نسخه کامل نشریه فرهنگ BC شماره 294 - ورق بزنید و مطالعه بفرمایید

Page 1

Farhang, August 22, 2014, No. 294

‫سال يازدهم‬

‫ سال دوازدهم‬،294 ‫ شماره‬- 1393 ‫ َامرداد‬31 ‫جمعه‬

Friday, August 22, 2014, No. 293

Atlas Tour & Travel

Tel: 604.982.1116 Fax: 604.982.1470

226 - 1500 Marine Dr., North Vancouver

Pazyryk

‫آژانس مسافرتی اطلس‬

‫گالری فرش پازیریک‬

‫تعميرات و خريد و فروش‬ 604.770.1784 ‫نقد و يا به اقساط‬

1480 Marine Drive, North Van.

‫پرتو مشرف زاده‬

‫مشاور امور امالک‬

Sussex Realty 2397 Marine Drive West Vancouver, BC V7V 1K9

‫مهندس محمد خلیل بیگی‬

‫کارشناس امالک‬

Cell: 604.727.4044 Office: 604.688.6315 Fax: 604.688.6316

mbeigi1960@gmail.com www.Royalty.ca

604.506.8668

Bus: 604.925.2911 Partomoshref@gmail.com

‫صرافی دانیال‬

Daniel Currency Exchange ‫ارسال ارز به ایران و بالعکس‬ ‫خرید حواله های نقدی با بهترین نرخ‬

‫نیک جو‬

108 - 2957 Glen Drive Coquitlam, BC

Cell: 604.763.1512 Office: 778.285.8840


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 2‬‬

‫آژانس مسافرتی آریا‬ ‫با مدیریت ناهید صعودیان‬

‫تلفن ونکوور‪:‬‬

‫پر فروش ترین و با سابقه ترین آژانس هوایی ‪( 604) 986.0094‬‬ ‫نماینده رسمی کلیه خطوط هوایی برای ایران‬

‫تلفن تورنتو‪:‬‬ ‫‪(416) 229.1313‬‬ ‫ارایه خدمتی نو از آژانس آریا‪:‬‬ ‫روزهای شنبه‪ ،‬یکشنبه و تعطیل تا حد امکان‬ ‫به پیام های فوری شما پاسخ داده خواهد شد‪.‬‬

‫‪3731 Delbrook Ave.‬‬ ‫‪North Vancouver, BC V7N 3Z4‬‬ ‫‪E.mail: info@ariatravel.net‬‬

‫ایران‬

‫اسپشیال‬

‫اسپشیال‬

‫‪ 900‬دالر‬ ‫‪+‬‬ ‫‪Tax‬‬

‫تور‬ ‫مکزیک‬

‫تهران به‬ ‫ونکوور‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 3‬‬

‫سيمين بهبهانی درگذشت‬ ‫سیمین بهبهانی نویسنده و‬ ‫غزل‌سرای ایرانی بامداد امروز‬ ‫سه‌شنبه ‪ ۲۸‬مردادماه‪ ،‬در‬ ‫بیمارستان پارس تهران درگذشت‪.‬‬ ‫به گزارش ایرنا‪ ،‬خانم بهبهانی از‬ ‫روز ‪ ۱۵‬مردادماه به دلیل مشکالت‬ ‫تنفسی و قلبی در این بیمارستان‬ ‫بستری و در کما بوده است‪.‬‬ ‫سیمین بهبهانی بیش از بیست عنوان‬ ‫دیوان شعر دارد و جوایز بسیاری‬ ‫چون جایزه یانوش پانونیوش را از‬ ‫سوی انجمن قلم مجارستان از آن‬ ‫خود کرده است‪.‬‬ ‫سیمین بهبهانی عضو «شورای‬ ‫شعر و موسیقی» و «کانون‬ ‫نویسندگان ایران» نیز بود‪.‬‬ ‫این غزل‌سرای ایرانی که به او لقب‬ ‫«بانوی غزل ایران» را داده‌اند‬ ‫با ابداع ‪ ۴۱‬وزن تازه در غزل‬ ‫فارسی‪ ،‬یکی از نوآوران این سبک‬

‫کالسیک به شمار می‌رود‪.‬‬ ‫اشعار خانم بهبهانی توسط خوانندگان مختلفی همچون همایون شجریان و داریوش اقبالی‬ ‫نیز خوانده شده است‪.‬‬ ‫نشريه ی فرهنگ ‪ BC‬درگذشت این شاعر بزرگ و آزادیخواه بیباک و مردمدوست را به‬ ‫همه ی ایرانیان آزاده تسلیت می گوید‪ .‬یادش همواره در خاطره ی جمعی ملت ایران زنده‬ ‫و پایدار خواهد ماند‪.‬‬ ‫در شماره ی آینده‪ ،‬صفحاتی را به زندگی و شعر این شاعر بزرگ معاصر و صدای‬ ‫ماندگارش در فضای فرهنگ ایرانزمین اختصاص خواهیم داد‪.‬‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫شعری زيبا از سيمين بهبهانی‬ ‫خشت جان خویش‬ ‫اگر چه با‬ ‫دوباره می‌سازمت وطن! ‬ ‫ِ‬ ‫ستون به سقف تو می زنم‪ ،‬اگر چه با استخوان خویش‬ ‫دوباره می بویم از تو ُگل‪ ،‬به میل نسل جوان تو‬ ‫دوباره می شویم از تو خون‪ ،‬به سیل اشک روان خویش‬ ‫سیاهی از خانه می رود‬ ‫دوباره ‪ ،‬یک روز آشنا‪ ،‬‬ ‫به شعر خود رنگ می زنم‪ ،‬ز آبی آسمان خویش‬ ‫اگر چه صد ساله مرده ام‪ ،‬به گور خود خواهم ایستاد‬ ‫ز نعره ی آنچنان خویش‬ ‫که بر َد َرم قلب اهرمن‪ ،‬‬ ‫کسی که « عظم رمیم» را دوباره انشا کند به لطف‬ ‫چو کوه می بخشدم شکوه‪ ،‬به عرصه ی امتحان خویش‬ ‫ُود‪،‬‬ ‫اگر چه پیرم ولی هنوز‪ ،‬‬ ‫مجال تعلیم اگر ب َ‬ ‫کنار نوباوگان خویش‬ ‫ ‬ ‫جوانی آغاز می کنم‬ ‫حدیث حب الوطن ز شوق بدان روش ساز می کنم‬ ‫که جان شود هر کالم دل‪ ،‬چو برگشایم دهان خویش‬ ‫بجاست کز تاب شعله اش‬ ‫ ‬ ‫هنوز در سینه آتشی‪،‬‬ ‫ز گرمی دمان خویش‬ ‫گمان ندارم به کاهشی‪ ،‬‬ ‫دوباره می بخشی ام توان‪ ،‬اگر چه شعرم به خون نشست‬ ‫دوباره می سازمت به جان‪ ،‬اگر چه بیش از توان خویش‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 4‬‬

‫'ستاره فرو خفت و آرمید'‪،‬‬ ‫نگاهی به شعر سیمین‬ ‫محمود خوشنام‬ ‫هنرمندان را بزرگواری‬ ‫هایی ویژه باید تا در‬ ‫جهان خوش بدرخشند‪،‬‬ ‫وگرنه در محدوده زمانی‬ ‫و مکانی زیست خود‬ ‫محصور می مانند و تاثیر‬ ‫حرف ها و آفریده هایشان‬ ‫به مرور زمان بُرد خود‬ ‫را از دست می دهد‪.‬‬ ‫در یک صد سال اخیر‬ ‫در ایران اندک نبوده‬ ‫اند هنرمندانی که آفریده‬ ‫هایشان هنگامی در ذهن‬ ‫جامعه ماندنی شده که‬ ‫با اندیشه های متعهدانه‬ ‫پیوند خورده است‪ .‬سیمین‬

‫بهبهانی در صدر این تعهد پذیرفتگان قرار دارد‪.‬‬ ‫سیمین بهبهانی از همان آغاز کار‪ ،‬خود را شاعری رمانتیک معرفی کرد که به ویژه از‬ ‫احساس ناب تغزل برخوردار است‪ .‬غزل هایی به شفافیت زالل آب‪ ،‬سرشار از عشق های‬ ‫پر شور و بی تاب‪ .‬عشق هایی که گویی غزل برای بازگفتن آن ها پدید آمده است‪.‬‬ ‫احساس سیمین‪ ،‬غزل را جال می داد‪ -‬در یک مقایسه هیچ چیزی از غزل های برجستگان‬ ‫شهره این فرم کم نمی آورد‪".‬شراب نور" نمونه بسیار خوبی است‪:‬‬ ‫ستاره فرو خفت و آرمید بیا‬ ‫شراب نور به رگ های شب دوید بیا‬ ‫با این همه سیمین دریافت که شعرش باید آینه تمام نمای آدمیان و حوادث روزگار او باشد‪.‬‬ ‫رفت به سراغ مضامین اجتماعی‪ .‬مضامینی که با روح جاری غزل ناسازگار می نمود‪ .‬فکر‬

‫کرد برای نگاهبانی از مضامین اجتماعی‪ ،‬غزل را دستکاری کند که با روح انتقاد بخواند‪.‬‬ ‫در جریان این کار به شماری غزل های مهجور قدیمی برخورد که با کمی پیرایش خودش‬ ‫را با مضامین تازه سازگار می ساخت‪ .‬دوره تازه ای از زندگی شعری سیمین آغاز شد‪.‬‬ ‫خرده گیران سر برآوردند‪ ،‬ولی شمارشان به تحسین کنندگان نمی رسید‪.‬‬ ‫سیمین باکی از انتقادها نداشت و تجربه خود را ادامه داد و آن قدر گفت و نوشت و سرود‬ ‫تا جایی در تاریخ شعر ایران برای آن پیدا کرد‪ .‬حال باید دید این ژانر تازه شعر ماندگار‬ ‫می شود‪ ،‬یا با بنیادگذارش در گوشه ای از تاریخ خود را در معرض داوری نهایی قرار‬ ‫خواهد داد‪.‬‬ ‫آن چه انکارناپذیر است اهمیت رویکرد شعر‪ ،‬حتی شعر تغزلی با استبداد است‪ .‬همین‬ ‫اهمیت بود که سیمین را برانگیخت که تمامیت شعر خود را در خدمت به آزادی و نبرد با‬ ‫خودکامگان بگذارد‪ .‬اگر بعضی از وزن ها مهجورند‪ ،‬و چندان به دل نمی نشینند‪ ،‬محتوای‬ ‫دلنشین آن ها دل ها را به هم می پیونداند و جامعه را همیشه آماده خیزش نگاه می دارد‪.‬‬ ‫"دوباره می‌سازمت وطن" که به ترانه نیز راه یافته‪ ،‬شاهد این مدعاست‪:‬‬ ‫دوباره می سازمت وطن‪ /‬اگرچه با خشت جان خویش‬ ‫ستون به سقف تو می زنم‪ /‬اگرچه با استخوان خویش‬ ‫به هر حال کوشش‌های سیمین در تلفیق های محتوایی و ابداع وزن های تازه‪ ،‬بی ثمر نماند‬ ‫و ذائقه سنت‌گرایان نیز شعر او را دست کم به اعتبار محتوایش پسندید و در برابر فرم‬ ‫های تازه نیز شکیبا ماند‪ .‬او با همان نیرو به راه خود ادامه داد‪ ،‬با این امید که روزی شمار‬ ‫مشتاقان غزل های خود را با عالقمندان به کارهای تازه اش برابر ببیند‪.‬‬ ‫سیمین می افزاید‪" :‬بهترین غزل ها را شاعران کالسیک ساخته اند و ما هر قدر که کار کنیم‬ ‫باز جز شرمساری در برابر آن ها نداریم‪ .‬این واقعیت بود که مرا به سوی غزل نو کشید‪ .‬از‬ ‫خود می پرسیدم چرا غزل تنها باید از عشق بگوید‪ ،‬حال آن که می تواند حرف های دیگری‬ ‫هم داشته باشد‪ .‬شروع کردم به تجربه‪ .‬اول تعدادی از واژه های غیر مجاز را وارد غزل‬ ‫کردم و بعد به مسائل اجتماعی پرداختم‪...‬بعد برآن شدم اوزانی را به کار بگیرم که کم تر‬ ‫در غزل به کار رفته است‪".‬‬ ‫سمین بهبهانی شاعر برجسته ای بود که به خاطر ویژگی های رفتاری اش خوش درخشید‪.‬‬ ‫نگاه ژرف به جامعه و عزم جزم در مبارزه با ناهنجاری های ایران ویران‪ ،‬مهم ترین این‬ ‫ویژگی هاست‪ .‬دغدغه بزرگ او فاجعه ای بود که بر میهن ما رفت‪.‬‬ ‫عشق آمد چنین سرخ‪ /‬آه با آن که دیر است‬ ‫سرخ گل رسته در برف‪ /‬راستی دلپذیر است‬ ‫عشق‪ ،‬ای عشق‪ ،‬ای عشق‪ /‬قله تا من‪ ،‬چه راهی؟‬ ‫گام هایم چه لرزان‪ /‬دست هایم چه پیر است‬ ‫‪---------------------------------------------------‬‬

‫تمامی مطالب هر شماره ی "فرهنگ" را می توانید در سایت‬ ‫فیسبوک نشریه‬ ‫به نشانی ‪ Farhang Bc‬مشاهده و مطالعه بفرمایید‪.‬‬

‫کيقباد اسماعيل پور‪ ،‬ناميانگ کيم‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬


‫‪Page 5‬‬

‫سال يازدهم‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫خواسته سيمين بهبهانی برای خاک‌سپاری‬ ‫سيمين بهبهانی که هنوز برنامه مراسم تشييع پيکرش مشخص نيست می‌خواسته در امام‌زاده‬ ‫‪Page‬در جوار همسرش به خاک سپرده شود‪.‬‬ ‫طاهر کرج‬ ‫‪Farhang-e BC, Feb. 23, 2011, No. 204‬‬ ‫‪4‬‬ ‫يکی از بستگان اين شاعر درباره مراسم تشييع او به خبرنگار ادبيات خبرگزاری دانشجويان‬ ‫ايران (ايسنا)‪ ،‬گفت‪ :‬خواست ايشان بود که در محل مقبره شوهرشان دفن شوند‪ ،‬منتها امروز بازداشتشدگان ديروز را ‪۵٠٠‬‬ ‫درگير کارهای بيمارستان بوديم و فردا (چهارشنبه‪ ۲۹ ،‬مرداد) بايد کارهای اداری را انجام نفر اعالم کرد‪ .‬به گفتهی وی‪،‬‬ ‫ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﻳﮏ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ‬ ‫اکثر بازداشتشدگانی که او‬ ‫دهيم و ببينيم چطور پيش می‌رود‪.‬‬ ‫علی بهبهانی‪ ،‬پسر سيمين بهبهانی‪ ،‬نيز با اشاره به تمايل و خواست مادرش برای دفن شدن مشاھده کرده‪ ،‬در محدودهی‬ ‫ﺷﻴﺮﺍﺯ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻳﮑﻢ ﺍﺳﻔﻨﺪ‬ ‫خيابان و ميدان آزادی‪ ،‬و توسط‬ ‫در جوار همسر و نوه‌اش در امام‌زاده طاهر کرج‪ ،‬به ايسنا گفت‪ :‬ما از متولی آن‌جا برگه‌ای‬ ‫و‬ ‫پليس امنيت دستگير شده بودند‬ ‫خبری‬ ‫منابع‬ ‫آنھابادردوستان‬ ‫نيست‪ .‬ازفعال‬ ‫وکيل‪،‬ديشب و بامداد امروز آزاد شدند‪.‬‬ ‫ساعات پايانی‬ ‫داريم که مربوط به سال ‪ ۸۶‬است‪ .‬اما هنوز هيچ چيز مشخصبسياری‬ ‫و‬ ‫‪ ‬دانشجويی‬ ‫هستيم‪.‬ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ‬ ‫تکاپو ﻧﻔﺮ‬ ‫ﺣﺪﻭﺩدر‪۵۰۰‬‬ ‫ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ‬ ‫اعضای خانواده‬ ‫نويسنده و‬ ‫او که ديشب از مقر نيروی انتظامی فاتب واقع در ضلع جنوبی‬ ‫سايتھای نزديک به‬ ‫فعال‬ ‫بهبهانی‬ ‫سيمين‬ ‫‌سپاری‬ ‫ک‬ ‫خا‬ ‫و‬ ‫تشييع‬ ‫مراسم‬ ‫برگزاری‬ ‫نحوه‬ ‫و‬ ‫زمان‬ ‫گفت‬ ‫همچنين‬ ‫او‬ ‫ميدان انقالب‪ ،‬ابتدای خيابان کارگر جنوبی آزاد شده‪ ،‬خاطرنشان‬ ‫معترضان گزارش‬ ‫‌شنبه يا‬ ‫احتماال پنج‬ ‫مشخص می‌شود و‬ ‫مشخص نيست و‬ ‫جمعهمورد ضرب و شتم ماموران قرار‬ ‫دستگيری‪،‬‬ ‫ھمزمان با‬ ‫مراسمکند که‬ ‫می‬ ‫آيندهﺍﺳﻔﻨﺪ‬ ‫روزهایﺍﻭﻝ‬ ‫ﺩﺭدرﺗﺠﻤﻊ‬ ‫دادهاند روز يکشنبه‪،‬‬ ‫آنھا‬ ‫با‬ ‫بدی‬ ‫برخورد‬ ‫بازداشت‬ ‫زمان‬ ‫در‬ ‫که‬ ‫کند‬ ‫می‬ ‫تاکيد‬ ‫و‬ ‫گرفته؛‬ ‫برگزار می‌شود‪.‬‬ ‫يکی از دانشجويان‬ ‫”‬ ‫زبانی‬ ‫بلبل‬ ‫“‬ ‫او‬ ‫ی‬ ‫گفته‬ ‫به‬ ‫که‬ ‫کسانی‬ ‫مگر‬ ‫گرفت‪،‬‬ ‫نمی‬ ‫صورت‬ ‫به گزارش ايسنا‪ ،‬سيمين بهبهانی بامداد امروز (سه‌شنبه‪ ۲۸ ،‬مردادماه) در سن ‪ ۸۷‬سالگی‬ ‫دانشگاه شيراز به‬ ‫خوردند‪.‬چه رفت بر زبان مرا؟‬ ‫بر اثر ايست قلبی و تنفسی در بيمارستان پارس تهران ‪ ‬‬ ‫درگذشت‪.‬کردند که به شدت کتک می‬ ‫می‬ ‫نيروھای‬ ‫دست‬ ‫ھمراه ھمه که شرم باد از آن مرا!‬ ‫حکومتی کشته شده‬ ‫ھاین‌های‬ ‫تلفنوز‬ ‫او‪ ،‬در‬ ‫فارسی‬ ‫تازهی بازداشتشدگان توقيف شده و به‬ ‫غزلگفتهی‬ ‫او زاده‌ ‪ ۲۸‬تيرماه سال ‪ ۱۳۰۶‬در تهران‪ ،‬به خاطر سرودن به‬ ‫است؛ اين در حالی‬ ‫به «نيمای غزل» معروف است‪.‬‬ ‫یککنند‪.‬‬ ‫مراجعه‬ ‫زبان‪،‬‬ ‫گرفتندلآنھاو به‬ ‫پسیک‬ ‫آنھا گفته شده که بعد از عيد برای به‬ ‫است که خبرگزاری‬ ‫نويسنده‬ ‫سيمين خليلی معروف به «سيمين بهبهانی» فرزند عباس خليلی‬ ‫مديرديشب از ھمين محل آزاد شده‪ ،‬با‬ ‫که واو ھم‬ ‫(شاعر‪،‬کارگر‬ ‫ھمچنين يک‬ ‫فارس با تکذيب اين‬ ‫کنم؟‬ ‫بازداشتچرا‬ ‫دوگانگی‬ ‫همسر کهخود‬ ‫خانوادگی‬ ‫روزنامه اقدام) بود‪ .‬او ابتدا با حسن بهبهانی ازدواج کرد و به‬ ‫برخورد‬ ‫ديده‪ ،‬به‬ ‫در زمان‬ ‫رفتارھايی‬ ‫ابرازنامتعجب از‬ ‫خبر گفته است اين دانشجو تصادف کرده و در جريان درگيری‬ ‫گويد‪:‬‬ ‫می‬ ‫و‬ ‫کند‬ ‫می‬ ‫اشاره‬ ‫ماموران‬ ‫خشن‬ ‫شناخته شد ولی پس از او با منوچهر کوشيار ازدواج کرد‪.‬‬ ‫ز عمر‪ ،‬سهم بیشتر‬ ‫کشته نشده است‪ .‬بنا برگزارش وبسايت دانشجونيوز‪ ،‬حامد‬ ‫سمت نداشتند و به ھمه فحش میدادند‪،‬‬ ‫پرورش بارا قبول‬ ‫ان ھم کسی‬ ‫خودش‬ ‫سيمين که در سال ‪ ۱۳۳۷‬وارد دانشکده حقوق شد‪ ،‬سال‌ها دراينھا‬ ‫و‬ ‫آموزش‬ ‫نورمحمدی‪ ،‬دانشجوی رشته زيستشناسی دانشگاه شيراز‪،‬‬ ‫نکردهب شد به سر‬ ‫خودم شنيدم که حتی به امام ھم توھينریا‬ ‫میکردند‪.‬‬ ‫دبيری کار کرد‪.‬‬ ‫ساکن خوابگاه دستغيب و اھل خرمآباد يکم اسفندماه در ميدان‬ ‫ه گفتهی او‪ ،‬افرادی را که قبال ھم سابقهی بازداشت داشتهاند و يا به‬ ‫مختصر‪،‬‬ ‫مانده‬ ‫که‬ ‫بدین‬ ‫و‬ ‫سرعت‬ ‫ز‬ ‫«خطی‬ ‫«رستاخيز»‪،‬‬ ‫«مرمر»‪،‬‬ ‫«چلچراغ»‪،‬‬ ‫پا»‪،‬‬ ‫«جای‬ ‫شکسته»‪،‬‬ ‫«سه‌تار‬ ‫نمازی مقابل سختمان شماره يک دانشکده مھندسی در حال‬ ‫ھرحال میخواستند نگه دارند‪ ،‬به مقر اصلی پليس امنيت منتقل‬ ‫فرار از دست ماموران حکومتی کشته شده است‪ .‬برپايه‬ ‫از آتش»‪« ،‬دشت ارژن»‪ « ،‬گزينه اشعار»‪« ،‬آن مرد‪ ،‬مرد همراهم»‪« ،‬کاغذين‌جامه»‪،‬‬ ‫کنم؟‪...‬اند و‬ ‫بازداشت بوده‬ ‫میکردند‪ .‬او میگويد که تنھا مردان در‬ ‫محل ریا‬ ‫دگراينچرا‬ ‫گزارش دانشجو نيوز‪ ،‬اين دانشجو به وسيله ماموران امنيتی از‬ ‫فرانسه»‪،‬‬ ‫«با– احتماال بازداشتگاه وزرا – منتقل‬ ‫ديگری‬ ‫امروزبه جای‬ ‫شاعران از ابتدا‬ ‫«کولی و نامه و عشق»‪« ،‬عاشق‌تر از هميشه بخوان»‪ « ،‬زنان را‬ ‫روی پل نمازی به پايين پرت شده و پس از برخورد با يک‬ ‫اند‪« .‬يکی مثال اين‌که» از‬ ‫ده و‬ ‫اشعار»‬ ‫«مجموعه‬ ‫«يکدردريچه‬ ‫خريدم؟»‪،‬‬ ‫کلمه‪:‬خود‬ ‫قلب‬ ‫آزادی»‪ ،‬اول‬ ‫تجمع ديروز –‬ ‫بازداشتشده‬ ‫چه افراد‬ ‫يکی از‬ ‫اسفندماه – کر‬ ‫(سیمین بهبهانی) خودرو در خيابان ساحلی کشته شده است‪) .‬راديو فردا(‬ ‫نیوز)‬ ‫(گویا‬ ‫شاعرند‪.‬‬ ‫اين‬ ‫توسط‬ ‫منتشرشده‬ ‫‌های‬ ‫ب‬ ‫کتا‬ ‫جمله‬ ‫که نيمه شب گذشته آزاد شده‪ ،‬در گفت و گو با کلمه‪ ،‬تعداد تقريبی )ايران امروز(‬

‫نادر معتمد‬

‫‪ ‬‬

‫‪ ‬‬

‫مشاورخريد و فروش امالک و متخصص‬ ‫در تهيه وام های مسکونی و تجاری با بهترين شرايط‬ ‫‪Nader Motamed‬‬ ‫‪Real Estate Consultant‬‬ ‫‪Mortgage Specialist‬‬ ‫)‪BA ( Economics‬‬

‫‪Cell: 604.603.0762‬‬ ‫جهت خريد و فروش انواع ملک يا تهيه هر نوع وام‬ ‫به وب سايت من مراجعه نموده و يا با من تماس بگيريد‪.‬‬

‫‪Fax: 604.926.9199‬‬

‫‪www.NaderMotamed.com‬‬

‫‪Bus: 604.926.6011‬‬

‫‪nader@nadermotamed.com‬‬ ‫‪ ‬‬

‫‪ ‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 6‬‬

‫اخبار کوتاه‪:‬‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫‪ -‬افزایش شمار آسيب دیدگان زمین لرزه ‪ ۶ /۲‬ریشتری غرب ایران‬

‫‪ -‬استخدام "قلچماق‌ها" در شهرداری تهران‪ ،‬دلیل مرگ یک کارگر؟‬

‫شمار زخمی‌های زمین لرزه ‪ ۶ /۲‬ریشتری بخش "مورموری" در استان ایالم به بیش‬ ‫از ‪ ۲۶۰‬نفر رسیده است‪ .‬این زمین‌لرزه ساعت ‪ ۷‬و ‪ ۲‬دقیقه صبح دوشنبه (‪ ۱۸‬اوت‪۲۷ /‬‬ ‫مرداد) رخ داد و به حدود ‪ ۷۰‬درصد منطقه زلزله‌زده آسیب رساند‪.‬‬ ‫به گزارش خبرگزاری مهر موقعیت دقیق این زمین لرزه ‪ ۳‬كيلومتری "مورموری"‪۳۶ ،‬‬ ‫كيلومتری "موسيان" و ‪ ۴۱‬كيلومتری دهلران در استان ايالم گزارش شده است‪.‬‬

‫معاون شهردار تهران مرگ‬ ‫کارگر ‪ ۴۱‬ساله‪ ،‬توسط‬ ‫پیمانکاران شهرداری تهران‬ ‫را تائید کرد‪ .‬نمایندگان‬ ‫شورای شهر و مجلس به ‪ -‬ادامه نبرد پیشمرگه‌های کرد با "دولت اسالمی" پس از آزادی سد موصل‬ ‫شدت به عملکرد شهرداری کنترل سد موصل پس از ‪ ۱۰‬روز تصرف توسط "دولت اسالمی" دوباره به دست‬ ‫معترض شدند‪ .‬علی چراغی پیشمرگه‌های کرد افتاد‪ .‬اگرچه نگرانی‌ها درباره احتمال خطر انفجار سد موصل برطرف‬ ‫بر اثر ضربه پنجه بوکس یک شده‪ ،‬اما درگیری‌ها بین پیشمرگه‌ها و نیروهای "دولت اسالمی" ادامه دارد‪.‬‬ ‫مامور بازیافت شهرداری‬ ‫ داعش می‌گوید یک خبرنگار آمریکایی را گردن زده‌ است‬‫تهران کشته شد‪.‬‬ ‫رحیم عباسی مسئول اتحادیه شبه نظامیان دولت اسالمی‪ -‬داعش‪ -‬ویدئویی را منتشر کرده‌اند که در آن تصویر گردن زدن‬ ‫کارگران شهرداری تهران معتقد است‪ ،‬مالک پیمانکاران برای انتخاب ماموران رفع یک خبرنگار آمریکایی به نمایش درآمده است‪.‬‬ ‫سد‌معبر «جثه فیزیکی و تنومند بودن» است و پیمانکاران شهرداری در این بخش به جیمز فولی‪ ،‬خبرنگار آمریکایی نزدیک به دو سال پیش در سوریه توسط افراد مسلح ربوده‬ ‫شده بود‪ .‬ویدئوی گردن زدن این روزنامه‌نگار با عنوان "پیامی برای آمریکا" روز سه‌شنبه‬ ‫عبارتی «قلچماق» استخدام می‌کنند‪.‬‬ ‫در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد‪ .‬هنوز منبع دیگری خبر کشته‌شدن این خبرنگار را تایید‬ ‫ آسمان ایران به روی هواپیماهای خارجی باز می‌شود‬‫نکرده است‪ .‬در این ویدئوی پنج دقیقه‌ای سخنگوی گروه می‌گوید آقای فولی پس از دستور‬ ‫شورای عالی امنیت ملی ایران طرحی را تصویب کرده که در صورت نهایی شدن شمار باراک اوباما مبنی بر حمالت هوایی علیه داعش در شمال عراق‪ ،‬به قتل رسیده است‪.‬‬ ‫مناطق پرواز ممنوع در ایران را از ‪ ۲۶۱‬منطقه به ‪ ۵‬منطقه کاهش می‌دهد‪ .‬قرار است تنها‬ ‫ شکست سنگین سپاهان و برتری استقالل در واپسین ثانیه‌ها‬‫نیروگاه‌های هسته‌ای کشور در فهرست مناطق پرواز ممنوع باقی بمانند‪.‬‬ ‫محمدعلی ایلخانی‪ ،‬مدیر عامل شرکت فرودگاه‌های ایران‪ ،‬روز دوشنبه (‪ ۲۷‬مرداد ‪ ۱۸ /‬در هفته چهارم لیگ بر‌تر فوتبال ایران‪ ،‬تیم صدرنشین سپاهان پس از سه پیروزی متوالی‬ ‫اوت) در گفت‌وگو با خبرگزاری ایسنا از طرحی خبر داد که اگر نهایی شود تعداد مناطق مقابل نفت تهران قرار گرفت و متحمل شکست ‪ ۰-۳‬شد‪ .‬استقالل تهران هم بعد از ناکامی‬ ‫هفته قبل در اصفهان‪ ،‬توانست سایپا را در دیداری پر گل‪ 3 ،‬بر ‪ 2‬از پیش رو بردارد‪.‬‬ ‫پرواز ممنوع در ایران را به ‪ ۵‬منطقه کاهش می‌دهد‪.‬‬ ‫به گفته ایلخانی‪ ،‬در حال حاضر ‪ ۲۶۱‬منطقه در حریم هوایی ایران اجازه پرواز ندارند‪ .‬پدیده مشهد و تراکتورسازی تبریز در ورزشگاه ثامن مشهد و در حضور حدود ‪ ۱۸‬هزار‬ ‫وی افزود در صورت تصویب شورای عالی امنیت ملی و انجام هماهنگی‌‌های الزم با ستاد تماشاگر به مصاف هم رفتند که پدیده به برتری ‪ ۰-۱‬رسید‪ .‬در نیمه دوم میالن یوهانوویج‬ ‫تک گل پدیده را به ثمر رساند تا این تیم به رده چهارم صعود کند‪.‬‬ ‫نیروهای مسلح‪ ،‬تعداد مناطق پرواز ممنوع کم خواهد شد‪.‬‬ ‫ایلخانی گفت‪« :‬تنها مناطقی که همچنان در فهرست ممنوعه پرواز باقی خواهند ماند فوالد و استقالل خوزستان در ورزشگاه تختی و در حضور حدود ‪ ۱۵۰۰‬تماشاگر بازی‬ ‫نیروگاه‌های هسته‌ای کشور هستند و در دیگر مناطق پروازها با شرایطی خاص عملیاتی کردند که این دیدار با یک گل به سود فوالد به پایان رسید‪.‬‬ ‫* خبرهای کوتاه از‪ :‬رادیو فردا‪ ،‬بی بی سی‪ ،‬دویچه وله و رادیو فرانسه‬ ‫خواهند شد‪ ».‬مراکز هسته‌ای ایران در اصفهان‪ ،‬اراک‪ ،‬نطنز و بوشهر واقع شده‌اند‪.‬‬

‫‪Bright‬‬ ‫‪Immigration‬‬ ‫‪Bright‬‬ ‫‪FutureFuture‬‬ ‫‪Immigration‬‬ ‫‪Services Services‬‬ ‫(‪ !"#$%&' #‬د)(‪!"#$%&' #‬‬

‫‪Bright‬‬ ‫‪Future‬‬ ‫‪Services‬‬ ‫'&‪!"#$%‬‬ ‫د)(‪#‬‬ ‫)‪(ICCRC‬‬ ‫‪%,%-Immigration‬دا‬ ‫'&‪.#$%‬‬ ‫‪45,%‬‬‫‪ 589‬ر‪!67‬‬ ‫<;‪#:‬ا‪!,‬‬ ‫?>ا=‬ ‫)‪(ICCRC‬‬ ‫'‪%3‬ور‪%,%-/0‬دا‬ ‫'&‪.#$%‬‬ ‫'‪%3‬ور‪/0‬‬ ‫‪45,%‬‬‫ر‪!67‬‬ ‫ا= <;‪#:‬ا‪589 !,‬‬

‫)‪(ICCRC‬‬ ‫'&‪%,%-of.#$%‬دا‬ ‫'‪%3‬ور‪/0‬‬ ‫‪45,%‬‬‫<;‪#:‬ا‪!,‬‬ ‫‪5J KL,‬ا‪>?GH !I‬ا=‬ ‫‪(Commissioner‬‬ ‫‪Oaths)of‬‬ ‫‪%@A6B‬‬‫‪C@(0#D‬‬ ‫ر‪!67‬دو<‪E‬‬ ‫‪ C@(0#D‬از‬ ‫‪589‬ا'‪%8‬‬ ‫دو<‪GHE‬‬ ‫‪5J‬ا‪!I‬‬ ‫‪(Commissioner‬‬ ‫)‪Oaths‬‬ ‫‪%@A6B‬‬‫دار‪KL,‬از‬ ‫ا'‪%8‬‬

‫'&‪%,%- !"#$%‬دا‬ ‫‪.%'LM‬‬ ‫"‪ ND#P‬در‬ ‫‪%DGH‬در‪۶‬‬ ‫‪(Commissioner‬‬ ‫‪%,%‬دا‪of‬‬‫)‪Oaths‬‬ ‫ارا‪%@A6B-NO‬‬ ‫‪C@(0#D‬‬ ‫ارا‪NO‬دو<‪E‬‬ ‫‪=%7‬از‬ ‫ا'‪%8‬‬ ‫‪5J=%7‬ا‪!I‬‬ ‫دار‪KL,‬‬ ‫'&‪!"#$%‬‬ ‫‪.%'LM‬‬ ‫"‪ND#P‬‬ ‫‪۶ %D‬‬ ‫ای‪ N)#H،‬ای‪،‬‬ ‫و‬ ‫);!‬ ‫ا‪،!,%(7‬‬ ‫‪%‬ر‪!;0#)T‬‬‫و‬ ‫‪UJ‬اری‬ ‫‪N0%'#7‬‬ ‫‪:‬‬ ‫‪G0#V‬‬ ‫از‬ ‫'&‪.#$%‬‬ ‫‪%,%‬دا‬‫'&‪!"#$%‬‬ ‫‪=%7‬و"‪ ND#P‬در‬ ‫'&‪ .#$%‬از ‪۶ %DN0%'#7 :G0#V‬‬ ‫‪N)#H‬‬ ‫‪ !;) .%'LM‬و‬ ‫ارا‪NO‬ا‪،!,%(7‬‬ ‫‪%‬ر‪!;0#)T‬‬‫‪UJ‬اری‬ ‫ا‪،!<%W(X‬‬ ‫‪5M‬د‬ ‫و‬ ‫‪#Y6I‬‬ ‫ا‪Z@X#Y,%[7‬‬ ‫‪،!\,%M‬‬ ‫]‪%(7#‬ر‬ ‫دا‪،!05P3,‬‬ ‫‪ N)#H‬ای‪،‬‬ ‫‪5M‬د );! و‬ ‫ا‪،!,%(7‬‬ ‫‪%‬ر‪!;0#)T‬‬‫‪UJ N0%'#7‬اری و‬ ‫]‪%(7#‬ر‪:G0#V‬‬ ‫"_^^!از‬ ‫'&‪.#$%‬‬ ‫ا‪،!<%W(X‬‬ ‫‪ #Y6I‬و‬ ‫ا‪Z@X#Y,%[7‬‬ ‫‪،!\,%M‬‬ ‫_^^! دا‪،!05P3,‬‬ ‫و‪>0‬ای ‪%-‬ر‪ #]57 ،‬و‪>0‬ا ‪#D‬ای وا<‪/0#$%&' /0L‬‬ ‫ا‪ #Y6I Z@X#Y,%[7‬و ‪5M‬د ا‪،!<%W(X‬‬ ‫‪،!\,%M‬‬ ‫]‪%(7#‬ر‬ ‫دا‪،!05P3,‬‬ ‫"_^^!‬ ‫و‪>0‬ای ‪%-‬ر‪ #]57 ،‬و‪>0‬ا ‪#D‬ای وا<‪/0#$%&' /0L‬‬ ‫در‪%- E)%0‬ر‪#&X .‬و‪L,‬ی ‪%,%-‬دا ‪%- L0L6" ،Citizenship‬ر‪ .‬ا‪ E'%a‬دا‪،PR `O‬‬ ‫'&‪/0#$%‬‬ ‫‪،Citizenship‬و‪>0‬ا‬ ‫ر‪%- E)%0‬ر‪#&X .‬و‪L,‬ی ‪%,%-‬دا و‪>0‬ای ‪%-‬ر‪#]57 ،‬‬ ‫دا‪،PR `O‬‬ ‫وا<‪/0L‬ا‪E'%a‬‬ ‫‪#D‬ای‪%-‬ر‪.‬‬ ‫"‪L0L6‬‬ ‫)‪5M c%$#‬ا‪ !I‬از )‪%I b0%‬ی '‪#‬دود ‪ ،Appeal‬در‪5M‬ا‪Refugee !JL;I%;] E7‬‬ ‫‪Refugee‬‬ ‫];‪!JL;I%‬‬ ‫در‪5M‬ا‪E7‬‬ ‫‪،Appeal‬‬ ‫‪5M c%$‬ا‪ !I‬از )‪%I b0%‬ی '‪#‬دود‬ ‫دا‪،PR `O‬‬ ‫‪%‬ر‪ .‬ا‪E'%a‬‬‫‪L0L6" ،Citizenship‬‬ ‫‪#&X‬و‪L,‬ی ‪%,%-‬دا‬ ‫!‪Website:www.canaim.com‬‬ ‫‪OfÞce: 604-472‬‬ ‫در‪%- E)%0‬ر‪9220 .‬‬ ‫!‪Website:www.canaim.com‬‬ ‫‪OfÞce:‬‬ ‫‪9220‬‬ ‫‪Refugee‬‬ ‫‪ ،Appeal‬در‪5M‬ا‪!JL;I%;] E7‬‬ ‫)‪%I b0%‬ی‬ ‫‪604-472‬از‬ ‫)‪5M c%$#‬ا‪!I‬‬ ‫‪Email: info@canaim.com‬‬ ‫'‪#‬دود‪Mobile:‬‬ ‫‪604-880‬‬ ‫‪0287‬‬ ‫‪Email: info@canaim.com‬‬ ‫‪Mobile:‬‬ ‫‪604-880 0287‬‬ ‫!‪Website:www.canaim.com‬‬ ‫‪OfÞce: 604-472‬‬ ‫‪9220‬‬

‫‪Mobile:‬‬ ‫‪0287‬‬ ‫‪Office604-880‬‬ ‫‪604.941.6624‬‬ ‫‪Mobile 604.880.0287‬‬

‫‪Email: info@canaim.com‬‬ ‫‪Website www.canaim.com‬‬ ‫‪Email info@canaim.com‬‬

‫فوآد احمدی‬

‫‪604.722.7202‬‬

‫مشاور در امور امالک مسکونی و تجاری و سرمایه گذاری ‪www.FoadAhmadi.com‬‬ ‫)‪Member of National Commercial Council of Canada and BC(NCC and CREA‬‬

‫‪foad@foadahmadi.com‬‬

‫‪Qualified Real estate consultant in Residential and Commercial‬‬

‫برای دیدن تمام امالک فروشی در‬ ‫ونکوور بزرگ با نقشه‪ ،‬ماهواره‪ ،‬ایمیل‬ ‫اتوماتیک‪ ،‬اندازه اتاق ها و ‪ ...‬به وب‬

‫‪ONE OF TOP‬‬ ‫‪10% REALTORS‬‬ ‫‪IN GREATER‬‬ ‫‪VANCOUVER‬‬ ‫)‪(Medalion club 2006‬‬

‫سایت من مراجعه کنید‪.‬‬ ‫)‪(Properties/Member Access/ Sign up‬‬ ‫”‪“RE/MAX Crest Westside‬‬


‫‪Page 7‬‬

‫سال يازدهم‬

‫گزارش اکونوميست از «آداب‌ و رسوم» سکس در ايران؛‬ ‫پرده‌ها برمی‌افتند‬ ‫نشریه معتبر “اکونومیست”‬ ‫چاپ بریتانیا در شماره روز‬ ‫شنبه ‪ ۹‬آگست (‪۱۸‬مرداد)‬ ‫خود‪ ،‬در گزارشی از کنار‬ ‫رفتن پرده‌ها در خصوص‬ ‫روابط جنسی فزاینده در‬ ‫ایران خبر داده است‪.‬‬ ‫این نشریه‪ ،‬با توصیف تهران‬ ‫به شهری که «مدتها است به‬ ‫خاطر رواج روابط جنسی‬ ‫زیرزمینی‌اش مشهور شده»‬ ‫نوشته که «دامنه و سرعت‬ ‫تغییرات اجتماعی به یکی‬ ‫از چالش‌های اساسی برای‬ ‫دولت و روحانیونی تبدیل‬ ‫شده که هر هفته در نماز جمعه به موعظه‌ی مردم می‌پردازند»‪.‬‬ ‫گزارش اکونومیست با استناد به نتایج تحقیق اخیر “مرکز پژوهش‌های مجلس شورای‬ ‫اسالمی” در ایران می‌افزاید که «‪ ۸۰‬درصد دختران مجرد ایرانی دوست پسر دارند»‬ ‫و روابط غیرقانونی تنها به روابط دختر و پسر محدود نمی‌شود به گونه‌ای که «‪۱۷‬‬ ‫درصد از ‪ ۱۴۰‬هزار دانش‌آموز شرکت‌کننده در این تحقیق نیز گفته‌اند که دارای گرایش‬ ‫هم‌جنس‌گرایانه هستند»‪.‬این گزارش‪ ،‬با اشاره به پیشنهاد “مرکز پژوهش‌ها” برای تشویق‬ ‫جوانان به “صیغه” به جای مقابله با روابط جنسی پنهانی‪ ،‬از “صیغه” به عنوان “ابزاری‬ ‫قانونی برای پوشش فساد و فحشا” در ایران نام برده و افزوده است که خود “روحانیان” به‬ ‫ویژه در شهر مذهبی قم از جمله بزرگ‌ترین گروه‌هایی هستند که از این قانون به منظور‬ ‫توجیه ازدواج‌های کوتاه‌مدت‌شان سود می‌برند‪.‬‬ ‫به نوشته این نشریه‌ی بریتانیایی‪ ،‬گزارش این مرکز‪ ،‬در نظر گروه‌های “کمتر محافظه‌کار”‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫ایرانی که خودشان را به شوخی “مسلمان غیرواقعی” توصیف می‌کنند‪ ،‬چیزی جز تایید‬ ‫حقیقت نیست‪.‬‬ ‫زهرا‪ ،‬یک دختر ‪ ۳۲‬ساله تحصیل‌کرده رشته شیمی است که همراه با دوست پسرش در‬ ‫شمال تهران زندگی می‌کند‪ .‬او با بیان این‌که برای داشتن رابطه جنسی نیازی به اخذ مجوز‬ ‫از سوی دولت احساس نمی‌کند‪ ،‬می‌گوید‪« :‬من تنها یک باز زندگی می‌کنم و کشورم را هم‬ ‫دوست دارم اما من نمی‌توانم آن‌قدر صبر کنم تا رهبران کشورم بزرگ شوند‪».‬‬ ‫گفتنی است “مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسالمی”‪ ،‬روز نوزدهم خردادماه گزارشی‬ ‫را با عنوان “ازدواج موقت و تاثیر آن بر تعدیل روابط نامشروع جنسی” منتشر کرد‪.‬‬ ‫این گزارش که نتیجه‌ی تحقیق بر روی ‪ ۱۴۱‬هزار و ‪ ۵۵۵‬دانش‌آموز دختر و پسر دوره‬ ‫متوسطه در سال تحصیلی ‪ ۱۳۸۶-۱۳۸۷‬است‪ ،‬در روزهای اخیر یک بار دیگر مورد‬ ‫توجه رسانه‌های ایران قرار گرفته و این رسانه‌ها به ویژه آن بخش از گزارش را که از‬ ‫گرایش هم‌جنس‌گرایانه‌ی دانش‌آموزان ایرانی پرده برداشته‪ ،‬برجسته کرده‌اند‪.‬‬ ‫این گزارش ‪ ۸۲‬صفحه‌ای‪ ،‬به دنبال بازتاب گسترده‌ روزهای اخیر‪ ،‬از روی وب‌سایت‬ ‫مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسالمی حذف شده است‪(.‬تریبون زمانه)‬

‫مرگ يک کارگر بر اثر ضرب و شتم‬ ‫توسط ماموران منتسب به شهرداری تهران‬ ‫خبرگزاری هرانا – در پی کشته شدن یک کارگر بر اثر ضرب و شتم ماموران منسوب‬ ‫به شهرداری تهران‪ ،‬یک مامور گشت سد معبر شهرداری که نخواست نامش فاش شود‬ ‫در گفتگو با خبرنگار ایلنا ضمن تشریح شرایط شغلی و استخدام این کارگران‪ ،‬گفت بیشتر‬ ‫همکارانش حین انجام وظیفه به باتون‪ ،‬پنجه بوکس و گازاشک آور مجهزند‪.‬‬ ‫به گزارش خبرنگار ایلنا‪ ،‬هویت شغلی قاتالن «علی چراغی»‪ ،‬کارگری که پنجشنبه هفته‬ ‫گذشته (‪ ۲۳‬مرداد) بر اثر ضرب و شتم توسط ماموران منتسب به ناحیه ‪ ۴‬منطقه ‪۴‬‬ ‫شهرداری تهران جان باخت در ابهام قرار دارد‪ .‬برادر و فرزند آقای چراغی ماموران‬ ‫گشت سد معبر را مسئول قتل می‌دانند‪ ،‬اما همسر او به نقش ماموران بازیافت در این قتل‬ ‫اشاره کرده است‪ .‬یک مامور گشت سد معبر در گفتگو با خبرنگار ما گفت‪ :‬ما زیر نظر‬ ‫شرکت‌های پیمانکاری سد معبر‌ها را رفع می‌کنیم‪ .‬مثال وانت بارهای میوه فروشی که‬ ‫در کوچه پس کوچه‌ها با بلندگو داد می‌زنند یا کارگران دستفروشی که کنار خیابان بساط‬ ‫می‌کنند‪ ،‬سد معبر می‌کنند‪ .‬مغازه دارانی هم که اجناسشان را در پیاده روی مقابل مغازه‬ ‫می‌چینند‪ ،‬سد معبر به شمار می‌آیند‪...‬‬


‫‪Page 8‬‬

‫سال يازدهم‬

‫«خيز شرکت‌های غربی به سوی بازار ايران»‬ ‫روز دوشنبه ‪ ۲۷‬مردادماه‬ ‫خبرگزاری ایسنا خبر داد‬ ‫که هم‌اینک تقریباً هر هفته‬ ‫دیدارهایی میان نمایندگان‬ ‫شرکت‌های خارجی و‬ ‫وزارت نفت ایران انجام‬ ‫می‌شود و در همین روز‬ ‫خبرگزاری بلومبرگ‪،‬‬ ‫نیز در گزارشی به‬ ‫موضوع جذابیت بازار‬ ‫ایران برای شرکت‌های‬ ‫غربی و «خیز» این‬ ‫شرکت‌ها به سوی بازار‬ ‫ایران پرداخت‪.‬‬ ‫به نوشته ایسنا‪ ،‬در ماه‬ ‫مه حدود ‪ ۱۸۰۰‬شرکت در نمایشگاه بین‌المللی نفت‪ ،‬گاز و پاالیش و پتروشیمی تهران‬ ‫شرکت کردند‪ .‬وزارت نفت ایران اعالم کرد ‪ ۶۰۰‬شرکت خارجی در این نمایشگاه حضور‬ ‫داشته‌اند‪.‬‬ ‫خبرگزاری ایسنا می‌نویسد که در پی مذاکرات صورت گرفته «‪ ۱۳‬شرکت اروپایی و‬ ‫آسیایی و چهار شرکت داخلی برای سرمایه‌گذاری ‪ ۱۵‬میلیارد دالری در صنعت گاز‬ ‫ایران اعالم آمادگی کرده‌اند و در قالب بسته‌های سرمایه‌گذاری‪ ،‬پروژه‌ها تعریف و ارائه‬ ‫شده‌است»‪.‬‬ ‫از زمان آغاز به کار دولت حسن روحانی‪ ،‬به‌ویژه پس از توافق هسته‌ای ژنو در آذرماه‬ ‫پارسال‪ ،‬هیات‌های تجاری خارجی زیادی به ایران سفر کرده‌اند و خبرگزاری بلومبرگ نیز‬ ‫روز دوشنبه در این مورد گزارشی منتشر کرده‌است‪.‬‬ ‫بر اساس این گزارش‪ ،‬شرکت‌های بزرگی که پیش از این نیز در ایران مشغول به کار بودند‬ ‫از جمله شرکت نفتی توتال فرانسه و شرکت لوکزامبورگی آرسلورمیتال که بزرگترین‬ ‫تولیدکننده فوالد در دنیاست‪ ،‬نسبت به بازگشت به بازار ایران ابزار عالقه کرده‌اند‪.‬‬ ‫در ماه فوریه‪ ،‬هیاتی متشکل از نمایندگان یکصد شرکت بزرگ فرانسوی از جمله آلستوم‪،‬‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫اورنج و رنو به تهران سفر کردند‪ .‬این هیات بزرگترین هیات تجاری بود که تهران تاکنون‬ ‫میزبانی آن را بر عهده داشته‌است‪ .‬هیات‌های کانادایی‪ ،‬اروپایی و آمریکایی نیز در سفرهایی‬ ‫جداگانه در دیدار از پایتخت ایران به مذاکره با مقامات این کشور نشستند‪.‬‬ ‫موضوعی که توجه سرمایه‌گذاران بین‌المللی را به بازار ایران جلب کرده‌است‪ ،‬پیشرفت‬ ‫مذاکرات هسته‌ای ایران و کشورهای ‪ ۵+۱‬است‪.‬‬ ‫بلومبرگ می‌نویسد که تحوالت رخ داده در منطقه نیز سبب شده‌است که ایران و آمریکا بیش‬ ‫از هر زمان دیگری به هم نزدیک شوند‪ .‬با کشیده شدن دامنه جنگ سوریه به عراق‪ ،‬ایران‬ ‫و امریکا هر دو به کمک دولت عراق در مقابله با افراط‌گرایان سنی شتافته‌اند‪.‬‬ ‫بلومبرگ می‌نویسد که اگر درگیری‌های عراق منجر به قطع شدن تولید نفت این کشور شود‪،‬‬ ‫آنگاه ذخایر نفتی ایران اهمیتی دوچندان خواهد یافت‪.‬‬ ‫بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت جمهوری اسالمی نیز بارها از شرکت‌های غربی خواسته به‬ ‫میدان‌های نفت و گاز ایران برگردند‪.‬‬ ‫ً‬ ‫گزارش بلومبرگ در ادامه می‌نویسد که جمعیت ‪ ۷۶‬میلیونی ایران تقریبا با جمعیت ترکیه‬ ‫برابر است‪ ،‬اما این کشور در سال ‪ ۲۰۱۱‬میالدی دو برابر ترکیه خودرو تولید کرده‌است‪.‬‬ ‫مصرف آلومینیوم ایران نیز حتی از بریتانیا و فرانسه بیشتر است‪ .‬ارزش بازار سرمایه‬ ‫بورس اوراق بهادار تهران هم‌اکنون در حدود ‪ ۱۳۵‬میلیارد دالر است که سه برابر ارزش‬ ‫بازار سرمایه ویتنام با جمعیت ‪ ۸۹‬میلیون نفر است‪.‬‬ ‫استرتجی» در گفت‌وگو با بلومبرگ معتقد است‬ ‫متو اسپیواک‪ ،‬مشاور گروه «فرانتیر‬ ‫َ‬ ‫شرکت‌های خارجی‪ ،‬به خصوص شرکت‌های فعال در زمینه داروسازی و تجهیزات‬ ‫پزشکی‪ ،‬باید از هم‌اکنون برای ورود به بازار ایران در صورت رفع تحریم‌ها برنامه‌ریزی‬ ‫کنند‪ .‬اسپیواک در این زمینه اظهار کرد‪« :‬نداشتن برنامه و فکر نکردن به این موضوع‬ ‫باعث می‌شود که از قافله عقب بمانید‪».‬‬ ‫ایران در جهت تجهیز و نوسازی ناوگان هوایی خود درصدد است تا ‪ ۴۰۰‬هواپیمای‬ ‫مسافربری در ‪ ۱۰‬سال آینده خریداری کند‪ .‬تهران همچنین قصد دارد در طول ‪ ۵‬سال آینده‬ ‫‪ ۱۰‬میلیارد دالر در جهت تکمیل سامانه ترابری شهری از جمله خریداری ‪ ۲۳۰۰‬واگن‬ ‫مترو خرج کند‪.‬‬ ‫این موضوع می‌تواند توجه شرکت‌های فعال در این زمینه را به خود جلب کند‪ .‬شرکت‬ ‫کانادایی بمباردیر از جمله شرکت‌هایی است که عالقه‌اش به سرمایه‌گذاری در بازار ایران‬ ‫را اعالم کرده‌است‪ .‬بلومبرگ می‌نویسد که‪ ،‬اما بی‌شک جذاب‌ترین بازار ایران برای‬ ‫شرکت‌های غربی صعنت نفت و گاز است‪ ،‬جایی که ایران قصد دارد در عرض تنها‬ ‫چهار سال بیش از ‪ ۱۰۰‬میلیارد دالر هزینه کند‪ .‬رابین میلز‪ ،‬مدیر قسمت مشاوره شرکت‬ ‫انرژی منار معتقد است که ایران برای افزایش چشمگیر تولید نفت خود به تخصص خارجی‬ ‫نیازمند است‪ .‬بلومبرگ از قول اکبر نعمت‌اللهی‪ ،‬سخنگوی وزارت نفت ایران می‌نویسد‬ ‫که‪( ..‬دنباله در صفحه ی روبرو)‬


‫‪Page 9‬‬

‫سال يازدهم‬

‫«تقریباً هر هفته با نمایندگان شرکت‌های خارجی دیدار داریم‪».‬‬ ‫وی همچنین اعالم کرد که چندین شرکت آمریکایی نیز در حال مذاکره با وزارت نفت ایران‬ ‫هستند‪ ،‬اما از اعالم نام آنها خودداری کرد‪.‬‬ ‫شرکت‌های خودروسازی غربی نیز خود را آماده حضور در بازار ایران می‌کنند‪ .‬تنها در‬ ‫سال ‪ ۲۰۱۳‬و علی‌رغم تحریم‌های آمریکا نیم میلیون خودرو در ایران به فروش رفت که‬ ‫بیشتر این مقدار را تولیدات داخلی شرکت‌های ایران خودرو و سایپا تشکیل می‌دادند‪.‬‬ ‫بانک‌های بین‌المللی نیز باید منتظر نتیجه مذاکرات هسته‌ای بمانند تا مشخص شود چه‬ ‫میزان همکاری و تعامل با بانک‌های ایران مجاز خواهد بود‪ ،‬چرا که طی سال‌های گذشته‬ ‫چندین بانک اروپایی با جریمه سنگین آمریکا مواجه شدند‪ ،‬از جمله اخیراً بانک فرانسوی‬ ‫«بی‌ان‌پی پاریبا» با پرداخت جریمه ‪ ۹‬میلیاردی به آمریکا بخاطر نقض تحریم‌های این‬ ‫کشور علیه ایران و چند کشور دیگر موافقت کرد‪.‬‬ ‫این گزارش می‌افزاید که در مقایسه با شرکت‌های آمریکایی‪ ،‬شرکت‌های اروپایی عالقه‬ ‫بیشتری نسبت به بازگشت به بازار ایران از خود نشان داده‌اند‪.‬‬ ‫رضا مرعشی‪ ،‬مدیر تحقیقات شورای ملی ایرانیان آمریکا به بلومبرگ گفته‌است که‬ ‫شرکت‌های اروپایی در حال پیشی گرفتن از شرکت‌های امریکایی هستند‪.‬‬ ‫وی در این خصوص می‌گوید که «شرکت‌های اروپایی آنطور که ما خود را از بازار ایران‬ ‫محروم کردیم‪ ،‬تاثیر خود در ایران را کم نکردند‪».‬‬ ‫هنوز نتایج گفت‌وگوهای هسته‌ای ایران و شش قدرت جهانی برای حصول توافق درازمدت‬ ‫هسته‌ای به جایی نرسیده‌است‪ ،‬اما در صورت رسیدن به توافق‪ ،‬دوباره تحریم‌های غرب‬ ‫علیه ایران کاهش خواهد یافت‪.‬‬ ‫پیش از این روزنامه واشینگتن پست نیز در گزارشی در روز ‪ ۲۸‬ماه مه نوشته‌بود که‬ ‫برای نخستین بار پس از چند دهه شماری از بازرگانان آمریکایی روانه ایران شده‌اند تا‬ ‫فرصت‌های سرمایه‌گذاری در زمینه‌های مختلف را با طرف‌های ایرانی مورد بررسی قرار‬ ‫دهند‪( .‬رادیو فردا)‬

‫دولت عربستان اجازه دادن به زنان‬ ‫برای استفاده از چنگال را به طور جدی بررسی می کند؟!!‬ ‫حکومت عربستان سعودی اعالم کرد که ممکن است سرانجام به زنان این کشور اجازه ی‬ ‫استفاده از چنگال داده شود‪ .‬در سایه ی انتقادهای همه جانبه ی بین المللی نسبت به سرکوب‬ ‫مداوم زنان و تضییع و نفی حقوق آنان توسط رژیم اسالمی و استبدادی عربستان سعودی‬ ‫چنین عقب نشینی ای ممکن است سرانجام صورت گیرد‪ .‬یک سخنگوی دولت عربستان‬ ‫گفت‪" :‬امیدواریم که این اقدام که نشانه ی حسن نیت ماست منتقدین ما را مجاب نماید که‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫در به روی اصالحات در عربستان گشوده‬ ‫است و ما نسبت به نیازهای زنان این کشور‬ ‫حساس هستیم‪.‬‬ ‫دولت سعودی از زمان بنیانگذاری اش‬ ‫در سال ‪ 1032‬تا کنون استفاده از چنگال‬ ‫را برای زنان ممنوع نموده چرا که آن را‬ ‫خطری برای اخالقیات محافظه کارانه‬ ‫حاکم در زمینه ی مسائل جنسی ارزیابی‬ ‫کرده است‪.‬‬ ‫یکی از مفتی های سرشناس و بانفوذ‬ ‫عربستان می گوید‪" :‬چیزی کثیف و وقیح‬ ‫در بردن یکباره ی چهار شاخه ی سفت و‬ ‫سخت چنگال به دهان زنان وجود دارد‪.‬‬ ‫وقتی مردی زنی را ببیند که شیئی فلزی‬ ‫با این مشخصات را به دهان می برد‪،‬‬ ‫ناخودآگاه افکاری بسیار غیرطبیعی به ذهنش خطور می کند‪ .‬منع استفاده از چنگال توسط‬ ‫زنان برای جلوگیری از هرج و مرج در زمینه ی جنسی است‪".‬؟!!!‬ ‫اما آقای ماریو سانترلی‪ ،‬یک ایتالیایی که رستوران ایتالیایی شیکی را در ریاض دائر کرده‬ ‫است‪ ،‬نظری متفاوت دارد‪ .‬او می گوید‪" :‬بیصبرانه در انتظار برداشتن این ممنوعیت‬ ‫هستم‪ .‬بسیار کالفه کننده است که در رستورانم زنانی را می بینم که تالش می کنند با قاشق‬ ‫و چنگال رشته های پاستا را بردارند و بخورند‪ .‬بسیاری از مشتریان من زوج هایی هستند‬ ‫که برای داشتن شبی رمانتیک به اینجا می آیند‪ .‬اینکه نمی توانند غذایشان را درست و به‬ ‫راحتی بخورند فضای رمانتیک میان آنها را خراب می کند‪".‬‬ ‫زمانی که ممنوعیت استفاده از چنگال برداشته شود‪ ،‬زنان هنوز با محدودیت های بسیاری‬ ‫در عربستان‪ ،‬که شرایطی مشابه آپارتاید برای زنان ایجاد کرده است‪ ،‬روبرو خواهند‬ ‫بود‪ .‬همه ی زنان در این کشور می باید در هر حال سرپرست مرد به همراه داشته باشند؛‬ ‫حق مراوده با جنس مخالف را در فضای عمومی ندارند؛ از درهای جداگانه ای باید وارد‬ ‫ساختمان ها شوند و حق رانندگی هم ندارند‪.‬‬ ‫با اینهمه‪ ،‬جنبشی برای کسب آزادی های بیشتر برای زنان در عربستان در حال شکل گیری‬ ‫است و آزادی استفاده از چنگال توسط زنان می تواند از قدم های اولیه این جنبش محسوب‬ ‫شود‪.‬‬ ‫ً‬ ‫احتماال ممنوعیت استفاده از چنگال توسط‬ ‫به گفته ی یک منبع نزدیک به دولت عربستان‪،‬‬ ‫زنان تا چند هفته ی دیگر برداشته خواهد شد‪.‬‬ ‫(‪)Source: Daily Currant.com‬‬

‫به مديريت محمد وکيلی‬

‫‪Friday, Sep. 5, 2014‬‬

‫‪NASTAX‬‬

‫‪Inc.‬‬

‫ناهيد پاک‬ ‫مشاور در امور شرکتها و اشخاص و ارائه کننده کليه خدمات مالياتی و حسابداری‬

‫‪Nahid Pak _ MSc‬‬

‫‪Accounting , Tax, Payroll‬‬

‫‪Tel: 778.340.0231‬‬

‫‪www.nastax.com‬‬ ‫‪1254 Rosewood Cres. North Vancouver, BC, V7P 1H4‬‬


Farhang, August 22, 2014, No. 294

‫سال يازدهم‬

Page 10


Farhang, August 22, 2014, No. 294

‫سال يازدهم‬

Page 11

Pre-K to Grade 12 Reading Writing Math Grammar

Study Skills

Homework French

‫کالسهای تقویتی آکسفورد برای تمام گروهای سنی‬ APADANA TRAVEL CORP Worldwide Travel Service

(BC Reg. 61054)

‫آژانس هواپیمایی آپادانا‬ ‫افتخار دارد با دارا بودن کادری مجرب و با ارائه بهترین و مناسبترین‬ .‫قیمت بلیت هواپیما به نقاط مختلف دنیا در خدمت شما عزیزان باشد‬

:‫بهترین قیمت بلیت به ایران‬

‫ دالر‬1220 ‫تهران‬ ‫ دالر‬1350 ‫شیراز‬ ‫ دالر‬1350 ‫مشهد‬

‫آموزش ریاضی‬ Develop math confidence Improve marks Practice in math contests

‫پیص دبستان‬ Develop strong Reading Skills Get Ready for Grade 1 Learn to Love Learning

‫آمادگی برای آزمونهای ورودی دانشگاهای‬ ‫آمریکا و مدارس خصوصی‬

‫زبان فرانسه‬ Build vocabulary & Fluency Increase comprehension Improve confidence

SAT, ACT & SSAT Take Practice tests Fine-tune study techniques Get ready for success

‫بهترین قیمت بلیت از ایران‬ ‫به کانادا و آمریکا‬ 106 ‫ شماره‬،‫ خیابان النزدل و هجدهم غربی‬،‫نورت ونکوور‬

604-770-4474 :‫تلفن‬

106 - West 18th Street, North Vancouver BC,V7M 1W4 Tel :604 770 4474 Toll Free: 1-855-770-4474 www.apadanatravel.ca sales@apadanatravel.ca

1760 Marine Drive, Suite 202 West Vancouver, BC V7V 1J4 604.922.5566 westvancouver@oxfordlearning.com


Farhang, August 22, 2014, No. 294

‫سال يازدهم‬

Page 12


‫‪Page 13‬‬

‫سال يازدهم‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫مدافع کاستاريکايی بطور رسمی پرسپوليسی شد‬ ‫تهران ‪« - IranSport.Net‬مایکل اومانیا» مدافع ملی‬ ‫پوش کاستاریکایی عصر یکشنبه با قراردادی دو ساله به‬ ‫تیم فوتبال پرسپولیس پیوست‪ .‬مایکل اومانیا بازیکن تیم ملی‬ ‫اولين مدال طالی کاروان ايران‬ ‫کاستاریکا پس از مذاکره با مدیرعامل باشگاه و با توافق‬ ‫در المپيک نوجوانان نانجينگ کره‌ جنوبی‬ ‫علی دایی سرمربی سرخپوشان‪ ،‬با قراردادی دو ساله به‬ ‫تیم فوتبال پرسپولیس پیوست‪ .‬اومانیا ‪ 31‬ساله است و در‬ ‫مهدی اسحاقی تکواندو جام جهانی فوتبال ‪ 2014‬برزیل برای تیم ملی کاستاریکا‬ ‫کار وزن ‪ -۴۸‬کیلوگرم بازی کرد‪.‬‬ ‫اولین مدال طالی کاروان‬ ‫ایران در بازی‌های المپیک‬ ‫نخستين پيروزی پرسپوليس در ليگ برتر فوتبال‬ ‫نوجوانان ناجینگ را کسب‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫این تکواندو کار در دور تهران ‪ - IranSport.Net‬تیم پرسپولیس تهران جمعه شب باغلبه برذوب آهن اصفهان‪ ،‬به‬ ‫اول مسابقات با قرعه نخستین پیروزی خود در چهاردهمین دوره لیگ برتر فوتبال باشگاه های ایران دست یافت‪.‬‬ ‫استراحت مواجه شد و دور دراین دیدارکه درورزشگاه آزادی تهران برگزارشد‪،‬تیم پرسپولیس با یک گل از سد حریف‬ ‫دوم نماینده‌ای از تایلند را گذشت و به نخستین پیروزی فصل رسید‪ .‬مهدی طارمی بازیکن جوان پرسپولیس دردقیقه‬ ‫مغلوب کرد‪ .‬مهدی اسحاقی ‪ 74‬دروازه تیم ذوب آهن اصفهان را بازکرد‪.‬بازیکنان تیم پرسپولیس که پیش ازاین دیدار به‬ ‫در دور سوم تکواندو کار دلیل کسب نتایج ضعیف در دو هفته نخست لیگ برتر از نظر روحی و روانی در شرایط‬ ‫فرانسوی را ‪ ۱۶‬بر صفر خوبی به سر نمی بر دند با تفکرات تهاجمی وارد زمین شدند تا بتوانند با غلبه بر حریف‬ ‫اصفهانی خود‪ ،‬از انتهای جدول رده بندی رها شوند‪.‬‬ ‫شکست داد و به فینال راه یافت‪.‬‬ ‫او در مسابقه فینال ‪ ۱۷‬بر ‪ ۹‬یوانگ از چین تایپه را شکست داد و اولین مدال طالی ایران‬ ‫ميروسالو کلوزه هم از فوتبال ملی خداحافظی می‌کند‬ ‫در بازی‌های المپیک نوجوانان نانجینگ را به گردن آویخت‪.‬‬ ‫بعد از خداحافظی فیلیپ الم‪ ،‬میروسالو کلوزه‪ ،‬مهاجم تیم ملی فوتبال‬ ‫شکست تيم ملی واليبال ايران در ديدار با آمريکا‬ ‫آلمان هم اعالم کرد که تابستان سال ‪ ۲۰۱۵‬از فوتبال ملی خداحافظی‬ ‫می‌کند‪ .‬او قصد دارد از سال آینده به عنوان مربی در تیم بایرن‬ ‫تیم ملی والیبال ایران عصر دیروز به وقت محلی در شهر ارواین کالیفرنیا در مقابل تیم ملی مونیخ به فعالیتش ادامه دهد‪.‬‬ ‫آمریکا قرار گرفت و این بازی را ‪ - ۳‬هیچ باخت‫‪ .‬تیم ملی والیبال ایران که برای برگزاری میروسالو کلوزه سابقه ‪ ۴‬دوره حضور در جام جهانی به همراه تیم‬ ‫چهار بازی دوستانه به آمریکا سفر کرده‪ ،‬در سه بازی قبلی اش تنها یک بار در بازی که ملی فوتبال آلمان را دارد و با به ثمر رساندن ‪ ۱۶‬گل به عنوان آقای‬ ‫جمعه شب در شهر سن دیگو برگزار شده بود‪ ،‬تیم آمریکا را شکست داد‫‪bbc .‬‬ ‫گل جام جهانی شناخته می‌شود‪.‬‬

‫‪www.sunhealthcenter.com‬‬

‫‪/ 778.891.9588‬‬

‫کتاب "نگاهی به شاه"‬

‫نوشته دکتر عباس ميالنی‬ ‫موجود است‬


Farhang, August 22, 2014, No. 294

‫سال يازدهم‬

Page 14


‫‪Page 15‬‬

‫سال يازدهم‬

‫"هرات" کانون ادب و فرهنگ معاصر افغانستان‬ ‫شاهرخ بهزادی‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫این شهر که در کنار رودخانه معروف "هریرود" در غرب افغانستان و در نزدیکی مرز‬ ‫ایران واقع گردیده است‪ ،‬پس از کابل دومین شهر پرجمعیت افغانستان محسوب می‌شود‪.‬‬ ‫هرات هم اکنون نیز مهمترین کانون فرهنگی‪-‬هنری افغانستان به‌شمار می‌آید؛ وجود‬ ‫چندین انجمن ادبی‪ ،‬هنری و فرهنگی از جمله انجمن ادبی هرات با سابقه‌ای بسیار طوالنی‬ ‫موجودیت هرات را به عنوان کانون اصلی ادب و فرهنگ و هنر افغانستان ثبت کرده است‬ ‫و آوازه آن مرزهای افغانستان را در نوردیده است‪.‬‬ ‫وجود بناها و آثار تاریخی بسیار زیادی تاریخ دیرینه این شهر را نشان میدهد؛ قلعه اختیار‬ ‫الدین‪ ،‬مسجد جامع گوهرشاد‪ ،‬مرقد خواجه عبداهلل انصاری ‪ ،‬منارهای مصلی هرات و ده‬ ‫ها آثار تاریخی دیگر‪ ،‬از پیشینه غنی تاریخی این شهر حکایت دارند‪.‬‬ ‫این شهر در سال ‪ ۲۰۰۹‬پس از بررسی شهرهای مختلف جهان توسط سازمان یونسکو‪،‬‬ ‫شامل برنامه "هزار شهر و هزار زندگی" این سازمان گردیده است‪.‬‬ ‫به روایت تاریخ پیدایش این شهر به هزاره دوم پیش از میالد بر میگردد‪ .‬هروی‌ها (به زبان‬ ‫یونانی‪ :‬آرین‌ها)‪ ،‬دسته‌ای از تیره‌های آریایی بودند که در هزار ٔه دوم پیش از میالد‪ ،‬زادبوم‬ ‫خود در آسیای میانه را رها کرده و از ناحی ٔه رودخان ٔه آمودریا (اکسوس یا جیحون) به داخل‬ ‫فالت ایران روی آوردند و در سرزمینی بارور‪ ،‬پیرامون هریرود (به التین‪ )Arius :‬جای‬ ‫گرفتند‪ .‬نام سرزمینشان را به نام این رودخانه‪" ،‬هریوا" نامیدند که کم و بیش با "هرات"‬ ‫امروز همانند است‪( .‬رادیو فرانسه)‬

‫کميسيون انتخابات‪ :‬حدود نيمی از آرا بررسی شده است‬ ‫کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان می‌گوید که آرای بیش از یازده هزار محل رای‌دهی‬ ‫بررسی شده و روند بررسی و شمارش آرای باقی مانده همچنان ادامه دارد‪ .‬افغان‌ها در دور‬ ‫دوم انتخابات ریاست جمهوری در بیش از بیست و سه هزار محل رای‌گیری شرکت کردند‪.‬‬ ‫نور محمد نور سخنگوی کمیسیون مستقل انتخابات افغانستان در نشست خبری در کابل‬ ‫گفت که از زمان آغاز روند بررسی آرای انتخابات ریاست جمهوری افغانستان تا حاال که‬ ‫یک ماه می‌گذرد ‪ ۱۱‬هزار و ‪ ۱۳۳‬صندوق رای را بررسی کرده اند که ‪ ۴۸.۷‬درصد کل‬ ‫آرای انتخابات است‪.‬‬ ‫در حال حاضر بیش از هزار ناظر شامل ‪ ۱۶۷‬ناظر بین‌المللی و بیش از ششصد تن از‬ ‫نمایندگان دو نامزد بر روند بررسی آرا نظارت می‌کنند‪.‬‬ ‫هرات‪ ،‬این شهر هزاره‌ها‪ ،‬پیشینه‌ای بس دراز و درخشان دارد‪ .‬هرات به شهر علم و ادب و طرح بررسی و بازشماری کل آرای دور دوم انتخابات ریاست جمهوری افغانستان‪ ،‬حاصل‬ ‫فرهنگ شهرت یافته است؛ شهرت یافتن هرات به این نام بیشتر بخاطر شاعران‪ ،‬نویسندگان توافق اشرف‌غنی احمدزی و عبداهلل عبداهلل نامزدان ریاست جمهوری و جان کری وزیر‬ ‫و هنرمندانی است که از گذشته‌های دور تا کنون در این شهر زیسته و بالنده شده‌اند‪.‬‬ ‫امور خارجه آمریکا بود که در هفته دوم ماه ژوئیه صورت گرفت‪bbc .‬‬

‫استودیو کالغ سفید تقدیم می کند‪:‬‬

‫ساخت انیمیشن‪،‬‬

‫کالس های آموزشی‬

‫موزیک کلیپ (سینمایی و تبلیغاتی)‬ ‫و گرافیک تصویری‬

‫کاریکاتور چهره‬ ‫کارتون مطبوعاتی‬ ‫با همکاری خانه‬

‫فرهنگ و هنر ایران‬

‫()‪Persian(Culture(and(Art(Institute((PERCAI‬‬ ‫&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&‪Units&10&&&11*1583&Pemberton&Ave,&North&Vancouver,&BC,&V7P&2S4‬‬

‫&&&&&&&&&&&‪www.&percai&.com&&&&&&&&&&&778.889.4820&&&&&&&&&&info&@&percai&.com‬‬

‫&‬

‫با مدیریت‬ ‫افشین سبوکی‬ ‫کاریکاتوریست‪ ،‬انیماتور‪ ،‬تصویرگر‬ ‫_ برنده جوایز متعدد از مسابقات بین المللی‬ ‫تصویرسازی و کاریکاتور‬ ‫_ داور ‪ 2‬دوره دوساالنه بین المللی کاریکاتور تهران‬ ‫_ عضو هیئت علمی «خانه کاریکاتور ایران»‬

‫عالقمندان جهت ثبت نام در کالسها می توانند با شماره تلفن های‪ 778.889.4820 :‬یا ‪:‬‬ ‫‪ 778.898.4575‬تماس بگیرند‪.‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 16‬‬

‫درآمد پايين باغ وحش‌ها در ايران‬ ‫شيرها را گياهخوار کرده است‬

‫در باغ وحش بابلسر به‌دلیل درآمد پایین‪ ،‬شیرها به حیواناتی گیاهخوار تبدیل شده‌اند و‬ ‫غازها گل می‌خورند‪ .‬در سیرک دیگری هم با وجود درآمد باال‪ ،‬دندان خرس‌ها و شیرها را‬ ‫کشیده‌‌اند‪ .‬دوستداران محیط زیست به این رفتار اعتراض دارند‪.‬‬ ‫مالک باغ‌ وحش بابلسر می‌گوید‪« :‬هزینه خوراک روزانه حیوانات این باغ‌وحش حدود ‪۵۰۰‬‬ ‫هزار تومان است‪ ،‬در حالی‌که درآمد ما به مراتب پایین‌تر از این مبلغ است‪ ».‬از همین‌رو در‬ ‫نخستین برخورد با باغ وحش بابلسر؛ آنچه به چشم می‌آید شرایط بد جسمی حیوانات است‪.‬‬ ‫این باغ‌ وحش که سابقه ‪ ۲۰‬سال فعالیت دارد‪ ،‬چندی پیش به‌دلیل وضع بد نگهداری خرس‌ها‬ ‫و شرایط بد قفس‌ها و تغذیه این حیوانات تعطیل شده بود‪ ،‬اما چندی بعد فعالیت خود را‬ ‫باردیگر از سر گرفت‪ ،‬بدون آنکه تغییر خاصی در وضع آن صورت بگیرد‪ .‬البته رئیس‬ ‫محیط زیست بابلسر وضع این باغ وحش را رو به بهبود می‌داند‪.‬‬ ‫باغ وحش بابلسر یک هکتار مساحت دارد و نزدیک به ‪ ۱۲‬گونه پستاندار و ‪ ۲۳‬گونه پرنده‬ ‫در آن نگهداری می‌شوند‪.‬‬ ‫به گزارش خبرگزاری فارس‪ ،‬در باغ‌ وحش بابلسر شترهایی دیده می‌شود که به شدت‬ ‫نحیف هستند‪ .‬شیرهای با‌ابهت؛ با آنکه جلوی قفس آن‌ها تابلوی حیوانات گوشت‌خوار نوشته‬ ‫شده‪ ،‬از شدت گرسنگی به جای گوشت علف می‌خورند‪ .‬به گفته همسایگان این باغ وحش‪،‬‬ ‫شیرهای گرسنه شب‌هنگام از فرط گرسنگی نعره می‌کشند‪ ،‬اما نعره‌های رعدآسای سلطان‬ ‫جنگل اینجا گوش شنوایی ندارد و کوچکترین دلهر‌ه‌ای در دل کسی ایجاد نمی‌کند‪.‬‬ ‫غازها در همین باغ وحش وضع نامناسب‌تری دارند‪ .‬در قفس آنها ظرفی مخلوط از آب و‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫گل قرار گرفته است‪ .‬این مخلوط آب و گل غذای روزانه پرندگان محسوب می‌شود‪.‬‬ ‫شرایط استاندارد‪ ،‬رویائی دوردست‬ ‫در سال‌های اخیر دستورالعمل استانداردسازی باغ وحش‌ها به مراکز نگهداری حیوانات و‬ ‫باغ وحش‌ها ابالغ شده‪ ،‬اما بسیاری از این مراکز تا به حال حتی به شرایط استاندارد نیز‬ ‫نزدیک نشده‌اند‪ .‬در ایران شرایط نگهداری از حیوانات در باغ وحش‌ها به گونه‌ای است که‬ ‫وقتی افراد به این مراکز مراجعه می‌کنند بعد از بازدید به دلیل شرایط بد نگهداری حیوانات‬ ‫افسوس می‌خورند‪.‬‬ ‫صاحبان باغ وحش‌ها مدعی کمک به حفاظت از حیوانات محیط زیست و در معرض خطر‬ ‫هستند‪ ،‬اما آنچه در باغ وحش بابلسر مشاهده می‌شود‪ ،‬خالف چنین دیدگاهی است‪ .‬در‬ ‫ایران باغ وحش‌ها به مکانی برای درآمدزایی برای صاحبان آن‌ها‪ ،‬به قیمت زجر روحی و‬ ‫گرسنگی و آزار حیوانات تبدیل شده است‪.‬‬ ‫وضع بد حیوانات در ایران به باغ وحش‌ها محدود نمی‌شود‪ .‬سیرک‌ها هم در عدم توجه به‬ ‫شرایط زیست حیوانات‪ ،‬همپای باغ وحش ها و گاهی حتی عقب‌مانده‌تر از آن‌ها حرکت‬ ‫می‌کنند‪ .‬در تازه‌ترین خبرها از ایران‪ ،‬فعاالن محیط زیست در شهر تبریز مانع از اجرای‬ ‫یک سیرک به دلیل وضع بد نگهداری حیوانات شده‌اند‪.‬‬ ‫به گزارش تابناک‪ ،‬در سیرک «ایل‌گلی» خرسی با شرایط اسفناک نگهداری می‌شود که‬ ‫هیچ دندانی در دهان ندارد و حتی نمی‌تواند کاهو ‌بجود‪ .‬مسئول سیرک می‌گوید دندان‌های‬ ‫حیوان به دلیل پیری ریخته و زیر بار نمی‌رود که دندان‌های خرس را کشیده‌اند تا رامش‬ ‫کنند‪ .‬جدای این خرس‪ ،‬شیری در این سیرک هست که دندان‌های نیشش کشیده شده و دیگر‬ ‫دندان‌هایش را هم با اره بریده‌اند‪.‬‬ ‫ژیال پورایرانی‪ ،‬مؤسس پناهگاه حیوانات پردیس و از فعاالن حقوق حیوانات‪ ،‬می‌گوید‪:‬‬ ‫وقتی خبردار شدیم که این سیرک به شهر تبریز آمده است و با وضع بد حیوانات آن مواجه‬ ‫شدیم‪ ،‬تحصن کردیم‪ .‬البته سرمایه‌گذار سیرک که از تاجران شهر هم هست‪ ،‬قصد مقابله با‬ ‫ما را داشت‪ .‬ما هم با یگان حفاظت سازمان محیط زیست تماس گرفتیم و آن‌ها را در جریان‬ ‫قرار دادیم‪ .‬صاحب سیرک مدعی است که مجوز دارد و البته با دشواری موفق شد ‌ه مجوزش‬ ‫را تمدید کند‪( .‬دویچه وله)‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 17‬‬

‫زنان شورشی مسلمان و الئيک‬ ‫نوشتۀ بیژن برهمندی‬ ‫دو روزنامه نگار تهیه کننده‬ ‫این کتاب هر دو در سال‬ ‫‪ ١٩٩٣‬هدف یک فتوای‬ ‫دینی قرار گرفتند و به مرگ‬ ‫محکوم شدند‪ .‬آنها در این‬ ‫کتاب از صعود بی بازگشت‬ ‫زنان بسوی استقالل حرف‬ ‫می زنند و معتقدند که زنان‬ ‫باید کالمی را که از آنها‬ ‫مصادره شده باز پس گیرند و‬ ‫خود را از موقعیت شهروند‬ ‫درجه دوم رها سازند‪.‬‬ ‫کتاب "زنان شورشی مسلمان‬ ‫و الئیک"* که بزبان فرانسه‬ ‫در ‪ 189‬صفحه منتشر شده‬ ‫است‪ ،‬مجموعه ای از ‪٢٠‬‬ ‫مصاحبه است که دو روزنامه‬ ‫نگار و نویسنده زن عرب‪-‬‬ ‫خانم ها "مونیک ایون" و‬ ‫"ملیکا بوسوف"‪ ،‬آنرا تهیه‬ ‫و توسط انتشارات "هوگو‬ ‫دوکومان" منتشر کرده اند‪.‬‬ ‫این کتاب گفتگوی بسیار‬ ‫جالب این دو روزنامه نگار‬ ‫است با بیست زن که برخی از آنها مسلمان ولی الئیک هستند و برخی دیگر که خداناباورند‪.‬‬ ‫امروزه در مقابل گسترش اسالمگرائی در منطقه خاورمیانه و بویژه پس از بهار عربی‬ ‫که نیروهای اسالمی را در کشورهای شورشی به صحنه آورد و بحث درباره آزادی های‬ ‫شهروندی را در کنار آزادی زنان به تریبون‌های عمومی کشانید‪ ،‬زنانی که در این کتاب‬ ‫مورد پرسش قرار گرفته اند از تبعیض های جنسیتی و نقش و وزن زنان در مردم ساالری‬ ‫سخن می گویند‪.‬‬

‫نویسندگان این کتاب یادآوری می کنند که در خاورمیانه‪ ،‬بهار عربی به جنبشی بدل شد که‬ ‫سنت‌های کهن پدرساالرانه را با ردای روایت های محافظه کارانه مذهبی به فضای عمومی‬ ‫کشانید و چگونگی برخورد با مسائل زنان را به درون پروژه‌های سیاسی نیروهای مختلف‬ ‫برای حکومت‌گری منتقل کرده است‪.‬‬ ‫از همین روست که زنان آزادی خواه در این کشورها‪ ،‬مبارزه دشواری را علیه مردساالری‪،‬‬ ‫تبعیض‌های جنسیتی و اسالمگرائی رادیکال در مقابل خود دارند‪ ،‬بویژه در رویاروئی با‬ ‫مسلمانان تندرو‪ ،‬حقوق زنان مسلمان بیش از هرزمانی تهدید می شود و حتی به قهقرا می‬ ‫رود‪.‬‬ ‫در تمام دوران شورش هائی که به "بهار عربی" موسوم شد‪ ،‬زنان رؤیاها و امیدهای خود‬ ‫را به صحنه آوردند‪ ،‬اما زمانی که قطار انقالب براه افتاد‪ ،‬آنان را روی سکو باقی گذاشت‪.‬‬ ‫این کتاب کوششی برای بزرگداشت این زنان است‪ .‬زنانی شورشی که جرئت کردند «نه»‬ ‫بگویند و علیرغم تهدیدها و تحریم های سنگین برای شکوفائی خود مقاومت کنند‪.‬‬ ‫کتاب همچنین یک فریاد هشدار دهنده است‪ :‬اسالمگرائی بنیاد گرا نه تنها مشغول گسترش‬ ‫خود در سرزمین‌های اسالمی است بلکه‪ -‬آنگونه که زنان این کتاب مدعی شده اند‪ -‬به آرامی‬ ‫در کشورهای غربی نیز در میان مسلمانان رسوخ می کند و به تهدیدی برای دموکراسی‬ ‫بدل میگردد‪.‬‬ ‫در میان این زنان می توان بعنوان مثال از‪:‬‬ ‫"جمیله بن حبیب"‪ -‬فعال سیاسی الجزایری‬ ‫تبار و نویسنده کتاب "زندگی من در تقابل‬ ‫با قرآن"‪ ،‬یاد کرد که در کانادا زندگی می‬ ‫کند‪.‬‬ ‫"ایان هیرسی علی"‪ -‬نویسنده معروف‬ ‫کتاب پر سر و صدای "سرکش" که ملیت‬ ‫هلندی دارد و سومالی تبار است‪.‬‬ ‫و نیز "تسلیمه نسرین"‪ -‬نویسنده بنگالدشی‬ ‫تبار سوئدی‪.‬‬ ‫البته دو خانم ایرانی نیز در میان این‬ ‫فهرست بچشم می خورند؛ "شاهدخت‬ ‫جوان"‪ -‬نویسنده مقیم فرانسه و نیز "مینا‬ ‫احدی"‪ -‬فعال سیاسی و اجتماعی در آلمان‪.‬‬ ‫جالب است بدانید که دو روزنامه نگار تهیه‬ ‫کننده این کتاب هم هر دو در سال ‪1993‬‬ ‫هدف یک فتوای دینی قرار گرفتند و به‬ ‫مرگ محکوم شدند‪ .‬آنها در این کتاب از‬ ‫صعود بی بازگشت زنان بسوی استقالل‬ ‫حرف می زنند و معتقدند که زنان باید کالمی را که از آنها مصادره شده بازپس گیرند و‬ ‫خود را از موقعیت شهروند درجه دوم رها سازند‪ .‬آنها همچنین از اینکه بسیاری از مردم‬ ‫مفهوم الئیسیته را با خداناباوری همسان تصور می کنند اظهار ناخشنودی کرده اند‪.‬‬ ‫می توان گفت که دیدگاه‌های زنانی که در این کتاب مورد مصاحبه قرار گرفته اند بر دو‬ ‫محور اصلی استوار است‪ .‬مقابله با خشونت علیه زنان و مخالفت با تبعیض‌های جنسیتی‪.‬‬ ‫‪* Musulmanes et laïques en révolte‬‬ ‫(رادیو فرانسه)‬

‫کباب داغ با نان داغ مشهدی‪،‬‬ ‫تنها در رستوران خليج فارس‬ ‫‪Tel: 604.971.5113‬‬ ‫‪Cell: 778.323.2879‬‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 18‬‬

‫در باره ی ما‪:‬‬ ‫موسسه ی مالی و ارزی عطار در سال ‪ 2002‬تاسیس شده و از سال ‪ 2005‬فعالیت های خود را‬ ‫آغاز نمود‪ .‬تالش برای ارتقاء سطح کیفی و کمّی ارائه ی خدمات همواره در سرلوحه ی ما قرار‬ ‫داشته و خواهد داشت‪ .‬در سایه ی همین تالش مداوم و حمایت و پشتیبانی مستمر مشتریان عزیز‪،‬‬ ‫فعالیت ما بدون هرگونه تبلیغات جنجالی و کاذب به طبیعی ترین شکل ممکن گسترش یافته است‪.‬‬ ‫مشتریان فهیم و متعهد ما را یافته و می یابند و سبب آشنایی ما با همگنان خود در سرتاسر جهان‬ ‫شده اند و این روند زنجیروار ادامه دارد‪.‬‬ ‫به این ترتیب‪ ،‬مسئولیت شناسی و درستکاری ما باعث افتخار و آشنایی ما با گروه بزرگی از هم‬ ‫میهنان شریفی شده است که از همکاری سالم و شرافتمندانه لذت می برند‪.‬‬ ‫موسسه مالی و ارزی عطار‬ ‫ ‬

‫گزینش مقاله از‪ :‬مهندس حسین عطار‬

‫تغيير سهم زمين در ساخت‌وساز‬ ‫هاجر شادماني ‪ -‬دنیای اقتصاد‬ ‫فرمول محاسبه عايدي در پروژه‌هاي «مشاركت ساختماني»‪ ،‬تحت‌تاثير جابه‌جايي وزنه‬ ‫تورم در كفه‌ هزينه‌هاي ساخت‌وساز‪ ،‬تغيير كرد‪.‬‬ ‫جهشي كه طي سال‌هاي ‪ 89‬تا ‪ 91‬در قيمت زمين‌هاي شهر تهران به‌واسطه رونق فعاليت‬ ‫بسازوبفروش‌ها به وجود آمد‪ ،‬ارزش ساختمان‌هاي قابل تخريب– به ظاهر كلنگي‪ -‬را‬ ‫متناسب با نرخ زمين افزايش داد و باعث شد‪ ،‬سهم سازنده از عايدي حاصل از «مشاركت‬ ‫در ساخت» به ‪30‬درصد كاهش پيدا کند و براي مالكان به ‪70‬درصد برسد‪.‬‬ ‫اما در حال‌حاضر تغيير شرايط در ‪ 4‬پارامتر موثر بر قيمت تمام‌شده مسكن‪ ،‬نسبت‬ ‫سود «مشاركت در ساخت» را دگرگون كرده و سهم سازنده و مالك را به نسبت برابر‬ ‫(‪ )50-50‬تغيير داده است‪ .‬در پروژه‌هاي مشاركتي‪ ،‬مالكان يك ساختمان چندواحدي‬ ‫آماده تخريب‪ ،‬متناسب با مساحت آپارتمان‌هاي خود‪ ،‬با بسازوبفروش شريك مي‌شوند‬ ‫طوري كه به نسبت شراكت‪ ،‬در پايان ساخت‌وساز‪ ،‬از واحدهاي نوساز سهم مي‌برند‪ .‬در‬ ‫اين پروسه‪ ،‬براساس درصدي كه مالك يك آپارتمان قديمي شريك مي‌شود‪ ،‬مساحتي از‬ ‫آپارتمان‌هاي نوساز به او تعلق مي‌گيرد‪ .‬اين سهم در سال گذشته معادل ‪ 1/5‬تا ‪2‬واحد‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫مسكوني نوساز بود اما هم‌اكنون كاهش پيدا كرده است‪.‬‬ ‫بررسي‌هاي كارشناسي و تحقيقات ميداني «دنياي‌اقتصاد» نشان مي‌دهد‪ :‬كاهش ‪28‬درصدي‬ ‫قيمت زمين در تهران در طول ‪ 4‬فصل سال‪ 92‬از يكسو و افزايش ‪55‬درصدي هزينه‬ ‫ساخت‌وساز از سوي ديگر به عنوان دو شاخص اصلي در تعيين قيمت تمام‌شده ساخت‪،‬‬ ‫باعث شده تورم هزينه‌هاي ساخت‌وساز از سمت تامین زمين يا همان بازار آپارتمان‬ ‫كلنگي به سمت سازنده منتقل شود و فرد بسازوبفروش‪ ،‬نسبت به سال قبل‪ ،‬سهم بيشتري‬ ‫را از مشاركت مطالبه كند‪.‬‬ ‫طبق گزارش مركز آمار‪ ،‬ميانگين قيمت هر مترمربع زمين در تهران از ‪5‬ميليون و‬ ‫‪900‬هزار تومان در بهار‪ 92‬به ‪4‬ميليون و ‪200‬هزار تومان در زمستان رسيد‪ .‬کاهش‬ ‫قیمت زمین‪ ،‬پیامد کاهش ساخت‌و ساز در ماه‌های اخیر است که عمال تقاضا در بازار‬ ‫زمین و ساختمان‌های کلنگی را کاهش داده و قدرت چانه‌زنی مالکان زمین را برای حفظ‬ ‫سهم قبلی تضعیف کرده است‪.‬‬ ‫همچنين مطابق گزارش بانك‌مركزي‪ ،‬هزينه ساخت‌وساز مسكوني (بدون محاسبه قيمت‬ ‫زمين) در تهران در نيمه دوم سال گذشته ‪55‬درصد افزايش يافت‪.‬‬ ‫فارغ از اين دو پارامتر‪ ،‬طبق مصوبه شهرداري تهران‪ ،‬هزينه عوارض تراك ‌م نيز‬ ‫‪24‬درصد براي سال‪ 93‬افزايش پيدا كرده كه اين نيز در نقش عامل سوم‪ ،‬هزينه ساخت‬ ‫را به صورت مستقيم براي سازنده متورم مي‌كند‪.‬‬ ‫در اين ميان‪ ،‬حسين عبده‌تبريزي مشاور مالي وزير راه‌وشهرسازي ضمن تاييد خبر‬ ‫«دنياي‌اقتصاد» مبني‌بر تغيير فرمول مشاركت از حالت ‪30‬درصد‪70-‬درصد براي‬ ‫سازنده و مالك به حالت جديد ‪50‬درصد‪50-‬درصد‪ ،‬مي‌گويد‪ :‬انباشت آپارتمان‌هاي نوساز‬ ‫در صف فروش در بازار مسكن كه ناشي از نبود توان خريد است‪ ،‬هم‌اكنون ارزش واقعي‬ ‫اين آپارتمان‌ها را براي معامله‪ ،‬از نرخ تورم پايين‌تر آورده و هزينه سرمايه‌گذاري براي‬ ‫بسازوبفروش‌ها را افزايش داده است‪ .‬در اين وضعيت‪ ،‬طبيعي است كه نسبت عايدي‬ ‫سازنده در مقايسه با عايدي مالك زمين‪ ،‬زياد شود‪.‬‬ ‫سال گذشته‪ ،‬مالكان عالوه بر سهم ‪70‬درصدي از «مشاركت در ساخت»‪ ،‬مبلغي را‬ ‫به عنوان بالعوض و مبلغي هم براي رهن‌كامل آپارتمان براي سكونت در مدت ‪2‬سال‬ ‫ساخت‌وساز‪ ،‬از سازنده طلب مي‌كردند اما در قراردادهاي مشاركتي كه امسال منعقد‬ ‫مي‌شود‪ ،‬چون شرايط بازار براي سازنده سخت‌تر شده‪ ،‬فقط يكي از اين دو مبلغ‪ ،‬قيد و‬ ‫دريافت مي‌شود!‬ ‫دو نسبت بین شمال و جنوب‬ ‫آن‌طور که از شواهد و اطالعات موجود در بازار مسکن و همچنین اعالم کارشناسان‬ ‫و صاحب‌نظران این بخش برمی‌آید‪ ،‬هم‌اکنون درصد مشارکت بین مالک و سازنده در‬ ‫مناطق مرغوب پایتخت اغلب‪ ،‬به ترتیب‪ 60 ،‬به ‪ 40‬و در مناطقی که ارزش زمین نسبت‬ ‫به این مناطق کمتر است‪ 50 ،‬به ‪ 50‬است‪( ...‬دنباله در صفحه ی ‪)21‬‬


Farhang, August 22, 2014, No. 294

‫سال يازدهم‬

Page 19


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 20‬‬

‫سپيد بالدار‬ ‫اسب‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫منوچهر رضابیگی‬ ‫ندی حرامزاده را می‏گویم‪.‬‬ ‫دیوانه‏ام کرده است‪ .‬اَ ِ‬ ‫دست او خودم را‬ ‫تا حاال چند بار خواسته‏ام از‬ ‫ِ‬ ‫الی چرخ دنده‏های یکی از این ماشین‏های‬ ‫بیندازم ِ‬ ‫سورتینگ‪ .‬روزی چند بار هم پدر و مادر او را‬ ‫شورای برنامه‬ ‫کارشناسان‬ ‫دشنام باران می‏کنم و هم‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫وزارت علوم را‪ .‬پدر و مادرش را دشنام‬ ‫ریزی‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫تخس بی چشم و رو را‬ ‫پسرک‬ ‫این‬ ‫چرا‬ ‫که‬ ‫‏دهم‬ ‫می‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫سر‬ ‫بیاید‬ ‫آدم‬ ‫‏ی‬ ‫ه‬ ‫بچ‬ ‫مثل‬ ‫که‬ ‫‏اند‬ ‫ه‬ ‫نکرد‬ ‫تربیت‬ ‫طوری‬ ‫ّ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫کار و اگر هم جیم می‏شود این قدر دروغ به دروغ‬ ‫جای‬ ‫نبافد‪ .‬و آن یکی‏ها را ناسزا می‏گویم که چرا به ِ‬ ‫انقالب اسالمی‬ ‫اخالق اسالمی و‬ ‫معارف اسالمی و‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫اسالمی دیگر‪،‬‬ ‫پالهای‬ ‫و‬ ‫پرت‬ ‫و‬ ‫متون اسالمی‬ ‫و‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫دروس دوره‏ی پزشکی نچپانده‏اند که مجبور نباشم در‬ ‫لیست‬ ‫عملیات کارگاهی در‬ ‫دو واحد‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫پسرک‬ ‫این‬ ‫منت‬ ‫ساعت‬ ‫به‬ ‫دم‬ ‫فکستنی‪،‬‬ ‫ه‬ ‫دستگا‬ ‫سه‬ ‫این‬ ‫تعمیر‬ ‫برای‬ ‫‏گیر‬ ‫س‬ ‫نف‬ ‫مهاجرت‬ ‫این‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫جعلق را بکشم‪.‬‬ ‫تمام دستگاه‏های بدن انسان را با یک بار خواندن از بر می‏شدم‪،‬‬ ‫‏ی‬ ‫ه‬ ‫پیچید‬ ‫فیزیولوژی‬ ‫من که‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫کاتولوگ این دستگاه‏ها هنوز نفهمیده‏ام که چطور کار می‏کنند و‬ ‫خواندن‬ ‫بعد از سه بار‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫توی گل مانده می‏نشینم و فقط نگاه‏شان می‏کنم‪ .‬تنها‬ ‫خر‬ ‫مثل‬ ‫‏شوند‪،‬‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫خراب‬ ‫هر وقت که‬ ‫ِ ِ ِ‬ ‫َ‬ ‫کردن دستگاه‏ها‬ ‫موقع درست‬ ‫‏گراندی‏اند که دوباره به کار می‏اندازدشان‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫دست‏های معجزه ِ‬ ‫ِ‬ ‫پسر عزیز ُدردانه‏ی دلبندم ‪ ،‬امّا وقتی که یکی از آنها خراب می‏شود و برای چند‬ ‫می‏شود ِ‬ ‫دشمن خونی هفت پشت‏ام‪ .‬همیشه دیر پیدایش می‏شود‪ ،‬آن‬ ‫ساعت پیدایش نمی‏کنم ‪ ،‬می‏شود‬ ‫ِ‬ ‫روز کاری‬ ‫نصفه‬ ‫یک‬ ‫که‬ ‫انگار‬ ‫نه‬ ‫انگار‬ ‫گذاشتن‪.‬‬ ‫پیغام‬ ‫و‬ ‫هم بعد از چند بار تماس گرفتن‬ ‫ِ‬ ‫مثل اسپن ِد روی‬ ‫شرکت را دود کرده و فرستاده به آسمان‪ .‬وقتی هم می‏رسد‪ ،‬به من که ِ‬ ‫خونسردی خاصی که از صد تا فحش بدتر است‪ ،‬می‏گوید‪:‬‬ ‫آتش باال و پائین می‏پرم‪ ،‬با‬ ‫ِ‬ ‫«زیاد سخت نگیر سام! » و بعد صفحه‏ی رویی دستگاه را کنارمی‏زند‪ ،‬پیچی را شل و سفت‬ ‫مقابل‬ ‫می‏کند‪ ،‬به چرخ دنده‏ها کمی گریس می‏مالد‪ ،‬و کلید دستگاه را می‏زند و آن را در‬ ‫ِ‬ ‫ازغیبت دوباره‏اش‬ ‫چشم‏های از حدقه درآمده‏ی من به حرکت در می‏آورد‪ .‬هر بار هم قبل‬ ‫ِ‬ ‫سفارش می‏کند‪ « :‬وقتی چیزی خراب می‏شود بهش دست نزن سام! به من زنگ بزن‪،‬‬ ‫فرصت سرخاراندن ندارم چه برسد به جر و بحثی بی‏نتیجه با او‪ .‬این است‬ ‫زودی می‏آم! »‬ ‫ِ‬ ‫کارگر هندی که روی این ماشین کار می‏کنند‪ ،‬داد می‏کشم‪ « :‬سریع!‬ ‫پنج‬ ‫و‬ ‫بالجیت‬ ‫سر‬ ‫ِ‬ ‫که بر ِ‬ ‫روی نقال ‏ه ِقل می‏خورند‪ ،‬با‬ ‫‏های هم اندازه‏ای که ِ‬ ‫سریع! سریع‏تر!» آن وقت گوجه‏فرنگی ِ‬ ‫کوچک پالستیکی چیده می‏شوند و جعبه‏های پُر از روی نقاله ُسر‬ ‫سرعت توی جعبه‏های‬ ‫ِ‬ ‫ُ‬ ‫آخر سر هم کارگری ده تا ده تا‬ ‫می‏خورند تا ماشینی تند و تند بارکدی بچسباند ِ‬ ‫روی آنها‪ِ .‬‬ ‫توی کارتن و کارتن‏ها را می‏چیند روی یک پالت تا بالجیت با فورکلیفت آنها‬ ‫می‏چیندشان ِ‬ ‫را ببرد توی کامیون‪ .‬بدین ترتیب روزی نه کامیون گوجه فرنگی بسته بندی می‏کنیم و‬ ‫می‏فرستیم برای فروشگاه‏های زنجیره‏ای‪.‬‬ ‫کار ساده‪ ،‬سی و سه استاندار ِد عجیب وغریب‬ ‫دفتر مرکزی شرکت برای همین چند ِ‬ ‫سرعت بسته‏بندی آنها در ساعت و تعداد‬ ‫و‬ ‫کارگران‬ ‫کار‬ ‫تعریف کرده است‪ .‬از‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ساعات ِ‬ ‫کردن بیمه‏ی کامیون‏های‬ ‫ثبت درجه‏ی حرارت کولر و چک‬ ‫محموله‏های ارسالی بگیر‪ ،‬تا ِ‬ ‫ِ‬ ‫فرم مخصوص را به صورت‬ ‫سه‬ ‫و‬ ‫سی‬ ‫روز‬ ‫هر‬ ‫‪،‬‬ ‫کارها‬ ‫حمل بار‪ .‬برای ارزیابی این‬ ‫ِ‬ ‫غیر آنالین پر می‏کنم‪.‬‬ ‫آنالین و ِ‬ ‫شرکت‬ ‫در‬ ‫کاری‪،‬‬ ‫اضافه‬ ‫ساعت‬ ‫دو‬ ‫یکی‬ ‫و‬ ‫روزانه‬ ‫کار‬ ‫ساعت‬ ‫هشت‬ ‫طول‬ ‫در‬ ‫این کارها‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ماشین سورتینگ فکستنی دارد و یک مدیر و یک تعمیرکار و‬ ‫کوچکی اتفاق می‏افتد که سه‬ ‫ِ‬ ‫کارگر هندی‪.‬‬ ‫یک سرکارگر و پانزده‬ ‫ِ‬ ‫وسواس عجیبی مدیریت می‏کنم و کارها را باالتر از‬ ‫هفت سال است که همه چیز را با‬ ‫ِ‬ ‫استانداردهای تعریف شده‏ی شرکت پیش می‏برم‪ .‬تنها یک چیز نظم کارها را به هم می‏ریزد؛‬ ‫از کار افتادن یکی از دستگاه‏ها که تعمیر و نگاهداری‏شان به عهده‏ی اندی است‪.‬‬ ‫سر کارش نیست‪ .‬اندی را می‏گویم ‪ .‬هر بار تا سر ّحِد یک حمله‏ی عصبی‬ ‫نیست‪ .‬هیچ وقت ِ‬ ‫پیش می‏روم تا پیدایش می‏شود‪ .‬روزهای آفتابی می‏رود ماهیگیری‪ ،‬روزهای بارانی تا لنگه‏ی‬ ‫دوست دخترش دراز می‏کشد‪ ،‬و معدود روزهایی که ِبن و کلسی از مسافرت یا‬ ‫ظهر کنار‬ ‫ِ‬ ‫بازدی ِد شرکت‏های دیگرشان بر‏گشته‏اند و بفهمی نفهمی کارهای این شرکت را زیر نظر‬ ‫توی یکی از بارهای شهر لنگر‬ ‫می‏گیرند‪ ،‬برای دقایقی آفتابی می‏شود و بعد می‏رود و ِ‬ ‫بوق سگ آبجو می‏خورد و سیگار پشت سیگار دود می‏کند‪ .‬وقتی بهش زنگ‬ ‫می‏اندازد و تا ِ‬ ‫می‏زنم که کجاست‪ ،‬می‏گوید‪ « :‬سوپر استورم! کلسی فرستاده برایش خرید کنم! » وقتی‬ ‫کلسی بر حسب تصادف آن اطراف است و ازش می‏پرسم‪ « :‬اَندی را فرستادی بره خرید!؟»‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫با تعجب نگاهم می‏کند و‬ ‫می‏گوید‪ « :‬نه! چند بار بگم‪،‬‬ ‫حساب خانه و شرکت از هم‬ ‫جداست! کنترلش کن سام!‬ ‫نذار از زیر کار در بره! »‬ ‫وقتی بر‏می‏گردد و از دور‬ ‫می‏بیند که کلسی برای سین‬ ‫سوال و جیم جواب منتظرش‬ ‫مانده‪ ،‬بسته‏ی پیچی از جیبش‬ ‫در می‏آورد و می‏گوید‪« :‬‬ ‫رفته بودم پیچ برای یکی از‬ ‫دستگاه‏ها بگیرم‪ .‬به سام هم‬ ‫گفته بودم! » و وقتی کلسی‬ ‫چیز‬ ‫بهش می‏گوید‪ « :‬ولی سام ِ‬ ‫دیگری به من گفت!» می‏گوید‪:‬‬ ‫«سام انگلیسی‏اش خوب نیست‪.‬‬ ‫اشتباهی فهمیده!» آن وقت است که کلسی نگا ِه مشکوکی به من می‏اندازد و سرزنشم می‏کند‪:‬‬ ‫« انگلیسی‏ات را خوب کن سام! هفت هشت ساله اینجایی‪ ،‬هنوز یه جمله‏ی ساده را متوجه‬ ‫نمی‏شی!؟» جز این که خون خودم را بخورم و خشمم را فرو بدهم کاری از دستم ساخته‬ ‫حریف عذر و بهانه‏های اَندی نمی‏شوم‪ .‬می‏دانم که کار برسد به جاهای‬ ‫نیست‪ .‬می‏دانم که‬ ‫ِ‬ ‫باریک‏تر متهمم می‏کند به این که دستگاه‏ها را عمدی خراب می‏کنم و یا خرابی‏های کوچک‬ ‫دست شرکت‪ ،‬و یا این که یک پیچ و‬ ‫را به موقع گزارش نمی‏کنم و هزینه می‏گذارم روی ِ‬ ‫مهره‏ی ساده را بلد نیستم سفت کنم‪ .‬این است که معذرت خواهی می‏کنم و سریع می‏چسبم‬ ‫به کارم‪.‬‬ ‫نوساز بسیار زیبا دارند‪ .‬اَندی‬ ‫‏ی‬ ‫ه‬ ‫خان‬ ‫یک‬ ‫شرکت‬ ‫پشت‬ ‫در‬ ‫و‬ ‫‏اند‬ ‫ت‬ ‫شرک‬ ‫صاحب‬ ‫دن‬ ‫کلسی و‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫َ‬ ‫قدیمی آنها می‏نشینند‪ .‬اندی اجاره‏ای پرداخت نمی‏کند و در‬ ‫ِ‏‬ ‫توی خانه‏ی‬ ‫و دوست دخترش ِ‬ ‫عوض آن وظیفه‏ی چمن زنی حیاط و تمیز کردن استخر و رسیدگی به باغچه‏ها به عهده‏ی‬ ‫ِ‬ ‫ساعت اداری انجام دهد‪ ،‬امّا هیچکدام را خودش انجام‬ ‫اوست‪ .‬او باید این کارها را خارج از‬ ‫ِ‬ ‫نمی‏دهد‪ .‬بالجیت را هر دو هفته یک بار برای چمن زنی می‏برد و دو تا کارگر را هر هفته‬ ‫کردن استخر‪ .‬وقتی‬ ‫یک بار برای مرتب کردن باغچه و سه تا کارگر را هر ماه برای تمیز‬ ‫ِ‬ ‫هم اعتراض می‏کنم و می‏گویم‪« :‬کارگران را برای کارهای مربوط به خانه نبر! حساب‬ ‫خانه و شرکت از هم جداست!» می‏گوید‪ « :‬کلسی خودش گفته! تو که نمی‏خوای وقتی بر‬ ‫می‏گرده عصبانیتش را ببینی! می‏خوای!؟ » دهانم را با گفتن این جمله می‏بندد‪ .‬مجبورم‬ ‫ساعات از دست رفته‏ای که به حساب ِ شرکت منظور می‏شود‪ ،‬خودم مثل ِ‬ ‫برای جبران‬ ‫ِ‬ ‫خر کار کنم و یکسره بر سر بالجیت و کارگرهای دیگر نعره بکشم که‪« :‬سریع! سریع!‬ ‫سریع‏تر! »‬ ‫همسرم‪ ،‬که بیست و پنج سال در کنارش با آرامش زندگی کرده‏ام ‪ ،‬می‏گوید‪ « :‬از وقتی این‬ ‫کار را گرفته‏ای روز به روز خشن ‏تر و دریده‏تر می‏شوی! » چه دارم در جوابش بگویم‬ ‫ندی پدرسگه!»‬ ‫جز این که‪ « :‬همش از ِ‬ ‫دست کارهای این اَ ِ‬ ‫‪###‬‬ ‫َ‬ ‫دوست دخترش است‪ .‬فکر نکنید که چشمم به دنبال‬ ‫تنها از یک چیز اندی خوشم می‏آید و آن‬ ‫ِ‬ ‫ِ ماری است‪ .‬نه‪ .‬از زیبایی‏اش خوشم می‏آید‪ ،‬از وقارش و بیش از همه از چشم‏هایش که‬ ‫مریم مقدس را‬ ‫ِ‬ ‫مهربانی مالیمی بی‏وقفه از آنها می‏بارد‪ .‬حیرانم از این که خداوند چگونه ِ‬ ‫نصیب ِ یهودای اسخریوطی کرده‪.‬‬ ‫در‬ ‫ماری را هر روز می‏بینم‪ .‬صبح‏ها‪ ،‬وقتی نیم ساعت زودتر از کارگران برای باز‬ ‫ِ‬ ‫کردن ِ‬ ‫سگ اندی‬ ‫شرکت می‏آیم‪ ،‬او برای‬ ‫دور ساختمان شرکت می‏دود‪ .‬کوپر ِ‬ ‫ِ‬ ‫ورزش صبحگاهی به ِ‬ ‫هم می‏افتد به دنبالش‪ .‬هر چقدر هم دور باشد پا سست می‏کنم که نزدیک بیاید و با او رو‬ ‫موقع دویدن ماهیچه‏های دست‏ها و ران‏های برهنه‏اش‪ ،‬در انقباض و انبساطی‬ ‫در رو شوم‪ِ .‬‬ ‫یال طالیی‏اش را‬ ‫اسب سپی ِد بالداری ِ‬ ‫شکوهمند‪ ،‬چنان او را به حرکت در می‏آورند که گویی ِ‬ ‫به باد داده باشد‪ .‬به نزدیکی‏ام که می‏رسد‪ ،‬به نشانه‏ی خستگی خم می‏شود و دست می‏گذارد‬ ‫روی زانوهایش‪ .‬من سالمش می‏کنم و منتظر می‏مانم که نفسش جا بیاید و جوابم را بدهد‪.‬‬ ‫گردن ظریفش راه باز‬ ‫عرق خوشبویی می‏نگرم که از کناره‏ی‬ ‫در این فاصله به باریکه‏ی‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫روی پستان‏هایش که با‬ ‫می‏کند و آرام آرام می ُ‬ ‫‏سرد توی سینه‏اش‪ .‬آن وقت چشم می‏خشکانم ِ‬ ‫ٌ‬ ‫گنجشک‬ ‫کامال حس می‏کنم‪ .‬انگار دو‬ ‫گرم آنها را‬ ‫نرمای‬ ‫‏روند‪.‬‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫پائین‬ ‫تپشی موزون باال و‬ ‫ِ‬ ‫ِ ِ‬ ‫هراسان را گرفته باشم توی دست‏هام‪ .‬هر بارهم با فریا ِد ناگهانش گنجشک‏ها را می‏پراند‪:‬‬ ‫عریانی ران‏هایش و جایی‬ ‫توی‬ ‫«بس کن کوپر! بس کن!» ِ‬ ‫سگ اندی را می‏بینم که سر برده ِ‬ ‫ِ‬ ‫سر کوپر را توی دست‏هایش می‏گیرد و لب‏های‬ ‫را که نباید‪ ،‬بو می‏کشد‪ .‬در چنین مواقعی ِ‬ ‫خیس او و می‏گوید‪ « :‬چند بار بگم این کار زشته!‬ ‫روی پوزه‏ی‬ ‫صورتی‏اش را می‏گذارد ِ‬ ‫ِ‬ ‫فهمیدی!؟»‬ ‫ظریف باز شدن‬ ‫احتمال‬ ‫و‬ ‫‏مانم‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫خیره‬ ‫پشتش‬ ‫‏ی‬ ‫ه‬ ‫‏خورد‬ ‫ش‬ ‫ترا‬ ‫سطح‬ ‫به‬ ‫من‬ ‫فاصله‬ ‫در این‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ُ‬ ‫گره‏ی ش ِل نیم‏تنه‏اش را حساب می‏کنم‪ .‬قد راست می‏کند و گیسویش را از روی صورتش‬ ‫روی سینه‏اش را نگاه می‏کنم‪ ،‬سالم‬ ‫رقص‬ ‫‏ای ِ‬ ‫صلیب نقره ِ‬ ‫ِ‬ ‫کنار می‏زند و رو به من که حاال ِ‬ ‫روی لبم می‏دوانم‬ ‫می‏کند‪ « :‬های سام! ببخش‪ .‬کوپر باز هم شلوغش کرده بود‪ » .‬لبخندی ِ‬ ‫و « مسئله‏ای نیست!» را سریع از دهانم می‏پرانم بیرون و منتظر می‏مانم که بپرسد ‪« :‬از‬ ‫شرکت چه خبر!؟ » تا من هم بالفاصله بگویم‪ « :‬همه چیز خوبه‪ ،‬امّا اندی‪ »...‬منتظر‬ ‫نمی‏ماند و‪( ...‬دنباله در صفحه ی روبرو)‬


‫‪Page 21‬‬

‫سال يازدهم‬

‫‪ ...‬لب‏های ظریفش را که نمی‏دانم چطور از صورتی به قرمزی مالیمی تغییر رنگ‬ ‫بغل اندی بودم که زنگ زدی و گفتی‬ ‫می‏دهند‪ ،‬به اعتراف باز می‏کند که‪« :‬دیروز توی ِ‬ ‫ماشین خراب شده‪ .‬چند بار بهش گفتم که معطل نکند‪ ،‬امّا گوش نکرد‪ .‬چقدر هم ازش دلخور‬ ‫دنبال مهره‏ای برای یک پیچ می‏گردم‪.‬‬ ‫شدم وقتی دروغکی گفت که توی هوم دیپوام و دارم ِ‬ ‫» می گویم که‪ « :‬مسئله‏ی نیست‪ .‬بهش فکر نکن! » لبخندی می‏زند و خداحافظی می‏کند‪.‬‬ ‫‏های کفلش دوباره بلرزند و دلم را به لرزه درآورند و او را به‬ ‫منتظر می‏مانم که ماهیچه ِ‬ ‫حرکت‪ .‬به حرکت که در می‏آید‪ ،‬می‏ایستم و تا وقتی که می‏پیچد پشت ِ دیوار شرکت‪،‬‬ ‫اسب سپی ِد بالدار‬ ‫دویدن ُسکرآورش را تماشا می‏کنم و حسرت می‏خورم که چرا خدا این ِ‬ ‫ِ‬ ‫نام اَندی کرده‪.‬‬ ‫به‬ ‫یابویی‬ ‫نصیب‬ ‫را‬ ‫ِ‬ ‫‪###‬‬ ‫نیست‪ .‬پیدایش نیست‪ .‬اآلن سه روزه که فقط دو تا از ماشین‏های سورتینگ کار می‏کنند‪.‬‬ ‫چه پدری از خودم و این کارگرهای هندی درآوردم‪ ،‬بماند‪ .‬باالخره پیدایش می‏شود‪ .‬تا‬ ‫خرخره عرق خورده‪ .‬سیگاری هم گذاشته گوشه‏ی لبش‪ .‬توی محیط شرکت کسی اجازه‏ی‬ ‫رعایت حالش را می‏کنم که دعوایی‬ ‫سیگار کشیدن ندارد‪ ،‬امّا وقتی می‏بینم نیمه مست است‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫بر پا نکند‪ .‬دارد به چرخ‏دنده‏ی ماشین‏ تند و تند گریس می‏مالد که ازش می‏پرسم‪ « :‬سه‬ ‫روزه پیدات نیست اَندی! ماری را هم نمی‏بینم‪ ».‬می‏گوید‪ « :‬به هم زدیم‪ .‬تنهام گذاشت و‬ ‫جواب چرای بلندی که از دهانم خارج می‏شود‪ ،‬می‏گوید‪ « :‬پدر و مادرش از آن‬ ‫رفت‪ ».‬در‬ ‫ِ‬ ‫خرمقدس‏های مسیحی‏اند‪ .‬خودش هم همین طور‪ .‬ازم می‏خواستند که روزهای یکشنبه برم‬ ‫کلیسا!» می‏گویم که‪« :‬خب می‏رفتی! » می‏گوید‪ « :‬من الئیکم‪ .‬وقتی خدا را باور ندارم‪،‬‬ ‫رنگ‬ ‫برم کلیسا بگم چی!؟ » می‏خواهم بگویم که اگر جای او بودم با پراشه‏های سبز ِ‬ ‫نوری که از چشم‏های ماری می‏بارد‪ ،‬به اندازه‏ی یک قدیس ایمان جمع می‏کردم توی قلبم‪،‬‬ ‫امّا می‏گویم‪« :‬خب برای خاطر ماری می‏رفتی‪ ».‬پوزخندی می‏زند و می‏گوید‪ « :‬من دوست‬ ‫دارم یکشنبه‏ها بریم ماهیگیری‪ ».‬می‏گویم که‪« :‬خب صبحش می‏رفتین کلیسا و بعد از‬ ‫ظهرش ماهیگیری ‪ ».‬می‏گوید‪ « :‬برم کلیسا و الکی جیزز جیزز بکنم که چی!؟» می‏خواهم‬ ‫خدای سرهم بندی کردن هستی‪ ،‬سرو‬ ‫بگویم‪ :‬تو که یک روده‏ی راست توی شکمت نیست و‬ ‫ِ‬ ‫ته این قضیه را یه جوری هم می‏آوردی‪ ،‬امّا لب باز می‏کنم و می‏گویم‪ « :‬واو! مسئله‏ی‬ ‫بغرنجیه! »‬ ‫کلید دستگاه‏ را می‏زند‪ .‬روشن می‏شود و با سر و صدای زیادی شروع می‏کند به حرکت‬ ‫کردن‪ .‬می‏گوید‪ « :‬ماری خیلی مهربان بود‪ .‬همیشه سفارش می‏کرد که اذیتت نکنم‪ .‬چیزی‬ ‫خراب شد‪ ،‬بهش دست نزن‪ .‬به من زنگ بزن تا فوراٌ بیام و درستش بکنم! »‬ ‫‪###‬‬ ‫در شرکت‬ ‫روزهای کسالت باری را می‏گذرانم‪ .‬هر صبح‏ که می‏آیم‪ ،‬کارگران هندی ِ‬ ‫ِ‬ ‫پشت ِ‬ ‫منتظرم ایستاده‏اند‪ .‬سالم آنها را با بی‏میلی جواب می‏دهم و بعد در را باز می‏کنم تا بروند‬ ‫تو‪ .‬هنوز در جای‏شان مستقر نشده‏اند که کلید دستگاه‏ها را یکی یکی می‏زنم و به حرکت‬ ‫حرکت همین چرخ دنده‏هاست‪ .‬وقتی سرعت می‏گیرند‪،‬‬ ‫در می‏آورم‏شان‪ .‬تنها دلخوشی‏ام‬ ‫ِ‬ ‫خیال‬ ‫انبساط ُس‬ ‫اسب سپی ِد بالداری را می‏آورند در نظرم‪ ،‬که انقباض و‬ ‫ِ‬ ‫کرآور ماهیچه‏هاش ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ایستادن ندارند‪ .‬وقتی هم رویای ِ سپی ِد اسبم گیر می‏کند الی چرخ دنده‏ها و دستگاه را‬ ‫سمت آچار و پیچ گوشتی‪.‬‬ ‫می‏ایستاند‪،‬‬ ‫اندی حرامزاده را دشنامی می‏دهم و دست می‏برم به ِ‬ ‫ِ‬ ‫‪29.95‬‬

‫تغيير سهم زمين‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬ ‫در‪...‬‬

‫(دنباله از صفحه ی ‪)18‬‬

‫این در حالی است که سال گذشته تمام‬ ‫مالکانی که قصد مشارکت داشتند‬ ‫عالوه‌بر اینکه خواهان سهم ‪ 70‬درصدی‬ ‫از فرآیند مشارکت در ساخت بودند‪،‬‬ ‫مبالغ قابل‌توجهی را نیز به‌عنوان مبلغ‬ ‫بالعوض‪ ،‬از سازنده تقاضا می‌کردند‪.‬‬ ‫همچنین هزینه اسکان مالکان نیز تقریبا‬ ‫در تمام مشارکت‌ها‪ ،‬برعهده سازنده‬ ‫بود‪ .‬هرچند هنوز هم برخی مالکان عالوه‌بر سهم تعیین‌شده در پروسه مشارکت‪،‬‬ ‫خواهان مبلغ بالعوض و همچنین اسکان تا زمان ساخت و تحویل واحدهایشان از سوی‬ ‫سازنده هستند‪ ،‬اما بنابر اظهار و اذعان مشاوران امالک و فعاالن حوزه مشارکت در‬ ‫ساخت‪ ،‬هم‌اکنون تنها برخی از مالکان در شرایط خود دریافت مبلغ بالعوض و هزینه‬ ‫رهن کامل سکونت ‪ 2‬ساله را مطرح می‌کنند و سایر مالکان یکی از این دو قید را از‬ ‫قرارداد مشارکت خود با سازنده حذف کرده‌اند‪.‬‬ ‫تغییر فرمول تعیین سهم سازنده و مالک در فرآیند مشارکت در ساخت به چند دلیل‬ ‫عمده‪ ،‬این بخش از بازار مسکن را امسال‪ ،‬دستخوش تغییر کرده است و باعث شده‬ ‫سهم سازنده نسبت به سال‌های قبل افزایش پیدا کند‪.‬‬ ‫این در حالی است که بنابر اعتقاد کارشناسان‪ ،‬سهم سازنده از فرآیند مشارکت در‬ ‫چشم‌انداز آتی ساخت و ساز – حداقل تا پایان سال ‪ – 93‬همچنان افزایش‬ ‫خواهد یافت‪.‬‬ ‫افزایش هزینه ساخت و ساز‬ ‫امسال‪ ،‬هزینه ساخت هر مترمربع واحد مسکونی نسبت به سال قبل افزایش پیدا کرده‬ ‫است‪ .‬آن‌طور که فعاالن ساخت‌و‌ساز می‌گویند هم‌اکنون قیمت ساخت هر مترمربع‬ ‫واحد مسکونی در مناطق مختلف تهران بین ‪ 700‬هزار تا ‪ 5‬میلیون تومان متغیر‬ ‫است که البته آپارتمان‌هایی که متوسط قیمت هرمترمربع ساخت آنها از یک میلیون و‬ ‫‪ 500‬هزار تومان فراتر می‌رود‪ ،‬جزو آپارتمان‌های بسیار لوکسی هستند که در مناطق‬ ‫شمالی شهر‪ ،‬مخاطبان و مشتریان خاص خود را دارند‪.‬‬ ‫افزایش هزینه ساخت یکی از عوامل اصلی است که در تغییر درصد سهم سازنده‬ ‫و مالک در فرآیند مشارکت در ساخت موثر است‪ .‬باال رفتن دستمزد در سال ‪93‬‬ ‫و همچنین نوسان قیمت مصالح ساختمانی نیز دو عامل مهمی است که امسال هزینه‬ ‫ساخت و ساز را تحت تاثیر قرار داده است‪.‬‬ ‫توقف جهش در قیمت زمین‬ ‫عالوه‌بر افزایش هزینه ساخت‪ ،‬توقف جهش قیمت زمین و تثبیت قیمت‌ها به دنبال خالی‬ ‫شدن حباب قیمت مسکن‪ ،‬باعث شده‪ ،‬امسال‪ ،‬تغییر نسبت مشارکت برخالف سال قبل‬ ‫به نفع سازنده باشد‪( .‬دنباله در شماره ی آینده)‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 22‬‬

‫گزینش مطالب بخش موسیقی از استاد شاملو‪،‬‬ ‫نوازنده و مد ّرس برجسته ی ویولن‬

‫جشن تولد ‪ 91‬سالگی يک موسيقيدان پيشکسوت‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫ایرانی بسیار مهم است‪ .‬در موسیقی ما حرف اصلی را خالقیت می‌زند‪ .‬ممکن است شخصی‬ ‫با آموختن اصول آهنگسازی دست به این کار هم بزند‪ ،‬اما آیا آثارش ماندگار می‌شوند و به‬ ‫دل مخاطبان می‌نشینند؟»‬ ‫پس از اجرای چند قطعه موسیقی از بزرگ لشگری با سازهای پیانو و ویولن‪ ،‬این آهنگساز‬ ‫پیشکسوت به عنوان آخرین سخنران پشت تریبون آمد و چند کالمی برای حاضران صحبت‬ ‫کرد‪ ...‬لشگری در باره ظرفیت‌ها و ویژگی‌های موسیقی ایرانی گفت‪« :‬ما ملودی‌های‬ ‫بسیاری داریم که می‌توان آن‌ها را به دنیا عرضه کرد‪ .‬این ملودی‌ها از هزاران سال پیش تا‬ ‫کنون از سینه پدران و مادران ما به جا مانده است‪ .‬آوازهایی که در موسیقی ایرانی هست‬ ‫در هیچ جای دنیا نظیر ندارد‪».‬‬ ‫او در پایان صحبت‌هایش گفت‪« :‬بیایید این موسیقی را ارج بنهیم و قدر این موسیقی را بدانیم‬ ‫تا موسیقی در این مملکت باقی بماند‪».‬‬ ‫اهدای ویولن بزرگ لشگری به موزه موسیقی‬ ‫در بخش پایانی این مراسم‪ ،‬بزرگ لشگری‪ ،‬ویلن قدیمی خود را به علی مرادخانی هدیه‬ ‫کرد تا در موزه موسیقی نگهداری شود‪ .‬او درباره این ویولن گفت‪« :‬این ساز ساخته دست‬ ‫روس‌هاست‪ .‬پری گولدیان معلمی بود که از روسیه به ایران آمده بود و به ما ویولن درس‬ ‫می‌داد‪ .‬این ساز را از او گرفتم و تمام آثارم را نیز با همین ساز نواخته‌ام‪».‬‬ ‫فوت کردن شمع‌ها و بریدن کیک تولد ‪ 91‬سالگی بزرگ لشگری‪ ،‬از دیگر بخش‌های این‬ ‫مراسم بزرگداشت بود‪.‬‬

‫بزرگ لشگری از نگاه هنرمندان پیشکسوت‬ ‫به بهانه تولد ‪ 91‬سالگی بزرگ لشگری به سراغ چند چهره پیشکسوت موسیقی ایرانی رفتیم‬ ‫تا از نگاه آنان شخصیت و کارنامه هنری این موسیقی‌دان را بهتر بشناسیم‪ .‬اکبر گلپایگانی‬ ‫(گلپا) پیش از آنکه به نقش هنری بزرگ لشگری در موسیقی ایرانی بپردازد‪ ،‬می‌گوید‪:‬‬ ‫«اول از همه می‌خواهم بر شخصیت بسیار خوب و اخالق و منش بزرگوارانه ایشان تاکید‬ ‫کنم‪ .‬در تمام سال‌هایی که آقا بزرگ را می‌شناسم‪ ،‬زندگی پاک و پاکیزه‌ای داشته است‪ .‬در‬ ‫واقع بزرگ همیشه بزرگ و مورد احترام همه بوده است‪».‬‬ ‫این خواننده پیشکسوت ادامه می‌دهد‪« :‬بزرگ لشگری هم نوازنده چیره دست ویولن بوده‪،‬‬ ‫هم ارکستر‌ها را به خوبی سرپرستی کرده و هم ملودهای بسیار خوبی را ساخته است‪ .‬از‬ ‫این رو هنرمندی شاخص و تاثیر گذار در موسیقی ایرانی به شمار می‌آید‪».‬‬ ‫گلپا تاکید می‌کند‪« :‬ملودی‌هایی که آقا بزرگ ساخته‪ ،‬بر دل مردم نشسته و ماندگار شده‬ ‫است‪ .‬فکر می‌کنم عالوه بر دانش و خالقیت هنری‪ ،‬صفای درونی او هم در آفرینش این‬ ‫(دنباله در صفحه ی ‪)45‬‬ ‫در یک هوای بهاری‪ ،‬باغ سر سبز موزه موسیقی در نزدیکی میدان تجریش تهران‪ ،‬با آثار نقش مهمی داشته است‪...».‬‬ ‫حضور چهره‌های پیشکسوت و جوان موسیقی ایرانی که برای بزرگداشت بزرگ لشگری‬ ‫گرد هم آمده بودند‪ ،‬طراوتی دیگر یافته بود‪.‬‬ ‫بزرگ لشگری که متولد ‪ 27‬فروردین ‪ 1302‬است‪ ،‬پس از آموختن نواختن ویولن‪ ،‬کمانچه‬ ‫و اصول آهنگسازی نزد استادانی چون حسن بهاری‪ ،‬اصغر بهاری‪ ،‬ابوالحسن صبا‪ ،‬حسین‬ ‫یاحقی‪ ،‬روبیک گریگوریان‪ ،‬روح اهلل خالقی و‪ ...‬در ‪ 21‬سالگی به عنوان سولیست ویولن‬ ‫به ارکستر مرتضی خان محجوبی پیوست و از سال ‪ 1324‬همکاری‌اش را با رادیو و ویژه‬ ‫برنامه موسیقی «گل‌ها» شروع کرد‪.‬‬ ‫ویلن ایرانی‪ ،‬ویولن کالسیک‪،‬‬ ‫بزرگ لشگری در سال ‪ 1323‬فعالیت حرفه ای هنری خود را آغاز کرد این موسیقی‌دان‬ ‫از سال ‪ 1332‬به آهنگسازی روی آورد و به مدت دو دهه برای شناخته شده‌ترین خوانندگان‬ ‫سه تار و پیانو‪،‬‬ ‫زمان خود از جمله گلپا و بانو دلکش‪ ،‬ملودی‌های خاطره انگیز و جاودانی را ساخت‪.‬‬ ‫«مناجات»‪« ،‬طوفان»‪« ،‬دریغا دریغا»‪« ،‬نم نم بارون»‪« ،‬هرکه دیدم»‪ ،‬و «قهر وآشتی»‬ ‫تئوری موسیقی‪ ،‬سولفژ‬ ‫از مشهور‌ترین قطعات ساخته شده بزرگ لشگری هستند‪.‬‬ ‫ردیف های آوازی‬ ‫لشگری در ادامه فعالیت‌های هنری‌اش به همراه مرتضی حنانه به سازمان تلویزیون پیوست‬ ‫و سال‌ها به تهیه آهنگ‌های اصیل ایرانی پرداخت‪ .‬او در مجموع بیش از ‪ 40‬سال با سازمان‬ ‫(میرزا عبدالله‪،‬صبا‪،‬‬ ‫رادیو و تلویزیون همکاری داشت‪.‬‬

‫آموزش‬

‫آهنگ‌هایی که ورد زبان مردم است‬ ‫همین کارنامه پر بار بزرگ لشگری‪ ،‬عصر پنج شنبه‪ ،‬اهالی موسیقی ایرانی را به موزه‬ ‫موسیقی کشاند تا در جشن تولد و بزرگداشت او شرکت کنند‪ .‬در این مراسم چهره‌های هنری‬ ‫و شخصیت‌هایی چون فرهاد فخرالدینی‪ ،‬هوشنگ ظریف‪ ،‬امین اهلل رشیدی‪ ،‬جواد لشگری‪،‬‬ ‫محمد موسوی‪ ،‬محمد سریر‪ ،‬شاهرخ نادری‪ ،‬حسن ریاحی‪ ،‬کوجی هانه دا (سفیر ژاپن) به‬ ‫همراه خانواده‌اش و‪ ...‬حضور داشتند…‬ ‫محمد سریر‪ ،‬آهنگساز‪ ،‬در این مراسم گفت‪« :‬امروزه در میان نوازنده‌های موسیقی‪،‬‬ ‫تکنیک نوازندگی با پیشرفت‌های بسیاری همراه بوده است‪ ‌ ،‬اما موسیقی تکنیک نیست‪،‬‬ ‫خالقیت است‪ .‬کسانی چون بزرگ لشگری که بر خالقیتش تکیه کرد‪ ،‬اکنون آثارش در ذهن‬ ‫مردم باقی مانده است‪».‬‬ ‫ملودی‌هایی که می‌توان به جهان عرضه کرد‬ ‫فرهاد فخرالدینی‪ ،‬رهبر ارکستر ملی ایران‪ ،‬در سخنرانی خود با اشاره به اینکه از ‪10‬‬ ‫سالگی با نام بزرگ لشگری آشنا شده بوده است‪ ،‬گفت‪« :‬پس از این همه سال صدای‬ ‫آهنگ‌های ایشان هنوز در ذهنم است‪ .‬ملودی‌هایش آن‌قدر روان و سلیس بود که در ذهن ما‬ ‫می‌نشست‪».‬‬ ‫این آهنگساز با اشاره به لزوم داشتن خالقیت در آهنگسازی گفت‪« :‬خالقیت در موسیقی‬

‫مکتب موسیقی شاملو‬

‫تجویدی)‬ ‫فراگیری آهنگ های قدیمی‬ ‫همراه با ویولن و ریتم‬ ‫آهنگساز _ مدرس دانشگاه‬ ‫با ‪ 40‬سال تجربه آموزشی_‬ ‫تکنواز ویولن در رادیو تلویزیون‬

‫دارنده تالیفات و آثار متعدد در زمینه موسیقی ایرانی‬

‫‪E.mail: shamloukia@gmail.com‬‬ ‫‪WEbsite: www.shamlouviolin.com‬‬

‫‪Tel: 604.983.3985‬‬


Farhang, August 22, 2014, No. 294

‫سال يازدهم‬

Page 23


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 24‬‬

‫آخرين پاره ايران باستان‬ ‫فرشید سامانی‬ ‫چه حسی دارد خوابیدن در اتاقی که‬ ‫می‌دانی هزاران سال پیش از تو‪ ،‬بی‌شمار‬ ‫مردمانی مثل تو ک َفش دراز کشیده‌اند و آن‬ ‫قدر به سیاهی سقف دود گرفته‌اش چشم‬ ‫دوخته‌اند تا به خواب رفته‌اند‪ .‬چه لذتی‬ ‫دارد نشستن کنار اجاقی که یقین داری‬ ‫هزاران مثل تو در هزاران زمستان سرد‬ ‫به دورش حلقه زده‌اند و از وجودش‬ ‫گرما گرفته‌اند و چه شورانگیز است‬ ‫سجده آوردن در "محرابی" که نسب به‬ ‫"مهرآبه" می‌رساند‪.‬‬ ‫باورش سخت است‪ .‬اما زیر آسمان‬ ‫ایران جایی با همین نشانی‌ها هست‪ .‬نه‬ ‫در پشت کوه که در همسایگی صنعت و‬ ‫تکنولوژی؛ دیوار به دیوار مجتمع ذوب‬ ‫مس خاتون‌آباد؛ دو سه منزل آن‌سوتر از‬ ‫مجتمع مس سرچشمه و نزدیکی‌های معدن‬ ‫مس میدوک که می‌گویند بزرگ‌ترین‬

‫معدن روباز جهان است‪.‬‬ ‫بامدادان‪ ،‬وقتی نخستین تأللؤ خورشید با دود کارخانۀ ذوب مس درهم می‌آمیزد و سکوت‬ ‫دشت با زوزۀ اتوبوس‌هایی که انبوه کارگران کرمانی و رفسنجانی و شهربابکی را به‬ ‫سر کار می برند‪ ،‬در هم می‌شکند‪" ،‬عصر جدید" چارلی چاپلین بار دیگر روی پرده‬ ‫می‌رود‪.‬‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫اما گوشه‌ای از این پرده‪ ،‬آن جا که دشت‪،‬‬ ‫سر به دامن کوه می‌گذارد و یک راه‬ ‫باریک با تابلوی "به سمت میمند" خود را‬ ‫از جادۀ اصلی جدا می‌کند‪ ،‬مردمان زندگی‬ ‫را جور دیگر می‌بینند‪ .‬بین شش تا دوازده‬ ‫هزار سال پیش بود که سر و کلۀ اجداد‬ ‫شکارچی آنها در این حوالی پیدا شد‪ .‬این را‬ ‫سنگ‌نگاره‌های پراکنده در اطراف روستا‬ ‫می‌گویند‪.‬‬ ‫آنها به همان راهی رفتند که سرنوشت‬ ‫محتوم بشر بود‪ :‬از شکار به چوپانی رسیدند‬ ‫و از چوپانی به کشاورزی روی آوردند‪.‬‬ ‫در سرزمینی که روزهایش بلند و آفتابش‬ ‫سوزان و منابع آبش اندک است‪ ،‬انتخاب‬ ‫بی‌چون و چرای آنان پرستش خورشید و‬ ‫تقدیس آب بود‪ :‬مهرپرستی‪.‬‬ ‫برخی پژوهشگران می‌گویند‪ ،‬نخستین سازه‌های میمند "مهرآبه"هایی بود که در دل‬ ‫صخره‌ها و مشرف به باریکۀ آبی که از میانه روستا می‌گذرد‪ ،‬کنده شد‪ .‬سپس به فکر‬ ‫افتادند که خانه‌هایشان را نیزهمین جا بنا کنند‪ :‬دور از گزند باد و باران و نزدیک به آب‪.‬‬ ‫این زمان نباید از شش هزار سال پیش فراتر رود‪ ،‬چون همۀ خانه‌های روستای میمند‬ ‫با ابزار سنگی کنده شده‌است و می‌دانیم که فلز در هزارۀ پنجم پیش از میالد کشف شد‪.‬‬ ‫تا این جای کار داستان میمند نه عجیب و غریب است و نه متفاوت از سرنوشت دیگر‬ ‫سکونتگاه‌های کهن بشر‪ .‬شگفتی آن جایی رخ داد که میمندی‌ها شیوۀ زندگی خود را –‬ ‫تقریباً بی کم و کاست‪ -‬ادامه دادند و خود را با همان پوشش و گویش و پویش به قرن‬ ‫بیست و یکم رساندند؛ آن هم نه در وسط جنگل‌های آمازون یا میان کوه‌های صعب‌العبور‪،‬‬ ‫بلکه در ارتباط کامل با دنیای جدید‪.‬‬ ‫در دنیایی که با فراگیر و مستولی شدن رسانه‌ها‪ ،‬صدها زبان کهن از میان رفته و یا در‬ ‫آستانۀ نابودی است‪ ،‬میمندی‌ها هنوز به زبانی سخن می‌گویند که مملو از واژه‌های پارسی‬ ‫باستان است‪ .‬چنین می‌نماید که بسیاری آیین‌ها و باورهای ایران باستان هنوز در زندگی‬ ‫آنان ساری و جاری است و تقدیس عناصر چهارگانۀ باد و خاک و آب و آتش را از یاد‬ ‫نبرده‌اند‪ً .‬‬ ‫مثال این که به گفتۀ پیرزنان روستا‪ ،‬تا همین پنجاه سال پیش‪ ،‬نوعروسان هنگام‬ ‫رفتن به خانۀ بخت کنار اجاق خانۀ پدری می‌نشستند‪( ...‬دنباله در صفحه ی روبرو)‬


‫‪Page 25‬‬

‫سال يازدهم‬

‫‪ ...‬و بر جایگاه آتش بوسه می‌زدند‪ ،‬نمی‌تواند اتفاقی باشد‪ .‬امروز اما‪ ،‬میمند به آخر خط‬ ‫رسیده‌است‪ .‬شاید پایگاه میراث فرهنگی میمند که چند سالی است تشکیل شده‪ ،‬بتواند‬ ‫خانه‌های صخره‌ای روستا را سرپا نگه دارد و آداب و آیین‌های مردمانش را ثبت و‬ ‫ضبط کند‪ ،‬اما روح زندگی در حال پر کشیدن است‪ .‬تا حدود نیم قرن پیش ‪ ۴۰۶‬خانۀ‬ ‫صخره‌ای میمند با ‪ ۲۵۶۰‬اتاق‪ ،‬جایگاه زندگی شش تا هفت هزار نفر بود‪ ،‬اما اکنون‬ ‫جمعیت روستا از صد نفر فراتر نمی‌رود‪ .‬تازه اینها چه کسانی هستند؟ تعدادی پیرمرد‬ ‫و پیرزن ازنفس‌افتاده‪.‬‬ ‫آن چه میمند را به این روز نشانده‪ ،‬لزوماً جاذبه‌های زندگی جدید نیست‪ ،‬بلکه تعرض به‬ ‫همان عناصر مقدس است‪ .‬از چند دهه پیش که مجتمع مس سرچشمه و بعدتر کارخانۀ‬ ‫ذوب خاتون‌آباد و مجتمع میدوک پا گرفت‪ ،‬حفر چاه‌های عمیق‪ ،‬سفرۀ آب زیرزمینی‬ ‫میمند را تهی کرد و دود کارخانه‌ها هوای پاکش را آلود‪ .‬باغ‌ها خشکیدند‪ ،‬دام‌ها تلف شدند‬ ‫و مردمان به کوچ بی‌بازگشت رفتند‪.‬‬ ‫این آخرین پارۀ ایران باستان است (یا بود!) که نه مانند پاسارگاد تهی از زندگی است‪،‬‬ ‫نه مثل تخت جمشید بیگانه با زندگی مردمان عادی است و نه همچون بیشاپور و استخر‬ ‫زیر خروارها خاک رفته‌است‪( .‬جدید آنالین)‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 26‬‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫از گناهان فروغ فرخزاد‬ ‫محمدعلی همایون کاتوزیان‬

‫(بخش اول)‬

‫ ‬ ‫ ‬ ‫ ‬ ‫گناه ازمعروف‌ترین شعرهای فروغ فرخ‌زاد است‪ ،‬امّا نه‬ ‫از بهترین شعرهای او‪ .‬یعنی حتی نه از بهترین شعرهای‬ ‫دوران تولد اولش ـ دورۀ تولد دیگرش که جای خود دارد‪.‬‬ ‫کمتر کسی‌ست که فرخزاد و شعرش را دوست بدارد‪ ،‬و بند اوّل این شعرـ یا دست کم بیت‬ ‫اوّل آن ـ به یادش نباشد‪:‬‬ ‫در آغوشی که گرم و آتشین بود‬ ‫ ‬ ‫گنه کردم گناهی پر ز ّلذت‬ ‫که داغ و کینه جوی و آهنین بود‬ ‫ ‬ ‫گنه کردم میان بازوانی‬ ‫حرف من دراین مقاله فقط درباره‌ی این شعر نیست‪ .‬هم درباره‌ی این شعر است و هم‬ ‫درباره‌ی شعرهای «گناه» آلود دیگر او‪ ،‬چه آنهایی که از نظر خودش حکایت از گناه‬ ‫می‌کنند‪ ،‬و چه آنهایی که نمی‌کنند‪ .‬امّا از آن هم فراتر خواهم رفت و دربار‌ه‌ی مبانی روان‬ ‫شناختی و اجتماعی «گناهان» او نیز گفتگو خواهم کرد‪.‬‬ ‫امّا پیش از اینها‪ ،‬به جاست که به اَشکال و ادوات همان شعر «گناه» ـ از نوع و وزن و‬ ‫بدایع آن ـ نظری بیندازیم‪ .‬چون‪ ،‬گذشته از این‌که هنوز جای بحث درباره‌ی این مقوالت‬ ‫در شعر فرخزاد باز است‪ ،‬همین نیز به موضوع اصلی این مقاله بی‌ارتباط نیست‪.‬‬ ‫این شعرهم مثل همیشه شعرهای دوره‌ی اوّل فرخزاد از نوع دو بیتی پیوسته است (که‬ ‫گاه برای آن لفظ دلخراش چهار پاره را نیز به کار برده‌اند)‪ .‬و این «دو بیتی پیوسته»‬ ‫موفق‌ترین و پایدارترین ـ و در دهه‌ی ‪١٣٢٠‬محبوب‌ترین ـ نوع جدید شعر بود که از‬ ‫کوره‌ی تالشهای دهه‌ی ‪ ١٣٠٠‬برای ایجا ِدانقالب ادبی بیرون آمد؛ یعنی پیش از آن که در‬ ‫وزن شعر قدیم را بشکند‪ ۱.‬یعنی «دو بیتی پیوسته» نوع‬ ‫اواسط دهه‌ی ‪ ١٣١٠‬نیما یوشیج ِ‬ ‫جدیدی بود در چارچوب شعر قدیم فارسی‪ ،‬که در آن زمان ـ سوای نیما یوشیج که داشت‬ ‫معموال ناموفقی برای آن می‌شد‪ً .‬‬ ‫ً‬ ‫مثال‬ ‫آهسته آهسته از آن چارچوب جدا می‌شد ـ تمرینهای‬ ‫به شکل قطعه‌ای که قافیه‌ی مصرع دوّم و سوم با هم بخواند (به جای مصرع اوّل و دوم‬ ‫در مثنوی؛ یا اوّل و دوم به اضافه همه مصرعهای زوج دیگر در قصیده و غزل؛ و جز‬ ‫آن)‪.‬‬ ‫من پیش از ملک الشعراء بهار شعری به این فرم ندیده‌ام‪ .‬اگرچه دلیل نمی‌شود که پیش از‬ ‫این ـ ولو به صورت چاپ نشده ـ گفته نشده باشد‪ .‬بهار شش دو بیتی پیوسته دارد‪ ،‬اولی‬ ‫به تاریخ ‪ ١٣٠٢‬و آخری‪ .١٣٢١،‬واین بند اوّل شعر نخستین ـ کبوترهای منـ است (که از‬ ‫قضای اتفاق وزن آن نیز عیناً با وزن «گناه» فرخزاد یکی‌ست)‪*:‬‬ ‫بدن کافور گون‪ ،‬پاها چون شنگرف‬ ‫ ‬ ‫بیایید ای کبوترهای دلخواه‬ ‫به ِگرد من فرود آیید چون برف‪٢‬‬ ‫ ‬ ‫بپرید از فراز بام و ناگاه‬ ‫امّا شاعرهای نسل بعدی که این فرم جدید را پروردند و بهترین نمونه‌های آن را سرودند‪،‬‬ ‫دو شاعر شیرازی ـ مهدی حمیدی و فریدون تولی (و‪ ،‬بر اثر آنان‪ ،‬نادر نادرپور) بودند‪،‬‬ ‫که ضمناً بیش از هر شاعر دیگری این نوع شعر را‪ ،‬هم در میان گویندگان و هم درمیان‬ ‫خوانندگان‪ ،‬گستردند و محبوب کردند‪ً .‬‬ ‫مثال ملکه‌ی عریان حمیدی که بند اولش این است‪:‬‬ ‫بانگ شهوت زای نرمی گفت «من»‬ ‫کس به درانگشت زد‪ ،‬گفتم که ای‬ ‫ّ‬ ‫گوشم از هر ذره‌ای بشنفت «من»‪٣‬‬ ‫ّلذتی در جمله اعضایم دوید ‬ ‫و گمان می‌کنم که این یکی ـ کارون ـ معروف‌ترین شعر توللی باشد‪:‬‬ ‫به نرمی بر سر کارون همی رفت‬ ‫بَلَم آهسته چون قویی سبکبار‬ ‫ز دامان افق بیرون همی رفت*‪۴‬‬ ‫نخلستان ساحل‪ ،‬قرص خورشید‬ ‫به‬ ‫ِ‬ ‫وزن «گناه» مفاعیلن مفاعیل است‪ ،‬یعنی وزن شعری که در‬ ‫* هم وزن این شعر هم ِ‬ ‫عروض به آن «فهلویات» می‌گویند‪ .‬این وزن ظاهراً بر مبنای وزن شعرهایی به زبان‬ ‫پهلوی بوده‪ ،‬و اصطالح فهلویات نیز از همین جاست (اگر چه خیلی بعید است که عین‬ ‫وزن آن شعرهای باستانی باشد)‪ .‬همه‌ی ترانه‌های بابا طاهر به این وزن است‪ ،‬امّا‬ ‫درشعرخیلی از شعرای قدیم (به ویژه به شکل مثنوی و ـ کمتر ـ غزل) نیز دیده می‌شود‪.‬‬ ‫و نیزدر ترانه‌های عامیانه‪ ،‬از نوع «عزیزم برگ بیدی برگ بیدی‪ /‬از اون چشمای سیات‬ ‫دارم امیدی»‪.‬‬ ‫* از قضا این شعر هم در وزن فهلویات است‪ ،‬چنان که دو سه ترانه‌ی بابا طاهر در آن‬

‫تضمین شده است‪.‬‬ ‫انگور نادرپور طلسم است‪:‬‬ ‫شعر‬ ‫ِ‬ ‫اولین ِ‬ ‫ای شعر‪ ،‬ای طلسم سیاهی که سرنوشت‬ ‫عمر مرا به رشته‌ی جادویی تو بست‬ ‫گفتم تو را رها و زندگی کنم‬ ‫امّا چه توبه‌ها که در این آرزو شکست‪۵‬‬ ‫آخر‬ ‫اخوان ثالث هم ـ که کم و بیش از نسل بعدتر است ـ چندین دو بیتی پیوسته دارد‪ ،‬و بند ِ‬ ‫یکی از بهترینشان‪ ،‬کاوه یا اسکندر‪:‬‬ ‫باز می‌گویند فردای دگر‬ ‫صبر کن تا دیگری پیدا شود‬ ‫کاوه‌ای پیدا نمی‌گردد ـ اُمید ـ‬ ‫کاشکی اسکندری پیدا شود‪۶‬‬ ‫حتی احمد شاملو هم ـ که برخالف آن دیگران سابقه‌ی شعر گفتن در فرم‌های عروضی را‬ ‫نداشت ـ چندین قطعه به این شکل دارد‪ ،‬و این بن ِد آخر یکی از آنهاست‪:‬‬ ‫بگذار ای امید عبث‪ ،‬یک بار‬ ‫بر آستان مرگ نیاز آرم‬ ‫باشد که آن گذشته‌ی شیرین را‬ ‫بار دگر به سوی تو باز آرم‬ ‫امّا برخالف شاعران جوانتری که نام بردم‪ ،‬شعر فروغ فرخزاد درسالهای اوّل کارش‬ ‫تقریباً تماماً به این شکل است‪ .‬یعنی همه‌ی مجموعه‌ی اسیر (خاصه درچاپ اوّل آن)‪ ،‬و‬ ‫تقریباً همه‌ی دیوار‪ ،‬حتی عصیان هم که در آن تمرینهایش را برای شکستن وزن گسترش‬ ‫می‌دهد خمیرمایه‌اش همین گونه شعر است‪.‬‬ ‫نکته‌ی آخر این‌که فرخزاد در شعرهای نخستینش به شکل بارزی از شعرهای عاشقانه‌ی‬ ‫حمیدی ـ و به ویژه دو بیتی های پیوسته‌اش ـ اثر پذیرفته است‪ .‬در دهه‌ی ‪١٣٢٠‬شعر‬ ‫حمیدی درمیان دختران و پسران جوان خیلی محبوب بود (چنان که در دهه‌ی ‪ ١٣۴٠‬شعر‬ ‫فریدون مشیری همین ویژگی را یافت)‪ .‬یعنی‪ ،‬به گونه‌ای‪ ،‬سوز و گدازها و محرومیتها‬ ‫و شکستهای عشقی آنان را بیان می‌کرد‪ .‬گذشته از این‪ ،‬حمیدی‪ ،‬در سبک خودش‪ ،‬شاعر‬ ‫فحل و چیره دست و باسهولتی بود‪ .‬بنابر این هیچ جای شگفتی نیست که فرخزاد در‬ ‫شعرهای دوره‌ی هفده سالگی تا حدود بیست و دو سالگی‌اش به اندازه‌ی محسوسی از‬ ‫حمیدی متأثر باشد‪ .‬او حتی در یک شعرش لغتی را که حمیدی دریکی از شعرهای خود‬ ‫اختراع کرده بوده به کار برده است‪٨.‬‬ ‫باز گردیم به «گناه» فرخزاد‪ .‬وزن و قافیه‌ی این شعر درست است‪ ،‬امّا نمونه‌ی خوبی‬ ‫از شعرهای او ـ حتی شعرهای آن دوره‌اش ـ نیست‪ .‬اگر این شعر وزن و قافیه نداشت به‬ ‫زحمت می‌شد وجه تفاوت آن را با یک قطعه نثر ـ در واقع‪ ،‬با یک انشاء ـ تمیز داد‪ .‬در این‬ ‫شعر ابزارهای ادبی ـ یعنی کم و بیش آنچه در قدیم بدایع می‌خواندند ـ کم به کار رفته‪ ،‬و‬ ‫آنچه هم به کار رفته سست و ساختگی‌ست‪ .‬حتی وزن و قافیه‌اش نیز غالباً مصنوعی‌ست‪.‬‬ ‫ً‬ ‫مثال به همان بند اول شعر توجه کنید‪ ،‬مصرع «در آغوشی که گرم و آتشین بود»‪ .‬که‬ ‫ً‬ ‫اصال چیز آتشین را‪،‬‬ ‫تشبیه ضعیفی‌ست‪ ،‬چون چیزی که آتشین باشد گرم هم هست‪ ،‬و‬ ‫گرم خواندن تقریباً مضحک است‪( .‬اگر گفته بود «داغ و آتشین» دست کم این ایراد به آن‬ ‫وارد نبود‪ ،‬اگر چه لفظ «داغ» بعداً در شعر به کار رفته است)‪ .‬راستش این است که واژۀ‬ ‫«گرم» فقط برای تنظیم وزن به کار برده شده‪( ...‬دنباله در صفحه ی روبرو)‬


‫‪Page 27‬‬

‫سال يازدهم‬

‫‪ ...‬یعنی برای این‌که وزن درست درآید نمی‌شد بگوید «در آغوشی که آتشین بود»‪ ،‬بلکه‬ ‫باید می‌گفت «در آغوشی که [چیز] و آتشین بود» و او به جای «چیز»‪« ،‬گرم» گذاشته‬ ‫است‪ .‬البته چون شعر وزن منظمی دارد باید وزن آن در همه جا منظم باشد‪ .‬امّا نه با هر‬ ‫حشو قبیح می‌خواندند‪ ،‬یعنی لغت‬ ‫لغتی‪ ،‬کاربُر ِد واژۀ «گرم» را در این مصرع در بدیع قدیم ِ‬ ‫یا عبارت زیادی‌ای که سبب کاهش زیبایی شعر می‌شود‪ .‬این یک مثال بود‪ .‬امّا سستیهای‬ ‫مشابهی را می‌توان در این شعر کوتاه مشاهده و تشریح کرد‪ً .‬‬ ‫مثال در این مصرعها‪« :‬دلم‬ ‫دل دیوانه رستم»؛ «تن من در میان بستر نرم‪ /‬به روی‬ ‫درسینه بی‌تابانه لرزید»؛ «از اندوه ِ‬ ‫سینه‌اش مستانه لرزید»…‪٩‬‬ ‫این سستیها‪ ،‬و این که شعر «گناه» شبیه انشایی‌ست که به نظم درآمده باشد‪ ،‬اساساً ناشی از‬ ‫خامی شاعر و شعرش نیست‪ .‬درست است که فرخزاد در وقت گفتن این شعر شاید بیست‬ ‫سال بیشتر نداشت‪ ،‬و در هر حال شعرهای آن زمانش هنوز به مرحله‌ی بلوغ خود ـ حتی‬ ‫بلوغ بیش از تولدی دیگرـ نرسیده بود‪ .‬امّا در همان زمان شعرهای دیگری می‌گفت که هم‬ ‫زبان و هم ادبیاتشان از «گناه» پخته‌تر است‪ً .‬‬ ‫مثال این بند از شعر بوسه را بخوانید که مال‬ ‫همان سال است‪:‬‬ ‫سایه‌ای روی سایه‌ای خم شد‬ ‫رازپرور شب‬ ‫در نهانگاه‬ ‫ِ‬ ‫نفسی روی گونه‌ای لغزید‬ ‫بوسه‌ای شعله زد میان دو لب‪١٠‬‬ ‫یا این یکی‪ ،‬از شعر ناآشنا‪:‬‬ ‫آه از این دل‪ ،‬آه از این جام امید‬ ‫عاقبت بشکست و کس رازش نخواند‬ ‫چنگ شد در دست هر بیگانه‌ای‬ ‫ای دریغا کس به آوازش نخواند‪١١‬‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫سر می‌رسد و می‌خواهد فرزندش را برباید‪ .‬مادر اوّل در برابر این «دیو شب» (که یا‬ ‫معشوق او که ـ ناآگاهانه ـ دارد او را از کودکش‬ ‫نمونه‌ای از دیو افسانه‌هاست‪ ،‬یا نمادی از‬ ‫ِ‬ ‫جدا می‌سازد) ایستادگی می‌کند‪:‬‬ ‫برباییش ِز من‬ ‫کی توانی ُ‬ ‫بر او بیدارم‬ ‫تا که من در ِ‬ ‫امّا این دیو‪ ،‬دیو حاضر جوابی‌ست‪ ،‬و جوابهایی می‌دهد که از اعماق ناخودآگا ِه خو ِد زن در‬ ‫می‌آید‪ ،‬و چه خوب یادآور داوریهای «هرجایی» و «گناه» است‪:‬‬ ‫بس کن ای زن که نترسم از تو‬ ‫دامنت رنگ گناه است‪ ،‬گناه…‬ ‫دیوم امّا تو ز من دیوتری‬ ‫دامن ننگ آلوده؟‬ ‫مادر و ِ‬ ‫و باالخره معلوم می‌شود که این داوریها فقط در ناخودآگاه زن نیست بلکه به آگاهی او نیز‬ ‫راه یافته است‪:‬‬ ‫آتش درد‬ ‫بانگ می‌میرد و در ِ‬ ‫آهن من‬ ‫می‌گدازد ِ‬ ‫دل چون ِ‬ ‫می‌‌زنم ناله که‪ :‬کامی‪ ،‬کامی*‬ ‫ّ‬ ‫(*مخفف «کامیار» نام پسر‪).‬‬ ‫دامن من ‪١۴‬‬ ‫وای بردار َسر از ِ‬ ‫به این ترتیب روشن است که اعالمیه‌ای که شاعر در شعر «گناه» صادر می‌کند ـ اگرچه‬ ‫عصیانگرانه و جسارات‌آمیز است ـ روی دیگرهمان سکه‌ی «هرجایی» و «دیو شب»‬ ‫است‪ ،‬یعنی او که از داوری مرسوم و متداول (که خودش نیز می‌پذیرد) به جان آمده‪ ،‬از‬ ‫جا در می‌رود و (فریاد) می‌زند‪ :‬گنه کردم گناهی پر ز ّلذت‪ .‬امّا هنوز هم در این که گناه‬ ‫کرده تردیدی ندارد‪ .‬و ـ چنان‌که پیش از این اشاره کردیم ـ همین خصلت شعاری شعر است‬ ‫که از ارزش شعری و ادبیت و زیبایی آن کاسته‪ ،‬و کم و بیش آن را به اعالمیه‌ی وزن و‬ ‫قافیه‌داری َبدَل ساخته است‪.‬‬ ‫ً‬ ‫توجهی‬ ‫از آنچه من در شرح و نقد شعر فرخزاد خوانده‌ام به شعر "در برابر خدا" اصال ّ‬ ‫نشده است‪ .‬امّا این شعرـ که باز هم مال همان سالهای نوزده تا بیست و یک سالگی‌ست ـ‬ ‫تمام مسأله را باز‪ ،‬و لخت و عریان و بی‌پرده بیان می‌کند‪ :‬خدایا مرا از این «مایه‌ی گناه‬ ‫و تباهی» برهان‪ ،‬این «هوا و هوس» را از من بگیر‪ ،‬مرا «پا بند مهر و وفا کن»‪ ،‬صفای‬ ‫کودکی را به من بازگردان‪ ،‬مرا عشقی ده چون فرشتگان بهشت… ناگزیر باید چندین بند‬ ‫از این شعر را نقل کرد‪:‬‬ ‫از تنگنای محبس تاریکی‬ ‫از منجالب تیرۀ این دنیا‬ ‫بانگ پر از نیاز مرا بشنو‬ ‫آه ای خدا قادر بیهمتا‬ ‫یک دم ز ِگر ِد پیکر من بشکاف‬ ‫بشکاف این حجاب سیاهی را‬ ‫شاید درون سینۀ من بینی‬ ‫این مایۀ گناه و تباهی را‬

‫پس به چه دلیلی «گناه» فرخزاد حتی در قیاس با شعرهای همان زمانش از نظر زبان و‬ ‫شعر درجه دوّم و سومی‌ست؟ پاسخ به این سؤال این است‪ :‬نارساییهای فرم این شعر‬ ‫ادبیات ِ‬ ‫دقیقاً ناشی از انگیزه و معنا و محتوای آن است‪.‬‬ ‫شهرت و موفقیت این شعر نتیجه‌ی برداشتی‌ست که عموماً از معنا و محتوای آن کرده‌اند‪:‬‬ ‫می‌بینید که این زن چگونه در برابر خشم خانواده و طعن دوستانش (گذشته از دشمنان)‬ ‫دلیرانه ایستاده و فریاد زده است «گور پدرتان‪ ،‬خوب کردم‪ ،‬به شما مربوط نیست!»‪ .‬البته‬ ‫ً‬ ‫معموال گمان می‌کنند‪ .‬این‬ ‫این برداشت تا اندازه‌ی کمی درست است‪ ،‬امّا خیلی کمتر از آنچه‬ ‫شعر‪ ،‬نشانه‌ی خشم و عصیان گوینده هست‪ ،‬امّا نه اعتماد به نفس او و اطمینان از این‌که‬ ‫آنچه کرده و می‌کند درست است و هر که هم ُجز این می‌پندارد عرض خود می‌برد و زحمت‬ ‫او را هم نمی‌دارد‪ .‬یعنی پس از مدت و مدتهایی که سراینده فحشها را خورده‪ ،‬طعن و لعنها‬ ‫را چشیده و عاق‌ها را شده است‪ ،‬داد می‌زند‪:‬‬ ‫گنه کردم‪ ،‬گناهی پر ز ّلذت!‬ ‫ً‬ ‫در همین یک مصرع دو لغت پرمعنا آمده‪ :‬گناه و لذت‪ .‬گناه که اصال عنوان تمام شعر است‪.‬‬ ‫امّا چرا گوینده نمی‌گوید «گناه نکردم و کلّی هم لذت بردم‪ ،‬و به گور پدرتان؟» چون خود‬ ‫او هم می‌پذیرد که آنچه کرده گناه است‪ .‬و شرح آن هم چیزی بیش از اعالم جسورانه‌ی یک‬ ‫کرده‬ ‫هماغوشی تب آلود نیست‪ .‬و واژه‌ی «لذت» نیز متناسب با همین است‪ :‬گوینده گناهی‬ ‫دل نیست این دلی که به من دادی‬ ‫و از آن خیلی لذت برده؛ نه این‌که خود را در وجود عزیزی رها کرده‪ ،‬و به مرحله‌ای از در خون تپیده ـ آه ـ رهایش کن‬ ‫رهایی رسیده‪ .‬برای این‌که گمان نکنید لغت بازی یا فلسفه بافی می‌کنم‪ ،‬این را قیاس کنید با یا خالی از هوا و هوس دارش‬ ‫مال همان زمانها ـ که این دو بند از آن است‪ ،‬و شاعر در آن خواستار صفای یا پایبند مهر و وفایش کن‬ ‫شعر دیگری ـ ِ‬ ‫و‬ ‫آنی‬ ‫«لذت»‬ ‫خواهان‬ ‫او‬ ‫معشوق‬ ‫‌که‬ ‫ی‬ ‫حال‬ ‫در‬ ‫کند‪،‬‬ ‫فدا‬ ‫را‬ ‫خود‬ ‫تا‬ ‫است‬ ‫جاوید‬ ‫عشق یا لذت‬ ‫تنها تو آگهی و تو می‌دانی‬ ‫ِ‬ ‫«تنی آتشین» است‪:‬‬ ‫اسرار آن خطای نخستین را‬ ‫من‬ ‫ز‬ ‫‌خواهد‬ ‫او شراب بوسه می‬ ‫تنها تو قادری که ببخشایی‬ ‫ِ‬ ‫من چه گویم قلب پر امید را‬ ‫بر روح من‪ ،‬صفای نخستین را‬ ‫من‬ ‫او به فکر لذت و غافل که‬ ‫آه ای خدا چگونه تو را گویم‬ ‫طالبم آن ّلذت جاوید را‬ ‫کز جسم خویش خسته و بیزارم‬ ‫من صفای عشق می‌خواهم از او‬ ‫هر شب بر آستان جالل تو‬ ‫تا فدا سازم وجو ِد خویش را‬ ‫گویی امید جسم دگر دارم‬ ‫آتشین‬ ‫او تنی می‌خواهد از من‪،‬‬ ‫عشقی به من بده که مرا سازد‬ ‫تا بسوزاند در او تشویش را ‪١٢‬‬ ‫همچون فرشتگان بهشت تو‬ ‫یاری به من بده که در او بینم‬ ‫شعر دیگری که در همان زمانها سروده شده و عین همان مفهوم گناه و گناهکاری در آن یک گونه از صفای سرشت تو…‬ ‫به کار رفته‪" ،‬هرجایی"‌ست‪ ،‬که شاید عنوانش برای رساندن نکته کافی باشد؛ و در آن رو آه ای خدا که دست توانایت‬ ‫به معشوق می‌گوید که «دامنش ناپاک» است و خودش «شاهد خلوت بیگانه» و باالخره‪:‬‬ ‫بنیان نهاده عالم هستی را‬ ‫دیر آمدی و دامنم از کف رفت‬ ‫دل من بستان‬ ‫بنمای روی و از ِ‬ ‫دیر آمدی و غرق گنه گشتم‬ ‫شوق گناه و نفس پرستی را…‪۱۵‬‬ ‫از تند باد ذلت و بدنامی‬ ‫ً‬ ‫افسردم و چو شمع تبه گشتم ‪١٣‬‬ ‫عادات و اخالق آدمها‪ ،‬اسباب و علل و ریشه‌های گوناگون دارد‪ ،‬و به هیچ‌وجه صرفا قابل‬ ‫ً‬ ‫خاطر‬ ‫به‬ ‫(دقیقا‬ ‫«گناه»‬ ‫شعر‬ ‫در‬ ‫که‬ ‫نفسی‬ ‫به‬ ‫اعتماد‬ ‫عدم‬ ‫یا‬ ‫مشاهده می‌کنید که خودناباوری‬ ‫کاهش به عوامل روان‌شناختی و جز آنها نیست‪ .‬به زبان دیگر‪ ،‬آنچه شخصیت فرد را‬ ‫زبان عصیانگرانه‌ی آن) پوشیده و تلویحی‌ست‪ ،‬دراین شعرـ «هرجایی» ـ بارز و آشکار می‌سازد نتیجه‌ی کالف پیجیده‌ای از همه‌ی این عوالم است‪ ،‬ولو اینکه ش ّدت و ضعف آنها ـ‬ ‫ِ‬ ‫است‪ ،‬یعنی گوینده نه فقط خود را «غرق گناه» می‌داند‪ ،‬بلکه داوری اجتماع ـ «ذلّت و چه به طور کلی‪ ،‬چه در قیاس یک فرد با فرد دیگرـ تفاوت کند‪ .‬با تأکید براین نکته‪ ،‬بی‌شک‬ ‫بدنامی» ـ را هم تأیید می‌کند‪.‬‬ ‫عوامل روان شناختی ـ ریشه‌هایش هر چه باشد ـ در ساختن شخصیت فرد نقش عمده‌ای‬ ‫شب»‬ ‫«دیو‬ ‫ناگاه‬ ‫که‬ ‫دارد‬ ‫زانو‬ ‫بر‬ ‫را‬ ‫کودکش‬ ‫ر‬ ‫س‬ ‫مادر‬ ‫دوره‪،‬‬ ‫و درشعری دیگری از همان‬ ‫دارند‪( ...‬دنباله در صفحه ی ‪)28‬‬ ‫َِ‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 28‬‬

‫از گناهان فروغ‬

‫فرخزاد‪( ...‬دنباله از صفحه ی ‪)27‬‬

‫رسم است که در تحلیلهای‬ ‫روان شناختی ـ به ویژه‬ ‫تحلیلهای که برمبنای‬ ‫روانکاوی‌ست ـ از شواهد‬ ‫اندک و غالباً دور از‬ ‫ذهن (چه از زندگی یک‬ ‫هنرمند‪ ،‬چه از آثارش)‬ ‫نتایج دقیق و مسلّم و بی‬ ‫برو برگرد بگیرند‪ .‬این‬ ‫کاری بود که فروید خود‬ ‫ابداع کرد و پیروانش‬ ‫ادامه دادند‪ .‬این تحلیلها‬ ‫بر این فرض غلط استوار‬ ‫بود که مقوالت فرویدی‬ ‫مقوالتی واقعاً علمی‌اند‪.‬‬ ‫و تازه اغلب به ضرب‬ ‫زور تخیل و فانتزی‬ ‫و‬ ‫ِ‬ ‫محض شواهدی از کار و‬ ‫مقوالت در واقع‬ ‫زندگی هنرمند را چنان ِکش می‌دادند که خواهی نخواهی در یکی از آن‬ ‫ِ‬ ‫غیرعلمی بگنجد‪ .‬و وقتی این بازی عمومیت یافت و به دست کسانی افتاد که حتی سوادشان‬ ‫در حوزه‌ی روان‌شناسی و روانکاوی دست سوم و چهارم بود‪ ،‬فانتزی‌ترین نمونه‌های‬ ‫این‌گونه تحلیل روان‌شناختی و نقد ادبی به بازار آمد‪.‬‬ ‫روان‌شناسی افراد برای شناخت رفتار وانگیزه‌ها ـ وحتی عقاید و آراـ شان مهم است؛‬ ‫نظریات‪ ،‬مقوالت و روشهای روان شناختی بسیار متعدد و ـ گاه ـ متضادند؛ و همه‌ی آنها ـ‬ ‫صرف‌نظر از اختالفاتشان ـ اگر هم گاهی وجهه‌ی علمی داشته باشند به هیچ‌وجه ّ‬ ‫دقت علوم‬ ‫طبیعی را ندارند‪ .‬به این دالیل‪ ،‬در تحلیلهای روان‌شناختی از هنرمندان و کارهاشان باید ـ‬ ‫برخالف مرسوم ـ با بهره‌گیری از بیشترین شواهد موجود حداقل نتایج را گرفت‪ ،‬و تازه‬ ‫به یاد داشت که این نتایج دقیق و متقن نیست‪ ،‬و گذشته از آن در بهترین حال باز هم ناقص‬ ‫است‪ ،‬چون عوامل مهم دیگر را در نظرنداشته است‪.‬‬ ‫با آگاهی کامل نسبت به نکات باال‪ّ ،‬‬ ‫دقت در نامه‌های منتشر شده‌ی فرخزاد می‌تواند به روشن‬ ‫شدن ریشه‌های «گناهانی» که در شعر آن دوره‌ی اوست سودمند باشد ـ «گناهانی» که‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫چنان که دیدیم‪ ،‬خود او به آنها اذعان دارد‪ ،‬از آنها می‌ترسد‪ ،‬و برای رهایی از آنها دست‬ ‫به دامن خدا می‌شود‪.‬‬ ‫از فرخزاد نامه‌ای به پدرش در دست است ـ از مونیخ به تهران و به تاریخ ژانویه ‪،١٩۵٧‬‬ ‫دی ‪ ١٣٣۵‬ـ که برای شناخت و تحلیل وجوه اساسی روحیات و ذهنیات او سند بسیار‬ ‫مهّمی‌ست‪ .‬و مسلّمًا مهمتر از شعرهایش؛ چون بیانش صریح است‪ ،‬و جای شکی هم نیست‬ ‫که سخن درباره‌ی شخص فرخزاد است‪ ،‬نه درباره‌ی یک صدای شعری* که ممکن است‬ ‫فقط از شخصیت فرخزاد متأثر باشد‪ .‬این نامه از خیلی جهات تحلیلی به نامه به پدرش**‬ ‫کافکا شباهت دارد‪ ،‬با این تفاوت که ـ اگر چه «نامه‌‌ی» کافکا خیلی چیزها را درباره‌ی‬ ‫روابط او با پدرش باز می‌کند ـ امّا باز هم جنبه‌ی داستانی دارد‪ ،‬و اگر هم واقعی باشد هرگز‬ ‫فرستاده نشده است‪١۶.‬‬ ‫این نامه نشان می‌دهد که چه فاصله و تضاد بزرگی بین فرخزاد و پدرش وجود داشته‪ ،‬چقدر‬ ‫از پدرش می‌ترسیده و تا چه اندازه خود را ازجانب او تحقیر شده می‌دانسته‪ ،‬و تا چه پایه‬ ‫خود را در خانۀ پدری‌اش بیگانه می‌پنداشته و از آن فراری بوده است‪ .‬او می‌نویسد که اگر‬ ‫همه حرفهایش را برای پدرش بزند یک کتاب خواهد شد امّا می‌ترسد که «متأثر» شود‪« .‬امّا‬ ‫من هم نمی‌توانم تا وقتی که این حرفها توی سینه‌ام هست احساس رضایت و آرامش کنم‪ ،‬و‬ ‫وقتی شما را می‌بینم خودم باشم‪ ،‬نه یک موجودی که نه می‌خندد نه حرف می‌زند‪ ،‬و فقط‬ ‫می‌تواند ِکز کند و یک گوشه بنشیند»‪:‬‬ ‫درد بزرگ من این است که شما هرگز مرا نمی‌شناسید‪ .‬و هیچ وقت نخواستید مرا بشناسید…‬ ‫یادم می‌آید وقتی من در خانه برای خودم کتابهای فلسفی می‌خواندم… شما راجع به من‬ ‫اظهارعقیده می‌کردید که دختر احمقی هستم که در اثر خواندن مجله‌های مزخرف فکرم‬ ‫فاسد شده‪ .‬آن وقت توی خودم خرد می‌شدم‪ ،‬و از این‌که در خانه این قدر غریبه هستم اشک‬ ‫توی چشمهایم جمع می‌شد و سعی می‌کردم خفه بشوم… یا هزار نکتۀ دیگر نظیر این‪ ،‬که‬ ‫شاید در نفس خود زیاد مهّم نباشد امّا هر کدام به تنهایی برای خرد کردن روحیه و شخصیت‬ ‫فردی کافی هستند‪***.‬‬ ‫‪* poetical voice‬‬ ‫”‪** “Letter To His Father‬‬ ‫تأکید بر کلمات در سراسر این مقاله از این جانب است ***‬ ‫او می‌نویسد که پدرش می‌توانست با مهربانی فرزندانش را «راهنمایی» کند‪ ،‬امّا در عوض‬ ‫«با خشونتش ما را از خودش می‌ترساند»‪« .‬هرگز یادم نمی‌آید که حرفهای شما را ج ّدی‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫تلقی کرده باشم»‪:‬‬ ‫چه بسا اوقات که روح من در اثر ارتکاب خطایی از پشیمانی و ندامت می‌لرزید و دلم‬ ‫می‌خواست که پیش شما بیایم و بگویم که چه کرده‌ام و از شما بخواهم که مرا نصیحت کنید‬ ‫و مثل همیشه ترسیده‌ام و حس کرده‌ام که با شما بیگانه هستم‪.‬‬ ‫دختر خانه بوده‬ ‫هنوز‬ ‫او‬ ‫که‬ ‫‌ست‬ ‫این ظاهراً اشاره‌ای کلی به روابط دختر و پدر در زمانی‬ ‫ِ‬ ‫(«دخترخانه» اصطالح سعدی‌ست‪ ،‬در بوستان)‪ .‬امّا وقتی فرخزاد این نامه را از مونیخ‬ ‫ِ‬ ‫می‌نوشت‪ ،‬چند سال بود که از شوهرش جدا شده بود و ـ جز مدت کوتاهی که بر اثر برخورد‬ ‫با پدرش در یک اطاق محقر کرایه‌ای زندگی می کرد ـ به خانه‌ی پدر بازگشته بود‪ .‬امّا‬ ‫جمالت بعدی نشان می‌دهد که هنوز هم وضع آن‌چنان است که بود‪:‬‬ ‫هر وقت… به زندگی یک سال گذشته در منزل شما فکر می‌کنم قلبم پایین می‌ریزد ـ مثل‬ ‫دزدها همه کارم پنهانی ـ چرا برای من شخصیت قائل نبودید و چرا مرا وادار می‌کردید که‬ ‫از خانه فراری باشم… و ناچار خطا می‌کردم‪ ،‬خطاهای زیاد‪.‬‬ ‫و می‌بینیم که در این جا هم اذعان به «خطا» یا «گناه» است‪ ،‬و صاحب‌نامه می‌گوید اگر‬ ‫پدرش او را نترسانده و از خود بیگانه نکرده بود او توانسته بود دوستانش را به خانه آورده‬ ‫و به او معرفی کند «تا اگر خوب یا بد باشند به من تذکر بدهید و مرا کمک کنید»‪ .‬این‬ ‫حرف‌ها صد درصد صادقانه است‪ ،‬امّا نویسند‌ه‌ی آن نمی‌دانست که مسأله چنان در ناخودآگا ِه‬ ‫او ریشه دوانیده بود که دیگر به این سادگیها جبران‌پذیر نبود‪.‬‬ ‫او می‌نویسد که دائماً از خانه فراری بود و صبح تا شب در خیابانها پرسه می‌زد وز شدت‬ ‫رنج تنهایی به مصاحبت هر کس و ناکس تن در می‌داد «فقط برای این‌که در خانه غریبه‬ ‫هستم»‪:‬‬ ‫امّا حاال چرا به این‌جا [به مونیخ] آمدم و چرا رنج گرسنگی و دربدری و هزار بدبختی‪،‬‬ ‫دیگر را تحمّل می‌کنم؟… این‌جا آزاد هستم‪ .‬همان آزادی که شما ترس داشتید به من بدهید‬ ‫و من پنهان از شما تالش می‌کردم که به دست بیاورم و به همین دلیل دچار اشتباه می‌شدم‪،‬‬ ‫در حالی‌که حق این بود که شما در به دست آوردن این آزادی از راه صحیح به من کمک‬ ‫می‌کردید‪.‬‬ ‫او ادامه می‌دهد که حاال که در مونیخ است «چه کسی می‌تواند بگوید که من شب بیرون از‬ ‫خانه خوابیده‌ام»)‪:‬‬ ‫چرا؟ چون حس می‌کنم که مال خودم هستم‪ ،‬حس می‌کنم که در خانه راحت هستم‪ .‬دیگر‬ ‫چشمهای کسی با تنفر و تحقیر مرا نگاه نمی‌کند‪ ،‬دیگر کسی‪ ،‬به من نمی‌گوید این کار را‬ ‫بکن‪ ،‬این کار را نکن‪ .‬کسی مرا یک بچه‌ی نفهم نمی‌داند…‬ ‫و درست درهمین جا نکته‌ی بسیار مهمی را اعالم می‌کند‪ ،‬که به تحلیلهای بعد ما درباره‌ی‬ ‫تحول شعر و زندگی او بسیارمربوط است‪ .‬او می‌گوید که اکنون که آزاد است حاضر است‬ ‫مسؤولیت زندگی خود را بپذیرد‪ ،‬یعنی برخالف گذشته‪« ،‬گناهان» خود را ناشی از رفتار‬ ‫ناهنجار و ویرانگرانه‌ی پدرش نداند‪:‬‬ ‫برخالف تصورشما زن خیابانگردی نیستم… من برای خودم‪ ،‬برای حفظ وجود و شخصیت‬ ‫خودم احساس مسؤولیت می‌کنم و هرگز بعد از این نمی‌توانم خود را در مورد اشتباهی‬ ‫که ممکن است مرتکب بشوم ببخشم‪ ،‬در حالی‌که پیش خودم وقتی راجع‌به گذشته فکر می‬ ‫کنم هرگز خود را تقصیر کار نمی‌دانم‪ ،‬بلکه دیگران را باعث اشتباهات و خطاهای خودم‬ ‫می‌دانم‪.‬‬ ‫و پس از این می‌گوید که پدرش را دوست دارد و می‌داند که پدرش هم او را دوست دارد «امّا‬ ‫وقتی تفاهم نیست هر دوی ما دچار اشتباه می‌شویم»‪ .‬و نیزازاین می‌گوید که ازکمکهای مالی‬ ‫پدرش برای ادامه‌ی زندگی درفرنگ سپاسگزاراست‪ ،‬و وقتی بازگردد «پولدار» خواهد‬ ‫شد و قرض او را پس خواهد داد‪ .‬و از این‌که روزهایی را می‌گذراند «که خیلی سخت و‬ ‫دردناک است و مثل آدمی که توی گور خوابیده تنها هستم‪ ،‬با یک مشت افکار تلخ و عذاب‬ ‫غصه که هیچ وقت تمام نمی‌شوند»‪ ،‬و باالخره‪ ،‬از این که «دیگر از‬ ‫دهنده و یک مشت ّ‬ ‫من قهر نکنید و با من مثل بچه‌های دیگر مهربان باشید»‪ ١٧.‬و همین می‌رساند که تا چه‬ ‫اندازه درگیر و گرفتار روابط خود با اوست‪ .‬به رغم حس آزادی و مسؤولیتی که پیش از‬ ‫این صحبتش را کرده است‪.‬‬ ‫می‌بینید که تا چه اندازه با پدرش (و ناگزیر‪ ،‬پدرش با او) بیگانه بوده‪ ،‬و درعین حال چقدر‬ ‫آرزو داشته است که ورطه‌ی عمیقی که بین او و پدرش وجود داشت از میان برخیزد و‬ ‫به عشق و تفاهم َبدَل شود‪ .‬برداشت خود او این است که رفتار پدرش با او سبب شده که‬ ‫او رفتاری درپیش گیرد که پدرش را سخت می‌رنجاند‪ ،‬رفتاری که به نظر خود او گهگاه‬ ‫او را به «خطا» ـ حتی «خطاهای زیاد» ـ کشانده است‪ .‬از این «خطا»ها در این نامه (و‬ ‫نامۀ دیگری به پدرش) تعریف روشنی نمی‌شود و نمونه‌هایی ارائه نمی‌گردد‪ .‬امّا به طور‬ ‫غیرمستقیم اشاراتی به اسباب و علل نارضایتیهای پدرش از او هست‪ .‬یعنی گذشته از‬ ‫اشاره‌اش به «خیابانگردی»‪ ،‬از جمله این که به نظر پدرش او درست درس نخوانده بود و‬ ‫با خواندن «مجلّۀ و رمان» و گفتن شعر داشت عمرش را تلف می‌کرد‪:‬‬ ‫از وضع کار و تحصیل من سؤال کرده بودید‪ .‬شما می‌دانید که من در زندگی هدفم چیست…‬ ‫من می‌خواهم شاعر بزرگی بشوم… هرگز برای گرفتن دیپلم یا لیسانس درس نمی‌خوانم‪،‬‬ ‫بلکه منظورم این است که با وسعت دادن دامنه‌ی معلوماتم بتوانم کار مورد عالقه خود را که‬ ‫شعر است دنبال کنم… شعر خدای من است‪ ،‬شب و روز این فکر بر من می‌گذرد که شعر‬ ‫تازه‌ای‪ ،‬شعر زیبایی بگویم که هیچ کس تا به حال نگفته باشد… شاید شعر نتواند ظاهراً‬ ‫مرا خوشبخت کند امّا… خوشبختی برای من… لباس خوب‪ ،‬زندگی خوب یا غذای خوب‬ ‫نیست… اگر همه‌ی چیزهای زیبایی را که مردم به خاطرش حرص می‌زنند به من بدهند و‬ ‫قدرت شعر گفتن را از من بگیرند من خودم را خواهم کشت‪.‬‬ ‫‪( ...‬دنباله در صفحه ی روبرو)‬


‫‪Page 29‬‬

‫سال يازدهم‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫و در این‌جا ـ رو به پدرش ـ تقریباً به عجز و یعنی در حدود «افسانۀ» نیما و «مریم» عشقی‪ .‬یک نمونۀ دیگر‪ ،‬به تاریخ ‪« ،١٣١١‬مرغ‬ ‫التماس می‌افتد‪:‬‬ ‫شباهنگ» است که با این بند آغاز می‌شود‪:‬‬ ‫رایت روز از در شرق ُ‬ ‫من‬ ‫بگذارید‬ ‫شما‬ ‫بگذرید‪.‬‬ ‫یکی‬ ‫شما از من‬ ‫بر کوه‬ ‫از‬ ‫صبح‬ ‫غنچۀ‬ ‫ای‬ ‫ف‬ ‫بشک‬ ‫شوا‬ ‫َر‬ ‫ب‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫َ‬ ‫ازنظر دیگران بدبخت و سرگردان باشم‪ ،‬امّا دهر را تاج زر آویز به فرق کامدم زین شب َمظلم به ستوه‬ ‫من هرگز از زندگی‌ام گله نخواهم کرد‪ .‬به خدا رجوع فرمایید به دیوان بهار‪ ،‬جلد اوّل (چاپ محمد ملک‌ زاده‪ ،‬یا چاپ مهرداد بهار)‪.‬‬ ‫و به مرگ بچه‌ام من شما را زیاد دوست دارم‪٣ .‬ـ چنان‌که گفتیم‪ ،‬حمیدی دوبیتی پیوسته زیاد دارد‪ .‬رجوع فرمایید به اشک معشوق‪ ،‬سالهای‬ ‫فکر کردن به شما چشمهای مرا پر ازاشک سیاه‪ ،‬طلسم شکسته‪ ،‬ده فرمان و غیره‪.‬‬ ‫می‌کند‪.‬‬ ‫‪۴‬ـ این در کتاب رهاست‪ ،‬و نیز دو بیتهای پیوسته دیگری دراین کتاب‪.‬‬ ‫و بازهم ابراز تأسف از این‌که این‌طور ‪۵‬ـ در کتاب شعر انگور دو بیتی پیوسته زیاد است‪ ،‬و چند تا نیز در چشمها و دستها و ُسرمۀ‬ ‫آفریده شده است؛ یعنی عاشق شعر است (و خورشید‪.‬‬ ‫خواننده‌اش را ضمناً به یاد شعر در برابر ‪۶‬ـ این شعر اوّل "آخر شاهنامه" اخوان است (در چاپ اوّل به جای «کاوه»‪« ،‬نادر» آمده)‪.‬‬ ‫خدا می‌اندازد که ابراز تأسف آن ظاهراً در اخوان چند دو بیتی پیوسته هم در زمستان دارد‪.‬‬ ‫موضوع دیگری‌ست ـ یکی از «گناهان» ‪٧‬ـ و در همان دوره‌های اوّل گویندگی‌اش شعرهای دیگری ـ گاه با اندک تصرف و تغییر ـ‬ ‫دیگر)‪:‬‬ ‫در این فرم دارد‪ .‬رجوع فرمایید به جلد اوّل مجموعۀ اشعار او‪.‬‬ ‫من گاهی اوقات فکر می‌کنم و فکر کرده‌ام ‪٨‬ـ از جمله‪ ،‬حمیدی شعری دارد در طلسم شکسته (که در دسترسم نیست) با َمطلع «ای پشت‬ ‫«مغروق‬ ‫که چرا خدا مرا این‌طور آفرید و این شیطان مرا زغم دو تا کرده‪ /‬با من همه جور کرده تا کرده» که در مصرع آخر آن می‌گوید‬ ‫ِ‬ ‫را به اسم شعر در وجود من زنده کرد تا من خطا به ناخدا کرده»‪ .‬و «مغروق» را به جای «غریق» به کار می‌برد و خود نیز همان جا‬ ‫نتوانم رضایت و محبت شما را جلب کنم‪ .‬امّا توضیح می‌دهد که اگر چه چنین لغتی وجود ندارد ولی از نظر صرف و نحو عربی همان‬ ‫تقصیرمن نیست‪ .‬من قدرت قبول و تحمل یک زندگی عادی نظیر میلیونها مردم دیگر را معنای غریق را می‌دهد (از ریشۀ «غرق» و در قالب «مفعول»)‪ .‬فرخزاد در شعر «شب‬ ‫در خودم نمی‌بینم‪١٨.‬‬ ‫و هوس»‪ ،‬از مجموعۀ اسیر‪ ،‬به تاریخ زمستان ‪ ١٣٣٢‬می‌گوید‪:‬‬ ‫ً‬ ‫و می‌بینید شعر‪ ،‬که درچند جمله باالتر آن را«خدای» خود اعالم کرده بود‪ ،‬اینک ـ‬ ‫کامال مغروق این جوانی معصومم‬ ‫ناخودآگاهانه ـ به صورت «شیطان» نمود می‌کند‪ .‬شیطانی که او می‌گوید خدا در او خلق مغروق لحظه‌های فراموشی‬ ‫کرده است‪.‬‬ ‫مغروق این سالم نواز شبار‬ ‫امّا این تنها وجه اختالف بزرگ بین فرخزاد و پدرش نیست‪ ،‬اگر چه همین نیز کالف در بوسه و نگاه و هماغوشی‬ ‫پیچیده‌ای‌ست که هزار سر دارد‪ .‬یک سر بزرگ دیگر از «گناهان» او در جای دیگری‌ست‪.‬‬ ‫در وجوه خصوصی‌تر زندگی‪ ،‬درازدواج و طالق و چیزهای دیگر‪ .‬او در نامه‌ی پیشش حتی عنوان بعضی از شعرهای اولیۀ فرخزاد با حمیدی متوارد است‪.‬‬ ‫نوشته بود که اگر راه زمانه را در پیش گرفته بود‪:‬‬ ‫رکن‬ ‫به‬ ‫نزدیکتر‬ ‫و‬ ‫‌تر‪،‬‬ ‫* «فاعالت» هم می‌شود (به جای «فاعلن») ولی نُ ِت دوّمی کوتاه‬ ‫ِ‬ ‫آن وقت به همان اطاقک کوچولو و شوهری که می‌خواست تا آخر عمرش یک کارمند جزء‬ ‫وزن این شعر است‪.‬‬ ‫آخر ِ‬ ‫ِ‬ ‫باشد و از قبول هر مسؤولیتی وهرجهشی برای ترقی و پیشرفت هراس داشت‪ ،‬و وراجی با‬ ‫زنهای همسایه و دعوا کردن با مادرشوهر و خالصه هزار کار کثیف و بی‌معنی دیگر قانع ‪٩‬ـ «گناه» در مجموعۀ دیوار چاپ شده‪ ،‬اگرچه گمان می‌کنم مال سالهای پیش از آن است‪.‬‬ ‫بودم و دنیای بزرگتر و زیباتری را نمی‌شناختم…‬ ‫‪١٠‬ـ «بوسه» در چاپ دوّم اسیر است که پیش از دیوار منتشر شد‪.‬‬ ‫ً‬ ‫گو این‌که همین‌جا می‌گوید که به نظر خودش هم هر چه کرده الزاما درست نیست‪:‬‬ ‫‪١١‬ـ «ناآشنا»‪ ،‬اسیر‪.‬‬ ‫ولی من هرگز نمی‌گویم که آنچه تا به حال انجام داده‌ام صحیح بوده و کسی نمی‌تواند به من ‪١٢‬ـ همان شعر‪.‬‬ ‫اعتراض بکند‪ .‬نه‪ ،‬من خودم می‌دانم که در زندگی‌ام خیلی اشتباه کرده‌ام‪١٩.‬‬ ‫‪١۴‬ـ اسیر‪.‬‬ ‫این اشاره ـ بلکه‪ ،‬بحث و گفتگو ـ درباره‌ی ازدواج و طالق و فالن و‬ ‫بهمان گذشته است‪ .‬امّا ‪١۵‬ـ همان کتاب‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫در نامه‌ی بعدی درباره‌ی «حال» ـ اواخر سال ‪١٣٣۵‬ـ هم حرف دارد‪:‬‬ ‫‪١۶‬ـ همان کتاب‪.‬‬ ‫اجتماعم‬ ‫من خیال ازدواج ندارم‪ .‬من دلم می‌خواهد در زندگی‌ام ترقی کنم و در‬ ‫زن برجسته‌ای ‪١۶‬ـ برای برخوردی ادبی‪ ،‬و برخوردی روان شناختی با این موضوع‪ ،‬به ترتیب‪ ،‬رجوع‬ ‫ِ‬ ‫باشم‪٢٠.‬‬ ‫فرمایید به کتابهای زیر‪:‬‬ ‫آینده)‬ ‫ی‬ ‫شماره‬ ‫در‬ ‫مطلب‬ ‫این‬ ‫پایانی‬ ‫و‬ ‫دوم‬ ‫(بخش‬ ‫ ‬ ‫‪Erich Heller, Kafka, Fontana: London, 1974.‬‬ ‫‪S. Arieti and J. Bemporad, Severe and Mild Depression, Tavistock‬‬ ‫‪Publishers, Lodnon 1980.‬‬ ‫یادداشت‌ها‬ ‫‪١‬ـ انقالبی ادبی در واقع همزمان با انقالب سیاسی مشروطه شروع شده بود و نمونه‌های که حاوی مطالعۀ موردی گسترده‌ای از احوال و آثار کافکاست‪.‬‬ ‫زیادی از آن ـ خاصه در مقاالت و شعرهای دهخدا‪ ،‬و شعرهای اشرف الدین حسینی گیالنی ‪١٧‬ـ نامۀ ‪ ۲‬ژانویه ‪( ١٩۵٧‬از مونیخ به تهران)‪ ،‬برای متن کامل این نامۀ بلند رجوع فرمایید‬ ‫ـ دهان به دهان می‌گشت‪ .‬امّا منظور از این انقالب ادبی چیز دیگری بود‪ .‬اگر به جر و به درغروبی ابدی (مجموعۀ آثار منثور فروغ فرخزاد)‪ ،‬به کوشش بهروز جاللی‪ ،‬تهران‪:‬‬ ‫بحثهایی که دربارۀ آن روع کنید ـ خود انقالبیون نیز درک روشنی از انقالبی که خواهانش مروارید‪ ،‬ص ‪۱۰۸‬ـ‪.۱۱۲‬‬ ‫بودند نداشتند‪ ،‬چون بحثهای انقالبیون ادبی ـ مثل بیشتر انقالبیون سیاسی ایران ـ بیشتر ‪١٨‬ـ نامۀ بی‌تاریخ (از مونیخ به تهران)‪ ،‬امّا از متن نامه پیداست که پس از نامۀ پیشین نوشته‬ ‫منفی و براندازنده بود تا مثبت و سازنده‪ .‬یعنی کم و بیش می‌دانستند که چه نمی‌خواهند ولی شده‪ .‬در غروبی ابدی‪ ،‬ص ‪١١٢‬ـ‪١۴۴‬‬ ‫جر ‪١٩‬ـ ‪ ۲‬ژانویه ‪ ،۵٧‬همان کتاب‪ ،‬ص‪.١٠٩‬‬ ‫درست نمی‌دانستند که چه می‌خواهند و ـ در هر حال ـ دربارۀ آن توافقی نداشتند‪ .‬این ّ‬ ‫و بحثها بالفاصله پس از پایان جنگ جهانی اوّل به مطبوعات ادبی کشیده شد‪ .‬و بی‌جهت ‪٢٠‬ـ همان کتاب‪ ،‬ص‪.١١۴‬‬ ‫نبود که ایرج با آن طنز ناپذیرش گفت «انقالب ادبی خواهم کرد‪ /‬فارسی را عربی خواهم‬ ‫کرد»‪ .‬و شاید به همین دلیل نیز وقتی «افسانۀ» نیما یوشیج و «مریم» عشقی چاپ شد کمتر‬ ‫کسی زمینۀ نوگویی و نوسرایی را در آنها تمیز داد‪ ،‬البد به خصوص به این دلیل که وزن و‬ ‫قافیه داشتند‪ .‬آخرین شعر با وزن و قافیۀ سنتی که من از نیما می‌شناسم مثنوی مفصل «قلعۀ‬ ‫َس َقریم» است‪ ،‬به تاریخ ‪ ،١٣١٣‬که با این بیت شروع می‌شود‪ :‬مانده‌ام از حکایت شب بیم‪/‬‬ ‫بارک‌اهلل‪ ،‬احسن التقویم (با وزن منظم‪ :‬فاعلن فاعلن مفاعیلن)؛ و اولین شعر شکسته‌ای از او‬ ‫که به خاطرم هست‪« ،‬ققنوس»‪ ،‬به تاریخ ‪ ،١٣١۶‬که بند اوّل آن است‪:‬‬ ‫قنقنوس‪ ،‬مرخ خوشخوان‪ ،‬آوازۀ جهان (مفعول فاعالت مفاعیل فاعلُن)*‬ ‫آواره مانده از َو َزش بادهای سرد‪( ،‬مفعول فاعالت مفاعیل فاعالت)‬ ‫بر شاخ خیزران‪( ،‬مفعول فاعالت)‬ ‫بنشسته است فرد‪( .‬مفعول فاعالت)‬ ‫برگرد او به هر سر شاخی پرندگان (مفعول فاعالت مفاعیل فاعلن)‬ ‫توجه داشته باشید که مصرعهای فرد‪ ،‬قافیه‌شان یکی‌ست‪ ،‬و مصرعهای زوج‪ ،‬یکی‬ ‫ضمناً ّ‬ ‫دیگر‪ ،‬امّا همین هم تا جا بیفتد به اواسط دهۀ سی و اواخر عمر نیما یوشیج رسیده بودیم‪ .‬در‬ ‫این میان تنها فرم موفق و محبوب همان دوبیتی پیوسته بود که تقریباً همۀ شاعران جوان و‬ ‫جوان‌تر از مسیر آن گذشتند‪.‬‬ ‫‪٢‬ـ بهار فقط شش قطعه شعر به این شکل سرود‪« .‬کبوتران من» کار سال ‪ ١٣٠٢‬است‪،‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 30‬‬

‫سبک شناسی‬ ‫(‪)49‬‬ ‫نوشته ی محمدتقی بهار‬ ‫(ملک الشعرا)‬

‫‪ -8‬مرد‪ :‬به معنی مالزم و رسول‬ ‫و گماشته‬ ‫مرد در اوستا "م َ‬ ‫ُرت" به کسر اول‬ ‫و کسر ثانی به معنی "ناجاودان"‬ ‫تلفظ می شده است و در بعضی‬ ‫لهجه های ایران بعد از اسالم به‬ ‫ضم میم تلفظ می شده است و هنوز‬ ‫هم در خراسان "مردم" را به ضم‬ ‫اول تلفظ کنند – و شعری است از‬ ‫شاعر عرب که این لغت را به ضم اول از مردم ایرانی شنیده است و می گوید‪:1‬‬ ‫َو َک َ‬ ‫اال ِس ّنِة َو َ‬ ‫َو َولّهنی وقع َ‬ ‫ ‬ ‫القنا‬ ‫وبات لَها َعج ُر ُقف ُد‪2‬‬ ‫افر ُک ِ‬ ‫َ‬ ‫ً‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫رجال ما کال ِمی کالم ُ‬ ‫َسوموننی مُردا َو ما انا َو المُر ُد‬ ‫ُهم ‬ ‫ِباَیدی‬ ‫یُ‬ ‫ِ‬ ‫که معلوم می دارد که سپاهیان ایرانی این مرد را "مُرد" به ضم اول می خوانده اند و او‬ ‫گمان می کرده است که او را به زبان عربی "مُرد" گویند یعنی بی ریش‪ ،‬و از این بابت در‬ ‫عجبست و گوید من کجا و مُرد بودن کجا؟‬ ‫ولی در اشعار دری که قافیه بسته اند به فتح اول خوانده می شود چنان که شاعر گوید‪:‬‬ ‫می سالخورد باید ما سال خورد‪ ،‬نی‬ ‫سردست روزگار و دل از مهر سرد نی ‬ ‫وز صدهزار مرد یکی مرد مرد‪ ،‬نی‬ ‫از صدهزار دوست یکی دوست دوست نه ‬ ‫و معنی مرد در زبان دری به معنی رجل در مقابل زن و نیز به معنی دلیر است – لیکن در‬ ‫سبک نثر و نظم قدیم گاهی "مرد" را به معنی گماشته و مالزم و فرستاده آورده اند و در‬ ‫بلعمی و تاریخ سیستان و مجمل التواریخ و سایر نثرهای کهنه مکرر دیده شده است‪ .‬در‬ ‫شعر فردوسی هم بارها دیده شد‪ .‬مثال از شعر فردوسی‪:‬‬ ‫وزان نامدارانش برتر نشاند‬ ‫سبک مرد بهرام را پیش خواند ‬ ‫بکام تو شد کار آن رزمگاه‬ ‫فرستاده گفت ای سرافراز شاه ‬ ‫یعنی هرمز فرستاده ی بهرام چوبین را پیش خواند‪ ...‬مثال از بلعمی‪:‬‬ ‫"ملک مردی از آن خویش با او بفرستاد تا خبر بیاورد‪ .‬چون برفتند آن مرد َملِک اندر‬ ‫مرغزار بر درختی بزرگ برشد تا بنگرد که بهرام با پیل چکند" یعنی‪ :‬آن فرستاده ی‬ ‫ملک‪...‬‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫و "اینجای" به هیچ وجه موجود‬ ‫نبوده است و اگر احیاناً در نسخه‬ ‫هایی که از قرن هفتم به بعد استنساخ‬ ‫شده است این دو لفظ دیده شود از‬ ‫تصرف کاتبان است‪ .‬من نسخه ای‬ ‫قدیمی دارم که مطلقاً لفظ چنین و‬ ‫اینجا در آن نیست و همه جا ایذون و‬ ‫ایذر به جای چنین و اینجای استعمال‬ ‫شده است‪ .‬ولی در شعر شاهنامه به‬ ‫ضرورت گاهی ایذون و گاهی چنین‬ ‫و اینجا دیده می شود و این دو لغت‬ ‫اخیر نیز از شعر داخل نثر شده است‬ ‫و شاید در لهجه های شهرستان ها‬ ‫نیز تفاوتی بوده است چنان که در‬ ‫تاریخ سیستان چنین و اینجای مکرر‬ ‫دیده می شود‪.‬‬ ‫فردوسی گوید‪ :‬چنین داد پاسخ که‬ ‫بافسون ز دل‬ ‫ایدون کنم ‬ ‫مهر بیرون کنم‪.‬‬ ‫و متأخران لفظ "ایدون" را به معنی‬ ‫"اکنون" و "اینجا" آورده اند و این‬ ‫تحول گویا قبل از مغول در عصر سالجقه روی داده است‪.‬‬ ‫در صورتی که ایدون مطلقاً چه در پهلوی و چه در بلعمی به معنی چنین است‪ ،‬و هرگز‬ ‫معنای "اکنون" از آن مستفاد نمی شود‪ ،‬و گاهی آن را با "هم" ترکیب کرده و "همیدون"‬ ‫آورده اند‪ .‬در شعر شاهنامه گاهی "ایدون" و "گر ایدون" و "همیدون" زاید و منباب‬ ‫تأکید استعمال است‪.‬‬ ‫‪ -10‬ترکیبات افعال فارسی با مصادر عربی‪:‬‬ ‫ازین افعال بسیار است که امروز هم باقی است‪ ،‬مانند‪ ،‬لطف کردن‪ ،‬عجب کردن و مانند‬ ‫آن‪ ،‬لکن بعض فعل ها در بلعمی و تاریخ سیستان و سایر کتب قدیمی دیده می شود که بعدها‬ ‫"ب ّر کردن" که بر عربی را با کردن ترکیب نموده اند و این فعل‬ ‫منسوخ گردیده است مانند ِ‬ ‫در نثر قدیم با فعل فارسی "نواختن" همدوش بوده است و اختیار این فعل در نتیجه ی تأثیر‬ ‫ُ‬ ‫حتی تُ ُ‬ ‫َ‬ ‫نفقوا ِممّا تُ ِحبّون‪ ،‬برخاسته است و در نظم و نثر‬ ‫الب َّر َّ‬ ‫قرآن است و از آیه ‪ :‬لن تُ َنالوا ِ‬ ‫قدیم جاری است خاصه بلعمی و تاریخ سیستان و کشف المحجوب‪ .‬مثال از بلعمی‪:‬‬ ‫بر کرد و بنواخت‪ ...‬پس رسوالن بر نوشروان‬ ‫"این رسول برهنه پیش هوذه شد‪ .‬هوذه او را ّ‬ ‫آمدند و پیش وی آزادی‪ 3‬کردند‪ .‬نوشروان نامه نوشت و هوذه را شکر کرد و بر خویش‬ ‫بر و خواسته‬ ‫بخواند و او بنواخت و ِب ّر و لطف کرد‪ ...‬هوذه‪ 4‬بازگشت از در نوشروان با ّ‬ ‫ی بسیار"‬ ‫و این فعل در تاریخ بلعمی و سیستان بیش از کتب دیگر به نظر رسیده است‪ .‬فعل دیگر‪:‬‬ ‫خطر کردن – یعنی کاری بزرگ و خطیر انجام دادن‪ ،‬یا دل به دریا زدن و خود را به‬ ‫مخاطره افکندن و این فعل در نثر و نظم قدیم فراوان است و بعدها کم می شود و معنی‬ ‫"خطر" هم تغییر می کند و معنی امروزین را به خود می گیرد‪.‬‬ ‫مثال از حنظله ی بادغیسی‪:‬‬ ‫شو خطر کن ز کام شیر بجوی‬ ‫مهتری گر به کام شیر دراست ‬ ‫یا چو مردانت مرگ روباروی‬ ‫یا بزرگی و ملک و نعمت و جاه ‬ ‫مثال نثر از بیهقی‪:‬‬ ‫"از چهارده سالگی به خدمت این پادشاه پیوست و در خدمت وی گرم و سرد بسیار کشید و‬ ‫خطرهاء بزرگ کرد با چون محمود رضی اهلل عنه – ص ‪"121‬‬ ‫همچنین‪ :‬حرب کردن‪ ،‬فهم کردن‪ ،‬بلع کردن و نظایر اینها که یا از بین رفته و یا به فعلی‬ ‫خاص تبدیل یافته است‪.‬‬

‫‪ -11‬افسوس کردن‪:‬‬ ‫لغت افسوس و فسوس را امروز به معنی "دریغ" آورند‪ ،‬ولی در اصل لغت دری به معنی‬ ‫"استهزاء" و تماخره کردن آمده است‪ ،‬و در نظم و نثر این معنی پیداست؛ مثال از بلعمی‪:‬‬ ‫"پس نوح آن کشتی همی کرد و مردمان بخندیذندی و فسوس کردندی‪ ،‬نوح گفت امروز شما‬ ‫عز ّ‬ ‫بر ما فسوس کنیذ و ما فردا بر شما فسوس کنیم – خذای ّ‬ ‫وجل اندر نُوی‪ 5‬یاد کرد و گفت‪:‬‬ ‫ُکلّما َم َّر َعلَی ِه َملاَ ُ ِمن قو ِم ِه َ‬ ‫سخ ّر کما َت َ‬ ‫سخر و افانا َن َ‬ ‫قال اِن َت َ‬ ‫سخرو َ‬ ‫ُن"‪.‬‬ ‫مثال از نثر پهلوی‪:6‬‬ ‫"پَت َمس داذتر بر‪ ،‬افسوس مه کن‪ ،‬چیه توژا پَیر َمسدات َتربَویُه" یعنی‪" :‬به مسن تر از خود‬ ‫استهزا مکن چه تو نیز زمانی مسن شوی"‪.‬‬ ‫‪ -9‬ایذون و ایذر‪:‬‬ ‫در شاهنامه نیز این لغت بیشتر به معنی اصلی آمده و گاهی طوری واقع شده که می توان‬ ‫ایذون و ایذر به یاء مجهول در اصل پهلوی به معنی "چنین" و "اینجای" است و در دری معنی دریغ و حسرت از آن بیرون آورد‪ ،‬ولی از قرن هشتم به بعد در زمان فساد شعر و نثر‬ ‫نیز به همان معنی است‪ ،‬و در نثر بلعمی و حدود العالم همه جا ایذون آورده اند و چنین و این لغت مانند بسی لغات دیگر معنی اصلی را از دست داده و تنها در فرهنگ ها ذکری از‬ ‫اینجا بغایت نادر است‪ ،‬و هرچه نسخ قدیمتر به دست می آید کمتر لغات "چنین" و "اینجا" معنی حقیقی باقی مانده است‪.‬‬ ‫دیده می شود و در نسخه های تازه به تصرف نساخ لغات مذکور تغییر کرده است‪ .‬در‬ ‫پهلوی نیز هیچ وقت لفظ "چنین" و "اینجا" استعمال نمی شود و نثر بلعمی ازین حیث بی ‪ -12‬زی و سوی‪:‬‬ ‫اندازه به نثر پهلوی شبیه است‪ .‬من اطمینان دارم که در اصل نسخه ی بلعمی لفظ "چنین" زی‪ ،‬به این معنی که در ادبیات دری دیده می شود‪( ...‬دنباله در صفحه ی روبرو)‬


‫‪Page 31‬‬

‫سال يازدهم‬

‫‪ ...‬در پهلوی بی سابقه است تنها در کتیبه های ساسانی و سکه های قدیم فارس این حرف‬ ‫"زی" به جای عالمت اضافه و گاهی مانند "ابن" استعمال شده است چنان که در سکه ی‬ ‫بغداد‪ :‬بغ داذ زی بغ کرت – یعنی بغداذ پسر بغکرد آمده است‪ ،‬و در کتیبه ی شاپور سکانشاه‬ ‫مکرر این کلمه آمده است مثال‪" :‬پت این راسی زی بر س َتخری اَن َتر او ِس ِکستان شد‪ ".‬یعنی‪:‬‬ ‫شاپور بدین راه استخر اندر سکستان شد – که مرادش آن است که شاپور بدینراه استخر‬ ‫بسوی سیستان گذشت‪ .‬و اینجا زی عالمت اضافه است‪ .‬و در همان کتیبه گوید‪" :‬نرسهی‬ ‫زی مغو زی وراچان ‪ ...‬ریومتران پسر زرنگ ی شترپ و نرسهی زی دپیر" یعنی‪ :‬نرسی‬ ‫پسر مغو پسر وراچان ‪ ...‬ریومتران پسر زرنگ شهرپان و نرسی دبیر‪ ،‬که گاهی عالمت‬ ‫اضافه و گاهی به جای اضافه ی نسبی آمده است‪.‬‬ ‫اما "زی" به معنی "سوی" و "نزد" در پهلوی نیست و این لغت ویژه ی زبان دری است و‬ ‫در نثر بلعمی و سایر نثرهای قدیم فراوانست و به معنی که در پهلوی دیدیم در زبان دری‬ ‫دیده نشد‪.‬‬ ‫سوی‪ :‬این لغت در اصل به معنی جهت و خط فرضی است از نقطه ای به جهات دیگر خواه‬ ‫مادی و محسوس و خواه معنوی مانند چهارسوی – سوی قناة – سوی نژادی و خانوادگی‬ ‫و بالمجاز در مورد معین به معنی "نزد" و "پیش" و "طرف" آمده است‪ ،‬و در نثر قدیم به‬ ‫معنی "برای" هم استعمال می شده است و این استعمال بعدها از میان رفته است‪ .‬مثال معنی‬ ‫اخیر از بلعمی‪" :‬هرگاه که فرزندان به سوی او خوردنی آوردندی او بهری بسوی پشنگ‬ ‫بنهادی پس سوی او بردی"‬ ‫یعنی – هرگاه فرزندان برای او خوردنی آوردندی او قسمتی برای پشنگ جدا کردی و‬ ‫برای او بردی‪ .‬مثال دیگر‪" :‬کیومرث گفتا پنداری که همه دل ها بر یک حال رونده است‬ ‫از سوی فرزندان‪ ،‬مرا باک او گرفته است و او را باک‪ 7‬فرزندان خویش" یعنی‪ :‬از جهة‬ ‫فرزندان‪...‬‬ ‫مثال دیگر‪" :‬این ضحاک را اژدها بسوی آن گفتندی که بر کتف او دو پاره گوشت بود‬ ‫بزرگ بررسته دراز و سر آن به کردار ماری بود" یعنی او را اژدها از آن جهت و برای‬ ‫آن گفتند که‪...‬‬ ‫مثال از شعر فردوسی‪:‬‬ ‫یکی لشکر داغدل کینه خواه‬ ‫ ‬ ‫زواره بیاورد از آنسو سپاه‬ ‫بدینروز خواموش بودن چراست‬ ‫ ‬ ‫بایرانیان گفت رستم کجاست‬ ‫خرامان به جنگ نهنگ آمدید‬ ‫شما سوی رستم به جنگ آمدید ‬ ‫که سوی در شعر آخر به معنی "برای" است یعنی شما به حمایت رستم آمده اید‪.‬‬ ‫ناصرخسرو گوید‪:‬‬ ‫گر بسوی تو همی تافته مار آید‬ ‫ ‬ ‫گیسوی من بسوی من بدو ریحانست‬ ‫یعنی گیسوی من نزد من و برای من دو دسته ریحان است اگر برای تو تافته مارست‪.‬‬ ‫‪ -13‬شوخ به معنی چرک‪:‬‬ ‫این لغت که از قرن هفتم مطلقاً به معنی شنگ و زیبا و شیرین آمده است‪ ،‬در اصل به معنی‬ ‫چرک و ریم بوده است‪ ،‬و شوخگن به معنی چیزی است که به شوخ و ریم آلوده باشد و هنوز‬ ‫به همین معنی در فرهنگ ها باقی است و سپس به زودی معانی مجاز به خود گرفته و در‬ ‫قرن پنجم و ششم چنان که خواهیم آورد رفته رفته متمایل به معانی دیگر شده تا در قرون‬ ‫هفتم و هشتم بکلی معنی اصلی خود را از دست داده است‪ .‬مثال از اسرارالتوحید‪:‬‬ ‫"شیخ ابوسعید روزی در حمام بود و درویش را خدمت می کرد و دست بر پشت شیخ می‬ ‫مالید و شوخ بر بازوی شیخ جمع می کرد‪ ،‬چنان که رسم قایمان‪ 8‬باشد تا آن کس ببیند که‬ ‫او کاری کرده است‪ .‬پس در میان این خدمت از شیخ سئوال کرد که ای شیخ جوانمردی‬ ‫چیست؟ شیخ ما حالی گفت‪ :‬آنکه شوخ مرد بروی مرد نیاوری – ص ‪ "351‬و شیخ‬ ‫فریدالدین عطار در منطق الطیر این قصه را به نظم آورده است سخت خوب و ماتیمّن و‬ ‫تبرک را آن قطعه اینجا آوردیم‪.‬‬ ‫قائمش افتاده مردی خام بود‬ ‫ ‬ ‫بوسعید مهنه در حمام بود‬ ‫جمع کرد آن جمله پیش روی او‬ ‫شوخ شیخ آورد بر بازوی او ‬ ‫که جوانمردی چه باشد در جهان‬ ‫بعد از آن پرسید از آن شیخ مهان ‬ ‫شوخ کس با روی ناآوردنست!‬ ‫گفت عیب خلق پنهان کردنست! ‬ ‫قائمش افتاد اندر پای او!‬ ‫این جوابی بود بر باالی او ‬ ‫مثال دیگر از اسرار التوحید‪:‬‬ ‫"ای جوان سه چیز از ما یاددار‪ ،‬اول آنک چون یکی را موی برخواهی داشت دست و‬ ‫استره‪ 9‬نمازی کن‪ .10‬دیگر ابتدا در موی برگرفتن بجانب راست کن‪ ،‬و دیگری موی و‬ ‫شوخ که باستره از سربرداری نگاه دار‪ 11‬تا چشم کسی بر آن نیوفتد" (ص ‪...)172‬‬ ‫"مردم در هفته شوخگن شود و موی بالیده‪ ...‬چون به گرمابه درآید موی بردارد و شوخ‬ ‫پاک کند" (ص ‪)272‬‬ ‫ابوعبداهلل الولوالجی که به قول عوفی (ج ‪ 1‬ص ‪ )22‬از شعرای سامانیان است در شعر‬ ‫خود "شوخ" را به معنی مجازی شجاع در صفت محبوب آورده است‪:‬‬ ‫که جهان آنک بر ما لب او زندان کرد‬ ‫سیم دندانک و بسدانک و خندانک و شوخ ‬ ‫و در عهد سلطان محمود اواخر قرن چهارم در وزارت ابوالعباس اسفراینی کسی این‬ ‫"ع َرم" به معنی کسی که از بسیاری نشاط‬ ‫شعر را به تازی گردانیده و این لغت را در تازی ِ‬ ‫و فرح نداند که چکند و سوء خلق یابد و بدخوی و مردم آزار گردد یعنی " َم ِزح و َش ِرش"‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫معنی کرده است‪ ،‬و ما این هر دو قطعه‬ ‫را قبل ازین در ضمن "آنک" نقل کرده‬ ‫ایم و این قدیمی ترین سندی است که شوخ‬ ‫را به همان معنی که بعدها شوخی و شوخ‬ ‫دیدگی و شوخ چشمی و شوخ روئی از آن‬ ‫ساخته شد آورده است‪.‬‬ ‫سند دیگر حدود العالم است که در سنه ی‬ ‫‪ 372‬این لغت را به معنی مجازی آورده‬ ‫است و "شوخ روی" را از آن ساخته است‬ ‫به معنای خیره چشم و بدخلق و جنگی و‬ ‫وحشی‪ ،‬چنان که در باره ی "غوز" گوید‪:‬‬ ‫"مردمانی شوخ روی و ستیزه کارند و‬ ‫دلیری و شوخی اندر حرب (ص ‪"...)54‬‬ ‫باز جای دیگر گوید‪" :‬و این "روس" ناحیتی بزرگست و مردمانی بدطبع اند و بزرگ و‬ ‫ناسازنده و شوخ روی و ستیزه کار و حرب کن" (ص ‪ )107‬و در قرن پنجم این لغت با‬ ‫وضع ترکیبی به همین مضامین استعمال می شود و همه جا معنی سو ِء خلق و شر از آن‬ ‫بر می آید‪ .‬لکن از قرن هفتم به بعد این لغت و اشتقاقات آن مانند شوخی کردن‪ ،‬و مفرد آن‬ ‫"شوخ" در وصف معشوقگان بسیار آمده است و از آن معنی مطلوب زیبایی و لطف خواسته‬ ‫اند نه معنای نامطلوب کما مر و شیخ سعدی به هر دو معنی آورده است‪ ،‬به معنی جسور‪:‬‬ ‫که جنگاور و شوخ و عیار بود‬ ‫ ‬ ‫مرا در سپاهان یکی یار بود‬ ‫به معنی ظرافت و شوخی‪:‬‬ ‫شوخی مکن ای دوست که صاحب نظرانند بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند‬ ‫و در گلستان فرماید‪" :‬یکی از بندگان عمرولیث گریخته بود‪ .‬کسان از عقبش برفتند و‬ ‫بازآوردند‪ .‬وزیر را با او غرضی بود اشاره به کشتن کرد تا دگر بندگان چنین حرکتی نکنند‪.‬‬ ‫بنده ی مسکین سر در پیش عمرو بر زمین نهاد و گفت‪ ... :‬من پرورده ی نعمت این خاندانم‬ ‫نخواهم که فردای قیامت بخون من گرفتار آئی و اگر البد خواهی کشت بتأویل شرعی بکش‪.‬‬ ‫گفت تأویل شرعی چگونه باشد؟ گفت اشارت بفرمای تا من وزیر را بکشم بعد از آن مرا به‬ ‫قصاص او بکش تا بحق کشته باشی‪ .‬ملک را خنده گرفت و وزیر را فرمود چه مصلحت‬ ‫می بینی؟ وزیر گفت ای خداوند جهان از برای خدای این شوخ دیده را به صدقه ی گور‬ ‫پدرت آزاد کن که مرا در بالئی نیفکند"‪.‬‬ ‫چنان که می بینید هنوز بوئی از معنی حقیقی درین هر دو استعمال شیخ علیه الرحمه در‬ ‫نظم و نثر باقی است‪ ،‬چه در آن روزگار اذهان ادباء به معنی اصلی نزدیک بوده است و‬ ‫در َمجازات رعایت حقیقت را از دست نمی نهاده اند‪ ،‬اما در قرون بعد که سروکارشان تنها‬ ‫با این گونه مجازها بوده است از معنی اصلی دور افتاده و آن مجاز را نیز به مجازی دیگر‬ ‫پیوسته اند و به آخر طوری شده است که معنای حقیقی پاک فراموش شده و لغت مذکور به‬ ‫خالف اصل‪ ،‬معنائی دیگر به خود گرفته است و ازین قبیل لغات در زبان پارسی بسیار است‬ ‫که نمودن آنها کار صاحبان فرهنگ است‪.‬‬ ‫(دنباله در شماره ی آینده)‬ ‫توضیحات‪:‬‬ ‫‪ -1‬البیان و التبیین جاحظ طبع قاهره ص ‪109‬‬ ‫‪ -2‬عجر قفد‪ :‬یعنی سر ضخیم و گردن قوی‬ ‫‪ -3‬آزادی یعنی تشکر – و این لغت هم از لغات قدیمی است که بعدها از بین رفته است‪.‬‬ ‫‪ -4‬هوذة بن علی الیمامی از بزرگان عرب و اهل یمامه است و منوچهری در باره ی او‬ ‫گوید‪:‬‬ ‫برهوذة بن العلی الیمانی‬ ‫شنیدم که اعشی بشهر یمن شد ‬ ‫و این شاعر یمامه را یمن نام داده و یمامی را یمانی آورده است و بی شک اشتباه کرده است!‬ ‫‪ -5‬کذا نسخه ی سرتیپ – و فی نسخة اخری نانپی‪ ،‬و در اصل هپی و نوی بواوی بین "پ‬ ‫و ف و واو" است‪ ،‬چون‪ :‬اوام – افام – اپام و نپی به معنی "مصحف" است‪.‬‬ ‫‪ -6‬پندهای آذرباد مارسپندان – متون پهلوی ص ‪ – 62‬فقره ی ‪56‬‬ ‫‪ -7‬باک به معنی دغدغه عربی و نگرانی است و بی باک و باک نکردن هم ازین معنی است‬ ‫یعنی کسی که دغدغه و نگرانی در کاری ندارد و او را باک و نگرانی نیست و استعمال باک‬ ‫به معنی اسمی در حال اضافه نیز از مختصات نثر قدیم است‪.‬‬ ‫‪ -8‬قائم‪ ،‬یعنی کسی که به خدمت کسی قیام کند و در اینجا نام خدمتگر گرمابه است که به‬ ‫خدمت مشتریان درایستد‪.‬‬ ‫‪ -9‬استره به معنی تیغ حجامی است از ماده ی استر و استردن که ستردن گویند‪ ،‬با هاء‬ ‫غیرملفوظ که آن را هاء اسمی گوییم و آن هایی است که بواسطه ی آن فعل امر را به اسم‬ ‫آلت بدل سازند چون گیر و گیره و مال و ماله و رند و رنده و استر و استره و شبیه است‬ ‫به هاء تخصیص که آن را تخصیص الجنس من الجنس خوانند چون دست و دسته و دندان‬ ‫و دندانه و تن و تنه و گوش و گوشه کما قال صاحب المعجم (ص ‪ 218‬طبع لیدن) و هاء‬ ‫مصدی چون خند و خنده و گری و گریه و موی و مویه و غیره‪.‬‬ ‫‪ -10‬نمازی یعنی طاهر و پاک و شسته‪.‬‬ ‫‪ -11‬نگاه دار – فعل امر از نگاه داشتن به معنی مراقبت کردن و مواظب بودن است نه به‬ ‫معنی امروز که حفظ کردن باشد و این فعل در بلعمی و تاریخ سیستان و بیهقی و کتب قدیم‬ ‫مکرر به معنی مذکور آمده است و بعدها از بین رفته‪.‬‬


‫‪Page 32‬‬

‫جدول‬ ‫سودوکو‬ ‫جدول‬ ‫سودوکو‬ ‫جدول‬ ‫سودوکو‬ ‫جدول‬ ‫سودوکو‬

‫سال يازدهم‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 33‬‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫جدول ويژة‬

‫نشرية فرهنگ‬

‫(هنرپيشگان نامدار)‬ ‫شماره ی ‪294‬‬ ‫طراح‪ :‬بهمن‬

‫‪ -‬ونکوور‬

‫(حل جدول در صفحه ی‪)44‬‬

‫افقی‪:‬‬

‫‪ -1‬هنرپیشه ی نامداری که چهره ی وی را در تصویر‬ ‫شماره ی یک جدول می بینید ‪ -‬در هنگام نوروز و‬ ‫تحویل سال به یکدیگر می گویند‬ ‫‪ -2‬قانون چنگیزی ‪ -‬سهل و نیز بدون پیرایه ‪ -‬چکاننده‬ ‫ی تفنگ و هفت تیر‬ ‫‪ -3‬آجیل مخصوص چهارشنبه سوری ‪ -‬از واحدهای‬ ‫آبی بزرگ روی زمین ‪ -‬فربه ‪ -‬خواربار و ملزومات‬ ‫که پیش از ورود سپاهیان یا میهمانان فراهم کنند‬ ‫‪ِ -4‬گلی که ته ظرف یا جوی و یا حوض آب می نشیند‬ ‫ خوب و پسندیده ‪ -‬خون بها ‪ -‬کوه و قله ای در ایران‬‫ از انواع سبزی های خوردنی ‪ -‬سحاب‬‫‪ -5‬ریسمانی دراز که برای گرفتار کردن انسان یا‬ ‫حیوان و یا برای باال رفتن از دیوار به کار می رود‬ ‫ نامدار ‪ -‬از زبان های رایج در غرب ایران‬‫‪ -6‬خورنده ‪ -‬لباس‬ ‫‪ -7‬نوعی ُگل که مصرف دارویی نیز دارد ‪ -‬فرزن ِد‬ ‫فرزند ‪ -‬از واحدهای اندازه گیری زمان‬ ‫‪ -8‬دومین کشور پهناور جهان‬ ‫‪ -9‬آگاه و ّ‬ ‫مطلع ‪ -‬نام قدیم کشور ویتنام ‪ -‬ویرانگر‬ ‫‪ -10‬دو یا چند تن که در یک جا کار می کنند یا حرفه‬ ‫ی واحدی دارند‬ ‫‪ -11‬میوه ای از دسته مرکبات ‪ -‬از ضمیرهای فاعلی‬ ‫ نوعی بیماری خطرناک که از بعضی جانوران مبتال‬‫به آن به انسان منتقل می شود ‪ -‬شکاف بزرگ میان دو‬ ‫کوه یا دو رشته کوه ‪ -‬شرق‬ ‫‪ -12‬خود را الل جلوه دادن و نیز نوعی نمایش که آن‬ ‫را پانتومیم می خوانند ‪ -‬شکوه گوی جدایی ها ‪ -‬درود‬ ‫ بزرگ و درشت‬‫‪ -13‬االغ ‪ -‬بخشی از دستگاه گوارشی آدمی ‪ -‬کلید رمز‬ ‫ جامه ای که رستم دستان به هنگام جنگ در بر می‬‫کرد‬ ‫‪ -14‬پایتخت پرو ‪ -‬پس از غذا می خورند ‪ -‬تندی و‬ ‫عجله ‪ -‬ناتوان و ضعیف ‪ -‬دوست و همراه وفادار و‬ ‫ثابت قدم‬ ‫‪ -15‬مادر بویژه در زبان کودکان‬ ‫‪ -16‬خسارت ‪ -‬ساکت و بی جنب و جوش ‪ -‬مرکز‬ ‫فرماندهی ارتش‬ ‫‪ -17‬کسی که وسیله نقلیه ای را به پیش می راند‬ ‫‪ -18‬پرنده ای بسیار خوش آوا ‪ -‬باغی معروف در‬ ‫شیراز ‪ -‬از میوه ها‬ ‫‪ -19‬حس بویایی ‪ -‬طاقت و توان‬ ‫‪ -20‬بازرگانان ‪ -‬صدای اسب ‪ -‬نیکی کننده و نعمت‬ ‫دهنده‬ ‫‪ -21‬شهر و استانی در ایران ‪ -‬شیوه و اسلوب ‪-‬‬ ‫اندیشمند ‪ -‬تند و تیز و شدید ‪ -‬معدن ‪ -‬فرهنگ و تربیت‬ ‫‪ -22‬از خیابان های قدیمی و معروف تهران که بسیاری‬ ‫از تداترها و نمایشخانه های قدیمی در آن واقع بودند ‪-‬‬ ‫ُشش ‪ -‬جزیره ای هندونشین با جاذبه های توریستی‬ ‫بسیار در اندونزی ‪ -‬نام دیگر رودخانه ی جیحون‬

‫‪ -23‬بندگاه میان ساعد و بازو ‪ -‬اندازه ‪-‬‬ ‫دوباره و مکرر شدن‬ ‫‪ -24‬نام کوچک تاگور‪ ،‬شاعر نامدار هندی‬ ‫ از هنرپیشگان و کارگردان های نامدار‬‫سینمای آمریکا که چهره ی وی را در تصویر‬ ‫شماره ی دو جدول می بینید‬

‫عمودی‪:‬‬ ‫‪ -1‬نوعی بیماری که بویژه کودکان بدان مبتال‬ ‫می شوند ‪ -‬متبسم ‪ -‬از هنرپیشگان زن نامدار‬ ‫هالیوود که چهره ی وی را در تصویر شماره‬ ‫ی سه جدول می بینید‬ ‫‪ -2‬منطقه ای که شامل سوریه و لبنان می شود‬ ‫را در قدیم چنین می خواندند ‪ -‬شماره ای از‬ ‫دسته ی دهگان ‪ -‬سزا و پاداش عمل خوب یا بد‬ ‫‪ -3‬قوس قزح ‪ -‬نامدارترین قهرمان شاهنامه‬ ‫ی فردوسی ‪ -‬از چهارپایان اهلی ‪ -‬شهری در‬ ‫سوریه‬ ‫‪ -4‬دیوانه در زبان ترکی ‪ -‬پایتختی قدیمی در‬ ‫اروپا ‪ -‬از مهم ترین رودخانه های آلمان ‪-‬‬ ‫شهری در جنوب استان فارس‬ ‫‪ -5‬خواننده ی نامدار و فقید ایرانی که ترانه‬ ‫های خاطره انگیزی با صدای او برجای مانده‬ ‫است ‪ -‬از مایه ها و نشانه های زیبایی طبیعت ‪-‬‬

‫‪ -...‬از برجسته ترین نقاشان فرانسه در قرن‬ ‫نوزدهم‬ ‫‪ -6‬دست و پا چلفتی و مبتدی در انجام کاری‬ ‫ از واحدهای اندازه گیری طول در انگلستان‬‫ سرد و خنک‬‫‪ -7‬تاجی که از انواع گل درست کنند و بر‬ ‫سر کسی بگذارند و نیز بخشی از پرچم گل که‬ ‫گرده ی گل در آن قرار دارد ‪ -‬نُنر و خنک ‪-‬‬ ‫اصطالحی در بازی فوتبال‬ ‫‪ -8‬عالمت مفعول بیواسطه ‪ -‬گیاهی از نوع‬ ‫اسپرس که خوراک گوسفند وگاو است ‪ -‬مکان‬ ‫‪ -9‬جانور وحشی و درنده ‪ -‬قمر ‪ -‬شکوه و‬ ‫جالل‬ ‫‪ -10‬از گل ها و نیز نامی دخترانه ‪ -‬رودخانه‬ ‫و سدی در مازندران ‪ -‬حرص و طمع ‪ -‬عدد و‬ ‫رقم ‪ -‬بردبار‬ ‫‪ -11‬زنی که به جای مادر از کودکی نگاهداری‬ ‫کند و به او شیر بدهد ‪ -‬برگ از درون آن می‬ ‫روید ‪ -‬بی همتا و منحصر به فرد ‪ -‬روش‬ ‫‪ -12‬کتاب مقدس هندوان ‪ -‬حاصل سی سال‬ ‫رنج فردوسی‪ ،‬بزرگترین حماسه سرای تاریخ‬ ‫ادبیات ایران ‪ -‬نوعی لباس زنانه ‪ -‬شهری در‬ ‫استان آذربایجان شرقی‬ ‫میسر بودن ‪ -‬سندی که از‬ ‫‪ -13‬بخش و بهره ‪ّ -‬‬ ‫طرف شرکت های حمل و نقل در رابطه با‪...‬‬

‫‪ ...‬کاالیی که جابجا می کنند صادر می شود‬ ‫ ترس و بیم‬‫‪ -14‬چهره ‪ -‬کج و خمیده و دارای انحناء‪-‬‬ ‫کمیاب و بی همتا ‪ -‬مانع و حجاب میان دو چیز‬ ‫‪ -15‬یکه و بی مانند ‪ -‬قضاوت ‪ -‬از پستانداران‬ ‫گیاهخوار که نوعی از آن اهلی و نوعی از آن‬ ‫وحشی و کوهی است ‪ -‬با اهمیت ‪ -‬کشوری در‬ ‫جنوب شرق آسیا‬ ‫‪ -16‬قامت ‪-‬خانه ‪ -‬از ماه های سال‬ ‫‪ -17‬بوییدن و نیز اندریافت ‪ -‬معشوق و جانان‬ ‫ برادر یا داداش‬‫‪ -19‬از تمدن های باستانی منطقه ی میاندورود‬ ‫(بین النهرین) ‪ -‬مرغ سعادت ‪ -‬نوعی جمله‬ ‫‪ -20‬همنشین پیچ ‪ -‬تاب و طاقت ‪ -‬تازه روییده‬ ‫و به بار رسیده‬ ‫‪ -21‬شمالی و جنوبی اش کشورهایی در آسیای‬ ‫شرقی اند ‪ -‬نوعی گل ‪ -‬واحد شمارش گاو و‬ ‫گوسفند ‪ -‬از ذره های بنیادی‬ ‫‪ -22‬لگام و دهنه ‪ -‬خجسته ‪ -‬خر و درازگوش‬ ‫ پایتخت کشور ماداگاسکار‬‫‪ -23‬زمان بی پایان ‪ -‬گشاده ‪ -‬روستا و محل‬ ‫معمور‬ ‫‪ -24‬از هنرپیشگان نامدار هالیوود که چهره‬ ‫ی او را در تصویر شماره ی چهار جدول می‬ ‫بینید ‪ -‬شهری در استان گیالن ‪ -‬برعکس باید‬


‫‪Page 34‬‬

‫سال يازدهم‬

‫چربی هر قسمت از بدن نشانه چه مشکلی است؟‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫تحرک بدنی کافی است‪ .‬البته این امکان نیز وجود دارد که بدون پرخوری و به دلیل عواملی‬ ‫مهارناپذیر بروز کند؛ برای مثال‪ ،‬مشکالتی مانند اختالالت تیروئیدی ممکن است باعث‬ ‫افزایش وزن و چاقی‪ ،‬بخصوص در دور باسن و باالی ران ها شود‪ .‬شاید تعجب آور باشد‪،‬‬ ‫اما فلزات سنگینی که در آب لوله کشی و مواد پرکننده دندان ها وجود دارد نیز ممکن است‬ ‫باعث بروز اختالالت تیروئیدی باشد‪.‬‬ ‫بیشتر ما هنگام چاقی با انباشتگی چربی در اطراف شکم‪ ،‬روی مفصل ران و کنار باسن یا‬ ‫بازوها مواجه می شویم‪ .‬هرچند انباشتگی چربی در کمر و پشت بسختی امکان پذیر است‪،‬‬ ‫اما وقتی چربی ها در این ناحیه نیز رخنه کنند و ذخیره شوند‪ ،‬خالصی از شرشان به مراتب‬ ‫سخت تر است‪ .‬چربی های انباشته شده در نواحی اشاره شده حکایت از این دارد که تحرک‬ ‫بدنی تان کم است و به اندازه کافی‪ ،‬فعالیت های فیزیکی ندارید‪ .‬معموال ورزش های سبک‬ ‫و روزمره مانند شنا‪ ،‬دوچرخه سواری و پیاده روی برای مقابله با چاقی اطراف باسن کافی‬ ‫است؛ اما اگر با تمام تالش ها به نتیجه نرسیده اید‪ ،‬احتماال ورزش تان قابلیت الزم را برای‬ ‫مقابله با مشکل نداشته است‪ .‬در این صورت باید بیشتر تالش و ورزش هایی را انتخاب کنید‬ ‫که کالری بیشتری می سوزاند‪.‬‬ ‫چربی های روی قوزک پا‬ ‫بدون شک زمانی که چند کیلوگرم چاق می شویم‪ ،‬قوزک پا جزو اولین مناطقی نیست که‬ ‫توقع داشته باشیم چربی ذخیره کند و به اصطالح تپل شود‪ .‬با این حال پدیده چاقی مچ پا در‬ ‫چند سال گذشته رواج بیشتری پیدا کرده است‪ .‬اگر مچ پایتان به قدری گوشتالو شده که اصال‬ ‫قوزک تان پیدا نیست‪ ،‬امکان دارد جریان خون تان مشکلی داشته باشد‪.‬‬ ‫در این صورت بهتر است بیشتر ورزش کنید‪ ،‬رژیم غذایی تان را اصالح کنید و هر روز‬ ‫حرکت های کششی انجام دهید تا خون در رگ هایتان بهتر جریان داشته باشد‪ .‬ورزش های‬ ‫آرام تنی در این مورد کارساز هستند‪.‬‬

‫افراد الغر همیشه آرزو دارند که کمی چاق شوند و به اصطالح آبی زیر پوست شان برود‪.‬‬ ‫طبیعی و البته کامال ضروری است که زیر پوست چربی باشد‪ .‬چربی های بدن کالری های‬ ‫اضافی را ذخیره می کند و زمان گرسنگی آنها را می سوزاند و انرژی تولید می کند‪.‬‬ ‫این چربی ها همچنین به سوخت وساز بدن نیز کمک می کند‪ .‬چربی های بدن انواع مختلفی‬ ‫دارد و به خودی خود مضر و آسیب رسان نیست‪ .‬مشکل زمانی ایجاد می شود که بی رویه‬ ‫چاق شوید و چربی بدنی تان بیش از حد نیاز باشد‪ .‬چربی های اضافی در آقایان بیشتر در‬ ‫ناحیه شکمی و در خانم ها در ناحیه باسن و ران ها جمع می شود البته خانم ها نیز از شکم‬ ‫بزرگ در امان نیستند‪ .‬اگر شما هم جزو افرادی هستید که در برابر آینه می ایستید و توده‬ ‫ای از چربی های اضافی می بینید‪ ،‬بدانید که همین چربی ها حرف های زیادی برای گفتن‬ ‫دارند که رمزگشای سالمت شما هستند‪.‬‬ ‫چربی های تجمع یافته‬ ‫بین خانم ها تجمع چربی ها در قسمت باسن و ران ها رایج تر است‪ .‬دو عامل برای این‬ ‫مساله وجود دارد؛ اول به دلیل ترشح هورمون استروژن و دوم به دلیل وجود میزان زیادی‬ ‫از گیرنده های آلفا ـ ‪ ۲‬در قسمت پایین تنه بدن‪.‬‬ ‫این دو عامل مانع می شود که چربی های دریافتی و ذخیره شده بسوزند و به انرژی تبدیل‬ ‫شود‪ .‬با وجود این که این مشکل جنبه ژنتیک دارد و بعضی ها به طور ژنتیک دارای‬ ‫ذخیره چربی بیشتری هستند‪ ،‬این مساله گویای سبک زندگی افراد است که ممکن است برای‬ ‫سالمت خطرساز باشد‪.‬‬ ‫در سال های اخیر میزان و حجم ترشح هورمون استروژن در مردان (و در زن ها) ـ که‬ ‫با نام زنوستروژن معروف است ـ به طور چشمگیر و تهدیدکننده ای افزایش یافته است‪.‬‬ ‫این هورمون ها از راه ترکیبات موجود در بطری های پالستیکی‪ ،‬قرص های ضدبارداری‬ ‫و گوشت های قرمز بی کیفیت وارد بدن می شود‪ .‬وقتی در هورمون های بدن اختالل به‬ ‫وجود می آید‪ ،‬امکان این که چربی ها در قسمت پایین تنه و نواحی یادشده تجمع بیشتری‬ ‫داشته باشد به مراتب بیشتر است‪ .‬برای مقابله با این اختالالت و سم زدایی از بدن باید‬ ‫مصرف سبزیجات سرشار از آنتی اکسیدان ها مانند بروکلی‪ ،‬شاهی و کلم سبز افزایش یابد‪.‬‬ ‫چربی های شکمی‬ ‫با باال رفتن سن‪ ،‬بیشتر افراد متوجه تجمع چربی در ناحیه شکم خود می شوند و به اصطالح‬ ‫شکم می آورند‪ .‬البته بیشتر آقایان شکم را نشان مردانگی می دانند و اهمیتی به آن نمی دهند‪.‬‬ ‫می توانید تجمع چربی دور شکم را مسأله ای طبیعی و مربوط به سن و سال بدانید؛ اما نتایج‬ ‫بررسی هایی که در دانشگاه تگزاس آمریکا انجام شده نشان می دهد اضافه وزن و تجمع‬ ‫چربی های دور شکم ممکن است پیش نشانه هایی از مشکالت جدی تری مانند بیماری های‬ ‫قلبی باشد‪ .‬امروزه متخصصان حوزه سالمت عقیده دارند اندازه دور کمر مهم تر از وزن‬ ‫عمومی بدن و نشان دهنده بروز احتمالی بعضی بیماری ها مانند بیماری های قلبی ـ عروقی‬ ‫است‪ .‬محققان آمریکایی بررسی هایی را روی حدود ‪ ۱۰‬هزار زن و مرد پنجاه ساله و‬ ‫باالتر انجام داده اند و به این نتیجه رسیده اند که خطر مرگ و میر در آقایان و خانم هایی‬ ‫که اندازه دور کمرشان به ترتیب بیشتر از ‪ ۱۲۰‬و ‪ ۱۱۰‬سانتی متر است‪ ،‬دوبرابر بیشتر‬ ‫از بقیه است‪ .‬به همین دلیل توصیه می شود اگر اضافه وزن دارید و اندازه دور کمرتان‬ ‫باالست‪ ،‬حواس تان را بیشتر جمع کنید‪.‬‬ ‫چربی های تجمع یافته روی مفصل ران ها‬ ‫یکی از عوامل اصلی چاقی و اضافه وزن‪ ،‬زیاده روی در مصرف مواد غذایی و نبود‬

‫چربی های تجمع یافته در زانوها‬ ‫بهتر است بیشتر حواس تان به پاهایتان باشد‪ .‬هر گونه پف یا ورم در اطراف زانوها ممکن‬ ‫است عالمت احتباس آب باشد‪ .‬بیش از ‪ ۶۰‬درصد بدن ما از آب تشکیل شده است‪ .‬رگ ها‪،‬‬ ‫خون را به گردش در می آورند و آب‪ ،‬اکسیژن و مواد مغذی را به تک تک سلول های‬ ‫بدن می رساند‪ .‬در مرحله دیگر دی اکسید کربن و مواد زائد را به اندام های مربوط می‬ ‫فرستند‪ .‬اگر آب واردشده به بافت ها براحتی به خون بازنگردد و در بین بافت ها بماند‪،‬‬ ‫حالت احتباس آب یا همان پف کردگی بروز می کند‪ .‬این حالت ممکن است در نتیجه کم آبی‬ ‫بدن‪ ،‬تغذیه نامناسب یا حتی کم خوابی رخ دهد‪( ...‬دنباله در صفحه ی ‪)45‬‬


‫‪Page 35‬‬

‫سال يازدهم‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫مريم ميرزاخانی؛ زنی که دوباره اول شد‬ ‫ابراهیم خندان‪ ،‬روزنامه نگار‬

‫چهارشنبه بیست و دوم مرداد مریم میرزاخانی استاد ریاضیات دانشگاه استنفورد‪ ،‬مدال‬ ‫فیلدز را از پارک‌گئون‌های رئیس‌جمهور کره جنوبی در مراسم افتتاحیه کنفرانس جهانی‬ ‫ریاضیات دریافت کرد‪.‬‬ ‫این برای اولین بار در تاریخ هفتاد و شش ساله جایزه فیلدز بود که یک ریاضی‌دان زن‬ ‫به آن دست می‌یافت و همچنین اولین جایزه علمی در این سطح برای یک ایرانی‪ .‬این دو‬ ‫نکته سبب شد که بسیاری از پایگاه‌های اطالع رسانی و شبکه‌های اجتماعی در خارج و‬ ‫داخل ایران به این خبر بپردازند‪ ،‬حتی پیش از اهدای رسمی جایزه و همزمان با انتشار‬ ‫اسامی برندگان بوسیله اتحادیه جهانی ریاضیات‪.‬‬ ‫در ایران نیز حسن روحانی رئیس جمهور نیز در پیامی که در وب سایت رسمی نهاد‬ ‫ریاست جمهوری منتشر شد‪ ،‬موفقیت مریم میرزاخانی را تبریک گفت‪ ،‬باالترین مقام‬ ‫اجرایی و شاید تنها مقام رسمی کشور که بطور رسمی به این خبر واکنش نشان داد‪ .‬در‬ ‫این پیام آمده که‪ :‬کسب برترین جایزه ریاضیات در جهان را به شما تبریک می‌گویم‪.‬‬ ‫امروز ایرانیان می‌توانند به خود ببالند که اولین زن برنده جایزه "فیلدز" هموطن آنان‬ ‫است؛ آری باید که شایستگان بر صدر نشینند و قدر ببینند‪ .‬همه ایرانیان در هر کجای‬ ‫جهان سرمایه های ملی این مرز و بوم هستند و من به نمایندگی از ملت ایران تالش های‬ ‫علمی شما را ارج می نهم‪.‬‬ ‫گروهی از منتقدان سیاست‌های آموزش‌عالی در ایران‪ ،‬این که "باید شایستگان بر صدر‬ ‫نشینند و قدر ببینند" را می‌فهمند و با آن هم موافقند ولی فاصله این جمله تا واقعیت‌های‬ ‫موجود در کشور را نمی‌توانند درک کنند و شاهد آن را خروج روز افزون همان شایستگان‬ ‫و افتخار آفرینی برای بیگانگان و صدر نشینی در جایی بغیر از خاک و بوم خود می‌دانند‪.‬‬ ‫ریاضیدان با استعدادی که عمرش به دنیا بود‬ ‫ِ‬ ‫مریم میرزاخانی در سال ‪ ۱۳۵۶‬در تهران متولد شد و دوره دبیرستان را در مدرسه‬ ‫فرزانگان تهران در حالیکه دارای دو مدال طالی کشوری و دو مدال طالی جهانی در‬ ‫المپیاد‌های ریاضی بود به پایان رساند‪ .‬او دومین دختر شرکت کننده در المپیادهای جهانی‬ ‫از ایران بود که در دو سال پیاپی (‪ ۱۳۷۳‬و ‪ )۱۳۷۴‬مدال طالی المپیاد ریاضی را نصیب‬ ‫تیم ایران کرد‪ .‬پیش از وی اولین دختری که از ایران راهی المپیادهای علمی شده بود‬ ‫خانم یاسمن فرزان (هم اکنون عضو هیات علمی پژوهشگاه دانش‌های بنیادی) بود که در‬ ‫رشته فیزیک به این مسابقات راه یافته بود‪.‬‬ ‫وی سپس وارد دانشگاه صنعتی شریف شد و در آنجا به تحصیل در رشته ریاضیات‬ ‫مشغول شد‪ .‬سال دوم تحصیل در دوره کارشناسی می‌توانست نقطه پایانی بر زندگی این‬ ‫دانشجوی مستعد باشد ولی تقدیر یا شانس او را از مرگی حتمی رهانید‪ .‬تقدیری که با‬

‫برخی از دوستانش یار نشد‪.‬‬ ‫مریم میرزاخانی یکی از بازماندگان سانحه تلخ سقوط اتوبوس دانشجویان دانشگاه شریف‬ ‫است‪ .‬بیست و ششم اسفند ‪ ۱۳۷۶‬اتوبوس حامل دانشجویان نخبه ریاضی دانشگاه شریف‬ ‫شرکت‌کننده در بیست و دومین دوره مسابقات ریاضی دانشجویی که از اهواز به تهران‬ ‫بر می‌گشت حوالی شهرستان پل دختر در استان لرستان‪ ،‬به دره سقوط کرد‪ .‬در این سانحه‬ ‫دو راننده اتوبوس و هفت دانشجو و استاد (آقایان لطفعلی زاده مهرآبادی‪ ،‬فرید کابلی‪،‬‬ ‫مهدی رضایی‪ ،‬آرمان بهرامیان‪ ،‬علی حیدری منفرد‪ ،‬علیرضاسایه بان‪ ،‬و رضا صادقی‬ ‫دارنده دو مدال طالی مسابقات جهانی المپیاد ریاضی) کشته و چند تن نیز مجروح شدند‪.‬‬ ‫خانم میرزاخانی و دوستش رویا بهشتی زواره‪ ،‬که با هم کتاب نظریه اعداد را نوشته‬ ‫بودند‪ ،‬نیز از مجروحان این حادثه تلخ بودند و از آن جان بدر بردند‪ .‬این سانحه و تصادف‬ ‫اتوبوس دانشجویان دختر دانشگاه الزهرا در فردای آن روز (بیست و هفتم اسفند) که در‬ ‫قالب کاروان راهیان نور عازم مناطق جنگی بودند‪ ،‬اعتراضات زیادی را در جامعه به‬ ‫همراه داشت‪ .‬از اعتراض به سهل انگاری مسئوالن دانشگاهی تا اعتراض به صدا و‬ ‫سیما که با اطالع رسانی نامناسب و غیر حرفه‌ای این دو سانحه موجب عذاب مضاعف‬ ‫بازماندگان شده‌ بود‪ .‬ولی به هرحال این اعتراض‌ها چیزی از تلخی این تصادف‌ها کم‬ ‫نکرد یا موجب عدم تکرار آن نشد‪.‬‬ ‫سرنوشت خانم میرزاخانی‪ ،‬از این پس کمابیش شبیه سرنوشت بسیاری دیگر از نخبگان‬ ‫و مدال آوران المپیادهای علمی در ایران است‪ .‬او پس از اتمام تحصیالت در ایران‬ ‫بالفاصله با بورس تحصیلی دانشگاه هاروارد به آمریکا مهاجرت کرد و در سال ‪۱۳۸۳‬‬ ‫از این دانشگاه فارغ التحصیل و پس از آن از سال ‪ ۱۳۸۳‬تا ‪ ۱۳۸۷‬در پژوهشگاه‬ ‫ریاضی کلِی به عنوان پژوهشگر و بطور همزمان استادیار و پس از چندی استاد تمام‬ ‫دانشگاه پرینستون به کار و تحقیق مشغول شد‪.‬‬ ‫وی از سال ‪( ۱۳۸۷‬سی و یک سالگی) تا کنون با سمت استاد تمام در دانشگاه استنفورد‬ ‫کار می‌کند‪ ،‬مقامی که رسیدن به آن در چنین سنی نشان از استعداد و لیاقت صاحب آن‬ ‫دارد و آخرین موفقیت ایشان نیز دریافت جایزه فیلدز و بجا گذاشتن نام خود در تاریخ‬ ‫بعنوان اولین ریاضی‌دان زن برنده این جایزه ارزشمند است‪.‬‬ ‫حسرت حضور نخبگان در ایران‬ ‫این که ادعا می‌شود سرنوشت میرزاخانی شبیه دیگر نخبگان است به این دلیل است که‬ ‫هر روز از منابع مختلف آمارهای نگران کننده‌ای از خروج نخبگان در کشور به گوش‬ ‫می‌رسد‪ .‬برای مثال بر اساس تحقیقی که در سال ‪ ۱۳۹۱‬منتشر شد و شامل پی‌گیری‬ ‫سرنوشت مدال آوران المپیادهای علمی در یک بازه ‪ ۱۴‬ساله بود (از سال ‪ ۱۳۷۱‬تا‬ ‫‪ ،)۱۳۸۵‬نشان داد که بطور متوسط در همه رشته‌ها نزدیک به شصت و سه درصد از‬ ‫المپیادی‌ها به خارج از کشور مهاجرت کرده‌اند‪ .‬این نسبت در رشته ریاضی نزدیک به‬ ‫هفتاد و هفت درصد و در فیزیک هفتاد درصد بوده است‪ .‬به بیان دیگر ‪ ۸۸‬نفر از ‪۱۲۱‬‬ ‫مدال آور رشته‌های ریاضی و فیزیک در آن سال‌ها بطور کلی از کشور کوچ کرده‌اند و‬ ‫جای دیگری را برای زندگی و کار انتخاب کرده‌اند‪.‬‬ ‫یا مثال دیگری که بی ارتباط با خبر موفقیت خانم میرزاخانی نیست اینکه‪ ،‬از بین‬ ‫بازماندگان سانحه اتوبوس دانشگاه شریف حداقل سه نفر به خارج از کشور کوچ کرده‌اند‬ ‫(مریم میرزاخانی‪ ،‬رویا بهشتی زواره‪ ،‬و هادی جرئتی) و هم اکنون در دانشگاه‌های مهم‬ ‫و مشهور جهان مشغول بکارند‪ .‬مهاجرت نخبگان به تنهایی نگران کننده نیست بلکه این‬ ‫کوچ دائم و بدون برگشت آنهاست که عالوه بر تبعات سنگین مالی برای کشور‪ ،‬ایرانیان‬ ‫و ایران را از سهم بردن از افتخارآفرینی آنها محروم می‌کند‪ .‬اگرچه خسارت مالی که به‬ ‫کشور وارد می‌شود نیز غیر قابل چشم پوشی است‪ .‬برای مثال بر اساس برآورد صندوق‬ ‫بین المللی پول‪ ،‬ایران‪ ،‬به دلیل مهاجرت نخبگان‪ ،‬ساالنه حدود ‪ ۱۵۰‬هزار میلیارد تومان‬ ‫متضرر می‌شود‪ .‬برای درک بزرگی این رقم بهتر است بدانیم که رقم کل بودجه کشور‬ ‫در سال ‪ ۱۳۹۳‬برابر با ‪ ۷۸۳‬هزار میلیارد تومان بوده است‪ .‬یعنی خسارت خروج‬ ‫نخبگان برابراست با یک پنجم بودجه کل کشور‪ .‬یکی از مسئوالن دانشگاهی کشور در‬ ‫این باره به طنز گفته است که شاید این رقم خمس دارایی ماست که باید هر سال پرداخت‬ ‫(دنباله در صفحه ی ‪)36‬‬ ‫کنیم‪...‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 36‬‬

‫مريم‬

‫ميرزاخانی‪... ،‬‬

‫(دنباله از صفحه ی ‪)35‬‬

‫‪ ...‬از دیدن پیام آقای روحانی باید شادمان بود ولی شاید شیرینی این خبر و شادی از‬ ‫واکنش بجای رئیس جمهور را سوال‌های کوچکی تلخ کنند‪ ،‬سواالتی مانند این که چه‬ ‫عواملی سبب شده است که میرزاخانی و دیگر نخبگانی مانند او کمتر تمایلی به بودن و‬ ‫کار کردن در کشور خود داشته باشند و چه می‌شد به جای نام دانشگاه پرینستون بعنوان‬ ‫محل اشتغال میرزاخانی‪ ،‬شریف‪ ،‬تهران یا هر دانشگاه ایرانی دیگر می‌نشست؟ این گونه‬ ‫سوال‌ها تلخ‌تر می‌شوند وقتی که بدانیم افرادی همانند خانم میرزاخانی برای کار کردن‬ ‫نیازمند آزمایشگاه‌های بزرگ و تجهیزات گران قیمت نیستند و فقط به محیطی امن و آرام‬ ‫و مجموعه‌ای که کار آنها را قدر بدانند احتیاج دارند‪.‬‬ ‫محل کار و فعالیت برخی مدال‌آوران المپیاد ریاضی (‪۱۳۷۱‬تا‪)۱۳۸۵‬‬ ‫ ‬ ‫کسری رفیعی‬ ‫ ‬ ‫رامین تکلو بیغش‬

‫استاد گروه ریاض دانشگاه اوکالهاما در آمریکا‬ ‫فارغ التحصیل دانشگاه جان هاپکینز آمریکا و استاد دانشگاه ‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫پرینستون‬ ‫ ‬ ‫دکترا مهندسی ریاضی از دانشگاه ماساچوست آمریکا‬ ‫ ‬ ‫محمد مهدیان‬ ‫دکترای مهندسی برق از دانشگاه کالیفرنیا آمریکا و دستیار ‬ ‫ ‬ ‫افشین عبداللهی‬ ‫ساخت کامپیوتر پیشرفته در این دانشگاه‬ ‫ ‬ ‫ریاضیدان و استاد دانشگاه استنفورد آمریکا‬ ‫ ‬ ‫مریم میرزاخانی‬ ‫استاد دانشگاه تکنولوژی ماساچوست آمریکا و استاد ریاضی ‬ ‫رویا بهشتی زواره ‬ ‫دانشگاه واشنگتن‬ ‫ ‬ ‫استاد ریاضیدان دانشگاه ترینیتی هارتفورد آمریکا‬ ‫ ‬ ‫محمد جواهری‬ ‫استاد ریاضی دانشگاه آمریکایی و آلمانی ژاکوب برمن‬ ‫ ‬ ‫کیوان مالحی‬ ‫استاد علوم ریاضی دانشگاه هاروارد آمریکا‬ ‫ ‬ ‫ایمان افتخاری‬ ‫علیرضا صالحی‌گل‌سفیدی استاد علوم ریاضی دانشگاه کالیفرنیا در آمریکا‬ ‫استاد علوم ریاضی و آمار دانشگاه اوتاوای آمریکا‬ ‫ ‬ ‫هادی سلماسیان‬ ‫دکترای علوم ریاضی دانشگاه ماساچوست آمریکا‬ ‫محسن بهرام‌گیری ‬ ‫فوق دکترای فناوری اطالعات از دانشگاه استنفورد و عضو ‬ ‫ ‬ ‫محسن بیاتی‬ ‫تیم تحقیقاتی شرکت مایکروسافت‬ ‫ ‬ ‫پژوهشگر مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه بزرگترین مرکز ‬ ‫ ‬ ‫امید امینی‬ ‫علمی ‪ -‬پژوهشی فرانسه‬ ‫ ‬ ‫دکترای علوم ریاضی در دانشگاه میشیگان آمریکا و ‬ ‫شاهد حاجی‌علی‌احمد ‬ ‫عضو گروه تحقیقاتی شرکت مایکروسافت‬ ‫ ‬ ‫دکترای مکانیک از دانشگاه فناوری کالیفرنیا و برنده جایزه ‬ ‫ ‬ ‫جواد لوایی‌یانسی‬ ‫بهترین پایان‌نامه سال دانشگاهی آمریکا‬ ‫ ‬ ‫استادیار اقتصاد دانشگاه نیویورک‬ ‫ ‬ ‫علی شوریده‬ ‫دکترای ریاضی و مهندسی کنترل از دانشگاه پاریس فرانسه‬ ‫مازیار میررحیمی ‬ ‫(رادیو فردا)‬


‫‪Page 37‬‬

‫سال يازدهم‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫يک ذهن زيبا‪ :‬مريم ميرزاخانی‬ ‫احسان سنایی‬ ‫در ماجراهای«ساندراها و وو»‪ ،‬کمیک‌استرپ سریالی کودکانه‌ای به قلم اولیور کنورزر‬ ‫و پوری آندینی‪ ،‬ماجرایی به چشم می‌خورد با عنوان «رؤیاهای بلندپروازانه»‪« .‬وو»‬ ‫راکونی (که حیوان خانگی ساندراست) از او می‌پرسد‪« :‬وقتی بزرگ شدی می‌خوای‬ ‫چه‌کاره بشی؟» و ساندرا در جواب می‌گوید‪« :‬همیشه رؤیام این بوده که یک استاد‬ ‫ریاضی بشم‪ .‬وو در جواب می‌گوید‪« :‬ریاضی؟ خیلی سخت نیست؟ من که همیشه سختمه‬ ‫چهار رو از پنج تشخیص بدم‪ ،‬چه به رسه به پنج از شیش‪ ».‬ساندرا می‌گوید‪« :‬اگه‬ ‫استعدادش رو داشته باشی‪ ،‬ریاضی دیگه اینقدرها هم سخت نیست‪ .‬باالخره یه روز‬ ‫می‌رسه که اسم نورث [نام خانوادگی ساندرا] هم در ردیف نیوتن‪ ،‬گاوس‪ ،‬و تورینگ‬ ‫برده می‌شه»‪.‬‬ ‫در همین بین‪ ،‬ساندرا به خیاالت‌اش فرومی‌رود که در آن یک استاد ریاضیات‪ ،‬به او‬ ‫می‌گوید‪« :‬خانم نورث‪ ،‬مفتخرم که شما را به‌عنوان نخستین برنده زن مدال فیلدز در‬ ‫تاریخ اعالم کنم»‪ .‬ساندرا از رؤیا می‌پرد و نومیدانه با خودش می‌گوید‪« :‬توی امتحان‬ ‫هفته قبل‪ ،‬فرمول معادله درجه دوم هم یادم رفت…»‬ ‫چه بسا روزی نام ساندرا نورث هم در ردیف برندگان مدال فیلدز اعالم شود؛ اما قطعاً‬ ‫او دیگر «نخستین برنده زن» این مدال در تاریخ نخواهد بود‪ ،‬چراکه بامداد چهارشنبه‬ ‫به وقت ایران‪ ،‬در آیین گشایش بیست و هفتمین کنگره بین‌المللی ریاضیات (‪ )ICM‬در‬ ‫شهر سئول‪ ،‬پایتخت کره جنوبی‪ ،‬چنین افتخاری به نام مریم میرزاخانی‪ ،‬استاد ریاضیات‬ ‫دانشگاه استنفورد به ثبت رسید‪.‬‬ ‫مدال فیلدز‪ ،‬که از آن به‌عنوان «مدال دستاوردهای برجسته در ریاضیات» هم یاد می‌شود‬ ‫و نام‌اش را از جان چارلز فیلدز‪ ،‬ریاضیدان کانادایی اخذ کرده‪ ،‬از سال ‪ ،۱۹۳۶‬هر‬ ‫چهار سال یک‌بار به دو تا چهار ریاضیدان زیر ‪ ۴۰‬سالی که به دستاوردهای شاخصی‬ ‫در حوزه ریاضیات رسیده‌اند اعطاء می‌شود‪.‬‬ ‫میرزاخانی با ‪ ۳۷‬سال سن‪ ،‬امسال آخرین شانس دریافت چنین جایزه‌ای را داشت؛‬ ‫جایزه‌ای با ارزشی برابر با پانزده‌هزار دالر کانادا‪ ،‬که امروزه عالی‌ترین افتخار ممکن‬ ‫یک ریاضیدان‪ ،‬و عموماً معادلی برای جایزه نوبل در ریاضیات شناخته می‌شود‪.‬‬

‫مريم میرزاخانی و پارک گون های‪ ،‬رئیس جمهور ُکره جنوبی‬

‫ادوارد ویتن‪ ،‬از محققین پیشرو در حوزه تئوری ریسمان‪ ،‬و گریگوری پرلمان‪ ،‬ریاضیدان‬ ‫برجسته روسی‪ ،‬از دیگر برندگان این جایزه معتبر بوده‌اند‪.‬‬ ‫«افتخار بزرگی است‪ .‬خوشحال می‌شوم اگر این باعث تشویق زنان جوان دانشمند و‬ ‫ریاضیدان بشود»؛ این را میرزاخانی می‌گوید‪ ،‬و می‌افزاید‪« :‬مطمئنم که در سالیان آینده‪،‬‬ ‫زنان بسیار بیشتری این‌نوع جایزه را می‌گیرند»‪ .‬آرتور آویال از کشور برزیل‪ ،‬مانجول‬ ‫بهارگوا (کانادا)‪ ،‬و مارتین هایرر (اتریش)‪ ،‬سه برنده دیگر مدال فیلدز امسال بوده‌اند‪.‬‬ ‫جان هنه‌سی‪ ،‬رئیس دانشگاه استنفورد هم ضمن ابراز خرسندی از انتخاب میرزاخانی‪،‬‬ ‫ابراز امیدواری کرده تا چنین دستاوردی الهام‌بخش ریاضیدانان جوان و مشتاق بیشتری‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫مریم میرزاخانی‪ ،‬متولد ‪ ۱۳۵۶‬تهران و دانش‌آموخته رشته ریاضیات محض از‬ ‫دانشگاه‌های شریف و هاروارد‪ ،‬همچنین برنده مدال طالی المپیاد جهانی ریاضیات در‬ ‫سال‌های ‪( ۱۹۹۴‬هنگ‌کنگ) و ‪( ۱۹۹۵‬کانادا) هم بوده است‪( ...‬دنباله در صفحه ی ‪)38‬‬


‫‪Page 38‬‬

‫يک ذهن‬

‫سال يازدهم‬

‫زيبا‪( ...‬دنباله از صفحه ی ‪)37‬‬

‫در سال ‪ ۲۰۱۳‬نیز او موفق به دریافت جایزه روث الیتل َستر(‪ )Ruth Lyttle Satter‬از‬ ‫طرف انجمن ریاضیات آمریکا شد؛ جایزه‌ای که هر دو سال یک‌بار‪ ،‬به زنان ریاضیدانی‬ ‫اعطاء می‌شود که طی شش سال گذشته دستاوردهای حائز اهمیتی را برای این رشته به‬ ‫ارمغان داشته‌اند‪.‬‬ ‫میرزاخانی هرچند که در ابتدا رؤیای نویسنده شدن را در سر می‌پرورانده‪ ،‬ولی با گذشت‬ ‫بالغ بر سه دهه‪ ،‬کماکان وجوه مشترکی را بین رمان‌نویسی و تحقیقات کنونی خود در‬ ‫رشته ریاضیات محض می‌بیند‪ .‬در این رشته هم «شخصیت‌های مختلفی وجود دارند‬ ‫که رفته‌رفته بهتر و بیشتر می‌شناسیشان»‪ .‬این را میرزاخانی می‌گوید و اضافه می‌کند‪:‬‬ ‫«اوضاع متحول می‌شود؛ آن‌وقت برمی‌گردی و به یک شخصیت نگاه می‌کنی و [می‌بینی‬ ‫ً‬ ‫کامال فرق می‌کند»‪.‬‬ ‫که]با احساس اولیه‌ای که نسبت به آن داشتی‪،‬‬ ‫اما چنین تحوّلی‪ ،‬برخالف تصور عمومی‪ ،‬چه بسا سال‌ها زمان ببرد و درک آن بیش از‬ ‫آن‌که محتاج هوش سرشار باشد‪ ،‬همّتی بلند و صبری مثال‌زدنی می‌طلبد‪ .‬شاخصه‌هایی که‬ ‫کورتیس مک‌مولن‪ ،‬استاد راهنمای پایان‌نامه دکتری میرزاخانی‪ ،‬به‌خوبی در میرزاخانی‬ ‫تشخیص داده است‪.‬‬ ‫مک‌مولن کلنجار رفتن با چنین مسائلی را مقوله‌ای حتی متفاوت از حل سؤاالت المپیادهای‬ ‫جهانی می‌بیند‪« .‬در این‌جور رقابت‌ها‪ ،‬یک‌نفر آمده به ّ‬ ‫‌دقت مسئله‌ای را به اتفاق راه‬ ‫حلی هوشمندانه طرح کرده است؛ ولی در کار تحقیق‪ ،‬مسأله چه بسا هیچ‌گونه راه حلی‬ ‫نداشته باشد»‪ .‬او استعداد میرزاخانی را‪ ،‬برخالف بسیاری از برندگان المپیادهای جهانی‬ ‫ریاضی‪ ،‬در این می‌داند که «قابلیت تولید نگاه خودش را دارد»‪.‬‬ ‫سال‌های تهران‬ ‫پیتر کوی‪ ،‬دبیر بخش اقتصادی وب‌سایت ‪ ،Bloomberg Businessweek‬در یادداشتی‬ ‫که راجع به اعالم نام میرزاخانی در ردیف برندگان مدال فیلدز ‪ ۲۰۱۴‬نوشته‪ ،‬عنوان‬ ‫می‌کند که کار میرزاخانی در کسوت یک ریاضیدان برجسته به‌قدری پیشرفته است که‬ ‫حتی ارائه توضیحی سردستی از آن هم گیج‌کننده خواهد بود‪.‬‬ ‫ً‬ ‫احتماال سرراست‌ترین‬ ‫به همین‌واسطه مثالی از مسئله حاصل جمع اعداد ‪ ۱‬تا ‪ ۱۰۰‬می‌زند‪.‬‬ ‫شیو ‌ه این کار همین خواهد بود که اعداد ‪ ۹۷ ،۹۸ ،۹۹ ،۱۰۰‬و… را مرتباً به هم اضافه‬ ‫کنیم‪ .‬اما چنانچه الگوی جمعمان را با انتخاب اعدادی از ابتدا و انتهای این بازه برگزینیم‪،‬‬ ‫نکته‌ جالبی به چشم خواهد آمد‪ .‬یعنی ابتدا ‪ ۱‬را با ‪ ۱۰۰‬جمع بزنیم‪ ،‬سپس ‪ ۹۹‬را با ‪،۲‬‬ ‫‪ ۹۸‬را با ‪ ،۳‬و الی‌آخر؛ که ماحصل جملگی‪ ،‬عدد ‪ ۱۰۱‬خواهد بود‪ .‬از آن‌جا هم که در این‬ ‫روش ‪ ۵۰‬جفت عدد خواهیم داشت‪ ،‬حاصل جمع اعداد ‪ ۱‬تا ‪ ۱۰۰‬را به‌راحتی می‌توان با‬ ‫ضرب ‪ ۱۰۱‬در ‪ ۵۰‬به دست آورد‪.۵۰۵۰ :‬‬ ‫این نخستین مصداق از جذابیت رهیافت‌های تازه به مسائل ریاضی است که میرزاخانی‬ ‫از سنین کودکی‌اش به خاطر دارد‪ .‬این رهیافت را کارل فردریش گاوس‪ ،‬ریاضیدان‬ ‫آلمانی سده هجده و نوزده میالدی تدوین کرد و برادر مریم‪ ،‬آن را در مجله‌ای عمومی به‬ ‫ً‬ ‫کامال افسون‌کننده بود‪ .‬اولین باری بود که از یک‬ ‫وی نشان داده بود‪« :‬راه حل‌اش برایم‬ ‫راه حل زیبا لذت می‌بردم؛ اگرچه خودم آن را نمی‌توانستم پیدا کنم»‪.‬‬ ‫متوسطه در مدرسه‬ ‫پایان جنگ ایران و عراق‪ ،‬مصادف با ورود میرزاخانی به دوره‬ ‫ّ‬ ‫فرزانگان تهران بود‪ .‬عاملی که وی آن را فرصتی منحصربفرد می‌داند‪« .‬اگر ده سال‬ ‫زودتر به دنیا می‌آمدم‪ ،‬چه بسا فرصت‌هایی که داشتم را هم پیدا نمی‌کردم»‪.‬‬ ‫هفته اول دبیرستان‪ ،‬فرصت آشنایی با رؤیا بهشتی بود؛ همکالسی که تا همین امروز‬ ‫هم که بر کرسی ریاضیات دانشگاه واشنگتن در سن‌لویی تکیه زده‪ ،‬از دوستان نزدیک‬ ‫میرزاخانی است‪« .‬اینکه رفیقی داشته باشی که با تو هم‌عالقه باشد و کمک‌ات کند تا‬ ‫پرانگیزه بمانی‪ ،‬فوق‌العاده ارزشمند است»‪.‬‬ ‫کتابفروشی‌های خیابان انقالب‪ ،‬از آن پس مسیر مشترک این دو یار دبیرستانی شد‪« .‬یادم‬ ‫می‌آید که چقدر پیاده‌روی در این خیابان شلوغ و رفتن به کتابفروشی‌ها برایمان جذابیت‬ ‫ً‬ ‫معموال در یک کتابفروشی سراغ کتاب خاصی را می‌گیرند؛‬ ‫داشت‪ .‬مثل امروز نبود که‬ ‫به همین خاطر کلّی کتاب تصادفی می‌خریدیم… حاال عجیب به نظر می‌آید‪ .‬اما کتاب‌ها‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫خیلی ارزان بود‪ ،‬و به همین خاطر هم راحت می‌خریدیمشان»‪ .‬از زندگینامه ماری کوری‬ ‫و هلن کلر گرفته تا «شور زندگی» ِ ایروینگ استون‪ ،‬که رمانی است راجع به زندگی‬ ‫ونسان ون‌گوگ‪ ،‬نقاش هلندی‪.‬‬ ‫سال اول متوسطه‪ ،‬سال چندان نویدبخشی برای میرزاخانی نبود و به همین واسطه هم‬ ‫معلم ریاضیات وی استعداد چندانی را در او تشخیص نداد‪ .‬هرچند که میرزاخانی هم‌اینک‬ ‫معتقد است این نسبت‪ ،‬برعکس است‪« :‬خیلی مهم است که بقیه در تو چه ببینند‪ .‬من‬ ‫عالقه‌ام را به ریاضی از دست دادم»‪ .‬اما معلم ریاضیات سال دوم متوسطه‪ ،‬اعتماد‬ ‫ازدست‌رفته مریم را به وی بازگرداند‪ .‬تا جایی‌که به‌گفته بهشتی‪« ،‬از سال دوم‪ ،‬او دیگر‬ ‫یک ستاره شد»؛ ستاره‌ای که در مقایسه با آن‌چه که بعدها به دست آورد‪ ،‬البته هنوز‬ ‫چندان فروغی نداشت‪ .‬میرزاخانی و بهشتی چندین و چند روز را صرف تالش برای حل‬ ‫ً‬ ‫عمال موفق به‬ ‫سؤاالت المپیاد ملی ریاضیات آن سال کردند‪ ،‬و در نهایت از شش سؤال‪،‬‬ ‫حل سه‌تای آن شدند؛ هرچند که فرصت قانونی یک المپیادی برای کلنجار رفتن با چنین‬ ‫سؤاالتی‪ ،‬حداکثر سه ساعت بود‪ .‬اما برای میرزاخانی‪ ،‬همین کلنجار رفتنی که سال‌ها بعد‬ ‫بعضاً تا بالغ بر ده سال هم ادامه می‌یافت‪ ،‬عاملی شد تا رفته‌رفته ریاضیات را به منزله‬ ‫عالقه اصلی‌اش بنگرد‪.‬‬ ‫در آن سال‌ها‪ ،‬دبیرستان دخترانه فرزانگان تهران‪ ،‬فاقد کالس‌های حل مسئله‌ای بود که‬ ‫همزمان در دبیرستان پسرانه فرزانگان برگزار می‌شد‪ .‬به همین واسطه هم میرزاخانی‬ ‫و بهشتی‪ ،‬از مدیریت مدرسه درخواست کردند تا نسبت به برگزاری کالس‌های مشابهی‬ ‫اقدام شود‪« .‬مدیر مدرسه‪ ،‬شخصیت خیلی محکمی بود‪ .‬اگر واقعاً قصد داشت کاری بکند‪،‬‬ ‫عملی‌اش می‌کرد‪ .‬تا به آن مقطع‪ ،‬تیم ملی المپیاد ایران‪ ،‬هرگز عضو دختر نداشت؛ و‬ ‫با این‌همه‪ ،‬مدیر وقت دبیرستان دخترانه فرزانگان‪ ،‬خواسته میرزاخانی و بهشتی را به‬ ‫دیده جدیت نگریست‪ ».‬طرز فکرش خیلی مثبت و خوش‌بینانه بود – این‌که “تو می‌توانی‬ ‫این کار را بکنی؛ ولو هم این‌که اولین باشی”‪ .‬فکر می کنم این به طرز قابل توجهی بر‬ ‫زندگی‌ام اثر گذاشت‪».‬‬ ‫یک سال بعد‪ ،‬میرزاخانی و بهشتی هر دو عضو تیم ملّی المپیاد ریاضی ایران بودند؛‬ ‫همان سالی که نخستین مدال طالی میرزاخانی را هم به ارمغان آورد‪ .‬سال بعدترش که او‬ ‫ً‬ ‫عمال به این باور رسیده‬ ‫موفق به کسب مجدد همین مدال‪ ،‬اما با نمره کامل شده بود‪ ،‬دیگر‬ ‫بود که «باید قدری انرژی و سعی به خرج بدهی تا زیبایی ریاضی را ببینی»؛ و این تازه‬ ‫شروع عمر حرفه‌ای میرزاخانی در کسوت یک ریاضیدان بود‪.‬‬ ‫سال‌های هاروارد‬ ‫میرزاخانی در سال ‪ ۱۳۷۸‬شمسی‪ ،‬دوره کارشناسی ریاضیات محض دانشگاه شریف‬ ‫را به پایان برد و با بورسیه دانشگاه هاروارد‪ ،‬روانه ایاالت متحده شد‪« :‬وقتی وارد‬ ‫هاروارد شدم‪ ،‬عقبه تحصیالتی‌ام عمدتاً جبر و ریاضیات ترکیباتی بود‪ .‬آنالیز مختلط را‬ ‫همیشه دوست داشتم‪ ،‬اما چیز زیادی از آن نمی‌دانستم‪ .‬حاال که به گذشته نگاه می‌کنم‪،‬‬ ‫ً‬ ‫کامال دست‌خالی بودم‪ .‬مجبور بودم چقدر موضوعاتی را یاد بگیرم که خیلی‬ ‫می‌بینم‬ ‫ً‬ ‫ِ‬ ‫از دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه‌های برتر اینجا[ایاالت متحده]عمال آن‌ها را‬ ‫می‌دانند‪ .‬شروع کردم به شرکت در سمینارهای غیررسمی کورت مک‌مولن‪ .‬خب بیشتر‬ ‫وقت‌ها حتی نمی‌توانستم از یک کلمه از آن‌چه سخنران می‌گفت هم سر دربیاورم‪ .‬اما‬ ‫بعضی نقطه‌نظراتی که کورت عنوان می‌کرد را می‌فهمیدم‪ .‬مسحور این شده بودم که‬ ‫چطور می‌توانست مسائل را به مسائلی ساده و زیبا بدل کند‪ .‬این‌طور شد که مرتباً از‬ ‫او سؤال می‌کردم‪ ،‬و به سؤاالتی فکر می‌کردم که از همین مباحثات روشنگرانه ناشی‬ ‫می‌شد‪ .‬تشویق‌های او فوق‌العاده ارزشمند بود‪ .‬کار با کورت‪ ،‬تأثیر بزرگی روی من‬ ‫داشت؛ گرچه کاشکی بیشتر از او یاد می‌گرفتم‪».‬‬ ‫مک‌مولن از برندگان مدال فیلدز ‪ ۱۹۹۸‬است‪ .‬او میرزاخانی را با تصورات جسورانه‌اش‬ ‫ً‬ ‫اصوال در جریان باشد را صورت‌بندی‬ ‫می‌شناسد‪«.‬در ذهن‌اش تصویری خیالی از آنچه باید‬ ‫می‌کرد؛ بعد به دفترم می‌آمد و همان را شرح می‌داد‪ .‬دست آخر رو به من می‌کرد و‬ ‫می‌گفت‪“ :‬همین‌طوره؟” من هم مدام از این بابت تملّق می‌شنیدم که خیال می‌کرد می‌دانم‪».‬‬ ‫عالقه میرزاخانی به هندسه ریمانی‬ ‫میرزاخانی از همان سال‌ها به سطوح ریمان عالقه‌مند شد – سطوحی فرضاً شبیه رویه‬ ‫تایر خودرو‪ ،‬با دو حفره یا بیشتر‪ ،‬که به‌واسطه هندسه‌ غیرمتعارفشان (که به هندسه‬ ‫ریمانی مشهور است)‪ ،‬هر نقطه‌ای از آن‌ها شکلی زین‌مانند دارد‪.‬‬ ‫این سطوح‪ ،‬مصداق روشنی از برساخته‌های انتزاعی جهان ریاضیات هستند‪ .‬چراکه‬ ‫تصوّر کردنشان در چارچوب هندسه اقلیدسی ممکن نیست‪ .‬برای تجسم چنین سطوحی‬ ‫تجسمشان را فراهم کرد‪ .‬این معادالت هم‬ ‫نخست باید از طریق مجموعه‌معادالتی امکان ّ‬ ‫حکایت از این دارند که هر سطح تایرمانندی با هر تعداد حفره‌ای‪ ،‬می‌تواند رویه‌هایی‬ ‫هذلولی به بی‌نهایت طریق ممکن اخذ کند – از رویه‌های درشت حلقوی گرفته تا رویه‌های‬ ‫باریک حلقوی‪ ،‬یا آمیزه‌ای از هردویشان‪.‬‬ ‫هم‌هنگام با تحصیل میرزاخانی در هاروارد‪ ،‬برخی سؤاالت ساده راجع به چنین سطوحی‬ ‫بی‌جواب مانده بود؛ از جمله نزدیک‌ترین فاصله دو نقطه بر یک رویه هذلولی‪ .‬این‬ ‫فواصل‪ ،‬که تحت عنوان «خطوط ژئودزیک» شناخته می‌شوند‪ ،‬شامل برخی خطوط‬ ‫باز و مستقیم‪ ،‬و نیز برخی خطوط بسته‌ای می‌شوند که محاط در یک رویه حلقوی‌اند‪.‬‬ ‫طبق معادالت حاکم بر سطوح ریمان‪ ،‬تعداد خطوط بسته ژئودزیک با طولی مشخص‬ ‫بر یک رویه هذلولی‪ ،‬به ازای طول این خطوط‪ ،‬به نحو نمایی افزایش پیدا می‌کند‪ .‬اکثر‬ ‫این خطوط هم پیش از آن‌که بسته شوند‪ ،‬چندین و چند دفعه همدیگر را قطع می‌کنند‪ .‬اما‬ ‫درصد ناچیزی از آن‌ها – موسوم به «خطوط ژئودزیک ساده» – تداخلی با خود ندارند‪.‬‬ ‫همین خطوط ساده‪ ،‬رهگشای درک هندسه سطوح ریمان هستند‪.‬‬ ‫از جمله سؤاالت بی‌پاسخ ریاضیدانان‪( ...‬دنباله در صفحه ی روبرو)‬


‫‪Page 39‬‬

‫سال يازدهم‬

‫نیز تعداد خطوط ژئودزیک ساده‌ای بود که در طولی مشخص از یک رویه هذلولی‬ ‫امکان‌پذیر هستند‪ .‬از آن‌جاکه احتمال یافتن چنین خطوطی فوق‌العاده پایین است‪ ،‬حل این‬ ‫مسأله و تعیین تعداد دقیق این خطوط هم در هر مقطع دلبخواهی از یک رویه هذلولی‬ ‫ً‬ ‫عمال بایستی به صفر رساند‪.‬‬ ‫طبیعتاً فوق‌العاده دشوار است؛ چراکه درصد خطا را‬ ‫میرزاخانی در تز دکترای خود‪ ،‬مربوط به سال ‪ ،۲۰۰۴‬با ارائه فرمولی که تعداد خطوط‬ ‫ژئودزیک ساده به طول ‪ L‬را به ازای افزایش عدد ‪ L‬مشخص می‌کند‪ ،‬نه‌تنها این مسأله‬ ‫را حل کرد‪ ،‬بلکه در همین اثناء‪ ،‬دو سؤال مهم دیگر را هم مدنظر گرفت‪.‬‬ ‫یکی از این سؤاالت‪ ،‬فرمول مربوط به حجم فضاهایی موسوم به «فضاهای مدولی»‬ ‫یا «پیمانه‌ای» بود – یعنی حجم مجموع رویه‌های هذلولی‌ای که بر مقطع مشخصی از‬ ‫یک سطح ریمان امکان‌پذیرند‪ .‬مسأله دوم‪ ،‬مربوط به روش جدید اثبات انگاره‌ای بود که‬ ‫در سال ‪ ۱۹۹۱‬توسط ادوارد ویتن راجع به محاسبات توپولوژیک مرتبط به فضاهای‬ ‫‌ای مبتنی بر تئوری ریسمان ارائه شده بود‪ .‬اولین و تنها اثبات این انگاره تا به آن‬ ‫پیمانه ِ‬ ‫زمان را ماکسیم کونسویچ‪ ،‬استاد ریاضیات مؤسسه ‪ IHÉS‬فرانسه عرضه کرده بود؛‬ ‫اقدامی آن‌قدر مهم که به‌تنهایی مدال فیلدز سال ‪ ۱۹۹۸‬را برای وی به ارمغان آورد‪.‬‬ ‫میرزاخانی هر سه‌ این مسائل را در تز دکترای خود به هم ارتباطی منطقی بخشید؛ و از‬ ‫دل همین تز‪ ،‬سه مقاله در سه ژورنال معتبر ریاضی منتشر شد‪.‬‬ ‫بنسون فارب‪ ،‬از ریاضیدانان دانشگاه شیکاگو اعتقاد دارد که بسیاری از ریاضیدانان‬ ‫در طول عمر حرفه‌ای خود هم قادر به حصول چنین دستاوردهایی نیستند؛ و این در‬ ‫حالی است که میرزاخانی در این مقطع‪ ،‬جملگی اقدامات نامبرده را تنها در چارچوب تز‬ ‫دکترای خود عملی کرد‪.‬‬ ‫ماراتن مسأله‌ها‬ ‫مسائلی که از آن پس ذهن میرزاخانی را مشغول به خود داشت‪ ،‬از جنس مسائلی بودند‬ ‫که تنها با صبر و همتی مثال‌زدنی می‌شد به مصافشان رفت‪ .‬خصوصیاتی که او نه‌تنها در‬ ‫زندگی حرفه‌ای خود‪ ،‬بلکه در زندگی روزمره‌اش نیز از آن‌ها بهره‌مند است‪.‬‬ ‫یان وندراک‪ ،‬همسر میرزاخانی‪ ،‬به خاطر دارد که در اولین برخوردهایی که در جریان‬ ‫یک مسابقه دوستانه پیاده‌روی با همسر آینده‌ خود داشته‪ ،‬به این ویژگی‌اش پی برده‬ ‫بود‪«.‬او خیلی ریزه است‪ ،‬و جثه من نسبتاً خوب بود؛ و با این حساب فکر کردم که از‬ ‫پسِ کار برمی‌آیم‪ ،‬و اول‌اش هم جلو بودم‪ .‬منتها سرعت او هیچ‌جور کم نمی‌شد‪ ،‬و بعد از‬ ‫نیم‌ساعت‪ ،‬من دیگر نانداشتم؛ ولی او هنوز داشت با همان سرعت می‌دوید‪».‬‬ ‫در محیط خانه هم طبیعتاً انتظار شخصیتی آشفته و ج ّدی از ریاضیدانی مثل میرزاخانی‬ ‫نمی‌رود‪« .‬ورق‌های بزرگ کاغذ را روی زمین پهن می‌کند و چندین و چند ساعت‬ ‫می‌نشیند چیزهایی را می‌کشد که از دید من همیشه عین هم‌اند‪ ».‬این را همسرش می‌گوید‬ ‫و اضافه می‌کند‪« :‬این‌که چگونه می‌تواند این‌طور کار کند را نمی‌دانم‪ ،‬اما آخرش جواب‬ ‫ً‬ ‫احتماال به این خاطر که‪ ،‬به زعم وندراک‪« ،‬مسائلی که او دارد رویشان کار‬ ‫می‌دهد‪».‬‬ ‫می‌کند آنقدر انتزاعی و پیچیده‌اند که نمی‌تواند مراحل منطقیشان را قدم‌به‌قدم طی کند‪ ،‬و‬ ‫عوض‌اش باید جهش‌های بلندی انجام دهد‪».‬‬ ‫به زعم خود میرزاخانی نیز‪ ،‬حین فکر کردن راجع به یک مسأله دشوار ریاضی‪،‬‬ ‫«نمی‌خواهی تمام جزئیات را بنویسی‪ .‬اما همین‌که چیزی را ترسیم کنی‪ ،‬کمک‌ات‬ ‫می‌کند که به‌نحوی اتصال خودت را [با مسأله] حفظ کنی‪ ».‬او به خاطر دارد که دختر‬ ‫سه‌ساله‌اش‪ ،‬آناهیتا‪ ،‬بیشتر وقت‌ها غر می‌زند که «مامان باز داره نقاشی می‌کشه»‪« ،‬شاید‬ ‫خیال می‌کند که من نقاش‌ام»‪.‬‬ ‫افزون بر این روحیات‪ ،‬همچنین نباید از نگاه باز میرزاخانی به رهیافت‌های حرفه‌ای‌اش‬ ‫در دنیای ریاضیات هم غافل ماند‪ .‬حوزه پژوهش وی عمدتاً معطوف به هندسه دیفرانسیل‪،‬‬ ‫آنالیز مختلط‪ ،‬و سیستم‌های دینامیکی است‪ .‬اما او می‌گوید‪« :‬دوست دارم مرزهایی که بین‬ ‫حوزه‌های مختلف می‌گذارند را بشکنم – این خیلی سرحال‌کننده است‪».‬‬ ‫این را هم نباید از خاطر برد که برخالف مسائل آشنای ریاضی‪ ،‬مسأله‌ای که او مدنظر‬ ‫دارد چه بسا هیچ پاسخی نداشته باشند‪ .‬این در حالی است که «کلّی ابزار و ادوات وجود‬ ‫دارد‪ ،‬و نمی‌دانی از دست کدامشان کاری ساخته است‪ .‬همه‌چیز بستگی به این دارد که‬ ‫خوش‌بین باشی و سعی کنی مسائل را هم ربط بدهی‪ ».‬از جمله این مسائل‪ ،‬و نیز این‬ ‫ارتباطات بعضاً غیرمنتظره‪ ،‬می‌توان به کار شاخص میرزاخانی در سال ‪ ۲۰۰۶‬اشاره‬ ‫ِ‬ ‫کرد‪ .‬مسائل مربوط به تز دکترای وی‪ ،‬به سطوح ریمان صلب مربوط می‌شود؛ اما‬ ‫چنانچه هندسه یک سطح ریمان در طول زمان تغییر کند چطور؟‬ ‫به‌گفته مک‌مولن‪ ،‬تا پیش از ورود میرزاخانی‪« ،‬این مسأله غیرقابل بررسی بود»‪ .‬اما‬ ‫میرزاخانی به کمک اثباتی یک‌خطی موفق شد بین همین تئوری فوق‌العاده گنگ‪ ،‬و یک‬ ‫ً‬ ‫کامال روشن‪ ،‬پل بزند و راهی تازه باز کند‪.‬‬ ‫تئوری‬ ‫در همان سال‪ ،‬همچین شروع همکاری میرزاخانی با الکس اسکین‪ ،‬از ریاضیدانان‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫دانشگاه شیکاگو هم رقم خورد؛‬ ‫کسی که معتقد است حین همکاری‬ ‫با میرزاخانی» احساس می‌کنی‬ ‫که بخت بسیار بیشتری برای حل‬ ‫مسائلی داری که در نگاه اول‬ ‫مأیوس‌کننده به نظر می‌رسیدند‪».‬‬ ‫همکاری میرزاخانی و اسکین‬ ‫نهایتاً منجر به تصمیم این دو‬ ‫برای ورود به یکی از دشوارترین‬ ‫مسائل حوزه تحقیقشان شد‪ .‬این‬ ‫مسأله‪ ،‬دامنه‌ای از رفتارهای ممکن یک توپ بیلیارد حین حرکت آزادانه‌اش در یک میز‬ ‫چندضلعی را شامل می‌شود‪ ،‬با فرض بر این‌که مقدار زوایای بین اضالع‪ ،‬عددی گویا(بر‬ ‫حسب درجه) باشد‪.‬‬ ‫ً‬ ‫سیستم‌های متشکل از توپ و میز بیلیارد‪ ،‬عمال ساده‌ترین مصادیق سیستم‌های دینامیکی‌اند‪.‬‬ ‫سیستم‌هایی که در طول زمان بر حسب قواعدی مشخص‪ ،‬دچار تطوّر می‌شوند و در‬ ‫همین اثناء‪ ،‬تبیین و پیش‌بینی مسیر توپ هم رفته‌رفته به نحو غیرمنتظره‌ای دشوار و‬ ‫دشوارتر می‌شود‪.‬‬ ‫ً‬ ‫الکس رایت‪ ،‬پژوهش‌گر مقطع فوق‌دکتری دانشگاه استنفورد‪ ،‬مشخصا ظاهر ساد ‌ه این‬ ‫مسأله – یعنی مسأله‌ای مبتنی بر مؤلفه‌هایی به سادگی ِ یک توپ و یک میز بیلیارد – را‬ ‫مدنظر قرار می‌دهد و می‌گوید اولین بار چنین مسائلی یکصد سال پیش و زمانی مطرح‬ ‫شدند که «عده‌ای از فیزیکدانان دور هم نشستند و گفتند‪ :‬بیا ببینیم رفتار توپ بیلیاردی که‬ ‫ً‬ ‫احتماال آن‌ها فکر می‌کردند مسأله را ظرف‬ ‫در یک میزمثلثی حرکت می‌کند چطور است‪.‬‬ ‫یک‌هفته حل می‌کنند؛ اما ‪ ۱۰۰‬سال بعدش هم هنوز داریم در این‌باره فکر می‌کنیم‪».‬‬ ‫از آنجاکه قاعده حاکم بر مسیر توپ بیلیاردی که در یک میز ‪-X‬ضلعی حرکت می‌کند‬ ‫مشخص نیست‪ ،‬برای تبیین مسیر بلندمدت این توپ‪ ،‬ساده‌ترین راه این است که میز را به‬ ‫منزله سطحی تصور کنیم که مدام تغییر شکل می‌دهد‪ .‬به‌طوری‌که شکل آن در هر لحظه‪،‬‬ ‫بر مبنای جملگی مسیرهای ممکن توپ در آن لحظه تعیین می‌شود‪ .‬ریاضیدانان اصطالحاً‬ ‫فضای محاط بر چنین میز ‪-X‬ضلعی و تغییرشکل‌دهنده‌ای (که به نحو غیرمستقیم آبستن‬ ‫جملگی مسیرهای ممکن توپ بیلیارد است) را همان «فضای پیمانه‌ای» می‌نامند‪.‬‬ ‫در این‌صورت سطح هر میزی‪ ،‬به یک رویه انتزاعی بدل می‌شود که ریاضیدانان آن را‬ ‫«رویه انتقالی» (‪ )translation surface‬می‌نامند‪ .‬لذا تحلیل سیستم دینامیکی متشکل‬ ‫از توپ و میز بیلیارد‪ ،‬در واقع همان درک فضاهای پیمانه‌ای متشکل از تمام رویه‌های‬ ‫انتقالی است‪ .‬بر همین مبنا‪ ،‬دامنه تمام مسیرهای ممکن توپ بیلیارد هم در هر لحظه‪،‬‬ ‫اصطالحاً «مدار» رویه‌های انتقالی نامیده می‌شود‪ .‬پس توضیح مسیر بلندمت توپ بیلیارد‬ ‫یعنی توصیف همین مدارها‪.‬‬ ‫با این‌که صورت‌مسأله ساده به نظر می‌رسد‪ ،‬اما در مقام عمل‪ ،‬مدار یک رویه انتقالی‪،‬‬ ‫شکلی فوق‌العاده پیچیده خواهد داشت‪ .‬در سال ‪ ،۲۰۰۳‬مک‌مولن نشان داده بود که چنانچه‬ ‫رویه انتقالی مدنظر‪ ،‬یک سطح ریمان دوحفره‌ای باشد‪ ،‬تحلیل آن چندان پیچیده نخواهد‬ ‫بود‪ .‬اقدام مک‌مولن گرچه دستاورد بزرگی محسوب می‌شد‪ ،‬اما او به خاطر دارد که قبل‬ ‫از انتشار گزارش رسمی این یافته‪ ،‬میرزاخانی که هنوز دانشجو بوده‪ ،‬به دفترش آمد و‬ ‫پرسید چرا فقط با دو حفره کار کردی؟ «این شخصیتی است که او دارد» این را مک‌مولن‬ ‫راجع به میرزاخانی می‌گوید و ادامه می‌دهد‪« :‬نشانه‌های هرچه را که ببیند‪ ،‬می‌خواهد‬ ‫آن را روشن‌تر بفهمد‪».‬‬ ‫همین انگیزه‌ای شد تا طی یک دهه بعدی‪ ،‬میرزاخانی به اتفاق اسکین‪ ،‬و همچنین امیر‬ ‫محمدی از دانشگاه آستین تگزاس‪ ،‬امکان تعمیم راهکار مک‌مولن را به سطوح ریمان‬ ‫پیچیده‌تر بررسی کنند و در نهایت طی سال‌های ‪ ۲۰۱۲‬و ‪ ۲۰۱۳‬موفق به چنین اقدامی‬ ‫شوند‪ .‬اقدامی که آنتون زوریش‪ ،‬از دانشگاه پاریس‪-‬دیترویت آن را «یک کار افسانه‌ای»‬ ‫می‌نامد‪.‬‬ ‫حتی شخص میرزاخانی هم از این دستاورد هیجان‌زده است‪« .‬اگر می‌دانستیم مسائل‬ ‫چقدر پیچیده است‪ ،‬فکر کنم تسلیم می‌شدیم‪ ».‬با این‌همه وی با تردید اضافه می‌کند‪:‬‬ ‫«راست‌اش نمی‌دانم؛ نمی‌دانم؛ من به‌راحتی تسلیم نمی‌شوم‪».‬‬ ‫راه پیش رو‬ ‫مریم میرزاخانی‪ ،‬نخستین زنی‌ست که در طول تاریخ ‪ ۷۸‬ساله مدال فیلدز‪ ،‬به پاس تمام‬ ‫این خط‌شکنی‌ها موفق به کسب چنین افتخاری می‌شود؛ آن‌هم در شرایطی که کمتر زن‬ ‫فعالی را حتی در سطح فعالیت‌های وی می‌توان سراغ گرفت‪ .‬کسب چنین دستاوردی تحت‬ ‫این شرایط هرچند که به‌تنهایی رشک‌برانگیز است‪ ،‬اما تردیدی نیست که جهان انتزاعی‬ ‫و ذهن زیبای یک ریاضیدان چنین مرزهایی را برنخواهد تابید‪ .‬تحقیقات میرزاخانی‬ ‫به‌زودی روال سابق‌شان را از سرخواهند گرفت‪ .‬او هم‌اینک همکاری خود را با الکس‬ ‫رایت آغاز کرده تا فهرستی کامل از انواع حاالتی که مدارهای رویه‌های انتقالی قادر به‬ ‫اشغالشان هستند را تهیه کند‪.‬‬ ‫«ظرافت و درازنای» سؤاالتی که در ریاضی به بحث گذاشته می‌شود‪ ،‬عاملی است که‪،‬‬ ‫به گفته میرزاخانی‪ ،‬عالق ‌ه وی را کماکان جلب این حوزه‌ی انتزاعی می‌کند‪« .‬بیشتر‬ ‫وقت‌ها‪ ،‬کار ریاضی برایم مثل کوه‌پیماییِ دور و درازی‪ ،‬بی‌هیچ مسیر پاخورده و بی‌هیچ‬ ‫نهایتی در دیدرس است‪».‬‬ ‫منابع‪ :‬مصاحبه‌ی مؤسسه‌ ریاضیات ‪ Clay‬با مریم میرزاخانی‬ ‫(سایت رادیو زمانه)‬ ‫گزارش مجله‌ی کوانتا از برندگان مدال فیلدز ‪۲۰۱۴‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 40‬‬

‫آژانس مسافرتی‬

‫‪604-982-1116‬‬ ‫آژانس مسافرتی اطلس‬ ‫‪( Advanced Travel‬تینا خدایی) ‪604-904-4422‬‬ ‫‪604-770-4474‬‬ ‫آژانس هواپیمایی آپادانا‬ ‫‪604-986-0094‬‬ ‫آریا تراول‬ ‫‪604-763-6557‬‬ ‫تورهای مسافرتی ایساتیس‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫آرایشگاه و سالن زيبایی‬

‫‪604-980-5464‬‬ ‫‪King Hair Design‬‬ ‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫آموزش هنر‬

‫نقاشی‪:‬‬ ‫‪604-349-6326‬‬ ‫نازنین صادقی (آبرنگ)‬ ‫‪www.nazanin-artist.com‬‬ ‫رامین جمالپور (رنگ روغن‪ /‬آبرنگ) ‪604-924-1475‬‬ ‫موسیقی‪:‬‬ ‫‪604-375-1272‬‬ ‫اشرف آبادی (تار و سه تار)‬ ‫‪604-983-3985‬‬ ‫استاد شاملو (ویلن و سه تار)‬ ‫‪778-833-4778‬‬ ‫ُرهام بهمنش (پیانو)‬ ‫نازنین صادقی (پیانو برای کودکان) ‪604-349-6326‬‬ ‫گالری موسیقی (پیانو‪ ،‬گیتار‪ ،‬ویلن) ‪604-980-4913‬‬ ‫‪604-990-1278‬‬ ‫مازیار امامی (گیتار)‬ ‫‪604-441-9442‬‬ ‫کامران (گیتار پاپ)‬ ‫رامین جمالپور (پیانو‪ ،‬تئوری‪/‬هارمونی) ‪604-924-1475‬‬ ‫‪778-893-6766‬‬ ‫فرشته فرمند (آواز)‬ ‫‪604-913-3486‬‬ ‫پرویز نزاکتی (آواز)‬ ‫‪604-551-3963‬‬ ‫محمد خرازی (گیتار)‬ ‫عکاسی‪:‬‬ ‫‪778-372-0765‬‬ ‫آموزش عکاسی کارون‬ ‫کارتون و کاریکاتور‪:‬‬ ‫گالری کالغ سفید (افشین سبوکی) ‪778-898-4575‬‬ ‫خطاطی‪:‬‬ ‫‪778-889-4820‬‬ ‫انجمن خوشنویسان ایران‬ ‫رقص‪:‬‬ ‫‪604-983-0015‬‬ ‫باله ملی پارس‬ ‫‪604-224-0011‬‬ ‫گروه رقص آتش‬

‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫دی جی‪:‬‬

‫‪Dj Pm Pro‬‬

‫‪778-883-0944‬‬

‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫آموزشگاه‬

‫‪604-922-5566‬‬ ‫‪Oxford Learning Centre‬‬ ‫‪604-983-3050‬‬ ‫موسسه آموزشی کپیالنو‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫آموزش زبان‬

‫‪604-401-5400‬‬ ‫گل آسا َخستو (زبان فرانسه)‬ ‫‪778-862-4400‬‬ ‫حسین غفاری (انگلیسی)‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫آموزشگاه زبان فارسی‬

‫‪604-261-6564‬‬ ‫ایرانیان‬ ‫‪604-913-0601‬‬ ‫دهخدا (نورت ونکوور)‬ ‫‪604-442-9431‬‬ ‫نور دانش‬ ‫خیام (کوکیتالم‪ ،‬برنابی‪ ،‬ونکوور) ‪604-258-7440‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫آموزش رانندگی‬

‫‪604-710-0550‬‬ ‫‪( Green Way‬محسن)‬ ‫‪778-995-0000‬‬ ‫سیامک صالحی پور‬ ‫‪778-896-1420‬‬ ‫‪( "E Z up" on Gas‬بهروز)‬ ‫‪604-644-8960‬‬ ‫حسین الهیجی‬ ‫‪604-990-4844‬‬ ‫کاپیالنو (جوان)‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫اتوموبیل‬

‫هوندا (هوشنگ دیده بانی)‬ ‫فولکس واگن (بهداد نخعی)‬ ‫آئودی (علی بنی صدر)‬

‫‪778-898-0701‬‬ ‫‪604-649-3618‬‬ ‫‪604-250-6711‬‬

‫ارز و ارسال پول‬

‫‪604-913-2324‬‬ ‫دنیا‬ ‫‪604-688-2516‬‬ ‫چارلیز (داون تاون)‬ ‫‪604-763-1512‬‬ ‫دانیال‬ ‫‪604-945-3266‬‬ ‫عطار (کوکیتالم)‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫بیمه‬

‫‪604--836-5663‬‬ ‫جهانگیر فامیلی‬ ‫‪604-803-1571‬‬ ‫وسپان وخشوری‬ ‫‪778-231-9879‬‬ ‫شاهین گلستانی‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫پزشک ‪ /‬مرکز پزشکی‬

‫پزشک خانوادگی‪:‬‬ ‫دکتر فروزان گوهری (‪604-588-4449 )Surrey‬‬ ‫دکتر پروانه بهشتی (‪604-984-9641 )West Van‬‬ ‫فیزیوتراپی‬ ‫‪604-985-6662‬‬ ‫کلینیک فیزیوتراپی کاپیالنو‬ ‫ناتوروپاتیک‪:‬‬ ‫دکتر ماندانا عدالتی (‪604-987-4660 )North Van‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫تدریس خصوصی‬

‫‪604-721-2244‬‬ ‫مهندس پورولی‬ ‫‪604-710-9602‬‬ ‫دکتر حسن امتیازی‬ ‫‪604-644-4601‬‬ ‫رضا ُکره ای (شیمی)‬ ‫‪778-386-0398‬‬ ‫دکتر زمان پور‬ ‫‪778-896-4030‬‬ ‫عنایت اهلل کشاورزی‬ ‫مونا لطفی زاده (شیمی و بیولوژی) ‪604-727-5960‬‬ ‫‪778-223-5737‬‬ ‫امید بهرامی (زبان انگلیسی)‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫ترجمه‬

‫حسین عندلیب (مترجم رسمی) ‪604-868-9800‬‬ ‫امیربانو قاسمی نژاد (مترجم رسمی) ‪778-998-8402‬‬ ‫‪604-377-9225‬‬ ‫فریبرز خشا (مترجم رسمی)‬ ‫‪604-817-4689‬‬ ‫دالور قدرشناس (‪)Ph.D‬‬ ‫حمید دادیزاده (مترجم رسمی) ‪604-889-5854‬‬ ‫‪604-987-1413‬‬ ‫یونکس‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫تعمیرات و خدمات ساختمانی‬

‫شرکت ساختمانی لوفا ‪ -‬پارسا خاکپور ‪778-893-7277‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫تعمیرات لوازم خانگی ‪ /‬برقی ‪ /‬کامپیوتر‬ ‫‪Techno Electro‬‬

‫‪604-770-0660‬‬

‫‪604-346-8925‬‬ ‫سعید ابراهیمی‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫تعمیرات اتوموبیل‬

‫‪604-438-0222‬‬ ‫‪( KMF‬خسرو خاندشتی)‬ ‫‪( Seawall Auto Body‬عرفان) ‪604-475-3299‬‬ ‫تعمیرگاه و مکانیکی ‪604-960-0389 Auto Tek‬‬ ‫‪604-722-4175‬‬ ‫زاهد هفت لنگ‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫تمیزکاری و نظافت منازل‬

‫‪604-862-9876‬‬ ‫‪A & S Cleaning‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫حسابداری‬

‫ناهید پاک (‪778-340-0231 )NasTax-N. Van‬‬ ‫ناهید پاک (‪604-781-8153 )NasTax- Langley‬‬ ‫‪604-780-5995‬‬ ‫ناهید فیروزی‬ ‫‪778-285-8830‬‬ ‫حسابداری صبا‬ ‫‪604-468-4222‬‬ ‫تراز (کوکیتالم)‬ ‫‪604-986-3704‬‬ ‫تراز (حسن نراقی)‬ ‫‪604-990-6668‬‬ ‫رضا هوشمند‬ ‫‪-----------------------------------------------‬‬

‫حمل و نقل‬

‫‪604-970-2233 Merto Vancouver Movers‬‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫خريد و فروش طال ‪ ،‬نقره و جواهرات‬

‫‪778-889-9291‬‬ ‫‪Gold Buyers‬‬ ‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫خدمات چاپ‬

‫ای جی ای‬ ‫کاپیز دیپو (نورت ونکوور)‬

‫‪604-941-9933‬‬ ‫‪604-990-7272‬‬

‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫خدمات کنسولی‪ /‬اسناد رسمی‪ /‬مهاجرت‬

‫فریبرز خشا (نوتاری پابلیک) ‪604-922-4600‬‬ ‫‪604-924-4452‬‬ ‫محمد همائی نژاد ‬ ‫کاظم سیدعلیخانی (امور مهاجرت) ‪778-285-2866‬‬ ‫‪604-230-9767‬‬ ‫نیلپر هنرور (پورت مودی)‬ ‫‪604-986-3704‬‬ ‫حسن نراقی (امور مهاجرت)‬ ‫‪604-987-1413‬‬ ‫یونکس‬ ‫‪778-285-2866‬‬ ‫راه کانادا (کوکیتالم)‬ ‫‪604-973-0102‬‬ ‫سوزان بشیری‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫خدمات کامپیوتر‬

‫‪604-657-4318‬‬ ‫شهرام شعبانی‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫داروخانه‬

‫‪604-982-0981‬‬ ‫داروخانه نورت وست‬ ‫‪604-944-2048‬‬ ‫فارماسیو (کوکیتالم)‬ ‫داروخانه‬ ‫ِ‬ ‫داروخانه ‪EVERGREEN‬‬ ‫‪604-474-3837‬‬ ‫‪604-944-5500‬‬ ‫داروخانه گلن‬ ‫‪------------------------------------------------‬‬

‫دندانپزشک‬

‫‪604-985-7032‬‬ ‫دکتر بابک چهرودی‬ ‫‪604-321-8001‬‬ ‫دکتر روشنک شفقی‬ ‫‪------------------------------------------------‬‬

‫رستوران‬

‫‪604-971-5113‬‬ ‫خلیج فارس‬ ‫‪604-980-2822‬‬ ‫آوا‬ ‫‪604-904-3904‬‬ ‫گیالنه‬ ‫‪604-770-0079‬‬ ‫قصر زعفران‬ ‫‪604-980-7373‬‬ ‫کازبا‬ ‫‪778-340-1500‬‬ ‫زیتون‬ ‫‪604-690-1015‬‬ ‫پرسپولیس‬ ‫‪604-620-3345‬‬ ‫چاتانوگا‬ ‫‪604-987-9000‬‬ ‫کپیالنو کافه‬ ‫‪------------------------------------------------‬‬

‫سرمایه گذاری و خدمات مالی‬

‫‪604-803-1571‬‬ ‫وسپان وخشوری‬ ‫‪778-773-6377‬‬ ‫محسن مطلبی‬ ‫‪778-231-9879‬‬ ‫شاهین گلستانی‬ ‫‪------------------------------------------------‬‬

‫عکاسی و فیلمبرداری‬

‫‪604-925-6800‬‬ ‫پرفکت شات استودیو‬ ‫‪778-372-0765‬‬ ‫استودیو عکاسی کارون‬ ‫حمید ‪604-358-7060 slicephotography.ca‬‬ ‫‪778-355-4445‬‬ ‫دات آرت استودیو‬ ‫‪604-987-1413‬‬ ‫یونکس‬ ‫‪------------------------------------------------‬‬

‫فروشگاه مواد غذایی‬

‫آپادانا‬ ‫آرين مارکت‬ ‫نانسی‬ ‫آریا‬ ‫افرا‬ ‫فروشگاه بزرگ دایانا‬ ‫‪Urban Gate‬‬ ‫المپیا‬ ‫پارس‬ ‫پرشیا‬ ‫میت شاپ اند دلی‬ ‫دانیال‬

‫‪604-931-6121‬‬ ‫سوپر مارکت پارسیان‬ ‫‪604-877-0139‬‬ ‫یک و یک‬ ‫‪778-285-2258‬‬ ‫سانیز مارکت (پاسارگاد سابق)‬ ‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫فرش (فروش ‪ /‬تعمیرات ‪ /‬شستشو)‬

‫‪604-770-1784‬‬ ‫فرش پازیریک‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫کتابفروشی‬

‫نیما (کتاب‪ ،‬فیلم و آالت موسیقی) ‪604-904-0821‬‬ ‫‪778-372-0765‬‬ ‫کتاب کارون‬ ‫‪604-671-9880‬‬ ‫پان به (کتاب و فیلم)‬ ‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫مشاور امالک‬

‫محمد خلیل بیگ ‬ ‫ی‬ ‫مرتضی رضایی‬ ‫پرتو مشرف‬ ‫ایرج بابایی‬ ‫فرزاد میرپور‬ ‫کتایون ِوب‬ ‫نادر معتمد‬ ‫مژگان شیخ االسالمی‬ ‫کورس پزشک‬ ‫پروین نارچی‬ ‫سارا عسکریان‬ ‫هومن بزرگ نیا‬ ‫مارسی پناه‬ ‫مهرناز چیت ساز‬ ‫رضا راد‬ ‫فتانه معصومی‬ ‫فاطی دارا‬

‫‪604-727-4044‬‬ ‫‪604-603-0704‬‬ ‫‪604-506-8668‬‬ ‫‪604-626-1033‬‬ ‫‪604-999-2040‬‬ ‫‪604-315-8715‬‬ ‫‪604-603-0762‬‬ ‫‪604-898-4333‬‬ ‫‪604-518-3992‬‬ ‫‪604-790-7484‬‬ ‫‪604-716-6821‬‬ ‫‪604-880-6800‬‬ ‫‪604-761-7546‬‬ ‫‪604-988-8000‬‬ ‫‪778-855-2778‬‬ ‫‪604-771-4769‬‬ ‫‪604-787-6562‬‬

‫‪---------------------------------------------‬‬

‫نان ‪ /‬شیرینی‬

‫‪Better Bakes & Eats‬‬ ‫شیرینی گلستان‬ ‫شیرینی رکس ‬ ‫شیرینی الله‬ ‫شیرینی مینو‬ ‫کلبه نان‬ ‫افرا‬

‫‪604-987-5881‬‬ ‫‪604-990-7767‬‬ ‫‪604-973-0119‬‬ ‫‪604-986-6364‬‬ ‫‪604-552-3336‬‬ ‫‪778-340-1773‬‬ ‫‪604-987-7454‬‬

‫‪---------------------------------------------‬‬

‫نشریات و دیگر رسانه ها‬

‫فرهنگ‬ ‫فرهنگ ‪BC‬‬ ‫‪BC‬‬

‫شهروند‬ ‫پیوند‬ ‫دانستنیها‬ ‫ماهنامه نگاه‬ ‫دانشمند‬ ‫تلویزیون پرواز‬ ‫تلویزیون پیوند ‪ /‬و به یاد ایران‬ ‫رادیو فارسی زبان ونکوور‬ ‫‪BC‬‬

‫‪778-279-4848‬‬ ‫‪778-317-4848‬‬ ‫‪604-988-9262‬‬ ‫‪604-921-4726‬‬ ‫‪604-697-0344‬‬ ‫‪604-782-6796‬‬ ‫‪604-913-0399‬‬ ‫‪604-723-4307‬‬ ‫‪604-921-4726‬‬ ‫‪778-709-9191‬‬

‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫وام‬

‫‪604-725-7230‬‬ ‫‪ 604-990-0900‬بهنام نیک اختر‬ ‫‪604-307-8674‬‬ ‫‪ 604-540-5251‬مهرداد نویس‬ ‫‪604-375-4119‬‬ ‫‪ 604-987-5544‬محمد فراهانی‬ ‫‪604-603-0762‬‬ ‫‪ 604-682-8816‬نادر معتمد‬ ‫‪604-987-7454‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬‫‪604-941-1881‬‬ ‫‪ 604-472-8888‬وکالت ‪ /‬خدمات حقوقی‬ ‫‪ 604-988-8100‬متیو فهی (‪604-561-4644 )Matthew Fahy‬‬ ‫‪604-925-6005‬‬ ‫‪ 604-988-3515‬زهرا جناب‬ ‫‪------------------------------------------------‬‬‫‪604-985-2288‬‬ ‫‪ 604-983-2020‬هنرهای دستی‬ ‫‪778-372-0765‬‬ ‫ ‬ ‫‪ 604-669-6766‬کارون‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 41‬‬

‫جويای کار‬ ‫آماده برای کار در زمینه امور‬ ‫اداری‪ ،‬دفتری و خدمات‬ ‫با تجربه طوالنی مدت در کانادا‬ ‫دارای گواهینامه ‪BC‬‬ ‫با سابقه درخشان‬ ‫و تسلط به زبان انگلیسی‬

‫‪604.986.1910‬‬ ‫‪( 778.558.5829‬آرش)‬ ‫جویای کار‬ ‫در زمینه کارهای ساختمانی‪ ،‬باغبانی‪،‬‬ ‫رنگرزی و ‪...‬‬ ‫محمد ‪604.600.8996‬‬

‫جويای کار‬

‫جویای کار در زمینۀ کارهای‬ ‫اداری و دفتری‪ ،‬فروشگاه‪،‬‬

‫اطالعيه و دعوت به همکاری‬

‫اطالعیه کانون فارغ التحصیالن‬ ‫دانشکده فنی دانشگاه تهران(‪)FanniBC‬‬

‫به اطالع ایرانیان ونکوور می رساند که رادیوی صدای زنان ایران‬ ‫از تاریخ دوم سپتامبر ‪ 2014‬با تیم جدید و به مدیریت و تهیه کنندگی‬ ‫دکتر نیلوفر شیدمهر کار خود را آغاز خواهد کرد‪ .‬زمان پخش‬ ‫برنامه ها‪ :‬هرسه شنبه از ساعت ‪ 7‬تا ‪ 8‬شب‬ ‫‪Vancouver Co-op Radio CFRO 100.5 FM‬‬ ‫آرشیو برنامه ها‪:‬‬ ‫‪http://www.coopradio.org/station/archives/24‬‬ ‫خواهشمندیم نظرات و پیشنهادهای خود را با ما در میان بگذارید‪ .‬به‬ ‫دوستانتان خبر داده و صفحه ما را روی فیس بوکتان معرفی کنید‪.‬‬ ‫فیس بوک‪ :‬صدای زنان ایران‬ ‫همچنین از خانم های ونکوور که در زمینه های علمی‪ ،‬هنری و یا‬ ‫حرفه ای تخصص دارند دعوت می شود برای بازتاب صدا و دیدگاه‬ ‫های خود و پر بار کردن برنامه ها با ما همکاری کنند‪ .‬در صورت‬ ‫تمایل با ایمیل زیر تماس بگیرید‪:‬‬ ‫‪Iranianwomenvoices@gmail.com‬‬

‫گردهمایی ماهانه کانون مهندسین فارغ التحصیل دانشکده فنی‬ ‫دانشگاه تهران مقیم بریتیش کلمبیا در تاریخ چهارشنبه ‪27‬‬ ‫آگوست ‪ 2014‬از ساعت ‪ ۷‬تا ‪ ۹‬بعد از ظهر در آدرس زیر‬ ‫تشکیل خواهد شد‪:‬‬

‫رانندگی و ترجمه می باشم‪.‬‬

‫‪778.839.8889‬‬

‫دراین جلسه آقای امیر عدنانی به ایراد سخنرانی درزمینه‬ ‫‪” Mineral Extraction Technology and Finance to‬‬ ‫”‪Build Mining Ventures in the 21st Century‬‬ ‫خواهند پرداخت‪.‬‬ ‫از کلیه اعضاء کانون وعالقمندان دعوت میشود در این جلسه‬ ‫حضور بهم رسانند‪.‬‬ ‫ورود برای عموم آزاد می باشد‪.‬‬ ‫هیئت مدیره کانون فارغ التحصیالن دانشکده فنی دانشگاه تهران‬ ‫مقیم بریتیش کلمبیا‬ ‫‪www.fannibc.org‬‬

‫‪Small Moving & Pick up Delivery + aal Junk‬‬ ‫‪Removal 24 / 7‬‬ ‫شرکت حمل و نقل (مووینگ) و نیز جمع آوری اثاث کهنه و بی استفاده‬ ‫‪( Tel: 604.915.1124‬مازيار)‬

‫جویای کار در کافی شاپ‬ ‫در نورت ونکوور‬ ‫دارای تجربه کار در اين زمینه‬

‫استخدام فوری‬

‫‪604.366.1789‬‬ ‫حسابدار جويای کار‪:‬‬ ‫‪604.401.3034‬‬ ‫جويای کار‬ ‫خانمی با گواهینامه رانندگی ‪BC‬‬ ‫و دارای اتوموبیل‬

‫‪778.318.7545‬‬ ‫جويای کار در زمينه مراقبت‬ ‫از کودکان‬ ‫مراقبت از فرزندان شما در هر سنی ‪ -‬همه‬ ‫روزه‪ ،‬همه ساعت‪ ،‬حتی تعطیالت آخر هفته‬

‫دارای مدرک ‪ ،LNR‬مدرک ‪family‬‬ ‫‪childcare‬‬ ‫و مدرک ‪( first aids‬کمک های اولیه)‬

‫‪604.241.7401‬‬ ‫جويای کار‬

‫فیلمبردار حرفه ای با چندین سال تجربه مسلط به‬ ‫دستگاه های ادیتینگ‬ ‫و مسلط به زبان انگلیسی‬

‫‪Delbrook Rec-Centre / CEDAR ROOM‬‬ ‫‪West Queens Road, North Vancouver, BC 600‬‬

‫‪Quick Transport‬‬

‫جويای کار‬

‫در ریچموند‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫‪604.765.2045‬‬

‫اپراتوری دستگاه بُرش‬ ‫به يک نفر فوق دیپلم فنی جهت‬ ‫ِ‬ ‫ليزر در کارگاهی واقع در لنگلی (‪ )Langley‬نيازمندیم‪.‬‬

‫‪604.626.4700‬‬

‫‪contact@accutekindustries.com‬‬

‫جويای همخانه‪:‬‬

‫شرکت اکیوتک‬

‫به يک یا دو همخانه زن یا مرد نیاز فوری دارم؛ برای یک خانه‬ ‫بسیار شیک با اتاق خواب بزرگ‪ ،‬مبلمان‪ ،‬جاکوزی و تمام امکانات‬ ‫دیگر‪.‬‬ ‫محل سکونت بسیار دنج و خلوت‪ ،‬نزدیک به ایستگاه اتوبوس در‬ ‫بهترین منطقه نیو وست مینیستر‬

‫(سلطانی) ‪778.834.2199‬‬ ‫جويای کار‪ :‬با تسلط به زبان انگلیسی‬ ‫دارای تجربه در زمینۀ کنترل ترافيک (‪Teraffic‬‬ ‫‪،)Controller‬‬ ‫و کار با لیفت تراک‪ ،‬فورک لیفت و لودر‬ ‫و نیز در زمینۀ تعمیر و نگهداری پله برقی و آسانسور‬

‫‪604.445.3005‬‬

‫جويای کار‪ :‬جویای کار در زمینۀ کارهای ساختمانی‪،‬‬ ‫دیوارکشی چوبی‪ ،‬بتونی‪ ،‬فلزی‬ ‫در و پنجره‪ ،‬فونداسیون‪ ،‬لوله کشی‪ ،‬جوشکاری‪ ،‬کاشی‬ ‫کاری‬ ‫با بیش از ‪ 5‬سال سابقۀ کار‬

‫‪778.888.3110‬‬

‫(کیاوش)‬

‫تدريس زبان‬ ‫تدريس زبان های روسی و فرانسه به صورت تخصصی‬ ‫و انگلیسی برای بزرگساالن و فارسی برای کودکان با‬ ‫نازلترین قیمت‬

‫‪604.679.9905‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 42‬‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫جويای کار در زمينه نگهداری از کودکان‬ ‫مادر دو فرزند موفق با بیش از ‪ 15‬سال تجربه تدریس در مقاطع مختلف در‬ ‫دبیرستان های تهران و دارنده مدرک ‪ Family Child Care‬از بریتیش‬ ‫کلمبیا آماده نگهداری از فرزندان عزیز و دلبندتان در طول هفته و روزهای‬ ‫آخر هفته (‪ )weekends‬می باشد‪.‬‬

‫(فریده) ‪778.707.1016‬‬

‫جويای کار در زمينه کشاورزی و باغبانی‬ ‫با تجربه تخصصی و علمی عالقمند به اشتغال در زمینه فعالیت های‬ ‫کشاورزی و باغبانی در بریتیش کلمبیا می باشم‪.‬‬

‫(جهان)‬

‫‪604.926.6996‬‬

‫بیست و پنجمین نشست کانون گفت و گو‬ ‫با گراميداشت یاد جانباختگان کشتار ‪ 67‬برگزار می شود‬ ‫هم اندیشی و گفت و شنود درباره ی‪ :‬ریشه های جنایت دولتی‬ ‫از همگی هم میهنان عالقه مند و نیز اعضای انجمن ها‪ ،‬سازمان ها‪ ،‬و احزاب دعوت‬ ‫میشود در این نشست حضور به هم رسانند‪.‬‬ ‫ نشست های کانون گفت و گو رایگان میباشد‪.‬‬‫ پیشنهادها و دیدگاههای خود را با ما در میان بگذارید‪:‬‬‫‪Email: dialogue.vancouver@gmail.com‬‬ ‫‪ Facebook: Goftogoo.BC‬‬ ‫زمان‪ :‬آدینه‪ ،‬پنجم سپتامبر‪ ،‬از ‪ 6:30‬تا ‪ 8:30‬پس از نیمروز ‬ ‫مکان‪ :‬اتاق ‪ -203‬کپیالنو مال‪ -‬نورث ونکوور‬

‫اطالعيه مدرسه ايرانيان (ترم پاییزی)‬ ‫مدرسه ايرانيان برای آموزش زبان فارسی وايجاد ارتباط بين نسل ها‪ ،‬دوره پاییزی خود را‬ ‫برای کودکان‪ ،‬نوجوانان و بزرگساالن ‪ ،‬در محيطی آموزشی و شاد آغاز می کند‪.‬‬ ‫خدمات ما در سطوح پيش دبستانی‪ ،‬اول تا پنجم و پيشرفته‪ ،‬متناسب با دانش و ظرفيت دانش‬ ‫آموزان با روش های متنوع شامل درس‪ ،‬قصه گويی (خوانی)‪ ،‬روزنامه و مقاله خوانی است ‪.‬‬ ‫کتابخانه مدرسه ايرانيان نيز برای وسعت بخشيدن به دايره لغات و مطالعه بيشتر در دسترس‬ ‫دانش آموزان اين مرکز قرار دارد‪.‬‬ ‫يو بی سی‪ :‬دوشنبه ها‪)3/5-5()4/5-6( :‬‬ ‫‪)Acadia Park (Activity Room‬‬ ‫‪Tennis Crt. Vancouver 2707‬‬ ‫ريچموند‪ :‬سه شنبه ها‪)3/5-5()4-5/5( :‬‬ ‫‪Minoru Gate. Richmond 7700‬‬ ‫نورث ونكوور‪ :‬چهارشنبه ها‪)3/5-5()4-5/5( :‬‬ ‫‪)N. Van. City Library (Board Room‬‬ ‫‪W. 14th. St. N. Vancouver 120‬‬ ‫وست ونکوور‪ :‬پنج شنبه ها‪)3/5 5-()4-5/5( :‬‬ ‫‪)W. Van. Community Centre (Mountain Room‬‬ ‫‪Marine Dr. W. Vancouver, BC. V7V 4Y2 2121‬‬ ‫پورت مودی‪ :‬جمعه ها‪)3/5-5()4 - 5/5( :‬‬ ‫‪)Port Moody Recreation Complex (Room 3‬‬ ‫‪Ioco Road, Port Moody, BC, V3H 5M9 300‬‬ ‫کوکيتالم و برنابی‪ :‬شنبه ها‪)10/30 12- () 11-12/30( :‬‬ ‫‪)Dogwood Pavilion (Cards Room‬‬ ‫‪Poirier St. Coquitlam 640‬‬ ‫وست ونکوور‪ :‬شنبه ها ‪)1/5-3() 2 3-/30( :‬‬ ‫‪)W. Van. Community Centre (Cedar Room‬‬ ‫‪Marine Dr. W. Vancouver 2121‬‬ ‫لطفا برای ثبت نام و رزرو جا با تلفن موبايل ‪ )604( 551-9593‬يا ‪ )604(261-6564‬با ژيال‬ ‫اخوان تماس حاصل فرمائيد‪.‬‬

‫جويای کار‪:‬‬

‫جویای کار در زمینۀ امور اداری‪ ،‬شرکتی و فروشگاه می باشم‪.‬‬

‫‪604.375.2110‬‬

‫کليسای نجات‬ ‫بدين وسيله به اطالع هموطنان عزيز می رساند که‪:‬‬ ‫جلسات پرستش‪ ،‬موعظه و دعا هر شنبه‬ ‫راس ساعت ‪ 4‬بعد ازظهر در شهر کوکيتلم‬ ‫‪2665, Runnel Drive , Coquitlam , BC‬‬ ‫برگزار می شود‪.‬‬ ‫تلفن تماس‪:‬‬

‫)‪(778).70NEJAT (63528‬‬ ‫در طول برنامه امکان نگهداری از فرزندان شما فراهم می باشد‪.‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 43‬‬

‫استخدام‪:‬‬

‫آموزش خصوصی جواهرسازی‬ ‫‪( Art Jewelry‬نقره)‬

‫به یک نفر با تجربه کافی در زمینه آهنگری و‬ ‫جوشکاری نیازمندیم‪.‬‬

‫‪Tel: 778.858.6423‬‬

‫‪778.232.9284‬‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫طالهای قدیمی و شکسته شما را به بهترين قيمت‬ ‫خريداريم‬

‫‪( 778.858.6423‬ميعاد)‬

‫‪Tel:‬‬

‫مرمت و بازسازی‬ ‫انواع تابلوهای نقاشی رنگ روغن‬

‫(میعاد)‬

‫بنياد کانادا و ايران‬

‫جويای کار در زمينه پرستاری‬

‫" گردهمایی روزهای یکشنبه "‬

‫نرس باسابقه دارای مدرک‬ ‫‪ First Aid‬و‬ ‫& ‪Early Childhood Care‬‬ ‫‪Education‬‬ ‫از کانادا‪ ،‬آماده نگهداری از کودک‪،‬‬

‫از شما دوستان و عزیزان همیشه همراه برای شرکت‬ ‫در این گردهمایی دعوت به عمل می آید‬

‫‪604.352.8413‬‬

‫مسلط به زبان انگلیسی‬ ‫برای کار به عنوان مترجم‬ ‫برای اشخاص و سازمانها‬

‫ُرفت و روب و نظافت منزل با‬

‫قیمت بسیار مناسب و دقت فراوان‬

‫‪778.387.4427‬‬

‫جویای کار در زمینه نگهداری از‬ ‫جويای کار‪:‬‬ ‫کودکان ‪ -‬با بیش از ‪ 35‬سال سابقه کار در مهد کودک‬

‫سرايداری مطمئن و صادق در‬ ‫شيراز‬ ‫برای منزل‪ ،‬باغ‪ ،‬گاراژ پذیرفته می‬ ‫شود‪.‬‬ ‫تلفن ونکوور‪:‬‬

‫جويای کار‪:‬‬

‫دلیوری و مووینگ (اثاث کشی) های شما در‬ ‫اسرع وقت و با قیمت مناسب انجام می شود‪.‬‬ ‫(ولی اهلل) ‪604.374.8605‬‬

‫‪604.904.1176‬‬

‫جويای کار‪:‬‬ ‫خانمی با مدرک ‪ Family Daycare‬و ‪First Aid‬‬ ‫برای نگهداری از کودکان شما پیش و پس از مدرسه‬ ‫(‪ )for before & after school‬و حتی روزهای‬ ‫آخر هفته و تعطیالت‪.‬‬ ‫دارای اتوموبیل جهت ایاب و ذهاب‪.‬‬ ‫از ماه سپتامبر ‪ -‬در منطقه ترای سیتی‬ ‫با نازلترین قیمت‬

‫‪Tel: 778.861.5654‬‬

‫استخدام‪:‬‬

‫در منطقه کوکیتالم‬

‫تدريس پيانو‪ ،‬آکاردئون و تئوری موسيقی‬ ‫برای کودکان و بزرگساالن‬ ‫با سی سال سابقۀ تدريس‬

‫حسين زليخاپور‬

‫‪604.618.9709‬‬ ‫آگهی استخدام‬

‫جويای کار‪ :‬سفارش ساخت و تعمیر‬ ‫انواع کارهای چوبی‪ ،‬منبت کاری (شامل مبلمان‬ ‫با سال ها تجربه‬ ‫استیل) پذیرفته می شود‪.‬‬

‫شرکت ‪Atlas Tour & Travel‬‬ ‫به يک نفر ‪ Travel Agent‬باتجربه نيازمند است‪.‬‬

‫‪604.723.9606‬‬

‫آموزش و بازی رايگان شطرنج‬ ‫آموزش و بازی‬ ‫رایگان شطرنج برای‬ ‫هموطنان عزیز ‪55‬‬ ‫سال به باال‪.‬‬ ‫مکان‪ :‬مرکز سیلور هاربر‪ ،‬شماره ‪ 144‬خیابان‬ ‫‪ 22‬شرقی( در نزدیکی تقاطع خیابان های ‪ 22‬و‬ ‫النزدل)‬ ‫زمان‪:‬‬ ‫دوشنبه ها و جمعه ها از ساعت ‪ 10‬تا ‪12‬‬

‫(هادی) ‪604.988.5476‬‬

‫کمپانی حمل بار (‪ )Moving Company‬به چند نفر برای بارگیری و تخلیه ماشین های تراک‬

‫یوهال (‪ )U-Haul‬نیازمند است‪.‬‬

‫‪604.500.4720‬‬

‫‪604.396.1646‬‬

‫‪604.442.1924‬‬

‫جويای کار می باشم‪:‬‬

‫تعمیرات انواع لباس و جین با قیمت بسیار مناسب ‪-‬‬

‫جويای کار‬

‫جويای کار‪:‬‬

‫‪604.440.1341‬‬

‫جويای کار‪:‬‬

‫یکشنبه ‪ ۲۴‬آگست ‪ -‬ساعت ‪ ۲‬الی ‪ ۴:۳۰‬بعد ازظهر‬ ‫ورودی ‪ ۲‬دالر‬ ‫آدرس‪ :‬شماره ‪ ۱۴۵‬خیابان یکم غربی نورت‬ ‫ونکوور‬ ‫تلفن‪6046961121:‬‬ ‫پست الکترونیک ‪info@cif-bc.com‬‬

‫سالمند و یا بیمار شما می باشد‬

‫جويای کار‬

‫‪778.874.3931‬‬

‫‪604.445.4590‬‬

‫‪604.982.1116‬‬ ‫جويای کار‪:‬‬

‫دارای مدرک پرستاری از ایران و ‪ BC‬جویای کار‬ ‫در زمینه ی نگهداری سالمندان در منزل شان (دارای‬ ‫مدرک مربوطه) و نیز نگهدای کودکان‬ ‫(با مدرک ‪)BC Daycare‬‬

‫‪778.882.5107‬‬

‫جويای کار‬ ‫جویای کار در کمپانی‪ ،‬شرکت‪ ،‬اداره‪ ،‬مغازه‪،‬‬ ‫فروشگاه‪ ،‬برای کارهای مناسب با قیمت مناسب‬

‫‪604.593.1705‬‬ ‫جويای کار‬ ‫خانمی دارای مدرک در زمینه ی مراقبت از‬ ‫کودکان (‪)family child care license‬‬ ‫و کمک های اولیه‪ ،‬همه روزه آماده ی کار در‬ ‫منطقه نورت شور می باشد‪ .‬شماره تلفن‪:‬‬ ‫‪ 604.356.5016‬یا ‪604.868.9440‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 44‬‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫استخدام‬

‫=|¡ ‪'¸Þ¬½w>¸Þu‬‬ ‫=|¡ ‪}X¡Þ×z ¡E XyÛÑwy XV ØÕÞk Y>yºG ¸Þ¬½w>¸Þu‬‬ ‫‪t¡[ ß[ ¡E xÛ|»|ÛÕJ y ¡×ÙÞ[ x¡Ó¬TÛu= Àw>V‬‬ ‫[¡‪'VÛ¿Þu {X>V> }> ÝkºR ÝÏE‬‬

‫رستوران آوا به تعدادی ویترس نیازمند است‪.‬‬ ‫متقاضیان لطفاً با شماره های ذیل تماس بگیرند‪:‬‬

‫‪Parvaz TV‬‬ ‫‪Since 1999‬‬

‫‪604.980.2822‬‬ ‫‪1451 Lonsdale Ave,‬‬ ‫‪604.980.2899‬‬ ‫‪604.618.6052 North Vancouver‬‬

‫به يک خانم برای آرایشگری و یک نفر برای آرایش‬

‫(علی)‬

‫‪778.898.1989‬‬

‫=|¡ ‪¸Þw>Û¬Þu ¡u K|¡[ Fy ÝE ÝÉN>ºu ¡E ¸Þ¬½w>¸Þu‬‬ ‫‪}¡ÜÓÙz= x¸ÞÙ] }>ºE ¡u ݬg¡[ 24 }Û|V>X ÝE‬‬ ‫‪'¸ÞÙo >¸ÞG ß[º¬[V ß×|¸m‬‬

‫>‪>V¡w¡o XyÛÑwy XV 1999 t¡[ Y‬‬ ‫‪(116t¡¬Þ°|V t¡w¡o) ¡] Ö§Þo XV ßÓ¬Íz ¨Jºu Ýu¡wºE Ý[ ¡E‬‬ ‫‪ß²Þz¡u ¸Þ°u &x>VºqX¡o‬‬ ‫‪ßw¡ÅÕ[ {X>º] &{¸ÙÙo ÝÞÜJ‬‬ ‫‪& ¡] 116 Ö§Þo XV Y>yºG ßÓ¬Íz }¡z Ýu¡wºE ty¸N‬‬

‫استخدام‪:‬‬ ‫ناخن ها در آرایشگاهی در پورت کوکیتالم نیازمندیم‪.‬‬

‫=|¡ ‪¸Þw>Û¬Þu ¡u K|¡[ Fy ÝE ÝÉN>ºu ¡E ¸Þ¬½w>¸Þu‬‬ ‫‪'¸ÞÙÞ§E ݬg¡[ 24 KXÛ_ ÝE >X ¡u hÛÙ¬u }¡z Ýu¡wºE‬‬

‫=|¡ ‪ßg¡×¬N> }¡z Ýѧ] XV Y>yºG xÛ|»|ÛÕJ ¸Þ¬½w>¸Þu‬‬ ‫‪'VX>V t¡Ék XÛÃR FÛÞJÛ| y pÛ§½Þk xÛ²×z‬‬ ‫=|¡ ‪Ò|V»w FÛÞJÛ| XV Y>yºG }¡z Ýu¡wºE ¸Þ¬½w>¸Þu‬‬ ‫‪'K[> ݬ]>V {¸ÙÙÞE xÛÞÕÞu ØÞw ÝE‬‬

‫‪µ§_ 8/30 ¡z ݧٿÑ| y µ§_ 9 ¡z ݧÙ]X¡ÜP &Y>yºG‬‬ ‫‪µ§_ 9 ¡z ݧٿÑ| y µ§_ 10/30 ¡z ÝÉ×N & ÛÓ¬Íq‬‬ ‫]¨ ‪¨] 8 ¡z ݧÙ]X¡ÜP &XyÛÑwy }¡z‬‬

‫=|¡ ‪}¡z Ýu¡wºE }º|ÛÁJ F¡JY¡E Ú|º¬¿ÞE ¸Þ¬½w>¸Þu‬‬ ‫>|‪'VÛ¿Þu {¸|V Y>yºG XV ºÜ] ßw>º‬‬ ‫=|¡ ‪X¡Ñ×z ¸Þw>Û¬Þu Yyºu> ÚÞ×z Y> ¸Þ¬½w>¸Þu‬‬ ‫>‪'¸Þ]¡E Y>yºG xÛ|»|ÛÕJ }X¡¶¬k‬‬

‫جويای کار‪:‬‬

‫=|¡ ‪ßqX»E }¡z ¾w»ÞE y ¡z Koº] ¸Þ¬½w>¸Þu‬‬ ‫‪XV XyÛÑwy XV ªu>ºJ ¸s¡wyV ßw¡©×o xÛ²×z‬‬ ‫‪'¸wX>V ßÜq= Y>yºG xÛ|»|ÛÕJ‬‬

‫آرايشگر خانم با بیش از ‪ 10‬سال سابقه ی کار در‬ ‫کانادا‪ ،‬جویای کار می باشد‪.‬‬

‫‪Tel: 604-723-4307‬‬ ‫‪www.parvazfilm.com‬‬

‫‪604.360.8609‬‬ ‫جويای کار‪ :‬متخصص و مدرس دانشگاه در حوزه توسعه‬ ‫کسب کار و مذاکرات تجاری با بیش از ‪ 15‬سال تجربه کاری در‬ ‫یکی از معتبرترین شرکت ها‪ ،‬شامل‪:‬‬ ‫‪ -1‬بازاریابی (تحقیقات‪ ،‬بازاریابی اجرائی و برنامه های توسعه‬ ‫محصول) ‪ -2‬فروش و مشتری مداری‪ -3 .‬خرید داخلی و‬ ‫خارجی ‪ -‬منبع یابی ‪ .‬شماره تماس ‪604.500.0872‬‬

‫جویای کار‬ ‫خانمی جویای کار در‬

‫جویای کار‪َ :‬هندی من (‪ )Handy man‬جویای کار در زمینه همه نوع‬ ‫کارهای ساختمانی‪ ،‬نقاشی ساختمان (داخلی و بیرونی)‪power-washing ،‬‬ ‫(علی) ‪778.898.3103‬‬ ‫و ‪...‬‬

‫زمینه نگهداری سالمندان‬

‫تدريس خصوصی زبان انگليسی‬

‫‪604.600.2924‬‬

‫حل جدول نوروزی نشريه ی فرهنگ (شماره ی ‪)294‬‬

‫‪VÛT X¡o y ¨½o ÝE Y>yºG XV VÛT ¾Ù|»ÞE ÌÞÕ§J ¡E‬‬ ‫‪.¸ÞzV }º¬¿ÞE ÐwyX‬‬

‫برای کودکان و بزرگساالن‬ ‫با قیمت بسیار مناسب ‪( -‬آرزو)‬

‫‪604-351-9974‬‬

‫اجرای طرح های دکوراتيو‬ ‫با رنگ های متنوع‪ ،‬مناسب شومينه و دیوار‬ ‫بازدید و معرفی نمونه به رایگان‬ ‫(پیمان)‬

‫‪604-360-6092‬‬

‫انجام کارهای ساختمانی‪ :‬نقاشی‪ ،‬درایوال‪ ،‬کاشیکاری‪ ،‬برق از هر‬ ‫قبیل با قیمت مناسب‬

‫‪604.374.8605‬‬ ‫جويای کار‪:‬‬ ‫ِ‬

‫گرافیست با ‪ 11‬سال سابقه کار در نشریات و چاپخانه‪ ،‬آشنا‬

‫به کار با برنامه های گرافیک و ‪ 6‬سال سابقه کار در امور خدمات و سرویس کامپیوتر‬ ‫و لپ تاپ و شبکه و دوربین های مدار بسته‬

‫پژمان‬

‫‪604.783.4547‬‬

‫آگهی استخدام‬ ‫به یک خانم جهت نگهداری از کودکان در منزل واقع در وست ونکوور با‬ ‫سابقه کار مرتبط‪ ،‬دارای ماشین و گواهینامه ‪ BC‬نیازمندیم‪.‬‬

‫‪6047195331‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 45‬‬

‫چربی هر قسمت از‬

‫‪Farhang, August 22, 2014, No. 294‬‬

‫بدن ‪( ...‬دنباله از صفحه ی ‪)34‬‬

‫‪ ...‬در طول روز به میزان کافی آب بنوشید‪ ،‬از مصرف میوه و سبزیجات غافل نشوید‬ ‫و کمی بیشتر بخوابید‪ .‬توجه داشته باشید که این حالت ممکن است از روی قوزک پا نیز‬ ‫دیده شود‪.‬‬ ‫چربی های تجمع یافته در ران ها‬ ‫هیچ خانمی دوست ندارد که چربی بیش از اندازه ای در این قسمت از بدنش وجود داشته‬ ‫باشد‪ .‬با این حال پایین تنه یکی از قسمت هایی است که چربی های اضافی در آن تجمع‬ ‫بیشتری دارند‪ ،‬اما تجمع چربی در این قسمت بهتر از انباشتگی آن در ناحیه شکم است‪.‬‬ ‫اگر شکم بزرگی ندارید و چربی ها بیشتر در ران هایتان به چشم می خورد‪ ،‬بدانید که‬ ‫کمتر در معرض بیماری های مزمنی مانند بیماری های قلبی ـ عروقی هستید‪.‬‬ ‫محققان ثابت کرده اند که چربی های تجمع یافته در قسمت پایین تنه بدن با چربی های‬ ‫شکمی متفاوت است و خطر کمتری دارند‪ .‬چربی شکمی جزو چربی های عمقی یا‬ ‫احشایی است که اطراف اندام های درونی شکم قرار دارد‪ ،‬در حالی که چربی های پایین‬ ‫تنه جزو چربی های زیرپوستی است‪ .‬این چربی ها زیر پوست قرار دارند و از چربی‬ ‫های عمقی برای بدن خطر کمتری دارند‪.‬‬

‫*** )‪A Most Wanted Man (PG‬‬ ‫!‪Hostage‬‬ ‫‪By Robert Waldman‬‬

‫چربی های تجمع یافته در بازوها‬ ‫اگر الغراندام هستید و به طور ناگهانی بازوهای تان چاق می شود‪ ،‬امکان دارد این‬ ‫مسأله در نتیجه تولید هورمون استروژن باشد‪ .‬اگر اضافه وزن تان به طور کلی در تمام‬ ‫بدن تان تقسیم می شود‪ ،‬احتمال ابتال به دیابت نوع دوم وجود دارد‪ .‬وقتی بدن قادر نباشد‬ ‫براحتی چربی ها را بسوزاند‪ ،‬بیشتر آنها را ذخیره می کند‪ .‬احتمال می رود سلول ها‬ ‫نسبت به انسولین مقاوم شوند و خطر ابتال به دیابت افزایش یابد‪.‬‬ ‫عددی که روی ترازو یا شناسنامه تان دیده می شود اهمیت چندانی ندارد‪ .‬مهم این است‬ ‫که به عالئم و نشانه هایی که بدن تان ارسال می کند گوش دهید و به آنها بی اعتنا نباشید‪.‬‬ ‫فاطمه مهدی‌پور‬ ‫منابع‪ StyleDeVie :‬و ‪WebMd‬‬ ‫(‪)Persianpersia.com‬‬

‫جشن تولد ‪ 91‬سالگی یک موسیقیدان پیشکسوت‪( ...‬دنباله از صفحه ی ‪)22‬‬ ‫‪ ...‬حسین خواجه امیری (ایرج)‬ ‫دیگر هنرمندی است که به‬ ‫سراغش می‌رویم و از او در‬ ‫باره بزرگ لشگری می‌پرسیم‪.‬‬ ‫او پاسخ می‌دهد‪« :‬اگر چه‬ ‫همکاری من و آقا بزرگ معدود‬ ‫و محدود بوده است‪ ،‬اما سال‌های‬ ‫سال کار‌هایش را می‌شنیدم که‬ ‫همگی تازگی و سادگی را همراه‬ ‫هم داشتند‪ ».‬وی می‌افزاید‪« :‬آن‬ ‫سال‌های قدیم‪ ،‬بزرگ مثل خیلی‬ ‫دیگر از هنرمندان دیگر برای‬ ‫پول کار نمی‌کرد و به هنرش عشق می‌ورزید‪ .‬همین عشق رمز ماندگای آثار اوست‬ ‫که هنوز هواخواهان زیادی دارد‪ .‬موسیقی ایرانی هویت و فرهنگ ماست که باید قدر‬ ‫هنرمندان پیشکسوت آن چون بزرگ لشگری را همیشه بدانیم‪».‬‬ ‫امین اهلل رشیدی هم در باره این هنرمند پیشکسوت می‌گوید‪« :‬آهنگ‌های بزرگ لشگری‬ ‫در مرز سنت و نوگرایی بود‪ .‬او مثل بسیاری از هنرمندان هم دوره‌اش با اینکه ریشه در‬ ‫سنت‌های موسیقی ایرانی داشت‪ ،‬اما کار‌هایش حال و هوای مدرن داشت‪».‬‬ ‫این خواننده قدیمی هم با تاکید بر شخصیت واالی بزرگ لشگری ادامه می‌دهد‪« :‬او‬ ‫در همه سال‌های فعالیتش در رادیو‪ ،‬هم از نظر هنری و هم از نظر رفتار و کردار‪،‬‬ ‫شخصیتی قابل احترام بود و برای همکارانش دوست خوبی هم به شمار می‌آمد‪».‬‬ ‫اما در کنار بزرگ‪ ،‬یک هنرمند دیگر هم از خاندان لشگری در عرصه موسیقی‬ ‫ایرانی حضوری پر رنگ داشته؛ جواد لشگری که پسر عمه این هنرمند است‪ .‬از‬ ‫این رو به سراغ جواد لشگری می‌رویم و از او در باره پسر دایی‌اش می‌پرسیم‪ .‬او‬ ‫در پاسخ می‌گوید‪« :‬من و بزرگ از کودکی در کنار هم بازی می‌کردیم و موسیقی را‬ ‫هم با یکدیگر آموختیم‪ .‬در جوانی هم مدتی با یک دیگر همکاری داشتیم که درادامه با‬ ‫خوانندگان متفاوتی کار کردیم‪».‬‬ ‫این نوازنده ویولن با تاکید بر اینکه او و بزرگ در تمام این سال‌ها به جای رقابت با هم‬ ‫رفاقت داشته‌اند‪ ،‬می‌افزاید‪« :‬بزرگ نوازنده و آهنگساز بسیار خوبی بود که با خوانندگان‬ ‫معروف و مشهوری کار کرد و آهنگ‌های بسیار خوبی را برایشان ساخت‪».‬‬ ‫جواد لشگری در پایان تاکید می‌کند‪« :‬آن نوع موسیقی ایرانی که در دهه‌های ‪ 30‬تا ‪50‬‬ ‫مخاطبان زیادی را در جامعه جلب خود کرده و از نگاه اهالی هنر و فن هم ارزشمند‬ ‫بود‪ ،‬متاسفانه بعد‌ها مورد بی‌مهری قرار گرفت که امیدوارم دو باره مورد حمایت قرار‬ ‫بگیرد‪( ».‬خبر آنالین ‪)persianpersia.com /‬‬

‫‪International terrorism gets a serious treatment for a change in A Most‬‬ ‫‪Wanted Man. Timely in the extreme this EOne Entertainment release‬‬ ‫‪is now holding court at select Cineplex Odeon cites around B.C.‬‬ ‫‪We live in a dangerous age. Written by master French novelist John‬‬ ‫‪Le Carre our story unfolds in Germany. Hamburg's number one‬‬ ‫‪spymaster Gunther Bachman is out to nab a Muslim extremist. Spot‬‬ ‫"‪on is the portrayal by Philip Seymour Hoffman as a dishevelled "M‬‬ ‫‪at odds with other authorities and the odd foreign government.‬‬ ‫‪Here it's the tone that sets the perfect mood for this low-tech‬‬ ‫‪thriller that relies on good old-fashioned sleuthing to try to nab a‬‬ ‫‪potentially lethal assailant. Forget about any Tom Cruise theatrics or‬‬ ‫‪sly James Bond innuendoes with A Most Wanted Man we get to probe‬‬ ‫‪some pretty slippery characters as the story delves deep into trying to‬‬ ‫‪expose a terrorist network operating deep inside Germany.‬‬

‫‪Positive in its approach this film does a good job exposing red tape‬‬ ‫‪in the intelligence establishment and features a good supporting cast‬‬ ‫‪including Willem Dafoe, Robin Wright and Rachel McAdams. At‬‬ ‫‪121 minutes the film seems a bit long but has enough surprises that‬‬ ‫‪should make those into serious plausible modern day espionage dig‬‬ ‫‪it - at least until the next 007 extravaganza due next fall.‬‬


Farhang, August 22, 2014, No. 294

‫سال يازدهم‬

Page 46

The Giver (PG) *** Memories!

The Expendables 3 (PG) **** Battle Royal! By ROBERT WALDMAN, Vancouver

E

One Entertainment unleashes the big guns for The Expendables 3. Here the accent is on action as Sly and the boys (plus a girl) get into more hot water at Cineplex Odeon theatres around B.C. Sylvester Stallone (Rocky) has a lot in common with Adam Sandler. Both like to give their friends jobs in movies. Only Bruce Willis chose to sit this film out. Instead of Willis The Italian Stallion wisely brought into the colourful mix Wesley Snipes (Blade) and Harrison Ford (Raiders of the Lost Ark),

This time the mission of Barney (Stallone) and friends is to bring to heel a ruthless arms dealer played with reckless abandon by real life bad boy Mel Gibson (Lethal Weapon). In a story at scans the globe Barney tries recruiting a "younger" version of himself to go after a seemingly unstoppable arms merchant of death. Brought back for this perilous mission are fan favourites Jason Statham ( The Transporter) Dolph Lungren, Terry Crews and an endless supply of adrenalin wielding machismo . On-stop action rules this 126 minute flick that flexes it's muscles at every turn. A smart story and a great theme if youth versus veterans helps make The Expendables 3 just. Whale of a good time. If you liked the first two Expendables movies you will love is new instalment: bigger bullets, more fantastic fights and a never say die attitude. With some cute comic jabs and some delicious cameos The Expendables 3 delights by poking fun at itself. Embrace the moment and share the thrills if you're a fan of action movies. Here Stallone and friends deliver the goods in spades!

By ROBERT WALDMAN, Vancouver

F

ickle fans of science fiction fare should like what they see in The Giver. Shades of Orwell and an urban utopia collide in this engaging star-studded journey brought down to earth by EOne Entertainment. Decidedly different this movie is now massaging people's consciences at the The International Village Cinemas and other select Cineplex Odeon halls around B.C. If you're tired of special effects, Wise-cracking animals and

loud explosions The Giver takes us to a brave new world. Ruled by a group of elders the people in this closed colony seem to live happily but are rather similar. Stripped of any differences their world is bland and they are taught from an early age to toe the line and follow the rules. Heaven help any youth wanting to branch out and think for themselves. One could say the society is almost Nazi-like in their approach to breeding the perfect race. There are no overt inklings of violence as the memories of all the citizens have been stripped away. Void of emotions the people simply make do with what they have. In this society youth graduate and at the top of the all around academic pecking order is a teen named Jonas. This chosen one is bright but not not necessarily a "team" player as evidenced by actor Brenton Thwaites. When Jonas is selected to become a "receiver" he gets mentoring from a sage-like guru played by Jeff Bridges (The Fabulous Baker Boys). Smart use of blocked memories drive Jonas on a new mission to break free of the government shackles that harness his people. Elements of love, hope and despair confuse the lad and we're thrust on a merry chase that will keep you engaged and guessing the ultimate outcome. Director Phillip Noyce (Salt) has a super cast including Meryl Streep and creates a very eerie atmosphere. Fresh, fun and intriguing The Giver is a 94 minute odyssey whose time has come.


Farhang, August 22, 2014, No. 294

‫سال يازدهم‬

Page 47

“Attracting and retaining the best international talent to fill skills shortages in key occupations is critical to Canada’s economic success.” - Hon. Jason Kenney, P.C., M.P.

Minister of Employment and Social Development

Respond to Canada’s need for immigrants.

Become a Regulated Immigration Consultant Full-time | Part-time | Online Apply online at www.ashtoncollege.com or contact a program adviser at (604) 899-0803.

Ashton College | Vancouver, BC 604 899 0803 | 1 866 759 6006 | www.ashtoncollege.com


‫سال يازدهم‬

Farhang, August 22, 2014, No. 294

Page 48

‫بزرگترين موسسه ايرانی وام مسکن در کانادا‬

Mehrdad Nevis

‫مهرداد نـويس‬

Mortgage Specialist

‫مشاور و متخصص وام مسکن‬

Mortgage Services for Life

Cell: 604.307.8674

Suite 103 - 850 Harbourside Drive,

Tel: 604.988.8766

North Vancouver BC V7P 0A3

Fax: 604.988.8736

www.yespros.com

rodnevis@yespros.com

AAA ALI RENOVATION ‫مسکونی کردن زیرزمین‬ ‫لوله کشی‬ ‫برق‬ ‫رنگ‬

‫درای وال‬ ‫نجاری‬ ‫بتون‬

‫کاشی کاری‬ ‫لمینیت‬ ‫تغییرات داخلی‬

‫تعميرات و نوسازی ساختمان‬ Cell: 603.8254 728.3132

‫علی وفائی‬


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.