Farhang-e BC Persian Magazine no. 296

Page 1

Farhang, September 19, 2014, No. 296

‫سال يازدهم‬

Friday, September 19, 2014, No. 296

‫ سال دوازدهم‬،296 ‫ شماره‬- 1393 ‫ شهريور‬28 ‫جمعه‬

Atlas Tour & Travel

Tel: 604.982.1116 Fax: 604.982.1470

226 - 1500 Marine Dr., North Vancouver

Pazyryk

‫آژانس مسافرتی اطلس‬

‫گالری فرش پازیریک‬

‫تعميرات و خريد و فروش‬ 604.770.1784 ‫نقد و يا به اقساط‬

1480 Marine Drive, North Van.

‫پرتو مشرف زاده‬

‫مشاور امور امالک‬

604.506.8668

Sussex Realty

Bus: 604.925.2911

2397 Marine Drive West Vancouver, BC V7V 1K9

Partomoshref@gmail.com

‫مهندس محمد خلیل بیگی‬

‫کارشناس امالک‬

Cell: 604.727.4044 Office: 604.688.6315 Fax: 604.688.6316

mbeigi1960@gmail.com www.Royalty.ca

Cell: 604.763.1512 Office: 778.285.8840


Farhang, September 19, 2014, No. 296

‫سال يازدهم‬

Page 2


‫‪Page 3‬‬

‫سال يازدهم‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫آژانس مسافرتی آریا‬ ‫با مدیریت ناهید صعودیان‬

‫تلفن ونکوور‪:‬‬

‫پر فروش ترین و با سابقه ترین آژانس هوایی ‪( 604) 986.0094‬‬ ‫نماینده رسمی کلیه خطوط هوایی برای ایران‬

‫تلفن تورنتو‪:‬‬ ‫‪(416) 229.1313‬‬ ‫ارایه خدمتی نو از آژانس آریا‪:‬‬ ‫روزهای شنبه‪ ،‬یکشنبه و تعطیل تا حد امکان‬ ‫به پیام های فوری شما پاسخ داده خواهد شد‪.‬‬

‫‪3731 Delbrook Ave.‬‬ ‫‪North Vancouver, BC V7N 3Z4‬‬ ‫‪E.mail: info@ariatravel.net‬‬

‫ایران‬

‫اسپشیال‬

‫اسپشیال‬

‫‪ 900‬دالر‬ ‫‪+‬‬ ‫‪Tax‬‬

‫تور‬ ‫مکزیک‬

‫تهران به‬ ‫ونکوور‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 4‬‬

‫دولت و معلمان بی‌سی به توافق اوليه رسيدند‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫دقیقا مشخص نیست‪ .‬مدارس از ژوئن بسته بوده‌اند و آماده‌سازی مدارس آسان نخواهد‬ ‫بود‪ :‬مدرسه‌ها و کالس‌ها نیاز به تمیزکاری جدی دارند‪ .‬به عالوه زمان‌بندی کالس‌ها‬ ‫مشخص نیست و دانش‌آموزانی که کالس‌های تابستانی را به خاطر اعتصاب از دست داده‌اند‬ ‫برنامه متفاوتی خواهند داشت‪ .‬معلمان هم هنوز برای تدریس آماده نیستند و تازه باید برنامه‬ ‫آموزشی‌شان را تحویل بگیرند‪ .‬به هر حال به احتمال خیلی زیاد مدارس اوایل هفته آینده‬ ‫بازگشایی می‌شوند اگرچه کمی طول می‌کشد وضع به شرایط عادی برگردد‪.‬‬ ‫علت اعتصاب چه بود؟‬ ‫بهار امسال‪ ۴۱۰۰۰ ،‬معلم مدارس دولتی بریتیش‌کلمبیا چند هفته پیش از شروع امتحانات‪،‬‬ ‫در اعتراض به طرح کاهش حقوق‌ها دست به اعتصاب محدود زدند‪ .‬اما این کارساز نبود‪،‬‬ ‫آنها ‪ ۱۷‬ژوئن وارد اعتصاب کامل شدند و مدارس را به تعطیلی زودهنگام کشاندند‪ .‬مدارس‬ ‫دولتی بریتیش‌کلمبیا از آن زمان تا حاال تعطیل مانده است‪.‬‬ ‫دولت بریتیش‌کلمبیا اعالم کرده بود حقوق معلمان را کاهش می‌دهد چرا که معلمان بخش‌هایی‬ ‫از فعالیت‌های فوق برنامه خود را به حالت تعلیق درآورده بودند‪( .‬معلمان می‌گویند تعداد‬ ‫دانش‌آموزان در کالس‌ها باالست و نمی‌توانند به این همه شاگرد برسند‪).‬‬ ‫(منبع‪)rouznameh.net :‬‬

‫يکی از مسئوالن تيم ملی فوتبال اميد ايران‬ ‫متهم به آزار جنسی زن کره‌ای‬

‫بعد از ماه‌ها بن‌بست و مذاکرات بی‌نتیجه‪ ،‬معلمان اعتصابی و دولت بریتیش‌کلمبیا به توافق‬ ‫اولیه و غیرقطعی رسیدند‪ .‬قرار است معلمان روز پنج‌شنبه درباره این توافق رای‌گیری کنند به گزارش خبرگزاری رویترز یک عضو هیئت ایرانی حاضر در بازی‌های آسیایی اینچئون‬ ‫به آزار و اذیت جنسی یکی از خانم‌های حاضر در ورزشگاه متهم شده و در پی شکایت‬ ‫و در صورت رای مثبت‪ ،‬مدارس آخر هفته یا اوایل هفته آینده باز می‌شوند‪.‬‬ ‫به گفته وینس ردی‪ ،‬مذاکره‌کننده کهنه‌کار و میانجی میان طرفین‪ ،‬این توافق بعد از پنج روز این زن‪ ،‬در حال حاضر اجازه ترک کشور را ندارد‪ .‬زن کره‌ای که مورد آزار جنسی قرار‬ ‫مذاکره سنگین در دلتا هتل در ریچموند به دست آمد‪« .‬من با خرسندی فراوان اعالم می‌کنم گرفته‪ ،‬یکی از داوطلبان امور اجرایی مسابقات‪ ،‬حاضر در ورزشگاه بوده است‪.‬‬ ‫دو طرف به یک توافق اولیه رسیده‌اند‪ .‬من هنوز نمی‌توانم هیچ جزئیاتی از توافق را فاش این حادثه روز دوشنبه (‪ ۱۵‬سپتامبر‪ ۲۴ /‬شهریور) در ورزشگاه آنسان وا رخ داد‪ .‬این زن‬ ‫کنم ‪ -‬طرفین مذاکره هم نمی‌توانند ‪ -‬اما همین امروز ما دوباره دیدار خواهیم داشت تا بعضی به پلیس گفته است‪ ،‬این اتفاق زمانی رخ داده که این مقام ایرانی از وی درخواست کرده تا‬ ‫با او عکس دوتایی بگیرد‪.‬‬ ‫جزئیات را نهایی کنیم‪ .‬اما در کل می‌توانم بگویم که توافق اولیه به دست آمده است‪».‬‬ ‫نمایندگان معلمان و دولت هفته پیش و زیر فشار عمومی به میز مذاکره برگشتند تا به تنشی پلیس کره جنوبی اعالم کرده است که فرد متهم بدون نشان دادن مقاومت‌‪ ،‬خود را تسلیم‬ ‫پلیس کرده و در بازجویی نیز بر این باور بوده است که با لمس کردن این زن کره‌ای‪ ،‬کار‬ ‫چند ماهه پایان دهند‪.‬‬ ‫خالف قانون انجام نداده است‪.‬‬ ‫مدارس کی باز می‌شوند؟‬ ‫بنا بر گزارش ‪ ،CBC‬به احتمال خیلی زیاد معلمان روز پنج‌شنبه رای‌گیری می‌کنند‪ .‬چنانچه به گفته یکی از دست‌اندرکاران کمیته رسمی مسابقات آسیایی اینچئون‪ ،‬این مرد ‪ ۳۸‬ساله‬ ‫نتیجه رای‌گیری روز پنج‌شنبه مثبت باشد بدون تردید مدارس باز خواهند شد اما زمان آن مسئول تدارکات تیم ملی فوتبال امید ایران بوده است‪)Deutsche Welle( .‬‬

‫تمامی مطالب هر شماره ی "فرهنگ" را می توانید در سایت‬ ‫فیسبوک نشریه‬ ‫به نشانی ‪ Farhang Bc‬مشاهده و مطالعه بفرمایید‪.‬‬

‫کيقباد اسماعيل پور‪ ،‬ناميانگ کيم‬


‫‪Page 5‬‬

‫سال يازدهم‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫دختران در آن زمان زیر ‪ ۱۸‬سال بودند‪.‬‬ ‫او سعی داشت هرنوع حرکت آنها را با خشونت کنترل کند‪ .‬حتی یک بار که یکی از دختران‬ ‫در آخرين دادگاه رضا معظمی چه گذشت؟‬ ‫بدون اجازه او از هتل خارج شده بود‪ ،‬معظمی با استفاده از نوعی اسپری فلفل او را ترساند‪.‬‬ ‫دختران شبکه روسپی‌گری معظمی در هتل‌هایی در ونکوور‪ ،‬ریچموند و نورث‌ونکوور کار‬ ‫می‌کردند‪ .‬او برخی از قربانیانش را در ویکتوریا‪ ،‬نانایمو‪ ،‬ادمونتون‪ ،‬کلگری و مونترئال‬ ‫هم به تن‌فروشی وامی‌داشت‪Farhang-e BC, Feb. 23, 2011, No. 204.‬‬ ‫‪Page 4‬‬ ‫محاکمه معظمی شش ماه است که تداوم داشته‪ .‬او در دفاع از خود عنوان کرده که نمی‌دانسته‬ ‫‪۵٠٠‬دارند‪ .‬او همچنین مدعی شده که زندگی‌اش از راه درآمد حاصل‬ ‫ديروز‪۱۸‬راسال‬ ‫شدگان زیر‬ ‫دخترها‬ ‫این‬ ‫بازداشت‬ ‫وی‪،‬ی‌گذشته است‪.‬‬ ‫قربانیانش نم‬ ‫نفراز تن‬ ‫‌فروشی به گفتهی‬ ‫اعالم کرد‪.‬‬ ‫ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﻳﮏ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ‬ ‫که او‬ ‫بازداشت‬ ‫اکثر‬ ‫شدگانیحکم‬ ‫بروس در‬ ‫قاضی‬ ‫محدودهی‬ ‫در‬ ‫کرده‪،‬‬ ‫مشاھده‬ ‫خود آورده‪« :‬من به‬ ‫ﺷﻴﺮﺍﺯ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻳﮑﻢ ﺍﺳﻔﻨﺪ‬ ‫آزادی‪ ،‬وکهتوسط‬ ‫ميدان رسیدم‬ ‫خيابان ونتیجه‬ ‫این‬ ‫و‬ ‫بودند‬ ‫شده‬ ‫دستگير‬ ‫امنيت‬ ‫پليس‬ ‫خبری‬ ‫منابع‬ ‫معظمی شاهد معتبری‬ ‫بسياری از آنھا در ساعات پايانی ديشب و بامداد امروز آزاد شدند‪.‬‬ ‫و‬ ‫‪ ‬دانشجويی‬ ‫ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖ ﺣﺪﻭﺩ ‪ ۵۰۰‬ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺗﻬﺮﺍﻥ‬ ‫به حساب نمی‌آید‪ ...‬من‬ ‫او که ديشب از مقر نيروی انتظامی فاتب واقع در ضلع جنوبی‬ ‫سايتھای نزديک به‬ ‫شده‪،‬ف‌های‬ ‫به حر‬ ‫خاطرنشان‬ ‫نتوانستمآزاد‬ ‫ميدان انقالب‪ ،‬ابتدای خيابان کارگر جنوبی‬ ‫معترضان گزارش‬ ‫اطمینان‬ ‫مدارکش‬ ‫میکند که ھمزمان با دستگيری‪ ،‬مورداو و‬ ‫قرار‬ ‫ماموران‬ ‫شتم‬ ‫و‬ ‫ضرب‬ ‫ﺩﺭ ﺗﺠﻤﻊ ﺍﻭﻝ ﺍﺳﻔﻨﺪ‬ ‫دادهاند روز يکشنبه‪،‬‬ ‫کنم‪».‬‬ ‫آنھا‬ ‫با‬ ‫بدی‬ ‫برخورد‬ ‫بازداشت‬ ‫زمان‬ ‫در‬ ‫که‬ ‫کند‬ ‫می‬ ‫تاکيد‬ ‫و‬ ‫گرفته؛‬ ‫يکی از دانشجويان‬ ‫فاحشگی در‬ ‫جوان به‬ ‫از دیروز خبر محکومیت یک مرد ایرانی به جرم واداشتن دختران‬ ‫گفتهی او “بلبلموقع‬ ‫معظمی‬ ‫زبانی”‬ ‫کسانی که به‬ ‫گرفت‪ ،‬مگر‬ ‫صورت نمی‬ ‫دانشگاه شيراز به‬ ‫‪ ‬‬ ‫خوردند‪.‬‬ ‫می‬ ‫کتک‬ ‫شدت‬ ‫به‬ ‫که‬ ‫کردند‬ ‫می‬ ‫(ساکن‬ ‫رسانه‌های کانادا منتشر شده است‪ .‬رضا معظمی‬ ‫ونکوور) اولین کسی است که در صحبت‌های قاضی به‬ ‫نيروھای‬ ‫دست‬ ‫تاریخ بی‌سی به جرم قاچاق انسان گناهکار شناخته می‌شود‪.‬‬ ‫او نگاه نمی‌کرد و به‬ ‫حکومتی کشته شده‬ ‫به گفتهی او‪ ،‬تلفنھای ھمراه ھمهی بازداشتشدگان توقيف شده و به‬ ‫است؛ اين در حالی‬ ‫است‪،‬بعداز ازجمله‬ ‫‌خواند‪.‬‬ ‫مراجعهمی‬ ‫دادگاه را‬ ‫آرامی‬ ‫کنند‪.‬‬ ‫حکمآنھا‬ ‫گرفتن‬ ‫دررای پس‬ ‫عيد ب‬ ‫شدهشده که‬ ‫شناختهگفته‬ ‫معظمی در ‪ ۳۰‬مورد از ‪ ۳۶‬مورد از اتهاماتش گناهکار آنھا‬ ‫است که خبرگزاری‬ ‫درآمدی‬ ‫طریق‬ ‫از‬ ‫روزگار‬ ‫مورد قاچاق انسان‪ ،‬سوء استفاده جنسی از دختران و نیز گذران‬ ‫ھمچنين يک کارگر که او ھم ديشب از ھمين محل آزاد شده‪ ،‬با‬ ‫اين‬ ‫تکذيب‬ ‫با‬ ‫فارس‬ ‫که با واداشتن دختران نوجوان به روسپی‌گری به دست آمده است‪.‬‬ ‫برخورداعالم نشده است اما انتظار می‌رود زندان طوالنی‌مدتی در انتظار‬ ‫به هنوز‬ ‫معظمی‬ ‫حکم نهایی‬ ‫بازداشت ديده‪،‬‬ ‫ابراز تعجب از رفتارھايی که در زمان‬ ‫درگيری‬ ‫حکمشدرراجريان‬ ‫تصادفتاکرده و‬ ‫دانشجو‬ ‫است اين‬ ‫درگفته‬ ‫کاترین بروس قاضی پرونده او در حکم ‪ ۱۸۸‬صفحه‌ای خود در مورد اتهامات معظمی او باشد‪ .‬معظمی روز ‪ ۹‬دسامبرخبر‬ ‫کند‪.‬‬ ‫دریافت‬ ‫خواهد شد‬ ‫حاضر‬ ‫دادگاه‬ ‫خشن ماموران اشاره میکند و میگويد‪:‬‬ ‫کشته نشده است‪ .‬بنا برگزارش وبسايت دانشجونيوز‪ ،‬حامد‬ ‫پایاندادند‪،‬‬ ‫فحش می‬ ‫قاضی به ھمه‬ ‫روسپی نداشتند و‬ ‫عنوان را قبول‬ ‫خودشکهانبهھم کسی‬ ‫آورده است‪« :‬آشکار است که معظمی فضای هراس را بین اينھا‬ ‫دخترانی‬ ‫جلسه از پلیس ونکوور بابت شناسایی و معرفی معظمی به دادگاه‬ ‫دادگاه در‬ ‫نورمحمدی‪ ،‬دانشجوی رشته زيستشناسی دانشگاه شيراز‪،‬‬ ‫کردب‬ ‫کردند‪.‬‬ ‫توھين می‬ ‫ی ھم‬ ‫امام‬ ‫حتی به‬ ‫شنيدم وکه‬ ‫خودم‬ ‫‌افتاد‪،‬‬ ‫م‬ ‫او‬ ‫کار‬ ‫کسب‬ ‫برایش کار می‌کردند ایجاد می‌کرده است‪ .‬وقتی دختری به دام‬ ‫ميداندارند‪.‬‬ ‫زیادی‬ ‫مشکالت‬ ‫دادگاه‬ ‫در‬ ‫‌دادن‬ ‫ت‬ ‫شهاد‬ ‫برای‬ ‫نوجوان‬ ‫«دختران‬ ‫گفت‪:‬‬ ‫و‬ ‫تشکر‬ ‫ساکن خوابگاه دستغيب و اھل خرمآباد يکم اسفندماه در‬ ‫به‬ ‫يا‬ ‫و‬ ‫اند‬ ‫داشته‬ ‫بازداشت‬ ‫ی‬ ‫سابقه‬ ‫ھم‬ ‫قبال‬ ‫که‬ ‫را‬ ‫افرادی‬ ‫او‪،‬‬ ‫ی‬ ‫گفته‬ ‫معظمی به شدت هر حرکت و رفتار او را کنترل می‌کرد‪ .‬ه‬ ‫‌برانگیز‬ ‫دانشکده خیلی‬ ‫بدهند و این‬ ‫شرح‬ ‫مقابلدیگران‬ ‫نمازیبرای‬ ‫معظمی حتی دختر قربانی را از آنها باید بالیی را که سرشان آمده‬ ‫مھندسیچالدرشحال‬ ‫اره يک‬ ‫سختمان شم‬ ‫اصلی پليس امنيت منتقل‬ ‫مقر‬ ‫به‬ ‫دارند‪،‬‬ ‫نگه‬ ‫خواستند‬ ‫می‬ ‫ھرحال‬ ‫دوستانش در خارج از حلقه روسپی‌گری جدا می‌کرد‪ .‬او ترس از پلیس را به جان دخترها است‪».‬‬ ‫فرار از دست ماموران حکومتی کشته شده است‪ .‬برپايه‬ ‫میکردند‪ .‬او میگويد که تنھا مردان در اين محل بازداشت بودهاند و‬ ‫می‌انداخت‪».‬‬ ‫مدتیازاست‬ ‫نیز بخش‬ ‫برخی از سازمان‌های غیردولتی و‬ ‫ونکوورامنيتی‬ ‫پلیسماموران‬ ‫دروسيله‬ ‫قربانیان به‬ ‫خدماتاين دانشجو‬ ‫دانشجو نيوز‪،‬‬ ‫گزارش‬ ‫زنان را از ابتدا به جای ديگری – احتماال بازداشتگاه وزرا – منتقل‬ ‫‌اند‪.‬برخورد با يک‬ ‫کردهاز‬ ‫شروعو پس‬ ‫پرت شده‬ ‫رضا به پايين‬ ‫‌گری نمازی‬ ‫روی پل‬ ‫‪۲۰۰۹‬‬ ‫فوریه‬ ‫فاصله‬ ‫در‬ ‫معظمی‬ ‫شد‪،‬‬ ‫گفته‬ ‫دادگاه‬ ‫در‬ ‫آنچه‬ ‫کلمه‪:‬اساس‬ ‫بر‬ ‫معظمی را‬ ‫اند‪.‬تا اکتبر ‪( ۲۰۱۱‬زمان که کمک به قربانیان شبکه روسپی‬ ‫يکی از افراد بازداشتشده در تجمع ديروز – اول اسفندماه – کرده‬ ‫بازداشتش) یازده دختر بین ‪ ۱۴‬تا ‪ ۱۹‬ساله را ترغیب به تن‌فروشی کرد‪ ۹ .‬نفر از این (منبع‪ )rouznameh.net :‬خودرو در خيابان ساحلی کشته شده است‪) .‬راديو فردا(‬ ‫که نيمه شب گذشته آزاد شده‪ ،‬در گفت و گو با کلمه‪ ،‬تعداد تقريبی )ايران امروز(‬

‫نادر معتمد‬

‫‪ ‬‬

‫‪ ‬‬

‫مشاورخريد و فروش امالک و متخصص‬ ‫در تهيه وام های مسکونی و تجاری با بهترين شرايط‬ ‫‪Nader Motamed‬‬ ‫‪Real Estate Consultant‬‬ ‫‪Mortgage Specialist‬‬ ‫)‪BA ( Economics‬‬

‫‪Cell: 604.603.0762‬‬ ‫جهت خريد و فروش انواع ملک يا تهيه هر نوع وام‬ ‫به وب سايت من مراجعه نموده و يا با من تماس بگيريد‪.‬‬

‫‪Fax: 604.926.9199‬‬

‫‪www.NaderMotamed.com‬‬

‫‪Bus: 604.926.6011‬‬

‫‪nader@nadermotamed.com‬‬ ‫‪ ‬‬

‫‪ ‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 6‬‬

‫ادامه تضييقات و فشارها بر اقليت بهائی در ايران‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫نامعلومی منتقل شده است‪ .‬قابل ذکر است نامبرده در تیر ماه سال جاری نیز حدود یک ماه‬ ‫در اداره اطالعات مشهد بطور موقت تحت بازداشت بسر برده بود که به قید وثیقه آزاد شد‪.‬‬ ‫الزم به یاداوری است مادر ساقی فدایی به نام «می‌‌خلوصی» به همراه دو شهروند بهایی‬ ‫دیگر به نامهای «شایان تفضلی» و «دری امری» که همزمان بازداشت شده بودند‪ ،‬بیش از‬ ‫سه ماه است همچنان در بازداشت موقت و بصورت بالتکلیف نگهداری می‌شوند‪.‬‬

‫محکومیت سوسن تبیانیان به یک سال حبس تعزیری‬ ‫خبرگزاری هرانا‪ -‬سوسن تبیانیان شهروند بهایی محروم از تحصیل شدن نورا ثابت‪ ،‬شهروند بهایی‬

‫ساکن سمنان به حکم دادگاه انقالب این شهر به‬ ‫تحمل یک سال حبس تعزیری محکوم شد‪.‬‬ ‫به گزارش خبرگزاری هرانا‪ ،‬ارگان خبری‬ ‫مجموعه فعاالن حقوق بشر در ایران‪ ،‬طی هفته‬ ‫جاری‪« ،‬سوسن تبیانیان» شهروند بهایی ساکن‬ ‫سمنان به حکم شعبه اول دادگاه انقالب این شهر‬ ‫به ریاست قاضی امیری به اتهام «تبلیغ علیه نظام‬ ‫جمهوری اسالمی ایران به نفع گروههای معاند‬ ‫و مخالف نظام (فرقه بهاییت)» با توجه به داشتن‬ ‫سابقه کیفری به یک سال حبس تعزیری و ضبط‬ ‫کلیه اسناد و مدارک مکشوفه مرتبط با دیانت‬ ‫بهایی محکوم شد‪ .‬حکم مذکور ظرف بیست روز قابل تجدید نظرخواهی است‪.‬‬ ‫یاداوری می‌شود سوسن تبیانیان در طی سالهای ‪ ۸۸‬و ‪ ۸۹‬مدت یک سال را در زندان اوین‪،‬‬ ‫زندانی بوده است همچنین در سال جاری نیز مدت دو ماه در رابطه با پرونده اخیر خود‬ ‫بازداشت شده بود‪.‬‬

‫بازداشت مجدد «ساقی فدایی» شهروند بهایی در مشهد‬

‫خبرگزاری هرانا‪ -‬ساقی فدایی‪ ،‬شهروند بهایی‬ ‫ساکن مشهد پس از احضار به دادسرای انقالب‬ ‫این شهر بازداشت و به نقطه نامعلومی منتقل شده‬ ‫است‪.‬‬ ‫به گزارش خبرگزاری هرانا‪ ،‬ارگان خبری‬ ‫مجموعه فعاالن حقوق بشر در ایران‪ ،‬ساقی‬ ‫فدایی‪ ،‬شهروند بهایی ساکن مشهد صبح روز‬ ‫پنجشنبه ‪ ۲۰‬شهریور ماه پس از احضار به‬ ‫دادسرای انقالب مشهد‪ ،‬بازداشت و به نقطه‬

‫خبرگزاری هرانا‪ -‬نورا ثابت‪ ،‬جوان ‪ ۱۸‬ساله بهایی علیرغم کسب رتبه الزم برای تحصیل‬ ‫در رشته پزشکی از ورود به دانشگاه محروم شد‪ .‬وی در این باره رنجنامه‌ای با شرح رنج‬ ‫و مشکالت خود خطاب به مردم ایران نوشته است‪.‬‬ ‫به گزارش خبرگزاری هرانا‪ ،‬ارگان خبری مجموعه فعاالن حقوق بشر در ایران‪ ،‬نورا‬ ‫ثابت‪ ،‬جوان ‪ ۱۸‬ساله بهایی که امسال در آزمون ورودی دانشگاههای ایران شرکت کرده‬ ‫و رتبه الزم برای تحصیل در رشته پزشکی را نیز کسب کرده بود به دلیل کارشکنی‬ ‫مسئولین و وجود محدودیتهایی که بطور غیررسمی بر جامعه بهاییان ایران بخصوص در‬ ‫امر تحصیل در طی سه دهه گذشته اعمال شده همچون بسیاری از جوانان و افراد جویای‬ ‫تحصیل این جامعه از ورود به دانشگاه علیرغم آغاز سال تحصیلی باز ماند‪.‬‬ ‫در روزهای اخیر همچون هر سال‪ ،‬تعداد زیادی از جوانان جویای تحصیل بهایی که‬ ‫رتبه‌های الزم را برای ورود به دانشگاه‌ها کسب کرده‌اند با پیغام‌های مبهمی در زمان ورود‬ ‫به سایت سازمان سنجش مواجه می‌شوند که پس از پیگیری به آنان گفته می‌شود به خاطر‬ ‫اعتقادات مذهبی اشان نمی‌توانند به دانشگاه وارد شوند‪.‬‬

‫جان دست‌اندرکاران سايت مجذوبان نور در خطر است‬ ‫خبرگزاری هرانا – سازمان گزارشگران بدون مرز با انتشار بیانیه‌ای نگرانی عمیق خود‬ ‫را از وضعیت بازداشت و سالمت روزنامه‌نگاران و وب‌نگارانی که با وجود بیماری از‬ ‫درمان الزم محروم شده‌اند‪ ،‬اعالم کرد‪.‬‬ ‫به گزارش هرانا به نقل از رادیو زمانه‪ ،‬رضا انتصاری‪ ،‬حمیدرضا مردادی‪ ،‬مصطفی‬ ‫عبدی‪ ،‬کسری نوری و افشین کرم‌پور‪ ،‬روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران همکار سایت‬ ‫مجذوبان نور‪ ،‬سایت نزدیک به دراویش گنابادی‪ ،‬و وکالی زندانی آن‌ها امیر اسالمی‪،‬‬ ‫فرشید یداللهی‪ ،‬مصطفی دانشجو و امید بهروزی از تاریخ ‪ ۹‬شهریورماه در اعتراض به‬ ‫وضعیت بازداشت خود در اعتصاب غذا به‌سر می‌برند‪ .‬گزارشگران بدون مرز وضعیت‬ ‫برخی از آن‌ها را «وخیم» توصیف کرده است‪.‬‬

‫‪Bright‬‬ ‫‪Immigration‬‬ ‫‪Bright‬‬ ‫‪FutureFuture‬‬ ‫‪Immigration‬‬ ‫‪Services Services‬‬ ‫(‪ !"#$%&' #‬د)(‪!"#$%&' #‬‬

‫‪Bright‬‬ ‫‪Future‬‬ ‫‪Services‬‬ ‫'&‪!"#$%‬‬ ‫د)(‪#‬‬ ‫)‪(ICCRC‬‬ ‫‪%,%-Immigration‬دا‬ ‫'&‪.#$%‬‬ ‫‪45,%‬‬‫‪ 589‬ر‪!67‬‬ ‫<;‪#:‬ا‪!,‬‬ ‫?>ا=‬ ‫)‪(ICCRC‬‬ ‫'‪%3‬ور‪%,%-/0‬دا‬ ‫'&‪.#$%‬‬ ‫'‪%3‬ور‪/0‬‬ ‫‪45,%‬‬‫ر‪!67‬‬ ‫ا= <;‪#:‬ا‪589 !,‬‬

‫)‪(ICCRC‬‬ ‫'&‪%,%-of.#$%‬دا‬ ‫'‪%3‬ور‪/0‬‬ ‫‪45,%‬‬‫<;‪#:‬ا‪!,‬‬ ‫‪5J KL,‬ا‪>?GH !I‬ا=‬ ‫‪(Commissioner‬‬ ‫‪Oaths)of‬‬ ‫‪%@A6B‬‬‫‪C@(0#D‬‬ ‫ر‪!67‬دو<‪E‬‬ ‫‪ C@(0#D‬از‬ ‫‪589‬ا'‪%8‬‬ ‫دو<‪GHE‬‬ ‫‪5J‬ا‪!I‬‬ ‫‪(Commissioner‬‬ ‫)‪Oaths‬‬ ‫‪%@A6B‬‬‫دار‪KL,‬از‬ ‫ا'‪%8‬‬

‫'&‪%,%- !"#$%‬دا‬ ‫‪.%'LM‬‬ ‫"‪ ND#P‬در‬ ‫‪%DGH‬در‪۶‬‬ ‫‪(Commissioner‬‬ ‫‪%,%‬دا‪of‬‬‫)‪Oaths‬‬ ‫ارا‪%@A6B-NO‬‬ ‫‪C@(0#D‬‬ ‫ارا‪NO‬دو<‪E‬‬ ‫‪=%7‬از‬ ‫ا'‪%8‬‬ ‫‪5J=%7‬ا‪!I‬‬ ‫دار‪KL,‬‬ ‫'&‪!"#$%‬‬ ‫‪.%'LM‬‬ ‫"‪ND#P‬‬ ‫‪۶ %D‬‬ ‫ای‪ N)#H،‬ای‪،‬‬ ‫و‬ ‫);!‬ ‫ا‪،!,%(7‬‬ ‫‪%‬ر‪!;0#)T‬‬‫و‬ ‫‪UJ‬اری‬ ‫‪N0%'#7‬‬ ‫‪:‬‬ ‫‪G0#V‬‬ ‫از‬ ‫'&‪.#$%‬‬ ‫‪%,%‬دا‬‫'&‪!"#$%‬‬ ‫‪=%7‬و"‪ ND#P‬در‬ ‫'&‪ .#$%‬از ‪۶ %DN0%'#7 :G0#V‬‬ ‫‪N)#H‬‬ ‫‪ !;) .%'LM‬و‬ ‫ارا‪NO‬ا‪،!,%(7‬‬ ‫‪%‬ر‪!;0#)T‬‬‫‪UJ‬اری‬ ‫ا‪،!<%W(X‬‬ ‫‪5M‬د‬ ‫و‬ ‫‪#Y6I‬‬ ‫ا‪Z@X#Y,%[7‬‬ ‫‪،!\,%M‬‬ ‫]‪%(7#‬ر‬ ‫دا‪،!05P3,‬‬ ‫‪ N)#H‬ای‪،‬‬ ‫‪5M‬د );! و‬ ‫ا‪،!,%(7‬‬ ‫‪%‬ر‪!;0#)T‬‬‫‪UJ N0%'#7‬اری و‬ ‫]‪%(7#‬ر‪:G0#V‬‬ ‫"_^^!از‬ ‫'&‪.#$%‬‬ ‫ا‪،!<%W(X‬‬ ‫‪ #Y6I‬و‬ ‫ا‪Z@X#Y,%[7‬‬ ‫‪،!\,%M‬‬ ‫_^^! دا‪،!05P3,‬‬ ‫و‪>0‬ای ‪%-‬ر‪ #]57 ،‬و‪>0‬ا ‪#D‬ای وا<‪/0#$%&' /0L‬‬ ‫ا‪ #Y6I Z@X#Y,%[7‬و ‪5M‬د ا‪،!<%W(X‬‬ ‫‪،!\,%M‬‬ ‫]‪%(7#‬ر‬ ‫دا‪،!05P3,‬‬ ‫"_^^!‬ ‫و‪>0‬ای ‪%-‬ر‪ #]57 ،‬و‪>0‬ا ‪#D‬ای وا<‪/0#$%&' /0L‬‬ ‫در‪%- E)%0‬ر‪#&X .‬و‪L,‬ی ‪%,%-‬دا ‪%- L0L6" ،Citizenship‬ر‪ .‬ا‪ E'%a‬دا‪،PR `O‬‬ ‫'&‪/0#$%‬‬ ‫‪،Citizenship‬و‪>0‬ا‬ ‫ر‪%- E)%0‬ر‪#&X .‬و‪L,‬ی ‪%,%-‬دا و‪>0‬ای ‪%-‬ر‪#]57 ،‬‬ ‫دا‪،PR `O‬‬ ‫وا<‪/0L‬ا‪E'%a‬‬ ‫‪#D‬ای‪%-‬ر‪.‬‬ ‫"‪L0L6‬‬ ‫)‪5M c%$#‬ا‪ !I‬از )‪%I b0%‬ی '‪#‬دود ‪ ،Appeal‬در‪5M‬ا‪Refugee !JL;I%;] E7‬‬ ‫‪Refugee‬‬ ‫];‪!JL;I%‬‬ ‫در‪5M‬ا‪E7‬‬ ‫‪،Appeal‬‬ ‫‪5M c%$‬ا‪ !I‬از )‪%I b0%‬ی '‪#‬دود‬ ‫دا‪،PR `O‬‬ ‫‪%‬ر‪ .‬ا‪E'%a‬‬‫‪L0L6" ،Citizenship‬‬ ‫‪#&X‬و‪L,‬ی ‪%,%-‬دا‬ ‫!‪Website:www.canaim.com‬‬ ‫‪OfÞce: 604-472‬‬ ‫در‪%- E)%0‬ر‪9220 .‬‬ ‫!‪Website:www.canaim.com‬‬ ‫‪OfÞce:‬‬ ‫‪9220‬‬ ‫‪Refugee‬‬ ‫‪ ،Appeal‬در‪5M‬ا‪!JL;I%;] E7‬‬ ‫)‪%I b0%‬ی‬ ‫‪604-472‬از‬ ‫)‪5M c%$#‬ا‪!I‬‬ ‫‪Email: info@canaim.com‬‬ ‫'‪#‬دود‪Mobile:‬‬ ‫‪604-880‬‬ ‫‪0287‬‬ ‫‪Email: info@canaim.com‬‬ ‫‪Mobile:‬‬ ‫‪604-880 0287‬‬ ‫!‪Website:www.canaim.com‬‬ ‫‪OfÞce: 604-472‬‬ ‫‪9220‬‬

‫‪Mobile:‬‬ ‫‪0287‬‬ ‫‪Office604-880‬‬ ‫‪604.941.6624‬‬ ‫‪Mobile 604.880.0287‬‬

‫‪Email: info@canaim.com‬‬ ‫‪Website www.canaim.com‬‬ ‫‪Email info@canaim.com‬‬

‫فوآد احمدی‬

‫‪604.722.7202‬‬

‫مشاور در امور امالک مسکونی و تجاری و سرمایه گذاری ‪www.FoadAhmadi.com‬‬ ‫)‪Member of National Commercial Council of Canada and BC(NCC and CREA‬‬

‫‪foad@foadahmadi.com‬‬

‫‪Qualified Real estate consultant in Residential and Commercial‬‬

‫برای دیدن تمام امالک فروشی در‬ ‫ونکوور بزرگ با نقشه‪ ،‬ماهواره‪ ،‬ایمیل‬ ‫اتوماتیک‪ ،‬اندازه اتاق ها و ‪ ...‬به وب‬

‫‪ONE OF TOP‬‬ ‫‪10% REALTORS‬‬ ‫‪IN GREATER‬‬ ‫‪VANCOUVER‬‬ ‫)‪(Medalion club 2006‬‬

‫سایت من مراجعه کنید‪.‬‬ ‫)‪(Properties/Member Access/ Sign up‬‬ ‫”‪“RE/MAX Crest Westside‬‬


‫‪Page 7‬‬

‫سال يازدهم‬

‫محکوميت به اعدام يک شهروند ايرانی به اتهام سب النبی!!‬ ‫اطالعیه مطبوعاتی‬ ‫مجموعه فعاالن حقوق بشر در ایران عنوان‬ ‫می‌دارد «سهیل عربی» شهروند ایرانی‬ ‫به اتهام «سب النبی» به اعدام محکوم‬ ‫شده است‪ .‬این تشکل حکم صادره برای‬ ‫این شهروند ایرانی را ناعادالنه دانسته و‬ ‫خواهان لغو فوری آن است‪.‬‬ ‫یکی از سه وکیل مدافع آقای عربی در این‬ ‫رابطه به مجموعه فعاالن حقوق بشر در‬ ‫ایران گفت‪ ،‬شعبه ‪ ۷۶‬دادگاه کیفری استان‬ ‫تهران به ریاست قاضی «مدیر خراسانی»‬ ‫روز ‪ ۸‬شهریورماه سال جاری‪ ،‬با حضور‬ ‫‪ ۵‬قاضی پس از بررسی پرونده آقای عربی‬ ‫با ‪ ۳‬رای موافق و ‪ ۲‬رای مخالف به محکومیت آقای عربی بر اساس ماده ‪ ۲۶۲‬قانون‬ ‫مجازات اسالمی جدید ایران رای داد و ایشان را به اتهام «سب النبی» به حد قتل یعنی اعدام‬ ‫محکوم کرد‪.‬‬ ‫به گفته وکیل آین زندانی‪ ،‬آقای عربی اعترافات و اقاریر خود در دوره بازجویی را در‬ ‫دادگاه پس گرفته و آن‌ها را اخذ شده تحت فشار خوانده است با این حال قضات صادر کننده‬ ‫حکم‪ ،‬این موضوع را تحت عنوان «انکار پس از اقرار» نپذیرفته‌اند و اقاریر نامبرده در‬ ‫ایام بازجویی را مبنای صدور حکم قرار دادند‪.‬‬ ‫آقای سهیل عربی‪ ۳۰ ،‬سال سن دارد و در آبان ماه سال ‪ ۱۳۹۲‬توسط سپاه پاسداران‬ ‫بازداشت و مدت ‪ ۲‬ماه را تحت بازجویی در بند ‪ ۲‬الف این زندان و در سلول انفرادی به‬ ‫سر برد‪ ،‬بنا به محتویات پرونده آقای عربی مدیر هشت صفحه فیسبوکی مختلف بوده است‪،‬‬ ‫مطالب مندرج در این صفحات دلیل اصلی بازداشت ایشان و طرح اتهامات مذکور بر علیه‬ ‫این شهروند شده است‪.‬‬ ‫با توجه به مهلت تعیین شده نهایی ‪ ۲۸‬شهریورماه برای تجدد نظر خواهی‪ ،‬وکالی آقای‬ ‫عربی به مجموعه فعاالن حقوق بشر در ایران گفتند که قصد دارند در هفته آتی نسبت به‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫تجدید نظر خواهی این پرونده اقدام نمایند‪ ،‬تیم وکالی آقای عربی معتقد است با توجه به‬ ‫اینکه آقای عربی تعمد و نیتی برای توهین نداشته است‪ ،‬بر اساس ماده ‪ ۲۶۳‬قانون مجازات‬ ‫اسالمی می‌توان در مرحله تجدید نظر به کاهش این مجازات امیدوار بود‪.‬‬ ‫مجموعه فعاالن حقوق بشر در ایران عمیقا از اعمال مجازات اعدام که در معاهدات حقوق‬ ‫بشری تنها برای اتهامات جدی همچون نسل کشی در نظر گرفته شده است در چنین پرونده‌ای‬ ‫که ماهیت آن مبانی عقیدتی و بیانی دارد ابراز تاسف و نامیدی می‌کند‪ ،‬این تشکل صدور‬ ‫چنین حکمی را نشانه‌ای دیگر از عدم پایبندی و توجه دولت ایران به مقاوله نامه‌های حقوق‬ ‫بشری می‌داند و خواستار نجات آقای عربی از مجازات مرگ است‪.‬‬ ‫همچنین این تشکل مطلع شده است که آقای عربی عالوه بر پرونده مفتوح در دادگاه کیفری‬ ‫استان که حکم اعدام را برای این زندانی در پی داشته است‪ ،‬دارای سه پرونده دیگر است‬ ‫که تماما از یک جنس هستند اما به دلیل صالحیت رسیدگی‪ ،‬اتهامات در دادگاههای مختلف‬ ‫در حال رسیدگی است‪.‬‬ ‫آقای عربی در یکی از پرونده‌های مذکور در دادگاه کارکنان دولت به اتهام توهین به رییس‬ ‫سابق دانشگاه عالمه و همینطور حداد عادل‪ ،‬رئیس سابق مجلس شورای اسالمی در ابتدای‬ ‫سال جاری محاکمه شده و نهایتا به پرداخت ‪ ۵۰۰‬هزار تومان جزای نقدی و تحمل ‪۳۰‬‬ ‫ضربه شالق محکوم گردیده است‪ .‬پرونده مذکور در حال حاضر با اعتراض وکالی آقای‬ ‫عربی به دادگاه تجدید نظر ارجاع داده شده است‪.‬‬ ‫در پرونده دیگری در ‪ ۱۲‬شهریورماه سال جاری‪ ،‬آقای عربی در شعبه ‪ ۱۵‬دادگاه انقالب به‬ ‫ریاست قاضی صلواتی به اتهام «توهین به رهبری» و «تبلیغ علیه نظام» محاکمه و به اشد‬ ‫مجازات یعنی تحمل ‪ ۲‬سال حبس تعزیری به خاطر توهین به رهبری و تحمل ‪ ۱‬سال حبس‬ ‫تعزیری به خاطر تبلیغ علیه نظام محکوم شد‪.‬‬ ‫در چهارمین تعقیب قضایی‪ ،‬پرونده‌ای به اتهام «توهین به ریاست جمهوری» برای ایشان‬ ‫در دادگاه عمومی و جزایی تهران مفتوح شده است که همچنان در حال رسیدگی است‪.‬‬ ‫مجموعه فعاالن حقوق بشر در ایران صدور حکم اعدام و نیز سایر پرونده‌های جاری بر‬ ‫علیه سهیل عربی را ناعادالنه خوانده و از گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد‬ ‫می‌خواهد با توجه ویژه به این پرونده که بزه انتسابی ماهیتی کامال فکری و کالمی دارد از‬ ‫ظرفیت‌های موجود برای نجات وی از خطر مرگ استفاده کند‪ ،‬الزم به اشاره است اجرای‬ ‫بی‌رویه احکام اعدام در ایران بخصوص در نیمه نخست شهریورماه دست کم رشدی پنجاه‬ ‫درصدی را نشان می‌دهد‪.‬‬ ‫دبیرخانه مجموعه فعاالن حقوق بشر در ایران‬ ‫‪ ۱۹‬شهریورماه ‪ ۱۳۹۳‬برابر با ‪ ۹‬آگوست‬ ‫‪-------------------------------------------‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 8‬‬

‫درآمد ‪ ۵۰۰‬ميليارد تومانی چين‬ ‫از ُمهر نماز و تسبيح در ايران‬

‫‪ ۵۰۰‬میلیارد تومان از درآمد فروش سوغات مشهد نصیب چینی‌ها می‌شود‪ .‬مهر‪ ،‬تسبیح‬ ‫و جانماز چینی به اسم سوغات مشهد فروخته و پول آن به جیب چینی‌ها می‌رود‪ .‬فهرست‬ ‫واردات کاالهای عجیب چینی پیش از این از سوی اداره گمرک اعالم شده بود‪.‬‬ ‫فروش اجناس چینی در ایران موضوع تازه‌ای نیست‪ .‬مطابق آمار اداره گمرک ایران‪،‬‬ ‫فهرست کاالهای وارداتی از چین هر سال گسترده‌تر و عجیب‌تر می‌شود‪.‬‬ ‫با این‌که بسیار پیش‌تر از این‌ها فهرستی از کاالهای عجیب وارداتی از چین به ایران اعالم‬ ‫شده بود‪ ،‬اما به تازگی عضو کمیسیون فرهنگی مجلس ایران با انتقاد از عرضه سوغات‬ ‫چینی در مشهد به خبرگزاری مهر گفته است‪« :‬این درست نیست که ساالنه بیش از ‪۵۰۰‬‬ ‫میلیارد تومان درآمد فروش سوغات این شهر در جیب چینی‌ها سرازیر شود و مشهدی‌ها از‬ ‫کسب این مبلغ بی‌نصیب باشند‪».‬‬ ‫به گفته نماینده مردم مشهد در مجلس‪ ،‬چین با تولید سجاده و مهرنماز و تسبیح مشکالت‬

‫‪Friday, Oct. 3, 2014‬‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫گسترده‌ای را برای تولیدکننده داخلی در این شهر بوجود آورده است‪.‬‬ ‫انتقاد نماینده مردم مشهد در مجلس به درآمد باالی فروش اجناس چینی در این شهر نخستین‬ ‫مورد از اعتراض‌ها به این مسئله نیست‪ .‬پیش‌تر نماینده مردم آبادان هم در مجلس نسبت به‬ ‫واردات کاالی بی کیفیت چینی انتقاد کرده بود‪.‬‬ ‫وارادات کاالهای عجیب چینی به ایران‬ ‫ایران پیش از این کاالهایی مانند سنگ قبر‪ ،‬مهر‪ ،‬جانماز‪ ،‬قرآن‪ ،‬تسبیح‪ ،‬عصا‪ ،‬شالق‪،‬‬ ‫قالب ماهیگیری‪ ،‬سیم خاردار‪ ،‬پونز‪ ،‬شبرنگ‪ ،‬چکش‪ ،‬مانکن خیاطی‪ ،‬چوب سیگار‪،‬‬ ‫سیر‪ ،‬پرتقال‪ ،‬انواع زیپ را از چین وارد کرده بود‪ .‬کاالهایی که برخی مواقع به خاطر‬ ‫حساسیت‌برانگیز بودن نامشان در فهرست گمرک با نام‌های دیگری وارد می‌شدند‪.‬‬ ‫برای مثال بسیاری از جانمازهایی که بخشی از سوغات مشهد حساب می‌شود و به تازگی‬ ‫اعالم شده است ‪ ۵۰۰‬میلیارد تومان از درآمد فروششان به چینی‌های می‌رسد‪ ،‬با عنوان‌های‬ ‫دیگری مانند فرش‪ ،‬گلیم ماشینی یا پارچه‌های چاپی و نقش‌دار به ایران وارد می‌شوند‪.‬‬ ‫سالیانه حدود ‪ ۲۵‬میلیون نفر از شهر مشهد دیدن می‌کنند‪ .‬مسافرانی که به گفته فروشندگان‬ ‫عرضه سوغات مشهد اگر مرفه باشند تنها زعفران می‌خرند و اگر از اقشار کم درآمد جامعه‬ ‫باشند همان جانماز و تسبيح چينی را به دليل قيمت پايين آن خريداری می‌كنند‪ .‬در این بین‬ ‫وضع کسب و کار فروشندگان این کاالها در مشهد اغلب کساد است‪ .‬چرا که خریداران‬ ‫زعفران انگشت شمار هستند و از درآمد فروش تسبیح و جانمازهای چینی هم برای این‬ ‫افراد مبلغ قابل توجهی به دست نمی‌آید‪.‬‬ ‫وارادات خارجی با وجود تولیدات داخلی‬ ‫بخش بزرگی از منتقدان وارادات کاالهای چینی معتقدند‪ ،‬بسیاری از این کاالها را می‌توان‬ ‫در داخل ایران نیز تولید کرد و اجازه ورود این کاالها تنها ضربه به تولیدات ملی است‪.‬‬ ‫چندی پیش اعالم شد‪ ،‬ایران سالیانه ‪ ۳۰‬میلیارد عدد چوب بستنی از چین وارد می‌کند‪ .‬این‬ ‫رقم معادل ‪ ۹۵‬درصد چوب بستنی مورد نیاز کارخانجات تولید بستنی در ایران است و‬ ‫در عین حال سه کارخانه در کرج‪ ،‬زنجان و اصفهان هم قادر به تولید چوب بستنی هستند‪.‬‬ ‫از سوی دیگر حجم واردات کاالهای پزشکی از چين هم حدود ‪ ۱۰۰‬ميليون دالر است‪ .‬در‬ ‫حالی که به گفته مدير کل تجهيزات پزشکی وزارت بهداشت اغلب این کاالهای مصرفی‪،‬‬ ‫مانيتورها و تخت‌های بيمارستانی در داخل نیز توليد می‌شود‪.‬‬ ‫به اعتقاد اقتصاددانان ضربه به توليد داخلی‪ ،‬تعطيلی كارخانجات‪ ،‬ورشكستگی توليدكنندگان‪،‬‬ ‫سرخوردگی بخش‌خصوصی‪ ،‬افزايش بيكاری‪ ،‬گسترش داللی در اقتصاد و جوالن كاالهای‬ ‫بی‌كيفيت و غيراستاندارد در بازار مصرف‪ ،‬از پيامدهای ورود اجناس چينی به شمار‬ ‫می‌روند‪( .‬دویچه وله)‬


‫‪Page 9‬‬

‫سال يازدهم‬

‫وقتی خياط‌های خيابان جمهوری هم مهاجرت می‌کنند‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫تولیدکنندگان ایرانی پس از مهاجرت می‌توانند با استفاده از امکانات کشورهای میزبان‪،‬‬ ‫هزینه تولید خود را تا یک‌دهم هزینه تولید در ایران کاهش دهند به عالوه این‌که کیفیت‬ ‫کارهایشان را به‌طور چشمگیری باال ببرند و بازار بهتری جذب کنند»‪.‬‬ ‫این تولیدکننده وجود پارچه‌های مرغوب و باکیفیت در ترکیه‪ ،‬پایین بودن حق بیمه کارگران‬ ‫و باالتر بودن کیفیت امکانات کارگاهی را یکی از علل پایین آمدن هزینه تولید پوشاک‬ ‫در آنجا عنوان کرده و اظهار داشته که مجموعه این موارد باعث می‌شود سود خالص‬ ‫تولیدکنندگان در ترکیه ‪ ۱۰‬برابر ایران باشد‪.‬‬ ‫چین؛ بهتر از ترکیه‬ ‫علیرضا عابد‪ ،‬تولیدکننده پوشاکی که با روزنامه شهروند صحبت کرده‪ ،‬شرایط کار در چین‬ ‫را حتی از ترکیه هم بهتر می‌داند و می‌گوید هزینه تولید پوشاک در چین ‪ ۸۰‬درصد کمتر‬ ‫از ترکیه و یک بیستم ایران است‪.‬‬ ‫وی البته تصریح می‌کند که کیفیت پوشاک تولیدی در ترکیه قابل مقایسه با چین نیست چرا‬ ‫که ترک‌ها با هدف حضور در بازارهای اروپایی پوشاک تولید می‌کنند اما کسانی که قصد‬ ‫سود کوتاه مدت دارند‪ ،‬بیشتر چین را برای مهاجرت انتخاب می‌کنند‪.‬‬ ‫این تولید کننده اظهار داشته که بیشتر تولیدکنندگان ایرانی مهاجر در حال حاضر پوشاک‬ ‫تولیدی خود را به ایران صادر می‌کنند‪ .‬ضمن این‌که با استفاده از بازار ترکیه‪ ،‬مشتریان‬ ‫عرب و آفریقایی زیادی نیز دست و پا کرده‌اند‪.‬‬

‫روزنامه شهروند‪ ،‬چاپ تهران‪ ،‬گزارشی منتشر کرده از سیل مهاجرت کارگران خیاطی به‬ ‫چین و ترکیه؛ جایی که درآمدی بالغ بر هزار تا ‪ ۱۵۰۰‬دالر در ماه شرایطی افسانه‌ای را‬ ‫برای کارگران تولیدی‌ها فراهم کرده است‪.‬‬ ‫«استخدام خیاط در ترکیه‪ ،‬برای کار در چین با ما تماس بگیرید‪ ،‬کار در استانبول بدون هیچ‬ ‫هزینه‌ای‪ ،‬محیط ایرانی در خارج ایران‪ ،‬هزینه‌های ضروری زندگی شما برعهده ماست‪،‬‬ ‫نگران یادگیری زبان نباشید‪ ،‬درآمد ماهانه حداقل ‪٣‬برابر درآمد فعلی‌تان»‪.‬‬ ‫این جمالت نمونه‌هایی از متن آگهی‌هایی هستند که این روزها بر دیوارهای خیابان جمهوری‬ ‫تهران‪ ،‬مرکز تولیدکنندگان پوشاک‪ ،‬به چشم می‌خورند‪ .‬خبرنگار روزنامه شهروند‪ ،‬رد این‬ ‫آگهی‌ها را گرفته و بدانجا رسیده که این آگهی‌ها توسط خود تولیدکنندگان پخش شده‌اند‪.‬‬ ‫یکی از تولیدکنندگان پوشاک در این باره به خبرنگار این روزنامه گفته‪« :‬افزایش سرسام‌آور‬ ‫هزینه تولید در ایران باعث شده بسیاری از تولیدکنندگان داخلی به فکر مهاجرت و کار در‬ ‫سایر کشورها بیفتند‪ .‬کشور مقصد این تولیدکنندگان به صورت عمده ترکیه و چین است‪.‬‬

‫سیاست ترکیه‪ :‬حمایت از برندهای پوشاک‬ ‫یک تولیدکننده دیگر پوشاک در خوزستان به گزارشگر شهروند گفته‪« :‬دولت ترکیه با‬ ‫شعار "برندهای پوشاک؛ تقویت‌کنندگان صنعت نساجی" به تولیدکنندگان پوشاک تسهیالت‬ ‫قابل توجهی ارائه می‌دهد به‌عنوان مثال هر برند جهانی پوشاک در ترکیه می‌تواند تا ‪‌۵۰۰‬‬ ‫میلیون دالر تسهیالت کار از بانک‌های ترکیه دریافت کند اما در ایران نه‌تنها برندها‬ ‫وارد‌کننده پوشاک شده‌اند و تنها فعالیت تولیدی‌شان دوخت مارک‌شان روی پوشاک وارداتی‬ ‫است بلکه تولیدکنندگان کوچک نیز به دلیل سیل قاچاق پوشاک‪ ،‬کسب‌وکار را یا به‌طور کل‬ ‫تعطیل کرده‌اند یا حداکثر با ‪ ‌٢٠‬درصد ظرفیت تولیدی خود کار می‌کنند»‪.‬‬ ‫بر اساس آخرین آمار گمرک ایران‪ ،‬آلمان‪ ،‬ترکیه و چین سه مبدا اصلی واردات پوشاک به‬ ‫ایران هستند‪ .‬پوشاک از اقالمی محسوب می‌شود که باالترین حجم قاچاق به ایران را دارد‪.‬‬ ‫مرکز پژوهش‌های مجلس سال قبل در گزارشی درباره واردات پوشاک اعالم کرده بود‬ ‫که طی سال‌های ‪ ۱۳۸۵‬تا ‪ ۱۳۸۹‬قاچاق پوشاک به داخل ایران رشد ‪ ۵۰۰‬درصدی داشته‬ ‫است‪)Deutsche Welle( .‬‬

‫به مديريت محمد وکيلی‬

‫‪NASTAX‬‬

‫‪Inc.‬‬

‫ناهيد پاک‬ ‫مشاور در امور شرکتها و اشخاص و ارائه کننده کليه خدمات مالياتی و حسابداری‬

‫‪Nahid Pak _ MSc‬‬

‫‪Accounting , Tax, Payroll‬‬

‫‪Tel: 778.340.0231‬‬

‫‪www.nastax.com‬‬ ‫‪1254 Rosewood Cres. North Vancouver, BC, V7P 1H4‬‬


Farhang, September 19, 2014, No. 296

‫سال يازدهم‬

Page 10


‫‪Page 11‬‬

‫سال يازدهم‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫‪PERSIAN CULTURE AND ART INSTITUTE‬‬

‫خانـه فـرهنـگ و هنـر ایــران‬ ‫مرکـز برگـزاری کـالس‪ ،‬گردهمـایی و رویدادهـای فـرهنـگی‬

‫مرکـز اطالع رسانی رویـدادهای فرهنـگی‬

‫‪www . PersianEvents . ca‬‬

‫کالس های جدید دوره فشرده فیلمسازی‪ :‬حسین فاضلی • عکاسی‪ :‬نیما راهنما‬ ‫فارسی‪ ،‬ریاضی و خالقیت هنری کودکان و نوجوانان‪ :‬مسانه فاضلی‬ ‫سرامیک‪ :‬املیرا حبیب اله • نقاشی رنگ روغن‪ :‬مهتاب فیروز آبادی‬ ‫مجسمه سازی‪ :‬مجید شیخ اکبری • زبان انگلیسی‪ :‬فرزین جماعت لو‬ ‫موسـیقـی‬ ‫کمانچه‪ ،‬ویلن‪ :‬سعید فرج پوری‬ ‫آواز‪ :‬پرویز نزاکتی‬ ‫تار‪ ،‬سه تار‪ :‬علی رزمی‬ ‫بربط‪ :‬علی سجادی‬ ‫سنتور‪ ،‬موسیقی کودکان‪ :‬ساینا خالدی‬ ‫متبک‪ ،‬دف‪ :‬هامین هنری‬ ‫گیتار‪ :‬نادر خالدی‪ ،‬محمد خرازی‬ ‫پیانو‪ ،‬سلفژ‪ :‬آذر تفضلی‬ ‫آکاردئون‪ :‬سعید زرگری‬ ‫نی‪ :‬پویا معتمدی‬ ‫ویلن‪ ،‬کمانچه‪ :‬سینا احتاد‬

‫ادبیات و هنـرهای نمایشـی‬ ‫داستان نویسی‪ :‬محمد محمدعلی‬ ‫تئاتر‪ ،‬منایشنامه نویسی‪ :‬محمد رحمانیان‬ ‫بازیگری‪ :‬مهتاب نصیرپور‬

‫هنـرهای تجسمـی‬ ‫نقاشی آبرنگ‪ :‬محمدرضا آتشزاد‬ ‫کاریکاتور‪ ،‬انیمیشن‪ :‬افشین سبوکی‬ ‫مینیاتور‪ ،‬تذهیب‪ :‬فرهاد الله دشتی‬ ‫طراحی‪ :‬حمیدرضا جدید‬ ‫گرافیک‪ :‬نینا صاحل پور‪ ،‬فرزان کرمانی نژاد‬ ‫نقاشی کودکان‪ ،‬کالژ‪ ،‬سفال‪ :‬شیما دهقان‬ ‫خوشنویسی‪ :‬مسعود کریمایی‬

‫علوم پایه و زبان ریاضی‪ ،‬فیزیک‪ ،‬شیمی‪ ،‬کامپیوتر‪ ،‬فارسی‪ ،‬انگلیسی‪ ،‬فرانسه‬

‫‪Þ‬‬

‫‪facebook . com / percai‬‬ ‫‪www . percai . com‬‬ ‫‪info @ percai . com‬‬

‫کــالس هـای گـروهــی و انفـــرادی‬ ‫با اعطاء گواهینامه رمسی خانه فرهنگ‬

‫‪±‬‬

‫)‪1181 West 16th Street (at Pemberton Ave‬‬ ‫‪North Vancouver, BC V7P 1R4‬‬

‫‪778 . 889 . 4820‬‬

‫با سـپاس از همـراهـان همیشـگی خـانـه فـرهنـگ و هنـر ایـران‬


Farhang, September 19, 2014, No. 296

‫سال يازدهم‬

Page 12


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 13‬‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫‪APADANA TRAVEL CORP‬‬ ‫)‪(BC Reg. 61054‬‬

‫‪Worldwide Travel Service‬‬

‫آژانس هواپیمایی آپادانا‬ ‫افتخار دارد با دارا بودن کادری مجرب و با ارائه بهترین و مناسبترین‬ ‫قیمت بلیت هواپیما به نقاط مختلف دنیا در خدمت شما عزیزان باشد‪.‬‬

‫بهترین قیمت بلیت به ایران‪:‬‬

‫تهران ‪ 1220‬دالر‬ ‫شیراز ‪ 1350‬دالر‬ ‫مشهد ‪ 1350‬دالر‬

‫بهترین قیمت بلیت از ایران‬ ‫به کانادا و آمریکا‬ ‫نورت ونکوور‪ ،‬خیابان النزدل و هجدهم غربی‪ ،‬شماره ‪106‬‬

‫تلفن‪604-770-4474 :‬‬

‫‪106 - West 18th Street, North Vancouver BC,V7M 1W4‬‬ ‫‪Tel :604 770 4474 Toll Free: 1-855-770-4474‬‬ ‫‪www.apadanatravel.ca sales@apadanatravel.ca‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 14‬‬

‫نامه ارسالی ارژنگ داودی‪،‬‬ ‫زندانی سياسی محکوم به اعدام‬ ‫خبرگزاری هرانا‪ -‬ارژنگ داودی‬ ‫زندانی سیاسی محکوم به اعدام‬ ‫طی نامه‌ای از زندان ضمن شرح‬ ‫مختصری از وضعیت خود‪ ،‬از‬ ‫تصاحب غیرقانونی منزل پدری‌اش‬ ‫توسط دستگاههای اطالعی و‬ ‫قضایی خبر داده است‪.‬‬ ‫به گزارش خبرگزاری هرانا‪ ،‬ارگان‬ ‫خبری مجموعه فعاالن حقوق بشر‬ ‫در ایران‪ ،‬ارژنگ داودی‪ ،‬زندانی‬ ‫سیاسی محکوم به اعدام طی نامه‌ای‬ ‫ارسالی از زندان که نسخه‌ای از آن‬ ‫در اختیار هرانا قرار گرفته است‪،‬‬ ‫به شرح دوران بازداشت و شرایط‬ ‫حال حاضر خود پرداخته است‪.‬‬ ‫آقای داودی در قسمتی از نامه خود با اشاره به سختی‌های متحمل شده در دوران بازداشت‬ ‫خود عنوان می‌نماید «در سال ‪ ۸۲‬در بند ‪-۲‬الف وابسته به سپاه پاسداران مستقر در‬ ‫زندان بدنام اوین در یکی از سلول‌های تنگ و تاریک انفرادی نگهداری می‌شدم‪ ،‬پس از‬ ‫‪ ۱۰۹‬روز انواع شکنجه‌های جسمی و روحی کارساز نیفتاده و در این رابطه سه بار در‬ ‫حالت کما با نام‌های مستعاری چون محسن قربانی‪ ،‬خسرو آبادانی و محمد عاشوری به‬ ‫بیمارستان بقیة اله در خیابان مالصدرای تهران وابسته به سپاه اعزام شدم» این زندانی‬ ‫در ادامه عناون می‌کند؛ «پس از ‪ ۱۲‬سال تحمل حبس‪ ،‬شکنجه‪ ،‬تبعید و… با پرونده‬ ‫سازی‌های جدید بدون ارائه حتی یک اپسیلون مدرک‪ ،‬مستندات‪ ،‬شواهد یا قرائن فرضی‪،‬‬ ‫مرتکب صدور حکم اعدام شده و می‌خواهند مرا از میان بردارند‪».‬‬ ‫آقای داودی ضمن بیان اعتقاد خود به مبارزه مسالمت آمیز به مصادره اموال‌اش توسط‬ ‫دستگاه‌های امنیتی و قضایی اشاره می‌کند و خبر از تصاحب غیرقانونی منزل پدری‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫خود که بصورت امانت در اختیار ایشان بوده نیز می‌دهد‪ ،‬وی در این رابطه می‌گوید‬ ‫«در مورد من حتی به کفش‌های نیمدار و جوراب‌های مستعمل نیز رحم نکردند!؟ نه تنها‬ ‫فرش‪ ،‬یخچال‪ ،‬کولر… و در‌‌نهایت تنها خانه‌ای که محل کار و سکونت‌ام بود را فروختند‬ ‫و باال کشیدند که با سوءاستفاده از اسناد اموال متعلق به دیگر اعضای خانواده بزرگ‬ ‫پدری‌ام که به علت سکونتشان در آمریکا نزد من به امانت بودند آن‌ها را نیز به غارت‬ ‫بردند‪ ».‬الزم به یادآوری است ارژنگ داوودی زندانی سیاسی سالخورده که محکومیت‬ ‫‪ ۱۰‬ساله اول خود را به پایان رسانده‪ ،‬با پرونده سازی‌های نهادهای امنیتی طی تحمل‬ ‫دوران محکومیت در احکام دیگری به ‪ ۲۰‬سال و ‪ ۸‬ماه زندان و سپس توسط شعبه ‪۱‬‬ ‫دادگاه انقالب کرج به اتهام «عضویت و هواداری و فعالیت موثر در پیشبرد اهداف‬ ‫گروهک منافقین (مجاهدین خلق) در زندان» به اعدام محکوم شده است‪.‬‬

‫«سفره ايرانيان» طی ده سال‬ ‫«‪ ۲۵‬تا ‪ ۳۰‬درصد» کوچک‌تر شده‌است‬ ‫روزنامه‌های داخلی ایران با استناد به آمارهای بانک مرکزی از «کوچکتر شدن سفره‬ ‫ایرانیان» به میزان ‪ ۲۵‬تا ‪ ۳۰‬درصد طی ‪ ۱۰‬سال گذشته خبر می‌دهند‪.‬‬ ‫روز یکشنبه ‪ ۲۳‬شهریور روزنامه تعادل در این خصوص نوشت که «آمار ارایه شده‬ ‫توسط بانک مرکزی در هزینه‌های مصرفی خانوارهای ایرانی در سال ‪ ۱۳۹۰‬تا ‪۱۳۹۲‬‬ ‫از «کوچک شدن ‪ ۲۵‬درصدی سفره مردم» حکایت دارد‪.‬‬ ‫روزنامه شرق نیز روز پنج‌شنبه ‪ ۲۰‬شهریور در گزارشی نوشت که متوسط مقدار‬ ‫مصرف ساالنه اقالم خوراکی و آشامیدنی خانوارهای ایران در مدت ‪ ۱۰‬سال گذشته‬ ‫«‪ ۳۰‬درصد کاهش» یافته‌است‪ .‬این درحالی است که به گزارش بانک مرکزی ایران‬ ‫قیمت خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها در تیرماه سال ‪ ۹۳‬به نسبت سال گذشته ‪ ۵۲‬درصد‬ ‫افزایش یافته‌است‪ .‬روزنامه شرق در گزارشی خبر داد که میزان مصرف ساالنه اقالم‬ ‫خوراکی و آشامیدنی خانوارهای ایرانی از ‪ ۱۳۹۲‬کیلوگرم در سال ‪ ۸۲‬به ‪ ۹۸۱‬کیلوگرم‬ ‫در سال ‪ ۹۱‬رسیده که نشان‌دهنده کاهش ‪ ۲۹٫۵‬درصدی غذای مردم ایران است‪.‬‬ ‫به گزارش این روزنامه طی ‪ ۱۰‬سال مورد بررسی‪ ،‬تمام اقالم اساسی نظیر گوشت‬ ‫قرمز‪ ،‬نان‪ ،‬برنج‪ ،‬روغن و تخم‌مرغ به جز گوشت پرندگان بین ‪ ۲۷‬تا ‪ ۳۷‬درصد کاهش‬ ‫مصرف داشته‌اند و مصرف شیر نیز که ماده غذایی بدون جایگزین خوانده می‌شود؛ ‪۳۱‬‬ ‫درصد کاهش یافته‌است‪( ...‬رادیو فردا)‬

‫‪GO GLOBAL‬‬ ‫‪Qualify as a Certified International Trade‬‬ ‫‪Professional (CITP®).‬‬

‫‪• Industry-validated designation for international business professionals‬‬ ‫‪• Includes a Canadian Professional Sales Association designation‬‬ ‫‪• Canada Student Loans-approved program‬‬

‫‪GO PLACES. Speak to a program adviser today and find out how you can‬‬ ‫‪earn a world-recognized credential in business.‬‬

‫‪Ashton College | Vancouver, BC‬‬ ‫‪604 899 0803 | 1 866 759 6006‬‬ ‫‪www.ashtoncollege.com‬‬


‫‪Page 15‬‬

‫سال يازدهم‬

‫حمله طالبان موزه و کتابخانه غزنی را‬ ‫به آوار خاک تبديل کرد‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫غزنویان می دانند‪ ،‬در گوشه دیگر شهر غزنی جمع شده اند و با دل سوزان و چشم گریان‬ ‫حسرت می خورند‪ .‬عبدالعلی فکوری از روزنامه نگاران روزنامه سنایی می گوید‪ :‬زمانی‬ ‫که این حادثه را دیدم به حالت خود و شرایط خود و این وضعیت اسفبار ناراحت شدم‪ .‬این‬ ‫حادثه مرا به یاد روزهایی انداخت که به خاطر خواندن یک کتاب زندانی می شدیم‪ .‬هزاران‬ ‫کتاب ما از بین رفت‪ .‬ما مجبوریم همه چیز را از نو شروع کنیم‪".‬‬ ‫خبرنگار ما می‌گوید خون به جا مانده از یکی از مهاجمان انتحاری در محل رویداد به تازگی‬ ‫خشکیده است‪ .‬این مهاجم پشت ویترین های آثار تاریخی موضع گرفته بود‪ .‬در درگیری‬ ‫مهاجمان و نیروهای امنیتی نفیس ترین نمایشگاه آثار تاریخی دوره اسالمی نابود شد‪.‬‬ ‫یکی دو ساعت درگیری فرصت نداد که آثار دیگری که در موزه بود‪ ،‬هم ویران شود‪.‬‬ ‫ذکراهلل نصرتی‪ ،‬مدیر موزه غزنی گفت‪" :‬از ‪ ۱۳۶‬اثر تاریخی دوره اسالمی بیست و تا‬ ‫بیست و پنج اثر آسیب دیده که سعی می کنیم ترمیم کنیم‪ .‬بیشتر این آثار به قرن نهم و دهم‬ ‫میالدی مربوط است‪".‬‬ ‫زمانی سنایی غزنوی شاعر معروف فارسی زبان قرن ششم غزنی با افتخار سروده بود‪:‬‬ ‫بس که شنیدی صفت روم و چین ‪ --‬خیز و بیا ملک سنایی ببین‪.‬‬ ‫هشتصد سال بعد امروز شورشیان حالی را بر سر شهر سنایی آورده که کسی جرائت نمی‬ ‫کند دیدن غزنه را آرزو کند‪.‬‬

‫‪ - bbc‬مقامهای دولتی ‪ ۹‬روز پس از حمله ‪ ۱۳‬مهاجم مسلح طالبان به اداره امنیت ملی‬ ‫والیت غزنی‪ ،‬ساختمانهای ویران شده در اثر این حمله را به خبرنگاران نشان دادند‪ .‬در‬ ‫این حمله که مهاجمان از دو خودروی مملو از مواد منفجره و سالح‌های سبک و سنگین‬ ‫استفاده کردند‪ ۲۲ ،‬نظامی کشته و دهها غیرنظامی زخمی شدند‪ .‬گروه طالبان مسئولیت این‬ ‫حمله را به عهده گرفته است‪.‬‬ ‫مقام‌های محلی می گویند چند ساختان دولتی و غیردولتی ویران شد‪ .‬بیشترین آسیب به موزه‬ ‫آثار تاریخی و کتابخانه عامه رسید‪ .‬به گفته مقام‌ها‪ ،‬بیش از ‪ ۲۰‬اثر نفیس که چندصد سال‬ ‫تاریخ داشتند‪ ،‬آسیب دیده است‪.‬‬ ‫هارون نجفی‌زاده خبرنگاران بی بی سی که هم در جمع خبرنگاران به غزنی رفته بود می‬ ‫گوید‪ ،‬از مجتمع موزه و کتابخانه که سابقه ‪ ۵۰‬ساله دارد و ‪ ۱۲‬جلد کتاب قدیمی و با ارزش‬ ‫در این کتابخانه بود‪ ،‬چیزی نمانده است‪ .‬این مرکز از معدود مراکزی بود که فرهنگیان‬ ‫غزنی در آن جمع می شدند‪ ،‬اما حاال ویرانه های بجا مانده از آن‪ ،‬میزان قدرت انفجار را‬ ‫نشان می دهد‪ .‬محل انفجار حفره ای است با سه متر عمق و ‪ ۱۲‬متر عرض‪.‬‬ ‫حسیب صدیقی‪ ،‬سخنگوی اداره امنیت در محل رویداد گفت که چنین این انفجاری بی سابقه‬ ‫بوده است‪ .‬او به خبرنگاران گفت که شش تن از مهاجمان "پاکستانی" بودند و این حمله هم‬ ‫در شهر کویته پاکستان طراحی شده بود‪.‬‬ ‫برای کسانی که گنجینه فرهنگی شهر خود را از دست داده اند‪ ،‬حاال دیگر فرقی نمی کند‬ ‫که مهاجمان چه کسی بودند و از کجا آمده بودند‪ .‬از نظر آنها‪ ،‬مهاجمان کار خود را کردند‬ ‫و همه چیز را در ظرف دو ساعت نابود کردند‪.‬‬ ‫حاال تکه و پاره های آثار تاریخی موزه غزنی و کاغذپاره های کتابخانه غزنی کم کم از‬ ‫زیر خاک سر برمی آورند و ماموران سالخورده به امید نجات تعداد بیشتری از آن دارایی‬ ‫تاریخی و فرهنگی غزنی‪ ،‬در میان کلوخ و خاک چیزهایی به دست می آورند و باز هم‬ ‫جستجو می کنند‪.‬‬ ‫فرهنگیان شهر غزنی‪ ،‬که حاال خود را میراث‌دار تاریخ و فرهنگ باشکوه دوره سلطنت‬

‫‪www.sunhealthcenter.com‬‬

‫‪/ 778.891.9588‬‬


‫‪Page 16‬‬

‫سال يازدهم‬

‫بيرق سياه "دولت اسالمی" از کجا می‌آيد؟‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫جهادگرا که سال‌ها و دهه‌های نخست ظهور و گسترش اسالم را دوران آرمانی خود می‌دانند‪،‬‬ ‫در قرن ‪ ۲۱‬هم نمادهای صدر اسالم را عینا به دست می‌گیرند یا با ایجاد تغییراتی به نماد‬ ‫خود تبدیل می‌کنند‪.‬‬

‫"جنگ با اسالم"‬ ‫بر روی بیرق گروه "دولت اسالمی" عبارت "شهادتین" نقش بسته است‪ :‬عبارت "الاله‬ ‫االهلل" در باال و در زیر آن "محمد رسوال‌اهلل"؛ شبیه به مهری که گفته می‌شود پیامبر اسالم‬ ‫در مکاتبات از آن استفاده می‌کرده است‪.‬‬ ‫به نوشته روزنامه "استاندارد" اتریش‪ ،‬زیرکی "دولت اسالمی" آنجا بیشتر خود را به رخ‬ ‫می‌کشد که هم رنگ بیرق‪ ،‬هم عباراتی که روی آن نوشته شده و هم مهری که به پیامبر‬ ‫اسالم نسبت داده می‌شود‪ ،‬ریشه‌های تاریخی مستند دارند‪ .‬به عبارت دیگر‪ ،‬این نمادها برای‬ ‫مسلمانانی هم که خود را میانه‌رو می‌دانند و با گروه‌های تروریستی اسالمگرا مرزبندی‬ ‫می‌کنند‪ ،‬مشروع و دارای هویت هستند‪.‬‬ ‫گروه جهادگرای "دولت اسالمی عراق" (سلف داعش و "دولت اسالمی") در سال ‪۲۰۰۷‬‬ ‫برای اثبات "مشروعیت بیرق اسالم" سندی را منتشر کرد‪ .‬این گروه حتی با استناد به‬ ‫"علمای اسالمی" مدعی شد که بیرق یادشده نسخه یک به یک بیرق پیامبر اسالم است‪.‬‬ ‫با این حساب – به اعتقاد این گروه تروریستی – هر کس پرچم "دولت اسالمی" را ممنوع‬ ‫اعالم کند یا آن را به آتش بکشد‪ ،‬تنها با نماد و بیرق یک گروه اسالمگرا مقابله نکرده‪ ،‬بلکه‬ ‫به ترکیبی اهانت می‌کند که اجزای‌آن برای عموم مسلمانان معتقد معنادار هستند‪.‬‬ ‫برخی کشورهای غربی تبلیغ برای گروه تروریستی "دولت اسالمی" و استفاده از نمادهای برخی کارشناسان بر این عقیده‌اند که "دولت اسالمی" با این حربه یکی از شعارهای اصلی‬ ‫آن را ممنوع کرده‌اند‪ .‬نمادی که بیش از همه جلب توجه می‌کند‪ ،‬رنگ سیاه بیرق است و خود را به صورت غیر مستقیم تکرار می‌کند؛ این‌که غرب با گروه‌های تروریستی سر‬ ‫عبارات عربی روی آن‪ .‬داعش با زیرکی این نماد را برگزیده است‪.‬‬ ‫جنگ ندارد‪ ،‬بلکه با اسالم مخالف است‪( .‬دویچه وله)‬ ‫وزارت کشور اتریش تبلیغ برای "دولت اسالمی" و حمل و نمایش عمومی نمادهای این‬ ‫گروه تروریستی را ممنوع اعالم کرد‪ .‬روز دوشنبه (‪ ۱۵‬سپتامبر‪ ۲۴ /‬شهریور) مجموعه‬ ‫عمليات پيشمرگ‌های کرد عليه داعش در موصل آغاز شد‬ ‫اقداماتی با این هدف اعالم شد‪ .‬به نوشته پایگاه اینترنتی روزنامه "استاندارد" اتریش‪ ،‬دولت‬ ‫این کشور در میانه ماه اکتبر هم کنفرانسی با همین مضمون برگزار خواهد کرد‪.‬‬ ‫در آلمان هم هفته گذشته تبلیغ برای "دولت اسالمی" ممنوع اعالم شد‪ .‬بر این اساس‪ ،‬پیوستن نیروهای پیشمرگ کرد در شمال عراق‬ ‫به صف ستیزه‌جویان‪ ،‬تبلیغ برای این گروه یا حمل و بر تن کردن نمادهای آن خالف قانون عملیاتی را علیه مواضع گروه موسوم به‬ ‫دولت اسالمی (داعش) در شهر موصل آغاز‬ ‫و مشمول مجازات است‪.‬‬ ‫کرده‌اند‪.‬‬ ‫بنا بر گزارش‌ها این عملیات در دو جبهه از‬ ‫نماد "دولت اسالمی" چیست؟‬ ‫ستیزه‌جویان "دولت اسالمی" (داعش سابق) نه پرچم خاصی (به‌عنوان نماد یک کشور) سمت شرق و شمال غرب موصل در جریان‬ ‫را باال می‌برند نه از لوگوی منحصر به فردی استفاده می‌کنند‪ .‬آنان تنها پارچه سیاه‌رنگی است‪ .‬این عملیات هم‌زمان با حمالت هوایی‬ ‫را با خود حمل می‌کنند که دو عبارت عربی به رنگ سفید روی آن نقش بسته است‪ .‬این تازه آمریکا علیه داعش در مناطق شمالی‬ ‫ترکیب روی خودروهای ستیزه‌جویان "دولت اسالمی"‪ ،‬جامه سیاه آنان یا ساختمان‌های عراق انجام می‌شود‪ .‬جنگنده‌ها و هواپیماهای‬ ‫بدون سرنشین آمریکایی با عملیات تجسس و‬ ‫تحت تصرف‌شان هم دیده می‌شود‪.‬‬ ‫البته "دولت اسالمی" تنها گروهی نیست که از این نماد استفاده می‌کند‪ .‬برخی گروه‌های نظارت هوایی پشتیبانی اطالعاتی این حمالت را نیز بر عهده دارند‪.‬‬ ‫موصل بزرگترین شهر شمال عراق است که بیش از سه ماه پیش و در آغاز حمالت گسترده‬ ‫بنیادگرا در لیبی‪ ،‬تونس‪ ،‬مصر یا یمن هم پیش از این از این بیرق استفاده کرده‌اند‪.‬‬ ‫نماد "دولت اسالمی" ریشه در تاریخ اسالم دارد‪ .‬بر اساس روایت‌های موجود‪ ،‬پیامبر اسالم داعش به کنترل این گروه درآمد‪ ...‬در همین حال ارتش آمریکا بعد از طرح استراتژی جدید‬ ‫از دو پرچم استفاده می‌کرده است؛ یکی پرچمی سفید بدون نوشته و دیگری پرچمی سیاه مبارزه با داعش‪ ،‬نخستین حمالت هوایی خود علیه مواضع این گروه را در عراق انجام داده‬ ‫بدون نوشته که "رایة العقاب" نامیده می‌شده است‪ .‬پس از مرگ پیامبر اسالم خلفای اسالمی است‪ .‬ارتش آمریکا می‌گوید در حمالت روز دوشنبه مواضع گروه دولت اسالمی را در‬ ‫نزدیکی بغداد منهدم کرده است‪ ،‬مواضعی که نیروهای این گروه از آنجا نیروهای دولتی‬ ‫و جانشینان آنان از پرچم‌های مشابهی استفاده می‌کردند‪.‬‬ ‫نهضت‌های اسالمی مختلف در طول تاریخ از بیرق سیاه‌رنگ استفاده کرده‌اند‪ .‬گروه‌های عراق را گلوله‌باران می‌کرد‪( ...‬رادیو آمریکا)‬

‫کباب داغ با نان داغ مشهدی‪،‬‬ ‫تنها در رستوران خليج فارس‬ ‫‪Tel: 604.971.5113‬‬ ‫‪Cell: 778.323.2879‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 17‬‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫در باره ی ما‪:‬‬ ‫موسسه ی مالی و ارزی عطار در سال ‪ 2002‬تاسیس شده و از سال ‪ 2005‬فعالیت های خود را‬ ‫آغاز نمود‪ .‬تالش برای ارتقاء سطح کیفی و کمّی ارائه ی خدمات همواره در سرلوحه ی ما قرار‬ ‫داشته و خواهد داشت‪ .‬در سایه ی همین تالش مداوم و حمایت و پشتیبانی مستمر مشتریان عزیز‪،‬‬ ‫فعالیت ما بدون هرگونه تبلیغات جنجالی و کاذب به طبیعی ترین شکل ممکن گسترش یافته است‪.‬‬ ‫مشتریان فهیم و متعهد ما را یافته و می یابند و سبب آشنایی ما با همگنان خود در سرتاسر جهان‬ ‫شده اند و این روند زنجیروار ادامه دارد‪.‬‬ ‫به این ترتیب‪ ،‬مسئولیت شناسی و درستکاری ما باعث افتخار و آشنایی ما با گروه بزرگی از هم‬ ‫میهنان شریفی شده است که از همکاری سالم و شرافتمندانه لذت می برند‪.‬‬ ‫عطار‬ ‫ارزی‬ ‫و‬ ‫مالی‬ ‫موسسه‬ ‫ ‬ ‫از سوی دیگر با توجه به کاهش قدرت خرید مردم به‌ویژه در میان اقشار متوسط‪ ،‬مسکن‬

‫گزینش مقاله از‪ :‬مهندس حسین عطار‬

‫آرامش پس از توفان‬ ‫محمدمهدی مافی‪ ،‬دبیر انجمن انبوه‌سازان‬ ‫دنیای اقتصاد‪ :‬بررسی وضعیت بازار مسکن در سه دهه‬ ‫گذشته الگوی مناسبی برای روند آتی دوره‌های رونق و‬ ‫رکود در بازار مسکن است‪ .‬مدت زمان سیکل دوره‌های‬ ‫رونق و رکود در بازار مسکن تا مقدار زیادی از وضعیت‬ ‫دوره گذشته خود تبعیت می‌کند‪ .‬به‌گونه‌ای که می‌توان گفت‬ ‫طول دوران رکود بستگی زیادی به افزایش قیمت در دوره‬ ‫رونق داشته است‪.‬‬ ‫اگر افزایش قیمت‌ها در دوران رونق معامالت شدت‬ ‫بیشتری داشته باشد‪ ،‬دوره رکود از نظر بازه زمانی‬ ‫طوالنی‌تر خواهد شد و بر عکس‪ .‬از آنجا که قیمت‌ها در‬ ‫سال ‪ 90‬و ‪ 91‬با شیب تندی با افزایش رو‌به‌رو شدند به‌طور طبیعی مدت زمان طوالنی‌تر‬ ‫دوره رکود طول خواهد کشید تا سایر بازارهای اقتصادی نیز بتوانند خود را با بازار مسکن‬ ‫هماهنگ کنند‪ .‬همچنان که در دوره‌ای که بازار ارز و طال با افزایش قیمت زیادی مواجه‬ ‫شدند‪ ،‬مدت زمانی طول کشید تا بر بازار مسکن اثر بگذارد‪ .‬با نگاهی به این الگو می‌توان‬ ‫نتیجه گرفت همچنان تا پایان سال جاری در بازار مسکن شاهد رکود در معامالت همراه با‬ ‫ثبات قیمت‌ها خواهیم بود‪.‬‬ ‫البته این پیش‌بینی در صورتی محقق خواهد شد که از نظر اقتصادی اتفاق خاصی در جامعه‬ ‫نیفتد‪ .‬اما اگر بازارهای باالدستی و سیاست‌گذاری‌های پولی تغییر بزرگی داشته باشند‪،‬‬ ‫ممکن است روند بازار مسکن تغییر کند‪ .‬ضمن آنکه بازار مسکن بسیار گسترده است و‬ ‫نمی‌توان یک نسخه برای آن پیچید‪ .‬یکسری خانه‌های مرفه‌نشین و گران‌قیمت و يكسري‬ ‫خانه‌های متوسط و خانه‌های ارزان ‌قیمت وجود دارد؛ اما به طور معمول در سه بازار‪،‬‬ ‫دوره بازگشت به قیمت‌های قبلی اتفاق نخواهد افتاد و در نیمه دوم سال با افزایش قیمت‬ ‫محسوسی مواجه نخواهیم بود‪.‬‬

‫در هرم کاالهای مورد نیاز آنها در رده‌های باالتری قرار گرفته است‪ .‬به این ترتیب مردم‬ ‫ابتدا به بازار نیازهای اساسی دیگر خود توجه می‌کنند و به‌طور طبیعی توجه این قشر به‬ ‫بازار مسکن دور مي‌‌شود‪.‬‬ ‫بخش ساخت‌وساز نیز از دوره‌های رونق و رکود تاثیرپذیر است‪ .‬زمانی که یک پروژه‬ ‫ساختمانی شروع می‌شود تا تکمیل آن‪ ،‬حدود دو سال زمان نیاز است‪ .‬رکود موجود در بخش‬ ‫معامالت مسکن‪ ،‬پروژه‌های ساختمانی را با رکود و تاخیر مواجه خواهد کرد‪ .‬این موضوع‬ ‫با آمار منتشر شده از سوی شهرداری تهران نیز مطابقت دارد‪ .‬چراکه از نیمه سال گذشته‬ ‫که بازار مسکن با رکود مواجه شده با کمی تاخیر‪ ،‬شیب صعودی ساخت‌وساز با شدت‬ ‫کمتری پیش رفت و در سه ماهه ابتدایی سال جاری نیز با افت رو‌به‌رو شد‪.‬‬ ‫از این رو به نظر می‌رسد برای تغییر وضعیت کنونی بازار مسکن و ورود آن به فاز رونق‪،‬‬ ‫راه عالج واقعی فقط تحریک تقاضای این بخش از طریق اعطای وام خرید نباشد؛ چراکه‬ ‫این روش درصد اندکی از متقاضیان بخش مسکن (کمتر از ‪ 10‬درصد) را پوشش خواهد‬ ‫داد‪ .‬بلکه یکی از راه‌های درمان بخش مسکن‪ ،‬افزایش سطح رفاه و برخورداری از طریق‬ ‫پوشش و رفع نیازهای اولیه اقشار متوسط و سپس سوق دادن آنها به سمت بازار مسکن‬ ‫است‪ .‬در غیر این صورت طرح افزایش وام خرید مسکن اگرچه می‌تواند در مدت کوتاهی‬ ‫بر افزایش قدرت خرید بخش اندکی از متقاضیان مصرفی بازار تاثیرگذار باشد‪ ،‬اما بدون‬ ‫شک در یک دوره زمانی طوالنی‌تر می‌تواند عوارض جانبی دیگری همچون تورم را بر‬ ‫جامعه تحمیل کند‪ .‬همچون طرح مسکن مهر که با وجود حمایت از گروهی از متقاضیان‬ ‫مصرفی مسکن نه تنها به دلیل انحراف از گروه هدف و تغییر ابعاد طرح نتوانست به طور‬ ‫مطلوب تاثیرگذار باشد‪ ،‬بلکه نهایتا به افزایش قیمت‌ها نیز منجر شد‪.‬‬ ‫به طور کلی به نظر می‌رسد وزارت راه و شهرسازی به‌عنوان سیاست‌گذار اصلی حوزه‬ ‫مسکن‪ ،‬می‌تواند از طریق برنامه‌های میان‌مدت و بلندمدت متنوع در کنار افزایش وام خرید‬ ‫روی برنامه‌های تامین مسکن اقشار متوسط و کم‌درآمد به‌طور ریشه‌ای ورود پیدا کند‪.‬‬ ‫یکی از راه‌های ممکن‪ ،‬افزایش جذابیت سایر شهرها برای افزایش جذب سرمایه‌گذاری‌ها در‬ ‫آنها است؛ چون ایجاد محدودیت در ساخت‌وساز‌های شهر تهران می‌تواند افزایش قیمت‌ها را‬ ‫موجب شود‪ .‬از این رو دولت می‌تواند از طریق ایجاد جذابیت در سایر قطب‌های سکونتی‪،‬‬ ‫سرمایه‌گذاری از شهر تهران را به سمت سایر شهرها سوق دهد‪ .‬به این ترتیب به جای ایجاد‬ ‫نگاه منفی برای سکونت و سرمایه‌گذاری در تهران‪ ،‬می‌توان از طریق ایجاد نگاه مثبت به‬ ‫سایر شهرها‪ ،‬حجم و روند ساخت‌وسازها در پایتخت را کنترل کرد‪ .‬در غیر این صورت‬ ‫افزایش ساخت‌وسازها در محدوده شهر تهران و حریم آن در ‪ 10‬سال آینده‪ ،‬برای شهر‬ ‫تهران معضل غیرقابل حلی ایجاد خواهد کرد‪.‬‬ ‫بنابراین آمایش سرزمین و اسکان افراد در قطب‌های اقتصادی و قطب‌های پذیرش اسکان‬ ‫می‌تواند از سوی دولت مدنظر قرار گیرد تا روند افزایشی قیمت‌ها را کنترل کند‪ .‬فراهم‬ ‫شدن شرایط اسکان می‌تواند کمک بسیاری به این بخش کند؛چرا که تقاضا در برخی نقاط‬ ‫بسیار زیاد است و در برخی نقاط کمتر و این مساله باعث شده بحث زمین بسیار مهم باشد‪.‬‬


‫‪Page 18‬‬

‫سال يازدهم‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫وقتی فردی تحت درمان دارویی قرار می‌گیرد باید هر شش ماه دوباره تحت بررسی و‬ ‫معاینه قرار گیرد و هر سال باید اندازه‌گیری ‪( PSA‬آنتی‌ژن اختصاصی پروستات) و معاینه‬ ‫پروستات از راه معقد انجام شود‪ .‬با این حال احتمال دارد پس از مدتی درمان دارویی نیاز‬ ‫به جراحی پیش بیاید‪.‬‬ ‫سرطان پروستات‬ ‫پروستات؛ آنچه هر مردی بايد بداند‬ ‫سرطان پروستات معموال در مردان مسن رخ می‌دهد‪ .‬در بسیاری موارد رشد سرطانی‬ ‫کند است و امید به زندگی فرد را چندان تحت تاثیر قرار نمی‌دهد و حتی ممکن است برای‬ ‫آن درمانی در نظر گرفته نشود‪ .‬اما مواردی هم هست که بیماری سریع و تهاجمی رشد و‬ ‫گسترش پیدا کند‪.‬‬ ‫مثل تمام سرطان‌ها هر چه بیماری در مراحل اولیه تشخیص داده شود موفقیت درمان بیشتر‬ ‫است‪ ،‬اما درمان‌های فعلی تا حد زیادی موفق هستند و حداقل می‌توانند سرعت پیشرفت‬ ‫بیماری را کم کنند‪.‬‬ ‫درمان سرطان پروستات الزاما جراحی نیست و با در نظر گرفتن برخی مالحظات از جمله‬ ‫سن بیمار و وضعیت تومور (محدود بودن به پروستات یا توسعه آن به بافتهای اطراف یا‬ ‫اعضای دورتر) ممکن است نیازی به درمان نداشته باشد‪ ،‬یا با جراحی و پرتو درمانی و‬ ‫هورمون درمانی درمان شود‪.‬‬ ‫تشخیص اولیه با معاینه از راه معقد و اندازه‌گیری ‪ PSA‬در خون و گاهی سونوگرافی است‬ ‫ولی تشخیص قطعی با نمونه برداری است‪.‬‬ ‫‪PSA‬‬ ‫آنتی ژن اختصاصی پروستات در بیماری‌های پروستات باال می‌رود‪ .‬این آزمایش باید برای‬ ‫تمام مردان باالی پنجاه سال که انجام آن را درخواست می‌کنند انجام شود‪ .‬باید در نظر‬ ‫داشت که باال بودن ‪ PSA‬لزوما به معنای سرطان پروستات نیست و در بزرگی خوش‌خیم‬ ‫پروستات هم ممکن است باال رود‪.‬‬ ‫گاهی باال بودن ‪ PSA‬اولین نشانه سرطان پروستات است‪ ،‬حتی قبل از ظهور عالئم بالینی‪.‬‬ ‫با این حال باید به تمام مردان ‪ ۵۰‬تا ‪ ۶۹‬ساله توضیح داد که اندازه‌گیری ‪ PSA‬ممکن است‬ ‫فواید محدودی داشته باشد و حتی شاید باعث تشخیص نابجا‪ ،‬نگران شدن فرد یا درمان نابجا‬ ‫بشود‪.‬‬ ‫اندازه‌گیری ‪ PSA‬در مردان زیر پنجاه سال‪ ،‬باالی ‪ ۶۹‬سال و کسانی که بعلت بیماری‌های‬ ‫پروستات‪ ،‬غده‌ای به اندازه یک گردوست که با افزایش سن‪ ،‬حضور خود را به مردان یاد دیگر امید به زندگی بیشتر از ده تا ‪ ۱۵‬سال ندارند توصیه نمی‌شود‪.‬‬ ‫(دنباله در صفحه ی ‪)45‬‬ ‫آوری می‌کند‪ .‬اندازه این غده‪ ،‬بین ‪ ۳۰‬تا ‪ ۵۰‬سالگی‪ ،‬تقریبا هر ‪ ۴.۵‬سال یکبار دو برابر ‬ ‫می‌شود و مشکالت ادراری برای مردان ایجاد می‌کند‪ .‬سرطان این غده شایعترین سرطان‬ ‫مردان است‪ .‬کسب آگاهی درباره این غده و دو بیماری شایع آن‪ ،‬بزرگ شدن خوش خیم‬ ‫(‪ )BPH‬و سرطان پروستات‪ ،‬یکی از ضرورت‌های بهداشتی برای مردان است‪.‬‬ ‫پروستات‬ ‫پروستات‪ ،‬غده ای به بزرگی تقریبا یک گردو (‪ ۲۰‬تا ‪ ۲۵‬گرم) زیر مثانه قرار دارد‬ ‫و میزراه (‪ ،)urethra‬مجرایی که ادرار را از مثانه به بیرون منتقل می کند‪ ،‬از وسط‬ ‫پروستات عبور می‌کند‪.‬‬ ‫کار پروستات ترشح مایعاتی است که مواد الزم را برای تقویت و تغذیه اسپرم فرام می آورد‬ ‫و آن را در مقابل مواد موجود در ادرار محافظت کند (مجرای خروج اسپرم و ادرار یکی‬ ‫است)‪ .‬هفتاد درصد ترشحات مایع منی را پروستات ترشح می‌کند‪...‬‬ ‫پروستات با افزایش سن بزرگ می‌شود و بویژه از پنجاه سالگی به بعد مردان عالئم بزرگی‬ ‫آن را تجربه می‌کنند‪.‬‬ ‫اندازه این غده‪ ،‬بین ‪ ۳۰‬تا ‪ ۵۰‬سالگی‪ ،‬تقریبا هر ‪ ۴.۵‬سال یکبار دو برابر می‌شود‪ ،‬اما از‬ ‫آن به بعد سرعت بزرگ شدن پروستات کاهش پیدا می‌کند‪.‬‬ ‫بزرگ شدن پروستات به معنای بدخیمی نیست‪ ،‬اما می‌تواند به بدخیمی تبدیل شود‪.‬‬ ‫بزرگ شدن خوش‌خیم پروستات (‪)BPH‬‬ ‫مجرایی که ادرار را از مثانه به بیرون منتقل می کند‪ ،‬از وسط پروستات عبور می‌کند‪.‬‬ ‫بزرگ شدن پروستات باعث تنگ یا بسته شدن این مجرا می‌شود و عالئم ادراری ایجاد‬ ‫می‌کند‪ .‬هشتاد درصد مردان تا هفتاد سالگی دچار بزرگی پروستات می‌شوند‪.‬‬ ‫بین ‪ ۴۰‬تا ‪ ۵۰‬سالگی بزرگی پروستات کیفیت زندگی ‪ ۴۰‬درصد مردان و بین هشتاد تا نود‬ ‫سالگی کیفیت زندگی نود درصد مردان را تحت تاثیر قرار می‌دهد‪.‬‬ ‫جراحی برای درمان بزرگی پروستات‬ ‫• عفونت ادراری مکرر‬ ‫• دفع خون از ادرار‬ ‫• بسته شدن مجرا و احتباس ادرار‬ ‫• سنگ مثانه‬ ‫• آسیب کلیوی به علت انسداد راه ادرار‬ ‫با این حال ظهور عالئم بزرگی پروستات پیش از ‪ ۴۵‬سالگی معمول نیست‪.‬‬ ‫درمان بزرگی پروستات به میزان بزرگی و شدت عالئم بستگی دارد‪ .‬وقتی عالئم خفیف‬ ‫هستند "انتظار هشیارانه" توصیه می‌شود‪.‬‬ ‫این عارضه همیشه به جراحی نیاز ندارد و درمان دارویی می‌تواند در کنترل آن کامال موفق‬ ‫باشد‪ .‬تغییر سبک زندگی هم در درمان اهمیت دارد‪.‬‬


Farhang, September 19, 2014, No. 296

‫سال يازدهم‬

Page 19


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 20‬‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫کشتی فرنگی؛ هفتمين طالی سوريان‪،‬‬ ‫نخستين قهرمانی ايران‬ ‫حمید سوریان‪ ،‬عضو تیم‬ ‫ملی کشتی فرنگی ایران با‬ ‫پیروزی بر مینگیان سمنوف‬ ‫در فینال وزن ‪ ۵۹‬کیلوگرم‬ ‫رقابت های قهرمانی جهان‬ ‫در تاشکند‪ ،‬به هفتمین مدال‬ ‫طالی خود در سطح جهانی‬ ‫(شش طالی قهرمانی جهان‬ ‫و یک طالی المپیک) دست‬ ‫پیدا کرد و رکوردی تاریخی‬ ‫برای ایران ثبت کرد‪ .‬به‬ ‫لطف مدال طالی او تیم ایران‬ ‫با مجموع چهار مدال (یک‬ ‫طال‪ ،‬یک نقره و دو برنز)‬ ‫برای نخستین بار عنوان‬

‫قهرمانی مسابقات جهانی کشتی فرنگی را نیز به دست آورد‪.‬‬ ‫در این مسابقات قاسم رضایی‪ ،‬قهرمانی المپیک لندن‪ ،‬در وزن ‪ ۹۸‬کیلوگرم موفق شد با‬ ‫پیروزی ‪ ۴‬بر یک مقابل الکساندر هرابوویک از بالروس مدال برنز را به دست آورد‪.‬‬ ‫پیشتر امید نوروزی به مدال نقره و افشین بیابانگرد به برنز دست یافته بودند‪.‬‬ ‫حمید سوریان‪ ۲۹ ،‬ساله تا پیش از این‪ ،‬از نظر تعداد مدال طال (یک طالی المپیک و ‪۵‬‬ ‫طالی مسابقات جهانی) با عبداهلل موحد مساوی بود‪.‬‬ ‫سوریان در مسابقه فینال توانست با نتیجه ‪ ۲‬بر یک حریف روس خود را شکست دهد‪.‬‬ ‫او پیش از این در مرحله نیمه نهایی المرات تسمرادوف از ازبکستان را با نتیجه‌ای مشابه‬ ‫شکست داده بود‪.‬‬ ‫سوریان در سال‌های ‪ ۲۰۰۹ ،۲۰۰۷ ،۲۰۰۶ ،۲۰۰۵‬و ‪ ۲۰۱۰‬مدال طالی مسابقات‬ ‫قهرمانی جهان را کسب کرده بود و در المپیک ‪ ۲۰۱۲‬هم یکی از مردان طالیی ایران بود‪.‬‬ ‫با احتساب مدال طالیی که سوریان در این دوره به دست آورد‪ ،‬می توان گفت که او‬ ‫پرافتخارترین ورزشکار تاریخ ایران در سطح جهانی است‪.‬‬ ‫پیش از این نماینده ایران در وزن ‪ ۵۹‬کیلوگرم در دور اول مقابل آلکس آنچتی از رومانی‬ ‫‪ ۸‬بر صفر به پیروزی رسید‪ .‬او در دور بعدی این مسابقات کشتی‌گیر مصری را ‪ ۲‬بر یک‬ ‫مفلوب کرد و به دور سوم راه پیدا کرد‪.‬‬ ‫سوریان در دور سوم‪ ،‬اسماعیل بورو از کوبا را ‪ ۵‬بر صفر شکست داد و راهی کشتی‌‬ ‫مرحله یک چهارم نهایی شد‪ ،‬او با پیروزی ‪ ۳‬بر صفر مقابل طالح ممدوف از آذربایجان به‬ ‫مسابقه نیمه نهایی راه پیدا کرد‪.‬‬ ‫سوریان هر شش مدال قبلی را در وزن ‪ ۵۵‬کیلوگرم به دست آورده بود‪ .‬در حال حاضر‬ ‫وزن ‪ ۵۹‬کیلوگرم وزن نخست رقابت‌های جهانی محسوب می شود‪.‬‬ ‫مدال او در المپیک لندن نخستین مدال ایران در کشتی فرنگی پس از چهل سال و اولین مدال‬ ‫تاریخ کشتی فرنگی ایران در المپیک بود‪.‬‬ ‫به کمک مدال طالی او در مسابقات جام جهانی کشتی فرنگی جهان ‪ ۲۰۱۰‬ایروان‪ ،‬ایران‬ ‫توانست برای نخستین به قهرمانی در این مسابقات دست پیدا کند‪.‬‬

‫قرارداد کی روش تمديد شد‬ ‫کارلوس کی‌روش‪ ،‬سرمربی تیم ملی فوتبال ایران‪ ،‬صبح امروز‪ ،‬برای تمدید قراردادش به‬ ‫ایران بازگشت‪ .‬قرارداد آقای کی‌روش که بعد از پایان بازی‌های جام جهانی برزیل به پایان‬ ‫رسیده بود برای چهار سال دیگر تمدید می‌شود‪.‬‬ ‫مربی پرتغالی تیم ملی ایران در بدو ورود با ابراز خوشحالی از بازگشت به ایران به‬ ‫خبرنگاران گفت‪ :‬امروز باید به نقاط مثبت قضیه فکر کنیم و پس از امضای قرارداد از‬ ‫فردا کارمان را آغاز کنیم و باید بدانیم اگر جام جهانی سخت بود‪ ،‬جام ملت‌های آسیا از جام‬ ‫جهانی هم سخت‌تر خواهد بود‪.‬‬ ‫او در ادامه گفت‪ :‬سعی می کنم بیش از انکه وعده بدهم‪ ،‬عمل کنم‪ .‬نه مثل خیلی‌ها که وعده‬ ‫زیادی می‌دهند و نصف آن هم عمل می‌کنند‪ .‬من سعی می‌کنم بیشتر تالش کنم‪.‬‬ ‫کارلوس کی‌روش قرار بود حدود سه هفته پیش قرارداد را امضا کند‪ ،‬اما به دلیل به تفاهم‬ ‫نرسیدن بر سر بعضی از مفاد قرارداد‪ ،‬پیش از امضا‪ ،‬ایران را ترک کرد‪.‬‬ ‫هفته گذشته علی کفاشیان‪ ،‬رئیس فدراسیون فوتبال از ارسال متن نهایی قرارداد "تعدیل‬

‫شده" برای آقای کی‌روش خبر داد‪.‬‬ ‫تمدید قرارداد مربیگری کارلوس کی‌روش از موارد بحث برانگیز فوتبال ایران بوده است‬ ‫که میان مربیان و دست‌اندرکاران ورزش ایران مخالفان و موافقان خود را داشته است‪.‬‬

‫مسابقات واليبال قهرمانی جهان؛‬ ‫صعود ايران به جمع شش تيم برتر‬ ‫تیم ملی والیبال آرژانتین با شکست سه بر دو مقابل آمریکا باعث صعود تیم ملی والیبال‬ ‫ایران برای اولین بار به جمع شش تیم برتر مسابقات قهرمانی جهان شد‪.‬‬ ‫ایران در آخرین بازی مرجله گروهی سه بر یک صربستان را مغلوب کرد‪ ،‬بازیکنان‬ ‫اسلوبودان کواچ که دیشب در یک بازی نزدیک سه بر دو مقابل لهستان شکست خورده‬ ‫بودند برای زنده نگه داشتن شانس صعود خود باید مقابل صربستان به پیروزی می‌رسیدند‪.‬‬ ‫تیم ملی ایران در ست اول با نیجه ‪ ۲۷‬بر ‪ ۲۵‬مقابل صربستان به پیروزی رسید‪ ،‬بازی‬ ‫نزدیک دو تیم در ست اول در نهایت به نفع ملی پوشان والیبال ایران به پایان رسید‪.‬‬ ‫بازیکنان صربستان ست دوم را بسیار خوب آغاز کردند‪ ،‬سرویس‌های پودراس کانین‬ ‫بازیکنان ایران را در این ست به دردسر انداخت‪ ،‬هر دو تیم پا به پای هم امتیاز می‌گرفتند‬ ‫ولی این صربستان بود که در نهایت ست دوم را با نتیجه ‪ ۲۵‬بر ‪ ۲۲‬به پایان برد‪.‬‬ ‫تیم ملی والیبال ایران با درخشش امیر غفور موفق شد در ست‌های چهارم و پنجم با نتیجه‬ ‫‪ ۲۵‬بر ‪ ۲۲‬و ‪ ۲۵‬بر ‪ ۱۸‬به پیروزی برسد و در نهایت سه بر یک مقابل صربستان به‬ ‫پیروزی رسید‪.‬‬ ‫در آخرین بازی این گروه‬ ‫لهستان در یک بازی حساس‬ ‫سه بر دو فرانسه را شکست‬ ‫داد تا ‪ 16‬امتیازی شد و در‬ ‫رده دوم گروه قرار گرفت‪.‬‬ ‫بازیکنان اسلوبودان کواچ‬ ‫ایران که با شکست صریستان‬ ‫‪ ۱۵‬امتیازی شده بودند پس‬ ‫از لهستان در رتبه سوم قرار‬ ‫گرفتند‪.‬‬ ‫شش تیم صعود کننده به مرحله سوم مسابقات قهرمان جهان در دو گروه تقسیم خواهند شد‪،‬‬ ‫دو تیم اول گروه‌های ‪ E‬و ‪ ،F‬سرگروه و چهارتیم باقی مانده به صورت قرعه کشی در دو‬ ‫گروه ‪ G‬و ‪ H‬قرار خواهند گرفت‪.‬‬ ‫برزیل با توجه به صدرنشینی در گروه خود سرگروه یکی از گروه‌ها است و فرانسه با‬ ‫توجه به شکست سه بر دو مقابل لهستان با ‪ ۱۷‬امتیاز بعنوان دیگر سرگروه دور بعدی این‬ ‫مسابقات‪ .‬در پایان مرحله سوم دو تیم اول هر گروه به مرحله پایانی صعود خواهند کرد و‬ ‫مسابقات نیمه نهایی و فینال را برگزار می‌کنند‪.‬‬

‫شکست سنگين فوتبال ايران‬ ‫در نخستين مسابقه خود در بازی‌های آسيايی‬ ‫تیم ملی فوتبال امید در اولین دیدار خود در بازی‌های آسیایی اینچئون مقابل ویتنام با نتیجه‬ ‫سنگین چهار بر یک شکست خورد‪.‬‬ ‫گل های ویتنام را مک هونگ کوان‪ ،‬وو هوی توان در نیمه اول و تران فی سون و هوانگ‬ ‫تین در نیمه دوم دیدار به ثمر رساندند‪ .‬تنها گل ایران را محسن مسلمان کاپیتان تیم ملی امید‬ ‫در دقیقه ‪ ۶۵‬از روی نقطه پنالتی دروازه ویتنام وارد دروازه کرد‪.‬‬ ‫محمدرضا خانزاده در دقیقه ‪ ۸۵‬به دلیل ضربه‌ای که با دست به گردن مدافع ویتنام وارد‬ ‫کرد‪ ،‬کارت قرمز گرفت و از زمین بازی خارج شد‪BBC .‬‬


‫‪Page 21‬‬

‫سال يازدهم‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫تازه‌وارد از سرزمين‌های خود بيرون رانده می‌شدند برخی از فن‌آوری‌های مورد استفاده‬ ‫آنها را نيز کسب کرده باشند‪ .‬به گفته توماس هايم‪« ،‬در نهايت اين آنها بودند که در رقابت‬ ‫شکست خوردند‪( ».‬رادیو فردا)‬

‫انسان‌ها و نئاندرتال‌ها «قرن‌ها» همزيستی داشته‌اند‬

‫تا کنون تصور می‌شد که انسان‌های امروزی و پسرعمو‌های ديرين‌ آنها هرگز با يکديگر‬ ‫مالقات نکردند‪ ،‬اما دانشمندان می‌گويند اين دو گونه «حدود ‪ ۲۰۰۰۰‬سال» در کنار يکديگر‬ ‫زندگی کرده‌اند‪.‬‬ ‫به نوشته روزنامه «ايندپندنت»‪ ،‬بررسی‌های پژوهشگران نشان داده که آخرين نشان برجای‬ ‫ً‬ ‫احتماال در نقطه‌ای در‬ ‫مانده از نئاندرتال‌ها مربوط به ‪ ۴۰۰۰۰‬سال پيش است و اين گونه‬ ‫اروپای غربی برای هميشه از صفحه روزگار محو شده است‪.‬‬ ‫يافته اخير اثباتی است بر اين نظريه که نئاندرتال‌ها تا ‪ ۲۰۰۰۰‬سال در کنار هوموساپين‌ها‬ ‫زندگی کرده‌اند‪ .‬هوموساپين‌ها به گونه‌ جانوری گفته می‌شود که از لحاظ کالبدشناسی‬ ‫(آناتومی) در دسته «انسان امروزی» طبقه بندی می‌شود‪.‬‬ ‫اما اينکه «چگونه» و «چه زمانی» نئاندرتال‌ها از بين رفتند دو راز بزرگ نظريه فرگشت‬ ‫(تکامل) بوده است‪ .‬در تالش برای يافتن پاسخ پرسش دوم پژوهشگران موفق شده‌اند از‬ ‫طريق انجام آزمايش‌های راديو‬کربن بر روی استخوان‌ها‪ ‪‬و ابزار برجای‌مانده از نئاندرتال‌ها‬ ‫راز زمان انقراض نئاندرتال‌ها را حل کنند‪.‬‬ ‫دانشمندان ‪ ۱۹۶‬نمونه استخوان‪ ،‬ذغال سنگ و صدف برجای مانده از ‪ ۴۰‬محل شناخته شده‬ ‫زندگی نئاندرتال‌ها از اسپانيا تا روسيه را بررسی کرده و به اين نتيجه رسيدند که اين گونه‬ ‫حدود ‪ ۳۹۰۰۰‬سال پيش از ميان رفت‪.‬‬ ‫اين تاريخ بدان معنا است که همزيستی نئاندرتال‌ها و هوموساپين‌ها در اروپا دست کم ‪۴۰۰۰‬‬ ‫سال به طول انجاميد‪ .‬ممکن است اين زمان در آسيا تا ‪ ۲۰۰۰۰‬سال به درازا کشيده باشد‪.‬‬ ‫پژوهش‌های قديمی‌تر نشان می‌دهند که نئاندرتال‌ها حدود ‪ ۲۵۰۰۰۰‬سال پيش نخستين بار‬ ‫در اوراسيا ظاهر شدند و اندکی پس از پيداشدن هوموساپين‌ها از بين رفتند‪ .‬دانشمندان باور‬ ‫دارند که رقابت احتمالی بر سر منابع و حتی مناقشات خشونت آميز ميان دو گونه در نهايت‬ ‫نئاندرتال‌ها را به جنوب اسپانيا عقب راند‪.‬‬ ‫به رغم اين رقابت‌ها‪ ،‬بررسی‌های جديد نشان می‌دهد که درجه‌ای از اختالط ژنتيکی و زاد‬ ‫و ولد ميان دو سرشاخه ديرين بشر نوين وجود داشته است‪ .‬اين ترکيب ژنتيک بيشتر در‬ ‫آسيا به چشم می‌خورد‪.‬‬ ‫روزنامه «گاردين» نيز در مطلبی درباره کشف جديد درباره سرنوشت نئاندرتال‌ها به نقل‬ ‫از «توماس هايم»‪ ،‬استاد باستان‌شناسی دانشگاه آکسفورد‪ ،‬نوشت که شواهدی يافته شده که‬ ‫حاکی است واپسين نسل‌های نئاندرتال‌ها تحت تأثير فرهنگ انسان‌های امروزی قرار گرفته‬ ‫بودند‪ .‬نمونه‌های ابزار برجای مانده از مکان زندگی نئاندرتال‌ها شبيه ابزاری است که به‬ ‫ظاهر توسط انسا‌ن‌هايی به اروپا وارد شد که از آفريقا به آنجا کوچ کردند‪.‬‬ ‫بعيد نيست که يافته‌های جديد به معنای آن باشد که همچنان که نئاندرتال‌ها توسط انسان‌های‬

‫برخورد دو توفان مغناطيسی خورشيد با زمين‬ ‫پس از دو انفجاری که در سطح خورشید صورت گرفته است‪ ،‬انتظار می‌رود که دو توفا ‌‬ ‫ن‬ ‫خورشیدی به کره زمین برخورد کنند‪ .‬احتماال این دو برخورد در امواج رادیویی‪ ،‬شبکه‬ ‫الکتریکی و فرستند‌ه‌های «جی پی اس» اختالل ایجاد می‌کنند‪.‬‬ ‫دو برخورد مغناطیسی از طرف خورشید به کره زمین روز جمعه‪ ۱۲ ،‬سپتامبر باعث نگرانی‬ ‫در کارکرد رهیاب‌‌های «جی پی اس»‪ ،‬امواج رادیویی و شبکه‌های برقی و الکتریکی شده‌‬ ‫است‪ .‬بر اساس داده‌های مرکز پیش‌بینی آب و هوای آمریکا (‪national oceanic and‬‬ ‫‪ )Atmospheric Space Weather Prediction Centre‬چنین برخوردهایی امری غیر‬ ‫عادی نیست‪ ،‬اما ویژگی این برخورد این بار آن است که دو توفان پشت سر هم در مسیری‬ ‫مستقیم به کره زمین قرار دارند‪ .‬نکته مهم دیگر آن است که این دو می‌توانند در مسیر خود‬ ‫به کره زمین بر روی یکدیگر تاثیر بگذارند‪ .‬مرکز پیش‌بینی آب و هوای آمریکا واقع در‬ ‫ایالت کولورادو است‪.‬‬ ‫داده‌های مرکز پیش‌بینی آب و هوای آمریکا‬ ‫بنا بر گفته توماس برگر‌‪ ،‬مدیر مرکز پیش‌بینی آب و هوای آمریکا به روزنامه "واشنگتن‬ ‫پست"‪ ،‬اولین توفان روز چهارشنبه از منطقه‌ایی مغناطیسی و نا آرام بر روی سطح خورشید‬ ‫صورت گرفته است‪ .‬توماس برگ ‌ر می‌گوید‪« :‬ما از این برخوردها انتظار عواقب غیر قابل‬ ‫کنترل را نداریم‪ ،‬اما در حال مشاهده وضعیت به صورت دقیق هستیم‪».‬‬ ‫اما مسئولین مرکز پیش‌بینی آب و هوای آمریکا گفته‌اند که این توفان‌ها عواقب مثبتی نیز‬ ‫خواهند داشت‪ ،‬طوری که در قطب شمال‪ ،‬دجر شمال قاره آمریکا شفق‌های قطبی بسیار‬ ‫زیبایی دیده خواهند شد‪.‬‬ ‫احتمال برخورد دو توفان مغناطیسی با یکدیگر‬ ‫خورشید اکنون در باالترین نقطه‌ی فعل و انفعاالت شیمیایی دوره ‪ ۱۱‬ساله‌ی خود است‪.‬‬ ‫انفجارها در بیرونی‌ترین الیه‌ی خورشید صورت می‌گیرند‪ .‬توفان‌های ناشی از این انفجار‬ ‫بین ‪ ۱۰۰‬تا ‪ ۲۰۰‬بار در یک دوره ‪ ۱۱‬ساله رخ می‌دهند‪ .‬خورشید با این انفجار ذرات‬ ‫الکرتیکی قوی‌ای را به کره زمین فرستاده است‪ .‬نکته مهم دیگر آن است که این دو‬ ‫می‌توانند در مسیر راه خود به کره زمین بر روی یکدیگر تاثیر بگذارند‪ .‬دانشمندان گمان‬ ‫می‌برند که در اثر برخورد توفان اول با دوم‪ ،‬دومی قدرت بیشتری پیدا کند‪)DW.DE( .‬‬

‫تا سال ‪« ،۲۰۲۱‬خودروهايی که با هم سخن می‌گويند»‬ ‫گروهی از شرکت‌های خودروسازی‪ ،‬از جمله خودروسازان بزرگ جهان‪ ،‬به طرحی‬ ‫پژوهشی پیوسته‌اند که هدف آن ارائه‬ ‫نوعی «سامانه ارتباط میان خودرو»‬ ‫است؛ سامانه‌ای که با ارتباط بی‌سیم‬ ‫میان وسایط نقلیه به روان‌سازی ترافیک‬ ‫شهرها کمک خواهد کرد‪.‬‬ ‫به گزارش خبرگزاری رویترز‪ ،‬دانشگاه‬ ‫میشیگان به تازگی اعالم کرده است که‬ ‫مرکز تحول حمل و نقل آن دانشگاه در‬ ‫طراحی و ارائه فناوری یاد شده خواهد‬ ‫کوشید که خودروها با یکدیگر و با‬ ‫تأسیسات اطراف خود از قبیل چراغ‌های‬ ‫راهنما «سخن بگویند»‪ ،‬روندی که در نهایت به روان‌سازی ترافیک و بازشدن گره‌های‬ ‫ترافیکی خواهد انجامید‪.‬این برنامه از جمله استفاده فزاینده از فناوری‌های جدید هدایت‬ ‫خودرو را در دستور کار دار؛ قابلیت‌هایی که برای نمونه سامانه تثبیت‌کننده سرعت خودرو‬ ‫(کروز کنترل) و سفر در حالت رانندگی توقف‪-‬و‪-‬حرکت را شامل خواهد شد‪.‬‬ ‫دست‌اندرکاران این طرح می‌گویند امیدوار هستند که سامانه فعال خودرو‌های مرتبط و‬ ‫خودکار تا سال ‪ ۲۰۲۱‬در ایالت میشیگان آمریکا راه‌اندازی شود‪.‬‬ ‫چندین شرکت خودروسازی توافق کرده‌اند که هرکدام در طول سه سال مبلغ یک میلیون‬ ‫دالر برای راه‌اندازی سامانه فوق پرداخت کنند‪ .‬از جمله شرکت‌های فوق می‌توان به‬ ‫«جنرال موتورز»‪« ،‬فورد»‪« ،‬تویوتا»‪« ،‬هوندا» و «نیسان موتور» اشاره کرد‪ .‬سخنگوی‬ ‫این طرح گفته‌ که تا سال ‪ ۲۰۲۱‬مبلغ ‪ ۱۰۰‬میلیون دالر برای این پروژه جمع خواهد شد‪.‬‬ ‫از دیگر نام‌های مطرح در پروژه یاد شده شرکت «دلفی»‪ ،‬شرکت مخابراتی «ورایزون» و‬ ‫«زیراکس»‪ ،‬غول صنعت چاپ‪ ،‬هستند‪ .‬در سال ‪ ۲۰۱۲‬میالدی‪ ،‬مقام‌های رسمی وزارت‬ ‫ترابری آمریکا و دانشگاه میشیگان طرحی را آغاز کردند که طی آن حدود ‪ ۳۰۰۰‬دستگاه‬ ‫خودرو‪ ،‬کامیون و اتوبوس به دستگا‌ه‌های بی‌سیم مجهز شدند‪ .‬هدف آن طرح «ثبت سرعت‬ ‫و مکان دیگر خودروها و هشدار به راننده‌ها درباره راهبندان‌ها یا تغییرات چراغ راهنما»‬ ‫اعالم شده بود‪ .‬مرکز تحول حمل و نقل دانشگاه میشیگان قصد دارد در فاز نخست پروژه‬ ‫فوق‪ ،‬تا ‪ ۹۰۰۰‬دستگاه خودرو در «ان آربور» را در برنامه ارتباط «خودرو به خودرو»‬ ‫و «خودرو به تأسیسات» پوشش دهد‪( .‬رادیو فردا)‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 22‬‬

‫گزينش مطالب بخش موسیقی از استاد شاملو‪،‬‬ ‫نوازنده و مد ّرس برجسته ی ویولن‬

‫دلکش؛ صدای زنانه‌ای از جنس ديگر‬ ‫محمود خوشنام‪ ،‬پژوهشگر موسیقی‬ ‫از سال‌های دهه بیست‪ ،‬با‬ ‫دگرگونی‌های فرهنگی ـ سیاسی که‬ ‫در ایران پیش آمد تصنیف‌سازی نیز‬ ‫مرحله تازه‌ای از روند تکاملی خود‬ ‫را آغاز کرد‪ .‬بنیاد نخستین فرستنده‬ ‫رادیوئی در ایران (‪ )۱۳۱۹‬نیاز‬ ‫به برنامه‌های نوآورانه موسیقی را‬ ‫افزون می‌ساخت‪.‬‬ ‫شاگردان مکتب وزیری و صبا‬ ‫نه تنها تکنوازان برجسته‌ای شده‬ ‫بودند که آهنگسازی را نیز به شیوه‬ ‫علمی آموخته بودند و برای عرضه‬ ‫تصنیف‌های خود نیاز به صداهای‬ ‫تازه به ویژه صداهای جوان زنانه‬ ‫داشتند‪ .‬همین نیازها تصنیف‌های‬ ‫برانگیزاننده‌ای را پدید آورد و زنان‬ ‫تصنیف‌خوان توانائی را پرورانید‪.‬‬ ‫تصنیف‌سازان این دوره اگر چه‌‬ ‫همچنان تکیه بر "سنّت" داشتند‪ ،‬فضای حرکت ملودی و ریتم را گسترده‌تر می‌گرفتند‪.‬‬ ‫اجراها با استفاده از ارکسترهای بزرگتر جاذبه‌های بیشتر پیدا می‌کرد و طبعاً مخاطبان‬ ‫بیشتری را به ویژه در نسل جوان‪ ،‬به دست می‌آورد ‪...‬‬ ‫دلکش یکی از برجسته‌ترین خوانندگان این گونه تصنیف‌های تازه بود‪.‬‬ ‫عصمت باقرپور‪ ،‬با نام هنری دلکش‪ ،‬در سال ‪ ۱۳۰۴‬در شهر بابل زاده شد‪ .‬هنوز نوجوان‬ ‫بود که نزد یکی از خواهرانش به تهران آمد که درس بخواند‪ .‬در مدرسه‌ای در خیابان‬ ‫ناصرخسرو نام نوشت و تا "پنج کالس" درس خوانده و به قول خودش "سواددار" شد‪ .‬در‬ ‫کالس پنجم بود که صدای رسای او‪ ،‬برای نخستین‌بار از سوی "معلم سرود و موسیقی"‬ ‫مدرسه کشف شد‪ .‬از او پرسید آیا می‌خواهد در "رادیو" بخواند و او "هنوز نمی‌دانست"‬ ‫رادیو "چیست؟" معلم سرود یک روز او را با قرار قبلی به "اداره موسیقی کشور" برد و‬ ‫او را به "روح‌اهلل خالقی" معرفی کرد‪ .‬عصمت یکی از "سرود"های آموخته را خواند و‬ ‫توجه خالقی را جلب کرد‪ .‬معلم موسیقی درست تشخیص داده بود‪ .‬او دختری جوان بود و‬ ‫سر حال‪ ،‬با صدائی باز و روشن ‪ ...‬اسم او را فوراً نوشتند‪.‬‬ ‫خالقی دست "دختر جوان و سر حال" را در دست "عبدالعلی وزیری" گذاشت‪ ،‬پسر عموی‬ ‫"کلنل" که خود خواننده‌ای بود با صدای رسای باریتون و نام یافته‪" .‬در طی شش ماه‌ همه‬ ‫گوشه‌های آواز سه گاه را تمام کرد‪".‬‬ ‫عصمت باقرپور برای فراگیری همه دستگاه‌ها‪ ،‬دو سه سالی وقت گذاشت و سپس با آمادگی‬ ‫تمام وارد "رادیوئی" شد که در نوجوانی نمی‌دانست چیست‪.‬‬ ‫اگر علینقی وزیری پیش از این نام "روح‌انگیز" را به بتول عباسی داده بود‪ ،‬اینک روح‌اهلل‬ ‫خالقی‪ ،‬نام "دلکش" را برای "عصمت" مناسب می‌دید‪ ،‬چرا که صدائی به راستی دلکش‬ ‫داشت‪ .‬به‌ این‌ترتیب دلکش در سال‌های نخستین دهه بیست‪ ،‬کار حرفه‌ای خود را در رادیو‬ ‫آغاز کرد‪ .‬در آن سال‌ها موسیقی سنّتی بر اثر استمرار و تکرار و تقلید‪ ،‬جاذبه خود را از‬ ‫دست داده بود و نیاز بسیار به نوآوری داشت‪" .‬قمر" ستاره درخشان یکی دو دهه پیش‪،‬‬ ‫رفته رفته از توان خواندن افتاده بود‪" .‬ضربه‌خوانی‌های" ملوک نیز دیگر مالل آور شده‬ ‫بود‪" .‬روحبخش"‪ ،‬هر چند که تازه چند سال بود وارد گود شده و صدای "آوازی" درخشانی‬ ‫هم داشت‪ ،‬ولی بیشتر "روح‌انگیز" را تقلید می‌کرد‪ .‬جای صدای تازه زنانه‌ای که از جنس‬ ‫دیگر باشد و با بافت تصنیف‌های نو سازگاری نشان دهد‪ ،‬خالی بود‪.‬‬ ‫دلکش‪ ،‬همان صدای تازه‌ای بود که می‌توانست این جای خالی را پر کند‪ .‬او تا آهنگساز‬ ‫همراه خود را بیابد‪ ،‬به فکر افتاد که خواندن را ا ‌ز ترانه‌های محلی آغاز کند که آن‌ها را‬ ‫می‌شناخت و در خلوت می‌خواند‪ .‬این کار او در سال‌هائی که "بومی‌خوانی"‪ ،‬در محدوده‬ ‫موسیقی سنّتی‪ ،‬فراگیر نشده بود‪ ،‬نخستین سنگ بنای شهرت او شد‪ .‬شماری از‌ ترانه‌های‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫بومی شمال ایران به یاری صدای دلکش به گوش شهرنشینان و حتی موسیقی‌دانانی می‌رسید‬ ‫که از زیبائی‌های موسیقی بومی غافل مانده بودند! خوانده‌های بومی دلکش‪ ،‬سخت ُگل‬ ‫کرد و به ویژه اجرای دقیق و دلکش "امیری" نشان داد که او تا چه حد با ظرائف اجرائی‌‬ ‫ترانه‌های بومی آشناست‪ .‬دلکش خود می‌گویند‪" :‬این‌ها را برای نخستین‌بار بعد از آواز‬ ‫می‌خواندم و می‌دیدم که مردم هم خیلی استقبال می‌کنند‪ .‬به رادیو نامه می‌نوشتند و تکرار‬ ‫آن‌ها را می‌خواستند ‪"...‬‬ ‫در این میان برنامه‌سازان رادیوئی دست دلکش را در دست آهنگساز جوانی نهادند که‬ ‫برای عرضه تصنیف‌های نوآورانه خود در جستجوی صدائی سازگار بود‪ :‬مهدی خالدی‬ ‫از شاگردان ابوالحسن صبا‪ .‬همانگونه که شیوه ویولن نوازی خالدی از دیگر شاگردان‬ ‫صبا متمایز بود‪ ،‬ساختار تصنیف‌های او نیز متفاوت‪ ،‬می‌نمود‪ .‬اهمیت دادن به "آرشه"‬ ‫و به کارگیری حداقل تحریرها و ویبراسیون‌های سنّتی‪ ،‬شخصیت باصالبتی به ویولن او‬ ‫می‌بخشید‪ .‬همین "روحیه" را می‌توان در تصنیف‌های او پیدا کرد‪ .‬روحیه‌ای که کم‌تر به آه‬ ‫و ناله نزدیک می‌شد ولی خویشاوندی بدون پیرایه خود را با ریشه‌های سنّتی حفظ می‌کرد‪.‬‬ ‫کمابیش همه ‌این کیفیات را می‌شد در صدا و شیوه اجرای دلکش پیدا کرد‪ .‬همانندی‌هائی‬ ‫از این دست‪ ،‬توفیق زوج هنری تازه را تضمین می‌کرد‪ ،‬به ویژه که تصنیف‌های نوآورانه‬ ‫خالدی با شعرهائی از نوع دیگر نیز پیوند خورده بود‪ .‬نخستین آن‌ها‪ ،‬با عنوان "رفتی" (ما‬ ‫را چه پابند جنون کردی و رفتی) با شعری از "اسماعیل نواب صفا" که از یاران نزدیک‬ ‫خالدی بود‪ ،‬سرآغاز تصنیف‌خوانی‌های دلکش به شمار می‌رود‪ .‬عرضه تصنیف دیگری با‬ ‫عنوان "آمد نوبهار" باز با شعر نواب صفا‪ ،‬در سال ‪ ۱۳۳۷‬شهرت و محبوبیت زوج هنری‬ ‫تازه را به اوج رسانید‪ .‬تصنیفی بود با ضرب برانگیزاننده غیر معمول‪ ،‬ملودی هشدار‬ ‫دهنده و با متنی که شور و نشاط بهار را بر می‌انگیخت و رکود و رخوت را از جان آدمی‬ ‫می‌زدود‪ ،‬حرفی خیام وار‪:‬‬ ‫"آمد نوبهار ‪ /‬طی شد هجر یار ‪ /‬مطرب نی بزن ‪ /‬ساقی می‌بیار‬ ‫بر سر چمن ‪ /‬بزن قدم‪ /‬بزن به بانگ چنگ و نی ‪/‬‬ ‫چون بهار به عشرت و طرب ‪ /‬باشد خزان غم ز پی‬ ‫خوش بود در پای الله ‪ /‬پر کنی هر دم پیاله ‪ /‬ناله تا به کی؟"‬ ‫گفتنی است که دلکش پیش از همکاری با خالدی‪ ،‬در نخستین سال کار رادیو‪ ،‬چند رباعی‬ ‫از خیام را همراه با غالمحسین بنان با موسیقی موسی معروفی خوانده بود‪.‬‬ ‫آمد نوبهار‪ ،‬با ریتم جنبنده‌ای که داشت‪ ،‬آنچنان سوکسه‌ای به دست آورد که به گفته "نواب‬ ‫صفا" سی سال تمام‪ ،‬برنامه‌های نوروزی رادیو با آن آغاز می‌شد‪ .‬خالدی خود آن را بهترین‬ ‫آهنگ خود می‌دانست‪ .‬دلکش نیز آن را چون آس برنده‪ ،‬همه جا در آستین داشت‪ .‬به باور‬ ‫"پرویز یاحقی" آهنگساز معروف سال‌های بعد‪" ،‬آمد نوبهار" قطعه نایابی است که نه در‬ ‫حال حاضر و نه در آینده نظیرش پدید نخواهد شد‪( ...‬دنباله در صفحه ی ‪)45‬‬

‫آموزش‬

‫مکتب موسیقی شاملو‬

‫ویلن ایرانی‪ ،‬ویولن کالسیک‪،‬‬ ‫سه تار و پیانو‪،‬‬ ‫تئوری موسیقی‪ ،‬سولفژ‬ ‫ردیف های آوازی‬ ‫(میرزا عبدالله‪،‬صبا‪،‬‬ ‫تجویدی)‬ ‫فراگیری آهنگ های قدیمی‬ ‫همراه با ویولن و ریتم‬ ‫آهنگساز _ مدرس دانشگاه‬ ‫با ‪ 40‬سال تجربه آموزشی_‬ ‫تکنواز ویولن در رادیو تلویزیون‬

‫دارنده تالیفات و آثار متعدد در زمینه موسیقی ایرانی‬

‫‪E.mail: shamloukia@gmail.com‬‬ ‫‪WEbsite: www.shamlouviolin.com‬‬

‫‪Tel: 604.983.3985‬‬


Farhang, September 19, 2014, No. 296

‫سال يازدهم‬

Page 23


‫‪Page 24‬‬

‫سال يازدهم‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫نيم کيلو سم در سال‪ ،‬در برنامه غذايی هر ايرانی‬

‫هوای آلوده‪ ،‬غذای ناسالم‪ ،‬آب آلوده و خاک مملو از سموم و کودهای شیمیایی؛ تندرست‬ ‫ماندن در ایران آسان نیست‪ .‬اما این تمام ماجرا نیست‪ .‬یکی از مسئوالن کشاورزی ایران‬ ‫می‌گوید‪ ،‬هر ایرانی ساالنه حدود نیم کیلو سم کشاورزی میل می‌کند‪.‬‬ ‫مردم ایران سال‌هاست که با آلودگی هوا و مواد غذایی ناسالم سر می‌کنند که بزرگترین‬ ‫عامل و زمینه‌ساز بیماری‌هایی چون سرطان‪ ،‬سکته‌های مغزی و قلبی است‪ .‬چندی پیش‬ ‫اعالم شد که ظرف ‪ ۲۰‬سال آینده در ایران میزان ابتال به سرطان ‪ ۸۰‬درصد افزایش‬ ‫می‌یابد‪.‬‬ ‫وضعیت آلودگی هوا گویا قرار نیست بهتر شود؛ پژوهشگران دانشگاه شریف به تازگی‬ ‫اعالم کرده‌اند که برخی سوخت‌های عرضه شده در تهران بین ‪ ۲۰‬تا ‪ ۸۰۰‬برابر‬ ‫استاندارد‪ ،‬آالینده گوگرد تولید می‌کنند‪ .‬رئیس کمیسیون سالمت شورای شهر تهران هم‬ ‫با استناد به آمار‪ ،‬از ساالنه ‪ ۲۴۰۰‬مورد مرگ در اثر آلودگی هوا تنها در تهران خبر‬ ‫داده است‪.‬‬ ‫شیر آلوده برای مقابله با هوای آلوده؟‬

‫شهروندان کالن شهرهای ایران در اوج آلودگی هوا برای مصون ماندن از آسیب‌ها‪،‬‬ ‫راهی نداشتند جز در خانه ماندن‪ .‬به شهروندان توصیه می‌شد که برای کاهش اثرات سوء‬ ‫آلودگی بر سالمتی از محصوالت لبنی استفاده کنند‪ .‬اما محصوالت لبنی هم در ایران‬ ‫سالم نیستند‪ .‬چندی پیش در ایران استفاده از روغن پالم در محصوالت لبنی خبرساز شد‪.‬‬ ‫روغنی که به دلیل بهای پایین‪ ،‬در برخی محصوالت لبنی جایگزین چربی طبیعی می‌شود‪.‬‬ ‫روغن پالم بر روی سیستم‌های قلبی و عروقی رسوب می‌کند و می‌تواند سرطان‌زا باشد‪.‬‬ ‫خبر از سوی شماری از مقام‌های دولتی تائید شد‪ ،‬تولیدکنندگان در ابتدا منکر استفاده از‬ ‫این روغن شدند و وزارت بهداشت از نظارت جدی بر صنایع لبنی خبر داد‪.‬‬ ‫از سوی دیگر به گزارش شبکه خبر ایران‪ ،‬موارد زیادی گزارش شده که محصوالت‬ ‫لبنی از جمله شیر‪ ،‬خامه و پنیر خامه‌ای پیش از انقضای تاریخ مصرف‪ ،‬فاسد شده‌اند‪.‬‬ ‫مشاور مدیرعامل صنایع شیر ایران دلیل این مشکل را رعایت نکردن زنجیره‌ی سرما‬ ‫از لحظه‌ی تولید تا رسیدن به دست مشتری می‌داند‪.‬‬ ‫پس شاید بتوان گفت این روزها زیان استفاده از مواد لبنی‪ ،‬در ایران بیش از سود آن است‪.‬‬

‫خاک ناپاک‬ ‫به این مجموعه حاال باید خاک ناپاک را هم اضافه کرد‪ .‬خاکی که حاوی سموم و کودهای‬ ‫غیراستاندارد است‪.‬‬ ‫روزنامه ای با نام شهروند در ایران از قول سعید سلیمانی مدیر زراعت سازمان‬ ‫جهاد کشاورزی آذربایجان شرقی می‌نویسد‪« :‬هر ایرانی ساالنه حدود نیم کیلوگرم سم‬ ‫کشاورزی مصرف می‌کند‪ ».‬در این گزارش آمده است که در ‪‌١٠‬سال گذشته مصرف‬ ‫کودهای شیمیایی و سموم در تولیدات کشاورزی از ‪ ٥/٢‬به ‪ ٥/٦‬میلیون تن افزایش داشته‬ ‫است‪.‬‬ ‫از سوی دیگر آبیاری بخش بزرگی از زمین‌های کشاورزی در تهران با فاضالب همچنان‬ ‫ادامه دارد‪ .‬آبیاری با فاضالب و استفاده از سم‌ها و کودهای شیمیایی ممنوعه مشکلی‬ ‫است با پیشینه طوالنی و بخشی از چرخه‌ی مواد غذایی آلوده در پایتخت‪.‬‬ ‫رئیس کمیسیون سالمت شورای شهر تهران پیش از این گفته بود‪ ،‬در پیازی که در پایتخت‬ ‫مصرف می‌شود پنج برابر میزان استاندارد نیترات وجود دارد‪ .‬نیترات هم ما ‌ده‌ای است‬ ‫سرطان‌زا‪ .‬نمونه گیری از آب لوله کشی برخی از واحدهای مسکونی در تهران هم نشان‬ ‫داده است که در مواردی میزان نیترات موجود در آب تا دو و نیم برابر استانداردهای‬ ‫بین‌المللی است‪.‬‬ ‫ضرورت تولید مواد طبیعی‬ ‫آب و خاک و هوا و گیاهان آلوده؛ شهروند ایرانی برای تندرست ماندن چه باید بخورد؟‬ ‫راه نجات آیا در استفاده از تولیدات ارگانیک یا مواد صدر در صد طبیعی است؟‬ ‫روزنامه مزبور با نگاهی به پیشینه اینگونه تولیدات در غرب می‌نویسد‪« :‬استفاده از‬ ‫سموم و مواد شیمیایی در تولید محصوالت کشاورزی و دستکاری ژنی و هورمونی برای‬ ‫تولید گوشت و مواد پروتیینی آن‌ها را نگران کرد و به سمت تولید ارگانیک سوق داد‪.‬‬ ‫درحال حاضر بیشتر از ‪‌۵۰‬درصد بازار موادغذایی کشورهای پیشرفته مملو از کاالهایی‬ ‫است که با شیوه‌ای کامال طبیعی و بدون هرگونه آلودگی شیمیایی تولید شده‌اند‪».‬‬ ‫هرچند که در ایران هم چندسالی است که بحث تولید ارگانیک مطرح شده است و کاالهایی‬ ‫با این برچسب وارد بازار شده‌اند‪ ،‬اما به نوشته ی این روزنامه‪ « :‬به گفته فعاالن این‬ ‫عرصه نه‌تنها مشتریان ایرانی که حتی مدیران رده باالی کشوری مفهوم ارگانیک را به‬ ‫درستی نمی‌دانند‪».‬‬ ‫در شیوه تولید ارگانیک‪ ،‬خاک مزرعه باید از هرگونه کود و ماده شیمیایی بری باشد‪.‬‬ ‫در فرآیند تولید و نگهداری محصول هم نباید از هیچ ماده شیمیایی استفاده شود‪ .‬در مورد‬ ‫تولید گوشت و مواد پروتیینی ارگانیک‪ ،‬مسئله پیچیده‌تر هم می‌شود؛ حیوان نباید از هیچ‬ ‫دارو و هورمونی استفاده کند و بهره‌گیری از علوفه و خوراک آلوده به مواد شیمیایی نیز‬ ‫ممنوع است‪.‬‬ ‫شاید با تبلیغ بتوان مردم را به سوی خرید تولیدات ارگانیک سوق داد اما پرسش اینجاست‬ ‫که مواد ارگانیک کشاورزی را در کدام خاک باید پرورش داد؟‬ ‫بهزاد عین‌اللهی عضو هیأت علمی دانشگاه بقیه‌اهلل می‌گوید‪« :‬مصرف بی‌رویه اوره و‬ ‫فسفات باعث قلیایی شدن خاک کشور و تخریب آن شده است به گونه‌ای که درحال حاضر‬ ‫تنها ‪١٨‬درصد از خاک کشاورزی ایران درحد ایده‌آل باقی مانده است‪».‬‬ ‫مشکالتی چون عدم آشنایی درست با مفهوم ارگانیک‪ ،‬بی‌اعتنایی مصرف‌کننده به این‬ ‫محصوالت به دلیل نبود این فرهنگ و هزینه باال‪ ،‬تولید اندک‪ ،‬وجود کاالهای تقلبی با‬ ‫برند ارگانیک و ضعف نظارت بر بازار ارگانیک ایران باعث شده تا تولید محصوالت‬ ‫کامال طبیعی در ایران زیر سه دهم درصد باشد‪ .‬عمده تولیدکنندگان ارگانیک در کشور‬ ‫محصوالت خود را با هدف بازارهای صادراتی تولید می‌کنند و نه بازار داخلی‪.‬‬ ‫در بازار داخلی‪ ،‬مصرف‌کننده ایرانی می‌ماند و مشکالتی چون وجود موادغذایی غیر‬ ‫استاندارد و نبود نظارت جدی بر صنایع غذایی و هوا و خاک و آب آلوده و این پرسش‬ ‫(دویچه وله)‬ ‫که برای سالم ماندن چه باید خورد و کجا باید نفس کشید؟‬


Farhang, September 19, 2014, No. 296

‫سال يازدهم‬

Page 25


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 26‬‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫صادق هدايت؛ روز آخر‬ ‫بهرام بیضایی‬ ‫انتشار ‪ ۱۱‬دی ‪۱۳۹۰‬‬ ‫عصر ‪ ۷‬آوریل ‪۱۹۵۱‬م و ‪ ۱۸‬فروردین ‪ ۱۳۳۰‬خورشیدی؛ پاریس‬ ‫در عصر ابری دل ‌گرفته‪ ،‬وقتی صادق‬ ‫هدایت‪ ،‬نویسنده ی چهل‌وهشت ساله ی‬ ‫ایرانی مقیم موقت پاریس‪ ،‬به سوی خانه‌اش‬ ‫در محله هجدهم‪ ،‬کوچه ی شامپیونه‪ ،‬شماره‬ ‫ی ‪ ۳۷‬مکرر می ‌رود‪ ،‬دو مرد را می ‌بیند‬ ‫که بیرون خانه‌اش منتظرش هستند‪ .‬آن‌ها‬ ‫ازش می‌پرسند که آیا از اداره ی پلیس می‬ ‫‌آید و آیا جواز اقامت پانزده روز بعدی را‬ ‫گرفته؟ آن‌ها با او در خیابان‌ها راه می‌افتند‬ ‫و حرف می‌زنند‪ :‬رفتن پی تمدید اقامت‪ ،‬آن‬ ‫هم با خیالی که تو داری! هدایت می ‌گوید‪:‬‬ ‫من خیالی ندارم! یکی شان می‌خندد‪ :‬البته که نداری! خودکشی؟ این‌جا پاریس است؛ و‬ ‫آن هم اول بهار! در هوای خاکستری پیش از غروب‪ ،‬آن‌ها در دوسویش از پی می‌آیند‬ ‫و ازش می‌پرسند چه فایده‌ای دارد زنده بماند؟ این زندگی که پانزده روز یک بار تمدید‬ ‫می‌شود! آیا نمی‌داند که هیچ امیدی نمانده است؟‬ ‫هدایت تقریباً خاموش است‪ .‬یکی از آن‌ها فکر او را می‌خواند و از آخرین امیدش ـ تغییری‬ ‫معجزه‌آسا در همه چیز ـ حرف می‌زند‪ :‬تو می‌دانی که هیچ تغییری در پیش نیست‪ .‬همه‬ ‫‌دست چپاولگرانند‪.‬‬ ‫در نهان مثل همند‪ .‬کشورت بوی نفت و گدایی می‌دهد‪ ،‬و همه هم ِ‬ ‫"رجاله‌ها" همین نیست کلمه‌ای که به‌کار می‌بری؟ رجاله‌ها هر فکر نوی دل‌سوزانه‌ای‬ ‫را با گلوله پاسخ می‌دهند‪ .‬همین روزها نویسنده‌ای را در دادگستری تهران‪ ،‬روز روشن‬ ‫جلوی چشم همه کشتند‪ ،‬به خاطر صراحت افکارش! و امید به این‌که با نوشتن چیزی‬ ‫را عوض کنی یا حتی فقط آیینه‌ای باشی‪ ،‬در تو مرده‪ .‬این‌جا کسی زبان نوشته‌های تو‬ ‫را نمی‌داند؛ و آن‌ها که در کشورت خط تو را می‌خوانند آیا از حروف الفبا بیش‌ترند؟!‬ ‫هدایت می‌خواهد بداند که آن‌ها پلیس‌اند؟ نه؛ آن دو بسیار شبیه خود هدایت هستند‪ .‬هدایت‬ ‫می‌گوید در نظر اول آن‌ها را اشتباه گرفته با کسانی که خیال می‌کند دنبالش هستند‪ .‬آن‌ها‬ ‫پیش خود می‌خندند‪.‬‬ ‫آن‌ها به کافه می‌روند و زن اثیری برایشان قهوه و کنیاک می‌آورد‪ .‬هدایت دست به‬ ‫جیب می‌برد‪ :‬نمی‌توانم مهمانتان کنم‪ .‬آن‌ها لبخند می‌زنند‪ :‬ته مانده ی دست و دل‌بازی‬ ‫اشرافی؟ هدایت رد می‌کند‪ :‬برایم ممکن نیست! یکی‌شان نگاهی شوخ می‌اندازد به جیب‬ ‫بغل او‪ :‬نمی‌شود گفت نداری! هدایت دفاع کنان پس‌می‌کشد‪ :‬این نه! یک کمی به شوخی‬ ‫تأکید می‌کند‪ :‬البته؛ باید به فکر آینده بود! دومی تند می‌پرسد‪ :‬مخارج کفن و دفن؟ هدایت‬ ‫می‌گوید‪ :‬دست دراز کردن یاد نگرفته‌ام! یک کمی می‌خندد‪ :‬داستان “تاریکخانه”! او‬ ‫یادداشتی در می‌آورد و پیش چشم می‌گیرد‪“ :‬با خودم عهد کرده‌ام روزی که کیسه‌ام ته‬ ‫کشید‪ ،‬یا محتاج کس دیگری بشوم‪ ،‬به زندگی خودم خاتمه بدهم‪ ”.‬یادداشت را می‌بندد‪:‬‬ ‫الزم است بگویم چه سطر و چه صفحه‌ای؟‬ ‫هدایت کمی گیج در نیمه ی تاریکی چراغی که فقط روی میز را روشن می‌کند به آن‌ها‬ ‫می‌نگرد‪ :‬حتماً مأموریتی دارید‪ .‬چپی هستید یا راستی؟ مذهبی هستید یا دولتی؟ این تکه‬ ‫را نوشته و دستتان داده‌اند‪ .‬شما فقط وانمود می‌کنید که خیلی می‌دانید؛ ولی واقعاً یک کلمه‬ ‫هم از من نخوانده‌اید! آن‌ها در برابر این خشم غیرمنتظره‪ ،‬دمی هاج و واج و ندانم‌کار‬ ‫به‌هم نگاه می‌کنند؛ و اندک اندک یکی‌شان آغاز می‌کند‪“ :‬همه اهل شیراز می‌دانستند که‬ ‫داش‌آکل و کاکا رستم سایه یک‌دیگر را با تیر می‌زنند…” و هم‌چنان که می‌گوید داش‌آکل‬ ‫و کاکا رستم قمه‌کشان‪ ،‬در جنگی ابدی‪ ،‬از پشت پنجره کافه که حاال دیگر بفهمی نفهمی‬ ‫مرجان طوطی به‌دست می‌گذرند‪ .‬هدایت فقط‬ ‫همان محله سردزک شیراز است‪ ،‬از برابر‬ ‫ِ‬ ‫می‌نگرد‪ .‬دیگری چراغ روی میز را به سوی هدایت سر می‌گرداند و سایه او را چون‬ ‫جغدی بر دیوار می‌اندازد‪“ :‬در زندگی زخم‌هایی است که مثل خوره روح را آهسته در‬ ‫انزوا می‌خورد و می‌تراشد…” و هم‌چنان که می‌گوید زن اثیری ـ که سینی سفارش یک‬ ‫مشتری را می‌برد ـ دمی روان میان تاریک روشن کافه به هدایت لبخند می‌زند؛ و گدایی‬ ‫شبیه پیرمرد خنزرپنزری با کوزه شکسته زیر بغل از پشت پنجره ـ که حاال کم و بیش‬ ‫خانه‌های کاه گلی تو سری خورده‪ ،‬و درشکه‌ای با اسب الغر مردنی‪ ،‬در چشم‌انداز آن‬ ‫پیداست ـ می‌گذرد‪ .‬و به طرزی هراس‌آور می‌خندد چنان که دندان‌هایش نمایان می‌شود؛‬ ‫از میان راهش زنی لکاته ناگهان پیش می‌آید و چادرش را می‌اندازد و سر و تن خود‬ ‫را به شیشه پنجره می‌چسباند‪ .‬هدایت می‌کوشد با تکان دادن سر آن‌ها را از ذهن خود‬ ‫براند‪ .‬یکی‌شان علویه خانم را تعریف می‌کند؛ زن میان سال پر زاد و رودی که برای‬

‫ثواب و کاسبی‪ ،‬دائم با کاروان زوار می‌رود و می‌آید و در راه صیغه می‌شود؛ و هم‌چنان‬ ‫که می‌گوید قافله زوار و چاوش‌خوان از پشت سرش می‌گذرند‪ ،‬علویه خانم نشسته میان‬ ‫گاری پر از زن‌های دیگر و بروبچه‌های قد و نیم قد خودش‪ ،‬پیاپی بر سینه می‌کوبد‬ ‫و کسی را نفرین می‌کند‪ .‬هدایت خاموش می‌نگرد‪ .‬دیگری می‌گوید تو که نمی‌خواهی‬ ‫حاجی‌آقا را سر تا ته بشنوی‪ .‬هان؟ خودآزاری است! کار چاق کنی نشسته بر یک سکو‬ ‫که گمان می‌کند مرکز دنیاست! و هم‌چنان که می‌گوید کافه اندک اندک نوری از سوراخ‬ ‫سقف می‌گیرد و حاجی‌آقا نشسته در هشتی خانه‌اش دیده می‌شود که به چند مرد ته‌ریش‌دار‬ ‫با تحکم و بدخلقی دستورهایی می‌دهد و صدایش کم‌کم شنیده می‌شود‪« :‬در مجامع رسوخ‬ ‫بکنید؛ سینما و تیاتر‪ ،‬قاشق چنگال‪ ،‬هواپیما‪ ،‬اتوموبیل و گرامافون را تکفیر بکنید‪ .‬از‬ ‫معجزه سقاخانه غافل نباشید!» ناگهان گویی چشمش به هدایت افتاده لحن عوض می‌کند‪:‬‬ ‫“آقا من اعتقادم از این جوانان فرنگ رفته هم سلب شده‪ .‬وقتی برمی‌گردند یک نفر بیگانه‬ ‫ب رجوع حاجی‌آقا محو می‌شود و فقط دو تن که محرم‌ترند خود را پیش‬ ‫هستند!” اربا ‌‬ ‫می‌کشند‪ .‬حاجی‌آقا خشمگین هدایت را نشان می‌دهد‪“ :‬آقا این مرتیکه خطرناکه‪ .‬حتماً‬ ‫بلشویکه؛ از مال پس و از جان عاصی؛ باید سرش را زیر آب کرد‪ ”.‬ناگهان پارابلومی‬ ‫از زیر لباده بیرون می‌آورد و به آن‌ها نزدیک می‌کند‪“ :‬در حقیقت شما ثواب جهاد با‬ ‫کفار را می‌برید!” هدایت بی‌اختیار می‌گوید کاش می‌شد همه را…! سایه یکم از تاریکی‬ ‫درمی‌آید‪ :‬نه‪ ،‬نمی‌توانی پاره‌شان کنی؛ آن‌ها سال‌هاست دیگر از اختیار تو بیرون‌اند‪.‬‬ ‫دوره‌ات کرده‌اند‪ .‬نه! این کی بود رد شد؟ سایه دوم از تاریکی درمی‌آید‪ :‬زرین‌کال؛ زنی‬ ‫که مردش را گم کرد‪ .‬سایه یکم می‌پرسد‪ :‬دوستش داشتی؟ هدایت لبخند می‌زند‪ .‬سایه دوم‬ ‫می‌گوید‪ :‬هنوز دنبال مردش می‌گردد‪ .‬و هم‌چنان که می‌گوید زرین‌کال پیش می‌آید و در‬ ‫جست‌وجوی مردش می‌گذرد‪ .‬سایه یکم کتابی را باز می‌کند‪“ :‬عشق مثل یک آواز دور‪،‬‬ ‫نغمه دل‌گیر و افسونگر است که آدم زشت بدمنظره‌ای می‌خواند‪ .‬نباید دنبال او رفت و از‬ ‫جلو نگاه کرد!” کتاب را می‌بندد‪ :‬می‌خواهی ببینی؟ نوشته توست‪“ :‬آفرینگان”! ـ هدایت‬ ‫برافروخته و بی‌اختیار از جا بلند می‌شود‪ .‬یکمی در پی‌اش می آید‪ :‬عشق یک طرفه‪ .‬نه؟‬ ‫به مردمی که دوستشان داری و قدر خودشان را نمی دانند! هدایت از در بیرون می‌زند؛‬ ‫دومی در پی‌اش می‌آید‪ :‬درد تو وقتی شروع شد که زن اثیری در آغوشت مرد‪ .‬بدبختی‬ ‫تو بود که پیش از مرگ‪ ،‬آن درد عمیق را در چشمانش دیدی‪ .‬این وطنت نبود؟ هدایت‬ ‫رو می‌گرداند که چیزی بگوید ولی زبانش بسته می‌ماند‪ .‬پشت شیشه ی کافه‪ ،‬زن اثیری‪،‬‬ ‫با بردن انگشت به سوی بینی‌اش او را به خاموشی می‌خواند لبخندی بی‌رنگ؛ و سپس‬ ‫هدایت سرش را به زیر می‌اندازد‪.‬‬ ‫آن‌ها در خیابان‌ها می‌روند مردی با ته‌ریش‪ ،‬شتابزده می‌گذرد؛ به تنه‌ای که ندانسته می‌زند‬ ‫می‌ماند و می‌پرسد شما ایرانی هستید؟ من پی واجب‌القتلی به اسم هدایت می‌گردم؛ صادق‬ ‫هدایت! هدایت می‌گوید‪ :‬نه‪ ،‬من هادی صداقتم‪ .‬مرد نفس‌زنان می‌گوید‪ :‬حکم خونش را‬ ‫دارم ولی به صورت نمی‌شناسمش‪ .‬لعنت به چاپارخانه وطنی! مدت‌هاست از تهران‬ ‫فرستاده شده و هنوز در راه است‪ .‬این ملعون چه شکلی است؟ هدایت می‌گوید‪ :‬او‬ ‫تصویری ندارد؛ مدت‌ها است شبیه هیچ کس نیست؛ نه هم‌وطنانش‪ ،‬نه مردم این‌جا‪ .‬مرد‬ ‫شتابزده می‌رود‪ ،‬و هدایت به سایه‌هایش می‌گوید‪ :‬این یکی از آن‌ها است‪ .‬چندی است‬ ‫دنبالش هستند‪ .‬پس از دست به دست شدن نسخه فی بالداالفرنجیه‪ ،‬حکم قتلش را دادند‪.‬‬ ‫آن‌ها از حاجی‌آقا دستور می‌گیرند‪ .‬سایه‌ها‪ ،‬نوشته را می‌شناسند؛ داستان چند قشری که‬ ‫می‌آیند فرنگ را اصالح کنند و خودشان آلوده فسق و فجور فرنگ می‌شوند‪ .‬و هم‌چنان که‬ ‫می‌گویند شخصیت‌های داستان فی بالداالفرنجیه مست و خراب می‌گذرند؛ یکی مطربی‬ ‫کنان و یکی دست در گردن لکاته‌ای‪.‬‬ ‫هدایت و دو همراهش به پرالشز می روند و گوری را می‌بینند که پیرمرد خنزرپنزری‬ ‫می‌کند‪ .‬کنار درشکه ی فکستنی با اسب الغر مردنی‌اش‪ ،‬سایه‌ها می‌گویند‪ :‬ببین حتی‬ ‫قشری شتاب‌زده درمی‌آیند و راست به سوی هدایت می‌آیند‬ ‫گور آماده است‪ .‬از گور دو‬ ‫ِ‬ ‫و می‌گویند‪ :‬حاجی‌آقا می‌پرسد چه‌طور بهتر است بمیرد؛ با زهر‪ ،‬چاقو‪ ،‬گلوله‪ ،‬یا طناب؟‬ ‫او باید انتخاب کند! هدایت برمی‌گردد و به همراهانش می‌نگرد‪ .‬آن‌ها با شانه باال انداختن‬ ‫نشان می‌دهند که توصیه‌ای ندارند‪ .‬هدایت رو برمی‌گرداند به سوی دوقشری؛ ولی آن‌ها‬ ‫نیستند‪ .‬گیج پرسان رو می‌گرداند سوی دو همراهش؛‪( ...‬دنباله در صفحه ی روبرو)‬


‫‪Page 27‬‬

‫سال يازدهم‬

‫‪ ...‬و از میان شانه‌های آن دو‪ ،‬پای درخت سروی لب جوی‪ ،‬زن اثیری را می‌بیند که به‬ ‫پیرمرد خنزرپنزری گل نیلوفری تعارف می‌کند‪ .‬هدایت می‌کوشد این خیال را از سر خود‬ ‫براند‪ ،‬ولی چون به خود می‌آید دو همراهش هم نیستند‪.‬‬ ‫هدایت از کنار آگهی سیرک و چرخ و فلک می‌گذرد؛ از کنار آگهی التاری‪ ،‬و راسته‬ ‫نقاشان خیابانی‪ .‬نقاشی پیش می‌خواندش که چهره‌اش را بکشد‪ .‬هدایت سر تکان می‌دهد و‬ ‫دور می‌شود‪ .‬روان میان جمعیت‪ ،‬یکی از دو سایه‌اش از دور می‌گویند‪“ :‬افسوس می‌خورم‬ ‫که چرا نقاش نشدم‪ .‬تنها کاری بود که دوست داشتم و ازش خوشم می‌آمد!” حرف توست‬ ‫از دهن قهرمان زنده‌به‌گور‪ .‬هنوز هم به این گفته پایبندی؟ بعد از آن‌همه نقاشی با کلمات؟‬ ‫هدایت رومی‌گرداند و از کنار عینک فروشی دو دهنه‌ای می‌گذرد با عالمت جغدی عینک‬ ‫زده؛ و سپس‌تر از کنار کتاب فروشی بزرگی که پشت پنجره‌اش عکسی از کافکا است‪ .‬از‬ ‫میان آیند و روند جمعیت یکی از سایه‌ها می‌گوید‪ :‬عجیب است که جلوی کتابخانه نایستادی!‬ ‫و دومی جواب می‌دهد‪ :‬چه فایده وقتی پول نداری بخری؟ یکمی می‌گوید‪ :‬تازه اگر پولی‬ ‫هم بود اول دسته عینکش! روزنامه فروشی فریاد کنان می‌چرخد و چند تن روزنامه‌خوان‬ ‫پیش می‌آیند‪ .‬هدایت از میان آن‌ها می‌گذرد‪ .‬یکمی شوخی‌کنان نگاهش روی روزنامه‌ها‬ ‫می‌چرخد‪ :‬هیچ خبری از ایران! و اگر هم بود ً‬ ‫مثال چه بود؟ درنرو؛ حدس بزن! ـ آن یکی‬ ‫می گوید‪ :‬تازگی‌ها روشن‌فکرانی مرده‌اند‪ .‬هدایت هم‌چنان که می‌رود زیر لب می‌غرد‪ :‬در‬ ‫کشور من هیچ روشنفکری نمی‌میرد؛ همه نابود می‌شوند!‬ ‫باران سیل‌آسا‪ .‬چترها باز می‌شوند‪ .‬هدایت از زیر درختان برگ نیاورده ی لخت‪ ،‬میان‬ ‫جمعیت می‌رود‪ .‬دورادور بر سر در سینماها هملت‪ ،‬مهمانان شب‪ ،‬محاکمه‪ ،‬رم شهر‬ ‫بی‌دفاع‪ ،‬اورفه نفرین شدگان‪ ،‬زمین می‌لرزد‪ ،‬همشهری کین‪ ،‬در شهر و سپس تصویری‬ ‫از انفجار بمب اتم در هیروشیما‪ .‬هدایت ولی به سینمای مقابل می‌رود‪ .‬سایه‌ای می‌گوید‪:‬‬ ‫فیلم‌های مفرح‌تر است چرا فیلم‌های بعد از جنگ اوّل؛ ما بعد از جنگ دومیم! و آن یک‬ ‫می‌گوید‪ :‬با روح تو سازگارترند‪ .‬نه؟ با تصور تو از ویرانی کشورت! هدایت بر می‌گردد‬ ‫فحشی بدهد‪ ،‬ولی فقط رفت و آمد مردم است زیر چترها‪ ،‬و پلیسی بارانی‌پوش که از دور به‬ ‫او می‌نگرد‪ .‬هدایت می‌رود توی سینمای سوت و کوری که چهار تاالر کوچک دارد‪ .‬دری‬ ‫باز می‌شود‪ :‬روی پرده دانشمند زردوست که از ائیرمن کمک می‌گیرد ناگهان درمی‌یابد‬ ‫که قلعه‌اش آتش گرفته‪ ،‬و غالم ِگلی‌اش ـ گولم ـ از میان آتش می‌رود‪ .‬مردم روستایی‬ ‫به دیدن قلعه آتش گرفته شادی می‌کنند‪ .‬هدایت الی در به بلیت خود می‌نگرد و صدایی‬ ‫از پشت سر می‌شنود‪ :‬گجسته‌دژ چنین چیزی می‌شد اگر در آن کشور سینمایی بود‪ .‬نه؟‬ ‫هدایت گیج می‌نگرد؛ و می‌داند که از دو همراهش خالصی ندارد‪ ،‬حتی اگر ظاهراً جلوی‬ ‫چشمش نباشند‪ .‬دری باز می‌شود‪ :‬روی پرده بردگان شهر پیشرفته متروپولیس‪ ،‬کارخانه‌ها‬ ‫را می‌گردانند و توسط چشم‌ها و دستگاه‌های پیشرفته نظارت می‌شوند‪ .‬پچ پچی زیر گوش‬ ‫هدایت‪ :‬جای یک قلدر سیبیل از بناگوش دررفته با چشمان از حدقه در آمده خالی است؛‬ ‫با چکمه‌های سربازی‌اش‪ .‬این طور نیست؟ هدایت رو می‌گرداند‪ .‬دری باز می‌شود؛ روی‬ ‫پرده ارابه نوسفراتو می‌ایستد و او نوک پنجه با قوزی که پشت خود می‌اندازد و دست‌های‬ ‫جلو برده از پله‌ها باال می‌رود‪ .‬هدایت در تاالر را می‌بندد‪ .‬دری باز می‌شود؛ روی پرده‬ ‫ارابه مرگ خسته می‌گذرد‪ .‬هدایت در صندلی خود می‌نشیند‪ .‬پچ‌پچ آن دو را از پشت سر‬ ‫می‌شنود‪ :‬این تباهی و تلخی با روح آزرده تو هم‌آهنگ است؛ انسان‌های عاجز‪ ،‬که برده ی‬ ‫خود یا دیگری‌اند‪ .‬درست گفتم؟ هدایت با خشم رو برمی‌گرداند و می‌بیند زن اثیری به سوی‬ ‫او می‌آید‪ .‬هدایت یکه می‌خورد و عینک از چشمش پایین می‌لغزد‪ .‬دست و پا گم کرده باز‬ ‫عینک دسته شکسته را بر چشم خود استوار می‌کند‪ ،‬ولی حاال زن لکاته است که از یکی دو‬ ‫ردیف آن طرف‌تر وقیحانه روبه او می‌خندد و دست به دکمه‌های لباس خود می‌برد‪ .‬هدایت‬ ‫از میان فیلم بر می‌خیزد‪.‬‬ ‫میان شلوغی خیابان‪ ،‬دوقشری شتاب‌زده از دور پیش می‌دوند‪ ،‬و فقط وقتی ندانسته به او‬ ‫تنه می‌زنند دمی می‌مانند و با خشنودی می‌گویند یک نفر هدایت را در این راسته دیده است‪.‬‬ ‫وآن‌ها به زودی پیدایش می‌کنند و کلکش را می‌کنند‪ .‬هدایت به آن‌ها تبریک می‌گوید و آن‌ها‬ ‫شتابان دور می‌شوند؛ در همان حال که دو همراه پیش می‌آیند و گویی منتظر تصمیم‪ ،‬به او‬ ‫می‌نگرند‪ .‬هدایت یکهو شکلکی می‌سازد؛ ناگهان ابروان خود را باال می‌برد و نیم‌خنده‌ای‬ ‫به چهره خود می‌دواند‪ ،‬پنجه ی راستش را باالتر و پنجه ی چپش را پایین‌تر ـ گشوده ـ‬ ‫جلو می‌برد؛ در حالی که بر پنجه ی پای چپ است‪ ،‬پای راستش را مثل این‌که بخواهد از‬ ‫پله‌کانی باال برود پیش می‌برد و ادای نوسفراتو را درمی‌آورد‪ .‬سایه ی یکم می‌گوید تو ادای‬ ‫نوسفراتو را درمی‌آوری‪ .‬مرده‌ای که روزها در تابوت می‌خوابد و شب‌ها به دنبال عاطفه‬ ‫و خون زندگی است‪ .‬چرا؟ و سایه ی دوم تندی می‌کند‪ :‬تو بهشان تبریک گفتی‪ .‬چطور‬ ‫می‌توانی احساس درونی‌ات را پنهان کنی؟‬ ‫هدایت تند پشت می‌کند و دور می‌شود؛ آن‌ها در پی‌اش می‌روند‪ .‬یکمی تند می‌گوید‪“ :‬شاید‬ ‫در دنیا تنها یک کار از من برآید؛ می‌بایستی بازیگر تئاتر شده باشم‪ ”.‬و دیگری تند بشکنی‬ ‫در هوا می‌زند‪ :‬از “زنده به گور”‪ .‬زیر باران هدایت تند می‌کند تا هرچه بیش‌تر از آن‌ها‬ ‫دور شود‪ ،‬ولی ناگهان آن‌دو را سر راه خود می‌بیند‪ .‬سایه ی یکم‪ :‬تو داری خداحافظی‬ ‫می‌کنی! درست نگفتم؟ هرجایی که خاطره‌ای داری چرخ می‌زنی! سایه ی دوم‪ :‬همه‌چیز‬ ‫عوض شده‪ ،‬به سرعت‪ ،‬و دیگر همان نیست که در خاطره بود! هدایت از میان آن‌دو‬ ‫می‌گذرد و به زیر سرپناهی می‌کشد‪ .‬آن‌دو‪ ،‬دو سویش زیر سرپناه جا می‌گیرند‪ .‬زیر چترها‬ ‫مردمی می‌گذرند‪ .‬هدایت می‌نگرد‪ :‬چاق‪ ،‬الغر‪ ،‬خشنود‪ ،‬غمگین‪ ،‬شتابزده‪ ،‬کند‪ .‬پیری که‬ ‫ادای جوانی را درآورده؛ مردی که خود را شبیه زنان ساخته‪ .‬زنی که خود را چون مردان‬ ‫آراسته‪ .‬یکی که گویی غمباد دارد با فرزندش که عین خودش است‪ .‬صدای سایه ی یکم که‬ ‫از روی نوشته‌ای می‌خواند‪“ :‬هرکس چندین صورت با خود دارد‪ .‬بعضی‌ها فقط یکی از این‬ ‫صورت‌ها را دائم به‌کار می‌برند که زود چرک می‌شود و چین و چروک می‌خورد‪ .‬دسته ی‬ ‫دیگر صورت‌های خودشان را برای زاد و رود خودشان نگه می‌دارند‪ .‬بعضی دیگر پیوسته‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫صورتشان را تغییر می‌دهند‪ ،‬ولی‬ ‫همین‌که پا به سن گذاشتند می‌فهمند‬ ‫که این آخرین صورتک آن‌ها بوده و‬ ‫به زودی مستعمل و خراب می‌شود‬ ‫و صورت حقیقی آن‌ها از پشت آن‬ ‫بیرون می‌آید‪ ”.‬تو نوشته‌ای‪ ،‬یادت‬ ‫هست؟ بوف کور!‬ ‫هدایت ناگهان برمی‌گردد و خود‬ ‫را در پنجره مغازه‌ای که پر از‬ ‫آینه‌های کج و کوجی است می‌نگرد؛‬ ‫کش آمده‪ ،‬دراز شده‪ ،‬کوچک‌تر یا‬ ‫بزرگ‌تر شده‪ .‬صدای سایه دوم در‬ ‫گوشش می‌پیچد که از رو می‌خواند‪:‬‬ ‫“صورت من استعداد برای چه‬ ‫قیافه‌های مضحک و ترسناکی را‬ ‫داشت‪ .‬گویا همه ی ریخت‌های‬ ‫مسخره‪ ،‬هراس‌انگیز‪ ،‬و باور‬ ‫نکردنی را که در نهاد من پنهان بود‬ ‫آشکار می‌دیدم‪ .‬همه این قیافه‌ها در‬ ‫من و مال من بودند‪ .‬صورتک‌های‬ ‫ترسناک و جنایت‌کار و خنده‌آور که به یک اشاره عوض می‌شدند‪ ”.‬همان “بوف کور”‬ ‫شش صفحه بعد! هدایت عینک خود را که شیشه‌هایش خیس باران است از چشم برمی‌دارد‬ ‫و می‌برد زیر باالپوش و با مالیدنش به پیراهن‪ ،‬پاکش می‌کند‪ .‬باران بند آمده چترها بسته‬ ‫می‌شود‪ .‬دوچرخه‌ها و چرخ دستی‌ها راه می‌افتند‪ .‬توی چاله ی آبی‪ ،‬ماه می‌درخشد‪ .‬هدایت‬ ‫پیش می‌رود و به آن خیره می‌شود‪ .‬دو همراه می‌بینندش و لبخند می‌زنند‪ :‬درست است؛ در‬ ‫تهران هم ماه باال آمده‪ .‬آن‌جا هم کسانی به ماه نگاه می‌کنند‪ .‬کسانی با بغض و اشک و کسانی‬ ‫بی‌خیال‪ .‬دومی پیش می‌آید‪ :‬آه مردمان است که روی ماه را گرفته‪ .‬نه؟ هدایت می‌گوید‪ :‬تا‬ ‫کی می‌خواهید فکرهای من را بخوانید؟‬ ‫سایه ی یکم به ابری که از روی ماه می‌گذرد می‌نگرد‪ :‬این سایه‌‌روشن تو را یاد آن فیلم‌ها‬ ‫می‌اندازد‪ ،‬وقتی که خون‌آشام راه می‌افتاد‪ .‬با همه تاریکی‪ ،‬درآن فیلم‌ها‪ ،‬به معنا عشق است‬ ‫که می چربد گرچه در عمل مرگ است که پیروز است‪ .‬مرگ خسته! ـ آن‌جا امیدی بود‪.‬‬ ‫نبرد عشق و مرگ‪ .‬چرا در نوشته ی تو عشق کمکی نیست؟ هدایت با پا ماه را در چاله آب‬ ‫به لرزه می‌اندازد‪ :‬انفجار اتم دروغ آوریل نبود! آن دو یکه می‌خورند و گویی از کشفی که‬ ‫کرده‌اند خشکشان زده باشد‪ ،‬میخکوب به رمیدن هدایت می‌نگرند‪ :‬هوم ـ تا به حال از وطنت‬ ‫ناامید بودی‪ ،‬و حاال از همه ی جهان! هدایت تند و بی‌اختیار می‌رود‪ .‬آن‌دو شتابان به او‬ ‫می‌رسند‪ :‬ولی این جواب نبود‪ ،‬فرار از جواب بود‪ :‬چرا در نوشته ی تو برای داش آکل هیچ‬ ‫امیدی نیست‪ .‬چرا مرجان تالشی نمی‌کند؟ چرا عشق همیشه باعث دل‌گرمی است؟ هدایت‬ ‫می‌ماند و مرموز می‌شود؛ و با لبخندی پنهان‌کار به سوی آن‌ها رو می‌گرداند و صدایش را‬ ‫پایین می‌آورد‪ :‬رازی هست که شما نمی‌دانید‪ ،‬حتی اگر همه ی کلمات مرا از بر باشید‪ .‬آن‬ ‫دو کنجکاو پیش می‌آیند‪ .‬هدایت تقریباً پچ‌پچ می‌کند‪ :‬مرجان متعلّقه ی حاجی‌آقاست؛ همسر‬ ‫پنجمش! آن دو جا خورده و ناباور می‌نگرند‪ :‬این را فقط به شما می‌گویم‪ .‬درست شنیدید؛‬ ‫مثل طوطی در قفس‪ .‬اگر این را نفهمیده باشید چیزی‬ ‫همسر خون آشام! خودش دیر می‌فهمد؛ ِ‬ ‫هم از من نخوانده‌اید! هدایت دور می‌شود و آن‌ها حیران می‌مانند‪ ،‬گیج و سردرنیاورده‪ .‬از‬ ‫هر جیب کتابی بیرون می‌آورند تند‌تند ورق می‌زنند و پی این مضمون می‌گردند‪ .‬می‌غرند‬ ‫و می‌خروشند که چرا تا به حال این نکته را نیافته‌اند‪.‬‬ ‫هدایت از کنار سینمایی که فیلم “نبرد راه آهن” را نشان می‌دهد رو به پیاده‌روی آن سو‬ ‫می‌رود و خط‌‌کشی عابر پیاده ی خیابان را پشت سر می‌گذارد‪ .‬کسانی با صندوق‌هایی که‬ ‫تکان می‌دهند برای مصدومان نهضت مقاومت‪ ،‬اعانه جمع می‌کنند‪ .‬هدایت از میان آن‌ها‬ ‫می‌گذرد‪ .‬یک سواری بیماربر آژیرکشان می‌گذرد و جماعتی شمع روشن به‌دست آرام در‬ ‫عرض خیابان پیش می‌آیند‪ ،‬با شعارهایی‪ .‬در ردیف‌های جلو برخی بر صندلی چرخدار‪،‬‬ ‫و بعضی با چوب زیر بغل؛ بی‌دست یا بی‌پا‪ .‬روی پل رودخانه هدایت پیاده می‌شود و به‬ ‫‌آن پایین به جریان آب می‌نگرد‪ .‬بازتاب لرزان ماه در آب‪ .‬دو هم‌راه پشت سرش پدیدار‬ ‫می‌شوند‪ :‬سقوط در آب؟ نه؛ تو یک بار امتحان کرده‌ای! دومی تأکید می‌کند‪ :‬تو در آب‬ ‫نمی‌پری‪ .‬نه! می‌ترسی یکهو وحشت بگیردت و کمک بخواهی‪ .‬یکمی کامل می‌کند‪ :‬تو‬ ‫عارت می‌آید از کسی کمک بخواهی! هدایت راه می‌افتد؛ آن‌ها در پی‌اش‪ .‬یکمی می‌گوید‪:‬‬ ‫تو نقشه‌ای داری! هدایت هم‌چنان می‌رود و دومی به جای او می‌گوید‪“ :‬از کارهایی که ً‬ ‫قبال‬ ‫نقشه‌اش را بکشند بی‌زارم‪ ”.‬یکمی رد می‌کند‪ :‬این فقط جمله‌ایست در سین گاف الم الم که‬ ‫می‌تواند تا به حال تصحیح شده باشد‪ .‬و تند رخ به رخ هدایت پس پس می‌رود‪ :‬هوم ـ تو واقعاً‬ ‫ِ‬ ‫داری خداحافظی می‌کنی؛ با همه‌چیز و همه‌جا! تو خیالی داری! هدایت می‌ایستد‪ .‬یکمی‬ ‫می‌گوید چرا ما را به خانه‌ات نبردی؟ ترسیدی پنبه‌ها را ببینیم؟ دومی فرصت نمی‌دهد‪ :‬سه‬ ‫روز است پنبه می‌خری‪ .‬نه؟ برای الی درزها! یکمی دنبال حرف را می‌گیرد‪ :‬می‌شد از‬ ‫لحاف کش رفت و پول نداد‪ .‬هدایت می‌گوید‪ :‬من پول ندادم‪ :‬من از لحاف کش رفتم‪ .‬آن دو به‬ ‫هم می‌نگرند‪ :‬خب‪ ،‬اگر به این‌جا کشیده پس بهترین راه است؛ فقط بپا؛ نباید کبریت بکشی!‬ ‫هدایت لبخند می‌زند‪ :‬من نقشه‌ای ندارم! آن دو گیج می‌نگرند‪ .‬هدایت عینکش را برمی‌دارد‬ ‫و به باال می‌نگرد؛ به ماه‪ ،‬که ابر از روی آن می‌گذرد‪ .‬یکمی شگفت‌زده تأکید می‌کند‪ :‬حرفم‬ ‫را پس نمی‌گیرم‪ .‬آخرین نگاه ـ واقعاً داری خداحافظی می‌کنی! سایه دوم به ماه می‌نگرد و‬ ‫لب باز می‌کند‪( ... :‬دنباله در صفحه ی ‪)28‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 28‬‬

‫صادق هدايت؛ روز‬

‫آخر ‪( ...‬دنباله از صفحه ی ‪)27‬‬

‫‪“ ...‬نیاکان همه انسان‌ها‪ ،‬به آن نگاه‬ ‫کرده‌اند؛ جلوی آن گریه کرده‌اند؛ و‬ ‫ماه سرد و بی‌اعتنا در آمده و غروب‬ ‫کرده‪ .‬مثل این است که یادگار آن‌ها‪،‬‬ ‫در آن مانده‪ ”.‬هدایت در حالی که‬ ‫عینکش را می‌گذارد‪ .‬پیشدستی‬ ‫می‌کند‪“ :‬سین گاف الم الم”‪ ،‬نمی‌دانم‬ ‫چه صفحه‌ای! و راه می‌افتد‪ .‬آن‌ها در‬ ‫پی‌اش می‌روند‪ :‬هنوز فکر می‌کنی‬ ‫“ماه تنها و گوشه نشین از آن باال‬ ‫با لبخند سردش انتظار مرگ زمین‬ ‫را می‌کشد؛ و با چهره‌ای غمگین به‬ ‫اعمال چرک مردم زمین می‌نگرد‪”.‬؟‬ ‫هدایت می‌غرد‪ :‬ماه در هیروشیما‬ ‫غیر این چه می‌بیند‪ ،‬گرچه روز یا‬ ‫شبی هم نگاهش به فالکت کاروان‬ ‫علویه‌ خانم بود؛ و ببخشید که نمی‌دانم‬ ‫چه صفحه و چه سطری!‬ ‫درشلوغی پیاده‌رو‪ ،‬تردستی که با‬ ‫چشم بسته گذرندگان را شناسایی‬ ‫می‌کند و چند تنی دورش جمع شده‌اند‪ ،‬ناگهان آستین هدایت را می‌گیرد و به سوی خود‬ ‫می‌کشد؛ و هدایت فقط می‌کوشد عینک دسته شکسته خود را روی بینی حفظ کند‪ .‬مرد چشم‬ ‫بسته‪ ،‬بازیگرانه مشخصات او را در ذهن جست‌وجو می‌کند‪ :‬هاه ـ مال این‌جا نیستی! شغل؟‬ ‫نداری! شاید ـ هنرمند! کلمات! بله؛ حرف‪ ،‬حرف‪ ،‬حرف ـ شاید نویسنده‌ای‪ ،‬جهانگرد؟ نه‬ ‫ـ خودت را تبعید کرده‌ای‪ .‬در وطن‪ ،‬حسرت این‌جا داری و این‌جا‪ ،‬حسرت وطن! ناگهان‬ ‫هراسان می‌ماند‪ :‬نه‪ ،‬دیگر نداری! تو داری تصمیم مهمی می‌گیری هدایت به دو مرد‬ ‫می‌نگرد که توی جمعیت منتظرش هستند؛ و می‌غرد‪ :‬من دارم هیچ تصمیمی نمی‌گیرم! او‬ ‫راه می‌افتد‪ .‬دو سایه پشت سرش می‌روند‪ .‬یکمی خودش را می‌رساند‪ :‬درست گفتی “کسی‬ ‫تصمیم به خودکشی نمی‌گیرد‪ .‬خودکشی با بعضی‌ها هست‪ .‬در خمیره و سرشت و نهاد آن‌ها‬ ‫است‪ .‬نمی‌توانند از دستش بگریزند‪ .‬خودکشی هم با بعضی زاییده می‌شود” ـ و از دومی‬ ‫می‌پرسد “زنده به گور” نیست؟ دومی ـ در پی‌شان ـ می‌گوید‪ :‬آن هم نه فقط یک بار؛ دوبار!‬ ‫جلو مرد چشم بسته پرت می‌کند‪ .‬مرد‬ ‫هدایت دور نشده می‌ماند و کالفه برمی‌گردد و سکه‌ای ِ‬ ‫چشم بسته می‌‌گوید‪ :‬نگفتم مسیو تا ده شماره برمی‌گردد و سکه ما یادش نمی‌رود؟ جمع‌شدگان‬ ‫می‌خندند و کف می‌زنند‪ .‬سکه را از روی زمین پیرمرد خنزرپنزری برمی‌دارد‪ .‬هدایت‬ ‫پشت می‌کند و دور می‌شود؛ داش‌آکل با قداره‌ای خونین به‌دست و زخمی در پهلو به دنبالش‪.‬‬ ‫از روبرویش حاجی‌آقا پرخاش‌کنان و بددهن پیش می‌آید‪ ،‬ولی زودتر از آن که به هدایت‬ ‫برسد زن لکاته زیر بغل حاجی‌آقا را می‌گیرد و خندان دور می‌کند‪ .‬در خیابان درشکه مرگ‬ ‫می‌رود؛ پیرمرد خنزرپنزری دعوتش می‌کند باال‪ .‬زن اثیری کنار خیابان دامنش را باال‬ ‫جلو برج ایفل‬ ‫می زند و رانش را به گذرندگان نشان می‌دهد‪ .‬بر یک گاری علویه خانم از ِ‬ ‫می‌گذرد؛ توی سر بچه‌های قد و نیم‌قدش می‌زند و به زمین و آسمان بد و بیراه می‌گوید‪.‬‬ ‫از روبه‌رو زرین‌کال‪ ،‬زنی که مردش را گم کرد‪ ،‬پیش می‌آید و می‌گوید مردی که ُگم کرده‬ ‫اوست‪ .‬در خیابان‪ ،‬سگی ولگرد زیر یک سواری له می‌شود‪ .‬و کسانی جیغ می‌کشند و‬ ‫صدای بوغ چند سواری به هوا می‌رود‪ .‬دوقشری شتاب‌زده به او که حواسش پرت است‬ ‫تنه می‌زنند و عینک هدایت می‌افتد‪ .‬به او می‌گویند فهمیده‌ایم که هدایت عینک دارد؛ همه‬ ‫ی این منورالفکرهای المذهب عینک می‌زنند! و به شتاب می‌روند‪ .‬هدایت خم می‌شود‪،‬‬ ‫عینک دسته شکسته‌اش را بر می‌دارد و بر چشم می‌گذارد‪ .‬کنار کاباره‌ای مردی دلقک‌وار‬ ‫معلق زنان و هیاهو کنان توجه گذرندگان را به کاباره جلب می‌کند‪ .‬در دهنه ی ورودی‬ ‫کاباره‪ ،‬مرجان در قفسی به اندازه ی خودش طوطی به‌دست با لبخندی اندوهگین همه را به‬ ‫درون می‌خواند‪ .‬هدایت به کاباره ی مرگ می‌رود که میزهایش تابوت‌هایی است‪ ،‬و دلقکی‬ ‫با لباده کشیش در آن وعظ‌کنان آوازی مسخره و گستاخ در شوخی با زندگی و مرگ سر‬ ‫می‌دهد‪ .‬هدایت روی صندلی خود چون جنینی در خود جمع می‌شود‪ .‬سایه ی یک نوشته‌ای‬ ‫را پیش چشم می‌گیرد و لب باز می‌کند‪“ :‬ما همه‌مان تنهاییم‪ .‬زندگی یک زندان است؛ ولی‬ ‫بعضی‌ها به دیوار زندان صورت می‌کشند و با آن خودشان را سرگرم می‌کنند‪ ”.‬سایه ی‬ ‫دوم نزدیک می‌شود‪ :‬گجست ‌ه دژ! هدایت سر برمی‌دارد و آن‌ها را سر میز خود می‌بیند‪.‬‬ ‫یکمی می‌گوید‪ :‬خیال می‌کنی آن‌چه نوشتی صورتی بود بر دیوار زندان که سرت را با آن‬ ‫گرم کرده بودی؟ یا مقدمه‌ای بر لحظه‌ای که در آن هستی؟ هدایت سر برمی‌دارد تا دریابد‬ ‫آیا منظور او را درست فهمیده؟ دومی خود را پیش می کشد‪ :‬تو سال هاست تمرین مرگ‬ ‫می‌کنی و تمرین‌هایت را در سین گاف الم الم و زنده به گور کرده‌ای! درست نگفتم؟ یکمی‬ ‫کتابی بازشده را می‌کوبد روی میز و با سر انگشت نشان می‌دهد‪“ :‬کسانی هستند که از‬ ‫بیست سالگی شروع به جان کندن می‌کنند؛ در صورتی که بسیاری از مردم فقط در هنگام‬ ‫مرگشان خیلی آرام و آهسته مثل پیه‌سوزی که روغنش تمام بشود خاموش می‌شوند‪ ”.‬کتاب‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫را می‌بندد‪ :‬بوف کور! حتماً یادت هست‪ .‬هدایت تند از جا برمی‌خیزد‪.‬‬ ‫در خیابان هدایت خود را به پلیس می‌رساند و می‌گوید این دو نفر را از من دور کنید‪.‬‬ ‫پلیس می‌گوید خونسرد باشید مسیو؛ کدام دو نفر؟ ـ پلیس برگه شناسایی هدایت را می بیند‪.‬‬ ‫نشانی‌اش را می‌پرسد و یادداشت می‌کند‪ .‬نام پدر؟ فرانسوی را کجا یاد گرفته؟ شغل؟ این‌جا‬ ‫کسی را دارید؟ هدایت سر تکان می‌دهد که نه‪ .‬پلیس می‌گوید تو فقط فرصت کمی داری‪.‬‬ ‫باید تمدید کنی! هدایت می‌رود؛ و پلیس به سفارت ایران زنگ می‌زند‪ .‬آن‌ها هدایت را‬ ‫نمی‌شناسند‪.‬‬ ‫هدایت در خیابان می‌رود‪ .‬در مسجد مراکشی‌ها شور سماع سیاهان است‪ .‬انجمن فی‬ ‫بالداالفرنجیه همه مست و خراب دست در گردن فواحش ـ یا ساز زنان ـ در خیابان‬ ‫می‌گردند و از دو سوی هدایت می‌گذرند‪ .‬شور رقص سیاهان و نواها و الحان بدوی‪ .‬هدایت‬ ‫ناگهان گویی صدایی شنیده باشد دمی می‌ماند‪ .‬کسانی به در می‌کوبند و او را می‌خوانند‪.‬‬ ‫هدایت رو می‌گرداند سایه ی یکم نزدیک می‌شود‪ :‬تو تمرین مرگ می‌کردی‪ .‬در آن داستان؛‬ ‫اسمش چه بود؟ زنده به گور! خودت را به خواب مرگ می‌زدی‪ ،‬و منتظر می‌ماندی با‬ ‫آن روبرو شوی‪ .‬سایه ی دوم پیش می‌آید‪ :‬نمی‌خواستی قاطی رجـاله‌ها باشی! سایه ی یکم‬ ‫نوشته‌ای را باال می‌گیرد‪“ :‬می‌خواستم مرده‌ام را خوب حس کنم!” یادت هست؟ به دومی‬ ‫رو می‌کند‪ :‬شماره ی صفحه و سطر! سایه دوم کتاب را باز می‌کند‪ :‬واقعاً الزمش داری؟‬ ‫هدایت گویی صدایی شنیده باشد گوش تیز می‌کند؛ کسانی در می‌زنند‪ .‬سایه ی یکم از روی‬ ‫یادداشت می‌خواند‪“ :‬اول هرچه در می زنند کسی جواب نمی‌دهد‪ .‬تا ظهر گمان می‌کنند‬ ‫خوابیده‌ام‪ .‬بعد چفت در را می‌شکنند و وارد اتاق می‌شوند…”‬ ‫ـ دری شکسته می‌شود و چند نفری درو همسایه می‌ریزند تو‪ ،‬و بالفاصله جلوی تنفس خود‬ ‫را می‌گیرند و یکی‌شان جیغ می‌کشد‪ .‬هدایت رو برمی‌گرداند‪ .‬سیاه‌ها در اوج شور سماع‪.‬‬ ‫سایه ی یکم از روی نوشته می‌خواند‪“ :‬اگر مُرده بودم مرا می‌بردند مسجد پاریس؛ به‌دست‬ ‫عرب‌های بی‌پیر می‌افتادم دوباره می‌مُردم‪ ”.‬نوشته را کنار می‌برد‪ :‬چیزی جا ننداختم؟ سایه‬ ‫ی دوم کتاب را پایین می‌آورد‪ :‬کلمه به کلمه “زنده به گور”! سیاه‌ها در اوج شور سماع‬ ‫و جست‌وخیز و ولوله‪ .‬هدایت یکهو ادای نوسفراتو را درمی‌آورد‪ .‬از روبرو پیرزن کولی‬ ‫فالگیری پیش می‌آید و مچ او را می‌گیرد‪ُ .‬گلی به سکه‌ای‪ .‬از دیگران کم‌تر از دوتا نمی‌گیرم‪،‬‬ ‫ولی برای شما فقط یکی؛ آن هم چون به نظرم غریبید‪ .‬خب‪ ،‬آینده ی شما موسیو ـ هدایت‬ ‫می‌غرد‪ :‬تنها چیزی است که خودم بهتر از تو می‌دانم! او دستش را می‌کشد و می‌رود‪.‬‬ ‫دوقشری با تپانچه و گزلیک و شوشکه به او می‌رسند و می‌گویند خبری خوش دارند‪.‬‬ ‫عکس هدایت فردا به دستشان می‌رسد‪ .‬هدایت عکس خود را در می‌آورد و بهشان می‌دهد و‬ ‫می‌گذرد‪ .‬آن‌ها خوشنود از یافتن تصویر هدایت در جمعیت گم می‌شوند‪.‬‬ ‫خیابان شامپیونه‪ .‬شماره ‪ ۳۷‬مکرر‪ .‬هدایت می‌رود تو و در را پشت خود می‌بندد‪ .‬بالفاصله‬ ‫دو همراهش می‌رسند و به باال به سوی پنجره هدایت می‌نگرند‪ .‬پنجره روشن می‌شود‪.‬‬ ‫هدایت آن‌ها را پایین‪ ،‬در کوچه‪ ،‬می‌بیند و حفاظ پنجره را رویشان می‌بندد‪ .‬هدایت می‌رود‬ ‫سوی شیر گاز و آن‌را لحظه‌ای باز می‌کند و می‌بندد‪ .‬دوباره باز می‌کند و می‌بندد‪ .‬حاجی‌آقا‬ ‫پیش می‌آید و تشویقش می‌کند‪ :‬چرا معطلی! بازش کن‪ .‬صدای پر مالئک را می‌شنوم‬ ‫از خوشحالی بال می‌زنند؛ بجنب! “ایران قبرستان هوش و استعداد است‪ .‬وطن دزدها و‬ ‫قاچاق‌ها و زندان مردمانش!” چرا زودتر شرت را نمی‌کنی؟ کاکا رستم درمی‌آید با قداره‬ ‫خون چکان‪ :‬صن ـ صنّار هم نمی‌ارـ زد؛ ِب ‌ـ بگو یک پاپاسی! “از تو ـ توی خشت که ـ که‬ ‫گ ـ گریه می‌کنیم تاـ تا بمیریم؛ این هم شد ِزن ـ دگی؟” حاجی‬ ‫می‌افتیم برای آخ ـ خرتمان ِ‬ ‫آقا هنوز پرخاش می‌کند‪ :‬معطل کنی خودمان خالصت می‌کنیم‪ .‬شنیدی؟ “تو وجودت دشنام‬ ‫به بشریت است‪ .‬خواندن و نوشتن و فکرکردن بدبختی است ـ آدم سالم باید خوب بخورد و‬ ‫خوب بشنود و خوب ـ آخی!” هدایت خیره در آیینه می‌نگرد‪ .‬علویه خانم برسینه‌زنان پیش‬ ‫می‌آید‪ :‬برو زیارت؛ استخوان سبک کن‪ .‬از جدم شفا بگیر‪ .‬برو بچسب به ضریحش‪ِ .‬گل‬ ‫به سر کن‪ .‬جدم به کمرشان بزند که خط یاد دادند‪ .‬عالج تو دست آقاست! لکاته می‌زند به‬ ‫گریه‪ :‬چرا حتماً باید معنایی داشت‪ .‬هان؟ ـ و در جنونی ناگهانی چنگ می‌زند در خط پهلوی‬ ‫و خط سنسکریت که بر دیوار است‪ :‬زندگی خطی است که نمی‌شود خواند حتی اگر همه‬ ‫زبان‌های مرده و زنده ی دنیا را یاد گرفته باشی! هدایت خیره در آینه می‌نگرد‪“ :‬چگونه مرا‬ ‫قضاوت خواهند کرد؟” لکاته لب ورمی‌چیند‪“ :‬بعد از آن‌که مردیم چه اهمیت دارد که یادگار‬ ‫موهوم ما…” مرجان اندوهگین می‌گذرد‪ ،‬قفس طوطی در دست‪ :‬نباید لب باز می‌کردم‪.‬‬ ‫نباید گله می‌کردم‪ .‬مرا این‌طور نوشته بودند؛ ولی تو چرا ساکت شوی که می‌توانی حرف‬ ‫بزنی؟ مردی بی‌چهره از تاریکی درمی‌آید و لب باز می‌کند‪“ :‬تنها مرگ است که دروغ نمی‬ ‫گوید! ما بچه‌های مرگ هستیم‪ .‬در ته زندگی اوست که ما را صدا می‌زند‪ .‬در کودکی که‬ ‫هنوز زبان نمی‌فهمیم‪ ،‬اگر گاهی میان بازی مکث می‌کنیم برای این است که صدای مرگ‬ ‫را بشنویم‪ ”.‬حاجی آقا فریاد می‌کند‪ :‬امید؟ معطل چی هستی؟ “هرچی این مادرمرده وطن را‬ ‫بزک بکنند و سرخاب سفیداب بمالند باز بوی الرحمنش بلند است‪ .‬ما در چاهک دنیا زندگی‬ ‫می‌کنیم” شنیدی؟ زرین کال بقچه در دست می‌گذرد‪ :‬بی‌رحمید! لعنت به هرچی بی‌رحمی! ـ‬ ‫نه؛ داشتم پیدا می‌کردمت‪ .‬صدها مثل من گم بودند و تو از سایه درآوردی‪ .‬چرا باید بمیری؟‬ ‫زنی تکیده از تاریکی درمی‌آید‪ :‬منم ـ آبجی خانم؛ یکی از آن همه کسانی که در نوشته‌های‬ ‫تو خودکشی کرده‪ .‬نشناختی؟ ما چشم به راه توایم‪ .‬مرد بی‌چهره پیش می‌آید‪“ :‬تاریکخانه”‬ ‫یادت هست؟ ما از کسانی هستیم که با قلم تو به‌دست خود مردیم؛ ما چشم به راه توایم‪ .‬زرین‬ ‫کال می‌گذرد‪ :‬نه‪ ،‬هنوز کسان بسیاری منتظرند آن‌ها را بنویسی کسانی که روی خوش از‬ ‫زندگی ندیدند! لکاته کف پاهای خلخال به مچ بسته‌اش را به زمین می‌کوبد و دست‌های پر‬ ‫النگویش را می‌گشاید با پنجه باال کشیده؛ سرش را بر گردن و چشم‌هایش را در چشم‌خانه‬ ‫بخوردان معبدی‪ .‬مرد بی‌چهره صورتک هدایت را‬ ‫می‌گرداند چون رقاصه‌ای هندی پیش‬ ‫ِ‬ ‫بر چهره می‌زند‪( ...:‬دنباله در صفحه ی روبرو)‬


‫‪Page 29‬‬

‫سال يازدهم‬

‫‪ ...‬فکر کن به آن‌ها که منتظر خواندن نوشته‌های تواَند! افسوس نمی‌خوری بر آن‌چه فرصت‬ ‫نوشتنش را پیدا نکردی؟ یعنی برایت تمامند؛ همه آن‌ها که با زندگی‌شان داستان‌هایت را‬ ‫مرجان طوطی به‌دست چشمان خود را می‌بندد‬ ‫نوشتی؟ داش‌آکل پیش می‌آید ولی به دیدن‬ ‫ِ‬ ‫و تند رومی‌گرداند و اشکش راه می‌افتد‪ :‬شما پرده را می‌بینید نه عروسک پشت پرده!‬ ‫“همه ما ادای زندگی را درآورده‌ایم‪ .‬کاش ادا بود؛ به زندگی دهن کجی کرده‌ایم‪ ”.‬آباجی‬ ‫خانم لبخندی خوشنود بر لب می‌آورد‪ :‬می‌روی به “یک جایی که نه زشتی نه خوشگلی‪،‬‬ ‫نه عروسی و نه عزا‪ ،‬نه خنده و گریه‪ ،‬نه شادی و اندوه‪ ”،‬در آن‌جاست‪ .‬هدایت ایستاده‪،‬‬ ‫خمیده‪ ،‬خیره به زمین‪ ،‬با عینک دسته شکسته‌اش‪ ،‬و لبخندی‪ ،‬یک باره از الی دندان‌ها‬ ‫می‌غرد‪“ :‬هرچه قضاوت آن‌ها درباره من سخت بوده باشد‪ ،‬نمی‌دانند که پیشتر‪ ،‬خودم را‬ ‫سخت‌تر قضاوت کرده‌ام!” کاکا رستم قمه به زمین می‌کوبد‪ :‬دو ـ دوره‌ای که مُر ـ رکب تو‬ ‫ثب ـ ثبتش کرد تم ـ مام است‪ .‬زب ـ زبانی که حف ـ حفظش َ‬ ‫ک ـ کردی عو ـ عوض شده!‬ ‫داش‌آکل قداره‌کش توی حرف او می‌دود و گریبانش را می‌گیرد‪ :‬خدا شناختت که نصف زبان‬ ‫بیش‌تر نداد! ـ دیگران پیش می‌دوند تا سوا کنند‪ .‬حاجی‌آقا دل‌سوزی کنان نزدیک می‌شود‪:‬‬ ‫تو باید گوشت می‌خوردی‪ .‬گوشت قربانی! تو باید خون می‌ریختی جای خون دل خوردن!‬ ‫در همین بین‌الملل چند ملیان یک‌دیگر را کشتند؟ بشر یعنی این! آن وقت تو علف‌خوار از‬ ‫همه کشتن‌ها فقط کشتن خودت را بلدی! بگو مگویی میان شخصیت‌ها؛ آن‌ها سر زندگی و‬ ‫مرگ او در کشاکش‌اند‪ .‬هدایت خیره از پنجره می‌نگرد و از آن زن اثیری را می‌بیند که‬ ‫به پیرمرد خنزرپنزری گل نیلوفر تعارف می‌کند‪ .‬صدای علویه خانم می‌پیچد‪ :‬گیریم چند‬ ‫صباح بیش‌تر ماندی؛ مرگ دوست و آشنا دیدی؛ درد خوش خوشانت را توی دل این و آن‬ ‫خالی کردی‪ .‬آخرش؟ داش‌آکل قمه به سر می‌کوبد‪ :‬پیشانی‌نوشت ماست! امروز یا فردا چه‬ ‫فرق می‌کند؟ “در این بازیگرخانه ی دنیا‪ ،‬هرکس یک جوری بازی می‌کند‪ ،‬تا هنگام مرگش‬ ‫برسد‪ ”.‬مرجان‬ ‫می‌گذرد اشک در چشم‪ :‬بازی‌هایت به آخر رسیده؛ صورتک‌هایت را به کار برده‌ای‪ .‬ناگهان‬ ‫می‌ماند و پس می‌کشد‪ :‬یا نخواستی بازی را قبول کنی؛ نخواستی صورتک به چهره بزنی!‬ ‫علویه خانم خود را باد می‌زند و دود قلیانش را به هوا می‌دهد‪“ :‬بچه‌ای! بچه ننه! تو از درد‬ ‫عشق کیف می‌کنی نه از عشق‪ .‬این درد است که تو را هنرمند کرده؛ عشق کشته شده!”‬ ‫طوطی در دست مرجان فریاد می‌کشد‪“ :‬مرجان تو مرا کشتی! ـ به که بگویم مرجان؛ عشق‬ ‫تو مرا کشت‪ ”.‬لکاته چون رقاصه معبدی دست‌هایش را چون دو مار به حرکت در می‌آورد‬ ‫و پا به زمین می‌کوبد‪ .‬داش‌آکل دل‌خوشی می‌دهد‪ :‬با مرگ تو ما نمی‌میریم؛ و همیشه هرجا‬ ‫باشیم می‌گوییم که تو ـ بودی! ما تو را زنده می‌کنیم! هدایت ناگهان با شوقی کودکانه سربر‬ ‫می‌دارد‪ ،‬گویی کشفی کرده‪ :‬حاال یادم افتاد‪ .‬این نقش را واقعاً دیده‌ام‪ .‬صندوق‌خانه بچگی‌ام؛‬ ‫جلو صندوق‌خانه آویزان بود؛ یک پرده قلمکار قدیمی‪ ،‬سرجهازی مادرم؛ که روی آن‬ ‫سرو لب جوی چمباتمه نشسته بود‪ ،‬انگشت به دهان زیبای زن‪ ،‬و از آن‬ ‫پیرمردی پای ِ‬ ‫طرف جوی‪ ،‬زنی با ابروان پیوسته و چشمان سیاه ـ به سبکی هوا ـ به او گل نیلوفر تعارف‬ ‫می‌کرد‪ .‬پس ـ من ـ واقعاً این نقش را دیده‌ام! علویه خانم پیش می‌آید‪ :‬برو طلب آمرزش؛‬ ‫از این گرداب بکش بیرون‪ .‬داش‌آکل می‌غرد‪ :‬بین یک مشت مرده‌خور چه می‌کنی؟ مشتی‬ ‫زنده بگور! آبجی خانم سرزنش می‌کند‪ :‬میان مشتی صورتک؛ توی بن‌بست؛ جلوی آیینه‬ ‫شکسته‪ .‬حاجی‌آقا می‌غرد‪ :‬تا کی سرگشته مثل یک سگ ولگرد؟ ختمش کن؛ مثل مردی که‬ ‫نفسش را کشت!‬ ‫هم‌چنان که هرکه چیزی می‌گوید‪ ،‬زن‬ ‫اثیری از در آمده است با گل نیلوفری‪،‬‬ ‫که به هدایت تعارف می‌کند‪ .‬لبخند هدایت‬ ‫رنگ می‌گیرد‪ .‬دیگران در گفت و واگو‪.‬‬ ‫زن اثیری مالفه‌ای سفید کف زمین پهن‬ ‫می‌کند؛ هدایت آرام بر آن می‌خوابد‪ .‬زن‬ ‫اثیری می‌نگرد‪ .‬درزها با پنبه بسته شده‬ ‫است‪ .‬گاز باز است و اتاق پُر می‌شود‪.‬‬ ‫به وی لبخند می‌زند و آرام عینکش را از‬ ‫چشمش بر می‌دارد‪ .‬عینک بر چمدانی‬ ‫کوچک قرار می‌گیرد؛ کنار ساعت مچی‬ ‫و خودنویس و کیف دستی‪ .‬یک سو مجوز‬ ‫اقامت که باید تمدید شود؛ یک لفاف پول‬ ‫برای کفن و دفن‪ .‬داش‌آکل پس‌پس می‌رود‬ ‫و محو می‌شود‪ .‬علویه خانم پس‌پس می‌رود‬ ‫و محو می‌شود‪ .‬حاجی‌آقا پس‌پس می‌رود و‬ ‫محو می‌شود‪ .‬زنی که مردش را ُگم کرد‪،‬‬ ‫پس‌پس می‌رود محو می‌شود‪ .‬دوقشری‬ ‫شتابزده با تپانچه و گزلیک و شوشکه می‌گذرند‪ .‬مرجان‪ ،‬کاکارستم‪ ،‬آبجی خانم‪ ،‬لکاته‪ ،‬مرد‬ ‫بی‌چهره همه پس‌پس می‌روند و محو می‌شوند‪ .‬درشکه ی مرگ که پیرمرد خنزرپنزری‬ ‫می‌راندش پیش می‌آید و می‌گذرد‪ .‬زن اثیری پیش می‌آید با پیراهن سیاه و گیسوی بلند‪،‬‬ ‫و با یک حرکت سراپا برهنه می‌شود‪ .‬مراکشی‌ها در سماعی شور انگیزند‪ .‬انجمن فی‬ ‫بالداالفرنجیه مست و خراب در خیابان‌ها می‌خندند و آواز می‌خوانند‪ .‬پیرزن فالگیر کولی با‬ ‫دسته گل سیاه پیش می‌آید و گل‌های سیاهش را پیش می‌آورد تا همه‌جا را پُر می‌کند‪.‬‬ ‫ـ تصویر پنجره خانه از بیرون؛ گویی عکسی بگیرند‪.‬‬ ‫ـ تصویر همه خانه از بیرون؛ صدای جغد تنها‪.‬‬ ‫(سایت اینترنتی نصور)‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫اخوان از نگاه کدکنی‬ ‫سیروس علی‌نژاد‬

‫حاالت و مقامات م‪ .‬امید‪ ،‬مجموعه‌ای است از نوشته‌های استاد محمد رضا شفیعی کدکنی‪،‬‬ ‫درباره مهدی اخوان ثالث و شعر او‪ ،‬که به تازگی منتشر و در بیست و پنجمین نمایشگاه‬ ‫بین‌المللی کتاب تهران عرضه شده است‪.‬‬ ‫"گامی در آن سوی هنگام" عنوان پیش گفتاری است از استاد شفیعی که آن را با‬ ‫تعریف تازه‌ای از شعر آغاز می‌کند‪" :‬شعر معماری زبان است و موسیقایی شدن تصویر‬ ‫عواطف انسانی در زبان" و در خالل آن گفته می‌شود که یادداشت‌های مربوط به اخوان‬ ‫در فاصلۀ حدود نیم قرن "دربارۀ یکی از معماران بزرگ زبان فارسی" نوشته شده است‪.‬‬ ‫اما در این میان ستون اصلی بنایی که "حاالت و مقامات م‪ .‬امید" نام گرفته‪ ،‬همان بخش‬ ‫اول کتاب یعنی مقاله‌ای باهمین عنوان است که خاطرات شخصی شفیعی کدکنی از اخوان‬ ‫ثالث را در بر دارد و انگیزۀ نوشتن آن هم پیغامی است که ه‪ .‬الف‪ .‬سایه (هوشنگ ابتهاج)‬ ‫پس از درگذشت اخوان از آلمان برای شفیعی فرستاده که مطالبی بفرستد چون قصد دارد‬ ‫مجلسی برای اخوان برپا کند‪ .‬بنابراین شفیعی نامه‌ای خطاب به سایه نوشته و در آن از‬ ‫اخوان گفته اما در طول سالیانی که از آن زمان گذشته چیزهایی به آن افزوده است‪.‬‬ ‫گرچه بسیاری از نکاتی که در باره زندگی‌نامه اخوان آمده‪ ،‬پیشتر هم گفته شده‪ ،‬اما‬ ‫در این روایت نکته‌هایی می‌توان جست که تازگی دارد‪ .‬از جمله آنکه نشر شعری از‬ ‫اخوان به نام "حافظ جان" مایه دردسرهایی شده است‪ .‬به گفته شفیعی "در یکی از‬ ‫دایرة‌المعارف‌های بزرگ و بسیار مهم عصر ما که به زبان فارسی و درتهران چاپ‬ ‫می‌شود‪ ،‬در مدخل اخوان ثالث مقاله‌ای چاپ شد (سال چاپ ‪ )۱۳۷۵‬مدتها بر سر اینکه‬ ‫چه کسی آن مقاله را بنویسد از بنده پرسش می‌شد‪ .‬قبال چند نفر‪ ،‬ظاهرا‪ ،‬نوشته بودند و‬ ‫به دالیلی پذیرفته نشده بود‪ .‬من آقای دکتر جاللی پندری را‪ ،‬که در دانشگاه تهران درسی‬ ‫هم با اخوان گذرانده بود و تقریرات درس اخوان به خط او موجود است و اخوان در چند‬ ‫یادداشت از او تجلیل بسیار کرده است‪ ،‬معرفی کردم‪ .‬مقاله را سرانجام او نوشت و بسیار‬ ‫خوب و به هنجار‪ .‬مقاله چاپ شد و نشر یافت‪ .‬یکی از روحانیون سیاسی عصر‪ ،‬وقتی آن‬ ‫مجلد را دیده بود‪ ،‬آشوبی به پا کرده بود که "این مرد کافر است و زندیق و دشمن دیانت‬ ‫و شعر حافظ جان را گفته است… نباید در دایرة‌المعارف نامی از او بیاید"‪.‬‬ ‫ناچار شدند تمام نسخه‌های آن مجلد را جمع آوری کردند و مدخل "اخوان الصفا" را که‬ ‫در جوار مدخل "اخوان ثالث" قرار می‌گرفت چندان گسترش دادند و بر حجم آن افزودند‬ ‫تا آن خأل پر شد و کتاب بار دیگر به صحافی رفت و نشر یافت"‪.‬‬ ‫اما دربارۀ مقامات اخوان‪ ،‬شفیعی نکات بدیعی می‌آورد‪ .‬او می‌نویسد بهترین دوران‬ ‫شاعری اخوان از اواخر "زمستان" آغاز می‌شود‪ ،‬از حدود ‪ ۱۳۳۳‬و تا ‪ ۱۳۴۵‬طول‬ ‫می‌کشد‪ .‬بعد از این تاریخ به تدریج نوع شعرها عوض می‌شود و "ایجاز" جای خود را‬ ‫به نوعی "اطناب" می‌دهد‪ .‬اما مهمتر این است که به عقیدۀ آقای شفیعی "در شعر نو و‬ ‫قوالب آزاد نیمایی‪ ،‬هیچ شاعری به اندازۀ اخوان شعر درخشان ندارد"‪ ،‬و "او بزرگترین‬ ‫کیمیاگر زبان فارسی بود‪ .‬کسی که با کلمات زبان فارسی طال می‌ساخت و سکه می‌زد؛‬ ‫سکه‌هایی که هیچگاه از رواج نخواهد افتاد"‪.‬‬ ‫شفیعی همچنین از استادان و معلمان اخوان یاد می‌کند که دو تن بیش نبودند‪ :‬کاویان‬ ‫جهرمی و شریعتی مزینانی‪ .‬اما این اخوانی که "چیزی دیگر از کسی نیاموخته بود‪ ،‬به‬ ‫برکت قریحۀ ذاتی و پشتکار عجیب و دیوانه‌وارش تمام متون ادبیات فارسی را – از‬ ‫عصر رودکی تا دوران معاصر‪ ،‬چه نظم و چه نثر – به دقتی از نوع دقت‌های بدیع‌الزمان‬ ‫فروزانفر و عالمۀ قزوینی خوانده بود‪ .‬تصور می‌کنم اگر روزی یادداشت‌های او را‬ ‫از کنار صفحات کتاب‌های کتابخانۀ شخصی او استخراج کنند‪ ،‬کمتر از یادداشت‌های‬ ‫قزوینی نخواهد بود"‪( ...‬دنباله در صفحه ی ‪)31‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 30‬‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫استعمال اتباع – مانند پشتاپشت‬ ‫– رویاروی – ُدما ُدم – بردابرد‬ ‫– خنداخند – تازاتاز – دستادست‬ ‫– زیادتر از امروز بوده است‬ ‫(ر‪.‬ک‪ .‬جلد دوم فص‪ :‬بیهقی)‬

‫سبک شناسی‬ ‫(‪)50‬‬

‫در باره ی لفظ‬ ‫فایده‪:‬‬ ‫"رویاروی" به یا ِء مثناة که از‬ ‫کلمات اتباع است و الف وقایه‬ ‫در میان دو لغت از یک جنس‬ ‫قرار گرفته است‪ ،‬باید مواظبت‬ ‫کرد که با لفظ "روباروی" که‬ ‫از اتباع نیست و بین دو لفظ‬ ‫حرف "با ِء" اضافت قرار دارد‬ ‫اشتباه نیفتد‪ ،‬چه رویاروی به‬ ‫معنی مواجهه و مقابله ی دو‬ ‫چیز یا دو مرد یا مرد با چیزی‬ ‫به طور برابری و تساوی است‬ ‫چنان که حنظله گوید‪:‬‬ ‫مهتری گر به کام شیر در اس ‬ ‫ت‬ ‫شو خطر کن ز کام شیر بجوی‬ ‫یا بزرگی و ملک و نعمت و جاه ‬

‫یا چو مردانت مرگ رویاروی‬

‫یا گویند که دو لشگر ناگاه رویاروی برخوردند – و شاه با شیر نر رویاروی شد‪ .‬اما‬ ‫روباروی که همان لفظ روبروی باشد به معنی چیزی یا کسی است که روبروی چیز دیگر‬ ‫نوشته ی محمدتقی بهار‬ ‫یا کسی دیگر بدون معنی برابری و مقابلت متساوی قرار گیرد و این لفظ همیشه به لفظ دیگر‬ ‫(ملک الشعرا)‬ ‫اضافه شود چنان که در کتاب هیئت گوید‪:‬‬ ‫"چون ماه و آفتاب در یک درجه جمع شوند‪ ...‬میان آن نیمه که روباروی آفتاب است و آن‬ ‫نیمه ی دیر که روباروی او نیست دایره ی وهمی بُ َود که ایشان را از یکدیگر جدا کند و‬ ‫کو – اصطالحات و مثل های کهنه چون ماه را در حقیقت اجتماع بُ َود این هر دو دایره یکی گشته باشد‪ .‬زیرا که آن نیمه که‬ ‫امثال و اصطالحات بسیار در نثر و روباروی ما است آن نیمه ی مظلم است و آنکه روباروی ما نیست آن نیمه ی روشن"‪3.‬‬ ‫نظم به کار می رفته است که همه‬ ‫منسوخ شده و از میان رفته است و کز – رعایت نکردن قواعد علمی‬ ‫آوردن آنها مناسب این کتاب نیست قاعده های صرف و نحو عربی در قدیم رعایت نمی شده است‪ .‬چنان که ً‬ ‫قبال اشاره کردیم‬ ‫و ما برای نمونه یکی دو مورد را که جمع های عربی را جمعی فارسی می بستند و اسامی عربی را به عربی جمع نمی‬ ‫یاد می کنیم‪.‬‬ ‫بستند مانند امروز و همه را به فارسی جمع می بستند چون‪ :‬عالمان‪ ،‬استادان‪ ،‬متقدمان‪،‬‬

‫مورخان‪ ،‬فقیهان و مانند این – و نیز در مطابقه ی صفت و موصوف رعایت تأنیث و جمع‬ ‫از بن دندان‪ :‬یعنی از صمیم دل و نمی شده است و الفهای مقصوره را که باید به یاء نویسند گاهی به الف می نوشتند چون‬ ‫از روی کمال اخالص و اعتقاد و ارادات‪ ،‬مثال از بیهقی‪" :‬و رئیس بت از بن دندان‪ ...‬مصطفا‪ ،‬تقاضا‪ ،‬تماشا و غیره و بعدها این قیود در زبان فارسی پدید آمد خاصه مطابقه‬ ‫قلعتها را به کوتوال سپرد"‪.‬‬ ‫ی صفت و موصوف که از قرون دهم و یازدهم به بعد شهرت گرفت و در صد سال اخیر‬ ‫خاقانی گوید‪:‬‬ ‫عمومیت یافت‪.‬‬ ‫پند سر دندانه بشنو ز بن دندان‬ ‫ ‬ ‫دندانۀ هر قصری پندی دهدت نو نو‬ ‫اسپ خواستن‪ :‬اصطالحی بوده است قدیم و در کتب نثر و نظم از آن بسیار آمده است که‬ ‫هر کس را در دربار پادشاه به مقامی یا شغلی یا لقبی سرافراز می کردند هنگام بیرون‬ ‫آمدنش حاجب فریاد می کرده است که اسپ فالن را بیاورید (و آن منصب و شغل یا لقب را‬ ‫یاد می کرده است)‪ .‬بیهقی در موقع عزیمت سلطان محمود با دو پسر از نیشابور که محمد‬ ‫را امیر خراسان می کند و برمی گرداند و خود با مسعود به سوی ری می رود آورده است‪:‬‬ ‫"امیر محمد را آن روز امیر خراسان خواند و اسپ امیر خراسان خواستند و وی سوی‬ ‫خراسان و نشابور بازگشت و امیران پدر و پسر دیگر روز سوی ری کشیدند‪ .‬چون کارها‬ ‫بر آن جانب قرار گرفت و امیر محمود عزیمت کرد بازگشتن را – فرزند را خلعت داد و‬ ‫پیغام آمد نزدیک وی‪ ...‬که پسرم محمد را چنان که شنودی بر درگاه ما اسپ امیر خراسان‬ ‫خواستند و تو امروز خلیفت مائی و فرمان ما بدین والیت بی اندازه می رانی‪ ،‬چه اختیار‬ ‫کنی که اسپ تو اسپ شاهنشاه خواهند یا اسپ میر عراق؟ ص ‪1."126‬‬ ‫فرمان یافتن‪ :‬فرو شدن – شدن – بدرود حیات گفتن – درگذشتن‪ .‬اینها غالباً به جای مردن‬ ‫استعمال می شده است‪.‬‬ ‫به چرم بودن گاو‪ :‬این مثلی است که جز در شاهنامه جای دیگر به نظر حقیر نرسیده است‬ ‫و کنایه از کاری است که هنوز عاقبت آن نامعلوم است و پیدا نیست که این کار به نفع کدام‬ ‫کس و کدامین طرف تمام خواهد شد و گاهی گاو پیسه به چرم بودن آورد و گاه گاو تنها به‬ ‫چرم بودن چنان که گوید‪:‬‬ ‫ندانم چه بازی کند روزگار‬ ‫به چرم اندر است گاو اسفندیار ‬ ‫در گاو پیسه‪:‬‬ ‫کنون گاو پیسه به چرم اندر است‪2‬‬ ‫سپهدار توران از آن بدتر است ‬

‫و نیز یا و تاهای مصدری عربی مانند قابلیت و آدمیت و جدیت و تاهای مصدری چون‬ ‫امامت و وزارت را کمتر استعمال می نمودند و در مورد یا و تا ِء مصدری گاه یا ِء مصدری‬ ‫فارسی می آوردند و نیز به جای آنکه امروز ما آدمیت گوییم‪ ،‬آدمیگری می گفته اند چنان‬ ‫که در اسرار التوحید آمده است‪" :‬درویشی دیدم مرفقی پوشیده و بر در شهر نشسته و سر‬ ‫به خود فروبرده و ابریقی پهلوی خود نهاده‪ ،‬چون چشم من بر وی افتاد از آدمیگری هیچ‬ ‫چیز با من نماند روحی و آسایشی از وی به من رسید – ص ‪" ..."472‬اما گاهگاه در درون‬ ‫استاد امام از راه آدمیگری اندک داوری می بود – ص ‪."265‬‬ ‫صوفئی به جای تصوف – مثال از اسرارالتوحید‪:‬‬ ‫"ما در آن بودیم تا خود را به جامه ی صوفیان بیرون آریم و ساعتی صوفی باشیم این گربه‬ ‫بر صوفئی ما شاشید – ص ‪" ..."275‬ما چون شیخ بوسعید ندیدیم هم صوفی نبودیم و هم‬ ‫ندیدیم اگر او را ندیدیمی صوفئی از کتاب برخواندیمی – نقل از اسرارالتوحید ص ‪."463‬‬ ‫امامی به جای امامت‪:‬‬ ‫"سفره می نهادم و پنج نماز را بانگ نماز می گفتم و خود امامی می کردم – ص ‪ ."460‬و‬ ‫قرائی و مانند آن بسیار است‪.‬‬ ‫نیز وزیری و ّ‬ ‫معذلک از قرن پنجم گاهی مصادری با یا و تا دیده می شود و به تدریج زیادتر می گردد‬ ‫از آن جمله در بیهقی خیریت آمده است‪" :‬امیر خالی کرد با خواجه و مرا بخواندند و گفت‬ ‫حدیث بوسهل تمام شد و خیریت بود که مرد نمی گذاشت که صالحی پیدا آید – ص ‪."331‬‬ ‫و در اسرارالتوحید "منیت" آورده است‪" :‬شیخ ما گفت جوانمردی باید خواجه‪ ،‬آن را‬ ‫همت نخوانند آن را منیت خوانند آنک مال نفقه کند آن را منیت گویند نه همت – ص ‪."368‬‬ ‫و به نظر می رسد که استعمال مصدرهای مذکور از شعر به نثر سرایت کرده است و شعرا‬ ‫(دنباله در صفحه ی روبرو)‬ ‫هم از برای بیان فضل ‪...‬‬


‫‪Page 31‬‬ ‫‪ ...‬و اظهار علم دانی این لغات را آورده اند چنان که از‬ ‫این شعر که شمس قیس در مثمن مطوی از بحر رجز‬ ‫مثال آورده است‪:‬‬ ‫دست کسی بر نرسد به شاخ هویت تو‬ ‫تارک اِنیّت او ز بیخ و بن برنکنی‪4‬‬

‫سال يازدهم‬ ‫اخوان از نگاه کدکنی ‪...‬‬

‫و حدود العالم نیز این لغت "بی ُب ّد" را آورده و گوید ص‬ ‫‪ 58‬طبع تهران‪" :‬و مردمان این ناحیت مردمانی اند‬ ‫سلیم و بی بُ ّد و شبانند و برزیگر‪5.‬‬ ‫(پایان جلد اول)‬ ‫دنباله ی مطلب از جلد دوم در شماره ی آینده‬ ‫توضیحات‪:‬‬ ‫‪ -1‬برای اطالعات زیادتر رجوع شود به جلد دوم سبک‬ ‫شناسی‬ ‫‪ -2‬برای تفصیل این مثال و سایر مثل ها باید به امثال‬ ‫و حکم و فرهنگ آقای دهخدا مراجعه شود‪.‬‬ ‫‪ -3‬جهان نامه تألیف شرف الدین محمدبن مسعود – ص‬ ‫‪ 96‬طبع تهران‬ ‫‪ -4‬این شعر از سنائی است‪.‬‬ ‫‪ -5‬برای درک این قبیل اختالفات ر‪.‬ک‪ :‬مقدمه ی تاریخ‬ ‫سیستان و مقدمات جهانگشا و تذکرة االولیاء و مجمل‬ ‫التواریخ و سایر کتبی که به توسط اساتید اصالح شده‬ ‫است‪.‬‬

‫(دنباله از صفحه ی ‪)29‬‬ ‫هدیه‌هایی از عالم غیب‬ ‫شفیعی در مقاله‌ای با این عنوان می‌نویسد‬ ‫شعرهای اندک یابی هست که موجب‬ ‫شگفتی ما می‌شود‪ .‬مثل بخش‌هایی از‬ ‫مثنوی‪ ،‬دیوان شمس‪ ،‬اوجیات سعدی‪ ،‬و‬ ‫حافظ و خیام و… اما او که شعر بسیار‬ ‫خوانده از شعر هیچ‌کس از معاصران‬ ‫در شگفت نشده اال از بعضی شعرهای‬ ‫اخوان‪ .‬شعرهایی مانند سبز و نماز و‬ ‫حالت و آنگاه پس از تندر‪" .‬این را با‬ ‫اطمینان می‌گویم که در شعر صد سالۀ‬ ‫اخیر ایران – با همۀ لذتی که از بعضی‬ ‫شعرهای بهار‪ ،‬ایرج‪ ،‬نیما‪ ،‬شاملو‪ ،‬و‬ ‫فروغ و سایه و چند تن دیگر برده‌ام – از‬ ‫شعر هیچ کدامشان در شگفت نشده‌ام …‬ ‫اما از ‪ ۱۳۳۹‬که دست‌نویس شعر آنگاه‬ ‫پس از تندر به مشهد رسید من این حالت‬ ‫شگفتی را نسبت به این شعر داشته‌ام و‬ ‫لحظه به لحظه بیشتر شده است"‪.‬‬

‫و عوفی در جوامع الحکایات گوید‪" :‬چون قابوس بر‬ ‫اهلیت ابوالحسن وقوف یافت"‪ .‬و بعدها آدمیّت و قابلیت‬ ‫و جمعیت و کیفیت و کمیت و جنسیت و صالحیت و‬ ‫مانند آنها در نثر داخل شده است‪.‬‬ ‫کح – اختالف امالء‬ ‫لغاتی در کتب قدیم دیده می شود که با زمان بعد از‬ ‫حیث امالء اختالف دارد مانند "ازینه" به جای "هزینه"‬ ‫و "ایزار" به جای "اِزار" و "اَوام" و "افام" به جای‬ ‫"وام" و "وا" و "ور" عوض "با" و "بر" و "استاخی"‬ ‫به جای "گستاخی" و "تونگر" عوض "توانگر" و‬ ‫"تیریز" به جای " ِتریز" و "ناخن پیراه" به جای "ناخن‬ ‫پیرای" و "قباه" به جای "قبا" و "خوک" به جای‬ ‫"خوی" و "بوبینم" به جای "به بینم" و "ما را بدان می‬ ‫آفرید" یعنی "ما را بدان می آورید" و "ماندیش" عوض‬ ‫"میندیش" و "بانداز" به جای "بینداز" و "بافکن" به‬ ‫جای "بیفکن" و بعضی لغات که فارسی و عربی مرکب‬ ‫بوده است و بعد ترکیب عربی صرف شده است چون‬ ‫"بی ُب ّد" به جای "البُد" به معنی بیچاره چنان که رودکی‬ ‫گوید‪:‬‬ ‫ ‬ ‫ورم ضعیفی و بی بدیم نبودی‬ ‫وانکه نبود از امیر مشرق فرمان‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫اخوان و شاملو‬ ‫یک مقاله عجیب و جدل‌برانگیز هم از تازه‌های کتاب است‪ .‬عجیب برای اینکه رویکردی از این دست به شعرا در این جا‬ ‫معمول نیست‪ .‬اما آقای شفیعی دست به این کار زده یعنی دو شاعر (اخوان و شاملو) را بر اساس طرز فکر طرفدارانشان‬ ‫دیده است‪ .‬می‌گوید "طرفداران شعر اخوان بیشتر کسانی هستند که شعر فارسی و ادبیات کهن را به خوبی می‌شناسند‪.‬‬ ‫برعکس‪ ،‬طرفداران شاملو گروهی از شعرخوانان یا شعردوستان‌اند که ارتباط چندانی با عرصۀ تاریخ ادب فارسی ندارند"‪.‬‬ ‫یا "از چشم‌انداز دیگر‪ ،‬طرفداران اخوان را بیشتر کسانی تشکیل می‌دهند که نسبت به مسائل ملی ایران شیفتگی بسیار دارند‬ ‫ولی طرفداران شاملو چنین نیستند" و البته در تمام موارد تأکید دارد که استثناها را باید به یک سو نهاد‪.‬‬ ‫سپس به مقولۀ کیفیت و کمیت روی می‌آورد و می‌نویسد "شمار "شاعران" طرفدار شاملو چند برابر شاعران طرفدار‬ ‫اخوان است‪ .‬یعنی طرفداران شاملو به لحاظ کمیت بسیارند… ولی طرفداران اخوان کیفیت کارشان بهتر است"‪ .‬شاهد استاد‬ ‫مرثیه‌هایی است که پس از مرگ این دو شاعر گفته شده و می‌گوید آنچه مربوط به اخوان بوده بیشتر در حافظه‌ها مانده است‪.‬‬ ‫با این‌همه شفیعی می‌نویسد "برای کسانی که از فضای کهنه و تکراری شعر سنتی فارسی ملول‌اند‪ ،‬شعر شاملو واقعا "هوای‬ ‫تازه"ای است‪ .‬از عوالمی سخن می‌گوید که مورد نیاز روحی انسان معاصر است و آن عوالم در شعر اخوان کمتر وجود‬ ‫دارد"‪( .‬جدید آنالین)‬

‫‪29.95‬‬


‫‪Page 32‬‬

‫جدول‬ ‫سودوکو‬ ‫جدول‬ ‫سودوکو‬ ‫جدول‬ ‫سودوکو‬ ‫جدول‬ ‫سودوکو‬

‫سال يازدهم‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 33‬‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫جدول ويژة‬

‫نشرية فرهنگ‬

‫(قهرمانان ُکشتی)‬ ‫شماره ی ‪296‬‬ ‫طراح‪ :‬بهمن‬

‫‪ -‬ونکوور‬

‫(حل جدول در صفحه ی‪)44‬‬

‫افقی‪:‬‬

‫‪ -1‬از معروفترین بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران در‬ ‫دوران پیش از انقالب که چهره ی وی را در تصویر‬ ‫شماره یک جدول می بینید ‪ -‬از نامدارترین دروازه‬ ‫بانان تاریخ فوتبال ایران که چهره ی وی را در تصویر‬ ‫شماره دو جدول می بینید‬ ‫‪ -2‬از انواع نوشت افزار ‪ -‬هویج ‪ -‬فدراسیون جهانی‬ ‫فوتبال‬ ‫‪ -3‬زاده و ساکن دهکده ‪ -‬سترون ‪ -‬بزرگترین دریاچه‬ ‫ی جهان که آن را به دلیل بزرگی اش دریا نیز محسوب‬ ‫می دارند ‪ -‬گروهی از پستانداران که استرالیا زیستگاه‬ ‫طبیعی آنهاست‬ ‫‪ -4‬فراسو ‪ -‬روش و قاعده ‪ -‬خوی و سرشت ‪ -‬ساکت و‬ ‫بزرگ خاندان‬ ‫بی جنب و جوش ‪ -‬حرف تصدیق ‪ -‬جد و‬ ‫ِ‬ ‫‪ -5‬زیارت کننده ‪ -‬مفتاح ‪ -‬از فصل های سال‬ ‫‪ -6‬واژه ای که پیش از فعل می آید و از آن ضرورت و‬ ‫الزام به کاری مستفاد می شود‬ ‫‪ -7‬بزرگ و درشت ‪ -‬بوته ی تیغ دار بیابانی ‪-‬‬ ‫خدمتگزار‬ ‫‪ -8‬از پسوندهای همانندی و شباهت ‪ -‬نوشته ای که‬ ‫روش و جزئیات برگزاری جشن یا انجمنی در آن‬ ‫مشخص شده باشد‬ ‫‪ -9‬رودخانه ای در فرانسه ‪ -‬گردیدن به دور چیزی‬ ‫بویژه گردش حاجیان به دور حجراالسود ‪ -‬آشوب‬ ‫‪ -10‬ورزش دادن و ممارست برای کسب آمادگی انجام‬ ‫کاری‬ ‫‪ -11‬وسیله ای برای خوردن غذا ‪ -‬نبرد و پیکار‪-‬‬ ‫خرمن ماه ‪ -‬فلزی مرکب از آهن و زغال ‪ -‬مشهور‬ ‫ِ‬ ‫‪ -12‬بی انتها و پایان ناپذیر ‪ -‬حرف تصدیق روسی ‪-‬‬ ‫کنار و نزدیک ‪ -‬خانه ی ییالقی‬ ‫‪ -13‬ثابت و استوار ‪ -‬روشن شده و درخشان ‪ -‬ایزد ‪-‬‬ ‫پایتخت کشور آفریقایی کنیا‬ ‫‪ -14‬رودخانه ای در مرز روسیه و چین ‪ -‬دستمزد ‪-‬‬ ‫جنگجویان باستان ‪ -‬کشاکش و‬ ‫سهل ‪ -‬جامه ی فلزی‬ ‫ِ‬ ‫ستیز متقابل‬ ‫‪ -15‬صادق و بی غل و غش‬ ‫‪ -16‬از بزرگترین اندیشمندان و نویسندگان فرانسه در‬ ‫عصر روشنگری ‪ -‬اصیل تر و مهتر ‪ -‬پزشک و نیز‬ ‫فارغ التحصیل درجه ی باالتر از فوق لیسانس‬ ‫‪ -17‬رقیق القلب ‪ -‬خاندان‬ ‫‪ -18‬شاخه ی کوچک درخت که زرتشتیان به هنگام‬ ‫خواندن دعا و سرود در دست می گیرند ‪ -‬محموله ‪-‬‬ ‫دلخوری‬ ‫‪ -19‬رکن‬ ‫‪ -20‬نوعی پالس و گلیم ‪ -‬از واحدهای پول معتبر‬ ‫جهان ‪ -‬خدایا‬ ‫‪ -21‬نظرات و عقاید ‪ -‬ظلم و بیداد ‪ -‬خراش و شکاف‬ ‫باریک بر روی زمین یا چیز دیگر ‪ -‬به دست آوردن‬ ‫آوردن روزی ‪ -‬نام شهری در یمن که‬ ‫بویژه به دست‬ ‫ِ‬ ‫بلقیس پادشاه آن بود ‪ -‬سلطان و شهریار‬

‫‪ -22‬یکی از دو تنگه ای که بخش های آسیایی‬ ‫و اروپایی ترکیه را از هم جدا می کند ‪ -‬گام‬ ‫ ظرف کوچکی که در آن طال و نقره را‬‫ذوب می کنند ‪ -‬کمبود خواب‬ ‫‪ -23‬نژاد و اصل ‪ -‬سحر و شعبده ‪ -‬مشرق‬ ‫‪ -24‬از نامدارترین فوتبالیست های ایران‬ ‫در دوران پیش از اسالم که چهره ی وی را‬ ‫در تصویر شماره ی چهار جدول می بینید‬ ‫ بزرگترین شاعر کالسیک ایران در قرن‬‫بیستم‬

‫عمودی‪:‬‬ ‫‪ -1‬از پادشاهان سلسله ی ساسانی ‪ -‬محلی برای‬ ‫نگهداری گندم و دیگر غالت ‪ -‬از فوتبالیست‬ ‫های نامدار تیم ملی ایران در گذشته که چهره‬ ‫ی وی را در تصویر شماره ی سه جدول می‬ ‫بینید‬ ‫‪ -2‬بجا ماندن چیزی یا خصوصثتی برای‬ ‫بازماندگان و نسل بعدی ‪ -‬شهری در استان‬ ‫کرمان ‪ -‬چین و چروک پوست صورت‬ ‫‪ -3‬کاخی معروف در فرانسه ‪ -‬بلند و بلیغ ‪-‬‬ ‫توان و قدرت ‪ -‬بیم و هراس ‪ -‬دایرةالمعارف‬ ‫معروف فرانسه‬ ‫‪ -4‬متلوّن ‪ -‬نوعی سنگ که در ‪...‬‬

‫‪ ...‬ساختمان سازی کاربرد بسیار دارد ‪ -‬از‬ ‫شهرهای خراسان بزرگ قدیم که بقایای آن‬ ‫اینک در جمهوری ترکمنستان قرار دارد‬ ‫‪ -5‬گاه و وقت ‪ -‬از مایه های حیات ‪ -‬نوعی‬ ‫پارچه‬ ‫‪ -6‬شخصیت مینوی و فرهمند ‪ -‬پایتخت پرو ‪-‬‬ ‫از انواع سازهای ضربی‬ ‫‪ -7‬شایسته و کاردان ‪ -‬عددی از دسته ی یکان‬ ‫ دلتنگی و افسردگی‬‫‪ -8‬از عنصرهای شیمیایی ‪ -‬شهرستانی در‬ ‫شمال استان کرمان ‪ -‬نشانه ی مفعول بی واسطه‬ ‫‪ -9‬رطوبت و خیسی ‪ -‬پایین ‪ -‬شکاف و چاک‬ ‫‪ -10‬گنجینه و جای نگهداری پول و چیزهای‬ ‫گرانبها ‪ -‬بیراه رفتن و اشتباه کردن ‪ -‬از‬ ‫ضمیرهای فاعلی ‪ -‬شهری در ایران ‪ -‬قابل‬ ‫رؤیت و نیز آنچه ارزش بازدید داشته باشد‬ ‫‪ -11‬ارج و بها ‪ -‬گردی سیاهرنگ و متشکل از‬ ‫گوگرد و شوره و زغال که در ساخت گلوله ها‬ ‫و نیز در سالح های آتشین به کار می رود ‪ -‬نام‬ ‫یکی دیگر از پادشاهان ساسانی ‪ -‬درود‬ ‫‪ -12‬بانگ و فریاد ‪ -‬نامه ی اعمال و نیز برگه‬ ‫مشتمل بر نتایج امتحانات نهایی دانش آموزان‬ ‫ به قول شاعر در لطافت طبعش خالف نیست‬‫ از سازهای ایرانی ‪ -‬جام جهان نمای معروف‬‫‪ -13‬سرسلسه ی اعداد ‪... -‬‬

‫‪...‬شیمی ترکیبات کربن دار ‪ -‬اشخاص ‪ -‬شهری‬ ‫در خراسان ‪ -‬وسیله ی پرواز پرندگان‬ ‫‪ -14‬ابتیاع ‪ -‬پهلوانان و ُگردان ‪ -‬کم بها ‪ -‬بچه‬ ‫‪ -15‬بچه تازه به دنیا آمده ‪ -‬دستآویز ‪ -‬حرص و‬ ‫طمع ‪ -‬اندیشه ‪ -‬خط فرضی دور کره زمین که‬ ‫آن را به دو نیمه شمالی و جنوبی تقسیم می کند‬ ‫‪ -16‬پایتختی در اروپا ‪ -‬سالخورده ‪ -‬از میوه ها‬ ‫‪ -17‬ردیف و رده ‪ -‬سیما ‪ -‬خراش کوچک‬ ‫‪ -18‬پسر مازندرانی ‪ -‬سطل ‪ -‬درندگان‬ ‫‪ -19‬خاکبردار و چاهکن ‪ -‬دفعه ‪ -‬ده هزار‬ ‫‪ -20‬جنایتکار ‪ -‬واحد پول ژاپن ‪ -‬نوعی خاک‬ ‫به رنگ های سرخ و زرد و جز آن که در‬ ‫صنعت رنگرزی کاربرد دارد‬ ‫‪ -21‬از موسیقیدانان نامدار آلمانی ‪ -‬خانم و‬ ‫خاتون ‪ -‬مسئول تهیه چای و نگهداری چایخانه‬ ‫در اداره‬ ‫‪ -22‬عصر و دوره ‪ -‬شهری در استان مازندران‬ ‫ غالم محبوب سلطان محمود غزنوی ‪ -‬شهری‬‫در آلمان ‪ -‬از انگشت های دست آدمی‬ ‫‪ -23‬دورویی و فریبکاری ‪ -‬شراب ‪ -‬پوششی‬ ‫برای پاها‬ ‫‪ -24‬از سلسله های پادشاهان ترک نژاد ایران‬ ‫که در حمله ی مغول نابود شد ‪ -‬مجموعه‬ ‫نیروی نظامی کشور ‪ -‬از شاغلین عرصه ی‬ ‫بهداشت و امور درمانی‬


Farhang, September 19, 2014, No. 296

‫سال يازدهم‬

Page 34


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 35‬‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫از شما بعيد بود‬ ‫مجتبی شاعری‬ ‫نکیسا را به زور شوهر داده بودند‪ .‬بهترین شکارچی قصبه ی مان را ‪ .‬من هم حریف بابا‬ ‫نشدم ‪ .‬نکیسا توی همان شلوغی عروسی ‪ ،‬زده بود بیرون و لباس پسرانه پوشیده بود و‬ ‫خودش را رسانده بود لب جاده و سوار یک مینی بوس شده و رسیده بود به نزدیک ترین‬ ‫شهر ‪ .‬از همان جا به من زنگ زد ‪ .‬چارشاخ شدم‪ .‬به من گفته بودند که همین پنج شنبه‬ ‫عروسی نکیساست و من هم جواب دادم که مرخصی ندارم و تنها کسی که اصرار نکرد‬ ‫که جور کنم و خودم را برسانم نکیسا بود‪.‬‬ ‫می خواست قید آبروی فامیل را بزند و فرار کند‪ .‬به من نگفت و حاال روز عروسیش می‬ ‫گفت که دارد می آید تهران‪ .‬سفارش نکرد که به کسی چیزی نگویم ‪ ،‬گفت که با اتوبوس‬ ‫شب راه می افتد و پنج و شش صبح می رسد‪.‬‬ ‫من پنج سال از نکیسا بزرگ تر بودم ‪ .‬حاال سه سالی می شد که آمده بودم تهران ‪ .‬یک‬ ‫سال دیگر درسم تمام می شد ‪ .‬از شانسم توی یک کتاب فروشی روبه روی دانشگاه کار‬ ‫پیدا کرده بودم و شب ها همان جا می خوابیدم ‪ .‬دو سال اول توی خوابگاه جا گرفته بودم‬ ‫‪ .‬توی یک صحافی هم کار می کردم ‪ .‬صحافی را از زمان بچگی از دایی جوانمرگ شده‬ ‫ام یاد گرفتم ‪ .‬صحافی سنتی خیلی مشتری نداشت ‪ .‬فقط پول توجیبی بود و با صرفه جویی‬ ‫می شد پول کتاب های دانشگاه‪ .‬کار کتاب فروشی که درست شد‪ ،‬از صحافی زدم بیرون‪.‬‬ ‫نکیسا پنج سال از من کوچک تر بود و باهوش تر بود و وقتی من برای دبیرستان دو‬ ‫ساعت پیاده می رفتم هنوز دانش آموز راهنمایی بود‪ .‬نشد و نگذاشتند و نتوانست که دیگر‬ ‫درس بخواند‪ .‬مثل همه ی دخترهای قصبه‪.‬‬ ‫دایی جوانمرگ شده به من صحافی یاد داد و برنوی ماشه نقره ایش هم شد برای نکیسا‪.‬‬ ‫من اهل شکار نبودم ‪.‬اوایل به اسم من می رفتیم شکار ‪ .‬کم کم همه خبردار شدند که‬ ‫شکارچی من نیستم‪.‬‬ ‫دانشگاه که قبول شدم‪ ،‬گفتم که تفنگ را می برم تهران ‪ .‬گفتم تفنگ را می برم تهران که‬ ‫دلخوشی نکیسا را ضبط نکنند ‪ .‬برنوی ماشه نقره ای را توی آغل گوسفندها زندانی کرده‬

‫کتاب "نگاهی به شاه"‬

‫نوشته دکتر عباس ميالنی‬ ‫موجود است‬

‫بودیم و جایش را من می دانستم و نکیسا‪.‬‬ ‫نکیسا می گفت‪" :‬عقده ی درس خواندن دارم‪ .‬می گفت نوژن که درسش تمام بشود‪ ،‬به‬ ‫هر قیمتی من را می آورد تهران و می روم درس می خوانم‪ .‬بابا نگذاشته بود که درس‬ ‫من تمام بشود‪ .‬نگذاشته بود کار پیدا کنم و خانه بگیرم‪".‬‬ ‫نکیسا هم نگذاشت که بابا به آبروی فامیلی اش برسد‪.‬‬ ‫مسافرها که رفتند‪ ،‬رفتم سراغ راننده‪ .‬از حال نکیسا پرس و جو کردم‪ .‬گفت که به خواهش‬ ‫نکیسا بیرون ترمینال پیاده اش کرده‪.‬‬ ‫گوشی ام زنگ خورد‪ .‬نکیسا بود و از تلفن عمومی بیرون ترمینال زنگ می زد‪ .‬گفت که‬ ‫همین حاال از پشت میله های ترمینال دارد من را می بیند‪ .‬نگران بود که فامیل آمده باشند‬ ‫سراغ من‪ .‬نگفتم که توی راهند‪ .‬نگفتم که جرئت ندارم پیش خودم نگهش دارم‪.‬‬ ‫نکیسا بند را آب داده بود‪ .‬خطبه خوانده فرار کرده بود ‪ .‬حاال اختیارش دست بابا نبود‪ .‬از‬ ‫ترمینال زدم بیرون‪ .‬مثل یک روباه می خندید و نگاه می کرد‪ .‬بی آن که خیالش باشد وسط‬ ‫تهران برنوی ماشه نقره ای روی دوشش بود‪.‬‬


‫‪Page 36‬‬

‫سال يازدهم‬

‫گفت و گويی با پهلوان عباس حريری‪،‬‬

‫قهرمان سابق کشتی و دارنده ی بازوبند پهلوانی ايران‬

‫فرهنگ ‪ -‬آقای حریری عزیز‪ ،‬با سپاس از فرصتی که برای این گفت وگو در اختیارمان‬ ‫گذاشتید‪ ،‬لطفاً در ابتدا کمی در باره ی خود و خانواده تان و اینکه چطور شد که به‬ ‫ورزش ُکشتی روی آوردید‪ ،‬بگویید‪.‬‬ ‫پهلوان عباس حریری‪ :‬من عباس حریری متولد ‪ 1303‬تهران هستم‪ .‬پدرم محمدصادق‬ ‫حریری از تاجران معروف تهران بود که با انگلستان تجارت داشت‪ .‬مادرم اختر معزی‬ ‫از نواده های قاجار بود‪ .‬متأسفانه در کودکی پدرم را از دست دادم و مادرم ناگزیر شد به‬ ‫تنهایی وظیفه ی سرپرستی من و دو برادر و خواهرم را بر عهده بگیرد‪.‬‬ ‫از بچگی به ورزش‪ ،‬بویژه دو و میدانی عالقمند بودم‪ .‬در دوران دبیرستان در دو‬ ‫صدمتر‪ ،‬پرش ارتفاع‪ ،‬پرش طول و پرتاب وزنه و دیسک نفر اول مدرسه بودم‪.‬‬ ‫از آنجایی که عضو باشگاه تاج بودم‪ ،‬به درخواست این باشگاه در مسابقات نهایی کشور‬ ‫که میان سه باشگاه تیر و راستی و تاج انجام می شد شرکت کردم و ‪ 40‬امتیاز از ‪70‬‬ ‫امتیاز حاصله را بشخصه برای باشگاهم به دست آوردم و موجب برنده شدن این باشگاه‬ ‫در سطح کشور شدم‪.‬‬ ‫اما رویکردم به ُکشتی بسیار اتفاقی پیش آمد‪ .‬روزی پس از پایان تمرینات دو و میدانی‬ ‫ام در امجدیه راهی خانه بودم که به چند کشتی گیر برخوردم که داشتند بر سر بستنی با‬ ‫هم قرار مسابقه می گذاشتند‪ .‬گویا به دو گروه تقسیم شده بودند اما یک گروه ‪ 7‬نفره بود‬ ‫و گروه دیگر ‪ 6‬نفره‪ ،‬و از این رو‪ ،‬به یک نفر دیگر برای تکمیل گروه شش نفره احتیاج‬ ‫داشتند‪ .‬در آن میان‪ ،‬آقای ناصر جاوید که از قهرمانان معروف کشتی بود‪ ،‬مرا صدا زد و‬ ‫از من خواست که جای نفر خالی را پر کنم‪ .‬من هم پذیرفتم‪ .‬پس از شروع کشتی‪ ،‬من در‬ ‫همان چند دقیقه ی اول حریفم را چند بار روی پل بردم و بعد هم با امتیاز باال برنده شدم‪.‬‬ ‫در هنگام کشتی‪ ،‬بر حسب تصادف آقای محمدپور که به تازگی از کشور ترکیه برای‬ ‫تعلیم کشتی فرنگی استخدام شده و به ایران آمده بود و سرهنگ افخمی رئیس فدراسیون‬ ‫کشتی هم وارد سالن شده و کشتی مرا دیدند‪ .‬پس از پایان مسابقه‪ ،‬آنها از من خواستند که‬ ‫برای تمرین کشتی هر شب به سالن پارک شهر بروم‪ .‬پذیرفتم که بروم‪ ،‬اما از آنجایی که‬ ‫خانواده ام با این کار موافق نبودند‪ ،‬پنهانی به تمرین کشتی می رفتم‪ .‬البته پس از حدود دو‬ ‫ماه که در همان سال ‪ 1323‬قهرمان کشتی آزاد و فرنگی و چهاروزن باستان شدم‪ ،‬دیگر‬ ‫امکان مخفی نگهداشتن این کار نبود‪ .‬اینست که موضوع را با خانواده در میان گذاشتم و‬ ‫آنها هم به ناگزیر پذیرفتند‪.‬‬ ‫در آبان ماه همان سال در مسابقات پهلوانی ایران شرکت کردم و بر همه ی حریفان قوی‬ ‫پنجه پیروز شدم و در بازی نهایی با آقای مصطفی طوسی که از قهرمانان سابق کشتی‬ ‫ایران بودند‪ ،‬مسابقه دادم‪ .‬ایشان اول و من هم نفر دوم مسابقات شدم‪.‬‬ ‫ آقای حریری‪ ،‬موضوع کشتی گرفتن شما با اسماعیل قربان در جریان مسابقات پهلوانی‬‫و جنجالی که به دنبال داشت از چه قرار بود؟‬ ‫ من در سال ‪ 1324‬در وزن ششم قهرمان کشتی آزاد و فرنگی شدم و همان سال هم‬‫در کشتی بی وزن پهلوانی شرکت کردم‪ .‬مسابقات پهلوانی ایران ابتدا به صورت استانی‬ ‫برگزار می شد‪ .‬پس از برگزاری یک سری مسابقات در هر استان‪ ،‬کسی که نفر اول شده‬ ‫بود به عنوان پهلوان آن استان انتخاب می شد؛ پس از آن مسابقات میان پهلوانان استان ها‬ ‫برای تعیین پهلوان کشور صورت می گرفت‪ .‬این پهلوان ها اغلب بسیار زورمند بودند‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫اما فنی نبودند‪.‬‬ ‫مسابقه فینال کشتی پهلوانی‬ ‫میان من و آقای اسماعیل‬ ‫شد‪.‬‬ ‫برگزار‬ ‫قربان‬ ‫اسماعیل قربان اهل میدان‬ ‫بود و بسیار هم زورمند‬ ‫بود و طرفداران زیادی در‬ ‫میدان و جنوب شهر داشت‪.‬‬ ‫او آنقادر پرزور بود که‬ ‫می گفتند یک بار سنگین‬ ‫هندوانه را به تنهایی بلند‬ ‫می کرد و بر روی شتر‬ ‫می گذاشت‪ .‬بدنی بسیار‬ ‫ورزیده و زیبا داشت‪ .‬وقتی‬ ‫در ضمن کشتی دست مرا‬ ‫می گرفت حس می کردم‬ ‫که دستم در یک گیره فلزی‬ ‫گیر کرده است‪ .‬حدود‬ ‫بیست هزار نفر که بیشتر‬ ‫از هواداران آقای اسماعیل‬ ‫قربان بودند برای تماشای‬ ‫مسابقه به امجدیه آمده بودند‪.‬‬ ‫پنج دقیقه ای از کشتی میان‬ ‫من و او نگذشته بود که با‬ ‫استفاده از فرصتی که پیش‬ ‫آمد و کاربرد فن حمال بند توانستم بطور ناغافل و در میان ناباوری تماشاچیان او را‬ ‫ضربه فنی کنم‪.‬‬ ‫کار که به اینجا رسید‪ ،‬تعداد زیادی از هواداران و نوچه های پهلوان اسماعیل قربان با‬ ‫فریادهای خشم آلود به سمت من و دوستانم که برای تشویق دورم را گرفته بودند‪ ،‬حمله‬ ‫آوردند‪ .‬اینست که تعدادی از دوستان ‪ -‬از جمله سرهنگ کاوسی ‪ -‬مرا سوار اتوموبیلی‬ ‫کرده و از مهلکه فرار دادند و به باشگاه آهن که مربی مان حبیب اهلل بلور سرپرستی آن را‬ ‫برعهده داشت‪ ،‬بردند‪ .‬البته در حین فرار تمام شیشه های اتوموبیل توسط افراد مهاجم خرد‬ ‫شد‪ .‬بعد از مدتی به خانه رفتم‪ .‬اما هواداران او دست بردار نبودند و در اطراف خانه می‬ ‫پلکیدند و به دنبال من می گشتند و به این ترتیب آسایش و امنیت را از من سلب کرده بودند‪.‬‬ ‫چند روز از خانه بیرون نیامدم و بعد هم چند بار پنهانی و از راه پشت بام ها از خانه‬ ‫بیرون رفتم‪ .‬ادامه ی این وضعیت ممکن نبود و باید فکری برای رفع این قائله می کردم‪.‬‬ ‫این است که یک روز به هر زحمتی بود خودم را به زورخانه ی پهلوان اسماعیل قربان‬ ‫رساندم و داخل شدم‪ .‬چند تا از نوچه های او خواستند به سرم بریزند که پهلوان جلویشان‬ ‫را گرفت و بعد از من پرسید که برای چی آمده ای اینجا‪ .‬رفتم پیشش و از او عذرخواهی‬ ‫کردم و گفتم پهلوان من کی باشم که بخواهم شما را بزنم‪ .‬شما که زمین خوردید من هم از‬ ‫فرصت استفاده کرده و جسارتی کردم‪ .‬شما مرا به بزرگی خودتان ببخشید‪.‬‬ ‫پهلوان قربان به نوچه هایش گفت که کاری با من نداشته باشند و باعث آزارم نشوند‪.‬‬ ‫خالصه با این کار قائله خوابید‪ .‬اما به هر حال من دیگر به عنوان برنده ی مسابقه و‬ ‫بازوبند پهلوانی پایتخت در سال ‪ 1324‬شناخته شده بودم‪ .‬چند وقت بعد هم طی مراسمی‬ ‫محمدرضا شاه ‪ -‬پادشا ِه وقت ‪ -‬بازوبند پهلوانی را به بازویم بست‪ .‬من در سال های‬ ‫‪ 1325‬و ‪ 1326‬و ‪ 1327‬همچنان مقام قهرمانی ام را حفظ کردم‪.‬‬ ‫ آقای حریری گرامی‪ ،‬از چه زمانی در مسابقات بین المللی شرکت کردید؟‬‫ اولین تماس ما با تیم ترکیه در‬‫سال ‪1946‬میالدی بود که برای‬ ‫مسابقه به ایران آمده بودند‪ .‬آنها‬ ‫در دنیا در سطح باالیی بودند و‬ ‫قهرمانان معروفی داشتند‪ .‬از‬ ‫ایران دو تیم برای مسابقه با‬ ‫ترک ها آماده شده بود؛ یکی تیم‬ ‫اول و اصلی و دیگری تیمی از‬ ‫نفرات دوم‪ .‬تمام نفرات تیم دوم‬ ‫از حریفانشان شکست خوردند‪.‬‬ ‫از تیم اول هم بیشترشان باختند‪.‬‬ ‫من با یاشار دوغو‪ ،‬قهرمان‬ ‫بسیار نامدار ترکیه کشتی گرفتم‪.‬‬ ‫در دقیقه ی پنجم این مسابقه‬ ‫توانستم با اجرای توام دو فن‬ ‫لنگ و تندر او را به روی پل‬ ‫ببرم اما او مثل فنر چرخید و رو‬ ‫آمد‪... .‬‬ ‫(دنباله در صفحه ی روبرو)‬


‫‪Page 37‬‬

‫سال يازدهم‬

‫من تنها کسی بودم که تا آن زمان توانسته بود یاشار دوغو را به روی پل ببرد‪ .‬در ادامه‬ ‫به علت درد دست من ‪ -‬که البته خیلی جدی نبود ‪ -‬مسابقه را واگذار کردم‪.‬‬ ‫من در سال ‪ - 1327‬یعنی ‪ 1948‬میالدی ‪ -‬جزو گروه ورزشکارانی بودم که به المپیک‬ ‫لندن اعزام شدند‪ .‬در سال های ‪ 1940‬و ‪ 1944‬به علت جنگ جهانی مسابقات المپیک‬ ‫برگزار نشده بود‪ .‬هیئت اعزامی ایرانی به لندن متشکل از بیش از هشتاد ورزشکار‬ ‫و سرپرست و مربی بود و تیم هایی در رشته های کشتی‪ ،‬وزنه برداری‪ ،‬بوکس‪ ،‬دو و‬ ‫میدانی و یکی دو رشته ی دیگر در مسابقات شرکت داده شده بودند‪ .‬این مسابقات بیش‬ ‫از یک ماه به طول انجامید‪ .‬حاصل کار برای ایران تنها یک مدال برنز بود که توسط‬ ‫آقای جعفر سلماسی در رشته ی وزنه برداری به دست آمد و این اولین مدال ایران در‬ ‫بازی های المپیک بود‪.‬‬ ‫تا پیش از شرکت در المپیک لندن ما هیچ ایده و تجربه ای در زمینه ی مسابقه در سطح‬ ‫بین المللی نداشتیم و این موضوع برایمان بسیار غریب بود‪ .‬اما شرکت در این مسابقات‬ ‫درس های زیادی به ما آموخت‪.‬‬ ‫سال بعد ‪ -‬یعنی ‪ 1949‬میالدی ‪ -‬تیم کشتی ایران به مسابقات جهانی استانبول ترکیه‬ ‫اعزام شد‪ .‬به رغم تجربه بین المللی بسیار اندکمان تیم ایران توانست در این مسابقات به‬ ‫مقام سوم جهان دست پیدا کند‪.‬‬ ‫پس از آن‪ ،‬در سال های آینده قهرمانان ایرانی با تجربه و اعتماد به نفس بیشتری در‬ ‫عرصه های بین المللی ظاهر شدند و مدال های طال و نقره و برنز متعددی در بازی های‬ ‫جهانی و المپیک به دست آوردند‪.‬‬ ‫سال ‪ 1950( 1329‬میالدی) برای مسابقات کشتی به فنالند رفتم‪ .‬در همان سال به علت‬ ‫دیسک کمر و عمل جراحی ای که روی آن انجام شد‪ ،‬از کشتی کناره گرفتم و شادروان‬ ‫غالمرضا تختی در همان وزن بجای من در تیم به فعالیت مشغول شد‪.‬‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫اقامت کانادا را دریافت کردیم و سه نفری از تنسی به تورنتو رفتیم‪ .‬بعد هم از آنجا به‬ ‫شهر زیبای ونکوور آمدیم و در اینجا ساکن شدیم‪.‬‬ ‫ آقای حریری گرامی‪ ،‬آیا پس از خروجتان از کشور در سال ‪ 1357‬به ایران سفر‬‫کرده اید؟‬ ‫ همسر و پسرم به ایران نرفته اند اما من چند باری رفته ام و در ضمن این سفرها هم به‬‫دارایی هایمان در آنجا رسیدگی کرده ام و هم با دوستانم دیدار تازه کرده ام‪.‬‬ ‫به ایران که می روم دوستان ‪ -‬از جمله آقای عطاء اهلل بهمنش عزیز ‪ -‬و همینطور‬ ‫عالقمندان کشتی استقبال خوبی از من می کنند‪ .‬در سفرهایم به ایران چند بار هم مصاحبه‬ ‫های تلویزیونی با من انجام شده است‪.‬‬ ‫ آقای حریری آیا با کشتی گیران ایران در تماس هستید و از وضعیت آنها خبر دارید؟‬‫ در ده دوازده سال اخیر خبر زیادی ندارم جز اینکه گاهی با بعضی از دوستانم تماس‬‫تلفنی می گیرم‪ .‬اغلب آنها از اوضاع شکایت دارند و از عدم توجه و رسیدگی به خواست‬ ‫هایشان می نالند‪.‬‬ ‫ آیا در طی سال هایی که در کانادا اقامت داشته اید هیچگاه به شما پیشنهاد شد که‬‫مربیگری تیم کشتی ای در این کشور را بر عهده بگیرید؟‬ ‫ در تورنتو از من خواستند که به عنوان مربی فعالیت کنم اما من نپذیرفتم و عذر خواستم‪.‬‬‫با این حال‪ ،‬در مسابقات مختلفی که برگزار می شد هر وقت از من خواستند که بروم و‬ ‫در اهدای مدال به برندگان شرکت کنم‪ ،‬پذیرفتم و رفتم‪.‬‬

‫ پس از کناره گیری از کشتی به چه کاری پرداختید؟‬‫ بعد از آن به عضویت کمیته ملی کشتی ایران انتخاب شدم‪ .‬از سال ‪ 1340‬هم سرپرستی‬‫کشتی فرنگی کشور را به عهده داشتم‪ .‬تا سال ‪ 1357‬که انقالب در ایران روی داد‪ .‬با‬ ‫در نظر گرفتن اینکه جامعه بسیار آشوب زده بود و همینطور با توجه به خواست همسرم‬ ‫تصمیمان بر این شد که به خارج برویم‪ .‬این است که در آن سال همراه همسرم و پسر ده‬ ‫ساله ام‪ ،‬سام‪ ،‬راهی آمریکا شدیم‪ .‬از آنجایی که گرین کارت آمریکا را نداشتیم‪ ،‬وکیلی‬ ‫برای تسهیل اقامتمان در آن کشور گرفتیم و پنج سال را در آنجا سپری کردیم‪ .‬پس از‬ ‫این مدت تصمیم گرفتیم به کانادا بیاییم‪ .‬بنابراین به کنسولگری کانادا در جورجیا رفتم و‬ ‫درخواستمان را ارائه دادیم‪ .‬خوشبختانه کارمان در عرض یک ماه درست شد و کارت‬

‫ آقای حریری گرامی‪ ،‬در حال حاضر ایام بازنشستگی را چگونه می گذرانید؟‬‫ بیشتر وقتم با خانواده می گذرد و بخشی از اوقاتم را هم با اینترنت‪ ،‬تماشای شوهای‬‫تلویزیونی‪ ،‬خواندن روزنامه و کتاب و قدم زدن پر می کنم‪ .‬گاهی هم با دوستانم در‬ ‫ونکوور دیدار تازه می کنم و با هم می نشینیم گپ می زنیم‪.‬‬ ‫زندگی خوب و آرامی را در ‪ 90‬سالگی می گذرانم و از خداوند بخاطر لطفش که همیشه‬ ‫شامل حال من و خانواده ام بوده سپاسگزارم‪.‬‬ ‫ پهلوان حریری گرامی‪ ،‬بار دیگر از فرصتی که برای این گفت و گو در اختیارمان‬‫گذاشتید از شما تشکر می کنم‪.‬‬ ‫ من هم به نوبه ی خودم از شما و نشریه ی خوب فرهنگ متشکرم‪.‬‬‫‪---------------------------------------‬‬


‫‪Page 38‬‬

‫دلکش؛ صدای زنانه ای از جنس‬

‫سال يازدهم‬ ‫دیگر‪( ...‬دنباله از صفحه ی ‪)22‬‬

‫‪ ...‬با توفیق توفنده "آمد نوبهار"‬ ‫گردونه تصنیف پردازی‌های "خالدی‬ ‫ـ دلکش" شتاب بیشتری گرفت و شور‬ ‫و نشاط ویژه‌ای به برنامه‌های اجرائی‬ ‫موسیقی به ویژه در رادیو بخشید‪.‬‬ ‫از سوی دیگر توفیق این زوج‪،‬‬ ‫آهنگسازان و خوانندگان دیگر را نیز‬ ‫به تجدید نظر در شیوه‌های کار خود‬ ‫برانگیخت‪ .‬سال‌ها دلکش نیز الگوئی‬ ‫شده بود برای خوانندگانی که تازه پای‬ ‫به میدان می‌گذاشتند‪ .‬شیوه اجرائی‬ ‫"خالدی ـ دلکش" شیوه‌ای ماندگار‬ ‫شد‪ .‬تصنیف‪ ،‬که در گذشته بسیاری‬ ‫از خوانندگان سراغش را نمی‌گرفتند‬ ‫و اجرای آن را خالف شأن و منزلت‬ ‫خود می‌انگاشتند در شیوه اجرائی تازه‬ ‫اهمیت ویژه پیدا کرد‪ .‬در هر برنامه‬ ‫اجرائی دو بار‪ ،‬در آغاز و پایان‪ .‬به‬ ‫جای "پیش درآمد" و "رنگ" سنّتی می‌نشست‪ .‬اگر مشتاقان تصنیف‪ ،‬در سرآغاز برنامه‬ ‫آن را نمی‌شنیدند‪ ،‬در تکرار آن در پایان برنامه به آن گوش می‌سپردند‪ .‬به‌ این‌ترتیب‬ ‫آوازخوانی سنّتی محدودتر اجرا می‌شد و جای بیشتری برای عرضه تصنیف باقی می‌ماند‪.‬‬ ‫خالدی و دلکش‪ ،‬در سال ‪ ۱۳۲۵‬همراه با بدیع‌زاده و زرین پنجه و چند نوازنده دیگر‪،‬‬ ‫به دعوت شبکه سراسری رادیو هندوستان عازم آن دیار شدند و عالوه بر برگزاری‬ ‫کنسرت‌هائی در شهرهای دهلی‪ ،‬بمبئی‪ ،‬الهور و کراچی‪ ،‬شمار بسیاری از تصنیف‌های‬ ‫خود را نیز در صفحه به ضبط در آوردند‪ .‬در سال‌های بعد ورود این صفحات به‌ایران‪،‬‬ ‫صدای دلکش را فراگیرتر از آن ساخت که بود‪ .‬بی‌تردید می‌توان گفت که توفیقی چنین‬ ‫بزرگ سبب دیگری نیز جز صدای رسا و آهنگ نوآورانه داشت و آن همکاری تنگاتنگ‬ ‫میان دلکش و خالدی بود که متأسفانه بیش از هفت سال دوام نیاورد‪ .‬دلکش در سال‬ ‫‪ ۱۳۳۱‬از خالدی جدا شد و به سراغ آهنگسازان دیگر رفت‪ .‬هر چند که‌هیچگاه او را از‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫یاد نبرد‪ .‬خود بی آن که به علت‌ها بپردازد‪ ،‬می‌گوید‪:‬‬ ‫"مادرم می‌گفت نمی‌تواند صدای ویولن خالدی را از صدای من تشخیص بدهد‪ .‬بس که‬ ‫ما با هم جور بودیم‪ .‬هیچ صدائی مثل صدای من با ویولن خالدی جور نبود‪ .‬ما خیلی‬ ‫همکاری قشنگی داشتیم ‪ ...‬خیلی خوب بود‪"...‬‬ ‫پس از جدای از خالدی‪ ،‬دلکش ابتدا "جواد" و "بزرگ لشگری" را برگزید‪ .‬مدتی را نیز‬ ‫با "مجید وفادار" کار کرد‪ ،‬یکی دو تصنیف نیز از ساخته‌های "پرویز یاحقی" خواند و‬ ‫بعد همکاری نسبتاً درازمدت خود را با "علی تجویدی" آغاز کرد‪ .‬در میان تصنیف‌های‬ ‫ساخته و پرداخته تجویدی چندتائی به راستی‪ ،‬درخشان است‪ .‬تجویدی معروف است‬ ‫که شمّی قوی در کشف استعدادهای تازه دارد‪ .‬ولی فراست دیگری نیز دارد یا دستکم‬ ‫در برخورد با دلکش آن را نشان داده است‪ .‬نه تنها قدرت فیزیکی که ظرفیت عاطفی‬ ‫"صدا"ها را نیز می‌شناسد‪ ،‬همین شناسائی سبب شد که صدای دلکش را که پس از خالدی‬ ‫می‌رفت که در سایه قرار گیرد ـ به ویژه که رقیبان تازه نفس نیز به میدان آمده بودند ـ در‬ ‫اوج طنین خود نگاه دارد‪ .‬دلکش به یاری جاذبه تصنیف‌های در خور تجویدی توانست‬ ‫چند سالی دیگر در صدر فهرست خوانندگان محبوب روز باقی بماند‪ .‬تصنیف‌هائی چون‬ ‫آتش کاروان‪ ،‬پشیمان شدم‪ ،‬یاد کودکی و سفر کرده که جای برجسته‌ای در فهرست‬ ‫خوانده‌های دلکش دارند‪ ،‬از آن تجویدی است‪.‬‬ ‫روشن است که نوآوری در آن سال‌ها تنها به کار آهنگسازان منحصر نمی‌شد‪ ،‬شاعران‬ ‫"تصنیف‌ساز" نیز از پیله‌های سنّتی به در آمده بودند و می‌کوشیدند حرف‌های تازه‌ای را‬ ‫با زبان تازه بیان کنند‪ .‬متن‌های زیبای شاعرانی چون رهی معیری‪ ،‬نواب صفا‪ ،‬بیژن‌‬ ‫ترقی و معینی کرمانشاهی‪ ،‬به یاری دلکش می‌آمد‪.‬‬ ‫گفتنی است که او گاه‪ ،‬تفننی نیز در آهنگسازی کرده است البته با نام مستعار "نیلوفر"‬ ‫"ساز شکسته" با شعری از شهر آشوب یکی از "تفنن"‌های توفیق یافته اوست‪.‬‬ ‫دلکش خود گفته است که "همه آهنگ‌هایش را دوست دارد ولی بعضی از آن‌ها تأثیر‬ ‫عجیبی در او می‌کند که گاه از شنیدن آن‌ها گریه‌اش می‌گیرد‪ .‬اولی "به کنارم بنشین" است‬ ‫از خالدی با شعر درخشانی از "رهی معیری"‪ .‬یکی دیگر که خیلی به دلش می‌نشیند مال‬ ‫پرویز یاحقی است "چو اسیر دام توام‪ ،‬رام توام" یکی هم مال "مجید وفادار" است آمدم‪،‬‬ ‫آمدم که سر آید انتظار تو ‪ ....‬و این چند تا آهنگ خیلی او را تکان می‌دهد ‪"...‬‬ ‫کمابیش از همه چیز گفتیم جز از بازیگری دلکش در سینما‪ .‬او نخستین‌بار در فیلم‬ ‫"شرمسار" از محصوالت استودیو پارس فیلم شرکت کرد و به قول "شاهرخ گلستان"‬ ‫سینما شناس کارآزموده‪ ،‬خیلی‌ها نمی‌دانند که صنعت سینمای ایران وامدار صدای دلکش‬ ‫است‪ .‬او با شرکت در چند فیلم فارسی‪ ،‬سینمای ایران را از ورشکستگی نجات داده است‪.‬‬ ‫دلکش سرانجام در سیزدهم شهریور ماه سال ‪ ۱۳۸۳‬در تهران درگذشت‪bbc .‬‬


Farhang, September 19, 2014, No. 296

‫سال يازدهم‬

Page 39


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 40‬‬

‫آژانس مسافرتی‬

‫‪604-982-1116‬‬ ‫آژانس مسافرتی اطلس‬ ‫آژانس مسافرتی رایا (مرجان عظیمی) ‪604-971-4180‬‬ ‫‪( Advanced Travel‬تینا خدایی) ‪604-904-4422‬‬ ‫‪604-770-4474‬‬ ‫آژانس هواپیمایی آپادانا‬ ‫‪604-986-0094‬‬ ‫آریا تراول‬ ‫‪604-763-6557‬‬ ‫تورهای مسافرتی ایساتیس‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫آرایشگاه و سالن زيبایی‬

‫‪604-980-5464‬‬ ‫‪King Hair Design‬‬ ‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫آموزش هنر‬

‫نقاشی‪:‬‬ ‫‪604-349-6326‬‬ ‫نازنین صادقی (آبرنگ)‬ ‫‪www.nazanin-artist.com‬‬ ‫رامین جمالپور (رنگ روغن‪ /‬آبرنگ) ‪604-924-1475‬‬ ‫موسیقی‪:‬‬ ‫‪604-375-1272‬‬ ‫اشرف آبادی (تار و سه تار)‬ ‫‪604-983-3985‬‬ ‫استاد شاملو (ویلن و سه تار)‬ ‫‪778-833-4778‬‬ ‫ُرهام بهمنش (پیانو)‬ ‫نازنین صادقی (پیانو برای کودکان) ‪604-349-6326‬‬ ‫گالری موسیقی (پیانو‪ ،‬گیتار‪ ،‬ویلن) ‪604-980-4913‬‬ ‫‪604-990-1278‬‬ ‫مازیار امامی (گیتار)‬ ‫‪604-441-9442‬‬ ‫کامران (گیتار پاپ)‬ ‫رامین جمالپور (پیانو‪ ،‬تئوری‪/‬هارمونی) ‪604-924-1475‬‬ ‫‪778-893-6766‬‬ ‫فرشته فرمند (آواز)‬ ‫‪604-913-3486‬‬ ‫پرویز نزاکتی (آواز)‬ ‫‪604-551-3963‬‬ ‫محمد خرازی (گیتار)‬ ‫عکاسی‪:‬‬ ‫‪778-372-0765‬‬ ‫آموزش عکاسی کارون‬ ‫کارتون و کاریکاتور‪:‬‬ ‫گالری کالغ سفید (افشین سبوکی) ‪778-898-4575‬‬ ‫خطاطی‪:‬‬ ‫‪778-889-4820‬‬ ‫انجمن خوشنویسان ایران‬ ‫رقص‪:‬‬ ‫‪604-983-0015‬‬ ‫باله ملی پارس‬ ‫‪604-224-0011‬‬ ‫گروه رقص آتش‬

‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫دی جی‪:‬‬

‫ارز و ارسال پول‬

‫‪604-913-2324‬‬ ‫دنیا‬ ‫‪604-688-2516‬‬ ‫چارلیز (داون تاون)‬ ‫‪604-763-1512‬‬ ‫دانیال‬ ‫‪604-945-3266‬‬ ‫عطار (کوکیتالم)‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫بیمه‬

‫‪604--836-5663‬‬ ‫جهانگیر فامیلی‬ ‫‪604-803-1571‬‬ ‫وسپان وخشوری‬ ‫‪778-231-9879‬‬ ‫شاهین گلستانی‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫پزشک ‪ /‬مرکز پزشکی‬

‫پزشک خانوادگی‪:‬‬ ‫دکتر فروزان گوهری (‪604-588-4449 )Surrey‬‬ ‫دکتر پروانه بهشتی (‪604-984-9641 )West Van‬‬ ‫فیزیوتراپی‬ ‫‪604-985-6662‬‬ ‫کلینیک فیزیوتراپی کاپیالنو‬ ‫ناتوروپاتیک‪:‬‬ ‫دکتر ماندانا عدالتی (‪604-987-4660 )North Van‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫تدریس خصوصی‬

‫‪604-721-2244‬‬ ‫مهندس پورولی‬ ‫‪604-710-9602‬‬ ‫دکتر حسن امتیازی‬ ‫‪604-644-4601‬‬ ‫رضا ُکره ای (شیمی)‬ ‫‪778-386-0398‬‬ ‫دکتر زمان پور‬ ‫‪778-896-4030‬‬ ‫عنایت اهلل کشاورزی‬ ‫مونا لطفی زاده (شیمی و بیولوژی) ‪604-727-5960‬‬ ‫‪778-223-5737‬‬ ‫امید بهرامی (زبان انگلیسی)‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫ترجمه‬

‫حسین عندلیب (مترجم رسمی) ‪604-868-9800‬‬ ‫امیربانو قاسمی نژاد (مترجم رسمی) ‪778-998-8402‬‬ ‫‪604-377-9225‬‬ ‫فریبرز خشا (مترجم رسمی)‬ ‫‪604-817-4689‬‬ ‫دالور قدرشناس (‪)Ph.D‬‬ ‫حمید دادیزاده (مترجم رسمی) ‪604-889-5854‬‬ ‫‪604-987-1413‬‬ ‫یونکس‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫تعمیرات و خدمات ساختمانی‬

‫‪778-883-0944‬‬

‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫شرکت ساختمانی لوفا ‪ -‬پارسا خاکپور ‪778-893-7277‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫تعمیرات لوازم خانگی ‪ /‬برقی ‪ /‬کامپیوتر‬

‫‪604-922-5566‬‬ ‫‪Oxford Learning Centre‬‬ ‫‪604-281-0244‬‬ ‫موسسه آموزشی کپیالنو‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫‪604-770-0660‬‬

‫‪Dj Pm Pro‬‬

‫آموزشگاه‬

‫آموزش زبان‬

‫‪778-862-4400‬‬ ‫حسین غفاری (انگلیسی)‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫آموزشگاه زبان فارسی‬

‫‪604-261-6564‬‬ ‫ایرانیان‬ ‫‪604-913-0601‬‬ ‫دهخدا (نورت ونکوور)‬ ‫‪604-442-9431‬‬ ‫نور دانش‬ ‫خیام (کوکیتالم‪ ،‬برنابی‪ ،‬ونکوور) ‪604-258-7440‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫آموزش رانندگی‬

‫‪604-710-0550‬‬ ‫‪( Green Way‬محسن)‬ ‫‪778-995-0000‬‬ ‫سیامک صالحی پور‬ ‫‪778-896-1420‬‬ ‫‪( "E Z up" on Gas‬بهروز)‬ ‫‪604-644-8960‬‬ ‫حسین الهیجی‬ ‫‪604-990-4844‬‬ ‫کاپیالنو (جوان)‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫اتوموبیل‬

‫هوندا (هوشنگ دیده بانی)‬ ‫فولکس واگن (بهداد نخعی)‬ ‫آئودی (علی بنی صدر)‬

‫‪778-898-0701‬‬ ‫‪604-649-3618‬‬ ‫‪604-250-6711‬‬

‫‪Techno Electro‬‬ ‫سعید ابراهیمی‬

‫‪604-346-8925‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫تعمیرات اتوموبیل‬

‫‪604-438-0222‬‬ ‫‪( KMF‬خسرو خاندشتی)‬ ‫‪( Seawall Auto Body‬عرفان) ‪604-475-3299‬‬ ‫تعمیرگاه و مکانیکی ‪604-960-0389 Auto Tek‬‬ ‫‪604-722-4175‬‬ ‫زاهد هفت لنگ‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫تمیزکاری و نظافت منازل‬

‫‪604-862-9876‬‬ ‫‪A & S Cleaning‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫حسابداری‬

‫ناهید پاک (‪778-340-0231 )NasTax-N. Van‬‬ ‫ناهید پاک (‪604-781-8153 )NasTax- Langley‬‬ ‫‪604-780-5995‬‬ ‫ناهید فیروزی‬ ‫‪778-285-8830‬‬ ‫حسابداری صبا‬ ‫‪604-468-4222‬‬ ‫تراز (کوکیتالم)‬ ‫‪604-986-3704‬‬ ‫تراز (حسن نراقی)‬ ‫‪604-990-6668‬‬ ‫رضا هوشمند‬ ‫‪-----------------------------------------------‬‬

‫حمل و نقل‬

‫‪604-970-2233 Merto Vancouver Movers‬‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫خريد و فروش طال ‪ ،‬نقره و جواهرات‬

‫‪778-889-9291‬‬ ‫‪Gold Buyers‬‬ ‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫خدمات چاپ‬

‫ای جی ای‬ ‫کاپیز دیپو (نورت ونکوور)‬

‫‪604-941-9933‬‬ ‫‪604-990-7272‬‬

‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫خدمات کنسولی‪ /‬اسناد رسمی‪ /‬مهاجرت‬

‫فریبرز خشا (نوتاری پابلیک) ‪604-922-4600‬‬ ‫‪604-924-4452‬‬ ‫محمد همائی نژاد ‬ ‫کاظم سیدعلیخانی (امور مهاجرت) ‪778-285-2866‬‬ ‫‪604-230-9767‬‬ ‫نیلپر هنرور (پورت مودی)‬ ‫‪604-986-3704‬‬ ‫حسن نراقی (امور مهاجرت)‬ ‫‪604-987-1413‬‬ ‫یونکس‬ ‫‪778-285-2866‬‬ ‫راه کانادا (کوکیتالم)‬ ‫‪604-973-0102‬‬ ‫سوزان بشیری‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫خدمات کامپیوتر‬

‫‪604-657-4318‬‬ ‫شهرام شعبانی‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫داروخانه‬

‫‪604-982-0981‬‬ ‫داروخانه نورت وست‬ ‫‪604-944-2048‬‬ ‫فارماسیو (کوکیتالم)‬ ‫داروخانه‬ ‫ِ‬ ‫داروخانه ‪EVERGREEN‬‬ ‫‪604-474-3837‬‬ ‫‪604-944-5500‬‬ ‫داروخانه گلن‬ ‫‪------------------------------------------------‬‬

‫دندانپزشک‬

‫‪604-985-7032‬‬ ‫دکتر بابک چهرودی‬ ‫‪604-321-8001‬‬ ‫دکتر روشنک شفقی‬ ‫‪------------------------------------------------‬‬

‫رستوران‬

‫‪604-971-5113‬‬ ‫خلیج فارس‬ ‫‪604-980-2822‬‬ ‫آوا‬ ‫‪604-904-3904‬‬ ‫گیالنه‬ ‫‪604-770-0079‬‬ ‫قصر زعفران‬ ‫‪604-980-7373‬‬ ‫کازبا‬ ‫‪778-340-1500‬‬ ‫زیتون‬ ‫‪604-690-1015‬‬ ‫پرسپولیس‬ ‫‪604-620-3345‬‬ ‫چاتانوگا‬ ‫‪604-987-9000‬‬ ‫کپیالنو کافه‬ ‫‪------------------------------------------------‬‬

‫سرمایه گذاری و خدمات مالی‬

‫‪604-803-1571‬‬ ‫وسپان وخشوری‬ ‫‪778-773-6377‬‬ ‫محسن مطلبی‬ ‫‪778-231-9879‬‬ ‫شاهین گلستانی‬ ‫‪------------------------------------------------‬‬

‫عکاسی و فیلمبرداری‬

‫‪604-925-6800‬‬ ‫پرفکت شات استودیو‬ ‫‪778-372-0765‬‬ ‫استودیو عکاسی کارون‬ ‫حمید ‪604-358-7060 slicephotography.ca‬‬ ‫‪778-355-4445‬‬ ‫دات آرت استودیو‬ ‫‪604-987-1413‬‬ ‫یونکس‬ ‫‪------------------------------------------------‬‬

‫فروشگاه مواد غذایی‬

‫آپادانا‬ ‫آرين مارکت‬ ‫نانسی‬ ‫آریا‬ ‫افرا‬ ‫فروشگاه بزرگ دایانا‬ ‫‪Urban Gate‬‬ ‫المپیا‬ ‫پارس‬ ‫پرشیا‬ ‫میت شاپ اند دلی‬ ‫دانیال‬

‫‪604-931-6121‬‬ ‫سوپر مارکت پارسیان‬ ‫‪604-877-0139‬‬ ‫یک و یک‬ ‫‪778-285-2258‬‬ ‫سانیز مارکت (پاسارگاد سابق)‬ ‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫فرش (فروش ‪ /‬تعمیرات ‪ /‬شستشو)‬

‫‪604-770-1784‬‬ ‫فرش پازیریک‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫کتابفروشی‬

‫نیما (کتاب‪ ،‬فیلم و آالت موسیقی) ‪604-904-0821‬‬ ‫‪778-372-0765‬‬ ‫کتاب کارون‬ ‫‪604-671-9880‬‬ ‫پان به (کتاب و فیلم)‬ ‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫مشاور امالک‬

‫محمد خلیل بیگ ‬ ‫ی‬ ‫مرتضی رضایی‬ ‫پرتو مشرف‬ ‫ایرج بابایی‬ ‫فرزاد میرپور‬ ‫کتایون ِوب‬ ‫نادر معتمد‬ ‫مژگان شیخ االسالمی‬ ‫کورس پزشک‬ ‫پروین نارچی‬ ‫سارا عسکریان‬ ‫هومن بزرگ نیا‬ ‫مارسی پناه‬ ‫مهرناز چیت ساز‬ ‫رضا راد‬ ‫فتانه معصومی‬ ‫فاطی دارا‬

‫‪604-727-4044‬‬ ‫‪604-603-0704‬‬ ‫‪604-506-8668‬‬ ‫‪604-626-1033‬‬ ‫‪604-999-2040‬‬ ‫‪604-315-8715‬‬ ‫‪604-603-0762‬‬ ‫‪604-898-4333‬‬ ‫‪604-518-3992‬‬ ‫‪604-790-7484‬‬ ‫‪604-716-6821‬‬ ‫‪604-880-6800‬‬ ‫‪604-761-7546‬‬ ‫‪604-988-8000‬‬ ‫‪778-855-2778‬‬ ‫‪604-771-4769‬‬ ‫‪604-787-6562‬‬

‫‪---------------------------------------------‬‬

‫نان ‪ /‬شیرینی‬

‫‪Better Bakes & Eats‬‬ ‫شیرینی گلستان‬ ‫شیرینی رکس ‬ ‫شیرینی الله‬ ‫شیرینی مینو‬ ‫کلبه نان‬ ‫افرا‬

‫‪604-987-5881‬‬ ‫‪604-990-7767‬‬ ‫‪604-973-0119‬‬ ‫‪604-986-6364‬‬ ‫‪604-552-3336‬‬ ‫‪778-340-1773‬‬ ‫‪604-987-7454‬‬

‫‪---------------------------------------------‬‬

‫نشریات و دیگر رسانه ها‬

‫فرهنگ‬ ‫فرهنگ‬

‫‪BC‬‬ ‫‪BC‬‬

‫شهروند‬ ‫پیوند‬ ‫دانستنیها‬ ‫ماهنامه نگاه‬ ‫دانشمند‬ ‫تلویزیون پرواز‬ ‫تلویزیون پیوند ‪ /‬و به یاد ایران‬ ‫رادیو فارسی زبان ونکوور‬ ‫‪BC‬‬

‫‪778-279-4848‬‬ ‫‪778-317-4848‬‬ ‫‪604-988-9262‬‬ ‫‪604-921-4726‬‬ ‫‪604-697-0344‬‬ ‫‪604-782-6796‬‬ ‫‪604-913-0399‬‬ ‫‪604-723-4307‬‬ ‫‪604-921-4726‬‬ ‫‪778-709-9191‬‬

‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫وام‬

‫‪604-725-7230‬‬ ‫‪ 604-990-0900‬بهنام نیک اختر‬ ‫‪604-307-8674‬‬ ‫‪ 604-540-5251‬مهرداد نویس‬ ‫‪604-375-4119‬‬ ‫‪ 604-987-5544‬محمد فراهانی‬ ‫‪604-603-0762‬‬ ‫‪ 604-682-8816‬نادر معتمد‬ ‫‪604-987-7454‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬‫‪604-941-1881‬‬ ‫‪ 604-472-8888‬وکالت ‪ /‬خدمات حقوقی‬ ‫‪ 604-988-8100‬متیو فهی (‪604-561-4644 )Matthew Fahy‬‬ ‫‪604-925-6005‬‬ ‫‪ 604-988-3515‬زهرا جناب‬ ‫‪------------------------------------------------‬‬‫‪604-985-2288‬‬ ‫‪ 604-983-2020‬هنرهای دستی‬ ‫‪778-372-0765‬‬ ‫ ‬ ‫‪ 604-669-6766‬کارون‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 41‬‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫اطالعيه ارکستر ملل نوا‬ ‫موسسه فرهنگی نوا تشکیل ارکستر ملل نوا (غیرحرفه ای ) را تحت سرپرستی استاد‬ ‫حسین بهروزی نیا اعالم میدارد‪:‬‬ ‫ارکستر ملل نوا از نوازندگان عالقمند برای شرکت در دوره پاییز ‪ ۲۰۱۴‬دعوت میکند‪.‬‬ ‫این دوره شامل ‪ ۹‬جلسه تمرین‪/‬آموزش تحت سرپرستی استاد حسین بهروزی نیا‪ ،‬دکتر‬ ‫فرشید سمندری‪ ،‬دکتر دمگاژ ایوانویچ و ژیمین یو میباشد‪ ،‬و شامل سبکهای مختلفی از‬ ‫موسیقی ملل از ایرانی و چینی تاغربی میباشد‪ .‬تحت سرپرستی هریک از اساتید‪ ،‬ارکستر‬ ‫قطعات جدیدی از سبکهای متفاوت را فرامیگیرد‪ .‬شرکت در این برنامه برای عموم‬ ‫بدون شرایط سنی‪ ،‬سبک و یاسطح نوازندگی ازاد است‪ .‬تنها شرکت کنندگان باید بتوانند‬ ‫نت ملودیها و ریتمهای ساده را بخوانند ‪ .‬نوازندگان پیشرفته تر متناسب توانشان بخشهای‬ ‫پیچیده تری را برعهده خواهند گرفت‪ .‬این گروه به همراهی اساتید کنسرتی را در تاریخ‬ ‫‪ 1‬دسامبر ساعت ‪ 8‬در سالن کی میک (‪ )kay meek theatre‬برگزار میکند‪.‬‬ ‫اساتید‪ :‬استاد حسین بهروزی نیا‪ ،‬دکتر فرشید سمندری‪ ،‬دکتر دمگاژ ایوانویچ و ژیمین یو‪.‬‬ ‫زمان‪ :‬از ‪۲۹‬سپتامبر تا ‪ ۲۴‬نوامبر دوشنبه ها ساعت‪ 6‬الی ‪ 8:15‬بعدازظهر‬ ‫مکان‪ :‬موسسه فرهنگی نوا؛ ‪۱۳۵۵‬خیابان مین (‪ ،)Main‬نورث ونکوور‬ ‫سازها‪ :‬زخمه ای(مثل تار یا گیتار)؛ زهی آرشه ای( مثل کمانچه یا ویلن)؛بادی چوبی(‬ ‫مثل فلوت یا نی)؛ بادی مسی (مثل ترومپت) کوبه ای و پیانو‪.‬‬ ‫ثبت نام‪ :‬مبلغ ‪(‪$‬۴۰۰‬جهت کل دوره شامل کنسرت)؛ ‪%۲۵‬تخفیف برای هنرجویان‬ ‫موسسه نوا‪‬.‬‬ ‫برای اطالعات بیشتر با این شماره تماس بگیرید‪۶۰۴۹۸۵۶۲۸۲ :‬‬ ‫فرمهای ثبت نام خود را به ‪ ‪‬navaartcentre@gmail.com‬بفرستید‪.‬‬ ‫فرم ثبت نام را در ذیل یا در وبسایت بیابید‪www.navaart.ca‬‬

‫کارگاه آموزشی انجمن آموزشگران و مشاوران خانواده‬ ‫بدینوسیله به اطالع کلیه عالقمندان به کالسهای خودشناسی میرساند که انجمن آموزشگران‬ ‫و مشاوران خانواده از تاریخ ‪ ۲۶‬سپتامبر ‪ ۱۰ ،۲۰۱۴‬جلسه کارگاه آموزشی ارتباط موثر با‬ ‫کودکان‪ ،‬نوجوانان‪ ،‬و جوانان در کتابخانه نورث ونکوور برگزار می کند‪.‬‬ ‫در این سمینار‌ها در مورد دالیل خجالت‪ ،‬گوشه گیری‪ ،‬نداشتن اعتماد بنفس‪ ،‬رفتار‌های نابهنجار‪،‬‬ ‫بی‌ حوصلگی‪ ،‬نداشتن هدف و انگیزه‪ ،‬اعتیاد به کامپیوتر ‪ -‬مواد مخدر ‪ -‬روابط ناسالم‪ ،‬و راه حل‬ ‫هایی برای این معضالت ارایه خواهیم داد‪ .‬با شرکت در این کارگاهها که در در روز‌های جمعه‬ ‫صبح از ساعت ‪ ۹.۳۰‬تا ‪ ۱۱.۳۰‬برگزارمی شود آینده‌ای بهتر برای خود و فرزندانتان رقم زنید‪.‬‬ ‫‪ .‬مدرس‪ :‬خانم پوران پورقبال و اقای علی خدامی جامعه شناس و مشاور بالینی از طرف انجمن‬ ‫مشاورین خانواده‬ ‫برای کسب اطالعات بیشترو ثبت نام می توانید با خانم کتی هاشمی ‪ 6045129093‬ویا ایمیل‬ ‫‪ info@gvcounselling.com‬تماس حاصل فرمائید‪.‬‬

‫اطالعيه مدرسه ايرانيان (ترم پاییزی)‬ ‫مدرسه ايرانيان برای آموزش زبان فارسی وايجاد ارتباط بين نسل ها‪ ،‬دوره پاییزی خود را‬ ‫برای کودکان‪ ،‬نوجوانان و بزرگساالن ‪ ،‬در محيطی آموزشی و شاد آغاز می کند‪.‬‬ ‫خدمات ما در سطوح پيش دبستانی‪ ،‬اول تا پنجم و پيشرفته‪ ،‬متناسب با دانش و ظرفيت دانش‬ ‫آموزان با روش های متنوع شامل درس‪ ،‬قصه گويی (خوانی)‪ ،‬روزنامه و مقاله خوانی است ‪.‬‬ ‫کتابخانه مدرسه ايرانيان نيز برای وسعت بخشيدن به دايره لغات و مطالعه بيشتر در دسترس‬ ‫دانش آموزان اين مرکز قرار دارد‪.‬‬ ‫يو بی سی‪ :‬دوشنبه ها‪)3/5-5()4/5-6( :‬‬ ‫‪)Acadia Park (Activity Room‬‬ ‫‪Tennis Crt. Vancouver 2707‬‬ ‫ريچموند‪ :‬سه شنبه ها‪)3/5-5()4-5/5( :‬‬ ‫‪Minoru Gate. Richmond 7700‬‬ ‫نورث ونكوور‪ :‬چهارشنبه ها‪)3/5-5()4-5/5( :‬‬ ‫‪)N. Van. City Library (Board Room‬‬ ‫‪W. 14th. St. N. Vancouver 120‬‬ ‫وست ونکوور‪ :‬پنج شنبه ها‪)3/5 5-()4-5/5( :‬‬ ‫‪)W. Van. Community Centre (Mountain Room‬‬ ‫‪Marine Dr. W. Vancouver, BC. V7V 4Y2 2121‬‬ ‫پورت مودی‪ :‬جمعه ها‪)3/5-5()4 - 5/5( :‬‬ ‫‪)Port Moody Recreation Complex (Room 3‬‬ ‫‪Ioco Road, Port Moody, BC, V3H 5M9 300‬‬ ‫کوکيتالم و برنابی‪ :‬شنبه ها‪)10/30 12- () 11-12/30( :‬‬ ‫‪)Dogwood Pavilion (Cards Room‬‬ ‫‪Poirier St. Coquitlam 640‬‬ ‫وست ونکوور‪ :‬شنبه ها ‪)1/5-3() 2 3-/30( :‬‬ ‫‪)W. Van. Community Centre (Cedar Room‬‬ ‫‪Marine Dr. W. Vancouver 2121‬‬ ‫لطفا برای ثبت نام و رزرو جا با تلفن موبايل ‪ )604( 551-9593‬يا ‪ )604(261-6564‬با ژيال‬ ‫اخوان تماس حاصل فرمائيد‪.‬‬

‫کليسای نجات‬ ‫بدين وسيله به اطالع هموطنان عزيز می رساند که‪:‬‬ ‫جلسات پرستش‪ ،‬موعظه و دعا هر شنبه‬ ‫راس ساعت ‪ 4‬بعد ازظهر در شهر کوکيتلم‬ ‫‪2665, Runnel Drive , Coquitlam , BC‬‬ ‫برگزار می شود‪.‬‬ ‫تلفن تماس‪:‬‬

‫)‪(778).70NEJAT (63528‬‬ ‫در طول برنامه امکان نگهداری از فرزندان شما فراهم می باشد‪.‬‬


‫‪Page 42‬‬

‫سال يازدهم‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫جويای کار ‪ -‬جويای کار‬

‫جويای کار ‪ -‬جويای کار‬

‫ حسابدار جویای کار‪604.401.3034 :‬‬‫‪------------------------------------------------------‬‬

‫ جویای کار در زمینه امور اداری‪ ،‬شرکتی و فروشگاه‬‫‪604.375.2110‬‬ ‫می باشم‪.‬‬ ‫‪-----------------------------------------------------‬‬

‫ آماده برای کار در زمینه امور اداری‪ ،‬دفتری و خدمات با‬‫تجربه طوالنی مدت در کانادا ‪ -‬دارای گواهینامه بی سی‪،‬‬ ‫با سابقه درخشان و تسلط به زبان انگلیسی‬ ‫)آرش( ‪604.986.1910 & 778.558.5829‬‬ ‫‪-----------------------------------------------------‬‬‫ جويای کار در زمینه کارهای ساختمانی‪ ،‬باغبانی‪،‬‬‫رنگرزی و ‪...‬‬ ‫)محمد( ‪604.600.8996‬‬ ‫‪-----------------------------------------------------‬‬‫ جویای کار در زمینه کارهای اداری و دفتری‪ ،‬فروشگاه‪،‬‬‫رانندگی و ترجمه می باشم‪.‬‬ ‫‪778.839.8889‬‬ ‫‪-----------------------------------------------------‬‬‫ جویای کار در کافی شاپ در نورت ونکوور‬‫دارای تجربه کار در این زمینه‬ ‫‪604.366.1789‬‬ ‫‪-----------------------------------------------------‬‬‫ جویای کار در زمینه مراقبت از کودکان‬‫مراقبت از کودکان شما در هر سنی ‪ -‬همه روزه‪ ،‬همه‬ ‫ساعت‪ ،‬حتی تعطیالت آخر هفته‬ ‫دارای مدرک ‪ ،LNR‬مدرک ‪ Family Childcare‬و‬ ‫مدرک ‪( First Aid‬کمک های اولیه)‬ ‫در ریچموند ‪604.241.7401‬‬ ‫‪-----------------------------------------------------‬‬‫ جویای کار در زمینه نگهداری از کودکان‬‫مادر دو فرزند موفق با بیش از ‪ 15‬سال تجربه تدریس در‬ ‫مقاطع مختلف در دبیرستان های تهران و دارنده مدرک‬ ‫‪ Family Childcare‬از بریتیش کلمبیا‪ ،‬آماده نگهداری‬ ‫از فرزندان عزیز و دلبندتان در طول هفته و روزهای آخر‬ ‫هفته (‪ )weekends‬می باشد‪.‬‬ ‫)فریده( ‪778.707.1016‬‬ ‫‪-----------------------------------------------------‬‬‫ خانمی با گواهینامه رانندگی بی سی و دارای اتوموبیل‪،‬‬‫جویای کار می باشد‪.‬‬ ‫‪778.318.7545‬‬ ‫‪-----------------------------------------------------‬‬‫ جویای کار در زمینه کارهای ساختمانی‪ ،‬دیوارکشی‬‫چوبی‪ ،‬بتونی و فلزی‪ ،‬در و پنجره‪ ،‬فونداسیون‪ ،‬لوله‬ ‫کشی‪ ،‬جوشکاری‪ ،‬کاشیکاری‬ ‫با بیش از ‪ 5‬سال سابقه کار‬ ‫)کیاوش( ‪778.888.3110‬‬ ‫‪-----------------------------------------------------‬‬‫ فیلمبردار حرفه ای با چندین سال تجربه ‪ -‬مسلط به‬‫دستگاه های ادیتینگ و مسلط به زبان انگلیسی ‪ -‬جویای‬ ‫کار‬ ‫‪604.765.2045‬‬ ‫‪-----------------------------------------------------‬‬‫ آرایشگر خانم با بیش از ‪ 10‬سال سابقه کار در کانادا‪،‬‬‫جویای کار می باشد‪.‬‬ ‫‪604.360.8609‬‬

‫ جویای کار در زمینه پرستاری‬‫نرس باسابقه دارای مدارک‪:‬‬ ‫& ‪ Early Childhood Care‬و ‪First Aid‬‬ ‫‪Education‬‬ ‫از کانادا‪ ،‬آماده نگهداری از کودک یا سالمند و یا بیمار‬ ‫شما می باشد‪.‬‬ ‫‪604.352.8413‬‬ ‫‪----------------------------------------------------‬‬‫ جویای کار ‪ -‬مسلط به زبان انگلیسی برای کار به‬‫عنوان مترجم برای اشخاص و سازمان ها‬ ‫‪604.440.1341‬‬ ‫‪----------------------------------------------------‬‬‫ جویای کار در زمینه نگهداری از کودکان ‪ -‬با بیش از‬‫‪ 35‬سال سابقه کار در مهد کودک‬ ‫‪604.442.1924‬‬ ‫‪----------------------------------------------------‬‬‫‪604.904.1176‬‬ ‫ جویای کار می باشم‪.‬‬‫‪----------------------------------------------------‬‬‫ جویای کار‪ :‬خانمی با مدرک ‪Family Daycare‬‬‫و ‪ First Aid‬برای نگهداری از کودکان شما پیش و‬ ‫پس از مدرسه (‪ )before & after school‬و حتی‬ ‫روزهای آخر هفته و تعطیالت‬ ‫دارای اتوموبیل جهت ایاب و ذهاب‬ ‫در منطقه ترای سیتی‬ ‫‪778.861.5654‬‬ ‫‪----------------------------------------------------‬‬‫ خانمی دارای مدرک در زمینه مراقبت از کودکان‬‫(‪ )Family Childcare License‬و کمک های اولیه‪،‬‬ ‫همه روزه آماده کار در منطقه نورت شور می باشد‪.‬‬ ‫‪604.868.9440‬‬ ‫‪----------------------------------------------------‬‬‫ دارای مدرک پرستاری از ایران و بریتیش کلمبیا‪-‬‬‫جویای کار در زمینه نگهداری از سالمندان در منزلشان‪-‬‬ ‫دارای مدارک مربوطه‬ ‫و نیز نگهداری از کودکان با مدرک ‪BC Daycare‬‬ ‫‪778.882.5107‬‬ ‫‪----------------------------------------------------‬‬‫ جویای کار در کمپانی‪ ،‬شرکت‪ ،‬اداره‪ ،‬مغازه‪ ،‬فروشگاه‪.‬‬‫برای کارهای مناسب با قیمت مناسب‬ ‫‪604.593.1705‬‬ ‫‪----------------------------------------------------‬‬‫ خانمی جویای کار در زمینه نگهداری از سالمندان‬‫‪604.600.2924‬‬ ‫‪----------------------------------------------------‬‬‫ جویای کار‪ :‬گرافیست با ‪ 11‬سال سابقه کار در نشریات‬‫و چاپخانه‪ ،‬آشنا به کار با برنامه های گرافیک و ‪ 6‬سال‬ ‫سابقه کار در امور خدمات و سرویس کامپیوتر و لپ تاپ‬ ‫و شبکه و دوربین های مدار بسته‬ ‫)پژمان( ‪604.783.4547‬‬

‫توجه!‪ ،‬توجه!‬ ‫لطفاً توجه بفرماييد که تنها آگهی های جویای کار‬ ‫برای کسانی که در پی یافتن کارند و نیز آگهی های‬ ‫استخدام ارسالی از سوی شرکت ها و بیزینس ها در‬ ‫این نشریه به صورت رایگان به چاپ می رسد‪.‬‬ ‫خواهشمندیم از درخواست آگهی رایگان برای‬ ‫مواردی چون فروش یا کرایه منزل‪ ،‬یافتن همخانه‪،‬‬ ‫ارائه خدمات حرفه ای خود (مانند تدریس‪ ،‬سرویس‬ ‫حمل و نقل و اثاث کشی‪ ،‬یافتن پرستار برای فرزندان‬ ‫یا والدین سالخورده خود و امثال آن) و نیز آنچه‬ ‫به خارج از ونکوور و بی سی مربوط می شود‪،‬‬ ‫خودداری بفرمایید‪.‬‬ ‫این نوع آگهی ها در صفحه ای دیگر در اندازه ای‬ ‫مناسب و در ابعادی نزدیک به یک بیزینس کارت با‬ ‫پرداخت تنها پنج دالر در هر نوبت در دسترس شما‬ ‫خواهد بود‪.‬‬ ‫با سپاس از توجه تان به این نکات‬ ‫ متخصص و مدرس دانشگاه در حوزه توسعه کسب و‬‫کار و مذاکرات تجاری با بیش از ‪ 15‬سال تجربه کاری‬ ‫در یکی از معتبرترین شرکت ها‪ ،‬شامل‪:‬‬ ‫‪ 1‬بازاریابی (تحقیقات‪ ،‬بازاریابی اجرایی و برنامه های‬‫توسعه محصول ‪ - 2-‬فروش و مشتری مداری ‪ --3‬خرید‬ ‫داخلی و خارجی و منبع یابی‬ ‫‪604.500.0872‬‬ ‫‪----------------------------------------------------‬‬‫ هندی من (‪ )Handy Man‬جویای کار در زمینه‬‫همه نوع کارهای ساختمانی‪ ،‬نقاشی ساختمان (داخلی و‬ ‫بیرونی)‪ power-washing ،‬و‪ ...‬می باشد‬ ‫)علی( ‪778.898.3103‬‬ ‫‪----------------------------------------------------‬‬‫ جویای کار با تسلط به زبان انگلیسی و دارای تجربه در‬‫زمینه کنترل ترافیک (‪ )Traffic Controller‬و کار با‬ ‫لیفت تراک‪ ،‬فورک لیفت و لودر‬ ‫و نیز در زمینه تعمیر و نگهداری پله برقی و آسانسور‬ ‫‪604.445.3005‬‬ ‫‪----------------------------------------------------‬‬‫ خانمی جویای کار در زمینه ی نگهداری از کودکان‬‫با تجربه ی کافی و دارای مدرک ‪ Childcare‬از‬ ‫بریتیش کلمبیا‬ ‫)طاهره( ‪604.655.8250‬‬ ‫‪----------------------------------------------------‬‬‫‪-----------------------------------------------------‬‬

‫استخدام ‪ -‬استخدام ‪ -‬استخدام‬ ‫ استخدام فوری‪:‬‬‫ُرش لیزر‬ ‫ب‬ ‫دستگاه‬ ‫اپراتوری‬ ‫جهت‬ ‫فنی‬ ‫به یک نفر دیپلم‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫در کارگاهی واقع در لنگلی (‪ )Langley‬نیازمندیم‪.‬‬ ‫)شرکت اکیوتک( ‪604.626.4700‬‬ ‫‪contact@accutekindustries.com‬‬ ‫‪----------------------------------------------------‬‬‫ استخدام‪ :‬به یک نفر با تجربه کافی در زمینه آهنگری‬‫و جوشکاری نیازمندیم‪.‬‬ ‫‪778.232.9284‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 43‬‬

‫استخدام ‪ -‬استخدام ‪ -‬استخدام‬ ‫ رستوران آوا به تعدادی ویترس نیازمند است‪ .‬متقاضیان لطفاً با‬‫شماره های ذیل تماس بگیرند‪:‬‬ ‫‪604.980.2822 / 604.980.2899‬‬ ‫‪& 604.618.6052‬‬ ‫‪Address: 1451 Lonsdale Ave, North Vancouver‬‬ ‫‪-------------------------------------------------------------‬‬‫ استخدام‪ :‬به یک خانم در سالنی با موقعیت عالی در منطقه‬‫کوکیتالم به صورت کمیسیون و یا اجاره اتاق برای کارهای‬ ‫استتیشن نیازمندیم‪.‬‬ ‫‪604.941.2134‬‬ ‫‪-------------------------------------------------------------‬‬‫ استخدام‪ :‬کمپانی حمل بار (‪ )Moving Company‬به چند‬‫نفر برای بارگیری و تخلیه ماشین های تراک یوهال (‪)U-haul‬‬ ‫نیازمند است‪.‬‬ ‫‪604.445.4590‬‬ ‫تدريس پيانو‪ ،‬آکاردئون و تئوری موسيقی‬ ‫برای کودکان و بزرگساالن‬ ‫با سی سال سابقۀ تدريس‬

‫حسين زليخاپور‬

‫‪604.618.9709‬‬

‫مرمت و بازسازی‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫طالهای قدیمی و شکسته‬ ‫شما را به بهترين قيمت‬ ‫خريداريم‬ ‫‪( 778.858.6423‬ميعاد)‬

‫‪Quick Transport‬‬

‫شرکت حمل و نقل (مووینگ) و نیز جمع‬ ‫آوری اثاث کهنه و بی استفاده ‪Tel:‬‬ ‫‪( 604.915.1124‬مازيار)‬

‫تدريس زبان‬ ‫تدريس زبان های روسی و‬ ‫فرانسه به صورت تخصصی‬ ‫و انگلیسی برای بزرگساالن‬ ‫و فارسی برای کودکان‬ ‫با نازلترین قیمت‬

‫به يک نفر ‪ Travel Agent‬باتجربه نيازمند است‪.‬‬

‫‪604.982.1116‬‬ ‫سمینارهای ریاضی رایگان‬ ‫‪ -1‬نقش ریاضیات در پذیرش دانشگاه ها و کالج ها‬ ‫‪ -2‬ریاضیات دبیرستانی در ونکوور‬ ‫‪ -3‬روش های تقویت هوش و قدرت یادگیری ریاضی‬ ‫‪ -4‬کارگاه آموزشی پری کلکولس‬ ‫زمان ‪ :‬جمعه ها از ساعت ‪ 4‬الی ‪ 6‬بعد از ظهر – شروع‬ ‫از ‪ 29‬آگست‬ ‫مکان ‪ :‬موسسه شکوه – ‪ 1124‬النزدل – شماره ‪305‬‬ ‫سخنران ‪ :‬دکتر حمید زمان پور‬ ‫عالقه مندان میتوانند جهت کسب اطالع بیشتر و رزرو جا‬ ‫با شماره ‪ 778 – 386 – 0398‬تماس حاصل فرمایند‪.‬‬

‫‪604.679.9905‬‬ ‫تدريس خصوصی‬ ‫زبان انگليسی‬

‫انواع تابلوهای نقاشی رنگ روغن‬

‫‪778.874.3931‬‬

‫با قیمت بسیار مناسب‬

‫(آرزو) ‪604-351-9974‬‬

‫اجرای طرح های دکوراتيو‬

‫اطالعيه و دعوت به همکاری‬

‫با رنگ های متنوع‪ ،‬مناسب شومينه و دیوار‬ ‫(پیمان) ‪604-360-6092‬‬

‫شرکت ‪Atlas Tour & Travel‬‬

‫‪Small Moving & Pick up‬‬ ‫‪Delivery + aal Junk Removal‬‬ ‫‪24 / 7‬‬

‫برای کودکان و بزرگساالن‬

‫بازدید و معرفی نمونه به رایگان‬

‫آگهی استخدام‬

‫به اطالع ایرانیان ونکوور می رساند که رادیوی صدای زنان ایران از تاریخ دوم سپتامبر ‪ 2014‬با تیم جدید و‬ ‫به مدیریت و تهیه کنندگی دکتر نیلوفر شیدمهر کار خود را آغاز خواهد کرد‪ .‬زمان پخش برنامه ها‪:‬‬ ‫هر سه شنبه از ساعت ‪ 7‬تا ‪ 8‬شب‬

‫آموزش خصوصی جواهرسازی‬ ‫‪( Art Jewelry‬نقره)‬ ‫‪( Tel: 778.858.6423‬میعاد)‬

‫‪Vancouver Co-op Radio CFRO 100.5 FM‬‬ ‫آرشیو برنامه ها‪:‬‬ ‫‪http://www.coopradio.org/station/archives/24‬‬ ‫خواهشمندیم نظرات و پیشنهادهای خود را با ما در میان بگذارید‪ .‬به دوستانتان خبر داده و صفحه ما را روی‬ ‫فیس بوکتان معرفی کنید‪ .‬فیس بوک‪ :‬صدای زنان ایران‬ ‫همچنین از خانم های ونکوور که در زمینه های علمی‪ ،‬هنری و یا حرفه ای تخصص دارند دعوت می شود‬

‫انجام کارهای ساختمانی‪ :‬نقاشی‪ ،‬درایوال‪ ،‬کاشیکاری‪،‬‬ ‫برق از هر قبیل با قیمت مناسب‬

‫‪604.374.8605‬‬

‫برای بازتاب صدا و دیدگاه های خود و پر بار کردن برنامه ها با ما همکاری کنند‪ .‬در صورت تمایل با ایمیل‬ ‫زیر تماس بگیرید‪:‬‬ ‫‪Iranianwomenvoices@gmail.com‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 44‬‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫از شما دعوت میشود در جمع دوستانه ما‬ ‫شرکت کنید‬

‫=|¡ ‪'¸Þ¬½w>¸Þu‬‬ ‫=|¡ ‪}X¡Þ×z ¡E XyÛÑwy XV ØÕÞk Y>yºG ¸Þ¬½w>¸Þu‬‬ ‫‪t¡[ ß[ ¡E xÛ|»|ÛÕJ y ¡×ÙÞ[ x¡Ó¬TÛu= Àw>V‬‬ ‫[¡‪'VÛ¿Þu {X>V> }> ÝkºR ÝÏE‬‬

‫‪Parvaz TV‬‬ ‫‪Since 1999‬‬

‫=|¡ ‪¸Þw>Û¬Þu ¡u K|¡[ Fy ÝE ÝÉN>ºu ¡E ¸Þ¬½w>¸Þu‬‬ ‫‪'¸ÞÙÞ§E ݬg¡[ 24 KXÛ_ ÝE >X ¡u hÛÙ¬u }¡z Ýu¡wºE‬‬

‫موضوع گفتگو‪:‬‬ ‫به استقبال روز جهانی صلح‬ ‫(‪ 21‬سپتامبر ) برویم‬ ‫بررسی روانشناسی صلح ( صلح درون و برون)‬ ‫با حضور آقای دکتر علیرضا صدقی‬ ‫روانشناس‪ ،‬رواندرمانگر و مدرس دانشگاه‬ ‫زمان ‪ :‬جمعه دوازدهم سپتامبر از ساعت شش ونیم‬ ‫عصر تا هشت و نیم‬ ‫مکان ‪:‬اطاق ‪ 203‬کاپیالنو مال در نورت ونکوور‬ ‫ورود برای همه آزاد و رایگان است‬ ‫گروه فرهنگی _ اجتماعی رویش‬

‫=|¡ ‪¸Þw>Û¬Þu ¡u K|¡[ Fy ÝE ÝÉN>ºu ¡E ¸Þ¬½w>¸Þu‬‬ ‫‪}¡ÜÓÙz= x¸ÞÙ] }>ºE ¡u ݬg¡[ 24 }Û|V>X ÝE‬‬ ‫‪'¸ÞÙo >¸ÞG ß[º¬[V ß×|¸m‬‬

‫>‪>V¡w¡o XyÛÑwy XV 1999 t¡[ Y‬‬ ‫‪(116t¡¬Þ°|V t¡w¡o) ¡] Ö§Þo XV ßÓ¬Íz ¨Jºu Ýu¡wºE Ý[ ¡E‬‬ ‫‪ß²Þz¡u ¸Þ°u &x>VºqX¡o‬‬ ‫‪ßw¡ÅÕ[ {X>º] &{¸ÙÙo ÝÞÜJ‬‬ ‫‪& ¡] 116 Ö§Þo XV Y>yºG ßÓ¬Íz }¡z Ýu¡wºE ty¸N‬‬

‫=|¡ ‪ßg¡×¬N> }¡z Ýѧ] XV Y>yºG xÛ|»|ÛÕJ ¸Þ¬½w>¸Þu‬‬ ‫‪'VX>V t¡Ék XÛÃR FÛÞJÛ| y pÛ§½Þk xÛ²×z‬‬ ‫=|¡ ‪Ò|V»w FÛÞJÛ| XV Y>yºG }¡z Ýu¡wºE ¸Þ¬½w>¸Þu‬‬ ‫‪'K[> ݬ]>V {¸ÙÙÞE xÛÞÕÞu ØÞw ÝE‬‬

‫‪µ§_ 8/30 ¡z ݧٿÑ| y µ§_ 9 ¡z ݧÙ]X¡ÜP &Y>yºG‬‬ ‫‪µ§_ 9 ¡z ݧٿÑ| y µ§_ 10/30 ¡z ÝÉ×N & ÛÓ¬Íq‬‬ ‫]¨ ‪¨] 8 ¡z ݧÙ]X¡ÜP &XyÛÑwy }¡z‬‬

‫اطالعيه انجمن آموزشگران و مشاوران خانواده‬

‫=|¡ ‪}¡z Ýu¡wºE }º|ÛÁJ F¡JY¡E Ú|º¬¿ÞE ¸Þ¬½w>¸Þu‬‬ ‫>|‪'VÛ¿Þu {¸|V Y>yºG XV ºÜ] ßw>º‬‬ ‫=|¡ ‪X¡Ñ×z ¸Þw>Û¬Þu Yyºu> ÚÞ×z Y> ¸Þ¬½w>¸Þu‬‬ ‫>‪'¸Þ]¡E Y>yºG xÛ|»|ÛÕJ }X¡¶¬k‬‬ ‫=|¡ ‪ßqX»E }¡z ¾w»ÞE y ¡z Koº] ¸Þ¬½w>¸Þu‬‬ ‫‪XV XyÛÑwy XV ªu>ºJ ¸s¡wyV ßw¡©×o xÛ²×z‬‬ ‫‪'¸wX>V ßÜq= Y>yºG xÛ|»|ÛÕJ‬‬ ‫‪VÛT X¡o y ¨½o ÝE Y>yºG XV VÛT ¾Ù|»ÞE ÌÞÕ§J ¡E‬‬ ‫‪.¸ÞzV }º¬¿ÞE ÐwyX‬‬

‫‪Tel: 604-723-4307‬‬ ‫‪www.parvazfilm.com‬‬

‫بدینوسیله به اطالع کلیه عالقمندان به کالسهای خودشناسی میرساند که انجمن آموزشگران و مشاوران خانواده از تاریخ ‪۲۶‬‬ ‫سپتامبر ‪ ۱۰ ،۲۰۱۴‬جلسه کارگاه آموزشی ارتباط موثر با کودکان‪ ،‬نوجوانان‪ ،‬و جوانان در کتابخانه نورث ونکوور واقع در‬ ‫خیابان ‪ 14‬برگزار می کند‪.‬‬ ‫در این سمینار‌ها در مورد دالیل خجالت‪ ،‬گوشه گیری‪ ،‬نداشتن اعتماد بنفس‪ ،‬رفتار‌های نابهنجار‪ ،‬بی‌ حوصلگی‪ ،‬نداشتن هدف و‬ ‫انگیزه‪ ،‬اعتیاد به کامپیوتر ‪ -‬مواد مخدر ‪ -‬روابط ناسالم‪ ،‬و راه حل هایی برای این معضالت ارایه خواهیم داد‪.‬‬ ‫با شرکت در این کارگاهها که در روز‌های جمعه صبح از ساعت ‪ ۹.۳۰‬تا ‪ ۱۱.۳۰‬برگزارمی شود آینده‌ای بهتر برای خود و‬ ‫فرزندانتان رقم زنید‬ ‫مدرسین‪ :‬آقای علی خدامی و خانم پوران پورقبال‪ ،‬جامعه شناس و مشاور بالینی از طرف انجمن مشاورین خانواده‬ ‫برای کسب اطالعات بیشترو ثبت نام می توانید با خانم کتی هاشمی ‪ 6045129093‬ویا ایمیل ‪info@gvcounselling.com‬‬ ‫تماس حاصل فرمائید‪.‬‬

‫" گردهمایی روزهای یکشنبه "‬ ‫از شما دوستان و عزیزان همیشه همراه برای‬ ‫شرکت در این گردهمایی دعوت به عمل می‬ ‫آید‪.‬‬ ‫‪ Amed dance‬آموزش رقص توسط خانم‬ ‫پونه و گروه‬ ‫یکشنبه ‪۲۱‬سپتامبر ‪ -‬ساعت ‪ ۲‬الی ‪۴:۳۰‬‬ ‫بعد ازظهر ‪ -‬ورودی ‪ ۲‬دالر‬ ‫آدرس‪ :‬شماره ‪ ۱۴۵‬خیابان یکم غربی نورت‬ ‫ونکوور تلفن‪6046961121:‬‬

‫حل جدول نوروزی نشريه ی فرهنگ (شماره ی ‪)296‬‬

‫آموزش و بازی رايگان شطرنج‬ ‫آموزش و بازی رایگان شطرنج‬ ‫برای هموطنان عزیز ‪ 55‬سال به‬ ‫باال‪.‬‬ ‫مکان‪ :‬مرکز سیلور هاربر‪ ،‬شماره ‪ 144‬خیابان ‪ 22‬شرقی( در نزدیکی‬ ‫تقاطع خیابان های ‪ 22‬و النزدل)‬ ‫زمان‪:‬‬ ‫دوشنبه ها و جمعه ها از ساعت ‪ 10‬تا ‪12‬‬

‫(هادی) ‪604.988.5476‬‬


‫سال يازدهم‬

‫‪Page 45‬‬

‫‪"I collect these reports from the Real Estate Board, STAT Canada and‬‬ ‫‪economists. But I welcome your input and suggestions as this section is‬‬ ‫‪designed to address your market concerns, whether you are an existing‬‬ ‫‪property owner or just starting your search in the Greater Vancouver‬‬ ‫‪Real Estate Market. For further detailed information you can reach me at:‬‬ ‫"‪604.722.7202 (Foad Ahmadi) or FoadAhmadi.com‬‬

‫استودیو کالغ سفید تقدیم می کند‪:‬‬

‫ساخت انیمیشن‪،‬‬

‫‪Farhang, September 19, 2014, No. 296‬‬

‫ ‬

‫کالس های آموزشی‬

‫موزیک کلیپ (سینمایی و تبلیغاتی)‬ ‫و گرافیک تصویری‬

‫کاریکاتور چهره‬ ‫کارتون مطبوعاتی‬ ‫با همکاری خانه‬

‫‪No Vacation for Home Buyers‬‬ ‫‪in August‬‬

‫فرهنگ و هنر ایران‬

‫‪By FOAD AHMADI, Vancouver‬‬

‫()‪Persian(Culture(and(Art(Institute((PERCAI‬‬ ‫&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&‪Units&10&&&11*1583&Pemberton&Ave,&North&Vancouver,&BC,&V7P&2S4‬‬

‫&&&&&&&&&&&‪www.&percai&.com&&&&&&&&&&&778.889.4820&&&&&&&&&&info&@&percai&.com‬‬

‫&‬

‫با مدیریت‬ ‫افشین سبوکی‬

‫کاریکاتوریست‪ ،‬انیماتور‪ ،‬تصویرگر‬ ‫_ برنده جوایز متعدد از مسابقات بین المللی‬ ‫تصویرسازی و کاریکاتور‬

‫_ داور ‪ 2‬دوره دوساالنه بین المللی کاریکاتور تهران‬ ‫_ عضو هیئت علمی «خانه کاریکاتور ایران»‬

‫عالقمندان جهت ثبت نام در کالسها می توانند با شماره تلفن های‪ 778.889.4820 :‬یا ‪:‬‬ ‫‪ 778.898.4575‬تماس بگیرند‪.‬‬

‫پروستات‬

‫‪...‬‬

‫(دنباله از صفحه ی ‪)18‬‬

‫عالئم ادراری ناشی از بیماری پروستات‬ ‫• باریک شدن جریان ادرار و طوالنی تر شدن مدت زمان الزم برای تخلیه کامل‬ ‫مثانه‪.‬‬ ‫• دیر برقرار شدن جریان ادرار‪ ،‬فرد مدتی باید منتظر بماند تا جریان برقرار شود‪.‬‬ ‫عالوه بر این ممکن است در حین ادرار کردن‪ ،‬جریان ادرار قطع و وصل شود یا برای‬ ‫برقراری ادرار نیاز به زور زدن باشد‪.‬‬ ‫• نشت ادرار‪ ،‬خروج ادرار بعد از تخلیه مثانه که ممکن است لباس زیر را آلوده کند‪.‬‬ ‫از عوامل زمینه‌ساز سرطان پروستات می‌توان به سابقه خانوادگی‪ ،‬نژاد‪ ،‬نوع تغذیه‬ ‫و سیگار اشاره کرد‪.‬‬ ‫• تکرر ادرار‪ ،‬فرد بیش از حد معمول نیاز به دستشویی و ادرار کردن پیدا می‌کند‪.‬‬ ‫معموال اولین عالمتی است که در بیماری پروستات بروز می‌کند‪.‬‬ ‫• نیاز به تخلیه سریع ادرار به نحوی که فرد باید به سرعت خود را به دستشویی‬ ‫برساند در غیر این صورت ادرار از او خارج می‌شود‪.‬‬ ‫• تخلیه ناکامل مثانه‪ ،‬پس از ادرار کردن فرد احساس می‌کند که مثانه‌اش کامال تخلیه‬ ‫نشده است حتی اگر بارها به دستشویی برود‪ .‬گاهی بالفاصله پس از ادرار کردن‪ ،‬فرد‬ ‫دوباره قادر است ادرار کند‪.‬‬ ‫• ادرار شبانه‪ ،‬فرد مجبور می‌شود شب‌ها چند بار بیدار شود و به دستشویی برود‪.‬‬ ‫هفت سوال اصلی‬ ‫برای روشن شدن اینکه آیا شواهدی از بیماری پروستات وجود دارد یا نه هفت سوال‬ ‫اصلی وجود دارد‪:‬‬ ‫‪ -۱‬هر چند وقت یک بار این احساس را دارید که مثانه‌تان کامال تخلیه نشده است؟‬ ‫‪ -۲‬چقدر برایتان پیش می‌آید که در فاصله کمتر از دو ساعت دوباره نیاز به ادرار‬ ‫کردن پیدا کنید؟‬ ‫بطور متوسط سرطان پروستات در ‪ ۷۰‬تا ‪ ۷۴‬سالگی تشخیص داده می‌شود‪.‬‬ ‫‪ -۳‬چقدر برایتان پیش می‌آید که در یک بار دستشویی رفتن جریان ادرار شما چند بار‬ ‫قطع و وصل شود؟‬ ‫‪ -۴‬چقدر برایتان پیش می‌آید که نتوانید برای ادرار کردن صبر کنید و جلوی خود را‬ ‫بگیرید؟‬ ‫‪ -۵‬چقدر برایتان پیش می‌آید که جریان ادرار شما ضعیف یا باریک باشد؟‬ ‫‪ -۶‬چقدر مجبور می‌شوید برای ادرار کردن زور بزنید؟‬ ‫‪ -۷‬معموال در طول شب چند بار برای ادرار کردن از خواب بیدار می‌شوید؟‬ ‫‪bbc‬‬

‫‪Vancouver,‬‬ ‫‪BC‬‬ ‫–‬ ‫‪September, 2014.‬‬ ‫‪The‬‬ ‫‪British Columbia Real‬‬ ‫‪Estate‬‬ ‫‪Association‬‬ ‫‪(BCREA) reports that a‬‬ ‫‪total of 7,341 residential‬‬ ‫‪sales were recorded by the‬‬ ‫®‪Multiple Listing Service‬‬ ‫‪(MLS®) in August, up‬‬ ‫‪7 per cent from August‬‬ ‫‪2013. Total sales dollar‬‬ ‫‪volume was $4.1 billion,‬‬ ‫‪an increase of 12.4 per‬‬ ‫‪cent compared to a year‬‬ ‫®‪ago. The average MLS‬‬ ‫‪residential price in the‬‬ ‫‪province rose to $560,318,‬‬ ‫‪up 5 per cent from the‬‬ ‫‪same month last year.‬‬ ‫‪“Consumer‬‬ ‫‪demand‬‬ ‫‪remained relatively robust in August,” said Cameron Muir, BCREA‬‬ ‫‪Chief Economist. “The Okanagan and Chilliwack board areas posted‬‬ ‫‪the strongest year-over-year gain of 22 to 25 per cent in unit sales, while‬‬ ‫”‪Victoria and Vancouver increased around 10 per cent respectively.‬‬ ‫‪Home sales last month were the highest for the month of August since‬‬ ‫‪2009.‬‬

‫‪“Low mortgage rates, increased net-migration and improving‬‬ ‫‪economic conditions continue to underpin housing demand in the‬‬ ‫‪province,” added Muir.‬‬ ‫‪Year-to-date, BC residential sales dollar volume was up 22.8 per cent‬‬ ‫‪to $28.5 billion, compared to the same period last year. Residential‬‬ ‫‪unit sales were up 15.8 per cent to 57,715 units, while the average‬‬ ‫‪MLS® residential price was up 6.1 per cent at $564,466.‬‬


Farhang, September 19, 2014, No. 296

‫سال يازدهم‬

Page 46

Queen and Country (PG) **** Conscript Chaos!

A Dangerous Game (PG) **** Sandbagged! By ROBERT WALDMAN, Vancouver

F

ights between the rich and the poor have been around for centuries. Trust a new documentary from a renegade filmmaker to take on Mr. corporate World himself Donald Trump In the crowd-pleasing A Dangerous Game.

ground zero in this slick not sick documentary is Scotland, fabled original home of golf. Now it seems the rich set have an inkling for this most genteel of sports. Only when The Donald is around you can bet things get a bit "testy". Sp when the bastion of capitalism and American greed tries to build a golf course or two in Scotland there are more than a few neighbouring farmers who take a disliking to the bully tactics allegedly employed by he famed three-suited huckster.

Gear candid exchanges that are heated between Trump and some a weave citizens give this film it's gravitas. And when the scenery shifts to historic Dubrovnik Croatia again you see the battle lines being drawn between the peasants and the elite over an 18 hole stretch of land. Compelling and at all times engaging and entertaining A Dangerous Game takes a look at one of the world's oldest sports and does so with humourous drive and determination. Showtimes; Friday Oct. 3. 6:30 pm. SFU Sunday Oct.5. 10:00 am. Cinematheque Thursday Oct. 9. 12:15pm. Vancity Theatre

By ROBERT WALDMAN, Vancouver

V

for Victory is not exactly assured in Queen and Country, a dynamic British film now making the rounds at the Vancouver International Film Festival. Whether you are pro or anti-war you will find this comedy drama set during World War 2 as both emotional and inspiring. To go to war (and to be successful) basic training is a must. This foreign concept sees two rookie conscripts knock heads with the authorities at a secluded training base. Shy boy Bill gets raked over the coals when this fish out of water locks horns alongside a bunkmate with a by the books sergeant at arms. Callum Turner is terrific as a young lad up to his neck in trouble with fellow trainees, hardened superiors and the odd fetching lass tossed his way. Acclaimed director John Boorman (Zardoz) pulls off a terrific story about schemers I. The military complete with brash officers and a take no prisoners’ attitude. Great chemistry amongst all the cast and picture perfect performances effectively make Queen and Country a truly engaging 115 minutes at the movies.

Show times: Friday Oct. 3. 8:30 pm. International Village cinemas Sunday Oct. 5. 10:30 am. International Village Cinemas For more information on this or other films at the Vancouver International Film Festival go to www.viff.org Or pick up a FREE PROGRAM guide


Farhang, September 19, 2014, No. 296

‫سال يازدهم‬

Page 47

“Attracting and retaining the best international talent to fill skills shortages in key occupations is critical to Canada’s economic success.” - Hon. Jason Kenney, P.C., M.P.

Minister of Employment and Social Development

Respond to Canada’s need for immigrants.

Become a Regulated Immigration Consultant Full-time | Part-time | Online Apply online at www.ashtoncollege.com or contact a program adviser at (604) 899-0803.

Ashton College | Vancouver, BC 604 899 0803 | 1 866 759 6006 | www.ashtoncollege.com


Farhang, September 19, 2014, No. 296

‫سال يازدهم‬

Page 48

‫بزرگترين موسسه ايرانی وام مسکن در کانادا‬

Mehrdad Nevis

‫مهرداد نـويس‬

Mortgage Specialist

‫مشاور و متخصص وام مسکن‬

Mortgage Services for Life

Cell: 604.307.8674

Suite 103 - 850 Harbourside Drive,

Tel: 604.988.8766

North Vancouver BC V7P 0A3

Fax: 604.988.8736

www.yespros.com

rodnevis@yespros.com

AAA ALI RENOVATION ‫مسکونی کردن زیرزمین‬ ‫لوله کشی‬ ‫برق‬ ‫رنگ‬

‫درای وال‬ ‫نجاری‬ ‫بتون‬

‫کاشی کاری‬ ‫لمینیت‬ ‫تغییرات داخلی‬

‫تعميرات و نوسازی ساختمان‬ Cell: 603.8254 728.3132

‫علی وفائی‬


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.