را عليه يکديگر مطرح کرده‌اند‪.‬‬

‫مذاکره باشگاه ذوب‌آهن با قاضي‬ ‫مديرعامل باشگاه ذوب‌آهن اصفهان با‬ ‫مهاجم استقالل براي بازگشت او به اين تيم‬ ‫مذاکره کرد‪.‬‬ ‫سعيد آذري مديرعامل باشگاه ذوب‌آهن‬ ‫اصفهان براي جذب محمد قاضي با اين‬ ‫بازيکن مذاکره کرد‪.‬‬

‫اولين تمرين اوالدي با استقالل‬ ‫مهرداد اوالدي اولين تمرين خود را با‬ ‫آبي‌پوشان انجام داد‪.‬‬ ‫تيم استقالل که خود را براي ديدار هاي‬

‫محمد قاضي حضور داشتند‪ .‬از اعضاي‬ ‫کادر فني نيز تنها کريم بوستاني راهي اهواز‬ ‫شده است‪.‬‬ ‫* ميرشاد ماجدي در تمرين امروز حاضر‬ ‫بود‪ .‬وي براي دقايقي در خصوص‬ ‫حضورش در کميته انضباطي فدراسيون با‬ ‫قلعه‌نويي صحبت کرد‪ .‬سرمربي تيم استقالل‬

‫به گزارش تسنيم‪،‬اين مذاکره بعدازظهر روز‬ ‫گذشته در هتل آکادمي انجام شد و هنوز‬ ‫نتيجه آن مشخص نشده است‪ .‬اين در حالي‬ ‫است که چکي که قاضي از باشگاه استقالل‬ ‫براي دريافت مطالباتش گرفته بود پاس‬ ‫نشده است‪ .‬اين چک بايد در تيرماه پاس‬ ‫مي‌شد‪.‬‬

‫نيم فصل دوم و همچنين بازي عقب افتاده‬ ‫مقابل ملوان آماده مي کند از ساعت ‪10‬‬ ‫صبح امروز در سالن وزنه مجموعه ورزشي‬ ‫انقالب تمرينات خود را پيگيري کرد‪.‬‬ ‫به گزارش فارس‪ ،‬در تمرين امروز مهرداد‬ ‫اوالدي بازيکن جديد اين تيم خود را به‬ ‫کادر فني استقالل و قلعه‌نويي معرفي کرد‬ ‫و البته بازيکناني مثل عمران زاده با اين‬ ‫بازيکن شوخي مي کردند‪.‬‬ ‫* در تمرين امروز رحمتي‪ ،‬عمران زاده‪،‬‬ ‫نيکبخت‪ ،‬برهاني‪ ،‬نوري‪ ،‬ايمان با صفا و‬

‫نيز بعد از ‪ 40‬دقيقه حضور در تمرين‬ ‫مجموعه ورزشي انقالب را ترک کرد‪.‬‬ ‫*تمرين نوبت عصر استقالل از ساعت ‪15‬‬ ‫برگزار خواهد شد‪.‬‬ ‫*قرار است تمرينات استقالل فردا پيش از‬ ‫ظهر تاسوعاي حسيني در سالن وزنه برگزار‬ ‫شود‪ .‬آبي پوشان در زو عاشورا تمرين‬ ‫نخواهند داشت و از ساعت ‪ 15‬جمعه در‬ ‫کمپ مرحوم حجازي برنامه‌هاي آماده‬ ‫سازي خود را پيگيري خواهند کرد‪.‬‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

84


‫‪83‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫‪ .7‬نمانیا ماتیچ ‪ -‬بنفیکا و پورتو ‪ -‬لیگ‬ ‫پرتغال‬ ‫‪ .8‬لوییزا ناچیب ‪ -‬لیون و سنت اتین ‪-‬‬ ‫لیگ فرانسه‬ ‫‪ .9‬نیمار ‪ -‬برزیل و ژاپن ‪ -‬جام‬ ‫کنفدراسیون‌ها‬ ‫‪ .10‬خوان مانوئل اولیورا ‪ -‬ناتیکو و‬ ‫رسیف ‪ -‬کوپا سودامریکانا‬

‫آبي‌پوشان پايتخت اظهار داشت‪ ‌:‬از اينکه به‬ ‫استقالل آمدم خوشحال هستم‪ .‬قطعا هدفم‬ ‫از پيوستن به استقالل اين است که با اين تيم‬ ‫بتوانم به جام‌جهاني بروم و روزهاي خوبي را‬ ‫با پيراهن استقالل تجربه کنم‪.‬‬ ‫اوالدي افزود‪ :‬چند سال در خدمت تيم‌ملي‬ ‫بودم و مطمئنم با استقالل مي‌توانم باز هم‬ ‫ملي‌پوش شوم‪ .‬به استقالل آمدم تا بهترين‬ ‫بازي‌ها را براي اين تيم انجام بدهم‪ .‬در نفت‬ ‫هم شرايط خوبي داشتم‪ ،‬اما صالح بود که‬ ‫از اين تيم جدا شوم‪ .‬به مسئوالن‪ ،‬کادرفني و‬ ‫بازيکنان نفت خسته‌نباشيد مي‌گويم اميدوارم‬ ‫در ادامه کار بتوانند موفق عمل کنند‪.‬‬ ‫اوالدي در ادامه از انگيزه‌هاي خود گفت‪:‬‬ ‫همه تالشم را مي‌کنم تا در استقالل يکي‬ ‫از مردان آماده باشم‪ .‬تمرينات سخت و‬ ‫فشرده‌اي را مي‌گذرانم تا با کسب آمادگي‬ ‫مطلوب بتوانم براي استقالل به ميدان بروم‪.‬‬ ‫وي در پايان اعالم کرد‪ :‬به مدت يک فصل‬ ‫و نيم با استقالل قرارداد بستم و قرار است با‬ ‫پيراهن شماره ‪ 77‬براي استقالل بازي کنم‪.‬‬

‫فهرست نامزدهای بهترین گل‬ ‫سال معرفی شدند‬ ‫فهرست ‪ ۱۰‬نفره نامزدهای بهترین گل سال‬ ‫اعالم شد که در آن نام نیمار و ایبراهیموویچ‬ ‫نیز دیده‬ ‫گلی که نیمار در ترکیب تیم ملی فوتبال‬ ‫برزیل به ژاپن زد‪ ،‬یکی از نامزدهای دریافت‬ ‫جایزه بهترین گل سال شده است‪.‬‬ ‫نیمار که این روزها در ترکیب بارسلونا‬

‫باشگاه پرسپوليس از علي کريمي‬ ‫شکايت کرد‬ ‫باشگاه پرسپوليس از علي کريمي ‌‪ ،‬بازيکن‬ ‫سابق اين تيم شکايت کرد‪.‬‬ ‫پس از اين که علي کريمي در گفت‌وگو‬ ‫با رسانه ها اعالم کرد که بيش از مبلغ‬ ‫قراردادش از پرسپوليس پول دريافت کرده‬ ‫است‪ ‌،‬باشگاه پرسپوليس از اين بازيکن به‬ ‫کميته انضباطي فدراسيون فوتبال شکايت‬ ‫کرد‪.‬‬

‫می‌درخشد‪ ،‬در سال ‪ 2011‬یک بار این‬ ‫جایزه را از آن خود کرده بود و امیدوار است‬ ‫امسال نیز بار دیگر بتواند این عنوان را به‬ ‫خود اختصاص دهد‪.‬‬ ‫در قرعه کشی که سایت فیفا برگزار می‌کند و‬ ‫تا ‪ 9‬دسامبر (‪ 18‬آذر) ادامه خواهد داشت‪،‬‬ ‫سه گل از این ‪ 10‬گل انتخاب شده تا برنده‬ ‫این عنوان بار دیگر از طریق رای گیری طی‬ ‫مراسم گاال (انتخاب بهترین بازیکن سال)‬ ‫در ‪ 13‬ژانویه (‪ 23‬دی) انتخاب شود‪.‬‬ ‫این چهارمین مدل از جایزه پوشکاش است‪.‬‬ ‫این جایزه به افتخار فرانس پوشکاش‪،‬‬ ‫کاپیتان و ستاره تیم ملی فوتبال مجارستان‬ ‫در دهه ‪ 50‬میالدی بنا گذاشته شده که‬ ‫کریستیانو رونالدو نخستین عنوان از ورژن‬ ‫جدید آن را در سال ‪ 2009‬به دست آورد‪.‬‬ ‫*فهرست ‪ 10‬گل نامزد این جایزه به شرح‬ ‫زیر هستند‪:‬‬ ‫‪ .1‬پیتر آنکرسن ‪ -‬اسبرگ و آرهاس ‪ -‬لیگ‬ ‫دانمارک‬ ‫‪ .2‬لیزا دو وانا ‪ -‬اسکای بلو و بوستون ‪-‬‬ ‫لیگ زنان آمریکا‬ ‫‪ .3‬آنتونیو دی ناتاله ‪ -‬اودینزه و کیه‌وو ‪-‬‬ ‫سری ‪ A‬ایتالیا‬ ‫‪ .4‬زالتان ایبراهیموویچ ‪ -‬سوئد و انگلیس‬ ‫ دیدار دوستانه‬‫‪ .5‬پاناجیوتیس کونه ‪ -‬ناپولی و بولونیا ‪-‬‬ ‫سری ‪ A‬ایتالیا‬ ‫‪ .6‬دنیل لودوئنا ‪ -‬پاچوکا و تایگرز ‪ -‬لیگ‬ ‫مکزیک‬

‫درخواست رسمی استقالل برای‬ ‫شریفات؛ زوج خسرو‪-‬اسی در‬ ‫جناح راست آبی ها‬ ‫شریفات تنها بازیکن لیگ برتری است که‬ ‫در دور رفت امسال موفق به گشودن دروازه‬ ‫پرسپولیس در آزادی شد‬ ‫باشگاه استقالل تهران رسم ًا خواهان جذب‬ ‫اسماعیل شریفات گوش راست تیم فوالد‬ ‫خوزستان شد‪.‬‬ ‫درخشش شریفات که در نیم فصل نخست‬ ‫لیگ برتر ستاره فوالد بوده‪ ،‬باعث شد تا‬ ‫باشگاه استقالل در نامه ای رسمی خطاب‬ ‫به مدیرعامل فوالد از وی درخواست کند‬ ‫مقدمات انتقال این بازیکن سرعتی را به‬ ‫تیم سابقش را فراهم کند‪ .‬امیر قلعه نویی‬ ‫برای تقویت جناح راست استقالل در دور‬ ‫برگشت لیگ برتر‪ ،‬روی تشکیل زوج خسرو‬ ‫حیدری‪-‬اسماعیل شریفات برنامه ریزی‬ ‫کرده است‪.‬‬

‫به نقل از ايسنا‪،‬باشگاه پرسپوليس خواهان‬ ‫بازگرداندن اضافي دريافتي علي کريمي‬ ‫است‪.‬‬ ‫طي روزهاي گذشته براي چندمين بار‬ ‫درگيري لفظي بين علي کريمي و محمد‬ ‫رويانيان بوجود آمده و اين دو انتقادهاي‬ ‫تندي را عليه يکديگر مطرح کرده‌اند‪.‬‬

‫باشگاه پرسپوليس از علي کريمي‬ ‫شکايت کرد‬ ‫باشگاه پرسپوليس از علي کريمي ‌‪ ،‬بازيکن‬ ‫سابق اين تيم شکايت کرد‪.‬‬

‫اسماعیل شریفات تنها بازیکن فوالد‬ ‫خوزستان بوده که در تمامی ‪ 15‬بازی دور‬ ‫رفت برای تیم قرمزپوش اهواز به میدان رفته‬ ‫و در کنار بازی های خوبش ‪ 3‬گل و ‪ 3‬پاس‬ ‫گل نیز داشته است‪.‬‬ ‫ادامه در صفحه ‪>>> 85‬‬


‫‪82‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫اخــــــــــبار‬ ‫ورزشــــــــــی‬

‫شایعه کسر ‪ 6‬امتیاز از پرسپولیس‬ ‫مشاور حقوقي باشگاه پرسپوليس در‬ ‫خصوص كسر شش امتياز از پرسپوليس به‬ ‫خاطر طلب آرفي گفت‪ :‬اين موضوع شايعه‬ ‫اي بيش نيست و موضوع بي محتوايي است‬ ‫كه برخي از رسانه ها مطرح كردند‪.‬‬ ‫مصطفي شكري‪ ،‬مشاور حقوقي باشگاه‬ ‫پرسپوليس افزود‪ :‬آرفي شكايتش را به كميته‬ ‫انضباطي فدراسيون فوتبال ارائه كرده و‬ ‫حكمش هم توسط اين كمتيه داده شده است‬ ‫و بر اساس حكم كميته انضباطي قرار است‬ ‫طلب آرفي از طريق محل درآمد باشگاه در‬ ‫سازمان ليگ پرداخت شود‪.‬‬ ‫مشاور حقوقي باشگاه پرسپوليس بيان كرد‪:‬‬ ‫آرفي به فيفا شكايت كرده اما فيفا به اين‬ ‫بازيكن اعالم كرده كه شكايتش در كميته‬ ‫انضباطي فدراسيون فوتبال ايران رسيدگي‬ ‫شده و ديگر ما به اين موضوع وارد نمي‬ ‫شويم‪.‬‬ ‫وي تصريح كرد‪ :‬به هر حال رسيدگي به يك‬ ‫پرونده در فيفا مراحل قانوني خود را دارد‬ ‫و فيفا سريع حكم كسر امتياز را صادر نمي‬ ‫كند‪ ،‬بر اين اساس مطرح كردن موضوع كسر‬ ‫شش امتياز از باشگاه پرسپوليس بي محتوا‬ ‫و بي اساس است‪.‬‬ ‫وي در باره پرونده مانوئل ژوزه بيان كرد‪:‬‬ ‫فيفا به مانوئل ژوزه فرصت داده تا ‪13‬‬ ‫نوامبر پاسخ شكايت باشگاه پرسپوليس را‬ ‫بدهد و بعد از اين مهلت فيفا حكمش را‬ ‫صادر مي كند‪.‬‬ ‫شكري درباره كسر يك امتياز از باشگاه‬ ‫پرسپوليس بيان كرد‪ :‬اين حكم قطعي شده‬

‫است‪ ،‬باشگاه پرسپوليس مي تواند نسبت به‬ ‫تصميمات اركان فدراسيون فوتبال به فيفا‬ ‫شكايت كند‪.‬‬ ‫وي‪ ،‬در پايان خاطرنشان كرد‪ :‬شكايت‬ ‫فيفا مانع اجراي رأي نمي شود‪ ،‬اما امكان‬ ‫بازگشت يك امتياز وجود دارد‪.‬‬

‫محسن قهرمانی تبرئه شد‬ ‫شهریور ماه یکی از مسابقات هفته دهم لیگ‬ ‫بین دو تیم پرسپولیس و سپاهان برگزار شد‪.‬‬ ‫مسابقه ای جنجالی که نقش اول آن محسن‬

‫قهرمانی بود و علی دایی تاکید کرد داور از‬ ‫شب قبل به سمت حریف غش کرده بود‪ .‬در‬ ‫شرایطی که فضای فوتبال حسابی ملتهب شد‬ ‫و بحث فساد در فوتبال به کمیسیون اصل‬ ‫‪ 90‬مجلس هم کشیده شد‪ ،‬در تاریخ ‪15‬‬ ‫مهر ماه‪ ،‬ستاد رسیدگی به تخلفات حرفه ای‬ ‫فوتبال‪ ،‬محسن قهرمانی را محروم کرد‪.‬‬ ‫در شرایطی که یک ماه از آن تاریخ می گذرد‬ ‫هنوز اتفاق خاصی نیفتاده و فضای مبهم‬ ‫فساد در فوتبال ایران همچنان پابرجاست‪.‬‬ ‫در این بین اهالی فوتبال در انتظار روشن‬ ‫شدن پرونده هستند و آیت اللهی در‬ ‫جدیدترین اظهارنظرش برخالف آنچه پیش‬ ‫بینی می شود‪ ،‬صحبت کرده است‪« :‬آنچه من‬ ‫به عنوان رئیس هیئت رسیدگی به تخلفات‬ ‫فوتبال ایران در مورد این پرونده می دانم‬ ‫این است که تمامی مسائل مطرح شده در‬ ‫مورد پرونده محسن قهرمانی اتهام زنی است‬ ‫و هنوز هیچ چیز ثابت نشده و هیچ مدرک‬ ‫محکمه پسندی هم به نظر من در این پرونده‬ ‫دیده نشده است‪ ،‬مگر آن که در آینده مدارک‬ ‫دیگری ارائه شود‪».‬‬ ‫رئیس ستاد رسیدگی به تخلفات فوتبال ایران‬ ‫صحبت هایش را اینگونه ادامه داد‪« :‬اکنون‬ ‫تحقیقات اولیه انجام شده و ما در حال‬ ‫جمع بندی این پرونده هستیم‪ .‬تصور می کنم‬ ‫اواخر آبان ماه یعنی بعد از عاشورای حسینی‬ ‫این پرونده جمع بندی شود ودر صورتی که‬ ‫نیاز باشد این پرونده را به کمیته انضباطی‬

‫ارجاع خواهیم داد که البته شاید پرونده حتی‬ ‫به کمیته انضباطی هم ارجاع داده نشود‪ .‬در‬ ‫پرونده محسن قهرمانی در ارتباط با افراد‬ ‫دیگری مسئله قابل پیگیری وجود دارد اما‬ ‫در مورد محسن قهرمانی فقط اتهام هایی‬ ‫مطرح شده که اثبات نشده است‪».‬‬

‫مرفاوي سرمربي صباي قم شد‬ ‫به دنبال برکناري محمد مايلي‌کهن از‬ ‫سرمربيگري تيم فوتبال صباي قم‪ ،‬صمد‬ ‫مرفاوي هدايت اين تيم را برعهده گرفت‪.‬‬

‫به دنبال نتايج ضعيف تيم فوتبال صباي قم‬ ‫در نيم فصل اول ليگ برتر محمد مايلي‌کهن‬ ‫عصر امروز (دوشنبه) از سرمربيگري اين‬ ‫تيم برکنار شد‪.‬‬ ‫به نقل از تسنيم‪ ،‬صمد مرفاوي که پيش از‬ ‫اين هدايت تيم صباي قم را برعهده داشته‬ ‫است در نيم فصل دوم روي نيمکت اين تيم‬ ‫قمي مي نشيند‪.‬‬

‫اوالدي‪ :‬با استقالل دوباره‬ ‫ملي‌پوش مي‌شوم‬ ‫مهاجم تيم فوتبال استقالل گفت‪ :‬هدفم‬ ‫از پيوستن به استقالل اين است که بتوانم‬ ‫دوباره ملي پوش شوم و به جام جهاني بروم‪.‬‬ ‫به نقل از سايت رسمي باشگاه استقالل‪،‬‬ ‫مهرداد اوالدي پس از امضاي قرارداد با‬ ‫استقالل در خصوص پيوستنش به جمع‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

81


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

80


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

79


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

78


‫‪77‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫این واقعیت را هم باید بپذیرید که ترس از‬ ‫شکست بار روانی خاص خودش را به همراه‬ ‫دارد و هر چقدر میزان این ترس بیشتر باشد‬ ‫احتمال گرفتن تصمیم های هیجانی و اشتباه‬ ‫هم بیشتر می شود‪ .‬حاال به یک وجه دیگر‬ ‫ماجرا نگاه کنید‪.‬آیا قرار نیست شما از تجربه‬ ‫هایتان درس بگیرید و با پرداختن بهای آنها‪،‬‬ ‫حق بهره بردن از این درس را هم پیدا کنید؟‬ ‫اگر این مشکل شماست‪...‬‬ ‫نمی گوییم چشم هایتان را ببندید و بی‬ ‫درایت وارد ارتباطی بشوید که از همین ابتدا‬ ‫پایانش تاریک دیده می شود اما با قاطعیت‬

‫عاشق نمی شوید؟‬

‫چرا بعضی از خانم ها ازدواج نمی کنند؟‬

‫دختر بچه ها از همان روزهای اولی که دنیا‬ ‫را درک می کنند و رشد زبانشان به آنها‬ ‫قدرت فکر کردن را می دهد‪ ،‬خیال های‬ ‫عاشقانه را در سر می پرورانند‪ .‬آنها آرزوی‬ ‫ساختن یک زندگی مثل قهرمان های عاشق‬ ‫داستان ها را به ذهن می آورند و حتی در‬ ‫بزرگسالی هم دست از یافتن چنین رویایی‬ ‫برنمی دارند و عجیب نیست اگر شما هم‬ ‫یکی از همان دختربچه ها باشید‪.‬‬

‫با خانواده تان در تضادید؟‬ ‫یک بار دیگر شرایطی را که در آن قرار‬ ‫دارید مرور کنید‪.‬آیا تنها خانواده تان تصمیم‬ ‫شما را نادرست می دانند یا اینکه هر کس‬ ‫که با او مشورت می کنید هم با جمالتی‬ ‫مبهم وس رشار از تردید به شما پاسخ می‬ ‫دهد؟ کم نیستند خانم هایی که به خاطر‬ ‫این شرایط سرشار از تعارض‪،‬از تشکیل‬ ‫خانواده صرفنظر می کنند‪ .‬در چنین شرایطی‬

‫باقی نگذارد و جواب بهانه گیری های آنها‬ ‫را نه با ایجاد تنش بیشتر‪ ،‬بلکه با جمالت‬ ‫منطقی بدهید‪ .‬در مواردی که اطمینان دارید‬ ‫انتخاب شما آگاهانه است می توانید با‬ ‫توضیح و تشریح آنچه می بینید و دالیل‬ ‫انتخاب تالش کنید خانواده را متقاعد کنید؛‬ ‫البته این را فراموش نکنید که آنها تجربه‬ ‫بیشتری دارند و اگر بر موضوعی اشاره و‬ ‫سختگیری داشتند بد نیست موشکافانه تر به‬ ‫موضوع فکر کنید و در صورت حل نشدن‬ ‫مشکل از مشاوران ازدواج کمک بگیرید‪.‬‬ ‫می ترسید به دردد یگران دچار شوید؟‬ ‫اطراف شما همیشه پر بوده از زوج هایی‬ ‫که هر روز از زندگی مشترکشان را با یک‬ ‫درگیری و بحث تازه می گذرانند و هیچ‬ ‫وقت به آرامش نمی رسند؟ احتماال در‬ ‫همنشینی های زنانه اطرافتان‪ ،‬زنان از آسیب‬ ‫هایی که زندگی با یک مرد به ا«ها زده‬ ‫صحبت می کرده اند و با بی گناه جلوه دان‬ ‫خود‪ ،‬دل شنوندگان را به رحم می آورده اند‪.‬‬ ‫در صورت چنین اتفاقی‪ ،‬دور از ذهن نیست‬ ‫که ترس از مبتال شدن به یک تجربه مشابه‬ ‫شما را از ازدواج کردن دور نگه دارد‪.‬‬ ‫اگر این مشکل شماست‪...‬‬

‫در مورد خطر ازدواج با کسی که در همان‬ ‫برخورد اول از شما خواستگاری می کند‬ ‫هشدار می دهیم و توصیه می کنیم قبل از‬ ‫دادن هر پاسخی به این خواسته هیجانی آقای‬ ‫خواستگار به روزی که این هیجان فروکش‬ ‫کند هم فکر کنید‪ .‬دور ازت ذهن نیست‬ ‫که شما با یک فرد ناپخته و عجول روبرو‬ ‫باشید یا اینکه فردی به شما دل بسته باشد‬ ‫که قدرت کنترل عواطف و فکر کردن به‬ ‫تصمیم هایش را ندارد‪ .‬پس باور کنید که‬ ‫شکست بعد از چند ماه آشنایی به مراتب‬ ‫قابل تحمل تر از جدایی بعد از چند سال‬ ‫زندگی زیر یک سقف است‪.‬‬

‫اگر این مشکل شماست‪...‬‬ ‫این تصورات عاشقانه خوشایند و هیجان‬ ‫انگیزند اما نباید بگذارید که چشمتان را‬ ‫بر یک واقعیت مهم ببندند‪ .‬برای ساختن‬ ‫یک زندگی آرام نیازی نیست که از عشق‬ ‫فرد مقابل کور شده باشید‪ .‬خوشایند بودن و‬ ‫اصطالحا به دل نشستن طرف مقابل بعد از‬ ‫شناختی که از او به دست می آوریم هم می‬ ‫تواند برای بنا کردن چنین ازدواجی کافی‬ ‫باشد‪ .‬کافی است فکر و حال و هوای عاطفی‬ ‫شما در یک مسیر باشد و انتظارات مشابهی‬ ‫را در مورد خوشبختی داشته باشید‪.‬‬

‫یا دیدگاه خانواده ها به معنای واقعی توأم‬ ‫با آینده نگری است یا اینکه خانواده ها‬ ‫آنقدر سختگیرند که انگار آنها می خواهند با‬ ‫خواستگار دخترشان زیر یک سقف زندگی‬ ‫کنند‪.‬‬ ‫اگر این مشکل شماست‪...‬‬ ‫شاید بهترین راه حل در این مورد این‬ ‫باشدکه آگاهی خود را آنقدر باال ببرید که‬ ‫انتخابتان جای شک و شبهه برای خانواده‬

‫کمی آنطرفتر را نگاه کنید‪ .‬آنچه شما در‬ ‫اطرافتان دیده اید‪ ،‬تنها بخش کوچکی از‬ ‫واقعیت های دنیاست‪ .‬اگر بخواهید چنین‬ ‫برچسبی را روی همه مردها بچسبانید‪ ،‬حتی‬ ‫در صورت ازداواج با یک شاهزاده سوار بر‬ ‫اسب هم خوشبخت نخواهیدشد‪ .‬چرا که در‬ ‫باال و پایین های زندگی مشترک‪ ،‬به محض‬ ‫مواجه شدن با مشکل و یا دیدن یک رفتار‬ ‫ناخوشایند از همسرتان تصویر دیگرانی‬ ‫را که در ذهنتان ماندگار شده اند مشاهده‬ ‫خواهید کرد‪ .‬این واقعیت را بپذیرید که در‬ ‫یک ازدواج موفق در کنار لحظات شاد و‬ ‫آرام روزهایی هم هستند که در آنها با تمام‬ ‫وجود احساس ناامیدی خواهید کرد‪ .‬به‬ ‫جای ترسیدن از آینده به آنچه شما را می‬ ‫ترساند فکر کنید و به جای توقف کردن‬ ‫در این شرایط‪ ،‬راهی برای مدیریت بحران‬ ‫هایی که قرار است با آنها روبرو شوید پیدا‬ ‫کنید و به این فکر کنید که چطور می توانید‬ ‫از مشکالتی که دیگران زیر بارش مانده اند‬ ‫پیشگیری کنید‪.‬‬

‫ادامه در صفحه ‪>>> 88‬‬


‫‪76‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫زنانی که هیچ‬ ‫وقت ازدواج نمی‬ ‫کنند !‬

‫زمان شما برای تجربه یک‬ ‫آرامش متفاوت هر روز کمتر می‬ ‫شود‪ .‬پس تا دیر نشده‪ ،‬یک بار‬ ‫این مطلب را مرور کنید و ببینید‬ ‫که در گروه کدام یک از زنان‬ ‫ازدواج گریز جا می گیرید‪.‬‬ ‫نگاهی به شناسنامه تان بیندازید‪ .‬اگر بیش از‬ ‫تعداد انگشتان یک دست از این دهه بهاری‬ ‫گذشته است باید به شما هشدار دهیم‪ .‬زمان‬ ‫شما برای تجربه یک آرامش متفاوت هر‬ ‫روز کمتر می شود‪ .‬پس تا دیر نشده‪ ،‬یک‬ ‫بار این مطلب را مرور کنید و ببینید که در‬ ‫گروه کدام یک از زنان ازدواج گریز جا می‬ ‫گیرید‪.‬‬ ‫بعضی از خانم ها ازدواج نمی کنند‬ ‫شما چه بپذیرید و چه نه‪ ،‬هر اتفاقی بهاری‬ ‫دارد و بهار ازدواج هم گل سال های جوانی‪،‬‬ ‫یعنی دهه سوم یا اوایل چهارمین دهه زندگی‬ ‫است‪ .‬نمی گوییم تمام زوج هایی که قبل‬ ‫یا بعد از این سن به خانه بخت رفته اند‪،‬‬ ‫شکست خورده برگشته اند اما این واقعیت‬ ‫را هم انکار نمی کنیم که آنها لذت چند سال‬ ‫بیشتر خوشبخت بودن در کنار یک شریک‬ ‫واقعی را از دست داده اند‪.‬‬ ‫نگاهی به شناسنامه تان بیندازید‪ .‬اگر بیش از‬ ‫تعداد انگشتان یک دست از این دهه بهاری‬ ‫گذشته است باید به شما هشدار دهیم‪ .‬زمان‬ ‫شما برای تجربه یک آرامش متفاوت هر‬ ‫روز کمتر می شود‪ .‬پس تا دیر نشده‪ ،‬یک‬ ‫بار این مطلب را مرور کنید و ببینید که در‬ ‫گروه کدام یک از زنان ازدواج گریز جا می‬ ‫گیرید‪.‬‬ ‫ترس از ازدواج‬

‫روانشناسان‪ ،‬کمال گرایی بیش از حد و‬ ‫وسواس و ترس از تعهد را مهمترین عامل‬ ‫ازدواج نکردن دختران امروزی می دانند‪.‬‬ ‫اجتماعی شدن و ورود به بازار کار و‬ ‫تحصیالت باال اگرچه اعتماد به نفس زنان‬ ‫را افزایش می دهد اما در بعضی موارد به‬ ‫موانعی برای ازدواج آنها تبدیل می شود‪.‬‬ ‫چرا بعضی از خانم ها ازدواج نمی کنند؟‬ ‫از زمین خوردن می ترسید؟‬ ‫همه زن ها به یک شکل به شکست عاطفی‬ ‫پاسخ نمی دهند‪ .‬برخی زود فراموش می کنند‬ ‫و سرگرم کار و زندگی می شوند اما برای‬ ‫بعضی ها فراموشی کار سختی است‪ .‬آنها‬ ‫روی نام عشق برچسبی منفی می چسبانند و‬ ‫تصمیم می گیرند دیگر سراغش نروند‪ .‬شما‬ ‫هم یکی از این دو دسته اید؟‬ ‫اگر این مشکل شماست ‪...‬‬ ‫اگر بیش از شش ماه است که جدایی را‬ ‫پشت سر گذاشته اید و هیجان های منفی‬ ‫تان تا حدودی فروکش کرده است‪ ،‬می‬ ‫توانید با مشاوره و واکاوی ارتباط قبلی‪،‬‬ ‫نقش خودتان را در بحران هایی که پشت سر‬ ‫گذاشته اید پیدا کنید‪ .‬شاید شما به انتخابی‬ ‫نامناسب دست زده بودید و شاید هم در‬ ‫زمان نامناسب و در مکان نادرست در یک‬ ‫رابطه قرار گرفته بودید‪ .‬از قانون همه یا هیچ‬ ‫استفاده نکنید و با تعمیم دادن تجربه هایتان‬ ‫به موقعیت های دیگر‪ ،‬خود را از لذت‬ ‫عاشق شدن و زندگی در کنار فردی که می‬ ‫تواند به شما آرامش دهد محروم نکنید‪.‬‬ ‫نمی خواهید ترمز بگیرید؟‬ ‫تمایل بیش از حد به پیشرفت کاری‪ ،‬فکر‬ ‫و ذکر آدم های کمال طلبی است که می‬ ‫خواهند همیشه اولین و بهترین باشند اما‬ ‫از طرف دیگر‪ ،‬این روزها چنین میلی در‬ ‫دخترانی که شکست عاطفی سنگینی را پشت‬ ‫سر گذاشته اند کم دیده نمی شود‪ .‬این همان‬ ‫اتفاقی است که در اصطالح به نام «ازدواج‬ ‫با کار» شناخته می شود و دختران سعی می‬

‫کنند با کار بی وقفه‪ ،‬ذهنشان را از نیازهای‬ ‫عاطفی که دارند‪ ،‬منحرف کنند‪.‬‬ ‫اگر این مشکل شماست ‪...‬‬ ‫یکی از مواردی که در زندگی به آن نیازمندیم‬ ‫ارزیابی احتماالت و برنامه ریزی برای‬ ‫زندگی حال و آینده است‪ .‬کار و پیشرفت‬ ‫های کاری لذت های خاص خود را به‬ ‫همراه دارد اما آیا به دوران بازنشستگی هم‬ ‫فکر کرده اید؟ حاال به این تصویر فکر‬ ‫کنید‪ :‬عبور از راه پر پیچ و خمی که برای‬ ‫خودتان تصور کرده اید‪ ،‬در کنار همسفری‬ ‫که گاهی شما را به جلو هل می دهد و گاهی‬ ‫با یک لبخند شما را به نفس تازه کردن و‬ ‫ایستادن دعوت می کند راحت تر نیست؟‬ ‫نمی خواهید محدود شوید؟‬ ‫اگرچه این ویژگی در خانم ها کمتر دیده می‬ ‫شود و زن ها به روابط و به خصوص تشکیل‬ ‫خانواده اهمیت زیادی می دهند اما در‬ ‫برخی از خانم ها عالقه به تنهایی و اصرار‬ ‫به ایجاد یک حیطه شخصی افراطی که کسی‬ ‫حق ورود به آن را ندارد‪ ،‬سد راه ازدواج‬ ‫می شود‪ .‬برخی از زنان تصور می کنند با‬ ‫ازدواج بخش زیادی از برنامه ها و کارهای‬ ‫و تفریحات و به ویژه آزادی عملشان را از‬ ‫دست می دهند و سیر پیشرفتشان مختل می‬ ‫شود‪.‬‬ ‫اگر این مشکل شماست‪...‬‬ ‫چشم هایتان را ببندید و یک بار ازدواج را‬ ‫در ذهن تان تعریف کنید‪ .‬رابطه ای را که‬ ‫با دوستان و اعضای خانواده تان برقرار می‬ ‫کنید‪ ،‬تغییراتی را که در شرایط کاریتان‬ ‫می دهید و ‪ ...‬را چطور می بینید؟ اگر همه‬ ‫آنچه در ذهنتان مجسم می کنید با آنچه امروز‬ ‫در دنیای مجردی تان انجام می دهید تفاوت‬ ‫قابل توجهی دارد احتماال گرفتار درکی‬ ‫افراطی از ازدواج شده اید‪.‬‬ ‫وقت آن است که کمی تصوراتتان را زیر‬ ‫و رو کنید و باور کنید که شاید به واسطه‬ ‫مسئولیت های زندگی مشترک کمیت این‬

‫روابط و فعالیت ها دچار تغییر شود اما اگر‬ ‫با فردی از جنس و فکر خودتان ازدواج‬ ‫کنید‪ ،‬در کیفیت این موارد تغییر زیادی‬ ‫اتفاق نخواهد افتاد‪ .‬نمی گوییم تغییری‬ ‫اتفاق نخواهد افتاد! در یک ازدواج موفق‬ ‫زن و مرد از اینکه وقتشان را صرف یکدیگر‬ ‫می کنند لذت می برند و جنس این لذت با‬ ‫لذتی که در زمان وقت گذراندن با دوستان‬ ‫یا در لحظات تنهایی تجربه می کنند بسیار‬ ‫تفاوت خواهد داشت‪.‬‬ ‫منتظر گزینه های بهترید؟‬ ‫اگر با وجود روبرو شدن با مردانی که گمان‬ ‫می کردید توان خوشبخت کردنتان را داشته‬ ‫اند‪ ،‬باز هم به خاطر از دست ندادن گزینه‬ ‫های بهتری که احتماال در آینده سراغتان می‬ ‫آیند‪ ،‬پاسخ منفی داده اید‪ ،‬به شما مشاوره یا‬ ‫یک روانشناس را توصیه می کنیم‪ .‬چرا که‬ ‫این مدل تفکر می تواند زمینه بروز وسواس‬ ‫فکری در شما باشد‪.‬یادتان نرود که در هر‬ ‫زمینه ای ممکن است انتخاب بهتری وجود‬ ‫داشته باشد‪.‬‬ ‫اگر این مشکل شماست‪...‬‬ ‫به جای چنین فکر و خیال های بی نتیجه‬ ‫ای‪ ،‬بهتر است نیازهایتان را خوب بشناسید‬ ‫و نسبت به جنسیت روانی خود و جنسیت‬ ‫روانی جنس مخالف‪ ،‬اطالعات مفیدی‬ ‫به دست بیاورید‪ .‬هنگامی که بعد از ایجاد‬ ‫شناخت مناسب دست به انتخاب بزنید و‬ ‫گزینه پیش رو ا برای ازدواج با خود مناسب‬ ‫ببینید‪ ،‬دیگر جای نگرانی باقی نخواهد‬ ‫ماند‪ .‬پس عجله نکنید و با شناخت و گام به‬ ‫گام جلو بروید‪ .‬ازت همه مهمتر این است‬ ‫که مسئولیت این تصمیم را به عهده بگیرید‬ ‫و با یک بام و دو هوا بودن‪،‬خود را در شک‬ ‫و شبهه نگه ندارید‪.‬‬ ‫چرا بعضی از خانم ها ازدواج نمی کنند؟‬ ‫از عشق نافرجام می ترسید؟‬ ‫در این صفحات‪ ،‬نمی خواهیم شمایی را‬ ‫که از شکست می ترسید سرزنش کنیم اما‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

75


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

74


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

73


‫‪72‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫راز پر پشت و‬ ‫خوش حالت شدن‬ ‫مو در مردان‬

‫بسیاری از مردان در سنین‬ ‫جوانی موهای خود را از دست‬ ‫می دهند‪ .‬ریزش مو به دالئل‬ ‫مختلفی مانند برخی از بیماریها‪،‬‬ ‫استرس‪ ،‬عوارض جانبی دارو ها‬ ‫و یا علل ارثی (موسوم به طاسی‬ ‫مردانه) رخ می دهد‪ .‬علل ارثی‬ ‫شایعترین علت ریزش مو در‬ ‫مردان است و می تواند در هر‬ ‫زمان از زندگی مردان حتی در‬ ‫سالهای دوره نوجوانی شروع‬ ‫شود‪ .‬بطور کلی علت ریزش موها‬ ‫در مردان معموال از تداخل سه‬ ‫عامل استعداد ارثی برای طاسی‪،‬‬ ‫هورمون های مردانه و افزایش‬ ‫سن حاصل می شود‪.‬‬ ‫در این زمینه استفاده از رژیم های غذای‬ ‫سالم برای حفظ سالمتی مو ها و جلو‬ ‫گیری از ریزش مو در مردان بسیار مهم‬ ‫است‪ .‬عالوه بر رژیم غذایی و برخی عوامل‬ ‫دارویی‪ ،‬مکمل های غذایی همچنین می‬ ‫توانند در کاهش و پیشگیری از ریزش مو‬ ‫موثر بوده و باید مورد توجه قرار بگیرند‪.‬‬ ‫عالوه بر استفاده از رژیم غذایی متعادل‬ ‫و سالم‪ ،‬مردان همچنین می توانند از مواد‬ ‫معدنی مانند زینک و مواد گیاهی همچون‬ ‫درخت نخل اره ای نیز استفاده کنند‪.‬‬ ‫زینک یا روی یکی از عناصری است که‬ ‫در فعالیت بیش از ‪ 100‬آنزیم مختلف‬ ‫بخصوص آنزیمهایی که در سوخت و ساز‬ ‫پروتئین ها و کربوهیدراتها درگیر هستند‬ ‫دخالت دارد‪ .‬از آنجایی که زینک عامل‬ ‫مهمی در تقسیم سلولی است این ماده معدنی‬ ‫در عملکرد سیستم ایمنی‪ ،‬ترمیم زخمها‪،‬‬

‫تقویت قوه بویایی‪ ،‬بینایی‪ ،‬چشایی‪ ،‬رشد‬ ‫و تکامل در طول بارداری‪ ،‬کودکی و بلوغ‬ ‫نقش دارد‪ .‬فقط ‪ % 20‬زینک موجود در‬ ‫غذاها جذب می شود‪ .‬بنابراین کمبود روی‬ ‫در اثر دریافت ناکافی‪ ،‬اختالل در جذب‪،‬‬ ‫افزایش دفع و یا افزایش نیاز و عدم کفایت‬ ‫دریافت به وجود می آید‪.‬‬ ‫نقش زینک در سالمت پوست و مو از‬ ‫دیرباز مورد توجه بوده است‪ .‬این عنصر‬ ‫برای ساخت و تولید کراتین موجود در‬ ‫مو نقش اساسی داشته و در پیشگیری از‬ ‫ریزش موی مردان موثر است‪ .‬از طرفی‪،‬‬ ‫یکی دیگر از عوامل مداخله کننده در ریزش‬ ‫موی مردان تبدیل هورمون تستوسترون به‬ ‫دی‪ -‬هیدروتستوسترون توسط آنزیم ‪-5‬آلفا‬ ‫ردکتاز است‪ .‬بنابراین افزایش مقدار دی‪-‬‬ ‫هیدروتستوسترون در بدن مردان باعث‬ ‫خستگی بیش از حد پیاز مو شده و موجب‬ ‫افزایش فاز استراحت و مرگ موها می‬ ‫گردد‪ .‬این مسئله از علل عمده طاسی در‬ ‫مردان است‪ .‬عنصر زینک با مهار تبدیل‬ ‫هورمون تستوسترون به نوع فعال آن یا دی‪-‬‬ ‫هیدروتستوسترون می تواند در آهسته کردن‬ ‫یا توقف ریزش مو ها در مردان موثر باشد‪.‬‬ ‫از دیگر اثرات زینک در پوست می توان به‬ ‫تولید کالژن‪ ،‬خنثی کردن اثرات نامطلوب‬ ‫اشعه فرابنفش خورشید‪ ،‬تسریع در ترمیم‬ ‫زخمهای پوستی و سوختگی ها و اثر ضد‬ ‫آ کنه آن اشاره کرد‪.‬‬ ‫درخت نخل اره ای یا ‪Saw palmetto‬‬ ‫یک مکمل دارویی است که برای سالمت‬ ‫دستگاه ادراری و پروستات در مردان‬ ‫استفاده می شود‪ .‬بعالوه این گیاه از طریق‬ ‫مهار آنزیم ‪-5‬آلفا ردکتاز از تبدیل هورمون‬ ‫تستوسترون به دی هیدرو تستوسترون همانند‬ ‫زینک جلوگیری کرده و در پیشگیری از‬ ‫ریزش مو و طاسی مردانه موثر است‪.‬‬ ‫برای افزایش سالمت موها‪ ،‬مردان باید‬ ‫رژیم غذایی مناسب را حفظ کرده و از یک‬ ‫مکمل حاوی ویتامین ها و مواد معدنی‬ ‫کافی بطور روزانه برای جبران کمبود های‬ ‫تغذیه ای خود استفاده کنند‪ .‬برای کمک‬ ‫به پیشگیری و آهسته شدن ریزش مو زینک‬ ‫برای مردان و نوجوانانی که ریزش موهای‬ ‫آنها شتاب گرفته‪ ،‬مناسب است‪ .‬مثل همیشه‬ ‫قبل از اقدام به درمان اول در این مورد با‬ ‫پزشک خود مشورت کرده و یا یکی از‬ ‫مکمل های مفید را به رژیم غذایی خود‬

‫اضافه کنید‪ ،‬خصوصا اگر شما در معرض‬ ‫خطر بیماری های مزمن هستید و یا بطور‬

‫معمول از داروهای شیمیایی استفاده می‬ ‫کنید‪.‬‬


‫‪71‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫صبح امروز ‪-‬چهارشنبه‪ -‬پسر جنایتکار به‬ ‫ریاست قاضی اصغرزاده پای میز محاکمه‬ ‫قرار گرفت‪ .‬در این جلسه اولیای دم مقتول‬ ‫برای قاتل پسرشان تقاضای اشد مجازات‬ ‫کردند‪.‬‬ ‫سپس رئیس دادگاه با تفهیم اتهام به محمد‬ ‫از او خواست به دفاع از خود بپردازد‪ .‬متهم‬ ‫نیز با رد اعترافات قبلی خود گفت‪ :‬مقتول‬ ‫کلیمی بود و همیشه مرا مسخره می کرد‪ .‬به‬ ‫همین خاطر با او اختالف پیدا کرده و شب‬ ‫حادثه مرتکب قتل شدم‪.‬‬ ‫رئیس دادگاه‪ :‬اسلحه را از کجا تهیه کرده‬ ‫بود؟‬ ‫متهم به قتل‪ :‬اسلحه را از ناصرخسرو خریده‬ ‫بودم و با آن فقط می خواستم مقتول را‬ ‫بترسانم‪ .‬قصدی برای قتلش نداشتم‪.‬‬ ‫رئیس دادگاه‪ :‬در بازجویی ها چند بار‬ ‫اعتراف کرده ای که مشروبات الکلی‬ ‫مصرف می کردی‪.‬‬ ‫متهم به قتل‪ :‬نه ‪ .‬این اعترافات را به دروغ‬ ‫گفتم‪ .‬تصور می کردم اگر بگویم در حالت‬ ‫عادی نبودم جرمم کمتر می شد‪.‬‬ ‫پس از آخرین دفاعیات متهم و وکیل‬ ‫مدافعش قضات دادگاه برای صدور حکم‬ ‫وارد شور شدند‪.‬‬

‫خواستگار ناکام دختر‬ ‫موردعالقه‌اش را آتش زد‬ ‫کارآگاهان پسری را که در پی دریافت‬ ‫جواب رد به خواستگاریش‪ ،‬دختر مورد‬ ‫عالقه‌اش را ربوده و آتش زده بود‪ ،‬دستگیر‬ ‫کردند‪.‬‬ ‫به گزارش ایسنا‪ ،‬اعضای خانواده‌ای در ‪27‬‬ ‫مهرماه امسال با مراجعه به دادسرای امور‬ ‫جنایی و طرح شکایتی اعالم کردند که دختر‬ ‫آنها پس از ربوده شدن‪ ،‬توسط جوانی که‬ ‫از وی درخواست ازدواج کرده اما با پاسخ‬ ‫منفی از سوی دخترشان روبرو شده مورد‬ ‫حریق عمدی قرار گرفته و در حال حاضر‬ ‫نیز در بیمارستان بستری است‪.‬‬ ‫با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع‬ ‫آدم‌ربایی و شروع به ارتکاب جنایت‪ ،‬پرونده‬ ‫برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار‬ ‫اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار‬ ‫گرفت‪.‬‬ ‫با آغاز رسیدگی به پرونده‪ ،‬کارآگاهان اداره‬ ‫یازدهم با مراجعه به بیمارستان محل بستری‬ ‫شدن مصدوم پرونده (شاکی اصلی پرونده)‬ ‫به تحقیق از وی پرداختند‪.‬‬ ‫شاکیه متولد ‪ 1358‬در اظهاراتش به‬

‫کارآگاهان گفت‪ :‬به قصد خرید از خانه‬ ‫خارج شده بودم که ناگهان جوانی که از من‬ ‫درخواست ازدواج کرده و من به وی جواب‬ ‫منفی داده بودم‪ ،‬با یک پراید نقره‌ای و‬ ‫تهدید چاقو مرا به زور سوار ماشین کرد و‬ ‫پس از بردنم به خانه‌ای در محدوده میدان‬ ‫نبوت‪ ،‬اقدام به بستن دست و پایم و در ادامه‬ ‫به آتش کشیدنم کرد‪.‬‬ ‫شاکیه در ادامه اظهاراتش به کارآگاهان‬ ‫گفت‪ :‬پس از دقایقی سوختن داخل آتش‬ ‫و در حالی که خواستگار سابقم در طول‬ ‫این مدت در مقابلم ایستاده و دیوانه‌وار‬ ‫می‌خندید‪ ،‬وی مرا به بیمارستان منتقل و‬ ‫از آنجا متواری شد که بالفاصله از آنجا با‬ ‫خانواده‌ام تماس گرفتند و موضوع را به آنها‬ ‫اطالع دادند که آنها نیز بالفاصله به تهران و‬ ‫بیمارستان مراجعه کردند‪.‬‬ ‫کارآگاهان اداره یازدهم در ادامه تحقیقات‬ ‫خود اطالع پیدا کردند که متهم پرونده‪،‬‬ ‫به عنوان مشاور در بنگاهی واقع در منطقه‬ ‫نارمک مشغول به کار بوده و آشنایی وی با‬ ‫شاکیه نیز از طریق مراجعه شاکیه به بنگاه‬ ‫محل کار وی بوجود آمده است‪ .‬بدین‬ ‫صورت که شاکیه پس از پذیرش در دانشگاه‬ ‫و برای اجاره یک واحد سوئیت دانشجویی‬ ‫در نزدیکی دانشگاه محل تحصیل خود‪،‬‬ ‫به بنگاه محل کار متهم به نام فرشید متولد‬ ‫‪ 1369‬مراجعه و از آن زمان نیز فرشید پس‬ ‫از مدتی با اطالعات بدست آمده از محل‬ ‫سکونت و شماره تماس شاکیه به او مراجعه‬ ‫و درخواست ازدواج خود را مطرح می‌کند‬ ‫که با پاسخ منفی از سوی شاکیه روبرو‬ ‫می‌شود‪.‬‬ ‫با توجه به اطالعات بدست آمده از هویت‬ ‫متهم‪ ،‬کارآگاهان اداره یازدهم قبل از هرگونه‬ ‫اطالع فرشید از موضوع شکایت مطرح شده‬ ‫از سوی شاکیه اقدام به شناسایی بنگاه و‬ ‫محل سکونت وی در محدوده میدان نبوت‬ ‫کرده و وی را در ‪ 28‬مهرماه دستگیر و به‬ ‫اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ‬ ‫منتقل کردند‪.‬‬ ‫متهم پس از دستگیری ابتدا منکر هرگونه‬ ‫ارتکاب آدم‌ربایی و آتش‌زدن شاکیه شده‬ ‫اما در ادامه و پس از ترخیص شاکیه از‬ ‫بیمارستان و انجام مواجهه حضوری به‬ ‫ناچار لب به اعتراف گشوده و انگیزه خود‬ ‫از این اقدام را اینگونه بیان کرد‪ :‬این کار را‬ ‫به این علت انجام دادم تا خانم ‪ ( ...‬شاکیه‬ ‫) مجبور شود تنها با من ازدواج کند‪.‬‬ ‫سرهنگ کارآگاه آریا حاجی‌زاده‪ ،‬معاون‬ ‫مبارزه با جرایم جنایی پلیس‌آگاهی‬ ‫تهران‌بزرگ‪ ،‬با اعالم این خبر گفت‪ :‬با‬ ‫توجه به اعترافات صریح متهم و به دستور‬ ‫قاضی عموزاد‪ ،‬بازپرس شعبه سیزدهم‬ ‫دادسرای امور جنایی تهران‪ ،‬متهم با قرار‬ ‫بازداشت موقت و برای انجام تحقیقات‬ ‫تکمیلی در اختیار اداره یازدهم پلیس‌آگاهی‬ ‫تهران‌بزرگ قرار گرفته است‪.‬‬


‫‪70‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫را تحت تجسس قرار دادند و ردیابی در‬ ‫حالی ادامه داشت که آدم‌رباها گوشی‌های‬ ‫موبایلشان را خاموش کرده بودند تا این‌که‬ ‫جوانی در تماس با پلیس از ورود آدم‌ربایان‬ ‫به باغ‌شان خبر داد‪.‬‬ ‫پسرجوان در ادعاهایش گفت‪ :‬پدرم مدتی‬ ‫در زندان بود که در آنجا با مردی به نام‬ ‫«ابوالقاسم» آشنا شده بود و بعد از آزادی‬ ‫چند باری در باغ با هم مواد می‌کشیدند تا‬ ‫این‌که امروز در باغ بودیم که «ابوالقاسم»‬ ‫با همسرش و جوانی دیگر وارد باغ شده و‬ ‫زمانی که از خودرو پیاده شدند جوانی را که‬ ‫دست‌ها و چشمانش بسته بود از آن پیاده‬ ‫کردند‪.‬‬ ‫وارد اتاق داخل باغ شدند و گوشی موبایل‬ ‫پدرم را گرفتند و زمانی که پدرم به رفتار‬ ‫مشکوک آن‌ها اعتراض کرد‪ ،‬من و پدرم را‬ ‫نیز داخل اتاقکی زندانی کردند که توانستم‬ ‫از دست آن‌ها فرار کنم‪.‬‬ ‫با ادعاهای پسر جوان خیلی زود مأموران‬ ‫مخفیگاه آدم‌ربایان را به محاصره خود‬ ‫درآوردند و با اطالع از مسلح بودن آن‌ها‬ ‫برای دستگیری آدم‌ربایان وارد عمل شدند‪.‬‬ ‫ابوالقاسم که سایه پلیس را باالی سر خود‬ ‫می‌دید برای فرار از دست مأموران دوخشاب‬ ‫پر از گلوله را به سمت مأموران هدف گرفت‬ ‫و این در حالی بود که مأموران با خونسردی‬ ‫و در عملیاتی ضربتی ‪ 3‬آدم‌ربا را زمینگیر‬ ‫کردند‪.‬‬ ‫«مجید» که دست و پاهایش با طناب و‬ ‫چشمانش با شال بنفش رنگ زنانه‌ای‬ ‫بسته شده بود روی زمین خوابیده بود و از‬ ‫مأموران کمک می‌خواست‪.‬‬ ‫مأموران‪ ،‬زن جوان را که به رفتارهایش‬ ‫مرموز شده بودند تحت بازرسی بدنی قرار‬ ‫دادند که پلیس زن در این مرحله یک‬ ‫خشاب پر از گلوله را در لباس‌های وی پیدا‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫«ابوالقاسم» در ادعاهایش به مأموران گفت‪:‬‬ ‫با مجید در کار ساختمان‌سازی شریک هستم‬ ‫و به خاطر یک اختالف ‪ 20‬میلیونی با هم‬ ‫مشکل داشتیم که به باغ آمدیم و می‌خواستیم‬ ‫با این سناریو به اختالف‌مان پایان دهیم‪.‬‬ ‫این ادعاها در حالی بود که فیلم‌های تهیه‬ ‫شده از سوی «صابر» در زمان آدم‌ربایی‬ ‫اختالف مالی بر سر مواد افیونی را فاش‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫بررسی از فیلم‌های ضبط شده در گوشی‬ ‫موبایل آدم‌ربایان نشان از آن داشت که‬ ‫«ابوالقاسم» با شکنجه و تهدید قصد داشته‬ ‫به اختالف ‪ 20‬میلیونی موادافیونی گم شده‬ ‫پایان دهد و«مجید» نیز از ناپدید شدن‬

‫مواد‪ ،‬ادعای بی‌خبری می‌کند‪.‬‬ ‫بنابراین گزارش‪ ،‬گروگانگیران به دستور‬ ‫بازپرس داداش‌زاده از شعبه پنجم بازپرسی‬ ‫ورامین روانه زندان شدند و «مجید» که در‬ ‫این سناریو مجروح شده بود تحت درمان‬ ‫قرار گرفت و تجسس‌ها در این پرونده ادامه‬ ‫دارد‪.‬‬

‫قتل پسر کلیمی به دست دوست‬ ‫جنایتکار‬ ‫پسر جنایتکار که دوست کلیمی خود را با‬ ‫شلیک گلوله به قتل رسانده بود‪ ،‬در جلسه‬ ‫محاکمه منکر اعترافات قبلی خود شد‪.‬‬ ‫به گزارش خبرنگار مهر‪ ،‬بامداد چهارم‬ ‫دی سال گذشته ‪ ،‬وقوع یک فقره جنایت‬ ‫در خیابان فرشته‪ ،‬خیابان مریم شرقی به‬ ‫کالنتری‪ 101‬تجریش اعالم شد‪ .‬با حضور‬ ‫ماموران کالنتری در محل و بررسی های‬ ‫اولیه مشخص شد جوانی به نام دانیال‬ ‫بیست وچهار ساله به علت اصابت گلوله‬ ‫از ناحیه پشت سر به قتل رسیده است‪ .‬با‬ ‫آغاز تحقیقات از اعضای خانواده مقتول‪،‬‬ ‫کارآگاهان دریافتند خواهر مقتول حدود‬ ‫ساعت ‪ 23‬پس از حضور در خانه‪ ،‬با جسد‬ ‫برادرش مواجه شده و موضوع را تلفنی‬ ‫به پدرش و سپس به اورژانس اطالع داده‬ ‫است‪.‬‬ ‫در ادامه تحقیقات و بر اساس اظهارات‬ ‫اعضای خانواده مقتول‪ ،‬کارآگاهان دریافتند‬ ‫قاتل یا قاتالن پس از ارتکاب جنایت‪ ،‬دو‬ ‫عدد شمعدانی به ارزش ‪ 20‬میلیون تومان‪،‬‬ ‫یک تخته فرش‪ ،‬یک گیتار برقی‪ ،‬یک‬ ‫دستگاه لپ تاپ و یک دستگاه خودروی‬ ‫بی ام و متعلق به مقتول را به ارزش تقریبی‬ ‫‪ 300‬میلیون تومان سرقت کرده اند‪.‬‬ ‫در بررسی محل جنایت نیز هیچ گونه آثاری‬ ‫مبنی بر درگیری میان مقتول با قاتل یا‬ ‫قاتالن کشف نشده‪ ،‬اما با توجه به کشف‬ ‫دیگر اموال باارزش کوچک‪ ،‬کارآگاهان‬ ‫فرضیه ارتکاب جنایت با انگیزه سرقت را‬ ‫دور از واقعیت دانسته و با توجه به دالیل و‬ ‫قرائن به دست آمده‪ ،‬به تحقیق از دوستان و‬ ‫افراد مرتبط با مقتول پرداختند‪.‬‬ ‫کارآگاهان اداره دهم در ادامه با شناسایی‬

‫تعدادی از دوستان و افراد نزدیک به مقتول‬ ‫در تحقیقات نامحسوس خود دریافتند یکی‬ ‫از دوستان مقتول به نام محمد بیست وسه‬ ‫ساله از چندی پیش به صورت غیرقانونی‬ ‫اقدام به خرید و نگهداری یک قبضه سالح‬ ‫کمری کرده و در چندین نوبت و برای‬ ‫بزرگنمایی‪ ،‬آن را در میان دوستان خود به‬ ‫نمایش گذاشته است‪.‬‬ ‫به این ترتیب با توجه به ارتکاب جنایت‬ ‫باسالح کمری‪ ،‬کارآگاهان محل سکونت‬ ‫محمد را در خیابان دامپزشکی شناسایی و‬ ‫پس از هماهنگی با مقام قضایی‪ ،‬صبح ششم‬ ‫دی او را در مخفیگاهش دستگیر کردند‪.‬‬

‫در بازرسی از مخفیگاه وی نیز گیتار برقی‬ ‫متعلق به مقتول و همچنین مبلغیک میلیون‬ ‫و ‪ 570‬هزار تومان پول فروش فرش سرقت‬ ‫شده از محل جنایت کشف شد‪.‬‬ ‫محمد در اظهارات اولیه خود با اعتراف‬ ‫به ارتکاب جنایت‪ ،‬محل پارک خودروی‬ ‫مقتول را نیز به کارآگاهان نشان داد که‬ ‫خودروی بی ام و نیز در میدان جمهوری‪،‬‬ ‫خیابان ارومیه کشف شد‪ .‬محمد در ادامه به‬ ‫کارآگاهان گفت‪ :‬با نیت قبلی و به منظور‬ ‫قتل به محل جنایت رفتم و با شلیک گلوله‬ ‫از پشت سر و در حالی که دانیال روی‬ ‫تخت نشسته بود‪ ،‬وی را به قتل رساندم‪ .‬او‬ ‫در ادامه مدعی شد قتل را با انگیزه انجام‬ ‫نداده و سرقت را تنها برای ایجاد انحراف‬ ‫در مسیر تحقیقات پلیس مرتکب شده و‬ ‫به همین دلیل و پس از خروج از محل‪ ،‬دو‬ ‫عدد شمعدانی و همچنین لپ تاپ متعلق‬ ‫به دانیال را در بین مسیر و در بزرگراه از‬ ‫ماشین به بیرون انداخته‪ ،‬اما درباره علت‬ ‫فروش فرش به قیمت یک میلیون و ‪570‬‬

‫هزار تومان و همچنین نگهداری گیتار برقی‬ ‫سکوت کرد‪.‬‬ ‫متهم درباره نحوه آشنایی خود با مقتول‬ ‫گفت‪ :‬حدود هشت ماه پیش از طریق یکی‬ ‫از دوستانم با دانیال آشنا شدم‪.‬‬ ‫متهم در ارتباط با شب جنایت نیز افزود‪:‬‬ ‫پس از رسیدن به خانه دانیال و خوردن غذا‪،‬‬ ‫در حالی که پیش از آن تصمیم به کشتن‬ ‫دانیال گرفته بودم‪ ،‬به جلوی آئینه رفته و با‬ ‫استفاده از موقعیت‪ ،‬از پشت سر به دانیال‬ ‫شلیک کردم‪ .‬پس از کشته شدن دانیال‪،‬‬ ‫کنترل در پارکینگ را از جیبش برداشته و‬

‫فرش‪ ،‬دو عدد شمعدانی و همچنین لپ تاپ‬ ‫و گیتار برقی او را سرقت و با خودرو فرار‬ ‫کردم‪ .‬پس از پارک ماشین حوالی میدان‬ ‫جمهوری به خانه رفته و حدود ساعت ‪11‬‬ ‫فرش را فروخته و به خانه یکی از دوستانم‬ ‫رفتم که در آنجا دستگیر شدم‪.‬‬ ‫متهم درباره انگیزه اش از ارتکاب جنایت‬ ‫نیز گفت‪ :‬دانیال به واسطه موقعیت‬ ‫اقتصادی و اختالف سطح طبقاتی شان با‬ ‫من‪ ،‬همیشه مرا تحقیر می کرد و به همین‬ ‫علت من نیز تصمیم به قتل او گرفتم‪ .‬با‬ ‫همین انگیزه حدود یک ماه پیش سالحی‬ ‫خریدم و منتظر زمانی مناسب برای کشتن‬ ‫دانیال شدم تا این که سرانجام او را به قتل‬ ‫رساندم‪.‬‬ ‫پس از تکمیل تحقیقات و بازسازی صحنه‬ ‫قتل ‪ ،‬پرونده با صدور کیفرخواست به شعبه‬ ‫‪ 113‬دادگاه کیفری استان تهران فرستاده‬ ‫شد‪.‬‬


‫‪69‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫با متهم قراری جهت تحویل جواهرات خود‬ ‫گذاشت‪ ،‬اما اخاذ که فردی مکار بود محل‬ ‫قرار را در یکی از نقاط خلوت شهر که‬ ‫محیطی باز بوده و متأسفانه تا شعاع چند‬ ‫صد متری غیر قابل پوشش امنیتی بود‪،‬‬ ‫تعیین کرد‪.‬‬ ‫وی افزود‪ :‬ماموران دایره اطالعات با‬ ‫همراهی شاکی و همسر وی در محل قرار‬ ‫حاضر شدند و بعد از اینکه متهم با موتور‬ ‫در صحنه حضور پیدا کرد در اقدام ضربتی‬ ‫توسط پلیس دستگیر شد‪.‬‬

‫یافت‪.‬‬ ‫همسر و پسر مقتول روز گذشته در دادگاه‬ ‫اعالم کردند که چون متهم توبه کرده و‬ ‫پشیمان است او را می‌بخشند اما دختران‬ ‫مقتول اظهار داشتند که او باید چندین‬ ‫سال در زندان بماند تا به‌خاطر خطایی که‬ ‫مرتکب شده مجازات شود‪.‬‬

‫داد و اولیای دم‪ ،‬متهم به قتل را بخشیدند‪.‬‬ ‫این در حالی بود که متهم نیز در آخرین‬ ‫جلسه بازپرسی از خانواده‌اش طلب بخشش‬ ‫کرد و گفت که پشیمان است‪.‬‬ ‫در جلسه دیروز مادر متهم وقتی واژه‬ ‫قصاص فرزندش را شنید به گریه افتاد و به‬ ‫قاضی گفت‪:‬‬

‫ماجرا چه بود؟‬ ‫فروردین‌ماه سال گذشته مأموران پلیس‬ ‫تهران در جریان قتل مردی در دفتر کارش‬

‫من پسرم را می‌بخشم‪‌،‬او کار اشتباهی‬ ‫انجام داده اما دوست ندارم قصاص شود‪.‬‬ ‫می‌دانم که پشیمان است و در زندان توبه‬ ‫کرده‪ .‬چند وقت پیش به مالقاتش در زندان‬ ‫رفتم‪ ،‬او گریه می‌کرد و دوست نداشتم‬ ‫پسرم را در این وضعیت ببینم‪ .‬برای همین‬ ‫از خونخواهی گذشتم چون می‌دانم که اگر‬ ‫پسرم آزاد شود انسان خوبی خواهد شد‪.‬‬

‫اعتراف به بزه ارتکابی‬ ‫سرهنگ شاهرخی اظهار کرد‪ :‬با انتقال متهم‬ ‫به کالنتری و مواجه وی با شواهد و ادله‬ ‫ارائه شده‪ ،‬نامبرده به بزه ارتکابی اعتراف و‬ ‫بیان کرد که در تماس اتفاقی با تلفن همراه‬ ‫شهروندان در صورتی که خانمی پاسخگو‬ ‫تلفن بوده پس از اطمینان از تاهل وی‬ ‫با تهدید از او اخاذی می کرده و تاکنون‬ ‫توانسته به این روش از پنج نفر اخاذی کند‪.‬‬ ‫وی افزود‪ :‬طعمه های مورد نظر متهم به‬ ‫واسطه حفظ آبرو و جلوگیری از فروپاشی‬ ‫زندگی شان خواسته های متهم را برآورده می‬ ‫کردند‪.‬‬ ‫نتیجه رسیدگی‬ ‫فرمانده انتظامی شهرستان تربت حیدریه‬ ‫گفت‪ :‬در بررسی سوابق متهم مشخص شد‬ ‫نامبرده یک بار تحمل زندان را به واسطه‬ ‫سرقت در پرونده کیفری خود دارد که‬ ‫پرونده وی پس از تکمیل تحویل مراجع‬ ‫قضایی و متهم روانه زندان شد‪.‬‬ ‫هشدارهای انتظامی‬ ‫سرهنگ شاهرخی در پایان خاطر نشان‬ ‫کرد‪ :‬افراد سودجو با سوءاستفاده از نجابت‬ ‫افراد و سکوت آنها به منظور حفظ آبرو و‬ ‫قوام زندگی‪ ،‬خواسته های نامشروع خود‬ ‫را با تهدید و اجبار تحمیل کرده و به علت‬ ‫عدم شکایت از سوی آنها گاه ًا در رسیدن‬ ‫به اهداف خود موفق بوده اند که می طلبد‬ ‫شهروندان عزیز به محض مواجه با چنین‬ ‫مواردی مراتب را سریع ًا به پلیس با شماره‬ ‫‪ 110‬اطالع دهند‪.‬‬

‫بخشیدن برادر برای گذشت از‬ ‫مجازات قتل پدر‬ ‫پسر ورشکسته که بعد از درگیری با‬ ‫پدرش او را به قتل رسانده بود‪ ،‬با گذشت‬ ‫خانواده‌اش از مجازات قصاص رهایی‬

‫قرار گرفتند و راهی آنجا شدند‪ .‬بررسی‌ها‬ ‫نشان می‌داد که قربانی مرد میانسالی است‬ ‫که با ضربات چاقو به قتل رسیده است‪.‬‬ ‫کارآگاهان در نخستین قدم به تحقیق از‬ ‫پسر قربانی که موضوع جنایت را به پلیس‬ ‫اطالع داده بود پرداختند‪ .‬وی گفت‪ :‬ساعتی‬ ‫قبل به دفترکار پدرم رفتم‪ ،‬در باز بود‪ ،‬هرچه‬ ‫صدایش کردم جواب نداد‪ ،‬وارد دفتر شدم‬ ‫و ناگهان جسدخونین او را دیدم‪ .‬خیلی‬ ‫ترسیدم و موضوع را به همسایه‌ها و پلیس‬ ‫اطالع دادم‪.‬‬ ‫بعد از اظهارات وی‪ ،‬مأموران به تحقیق‬ ‫در محل حادثه پرداختند و به پسر قربانی‬ ‫مظنون شدند‪ .‬وی به دستور قاضی بازداشت‬ ‫شد و در بازجویی‌ها به قتل پدرش اعتراف‬ ‫کرد‪ .‬وی گفت‪ :‬مدت‌ها بود که ورشکست‬ ‫شده بودم و از پدرم پول می‌خواستم اما او‬ ‫اصال اهمیتی به من نمی‌داد تا اینکه چند‬ ‫روز قبل باردیگر با او صحبت کردم اما‬ ‫بازهم جواب سر باال داد‪ .‬عصبانی شدم و‬ ‫روز قبل از حادثه یک چاقو به دفتر کارش‬ ‫بردم و در آنجا پنهان کردم‪ .‬وی افزود‪:‬‬ ‫روز حادثه نیز به آنجا رفتم و بار دیگر از‬ ‫او خواستم که به من پول بدهد‪ .‬بر سر این‬ ‫موضوع با هم درگیر شدیم و من با ضربات‬ ‫چاقو وی را به قتل رساندم‪.‬‬ ‫گذشت از قصاص‬ ‫درحالی‌که متهم با قرار قانونی به زندان‬ ‫انتقال یافته بود‪ ،‬خانواده‌اش روز گذشته‬ ‫به دادسرای جنایی تهران رفتند‪ .‬در این‬ ‫جلسه‪ ،‬قاضی جمشیدی بازپرس شعبه سوم‬ ‫تالش کرد تا رضایت آنها را برای گذشت‬ ‫از قصاص جلب کند که این تالش‌ها نتیجه‬

‫در جلسه دیروز دختران قربانی که اولیای‬ ‫دم به شمار می‌رفتند‪ ،‬به سختی راضی شدند‬ ‫تا برادرشان را ببخشند‪ .‬آنها گریه می‌کردند‬ ‫و می‌گفتند برادرشان‪‌،‬پدر آنها را به قتل‬ ‫رسانده و بخشیدن او خیلی برایشان سخت‬ ‫است‪ .‬خواهران مقتول سرانجام با وساطت‬ ‫مادر و برادر بزرگشان برگه رضایت را امضا‬ ‫کردند و نوشتند که او باید درخصوص جنبه‬ ‫عمومی جرم به اشد مجازات محکوم شود و‬ ‫سال‌ها در زندان بماند‪.‬به گزارش همشهری‪،‬‬ ‫به‌دنبال رضایت اعضای خانواده‪‌،‬متهم به‬ ‫قتل از چوبه دار و قصاص رهایی یافت‪.‬‬ ‫بدین‌ترتیب پرونده به دادگاه کیفری استان‬ ‫تهران فرستاده خواهد شد تا متهم به‌زودی از‬ ‫لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شود‪.‬‬

‫رهایی یک شرور از اسارتگاه‬ ‫گروگانگیران مسلح‬ ‫یک زن و مرد افیونی با حمله مسلحانه‬ ‫به شروری در ورامین وی را ربودند و در‬ ‫باغی زندانی‌اش کردند‪.‬ساعت ‪ 6/5‬عصر‬ ‫دوشنبه ‪ 25‬شهریورماه سال‌جاری را نشان‬

‫می‌داد‪ ،‬صدای شلیک گلوله‌ای در سه راهی‬ ‫صادق علی ورامین کافی بود تا پرونده‬ ‫گروگانگیری عجیبی در پلیس آگاهی‬ ‫ورامین به جریان افتد‪.‬‬ ‫«ابوالقاسم» ‪ 29‬ساله با در دست داشتن‬ ‫یک کالشینکف با همدستی صابر و زن‬ ‫جوانی مردی به نام «مجید» را که یکی از‬ ‫شرورهای ورامین بود با تهدید سوار خودرو‬ ‫کرده و به سرعت از آنجا گریختند‪«.‬حامد»‬ ‫که در زمان ربوده شدن «مجید» همراه‬ ‫وی به سمت خانه‌اش می‌رفت با دیدن این‬ ‫صحنه شوکه شده و خیلی زود پلیس را در‬ ‫جریان قرار داد‪.‬‬ ‫بازپرس داداش‌زاده از شعبه ‪ 5‬دادسرای‬ ‫ورامین وقتی در جریان به گروگان گرفته‬ ‫شدن یک شرور قرار گرفت دستور داد تا‬ ‫تیمی از مأموران پلیس آگاهی ورامین برای‬ ‫ردیابی آدم‌ربایان وارد عمل شوند‪.‬‬ ‫«حامد» در گام نخست تحت بازجویی‬ ‫قرار گرفت و به مأموران گفت‪ :‬همراه‬ ‫«مجید» بودم که ناگهان پژویی جلوی‬ ‫ما ایستاده و «ابوالقاسم» که یکی از‬ ‫دوستانمان است از آن پیاده شد و این در‬ ‫حالی بود که صابر پشت فرمان و همسر‬ ‫ابوالقاسم نیز در صندلی عقب نشسته بود‪.‬‬ ‫وی افزود‪ :‬ابوالقاسم عصبانی بود و با‬ ‫اسلحه‌ای که در دست داشت خواست تا‬ ‫مجید سوار بر خودرو شود اما «مجید»‬ ‫سکوت کرد که در همان لحظه «ابوالقاسم»‬ ‫با اسلحه‌ای که در دست داشت گلوله‌ای به‬ ‫جلوی پاهایمان شلیک و با تهدید مجید را‬ ‫سوار بر ماشین کرد و زمانی که می‌خواستند‬ ‫حرکت کنند «صابر» با چاقویی که در دست‬ ‫داشت ضربه‌ای به صورت «مجید» زد و‬ ‫با سرعت از محل دور شدند‪.‬کارآگاهان‬ ‫در گام نخست تحقیقات پی بردند که‬ ‫ابوالقاسم یکی از شرورهای ورامین است‬ ‫که یک بار به خاطر معاونت در حمل مواد‬ ‫‪ 244‬کیلویی به زندان افتاده و با مرد ربوده‬ ‫شده که «مجید» نام دارد از قدیم به خاطر‬ ‫مواد افیونی با هم اختالف دارند‪.‬مأموران‬ ‫در این شاخه از تحقیقات خیلی زود باغ‌ها‬ ‫و مخفیگاه‌های احتمالی این شرور مسلح‬


‫‪68‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫و اعضای بدن این زن سالم بوده و آنها‬ ‫را اهدا کرده‌اند بنابراین شیشه و مشروبی‬ ‫مصرف نمی‌کرد‪ .‬در این هنگام مادر مقتول‬ ‫برای توضیح در این خصوص در جایگاه‬ ‫قرار گرفت‪ .‬او گفت‪ :‬دختر بزرگم روز‬ ‫حادثه به من گفت مینا به او پیامک داده و‬ ‫درخواست کمک کرده است‪ .‬وقتی دامادم‬ ‫به آنجا رفت ستار اجازه نداد مینا را از خانه‬ ‫بیرون بیاورد من هم موضوع را به پلیس‬ ‫‪ 110‬اطالع دادم و نیمه‌شب به خانه مینا‬ ‫رفتم‪ .‬درها را قفل کرده‌بودند‪ .‬چندین‌بار‬ ‫زنگ زدم در را باز نکردند‪ .‬به پلیس گفتم‬ ‫دخترم در آن خانه‌است گفتند حکم نداریم‬ ‫و نمی‌توانیم وارد شویم تا چهار صبح‬ ‫پشت‌در ماندم‪ ،‬کاری از دستم برنمی‌آمد‪.‬‬ ‫به خانه برگشتم نماز خواندم در این مدت‬ ‫پیامک‌ها هم ادامه داشت‪ .‬دخترم نوشت‬ ‫شوهرش دماغش را شکست‪ .‬بعد از آن‬ ‫بالفاصله تلفنم زنگ زد‪ .‬دخترم با صدای‬ ‫ناالن گفت چیزی نیست خوبم بعد قطع‬ ‫کرد‪ .‬دخترم در پیامک‌ها گفت اگر می‌گویم‬ ‫خوبم شما باور نکنید‪ .‬صبح به دادسرا رفتم‬ ‫تا برای ورود به خانه نامه بگیرم که خبر‬ ‫دادند دخترم مرده‌است‪ .‬به وصیتش اعضای‬ ‫بدنش را اهدا کردیم‪ .‬بنا بر این گزارش در‬ ‫پایان هیات قضات برای صدور رای دادگاه‬ ‫وارد شور شدند‪.‬‬

‫اخاذی جوان شیاد از زنان متاهل‬ ‫جوان شیادی که با تهدید از زنان متاهل‬ ‫اخاذی می کرد در شهرستان تربت حیدریه‬ ‫خراسان رضوی دستگیر شد‪.‬‬ ‫به گزارش پایگاه اطالع رسانی پلیس‪،‬‬ ‫سرهنگ محمد امین شاهرخی فرمانده‬

‫انتظامی شهرستان تربت حیدریه گفت‪ :‬روز‬ ‫گذشته زنی که از وحشت برافروخته بود‬ ‫با مراجعه به کالنتری ‪ 11‬فردوسی شمالی‬ ‫شهرستان تربت حیدریه بیان داشت که مورد‬ ‫تهدید فردی شیاد واقع شده است‪.‬‬ ‫وی افزود‪ :‬شاکی در تشریح ماجرا عنوان‬ ‫کرد‪ ،‬چندی قبل جوانی ناشناس به تلفن‬ ‫همراه من تماس گرفت و به من اظهار عالقه‬ ‫کرد و علیرغم جواب رد از سوی من هر‬ ‫روز به من پیام های عاشقانه می داد ولی من‬ ‫پاسخی به او نمی دادم تا اینکه این اواخر از‬ ‫من خواست جواهرات و پول های نقدم را به‬ ‫او بدهم در غیر اینصورت با تماس به شوهرم‬ ‫خواهد گفت که با من رابطه نامشروع داشته‬ ‫و چون من دارای دو فرزند می باشم و بیم‬ ‫از این دارم که شوهرم تحت تاثیر گفته های‬ ‫این جوان شیاد قرار گیرد و زندگی ام از هم‬ ‫بپاشد به کالنتری آمدم و از شما استمداد می‬ ‫طلبم‪.‬‬ ‫شروع تحقیقات پلیس‬ ‫فرمانده انتظامی شهرستان تربت حیدریه‬ ‫اظهار کرد‪ :‬با توجه به مرجوعه قضایی و‬ ‫اظهارات شاکیه و شکایت سه نفر خانم‬ ‫دیگر با همین عنوان و با عنایت به اهمیت‬ ‫موضوع‪ ،‬پرونده به دایره اطالعات کالنتری‬ ‫‪ 11‬ابالغ تا موضوع مورد بررسی قرار گیرد‪.‬‬ ‫نتیجه تحقیقات صحت اظهارات شاکیان‬ ‫را تایید کرده و مشخص شد فرد مذکور از‬ ‫نجابت شاکیان سوء استفاده کرده و با تهدید‬ ‫فروپاشی زندگی شان از آنها اخاذی کرده‬ ‫است‪.‬‬ ‫دستگیری متهم‬ ‫سرهنگ شاهرخی گفت‪ :‬شاکی طی تماسی‬


‫‪67‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫پدر سامان می‌گوید‪ :‬در حال حاضر همه‬ ‫ترسم از این است که آنها پسرم را از مرز‬ ‫خارج کنند و دیگر دستم به او نرسد‪ .‬به‬ ‫همین دلیل از پلیس و دستگاه قضایی‬ ‫می‌خواهم که با جدیت بیشتری این پرونده‬ ‫را دنبال کنند و پسرم را به من و همسرم‬ ‫بازگردانند‪.‬‬ ‫براساس این گزارش‪ ،‬در حال حاضر دستور‬ ‫قضایی برای بازداشت ‪3‬مرد افغانی که‬ ‫تحقیقات نشان می‌دهد در این آدم ربایی و‬ ‫سرقت دست داشته‌اند‪ ،‬صادر شده اما هنوز‬ ‫ردی از آنها به‌دست نیامده است‪.‬‬

‫در پرونده درخواست صدور حکم قانونی را‬ ‫دارم‪.‬‬ ‫در ادامه اولیای‌دم مقتول در جایگاه‬ ‫حاضر شدند و درخواست قصاص متهم را‬ ‫مطرح کردند‪ .‬وکیل اولیای‌دم نیز در این‬ ‫خصوص گفت‪ :‬مینا از شب قبل از مرگش‬ ‫در خانه شوهرش شکنجه می‌شد‪ .‬او وقتی‬ ‫نتوانست زیر ضربات مشت و لگد شوهرش‬

‫شود حتی مادر مقتول با پلیس به محل رفت‬ ‫اما متهم با صحنه‌سازی اینطور نشان داد که‬ ‫کسی در خانه نیست‪ .‬بنابر این مستندات‬ ‫موکالن من در قتل عمدی فرزندشان کامل‬ ‫است و درخواست مجازات متهم را داریم‪.‬‬ ‫سپس متهم در جایگاه حاضر شد‪ .‬او اتهام‬ ‫قتل عمدی را رد کرد و گفت‪ :‬من همسرم‬ ‫را دوست داشتم اما به‌خاطر دخالت‌های‬

‫قتل همسر‪ ،‬زیر شکنجه‌‬ ‫مردی که همسرش را بعد از ساعت‌ها‬ ‫شکنجه به قتل رساند‪ ،‬در جلسه رسیدگی به‬ ‫پرونده‌اش مدعی شد قصد کشتن همسرش‬ ‫را نداشت و او را بسیار دوست داشت‪ .‬به‬ ‫گزارش خبرنگار ما‪ ،‬متهم که ستار نام‌دارد‪،‬‬ ‫هشت‌‌ماه قبل بعد از اینکه همسرش را از‬ ‫شب تا صبح کتک زد با ماموران اورژانس‬ ‫تماس گرفت و کمک خواست اما همسر او‬ ‫مرگ‌مغزی شده‌بود و پدر و مادرش با توجه‬ ‫به وصیت دخترشان اعضای بدن او را اهدا‬ ‫کردند‪.‬‬ ‫کاکلی‪ ،‬نماینده دادستان تهران دیروز در‬ ‫ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده متن‬ ‫کیفرخواست را خواند و گفت‪ :‬ستار در‬ ‫تاریخ ‪9‬فروردین‌ همسرش مینا را به قتل‬ ‫رسانده‌ است‪ .‬مطابق نظر پزشکی‌قانونی‬ ‫و اعترافات متهم‪ ،‬مینا به‌شدت مورد‬ ‫ضرب‌وجرح قرار گرفته و در نهایت دچار‬ ‫خونریزی و مرگ‌مغزی شده‌است‪ .‬متهم در‬ ‫مرحله بعدی مدعی شد همسرش گاز فندک‬ ‫را برداشته و به سر خودش کوبیده‌است‬ ‫اما مدارک و شواهد موجود نشان می‌دهد‬ ‫ستار همسرش را به قتل رسانده‌است‪ .‬او‬ ‫در چند مرحله به این موضوع اعتراف کرده‬ ‫‌است بنابراین بر اساس مستندات موجود‬

‫دوام بیاورد با ارسال پیامکی به خواهرش‬ ‫این موضوع را اطالع داد و بارها در‬ ‫پیامک‌ها نوشت شوهرش او را کتک زده و‬ ‫آسیب‌های جدی به او وارد کرده‌است وقتی‬ ‫شوهرخواهر مینا به خانه او مراجعه کرد تا‬ ‫بتواند این زن را نجات دهد‪ ،‬ستار مدعی‬ ‫شد همه‌چیز تمام شده و آنها آشتی کرده‌اند‬ ‫و اجازه نمی‌دهد همسرش از خانه خارج‬

‫خانواده‌اش نمی‌توانستیم با هم زندگی کنیم‬ ‫و مشکالت زیادی داشتیم‪ .‬زمان حادثه‬ ‫پنج‌سال بود که با هم ازدواج و یک سال‬ ‫هم زیر یک سقف زندگی کرده‌بودیم‪ .‬در‬ ‫آن یک‌سال به‌خاطر دخالت‌های خانواده‬ ‫همسرم او ‪‌11‬بار خانه را ترک کرد‪ .‬ما‬ ‫تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم اما به‌دلیل‬ ‫دلبستگی‌ای که هردو به این زندگی داشتیم‬

‫نتوانستیم این کار را بکنیم‪ .‬همسرم قبل از‬ ‫عید خانه من را ترک کرد و مهریه‌اش را‬ ‫به اجرا گذاشت‪ .‬او برای اینکه بتواند پول‬ ‫پیش خانه من را برای مهریه‌اش بگیرد‪ ،‬با‬ ‫صاحب‌ملک دوست شده‌بود و بعد هم این‬ ‫دوستی ادامه پیدا کرد‪.‬‬ ‫چند شب قبل از حادثه با من تماس گرفت و‬ ‫خواست دنبالش بروم‪ .‬با مادرش دعوا کرد ‌ه‬ ‫بود‪ .‬در راه تعریف کرد که با صاحب‌ملک‬ ‫در تماس است و با او رابطه داشت اما از‬ ‫کارهایش خیلی پشیمان بود فردایش من‬ ‫به سراغ صاحب‌ملکم رفتم ولی ندیدمش‬ ‫سپس متوجه شدم مینا به او پیامک زده و‬ ‫گفته ستار در راه است‪ .‬وقتی متوجه این‬ ‫پیامک‌ها شدم خیلی ناراحت شدم و زنم‬ ‫را کتک زدم من سه‌سیلی و یک‌مشت به‬ ‫او زدم‪ .‬در این هنگام قاضی اصغرزاده‪-‬‬ ‫رییس دادگاه‪ -‬به متهم گفت‪ :‬مطابق نظر‬ ‫پزشکی‌قانونی‪ ،‬شکستگی و کبودی در‬ ‫جای‌جای بدن این زن وجود دارد و دقیقا‬ ‫اصطالح کبودی‌های بسیار وسیع را به کار‬ ‫برده‌ است‪ .‬چشم‌ها‪ ،‬دست‌ها و پاها‪ ،‬شکم‬ ‫و قسمتی از کتف و کمر او به‌شدت کبود‬ ‫شده و بینی‌اش هم شکسته‌است‪ ،‬پارگی دو‬ ‫رگ در مغز او نیز گزارش شده که همین‬ ‫هم علت اصلی مرگ بوده‌ است‪ .‬آیا واقعا‬ ‫می‌توان پذیرفت سه‌سیلی و یک‌مشت چنین‬ ‫کاری بکند؟ این یک شکنجه‌است نه‬ ‫سیلی‪ .‬ضمن اینکه مطابق سابقه‌ای که در‬ ‫پرونده وجود دارد همسرت تو را در خانه‬ ‫با زنی دیگر دیده بود که بعد گفته‌ای او را‬ ‫صیغه و سپس هم عقد دایم کرده‌ای‪ .‬این‬ ‫موضوع نشان می‌دهد درگیری شما به‌خاطر‬ ‫همسر دومت بود‪ .‬حال چطور تهمت می‌زنی‬ ‫که همسرت با کسی رابطه داشت؟‬ ‫متهم گفت‪ :‬من رابطه نامشروع نداشتم‬ ‫زنم از من تمکین نمی‌کرد و من هم با زن‬ ‫دیگری ازدواج کرده‌بودم‪ .‬او مرتب خانه‬ ‫من را ترک می‌کرد‪ ،‬مشروب می‌خورد و‬ ‫شیشه می‌کشید‪ .‬قاضی گفت‪ :‬اگر کسی‬ ‫مشروب بخورد و شیشه بکشد پزشکی‌قانونی‬ ‫تشخیص می‌دهد اما هیچ‌چیز گزارش نشده‬


‫‪66‬‬

‫ح‬ ‫ا‬ ‫و دث‬ ‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫حوادث‬

‫تکرار سناریوی آدم ربایی پس از‬ ‫‪۱۷‬سال‬

‫پسر ربوده‌شده که پس از ‪۱۶‬سال دوری به‬ ‫آغوش خانواده‌اش بازگشته بود‪ ،‬بار دیگر‬ ‫ربوده شد‪.‬‬ ‫پدرش می‌گوید که خانواده افغانی که سال‌ها‬ ‫پیش پسر او را دزدیده بودند‪ ،‬بار دیگر وارد‬ ‫خانه‌اش شده و پسرش را با خودشان برده‌اند‪.‬‬

‫قتل دختر ‪ 8‬ساله پس از آزار جنسی‬ ‫کارآگاهان جنایی در حال تحقیق از مردی‬ ‫هستند که بعد از آزارجنسی دختری هشت‌ساله او‬ ‫را با ضربات چاقو به قتل رسانده است‪.‬‬ ‫والدین دختر هشت‌ساله که مونا نام داشت چند‬ ‫روز قبل به پلیس آگاهی استان فارس رفتند و‬ ‫اعالم کردند فرزندشان مفقود شده است‪ .‬مونا‬ ‫برای خرید از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته‬ ‫بود‪ .‬پدر و مادر این دختر که به شدت نگران او‬ ‫بودند تمامی محله را جست‌وجو کرده اما اثری‬ ‫از فرزند خود نیافته و تصمیم گرفته بودند پلیس‬ ‫را از واقعه خبر کنند‪ .‬کارآگاهان بعد از اینکه‬ ‫مشخصات مونا را گرفتند تالش خود را برای‬ ‫یافتن ردی از او آغاز کردند اما تجسس‌های‬ ‫اولیه بی‌ثمر ماند تا اینکه فردی با مرکز‬ ‫فوریت‌های پلیسی‪ 110‬تماس گرفت و گفت‬ ‫جنازه دختربچه‌ای را یافته است‪.‬‬ ‫وقتی ماموران به نشانی اعالم‌شده رفتند‪ ،‬دیدند‬ ‫آنجا ساختمانی متروکه است و بخش‌هایی از‬ ‫دیوارش خراب شده و به همین دلیل به‌سادگی‬ ‫می‌توان به آنجا رفت‌وآمد کرد‪ .‬آنها بعد از کمی‬ ‫جست‌وجو پیکر بی‌جان و خون‌آلود دختری را‬ ‫در حالی‌که داخل گونی گذاشته و در گودالی رها‬ ‫شده بود‪ ،‬مشاهده و آن را به پزشکی‌قانونی منتقل‬ ‫کردند‪ .‬متخصصان بعد از بررسی‌های اولیه اعالم‬ ‫کردند این دختر مورد آزارجنسی قرار گرفته و‬ ‫سپس با ‪17‬ضربه چاقو به قتل رسیده است‪.‬‬ ‫کارآگاهان در گام بعدی تالش برای افشای‬ ‫هویت مقتول را آغاز کردند و به‌دلیل شباهت‬ ‫جنازه با مونا از والدین این دختر خواستند به‬ ‫پزشکی‌قانونی بروند و جسد را مشاهده کنند‪.‬‬ ‫آنها بعد از انجام این کار تایید کردند مقتول‬ ‫فرزندشان است‪.‬‬

‫تحقیقات برای یافتن قاتل در شرایطی آغاز شد‬ ‫که هیچ سرنخی از این جنایت وجود نداشت‪.‬‬ ‫ماموران ابتدا چند مرد را به‌عنوان مظنون‬ ‫بازداشت کردند اما مشخص شد هیچ‌یک از آنان‬ ‫در این قتل نقشی ندارند‪ .‬بعد از آزادی مظنونان‬ ‫مرد جوانی به نام سعید تحت تعقیب پلیس‬ ‫قرار گرفت‪ .‬تفحص‌های صورت‌گرفته نشان‬ ‫می‌داد سعید روز حادثه در نزدیکی ساختمان‬ ‫متروکه مشاهده شده است‪ .‬همچنین وی از زمان‬ ‫وقوع جنایت متواری شده بود‪ .‬تالش‌ها برای‬ ‫دستگیری این مظنون بعد از چند روز به نتیجه‬ ‫رسید و وی بازداشت شد‪.‬‬ ‫سعید که ابتدا قصد داشت خودش را بی‌گناه‬ ‫معرفی کند وقتی تحت بازجویی‌های تخصصی‬ ‫قرار گرفت به ارتکاب جنایت اقرار کرد و گفت‪:‬‬ ‫«روز حادثه وقتی دختربچه را دیدم که در خیابان‬ ‫تنها بود وسوسه شدم او را مورد آزار قرار بدهم‬ ‫به‌همین‌دلیل او را به خانه متروکه بردم و دستم را‬ ‫جلوی دهانش گرفتم تا داد و فریاد نکند‪ .‬بعد از‬ ‫تعرض به دختربچه از ترس اینکه او مرا به پلیس‬ ‫معرفی کند‪ ،‬تصمیم گرفتم وی را بکشم به همین‬ ‫دلیل با چاقو به جانش افتادم و بعد از قتل جسد‬ ‫را در گونی گذاشتم و در گودالی انداختم‪».‬‬ ‫متهم در حالی‌که ابراز پشیمانی می‌کرد‪ ،‬گفت‪:‬‬ ‫«در آن لحظات اصال حال خوبی نداشتم‪ ،‬در‬ ‫شرایط عادی نبودم و نمی‌دانم چرا چنین عملی‬ ‫را مرتکب شدم‪ ».‬بنا بر این گزارش متهم بعد از‬ ‫اعتراف به جرم خود به بازپرس جنایی معرفی‬ ‫و برای وی قرار بازداشت صادر شد‪ .‬در حال‬ ‫حاضر تحقیق از این جوان برای روشن شدن‬ ‫سایر ابعاد پرونده همچنان ادامه دارد‪.‬‬

‫سال ‪2 ،76‬مرد افغانی که برای کار در باغ‬ ‫پسته یک مرد کرمانی به آنجا رفته بودند‬ ‫با سوءاستفاده از غفلت این خانواده‪ ،‬پسر‬ ‫‪11‬روزه آنها را دزدیدند و ناپدید شدند‪.‬‬ ‫از همان زمان با شکایت والدین کرمانی‪،‬‬ ‫تحقیقات پلیس برای پیداکردن ردی از‬ ‫مردان آدم‌ربا و نوزاد ربوده شده آغاز شد‬ ‫اما با گذشت سال‌ها هیچ سرنخی در این‬ ‫پرونده به‌دست نیامد‪ .‬بررسی‌های پلیس نشان‬ ‫می‌داد که آدم‌ربایان پس از ربودن نوزاد‪،‬‬ ‫شبانه از شهر خارج شده و به‌طور غیرقانونی‬ ‫خاک ایران را ترک‌کرده و به افغانستان‬ ‫گریخته‌اند‪ .‬همزمان با تحقیقات پلیس‪،‬‬ ‫پدر نوزاد ربوده شده نیز دست به‌کار شد‬ ‫و با شناسایی تعدادی از اقوام آدم ربایان‪،‬‬ ‫پرسان‌پرسان به‌دنبال آنها گشت اما هر چه‬ ‫بیشتر جست‌وجو می‌کرد‪ ،‬کمتر به نتیجه‬ ‫می‌رسید‪.‬‬ ‫او در گفت‌وگو با همشهری می‌گوید‪ :‬همان‬ ‫سال‌های اول اطالعاتی به‌دست آوردیم که‬ ‫نشان می‌داد متهم اصلی پرونده و همسرش‪،‬‬ ‫فرزندم را ابتدا به یک دامداری و سپس‬ ‫به افغانستان منتقل کرده‌اند‪ .‬بنابراین به‬ ‫افغانستان رفتم اما هیچ ردی از آنها به‌دست‬ ‫نیاوردم‪ .‬حتی رد آنها را در پاکستان هم‬ ‫به‌دست آوردم اما باز هم نتیجه‌ای نگرفتم‪.‬‬ ‫سال‌ها گذشت و از اقوام مرد آدم‌ربا شنیدم‬ ‫که پسرم بزرگ شده و تصور می‌کرد که آن‬ ‫زن و مرد افغانی‪ ،‬پدر و مادرش هستند تا‬ ‫اینکه خبر رسید آنها به ایران بازگشته‌اند و در‬ ‫یک خانه روستایی در یحیی‌آباد شهرستان‬ ‫سیرجان زندگی می‌کنند‪.‬‬ ‫وی ادامه می‌دهد‪ :‬برای اینکه کسی به من‬ ‫شک نکند‪ ،‬در نقش یک هندوانه فروش‬ ‫ظاهر شدم و به آن روستا رفتم و محل زندگی‬ ‫آدم‌ربایان را شناسایی کردم‪ .‬سپس با پلیس‬ ‫تماس گرفتم و برای دستگیری آنها کمک‬

‫خواستم‪.‬‬ ‫پایان ‪16‬سال جدایی‬ ‫شهریور سال گذشته بود که مأموران پلیس‬ ‫سیرجان در یک عملیات ضربتی مرد‬ ‫آدم‌ربا و همسرش را دستگیر کردند و نوزاد‬ ‫ربوده شده که حاال نوجوانی ‪16‬ساله بود‪،‬‬ ‫تحویل پدر و مادر اصلی‌اش شد‪ .‬او اما‬ ‫به‌دلیل سال‌ها زندگی با زن و مرد افغانی‪،‬‬ ‫لهجه‪ ،‬رفتار و حتی نحوه لباس پوشیدنش‬ ‫تغییریافته و در ابتدا حاضر نبود نزد خانواده‬ ‫اصلی‌اش برگردد‪ .‬با این حال وقتی آدم‌ربایان‬ ‫راهی زندان شدند‪ ،‬پسر نوجوان که سامان نام‬ ‫دارد همراه پدر و مادرش راهی خانه‌شان در‬ ‫شهرستان بم شدند تا زندگی تازه‌ای را شروع‬ ‫کنند‪ .‬زندگی‌ای که فقط یک سال دوام‬ ‫داشت‪.‬‬ ‫تکرار یک حادثه‬ ‫یک سال از بازگشت سامان نزد خانواده‌اش‬ ‫گذشته بود که حادثه دیگری رخ داد‪ .‬پدر‬ ‫سامان می‌گوید‪ :‬در این یک سال‪ ،‬کارهای‬ ‫زیادی برای پسرم کردم‪ .‬او را در مدرسه‬ ‫ثبت‌نام کردم و قرار شد در مقطع راهنمایی‬ ‫مشغول تحصیل شود‪ .‬حتی برایش در یک‬ ‫پرده‌فروشی که متعلق به یکی از دوستانم بود‬ ‫کار پیدا کردم تا بیشتر با فرهنگ ایرانی‬ ‫خو بگیرد و در همه این مدت به فکر این‬ ‫بودم که پسرم کم و کسری‌ای نداشته باشد‬ ‫تا اینکه هفتم آبان‌ماه همراه همسر و دخترم‬ ‫برای شرکت در مراسم ختم یکی از آشنایان‬ ‫راهی شهرستان زرند شدیم‪ .‬آن روز سامان‬ ‫در خانه تنها بود و روز بعد وقتی برگشتیم‪،‬‬ ‫متوجه شدیم که او ناپدید شده است‪.‬‬ ‫بررسی که کردم فهمیدم همان خانواده افغانی‬ ‫که پسرم را بزرگ کرده بودند به خانه‌ام‬ ‫آمده و او را با خودشان برده‌اند‪ .‬آنها عالوه‬ ‫بر پسرم‪ ،‬همه طالها و ‪10‬میلیون تومان‬ ‫پول نقد و چک بانکی که داخل خانه بود‬ ‫به همراه سفته‌ها و اسناد و مدارک ماشینم‬ ‫را هم سرقت کرده بودند‪ .‬پس از این ماجرا‬ ‫شکایت کردم و قاضی پرونده از پلیس‬ ‫سیرجان (جایی که خانواده آدم‌ربایان در‬ ‫آنجا زندگی می‌کردند) خواست که در‬ ‫این‌باره تحقیق کند اما وقتی همراه مأموران‬ ‫به خانه این خانواده در سیرجان رفتیم‪،‬‬ ‫متوجه شدیم که آنها قبل از رسیدن ما‪ ،‬آنجا‬ ‫را ترک کرده و به محل نامعلومی نقل مکان‬ ‫کرده‌اند‪.‬‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

65


‫‪64‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫لبخند بزنید!‬

‫گرچه لبخند زدن در ظاهر کار‬ ‫آسانی به نظر می‌‌رسد اما گاهی‬ ‫وقت‌ها هم تبدیل به کار سختی‬ ‫می‌‌شود‪ .‬مانند زمانی که خشمگین‬ ‫یا ناراحت هستیم‪ ،‬خیلی خسته‌ایم‪،‬‬ ‫در مقابل کسی قرار گرفته‌ایم‬ ‫که او را مخالف یا دشمن خود‬ ‫می‌‌دانیم‪ ،‬زمانی که بیماریم یا‬ ‫درد و رنج جسمانی یا روانی‬ ‫داریم و همچنین زمانی که خیلی‬ ‫افسرده‌ایم‪ .‬اما چند روز قبل بخشی‬ ‫از داستان زندگی آنتوان سنت‬ ‫اگزوپری یعنی نویسنده‌ی کتاب‬ ‫شازده کوچولو را می‌‌خواندم که‬ ‫به من نشان داد حتی می‌‌توانیم با‬ ‫لبخند زدن به دشمن‪ ،‬زندگی‌مان‬ ‫را تغییر بدهیم!‬

‫لرزان کیف پولم را بیرون آوردم و عکس‬ ‫اعضای خانواده‌ام را به او نشان دادم و گفتم‪:‬‬ ‫«آره ایناهاش» او هم عکس بچه‌هایش را‬ ‫به من نشان داد و درباره نقشه‌ها و آرزوهایی‬ ‫که برای آنها داشت برایم صحبت کرد‪ .‬اشک‬ ‫به چشمهایم هجوم آورد‪ .‬گفتم که می‌‌ترسم‬ ‫دیگر هرگز خانواده‌ام را نبینم‪ ..‬دیگر نبینم که‬ ‫بچه‌هایم چطور بزرگ می‌‌شوند‪ .‬چشم‌های او‬ ‫هم پر از اشک شدند‪ .‬ناگهان بی‌آنکه که حرفی‬ ‫بزند‪ .‬قفل در سلول مرا باز کرد و مرا بیرون‬ ‫برد‪ .‬بعد هم مرا بیرون زندان و جاده پشتی آن‬ ‫که به شهر منتهی می‌‌شد هدایت کرد نزدیک‬ ‫شهر که رسیدیم تنهایم گذاشت و برگشت بی‬ ‫آنکه کلمه‌ای حرف بزند‪ .‬یک لبخند زندگی‬ ‫مرا نجات داد بله لبخند بدون برنامه‌ریزی‪،‬‬ ‫بدون حسابگری‪ ،‬لبخندی طبیعی‪ ،‬زیباترین‬ ‫پل ارتباطی آدم‌هاست ما الیه‌هایی را برای‬ ‫حفاظت از خود می‌‌سازیم‪.‬‬

‫به دیگران سرایت می‌‌کند و بسیاری مزایای‬ ‫دیگر‪ .‬اما نکته‌ی مهم این‌جاست که آیا‬ ‫می‌‌توان در همه‌ی شرایط‪ ،‬لبخند زد؟‬ ‫چگونه لبخند بزنیم؟‬ ‫همه بلدند لبخند بزنند حتی نوزادان نیز در‬ ‫شکم مادر و بعد از تولد لبخند می‌‌زنند‪.‬‬ ‫کودکان هم به سادگی لبخند می‌‌زنند‪ .‬اما‬ ‫چه می‌‌شود که ما بزرگساالن در لبخند زدن‬ ‫این اندازه خساست به خرج می‌‌دهیم؟ حتما‬ ‫می‌‌گویید مشکالت زندگی باعث شده که‬ ‫دیگر نتوانید لبخند بزنید‪ .‬البته مشکالت‬ ‫زندگی تمام نشدنی‌اند‪ .‬هر روز مشکل یا‬ ‫مسئله‌ی فکر برانگیز جدیدی رخ می‌‌دهد‪ .‬با‬

‫پاسخ شایسته‌ای برایش وجود دارد و ما مانند‬ ‫یک مبارز‪ ،‬باالخره روش و سالح موثر برای‬ ‫از میان برداشتن آن را پیدا می‌‌کنیم‪ .‬با این‬ ‫نگاه‪ ،‬می‌‌بینید که حتی مشکالت هم برای‬ ‫قوی کردن ما و در راه خدمت به ما فعالیت‬ ‫می‌‌کنند‪ .‬بنابراین می‌‌توانیم به این هدیه‌های به‬ ‫ظاهر ناخوشایند هم لبخند بزنیم‪.‬‬ ‫عادت به لبخند زدن‬ ‫خود را به لبخند زدن عادت دهید‪ .‬خوشبختانه‬ ‫لبخند زدن مسری است و اگر شما لبخند بزنید‬ ‫اطرافیانتان هم لبخند می‌‌زنند و لبخند آنها هم‬ ‫به نوبه‌ی خود بر شما تاثیر مثبت می‌‌گذارد‪.‬‬ ‫سعی کنید در شرایط سخت هم لبخند بزنید‬

‫الیه مدارج علمی‌‌ و مدارک دانشگاهی‪ ،‬الیه‬ ‫موقعیت شغلی و این‌که دوست داریم ما را آن‬ ‫من‬ ‫گونه ببینند که نیستیم‪ .‬زیر همه این الیه‌ها ِ‬ ‫حقیقی وی ارزشمند نهفته است‪ .‬من ترسی‬ ‫ندارم از این‌که آن را روح بنامم من ایمان‬ ‫دارم که روح‌های انسان‌ها است که با یکدیگر‬ ‫ارتباط برقرار می‌‌کنند و این روح‌ها با‬ ‫یکدیگر هیچ خصومتی ندارد‪ .‬متاسفانه روح‬ ‫ما در زیر الیه‌هایی ساخته و پرداخته خود ما‬ ‫که در ساخته شدنشان دقت هولناکی هم به‬ ‫خرج می‌‌دهیم ما را از یکدیگر جدا می‌‌سازند‬ ‫و بین ما فاصله‌هایی را پدید می‌‌آورند و سبب‬ ‫تنهایی و انزوای ما می‌‌شوند‪ .‬شاید بتوان گفت‬ ‫داستان اگزوپری داستان لحظه جادویی پیوند‬ ‫آدمی به هنگام عاشق شدن و‬ ‫‌‌‬ ‫دو روح است‪.‬‬ ‫نگاه کردن به یک نوزاد این پیوند روحانی‬ ‫را احساس می‌‌کند‪ .‬وقتی کودکی را می‌‌بینیم‬ ‫چرا لبخند می‌‌زنیم؟ چون انسانی را پیش روی‬ ‫خود می‌‌بینیم که هیچ یک ازالیه‌هایی را که‬ ‫من طبیعی خود نکشیده است‬ ‫نام بردیم روی ِ‬ ‫و با همه وجود خود و بی‌هیچ شائبه‌ای به ما‬ ‫لبخند می‌‌زند و آن روح کودکانه درون ماست‬ ‫که در واقع به لبخند او پاسخ می‌دهد‪ .‬داستان‬ ‫که به این جا رسید‪ ،‬به یاد آوردم که لبخند‪،‬‬ ‫همین لبخند به ظاهر ساده‪ ،‬گاهی قدرت‬ ‫بیشتری نسبت به قدرت ثروت و پول‪ ،‬مقام و‬ ‫حتی علم پیدا می‌‌کند‪.‬‬

‫اگزوپری یک خلبان جنگی بود که با نازی‌ها‬ ‫می‌‌جنگید و سرانجام در یک سانحه هوایی‬ ‫کشته شد‪ .‬در جریان جنگ یک‌بار نازی‌ها او‬ ‫را اسیر کردند و به زندان انداختند‪ .‬اگزوپری‬ ‫که از روی رفتارهای خشونت‌آمیز نگهبان‌ها‬ ‫حدس زده بود که روز بعد اعدامش خواهند‬ ‫کرد می‌نویسد‪« :‬مطمئن بودم که مرا اعدام‬ ‫خواهند کرد به همین دلیل بشدت نگران بودم‪.‬‬ ‫جیب‌هایم را گشتم تا شاید سیگاری پیدا کنم‬ ‫که از زیر دست آنها که حسابی لباس‌هایم‬ ‫را گشته بودند در رفته باشد‪ ،‬باالخره یک‬ ‫سیگار پیدا کردم و با دست‌های لرزان آن را‬ ‫به لبهایم گذاشتم ولی کبریت نداشتم‪ .‬از میان‬ ‫نرده‌ها به زندانبانم نگاه کردم‪ .‬او حتی نگاهی‬ ‫هم به من نینداخت درست مانند یک مجسمه‬ ‫آنجا ایستاده بود‪ .‬فریاد زدم «هی رفیق کبریت‬ ‫داری؟» به من نگاه کرد شانه‌هایش را باال‬ ‫انداخت و به طرفم آمد‪ .‬نزدیک‌تر که آمد و‬ ‫کبریتش را روشن کرد بی‌اختیار نگاهش به‬ ‫نگاه من دوخته شد‪ .‬لبخند زدم و نمی‌‌دانم‬ ‫چرا؟ شاید از شدت اضطراب‪ ،‬شاید به خاطر‬ ‫این که خیلی به او نزدیک بودم و نمی‌‌توانستم‬ ‫لبخند نزنم‪.‬‬

‫گاهی می‌‌تواند مسائل را به سادگی حل‬ ‫کند و کارهایی را با ساعت‌ها فکر کردن‬ ‫و برنامه‌ریزی کردن انجام می‌‌شود‪ ،‬به انجام‬ ‫برساند‪ .‬شگفت‌انگیز است‪ ،‬اما قدرت لبخند‬ ‫از بزرگترین قدرت‌هاست‪.‬‬

‫در هر حال لبخند زدم و انگار نوری فاصله‬ ‫بین دلهای ما را پر کرد می‌دانستم که او به‬ ‫هیچ ‌وجه چنین چیزی را نمی‌خواهد‪ .‬ولی‬ ‫گرمای لبخند من از میله‌ها گذشت و به او‬ ‫رسید و روی لبهای او هم لبخند شکفت‪.‬‬ ‫نگهبان سیگارم را روشن کرد ولی نرفت و‬ ‫همانجا ایستاد مستقیم در چشمهایم نگاه کرد‬ ‫و لبخند زد من حاال با علم به اینکه او نه‬ ‫یک نگهبان زندان‪ ،‬که یک انسان است به او‬ ‫لبخند زدم نگاه او حال و هوای دیگری پیدا‬ ‫کرده بود‪ .‬پرسید‪« :‬بچه داری؟» با دست‌های‬

‫مزایای لبخند زدن‬ ‫در مقاالت قبلی هم درباره‌ی قدرت و مزایای‬ ‫لبخند‪ ،‬مطالبی گفته بودیم‪ .‬این‌که لبخند‬ ‫چهره‌ها را جذاب‌تر می‌‌کند‪ ،‬لبخند زدن به‬ ‫ما آرامش می‌‌دهد‪ ،‬سیستم ایمنی بدن را قوی‬ ‫می‌‌کند‪ ،‬استرس و فشار‌های روانی را کم‬ ‫می‌‌کند‪ ،‬با آزاد کردن آندروفین‪ ،‬سروتونین‬ ‫و مسکن‌های طبیعی بدن‪ ،‬روحیه را بهتر‬ ‫می‌‌کند‪ ،‬ما را فرد موفق و کامیابی نشان‬ ‫می‌‌دهد‪ ،‬چهره‌مان را جوان‌تر نشان می‌‌دهد‪،‬‬ ‫به مثبت اندیشی ما کمک می‌‌کند‪ ،‬به سادگی‬

‫وجود همه‌ی اینها چگونه لبخند بزنیم؟‬ ‫مشکالت‪ ،‬درس‌هایی برای رشد ما‬ ‫اگر نگاه خود را درباره مشکالت تغییر‬ ‫بدهیم و مسائل و مشکالت را درس‌هایی‬ ‫برای رشد خود بدانیم‪ ،‬مشکالت هم اجازه‬ ‫پیدا نمی‌‌کنند که مثل کوه سر راه ما بایستند‬ ‫و ما را آزار دهند‪ .‬در واقع در این صورت‬ ‫هر مشکلی را تبدیل به یک مسئله می‌‌کنیم‪.‬‬ ‫مسئله‌ای که باالخره در این دنیا جواب و‬

‫و این را تمرین کنید‪ .‬تاریخ نشان می‌‌دهد‬ ‫که بزرگان ما‪ ،‬مانند پیامبر اکرم(ص) و‬ ‫امامان بزرگوار‪ ،‬با همه‌ی سختی‌ها‪ ،‬تحریم‌ها‬ ‫و محرومیت‌ها‪ ،‬کارشکنی‌های مردم و سران‬ ‫زمان خود‪ ،‬همواره لبخند می‌‌زدند‪ .‬حتی در‬ ‫جنگ‪ ،‬در گرسنگی و گرما‪ ،‬در میان جهالت‬ ‫اطرافیان و در سختی‌های دیگر‪ .‬وقتی لبخند‬ ‫زدن را تمرین می‌‌کنید خودتان از انجام آن‬ ‫بیش از سایرین لذت خواهید برد‪ .‬این تمرین‬ ‫را هر چه زودتر شروع کنید‪.‬‬


‫‪63‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫و من ناچار بودم نشست مطبوعاتی داشته‬ ‫باشم‪ .‬وای ی ی‪ ...‬عکس هایی که از من‬ ‫انداختند و حرف ها و حاشیه ها کلی زیاد‬ ‫شد‪ .‬طرفدارانم ناراحت شده بودند و آنهایی‬ ‫که طرفدارم نبودند همه جا نوشته بودند ما‬ ‫که می گفتیم صورتش عملی است باور نمی‬ ‫کردند حاال لب هایش او را لو داد‪...‬‬ ‫خیلی از سوپراستارهای ما کلی صورتشان را‬ ‫تغییر دادند و دست کاری کردند اما تا این‬ ‫حد دچار حاشیه نشدند که من شدم‪ .‬شاید‬ ‫آنها از ورودشان همین گونه آمدند و من نباید‬ ‫این کار را می کردم‪ .‬من چند روز بعد رفتم‬ ‫پیش دکتر و ژل را تخلیه کردم‪ .‬درد بسیار‬ ‫شدیدی را تحمل کردم و فهمیدم سحر به‬ ‫عنوان بازیگر اص ً‬ ‫ال نباید از این ریسک ها‬ ‫انجام دهد‪.‬‬ ‫خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد‬ ‫برای بازیگری که با تغییرات چهره وارد کار‬ ‫و تصویر شود شاید جراحی زیبایی مشکل‬ ‫نداشته باشد‪ ،‬یعنی اگر من اول ژل تزریق‬ ‫می کردم و بعد برای نقشی انتخاب می شدم‬ ‫ایراد نداشت‪ .‬در مصاحبه از من پرسیدند‪،‬‬ ‫معروفیت بهتر است یا محبوبیت؟ و من‬ ‫گفتم محبوبیت‪ ،‬شهرت می آورد و مهمتر‬ ‫است‪ .‬من باز هم می گویم من اگر بازیگر‬ ‫شدم حق ندارم دیگر آنقدر به سر و صورتم‬ ‫دست بزنم که ذهنیت مردم را به هم بریزم؛‬ ‫آنها مرا با شکلی پذیرفتند که وارد این محیط‬ ‫شدم‪ .‬هنوز سن من کم است و افتادگی پلک‪،‬‬ ‫چروک صورت و‪ ...‬ندارم‪.‬‬ ‫پس نباید دیگر این اشتباه را انجام دهم‪.‬‬ ‫من در مدتی انگار بیمار شده بودم و در آن‬ ‫روزها اعتماد به نفس نداشتم و باید حال بدم‬ ‫را با سفر و استراحت خوب می کردم نه با‬ ‫دستکاری صورتم‪ .‬بدون بی حسی ژل زدم و‬ ‫کلی درد کشیدم و دوباره بدون بی حسی آن‬ ‫را تخلیه کردم‪ .‬چون داروهای بی حسی روی‬ ‫صورتم اثر نداشت‪ .‬اگر کسی نیاز به جراحی‬ ‫داشته و پول هم داشته باشد و این کار را‬ ‫انجام ندهد واقع ًا آدم نادانی است‪ .‬می گویند‬ ‫خداوند زیباست و زیبایی ها را دوست دارد؛‬ ‫پس باید هرکسی به زیباتر شدن فکر کند‪.‬‬ ‫خودم را همین جوری که هستم دوست دارم‬ ‫اگر هر فردی حس کند که خودش را دوست‬ ‫دارد حتی اگر نقصی دارد‪ ،‬این کافی است‬ ‫ولی اگر نقصی وجود دارد که اعتماد به نفس‬ ‫را کم می کند باید آن را رفع کند‪ .‬مادرهایی‬ ‫که این مصاحبه را می خوانند این نکته را‬

‫بدانند که بداید از کودکی به دختر و پسرتان‬ ‫اعتماد به نفس بدهید و آنها را تایید کنید‪.‬‬ ‫مادر و مادربزرگم همیشه می گفتند‪« :‬قربون‬ ‫دختر خوشگلم برم‪ »!...‬و این ملکه ذهن من‬ ‫شد که صورت زیبایی دارم‪ ...‬و آنقدر این‬ ‫جمله را شنیدم که دیگر باور کردم زیبا هستم‬ ‫و بیشتر باید به درون و سیرت زیبا فکر کنم‪.‬‬ ‫وقتی سیرت زیبا باشد آن مهربانی و صداقت‬ ‫و پاکی در چشم ها تبلور پیدا می کند و‬ ‫منعکس می شود‪ .‬بعضی ها زیبایی ظاهری‬ ‫ندارند اما ‪ ۲‬جلسه که با آنها برخورد می کنیم‪،‬‬ ‫می بینیم چقدر این آدم زیباتر از قبل دیده می‬ ‫شود‪ .‬پس داشتن زیبایی ظاهر‪ ،‬هیچ نیست‪...‬‬ ‫بعضی ها هم زیبا بوده اما در اصطالح عوام‪،‬‬ ‫نچسب هستند‪ .‬آنها آدم هایی هستند که‬ ‫درونشان زیبا نیست و موج منفی دارند‪.‬‬ ‫هیچ لذتی باالتر از غذا خوردن نیست!‬ ‫اهل رژیم غذایی هستم و از طرف پدر و مادر‪،‬‬ ‫ژن چاقی دارم‪ .‬قدم ‪ ۱۷۰‬سانتی متر و وزنم‬ ‫‪ ۵۸‬کیلوگرم است اما به شدت مراقب وزنم‬ ‫هستم‪ .‬یک دوره بود که خیلی ورزش می‬ ‫کردم اما االن وقت نمی کنم و فقط رژیم می‬ ‫گیرم و گریه می کنم‪ .‬بعد از اینکه یک عالمه‬ ‫غذا می خورم کلی گریه می کنم‪ ...‬انگار در‬ ‫دنیا هیچ لذتی باالتر از غذا خوردن نیست‪.‬‬ ‫به شدت غذا دوست دارم؛ کام ً‬ ‫ال سیر که‬ ‫شدم افسرده می شوم و گریه می کنم؛ طوری‬ ‫که مجبور شدم مشاوره بگیرم‪ .‬به دکتر گفتم‬ ‫نمی توانم جلوی اشتهایم را بگیرم‪ ...‬سر‬ ‫فیلمبرداری که هستیم اص ً‬ ‫ال غذا نمی خورم‪.‬‬ ‫دوره ای بود که تا غذا می دیدم‪ ،‬گریه می‬ ‫کردم‪ .‬که چرا این غذا را جلوی من گذاشتند؟‬ ‫مرغ پخته را می دیدم می گفتم طفلکی را‬ ‫چرا پختید‪...‬؟ دکتر آنقدر با من حرف زد‬ ‫و روش هایی به کار برد که بهتر شدم‪ .‬رژیم‬ ‫سخت گرفتم و مشاوره هایی که رفتم باعث‬ ‫شد این حالت کمتر شود‪ .‬برای درمان این‬ ‫حالت ها ظرف غذا را بزرگتر کردم و مقدار‬ ‫غذا را کمتر و این را پذیرفتم که من اشرف‬ ‫مخلوقات هستم؛ باید همه چیز بخورم و دلم‬ ‫برای مرغ و گوسفند نسوزد‪.‬‬ ‫من هیچ وقت صورتم را جراحی نخواهم کرد‬ ‫دوستم بینی اش را ‪ ۳‬بار عمل کرد و در آخر‬ ‫هم درست نشد‪ .‬پره بینی دوستم ایراد داشت‪،‬‬ ‫سه بار عمل کرد و تنها نقصی که دکتر‬ ‫نتوانست رفع کند‪ ،‬همان پره بینی بود‪ .‬خب‬ ‫این زیباتر شدن نیست‪ .‬حتی یکی از دوستانم‬ ‫ژل تزریق کرد و بدنش حساسیت شدیدی به‬

‫این تزریق نشان داد و لبش کج شد و دکتر‬ ‫گفت دیگر نمی توانم درستش کنم‪ .‬حتی بعد‬ ‫از تخلیه لبش مثل قبل نشد‪ .‬با توجه به این‬ ‫اتفاق ها آدم کمی ترسو می شود‪ ،‬البته من‬ ‫ریسک پذیر هستم اما روی صورتم دیگر‬ ‫کاری انجام نمی دهم‪.‬‬ ‫ورود به سینما آسان است اما‪...‬‬ ‫اولین بار من برای بازی در فیلم سینمایی‬ ‫«لج و لجبازی» تست دادم و حدود ‪ ۶۱‬نفر‬ ‫در انتخاب نهایی بودیم و در نهایت کسی‬ ‫را خواستند که شبیه سارا خوئینی ها یا امیر‬ ‫جعفری باشد که قرار بود نقش پدر و مادر‬ ‫من را داشته باشند‪ .‬نظر نهایی را گریمور و‬ ‫کارگردان با هم می دادند‪ .‬گریمور گفت گونه‬ ‫هایش شبیه ساراست و با گریم می تواند شبیه‬ ‫تر هم بشود و به این ترتیب‪ ،‬من انتخاب‬ ‫شدم‪ .‬خانم مهدیه اعرابی‪ ،‬گریمور کسی بود‬ ‫که باعث انتخاب من شد‪.‬‬ ‫البته زیبایی صورت هم شرط است و بازیگر‬ ‫باید قابلیت دیده شدن را داشته باشد اما بازی‬ ‫من باعث شد که بمانم و دوباره انتخاب‬ ‫شوم‪ .‬من بازی بیلبورد نیستم اما مطمئن ًا‬ ‫زیبایی صورت و بازی‪ ،‬هر دو برای ماندن‬ ‫مهم است‪ .‬ورود به سینما آسان است و ماندن‬ ‫در آن دشوار‪ .‬تهیه کننده و کارگردان با پول‬ ‫می توانند خیلی ها را وارد کنند ولی آیا آن فرد‬ ‫برای دفعه دوم و سوم هما انتخاب می شود؟‬ ‫من در مورد خودم می گویم که صورتم بکر و‬ ‫دست نخورده بود یا آن مدل ابروهای یلدا‪ ،‬آن‬ ‫نقش کلی روی ابروی بازیگرها در کارهای‬ ‫بعدی تاثیر گذاشت‪ .‬یادش بخیر؛ سال ‪۸۸‬‬ ‫من ‪ ۲۱‬ساله بودم که آن نقش را بازی کردم‪.‬‬ ‫زیبایی مصنوعی ارزش ندارد‬ ‫من به گونه ام ژل تزریق نکرده ام‪ .‬دروغ‬ ‫گفتن توهین به شعور مخاطب است و عکس‬ ‫بچگی ام را به شما نشان می دهم تا ثابت کنم‬ ‫عمل نکرده ام‪ .‬به نظر من در دوره ما صورت‬ ‫ها همه یک شکل شده و این اص ً‬ ‫ال خوب‬ ‫نیست‪ .‬لب ها‪ ،‬بینی ها و ابروها همه یک‬ ‫شکل است‪ .‬خدا آدم ها را متفاوت آفریده و‬ ‫این زیباست؛ نه اینکه در یک مهمانی لباس‬ ‫ها که بر اساس مد همه یک شکل است‪،‬‬ ‫بینی ها همه کوچک و سرباال‪ ،‬لب ها هم که‬ ‫هم ژل زده‪ ،‬ابروها هم تتو شده و‪ ...‬آیا این‬ ‫زیبایی مصنوعی ارزش دارد؟ دختری که در‬ ‫‪ ۲۰‬سالگی این کارها را انجام می دهد دیگر‬ ‫لطافتی ندارد و وقتی ‪ ۴۰‬ساله شد دیگر می‬ ‫خواهد چه بکند؟ از لطافت جوانی باید لذت‬

‫ببریم و این جراحی ها را بگذاریم برای زمانی‬ ‫که زیبایی ما کم می شود و شاید اعتماد به‬ ‫نفس ما را تحت الشعاع قرار دهد‪.‬‬ ‫سحر دختری لوس و اطواری است؟‬ ‫زمانی که فیلم سینمایی «دردسر بزرگ» را‬ ‫بازی کردم‪ ،‬خودم هم در خیابان حس کردم‬ ‫که همه نسبت به من این برداشت را دارند‬ ‫که فردی لوس و نازپرورده هستم‪ .‬در آن فیلم‬ ‫نقش همسر حامد کمیلی را داشتم‪ .‬پریسا‬ ‫دختر پولدار و لوسی بود که خیلی ادا داشت‬ ‫و با انگشت اشاره با همه سالم و خداحافظی‬ ‫می کرد‪ .‬همه در خیابان با من با همان حرکت‬ ‫سالم می کردند و در حالی که هر گونه نقش‬ ‫بازی می کنم اما هنوز هم در ذهن مخاطب‬ ‫همان یلدا باقی مانده ام‪ .‬من خیلی هم شیطون‬ ‫و پرسروصدا هستم‪ .‬به شدت مسئولیت پذیرم‪.‬‬ ‫با اینکه تک فرزند هستم اما اهل قهر نیستم‪.‬‬ ‫باید اعتراف کنم که نق نقو و خواب آلود‬ ‫هستم‪ .‬از سروصدا فراری ام و در خانه وقتی‬ ‫تنها باشم‪ ،‬هیچ صدایی شنیده نمی شود؛ نه‬ ‫تلویزیون و نه موزیک‪ .‬در کل آدم شلوغی‬ ‫هستم اما در تنهایی از سروصدا و شلوغی‬ ‫فاصله می گیرم‪.‬‬ ‫توصیه آخر من به خانم ها‬ ‫یک زن کامل‪ ،‬زنی است که سالم باشد‪.‬‬ ‫به غذا خوردنش‪ ،‬به پوست و مو و لباس‬ ‫پوشیدن و‪ ...‬اهمیت بدهد‪ .‬توصیه ام این‬ ‫است که تا ازدواج می کنید زیبایی خود را‬ ‫کنار نگذارید و حس کنید به هدفی که می‬ ‫خواستید رسیدید‪ .‬من بازیگر هستم و بیشتر‬ ‫به این نکات اهمیت می دهم و حس می کنم‬ ‫من هستم و یک قاب صورت‪.‬‬ ‫باید زیبا و سالم باشم تا حسم را به مخاطب‬ ‫برسانم اما همه خانم ها باید به این نکات‬ ‫اهمیت بدهند و این اول احترام به خودمان‬ ‫است و در نهایت احترام به بیننده و کسانی‬ ‫که در کنار ما زندگی می کنند‪ .‬آدمی که‬ ‫سالمت روح داشته باشد می تواند به هم‬ ‫کمک کند‪ .‬یک زن ایده آل باید به ظاهرش‬ ‫توجه کند‪ .‬اغلب زن ها می گویند من دیگر‬ ‫مادر شدم و از من گذشته‪ .‬اگر این زن به‬ ‫خود و سالمت روحش اهمیت ندهد چطور‬ ‫می خواهد آرامش و سالمت را به خانواده و‬ ‫فرزندش منتقل کند؟ پس در هر کاراکتری که‬ ‫هستیم (مادر‪ ،‬همسر‪ ،‬دختر و‪ )...‬به زیبایی‬ ‫و سالمت روح و جسم باید اهمیت دهیم و‬ ‫نقص هایمان را رفع کنیم‪.‬‬

‫ادامه در صفحه بعد‪...‬‬


‫‪62‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫صحبت های خواندنی سحر قریشی درمورد قد و وزن و تزریق ژل به لب هایش!‬ ‫«سحر! تو بینی ات را عمل کرده‬ ‫ای؟» همین نقطه شروع مصاحبه‬ ‫ای بود که موضوعش رواج‬ ‫«جراحی زیبایی» مخصوص ًا در‬ ‫میان چهره های سینما و تلویزیون‬ ‫است‪.‬‬

‫من عمل بینی انجام ندادم‪ .‬یعنی بهتر است‬ ‫بگویم من در کل عمل زیبایی نداشتم‪ .‬نه‬ ‫تزریق گونه‪ ،‬نه عمل بینی و نه هیچ عمل‬ ‫دیگری روی صورتم انجام ندادم‪ .‬اما حقیقت ًا‬ ‫فقط یک بار تزریق ژل لب داشتم‪ .‬سال‬

‫گذشته مدتی با تلویزیون کار نمی کردم و زمان‬ ‫جشنواره بود‪ .‬به پیشنهاد یکی از دوستانم که‬ ‫مدام به من گفت خیلی تغییر می کنی اگر‬ ‫ژل بزنی‪ ،‬وسوسه شدم و پیش دکتری که کل‬ ‫خانواده ما مشتری او هستند رفتم‪ ،‬در کل من‬ ‫عاشق زیبایی هستم و اطرافیان را تشویق به‬ ‫حفظ زیبایی می کنم اما نه برای خودم البته‬ ‫به هر کسی که احتیاج دارد توصیه می کنم اما‬ ‫خودم حس می کنم نیاز به عمل ندارم‪ .‬قدیم‬ ‫ها عمل زیبایی مختص پیرها بود ولی امروزه‬ ‫می بینیم که جوان ها بیشتر گرایش به این‬ ‫کارها دارند‪ .‬افراد پیر چون از زیبایی دور‬ ‫می شوند دلشان می خواهد دوباره زیبا شوند‪.‬‬ ‫کسانی که سن و سالی از آنها می گذرد در‬ ‫گفته هایشان می شنویم که می گویند من‬ ‫جوان تر که بودم پوستم خیلی خوب بود‪ ،‬یا‬ ‫گونه های زیبایی داشتم یا‪ ...‬همین امر باعث‬

‫می شود که افراد جوان به سمت جراحی و‬ ‫تزریق ژل و بوتاکس بروند اما همانطور که‬ ‫گفتم این روزها جوان ها مدام دلشان می‬ ‫خواهد تغییر کنند‪ .‬به ‪ ۲‬علت؛ خود کم بینی‬ ‫و نداشتن اعتماد به نفس‪.‬‬ ‫با یکی از دوستانم مطب دکتر رفتم که ژل‬ ‫تزریق کنم اما نکته جالب اینکه او این کار را‬ ‫انجام نداد و من مقدار خیلی زیادی ژل به لب‬ ‫باالیم تزریق کردم‪ .‬چشم تان روز بد نبیند‪.‬‬ ‫دکتر من خیلی خوب بود و همیشه می گفت‬ ‫تو با تزریق ژل شبیه فالن بازیگر سینمای‬ ‫تجاری می شوی و من هم جدی گرفتم و این‬ ‫کار را انجام دادم‪ .‬در آن زمان کار تلویزیونی‬ ‫نداشتم و این ریسک را کردم‪ .‬اص ً‬ ‫ال حال آن‬ ‫روزهایم خوب نبود و گمان می کردم با این‬ ‫تغییر حالم بهتر می شود اما نه تنها بهتر نشد‬ ‫بلکه روز به روز بدتر هم شدم‪ .‬به خصوص‬

‫بعد از دیدن واکنش اطرافیانم‪.‬‬ ‫شاید زیباتر شده بودم اما چون همه مرا می‬ ‫شناختند و از صورتم ذهنیت قبلی داشتند تا‬ ‫مرا می دیدند می گفتند‪« :‬وای! تو چرا این‬ ‫کار را کردی؟ سحر با آن صورت بکر به‬ ‫سینما معرفی شده بود‪ ».‬زمانی که برای نقش‬ ‫یلدا در کار آقای سهیلی زاده انتخاب شدم‪،‬‬ ‫او بچه هایی را که انتخاب کرد برای سریال‬ ‫«دلنوازان» دوست نداشت صورت عمل شده‬ ‫ای داشته باشند‪ .‬من هم صورتم دستکاری‬ ‫نشده بود و همین باعث شد خیلی دیده شوم‪.‬‬ ‫صورتم بکر و دست نخورده بود با ابروهای‬ ‫پهن‪.‬‬ ‫زمانی که ژل تزریق کردم در جشنواره‪ ،‬فیلم‬ ‫های من پخش می شد و به همین دلیل ناچار‬ ‫شدم در جمع حضور پیدا کنم‪ .‬این در حالی‬ ‫بود که هنوز لب هایم ورم شدیدی داشت‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

61


‫‪60‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫خواننده و‬ ‫هنرپیشه های‬ ‫قدیمی‬

‫نِعمت‌اهلل آزموده معروف به‬ ‫آغاسی (‪ ۱۳۸۴ - ۱۳۱۸‬خ‪ ).‬یکی‬ ‫ازشاخص ترین و سرشناس ترین‬ ‫خوانندگان موسیقی مردم‌پسند و‬ ‫کوچه بازاری دوره قبل از انقالب‬ ‫ایران بود‪.‬‬ ‫او در سال ‪ ۱۳۱۸‬خورشیدی در دزفول به‬ ‫دنیا آمد آغاسی ها از خانواده های معروف‬

‫و قدیمی دزفول هستند‪ .‬وی با خواندن‬ ‫آهنگ‌هایی مانند آمنه و لب کارون در‬ ‫سالن‌های موسیقی الله‌زار تهران عالقه‌مندان‬ ‫زیادی پیدا کرد‪ .‬از یادگاری‌های به‌یادماندنی‬ ‫او شیؤه رقص بندری اوست که با چرخاندن‬ ‫دستمالی سفید در دستش انجام می‌داد‪.‬او‬ ‫پس از اجراهای موفقش در الله‌زار نخستین‬ ‫خوانندٔه الله زاری بود که صدای او از رادیو‬ ‫و تلویزیون ملی ایران پخش شد‪.‬‬ ‫آغاسی دو سال قبل از فوتش برای اولین‬ ‫بار پس از انقالب اجازه یافت تا به تئاتر‬ ‫پارس در الله زار‪ ،‬جایی که فعالیت هنری‬ ‫خود را آغاز کرده بود بازگردد و روی صحنه‬ ‫آواز بخواند‪ .‬این برنامه چنان مورد استقبال‬ ‫قرار گرفت که مردم‪ ،‬الله زار را بستند‬ ‫و همین (استقبال) سبب شد که دوباره‬ ‫جلوی خواندن او را بگیرند و باز او را به‬ ‫همان خلوتی که داشت‪ ،‬بازگردانند‪.‬‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

59


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

58


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

57


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

56


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

55


‫سرگذشت واقعی‌‬

‫‪54‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫که میرویم امریکا‪ ،‬چون دو‬ ‫برادرم در امریکا‪ ،‬کلی موفق‬ ‫هستند و من هیچ کم وکسری‬ ‫از آنها ندارم‪ .‬گفتم من هیچ‬ ‫فامیل وآشنایی در آنجا ندارم‪،‬‬ ‫در ضمن من عاشق خانواده ام‪،‬‬ ‫زندگی ام با آنها خوش است‪.‬‬ ‫گفت تو حاال زن من هستی و‬ ‫مادر ‪ 3‬بچه‪ ،‬به فکر آینده اینها‬ ‫باش‪ ،‬این بچه ها درایران آینده ای ندارند‪.‬‬ ‫بعد از ‪8‬ماه‪ ،‬ما راهی دبی شدیم وبعد از ‪ 2‬ماه راهی امریکا‪،‬‬ ‫چون برادران هوشنگ‪ ،‬همه نیروی خود را بکار گرفتند و‬ ‫برای ما یک آپارتمان اجاره کردند و همه وسائل را هم تهیه‬ ‫دیدند و کوشیدند زندگی من و بچه ها را روبراه کنند‪.‬‬ ‫هوشنگ خیلی زود تر از آنچه تصور میرفت‪ ،‬بدنبال شب‬ ‫زنده داریها رفت‪ .‬وقتی من اعتراض کردم‪ ،‬با یک مشت که‬ ‫صورتم را پر از خون کرد‪ ،‬ساکتم کرد‪ .‬احساس می کردم‪ ،‬به‬ ‫یک زندان شیشه ای بزرگ انتقال یافته ام‪ ،‬چون ظاهرا در‬ ‫قلب شهر فرشته ها زندگی می کردم‪ ،‬ولی حق بیرون رفتن از‬ ‫خانه و حتی خرید را نداشتم‪ ،‬اگر هوشنگ هر ماهی یکبار‬ ‫دلش به رحم نمی آمد و ما را برای خرید وگردش در خیابان‬ ‫ها نمی برد‪ ،‬نه تنها من‪ ،‬بلکه بچه ها دق می کردند‪ .‬هوشنگ‬ ‫عقیده داشت‪ ،‬در این محیط بچه ها و حتی بزرگترها چون‬ ‫من‪ ،‬خیلی زود فاسد می شویم‪ ،‬پس بهتر است در چارچوب‬ ‫خانه بمانیم و از هر گزندی دور باشیم‪.‬‬ ‫من برای سرگرمی در خانه به کار تعمیر و دوخت و دوز لباس‬ ‫همسایه ها و دوستان پرداختم‪ ،‬هم درآمدی بود و هم یک‬ ‫سرگرمی که حسرت زندگی مردم را درخارج خانه‪ ،‬در خیابانها‬ ‫و فروشگاه های رنگارنگ و رستوران های شیک نخورم‪.‬‬ ‫هوشنگ وقتی متوجه شد‪ ،‬که من درآمدی دارم‪ ،‬گفت پس‬ ‫نیازی به پول روزانه ندارید‪ ،‬تو خودت هزینه های مدرسه و‬ ‫خورد وخوراک بچه ها را بده‪.‬‬ ‫دخترم سحر قد کشیده بود‪ ،‬خواسته های یک تین ایجر را‬ ‫داشت‪ ،‬من در حد توان می کوشیدم هرچه می خواهد فراهم‬ ‫سازم‪ ،‬ولی مسلما هر روز او بیشتر طلب می کرد‪ ،‬به دوستان‬ ‫وهمکالسی ها و حتی دخترعموهایش نگاه میکرد‪ ،‬اتومبیل‬ ‫می خواست‪ ،‬هزینه سینما و رستوران میخواست و من وقتی با‬ ‫هوشنگ حرف میزدم‪ ،‬فریاد بر می آورد که گفتم بچه ها فاسد‬ ‫میشوند‪،‬گفتم اینجا سرزمین وسوسه هاست!‬ ‫یک شب به او گفتم اگر چنین بود‪ ،‬چراما را به این سرزمین‬

‫بازگشت پرنده هایم به آشیانه‬ ‫هوشنگ با لباس شیک و سر وصورت تر و تمیز‬ ‫و چهره ای خندان ومهربان‪ ،‬به خواستگاری‬ ‫من آمد‪ ،‬همان جلسه اول توجه پدر ومادرم‬ ‫را جلب کرد و بعد از یک هفته مرا هم بسوی‬ ‫خود جلب کرد‪.‬‬

‫پدرم که انسان مهربان و خیری است‪ ،‬ترتیبی داد‪ ،‬تا جشن‬ ‫عروسی ما‪ ،‬همزمان با دختر زری‪ ،‬مستخدم قدیمی خانه‪ ،‬چنان‬ ‫برگزار شود‪ ،‬که انگار ما دو خواهر هستیم‪ .‬من از این بابت‬ ‫خوشحال بودم‪ ،‬ولی هوشنگ حساسیت نشان داد و گفت آن‬ ‫دختر در شأن ما نبوده‪ ،‬پدرت نباید چنین اقدامی می کرد! این‬ ‫سخن مرا آن شب لرزاند‪ ،‬با خودم گفتم مبادا من درمورد مرد‬ ‫آینده زندگی ام دچار اشتباه شده ام؟ گرچه من زود فهمیدم‬ ‫که هوشنگ همه حرکات و رفتار و شخصیت اش‪ ،‬ظاهری و‬ ‫بدون مایه است‪ ،‬چون گفته بود روشنفکر و مدرن است‪ ،‬گفته‬ ‫بود دلش می خواهد من تحصیالت دانشگاهی خود را ادامه‬ ‫بدهم‪ ،‬گفته بود حداقل سالی یکبار به خارج میرویم‪ ،‬گفته‬ ‫بود اجازه نمیدهد‪ ،‬هیچکس در زندگی خصوصی ما دخالت‬ ‫کند‪ .‬ولی عجیب اینکه همه این قول و قرارها را فراموش‬ ‫کرد و یکروز روبرویم ایستاد و گفت می دانی واقعیت چیه؟‬ ‫چه بخواهی چه نخواهی‪ ،‬این مملکت‪ ،‬سرزمین مردساالری‬ ‫است‪ ،‬اصوال ثابت شده که نمی توان به زنها میدان داد‪ ،‬وگرنه‬ ‫خیلی راحت مرد ها را زیر پایشان له می کنند‪ ،‬خوار و خفیف‬ ‫شان می کنند و خیلی زود آنها را روانه گور!‬ ‫من کوشیدم با آن شرایط بسازم‪ ،‬فقط وقتم را برای بزرگ‬ ‫کردن بچه هایم بگذرانم‪ ،‬که بمرور ‪ 2‬دختر و یک پسر‬ ‫شدند و دلم به آنها خوش باشد‪ .‬دختر بزرگم ‪ 11‬ساله بودکه‬ ‫هوشنگ ناگهان هوای خارج به سرش زد و گفت آماده بشوید‬

‫آوردی؟ فریاد زد شما را از زندان ایران خالص کردم‪ ،‬حاال‬ ‫بدهکار هم هستم؟ فریاد زدم خواهش می کنم ما را به همان‬ ‫زندان برگردان‪ ،‬هنوز حرفم تمام نشده بود‪ ،‬که مشت محکمی‬ ‫به صورتم کوبید و دوباره همه جا را خون پوشاند‪ ،‬سحر از‬ ‫ترس پلیس را خبر کردو نیم ساعت بعد هوشنگ را با دستبند‬ ‫بردند‪ .‬زمان خروج از خانه گفت خیلی راحت گور خودت را‬ ‫کندی!‬ ‫برادرانش او را خیلی زود به خانه برگرداندند‪ ،‬قول دادند که‬ ‫دیگر این حادثه تکرار نمی شود‪ ،‬من برای حفظ آبرو حتی‬ ‫حاضر شدم رضایت بدهم‪ ،‬گرچه من شکایت رسمی نکرده‬ ‫بودم‪ ،‬فقط ماجرای حمله او را بازگو کرده بودم‪.‬‬ ‫هوشنگ ظاهرا آرام شده بود‪ ،‬ولی با من حرف نمی زد‪ ،‬تا‬ ‫یک شب موضوع سفر به ایران را پیش کشید و گفت همگی‬ ‫می رویم‪ 20 ،‬روزی می مانیم و بر می گردیم‪ .‬من که خیلی‬ ‫زود پی به نقشه او برده بودم‪ ،‬گفتم شما بروید‪،‬من همین جا‬ ‫می مانم‪،‬گفت پشیمان میشوی‪ ،‬گفتم مطمئن باش پشیمان‬ ‫نمی شوم هوشنگ بچه ها را برداشته و به ایران رفت‪ ،‬قرار بود‬ ‫‪ 20‬روز بمانند‪ ،‬ولی تاآخر تابستان ماندند و برادران هوشنگ‬ ‫گفتند که او دیگر بر نمی گردد او دارد با خودش و با شما‬ ‫لجبازی می کند‪.‬‬ ‫من بخود آمدم‪ ،‬تصمیم گرفتم زندگی خود را به طریقی‬ ‫بچرخانم‪ .‬خوشبختانه دو برادر هوشنگ‪ ،‬بدون اطالع او‪ ،‬بمن‬ ‫شغلی دادند‪ ،‬تا بقول خودشان این غائله ختم شود‪ .‬من روزها‬ ‫در محل کار آنها و بعد از ظهرها تا نیمه شب درخانه کار‬ ‫میکردم و با دو سه خشکشویی همکاری داشتم و لباسهای‬ ‫مختلف را ترمیم و دوخت و دوز می کردم‪.‬‬ ‫تا یکسال ونیم هرچه سعی می کردم با بچه ها حرف بزنم‪،‬‬ ‫هوشنگ اجازه نمی داد‪ ،‬باور کنید گاه شبها خواب بچه ها‬ ‫را می دیدم‪ ،‬خواب بازگشت بچه ها‪ ،‬اینکه در آغوش من‬ ‫خوابیده اند‪ ،‬مثل بچگی هایشان‪ ،‬مثل آنروزها که من با آنها‬ ‫درون خانه تنهائی ام خوش بودم‪.‬‬ ‫بعد از دو سال یکی دو بار با دخترم سحر حرف زدم‪ ،‬او‬ ‫ترتیبی داد تا با پسرها حرف بزنم‪ ،‬همه شان ناراحت بودند‪،‬‬ ‫ولی می گفتند امکان سفر به خارج را ندارند‪ .‬هوشنگ وقتی‬ ‫به این رابطه تلفنی پی برد‪ ،‬به خانه تازه ای نقل مکان کرد‪.‬‬ ‫شماره تلفن ها را هم عوض کرد و بکلی ارتباط مرا با بچه‬ ‫ها قطع کرد‪.‬‬ ‫من شب وروزم با فکر بچه ها می گذشت‪ ،‬ضمن فعالیت شبانه‬ ‫روزی‪ ،‬آپارتمان بزرگی خریدم و هر اتاق آنرا به اسم هر کدام‬ ‫از بچه ها تزئین کردم و تصاویرشان را بر دیوارها نصب کردم‪.‬‬ ‫یکروز بخود آمدم که درست ‪ 10‬سالی بود بچه ها را ندیده‬ ‫بودم‪ ،‬نمیدانم هوشنگ به بچه ها چه گفته بود که آنها هم بمن‬ ‫زنگ نمی زدند‪ .‬من با کمک برادران هوشنگ‪ ،‬سیتی زن‬ ‫شدم‪ ،‬درحالیکه هیچ خبری از بچه ها نداشتم‪ ،‬با کمک یک‬ ‫وکیل بدنبال تجدید گرین کارت شان رفتم‪.‬‬ ‫یکروز به آینه چشم دوختم‪ ،‬خودم را شناختم‪ ،‬چهره ام بسیار‬ ‫تکیده شده بود‪ ،‬از خود پرسیدم به راستی اینجا چه می کنم؟‬ ‫باید به ایران برگردم‪ ،‬بقول هوشنگ به زندان کوچکتر‪،‬ولی‬ ‫حداقل شانس دیدار بچه هایم را خواهم داشت‪.‬‬ ‫بدون اطالع‪ ،‬برادران هوشنگ‪ ،‬مقدمات بازگشت خود‬ ‫را فراهم ساختم و خبر نداشتم که آنها در پشت پرده برنامه‬ ‫دیگری را تدارک دیده اند‪.‬‬ ‫یکشنبه شب‪ ،‬شب دلگیری بود‪ ،‬جلوی تلویزیون نشسته بودم‪،‬‬ ‫یک سریال کمدی را تماشا می کردم‪ ،‬ولی یک لحظه هم‬ ‫خنده به لبانم نمی آمد‪ ،‬که ناگهان صدای زنگ در‪ ،‬مرا از‬ ‫جای پراند‪ .‬نمیدانم چرا احساس می کردم‪ ،‬دریچه ای از نور‬ ‫برویم باز شده است‪ ،‬اشتباه نکرده بودم‪ ،‬در نهایت حیرت و‬ ‫ناباوری‪ ،‬خود را با بچه هایم روبرو دیدم‪ ،‬همه قد کشیده و‬ ‫بزرگ شده بودند‪ ،‬چنان در آغوش شان غرق شدم‪ ،‬که انگار‬ ‫در مطمئن ترین پناه دنیا آرام گرفته ام‪ ،‬من دو روز اشکهایم‬ ‫بند نمی آمد‪ .‬انگار سالها برای چنین روزهائی ذخیره شده‬ ‫بود‪ .‬نمی دانستم از خدایم‪ ،‬از بچه ها‪ ،‬از برادران هوشنگ! از‬ ‫چه کسی تشکر کنم‪ ،‬که دوباره طعم زندگی را بمن چشاندند‪.‬‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

53


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

52


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

51


‫‪50‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫يا صرف زمان بيشتر‪ ،‬با مهندسين و‬ ‫شركت هاي با سابقه در اين رابطه‬ ‫مشورت كنيد و ازنظرات و ايده ها‬ ‫و يا مشكالت احتمالي كار خود‬ ‫مطلع شويد‪ .‬اين شركتها با داشتن‬ ‫تيم متخصص متشكل از مهندسين با‬ ‫سابقه شما را به دستيابي به يك برنامه‬ ‫مالي و زماني و استاندارد كمك ميكنند‬ ‫‪.‬‬ ‫قبل از شروع كار بايد بدقت‬ ‫برنامه خود را طراحي و مرور كنيد‪.‬‬ ‫براي انجام برخي از پروژهاي باز‬ ‫سازي يا الحاق الزم است ساختمان‬ ‫تخليه شده تا شرايط الزم براي انجام‬ ‫‪ SEAN TOUSSI‬كار مهيا شود‪ .‬مشابه تبديل كردن يك‬ ‫‪ M.ARCH‬ساختمان یك طبقه مسكوني به دو طبقه‬ ‫‪ . OAA LICENSED ARCHITECT‬‬

‫‪SEAN@MEMARARCHITECTS.‬‬ ‫‪COM‬‬

‫نکاتی برای انجام‬ ‫یک بازسازی بی‬ ‫دردسر‬ ‫‪TIPS TO A‬‬ ‫‪WORRY-FREE‬‬ ‫‪RENOVATION‬‬ ‫‪OR ADDITION‬‬

‫اما براي برخي از پروژه ها مثل اضافه‬ ‫كردن فضا به باالي گاراژ متصل‬ ‫به منزل يا بازسازي و تغييرات در‬ ‫آشپزخانه ممكن است نيازي به تخليه‬ ‫ساختمان نباشد ‪ .‬اما انجام آن براي‬ ‫شما توليد مزاحمت خواهد كرد‪ .‬در‬ ‫هر صورت الزم است قبل از شروع كار‬ ‫موارد فوق را بررسي و تمهيدات الزم‬ ‫را پيش بيني كرد ‪ .‬‬

‫مرحله بعد طراحي و تهيه‬ ‫نقشه هاي باز سازي يا الحاق است كه‬ ‫نه تنها در اخذ پروانه باز سازي مورد‬ ‫استفاده قرار ميگيرد‪،‬بلكه براي انجام‬ ‫كار و ارايه جزييات به پيمانكاران‬ ‫ساختماني استفاده ميگردد ‪ .‬عالوه‬ ‫بر موارد فوق الزم است درباره مدت‬ ‫زمان انجام كار نيز واقع بين باشيد‬ ‫و تمام هزينه هاي مربوطه را قبل از‬ ‫شروع كار بررسي كنيد و معمو ً‬ ‫ال ده‬ ‫داليل بيشماري براي انجام‬ ‫درصد بابت هزينه هاي پيش بيني‬ ‫بازسازي يا الحاق و افزايش مساحت‬ ‫ساختمان وجود دارد ولی معموال عمده نشده به مجموع برآورد خود اضافه‬ ‫كنيد‪ .‬هم چنين الزم است چنانچه‬ ‫ترين داليل برخورداري از فضايي‬ ‫بيشتر‪،‬راحت تر و زيباتر ميباشد‪ .‬عالوه انجام پروژه بيش از چند هفته به طول‬ ‫بر موارد فوق انجام بازسازي يا الحاق مي انجامد‪ ،‬همسايگان خود را از‬ ‫كليات برنامه مطلع سازيد تا نسبت‬ ‫بخشي به ساختمان ميتواند عالوه بر‬ ‫زيبا ‪،‬راحت و ايمن كردن ساختمان مد به مزاحمتهاي احتمالي ناشي از تردد‬ ‫نظر‪ ،‬باعث افزايش مساحت ساختمان اتومبيل هاي ساختماني يا آلودگي‬ ‫هاي صوتي و بصري اطالع قبلي داشته‬ ‫نيز شود‪.‬اما براي انجام يك بازسازي‬ ‫بي دردسر و مطمين كه بتوان عالوه بر باشند‪ .‬معمو ً‬ ‫ال زماني كه آنها را قبل از‬ ‫شروع كار مطلع سازيد در جريان كار با‬ ‫تامين خواسته هاي شخصي كارفرما‪،‬‬ ‫از اقتصاد و نتيجه مناسب در بازار نيز شما همكاري بيشتري ميكنند ‪.‬‬ ‫توصيه ميشود در جريان انجام كار‬ ‫برخوردار شد‪ ،‬توجه كردن به نكات‬ ‫حتم ًا از پيشرفت كار مطابق برنامه‬ ‫زير ضروري است‪.‬‬ ‫پيش بيني شده مطمين شويد و با‬ ‫ابتدا الزم است مطمين شويد‬ ‫سازنده و مهندسين خود در ارتباط‬ ‫پروژه بازسازي يا الحاق مد نظر شما‬ ‫نيازي به گرفت پروانه ساختماني دار يا باشيد ‪.‬‬ ‫نه؟ ليست كارهايي كه براي انجام آنها‬ ‫الزم است تا نقشه هاي ساختماني تهيه لطفا سواالت خود را با شماره‬ ‫شود و پروانه اخذ گردد در مقاله هاي ‪ 416-575-4448‬یا از طریق وب‬ ‫سایت زیر با ما در میان بگذارید‪.‬‬ ‫قبل ارايه شده است ‪.‬‬ ‫پس از اطمينان از اين مقوله بهتر است‬ ‫‪WWW.MemarArchitects.com‬‬ ‫قبل از هرگونه پيشرفت در انجام كار‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

49


‫‪48‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫راه هایی ساده‬ ‫اما کاربردی در‬ ‫حل حسادت های‬ ‫کودکانه‬

‫اگر دیدید یکی از فرزندان تان‬ ‫رفتارش تغییر کرده و نسبت به‬ ‫خواهر و برادرش حسادت می‬ ‫کند‪ ،‬ممکن است دلیل این رفتارها‬ ‫به خاطر اعمال و رفتار نامناسب‬ ‫شما باشد‪.‬‬

‫و روانی صدمه می بینند و اعتماد به نفس شان‬ ‫را از دست می دهند‪.‬‬ ‫البته همه فرزندان یکسان نیستند‪ ،‬در میان آنها‬ ‫دختر و پسر با استعداد و بی استعداد‪ ،‬خوش‬ ‫اخالق و بد اخالق‪ ،‬زشت و زیبا‪ ...‬هست‪،‬‬ ‫ممکن است پ در و مادر قلبا یکی را بیشتر‬ ‫از دیگری د وست داشته باشد‪ ،‬اما نباید به‬ ‫گونه ای رفتار کنند که بچه ها متوجه عالقه‬ ‫و اظهار محبت شما به دیگری بشوند‪.‬‬ ‫سعی کنید د ر رفتار‪ ،‬گفتار و اظهار محبت‪،‬‬ ‫کامال بین آنها مساوات را رعایت کنید‪.‬‬ ‫اگر هم می خواهید یکی از فرزندانتان را به‬ ‫دلیل کار و مهارتش تشویق کنید‪ ،‬بهتر است‬ ‫یا جلوی بچه های دیگر نباشد یا با لحنی او‬

‫فرزندتان تحریک شده است‪.‬‬ ‫‪ - 4‬هرگز کودکان را دعوا نکنید‬ ‫فرزندان تان را تشویق کنید تا درباره اختالف‬ ‫نظرهایشان و این که بر سر چه مساله ای بگو‬ ‫و مگو دارند‪ ،‬با هم صحبت کنند و خودشان‬ ‫مشکل را ب ر طرف کنند‪ .‬اگر هم بچه ها‬ ‫کوچک هستند با آنها همفکری کنید تا علت‬ ‫جنگ و دعواهایشان را متوجه بشوند‪ .‬هر گاه‬ ‫یکی از بچه ها خواست از خواهر و برادرش‬ ‫بدگویی کند‪ ،‬اجازه ندهید‪.‬‬ ‫این نکته خیلی مهم است که هرگز از کودکی‬ ‫طرفداری ن کنید‪ ،‬چرا که باعث حسادت‬ ‫و کینه ت و زی میان کودکان می شود؛ اگر‬ ‫خواستید ی کی از فرزندانتان را تنبیه کنید‪،‬‬ ‫توجه داشته باشید​‪:‬‬

‫‪ 1‬ـ به نیازها و عالیق کودک توجه کنید‬ ‫هر کودک نسبت به سن و جنس خویش‬ ‫نیازها و احتیاج های خاصی دارد که پدر و‬ ‫مادر باید به نیازها و احتیاج های فرزندان‬ ‫خود توجه داشته باشند‪ .‬اگر دیدید یکی از‬ ‫فرزندان تان رفتارش تغییر کرده و نسبت به‬ ‫خواهر و برادرش حسادت می کند‪ ،‬ممکن‬ ‫است دلیل این رفتارها به خاطر اعمال و رفتار‬ ‫نامناسب شما باشد‪ .‬پدر و مادر باید نسبت به‬ ‫فرزندان شان رفتار عادالنه ای داشته باشند و‬ ‫نیز به عالیق و نیازهای شخصی کودک توجه‬ ‫کنند‪.‬‬

‫‪ - 2‬هرگز ک ودک ان را با یکدیگر مقایسه‬ ‫نکنید‬ ‫مقایسه کردن کودکان با یکدیگر‪ ،‬تعریف و‬ ‫تمجید کردن از آنها و به رخ کشیدن خوبی‬ ‫های هر یک ​ بر دیگری از عوامل مهم‬ ‫حسادت است​ که پدر و مادر باید بشدت از‬ ‫آن دوری کنند؛ چرا که بچه ها به لحاظ روحی‬

‫‪ - 5‬مشکالت کودکان را برطرف کنید‬ ‫اگر فر ز ن دا نتان نمی توانند جنگ‪ ،‬بگو و‬ ‫مگو و نیز اختالف نظرهایشان را با یکدیگر‬ ‫حل کنند و بنا به عادت با هم دعوا و بگو‬ ‫و مگو م ی ک نند‪ ،‬شما پدر و مادر آگاه و‬ ‫باتدبیر باید به آنها کمک کنید تا بتوانند با‬ ‫همفکری شما راه حل خوب برای برطرف‬ ‫کردن مشکل هایشان پیدا کنند‪ .‬البته مراقب‬ ‫رفتار و گفتارتان باشید به طوری که بچه ها‬ ‫احساس نکنند بین او‪ ،‬خواهر و برادرش فرق‬ ‫گذاشته اید‪.‬‬ ‫‪ - 6‬حرف های کودکان را بشنوید‬ ‫جر و بحث و بگو و مگو بین هر خواهر و‬ ‫برادری پیش می آید و گاهی از دست یکدیگر‬ ‫ناراحت می شوند‪ .‬شما پدر و مادر آگاه باید‬ ‫اجازه ب د هی د تا بچه ها درباره موضوعی که‬ ‫ناراحت ش ان کرده با شما صحبت کنند و‬ ‫ناراحتی خود را نشان بدهند که چه موضوعی‬ ‫باعث شده تا او از دست خواهر یا برادرش‬ ‫ناراحت شود‪ .‬سعی کنید ناراحتی او را درک‬ ‫کنید و خوب به حرف هایش گوش بدهید‪.‬‬

‫همه خواهر و برادرها با هم دعوا‪ ،‬بگو و مگو‬ ‫و پشت سر هم بدگویی می کنند‪ ،‬همدیگر‬ ‫را مسخره می کنند‪ ،‬اذیت می کنند و‪ ...‬اما‬ ‫راه های ساده ای وجود دارد که می توان از‬ ‫حسادت میان آنها جلوگیری کرد‪.‬‬

‫متاسفانه برخی ​ پدرها و مادرها به نیازها و‬ ‫حتی به عالیق شخصی کودکان اهمیتی نمی‬ ‫دهند‪ .‬اگر بخواهند هدیه ای برای بچه ها تهیه‬ ‫کنند همه را یک شکل و یکرنگ تهیه می‬ ‫کنند که مبادا بچه ها با هم دعوا یا حسادت‬ ‫کنند؛ بنابراین پدر و مادر آگاه سعی می کنن ​د‬ ‫ابتدا نیازها و احتیاج ها و نیز عالیق شخصی‬ ‫فرزندان خویش ر ا بشناسند بعد با توجه به‬ ‫شناختی که پیدا کرده اند‪ ،‬هدیه مناسبی​ برای‬ ‫هر یک از فرزند ان خویش بخرند یا این‬ ‫که همه بچه ها را در یک کالس ورزشی یا‬ ‫هنری‪ ...‬ثبت نا م می کنند بهتر است توجه‬ ‫کنند که هر یک از بچه ها به چه کالسی‬ ‫عالقه مند هستن د‪ .‬خالصه به کودکان تان‬ ‫نشان دهید​ چقدر به نیازها و عالیق شخصی‬ ‫هر یک از آنها اهمیت می دهید‪.‬‬

‫اوج می رس د​ یا این که فرزند خود را مدام‬ ‫جلوی دیگران سرزنش می کنند‪ .‬سعی کنید‬ ‫به فرزندانتان احترام بگذارید و هرگز آنها را‬ ‫سرزنش نکنید‪ ،‬بلکه با آنها صحبت کنید و‬ ‫دلیل رفتارشان را جویا شوید‪.‬‬

‫همچنین از خاطرات دوران کودکی و دعواها‬ ‫و بگو و مگوهایی که با خواهر و برادر خود‬ ‫داشته ا ی د‪ ،‬برایش تعریف کنید‪ .‬این که بر‬ ‫سر چه مسائلی با آنها دعوا می کردید‪ .‬به او‬ ‫بگویید​دعوا و بگو و مگو بین هر خواهر و‬ ‫برادری پ یش می آید و امری کامال طبیعی‬ ‫است‪ .‬هیچ مشکلی نیست که قابل حل نباشد؛‬ ‫البته نحوه گفتار و رفتار شما با کودکان خیلی‬ ‫مهم و تاثیرگذار است‪.‬‬ ‫‪ - 7‬کودکان را تشویق کنید‬ ‫وقتی می بینید​ بچه ها با هم بازی می کنند و‬ ‫شاد هستند‪ ،‬آنها را تحسین کنید؛ البته تحسین‬ ‫کردن بچه ها خوب است‪ ،‬اما باید به طور‬ ‫پیوسته و همیشگی باشد‪.‬‬

‫را تشویق کنید که بچه های دیگر احساس‬ ‫نکنند‪ ،‬مهارت خواهر یا برادرش را به رخ آنها‬ ‫می کشید‪ .‬همیشه سعی کنید به گونه ای رفتار‬ ‫کنید که بچه ها به یکدیگر حسادت نکنند‪.‬‬ ‫‪ - 3‬مراقب رفتار خود باشید‬ ‫پدر و ما د ر با گفتار و رفتارشان می توانند‬ ‫حسادت میان خواهر و برادر را بیشتر کنند‬ ‫یا با رفتاری کامال درست ریشه های حسادت‬ ‫را از بی ن ببرند برای این که کودکان خیلی‬ ‫حساس هست ن د و همه رفتارها و گفتارهای‬ ‫شما را می بینند و نیز می دانند​ چه رفتارهایی‬ ‫معقول اس ت و چه رفتارهایی غیرمعقو ل؛‬ ‫بنابراین اگر دیدید فرزندتان بد رفتاری می‬ ‫کند و خو ا هر و برادرش را اذیت می کند‪،‬‬ ‫ببینید​ چ گونه رفتار کرده اید که حسادت‬

‫الف ـ در حضور کسی نباشد بویژه در حضور‬ ‫خواهر و برادرش؛ زیرا احساس حقارت می‬ ‫کند و خجالت می کشد‪.‬‬ ‫ب ـ شما نباید کودک را دعوا کنید یا کتک‬ ‫بزنید​ یا با او بگو و مگو و جر و بحث کنید‪.‬‬ ‫بلکه باید با صبر و آرامش در گوشه ای به دور‬ ‫از همه با او صحبت کنید‪.‬‬ ‫شوربختانه برخی ​والدین به فرزندان خویش‬ ‫لقب می د ه ند‪ ،‬مثال می گویند‪ :‬تنبل خانم‬ ‫و‪ ...‬و ب ه طور پی وسته در حضور دیگران‬ ‫این لقب را تکرار می کنند‪ .‬در این صورت‬ ‫خواهر‪ ،‬برادر و دیگران هم جرأت پیدا می‬ ‫کنند و او را تنبل خانم صدا می زنند‪ .‬در این‬ ‫صورت حسادت و کینه توزی بین بچه ها به‬

‫‪ - 8‬اظهار محبت را فراموش نکنید‬ ‫کودکان به محبت پدر و مادر احتیاج دارند؛‬ ‫البته م ح بت ی که آثارش در رفتار و گفتارتان‬ ‫نمودار ب اش د‪ .‬ب چه ها دوست دارند زمان‬ ‫بیشتری را در کنار والدین خود سپری کنند‪.‬‬ ‫حتی دوست دارند با آنها بازی کنند؛ بنابراین‬ ‫سعی کنید برای هر یک از فرزندان تان وقت‬ ‫بگذارید‪ ،‬با هر یک از آنها صحبت و بازی‬ ‫کنید‪ .‬این گونه بچه ها متوجه می شوند که‬ ‫شما چق د ر آ نها را دوست دارید و به آنها‬ ‫اهمیت می دهید‪ .‬آن​ وقت با شما احساس‬ ‫صمیمیت م ی کنند و د رباره مشکالت و‬ ‫اتفاقا ت ی ک ه بر ایشا ن پیش می آید با شما‬ ‫صحبت می کنند‪.‬‬ ‫پس به هر یک از فرزندانتان نشان بدهید که‬ ‫چقدر دوست شان دارید‪ .‬پدر و مادر با رفتار‬ ‫و گفتار خود می توانند حسادت میان کودکان‬ ‫را بیشتر کنند و ریشه هایش را بخشکانند و‬ ‫از بین ببرند‪.‬‬


‫‪47‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫آينده‪ ،‬در يك‬ ‫فنجان چاي يا‬ ‫قهوه‪1-‬‬

‫فال قهوه به معناي خواندن و‬ ‫تفسير نشانه هاي بازمانده قهوه در‬ ‫فنجان‪ ،‬ريشه در هنر تفسير تفاله‬ ‫چاي در چين باستان دارد‪ .‬چاي‬ ‫كه در اصل نوشيدني راهبان بود‪،‬‬ ‫در فنجانهايي زنگوله شكل نوشيده‬ ‫ميشد‪.‬‬ ‫_____________________‬ ‫قبل از اينكه فال چاي در ميان اين راهبان‬ ‫مرسوم شود‪ ،‬آنها با بررسي نقوش ايجاد شده‬ ‫در قسمت داخلي زنگوله هاي معبد به پيش‬ ‫بيني اينده ميپرداختند و بعدها فرم زنگوله را‬ ‫براي فنجانهاي بدون دسته چاي خوري به‬ ‫كار بردند‪.‬‬ ‫اين شيوه پيشگويي بعدها در نزد اعراب و با‬ ‫استفاده از تفاله قهوه مرسوم شد‪ .‬دانه قهوه‬ ‫براي اولين بار توسط اعراب و در حدود‬ ‫سال ‪ 600‬ميالدي كشف شد و كاشتن و‬ ‫نوشيدن آن تا صدها سال جزو اسرار اين قوم‬ ‫بود‪.‬‬

‫اعراب در ابتدا قهوه را بدون برشته كردن و‬ ‫به صورت سبز دم ميكردند كه يك نوشيدني‬ ‫رقيق مانند چاي از آن حاصل ميشد‪ .‬در‬ ‫اواخر قرن ‪ 13‬ميالدي آنها ابتدا قهوه را بو‬ ‫داده‪ ،‬آسياب ميكردند و سپس دم كرده آنرا‬ ‫مينوشيدند‪.‬‬

‫سر زبانها افتاد‪.‬‬ ‫موج محبوبيت قهوه باعث به وجود آمدن‬ ‫حرفه هاي جانبي هم شد كه از جمله پر‬ ‫سابقه ترين و ماندگارترين آنها‪ ،‬پيشگويي‬ ‫با تفاله قهوه توسط زنان فالگيري بود كه به‬ ‫‪ Cup-Women‬شهرت داشتند‪.‬‬

‫مركز كشت قهوه در يمن بود و كم كم‬ ‫استفاده از آن در سراسر شبه جزيره عربستان‬ ‫رواج يافت و بعدها توسط حكام عثماني‬ ‫به تركيه رسيد‪ .‬اولين قهوه خانه جهان به نام‬ ‫كيواهان ‪ ،Kiva Han‬در سال ‪ 1475‬در‬ ‫قسطنطنيه تاسيس شد‪.‬‬

‫هر كسي كه با پيش زمينه خرافي‪ ،‬به دنبال‬ ‫مشورت با نيروهاي ماورا الطبيعه بود با‬ ‫كيسه كوچكي پر از قهوه بو داده به سراغ‬ ‫اين زنان مي آمد‪ .‬در بسياري از آثار ادبي‬ ‫كالسيك آن زمان به هنر خواندن نشانه هاي‬ ‫داخل فنجان اشاره شده است كه از جمله‬ ‫ميتوان به كتاب "بر گرداگرد آتش ذغال‬

‫ورود قهوه به اروپا و پيدايش فالگيران‬ ‫شناسايي و آغاز مصرف قهوه توسط ساكنان‬ ‫اروپاي غربي و آمريكا تا اواخر قرن ‪18‬‬ ‫ميالدي صورت نگرفت‪.‬‬ ‫در وين سال ‪ ،1683‬هنگامي كه تركان‬ ‫مجبور به شكستن محاصره وين شدند‪500 ،‬‬ ‫گوني قهوه را بر جا گذاشتند‪ .‬يك تاجر‬ ‫لهستاني متهور از اين قهوه استفاده كرد و‬ ‫اولين قهوه خانه برلين را راه اندازي نمود‪.‬‬ ‫قهوه به سرعت مبدل به نوشيدني دلخواه‬ ‫طبقه متوسط اروپايي شد و قهوه خانه هاي‬ ‫متعدد در گوشه و كنار برپا شدند‪ .‬اصطالح‬ ‫باريستا ‪ ،Barista‬به معناي يك قهوه چي كه‬ ‫بتواند نوشيدنيهاي مختلفي از قهوه تهيه كرده‬ ‫و در اين كار استاد باشد‪ ،‬در همين دوران بر‬

‫سنگ" (‪Round About Our Coal-‬‬ ‫‪ )Fire‬منتشر شده در سال ‪ ،1731‬اشاره‬ ‫نمود ‪ ":‬ما يك جور مادر‪-‬ساحره داشتيم‪...‬‬ ‫كه كارشان پيشگويي سرنوشت آدمها با‬ ‫پخش كردن قهوه و چاي بود"‪.‬‬ ‫اولين گروه اين پيشگويان‪ ،‬كار خود را‬ ‫در پاريس آغاز كردند و سپس كار خود‬ ‫را در آلمان نيز گسترش دادند‪ .‬فال قهوه‬ ‫بسيار محبوب و در عين حال بدنام بود و‬ ‫اخطارهاي رسمي مبني بر تحريم اين كار و‬ ‫توقيف فالگيران و فال نوشان منتشر شده‬ ‫بود‪.‬‬ ‫____________________________‬


‫‪46‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫‪www.drtaebi.com‬‬ ‫جلسه مدیتیشن در ریچموند هیل‬ ‫کاهش استرس‬ ‫دستیابی به آرامش‪ ،‬بهبود دلهره و تشویش‬

‫بهبود افسردگی‪ ،‬تمرکز روی هدف و پیشرفت‬ ‫بهبودی روابط زناشویی و اجتماعی‬ ‫رایگان‪.‬‬ ‫‪..........‬‬ ‫تلفن رزرو جا‪:‬‬ ‫‪905-508-6668‬‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

45


‫‪44‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫راضی‌بودن از بدن و رابطه زناشویی‬ ‫به عبارت دیگر‪ ،‬اعتمادبه‌نفس‬ ‫جنسی یعنی اعتماد داشتن به‬ ‫بدن خود و پذیرفتن تصویر‬ ‫آن همان‌طور كه هست و‬ ‫توانایی‌هایی كه دارد و لذتی‬ ‫كه می‌تواند ایجاد كند‪ .‬به‬ ‫كسانی كه گمان می‌كنند بدنی‬ ‫ایده‌آل ندارند‪ ،‬نمی‌توان اظهار‬ ‫عالقه و با آنها رابطه‌ای را آغاز‬ ‫كرد زیرا دچار نوعی درگیری‬ ‫درونی می‌شوند و به مرور زمان‪،‬‬ ‫این درگیری باعث سستی بدنی‬ ‫و كاهش میل و اشتیاق جنسی‬ ‫خواهد شد‪.‬‬ ‫نداشتن اعتماد به نفس جنسی به خصوص‬ ‫در میان زنان شایع است‪ .‬اگر زنان مطمئن‬ ‫باشند از نظر جنسی جذاب هستند و‬ ‫همسرشان دوستشان دارد‪ ،‬اعتماد به نفس‬ ‫جنسی پیدا می‌كنند ولی اگر زنی احساس‬ ‫كند بین او و آنچه در اجتماع مد روز است؛‬ ‫مانند جوانی‪ ،‬الغری‪ ،‬عضالنی بودن و…‬ ‫شكاف عمیقی پیش آمده‪ ،‬نگاهی كه به‬ ‫خود دارد منتقدانه‌تر می‌شود و همین امر‬ ‫می‌تواند اعتماد به نفس جنسی او را تخریب‬ ‫كند‪ .‬البته اعتماد به نفس جنسی در مردان‬ ‫هم مهم است‪ .‬در واقع قدرت نعوظ‪ ،‬اندازه‬ ‫آلت تناسلی و حسی كه به همسر خود منتقل‬ ‫می‌كنند و میزان توانایی در ارضا كردن‬ ‫همسر‪ ،‬اعتماد به نفس جنسی‌شان را باال‬ ‫می‌برد‪.‬‬ ‫چگونه اعتماد به نفس جنسی را افزایش‬ ‫دهیم؟‬

‫برای داشتن اعتماد به نفس جنسی تنها‬ ‫آشتی كردن با بدن خود كافی نیست بلكه از‬ ‫لحاظ روحی و ذهنی نیز باید با خود آشتی‬ ‫كرد‪ .‬تخیل‪ ،‬احساس و كنجكاوی از اصول‬ ‫اصلی روابط جنسی است‪ .‬این رابطه را‬ ‫زن و شوهر خلق می‌كنند و بال و پر پیدا‬ ‫می‌كند‪ .‬زن و شوهر وقتی اعتماد به‌نفس‬ ‫جنسی پیدا می‌كنند كه رابطه جنسی‌شان‬ ‫را در نظر خود هیجان‌انگیز جلوه دهند و‬ ‫اجازه بدهند لذت طرف مقابل آنها را درگیر‬ ‫و با خود همراه كند‪ .‬بهترین دارو برای‬ ‫كسانی كه اعتماد به نفس جنسی ندارند‪،‬‬ ‫این است كه حین برقراری رابطه جنسی‪،‬‬ ‫فرد به خود اجازه‌دهد احساساتش كنترل‬

‫او را در اختیار بگیرد و این بدنش باشد كه‬ ‫هر طور می‌خواهد عمل كند و مغز به هیچ‬ ‫عنوان دخالت نداشته باشد‪ .‬در واقع اعتماد‬ ‫به نوازش‌ها‪ ،‬بازی‌های جنسی و عمل طرف‬ ‫مقابل است كه اعتماد به نفس جنسی فرد را‬ ‫باال می‌برد‪.‬‬ ‫‪ 1‬به طرف مقابل اعتماد كنید‬ ‫گاهی ترس از اینكه قضاوت طرف مقابل‬ ‫در مورد ما چه باشد‪ ،‬باعث می‌شود به‬ ‫خصوص در اولین برخوردها‪ ،‬میل جنسی‬

‫به شدت كاهش یابد‪ .‬گاهی یك كلمه‪ ،‬یك‬ ‫نگاه یا یك تجربه بد‪ ،‬باعث از دست دادن‬ ‫اعتماد به نفس جنسی فرد می‌شود‪ .‬همسر‬ ‫خوب‪ ،‬همسری است كه از نظر جنسی همسر‬ ‫خود را سركوب نكند و به همراه او یك‬ ‫رابطه لذت‌بخش به وجود آورد‪ .‬مسخره یا‬ ‫مقایسه کردن اشتباه بزرگی است‪ .‬اعتماد به‬ ‫نفس جنسی در یك مرد یا زن با نگاه‌های‬ ‫همسر تقویت می‌شود‪ .‬چیزی به نام حافظه‬ ‫جسمی واقعا وجود دارد‪ .‬اندام‌های ما تمام‬ ‫تجربه‌های مثبت و منفی را در خود ذخیره‬

‫می‌كنند‪ .‬هر چه تجربه‌های مثبت ما بیشتر‬ ‫باشد اعتماد به نفس جسمی و جنسی‌مان‬ ‫باالتر می‌رود‪.‬‬ ‫‪ 2‬خود را ماساژ دهید‬ ‫سعی كنید هر روز صبح بعد از بیدار شدن یا‬ ‫شب موقع خواب‪ ،‬لباس‌هایتان را درآورید‬ ‫و بدنتان را ماساژ دهید‪ .‬پاها‪ ،‬شكم‪ ،‬سینه‪،‬‬ ‫گردن‪ ،‬باسن و…‪ .‬چشمانتان را ببندید‪،‬‬ ‫نفس عمیق بكشید و دستانتان را شل كنید‪.‬‬ ‫ماساژ باعث كاهش فشارها و فعال‌تر شدن‬ ‫شما می‌شود‪.‬‬ ‫از همسرتان بخواهید شما را ماساژ دهد‪.‬‬ ‫اینكه اجازه بدهید بدنتان بدون رابطه‬ ‫جنسی‪ ،‬در دستان همسرتان احساس آرامش‬ ‫داشته باشد‪ ،‬می‌تواند اعتماد به نفس شما را‬ ‫افزایش دهد‪.‬‬ ‫‪ 3‬حركت داشته باشید‬ ‫بدوید‪ ،‬راه بروید‪ ،‬دوچرخه‌سواری و شنا‬ ‫كنید‪ .‬نباید فقط برای الغر شدن یا‬ ‫ماهیچه‌ای كردن بدنتان ورزش كنید‪ .‬تحرك‬ ‫برای سالمت جسم و آزاد شدن فكر خوب‬ ‫است‪.‬‬ ‫‪ 4‬تفریح كنید‬ ‫اشتیاق‪ ،‬اشتیاق می‌آفریند‪ .‬برای دیدن یك‬ ‫فیلم خوب به سینما بروید‪ ،‬كتاب خوبی‬ ‫بخوانید و تا می‌توانید تخیل خود را پرورش‬ ‫دهید‪.‬‬ ‫‪ 5‬به احساسات خود توجه كنید‬ ‫در یك رابطه زناشویی‪ ،‬روی عملی كه انجام‬ ‫می‌دهید و آنچه حس می‌كنید‪ ،‬تمركز داشته‬ ‫باشید‪ .‬تمام حواستان باید به چیزی باشد‬ ‫كه روی بدنتان اتفاق می‌افتد‪ .‬یاد بگیرید‬ ‫هنگام برقراری رابطه جنسی بیش از اینكه با‬ ‫مغزتان فكر كنید‪ ،‬با بدنتان تفكر كنید‪.‬‬ ‫‪ 6‬جرات خواستن پیدا كنید‬ ‫یاد بگیرید در یك رابطه جنسی آنچه دوست‬ ‫دارید‪ ،‬از همسر خود تقاضا كنید‪ .‬با دادن‬ ‫اطالعات درست و راهنمایی به جا‪ ،‬هم شما‬ ‫اعتماد به نفس پیدا می‌كنید هم همسرتان‪.‬‬ ‫‪ 7‬گاهی «نه» بگویید‬ ‫اگر از نوعی رفتار خوشتان نمی‌آید به‬ ‫همسرتان بگویید‪ .‬ساكت بودن در این‬ ‫لحظات باعث كاهش میل جنسی می‌شود‪.‬‬


‫‪43‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫محمد‬ ‫رحیمیان‬

‫به امید کسب‬ ‫موفقیت عزیز‬ ‫دلبندمان‬

‫زمان با شتاب در گذر است و‬ ‫فرزندان در این تندباد به سرعت‬ ‫رشد می کنند‪.‬‬ ‫پدران و مادران از بدو تولد‬ ‫فرزندانشان به فکر آینده آنها‬ ‫هستند‪ .‬به عبارتی دیگر والدین با‬ ‫هزاران امید صاحب فرزندی می‬ ‫شوند و برای موفقیت فرزندشان‬ ‫سعی و تالش و برنامه ریزی و‬ ‫سرمایه گذاری می کنند و سعی‬ ‫دارند حتی آنچه خود نداشته اند‬ ‫برای آنها فراهم کنند‪ .‬فرزندان‬ ‫بزرگ می شوند‪ .‬بی تردید در‬ ‫این راستا و مسیر زندگی همیشه‬ ‫والدین نگران آینده آنها هستند از‬ ‫طرفی به امید کسب موفقیت عزیز‬ ‫دلبندشان تمامی قوای خود را به‬ ‫کار می بندند‪ ،‬بخصوص درکانادا‬ ‫شاهد هستیم که به طور معمول‬ ‫پدر و مادر هر دو به سختی کار‬ ‫و تالش می کنند و پاسخ همه‬ ‫آنها برآوردن آینده بهتر برای‬ ‫فرزندانشان است ‪ .‬و چه بسا همین‬ ‫امر در اکثر قریب به اتفاق موارد‪،‬‬ ‫دلیل مهاجرت خانواده ها بوده و‬ ‫است‪.‬‬ ‫به دنبال این هستیم که دانستنی های آنها را‬ ‫توسعه دهیم تا بتوانند در زندگی شان از آن‬ ‫بهره گیرند‪ .‬از سوی دیگر توسعه هر روزه‬ ‫دانش ما را وادار می کند که فرزندانمان را‬ ‫برای دستیابی به اطالعات بیشتر تشویق کنیم‪.‬‬ ‫در این مسیر چه اندوخته ای برای آنها گرد‬ ‫آورده ایم؟ چقدر تالش می کنیم؟ آیا هزینه‬ ‫های مختلف زندگی در اینجا به ما مجال‬ ‫پس انداز داده است؟ سوال دیگر اینکه تا‬ ‫چه زمانی قادر به کار کردن هستیم؟ آیا از‬ ‫هزینه های دانشگاهی اطالع داریم؟ آنچه‬ ‫ما به عنوان پس انداز تحصیلی برایشان می‬ ‫اندوزیم نشانه ای است از عشق‪.‬چرا که ما‬

‫کودکانمان را بی منت دوست داریم ‪.‬‬ ‫هدف ما درخواست توقفی کوتاه و تفکری‬ ‫منطقی است‪ .‬گاهی آنقدر سرمان شلوغ است‬ ‫که وقت کافی برای فکر کردن به اهداف‬ ‫خود را نداریم‪ .‬فقط کار می کنیم و یک آن‬ ‫می بینیم که فرزندانمان بزرگ شده اند‪ .‬شاید‬ ‫بهتر باشد آهنگ زندگی خود را آرام و مالیم‬ ‫نماییم‪ .‬سعی کنیم آهسته تر گام برداریم تا‬ ‫بتوانیم بیش از پیش از زندگی لذت ببریم‬ ‫مشغولیت های بی مورد گاه باعث می شود‬ ‫که ما هیچ حسی نسبت به اینکه کجا هستیم‪،‬‬ ‫به کجا می رویم و فرزندانمان چه می کنند‬ ‫نیز نداشته باشیم‪ .‬طبق عادت‪،‬روزها را سپری‬ ‫نکنیم‪ .‬فرزندانمان سرمایه های اصلی ما‬ ‫محسوب می شوند که عدم توجه کافی‪ ،‬ما را‬ ‫فرسنگ ها از آنها دور می سازد‪.‬‬ ‫صندوق پس انداز تحصیلی‪ ،‬تضمین ورود‬ ‫آنها به دریچه دیگری از زندگی است‪ .‬فرزند‬ ‫ما‪ ،‬نوه ما‪ ،‬امروز بسیار کوچک است‪ ،‬اما‬ ‫همین امروز‪ ،‬زمان توجه به آینده تحصیلی‬ ‫آنهاست‪ .‬ما می توانیم با توجه به درآمدمان‬ ‫و با قرار دادن مبلغی ناچیز در صندوق پس‬ ‫انداز تحصیلی‪ ،‬کمک دولت را نیز به پس‬ ‫اندازمان اضافه کنیم‪.‬‬ ‫طرح پس انداز تحصیلی در سال ‪ 1960‬به‬ ‫تصویب رسید و از سال ‪ 1998‬کمک دولتی‬ ‫نیز به آن اضافه شد‪ .‬ما می توانیم از زمان تولد‬ ‫کودکمان تا پایان سن ‪ 17‬سالگی در این‬ ‫صندوق پس انداز ‪ ،‬مشارکت کنیم‪.‬‬ ‫به محض افتتاح حساب پس انداز تحصیلی‬ ‫از ‪ 500‬دالر مشارکت دولتی برخوردار می‬ ‫گردیم و تا سقف ‪ 9200‬دالر نیز می توانیم‬ ‫از کمک دولتی بهره گیریم‪ .‬کمک دولتی در‬ ‫این حالت از ‪ 20‬تا ‪ 40‬درصد می باشد بی‬ ‫شک مبلغ جمع شده می تواند در زمان ورود‬ ‫فرزندمان به مراکز تحصیلی عالی(موسسات‬ ‫آموزشی‪ ،‬کالج و دانشگاه) کمک شایانی به‬ ‫وی بنماید‪ .‬شاید اینجا سواالت متفاوتی در‬ ‫ذهن هر مشارکت کننده ای نظیرپدر و مادر‬ ‫بوجود آید‪ ،‬مانند عدم تحصیل فرزندمان ‪،‬‬ ‫عالقمندی او به تحصیل در رشته های متنوع‬ ‫‪ ،‬و صدها سوال دیگر‪.‬‬ ‫پرسش های خود را در زمینه طرح و برنامه‬ ‫ریزی مالی و سرمایه گذاری و بیمه های‬ ‫مختلف از طریق ایمیل ‪news@insufin.‬‬ ‫‪ com‬و یا با شماره تلفن ‪-370-0011‬‬ ‫‪ 905‬تماس بگیرید ‪.‬‬ ‫شما عالقمندان رادیو و تلویزیون می توانید‬ ‫* شنونده برنامه رادیویی بیمه‪ ،‬سه شنبه در‬ ‫میان‪ ،‬از ساعت ‪ 9‬تا ‪ 10‬صبح از رادیو‬ ‫صدای ایران باشید‬ ‫* درهر لحظه با یک کلیک‪ ،‬بیننده برنامه‬ ‫های تلویزیونی ما از شبکه تلویزیونی‬ ‫شرکت بیمه ‪www.youtube.com/‬‬ ‫‪ sherkatbimeh‬باشید ‪.‬‬ ‫و یا با الیک کردن آدرس اینترنتی ما در فیس‬ ‫بوک ‪https://www.facebook.com/‬‬ ‫‪،Insufin‬‬ ‫از آخرین فعالیت های شرکت ما مطلع شوید‬ ‫* محمد رحیمیان کارشناس ارشد بیمه و‬ ‫سرمایه گذاری و عضو رسمی مشاورین‬ ‫متخصص بیمه و امور مالی کانادا به شماره‬ ‫ثبت‪ 2065817 :‬است‪.‬‬


‫‪42‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫چطور با استفاده‬ ‫از تایید نفس‪،‬‬ ‫ذهن و زندگی‌تان‬ ‫را تغییر دهید‬

‫«آنچه که هستیم نتیجه فکر ماست‪.‬‬ ‫ذهن همه چیز است‪ .‬همان چیزی‬ ‫می‌شویم که به آن فکر می‌کنیم‪».‬‬

‫من قب ً‬ ‫ال معلم کالس بزرگساالن بودم‪.‬‬ ‫دانش‌آموزان من کسانی بودند که نتوانسته‬ ‫بودند دبیرستان را تمام کنند‪ .‬و حاال به دالیل‬ ‫مختلف آماده بودند که دوباره امتحان کنند‪.‬‬ ‫دانش‌آموزان جدید می‌گفتند‪« ،‬من هیچوقت‬ ‫در زمان تحصیل دانش‌آموز خوبی نبودم‪،».‬‬ ‫«اص ً‬ ‫ال ریاضی‌ام خوب نبود‪« ،».‬از کسر‬ ‫متنفر بودم‪».‬‬ ‫اعتقاد من این است که حرف‌هایی که‬ ‫با خودمان می‌زنیم‪ ،‬ما را برای اعمالمان‬ ‫برنامه‌ریزی می‌کند‪.‬‬ ‫آن دانش‌آموزان تصور می‌کردند که واقعیت‬ ‫را می‌گویند‪ ،‬نه اعتقادات برنامه‌ریزی شده را‪.‬‬ ‫کار من بیشتر از آنکه درس دادن ریاضی باشد‪،‬‬ ‫این بود که یادشان بدهم در اعتقاداتشان‬ ‫درمورد خودشان‪ ،‬تغییر ایجاد کنند‪.‬‬ ‫به آنها می‌گفتم‪« ،‬دیگر نمی‌خواهم بشنوم که‬ ‫بگویید ریاضی‌تان خوب نیست»‪ .‬می‌گفتم‬ ‫که به جای آن بگویند‪« ،‬دارم ریاضی یاد‬ ‫می‌گیرم» یا «روز به روز ریاضی‌ام بهتر شده‬ ‫است» یا «روی کسرها بیشتر کار می‌کنم»‪.‬‬ ‫من به آنها کمک می‌کردم این گفتگوهای‬ ‫منفی با خودشان را تشخیص داده و بعد آنها‬ ‫را به عبارات و جمالتی مثبت تبدیل کنند‪.‬‬ ‫جایی خوانده‌ام که در قبل از اینکه مغز ما‬ ‫برای برخورد با سطح مفهومی آماده باشد‪ ،‬در‬ ‫مدرسه به ما کسر یاد می‌دهند‪ .‬به این دلیل این‬ ‫را باور دارم که خیلی‌ها مشکلشان در مدرسه‬ ‫با شروع آموزش کسرها آغاز می‌شود‪.‬‬ ‫تصورسازی بچه‌ها از خود بسیار آسیب‌پذیر‬ ‫است‪ .‬وقتی بچه‌ای درمورد یکی از درس‌های‬ ‫مدرسه احساس حماقت کند‪ ،‬این گفتگوی‬

‫منفی با خود شروع می‌شود‪ .‬خیلی زود این‬ ‫گفتگوها اعتمادبه‌نفس آنها را از بین برده و‬ ‫میلشان به یادگیری را نابود می‌کند‪.‬‬ ‫شاگردهای بزرگسالم من را دست‬ ‫می‌انداختند‪ .‬شاید به این دلیل که اینقدر‬ ‫سختگیرانه می‌خواستم که فقط گفتگوهای‬ ‫مثبتی با خودشان از آنها بشنوم‪ .‬استفاده من‬ ‫از تکه‌های پیتزا برای آموزش کسر به آنها‪،‬‬ ‫کمکشان کرد که بفهمند تا آن موقع هم‬ ‫کسرها را بلد بوده‌اند و در زندگی روزمره از‬ ‫آن استفاده می‌کرده‌اند‪.‬‬ ‫به تدریج احساس بهتری نسبت به ریاضی‬ ‫پیدا کردند‪ .‬خیلی‌هایشان حتی از آن لذت‬ ‫هم می‌بردند‪ .‬ریاضی دوران راهنمایی ساده‌تر‬ ‫به نظر می‌رسد‪ .‬این گفتگوهای مثبت با‬ ‫خود کم‌کم طبیعی شد و به همین ترتیب‬ ‫موضوعات درسی دیگر آسان‌تر شدند‪.‬‬ ‫همه ما همیشه حرف‌های منفی به خودمان‬ ‫می‌زنیم‪ ،‬درست نیست؟ در عین حال آرزو‬ ‫داریم که این وضعیت تغییر کند‪ .‬بله‪ ،‬می‌تواند‬ ‫تغییر کند!‬ ‫مطمئنم که درمورد آن شنیده‌اید‪ .‬تاییدنفس‬ ‫گفتگوی مثبت با خود است‪ .‬حرفی درمورد‬ ‫خودمان یا وضعیتمان است که به زبان حال‬ ‫گفته می‌شود‪ ،‬انگار که آن جمله حقیقت‬ ‫دارد‪ .‬تایید نفس به ما برای تغییر کمک‬ ‫می‌کند‪ .‬می‌خواهم روشی را برای شروع‬ ‫خلق تایید‌نفس‌هایی بسیار شخصی به شما‬ ‫معرفی کنم‪ .۱ .‬گفتگوهای منفی با خودتان‬ ‫و اعتقادات منفی‌تان را بشناسید و تشخیص‬ ‫دهید‪ .۲ .‬از آن اعتقادات تاییدیه های‬ ‫متضاد و مثبت بسازید‪.‬‬ ‫‪ .۳‬شروع به استفاده از این تاییدیه‌های مثبت‬ ‫جدید بکنید‪.‬‬ ‫‪ .۴‬صبر کنید تا کم‌کم جادوی آن را ببینید‪.‬‬ ‫‪ .۱‬گفتگوهای منفی با خودتان و اعتقادات‬ ‫منفی‌تان را بشناسید و تشخیص دهید‪.‬‬ ‫این را به صورت دستی بنویسید نه به صورت‬ ‫کامپیوتری‪ .‬متصل کردن جسمتان با عصب‌ها‬ ‫و روانتان بسیار اهمیت دارد‪ .‬آنچه بدن ما‬ ‫انجام می‌دهد‪ ،‬ذهن ناخودآ گاهمان از آن‬ ‫درس می‌گیرد‪.‬‬ ‫یک صفحه کاغذ خط‌دار را از نصف تا زده‬ ‫و دوباره تای آن را باز کنید‪ .‬پایین قسمت‬ ‫چپ لیستی از آن عبارات محدود‌کننده‬ ‫برای خودتان که به آنها فکر می‌کرده‌اید و به‬ ‫خودتان می‌گفته‌اید فراهم کنید‪« .‬من قدرت‬ ‫مالی رفتن به مسافرت را ندارم» یا «کم کردن‬ ‫وزن خیلی سخت است» یا «هیچوقت با‬

‫کسی که واقع ًا به دردم بخورد آشنا نمی‌شوم‪».‬‬ ‫در این لیست اول روی یک موضوع یا مشکل‬ ‫شخصی تمرکز کنید‪ .‬هر چیزی که درمورد‬ ‫این موضوع به ذهنتان خطور می‌کند را روی‬ ‫کاغذ بیاورید‪ .‬فکر نکنید‪ ،‬همان چیزی که آن‬ ‫لحظه به ذهنتان می‌رسد را بنویسید‪.‬‬ ‫بعد چند روز را به دقت به خودتان گوش‬ ‫دهید‪ ،‬به چیزهایی که می‌گویید‪ ،‬چیزهایی‬ ‫که به آن فکر می‌کنید‪ .‬از یکی از دوستانتان‬ ‫هم بخواهید به شما گوش دهد‪ .‬هر عبارت و‬ ‫جمله منفی را به لیستتان اضافه کنید‪.‬‬ ‫وقتی فکر کردید که لیستتان کامل شده است‪،‬‬ ‫صبر کنید‪ .‬چیزهای بیشتری هم پیش می‌آید‪.‬‬ ‫وقتی الیه باالیی ذهنتان را خالی کردید‪ ،‬الیه‬ ‫بعدی خودش را نشان خواهد داد‪.‬‬ ‫‪ .۲‬از آن باورها‪ ،‬تاییدیه بسازید‪.‬‬ ‫این قسمت اص ً‬ ‫ال آسان نیست اما از پس آن‬ ‫برخواهید آمد!‬ ‫قرار است جمله‌های جدید بنویسید‪ .‬موقع این‬ ‫کار ممکن است حس مقاومت شدید احساس‬ ‫کنید‪ .‬ممکن است چیزی که می‌نویسید را‬ ‫باور نداشته باشید‪ .‬شاید دلسرد شوید‪ .‬شاید‬ ‫فکر کنید عجیب باشد‪.‬‬ ‫درست قسمت چپ ورقتان‪ ،‬روبروی هر‬ ‫عبارت‪ ،‬جمله‌ای بنویسید که آن عبارت منفی‬ ‫را به مثبت تغییر دهد‪.‬‬ ‫مثال‪« • :‬من استطاعت هزینه یک مسافرت‬ ‫را ندارم» تبدیل می‌شود به «می‌توانم از پس‬ ‫هزینه یک مسافرت برآیم»‬ ‫• «وزن کم کردن خیلی سخت است» تبدیل‬ ‫می‌شود به «وزن کم کردن برای من خیلی‬ ‫آسان است»‬ ‫• «من نمی‌توانم پول پس‌انداز کنم» تبدیل‬ ‫می‌شود به «من خیلی خوب پول پس‌انداز‬ ‫می‌کنم»‬ ‫• «هیچوقت با مرد‪/‬زن موردعالقه‌ام روبه‌رو‬ ‫نمی‌شوم» تبدیل می‌شود به «من برای مالقات‬ ‫مرد‪/‬زن موردعالقه‌ام آماده‌ام»‬ ‫این عبارات تازه باید به زمان حال نوشته‬ ‫شوند‪ .‬از نوشتن کلمه «سعی می‌کنم»‬ ‫خودداری کنید‪.‬‬ ‫برای کنار آمدن با ناباوری خود درمورد‬ ‫نوشتن چیزی که به نظرتان غیرواقعی و‬ ‫غیرممکن می‌آید‪ ،‬می‌توانید چیزهایی مثل این‬ ‫را بنویسید‪« :‬من یاد می‌گیرم که…»‪« ،‬روز‬ ‫به روز در پس انداز کردن پول بهتر می‌شوم»‬ ‫و از این قبیل‪.‬‬ ‫‪ .۳‬شروع به استفاده از این تاییدیه‌های جدید‬ ‫کنید‪.‬‬

‫دوباره کاغذ را از وسط تا بزنید‪ .‬دیگر‬ ‫هیچوقت سمت راست آن را نخوانید‪ .‬برای‬ ‫همیشه آن را فراموش کنید‪.‬‬ ‫کاغذ را جایی بچسبانید که مدام آن را ببینید‪.‬‬ ‫مثل باالی سینک ظرفشویی یا کنار آینه‪ .‬هر‬ ‫از گاهی آن تاییدیه‌ها را بخوانید اما نیاز به‬ ‫وقت گذاشتن روی آن نیست‪ .‬فقط برای این‬ ‫است که هرازگاهی به یادتان بیاید می‌خواهید‬ ‫افکارتان را تغییر دهید‪.‬‬ ‫اگر متوجه شدید که مشغول گفتن یا فکر‬ ‫کردن به باورهای (منفی) قدیمی خود‬ ‫هستید‪ ،‬جلو خودتان را بگیرید‪ .‬آن را به‬ ‫جایگزینی مثبت تبدیل کنید‪.‬‬ ‫از خانواده و دوستانتان بخواهید با نشان‬ ‫دادن توصیفات منفی که از خودتان می‌کنید‪،‬‬ ‫به شما کمک کنند‪ .‬وقتی اینکار را کردند‪،‬‬ ‫بالفاصله آن حرف منفی را به مثبت تبدیل‬ ‫کنید و آن جمله جدید را بلند به آنها بگویید‪.‬‬ ‫به این ترتیب‪ ،‬ذهنتان را تغییر خواهید داد‪.‬‬ ‫‪ .۴‬ببینید که «جادو» چطور آرام‌آرام اثر‬ ‫می‌کند‪.‬‬ ‫اگر این سه کار را انجام دهید‪ ،‬مطمئن ًا جادو‬ ‫اثر خواهد کرد‪.‬‬ ‫خیلی زود نه تنها می‌گویید که خوب از پس‬ ‫حساب و کتاب مالی برمی‌آیید (یا هر موضوع‬ ‫دیگری) بلکه شروع به باور کردن آن می‌کنید‬ ‫و ‪--‬جادو اینجاست‪--‬یک روز می‌بینید‬ ‫که واقع ًا در آن خوب شده‌اید‪.‬‬ ‫جمالت منفی خیلی زود از ذهنتان ناپدید‬ ‫خواهند شد‪.‬‬ ‫اگر به آن پایبند باشید‪ ،‬چیزی که حقیقت‬ ‫دارد این است که‪:‬‬ ‫• وقتی آن را می‌نویسید‪ ،‬جادو شروع می‌شود‪.‬‬ ‫• بعد از اینکه آن را می‌نویسید‪ ،‬می‌توانید‬ ‫شروع به خواندن آن کنید‪.‬‬ ‫• وقتی شروع به خواندن آن می‌کنید‪،‬‬ ‫می‌توانید شروع به گفتن آن کنید‪.‬‬ ‫• وقتی شروع به گفتن آن می‌کنید‪ ،‬شروع به‬ ‫شنیدن‌ آن می‌کنید‪.‬‬ ‫• وقتی شروع به شنیدن آن می‌کنید‪ ،‬شروع به‬ ‫باور کردن آن می‌کنید‪.‬‬ ‫• وقتی آن را باور کنید‪ ،‬همه چیز شروع به‬ ‫تغییر می‌کند‪.‬‬ ‫• وقتی چیزها تغییر می‌کنند‪ ،‬درک خواهید‬ ‫کرد‪ ،‬و باور خواهید کرد‪.‬‬ ‫«هر کاری که می‌توانید انجام دهید یا آرزو‬ ‫دارید که بتوانید‪ ،‬شروعش کنید‪ .‬کله‌شقی‬ ‫در خودش نبوغ‪ ،‬قدرت و جادو دارد‪.‬‬ ‫همین االن شروع کنید‪ -- ».‬گوته‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

41


‫‪40‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫چرا کامپیوتر با ریست کردن درست می شود؟‬ ‫بارها اتفاق افتاده که وقتی با‬ ‫دیگران در مورد مشکل موجود‬ ‫در ویندوز یا رایانه صحبت می‬ ‫کنیم با این جمله سوالی مواجه‬ ‫می شویم که‪" :‬کامپیوترت رو‬ ‫یه بار ریست کردی؟ شاید در‬ ‫نگاه اول‪ ،‬این جمله کلیشه ای به‬ ‫نظر برسد اما به واقع‪ ،‬راه اندازی‬ ‫مجدد رایانه می تواند برخی از‬ ‫مشکالت آن را برطرف کند‪.‬‬

‫اما در طول فرآیند راه اندازی مجدد چه اتفاقی‬ ‫می افتد که مشکالت رایانه برطرف شده و چرا‬ ‫به جای راه اندازی مجدد‪ ،‬سعی در عیب یابی و‬ ‫برطرف کردن مشکل نمی کنیم؟‬ ‫اینجا آخر راه ما نیست!‬ ‫مدنظر داشته باشید که این راه حل به رایانه های‬ ‫مجهز به سیستم عامل ویندوز محدود نشده و‬ ‫همه دستگاه های از این خانواده از روترهای‬ ‫بی سیم تا آی پد‪ ،‬گوشی های اندرویدی و با‬ ‫راه اندازی مجدد بعض ًا مشکالتشان برطرف می‬ ‫شود‪ .‬این روش گاهی اوقات بر روی نرم افزارها‬ ‫نیز قابل پیاده سازی است‪ .‬به عنوان مثال اگر‬ ‫مرورگر فایرفاکس شما کند عمل می کند‪ ،‬اولین‬ ‫توصیه برای حل مشکل آن‪ ،‬راه اندازی مجدد‬ ‫آن است‪.‬‬ ‫بعضی وقت ها واقعا الزمه!‬ ‫برای تصور بهتر از اینکه چرا راه اندازی مجدد‬ ‫مشکالت زیادی را حل می کند‪ ،‬بد نیست‬ ‫نگاهی به حد نهایت مشکلی که یک رایانه از‬ ‫نقطه نظر نرم افزاری ممکن است به آن دچار‬ ‫شود‪ ،‬بیندازیم‪ .‬ویندوز سکته می کند و صفحه‬ ‫ای آبی رنگ نمایش داده می شود‪ .‬این صفحه‬ ‫آبی رنگ ممکن است بر اثر مشکلی در درایور‬ ‫سخت افزاری و حتی از کار افتادن سخت‬ ‫افزار شما به وجود آمده باشد‪ .‬درواقع ویندوز‬ ‫به شرایطی رسیده که نمی داند چگونه خود را‬ ‫بازیابی کند‪ ،‬بنابراین سکته می کند و صفحه‬ ‫آبی مرگ نمایش داده می شود تا اطالعاتی در‬ ‫مورد این مشکل جمع آوری کند و حاال رایانه را‬ ‫برای شما مجدد ًا راه اندازی می کند‪ .‬راه اندازی‬ ‫مجدد‪ ،‬می تواند مشکل صفحه آبی رنگ را‬ ‫حل کند‪.‬‬ ‫الزم به ذکر است که نحوه تعامل ویندوز با‬ ‫مشکالت به وجود آمده رفته رفته بهبود یافته‬ ‫است‪ .‬برای مثال اگر درایور کارت گرافیک‬ ‫شما مشکلی پیدا می شد‪ ،‬ویندوز ایکس پی به‬

‫طور کامل هنگ می کرد‪ .‬در ویندوز ویستا و‬ ‫نسخه های جدیدتر ویندوز‪ ،‬ابتدا افکت های‬ ‫موجود بر روی دسکتاپ غیرفعال شده و مجدد ًا‬ ‫فعال می شوند‪ .‬آنچه که در پشت صحنه ویندوز‬ ‫به وقوع پیوسته‪ ،‬راه اندازی مجدد درایورهای‬ ‫گرافیکی پس از از کار افتادن است‪.‬‬ ‫اما چرا ویندوز به جای راه اندازی مجدد درایور‬ ‫یا خود رایانه‪ ،‬این مشکل را تعمیر نمی کند؟‬ ‫پاسخ ساده است‪ .‬زیرا این توانایی را ندارد‪.‬‬ ‫در واقع یک کد از کار افتاده و اکنون دیگر به‬ ‫درستی کار نمی کند‪ ،‬بنابراین هیچ راهی برای‬ ‫ادامه فعالیت آن وجود ندارد‪ .‬با راه اندازی‬ ‫مجدد‪ ،‬این کد می تواند از ابتدا شروع به کار‬ ‫کند و خوشبختانه بدون مشکل به کار خود ادامه‬ ‫می دهد‪.‬‬ ‫ریست کردن چه وقتایی واقعا بدرد می خوره!‬ ‫اگرچه مشکالتی خاص وجود دارند که به علت‬ ‫از کار افتادن درایور سخت افزاری یا سیستم‬ ‫عامل به یک راه اندازی مجدد نیاز دارند اما‬ ‫این مسئله برای هر مشکلی صادق نیست‪ .‬برخی‬ ‫مشکالت بدون نیاز به راه اندازی مجدد‪ ،‬قابل‬ ‫تعمیرند‪ ،‬اما راه اندازی مجدد همچنان می‬ ‫تواند به عنوان ساده ترین راه تلقی گردد‪.‬‬ ‫ویندوز کند شده ‪ :‬بهتر است بگوییم سرعت‬ ‫ویندوز پایین آمده است‪ .‬احتمال آن وجود دارد‬ ‫که برنامه ای به طور غیرمعمول در حال استفاده‬ ‫نود و نه درصدی از پردازنده بوده و منابع‬ ‫سیستمی دیگر را نیز به خود تخصیص داده‬

‫باشد‪ .‬با مراجعه به قسمت مدیریت وظایف‪ ،‬می‬ ‫توانید این پروسه را شناسایی و آن را متوقف‬ ‫کنید‪ .‬اما اگر کاربر آماتوری با این مشکل‬ ‫مواجه شود‪ ،‬می تواند راه حلی ساده تر یعنی راه‬ ‫اندازی مجدد را برای حل این مشکل برگزیند‪.‬‬ ‫اشغال رم به دست برنامه های غاصب!‬ ‫در گذشته از فایرفاکس به عنوان مرورگری‬ ‫سبک که به راحتی بر روی رایانه های با حداقل‬ ‫سخت افزار قابل اجرا بود یاد می شد اما رفته‬ ‫رفته نیاز این مرورگر به حافظه افزایش یافت و از‬ ‫سویی دیگر‪ ،‬در هنگام اجرا‪ ،‬با کاهش سرعت‬ ‫سیستم مواجه می شویم‪ .‬بستن فایرفاکس می‬ ‫تواند به آزادسازی فضای تخصیص یافته کمک‬ ‫کند‪ .‬با راه اندازی مجدد‪ ،‬این برنامه از نقطه‬ ‫آغاز شروع به کار کرده و نهایت ًا منابع سیستمی‬ ‫کمتری اشغال خواهند شد‪ .‬این مورد برای هر‬ ‫برنامه نرم افزاری دیگری که استفاده زیادی از‬ ‫حافظه می کند نیز صادق است‪.‬‬ ‫مشکالت شبکه وای فای یا اینترنت‬ ‫اگر با ارتباط اینترنتی یا وای فای خود مشکلی‬ ‫دارید‪ ،‬ممکن است مشکلی برای نرم افزار‬ ‫موجود بر روی روتر یا مودم شما پیش آمده‬ ‫باشد‪ .‬راه اندازی مجدد یا خاموش و روشن‬ ‫کردن ساده این دستگاه‪ ،‬می تواند به برطرف‬ ‫شدن این مشکل کمک کند‪.‬‬ ‫در همه موارد‪ ،‬راه اندازی مجدد‪ ،‬وضعیت‬ ‫جاری نرم افزار را پاک می کند و هر کدی که‬

‫با رفتار غیرمعمول باعث ایجاد مشکالتی شده‬ ‫باشد‪ ،‬از بین خواهد رفت‪.‬‬ ‫سافت ریست و هارد ریست‬ ‫در دنیای گوشی های همراه‪ ،‬دو نوع راه اندازی‬ ‫مجدد وجود دارد‪ .‬سافت ریست‪ ،‬به معنای راه‬ ‫اندازی مجدد و طبیعی دستگاه است که آن‬ ‫را خاموش و مجدد ًا روشن می کند اما هارد‬ ‫ریست‪ ،‬موقعیت نرم افزاری آن را به حالت‬ ‫کارخانه ای بازمی گرداند‪.‬‬ ‫وقتی که به این موضوع دقیق تر بیندیشید‪ ،‬هر‬ ‫دو نوع ریست‪ ،‬با دالیلی مشابه‪ ،‬مشکالت‬ ‫موجود در دستگاه را برطرف می کنند‪ .‬برای‬ ‫مثال‪ ،‬تصور کنید رایانه شما بوت نمی شود یا‬ ‫توسط بدافزارها آلوده شده است‪ .‬راه اندازی‬ ‫مجدد ساده سیستم مشکل آن را برطرف نمی‬ ‫کند زیرا مشکل به فایل های موجود بر روی‬ ‫دیسک سخت بازمی گردد اما نصب مجدد‬ ‫ویندوز ( تنظیم مجدد رایانه در سیستم عامل‬ ‫ویندوز ‪ )۸‬هر آنچه که بر روی دیسک سخت‬ ‫شما وجود دارد را پاک کرده و آن را به حالت‬ ‫پاک پیش از آلوده شدن باز می گرداند‪.‬‬ ‫به نظر می رسد این روش‪ ،‬ساده تر از جستجو‬ ‫برای یافتن مشکل یا آزمودن روش های مختلف‬ ‫برای ردیابی بد افزارهاست‪ .‬بازگرداندن رایانه‬ ‫به موقعیت اولیه سریع تر از یافتن مشکل و حل‬ ‫آن است‪ .‬نهایت ًا باید اذعان نمود که راه اندازی‬ ‫مجدد رایانه‪ ،‬موقعیت فعلی نرم افزارها را نادیده‬ ‫گرفته و به آن ها اجازه شروع مجدد از ابتدا را‬ ‫می دهد‪ ،‬حتی در برخی موارد رفع مشکالت‬ ‫بدون راه اندازی مجدد‪ ،‬غیرممکن است‪.‬‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

39


‫‪38‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫پیاده‌روی‪ :‬دور کمرتان را کم کنید‪،‬‬ ‫سالمتتان را بهبود بخشید‬ ‫برای استفاده بردن از فواید‬ ‫پیاده‌روی آماده‌اید؟ ما به شما‬ ‫می‌گوییم چطور شروع کنید ‪ --‬و‬ ‫چطور هر روز انگیز ‌ه بیشتری پیدا‬ ‫کنید‪.‬‬

‫از همین امروز شروع کنید‪.‬‬ ‫فواید پیاده‌روی را بشناسید‬ ‫فعالیت جسمی حتم ًا نباید پیچیده باشد‪ .‬چیزی‬ ‫به سادگی یک پیاده‌روی روزانه هم می‌تواند به‬ ‫شما کمک کند زندگی سالم‌تری داشته باشید‪.‬‬ ‫بعنوان مثال‪ ،‬پیاده‌روی روزانه کمکتان می‌کند‬ ‫تا‪:‬‬ ‫• وزنی سالم داشته باشید‪.‬‬ ‫• از بروز مشکالت و بیماری‌های مختلف مثل‬ ‫مشکالت قلبی‪ ،‬فشارخون باال و دیابت نوع ‪۲‬‬ ‫جلوگیری کنید‪.‬‬ ‫• استخوان‌هایتان را مستحکم‌تر کنید‪.‬‬ ‫• روحیه‌تان را تقویت کنید‪.‬‬

‫• تعادل و هماهنگی بدنتان را ارتقا بخشید‪.‬‬ ‫هر چه سرعت پیاده‌روی‌تان بیشتر باشد و‬ ‫مسافت بیشتری راه بروید‪ ،‬فواید آن برای شما‬ ‫بیشتر خواهد بود‪.‬‬ ‫تکنیکتان را اصالح کنید‬ ‫تبدیل راه رفتن عادی‌تان به یک فعالیت‬ ‫مخصوص تناسب‌اندام نیازمند حفظ فرم‬ ‫صحیح و حرکات هدفمند است‪ .‬در زیر برایتان‬ ‫می‌گوییم که موقع راه‌رفتن باید چه وضعیتی‬ ‫داشته باشید‪:‬‬ ‫‪ .۱‬سرتان باید باال و نگاهتان به روبه‌رو باشد‬ ‫نه به زمین‪.‬‬ ‫‪ .۲‬گردن‪ ،‬شانه‌ها و پشتتان باید کام ً‬ ‫ال ریلکس‬ ‫و صاف باشند‪.‬‬ ‫‪ .۳‬با آرنج‌هاییکهکمی خم شده‌اند‪ ،‬دست‌هایتان‬ ‫را آزادانه در کنار بدنتان تکان دهید‪.‬‬ ‫‪ .۴‬عضالت شکمتان را باید کمی سفت کنید‬ ‫و پشتتان را کام ً‬ ‫ال صاف نگه دارید‪ .‬دقت کنید‬ ‫که کمرتان گود نبوده و پشتتان قوز نداشته باشد‪.‬‬

‫‪ .۵‬راه رفتنتان باید نرم باشد و ابتدا پاشنه و بعد‬ ‫پنجه پایتان را روی زمین بگذارید‪.‬‬ ‫برنامه‌ریزی کنید‬ ‫وقتی برنامه پیاده‌روی‌تان را شروع می‌کنید‪ ،‬به‬ ‫خاطر داشته باشید که‪:‬‬ ‫‪ .۱‬لباس مناسب تهیه کنید‪ .‬کفش‌هایی را‬ ‫انتخاب کنید که پاشنه‌ای محکم و کفی‬ ‫انعطاف‌پذیر داشته باشد تا پایتان در آن راحت‬ ‫قرار گیرد‪ .‬اگر در تاریکی بیرون از منزل راه‬ ‫می‌روید‪ ،‬لباسی با رنگ روشن بپوشید تا دیده‬ ‫شوید‪.‬‬ ‫‪ .۲‬راهتان را به دقت انتخاب کنید‪ .‬اگر‬ ‫می‌خواهید بیرون از منزل پیاده‌روی کنید‪ ،‬از‬ ‫رفتن به راه‌هایی که پیاده‌روهای ناجور و کفی‬ ‫نامناسب و خراب دارد خودداری کنید‪.‬‬ ‫‪ .۳‬خودتان را گرم کنید‪ ۵ .‬تا ‪ ۱۰‬دقیقه اول را‬ ‫با سرعتی مالیم راه بروید که عضالتتان کم‌کم‬ ‫گرم شود و بدنتان برای ورزش آماده شود‪.‬‬ ‫‪ .۴‬بدنتان را سرد کنید‪ .‬در انتهای پیاده‌روی‌تان‪،‬‬ ‫‪ ۵‬تا ‪ ۱۰‬دقیقه را برای سرد کردن تدریجی‬ ‫عضالتتان‪ ،‬آهسته راه‬ ‫بروید‪.‬‬ ‫‪ .۵‬حرکات کششی انجام‬ ‫دهید‪ .‬بعد از سرد کردن‬ ‫بدن‪ ،‬به آرامی عضالتتان‬ ‫را کشش دهید‪ .‬اگر‬ ‫می‌خواهید قبل از راه‬ ‫رفتن اینکار را بکنید‪،‬‬ ‫دقت کنید که حتم ًا بعد‬ ‫از گرم شدن بدنتان باشد‪.‬‬ ‫اهدافی واقعبینانه تعیین‬ ‫کنید‬ ‫برای اکثر افراد سالم‪،‬‬ ‫دو ساعت و نیم فعالیت‬ ‫هوازی متوسط یا یک‬ ‫ساعت و نیم فعالیت‬ ‫هوازی شدید و دو جلسه‬ ‫تمرین بدنسازی در هفته‬ ‫توصیه می‌شود ‪ --‬که‬ ‫بهتر است در طول هفته‬ ‫پراکنده باشد‪.‬‬ ‫بعنوان یک هدف کلی‪،‬‬ ‫می‌توانید نیم ساعت در‬ ‫روز پیاده‌روی را قرار‬ ‫دهید‪ .‬اگر نمی‌توانید در‬ ‫روز این مدت زمان کنار‬

‫بگذارید‪ ،‬سعی کنید در دو جلسه ‪ ۱۵‬دقیقه‌ای‬ ‫در روز به پیاده‌روی بروید‪.‬‬ ‫البته به خاطر داشته باشید که آرام شروع کردن‬ ‫هیچ اشکالی ندارد ‪ --‬مخصوص ًا اگر قب ً‬ ‫ال به‬ ‫طور منظم ورزش نمی‌کرده‌اید‪ .‬می‌توانید هفته‬ ‫اول با ‪ ۵‬دقیقه در روز شروع کنید و بعد زمان‬ ‫پیاده‌روی‌تان را تا ‪ ۳۰‬دقیقه در روز افزایش‬ ‫دهید‪.‬‬ ‫پیشرفتتان را ارزیابی کنید‬ ‫ثبت تعداد قدم‌هایی که برمی‌دارید‪ ،‬مسافتی که‬ ‫راه رفته‌اید و مدت زمان آن می‌تواند کمکتان‬ ‫کند از نقطه‌شروعتان بعنوان یک منبع انگیزه‬ ‫استفاده کنید‪ .‬وقتی ببینید چند کیلومتر در ماه یا‬ ‫سال راه رفته‌اید‪ ،‬حسی عالی پیدا خواهید کرد‪.‬‬ ‫این اعداد را در یک دفترچه مخصوص‬ ‫پیاده‌روی‌تان یادداشت کنید‪ .‬از ابزارهای‬ ‫الکترونیکی مخصوص شمردن قدم‌ها هم‬ ‫می‌توانید استفاده کنید‪.‬‬ ‫انگیزه‌تان را حفظ کنید‬ ‫شروع یک برنامه پیاده‌روی نیاز به انگیزه دارد‪.‬‬ ‫دنبال کردن آن هم انگیزه می‌خواهد‪ .‬برای حفظ‬ ‫انگیزه برای ادامه راه‪:‬‬ ‫‪ .۱‬خودتان را برای موفقیت آماده کنید‪ .‬با یک‬ ‫هدف ساده مثل «با یک پیاده‌روی ‪ ۱۰‬دقیقه‬ ‫در ساعت ناهارم» شروع کنید‪ .‬وقتی این ‪۱۰‬‬ ‫دقیقه برایتان به شکل عادت درآمد‪ ،‬یک هدف‬ ‫جدید برای خودتان تعیین کنید مثل‪« ،‬بعد از‬ ‫کار ‪ ۲۰‬دقیقه پیاده‌روی می‌کنم»‪ .‬خیلی زود‬ ‫خواهید دید که به هدف‌هایی می‌رسید که یک‬ ‫روز به نظرتان غیرممکن می‌رسید‪.‬‬ ‫‪ .۲‬راه رفتن را لذت‌بخش کنید‪ .‬اگر از راه رفتن‬ ‫در سکوت خوشتان نمی‌آید‪ ،‬از یک دوست‬ ‫بخواهید شما را همراهی کند‪.‬‬ ‫‪ .۳‬به مسیرهایتان تنوع دهید‪ .‬اگر بیرون از خانه‬ ‫راه می‌روید‪ ،‬برای تنوع مسیرهای مختلفی برای‬ ‫خود انتخاب کنید‪ .‬اگر تنها راه می‌روید‪ ،‬حتم ًا‬ ‫یک نفر را از مسیری که انتخاب کرده‌اید مطلع‬ ‫کنید‪.‬‬ ‫‪ .۳‬اگر می‌بینید از زیر برنامه‌تان در می‌روید‪،‬‬ ‫دلسرد نشوید‪ .‬به خودتان حس عالی زمانی را‬ ‫یادآور شوید که در برنامه روزمره‌تان فعالیت‬ ‫جسمی را گنجانده بودید و بعد دوباره به‬ ‫برنامه‌تان برگردید‪.‬‬ ‫وقتی قدم اول را برداشتید‪ ،‬در راه رسیدن به‬ ‫یک مقصد عالی افتاده‌اید‪ :‬این مقصد جایی‬ ‫نیست جز سالمتی بیشتر‪.‬‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

37


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

36


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

35


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

34


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

33


‫‪32‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫بهترین بازیگر زن ‪۲۰۱۳‬‬ ‫هالیوود انتخاب شد‬ ‫«بالنش» قرار است جایزه بهترین‬ ‫نقش‌آفرینی سال را روز اول‬ ‫فوریه و در جریان برگزاری‬ ‫بیست‌ونهمین دوره جشنواره فیلم‬ ‫«سانتاباربارا» دریافت کند که از‬ ‫تاریخ سی‌ام ژانویه تا نهم فوریه‬ ‫برگزار خواهد شد‪.‬‬ ‫«راجر درلینگ»‪ ،‬رییس اجرایی‬ ‫جشنواره «سانتابارابارا» در‬ ‫این‌باره گفت‪« :‬کیت بالنش»‬ ‫در اولین تجربه همکاری خود با‬ ‫«وودی آلن» بهترین بازی دوران‬ ‫بازیگری خود را تا به امروز ارائه‬ ‫داده و ما از این که‌می‌توانیم‬ ‫از دستاورد او تقدیر کنیم بسیار‬ ‫خوشحالیم‪.‬‬

‫وی همچنین برای نقش‌آفرینی در‬ ‫فیلم‌های «الیزابت»(‪« ،)۱۹۹۸‬عصر‬ ‫طالیی»(‪« ،)۲۰۰۷‬یادداشت‌هایی بر یک‬ ‫رسوایی» (‪ )۲۰۰۶‬و «من آنجا نیستم»‬

‫در نقش «باب دایلون» نامزد کسب جایزه‬ ‫اسکار بهترین بازیگری شده است‪.‬‬ ‫«بالنش» به عنوان یکی از برترین بازیگران‬ ‫زن سینمایی آمریکا تا کنون نقش‌های‬

‫دشواری را نیز ایفا کرده است که از آن جمله‬ ‫می‌توان به نقش‌آفرینی او در فیلم «مورد‬ ‫عجیب بنجامین باتن» اشاره کرد که در آن‬ ‫در نقش یک زن از جوانی تا سالخوردگی‬

‫بالنش ‪ ۴۴‬ساله تا کنون پنج‌بار نامزد جایزه‬ ‫اسکار شده است و جایزه اسکار بهترین بازیگر‬ ‫نقش مکمل زن را ‪ ۹‬سال پیش (‪)۲۰۰۴‬‬ ‫برای ایفای نقش در فیلم «هوانورد» ساخته‬ ‫«مارتین اسکورسیزی» به دست آورد‪.‬‬ ‫درخشید‪.‬‬ ‫بالنش در فیلم «یاسمن آبی» در نقش زنی‬ ‫ثروتمند ایفای نقش می‌کند که همسر او‬ ‫(الک بالدوین) ثروتش را از دست می‌دهد؛‬ ‫نقشی که وی برای ایفای آن جایزه دستاورد‬ ‫سینمایی را از جشنواره فیلم نیویورک‬ ‫دریافت کرد و به احتمال فراوان ششمین‬ ‫نامزدی اسکار را برای او به ارمغان خواهد‬ ‫آورد‪.‬‬ ‫با توجه به این که «بالنش» هم اکنون شانس‬ ‫اصلی اسکار محسوب می‌شود می‌تواند خود‬ ‫را به جمع ‪ ۱۹‬بازیگر زن تاریخ اضافه کند‬ ‫که بیش از یک جایزه اسکار کسب کرده‌اند‪.‬‬ ‫جشنواره فیلم «سانتاباربارا» بخش تجلیل‬ ‫از درخشان‌ترین نقش‌آفرینی سال را در سال‬ ‫‪ ۲۰۰۴‬بنا نهاد که از دریافت‌کنندگان پیشین‬ ‫این جایزه می‌توان به «چارلیز ترون»‪« ،‬کیت‬ ‫وینسلت»‪« ،‬هیث لجر»‪« ،‬هلن میرن»‪،‬‬ ‫«آنجلینا جولی»‪« ،‬پنه‌لوپه کروز»‪« ،‬کالین‬ ‫فرث»‪« ،‬جیمز فرانکو»‪« ،‬ویوال دیویس»‬ ‫و «جنیفر الورنس» اشاره کرد که از میان‬ ‫آنها پنج نفر پس از کسب جایزه از جشنواره‬ ‫«سانتابارابارا» موفق به کسب جایزه‬ ‫اسکار نیز شدند‪.‬‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

31


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

30


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

29


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

28


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

27


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

26


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

25


‫‪24‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫باورهای غلط در باره چربی خون‬ ‫خیلی‌ها از این روش‌ها کمک‬ ‫می‌گیرند تا چربی خونشان کاهش‬ ‫یابد و عوارض ناشی از باال رفتن‬ ‫چربی آن‌ها را درگیر نکند‪ ،‬اما‬ ‫متخصصان تمام این شیوه‌ها را‬ ‫هم موثر نمی‌دانند و عقیده دارند‬ ‫بعضی از آن‌ها فقط باورهایی‬ ‫اشتباه است که میان مردم رواج‬ ‫پیدا کرده است‪.‬‬

‫کدام خطرناک‌تر است؟‬ ‫بعضی از افراد به اشتباه فکر می‌کنند اگر‬ ‫کلسترول خونشان باال باشد‪ ،‬خطرساز است‪،‬‬ ‫اما افزایش تری گلیسیرید ضرری نخواهد‬ ‫داشت یا حداقل ضررش کمتر از افزایش‬ ‫کلسترول است‪ .‬گروهی هم برعکس آن‌ها باور‬ ‫دارند باال بودن میزان تری گلیسیرید عوارض‬ ‫جدی تری دربرخواهد داشت‪ .‬میترا زراتی‪،‬‬ ‫کار‌شناس تغذیه اما خطر افزایش هر دو نوع را‬ ‫یکسان می‌داند و در گفت‌و‌گو با جام جم یادآور‬ ‫می‌شود‪ :‬مشکالتی که بر اثر افزایش چربی‌های‬ ‫خون پیش می‌آید ممکن است ناشی از افزایش‬ ‫تری گلیسیرید یا کلسترول باشد‪ .‬اما نباید به‬ ‫اشتباه تصور کنید فقط باال بودن کلسترول خون‬ ‫مضر است و افزایش تری گلیسیرید موجب بروز‬ ‫هیچ مشکلی نمی‌شود یا برعکس؛ بلکه باال‬ ‫بودن میزان کلسترول و تری گلیسیرید خون‪ ،‬هر‬ ‫دو تقریبا به یک اندازه خطرساز است و سالمت‬ ‫انسان را تحت تاثیر قرار می‌دهد‪.‬‬ ‫زمینه ژنتیکی و چاقی‬ ‫چاقی و افزایش وزن یکی از عللی است که‬ ‫می‌تواند به افزایش کلسترول یا تری گلیسیرید‬ ‫خون منجر شود و بر همین اساس توصیه می‌شود‬ ‫کسانی که چاق هستند یا اضافه وزن دارند حتما‬ ‫برنامه‌ای برای کاهش وزنشان داشته باشند و‬ ‫مطابق آن پیش بروند‪ .‬در این میان افرادی که‬ ‫از نظر ژنتیکی در معرض این مشکل قرار دارند‬ ‫نیز باید توجه بیشتری داشته باشند‪.‬‬ ‫دکتر زراتی اضافه می‌کند‪ :‬افزایش چربی‌های‬ ‫خون می‌تواند جنبه ژنتیکی هم داشته باشد و‬ ‫میان اعضای یک خانواده مشاهده شود‪ .‬این‬ ‫متخصص تغذیه و رژیم درمانی با اشاره به‬ ‫این موضوع‪ ،‬خاطرنشان می‌کند‪ :‬افراد الغر‬ ‫و کسانی که دچار اضافه وزن نیستند نیز در‬ ‫صورتی که میان اعضای خانواده‌شان کسی با‬ ‫این مشکل روبه رو باشد‪ ،‬باید بررسی‌های الزم‬ ‫را انجام دهند‪ .‬بنابراین خوب است این افراد‬ ‫حداقل سالی یکبار میزان چربی‌های خونشان‬ ‫را کنترل کرده و شیوه زندگیشان را تغییر دهند‪.‬‬

‫با تحرک بیشتر‪ ،‬چربی را کاهش دهید‬ ‫دکتر زراتی درباره فعالیت جسمی و کاهش‬ ‫چربی‌های خون می‌گوید‪ :‬یکی از موضوعات‬ ‫بسیار مهم و موثر در پیشگیری از افزایش‬ ‫چربی‌های خون‪ ،‬افزودن فعالیت جسمی به‬ ‫برنامه زندگی است‪ .‬بنابراین تمام افراد باید‬ ‫حداقل چهار تا پنج روز در هفته و هر روز‬ ‫حداقل ‪ ۳۰‬دقیقه فعالیتی مانند پیاده روی‬ ‫داشته باشند‪ .‬در حقیقت‪ ،‬چنین برنامه‌ای با‬ ‫افزایش متابولیسم و سوخت وساز بدن می‌تواند‬ ‫روشی موثر در پیشگیری از افزایش چربی‌های‬ ‫خون باشد‪.‬‬ ‫سیگار نکشید؛ کنار سیگاری‌ها هم نمانید‬ ‫می‌دانستید استعمال سیگار هم یکی از عوامل‬ ‫موثر در افزایش چربی خون به حساب می‌آید؟‬ ‫بله‪ ،‬همین طور است و کشیدن سیگار یا قرار‬ ‫گرفتن در مکانی که افراد سیگاری حضور‬ ‫دارند‪ ،‬می‌تواند موجب افزایش چربی خون‬ ‫شود‪.‬‬ ‫بنابراین برای پیشگیری از این مشکل دکتر‬ ‫زراتی توصیه می‌کند نه خودتان سیگار بکشید‬ ‫و نه در مکانی قرار بگیرید که اطرافیان سیگار‬ ‫می‌کشند‪ .‬زیرا سیگار کشیدن یا استنشاق دود‬ ‫سیگار هر دو عاملی است برای افزایش چربی‬ ‫خون و بخصوص باال رفتن میزان تری گلیسیرید‬ ‫خون‪.‬‬ ‫افزایش تری گلیسیرید؛ قند‌ها هم مقصرند‬ ‫مصرف بیش از حد قندهای ساده به گفته دکتر‬ ‫زراتی یکی از عوامل مهمی است که بتدریج‬ ‫می‌تواند موجب باال رفتن میزان تری گلیسیرید‬ ‫خون شود‪ .‬بنابراین کسانی که عادت دارند‬ ‫همراه با چایشان همیشه قند‪ ،‬عسل‪ ،‬نبات‪ ،‬گز‬

‫و سوهان بخورند و در کل‪ ،‬در طول روز کیک‬ ‫و شیرینی زیادی مصرف می‌کنند باید به این‬ ‫نکته توجه داشته باشند که قند زیادی در بدن‬ ‫می‌تواند به تری گلیسیرید تبدیل شده و نه تنها‬ ‫موجب افزایش وزن و چاقی شود که حتی تری‬ ‫گلیسیرید خون را نیز افزایش می‌دهد‪.‬‬ ‫این متخصص تغذیه به افرادی که دچار این‬ ‫مشکل هستند‪ ،‬توصیه می‌کند مصرف قندهای‬ ‫ساده را محدود کرده و مانند فردی مبتال به‬ ‫دیابت عمل کنند‪.‬‬ ‫استرس‌های جسمی و روحی از دیگر عوامل‬ ‫موثر در این زمینه است‪ .‬دکتر زراتی با اشاره‬ ‫به این موضوع‪ ،‬توضیح می‌دهد‪ :‬این استرس‌ها‬ ‫می‌تواند واکنش‌های بدن را به سمتی پیش ببرد‬ ‫که موجب افزایش تری گلیسیرید خون شود‪.‬‬ ‫بنابراین توصیه می‌شود چند دقیقه‌ای را در طول‬ ‫روز به خودتان اختصاص دهید تا خستگی‌ها و‬ ‫استرس‌های روزمره برطرف شود‪.‬‬ ‫همانطور که گفته شد‪ ،‬استعمال سیگار هم‬ ‫می‌تواند تری گلیسیرید خون را باال ببرد و البته‬ ‫نکته مثبت این است که قطع سیگار به طرز‬ ‫شگفت آوری موجب کاهش آن خواهد شد‪.‬‬ ‫فعالیت بدنی هم برای کاهش تری گلیسیرید‬ ‫خون روشی مهم است و توصیه می‌شود حتی‬ ‫اگر وزنتان ایده آل است یا الغر هستید‪ ،‬باز هم‬ ‫فعالیت جسمی را در برنامه‌تان قرار دهید‪.‬‬ ‫مصرف بیش از حد چربی‌ها هم می‌تواند‬ ‫باعث افزایش تری گلیسیرید خون شود و به‬ ‫همین دلیل کسانی که غذاهای پرچرب مصرف‬ ‫می‌کنند‪ ،‬در معرض این مشکل هستند‪ .‬دکتر‬ ‫زراتی یادآور می‌شود‪ :‬کسانی که غذا‌هایشان‬

‫پرچرب است‪ ،‬حتی اگر از روغن مایع گیاهی‬ ‫استفاده کنند‪ ،‬باز هم تری گلیسیرید خونشان‬ ‫افزایش خواهد یافت‪ .‬خیلی‌ها شنیده‌اند بعضی‬ ‫از روغن‌ها مانند روغن زیتون بهتر از بقیه روغن‬ ‫هاست و بی‌مالحظه از آن‌ها استفاده می‌کنند در‬ ‫حالی که اگر در طول روز بیش از نیاز روغن‬ ‫مصرف شود ـ چه خوب و چه مضر ـ در هر‬ ‫حال‪ ،‬موجب افزایش وزن و چربی‌های خون‬ ‫خواهد شد‪ .‬به گفته این متخصص تغذیه‪،‬‬ ‫امروزه ثابت شده است مصرف منابع امگا ‪۳‬‬ ‫مانند روغن ماهی و مکمل‌های روغن ماهی‬ ‫یا چند عدد گردو در حد نیاز می‌تواند موجب‬ ‫کاهش تری گلیسیرید خون افرادی شود که‬ ‫دچار افزایش تری گلیسیرید شده‌اند‪ ،‬اما نکته‬ ‫مهم این است که مصرف این مکمل‌ها هم باید‬ ‫تحت نظر متخصص تغذیه باشد‪.‬‬ ‫افزایش کلسترول؛ چاقی اولین متهم‬ ‫چاقی یکی از مهم‌ترین و موثر‌ترین عوامل در‬ ‫افزایش میزان کلسترول است‪ .‬بنابراین آن طور‬ ‫که دکتر زراتی می‌گوید به افرادی که کلسترول‬ ‫خونشان باال رفته است‪ ،‬توصیه می‌شود وزنشان‬ ‫را کاهش داده و نوع چربی رژیم غذاییشان‬ ‫را هم تغییر دهند‪ .‬به این معنی که روغن‌های‬ ‫جامد باید حذف شده و روغن‌های مایع گیاهی‬ ‫هم باید در حد نیاز استفاده شود‪ .‬وی یادآور‬ ‫می‌شود‪ :‬کسانی که کلسترول خونشان باالست‬ ‫باید فیبر رژیم غذاییشان را افزایش دهند‪ .‬به‬ ‫طوری که همراه با ناهار یا شام ساالد مصرف‬ ‫کرده و در وعده صبحانه هم چند برگ کاهو‬ ‫بخورند‪ .‬همچنین توصیه می‌شود در طول روز‬ ‫یک عدد هویج به صورت پخته یا خام مصرف‬ ‫کرده و همراه با دوغ و ماست هم از سبزیجات‬ ‫خشک استفاده کنند‪.‬‬ ‫این باور‌ها اشتباه است‬ ‫هر چقدر دوست دارید چربی و شیرینی بخورید‪،‬‬ ‫اما هر روز یک استکان آبغوره هم بنوشید تا‬ ‫چربی خونتان هیچ وقت افزایش نیابد‪ .‬اگر شما‬ ‫هم این باور را قبول دارید و چنین شیوه‌ای را در‬ ‫پیش گرفته‌اید باید بدانید دکتر زراتی می‌گوید‬ ‫این باور‌ها پایه و اساس علمی ندارد و اشتباه‬ ‫است‪.‬‬ ‫به گفته این متخصص تغذیه‪ ،‬چربی‌ها به‌‌ همان‬ ‫میزانی که مصرف می‌شود‪ ،‬در بدن ذخیره شده‬ ‫و مقدار زیادی آن باعث چاقی و افزایش چربی‬ ‫خون می‌شود‪ .‬بنابراین مصرف چنین موادی به‬ ‫هیچ عنوان نمی‌تواند چربی خون را کاهش دهد‬ ‫یا چربی‌ها را هضم کند‪.‬‬ ‫از طرف دیگر‪ ،‬در صورتی که پزشک دارویی‬ ‫برای کاهش چربی‌های خون تجویز می‌کند‪،‬‬ ‫هیچ وقت خودسرانه نباید دارو را قطع کرده و‬ ‫فقط به مصرف غذاهای مناسب اکتفا کنید‪.‬‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

23


‫‪22‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫باالخره اثبات شد زنان از‬ ‫مردان باهوش ترند!‬ ‫نتایج اعالم شده بر اساس یک‬ ‫رقابت آنالین نشان داد که زنان از‬ ‫مردان باهوش‌ترند‪.‬‬ ‫این نتیجه گیری بعد از برگزاری ‪5‬‬ ‫ماه مسابقه انالین بین زنان و مردان‬ ‫در ‪ 9‬زبان مختلف و بر اساس بازی‬ ‫محبوب ‪ trivial pursuit‬انجام‬ ‫شده است‪.‬‬

‫در حین این رقابت بیش از‬ ‫‪ 15‬میلیون سوال پرسیده‬ ‫شده است و اگرچه توازن‬ ‫قدرت به طور مرتب بین‬ ‫زنان و مردان جابه جا می‌شد‬ ‫‪ ،‬اما در نهایت این زنان‬ ‫بودند که به پیروزی رسیدند‪.‬‬ ‫در حین این رقابت زنان به‬ ‫‪ 4‬میلیون و ‪ 88‬هزار و ‪139‬‬ ‫سوال پاسخ درست داند که‬ ‫این تعداد اندکی بیش از ‪4‬‬ ‫میلیون و ‪ 77‬هزار و ‪596‬‬ ‫سوالی بود که توسط مردان‬ ‫به درستی پاسخ داده شد‪.‬‬ ‫برای آن‌که یک نفر بتواند به‬ ‫این تعداد سوال در این بازی‬ ‫پاسخ دهد باید بیش از ‪9‬‬ ‫سال و ‪ 215‬روز و ‪ 8‬ساعت‬ ‫و ‪ 24‬دقیقه به طور مرتب و‬ ‫بدون هیچ وقفه ای به انجام‬ ‫این بازی بپردازد‪.‬‬ ‫در حین این بازی سواالتی با‬ ‫موضوعات مختلف پرسیده‬ ‫می‌شود و سپس بازی‬ ‫کنندگان باید به سواالتی‬ ‫که برای آن‌ها مطرح می‌شود‬ ‫پاسخ دهند‪.‬‬ ‫محبوب‌ترین بخشی که دنبال‬ ‫کنندگان این بازی تمایل به‬ ‫جواب دادن به سواالتش‬ ‫را داشتند بخش سرگرمی‬ ‫بود و بعد از آن به ترتیب‬ ‫بخش‌های علمی ‪ ،‬ورزشی‬ ‫‪،‬تاریخ ‪ ،‬هنر و ادبیات‬ ‫‪ ،‬جغرافی و در نهایت‬ ‫شخصیت‌ها و مکان‌ها قرار‬ ‫داشتند‪.‬‬ ‫زنان در پاسخ دادن به سواالت بخش سرگرمی‬ ‫بسیار بهتر از مردان عمل کردند به طوری که‬ ‫تعداد سواالتی که در این بخش توسط زنان به‬ ‫درستی پاسخ داده شد دو برابر مردان بود‪.‬‬ ‫بعد از بخش سرگرمی ‪ ،‬علم و طبیعت‬

‫پرطرفدار‌ترین بخش در میان زنان بود و‬ ‫مشکل‌ترین بخش نیز برای آن‌ها بخش‬ ‫شخصیت‌ها و مکان‌ها بود‪.‬‬ ‫این در حالی است که مردان در بخش علم و‬ ‫طبیعت بهترین نتیجه را به خود اختصاص دادند‬ ‫و بعد از آن نیز بخش سرگرمی دومین بخشی‬ ‫بود که مردها توانستند بیش از سایر بخش‌ها‬ ‫به سواالت مطرح شده به درستی پاسخ دهند‪.‬‬ ‫بخش جغرافیا به همراه شخصیت‌ها و مکان‌ها‬ ‫سخت‌ترین بخش برای مردان به حساب می‌آمد‬ ‫و آن‌ها در این بخش ضعیف‌ترین نتیجه را‬ ‫گرفتند‪.‬‬ ‫این بازی از همه مردم جهان دعوت کرد تا برای‬

‫معین کردن باهوش‌تر بودن مردان یا زنان در‬ ‫آن شرکت کنند‪.‬هر شخص می‌توانست با پاسخ‬ ‫دادن به ‪ 1‬یا ‪ 10‬یا ‪ 100‬سوال در روز به گروه‬ ‫خود کمک کند و امتیاز او را باالتر ببرد‪.‬در‬ ‫نهایت پیروز نهایی این رقابت زنان‬ ‫بودند‪.‬‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

21


‫‪20‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫آنچه خانم ها باید درباره میتل‬ ‫اشمرز یا درد میان دوره ای بدانند‬ ‫آنچه خانم ها باید درباره میتل‬ ‫اشمرز یا درد میان دوره ای بدانند‬ ‫اگر شما خانمی هستید كه هرازگاه‬ ‫پایین شكمتان درد می گیرد و به‬ ‫ویژه اگر این درد در اواسط دوره‬ ‫ماهانه تان اتفاق می افتد‪ ،‬حتما‬ ‫الزم است كه با <میتل اشمرز>‬ ‫آشنا شوید‪.‬‬

‫میتل اشمرز چیست؟‬ ‫میتل اشمرز یك كلمه آلمانی است به معنی همان‬ ‫<درد میان دوره ای> و درد ساده ای است كه در‬ ‫حین تخمك گذاری (آزاد شدن تخمك) ایجاد‬ ‫می شود‪ .‬به طور تقریبی یك پنجم زنان درد‬ ‫تخمك گذاری را در زمانی در طول سال های‬ ‫باروری تجربه می كنند‪ .‬بعضی زنان هر ماه این‬ ‫درد را دارند در صورتی كه عده ای دیگر تنها‬ ‫گاهی این درد را حس می كنند‪ .‬اغلب اوقات‬ ‫درد میان دوره ای نیاز به توجه پزشكی ندارد‪.‬‬ ‫درمان تنها شامل مصرف مسكن های رایج و‬ ‫پیروی از روش های مراقبت شخصی است‪.‬‬ ‫اگر درد شما ادامه پیدا كند و ایجاد مشكل كند‬ ‫ممكن است پزشكتان یكی از انواع قرص های‬ ‫ضدبارداری را برای شما تجویز كند‪.‬‬ ‫میتل اشمرز چه عالیمی دارد؟‬ ‫به طور مشخص اصلی ترین عالمت درد میان‬ ‫دوره ای‪ ،‬درد یك طرفه قسمت پائینی شكم‬ ‫است‪ .‬ممكن است در گذشته هر ماه یا گهگاه‬ ‫درد مشابهی را در سمت دیگر شكم حس‬ ‫كرده باشید‪ .‬همچنین ممكن است این درد را‬ ‫در همان سمت‪ ،‬ماه های زیادی پشت سر هم‬ ‫داشته باشید‪ .‬این درد در سمتی ایجاد می شود‬ ‫كه تخمك گذاری رخ داده است‪.‬‬ ‫میتل اشمرز چه عللی دارد؟‬ ‫در طول دوره ماهانه‪ ،‬هورمون زنانه استروژن هر‬ ‫ماه موجب ضخیم شدن پوشش رحم (اندومتر)‬ ‫به منظور آماده كردن محیط تغذیه ای مناسب‬ ‫برای تخم بارور می شود‪ .‬بالفاصله بعد از این‬ ‫واقعه فولیكول كیسه نازكی در تخمدان كه یك‬ ‫تخمك را در برگرفته پاره می شود و تخمك را‬ ‫آزاد می كند؛ به این روند‪ ،‬تخمك گذاری می‬ ‫گویند‪ .‬اگر تخمك در تماس با اسپرم در مسیر‬ ‫خود به سمت رحم بارور شود؛ تخم در پوشش‬ ‫رحم النه گزینی می كند‪ .‬البته اغلب اوقات تخم‬ ‫بارور نشده و از طریق رحم به خارج از بدن می‬ ‫رود‪ .‬مدت كوتاهی بعد‪ ،‬رحم شما پوشش خود‬ ‫اندومتر را از دست می دهد و جریان خون ریزی‬ ‫ماهانه شما آغاز می شود‪.‬‬

‫درد میان دوره ای در حین تخمك گذاری رخ‬ ‫می دهد‪ ،‬یعنی وقتی كه فولیكول پاره شده و‬ ‫تخمك را رها می كند‪ .‬هیچ كس مطمئن نیست‬ ‫چه چیزی باعث درد میان دوره ای می شود اما‬ ‫احتمال دارد كه درست قبل از تخمك گذاری‪،‬‬ ‫رشد فولیكول باعث كشیده شدن سطح تخمدان‬ ‫شده و درد را ایجاد كند‪ .‬به همین علت شما‬ ‫درد را در قسمتی از شكمتان احساس خواهید‬ ‫كرد كه تخمدان آزاد كننده تخمك قرار دارد‪.‬‬ ‫فرضیه دیگر احتمال می دهد خون یا مایعی‬ ‫كه از فولیكول پاره شده آزاد می شود‪ ،‬پوشش‬ ‫داخلی شكم (صفاق) را تحریك كرده و سبب‬ ‫درد شود‪.‬‬ ‫دردی كه در هر زمان غیر از وسط دوره ماهانه‬ ‫شما رخ می دهد‪ ،‬درد میان دوره ای نیست‪.‬‬ ‫ممكن است این دردها به دلیل انقباضات طبیعی‬ ‫رحم باشد اما اگر درد شما درحین تخمك‬ ‫گذاری یا در هر زمان دیگراز دوره ماهانه شدید‬ ‫است‪ ،‬بهتر است به پزشكتان مراجعه كنید‪.‬‬ ‫چه زمانی به پزشك مراجعه كنید؟‬ ‫در بیشتر اوقات‪ ،‬درد میان دوره ای نیاز به‬ ‫بررسی پزشكی ندارد‪ .‬با این وجود اگر درد‬ ‫شدید است و با تهوع یا تب همراه است یا اگر‬ ‫بیشتر از یك روز طول می كشد‪ ،‬با پزشكتان‬ ‫تماس بگیرید چرا كه اینها همه نشانه های جدی‬ ‫بودن وضعیت و احتمال خطر آپاندیسیت است‪.‬‬

‫محل و زمان درد اغلب می تواند مشخص كننده‬ ‫درد میان دوره ای باشد به خصوص اگر سابقه‬ ‫آن را در گذشته داشته باشید‪.‬ماه های متوالی‬ ‫زمان دوره ماهانه خود را ثبت كنید و زمان‬ ‫وقوع درد را یادداشت كنید‪ .‬اگر با ثبت زمان‬ ‫مشاهده كردید درد در میان دوره ایجاد می شود‬ ‫و بدون درمان محو می شود‪ ،‬به احتمال زیاد‬ ‫درد شما‪ ،‬میتل اشمرز است‪.‬‬ ‫درمان میتل اشمرز چیست؟‬ ‫اگر دوست دارید از شر درد میان دوره ای‬ ‫خالص شوید‪ ،‬یك مسكن مثل استامینوفن‪،‬‬ ‫آسپرین‪ ،‬ایبوبروفن و ‪ ...‬را امتحان كنید‪ .‬اگر‬ ‫تقریبا هر ماه درد میان دوره ای را احساس‬ ‫می كنید و این امر موجب ناراحتی شما شده‬ ‫است‪ ،‬در مورد استفاده از قرص های جلوگیری‬ ‫از بارداری با پزشكتان مشورت كنید‪ .‬قرص‬ ‫های جلوگیری از بارداری‪ ،‬از تخمك گذاری‬ ‫جلوگیری كرده و با این روش از ایجاد درد میان‬ ‫دوره ای نیز جلوگیری می نماید‪.‬‬ ‫برای تسكین بیشتر‪ ,...‬اگر درد میان دوره‬ ‫ای بیش از چند دقیقه طول می كشد‪ ،‬از‬ ‫روش پیشنهادی ما برای تسكین درد استفاده‬ ‫كنید‪ :‬گرما جریان خون را افزایش می دهد‬ ‫و عضالت فشرده را منبسط می كند و باعث‬ ‫تسهیل انقباضات می شود‪ .‬پس شناور شدن در‬ ‫حمام آب گرم یا استفاده از كیسه آب گرم در‬ ‫سمتی از شكم كه دردناك است می تواند شما‬ ‫را آرام كند‪.‬‬


‫‪19‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫سوی دیگر ‪ ،‬یكی از اشتباهات رایج به‬ ‫ویژه در میان زوجهای جوان این است كه‬ ‫رفتارهایی را ابتدای ازدواج انجام می دهند‬ ‫كه امكان ادامه آن وجود ندارد ؛ مث ً‬ ‫ال وقتی‬ ‫شما و همسرتان با هم در یك ظرف غذا می‬ ‫خورید و این را نشانه عشق به یكدیگر می‬ ‫دانید ‪ ،‬مطمئن باشید این رفتار را در آینده‬ ‫ای نه چندان دور باید ترك گویید ‪ ،‬یا اگر‬ ‫چند بار در روز با همسرتان تماس می گیرید‬ ‫‪ ،‬ممكن است در وضعیتی قرار گیرید كه‬ ‫امكان ادامه این عمل وجود نداشته باشد ‪.‬‬ ‫در این حاالت ‪ ،‬مشكل از آنجا شروع می‬ ‫شود كه زن یا شوهر ‪ ،‬ترك این رفتار را به‬ ‫حساب كم عالقه شدن همسر خود بگذارند‪.‬‬ ‫بنابراین ‪ ،‬توصیه می شود حتم ًا رفتارهایی‬ ‫را انجام دهید كه امكان ادامه آن وجود‬ ‫داشته باشد ‪ .‬این وضعیت گاهی درباره‬ ‫خرید هدایا هم صادق است ‪ .‬به صورتی‬ ‫كه افراد معموال اوایل ازدواج هدایای گران‬ ‫قمیتی به همسر خود می دهند ‪ ،‬در حالی كه‬ ‫سالهای بعد ‪ ،‬امكان خرید چنین هدایایی را‬ ‫از دست می دهند ‪ ،‬این نیز یكی از مواردی‬ ‫است كه موجب می شود برخی همسران‬

‫احساس كنند عالقه طرف مقابل به آنها كم‬ ‫شده است ‪.‬‬ ‫اگر می خواهید لذت بیشتری از زندگی‬ ‫مشترك ببرید ‪ ،‬حتم ًا به نكات زیر عمل‬ ‫كنید ‪:‬‬ ‫‪ - 1‬از ابراز عالقه به همسرتان خجالت‬ ‫نكشید‪ .‬ابراز عالقه نشانگر میزان دوست‬ ‫داشتن شماست ‪.‬‬ ‫‪ - 2‬نگویید عالقه ام را با رفتارم نشان‬ ‫می دهم ‪ .‬برای ابراز عالقه باید از كلمات‬ ‫استفاده كرد ‪.‬‬ ‫‪ - 3‬هیچگاه اجازه ندهید مشكالت زندگی‬ ‫‪ ،‬شما را از همسرتان دور كند ‪.‬‬ ‫‪ - 4‬همیشه ابراز عالقه به همسر ‪ ،‬بهترین‬ ‫هدیه به اوست ‪ .‬این هدیه مجانی را از او‬ ‫دریغ نكنید ‪.‬‬ ‫‪ - 5‬اگر در ابراز عالقه به همسرتان ناتوان‬ ‫هستید ‪ ،‬یا روش آن را نمی دانید ‪ ،‬حتم ًا به‬ ‫یك مشاوره امور خانواده مراجعه كنید ‪.‬‬


‫‪18‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫از ابراز عالقه به‬ ‫همسرتان خجالت‬ ‫نكشید‬

‫از ابراز عالقه به همسرتان خجالت‬ ‫نكشید‬ ‫اوایل زندگی ‪ ،‬آنقدر به من‬ ‫عالقه داشت كه حتی حاضر نبود‬ ‫‪ ،‬بدون من غذا بخورد ‪ ،‬عالقه‬ ‫همسرم به حدی بود كه روزی‬ ‫چند بار از محل كارش با من‬ ‫تماس می گرفت ‪.‬‬ ‫نكات فوق ‪ ،‬نمونه ای از جمالتی‬ ‫است كه بارها از مراجعان شنیده‬ ‫می شود ‪ .‬آیا شما هم فكر می‬ ‫كنید عالقه همسرتان كم شده‬ ‫است ؟‬

‫یكی از مواردی كه موجب بروز آسیب های‬ ‫جدی در ارتباط زوج ها می شود ‪ ،‬این‬ ‫است كه یكی از آنها ‪ ،‬یا حتی هر دو طرف‬ ‫‪ ،‬احساس می كنند ‪ ،‬از طرف همسرشان‬ ‫به آنها بی توجه شده یا عالقه اش كاهش‬ ‫یافته است‪ .‬فردی كه چنین تصوری دارد‬ ‫‪ ،‬احساس بی ارزشی می كند ‪ ،‬یا حتی‬ ‫احساس امنیت خود را نسبت به زندگی‬ ‫مشترك از دست می دهد ‪ .‬این احساس ‪،‬‬ ‫زمانی نقش تخریبی بیشتری پیدا می كند‬ ‫كه زن یا شوهری كه این نگرش را دارد ‪،‬‬ ‫سعی كند رفتار فرد مقابل را با بی توجهی‬ ‫ُجبران كند ‪ .‬بسیاری از افرادی كه به همسر‬ ‫خود بی توجهی می كنند ‪ ،‬دلیل رفتاشان‬ ‫را گرفتاری های روزمره ذكر می كنند ‪ ،‬در‬ ‫حالی كه اگر ما بدانیم ایجاد ارتباط رضایت‬ ‫بخش با همسر ‪ ،‬موجب می شود در مقابله‬ ‫با مشكالت نیز قدرت بیشتری داشته باشیم‬ ‫‪ ،‬هرگز محبت خود را از او دریغ نخواهیم‬ ‫كرد ‪.‬‬ ‫در ادامه ‪ ،‬ذكر این نكته بایسته است كه‬ ‫ابراز عالقه در هر دوره ‪ ،‬شكلی متفاوت می‬ ‫یابد ‪ .‬به زبان دیگر ‪ ،‬شاید همسرشما هنوز‬ ‫به شما ابراز عالقه می كند ‪ ،‬ولی شكل آن‬ ‫با گذشته متفاوت شده است ‪ٌ .‬‬ ‫مثال شاید‬ ‫زمانی كه امكان آن فراهم بود ‪ ،‬هر هفته با‬ ‫یكدیگر به تئاتر می رفتید ‪ ،‬ولی شاید امروز‬ ‫دوست دارد با شما بیشتر صحبت كند از‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

17


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

16


‫‪15‬‬

‫‪No. 695 / November , 14, 2013‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫‪ ۱۴‬رفتاری که‬ ‫نشان می‌دهد‬ ‫مردی به شما‬ ‫عالقه ندارد‬

‫هر سنی که باشید یا هر سطح‬ ‫تجربه‌ای که داشته باشید‪ ،‬اینکه‬ ‫بدانید مردی به شما عالقه دارد‬ ‫یا نه کار دشواری است‪ .‬خیلی‬ ‫از مردها ترجیح می‌دهند به‬ ‫صورت یک راز باقی بمانند‪ ،‬برای‬ ‫همه قسمت‌های زندگی‌شان‬ ‫حریم‌شخصی می‌خواهند تا زمانیکه‬ ‫برای یک تعهد آماده باشند‪ .‬باید‬ ‫از مردانی که در همان قدم اول‬ ‫قصد و نیت‌شان را می‌گویند تشکر‬ ‫کنیم‪ .‬اما برای بیشتر مردها باید از‬ ‫طریق اشارات ظریف متوجه نیت‬ ‫قلبی‌شان شویم‪ .‬اگر نمی‌دانید‬ ‫طرفتان به شما عالقه‌مند است یا نه‬ ‫و مطمئن نیستید که باید از رابطه‬ ‫بیرون بیایید یا خیر‪ ،‬در زیر به ‪۱۴‬‬ ‫عالمتی اشاره می‌کنیم که نشان‬ ‫می‌دهد مردتان چندان به شما‬ ‫عالقه‌مند نیست‪ .‬اگر مردی که در‬ ‫زندگی‌تان است چند مورد از این‬ ‫خصوصیات را نشان می‌دهد‪ ،‬دیگر‬ ‫زمان آن رسیده است که به او‬ ‫بگویید می‌خواهید از رابطه بیرون‬ ‫بروید‪.‬‬

‫‪ .۱‬ایمیل‌ها و پیامک‌های شما را پاسخ‬ ‫نمی‌دهد‪.‬‬ ‫در این عصر تکنولوژی هیچ چیز ساده‌تر از‬ ‫فرستادن یک ایمیل یا یک پیامک به کسی‬ ‫ف موردنظرتان ساعت‌ها‬ ‫نیست‪ .‬اگر طر ‌‬ ‫‪-‬یا حتی روزها‪ --‬بعد به این نوع پیام‌های‬‫شما پاسخ می‌دهد‪ ،‬وقت آن رسیده است که‬ ‫او را فراموش کنید‪ .‬دلیل این رفتار فقط تنبلی‬ ‫نیست‪ ،‬بی‌ادبی و بی‌توجهی هم هست‪ .‬شاید‬ ‫چندان اهل پیامک فرستادن نباشد اما حداقل‬ ‫باید بتواند به طریقی دیگر با شما تماس‬ ‫بگیرد‪.‬‬ ‫‪ .۲‬فاصله جسمی و احساسی خود را با شما‬ ‫حفظ می‌کند‪.‬‬ ‫آیا اغلب ارتباط چشمی خود با شما را‬ ‫قطع می‌کند‪ ،‬حتی وقتی تنهایید؟ یا هیچ‬

‫چیزی درمورد جزئیات زندگی خود به شما‬ ‫نمی‌گوید؟ چنین مردی نمی‌خواهد با شما‬ ‫رابطه عمیقی ایجاد کند‪ .‬البته دوستی با چنین‬ ‫کسی اشکالی ندارد اما نباید سرمایه‌گذاری‬ ‫احساسی روی او بکنید و بهتر است از او‬ ‫دور شوید‪.‬‬ ‫‪ .۳‬هیچوقت دنبالتان نمی آید‪.‬‬ ‫مردی که دوستتان داشته باشد همه تالشش را‬ ‫می‌کند که به شما نشان دهد برای او خاص‬ ‫هستید‪ .‬کسی که حتی تا دم خانه‌تان نمی‌آید‪،‬‬ ‫نباید انتظاری برای یک رابطه طوالنی‌مدت‬ ‫از او داشته باشید‪.‬‬ ‫‪ .۴‬از لمس کردن شما در محفل‌های عمومی‬ ‫خودداری می‌کند‪ ( .‬درمورد افراد متاهل)‬ ‫اگر می‌بینید که همسرتان در خانه‌اش دوست‬ ‫دارد در آغوشتان بگیرد‪ ،‬ببوسدتان یا ناز و‬ ‫نوازشتان کند اما در خیابان حتی دستتان را‬ ‫هم نمی‌گیرد باید هوشیار باشید‪ .‬یا نمی‌خواهد‬ ‫در یک رابطه نزدیک با شما دیده شود یا‬ ‫می‌ترسد زنان دیگری که در زندگی‌شان است‬ ‫شما را با او ببینند‪ .‬از چنین مردی باید دوری‬ ‫کند‪.‬‬

‫‪ .۵‬بی‌ادبانه ایده‌های شما را تحقیر می‌کند‪.‬‬ ‫ممکن است مردی با اینکه با نگرش شما‬ ‫مخالف است اما همچنان دوستتان داشته‬ ‫باشد و به شما احترام بگذارد‪ .‬اما اگر‬ ‫بی‌ادبانه فقط قصد تحقیر نظریات شما را‬ ‫دارد‪ ،‬احتما ً‬ ‫ال هیچ عالقه‌ای به شما ندارد‪.‬‬ ‫مطمئن ًا نباید با کسی بمانید که نمی‌تواند با‬ ‫شما درست رفتار کند‪.‬‬ ‫‪ .۶‬فقط نیمه شب به بعد شما را می‌بیند‪.‬‬ ‫اگر فکر می‌کنید که او شما را فقط برای‬ ‫خوشگذرانی آخر شب خود می‌خواهد‪ ،‬شاید‬ ‫قبولش برایتان سخت باشد‪ .‬نباید توقع داشته‬ ‫باشید که چنین رابطه‌ای به جایی برسد‪ .‬اگر‬ ‫انتظار بیشتری از طرف‌مقابلتان دارید بهتر‬ ‫است جای دیگری دنبال مرد رویاهایتان‬ ‫بگردید‪.‬‬ ‫‪ .۷‬اجازه نمی‌دهد چیزی از وسایلتان را در‬ ‫اتومبیل او بگذارید‪.‬‬

‫‪13‬‬ ‫اگر بیشتر وقت‌ها در کنارش هستید‪ ،‬مردی‬ ‫که دوستتان داشته باشد‪ ،‬خوشحال می‌شود که‬ ‫یکسری از وسایل ضروری‌تان را در اتومبیلش‬ ‫بگذارید‪ .‬اما اگر طرف‌مقابلتان حتی اجازه‬ ‫نمی‌دهد لباستان در اتومبیلش بماند‪ ،‬یا یک‬ ‫آدم شدید ًا وسواسی است و یا سعی دارد شما‬ ‫را از زنان دیگری که با آنها در ارتباط است‬ ‫مخفی کند‪ .‬در هر دو حالت بهتر است از او‬ ‫دور بمانید‪.‬‬ ‫‪ .۸‬در مراسم‌های مهم بدون شما شرکت‬ ‫می‌کند‪.‬‬ ‫مهمانی دوستانش؟ شام سالگرد ازدواج‬ ‫خواهرش؟ شاید حتی تولد خودش؟‬ ‫گاهی‌اوقات مردی می‌خواهد استقالل خود‬ ‫را حفظ کند و گاهی دیگر می‌خواهد مطمئن‬ ‫شود ممکن است دلیل این رفتارش این باشد‬ ‫که نمی‌خواهد خیلی شما را درگیر خانواده و‬ ‫دوستانش کند تا وقتی که خواست رابطه‌اش‬ ‫را راحت‌تر با شما بر هم بزند‪ .‬در این صورت‬ ‫باید بدانید که خیلی برای او باارزش نیستید‪.‬‬ ‫شما هم راه‌های بهتری برای گذراندن وقتتان‬ ‫دارید ‪ --‬با دوستان و خانواده خودتان که‬ ‫دوستتان دارند‪.‬‬ ‫‪ .۹‬از هرگونه برنامه‌ریزی برای آینده ‪--‬چه‬

‫کوتاه مدت و چه بلندمدت‪ --‬با شما‬ ‫خودداری می‌کند‪.‬‬ ‫آیا این مرد شما را در حاشیه‌های زندگی‬ ‫خود نگه می‌دارد؟ برای تعطیالت آخر هفته‬ ‫خود جدا از شما برنامه می‌گذارد؟ اگر فقط‬ ‫قرارهای لحظه‌آخری با شما می‌گذارد‪ ،‬و‬ ‫بیشتر وقت خود را با دوستانش برنامه‌ریزی‬ ‫می‌کند‪ ،‬آنقدرها به شما عالقه‌مند نیست‪.‬‬ ‫ببخشید ولی شما لیاقت بهتر از اینها را دارید‪.‬‬ ‫‪ .۱۰‬برنامه‌های شما را در لحظه آخر کنسل‬ ‫می‌کند‪.‬‬ ‫این هم یک نشانه مشخص دیگر است که‬ ‫یعنی ارزشی برای شما و وقتتان قائل نیست‪.‬‬ ‫برای کسی که ارزش شما را می‌داند جا‬ ‫بگذارید‪.‬‬ ‫‪ .۱۱‬درگیر زنی دیگر است‪.‬‬ ‫این مرد ممکن است بگوید دوستتان دارد اما‬

‫اگر واقع ًا درگیر زنی دیگر باشد‪ ،‬نمی‌تواند‬ ‫همه عشق خود را وقف شما کند‪ .‬این مرد را‬ ‫باید با دیگری شریک شوید‪ ،‬چطور می‌توانید‬ ‫چنین چیزی را تحمل کنید؟ بدتر اینکه حتی‬ ‫اگر آن زن را بخاطر شما ترک کند‪ ،‬به آن‬ ‫زن دروغ گفته است‪ .‬به شما هم دروغ خواهد‬ ‫گفت‪ .‬مطمئن ًا شما هم خواستار این نیستید‪.‬‬ ‫پس قوی باشید و سراغ مرد دیگری بروید‪.‬‬ ‫‪ .۱۲‬چندان عالقه‌ای به ایجاد صمیمیت به‬ ‫شما نشان نمی‌دهد‪.‬‬ ‫اگر زندگی احساسی تان با این مرد ضعیف‬ ‫است‪ ،‬می‌خواهد به شما بگوید که بدون‬ ‫شما هم اموراتش می‌گذرد‪ .‬این رفتار بسیار‬ ‫توهین‌آمیز‪ ،‬خسته‌کننده و کمی ناجوانمردانه‬ ‫است‪ .‬شما به آن نیازی ندارید‪ .‬هر کاری که‬ ‫فکر می‌کنید برای خودتان بکنید و مردی را‬ ‫پیدا کنید که باعث شود احساس جذابیت‬ ‫کنید‪.‬‬ ‫‪ .۱۳‬ناپدید می‌شود‪.‬‬ ‫وقتی مردی را روزها‪ ،‬هفته‌ها یا ماه‌ها بدون‬ ‫هیچ توضیحی نمی‌بینید‪ ،‬یعنی آنقدرها به شما‬ ‫عالقه ندارد‪ .‬ممکن است با کسان دیگری در‬ ‫ارتباط باشد یا نمی‌خواهد وقتش را با شما‬

‫بگذراند‪ .‬اگر شما به چشم آن مرد چندان‬ ‫جذاب نباشید‪ ،‬باید وقت گذاشته و کسی را‬ ‫پیدا کنید که تحسینتان کند‪ .‬وقت‪ ،‬انرژی و‬ ‫عشق شما ارزشش را دارد‪.‬‬ ‫‪ .۱۴‬تشویقتان می‌کند با افراد دیگری قرار‬ ‫بگذارید‪.‬‬ ‫این یک عالمت مطمئن است که نشان‬ ‫ال آزاد باشد و اص ً‬ ‫می‌دهد او می‌خواهد کام ً‬ ‫ال‬ ‫به فکر متعهد کردن خود نیست‪ .‬احتما ً‬ ‫ال شما‬ ‫هم نمی‌توانید او را تغییر دهید‪ ،‬پس چرا باید‬ ‫وقتتان را تلف کنید؟ هیچ مردی ارزشش را‬ ‫ندارد‪ .‬شما لیاقت مردی را دارید که بخواهد‬ ‫با شما وقت بگذراند و طبق شان‌تان با شما‬ ‫رفتار می‌کند‪ .‬کسانی هستند که با کمال عشق‬ ‫و احترام با شما رفتار خواهند کرد‪ .‬اگر‬ ‫طرف‌مقابل شما خیلی از این رفتارها را از‬ ‫خود نشان دهد‪ ،‬باید این نشانه را گرفته و‬ ‫حتی یک دقیقه دیگرتان را هم برای او تلف‬ ‫نکنید‪ .‬شما لیاقت بهترین‌ها را دارید‪ .‬خوب‬ ‫بگردید تا کسی را پیدا کنید که واقع ًا شایسته‬ ‫شما باشد‪.‬‬


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

14


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

13


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

12


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

11


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

10


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

9


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

8


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

‌ ‫آ گه‬ ‫ی‬ ‫ا‬ ‫م‬ ‫اشینجا‬

7


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

6


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

5


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

6 4


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

3


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

2


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

1


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

B


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

A


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

IV


No. 695 / November , 14, 2013 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

III




Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.