701 web

Page 1

No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

VIII


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

VII


No. 701 / January , 21, 2014 VI Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591 672 - May 30th, 2013


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

V


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

D


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

C


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

‫ﺗﺼﺎﺩﻓﺎﺕ‬ ‫ﺻﺎﻓﻜﺎﺭﻯ ﻧﻘﺎﺷﻰ‬ ‫ﻣﻜﺎﻧﻴﻜﻰ‬ ‫ﺍﺟﺎﺭﻩ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ‬ ‫ﻓﺮﻭﺵ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ‬ ‫ﺷﺴﺘﺸﻮﻯ ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ‬ ‫ ﺳﺎﻋﺘﻪ‬24 ‫ﺗﻮﻳﻨﮓ‬

• • • • • • •

ENZO CAR CLINIC

156

• COLLISION • REPAIR & PAINT • MECHANICAL • RENTAL • USED CAR SALE • CARWASH • TOWING (24/7)

ENZO CAR CLINIC O N E

DDDDDDDD

MM

MMMMMMMM

SS

AAAAAA

AA.W FFFFF A

S P O T

A U T O

S E R V I C E

1.855.551.ENZO (3696) A : 401 A S ,T , M3J 2T8 WWW.ENZOCARCLINIC.COM TEL: 416.663.6030 - FAX: 416.907.5213 DDRESS

LNESS T

ORONTO

ALEX

PRESIDNET C: 647.889.6070

Call us to report an accident and receive a free towing service to our location.


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

155


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

154


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

153


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

152


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

151


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

150


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

149


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

148


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

147


‫‪146‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫مدلهای ژورنالی کت‬ ‫زنانه ‪۲۰۱۴‬‬


‫‪145‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫طرز تهیه پلو شوشتری‬

‫ج‬ ‫برن ‬ ‫غ‬ ‫فیله مر ‬ ‫لوبیا چشم‌بلبلی پخته شد ه‬ ‫شوید تاز ه‬ ‫پیاز سرخ شد ه‬ ‫ن‬ ‫زعفرا ‬ ‫ل‬ ‫ادویه‪ ،‬نمک و فلف ‬

‫طرز تهیه کوکوی عدس‪ ،‬غذایی گیاهی و رژیمی‬

‫مواد الزم ‪:‬‬ ‫یک کیلوگرم‬ ‫نیم کیلوگرم‬ ‫دو لیوان‬ ‫دو لیوان‬ ‫یک عدد‬ ‫یک قاشق چایخوری‬ ‫به میزان الزم‬

‫طرز تهیه ‪:‬‬ ‫ابتدا برنج را خیس و آبکش کرده و کنار بگذارید‪ .‬سپس یک عدد پیاز سرخ شده را با فیله‌مرغ‬ ‫تکه‌تکه شده تفت دهید و زعفران را به آن اضافه کنید و با ادویه‌ها و یک استکان آب بگذارید‬ ‫تا جایی بپزد که آب آن بخار شود بعد شوید خرد شده را به آن اضافه کنید و لوبیای چشم‌بلبلی‬ ‫پخته شده را هم به آن بیفزائید و البه‌الی برنج آبکش شده ریخته و دم کنید پس از ‪ ۴۵‬دقیقه‬ ‫این غذا آماده است‪.‬‬ ‫نکته‪ :‬با گوشت چرخ‌کرده قلقلی یا تکه‌های گوشت شترمرغ نیز می‌توان این پلو را تهیه کرد‪.‬‬ ‫در ضمن به جای شوید تازه می‌‌توان از یک لیوان شوید خشک استفاده کرد‪.‬‬

‫مواد الزم ‪:‬‬ ‫س‬ ‫عد ‬

‫نصف لیوان‬ ‫یک نصفه‬

‫ی‬ ‫فلفل دلمه ا ‬ ‫پیاز ‬ ‫تخم مرغ ‬

‫‪ ۱‬عدد‬ ‫‪ ۲‬عدد متوسط‬

‫پنیر صبحانه ‬

‫‪ ۵۰‬گرم‬

‫ن‬ ‫پودر آویش ‬

‫‪ ۱‬قاشق چایخوری‬

‫فلفل‪ ٬‬نمک و زردچوب ه‬ ‫روغن کانوال ‬

‫به مقدار الزم‬ ‫برای سرخ کردن‬

‫طرز تهیه ‪:‬‬ ‫ عدس رو سه چهار ساعت یا بیشتر خیس می کنیم‪ .‬سپس عدس را با کمی آب تا اندازه‬‫ای که روی عدس بیاید و کمی روغن می گذاریم بپزد‪ .‬اواخر پخت هم نمک اضافه می‬ ‫کنیم‪.‬‬ ‫ عدس را با گوشت کوب کمی له می کنیم‪ .‬و منتظر می مانیم کمی سرد بشود‪.‬‬‫ پیاز را رنده می کنیم‪ - .‬عدس ‪ ،‬پیاز رنده شده‪ ،‬تخم مرغ ها ‪ ،‬فلفل دلمه ای ریز خرد‬‫شده ‪ ،‬پنیر ریز خرد شده و ادویه ها مخلوط می کنیم‪.‬‬ ‫ کمی روغن داخل تابه نچسب می ریزیم ‪.‬‬‫ بعد از اینکه روغن داغ شد با قاشق از مواد آماده شده کو کو می ریزیم داخل روغن‪ .‬در‬‫تابه را می گذاریم‪.‬‬ ‫ وقتی کوکو خودش را گرفت و یک طرفش سرخ شد بر می گردانیم آن طرفش هم سرخ‬‫شود‪ .‬کالری کل غذا‪۶۰۰ :‬کیلوکالری‪ -‬هر دونه کوکو تقریبا" ‪ ۶۰‬تا‪ .‬می شه گفت غذا‬ ‫رژیمی و البته سالمت محوره‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

144


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

143


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

142


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

www.SafaRenovation.com

141


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

140


‫‪139‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫برای آگهی در این صفحه با ما‬ ‫تماس بگیرید‬ ‫‪905-508-0058‬‬ ‫‪416-512-9874‬‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

www.century21.ca/mahmoud.rahbari

138


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

137


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

136


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

135


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

134


‫‪133‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫آذر‬

‫بهمن‬

‫اگر از اول روز با خودتان خلوت کنید‪ ،‬کامال خود را از لذت‬ ‫ها و خوشی های در کنار دیگران بودن محروم خواهید کرد‪.‬‬ ‫خوشبختانه شما مجبور نیستید احساسات خود را پنهان و‬ ‫آرزوهای خود راسرکوب کنید‪ ،‬برای اینکه ماه در پنجمین خانه‬ ‫تان محیطی عالی و فوق العاده برای ابراز وجود کردن و بیان‬ ‫کردن نظریات تان فراهم می آورد‪ .‬شما خودتان می دانید که چه‬ ‫موقع برای این کار آمادگی دارید‪ ،‬پس به افراد دیگر اجازه ندهید‬ ‫شما را ترغیب به واکنش نشان دادن بکنند‪.‬‬

‫شما فکر می کنید که روز خوبی دارید و مجبور نیستید کاری را‬ ‫شروع کنید‪ ،‬اما هرچقدر بیشتر به عصر نزدیک می شویم شما‬ ‫بیشتر در فکر فرو می روید‪ .‬شما می دانید که باید به خاطر جنبه‬ ‫های معینی از زندگی خود شکرگزار باشید و همچنین بیش از‬ ‫اندازه نسبت به مسائلی که نیازمند بهبود و اصالح کردن هستند‬ ‫آ گاهی دارید‪ .‬بنابراین روی چیزهای بی اهمیت متمرکز نشوید‪،‬‬ ‫بلکه روی مسائلی تمرکز کنید که می دانید برای رسیدن به این‬ ‫اصالحات وجودشان الزم و واجب است‪.‬‬

‫حافظ‪ :‬ساقی که جامت از می صافی تهی مباد چشم عنایتی به من دردنوش کن سرمست در قبای‬ ‫حافظ‪ :‬آن که پرنقش زد این دایره مینایی کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد‬ ‫زرافشان چو بگذری یک بوسه نذر حافظ پشمینه پوش کن تعبیر‪:‬فرصت های زندگی را غنیمت بدان‪.‬‬ ‫فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد تعبیر‪:‬اگر در کاری‬ ‫زمان به تندی می گذرد‪ .‬شک و تردید را کنار بگذار و تصمیم جدی و عاقالنه بگیر‪ .‬با مشورت کردن‬ ‫که در پیش گرفته ای موفق نشدی‪ ،‬نا امید نباش‪ .‬سرنوشت هر کس را خداوند رقم می زند‪ .‬هرچه‬ ‫می توانی بر شک و تردید خود غلبه کنی‪ .‬فریب وسوسه ی حسودان را نخور و دوست و دشمن را با‬ ‫با‬ ‫خداوند‬ ‫پیش آید خیر است‪ .‬با اتکای به خداوند تحمل همه ی مصائب و مشکالت آسانتر می شود‪.‬‬ ‫چشم بصیرت بشناس‪ .‬به هدف خود ایمان داشته باش تا به نتیجه ی مطلوب دست پیدا کنی‪.‬‬ ‫صابرین است‪.‬‬ ‫دی‬

‫باوجود اینکه امروز از احساسات‌تان خوشتان نمی‌آید‪ ،‬اما‬ ‫می‌دانید که باید آنها را ابراز کنید‪ .‬ولی هنر شما در این است‬ ‫ک طوری آن را بیان کنید که کسی بدش نیاید‪ .‬البته اگر از‬ ‫این کار خجالت بکشید‪ ،‬حل کردن مشکالت و حرکت کردن‬ ‫برایتان مشکل می‌شود‪ .‬پس احساسات درونی خود را با کسی که‬ ‫بهش اطمینان دارید مطرح کنید‪ ،‬اما در قبال رفتاری که دارید‬ ‫مسئولیت پذیر باشید‪.‬‬ ‫حافظ‪ :‬حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب جمله می‌داند‬ ‫خدای حال گردان غم مخور حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار تا بود وردت دعا و درس قرآن‬ ‫غم مخور تعبیر‪:‬روزگار رنج و حرمان تمام می شود و دوران خوشی و شادکامی به زودی فرا می رسد‪.‬‬ ‫امروز اگر دچار رنج و سختی شده ای‪ ،‬فردا نتیجه ی مطلوب را بدست خواهی آورد‪ .‬صبر و تحمل‬ ‫کلید خوشبختی تو است‪ .‬به خداوند امید داشته باش و دعا را فراموش نکن‪.‬‬

‫اسفند‬

‫شما بعضی وقتها از عکس العمل افراد دیگر در مورد رک‬ ‫گویی‌های احساسی خود شگفت زده می‌شوید‪ ،‬بنابراین‬ ‫برای مراعات حال کسانی که دوستشان دارید از ابراز کردن‬ ‫احساساتتان صرف نظر می‌کنید‪ .‬اما امروز می‌توانید بدون‬ ‫خویشتن داری آنچه در فکرتان دارید را بیان کنید‪ .‬عطارد با‬ ‫پلوتوی آتشی مزاج هماهنگ می‌شود و بهتان کمک می‌کند تا‬ ‫به دقت چیزهایی که می‌خواهید را بگویید‪ .‬با مهربانی صحبت‬ ‫کردن در مورد آرامش و صلح فقط می‌تواند شما را به چیزهای‬ ‫که می‌خواهید برساند‪ .‬حافظ‪ :‬ناوک غمزه بیار و رسن زلف که‬ ‫من جنگ‌ها با دل مجروح بالکش دارم حافظا چون غم و شادی جهان در گذر است بهتر آن است که‬ ‫من خاطر خود خوش دارم تعبیر‪:‬روزگار شاد و خوشی در انتظار تو است‪ .‬قدر لحظات خوب زندگی‬ ‫را بدان‪ .‬نگرانی و اضطراب را از خود دور کن‪ .‬به خانواده و دوستان خود اعتماد کن‪ .‬رنج و سختی‬ ‫روزگار به سرعت باد می گذرد‪ .‬از آنها برای زندگی خود تجربه ای کسب کن‪ .‬به شادی های زندگی‬ ‫فکر کن‪.‬‬


‫‪132‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫مرداد‬

‫مهر‬

‫درحالیکه شما به طور موقت از دعواها کناره گیری کرده اید‪،‬‬ ‫کشمکش‌های خانوادگی سر بر می‌آورند‪ .‬باوجوداین کامال واضح‬ ‫است که فشارهای پشت پرده هنوز در حال رشد هستند و دیر یا‬ ‫زود باید بهشان رسیدگی کنید‪ .‬بهترین کار این است که به دنبال‬ ‫زمینه های مشترک باشید‪ ،‬بنابراین می‌توانید در مسائل دیگری‬ ‫که امکان صحبت کردن در موردشان در زمانهای دیگر هم‬ ‫امکان پذیر است به پیشرفت‌هایی نائل شوید‪.‬‬

‫حال که ونوس حساس دور زده و به هفتمین خانه تان یعنی خانه‬ ‫دوستان و یاران برگشته‪ ،‬روابط دوستانه شما پیچیده تر می‌شود‪.‬‬ ‫تعادل برقرار کردن بین مسئولیت‌های جدیدتان و آروزی تان‬ ‫برای عشق ممکن است روابط بین شما و یک نفر دیگر را تیره‬ ‫و تار کند‪ .‬اما امروز اعمال شما به اندازه صحبت‌هایتان کارساز‬ ‫نخواهد بود‪ ،‬برای اینکه کارهای شما پیام‌های نامفهومی‌برای‬ ‫دیگران به شمار می‌آید‪ .‬بنابراین بهترین راهکار این است که تا‬ ‫جایی که امکان دارد شرایط خود را به روشنی تشریح کرده و‬ ‫بدانید که با این کار سوءتفاهمات برطرف می‌شود‪.‬‬

‫حافظ‪ :‬گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد گفتا مگوی با کس‬ ‫تا وقت آن درآید‬ ‫گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید‬ ‫تعبیر‪:‬در آرزوی جلب محبت کسی هستی‪ .‬با کمی صبر و صداقت به مقصود خود خواهی رسید‪.‬به‬ ‫خداوند توکل داشته باش تا غمها و غصه هایت به پایان برسد‬ ‫شهریور‬ ‫شما امروز از نظر احسی در آرامش کامل به سر می برید! شاید‬ ‫قبال به اندازه کافی نگران بوده اید و االن وقت این است که‬ ‫ناراحتی هایتان را فراموش کنید‪ .‬حتی اگر به طور کامل آماده‬ ‫نیستید که به راه خود ادامه بدهید‪ ،‬ولی هنوز هم بهترین کار این‬ ‫است که نگرانی هایتان را پیش خود نگه دارید‪ .‬درهرصورت‬ ‫افراد دیگر نگاه بی تفاوتی به شما دارند و این موضوع می تواند‬ ‫توانایی های معنوی شما را باالتر ببرد‪.‬‬ ‫حافظ‪ :‬تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم از که می‌نالی‬ ‫و فریاد چرا می‌داری حافظ از پادشهان پایه به خدمت طلبند سعی نابرده چه امید عطا می‌داری‬ ‫تعبیر‪:‬کاری را که از حد توانایی تو خارج است انجام نده و قدرت و توانایی خود را بسنج‪ .‬با ندانم‬ ‫کاری‪ ،‬خود را دچار رنج و زحمت نکن‪ .‬باید سعی و تالش کنی تا به هدف برسی‪ .‬اشتباهات خود را‬ ‫با تعقل و اندیشه برطرف کن‪.‬‬

‫حافظ‪ :‬ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار حافظ چو رفت روزه‬ ‫و گل نیز می‌رود ناچار باده نوش که از دست رفت کارتعبیر‪:‬حسرت گذشته را مخور‪ .‬آنچه که از دست‬ ‫داده ای به زودی پیدا خواهد شد‪ .‬مال و منال دنیوی زودگذر است و دائمی نیست‪ .‬بهتر است که قانع‬ ‫باشی و زندگی آسوده و آرامی در پیش بگیری‪.‬‬ ‫آبان‬ ‫امروز صدایی در درون شما بهتان می گوید که با رفتاری‬ ‫متفاوت خودتان را مطرح کرده و حرف هایتان را بزنید‪ .‬اگر‬ ‫افراد دیگر بهتان اصرار کردند که برای انجام دادن کارهای‬ ‫مربوط به خود تالش کنید‪ ،‬بر جذابیت ها و مهر و عاطفه خود‬ ‫تکیه کنید‪ .‬اگر شما با خودتان صادق بوده و در تمام روز این‬ ‫حالت را حفظ کنید‪ ،‬بعدها هم خیلی راحت تر می توانید در‬ ‫کنار اعضای یک گروه و به خاطر هماهنگی با افراد گروه کنترل‬ ‫اوضاع را درست بگیرید‪.‬‬ ‫حافظ‪ :‬اسیر عشق شدن چاره خالص من است ضمیر عاقبت اندیش پیش بینان بین‬ ‫کدورت از دل حافظ ببرد صحبت دوست صفای همت پاکان و پاکدینان بین تعبیر‪:‬دروغ و ریا آفت و‬ ‫بالی راه عشق است‪ .‬اگر واقع ًا به هدف و مقصود خود ایمان داری صداقت و درستی خود را آشکار‬ ‫کن‪ .‬از متکبران و خودپسندان دوری کن و از دوستی با آنان منصرف شو‪ .‬با کسی که تو را واقع ًا‬ ‫دوست دارد صمیمی و بی ریا باش‪.‬‬


‫‪131‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫فال هفته‬

‫فروردین‬ ‫امروز برای افراد دیگر خیلی سخت است که بتوانند کاری کنند‬ ‫تا شما کمی‌تغییر عقیده بدهید‪ ،‬چراکه اکنون شما به چیزهایی‬ ‫که می‌خواهید کامال مطمئن هستید‪ .‬حتی برای اینکه به بهترین‬ ‫نحو به اهدافتان برسید‪ ،‬برنامه‌ای نیز ترتیب داده اید‪ .‬اما اگر‬ ‫باور کنید که استراژی شما تنها و بهترین استراتژی ممکن است‪،‬‬ ‫به مشکل هم برخواهید خورد‪ .‬یادتان باشد شما می‌توانید ایده‬ ‫تان برای رسیدن به موفقت را حفظ کنید‪ ،‬اما هنوز هم می‌توانید‬ ‫در راه‌های رسیدن به آن تغییراتی ایجاد کنید‪ .‬عالقه مند بودن‬ ‫برای بازنگری کردن در مسیری که در پیش گرفته اید‪ ،‬شما را از روبرو شدن با مشکالت غیر الزم در‬ ‫پایان راه نجات می‌دهد‪ .‬حافظ‪ :‬دیدیم شعر دلکش حافظ به مدح شاه یک بیت از این قصیده به از‬ ‫صد رساله بود آن شاه تندحمله که خورشید شیرگیر پیشش به روز معرکه کمتر غزاله بود تعبیر‪:‬به زودی‬ ‫شاهد بخت و مقصود را در آغوش می کشی و مزد رنج و زحمات خود را خواهی گرفت‪ .‬با مهر و‬ ‫محبت می توانی زندگی راحت و آسوده ای داشته باشی‪ .‬هیچ چیز بهتر از صداقت و یکرنگی نیست‪.‬‬ ‫اردیبهشت‬ ‫شما امروز بین ایده های بلندپروازانه خود و تکالیف و مسئولیت‬ ‫های جدیدتان گیر افتاده اید‪ .‬اگر کارهایتان که روی هم تلنبار‬ ‫شده را به امان خدا ول کنید‪ ،‬دیگر نمی توانید از تعطیالت آخر‬ ‫هفته لذت ببرید‪ .‬با غر زدن کاری از پیش نمی برید!پس کار‬ ‫امروز را به فردا موکول نکنید؛ فقط تمرکز کرده و تا جایی که‬ ‫برایتان امکان هزار عقل و ادب داشتم من ای خواجه کنون که‬ ‫مست خرابم صالح بی‌ادبیست‬ ‫بیار می که چو حافظ هزارم استظهار به گریه سحری و نیاز نیم‬ ‫شبیست‬

‫خرداد‬ ‫سعی کنید در اوایل روز کارهای ناتمام خود را انجام دهید تا‬ ‫بتوانید بقیه روز وقت آزاد برای تفریح کردن داشته باشید و‬ ‫دیگر نگران کارهای انجام نشده خود نباشید‪ .‬حتی اگر تصمیم‬ ‫گرفته اید که بعدازظهر را به طور کامل در خانه بمانید‪ ،‬برای‬ ‫خودتان فضایی ایجاد کنید تا بتوانید برای روزهای آینده خود‬ ‫رویاپردازی کنید‪ .‬لزومی ندارد آرزوهای خود را کتمان کنید؛‬ ‫شما می توانید در ذهن خود به هر جا که می خواهید سفر کنید‪.‬‬ ‫حافظ‪ :‬ما را به آب دیده شب و روز ماجراست زان رهگذر که بر‬ ‫سر کویش چرا رود‬ ‫حافظ به کوی میکده دایم به صدق دل چون صوفیان صومعه دار از صفا رود‬ ‫تعبیر‪:‬هوا و هوس را از خود دور کن و عاقالنه بیندیش‪ .‬تا زمانی که خود خواه و متکبر باشی نتیجه ای‬ ‫حاصل نمی شود‪ .‬مشورت با دوستان دانا و با تجربه را فراموش نکن و خودخواهی نکن‪.‬‬ ‫تیر‬ ‫سیاره بخت شما به خانه "کار" بازگشته است‪ ،‬و به طور موقت با‬ ‫فشارهایی که رویتان اعمال می‌شود راحت کنار می‌آیید‪ .‬شاید راه‬ ‫هایی را برای از بین بردن یکنواختی زندگی در نظر گرفته اید‪،‬‬ ‫اما االن بهتر است برای مدت طوالنی تری شرایط موجود را‬ ‫حفظ کنید‪ .‬اگرچه برای صبر کردن بیشتر اشتیاق دارید‪ ،‬اما این‬ ‫کار لزوما مشکالت پشت پرده را حل نمی‌کند‪ .‬اما تنبل نشوید‬ ‫و از خود راضی هم نباشید؛ شما هنوز باید تغییر و تحوالتی در‬ ‫برنامه منظم روزانه تان ایجاد کنید‪.‬‬ ‫حافظ‪ :‬ز پرده کاش برون آمدی چو قطره اشک که بر دو دیده ما حکم او روان بودی‬

‫تعبیر‪:‬راه رسیدن به مقصود مشکل و ناهموار است اما با پشت گرمی به دعا و سعی و کوشش مشکل تو اگر نه دایره عشق راه بربستی چو نقطه حافظ سرگشته در میان بودی‬ ‫حل می شود‪ .‬رسیدن به سعادت ساده و آسان نیست و سعی و تالش و ثبات قدم می خواهد‪.‬‬ ‫تعبیر‪:‬در انتظار رسیدن به مقصود و آرزو به سر می بری‪ .‬نا امید نباش‪ .‬در سایه ی سعی و تالش‪ ،‬به‬ ‫نتیجه ی دلخواه می رسی‪ .‬صبر داشته باش که خداوند با عاشقان و صابران است‪.‬‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

130


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

129


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

128


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

127


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

126


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

125


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

124


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

123


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

122


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

121


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

120


‫‪119‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫نقد فیلم ‪ -‬فرح‬ ‫شکوهی‬ ‫تماشاگران سینما از هرسن و سالی‪ ،‬وقتی‬ ‫بدیدن فیلم های تام هنکز میروند‪ ،‬از چند‬ ‫جهت خیال شان راحت است از جمله‬ ‫سوژه خوب فیلم‪ ،‬کارگردان آگاه‪ ،‬بازیهای‬ ‫درخشان‪ .‬که در فیلم ‪Saving Mr. Banks‬‬ ‫هم چنین است‪ .‬فیلم درباره ساخت فیلم‬ ‫پرفروش و جاودانه «مری پاپینز» در کمپانی‬ ‫دیسنی است‪ .‬زمانی که والت دیسنی ‪ ،‬بهشت‬ ‫کودکان دیسنی لند را برپا داشته و باکارتون‬ ‫های زیبا و پراحساس قلب کوچک وبزرگ‬ ‫را تسخیر نموده و درصدد ساختن فیلم‬ ‫های سینمایی با حضور بازیگران معروف‬ ‫است با از راه رسیدن نویسنده انگلیسی «پم‬ ‫تراورس» و قصه مری پاپینز‪ ،‬تغییر و تحول‬ ‫تازه ای بوجود می آید‪ ،‬حتی شخصیت هایی‬ ‫چون دیسنی نیز تحت تاثیر وقایع تازه قرار‬ ‫می گیرند‪.‬‬

‫«پم تراورس» یک خانم پا به سن گذاشته‬ ‫انگلیسی است که با قصه خود به لوس‬ ‫آنجلس و هالیوود می آید‪ .‬زنی کامال‬ ‫خشک و رسمی چون بسیاری از زنان سنتی‬ ‫انگلیسی‪ ،‬ولی اخمو و خشک و کم حرف و‬ ‫یکدنده‪ ،‬که حتی والت دیسنی همیشه شوخ‬ ‫و مهربان و هوشیار را هم به خشم می آورد‪،‬‬ ‫منقلب می کند‪ ،‬به راهی می کشد که درست‬ ‫علیرغم میل خودش است‪.‬‬ ‫برای تماشاگری که به تماشای فیلم نشسته‪،‬‬ ‫‪ 45‬دقیقه اول تا حدی خسته کننده و شاید‬ ‫هم عصبی کننده است‪ .‬شخصیت تراورس‬

‫بشدت نفرت انگیز و خودخواه‪ ،‬دیکتاتور‬ ‫جلوه می کند‪ .‬چون کمتر کسی می داند‬ ‫بروشنی در پشت صحنه زندگی تراورس چه‬ ‫گذشته و چه می گذرد‪ .‬حتی والت دیسنی‬ ‫نیز ابتدا گیج و منگ شده‪ ،‬تا بمرور بدلیل‬ ‫هشیاری ویژه‪ ،‬زندگی گذشته تراورس را‬ ‫می کاود و پی به شخصیت همیشه اخمو و‬ ‫اندوهگین وگاه خشم آلود او می برد‪.‬‬ ‫قرار است فیلم مری پاپینز ساخته شود‪ ،‬قرار‬ ‫است این رل را دیک ون دایک بازی کند و‬ ‫در بخش هایی هم از کارتون بهره بگیرند‪،‬‬ ‫یعنی درست برخالف خواسته «پم تراورس»‬ ‫همین سبب کش و قوس هایی میشود‪ ،‬او‬ ‫حتی برای برآورده کردن خواسته هایش‬ ‫در برابر والت دیسنی و کمپانی پروداکشن‬ ‫اش می ایستد‪،‬حتی به قیمت بهم خوردن‬ ‫قراردادش‪.‬‬ ‫بمرور تماشاگر به کودکی پردرد پم تراورس‬ ‫سفر می کند‪ ،‬به کودکی پر درد و رنجی که او‬ ‫بعنوان یک دختر پراحساس‪ ،‬عاطفی و عاشق‬ ‫پدر‪ ،‬گذرانده است‬ ‫اما تامپسون در نقش «تراورس» خیره کننده‬ ‫است‪ ،‬او که از ابتدا خشم تماشاگر را بر‬ ‫می انگیزد خیلی زود اشک به چشمان همه‬ ‫می آورد‪ .‬او با مهارت و زیبایی خاصی این‬ ‫نقش را بازی می کند‪ ،‬او حتی در برابر غول‬ ‫هالیوود تام هنکز با ‪ 3‬جایزه اسکار‪ ،‬چنان‬ ‫می ایستد که او را به تسلیم وا می دارد‪.‬‬ ‫شخصیت والت دیسنی در فیلم و قصه پرفراز‬ ‫و نشیب آن گاه تسلیم تراورس میشود و تام‬ ‫هنکز در صحنه بازیگری گاه میدان را به اما‬ ‫تامپسون وا می گذارد‪.‬‬ ‫همه بازیگران فیلم توانا بازی می کنند کالین‬ ‫فارل در نقش تراورس گلف (پدر پم) از‬ ‫همان آغاز شانه به شانه دو چهره اصلی فیلم‬ ‫پیش میرود و برای خود کارنامه جدیدی می‬ ‫سازد‪ ،‬همانگونه که پال جیاماتی در نقش‬ ‫رالف برتماشاگر تاثیر عمیقی می گذارد‪ .‬فیلم‬ ‫پراحساس و دیدنی و تاثیرگذار است‪.‬‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

118


‫‪117‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫اگر میل جنسی به‬ ‫همسرتان کم شده‬ ‫است این روش ها‬ ‫را امتحان کنید‬

‫بسیاری از زوجهای جوان به دلیل عدم‬ ‫آشنایی و در پاره ای از موارد نبود آگاهی کا‬ ‫فی درباره نحوه برخورد با روابط عاطفی و‬ ‫زناشویی بین همسران ‪ ،‬با مشکالتی مواجه‬ ‫هستند‪ ،‬که متاسفانه این مشکالت در برخی‬ ‫از موارد تبدیل به بحران های خانوادگی می‬ ‫گرد که آثار آن در معضالتی همچون افزایش‬ ‫آمار طالق در جامعه ‪ ،‬تنوع طلبی جنسی و‪....‬‬ ‫قابل مشاهده می باشد ‪.‬‬

‫سیمرغ با هدف پیش گیری از ایجاد این‬ ‫گونه مشکالت و با احترام به حریم خانواده ‪،‬‬ ‫جهت افزایش دانایی زوجهای جوان و کمک‬ ‫به بهبود واستحکام روابط همسران اقدام به‬ ‫تهیه و ارائه مطلب زیر نموده است‬ ‫اما یک زندگی جنسی سالم بخش مهمی از‬ ‫یک رابطه صمیمی را تشکیل می دهد و‬ ‫نادیده گرفتن آن هر دوی شما را از هم دورتر‬ ‫خواهد کرد‪.‬‬ ‫مشکل شماره ‪ :۱‬همان تکرار قدیمی و‬ ‫همیشگی‬ ‫راهکار‪ :‬کمی تغییر ایجاد کنید‬ ‫وقتی در یک رابطه طوالنی مدت هستید‪،‬‬ ‫به آن عادت می کنید‪ .‬شواهد بیولوژیکی‬ ‫وجود دارد که تجربیات جدید موجب ترشح‬ ‫دوپامین در مغز می شود‪ .‬دوپامین یک پیام‬ ‫رسان شیمیایی است که بر مرکز لذت در‬ ‫مغز اثر می گذارد‪ .‬به همین دلیل است که‬ ‫در روابط جدید خیلی زود هیجان زده می‬ ‫شویم‪--‬چون همه چیز تازه است و مغزتان‬ ‫هم براساس آن واکنش می دهد‪.‬‬ ‫مشخص است که نمی توانید هر وقت این‬ ‫هیجان از بین رفت‪ ،‬شریک زندگی تان را‬ ‫عوض کنید‪ .‬اما می توانید عوامل دیگر را‬ ‫تغییر دهید‪ .‬یک مکان جدید‪ ،‬زمان جدید‬ ‫یا موقعیت جدید حال و هوای هر دوی شما‬ ‫را برمی گرداند‪ .‬رابطه جنسی اول صبح‪ ،‬زیر‬ ‫دوش حمام یا در اتاقی متفاوت از اتاق‬ ‫همیشگی تان را امتحان کنید‪.‬‬ ‫مشکل شماره ‪ :۲‬کارهای زیاد‪ ،‬خستگی‬ ‫راهکار‪ :‬یک وقفه رمانتیک ایجاد کنید‬ ‫همه زوج ها در پایان یک روز طوالنی خسته‬ ‫هستند‪ .‬و انرژی داشتن برای عشق بازی کمی‬ ‫دشوار است‪ .‬اما این قابل تغییر است‪.‬‬

‫باید مسائل مهم زندگی را اولویت بندی کنید‪.‬‬ ‫هیچ اشکالی ندارد وقتی که خسته هستید‪،‬‬ ‫رابطه جنسی سریع و ساده داشته باشید‪.‬‬ ‫داشتن رابطه جنسی مداوم و حفظ آن برای‬ ‫سالمت رابطه شما اهمیت زیادی دارد‪.‬‬ ‫به جای اینکه صبر کنید تا وقت خاموش‬ ‫کردن چراغ ها برسد‪ ،‬قبل از شروع کردن‬ ‫کارهای عادی شب‪ ،‬یک وقفه رمانتیک‬ ‫ایجاد کنید‪ .‬برای این کار وقت بگذارید و‬ ‫سعی کنید خالق باشید‪ .‬این اتفاق قرار نیست‬ ‫یکدفعه بیفتد‪ .‬باید از قبل برای آن برنامه‬ ‫ریزی کنید‪.‬‬ ‫مشکل شماره ‪ :۳‬شما که هستید؟‬ ‫راهکار‪ :‬برای کشف دوباره همدیگر‪ -‬بدون‬ ‫اعمال فشار ‪ -‬وقت بگذارید‬ ‫اگر چند وقت است نزدیکی جنسی با هم‬ ‫نداشته اید‪ ،‬پیشنهاد نزدیکی از طرف همسرتان‬ ‫ممکن است به نظرتان مصنوعی و اجباری‬ ‫برسد‪ .‬بد نیست که اول به طریقی غیرجنسی‬ ‫به هم نزدیک شوید‪ .‬اگر خیلی وقت است‬ ‫که درست حسابی با هم وقت نگذرانده اید‪،‬‬ ‫شاید خیلی میل جنسی به همدیگر نداشته‬ ‫باشید‪.‬‬ ‫کلیشه قدیمی شام و فیلم را فراموش کنید‪.‬‬ ‫فعالیتی جدید را امتحان کنید و این را جزء‬ ‫اولویت های برنامه تان قرار دهید‪ .‬هر هفته‬ ‫برای یک قرار شبانه برنامه ریزی کنید‪.‬‬ ‫فعالیت هایی مثل دوچرخه سواری‪ ،‬بولینگ‪،‬‬ ‫یا خیلی کارهای احمقانه‪ .‬با هم برای خرید‬ ‫سبزیجات بروید یا هر پنجشنبه شب با هم‬ ‫به کافی شاپ بروید‪ .‬بگذارید این برایتان به‬ ‫شکل عادت درآید‪ .‬خیلی زود دوباره با هم‬ ‫احساس نزدیکی خواهید کرد و میل جنسی‬ ‫تان هم از همان جا برمی گردد‪.‬‬ ‫وقتی دوباره به هم نزدیک شدید‪ ،‬یک‬ ‫برخورد جنسی سریع همه هیجان قبل را برمی‬ ‫گرداند‪ .‬وقتی رابطه ها به این شکل دوباره‬ ‫جان بگیرند‪ ،‬نزدیکی های جنسی ‪ ۱۰‬دقیقه‬ ‫ای هم خالی از لطف نخواهد بود و پیوند‬ ‫قدیمی را بین شما ایجاد خواهد کرد‪.‬‬ ‫مشکل شماره ‪ :۴‬بدنتان را دوست ندارید‬ ‫راهکار‪ :‬به چیزهایی که دوست دارید توجه‬ ‫کنید‬ ‫خیلی از ما دوست داریم خیلی چیزها را در‬ ‫بدنمان تغییر دهیم‪ .‬ممکن است اضافه وزن‬ ‫بارداری را نتوانسته اید برگردانید یا از اینکه‬ ‫دیگر باشگاه نمی روید ناراضی باشید‪.‬‬ ‫وقتی تصویر بدن خوبی نداشته باشید‪ ،‬دیگر‬ ‫خودتان را دوست نخواهید داشت‪ ،‬و وقتی‬ ‫خودتان را دوست نداشته باشید‪ ،‬نمی خواهید‬ ‫خودتان را با کسی تقسیم کنید‪ .‬برای درمان‬ ‫پایین بودن اعتمادبه نفس‪ ،‬چیزهایی در‬ ‫خودتان پیدا کنید که دوست دارید و از نظر‬ ‫جنسی روی آنها تمرکز کنید‪.‬‬ ‫با به جای خودتان به بدن همسرتان توجه‬ ‫کنید‪ .‬چه چیزی را در بدن همسرتان دوست‬

‫دارید؟ چه نقطه ای از بدن او تحریکتان‬ ‫می کند؟ با این روش می تواند تمرکز را از‬ ‫چیزی که به شما احساس ناامنی می دهد‪ ،‬به‬ ‫چیزهایی که با هم از آن لذت می برید تغییر‬ ‫دهید‪.‬‬ ‫مشکل شماره ‪ :۵‬رابطه جنسی دردناک است‬ ‫راهکار‪ :‬در سکوت تحمل نکنید‬ ‫گاهی اوقات دور شدن شما از رابطه جنسی‬ ‫با همسرتان به این دلیل نیست که دیگر شور‬ ‫و میلتان به آن کم شده است‪ ،‬بلکه به این‬ ‫دلیل است که بدنتان با شما همکاری نمی‬ ‫کند و رابطه جنسی برایتان دردناک است‪.‬‬ ‫این مسئله به ویژه برای خانم هایی که نزدیک‬ ‫به یائسگی هستند اهمیت بیشتری دارد و از‬ ‫اینکه این مطلب را به همسرتان بگویید هم‬ ‫واهمه دارید‪.‬‬ ‫وقتی سن در خانم ها باالتر می رود‪ ،‬سطح‬ ‫استروژن پایین می آید و این مسئله بر بسیاری‬ ‫از اندام های بدن تاثیر می گذارد‪ .‬وقتی بافت‬ ‫ها ضعیف و باریک می شوند‬ ‫و مقداری از ذخیره خون خود‬ ‫را از دست می دهند‪ ،‬رابطه‬ ‫جنسی دردناک تر خواهد شد‪.‬‬ ‫خوشبختانه‪ ،‬راهکارها و‬ ‫درمان های زیادی برای رابطه‬ ‫جنسی دردناک وجود دارد‪.‬‬ ‫برای بسیاری از بیماران‪،‬‬ ‫داروهای مخصوصی در‬ ‫داروخانه ها موجود هستند‪.‬‬ ‫اما اگر این دردها ادامه یافتند‪،‬‬ ‫حتم ًا با پزشکتان مشورت‬ ‫کنید زیرا ممکن است علت‬ ‫آن مسئله جدی دیگری باشد‪.‬‬ ‫مشکل شماره ‪ :۶‬هنوز هم میل‬ ‫و رمق ندارید‬ ‫راهکار‪ :‬علت را پیدا کنید‬ ‫کم شدن میل جنسی ممکن‬ ‫است چیزی جز نشانه باال‬ ‫رفتن سن باشد‪ .‬ممکن‬ ‫است عالمت یک مشکل‬ ‫جدی دیگر باشد‪ .‬مث ً‬ ‫ال‬ ‫افسردگی‪ ،‬اضطراب‪ ،‬عدم‬ ‫توازن هورمونی‪ ،‬همه موجب‬ ‫ناکارایی جنسی خواهند‬ ‫شد‪ .‬در مردها‪ ،‬عدم توانایی‬ ‫نعوظ می تواند یک عالمت‬ ‫هشدار برای دیابت یا بیماری‬ ‫قلبی باشد و برخی داروها‪،‬‬ ‫مثل داروهای ضدافسردگی‬ ‫و فشارخون هم ممکن است‬ ‫میل جنسی را کاهش دهند‪.‬‬ ‫مسائل رفتاری نیز ممکن است‬ ‫در توانایی شما برای داشتن‬ ‫رابطه جنسی تاثیر بگذارد‪.‬‬ ‫سیگار و مصرف باالی الکل‬ ‫هم واکنش جنسی را کند می‬

‫کند‪ .‬حتی طریقه ورزش کردن شما هم می‬ ‫تواند تاثیرگذار باشد‪ .‬بعنوان مثال‪ ،‬گذراندن‬ ‫زمان طوالنی روی دوچرخه ممکن است در‬ ‫زندگی جنسی شما اثر منفی بگذارد‪.‬‬ ‫هم خانم ها و هم آقایانی که به مدت طوالنی‬ ‫از دوچرخه یا دوچرخه های ثابت استفاده می‬ ‫کنند‪ ،‬ممکن است در تحریک جنسی دچار‬ ‫مشکل شوند‪ .‬دلیل آن فشار بیش از اندازه بر‬ ‫روی عصب شرمگاهی است که موجب می‬ ‫شود رگ ها ذخیره خون کمتری به ناحیه‬ ‫تناسلی برسانند‪.‬‬ ‫همچنین دقت کنید که خوابتان کافی باشد‪.‬‬ ‫داشتن استراحت کافی اهمیت زیادی دارد‪.‬‬ ‫پایین آمدن میل جنسی شما هر دلیلی که داشته‬ ‫باشد‪ ،‬برگرداندن خود به روال سابق به کمی‬ ‫تالش نیاز دارد‪ .‬به رابطه جنسی نیز باید مثل‬ ‫هر مسئله دیگر زندگی توجه داشته باشید و‬ ‫بدانید که هیچ قرص معجزه آسایی برای حل‬ ‫مشکالت مربوط به آن وجود ندارد‪.‬‬


‫‪116‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫گیاهی مخصوص‬ ‫خانم ها‬

‫رازیانه گیاهی معطر است که به‬ ‫صورت علفی گل دار و دارای‬ ‫برگهای نازک است و به عنوان‬ ‫گیاهی مملو از هورمونهای زنانه یا‬ ‫همان استروژن شناخته شده است‪.‬‬ ‫وی ادامه داد رازیانه طبع گرم و‬ ‫خشکی دارد و رطوبت های بدن‬ ‫زنان را رفع می کند به طوری که‬ ‫تنظیم کننده وضعیت هورمونی‬ ‫آنها است‪.‬‬

‫این مدرس طب گفت‪ :‬در حال حاضر به‬ ‫دلیل تغییر سبک تغذیه و رفتن به سمت‬

‫تغذیه غربی‪ ،‬زنان کشورمان از مشکالت‬ ‫بسیاری رنج می برند که از آن جمله می توان‬ ‫به دردهای دوران قاعدگی‪ ،‬نامنظمی های این‬ ‫دوران‪ ،‬عفونت و اختالالت هورمونی اشاره‬ ‫کرد‪ .‬اکبری تصریح کرد‪ :‬در چنین شرایطی‬ ‫مصرف گیاهان دارویی مانند رازیانه به میزان‬ ‫روزانه حداقل یک لیوان‪ ،‬این دردها را بر‬ ‫طرف می کند و معموال با تنظیم هورمونهای‬ ‫زنانه و بهبود وضعیت زنانه همراه خواهد بود‪.‬‬ ‫این متخصص و دانشیار آسیب‌شناسی سلولی‬ ‫دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در مورد‬ ‫عوارض مصرف باالی این گیاه دارویی‬ ‫افزود‪ :‬در موارد معدودی ممکن است‬ ‫مصرف رازیانه به میزان باال موجب بدتر شدن‬ ‫نظم دوران قاعدگی شود که در این حالت‬ ‫الزم است بیمار ابتدا با زیاد کردن و سپس‬ ‫با کم کردن میزان رازیانه به تدریج وضعیت‬ ‫مطلوب را بدست آورد‪ .‬اکبری گفت‪ :‬مصرف‬ ‫رازیانه در دوران عادت ماهانه مشکلی ندارد‬ ‫اما میزان مصرف بستگی به وضعیت بیمار‬

‫دارد‪.‬همچنین رازیانه به علت داشتن استروژن‬ ‫و داشتن طبع گرم اثرات خوبی روی شادابی‪،‬‬ ‫شفافیت و از بین بردن لکه های پوستی دارد‪.‬‬ ‫این محقق و مدرس طب اسالمی ادامه داد‪:‬‬ ‫رازیانه در رفع چین و چروک های پوست‬ ‫زنان بسیار مؤثر است و باعث تداوم جوانی‬ ‫چهره زنان می شود و به علت خاصیت ضد‬

‫‪647.739.9009‬‬

‫بلغمی موجب از بین رفتن کیست‌های زیر‬ ‫چشمی می شود‪.‬وی افزود‪ :‬برای رفع لکه‌های‬ ‫پوستی نیز اگر عرق رازیانه با گالب و روغن‬ ‫بنفشه و کمی پودر زعفران مخلوط شود و‬ ‫شبها به پوست صورت مالیده شود‪ ،‬می تواند‬ ‫در رفع چین و چروک ها مؤثر باشد‪.‬‬ ‫___________________________‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

115


‫‪114‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫‪ 11‬واژه ای که‬ ‫نباید هرگز به‬ ‫همسر خود بگویید‬

‫شاید شما هم به این نتیجه رسیده‬ ‫باشید که «حرف»‪ ،‬درد زیادی‬ ‫دارد‪ .‬برخی از واژه ها و جمالت‬ ‫سال ها مغز و روح آدمی را می‬ ‫خوردند و او را از درون نابود‬ ‫می کنند‪ .‬بسیاری از انسان ها نمی‬ ‫دانند حرف هایشان چه تاثیرات‬ ‫مخربی بر روحیه اطرافیان دارد‬ ‫و خیلی راحت هر آنچه می‬ ‫خواهند را به زبان می آورند و‬ ‫اصال هم برایشان مهم نیست چه‬ ‫ضربه ای به طرف وارد کرده اند‪.‬‬

‫انسان ها با همین کلمات به هم قول می دهند‪،‬‬ ‫به یکدیگر عشق می ورزند و به هم محبت می‬ ‫کنند‪ .‬چرا باید از حرف و کلمات در جهت‬ ‫آزردن یکدیگر استفاده کنیم؟ چرا وقتی می‬ ‫توان با حرف های خوب شخصیت یک انسان‬ ‫را تقویت کرد و موجب پیشرفت او شد‪ ،‬از آن‬ ‫برای تخریب شخصیت انسان ها و اطرافیان‬ ‫استفاده می کنیم؟‬ ‫در میان زوج ها استفاده غلط از واژه ها بسیار‬ ‫رواج دارد‪ .‬بسیاری از آنها نمی دانند به مرور‬ ‫زندگی خود و روحیه طرف را نابود می کنند و‬ ‫برخی واژه یا عبارت های تلخ را به طور مکرر‬ ‫تکرار می کنند‪ .‬انسان ها شاید این کلمات را‬ ‫فراموش کنند‪ ،‬اما تاثیرات روحی آن را فراموش‬ ‫نمی کنند‪ .‬زخم بعضی حرف ها حتی پس از‬ ‫عذرخواهی نیز ترمیم نمی شود‪ .‬متاسفانه انسان‬ ‫نمی تواند لحظه های سخت خود را به راحتی‬ ‫فراموش کند‪ .‬برای همین است که بعضی از آدم‬ ‫ها حتی سال ها بعد خاطره حرف زشتی که به او‬ ‫گفته اید را برایتان تعریف می کنند و متوجه می‬ ‫شوید تا چه اندازه این حرف برایشان سنگین‬ ‫بوده که تاکنون در دل نگه داشته اند‪.‬‬ ‫در اینجا ‪ 12‬واژه یا عبارت بسیار ساده را نام‬ ‫برده ایم که تقاضا داریم هرگز به همسر یا فرد‬ ‫موردعالقه خود نگویید‪.‬‬ ‫هرگز‬ ‫در زندگی زناشویی نباید از واژه «هرگز» در‬ ‫مقابل همسر خود استفاده کنید‪ .‬وقتی همسر‬ ‫شما می خواهد کاری انجام دهد این واژه را‬ ‫استفاده نکنید زیرا موجب برانگیخته شدن‬ ‫حس ناامیدی در او می شود‪.‬‬ ‫همیشه‬ ‫«همیشه» یکی از واژه های خطرناک زندگی‬ ‫زناشویی است‪ .‬وقتی این واژه را به کار می‬ ‫گیرید گویا به طور غیر مستقیم به طرف می‬

‫گوید او همیشه کار اشتباه انجام می دهد و این‬ ‫شما هستید که درست فکر می کنید و تصمیم‬ ‫می گیرید‪« .‬همیشه» بار «همه» یا «هیچ»‬ ‫دارد‪ .‬از آن پرهیز کنید‪.‬‬

‫بیشتر مراقب باشند تا به شعور و سطح درک‬ ‫یکدیگر توهین نکنند‪ .‬در ضمن‪ ،‬اگر آنها‬ ‫خنگ و گنگ و احمق بوده اند که با شما‬ ‫ازدواج نمی کردند!‬

‫تنفر‬ ‫تنفر به طور ذاتی بار منفی دارد‪« .‬تنفر» کلمه‬ ‫بسیار سنگینی است‪ .‬زخم این واژه بسیار عمیق‬ ‫است‪ .‬بسیاری از زن و شوهرها از این واژه برای‬ ‫کارهای یکدیگر استفاده می کنند‪ .‬در واقع از‬ ‫سنگینی این واژه سواستفاده می کنند تا خواسته‬ ‫های خود را به طرف مقابل تحمیل کند‪ .‬اما این‬ ‫کار عالوه بر اینکه غیر اخالقی است‪ ،‬ناراحتی‬ ‫های عمیقی در روحیه طرف هم ایجاد می کند‪.‬‬

‫تنبل‬ ‫با گفتن واژه تنبل نمی توانید کسی را مجبور‬ ‫کنید که زرنگ شود‪ .‬تکرار این واژه باعث می‬ ‫شود طرف خودش هم باور کند تنبل است و‬ ‫اوضاع از آن چه بوده وخیم تر هم خواهد شد‪.‬‬ ‫از تو یاد گرفته ‪...‬‬

‫چاق‬ ‫با تکرار واژه «چاق» در گوش همسر خود‪،‬‬ ‫او الغر نمی شود‪ .‬به جای استفاده از این واژه‬ ‫منفی که بار تمسخرآمیز دارد به او کمک کنید‬ ‫با ورزش و رژیم الغر شود‪ .‬برخی ها فکر می‬ ‫کنند اینقدر این را می گویم تا به خودت بیایی‬ ‫و الغر شوی‪ .‬اما این طور نمی شود‪ .‬فقط به او‬ ‫لطمه روحی وارد می کنید‪.‬‬ ‫احمق ‪ُ /‬گنگ‬ ‫توهین به شعور طرف مقابل به هیچ عنوان ایده‬ ‫خوبی نیست‪ .‬به طور کلی مسخره کردن دیگران‬ ‫بسیار غیراخالقی است‪ .‬اما زن و شوهرها باید‬

‫اگر فرزند شما کاری انجام می دهد که اعصاب‬ ‫شما را به هم می ریزد و اصال تحمل آن را‬ ‫ندارید‪ ،‬فورا انگشت اتهام به سمت همسر خود‬ ‫دراز نکنید که او این کارها را از تو یاد گرفته‬ ‫است‪.‬‬ ‫این زشت ‪ /‬بی ارزش است‬ ‫آیا شده است برای کسی کار خوبی انجام‬ ‫دهید و او در عوض تشکر‪ ،‬کاری انجام دهد‬ ‫که موجب ناراحتی شما بشود؟ شاید شما از‬ ‫دست‌پخت یا زیورآالت او خوشتان نیاید اما‬ ‫دلیلی ندارد برای خالی کردن حرص خود با‬ ‫او رفتاری زننده داشته باشید‪ .‬همیشه تشکر و‬ ‫احترام گذاشتن به آدم ها نتیجه بهتر دارد‪ .‬دیر و‬ ‫زود دارد اما سوخت و سوز ندارد‪.‬‬

‫این مشکل من نیست‬ ‫هنگامی که با کسی ازدواج می کنید مشکالت‬ ‫او‪ ،‬مشکالت شما می شود و برعکس‪ .‬ازدواج‬ ‫یعنی شراکت در همه چیز‪ .‬به جای اینکه خود‬ ‫را از مشکالت همسر خود دور کنید باید به او‬ ‫کمک کنید تا آنها را هر چه سریع تر برطرف‬ ‫کند‪ .‬گفتن اینکه این مشکل من نیست هیچ‬ ‫مفهومی ندارد و نتیجه ای جز سرد شدن رابطه‬ ‫در انتظار شما نخواهد بود‪.‬‬ ‫عجله کن!‬ ‫هیچ کس دوست ندارد این واژه را بشنود‪.‬‬ ‫تقریبا همه می دانیم وقتی دیر شده است باید‬ ‫عجله کنیم و همه تالش خود را در این راستا‬ ‫انجام می دهید‪ .‬بنابراین تکرار این واژه فقط‬ ‫باعث استرس و ایجاد فضای منفی می شود‪.‬‬ ‫ترکت می کنم‬ ‫زن و شوهرها هنگامی که عصبانی هستند و‬ ‫کنترل اعصاب خود را از دست می دهند واژه‬ ‫های زشتی به یکدیگر می گویند و در خالل‬ ‫آنها شاید از عبارت بسیار سنگین ترکت خواهم‬ ‫کرد یا طالق هم استفاده کنند‪ .‬اگر واقعا نمی‬ ‫خواهید با فردی نامزدی یا ازدواج خود را ادامه‬ ‫دهید به جای تهدید واقعا این مساله را در جوی‬ ‫آرام مطرح کنید و از او بخواهید شما را ترک‬ ‫کند‪.‬‬


‫‪113‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫پزشکی ایندیانا به سرقت برده و فردای همان روز این مغزها و دیگر بافت‌های انسانی را در‬ ‫اینترنت به معرض فروش گذاشته و مشتریانی نیز برای این اقالم پیدا کرده‌ است‪.‬‬

‫ابرو و ضراب در سال ‪ 2011‬سفری به ایران داشتند و چند روزی را در کرج گذارندند‪.‬‬ ‫همزمان با انتشار خبر حضور ابرو در ایران عکس های با حجاب او در رستوران روما‬ ‫گوهردشت کرج منتشر شد ابرو گوندش در حال حاضر به عنوان یکی از ‪ ٤‬داور مسابقه‬ ‫آوازخوانی صدای برتر ترکیه ‪ ses turkey‬است و پس از بازداشت همسرش در یکی از‬ ‫همین برنامه های در پاسخ به سوالی درباره وضعیت ضراب گریه کرد‪.‬او ر اخیرن قسمتی که‬ ‫از این مسابقه پخش شد غایب بوده است ‪.‬‬

‫خرید و فروش اندام بدن انسان تحت قانون فدرال آمریکا ممنوع است و «دیوید چارلز»‬ ‫همچنین از سوی مقامات با اتهام سرقت روبه‌رو است‪.‬‬

‫شباهت عجیب این دختر هالیوودی معروف به گلشیفته فراهانی‬

‫محتویات این شیشه‌ها‪ ،‬مغزهای بیماران ذهنی درگذشته است که در دهه ‪ ۱۸۹۰‬میالدی بر‬ ‫روی آنها کالبدشکافی انجام شده‌ بود‪.‬‬ ‫«دیوید چارلز» درباره انگیزه‌اش از این کار به خبرنگاران گفته‌است که وی «به طور کل به‬ ‫جمع‌آوری اجناس و اشیای عجیب» عالقه زیادی دارد‪.‬‬

‫در قانون فدرال آمریکا فهرستی از اشیائی که خرید و فروش آنها ممنوع است درج شده که‬ ‫این فهرست شامل اقالمی چون «اشیا و استخوان‌های گورهای بومیان آمریکا‪ ،‬جمجمه‌های‬ ‫عبادتی تبتی‪ ،‬اندام بدن‪ ،‬مایعات بدن و اسپرم» می‌شود‪.‬‬

‫همه چیز درباره رضا ضراب‬ ‫او در سال ‪ 2010‬با این خوانند‌ه سرشناس ترک ازد‌واج کرد ود‌ر افکار عمومی این کشور‬ ‫شناخته شد ‪.‬‬ ‫ضراب تاجر ایرانی االصل در تبریز به دنیا آمده و از کودکی در ترکیه زندگی کرده است‪.‬‬ ‫ضراب در سال ‪ 2009‬با ابرو گوندش آشنا شد و خود را یکی از طرفداران او معرفی کرد‪.‬‬ ‫در سال ‪ 2010‬با این خوانند‌ه سرشناس ترک ازد‌واج کرد ود‌ر افکار عمومی این کشور‬ ‫شناخته شد‌‪.‬حاصل این ازد‌واج نوزا ‌د د‌ختری به نام «آالرا» است ازدواج آنها برای ماه ها در‬ ‫کانون توجه برنامه های تلوزیونی ترکیه قرار داشت‪.‬‬

‫دختر ‪ 17‬ساله مدونا این روزها به همراه مادر و دو برادر کوچکتر خود در حال گذراندن‬ ‫تعطیالت سال نو در سوئیس است‪ .‬وی تصاویری از خود در اینستاگرام منتشر کرد که‬ ‫نشان میدهد اوقات خوشی را سپری میکند‪ .‬او بر خالف مادر جنجالی اش بسیار کم حاشیه‬ ‫و منزوی است‪ .‬وی در حالی شکار عکاسان شد که با تجهیزات کامل در حال اسکی در‬ ‫کوههای آلپ بود‪ .‬گفته میشود او به زودی در کالجی که مادرش در آنجا تحصیل میکرد‬ ‫ادامه تحصیل خواهد داد و مدونا سابقا اعالم کرده بود از اینکه دخترش در جایی که او‬ ‫دوران نوجوانی اش را سپری کرده تحصیل میکند خوشحال است‪ .‬آنها در حال حاضر ساکن‬ ‫نیویورک هستند‪ .‬نکته جالب و عجیب در مورد این دختر کم حاشیه شباهت عجیب و‬ ‫جالب او به دوران نوجوانی گلشیفته فراهانی است‪.‬‬


‫‪112‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫خبرهای جذاب این هفته‪...‬‬ ‫اینترنت تماشا کنند‪.‬‬ ‫یک پرستار زن در بیمارستان میشیگان پیشانی ساناز را در آخرین لحظه زندگی اش در حالی‬ ‫بوسید که خانواده او در فاصله ای دورتر از ‪ 9700‬کیلومتر آخرین لحظات وداع با دخترشان‬ ‫را از طریق لپ تاپ تماشا می کردند و می گریستند‪.‬‬ ‫ساناز نظامی زن پرجنب و جوش ‪ 27‬ساله ای بود که می توانست به سه زبان فارسی ‪،‬‬ ‫انگلیسی و فرانسه صحبت کند‪ .‬وی از طریق اینترنت با یک ایرانی به نام نیما نصیری ساکن‬ ‫کالیفرنیا آشنا شده و پس از ازدواج در ترکیه به آمریکا می آید‪.‬‬ ‫این دختر ایرانی روز ‪ 8‬دسامبر به دلیل ضرب و شتم شدید توسط همسرش به بیمارستان‬ ‫عمومی میشیگان منتقل شد و روز ‪ 9‬دسامبر به علت ضربه مغزی درگذشت‪.‬‬

‫به گفته خبرنگار بی بی سی در هاوانا‪ ،‬مردم این قیمت ها را دیوانه کننده توصیف کرده‌اند‪.‬‬ ‫پیش از این مردم کوبا برای خرید خودروهای نو مجبور بودند که از دولت اجازه بگیرند و‬ ‫چنین امکانی صرفا به مقامات ارشد‪ ،‬ورزشکاران و هنرمندان سرشناس داده می شد‪.‬‬ ‫دولت گفته است که بخشی از سود حاصل از فروش این اتومبیل ها صرف توسعه سیستم‬ ‫حمل و نقل عمومی کشور خواهد شد‪.‬‬

‫این زن ایرانی‪ 7‬آمریکایی را نجات داد‬ ‫ساناز نظامی برای تحصیل در رشته مهندسی در دانشگاه فن آوری میشیگان رفته بود اما تنها‬ ‫چند هفته بعد از آن در یک منطقه دور افتاده از آمریکا‪ ،‬بر اثر ضرب و شتم شوهرش دچار‬ ‫مرگ مغزی شد‪.‬‬ ‫به گزارش نامه نیوز به نقل از هشت صبح ‪،‬سی بی سی نیوز گزارش داد‪ :‬خانواده وی توانستند‬ ‫به لطف کارکنان بیمارستان عمومی میشیگان آخرین لحظات وداع با دختر خود را از‬

‫از آنجائیکه خانواده ساناز نظامی امکان تهیه ویزا و مسافرت به آمریکا را نداشتند با‬ ‫همکاری کارکنان بیمارستان از طریق ارتباط اینترنتی با وی وداع کردند و به صورت آنالین‬ ‫شاهد مرگ دخترشان بودند‪ .‬آنان رضایت دادند که اعضاب بدن وی برای نجات جان‬ ‫بیماران دیگر اهدا شود‪.‬‬ ‫بدین ترتیب ارگان های حیاتی بدن ساناز ( قلب‪ ،‬ریه ها‪ ،‬کلیه ها‪ ،‬کبد‪ ،‬لوزالمعده و روده‬ ‫کوچک) جان ‪ 7‬نفر را در آمریکا نجات داده است‪.‬‬ ‫پیکر ساناز نظامی ‪ 18‬دسامبر با حضور کارکنان و پرستاران بیمارستان‪ ،‬به خاک سپرده شد‪.‬‬

‫فروشنده مغز انسان دستگیر شد؛ مغز دانه‌ای ‪ ۱۰۰‬دالر‬ ‫مردی اهل ایالت ایندیانای آمریکا که گفته می‌شود تعداد زیادی مغز افراد درگذشته را از‬ ‫یک موزه پزشکی دزدیده و هر یک از مغزها را به قیمت ‪ ۱۰۰‬دالر بر روی اینترنت به‬ ‫فروش می‌رسانْد از سوی پلیس دستگیر شد‪.‬‬ ‫خبرگزاری آسوشیتدپرس این هفته خبر داد که «دیوید چارلز» ‪ ۲۱‬ساله‪ ،‬اهل ایندیاناپولیس‪،‬‬ ‫‪ ۶۰‬شیشه حاوی مغز ‪ ۶۰‬بیمار ذهنی درگذشته را از موزه تاریخ پزشکی ایندیانا به سرقت‬ ‫برده و آنها را برای فروش بر روی سایت «ای‌بی» قرار داده‌ بود‪.‬‬

‫بنا بر این گزارش‪ ،‬یکی از اهالی سن‌دیگو در کالیفرنیا که شش شیشه حاوی مغز را در‬ ‫«ای‌بی» به قیمت ‪ ۶۰۰‬دالر از وی خریده‌ بود این مسئله را به پلیس خبر داده و پلیس نیز‬ ‫سپس اقدام به دستگیری «دیوید چارلز» در تاریخ شانزدهم دسامبر کرده‌ است‪.‬‬ ‫گزارش‌ها حاکی است که «دیوید چارلز» این شیشه‌ها را از یک انبار مربوط به موزه تاریخ‬


‫‪111‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫خبرهای جذاب این هفته‪...‬‬ ‫روش عجیب زندگی یک زن ثروتمند چینی‬ ‫یک زن میلیاردر چینی ‪ 15‬سال است به نظافت خیابان ها مشغول است تا الگوی مناسبی‬ ‫برای فرزندانش باشد‪.‬‬ ‫همه ما دوست داریم به عنوان والدین بهترین کارها را برای فرزندان خود انجام دهیم و‬

‫کشف شده است‪ ،‬در دریای عمان کشف و ضبط کرد‪.‬‬ ‫وزن این محموله ‪ 538‬کیلوگرم و ارزش آن بین ‪ 150‬تا ‪ 250‬میلیون دالر برآورد شده است‪.‬‬ ‫به گفته دیوید پتچل فرمانده این کشتی جنگی کانادایی‪ ،‬این محموله ‪ 538‬کیلوگرمی که در‬ ‫‪ 506‬بسته تقسیم شده بود روز جمعه بوسیله خدمه کشتی «اچ‪.‬ام‪.‬سی‪.‬اس تورنتو» از یک‬ ‫فروند کشتی که در دریای عمان در حال حرکت بود‪ ،‬کشف و ضبط شد‪.‬‬ ‫نیروی دریایی کانادا جهت مقابله با دزدان دریایی در دریای عمان و اقیانوس هند حضور‬ ‫یافته است‪.‬‬ ‫الگوی مناسبی برای آنها باشیم و اکثر ما دوست داریم ارزش کار و فعالیت اجتماعی را به‬ ‫کودکان مان بیاموزیم‪ .‬این کار ساده ای نیست و بسیاری از والدین در انجام آن ناموفق‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫یک زن چینی به نام یو یوژن خانم میلیاردری است که ثروت فراوانی دارد‪ .‬او همه ثروتش‬ ‫را با کار و تالش فراوان به دست آورده است‪ .‬او صاحب بیش از ‪ 17‬آپارتمان است اما هنوز‬ ‫هم صبح زود از خواب بیدار می شود تا به تمییز کردن خیابانهای شهرش بپردازد‪ .‬او برای‬ ‫انجام این کار ماهی ‪ 230‬دالر دستمزد میگیرد‪ .‬وی ‪ 6‬روز در هفته ساعت ‪ 3‬بامداد بیدار‬ ‫میشود و کارش را شروع میکند در صورتیکه هیچ نیاز مادی به این شغل ندارد‪.‬‬ ‫او به خبرنگاران گفته است که می خواهم برای دختر و پسرم الگوی مناسبی باشم‪ .‬وی یک‬ ‫مزرعه دار است که با فروش محصوالتش و سرمایه گذاری کردن درآمد آن در شغل های‬ ‫دیگر بخش اعظم ثروتش را به دست آورده است‪ .‬پسر او یک راننده است که ماهی ‪320‬‬ ‫دالر درآمد دارد و دخترش کارمند یک دفتر تجاری است و ‪ 480‬دالر در ماه حقوق می‬ ‫گیرد‪.‬‬ ‫او می گوید مقصودش از این کار و تالش بی وقفه نشان دادن ارزش کار کردن به بچه‬ ‫هاست‪ .‬او میتواند در خانه بماند و از ثروتش لذت ببرد اما میگوید این کار کردن و تالش‬ ‫است که به زندگی هر انسانی معنا میدهد‪ .‬وی معتقد است مهمترین چیزی که باعث موفقیت‬ ‫و پیشرفت او شده است احساس مسئولیت وی نسبت به زندگی و اطرافیانش است‪.‬‬

‫کشف بزرگترین محموله هروئین در دریا توسط کانادا در دریای عمان‬ ‫بزرگترین محموله قاچاق هروئین از طریق دریا‪ ،‬در دریای عمان و به وسیله نیروی دریایی‬ ‫کانادا کشف شد‪.‬‬ ‫به گزارش خبرگزاری فارس و به نقل از سی‌بی‌سی نیوز‪ ،‬نیروی دریایی ارتش کانادا‪،‬‬ ‫بزرگترین محموله مواد مخدر از نوع هروئین را که تاکنون در یک عملیات مشترک دریایی‬

‫خرید ماشین در کوبا پس از حدود نیم قرن آزاد شد‬ ‫مردم کوبا قیمت های تعیین شده برای این اتومبیل ها را دیوانه کننده توصیف کرده اند‬ ‫مردم کوبا برای اولین بار از زمان وقوع انقالب در آن کشور در دهه ‪ ۱۹۵۰‬میالدی می‬ ‫توانند آزادانه اتومبیل بخرند‪.‬‬ ‫اما قیمت‌های باالیی که دولت کمونیست آن کشور برای این خودروها در نظر گرفته‪ ،‬عمال‬ ‫امکان خرید را تنها برای شماری اندک امکان پذیر کرده است‪.‬‬ ‫به عنوان مثال در یکی از نمایشگاههای اتومبیل‪ ،‬قیمت یک پژو نو ‪ ،۵۰۸‬دویست و شصت‬ ‫و دو هزار دالر تعیین شده که این میزان حدود هشت برابر قیمت معمولی این اتومبیل است‪.‬‬


‫‪110‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫رونمایی از ترانه جدید «حامد‬ ‫زمانی»‬ ‫در مراسم افتتاحیه جشنواره عمار از‬ ‫جدیدترین ترانه حامد زمانی با نام‬ ‫«گزینه‌های روی میز» رونمایی می‌شود‪.‬‬

‫«محسن صفایی‌فرد» مسئول واحد موسیقی‬ ‫دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقالب اسالمی‬ ‫گفت‪ :‬فردا شب ‪ 13-‬دی ماه‪ -‬در مراسم‬ ‫افتتاحیه جشنواره عمار یک بخش به‬ ‫رونمایی از قطعه موسیقی جدید با صدای‬ ‫حامد زمانی اختصاص دارد که به صورت‬ ‫زنده اجرا خواهد شد‪.‬‬ ‫وی ادامه داد‪ :‬ترانه این قطعه را دکتر‬ ‫محمدمهدی سیار سروده‌اند و مدت زمان‬

‫رضا رویگری در بیمارستان ‪ ،‬خواننده و بازیگر مطرح سینما‬ ‫رضا رویگری ‪ ،‬بازیگر و خواننده مطرح سینما ‪ ،‬تئاتر و تلویزیون و از اعضای هیات مدیره‬ ‫موسسه «شیدای عشق» بعلت عارضه مغزی ناشی از فشار و استرس عصبی در بخش ‪ICU‬‬ ‫بیمارستان پارسیان بستری شد‪.‬‬

‫آن ‪ 5‬دقیقه و ‪ 22‬ثانیه است که با نماهنگی‬ ‫ساخته مهدی نبویان همراه است‪.‬‬ ‫صفایی‌فرد اظهارداشت‪« :‬گزینه‌های روی‬ ‫میز» یک اتفاق در چند سال اخیر است‬ ‫که موسیقی انقالبی تولید شده است‪ .‬از‬ ‫همین االن عموم مردم و اصحاب رسانه را‬ ‫مشتاقانه دعوت می‌کنیم که این قطعه جدید‬ ‫را گوش کنند‪.‬‬

‫وی افزود‪ :‬سوژه این قطعه جدید گفتنی‬ ‫نیست و ترجیح می‌دهیم مخاطبان آن را‬ ‫ببینند‪ .‬در حقیقت مدتی است که موضوع‬ ‫گزینه‌های روی میز در ادبیات سیاسی‬ ‫کشور مطرح است و ما از دریچه هنر به این‬ ‫موضوع نگریسته و آن را تحلیل کرده‌ایم‪ .‬در‬ ‫حقیقت از زبان مردم گفته‌ایم که گزینه‌های‬ ‫روی میز چه مواردی است‪.‬‬


‫‪109‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫موزیک ویدیوی جدید اندی‬ ‫«حسرت»آهنگ پراحساسی که قلب جوانان‬ ‫ایرانی راتکان داد‬ ‫جدیدترین موزیک ویدیوی اندی بنام‬ ‫«حسرت» بروی سایت ها‪ ،‬رکورد اینترنتی‬ ‫بیسابقه ای برجای نهاد وباالترین هیت ها را‬ ‫گرفت‪.‬این موزیک ویدیو که با صدای اندی‬ ‫ماندگار خواهد شد‪ ،‬قلب نسل جوان را در‬ ‫سراسر دنیا تکان داد‪.‬‬ ‫این موزیک ویدیو را کوجی باهنرمندی‬ ‫خاص کارگردانی کرده و به گفته صاحبنظران‬ ‫این کار‪ ،‬بهترین اثر کوجی در تمام سالهای‬ ‫اخیر است و در تهیه وساخت این ویدیو‬ ‫کمپانی معروف ‪Black List Digital‬‬ ‫نقش مهی داشته و این موزیک ویدیو‬ ‫درجامعه امریکایی نیز مورد توجه قرار گرفته‬ ‫است‪.‬‬

‫ارسال اسمس خيلي عجيب به اين‬ ‫خانم بازيگر ايراني‬

‫الهام چرخنده بازیگر نقش زیور سریال‬ ‫«آوای باران» در باره پایان بندی این سریال‬ ‫تلویزیونی گفته است‪ :‬صحبتهایی با آقای‬ ‫سهیلی زاده داشتیم که اگر اتفاق بیفتد پایان‬ ‫متفاوتی برای زیور رقم خواهد خورد‪ .‬اگرچه‬ ‫من اخیر ًا از بسیاری از مردم شنیده ام که‬ ‫دوست دارند زیور به عقوبت رفتارهایش‬ ‫برسد‪.‬‬ ‫الهام چرخنده بازیگر نقش زیور سریال‬ ‫«آوای باران» در باره پایان بندی این سریال‬ ‫تلویزیونی گفته است‪ :‬صحبتهایی با آقای‬ ‫سهیلی زاده داشتیم که اگر اتفاق بیفتد پایان‬ ‫متفاوتی برای زیور رقم خواهد خورد‪ .‬اگرچه‬ ‫من اخیر ًا از بسیاری از مردم شنیده ام که‬ ‫دوست دارند زیور به عقوبت رفتارهایش‬ ‫برسد‪.‬‬ ‫وی در ادامه افزوده است‪ :‬باور کنید من روز‬ ‫اربعین یک اس ام اس داشتم که نمیدانستم‬ ‫از کیست و چرا؟ برای من نوشته بودند‬ ‫(البته برای زیور) حوالهات به همین شب‬ ‫عزیز… من یک کم آنجا قلبم لرزید ولی‬ ‫مطمئن شدم که نقش زیور را درست بازی‬ ‫کرده‏ام‪ .‬اگر من در بازی ام طوری رفتار‬ ‫کرده باشم که برای کسانی که مانند زیور‬ ‫زندگی می کنند درس عبرتی بوده و آنها‬ ‫را به فکر فرو برده باشم به نظرم از پس‬ ‫رسالتم برآمده ام‪ .‬چرخنده همچنین در باره‬ ‫بازی مقابل سپیده خداوردی گفته است‪:‬‬ ‫ایشان از دوستان هنرمند من هستند‪ ،‬ما‬ ‫بیرون از صحنه با هم قهوه می خوردیم‪،‬‬ ‫گپ می زدیم‪ ،‬راجع به نقشهایمان صحبت‬ ‫می کردیم‪ .‬من از فعالیتهای موسیقی ایشان‬ ‫سوال می کردم‪ ،‬سپیده عزیز موزیسین بسیار‬ ‫خوبی هستند‪ ،‬گویا چندین ساز را هم می‬ ‫نوازند که من تا به حال متأسفانه فرصت‬ ‫نشده بشنوم‪ .‬ما پشت صحنه بسیار با هم‬ ‫خوب بودیم اما جلوی دوربین می شویم‬ ‫زیور و مرضیه با ویژگی های متفاوت هر دو‬ ‫کاراکتر‪ ،‬نیش زبان های من به ایشان هم در‬ ‫غالب کاراکتر زیور بود‪.‬‬ ‫‪358b75e48c‬‬ ‫وی درباره دیگر همبازی های خود در این‬ ‫سریال توضیح داده است‪ :‬آقای درخشانی‬ ‫از همکاران بسیار خوب من هستند‪ .‬من‬ ‫توانستم به عنوان یک پارتنر خوب و کاربلد‬

‫با ایشان همکاری داشته باشم‪ .‬اگر سکانس‬ ‫جالبی شما در بازی من و ایشان مالحظه می‬ ‫کنید برمی گردد به رفتار حرف های ایشان‪،‬‬ ‫در مورد آقای پگاه عزیز و سیاوش خیرابی‬ ‫هم همین طور و سرکار خانم خداوردی که از‬ ‫دوستان عزیز من هستند‪ .‬البته حضور آقای‬ ‫دژاکام در این کار به عنوان استاد تئاتر و‬ ‫بازیگری برای همه ما یک نعمت بود‪ ،‬از‬ ‫همکاری با ایشان بسیار خوشحال شدم‪.‬ا‬

‫مهران مدیری و یک شوخی خط‬ ‫قرمزی دیگر‬ ‫گزارشی از شوخی های خط قرمزی مجموعه‬ ‫تازه مهران مدیری را بخوانید‪.‬‬ ‫در نخستین تصاویری که خبرنگار از‬ ‫مجموعه "شوخی کردم" مهران مدیری‬ ‫مشاهده کرده است شوخی هایی با مسئوالن‬ ‫رسمی کشور دیده می شود که تابحال کمتر‬ ‫مشاهده شده است‪.‬‬ ‫از جمله این شوخی ها‪ ،‬اخباری است که‬ ‫خود مهران مدیری آن را اجرا می کند و در‬ ‫آن مضامینی از این قرار دیده می شود‪:‬‬ ‫کشتی حامل پناهندگان استرالیایی به ایران‬ ‫در آبهای نیلگون خلیج فارس غرق شد‪.‬‬ ‫ایران روزی را به عنوان آلودگی هوا اعالم‬ ‫کرد در این روز همه شهروندان با بیرون‬ ‫آوردن ماشین های خود سعی می کنند در‬ ‫آلوده کردن هوا سهیم باشند‪.‬‬ ‫پراید همراه با کوکاکوال و مربلین مونرو به‬ ‫عنوان یکی از نمادهای هزاره دوم میالدی‬ ‫اعالم شد‪.‬‬ ‫گروهی از شهروندان اروپایی در اعتراض به‬ ‫غرب زدگی در کشورشان به خیابانها ریختند‬ ‫و وسایل صوتی و تصویری شان را در کف‬ ‫خیابان آتش زدند‪ .‬در همین حین گزارشگر‬ ‫صداوسیما به میان آنها می رود و آنها را در‬ ‫حال مبارزه با غرب زدگی در کشورشان‬ ‫نشان می دهد‪.‬‬ ‫یک اتوبوس در اتوبان پنچر شد و موجب‬ ‫گردید تا یک ربع از وقت مردم تلف شود‪.‬‬ ‫به همین دلیل سه وزیر و چند معاون از‬ ‫سمت هایشان استعفا دادند‪.‬‬ ‫همچنین از دیگر نکات قابل توجه این‬ ‫مجموعه می توان به شوخی با پوشش و‬ ‫ادبیات رسمی مسئوالن کشور اشاره کرد که‬ ‫تابحال بدین صورت سابقه نداشته است‪.‬‬ ‫مسئولینی که در اپیزودهای این مجموعه در‬ ‫قالب برنامه های اجتماعی و سینمایی حاضر‬ ‫می شوند و آمارهای عجیب و غریبی از‬ ‫موفقیتشان با همان ادبیات و پوشش رسمی‬ ‫مرسوم ارائه می دهند‪.‬‬ ‫"شوخی کردم" تازه ترین اثر مهران مدیری‬ ‫به شمار می رود‪ .‬الزم به ذکر است‬ ‫که محمدجواد ظریف وزیر امورخارجه‬ ‫کشورمان‪ ،‬چندی پیش در پشت صحنه این‬ ‫سریال حضور یافته بود‪.‬‬


‫‪108‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫و فامیل من هم نشوند‪.‬‬ ‫بهروز گفت من آن شب که این خبر دروغ را روی فیس بوک ها آمد‪ ،‬تا صبح نخوابیدم‪،‬‬ ‫خیلی های دیگر هم نخوابیدند چون از هرسویی تلفن می شد‪،‬ایمیل می شد‪ ،‬من ناچار بودم‬ ‫جواب بدهم ولی امیدوارم این آدم ها دست بکشند‪.‬‬

‫اصغر سمسارزاده یا بقولی اصغرترقه سریال های قبل از انقالب‪ ،‬بعد از سالها بیکاری و‬ ‫ممنوعیت‪ ،‬یک نمایش کمدی درتهران بروی صحنه برد‪ ،‬که درست ‪ 3‬سال تقریبا همه شب‬ ‫سمسارزاده و دوستانش روی صحنه میرفتند و مردم را از خنده روده بر میکردند‪.‬‬

‫واشک میریزند‪.‬‬ ‫بارها پیش آمده که رهگذران با کنجکاوی برسر مزار خواننده «دوست دارم» رفته واز‬ ‫آن چهره های ناشناس پرسیده اند شما چرا برمزار سوسن می گرئید؟ اغلب آنها گفته اند‬ ‫ما فرزندخوانده های سوسن بودیم‪ ،‬او هرگز ازدواج نکرد‪ ،‬بچه دار نشد‪ ،‬ما را به فرزندی‬ ‫پذیرفته و درتمام سالهای فعالیت در ایران‪ ،‬بهترین زندگی را برای ما ساخت و بعد از کوچ‬ ‫هم هرچندگاه یکبار برایمان پولی حواله میکرد‪ .‬حاال ما آمده ایم با نثار اشک‪ ،‬پاسخگوی‬ ‫آن همه مهر و پاکبازی و صفای سوسن باشیم‪.‬‬

‫این چهار چهره معروف در یک نمایش روی صحنه رفتند‪ ،‬یک نمایش کمدی با حضور‬ ‫میری‪ ،‬عبدالعلی همایون‪ ،‬فریده بنایی و پانته آ‪ ،‬که کلی مردم از دست شان خندیدند‪.‬‬ ‫در طی چند سال اخیر دو کمدین توانا‪ ،‬میری و همایون رفتند‪ ،‬دو انسان خوب ومهربان که‬ ‫به گفته پانته آ ایندو در پشت صحنه نمایش‪ ،‬آنقدر ما را می خنداندند که براستی روده بر می‬ ‫شدیم و آن خنده ها را بروی صحنه هم انتقال می دادیم‪ .‬میری بدون اینکه بخندد‪ ،‬جوک می‬ ‫گفت از اینکه بدلیل سبیل چاپلینی اش و شاید هیتلری اش بارها در فرودگاه ها دچار دردسر‬ ‫شده ولی با زبان بی زبانی کاری کرده که کارکنان فرودگاه با احترام او را روانه کرده اند‪.‬‬ ‫همایون نیز شیرین و با صفا بود‪،‬ایندو زود رفتند‪ ،‬چون هنوز قدرت بازی وخنداندن داشتند‪.‬‬

‫شنیدیم این نمایش که درواقع سانسوری نبوده‪ ،‬اخیرا با بن بست هایی روبرو شده و تعطیل‬ ‫اش کرده اند‪.‬‬

‫می گویند هرچندگاه یکبار‪ ،‬که هموطنان گذری به گورستان معروف هالیوود میزنند‪ ،‬با چهره‬ ‫های ناشناس ولی جوانی روبرو میشوند که برسر مزار سوسن خواننده مردمی نشسته اند‬

‫حبیب با آلبوم جوانی و آهنگهای محبوب‬ ‫مردم‪ :‬مادر‪ ،‬غیرتو‪ ،‬نازنینم‪ ،‬نامه همچنان‬ ‫در دل همه جای گرفت او اخیرا در ایران‬ ‫دست به تهیه آلبوم های جدیدی به اتفاق‬ ‫محمد پسرش زده است‪ .‬که بسیاری از آنها‬ ‫بصورت سینگل‪ :‬شونه به شونه (‪)2010‬‬ ‫عشق خوانی(‪ )2010‬باران(‪ )2012‬آب‬ ‫و خاک (‪ )2012‬سارا (‪ )2012‬محکوم‬ ‫(‪ )2012‬تو نبودی (‪ )2013‬در ایران تهیه‬ ‫و پخش شده است که درواقع پخش با مجوز‬ ‫در ایران را حبیب با آهنگ محکوم آغاز کرد‬ ‫که موزیک ویدیوی آن با استقبال پرشوری‬ ‫مواجه شد‪ .‬حبیب می کوشد تا راه ها را‬ ‫برای یک کنسرت بزرگ در تهران و بعد‬ ‫در شهرهای بزرگ هموار کند و آلبوم های‬ ‫جدید خود را به بازار بدهد در این راه محمد‬ ‫خواننده جوان حامی پدر هنرمند خود است‪.‬‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

107


‫‪106‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫هنری‬

‫اندی از جمع هنرمندان‪ ،‬از حق شناسترین‬ ‫هاست‪ ،‬چون همیشه به پیش کسوتان‬ ‫خود‪ ،‬به پیشگامان خود‪ ،‬به ترانه سرایان و‬ ‫آهنگسازانی که در شهرت او نقش داشتند‬ ‫احترام میگذارد وآنها را به جامعه معرفی می‬ ‫کند‪.‬‬ ‫«اندی» در طی سالهای گذشته همیشه از‬ ‫شهرام شب پره و کورس که اولین سالهای‬ ‫فعالیت خود را با آنها گذرانده می گوید و از‬ ‫ترانه سرای خوش ذوقی که در شهرت اونقش‬ ‫مهم ایفا کرد‪ ،‬از«پاکسیما»‪.‬‬ ‫از ‪ 22‬سال پیش تا امروز اندی هربار‬ ‫فرصتی پیش آورده از پاکسیما تجلیل بعمل‬ ‫آورده است و بهمین جهت پاکسیما هم‬ ‫همیشه برگزیده ترین آثار خود را به اندی‬ ‫سپرده است‪.‬‬

‫هفته گذشته برای چندمین بار‪ ،‬بروی فیس‬ ‫بوک ها‪ ،‬شایعه درگذشت بهروز وثوقی آمده‬ ‫بود‪ ،‬که درواقع سبب وحشت و ناراحتی‬ ‫فامیل و آشنایان و اندوه دوستداران فراوان‬ ‫اش در سراسر جهان شد چون همیشه سیل‬ ‫تلفن ها به سوی مجله جوانان و رادیو‬ ‫جوانان سرازیر شد‪ ،‬همه نگران بودند‪،‬‬ ‫ما بالفاصله با بهروز وثوقی عزیز در‬ ‫سانفرانسیسکو تماس گرفتیم‪.‬‬ ‫بهروز وثوقی گفت بسیار متاسفم که گروهی‬ ‫بدون توجه به عکس العمل های تاثرانگیز‬ ‫و آزاردهنده‪ ،‬این خبرها و شایعات را بعنوان‬ ‫سرگرمی سال نو خود و رقابت های فیس‬ ‫بوکی‪ ،‬پخش می کنند ‪ ،‬که من شخصا به‬

‫این شایعات عادت کرده ام‪ ،‬ولی می بینیم‬ ‫که فامیل و آشنایان و دوستان و مردم مهربان‬ ‫از سراسر جهان نگران و ناراحت میشوند‪،‬‬ ‫با تاثر و گریان بمن زنگ می زنند و من‬ ‫در حیرتم که این آدمها چکونه می توانند‬ ‫اینگونه ظالمانه به انتشار چنین شایعاتی‬ ‫اقدام کنند‪.‬‬ ‫من چون همیشه از طریق پایگاه هنرمندان در‬

‫مجله جوانان و رادیو جوانان‪ ،‬اعالم می کنم‬ ‫که من هنوز برنامه های بسیاری دارم‪ ،‬که‬ ‫ناتمام مانده یا در اندیشه انجام آنها هستم‪،‬‬ ‫من هنوز در تالشم تا دوباره جوابگوی‬ ‫محبت و لطف مردم نازنین باشم برای‬ ‫سالهای آینده کلی قرارداد بسته ام و بهمین‬ ‫جهت به این عده می گویم که بی جهت خود‬ ‫را اذیت نکنید و سبب اذیت مردم و دوستان‬ ‫ادامه در صفحه ‪108‬‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

105


‫‪104‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫‪ 9‬علت بی‌نظمی‬ ‫عادت ماهیانه‬

‫گاهی سواالتی درمورد عادت‬ ‫ماهیانه برای خانم‌ها پیش می‌آید‪،‬‬ ‫مثل چرا خونریزی‌ام اینقدر‬ ‫سنگین است؟ چرا پریودم عقب‬ ‫افتاده است؟ چرا این ماه دو بار‬ ‫پریود شدم؟ بااینکه نامنظم شدن‬ ‫عادت‌ماهیانه مسئله‌ای خطرناک‬ ‫نیست‪ ،‬اما خیلی مهم است که‬ ‫بفهمید دلیل آن چیست‪.‬‬

‫جریان خونتان وجود داشته باشد‪ ،‬زمان و‬ ‫میزان قاعدگی شما تغییر خواهد کرد‪.‬‬ ‫‪ -3‬رژیم‌غذایی‬ ‫یکی دیگر از متداول‌ترین علت‌های بر هم‬ ‫خوردن نظم عادت‌ماهیانه‪ ،‬غذاهایی است‬ ‫که می‌خورید و مهم تر از آن وزنتان‪ .‬اگر‬ ‫رژیم‌غذایی‌تان سرشار از کربوهیدرات باشد‬ ‫یا وزن اضافه کرده باشید‪ ،‬بدنتان سطح‬ ‫متفاوتی از برخی هورمون‌ها را تولید خواهد‬ ‫کرد‪ .‬برای خانم‌هایی که وزن کم می‌کنند نیز‬ ‫این مشکل پیش می‌آید‪.‬‬ ‫‪ -4‬ورزش‬ ‫بدن برای قاعدگی به انرژی نیاز دارد‪ .‬اگر‬ ‫میزان باالیی از انرژی‌تان را در باشگاه‬ ‫ورزشی و از طریق ورزش می‌سوزانید‪ ،‬چیز‬ ‫دیگری برای بدنتان باقی نمی‌ماند که در‬ ‫جریان عادت‌ماهیانه مصرف کند‪.‬‬

‫عادت‌ماهیانه طبیعی‬ ‫خانم‌ها در حالت عادی می‌بایست حدود هر‬ ‫‪ 30‬روز یک بار‪ ،‬به مدت سه تا هفت روز‬ ‫عادت ماهانه شوند‪.‬بعد از گذشت چند سال‬ ‫از عادت‌ماهیانه‪ ،‬چرخه‌ای برای آنها ایجاد‬ ‫می‌شود‪ .‬بعضی خانم‌ها حتی می‌توانند ساعتی‬ ‫که قرار است پریود شوند را پیش‌بینی کنند‪.‬‬ ‫میزان خونی که طی هر قاعدگی از دست‬ ‫می‌رود‪ ،‬در خانم‌های مختلف متفاوت است‪.‬‬ ‫بعضی خانم‌ها از ابتدا پریودهای سنگین‌تری‬ ‫دارند و بعضی پریودی واقعا سبک دارند که‬ ‫اصال احساس نمی‌شود‪.‬‬

‫کبد با متابولیزه کردن استروژن و‬ ‫پروژسترون‪ ،‬به تنظیم چرخه قاعدگی زنان‬ ‫کمک می‌کند‪ .‬مصرف الکل می‌تواند‬ ‫باعث آسیب کبد شود و در عملکرد آن برای‬ ‫متابولیزه هورمون‌های زنانه اختالل ایجاد‬ ‫می‌کند‪.‬‬

‫عادت‌ماهیانه نامنظم‬ ‫پریود نامنظم نوعی خونریزی است که در‬ ‫مقایسه با قاعدگی‌های قبلی غیرطبیعی می‬ ‫باشد و می‌تواند شامل هر چیزی از دیر شدن‬ ‫عادت‌ماهیانه تا زود رسیدن آن‪ ،‬خونریزی‬ ‫بسیار کم تا خونریزی خیلی سنگین باشد‪.‬‬ ‫اگر معموال عوارض پیش از قاعدگی را‬ ‫تجربه نمی‌کنید‪ ،‬ولی حاال دچار دل‌دردها‪،‬‬ ‫نفخ و سردردهای شدید می شوید هم‬ ‫می‌توانید آن را نامنظم شدن عادت‌ماهیانه‬ ‫بدانید‪.‬‬ ‫علل عادت‌ماهیانه نامنظم‬ ‫‪ -1‬بارداری‬ ‫بدن خانم‌ها در زمان بارداری‪ ،‬سطوح‬ ‫مختلفی از هورمون‌ها را ترشح می‌کند‬ ‫که موجب متوقف شدن عادت‌ماهیانه‬ ‫می‌شود‪ .‬البته در برخی موارد‪ ،‬قبل از اینکه‬ ‫عادت‌ماهیانه در خانم باردار به کلی قطع‬ ‫شود‪ ،‬کم شدن خونریزی یا عقب افتادن‬ ‫آن را تجربه می‌کند‪ .‬اگر احتمال می دهید‬ ‫باردار هستید‪ ،‬به پزشک متخصص زنان‬ ‫مراجعه کنید‪.‬‬ ‫‪ -2‬استرس‬ ‫استرس شایع ترین دلیل به هم خوردن نظم‬ ‫عادت‌ماهیانه است‪ .‬کورتیزول که هورمون‬ ‫استرس است‪ ،‬تاثیری مستقیم بر میزان تولید‬ ‫هورمون‌های جنسی استروژن و پروژسترون‬ ‫در بدن دارد‪ .‬اگر میزان باالیی کورتیزول در‬

‫‪ -7‬سندرم تخمدان پلی‌کیستیک‬ ‫این مشکل موجب می‌شود که کیست‌هایی‬ ‫در تخمدان ایجاد شود که در تخمک‌گذاری‬ ‫عادی ایجاد اختالل می‌کند‪ .‬سایر عالئم‬ ‫این مشکل شامل رشد موهای زائد‪ ،‬افزایش‬ ‫وزن‪ ،‬شوره سر و ناباروری است‪ .‬این‬ ‫مشکالت شامل اندومتریوز‪ ،‬سرطان تخمدان‬ ‫و بیماری قلبی می‌شود‪.‬‬ ‫‪ -8‬یائسگی‬ ‫در یائسگی نیز مانند بارداری‪ ،‬هورمون‌های‬ ‫بدن تغییر می‌کنند‪ .‬نامنظم شدن‬ ‫عادت‌ماهیانه می‌تواند ‪ 10‬سال قبل از‬ ‫یائسگی شروع شود‪.‬‬ ‫‪ -9‬مصرف داروها‬ ‫اگر اخیرا بیمار شده اید و مجبور هستید‬ ‫دارو بخورید‪ ،‬ممکن است عادت‌ماهیانه‌تان‬ ‫یک تا دو روز دیرتر اتفاق بیفتد‪ .‬دلیل‬ ‫عمده آن این است که بیشتر داروها در‬ ‫نحوه تولید استروژن و پروژسترون در بدنتان‬ ‫اختالل ایجاد می‌کنند‪.‬‬ ‫برخورد با عادت‌ماهیانه نامنظم‬ ‫در مورد عالئمی که دارید و وضعیت‬ ‫عادت‌ماهیانه‌تان به پزشک توضیح دهید‪.‬‬ ‫پزشک ممکن است یک برنامه درمانی‬ ‫برایتان تجویز کند که شامل داروهای‬ ‫ضدبارداری هورمونی یا مکمل‌های دارویی‪،‬‬ ‫فعالیت‌های کاهنده استرس‪ ،‬تغییر در‬ ‫رژیم‌غذایی و برنامه ورزشی باشد‪.‬‬

‫‪ -5‬قرص‌های ضدبارداری‬ ‫ممکن است چند ماه طول بکشد تا بدنتان به‬ ‫دوز هورمون‌هایی که قرص‌های ضدبارداری‬ ‫وارد بدنتان می‌کنند‪ ،‬عادت کند‪.‬‬ ‫‪ -6‬مصرف الکل‬


‫‪103‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫کاخ رهبر آنگوال دریافت کرده بود این بار‬ ‫برای اجرا در جشن خصوصی فرزند سلطان‬ ‫برونئی ‪ 1‬میلیون پوند دریافت کرد‪.‬‬ ‫او به دعوت پرنس عظیم ‪ 31‬ساله پسر‬ ‫سلطان برونئی که خود یکی از مدل های‬ ‫معروف مجله " پلی بوی" است در جشن‬ ‫خصوصی وی در هتلی ‪5‬ستاره در لندن‬ ‫حاضر شد و برای اجرای ‪ 3‬ترانه مبلغ ‪1‬‬ ‫میلیون پوند از او دریافت کرد‪ .‬همسر و‬ ‫دو فرزند "ماریا کری" از میهمانان ویژه‬ ‫این جشن بودند که با جت شخصی خود‬ ‫از امریکا راهی لندن شدند‪ .‬گفته میشود‬ ‫این مرد ثروتمند آسیایی و مسلمان آشنایی‬ ‫و دوستی چندین ساله ای با این ستاره‬ ‫هالیوودی دارد‪ .‬به نظر میرسد سال نو‬ ‫میالدی درآمد سرشاری عاید این خوانند‬ ‫معروف امریکایی کرده است‪.‬‬

‫رازهای زیبایی آنجلینا جولی‬ ‫فاش شد‬ ‫اگر شما هم از طرفداران " آنجلینا جولی‬ ‫" هستید این حق شماست که همه چیز را‬ ‫درمورد این ستاره هالیوودی بدانید‪ .‬حتما‬ ‫شما هم متوجه شده اید که این ستاره ‪38‬‬

‫ساله سعی میکند همیشه جوان و متناسب‬ ‫به نظر برسد ‪ .‬در این خبر شما با تعدادی‬ ‫از رموز تغذیه ای و اسرار زیبایی او آشنا‬ ‫میشوید‪.‬‬ ‫او در طول روز وعده های غذایی کوچک‬ ‫مصرف میکند‪ .‬وی روزانه ‪ 600‬کالری‬ ‫انرژی دریافت میکند‪ ،‬اگرچه این میزان‬ ‫کمتر از میانگین استاندارد است اما وی‬ ‫معتقد است همین مقدار انرژی الزم برای‬ ‫فعالیتش را به وی می دهد‪.‬‬ ‫ آنجلینا جولی وعده های غذایی کم چربی‬‫را در رژیم غذایی اش گنجانده است‪ .‬او‬ ‫روزانه دو نوع پروتئین گیاهی مصرف میکند‬ ‫و هفته ای یک بار نیز کامال غذاهای‬ ‫پروتئینی مصرف میکند‪.‬‬ ‫ شادابی و زیبایی پوست او به دلیل‬‫استفاده از روغن نارگیل در رژیم غذایی‬ ‫است ‪ .‬صبحانه او شامل انواع دانه های‬ ‫غذایی و میوه هاست و معموال هنگام صرف‬ ‫ساالد کمی هم روغن نارگیل به آن اضافه‬ ‫میکند‪.‬‬ ‫ یک وعده غذایی روزانه آنجلینا جولی‬‫شامل سوپ است‪ .‬او میگوید به سوپ عالقه‬ ‫زیادی دارد و به وسیله آن بدنش را سم‬ ‫زدایی میکند‪.‬‬ ‫ او یک ساعت در روز را به ورزش کردن‬‫اختصاص میدهد و حتی مشغله کاری نیز‬ ‫نمیتواند در این برنامه خللی ایجاد کند‪.‬‬

‫ فست فود و انواع غذاهای با ارزش‬‫غذایی کم در سبد خانواده آنجلینا جولی‬ ‫جایی ندارد ‪ ،‬او از نوشابه استفاد نمیکند و‬ ‫سعی میکند با مصرف پروتئین و ویتامین به‬ ‫جای چربی های ناسالم رژیم غذایی بهتری‬

‫داشته باشد‪.‬‬ ‫ او برای تقویت ماهیچه هایش یوگا کار‬‫میکند و یکی از زمینه های ورزشی مورد‬ ‫عالقه آنجلینا جولی هنرهای رزمی است که‬ ‫سالها به آن پرداخته بود‪.‬‬


‫‪102‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫تبلیغ شلوار و کمربند ورساچه به صورت نمیه برهنه جلوی دوربین عکاسان قرار گرفت‪.‬‬ ‫تبلیغاتی که وی در آن حضور دارد مربوط به اجناس برند " ورساچه " است‪ .‬گفته میشود "‬ ‫لیدی گاگا " آشنایی نزدیکی با " دوناتال ورساچه " دارد‪ .‬این تبلیغات مربوط به اجناسی‬ ‫است که در بهار ‪ 2014‬روانه بازار خواهد شد‪.‬‬ ‫طراح و صاحب برند معروف ‪ 58‬ساله ورساچه میگوید ‪ :‬باعث افتخار ماست که " لیدی‬ ‫گاگا " در کمپین تبلیغاتی بهاره ما حضور دارد‪ .‬او همانند یکی از اعضای خانواده من‬ ‫است و دوستی نزدیکی با وی دارد‪ .‬زیبایی های طبیعی او جلوه خاصی به محصوالت‬ ‫ما خواهد بود‪ " .‬لیدی گاگا " نیز در پیامی از طراحان ورساچه به خاطر طراحی لباسها و‬

‫جنجال انتشار تصویر نیمه برهنه لیدی گاگا در تبلیغات ورساچه‬ ‫لیدی گاگا " از شهرت بسیاری برخوردار است و بخش عمده شهرت او به دلیل نوع خاص‬ ‫پوشش و آرایش اوست‪ .‬اخیرا تصویری از لیدی گاگا منتشر شده است که او را در حال‬ ‫تبلیغ برای برند " ورساچه " نشان میدهد‪.‬‬ ‫از آنجایی که این خواننده هالیوودی عالقه زیادی به خودنمایی و خاص بودن دارد‪ ،‬برای‬

‫جواهراتی که او در اجراهایش استفاده میکند تشکر ویژه ای داشته است‪ .‬خانم " دوناتال‬ ‫ورساچه " صاحب امتیاز ‪ 20‬درصد کل کمپانی ورساچه است‪ .‬او از زمانی که برادرش‬ ‫کشته شده است مدیریت این برند معروف جهانی را به عهده دارد‪.‬‬

‫اجرای خصوصی یک خواننده هالیوودی برای رهبران ثروتمند‬ ‫‪" :‬ماریا کری" خواننده معروف هالیوودی این روزها درآمد بسیاری از اجراهای خصوصی‬ ‫اش برای رهبران ثروتمند دنیا دارد‪ .‬او که هفته گذشته ‪ 600‬هزار پوند برای اجرایش در‬


‫‪101‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫خرید بسیارمتفاوت آنجلینا جولی و برد پیت‬ ‫اگر قرار باشد فروشگاهی برای یک زوج قدرتمند هالیوودی درهایش را به طور‬ ‫اختصاصی باز کند‪ ،‬ممکن است تصور کنید فروشگاه بزرگترین برندهای دنیا از جمله‬ ‫چنل‪ ،‬الکساندر مک کوئین و یا برخی از فروشگاه های لوکس دیگر باشد ولی این بار‬ ‫برای برد پیت و آنجلینا جولی خرید به گونه دیگری بود‪.‬‬ ‫ستاره های فیلم مشهور آقا و خانم اسمیت توانستند در دقیقه نود خریدهای خود را در‬ ‫یک مرکز خرید معمولی و ارزان در کویینزلند‪ ،‬استرالیا انجام دهند‪.‬‬ ‫برد ‪ 50‬و آنجلینا ‪ 38‬ساله از فروشگاه تقاضا کردند تا پس از ساعت خرید و تعطیلی‬ ‫فروشگاه درب را به روی خانواده شان باز کنند تا بتوانند بدون مزاحمت هوادارها به خرید‬ ‫بپردازند‪.‬‬ ‫ظاهرا مدیر فروشگاه ‪ Target‬منتظر شد تا همه از فروشگاه خارج شوند و سپس به‬ ‫صورت خصوصی در را برای این دو ستاره و همراهانشان باز کرد‪ .‬این زوج به همراهی‬ ‫فرزندانشان مدوکس‪ ،‬پکس‪ ،‬زهرا‪ ،‬شیلو و دوقلوهایشان ناکس و ویوین به خرید رفتند‪.‬‬

‫راه رفتن ماریا کری با بوت های پاشنه بلند بود‪.‬‬ ‫اگرچه با وجود مسیر لیز از برف و یخ انتخاب درستی نبود ولی این ستاره توانست کنترل‬ ‫خود را حفظ کند و در حالی که با دوقلوهایش به فروشگاه جواهرات مادرخوانده اش‬ ‫جوآن بویس می رفت لبخند به لب داشت‪ .‬در این پیاده روی پدر دوقلوها نیک کانن‬ ‫حضور نداشت ولی هر سه نفر آنها با گروهی از جمله پرستاران بچه و بادیگاردها همراهی‬ ‫می شدند‬

‫به گفته یک منبع این زوج و فرزندانشان حدود یک ساعت و نیم در فروشگاه بودند تا‬ ‫هدایای بچه ها و دوستانشان را تهیه کنند‪ .‬ی‬

‫کی از کارمندان این فروشگاه اظهار داشت‪":‬چه کسی فکر می کرد افراد مشهوری مثل آنها‬ ‫از این فروشگاه خرید کنند‪".‬‬ ‫این زوج که ثروت خالص آنها بیش از ‪ 300‬میلیون دالر است هم اکنون در استرالیا به سر‬ ‫می برند تا آنجلینا فیلم جنگی "نشکسته" که در سال ‪ 2014‬اکران می شود را کارگردانی‬ ‫کند‪.‬‬

‫سوژه شدن کفش های ماریا کری در روز برفی‬ ‫ماریا کری‪ ،‬خواننده ‪ 43‬ساله به همراه دوقلوهایش مونرو و موراکن همانند هر سال‬ ‫تعطیالت خود در اسپن به سر می برد‬ ‫ماریا کری‪ ،‬خواننده و بازیگر ‪ 43‬ساله به همراه دوقلوهایش مونرو و موراکن همانند هر‬ ‫سال تعطیالت خود در اسپن به سر می برد‪.‬‬ ‫او در پیاده روی در مسیر برفی اسپن با دوقلوهایش کت و بوت های کرم رنگ پوشیده‬ ‫بود‪ ،‬ولی چیزی که در آن هوا و زمین پوشیده از برف و یخ توجه همه را جلب کرده بود‪،‬‬

‫کار سخاوتمندانه بیانسه برای طرفدارانش‬ ‫مشتریان یک فروشگاه بزرگ با ورود “بیانسه” به این فروشگاه شوکه شدند‪ .‬این خواننده‬ ‫‪ ۳۲‬ساله مشهور هالیوودی که این روزها به خاطر فروش فوق العاده آلبوم جدیدش‬ ‫در صدر فهرست پر فروش ها قرار دارد به صورت کامال اتفاقی به یکی از بزرگترین‬ ‫فروشگاههای زنجیره ای بزرگ امریکا در ماساچوست رفت‪.‬‬ ‫مشتریان حاضر در فروشگاه با دیدن این ستاره هالیوودی هیجانزده شده و شروع به‬ ‫خوشحالی کردند‪“ .‬بیانسه” در حالیکه هواداران مشتاقش پشت سر او حرکت میکردند‬ ‫از غرفه های مختلف بازدید و خرید کرد و حتی یک کپی از آلبوم پر فروش خودش را‬ ‫نیز در سبد خریدهایش قرار داد‪ .‬او که به تنهایی برای خرید هدایای کریسمس به این‬ ‫فروشگاه سر زده بود ساعاتی قبل از حضورش در صفحه فیس بوک گفته بود که به این‬ ‫محل خواهد آمد‪ .‬او با بلندگوی این فروشگاه با هواداران چند کلمه ای صحبت کرده و‬ ‫سال نو خوبی را برای آنها آرزو کرد‪ .‬این ستاره هالیوودی در اقدامی سخاوتمندانه ‪۷۵۰‬‬ ‫کارت هدیه ‪ ۵۰‬دالری ویژه این فروشگاه را میان حاضرین در فروشگاه تقسیم کرد‪ .‬وی‬ ‫آن را هدیه خود به هواداران حاضر در فروشگاه بر شمرد و ‪ ۳۷۵۰۰‬دالر بابت خرید این‬ ‫کارت هدایا به فروشگاه پرداخت کرد‪.‬‬


‫‪100‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫دو نوجوان عاشق بسیارمعروف‪:‬هاری استایلز ‪ 19‬ساله خواننده محبوب و کندال جنر‬ ‫‪ 18‬ساله خواهرناتنی کیم کارداشیان‪ ،‬اینروزها شب و روز را با هم میگذرانند ولی هر دو‬ ‫میگویند ما فقط دوستان ساده ای هستیم‪.‬‬ ‫خوب توجه کنید ایندو که به پنبه و آتش شباهت دارند‪ ،‬در طی یک هفته مرتب شبها در‬ ‫رستوران های گران لس آنجلس مشروب نوشیدند و رقصیدند‪ ،‬بعد هم شب هنگام گم‬ ‫شدند‪ ،‬درنیویورک درهتل معروف گنسوورت سر در آوردند و فردا ساعت ‪ 11‬صبح بیرون‬ ‫آمدند! با توجه به این رابطه شما اسمش را چه می گذارید‪،‬یک دوستی ساده!؟‬

‫خیانتی درکار نبود!‬ ‫حضور بروس اسپرینگستن خواننده نامدار امریکایی‪ ،‬در کنار همسرش و دخترش در‬ ‫پاریس درواقع جوابی بود به اخبار بعضی از رسانه ها درباره خیانت وجدایی!‬ ‫بروس وپتی بیش از ‪ 30‬سال است زندگی آرامی دارند و چاپ عکس هایی از بروس در‬ ‫کنار یک زن جوان سکسی و سپس یک خواننده زیبا و ستاره جدید‪ ،‬به خبر خیانت بروس‬ ‫به همسرش و تقاضای طالق شان قوت بخشید‪ .‬تا بروس سرانجام فرصت مناسبی پیدا کرد‬ ‫در پاریس در یک فشن شو گوچی ‪ ،‬به اتفاق همسرش و دخترش جسیکا جلوی دوربین‬ ‫ها ظاهر شده وهر دو را مرتب در آغوش خود فشرده وهمسرش را بارها بوسید و خط‬ ‫بطالن بر همه خبرهای گوناگون کشید‪.‬‬

‫لیدی گاگا بدون آرایش و گریم‬ ‫لیدی گاگا این خواننده مشهور و در بعضی موارد منفور آمریکایی همیشه به پوشیدن لباس‬ ‫های غیر عادی و عجیب و غریب شهرت داشته است‪ .‬گریم و لباس هاس او همیشه به‬ ‫نوعی بوده اند که چهره واقعیش را زیر آنها مخفی میکرده است‪ .‬ولی ظاهرا این خواننده‬ ‫قصد دارد روال خودش را تغییر دهد‪ .‬در آخرین سری از ویدیو های این خواننده و در‬ ‫عکس های منتشر شده از او در مکان های مختلف او بدون آرایش دیده شده است‪.‬‬

‫ادل و دو عشق بزرگ زندگیش‬ ‫ادل خواننده محبوب و پولساز انگلیسی تبار‪ ،‬همه زندگیش در ‪ 2‬عشق خالصه شده است‬ ‫وبخاطر آنها حتی دور دوستان خود را هم خط کشیده است‪.‬‬ ‫ادل از حدود دو سال و اندی پیش به سایمون کونکی دل بست‪ ،‬از او صاحب پسری بنام‬ ‫آنجلوشد و در هر شرایطی به همه گفت ایندو عشق های زندگی من هستند و اینطور که بنظر‬ ‫می آید آنها در آغاز تابستان جاری قصد برپایی یک جشن عروسی بسیار خصوصی دارند‬ ‫که فقط فامیل ودوستان نزدیک شرکت داشته باشند‪.‬‬ ‫ادل که حاضر نیست از دو عشق خودلحظه ای جدا شود‪ ،‬هفته قبل بخاطر دوست وهمکار‬ ‫خواننده خود لیدی گاگا ازخلوت خود بیرون آمده و در کنسرت بزرگ گاگا در لندن به‬ ‫اتفاق سایمون والبته بدون آنجلو حضور یافت و گفت نگران آنجلو نباشید ‪ 3‬تا پرستار و ‪5‬‬ ‫عضو خانواده درخدمت اش هستند!‬


‫‪99‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫آیا کاندوال سبب جدایی اورالندوبلوم شد؟!‬ ‫جدایی ناگهانی اورالندو بلوم از «کری» همسرش‪ ،‬زیر سر کاندوال راشاد است‪.‬‬ ‫ابتدا بدانید که کاندوال دختر زیبای ستاره با سابقه تلویزیونی فلیشیا راشد (همسر بیل‬

‫از خود در حالی آشپزی در شب کریسمس در اینستاگرام قرار داد که او را در حالیکه‬ ‫خواهر ‪ 6‬ماهه اش را در آغوش دارد در حال آشپزی نشان میدهد‪.‬‬

‫اشتون و میال از سالها پیش عاشق هم بودند‬

‫معنای این رابطه چیست؟!‬

‫ادامه در صفحه بعد‪...‬‬

‫اشتون کاچر از زمان بازی در سریال ‪ ،s show’S70‬عاشق میالکونیس بود ولی مک‬ ‫کالکین (بازیگر ‪ )Home Alone‬او را ربود وبرد‪.‬‬ ‫در تمام مدت تهیه وپخش سریال ‪ s show’S70‬ایندو لحظه ای از هم جدا نمیشدند‪.‬‬ ‫اشتون با وجود ازدواج با دمی مور‪،‬همچنان بدنبال همبازی قدیمی خود میال‪ ،‬در آن‬ ‫سریال قدیمی بود تا دوسال پیش میال‪ ،‬بعد از ‪ 10‬سال از مک کالکین جدا شد و اشتون‬ ‫بالفاصله به سراغش رفت و از همان زمان هم رابطه خود را با دمی مور قطع کرد‪ ،‬واخیرا‬ ‫بدنبال توافق کامل در مورد طالق رسمی اشتون تدارک ازدواج را می بینند‪.‬‬

‫کازبی در سریال تلویزیونی اش بود) و خود روزگاری از ستارگان زیبای تلویزیونی وسینما‬ ‫بود‪.‬‬ ‫از روزی که کاندوال با اورالندو بروی صحنه برادوی درنمایش رومئو و ژولیت همبازی‬ ‫شد‪ ،‬همه گفتند آنها بروی صحنه براستی عاشقانه همدیگر را می بوسیدند و به آغوش‬ ‫میکشیدند‪.‬‬ ‫کاندوال که در ضمن اینروزها اولین آلبوم پیانوی خود را به بازار می دهد میگوید من از‬ ‫نوجوانی عاشق فیلم های ‪ Lord Of Rings‬و اورالندوبلوم بودم‪ .‬وقتی هم با او در تاتر‬ ‫همبازی شدم خیلی زود بهم اخت شدیم‪ ،‬ولی برخالف شایعات‪ ،‬من دوست پسر‬ ‫دارم وکاری به زندگی اورالندو ندارم!!‬


‫و‬ ‫ستارگان‬ ‫‪98‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫ســــــــــینما‬ ‫اولین بوسه عاشقانه جلوی‬ ‫دوربین ها‬ ‫تایگروودز با اولین بوسه عاشقانه از لیندسی‬ ‫وان‪ ،‬جلوی دوربین ها‪ ،‬ثابت کرد که عشق‬ ‫شان جدی وازدواج شان در راه است‪.‬‬ ‫تایگر بدلیل رابطه پنهانی با گروهی از‬ ‫رقصنده های استریپ تیز و بعضی از‬ ‫دخترهای جاری در پارتی ها ناگهان مچ‬ ‫اش باز شد وهمسرش بکلی از او کناره‬ ‫گرفت‪ .‬حتی وقتی تایگر در یک کلینیک‬ ‫بستری شد تا اعتیاد به سکس را ترک کند‪.‬‬ ‫باز هم آنها به جایی نرسیدند و با پرداخت‬

‫پدر یا دوست پسر؟!‬ ‫این پرسش که شما پدر این دختر‬ ‫هستید؟ سبب شد الیویرسرکوزی‪،‬در‬ ‫مورد ادامه روابط خود با ماری کیت‬ ‫اولسون دچار تردید هایی بشود‪.‬‬ ‫الیویر که برادر رئیس جمهور سابق‬ ‫فرانسه نیکالس سرکوزی است از حدود‬ ‫یکسال ونیم پیش به ماری کیت دل‬ ‫بسته و شب و روز با او سر میکند ولی‬ ‫در اغلب رستورانها‪ ،‬فروشگاهها‪ ،‬حتی‬ ‫گاه پارتی ها خیلی ها می پرسند این‬ ‫خانم دخترتان هستند؟! بروایتی ظاهر‬ ‫آنها هم تا حدی تائید کننده این امر‬ ‫است گرچه ماری کیت راضی است ولی‬ ‫الیویر با وجودخرید انگشتری ‪100‬‬ ‫هزار دالری‪ ،‬در مورد ازدواج دچار‬ ‫تردید شده است‪.‬‬

‫نجیب ترین مرد هالیوود‬ ‫طی یک آمار پنهانی‪،‬تام هنکز بعنوان نجیب‬ ‫ترین مرد هالیوود برگزیده شده است‪.‬‬ ‫این آمارگیران‪ ،‬که زندگی خصوصی وپشت‬ ‫پرده بازیگران مرد را در طی ‪ 30‬سال‬ ‫گذشته بررسی کرده اند وبزودی کتابی در‬ ‫این زمینه انتشار می یابد می گویند تام‬ ‫هنکز در طی ‪ 30‬سال گذشته دست از پا‬ ‫خطا نکرده است‪.‬‬ ‫می گویند تام هنکز از روزی که با ریتا‬ ‫ویلسون ستاره با سابقه سینما ازدواج کرده‪،‬‬ ‫تاامروز با هیچ زنی دیگر رابطه نداشته است‬ ‫و اما تامپسون که در فیلم اخیر ‪Saving‬‬ ‫‪Mr. Banks‬با اوهمبازی شده می گوید تام‬ ‫برای همه ستاره ها مثل برادر و پدر است‬ ‫وهمه درد دل های خود را با او در میان می‬

‫اشتون و میال از سالها پیش عاشق هم بودند‬ ‫اشتون کاچر از زمان بازی در سریال‬ ‫‪ ،s show’S70‬عاشق میالکونیس بود ولی‬ ‫مک کالکین (بازیگر ‪ )Home Alone‬او‬ ‫را ربود وبرد‪.‬‬ ‫در تمام مدت تهیه وپخش سریال ‪s’S70‬‬ ‫‪ show‬ایندو لحظه ای از هم جدا نمیشدند‪.‬‬ ‫اشتون با وجود ازدواج با دمی مور‪،‬همچنان‬ ‫بدنبال همبازی قدیمی خود میال‪ ،‬در آن‬ ‫سریال قدیمی بود تا دوسال پیش میال‪،‬‬ ‫بعد از ‪ 10‬سال از مک کالکین جدا شد و‬ ‫اشتون بالفاصله به سراغش رفت و از همان‬ ‫زمان هم رابطه خود را با دمی مور قطع‬ ‫کرد‪ ،‬واخیرا بدنبال توافق کامل در مورد‬ ‫طالق رسمی اشتون تدارک ازدواج را می‬ ‫بینند‪.‬‬

‫سوژه شدن بیماری دختر زیبا و‬ ‫سرشناس هالیوود سلنا گومز!‬

‫گذارند‪.‬‬ ‫درعکس تام در میان دو دلبر‪ ،‬همسر‬ ‫وهمبازی خود دیده میشود‪.‬‬

‫حدود صد میلیون‪ ،‬از هم جدا شدند‪ .‬از‬ ‫ماه مارچ تایگر با قهرمان اسکی المپیک‬ ‫لیندسی وان آشنا شد و خیلی زود به او دل‬ ‫بست و جالب اینکه تعهد داده که هرگز‬ ‫بدنبال هیچ زنی نرود و همین راه ازدواج‬ ‫راهموار کرده است‪.‬‬

‫حدود یک هفته از زمانیکه "سلنا گومز"‬ ‫اعالم کرد برنامه اجراهای زنده او در‬ ‫استرالیا و آسیا کنسل شده است میگذرد که‬ ‫صحبت از بیماری صعب العالج او به میان‬ ‫آمده و بار دیگر او را به یک سوژه خبری‬ ‫تبدیل کرده است‪.‬‬ ‫یک منبع نزدیک به این خواننده ‪ 21‬ساله‬ ‫اعالم کرده است وی از بیماری به نام "‬ ‫لوپوس " رنج میبرد‪.‬‬ ‫این منبع میگوید چند سالی است که "سلنا‬ ‫گومز" از بیماری لوپوس رنج میبرد و این‬ ‫بار دوره بیماری با شدت بیشتری آغاز شده‬ ‫است‪.‬‬ ‫لوپوس نوعی بیماری مربوط به سیستم‬ ‫ایمنی بدن است که در پوست‪ ،‬کلیه ها‪،‬‬ ‫سلول های خونی و قلب و ریه ها تاثیر‬ ‫میگذارد و مهمترین عالئم آن ورم صورت‬ ‫و درد مفاصل است‪ .‬سابقا ستاره های‬ ‫دیگری چون مایکل جکسون و نیک کانون‬ ‫نیز به این بیماری مبتال شده اند‪.‬‬ ‫این منبع نزدیک به خواننده ‪ 21‬ساله‬ ‫هالیوودی اعالم کرد سلنا به خوبی با‬ ‫بیماری خود آشناست و به همین دلیل‬ ‫تصمیم گرفته است مدتی به خود استراحت‬ ‫بدهد‪ ،‬او میخواهد صحیح و سالمت زندگی‬ ‫کند‪ .‬چندی قبل نیز "سلنا گومز" تصویری‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

97


‫‪96‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫لبخند هميشگيش گفت ‪:‬‬ ‫ دشمنت شرمنده ‪.‬‬‫حسام پوستم و معاينه كرد و يه سري پماداي‬ ‫ديگه برام نوشت كه استفاده كنم ‪ .‬انقدرام كه‬ ‫فكر ميكردم رو به رو شدن با حسام سخت نبود‬ ‫‪ .‬خوشحال بودم كه زياد در مورد جواب ندادنام‬ ‫نپرسيد ‪ .‬خواستم از جام بلند شم كه گفت ‪:‬‬ ‫ هورام ‪.‬‬‫نگاهم و به صورت معذبش دوختم ‪ .‬دوباره گفت‬ ‫‪:‬‬ ‫ راستش يه درخواستي داشتم ‪ .‬دوست دارم‬‫قبولش كني ‪.‬‬ ‫ چه درخواستي ؟‬‫لبخندي زد و گفت ‪:‬‬ ‫ حقيقتش يكي از دوستام جشن نامزدي گرفته‬‫‪ .‬ميخواستم اگه برات امكان داره من و همراهي‬ ‫كني ! ميدونم چقدر برات سخته كه توي جمع‬ ‫ها يا مهمونياي بزرگ شركت كني ‪ .‬ولي اين‬ ‫جشن فرق داره ‪ .‬يه جورايي مخصوص بچه هاي‬ ‫بيمارستان گرفته ‪ .‬يعني همه اونجا دكترن و فكر‬ ‫كنم تو باهاشون احساس راحتي كني ‪ .‬يعني از‬ ‫نگاهاي خاص و پر منظور در اماني ‪ .‬و من بهت‬ ‫قول ميدم كه اصال اونجا احساس بد بهت دست‬ ‫نده ‪ .‬ميتوني همراهم بياي ؟‬ ‫آب دهنم و قورت دادم ‪ .‬ابروهام به حالت تعجب‬ ‫باال رفت ‪ .‬چرا من ؟! گفتم ‪:‬‬ ‫ آخه چرا من ؟!‬‫ پس با كي برم دختر خوب ؟! اينجوري ميتونم‬‫بيشتر باهات در ارتباط باشم و به نوعي جبران اين‬ ‫چند روز پيچوندنم و كني ! چطوره ؟‬ ‫لبخند از روي لباش كنار نميرفت ‪ .‬مردد گفتم ‪:‬‬ ‫ نميدونم كه ميتونم يا نه ‪. . .‬‬‫نفس عميقي كشيد و گفت ‪:‬‬ ‫ مهموني آخر هفتست ‪ .‬فكرات و بكن ‪ .‬تا فردا‬‫شب خبرم كن ‪ .‬باشه ؟‬ ‫سر تكون دادم ‪ .‬دوباره رفت توي غالب دكتر‬ ‫مهربون و مسئول گفت ‪:‬‬ ‫ كارايي كه گفتم و مو به مو انجام بده و حسابي‬‫مواظب پوستت باش ‪ .‬فعال احتياج به معاينه‬ ‫نداري ‪ .‬ميتوني ‪ 1‬ماه ديگه بهم سر بزني ‪.‬‬ ‫از جام بلند شدم و گفتم ‪:‬‬ ‫ ممنون حسام ‪.‬‬‫ خواهش خانوم ‪ .‬وظيفمه ‪.‬‬‫باالخره تونستم دلهره و ترس و كنار بذارم و واقعا‬ ‫بهش لبخند بزنم ‪ .‬خداحافظي كردم و از اتاق‬ ‫بيرون اومدم ‪ .‬هيوا با ديدنم از جاش بلند شد و‬ ‫گفت ‪:‬‬ ‫ چي شد ؟‬‫ هيچي پمادام و عوض كرد ‪ .‬بريم مگه وقت‬‫دكتر نداشتي ؟‬ ‫ چرا چرا ‪ .‬بريم ‪.‬‬‫با هم دوباره به سمت ماشين كيوان رفتيم ‪1 .‬‬ ‫ساعت بعد رو به روي مطب دكتر هيوا بوديم ‪.‬‬ ‫هيوا و كيوان رفتن و من توي ماشين نشستم ‪ .‬به‬ ‫حرفاي دكتر فكر ميكردم ‪ .‬اگه ‪ 1‬درصد احتمال‬ ‫داشت بتونمم به اين مهموني برم واقعا درست بود‬

‫اونجا باشم ؟ ب همشون دكتر بودن ! من كه با‬ ‫دكترا مشكلي نداشتم ! از همون لحظه قلبم پر از‬ ‫استرس و هيجان شد ‪ .‬هميشه وقتي كه قرار بود‬ ‫توي يه جمع بزرگ قرار بگيرم همينجوري ميشدم‬ ‫‪ .‬نفسم و بيرون دادم ‪ .‬اصال چجوري بايد ميرفتم‬ ‫؟! بايد به بابا چي ميگفتم ؟!‬ ‫با صداي زنگ اس ام اس به خودم اومدم ‪ .‬گوشيم‬ ‫و از توي كيف در آوردم ‪ .‬اسم آراد و خوندم ‪:‬‬ ‫ سالم ‪ .‬خوبي ؟ هنوز تصميم داري ازم فاصله‬‫بگيري ؟‬ ‫دوباره داشت نم اشك به چشمام مينشست ‪ .‬نگاهم‬ ‫و از صفحه ي گوشي گرفتم و با خودمم زمزمه‬ ‫كردم ‪:‬‬ ‫ آره ! تا وقتي كه تو تكليفت و با خودت‬‫مشخص نكردي !‬ ‫ياد حرفامون افتادم ‪ .‬درست فرداي اون شب بهم‬ ‫زنگ زد ‪ .‬داد زد ‪ .‬دعوا كرد ‪ .‬آروم شد ‪ .‬خواست‬ ‫منظورش و بهم بفهمونه و من باالخره تونسته بودم‬ ‫قاطعانه تصميم بگيرم ‪ .‬بهش گفته بودم ‪:‬‬ ‫ آراد بهتره تا وقتي با خودت كنار نيومدي خبري‬‫ازم نگيري ‪ .‬بهتره از هم فاصله بگيريم ‪ .‬اينجوري‬ ‫براي جفتمون بهتره ‪.‬‬ ‫سرد و جدي شده بود ‪ .‬رفته بود تو غالب بي‬ ‫تفاوت و مغرورش ‪ .‬قبول كرده بود ‪ .‬چند روزي‬ ‫هم ازش خبري نشده بود ‪ .‬تا جايي كه مدام به‬ ‫خودم بد و بيراه ميگفتم كه چرا بهش همچين‬ ‫چيزي گفته بودم ! ولي بعد دوباره سر و كلش پيدا‬ ‫شد ‪ .‬در حد احوال پرسي ! همونم خوب بود ‪.‬‬ ‫الاقل ديگه گيچم نميكرد ‪.‬‬ ‫با اومدن هيوا و كيوان جوابي به آراد ندادم ‪.‬‬ ‫كيوان راه افتاد و من رسوند دم خونه و خودش‬ ‫و هيوا رفتن ‪.‬‬ ‫وارد خونه شدم ‪ .‬بابا از سر كار برگشته بود ‪.‬‬ ‫تعجب كردم ‪ .‬خيلي زود اومده بود ! داشت توي‬ ‫پذيرايي راه ميرفت و با تلفن حرف ميزد ‪ .‬ماه بانو‬ ‫از آشپزخونه بيرون اومد و با ديدنم گفت ‪:‬‬ ‫ اومدي ؟ دكتر چي گفت ؟‬‫ سالم ‪ .‬هيچي پمادام و عوض كرد ‪ .‬چيزي شده‬‫؟ بابا چرا زود اومده خونه ؟!‬ ‫ نه مادر چيزي نشده ‪ .‬برو لباسات و عوض كن ‪.‬‬‫بدون توجه به حرف ماه بانو به سمت پذيرايي‬ ‫رفتم ‪ .‬با سر به بابا سالم كردم و جوابم و داد ‪ .‬به‬ ‫شخصي كه پشت تلفن بود گفت ‪:‬‬ ‫ نه كار تو نيست دايي جون ‪ .‬خودم بايد باشم ‪.‬‬‫فقط خواستم بگم يه دو سه روزي شايد مهمونتون‬ ‫بشم ‪.‬‬ ‫يكم گوش داد و خنديد ‪ .‬گفت ‪:‬‬ ‫ تا ببينم چي ميشه ‪ .‬اگه اومدن اونارو هم ميارم ‪.‬‬‫ ‪ - . . .‬باشه دايي جون ‪ .‬خداحافظ ‪.‬‬‫بابا گوشي رو قطع كرد گفتم ‪:‬‬ ‫ چيزي شده ؟‬‫ نه ‪ .‬واسه كار بايد چند روز برم اصفهان ‪.‬‬‫احتمالش زياده كه برم پيش مهبد ‪ .‬هم يه سري‬ ‫بهشون ميزنم هم كارمون و انجام ميدم ‪ .‬تو نمياي‬ ‫؟‬ ‫دلم نميخواست برم ‪ .‬من من كنان گفتم ‪:‬‬

‫ راستش ‪ . . .‬نه ‪ . . .‬من ميمونم پيش ماه بانو ‪.‬‬‫ مطمئني ؟ يه مسافرتم هست ‪ .‬سه روزه‬‫برميگردم ‪.‬‬ ‫ خيالتون راحت باشه ‪ .‬شما برين ‪ .‬ماه بانو كه‬‫هست ‪.‬ماه بانو هم خيال بابا رو همه جوره راحت‬

‫با موافقتش حسابي جا خوردم ! يعني چي ؟!‬ ‫يعني حاضره من برم جشن ؟! حتي اگه ندونه كه‬ ‫براي چي حسام من و به عنوان همراه با خودش‬ ‫داره ميبره ؟!‬ ‫كي به حسام كه انقدر ظاهر مودب و متيني داره‬

‫كرد ‪ .‬تصميم به اين شد كه بابا فردا صبح زود‬ ‫حركت كنه سمت اصفهان ‪ .‬شبونه به هيوا خبر‬ ‫داديم و گفت كه مياد و به من و ماه بانو سر ميزنه ‪.‬‬ ‫بابا از هر جهت خيالش راحت شده بود ‪.‬‬ ‫داشتم به اين فكر ميكردم كه بابا هم خونه نيست‬ ‫‪ .‬شايد ميشد يه جوري به اين مهموني رفت ! ولي‬ ‫بايد با هيوا حرف ميزدم ‪ .‬باالخره ترديد و كنار‬ ‫گذاشتم و درست بعد از رفتن بابا با هيوا در مورد‬ ‫جشني كه حسام ازش حرف ميزد صحبت كردم ‪.‬‬ ‫چند تا سوال پرسيد و با وجود اينكه هنوزم با شك‬ ‫و ترديد نگاهم ميكرد گفت ‪:‬‬ ‫ ميتوني بري ‪ .‬حسام و ميشناسيم ‪ .‬فكر نكنم‬‫مشكلي باشه ‪.‬‬ ‫من كه رو مخالفت هيوا حساب كرده بودم حاال‬

‫شك ميكنه آخه ؟! با بيخيالي روي تختم دراز‬ ‫كشيده بودم و به هيوا كه جلوي كمدم دست به‬ ‫كمر وايساده بود و لباسام و نگاه ميكرد چشم‬ ‫دوخته بودم ‪.‬‬ ‫چند تا از لباسارو جابه جا كرد و گفت ‪:‬‬ ‫ تو كه لباس خوب نداري ‪ .‬با چي ميخواي بري‬‫مهموني ؟!‬ ‫نيم خيز شدم و گفتم ‪:‬‬ ‫ اين همه لباس ! يكيش و ميپوشم ‪.‬‬‫هيوا با حالتي مسخره به سمتم برگشت و گفت ‪:‬‬ ‫ دقيقا ميشه بگي اين همه كجاست ؟! من كه‬‫چيزي نميبينم ! اينجا فقط همون لباس قرمزه كه‬ ‫واسه عروسي من پوشيدي هست و يه كت و شلوار‬ ‫مشكي ‪ .‬چيز ديگه اي نميبينم ‪.‬‬

‫ادامه دارد‪...‬‬


‫‪95‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫خ (‪)53‬‬ ‫انوی سر‬ ‫ب‬ ‫همون لحظه زنگ اس ام اس گوشيم بلند شد ‪.‬‬ ‫پلكاش و با حالتي عصبي بست و باز كرد ‪ .‬من و‬ ‫رها كرد ‪ .‬ناراحت بودم ‪ .‬از اينكه هيچي نميگفت‬ ‫! پر بغض گفتم ‪:‬‬ ‫ ولي تو خودت گفتي دوستمي ‪ .‬خودت گفتي‬‫حرفام و بهت بزنم خودت ‪. . .‬‬ ‫بين حرفم با صداي بلند فرياد كشيد ‪:‬‬ ‫ غلط كردم ‪ .‬راضي شدي ؟ ديگه تمومش كن ‪.‬‬‫نميتونم تحمل كنم ‪.‬‬ ‫با پشت دست اشكام و پس زدم و به سمت خودم‬ ‫دويدم ‪ .‬با كليد در و باز كردم ‪ .‬صداي ملتمسش‬ ‫از پشت سرم ميومد ‪:‬‬ ‫ هورام ‪. . .‬‬‫ولي اجازه ي هيچ حرفي رو بهش ندادم ‪ .‬وارد‬ ‫خونه شدم ‪ .‬پشت در نفس عميق كشيدم تا اشكام‬ ‫و پس بزنم ‪ .‬ولي فايده اي نداشت ‪ .‬به سمت‬ ‫اتاقم قدم برداشتم ‪ .‬با اين همه داد و فرياد خدارو‬ ‫شكر كه كسي بيدار نشد ! وارد اتاق شدم ‪ .‬در و‬ ‫بستم و لباسام و سريع در آوردم ‪ .‬كالفه تو اتاقم‬ ‫قدم زدم ‪ .‬اشكام تمومي نداشت ‪ .‬در اتاقم آروم‬ ‫باز شد ‪ .‬هراسون به اون سمت نگاه كردم ‪ .‬ماه‬ ‫بانو با صورتي متعجب و خواب آلود وارد اتاق‬ ‫شد و گفت ‪:‬‬ ‫ هورام خوبي ؟‬‫اشكام و پس زدم و گفتم ‪:‬‬ ‫ ْآره ماه بانو ‪ .‬چرا بيدار شدي ؟‬‫مشكوك نگاهم كرد گفت ‪:‬‬ ‫ از بيرون سر و صدا ميومد ‪ .‬حس كردم يكي از‬‫پله ها رفت باال ‪ .‬تو بودي ؟‬ ‫ سر و صدا رو نشنيدم ‪ .‬ولي من رفتم آب خوردم‬‫‪ .‬برو بخواب ‪ .‬چيزي نشده ‪.‬‬ ‫ چرا گريه ميكني ؟‬‫اشكام دوباره سر باز كرد مجبور شدم درموندگيم‬ ‫و پشت دلتنگي براي مامانم قايم كنم با صدايي‬ ‫لرزون گفتم ‪:‬‬ ‫ ماه بانو دلم ميخواست مامان االن اينجا بود ‪.‬‬‫ماه بانو با قيافه اي در هم و ناراحت به سمتم اومد‬ ‫و آغوشش و برام باز كرد گفت ‪:‬‬ ‫ الهي فداي دخترم بشم ‪ .‬غصه نخور مادر ‪.‬‬‫مامانت دوست نداره گريون ببينتت ‪.‬‬ ‫سرم و توي بغلش گرفت و آروم پشتم و نوازش‬ ‫كرد ‪ .‬اين احساسا و اين دوگانگيا داشت ديوونم‬ ‫ميكرد ‪ .‬چند لحظه تو بغل ماه بانو موندم ‪ .‬بعد‬ ‫خودم و آروم بيرون كشيدم و گفتم ‪:‬‬ ‫ دير وقته ماه بانو ‪ .‬برو بخواب ‪.‬‬‫ حالت خوبه مادر ؟‬‫لبخند كم جوني بهش زدم و گفتم ‪:‬‬ ‫ خوبم ‪ .‬نگرانم نباش ‪.‬‬‫سر تكون داد ‪ .‬هنوزم ازم نامطمئن بود ‪ .‬انگار‬ ‫بو برده بود كه چي شده ‪ .‬ولي به روم نياورد ‪.‬‬ ‫از اتاق بيرون رفت ‪ .‬بازوهام و تو بغل گرفتم و‬ ‫به سمت پنجره رفتم ‪ .‬پرده رو كنار زدم ‪ .‬آراد‬ ‫هنوزم همونجا وايساده بود ‪ .‬به ماشينش تكيه زده‬ ‫بود ‪ .‬با ديدنش قلبم دوباره ضربان گرفت ‪ .‬بهش‬ ‫خيره مونده بودم ‪ .‬تا جايي كه سوار ماشين شد و‬

‫توي تاريكي شب از جلوي ديدم‬ ‫محو شد ‪.‬‬ ‫به سمت گوشيم رفتم ‪ .‬اس ام اس‬ ‫از طرف حسام بود ‪:‬‬ ‫ هورام بابت امروز بازم شرمنده‬‫‪ .‬حق با توئه ‪ .‬من زيادي تند رفتم‬ ‫‪ .‬نميخوام هيچ وقت ناراحتت‬ ‫كنم يا ناراحت ببينمت ‪ .‬شبت‬ ‫بخير ‪.‬‬ ‫دوست داشتم گوشي و پرت كنم‬ ‫يه گوشه ‪ .‬ولي فقط انداختمش‬ ‫روي عسلي و خودمو رها كردم‬ ‫روي تخت ‪ .‬پلكاي متورم از‬ ‫گريم و روي هم گذاشتم ‪ .‬فصل‬ ‫يازدهم‬ ‫شالم و روي سرم مرتب كردم ‪.‬‬ ‫نگاه دقيق تري تو آينه به خودم‬ ‫انداختم ‪ .‬چشماي پف كردم از‬ ‫اشك با اون پوست ناهموار و‬ ‫زشت چه منظره اي رو ساخته بود‬ ‫! نفسم و دادم بيرون و نگاهم و‬ ‫با ناراحتي از آينه گرفتم ‪ .‬هيوا‬ ‫از پايين صدام ميزد ‪ .‬موبايلم‬ ‫و برداشتم و توي كيفم گذاشتم‬ ‫‪ .‬بدون اينكه حتي نگاهي به‬ ‫صفحه اش بندازم ‪ .‬از پله ها‬ ‫پايين اومدم ‪ .‬هيوا نگاهي‬ ‫بهم كرد و گفت ‪:‬‬ ‫ بدو ‪ .‬حاال خوبه گفتم‬‫خودمم وقت دكتر دارما‬ ‫‪ .‬اون كيوان بنده خدا ‪1‬‬ ‫ساعته تو ماشين معطله !‬ ‫ من كه گفتم صبر‬‫ميكنم با بابا ميرم ‪.‬‬ ‫ الزم نكرده ‪ .‬بابا كلي كار‬‫ريخته رو سرش ‪ .‬حاال كه من‬ ‫اومدم ‪ .‬بجنب ‪.‬‬ ‫پوفي كردم و گفتم ‪:‬‬ ‫ خيلي خوب ‪.‬‬‫از ماه بانو سر سري خداحافظي كرديم و از در‬ ‫بيرون زديم ‪ .‬كيوان توي ماشين منتظرمون نشسته‬ ‫بود ‪ .‬سالم كردم ‪ .‬با لبخند جوابم و داد و به راه‬ ‫افتاد ‪.‬‬ ‫سرم و به شيشه چسبوندم پلكام و بستم ‪ .‬چشمام‬ ‫درد ميكرد ‪ .‬هر لحظه امكان داشت اشكام‬ ‫سرازير بشه ‪.‬‬ ‫دو هفته از اون شب كذايي گذشته بود ‪ .‬امروز‬ ‫براي معاينه بايد پيش حسام ميرفتم ‪ .‬وقتي به‬ ‫اين دو هفته فكر ميكردم ميديدم دلم نميخواد‬ ‫پيشش برم ‪ .‬حاضر بودم پيش دكتر افشار برم ولي‬ ‫ديگه نگاهم تو چشماي حسام نيفته ‪ .‬يه جورايي‬ ‫مطمئن بودم كه قرار نيست آراد و توي مطب ببينم‬ ‫‪ .‬همين احساسم و بهتر ميكرد ‪.‬‬ ‫با ترمز ماشين چشمام و باز كردم ‪ .‬هيوا از ماشين‬

‫پياده شد ‪ .‬منم سريع پياده شدم ‪ .‬حوصله ي‬ ‫غر غراي هيوا رو نداشتم ‪ .‬وارد مطب شديم منشي‬ ‫حسام با ديدنم لبخندي روي لبش نشست و گفت‬ ‫بايد منتظر بمونيم ‪ .‬من و هيوا روي مبل نشستيم‬ ‫‪ .‬نگاهم و به كفشام دوختم ‪ .‬ترس و دلهره ي‬ ‫خاصي داشتم ‪ .‬تنها چيزي كه باعث ميشد اين‬ ‫مدت احساس بهتري داشته باشم عملي كردن‬ ‫افكارم بود ‪ .‬همونجوري كه ميخواستم تونسته‬ ‫بودم توي اين دو هفته رابطم و با اين دو تا دوستي‬ ‫كه مدام به گيجي و گنگ بودنم دامن ميزدن‬ ‫رابطم و محدود كنم ‪.‬‬ ‫كاش دكترم يكي ديگه بود ‪ .‬يكي به جز حسام !‬ ‫با صداي منشي كه اسمم و صدا ميكرد از جا بلند‬ ‫شدم ‪ .‬دلهره و ترس به قلبم هجوم آورد ‪ .‬هيوا‬ ‫گفت ‪:‬‬ ‫ تو برو من اينجا منتظرت ميمونم ‪.‬‬‫هيوا سرش و انداخت روي مجله اي كه دستش‬ ‫بود و التماس توي چشمام و نديد ‪ .‬كاش هيوا هم‬ ‫ميومد داخل ‪ .‬اونوقت دكتر مالحظه ميكرد و حرفي‬

‫نميتونست بزنه‬ ‫متوجه‬ ‫هيوا‬ ‫‪ .‬ولي‬ ‫نشد و من تنهايي رفتم داخل ‪.‬‬ ‫حسام با ديدنم لبخندي كل صورتش و پر كرد و‬ ‫از جاش بلند شد ‪ .‬به صندلي كه كنار خودش بود‬ ‫اشاره كرد و گفت ‪:‬‬ ‫ سالم هورام خانوم ‪ .‬چه عجب ‪ .‬بفرماييد ‪.‬‬‫لبخند كم جوني بهش زدم و كنارش معذب نشستم‬ ‫‪ .‬حسام با خنده گفت ‪:‬‬ ‫ خبري ازت نيست هورام خانوم ‪ .‬مدام از سرت‬‫بازم ميكني ‪ .‬چيزي شده كه من بيخبرم ؟‬ ‫ نه ‪ .‬من از سرم بازت نكردم ‪.‬‬‫ خب وقتي تلفنام و جواب نميدي ‪ .‬اس ام‬‫اسامم يكي در ميون جواب ميدي يعني چي ؟ باور‬ ‫كنم سرت انقدر شلوغه كه حواست به من نيست ؟‬ ‫ شرمنده ‪.‬‬‫تنها كلمه اي بود كه ميتونستم بگم ‪ .‬خدا خدا‬ ‫ميكردم گله و شكايتي ديگه نكنه ! انگار‬ ‫اونم همچين قصدي نداشت چون با همون‬

‫ادامه در صفحه بعد‬


‫‪94‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫شیشه و هروئین‬ ‫روی ریل ارزانی‪:‬‬ ‫شیشه کیلویی ‪۱۵‬‬ ‫میلیون‪ ،‬هروئین ده‬ ‫میلیون‬ ‫عرضه هروئین و شیشه‬ ‫با نام‌های تازه‬ ‫جام جم ‪ :‬هر روز خبرهای تازه‬ ‫می‌رسد تحت‌عنوان ورود نسل‬ ‫جدید مخدرهای صنعتی‪ .‬دو روز‬ ‫پیش هم از کشف ماده مخدر‬ ‫جدید در استان فارس خبر رسید‬ ‫که مخدری گران است و هر تکه‬ ‫چهار سانتی‌متری از آن ‪ 170‬هزار‬ ‫تومان قیمت دارد‪ ،‬اما شاید کمتر‬ ‫کسی بداند این مخدرها با اسامی‬ ‫جدید همه مشتقاتی از هروئین‬ ‫و شیشه است که برای ایجاد‬ ‫جذابیت در جوانان تولید و عرضه‬ ‫می‌شود‪.‬‬ ‫مخدرهای جدید یکی از صدها ابتکار شبکه‬ ‫قاچاق مواد مخدر است که برای در دست‬ ‫گرفتن بازار‪ ،‬هرازگاهی در ترکیب مخدرهای‬ ‫قدیمی دست می برند و با تولید مخدرهای‬ ‫جدید‪ ،‬مصرف کنندگان را همچنان مشتاق‬ ‫مصرف نگه می دارند‪.‬‬ ‫سال هاست قاچاقچیان و سردسته های‬ ‫باندهای تولید و توزیع موادمخدر‪ ،‬مصرف‬ ‫کنندگان مواد را با نام های تازه و جذاب‬ ‫بازی می دهند‪ .‬غذای گیاهی‪ ،‬حباب‪ ،‬میو‬ ‫میو‪ ،‬نمک حمام‪ ،‬موج عاج‪ ،‬کبوتر قرمز‪ ،‬رعد‬ ‫و برق سفید‪ ،‬توفان شارلی‪ ،‬آسمان وانیلی‪،‬‬ ‫کیسه های نمک‪ ،‬خوشی‪ ،‬آقای خندان‪،‬‬ ‫خوشی های جاودانه‪ ،‬مار سیاه‪ ،‬صخره های‬ ‫ماه‪ ،‬ادویه الماس‪ ،‬آبی مرموز‪ ،‬آسمان هفتم‪،‬‬ ‫درخشش و سعادت فقط بخشی از نام هایی‬ ‫است که مافیای مواد مخدر برای جذب افراد‬ ‫بیشتر به بازار مصرف به متاآمفتامین ها می‬ ‫چسبانند تا مصرف کنندگان درک نکنند‬ ‫که مشتری محرک های مصنوعی و پرخطر‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫البته همه این محرک ها که به گفته معاون‬ ‫کاهش تقاضای ستاد مبارزه با موادمخدر‬ ‫تاکنون ‪ 250‬نوع از آنها در جهان شناسایی‬ ‫شده به ایران وارد نشده‪ ،‬اما آنهایی که پایشان‬ ‫به بازار مصرف داخلی رسیده با استقبال روبه‬ ‫رو شده است‪.‬‬ ‫ماده مخدر ماری جوانای صنعتی که محتوی‬ ‫اسپایس (کانابیس صنعتی) است و در جهان‬

‫با نام ماری جوانای تقلبی شناخته می شود در‬ ‫ایران به نام «گل» معروف است و مصرف‬ ‫کنندگان با این اطمینان که گل ماده ای گیاهی‬ ‫است و خطری ندارد آن را مصرف می کنند‪،‬‬ ‫بی خبر از این که هر چند گل‪ ،‬نشئگی های‬ ‫طوالنی تر به دنبال دارد‪ ،‬اما عاقبتش جنون و‬ ‫دیوانگی است‪.‬‬ ‫این تاکتیک فروشندگان و دالالن مواد مخدر‬ ‫است که تاکنون در همه نقاط جهان جواب‬ ‫نیز د اده و در کشور ما نیز پاسخ گرفته است‪.‬‬ ‫بازار در دست شیشه و هروئین‬ ‫دنیا برای دوستداران موادمخدر جای راحتی‬ ‫است؛ آن قدر راحت که در هر کجای دنیا که‬ ‫باشند‪ ،‬اگر دست دراز کنند به یکی از انواع‬ ‫مخدرها یا محرک های سنتی و صنعتی دست‬ ‫پیدا می کنند‪.‬‬ ‫در این میان‪ ،‬بازار موادمخدر مصنوعی‬ ‫داغ تر است و جمع بندی های انجام شده‬ ‫در کشورمان و اطالعات به دست آمده از‬ ‫مراکز ترک اعتیاد و کمپ ها نشان می دهد‬ ‫که شیشه و هروئین همچنان پرطرفدارترین‬ ‫محرک و مخدر میان ایرانیان است‪.‬‬ ‫شیشه و هروئین روی ریل ارزانی‬ ‫اگر مایحتاج ضروری مردم هر روز میل به‬ ‫گرانی داشته باشد‪ ،‬ولی مخدرها و محرک ها‬ ‫به سمت ارزان شدن پیش می رود‪ ،‬دلیلش هم‬

‫تالش قاچاقچیان برای تسخیر هرچه بیشتر‬ ‫بازار است‪.‬‬ ‫این گفته را یک منبع آگاه در شورای‬ ‫هماهنگی ستاد مبازره با موادمخدر در گفت‬ ‫وگو با جام جم تائید می کند که استداللش‬ ‫نیز روند کاهشی قیمت دو ماده پرمصرف‬ ‫شیشه و هروئین در ماه های اخیر است‪.‬‬ ‫آمارهای این منبع مطلع مربوط به ماه آذر است‬ ‫که نشان می دهد قیمت عمده فروشی شیشه‬ ‫در هر کیلو ‪ 15‬میلیون تومان و برای هروئین‬ ‫در هر کیلو ده میلیون تومان است که نسبت به‬

‫نیمه نخست امسال کمتر شده است‪.‬‬ ‫البته این قیمت های عمده فروشی وقتی به‬ ‫حوزه خرده فروشی می رسد تا تقریبا دو برابر‬ ‫افزایش می یابد که گفته های یک خرده‬ ‫فروش مواد این را بخوبی نشان می دهد‪.‬‬ ‫این فروشنده به جام جم توضیح می دهد که‬ ‫شیشه برای خرده فروشان کیلویی ‪ 27‬تا ‪28‬‬ ‫میلیون تومان هزینه دارد که قیمت هر سوت‬ ‫از آن برای مصرف کننده هزار تا ‪2000‬‬ ‫تومان آب می خورد (هر سوت هزار گرم‬ ‫است و هر کیلو هزار گرم است‪).‬‬ ‫وضع در مورد هروئین هم به این شکل است‪،‬‬ ‫چون هروئینی که به صورت عمده‪ ،‬کیلویی‬ ‫ده میلیون تومان فروخته می شود‪ ،‬وقتی در‬ ‫دست خرده فروشان قرار می گیرد تا کیلویی‬ ‫‪ 17‬تا ‪18‬میلیون تومان افزایش می یابد و‬ ‫زمانی که به دست مصرف کننده می رسد تا‬ ‫چند ‪ 10‬برابر گران می شود‪.‬این خرده فروش‬ ‫موادمخدر به جام جم توضیح می دهد که هر‬ ‫گرم هروئین (معادل چهار دانه) برای مصرف‬ ‫کننده ‪ 35‬تا ‪ 40‬هزار تومان هزینه دارد و هر‬ ‫دانه هروئین (معادل ‪ 20‬تا ‪ 25‬سانتی متر)‬ ‫‪ 5000‬تا ‪ 7000‬تومان فروخته می شود‪.‬‬ ‫بر مبنای گفته های این فروشنده‪ ،‬با یک‬ ‫حساب سرانگشتی می توان به سود کالنی‬ ‫که عاید قاچاقچیان و فروشندگان کالن و‬

‫خرد می شود‪ ،‬پی برد و می توان فهمید که‬ ‫چرا مافیای موادمخدر هر روز قدرتمندتر از‬ ‫قبل می شود و هیچ نیرویی نمی تواند جلوی‬ ‫فعالیت باندهای قاچاق را بگیرد‪ ،‬حتی جلوی‬ ‫تولید مواد جدید را که با اسم های جذاب و‬ ‫بظاهر بی خطر‪ ،‬قاپ مصرف کنندگان را می‬ ‫دزدد‪.‬‬ ‫عوارض مصرف شیشه و هروئین‬ ‫مصرف هر ماده مخدر یکسری عالئم دارد‬ ‫و یکسری عوارض‪ .‬مصرف کنندگان شیشه‬ ‫زمانی که در ابتدای راه هستند عالئمی چون‬

‫بی خوابی‪ ،‬بی اشتهایی‪ ،‬افزایش تمرکز و‬ ‫انرژی و اعتماد به نفس کاذب را تجربه می‬ ‫کنند‪ .‬در واقع آنها در شغل‪ ،‬تحصیل و زندگی‬ ‫اجتماعی خود بهبود عملــکرد پیدا می کننـــد‬ ‫و نوعی سرخوشی را تجربه می کنند‪.‬‬ ‫اما با ادامه مصرف شیشه‪ ،‬ورق برمی گردد و‬ ‫حالت های متفاوتی به مصرف کننده دست‬ ‫می دهد‪ .‬بدبینی‪ ،‬هذیان گویی و توهم از‬ ‫جمله عالئم ادامه مصرف است که با تداوم‬ ‫مصرف‪ ،‬فرد به جایی می رسد که احساس بی‬ ‫انرژی بودن می کند تا جایی که حس می کند‬ ‫قادر به سرپا ایستادن نیست‪.‬‬ ‫همه افراد شیشه ای عوارض شدیدی را نیز‬ ‫تجربه می کنند به طوری که مردمک چشمشان‬ ‫بسیار گشاد می شود و به همین علت نسبت به‬ ‫نور‪ ،‬حساسیت شدید پیدا می کنند‪.‬‬ ‫افزایش فشار خون‪ ،‬افزایش ضربان قلب و‬ ‫دمای بدن‪ ،‬اختالل در حافظه‪ ،‬اختالل در‬ ‫سیستم ایمنی بدن‪ ،‬تحریک پذیری زیاد‪،‬‬ ‫اسهال‪ ،‬استفراغ‪ ،‬لرزش بدن‪ ،‬بی اشتهایی‬ ‫شدید و ایجاد زخم در دست ها و صورت‬ ‫و خارش های مداوم نیز از عوارض مصرف‬ ‫شیشه است‪ .‬عوارض قلبی‪ ،‬آمبولی ریه (ایجاد‬ ‫حباب در ریه)‪ ،‬عوارض کلیوی و تخریب‬ ‫لب پیشانی مغز نیز از پیامدهای مصرف این‬ ‫ماده محرک صنعتی است‪.‬‬

‫مصرف کنندگان هروئین نیز با عوارض‬ ‫زیادی درگیر می شوند‪ .‬مشکالت معده‪،‬‬ ‫کاهش ترشح اسید معده‪ ،‬تاخیر در هضم‪،‬‬ ‫کاهش جریان خون در کلیه ها که باعث‬ ‫نارسایی این عضو می شود‪ ،‬مشکالت قلبی‬ ‫بویژه عفونت الیه های داخلی قلب‪ ،‬التهاب‬ ‫مفاصل‪ ،‬مشکالت کبدی همچون سیروز و‬ ‫هپاتیت و نیز تشنج های مداوم به علت مختل‬ ‫شدن سیستم تنفسی و گرفتگی رگ های مغز‬ ‫از عوارض مصرف ماده مخدر هروئین است‪.‬‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

93

Roza Fox

Javanan Toronto would love to hear your stories about life in our city they may be in Farsi or English. Each week we will print new stories allowing us and you to keep in contact. Please send your stories to info@javanan.ca Attention Roza We look forward to interacting with our readers

r o tou a w o Y s t o s n n Hur I ne a i Tdeus IB


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

You’ve done it! You’ve just figured out -- at least, you think you have -- what the “next big thing” is going to be. Now you just have to get down with how to turn that jewel of an idea into what you hope can be a financially profitable business. But while it may have been easy for you to come up with an idea, you don’t know where to start when it comes to becoming a self-employed businessman or woman. Many have trod your same path, and they say there are several key things every budding entrepreneur must do if he or she wants to stand a chance at making dreams of business success come true. Here are some key points. First, You Need a Plan Whether it’s opening your own burger joint or introducing some new nifty gadget to homeowners worldwide, you’ll need to first brainstorm how you’re going to turn that novel idea into a lucrative venture. Eric Chen, an associate professor of business administration at St.

tacked onto your vision board, Chen says developing your business plan allows you to map out things like where you’re going to buy ground beef, store your goods and determine price points for your menu items. Chen says these are things an entrepreneur-to-be should never take lightly because the more you know about your future endeavor, the better off you’ll be. “Business plan templates can be acquired online,” he said. “However, these templates will need to be customized for your particular business.” Every plan should include an executive summary, which serves as your two-minute elevator pitch, an industry overview that includes a competitive analysis and explanation of the value chain, and a company section describing your business strategy. Chen says you also should include a financial section in which you’ll develop financial budgets and projections, outline how much start-up capital you’ll need and think about your shareholder list

Joseph College in West Hartford, Connecticut, says you do that by building a business plan. “Some feel that the business plan is a waste of time; however, let me assure you -- it’s not,» he said. «The business plan is the chance for you to sit down and articulate, in detail, what it is that you want to achieve in your business and how you are going to go about doing it.” For example, if opening a burger joint is one of the goals you’ve

and capital structure. “There are people that you can reach out to for help in constructing a business plan,” he said. “I’ve found retired business executives are often very willing to help in mentoring [people].” Blood Money If you’re serious about starting a business, you›ll have to put your money where your ideas are. “Initially, you should finance your effort with your own money and that of your friends and family,”

says Eric Chen, St. Joseph College associate business professor. “It’s often difficult to ask friends and family for money. If you take the ‘blood’ money, you’re obligated to pay it back to the people who are closest to you.” Should your new venture go belly up, Chen says to keep in mind that you’ll still have to face these «investors» at family reunions and holiday gatherings, which can make things a little awkward. Banks aren’t going to lend you money unless you have collateral, Chen said. “The reality is that many entrepreneurs end up financing their businesses on their own personal credit cards,” Chen added. “If these [businesses] go south [they] end up ruining their own credit for quite some time.” But that’s part of the financial risk you’re going to have to take to open up any doors to future success, he said. “If you don’t do it, no one will. After all, if you don’t believe, then who will?” Although it doesn›t lend money directly to small business owners, the Small Business Administration can help facilitate loans for aspiring entrepreneurs with third-party lenders through a bevy of the loan programs it offers. According it its website, SBAbacked loan applications can help provide guarantees to lenders that you will repay the money you›re borrowing to start your business. Nail Down the Legal Aspects Coming up with a plan is only the beginning. You have to think about protecting your brand as well. Michigan-based attorney Robert Siminski says there are two important aspects you must consider when launching a small business: determining whether to incorporate and whether to pursue intellectual property rights. “A small business should, in most instances, seek corporate qualification to limit liability in the event of a lawsuit,” Siminski explained. “There are various tax considerations as well. In most cases, the corporate tax treatment

92

will be as good, or better, than an unincorporated business,” he said. Some experts say incorporating your start-up will give your fledgling business an air of gravitas -- making customers more confident in your product -- and allow you to separate and protect your personal assets from your business debts and obligations. And if your business is going to be based on a new product launch, the unequivocal answer to Siminski’s second question, regarding intellectual properties, is a resounding yes. “If the product is sufficiently novel and non-obvious to qualify for patent protection, at a minimum the business should get a provisional patent application filed with the United States Patent Office before offering the product for sale,” he said. “The mere offer to sell the product prior to filing a patent application can kill the business owner’s opportunity to pursue patent protection at a later date.” Be Sure of Your Commitment Before you even think about business plans and product patents, you better be darn sure you’re committed to the idea you’re trying to turn into business gold. Leah Carey, a New-Hampshire– based motivational speaker, author and brainchild behind the inspirational blog “The Miracle Journal,” says over the years she has lost thousands of dollars trying to turn every one of her whimsical ideas into a failed business attempt. “The problem has been that I often lost my passion for the idea once I was having to spend every day looking at it and working with it,” she said. So rather than jumping straight into her latest business idea, Carey said she tried a different approach, with great success. “I started blogging about my newest passion,” she explained. “After having written about it four to five times a week for the last 15 months, I am convinced that I will be able to sustain that passion and drive.”


‫‪91‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫از سرت بر نمی دارن و اذیتت می کنن‪..‬تو رو خدا‬ ‫منو ببخش‪.....‬‬ ‫دستمو گرفت‪..‬صدای اونم می لرزید‪..‬انگار که‬ ‫بغض داشت‪ :‬برو بشین سوگل نگران منم نباش‪..‬‬ ‫کی می خواد بفهمه که من کمکت کردم؟‪..‬فقط‬ ‫همیشه گوشیتو روشن بذار‪..‬یادت نره همون سیم‬ ‫کارتی رو بذار که امروز بهت دادم اینجوری بابا و‬ ‫بنیامین نمی تونن ردتو بگیرن‪..‬باشه؟‪.....‬‬ ‫بغض داشتم‪..‬فقط سرمو تکون دادم‪..‬صورت همو‬ ‫بوسیدیم و در عقب و باز کردم و نشستم‪..‬اون‬ ‫موقع ِ شب هوا نسبتا خنک بود و تو ماشین با‬ ‫وجود بوی عطری که یهو تو صورتم خورد واقعا‬ ‫گرم و‪..‬خاص بود‪........‬‬ ‫نسترن برام دست تکون داد و درو بست تا وقتی که‬ ‫راننده ماشین و روشن کنه و بخواد از پیچ کوچه رد‬ ‫بشه نگاهه من فقط به نسترن بود‪..‬هنوز داشت برام‬ ‫دست تکون می داد‪..‬‬ ‫خدایا با این بغض تو گلوم چکار کنم که قصد‬ ‫جونمو کرده و داره خفه م می کنه؟‪.....‬‬ ‫سرمو که چرخوندم طاقت نیاوردم‪..‬اشک خود به‬ ‫خود از چشمام جاری شد و نمی تونستم روی هق‬ ‫هق های ریزم کنترلی داشته باشم‪....‬‬ ‫به صورتم دست کشیدم‪..‬راننده یه برگ دستمال‬ ‫کاغذی گرفت طرفم ولی هیچی نگفت‪..‬نگام‬ ‫کشیده شد سمتش‪..‬یه کالهه لبه دارِ سفید گذاشته‬ ‫بود رو سرش و نگاهش هم فقط به جاده بود‪..‬‬ ‫صورتش معلوم نبود ولی از پشت سر که دیدمش‬ ‫چهارشونه بود‪..‬با یه تیشرت استین کوتاهه سفید‬ ‫که جذب عضله هاش شده بود‪..‬‬ ‫نسترن چطور اعتماد کرد منو این موقع شب با‬ ‫این مرد جوون بفرسته تو جاده؟؟!!‪..‬برام عجیب‬ ‫بود‪..‬انقدر که هولم می داد سمت ماشین مهلت‬ ‫نمی داد حرف بزنم‪..‬از طرفی نصف شب بود و‬ ‫نمی شد تو کوچه راحت حرف زد!‪...‬‬ ‫دستمال و از دستش گرفتم و زیر لب تشکر کردم‪..‬‬ ‫کالهو از سرش برداشت و ال به الی موهاش دست‬ ‫کشید‪..‬ناخوداگاه و از روی ترس حرکاتشو زیر‬ ‫ذربین گذاشته بودم‪..‬آینه ی جلو رو‪ ،‬روی صورتم‬ ‫تنظیم کرد‪ ....‬و اون موقع بود که تونستم چشماشو‬ ‫ببینم‪..‬چشمای عسلیش زیر نور ِ کم داخل ماشین‬ ‫می درخشیدند‪..‬نگاهش روی من بود‪..‬‬ ‫ابروهاشو انداخت باال و شیطنت وار گفت‪ :‬سالم‬ ‫خانم ِ فراری‪..‬به جا اوردین؟‪........‬‬ ‫از تعجب دهنم باز مونده بود‪..‬‬ ‫شـ ‪ ..‬شما‪...!!!!!!.....‬‬‫و با لحن بامزه و ارومی گفت‪ :‬راننده تاکسی ِ‬ ‫شمــا!‪........‬‬ ‫خدای من‪..‬‬ ‫گلوم خشک شده بود‪..‬نمی تونستم این کار نسترن‬ ‫رو درک کنم‪..‬‬ ‫چه توجیهی براش داشت؟‪..‬‬ ‫می‬ ‫چکار‬ ‫اینجا‬ ‫آنیل‬ ‫اصال‪..‬اصال‬ ‫کرد؟؟!!‪..............‬‬ ‫یک قدم بهم نزدیک شد و بلندتر از من صداشو‬ ‫برد باال و گفت‪:‬ساکت شو سوگل فقط ساکت‬ ‫شو‪.....‬‬ ‫داد زدم‪ :‬به من نگو سوگل‪..‬اسمم و صدا نزن‪..‬‬ ‫صدا نزن لعنتی!‪..‬‬ ‫گوشامو گرفتم ولی صداشو می شنیدم‪:‬تو دیوونه‬ ‫ای ولی اون راننده ی بدبخت چه گناهی کرده‬ ‫که باید به خاطر حماقته تو بیافته پشت میله‬ ‫های زندان؟‪..‬اگه نکشیده بودمت کنار که زیر‬ ‫الستیکای اون ماشین تیکه تیکه شده بودی!‪......‬‬ ‫میون گریه عصبی جیغ کشیدم‪ :‬به تو چه؟‪..‬تو چرا‬

‫دخالت می کنی؟‪..‬این زندگی مال منه می خوام‬ ‫که نباشه‪..‬هرکار که دلم بخواد باهاش می کنم‪....‬‬ ‫پوزخند زدم‪..‬نفس کم اورده بودم ولی با این حال‬ ‫گفتم‪ :‬تو االن بودی و تونستی جلومو بگیری ولی‬ ‫باالخره یه روز مـ ‪........‬‬ ‫دستشو مشت کرد و برد باال و همزمان با بسته شدن‬ ‫چشمام نعره کشید‪ :‬ببند اون دهنتو تا دندوناتو‬ ‫توش خرد نکردم!‪.........‬‬ ‫از ترس ِ صدا و چشمای وحشتناکش که از زور‬ ‫خشم سفیدیش به سرخی می زد و هیچی از عسلی‬ ‫چشماش مشخص نبود سرجام میخکوب شدم و‬ ‫چشمامو بستم‪..‬‬ ‫نفس تو سینه م حبس شده بود‪..‬با بیرون دادنش‬ ‫الی پلکامو باز کردم‪..‬نگام می کرد‪..‬ازش می‬ ‫ترسیدم!‪..‬‬ ‫لباشو روی هم فشار داد ‪ ..‬اینبار تن صداش‬

‫پایین تر اومده بود ولی هنوزم عصبانی بود‪..‬خیلی‬ ‫زیاد!‪..........‬‬ ‫با سر به ماشینش اشاره کرد‪ :‬برو بشین تو‬ ‫ماشین‪......‬‬ ‫بی اختیار لبام ازهم باز شد و گفتم‪:‬مـ‪..‬من‪..‬من با‬ ‫تو جایی نمیام‪..‬ایـ ‪..‬این درست نیست!‪..‬‬ ‫اخماش از هم باز شد‪..‬چشماشو واسه چند ثانیه‬ ‫بست و باز کرد‪..‬گوشه ی لبشو گزید و دیدم که‬ ‫لبخند زد و سرشو چند لحظه زیر انداخت‪..‬اینبار‬ ‫که سر بلند کرد و تو چشمام نگاه کرد‪ ،‬با وجود‬ ‫اینکه چشماش هنوز هم قرمز بود ولی اثری از‬ ‫عصبانیت تو صورتش ندیدم‪..‬‬ ‫برام عجیب بود ‪ ..‬یعنی به این سرعت رفتارش‬ ‫تغییر کرد؟؟!!‪..‬‬ ‫مردونه خندید و نگاهه من ناخودآ گاه به چالِ گونه‬ ‫هاش کشیده شد ولی خیلی زود نگاهمو گرفتم و‬

‫سرمو زیر انداختم‪..‬اب دهنمو قورت دادم‪..‬نه از‬ ‫ترس‪..‬از هیجان‪..‬‬ ‫‪ -‬منو ببین‪.....‬‬‫اروم سرمو بلند کردم‪..‬با همون لبخند رو لباش با‬ ‫سر به ماشینش اشاره کرد‪ :‬برو بشین‪....‬‬ ‫لب باز کردم تا بگم نمیشینم که دستشو اورد باال‬ ‫و دعوت به سکوتم کرد‪..‬‬ ‫نگاهش تو چشمام بود که گفت‪ :‬خواهرت تو رو‬ ‫دست من سپرده‪..‬االن امانتی دست من بهش قول‬ ‫دادم و اگه فکر می کنی که آنیل اهل بدقولی کردن‬ ‫و نامردیه سخت در اشتباهی‪..‬گفتم می برمت پس‬ ‫اینکارو می کنم‪..‬حاال راه بیافت‪....‬‬ ‫ابروهاشو باال برد‪....‬حاال که ازش پرسیدم نباید‬ ‫خیلی زود کوتاه بیام‪..‬دلیلش قانعم نمی کرد‪..‬‬ ‫ چرا نسترن باید منو دست تو بسپره؟‪..‬می دونم‬‫که اون اینکارو نمی کنه‪..‬‬ ‫‪ -‬خودش تو رو سوار ماشین کرد‪..‬منو هم‬‫دید‪....‬دیگه چرا شک می کنی؟‪........‬‬ ‫ چرا نباید شک کنم؟‪..‬اصال نمی فهمم‪..‬علت‬‫این کار نسترن برام واضح نیست‪..‬‬ ‫مچش و اورد باال و رو شیشه ی ساعتش ضربه زد‪:‬‬ ‫بیا برو بشین دختر دیرمون شد‪..‬‬ ‫موبایلمو در اوردم و شماره ی نسترن و گرفتم‪..‬‬ ‫امیدوار بودم که بیدار باشه‪ 5..‬بار بوق خورد دیگه‬ ‫داشتم ناامید می شدم که جواب داد‪..‬ولی انقدر‬ ‫اروم که صداشو واضح نمی شنیدم‪..‬‬ ‫‪-‬الو‪.....‬‬‫الو‪..‬نسترن‪..‬بیداری؟‪..‬‬‫پوفی کشید و نگران گفت‪ :‬تو این موقعیت می‬ ‫تونم بخوابم؟‪..‬یعنی اگه بتونم که از خدامه‪..‬چی‬ ‫شده چرا زنگ زدی؟‪..‬حالت خوبه؟‪..‬‬ ‫نمی تونی یه کم بلندتر حرف بزنی؟‪..‬صداتو‬‫ضعیف دارم‪..‬‬ ‫‪ -‬سوگل نمی تونم مامان رفته تو اشپزخونه داره‬‫اب می خوره من تو اتاقم‪ ،‬بفهمه کارمون تمومه‬ ‫و‪...........‬‬ ‫باشه باشه‪..‬اگه کارم مهم نبود بهت زنگ نمی‬‫زدم‪........‬‬ ‫و به انیل نگاه کردم که دست به سینه رو به روم رژه‬ ‫می رفت و سرشو تکون می داد‪..‬‬ ‫از حالت بامزه ای که به خودش گرفته بود قبل از‬ ‫اینکه لبخند بزنم نگاهمو گرفتم و پشتمو بهش‬ ‫کردم‪..‬‬ ‫‪ -‬چی شده سوگل؟‪..‬مگه آنیل پیشت نیست؟‪..‬‬‫ اتفاقا چون پیشمه بهت زنگ زدم‪..‬نسترن چرا‬‫اینکارو کردی؟‪..‬‬ ‫‪-‬سوگل یعنی فقط واسه همین زنگ زدی؟!‪..‬‬‫ مهم نیست؟؟!!‪..‬‬‫‪ -‬االن کجایی؟‪..‬‬‫ کنار جاده‪..‬بیرون ماشین‪..‬‬‫‪ -‬دیوونه تو انگار متوجهه موقعیتی که توش‬‫هستیم نیستی اره؟‪..‬برو بشین‪..‬صبح باید روستا‬ ‫باشی تو رو خدا آتو نده دست ِ این جماعت‪..‬‬ ‫ نسترن واقعا نمی فهمم چی میگی‪..‬چطور‬‫حاضر شدی من و با یه مرد جوون‪........‬‬ ‫با حرص جمله م و قطع کرد‪ :‬سوگل خواهش می‬ ‫کنم بس کن‪..‬اگه به آنیل اعتماد نداشتم فکر می‬ ‫کردی به همین راحتی میذاشتم پیشش باشی؟‪..‬‬ ‫بهش اعتماد کن فقط اونه که می تونه کمکت‬ ‫کنه!‪..‬‬ ‫به پیشونیم دست کشیدم و کالفه گفتم‪ :‬یعنی‬ ‫چی؟‪..‬نسترن چرا گیجم می کنی؟‪..‬اصال این آنیل‬ ‫کیه؟‪..‬تو از کجا می شناسیش؟‪..‬‬


‫‪90‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫رمان‬ ‫قسمت ‪18‬‬ ‫نیل دستش را باال برد و ضربه ای به ساعت مچیش‬ ‫زد‪ :‬حاجی دیرم شده‪..‬اگه خدایی نکرده رئیسم‬ ‫اخراجم کرد اونوقت من بیام یقه ی کیو بچسبم؟‪..‬‬ ‫از کار بیکارم کنه میرم تو خیابونا‪..‬رفقای ناباب‬ ‫میان سراغم‪ ..‬از راه به درم می کنن‪..‬معتاد میشم‪..‬‬ ‫زنمو طالق میدم‪..‬زنم بچه رو میذاره اجرا‪..‬یعنی‬ ‫مهریه شو میذاره اجرا‪ ..‬بعد منه معتاده ِگل به سر‬ ‫گرفته از کجا بیارم مهرشو بدم؟‪ ..‬الاقل بذار برم‬ ‫کار کنم خرج مهریه شو در بیارم‪..‬خرج اعتیادمم‬ ‫هست‪..‬تازه هنوز بچه رو نگفتم‪ ..‬مـ‪............‬‬ ‫حاج اقا عصایش را باال اورد و بلند گفت‪ :‬بسه‬ ‫پسر سرم رفت‪..‬تو غلط می کنی معتاد بشی‪..‬‬ ‫بعدشم تو که هنوز زنتو عقد نکردی بخوای‬ ‫طالقش بدی‪......‬و با عصایش ضربه ی ارومی به‬ ‫بازوی آنیل که شانه هایش از زور خنده می لرزیدند‬ ‫زد و جدی گفت‪ :‬منو سیاه می کنی؟ تو که تو اون‬ ‫باشگاهه خراب شده همه کاره ای رئیست کجا‬ ‫بود؟‪.......‬و عصایش را باال برد و گفت‪ :‬بزنم با‬ ‫همین عصا‪.........‬‬ ‫آنیل دست هایش را تسلیم وار باال برد و تند تند‬ ‫گفت‪ :‬غلط کردن و واسه همین موقع ها گذاشتن‬ ‫دیگه حاجی‪ ،‬جونه اخترت بی خیاله ما شو‪.......‬‬ ‫حاج آقا خیز برداشت سمتش که انیل خنده کنان‬ ‫در ماشینش را باز کرد و نشست‪..‬استارت زد و‬ ‫همزمان شیشه ی ماشین را پایین کشید‪..‬‬ ‫رو به حاج آقا که لبخندزنان به عصایش تکیه داده‬ ‫بود گفت‪ :‬حاجی اسپند یادت نره!‪.......‬‬ ‫حاج آقا خندید و سرش را تکان داد‪ :‬برو بچه دهن‬ ‫منو وا نکن برو‪........‬‬ ‫آنیل انگشت اشاره ش را به پیشانی زد و گفت‪:‬‬ ‫مخلص ِ حاجی‪..‬زت زیاد!‪......‬‬ ‫و پایش را روی گاز فشرد و سرایدار در را برایش‬ ‫باز کرد‪..‬‬ ‫انیل با تک بوقی از در بیرون رفت!‪.......‬‬ ‫********************************‬ ‫****‬ ‫پشت ترافیک گیر کرده بود‪..‬‬ ‫شماره ی محمد را گرفت و به محض اینکه تماس‬ ‫برقرار شد گفت‪ :‬الو‪ ..‬محمد‪ ..‬امروز دیرتر می‬ ‫رسم بچه ها رو خودت راه بنداز‪..‬‬ ‫بـــه داش علی خودمون‪..‬علیک‪....‬باز‬ ‫محمد_ َ‬ ‫چی شده که داری از زیر کار در میری؟‪..‬‬ ‫ پشت ترافیکم‪ ،‬خالص شم یه جا کار دارم تا‬‫ظهر عالفم‪..‬‬ ‫محمد_ ولی امروز برنامه ی بچه ها عوض میشه‬ ‫خودتم باید باشی‪..‬‬ ‫ بگو برنامه رو تنظیم می کنم میدم دست رسولی‬‫بهشون بده فعال که گیرم‪.........‬‬ ‫محمد_ باشه یه جوری راست و ریستش می کنم‬ ‫خیالت جمع‪..‬میگم بیا ‪ 3‬دونگ این باشگاتو به‬ ‫نامم بزن جون ِ علی الاقل این خرحمالیاش یه‬

‫جوری باید جبران بشه یا نه؟‪..‬‬ ‫آنیل خنده ش گرفت‪ :‬وظیفه تو انجام میدی ‪.......‬‬ ‫محمد_ بدبخت یه روز اینجا نباشم شاگردات یه‬ ‫لنگ در هوا می مونن نصف تمریناشون زیر نظر‬ ‫خودمه کم هارت و پورت کن!‪..‬‬ ‫آنیل بلندتر خندید و گفت‪ :‬خیلی خب برو رد‬ ‫کارت فقط یادت نره چی بهت گفتم به رسولی‬ ‫بسپر حواسش باشه منم سعی می کنم تا ظهر‬ ‫خودمو برسونم‪....‬یا علی!‪..‬‬ ‫صدای بلند محمد تو گوشی پیچید‪ :‬وایسا‬ ‫بینم‪........‬علیرضا‪........‬الو‪.. ........‬‬ ‫ می شنوم‪......‬‬‫محمد_ حواست هست؟‪.......‬‬ ‫ محمد االن نمی تونم حرف بزنم بذار واسه‬‫بعد‪..‬‬ ‫صدای نفس عمیقش را شنید‪ :‬خیلی خب‪..‬می‬ ‫بینمت!‪..‬یاعلی‪.........‬‬ ‫تماس را قطع کرد و بدون انکه چشم از پورشه ی‬ ‫مشکی رنگی که رو به رویش بود بردارد پایش را‬ ‫تا حد نرمالی روی گاز فشرد‪..‬‬ ‫بدون آنکه جلب توجه کند پشت سرش حرکت‬ ‫کرد‪....‬‬ ‫پورشه رو به روی جواهر فروشی ایستاد‪..‬آنیل‬ ‫نگاهی به تابلوی سردر جواهر فروشی انداخت‪..‬‬ ‫دستور فرامرز خان را به خاطر داشت و اون هم‬ ‫یکی از برنامه های امروزش بود‪ ..‬و به هیچ عنوان‬ ‫از حضور بنیامین جلوی جواهر فروشی تعجب‬ ‫نکرد‪........‬‬ ‫از ماشینش پیاده شد و قفل ان را زد‪....‬بنیامین‬ ‫بعد از دقایقی از مغازه بیرون امد و سوار ماشینش‬ ‫شد‪..‬‬ ‫آنیل که با فاصله ی زیادی از او ایستاده بود‬ ‫نگاهی اجمالی به اطرافش انداخت و به سمت‬ ‫جواهرفروشی راه افتاد ‪....‬‬ ‫نادر مثل همیشه پشت میزش نشسته بود و تمام‬ ‫حواسش را به صفحه ی مانیتورش داده بود‪..‬از‬ ‫شنیدن صدای برخورد زنگوله ی اویز با لبه ی در‪،‬‬ ‫سرش را بلند کرد‪..‬‬ ‫با دیدن آنیل لبخند بر لب از پشت میزش بلند شد‬ ‫و به طرفش رفت‪ :‬به به‪..‬داش آنیل ‪..‬چه عجب‬ ‫کم پیدایی‪.......‬‬ ‫با هم دست دادند و آنیل نگاهی کوتاه به اطرافش‬ ‫و جواهرات داخل ویترین انداخت‪ :‬زیر سایه ت‬ ‫می گذرونیم‪..‬چه خبر؟‪......‬‬ ‫نادر دستش را روی ویترین گذاشت و کمی به‬ ‫سمتش مایل شد‪ :‬خبرا که پیش شماست‪..‬شنیدم‬ ‫میون بچه ها بودی ‪......‬‬ ‫سرش را تکان داد‪ :‬سفارشا حاضره؟‪......‬‬ ‫نادر_ تا دونه ی اخرش‪..‬همین دیشب رسید‬ ‫دستم‪..‬االن می بری؟‪.....‬‬ ‫‪ -‬اره دستورش رسیده‪....‬‬

‫نادر گوشیش را در اورد و درحالی که متن اس ام‬ ‫اس را ارسال می کرد گفت‪ :‬پس صبر کن بگم‬ ‫بچه ها بیارن‪..‬همون تعداد که خواستی ِ ‪..‬استیل‬ ‫ِ خالص!‪....‬‬ ‫آنیل خندید و با سر انگشتانش روی ویترین ضرب‬ ‫گرفت‪ :‬قبولت داریم داداش‪..‬فرامرزخان سفارشتو‬ ‫کرده!‪......‬‬ ‫نادر_ مخلصیم‪..‬بگو تیشرتا رو هم سفارش دادم‬ ‫به یکی از رفیقام‪..‬ادم مطمئنیه گفته ظرف ‪ 1‬هفته‬ ‫می رسونه دستم‪..‬رسید خبرشو بهت میدم‪.....‬‬ ‫ باشه فقط قبلش فرامرز و هم تو جریان بذار‪ ،‬یه‬‫وقت سه نشه مثل اون بار‪.....‬‬ ‫نادر خندید‪ :‬اوکی‪ ،‬حواسم هست‬ ‫در قهوه ای رنگی که انتهای مغازه بود باز شد و‬ ‫پسری ریز نقش با موهایی بلند که با کش نازکی‬ ‫از پشت سر بسته بود بیرون امد‪..‬یک جعبه ی‬ ‫مشکی رنگ توی دستاش بود‪..‬‬ ‫زیر گوش نادر پچ پچی کرد و نادر سرش را تکان‬ ‫داد‪..‬پسرک جعبه را به دستش داد و از همان در‬ ‫برگشت‪....‬‬ ‫نادر_ اینم از سفارش شما‪..‬دقیق ‪ 200‬تا گردنبند‬ ‫با همون پالکایی که فرامرز خواسته بود‪..‬‬ ‫آنیل در جعبه را برداشت و به داخلش نگاهی‬ ‫انداخت‪..‬سرش را تکان داد‪ :‬خوبه‪..‬همونایی که‬ ‫سفارش دادم‪..‬کارت حرف نداره‪.........‬‬ ‫و دستش را به طرف نادر دراز کرد‪..‬نادر با‬ ‫غروری خاص و همان لبخند روی لبانش دست‬ ‫آنیل را فشرد و سرش را تکان داد‪..‬‬ ‫ خب دیگه داداش کاری نداری؟‪.......‬‬‫نادر_ نه‪ ،‬فقط سالمم و به فرامرزخان برسون و‬ ‫بگو اونی که تیشرتا رو می فرسته حق زحمه شو‬ ‫یکجا می خواد‪..‬گفتم که در جریان باشی!‪..‬‬ ‫ خیلی خب بهش میگم‪....‬کاری باری؟‪.....‬‬‫نادر_ امشب بچه ها کرج برنامه دارن سفارش‬ ‫کردن تو هم باشی‪..‬پایه ای؟‪......‬‬ ‫ نه امشب نیستم‪..‬تا چند روز سرم شلوغه نمی‬‫رسم ولی هفته ی دیگه فرامرز خان قراره میزبان‬ ‫باشه‪ ،‬بیا همه هستن!‪..‬‬ ‫نادر_ حتما‪....‬می دونی که من سرم درد می کنه‬ ‫واسه اینجور کارا‪.....‬‬ ‫آنیل خندید و چشمکی حواله ش کرد‪..‬دستش را‬ ‫به نشانه ی خداحافظی بلند کرد و از مغازه بیرون‬ ‫رفت‪..‬‬ ‫مقصد بعدی خانه ی فرامرز خان بود‪..‬‬ ‫یک عمارت بزرگ تو باالترین نقطه از شهر‪..‬‬ ‫فرامرز خان مردی مستبد و سخت گیر بود‪..‬اکثر‬ ‫خالفکارهای شهر او را می شناختند‪..‬کسی جرئت‬ ‫سرپیچی از دستوراتش را نداشت‪..‬در میان سینه‬ ‫چاکانش تنها چند نفر را بیش از دیگر افرادش‬ ‫قبول داشت که آنیل هم یکی از آنها بود‪..‬‬ ‫آنیل امتحان خود را پس داده بود‪..‬هنوز هم که‬

‫به گذشته فکر می کند مو به تنش سیخ می شد‪..‬‬ ‫چه کارهایی که انجام نداد‪..‬چه زخم هایی که بر‬ ‫تن و روحش نزدند‪..‬تمامی آنها به کابوسی بدل شد‬ ‫که تا اخر عمر گریبانگیرش باشد‪..‬‬ ‫رهایی از آن‪........‬بی فایده ست!‪.......‬‬ ‫********************************‬ ‫**‬ ‫« سوگل »‬ ‫نسترن_ ِد دست بجنبون دیر شد‪..‬‬ ‫دسته ی ساکمو با استرس بین انگشتام گرفته بودم‬ ‫و فشار می دادم‪ :‬نسترن می ترسم‪..‬اگه بیدار بشن‬ ‫چی؟‪..‬‬ ‫نسترن نچی کرد و گفت‪ :‬بیا برو ساعت ‪ 1‬نصفه‬ ‫شبه ‪ 2‬ساعته که خوابیدن‪........‬‬ ‫دستمو کشید و اروم و پاورچین از اتاق بیرون‬ ‫رفتیم‪..‬تا پشت در ورودی نفسمو حبس کرده‬ ‫بودم‪..‬دست و پام می لرزید‪..‬تا حاال از این کارا‬ ‫نکرده بودم‪..‬‬ ‫اسم این کارمو چی بذارم؟‪ ..‬فرار؟!‪.....‬‬ ‫نه‪..‬‬ ‫من فرار نمی کنم‪..‬فقط واسه یه مدت دارم میرم‬ ‫پیش عزیزجون‪..‬پدرم نخواست به حرفام گوش‬ ‫کنه‪..‬بدبخت شدن من رو به ابروش ترجیح داد‪..‬‬ ‫راهی جز این جلوی پام نذاشت‪..‬مجبورم‪..‬جای‬ ‫بدی که قرار نیست برم‪..‬میرم پیش عزیزجون‪ ..‬تا‬ ‫یه مدت ابا از اسیاب بیافته و این ‪ 5‬روزم تموم‬ ‫بشه!‪.........‬‬ ‫نسترن خیلی آروم درو باز کرد‪..‬شالمو رو سرم‬ ‫محکم کردم‪..‬هردومون رفتیم بیرون و نسترن به‬ ‫همون ارومی درو بست‪..‬همین که پامو گذاشتم تو‬ ‫کوچه یه نفس راحت کشیدم‪..‬‬ ‫تا سر کوچه یک نفس دویدیم‪..‬یه ماشین مشکی‬ ‫ِ مدل باال سرکوچه ایستاده بود و از چراغای‬ ‫روشنش فهمیدم منتظر ِ ماست‪..‬‬ ‫با تردید دست نسترن و گرفتم و کشیدمش‪....‬‬ ‫نسترن_ چیه؟‪.....‬‬ ‫با سر به همون ماشین اشاره کردم و گفتم‪ :‬من باید‬ ‫با این ماشین برم؟‪..‬‬ ‫نسترن_ اره خودشه‪..‬زود باش!‪..‬‬ ‫ا‪..‬اما‪..‬تو مطمئنی این تاکسیه؟‪..‬‬‫نسترن هولم داد طرفش و گفت‪ :‬اره بابا بیا برو کم‬ ‫لفتش بده‪.....‬‬ ‫ اخه‪....‬این ماشین‪.......‬‬‫نسترن_ رسیدی روستا بهم زنگ بزن با عزیزجون‬ ‫هماهنگ کردم‪......‬‬ ‫هنوز نگام به ماشین بود‪..‬راننده شو نمی تونستم‬ ‫ببینم‪..‬‬ ‫اروم سرمو تکون دادم‪ :‬باشه!‪.......‬‬ ‫با بغض صورتشو بوسیدم و زیر گوشش گفتم‪:‬‬ ‫خواهری مدیونتم‪..‬می دونم من که برم اونا دست‬


‫‪89‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫مثل آسپیرین‪ ،‬پروفن و مفنامیک اسید‪ ،‬باید‬ ‫اجتناب کنید‪ .‬همچنین از دو هفته قبل تا‬ ‫دو ماه بعد از جراحی از کشیدن سیگار و‬ ‫قرارگرفتن در معرض نور شدید آفتاب پرهیز‬ ‫نمایید‪ .‬در مشاوره نهایی درمورد انتظارات‬ ‫شما و آنکه چقدر می‌تواند واقعی باشد و‬ ‫نتیجه عمل بحث خواهد شد‪.‬‬

‫از مسکن‌هایی مثل استامینوفن برای تسکین‬ ‫می‌توان استفاده کرد ولی از خوردن آسپرین‬ ‫و پروفن خودداری کنید‪ .‬برای دو روز‬ ‫اول استفاده از کمپرس یخ از میزان تورم‬ ‫می‌کاهد‪ .‬در روز چهارم به پزشک مراجعه‬ ‫نموده تا پس از بررسی بخیه‌ها کشیده شود‪.‬‬ ‫درزمان ترخیص از کلینیک نکات زیر را‬ ‫خاطر داشته ودر دوهفته اول رعایت نمایید‪:‬‬ ‫‪ .1‬از بلندکردن اجسام سنگین (بیش از ‪10‬‬ ‫کیلوگرم) اجتناب کنید‪.‬‬ ‫‪ .2‬شنا نکنید‪.‬‬ ‫‪ .3‬هنگام خواب سر باالتر از بدن باشد‪.‬‬ ‫‪ .4‬دستورات پزشک خودرادر موردتمیز‬ ‫کردن چشم و استفاده از پماد و یا قطره‬ ‫رعایت کنید‪.‬‬ ‫‪ .5‬در صورت بروز هرگونه درد مجدد و‬ ‫یا شدید‪ ،‬اختالل در بینایی‪ ،‬تورم چشم‪،‬‬

‫را برداشته و سپس پوست را با استفاده از‬ ‫نخهای بسیار ظریف بخیه می‌کنند‪.‬‬ ‫آنگاه پلک پایین را با استفاده از برش‌هایی‬ ‫که یا داخل پلک و یا درست زیر مژه‌و روی‬ ‫پوست است باز کرده و مانند پلک باال‬ ‫پوست ماهیچه و چربی های اضافه برداشته‬ ‫می‌شود‪ .‬خوشبختانه به علت قرارگرفتن این‬ ‫برشها در چین‌های طبیعی و روش دقیق و‬ ‫ظریف بستن برش‌ها معموال پس از مدتی اثر‬ ‫بسیار کمی از آنها قابل رویت است‪.‬‬ ‫جراحی پالستیک پلک‬ ‫بعد از جراحی پالستیک پلک چه نکاتی‬ ‫راباید دانست و رعایت کرد؟‬ ‫جراحی حدود ٌا ‪ 2‬ساعت به طول می‌انجامد و‬ ‫پس از چند ساعت از کلینیک یا بیمارستان‬ ‫مرخص می‌شوید‪ .‬بعد از عمل ممکن است‬ ‫کمی درد‪ ،‬تورم‪ ،‬کبودی‪ ،‬اختالل در دید‪،‬‬ ‫دوبینی و بی‌حسی پلکها را احساس نمایید‪.‬‬

‫خونریزی‪ ،‬درد در قفسه سینه‪ ،‬تنگی نفس‬ ‫و تپش قلب غیر طبیعی بالفاصله با پزشک‬ ‫خود و یا بیمارستان تماس بگیرید‪.‬‬ ‫نتایج‪:‬‬ ‫زخم محل جراحی گاهی شش ماه و یا بیشتر‬ ‫زمان الزم دارد تا محوگردد‪ .‬در پلک باال‬ ‫گاهی دانه‌های سفید که حاوی چربی است‬ ‫دیده می‌شود که پزشک به راحتی وبه طور سر‬ ‫پایی آنها را بیرون می‌آورد‪ .‬در شش ماه اول‬ ‫در حد امکان از قرارگرفتن در معرض نور‬ ‫خورشید خودداری کنید‪.‬‬

‫عمل جراحی پالستیک پلک ‪:‬‬ ‫این عمل معموال به صورت سر پایی و‬ ‫حداکثر با اقامت چند ساعته در کلینیک‬ ‫انجام می‌شود‪ .‬در اکثر موارد عمل با استفاده‬ ‫از داروهای بی‌حس‌ کننده موضعی همراه با‬ ‫داروهای تزریقی آرامبخش صورت می‌پذیرد‪.‬‬ ‫اگر قرار باشد که هر دو پلک باال و پایین‬ ‫جراحی شود‪ ،‬ابتدا در پلک باال‪ ،‬مقداری از‬ ‫پوست و یا ماهیچه زیرآن و غدد چربی اضافه‬

‫ت بخش است‬ ‫در اکثر بیماران نتیجه رضای ‌‬ ‫و آنها از شکل پلکها و قیافه جوان‌تر و‬ ‫شاداب‌تر خودخرسندند‪ .‬برای برخی ممکن‬ ‫است افتادگی پس از چند سال مجدد ًا‬ ‫ایجاد شود ولی برای برخی تاپایان‬ ‫عمر نتایج خوب پا برجاست‪.‬‬


‫‪88‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫جراحی پالستیک پلک‬

‫(همه چیز درباره جراحی پالستیک پلک)‬

‫چشم و اطراف آن مهمترین‬ ‫عناصر صورت می‌باشند‪ .‬همان‌‬ ‫طور که سن باال می رود پلکها‬ ‫کشیده و پوست آن شل شده و‬ ‫ماهیچه‌های ظریف داخل پوستی‬ ‫ضعیف می‌گردند‪ .‬به دنبال آن‪،‬‬ ‫چربی‌های زیادی زیر پلک باال و‬ ‫پایین جمع شده و به آن حالت‬ ‫ف آلود می‌دهند‪.‬‬ ‫پ ‌‬

‫همچنین با سنگینی‌ای که ایجاد می‌کنند‬ ‫باعث افتادگی ابرو می‌شوند‪ .‬بدنبال آن عالوه‬ ‫بر آنکه شما مسن تر به نظر می‌رسید‪ ،‬ممکن‬ ‫است چهره‌ تان خسته وبی‌ حوصله به نظر آید‪.‬‬ ‫چنانچه این حالت شدید باشد‪ ،‬حتی امکان‬ ‫دارد دید شما را مختل نماید‪.‬‬ ‫چه کسانی برای جراحی پالستیک پلک‬ ‫مناسب هستند؟‬ ‫خانمها یا آقایانی که پلک‌های پایین یا باالی‬ ‫آنها حالت پف آلود دارد‪ ،‬یا در قسمتهایی‬ ‫برجسته بوده‪ ،‬یا افتادگی و یا پوست اضافی‬ ‫ن‬ ‫دارد و مایلند چهره‌شان تغییر کند تا جوا ‌‬ ‫تر و شاداب‌تر به نظر برسند‪ ،‬کاندید این‬ ‫عمل هستند‪ .‬این عمل عالوه بر مزایای‬ ‫فوق می‌تواند حس اعتماد به نفس را در فرد‬ ‫تقویت نماید‪.‬‬ ‫البته نباید تصور شود که با این عمل تمام‬ ‫مشکالت زیبایی صورت و یا مشکالت‬ ‫روحی و جسمی حل می‌گردد‪ .‬بنابراین بسیار‬ ‫اهمیت دارد که فرد از نظر روحی و روانی‬

‫با ثبات بوده و انتظارات معقولی از نتایج‬ ‫جراحی داشته باشد‪ .‬بلفاروپالستی ممکن‬ ‫است همراه با جراحی‌های دیگر همچون باال‬ ‫بردن ابروکشیدن پوست پیشانی و یا صورت‬ ‫انجام پذیرد‪.‬‬ ‫جراحی پالستیک پلک‬ ‫جراحی پالستیک پلک چه عوارض و‬

‫پیامدهایی دارد؟‬ ‫همانند دیگر جراحیها بلفاروپالستی هم‬ ‫ممکن است با پیامدها و یا عوارضی همراه‬ ‫باشد‪ .‬پیامدهایی همچون تورم‪ ،‬کبودی‪،‬‬ ‫بی‌حسی پوست پلک‪ ،‬تغییراتی در بینایی‬ ‫همچون دوبینی گردد که در مدت کوتاهی‬ ‫بهبود یافته و هیچگونه اثری از آن برجا‬

‫نمی ماند‪ .‬عوارض این جراحی گرچه بسیار‬ ‫نادرند‪ ،‬ولی ممکن است اتفاق بیفتد‪ .‬همانند‬ ‫باقیماندن جای برش‪ ،‬افتادگی پلک و یا‬ ‫آسیب به قرنیه‪.‬‬ ‫چگونه باید آماده شوید؟‬ ‫در جلسه مشاوره ابتدا تاریخچه دقیقی از‬ ‫وضعیت پزشکی و سالمت شما اخذ می‌شود‪.‬‬ ‫پزشک باید از هرگونه بیماری احتمالی مثل‬ ‫دیابت‪ ،‬تیروئید‪ ،‬بیماری‌های قلبی و عروقی‪،‬‬ ‫کلیوی‪ ،‬کبدی و اعصاب در شما مطلع‬ ‫گردد‪ .‬هر دارویی که مصرف می‌کنید‪ ،‬باید به‬ ‫اطالع پزشک‌تان برسد‪ .‬همچنین بیماری‌های‬ ‫چشمی آب سیاه‪ ،‬آب مروارید‪ ،‬خشکی چشم‬ ‫و یا اختالالت دید را با پزشک در میان‬ ‫بگذارید‪.‬‬ ‫سپس یک معاینه دقیق به خصوص از پلک‌ها‬ ‫و صورت شما به عمل می‌آید‪ .‬در این معاینه‬ ‫پزشک به وضع پلک‌ها میزان پوست اضافی‬ ‫آن‪ ،‬کیسه‌های چربی در پلک باال و پایین‪،‬‬ ‫افتادگی پلک و وضعیت ابرو توجه می‌نماید‪.‬‬ ‫عکسهای فوتوگرافی از چشمانتان تهیه‬ ‫می‌شود‪ .‬این عکس‌ها که از جهات و زوایای‬ ‫مختلفی گرفته می‌شود‪ ،‬به برنامه‌ ریزی عمل‬ ‫جراحی و ارزیابی نتایج کوتاه و بلند مدت‬ ‫کمک می‌نماید‪.‬‬ ‫شما از دو هفته قبل از جراحی از هرگونه‬ ‫دارو که باعث اختالل در انعقاد خون می‌شود‬


‫‪87‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫مقیاسی بمراتب کمتر از مغول ها – با قتل و‬ ‫غارت و خرابی همراه بود‪ .‬مثال از مقاله ژان‬ ‫اوبن («گزارش ابن بزاز در باره ترک شدن‬ ‫آذربایجان»‪ )1989‬که مبتنی بر «صفوه‬ ‫الصفا»ی ابن بزاز (حدود ‪ 1350‬میالدی) و‬ ‫بعضی آثار دیگر نوشته شده به روشنی بر میاید‬ ‫که قبایل ترک زبان و سربازان لشکر ایلخانان‬ ‫نیز مشغول تاراج و ضبط اموال و زمین مردم‬ ‫بومی بوده اند‪ .‬اوبن از نظر جغرافیائی بر مثلث‬ ‫اردبیل – میانه – سلطانیه تاکید میکند‪ .‬دو نکته‬ ‫مهمی که از مقاله اوبن (و فی الواقع از بررسی‬ ‫«صفه الصفا») بر میاید این ها هستند‪ :‬یکم‪:‬‬ ‫در آن زمان یعنی حدود ‪ 1350‬میالدی یعنی‬ ‫‪ 660‬سال پیش هنوز زبان مردم آذربایجان‬ ‫ترکی نشده بود اما تاثیر روزافزون واژگان و‬ ‫تعابیر ترکی و مغولی بر زبان مردم بومی بارز‬ ‫است ‪ .‬دوم‪ :‬منسوبین لشکر ایلخانان (چه مغول‬ ‫و چه ترک) بعنوان نیروی نظامی حاکم مشغول‬ ‫تاراج دهات و شهر ها و استمالک اراضی و در‬ ‫عین حال تا حدی سکنی گزیدن در این منطقه‬ ‫بوده اند‪ .‬برای درک بهتر این روند ها بد نیست‬ ‫یادآوری شود که مشابه این حوادث کمی قبل از‬ ‫این کوچ ها در زمان کوچ قبایل اوروپائی مانند‬ ‫ژرمن ها‪ ،‬النگوبارد ها‪ ،‬آنگل ها و ساکسون‬ ‫ها اتفاق افتاده بود‪ ،‬مانند آنگل ها و ساکسون‬ ‫ها که ازقرون پنجم و ششم میالدی از آلمان‬ ‫و دانمارک و هلند امروزی به جزایر بریتانیای‬ ‫کنونی کوچ کرده و به بریتون ها کمک کردند‬ ‫تا پیکت ها و اسکوتی ها را مجبور به عقب‬ ‫نشینی به اسکاتلند و ایرلند کنونی کنند ولی با‬ ‫این ترتیب آنگل ها و ساکسون ها ُمهر قومیت‬ ‫و زبان خود را بر بریتون ها و ملت کنونی‬ ‫«انگلیس» هم زدند‪.‬‬ ‫اما برخالف مغول ها‪ ،‬ترک ها آمده بودند تا‬ ‫بمانند‪ ،‬و ماندند و بخاطر همین هم با وجود‬ ‫تاراج و قتل و غارت و استمالک ها‪ ،‬آنها در‬ ‫نهایت با مردم محلی درآمیختند و در اکثر موارد‬ ‫با قبول زبان و فرهنگ مردم بومى به بخش‬ ‫الینفک همین مردم تبدیل شدند‪ .‬آنها در‬ ‫خوزستان و فارس و یا کرمان زبان و فرهنگ‬ ‫محلی مردم را در مقیاس وسیع پذیرفته با آنها‬ ‫«یکی شدند»‪ ،‬در آذربایجان و خراسان هم با‬ ‫مردم محلی درآمیختند و با آنها «یکی شدند»‬ ‫اما بخاطر کثرت تعداد‪ ،‬زبان آذربایجان و‬ ‫بخشی از خراسان کنونی را عوض کردند‪.‬‬ ‫آنها حکومت های ایران را تشکیل دادند ‪،‬‬ ‫ایران معاصر بعد از اسالم را بنیان نهادند‬ ‫و از آن حراست کردند وحکومت هایشان از‬ ‫غزنویان و سلجوقیان تا صفویه و قاجار نه تنها‬ ‫از همان ‪ 200-100‬سال اولش «ایرانی شد»‬ ‫بلکه همان «ایران»ی شد که امروز همه از آن‬ ‫نام میبریم‪ ،‬همان «ایران» که از طغرل بیگ‬ ‫سلجوقی تا ناصرالدین شاه قاجار بنامش سکه‬ ‫میزدند‪ ،‬همان «ایران»ی که در مقابل عثمانی و‬ ‫اوزبک ها و بعد انگلیس و روس ایستاد‪ .‬این‬ ‫همان کشور و ملت آمیخته و جدید و معاصر‬ ‫«ایران» با تمام رنگارنگی قومی و مذهبی و‬ ‫زبانی و ملی اش بود و هست‪.‬‬ ‫سوم‪:‬‬ ‫بعد از این آمیزش نژادی و قومی و زبانی و‬ ‫فرهنگی و تاریخی و ملی هزار ساله‪ ،‬همه اجزاء‬ ‫این آمیزش ‪ ،‬همه اقوام و مذاهب و زبان ها و‬ ‫فرهنگ ها‪ ،‬همه لباس ها و غذا ها و عادات‬ ‫قومی و محلی «مال» همین کشور‪ ،‬همین ملت‬

‫شد‪ .‬هیچکدام از نظرکلیت این کشور و ملت‬ ‫بیگانه و غریبه نیست‪ .‬هیچکدام غیر خودی‬ ‫نیست‪ .‬همه خودی و «مال ما» هستند‪ .‬اما یکی‬ ‫اش فارسی زبان است‪ ،‬دیگری اش ترکی زبان‬ ‫و کردی زبان‪ .‬یکی اش مسلمان شیعه است و‬ ‫دیگری اش مسلمان سنی و سومی اش اصال‬ ‫مسلمان نیست‪.‬‬ ‫زبان آذربایجان پانصد تا هزار سال قبل عوض‬ ‫شده‪ .‬زبان عراق و سوریه و ترکیه هم در‬ ‫‪ 1400-1000‬سال گذشته عوض شده‪ .‬زبان‬ ‫ایاالت متحده و تمام قاره آمریکا و استرالیا‬ ‫هم عوض شده‪ ،‬آن هم نه هزار سال پیش بلکه‬ ‫بمراتب مدت کوتاه تری قبل‪ .‬زبان ایران کنونی‬ ‫هم سه یا چهارهزار سال پیش فارسی نبود‪.‬‬ ‫میگویند آریائی ها (ویا هر چه که اجداد چند‬ ‫هزار سال پیش ایرانیان کنونی را بشود نامید)‬ ‫چند هزار سال پیش از قفقاز و آسیای مرکزی‬ ‫به جنوب آمده و گروهی در جلگه ایران کنونی و‬ ‫عده دیگری در شبه قاره هند مسکون شده اند‪.‬‬ ‫احتماال آنها هم چندان با صلح و صفا در جلگه‬ ‫ایران جایگزین نشده اند‪.‬‬ ‫حاال مردم آذربایجان برگردند و بعد از ‪500‬‬ ‫سال و یا بیشتر زبان باستانی پهلوی یا تاتی را‬ ‫زبان مادری خود کنند؟‬ ‫ویا انگلیسی ها خود را از تاثیر ‪ 1500‬ساله‬ ‫آنگلو ساکسون ها خالص کنند‪ ،‬یا مصری ها‬ ‫به زبان مصری باستان و قبطی و یونانی برگردند‬ ‫و یا آمریکائی ها برگردند و زبان سرخ پوستان‬ ‫را صحبت کنند؟‬ ‫زبان مصریان چطور عربی شد و یا زبان‬ ‫آمریکائیان چطور انگلیسی و یا اسپانیولی‬ ‫شد؟ البته از نظر تاریخی دانستن اینها جالب‬ ‫است‪ .‬اما نیت بعضی ها از طرح تحریک آمیز‬ ‫این سوال کشف و درک تاریخ نیست‪ ،‬ایجاد‬ ‫خصومت و نزاع بین اقوام یک ملت و مملکت‬ ‫است‪.‬‬ ‫در مقابل اتهامات و توهین و تحقیر نسبت به‬ ‫زبان و فرهنگ ترکی آذربایجان‪ ،‬عکس العمل‬ ‫قوم گرایان ترک آذربایجانی هم روشن و قابل‬ ‫پیش بینی است‪ .‬آنها هم با خشم و خروش‬ ‫بی اساس و کودکانه ای نسبت به این قبیل‬ ‫«ادبیات توهین» و براى خالصی از اتهامات‬ ‫«زور شمشیر» و «حمله مغول» بطور خنده‬ ‫داری ادعا میکنند که مردم این سرزمین همیشه‬ ‫و ‪ 5-4‬هزار سال است که ترک زبان بوده اند‬ ‫(!) آنها هم ایران را با همه زبان و فرهنگ‬ ‫و تاریخش انکار و رد میکنند و خواهان‬ ‫جدائی ازخانه و کاشانه ای میشوند که اجداد‬ ‫مشترکشان هزار سال برای بنایش کار کرده اند‪.‬‬ ‫تاریخ چیز دیگری است‪ ،‬این قبیل نتیجه گیری‬ ‫های سیاسی که ناشی از نادانی و گاه غرض‬ ‫است چیز دیگری است‪.‬‬ ‫در اروپا و آمریکای التین و حتی مصر گفتیم‬ ‫مردم چگونه به دگرگشت زبان های باستانی‬ ‫خود مینگرند‪ .‬در ایران هم بنظر نمیرسد که‬ ‫اندیشه ها و گروه های افراطی نژاد پرست‬ ‫آریائی و یا قومگرای ترک نمایانگر اولویت‬ ‫های روشنفکری‪ ،‬ذهنی و سیاسی ملت و یا‬ ‫دولت ایران باشد‪ .‬اما بهر حال این قبیل هیاهو‬ ‫ها نه فقط آب را گل آلود میکنند بلکه این‬ ‫توان فی القوه را بخصوص در شرایط منطقه ای‬ ‫مانند خاورمیانه دارند که «سر موعد» به صلح‬ ‫و همزیستی مردم لطمه ای جدی بزنند‪.‬‬


‫‪86‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫آذربایجان چطور ترک زبان شد؟‬ ‫بعید میدانم مثال در مصرو یا برزیل و‬ ‫یا انگلستان کسی بجز چند دانشگاه‬ ‫و چند نفر دانشگاهی و یا روزنامه‬ ‫نگار بطور جدی وارد این قبیل‬ ‫بحث ها شود که در تاریخ‪ ،‬زبان‬ ‫مصر چطور عربی‪ ،‬زبان برزیل‬ ‫پرتغالی و یا زبان انگلستان انگلیسی‬ ‫شد‪.‬‬

‫تازه اگر هم این بحث به سطح مردم عادی برسد‬ ‫احتماال آنها این را موضوعی جالب‪ ،‬تاریخی‪,‬‬ ‫علمی و حتی تفریحی خواهند شمرد‪ .‬یک سری‬ ‫فیلم های مستند و یا «انیمیشن» در باره دوران‬ ‫قبل از زبان فعلی درست خواهند کرد‪ .‬فرهنگ‬ ‫لغات زبان کهن خود را چاپ خواهند کرد و‬ ‫مراکز پژوهش آن زبان ها را دایر خواهند نمود‪.‬‬ ‫راستش فکر نمیکنم در ایران هم این موضوع‬ ‫آن قدر برای توده مردم مهم باشد که مثال زبان‬ ‫آذربایجان چطور ترکی شد‪ .‬اما این مسئله از دیر‬ ‫باز تبدیل به نوعی «توپ سیاسی» بین کسانی‬ ‫شده که از نظر اندیشه های قومی و نژادی در‬ ‫جبهه های متقابل افراطی قرار دارند‪.‬‬ ‫این بحث ها در ایران هم زیاد مردم پسند‬ ‫نیستند‪ .‬اما وقتی در میگیرند بین گروه های‬ ‫تند رو سیاسی در میگیرند‪ .‬در این باصطالح‬ ‫«بحث ها» میل واقعی به دانستن تاریخ و‬ ‫پژوهش و تولید فیلم و چاپ فرهنگ لغات‬ ‫و غیره هم مشاهده نمیشود‪ .‬فقط میخواهند‬ ‫طرف مقابل را بکوبند‪ .‬یک طرف مدعی‬ ‫میشود که ترکی زبانی است که هنگام حمله و‬ ‫استیالی «مهاجمین صحرا گرد مغول» و «به‬ ‫زور شمشیر» به مردم آذربایجان تحمیل شد و‬ ‫طرف مقابل در مقام دفاع برای اینکه از صفات‬ ‫«مغول» و «مهاجم» و «صحراگرد» خالصی‬ ‫یابد ادعا میکند که ترک ها اصال «چهار پنج‬ ‫هزار سال» یعنی خیلی پیش تر از فارسى زبان‬ ‫ها در آذربایجان حضور داشتند!»‬ ‫این کشاکش تاریخ دارد‪ .‬تاریخی حدود ‪100‬‬ ‫ساله‪ .‬بعضی ها شاید بدانند‪ .‬در سال ‪1324‬‬ ‫یعنی در بحبوحه ماجرای پیشه وری نمایشنامه‬ ‫ای موسوم به «مهر و میهن‪ :‬آذربایگانی چطور‬ ‫ترک زبان شد» بقلم «رسام ارژنگی تبریزی» در‬ ‫تهران چاپ شد‪ .‬در این کتابچه از تاریخ و غیره‬ ‫البته خبری نیست‪ .‬تمام حرفش این است که‬ ‫مغول ها در زمان حاکمیت غازان خان ایلخانی‬ ‫(اوایل قرن چهاردهم میالدی) زبان بومی‬ ‫و پهلوی – آذری مردم آذربایجان را «به زور‬ ‫شمشیر» به ترکی تبدیل کرده اند! پیام اش هم‬ ‫اینست که ترکی زبان تحمیلی «صحرا نشینان‬ ‫وحشی» است و آذربایجانی ها بهتر است به‬

‫زبان اصلی خود یعنی پهلوی‪ ،‬آذری باستان یا‬ ‫تاتی و هرچه که میتوان آن را نامید باز گردند‪.‬‬ ‫البته در آن شرایط و ج َو حاکم آن دوره میتوان‬ ‫درک کرد که انگیزه چنین ادبیاتی احتماال‬ ‫مخالفت با جریان تجزیه طلبی بوده است‬ ‫چنانکه این را پیشتر در کوشش های کسروی و‬ ‫کاظم زاده ایرانشهر هم میتوان دید‪ .‬شبیه چنین‬ ‫حرکت های افراطی بعد از برقراری جمهوری‬ ‫ترکیه و تا فوت آتاترک را میتوان در ترکیه هم‬ ‫دید که بعد همگی فروکش کردند‪.‬‬ ‫من عکس العمل مردم نسبت به انتشار این‬ ‫کتاب در آن سال ها را نمیدانم‪ .‬اما اگرهمین‬ ‫امروز هم به هر آذربایجانی ترک زبان بگوئید‬ ‫که زبان مادری او را مغول ها به زور شمشیر‬ ‫به ایرانیان آذربایجان تحمیل کرده اند و باید‬ ‫این زبان «تحمیلی» را برچید و جای آن فارسی‬ ‫دری را جایگزین کرد‪ ،‬آن را توهین و تحقیر‬ ‫حساب میکند‪.‬‬ ‫اما واقعیت چیست؟ واقعیت هر چه هست ابتدا‬ ‫باید آن را جستجو کرد‪ ،‬یافت وقبول کرد چه‬ ‫از آن واقعیت خوشمان بیاید و چه بدمان بیاید‪.‬‬ ‫سپس باید از بدگوئی نسبت به آنچه که در تاریخ‬ ‫اتفاق افتاده دوری جست‪ ،‬به زبان و فرهنگ‬ ‫و دین و مذهب هر کس و هر گروه اجتماعی‬ ‫احترام گذاشت و به این تصورات باطل میدان‬ ‫نداد که میتوان چیزی را که صد ها سال پیش‬ ‫اتفاق افتاده عوض نمود‪ .‬ونهایتا باید موضوع‬ ‫را از حالت جدل و توهین و تحقیر در آورد‪.‬‬ ‫نهایتا اگر هم بخواهیم این موضوع را اصوال‬ ‫به «موضوع بحثی» تبدیل کنیم بهتر است به‬ ‫آن از نظر تاریخی نگاه کنیم‪ ،‬با یک نگرش‬ ‫علمی‪ ،‬پژوهشی‪ ،‬و حتی خوش آیند… با بررسی‬ ‫زبان باستان‪ ،‬تهیه فرهنگ لغات‪ ،‬فیلم و نقشه‬ ‫و غیره‪ .‬مگر این میراث مشترک همه ایرانی ها‬ ‫نیست؟ اما قبل از همه و مهمتر از همه‪ :‬واقعیت‬ ‫چیست؟ یکم‪:‬‬ ‫اوال ایلخانیان مغول بودند و ترک نبودند‪ .‬زبان‬ ‫مغولی در آسیای مرکزی همسایه زبان های ترکی‬ ‫بوده و هنوز هم هست‪ ،‬اما ربط مستقیمی به‬ ‫ترکی ندارد‪ .‬کوچ قبایل ترک زبان به ایران و‬ ‫آسیای صغیر حوالی سال ‪ 1000‬میالدی شروع‬ ‫شد‪ .‬شروع حمالت مغول تقریبا ‪ 200‬سال‬ ‫بعد در سال ‪( 1206‬تا ‪ )1324‬بود‪ .‬زبان‬ ‫بخشی از مردم ایران مغولی نشده اما ترکی شده‬ ‫چونکه تعداد ترک ها ئی که بخصوص بعد از‬ ‫قرن یازدهم میالدی – یعنی ‪ 200‬سال قبل از‬ ‫هجوم مغول – به ایران آمدند و کوچشان تا‬ ‫‪ 300-200‬سال بعد از مغول هم ادامه داشت‬ ‫به مراتب و بصورت غیر قابل مقا یسه ای بیشتر‬ ‫از مغول ها بود‪.‬‬ ‫روند ترکی شدن زبان مردم آذربایجان بخصوص‬ ‫از زمان سلجوقیان (سال ‪ 1040‬به بعد) و کوچ‬ ‫و اسکان اقوام اوغوز – ترکمن به خراسان‪ ،‬و‬ ‫از آنجا به سراسر ایران و ترکیه کنونی در قرن‬ ‫یازدهم یعنی تقریبا ‪300-200‬سال قبل از‬

‫غازان خان شروع شد و تا صفویه و حتی بعد‬ ‫از آن ادامه داشت تا ترکی زبان اکثریت مردم‬ ‫آذربایجان شد‪.‬‬ ‫یعنی کوچ و اسکان ترک ها در ایران و ترکیه‬ ‫کنونی ‪ 500‬سال ادامه داشته و محدود به‬ ‫دوره‪ 124‬ساله مغول نبوده است‪.‬‬ ‫اقوام ترک زبان دو و حتی سه موج بزرگ کوچ‬ ‫به ایران و ترکیه کنونی داشتند‪ :‬اوال در زمان‬ ‫سلجوقیان‪ ،‬ثانیا در زمان مغول ها و تیموریان‬ ‫و ثالثا قبل و بعد از تاسیس دودمان صفویان‬ ‫از طریق کوچ قبایل شیعه – علوی ترکمن از‬ ‫آناطولی (ترکیه) شرقی به ایران و در مقابل‬ ‫مهاجرت قبایل کرد س ّنی از ایران به ترکیه‬ ‫عثمانی‪.‬‬ ‫علت اصلی که بعضی ها ترک زبان شدن‬ ‫آذربایجان را با حمله و استیالی مغول مربوط‬ ‫میدانند این است که حدود نصف ارتش مغول‬ ‫عبارت از ترک ها (بیشتر اویغور ها و قزاق‬ ‫های امروزه) بودند‪ .‬در دوره تیمور نیز اغلب‬ ‫سربازان ارتش تیمور و جانشینان او ترک های‬ ‫چغتای (چاغاتای یعنی اوزبک امروزه) بودند‪.‬‬

‫منطقه تمرکز مغول ها و ارتش آنها (از جمله‬ ‫سربازان ترک) و سپس تیموریان و حتی مرکز‬ ‫سیاسی و پایتخت آنها در آذربایجان و تا حدی‬ ‫همدان بوده است‪.‬‬ ‫بخصوص اردوی مغول که بخودی خود‬ ‫جمعیت بزرگی نبود طبق عادت آن سده ها‬ ‫جوانان مناطق فتح شده را اسیر کرده به لشکر‬ ‫خود اضافه میکرد‪ .‬آنها یا کشته میشدند و یا‬ ‫ناچار بودند با وعده زنده ماندن و حتی غارت و‬ ‫یغما به اردوی مغول بپیوندند‪ .‬بیشتر ترکانی که‬ ‫به این صورت به ارتش مغول پیوسته اند نه ترک‬ ‫های جنوبی و غربی اوغوز و ترکمن بودند که‬ ‫آذربایجانیان زبان آنها را گرفته اند‪ .‬نیروهای‬ ‫ترک زبان مغول و تیمور بیشتر ترک های شرقی‬ ‫(قپچاق‪ ،‬اویغور و تا حدی چغتائی) بودند‪ .‬از‬ ‫این نظر هم این استدالل که لشکر مغول زبان‬ ‫ترکی را در آذربایجان رایج نمود چندان منطقی‬ ‫بنظر نمیرسد‪.‬‬ ‫اسکان ترک زبان ها اعم از قبایل کوچی‬ ‫زمان سلجوقیان و بعد و یا سربازان مغول و‬ ‫یا تیموراساسا در آذربایجان (هم جنوب و هم‬ ‫شمال ارس)‪ ،‬تا حدی همدان‪ ،‬آناطولی (ترکیه‬ ‫کنونی) و شمال عراق امروزی بوده است‪.‬‬ ‫بخشی ازاقوام ترک زبان و بخصوص ترکان‬

‫اوغوز («غز») نیز تحت فشار حمالت مغولها‬ ‫و با فرار از دست آنها رو بسوی ایران و آسیای‬ ‫صغیر گذاشته اند یعنی خود آنها مورد تاخت و‬ ‫تازمغولها بوده اند‪ .‬بقیه قبایل و یا سربازان ترک‬ ‫که در مناطق مختلف ایران (از جمله کرمان و‬ ‫سیستان‪ ،‬اصفهان‪ ،‬شیراز وخوزستان) پراکنده‬ ‫شده اند یا با مردم محلی و زبان و فرهنگ آنان‬ ‫آمیخته استحاله شده اند و یا به زندگی منفرد‬ ‫و قبیله ای – عشایری خود (مثال قشقائی ها)‬ ‫ادامه داده اند‪.‬‬ ‫از این جهت این ادعای شعار گونه که «مغول‬ ‫ها به زور شمشیر ترکی را به مردم آذربایجان‬ ‫تحمیل کردند» درست نیست‪.‬‬ ‫ثانیا ما میدانیم که مثال در زمان شاه اسماعیل‬ ‫صفوی مردم سنی مذهب تبریز و بغداد را‬ ‫کوشش کردند به زورناچار به قبول مذهب‬ ‫شیعه کنند اما هیچ گونه شواهد و روایات معتبر‬ ‫تاریخی در دست نیست که زبان مردم هم به‬ ‫زور شمشیر تغییر یافته باشد‪ .‬حتی بر عکس‪ ،‬از‬ ‫غزنویان تا صفویان و بعد‪ ،‬همه سلسله ها و حتی‬ ‫خود سالطین ترک زبان شخصا در ترویج و‬ ‫تشویق زبان و فرهنگ فارسی پیشقدم بوده اند‪.‬‬ ‫از این جهت این ادعا که ترکی به زور به مردم‬ ‫آذربایجان تحمیل شده مدلل جلوه نمیکند‪.‬‬ ‫سربازان ترک از شاه اسماعیل سامانی و سلطان‬ ‫محمود غزنوی گرفته تا ایلخانیان در خدمت هر‬ ‫گونه پادشاه از هر قوم و نسب بوده اندو سپس‬ ‫خود در ماوراءالنهر‪ ،‬ایران‪ ،‬آسیای صغیر‪،‬عراق؛‬ ‫سوریه و مصر حاکمیت های خود را بر پا کرده‬ ‫اند‪.‬‬ ‫اما تغییر زبان آذربایجان و آسیای صغیر اساسا‬ ‫نه مربوط به سربازان و ارتش و حمالت نظامی‬ ‫بلکه کوچ و اسکان مردم عادی یعنی قبایل‬ ‫ترک زبان و در عین حال منسوبین ترک تبار‬ ‫لشکر های مغول و تیمور بوده است که با مردم‬ ‫بومی جوش خورده به علت کثرت تعداد‪ ،‬زبان‬ ‫این مناطق را تغییر داده اند و گرنه از زمان‬ ‫سلجوقیان تا قاجاریان‪ ،‬نزدیک به ‪800-700‬‬ ‫سال‪ ،‬اکثریت قریب به اتفاق حکام و سلسله‬ ‫های ایران ترک تبار و ترک زبان بوده اند اما‬ ‫زبان مثال اصفهان و یا تهران و مشهد و هرات‬ ‫عوض نشده‪ .‬بر عکس‪ ،‬هویت ایرانی و زبان و‬ ‫فرهنگ فارسی از خود فردوسی گرفته تا بعد‬ ‫پیوسته به دست و با کمک و تشویق حکام و‬ ‫پادشاهان ترک زبان تحکیم و تقویت یافته‬ ‫است‪ .‬دوم‪:‬‬ ‫کوچ های اقوام غالبا درد آورند و باعث‬ ‫تغییرات بنیادی جوامع میشوند‪ .‬کوچ اقوام در‬ ‫اروپا چند قرن قبل از کوچ ترک های آسیای‬ ‫مرکزی شروع شده بود اما شباهت های بسیاری‬ ‫بین این دو از نظر تغییرات در ساختار ملی‪،‬‬ ‫قومی و زبانی کشور هائی مثل بریتانیا ‪ ،‬آلمان‬ ‫و فرانسه از طرفی و ایران و بیزانس (ترکیه‬ ‫کنونی) از طرف دیگر وجود دارد (به این مقاله‬ ‫نگاه کنید)‪ .‬اسکان قبایل ترک هم – البته در‬


‫‪85‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫نوري تاکيد کرد‪ :‬با توجه به موقعيت‬ ‫حساس پرسپوليس عده اي با بيان حرف‬ ‫هايي مي خواهند ما را به حاشيه ببرند‪.‬مثال‬ ‫مي گويند که بازيکنان تيم عمد ًا در مراسم‬ ‫جشن ‪ 50‬سالگي حاضر نشدند‪ ،‬در صورتي‬ ‫که ما فقط براي استراحت بيشتر در مراسم‬ ‫شرکت نکرديم و احترام پيشکسوتان هميشه‬ ‫براي ما واجب است‪.‬‬

‫حيدري‪:‬من و تيموريان زوج‬ ‫خوبي تشکيل داده‌ايم‬ ‫بال راست تيم فوتبال استقالل گفت‪ :‬من و‬ ‫تيموريان زوج خوبي در جناح راست تيم‬ ‫تشکيل داده‌ايم و مي‌توانيم به همين شيوه در‬ ‫کنار هم براي تيم موثر ظاهر شويم‪.‬‬ ‫به نقل از سايت باشگاه استقالل‪ ،‬خسرو‬ ‫حيدري در خصوص پيروزي استقالل مقابل‬ ‫راه آهن اظهار داشت‪ :‬ما شرايط سختي براي‬

‫اين ديدار داشتيم‪ 3 .‬بازيکن بيشتر روي‬ ‫نيمکت تيم حضور نداشتند و همين اتفاق‬ ‫باعث شد تا با وضعيتي دشوار به مصاف‬

‫راه آهن برويم با اين حال بازي منطقي و‬ ‫خوبي را از خود به نمايش گذاشتيم و خدا‬ ‫را شکر‪ ،‬توانستيم به پيروزي برسيم‪.‬‬ ‫وي افزود‪ :‬از اين پس بايد از صدرنشيني‬ ‫خود دفاع کنيم و مطمئنا با اين شرايط‬ ‫بايد هوشيارتر به مصاف حريفان‌مان برويم‬ ‫وبيشتر از فرصت هاي‌مان استفاده کنيم‪.‬‬ ‫هافبک استقالل در ارتباط با عملکرد‬ ‫خود در اين ديدار عنوان کرد‪ :‬فکر مي‌کنم‬ ‫خوب بازي کردم‪ ،‬مخصوصا اينکه من و‬ ‫آندرانيک تيموريان زوج خوبي را در جناح‬ ‫راست تشکيل داده‌ايم و در بازي‌هاي بعدي‬ ‫هم مي‌توانيم به همين شيوه در کنار هم براي‬ ‫استقالل موثر ظاهر شويم‪ .‬مقابل راه‌آهن در‬ ‫پست دفاع راست به ميدان رفتم و در اين‬ ‫پست موثرتر مي‌توانم براي استقالل بازي‬ ‫کنم‪.‬‬ ‫حيدري درباره ديدار شنبه هفته آينده‬ ‫استقالل مقابل استقالل خوزستان گفت‪:‬‬

‫همه بازي‌ها براي ما سخت و حساس‬ ‫هستند و با توجه به حساسيت بازي‌هاي‬ ‫دور برگشت بايد حواس‌مان را جمع کنيم تا‬

‫کمتر دچار اشتباه شويم‪ .‬مطمئنا همه هدف‬ ‫و برنامه ما مقابل استقالل خوزستان که‬ ‫تيم خوبي هم دارد‪ ،‬کسب پيروزي است تا‬ ‫صدرنشيني خود را تثبيت کنيم‪.‬‬ ‫وي در مورد شانس قهرماني استقالل در‬ ‫ليگ تصريح کرد‪ :‬ما هم به اندازه بقيه‬ ‫تيم‌ها شانس قهرماني داريم‪ .‬امسال رقابت‬ ‫در صدر جدول باال است و بايد سعي کنيم‬ ‫طوري نتيجه بگيريم که در هفته آخر ليگ‬ ‫صدر نشين باشيم و از عنوان قهرماني خود‬ ‫دفاع کنيم‪.‬‬

‫فوالد ميزبان پرسپوليس‬ ‫شد‪،‬راه‌آهن ميزبان تراکتور‬ ‫پرسپوليس در مرحله يک چهارم نهايي جام‬ ‫حذفي ميهمان فوالد خوزستان خواهد بود‪.‬‬ ‫قرعه‌کشي مرحله يک‬ ‫چهارم نهايي مسابقات‬ ‫فوتبال جام حذفي‬ ‫باشگاه‌هاي کشور‬ ‫ساعت ‪ 14‬امروز‬ ‫(دوشنبه) در محل‬ ‫سازمان ليگ برگزار‬ ‫شد که طبق قرعه تيم‬ ‫فوتبال پرسپوليس در‬ ‫جام حذفي ميهمان‬ ‫فوالد خوزستان شد‪.‬‬ ‫با توجه به ‪ 2‬ميزباني‬ ‫پياپي استقالل در جام‬ ‫حذفي‪ ،‬پيش از اين‬ ‫ميهمان بودن اين تيم‬ ‫مقابل ذوب‌آهن در‬ ‫جام حذفي قطعي شده بود‪.‬‬ ‫براساس قرعه‌کشي انجام شده ديدارهاي‬ ‫مرحله يک چهارم نهايي جام حذفي طبق‬ ‫برنامه زير برگزار خواهد شد‪:‬‬ ‫پنج‌شنبه ‪ 26 -‬دي‌ماه ‪92‬‬

‫مس کرمان ‪ -‬صنعت نفت آبادان‪ ،‬ساعت‬ ‫‪ ،14‬ورزشگاه امام علي (ع) کرمان‬ ‫سه‌شنبه ‪ 1 -‬بهمن‌ماه ‪92‬‬ ‫ذوب‌آهن اصفهان ‪ -‬استقالل‪ ،‬ساعت ‪،14‬‬ ‫ورزشگاه فوالدشهر‬ ‫ براساس اعالم غالمرضا بهروان ممکن‬‫است ديدار ذوب‌آهن ‪ -‬استقالل از ساعت‬ ‫‪ 14:15‬آغاز شود‪.‬‬ ‫راه‌آهن سورينت ‪ -‬تراکتورسازي تبريز‪،‬‬ ‫ساعت ‪ ،14‬ورزشگاه تختي تهران‬ ‫يکشنبه ‪ 6 -‬بهمن‌ماه ‪92‬‬ ‫فوالد خوزستان ‪ -‬پرسپوليس‪ ،‬ورزشگاه‬

‫غدير اهواز‬ ‫براساس اعالم سازمان ليگ برتر ديدارهاي‬ ‫مرحله نيمه نهايي جام حذفي در روز سه‌شنبه‬ ‫‪ 15‬بهمن‌ماه ‪ 92‬و فينال مسابقات در روز‬ ‫جمعه ‪ 25‬بهمن‌ماه ‪ 92‬برگزار خواهد شد‪.‬‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

84


‫‪83‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫حکم محسن قهرمانی صادر شد‬ ‫محروميت داور جنجالی قطعي است اما‬ ‫مدت زمانش هنوز تعين نشده و بين شش‬ ‫ماه تا دو سال اين حكم مي تواند متغير‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫پرونده جنجالي محسن قهرماني بدل به‬ ‫داستان مالل‌آور و پليسي شده كه فرجام آن‬ ‫مشخص نيست‪ .‬قريب به سه ماه از وقوع‬

‫علت اصلي محروميت قهرماني به «رفتار‬ ‫غيرحرفه‌اي» او مربوط مي‌شود‪.‬‬ ‫مهم‌ترين سند مالي پرونده هم به آن دو‬ ‫ميليون تومان كه از سوي مواليي براي اين‬ ‫داور كارت به كارت شده است مربوط‬ ‫مي‌شود اما گويا اين جابجايي ربط چنداني‬ ‫به قضيه داوري نداشته و اين حكم بدون در‬ ‫نظر گرفتن آن صادر شده است‪.‬‬ ‫از سوي ديگر احكامي هم براي مواليي‬ ‫بدنساز پرسپوليس و علي حاتم از نزديكان‬ ‫دايي صادر شده كه آنان هم نسبت به‬ ‫تخلفشان با محروميت مواجه خواهند شد‪.‬‬

‫هستيم و جدايي بازيکني چون نکونام به‬ ‫ضرر تيم است‪.‬‬

‫مي‌کنيم و مسئوالن هم به فکر رفع مشکالت‬ ‫هستند‪.‬‬

‫او در ادامه از رفتن منتظري هم انتقاد کرد‬ ‫و گفت که اصال دلش به اين جدايي راضي‬ ‫نبوده و پژمان يکي از ستونهاي تيم من بود‬ ‫و بايد او را تا پايان فصل حفظ مي کرديم‬ ‫يا حداقل اين که در نيم فصل از جدايي او‬ ‫آ گاه مي شديم و يک بازيکن را جايگزين‬ ‫وي مي کرديم‪.‬‬

‫وي در پاسخ به سؤالي که برخي‌ها‬ ‫مي‌گويند شما به همراه سيدجالل حسيني‬ ‫و محسن بنگر شب گذشته از رويانيان پول‬ ‫گرفته‌ايد‪‌،‬گفت‪ :‬از يک ريال هم خبري‬ ‫نبود چه برسد به اينکه ما سه نفر پول‬ ‫بگيريم‪ .‬مسائل ريز و درشت اين جلسه را‬ ‫بچه‌ها مي‌دانند‪ .‬سردار بايد حمايت شود و‬ ‫من نمي‌دانم چرا وزارت ورزش به باشگاه‬ ‫پرسپوليس کمک نمي‌کند‪ .‬من اميدوارم که‬ ‫هر چه سريع‌تر به باشگاه پرسپوليس کمک‬ ‫شود تا اينکه بتواند در حساس‌ترين شرايط‬ ‫خود به بازي‌هاي باقيمانده با خيال راحت‬ ‫فکر کند‪.‬‬

‫جدايي نابهنگام و غير منتظره بازيکناني‬ ‫امثال مجتبي جباري‪ ،‬علي حمودي و پژمان‬ ‫منتظري به هرتيمي شوک وارد مي کند و ما‬ ‫بايد به گونه ايي مديريت مي کرديم تا اين‬ ‫سرمايه ها از دست نروند ‪.‬‬

‫نوري‪:‬مي‌خواهند پرسپوليس را به‬ ‫حاشيه ببرند‬ ‫کاپيتان تيم فوتبال پرسپوليس گفت‪ :‬عده‌اي‬ ‫مي‌خواهند با بيان حرف‌هاي تيم ما را در‬ ‫حساس ترين شرايط وارد حاشيه کنند‪.‬‬

‫و اعاده دادرسي اين پرونده در فدراسيون‬ ‫فوتبال مي‌گذرد اما هنوز هيچ حكمي در‬ ‫اين زمينه صادر نشده و متوليان فدراسيون‬ ‫در پاسخ به افكار عمومي براي اعالم حكم‬ ‫نهايي پرونده وعده به هفته آينده مي‌دهند؛‬ ‫هفته‌اي كه با گذشته نزديك به سه ماه ظاهرا‬ ‫قرار نيست از راه برسد!‬ ‫در حالي‌كه طبق ادعاهاي نواب رييس‬ ‫فدراسيون فوتبال قرار بود در تعطيالت‬ ‫هفته گذشته حكم اين پرونده جنجالي صادر‬ ‫شود اما هنوز اين اتفاق رخ نداده‪ .‬آنچه‬ ‫برخي‌ها آن را تعبير به زمان خريدن براي‬ ‫ماستمالي پرونده مي‌كنند اما منابع موثق از‬ ‫حكمي مي‌گويند كه صادر شده اما آنقدر پر‬ ‫سر و صدا است كه اعالمش دل و جراتي‬ ‫مي‌خواهد كه ظاهرا فعال در راهروهاي‬ ‫فدراسيون يافت نمي‌شود!‬ ‫طبق اخبار واصله از منابع موثق‪ ،‬حكم‬ ‫پرونده محسن قهرماني صادر شد‪ .‬در اين‬ ‫حكم كه پيش از اين عنوان شده بود هفته‬ ‫قبل اعالم مي‌شود به جزييات پرونده توجه‬ ‫ويژه‌اي شده است‪.‬‬ ‫طبق اطالع منابع موثق محروميت قهرماني‬ ‫قطعي است اما مدت زمانش هنوز تعيين‬ ‫نشده‪ .‬بين ‪ 6‬ماه تا ‪ 2‬سال اين حكم‬ ‫مي‌تواند متغير باشد و بايد ديد كميته‬ ‫انضباطي كف حكم را براي اين داور‬ ‫جنجالي در نظر مي‌گيرد يا سقف آن را‪ .‬اما‬

‫قلعه نويي‪ :‬صددرصد با جدايي‬ ‫نکونام مخالفم‬ ‫سرمربي استقالل مخالفتش با جدايي‬ ‫استقالل را اعالم کرد ‪.‬‬ ‫اميرقلعه نويي در گفتگو با خبراليو درباره‬ ‫جدايي نکونام از استقالل گفت‪ :‬من با‬ ‫رفت جواد مخالفم و از آقاي فتح الله زاده‬ ‫درخواست کردم که او در استقالل حفظ‬ ‫شود چرا که ما امسال در سه جبهه درگير‬

‫هافبک پرسپوليس خاطرنشان کرد‪ :‬ما‬ ‫بازي بسيار حساس و شايد سرنوشت‌سازي‬ ‫را مقابل تيم خوب فوالد داريم و بايد هر‬ ‫چه در توان داريم به نمايش بگذاريم تا‬

‫محمد نوري ابتدا در خصوص جلسه شب‬ ‫گذشته با محمد رويانيان در گفت‌وگو با‬ ‫خبرنگار فارس اظهار داشت‪ :‬به نمايندگي از‬ ‫همه بازيکنان در يک جلسه بسيار خوب با‬ ‫رويانيان شرکت کرديم که در اين جلسه در‬ ‫خصوص مباحث مختلف از جمله مشکالت‬ ‫بازيکنان صحبت شد که آن را با مديرعامل‬ ‫در ميان گذاشتيم‪.‬‬ ‫رويانيان قول داد که مشکالت برطرف‬ ‫مي‌شود و من هم اين موضوع را به ساير‬ ‫بچه‌ها انتقال داديم‪.‬‬ ‫نوري ادامه داد‪ ‌:‬ما دو بازي حساس يعني ‪6‬‬ ‫امتياز در پيش داريم و به نظرم اين امتيازها‬ ‫از نان شب براي ما واجب‌تر است‪ .‬انشاءالله‬ ‫با تمام تمرکز خود به اين بازي‌ها فکر‬

‫دست خالي آن بازي را ترک نکنيم و بعد‬ ‫از اين مسابقه بايد خود را براي يک دربي‬ ‫حساس آماده کنيم‪ .‬پس نبايد خداي ناکرده‬ ‫تمرکزمان را به هم بزنيم‪ .‬ما سعي نکرديم‬ ‫که برخي مشکالت‌مان بزرگ‌نمايي شود و‬ ‫به نظرم در يک کار منطقي و براي حفظ‬ ‫آرامش تيم همه مشکالت را به رويانيان‬ ‫گفتيم و انشاءالله همه چيز حل مي‌شود‪.‬‬ ‫نوري در پاسخ به سؤالي که به نظرت اين‬ ‫مشکالت در دو بازي آينده به قرمزپوشان‬ ‫ضربه مي‌زند يا خير‪ ،‬گفت‪‌:‬آنقدر بچه‌هاي‬ ‫ما با غيرت و تعصب هستند که مي‌دانند‬ ‫وظيفه‌شان مقابل هواداران چيست‪ .‬تا امروز‬ ‫چقدر درباره مشکالت از زبان بازيکنان‬ ‫مصاحبه و حرف شنيده‌ايد؟ با توجه به‬ ‫مشکالتي که داشتيم اما همه کار خود را‬ ‫ادامه دادند و مطمئن باشيد چيزي جلودار ما‬ ‫نيست و اميدوارم بتوانيم آخر فصل شرمنده‬ ‫هواداران نشويم‪ .‬البته اگر مشکالت هم‬ ‫زودتر حل شود با خيال راحت‌تر کارمان را‬ ‫دنبال مي‌کنيم‪ .‬مخصوصا در دو سه بازي‬ ‫آينده که به نظرم جنگ و فينال زودرس‬ ‫است‪.‬‬ ‫ادامه در صفحه ‪>>> 85‬‬


‫‪82‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫اخــــــــــبار‬ ‫ورزشــــــــــی‬

‫رونالدو برای ایران و کی‌روش‬ ‫آرزوی موفقیت کرد‬ ‫کریستیانو رونالدو برای کارلوس کی‌روش و‬ ‫تیم ملی ایران در جام‌جهانی بیستم آرزوی‬ ‫موفقیت کرد‪.‬‬ ‫رابطه کارلوس کی‌روش و کریستیانو رونالدو‬ ‫پس از جام‌ جهانی ‪ 2010‬آفریقای جنوبی‬ ‫پر فرازونشیب بوده است‪.‬‬ ‫رونالدو در آخرین اظهارنظر خود درباره‬ ‫کارلوس کی‌روش به تمجید از مربی پرتغالی‬ ‫پرداخت و گفت‪ :‬کارلوس کی‌روش یکی از‬ ‫مهم‌ترین مربیان دوران فوتبالم بوده و تاثیر‬ ‫زیادی روی فوتبال من گذاشته است‪ .‬برای‬ ‫او و تیم ملی ایران در جام‌جهانی ‪2014‬‬ ‫برزیل آرزوی موفقیت می‌کنم و امیدوارم‬ ‫بتواند در تیم ملی فوتبال ایران موفق باشد‪.‬‬ ‫ستاره پرتغالی همچنین درباره رابطه‌اش با‬ ‫ژوزه مورینیو گفت‪ :‬هیچ مشکلی با هیچ‬ ‫مربی ندارم و با هر کسی که کار کرده‌ام‪،‬‬ ‫راضی بودم‪.‬‬ ‫پرتغال در جام‌جهانی ‪ 2014‬برزیل با‬ ‫تیم‌های غنا‪ ،‬آلمان و آمریکا همگروه شده‬ ‫است‪.‬‬

‫گاف بزرگ باشگاه پرسپولیس؛‬ ‫پرسپولیس ‪ 45‬ساله شد نه ‪ 50‬ساله!‬ ‫آنچه در سال ‪ 1342‬پایه گذاری شد "‬ ‫بولینگ عبده" بود نه باشگاه پرسپولیس‪.‬‬ ‫بولینگ نیز یک بازی تفریحی است که در‬ ‫زمره ورزش ها به حساب نمی آید تا بتوان‬ ‫پیشینه یک باشگاه ورزشی را با آن شروع‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫جشن ‪ 50‬سالگی باشگاه پرسپولیس در‬ ‫حالی در شامگاه ‪ 14‬دی ماه ‪ 92‬برگزار شد‬ ‫که این باشگاه به واقع ‪ 45‬ساله شده نه ‪50‬‬ ‫ساله‪.‬‬ ‫واقعیت این است که آنچه در سال ‪ 1342‬و‬ ‫‪ 50‬سال پیش از این به صورت غیر رسمی‬ ‫و در سال ‪ 1344‬به شکل رسمی افتتاح شد‬ ‫" بولینگ عبده" بود نه باشگاه پرسپولیس‪.‬‬ ‫بولینگ نیز یک بازی تفریحی است که در‬ ‫زمره ورزش ها به حساب نمی آید تا بتوان‬ ‫پیشینه یک باشگاه ورزشی را با آن شروع‬ ‫کرد؛ مانند " فرمول یک" که همچنان ورزش‬ ‫به معنی فنی آن محسوب نمی شود‪.‬‬ ‫در سال ‪ 1347‬خورشیدی و پس از انحالل‬ ‫باشگاه شاهین بود که علی عبده ‪ -‬پایه گذار‬

‫و مالک " بولینگ عبده"‪ -‬از بازماندگان‬ ‫شاهین دعوت به همکاری می کند تا باشگاه‬ ‫پرسپولیس به مفهوم فوتبالی و ورزشی آن‬ ‫متولد شود‪.‬‬ ‫بدین ترتیب باشگاه پرسپولیس ‪ 45‬سال‬ ‫پیش و نه ‪ 50‬سال قبل وارد عرصه می شود‬ ‫و در اولین حضور‪،‬همین تیم در اولین دوره‬ ‫جام حذفی باشگاه های آسیا شرکت می کند‬ ‫که پس از باخت در برابر ژاپن و اسراییل‬ ‫حذف می شود و در بازگشت تا آستانه‬ ‫انحالل پیش می رود زیرا اغلب بازیکنان به‬ ‫" پیکان" می پیوندند و تنها محمود خردبین‬ ‫و عزیز اصلی و یکی دو نفر دیگر باقی می‬ ‫مانند‪( .‬این نکته نیز روشن می شود که بر‬ ‫خالف تصور عمومی قدمت و سابقه محمود‬ ‫خردبین ازعلی پروین بیشتر است)‪ .‬در سال‬ ‫بعد اما پیکان به رغم قهرمانی منحل می‬ ‫شود و دوباره بازیکنان به پرسپولیس می‬ ‫آیند و تولد دوم این باشگاه را باید در سال‬ ‫‪ 1348‬دانست‪ .‬علی عبده‪ -‬متولد سال‬ ‫‪ 1303‬دربروجرد و متوفا به سال ‪ 1358‬در‬ ‫آمریکا‪ -‬در سال ‪ 1353‬برای کاهش بدهی‬ ‫های باشگاه‪ ،‬استادیوم آپادانا – راه آهن‬ ‫کنونی‪ -‬در زمین های مجموعه اکباتان را‬ ‫می فروشد و در اردیبهشت سال ‪ 1357‬نیز‬ ‫مسابقات بولینگ جهانی را در تهران برگزار‬ ‫می کند و کامبیز کیانی به عنوان بولینگ‬ ‫باز برتر ایرانی جایزه را می برد‪ .‬پس از آن‬ ‫سالن اصلی این مجموعه طعمه حریق می‬ ‫شود و تنها سالن کوچک باقی می ماند که‬ ‫همین سالن بر جای مانده فعلی است‪ .‬در آن‬ ‫زمان این شایعه هم درگرفت که آتش سوزی‬ ‫عمدی و به قصد دریافت خسارت از شرکت‬ ‫بیمه بوده است‪.‬‬ ‫نام تاج به سرعت به " استقالل" تغییر یافت‬

‫و از جانب مردم پذیرفته شد و به کار رفت‪.‬‬ ‫نام پرسپولیس را هم چند بارتغییردادند‪.‬‬ ‫پرسپولیس اما هیچ گاه از زبان مردم‬ ‫نیفتاد‪ ( .‬در سال های بعد نام هایی چون‬ ‫آزادی‪ ،‬شهید چمران و پیروزی را به جای‬ ‫پرسپولیس تعیین کردند) تا این که در دوره‬ ‫مدیریت سردار رویانیان این نام به طور‬ ‫رسمی احیا شد و حاال چند سالی است که‬ ‫صدا و سیما نیز به جای " پیروزی" می گوید‬ ‫پرسپولیس‪ .‬اگر باشگاه پرسپولیس در سال‬ ‫‪ 1342‬پایه گذاشته شده بود ‪ 10‬سال پس‬ ‫از آن و در ویژه نامه مجله دنیای ورزش به‬ ‫بهانه جام تخت جمشید باید اشاره ای به‬ ‫آن صورت می پذیرفت اما در این ویژه نامه‬ ‫که در سال ‪ 1352‬انتشار یافت به باشگاه‬ ‫شاهین و سابقه آن اشاره شد نه پرسپولیس‪.‬‬ ‫با این اوصاف احتماال این پرسش برای‬ ‫خواننده این متن شکل گرفته که چرا هیچ‬ ‫یک از میهمانان و دعوت شدگان به این‬ ‫موضوع اشاره نکردند؟ جدای ضعف حافظه‬ ‫تاریخ ایرانیان خطای ویکی پدیا نیز که‬ ‫مطالب آن گاه بدون ویرایش دقیق منتشر می‬ ‫شود در این انگاره تاثیرگذار بوده است‪ .‬در‬ ‫دی ماه ‪ 1342‬بولینگ عبده پایه گذاری شد‬ ‫و اگر باشگاه پرسپولیس نیز در همان زمان‬ ‫تاسیس می شد آن بولینگ نیز به پرسپولیس‬ ‫شهرت می یافت نه عبده‪ .‬ضمن این که هنوز‬ ‫هم بولینگ در زمره ورزش ها به حساب‬ ‫نمی آید تا پیشینه آن را بتوان برای یک‬ ‫باشگاه ورزشی محسوب کرد‪.‬‬ ‫آرزو کنیم ‪ 5‬سال دیگر که جشن ‪ 50‬سالگی‬ ‫واقعی پرسپولیس برگزار می شود این باشگاه‬ ‫مردمی از تیول دولت خارج شده و به سهام‬ ‫داران و هواداران و پیشکسوتان سپرده شده‬ ‫باشد‪.‬‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

81


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

80


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

79


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

78


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

77


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

76


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

75


‫سرگذشت واقعی‌‬

‫‪74‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫دوبار زیر سقف‬ ‫مهربانی‬

‫مینا و کریم عاشق ترین زوجی‬ ‫بودند که ما در اطراف خود می‬ ‫شناختیم‪ ،‬آنها در هر مجلس و‬ ‫محفلی بهم می چسبیدند‪ ،‬همدیگر‬ ‫را می بوسیدند و چون دو پرنده‬ ‫در دهان هم غذا می گذاشتند‪،‬‬ ‫زوجی که الگوی خیلی ها در‬ ‫جمع دوستان و آشنایان بودند‪ ،‬اما‬ ‫چه شد که ناگهان این جلوه های‬ ‫زیبای عشق‪ ،‬به نفرت و کینه ورزی‬ ‫مبدل شد؟‬ ‫یادم هست سال ‪ 99‬که من وخانواده ام‪ ،‬به‬ ‫تگزاس آمدیم‪ ،‬همه اطرافیان از مینا وکریم‬ ‫حرف میزدند‪ ،‬از ایندو و یک فرزند پسرشان‪.‬‬

‫ما کنجکاو بودیم‪ ،‬آنها را دیدار کنیم و‬ ‫سرانجام در یک عروسی در داالس آنها را‬ ‫دیدیم‪ ،‬راست می گفتند‪ ،‬آنها براستی دو پرنده‬ ‫عاشق بودند‪.‬‬ ‫همسرم رویا گفت اگر حسود ان و آشوبگران‪،‬‬ ‫به جان ایندو نیفتند‪ ،‬اگر با غیبت و بدگویی‪،‬‬ ‫با ایجاد حسادت‪ ،‬ذهن ایندو را مسموم‬ ‫نکنند اگر آنها را به مسیر چشم هم چشمی‬ ‫و فخرفروشی و زیاده خواهی نکشند‪ ،‬ایندو‬ ‫همیشه عاشق می مانند‪.‬‬ ‫حدس رویا درست بود‪ ،‬چون سرانجام با ورود‬ ‫دو سه زوج متظاهر و کم سواد و بی ریشه‪ ،‬کم‬

‫کم مینا وکریم هم به فکر خرید اتومبیل های‬ ‫گران‪ ،‬اثاثیه آنتیک‪ ،‬خانه بزرگترو سفرهای‬ ‫خارج و رقابت در پوشیدن لباسهای گران و‬ ‫انگشتر الماس و ‪ ...‬افتادند!‬ ‫همه دیدیم که چگونه در طی دو سال زندگی‬ ‫آرام و عاشقانه آنها دستخوش طوفان چشم و‬ ‫هم چشمی و فخرفروشی ها شد‪ ،‬چگونه کریم‬ ‫در مورد آرایش و لباس همسرش حساس شد‬ ‫و مینا در مورد خوش و بش شوهرش با دیگر‬ ‫زنها‪،‬حسادت نشان داد‪.‬‬ ‫در طی چند سال مینا صاحب ‪ 3‬فرزند دیگر‬ ‫هم شد‪ ،‬ولی خودش می گفت کاش اصال بچه‬ ‫دار نمی شدم‪ ،‬بچه ها دست و پاگیر هستند‪،‬‬ ‫جلوی سفر و پارتی و شب زنده داریها را می‬ ‫گیرند! بعد هم از زبان مینا شنیدیم که می‬ ‫گفت کاش ازدواج نمی کردم‪ ،‬چون بسیاری‬ ‫از آزادی هایم گرفته شده‪ ،‬معنا و مفهوم‬ ‫جوانی را نفهمیدم و اسیر مردی شدم که‬ ‫حسود وحساس و خرده بین و مردساالر است‪.‬‬ ‫همان روزها بمرور از زبان کریم هم می‬ ‫شنیدیم که می گفت در این روزگار کسی که‬ ‫زن بگیرد‪ ،‬عقل حسابی ندارد‪ ،‬آینده را نمی‬ ‫بیند وبجز دردسر و مشکل و فشار عصبی‪،‬‬ ‫چیزی نصیبش نمی شود‪ ،‬کاش به ده سال‬ ‫پیش برگردم و دور عشق و عاشقی و ازدواج‬ ‫را خط بکشم! آن دو سه خانواده ویرانگر‪،‬‬

‫انگار از این وضعیت لذت می بردند‪ ،‬آنها می‬ ‫گفتند مگر عشق هم‪ ،‬در این روزگار وجود‬ ‫دارد؟ در این روزگار حرف اول را پول‬ ‫میزند و سلطان جهان‪ ،‬ثروتمندان هستند‪ ،‬نه‬ ‫دانشمندان و پژوهشگران!‬ ‫سال ‪ 2011‬یکبار کار کریم و مینا به جدایی‬ ‫موقت کشید‪ ،‬یکی به ایران رفت و دیگری‬ ‫به استرالیا‪ ،‬بچه ها میان شان تقسیم شده‬ ‫بودند ‪.‬من هرگاه به صورت معصوم و چشمان‬ ‫غمگین بچه ها چشم می دوختم‪ ،‬دلم به درد‬ ‫می آمد‪ ،‬خوب می دیدم که آنها چقدر تنها‬

‫و بیکس هستند‪ ،‬آنها از همان کودکی شاهد‬ ‫درگیری و بزن بزن پدر ومادر بودند و حاال‬ ‫هم سرگردان میان ایندو‪ ،‬هرچندگاه راهی‬ ‫سرزمینی میشوند‪.‬‬ ‫یکروز مینا مدعی شد‪ ،‬که کریم به او خیانت‬ ‫می کند و چند ماه بعد کریم گفت به همسرش‬ ‫شک دارد! بعد هم در نیمه های سال ‪2012‬‬ ‫از هم رسما جدا شدند‪ .‬کریم مسئولیت‬ ‫نگهداری از دو پسرش را عهده دار شد‪،‬خانه‬ ‫را به مینا بخشید و ماهانه ای در نظر گرفت‬ ‫و مینا با دخترها زندگی تازه ای را آغاز نمود‬ ‫و خیلی زود خبر آمد‪،‬که هر دو برای سوزاندن‬ ‫دل هم‪ ،‬ظاهرا عاشق شده اند‪ ،‬کریم را با‬ ‫یک خانم اسپانیایی دیدیم و مینا را با یک‬ ‫آقای سیاهپوست و بظاهر تحصیلکرده‪.‬هر دو‬ ‫به محافل و مجالس ما جداگانه می آمدند‪،‬‬ ‫می کوشیدند خود را خوشبخت نشان بدهند‪،‬‬ ‫درحالیکه هنوز ما در چشم بچه ها اندوه‬ ‫بزرگی را می دیدیم‪ ،‬بچه های ما به مناسبت‬ ‫های مختلف پراز انرژی و حرکت بودند‪ ،‬اهل‬ ‫سینما و کالب و جشن بودند‪ ،‬ولی بچه های‬ ‫کریم ومینا منزوی و گریزان از دوست و آشنا‪،‬‬ ‫حتی وقتی آنها را به جشن تولدی دعوت می‬ ‫کردیم‪ ،‬از همان لحظه ورود آرام گوشه ای‬ ‫می نشستند ودر فکر می ماندند و من در تمام‬ ‫مدت حتی یک لبخند بر چهره آنها نمی دیدم‪.‬‬ ‫اوایل سال ‪ ،2013‬سیروس پسر بزرگ‬ ‫کریم و مینا گم شد‪ ،‬می گفتند به یک دختر‬ ‫مکزیکی دل بسته و با او به جنوب مکزیک‬ ‫رفته است‪ .‬بعد خبر آمد معتاد شده و در زندان‬ ‫است‪ ،‬خبرها خوب نبود‪ ،‬من یکروز کریم را‬ ‫به گوشه ای کشاندم و گفتم در زندگی شما چه‬ ‫می گذرد؟ از پسرت سیروس چه خبر؟ گفت‬ ‫نمیدانم‪ ،‬یک پسر ‪ 19‬ساله نیازی به من‬ ‫ندارد‪ .‬گفتم ماجرای فرار و اعتیاد و زندانی‬ ‫اش درست است؟ گفت از مادرش بپرس‬ ‫که نگذاشت او را خوب تربیت کنم! گفتم‬ ‫از مهران پسر دیگرت چه خبر؟ گفت هیچ‪،‬‬ ‫گوشه خانه نشسته ودرس می خواند‪ ،‬گفتم‬ ‫درس می خواند یا منزوی و فراری از آدم ها‬ ‫شده است؟ چهره اش در هم رفت و گفت‬ ‫تقصیر مینا بود‪ ،‬که یکباره عوض شد‪ ،‬هوای‬ ‫خانه بزرگ‪ ،‬اثاثیه گران و اتومبیل باالی صد‬ ‫هزار دالر و جواهرات دهها هزار دالری کرد‪،‬‬ ‫این مینا بود که آشیانه ما را بهم ریخت‪.‬‬ ‫گفتم یعنی تو هیچ نقشی در این ویرانی‬ ‫نداشتی؟ این تو نبودی که از من سراغ اتومبیل‬ ‫گران تر از اتومبیل دکتر ناصر را می گرفتی؟‬ ‫این تو نبودی که می گفتی بدنبال خانه ای‬ ‫هستی که چشم دوستان را کور کند؟ این تو‬ ‫نبودی که بچه هایت را بما سپردی و ‪ 20‬روز‬ ‫با مینا به هاوایی رفتی و حتی یکبار هم تلفنی‬ ‫حال بچه هایت را نپرسیدی؟ این بار چهره‬ ‫اش بیشتر در هم رفت و گفت این مینا بود که‬ ‫در پشت صحنه‪ ،‬مرا کوک می کرد‪ ،‬مرا وا می‬ ‫داشت تا از قافله دوستان عقب نمانم‪.‬‬

‫عجیب اینکه مینا هم به همسرم رویا‪ ،‬همین‬ ‫جور حرفها را تحویل می داد و کریم را متهم‬ ‫میکرد دراین میان تنها مسئله ای که مهم نبود‬ ‫سرنوشت بچه ها بود و بس‪.‬‬ ‫بعد از چند ماه خبر آمد که سیروس براستی‬ ‫در زندان مکزیک است‪ ،‬مینا با دخترها راهی‬ ‫مکزیک شد‪ ،‬کوشید تا سیروس را آزاد کند‪،‬‬ ‫ولی نیاز به یک وکیل پرقدرت داشت‪ ،‬در‬ ‫راه بازگشت مینا تصادف کرد‪ ،‬هر سه را به‬ ‫بیمارستان بردند‪ ،‬مینا رفت‪ ،‬ولی دخترها‬ ‫سالم ماندند‪ ،‬در بازگشت به داالس‪ ،‬آنها‬ ‫حاضر نشدند به خانه پدر بروند‪ ،‬ما دور و‬ ‫برشان را گرفتیم‪ ،‬هر دو سه روز در خانه یکی‬ ‫از ما بودند‪ ،‬همه تالش می کردیم اشکهای بی‬ ‫پایان آنها را خشک کنیم‪ ،‬کریم دچار نوعی‬ ‫افسردگی شدید گردیده و بکلی در را بروی‬ ‫خود بسته بود‪ .‬او حاال شب و روز با دیدن‬ ‫فیلم هایی از زندگی گذشته خود با مینا و بچه‬ ‫ها حسرت می خورد و اشک می ریخت‪،‬‬ ‫حاضر نبود هیچکس را ببیند‪.‬‬ ‫با تالش دوستان واطرافیان‪ ،‬سرانجام سیروس‬ ‫را از زندان مکزیک به داالس برگرداندیم‪،‬‬ ‫بدجوری شکسته بود‪ ،‬نیاز به تراپی داشت‪،‬‬ ‫نیاز به محبت و عشق داشت‪ .‬همه دورش را‬ ‫گرفتند‪ ،‬کم کم شرایط روحی اش بهتر شد‪،‬‬ ‫برایمان گفت اشتباها اورا دستگیر کرده‬ ‫بودند‪ ،‬سرانجام بیگناهی اش ثابت شده و‬ ‫آزادش کردند‪ .‬می گفت بارها در زندان قصد‬ ‫خودکشی کرده بود‪ ،‬چون خودش را تنهای‬ ‫تنها می دید‪.‬‬ ‫باهمت دوستان‪ ،‬خانواده درهم شکسته کریم‬ ‫را به نوعی جمع و جور کردیم‪ ،‬بچه ها حاضر‬ ‫نبودند به خانه پدر بازگردند‪ ،‬حق داشتند آنها‬ ‫در طی ‪ 13‬سال گذشته هیچگاه روی آرامش‬ ‫بخود ندیده بودند‪ ،‬آنها هیچگاه دست نوازش‬ ‫پدر ومادر را بر سر خود احساس نکرده بودند‪.‬‬ ‫هر شب یکی دو نفر از ما به خانه کریم می‬ ‫رفتیم‪ ،‬با بچه ها بودیم‪ ،‬کم کم بقول رویا دود‬ ‫آشپزخانه شان را هوا کردیم‪ ،‬صدای موزیک‬ ‫و تلویزیون و گفتگو و خنده بچه ها زیر سقف‬ ‫خانه پیچید‪ ،‬تصاویری از مینا بر در و دیوارها‬ ‫نصب شد‪.‬‬ ‫دست بدست هم دادیم و قشنگ ترین درخت‬ ‫کریسمس را درخانه شان برپا داشتیم‪ ،‬همه‬ ‫ما هدایای زیر درخت را بنام یکایک بچه‬ ‫ها جای دادیم‪ .‬کریم بعد از سالها برای بچه‬ ‫ها هدایائی تهیه دید‪ ،‬بعد از سالها برایشان‬ ‫غذایی پخت‪ .‬بعد از سالها به هر بهانه ای‪،‬‬ ‫آنها را بغل کرد و بوسید‪.‬‬ ‫همین دیشب وقتی خانه کریم را ترک می‬ ‫گفتیم‪ ،‬همه خانواده بهم چسبیده بودند‪،‬‬ ‫باالی سرشان تصویر بزرگی از مینا دیده می‬ ‫شد‪ ،‬که لبخندی بر چهره داشت‪ ،‬انگار زنده‬ ‫بود‪ ،‬آمده بود‪ ،‬تا بازگشت خوشبختی‬ ‫دوباره را در خانه خود ببیند‪.‬‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

73


‫‪72‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫احساس می‌کنید‬ ‫نامزدتان با‬ ‫دختران دیگر‬ ‫طنازی میکند؟‬

‫چه خبر است؟ نامزدتان وقت‬ ‫زیادی با یک خانم خاص در‬ ‫کتابخانه درس می‌خواند یا‬ ‫می‌بینید که نگاه‌های معناداری‬ ‫را در مهمانی با دخترهای دیگر‬ ‫ردوبدل می‌کند‪ .‬یا شاید هم از‬ ‫اینکه بیش از حد طبیعی موقع‬ ‫حرف زدن با دوستان خانمش‬ ‫تماس برقرار می‌کند یا هر زمان‬ ‫که به صفحه موبایلش نگاه می‌کنید‪،‬‬ ‫اسم یک خانم را می‌بینید که به او‬ ‫اس‌ام‌اس می‌زند‪ ،‬ناراحتید‪ .‬اگر‬ ‫دوست دارید بدانید که با این‬ ‫کارها واقع ًا در حال خیانت به‬ ‫شماست یا نه و اینکه چه باید بکنید‪،‬‬ ‫این متن را دنبال کنید‪.‬‬

‫اول اینکه باید بگوییم زود نتیجه‌گیری‬ ‫نکنید‪ .‬مهمترین قسمت در برخورد با این‬ ‫مسئله این است که اول مطمئن شوید که آیا‬ ‫این حساسیت شما واقع ًا بجا است یا خیر‪.‬‬ ‫خانم‌ها خیلی وقت‌ها آنقدر به بعضی چیزها‬ ‫فکر می‌کنند که دیگر واقعیت آن موضوع را‬ ‫نمی‌بینند‪ .‬بدون اینکه بفهمید ممکن است‬ ‫بی‌اعتمادی درون خودتان یا رابطه‌تان اتفاق‬ ‫بیفتد‪ .‬اگر به او اعتماد نداشته باشید‪ ،‬بعضی‬ ‫اوقات به طور نادرست تصور خواهید کرد که‬ ‫در حال طنازی با دختران دیگر است و این‬ ‫انتظار باعث می‌شود دوستی‌های خیلی پاک‬ ‫و ساده او با دیگران را به شکل خیانت ببینید‪.‬‬ ‫سعی کنید خیلی وارد بطن داستان نشوید؛‬ ‫مردها مثل زن‌ها فکر نمی‌کنند‪ .‬در ‪ ۹‬مورد از‬ ‫‪ ۱۰‬مورد‪ ،‬برای او درس خواندن با یک خانم‬

‫یا اس‌ام‌اس دادن به یک دوست خوب هیچ‬ ‫معنا و مفهوم خاصی ندارد‪ .‬این شما هستید‬ ‫که باید تصمیم بگیرید با این مسئله مشکلی‬ ‫دارید یا نه‪.‬‬ ‫موقعیت را دوباره ارزیابی کنید و یادتان‬ ‫باشد‪ :‬مرز بندی ها و رفتار انسانها معیار‬ ‫اصلی است‪ .‬همه ما می‌دانیم وقتی عملی را‬ ‫از چارچوب آن بیرون می‌آورید خیلی زشت‬ ‫به نظر می‌رسد‪ .‬هیچ فرقی نمی‌کند! به خاطر‬ ‫داشته باشید که ممکن است شما از جایی‬ ‫وارد آن موقعیت شده‌اید که همه چیز وارونه‬ ‫به نظر آمده باشد‪ .‬به همان اندازه‪ ،‬عمل یا‬ ‫حرف مهم است‪ .‬مث ً‬ ‫ال‪« ،‬مرسی از اینکه اون‬ ‫کتابو بهم دادی ☺» لزوم ًا نشانه شیطنت‬ ‫کردن نیست ولی «بیا امشب درس بخونیم‬ ‫؛)» جای سوال دارد‪.‬‬ ‫اگر برداشت شما این بوده که حرف یا عمل‬ ‫او شیطنت است یا اینقدر بد بوده که موجب‬ ‫ناراحتی شما شود‪ ،‬زمان آن رسیده که موضوع‬ ‫را با او مطرح کنید‪ .‬همانطور که قب ً‬ ‫ال ذکر‬ ‫کردیم‪ ،‬وقتی مردها را به طنازی محکوم‬ ‫می‌کنیم‪ ،‬معمو ً‬ ‫ال تصور می‌کنند کار اشتباهی‬ ‫انجام نداده‌اند و این باعث حساسیت این‬ ‫موضوع می‌شود‪ .‬رمز کار این است که عاقالنه‬ ‫و بالغانه با موضوع برخورد کنید‪ .‬هر کاری‬ ‫می‌کنید یادتان باشد که به هیچ عنوان برای‬ ‫تالفی کردن شما هم شروع به شیطنت نکنید‪.‬‬ ‫این فقط جنگی راه می‌اندازد که هر کدامتان‬ ‫نشان دهید کدام‌تان بی‌تفاوت‌تر است و این‬ ‫بیشتر از قبل به رابطه‌تان صدمه می‌زند‪ .‬و جار‬ ‫و جنجال هم راه‌نیدازید یا شروع به فرستادن‬ ‫اس‌ام‌اس‌ها خشن نکنید و سعی هم نکنید که‬ ‫خاموش و بی‌تفاوت باشید‪ .‬باید با او حرف‬ ‫بزنید‪.‬‬ ‫از اینها مهمتر‪ ،‬باید وقتی که آرام شدید‬ ‫موضوع را به میان بیاورید‪ .‬نباید بگذارید‬ ‫احساس کند که از جایگاه باالتر می‌خواهید‬ ‫به او حمله کنید‪ .‬باید به او منتقل کنید که‬ ‫ناراحت هستید نه عصبانی‪ :‬نشان دادن‬ ‫عصبانیت باعث عصبانی شدن متقابل او و‬ ‫رفتن او به حالت دفاعی می‌شود‪.‬‬ ‫اگر حرفتان را قبول نکرد‪ ،‬سعی کنید با او‬ ‫مصالحه کنید‪ .‬از او بخواهید قول بدهد در‬ ‫رفتار خود با خانمهای دیگر بیشتر دقت کند‬ ‫و شما هم درعوض قول بدهید دیگر زود‬ ‫درمورد او قضاوت نکنید‪.‬‬

‫اگر مشکل همچنان ادامه داشت‪،‬‬ ‫دیگر وقت آن است که درمورد‬ ‫ماندنتان در آن رابطه بیشتر فکر‬ ‫کنید‪ .‬اگر منطقی از او می‌خواهید‬ ‫که بخاطر ناراحت‌ شدنتان‪ ،‬مراقب‬ ‫رفتارش باشد و او به آن احترام‬ ‫نگذاشت‪ ،‬دیگر می‌توانید بگویید‬ ‫که این مرد فردی خودخواه است‬ ‫و شما و احساساتتان به اندازه‬ ‫کافی برای او مهم نیستید‪ .‬بعضی‬ ‫از مردها به طور ذاتی اهل شیطنت‬ ‫هستند و بعضی‌اوقات حتی وقتی در‬ ‫یک رابطه جدی هستند هم به این‬ ‫کارها ادامه می‌دهند و بیشتر وقت‌ها‬ ‫هم واقع ًا هیچ خبر خاصی بین او‬ ‫و آن دخترهای دیگر نیست‪ .‬شما‬ ‫نمی‌توانید شخصیت او را عوض‬ ‫کنید؛ اگر خودش هم نتوانست‬ ‫این کار را بکند یا شما باید او را‬ ‫همانطور قبول کنید یا از آن رابطه‬ ‫بیرون بروید‪ .‬یادتان باشد هدیه‬ ‫خریدن‌های او به معنی قول دادن‬ ‫برای تغییر نیست و لبخندهایش‬ ‫هم قراردادی نیست که تضمین کند‬ ‫دیگر آن رفتارها را تکرار نمی‌کند‪.‬‬ ‫شاید وقت آن باشد که از آن رابطه‬ ‫بیرون بروید و کسی را پیدا کنید که‬ ‫برای احساساتتان ارزش قائل باشد‪.‬‬ ‫هنوز شک دارید؟ نظر دوستان‬ ‫قابل‌اعتمادتان که او را می‌شناسند‬ ‫را هم بپرسید‪ .‬از دوستی نباید سوال‬ ‫کنید که چون فکر می‌کند باید با‬ ‫شما موافقت کند نظرتان را تایید‬ ‫کند‪ .‬از دوستان خود او هم نپرسید؛‬ ‫به احتمال ‪ ٪۹۹‬خبرش را به او‬ ‫می‌رسانند‪ .‬این فقط بخاطر اینکه‬ ‫نتوانسته‌اید مثل یک آدم بزرگ‬ ‫جلو بیایید و به خودش حرفتان را‬ ‫بزنید عصبانی‌اش می‌کند‪ .‬اما از همه‬ ‫اینها مهمتر‪ ،‬اگر رفتارهای او شما‬ ‫را ناراحت یا شکاک کرده است‪،‬‬ ‫همیشه حرف زدن بهتر از نگه‬ ‫داشتن آن در دلتان است‪ .‬می‌توانید‬ ‫خیلی منطقی مرزهایی را برای او‬ ‫مشخص کنید و شاید هم ببینید فقط‬ ‫نیاز به کمی اطمینان دادن بیشتر او‬ ‫داشته‌اید‪.‬‬


‫‪71‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫شاید مادران این پنج نوزاد هرگز تصور‬ ‫نمی‌کردند روزی چشم بر عاطفه‌شان ببندند‬ ‫و حاال حتم ًا شب‌ها خواب ندارند و نگران‬ ‫سرنوشت کودکانشان هستند‪.‬‬ ‫شاید در خانه سرنوشتی جز بدبختی در‬ ‫انتظار این پنج کودک نبود اما عاطفه‬ ‫مادری کافی است تا این نوزادان شب‌ها‬ ‫آرام بخوابند و نفس گرم مادر خنده بر‬ ‫لبانشان بنشاند‪ .‬نادیا‪ ،‬هستی‪ ،‬حنانه‪ ،‬ساره‬ ‫و نریمان پنج فرشته کوچولویی هستند که‬ ‫تنها مانده‌اند و از بیمارستان به جای خانه‬ ‫راهی جز بهزیستی نیافتند‪ .‬هستی دخترکی‬ ‫است که در بیست و هفتمین روز آبان ماه‬ ‫سال جاری در بیمارستان کمالی کرج متولد‬ ‫شد‪ .‬مادرش پس از ترخیص هرگز برای‬ ‫بردن دخترک نیامد‪ .‬پرستاران و مسئوالن‬ ‫بیمارستان به امید یافتن مادر به آدرس‬ ‫پرونده وی رفتند و واقعیتی باورنکردنی را از‬ ‫نزدیک لمس کردند‪ ،‬مادر آدرسی دروغین‬ ‫داده بود‪ .‬حنانه‪ ،‬فرشته دیگری است که در‬ ‫‪ 28‬آبان ماه سال جاری در همین بیمارستان‬ ‫متولد شد‪.‬مادرش در ساعت مالقات‪ ،‬همان‬ ‫زمانی که همه با گل و شیرینی باید به دیدار‬ ‫حنانه کوچولو می‌آمدند و آغاز زندگی‌اش‬ ‫را شادباش می‌گفتند‪ ،‬او را تنها گذاشت و‬ ‫از بیمارستان فرار کرد‪ .‬حنانه روز ‪ 20‬آذر‬ ‫راهی بهزیستی استان البرز شد‪ .‬ساره در‬ ‫میان این نوزادان از همه بزرگ‌تر است‪،‬‬ ‫او هفتم آبان سال جاری به دنیا آمد‪ ،‬او هم‬ ‫آغاز زندگی و آغاز تنهایی را در بیمارستان‬ ‫کمالی کرج تجربه کرده است‪ .‬مسئوالن‬ ‫بیمارستان می‌گویند مادر ساره پس از‬ ‫زایمان توسط پلیس بازداشت شد و نوزاد‬ ‫در یازدهم آذر مهر تنهایی و بی‌سرپرستی‬ ‫روی پرونده‌اش نقش بست و راهی بهزیستی‬ ‫شد‪ ،‬اما مادر ساره پس از آزادی برای بردن‬ ‫دخترش برنگشت‪ .‬نریمان پسری که کمتر‬ ‫از دو ماه از زندگی‌اش می‌گذرد در ‪ 20‬آبان‬ ‫در بیمارستان باهنر متولد شد‪ .‬نمی‌دانیم‬ ‫نریمان از نوزادان دیگر خوش‌شانس‌تر بود‬ ‫یا بدشانس‌تر‪ .‬مادرش او را از بیمارستان‬

‫کردند‪ .‬نادیا دچار نقص عضو در الله هر دو‬ ‫گوش است و شاید این جرم او باشد و دلیل‬ ‫تنهایی‌‌هایش! اما مگر او خودش می‌خواست‬ ‫این‌گونه به دنیا بیاید‪ .‬نادیا با تنهایی باید‬ ‫تاوان نقص عضوش را بدهد‪.‬‬ ‫حرف دل همه فرشته‌های تنها این است که‬ ‫مادر! بیا و ما را به خانه ببر‪ .‬ما عروسک‬ ‫زیبا و لباس‌های قشنگ نمی‌خواهیم‪ ،‬ما‬ ‫شکالت خارجی و خوراکی‌های رنگارنگ‬ ‫نمی‌خواهیم؛ ما نگاه پرمهر مادر و شانه‌های‬ ‫استوار پدر را جست‌وجو می‌‌کنیم‪.‬‬ ‫بغض‌های پرعاطفه برای ‪ 5‬فرشته رها شده‬ ‫روزنامه ایران ( یک شنبه )‪:‬همه بغض‬ ‫دارند‪ ،‬صداها می‌لرزد‪ ،‬برخی به سختی‬ ‫صحبت می‌کنند اما همگی بر این باورند‬ ‫که بهترین جای دنیا برای این پنج فرشته‬ ‫کوچک‪ ،‬آغوش پر مهر مادرشان است‪.‬‬ ‫آن‌ها می‌خواهند نقش پررنگی در حمایت از‬ ‫مادران گریان این نوزادان داشته باشند‪.‬‬ ‫با انتشار سرنوشت تلخ پنج نوزاد رها‬ ‫شده زن‪ ،‬مرد‪ ،‬پیر و جوان با شماره‌های‬ ‫روزنامه ایران تماس گرفتند و همه با‬ ‫نگرانی می‌خواستند در جریان سرنوشت این‬ ‫نوزادان رها شده باشند‪.‬خیلی‌ها فقط گریه‬ ‫می کردند و می‌گفتند سال‌هاست آرزوی‬ ‫داشتن کودک را در دل دارند اما با این‬ ‫وجود همه خواستار بازگرداندن نوزادان نزد‬ ‫مادران واقعی‌شان بودند‪.‬خیلی‌ها با صدایی‬ ‫بغض‌آلود اعالم آمادگی می‌کردند که اگر‬ ‫مادر واقعی کودکان بازگردند و سرپرستی‬ ‫نوزادشان را بپذیرند‪ ،‬از آن‌ها حمایت مالی‬ ‫می‌کنند و همه مشکالت‌شان را حل خواهند‬ ‫کرد‪.‬پدران و مادرانی که نداشتن بچه‬ ‫بزرگترین دغدغه زندگی‌شان بود برای این‌که‬ ‫مادری از کودکش دور نماند حاضر شدند‬ ‫ماهانه پول را به حساب وی واریز کنند تا‬ ‫مادر و کودک کمتر آسیب ببینند‪.‬در این‬ ‫میان تماس‌های مرموزی هم داشتیم‪ ،‬زنانی‬ ‫که گریه مجال حرف زدن را از آن‌ها گرفته‬ ‫بود و تنها از وضعیت فرشتگان رها شده‬ ‫می‌پرسیدند و با هراس تماس تلفنی را قطع‬

‫ترخیص کرد‪ ،‬نریمان بیشتر از بقیه حضور‬ ‫مادرش را احساس کرد اما در سرمای‬ ‫بی‌رحم زمانه در منطقه اشتهارد رها شد و در‬ ‫‪ 16‬آذرماه در حالی که هنوز یـــک ماه از‬ ‫تولدش نگذشته بود مهمان بهزیستی شد‪.‬‬ ‫نادیا کوچولو در ‪ 21‬آبان سال جاری متولد‬ ‫شد‪ ،‬اما او هم گرمای خانه را احساس‬ ‫نکرد و در سرمای پاییز در گوشه‌ای رها‬ ‫شد‪ .‬مأموران پلیس وقتی از یافتن مادرش‬ ‫ناامید شدند او را در بیمارستان باهنر بستری‬

‫می‌کردند‪.‬‬ ‫شاید آن‌ها مادر یکی از این نوزادان باشند‪.‬‬ ‫زنی جوان که از شناخته شدن می‌ترسید اما‬ ‫هنوز دلواپس جگرگوشه‌‌اش است؛ مادری‬ ‫که در غم دوری نوزادش بی‌تاب شده و‬ ‫می‌خواهد از حال او خبری داشته باشد‪.‬شاید‬ ‫مادر نگونبخت به امید زندگی بهتر‪ ،‬کودکش‬ ‫را رها کرده و رفته‪ ،‬اما همه شب‌های دوری‬ ‫از بچه‌اش کابوس روز جدایی را می‌بیند‪.‬‬ ‫مردی در تماس با روزنامه ایران می گفت‬


‫‪70‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫هفت تیرکشی مداح معروف در‬ ‫اتوبان بابایی‬ ‫مشاجره لفظی سرنشینان دو خودرو دراتوبان‬ ‫بابایی که یکی از آن‌ها از مشهور‌ترین و‬ ‫گران‌ترین مداحان تهران است‪ ،‬به تیراندازی‬ ‫انجامیده است‪.‬‬ ‫طبق اطالعات رسیده به آینده‪ ،‬داستان ازاین‬ ‫قرار است که یکی از مداحان مشهور تهران‬

‫شود به مشاجره و درگیری لفظی می‌کشد‪.‬‬ ‫سرنشینان ‪ ۲۰۶‬زوج جوانی بودند که از‬ ‫شرق به غرب اتوبان حرکت می‌کردند‪،‬‬ ‫گزارش مورد نظر حاکی از این است که‬ ‫ادامه این درگیری به نقاط خطرناکی کشیده‬ ‫می‌شود چرا که مداح معروف و همراهانش‬ ‫که در خوودروی تویوتا بودند کلت کشیده و‬ ‫‪۵‬تیر به جلو و گلگیر ‪ ۲۰۶‬شلیک می‌کنند‪.‬‬ ‫بعد از تیراندازی جناب مداح و همراهان از‬ ‫محل دور شده و سرنشینان ‪ ۲۰۶‬به کالنتری‬ ‫شکایت می‌برند و شکایت ثبت و به دادسرا‬ ‫ارسال می‌شود اما جناب مداح تیرانداز در‬ ‫جلسه دادرسی حضور پیدا نمی‌کند‪.‬‬

‫مترو‬ ‫ساعتی پیش یک مرد حدودا ‪ 40‬ساله در‬ ‫مترو چهارراه ولیعصر اقدام به خودکشی‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫احسان مقدم مدیر روابط عمومی شرکت بهره‬ ‫برداری مترو تهران در گفت‌وگو با خبرنگار‬ ‫اجتماعی فارس درباره این حادثه اظهار‬ ‫داشت‪ :‬ظهر امروز یک مرد حدودا ‪ 40‬ساله‬ ‫در ایستگاه مترو ولیعصر اقدام به خودکشی‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫وی ادامه داد‪ :‬این فرد تا هنگامی که به‬ ‫اورژانس تحویل داده شده زنده بوده است‪.‬‬ ‫حال جوان ‪ ۲۷‬ساله بعد از خودکشی وخیم‬ ‫است‬ ‫مدیر روابط عمومی اورژانس تهران گفت‪:‬‬ ‫ظهر امروز یک جوان ‪ ۲۷‬ساله در ایستگاه‬ ‫مترو ولیعصر اقدام به خودکشی کرد که حال‬ ‫وی بسیار وخیم گزارش شده است‪.‬‬ ‫حسن عباسی در گفت وگو با خبرنگار‬ ‫بهداشت و درمان فارس گفت‪ :‬اقدام به‬ ‫خودکشی این مرد جوان در ایستگاه مترو‬ ‫کام ً‬ ‫ال محرز است‪ .‬مأموران اورژانس تهران‬ ‫بالفاصله به محل اعزام شدند و وی را تحت‬ ‫مراقبتهای ویژه درمانی قرار دادند‪.‬‬ ‫به گفته وی حال این جوان بسیار وخیم‬ ‫گزارش شده اما اطالعی از زنده ماندن وی‬ ‫گزارش نشده چرا که مأموران اورژانس‬ ‫تهران‪،‬این مصدوم را به آمبوالنس مترو‬ ‫تحویل داده‌اند‪.‬‬

‫که صدا سیما در روزهای عزاداری‪ ،‬نوحه‬ ‫خوانی‌های او را مدام پخش می‌کند‪ ،‬ساعت‬ ‫‪ ۳‬بامداد روز ‪ ۵‬دی ماه در اتوبان بابایی با‬ ‫یک خودروی ‪ ۲۰۶‬تصادف می‌کند‪ .‬این‬ ‫تصادف که می‌توانست مانند صد‌ها نمونه‬ ‫دیگر مثل آن با کروکی و مراجعه به بیمه حل‬

‫به همین دلیل اورژانس تهران از بیمارستانی‬ ‫که این جوان ‪ 27‬ساله به آن منتقل شده بی‬ ‫اطالع است‪.‬‬

‫دو خودکشی در مترو در یک روز‬ ‫اقدام به خودکشی یک مرد ‪ 40‬ساله در‬

‫سرنوشت تلخ ‪ 5‬نوزاد رها شده‬

‫روزنامه ایران( شنبه ) ‪ :‬هنگامی که ترنم‬ ‫ابرهای پاییزی با صدای بال پرندگان و‬ ‫خش‌خش برگ‌های پاییزی به استقبال‬ ‫صبحی سرشار از نیکبختی و امید می‌رفتند‬ ‫و رنگین‌کمان رنگارنگ جلوه‌ای از زیبایی‬ ‫زندگی را به تصویر می‌کشید‪ ،‬هیچ‌کس‬ ‫تصور نمی‌کرد در گوشـــــه‌ای از جهان‬ ‫پرهیاهو‪ ،‬فرشتگانی کوچک تلخی تنهایی‬ ‫را به آغوش سرد بکشند‪.‬آری فرشتگان خدا‬ ‫همه در آسمان نیستند‪ .‬بسیاری از آن‌ها با‬ ‫بال‌های شکسته و قامتی کودکانه در میان ما‬ ‫زندگی می‌کنند‪ .‬خانواده‌های این فرشته‌ها را‬ ‫می‌شناسید؟ کسانی که خانواده این کودکان‬ ‫را می‌شناسند یا از سرنوشت آنها اطالع‌دارند‬ ‫می‌توانند با شماره‌های ‪88761620-21‬‬ ‫گروه شوک روزنامه‌ایران تماس بگیرند و در‬ ‫بازگرداندن کودکان به آغوش خانواده‌هایشان‬ ‫یاری کنند‪ .‬آن‌ها به میان ما آمده‌اند تا عطر‬ ‫یاس‌های بهشت را هدیه دهند‪ ،‬اما خیلی‌ها‬ ‫در شلوغی شهر گم شده‌اند‪ ،‬انگار دیگر‬ ‫دلی نمی‌تپد و همه می‌ترسند تا از عقربه‌های‬ ‫ساعت جا بمانند‪ .‬در این هیاهو داستان‌های‬ ‫تلخی نگاشته می‌شود و کودکان قربانیان‬ ‫اصلی‌اند‪ .‬چه شد‪ ،‬چه بر سر مادری آمد که‬ ‫از نوزاد چند روزه‌اش گذشت و او را در‬ ‫گوشه بیمارستان رها کرد‪ .‬ای کاش بغض‬ ‫مادر هنگام رهاکردن کودکش می‌ترکید‪،‬‬ ‫ای کاش اشک‌هایش امانش را می‌گرفت‬ ‫و تاب رفتن را از وی می‌گرفت‪ ،‬ای کاش‬ ‫فرشته کوچولو آرام نمی‌خوابید‪ ،‬ای کاش‬ ‫با صدای گریه‌اش دنیا را خبردار می‌کرد تا‬ ‫پرستاران می‌فهمیدند و مانع رفتن مادرش‬ ‫می‌شدند‪.‬‬ ‫باور می‌کنید پنج نوزاد بی‌گناه در دو ماه‬ ‫گذشته در دو بیمارستان کرج رها شده‌اند!‬ ‫سناریویی تکان‌دهنده که قلب‌ها را به‬ ‫درد می‌آورد‪ .‬مادران این نوزادان در حالی‬ ‫جگرگوشه‌‌هایشان را در بیمارستان تنها‬ ‫گذاشته‌اند که خیلی‌ها آرزوی شنیدن صدای‬ ‫کودکانه‌ای در فضای خاموش خانه‌شان را‬ ‫دارند و دست به هر کاری می‌زنند تا واژه‬ ‫پدر یا مادر را بشنوند‪.‬‬


‫‪69‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫بروم و از مغازه یکی از همکارانش که‬ ‫مردی به‌نام اسماعیلی بود آجیل و خشکبار‬ ‫بخرم‪.‬‬ ‫وی افزود‪ :‬بعد از گرفتن چک‪ ،‬جوان‬ ‫آجیل‌فروش به بهانه ضمانت خواست کارت‬ ‫عابر بانکم را در اختیارش قرار دهم و برای‬ ‫اطمینان بیشتر با هم جلوی بانکی رفتیم و‬ ‫موجودی حسابم را دید و قرار شد بعد از‬ ‫خرید و تحویل دادن آجیل و خشکبار کارتم‬ ‫را پس بگیرم‪.‬‬ ‫فکر نمی‌کردم در دام فریبکاری جوان‬

‫مشترک شمارة مورد نظر به هویت وحید‬ ‫شناسایی و مورد تحقیق واقع شد‪.‬‬ ‫وحید اظهار داشت‪ :‬به علت گذشت زمان و‬ ‫مدت کم مکالمه اطالعی از هویت تماس‬ ‫گیرنده ندارم‪ .‬سپس با توجه به حساسیت‬ ‫موضوع نامبرده مورد ارشاد و راهنمایی‬ ‫قرار گرفت‪ .‬در نهایت بیان داشت احتما ً‬ ‫ال‬ ‫خانمی به نام رقیه که با او ارتباط تلفنی‬ ‫دارم‪ ،‬با بنده تماس گرفته است است‪.‬‬ ‫سریع ًا رقیه شناسایی شد و به پلیس آگاهی‬ ‫منتقل گردید و محتویات کیف او بررسی‬ ‫شد یک قطعه کارت تلفن اعتباری از او‬ ‫کشف گردید‪ .‬در بررسی فنی مشخص شد‬ ‫که کارت تلفن مکشوفه از رقیه همان کارت‬ ‫مورد استفاده در برقراری تماس با برادران‬ ‫مقتول است‪ .‬در نتیجه از متهمه رقیه با ارائة‬ ‫دالیل جمع آوری شده بازجویی به عمل‬ ‫ِ‬ ‫آمد‪.‬‬ ‫رقیه در اظهارات اولیه خود اعالم کرد‪:‬‬ ‫فردی به نام سعید که با او رابطه دوستی‬ ‫دارم از من خواست که با برادران افشین‬ ‫تماس گرفته و عنوان کنم که نامزد او هستم‪.‬‬ ‫در یک عملیات ضربتی‪ ،‬متهم سعید ‪٢٣‬‬ ‫ساله در محل کارش شناسایی شد و دستگیر‬ ‫گردید که در تحقیقات اولیه‪ ،‬ابتدا منکر‬ ‫واقعیت شده‪ ،‬بعد از مواجهه با متهمه رقیه‬ ‫اقرارکرد‪ :‬با توجه به اختالفات قبلی با‬ ‫افشین‪ ،‬او را به قصد انتقام از خانة پدر‬ ‫زنش بعد از تغییر صدا به بیرون دعوت‬ ‫کردم و در پشت درمانگاه روستا با او‬ ‫درگیر شدم‪ .‬با چوب دستی محکم به سر او‬ ‫ضربه ای وارد آوردم‪ .‬بعد از بیهوش شدن او‬ ‫با بستن طناب دور گردنش او را خفه کردم‬ ‫و با خودرو مزدای جواد‪ -‬ج که پیشتر به‬ ‫بهانة حمل علوفه‪ ،‬امانت گرفته بودم به محل‬ ‫دفن جسد که آشنایی قبلی با آنجا داشتم‬ ‫انتقال دادم و بعد از دفن دوباره برای بریدن‬ ‫طناب دور گردن مقتول که پیشتر مشابه آن‬ ‫را برادران او درخانة ما دیده بودند به محل‬ ‫دفن جسد رفتم و حتی تیغه موکت بر در‬ ‫صحنه باقی ماند‪ .‬اما در بازسازی صحنه قتل‬ ‫اعترافات متهم مورد قبول واقع نشد‪.‬‬

‫متهم به قتل مجدد ًا مورد ارشاد و راهنمایی‬ ‫قرار گرفت؛ و سپس از او تحقیق به عمل‬ ‫آمد که این بار اعتراف کرد‪ :‬با توجه به‬ ‫اینکه اخیر ًا مقتول از رابطه نامشروع من‬ ‫با مادرزنش مطلع شده بود و همینطور با‬ ‫اطالع از اختالفات مقتول با خانواده اش‪،‬‬ ‫با طرح نقشة قبلی و با هماهنگی مادر زن‬ ‫مقتول و برای برداشتن مانع از صحنه (‬ ‫افشین)‪ ،‬در روز حادثه‪ ،‬با پوشیدن دستکش‬ ‫جراحی که از قبل برای این کار تهیه کرده‬ ‫بودم؛ به خانة مادر زن مقتول رفتم‪ .‬بعد از‬ ‫هماهنگی مجدد با مادرزن و همسر مقتول و‬ ‫در حضور آنها در حالی که مقتول در خواب‬ ‫بود؛ ابتدا با پشت بیل کشاورزی ضربه ای‬ ‫محکم به سر او وارد آوردم و بعد با دست‬ ‫گلوی او را فشار دادم و با‬ ‫هایم محکم‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫سفید پارچه ای به دور گردن مقتول‬ ‫طناب‬ ‫پیچیده و دست و پا های او را با طناب‬ ‫بسته‪ ،‬بعد از حصول اطمینان از مرگ‪ ،‬جسد‬ ‫خودروی‬ ‫را در گونی سفیدی گذاشته و با‬ ‫ِ‬ ‫مزدا "جواد‪ -‬ج" به محل دفن انتقال دادم‬ ‫‪ .‬در نهایت نیز همسر و مادرزن مقتول‬ ‫دستگیر و اعترافات متهم به قتل را تأیید‬ ‫کردند‪.‬‬

‫توطئه سرقت عجیب جوان‬ ‫آجیل فروش‬ ‫جوان آجیل‌فروش توطئه‌ای زیرکانه برای‬ ‫فریب راننده آژانس داشت‪.‬‬ ‫عصر ‪ 15‬آبان ماه سال جاری یک راننده‬ ‫آژانس به کالنتری ‪ 137‬شهر‌آرا مراجعه‬ ‫کرد و از به دام افتادن در فریبکاری جوان‬ ‫آجیل‌فروش خبر داد‪.‬‬ ‫این مرد به مأموران گفت‪ :‬ساعت ‪ 7‬شب‬ ‫بود که جوانی در تماس با آژانس خواست‬ ‫خودرویی به مغازه آجیل‌فروشی‌اش در‬ ‫خیابان اسکندری جنوبی رفته و وی را‬ ‫به تهرانپارس برساند‪.‬وقتی جلوی مغازه‬ ‫آجیل‌فروشی رسیدم جوانی به سمت من آمد‬ ‫و ادعا کرد صاحب مغازه است و با دادن‬ ‫چک دومیلیون تومانی خواست به‌تهرانپارس‬

‫خبرگزاری های داخلی ایران گزارش کردند‬ ‫که یک دستگاه اتوبوس مسافربری در مسیر‬ ‫حرکت از دامغان به شاهرود به یک دستگاه‬ ‫کامیون حامل چسب و مواد شیمیایی‬ ‫برخورد کرده و در نتیجه آن‪ ،‬هر دو خودرو‬ ‫دچار آتش سوزی شده اند‪.‬‬ ‫سخنگوی سازمان امداد و نجات هالل‬ ‫احمر جمهوری اسالمی گفته است که در این‬ ‫حادثه‪ ،‬دوازده نفر کشته و بیش از بیست‬ ‫نفر دیگر زخمی شده اند‪ .‬زخمی های حادثه‬ ‫به مراکز درمانی انتقال یافته اند‪.‬‬ ‫براساس این گزارش‪ ،‬تصادف حودد ساعت‬ ‫‪ ٢٣‬و چهل دقیقه شب گذشته در کیلومتر‬ ‫‪ ٢٤‬محور دامغان به شاهرود به سمت‬ ‫مشهد روی داد‬ ‫این مقام سازمان هالل احمر به نقل از‬ ‫کارشناسان گفته است که علت حادثه‪،‬‬ ‫نقص فنی اتوبوس و برخورد آن با کامیون‬ ‫بوده است‪.‬‬ ‫خبرگزاری فارس در گزارشی در این مورد‪،‬‬ ‫اتوبوس مسافربری را از نوع بنز گزارش‬ ‫کرده است‪.‬‬

‫آجیل‌فروش گرفتار شده باشم و در مسیر‬ ‫بودم که چند پیامک که نشان از برداشت‬ ‫پول از حسابم بود به دستم رسید و متوجه‬ ‫شدم آدرس تهرانپارس نیز دروغ بود و جوان‬ ‫فریبکار پول‌هایم را به سرقت برده است‪.‬‬ ‫بدین ترتیب مأموران در گام نخست پی‬ ‫بردند جوان کالهبردار در زمانی که راننده‬ ‫آژانس قصد گرفتن موجودی حسابش را‬ ‫داشته رمز کارت را برداشته و به‌راحتی‬ ‫پول‌ها را به جیب زده است‪.‬بنا بر این‬ ‫گزارش‪ ،‬پس از بررسی‌های پلیسی‪ ،‬تصویر‬ ‫چهره دزد جوان با توجه به دوربین بانک‬ ‫به‌دست آمد و بازپرس شعبه دوم دادسرای‬ ‫ناحیه ‪ 31‬تهران با تقاضای چاپ این‬ ‫عکس از کسانی که اطالعاتی در زمینه‬ ‫مخفیگاه وی دارند خواست با شماره‌های‬ ‫‪ 63957755‬و ‪ 63957760‬تماس گرفته‬ ‫یا به پلیس مراجعه کنند‪.‬‬

‫تصادف اتوبوس با کامیون حامل‬ ‫چسب در ایران دوازده کشته‬ ‫برجای گذاشت‬ ‫دوازده نفر در تصادف اتوبوس مسافربری‬ ‫با یک کامیون در جاده دامغان به شاهرود‬ ‫کشته و شمار دیگری زخمی شده اند‪.‬‬ ‫روز سه شنبه‪ ١٠ ،‬دی (‪ ٣١‬دسامبر)‪،‬‬

‫در ماه های اخیر‪ ،‬گزارش هایی از چند‬ ‫مورد تصادف مرگبار اتوبوس های‬ ‫مسافربری در نقاط مختلف ایران انتشار‬ ‫یافته بود و در چند مورد‪ ،‬کارشناسان نقص‬ ‫فنی اتوبوس را عامل تصادف یا افزایش‬ ‫تلفات دانسته اند‪.‬‬ ‫پس از یک تصادف پرتلفات دو دستگاه‬ ‫اتوبوس از نوع اسکانیا در جاده قم که به‬ ‫آتش گرفتن دو خودرو و کشته شدن بیش‬ ‫از چهل تن از سرنشینان آنها منجر شد‪،‬‬ ‫مقامات قضایی این نوع اتوبوس ساخت‬ ‫ایران را دارای نقص فنی اعالم کردند و‬ ‫گفتند به همین دلیل نیز‪ ،‬این اتوبوس ها‬ ‫عامل چند تصادف پرتلفات دیگر هم بوده‬ ‫اند‪.‬‬ ‫اوایل ماه جاری‪ ،‬رئیس پلیس راهوار‬ ‫ایران اعالم کرد که نقص فنی اتوبوس های‬ ‫اسکانیا محرز شده و افزود که اگر شرکت‬ ‫سازنده در مهلت تعیین شده رد رفع این‬ ‫نواقص اقدام نکند‪ ،‬اتوبوس های ساخت آن‬ ‫شماره گذاری نخواهد شد‪.‬‬ ‫ایران دارای یکی از باالترین آمار تلفات‬ ‫جاده ای در جهان است که شرایط نامساعد‬ ‫جاده ها‪ ،‬بی توجهی رانندگان به مقررات‬ ‫و نواقص خودروها عامل اصلی آن شناخته‬ ‫شده است‪ .‬همچنین‪ ،‬برخی منابع گفته اند‬ ‫که کمبود امکانات کمک رسانی و درمان‬ ‫زخمی های این نوع حوادث در افزایش‬ ‫آمار کشته شدگان موثر است‪.‬‬


‫‪68‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫ندارم‪ .‬زنم حتی دوستانش را به فرزندم‬ ‫ترجیح داده و هر گاه دوستانش پیشنهاد‬ ‫مسافرت بدهند او بدون هماهنگی آن را‬ ‫قبول کرده و بدون هماهنگی با من این‬ ‫مسافرت را می رود‪.‬‬ ‫وی افزود‪ :‬گاهی پیش می آمد که همسرم‬ ‫دروغ گفته و فرزند را به من سپرده و برای‬ ‫تفریح با دوستانش به خارج از کشور رفته و‬ ‫از آنجا تماس گرفته و اطالع می داد‪ .‬دیگر‬ ‫تحمل این رفتارها را ندارم‪.‬‬ ‫زن با بیان این که از شوهرم جدا نشده و او‬ ‫تنها دلخور است‪ ،‬گفت‪ :‬اخالق شوهرم را‬ ‫می دانم او عصبانی است و از روی ناراحتی‬ ‫حرف از جدایی می زند چرا که ما عاشقانه‬ ‫یکدیگر را دوست داریم و هرگز از یکدیگر‬ ‫جدا نشده و سختی ها را تحمل کردیم و قرار‬ ‫نیست از یکدیگر برنجیم‪.‬‬ ‫قاضی پرونده بعد از صحبت های زن و مرد‪،‬‬ ‫با وجود مدارک و اموال مرد‪ ،‬او را محکوم‬ ‫به پرداخت مهریه زن کرد و حکمی مبنی بر‬ ‫طالق صادر نکرد و آن دو را به مصالحه‬ ‫دعوت کرد و جلسه را خاتمه داد‪.‬‬

‫مرد بی‌گناه به دلیل رابطه‬ ‫نامشروع مادر زنش کشته شد‬ ‫پرونده ای در مورد فقدانی افشین از طریق‬ ‫پاسگاه انتظامی به پلیس آگاهی ارجاء شد‪.‬‬ ‫پرونده حاکی از این بود که مرد جوانی پس‬ ‫از حضور به جلوی درب خانه دیگر به داخل‬ ‫خانه بازنگشته است‪.‬‬ ‫در نتیجه خانواده همسر فقدانی احضار شد‬ ‫و در تحقیقات به عمل آمده مشخص شد‬ ‫که پدر زن او به نام محمد همان روز از‬ ‫خانه خارج و افشین(مرد فقدانی) به همراه‬ ‫همسرش (رویا ‪ ١٦‬ساله) و مادر زنش‬ ‫(اعظم‪ )٣٢‬ساله و فرزند خردسالش (اسما)‬ ‫در خانه حضور داشتند و همسر و مادر زن‬ ‫مفقودی در تحقیقات به عمل آمده مدعی‬ ‫شدند که در روز حادثه شخصی ناشناس‬ ‫با دق الباب خانه‪ ،‬افشین را به مقابل در‬ ‫فراخوانده و او نیز با لباس راحتی از خانه‬ ‫خارج شده و دیگر مراجعه نکرده است‪.‬‬ ‫همسرش اضافه کرد‪ :‬از چندی پیش شوهرم‬ ‫از ازدواج با دختری ناشناس حرف می‬

‫زد‪ .‬با توجه به نحوة فقدانی‪ ،‬احتمال وقوع‬ ‫جنایت متصور بود‪ .‬در نتیجه خانوادة همسر‬ ‫فقدانی در حلقه تحقیقات قرار گرفتند؛‬ ‫و شخصیت و رفتار اجتماعی و اخالقی و‬ ‫معیشتی آنها بررسی و اختالفات فیمابین‬ ‫تا حدی محرز شد؛ تا اینکه از طریق مرکز‬ ‫فوریت‌های پلیسی خالل تحقیقات به‬ ‫پاسگاه انتظامی نازلو اطالع حاصل شد در‬ ‫کیلومتر ‪ ٢٥‬ارومیه در بیابان‌های اطراف‬ ‫روستای قلعه اسماعیل آقا جسدی مدفون‬ ‫گردیده و تنها دست های آن نمایان است‪.‬‬ ‫بالفاصله مأمورین این یگان به اتفاق‬ ‫مأمورین تشخیص هویت با هماهنگی مرجع‬ ‫قضایی در صحنه حاضر شده و با استفاده‬ ‫از نور افکن در ابتدای صحنه تا شعاع ‪٥٠‬‬ ‫متری را به صورت حلزونی بررسی کرده تا‬ ‫باالی سر جسد یک تیغة موکت بر کشف‬ ‫شد و سپس جسد به بیرون از محل دفن‬ ‫انتقال داده شد‪.‬‬ ‫جسد متعلق به مردی مجهول الهویه حدود ًا‬ ‫‪ ٢٥‬ساله ملبس به شلوار کردی و بدون دیگر‬ ‫البسه بود‪ .‬در مشاهدات اولیه آثار ضرب و‬ ‫جرح در پشت سر جسد و شیار خفگی عمیق‬ ‫در دور تا دور گردن به وضوح مشاهده شد‬ ‫که با توجه به محل دفن و البسة جسد‪ ،‬ذهن‬ ‫کاراگاهان به صحنة اولیه وقوع معطوف شد‬ ‫که احتما ً‬ ‫ال قتل در داخل خانه روی داده‬ ‫است‪.‬‬ ‫همچنین مشخصات ظاهری جسد هم با‬ ‫مشخصات فقدانی افشین ب مطابقت می‬ ‫کرد‪ .‬بعد از انتقال جسد به سردخانة پزشکی‬ ‫قانونی‪ ،‬در اولین فرصت جسد به رویت‬ ‫بستگان فقدانی رسیده و مورد شناسایی قرار‬ ‫گرفت‪ .‬بعد از شناسایی جسد از برادر مقتول‬ ‫به هویت حسن تحقیق به عمل آمد‪.‬‬ ‫او اظهار داشت‪ :‬دو روز بعد از مفقود شدن‬ ‫افشین‪ ،‬زنی ناشناس از طریق تلفن همگانی‬ ‫با تلفن همراه من و برادرم بهنام تماس‬ ‫گرفت و گفت‪ :‬من نامزد افشینم‪ .‬ما به اتفاق‬ ‫هم به شهرستان سلماس می رویم نگران‬ ‫نباشید‪.‬‬ ‫سریع ًا با استفاده از امکانات فنی و بخش‬ ‫کارتی شرکت مخابرات‬ ‫امور تلفن های‬ ‫ِ‬ ‫مشخص شد از کارت اعالمی به جز تماس‬ ‫های برقرار شده با برادران مقتول‪ ،‬یک مورد‬ ‫تماس دیگر نیز چند روز قبل از حادثه با‬ ‫یک تلفن همراه دائمی برقرار شده است‪.‬‬


‫‪67‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫درخواست عجیب یک زن برای‬ ‫حفظ آبرو‬ ‫زنی در دادگاه خانواده گفت‪ :‬مهریه‌ام که‬ ‫‪ ۱۴‬سکه بهار آزادی است را به دلیل اصرار‬ ‫دوستانم از شوهرم می‌خواهم و او باید آن را‬ ‫برای حفظ آبرویم بپردازد‪.‬‬ ‫زنی جوان با مراجعه به دادگاه خانواده‬ ‫ونک دادخواست مهریه خود را به قاضی‬ ‫یکی از شعب این مجتمع قضایی خانواده‬ ‫ارائه کرد و با بیان اینکه مهریه ام ‪۱۴‬سکه‬ ‫بهار آزادی است و شوهرم باید آن را‬ ‫بپردازد‪ ،‬گفت‪ :‬همه دوستانم از شوهرهایشان‬ ‫مهریه و حتی نفقه خود را با مراجعه به‬ ‫دادگاه درخواست کردند من نیز مهریه ام را‬

‫گوسفند سربریده‪ ۴ ،‬بره به دنیا‬ ‫آورد!‬ ‫در یکی از قصابی‌های شهرستان پارس آباد‬ ‫مغان‪ ،‬قصابی که بعد از سر بریدن یک‬ ‫گوسفند قصد داشت گوشت آن را بفروشد‬

‫به محض بریدن شکم حیوان‪ ،‬در کمال‬ ‫تعجب با بره‌هایی چهار قلو مواجه شد‪.‬‬ ‫‪ ،‬این قصاب به محض دیدن چنین‬ ‫صحنه‌ای بره‌ها را بیرون می‌کشد و با دادن‬ ‫شیر از طریق پستانک مصنوعی و خشک‬ ‫کردن بدن چهار قلو‌ها با سشوار مانع از‬ ‫تلف شدن آن‌ها می‌شود‪.‬‬

‫می خواهم و دلم نمی خواهد باعث کدورت‬ ‫شود‪.‬‬ ‫وی با بیان این که دارای یک فرزند سه‬ ‫ساله هستیم‪ ،‬افزود‪ :‬من و شوهرم با یکدیگر‬ ‫هیچ اختالفی نداریم و نباید این درخواست‬ ‫من از طریق دادگاه باعث سوءتفاهم شوهرم‬ ‫شود چراکه دوستانم از من خواستند تا راهی‬ ‫که آن ها برای دریافت مهریه شان انتخاب‬ ‫کردند نیز من انجام دهم‪.‬‬

‫زن بار دیگر در مقابل قاضی پرونده با بیان‬ ‫اینکه شوهرم را بیش از هر شخصی در‬ ‫زندگی دوست دارم‪ ،‬گفت‪ :‬به دادگاه آمدم تا‬ ‫اگر شوهرم نمی تواند مهریه ام را به صورت‬ ‫قسطی بپردازد‪.‬‬ ‫وی افزود‪ :‬آبرویم در خطر است و برای‬ ‫حفظ آبرو مهریه ام را می خواهم‪.‬‬ ‫مرد جوان در دادگاه خانواده حضور داشت‬ ‫و با اشاره به این که دیگر تحمل رفیق بازی‬ ‫همسرم را ندارم‪ ،‬اظهار کرد‪ :‬مهریه بهانه ای‬ ‫شد تا باالخره به دادگاه آمده و از او جدا‬ ‫شوم بنابراین مهریه اش را کامل داده و از او‬ ‫جدا خواهم شد و اعتراضی ندارم‪.‬‬ ‫وی با بیان اینکه همسرم همیشه به فکر‬

‫دوستانش بوده تا زندگی مشترکمان‪ ،‬افزود‪:‬‬ ‫آبروی مرا برده است‪ .‬تصور نمی کردم‬ ‫که روزی خود اقدام به مراجعه به دادگاه‬ ‫خانواده کند چرا که من منتظر این امر و‬ ‫بهانه بودم تا از او جدا شده و به زندگی‬ ‫ادامه دهم‪.‬‬ ‫مرد در ادامه با بیان اینکه بعد از طالق‪،‬‬ ‫حضانت فرزندم را نیز بر عهده می گیرم‪،‬‬ ‫گفت‪ :‬دیگر تحمل رفتار های همسرم را‬


‫‪66‬‬

‫ح‬ ‫ا‬ ‫و دث‬ ‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫حوادث‬

‫سرقت ‪۳۰۰‬سکه طال با قمه و‬ ‫شمشیر‬

‫تنها سرنخ کارآگاهان برای دستگیری دزدان‬ ‫خشن ‪۳۰۰‬سکه طال‪ ،‬تصویری است که از زاغ‬ ‫زن این باند به‌دست آمده است‪.‬‬

‫پلیس با انتشار تصویر این مرد از مردم برای‬ ‫دستگیری این باند کمک خواسته است‪.‬ماجرای‬ ‫این سرقت میلیونی شهریور امسال رخ داد‪.‬‬ ‫مالباخته مردی بود که در منطقه سبزه میدان در‬ ‫زمینه خرید و فروش سکه فعالیت داشت و روز‬ ‫حادثه نیز درحالی‌که ‪300‬سکه طال همراهش‬ ‫بود در حال خروج از سبزه میدان بود که هدف‬ ‫حمله دزدان قرار گرفت‪ .‬سارقان که به‌نظر‬ ‫می‌رسید از قبل این مرد را تحت نظر داشتند‬

‫شاکی پرداختند و متوجه مرد مرموزی شدند که‬ ‫چند ساعت شاکی را زیرنظر داشت‪ .‬مأموران‬ ‫شک نداشتند که این مرد زاغ‌زن باند است و‬ ‫منتظر بوده تا به محض خروج شاکی از محل‬ ‫کارش‪ ،‬همدستانش را باخبر کند‪.‬‬

‫سرهنگ غیاثوند‪ ،‬معاون مبارزه با سرقت‌های‬ ‫خاص پلیس آگاهی تهران با بیان این خبر‬ ‫گفت‪ :‬با توجه به شناسایی تصویر زاغ زن باند‪،‬‬ ‫مجوز انتشار عکس بدون پوشش این مرد از‬ ‫سوی قاضی پرونده صادر شده است و کسانی که‬ ‫وی را می‌شناسند و از مخفیگاهش خبر دارند‬ ‫می‌توانند اطالعات خود را از طریق شماره تماس‬ ‫‪ 51055237‬در اختیار کارآگاهان اداره پنجم‬ ‫پلیس آگاهی تهران قرار دهند‪.‬‬

‫زن جیب‌بر برای پس دادن‬ ‫مدارک مژدگانی می‌گرفت‬ ‫زن سارق در ایستگاه‌های مترو کیف زنان‬ ‫مسافر را خالی می‌کرد و پس از سرقت با‬ ‫مالباخته‌ها تماس می‌گرفت تا در ازای پس‬ ‫دادن مدارک‪ ،‬مژدگانی بگیرد‪.‬‬ ‫‪16‬آذرماه‪ ،‬مأموران پلیس مستقر در ایستگاه‬ ‫مترو امام خمینی در جریان درگیری بین‬ ‫‪2‬نفر از مسافران زن قرار گرفتند و به محل‬ ‫درگیری رفتند‪ .‬یکی از زنان مدعی بود که‬ ‫مسافر است و دیگری قصد داشته محتویات‬ ‫کیف او را سرقت کند که وی متوجه شده و‬ ‫با او درگیر شده است‪ .‬زن دیگر اما مدعی‬ ‫بود که همه این حرف‌ها دروغ است و او‬ ‫گناهی ندارد‪.‬‬

‫سوار بر ‪2‬موتورسیکلت سد راهش شدند و با قمه‬ ‫و شمشیر به او حمله کردند‪.‬‬ ‫آنها سپس تمامی سکه‌های این مرد را دزدیدند‬ ‫و متواری شدند‪ .‬با شکایت مالباخته‪ ،‬تحقیقات‬ ‫پلیس برای شناسایی و دستگیری دزدان خشن‬ ‫شروع شد‪ .‬مأموران که می‌دانستند دزدان از قبل‬ ‫مالباخته را زیرنظر داشته‌اند‪ ،‬به بررسی تصاویر‬ ‫ضبط شده در دوربین‌های مداربسته محل کار‬

‫مأموران هر دو زن جوان را به ایستگاه‬ ‫پلیس منتقل کردند و این در حالی بود که‬ ‫زن شاکی همچنان اظهارات اولیه خود را‬ ‫تکرار می‌کرد‪ .‬او گفت‪ :‬در حال سوار‌شدن‬ ‫به مترو بودم که متوجه شدم این خانم قصد‬ ‫دارد کیف پول مرا از داخل کیف دستی‌ام‬ ‫سرقت کند‪ .‬اگر متوجه نشده بودم‪ ،‬حاال همه‬ ‫پول‌هایم دزدیده شده بود‪ .‬وقتی مچش را‬ ‫گرفتم‪ ،‬او شروع به داد و فریاد کرد و من هم‬ ‫با وی درگیر شدم تا اینکه مأموران رسیدند‪.‬‬ ‫با تشکیل پرونده‌ای در این زمینه‪ ،‬کارآگاهان‬ ‫پایگاه هفتم پلیس آگاهی تهران وارد عمل‬ ‫شدند و به انگشت‌نگاری از زن سارق‬ ‫پرداختند‪ .‬بررسی‌ها نشان می‌داد که او یلدا‪،‬‬ ‫‪25‬ساله است و یکی از مجرمان سابقه‌دار‬ ‫در زمینه جیب‌بری به شمار می‌رود‪ .‬همزمان‬

‫با شناسایی هویت واقعی این‬ ‫زن‪ ،‬درحالی‌که وی همچنان‬ ‫مدعی بود بی‌گناه است‪ ،‬مأموران‬ ‫به بررسی کیفش پرداختند و با‬ ‫یک گوشی تلفن همراه روبه‌رو‬ ‫شدند؛ یک گوشی گران‌قیمت‬ ‫که متعلق به یلدا نبود و صاحب‬ ‫آن زن جوانی بود که همان روز‬ ‫گوشی‌اش در ایستگاه مترو‬ ‫دزدیده شده بود‪.‬‬ ‫به‌دست آمدن این اطالعات‬ ‫شکی برای پلیس باقی نگذاشت‬ ‫که یلدا پس از آزادی از زندان‬ ‫سرقت‌ها و جیب‌بری‌هایش را‬ ‫از سر گرفته است‪ .‬به همین‬ ‫دلیل مأموران با دریافت دستور‬ ‫قضایی راهی محل زندگی‬ ‫او شدند و به بازرسی آنجا‬ ‫پرداختند‪ .‬در این محل عالوه بر‬ ‫کشف ده‌ها کیف زنانه و مدارک‬ ‫شناسایی متعلق به افراد مختلف‪،‬‬ ‫یک لیست از اسامی افرادی‬ ‫به‌دست آمد که به‌نظر می‌رسید‬ ‫کسانی هستند که اموالشان از‬ ‫سوی زن سارق دزدیده شده بود‪.‬‬ ‫با شناسایی این افراد و دعوت‬ ‫آنها به اداره آگاهی مشخص شد‬ ‫که تمامی اسامی متعلق به کسانی‬ ‫است که تصور می‌کردند مدارک‬ ‫شناسایی‌شان را گم کرده‌اند‪ .‬آنها‬ ‫در تحقیقات گفتند‪ :‬چند روز‬ ‫پس از اینکه مدارکمان را گم‬ ‫کردیم‪ ،‬زنی با ما تماس گرفت و‬ ‫گفت که مدارکمان را پیدا کرده‬ ‫و در ازای دریافت مژدگانی‪،‬‬ ‫حاضر است آنها را پس دهد‪.‬‬ ‫ما هم مبلغ درخواستی‌اش را‬ ‫پرداخت کردیم و مدارکمان را‬ ‫پس گرفتیم‪.‬‬ ‫با مشخص‌شدن این موضوع‬ ‫معلوم شد که یلدا عالوه بر‬ ‫سرقت گوشی تلفن همراه و‬ ‫پول‌های مسافران در ایستگاه‌های‬ ‫مترو‪ ،‬مدارک شناسایی آنها را نیز‬ ‫می‌دزدید و بعد در ازای دریافت‬ ‫مژدگانی آنها را پس می‌داد‪ .‬به‬ ‫همین دلیل بازجویی از او از سر‬ ‫گرفته شد و وی که چاره‌ای جز بیان حقیقت‬ ‫نداشت‪ ،‬به ده‌ها فقره جیب‌بری و کیف‌زنی‬ ‫در ایستگاه‌های مترو و حتی داخل قطارها‬ ‫اعتراف کرد‪.‬‬ ‫سرهنگ داوود فرد‪ ،‬رئیس پایگاه هفتم‬

‫پلیس آگاهی تهران با بیان این خبر گفت‪:‬‬ ‫با توجه به اعترافات متهم از کسانی که با‬ ‫این شگرد اموالشان سرقت شده دعوت‬ ‫می‌شود برای شناسایی متهم و شکایت از او‬ ‫به پایگاه هفتم پلیس آگاهی تهران مراجعه‬ ‫کنند‪.‬‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

65


‫‪64‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫هرگز در محل کار‬ ‫این حرف‌ها را‬ ‫نگویید‬

‫در این مطلب ‪ 10‬موردی را‬ ‫یادآوری کرده اید که هرگز نباید‬ ‫در محل کار به همکاران خود‬ ‫بگویید‪.‬‬

‫برخی از حرف ها هستند که هرگز نباید‬ ‫در محل کار به همکاران خود بگویید‬ ‫زیرا روزی برعلیه شما استفاده می شوند و‬ ‫موقعیت کاری شما را به خطر می اندازند‪ .‬با‬ ‫اینکه شوخی کردن با دوستان در محل کار‬ ‫بد نیست اما باید حواستان جمع باشد تا در‬ ‫زمان مناسب این صمیمیت و شوخی ها را‬ ‫تمام کنید و دیگر ادامه ندهید‪.‬‬ ‫گاهی انسان ها در شوخی و خنده حرف‬ ‫هایی می گویند که هرگز نباید به زبان‬ ‫بیاورند‪ .‬به طور مثال‪ ،‬هرگز نباید به همکار‬ ‫خود بگویید‪ :‬تو آن آدمی نیستی که من تصور‬ ‫می کردم‪ .‬یا‪ :‬اعتقادات تو برایم عجیب‬ ‫است‪ .‬یا ‪...‬‬ ‫این را هرگز فراموش نکنید آدم ها به طور‬ ‫ذاتی غیبت کردن و پشت هم حرف زدن را‬ ‫دوست دارند‪ .‬پس باید خیلی مراقب رفتار‬ ‫و کردار خود در محل کار باشید تا سوژه‬ ‫غیبت های دیگران نشوید‪.‬‬ ‫در این مطلب ‪ 10‬موردی را یادآوری کرده‬ ‫اید که هرگز نباید در محل کار به همکاران‬ ‫خود بگویید‪.‬‬ ‫هرگز در محل کار این حرف‌ها را نگویید‬ ‫‪ .1‬مبلغ حقوق و خرج های ماهیانه‬ ‫هرگز در مورد حقوق خود با همکاران حرف‬ ‫نزنید‪ .‬پولی که در می آورید و هزینه هایی‬ ‫که به طور ماهانه برای خانه و زندگی خود‬ ‫دارید‪ ،‬مسایلی هستند که فقط به شما مربوط‬ ‫هستند‪ .‬صحبت در این زمینه ها فقط باعث‬ ‫برانگیخته شدن حسادت همکاران می شود‬ ‫و ممکن است برایتان گران تمام شود‪.‬‬ ‫‪ .2‬جزئیات رابطه عاشقانه یا زندگی مشترک‬ ‫شاید در رابطه عاشقانه خود بسیار خوشحال‬ ‫و خوشبخت باشید یا شاید احساس ناراحتی‬ ‫و بدبختی زیادی داشته باشید‪ .‬هر چه هست‬ ‫در این رابطه با همکاران خود حرف نزنید‪.‬‬ ‫جزئیات رویدادهای زندگی خود را برای‬ ‫دیگران شرح ندهید‪.‬‬ ‫‪ .3‬صحبت در مورد عادت های غذایی یا‬

‫سیگار کشیدن‬ ‫اینکه شما چه می خورید و چه نمی خورید‬ ‫به همکار شما چه ارتباطی می تواند داشته‬ ‫باشد؟ یا مثال اگر اهل سیگار هستید چرا‬ ‫باید برای او این مساله را توضیح دهید‪ .‬هر‬ ‫نوع عادت غذایی‪ ،‬سرگرمی یا تفریحی خود‬ ‫را به همکاران نگویید‪.‬‬ ‫‪ .4‬عقاید سیاسی‬ ‫در مورد مسایل جامعه‪ ،‬مسایل سیاسی یا‬ ‫مشکالت اقتصادی همه‌گیر با همکاران‬ ‫خود حرف نزنید‪ .‬اجازه ندهید آنها بدانند‬ ‫شما چه عقاید سیاسی و باورهای اجتماعی‬ ‫دارید‪ .‬این بحث ها و حرف ها بسیار‬ ‫خطرناک هستند‪ .‬از صحبت در این رابطه به‬ ‫شدت پرهیز کنید‪.‬‬ ‫‪ .5‬عقاید مذهبی‬ ‫عقاید و باورهای مذهبی نیز جزو مسایلی‬ ‫هستند که هرگز نباید در مورد آنها با غریبه‬ ‫ها و به ویژه با همکاران صحبت کرد‪.‬‬ ‫‪ .6‬مسخره کردن دیگران‬

‫همه ما خندیدن و شوخی کردن در محل کار‬ ‫را دوست داریم زیرا بیشتر زمان خود را در‬ ‫این فضا سپری می کنیم‪ .‬اما شوخی و خنده‬ ‫ما نباید در نتیجه مسخره یا ناراحت کردن‬ ‫یک فرد خاصی باشند‪ .‬نباید طوری رفتار‬ ‫کنیم که فردی در میان همکاران ناراحت و‬ ‫رنجیده شود‪.‬‬ ‫‪ .7‬فعالیت های اجتماعی آنالین‬ ‫حتی اگر با همکاران خود صمیمیت زیادی‬ ‫احساس می کنید آنها را در شبکه های‬ ‫اجتماعی شخصی خود وارد نکنید‪ .‬برخی‬ ‫از شبکه های آنالین همچون لینکداین‬ ‫برای مسایل کاری هستند‪ .‬اگر دوست دارید‬ ‫همکاران خود را در دنیای مجازی هم داشته‬ ‫باشید‪ ،‬در این اکانت ها اضافه کنید‪ .‬فعالیت‬ ‫در شبکه هایی همچون فیس‌بوک شاید‬ ‫باعث شود طرز فکر اطرافیان به شما تغییر‬ ‫کند‪ .‬یا آنها از خصوصی ترین احساسات یا‬ ‫عکس های شما مطلع شوند‪.‬‬ ‫‪ .8‬مسایل پزشکی‬ ‫صحبت کردن در مورد مشکالت پزشکی یا‬

‫بیماری باعث نمی شود تا همکاران برای‬ ‫شما دلسوزی یا شما را تیمار کنند‪ .‬پس‬ ‫دلیلی وجود ندارد در مورد بیماری های‬ ‫خود با آنها صحبت کنید‪ .‬این حرف ها شاید‬ ‫برای آن دست‌آویزی برای غیبت باشند‪.‬‬ ‫‪ .9‬غیبت در مورد همکاران دیگر‬ ‫حتی اگر کارهای همکارتان به نظرتان‬ ‫عجیب و ناراحت کننده است هرگز آن را به‬ ‫زبان نیاورید‪ .‬هرگز پشت سر او با همکاران‬ ‫دیگران حرف نزنید‪ .‬غیبت بسیار ناپسند‬ ‫است زیرا عالوه بر تخریب شخصی دیگر‪،‬‬ ‫برای خود غیبت کننده نیز عواقب بدی دارد‪.‬‬ ‫حرف های شما شاید به گوش آن طرف‬ ‫برسد و این جا است که ناراحتی ها‪ ،‬کدورت‬ ‫ها‪ ،‬بدبینی ها و دشمنی ها آغاز می شوند‪.‬‬ ‫‪.10‬در بوق وکرنا کردن عوض کردن کار‬ ‫اگر از کار کنونی خود راضی نیستید و می‬ ‫خواهید آن را عوض کنید‪ ،‬الزم نیست به‬ ‫همکاران خود بگویید‪ .‬هر وقت کار مناسب‬ ‫پیدا کردید از آنجا می روید و دلیلی وجود‬ ‫ندارد که آنها را در بوق و کرنا به همه اعالم‬ ‫کنید‪.‬‬


‫‪63‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫است‪ ،‬همه مردم به صحنه چشم دوخته بودند‪،‬‬ ‫پدرم رقص کنان به دنبال من می آمد‪ ،‬هر دو‬ ‫روی صحنه می دویدیم که ناگهان چوب های‬ ‫زیر پای پدرم شکست و نیمی از تنه پدرم به‬ ‫پائین افتاد‪ ،‬من ضمن اجرای برنامه هم خنده‬ ‫ام گرفته بود و هم نگران پدر بودم‪ ،‬ولی حق‬ ‫نداشتم حرفی و حرکتی بکنم با اشاره او رقص‬ ‫را ادامه دادم‪ ،‬در حالی که دلم می خواست از‬ ‫ته دل بخندم یا حتی به سراغ پدرم بروم او را‬ ‫کمک کنم‪.‬‬ ‫این خاطره ها هنوز در ذهن من مانده‪ ،‬حتی‬ ‫خاطره های کودکی ام از ‪ 4‬سالگی که روی‬ ‫صحنه کافه باستانی بودم‪ ،‬کافه باستانی درون‬ ‫یک باغ بود‪ ،‬که مهوش هم در آن برنامه‬ ‫داشت‪ .‬در جاده قدیم شمیران بود‪ ،‬من چون‬ ‫کوچک اندام بودم‪ ،‬روی صندلی نشسته و‬ ‫جلوی میکرفن می خواندم‪ ،‬آن زمان در‬ ‫اطراف صحنه‪ ،‬چراغ هایی روشن بود‪ ،‬که‬ ‫روی ظروفی فلزی شفاف قرار داشت و ملخ ها‬ ‫را جذب می کرد‪ .‬من در یک لحظه فراموشم‬ ‫می شد دارم روی صحنه می خوانم و به دنبال‬ ‫ملخ ها می دویدم‪ ،‬و اگر فریاد پدرم در نمی‬ ‫آمد‪ ،‬من در آن عالم غرق می شدم‪ .‬در واقع‬ ‫من کودکی هایم‪ ،‬بازی هایش‪ ،‬زندگی ساده‬ ‫و بی خیالی هایش را روی صحنه جستجو‬ ‫می کردم‪ .‬من در همان حال به مدرسه هم می‬ ‫رفتم‪ ،‬درس هم می خواندم‪ ،‬یادم هست خانه‬ ‫دایی پدرم در باغ فردوس بود‪ ،‬شب ها با‬ ‫چراغ نفتی من کتاب می خواندم‪ ،‬برقی در آن‬ ‫خانه نبود‪ ،‬حتی وسیله رفت و آمد در آن محله‬ ‫با درشکه بود‪ ،‬با بچه ها از آب انبار محله‪،‬‬ ‫آب می خوردیم‪.‬‬ ‫من در همان عالم کودکی با خبر شدم‪ ،‬که پدر‬ ‫بزرگم که یک افسر ارتش بود در رابطه با‬ ‫پیشه وری دستگیر و محکوم به اعدام شد‪،‬‬

‫حتی زمان اعدام طناب پاره شد و باید آزاد‬ ‫می شد‪ ،‬ولی طناب دیگری آوردند و اعدام‬ ‫اش کردند‪ ،‬بعد مادر بزرگم به کلی گم شد او‬ ‫عاشق شوهرش بود‪ ،‬از ایران گریخت و خبرش‬ ‫را از روسیه آوردند و پدرم با وجود تالش‬ ‫بسیار‪ ،‬هیچگاه او را ندید بعد هم خانواده‬ ‫به تهران تبعید شدند‪ .‬پدرم در شرایط روحی‬ ‫بدی‪ ،‬که همسرش طالق گرفته و رفته بود با‬ ‫دو بچه‪ ،‬باید زندگیش را می چرخاند‪ .‬خود به‬ ‫خود وقتی در من دو سه ساله استعداد خواندن‬ ‫و رقصیدن را دید مرا با خود به صحنه برد‪.‬‬ ‫من سبک و سیاق خوانندگی را از ویگن‬ ‫آموختم‪ ،‬بچه که بودم آهنگ های مرضیه‪،‬‬ ‫دلکش‪ ،‬پوران را می خواندم‪ ،‬اما از سبک‬ ‫ویگن خوشم می آمد‪ ،‬تا سرانجام سبک خود‬ ‫را پیدا کردم‪ ،‬ولی یادم نمی رود که ویگن‬ ‫الگوی من بود‪.‬‬ ‫خوشبختانه بزرگ شدی‪ ،‬اوج گرفتی‪ ،‬به‬ ‫راستی برای خود سبک جدیدی ابداع کردی‬ ‫به طوری که شیوه آرایش مو و صورت‪ ،‬لباس‬ ‫و نحوه اجرای برنامه هایت الگوی خیلی ها‬ ‫شد‪ ،‬ایده آل دخترها شد‪ ،‬محبوب خانواده ها‬ ‫شدی‪ ،‬بعد به خارج رفتی و یک سال بعد از‬ ‫انقالب دوباره به ایران برگشتی‪ ،‬در حالیکه‬ ‫می توانستی در خارج بمانی و ادامه فعالیت‬ ‫بدهی‪ ،‬چه شد که برگشتی و وقتی آمدی با چه‬ ‫عکس العمل هایی روبرو شدی؟‬ ‫من رفته بودم که برنامه اجرا کنم و بعد هم‬ ‫در آمریکا بمانم‪ ،‬ولی دیدم طاقت ماندن‬ ‫در اینجا را ندارم‪ ،‬آن روزها جامعه ایرانی‪،‬‬ ‫شکل دیگری داشت‪ ،‬جمعیت خیلی کم بود‬ ‫مردم سرگردان و سرگشته بودند‪ ،‬هیچکس‬ ‫تکلیف خودش را نمی دانست‪ ،‬من احساس‬

‫می کردم جای من اینجا نیست‪ ،‬ریسک کردم‬ ‫و علیرغم هشدارها‪ ،‬به ایران برگشتم‪ ،‬جالب‬ ‫است بدانید اولین کسی که هنگام ورود به من‬ ‫کمک کرد مسعود فردمنش بود‪ ،‬مسعود آن‬ ‫روزها به عنوان همافر نیروی هوایی مسئول‬ ‫بخش هایی از فرودگاه بود‪ ،‬من خبر نداشتم‪،‬‬ ‫فقط وقتی وارد شدم‪ ،‬جوانی به نام بهرام‬ ‫گذرنامه مرا گرفت و گفت‪ :‬شما که اعدامی‬ ‫هستی! بعد گذرنامه را با خود برد‪ ،‬بعد از نیم‬ ‫ساعت برگشت و مهر ورود زد ولی پاسپورت‬ ‫مرا نگهداشت و گفت‪ :‬لطفا صورتت را‬ ‫بپوشان و برو بیرون‪ ،‬اگر تو را بشناسند دردسر‬ ‫ایجاد می شود‪ .‬من به خانه خودم برگشتم‪،‬‬ ‫فردا بهرام تلفن زد و گفت‪ :‬من میخواهم با‬ ‫رئیس خودم بیایم پیش شما‪ ،‬من نزدیک بود‬ ‫از ترس سکته کنم‪ ،‬با خودم گفتم البد می‬ ‫آیند مرا محاکمه کنند‪ ،‬آنها آمدند من مسعود‬ ‫فردمنش را دیدم‪ ،‬این انسان نازنین‪ ،‬پاسپورت‬ ‫مرا به من پس داد و یک نامه هم برایم گرفته‬ ‫بود‪ ،‬که دادستان انقالب نوشته بود خانه مرا‬ ‫پس بدهند و من هیچگاه این یاری و محبت‬ ‫مسعود فردمنش را فراموش نمی کنم‪.‬‬ ‫و سال های طالیی سکوت آغاز شد‪.‬‬ ‫من کم کم با هنرمندان ارتباط برقرار کردم‪،‬‬ ‫به جلسات شان رفتم‪ ،‬منوچهر نوذری عزیز‪،‬‬ ‫ارحام صدر عزیز‪ ،‬شاهرخ نادری عزیز‪،‬‬ ‫دوستان را دور هم جمع می کردند‪ ،‬آن روزها‬

‫که پدرم فوت کرده بود‪ ،‬همه دورم را گرفتند‬ ‫تسلی ام دادند‪ .‬یادم هست آن روزها گیتی‬ ‫دچار سرطان شده بود به آلمان رفته بود‪ ،‬در‬ ‫بازگشت به من زنگ زد و من به دیدارش‬ ‫رفتم‪ ،‬کلی با هم حرف زدیم‪ ،‬مسعود کیمیایی‬ ‫از او جدا شده بود‪ ،‬گیتی ترجیح می داد با‬ ‫پسرش در آلمان باشد در این فاصله مسعود‬ ‫گاه به دیدارم می آمد‪ ،‬یادم هست بعد از رفتن‬ ‫گیتی‪ ،‬مسعود را بیشتر می دیدم تا سرانجام‬ ‫وصلتی رخ داد و بعد هم سال ‪ 2000‬به‬ ‫کانادا آمدیم من دوباره سکوتم را شکستم‬ ‫به راستی در آغاز دوباره ات تحولی به وجود‬ ‫آوردی‪ ،‬در سالن های بین المللی با جمعیت‬ ‫های دور از انتظار و حتی باالی ‪ 20‬هزار‬ ‫نفر روی صحنه رفتی و بارها رکورد نسبی‬ ‫کنسرت ها را شکستی و یادم می آید که بارها‬ ‫از سوی کمپانی های بزرگ چون نوکیا تیاتر‪،‬‬ ‫جوایزی دریافت کردی‪ .‬هنگام اجرای این‬ ‫برنامه ها چه احساسی داشتی؟‬ ‫در اولین کنسرتم در کانادا‪ ،‬احساس عجیبی‬ ‫داشتم‪ ،‬همه وجودم می لرزید‪ ،‬بغض کرده‬ ‫بودم‪ ،‬بعد از سال ها با مردم خوب و مهربان‬ ‫روبرو می شدم همان حسی که من روی صحنه‬ ‫داشتم همان حس را در مردم می دیدم‪ ،‬در لس‬ ‫آنجلس هم چنین بود‪ ،‬این لحظات هیچگاه‬ ‫از ذهن من بیرون نمی رود‪ ،‬مردم دوباره مرا‬ ‫پر از انرژی و حرکت کردند‪.‬‬

‫ادامه در صفحه بعد‪...‬‬


‫‪62‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫گوگوش‪ :‬ویگن الگوی من بود ‪ /‬زیر دست های سنگین نامادری سیاه و کبود می شدم‬ ‫درباره زندگی خصوصی‬ ‫گوگوش‪ ،‬بسیاری به خصوص‬ ‫نسل جوان‪ ،‬کمتر می دانند‪ ،‬که‬ ‫این سوپراستار محبوب همه سنین‬ ‫و همه نسل ها‪ ،‬در زندگی با چه‬ ‫فراز و نشیب هایی روبرو بوده‬ ‫است‪.‬‬

‫خانواده عزیز و مهربان‪ ،‬دو سه روز از کودکی‬ ‫مرا ساختند‪ ،‬من هیچگاه فراموش شان‬ ‫نکردم‪ ،‬بعدها که تاجی خانم مریض شد‪ ،‬به‬ ‫عیادت اش رفتم با دخترش روبرو شدم‪ ،‬ولی‬

‫می آمد‪ ،‬ولی هنوز معنای عشق را به درستی‬ ‫نمی دانستم‪ ،‬چون طعم عشق و نوازش و‬ ‫مهر را نچشیده بودم‪ .‬ولی برای اولین بار در‬ ‫نوجوانی‪ ،‬در ‪ 15‬سالگی عاشق شدم‪ ،‬عاشق‬

‫و یا در پشت پرده زندگی اش‪ ،‬چه حوادثی‬ ‫گذشته و او با اندام کوچک خود در برابر چه‬ ‫ضربه هایی تاب آورده است‪ .‬وقتی از گوگوش‬ ‫می خواهم به سال های دور سفر کنیم‪ ،‬به‬ ‫کودکی اش برویم‪ .‬به نوجوانی اش و بسیاری‬ ‫سال ها‪ ،‬که گذرشان را نفهمید و در واقع سال‬ ‫هایی که در دفتر زندگی او گم شدند‪.‬‬ ‫صابر آتشین و گوگوش‬ ‫گوگوش می گوید‪ :‬من اگر بخواهم به گذشته‬ ‫بروم‪ ،‬از سال ها و از حوادثی که گذر کردم‪،‬‬ ‫که شاید کمتر کودکی و نوجوانی گذر کرده‪،‬‬ ‫من اگر بخواهم درباره سفرهایم به سراسر‬ ‫جهان‪ ،‬کنسرت هایم‪ ،‬صحنه هایم‪ ،‬هنرمندانی‬ ‫که با آنها کار کردم و همزمان بودم حرف‬ ‫بزنم ده ها کتاب هم برایش کافی نیست‪ .‬من‬ ‫با بزرگان هنر شروع کردم‪ ،‬من از دیروز و‬ ‫سال های دور با پرخیده‪ ،‬تفکری و ارحام‬ ‫صدر همکار بودم تا امروز که با پویا‪ ،‬منصور‬ ‫و سپیده و هلن همکارم و روی صحنه ها می‬ ‫رویم و بسیاری از خوانندگان داخل ایران‪ ،‬که‬ ‫در این سال ها آمده اند و گل کرده اند‪.‬‬ ‫من با همه این هنرمندان و همه این صحنه‬ ‫ها سال ها‪ ،‬خاطرات تلخ و شیرینی دارم‪ .‬به‬ ‫عقیده من هر بچه ای برای خود سنین ‪،3‬‬ ‫‪ 5 ،4‬و ‪ 7‬سالگی دارد سنین ‪ 10‬و ‪ 14‬و‬ ‫‪ 15‬سالگی دارد‪ ،‬ولی من هیچکدام از این‬ ‫سال ها را نداشتم من با کودکی همراه نبودم‪،‬‬ ‫نوجوانی را نشناختم من با بچه ها همبازی‬ ‫نبودم‪ ،‬همه آن سال های عمر مرا صحنه های‬ ‫هنر دزدیدند و بردند‪.‬‬ ‫یادم هست وقتی دختربچه ای بودم‪ ،‬با پدرم‬ ‫به کرمانشاه رفتم منزل تیمسار سازگار مهمان‬ ‫بودیم‪ ،‬من نزد همسرش تاجی و دختر و‬ ‫پسرش ماندم‪ ،‬من که برای خود حتی یک روز‬ ‫هم نداشتم آن چند روز‪ ،‬به عنوان خاطره ای‬ ‫در ذهنم ماندگار شد‪ ،‬آن دختر و پسر هم سن‬ ‫و سالم به من دوچرخه سواری یاد دادند‪ ،‬از‬ ‫شوق پرواز می کردم انگار دنیا را فتح کرده‬ ‫بودم‪ ،‬تاجی سازگار چقدر زن مهربانی بود‪،‬‬ ‫مثل یک مادر به من توجه و مهر داشت‪ .‬آن‬

‫بعد از آنها بی خبر ماندم‪ .‬من در آن سن و‬ ‫سال نمی دانستم چه بازی هایی بکنم‪ ،‬کجا‬ ‫بروم و با چه کسی همراه شوم‪ ،‬چون من یا‬ ‫در خانه کار می کردم و کتک می خوردم و یا‬ ‫روی صحنه با پدرم همبازی بودم و گاه روی‬ ‫همان صحنه از خستگی به خواب می رفتم‪.‬‬ ‫صابر آتشین و گوگوش‬ ‫یادم هست یک بار به پیشنهاد عمویم به یک‬ ‫دانسینگ رفتم‪ ،‬پدرم هم آمد‪ ،‬دختر و پسرها‬ ‫با هم می رقصیدند‪ ،‬ولی من ناچار بودم‪،‬‬ ‫با پدر و عمویم چاچا و راک برقصم تازه‬ ‫رقص در خانواده ما ریشه داشت و همه عاشق‬ ‫رقصیدن بودند‪ ،‬من در آن لحظات به دخترها‬ ‫و پسرها نگاه می کردم‪ ،‬به اینکه آزادانه بدون‬ ‫سایه ای بر سر‪ ،‬با هم می رقصیدند‪ ،‬در گوش‬ ‫هم زمزمه می کردند و از خودم می پرسیدم‬ ‫پس می توان اینگونه آزاد بود و معترضی هم‬ ‫نداشت؟‬ ‫آیا در آن سن و سال کششی به پسرها داشتی؟‬ ‫من همیشه شب ها در کاباره ها به خصوص‬ ‫در شکوفه نو با پدرم به آکروبات و یا رقص‬ ‫و آواز می پرداختم‪ ،‬خود به خود با هنرمندانی‬ ‫که روی صحنه ها می آمدند روبرو می شدم‪،‬‬ ‫هنرمندانی که از اسپانیا می آمدند‪ ،‬رقص ها‬ ‫و عملیات جالبی روی صحنه داشتند من هر‬ ‫بار از حرکات و بازی یکی از آنها خوشم‬

‫جوانی که ‪ 20‬ساله بود‪ ،‬نمی خواهم از او نام‬ ‫ببرم‪ .‬ولی در من غمی دید‪ ،‬در دخترکی ریزه‬ ‫میزه و کوچک اندام که روی صحنه ها شهرتی‬ ‫داشت و آن سوی صحنه ها دلش پر از غم و‬ ‫اندوه و تنهایی بود‪.‬‬ ‫راستش را بخواهید من جرأت‬ ‫عاشق شدن نداشتم‪ ،‬من زندانی خانه‬ ‫و صحنه بودم‪ ،‬من به جز بازی و‬ ‫پرواز در صحنه‪ ،‬هیچ پرواز دیگری‬ ‫نداشتم‪ ،‬من گاه از همه عصبانی‬ ‫بودم‪.‬‬ ‫از چه کسی و چرا؟‬ ‫از دست پدرم عصبانی بودم‪ ،‬که‬ ‫صدای فریاد مرا نمی شنید‪ ،‬مرا که‬ ‫زیر دست نامادری می شکستم‪ ،‬آن‬ ‫روزها من و پدرم باتفاق همسرش به‬ ‫سفرهای مختلف برای اجرای برنامه‬ ‫می رفتیم گاه هنرمندان معروف با ما‬ ‫بودند‪ ،‬شاهد بودند که چگونه زیر‬ ‫دست های سنگین نامادری سیاه و‬ ‫کبود می شدم‪ .‬بهمنیار‪ ،‬همایون‪،‬‬ ‫منوچهر نوذری‪ ،‬همه شان به پدرم‬ ‫هشدار می دادند‪ ،‬از او می خواستند‬ ‫بیشتر مراقب من باشد‪ ،‬جلوی‬ ‫اذیت و آزار نامادری را بگیرد‪ ،‬ولی‬ ‫پدرم توجه نداشت‪ ،‬نمی دانم شاید‬ ‫دلبستگی اش به آن زن زیاد بود‪،‬‬ ‫شاید بی خبر بود‪ ،‬شاید فکر می کرد‬ ‫این روند طبیعی زندگی است‪ ،‬البته‬

‫نامادریم بچه های خودش را هم کتک می‬ ‫زد‪ ،‬او سادیسم کتک زدن‪ ،‬زجر دادن بچه‬ ‫ها را داشت در آن میان فریاد مرا کسی نمی‬ ‫فهمید‪ .‬کسی اشک های مرا نمی دید‪.‬‬ ‫من روزها در خانه مثل یک کارگر شبانه‬ ‫روزی کار می کردم‪ ،‬آن روزها سال سوم‬ ‫دبستان بودم‪ ،‬خانه ما به سبک قدیمی‪ ،‬دو‬ ‫طرفه با زیر زمین بود‪ ،‬من باید همه روزه دو‬ ‫بار رختخواب ها را از آن سوی به سوی دیگر‬ ‫می بردم و جا به جا می کردم‪ ،‬باید همه چیز‬ ‫مرتب بود‪ ،‬وگرنه ضربه های سنگین سیلی و‬ ‫مشت به سویم سرازیر می شد‪.‬‬ ‫یک بار که با بدن الغر و شکستنی خود‪،‬‬ ‫چند لحاف را روی سر گذاشته بودم و از پله‬ ‫ها پائین می رفتم‪ ،‬پایم لیز خورد و با سر‬ ‫به روی پله ها سقوط کردم و سرم به شدت‬ ‫زخمی شد در همان حال هم کتک خوردم‪،‬‬ ‫چرا که نباید زمین می خوردم! سرم ‪ 8‬بخیه‬ ‫خورد‪ ،‬هنوز وقتی به سرم دست می زنم آن‬ ‫پستی و بلندی ها را حس می کنم‪ ،‬ناگهان‬ ‫خودم را در آن سال های پر درد می بینم‪،‬‬ ‫آن روزها هیچکس نبود که غصه مرا بخورد‪،‬‬ ‫دردم را التیام بخشد و نوازشی بر سرم نبود و‬ ‫جالب اینکه همان شب با سر شکسته و بخیه‬ ‫خورده‪ ،‬روی صحنه رفتم و با پدرم رقصیدم‬ ‫و خواندم‪.‬‬ ‫یک شب در آبادان‪ ،‬آن سال ها که هنوز بچه‬ ‫بودم‪ ،‬مارتیک برایم تعریف کرد که آن سال‬ ‫ها را به خاطر دارد‪ ،‬چون مارتیک بچه آبادان‬


‫‪61‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫که بدانیم چطور زندگی آرمانی داشته باشیم‪.‬‬ ‫برای استفاده از قدرت اراده‌مان فرصت‬ ‫زیادی به ما داده شده است‪ .‬این ما هستیم‬ ‫که باید از این فرصت استفاده کنیم تا‬ ‫بتوانیم کامل و بی قید و شرط آزاد باشیم‪.‬‬ ‫یادتان باشد هیچوقت نباید به گذشته‌تان‬ ‫نگاه کنید و بخاطر آن غصه بخورید‪ .‬بدانید‬ ‫که هیچکس نمی‌تواند زمان حال را از شما‬ ‫بدزدد‪ .‬هیچکس نمی‌تواند آینده‌تان را از‬ ‫شما بگیرد‪ .‬آینده شما می‌تواند طالیی باشد‪.‬‬ ‫اراده ما فرزند اراده بی‌نهایت خداوند است‬ ‫و در عین حال بخشی از آن است‪ .‬فقط باید‬ ‫به آن اجازه دهیم که دیوار نادانی و جهالت‬ ‫را شکسته و ما را با اراده جهانی یکی کند‪.‬‬ ‫سرنوشت دروازه‌ای است که ما را به شکست‬ ‫گذشته می‌رساند‪ .‬اراده پذیرش ما از آینده‌ای‬ ‫است که می‌خواهد ما را تغییر دهد‪ ،‬شکل‬ ‫دهد‪ ،‬هدایتمان کند و ما را از ترس‪ ،‬تردید‪،‬‬ ‫نادانی و مرگ نجات بخشد‪.‬‬ ‫آیا سرنوشت همان کارما(‪ )karma‬است؟‬ ‫مطابق باور باستانیان‪ ،‬سه حالت کارما‬ ‫وجود دارد‪ :‬کارما سانچیتا (‪،)sanchita‬‬ ‫کارما پارارابدها (‪ )prarabdha‬و کارما‬ ‫آ گامی (‪ .)agami‬کارما سانچیتا جمع شدن‬ ‫همه عمل‌های فرد از زندگی‌های گذشته‬ ‫و این زندگی اوست که نتیجه آن هنوز‬ ‫ثمری نداده است‪ .‬در کارما پارارابدها‪ ،‬ما‬ ‫شروع به برداشت میوه بعضی از کارماهای‬ ‫جمع‌شده‌مان می‌کنیم‪ .‬اگر کارما بد باشد‪،‬‬ ‫عذاب می‌کشیم و اگر خوب باشد‪ ،‬از‬ ‫آن لذت می‌بریم‪ .‬و در آخر کارما آگامی‬ ‫است که زمانی است که فرد کام ً‬ ‫ال از همه‬ ‫نادانی‌ها‪ ،‬عذاب‌ها و نقص‌ها آزاد است‪،‬‬ ‫وقتی فرد خدا را شناخته است و فقط بخاطر‬ ‫خدا زندگی می‌کند‪ .‬در آن زمان می‌تواند از‬ ‫اراده در نهایت شکل خود لذت ببرد‪.‬‬ ‫بیشتر ما با کارما سانچیتا روبه‌رو می‌شویم‪،‬‬ ‫کارما جمع‌شده که به صورت کارما‬ ‫پارارابدها عمل می‌کند‪ .‬هیچ آزادی وجود‬ ‫ندارد و فقط سرنوشت است که ما را احاطه‬ ‫کرده است‪ .‬مثل شیر حریصی است که‬ ‫از گذشته ضربه می‌خورد ولی وقتی کارما‬ ‫آ گامی داشته باشیم‪ ،‬این شیر حریص به شیر‬ ‫غ ٌرانی تبدیل می‌شود که برای پیروزی الهی‪،‬‬ ‫موفقیت الهی روی زمین‪ ،‬غرش می‌کند‪.‬‬ ‫آیا واقع ًا هر چه که کاشته‌ایم را برداشت‬ ‫می‌کنیم؟‬ ‫همانطور که می‌کاریم‪ ،‬برداشت می‌کنیم‪.‬‬ ‫درست است‪ .‬اما در عین حال‪ ،‬اگر به‬ ‫درگاه خداوند دعا کنید‪ ،‬محبت او می‌تواند‬ ‫نیروهای غلطی که از افکار بد شما ناشی‬ ‫شده‌اند را خنثی کند‪ .‬اگر به آتش دست‬ ‫بزنید‪ ،‬مسلم است که به طور طبیعی آتش‬ ‫انگشتانتان را خواهد سوزاند‪ .‬در عین حال‬ ‫نیروی محافظی خواهد بود که شما را از‬ ‫دست زدن به آتش بازدارد‪.‬‬ ‫وقتی بچه‌ای به بچه دیگری صدمه می‌زند‪،‬‬ ‫می‌داند که آن بچه برمی‌گردد و او را زده و‬

‫تالفی می‌کند‪ .‬پس چه می‌کند؟ بالفاصله‬ ‫پیش پدرش می‌رود‪ .‬پدر او قوی‌تر است و‬ ‫می‌تواند از او محافظت کند‪ .‬در این زمان‪،‬‬ ‫آن پدر افضل و باالتر است‪ .‬اگر با نادانی‬ ‫ادغام شوید و بعد نادانی بخواهد شما را‬ ‫ببلعد‪ ،‬پدر محبت بی‌نهایت خود را نشان‬ ‫داده و شما را از نادانی نجات می‌دهد‪ .‬همه‬ ‫چیز به این بستگی دارد که چه میزان محبت‬ ‫از درگاه واال دریافت کنید‪.‬‬ ‫در چه زمان محبت خداوندی بر قانون کارما‬ ‫غلبه می‌کند؟‬ ‫محبت خداوندی همیشه بر قانون کارما‬ ‫غلبه می‌کند‪ .‬اگر اینچنین نبود‪ ،‬هیچ انسانی‬ ‫نمی‌توانست حتی یک روز هم روی کره‬ ‫زمین زندگی کند‪ .‬باید بدانید که قانون کارما‬ ‫به معنی مجازات جدی نیست‪ .‬تجربه‌ای‬ ‫الزم برای جوینده‌ آن است؛ تنها راه برای‬ ‫تسریع پیشرفت اوست‪ .‬درنتیجه‪ ،‬قانون‬ ‫کارما خود نوعی دیگر از محبت خداوندی‬ ‫است‪ .‬می‌توانید آن را چهره‌ای دیگر از عشق‬ ‫پربرکت بنامید‪.‬‬ ‫آیا همه اتفاقات زندگی ما از پیش تعیین‬ ‫شده است یا فقط یک جهت کلی وجود‬ ‫دارد؟‬ ‫مهمترین اتفاقات زندگی ما از پیش تعیین‬ ‫شده‌اند اما نه اتفاقاتی مثل اینکه برای‬ ‫صبحانه چه می‌خواهید بخورید‪ .‬همچنین‪،‬‬ ‫حتی اگر از پیش تعیین شده باشد که قرار‬ ‫است فردا بمیرید‪ ،‬اگر از زندگی معنوی‬ ‫پیروی کنید و خداوند ببیند که نیتی پاک‬ ‫دارید‪ ،‬ممکن است نمیرید‪ .‬درعوض‪ ،‬اگر‬ ‫اراده خداوندی باشد‪ ،‬ممکن است فقط‬ ‫دچار یک سردرد شوید‪ .‬سرنوشت می‌تواند‬ ‫با اراده خداوند تغییر کند‪.‬‬ ‫تنها چیزی که از پیش تعیین شده است این‬ ‫است که مجبورید که خداوند را بشناسید‪.‬‬ ‫جهل ممکن است امروز جلو شما را برای‬ ‫شناختن خداوند بگیرد اما تا ابد اینطور‬ ‫نمی‌مانید‪ .‬بگذارید از واژه «از پیش تعیین‬ ‫شده» فقط تعبیری خوب داشته باشیم‪ .‬اگر‬ ‫قرار است اتفاق بدی بیفتد‪ ،‬آنوقت می‌توانید‬ ‫از قدرت اراده‌تان برای تغییر سرنوشتتان‬ ‫استفاده کنید‪ .‬سرنوشت می‌تواند با اراده‌ای‬ ‫تغییرناپذیر تغییر کند‪.‬‬ ‫نقش اراده انسانی چیست؟‬ ‫اراده نور هوشیاری روح ماست‪ .‬می توانیم‬ ‫از نور روحمان برای ظهور خداوند استفاده‬ ‫کنیم یا می‌توانیم اص ً‬ ‫ال از آن استفاده نکنیم‪.‬‬ ‫اگر از آن استفاده نکنیم‪ ،‬بخش خشن زندگی‬ ‫یا رخوت یا تردید ذهنی‪ ،‬ما را اسیر خود‬ ‫خواهد کرد‪ .‬خداوند همه کار را از طریق‬ ‫روح انجام می‌دهد که نماینده مستقیم خود‬ ‫اوست‪ .‬خداوند خورشید است و روح ما‬ ‫مثل یک المپ می‌ماند‪ .‬این المپ نمود‬ ‫خورشید بر روی زمین است‪ .‬اما معمو ً‬ ‫ال‬ ‫ما در نور روح نمی‌مانیم و استفاده کامل از‬ ‫آن نمی‌بریم؛ به همین دلیل اراده ما دچار‬ ‫رخوت‪ ،‬تردید و ناامنی می‌شود‪ .‬اراده ما‬

‫یا تصمیم می‌گیرد که بدنمان‪ ،‬حیاتمان و‬ ‫ذهنمان نور کافی برای هدایت ما دارند یا‬ ‫می‌گوید که بدون هدایت خداوندی هیچ راه‬ ‫امید و چاره‌ای نداریم‪.‬‬ ‫چطور می‌توانیم از قدرت اراده‌مان استفاده‬ ‫بیشتری ببریم؟‬ ‫ما بعنوان یک انسان معمولی‪ ،‬اراده بسیار‬ ‫محدودی داریم‪ .‬اما اگر جوینده‌ای واقعی‬ ‫شویم‪ ،‬در آخر اراده‌ای محکم و سرسخت به‬ ‫ما داده خواهد شد‪ .‬االن مثل کسی می‌مانیم‬ ‫که به ستونی بسته شده است و تا نقطه‌ای‬ ‫جلوتر نمی‌تواند برود و فقط در این محدوده‬ ‫اراده دارد‪ .‬هرچه بیشتر در خودمان فرو‬ ‫رویم‪ ،‬ظرفیتمان بیشتر خواهد شد‪.‬‬ ‫وقتی می‌توانیم به دستورات روح گوش دهیم‬ ‫یا روحمان را برای نور افکندن به حیات‪،‬‬ ‫ذهن و جسممان جلو بیاوریم‪ ،‬اراده‌مان‬ ‫نامحدود خواهد شد‪ .‬در آن زمان‪ ،‬اراده ما‬ ‫با اراده جهانی یکی خواهد شد‪ .‬وقتی اراده‬ ‫ما اراده جهانی شود‪ ،‬آزادی‌مان بی‌نهایت‬ ‫خواهد شد‪ .‬بااینکه االن اراده‌مان بسیار‬ ‫محدود است‪ ،‬این اراده می‌تواند تا بی‌نهایت‬ ‫گسترده شود‪.‬‬ ‫آیا اراده روح ما مثل اراده خداوند است؟‬ ‫بله‪ ،‬اراده خداوند و اراده روح یکی هستند‪.‬‬ ‫اما باید تفاوت بین اراده روح خود و‬ ‫پافشاری‌های خواسته‌ها و امیال خود را‬ ‫بدانیم‪ .‬گاهی‌اوقات خواسته‌های لذت‌بخش‬ ‫زندگی را اراده روح می‌بینیم‪ .‬اگر به عمق‬ ‫خود فرو رویم‪ ،‬مجبور خواهیم شد که اراده‬ ‫واقعی روحمان را بشناسیم و آن اراده و اراده‬ ‫خداوند جدایی‌ناپذیر هستند‪ .‬وقتی آن اراده‬ ‫دانه‌ای باشد که کاشته شده و به یک گیاه‬ ‫تبدیل می‌شود‪ .‬به آن اراده روح می‌گوییم‪.‬‬ ‫وقتی به یک درخت تنومند و بزرگ تبدیل‬ ‫می‌شود‪ ،‬به آن اراده خداوند می‌گوییم‪ .‬این‬ ‫اراده در نهایت خود را از طریق روح‪ ،‬قلب‪،‬‬ ‫ذهن‪ ،‬حیات و جسم آشکار می‌کند‪.‬‬ ‫آیا اراده انسان و اراده خداوند همیشه در‬ ‫تعارض هستند؟‬ ‫تاحدی درست است‪ .‬انسان ممکن است‬ ‫ناآ گاهانه و یا آگاهانه در مقابل اراده‬ ‫خداوند بایستد‪ .‬گاهی‌اوقات باطن و ضمیر‬ ‫ما به ما می‌گوید که اراده خداوند چیست اما‬ ‫ما به آن توجهی نمی‌کنیم‪ .‬احساس می‌کنیم‬ ‫که اگر به دستورات ضمیرمان گوش دهیم‪،‬‬ ‫نفسمان راضی نخواهد شد‪ .‬به همین دلیل‬ ‫طبیعت ًا درمقابل اراده خداوند می‌ایستیم‪.‬‬ ‫خیلی وقت‌ها هم پیش می‌آید که عمد ًا‬ ‫درمقابل اراده خداوند نایستاده‌ایم ولی‬ ‫نمی‌دانیم که اراده خداوند چیست‪ .‬در این‬ ‫زمان‪ ،‬ایستادن ما در مقابل اراده خداوند‬ ‫آ گاهانه نیست به همین دلیل نمی‌توان گفت‬ ‫که در تعارض با اراده خداوند هستیم‪.‬‬ ‫اما باید بدانیم که اگر اراده‌ خداوند را به‬ ‫انجام نرسانیم‪ ،‬چه آگاهانه و چه ناآ گاهانه‪،‬‬ ‫وارد جهل و نادانی شده و پیشرفت و‬ ‫رشدمان به تاخیر می‌افتد‪ .‬یک کودک‬

‫ممکن است نداند که آتش با او چه می‌تواند‬ ‫بکند‪ .‬اما اگر به آتش دست بزند‪ ،‬آتش‬ ‫او را می‌سوزاند‪ .‬من می‌دانم که آتش من‬ ‫را می‌سوزاند ولی با وجود دانستن این‪ ،‬به‬ ‫آن دست می‌زنم و می‌سوزم‪ .‬نتیجه تعارض‬ ‫آ گاهانه و ناآ گاهانه یکی است‪ .‬اما اگر کسی‬ ‫آن را ناآ گاهانه انجام دهد‪ ،‬فردی درمانده‬ ‫خواهد بود که در آن شرایط رحمت خداوند‬ ‫زودتر شامل حال او می‌شود‪.‬‬ ‫اگر کسی عواقب عمل خود را بداند اما با‬ ‫وجود آن کاری اشتباه انجام دهد‪ ،‬رحمت‬ ‫خداوند فور ًا به او نخواهد رسید‪ .‬این فرد‬ ‫برای دریافت رحمت خداوند باید بیشتر و‬ ‫جدی‌تر دعا کند‪.‬‬ ‫چطور چیزی می‌تواند خارج از اراده خداوند‬ ‫باشد؟‬ ‫اینکه اراده خداوند در همه چیز است‪،‬‬ ‫کام ً‬ ‫ال درست است‪ .‬اما باید بدانیم که اراده‬ ‫الیتناهی او چیست و چه مقدار از آن اراده‬ ‫را برای خودمان قبول می‌کنیم‪ .‬او به ما‬ ‫آزادی محدودی داده است‪ ،‬مثل پدری که‬ ‫سکه‌ای به پسرش می‌دهد و نگاه می‌کند تا‬ ‫ببیند چطور آن را خرج می‌کند‪ .‬اگر آن بچه‬ ‫آن پول را برای هدف خوبی خرج کند‪ ،‬پدر‬ ‫به او پول بیشتری خواهد داد‪.‬‬ ‫خداوند به ما آزادی محدودی داده است تا‬ ‫امتحانمان کند تا ببیند می‌خواهیم عمل نیک‬ ‫انجام دهیم یا خیر‪ .‬خیلی باید مراقب باشیم‪.‬‬ ‫اراده او درون ماست تا وقتی یک سکه به‬ ‫ما داد بتوانیم آن را درست خرج کنیم‪ .‬اما‬ ‫چون نفس‪ ،‬فردیت و شخصیت خودمان‬ ‫را می‌سازیم‪ ،‬سعی می‌کنیم این سکه را‬ ‫طوری که خودمان دوست داریم خرج کنیم‪.‬‬ ‫وقتی خداوند چیزی به ما می‌دهد‪ ،‬سریع ًا‬ ‫می‌خواهیم مالک آن شویم‪ .‬اما اگر از آن به‬ ‫راه خود او استفاده کنیم‪ ،‬به ما بیشتر و بیشتر‬ ‫خواهد داد‪.‬‬ ‫او به ما آزادی داده است تا بتوانیم لذت‬ ‫ببریم‪ .‬اگر به ما بگوید «من هزار تومان به‬ ‫تو می‌دهم‪ ،‬حاال باید آن را خرج این یا آن‬ ‫کنی و فقط برای این هدف آن را به تو‬ ‫می‌دهم‪ ».‬هیچوقت لذت نمی‌بریم‪ .‬احساس‬ ‫می‌کنیم که می‌خواهند به ما زور بگویند‪.‬‬ ‫اما وقتی می‌گوید «من این را به تو می‌دهم‬ ‫و می‌توانی آن را هرطور که دوست داشتی‬ ‫استفاده کنی»‪ ،‬آنوقت از آن استفاده نادرست‬ ‫می‌بریم‪ .‬اگر عاقل باشیم‪ ،‬می‌فهمیم که اگر‬ ‫آن را به راه خود او استفاده کنیم‪ ،‬به ما بیشتر‬ ‫خواهد داد‪.‬‬ ‫از یک طرف به ما می‌بخشد و از طرف‬ ‫دیگر ما را امتحان می‌کند‪ .‬در عین حال‬ ‫تشویقمان می‌کند که راه درست را انتخاب‬ ‫کنیم‪ .‬اما چون می‌خواهیم شخصیت و‬ ‫فردیت خودمان را اعمال کنیم‪ ،‬سعی می‌کنیم‬ ‫آن را به راهی که خودمان دوست داریم‬ ‫استفاده کنیم‪ .‬ما از اراده محدود خودمان‬ ‫استفاده می‌کنیم‪ .‬خداوند چه می‌تواند بکند؟‬ ‫فقط زمانی می‌توانیم امن و مطمئن باشیم که‬ ‫اراده خودمان را در راستای اراده او به کار‬ ‫گیریم‪.‬‬


‫‪60‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫سرنوشت در برابر‬ ‫قدرت اراده‬

‫سرنوشت‪ ،‬نتیجه گذشته است‪.‬‬ ‫اراده انسان‪ ،‬نتیجه زمان حال‪.‬‬ ‫وقتی به عقب نگاه می‌کنیم‪ ،‬وزش‬ ‫سرنوشت را احساس می‌کنیم‪.‬‬ ‫وقتی به روبه‌رو نگاه می‌کنیم‪،‬‬ ‫رقص طالیی و انرژی‌بخش‬ ‫اراده‌مان را می‌بینیم‪.‬‬

‫هوشیاری فیزیکی محدود است‪ .‬وقتی در‬ ‫جسممان زندگی می‌کنیم‪ ،‬سرنوشت را تجربه‬ ‫می‌کنیم‪ .‬روح کام ً‬ ‫ال آزاد است‪ .‬وقتی در‬ ‫روحمان زندگی می‌کنیم‪ ،‬اراده را تجربه‬ ‫می‌کنیم‪ .‬این به خودمان بستگی دارد که در‬ ‫آ گاهی جسمی زندگی کنیم یا روحی‪.‬‬ ‫لحظه‌ای که روح وارد بدن می‌شود و نور و‬ ‫روشنایی روز را می‌بینیم‪ ،‬جهل و نادانی تالش‬ ‫می‌کند تا ما را در بر گیرد و سرنوشت بازی‬ ‫خود را شروع می‌کند‪ .‬اما نور اسیر سرنوشت‬ ‫نیست‪ .‬نور تجسم اراده است‪ .‬ما برای‬ ‫سرنوشتمان اجدادمان‪ ،‬دوستان‪ ،‬همسایگان‪،‬‬ ‫خودمان و آخر‪ ،‬همه را مقصر می دانیم‪ .‬اما‬ ‫با مقصر دانستن دیگران‪ ،‬با مقصر دانستن‬ ‫خودمان‪ ،‬قادر به حل مشکالتمان نیستیم‪.‬‬ ‫فقط زمانی می‌توانیم مشکالتمان را حل کنیم‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

59


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

58


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

57


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

Read This Magazine Online . www.

Javanantoronto.com

56


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

55


‫‪54‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫سرگذشت واقعی‌‬

‫پدر ومادری که قدرشان را نمی‬ ‫دانستیم‬

‫همین هفته گذشته بودکه رویدادی سبب‬ ‫شد‪ ،‬تا من بدانم نسبت به پدر و مادرم چقدر‬ ‫بی تفاوتی و بی اعتنایی کرده ام و خود بی‬ ‫خبرم! درست یادم هست‪ ،‬سال ‪ ،1992‬وقتی‬ ‫من و برادرم سعید تصمیم گرفتیم ایران را‬ ‫ترک کنیم‪ ،‬هیچ دستمایه ای نداشتیم‪ ،‬هر‬ ‫دو نگران بودیم‪ ،‬ولی هر دو بر تصمیم خود‬ ‫ایستاده بودیم‪.‬‬ ‫یک شب پدر ومادر روبروی ما نشستند و‬ ‫گفتند براستی چه هدفی دارید؟ ما گفتیم‬ ‫قصدمان ادامه تحصیل و ساختن آینده‬ ‫امیدبخش است‪ ،‬بعد من اضافه کردم‪ :‬آرزو‬ ‫داریم روزی چنان زندگی راحتی برای شما‬ ‫فراهم کنیم که پایتان را دراز کنید و نفسی‬ ‫براحت بکشید و فقط به نوازش نوه هایتان‬ ‫مشغول باشید‪.‬‬ ‫پدرم گفت ما با فروش خانه و ملک مغازه‪،‬‬ ‫ترتیبی میدهیم که شما هم با خیال راحت‬ ‫راهی شوید‪ ،‬عجالتا من ومادرت یک‬ ‫آپارتمان کوچک می خریم و باهمان حقوق‬ ‫بازنشستگی زندگی سر میکنیم‪ ،‬تا شما جا‬ ‫بیفتید و امکان بردن ما را به خارج داشته‬ ‫باشید‪ .‬مادرم گفت دوری از شما بسیار سخت‬ ‫است‪ ،‬ولی طاقت می آوریم‪ ،‬صبر می کنیم‪ ،‬تا‬ ‫شما به همه هدف هایتان برسید‪.‬‬ ‫اینگونه با سرمایه قابل توجهی راهی امریکا‬ ‫شدیم‪ ،‬بمجرد ورود یک آپارتمان شیک در‬ ‫سانفرانسیسکو خریدیم‪ ،‬با راهنمایی یک‬ ‫دوست قدیمی صاحب یک فست فود هم‬ ‫شدیم و بعد با خیال راحت بدنبال تحصیل‬ ‫رفتیم‪ .‬هر دو با عالقمندی پیش میرفتیم‪ ،‬هر‬ ‫دو سختکوش بودیم و هر دو بعد از چند سال‬ ‫یکی دندانپزشک و یکی هم پزشک داخلی‬ ‫شدیم‪ ،‬ضمن اینکه بدنبال تخصص هایی هم‬ ‫رفتیم‪.‬‬ ‫سال ‪ ،2001‬از پدر و مادر خواستیم به ما‬ ‫بپیوندند‪ ،‬هر دو بعد از حدود ‪ 6‬ماه صبر و‬ ‫دوندگی در ترکیه‪ ،‬عاقبت به سانفرانسیسکو‬ ‫آمدند‪ ،‬با خود کلی سوقات آورده بودند‪.‬‬ ‫خیلی زود به آپارتمان جدیدمان که ‪ 5‬خوابه‬ ‫بود‪ ،‬رنگ زندگی بخشیدند‪ ،‬بعد از سالها‬ ‫بوی غذاهای خوشمزه همه جا پیچید‪ ،‬حتی‬ ‫دوستان وهمکاران را هم به خانه می آوردیم و‬ ‫پذیرایی می کردیم‪.‬‬ ‫سال ‪ 2004‬هر دو ازدواج کردیم‪ ،‬هر دو خانه‬ ‫شیک تقریبا نزدیک هم خریدیم‪ ،‬بطوری که‬ ‫پدر و مادر پیاده طی دو سه دقیقه به خانه مان‬ ‫می آمدند‪ .‬هر دو از سحرگاه تا زمانی که ما‬ ‫برگردیم‪ ،‬به خانه و تشکیالت ما میرسیدند‪،‬‬ ‫پدرم خانه ها را پر از گل و درخت میوه کرده‬ ‫بود‪ ،‬مادرم هردو خانه را تزئین کرده و در‬ ‫تغییر وتعویض پرده ها‪ ،‬مبل ها‪ ،‬فرش ها و‬ ‫خالصه همه زیر و بم خانه‪ ،‬انقالبی کرده بود‪.‬‬ ‫همیشه خانه های ما پر از دوستان و آشنایان‬ ‫بود متاسفانه در آن روزها و سالها‪ ،‬ما چنان‬

‫سرگرم کار و دوستان بودیم که گاه فراموش می‬ ‫کردیم با پدر و مادر حرف بزنیم‪ ،‬آندو چون‬ ‫دو کارمند فولتایم شبانه روزی در خدمت ما‬ ‫بودند و ما کمتر این همه زحمت و دلسوزی و‬ ‫مهربانی را می فهمیدیم‪.‬‬ ‫بعد از بچه دار شدن‪ ،‬پدر ومادر پرستار شبانه‬ ‫روزی بچه ها هم شدند‪ ،‬ما اغلب بعد از ظهرها‬ ‫و شب ها بیرون میرفتیم‪ ،‬این پدر ومادر بودند‬ ‫که مراقب بچه ها بودند و حتی بدون اینکه‬ ‫گاه باخبر شویم‪ ،‬آنها را به پزشک می بردند‪،‬‬ ‫برایشان دارو تهیه می کردند‪ ،‬درحالیکه ما هر‬ ‫دو پزشک بودیم‪ ،‬هر دو امکان مراقبت های‬ ‫ویژه از بچه ها را داشتیم‪.‬‬ ‫یکبار که پدرم دچار سکته قلبی شد و حدود‬ ‫ده روز در بیمارستان بستری گردید‪ ،‬تازه من‬ ‫و برادرم فهمیدیم‪ ،‬که او چه نقشی در تزئین‬ ‫و مراقبت از گلها و درختها و در مجموع از‬ ‫خانه کاشانه ما داشته است‪ ،‬هر دو کوشیدیم‬ ‫جای او را بگیریم‪ ،‬ولی دیدیم یک شغل فول‬ ‫تایم همراه ریزه کاری های تخصصی است‪.‬‬ ‫هر دو از پدر تشکر کردیم‪ ،‬ولی خیلی زود‬ ‫یادمان رفت‪ ،‬او چه نقشی در زندگی ما‬ ‫دارد‪ ،‬ما حتی در قالب دو بیبی سیتر شبانه‬ ‫روزی هم به آنها نگاه نمی کردیم و حتی‬ ‫نمی دانستیم آنها نیازهای شخصی خود را‬ ‫چگونه تهیه می کنند؟ آنها هزینه شیر و دارو‬ ‫و نیازمندیهای بچه ها را از کجا می آورند‪،‬‬ ‫همسر من یکبار گفت آیا تو به پدرت ماهانه‬ ‫ای می پردازی؟ گفتم نه‪ ،‬چرا‬ ‫می پرسی؟ گفت ولی تا آنجا‬ ‫که من می دانم پدرت حداقل‬ ‫در ماه هزار دالر بابت تهیه‬ ‫وسائل بچه ها‪،‬گاه خریدهای‬ ‫ضروری خانه از جیب خودش‬ ‫می پردازد! من گفتم با او‬ ‫حرف می زنم‪ ،‬سعی می کنم‬ ‫جبران کنم‪ ،‬حداقل ماهانه ای‬ ‫بپردازم‪ ،‬که بر دوش او نباشد‪،‬‬ ‫ولی جالب اینکه مشغله‬ ‫فراوان سبب شد من این مورد‬ ‫را هم فراموش کنم و بعدها فهمیدم که پدرم‬ ‫وکالتا آپارتمان خود را فروخته و با پول آن‬ ‫حدود ‪ 8‬سال‪ ،‬بدون هیچ ادعائی‪ ،‬طلبی‪،‬‬ ‫حرفی و اعتراضی‪ ،‬همه این هزینه ها را گردن‬ ‫گرفته است‪.‬‬ ‫سال ‪ 2007‬که همسر برادرم بیمار شدو‬ ‫بدنبال آن شوهر من هم بدلیل سرماخوردگی‬ ‫شدید‪ ،‬بستری شد‪ ،‬بدون اینکه ما حتی یک‬ ‫روز توقفی در کارمان بوجود آید‪ ،‬پدر و مادر‬ ‫پرستار شبانه روزی آنها هم شدند و بعد از‬ ‫درمان کامل آنها‪ ،‬ما بعد از سالها تازه فهمیدیم‬ ‫که نقش این دو انسان فداکار چه بوده است‪.‬‬ ‫شوهرم گفت حتی پدر و مادر خودش هم‬ ‫اینگونه دلسوز و مهربان و صبور و بدون توقع‬ ‫نبوده است و همسر سعید که امریکایی بود‪،‬‬

‫به ما گفت ایندو فرشته های مهربانی هستند‬ ‫که هیچکس قدرشان را نمی داند‪.‬‬ ‫پدر و مادرم بدلیل بیماری خاله ام به‬ ‫نیویورک رفتند‪ ،‬دو هفته ای که بر ما دو سال‬ ‫گذشت چون همه شیرازه زندگی ما از هم‬ ‫پاشید‪ ،‬ما حتی برای بچه ها دو پرستار شبانه‬ ‫روزی با حقوق باالیی استخدام کردیم‪ ،‬خود‪،‬‬ ‫دو شب مرخصی گرفتیم‪ ،‬ولی دیدیم که نه تنها‬ ‫بچه ها راحت نیستند‪ ،‬مرتب با مشکالت‬ ‫و دردسرهایی روبرو هستند‪ ،‬بلکه دچار‬ ‫افسردگی واندوه شده اند‪ ،‬ناچار تلفنی پدر‬ ‫و مادر را فرا خواندیم و آنها بالفاصله آمدند‬ ‫و برسر پست های ماموریت خود ایستادند‪.‬‬ ‫در طی سالها بچه ها بمرور قد کشیدند و‬ ‫بزرگتر شدند‪ ،‬خود بخود ما به هر مهمانی و‬ ‫یا سفر کوتاهی می رفتیم‪ ،‬آنها را می بردیم‪،‬‬ ‫ولی مسلما امکان بردن پدر ومادر را نداشتیم‬ ‫چون یا با دوستان وهمکاران خود که هم‬ ‫سن و سال مان بودند میرفتیم‪ ،‬یا مهمان می‬ ‫شدیم که باز هم کسی جز خود ما نبود‪ ،‬پدر‬ ‫ومادر در خانه تنها می ماندند‪ .‬یکی دو بار‪،‬‬ ‫مادرم گفت حداقل بچه ها را همه جا نبرید‪،‬‬ ‫ما درون خانه‪ ،‬بدون آنها دق می کنیم و من‬ ‫می گفتم بهرحال این بچه ها بزودی بزرگتر‬ ‫میشوند‪ ،‬مستقل میشوند‪ ،‬باید خود را عادت‬ ‫بدهید‪.‬‬ ‫احساس می کردم‪ ،‬پدر ومادرم خیلی سریع‬ ‫پیر و شکسته میشوند‪ ،‬دل من می سوخت‪،‬‬ ‫به سعید می گفتم‪ ،‬او هم ناراحت می شد‪،‬‬ ‫ولی می دیدم کاری از دستمان بر نمی آید‪،‬‬ ‫درحالی که نمی دانستیم‪ ،‬حرکات و رفتار آن‬ ‫زمان ما‪ ،‬در این پیری سریع نقش دارد‪.‬‬ ‫بعدها من بخود آمدم و دیدم‪ ،‬ما گاه روزها و‬ ‫شبها‪ ،‬پدر و مادر را در خانه تنها می گذاشتیم‬ ‫و می رفتیم به سفرهایی که به یک هفته و‬ ‫حتی دو هفته می کشید‪ ،‬به آنها تلفن هم نمی‬

‫زدیم وقتی برمی گشتیم‪ ،‬خانه ها را تمیز و‬ ‫خوش بو مثل گل می دیدیم‪ ،‬ولی براستی‬ ‫برایشان چه کردیم؟ هیچ‪ ،‬یک بسته سیگار‬ ‫برای پدرم و یک بسته شکالت هم برای‬ ‫مادرم می آوردیم و در همه این سفرها هم‬ ‫بچه ها را با خود می بردیم‪.‬‬ ‫آخرین بار که راهی سفر شدیم‪ ،‬حدود یک‬ ‫ماه و نیم قبل بود‪ ،‬یک سفر ‪ 35‬روزه در‬ ‫پیش داشتیم‪ ،‬به خاور دور‪ ،‬یونان‪ ،‬ترکیه‪،‬‬ ‫پاریس‪ ،‬که همراه یک جمع ‪ 14‬نفره رفتیم‪،‬‬ ‫سفر خوبی بود‪ ،‬در طول سفر فقط بچه ها‬ ‫گاه به گاه نگران پدر بزرگ و مادربزرگ‬ ‫می شدند‪ ،‬بدون اینکه ما بدانیم با آنهاتلفنی‬ ‫حرف می زدند‪ ،‬روزهای آخر دخترم گفت‬ ‫چرا بر نمی گردیم؟ پرسیدم مگر به شما بد می‬ ‫گذرد؟ گفت نه‪ ،‬ولی ما نگران پدر بزرگ و‬

‫مادربزرگ هستیم‪ ،‬آنها حدود ‪ 30‬روز است‬ ‫تنها هستند‪ ،‬خیلی بنظر غمگین می آمدند‪،‬‬ ‫گفتم از کجا می دانید؟ گفت من و برادرم‬ ‫با آنها مرتب حرف میزنیم‪ .‬گفتم برایشان کلی‬ ‫سوقات گرفته ایم‪ ،‬پسرم گفت آنها سوقات‬ ‫نمی خواهند‪ ،‬چرا به فکر تنهایی شان نیستید!‬ ‫دخترم گفت این همه مهمان و دوست و‬ ‫آشنا به خانه ما می آیند و میروند‪ ،‬ولی شما‬ ‫هیچوقت با آنها حرف نمیزنید‪ ،‬انگار آنها‬ ‫عضو خانواده ما نیستند؟‬ ‫پسرم گفت چند بار شما‪ ،‬پدر بزرگ و‬ ‫مادربزرگ را سر میز شام مهمانی ها دعوت‬ ‫کردید؟ شما چند بار آنها را به مهمانان خود‬ ‫معرفی کردید؟ شما چند بار آنها را به خانه‬ ‫دوستان‪ ،‬به رستورانها‪ ،‬به سفرها بردید؟ شما‬ ‫چند بار با آنها به حرف نشستید؟ آیا خبر‬ ‫دارید آنها چه نوع بیماری و ناراحتی دارند؟‬ ‫از کجا پول تهیه می کنند؟ هزینه های ما و‬ ‫شما را درخانه ‪ ،‬از کجا می پردازند؟‬ ‫حرفهای دختر و پسرمان‪ ،‬ما را تکان داد‪ .‬از‬ ‫خود پرسیدیم یعنی ما تا این حد بیرحم ‪ ،‬بی‬ ‫تفاوت و بی اعتنا بودیم‪ ،‬آنهم در مورد پدر‬ ‫و مادری که دارو ندارشان ندارند‪ ،‬همه زندگی‬ ‫شان را به پای ما می ریختند؟‬ ‫تصمیم گرفتیم در بازگشت با آنها حرف‬ ‫بزنیم‪ ،‬عذرخواهی کنیم‪ ،‬جبران کنیم و‬ ‫سرانجام به خانه رسیدیم‪ ،‬ولی دیدیم همه‬ ‫جا برق میزند‪ ،‬درون یخچال و فریزر پر از‬ ‫غذاهای آماده است‪ ،‬درخت کریسمس پر از‬ ‫چراغ های رنگارنگ است‪ ،‬شیرینی و آجیل‬ ‫و همه آنچه بچه ها دوست دارند روی میزها‬ ‫و درون اتاق هایشان پر است‪ ،‬زیر درخت‬ ‫پر از هدایا برای همه ماست‪ ،‬و تنها روی‬ ‫کاغذی روی میز نوشته بودند که ما عازم‬ ‫ایران هستیم‪ ،‬زمانی شما به خانه میرسید‪ ،‬که‬ ‫احتماال ما در فرودگاه آماده پرواز هستیم‪ .‬ما‬ ‫از تنهایی پیر شدیم‪ ،‬از عدم حضور بچه ها‬ ‫دلتنگ شدیم‪ ،‬از اینکه هیچکس بجز بچه‬ ‫ها در خانه نیست‪ ،‬که با آنها حرف بزنیم‪،‬‬ ‫پوسیدیم و به جایی رسیدیم که دیدیم بهترین‬ ‫راه بازگشت به ایران است‪ .‬حداقل در آنجا‬ ‫کسانی هستند که همدم ما باشند‪ .‬بچه ها به‬ ‫گریه افتادند‪ ،‬هر دو بسوی اتومبیل دویدند و‬ ‫گفتند تا دیر نشده بیائید برویم‪ ،‬بیائید آنها‬ ‫را بر گردانیم‪ ،‬آنها همدم مهربان ما در تمام‬ ‫این سالها بودند مادربزرگ بخاطر ما زبان‬ ‫انگلیسی آموخت‪ .‬بما فارسی آموخت‪ .‬ما نمی‬ ‫خواهیم آنها را از دست بدهیم‪.‬‬ ‫با سرعت به فرودگاه رفتیم‪ ،‬خوشبختانه‬ ‫زمانی رسیدیم‪ ،‬که آنها در حال ورود به گیت‬ ‫ها بودند‪ ،‬به آغوش شان‪ ،‬کشیدیم‪ ،‬دستهای‬ ‫چروکیده همیشه مهربان شان را بوسیدیم‪،‬‬ ‫بچه ها از سرو کول شان باال می رفتند‪ .‬هر‬ ‫دو به گریه افتاده بودند مادرم گفت ما بلیط‬ ‫خریده ایم‪ .‬گفتم فدای سرتان‪ ،‬مهم نیست‪،‬‬ ‫ما فقط فرصت جبران می خواهیم‪ ،‬فقط‬ ‫تقاضای بخشش داریم‪ .‬مادرم مرا به بغل‬ ‫فشرد و گفت همین که کنارمان باشید‪ ،‬همین‬ ‫که تنها نباشیم‪ ،‬همین که احساس کنیم عضو‬ ‫این خانواده هستیم‪ ،‬کافی است‪ .‬برادرم و‬ ‫شوهرم بدنبال چمدان هایشان رفتند و ما آنها‬ ‫را به خانه برگرداندیم تا سال نو را با نازنین‬ ‫ترین‪ ،‬مهربان ترین و فداکارترین پدر ومادرها‬ ‫بگذرانیم و قدرشان را بدانیم‪.‬‬


‫‪53‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫احساس می‌کنید‬ ‫نامزدتان با‬ ‫دختران دیگر‬ ‫طنازی میکند؟‬

‫چه خبر است؟ نامزدتان وقت‬ ‫زیادی با یک خانم خاص در‬ ‫کتابخانه درس می‌خواند یا‬ ‫می‌بینید که نگاه‌های معناداری‬ ‫را در مهمانی با دخترهای دیگر‬ ‫ردوبدل می‌کند‪ .‬یا شاید هم از‬ ‫اینکه بیش از حد طبیعی موقع‬ ‫حرف زدن با دوستان خانمش‬ ‫تماس برقرار می‌کند یا هر زمان‬ ‫که به صفحه موبایلش نگاه می‌کنید‪،‬‬ ‫اسم یک خانم را می‌بینید که به او‬ ‫اس‌ام‌اس می‌زند‪ ،‬ناراحتید‪ .‬اگر‬ ‫دوست دارید بدانید که با این‬ ‫کارها واقع ًا در حال خیانت به‬ ‫شماست یا نه و اینکه چه باید بکنید‪،‬‬ ‫این متن را دنبال کنید‪.‬‬

‫اول اینکه باید بگوییم زود نتیجه‌گیری شما از جایی وارد آن موقعیت شده‌اید همان اندازه‪ ،‬عمل یا حرف مهم است‪.‬‬ ‫نکنید‪ .‬مهمترین قسمت در برخورد با که همه چیز وارونه به نظر آمده باشد‪ .‬به‬ ‫این مسئله این است که اول مطمئن‬ ‫شوید که آیا این حساسیت شما واقع ًا‬ ‫بجا است یا خیر‪ .‬خانم‌ها خیلی وقت‌ها‬ ‫آنقدر به بعضی چیزها فکر می‌کنند که‬ ‫دیگر واقعیت آن موضوع را نمی‌بینند‪.‬‬ ‫بدون اینکه بفهمید ممکن است‬ ‫بی‌اعتمادی درون خودتان یا رابطه‌تان‬ ‫اتفاق بیفتد‪ .‬اگر به او اعتماد نداشته‬ ‫باشید‪ ،‬بعضی اوقات به طور نادرست‬ ‫تصور خواهید کرد که در حال طنازی با‬ ‫دختران دیگر است و این انتظار باعث‬ ‫می‌شود دوستی‌های خیلی پاک و ساده‬ ‫او با دیگران را به شکل خیانت ببینید‪.‬‬ ‫سعی کنید خیلی وارد بطن داستان‬ ‫نشوید؛ مردها مثل زن‌ها فکر نمی‌کنند‪.‬‬ ‫در ‪ ۹‬مورد از ‪ ۱۰‬مورد‪ ،‬برای او درس‬ ‫خواندن با یک خانم یا اس‌ام‌اس دادن‬ ‫به یک دوست خوب هیچ معنا و مفهوم‬ ‫خاصی ندارد‪ .‬این شما هستید که باید‬ ‫تصمیم بگیرید با این مسئله مشکلی‬ ‫دارید یا نه‪.‬‬ ‫موقعیت را دوباره ارزیابی کنید و یادتان‬ ‫باشد‪ :‬مرز بندی ها و رفتار انسانها معیار‬ ‫اصلی است‪ .‬همه ما می‌دانیم وقتی عملی‬ ‫را از چارچوب آن بیرون می‌آورید خیلی‬ ‫زشت به نظر می‌رسد‪ .‬هیچ فرقی نمی‌کند!‬ ‫به خاطر داشته باشید که ممکن است‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

52


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

51


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

50


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

49


‫‪48‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫قابل توجه‬ ‫ترسوهای محترم‬

‫همه ما در زندگی بارها و بارها‬ ‫ترس‌هایی را تجربه کرده‌ایم؛‬ ‫چه در دوران کودکی و چه‬ ‫هنگام بزرگسالی‪ .‬ترس یکی‬ ‫از واکنش‌هایی است که در‬ ‫موقعیت‌های مختلف از خود نشان‬ ‫می‌دهیم‪.‬‬

‫درواقع همانطور که شادی‪ ،‬غم‪ ،‬خشم‪ ،‬عشق‬ ‫و نفرت از جمله هیجان‌های اساسی انسان به‬ ‫شمار می‌روند‪ ،‬ترس نیز یکی از هیجان‌های‬ ‫اصلی است که برای هر چه بهتر مواجه شدن‬ ‫با آن نخست باید به خوبی آن را بشناسیم‪.‬‬ ‫پس باید بدانیم از چه می‌ترسیم و برای چه؟‬ ‫ممکن است از این می‌ترسیم که در میان جمع‬ ‫صحبت کنیم‪ ،‬تصمیم‌گیری کنیم‪ ،‬با دیگران‬ ‫روابط صمیمانه‌ای برقرار کنیم‪ ،‬تغییر شغل‬ ‫بدهیم‪ ،‬تنها شویم‪ ،‬سنمان باال برود‪ ،‬کسی را‬ ‫از دست بدهیم و تنها بمانیم و‪. ...‬‬ ‫اگر شما هم از تمام این موارد هراس به دل‬ ‫راه می‌دهید یا فقط بعضی از این ترس‌ها را‬ ‫تجربه کرده‌اید نگران نباشید‪ .‬اگر خوب دقت‬ ‫کنیم متوجه می‌شویم در تمام این موارد ما‬ ‫نسبت به آنچه می‌ترسیم آگاهی کامل نداریم‪.‬‬ ‫در واقع از آنچه نمی‌شناسیم و راجع به آن‬ ‫شناخت نداریم هراس به دلمان راه می‌دهیم‪.‬‬ ‫ترس اساسا مشکلی تربیتی است که با دوباره‬ ‫آموزش‌دادن ذهن می‌توان آن را صرفا به‌عنوان‬ ‫یک واقعیت زندگی به جای مانعی در برابر‬ ‫آن پذیرفت‪ .‬در واقع می‌توان ترس را با تعلیم‬ ‫دادن دوباره از طریق تجربه‌هایی که قبال‬ ‫کسب کرده‌ایم برطرف کرد‪.‬‬ ‫چرا می‌ترسیم؟‬ ‫شاید در ذهن شما هم دائم ندایی به گوش‬ ‫می‌رسد که می‌گوید بهتر است موقعیت‌ات‬ ‫را تغییر ندهی‪ ،‬شاید همین موقعیتی را هم‬ ‫که داری از دست بدهی‪ .‬تو هرگز نخواهی‬ ‫توانست به تنهایی از پس کارهایت برآیی‪،‬‬ ‫خطر نکن شاید پشیمان شوی‪ ،‬در میان جمع‬ ‫صحبت نکن شاید دیگران فکر کنند به اندازه‬ ‫کافی آگاهی نداری و‪....‬‬ ‫اگر با چنین ترس‌ها و تردیدهایی روبه‌رو‬ ‫هستید‪ ،‬فراموش نکنید تا زمانی که خودتان‬ ‫نخواهید‪ ،‬نمی‌توانید مانع شنیدن این صداها‬ ‫شوید‪ .‬تنها زمانی می‌توانید بر ترس‌ها و‬ ‫دلهره‌هایی از این‌قبیل غلبه کنید که به‌خودتان‬ ‫اطمینان داشته باشید‪ .‬واقعا بخواهید که دیگر‬ ‫نترسید و به‌دنبال راه جدیدی برای رویارویی‬ ‫با اینگونه هراس‌ها باشید‪ .‬هنگامی که واقعا‬ ‫آماده باشید قطعا راهی نیز خواهید یافت‪.‬‬

‫معموال بسیاری از ما هر وقت وارد قلمروی‬ ‫ناآشنا یا دنیای جدیدی می‌شویم ابتدا ترس را‬ ‫تجربه می‌کنیم و همین ترس است که ما را در‬ ‫زندگی از حرکت کردن به جلو باز می‌دارد‪ .‬اما‬ ‫روش مقابله با اینگونه ترس‌ها این است که‬ ‫به‌خود اجازه دهیم آنها را احساس کنیم ولی به‬ ‫جلو گام برداریم و از حرکت‌کردن بازنمانیم و‬ ‫به هر ترتیب دست به اقدام بزنیم‪.‬‬ ‫متأسفانه خیلی افراد با انتخاب مسیری‬ ‫که از همه راحت‌تر است و نیاز به تغییر و‬ ‫تحول خاصی هم ندارد‪ ،‬زندگی‌شان را به‌طور‬ ‫یکنواختی کسل‌کننده و کم‌محتوا می‌کنند اما‬ ‫به‌خاطر داشته باشید که شما با تغییر دادن‬ ‫تصورات‌تان می‌توانید به‌طور معجزه‌آسایی‬ ‫شرایط خود را بهبود بخشید و با دنیای‬ ‫جدیدی آشنا شوید‪.‬‬ ‫افرادی که می‌ترسند می‌پذیرند هم‌اکنون‬ ‫در زندگی خود در جایی قرار دارند که‬ ‫نمی‌خواستند باشند‪ .‬چیزی نیاز به تغییر دارد‪،‬‬ ‫اما تاکنون قادر نبوده‌اند آن را عوض کنند‪.‬‬ ‫فراموش نکنید شکل بخشیدن به زندگی‬ ‫آنگونه که خودتان می‌خواهید به شجاعت و‬ ‫شهامت نیاز دارد‪ .‬البته تغییر هم آسان نیست‬ ‫چون ممکن است موانع زیادی سر راه شما‬ ‫قرار بگیرد اما این نباید باعث دلسردی‬ ‫شما شود‪ .‬اگر واقعا بخواهید می‌توانید به‬ ‫تغییرات‪ ،‬پاسخ مثبت دهید‪ ،‬ترس‌هایتان را‬ ‫بپذیرید و در زندگی‌تان اعتماد و رضایت‬ ‫خاطر بیشتری به‌وجود آورید‪.‬‬ ‫مراحل ترس‬ ‫ترس را می‌توان به ‪ 3‬سطح تفکیک کرد؛‬ ‫نخست ترس‌هایی که اتفاق می‌افتند مانند‬ ‫پیری‪ ،‬تغییر‪ ،‬جنگ‪ ،‬تصادف‪ ،‬تنهایی‪،‬‬ ‫فجایع طبیعی‪ ،‬نداشتن امنیت مالی یا ترس‌از‬ ‫موقعیت‌هایی که مستلزم انجام کاری هستند‬ ‫مانند تصمیم‌گیری‪ ،‬شروع رابطه‌ای جدید‪،‬‬ ‫مصاحبه‌کردن‪ ،‬صحبت در میان جمع‪ ،‬وزن‬ ‫کم کردن و‪ . ...‬اگر شما در این مرحله از‬ ‫ترس‪ ،‬نتوانید برخورد درستی با آن داشته‬ ‫باشید ترس به سطح دیگری می‌رسد؛ یعنی‬ ‫در این مرحله ترس شما دیگر تنها از وضعیتی‬ ‫خاص نیست؛ بلکه بحث غرورتان به میان‬ ‫می‌آید‪.‬‬ ‫مثال اگر می‌ترسید ارتباط جدیدی را شروع‬ ‫کنید‪ ،‬ترس برای شما دلیل و برهان می‌آورد‬ ‫که لزومی هم ندارد این کار را بکنید و به‬ ‫این ترتیب راضی می‌شوید که همان شرایط‬ ‫را بپذیرید و وارد سطح دوم ترس می‌شوید؛‬ ‫یعنی احساس شکست‪ ،‬درماندگی‪ ،‬نارضایتی‪،‬‬ ‫آسیب‌پذیری‪ ،‬مورد قبول واقع نشدن و‪...‬‬ ‫می‌کنید‪.‬‬ ‫در این سطح از ترس‪ ،‬با حاالت درونی ذهن‬ ‫سر و کار دارید که منعکس‌کننده احساس‬ ‫شما از خویشتن و توانایی‌هایتان در برخورد‬ ‫با جهان بیرون است؛ یعنی اگر از طرد شدن‬ ‫می‌ترسید همین ترس عمال بر تمام بخش‌های‬ ‫زندگی شما (دوستان‪ ،‬روابط صمیمانه‪،‬‬ ‫مصاحبه‌های شغلی و‪ )...‬نیز تأثیر می‌گذارد‪.‬‬ ‫بنابراین شروع به دفاع کردن از خود کرده و‬ ‫در نتیجه خودتان را محدود می‌کنید و درهای‬ ‫جهان پیرامونتان را روی خود می‌بندید و به‬ ‫این ترتیب وارد سطح سوم از ترس می‌شوید‬

‫که اصلی‌ترین ترسی است که در حقیقت‬ ‫دست و پای شما را می‌بندد و آن این است که‬ ‫با خود می‌گویید‪« :‬نه‪ ،‬من نمی‌توانم‪ ،‬من از‬ ‫عهده آن برنمی‌آیم»! هنگامی خود را ناتوان‬ ‫احساس می‌کنید از حرکت باز می‌ایستید و‬ ‫این ترس است که بر شما غلبه می‌کند‪.‬‬ ‫چه باید کرد؟‬ ‫اما بدانید و باور داشته باشید که می‌توانید‬ ‫از عهده تمام ترس‌هایتان برآیید‪ ،‬بدون اینکه‬ ‫مجبور باشید چیزی را در جهان خارج تحت‬ ‫کنترل خود درآورید‪ .‬در واقع برای اینکه‬ ‫از ترس خود بکاهید‪ ،‬تنها کاری که باید‬ ‫انجام دهید این است که به توانایی‌های خود‬ ‫در کنترل‌کردن موانعی که سر راهتان قرار‬ ‫می‌گیرد بیشتر اعتماد کنید‪.‬‬ ‫پس‪ ،‬از حاال به بعد هرگاه احساس ترس و‬ ‫دلهره می‌کنید فورا به‌خاطر بیاورید نسبت‬ ‫به‌خود احساس خوبی ندارید‪ .‬اما چرا نسبت‬ ‫به‌خودمان بی‌اعتماد هستیم؟ البته هیچ‌کس‬ ‫نمی‌تواند به درستی پاسخ کاملی به این سۆال‬ ‫بدهد ولی می‌توان گفت شاید چون اندیشه‬ ‫درستی از قرار گرفتن در شرایط مختلف‬ ‫نداشته‌ایم‪.‬‬

‫شیوه‌های آموزشی مختلف دائم به ما هشدار‬ ‫داده‌اند که «مراقب باش» و همین کلمه‬ ‫حاوی پیامی است که «جهان بیرون حقیقتا‬ ‫خطرناک است و تو نمی‌توانی از عهده‬ ‫رویارویی با آن برآیی‪ .‬پس احتیاط کن و جلو‬ ‫نرو»‪ .‬البته شاید ریشه ترس‌های ما واقعا در‬ ‫جای دیگری نهفته باشند ولی صرف‌نظر از‬ ‫ریشه‌یابی ترس‌ها باید درصدد تغییر و مداوای‬ ‫آنها برآییم‪.‬‬ ‫شروع کنید‬ ‫اگر واقعا می‌خواهید برای مقابله با ترس‌هایی‬ ‫که مانع پیشرفت شما در زندگی می‌شوند اقدامی‬ ‫کنید باید اعتمادتان را نسبت به‌خودتان بیشتر‬ ‫کنید تا جایی که بتوانید به‌خود بگویید در هر‬ ‫وضعیتی می‌توانم از عهده آنچه برایم اتفاق‬ ‫می‌افتد برآیم‪ .‬در واقع باید ترس را کامال‬ ‫احساس کرد و به هر ترتیب دست به اقدام زد‪.‬‬ ‫آدم‌های موفق بارها و بارها ترسیده‌اند اما این‬ ‫ترس هیچ‌گاه نتوانسته مانع از انجام کاری‬ ‫شود که قصد انجام آن را داشته‌اند‪ .‬اگر ترس‬ ‫مانع از رسیدن شما به هدفتان شده احتماال‬ ‫متوجه حقایق آن نشده‌اید و به جای اینکه‬ ‫ترس را به‌عنوان چراغ سبزی برای حرکت‬ ‫کردن به جلو تعبیر کنید‪ ،‬آن را به‌عنوان‬ ‫نشانه‌ای برای عقب‌نشینی تفسیر کرده‌اید‪ .‬اما‬


‫‪47‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫خواص و مضرات‬ ‫ماریجوانا‬

‫خریدار مشغول انتخاب‬ ‫ماریجوانای مورد عالقه‌اش‬ ‫_______________________‬ ‫آزادی پرطرفدارترین ماده اعتیادآور‬ ‫در ایالت کلرادوی آمریکا دیگر مصرف‬ ‫تفریحی ماریجوانا جرم نیست‪.‬‬ ‫از ابتدای سال نوی میالدی هم در این‬ ‫ایالت فروشگاه‌هایی باز شدند که به مشتریان‬ ‫ماریجوانا می‌فروشند‪.‬‬ ‫هرچند فروش این ماده اعتیادآور با رای‬ ‫مردم این ایالت آزاد شد‪ ،‬اما هنوز هستند‬ ‫کسانی که با فروش آن به صورت قانونی‬ ‫مخالفند و آن را برای انسان مضر می‌دانند‪.‬‬ ‫به این ماده سیگاری‪ ،‬علف‪ ،‬گراس‪ ،‬ماری‬ ‫جوآنا‪ ،‬بنگ‪ ،‬حشیش‪ ،‬چرس‪ ،‬جوینت و‬ ‫حتی" پنیر" هم می گویند اما همه این‌ها یک‬ ‫ریشه دارد و آن گیاه شاهدانه هندی است‬ ‫که وقتی برگ وگل آن رو خشک می کنند‪،‬‬ ‫بیشتر با نام ماریجوآنا و گراس شناخته می‬ ‫شود و هنگامی که عالوه بر برگ و گل‪،‬‬ ‫ساقه و ریشه آن را هم به شکل صمغ یا رزین‬ ‫درمی آورند‪ ،‬حشیش نامیده می شود که‬ ‫میزان خلوص آن بسیار باالتر از ماریجوآنا‬ ‫است‪ .‬اما چه حشیش باشد و چه گراس و‬

‫ماریجوآنا‪ ،‬عامل موثری که در این ماده‬ ‫باعث ایجاد توهم در مصرف کنندگان می‬ ‫شود‪ ،‬تی‪.‬اچ‪.‬سی یا تتراهیدروکانابینول‌ نام‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫ماریجوآنا گسترده ترین ماده اعتیاد‌آور‬ ‫مصرفی در جهان است و بنابر آمار دفتر‬ ‫کنترل مواد مخدر سازمان ملل متحد‪،‬‬ ‫حدود ‪ ۱۶۰‬تا ‪ ۱۸۰‬میلیون نفر در جهان‬ ‫ماریجوآنا مصرف می‌کنند‪ .‬بیشترین تعداد‬ ‫مصرف‌کننده این ماده در کشورهای آمریکا‬ ‫و کانادا حضور دارند‪ .‬سازمان ملل متحد‬ ‫گزارش کرده که حدود ‪ ۸‬درصد از مردم‬ ‫آمریکا و کانادا به نوعی ماریجوآنا مصرف‬ ‫کرده یا می‌کنند‪.‬‬ ‫شاید هم همین تعداد زیاد مصرف کننده‬ ‫در این کشورها باعث شده که در سالهای‬

‫اخیر بحث و جدل ها برای آزادسازی‬ ‫مصرف ماریجوآنا در آمریکا و کانادا بسیار‬ ‫باال بگیرد و باالخره هم از روز اول ژانویه‬ ‫امسال‪ ،‬ایالت کلورادو مصرف آن را با‬ ‫شرایطی آزاد اعالم کرد‪.‬‬ ‫اما بحث ها در مورد آزادسازی ماریجوآنا‬ ‫تنها در حوزه پلیسی و اجتماعی مطرح‬ ‫نیست؛ در بین دانشمندان هم سالهاست که‬ ‫در مورد خواص و مضرات این ماده بحث‬ ‫جدی در جریان است‪.‬‬ ‫طرفداران این ماده از خواص آن برای‬ ‫آرامش‌بخشی به بیمارانی که از صرع‪ ،‬آسم‪،‬‬ ‫ام‪.‬اس و سردردهای میگرنی رنج می برند‪،‬‬ ‫صحبت می کنند و البته سالهاست که از آن‬ ‫برای آرامش بخشیدن به بیماران سرطانی‬ ‫که شیمی درمانی را پشت سر گذاشته اند‪،‬‬

‫استفاده می شود‪ .‬خواص تسکین دهنده‬ ‫ماریجوآنا به علت تاثیر ماده تی اچ سی‬ ‫موجود درآن بر ترشح هورمون‌های آرامش‬ ‫بخش سیستم پاراسمپاتیک بدن گزارش شده‬ ‫است‪ .‬اما مخالفان قانونی شدن مارجوآنا از‬ ‫آسیب‌هایی که این ماده به حافظه و مغز وارد‬ ‫می کند صحبت می کنند و اینکه مصرف‬ ‫بیش از حد و مداوم این ماده چه طور می‬ ‫تواند زمینه ساز اختالالت روانشناختی چون‬ ‫اسکیزوفرنی از نوع پارانویا شود و حافظه رو‬ ‫نقصان دهد‪.‬‬ ‫با وجود این خیلی‌ها با مقایسه ماریجوآنا‬ ‫و الکل می گویند مضرات آن اگر کمتر از‬ ‫الکل نباشد بیشتر از آن نیست و حاال که‬ ‫این یکی در جوامع غریب قانونی است چرا‬ ‫آن یکی را نباید در حیطه مصرف قانونی‬ ‫هم سنجید‪ .‬البته این که قانونی‌شدن ماده ای‬ ‫که بیش از ‪ ۱۶۰‬میلیون نفر در جهان آن‬ ‫را مصرف می کنند‪ ،‬خود به خود می‌تواند‬ ‫از دامنه بزهکاریها‪ ،‬قاچاق بین المللی و‬ ‫بسیاری از آسیب های اجتماعی پیرامون‬ ‫مصرف ماریجوآنا بکاهد‪.‬‬ ‫از طرف دیگر‪ ،‬ازآنجایی که ماریجوآنا را‬ ‫نمی‌توان چون مواد اعتیادآور هرویین یا‬ ‫مرفین تزریق کرد‪ ،‬در سالهای اخیر دولت‌ها‬ ‫هم به فرض این که آسان گیری در مورد‬ ‫مصرف ماریجوآنا می‌تواند راهی برای‬ ‫کاهش آسیب ها از مواد اعتیادآور سنگین‬ ‫قلمداد شود‪ ،‬به تصویب قوانین آزادسازی‬ ‫این ماده تواهم‌زا یا آسان گیری برای مصرف‬ ‫شخصی آن‪ ،‬روی خوش نشان داده‌اند‪.‬‬


44

Thursday July 02, 2009

IWõì BíyÿApG Ao BùüoBíýG ÑAõðAô kõzýì BíyþívW .kõzýì pËð Ù|çPgAô þâkAõðBg ÑõÂõì àü pSA ok :ëAõu |«çìBÞ ó|æA ,ïly ûkpvÖA lÏG ô ïkõG QcAoBð þOlì ÿspðA îÞ þéýg .ïoAlð þâlðq úG êýìô ïly ûrýãðA|þG .ïly òýGlG îø rý^ úíø úG .ëBdýG úzýíø ô îPvø "õPðoõO - ï.Z" ?lýñßýì ÿkBùñzýK ú^ Bíy ïlÚ òýèôA ûoôBzì |,þâkpvÖA koõì ok :þHDBO pPÞk qBG ûoôBzì ok Bíy þñøm ÿpýâok òüA úzüo .QuA .lüpýãýì Ao pýâok úWõO ókpÞ Bøo ÿBøoArGAô ûly ÿApG þøBýâ ,þÏýHÆ ÿBøôoAk ó@ BG óBìríø óõg }kpâô ÿspðA|,Bùðõìoõø wð|æBG ûkAk AôAlì úG ÿkBüq QÎpulðAõPýì .løk {øBÞ Ao óBìok Rlì ëõÆô Ao ïA þâkpvÖA QèBc òì :ëAõu VoA úG îâorG olK ô ïolK qA òýãíÒ úzýíø îø Bùð@ .ïkpG àíÞ lðAõPýì þPcAoBð òüA Bü@.lðkõG "áoõüõýð - Ñ .o" ?kõzG oAlÛì BO lñðAõPýì Ao þâkpvÖA þSoA koAõì :þHDBO pPÞk .lýzhG ÿkõHùG l¾ok 100 BO l¾ok 50 qA ÿkBüq þéýg BíyþßürýÖô þcôo ÿBùPèBc ok l¾ok 7 ÈÛÖ Bíyós pýýÓO êGBÚ Bíy ëBc qA l¾ok 93 qA {ýG ,koAk {Ûð ûkB×PuA rýOõñLýø ô þðBìokôoAk qA úñýìq òüA ok .QuA }ôo àü úÞ |Matrix Energetic| }ôo rýðô kõzýì .lyBHýì úPÖpzýK oBývG þðBìok ÿspðA lülW þHDBO pPÞk ÿBøoBñýíuô Bùuç | Þ koõìok RBÎ|çÆA òPÖpâÿApG :lýDBìpÖ ólük püq QüBuqA www.meetup.com/Iranian-support-Group| | www.drtaebi.com QýÛÖõì ô RôpS koõìok óõW 25 úHñzXñK qôo oBñýíu| .QuA þvýéãðA óBGq úG oBñýíu òüA .lyBHýì

No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

Tel: 905-889-2526

Fax: 905-889-3897

Are You Happy?

46

1388 pýO 11 úHñzXñK 44

!ÿkBy ëBHðk úG

òì þPcAoBð ô îÒ UÎBG ÿrý^ ú^<:lýñßG ó BOkõg ëAõuôk òüA >?îñÞ ÙpÆpG Apð@îðAõPýì oõÇ^ ?kõzýì lyBHýì BíyûBâ@kõgBð pýí ÿApG þGõg oBývG Ñôpy .lølýì Ýõu QHTì pýýÓO ÿõu úG Ao Bíy úÞ .lyBHýì þPcAoBð þuoBÖ óBGq ok ÿkBy kBÃPì úíéÞ úÞ .îPvø QcAoBð lýDõãýì lýPvø kByBð Bíy þPÚô òøm ókõG pýâok Büô òøm þPcAo ïlÎ QýÏÚõì ÐÚAô ok <koAk úzüo úu «BOlíÎ ÿpýâok òüA .lñßýì óBýG Ao lüA ûkpG püq Ao óBOkõgô lüA ûkpÞ úvüBÛì Ao ÿrý^ -1 lüA ûkpGpüq Ao óBOkõgô lüA ûkpÞ RôBÃÚ Ao ÿrý^ -2 IéÆ Ao lýyBG úPyAk lýðAõPýíð ó|æA úÞ ÿrý^ -3 RBÛéÏO(lýyBG úPyAk Apð@ úÞ lüoAk oAp¾A ô lüA|ûkpÞ )þñøm ô þuBvcA ,þñøm xpPuA BG þPcAoBð ô ÿkByBð

QzùG ÿBñíO úG ly þÆ úíø løAq píÎ QzùG QuBñíO QÞpO ok úÞ QvðAlðôA |*|*| *| | | }BG óBìAk ûlýzÞ ÜéÏO oAq oBgq }BG óArüpâ óAqA ,ëk RlzÞ|þì ú^ pø úG QupíS Qñì oBG qA îg ëBùð lÚ }BG óBPvéâ òüA ôpu ,òßì ëõHÚ píS QuA þøBzñùy Alâpø ,kõg ÿ|úðBg óôok | | }BG óBÇéu ,{üõg lc qA úñì óôpG ïlÚ |**| |*| ô lc :|Know your limit, play within it | þPcAo BG Rkõg ûkôldì ok ô óAlG Ao kõg þüBðAõO .òÞ þâlðq ëBýg ok ÿkByòPÖo òýG qA UÎBG úÞxpPuA êìAõÎqA þßü Quk àü BG úðAôlñø ôk òPyAkpG ,lyBHýì þâlðq ô úvüBÛì IvcpG ÿoBývG úðB×uBPì úÞ QuA .lññßýì RokBHì ó@úG þíz^ îøô îz^ô RôBÃÚ ô þH¿Î oBzÖ püq Ao }A ûkAõðBgô }kõg Àhy Ao óApãük lýDBO ô pËð úÞ koAnãýì oBývG þcôo oBývG óApãük pËð úÞ QuA òüA pìA QýÏÚAô .kpýãG ô lñÞ pýýÓO lðAõPýì þøBOõÞ Rlì ok ô QuA pýÓPì .koAlð Bíy þ¿hy þâlðq ÿôo ÿpýSBO aýø òì oBü ly kõg òÊ qA þvÞpø òì oApuA QvXð òì óoôk qA xBvcA «BÏÚAô Bü@<: QuA òüA Bíy qA òì ëAõu >?QuA kBy óõPèk Bü@?lýñßýì ÿkBy qA Ao ëAõu òüA QuA þ×ñì óBPGAõW úßýOoõ¾ ok

:úPÎBu 3/5 ûtü ô Workshop| ô oBñýíu

,pOpSõì ,pPùG : þðBìok þÏýHÆ þHðBW ÅoAõÎ óôlG ïõu úÏÖk ÿApG Ao þHDBO pPÞk êHÚ ú×Pø úèBÛì< Ao þüBørý^ ú^ úÞ ïkpÞ oôpì îñøm ok ô ïlðAõg ïA þâlðq ok Ao BùñüA úÞ îPhHyõg olÛ^ ô ïoAk oBýPgA þG |Count my blessing| BíyëõÛG .ïoAk Ýõyô kAk Quk îùG ÿkByô QüBÂo xBvcA àü pO|QcAo IyóôA .ïkpÞ xBvcA îHéÚok Ao þHýXÎ ô Jõg ÿBùGAõg þPcô ïlýGAõg pãük Iypø qA JAõgqA þGAkByô ÿspðA BG lÏG qôo eH¾ô ïlük kBy oBývG óBO ûlðqõì@ ÿBø úèBÛì qA .ïly oAlýG "õPðoõO - ï.BÂolýíc" >.ïoArãuBLu |*|*| *| úÞ lýñßýì pßÖ Bü@ ?lýPvø ëBdyõg îø Bíy Bü@ ÿApG Bü@ ?konãýì ÿkBy úG óõPýâlðq RBËdè lýðAlýì Bü@?lüoAk ïq|æ ÿkBì êýèk ókõG ëBdyõg ?QuBíy RAkBÛPÎA êìBÞ JBOqBG Bíy þâlðq úÞ kõg píÎ ÿBùèBu ÿoBíyþG óAlñìkpgô óBÖõvéýÖ úðõã^< : úÞ lðA úPgAkpK ëAõuòüA ókAk JAõW úG Ao >?koô@QulG Ao ÿkBy óAõPýì ûôlðAô îÒ úíz^pu<:lüõãýì -pýHÞ îéÏì - AkõG pø úG þãPvGAô >.QuA ÝõzÏì úG þãPvGAô QükõWô Bü ô Àhy ú^ ô Býðk ëBì ú^ ,ÿrý^ êýèk .koô@þì BíyÿApG ûôlðAô îÒ þÏÚAô Büô þñøm .lyBHýì ó@ókAk Quk qA xpO îø ó@

‫هدف و پیشرفت‬ (416) ‫روی‬ 548 6‫تمرکز‬ 468 .-l،‫افسردگی‬ (ðB9u0o5)þ5ì08I6ý‫بهبود‬ 6u6@8Bì: òó×léO| :G þ HDRBOBpuPBÞvkwww.drtaebi.com àA úýñðýõéÞã^þéK þðBìo k RBìlg ú G c ÝôpÎ ô IéÚ‫روابط‬ ÿBø ÿoB‫بهبودی‬ íýG ,}oAõâ ûBãPuk ÿBùüoBíýG ,þâ‫هیل‬ kpvÖA ,q‫ریچموند‬ ôpOo@ ,xpPuA‫در‬ ô kok‫مدیتیشن‬ {øBÞ ‫زناشویی و اجتماعی‬ ‫جلسه‬ . l ý D B ì p Ö ê ¾ B c x B í O p ü q ò × é O B G ï B ð Q H S ô B W ô o q o ÿ A p G )$65|( DPA| ÝôpÎ ô IéÚ QvO ,)$30|( þðrõu IÆ ,)$120.00|( Bio-‫استرس‬ Feed-Back| Q‫کاهش‬ vO .‫رایگان‬ õñOoõO QÚô úG Iy 8:‫جا‬ :30 Q ÎBu ú‫تلفن‬ Hñy úu pøAFN| | óApü‫تشویش‬ A püõ¿O ëBðB‫و‬Þ q‫دلهره‬ A þHDBO p‫بهبود‬ PÞk þðõ،‫آرامش‬ ürüõéO ûlðq‫به‬ úìB‫دستیابی‬ ðpG .......... ‫رزرو‬ 905-508-6668


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

‌ ‫آ گه‬ ‫ی‬ ‫ا‬ ‫م‬ ‫اشینجا‬ 647.521.9591

45


‫‪44‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫اکسیر جوانی موش‌ها را جوان کرد‪ ،‬آدم ها را امیدوار‬ ‫دانشمندان آمریکایی آزمایش‬ ‫فوق‌العاده‌ای برای وارونه کردن‬ ‫روند پیری روی حیوانات انجام‬ ‫داده‌اند‪.‬‬ ‫آنها در این آزمایش از یک ماده شیمیایی‬ ‫برای جوان کردن ماهیچه موش‌ها استفاده‬ ‫کرده‌اند و می‌گویند نتیجه مساوی است با‬ ‫تبدیل یک ماهیچه شصت ساله به ماهیچه‌ای‬ ‫بیست ساله‪ .‬ولی قدرت ماهیچه جوان شده‬ ‫افزایش پیدا نکرده است‪.‬‬

‫این تحقیق در نشریه علمی سل مکانیزمی‬ ‫کامال تازه برای پیری ارئه می‌کند و بعد‬ ‫روند پیری را معکوس می‌کند‪.‬‬ ‫پیر شدن را جاده ای یک طرفه می‌دانند ولی‬ ‫حاال محققان دانشگاه هاروارد می‌گویند‬ ‫بعضی از جنبه های پیری می‌تواند برگشت‬ ‫پذیر باشد‪.‬‬ ‫این تحقیق بر روی یک ماده شیمیایی به‬ ‫نام ان‌ای‌دی متمرکز است‪ .‬این ماده در‬ ‫تمام سلول‌های بدن به موازات افزایش سن‬

‫کاهش می‌یابد‪.‬‬ ‫محققان دریافته‌اند کاهش ماده شیمیایی‬ ‫ان‌ای‌دی‪ ،‬عملکرد میتوکندری را کند‬ ‫می‌کند‪ .‬میتو‌کندری اندامکی است که‬ ‫وظیفه‌اش تولید انرژی در تمام سلول های‬ ‫بدن است‪ .‬کاهش فعالیت میتوکندری باعث‬ ‫کاهش تولید انرژی و در نهایت پیری می‬ ‫شود‪.‬‬ ‫در این آزمایش به موش‌ها یک ماده‬ ‫شیمیایی داده شد که بدن آنها به صورت‬ ‫طبیعی آن را به ان‌ای‌دی تبدیل کرد و روند‬ ‫پیری موش‌ها وارونه شد‪.‬‬ ‫یک هفته داروی جوانی بر روی موش‌های‬

‫دو ساله ماهیچه‌های بدن آنها را تبدیل به‬ ‫ماهیچه بدن یک موش شش ماهه کرد‪.‬‬ ‫میتوکندری سلولی‪ ،‬تحرک ماهیچه ای و‬ ‫مقاومت به انسولین در بدن موش ها هم‬ ‫تغییر کرد‪.‬‬ ‫دکتر آنا گومز‪ ،‬از بخش ژنتیک دانشکده‬ ‫پزشکی هاروارد می گوید‪ :‬به نظر ما این یک‬ ‫یافته خیلی مهم است‪.‬‬ ‫او می گوید‪ :‬بعد از جوان شدن ماهیچه ها‬ ‫ممکن است مدت بیشتری طول بکشد که‬

‫قدرت و نیروی جوانی را هم باز یابند‪.‬‬ ‫درمانی برای پیری؟‬ ‫اما این یافته نمی‌تواند درمان قطعی برای‬ ‫پیری باشد‪ .‬باقی جنبه‌های پیر شدن مثل‬ ‫کوتاه شدن تلومرها و آسیب‌هایی که به‬ ‫دی‌ان‌ای وارد می شود قابل بازگشت نیستند‪.‬‬ ‫دکتر گومز به بی‌بی‌سی گفت‪ :‬پیر شدن‬ ‫جنبه‌های مختلفی دارد‪ .‬فقط یک جزء از‬ ‫بدن انسان درگیر این موضوع نیست که ما‬ ‫بتوانیم از پیر شدن آن قسمت جلوگیری‬ ‫کنیم‪.‬‬ ‫تیم محققان می خواهد نتیجه این آزمایش‬

‫ها را از سال ‪ ۲۰۱۵‬میالدی در کلینیک‬ ‫پزشکی آغاز کنند‪.‬‬ ‫دکتر گومز می‌گوید‪ :‬تحقیقات تازه چشم‬ ‫اندازه خوبی به ما می دهد اما تالش برای‬ ‫جلوگیری از سالخوردگی نباید از بیست‬ ‫سالگی آغاز شود‪ .‬بلکه بهتر است از زمانی‬ ‫آغاز شود که به اندازه کافی عمر کرده ایم‪.‬‬ ‫البته نه زمانی که خیلی پیر شده ایم و سلول‬ ‫هایمان آسیب دیده اند‪ .‬مثال چهل سالگی‬ ‫می تواند سن مناسبی برای پیشگیری از روند‬ ‫پیری باشد‪.‬‬

‫پروفسور تیم اسپکتور از دانشگاه کینگزکالج‬ ‫لندن می گوید‪ :‬این یافته خیلی هیجان انگیز‬ ‫و اغواگرانه است‪ .‬اینکه بدانیم بعضی از‬ ‫جنبه های پیر شدن قابل بازگشت هستند‪.‬‬ ‫او می گوید‪ :‬ولی راه طوالنی در پیش است‬ ‫که این آزمایش را از روی این موش‌ها به‬ ‫تحقیقی واقعی بر روی آدم ها تبدیل کرد‪.‬‬ ‫دکتر علی توسلی از دانشگاه ساوث همپتون‬ ‫بریتانیا می‌گوید‪ :‬مهم است توجه کنیم که‬ ‫این آزمایش هیچ تاثیری روی خود موش‌ها‬ ‫نگذاشته است و فقط ماهیچه‌های آنها جوان‬ ‫شده‪.‬‬

‫"این ممکن است به یکی از این دو دلیل‬ ‫ربط داشته باشد‪ .‬یا باید موش‌ها برای زمان‬ ‫طوالنی‌تری در معرض درمان قرار بگیرند تا‬ ‫تغییراتی که در سلول ها حاصل شده زمان‬ ‫این را داشته باشد که در کل ارگان‌ها تاثیر‬ ‫خود را آشکار کند و یا تغییرات شیمیایی‬ ‫به تنهایی کافی نیستند که تغییرات فیزیکی‬ ‫مرتبط با پیری در موش‌ها را به عقب‬ ‫برگردانند‪".‬‬ ‫علی توسلی می‌گوید‪ :‬آزمایش های بیشتری‬ ‫الزم است تا پی ببریم کدام یک از این‬ ‫موارد درست است‪.‬‬

‫ادامه در صفحه ‪47‬‬


‫‪43‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫محمد‬ ‫رحیمیان‬

‫بررسی مطالبات‬ ‫(‪)Claim‬‬

‫بیش از ‪ 10‬سال از اطالع رسانی‬ ‫مداوم شرکت بیمه رحیمیان‬ ‫‪ Insufin‬می گذرد‪ .‬احساس‬ ‫اهمیت افراد برای منافع و‬ ‫سرنوشت مشترکشان ازجمله دالیل‬ ‫پیدایشش بیمه بوده است‪ .‬اگر به‬ ‫مقایسه استقبال افراد از بیمه با آن‬ ‫سالها بپردازیم متوجه می شویم که‬ ‫گرچه بیمه قدمت درازی دارد اما‬ ‫در سالهای اخیر‪ ،‬ایرانیان نسبت به‬ ‫آن توجه و استقبال بیشتری نشان‬ ‫داده اند‪.‬‬ ‫____________________________‬

‫در حالی از سال گذشته عبور می کنیم که از‬ ‫هر ‪ 3‬نفر ‪ 1‬نفر با یکی از بیماری های سخت‬ ‫روبرو می شود‪ ،‬یکی از دو نفر قربانی حمله‬ ‫قلبی زیر ‪ 65‬سال است‪ ،‬در هر ‪ 4‬دقیقه در‬ ‫جهان یکی به سرطان مبتال می شود وطبق‬ ‫آمار‪ ،‬قبل ازسنین بازنشستگی شانس ابتال به‬ ‫بیماری سخت‪ ،‬بسیار بیشتر از مرگ است‪.‬‬ ‫اگر از وضعیت امروز کانادا بپرسید باید‬ ‫گفت‪ ،‬هر روز در کانادا حدود ‪ 200‬نفر‬ ‫دچار حمله قلبی می شوند‪ 137 ،‬سکته رخ‬ ‫می دهد‪ 340 ،‬مورد سرطان دیده می شود و‬ ‫از میان هر ‪ 9‬زن‪ ،‬یکی به سرطان سینه مبتال‬ ‫می گردد ‪.‬‬ ‫از سوی دیگر آمارها می گوید یکی از ‪1683‬‬ ‫تصادف ماشین به ‪ Claim‬می انجامد‪.‬‬ ‫یکی از ‪ 2726‬مورد‬ ‫آتش سوزی در حد رقم باال منزل ‪Claim‬‬ ‫می شود‪.‬‬ ‫یکی از ‪ 146‬مورد بیمه عمر قبل از ‪70‬‬ ‫سالگی ‪ Claim‬شده است‪.‬‬ ‫یکی از ‪ 14‬نفر زیر سن ‪ 70‬سالگی به دلیل از‬ ‫کارافتادگی ‪ Claim‬کرده اند‬ ‫یکی از ‪ 3‬نفر زیر سن ‪ 70‬سالگی بیمه بیماری‬ ‫سخت خود را ‪ Claim‬کرده اند‪.‬‬ ‫همانطور که می بینید احتمال مواجهه با‬ ‫بیماری های سخت و از کارافتادگی‪ ،‬برای‬ ‫افراد بسیار باالست و این سوال به قوت خود‬ ‫باقی است که در هنگام روبرو شدن با بیماری‬ ‫سخت چه خواهیم کرد؟ آیا در حساب بانکی‬ ‫مان به قدر کافی پول داریم؟ قرار است‬ ‫ازدوست و آشنا ‪ ،‬فامیل قرض بگیریم ؟می‬ ‫توانیم از بانک وام بگیریم؟آیا قرار است‬ ‫خانه مان را بفروشیم؟ و یا‪.....‬‬

‫امروزه تقریبا اکثر افراد می دانند که بیمه‬ ‫بیماری سخت و ناتوانی جسمی یکی از‬ ‫مهمترین و بهترین بیمه هایی است که با‬ ‫درصد باالیی در زندگی هر شخص استفاده‬ ‫خواهد شد و دانش این نیاز‪ ،‬قدم بزرگی در‬ ‫این راه بشمار می آید‪ .‬بیمه دقیقا در مسیر‬ ‫پستی و بلندی های زندگی در خوشی ها و‬ ‫ناخوشی ها و مواردی که به مشکالت مالی‬ ‫بینجامد قدم بر می دارد و افرادی که آن را‬ ‫اخذ کرده اند با آسایش فکری بیشتری نسبت‬ ‫به سایرین زندگی خواهند کرد‪.‬‬ ‫سال دیگری را آغاز کرده ایم‪ ،‬مانند همه‬ ‫سالهای عمرمان از آنچه پیش روی ما خواهد‬ ‫بود چیزی نمی دانیم‪ .‬فردا می تواند برای هر‬ ‫یک از ما داستانی داشته باشد‪ .‬اینکه ما چند‬ ‫سال داریم تفاوتی ندارد‪ ،‬شاید سالی پر از‬ ‫سالمتی داشته و شاید آن را ناگهان از دست‬ ‫بدهیم‪ .‬بی شک زندگی همه ما به دلیل شرایط‬ ‫و امکانات متفاوت‪ ،‬میزان تحصیالت و نوع‬ ‫شغل‪ ،‬در یک طبقه نبوده و نمی توانیم از‬ ‫درآمد یکسان برخوردار باشیم اما در تمام‬ ‫سطوح زندگی‪ ،‬هر یک مسولیتها و تعهداتی‬ ‫داریم‪ .‬یا صاحب خانه ای هستیم و مورگیج (‬ ‫وام مسکن ) آن را می پردازیم‪ ،‬یا مستاجریم‬ ‫و اجاره می دهیم و به همین شکل‪ ،‬ده ها‬ ‫تعهد به دنبال آن در اندازه های مختلف‬ ‫وجود دارد‪ .‬اینکه ما در کدام طبقه برخوردار‬ ‫از امکانات رفاهی قرار داریم زیاد مهم نیست‬ ‫بلکه مهمتر این است که به نگهداری داشته‬ ‫هایمان قبل از وقوع هر اتفاقی فکر کنیم ‪.‬‬ ‫در سال جدید‪ ،‬به حفظ آنچه داریم بیشتر‬ ‫بیندیشیم‪ .‬با هر اندازه توان مالی آگاه باشیم‬ ‫که می توانیم دیواری از اطمینان‪ ،‬اطراف‬ ‫زندگیمان بکشیم‪ .‬همانگونه که برای دستیابی‬ ‫به آنچه دوستش داریم نباید به دنبال زمان‬ ‫مناسب باشیم‪ ،‬هرگز در جستجوی شرایط‬ ‫بهتر کاری و در آمد باالتر و پس از آن اخذ‬ ‫بیمه نگردیم چرا که زمان بهتر به معنای‬ ‫داشتن وضعیت سالمتی مناسب برای گرفتن‬ ‫بیمه نیست‪.‬‬ ‫*مطالب این مقاالت صرفن در جهت اطالع‬ ‫رسانی می باشد و به هیچ عنوان جایگزین‬ ‫مشاوره با متخصصین مربوطه نمی شود‪*.‬‬ ‫پرسش های خود را در زمینه طرح و برنامه‬ ‫ریزی مالی و سرمایه گذاری و بیمه های‬ ‫مختلف از طریق ایمیل ‪news@insufin.‬‬ ‫‪ com‬و یا با شماره تلفن ‪-370-0011‬‬ ‫‪ 905‬تماس بگیرید ‪.‬‬ ‫شما عالقمندان رادیو می توانید شنونده‬ ‫برنامه رادیویی بیمه‪ ،‬سه شنبه در میان‪ ،‬از‬ ‫ساعت ‪ 9‬تا ‪ 10‬صبح از رادیو صدای ایران‬ ‫و نیز درهر لحظه با یک کلیک‪ ،‬بیننده‬ ‫برنامه های تلویزیونی ما ازکانال شبکه‬ ‫تلویزیونی شرکت بیمه ‪www.youtube.‬‬ ‫‪ com/sherkatbimeh‬باشید ‪ * .‬و یا‬ ‫با الیک کردن آدرس اینترنتی ما در فیس‬ ‫بوک ‪https://www.facebook.com/‬‬ ‫‪ Insufin‬از آخرین فعالیت های شرکت ما‬ ‫مطلع شوید‪.‬‬ ‫* محمد رحیمیان کارشناس ارشد بیمه و‬ ‫سرمایه گذاری و عضو رسمی مشاورین‬ ‫متخصص بیمه و امور مالی کانادا به شماره‬ ‫ثبت‪ 2065817 :‬است ‪*.‬‬


‫‪42‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫این موقع‬ ‫موهایتان را رنگ‬ ‫نکنید‬

‫برخی از بیماری‌ها‪ ،‬عوارضی بر‬ ‫روی موها ایجاد می‌کنند که‬ ‫می‌توانند باعث ریزش و یا سست‬ ‫شدن موها شود‪.‬‬ ‫پزشکان هشدار می دهند پس از بیماری‌هایی‬ ‫که بویژه همراه با تب هستند‪ ،‬از دستکاری‬ ‫موها مانند صاف کردن ‪ ،‬رنگ کردن‪ ،‬مش و‬ ‫یا فر نمودن موها جدا خودداری نمایید‪.‬‬ ‫گفتنی است در زمان بیماری‪ ،‬اغلب افراد‬ ‫دچار نوعی ریزش موی موقتی می‌شوند و‬ ‫آن به دلیل نحوه‌ی عملکرد "سیستم ایمنی‬ ‫بدن" است که برای مبارزه با میکروب‌ها‬ ‫و ویروس‌ها‪ ،‬انرژی و مواد غذایی را به‬ ‫گلبول‌های سفید و اعضای درگیر در بیماری‬ ‫اختصاص می دهد و به دلیل کم شدن میزان‬ ‫مواد مغذی در موها‪ ،‬نوعی ریزش موی موقتی‬ ‫در افراد رخ می دهد‪.‬‬ ‫درجه حرارت باالی بدن می‌تواند اثرات‬ ‫مخرب کوتاه مدتی بر موهای سر به جای‬ ‫بگذارد و باعث سست شدن ریشه موها شود‪.‬‬ ‫پزشکان توصیه می‌کنند خانم ها برای انجام‬ ‫تغییرات در موهای خود‪ ،‬بعد از دوران‬ ‫نقاهت و برطرف شدن مشکل ریزش موی‬ ‫مقطعی به انجام کارهایی مانند رنگ کردن و‬ ‫‪ ...‬بپردازند تا ریشه‌ی مو استحکام و قدرت‬ ‫خود را به دست بیاورد‪.‬‬ ‫پزشکان حتی توصیه می کنند در هنگام تب‬ ‫افراد از شانه کردن زیاد موهای خود بپرهیزند‪،‬‬ ‫زیرا فشار زیادی به ریشه موهای سست شده‬ ‫وارد می‌کند‪.‬‬ ‫در عین حال در هنگام بیماری و تب به علت‬ ‫ازدیاد تعریق‪ ،‬موها بیشتر چرب می شوند که‬ ‫این علت نیز می تواند باعث ریزش مو شود‪.‬‬ ‫لذا توجه به تمیز نگه داشتن موها در حین‬ ‫بیماری بسیار مهم است‪.‬‬ ‫رابطه استفاده زیاد از رنگ مو با سرطان‬ ‫تحقیقات نشان داده است استفاده بیش از ‪9‬‬ ‫بار در سال از رنگ مو‪ ،‬خطر ابتال به سرطان‬ ‫خون از نوع لنفوم را افزایش می دهد‪.‬‬ ‫سرطان لنفوم در سیستم لنفاوی بدن رخ می‬ ‫دهد‪ .‬سیستم لنفاوی شبکه ای از رگ هاست‬ ‫که بخشی از سیستم دفاعی بدن را تشکیل می‬ ‫دهد و سلول های ضدعفونت به نام لنفوسیت‬ ‫را جابجا و سلول های مرده را از بافت ها‬ ‫تخلیه می کند‪.‬‬ ‫همچنین اگر رنگ کردن مو زیاد انجام شود‪،‬‬ ‫احتمال بروز سرطان مثانه را افزایش می‌دهد‪.‬‬ ‫رنگ کردن مو در دوران بارداری ممنوع‬ ‫از آنجایی که تحقیقات در این زمینه هنوز‬ ‫تکمیل نشده است‪ ،‬نمی‌توان ادعا کرد که‬ ‫صددرصد رنگ مو تاثیر مضری بر روی جنین‬ ‫دارد‪ .‬اما همان‌طور که می‌دانید پوست کف‬

‫سر می‌تواند مقداری از مواد شیمیایی موجود‬ ‫در رنگ را جذب کرده و وارد جریان خون‬ ‫کند و از آنجایی که سه ماهه اول بارداری‪،‬‬ ‫زمان شکل‌گیری جنین بوده و جنین در این‬ ‫زمان بسیار حساس و آسیب‌پذیر است‪ ،‬پس‬ ‫به زنان باردار توصیه می‌شود تا پایان دوران‬ ‫بارداری از رنگ‌های شیمیایی استفاده‬ ‫نکنند‪ ،‬خصوصا در سه ماهه اول بارداری‪.‬‬ ‫این رنگ‌ها می‌توانند باعث سقط جنین‬ ‫شوند‪ ،‬لذا استفاده از آن در دوران بارداری به‬ ‫هیچ وجه توصیه نمی‌شود‪.‬‬ ‫‪3l‬رنگکردنمواستفادهزیادازرنگمورنگکردنم‬ ‫واستفادهزیادازرنگمو‬ ‫سایر عوارض رنگ مو‬ ‫استفاده مکرر یا نادرست از رنگ موها‪،‬‬ ‫باعث آسیب موها و بروز موخوره می شود‪.‬‬ ‫خشک و زبر شدن و شکنندگی موها نیز از‬ ‫آسیب‌هایی است که در اثر از بین رفتن چربی‬ ‫مو به وجود می‌آید‪.‬‬ ‫استفاده مکرر از رنگ مو سبب ایجاد‬ ‫حساسیت‌های پوستی‪ ،‬شوره سر‪ ،‬خارش و‬

‫حتی قرمزی پوست سر می‌شود‪.‬‬ ‫چنانچه مواد شیمیایی موجود در رنگ قوی‬ ‫باشد و فرد نسبت به این مواد حساسیت داشته‬ ‫باشد‪ ،‬ممکن است سوختگی در سر ایجاد‬ ‫شود که اثرات آن حتی می‌تواند تا آخر عمر‬ ‫باقی بماند‪.‬‬ ‫گاهی اوقات رنگ کردن مو سبب ایجاد‬ ‫آلرژی می شود که خارش و قرمزی پوست سر‬ ‫از آن جمله اند و در مواردی با سوزش نیز‬ ‫همراه است و گاهی اوقات حتی منجر به ورم‬ ‫می شود‪.‬‬ ‫توصیه های ویژه برای کاهش خطر‬ ‫ هرگز رنگ مو را بیشتر از زمان تعیین شده‪،‬‬‫روی موهای خود نگه ندارید‪.‬‬ ‫ بعد از طی مدت مقرر‪ ،‬حتما پوست سرتان‬‫را کامال با آب بشویید‪.‬‬ ‫ هنگام استفاده از رنگ مو‪ ،‬از دستکش‬‫استفاده کنید‪.‬‬ ‫ دستورالعمل روی بسته بندی رنگ مو را به‬‫دقت رعایت کنید‪.‬‬ ‫‪ -‬از مخلوط کردن دو نوع رنگ مو خودداری‬

‫کنید؛ چرا که با این کار ممکن است واکنش‬ ‫شیمیایی اتفاق بیفتد و ماده خطرناک تازه‬ ‫ای پدید آید‪.‬‬ ‫ قبل از هر بار استفاده از یک نوع رنگ‬‫مو‪ ،‬حتما کمی از آن را روی پوست دست تان‬ ‫امتحان کنید و در صورت عدم بروز واکنش‬ ‫حساسیتی مانند قرمزی و تحریک‪ ،‬آن را‬ ‫روی موها به کار ببرید‪.‬‬ ‫ ابروها و مژه های خود را با رنگ موهای‬‫شیمیایی رنگ نکنید‪.‬‬ ‫ سعی کنید رنگ کردن موها را تا حد‬‫امکان و تا زمانی که باال رفتن سن‪ ،‬آنها را‬ ‫خاکستری کرده است‪ ،‬به تعویق بیندازید‪.‬‬ ‫گرچه نمی‌توان افراد را از رنگ کردن موها‬ ‫بازداشت و رنگ کردن مو الزم به نظر‬ ‫می‌رسد و نمی‌توانید از آن صرف‌نظر کنید‪،‬‬ ‫پس دست‌کم به طور اصولی و درست از آن‬ ‫ها استفاده کنید و حتی‌االمکان از رنگ‌های‬ ‫گیاهی به جای رنگ‌های شیمیایی استفاده‬ ‫نمایید‪.‬‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

41


‫‪40‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫بیمارگونه همسرتان را چک می کنید؟‬ ‫باما صادق باشید‪ .‬نمی توانید‬ ‫بگویید که حسود نیستید و در‬ ‫زندگی مشترک یا اجتماعی‬ ‫تان‪ ،‬هیچ وقت احساس عمیق‬ ‫اما ناخوشایند حسادت را تجربه‬ ‫نکرده اید‪.‬‬ ‫اغلب ما کم و بیش با این احساس‬ ‫آشنا هستیم اما نکته همین جاست‪.‬‬ ‫شما کمی حسادت دارید یا اینکه‬ ‫در آن غرق شده اید؟ اگر می‬ ‫خواهید پاسخ این سؤال را پیدا‬ ‫کنید‪ ،‬به سؤال های زیر صادقانه‬ ‫پاسخ دهید‪ .‬پاسخ سؤاالت شما‬ ‫می گوید حسادت از رابطه‬ ‫شما محافظت می کند یا اینکه‬ ‫به خطری جدی برای زندگی‬ ‫مشترک تان تبدیل شده است‪.‬‬

‫چه نمره ای می گیرید؟‬ ‫به جواب های «الف» امتیاز ‪ 2‬و به جواب‬ ‫های «ب» امتیاز یک بدهید‪ .‬حاال امتیازهای‬ ‫تان را با هم جمع کنید‪ .‬از صفر تا ‪ 20‬چه نمره‬ ‫ای گرفته اید؟ وقت آن رسیده که نمره تان را‬ ‫با پاسخ های زیر مقایسه کنید و ببینید کجای‬ ‫کار هستید‪.‬‬ ‫‪ 12‬تا ‪:20‬‬ ‫حسادت یا آن چیزی که خودتان اسمش را‬ ‫غیرتی بودن می گذارید‪ ،‬همه زندگی شما را‬ ‫در اختیار خود گرفته و به تهدیدی جدی برای‬ ‫رابطه تان تبدیل شده است‪ .‬اگر هرچه زودتر از‬ ‫یک مشاور خانواده وقت نگیرید و نگاه تان را‬ ‫تغییر ندهید‪ ،‬خیلی زود با مشکالت جدی تری‬ ‫روبرو خواهید شد‪.‬‬ ‫‪ 8‬تا ‪:11‬‬ ‫حسادت در زندگی شما یک مشکل است اما‬ ‫می توانید با مدیریت ذهن و آموختن مهارت‬ ‫های ارتباطی‪ ،‬سهم آن را آرام آرام کمتر کنید‪.‬‬ ‫اگر چنین امتیازی گرفته اید‪ ،‬خواندن کتاب‬ ‫های روانشناسی و زوج درمانی را به شما توصیه‬ ‫می کنیم‪ .‬سری به شهر کتاب بزنید و از مشاور‬ ‫کتابفروشی بخواهید تاثیرگذارترین توصیه‬ ‫هایی که به کار زوج های جوان می آید را به‬ ‫شما معرفی کند‪.‬‬ ‫‪ 4‬تا ‪:7‬‬ ‫شما آنقدرها هم که فکر می کنید حسود نیستید‪.‬‬ ‫کافی است نامزدتان را بیشتر بشناسید و در‬ ‫جریان رابطه‪ ،‬اعتماد متقابل را تقویت کنید‪.‬‬ ‫یک رابطه خوب و متعادل و از سوی دیگر‬

‫تالش خودتان‪ ،‬می تواند شما را از شر این‬ ‫تردیدها خالص کند‪.‬‬ ‫صفر تا ‪:3‬‬ ‫شما اندکی حسود هستید اما این میزان حسادت‬ ‫نمی تواند مشکل بزرگی را در رابطه شما ایجاد‬ ‫کند‪ .‬تصور می کنیم بیشتر از آنکه این تردید به‬ ‫رابطه شما لطمه بزند‪ ،‬کمی هوشیار نگاه تان می‬ ‫دارد و نمی گذارد تهدیدهای کوچک و بزرگ‬ ‫میان شما و نامزدتان فاصله بیندازد‪.‬‬ ‫به جای گیر دادن به او عشق بدهید‬ ‫به جای آنکه همسر تان را با حساسیت های‬ ‫آزار دهنده به زندگی مشترک امیدوار کنید‪،‬‬ ‫عشق تان را به او نشان دهید‪ .‬گفتن دوستت‬ ‫دارم شاید موثرترین و ساده ترین راه باشد اما‬ ‫بد نیست گاهی بی بهانه برایش هدیه بخرید‬ ‫یا با لبخند پشت در به استقبالش بروید‪ .‬حل‬ ‫کردن مشکالت زندگی مشترک را برای فردا‬ ‫نگذارید‪.‬‬ ‫هر شب پیش از خوابیدن اختالفات را حل‬ ‫کنید و هرگز به دلیل دلخوری از همسرتان‪،‬‬ ‫جای خواب تان را جدا نکنید‪ .‬حسادت گاهی‬ ‫ناشی از احساس خود کم بینی است که در‬ ‫زندگی شما ریشه دوانده‪ ،‬پس بهتر است توانایی‬ ‫های خود را تقویت کنید تا تصور اینکه هر‬ ‫زنی توانایی تصاحب زندگی شما را دارد از‬ ‫سرتان بیرون رود‪ .‬در این مورد هرچه بگوییم‬

‫کم گفته ایم؛ شما و همسرتان می توانید با‬ ‫کمک جلسات مشاوره خانواده خود و یکدیگر‬ ‫را بیشتر بشناسید‪ .‬نیازی نیست که حتما کارد به‬

‫استخوان شما برسد تا سراغ مشاور بروید‪ .‬حتی‬ ‫در شیرین ترین لحظات زندگی تان هم مشورت‬ ‫با یک روانشناس می تواند راهگشا باشد‪.‬‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

39


‫‪38‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫چگونه به موفقیت دیگران حسادت نکنیم‬ ‫به موفقیت دوستتان حسودی‬ ‫می‌کنید و دوست دارید بدانید‬ ‫چطور می‌توانید چنین حسی را‬ ‫در خود از بین ببرید؟ حسادت‬ ‫احساسی بسیار ناراحت‌کننده است‬ ‫‪ -‬هم برای خودتان و هم برای‬‫دیگران‪.‬‬ ‫حسادت احساسی بسیار ناراحت‌کننده است‬ ‫‪ -‬هم برای خودتان و هم برای دیگران‪ .‬اما‬‫براساس مقاله‌ای که در سال ‪ ۲۰۱۱‬در مجله‬ ‫“‪ ”Human Communication‬به چاپ‬ ‫رسید‪ ،‬حسادت یک احساس طبیعی انسانی‬ ‫است که افراد مختلف در فرهنگ‌های متفاوت‬ ‫تجربه می‌کنند‪ .‬بااینحال‪ ،‬شما دوست دارید که‬

‫به جای حسادت کردن‪ ،‬برای موفقیت درسی‬ ‫دوستتان‪ ،‬امنیت شغلی برادرتان و یا زندگی‬ ‫زناشویی دخترخاله‌تان‪ ،‬شاد باشید‪ .‬روش‌هایی‬ ‫هست که بتوانید این حسادت‌ها را از خودتان‬ ‫دور کنید‪ .‬وقتی آن فرد را تحسین می‌کنید‬ ‫در مقاله‌ای که در سال ‪ ۲۰۱۲‬در مجله‬ ‫“‪ ”Motivation and Emotion‬به چاپ‬ ‫رسیده است‪ ،‬مشخص شده که وقتی حس کنید‬ ‫آن موفقیت حق آن فرد است‪ ،‬حسادتتان به‬ ‫شما انگیزه می‌دهد عملکرد خودتان را بهتر‬ ‫کنید‪ .‬در این شرایط‪ ،‬حسادت شما احساسی‬ ‫مثبت است که تشویقتان می‌کند سخت‌تر تالش‬ ‫کنید و اهدافی باالتر پیدا کنید‪ .‬اگر احساس‬ ‫می‌کنید که تالشتان به اندازه کافی نیست‪ ،‬به‬ ‫جای موفقیت آن فرد‪ ،‬تمرکزتان را به رفتارهای‬ ‫خودتان معطوف کنید‪.‬‬ ‫وقتی به نظرتان می‌رسد آن فرد شایسته آن‬ ‫موفقیت نیست اگر احساس کنید که موفقیت‬

‫آن فرد بخاطر پارتی‌بازی یا شرایط ناعادالنه‬ ‫جامعه است‪ ،‬ممکن است بخواهید اتفاق‬ ‫بدی برای آن فرد بیفتد تا موقعیت خوب‬ ‫خود را از دست بدهد‪ .‬همان مقاله در مجله‬ ‫“‪ ”Motivation and Emotion‬به این‬ ‫حالت حسادت بدخواهانه می‌گوید‪ .‬اینکه‬ ‫اجازه بدهید حسادت بدخواهانه بر شما غلبه‬ ‫کند‪ ،‬انگیزه‌تان را از بین برده و شما را به فردی‬ ‫تلخ و عصبانی تبدیل خواهد کرد‪ .‬برای مقابله‬ ‫با این حس‪ ،‬به کسانی فکر کنید که تحسینشان‬ ‫می‌کنید‪ .‬این افکار مثبت‪ ،‬احساس درونی شما‬ ‫را تغییر داده و به شما این امکان را می‌دهد که‬ ‫روی اهدافی که در سر دارید تمرکز کنید‪ .‬به‬ ‫پیروزی هر دو تان فکر کنید‬ ‫شاید به نظر برسد که وقتی آن فرد چیزی که‬ ‫شما می‌خواهید را دارد‪ ،‬او پیروز شده و شما‬ ‫شکست خورده‌اید‪ .‬اما در بسیاری از موارد‪،‬‬ ‫برای همه به اندازه کافی شانس موفقیت وجود‬

‫دارد‪ .‬الگو فکری‌تان را از پیروزی او‪-‬شکست‬ ‫شما به پیروزی او‪-‬پیروزی شما تغییر دهید و‬ ‫به خودتان فکر کنید که وقتی یک نفر می‌تواند‬ ‫موفق شود‪ ،‬بقیه هم می‌تواند‪ ،‬ازجمله خودتان‪.‬‬ ‫متمرکز کردن افکار و انرژی‌تان روی کارهایی‬ ‫که باید برای رسیدن به اهدافتان انجام دهید‪،‬‬ ‫باعث می‌شود وقت کمتری برای نگران کردن‬ ‫خودتان با این قبیل حسادت‌ها داشته باشید‪.‬‬ ‫کاری متناقض انجام دهید‬ ‫مردم بازخوردهای مثبت را دوست دارند و‬ ‫همچنینکسانیکه به آنها بازخورد مثبت می‌دهند‬ ‫را‪ .‬می‌توانید اثر منفی حسادت بدخواهانه‌تان‬ ‫را با تحسین کردن آن فردی که به او حسادت‬ ‫می‌کنید‪ ،‬تغییر دهید‪ .‬چیزی برای تحسین کردن‬ ‫در آن فرد پیدا کنید و ببینید چطور این کار‬ ‫رابطه شما را با آنها تغییر می‌دهد‪ .‬حتی ممکن‬ ‫است متوجه شوید که آنها برای کمک به شما‬ ‫برای رسیدن به اهدافتان هم داوطلب شدند‪.‬‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

37


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

36


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

35


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

34


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

33


‫‪32‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫حد و حدود رابطه جنسی در زندگی مشترک را بدانید‬ ‫این روزها مجبوری ساعت‌های‬ ‫زیادی در روز کار کنی تا بتوانی‬ ‫از پس اجاره خانه و هزینه‌های‬ ‫زندگی برآیی‪ .‬خستگی و استرس‬ ‫ناشی از کار از یک طرف‪،‬‬ ‫برآورده‌نشدن نیازها و انتظارهای‬ ‫زندگی زناشویی هم از طرف دیگر‬ ‫وضعیت را بدتر می‌کند…‬ ‫برخی‌ معتقدند رضایت از زندگی مشترک در‬ ‫احساسات مثبت‪ ،‬دوست داشتن‪ ،‬رضایت‬ ‫جنسی‪ ،‬توافق در امور اقتصادی‪ ،‬خانه‌داری و‬ ‫تربیت فرزند معنا می‌شود‪ .‬متخصصان اعتقاد‬ ‫دارند پایین‌بودن سطح میل جنسی هم یکی‬ ‫از متداول‌ترین مسائل و مشکالت جنسی‬ ‫خانواده‌ها در قرن حاضر است‪ .‬اینکه میل‬ ‫جنسی در حال حاضر نسبت به سال‌های قبل‬ ‫کمتر شده یا نه‪ ،‬مشخص نیست اما یک چیز‬ ‫قطعی است و آن اینکه شکایت خانم‌ها بیشتر‬ ‫است‪.‬‬ ‫با دکتر سیدعلی آذین‪ ،‬متخصص‬ ‫پزشکی‌اجتماعی و مدیر درمان و مسوول‬ ‫کلینیک سالمت جنسی مرکز درمان ناباروری‬ ‫و سقط مکرر ابن‌سینا درباره این مطلب‬ ‫گفت‌وگو کرده‌ایم که واقعا چه میزان رابطه‬ ‫زناشویی طبیعی به حساب می‌آید‪.‬‬ ‫آیا دفعات برقراری روابط زناشویی حد‬ ‫خاصی دارد؟‬ ‫این سوال برای بسیاری از زوج‌ها مطرح‬ ‫است اما پیش از پاسخ به آن الزم می‌دانم‬ ‫در مورد باور نادرستی که متاسفانه بسیار هم‬ ‫شایع است‪ ،‬توضیح دهم؛ متاسفانه اغلب‬

‫زن و شوهرها تصور می‌کنند که معنی رابطه‬ ‫زناشویی فقط انجام نزدیکی است درحالی‬ ‫که این تفکر باعث می‌شود زوج نه‌تنها خود‬ ‫را از لذت سایر تعامل‌های جنسی به‌خصوص‬ ‫جنبه‌های عاطفی آن محروم کنند‪ ،‬بلکه اگر‬ ‫به هر دلیل برای هرکدام عذری ایجاد شود‬ ‫(از انواع بیماری تا شرایطی کامال طبیعی مثل‬ ‫دوران قاعدگی) رابطه زناشویی آنها تعطیل‬ ‫می‌شود و این به‌خصوص در درازمدت‪ ،‬برای‬ ‫زندگی زناشویی مفید نیست‪.‬‬ ‫وقتی از رابطه زناشویی صحبت می‌شود‪،‬‬ ‫منظور انواع تعامل ممکن بین دو طرف است‬ ‫که می‌تواند از یک معاشقه ساده بدون نیت‬ ‫رسیدن به ارگاسم تا رفتار جنسی توام با اوج‬ ‫لذت جنسی برای یکی یا هر دو طرف یا در‬ ‫نهایت همراهی آن با نزدیکی جنسی باشد‪ .‬در‬ ‫مورد تعداد دفعات برقراری رابطه زناشویی‬ ‫نیز برداشت‌های نادرست بسیاری وجود دارد‬ ‫که همکاران ما در بخش سالمت و همچنین‬ ‫رسانه‌های معتبر و مسوولیت‌پذیر باید برای‬ ‫اصالح آنها تالش کنند‪.‬‬ ‫تعدد روابط زناشویی ضرری متوجه زوج‬ ‫نمی‌کند؟‬ ‫به عنوان یک قاعده کلی‪ ،‬در صورتی که‬ ‫ممنوعیت پزشکی وجود نداشته باشد (که‬ ‫موارد آن بسیار محدود و تشخیص آن نیز‬ ‫فقط با پزشک معالج است)‪ ،‬دفعات برقراری‬ ‫رابطه زناشویی هیچ محدودیت خاصی ندارد‬ ‫و هیچ‌کس نمی‌تواند برای آن عدد و رقم‪،‬‬ ‫تواتر یا کمیت خاصی تجویز کند اما در‬ ‫مواردی مثل الگوی رفتار جنسی وسواسی یا‬ ‫اعتیاد به روابط جنسی (که ماهیت مورد دوم‬ ‫هنوز هم مورد مناقشه است)‪ ،‬استثناء وجود‬ ‫دارد و باید به‌وسیله متخصصان‪ ،‬به‌خصوص‬ ‫روان‌پزشکان‪ ،‬بررسی و پیگیری شود‪.‬‬

‫پس این باور که یک زوج طبیعی باید هفته‌ای‬ ‫یکبار رابطه زناشویی داشته باشند‪ ،‬چندان‬ ‫درست نیست؟‬ ‫تمایل به برقراری رابطه زناشویی در افراد‬ ‫مختلف متفاوت است و نمی‌توان گفت‬ ‫برقراری چه تعداد رابطه زناشویی در یک‬ ‫زمان معین نشانه طبیعی بودن همسران است‪.‬‬ ‫گاهی همکاران زوج‌هایی را برای درمان به‬ ‫کلینیک ارجاع می‌دهند چون مثال فقط ماهی‬ ‫یک بار رابطه دارند! ولی در بررسی‌های‬ ‫انجام‌شده‪ ،‬معلوم می‌شود هیچ اختالل‬ ‫عملکردی وجود ندارد و هر دو طرف هم از‬ ‫زندگی جنسی و عاطفی خود راضی هستند‪.‬‬ ‫طبیعی است که ما هم جز دادن اطمینان به‬ ‫آنها که همه چیز عادی است‪ ،‬هیچ مداخله‬ ‫دیگری را صالح نمی‌دانیم‪.‬‬ ‫برخی مردها معتقدند رابطه زناشویی انرژی‬ ‫زیادی از آنها می‌گیرد‪ ،‬این تصور درست‬ ‫است؟‬ ‫نه! درواقع یکی از دالیلی هم که باعث‬ ‫می‌شود موضوع دفعات رابطه زناشویی در‬ ‫اذهان اهمیت ویژه‌ای پیدا کند‪ ،‬باورهای غلط‬ ‫درخصوص انرژی الزم برای این فعالیت‌ها و‬ ‫احتمال ضعیف‌شدن بنیه و توان عمومی فرد‬ ‫است‪.‬‬ ‫یکی از چیزهایی که افراد در مطب‌ها و‬ ‫کلینیک‌ها درخواست می‌کنند‪ ،‬تجویز دارو‬ ‫یا مکمل‌های غذایی برای تقویت بنیه عمومی‬ ‫یا جنسی برای خود یا شریک زندگی شان‬ ‫است‪ .‬به‌نظر می‌رسد باورهای قبلی رایج در‬ ‫جامعه‪ ،‬در کنار تبلیغات وسیع در خصوص‬ ‫محصوالتی با این ویژگی‪ ،‬به فراگیر شدن‬ ‫این تصور غلط کمک کرده‌اند‪ ،‬به‌خصوص‬ ‫در مورد مردان‪ ،‬چون فعالیت جنسی به‬ ‫خروج فرآورده‌ای از بدن منجر می‌شود که از‬

‫دیرهنگام به مفاهیمی همچون انرژی حیاتی‬ ‫یا مایع حیات‌بخش و… منتسب می‌شده است‬ ‫و این‪ ،‬باور اینکه روابط زناشویی توانایی‬ ‫جسمی باالیی می‌طلبد‪ ،‬بسیار تقویت کرده‬ ‫است‪.‬‬ ‫درحالی که برخالف تصور رایج‪ ،‬روابط‬ ‫زناشویی چندان فعالیت سنگینی محسوب‬ ‫نمی‌شود‪ .‬اگرچه میزان مصرف انرژی در‬ ‫جریان این رابطه به عواملی همچون نوع‪،‬‬ ‫مدت و شدت فعالیت‌های مختلف و جثه فرد‬ ‫بستگی دارد ولی مطالعه‌های مختلف نشان‬ ‫می‌دهند با وجود تنوع روابط‪ ،‬دامنه مصرف‬ ‫انرژی در مراحل مختلف یک ارتباط ‪۳۰‬‬ ‫دقیقه‌ای‪ ،‬بین ‪ ۵۰‬تا ‪ ۱۵۰‬کیلوکالری است‬ ‫(از یک رابطه مالیم تا رابطه‌ای بسیار فعال)‪.‬‬ ‫این اعداد وقتی بیشتر مفهوم پیدا می‌کنند‬ ‫که بدانید یک فنجان بستنی وانیلی به‌طور‬ ‫متوسط ‪ ۳۰۰‬کیلوکالری انرژی دارد‪ ،‬یعنی‬ ‫انرژی الزم برای دو بار برقراری ارتباط‬ ‫زناشویی کامال فعال!‬ ‫چه زمانی زیاده‌روی در این رابطه نوعی‬ ‫بیماری به شمار می‌رود؟‬ ‫فعال بودن از لحاظ جنسی نه‌تنها ضرری‬ ‫ندارد بلکه با افزایش سن اهمیت خاصی‬ ‫نیز پیدا می‌کند‪ .‬زنده و با طراوت نگه‌داشتن‬ ‫رابطه زناشویی در سنین باالتر نه‌تنها به‬ ‫حفظ کیفیت زندگی و سالمت روان و حفظ‬ ‫صمیمیت زوج کمک می‌کند‪ ،‬بلکه از لحاظ‬ ‫بیولوژیک نیز کارکرد و سالمت اندام‌های‬ ‫تناسلی در هر دو جنس با فعالیت جنسی‬ ‫مستمر تا سنین باالتری تضمین می‌شود‪.‬‬ ‫آیا داشتن رابطه زناشویی کوتاه‌مدت‪،‬‬ ‫ناامیدکننده است؟‬ ‫این مساله هم یک باور غلط دیگر است‪.‬‬ ‫همانطور که گفته شد برای یک رابطه‬ ‫زناشویی موفق حداکثر یا حداقل زمان‬ ‫تعریف نشده است‪ .‬برخی افراد فقط زمان‬ ‫بین دخول تا انزال را درنظر می‌گیرند و در‬ ‫صورت کوتاه بودن این فاصله می‌گویند مرد‬ ‫دچار انزال زودرس است در حالی که نوازش‬ ‫و بوسه نیز جزیی از رابطه زناشویی محسوب‬ ‫می‌شود‪.‬‬ ‫از سوی دیگر این مدت زمان صرف شده‬ ‫نیست که اهمیت دارد بلکه میزان رضایت‬ ‫زوجین از رابطه مهم است‪ .‬بنابراین اگر‬ ‫زوجی با «رضایت هر دو طرف» در تمام ایام‬ ‫هفته فعالیت جنسی دارند و از این رابطه لذت‬ ‫می‌برند‪ ،‬هیچ دلیلی وجود ندارد که بخواهیم‬ ‫آنها را از این الگوی رفتاری نهی کنیم‪.‬‬ ‫گاهی فقط یکی از طرفین میل زیادی به‬ ‫داشتن رابطه زناشویی دارد یا در مورد زمان‬ ‫انجام رابطه اختالف سلیقه دارند‪...‬چه‬ ‫توصیه‌ای به این زوج‌ها می‌توان داشت؟‬ ‫اگر تمایل و نیاز جنسی یک طرف بیشتر‬ ‫است‪ ،‬شریک زندگی او می‌توان‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

31


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

30


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

29


‫‪28‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫رتبه زنان ایرانی‬ ‫در مصرف لوازم‬ ‫آرایشی‬

‫اعتماد به نفس‪ ،‬موفقیت در‬ ‫مصاحبه های شغلی‪ ،‬تداوم‬ ‫زندگی مشترک‪ ،‬یافتن شوهر‪،‬‬ ‫اینها از جمله پاسخ های مشترکی‬ ‫است که زنان ایرانی حدود ‪۱۴‬‬ ‫سال به باال به سوالی در مورد‬ ‫علت استفاده از لوازم آرایشی در‬ ‫خارج از منزل می دهند‪.‬‬

‫مهتاب‪ ،‬خانه دار‪ ،‬می گوید‪ ،‬هرگز بدون‬ ‫آرایش خانه را ترک نمی کند و همسرش‬ ‫برخی اوقات او را به دلیل اینکه برای‬ ‫رفتن به نانوایی در ساعت ‪ ۶.۳۰‬صبح‬ ‫آرایش می کند‪ ،‬مسخره می کند‪ .‬مهتاب‬ ‫می گوید‪« :‬من بدون آرایش به راحتی نمی‬ ‫توانم رانندگی کنم‪ .‬مثل رانندگی کردن بدون‬

‫عینک می ماند‪ .‬اهمیتی ندارد که کسی به‬ ‫من توجه می کند یا نه‪ ،‬من همیشه باید از‬ ‫خط چشم و رژ لب قرمز رنگم استفاده‬ ‫کنم‪».‬‬ ‫وی تنها زن ایرانی نیست که چنین عادتی‬ ‫دارد‪ .‬صنعت لوازم آرایشی در ایران صنعتی‬ ‫بزرگ است و تقاضا برای محصوالت‬ ‫آرایشی با شتابی سریع رو به افزایش است‪،‬‬ ‫به طوری که ایران را به مقصد اصلی‬ ‫محصوالت آرایشی تقلبی تبدیل کرده است‪.‬‬ ‫این گزارش افزود‪ :‬نتایج تحقیقات اخیر‬ ‫در مورد استفاده از لوازم آرایشی در استان‬ ‫اصفهان نشان می دهد‪ ۳۱.۷ ،‬درصد‬ ‫دختران بین ‪ ۱۵‬تا ‪ ۱۹‬سال از مدل های‬ ‫ارائه شده توسط شبکه های تلویزیونی‬ ‫خارجی پخش شده از ماهواره تبعیت می‬ ‫کنند‪ .‬این رقم مطمئنا در پایتخت باالتر‬ ‫است‪ .‬ایران پس از عربستان‪ ،‬بزرگترین‬ ‫مصرف کننده لوازم آرایشی در منطقه است‬ ‫و مقام هفتم را نیز در بین همه کشورهای‬ ‫جهان داراست‪.‬‬ ‫در حالی که هیچ آمار رسمی ای در مورد‬ ‫درصد استفاده از لوازم آرایشی در کشور‬ ‫وجود ندارد‪ ،‬برخی آمارهای غیررسمی‬ ‫حاکی است‪ ،‬زنان ایرانی بزرگترین مصرف‬ ‫کنندگان لوازم آرایشی تقلبی هستند‪.‬‬ ‫این محصوالت با نام برندهای معروف‬ ‫آمریکایی و اروپایی عرضه می شوند‪ ،‬اما در‬ ‫چین و کشورهای دیگر تولید می شوند‪.‬‬

‫بر اساس آمارهای رسمی‪ ،‬تقریبا ‪ ۸۰‬تا‬ ‫‪ ۹۰‬درصد کل محصوالت آرایشی وارداتی‬ ‫به ایران تقلبی هستند که در کشورهایی‬ ‫همچون تایلند‪ ،‬چین یا ترکیه تولید شده اند‬ ‫و با برندهای ساختگی عمدتا از مرزهای‬ ‫غربی و جنوبی وارد کشور می شوند‪.‬‬ ‫فریبا‪ ،‬متخصص بیماری های پوستی می‬ ‫گوید‪ ،‬از بیمارانش خواسته است تا از لوازم‬ ‫آرایشی با برندهای خارجی دوری کنند‪ ،‬زیرا‬ ‫محصوالت آرایشی ای که در ایران تولید‬ ‫می شوند‪ ،‬مناسب استفاده هستند و اکثرشان‬ ‫دارای کیفیت قابل قبول و تاریخ انقضای‬ ‫مشخصی می باشند‪ .‬وی می گوید‪« ،‬اکثر‬ ‫زنانی که به صورت منظم به من مراجعه می‬ ‫کنند و می خواهند وضعیت پوستشان را‬ ‫بهبود ببخشند می گویند ترجیح می دهند‬ ‫پول بیشتری برای خرید محصوالت خارجی‬ ‫بپردازند‪ ،‬زیرا آنها بیشتر از محصوالت‬ ‫ایرانی‪ ،‬به محصوالت خارجی اعتماد‬ ‫دارند‪».‬‬ ‫وی معتقد است‪ ،‬بخشی از این مشکل به‬ ‫دلیل جذابیت محصوالت خارجی است‬ ‫هرچند این محصوالت از طریق کشورهای‬ ‫همسایه به ایران قاچاق می شوند و عموما‬ ‫در غرب تولید نمی شوند‪ .‬از آنجایی که‬ ‫دولت هزینه های آرایشی خانواده های‬ ‫ایرانی را محاسبه نمی کند‪ ،‬برآوردها در‬ ‫زمینه هزینه خرید لوزام آرایشی از چند‬ ‫تحقیق معدود انجام شده در خصوص‬

‫این موضوع به دست می آید‪ .‬تحلیلگران‬ ‫بازار ایران نتیجه گرفته اند که ارزش کل‬ ‫بازار محصوالت آرایشی ایران در طی یک‬ ‫سال حدود ‪ ۲‬میلیارد دالر است و زنان و‬ ‫دختران ایرانی بین ‪ ۱۵‬تا ‪ ۴۵‬سال حدود‬ ‫یک سوم کل لوازم آرایشی منطقه خاورمیانه‬ ‫را مصرف می کنند‪.‬‬ ‫روند رو به افزایش استفاده از لوازم آرایشی‪،‬‬ ‫حتی به خانواده های محافظه کار و سنتی‬ ‫نیز رسوخ کرده است‪ .‬مردان سنتی ایرانی‬ ‫دوست ندارند زنان‪ ،‬دختران و خواهرانشان‬ ‫با آرایش غلیظ در مجامع عمومی ظاهر‬ ‫شوند‪ .‬اما این روزها این حساسیت ها مثل‬ ‫گذشته شایع نیست‪.‬‬ ‫مریم‪ ،‬پرستاری که در یکی از بیمارستان‬ ‫های لوکس تهران کار می کند می گوید‪ ،‬با‬ ‫وجود اینکه مدتهاست طالق گرفته و تنها‬ ‫زندگی می کند‪ ،‬هر موقع که او زمان طوالنی‬ ‫ای را جلوی آینه صرف آرایش می کند‪،‬‬ ‫پدرش سرزنشش می کند‪.‬‬ ‫مریم می گوید‪ ،‬آنچه مرا واقعا آزار می دهد‪،‬‬ ‫رفتاری است که همسران برخی از بیماران‪،‬‬ ‫به خصوص اگر بیماران مرد جوانتر باشند‪،‬‬ ‫انجام می دهند‪ .‬حتی گرفتن فشار بیمار یا‬ ‫لبخند زدن یا گفت و گویی کوتاه در حین‬ ‫کار‪ ،‬همسرانشان را عصبانی می کند‪ .‬من‬ ‫همکارانی دارم که زیبا هستند‪ ،‬اما آرایش‬ ‫نمی کنند‪ .‬رفتارهای آنها تا این حد برای‬ ‫مراجعه کنندگان حساسیت برانگیز نیست‪.‬‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

27


‫‪26‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫در مورد بازار‬ ‫امال ک بیشتر‬ ‫بدانیم‬

‫بودجه بندی خرید خانه‬ ‫بخش اول‬ ‫_______________________‬ ‫کسانی که به فکر خرید خانه هستند می دانند‬ ‫که در جریان این کار باید مبالغ مختلف در‬ ‫زمان های معین پرداخت نمایند تا کار خریدن‬ ‫به سرانجام برسد‪ .‬آگاهی نسبت به میزان و‬ ‫زمان این پرداخت ها کمک میکند تا خریدار‬ ‫بالقوه بتواند بودجه بندی الزم را برای خرید‬ ‫خود صورت دهد‪ .‬اغلب دیده می شود که در‬ ‫خصوص مسائل مالی خرید خانه ‪ ،‬موضوع پول‬ ‫پیش و پرداخت های ماهانه ی مربوط به دوران‬ ‫پس از خرید ‪ ،‬همه ی مسائل دیگر در این زمینه‬ ‫را تحت الشعاع قرار می دهد و گاها موجب‬ ‫کم توجهی به موضوعات مهم دیگر در این‬

‫رابطه می گردد‪ .‬قصد ما در این مقاله این است‬ ‫که پول های قابل پرداخت در جریان خرید‬ ‫امالک مسکونی در استان انتاریو را زیر سر‬ ‫فصل های جداگانه مشخص کنیم و به منظور‬ ‫آشنائی خواننده با هر یک از آنها توضیحات‬ ‫مختصر ارائه دهیم‪ .‬گفتنی است که مبالغ برخی‬ ‫از این پرداخت ها در قیاس با قیمت ملکی که‬ ‫خریداری می شود چنان ناچیز هستند که در‬ ‫بودجه بندی مربوط به خرید اهمیت چندانی‬ ‫ندارند ولی اشاره به آنها از نظر آشنائی با پروسه‬ ‫کلی خرید خانه و مسائل مالی مربوط به آن ‪،‬‬ ‫دارای اهمیت زیاد است‪.‬‬ ‫پیش پرداخت (‪– )Down Payment‬‬ ‫اکثریت قریب به اتفاق آنهائی که در استان‬ ‫انتاریو اقدام به خرید خانه می کنند از منابع‬ ‫پولی موسسه های بزرگ و کوچک مالی‬ ‫استفاده می کنند‪ .‬این موسسه ها در قبال وثیقه‬ ‫گرفتن ملک مورد معامله ‪ ،‬بخشی از پول الزم‬ ‫برای خرید را به صورت وام مسکن در اختیار‬ ‫خریدار ملک قرار می دهند‪ .‬اخذ وام مسکن ‪،‬‬ ‫به هر مقداری که باشد ‪ ،‬منوط به تحقق پیش‬ ‫شرط های مشخصی است که داللت بر واجد‬ ‫شرایط بودن متقاضی برای گرفتن وام نماید‪.‬‬ ‫از نظر موسسه های تامین کننده وام مسکن ‪،‬‬ ‫واجد شرایط بودن متقاضی وام به طور عمده‬ ‫به چهارعامل تعیین کننده ی زیر بستگی دارد‪.‬‬ ‫اول ‪ ،‬نسبت پیش پرداخت به ارزش بازاری‬ ‫ملک مورد نظر ؛ دوم ‪ ،‬وضعیت شغلی و در آمد‬ ‫خریدار؛ سوم ‪ ،‬سطح اعتبار و چگونگی گزارش‬ ‫اعتباری خریدار و چهارم ‪ ،‬میزان تعهدات و‬

‫بدهی های خریدار در لحظه ی پیش از خرید‬ ‫ملک‪ .‬اگر خریدار از نظر مثال یکی از این چهار‬ ‫عامل در وضعیت ضعیفی قرار داشته باشد از‬ ‫نظر دیگر عوامل تعیین کننده باید آن چنان قوی‬ ‫باشد که بتواند آن ضعف را جبران نماید‪.‬‬ ‫در میان عوامل تعیین کننده برای گرفتن وام‬ ‫مسکن ‪ ،‬عامل پیش پرداخت اهمیت ویژه ای‬ ‫دارد‪ .‬مقررات ناظر بر حداقل پیش پرداخت‬ ‫ضروری برای خرید خانه از طرف دولت فدرال‬ ‫کانادا وضع می گردد و دولت از آن به عنوان‬ ‫ابزاری برای کنترل میزان فعالیت های بازار سود‬ ‫می جوید‪ .‬در حال حاضر حداقل پیش پرداخت‬ ‫ضروری برای خرید یک ملک مسکونی برابر‬ ‫با پنج درصد قیمت آن ملک در زمان معامله‬ ‫میباشد‪ .‬الزم به توضیح است که با توجه به‬ ‫سطح فعلی قیمت ها ‪ ،‬از نظر موسسه های وام‬ ‫دهنده وضعیت عمومی خیلی از خریدارانی که‬ ‫می خواهند با فقط پنج درصد پیش پرداخت‬ ‫ملکی را خریداری نمایند به گونه ای نیست‬ ‫که آنها را برای گرفتن وام به میزان ‪ 95‬درصد‬ ‫قیمت خرید ‪ ،‬واجد شرایط نماید‪ .‬به طور مثال‬ ‫‪ ،‬برای خرید یک خانه ی ‪ 400000‬دالری با‬ ‫پنج درصد پیش پرداخت ‪ ،‬خریدار باید به وام‬ ‫دهنده نشان دهد که درآمد خانوار او در حدود‬ ‫‪ 90000‬دالر در سال می باشد‪ .‬روشن است‬ ‫که بسیاری ازخریداران این نوع خانه ها از این‬ ‫حدود درآمد ساالنه برخوردار نمی باشند‪ .‬زمانی‬ ‫که قیمت ها در سطح امروزی نبود خیلی ها‬ ‫به راحتی ها می توانستند با پنج درصد پیش‬ ‫پرداخت ‪ ،‬ملک مورد نیاز خود را خریداری‬

‫کنند‪ .‬در حال حاضراما ‪ ،‬در بیشتر موارد بیش‬ ‫از پنج درصد پیش پرداخت الزم است تا به‬ ‫توان واجد شرایط دریافت وام مسکن شد‪.‬‬ ‫گفتنی است که به طور معمول ‪ ،‬مبلغ پیش‬ ‫پرداخت باید حداقل سه ماه قبل از تاریخ‬ ‫انتقال ملک به نام خریدار در حساب بانکی‬ ‫وی موجود بوده باشد‪.‬‬ ‫بخش بعدی این مقاله را درشماره آینده مطالعه‬ ‫فرمائید‪.‬‬ ‫پرسشها ونظرات خود را به ایمیل آدرس‬ ‫زیرارسال فرمائید‪.‬‬ ‫______________________________‬ ‫______________________________‬ ‫* آروین آریافر دارای دکتری در رشته اقتصاد‪،‬‬ ‫کارشناس ارشد بازار امالک و عضو رسمی‬ ‫انجمن مشاوران امالک انتاریو و کانادا است‪.‬‬ ‫‪ArvinAryafar@gmail.com‬‬ ‫‪www.ArvinAryafar.com‬‬ ‫‪3738-305-416‬‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

25


‫‪24‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫روانشناسي مردان و مشكالت زندگي‬ ‫فشار روانی بخش عمده و‬ ‫جدایی‌ناپذیر زندگی روزمره هر‬ ‫فرد و تجربه‌ای همگانی است كه‬ ‫هر كس بكرات آن را در زندگی‬ ‫خود احساس می‌كند‬

‫فشار روانی بخش عمده و جدایی‌ناپذیر زندگی‬ ‫روزمره هر فرد و تجربه‌ای همگانی است‬ ‫كه هر كس بكرات آن را در زندگی خود‬ ‫احساس می‌كند‪ .‬برخالف تصور عموم‪ ،‬فشار‬ ‫روانی همیشه دربرگیرنده حوادث ناخوشایند‬ ‫و نامطلوب نیست‪ ،‬بلكه می‌تواند محصول‬ ‫موفقیت‌های خوشایند نیز باشد‪.‬‬ ‫روان‌شناسی مردان طی ده‌ها سال تحقیقات تا‬ ‫حد زیادی مشخص كرده است كه فشار روانی‬ ‫در مردان نه تنها باعث تغییرات در انتقاالت‬ ‫جریانات عصبی‪ ،‬ترشحات غدد و حركت‬ ‫ماهیچه‌ها می‌شود‪ ،‬بلكه رفتار مردان را نیز تغییر‬ ‫می‌دهد‪ .‬مردان تحت فشارهای روانی ممكن‬ ‫است كمتر غذا بخورند‪ ،‬بیشتر سیگار بكشند‪،‬‬ ‫دیرتر خوابشان ببرد و خیلی زودتر از خواب‬ ‫بیدار شوند‪ .‬همچنین ممكن است نشانه‌هایی‬ ‫چون سردرد‪ ،‬خستگی مفرط‪ ،‬دردهای قفسه‬ ‫سینه‪ ،‬احساس نگرانی‪ ،‬داشتن اسهال یا یبوست‬ ‫و غیره را داشته باشند‪.‬‬ ‫زنان و مردان هردو فشارهای روانی را تجربه‬ ‫می‌كنند‪ ،‬اما مردان كمتر به عالئم فشارهای‬ ‫روانی و بیماری‌های مرتبط به آن در خود توجه‬ ‫می‌كنند‪ .‬بررسی‌ها نشان می‌دهند زنان دوبرابر‬ ‫مردان در معرض خطر عالئم فشار روانی هستند‪،‬‬ ‫زیرا آنان دارای سیستم تولید مثلی هستند كه‬ ‫هم تولید فشار روانی می‌كند و هم در مقابل‬ ‫اثرات فشارهای روانی بسیار آسیب‌پذیر است‪.‬‬ ‫برای مثال زنان در برابر اختالالت قاعدگی‪،‬‬ ‫سردردهای میگرنی‪ ،‬نگرانی‌های ناگهانی‪،‬‬ ‫افسردگی و اختالل در تغذیه مانند بی‌اشتهایی‬ ‫روانی و پراشتهایی روانی حساس هستند‪ ،‬با‬ ‫وجود این مردان در معرض خطر باالتری در‬ ‫برابر عالئم فشارهای روانی قرار دارند كه آن‬ ‫مرگ زودرس است‪.‬‬ ‫نشانه‌های خطرناك فشار روانی در مردان‬ ‫یكی از جاافتاده‌ترین تفاوت‌های جنسیتی در‬ ‫سالمت این است كه امید زندگی مردان در‬ ‫جهان به طور متوسط ‪ 3‬سال كمتر از زنان است‪.‬‬ ‫چیزی كه كمتر به آن توجه شده این كه میزان‬ ‫شكاف جنسیتی میان نواحی بسیار متغیر است‪.‬‬ ‫برای مثال‪ ،‬در اروپای غربی امید زندگی مردان‬ ‫‪ 11‬سال كمتر از زنان است‪ ،‬اما در كشورهایی‬ ‫مثل افغانستان كه در آنجا موسسات مذهبی‪،‬‬ ‫فرهنگی و قانونی به گونه‌ای است كه زنان به‬ ‫اندازه كافی به خدمات اجتماعی و سالمت‬ ‫دسترسی ندارند‪ ،‬امید به زندگی مردان برابر‬

‫یا بیشتر از زنان است‪ .‬مردان باور دارند این‬ ‫تفاوت از سخت كار كردن و فشار روانی است‪.‬‬ ‫در حالی كه زنان بر این باورند كه مردان مراقبت‬ ‫سالمت خود نیستند‪ .‬به هر حال شواهدی نشان‬ ‫می‌دهد جنبه‌های دیگری از مرد برتری بر‬ ‫نگرش و رفتار مردان در ارتباط با سالمت‌شان‬ ‫تاثیر می‌گذارند و آنان را به گزینش شیوه‌ای وا‬ ‫می‌دارد كه برای سالمتشان مضر است‪.‬‬ ‫بیشتر مردان به اشتباه تصور می‌كنند توجه به‬ ‫سالمت یك ویژگی زنانه تلقی می‌شود و مردان به‬ ‫طور طبیعی قوی‪ ،‬مقاوم به بیماری‪ ،‬غیرحساس‬ ‫بر درد و ناراحتی‌های جسمانی هستند‪ ،‬غافل‬ ‫از این كه بی‌توجهی به عالئم مهم اولیه فشار‬ ‫روانی حتی می‌تواند كشنده باشد‪ .‬معموال مردان‬ ‫به این عالئم اولیه توجه نمی‌كنند‪ ،‬آنان را‬ ‫نادیده می‌گیرند و ممكن است زمانی تصمیم‬ ‫بر معالجه بگیرند كه خیلی دیر باشد‪ .‬برخی از‬ ‫این نشانه‌های اولیه كه در بدن ظاهر می‌شوند‪،‬‬ ‫عبارتند از‪ :‬تنفس سریع‪ ،‬خستگی مزمن‪ ،‬سوزش‬ ‫در قلب و حالت تهوع‪ .‬برخی دیگر از عالئم‬ ‫اولیه در رفتارهای مردان مشاهده می‌شوند‬ ‫مانند زیاد سیگار كشیدن‪ ،‬پرخوری یا خوردن‬ ‫مشروبات الكلی ‪ ،‬عصبانیت و احساس بدبینی‪.‬‬ ‫حالت تدافعی‪ ،‬افسردگی‪ ،‬بی‌نظمی‪ ،‬بی‌اعتنایی‪،‬‬

‫وابستگی و اشكال در تصمیم‌گیری‪ ،‬هر یك‬ ‫نشانه‌هایی هستند كه امكان دارد ابتدا به صورت‬ ‫خفیف یا متناوب بروز كنند‪ ،‬اما همچنان كه‬ ‫فشار روانی ادامه می‌یابد ‪ ،‬این عالئم نیز بیشتر‬ ‫می‌شوند و شدت آنها هم افزایش می‌یابد ‪.‬‬ ‫فشار روانی شغلی مردان‬ ‫در دنیای متغیر امروزی كه ماهیت كار و شغل‬ ‫نیز در حال تغییر است‪ ،‬فشار روانی شغلی بیش‬ ‫از هر زمان دیگر‪ ،‬برای سالمت كاركنان و‬ ‫همچنین سالمت سازمان‌ها‪ ،‬یك تهدید جدی به‬ ‫حساب می‌آید‪ .‬معموال فشار روانی شغلی مردان‬ ‫با نشانه‌های جسمانی‪ ،‬روانی و رفتاری همراه‬ ‫است‪ .‬سردردهای مزمن‪ ،‬اختالالت خواب‪،‬‬ ‫مشكالت تمركز‪ ،‬نارضایتی شغلی‪ ،‬روحیه كاری‬ ‫پایین‪ ،‬افسردگی‪ ،‬اضطراب‪ ،‬بی‌حوصلگی‪،‬‬ ‫غیبت از كار و ترك محل خدمت از نشانه‌های‬ ‫شایع فشار روانی ناشی از كار در مردان است‪.‬‬ ‫مهم‌ترین عوامل ایجادكننده فشار روانی مردان‬ ‫در رابطه با شغلشان عبارت است از ‪ :‬عدم‬ ‫درآمد كافی‪ ،‬از دست دادن كار‪ ،‬تغییر شغل‬ ‫(به علت تغییر محل كار یا حتی ارتقا)‌‪،‬‬ ‫محیط كاری ناسالم‪ ،‬ساعات كاری نامناسب و‬ ‫همچنین فقدان انگیزه كافی در كار‪.‬‬ ‫معموال مردان با این دید به اجتماعی شدنشان‬

‫ادامه می‌دهند كه مهم‌ترین جنبه زندگی‌شان‪،‬‬ ‫شغلشان است و در كار منزل و بچه‌داری‬ ‫كمترین یا دومین نقش را دارند‪ .‬تعارض بین‬ ‫انتظارات اجتماعی و واقعیت زندگی شخصی و‬ ‫خانوادگی مردان بر فشار روانی و بیماری‌های‬ ‫مرتبط با فشار روانی در آنان منجر می‌شود‪.‬‬ ‫بنابراین مردانی كه زیر فشار روانی ناشی از‬ ‫كار هستند ‪ ،‬الزم است بیشتر از خود مراقبت‬ ‫كنند‪ .‬آنان اگر خواستار آنند كه در شغلی بیشتر‬ ‫پیشرفت كنند‪ ،‬داشتن كنترل در تصمیم‌گیری‬ ‫شرط الزم برایشان است‪.‬‬ ‫مردان باید به یاد داشته باشند برای دوری از‬ ‫فشارهای روانی شغلی تا جایی كه ممكن است‬ ‫از بدن خود كار سنگین و بیگاری نكشند و از‬ ‫خود سوءاستفاده نكنند و از نیازهای طبیعی و‬ ‫احساسات الزم (به بهانه شغل ‌) خود را محروم‬ ‫نكنند‪ .‬مردان باید به ذهن خود فشار نیاورند‬ ‫و نسبت به آن بی‌رحم نباشند‪ .‬از خود انتظار‬ ‫نداشته باشند كه هر طور شده ادامه بدهند و‬ ‫به هر قیمت كه شده كار را تمام كنند‪ ،‬چراكه‬ ‫قیمت آن ممكن است برایشان گران تمام شود‪.‬‬ ‫پیشنهادهایی برای كاهش فشار روانی مردان‬ ‫ به داشتن تعادل در زندگی بها بدهید‪.‬‬‫ اگر در زندگی زناشویی خود با همسرتان‬‫مشكل دارید‪ ،‬سعی كنید احساساتتان را با‬ ‫همسرتان در میان بگذارید و در صورت لزوم به‬ ‫یك مشاور مراجعه كنید‪.‬‬ ‫ هیچ‌گاه دعا و نیایش را از یاد نبرید‪ ،‬چراكه‬‫دعا و نیایش از شدت اضطراب می‌كاهد و در‬ ‫دل‌ها امید می‌كارد‪.‬‬ ‫ سیستم حمایتی قوی‌ای از دوستان و‬‫خویشاوندان ایجاد كنید‪.‬‬ ‫ اگر همیشه وقت كم می‌آورید ‪ ،‬حتما در‬‫مدیریت زمان خود تجدیدنظر كنید‪ .‬سعی‬ ‫نكنید همه كارها را با هم انجام دهید‪ ،‬بلكه‬ ‫در انجام كارهایتان برنامه‌ریزی و اولویت‌بندی‬ ‫داشته باشید‪.‬‬ ‫ به اندازه كافی استراحت و خواب داشته‬‫باشید‪ .‬خواب خوش‪ ،‬داروی موثری است كه‬ ‫تمام باتری‌های بدنتان را شارژ می‌كند‪.‬‬ ‫ هنگام بیماری وانمود نكنید بیمار نیستید‪.‬‬‫خود را فدای كار نكنید‪ ،‬بلكه آنقدر به خود‬ ‫استراحت بدهید تا توانایی انجام كارها را‬ ‫بازیابید‪ - .‬می‌توان گفت نشانه‌های فشار روانی‬ ‫در مردان یك‌شبه به وجود نمی‌آیند‪ .‬وجود‬ ‫سال‌ها فشار روانی و تركیب آنها در رقابت‌های‬ ‫كوتاه و بلندمدت با آسیب‌پذیری‌های طبیعی‬ ‫مردان و رفتارهایشان و تاریخچه زندگی‌شان‬ ‫باعث می‌شود مردان دچار فشار روانی شوند‪.‬‬ ‫آقایان محترم ‪،‬مرد بودن الزاما به معنی نادیده‬ ‫گرفتن خود و تحمل فشار زیاد نیست بلکه اگر‬ ‫می خواهید مرد موفقی باشید و باعث افتخار‬ ‫خانواده و فرزندان خود گردید ‪،‬بهتر است در‬ ‫ابتدا به فکر سالمتی خود بوده و با آرامش برای‬ ‫مبارزه با مشکالت زندگی گام بر دارید‪.‬‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

23


‫‪22‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫وقتی عشق مان تمام شد چه کنیم؟‬ ‫همه می دانند عاشق شدن رکنی‬ ‫مهم در یک ازدواج خوب است‪.‬‬ ‫فردعاشق اما به این توهم دچار‬ ‫می شود که محبوب او کامل‬ ‫است‪.‬‬ ‫از سوی دیگر باور کرده ایم اگر واقعا عاشق‬ ‫باشیم عشق ما تا ابد می ماند و می پاید حال آن‬ ‫که شوربختانه ابدی بودن تجربه عاشقی افسانه‬ ‫است نه واقعیت ‪ .‬تا جایی که برخی از روان‬ ‫شناسان میانگین عمر افکار عاشقانه را ‪ 2‬تا ‪5‬‬ ‫سال تخمین می زنند‪.‬‬ ‫وقتی دوره عاشقی مسیر طبیعی خود – همان‬ ‫‪ 2‬تا ‪ 5‬سال – را طی کرد ما به جهان واقعیت‬ ‫باز می گردیم وابراز وجود می کنیم و هریک از‬ ‫زوجین خواست های شخصی خود را بیان می‬ ‫کند که احتماال با خواست های طرف مقابل‬ ‫متفاوت است‪ .‬مثال بسیار متداول این است‪":‬‬ ‫مرد می خواهد فوتبال بازی کند یا بازی فوتبال‬ ‫را از تلویزیون تماشا کند و زن می گوید تو‬ ‫فوتبال را بیش از من دوست داری‪" .‬‬ ‫کم کم توهم "یکی شدن " فرو می ریزد و‬ ‫خواست های شخصی هر یک نمودار می شود‪.‬‬ ‫در این زمان دو اتفاق ممکن است روی دهد‪:‬‬ ‫یکی این که از هم دور و جدا می شوند و دوم‬ ‫کار دشوار دیگری را آغاز می کنند‪ :‬یاد می‬ ‫گیرند یکدیگر را دوست داشته باشند اما از این‬ ‫پس بدون سرمستی عشق‪.‬‬ ‫دکتر "دوروتی تنوف" دوران عاشقی را اساسا‬ ‫عشق نمی داند بلکه معتقد است واژه خیال‬ ‫بافی برای این دوران مناسب است‪ .‬به عقیده‬ ‫روان شناس مشهوردیگری – دکتر پک ‪ -‬هم‬ ‫این عاشقی به سه دلیل واقعی نیست‪:‬‬ ‫ از روی اراده یا با انتخاب آگاهانه نبوده‬‫است‪.‬‬ ‫ بدون تالش صورت گرفته است‪.‬‬‫ یگانه هدفی که ما معموال هنگام عاشق شدن‬‫در ذهن داریم پایان دادن به تنهایی مان است‪.‬‬ ‫دوران عاشقی نه روی رشد ما تمرکز می کند و‬ ‫نه رشد و تکامل طرف مقابل مان‪ .‬به عکس‬

‫تنها این حس را به ما می بخشد که به هدف‬ ‫رسیده ایم و دیگر نیاز به رشد بیشتر نداریم‪.‬‬ ‫زیرا می پنداریم در اوج سعادت زندگی هستیم‬ ‫و تنها آرزوی ما ماندن در همان جاست‪.‬‬ ‫اما اگر این عشق‪ ،‬واقعی نیست پس چیست؟‬ ‫دکتر پک می گوید‪ :‬عاشق شدن غریزه ای‬ ‫ژنتیکی و بخشی از رفتار انسان است برای‬ ‫جفت یابی‪.‬‬ ‫شوربختانه هنگامی که امواج عواطف فرو می‬ ‫نشیند و ما دیگربار به دنیای واقعی باز می‬ ‫گردیم اختالفات مان رخ می نمایند‪ .‬در این‬ ‫هنگام تنها دو راه را متصور می دانند‪ :‬اولی‬ ‫محکوم به ادامه زندگی با همسر و دومی‪:‬‬ ‫جدایی‪...‬‬ ‫حال آن که پژوهش ها نشان می دهد راه حل‬ ‫سوم و بهتری هم وجود دارد‪:‬ما می توانیم‬ ‫تجربه عاشقی را همان گونه که هست یعنی شور‬ ‫و جذبه عاطفی موقت را بپذیریم و از این پس‬ ‫در پی عشق واقعی با همسرمان باشیم‪ .‬اما این‬ ‫عشق سه ویژگی دارد‪ :‬اول این که هم عاطفه در‬ ‫آن دخیل است و هم عقل‪ .‬دوم این که مستلزم‬ ‫اراده و انضباط است و سوم‪ :‬نیاز به رشد‬ ‫شخصی را به رسمیت می شناسد‪.‬‬ ‫بر خالف تصور همگانی اساسی ترین نیاز‬ ‫عاطفی ما عاشق شدن نیست بلکه حقیقتا‬ ‫مورد مهر و محبت یکدیگر قرار داشتن است‬ ‫و این همان عشقی است که از عقل و انتخاب‬ ‫برمی خیزد نه از غریزه‪ .‬به بیان صریح تر عشق‬ ‫حقیقی مادام که " دوران عاشقی" مسیر خود را‬ ‫به پایان نرسانده آغاز نمی شود‪.‬‬ ‫بنا براین زوج هایی که احساس می کنند به‬ ‫ظاهر دوران عاشقی شان به اتمام رسیده نه‬ ‫تنها نباید ناراحت و افسرده باشند بلکه باید‬ ‫شادمان هم باشند چرا که موسم عشق واقعی و‬ ‫عقالنی فرا رسیده است‪ .‬این همان عشقی است‬ ‫که فرزانگان(حکما) ما را بدان فراخوانده اند‪:‬‬ ‫عشق اختیاری‪.‬‬ ‫عشق اختیاری اما نیاز به آموزش و تمرین‬ ‫دارد زیرا هم چون عشق غریزی بی اختیار و‬ ‫ناآ گاهانه و خود به خود سراغ تان نمی آید و‬ ‫این رویایی دور از دست رس نیست و یک‬ ‫راه حل دارد‪ :‬این که زبان عشق همسرمان را‬ ‫بیاموزیم‪.‬‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

21


‫‪20‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫بهترین حاالت جنسی‪ 5 :‬اشتباهی که اکثر آقایون‬ ‫مرتکب میشوند‬ ‫یکی از چالش های متعدد آقایون‬ ‫این است که در روابط جنسی‬ ‫خود با همسرشان چه حالتی را‬ ‫انتخاب کنند‪ .‬بزرگترین ترس‬ ‫آنها این است که خانمشان از‬ ‫آن وضعیت همیشگی خسته شده‬ ‫و درنتیجه میل و عالقه خود را‬ ‫به رابطه جنسی با آنها از دست‬ ‫بدهد‪.‬‬

‫پس سوال این است که بهترین مواضع و جایگاه‬ ‫های جنسی چه مواضعی است؟‬ ‫بهترین راه برای توضیح مسئله این است که چه‬ ‫کارهایی را نباید انجام بدهید‪ .‬با به یاد داشتن‬ ‫این‪ ،‬به ‪ 5‬مورد از اشتباهات آقایون در مسائل‬ ‫جنسی اشاره می کنیم تا شما دیگر مرتکب آنها‬ ‫نشوید‪.‬‬ ‫اشتباه اول‪ :‬تقلید همه چیزهایی که در فیلم های‬ ‫پورنو می بینید‪.‬‬ ‫این می تواند بزرگترین اشتباه آقایون در مسائل‬ ‫جنسی باشد‪ .‬مردان بی تجربه ممکن است تصور‬ ‫کنند که فیلم های پورنو می تواند الگوی خوبی‬ ‫برایشان باشد اما با واقعیت مسئله آشنا نیستند‪.‬‬ ‫مشکل اینجاست که آن دسته فیلم ها تالش می‬ ‫کنند که صحنه خوبی را برای بیننده بسازند نه‬

‫اینکه لذت و میل هنرپیشه ها را بیشتر کنند‪.‬‬ ‫و درواقع‪ ،‬یکی از بدترین راه های تحریک اندام‬ ‫جنسی خانمها‪ ،‬زمانی است که وی پاهایش را‬ ‫روی شانه هایتان بگذارد‪ .‬در این حالت که لگن‬ ‫او آنقدر به عقب خم شده است‪ ،‬ممکن است‬ ‫در گردنه رحم احساس درد کند‪ .‬همچنین این‬ ‫وضعیتی است که فشار زیادی به زن وارد می‬ ‫کند‪.‬‬ ‫اشتباه دوم‪ :‬تالش زیاد برای نینداختن وزنتان‬ ‫روی زن‪ ،‬در هر وضعیت‬ ‫برای خانم ها رابطه جنسی راهی برای نزدیکتر‬ ‫شدن به آقایون است‪ .‬وقتی وزنتان را روی بدن‬ ‫او می اندازید او لذت زیادی می برد‪ .‬پس‬ ‫دفعه بعد که با همسرتان رابطه جنسی برقرار‬ ‫می نمایید سعی کنید وزنتان را بیشتر روی او‬ ‫بیندازید‪ .‬همانطور که می بینید‪ ،‬طی رابطه‬ ‫جنسی‪ ،‬تقریب ًا همه خانم ها از اینکه بدن‬ ‫مردشان به بدن آنها بچسبد بسیار لذت می برند‪.‬‬ ‫اما چه مقدار از وزنتان را باید روی آنها‬ ‫بیندازید؟ آنقدر که بعد از تمام شدن رابطه‬ ‫جنسی خانمتان نگوید احساس می کند که‬ ‫تریلی از روی او رد شده و صافش کرده! حد‬ ‫و مرز را نگه دارید‪ .‬چون اگر به مدتی طوالنی‬ ‫همه وزنتان را روی او بیندازید برای او دردناک‬ ‫خواهد بود‪ .‬اما واقعیت این است که اکثر خانم‬ ‫ها دوست دارند که طی رابطه جنسی کمی از‬ ‫وزن همسرشان روی آنها بیفتد‪.‬‬ ‫اشتباه سوم‪ :‬اینکه وقتی همسرتان روی شماست‪،‬‬ ‫اجازه بدهید همه کارها را او انجام دهد‪.‬‬ ‫تقریب ًا برای همه خانم ها‪ ،‬رابطه جنسی عملی‬

‫پویا است‪ .‬به همین خاطر اگر شما هم بی‬ ‫حرکت باشید و هیچ کاری انجام ندهید‪ ،‬رابطه‬ ‫جنسیتان کام ً‬ ‫ال برهم خواهد خورد و مفهوم‬ ‫رابطه جنسی برای او تغییر خواهد کرد‪ .‬صحبت‬ ‫های تحریک کننده و آرام در حین رابطه جنسی‬ ‫نیز تاثیر شگفت انگیزی خواهد داشت که نباید‬ ‫از آن غافل شوید‪.‬‬ ‫اشتباه چهارم‪ :‬منفعل بودن‬ ‫خیلی از آقایون انواع کتاب های"آقایونی‬ ‫مریخی" را خوانده اند و به همین خاطر تصور‬ ‫می کنند که زن ها دوست دارند که همه چیز را‬ ‫به او بسپارید و برای هر کاری که می خواهید‬ ‫بکنید اجازه بگیرید‪ .‬به جای این روش فقط‬ ‫هر کاری که می خواهید را انجام دهید‪ .‬حتی‬ ‫وقتی می خواهید حالتتان را تغیر دهید‪ ،‬خشن‬ ‫رفتار کنید و به اینطرف و آنطرف پرتابش کنید‬ ‫و مطمئن باشید که عاشق این رفتارتان خواهد‬ ‫شد‪ .‬اص ً‬ ‫ال نگرانش نباشید‪ .‬اگر چیزی اتفاق‬ ‫بیفتد که همسرتان دوست نداشته باشد‪ ،‬مطمئناً‬ ‫به شما خواهد گفت‪.‬‬ ‫اشتباه پنجم‪ :‬تصور اینکه حالت های عجیب و‬ ‫غریب بهتر عمل می کند‬ ‫الزم نیست معکوس از سقف آویزان شوید‬ ‫و کاری دیوانه وار انجام د هید‪ .‬فقط طبیعی‬ ‫باشید‪ .‬قدیمیترین حالت رابطه جنسی (مرد‬ ‫روی زن خوابیده) برای اکثر افراد بهترین‬ ‫حالت رابطه جنسی است‪.‬‬ ‫حالت های عجیب و غریب فقط بدنتان را‬ ‫خسته می کند و روحیه تان را هم برهم می زند‬ ‫چون گمگشتگی در این حالت ها هم زیاد اتفاق‬ ‫می افتد و نمی دانید دستتان را کجا بگذارید و‬ ‫پایتان را کجا‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

19


‫‪18‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫ماهی باتوجه به نحوه پخت و آماده‌سازی‬ ‫آن می‌تواند ناسالم شود‪ .‬بعنوان مثال‪ ،‬کباب‬ ‫کردن و پختن ماهی نسبت به سرخ کردن‬ ‫روش پخت سالم‌تری محسوب می‌شود‪.‬‬ ‫بعضی محققان نیز نگران مصرف ماهی‌هایی‬ ‫هستند که به صورت پرورشی تولید می‌شوند‪.‬‬ ‫آنها تصور می‌کنند که آنتی‌بیوتیک‌ها‪ ،‬مواد‬ ‫ضدآفت و سایر مواد شیمیایی که برای بزرگ‬ ‫کردن ماهی‌های پرورشی استفاده می‌شوند‬ ‫می‌تواند تاثیرات مخربی بر مردم داشته باشند‪.‬‬ ‫چه میزان ماهی باید مصرف کرد؟‬ ‫برای افراد بزرگسال‪ ،‬مصرف حداقل دو وعده‬ ‫در هفته از ماهی‌های سرشار از امگا‪ ۳‬توصیه‬ ‫می‌شود‪ .‬یک وعده غذایی از ماهی حدود ‪۸۵‬‬ ‫گرم می‌باشد‪ .‬زنان باردار یا آنهایی که تصمیم‬ ‫به بچه‌دار شدن دارند و بچه‌های زیر ‪ ۱۲‬سال‬ ‫می‌بایست مصرف ماهی را محدود کنند زیرا‬ ‫بیشتر درمعرض آسیب از سموم موجود در آن‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫آیا آلودگی جیوه بر فوایدی که ماهی برای‬ ‫سالمتی دارد غلبه می‌کند؟‬ ‫خطر مصرف باالی جیوه یا سایر آالینده‌های‬ ‫موجود در ماهی به طور کلی از فوایدی که‬ ‫اسیدهای چرب امگا‪ ۳‬موجود در ماهی برای‬ ‫سالمتی دارند بیشتر است‪ .‬نوع اصلی سمومی‬ ‫که در ماهی یافت می‌شود‪ ،‬جیوه‪ ،‬دیوکسین‌ها‬

‫و بی‌فنیل‌های پلی‌کلرینه می‌باشد‪ .‬میزان سموم‬ ‫به نوع ماهی و نحوه تولید آن بستگی دارد‪.‬‬ ‫جیوه به مقدار کم در محیط‌ زیست وجود‬ ‫دارد‪ .‬اما آلودگی صنعتی می‌تواند موجب‬ ‫انباشته شدن جیوه در رودخانه‌ها‪ ،‬دریاچه‌ها‬ ‫و اقیانوس‌ها شود که بعد در غذاهایی که‬ ‫ماهی‌ها در دریا از آنها تغذیه می‌شوند پیدا‬ ‫می‌شود‪ .‬وقتی ماهی این غذاها را می‌خورد‪،‬‬ ‫در بدن او تولید جیوه می‌کند‪.‬‬ ‫ماهی‌های بزرگ که در زنجیره غذایی‬ ‫باالتر هستند ‪ --‬مثل کوسه‪ ،‬شمشیرماهی و‬ ‫شاه‌ماهی خال‌مخالی‪ ،‬به نسبت جیوه بیشتری‬ ‫نسبت به ماهی‌های کوچکتر دارند‪ .‬ماهی‌های‬ ‫بزرگ‌تر ماهی‌های کوچک‌تر را بعنوان غذا‬ ‫می‌خورند و غلظت این سموم در بدن آنها‬ ‫بیشتر می‌شود‪ .‬هرچه یک ماهی میزان بیشتری‬ ‫عمر کند‪ ،‬بزرگتر می‌شود و جیوه‌ای که جمع‬ ‫می‌کند نیز بیشتر می‌شود‪.‬‬

‫به نوع ماهی که می‌خورید‪ ،‬مقداری از آن که‬ ‫می‌خورید و سایر اطالعات مربوط به مقررات‬ ‫ماهیگیری در هر شهر خوب توجه کنید‪.‬‬ ‫آیا افرادی هستند که می‌بایست بخاطر‬ ‫محتوای جیوه یا سایر آالینده‌های موجود در‬ ‫ماهی‪ ،‬از خوردن آن پرهیز کنند؟‬ ‫اگر مقدار کافی از ماهی که حاوی جیوه‬ ‫هست بخورید‪ ،‬این سم در بدنتان جمع‬ ‫می‌شود‪ .‬ممکن است هفته‌ها‪ ،‬ماه‌ها یا حتی‬ ‫سال‌ها بگذرد تا بدن بتواند این سموم را از‬ ‫بین ببرد‪ .‬جیوه برای رشد مغز و سیستم‌عصبی‬ ‫بچه‌های هنوز به دنیا نیامده و نوزادان مضر‬ ‫است‪ .‬اما برای اکثر افراد بزرگسال به‌ندرت‬ ‫پیش می‌آید که جیوه خطرساز شود‪.‬‬ ‫بااین‌وجود‪ ،‬انجمن غذا و دارو و آژانس‬ ‫محافظت محیطی توصیه می‌کنند که گروه‌های‬ ‫زیر میزان ماهی مصرفی خود را محدود کنند‪:‬‬

‫‪ .۱‬زنان باردار و آنهایی که قصد بچه‌دار شدن‬ ‫دارند‬ ‫‪ .۲‬مادران شیرده‬ ‫‪ .۳‬کودکان زیر ‪ ۱۲‬سال‬ ‫زنان باردار‪ ،‬مادران شیرده و بچه‌ها باز هم‬ ‫می‌توانند با خوردن ماهی‌هایی که جیوه پایینی‬ ‫دارند مثل سالمون و محدود کردن ماهی‬ ‫مصرفی خود‪ ،‬از فواید ماهی بهره‌مند شوند‪.‬‬ ‫‪ .۱‬در هفته بیشتر از ‪ ۳۴۰‬گرم ماهی میل‬ ‫نکنند‪.‬‬ ‫‪ .۲‬بیشتر از ‪ ۱۷۰‬گرم در هفته ماهی تن‬ ‫مصرف نکنند‪.‬‬ ‫‪ .۳‬از ماهی‌هایی که حاوی مقدار باالیی جیوه‬ ‫هستند مثل کوسه و شمشیرماهی‪ ،‬به هیچ‬ ‫عنوان استفاده نکنند‪.‬‬ ‫آیا می‌توان با خوردن سایر موادغذایی که‬ ‫حاوی امگا‪ ۳‬هستند یا مصرف مکمل‌های‬ ‫آن‪ ،‬از فواید آن برای قلب بهره‌مند شد؟‬ ‫شواهد نشان می‌دهد که مصرف ماهی بسیار‬ ‫موثرتر از مصرف مکمل است اما افرادیکه‬ ‫بیماری قلبی دارند می‌توانند از مکمل‌های‬ ‫امگا‪ ۳‬نیز فایده ببرند‪.‬‬ ‫موادغذایی دیگری که مقداری اسیدچرب‬ ‫امگا‪ ۳‬دارند عبارتند از بذر کتان‪ ،‬روغن بذر‬ ‫کتان‪ ،‬گردو‪ ،‬روغن کانوال‪ ،‬دانه سویا و روغن‬ ‫دانه سویا‪ .‬اما دقت کنید که مصرف هیچیک‬ ‫از اینها به اندازه ماهی موثر نیست‪.‬‬


‫‪17‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫ماهی بخورید‬ ‫تا قلبی سالم‌تر‬ ‫داشته باشید‬

‫اسیدهای چرب امگا‪ ۳‬موجود در‬ ‫ماهی برای قلبتان بسیار مفید است‪.‬‬ ‫اگر دوست دارید با فواید بینظیر‬ ‫خوردن ماهی برای سالمتی‌تان‬ ‫آشنا شوید‪ ،‬با ما همراه باشید‪.‬‬ ‫____________________________‬

‫اگر نگران بیماری‌های قلبی هستید‪ ،‬خوردن‬ ‫یک تا دو وعده ماهی در هفته می تواند خطر‬ ‫مرگ از حمالت قلبی را برایتان پایین بیاورد‪.‬‬

‫اما برخی هنوز نگران جیوه و سایر آالینده‌های‬ ‫موجود در ماهی هستند و می‌ترسند خطر آن‬

‫اسیدهای چرب امگا‪ ۳‬چه هستند و چرا برای‬ ‫قلب فایده دارند؟‬ ‫ماهی حاوی اسیدهای چرب غیراشباعی‬ ‫هستند که وقتی جایگزین اسیدهای چرب‬ ‫اشباعی که در گوشت‌قرمز وجود دارند شود‪،‬‬ ‫کلسترول شما را پایین خواهند آورد‪ .‬اما‬ ‫موادمغذی اصلی‪ ،‬اسیدهای چرب امگا‪۳‬‬ ‫موجود در ماهی هستند‪ .‬اسیدهای چرب‬ ‫امگا‪ ۳‬نوعی چربی غیراشباع هستند که‬

‫اسیدهای چرب امگا‪ ۳‬می‌توانند تری‌گلیسیرید‬ ‫را پایین آورده‪ ،‬فشارخون را کاهش دهند‪ ،‬از‬ ‫لخته شدن خون جلوگیری کنند‪ ،‬سیستم‌ایمنی‬ ‫بدن را تقویت کرده و عالئم آرتروز را بهبود‬ ‫بخشند؛ در کودکان نیز توانایی یادگیری را‬ ‫باال می‌برند‪ .‬خوردن یک تا دو وعده ماهی‬ ‫در هفته‪ ،‬مخصوص ًا ماهی‌هایی که سرشار از‬ ‫اسیدهای چرب امگا‪ ۳‬هستند‪ ،‬خطر ابتال‬ ‫به بیماری‌های قلبی‪ ،‬مخصوص ًا مرگ‌های‬ ‫ناگهانی ناشی از مشکالت قلبی را کاهش‬ ‫می‌دهند‪.‬‬ ‫آیا نوع ماهی که می‌خورید اهمیت دارد؟‬

‫بیشتر ماهی‌های آب‌های شیرین به نسبت‬ ‫ماهی‌های آبهای شور‪ ،‬مقدار کمتری اسیدهای‬ ‫چرب امگا‪ ۳‬دارند‪.‬‬ ‫آیا نوع خاصی از ماهی هست که باید از‬ ‫خوردن آن پرهیز کنید؟‬ ‫بعضی از ماهی‌ها مثل تیالپیا و گربه‌ماهی‬ ‫بخاطر محتوای باالتری از اسیدهای چرب‬ ‫ناسالم که در خود دارند‪ ،‬خیلی برای قلب‬ ‫سالم نیستند‪ .‬به خاطر داشته باشید که هر‬

‫ادامه در صفحه ‪18‬‬

‫خیلی وقت است که پزشکان متوجه شده‌اند‬ ‫که چربی‌های غیراشباع موجود در ماهی که‬ ‫اسیدهای چرب امگا‪ ۳‬نامیده می‌شوند‪ .‬خطر‬ ‫مرگ از بیماری قلبی را کاهش می‌دهند‪.‬‬ ‫سالهاست که انجمن قلب در امریکا مصرف‬ ‫حداقل دو بار در هفته غذاهای حاوی امگا‪۳‬‬ ‫موجود در ماهی را برای عموم مردم توصیه‬ ‫می‌کند‪.‬‬

‫بیشتر از فایده‌اش باشد‪ .‬اما اگر به دنبال‬ ‫قلب سالمتری هستید‪ ،‬باید بدانید که مزایای‬ ‫خوردن ماهی بر مضرات آن غلبه می‌کند‪ .‬در‬ ‫زیر به شما می‌گوییم چطور این نگرانی‌ها را با‬ ‫افزودن مقدار سالمی از ماهی به برنامه‌غذایی‬ ‫خود‪ ،‬متعادل کنید‪.‬‬

‫گفته می‌شود التهابات درون بدن را کاهش‬ ‫می‌دهند‪ .‬التهابات بدن می‌توانند به رگ‌های‬ ‫خونی آسیب رسانده و منجر به بیماری‌های‬ ‫قلبی شوند‪.‬‬

‫ماهی‌های چرب مثل سالمون‪ ،‬شاه‌ماهی‬ ‫و به مقدار کمتر ماهی تن‪ ،‬بیشترین میزان‬ ‫اسیدهای چرب امگا‪ ۳‬را دارا هستند و‬ ‫درنتیجه بیشتری فایده را می‌توانند برایتان به‬ ‫دنبال داشته باشند اما بسیاری از انواع دیگر‬ ‫غذاهای دریایی نیز حاوی مقادیر کمتر از‬ ‫این اسیدهای چرب هستند‪.‬‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

16


‫‪15‬‬

‫‪No. 701 / January , 21, 2014‬‬ ‫‪Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591‬‬

‫دوست داريد با‬ ‫جراحي الغري‬ ‫خيلي سريع باربي‬ ‫شويد؟‬ ‫يک متخصص رژیم درمانی‬ ‫گفت‪ :‬روش‌های جراحی یکی از‬ ‫راه‌های تاثیرگذار برای الغری‬ ‫است که البته شرایط ویژه‌ای در‬ ‫نتیجه بخش بودن آن موثر است‪.‬‬ ‫دکتر مریم خسروی گفت‪ :‬چاقی باعث بسیاری‬ ‫از بیماری‌هایی است که این بیماری‌ها شامل‬ ‫قند خون‪ ،‬چربی باالی خون‪ ،‬پرفشاری خون‪،‬‬ ‫احساس خفگی در خواب‪ ،‬آسم‪ ،‬برگشت‬ ‫محتویات معده به مری و حلق‪ ،‬بیماریهای‬ ‫قلبی عروقی‪ ،‬مشکالت روانی‪ ،‬اجتماعی‪،‬‬ ‫ناباروری یا نازایی می‌شود اما ریسک ابتال به‬

‫‪13‬‬

‫همگی آنان با کاهش چاقی کمتر خواهد شد‪.‬‬ ‫وی در رابطه با انواع درمان‌های چاقی اظهار‬ ‫کرد‪ :‬رژیم غذایی‪ ،‬ورزش و روش‌های طبی‬ ‫غیرجراحی مثل بالون معده و روش‌های‬ ‫جراحی هر کدام می‌تواند نسبت به شرایط هر‬ ‫کس باعث کاهش وزن و الغری شود‪.‬‬ ‫این متخصص‪ ،‬جراحی‌های چاقی را به سه‬ ‫گروه عمده تقسیم و تشریح کرد‪ :‬عمل‌های‬ ‫محدود کننده حجم غذا‪ ،‬عمل‌های محدود‬ ‫کننده جذب غذا و ترکیب هر دو روش‬ ‫است‪ .‬همچنین روش‌های جراحی نیز‬ ‫شامل روش‌های محدود کننده حجم غذا‪،‬‬ ‫گاسترکتومی لوله‌ای و حلقه گذاری معده‬ ‫است‪.‬‬ ‫وی در ادامه عنوان کرد‪ :‬اگر شاخص توده‬ ‫بدن فردی برابر با ‪ 40‬باشد و یا وزن او دو‬ ‫برابر وزن ایده آل باشد جراحی می‌تواند برای‬ ‫او نتیجه مطلوبی داشته باشد‪ .‬همین طور اگر‬ ‫فرد بیش از ‪ 5‬سال دچار چاقی باشد برای‬ ‫الغری نیاز به جراحی دارد‪.‬‬ ‫این متخصص با بیان این که معموال برخی از‬ ‫افراد در تالش‌های جدی خود برای کاهش‬ ‫وزن موفق نیستند‪ ،‬افزود‪ :‬درمان جراحی برای‬ ‫این افراد آخرین راه حل برای درمان است‬ ‫اما اگر فرد به بیماری‌های دیگری مبتالست‬ ‫نباید به جراحی اقدام کند‪.‬‬


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

14


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

13


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

12


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

11


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

10


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

9


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

8


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

‌ ‫آ گه‬ ‫ی‬ ‫ا‬ ‫م‬ ‫اشینجا‬

7


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

6


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

5


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

6 4


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

3


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

2


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

1


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

B


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

A


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

IV


No. 701 / January , 21, 2014 Tel: 416.512.9874 - 647.521.9591

III




Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.