مجله فایل شعر 10

Page 1

‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪1 /‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪2 /‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪3 /‬‬

‫سرمتن‬

‫شععر امروز فارسع رر از ییه سع‬

‫اما ییه یست‬

‫در ی ودد‬

‫را یم بسه‬

‫مثل سسهمای ایرای ک ارتجاع را اکرا م دهد و‬

‫جز تباه در ی یم بسه ‪.‬‬ ‫المشعهه ای در فضعای شععر فارسع راه ایداو اید‪ .‬مسا مای ها هم با هم کدرس گذاشع اید تا با تسراژ دویت تای ب چاپ‬ ‫چهدم برسعهد‪ .‬هم م وداههد مثل سعسهمای ها ررطرفدار باشعهد و یاگزیر شععر را ک ههر الس‬

‫اسع‬

‫ب سعاده و سآل یلدده‬

‫کردهاید‪.‬‬ ‫ط قر ها باال و رایسن بتععسار داش ع شعععر فارس ع اما هرگزاهرگز س ع ررور یبدده مسدا را ب طدر کامل ب رجال ها واگذار‬ ‫یکرده دائم زبا در ی کارگرای سع‬ ‫اتاقهای فکر جمهدری اسعالم یرزوی‬

‫گسر بدده و هرگز تن ب سععادهگ و باله‬ ‫را دارید‪ .‬سعادهیدیت فنی مزدوریس‬

‫یداده رس ملال اسع‬

‫و مزدورها این روزها هم شاعرید شاعرای‬

‫ک در شعرشا داس ایک م یدیتهد تا بدل ب سسهمای تباه شدد‪ .‬دیهر باال و رایسن یدارد شعر فارس‬ ‫از دم یکجدر م یدیتهد تا برابری و دمکراس اسالم را رعای‬ ‫شدهایم و همسن ارزای ص‬

‫تن ب ّلی‬

‫دهد ک‬

‫هم همقد شدهاید البد‬

‫کرده باشهد! م گدیهد برای اینک م اطب داش باشسم ارزا‬

‫بارز کاالهای شعری امروزین اس ‪.‬‬

‫اواسع ده ی هشع اد بعد از هجم ی سایتدر وزار‬

‫ارشاد دول‬

‫احمدییژاد سسهماها رف‬

‫رف وال شد رس برای اینک‬

‫مردم را بعاز بع تماشعععاوای ها برگردایهد تدلسد فس مهای چسپ و بهدتهبای ک مم د از طهز گ اری بدد ک سد ودرد و از همسن‬ ‫روی یدیتعهدهها با یدیتع‬ ‫فارس چهسن درِرس‬

‫داسع ا های یرارتمای و شعاعرها با سعرود شععرهای فت فددی تق سد کردهاید تا شعر و شعدر‬

‫شدد‪.‬‬

‫الاقل سعسهما وداج و م هیِ ایرای یک دارد ک درد داشع باشعد ک حرس حتعان بزید ک واقعن وای کهد شعر فارس‬ ‫هما یک را هم از دس‬

‫داده س ‪ .‬اگر روشا ِ به اع ماد ز اس‬

‫رس تر از روشعا ِ به اع ماد فس م «زیر ردس‬

‫رس چرا م گدیهد ک وایمها وای یدارید!؟‬

‫شهر» را دیده بددم ک جز یام تق سد اش سرشار از والقس‬

‫هما زما هم دربارهی این فس م در مج ا م صّل یدش بددم‪.‬‬

‫و ایده تازه بدد‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪4 /‬‬

‫ک از وق‬

‫«قصع ها» دومسن فس م واص اوسع‬

‫دیدم‬

‫اعصععابم را یدارد! فس م ک رابآ ا بسهام ه با کارها قب اش دارد‬

‫به اع ماد در «قصع ها» قص ها قب اش را در شرای رتاسبز بازیدیت م کهد از دو ر همتای در «زیر ردس‬ ‫وای فرار کرده بدد و اینجا روسپ شده بهسر تا صسغ‬ ‫شععکهج‬

‫حاج در «روسر یب » ک حاال مادر دو فرزید اس‬

‫شهر» ک از‬ ‫هم ایهار زیر‬

‫سععالسا ب طدر کامل از را دریمدهاید‪ .‬در این فس م م تدای یبض واقع درد را ایدازه بهسر اما در کدام شعععر امروز‬

‫ردّی از درد م تدا گرف ؟ «قصعع ها» همچها ک زیر و فقر راه م رود از درد یمار م گسرد؛ فس م ک للظ للظ‬ ‫رو ردس م راه رف م‪ .‬کارگردا از هما یغاز ک دوربسن را م دهد دس‬ ‫غریبیمای م زید‪ .‬در واقع فس م متع هد در کار یستع‬

‫ی را‬ ‫ب‬

‫حبسب رضای تا ییه گردای کهد تسزهدشای دس‬

‫در کشدر ک چشمها ی قدر دیدهاید ک دیهر یم بسههد به اع ماد‬

‫یک ته م وداهد از درد یشعهای زدای کهد اما همسن غریبگردای ک از شععر ب سایر ژایرها سرای‬

‫کرده چرا یقش در شعر‬

‫امروز ایرا یدارد؟ به اع ماد در چهدین سعععکایس اع ساد ب مداد م در را بهای کرده تا مردم را ب اکرا بهذارد ک عاد‬ ‫اجرای باله‬ ‫اص‬

‫کردهاید‪ .‬اع ساد در «قصع ها» اسع عاره عاد‬

‫تمام شاعرا ایرای س‬

‫اسع‬

‫عاد‬

‫ب حقار‬

‫ب کدر و الب حتاد‬

‫ک وصسص ی‬

‫کردهاید و یک یست‬

‫تشدیقشا کهد‬

‫شاعرای ک یا واقعن مع ادید یا ب ساده و معمدل عاد‬ ‫شا بهشسههد‪ .‬م اس ای سالهاس‬

‫ج دی ییه ب تماشعای بدب‬

‫ییه بارا بدد یا اگر فروغ روزی در همسن ییه دیبال یجا‬

‫ک ییه از شعر فارس رو‬

‫دههدهاش م گشع‬

‫ب‬

‫بربت و اگر زمای سبک ههدی‬

‫حاال فق این روشا به اع ماد اس‬

‫ک ی‬

‫را دوباره شع اس و دروشعا کرده تا دوباره ببسهد از ید وددش را تماشعا کهد! در واقع ی چ در یغاز فس م «قص ها» کارگردا‬ ‫دسعع‬

‫حبسب رضععای م دهد دوربسن یستعع‬

‫او تکتک ههررسشعع ها را اول با یدمها کف وسابا اینهما‬

‫ب ک ییه سعع‬

‫م کهد بعد ج د ییه قرار م دهد تا با وددشعا روب رو شعدید با وددشا حرس بزیهد وددشا را ببسههد ببسههد ک در چ‬ ‫باتالق گسر اف ادهاید‪ .‬بازیمای و دوباره دید شععهرد اصع ِ «قصع ها»سع ‪ .‬کارگردا ب درسع‬ ‫زیعدگ زیرزمسه شعععا ععاد‬ ‫اطراسشعا م گذرد عاد‬ ‫شعهرد اصع‬ ‫بدب‬

‫را طبسع ت ق م کههد و ی قدر ب ی چ در‬

‫کردهاید ک دیهر یم بسههد‪ .‬تماشعای دوبارهی ی چ ک بارها دیدهایم و عصععسا ع س عاد‬

‫فرمالستع هاسع‬

‫بریم تابد و کار را سعع‬

‫کردهایعد کع فقر را کع حقعار‬

‫را ک بدب‬

‫چشم‬

‫اما شععر امروز فارسع از فرمالستعم دوری م کهد چد فرمالستعم زبا ساده و بهدتهبای را‬

‫م گسرد‪ .‬در «قصعع ها» گاه دوربسن حبسب رضععای بدل ب ییه ا قد م شععدد تا یدمها تمامقد‬

‫هاشعا را برا وددشا روای‬

‫کههد‪ .‬به اع ماد در این فس م یم وداهد ک با شهردها بدیع سسهمای شقالقمر کهد و‬

‫با بزكها روشعععه کرای ببسههده را فریب دهد «قصععع ها» واقعن فس م یسعععای سععع‬ ‫ش صس ررداز س‬

‫دریاف ک ایرای ها چها ب‬

‫اما بتعععسار سععع‬

‫! فس مهام اش فاقد‬

‫اما تسپساز هم یم کهد در حال ک تسپسازی چد سرطای ب جا داس ا و رما فارس اف اده و تا‬

‫هم را از را دریساورد دس بردار یست ‪.‬‬ ‫ودشلالم ک دقسقن در سالهای ک کارگردا ها ری‬

‫و سبسلدار در فس مهاشا افتردگ و ای عال را ب اکرا م گذارید تا‬

‫مهش م ه ب اراجسف تکرار شا بدههد یک ز وای کرده و سسهمای ب دس‬

‫داده چهسن رادیکال و والق!‬

‫شاعر و یدیتهدهی ایرای اگر زبا یم داید چشم ک دارد الاقل این فس م را ببسهد و عبر‬

‫کهد! وددش را در «قص ها» درس‬

‫ببسهد ببسهد ک چ ساده با طرح سادهگ در دام سادهیدیت اف ادهس ‪.‬‬ ‫کاش تمام تازه ب دورا رسعسدههای سعادهیدیس م دایتع هد ک رادیکالستعم و یوایهاردیتم فرههه یم تداید فق در درو و‬ ‫م هدم اثر ات اق بس د ب ک فرم و زبا اثر یسز باید رادیکال و یوایهارد باشععد‪ .‬اگر زبا یباشععد بسشعع ر ارتباطا‬ ‫او الل م شعدد‪ .‬در واقع م تدا با کمترین یشعای ی زبای‬ ‫تشعکسل م دهد‪ .‬بدو یظام معهای‬

‫هسچ دایشع‬

‫بسش رین مبادل ی معها را داش‬

‫تلقق رسدا یم کهد‪ .‬هر دایش‬

‫یظام یشعای ای م شعهاسعسم‪ .‬اسعاسعن هرگدی تکامل دایشع‬

‫ایتععای دچار‬

‫و همسن امر تاریخ زبا و ت کر را‬

‫یک یظام معهای س‬

‫ک ی را ب صدر‬

‫یک‬

‫رابآ ی متع قسم با یظام معهای و سپس با یظام یشای ای دارد ک‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪5 /‬‬

‫هرگزاهرگز با سعادهیدیتع ملقق یم شعدد‪ .‬سعادهیدیت و برودرد اتدماتسک با زبا معسار و ترجم ای جز مرگ فکری عاید‬ ‫یم کهد‪ .‬ررهسز از تغسسر زبای و ب تدجه ب یبض زیدهی زبا کدچ و بازار شعر را سهگ و در یهای‬ ‫زبا گ اری و شع اه‬ ‫ثبا‬

‫وج م غسر هر زبای سع‬

‫و زبا یدشع اری هم صدر‬

‫ثاب‬

‫ایت ای م کهد‪.‬‬

‫ی ملتدن م شدد‪ .‬جدال هم ک بسن‬

‫زبای و تغسسر زبای وجدد دارد باعِ تهدع فرههگ بشععریس ع ‪ .‬اسععاسععن فرههگهای تازه تغسسر زبا ش ع اه را مدکد‬ ‫قائلاید چراک تغسسر و ثبا‬

‫م کههد و فرههگهای کهن برای وج یدشععع اری زبا اهمس‬

‫فرههه‬

‫براسعععاس تغسسر و ثبا‬

‫زبای رخ م دهد و در یظر گرف ن این یک برای شععاعر و م کر یا کت ع ک کار شعععدری م کهد بتععسار حائز اهمس‬ ‫اینک چرا زبا و تازگ زبای در شعر مهم اس‬ ‫اسعع سک یدارد‪ .‬اینک در زبا ایه ستعع‬

‫اس ع ‪.‬‬

‫و چرا یک شاعر یدمدر باید رف اری همزمای با زبا داش باشد تهها دلسل‬

‫ایهقدر ب «اسعع م ردئ ری» و ترای های رپ تدج م کههد ب واطر این اسعع‬

‫ژایرها چد م اطب ایبده دارید در تغسسر زبا شع اه و فرههگ عام یق‬ ‫واقع با و ق زبای تازه در فرههگ روشه کری دس‬

‫مهم را ای ا م کههد‪ .‬ب همسن یتععب‬

‫م برد و ی را تغسسر م دهد‪ .‬چرا رسای های ایه ست‬ ‫زبا شعا دسع‬

‫روی گ ار تاکسد دارید و مدام زبا شعا را ید م کههد یا مدام در صعدر‬

‫ک این‬ ‫یک شاعر‬

‫زبا ِ دیسا اینچهسن‬

‫م برید و این یشهای زدای را در‬

‫رسععای ها تب سغ م کههد؟ چد رف ار همزمای را با زبا ب رف ار درزمای ترجسح م دههد و م دایهد ک تهها از این طریق اسعع‬ ‫ک م تدایهد باعِ یدزای فرههه و فکری بشععدید‪ .‬از این للاظ ترویج سععادهیدیتعع هدف جز سععهگ کرد ِ فرههگ یدارد‪.‬‬ ‫ب دلسل یست‬

‫ک مع قدم سادهیدیت اجرای فن مزدوریس‬

‫و ین جز ب یسسانِ ارتجاع ک کمر ب ق ل عقلِ مدر بت س‬

‫یم ریزد‪.‬‬ ‫اینک بعد از ده ی ه اد اتاقهای فکر جمهدری اسعالم این چهسن بر سادهگ زبای تاکسد دارید و رسای های دول‬ ‫دگردیت زبای ررهسز م کههد ب این دلسل اس‬ ‫ایهدام زبا سعع آ و در یهای‬

‫سععه‬

‫ک ی ها ب این متأل ک کار زبای و تغسسر زبای باعِ تغسسر فرههگ مت‬

‫م شععدد کام ن واقفاید و ب جه‬

‫اینچهسن بتسج شدهاید تا یدیتهده و شاعر زبا ملدر در برج عاج‬ ‫مهر م شعععدد جز با اعمال قدر‬

‫مدام از‬

‫زبا با زبا قدر‬

‫یستعع‬

‫ک مآبدعا‬

‫بمسرد و یتل جدا ح‬

‫و‬

‫ایرا و رسععای های حکدم‬

‫اسمشا را هم یشهدید‪.‬‬

‫مقاب کرد؟ ییا فکررردازی و تاکسد بر ورد شععععری جز در زبا ات اق‬

‫م اف د؟ رس تر در بلِ بازی زبای یشععا دادم ک هم چسز بازی زبای سعع ‪ .‬رس این زبا اسعع‬

‫ک فکر را تدلسد م کهد و‬

‫م تدا در عرص ی م ن از طریق زبا ب ت کر شعری رسسد‪.‬‬ ‫م اس ای ییه را در شعر امروز فارس شکت اید و از ی هسچ فکر روشه بریم تابد تا تعریف تازهای از روشه کری ب دس‬ ‫دهد زبا را کشع اید و مزدورهای شععری دائم دارید با جتعد کشع‬ ‫شعسش ای زیدگ کهد و در مسدا ص ل وددش را ل‬

‫م گسرید‪ .‬شاعر امروز وجددش را یدارد ک در وای ای‬

‫یماید‪ .‬در واقع شعر معاصر فارس را ریاکاری م یدیتد ی والقس‬

‫ی ت کر شعععری‪ .‬شععاعر هاهر یدیدیس ایرای ههدز یم داید ک یوایهاردیتععم ربآ ب مدی اژ چهد تصععدیر یامربد در زبای‬ ‫وداج و حمال یدارد‪ .‬م اسع ای شععر امروز فارسع فکر یم کهد ح‬

‫رشع‬

‫فضای تازهای ک در م نها گاه ب طدر ات اق‬

‫تدلسد م شعدد ت کر شعری وجدد یدارد تم و مدتسف مقسدی ک سرتاسر م ن را فرا بهسرد در ی مدجدد یست ‪ .‬وس ها ههدز‬ ‫یم دایهد ک اسع اده از تکهسک چهدواژگای باید مهجر ب چهدمعهای شعدد ی ب معهای ! چراک اسععاسن در شعر چسزی ب اسم‬ ‫ب معهای یداریم‪ .‬ی های ک ادعا م کههد شعرشا معها یدارد ههدز معهای معها را هم یم دایهد‪.‬‬ ‫برای اینک تدلسد فرههه تازه که و سبب که‬

‫م ه ع س ثبا‬

‫در زبا بدو حس ی م ه و تکهسک تازه ممکن یستع‬

‫و رایداری زبا شدی باید در زبا دس‬

‫ببری و این دس برد‬

‫و یم تداید با اعمال سادهیدیت ات اق بس د‪ .‬باید ایهسزه و ت سل را در‬

‫ی دوسل کرد یم تدا بدو یقشع و ر ن با زبا روب رو شعد زبا ز اس ‪ .‬وس ها در شعرشا کار زبای یم کههد ب ک ب‬ ‫زبا تجاوز م کههد‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪6 /‬‬

‫در شععر امروز فارسع‬ ‫اسع‬

‫زبا یک جتعد اسع‬

‫باید ب شاعرش را بدهد وگری تا دل‬

‫و شاعر هر کاری ک ب داهد با ی م کهد بدو ی ک ب زیبای برسد‪ .‬زبا ز‬ ‫را ب دس‬

‫یک شععاعر واقع یستعع ‪ .‬در کجای جها و کدام ادبسا‬ ‫گ‬

‫وگدی عاشعقای با زبا دغدغ ی اصع‬

‫یساوری فق م تدای ب ی تجاوز که و عشقبازی با یک جتد کار‬ ‫کار شععاعر را اعالم معهای دمِ دسعع‬

‫هر شعاعر والق س‬

‫تعریف کردهاید؟ برودرد و‬

‫زمای هم م تدای وارد این گ‬

‫وگدی والق شدی ک‬

‫زبا بدل ب عشععق شععدد ایهار ک داری در گدش معشععدق ودد زمزم م که ‪ .‬برای اینک در زبا قدر‬ ‫باید ب قدر‬

‫ایجاد او الل که‬

‫زبا مت ح باش و رسسد ب این مهم هرگز با سادهیدیت ممکن یم شدد‪.‬‬

‫علی عبدالرضایی‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪7 /‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪8 /‬‬

‫يك توضيح‬ ‫ید فارسععع بدطسقا یدارد؛ درباره ی تاریخ شععععر‬

‫ادبسا‬

‫معاصعر و زیدگ ِ شعاعرای‬ ‫کت ب صدر‬

‫بتسارای ق م زدهاید اما ههدز‬

‫یکادمسک ب تألسف و تشریح مدل ها تازه‬

‫ی شععر و داس ای یپرداو و مرجع در دس‬

‫تا‬

‫یست‬

‫از این طریق شعععاعرا و یدیتعععهدگا با تعاریف و م اهسم‬ ‫تازه یشعها شعدید‪ .‬دو کالج شععر و داس ا تریبدی س‬

‫ک‬

‫ع عبعدالرضعععای از طریق ی تئدریهای ادب ودد را با‬ ‫به رین بسا در او سار عمدم قرار م دهد؛ تا ی ها ک عشععق‬ ‫دارید بسشعع ر بدایهد‪ .‬او گاه سعع هرای های برای‬

‫ادبسا‬

‫کالج ها ترتسب م دهد ک «رس‬ ‫ی هاس‬

‫و دو ه‬

‫ب سعدی یاشععر» یک از‬

‫رس‬

‫در سدررگروه ت هرام کالج شعر‬

‫برگزار شد و در این ب‬

‫مک دن یمده‬

‫از مج ب صدر‬

‫اسع ‪ .‬عبدالرضعای س هرای دیهری یسز با عهدا « چهدی‬ ‫یقد داسع ا بهدیتعسم؟» در سدررگروه کالج داس ا ارائ داد‬ ‫ک فایل صعععدت ی رساده شعععده و در همسن ب‬ ‫یظرتا م گذرد‪ .‬ضعععمهن هر ه‬ ‫داسع ا ج تعا‬

‫ررسع‬

‫و راسع‬

‫مج از‬

‫در کالج های شععععر و‬ ‫با حضدر ه ده هزار‬

‫عضععد برگزار م کهسم ک در ی اعضععاس سععداال شععا را از‬ ‫ع‬

‫عبدالرضعای م ررسعهد‪ .‬در این شمارهی مج تصمسم‬

‫گرف ایم م ن رساده شدهی یورین ج ت ی ررس‬ ‫را ک س ع روز رس‬

‫بصععدر‬

‫داسععع ا برگزار شعععد در ب‬ ‫مه شر کهسم‪.‬‬

‫و راسخ‬

‫همزما در دو کالج شعععر و‬ ‫یظریا‬

‫ادبسات ‪-‬عم سات‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪9 /‬‬

‫پيش بهسوی ناشعر‬ ‫برواس ن‬ ‫جارای تازهای زیرِ را گذاش ن‬ ‫ودرد‬

‫در جهدهوای ی بدداری بر تمامِ دیسا غ‬ ‫ب درهای در حالِ رقص سر رسسد‬ ‫بعد‬

‫با دیتکهای قردارِ کمر باریک از دیتکد بازگش ن‬ ‫بعد‬ ‫با دل در حالِ زیهد زیهد دل ای دل ای کرد‬ ‫در کازیهد قدم گذاش ن‬ ‫بعد‬ ‫بابا طاهری کد برهه برگش ن‬ ‫جهبِ ترای ی غمداری یعره کشسد‬

‫ک !؟‬

‫بعدش!؟‬

‫چ چآدریس ؟‬

‫در بسنِ تههای ِ ودد عابری‬

‫هسچ ک طدری یم شدد‬

‫و در حالِ گدش گسری فدری ب دوید کرد‬

‫هسچ طدری یست‬ ‫از شهروید مل رم کم کم داش ن‬ ‫هر متافر‬

‫دف رَک ج د یب در جسبِ بغل گذاش ن‬

‫جهبِ ورودی ب جهب ای یداش ن جدان رس داد‬ ‫با تدضسحِ سادهای ب وددکارِ ودد یزادی داد‬ ‫از دس‬

‫داد‬

‫هراس ب ودد وددی‬

‫یبرو بَری‬

‫از وایم گدشزد شهسد‬ ‫گدش یکرد‬ ‫تک ای از مغازه ک‬ ‫فرار کرد‬

‫کرد‬

‫و هسچ هسچ‬

‫رف ن‬ ‫کرد ‪...‬‬

‫هسچ یکرد یعه ‪...‬‬

‫ب وای راه یداد‬

‫علی عبدالرضایی‬

‫سآرهای شعرِ دیشب را تمسز کرد‬ ‫شران ودرد‬

‫ط سعععالهعای بععد از ایقالن حعدود ‪ 5‬مس سد ایرای ب‬

‫ودرد‬

‫وارج از کشععدر رهاههده شععدید و تمام ی ها تجرب های را‬

‫ودرد‬

‫ک در این شعععر یمده از سععر گذرایدهاید‪ .‬مث ن دف رك ج د‬

‫ایقالنِ تازهای بر مسز کرد‬

‫یب در سآر «هر متافر‬

‫و ودابسد‬

‫دف رک ج د یب در جسب بغل‬

‫گذاش ن» هما ‪ tnemaco d levart‬اس‬

‫ودابسد‬ ‫وُررر‬

‫چ !؟‬

‫ر ف‬

‫ودرررر‬

‫ردف ف‬

‫صدای وُری و رف ودد ودان دید‬ ‫فردای دیهری از ودان وداس ن‬

‫در ازای گرف ن راسععپدر‬ ‫در س ر وق‬

‫ک اوائل مهاجر‬

‫از رهاههده ب او داده م شععدد و‬

‫ورود ب هر کشدری معرس رهاههدگ اوس ‪.‬‬

‫فعرق یم کهععد ک ع رهععاهجد م ع ق ب ع کععدام طبق ع ی‬ ‫اج ماع س‬

‫و سآح فکر و فرههگاش چقدر اس‬

‫چد‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪11 /‬‬

‫با ارائ این دف رچ مجبدر اسععع‬

‫ب هر یظام ب جهب ای‬

‫زیاد حال ب وای‬

‫روزی وتعع کههده همراه با مشععکال‬

‫جدان رس بدهد‪ .‬شعاعر در شعر باال وقایع یک روز عادی‬

‫رسعسده و م وداهد لب تر کهد‪ .‬چهسن کت گذش ی ودد‬

‫را کع بر یدیتعععهعدهای تبعسعدی م گعذرد در زبا و ط‬

‫را ترك کرده و اکهد با یک والس روح وحشع هاك مداج‬

‫بازیهای زبای روای‬ ‫م دهد‪ .‬شعر از ت س‬

‫م کهد و دائم بسن این ات اقا‬ ‫زبای برودردار اس‬

‫ویراژ‬

‫و هر چرو‬

‫هم چسز را از ص ع ر شععروع کهد و این بتععسار ترسععهاك و‬

‫زبعای در ی حادث ای م ه تدلسد م کهد و با اینک مآالب‬ ‫زیعادی دربعارهی ک عان «من در وآریاك زیدگ م کردم»‬ ‫یدشع شعد اما هسچ مه قدی ب این شعر یپرداو‬

‫از‬

‫زبععا اسععع ‪.‬‬

‫ک «یعه‬

‫چ » مایهد بتععساری از شعععرهای رایج و مألدس فارسعع‬ ‫بسایهر یست‬

‫تدسعع م اطب اهمس‬

‫دارد‪ .‬حال شععاعر چهدی م تداید‬

‫و همسن‬

‫شععهردهای زبای در شعععر یدارد چد یم تداید دردمهدی‬

‫و برای برقراری ارتبا با ی باید دق‬

‫یاامسد کههده اس ‪ .‬برای ودای‬

‫به ر درك و فهم این حس‬

‫این احتعععاس را بع ودایهعدهی ودد مه قعل کهد؟ یک از‬

‫یشعا م دهد ک م اطب فارس زبا ههدز درك درس‬ ‫زبای ِ چهسن م ه را دریابد‪ .‬دلسل دیهر این اس ع‬

‫اس ‪ .‬او در کشدر ودد یامبر وا بدده ول حاال باید دوباره‬

‫راه هععای این کععار مسععدا داد بع قععدر‬ ‫تصععدیرهای مدجدد در این شعععر وس‬ ‫حرک‬

‫و روید ک ما‬

‫اس‬

‫ک یق‬

‫مهم یستعع هد ب ک‬ ‫اساس تری در ای قال‬

‫حس ای عا م کهد اینک ک م چآدر م چرود و درد را ب‬

‫کرد تا‬

‫اکرا م گذارد؛ مث ن تکرار حرس «خ» در یسم ی ی تع ع‬

‫ب درك فرههگ م ه و درو شعر رسسد‪ .‬ما م أس ای شاعر‬

‫شعععر عالوه بر وشععدی‬

‫و مه قعد تسزهدش یعداریم و اغ عب با مسرزابهدیس جماع‬

‫ایزجار راویسعع ‪ .‬دلسل بغض سععدژه این اسعع‬

‫معاصعععریم ک یق‬

‫یدیتعععهده و مه قد ای ا م کههد‪ .‬در این‬

‫شععععر م بسهسم کع چهدیع حرکع‬

‫القاکههدهی بغضِ همراه با کسه و‬ ‫ک ههدز‬

‫ی دایتع ع ودد را با شعععرای جدید تآبسق دهد و در ی سج‬

‫غسر ارادی و وددکار‬

‫اع راض ودد را ب وسعععس ی زبا اعالم م کهد‪ .‬برای درك‬

‫(‪ )eet vettaett r‬در زبععا بععدل بع ت کر زبععای و و ق‬

‫به ر شعععر یباید فق از یشععای شععهاس ع بهره برد ب ک باید‬

‫ک ید و‬

‫حس زبا را یسز تأویل کرد‪ .‬این مدضعععدع م تداید مدول‬

‫جهای حتع م شعدد‪ .‬شعر واقع‬

‫ی چسزیس‬

‫ک در م ن عمد‬

‫بلِ تازهای باشععد ک تاکهد کت ع ب ی یپرداو اس ع ‪.‬‬

‫تازه باشعععد الب این بدا معه یستععع‬

‫کارهای عجسب و غریب و تصععهع ایجام دهسم‪ .‬م اسعع ای‬

‫اینک چآدر م تدا حس زبا را بدل ب اتمت ر ی کرد و‬

‫بتعساری از یدیتهدهها مق د هت هد و فق فرمدل بازیهای‬

‫از این طریق ب جها م ه رسسد‪ .‬یا اینک چآدر با وداید‬

‫زبای را یاد م گسرید یعه یهاه م کههد فال شعععاعر برای‬

‫یک شععر ب جها حتع ی برسسم و از راه همسن فضا ب‬

‫بازی زبای از چ شععهردی اس ع اده م کهد و بعد ب هسچ‬ ‫حتععس‬

‫معادل ی فرمدلها را م سععازید و ب کار م بهدید‪.‬‬

‫چستعع‬

‫م ن یزدیک شععدیم‪ .‬چد تجرب ی رهاههدگ برای‬

‫هم رخ یم دهد بهابراین ممکن اسععع‬

‫بعضععع ات اقا‬

‫چهسن افرادی فق مصععرس کههده هتعع هد و از تدلسد فکر و‬

‫درو شعععر برای ما غریب و یام مدس باشععهد‪ .‬راه حل رفع‬

‫و روح کار‬

‫چد ما‬

‫ایدهی ید عاجزاید‪ .‬چد ب جای اینک حتععس‬

‫این مشعععکل باال برد حجم مآالعا ما اسع ع‬

‫را ب همهد ب کپ کرد هاهر بتعععهده م کههد؛ مث ن بعد از‬

‫هرقعدر هم کع اهعل ریتعععک و وآر کرد باشعععسم باز‬

‫بزرگ ب راه اف اد و‬

‫یم تدایسم هم چسز را تجرب کهسم‪ .‬رس وداید ک ان این‬

‫ای شعار ک ان «راریس در رید» یهض‬

‫ایبده از شععععرهعا با زبای راریس در ریدی روای ی بازار‬ ‫شععد‪ .‬شععما باید در وه ی ی تعع‬

‫حس کار را بهسرید و‬

‫ببسهسد چهدی تکهسک با شععهدد و حس و ت سل و الب ت کر‬ ‫شاعرای ترکسب م شدد‪ .‬سدژهی این شعر ش ص س‬

‫ک‬

‫ب تازگ از کشعدر ودد وارج شعده و بعد از سپری کرد‬

‫امکا را ب ما م ب شد ک زیت های م‬ ‫سعدبژک سد بازسعازی کهسم‪ .‬ما با ودای‬

‫ف را ب شک‬ ‫شعر م فهمسم ک‬

‫دردی غریب این غریب را یزار م دهد ول چد ی تجرب‬ ‫را یداشع ایم و سآح اطالعا ما یسز از تبعسد ایدك اس‬ ‫یم تدایسم بع م ن اشعععراس کامل رسدا کهسم‪ .‬ب همسن دلسل‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪11 /‬‬

‫ف برای یک شعععاعر‬

‫مآعالعع و وداید در زمسه های م‬

‫بتسار مهم اس ‪ .‬یدیتهدهی رما م تداید با تلقسق جزئ‬ ‫مصعالح کار ودد را فراهم کهد و داسع ای‬ ‫طرس دیهر چد در داس ع ا فرص ع‬ ‫دارد بهابراین حس کار بسن ک ما‬

‫حس زیدگ را درو ودد بازیمای کهد ک افتععار یداش ع‬ ‫باشد‪ .‬م أس ای ما در ادبسا‬

‫را بهدیتععد و از‬

‫بسش ع ری برای ویراژ‬

‫فارس عاد‬

‫کردهایم با کاربرد‬

‫قالبهای کالسعسک مثل غزل مثهدی و‪ ...‬دور زبا حصععار‬ ‫بکشسم و بدین ترتسب ی را رام و مهار کهسم‪ .‬در ی سج زبا‬

‫تقت عسم م شععدد اما در‬

‫عصعععسعا یم کهد و حس یدارد چد ما این شعععدر را در‬

‫ویراژ‬

‫وجددش کش ایم‪ .‬ب اشعار کتای چد فروغ و یا سهران‬

‫دارد و ملدودتر از داس ا اس ‪ .‬رس شاعر باید با احاط و‬

‫سعععپهری یهعاه کهسعد ک حاوی طدفای از سعععآرهای زیبا‬

‫شععر قضس م او‬ ‫شعععهاو‬

‫اس‬

‫ایدام ک ما‬

‫بریزد‪ .‬شععر واقع‬

‫چد فضای کم ری جه‬

‫تمام احتعععاس ودد را درو م ن‬

‫اوج و یهای‬

‫هم چسز اس ‪ .‬این شعر‬

‫عال یست‬

‫ول شکل اجرا فرمدل را از ی شعر بزرگ ک‬

‫قرار اسع‬

‫روزی یدشع شععدد ارائ م کهد‪ .‬ی شعععر باید‬

‫تمام این عدامل را درو ودد داشع باشععد‪ .‬اینجاسع‬

‫ک‬

‫بلِ یاشعر مآرح م شدد یعه هما شعری ک هسچکس‬ ‫ب شک یک ایقالن بزرگ م ه‬

‫ب ی یم رسد و یدش ه‬

‫ملتعدن وداهد شعد‪ .‬اگر قرار اس‬ ‫زیبا باشسم به ر اس‬

‫ما ب دیبال سآرهای‬

‫سراغ شاعرای چد صائب تبریزی یا‬

‫هتع هد اما هر کدام ب یمسن و یتععار م روید و در ودم‬ ‫مدتسف مقسعد یستععع هعد‪ .‬شعععاعر فعارسععع عاد‬

‫کرده از‬

‫راحع ترین راه جععذن م ععاطعب بهععذرد او راه دلبری از‬ ‫م اطب‬

‫را ودن یاد گرف و همسن امر سعععبب شعععده تا‬

‫ودایهده از فکر شعری غافل بماید و با هما سآرهای زیبا‬ ‫ارضععاس شععدد‪ .‬در ی سج شعععر ما از شععهدد و دریاف‬ ‫شعده و صعهع‬ ‫گاه اوقا‬

‫وال‬

‫جایهزین شعدر و فکررردازی شده اس ‪.‬‬

‫شما درک از یک م هدم م یابسد و م وداهسد‬

‫ی را در شعر مهعکس کهسد‪ .‬اما با رویدی ک ادبسا‬

‫فارس‬

‫حافظ برویم ک در وز و قافس تکبس های دروشای ارائ‬

‫دارد چهدی م تدایسد ع س زبا معسار از درو زبا شدرش‬

‫فق یک شعر واقع‬

‫کهسد؟ اساسن این طغسا و شدرش کجا ات اق م اف د؟ هسچ‬

‫ک ما از شعر و یا یاشعری ک‬

‫کجعا‪ .‬یعا مث ن با وجدد اینک اکثرما در زیدگ روزمره با‬

‫دادهاید ول ییا شاعرای از این دس‬ ‫یدش اید؟ با تدج ب تعری‬

‫بعاید رخ بدهد داریم راسعععخ‬

‫ایداع وشعععدی ع هععا روب ع رو‬

‫اسعع ‪ .‬چد یدشعع های‬

‫م شعععدیم و هههام یدشععع ن‬

‫حععافظ و امثععال او در یزادی‬

‫سعراسر وجددما رر از ایزجار‬

‫مه‬

‫ات اق یس ادهاید‪ .‬شعر رهای و‬ ‫یزادی مآ ق اسعع‬

‫ک زبا ی‬

‫را تعریف م کهعد‪ .‬بع عبععار‬ ‫دیهر تعا ی یعازبایس‬

‫و حس‬

‫اسعع‬

‫ههدز شعععری ب عهدا‬

‫شعر وحش و وشن یداریم و‬ ‫یا ت ق ما از شععععر عاشعععقای‬ ‫کام ن اشععع باه اسععع ‪ .‬چهدی‬

‫درو زبا شکل یهسرد ما شعر‬

‫اسععع‬

‫ی داهسم داشععع ‪ .‬یم تدا ب‬

‫ب وفعای م بسهسم بازهم قربا‬

‫زبا افتعععار زد و ی را ب بهد‬

‫صعععدق اش م رویم؟ اشععععار‬

‫کشععسد‪ .‬زبا ز اسعع‬

‫و اگر‬

‫وق‬

‫کع از معشعععدق‬

‫عاشععقای ی ما بسشع ر م متععای‬

‫ب داهسم زی را در چععارچدن‬

‫هتع هد تا شععدرایهسز و حت ‪.‬‬

‫وعایع زیعدای کهسم او بدل ب‬

‫این یشععا م دهد ک شعععر و‬

‫وعایه و فعاقد زیایه‬

‫مازووست اید و‬

‫کُ ْ‬

‫م شعععدد‪ .‬زبعا وق‬

‫م تداید‬

‫شعاعر ایرای‬

‫از اکرا درد کشسد ودد لذ‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪12 /‬‬

‫م بریعد‪ .‬زمعای یزادی م ه شعععکعل م گسرد ک ایزجار را‬ ‫ب مثاب ی یک ایرژی ای جاری یزاد کهسم‪ .‬در این صدر‬ ‫شعر مالدس ی داهسم داش‬

‫فق‬

‫یهرش ایرای س‬

‫رتهد یست‬

‫گسر و س‬

‫و هم چسز را‬

‫حعاضعععر و یمعاده م وداهد‪ .‬رس ییا شعععاعر بزرگ ات اق‬

‫ب ک سروکارما یا یک ای جار‬

‫یم اف د؟ بعض ها از من م ررسهد شاعر بزرگ کست ؟ من‬

‫زبای س ‪ .‬ای جار وز و قافس و در ی سج ی اینها قاعده و‬

‫ک چسزی را ب طدر‬

‫یم دایم‪« .‬بزرگ» یک صععع‬

‫اسععع‬

‫را یابدد و تدلسد شعر واقع م کهد‪ .‬شما در کدام شعر‬

‫افراط زیاد (‪ )t o velt‬و تشعدید م کهد‪ .‬کتع یا شاعر‬

‫فارسع چهسن چسزی را م بسهسد؟ در کجای این یثار افتععار‬

‫هتع‬

‫و این عهدا فق یامساز اس ‪ .‬تهها شاعر‬

‫از زبا برداشع شعده اسع ؟ کدام شعر سهران و دیهرا‬

‫بزرگ از یظر من رروای اسععع ‪ .‬الب او ب تههای شعععاعر‬

‫سه‬

‫صهع گر‬

‫چهسن اسع ؟ ی ها در اصل عدهای مسهساتدریت‬

‫هتع ع هد ک شعععاید ب دایهد در رارهای از اجزاس تدلسد زیبای‬ ‫بتسار ست‬

‫رسروی یم کهد و اشعراس و شهاو‬ ‫زبا اسع‬

‫واقع قدر‬

‫یتب‬

‫زبا‬

‫ب ی یدارد‪ .‬در‬

‫م ب شعععد‪ .‬شعععاعرا عادی‬

‫یعکسعععری تکهسعک و للنهعا را یاد گرف و دائمن تکرار‬ ‫م کههد و همسنها تشع‬

‫زبای شا را ب وجدد م یورد‪.‬‬ ‫ک باید مدجب تش‬

‫در صدرت ک شعدر زبای س‬

‫شعاعری باشد‪ .‬ما باید از للاظ جها شهاو‬

‫هر‬

‫و چست های‬

‫شععریِ مدجدد در م ن و یسز یدع ت کر شعاعرای برای کت‬ ‫تشع‬

‫این مدارد س‬

‫ک م ای م مسرد در واقع بر دار رف ن و مرگ حالج فضای‬ ‫ایجاده کرده جه‬

‫تدلد شعر دو ک م ای ایااللق‪ .‬ب مدضدع‬

‫اسع لال ی رروای برگردیم‪ .‬وق‬ ‫و ررواز اسععع‬

‫رروای ای ک سمبل یزادی‬

‫ت مریزی م کهعد اگر ت مهعا اورژیهال و‬

‫واقع باشهد کرم ابریشم ب وجدد م یید‪ .‬کرم ابریشم تل‬ ‫مراقب‬

‫و ررورش قرار م گسرد و تغذی م شدد ول کمال‬

‫غائ و یهای او باف ن زیدای برای ودی‬

‫اس ع ‪ .‬کتععای‬

‫ک از یزدیک با ررورش کرم ابریشم یشها هت هد دیدهاید ک‬

‫زبای قائل شدیم‪ .‬ییا اینگدی اس ؟ یست ! تمام‬ ‫گسرترما م کهد و ما را ب سم‬

‫جم ی دو ک م ای یا ب عبار‬

‫به ر تکشعععر یان م تدا‬

‫او را شعععاعر بزرگ یعامسعد چد با طرح همسن سعععآر دو‬

‫ک تدلسد شعر و شعدر م کهد و ب‬

‫معا اع معاد بع ی س و فردی‬

‫بزرگ را ب این صععدر‬

‫م تدا در یظر گرف ؛ مث ن وق‬

‫مهصععدر حالج م گدید «ایااللق» فق ب واسععآ ی همسن‬

‫و یارایدار اسع ‪ .‬شعاعر فارسع زبا اگر یک شعر قدرتمهد‬ ‫بهدیتععد مآمئهن ی را ات اق یدشعع چد از قدر‬

‫ب ک وق‬

‫اسعع لال شععده و از کرم ب رروای تغسسر‬

‫شععکل م دهد تبدیل ب شععاعر م شععدد‪ .‬اسع عارهی شععاعر‬

‫کههعد ول از ایجاد ارتبا مهآق بسن این اجزاس و قاعدتن‬ ‫قآع سازی عاجزید و اگر هم ارتباط هت‬

‫یستعع‬

‫یا یستع‬

‫و سدی‬

‫ی ها چهدی مظ دمای و زیر فشععار و زحم‬

‫بتععسار و در‬

‫برگهای تد‬

‫را م ودرید‬

‫عسن حال با یرام‬

‫و ممارس‬

‫م برد ک در ی جا فاصع ما با یاشعر کمتر م شدد‪ .‬یاشعر‬

‫تا ب دایهد یسروی الزم برای باف ن رس یا هما زیدا ودد را‬

‫ک هرگز یدش یم شدد‪ .‬در‬

‫ب مرگ برسهد مرگ ققهدسوار! تارهای‬

‫در واقع هما شععر یاب سع‬ ‫واقع شعر بزرگ همسش ب سم‬

‫یاشعر در حرک‬

‫م وداهد فاصعع اش را با ی کم و کمتر کهد‪ .‬وق‬

‫اس‬

‫بسابهد تا در یهای‬

‫و‬

‫رس ی کرم ابریشععم در واقع هما تکسععآرهای شعععری‬

‫ک این‬

‫ب شععر یان بدل م شدید ک کهار یکدیهر‬

‫هتع هد و وق‬

‫دو با هم اینهما شععدید یعه یاشعععر ات اق بس د شععاعر‬

‫قرار بهسرید و تشععکسل رس یا هما شعععر سععپسد دههد‪ .‬کرم‬

‫ک هسچ شععاعری ی داهد مرد‬

‫ابریشعععم ودد را در رس زیدای م کهد و یهای ن م مسرد تا‬

‫چد اگر بمسرد در واقع بعد از ی زیده م شعععدد و ما یک‬

‫دوباره زیده شعدد‪ .‬در واقع با مرگ شعاعر شعععر یان م دلد‬

‫م مسرد و این در حال سعع‬

‫شاعر بزرگ وداهسم داش ‪ .‬رس این هم القان و عهاویه‬ ‫ک ب بعضععع شعععاعرا یتعععب‬

‫م شدد‪ .‬وق‬

‫شعر یان حسا‬

‫م یابد ک رس شکل بهسرد‪.‬‬

‫م دههد (بزرگ مردم‬

‫حال کرم ابریشعم ک دیهر اسع لال شده شروع ب سدراخ‬

‫مایدگار تأثسرگذار طراز اول) برای چستع ع ؟ این اسع ع‬

‫م کهد و از دل این شعر یان (رس ) رروای ‪-‬‬

‫معهعای یهعاه عقعبمعایده و جها سعععدم ب ادبسا‬

‫چد‬

‫کرد زیدای‬

‫شعععاعر ب ررواز درم یید‪ .‬ب عبار‬

‫دیهر دوباره ققهدس از‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪13 /‬‬

‫برم وسزد‪ .‬یعه شعععری یدش یم شدد‬

‫یشای های این گروه را دارید ول ب واصس اید و م أس ای‬

‫واکتع ر ودی‬

‫مهر اینک شععر قب‬

‫راك شععده باشععد‪ .‬ی شعر رسشسن در‬

‫تعدادشعا رو ب فزوی سع ‪ .‬اصععدلن بعضع ها هت هد ک‬

‫واقع هما یاشعر اس‬

‫ک تدلسد شاعر بزرگ م کهد‪ .‬اینجا‬

‫یک ودایهدهی ودب باشد‬

‫یدارید‪ .‬ممکن اس‬

‫واصعس‬

‫شععر بدل ب شعاعر م شععدد هما طدر ک رروای از رس ب‬

‫ول ّهه‬

‫ررواز درم یید‪ .‬این سسکل و چرو ی رریددیک یعه تبدیل‬

‫سعععداد در اینجا ب معهای تدایای وداید و یدشععع ن و یا‬

‫شععر ب شعاعر و شاعر ب شعر دائمن تکرار م شدد‪ .‬شاعر‬

‫داشععع ن دای‬

‫ب ک ب معه رردازش‬

‫ایرای چهدی باید ب این درك برسععد؟ با زحم کشععسد و‬

‫دادههعا و و ق ایدههای تازه و ید اسععع ‪ .‬بهابراین در ایرا‬

‫یرام ‪ .‬این امر فق بعا شعععععار ملقق یم شعععدد‪ .‬ترکسب‬

‫یدم باسعداد و در ی سج شاعر باسداد اص ن رسدا یم شدد‪ .‬ما‬

‫ک‬

‫سع تای ِ «رروای کرم ابریشععم و رس » یک تث سِ اسع‬

‫م تداید به رین اس عارهی شعری باشد‪ .‬ییا شاعری را سراغ‬ ‫و مراقب ای باشد؟ این چرو‬

‫دارید ک تل‬

‫چهسن مداهب‬

‫اگر ب درسعع‬

‫شععکل بهسرد ییهاه شععاعر بزرگ وداهسم‬

‫داشعع ‪ .‬ی چ ما تاکهد داشعع ایم اسععمهای هتعع هد ک‬

‫را ب زبال دای تبدیل کرده و سداد یداش باشد‪.‬‬ ‫و اطالعا‬

‫یستععع‬

‫هرگز چهسن کتعع یداشع ع ایم چد بدطسقا یداریم و برای‬ ‫تدوین و یهارش ی زحم‬

‫یکشعععسده ایم ب عبار‬

‫دیهر‬

‫چد کرم ابریشعم یستع سم‪ .‬وجدد اس عارههای مایهد این در‬ ‫فرههگ ما ات اق یست ‪ .‬ب همسن دلسل اس‬ ‫زبا فارسع درو وددش یک دس هاه ف ت‬

‫ک من مع قدم‬ ‫عظسم دارد‪.‬‬

‫ب وسععس ی تریبد ها ب یام رسععسدید‪ .‬ایرا و وارج از ایرا‬

‫رس یتل تازه باید درس‬

‫هم یعدارد و در هم جای جها اینچهسن اسععع ؛ مث ن در‬

‫کار باشععد تا از دل ی رس ی سع سد ک مایهد شعععری سععپسد‬

‫ایه سس شعاعرا مت عدی داریم ک هرگز مآرح یم شدید‬

‫اسععع‬

‫رروایع ای ب ررواز دریید‪ .‬فق از واکتععع ر چهسن‬

‫چد بهده و اسعععسر مدیا و گاورمه ملدر یستعع هد و تل‬

‫ققهدس س‬

‫لدای ژوریالستم قرار یم گسرید‪ .‬شاعر وددش ب یدع شاه‬ ‫اسععع‬

‫و فرای دولع مردا و ورای جعامعع عمل م کهد‪.‬‬

‫یم تدا شاعر واقع را کهار یرتست‬

‫یدیتهده فس تدس و‬

‫یعا مللف ردهبهعدی کرد و اگر این ات اق بس د او تبدیل ب‬ ‫یک بازیچ وداهد شد چد بُعد زبای اش را از دس‬ ‫و مجذون زبا ِ قدر‬

‫م شدد‪ .‬برای همسن اس‬

‫داده‬

‫ک ما این‬

‫هم بر اسعع قالل شعععری تأکسد م کهسم‪ .‬شعععر ههر الس‬ ‫ی ب هاس‬

‫و‬

‫و فق این قشر از جامع هت هد ک واقعن شعر‬

‫م ودایهد‪ .‬قرار یستع‬

‫شععر سععاده و قابل فهم شدد و اگر‬

‫شععاعری ب سععادهیدیت ع روی بساورد ب این معهاس ع‬

‫ک‬

‫قبدل کرده فردی عام س ‪ .‬ما وداص در ایعرا داریم ک‬

‫فکر کهد و مثل کرم ابریشم کرمِ‬

‫ک ققهدس دیهر زاده م شدد‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪14 /‬‬

‫چگونه نقد داستان بنويسيم؟‬ ‫ک مه قد داس ا را با تامل ب داید و ی را ودن درك کهد‬ ‫چراک مدلف زمای ک یقد را م وداید‬

‫بتععسار مهم اس ع‬

‫بعایعد ب مه قد اع ماد کهد‪ .‬هما طدر ک با طرح دلسل یقا‬ ‫ضععف داسع ا را بسا م کهسم ب هما یتب‬ ‫شدد‪ .‬از دیهر یکا‬

‫ی هم باید گ‬

‫یقا قد‬ ‫ک یقد‬

‫مهم این اس‬

‫براسععاس مرگ مدلف اس ع ؛ یعه ویژگ های ش ع صععس‬ ‫یدیتععهده مایهد جهتععس‬

‫یا سععن اص ع ن یباید در روید یقد‬

‫تعأثسرگذار باشعععد و این یعه ات اّ رویکردی با ملدری‬ ‫ایدروژی ‪ .‬در یقد باید دو فاصع رر شدد‪ :‬اول فاص ی اثر‬ ‫با م اطب اسععع‬

‫یعه وق‬

‫م اطب ک م ن را درس‬

‫درک از ودای‬

‫م دج یشده اس‬

‫ودد را ب‬ ‫ارائ م دهسم‬

‫و کمعک م کهسم ک ی را ب همد‪ .‬این یک از معمدل ترین‬ ‫وهایف یک مه قد اس ‪ .‬دومسن چسزی ک کار یک مه قد را‬ ‫مهلصعععر ب فرد م کهد از بسن برد شعععکاس بسن اثر و کار‬ ‫بعدی مدلف اس ‪ .‬این کار با ارائ ی رسشههادات ک از سدی‬ ‫چهدی م تدا یقدی حرف ای یدشععع‬ ‫جهبع های تئدریک اثر ررداو‬

‫ب طدریک هم ب‬

‫و هم فاصععع ی بسن م ن و‬

‫ودایهده را رر کرد؟ در یقد شععر و داس ا س ب‬

‫اص‬

‫وجدد دارد‪ :‬تمهسعد بعدیع و وروج یقعد‪ .‬در تمهسد اب دا‬ ‫مه قعد بعاید ف تععع و گارد ودد را مشععع‬ ‫یم تدا یک م ن را از تمام جها‬ ‫قرار داد‪ .‬در واقع باید مشععع‬

‫کهد چد‬

‫مدرد تل سل ساو اری‬

‫کهسم در یقد بر چ وجه‬

‫تمرکز داریم‪ .‬ییا یشععای ها و جها معهای داسعع ا را تأویل‬ ‫م کهسم یا شعع صععس رردازی و‪...‬؟ الزم ی ررداو ن ب هر‬ ‫یک از این مدارد دایتع ن بهسا های تئدریک از سدی مه قد‬ ‫اسععع‬

‫تعا بع ودب ب داید وارد م ن شعععدد‪ .‬از چهد جه‬

‫م تدا با م ن روب رو شعد؛ مه قد رس از ودای‬

‫داس ا و‬

‫کشعععف مدتسف و تکهسعک هعای ی بع مععدل و برییهدی‬ ‫م رسععد و باید در تمهسد ودد یشععا دهد ک با چ گارد و‬ ‫از کدام زاوی م وداهد با داس ا برودرد م کهد‪ .‬اب دا به ر‬ ‫اس‬

‫ک مه قد تاویل ودد از داس ا را ارائ دهد‪ .‬این یک‬

‫مه قد مآرح م شععدد ممکن اسعع ‪ .‬مه قد در کل با یشععا‬ ‫داد یلده ی صعععلسح وداید سعععآح فرههگ عمدم را‬ ‫باالتر برده باعِ م شدد بازار ک ان یسز از یظر کس‬

‫ارتقاس‬

‫یابد و ودایهدگا سعععراغ هر ک اب یروید و سععع‬

‫گسرتر‬

‫شدید‪ .‬چهدیه برودرد مه قد با عهاصر داس ای بتسار مهم‬ ‫اس ‪ .‬یقد به ر اس‬ ‫م‬

‫تکهسکال باشد و مه قد باید سست مهای‬

‫ف داسع ا یدیت را بشهاسد و بر ایداع تکهسکهای ی‬

‫احاط داش باشد‪ .‬یک داس ا ودن لزومن براساس اصدل‬ ‫داسععع ا یدیتععع شعععکل یم گسرد و ح‬

‫ممکن اسععع‬

‫شعهردهای مالدس را زیر سدال ببرد اما مه قد مدهف اس‬ ‫اگر یدیتعععهده در این امر مدفق بدده دربارهی ی تدضعععسح‬ ‫دهد و وجده والق اثر را مشعع‬

‫کهد‪ .‬مث ن در بررسعع‬

‫عهاصعر داسع ا باید براساس اصدل روای شهاس‬ ‫دهد ک روای‬ ‫دید درسع‬

‫تدضسح‬

‫این داسعع ا چ ویژگ های دارد‪ .‬ییا زاوی‬ ‫برای ورود ب فضعای اثر ای ان شععده اس ؟‬

‫باید دید شععروع یک داس ع ا با بدی ی ی ایآباق دارد یا ی ‪.‬‬ ‫هرچ یدیتعهده شعروع والقتری در داسع ا داشع باشد‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪15 /‬‬

‫به ر م تداید م اطب را جذن کهد‪ .‬ب قدل بدو داشعع ن‬

‫برعکس داسع ا کدتاه ما در رما ب زمسه چسه برای بت‬

‫احتعاس یغاز هسچ اثری یم تداید شروع شدد و بدو این‬

‫و گت ع رش رویدادها یساز داریم‪ .‬رس یدیتععهده باید زما و‬

‫احتععاس رایای هم وجدد ی داهد داشعع ‪ .‬یدیتععهده به ر‬

‫یا‬

‫اس‬

‫را ب تاثسرگذارترین شکل ممکن یغاز کهد‪ .‬ب‬

‫روای‬

‫مکعای را برای داسععع عا مع دم کهعد شععع صعععس‬

‫را ب ودایهده بشععهاسععاید رابآ‬

‫شعع صععس های اصعع‬

‫بسا دیهر یغاز هر داسع ع ای اولسن ایهسزه را برای دیبال‬

‫شعع صععس ها را تعریف کهد تا زمسه یا مدقعس‬

‫کرد ی داس ا ب ودایهده م دهد و از این رو یدیتهدهای‬

‫برای روی داد ات اقها فراهم شععدد‪ .‬این احتععاس یغاز‬

‫را جذان بهدیتد شاید بزرگترین‬

‫یک اثر دارد و باید‬

‫ک ی داید یغاز داس ای‬ ‫ب‬

‫ودد برای ورود ودایهده ب دیسای ت س‬

‫را از دس‬

‫بدهد‪ .‬یدیتهدگای ک شهاو‬

‫داسعع ا کدتاه و ت او‬ ‫شععسدههای م‬

‫ی داسعع ا‬

‫دید این درك چ مسزا با یغاز و رایا داس ع ا و بدی ی ی‬

‫از ماهس‬

‫هم دای دارد‪ .‬مه قعد بعاید بداید یدیتعععهده همداره یاگزیر‬

‫درس‬

‫ی با رما دارید ب دق‬

‫ف یغاز کرد روای‬

‫درک س‬

‫ک ودایهده با شروع ودای‬

‫باوررذیر‬

‫درباره‬

‫اسع‬

‫مقدمات را برای که‬

‫داس ا یماده کهد و باید‬

‫اص‬

‫م ایدیشععهد و تالش‬

‫با بررسع این مدضعدع یشا دهد ک ییا یدیتهده در و ق‬

‫م کههد مهاسبترین مدول را برای ورود ودایهده ب دیسای‬

‫یا ی ‪ .‬همچهسن یقا اوج و‬

‫این مقدما‬

‫مدفق بدده اسععع‬

‫داسع ا برگزیههد‪ .‬بسش ر داس ا های‬

‫فرود داسعع ا هم باید مشعع‬

‫کدتاه مدر ب گدی ای یغاز م شدید‬

‫شععدید‪ .‬درك یغاز داس ع ا بتععسار‬

‫ک گدی ودایهده یاگها وارد اتاق‬

‫مهم اسعع‬

‫شععععده اسعععع ‪ .‬در ایععن اتععاق‬

‫م کهععد کع بغریج و کشعععمک‬

‫شعع صعععس های ک همه برای‬ ‫ودایهده غریب اید مشغدل گ‬

‫اصع‬

‫وگد‬

‫چراک ب مه قد کمک‬

‫را شععهاسععای کهد و یشععا‬

‫دهعد ک چ ارتباط با یغاز دارد‪.‬‬

‫یعا در حال ایجام کاری هتععع هد‪.‬‬

‫اینکع یقآع ی بلرا داسععع ععا‬

‫گععاه هم ودایهععده ی ع بععا چهععد‬

‫درگسری ّهه و بلرا‬

‫شع صعس‬

‫کجاسع‬

‫ب ک با یک شع صس‬

‫دروی شع صس‬

‫مه رد و مهزوی روب رو م شععدد ک‬ ‫با هسچکس صعلب‬ ‫ّهه‬

‫مشععع ع‬

‫یم کهد ب ک واطرات را یاوداس در‬

‫مرور م کهد‪ .‬ودایهده ههدز از م اد گ‬

‫های این‬

‫کشعمک‬

‫اص‬

‫داس ا را‬

‫مع کععهععد‪ .‬همچهسن‬

‫مسا کدام ش صس ها ات اق م اف د و چ یتب‬

‫با یغاز داسع ا دارد‪ .‬مه قد یاگزیر اس‬

‫برای م اطب ودد‬

‫شعع صععس ها یا از چهد و چد رویدادهای ک ب ّهن‬

‫شعععمای از حدادا را ترسعععسم کهد‪ .‬باید ببسهد یدع حادث ی‬

‫وبر یدارد و همسن‬

‫داسع ای چ رابآ ای با ش ع صععس های داس ع ای دارد؟ ییا‬

‫ش ع صععس‬

‫مهزوی م بادر شععده اس ع‬

‫باعِ ابهام م شعععدد‪ .‬ابهام یک از کاریمدترین ابزارهای‬

‫باعِ کهجکاوی و تع سق ودایهده م شدد؟ ییا یشای چسه و‬

‫ک ب ویژه یدیتعهده داس ا کدتاه در کار ودد ب ی‬

‫فضعاسعازی ب یلدی ایجام شده ک ودایهده ب دالیل وقدع‬

‫اح ساج دارد‪ .‬و ق ابهام یک از راههای ایجاد ایهسزه وداید‬

‫حادث ر ببرد؟ تدج ب این یکا‬

‫باعِ م شععدد ک مه قد‬

‫داسع ا در ودایهده اسع ‪ .‬ایجاد وضعس های مبهم یادیور‬

‫دریابد در کجای اثر حشد و قتم های اضاف وجدد دارد‪.‬‬

‫اسع‬

‫مدقعس های اسععع‬

‫ک هم ما در زیدگ واقع با ی‬

‫روب رو م شععدیم و یم تدایسم دلسل رویدادی یا دلسل رف ار‬ ‫کتع را ب روشعه درك کهسم‪ .‬ب عبارت‬ ‫کدتاه ما را یتعععب‬

‫وداید داس ا‬

‫ب ابهام در زیدگ حتعععاس م کهد‪.‬‬

‫یقد قدی با معها کرد م او‬

‫اس‬

‫و باید ب گدی ای باشد‬

‫کع م عاطعب رس از مداجهع با ی ب داید با ایدک تمرین‬ ‫یک داسععع ا بهدیتعععد‪ .‬مه قد باید تدصعععس‬

‫کامل از رس‬

‫زمسه ی داسععع ا ارائ کهد‪ .‬معمدلن یدیتعععهدهی ایرای در‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪16 /‬‬

‫بلِ یامگذاری ب وصعععدص در مداجه با ابژههای مدر‬

‫ی ها شعکل م گسرد ب درسع‬

‫طراح شده یا ی ؟ تهاقض‬

‫از دیهر ویژگ های مهم اس‬

‫ک مه قد‬

‫دچار بلرا و مشکل م شدد‪ .‬مه قد باید بررس کهد ک ییا‬

‫دروی شع صس‬

‫یامگذاری در مدرد شع صعس ها مکا ها و اشسا ب درس‬

‫باید در یقد ش صس رردازی داس ا ب ی تدج کهد‪ .‬اینها‬ ‫هتععع هععد کع ررداو ن بع ی هععا تدسععع مه قععد‬

‫ایجام شععده؟ بسن حدادا داسعع ا یظم زمای وجدد دارد؟‬

‫عدام‬

‫چآدر همععاههه بسن حدادا برقرار شععععده و چهدی ع‬

‫داس ا یدیس را قدیتر و س سق ی م اطب را باالتر م برد‪.‬‬

‫سععاو اری در داسعع ا داریم؟ ییا یدیتععهده درک از تدال‬

‫تدج ب یدع دیالدگها از دیهر یکا‬

‫زمای و افعال دارد؟ در بتععساری از داسعع ا های ایرای این‬

‫باید ب ی ها تدج کهد‪ .‬اینک للن و بسا شعع صععس ها و‬

‫یم شععدد؛ مث ن‬

‫ک مات ک از زبا شععا ب بسرو ررتان م شععدد ب و ق و‬

‫مشععکل وجدد دارد ک تدال زمای رعای‬ ‫ممکن اس‬

‫در یک داس ا ببسهسم ک جه‬

‫زما حال اسعع‬ ‫ماضع یق‬

‫رویداد ب سم‬

‫اما یدیتععهده رس از جم ای حاوی فعل‬

‫از ماض بعسد اس اده کرده ک این اش باه عدم‬

‫درك زمای یدیتعهده را یشعا م دهد و مع دم اس‬

‫چهسن‬

‫داس ای از یظر درو م ه و تدال زمای ضعف تالسف دارد‪.‬‬ ‫مه قد باید درك درسععع‬

‫رما و داسععع ا کدتاه‬

‫از ت او‬

‫داش باشد و با تدج ب شهردهای داس ا یدیت ب بررس‬ ‫یک رما یهشعععسهد‪ .‬همایآدر ک قب ن درباره یلده شعععروع‬ ‫روای‬

‫گ م مه قد باید بداید ک مدول روای‬

‫در داسعع ا‬

‫مکای رویدادها در‬

‫با رما بتععسار م او‬

‫اس ع ‪ .‬وسععع‬

‫رما یاملدود اسع‬

‫در حال ک مکا در داس ا کدتاه ب‬

‫ودی ی ها مربد اس‬

‫مهم اس‬

‫ک مه قد‬

‫یا ی ‪ .‬این یک از ایرادهای اساس‬

‫فس میعام های ایرای اسععع‬

‫ک باعِ م شعععدد در طراح‬

‫دیالدگ شعع صععس ها دچار معضععل باشععهد؛ مث ن در فس م‬ ‫فارس‬ ‫گدی‬

‫هم ی کاراک رها از فرههگ زبای یکتای ک هما‬ ‫اسعععالیعگ و کدچع بعازاریسععع‬

‫تبعس‬

‫م کههد‪.‬‬

‫م عاطعب بعایعد قعادر بعاشعععد از طریق دیعالدگهای مسا‬ ‫شع ع صعععس ها فضعععاسعععازی داسع ع ا را درك کهد و ب‬ ‫تدصعسفهای یدیتهده ر ببرد‪ .‬زاوی ی دید اهمس‬

‫زیادی‬

‫دارد چراک از طریق ی م اطب وارد داس ع ا م شععدد ب‬ ‫این ععامعل بعاید از یظر تغسسر زاوی ی دید تدج کرد‪ .‬مه قد‬ ‫باید بررسعع کهد ک در داسعع ا مدرد یقد این تغسسر ات اق‬

‫یک یا چهد ملل واص ملدود م شععدد همچهسن ملدوده‬

‫م اف د یا زاوی ی دید واحد اس ؟ مث ن در داس ای ممکن‬

‫از زیدگ شع صس ها را‬

‫ب فضع عاها از طریق تغسسر زاوی ی دید و تعدد ی ها‬

‫زمای در رما دورههای م‬

‫اسع ع‬

‫شامل م شدد در حال ک رویدادهای داس ا کدتاه اغ ب‬

‫ررداو شعدد‪ .‬اگر مه قدی در یقد شع صس‬

‫داس ا اههار‬

‫در دوره زمای ملدود و واص ات اق م اف د‪ .‬در هر رمای‬

‫کرد کع فال دیعالدگ یبعایعد ب کار م رف‬

‫باید با دلسل و‬

‫ما یک یقآ صع ر داریم ک روای‬

‫از ی جا یغاز م شدد و‬

‫معدرك ی را اعالم کهعد و بهدیعد کع یک دیالدگ والق‬

‫تمام رویدادهای بعدی براسعععاس همسن یقآ صععع ر م ه‬

‫چهدی داس ع ا را رس‬

‫سعهجسده م شدید یعه مه قد هههام بررس رما باید این‬

‫اینهمای مسا دیالدگ و شع صععس‬

‫یقآ ص ر را شهاسای کهد اما وق‬

‫بررس داس ا کدتاه ک‬

‫اغ ب از اواسعع رویداد یغاز م شععدد مه قد یاچار اسعع‬ ‫وقایع رسریگ را در ترتسب م او‬ ‫کرده اس‬

‫با ی چ راوی روای‬

‫م برد‪ .‬در واقع باید یدع ایآباق و‬ ‫داسع ا وجدد داشع‬

‫بعاشعععد؛ مث ن زمعای کع ویژگ هعای واصععع را ب یک‬ ‫یتب‬

‫م دهسم این ویژگ ها باید در دیالدگهای‬

‫ش صس‬

‫ی شعع صععس‬

‫یشععا داده شععدد چراک این ایآباق بسایهر‬

‫کهار هم قرار دهد تا ب قص برسد‪ .‬اگر مه قدی‬

‫تسزهدشعع یدیتععهده اسعع ‪ .‬در فضععاسععازی هم باید یک‬

‫ب داهد اثر را از یظر شع صس رردازی بررس کهد در قدم‬

‫شعع صعععس‬

‫در فضعععای واص وددش قرار بهسرد تا م ن‬

‫اول بعایعد ب چهدیه این کار تدج داشععع باشعععد‪ .‬این‬

‫باوررذیر شدد‪ .‬تدج ب تمام این عهاصر و مدارد دیهری ک‬

‫شعع صعععس‬

‫چ فرههه را یمایهدگ م کهد و براسعععاس‬

‫ویژگ های مکای‬

‫زمای‬

‫فرههه یا تاری‬

‫ک داس ا در‬

‫اشعاره ب ی ها از حدصع این بلِ وارج اس‬ ‫یقد را حرف ایتر فه تر و در یهای‬

‫م تداید‬

‫داسع ا را در یدیت‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪17 /‬‬

‫بعععدی قدی تر کهععد‪ .‬رس این مه قععد اسععع‬ ‫رسشععههادا‬

‫کع م تدایععد‬

‫سععازیده ب داسعع ا یدیس ارائ کهد و از طرس‬

‫دیهر س ع سق ی م اطب حرف ای را یسز ارتقا دهد‪ .‬او باید با‬ ‫م ن برودردی یردلدی داشع ع باشعععد یعه مرکز یهاه‬ ‫هدش و ت کر باشد‪ .‬رس مه قد بر یدیتهده و شاعر اس ‪ .‬ب‬ ‫همسن دالیل مه قد یاگزیر اس‬

‫ک مآالعا‬

‫تئدریک داش‬

‫باشد تا بر ف ت ی م ن اشراس رسدا کهد‪ .‬ب ش از یقد باید‬ ‫تکهسکال باشد یعه مه قد عهاصر داس ا را از یظر تئدریک‬ ‫ب دایععد بررسععع کهععد‪ .‬برای این مهظدر بععایععد بر مبععای‬ ‫داس ا یدیت و جها و چست‬

‫م ن اشراس داش باشد‪.‬‬

‫هر اثر دو حسآ ع دارد‪ :‬حسآ ع ی اجرا و ررفدرمهس م ن و‬ ‫حسآ ی چستع‬

‫ی ‪ .‬ب شک بدو درك ف ت‬

‫وارد حسآع ی چستععع‬

‫یم تدا‬

‫اثر شعععد‪ .‬اگر مه قد این تدایای و‬

‫اشعراس را یداشع باشعد و مت‬ ‫یقد را یم رذیرد و ملال اس‬

‫بر یدیتهده یباشد مدلف‬ ‫از رسشههادهای‬

‫تبعس‬

‫م اسعع ای در فضععای یقد ادب ایرا یقد ‪o -‬چ مثب‬ ‫مه‬

‫کهد‪.‬‬ ‫وچ‬

‫‪ -‬صعععرفن کععارکردی تب سغععات دارد و بسشععع ر ب ع‬

‫سععساسعع های بازار فروش ک ان چشععم دارد تا واکاوی و‬ ‫فکررردازی‪ .‬در صعععدرت کع اگر یقدی والق بر یک اثر‬ ‫یدش شدد اولسن کت ک از ی بهره م برد ودد یدیتهده‬ ‫اس ‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪18 /‬‬

‫گفتوگوی کالج با علی عبدالرضايی‬

‫این تعریف را بپعذیریم رس ت ق معا از کعارگر هم یسازمهد‬ ‫تغسسر اسع ‪ .‬از دیدگاه ییارشعست‬

‫هر کت ک برای امرار‬

‫مععاش ودد یسازمهد کار کرد و دسععع مزد گرف ن اسععع‬ ‫کارگر ملتعدن م شدد چ یک مههدس ر روشسم باشد‬ ‫و چ کارگری ک زیردسععع‬ ‫دیدگاه کارس الستعع‬

‫او کار م کهد‪ .‬در حال ک از‬ ‫ک در کاروای یا‬

‫کارگر کتعع سعع‬

‫کعارگعاه کعار م کهعد و یعک کارفرما هم دارد و دسععع مزد‬ ‫م گسرد‪ .‬از این یهعاه کتععع ک برای وددش کار م کهد‬ ‫کارگر ملتعدن یم شعدد‪ .‬این دیدگاه اشع باه اس‬ ‫ح‬

‫زمای ک کتع برای وددش کار م کهد یک مش ری‬

‫را در یظر دارد ک ی مشع ع ری یق‬ ‫چد در بازار فروش رقاب‬ ‫سییینیش ریییرا‬ ‫بضیاب‬

‫ریینا ب ضی ییی ا ض‬

‫ها خو‬

‫ا ضیات كابگر صیی بك كر ید م مینولش ضا‬

‫تقسیی ضند ها بایج مخالف هستید‪ .‬لطفش ضفرمایید ایش‬ ‫مخالفك ضر چه اساسی اسك م چرا آنچه با كه ب ایران‬ ‫ضه عنوان ا ضیات كابگر مطرح اسك قبول ندابید؟‬ ‫رس‬

‫شعدم الزم اس‬

‫از ی ک وارد مدضعدع اصع‬

‫بهدیم‬

‫ات اق م اف د یعه افراد بر سعععر‬

‫یک ای ان دوتای قرار م گسرید ک م ع ق ب این هتعع هد‬ ‫یا ی ! و اگر تع ق قبس ای ب این یداش ع باش ع حق یداری‬ ‫دربارهاش یظری داشع باشع‬ ‫ای قاد م شعد کتع ک کراوا‬

‫مث ن از سععساووش کتععرای‬ ‫م زید و کارگر یست‬

‫چرا‬

‫شععععر کعارگری م یدیتعععد! در حعال کع طبق ی کارگر‬ ‫مدّیظرشععا در ایرا کم ر اهل وداید و یدشعع ن هتعع هد‪.‬‬ ‫اسعاسن تعری‬ ‫بس دد یست‬

‫ک از کارگر در دیسا وجدد دارد غ‬ ‫ک در تظاهرا‬

‫اس ؛‬

‫روز جهای کارگر هسچ اس اد‬

‫دایشعهاه یا مههدس و دک ری شرک‬

‫یم کهد چد ت ق از‬

‫کارگر اشع باه اسع ‪ .‬مارکس و جامع شهاسا رسرو او برای‬ ‫هر جععامعع ای دو طبقع قععائععل بددیععد؛ طبقع ی کععارگر و‬ ‫سعرمای دار‪ .‬در صعدرت ک در واقعس‬

‫یسازمهد مشع ری اسع‬ ‫فروشهده تل‬

‫شع‬ ‫دالل صع‬

‫کارفرما را ای ا م کهد‪.‬‬

‫زیادی وجدد دارد و فروشهده‬

‫و همسن مدضععدع باعِ م شععدد ک‬ ‫امر وریدار باشد‪ .‬رس هر کت ک‬ ‫چ اس اد یک‬

‫یباشعد و کار کهد کارگر اسع‬

‫دایشععهاه و چ ودم ی ی ‪ .‬تهها سععرمای دارها و دالالی ک‬ ‫اگر ب دایهد بارا را هم با تدج ب متعععاح‬

‫بام هر وای ای‬

‫م فروشععهد کارگر یست ع هد‪ .‬در ایرا یسز هما ت ق قدیم‬

‫ک ع در فضععععای فعرههه ایرا معمدلن یععک برودرد‬ ‫جایبدارای و دویلستعع‬

‫چد‬

‫اینطدر یست ‪ .‬اگر‬

‫از کارگر وجدد دارد؛ یعه کتععع را کارگر م دایهد ک در‬ ‫کعاروای و کارگاه کار م کهد‪ .‬ح‬

‫کشعععاورزا هم کارگر‬

‫ملتعدن یم شعدید و در مهاسبا‬

‫کارگری ی ها را دوسل‬

‫یم کههد‪ .‬با این تعریف کارگر ملدود شده اس ‪ .‬در ایرا‬ ‫امروز یدع کالهبرداری وجدد دارد ک ع از اهمس ع‬ ‫کاسعع اسعع ‪ .‬ایه س مع قد بدد کار اسعع‬

‫کععار‬

‫ک ایتععا را‬

‫م سعععازد‪ .‬با این تعریف درم یابسم ک کارگرا از ارزش و‬ ‫هدی‬

‫وجددی ودد یگاه یست ع هد ب وصععدص در ایرا ‪ .‬ب‬

‫همسن دلسعل اغ عب یرزو م کههد ک دالل یا رادوی بههاه‬ ‫باشععهد تا از این طریق هم اح رام جامع را کتععب کههد و‬ ‫هم رفعاه زیتععع‬

‫ودد را افزای‬

‫دههد‪ .‬در ایرا فرههه‬

‫وجدد دارد ک یک کارگر از شعغل ودد وجال‬

‫م کشد و‬

‫از ی فرار م کهعد‪ .‬در جدامع طبقات چد فرههگسعععازی‬ ‫صعلسح ایجام یشده و کارگر ب عظم‬

‫کار ر یبرده اس‬

‫یدع شرمهدگ از کار ودد دارد و همسن باعِ م شدد ک‬ ‫شغلاش را ایکار کهد در حال ک در جدامع غرب اینگدی‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪19 /‬‬

‫یست ‪ .‬دالیل دیهری مایهد بدروکراس مهل و رارت بازی‬ ‫هم با ملروم کرد اقشعععار م‬

‫ف جامع از حق برابر ب‬

‫حزب مایهد حزن تدده در جامع طبق سععازی یکرده اس‬ ‫در حعال کع مدام دم از مردم م زیهد‪ .‬یک از کارهای این‬ ‫کارگری از باق کارگرها اسععع ‪.‬‬

‫این فرههعگ دامن م زیهعد‪ .‬رزا لدگزامبدرگ در جای گ‬

‫حزن جدا کرد ادبسا‬

‫اسع ‪« :‬یزادی بدو برابری یک دروغ بزرگ اس ‪ ».‬جدرج‬

‫ات اقن کتعای جزو ادبسا‬

‫کارگری ملتععدن م شدید ک‬

‫اورول هم م گدید‪« :‬ب یظر م رسععد در جدامع ایتععای از‬

‫تاب حال در این ادبسا‬

‫یظر قاید هم با هم برابرید اما برو برابرترید‪ ».‬این دقسقن‬

‫گدی همسشعع باید این شعععار را م دادید ک غم کارگر را‬

‫ک در ایرا ب وصععدص رس از رسروزی‬

‫مدضععدع اسعع‬

‫ایقالن اسالم ات اق اف اده اس ‪ .‬این «برابرتر» بدد برو‬ ‫ی قدر مدکد شععده اسعع‬ ‫شرمهدگ و حقار‬ ‫ادبسععا‬

‫از ی ها یام برده یشعده اس‬

‫م ودریعد! در واقع در ایرا ادبسعا‬

‫چراک‬

‫فرومای ب یام ادبسا‬ ‫کارگری‬

‫کارگری مآرح شعده اس ‪ .‬در صدرت ک ادبسا‬

‫ک کارگر روز ب روز احتععاس‬

‫ادبسات رادیکال و روشعععه کرای اسع ع ‪ .‬معمدلن در هم ی‬

‫بسش ری م کهد‪ .‬رس ما باید تعریف از‬

‫یدشعع ن والق را رسدا‬

‫ررول ری را تغسسر دهسم‪ .‬هر کتععع ک ع در ایرا‬

‫جدامع طبق ی فرودسعع‬

‫فرصعع‬

‫یم کهد؛ مث ن در یمریکا حدود ه اد سال قبل کمکهای‬

‫م یدیتععد کارگر اسعع ‪ .‬کارگر ب دو شععکل مغزی و یدی‬

‫از طرس حکدم‬

‫وجدد دارد‪ .‬این م اهسم از یکدیهر ت کسک یشده و ب همسن‬

‫تا از امکا تلصعسل در دایشهاههای مهم برودردار شدید و‬

‫دلسععل اسعع ع‬ ‫ادبسعا‬

‫ب کارگرزادهها و طبق ی فرودس‬

‫کع‬

‫م شد‬

‫ایععن گععدی ع ادبععسععا‬

‫کارگری در‬

‫کارگری از سدی ودد‬

‫ایرا روز ب ع روز‬

‫ی طبق ع گتععع رش‬

‫کدچکتر م شععدد‪.‬‬

‫مع یععاف ع‬

‫امععا این‬

‫در ایرا یهععاه ب ع‬

‫کمععک هععا امروزه قآع‬

‫کارگر بسش ر یهاه‬

‫شعععده و تدج ب این‬

‫روسع بدده اس ؛‬

‫ادبعسععا‬

‫مث ن اعضای حزن‬

‫یاف اسععع ‪ .‬بهابراین‬

‫تدده ح‬

‫اگر سعععرمای دار بددید لباس مهدرس و کهه ب‬

‫تن م کردید ک ب قشععر کارگر شععبس شععدید‪ .‬در حال ک‬ ‫لزومن کارگر کتعع یستعع‬

‫ک لباس راره و مهدرس ب تن‬

‫دارد؛ مث ن در گسال کشععععاورزا در رععایععا روز کععاری‬

‫تععاریف در دیسا از کارگر و ادبسا‬

‫هم کععاه‬

‫کارگری یسازمهد بازبسه‬

‫مجدد اسعع ‪ .‬این مدضععدع در مدرد ایرا مهمتر و عمسقتر‬ ‫اسعع‬

‫چد در جامع ی ایرا اکثر تعاریف غ‬

‫هتعع هد و‬

‫یسازمهد بازبسه و بازیدیت اید‪.‬‬

‫لباسهای شعععسک م ردشعععهد و هاهر یک بدرژوا را دارید‪.‬‬ ‫بهابراین یهاه ب کارگر یک یهاه طبقات اس ‪ .‬در ادبسا‬ ‫ب همسن صدر‬

‫اس‬

‫مث ن حزن تدده ادبسا‬

‫هم‬

‫کارگری را‬

‫معال ودد کرده در حال ک ضععععسفترین احمقای ترین و‬ ‫کثسف ترین یدع ادبسعا‬

‫کعارگری ک ارائ شعععده م ع ق ب‬

‫اعضععای همسن حزن اسعع‬ ‫ادبسعا‬

‫اما ی ها ودد را صععاحب این‬

‫م دایهد چد این حدها و طبق بهدیها را ب وجدد‬

‫یورده اید‪ .‬رس بزرگ ترین وسای‬

‫را همسن جاسعععدس های‬

‫م کههد ک در قالب یک حزن در حال فعالس‬

‫هت هد‪ .‬هسچ‬

‫آ ا سیقی‬

‫آلبركامو ب یا اركهایش ب موب كافکا‬

‫مینویسیید تن ا هنر ام موبوب كر ن مخا ب ضه مضاب م‬ ‫مضاب خواندن متش اسییك‪ .‬چقدب ضا كامو ب ایش موب‬ ‫موافقید؟ آیا حتی اگر ام بسیك ه ضووید ننیرو ایش‬ ‫با یک میژگی خابقالیا م یک ای ام ضسیاب ضیبگ ضرا‬ ‫آثاب كافکا انسك؟‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪21 /‬‬

‫ب یظر یم رسعد کامد این حرس را در یقد کافکا زده باشد‪.‬‬ ‫اینکع یعک م ن تععایم ودای‬

‫را بععاال ببرد و م عاطععب را‬

‫از شص‬

‫ععع ه اد ص ل ی اول ب اب ذال کشسده و وران‬ ‫ول ی رمای‬

‫م شدد‪ .‬براهه یدم ادام یست‬

‫م تدایت‬

‫عالقع مهعد کهعد کع برای درك م ن ی را دوباره و دوباره‬

‫یک رما رتع ع مدریستع ع‬

‫ب داید زیباسع ع ‪ .‬چد در هربار وداید م اطب ب یک‬

‫داسع ای ایرا بزك م بسهم بزك رت مدریست ‪ .‬الب تمام‬

‫درك و تأویل تازهتر م رسعععد‪ .‬من هربار ک «بدس کدر» را‬

‫ک عانهای را ک در ایرا مه شعععر م شعععدد ی دایدهام اما‬

‫ودایدم ی را یکجدر دیهری دیدم‪ .‬مآمئن هت ع م اکهد‬

‫ی های را ک گل م کههد و سر زبا ها م اف هد م ودایم و‬

‫بععد از چهعد سعععال اگر دوباره ی را ب دایم دید دیهری‬

‫اینهای ک تاکهد ودایدهام هسچکدام رما رت مدریست‬

‫وداهم داش ‪ .‬رما «یئدرا» اثر «کارلدس فدئه س» و «متخ»‬

‫ب ی معهای زیرسعاو اش یستع هد‪ .‬اینک یدیتهده از چهد‬

‫اثر «فرای س کافکا» هم همسن ویژگ را برایم داش هد هربار‬

‫تکهسک مثل فاصع گذاری یا چهد مدل ی رتع مدریست‬

‫شع صععس‬

‫«گریهدر سععامتععا» را یکجدر دیهر دیدهام‪ .‬ی‬

‫ودن باشعععد‪ .‬من در ادبسا‬

‫ک رما او رت مدریست‬

‫اس اده کهد ب این معه یست‬

‫مدجددی ک بدل ب سدسک م شدد هربار برای من هسئ‬

‫اس ‪ .‬این یعه بزك کرد رما ک در ایرا مد شده اس‬

‫دیهری داشعع ‪ .‬م ن بزرگ بروالس یظر سعععاو ارگرایا‬

‫یعه هر یدیتعععهعدهای ک کارش م گسرد بعد از ی هم‬

‫م ن غای یست‬

‫یعه معهای غای یدارد‪ .‬یک م ن بزرگ و‬

‫سعععع م کههعد مثعل او بهدیتعععهد و از او تبعس‬

‫م کههد‬

‫والق را هر وق‬

‫ک ب دایسد ب یک درك تازهای م رسسد‬

‫هسچکس وددش یست ع ‪ .‬برای رت ع مدریست ع‬

‫بدد اب دا‬

‫مثل اغ ب یثار کافکا‪ .‬رس کامد در س ای‬ ‫را زده اسععع‬

‫کافکا این حرس‬

‫بععایععد وددتععا بععاشعععسععد وددی ک ع از تکهسععک هععای‬

‫و یع در یقد او چراک اگر م ه م اطب را‬

‫تعریف و اجرای یهاه ودد اس اده‬

‫مجبدر ب دوباره وداید کهد هرگز کهه یم شعععدد و این‬ ‫وارقالعاده اس ‪.‬‬

‫رتع مدریست‬

‫جه‬

‫م کهد‪ .‬در ایرا هم تالش م کههد رتعع مدریستععم را ب‬ ‫یمای‬

‫بهذارید ک این ودد یکجدر شعدیس و اس ریپتسز‬

‫(رق‬

‫برهه ) ب حتعان م یید‪ .‬شععما در اس ریپتسز فق‬

‫اسییتان پسییكمدبن ب‬

‫م بسهسد هم چسز در سعآح چشم م چرود و هسچ چسز ب‬

‫ایران توضیی ی میخواسیت م ایشكه آیا استانی ضه ایش‬

‫فکر یم رسعععد و مغز را مه جر یم کهعد‪ .‬یع من در ایرا‬

‫سیبک كه مولفهها پسیامدبن با ارییته ضارد ب ایران‬

‫یدیدهام مآ قن ی دایدهام‪.‬‬

‫هرا ابعی ب موب پیشییینه‬

‫داس ا و رما رت مدریست‬

‫نوریته رید اسیك؟ م آیا توانسته اسك ضه خوضی آن با‬ ‫هرا هاریینی اصییط ح «آضیمب یسی » ضیشییتر ضه مینا‬

‫ابائه هد؟‬

‫پوچی م پوچگراییسییكا ا‬ ‫تا ی جای ک من ادبسا‬

‫داس ای ایرا را ودایدهام همداره‬

‫اف ی رت ع مدریست ع‬

‫دیدهام‪ .‬مثل فرق مسا تسپسععازی و‬

‫شع صس سازی اس ‪ .‬من سآح رت مدریستم را در ایرا‬ ‫دیدهام‪ .‬ک ان یزادهوایدم رضا براهه م تدایت‬ ‫رت مدریست‬

‫ودن باشد‪ .‬شص‬

‫رما فدق العاده بدد و م تدایتععع‬ ‫داش باشد‪ .‬ای کاش من وق‬ ‫یزادهوایدم رمای س‬

‫یک رما‬

‫«گنی‬

‫م مب‬

‫رفی ضرخی آن با مییا ل‬

‫ضو ن» یا «حیرت آمب ضو ن» می انند‪ .‬ا‬

‫نظر رنا ایش اصط ح ب ا ضیات ضه كدام مینی نی یکتر‬ ‫اسیك؟ م م تریش ریاعران م نویسندگان ایش سبک چه‬ ‫كسانی هستند؟‬

‫ه اد ص ل ی اول این‬ ‫جه گسری های جالب‬

‫ابزورد (‪ )Absurd‬در لغ ع‬

‫ب ع معهععای «ردچ » سعععع‬

‫داش م تا ادام اش را بهدیتم‪.‬‬

‫و«ابزوردی » ترجم ی «‪ »Absurdity‬سع ‪ .‬امروزه از واژهی‬

‫ک یثر و یدع یهاه ودب دارد‪ .‬اما بعد‬

‫ابزوردیتعم (‪ )Absurdism‬کمتر اس اده م شدد؛ اما در کل‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪21 /‬‬

‫«حسر یور بدد » ارتبععاط‬

‫ب ع معهععای «ابزورد» یععدارد‪.‬‬

‫و مث ن ی دیسا رب دادید و یکسععری بلِها را‬

‫شععهاد‬

‫همعا طدر کع در اب دا گ م «ابزورد» ب معهای «ردچ « و‬

‫اصع ن ی همسدید‪« .‬برایا مکهسل» تهها رت مدری س‬

‫«معهاباو ه »سع ؛ یکجدر فضعای سعرد و یسهس ست س‬

‫بع طدر جعذان بع متعععألع ی مرگ و دیتعععکدرسها و‬

‫ک ودد از ادبسا‬

‫ردچگرای م یید‪ .‬ب عهدا مثال سراسر‬

‫گ ما های ک در دوره های م‬

‫ک‬

‫ف وجدد دارد م رردازد‪.‬‬

‫ک ان «متععخ» اثر کافکا در یک فضععای ابزورد ات اق اف اده‬

‫درك متعأل ی مآرح شعدهی برایا مکهسل یسععا یست ؛‬

‫فارس یسز فضای ابزورد داریم بتساری‬

‫از این قبسل را‬

‫اس ‪ .‬ما در ادبسا‬

‫از کارهای من ابزورد اس‬

‫ک اگر قرار بر جمعیوری باشد‬

‫«درو حکدم » یکسععری ک ما‬

‫این ب‬

‫سععاو هد و رت ع مدریستععم ایرای را دچار ودشعع کردید‪.‬‬

‫م تدا تمام ی اشععععار را در یک ک ان صعععد صعع ل ای‬

‫برایععا مععکهسععل بع طدر دقسق بع روابآ ررداو ع ک ع‬

‫گهجعاید‪ .‬مثل شععععر «ابزوردی » از ک ان «من در وآریاك‬

‫ف با مرگ دارید؛ در جاهای از یک زاوی‬

‫زیدگ م کردم»؛ هما طدر ک از عهدا شعععر رسداس‬

‫در‬

‫گ ما های م‬

‫والس برایا مکهسل ما م تدایسم در معدرد معرگ‬

‫این شعععر روی یک فضععای ابزورد فدکدس دارم؛ یا شعععر‬ ‫«دایره» از ک ان «راریس در رید» ک در این شععععر عالرغم‬ ‫اینک از تکهسک فاصع گذاری اس ع اده شععده در یهای‬

‫ب‬

‫و ق یک فضعای ابزورد مهجر شده اس ‪ .‬اگر شعری ب داید‬ ‫کهد و حس ردچ بدد را ب م اطب‬

‫از فضای ردچ تبعس‬

‫مه قل کهد ی جا با یک فضعععای «ابزورد» روب رو هتع ع سم‪.‬‬ ‫بهابراین «حسر یور بدد » ی ممکن اسعع‬

‫ب واص بدد‬

‫و وددویژه بدد م ن بععازگردد‪« .‬ابزورد بدد » برایهععدی از‬ ‫ردچزیتعع‬ ‫ک ما‬

‫یسهس ستععم و معهاباو ه سعع‬

‫ک هم ی این‬

‫در یک دایرهاید و دارای یک معهای واحد هت هد ما‬

‫در رابآع با یسهس ستعععم بتعععسار بلِ کرده ایم؛ برای مثال‬ ‫یسهس ستعععم والق یسهس ستعععم مه ععل و ب عبارت در مدرد‬

‫گ ما ها سع ن بهدیسم ک کجا یک گ ما تمام م شدد؛‬

‫در معها‬

‫کجعا مرگ یعک گ معا یک ایدئدلدژی و یا مرگ قهرما ِ‬

‫چهعدای بعا یکعدیهر یعداریعد و در مجمدع یبعاید‬

‫و مرگ مدلف رخ م دهعد‪ .‬این مرگ را شعععما‬

‫ابزوردی‬ ‫ت عاو‬

‫و معهاباو ه بتسار گ ایم‪ .‬این ک ما‬

‫ترجم ی م او‬

‫ف گسجما کهد‪.‬‬

‫م رجمهای م‬

‫اسعععمسع‬

‫م تدایسعد داوعل گ معا هعای دیهر برده و با ی کار کهسد؛‬ ‫مث ن در شععر و داسع ا هر دورهای همسشع جای عهاصععر‬

‫حسیییش م ند‬

‫لطفش ب موب ابتباط مرگ ضا ك م م‬

‫گفتنان پسییامرگی ب پسییكمدبنیسیی‬

‫ب بمایكها‬

‫مدجدد در حاشعس و صعله عدض م شعدد بعض چسزها‬ ‫در یعک دوره ی زمای مد شعععده و از ی ها زیاد اسععع اده‬ ‫م شدد و بعد از مدت اینها را دچار مرگ کرده از صله‬

‫استانی توضیح هید‪.‬‬

‫وارج و برو عهاصعععر دیهر را وارد صعععله م کهسم و ب‬ ‫گ معا رتعععامرگ و این قبسعل م اهسم تدلسد ّههس های‬ ‫مععذهععب زدهی ایرای ایععد‪ .‬وق‬ ‫بلِهای رتعع مدریستعع‬

‫ب‬

‫«درو حکدم » بععا‬

‫یشععها شععدید ی را ب معاد و‬

‫ی هعا زیدگ م ب شعععسم‪ .‬مث ن یک دوره ادبسا‬ ‫سعدرئالستع هاس‬ ‫دسع‬

‫یا دس‬

‫سمب ست هاس‬

‫وق‬

‫ایماژیت هاس‬

‫دسععع‬ ‫دورهی بعد‬

‫سمب ستم کارش ب بنبت‬

‫م رسعد و بدل ب یدی از مد اف اده م شدد مرگ ی اعالم‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪22 /‬‬

‫م شععدد و اینجاسعع‬

‫ک ما با مرگ یک گ ما تئدریک‬

‫روبرو م شدیم‪.‬‬

‫یک روای‬ ‫عع‬

‫و تاویل دیهر از ی ب دسع ع‬

‫از یک بس‬

‫م یید ب همسن‬

‫حافظ دو جهاح م الف م تدایهد ب ی ع‬ ‫از این گزاره ک‬

‫وددشعععا اسععع عاده کههد و مهظدر السد‬ ‫عدنان صییق نی الیوت ب مقاله سنك م قری ه رخصی‬

‫م گدید گذشععع ب هما ایدازه ک حال را رهبری م کهد‬

‫گیاب ا مطرح می كند كه ضه ررح یر اسك «گذرته ضه‬

‫باید ب واسعآ حال عدض شدد یعه امروزی کرد امری‬

‫هنان اندا كه حال با بهبر می كندا ضاید ضه ماسییطه‬

‫ک مربد ب گذشع اس‬

‫امروزی کرد امر یرکائسک‪ .‬در‬

‫حال عوض ریو »‪ .‬امل ایشكه رنا چه مقداب ا سنكها‬

‫زبا شعری من در ده ه اد سبک ههدی و شاعرای مایهد‬

‫ضرا پوئسیس یا اضداع ریر استفا كر ید؟ م ب اریاب‬ ‫كه میخوانیدا چقدب خیل سینك رینا با ضه سرخوری‬ ‫میبسیاند؟ االبته كنی سییوال كلیسك)ا سوال ضید ام‬ ‫ایش اسییك كه هایدگر آفرینش ا مجو با ضا ه نوعی‬ ‫اضیداع می اند افو یسا پیدایش چیی ضا ضیرمن آمدن ا‬ ‫خو ش)‪ .‬ضه نظر ریینا بضاب‬

‫سیینك ه ایش صییدق‬

‫میكند؟ ضه نظر ریینا آیا میتوان ا كلنات آبكائیک اضا‬ ‫بعایك قواعد ذكر رد ب مولهها فایل ریر) ضه نوعی‬ ‫یور اسییتفا كر اریر ا جریان اح ییاب رییخ‬

‫ها‬

‫ک سم کاشعای‬

‫بسدل ده دی و تا حدی صائب تبریزی یق‬

‫مهم داش ع اید یعه من از سععه‬

‫فارس ع بسش ع ر‬

‫ادبسا‬

‫م مایل ب سعبک ههدی ب وصدص بسدل بددهام‪ .‬در یثر هم‬ ‫یثر دوره قعاجعار و کتععع مثل قائم مقام یثر تذکرهاالولسا‬ ‫تاریخ طبری یا عقل سرخ و یثر زیبای شمس تبریزی کمک‬ ‫زیادی ب من کرده اسع‬

‫و این ها هم حضععدر سه‬

‫را در‬

‫شععرم یشا م دهد چد مع قدم ک بدو درك و تل سل‬ ‫سه‬

‫رسسد ب امر ید غسرممکن اس ‪.‬‬

‫در جدان سدال دوم باید بهدیم فدز را یدیای ها یدر و یدر‬ ‫تعابعاید معه م کههد‪ .‬بلِ هایدگر با مجمدع بلِهای‬

‫مختلف ا قرن گذرته ضه متش)؛ مثلش تركیب ماژ اضل‪/‬ما‬

‫هدسعرل درباره ردیدارشهاس بتسار م او‬

‫كند) یینی ضدمن ب نظر گرفتش ج ان كلی ریییر م ضا ض ا‬

‫روش هایدگر روش وجددی و هت شهاس مدرد بررس‬

‫اس ‪ .‬یعه در‬

‫ا ن ضه رییخصیك یک كلنه ب ضان ماژ هایی هنچون‬

‫قرار گرف م شدد در صدرت ک هدسرل بسش ر با ردیدهها‬

‫فغیانا تركییب هایی هنچون تاباج نظر م‪ ...‬ضه وب كلی‬

‫برودرد م کهعد‪ .‬ب یدع ما از طریق هایدگر ب هرمهدتسک‬

‫رنا با ضه سرخوری میبساند م استفا اش با میپسندید‬

‫والق و چهعدتعاوی‬

‫بع وج وجددی ایتعععا ب فهم از‬

‫اضا تکراب میكن ا فابغ ا اح یاب رخصی ا قدی ا ب‬

‫طریق درو فهم م رسسم اینک چهدی م شدد فهمسد‬

‫متش)؟‬

‫را بعدل ب درو فهم کرد و از دل م ن چسزهای را بسرو‬ ‫کشععسد ک ب ی ها یدر تابایده یشععده اسعع ‪ .‬از این رو فدز‬

‫برای درك این گزاره بعایعد ب مبلِ غ ودای اشعععراس‬ ‫داشع ‪ .‬غ ودای چست ؟ م ه مربد ب گذش ک شما‬ ‫با اسععع اده از بسهام هس‬

‫ی را بدل ب م ه تازه م کهسد در‬

‫این یدع برودرد م ن اولس ب بتع ع ر جدیدی ای قال م یابد‪.‬‬ ‫مث ن صععدسععال قبل یک غزل حافظ را معه م کردید اما‬ ‫امروزه هما غزل را از للاظ زبا شععهاسع و دسع هاههای‬ ‫دیهر مدرد بررسعع قرار م دههد بدین م هدم ک بررسعع‬ ‫امروزین یک اثر کالسععسک باعِ احسای ی م شععدد چد‬

‫‪ .‬ی ها گزاره معروف دارید‬

‫یعه یشکار کرد ی امر م‬ ‫ک م گدید‪« :‬ی چ ک مرئ سع‬

‫ی چ ک دیده م شعدد ی چ یست‬

‫دقسقن یامرئ س »؛ یعه‬ ‫ک هت‬

‫ب ک با یدر‬

‫تاباید ی چسز هدیدا م شععدد از این طریق ی چسز جدید‬ ‫از درو وددش م دلعد م شعععدد ب این مقدل وس ها از‬ ‫جم هدسرل و ههل یهاه ردیدارشهاسای داش اید‪.‬‬ ‫در جدان ب ب‬ ‫وق‬

‫بعدی سععدال باید گ‬

‫قصعد حضدر ش صس‬

‫در چهدصععدای‬

‫از قر های گذش را در م ن‬

‫داشع باشعسم از زبا و فرم اس اده م کهسم ک مربد ب‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪23 /‬‬

‫هما دورا باشد ک م ن باوررذیر شدد مثل زبا یرکائسک‬ ‫و قالبهای کالسسک (غزل مثهدی) ک در شعرهای من یسز‬

‫صییرخ خواندن ك سیییکها كند تا مبا ا ب ام م ن م‬ ‫قالب ضیفتد؟ یا با میانها مجو‬

‫اب ؟‬

‫وجدد دارد‪ .‬در مدرد اسع اده یک ک م واص در شعر باید‬ ‫«ی »‬

‫ژیل دلدز و همکارش ف سکس گاتاری در ک ان هزار سععآح‬

‫بهدیم ک هم چسز ب اجرا وابتعع اسعع ‪ .‬در ادبسا‬

‫وجدد یدارد این را بهدیس ی را یهدیس یداریم‪ .‬من مع قدم‬

‫کردهاید‪ .‬در ایرا این‬

‫ک هر چسز غ آ ک تدلسد تازگ و زیبای کهد ب شعععد‬ ‫اسعع‬

‫درسعع‬

‫اصععآالح ب غ‬

‫مث ن شععام د در تمام اشعععارش از زبا‬

‫ی جا یس‬

‫م رساید‪ .‬در حقسق‬

‫شعععری ب وجدد یمده اسعع ‪ .‬امری ک در مابق اشعععارش‬ ‫این زبعا ری ع اسععع‬

‫ف را در‬

‫بدین م هدم ک از زبا یرکائسک‬

‫منحسِ ابزار اسع اده کرده اسع‬

‫ک ب ش ص ب شد‬

‫اسععع ‪ .‬وس ها رایزوم را ریشععع ی جایب ترجم کردهاید‬ ‫یعه گساهای ک ریشع شا ب جای عمددی بدد ب شکل‬

‫مللف با شععسده اجرا دچار اینهمای شععده و اثر‬

‫دیده یم شعععدد و یدم م ماید ک چرا تمهای م‬

‫ریزوم ترجم شععده در حال ک شععکل‬

‫صعععلسح ی رایزوم (‪ )Rhizome‬ب معهای سعععاق ی زمسه‬

‫یرکائسک اس اده م کهد اما فق در بعض از اشعارش این‬ ‫زبا جا م اف د و م اطب را ب لذ‬

‫صععاس در اینباره م صععل صععلب‬

‫تدده (مثل سعری رر از مدی فرفری) اسع‬

‫در صدرت ک‬

‫این طرز ت ق اش باه اس ‪ .‬رایزوم در گساهای مثل مارچدب‬ ‫و زیبق دیده م شععدد یعه این گساها سععاق ی افق دارید‬ ‫ک در سععآح زمسن یا یک الی رایسنتر در زیر زمسن حرک‬

‫با‬

‫م کههد‪ .‬ی ها ب جای اینک رشععد عمددی داشعع باشععهد‬

‫ی م عال م و طرفعدار شعععاعر چهعدزبعای چهدشعععاعره و‬

‫چهدگای ی‬

‫چهدجهای هت م چراک هر زبای یک رهجره اس‬ ‫وددش را ب یمعای‬ ‫قدر‬ ‫م‬

‫و جها‬

‫درم یورد هر شاعععری با تدج ب‬

‫و تدایای وددش م تداید از یثرها و سععستعع مهای‬ ‫ف زبای اسعع اده کهد و ب شعععر برسععد مث ن ادبسا‬

‫حرک‬

‫افق دارید‪ .‬بلِ دلدز دربارهی وص‬

‫ایدیشع ع و چهدیه حرک‬

‫رایزوم ی اسع ع ‪ .‬شعععکل‬

‫اجرای ی هم کعاریسععع‬

‫کع ما در کالج ایجام دادهایم و‬

‫م تدایعد یمدی ای بارز از چهسن حرک‬

‫باشعععد‪ .‬مث ن وق‬

‫ی دایتععع سم در ایرا صعععاحعب تریبد رادید و یا روزیام‬

‫فارسعع ب جز چهد تجرب ی شععام د ک شعععرهای مدفق‬

‫باشععسم این مدیاها را در بتعع ر فضععای مجازی راهایدازی‬

‫یستععع هعد کمتر بع زبعا لدگد و کدچ بازاری تدج کرده‬

‫کردیم؛ یعه معا از ت هرام ک ودد م تداید اسععع عارهای از‬

‫اس ع ‪ .‬در ی سج یدش ع ن اقدام جه‬ ‫برای ایجاد لذ‬

‫و شععععف اسع ع‬

‫سععرودش ع و اک‬

‫سعاق ی افق در بسن مدیاها باشعد اس اده کردیم تا تریبد‬

‫ک با کشعععف و تازگ‬

‫تازه ب وجدد بساوریم ک از دل این رایزوم (ت هرام) در ادام‬

‫ب وجدد م یید از این رو شععاعری ک ب تکرار م اف د این‬ ‫امر را دچار و ل م کهد و مق دی بس‬ ‫سیینییه اضراهینی ژییل ملو‬ ‫خو ا ضیه سییاختابها‬

‫یست ‪.‬‬

‫ب مقاله تئوب بییمم‬

‫بختی میتا‬

‫م ا فکرپر ا ان‬

‫آمانویاب میخواهد خو با ا چنیش تشییکی ت منفیل‬ ‫كنند ا خابج م مثل بییمم ب هر جا ناضهجایی بریید‬ ‫كنند‪ .‬آیا ایش ضه مینا نفی كامل سنكها م ستامب ها‬ ‫پیشینیان اسك؟ یینی مثلش راعر امرم‬

‫ا نباید مقتش با‬

‫شاو های جایب دیهری یسز تدلسد شد (مج ی فایل شعر‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪24 /‬‬

‫ونسای‬

‫مجازی در ایهت اگرام یدتسدن‬

‫رادید ص لا‬

‫باق م مایهد چد امکا یدارد شما ب داهسد حرس تازهای‬

‫یرارا‬

‫ساوید کالود و‪ .)...‬این بدا معهاس‬

‫ک ما در کالج‬

‫بزیسد و ب دایسد ی را در قالب کهه بههجایسد‪ .‬چهسن سعع ه‬

‫حرکع‬

‫رایزوم داریم کع هر روز در حال تکثسر بسشععع ر‬

‫بعاوررعذیر و مدثر ی داهد بدد‪ .‬این ب یدع رف ار ارتجاع‬

‫اسع ع‬

‫و ابعاد گتع ع ردهتری م یابد ب طدری ک اکهد در‬

‫اسععع ‪ .‬من هرگز گمععا یم کهم ژیععل دلدز وآععان بع‬

‫مسععدا ایقالن تهرا مجال‬

‫و ک ععان هععای یشعععر کععالج‬

‫زیراکس و ب فروش م رسعهد‪ .‬این امر ودد شاو ای دیهر‬ ‫رایزوم معاسععع‬

‫از حرکع‬

‫رس از طریق همسن جریععا‬

‫فکررردازا یوایهارد بهدید سععاو ار درو‬ ‫ی‬

‫کههعد ب ک مهظدرش این اسععع‬

‫یعدارد از امکعایعا‬

‫م تدایسم شععاو های دیهری یسز در فضععای فارسعع زبا‬ ‫بتعازیم مث ن بزودی کالج فعکررردازی را یسز راه وداهسعم‬

‫زیرزمسن هم سعاق کرده و متععاح‬

‫ایداو ‪ .‬این یعه شعععسدهی اجرا و تأثسر ایدیشععع ‪ .‬ب دلسل‬ ‫ترجم ی غ‬ ‫ادبسا‬ ‫اس‬

‫ما فکر م کهسم باید ریشعع ی اصعع‬

‫معاصعر یا هما ساو ار درو‬ ‫ی‬

‫جریا‬

‫را ک شعر کالسسک‬

‫شعری یدش‬

‫بدو اینک درک از شعر کالسسک داش ؟‬

‫مهر م تدا بدو شعهاو‬

‫گذش‬

‫از وعاکتععع ر ققهدس اسععع‬ ‫واسعع ‪ .‬والقس‬ ‫شععهاو‬

‫والق عمل کرد؟ فق‬

‫ک ققهدس دیهری بروداهد‬

‫تازه ات اق یم اف د مهر اینک ملصععدل‬

‫عمسق از سععه‬

‫وددش باشععد‪ .‬اینک بدایسم چ‬

‫ات عاقعات تاکهد اف اده بتعععسار مهم اسععع‬

‫و ی ها را باید‬

‫دایت ‪ .‬تا بر امر ایجام شده اشراس یداش باشسم یم تدایسم‬ ‫درک از کار ایجام یشعععده رسدا کهسم‪ .‬تا این یگاه و اطالع‬ ‫شعکل یهسرد یم تدا ب و ق تازهای رسسد‪ .‬شعر یفریه‬ ‫تازگ س ع‬

‫و این مهم ملقق یم شععدد مهر با اشععراس بر‬ ‫والق قب ‪ .‬رس ودای‬

‫ادبسععا‬

‫کالسعععسععک‬

‫اجباریسع ع ‪ .‬الب مهظدر از کالسعععسک فق قر چهارم تا‬ ‫یازدهم یست ع‬ ‫ههدی و عراق‬ ‫شعص‬

‫رایزومها بهره‬

‫عمددی در سآح و‬ ‫را مال وددش م کهد‪.‬‬

‫ایدیشع یسز این گدی اسع ؛ مثل کالج ک از هسچ‬

‫هم چسز ساو‬

‫رس یدع این فعالس‬

‫و از چهسن ت کری تبعس‬

‫هسئ‬

‫رایزوم دارد‬

‫م کهد‪.‬‬

‫کهسم؛ این طرز ت کر صلسح یست ‪ .‬مهر م شدد‬

‫بدو تدج ب سه ها چسزی یدش ؟ ییا م تدا جم ای‬

‫ات ععاقععا‬

‫اگر این امکا وجدد‬

‫جعایب یعه وصععع‬

‫بهسرید‪ .‬گساه رایزوم عالوه بر حرک‬ ‫وصع‬

‫را ب طدر کامل‬

‫وح‬

‫ب ک شععامل تمام دورهی بازگش ع‬ ‫شعععر یسمای‬

‫سععبک‬

‫شعععر شععام د ده ی رهجاه و‬

‫ه اد یسز م شدد‪ .‬تمام اینها را باید وداید‬

‫و شعععهاو ‪ .‬شععععر کالسعععسک ما زبا قدر مهدی دارد‪.‬‬ ‫بهعابراین اسععع عدادهای کدچک را قدر‬

‫م دهد و ی ها را‬

‫بدل ب مسمد مق د م کهد چد مقهدر شععععر کالسعععسک‬ ‫م شععدید و سععه‬

‫عمل م کههد‪ .‬چهسن کتععای هر چقدر‬

‫ب داههد در قالب و یدع یهاه ودد را تازه کههد باز مرتجع‬

‫بضاب‬

‫م ند مرمج ژیل لو نورییتها‬

‫كاباكترها‬

‫استانها ساموئل ضکك امالو ا مالون م‪ )...‬اب كه ب‬ ‫آنا ضیش خسییتوی م فرسییو گی تفامت قائل میرییو م‬ ‫میگوید «رخ‬

‫خسته یور هیچ امکان سوضژكتیو‬

‫ب‬

‫اختییاب نداب ا پس ام ننی تواند ك تریش امکان اضژكتیو‬ ‫با ضالفیل كند‪ .‬رییخ‬

‫خسییته صییرفش فیل ضخشیدن با‬

‫فرسییو اسییكا ب حالی كه رییخ‬

‫فرسییو كل امر‬

‫منکش با میفرسییاید‪ ».‬آیا ریینا ضیش ایش م مقوله یینی‬ ‫خسته ضو ن م فرسو گی ات لیل بفتوی) فرقی میضینید؟‬ ‫آیا میتوان گفك ریخ‬

‫فرسو هنان نی یلیسك منفیل‬

‫اسك؟‬ ‫شما ب دوس دو رتا م گدیسد از تد وت شدم ی اینک‬ ‫از تد فرسعععدده شعععدم‪ .‬یا م گدیسد من از ایجام فال کار‬ ‫وتع ام ی فرسعدده‪ .‬م وداهم بهدیم وت ه ب جهب ای‬ ‫مربد م شدد فرسددهگ ب تمام جدایب‪ .‬این دو اصآالح‬ ‫بار زبای واصع دارید‪ .‬ژیل دلدز مع قد اس‬ ‫یک که‬

‫والق اسعع ‪ .‬اگر دق‬

‫ک مقاوم‬

‫کهسد او تل سل رف ه را‬

‫بع از بسن رف ن تمعام امکا های ک م تدایهد ات اق بس هد‬ ‫مربد م دایعد‪ .‬یعه وق‬

‫امکا هر روداد دل داه از بسن‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪25 /‬‬

‫برود شعععمعا تل سعل م رویعد‪ .‬وی تعأکسد دارد ک تل سل‬ ‫رف ه‬

‫وضععع س ع‬

‫ک برای و ق سععدژهی تازه و جدید‬

‫ضعروریسع ‪ .‬این یک ی مهم بلِ دلدز اس ‪ .‬ب عبار‬ ‫دیهر وق‬

‫تمام راهها بتع م شدد دقسقن در هما وق‬

‫یعک متعععسر جدید در ّهنتا باز م شعععدد‪ .‬این متعععسر‬ ‫راه سع‬

‫ک هسچکس از ی یرف اسع ‪ .‬وق‬

‫دلدز یک گشای‬

‫در ی للظ ای ک تمام امسدهای ا از بسن‬

‫رف ع ایععد وجدد دارد‪ .‬در ی للظ ع شعععمععا طبق روال‬ ‫یسهس ست های مه عل یا باید گدش یشسه کهسد یا وددکش‬ ‫اما دلدز م گدید اینها تازه مقدمات هتع هد ک باعِ بروز‬ ‫اسعع عدادهای فردی و والقس‬

‫شما ب طدر‬

‫امسدواری و که‬

‫کامل تل سل م روید والقس تا تلریک م شععدد و و ق‬

‫امکای از هسچ‪.‬‬

‫م شععدید‪ .‬این هما بلِ‬

‫یک یسهس ستعع‬

‫یعه و ق‬

‫والق اسعع‬

‫تازهای شکل م گسرد‪ .‬یعه دلدز م وداهد بهدید مقاوم‬ ‫مهعجر وععداهد شد‪ .‬ایعن‬

‫در برابر فرسععددگ ب والقس‬

‫عرفیان جیفر‬

‫فرق چنیدتییمیلی ضیا اض ام م ای ام ب‬

‫چیسك؟‬ ‫فال متععأل مبهم اسعع‬

‫یعه چ ؟ یعه واضععح (‪)clear‬‬

‫شع اس و یشکار یست ؛ یعه یم تدایسد با قآعس‬

‫دربارهی‬

‫ی اههعار یظر کهسعد‪ .‬اینجعا معا با ابهام سعععروکار داریم و‬ ‫معمدلن م تدا ی را ب چهد چسز یتعععب‬ ‫ات اق م اف د ک شما قآعس‬ ‫این یستعع‬

‫معهای‬

‫داد‪ .‬ابهام جای‬

‫یدارید ول چهدتأوی‬

‫بدد‬

‫الب م تداید ب شعع از ی باشععد‪ .‬در‬

‫واقع ابهام زیرمجمدع ی چهدتأوی سعع ‪ .‬ب عبار‬ ‫م تدا از طریق متععأل ای ک مبهم اسعع‬

‫دیهر‬

‫ب چهد تعریف‬

‫رسسد‪ .‬یک جای شما در ابهامسازی از چهدواژگای اس اده‬ ‫م کهسعد کع در یعک واژه ات عاق م اف د‪ .‬ی ک م معهاهای‬ ‫م‬

‫ف دارد و یم دایسعد کعدام معهعا ب ی سعععآر جدان‬

‫م دهد‪ .‬بهابراین باید فضای دروی ی قآع را دریابسد تا ب‬ ‫معهعای قآع ک مع برسعععسعد؛ ب این تکهسک چهدواژگای‬ ‫م گدیهعد‪ .‬اینجعا ابهعام وجدد یدارد‪ .‬این دیهر ب دادهها و‬ ‫متأل ی اوس ‪ .‬فرق یک یسهس ست‬ ‫اک سد در چستع ؟ یسهس ستع‬ ‫درك سععدبژک سد یک یسهس ست ع‬ ‫تمام شعععد راسع ع‬

‫مه عل با یک یسهس ست‬

‫فعال کتع س‬

‫ک ب هما‬

‫مه عل م رسععد (هم چسز‬

‫وجدد یدارد) ول در ی وضععععس‬

‫ابژههعای ودد را از ید بعازسعععازی و جها مدرد یظرش را‬ ‫تدلسعد م کهعد‪ .‬ول یسهس ستععع‬

‫مه ععل یسعازی ب این کار‬

‫یم بسهعد و همع چسز را تمعام شعععده م رهعدارد‪ .‬دربعارهی‬ ‫یسهس ستعععم تاکهد بتعععسار بلِ کردهایم ک م تدایسد برای‬ ‫درك به ر بع مج ی فایل شععععر ‪ 7‬رجدع کهسد‪ .‬در بلِ‬

‫اطالعا‬

‫ّهه شععما بت ع ه دارد تا ی سععآر را فهمسده و‬

‫م هدم ی را شعععکار کهسد‪ .‬ول ییا تمام سعععآرها یا گزارهها‬ ‫معهعای غای و قآع دارید؟ چهدتأوی‬

‫م ن را براسعععاس‬

‫مرگ مللف م ودایععد‪ .‬ول ابهععام ربآ ب ع ی یععدارد‪.‬‬ ‫چهدتأوی‬

‫اثر ادب را از ید بازیدیتعع م کهد یعه تأویل‬

‫مدرد یظرش را م یدیتعد‪ .‬حال ممکن اس‬

‫بسا شما مبهم‬

‫یبعاشعععد ول یک م اطب والق م ن تا را ی طدری ک‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪26 /‬‬

‫ودد م وداهعد ب دایعد‪ .‬بع عبار‬

‫دیهر از مدضعععدع یا‬

‫داس ا ش اس و واضح شما مدضدع دیهر بتازد‪.‬‬ ‫چهدتأوی‬

‫جها گتعع ردهتری یتععب‬

‫بپردازیعد دربعاره ی زیعدگ شععع صععع ام بلِ م کههد‪.‬‬

‫ب ابهام دارد چد‬

‫ب جای معهای یک سآر با کل م ن مداج م شدد‪ .‬هر م ن‬ ‫بعاز چهدتأوی سععع‬ ‫یست ع ‪ .‬م ن بت ع‬

‫ول چهسن م ه لزومن دارای ابهام‬ ‫م ه سع‬

‫ر ست ک ممکن اس‬

‫تکتأوی‬

‫مثل یک داس ع ا‬

‫در ی ابهام باشد‪ .‬رس م تدا گ‬

‫ک ابهام زیرمجمدع ی چهدتأوی س ‪.‬‬ ‫حال ایهام چستععع ؟ در ایهام ما با یک عبار‬

‫هسچوق‬

‫عبدالرضعععای کتععع‬

‫از بلِها و فکرهای ع‬

‫چسزی یم گدید‪ .‬کتع از شعر عبدالرضای حرف یم زید‬ ‫و همع فق در حال ترورید‪ .‬جامع و ادبسا‬

‫تروریتععع‬

‫هرگز یم تداید درک از مرگ مللف داشع ع باشعععد‪ .‬ی جا‬ ‫دربعارهی مرگ مللف فق حرس م زیهععد و در عمععل هسچ‬ ‫ات اق یم اف د‪ .‬در واقع هرگز فهم مرگ مللف ب صععدر‬

‫طرفسم ی با‬

‫یک قآع یا م ن‪ .‬در ایهام یک ک م را ای ان م کهسد ک‬ ‫م تداید چهدمعهای باشععد و با تدج ب سععآر معهای مدرد‬ ‫یظر را کشف م کهسم‪ .‬این متأل ربآ ب چهدتأوی‬ ‫چد چهدتاوی‬

‫شعع صعع من م گدیهد؛ یعه قبل از اینک ب شعععرهایم‬

‫یدارد‬

‫با کل م ن سعععروکار دارد و ب ما یشعععا‬

‫م دهد ک چهدی م تدایسم از ی م ن جدیدی بتازیم‪.‬‬

‫فعرههه در ایرا رخ یععداده؛ در زیرزمسن هسچ ات ععاق‬ ‫یم اف عد‪ .‬رس در جدان اینک م گدیسد یقآ ی اوج مرگ‬ ‫مللف دهع ی ه عاد بدده بعایعد گ‬

‫ک در بره ای تهها‬

‫شعارش را دادید‪ .‬کدام یک از ده ه ادیها درک از مرگ‬ ‫مللف دارد و ب فرههگ ی رسععسده اسعع ؟ ب اینک اگر با‬ ‫م ه برودرد م کهد تمام عقدهها و دشعمه ها و مشکال‬ ‫شع ص با صاحب ی اثر را کهار گذاش و فق ب م ناش‬

‫علیرضییا مطلبی آیا می توان گفك كه نقطه امج مرگ‬

‫بپردازد؟ معا هرگز در تاریخ تا ب همسن امروز مرگ مللف‬

‫مؤلف ب ایرانا هه هفتا ضو ؟‬

‫را باور یداشععع ایم مهر در صعععدرت ک مرگ ات اق اف اده‬

‫ریییر رییاعرانی مثل بمیا تفتیا ض یا‬

‫بعاشعععد‪ .‬دربارهی حافظ مرده حرس م زیسم یا بعد از مرگ‬

‫بیشپوب م م ند آ بم چیسییك م چرا نتوانسییتند ضه با‬

‫فروغ دیهر لقب جهده ب او یم دهسم دیهر ب او یم گدیسم‬

‫نظرتان بضاب‬

‫خو آنگونه كه انتظاب میبفكا ا امه هند؟‬ ‫جایوا رییر رییاعرانی مثل هرمی علیپوب م یا هورن‬ ‫چالنوی با كوا ریییر میاصر می انید؟ هنچنیش مییان‬ ‫خدمكران ضه ریر م كلنه؟‬ ‫نظرتان بضاب‬

‫رییر قاس هارنی نژا اا میدم افرا‬

‫موب پسییند اضراهی گلسییتان) چیسییك؟ هرچند كه ام با‬ ‫ضیشییتر ضیه عنوان اسییتیاننویسا منتقید م عرفانپژم‬ ‫میرناسند‪.‬‬

‫بدکاره و حاال با گذشععع‬

‫زما‬

‫او را از ایهل اج ماع ب‬

‫عارف اج ماع ارتقا دادهایم! قرار یست‬

‫هر زما ک کت‬

‫حرف از مرگ مللف زد ب این ی سج برسعععسم ک درک از‬ ‫این مقدل دارد‪ .‬ههدز زما زیادی مایده تا بآدر عم‬

‫مرگ‬

‫مدلف را اجرا کهسم معا مردم اوالق ملدر و کسچ بازیم و‬ ‫ههدز معایده از حتعععاد ها و عقدههاما فاصععع بهسریم‪.‬‬ ‫مآ قن م گدیم ک ههدز هسچ شععاعر یا مه قد و یدیتععهدهای‬ ‫یعدیعدهام کع ب حداقلهای تئدری مرگ مللف عمل کرده‬ ‫باشعد‪ .‬دربارهی سعدال دوم باید بهدیم اینها هم شاعرای‬ ‫هتعع هد ک در شععروع و شععدید‪ .‬ملمد یزرم را بسشعع ر‬

‫طبقات و مهل هرگز یم تداید‬

‫ترجسح م دهم چد کهکاش تئدریک دارد و م یدیتعععد و‬

‫بعایعد گ‬

‫ک یک ادبسا‬

‫مرگ مللف را تععان بسععاورد‪ .‬م گدیسععد یقآع ی اوج مرگ‬

‫ودم‬

‫م کهد‪ .‬اینگدی افراد یدمهای جالب هت ع هد‪ .‬یزرم‬

‫مللف دهع ی ه عاد بدد در صعععدرت ک در ی ده تهها‬

‫ک اب ب عهدا «عکس مه شععر یشععده» دارد ک چهد شعععر‬

‫دربارهی ی حرس زدید‪ .‬ییا ات اق اف اد؟ اگر از تکتک ده‬ ‫ه ادیها دربارهی ع‬

‫عبدالرضعععای بپرسعععسد از زیدگ‬

‫ودن در ی هتععع‬

‫ول بعععد بع این در و ی در زد و‬

‫بع جعای اینک یوایهاردیتعععم را زیتععع‬

‫کهد رویکردی‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪27 /‬‬

‫از زما‬

‫ماشسه را رسش کرد‪ .‬رویا ت‬

‫همعا طدر کع هدای‬

‫هم در قسععاس بععا دو ی ر دیهر‬

‫ودد حداقل صععد سععال ج دتر‬

‫قابل بررسع یست ع‬

‫زرینردر‬

‫بدد‪ .‬این سالها باید م گذش‬

‫م اس ای شاعریس‬

‫ک شروع‬

‫هدای‬

‫تا ما ب عظم‬

‫یشده تمام شد کت ک بست‬

‫زیتع‬

‫ر ببریم‪ .‬الب ع ههدز ت کر و‬ ‫برای وس هععا‬

‫سعال یزگار شعری یم یدیتد‬

‫یهععاه هععدای ع‬

‫یعه تمام شععده اسعع ‪ .‬هما‬

‫شععهاو شععده یستعع ؛ مث ن‬

‫مدقع هم مجمدع ی شععععرش‬

‫بعضع ع م گدیهد ک او ضعععد‬

‫(ای کاش یف ان از چهارسعععد‬

‫عرن ها و یژادررسععع‬

‫بدده و‬

‫ب عابد) در سعععآح هما ده ی‬

‫حرسهعای احمقعایع ای از این‬

‫ه اد بدد‪ .‬شعر فارس از للاظ‬

‫دسع‬

‫یظرگاه بتسار از ده ی ه اد‬

‫او کتعع بدد ک ّا‬

‫فاص گرف و اکهد در جای‬

‫سعساس و تسزبسن داش‬

‫دیهر اس ‪ .‬ههدز وس ها از شعر ده ی ه اد دفاع م کههد‬

‫سعععساسع ع‬

‫درسع ع‬

‫عسن ادبسا‬

‫م زیهد‪ .‬در صدرت ک‬

‫در حال ک شعر ی ده تمام و کالسسک شده اس ‪ .‬اکهد‬ ‫م تدا دهع ی ه عاد را ب عهدا یک تجرب ک باید از ی‬

‫کتععای هتعع هد ک در شععروع ّبح شععدید‪ .‬ادبسا‬

‫درس گرف‬

‫ایرا را ی طدر ک باید یم شهاسسم‪ .‬در ی سج اینها‬

‫ادبسات سع ع‬

‫م کهد و هر ده سال عدض م شدد‪ .‬این ات اق ب طدر مآ ق‬ ‫در هم ی کشععدرها رخ م دهد‪ .‬من در ده ی هشعع اد رهج‬

‫راه ودد ی گدی ک ای ظار م رف‬

‫ک عان مه شعععر کردم کع همه قدغن و هسچکدام ودایده‬

‫ک در ادبسا‬

‫یشععدید و یا اگر ودایده شععدید فق از ی ها کپ و تق سد‬

‫کرد‪ .‬ممکن اس‬

‫کردید‪ .‬در ده ی هش اد ات اقهای مهم اف اده اس‬

‫ایرای‬

‫ک در ی هم دچار جدا مرگ م شعععدید و‬

‫م أسع ای این واقعس س‬

‫ک الب‬

‫و این‬

‫بدد‪ .‬ههدز این مرد بزرگ‬

‫ادبسا‬

‫مدرد بررس قرار داد‪ .‬شعر ادام دارد حرک‬

‫و یهاه‬

‫ک رخ م دهد‪ .‬چرا ی دایت هد ب‬ ‫ادام دههد؟ ب واطر این‬

‫باید اهل ریتعععک بدد و در وآریاك زیدگ‬ ‫ک در شروع جرق ای ودرده و چهد شعر‬

‫ودن بهدیتعععسد اما برای اینک ب دا در ادبسا‬

‫حضعععدر‬

‫ربآ ب سادهیدیت و جریا های مب ذل دیهر یدارد‪ .‬در ی‬

‫داش‬

‫ده کارهای مهم ایجام شععده اما شععاعرا و یدیتهدگای‬

‫مال ودد و بدل ب یک دس هاه کرد‪ .‬سپس ب ی ات اق ت کر‬

‫ک ی ها را ایجام دادید ب گدشععع ای تبعسد شعععده و دیده‬ ‫یم شدید‪ .‬باالوره بلِهای ک ط این شایزده ماه کردیم‬ ‫برای زما حال یبدده ب ک ثمرهی یک زیدگ سععع‬ ‫تمام این سالها غسب‬

‫ک در‬

‫داش اس ‪ .‬م اس ای مه قدهای ایرا‬

‫ب سدادید‪ .‬ییجا شما وق‬

‫م ن والق م یدیتسد یاگزیرید‬

‫دربعارهی ی تدضعععسح دهسد مصعععاحب کهسد و بهدیسد چ‬ ‫کارهای تازهای کردهاید وگری ملال اس‬

‫درك شدید‪ .‬اگر‬

‫یک شاعر یا یدیتهدهی والق و یوایهارد دربارهی کاری ک‬ ‫م کهد تدضسح یدهد هرگز فرص‬

‫باید ب ی جرق بهساد و ی را ادام داد تا ی فضا را‬

‫داده و غها ب شعععسد و ج د برد‪ .‬این دقسقن کاری اسع ع‬ ‫شعاعر و یدیتهدهی ایرای تدا ایجام‬

‫ک‬

‫را یدارد چراک در‬

‫هما للظ ای ک م دلد م شعععدد م مسرد‪ .‬چد ب ملض‬ ‫اینک چهد ی ر از او تعریف م کههد وددش را گم و سع‬ ‫دارد معععام ع کهععد و همععا للظ ع م وداهععد از تمععام‬ ‫رسشعکتعد ها یک تائسد بهسرد و بدل ب اسع اد شدد‪ .‬یعه‬ ‫ب جای اینک بهدیتععد در ر این اسعع‬

‫ک بسع‬

‫بهسرد و‬

‫بقس بهدیهد تد شاعری رتر ودب هت‬

‫و کارهای‬

‫وس‬

‫مآرح شد در ایرا را‬

‫عال س ‪ .‬چرا شاعرا و یدیتهدگا ایرای اص ن جهگجد‬

‫ی داهعد یعاف ‪ .‬ب این دلسل ک ی ها یم فهمهد و عقباید‪.‬‬

‫یم کههد؟‬

‫یستععع هعد؟ یا رادیکال یبدده و با ارتجاع م ال‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪28 /‬‬

‫سسهمای ایرای هم دقسقن همسن وضع را دارد و در ی هم‬ ‫از هم تعریف م کههد‪ .‬ول این ای قاد اس ع‬ ‫را رس‬

‫ک یک حرک‬

‫م برد‪ .‬شعععاعر ایرای عرضععع ی زیععدگ والق و‬

‫ریتععک را یدارد‪ .‬از طرف یوایهارد م یدیتععد و از سععدی‬ ‫دیهر مثعل مالها رف ار م کهد ی وق‬

‫این شعععاعر چهدی‬

‫م تداید زیدگ کهد؟ از ز بدد دم م زید و در عمل هسچ‬ ‫کعاری یم کهعد دقسقن ب همسن دلسل اسععع‬

‫ک ح‬

‫یک‬

‫م شععدید و در یهای‬

‫وهگترین و یل‬

‫دسعع ترینشععا‬

‫باق م مایهد‪ .‬هر جریای در کشعدر ایرا اینگدی اسع‬ ‫رشع‬

‫تمام ی ها تدطئ وجدد دارد‪ .‬باید م ذکر شععد ک این‬

‫متأل بتسار مهم اس‬ ‫زد‪ .‬رس‬

‫و‬

‫و در این زمسه باید گت ردهتر حرس‬

‫تر در ایقالن مشعععروطع و بعععد از ی هم چهسن‬

‫ات عاق اف عاده مث ن یک معایهد و سل م ک یم ماید و در‬ ‫یآ گرد زده و مهزوی م شععدد ب واطر اینک قضععایای‬

‫فروغ هم در شععععر فارسعع یداریم و اگر هم کتعع یک‬

‫رش‬

‫جتعارت ب ورج م دهد ت کرش ب ی ایدازه قد یکشسده‬

‫در سعلال بعدی ررسعسدهاید ک جایهاه شععر شععاعرای مثل‬

‫و فق ادا درم یورد یعه ریتععک م کهد تا مشععهدر شدد‬

‫هرمز ع ردر یا هدشععهگ چالهه را کجای شعععر معاصععر‬

‫ول غهعای ّهه فروغ را یدارد‪ .‬تدایای در زیتععع ن یعه‬

‫م دایسد؟ همچهسن مسزا ودم شعا ب شعر و ک م ؟ افراد‬

‫این کع ب دا زیعدگ ودد را تغسسر داد‪ .‬معادام کع یدم ب‬

‫یامبرده تقریبن هسچ جایهاه یدارید‪ .‬شعععما در تمام جریا‬

‫معادیا‬ ‫وق‬

‫فکر م کهد هسچگدی ادبسات شعععکل یم گسرد‪ .‬تا‬

‫ررده هت ‪ .‬این متأل جای بلِ فراوا دارد‪.‬‬

‫شععر دیهر یک اسالمردر را دارید و یک بسژ اله ؛ دوم‬

‫ک ایتععا ب فکر ازدواج و بچ دار شععد و امثال این‬

‫ب واطر کاراک ر و چهد کاری ک ایجام داده و اول ب واطر‬

‫باشد یم تداید ب شعر برسد‪ .‬در واقع شعر وددش وایداده‬

‫شعععرش قابل بررس ع هت ع هد‪ .‬یدع کاری ک اسععالمردر در‬

‫و فرزید اسعع ‪ .‬مثال این قضععس هما داسعع ا رس و کرم‬

‫کرده در دیهر شعععاعرا دیده یم شعععدد‪ .‬اگر‬

‫ابریشعععم اسععع‬

‫شععععرهای‬

‫ک م تهد و م تهد تا رس یا هما شععععر‬

‫ب داهسم از شععععر دیهر و مدج ید حرس بزیسم دو شعععاعر‬

‫سپسدش و ق شدد ول دقسقن ی جا م مسرد تا مثل ققهدس‬

‫هتعع هد‪ .‬یک احمدرضععا احمدی دیهری اسععالمردر و از‬

‫از واکتع رش بروسزد و دوباره ررواز کهد و این چسزیس‬ ‫ک زحم‬

‫م ط بد و بتسار س‬

‫اس ‪ .‬در ایرا اگر کت‬

‫للعاظ بُعد تئدریک بسژ اله ک باید گ‬ ‫جالب بدد‪ .‬ول در کل هسچ وق‬

‫یدم باسعععداد و‬

‫از هرمز ع ردر شععععری‬

‫واقعن شععاعر باشععد یاگزیر تبعسد م شععدد چراک یم تداید‬

‫ی دایدهام ک رسشععههاد دههده باشععد‪ .‬با وجدد اینک سععع‬

‫دوام بسععاورد یعه یم گععذاریععد کع دوام بسععاورد‪ .‬مهر من‬

‫م کهد همسشععع در صعععله حاضعععر باشعععد اما شعععاعر‬

‫سععساس ع بددم؟ اما یهذاش ع هد بمایم‪ .‬ی تهها حکدم‬

‫بک‬

‫مردم و روشعععه کری شعععععاری ایرای یسز ک یک از یک‬ ‫ب سدادتر و وهگتر هت هد چهسن رف اری دارید‪ .‬این فضای‬ ‫زیت ع‬

‫جها سععدم اس ع ‪ .‬در چهسن فضععای معمدلن این‬

‫ات اقها م اف د‪ .‬اگر از للاظ سععساسعع هم یهاه کهسم وق‬

‫م دسعآ س‬

‫و مآ قن کت یبدد ک از یک از شعرهای‬

‫ودشععم بساید‪ .‬دربارهی هدشععهگ چالهه هم باید بهدیم ک‬ ‫اصعع ن یم فهمم چرا ی قدر بزرگ‬ ‫برای چستع ع ! ح‬

‫م کههد و این بازیها‬

‫یک شععععر والق و ب دردب در از او‬

‫ی دایدهام ک با زبا برودرد تازه کرده باشععد‪ .‬اگر این یدع‬

‫ایقالن ایرا ات اق م اف د اول از هم کتعععای ک بای و‬

‫از شعععر را دوسع‬

‫تئدریتععسن ی بددید گرد زده م شععدید‪ .‬یهاه کهسد ب ق ل‬

‫ررویز اسعععالمردر ببسهسعد کع او چ کرده اسععع‬

‫عام و تبعسد چپهای ایرای ک بایسا واقع ایقالن رهجا و‬

‫روزیام ی شسش ای احمدرضا احمدی را ب دایسد‪.‬‬

‫هع‬

‫بددیععد ح‬

‫اگر مالهععا را دوسععل در بروز ایقالن‬

‫بدایسد م بسهسد ک مآرح ترینشعععا در هما اوا کشععع‬ ‫شعدهاید‪ .‬مآهری کشع م شعدد شریع‬

‫بهش‬

‫م حو‬

‫بععاههر و رجععای یسز همسنطدر‪ .‬یعه اب ععدا این هععا قربععای‬

‫دارید بروید سععراغ اصععل بروید دیبال‬ ‫یا هما‬

‫در ادام ررسعسدهای یظرتا دربارهی شعر قاسم هاشم یژاد‬ ‫(از معدود افراد مدرد رتهد ابراهسم گ ت ا ) چست ؟‬ ‫باید یک بار دربارهی ابراهسم گ تععع ا م صعععل بلِ کرد‪.‬‬ ‫ادبسا‬

‫فارسع در ر بزرگ کرد ابراهسم گ ت ا اس‬

‫اما‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪29 /‬‬

‫واقعن او چ کار کرده؟ فروغ یدم از جا گذش و یدجد‬ ‫و والق بدد ک هر وق‬

‫بلث از او م شععدد اسععم ابراهسم‬

‫گ ت ا هم م یید‪ .‬مجمدع ی کارهای گ ت ا را ببسهسد یثر‬ ‫و فس مهعای‬

‫را بررسععع کهسعد و ّههس‬

‫عقبمایدهاش را‬

‫وبرهای شععهسدم ک وق‬ ‫ک شع صعس‬

‫مُرد بزرگ‬

‫گ تع ا برو اوقا‬

‫یماید‬

‫کردید‪ .‬یاگ‬ ‫برایم جالب اس‬

‫هرگز اینگدی یبدده ک صععاحب یظر باشععد‪ .‬در ادبسا‬

‫اما‬ ‫و از‬

‫للاظ تئدریک یقآ یظر ابراهسم گ ت ا رشسزی یم ارزد‪.‬‬

‫دریععابسععد‪ .‬این همع ادعععا و وددبزرگ بسه اش ملصعععدل‬ ‫تههای سع ‪ .‬او همسش از مدضع باال ب رایسن یهاه م کهد و‬

‫اینان بحنانی ب كتاب چنیش گفك بتشییك نیچها ب‬

‫دارید تلقسر شدید‪.‬‬

‫ضخشیییا گیاب ا ضا ایش عنوان كه رییاعران بمغ نانند!‬

‫از ی جای ک ایرای ها همسشع دوس‬

‫ابراهسم گ تع ا از یظر من ایتای کام ن تهبل اس‬

‫و فق‬

‫مطرح میرییو ‪ .‬آیا نیچه رییاعر با نفی میكند یا قصیید‬

‫بع این دلسل ک تق ب تدق ودرده و ردل ب چهگ یورده‬ ‫بع وددش اجعازه م دهعد بقس را رعس‬

‫ادب ق مداد کهد‪.‬‬

‫تمعام کتعععای کع ابراهسم گ تععع ععا را دوسععع‬ ‫رعس رسشعع اید و یهادی فرودسعع‬

‫داریععد‬

‫دارید‪ .‬در اصععل او هسچ‬

‫یستععع ‪ .‬یدم تعازه بع دورا رسعععسعده کع دارای فکری‬ ‫اق صععادیس ع‬

‫و از همسن راه عدهای از شععاعرا را اطراس‬

‫وددش جمع کرده بدد و با تعریف و تمجسد مزورای شا ب‬ ‫یام رسسد‪.‬‬ ‫م گدیهد فروغ با کمک او مآرح شعععده در صعععدرت ک‬ ‫برعکس هری چ امروز گ تعع ا دارد از یام فروغ فروزاد‬ ‫اس ‪ .‬مصاحب های امروزش هم ب سر و ت اید و حکای‬ ‫یک ّهن مریض دارید‪ .‬او یدم س ع‬ ‫دیهرا اسع‬

‫ک مدام در ر تلقسر‬

‫تا وددش را باال بکشد مهر م شدد ب طرح‬

‫هسچ دلسل کار ادب شاعرا ده‬ ‫چهععل را یععادیععده ایهععاشععع ‪.‬‬ ‫گ تعع ا وددش را با شعععام د‬ ‫مقایت م کهد‪ .‬من عالق ای ب‬ ‫شعععام د یعدارم اما این دو قابل‬ ‫قساس یست هد‪ .‬حتاد‬ ‫یتب‬

‫از‬

‫گتا‬

‫ب شام د کام ن احمقای‬

‫اسعع ‪ .‬شععام د عمری زحم‬ ‫کشععسده در صدرت ک گ ت ا‬ ‫ط چهععار ده ع ی اوسر هسچ‬ ‫کاری یکرده اسع ‪ .‬ضمهن من‬ ‫قاسم هاشم یژاد را یم شهاسم‬ ‫و از او چسزی ی دایععده ام امععا‬

‫اب ایش موضوع با ضسط ا م ضووید هرچه كه هسك‬ ‫بمغ راعرانهسك!؟‬ ‫اب ععدا بععایععد دیععد مهظدر یسچع از دروغ چستععع‬

‫و چع‬

‫ویژگ های دارد‪ .‬هما طدر ک م دایسد در دسع ع هاه فکر‬ ‫یسچع هسچ حقسق‬

‫غائ یستععع‬

‫و در شعععرای تازه ریگ‬

‫م بعازد رس در جهعا او هر دروغ ممکن اسععع‬ ‫حقسق‬

‫رسشعععسه باشعععد ک حاال از مُد اف اده! یسچ اینقدر‬

‫ساده یست‬

‫ک دروغ را روی ا از حقسق‬

‫غالب را ملصععدل قدر‬ ‫بعایعد دید تل‬ ‫وق‬

‫هما‬

‫یداید و حقسق‬

‫و اعمال زور یشععمارد‪ .‬در ضععمن‬

‫چ تمهسد یسچ چهسن گ‬

‫اسععع ‪ .‬رس‬

‫م گدید شعاعرا دروغزیا اید شاید ب ماهس‬

‫قدر‬

‫زبای شعا تدج داش ک در طدل تاریخ مقابل زبا قدر‬ ‫ایت اده و ی را تغسسر داده یعه‬ ‫شاعرا بر زبا اشراس دارید و‬ ‫بعا قدر‬

‫زبای ودد در مقابل‬

‫زبا قدر‬

‫م ایت هد‪ .‬شاعرا‬

‫دروغ ز ایععد چد دروغ ک ع‬ ‫یسچ از ی حرس م زید یمای‬ ‫از حقسق‬

‫تازه اسععع ‪ .‬با یسچ‬

‫بعایعد بتعععسار رسچسده برودرد‬ ‫کهسد؛ مث ن در برودرد با اینک‬ ‫م گدیععد‪« :‬بع سعععراغ ز اگر‬ ‫م روی ب تعازیعای مرو» باید‬ ‫اب ععدا ببسهسم یسچ ع تل ع‬

‫چع‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪31 /‬‬

‫‪ discourse‬و تجرب ی شعع صعع این حرس را زده اسعع ‪.‬‬ ‫زمای شعما یک ز را سع ای‬ ‫یک زمای ممکن اسعع‬

‫م کهسد و دیده یم شدد اما‬

‫ط شععکتعع‬

‫ع س زی‬

‫عاط‬

‫واص بهدیتعسد و هما تس ر شععدد‪ .‬اساسن جدامع و جها‬ ‫مردساالر م وداهد هر چسز را بهای کهد و ی را ع س ز‬

‫حعال ک ملمد دائمن در حال جهگ بدده و م وداسععع‬ ‫هم را ب اجبار متع ما کهد‪ .‬ملمد یک شععاعر جهگط ب‬ ‫ات اقن شععاعر ودب هم بدده و ک اب مثل قری‬

‫بدده اسع‬

‫را یدش ک در ی بازیهای زبای بتسار جالب ب کار رف‬ ‫شما «إَِّا الشَیمْسُ کُدِیرَ ْ» را م ودایسد‬

‫اسع ‪ .‬طبسع ن وق‬

‫ب کار بهسرد‪ .‬م اسعع ای دیسا ّات ضععد ز دارد چد جها‬

‫لذ‬

‫ضد زیدگ س ‪ .‬از طرف یسچ ودد قآع یدیس بدده اس‬

‫متجع جالب و والقای ای م بسهسد مثل همسن دعای صباح‪:‬‬

‫کتع ک قآع یدیت م کهد یعه شاعر اس‬ ‫اسع ع‬

‫سعععدبژک سدی و ّههس‬

‫یسچ شاعر‬

‫شععععرهای هم دارد ک ب‬

‫فارسعع ترجم شععدهاید‪ .‬ما با یسچ ب مثاب ی یک شععاعر‪o‬ـ‪o‬‬ ‫فس تدس طرفسم رس ودد او هم دروغزی س‬ ‫تغسسر داده اسععع ‪ .‬ی چع اکهد تل‬

‫ک جها را‬

‫عهدا مدریستعععم و‬

‫رتعع مدریستعععم با ی روب رو هتعع سد حاصعععل تالش و‬ ‫مغزریزی یسچ این رسامبر بزرگ قر بست م اس ‪.‬‬

‫م برید دعاهای اسععالم هم شعععرید و در ی ها یثر‬

‫«إِلَهِ قَ ْبِ مَلْجُدنٌ وَ یَ ْتععع مَعْسُدنٌ وَ عَقْ‬ ‫هَدَائ غَالبٌ وَ طَاعَ‬

‫قَ سلٌ وَ مَعْصععسَ‬

‫بِالذُّیُدنِ فَکَسْفَ حس َ‬

‫یَا سععَ رارَ الْعُسُدنِ وَ یَا عَالمَ الْغُسُدنِ وَ‬

‫م بسهسعد ک قافس ها در این دعای معمدل متععع مایا چقدر‬ ‫مهآق و طبسع یمده اسع ‪ .‬دعای ک ودد مت مایا وق‬ ‫ی اصععع ن یم دایهعد چع م ودایهد‪ .‬ب بازیهای‬

‫زبای و یدع اسععع ادهی بجا از ک ما‬ ‫مری منوی‬

‫تدج کهسد اینجاها‬

‫ما با زبا شععری طرفسم‪ .‬حاال یکجاهای این زبا شعری‬

‫ضیبگ ارتش یا صلحاندیش ضو ن نشیت میگیر ؟‬

‫مهل و شعععر اسععع‬

‫م اگر ایش وب نیسیك راعران با ا نظر اندیشه عا فی‬

‫کشع وکشع ار و شعکهج اس‬ ‫زبا زیتع‬

‫یا ریر میتوان ضه چند سته تقسی كر ؟‬

‫کَثسرٌ وَ لتععَای مُقر‬

‫یَا کَاشفَ الْکُرُونِ ‪»...‬‬

‫ودای‬

‫تصییوب میكنید ریییر گفتش ا اندیشییه‬

‫مَغْ ُدنٌ وَ‬

‫اسع‬

‫مثعل زبعا قری و تدرا‬

‫کع زبا‬

‫یا برو جاها زبا وسر و‬

‫مثل مجمدع م د مس رائست ‪ .‬مهر این‬

‫ودای مهرما م گدید بروید هر چ م وداهسد بهدشععسد و‬ ‫این سعدال مثل این اسع‬

‫ک بپرسسد یدمها را ب چهد دس‬

‫م شعدد تقتسم کرد‪ .‬شعر زیدگ س‬ ‫ممکن اس‬

‫شعر هم چسز اس ‪.‬‬

‫یک ی ر در ی عمسقتر باشد و مث ن در زمسه ی‬

‫شر ایدیش ی بزرگ ارائ دهد یا مث ن در زمسه ی وسر شاعر‬ ‫بزرگ باشد‪ .‬این ب این معها یست‬ ‫اسع‬

‫شاعر اس‬

‫ممکن اس‬

‫ک هر کس ص حایدی‬

‫یک یدم جهگایدی‬

‫بتعسار بزرگ باشد‪ .‬شعر را ب سم‬

‫یبرید ک ب طبق بهدی‬

‫بسهجعامعد‪ .‬دلسعل چهسن دیدی این اسععع‬ ‫ادبسعا‬

‫شاعر‬

‫ک ‪ Literature‬را‬

‫م ودایهد و ی را ب یک جدر فرهس ه کذائ و‬

‫ادن و اوالق مربد م دایهد در ی سج شععاعر را جایشععسن‬ ‫رسامبر و شععاگرد ودا(الشعععراستالمسذ الرحما ) م رهدارید و‬ ‫برای او یک سععاح‬

‫قدسع قائلاید؛ مث ن م گدیهد شععاعر‬

‫باید ص ع حط ب باشععد چد رسامبرا ص ع حط ب بددهاید در‬

‫ب درید و بکهسد! من شعما را م ب شععم اسععاسععن شغل من‬ ‫ب شعسد اسع‬

‫مرا بسکار یکهسد! شععما ایتا و جایزال آا‬

‫هتععع سد؛ بروید اشععع باه کهسد و تا م تدایسد تجرب ! زیدگ‬ ‫شایس کدتاه س‬

‫ک م تدایسد با اس اده از ی وددتا را‬

‫بتع داده باال بروید‪ .‬ب شعما یم گدید ررهسزکار باشعسد و‬ ‫گهاه یکهسد‪ .‬ررهسزکاری یعه مرد و یماز وداید یعه یک‬ ‫سعععری جمال‬

‫تکراری و وای ماالی را ه ده هجده بار در‬

‫طدل روز تکرار کرد ‪ .‬ودا از این جمال‬ ‫ودای شعما ودا یستع‬

‫ارباب س‬

‫وت شده! این‬

‫ک اس عمارتا کرده و‬

‫شعععمعا را گسر یورده اسععع ‪ .‬تازه عدهای معهای همسن م ن‬ ‫تکراری را کع روزی ه ده بار ط سعععالها تکرار کردهاید‬ ‫یم دایهد وهدهدار یست ؟ ودا م وداهد تد زیده باش‬ ‫او کسف که و مععاشعععق داشععع باشععع‬

‫با‬

‫بهدی ک اال‬

‫م وداهم این کعار را بکهم ول یم تدایم؛ کمکم کن! ودا‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪31 /‬‬

‫م وداهد تد تا م تدای عشق که تا وددش هم حال‬

‫را‬

‫تد بع ارگععاسعععم‬

‫ببرد‪ .‬او بسشععع رین لععذ‬

‫را م برد وق‬

‫م رسععع ! تد چرا لذ‬

‫م بری؟ در للظ ی ارگاسعععم ی‬

‫‪ egolessness‬و ب ی ت الیزال چرا ات اق م اف د؟ ی جا تد‬ ‫بعدل بع ودا م شعععدی چد ودا دارد لذ‬ ‫همسن اسع‬

‫ک در للظ ی ارگاسم با جها یک م شدی‪.‬‬

‫ادیا و مذاهب م گدیهد سعکس قدغن اس‬ ‫عم‬

‫و ایتا را از‬

‫طبسع مهع م کههعد روی ز حجعان م گعذارید و‬

‫م گدیهد ودد را م‬ ‫اس‬

‫م برد برای‬

‫کهسد‪ .‬سعکس یک اس عداد و یعم‬

‫مثل ودرد ‪ .‬ول اهلل و امثالهم و ودایا ادیا این را‬

‫قعدغن کردهایعد‪ .‬یعک چسز وس‬

‫بعدیه ک ح‬

‫حسدایا‬

‫سععازما م ل م وداهد برقرار کهد ی سج اش چستعع ؟ اگر‬ ‫اوالق صعع حوداه در جها رواج داشعع‬ ‫وجدد یداشع‬

‫اال داعشعع‬

‫و شعاهد ی فاجع ها در افغایت ا یبددید و‬

‫این کش ار و ق ل عام عظسم را در جها یداش سد‪ .‬چهد سال‬ ‫دیهر هم شعععاهعد جهگهای بزرگ واورمسای وداهسد بدد‪.‬‬ ‫شعما تهها سرمای داری و عالق ب اجرای شر را دارید‪ .‬زبا‬ ‫قدر‬

‫باعِ شععده شععما جای وسر و شععر را عدض کهسد‪.‬‬

‫شعععاعر وددش اسععع‬ ‫وشعن؛ این یهای‬ ‫من سعع ای‬

‫مثل زیدگ مهربا و مثل زیدگ‬

‫شاعر اس ‪ .‬شاعر ص حط ب یعه چ ؟‬

‫م کهم شععاعری را ک وددش اسعع‬

‫یم گدید شععاعری ک کشععف و والقس‬

‫و دروغ‬

‫دارد و درسعع‬

‫همسشع مشعغدل ی اید را برای ایتا ممهدع کردهاید چراک‬

‫م بسهد‪ .‬شععام د کتع اسع‬

‫اسع عمار م وداهد سعکس را ب شعما ب روشد م وداههد‬

‫صععع ح و‪ ...‬حرس م زید ول اینهم بدب‬

‫ز را صعععرفن جهتع ع ببسهسد سعععرمای داری ز را م‬

‫تازه شام د مرتب ی عال شاعر یرما وداه ایرای س ‪ .‬شاعر‬

‫م کهعد تا در تب سغا‬

‫از او اسععع اده کهد‪ .‬اگر هم ی ز ها‬

‫یزاد باشهد در مالس عام ب بچ هاشا شسر بدههد دیهر رت ا‬ ‫که‬

‫جهتع ودد را از دس‬

‫م دهد و سرمای داری ضرر‬

‫وداهععد کرد چراک ع دیهر یم تدایععد از ی در تب سغععات‬ ‫اس اده کهد در ی سج ز را م ردشاید‪.‬‬ ‫ات اقن شعاعر شعر اسع ‪ .‬ی چ در حال حاضر در جها ب‬ ‫عهدا ص ح تعریف م شدد عسعن جهگ اس ‪ .‬صع ل کع‬

‫یرما وداه ایرای کت س‬ ‫اول یتئستعع‬

‫اسعع‬

‫ک در تمام عمرش در رسععای‬

‫ک وق‬

‫را یم بسهد‬

‫شعرش م دلد م شدد‬

‫از هم بد م گدید و با هم مشععکل‬

‫دارد امعا سعععرِ رسری یاگها عارس و عابد م شعععدد و در‬ ‫یسع ای ی شعام د یدش م شدد ک م ه دقسقن عرفای س ‪.‬‬ ‫شععععاعر یعه وددش‪ .‬اگر جهه اسعععع‬ ‫صعع حط ب اسعع‬ ‫درس‬

‫اس‬

‫جهه و اگر‬

‫صعع حط ب باشععد و ی چ فکر م کهد‬

‫هما را ایجام بدهد‪ .‬شاعر یعه ودا بدد ب‬

‫ودد یمد ودای شد و تد تا ب ودد‬ ‫کت را ب ودد بساوری‪ .‬چآععدر وق‬

‫یسای یم تدای‬

‫تد ههععدز وععدد‬

‫یستع‬ ‫م وداه دیهرا را ب ع وددشععععا یزدیععک که ؟ این‬ ‫غسرممکن اسعع ‪ .‬این احمقای اسعع‬

‫ک بهدیسم شعععر باید‬

‫صع حجد باشعد ات اقن شعر در این فضای ک جها ی را‬ ‫تجرب م کهد باید جهگط ب باشد‪ .‬با اینهم کثاف‬

‫ک در‬

‫ایرا و اطراس شعاهد ی هتع سد شععاعر باید جهه باشد‬ ‫چد اگر ب داهعد وددش باشعععد یم تداید حقسق‬ ‫دارد ج دی چشم‬

‫را ک‬

‫ّبح م شدد ببسهد و دم یزید‪.‬‬

‫فیا نیه ف ح بئالسیی جا میی م سییوبئالیسیی چه‬ ‫تفامتهایی ضا یکدیور ابند؟ م ایشكه بئالیسی جا میی‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪32 /‬‬

‫ب بمان ید میرییو اما آیا میتوان آن با ب اسییتان‬

‫تههای » گابریل گارسععسا مارکز و «ق مرو این عالم» کاررای س‬ ‫را با هم مقایت کهسد م دج وداهسد شد ک چهدی در صد‬

‫كوتا م یا حتی استانک ضه كاب ضر ؟‬

‫سعععال تههای روای‬

‫عادیسععع‬

‫و راوی م عهد و باورمهد‬

‫ما بسشع ر م تدایسم درباره شباه های سدرئالسزم و رئالستم‬

‫یشععا م دهد و در برودرد با عجسبترین چسزها یسز عادی‬

‫جادوی بلِ کهسم‪ .‬اگر در اثری مثل «صععد سععال تههای »‬

‫رف عار م کهد؛ در صعععدرت ک در ق مرو این عالم با چهسن‬

‫مارکز دقسق شععدیم وداهسم دید ک ایهار یدیتععهده ب م ن‬

‫و از چسزی‬

‫دفاع یم کهد‪ .‬الب باید گ‬

‫اع قاد داش و ب ی م عهد اس ‪ .‬یعه در رئالستم جادوی‬ ‫شعععاهد باور مدلف هتع ع سم و یق‬

‫ایما او ب ییچ را ک‬

‫روای‬

‫م کهد م بسهسم‪ .‬در م د گذشععع ایرا مثل م د‬

‫عرفای‬

‫فضععا جادوی م شععدد و در این م د م بسهسم ک‬

‫مدلف بع م ن بعاور دارد‪ .‬ایهار ک یتعععب‬

‫رف اری روب رو یست سم و راوی کام ن وهث س‬

‫ب م ن تعهدی‬

‫ک م ن م تداید باور رذیر هم‬

‫باشععد‪ .‬در واقع در سععدرئالسزم ما با فراواقعس‬ ‫در رئالستم جادوی واقعس‬

‫روب روایم اما‬

‫داریم ک در ی «طرح عجسب»‬

‫م شعدد؛ یعه هم ی چسزها واقع اید و در فضای واقع‬ ‫ات ععاقععات عجسععب رخ م دهععد؛ ول در فضععععای رمععا‬

‫دارد؛ در صعععدرت کع در سعععدرئالسزم ما با چهسن تعهدی‬

‫سعدرئالست‬

‫ودد فضای ک ایجاد م شدد غسرواقع س ‪.‬‬

‫روب رو یستععع سم‪ .‬در سعععدرئالسزم مدلف یا راوی از چسزی‬

‫بع طدر ک‬

‫از طریق یدع فضعععاسعععازی هععا یدع راوی و‬

‫جایبداری یکرده و تهها ب روای‬

‫ب وصدص زاوی ی دید م تدا ت او ها را رسدا کرد‪.‬‬

‫م رردازد و این دسععع‬

‫ودد م اطب اس‬

‫ک ب یک باور برسد یا ی ‪ .‬زاوی ی دید‬

‫در این دو یدع یق‬

‫ک زاوی ی‬

‫مهم داشععع و باید گ‬

‫در جدان ادام ی سعدال شعما باید بهدیم رئالستم جادوی‬ ‫یعک «یهاه» اسععع‬

‫و م تدا ی را در هم جا ب کار برد؛‬

‫از زاوی ی دید در‬

‫مث ن م تدایسد در داسعع ایک ک م یدیتععسد و دارای روال‬

‫سعععدرئالسزم اسع ع ‪ .‬معمدلن در م دی ک رویکردشعععا با‬

‫یاگها رای یک «جن» را وس ع بکشععسد‪ .‬ح‬

‫دید در رئالستعععم جادوی کام ن م او‬ ‫رئالستععم جادوی تعریف م شععدد روای‬

‫صععدرت عادی‬

‫داشع و ب دلسل اینک ما شععاهد باور مدلف یتب‬

‫ب من‬

‫عادیس ع‬ ‫زیعدگ وس‬

‫از مردم ایرا ب یدع از رئالستعععم جادوی‬

‫رسروی م کهد‪ .‬مهر کار داسع ایک طرح زیدگ یست ؟ رس‬

‫هتععع سم با چسز عجسب روب رو یم شعععدیم‪ .‬معمدلن یدع‬

‫در داس ایک در داس ا همسن زیدگ وسل بزرگ ورافات ها‬

‫جعایبداری یسز از طرس مدلف م بسهسم اما در سعععدرئالسزم‬

‫م تدایعد ات اق بس د‪ .‬زیدگ کهدی شعععما تدام با ورافا‬

‫عکس این ات عاق م اف د‪ .‬رس این دو در زمسه های زاوی ی‬

‫اسعع ‪ .‬مث ن در سعععریال ت دیزیدی «م کد » با رئالستعععم‬

‫دید و یدع راوی بتععسار م او اید‪ .‬در سععدرئالسزم با راوی‬

‫جععادوی روبع رو ایم الب ع از یدع مهل ی ‪ .‬رئععالستعععم‬ ‫جادوی ک در ودم‬

‫وهث و در رئالستم جادوی با راوی م عهد روب روایم‪.‬‬ ‫در ادبسا‬

‫یمریکای التسن درباره ت او ها و شعععباه های‬

‫این دو بلععِ هععای زیععادی وجدد دارد‪ .‬در معرف یک از‬

‫ایدئدلدژی اسعععالم و تلمسق مردم‬

‫اسع ‪ .‬متع من اگر چهسن سریال در ت دزید کشدری مثل‬ ‫ایه سس ر‬

‫شدد ب شد‬

‫مردم اع راض م کههد‪ .‬چراک‬

‫به رین یثار سعععدرئالسزم م تدا ب «قدم های گمشعععده» و‬

‫ر‬

‫چهسن چسزهای از ت دیزید یدع تدهسن ب شععععدر‬

‫«ق مرو این عالم» از یل د کاررای س اشعععاره کرد‪ .‬ق مرو این‬

‫م‬

‫رئسس‬

‫عالم را سعععدرئالستععع ترین اثر کاررای س م دایهد‪ .‬ح‬ ‫«شعکار ایتا » و «کهتر‬

‫باروك» هم با سدرئالسزم طرفسم‪.‬‬

‫ول از این بسن ک ان «ق مرو این عالم» ب صععدر‬ ‫کمال سععدرئالست ع‬

‫در‬

‫و شعتع وشدی مغزی مردم اس ‪ .‬وق‬

‫جمهدر کشعععدرتا در هسئ‬

‫ح‬

‫یک جنزده رف ار م زید چرا‬

‫ی دایسم از رئالستم جادوی اس اده کهسم؟ الب ک م تدایسم‪.‬‬

‫تمام و‬

‫اس ع ‪ .‬حاال اگر دو ک ان «صععد سععال‬

‫هرا ابعی لطفش ب موب تفیامت اسییتیان كوتا م‬ ‫استان ضلند یا بمان توضیح هید؟‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪33 /‬‬

‫راسعخ این سعدال ی قدر گت رده اس‬ ‫یک ک ان باشعد‪ .‬ت او‬

‫ک م تداید مدضدع‬

‫بسن داس ا کدتاه و داس ا ب هد در‬

‫یقآ ی صع ر م ه ی هاسع ‪ .‬شععما در داس ا ب هد یقآ ی‬ ‫ص ر م ه دارید‪ .‬چد در اینجا بازهی زمای م او‬

‫وی‬

‫فرص‬

‫ب ش صس‬

‫یدارید از للاظ م ه ب درس‬

‫و تمام‬

‫جدایب ی بپردازید ول در داسععع ا ب هد این فرصععع‬ ‫دارید و ح‬

‫قادر هتع سد وارد جزئسا‬

‫را‬

‫ی شدید‪ .‬همچهسن‬

‫یدع اکع هعای کع بع شععع صعععسع هعا م دهسد یا یدع‬

‫رریدد زمعای ک ای ان م کهسد دوره طدالی تری دارد‪ .‬در‬

‫فضععاسععازیها از دیهر ت او ها اسعع ‪ .‬از هر للاظ ببسهسد‬

‫روای های قب‬

‫و روای های بعدی شما باید یک یقآ ی‬

‫اینهعا دو طسف جدا هتععع هد‪ .‬معمدلن در ایرا ت ق بدی‬

‫ص ر م ه مش‬

‫شدد؛ یعه تمهسدی ایجاد کرده و در ی‬

‫وجدد دارد یعه فکر م کههد اگر کت ع داس ع ا کدتاه کار‬

‫تمهسد ب یقآ ی صع ع ر م ه اشعععاره کهسد‪ .‬ح‬

‫اگر شعععما‬

‫کهد بعدها م تداید داسع ا ب هد قدی بهدیتد‪ .‬اص ن این دو‬

‫کهسد‪.‬‬

‫اس ‪ .‬در جها داس ا یدیسهای داریم‬

‫ب داهسد این داسععع ا را از یور شعععروع و یا روای‬ ‫یقآ ی ص ر م ه ممکن اس‬

‫ب زما وقدع داس ا یا زما‬ ‫ما در داس ا‬

‫شعروع داس ا رب داش باشد‪ .‬ب هر صدر‬

‫ب هد یقآ ی صععع ر م ه داریم اما در داسععع ا کدتاه با یک‬ ‫یک عکس را‬

‫برش از زیدگ روب رو هتعع سم ک سععاو‬

‫داراسععع ‪ .‬امعا در رما یک فس م یعه یک زیدگ دارید‪.‬‬ ‫معمدلن در داسع ا ب هد چهد ش صس‬

‫ملدری وجدد دارد‬

‫اما در داسع ا کدتاه با یک یا دو ش صس‬

‫ملدری روب رو‬

‫هت سم‪ .‬الب در این بسن اس ثهاهای هم هت ؛ مث ن ممکن‬ ‫اسع‬

‫در رمای ما دو شع صعس‬

‫ملدری داشع باشسم اما‬

‫ب شعععک در ی جا با چهد فضعععای روب رو وداهسم شعععد‪.‬‬ ‫یلدهی شروع روای‬ ‫م او‬

‫در داس ا کدتاه با داس ا ب هد بتسار‬

‫اسع ‪ .‬هما طدر ک اشاره شد در داس ا ب هد باید‬

‫تمهسد ایجاد کهسم‪ .‬یک دیهر از ت او ها مدضععدع داسعع ا‬ ‫اس ‪ .‬یدع طرح یسز در داس ا ب هد م او‬ ‫کشعع‬

‫و باید این‬

‫اس‬

‫را داشعع باشععد ک طدالی شععده و ب جزئسات‬

‫بپردازیم‪ .‬در مدرد بعضععع از مدضعععدععا‬

‫یم تدا زیاد‬

‫یدشعع ‪ .‬چد در هما چهد راراگراس اول وددش را تمام‬ ‫م کهد یعه هرفس‬

‫داسع ا ب هد شد را یدارد‪ .‬در داس ا‬

‫کدتاه عکس این مدضدع ات اق م اف د بعض از داس ا های‬ ‫کدتعاه روای‬

‫را یام عادل رها م کههد؛ یعه روای‬

‫را تمام‬

‫یم کههد و چد مدضعععدع ای اب در قالب داسع ع ا کدتاه‬ ‫یم گهجد و باید بت داده شدد برای همسن مهم اس‬ ‫تدج ب سععدژه و ر‬

‫وددتا ب یدیت ع‬

‫ک با‬

‫داس ع ا ب هد یا‬

‫کدتاه بپردازید‪ .‬یدع شع صعس رردازی یسز در داس ا ب هد و‬ ‫داس ا کدتاه با یکدیهر ت او‬

‫دارید‪ .‬در داس ا کدتاه شما‬

‫فضا کام ن م او‬

‫ک در داسعع ا کدتاه واقعن قدرتمهد هتعع هد ول در رما‬ ‫شعععکتععع‬

‫ودردید یا رما یدیسهای داریم ک رما های‬

‫بتعسار دروشعای یدشع هد ول در داسع ا کدتاه شععکت‬ ‫ودردید‪ .‬در ایرا یسز از این دسعع‬

‫یدیتععهدهها وجدد دارد‬

‫ک رما های ودب م یدیتهد ول در داس ا کدتاه شکت‬ ‫م ودرید‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪34 /‬‬

‫سییاحیل نوب‬

‫نظرتان بضاب‬

‫میناضاختوی م تاثیر آن‬

‫مهجر ب ت کر یسهس ستع‬

‫یدارد ک تمام شععدد‪ .‬در اینجاسعع‬

‫بم ا ضیات میاصر امرم چیسك؟‬ ‫ضا توجه ضه ریء رد گی انسان امرم آیا نباید بمیکر مان‬

‫لعذ‬

‫با نسییبك ضه عناصییر اسییتانی تغییر هی م ا رییء نه‬

‫عساشترین ی ها هت هد‪.‬‬

‫ضهعنوان اضژ ضلکه ضهعنوان سوضژ ب استان استفا كنی‬ ‫ریینا هنیشییه ضه ایش ارییاب می كنید كه ب متش ضاید‬ ‫اندبمژنی م ریرجنسیی اریته ضاری ا ملی ب‬

‫ا ضیات امرم ماا تصییویرهایی كه ا‬

‫ن ا میرییو یا‬

‫اید آلیسییك كه ضه ر ی وتها مر جواب می هد م یا‬ ‫ب‬

‫ب سایه م ضهعنوان نقش مم مطرح میرو م اگر ه‬ ‫نقش امل مطرح رییو‬

‫ک یلبر کامد متععأل ی‬

‫را طرح م کهععد و م گدیععد بزرگترین ایتعععا هععا‬

‫یدیتعهده ایرای اهل تداوم یست ‪ .‬یک یدیتهده و شاعر در‬ ‫تداوم و رسهسری کارش اس‬

‫م ضا ایش نورش ضنویسی ؟‬ ‫بمیکر‬

‫م شدد یعه اص ن معهای وجدد‬

‫ک شکل م گسرد‪ .‬معمدلن این‬

‫تداوم در شععاعرا و یدیتععهدگا ایرای وجدد یدارد؛ مث ن‬ ‫افراد متع عدی هت هد ک تهها یک ک ان مه شر م کههد و یا‬ ‫از یدشعع ن‬

‫زمای ک ب شععهرت یتععب م رسععهد دسعع‬

‫م کشعععهعد در حال ک برای تداوم باید زیدگ و مآالع‬ ‫کرد‪ .‬بهابراین چد غره و راضعع م شععدید و بازار از ی ها‬ ‫چسز تازهای یم وداهد دچار معهاباو ه یم شدد و هرگز‬ ‫ب یقآ ای یم رسعععد ک‬

‫هنان تکراب تصییویرها‬

‫احتعععاس کهعد مععای و‬

‫كلیشییه ا هسییتند كه‬

‫م اهسم تمام شععدهاید‪ .‬م‬

‫هنیشییه ضیان رد اسكا‬

‫وداهم بهدیم ک یدیتهده‬

‫ضیه جی میدم ریییر م‬

‫ایرای معمدلن ر رسسد‬

‫اسییتانی كه نویسییند‬

‫بع هدف سععع‬

‫آنها ن ضو م ضرخی ا‬

‫مقصععد دل داه‬

‫آثیاب ریینا‪ .‬نظرتان ب‬

‫دیهر تالش یم کهععد‪ .‬و‬

‫موب نقش ن ب ا ضیات‬

‫ک ما‬

‫در ادبسا‬

‫مقصععد یداریم‬

‫و هر چ بسشعر تالش م کهسم بسشع ر یم رسسم‪ .‬بهابراین در‬

‫موضوع چوونه نوا میكنید؟‬

‫ایرا یدیتععهدهای ک دچار معهاباو ه و یسهس ستععم والق‬

‫در افتای های یدیا باس ا سسزیف از سدی زئدس ملکدم‬ ‫م شدد ک تا ابد سهه را ب باالی کده ببرد و بعد ی سهگ‬ ‫ب رایا کده م غ د و دوباره این روید تکرار م شععدد‪ .‬این‬ ‫اسعآدره از سعدی یلبر کامد ب عهدا یشعای و اس عارهای از‬ ‫معهاباو ه ب کار گرف شده اس ‪ .‬این مدضدع اس عارهای‬ ‫اسععع‬

‫برسععد‬

‫این در حال سععع‬

‫امرم چیسییك م ضه ایش‬

‫از اینکع حرس تازهای برای گ ن یستععع‬

‫و اگر ب‬

‫و تمام‬ ‫بر یدع‬

‫م اهسم رس تر گ‬

‫شععدهاید‪ .‬این مقدم ای اسعع‬

‫ته ر اودیپ یتععب‬

‫ب ردرا یا هما یدیتععهدگا قب‬

‫ک‬

‫تمام م اهسم رسشعسن را یدشع اید‪ .‬ب ش از این مدضدع هم‬

‫شده باشد وجدد یدارد‪ .‬ح‬ ‫مه عل تبعس‬

‫صادق هدای‬

‫م کرد و دسعع‬

‫ب وددکشعع زد‪ .‬اگرچ در‬

‫ی زما وددکشعع کرد عم‬

‫والق و یوایهارد بدد اما‬

‫در حال حاضعر کت ک ب وددکش دس‬ ‫یوایهارد ایجام یداده اس‬

‫هم از یسهس ستم‬

‫م زید عم‬

‫چد بتساری از عدام هم روزای‬ ‫ک‬

‫این کار را ایجام م دههد‪ .‬یسهس ستع‬

‫والق کتع اس‬

‫جهعای را تدلسد و عالق ب زیتععع‬

‫را ایجاد م کهد یعه‬

‫تدلسد شععععف ههری شععععری و ادب م کهد‪ .‬این مهمترین‬ ‫مالك اس ‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪35 /‬‬

‫راسعخ سعدال دوم‪ :‬دیهر دیدگاه سه‬

‫در مدرد راوی وجدد‬

‫یدارد و در برو مدارد راوی م تداید شع س باشد‪ .‬در این‬ ‫مدارد از تکهسک تشعع س‬ ‫شع صعس‬

‫اسعع اده م کهسم یعه ب اشععسا‬

‫ایتای م دهسم‪ .‬این مدضدع در شعر جدید هم‬

‫ات عاق م اف د‪ .‬رس چد ب اشعععسا بعد ایتعععای م دهسم و‬ ‫ب‬

‫بزرگ از ایتعععا ویژگ سعععدبژک سد اسععع‬

‫ایدیشعععهدهسععع‬

‫رس اشعععسا در این حال‬

‫چد‬

‫عالوه بر ابژه‬

‫یا مرد یعه ی عقده و گره وجدد یداشعع باشععد‪.‬‬

‫اسعع‬

‫کتع یست‬

‫فمسهستع‬

‫کتعع اسعع‬

‫ک عقاید ضدمرد داش باشد ب ک‬

‫ک برای حقدق ودد ب عهدا یک ایتععا و‬

‫شعهروید بجههد و ح‬

‫اگر حق مردی هم ودرده شدد از‬

‫ی هم دفاع کهد چراک یزادی و حقدق بشعععر فق با ایهدام‬ ‫تبعسض جهتعس‬

‫و تلقق برابریس‬

‫ک ملقق م شدد‪ .‬تا‬

‫زمای ک در ایرا ب زیا ه م م شعععدد مرد ایرای یسز در‬

‫م تدایهد سعدژه هم باشهد‪ .‬در اینجا یک ی مهم چهدیه‬

‫ععذان وداهعد بدد چراکع مجبدر اسععع‬

‫اجرای داس ا و باوررذیری سدژهگ اشسا اس ‪.‬‬

‫اج معاع زی را کع کع بعا او زیدگ م کهد تلمل کهد‪.‬‬

‫در جدان سععدال سععدم باید گ‬

‫ک ی تهها در ایرا ک در‬

‫وق‬

‫تمام عقدههای‬

‫ز در ایرا مشعععکعل دارد یعه زیعدگ در ایرا ب‬

‫تمام جها از ز اسعع ادهی ابزاری م شععدد‪ .‬اگر در ایرا‬

‫بسمعاری دچار اسععع ‪ .‬در حال حاضعععر در جهای زیدگ‬

‫یهاه جهت ب ز وجدد دارد چد یهاه مذهب ب ز فق‬

‫ک ز ایرای‬

‫جهت اس‬

‫و وج دیهری برای ز قائل یست ‪ .‬برای مثال‬

‫بازیهرا ایرای در اصعععل بازی یم کههد چراک بد ی ها‬ ‫زیر ردشععع‬

‫اسععع‬

‫اسعاس بازیهری اس‬

‫ف حتعع بپردازید‪ .‬حرک‬

‫در حجان و ی ردش‬

‫کذای بد‬

‫و تهها ب عهدا م رسک از ی در فس مها‬

‫اسعع اده م شعععدد‪ .‬اگر بازیهر ز ی داید وق‬ ‫ایعدام ودد حرکع‬

‫و رسچ‬

‫بازیهری ب‬

‫کهد و ب دور از ساو ارهای مردساالرای ی ایرای بهدیتد‪.‬‬

‫رف اید و اگرچ ژسعع های فمسهستعع‬

‫دارید اما در واقع‬

‫یی فمسهستععم و روسععپ های هت ع هد ک تهها در حال تب سغ‬ ‫اسع سک مردای اید و تهها وهس شعا این اس‬

‫ک رسروی از‬

‫یظام مردای و مردساالری را تب سغ کههد‪ .‬در رهجاه سال ییهده‬ ‫م د بزرگ ی هعای وداههد بدد ک در زما ودای‬ ‫یم تدا تشع س‬

‫داد ک یدیتعهده ز اسع‬

‫ی ها‬

‫یا مرد‪ .‬یعه‬

‫درشا عم کردی غسرجهت ات اق م اف د‪ .‬معهای این حرس‬ ‫ک راوی یباید ز باشعععد یا م ن ب ز یپردازد‬

‫ب ک شععدر و تعق‬

‫ک در م ن وجدد دارد سعبب م شدد‬

‫ک جایبداری از بسن برود‪ .‬زمای ک ت کر وجدد دارد کت‬ ‫دچعار تبعسض یم شعععدد‪ .‬رس بلعِ این یستععع‬ ‫ایدروژیسک م ه اس‬

‫آمنه ضاجوب پسیاسیاختابگرایی میكورد تا ا تظاهرات‬ ‫علنی سییاخكگرایی ضکاهد‪ .‬ایش گیاب ضه چه میناسییك؟‬ ‫آیا ضه ایش مینا سییك كه ا تئوب ها ا ضی م ب كل ا‬ ‫ضو یقا فراب سك؟‬

‫دهعد رس بعازی یم کهد تهها‬

‫تعزیع م گسرد‪ .‬بععازیهرا ز ایرای زیر بععار ی ردشععع‬

‫ی یستع ع‬

‫هم م تدایعد از طریق ایه ریع‬

‫بعا جها یزاد ارتبا برقرار‬

‫و تهها م تدایهد با تغسسر مسمسک چهره‬

‫ودد ب اجرای حال های م‬ ‫یک تبعسد شدهس‬

‫م کهسم ک فضعای ارتباطا‬

‫ب گدی ای اس‬

‫ک من‬

‫ک کاراک ر ی ز یا مرد یباشد ب ک‬

‫م ن باید طدری یدشعع شععدد ک ی دا فهمسد مدلف ی ز‬

‫رتععاسععاو ارگرای‬ ‫تغسسرا‬

‫یک از گ ما های ادب سع‬

‫ک باعِ‬

‫زیادی شده اس ‪ .‬ب عقسدهی من رتاساو ارگراها‬

‫سعاو ارگراهای رت مدریست‬ ‫شععارهای اصع‬ ‫این اسععع‬

‫هت هد‪ .‬یک از ویژگ ها و‬

‫رتعاساو ارگرای بروالس ساو ارگراها‬

‫کع ی ها هسچ اثری را کامل یم دایهد و هم ی‬

‫م نهعا را یسمع تمعام ت ق م کههد‪ .‬از این رو م تدا گ‬ ‫ی ها با این هم چسزدای ک در ساو ارگراها دیده م شدد و‬ ‫معمدلن اثر را قضععاو‬

‫م کههد م الف هتعع هد‪ .‬مث ن اگر‬

‫یک رتعاسعاو ارگرا از م ه لذ‬

‫ببرد همسن مدضدع باعِ‬

‫م شعععدد او بع دیبال تهاقضهای درو م ن برود و در اثر‬ ‫شروع ب کهکاش کهد و ساو‬

‫قتم های را ک با کل اثر‬

‫ارتبععا یععداریععد رسععدا کرده و دیععالک سک بسن ی قآعع ی‬ ‫یعاهمودا با قآع های دیهر برقرار کهد‪ .‬رس ما م بسهسم ک‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪36 /‬‬

‫شععسدهی برودرد رتععاسععاو ارگراها مایهد سععاو ارگرای‬ ‫شعععسدهای ع م سعع‬

‫اما رف اری غائ با م ن یدارید‪ .‬وق‬ ‫ک هسچ م ه را کامل‬

‫م گدیسم شعععععارشعععا این اسععع‬

‫یم دایهععد یعه در مداجه ع بععا هر م ه‬

‫ی را دوبععاره‬ ‫ک‬

‫م یدیتععهد‪ .‬الب این دوبارهیدیتعع ب این معها یستعع‬

‫مث ن رما متخ کافکا را ب دایهد و یک متخ رریم بهدیتهد‬ ‫ب کع ی م ن را طدر دیهری م ودایهد و از زاوی دیدهای‬ ‫دیهری وارد م ن م شععدید و همسن برودرد م او‬ ‫را ب تاویلهای م اوت یتععب‬

‫ب م ن اصعع‬

‫ی ها‬

‫م رسععاید‪.‬‬

‫دوباره دید متخ ب این معه اس‬

‫ک متخ کامل یبدده و‬

‫یک رتاساو ارگرا با دوبارهیدیت‬

‫ی م ن را کامل م کهد‪.‬‬

‫در ادامع بعایعد بع این یک هم تدج کرد ک شعععما وق‬ ‫م گدیسد فال شعع‬

‫یهاه ع م دارد یعه با یک یهاه‬

‫قآع روب رو هت سم‪ .‬مثل و راس‬

‫در یهاه‬

‫ع م اما م بسهسم ک همسن و راس‬

‫در تل‬

‫رویکردی‬

‫مسکروسعععکدرسک در یک فضعععای ‪ n‬دیهر وآ راسععع‬

‫ریخصییكها اصلی ضاید تغییرا برد م سرانوام ارته‬ ‫ضارند یا خیر؟‬ ‫آیا ضاید اضتدا ضه ایش نکته توجه ارته ضاری كه رخصیك‬ ‫فرعی استانا چوونه رخصیتیسك؟‬

‫ملتععدن یم شععدد‪ .‬الب هما طدر ک اشععاره شععد ودد‬ ‫رتعععاسعععاو ارگراها یهاه ع م دارید و اینک م گدیهد‬ ‫رتعععاسعععاو ععارگرای م کدشعععد تععا از تظععاهرا‬ ‫سعاو گرای بکاهد ب این دلسل اس‬ ‫قآعسع‬

‫داریم و ی هعا بعا دلسل و اثبا‬

‫عم‬

‫ک در ساو ارگرای‬ ‫اثری را شعععاهکار‬

‫گعاه اوقا‬ ‫ش صس‬

‫شعععما یم تدایسد طرحتا را رس‬

‫فرع را ب ییک در جه‬

‫م کهسد‪ .‬در این صعدر‬

‫داس ا باشد وارد م ن‬

‫سعاو ن شع صس‬

‫اسع ‪ .‬باید دید این ش صس‬

‫ببرید رس‬ ‫فرع ب فایده‬ ‫داس ا چ‬

‫برای رسشبرد ر‬

‫م دایهد‪ .‬رتعاساو ارگرای با این یهاه ک یک اثر را تمام‬

‫یقش را بر عهده دارد؛ برای مثال گاه اوقا‬

‫ممکن اس‬

‫شعده فرض م کههد م الف اسع ‪ .‬مابعد ساو ارگرای در‬

‫شما در یک داس ا داس ا دیهری را روای‬

‫کهسد‪ .‬در واقع‬

‫ادبسا‬

‫و جامع شعهاس و‪ ...‬بسش رین دس اوردهای ع م را‬

‫ب یتب‬

‫م تدایسد‬

‫سهم این داس ا در بدی ی داس ا اص‬

‫در این عصر برای ما ب ارمغا یورده اس ‪ .‬کت مثل مسشل‬

‫از للاظ ش صس رردازی ب این ش صس‬

‫فرع بها بدهسد‪.‬‬

‫فدکد در یهاه ک ب ارست مدلدژی دارد یک رتاساو ارگرا‬

‫م یید ک یدیتعهدهای داس ای‬

‫ج د یم رود و‬

‫اسع‬

‫یا دریدا را ب عهدا یک سعاو ارشعکن م شهاسهد و‬

‫در یدع سعاو ارشعکه او قرائ‬

‫تازه از رتاساو ارگرای‬

‫وجدد دارد‪.‬‬

‫گاه رس‬

‫ب جای ی ک عمسقتر و بسشع ر ب شع صس‬

‫بپردازد‬

‫اص‬

‫شع صعس های فرع م سععازد ک فضعای رما یا داسع ا‬ ‫ب هعدش را مغشعععدش م کهد و کاری ب فایده اسععع ‪ .‬این‬ ‫داسععع عا هعا معمدلن بع گدیع ای هتععع هد ک در ی ها از‬

‫اسناعیل حسینی رخصیكها ریر اصلی ب استان چه‬ ‫انیدا احتیاج ضه پییر ا ش ابند؟ آیا آنها ه مییانند‬

‫شع صعس رردازی غافل م شععدید؛ یعه شع صس‬ ‫یقش کاریمد در داس ا شما یدارد اما گاه رس‬ ‫شع صس‬

‫فرع‬

‫م یید ک‬

‫فرع کام ن ب کار م یید‪ .‬یعه شما برای رس‬

‫برد زما فضا و مکا طرح و ابعاد داد ب ی ها دس‬

‫ب‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪37 /‬‬

‫و ق یک شع صعس‬ ‫ک ش صس‬

‫در اینجاس‬

‫تمام کرده و یا ب ی ابعاد تازه بب شعهد‪ .‬ب همسن تهاسب ما‬

‫فرع م زیسد درس‬

‫فرع یقش م سد دارد‪ .‬ب فرض شما داس ای‬

‫از این کاراک رها کمک م گسریم‪ .‬در کل ش ع صععس رردازی‬

‫م یدیتععسد ک از سععاو ار جعب چسه برودردار اسعع ‪ .‬در‬

‫شععما برای کاراک رهای فرع باید در چارچدن مشع صع‬

‫ساو ار جعب چسه مسکروداس ا های ک شبس داس ا اص‬

‫ایجام شعععدد‪ .‬این بتع ع ه ب یدع رویکرد م ن دارد هدش‬

‫هتعع هد مآرح م شعععدید‪ .‬در این مدارد ما دیهر طدری ک‬

‫شما باید تش س‬

‫باید شعع صععس رردازی یم کهسم‪ .‬اینجا فضععای داسعع ا‬

‫حاال برسعسم ب این ررسع‬

‫برایما مهم اس‬

‫ک چهدی ش صس های فرع‬

‫چراک قب ن ش صس رردازی ایجام شده‬

‫ما را یاگریز م کهد ک داسع ا های فرع بتازیم؟ اول باید‬

‫فرع و‬

‫تدج کهسم ییا داسعع ا های فرع (مسکروداسعع ا ها) تمرکز‬

‫اسع ع ‪ .‬زمای هم هتع ع‬ ‫ویژگ های‬

‫دهد ک چهدی ب ش صس ها بپردازد‪.‬‬

‫ک ما ب شع ع صعععس‬

‫برای سعععاو ن للن و داد تهدع ب داسع ع ا‬

‫م رردازیم و در م ن یشا م دهسم ک یق‬

‫این ش صس ها‬

‫بارز یستع ‪ .‬اگر این ش صس های فرع یقش بارز داش‬ ‫ی ها‬

‫باشععهد و بدی داسعع ا را بتععازید ب شعع صععس‬

‫م عاطعب را از بسن م برد؟ اغ ب یدیتعععهدگا معمدل با‬ ‫یورد شع صعس های فرع در داسع ا سعع در رسشبرد‬ ‫روای‬

‫دارید‪ .‬در واقع ب جای ی ک با اس اده‬

‫و طرح اص‬

‫از شع صعس های اصع‬

‫ببرید ب وسس ی‬

‫داس ا را رس‬

‫م رردازیم‪ .‬امعا اگر فق بع عهدا مسکروداسععع عا از ی ها‬

‫شعع صععس های فرع سععع در بتعع داسعع ا دارید (ب‬

‫اسععع عاده کرده باشعععسم این کار را ایجام یم دهسم‪ .‬گاه‬

‫گدی ای ک داس ا را ش دغ م کههد)‪.‬‬

‫اوقعا‬

‫در داسععع ا ها رس‬

‫برای سعاو‬

‫م یید ک کاراک رهای فرع را‬

‫یک فضعا در رابآ با شع صعس های اصع‬

‫مآرح م کهسم‪ .‬اینجعا ما فق م وداهسم این کاراک رها در‬ ‫ودم‬

‫شعع صععس‬

‫شع صعس‬ ‫شع صس‬

‫اص‬

‫اصعع‬

‫ی ها قص ی اص‬

‫درگسری و چال‬

‫این حسن ممکن اسع‬

‫را تشکسل م دهد‪ .‬در‬

‫شع صس های فرع یسز در داس ا‬

‫قرار گسرید و ب وسععس ی ها‬

‫وجدد داشعع باشععد ک یق های کدچک را ای ا کههد‪ .‬دو‬

‫را تدضسح دهسم‪ .‬هم چسز بت ه ب یدع‬

‫ک مقابل هم قرار م گسرید‪ .‬برای مثال‪ :‬در فس م‬

‫فرع تا دارد و اینک چهدی م وداهسد ی را‬

‫بتازید‪ .‬حال های م‬

‫برای ررداو‬

‫ب یک ش صس‬

‫فرع وجدد دارد و ما باید هم را تکتک یشا دهسم‪ .‬یک‬ ‫از یمدی های بارز کاراک رهای فرع هههام اسع‬

‫ک شما‬

‫م وداهسد یک فضعا و اتمت ر تازه بتازید‪ .‬این فضای تازه‬ ‫ب زبا مکا و ح‬

‫ما در هر داسع ای چهد ش ع صععس‬

‫اص ع‬

‫و مهم داریم ک‬

‫ب ررسععپک سد اثر مربد اسع ‪( .‬یعه‬

‫ش ع صععس‬

‫این فس م را مثال م زیم چد م دایم از ده‬

‫بالسدودی شع‬

‫هزار ی ری ک عضععد این گروههد اغ ب ی را دیدهاید‪ .‬در‬ ‫فس م شعع‬ ‫یتععب‬

‫ویج گرچ قهرما داسع ا اس‬

‫جبار سععسهگ یسز با وجدد کاراک ر مه اش از زمره‬

‫ش صس های اص‬ ‫با ویج و رفسق‬

‫فس مهام ملتدن م شدد و در چال‬ ‫قرار دارد‪ .‬در واقع کشمکش ک بسن این‬

‫همع ی دیعدهعای م عاوت کع این کاراک رها در اثر ایجاد‬

‫دو کاراک ر برقرار اس‬

‫م کههد‪ ).‬باید ببسهسد ک این دیدهای تازه چ سععهم در کل‬

‫ویج ش صس‬

‫داسعع ا دارید و ب هما یتععب‬

‫م تدایسد ب شعع صععس‬

‫فرع تا بپردازید‪ .‬معمدلن یدع شع صععس‬

‫فرع مش‬

‫وق‬

‫اما ب هما‬

‫طرح اص‬ ‫اص‬

‫را معرف م کهد‪.‬‬

‫داس ا اک‬

‫و که‬

‫با بقس ی‬

‫ش ع صععس ها دارد طرح فرع ب وجدد م یید؛ برای مثال‬ ‫رابآ ی عاشعقای ای ک ویج با بته‬

‫در طدل فس م برقرار‬

‫اس ‪ .‬ما ایداع ش صس های فرع را در یک رما داریم و‬

‫م کهد‪ .‬در بعضع داس ا ها تعدد بتسار طرحهای فرع در‬

‫ب ایدازه سععهم ک ب ی ها م دهسم باید ب ی ها بپردازیم‪.‬‬

‫ی تمرکز ودایهععده را از بسن م برد و فق حجم رمععا و‬

‫ب وصععدص باید دید ک للن داسعع ا ما ب چ صععدر‬

‫داسع ا را زیادتر م کهد‪ .‬در داس ا های ر ست طرح فرع‬

‫اسع ‪ .‬م بسهسم ک بعضع از ش صس های فرع م تدایهد‬ ‫طرح داسع ع ا را ب ودب رس‬

‫ببرید و روای‬

‫داسع ع ا را‬

‫وجدد یدارد‪ .‬در واقع تمرکز یدیتعهده روی طرح اصع‬ ‫اسعع ‪ .‬این یدع از داسعع ا ها معمدلن تکتأوی‬

‫ی‬

‫هتعع هد و‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪38 /‬‬

‫یدیتعهده ر ایتعسل ودد را بر روی ش صس‬

‫اص‬

‫م گعذارد تعا حعدی کع در م ن ایجاد ته‬

‫و تع سق کهد‪.‬‬

‫اینک در داسع ا از چهد ش صس‬ ‫بتعسار مهم اس‬

‫و معما‬

‫اس اده م کهسم یک ی‬

‫و ما یاگریزیم برای هر ش صس‬

‫عهدا سععدفستعع‬ ‫مهافا‬

‫ایرای داریم کام ن با عارس و دروی‬

‫دارد‪ .‬مث ن بعد از اسالم در مرام یل ی یق بهدیا‬

‫مععا بعا معععدععظ روبعع رو یستع سم‪ .‬یک یقع بهد اهععل‬

‫طرح‬

‫یسز بتعازیم‪ .‬در سعاو ن ش صس ها باید بدایسم ک رابآ ی‬ ‫ی ها با شعع صععس‬

‫اصعع‬

‫رابآ ی ویج و بته‬ ‫ک ش صس‬

‫اص‬

‫چ یدع رابآ ای اسعع ‪ .‬مث ن‬

‫عاشقای اس ‪ .‬ضمهن ما باید بدایسم‬

‫داس ا چ کت اس ؟ با چ مشکالت‬

‫در زیدگ مداج اس ؟ چ چسزی م وداهد؟ برای رسسد‬ ‫ب وداسعع اش چ کاری باید ایجام دهد؟ یقآ ی ضععع‬ ‫چستع ؟ از چ م ترسعد؟ باید بدایسم ش صس‬

‫رقسب ک‬

‫م سععازیم کست ع ؟ چ ویژگ های دارد؟ ب‬

‫بزرگ از‬

‫و یردلدی ماس ‪ .‬باید‬

‫رما و داس ا ی سج رویکرد تعق‬

‫مدام سععدال طرح کهسم و راسععخ ی ها را در دل م ن بدهسم‪.‬‬ ‫این یک ک بسن ش صس های اص‬ ‫اصعع‬

‫و فرع یا داس ا های‬

‫و فرع تعادل ایجاد کهسم تا داسعع ا اصعع‬

‫تاثسرگذاری ودد را از دسعع‬

‫یدهد بتععسار مهم اسعع ‪ .‬در‬

‫داسععع ای ک مسکروداسععع ا های ی زیاد اسععع‬ ‫م اطب از داس ع ا اص ع‬

‫معمدلن‬

‫دور شععده و ب مسکروداس ع ا ها‬

‫ج ب م شعدد‪ .‬والصع یک ی ک سدی این اس‬ ‫بدایسم چ مدقع از ش صس‬

‫قدر‬

‫ک ما باید‬

‫فرع اس اده کهسم‪.‬‬

‫فس میام و سعهارید اس‬

‫قرار م دهعد تعا ودد تجربع کهسعد و ب راسعععخ برسعععسد‪.‬‬ ‫م وداهم بهدیم ک سعععدفستع ع‬

‫چندضاب گفتید كه ریینس تبریی م یا‬

‫موالنا عابخ نیسییتند‪ .‬بضاب‬

‫ایش ق یییه كنی توضیح‬

‫هید‪ .‬هنچنیش تصییوخ چه نقشییی ب ا ضیات م تفکر‬ ‫ابند؟‬ ‫در کشدر ما وجدد دارد ک ریش در‬

‫وردورزی دارد‪ .‬الب ع چسزی کع حععاال بع عهدا عرفععا و‬ ‫عارس اسعععالم داریم ربآ ب وردورزی یدارد چد در‬ ‫اینجا با باور روب رو هتع ع سم‪ .‬یک سعععدفستع ع‬ ‫بروالس عارس سلال م کهد‪ .‬و این در حال س‬ ‫رسشعارس‬

‫وردورز‬ ‫ک عرفا‬

‫قبدل کرده و دیهر سدال یدارد‪ .‬رس ی چ ما ب‬

‫روب رو‬

‫هتع سم ک او وددش را متئدل م داید‪ .‬مث ن این عقسده را‬ ‫دارد کع عامل بدب‬

‫هر کس ودد اوسععع‬

‫ی شعععرای‬

‫رسرامدی و فقر فکری ودد را ملصععدل یارسععای یا فقدا‬ ‫باسعع ا یشعععأ‬

‫یک سعه‬

‫دارد‪ .‬یعا در مرام مالم س با این که‬

‫یمدزش یم داید‪ .‬این که‬

‫سعدفستع‬

‫رهد یم دهد یصعععسل‬

‫یم کهد و از این للاظ یک یق بهد رابآ یزدیک با ت کر‬ ‫سعععدفستععع‬

‫عرفیان مویید‬

‫او شما را چد بازیهری در واقع‬

‫یسز سععدفستع س‬

‫ک از ایرا‬

‫م گسرد‪ .‬بهابراین ی چ از سعععدس و ورد‬

‫م شعهاسسم از ف ت ی بسنالههرین اس‬

‫یعه مهاطق مثل‬

‫یدیا سایبرس (‪ )cyprus‬ایرا و عراق (سدس امروزه بدل‬ ‫ب ف تع شععده اس ع )‪ .‬ع‬

‫اینک امروزه م وداههد این‬

‫مهابع قدیم از بسن برود ریشععع در همسن مدضعععدع دارد‪.‬‬ ‫بس دد یستععع‬

‫کع وق‬

‫سعععربعازا یمریکای وارد عراق‬

‫م شدید اولسن جای را ک ب یت‬

‫م کشهد ک اب ای م‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪39 /‬‬

‫بغداد اس‬

‫ک در ی قدیم ترین ک ب سدفست‬

‫م شععد‪ .‬والص ع وردورزی کهش ع س ع‬

‫یههداری‬

‫ک در کشععدر ما‬

‫سابق ی بتساری دارد؛ برای مثال زمای ک داریدش ب یدیا‬ ‫حم ع م کرد تمعام مردم یتن از رهجرههای وای شعععا ب‬ ‫ارابع ها و تکهدلدژی صعععهع‬ ‫چهدی ممکن اسع ع‬

‫ایرای ها یهاه م کردید‪ .‬رس‬

‫در ایرا باسع ع ا با چها تکهدلدژی‬

‫رسشعرف ای ف تع وجدد یداش باشد؟ زمای ک اسالم ب‬ ‫کشعدرهای م‬ ‫وق‬

‫ف یدرش م برد شعکت شا م دهد اما‬

‫ب ایرا حم م کههد رافض ها ب وجدد م ییهد ک‬

‫اسعععالم را دفرمع م کههعد و بعدها در دورهی صععع دی و‬ ‫هم کری مالهای جبلعامل لبها مذهب شعسع را ب شکل‬ ‫امروزین درم یورید اما مذهب شععسع ی سج ی غ ودای‬ ‫سعدفستع های ایرای از اسالم اس ‪ .‬مث ن امام حتسن ک‬ ‫برای بتعساری از شسعسا مقدس اس‬ ‫سساوش ایرای س‬

‫در واقع دفرم شدهی‬

‫و یا شمشسر ّوال قار ع‬

‫هما شمشسر‬

‫دولبع ی مهر اسععع ‪ .‬همعایهعد کاری ک مای و مایدیها با‬ ‫متعسح کردید و تاج وار مهر را روی سعر متعسح گذاش هد‪.‬‬ ‫مثل سایر مهاسک ک ستا ک ب یدع تق سد از مراسم روحای‬ ‫مس رائستع‬

‫اسع ‪ .‬در ی سج از این زاوی باید ب قضایا یهاه‬

‫کرد و ب ع همسن وععاطر شعععمس تبریزی برای من یدم‬ ‫بزرگ س ع‬

‫چد شععمس اهل ورد بدد و جز سععدال تدلسد‬

‫یم کرد و از باور فراری بدد؛ مث ن برو از م نهای‬ ‫رهج جم اس‬

‫اما در همسن رهج جم‬

‫فق‬

‫یشای های م بسهسد‬

‫ک شعما را ب ی چسزی ک شمس تبریزی وامدار ی اس‬ ‫ارجاع م دهد‪ .‬شمس م عهدترین سدفست‬

‫ایرای س‬

‫ک‬

‫ی چ تل‬

‫عهدا ورد ایرای م شعهاسعسم در سسه داش‬

‫و ی را با یغزترین ک ما‬

‫ب اکهدیسا ای قال داده اسععاسععن‬

‫مدلدی بعد از یشعهای با شمس دگرگد م شدد و یهاه‬ ‫بع جهععا تغسسر م کهععد چد تلع‬

‫ورد قرار م گسرد‪.‬‬

‫یدشع های شمس چ از للاظ زبای و چ از حسِ یهاه ب‬ ‫جها بتعععسار تأویلرذیر اسععع‬ ‫شععاعر فارس ع زبا اس ع‬ ‫ایرای‬ ‫س !‬

‫و ب یظر من بزرگترین‬

‫اما هسچ دایشععهاه و هسچ شععاعر‬

‫شععمس تبریزی را شععاعر یم داید و این متعع ره‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪41 /‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪41 /‬‬

‫گود‬

‫اف ادهام در عمسق‬ ‫ب دامن یم برد شب‬

‫و دس‬

‫اگر رشد کهد در رحمم تاریک‬ ‫ویار مقه چاه س‬

‫ب ین‬

‫م کهد‬ ‫در من رشد‬

‫تا یدس‬ ‫لهدهاش‬ ‫رر‬

‫کهد حداس‬

‫ب ییک برب درد ب کت‬ ‫چسزی‬ ‫ح‬

‫ب زمسن ک قسم تههای س‬

‫در حال یاجدرم‬ ‫و سر کردهام از ی‬ ‫ییقدر ک دیهر ب هم یم رسد‬ ‫دکم های‬ ‫ک رر‬

‫م کهدم در مصر‬

‫تا دس‬

‫بردارم از لباس‬

‫و در دره ا‬

‫سنیه اضراهینی‬

‫والص‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪42 /‬‬

‫آزمون‬ ‫باز یم شدد راه‬ ‫کز کردهام‬ ‫در ساع‬

‫تا قرار‬ ‫ک دس‬

‫بریم دارد از سر عصر‬

‫ق س تهگ اس‬

‫یور چآدر ب هد شدم از ساع‬

‫و تشکسل یآ در کمر باریک‬

‫یاممکن‬

‫ب هر دری م زیم‬ ‫باز‬

‫رتر عمدی فرار شدد‬

‫ک بسرو یم رود از اغما‬ ‫ح‬

‫یم ررد از سر عصر‬

‫راسبا اس‬

‫ک سر م رسد ب عآت‬

‫مثل سگ‬

‫تا فشارم دهد با حرس‬

‫راکدتاهم‬

‫گرب ها مراقباید‬

‫و بشکهد‬

‫و جسک‬

‫شاو ای ک دیهر یم ودرد وص‬ ‫روی شاو ک یام های فدای‬

‫شدم شد‬

‫ک ال بای وددکش س‬ ‫بسرو یم زید از ودد‬ ‫تا دوس‬

‫از کجا م ودرد ین؟‬ ‫سدال ک م شدد بزرگ‬ ‫م دهد ریش‬ ‫و ب ییک سای بهسرد از ردر‬ ‫رتر م دهد راسخ‬

‫دس‬

‫دارم از دهن بس د‬

‫بردارد از دگرلست‬

‫ک یآ از یقآ والص شدد‬ ‫یم شدد!‬ ‫زیر هر رایتمای‬ ‫در یقآ یقآ ی تهم‬ ‫راسبای کشسک م دهد‬

‫کاغذ‬

‫بازی اس اد اس‬

‫هر چ م کهم فکر‬

‫سنیه اضراهینی‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪43 /‬‬

‫پولپارتى‬

‫کاش چاقدی‬ ‫شرک‬

‫در ضساف‬

‫یف ان ودرده‬

‫جای م یشسهم‬ ‫ک ت ف یشدد زیبای‬ ‫بسن دو یارگسل‬ ‫ک یب ه م کرد در گدش‬ ‫سسب ههدر م کهد لبهای‬ ‫و در هرف ک مثل ین ل‬ ‫ه دی باد کرده م اف د‬ ‫ک ممکن شدد زیبای‬ ‫ودشهل دو بادام س‬ ‫ک دید م زید از باالی دو گسالس‬ ‫تا یسم ی دیهرِ گالب‬ ‫روی دو رای ب دری‬ ‫وم‬ ‫عجب تمشک از لهت ا یمده جایم‬ ‫چشم در او م کهم‬ ‫ول ردس‬

‫م کهم ررتقال روس‬

‫ک وحش یشدد اس ر‬ ‫در این هدای چهد ی ری‬ ‫عایش ی یارس هم م رسد سر‬

‫کهد در این ردل رارت‬

‫ایوب احراب‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪44 /‬‬

‫ترس‬

‫جاّب س‬

‫ترس‬

‫جذن م کهد هم را‬ ‫مثل سساه‬ ‫یا کالغ‬ ‫ک هاشدر زده‬ ‫درو ا ِ باغ‬ ‫و یورده سساه‬ ‫تا درو کهد وهده را‬ ‫از لبِ م رسک ب دس‬ ‫ک ش م زده زیدگ‬ ‫تا بکارد مرگ‬

‫درو کن سساه را‬ ‫ترس یدارد زیدگ‬ ‫رف ه س‬

‫مرگ‪!...‬‬

‫نوید استاک‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪45 /‬‬

‫چماق‬

‫چشم چمدا من اس‬ ‫چ م داید‬ ‫ک تد را م برد‬ ‫ب ی ک رف باش‬ ‫ب ی ک مجال کهم‬ ‫جا دادهام جدای ا‬

‫در تبعسد‬

‫ک را از گ سم درازتر یکه‬ ‫بریهرد‬ ‫و ماید ا‬

‫را لهد گرو بهسرد‬

‫چشم چماق ماید اس‬ ‫چ م داید!‬

‫اسناعیل ابم‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪46 /‬‬

‫ودد را‬

‫فاصله‬

‫معرف کهم؟‬ ‫هسچ!‬ ‫از طبق ی رایسن‬ ‫برای‬

‫دس‬

‫م فرس م‬

‫و دو ر‬ ‫رایسنتر؟‬

‫طبق معمدل‬ ‫تضاد این طبقا‬ ‫بسن ایهش ها‬ ‫فاص م گذارد‬ ‫از این دس‬ ‫چهد ایهش‬ ‫باال بساورم‬ ‫تا سالم من را‬ ‫سالم‬ ‫ب دس های‬ ‫برسایهد‬ ‫جای من‬ ‫وال بهدیس‬ ‫وق‬

‫قرار اس‬

‫شهاسهام‬ ‫ارت اع روزهای من را‬ ‫ب ابد‬ ‫از کدام ارت اع‬

‫م ندحسیش افشاب نیا‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪47 /‬‬

‫امروز و فرداس‬

‫ضجه‬

‫با ضج ها‬

‫م وداس‬

‫ک مثل مرگ‬

‫‪«o‬دوس‬

‫دس م‪ oo‬یخ‬

‫تههام کهد‪o‬با جسغ‬

‫ب چمدا و ک‬ ‫ک مثل ومپاره‬ ‫اینجا‪o‬و یک ی جا‬

‫با جهگ فرار یکرده جز مدها‬ ‫ک تازه واكا‬

‫کرده‬

‫یدارم ک !‬

‫چرا با مرگ ول‬

‫کهم؟‬

‫‪o‬رسرتر از ییم ک لم بدهد کایار‬ ‫تا یواز ب داید یک ب جا‬ ‫و چای بریزد صداش‬ ‫ول‬

‫دارم» یباش دیهر‬

‫آمنه ضاجوب‬

‫گذاش رف وای‬

‫دوس تر‬

‫دشمن لکه ی من باشد‬

‫‪ oooooooooo‬یشد!‬

‫کرده تا ب ‪ooooo‬‬

‫از ردر‬

‫را‪o‬رایسن‬

‫تهها جهگ بدد ک م وداس‬

‫فامسل یزدیک من اس ؟‬

‫یک را‬

‫عکس یادگاری ‪ ...‬ب یاد داری یهرف سم؟‬

‫و باد ک دامنا‬

‫‪o‬چ کهم با کاش‬

‫‪o‬راس‬

‫ک بمسرم‬

‫کردهام دو ر‬

‫مثل شدهر ‪ ooooo‬ک با گ دل ودابسده‬ ‫و برای امروز و فردا‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪48 /‬‬

‫دوربين‬

‫مرزها جها اید بست‬

‫و س سر ‪...‬‬

‫باز اگر بمسرد رادگا‬ ‫یک اعظم از ردر یم روید‬ ‫ممد چ م گدید‬ ‫ک گردش گدیهده در رادید‬ ‫تدی حسا رادگا‬ ‫ب اع بار ِ دشهامِ اس‬

‫رو تایکر ین؟‬

‫ب فکر اعظم ب دان ممد‬ ‫ک یتش شا کبسریس‬

‫اصغر‬

‫جامایده در دوربسن‬ ‫تدی حسا رادگا‬ ‫زیر یف ان اجارها‬ ‫ممد کجاس ؟‬ ‫دوربسن چ م گدید؟‬ ‫ک بست‬

‫باال یم رود از ر ها دید‬

‫و س سر در یک مل مادر‬

‫دیدهبای اصغر‬

‫جا‪ ...‬فشا‪ ...‬م کهد در فکر ممد‬

‫در جهگ اکبر واقعن چ م گذرد‬

‫ک اعظم یم داید؟‬

‫ک یک رادگا ممدم‬

‫ممد از چ م گذرد در فکر؟‬

‫از فکر تد م گذرم‬

‫اصغرافشای ِ دودک‬

‫یشپزوای ها‬

‫یا ممد زای ِ روسپ وای ها؟‬

‫سیید ضنایی‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪49 /‬‬

‫بوتاکس‬

‫وارونگی‬

‫بعد از تد‬

‫من ب د یست م ابروهایم را بردارم‬

‫هسچ چسز ب تههای ام اضاف یکرد‬

‫یبرویم را‬

‫ی عصرهای ب حدص ی جمع‬

‫بردارم از زمسن و ب ابرها ببرم‬

‫ی یاونهای کشسده بر دیدار‬ ‫ی ین شد بدتاکس بر صدر‬ ‫وی ح‬

‫همسش تاب تاس‬ ‫برف‬

‫شهسد صدای کددک ک در بمب سدو‬

‫بعد از تد‬ ‫هسچ چسز ی دایت‬

‫این گدی های صدرت‬ ‫گدی های یدم‬ ‫این ک‬

‫ب تههای ام حم کهد‬

‫این صدر‬

‫های جامایده از من‬

‫من یم تدایم جمع کهم ی ها را در یک گدش‬ ‫چشمهایم را‬ ‫یک گدش از زمسن‬ ‫لبهام را ماه‬ ‫ماه یکبار هم ک شده تد را ببدسم‬ ‫چ قدر دلم اینجا را یم وداهد‬ ‫کاش م تدایت م دور کهم‬ ‫ابرها را از یشپزوای‬ ‫صدای بارا در حسا غمهسنترم م کهد‬ ‫کاش فق در کدچ م بارید‬ ‫کاش م شد این شعر را جدر دیهری تمام کرد‬

‫ض اب توكلى‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪51 /‬‬

‫تخت‬

‫مسافر‬

‫ردال‬

‫رای راس‬

‫عصب تر از ق ب‬

‫و چشمهای‬

‫حم م کرد ب من‬

‫مرا فشار م دهد‬

‫ی قدر داغ‬

‫بد برده از دردی ک داد م زیم‬

‫تا درد سر م رف‬

‫از چاك سسه ام‬

‫م یمد ک گری کهم‬

‫کهار م زید تعارس‬

‫یم رف‬

‫بعد ماشسن را‬

‫م ررید بر ت‬

‫دس های‬

‫ال شکاس‬

‫تا بمسرم‬

‫جسغ م زد‬

‫چرخ م کهد لباسم را‬

‫راره م کرد ودان‬

‫دس م رر اس‬

‫مثل همسش‬ ‫بدد در وسالم‬

‫ته‬

‫وال‬

‫ت‬

‫وق‬

‫رساده شدم‬

‫ش سک م کرد‬

‫کت یپرسسد‬

‫ررتر از ت هگ صدایازک‬

‫کجا سدار شدی؟‬

‫ک دراز کشسده بر ت‬ ‫کهار من‬

‫حسیش حسنی‬ ‫هامون حسینی‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪51 /‬‬

‫کلمه‬

‫اسم خون‬

‫از دردهای یدارم‬

‫برای اینک فشهگ را‬

‫دارم ب دار دراز رسسد‬

‫قشهگ کرده باشد‬

‫و لسمد ی باال ترشسد‬

‫دو رش را دیهامس‬

‫ردس‬

‫و همترش را بارو‬

‫ک ایداو‬

‫مدزی شد‬ ‫ک زیر رای‬ ‫بس‬

‫صدا م زد‬

‫مبادا ک وسس شدد تههای‬ ‫سر ب درد‬

‫در این شعر‬

‫تا ک م قدرت‬

‫دهد‬

‫و از گروه بس د ز‬ ‫چ م دایت‬ ‫ود ک راه م رود زیر بمب‬ ‫اسم یدارد‬

‫ک ما‬ ‫دس‬

‫ح‬ ‫و را و سسه یست هد‬

‫ومسازه در دره راه باز م کهد‬ ‫بسا رایسن‬ ‫ک سر جالسز‬ ‫لسز ب دریم‬

‫حنید بم ضان‬

‫اگر از گاوِ ره دگرف ای دریمده باشد‬

‫ک سردریم یورد از‬

‫‪A‬‬

‫‪oB‬‬

‫یا ‪ O‬مه‬ ‫یدم اسم یدارد‬ ‫کاش دیهامس‬

‫ود داش‬

‫فا نه سلینانی‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪52 /‬‬

‫شبس ردر‬

‫بغض‬

‫ک سرباز کرده زومهاش‬ ‫کت هم یست‬ ‫هرچ یزدیکتر م شدم‬

‫روی زومِ کبدتر‬

‫دورترم م کهد‬

‫ک بال‬

‫وت یست م اما‬

‫حال‬

‫ب ی ک ب داهم برای در جمع بددیم تک سف کهم‬ ‫والصای تههام‬

‫گرف س‬ ‫گرف س‬

‫و با ی ک حق ب جایبس‬ ‫یبدده حق ب جایب‬

‫رریدهای‬

‫ول‬

‫دارم قرار تازهام را مرور م کهم‬

‫جدا شده از درو‬

‫تا فرار یکهد بغض‬

‫و سری ب سرزمسن‬ ‫‪o‬ک تکس دادهس‬

‫ک رهاههدهس‬

‫ب تن‬

‫سدی مادرم‬

‫ب تههای‬

‫ب زومهاش‬

‫تن درو‬

‫و دل‬

‫هدا گرف س‬

‫ک ههدز شدر م زید‬

‫دیسا گرف س‬

‫برای سرباز‬

‫و با ی ک دلم گرف س‬

‫ردر‬

‫م وداهم دچار دروغ شدم‬

‫و رریدها ک دیهرکالغ شد‬

‫و از دل ک گرف س‬ ‫بهسرم دس‬

‫مصطفا صند‬

‫تا ی رزد شاو های درو‬ ‫ک سالهاس‬

‫مرهم بهذارد‬

‫دس‬

‫و دل‬

‫و مثل مادری شدر م زید دل‬ ‫تا سرباز یزید رتر‬

‫م لرزد‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪53 /‬‬

‫داربست‬

‫سر یست‬

‫ساحل‬

‫ی چ باال یه داش ای‬

‫بادکهک س‬

‫بر داربت‬

‫تَهگ اس‬

‫تُهگ‬

‫و دریا ک در وای ری‬

‫دهن یست‬

‫ی چ بازش م که‬

‫سدراو س‬

‫ک سدراخ شده‬

‫ک اشک بریزد یکداریدم‬

‫ی چ گره کردهای‬

‫روی دس ها‬

‫یست‬

‫مش‬

‫سهه س‬

‫ک باید ب سر‬

‫ب درد‬

‫ک رایسن بسهدازیاش‬ ‫گل بهسری دهای‬

‫را‬

‫ی ! تد مال این حرسها یست‬ ‫ت هگا‬

‫را بردار‬

‫روی مسزی یشت‬

‫ودشمزه‬

‫این قالنهای طدالی‬ ‫ک تسز شدهاید مثل یههگ‬ ‫وق‬

‫ک م اف د ب جا ساحل‬

‫تا وددکش کهد ک م‬ ‫مأمن هسچکت یست‬

‫ب وسابا بریز‬

‫یا‬

‫بهذار ک حرس بزید‬

‫ک جز هالك یم کهد‬

‫دل‬

‫را وال کهد‬

‫و دیدا ها‬

‫در‬

‫غرق م شدیم‬ ‫ماه در ین‬ ‫و ما در وشک‬ ‫رس یههگ‬ ‫این تالش س ددی‬ ‫ب ساحل م زید برای چ ؟‬

‫مصطفا صند‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪54 /‬‬

‫جشن تولد‬

‫از زمسه ک یورد باال‬ ‫روی تد اف ادم‬ ‫و هرچ م روم یجا‬ ‫بسش ر فرو‬

‫ضمسر کم م شدد‬

‫برای او‬

‫باید بهردم مثل او‬

‫ک مثل من شبس تدس‬

‫ر وددم‬

‫اتاقِ کدچک یدش ام‬

‫ک دیسا تد را کم‬

‫ک هروق‬

‫بازی کهد‬

‫وداس‬

‫و بسدار شَدَد از باز‬

‫و دیبال رازل بهردد‬

‫از جهگ‬

‫ک هرگز را ب ض ع زمسن یم گذارد‬

‫ک جای اینک بازی‬

‫گری کهد برای تدلد‬

‫با زی با؟‬

‫برای بازگش‬

‫سربازها هم شاعرید‬

‫با عروسکهای تازهام‬

‫و زیدگ م رود از بسن‬

‫دارم فکر م کهم ب تد‬

‫ب تدلد‬

‫ک با عروسکهای تازها‬

‫ب‬

‫فکر م که ب او‬

‫درس‬

‫ب ی ک گری م کهد برای ما‬

‫ک تا وداس م بهدیتم‬

‫و مثل تسرِ هدای‬

‫دیهر بزرگ شده بدد‬

‫مثل من‬

‫هم تهدید م کهد‬ ‫زمسن ک اش های‬

‫زیاد شَدَد‬

‫پویان فرمانبر‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪55 /‬‬

‫ما در آنها‬

‫از قدرباغ ای ک م کهد غُرغُر‬ ‫و راگسرتر‬

‫دس‬

‫و از من ک م کهد مرا زوم‬ ‫واگسرتر‬ ‫اف ادهام ب دریای ک سرختر از تاب‬ ‫ب جای ک هرچ ب داهم کم‬ ‫گدش‬

‫دارم‬

‫و اش ها یدارد کدس‬ ‫با اژدهای ک من دارم‬ ‫وددم را بزیم شالق‬

‫تا ک ؟‬

‫در عمسق ر یدرم‬ ‫ک وق‬

‫رسسدم ب‬

‫چشم ببهدم‬

‫زیدگ کهم در عمق‬

‫در تاریک‬ ‫جهازهی مردی ک م وداس سد مهم‬ ‫اول تف‬ ‫بعد هم از قدرباغ عمسقتر‬ ‫شها کهسد روی وشک‬

‫پویان فرمانبر‬

‫کمتر‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪56 /‬‬

‫ک زیدگ ش‬

‫ساقه‬

‫زار م زید بر تهم‬

‫روا یست‬ ‫یویزا‬

‫راهایم ک از شدر‬ ‫دها باز کهد‬ ‫فدر فرار‬

‫تدی دامه ک ب تهگ یمده‬ ‫یم وداهم چشم بکارم روی ساق‬ ‫تا ساق شدد در گ دا‬ ‫و مثل دس هام‬ ‫واك ب درد رش‬

‫رهجره‬

‫یاون یم جدم دیهر‬ ‫ک ایهش هام کدتاه بسایهد‬ ‫ز سآر تکاف اده یست‬ ‫ک باز کهم با ک مات‬ ‫ح‬

‫این زاید‬

‫دیهر را یم دهد ب ز‬ ‫و زائدی ک زیر شدر‬ ‫صسد اشک م کهد‬ ‫مرگ یویزا شده از دو را‬ ‫و من ههدز الغرم‬ ‫مثل مادرم‬

‫فا نه ق رمانی‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪57 /‬‬

‫الل‬ ‫دوی یص شب‬ ‫تد از اینجا رف ای‬ ‫ک من در بروم از در‬ ‫زبای‬

‫حسیش م ند‬

‫یم چرود‬ ‫ررواز م ‪...‬‬

‫و دس ها‬ ‫اَ ا اُ‬

‫مثل زبا سایتکری‬ ‫چاقدس‬

‫تسز اس‬

‫در کالم‬

‫لآ ن مرا یپسچا‬ ‫ک گسجم یرود سر‬ ‫اتاق برای هر دوی ما‬ ‫گ سم دراز یم کهد‬ ‫من از تد گ ن را یم گدیم‬ ‫ببهد در طدی را!‬ ‫اتاق از اینک یم گدی به ر اس‬ ‫تا بکش سس د‬ ‫زبایم از لکه‬ ‫‪oI‬‬ ‫‪See‬‬ ‫‪oU‬‬

‫مرگ مغزی‬ ‫چهد شهب‬

‫م اف د‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪58 /‬‬

‫اشتباهی‬

‫مرگ یمده بدد بسن ما‬ ‫ول اش باه‬ ‫وق‬

‫ک هموداب شد با مادر‬

‫ردر یآ های‬ ‫زیدگ رس‬

‫را ب فایدسق بت‬ ‫م رف‬

‫و و مرزی ب هم م ری‬ ‫برجت تر م شد‬ ‫ردر در یغل گسر کرد‬ ‫من تد ساك تههایم‬ ‫و بهد یافم اف اد‬ ‫دور گرد مادرم‬ ‫راشد دو ر‬ ‫شام‬ ‫زیدگ داریم‬

‫فررته نا ب‬

‫و ایدام مادر‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪59 /‬‬

‫وای ای ک ودد را ری‬

‫خانه‬

‫بدد رش‬

‫چها با چدنرو هاش م رف‬ ‫ک مثلِ سه اه‬ ‫ز های زیادی‬

‫دیبال‬

‫تدی زی ک زیادیس‬

‫زی ک زیادی بدد‬

‫وول م ودرید‬ ‫یشپزوای ایس‬

‫مدام ز های زیادی بدد‬ ‫کمر باریک‬

‫از این شای تا بعدی‬ ‫ی چال س‬

‫اف اده بدد وسابا‬

‫زیدایبای‬ ‫ک ز های زیادی در حبس داش‬

‫ک باز م‬

‫قرم سبزیِ دوشسزهای دارد‬ ‫م رزد مثل قاب م ای وال‬ ‫وس اتاق ک صدا م زد‬ ‫در حال ک جز چهد جم از دیهری‬ ‫سدال یمایده بدد‬ ‫جدان بدد ک لهد م زد تدی مایکروفر‬ ‫در وای ا ک جمع شده در وای‬ ‫دارد دراز م کهد دس‬

‫راس‬

‫ک یباژور وامدش کهد باالی ت‬ ‫مایکروفر‬ ‫رردههای وای را گسس کرده بدد‬ ‫و از سرش ک زودرزی ب صدا بدد‬ ‫در ی چالِ یههدار م کرد‬ ‫تا وای بسرو کهد از وای‬

‫م د نا ب‬

‫ابری سساه‬ ‫راه‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪61 /‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪61 /‬‬

‫مقدمه‬ ‫هر ه‬

‫در سعدررگروه کالج شععر کارگاه یقد شعر برگزار‬

‫م شعدد‪ .‬گاه ع‬

‫عبدالرضای با شرک‬

‫در این کارگاهها‬

‫ب یقد و بررسعع این اشعععار م رردازد‪ .‬کارگاه شعععر این‬ ‫شعمارهی مج ی فایل شعر ب م ن رساده شدهی هش‬ ‫صدت ع‬ ‫و ویرای‬

‫فایل‬

‫عبدالرضای او صاص دارد ک در ی ب تل سل‬ ‫هش‬

‫شعر ررداو اس ‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪62 /‬‬

‫نقد و بررسی‬

‫خيابان‬

‫تد در للظ ی شهدد برای شعر یدش ن بددهای ول ی چها‬

‫وسابا را درم یورم‬

‫ک باید و شعاید شععر‬

‫ش داری کهه س‬ ‫را با یام تد بریدید‬

‫ک یام‬

‫وق‬

‫و عدر در زمت ا‬

‫باید روی ی‬

‫در شعععر ب کشععف و شععهدد م رس ع‬

‫تمرکز که ‪ .‬شععر از للاظ درو م ه مدفق عمل کرده ول‬

‫ش دارم را ک را م کهم‬

‫اجرای ی ضعسف اس ‪ .‬مث ن در دو سآر اول‪:‬‬

‫در سرم جهگ جهای اس‬

‫«وسابا را درم یورم‬

‫را‬

‫ش داری کهه س »‬

‫چهد رریده م مسرید‬

‫در اب دای شعر ات اق رخ داده اس ‪ .‬تد م وداه ارتباط‬

‫از رسراههم یترین م روید‬ ‫لآ ن «مرا» کم ب دان‬ ‫«من» ت‬

‫و م تداید ساو مهد عمل‬

‫کهد اما در صدرت ک سآر اضاف و حشد یداش باشد‪.‬‬

‫ی سدی مسدا‬

‫چهد رریده یام‬

‫یکردهای رس باید این شعر را ادی‬

‫که ‪ .‬در واقع این شعر‬

‫ب فرم ودن یزدیک شعده اسع‬

‫ایت ادهاید درو ها‬ ‫ل‬

‫ب شععری‬

‫یرسعسده و مدفق عمل‬

‫های دیهری دارد‬

‫مهآق بسن واژهها بتععازی ول از رس ی بریم یی‬

‫یعه‬

‫از وسابا و شع دار یام بردهای ول از را وبری یست‬

‫رس‬

‫در برقراری مهاسععبا‬

‫ش دارم شکدف م زید‬

‫بسن یشععای ها یامدفق بددهای‪ .‬این دو‬

‫سآر را ب این شکل م تدا ادی‬

‫و وسابا از سر و کدلم باال م یورد‬

‫کرد‪:‬‬

‫«وسابا را از را درم یورم‬

‫دیهر برای وسابا گردی دیر اس‬

‫ش داری کهه س »‬

‫مه ظرم تا ات اق ب وای برگردی‬

‫یعه با یورد «از را» سععآر را تکهسکال م که و ب ی‬ ‫حسیش م ند‬

‫چهدواژگای م ب شععع ‪ .‬در ی سج ی این تغسسر‬

‫معاهس‬

‫سعلالهای در ّهن ودایهده ایجاد م شدد‪ :‬ییا وسابا را از‬ ‫رعاهعای‬

‫درم یوری؟ ییا وسابا را یابدد م که ؟ (از را‬

‫دریورد ب معهای یابدد کرد ) ییا وسابا را با راهای‬

‫ورق‬

‫م زی ؟ (قدم زد ب مثاب ی ورق زد )‪ .‬از این طریق چهد‬ ‫بُعد ب همسن دو سآر م ده ‪ .‬تا جای ک ممکن اس‬ ‫در م ن از ک ما‬

‫باید‬

‫کار کشععسد مث ن همها حافظ را شععاعر‬

‫بزرگ و یابغ م ودایهد در حال ک او کار واص یکرد و‬ ‫اهمس‬

‫کار او فق در کار کشسد از واژهها و ورز داد شا‬

‫والص م شدد و این وصسص ی مهم اس‬

‫ک باید ی را‬

‫در یظر بهسری‪.‬‬ ‫وق‬

‫ک شعععر ودب م یدیتعع باید روی ی کار که تا‬

‫زمای ک عال شعدد و وق‬

‫یک شعر عال م یدیت باید‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪63 /‬‬

‫ی قعدر روی ی وقع‬

‫بهعذاری و مغز بریزی تا بدل ب‬

‫و ردشعععسد م کهسد رس وس‬

‫شععاهکار شععدد اگر این مدارد را در یظر یهسری تبدیل ب‬

‫«ش دارم را ک زیر را م گذارم»‬

‫یک شاعر م دس م شدی‪.‬‬

‫شعاعر در سعآرهای قبل یشعا داده ک ش دار هما وسابا‬

‫در اب دای شعر ما با یک برودرد زبای روب رو م شدیم‪:‬‬ ‫«ک یام‬

‫را با یام تد بریدید»‬

‫رس این بسا باعِ م شعدد ک شعر اجرای زبای‬

‫داش باشد و ابعاد دیهری رسدا کهد‪.‬‬

‫این بسا یشعایهر برید رارچ ی شع دار برید از ش دار و‬ ‫برید از وسابا اس‬

‫اسع‬

‫و رواب جالب را با اس اده از واژهی‬

‫«در سرم جهگ جهای س‬ ‫چهد رریده یام‬

‫را‬

‫«برید » بسن سعآرها برقرار کرده اس ‪ .‬شعر ب ما م گدید‬

‫چهد رریده م مسرید‬

‫من این رواب را دارم اما شععاعر تسزهدشعع یدارد‪ .‬شععاعر‬

‫از رسراههم یترین م روید»‬

‫وس‬

‫م تدایت ع‬

‫اینگدی این سععآرها را‬

‫سععاده و راح‬

‫در اینجا هم با بسا ودب روب رو هتععع سم اما برای اینک‬

‫بسا کهد‪:‬‬

‫سعرع‬

‫«وسابا را از را درم یورم‬

‫اجرا کرد‪:‬‬

‫ش داری کهه س‬

‫«از رسراههم یترین م کشد قد»‬

‫ک یام‬

‫سعآر را بسشع ر کهسم به ر اس‬

‫ی را ب این شکل‬

‫را با تد بریدهاید»‬

‫در سعآر بعدی یدشع ای «ایت ادهاید درو ها» ول چسزی‬ ‫کع یاوددیگاه ب زبا من م یید جم ی «ایتععع اده اید‬ ‫درو ا » اسعع‬

‫و این بسا قافس ی طبسع ی اسعع‬

‫سعآر م یشسهد و شما ج دی ی را م گسرید درس‬ ‫ک قافس بسرو م ه اس‬

‫ک در‬ ‫اس‬

‫و ت سآر بسا م شدد اما در این‬

‫سآر جا اف اده اس ‪.‬‬ ‫وس‬

‫سعععاده م تدای بهدی‬

‫ساده م تدایت‬

‫«لآ ن «مرا» کم ب دان‬ ‫های دیهری دارد»‬

‫«من» ت‬

‫این سعآرها با شععر و فضای ک ب تصدیر م کش ارتبا‬ ‫معهای برقرار یم کههد و باید حذس شدید‪ .‬شعر‬ ‫وسابا اسع ع‬

‫رس باید تمام ت سل و تمرکز‬

‫اینطدر بهدیت ‪:‬‬

‫ودان در این قتععم‬

‫ت‬

‫هسچ ضععرورت یدارد و باید‬

‫«ایت ادهاید درو ا‬ ‫ی سدی مسدا‬

‫«و وسابا از سر و کدلم باال م یورد»‬

‫و عدر»‬

‫در این سععآر شعع‬

‫سآر «در زمت ا » ک بعد از این قتم‬ ‫حشععد اس ع‬

‫روی ی‬

‫باشععد‪ .‬یم تدا ب دلسل شعععر را بتع داد‪ .‬یورد یشععای ی‬ ‫روی هما فضای ک در سآرهای قبل ساو‬

‫ل‬

‫دربارهی‬

‫زیرا زمای درو ا ل‬

‫ی را بسا م که‬ ‫و عدر هتعع هد ک‬

‫زمتعع ا از راه رسععسده و یا اواور رایسز باشععد رس «در‬ ‫و بسا یکرد ی یشعععایهر‬

‫زمتع ع ا » قافس بسروی سع ع‬ ‫تسزهدش شاعر اس ‪.‬‬

‫تمرکز که ‪.‬‬

‫هجای ب هد (کد‪ /‬لم‪ /‬با‪ /‬ال‪ /‬م ‪ /‬ی)‬

‫یوردهای ک شعععر را دچار سععک کرده اس ع ‪ .‬باید ب این‬ ‫یکا‬

‫دق‬

‫داش باش چد شعر روا و زیباس‬

‫ی را مهثدر اجرا که ‪ .‬م تدایتعع‬ ‫صدر‬

‫و یباید‬

‫این سعععآر را ب این‬

‫بسا که ‪:‬‬

‫«و از سر و کدلم وسابا‬

‫م یورد باال»‬

‫«ش دارم را ک را م کهم»‬ ‫این بسا بد یستع‬ ‫سعععمع‬

‫اما مت قسم اس‬

‫بسای زبای حرک‬

‫زمای م تدا ی را ب‬

‫داد ک ب ارتبا ها تدج کرد‪.‬‬

‫مث ن شما از وسابا حرس م زی‬

‫بعد بلِ از ش دار کهد‬

‫«دیهر برای وسابا گردی دیر اس‬ ‫مه ظرم تا ات اق ب وای برگردی»‬ ‫بسا در این دو سععآر باز هم مت ع قسم و روتسن اس ع‬ ‫حال ک شعر زبای‬

‫باید در زبا ات اق بس د‪.‬‬

‫در‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪64 /‬‬

‫ویرای‬

‫رسشههادی‪:‬‬

‫«دیهر برای وسابا گردی دیر اس‬ ‫مه ظرم‬ ‫ک ات اق بس د از باال»‬ ‫کتع در وسابا قدم م زید یترین شکدف یم زید و سبز‬

‫ويرايش نهايی‬

‫برگردم؟ اینها بغریجهای شعر تد هت هد‪.‬‬

‫وسابا را از را درم یورم‬

‫یم شعدد یترین یست‬

‫یترین کجاس ؟ ک باید ب وای‬

‫شعری ک با شدر ودایده شدد وددش اعالم م کهد ک چ‬ ‫چسزی در درو دارد چد من تدایتع م ارتباط مت قسم با‬ ‫م ن برقرار کهم در ی سج دروی‬

‫را دیده و ی را ب سم‬

‫بسای به ر بردم‪ .‬ورج هدش و للنگردای در شعععر بتععسار‬ ‫مهم اس ‪ .‬چرا غزلسرای مثل تد سراغ شعر سپسد م یید؟‬ ‫للن را م کُشد بهابراین شعر سپسد م گدی تا‬

‫چد وز‬

‫با للن بازی که و این وصعسص ای اس‬

‫ک شعر تد فاقد‬

‫ی اس ‪ .‬در شعر سپسد فرم جایهزین وز و للن جایشسن‬ ‫قافس م شععدد و سععاو‬

‫شعععری این یزادی را ب شععاعر‬

‫م دهد تا یک ساو ما تازه ارائ دهد‪ .‬حال ادی‬ ‫م ن اصعع‬ ‫حکای‬

‫من را با‬

‫مقایتعع کن تا ب دریاف های تازهای برسعع ‪.‬‬

‫تد مایهد مجتعم سعازیس‬

‫ک م گدید تهدیسها‬

‫در دل کده وجدد دارید و من فق با ورج هدش سععهگها‬ ‫را کهار م زیم تا مجتععم ها یمایا شععدید‪ .‬شعععر در م ن‬ ‫وجدد دارد ول تد ی را چک کاری یم که تا تراشسده و‬ ‫ودشساو‬

‫شدد‪.‬‬

‫ش داری کهه س‬ ‫را با تد بریدید‬

‫ک یام‬

‫ایت ادهاید درو ا‬ ‫ی سدی مسدا‬ ‫ل‬

‫و عدر‬

‫ش دارم را ک زیر را م گذارم‬ ‫در سرم جهگ جهای س‬ ‫چهد رریده یام‬

‫را‬

‫چهد رریده م مسرید‬ ‫از رسراههم یترین م کشد قد‬ ‫ش دارم شکدف م زید‬ ‫و از سر و کدلم وسابا‬

‫م یورد باال‬

‫دیهر برای وسابا گردی دیر اس‬ ‫مه ظرم‬ ‫ک ات اق بس د از باال‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪65 /‬‬

‫نقد و بررسی‬

‫تنها‬

‫اولسن یک در مدرد شعر یقای مآ ب این اس‬

‫هر روز چهد راک‬

‫از یظر زبای ب یتععب‬

‫بسش ر از وددم‬

‫کم یق‬

‫فکر م کهم ب تد‬

‫همسنطدر حشد و اضافا‬

‫و چهد ورید‬

‫ههدز مشکالت دارد‪.‬‬

‫بسش ر از وددم‬

‫های یدی‬

‫فکر م کهم ب تد‬

‫ک ی ریدهام ههدز‬

‫چهد تصادس بسش ر از ات اق‬

‫چ زیاد یمده راهایم از راه‬

‫و چهد ورید‬

‫ب مسدای رسچسدم ب چشم‬ ‫ک دور واطرا‬

‫بسش ر از ب ج‬

‫م چرود ههدز‬

‫تههای تنهام‬

‫دلم را جدای‬

‫ب تعداد ک‬

‫م چکاید روی قرص‬ ‫م ودرم ک م‬

‫مث ن در سعآر «ک ی ریدهام ههدز» یورد س هجای کدتاه‬ ‫رش‬

‫راك م شدد‬

‫سر هم باعِ ایت ای ِ سآر شده ک م تدا با حذس‬

‫ک م «ههدز» و اضاف کرد «هرگز» ب سآر للن و هارمدی‬

‫از گرد و گذش ها جای کبددی‬

‫داد‪.‬‬

‫حاال دیدا ِ این تسغ‬

‫«ک هرگز ی ریدهام»‬

‫ب کدری لبها‬

‫مش‬

‫م بُرد عشق را روی رگم‬

‫تجرب ب کار یبت اس ‪.‬‬

‫«چ زیاد یمده راهایم از راه‬

‫ک تد را م کشد دوری روی کاغذها‬

‫ب مسدای رسچسدم ب چشم»‬

‫دس روش م یید ب من‬

‫در سعآر «ب مسدای رسچسدم ب چشعم» با تدج ب سآر قبل‬

‫بعد از تد ک یم یی‬

‫ک از فعل مضععارع اسعع اده شععده (یمده راهایم) شععاعر‬

‫من‬

‫یکرد چشمهای‬

‫اس‬

‫ک شاعر وز تکس ای یا عروض را یم داید‬

‫و یا اگر م داید ب صدر‬

‫ب واطر زیبای س‬

‫هسچکس ب غ ظ‬

‫های یدی‬

‫ک ی ریدهام ههدز»‬

‫ی رس‬

‫ی این دس‬

‫سععآربهدی‬

‫«هر روز چهد راک‬

‫تههای تنهام‬

‫لعه‬

‫حتس‬

‫شعر را از اب دا بررس م کهم‪:‬‬

‫بسش ر از ب ج‬

‫مش‬

‫حرک‬

‫کرده و این ودد‬

‫جایودشععلال سعع ‪ .‬اما از للاظ هجاچسه‬

‫بسش ر از ات اق‬

‫مش‬

‫ایشععا وس‬

‫به ر و‬

‫تر شععده و تک های دروشععای دارد کمااینک از‬

‫تصهع دور شده و ب سم‬

‫چهد تصادس‬

‫ب تعداد ک‬

‫شعععرهای قب‬

‫ک این شعر‬

‫یم تداید از فعل ماضع «رسچسدم» اس اده کهد و همسنطدر‬

‫را‬

‫یورد شعع‬

‫فروش یست‬

‫سعرع‬ ‫علیرضا مطلبی‬

‫هجای ب هد رتعع‬

‫سععر هم باعِ کم شععد‬

‫سآر شده ک با اضاف کرد ضمسر «ام» ب «رسچسد»‬

‫هم فعل تبدیل ب زما ماضعع یق‬

‫شععده و هم از تعداد‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪66 /‬‬

‫هجاهای ب هد کاسعع م شععدد و سععآر راح تر ودایده‬

‫شعععر را راح‬

‫م شدد‪.‬‬

‫ودشفرمتر و روا م کهد‪.‬‬

‫«ک دور واطرا‬

‫م چرود ههدز»‬

‫ب داید‪ .‬ب عبارت تقآسع درسعع‬

‫باید بدایسد فرم تهها صدر‬

‫سععآر بعد «واطرا » باید تبدیل ب «واطراتم» شععدد و‬

‫شعععر را‬

‫شعر یست ‪ .‬ما در ودای‬

‫شعر‬

‫هم فرم داریم‪.‬‬

‫همچهسن واژهی «ههدز» ب دلسل اسع ادهی زیاد در شعر به ر‬ ‫اس‬

‫ادی‬

‫حذس شدد‪.‬‬

‫«دلم را جدای م چکاید در قرص‬ ‫مش‬

‫مش‬

‫«ب واطر زیبای س‬

‫م ودرم ک م »‬

‫ک تد را م کشد دوری‬

‫در سععآر «دلم را جدای م چکاید در قرص» اسعع اده از‬ ‫واژهی «چکاید » برای دل مهاسععب یستعع‬ ‫یدارد‪ .‬به ر اسع‬

‫رسشههادی‪:‬‬

‫و وج عسه‬

‫یدشع شدد «دلم را جدای م چالید در‬

‫روی این کاغذ»‬ ‫از ی جا ک شعععر یقاشع ِ ک م روی کاغذ اسع‬ ‫اس‬

‫رس به ر‬

‫ب جای «کاغذها» بهدیتسم «این کاغذ»‪.‬‬

‫قرص»‪.‬‬ ‫«ی رس‬

‫«دس روش م یید ب من‬

‫راك م شدد‬

‫بعد از تد ک یم یی‬

‫از گرد و گذش ها جای کبددی»‬

‫هسچکس ب غ ظ‬

‫برای سعآر اول «ی رس» یسازی ب تقآسع یداریم‪ .‬ضمسر «تد»‬ ‫در م ن م‬

‫سع ع‬

‫اما وق‬

‫م شعدد ب این معه سع‬ ‫رس «ی رس» اضاف اس‬

‫از ک م «ی رس» اسع ع اده‬

‫ک روای‬

‫از دوم ش‬

‫اس ‪.‬‬

‫و جای در این شعر یدارد‪.‬‬

‫م تدا با اسع اده از تکهسک سعاده شعر را ب این صدر‬ ‫ادی‬

‫کرد‪:‬‬

‫لعه‬

‫من‬

‫یکرد چشمهای‬

‫ی این دس‬

‫را‬

‫فروش یست »‬

‫یک شععاعر اگر تقآسع و هجاچسه را بداید سععآرسععازی را‬ ‫قدرتمهدای تر اداره م کهد‪.‬‬ ‫رس ب جای «دس روش م یید ب من»‬ ‫م تدا یدش ‪« :‬م یید ب من دس روش »‬

‫«ب مسدای رسچسدهام ب چشم‬ ‫ک دور واطراتم م چرود‬ ‫دلم را جدای‬

‫هسچکس ب غ ظ‬

‫م چالید روی قرص‬ ‫مش‬

‫مش‬

‫«بعد از تد ک یم یی‬

‫م ودرم ک م‬

‫لعه‬

‫من‬

‫یکرد چشمهای‬

‫را»‬

‫این دو سعآر حشعد و اضعاف اسع‬

‫ک راك شدد‬

‫شدد‪.‬‬

‫از گرد و گذش ها جای کبددی»‬

‫و اما رایا شعر وس‬

‫راح‬

‫و به ر اس‬

‫م تداید زبای و قدرتمهد تمام‬

‫شدد‪.‬‬ ‫«ب واطر زیبای س‬

‫ویرای‬

‫ک تد را م کشد دوری روی کاغذها»‬

‫«بعد از تد دیهر هسچکس ب دس‬

‫تقآسع اشععع بعاه بعاععِ بدودای و مکِ بسهدده ب هههام‬

‫ی‬

‫ودای‬

‫شعر م شدد و تقآسع مهاسب کمک م کهد ودایهده‬

‫رسشههادی‪:‬‬

‫دیهر این دس‬

‫ک حذس‬

‫فروش یست »‬

‫یم یید‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪67 /‬‬

‫ويرايش نهايی‬ ‫هر روز چهد راک‬ ‫بسش ر از وددم‬ ‫فکر م کهم ب تد‬ ‫چهد تصادس‬ ‫بسش ر از ات اق‬ ‫و چهد ورید‬ ‫بسش ر از ب ج‬ ‫تههای تنهام‬ ‫های یدی‬

‫ب تعداد ک‬

‫ک هرگز ی ریدم‬ ‫زیاد یمده راهایم از راه‬ ‫ب مسدای رسچسدهام ب چشم‬ ‫ک دور واطراتم م چرود‬ ‫دلم را جدای‬ ‫م چالید روی قرص‬ ‫مش‬

‫مش‬

‫م ودرم ک م‬

‫ک راك شدد‬ ‫از گرد و گذش جای کبددی‬ ‫ب واطر زیبای س‬ ‫ک تد را م کشد دوری‬ ‫روی این کاغذ‬ ‫م یید ب من دس روش‬ ‫بعد از تد دیهر‬ ‫هسچکس ب دس‬ ‫دیهر این دس‬ ‫فروش یست‬

‫یم یید‬

‫ی!‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪68 /‬‬

‫نقد و بررسی‬

‫مرگ‬

‫اولسن متعال در برودرد با یک م ن این اس‬

‫ما یههگها بددیم‬

‫کهسد بر «م ن» و بر «مدلف» ی م ن هتععع سد؛ یعه فرض‬

‫ک مرگ را کردیم‬

‫کهسد شاعر یتب‬

‫با لب دریا‬

‫ب شما یگاه و درك کم ری از م ن دارد‬

‫و اشععراس شععما ب م ن باالتر اسعع ‪ .‬مه قد یباید مثل یک‬

‫وشکسدیم الی دس هاتا‬

‫قاض ع با م ن برودرد کهد به ر اس ع‬

‫یرام یرام‬

‫ب ی احاط ی کامل‬

‫داشع باشد و در عسن حال ک باهدشتر عمل م کهد باید‬

‫ارومس شدرید‬

‫بعداید در مداجه با یک م ن اولسن گاردش چهدی گاردی‬

‫در شای هاما‬

‫باشد‪.‬‬

‫ما یرام باش‬

‫«ما یههگها بددیم‬

‫کت یسامده رف اس‬

‫ک مرگ را کردیم»‬

‫در ودانهای ا‬

‫در سآر اول از «ما» اس اده شده و در ادام «یههگها» یمده‬

‫برم وسزد‬

‫اسع ؛ وق‬

‫ک برگردد از دریا‬ ‫دریا دس‬

‫ک شما باور‬

‫بع راح‬

‫مرگ بدد‬

‫ک ضمسر «ما» یمده چ یسازی ب یههگها بدد؟‬ ‫م تدا بسعا این سعععآر را تغسسر داد‪« :‬معا یههگ‬

‫بددیم»‪.‬‬

‫و یدایت سم کجای قص‬

‫«با لب دریا‬

‫ماه سساه کدچدلد‬

‫وشکسدیم الی دس هاتا »‬

‫صمد را غرق کرد‬

‫مهظدرش وشعععک شعععد همزمعا «لعب دریعا» «دریا» و‬ ‫حسیش م ند‬

‫«دس ع ها»س ع‬

‫اما باید دید در ادام چ اس ع ادهای از این‬

‫یشای ها شده اس ‪.‬‬ ‫«یرام یرام‬ ‫ارومس شدرید‬ ‫در شای هاما »‬ ‫اینجعا از شعععدری دریعاچع ی ارومس حرس م زید اما من‬ ‫ب عهدا مه قد باید باهدشتر از شعععاعر عمل کهم در ی سج‬ ‫رسشههاد به ری برای شاعر م دهم‪.‬‬ ‫«یرام یرام‬ ‫شدر ودرد ارومس‬ ‫و شای هاما تهگ شد»‬ ‫اگر دقع‬

‫کهسد م دج م شعععدید ک تا اینجا ویرای‬

‫ارتبا بسن سآرها را مهتجمتر کرده اس ‪.‬‬

‫من‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪69 /‬‬

‫«ما یرام باش‬

‫یاگها م رود سعععم‬

‫کت یسامده رف اس‬

‫ضمسرها دچار مشکل اس ‪.‬‬

‫در ودانهای ا‬

‫«برم وسزد‬

‫برم وسزد‬

‫ک برگردد از دریا»‬

‫ک برگردد از دریا‬

‫دریا یک شع یا هما «او»سع‬

‫دریا دس‬

‫مرگ بدد‬

‫«شعععما» و این حرک‬

‫از یظر تآابق‬

‫اما او چ کت س ؟ باید‬

‫در ّهنتا با یشعای ها بازی کهسد مث ن همسن شع ص ک‬

‫و یدایت سم کجای قص‬

‫یسعامده رف اسععع‬

‫ماه سساه کدچدلد‬

‫م تدا در مدرد مدجهعای در حال رف‬

‫صمد را غرق کرد»‬

‫ف تع ع باف کرد ک یعه این هما مدج روزگار اسع ع‬ ‫بعاعِ تغسسرا‬

‫رسشههادی‪:‬‬

‫ویرای‬

‫و‬ ‫یک‬

‫مرگ بدد»‪ :‬مدج م یید‬

‫مدضدع دارد‪« .‬و یدایت سم کجای قص ‪ /‬ماه سساه کدچدلد‪/‬‬

‫در ودانهای ا‬

‫ک برگردد از دریا‬

‫صعمد را غرق کرد»‪ :‬اگر یادتا باشعد «ماه سساه کدچدلد»‬

‫مرگ بدد‬

‫دیبعال یعک دیسعای یزاد بدد اینجا با یک رابآ ی رسرام ه‬

‫و یدایت سم کجای قص‬

‫طرفسم ک مربد ب زیدگ صمد اس‬

‫ماه سساه کدچدلد‬

‫شععد ماه در دریاسع‬

‫صمد را غرق!»‬

‫سعساه کدچدلدس‬

‫در زمعا ودای‬

‫و یک ی دیهر غرق‬

‫ک رس م ه از هما ک ان ماه‬

‫اما باید دید این رس م ن چقدر ب شعر‬

‫رب دارد‪ .‬در سعآر اول از یههگ گ‬

‫شعده و در سآرهای‬

‫والق شعععمعا بعاید طدر دیهری بر م ن‬

‫یور شاعر از ماه سساه کدچدلد حرس م زید‪ .‬اینجا تقابل‬

‫بهذارید‪.‬‬

‫و تضععاد جالب ایجاد شععده و از زاوی ی دیهری هم با م ن‬

‫ک هدس شعما صرفن رد یا تایسد کرد یک‬

‫برودرد م شععدد و این یک مربد ب حدزهی معهای م ن‬

‫احعاط رسدا کهسد و قدر‬ ‫این مهم اسع‬

‫دریا‬

‫و زیدگ ِ مدج دیهر یابدد م شعدد و مرگ اشاره ب همسن‬

‫اما یک یسامده رف‬ ‫دریا دس‬

‫و برگشععع‬

‫زیادی در زیدگ م شعععدد و او یق‬

‫«ش » یا «ی » را دارد‪« .‬دریا دس‬

‫«ما یرام باش‬ ‫برواس‬

‫برواسععع تا از دریا ب کجا برگردد؟‬

‫درك ودد را ب یمای‬

‫م ن یباشععد باید تئدری «مرگ مدلف» را هم در یظر داش ع‬ ‫باشسد و یباید فکرتا را فق معآدس ب هدی‬ ‫مدلف کهسد‪ .‬مه قد و یظری ررداز مدهف اس‬ ‫کهد و وددباوری باالی داش باشد‪ .‬وق‬

‫و ش صس‬ ‫قدرتمهد عمل‬

‫اسع‬

‫الب تضعاد ایجاد شده م تداید برای م اطب بتسار‬

‫جالب باشعد زیرا م اطب ب هدش و شکار سدژهی مدلف‬ ‫تدج واص دارد‪.‬‬

‫ایدهی ودد را از‬

‫روش دیهر یشعای شعهاس و یلدهی چسدما یشای هاس ‪.‬‬

‫م ن گرف سعد بعایعد با باور کرد ی ایده هدشتا را هم در‬

‫قصععد دارم مثل یک داس ع ا با این شعععر برودرد کهم و در‬

‫یقد کرد یشععا دهسد‪ .‬با این مقدم قصععد دارم در حدزهی‬

‫عسن حال رواب بسن یشعای ها را هم تشریح کهم‪ .‬یشای های‬

‫دیهر‬

‫این شععععر عبعارتهد از‪ :‬یههگ دریا ماه سعععساه کدچدلد‬

‫«روایشهاس یقد» با این شعر برودرد کهم یا ب عبار‬ ‫یس‬

‫مدلف را مدرد بررس قرار دهم‪.‬‬

‫در طدل شععر راوی مدام از «ما» صلب‬

‫دریعاچع ی ارومسع و صعععمعد‪ .‬تهها یشعععای ای ک اینجا با‬ ‫م کهد اما یاگها‬

‫م گدید‪« :‬کتع یسامده رف اس » در این سآر سراغ «او»‬ ‫م رود و باعِ م شدد ک سآر مایهد ی‬

‫یشعای های دیهر همودای یدارد «صعمد» اس ‪ .‬در سدرهی‬ ‫«تدحسد» یی ای هت‬

‫ک م گدید‪« :‬اهلل الصمد»؛ یعه «ودا‬

‫جدا اف اده ب یظر‬

‫ب یساز اس » و در واقع اینجا صمد یا هما ب یسازی غرق‬

‫برسعد‪ .‬در سآر بعدی م گدید‪« :‬در ودانهای ا » و اینجا‬

‫م شدد‪ .‬اگر ب صمد تدج یکهسم م دج م شدیم ک بقس ی‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪71 /‬‬

‫تداع م شععدد‪ .‬در اصععل این ماه سععساه کدچدلدسع‬

‫یشعععای ها باهم رابآ دارید و فرامدش یکهسد ک یک ب‬ ‫مهم یقعد مربد بع رواب بسن ابژههاسععع ؛ مث ن رابآ ی‬

‫صمد را غرق کرده اس‬

‫ارومس با دریا و وشععک و رابآ ی ماه سععساه کدچدلد با‬

‫سعععای ب هد این ک ان هرگز اجازه یداد ک انهای بعدیاش‬

‫یههگ و دریا‪ .‬بررسع رواب بسن این یشای ها برای شکاف ن‬

‫دیده شععدد و هرچ بعد از این ک ان یدش ع‬

‫باز هم عدهی‬

‫و تشععریح بسشعع ر م ن الزم اسعع ‪ .‬الب این یک هم یباید‬

‫زیعادی مع قد بددید ک ماه سعععساه کدچدلد به رین ک ان‬

‫فرامدش شعععدد ک صعععمد عالوه بر معهای لغدیاش اسعععم‬

‫اوسع‬

‫ایرای رب رسدا‬

‫یدیتعععهدهی داسع ع ا «ماه سعععساه کدچدلد» هم هتع ع ‪.‬‬

‫م کهعد کع معمدلن اغ عب مردم بدو مآالع ی یثار دیهر‬

‫یشعای های ّکر شعده هم یشای های هت هد ک یک فضا را‬

‫یعک شعععاعر یعا یدیتعععهعده ب دلسل شعععهرت ک یک از‬

‫تعریف م کههد و این یشععا م دهد ک با شعععری رراکهده‬

‫ک انهای‬

‫دارد و ودد یدیتعهده هم با هما ک ان مشهدر‬

‫و هما طدر ک گ م‬

‫شده اس‬

‫مدام م گدیهد ی ک ان به رین اثر یدیتهده بدد‪.‬‬

‫طرس یستع سم الب شعععر کدتاه اسع‬

‫قصعدم این بدد ک مثل یک داس ا با ی برودرد کهم زیرا‬ ‫ما معمدلن در داسعع ا با چسدما یشععای ها طرس هتعع سم‪.‬‬

‫برودرد کهسد‪ .‬در قتعععم‬

‫یک ی دیهری ک یباید از ق م بس د این اسعع‬ ‫مدرد م ه صعععلبع‬

‫ک وق‬

‫م کهسد باید از زوایای م‬

‫ب ی‬

‫یهاه کهسد و در حسن یقد تسزهدشای در مدرد هم چسز ویراژ‬

‫ک از زوایای م‬

‫اسعم مکا اس ؟ یعه ب عهدا یک مکا در ودان وارد‬ ‫شماس‬

‫و‬

‫یک وای م شعدد؟ در اصل حقسق‬

‫شععد یک یقد مهتععجم قدر‬

‫و‬

‫زبای م ن کار کهسد‪« .‬ما یههگها بددیم‪ /‬ک مرگ را کردیم»‪.‬‬

‫تسزهدش شما را یشا م دهد‪.‬‬

‫و «یههعگهعا» هم ب ی جدان‬

‫م دهعد‪ .‬رس تر گ م به ر اسععع‬

‫ويرايش نهايی‬

‫شعععدد اما شعععما ب عهدا یک مه قد باهدش یباید حرفم را‬ ‫بع طدر مآ ق قبدل کهسععد و اگر فکر م کهسععد ویرای‬ ‫درس ع‬

‫یست ع‬

‫باید با من وارد جدل شععدید؛ ایرادی ک ب‬

‫حرس من وارد اسع ع‬

‫این اسع ع‬

‫ک من با تبدیل ک م ی‬

‫یههگها ب یههگ للن این سععآر را کش ع ام اگر دق‬ ‫وق‬ ‫ب سم‬

‫من‬

‫کهسد‬

‫م گدیسم «معا یههگها بددیم» در واقع للنگردای را‬ ‫تشدی‬

‫ما یههگها بددیم‬ ‫ک مرگ را کردیم‬ ‫با لب دریا‬ ‫وشکسدیم الی دس هاتا‬ ‫یرام یرام‬

‫زبای بردهایم‪ .‬در دو سآر اول از عظم‬

‫شدر ودرد ارومس‬

‫اما در سآرهای رایای‬

‫و شای هاما تهگ‬

‫یههگ و کرد مرگ گ‬

‫شعده اس‬

‫م گدیعد‪« :‬دریا دسععع‬

‫مرگ بدد»؛ یعه این مرگ بدد ک‬

‫دریا را اداره کرده و ی را تل‬

‫س ع آ ی ودد دریورده بدد‬

‫ما یرام باش‬ ‫اما یک یسامده رف‬

‫در ودانهای ا‬

‫امعا در عسن حعال یههعگهعا هم مرگ را م کردید‪ .‬در رایا‬

‫برواس‬

‫م گدید‪« :‬و یدایتعع سم کجای قصعع ‪ /‬ماه سععساه کدچدلد‪/‬‬

‫دریا دس‬

‫صععمد را غرق کرد» و حاال شعععر را بروالس تئدری مرگ‬

‫و یدایت سم کجای قص‬

‫مدلف بررس ع م کهم وق‬ ‫یاوددیگاه یام اثر معروف‬

‫اسععم «صععمد بهریه » م یید‬ ‫یعه «ماه سعععساه کدچدلد» هم‬

‫با یک م ن‬

‫یسامده رف اس ‪ /‬در ودانهای ا » ییا مهظدرش از «ودان»‬

‫دهسد‪ .‬عالوه بر این س مدرد باید روی زبا رریش و مهآق‬

‫یههگها تبدیل ب یههگ‬

‫و‬

‫م گدید‪« :‬ما یرام باش‪ /‬کتععع‬

‫هما طدر ک رس تر گ‬

‫«مرگ» اینجعا ابژه اسععع‬

‫چست ؟ زیرا شهر‬

‫الب این متال ب فرههگ یادرس‬

‫اسعاسعن بتسار مهم اس‬

‫در‬

‫اما دلس‬

‫ک‬

‫ک برگردد از دریا‬ ‫مرگ بدد‬

‫ماه سساه کدچدلد‬ ‫صمد را غرق!‬

‫یقد دس‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪71 /‬‬

‫نقد و بررسی‬

‫فرش‬ ‫ما در وای فرش داریم ک از هم چسز با ارزشتر اس‬ ‫ما باید رایما را از گ سمما کدتاهتر کهسم‬

‫شعععر م وداهد براسععاس سععاو ار معهای ج د برود و در‬ ‫ودد ب‬

‫اصل سع شاعر بر این بدده ک با تدج ب دریاف‬

‫یعک شععععر مهثدر برسعععد شععععر مهثدری ک ک م در ی‬ ‫زبا ملدر یست ع ‪ .‬این شعععر یسازی ب تقآسع یدارد زیرا در‬

‫روی همسن فرش راه برویم‬

‫عسن اینک مهثدر اسعع‬

‫روی همسن فرش فکر کهسم‬

‫مصععد ها هم در ی هسچ یقشعع‬

‫یدارید و زبا در ی صعرفن یک وسععس اسع ‪ .‬شاعر فق‬

‫روی همسن فرش بزرگ شدیم‬

‫وداسعع شعععر را از یظر تم معهای ج د ببرد ول طبق ی‬

‫روی همسن فرش‪...‬‬

‫از ترکسب‬

‫اسعع سک ک در م ن ب کار م برد مجاز یستعع‬

‫مثل‪« :‬ودان فرش» اسع اده کهد؛ ودان فرش اضاف اس‬

‫اس‬

‫مادرم ز بددی‬

‫را رای این فرش ری‬

‫وداهرم هسچوق‬

‫والس ودانِ فرش جارو یم کهد‬

‫برادرم شای ب شای ی این فرش ردر م شدد‬

‫و در شععععر روتسه مثععل این اثر از مهآق یئدکالسعععسععک‬ ‫برودردار اس ‪.‬‬ ‫«مادرم ز بددی‬

‫این فرش‬

‫را رای این فرش ری‬

‫«ز بددی » در یهای‬

‫این فرش‪...‬‬

‫شعع‬

‫اسع ‪ .‬شععر یعه صعهع‬

‫اسععع »‪ :‬ترکسب‬

‫ه زبای وارد سععآر شععده‬ ‫کالم شاعر م تدایت‬

‫این ز‬

‫بدد را طدر دیهری یشعا دهد الب شعرهای اینچهسه از‬

‫من وددم را زیرِ این فرش جا گذاش م‬

‫یظر من مآ قن شععر فارسع ملتععدن یم شععدید زیرا در‬

‫سرم را‬

‫حسآع ی جریعا ترجمع زده یعا به ر اسععع‬

‫رایم را‬

‫بهدیم جریا‬

‫بلرا زدهی شععر فارسع (سعادهیدیتع ) هت هد با اینک‬ ‫شععععر تم و دریاف‬

‫باید فرش را بردارم‬

‫ودب دارد ول باید تل‬

‫هم قداعد وددش را رعای‬

‫وددم را صدا بزیم‬

‫ی دریاف‬

‫کهد‪.‬‬

‫همععا مثععال را ک ع در مدرد «ودان فرش» زدم در یظر‬

‫وددم را بسرو بکشم‬

‫بهسرید؛ ما مجبدریم از شععر سعدال بپرسسم و معه «والس‬ ‫ودان فرش» را بعدایسم زیرا بعا شععععری معهاملدر طرفسم‬

‫فرش را روی شای ام بهذارم‬

‫شععععری کع جز دریعافع‬

‫تشسسع جهازه راه بسهدازم‬

‫معهعای ب هسچ عهدا جذابس‬

‫تصععدیری (تصععدیر عسه و تصععدیر ّهه ) واصعع یدارد‪.‬‬ ‫شعاعر روتسن حرس م زید زیرا قصد دارد فق تم مرکزی‬

‫این فرش ب فروش م رسد‬

‫وک‬ ‫امیش بم ض انی‬

‫شععر را ب اجرا بهذارد و بر این اساس یاگزیر اس‬

‫تمام سآرهای شعرش معهاملدر باشد‪ .‬این شعر فت فددی‬ ‫یا ب عبار‬

‫دیهر شعری سآل س‬

‫ک با یک بار وداید‬

‫ودد را تمام م کهد و فق مضمد در ی اهمس‬

‫دارد‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪72 /‬‬

‫شعاعری در حدزهی یدجدایا اس‬

‫«برادرم شای ب شای ی این فرش ردر م شدد‬

‫جایهاه واص هم در‬

‫این فرش‬

‫ادبسا‬

‫این فرش»‬

‫شععرهای‬

‫این س سآر یتب ن قابل قبدل اس ‪.‬‬

‫تصعدیری و ساو ار معهای اید اما م اس ای در ایرا این یدع‬

‫«من وددم را زیرِ این فرش جا گذاش م‬

‫صرفن مضمد ملدر بدده و فاقد فرم جذابس‬

‫یدشع ن ک م اثر از اوسع‬

‫سرم را‬

‫شعاعر این اس‬

‫رایم را»‬ ‫وق‬

‫جها یداش و شاعر مهم ملتدن یم شدد زیرا‬

‫ی را فد‬

‫م گدی «وددم را زیر این فرش جا گذاشععع م» یعه‬ ‫زیر فرش جا مایده و یسازی ب یورد‬

‫تمام اعضعععای بدی‬

‫«سععرم را» و «رایم را» در سععآرهای بعدی یستعع‬ ‫ایندس‬

‫چراک‬

‫سآرها یقش جز حشد در شعر ای ا یم کهد‪.‬‬

‫ب شعد‬

‫رواج یاف اس ‪ .‬کار‬

‫ک زبا روزمره و لدگد را از مردم بهسرد و‬

‫کهد و بعد از ش اس کردی‬

‫دهد تا تاثسر ودد را بهذارد‪ .‬ب همسن ع‬

‫دوباره ب ی ها ارائ‬ ‫اسعع‬

‫ک شعععر‬

‫روی فرههعگ ودایشععع تعاثسر زیعادی دارد و دلسعل اینک‬ ‫جمهدری اسعالم مدام سعهگ شعر ساده را ب سسه م زید‬ ‫این اسع‬

‫ک شععر ساده با زبا کاری یدارد در شعر ساده‬

‫«باید فرش را بردارم‬

‫زبعا وداج اسععع‬

‫وددم را صدا بزیم‬

‫زبا » و اینجاسععع‬

‫وددم را بسرو بکشم»‬

‫م کهد‪ .‬ترویج شععر سعاده کاری صععرفن سععساس اس‬

‫قابل قبدل اس‬

‫اما م تداید به ر اجرا شدد‪.‬‬

‫و زبا وداج یعه دوری از «قدر‬ ‫ک «زبا قدر » بر قدر‬

‫زبا غ ب‬ ‫و‬

‫اتاقهای فکر با اجسر کرد عدهای یک جریا سعاو اید و‬ ‫هم از ی هعا حمای‬

‫م کههد تا باعِ‬

‫«فرش را روی شای ام بهذارم‬

‫در این راه مآبدععا‬

‫تشسسع جهازه راه بسهدازم»‬

‫کهارهگسری هرچ بسشع ر زبا از شععر شعدید‪ .‬زبا شعر در‬

‫م تدای با یورد «و» در اول این سآر اجرای ی را روا تر‬

‫هسچ یقآ ای از جها زبا ترجم یست‬

‫که ‪« :‬و تشسسع جهازه راه بسهدازم»‪.‬‬

‫شعععر امروز فارس ع و زبا ترجم چ ت اوت وجدد دارد؟‬

‫چرا باید یک شعععر اینگدی یدشع شععدد؟ ییا سععآری مثل‬ ‫«مادرم ز بددی‬

‫را» یم تدایتعع‬

‫شدد و در عسنحال مضمدی‬

‫با بسای شعععریتر اجرا‬

‫یسز ح ظ شدد؟ هما طدر ک‬

‫بع جرا‬

‫ب راس‬

‫بسن زبا‬

‫م تدا گ‬

‫گاه ویرای ِ زبا ترجم به ر از‬

‫ویرای‬

‫این شععرهاسع‬

‫زیرا اغ ب این شعرها برودردی‬

‫شعع‬

‫با زبا دارید‪ .‬وق‬

‫زبا مه عل م شععدد ّهن هم‬

‫گ م این دس از شعرها مضمد ملدرید م اس ای در ایرا‬

‫مه عل م شععدد اما زبا در اصععل چ م کهد؟ رس تر گ م‬

‫از این قبسل شعععرها صععدر‬

‫شعاعر زبا روزمره را از مردم م گسرد و ش استر م کهد یا‬

‫م گسرد غافل از اینک اینها هم ضد شعر و فاقد شعری‬

‫ب عبار‬

‫دیهر روی زبا معاصععر یا زبای ک با ی س ع ن‬

‫هتعع هد؛ این قبسل کارها را م تدا در داسعع ا مسهسمال هم‬

‫م گدیهد تاثسر م گذارد و رسشههادات ارائ م دهد در واقع‬

‫ایجام داد و این شععر ر ایتععسل تبدیل شععد ب یک داس ا‬

‫بعاععِ برقراری یعک دیالدگ م شعععدد و اینگدی زبا را‬

‫مسهسمال را دارد‪ .‬یک داس ا مسهس مال یا هما داس ایک گپ‬

‫زیدهتر م کهد‪ .‬در یقآ ی مقابل شعر ساده روی زبا مردم‬

‫و شکاس بسن شعر و داس ا را رر م کهد؛ داس ایک در واقع‬

‫هسچ تاثسری یدارد و فق یک سری م هدم را مآرح کرده و‬

‫مهثدر بسا م کهد و‬

‫کارش را ب رایا م رساید‪ .‬قب ن گ سم ک زبا در فرههگ‬

‫تب سغا‬

‫فراوای برای حمای‬

‫یعک دریعاف‬ ‫اینجاسعع‬

‫شععععری را ب صعععدر‬

‫ک زبا دیهر یقشعع ک سدی یدارد‪ .‬بارها گ‬

‫شعده‪« :‬شععر ات اق س‬ ‫یق‬

‫مرکزی یقش ک سدی ای ا م کهد اما این گزاره چ م هدم‬

‫ک در زبا م اف د» اما اینجا زبا‬

‫دارد؟ مث ن شعععر رپ را در یظر بهسرید ک شعععری مب ذل‬

‫یک حمال را ای ا م کهد‪ .‬این یدع یدشععع ن از ترجم‬

‫زیرا‬

‫شععرهای «شعل سعس در اسع این» م اثر اس ‪ .‬سس در اس این‬

‫اسع‬

‫اما ب مراتب تاثسرگذارتر از این قبسل شعرهاس‬

‫مدلف چهسن ترایع هعای زبعا را از مردم م گسرد قعافس ی‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪73 /‬‬

‫دروی در ی کعار م گعذارد و در عسن حال اصعععآالحا‬

‫م اسع ای بس‬

‫لمپه را تغسسر داده بعازیهعای روی ی ها اعمال م کهد و‬

‫سععادهیدیس اسعع‬

‫و حاصععل این جریا در یهای‬

‫اینگدیع زبا را هم تغسسر م دهد‪ .‬شععععری ک زبا در ی‬

‫م شعععدد کع ح‬

‫ترایع های بهدتهبای از شععععر امروز ما‬

‫یقش ای ا یم کهد هسچ تاثسری بر زبا روزمره یم گذارد و‬

‫رادیکعالتر عمعل م کهعد و هرجا ک شعععاعری کم که‬

‫فرق بعا همسن شععععر یعا شععععرهعای کدتعاه ک صعععرفن‬ ‫مضعمد ملدر هت هد یدارد‪ .‬هرچ زبا را در شعر عقسمتر‬ ‫کهسد باعِ م شعدید ک شعر دس های‬ ‫قدر‬

‫بسشعع ر باال ببرد و در یهای‬

‫مقابل زبا قدر‬

‫را در مقابل زبا‬

‫تدلسد م شدد و تهها همسن قدر‬

‫زبا اس‬

‫ک م تداید در‬

‫مقابل زبا قدر‬

‫بایتع د‪ .‬زبا قدر‬

‫ریشع در ادبسا‬

‫کالسسک دارد؛ مالها شاعرا بس‬

‫و‬

‫رهبری‬

‫و هرکت ع ک ب ی ع شعععر سععاده کار م کهد در واقع دارد‬ ‫متع قسم با حکدم‬

‫همکاری م کهد‪ .‬شعر کالسسک یا ساده‬

‫در واقع شععری حکدم س‬

‫و ودای‬

‫ی هسچ سدال در‬

‫ّهن یم سعععازد و مغز را رف ع رف عقسم م کهد‪ .‬اینجدر‬ ‫شععععرها اغ ب یک تم مرکزی دارید و هرچقدر هم ی تم‬ ‫جالب باشد شعر رس از یک بار ودای‬

‫ب رایا م رسد و‬

‫یسعازی ب ت کر در م اطب ایجاد یم کهد برعکس شععععر‬ ‫زبعای کع م اطب را وادار ب ودای‬ ‫م ن م کهد‪.‬‬

‫م شععدد‪ .‬درسعع‬

‫اسعع‬

‫ک تریبد در دس‬

‫زبای سع‬

‫و رجدع چهدباره ب‬

‫همسن‬

‫ب ایزوا کشسده‬

‫ک عدام شعععر سععاده را راح‬ ‫یدارید اما چ فایده؟ ی ها‬

‫کعاری کردهاید ک زبا تاثسر ودد را از دسععع‬

‫زبا در شعععر‬

‫سعه ملدر اس‬

‫زبای دارد و دیبال تدلسد قدر‬ ‫م ودایهد و در فهم ی مشععک‬

‫تتعع سم شععدد تا مایع‬

‫قرار یهسرد‪ .‬معمدلن قدر‬

‫از دو ده اس‬

‫شاعرا‬

‫شدد و دیهر تدلسدمثل یکهد‪.‬‬

‫بدهد او‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪74 /‬‬

‫نقد و بررسی‬

‫موجی‬

‫«وای را ک از تهم دریوردم‬

‫وای را ک از تهم دریوردم‬

‫ری م در کامسد »‬

‫ری م در کامسد‬

‫وای بدل ب تن و وطن یدم م شعععدد‪ .‬این ب‬

‫و جاده را چها گرف م در مش‬

‫یمایایهر وجه عسه از اسعبانکشع اس ‪ .‬شاعر وای اش‬

‫ک شهر زیر رایم‬

‫را از ودد جعدا م کهد و تک تک اعضعععای بدی‬

‫جسغ م کشد ههدز‬ ‫و وای ای ک ل‬

‫کردم‬

‫«و جاده را چها گرف م در مش‬ ‫ک شهر زیر رایم‬

‫فق شب را ب هد م کهد از ت‬

‫جسغ م کشد ههدز»‬

‫و در بدی رسراههم‬

‫گذشع را ک م وداه رشع‬

‫ک جا مایده گدش ی کمد‬

‫م روی‪ .‬باید ببسهسم چ حتعرت در دل شععاعر اس‬

‫بعد ب یشپزوای ‪...‬‬ ‫مثل یک رریده ک م ررد از بشقانها‬

‫«و وای ای ک ل‬

‫کردم‬

‫گذشعع فرامدش م شععدد وای هم ب مثاب ی ب شعع از‬

‫از سر یخبت ی ی چال‬

‫مدطن ب ش از تن از یدم جا م ماید‪.‬‬

‫مدج ک هدای س‬

‫«فق شب را ب هد م کهد از ت‬

‫بسرو م زید از تهگ‬ ‫سرریز م شدد تدی چار گدش ای ک گدش یم دهد دیهر‬ ‫ب این بدقهای ر درر‬ ‫و وداب ک رریده از رهجرههای‬

‫وق‬

‫»‬

‫شب در وای ای تازه م وداب‬

‫وای ی قب‬

‫و عاد‬

‫همسش در تد هت ‪.‬‬ ‫«و در بدی رسراههم‬

‫ریگ‬

‫ک جا مایده گدش ی کمد‬

‫یک صلراس‬

‫اتاق را قدم م زید در هال‬

‫در چاه‬

‫بعد ب یشپزوای ‪»...‬‬

‫دل ب یغدش هسچ تهه یم دهد دریاش‬

‫شعر در اجرای زبای مدفق عمل م کهد اما باید دید ک ییا‬

‫جز وای ای ک دریوردم از تهم‬ ‫ری م‬

‫این شهر زیر رای‬

‫جسغ م کشد؟‬

‫و چرا‬

‫ب گردم یم رسد دیهر»‬

‫چد برق‬

‫ک از چال اف اده ف سهای‬

‫سر بهذاری سرع‬

‫داری‪.‬‬

‫سععدار کامسد م شععدی و جاده را مثل یخ م کش ع و ج د‬

‫اتاق را قدم م زید در هال‬

‫رَرِ‬

‫را داول‬

‫کامسد م ریزد‪.‬‬

‫ب گردم یم رسد دیهر‬

‫رر‬

‫از شععععر‬

‫در ادامع شععععر از للععاظ سعععاو عار معهعای‬

‫در اتاق وال‬

‫طبسع س‬

‫تا ق م کهد دس‬

‫یا غسر طبسع عمل م کهد‪.‬‬

‫«مثل یک رریده ک م ررد از بشقانها‬

‫ک ب دس هسریام‬

‫چد برق‬

‫یم رسد دیهر‬

‫از سر یخبت ی ی چال»‬ ‫هرا هارنی‬

‫رویکردش‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪75 /‬‬

‫شععاعر م اطب را دورتر م کهد‪ .‬یم دایم م وداهد در این‬ ‫شععر ب کجا برسعد؟ تصعدیر یک رریده در بشقان اس‬ ‫وق‬

‫یا‬

‫بشعععقاب را ک در تراس روی مسز گذاشععع ای ترك‬ ‫رریعدهای م ییعد و تع مایدهی غذای‬

‫م که‬

‫را م ودرد‪.‬‬

‫شععدد و ب ودایهده جدان‬

‫ک باید در سععراسععر شعععر ر‬

‫بدهد وجدد یدارد‪ .‬یکجای باید با وددما روب رو شدیم‬ ‫باید حرف برای گ ن داشعع باشععسم یک تم مهم داشعع‬ ‫باشععسم‪ .‬من همسشعع ب شعع از حس این شعععر را درودد‬

‫این رریده چهدی بدل ب مرغ یخزده م شدد؟!‬

‫داشععع ع ام‪ .‬همسشععع فکر کردهام ی ر بعدی ک وارد وای ام‬

‫«مدج ک هدای س‬

‫م شدد چقدر ی وای ی تهها را ته م کهد‪ .‬چآدر م تداید‬

‫بسرو م زید از تهگ‬

‫ی وعایع را بپدشعععد؟ چآدر م تداید بهردد و جای وال‬

‫سرریز م شدد تدی چار گدش ای ک گدش یم دهد دیهر‬

‫وددش را در ی وای رر کهد؟ ر ایتعععسل تههای اش چهدی‬

‫ب این بدقهای ر درر‬

‫در ی وای رر م شعدد؟ شعری دارم در ک ان عاشق ماشق‬

‫و وداب ک رریده از رهجرههای‬ ‫رَرِ‬

‫رر‬

‫ک در ی یک م یید و وای ام را اجاره م کهد بعد بدس ای‬

‫ریگ‬

‫یک صلراس‬

‫ک از چال اف اده ف سهای‬

‫روی رهجرهی وای ام م بسهد و روی ی بدس لب م گذارد‪.‬‬ ‫گدی کم دیر رسسده اس‬

‫در چاه‬

‫و یکی ر رش‬

‫رهجره مه ظر او‬

‫دل ب یغدش هسچ تهه یم دهد دریاش‬

‫بدده اسع ‪ .‬ی یکی ر ودد ی وای اسع ‪ .‬اینها حت از‬

‫جز وای ای ک دریوردم از تهم‬

‫تههای و عشق ب معشدق را م رساید‪ .‬در این شعر هم من‬

‫ری م‬

‫دیبععال چهسن چسزی م گردم امععا ات ععاق الزم را یم بسهم‪.‬‬

‫در اتاق وال‬

‫تا ق م کهد دس‬

‫صعرفن شاعر م وداهد چهد تصدیر زیبا و هارمدی ودن‬

‫ک ب دس هسریام‬

‫ب م اطب بدهد؟ ییا این کاف اس ؟ چ ات اق قرار اس‬

‫یم رسد دیهر»‬

‫در این شعععر بس د ک یس اده اسعع ؟ برای همسن اسعع‬

‫شععععر دارد دور وددش م چروععد و ات ععاق الزم در ی‬ ‫یم اف د‪ .‬فرم صعدری شعر ودن اس‬

‫و از یظر هجاچسه‬

‫هسچ مشک‬

‫یدارد‪ .‬چهد تصدیر ودن هم در شعر م بسهسم‬

‫اما در یهای‬

‫م اطب از ودد م ررسد‪« :‬ک چ ؟» ی تم‬

‫م گدیم اگر یسع‬

‫ک‬

‫مدلف وجدد یعداشععع ع باشعععد به رین‬

‫تصععدیرها هم ب ی سج یم رسععد‪ .‬واطرم هت ع‬

‫زمای در‬

‫بلِ داسع ا یدیتع این مدضدع را مآرح کردم ک ممکن‬ ‫اس‬

‫از روی فس میام ای ک تم و مدضدع ودن دارد فس م‬

‫ودب سعاو شدد اما کارگردا هرچقدر هم ک قدرتمهد‬ ‫باشععد بدو یک فس میام ی قدی یم تداید فس م اسععاسعع‬ ‫بتععازد‪ .‬فس میام در شعععر یق‬

‫تم مرکزی و یس‬

‫مدلف را‬

‫دارد‪ .‬شععاعر چ م وداهد بهدیتععد و اصعع ن چرا یدشعع‬ ‫اسع ؟ بعضع ها ب واطر چهد تصععدیر م یدیتععهد ک هسچ‬ ‫ربآ ب هم یدارید‪ .‬ممکن اسععع‬

‫سعععع کههد چهد ارتبا‬

‫عسه بسن ی تصعععاویر ایجعاد کههد اما باز هم شععععر ات اق‬ ‫یم اف د چد ساو ار معهای و ی چسزی ک باید م اطب‬ ‫را درگسر کهد وجدد یدارد‪ .‬چسزی ک باید شععاعر را وادار ب‬ ‫یدشع ن کهد گاه شعهدد گاه کشف یک سدژه و گاه‬ ‫هم یعک روای‬

‫م عال سععع ‪ .‬هر قدر هم ک م ن تکهسکال‬

‫باشععد بدو اینها و ت سل شعععری ات اق یم اف د‪ .‬گاه‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪76 /‬‬

‫شما با تکرار یک فضای ابزورد م وداهسد شعری بهدیتسد‬ ‫اما شععر ی فضای ابزورد را یدارد‪ .‬این شعر م وداهد یک‬ ‫حس تههعای را بع اجرا دربسعاورد اما م بسهسم رشععع‬

‫این‬

‫تههعای جهعای وجدد یدارد‪ .‬این شععععرها در یهای‬

‫عقسم‬

‫شاعر فرم را ودن اجرا کرده باشد‬

‫م شعدید‪ .‬ممکن اس‬

‫زبا و للن در ی ودن باشععد اما ات اق درو م ه در ی‬ ‫یس اده باشعد‪ .‬در بعضع شعرهای معاصر تم و سدژه وجدد‬ ‫دارد اما زبا عقسم اس ‪ .‬گرچ شعری ک ودایدیم یقآ ی‬ ‫مقابل ی شعععرهاسعع‬

‫اما ب هرحال ب یظر من ج‬

‫شعععرها عقسماید چد ی دریاف‬

‫اسععاس ع‬

‫این‬

‫رواب ع‬

‫و‬

‫مع دل و جهای ک باید ساو شدد در این شعرها وجدد‬ ‫یدارد‪ .‬باید در شعر یک مدتسف مقسد و یک داربت‬

‫معهای‬

‫وجدد داشع باشد ک هرکت شعر را م وداید ب ساو ار‬ ‫معهای ی ر ببرد‪ .‬شعععر قدی شعععریسعع‬

‫ک عالوه بر‬

‫اینها تاویلهای دیهری هم داشعع باشععد؛ یعه شععاعر ب‬ ‫گدی ای از چهدواژگای و بازیهای زبای اسععع اده کهد ک‬ ‫عالوه بر ی دریعاف‬ ‫دیهری یسز ب دس‬ ‫شدد‪.‬‬

‫داربتععع‬

‫و مدتسف مقسد تاویلهای‬

‫م اطب بدهد و ایههدی م ه باز ت ق‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪77 /‬‬

‫نقد و بررسی‬

‫زن‬

‫شعر وایم زهرا هاشم با سآر «ی مرد ک رش‬

‫ی مرد‬ ‫ک رش‬

‫دودیاش یشت سسهار م کشد» یغاز م شدد‪ .‬در این سآر‬

‫شسش های دودیاش‬

‫با مردی روب رو هتع سم ک سسهار م کشد و دود سسهار را‬

‫یشت سسهار م کشد‬

‫ب بسرو م دهد‪« .‬رش ع‬

‫و اشکهای تد را دید م زید فق‬

‫عسهک دودی باشد‪.‬‬

‫ک یامدس کت یست‬

‫در اصل مدضدع این اس‬

‫باید صدا کهم فریادم از رهجرهها‬

‫کهسم؛ بع این معهعا کع هر وق‬

‫و ی قدر ببدسم روی ییه‬

‫مدرد ات اقات ک هههام ودای‬

‫زیا همتای اگر بهذارید‬

‫کار ما تهها وداید شعععر یستعع‬

‫دم غرونها کُر جای ک ک‬

‫احتعععاس کردیم وداها‬ ‫شععععر روی م دهد بدایسم‬ ‫ب ک درگسر ع م وداید‬

‫م شعدیم ک یسازمهد ت کری ردیا و دیهامسک اس ‪ .‬ما زمای‬

‫چرا واکت ری یست‬

‫م تدایسم یک ودایشععهر واقع شعععری واقع باشععسم ک‬

‫جای او ک سههر گرف با سسهار‬

‫تبدیل ب مدلد شعععر بشعععدیم و اینجاسعع‬

‫دودی کرده مدهایم‬

‫مشعارک‬

‫جای من‬

‫م اطب مآرح م شععدد و مشارک‬

‫اینک ب عهاصعر شععر ک با ک س‬

‫من یست‬

‫ک متععال ی‬ ‫والق یعه‬

‫ی م ن همودا یست‬

‫تدج کهسم‪ .‬در واقع م اطب شععر را از ید م یدیتد و در‬

‫ک فرو رف ام در مبل‬

‫این یدیتع‬

‫رترم تدی فهجایم‬

‫م تداید ب ی ع ودد سععآرهای را حذس و یا‬

‫اضاف کهد و با ع م وداید م دج تمام ات اقات شدد ک‬

‫هم م زید دیدار را با در‬

‫وق‬

‫درد را با من‬

‫وداید در شعر روی م دهد‪.‬‬

‫م أسعع ای مه قد شعععر فارسعع‬

‫و لبهام ک از ییه م ریزد‬

‫شععاعر فارسعع و افغا و‬

‫م اطب شععری درک از این مدضدع یدارد زیرا ههدز در‬

‫رف از مدهاش‬

‫دایشععهاهها مباحث مایهد غزل و مثهدی و دوبس‬

‫رف از من تا قرار بهذارم‬

‫درس داده‬

‫م شعععدد و درک از بدطسقعای ید یدارید بهابراین جامع ی‬

‫در زیا همتای ک ز شدم اینبار‬

‫ادب ما ع م ودای‬

‫سر اگر روی گری بهذارید‬ ‫غسب‬

‫برودرد‬

‫شعریم م تدایسم شعر ب دایسم اما زمای ک م وداهسم در‬

‫ک مردها ز بشدید‬

‫از غرب‬

‫ک ما چهدی م تدایسم یک شعر‬

‫را دفرم و در مداجه با ی براسععاس ع م ودای‬

‫طدری ک دیدارها کر‬

‫مثل مردیس‬

‫شععسش ع ی دودی» م تداید عسهک‬

‫سعادهای باشعد ک دود سسهار ی را دودی کرده یا ودد ی‬

‫ب گمایم زی س‬

‫ح‬

‫شسش های‬

‫و درک از هرمهدتسک و تأویل یدارد‪.‬‬

‫در این شعر براساس یشای ها و ع م یشای شهاس ب بررس‬

‫این کدچ بردارید‬

‫سعاو ار و ب تصلسح عهاصر یاهمودا مدجدد در این م ن‬ ‫هرا هارنی‬

‫م رردازیم‪.‬‬ ‫«ی مرد ک رش‬

‫شسش های دودیاش‬

‫یشت سسهار م کشد»‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪78 /‬‬

‫این سععآر للن و چسه‬ ‫کالج س ع‬

‫مهاسععب دارد ک مهآبق بر اشعععار‬

‫دودی کرده مدهایم»‬

‫اما از للاظ ری م ضععمسر ش ع ص ع «اش» در‬

‫در سعآرهای قبل گ‬

‫شعده ک چ کت ز م شدد رس‬

‫اینجا اضاف اس ‪.‬‬

‫به ر اسع‬

‫«و اشکهای تد را دید م زید فق »‬

‫چهارم ب جای «جای او» عبار‬

‫عسهک دودیاش و یا عسهک ک‬

‫مردی وجدد دارد ک رش‬

‫دود سسهار از ی م گذرد و یا رش‬

‫هر شسش ای ک هت‬

‫در حال یهاه کرد ب اشک ز و یا مرد دیهریس‬

‫ک در‬

‫حال گری اس ‪.‬‬ ‫«ب گمایم زی س‬

‫رهجره‬

‫درم یابسم ک بهد مهد و یزاع روی داده و متعععال ای ک‬ ‫یمده یامدس اس ‪.‬‬

‫دودی کرده مدهایم»‬ ‫و در ادام ی شعر‪:‬‬ ‫جای من‬

‫ک فرو رف ام در مبل»‬ ‫این سع سعآر حشد و تدضسح اضاف اس ‪ .‬شاعر باید وارد‬ ‫سعستع م شدد ک سع دارد ی را اس لال و در ی تالش‬

‫«باید صدا کهم فریادم از رهجرهها‬

‫کرده من را بعدل ب او کهد و این اسععع لال را ارائ دهد و‬

‫طدری ک دیدارها کر»‬ ‫در این سآر ش صس‬

‫«مثل او» را بساورد‪.‬‬

‫من یست‬

‫در اینجعا بعا تدج ب یهاه کرد ی مرد از رشععع‬ ‫رس‬

‫ک شاعر س سآر قب‬

‫«مثل او ک سههر گرف با سسهار‬

‫«ح‬ ‫ک یامدس کت یست »‬

‫را حذس کهد و در سآر‬

‫شعععر را از حال‬ ‫شعر یساز دارد فریاد بکشد و ودد را‬

‫وارج و ب دغدغ اصعع‬

‫جهتععس‬

‫من‬

‫بپردازد‪.‬‬

‫یشا دهد اما یم تداید فریاد بزید زیرا یبروی وایدادهاش‬

‫«رترم تدی فهجا هم م زید دیدار را با در»‬

‫م رود و باید طدری داد بکشعد ک کتع یشهدد و در عسن‬

‫در این سعععآر عکس در و دیدار تدی فهجا اف اده و فرزید‬ ‫راوی ک از این درگسری و یزاع عصبای س‬

‫حال دیدارها کر شدید‪.‬‬ ‫«و ی قدر ببدسم روی ییه ک مردها ز بشدید»‬ ‫در این سعععآر شعععاعر مردی را ب عهدا ج‬ ‫م کهد ک وددش اسعع‬ ‫ی دیهری را ک رشع‬

‫را با سعععرع‬ ‫ییه ای ان‬

‫و وددش را م بدسععد و در واقع‬ ‫عسهک دودی ایتع اده اس‬

‫بدل ب‬

‫هم م زید و تصعععدیر در و دیدار در فهجا‬

‫بعاهم برودرد م کههد و ات اق در اینجا روی م دهد‪ .‬من‬ ‫ب شع صع چهسن ررسپک سدی را در م ن هر شعری دوس‬ ‫دارم‪.‬‬

‫ز م کهد‪.‬‬

‫«درد را با من‬

‫«زیا همتای اگر بهذارید‬

‫و لبهام ک از ییه م ریزد‬

‫دم غرونها کُر جای ک ک‬

‫مثل مردیس‬

‫چرا واکت ری یست »‬

‫رف از من تا قرار بهذارم‬

‫در این قتم‬

‫باید دیالدگ و اینهمای ک بسن «من» و «او»‬

‫ب مثاب ی مرد رشع‬

‫عسهک دودی ک ب ز بدل شععده بدد»‬

‫یورده م شععد ول وق‬

‫رای زیا همتععای در کار باشععد‬

‫قهده یا چای‬

‫رف از مدهاش‬

‫در زیا همتای ک ز شدم اینبار»‬ ‫در این قتم‬ ‫ی ها گ‬

‫یق‬

‫شعد مشع‬

‫«زیا همتای » ک در سآرهای قبل از‬ ‫م شدد و شاعر معسن م کهد ک‬

‫حریم یشای و فضاسازی شعر تغسسر م یابد و شعر از تدلسد‬

‫دلسعل ی بهد مهدی اولسع بعا زیعا همتعععایع بع ع ع‬

‫و اینهمای ودد وارج م شععدد رس این سععآر حشععد و‬

‫چشمچرای ی مرد بدده و زیا همتای دغدغ و متال ی‬

‫زاید اس‬

‫و باید حذس شدد‪.‬‬

‫«و ی قدر ببدسم روی ییه ک مردها ز بشدید‬ ‫جای او ک سههر گرف با سسهار‬

‫راوی بددهاید‪.‬‬ ‫«سر اگر روی گری بهذارید‬ ‫غسب‬

‫از غرب‬

‫این کدچ بردارید»‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪79 /‬‬

‫سعآر یور شعر وز دوری و بسای غزلگدی دارد‪ .‬با تبدیل‬

‫ويرايش نهايی‬

‫«برداریعد» بع «برم دارید» شععععر هارمدی به ری ب ودد‬ ‫گرف و تقریبن از ی فضای کالسسک ک ایجاد کرده وارج‬

‫ی مرد‬

‫این کدچ برم دارید)‪ .‬سآر یور‬

‫ک رش‬

‫م شعدد (غسب‬

‫از غرب‬

‫ج‬

‫شسش ی دودی‬

‫باید ررتان شعععدد ب این معه ک «غسب » غسان را از این‬

‫یشت سسهار م کشد‬

‫کدچ و راه غریب حذس م کهد‪ .‬هما طدر ک رس تر گ‬

‫و اشکهای تد را دید م زید‬

‫شعد بسا کم کالسععسک اسع‬

‫ول چد شعر ررسپک سد‬

‫بتعععسار ودب دارد و اینهمای جالب در روید شععععر رخ‬ ‫م دهد و م ن را ب ج د م برد رس به ر اس‬

‫سآر رایای‬

‫ب گمایم زی س‬ ‫ک یامدس کت یست‬ ‫باید صدا کهم فریادم از رهجرهها‬

‫باز هم که مهدتر بسا شدد‪.‬‬

‫طدری ک دیدارها کر‬

‫اگر این شعر را با تدج ب گارد یک ساو ارگرای جزئ یهر‬

‫و ی قدر ببدسم روی ییه‬

‫مدرد بررس قرار دهسم درم یابسم ک چ چسزهای عهاصر‬

‫ک مردها ز بشدید‬

‫یاهم دا و تدضسل شعر هت هد و م تدایهد حذس شدید‬

‫مثل او ک سههر گرف با سسهار‬

‫تا شععر به ر و که مهدتر شعده و از حشد و زیادهگدی ی‬

‫دودی کرده مدهایم‬

‫ج دگسری شدد‪.‬‬ ‫رترم تدی فهجایم‬ ‫هم م زید دیدار را با در‬ ‫درد را با من‬ ‫و لبهام ک از ییه م ریزد‬ ‫مثل مردیس‬

‫رف از مدهام‬

‫تا قرار بهذارم‬ ‫در زیا همتای ک ز شدم اینبار‬ ‫سر اگر روی گری بهذارید‬ ‫غسب‬

‫از غرب‬

‫این کدچ برم دارید‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪81 /‬‬

‫نقد و بررسی‬

‫اتاق‬ ‫دس‬

‫«دس‬

‫را یم کهم غالس‬

‫تا ح قیویز شدد‬

‫تا ح قیویز شدد‬ ‫و ب دیبالِ از یاد‬

‫و ب دیبال از یاد‬

‫یم برم‪...‬‬

‫یم برم‪...‬‬

‫راره کهد رردهی گدش‬

‫راره کهد رردهی گدش‬

‫ک بغلودس لب شده اس »‬

‫ک بغلودس لب شده اس‬

‫با تدج ب ساو ار تکجم ای این اثر در ودای‬

‫م تدا‬

‫این شععر را مثل یب ک از ی باال سعرازیر م شدد وداید‪.‬‬

‫دراز شدهام‬

‫همسشع ب این فکر کهسد ک صع ل یک سرسرهس‬

‫و کمر وم یم کهد ایت ادم‬

‫وق‬

‫ین را در سرسره م ریزیم سرازیر م شدد باید کاری کهسم‬

‫هرزه بارم م کهد اتاق‬

‫ک ما‬

‫و رر‬

‫هم مثل ین در صع ل سععرازیر شدید‪ .‬ول در این‬

‫ارسزود شععاعر ب واطر یورد هجای ب هد و همچهسن حروس‬

‫در سرف های کدیرتر از لد‬

‫اضعاف از سعرع‬

‫سعآرها کاس اس ‪ .‬در شعر باید تا حد‬

‫ممکن از حروس اضععاف و حشععد ج دگسری کرد‪ .‬شعععر از‬

‫کهار م کشم از ودد‬ ‫وج‬

‫را یم کهم غالس‬

‫للاظ زبای ودن اجرا شده اس‬

‫را م ررم ب س دلم‬

‫اما در «دس‬

‫را یم کهم‬

‫غالس‪ /‬تا ح قیویز شععدد» (تا‪ /‬حل‪ /‬قا‪ /‬ویز) چهار هجای‬

‫مس هاش چهگ م زید مدام‬

‫ب هد رشع‬

‫و وشک‬

‫سععر هم یمده ک م تدا یدشع‬

‫(م عاعس ن) و این گدیع ودای‬

‫یم رس یم دهد ب گ د‬

‫«ک ح قیویز»‬

‫سعععآر ب سعععهدل‬

‫ایجام‬

‫م گسرد و معهای ی یسز به ر ساو م شدد‪.‬‬ ‫از للعاظ معهعای‬

‫ب هد یم شدم از وداب ک داغ دیده اس‬

‫گدشععع کع کهعار لب قرار گرف با ی‬

‫هموداب شعععده یعه بغلودس ب مثاب ک م ای م یید ک‬

‫تا غالفم کهد ای رادی‬

‫بغلودان لب شععده اسعع ‪ .‬مثل زی ک بغلودس مردی‬

‫و صدایم بزید مادر‬

‫اسع‬ ‫سنیه اضراهینی‬

‫یا مردی ک بغلودس زی شده یا یک همجهسگرا‬

‫ک بغلودس ز یا مرد دیهری شعده اس ‪ .‬بغلودس یک‬ ‫واژهی گس ک اسع ع ‪ .‬چها ک مشعععاهده م کهسد یک لهج‬ ‫وارد زبا شده ول هسچ و‬ ‫«دس‬

‫در ی ایجاد یم کهد‪.‬‬

‫را یم کهم غالس‬

‫ک ح قیویز شدد‬ ‫دیبال از یاد‬

‫یم برم‬

‫ک بغلودس لب شده اس »‬ ‫این «ک »ها با فاص تکرار م شدد و و‬

‫در سآربهدی و‬

‫فضععای لله ایجاد یم کهد اگر «تا» گذاش ع شععدد ج دی‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪81 /‬‬

‫للن گرف ع م شعععدد چراک «تا» مکِ دارد و هجای ب هد‬ ‫اسعع ‪ .‬وق‬ ‫رش‬

‫دسعع‬

‫گدش‬

‫ح قیویز م که‬

‫را دور گردی‬

‫م اف د و چسزی را ب هد در گدش‬

‫لب‬

‫م گدی‬

‫بازی بسن یم و وشعک زیباس ‪ .‬یم در اصل اینجا ب معه‬ ‫را یداد اس ‪ .‬وشک گ د ح‬ ‫و این «وشعک» اسع‬

‫اجازه یم دهد حرف بزید‬

‫ک ب گ د را یم دهد‪ .‬اینجاس‬

‫و ی ررده ی گدش را رعاره م کهد؛ رردهی گدشععع ک در‬

‫ک معا‬

‫اینجا کهار یک لب قرار گرف اسعع ‪ .‬اگر شعععری در زبا‬

‫یم گسریعد بهعابراین بعا رواب جعایشعععسه ک ما‬

‫اجرا شدد ما با ایدک تسزهدش م تدایسم معهای‬

‫را کشف‬

‫بع شعععکعل ههرمهدای ای در جای وددشعععا قرار‬

‫کهسم‪.‬‬ ‫«دراز شدهام‬

‫تا غالفم کهد ای رادی‬

‫و کمر وم یم کهد ایت ادم»‬

‫و صدایم بزید مادر!»‬

‫زیباسع‬

‫چهد شععاعر فعل را با ضععمسر اول شع‬ ‫اینجاس‬

‫ب کار برده زبا‬

‫ک بعدی والق رسدا م کهد‪ .‬دراز شده مثل کدیر‬

‫و ایتععع عادی‬

‫کمر وم یم کهد‪ .‬طرس مقابل ب او فل‬

‫م دهد و هرزه م یامدش‪ .‬چها فلاشععع کرده و از اتاق‬ ‫م کهد ک ز از شعد‬

‫وارج‬

‫وشععم ب سععرف م اف د؛‬

‫سعرف های وشعک ک حهجرهاش را بدل ب کدیری بدتر از‬ ‫م کهد‪.‬‬

‫کدیر لد‬ ‫وج‬

‫را م ررم بسرو‬

‫شعر باال یک شعر زبای س‬

‫بععد هم از وعایع بسروی‬

‫کرده و ز حعاال رف ع در اتعاق‬ ‫و مس های رشعع‬

‫رهجرهی اتاق را‬

‫چهعگ م زیعد کع ب مثاب مس های زیدا هتععع هد‪ .‬طرس‬ ‫ک در این شععر هت‬

‫شعدهرش زی‬

‫فردیس‬

‫وشن ک م تداید‬

‫و هر کس دیهری باشد‪ .‬با عج م رود و‬

‫ره د م گسرد و معدام مس ع هعای رهجره را چهگ‬

‫م زیعد تعا از ی اتعاق ب دایعد ب بسرو برود و ایههدی فرار‬ ‫کهعد ول مس ع های رهجره مثل مس های زیدا مایع این کار‬ ‫م شدد و همسن یاتدای‬ ‫م ایدازد‪.‬‬ ‫«و وشک‬ ‫یم رس یم دهد ب گ د»‬

‫ک فرم و اجرای ودب دارد و‬

‫ب همسن دلسل از للاظ معهای ب سععاو‬

‫رسععسده‪ .‬معمدلن‬

‫م اطب عادی و ودایهدهای ک شععععرهای فتع ع فددی را‬ ‫دوس‬

‫دارد یم تداید این شعر را درك کهد چراک دوس‬

‫یدارد زحم‬

‫ت کر ب وددش بدهد‪ .‬این شععر و شاعرش‬ ‫را باال برده تا م اطب روی شعرش‬

‫مشععکل ی در ورودی اسعع‬

‫رس یم دهد گ د»‬

‫در اتعاق‬

‫غالس کهد و در رایا مثل کددک ب مادرش رهاه ببرد‪.‬‬

‫حذس کهد‪.‬‬

‫وددش یشععتعع اسعع‬

‫را قدر‬

‫دهد و ی را‬

‫مکِ کرده و فکر کهد‪ .‬اجرای شععععر ودن اسععع‬

‫و وشک‬

‫مقاب‬

‫م ودابعد و فق م تداید بغضععع‬

‫م وداهد تایم ودای‬

‫«کهار م کشم از ودد‬

‫او را بسش ر عصب کرده و ب سرف‬

‫روب رو‬

‫هت سم‪.‬‬ ‫«ب هد یم شدم از وداب ک داغ دیده اس‬

‫ایتع ادم اینجا در اصعل جای ایت اد یمده هر‬

‫ک‬

‫و تهها‬

‫ک باید چهد حرس اضععاف را‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪82 /‬‬

‫نقد و بررسی‬

‫روشنايی‬ ‫«یزدیک اما‬

‫یزدیک اما‬

‫از دوردس ها دور م شدی‬

‫از دوردس ها دور م شدی‬

‫تا جادهها لبریز شدید از شعری ب هد»‬

‫تا جادهها لبریز شدید از شعری ب هد‬

‫برای اجرای به ر باید تدضسلا‬

‫ایارها چاك ب درید از ودشلال‬

‫«یزدیک اما‬

‫و مردم ببسههد‬

‫از دوردس‬

‫دیدا های سرخ لقم را‬

‫دورتر‬

‫ک جاده شعری ب هد شدد»‬

‫ودا باغهای سرشار از ایار وعده م داد‬ ‫مدریای ها لباس ر دودری تن م کردید‬

‫«ایارها چاك ب درید از ودشلال »‬

‫من شروه م ودایدم‬

‫این ایده جالب اسع‬

‫و از حهجرها‬

‫ک مث ن ایار دارد قاهقاه از ودشلال‬

‫م وهدد اما من این یدع بسا را یم رتهدم شعر را باید ب‬

‫بدی شسرهی دلم ب هد م شد‬

‫سم‬

‫ورافات یست م اما‬

‫باال ررتان کرد‪ .‬ک م را باید م مدس که‬

‫بهذاری روی سعععآح ی لمتععع‬

‫ود دماغ وداه شد‬ ‫و سبدهای ایار رش‬

‫اضاف حذس شدید‪:‬‬

‫در‬

‫سرود جمهدری م ودایهد‬

‫بهسری صعععدا و‬

‫را ام لا که ‪ .‬اگر چهسن رف اری با ک م داشع ع‬

‫باش ک م صدای وددش را درم یورد‪ .‬این شعر تدضسل‬

‫سساه یشدهام‬ ‫هسچ ک کسه مرا ب روشهای و امسد دعد‬

‫که و روی لب های‬

‫بهعذاری‪ .‬باید ی را ج دی چشعععمهای‬ ‫شعععک‬

‫ردس‬

‫را‬

‫یم کهد‬

‫سر و گدشم یم جهبسد‬

‫و بسایهر اسعع‬

‫مثل هم ی شعععرهای ایرای ‪ .‬شععاعر ایرای‬

‫فارسع را یم فهمد ک م را یم شعهاسد و برای ی هسئ‬ ‫قائل یست ‪ .‬هم ی شعرهای معاصر ایرای مثل هماید‪ .‬برای‬

‫سسبها اف ادید‬

‫شعععاعر ایرای «از» همععا شعععکععل «بععا» را دارد؛ «رقسع »‬

‫و هم فهمسدید‬ ‫ایارها هم م اف هد‬ ‫فا نه سلینانی‬

‫هما طدریس ع‬

‫ک «مایدایا» هت ع ‪ .‬اگر بپرسععسم «مایدایا»‬

‫ودشعهلتر اسع‬

‫یا رقس سعریعن مثل عدام م رود سراغ‬

‫قساف های وایم مایدایا و رقس ‪ .‬در صععدرت ک شععاعر باید ب‬ ‫ودد ک مع ی «مایدایا» و «رقس » تدج کهد‪ .‬اول باید شعععکل‬ ‫ک م های «رقس » و «مایدایا» را ببسهد برای اینک زبا ایدیش‬ ‫و یشعععای رردازی از زمره مدل های اسعع‬

‫ک یک شعععاعر‬

‫واقع مدام با ی درگسر اس ‪.‬‬ ‫«ودا باغهای سرشار از ایار وعده م داد»‬ ‫وق‬

‫از ک مع ی وعدا در شععععر اسععع اده م که‬

‫م عافسزیعک مدهدم حرس م زی‬ ‫کالسعسک شده اس‬

‫از یک‬

‫یعه همسنجعا شععععر‬

‫یعه تد وهمررس‬

‫و فکر یم که و‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪83 /‬‬

‫بدی از عقلمرکزی و ایتعا ودای مدریست‬

‫یبردهای‪ .‬این‬

‫ایعارهای یور رایسز را ب دو ر ترشعععسده یتعععب‬

‫بلِ این اس ع‬

‫ک شععما در‬

‫اجرای این شععععر از ک مع هسچچسز یم وداهعد و ک م و‬

‫شععر با کشف و ت سل و کارکردهای مسکروسکدرسک طرس‬

‫جم در ی فق حمالاید‪ .‬جم ها کاراک ر یدارید و مدلف‬

‫هتععع سد؛ چ کتععع م تداید ودا را کشعععف کهد؟ وق‬

‫سعععع یکرده تا ی ها را مال وددش کهد‪ .‬او باید بداید اگر‬

‫جم ع ای را بع مثعابع ی یعک یی اسععع اده م کهسد کمکم‬

‫م وداهد مهثدر بهدیتعععد یباید شععععر را تقآسع کهد و به ر‬

‫بلِ اص ع ن عقسدت یست ع‬

‫مثل یثر همسنطدر رشعع‬

‫م دههد‪.‬‬

‫سععر هم بهدیتعععد‪ .‬اکثر‬

‫یدش تا از شعر فاص م گسرد‪.‬‬

‫اسعع‬

‫«سسبها اف ادید‬

‫شععرهای ک سعادهیدیت شدهاید بسهدده تقآسع م شدید‪.‬‬

‫و هم فهمسدید‬

‫چهسن شعرهای ی حس دارید ی زبا و ری م بهابراین به ر‬ ‫ک این شعرها مهثدر یدش شدید‪ .‬رف ار شاعر با ک م‬

‫ایارها هم م اف هد»‬

‫اسع‬

‫ادی ‪:‬‬

‫در این شععر رف ار یوایهاردی یستع ‪ .‬در شعر اجرا و فرم‬ ‫مهم اس ‪ .‬ک م را باید ببسه و بدو تدج ب‬

‫«سسبها اف ادید‬

‫بسروی وس‬

‫و هم فهمسدید‬

‫معهعای ی بع اسععع سک م ن و هسئ‬

‫ایار یویزا اس »‬

‫شعکل سععآر را ببسه ؛ بعضع سععآرها را وق‬

‫یهاه م که‬

‫ایار در این شعععر قهرما شععاعر اسعع ‪ .‬ایارهای ک روی‬

‫زیباتراید بعض اص ن زیبا یست هد و فق ش‬

‫اید درس‬

‫شعععاو م وشعععکهد هرگز یم اف هد و همسشعع یویزا اید‪.‬‬

‫مثل شعاعر هما شعر ک ّهن والق و مهظم یدارد و این‬

‫ضمهن یک ارتباط هم دارد با اینک بعض اقدام در ایرا‬

‫زیبای را درك یم کهد‪.‬‬

‫ک م ر ببری‪ .‬باید‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪84 /‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪85 /‬‬

‫فراموشی‬

‫دريا‬ ‫تقال م کرد تا ضععرب ای بزید فق م وداس ع‬

‫درد اطراس‬

‫کمرش را تالف کهعد‪ .‬داشععع ن یک گردیفرید در وای کار‬ ‫س‬

‫درس‬

‫ک ی کار اب های ایس‬

‫مثل فمهست‬

‫ایرای‬

‫ع رترم من کرای ام رو حتان کردم؟‬ ‫برای چهد للظ رایهده وشعععک‬ ‫رسرمرد ایداو ‪ .‬ین دهای‬

‫را قدر‬

‫زد‪ .‬از ییه یهاه ب‬ ‫داد و با صدای لرزای‬

‫ک تف سععرباالس ع ‪ .‬ی جا ک باید وددشععا باشععهد ادای‬

‫گ‬

‫مردها را درم یورید و کار مثل زیرم وران م شدد‪ .‬ردشک‬

‫ع بب شسد رترم من فرامدش دارم چقدر م شد؟‬

‫تری ک رای منسعع‬

‫باید رای دو رم باشععد امّا حسف ک‬

‫‪ :‬ی حتان یکردی‪.‬‬

‫ع قابل یداره رهج تدما ‪.‬‬

‫بذرم را تدی واك شدر کاش م‪.‬‬

‫رسرمرد ب یرام یک بتع اسکهاس از جسب ک‬

‫شععدرش را دریورده بدد و حرس وددش را م زد اصعع ن‬

‫یک اسععکهاس رهجهزارتدمای جدا کرد و ب رایهده داد و از‬

‫فهمسعدم ک کار از کار‬

‫تاکت رساده شد‪ .‬رایهده یهاه ب اسکهاس و بعد ب رسرمرد‬

‫فکر یم کردم کع عم‬

‫کهعد وق‬

‫گذش بدد و دورا یقاه‬ ‫ع ین سرد یست‬

‫را در وای م گذراید‪.‬‬

‫بریم تد ین؟‬

‫ک ب یرام از تاکتع ع دور م شعععد ایداو ‪ .‬دوباره ین‬ ‫دهای‬

‫را قدر‬

‫داد اسکهاس را در جسب‬

‫ع ول کن تد هم حدص داریا‪.‬‬

‫زد و سرش را از رهجره اتدمبسل بسرو یورد‪.‬‬

‫کشسدمش تا لب ین یمد‪.‬‬

‫ع کجا حاج ؟ کرای رس چ ؟‬

‫گذاش‬

‫ع بت دیه برگردیم‪.‬‬

‫رسرمرد برگش ع‬

‫دسععع م را دور کمرش ح ق ع کردم مثععل همسن ک ع دور‬

‫کرد‪.‬‬

‫گردیمس !‬

‫ع بب شسد رترم من فرامدش دارم چقدر م شد؟‬ ‫پویا اكبرنژا‬

‫دریورد‬

‫بدق‬

‫و ب یرام ب طرس رایهده تاکت ع حرک‬

‫م ندحسیش افشاب نیا‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪86 /‬‬

‫بيرون از آغوش آسمان‬ ‫یم کرد تازه سرگرمکههده بدد و ب دردسرش هم م ارزید‪.‬‬ ‫طرح جدیدی ری م و شعروع کردم ب یدش ن‪ .‬اول‬ ‫وداید حال‬

‫گرف شعععد‪ .‬بسرو رف‬

‫حق داشعع‬

‫یسععما بدد ک ودای‬

‫کرده و برای‬

‫مادری‬

‫بدد کع فکر یدمها را م وداید ک تمام بچ بازیهای‬ ‫م ب شعسد اما برای او یسما مادری بدد ک م وداس‬

‫با‬

‫فکر یدمها بتعععدزایدش‪ .‬ایهار م وداسع ع‬

‫ودای مادرش‬

‫اسعع‬

‫ک رف و ههدز‬

‫بریهشععع ع قرار بدد وق‬ ‫روی طرح از یک داسعع ا جدید فکر م کردم ک سععر و‬

‫عبدالرضای رت‬

‫صععدای از بسرو وای صععبرم را برید‪ .‬شعع دغ ک باشععد‬

‫یدمها را ب داید و رسدای‬

‫وروج مغزم ب صعع ر م رسععد و راح‬

‫تا کم هدا ب درد‪.‬‬ ‫را‬

‫باشععد‪ .‬حاال هم تقریبا یک سععاع‬

‫کهج سععرم لم‬

‫را ک‬

‫یکرده ک رسدای‬

‫ک برگردد داسععع ا را ب کالج‬

‫کهم تا وق‬ ‫کهد ول‬

‫هم م ودایهد مادرش فکر‬

‫کهد‪ .‬یم دایت ع‬

‫یسععما گم‬

‫کرده بدد‪.‬‬

‫م دهد و با فکرهام سععکس م کهد‪ .‬از یغدش مادرش رها‬ ‫شعده و دیهر ودا یبدد‪ .‬مدت ر یدم گش‬

‫هامون حسینی‬

‫تا ب او یشهای‬

‫بدهد اما هم یدم بددید و کتع یدم یبدد‪ .‬هدای یسما را‬ ‫کرده و دل‬

‫م وداسع‬

‫دوباره از رت ا های یسما شسر‬

‫ب درد‪ .‬تمام بازی های ک کرده بدد ج دی چشم‬ ‫و تازه داشععع‬

‫م فهمسد ک وس‬

‫بددید‬

‫بچهای تر از عمر هزارا‬

‫سعععالع اش رف ار کرده‪ .‬راه های زیادی رف‬

‫تا دسععع‬

‫ب‬

‫یسعما برسعد‪ .‬سعالها در فاحش وای ها جا کهد و یسما‬ ‫وم ب هسچ کجای‬

‫یسامد‪ .‬از تمام بآریهای الکل سعععراغ‬

‫معادرش را گرفع ‪ .‬در مععد هعا بسل زد ک از راه زمسن ب‬ ‫یسما برسد‪ .‬یشد ک یشد‪ .‬وای کهاریام را اجاره کرده بدد‬ ‫و امروز بعد از این هم مد‬

‫فهمسدم ک ودا همتعععای ام‬

‫اسع ع ‪ .‬از وای اش صعععدای داد و بسداد م یمد‪ .‬وداسع ع م‬ ‫اع راض کهم اما وق‬

‫وارد وای شدم برای وددش یک را‬

‫ودا شععده بدد‪ .‬چشععم‬ ‫اصععرار کرد ک برای‬

‫ک ب من ودرد شععروع کرد ب‬ ‫داسعع ای بهدیتععم ب امسد اینک‬

‫یسعععما فکرهای مرا م وداید‪ .‬وددش عق‬

‫یداشع ع‬

‫ک‬

‫فکر کهعد امعا مآمئن بدد کع معادرش فکر یدمها را ودن‬ ‫م وداید‪ .‬دیهر از وق‬

‫یدش هم گذش بدد و برایم فرق‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪87 /‬‬

‫آخرين نامه‬ ‫شععد ک یام را در جسب‬

‫چد یکبار تا‬

‫گذاشعع اسعع‬

‫«دیدار رتعع » رف بدد ول یام را یادش رف بدد از وای‬ ‫بردارد‪.‬‬ ‫ وب وضععععس م مرتب چسزی فرامدش یکردم حاال مدقع‬‫رف ه ‪.‬‬ ‫بعد از اینک در ّهه‬

‫هم چسز را که رل کرد تا کهار رهجره‬

‫قدم زد دسع مال از جسب‬

‫دریورد و ب ار روی شععسش را‬

‫راك کرد‪ .‬یهاه ب «گل هداشعععهاس» ایداو‬

‫برگهای‬ ‫م تداید‬

‫زرد بدد و اطمسها حاصعععل کرد ک با وسال راح‬

‫از‬

‫از وعای بسرو برود‪( .‬فق روزهای یف اب م تدایتععع‬

‫وععایع بسرو برود)‪ .‬بسرو رف ن از وععایع مهد بع ریععگ‬ ‫برگ های گل هداشعععهاس بدد‪ .‬زرد یعه هدا یف اب وداهد‬

‫یام ی صد و ه دهام‪:‬‬ ‫گذاشععع و روی راک‬

‫جای یدرس‬

‫یدیتهده را وال م گذارد‪.‬‬ ‫ک‬

‫یب ی‬

‫اش را م ردشد کراوا‬

‫مشک را ب یق گره‬

‫م زید و روی سسه اش م ایدازد‪.‬‬ ‫دس‬

‫ب مدهای‬

‫چرواید دسع هسرهی در بها ب ریگ برگها هدا ب سرع‬ ‫تغسسر رویع م داد‪ .‬مث ن اگر روز قبعل بعارای بدد بارا تا‬ ‫امروز در حععال بععاریععد بدد و همسنکع رسرمرد در را بععاز‬

‫غسر از امسد هسچ کجا هسچکس یست ع ‪ .‬رسرمرد گم شععده بدد‬

‫ع شما فکر کن برای ماه ها‪.‬‬

‫اما کجا؟ یم دایت ع ‪ .‬یک روز ک چشععمهای‬

‫ع مه م دوی کجای ؟‬ ‫ع ی ول حدس م زیم تدی ی کش‬

‫روی دریا شهاورم‪.‬‬

‫ع ه ه ! رسرمرد بسچاره دیدای شده‪ .‬عمر ب هم کجای ‪.‬‬ ‫امسد بسش ع ر از ده دقسق م شععد ک ج دی ییه ایت ع اده بدد‪.‬‬ ‫برای یورین بار وددش را در ییه ورایداز کرد و از ییجا رد‬ ‫ول دوس‬

‫داش‬

‫وددش‬

‫را امسد صعععدا بزید‪ .‬فکر م کرد با این کار م تداید حداقل‬ ‫گذش ای برای زیدگ اش بتازد و همچها امسدوار ب ییهده‬ ‫را با دسع‬

‫وای یشععسن شععده بدد‪ .‬با‬

‫بسرو هسچکس یستع ‪ .‬در وای هم هسچکس یست ‪ .‬اص ن‬

‫ع برای ک یام م یدیت هرروز؟‬

‫شد‪ .‬رسرمرد هسچ اسم یداش‬

‫یمده بدد‪ .‬هما یکبار هم دو ه‬

‫ک برس‬

‫م کرد هدا یف اب م شد!‬

‫م کشد‪.‬‬

‫بعمایعد‪ .‬جعسب ک ع‬

‫ب یدر‬

‫در ی جا هدا برف م شعععد در طدل مدت ک مرد‬

‫در ی جا رسر شعده بدد فق یک بار را ب یاد داش‬

‫کمک!‬ ‫یعامع را داوعل راک‬

‫بدد یب‬

‫بارای و س ع سد یعه اینک برس وداهد یمد‪ .‬الب‬

‫لعمس کععرد و مآعمئن‬

‫را باز کرد‬

‫دید ک روی یک صهدل یشت و دارد یام م یدیتد‪ ...‬اما‬ ‫برای ک ؟ یم دایتععع ! وق‬ ‫جسب ک‬

‫گذاشععع‬

‫یام اش تمام شعععد ی را در‬

‫و از وای بسرو یمد‪ .‬برای اولسن بار‬

‫بدد ک بسرو وای را م دید‪ .‬تا چشعععم‬

‫کار م کرد هسچ‬

‫چسز را یدید دیسا فق یک وای بدد ک ق م و کاغذ داشعع‬ ‫و رشععع‬

‫رهجرهاش یعک گعل‪ .‬مرد هما جا بدد ک یاگها‬

‫حس کرد یه ک چقدر تههاسععع ‪ .‬سعععالها بسرو وای را‬ ‫وجب ب وجب گش ع‬

‫تا ک رسر شععد و یک راه م‬

‫رسدا‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪88 /‬‬

‫کرد‪ .‬در یعک روز یف عاب راه م‬ ‫ای هعای ی رف ‪ .‬راه م‬

‫را در رس‬

‫و تا‬

‫گرف‬

‫ب یک دیدار یتعععب ن ب هد و م‬

‫م شعععد‪ .‬روی ی یدشع ع بدد‪ :‬یام ا‬

‫را از روی من رر‬

‫رهج های رای‬ ‫بعد روی راهای‬ ‫یععداشععع‬

‫یشعتع‬

‫کرد‪.‬‬

‫و تکس اش را ب دیدار داد‪ .‬اسم‬

‫ول رسرمرد «دیدار رتععع » صعععدای‬

‫‪ -‬دیدار رتع‬

‫جا تهها همصعلب‬

‫من! باید به‬

‫م زد‪.‬‬ ‫بهم ک‬

‫ق م و کعاغعذم تمدم شعععده و این یورین یام ای بدد ک ب‬

‫فایدهای یداشععع ‪ .‬ایهار ک رسرمرد کاری داشععع‬

‫از دیدار باال برو‪.‬‬

‫سرش م گ‬

‫رسرمرد لب دیدار را با دس های‬

‫گرف‬

‫بتسار‬

‫و با زحم‬

‫وددش را ب باالی ی رساید‪ .‬این اولسن باری بدد ک بعد از‬ ‫دویت‬

‫و شص‬

‫روز روی دیدار یمده بدد‪ .‬بعد از مد ها‬

‫در زیدگ تکراری رسرمرد تغسسری ایجاد شعععده بدد و همسن‬

‫دسععع ع‬ ‫هسچوقع‬

‫یهرف م یعه بع این یعام کتععع جدان م ده؟‬

‫کرد ب جز سعساه چسزی وجدد یداش ‪ .‬یهاه ب وددش‬

‫دیدار جدان دردودلهعای رسرمرد را یعداد و او طبق معمدل‬

‫کرد و بع دومسن تغسسر یام دوال روزهای تکراریاش لب هد‬

‫دل رسرمرد شدر‬

‫را‬

‫ب وای شد‪ .‬در راه برگش‬

‫رو‬

‫کهار دیدار ایت اد و گدش ب حرس کت کرد ک مدام تدی‬

‫دادم‪ .‬دوسععع‬

‫راه بازگش‬

‫ودبم جدان یعام های قب‬

‫ک ی را‬

‫ایجام یداده بدد برای همسن یهرا و مضععآرن بدد‪ .‬باالوره‬

‫کن‪ ».‬رسرمرد با یام ی شععمارهی ‪ 117‬ب دیدار رسععسد‪ .‬روی‬ ‫ایتعع اد و یام را ی طرس دیدار رر‬

‫داد بعد از اینک وت شد ب هد شد و کم قدم زد‪.‬‬

‫کاف بدد تا لب هدی روی لب‬

‫زد‪ .‬رسرمرد امروز یک دسع‬

‫بهشعسهد‪ .‬رش‬

‫دیدار را یهاه‬

‫س سد ردشسده بدد‪ .‬رسراهه‬

‫م زد و فق ب فردا فکر م کرد‪ .‬اوایل اسم اینجا را زیدا‬

‫ک مدقع باال یمد از دیدار از داول شععع دارش بسرو زده‬

‫گذاشع بدد‪ .‬بعد برای این ک از شععر احتاس زیدای بدد‬

‫تکاید‬

‫فرار کهعد بع وددش ت قسن کرد ک من روی یک کشععع‬ ‫وس‬

‫بزرگ هتعع م ک روی دریا شععهاور اسعع ‪ .‬فردای ی‬

‫روز رسرمرد با جسب ک از یام وال بدد ج دی دیدار رت‬ ‫سبز شد‪ .‬یم دایت‬

‫بدد درسعع‬ ‫کراوات‬

‫کرد راچ های شعع دارش را با دسعع‬

‫هم ب مدهای‬

‫را مرتعب کرد و در یور دسععع‬

‫کشععسد‪ .‬امسد ی س عمسق کشععسد چشععمهای‬ ‫وددش را از روی دیدار ب ی طرس رر‬

‫را بتعع‬

‫و‬

‫کرد‪.‬‬

‫چ کار کهد اول کم ب دیدار تکس‬ ‫حسیش خاموری‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪89 /‬‬

‫آسانسور‬ ‫دیهگ!‬

‫یسایتدر را م زید‪ .‬در بت م شدد اتاقک با ش اب فزایهده‬

‫درِ ییه ای یسایتدر باز م شدد و تصدیر مرد مسا سال را ب‬

‫رایسن م رود و مدهای جد گهدم مرد در جاب جای هدا ب‬

‫ییهع ی ای هعای اتعاقعک تلدیعل م دهد‪ .‬ییه با یک مس ی‬ ‫طالی افق‬

‫ک دو سععر ی با قآع شععسش ع های ب شععکل‬

‫حرکع‬

‫درم ییهعد‪ .‬بع بعاال کع یهعاه م کهعد تازه م دج‬

‫م شدد ک اتاقک سقف یدارد‪.‬‬

‫الماس تزیسن شده اید دو یسم شده اس ‪ .‬قرمزیِ م ملِ یرم‬

‫ع تشریف م برید؟‬

‫و رفدار دیدارههعا بعا دکمع های سعععساه چسنودرده و ب‬

‫عب ‪.‬‬

‫اتاقک مههه شععده اسعع ‪ .‬سععهگ سععساه کف و یدر و سف‬

‫ع اشکال یداره بپرسم چ مد‬

‫اتاقک ک‬

‫های مرد را در ودد رهها م کههد‪.‬‬

‫م صدی یسایتدر با ک‬

‫و ش دار و کراوا‬

‫مشک و یق ای‬

‫سع سد روی صهدل ف زی طالی ریه یشت و با حرک‬

‫اقام‬

‫داش سد؟‬

‫ع چهل سال‪.‬‬ ‫ع چآدر ات اق اف اد؟‬ ‫ع ی درهی زیبا بدد‪.‬‬ ‫یسایتدر کم م شدد‪.‬‬

‫م صر سر مل رمای م ررسد‪:‬‬

‫سرع‬

‫ع رایسن؟‬

‫دیهگ!‬

‫ع ب لآ ن‪.‬‬

‫در باز و مرد در تاریک مآ ق گم م شدد‪.‬‬

‫م صدی با وقار تمام تهها دکم ی روی ص ل ی که رل‬ ‫یرش ّوالقدری‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪91 /‬‬

‫کم ج دتر مه ظر مهتععا م مایم تا او یسز از باج بهذرد‪ .‬از‬

‫تظاهر‬

‫تهد تهد حرس زدی‬

‫با ی دو ر مشععع‬

‫م تداید از من به ر ایه ستع صلب‬

‫اسععع‬

‫چقدر‬

‫کهد‪ .‬کم بعد او یسز‬

‫ب من م رسدیدد‪ .‬دوباره روسععریام را م گسرد و م وداهد‬ ‫از سرم برش دارد‪ .‬دس‬

‫را رس م زیم‪ .‬بچ ک بدد وق‬

‫چادرم را در مهمای ها م کشععسد م زدم رشعع‬ ‫م یشعععتععع‬

‫رسراهن مشعک ام را ک و های زرد و یاریج از وسآ‬ ‫رد م شعععدد صعععاس م کهم کم با عسهکم ور م روم و‬ ‫سعپس روسری را یک سای‬

‫م دهم عقبتر‪ .‬از دس شدی‬

‫بسرو م ییم‪ .‬بعاد کدلر ودرشعععسد را ک از رشععع‬

‫رهجره‬

‫سعععدزا م یمعایعد یاکاریمد ج ده م دهد‪ .‬مهتعععا مدهای‬ ‫ورمای اش را روی شای های‬

‫رریشا رها کرده اس ‪.‬‬

‫دسعع‬

‫کددکعای گری م کرد‪ .‬جدری ک دل یدم را‬

‫م سععدزاید از دل‬ ‫تدی ع ع‬

‫و‬

‫درم یوردم‪ .‬یور اص ع ن یم وداس ع م‬ ‫کم بسععاورم‬

‫و حجععان ج دی عم ع هععای‬

‫مع صعععدصعععن چعد تععازه عروس بددم‪ .‬از طرف‬

‫هم‬

‫یم وداس م ج دی وداهر کدچکم یهسن امل ب یظر برسم‪.‬‬ ‫اما از یتعععل جدیدتر ک برای قب ها هسچ چسز یدارد جز‬ ‫مشع‬

‫حتر‬

‫دوسعع داشعع ه‬

‫و حتاد ‪ .‬یهسن از ی دو رهای کدچک و‬ ‫از ی های ک هر وق‬

‫بغلشععا م که‬

‫ایهار وسساید‪ .‬مدهاش را طدری ج دی چشم‬

‫م ری‬

‫کدچک ک بدد چادر یماز سععرش م کردم و م فرس ادم‬

‫ک شعبس شع صس های فرع سریالهای عاشقای ی ترک‬

‫چپ یه ش م داش‬

‫اول ودشهلترید‪ .‬با ی بسه‬

‫برود یا بهسرد‪ .‬چادری ک با دسع‬ ‫و قرص ب حجان صدرت‬

‫را س سد و دوس داش ه یشا‬

‫م شد ک همسش از ش صس‬ ‫ق م و ردس‬

‫ک ایهار س سال برس اردبسل را تدی‬

‫م داد‪.‬‬

‫کردید‪.‬‬

‫ع ماما چرا روسریتد در یساوردی؟‬

‫ع ماما درش بسار دیه !‬

‫ع یم ش ماما جا !‬

‫ع یم ش‬

‫ع وب یو چرا؟‬

‫ع اَخ‬

‫ع ی عمر روسری سر کردم حاال یهد بسام ب حجان بشم؟!‬

‫ع وق‬

‫با اوم مادرای یهاه‬

‫م کهم‪ .‬کم دها کج م کهد ول‬

‫ایبار‬

‫گ م ی یعه ی دیه هم اصرار یکن‬

‫یک سعساه یک سدرم ای یک قهدهای ک برای مهتا اس ‪.‬‬

‫چسزی یم تداید بهدید‪.‬‬

‫یک قرمز ک برای من‪.‬‬

‫برای صدور ویزا روب روی باج م روم‪ .‬دو ری با مدهای‬

‫چمعدا ها را برم داریم و ب سعععدی در وروج فرودگاه‬

‫ب دید مرلسن مدیروی روی صهدل یشت اس ‪.‬‬ ‫‪What's your name?-‬‬

‫شده ک کدلر را از بسرو مت ره کهد‪.‬‬

‫?‪-What‬‬ ‫?‪o-What...is...your...name‬‬

‫ی قدر عصععبای م گدید ک اوم‬

‫م رویم‪ .‬یف ان عمدد م تابد‪ .‬حاال ایهار یدب‬

‫ودرشعععسد‬

‫زیر روسعععری عرق کردهام‪ .‬رسعادهرو را بع ی طرس وسابا‬ ‫اص ع ن بدی دو رها را‬

‫یم دهد‪:‬‬ ‫ـ‪oNahid Motamedio‬‬

‫وصل م کهم‪ .‬یهسن با لباس زرد کدتاه از دور برایما دس‬ ‫تکعا م دهعد و با لب هد رر از بارای‬ ‫راهای‬

‫صعععدایما م زید‪.‬‬

‫ههدز هم زیباس ‪.‬‬

‫اول یهاه ب عکس م ایدازد و بعد صعععدرتم‪ .‬سعععپس ب‬ ‫رشع‬

‫سععر اشععاره م کهد یعه «‪ .»welcome‬رد م شععدم و‬

‫سامان اهر‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪91 /‬‬

‫آبرو‬ ‫چهد روزی م شدد ک ب هم ری‬ ‫م رود و ی وداب‬

‫ی غذا از گ دی‬

‫رایسن‬

‫م برد با وددش فکر م کهد یشععهسده‬

‫بهسرد و زیدگ اش را بکهد امّا هر بار ک این فکر را م کهد‬ ‫ج دی چشعععم‬

‫قسععاف ع ی وداهر دوسععع‬

‫م ییععد‪.‬‬

‫ع رس شما هم چسزو م دویسن‪.‬‬ ‫م ترکد‪.‬‬

‫بغض‬ ‫ع یره‪.‬‬

‫ع یم وداین ک یبرومد ببرین؟‬ ‫‪ -‬راجع ب من چ فکر م کهسن؟ شععاید وداس ع‬

‫ودا این‬

‫بدده تا کمکتد کهم‪.‬‬ ‫ع چ کمک کهسن؟ مث ن اگ دس‬

‫ورداره هم چ درس‬

‫م شععع این قضعععسع فق ی راه داره یا من بمسرم یا او ‪.‬‬ ‫ع جاتد ایداو م تد او اتاق م تدی بری ب داب ‪.‬‬ ‫ر د را روی سععرش م کشععد و ر کهای‬ ‫کار م کهد وداب‬

‫یم برد یک ساع‬

‫م شهدد م رود رش‬

‫را م بهدد امّا هر‬ ‫ک م گذرد صدای‬

‫در و گدش م وداباید‪.‬‬

‫ ول من م تدیم ی مقدار ردل جدر کهم و ب رس متد ی‬‫جای دور‪.‬‬ ‫ع ول قبل از او باید کمکام کهسن بچّ مد بهدازم‪.‬‬ ‫وق‬

‫دیدم ود ریزی داره و ود ریزیشم بهد یمساد او قدر‬

‫ع داداش امشب دیه ی ‪.‬‬

‫بعا کمربهعد زدم‬

‫ع مه امشب چ شبس ؟‬

‫کمک کردی‪.‬‬

‫ع امشب دلم شدر م زی ‪.‬‬

‫ع تد رو ودا ببسن اص ن عسن وسالشم یست ‪.‬‬

‫ع بهدی گرف ؟‬

‫ع اوی‬

‫ع اگ ودای یکرده دوس‬ ‫ع او اال ه‬

‫صدامدید بشهده چ ؟‬

‫تا بهم گ‬

‫از تد ردل گرف و تد به‬

‫دیه ب وددم مربدط ‪.‬‬ ‫برادر؟ کاری ک تد م که حسدویم‬

‫ع ب تد هم م ش گ‬

‫تا رادشاه رو ودان دیده‪.‬‬

‫یم که ‪.‬‬

‫ع من دیه یم تدیم ب این وضع ادام بدم‪.‬‬

‫ع فضدلس‬

‫ع ادام بدم ادام بدم‪.‬‬

‫‪ -‬جدان رعدر مادر ودا بسامرزتد م ودای تد او دیسا چ‬

‫‪ -‬یم دویم چرا عرضع ی وددکش یدارم و وددمد از این‬

‫بدی؟‬

‫کثاف کاری والص یم کهم‪.‬‬

‫‪ -‬بذار ی یصععسل‬

‫ع وددمد بکشم وددمد بکشم‪.‬‬

‫والیا‪...‬‬

‫ع امروز دو بار حالم ب هم ودرد اگ حام باشم چ ؟‬

‫ع والیا چ ؟‬

‫دارد بعاال م یورد بعا دسععع‬ ‫برم گردد تدی رو داب‬ ‫قب‬ ‫و رش‬

‫ج دی دهای‬

‫را م گسرد و‬

‫و رععای‬

‫م لرزیععد و‬

‫ایهش‬

‫فرو م کهد‬

‫دسععع‬

‫تهد تهد م زید تدی گدشهای‬ ‫سر هم شسآا را لعن م کهد‪.‬‬

‫ب تد یسدمده‪.‬‬

‫به‬

‫بکهم فکر کن ش ع ر دیدی یدیدی‬

‫بععا هم گالویز م شعععدیععد همسنطدر کع روی زمسن غ‬ ‫م ودریععد رفسق‬

‫چعاقد درم یورد چعاقد را کع م بسهععد‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪92 /‬‬

‫دس‬

‫دراز م کهد یک تکی سهگ برم دارد و م کدبد تدی‬ ‫بسرو م زید و درجا م مسرد‪.‬‬

‫سرش ود از گسجهاه‬

‫ طبق رأی این دادگعاه شعععمعا ب اتیهام ق ل عمد ب اعدام‬‫ملکدم م شعسن از او جا ک تهها ول ی دم مق دل وداهرش‬ ‫و ایشدیم تقاضای قصاص کرده ب زودی حکم اجرا م ش ‪.‬‬ ‫دو تا سرباز م ییهد تا ببریدش رای چدب ی دار چهد ی ر ک‬ ‫مأمدر اجرای حکماید یزدیک چدب ی دار ایتععع ادهاید بسن‬ ‫ی ها دیبال وداهر دوسعع‬ ‫دور گردی‬ ‫دوسع‬

‫م گردد همسنک طهان دار را‬

‫م ایععدازیععد و حکم را م ودایهععد وداهر‬ ‫اعالم م کهد از ود برادرش گذش و رایسن ک‬

‫م یوریعدش یزدیک م یید و وس‬

‫یرام طدری ک فق او‬

‫بشعععهدد م گدیعد فق بع واطر اینک تدی دادگاه چسزی‬ ‫یه‬

‫و یبروی‬

‫م دال اسع ع‬ ‫اسع‬

‫و ب دل‬

‫را یری‬

‫‪ .‬از ودان م ررد سعدّمسن شب‬

‫ک این ودان را م بسهد‪ .‬امروز روز اعدام‬ ‫اف اده ک ب شسده م شدد‪ .‬یزدیک ههر دو‬

‫تا سععرباز م ییهد و م بریدش رای چدب ی دار چهد ی ر ک‬ ‫مأمدر اجرای حکماید یزدیک چدب ی دار ایتععع ادهاید بسن‬ ‫ی هعا دیبعال وداهر دوسععع‬ ‫گردی‬

‫م گردد طهعان را ک دور‬

‫م ایدازید و حکم را م ودایهد وداهر دوسععع‬

‫ج د م ییععد و بعععد وس‬

‫یرام طدری کع فق او بشعععهدد‬

‫م گدید فق ب واطر اینک تد تهها کت هت‬ ‫باوبری و چهاررای را از زیر رای‬

‫ک از رازم‬

‫م کشد‪.‬‬ ‫علی كرینی ك یه‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪93 /‬‬

‫آمدن‬ ‫بدد! معد هاس فس‬ ‫وس‬

‫برق رو یداده و یادش رف من لکه‬

‫وق تد ودابم‪.‬‬

‫باید یادش بهدازم ک مهد واس ع ودرد و ودابسد درس ع‬ ‫یکرد ههدز ی جد غسر‬

‫ک ب این ب سر‬

‫تد رگام هت‬

‫و سامای تعصب یشد بدم‪.‬‬ ‫زیگ م زید ول وآ‬

‫م زیهد‪:‬‬

‫متدود اس ‪ .‬صدای‬

‫ع بازی یم که ؟‬ ‫ع ی دیه امشب باهام یار یبدد‪.‬‬ ‫صداها ملد م شدید‬ ‫‪ -‬دیدا عدضعع یبروم رو رس‬

‫هم ی ایها بُرده هم ش ب‬

‫فکرش بددم با اینک م دوی ههدز دوسعع‬ ‫همسش دوس‬ ‫عغ‬

‫دارم م دوی‬

‫داش م شاید دیه یم وداد ادام بدیم‪.‬‬

‫کرده هرگز یم تدی این کار رو بکه ‪.‬‬

‫ بعاید هر طدری شعععده حال ش کهم ک هرگز بدو او‬‫باید‪ :‬این دفع یدب‬

‫یم تدیم دَووم بسارم‪.‬‬

‫مه ‪.‬‬

‫ع هرگز امکا یداره رابآ مد از هم بپاش‬

‫شاید‪ :‬یم دویم!‬

‫ع ی لس ر بهزیه و جدی ‪.‬‬

‫هرگز‪ :‬اص ن یم ش !‬

‫ع ی ! اینجدری هم ک باز از هم جدا م شسم! ی لس ر بهزیه‬

‫ههدز‪ :‬مه ظرم تا بساد‪.‬‬

‫و جدیمد !‬

‫هرگز‪ :‬ادام یدهسم‪.‬‬

‫هرگز‪ :‬تا حاال اینجدری یدیده بددماش‪.‬‬

‫م وداهد ول یم یید م بازد‪.‬‬

‫شاید‪ :‬ات اق اف اده؟‬

‫هرگز‪ :‬دیدین دوس ا (با تمت ر)‬

‫باید‪ :‬این وضعس‬

‫شاید‪ :‬یم دویم چرا؟‬

‫‪ -‬این لکه ع هم هسچوقع‬

‫ههدز‪ :‬بازی یکردیم ک ؟‬ ‫سعسهاری روشن م کهد و مثل همسش سراغ ی چال م رود‬ ‫کرده اس ‪.‬‬ ‫م بعازه مساد سعععراغم اما ایندفع ودکای‬

‫واس ع ش یمدیده بدد‪ .‬بسچاره او قدر حداسعع‬

‫بدم‬

‫کهم و‬

‫ب سمتاری‪ .‬اما ی ! من ک ردل یدارم تا ی جدیدش‬

‫رو ب رم‪.‬‬ ‫کاغذی برم دارد و ب دیبال وددکاری م گردد ک دوس‬

‫زیگ م زید تا گسرش بساورد‪.‬‬ ‫«همسشععع وق‬

‫اوی کع م ودای رو یععداره‬

‫یم دویم چ مرگشع ! روشعهم یم شع باید عدض‬

‫هرگز‪ :‬ی ‪.‬‬ ‫اما تمام‬

‫رو باید عدض کرد‪.‬‬

‫ررت یادش‬

‫رف یه در بتا یداره شایدم اص ن سراغ ودکا یسدمده‬

‫برای اولسن بار ب او داده بدد‪ .‬م وداهد بهدیتعععد وق‬ ‫در کهارش یست‬

‫همسش بازیدهی بازیس ‪.‬‬

‫ب دیبال وددکار م گردد ول رسدای‬

‫یم کهد‪.‬‬

‫او‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪94 /‬‬

‫وس‬

‫«گدش ی اتاق‬ ‫رو دوس داشع‬

‫وق اف ادم همسش دوس‬

‫باهام بهدیتع ‪ .‬او قدر یدش‬

‫دارمهاش‬ ‫و یدش‬

‫تمدم شعععدم حعاال مغزم رُرِ ک معاتس ک دوس داشععع‬

‫دگر عضدها را یماید قرار»‬ ‫کم بدد؟ یب‬

‫کم بدد؟ شعاعر شدی‬

‫تا‬

‫یو حافظ جد ! یدی‬

‫ب‬

‫ک به به یدم اعضای یکدیهرید؟ یو یم بسه واس ی‬

‫دوس ش بهدیت ‪.‬‬

‫لقم ید دار همدیه رو م کشععن ویورشععم م گن م‬

‫«بعایعد رسعداش کهم هم او رو هم وددکاری ک بهم داده‪.‬‬

‫بعایعد حافظ این ایقالن باشعععن یم دویم هر جای جها‬

‫بعایعد یعادش بهدازم با وددکاری ک بهم داده چ یام ها و‬

‫ایقالن م کهن ک ع حقدق مردم رو رس بهسر‬

‫شعرای ک براش یهدش م‪».‬‬

‫صسغ ایی یو ‪ .‬حافظ! ی بابا حافظ چس ؟‬

‫«وددکارم دس م را م بُرد‬

‫سععععدی جا شعععما من رو بب شعععسن او قد بد یوردم ک‬

‫یا م بَرد مرا در کشاک‬ ‫وددکار وق‬ ‫هدی‬

‫یم دویم ک ب کس ؟ دیدا عدضع چرا وآ‬

‫ابهام‬

‫م یدیتد‬

‫این چ ع‬

‫متععدوده؟‬

‫وآ ؟ شایدم و وددم! یم دویم‪.‬‬ ‫یاگها رای‬

‫رسدا م کهد‬

‫ب گ دای ک در کهارش بدد برودرد م کهد و‬

‫چسزی شبس من‬

‫از صدای شکت ه‬

‫چسزی شبس تد‬

‫روی مسز یععامع ای را م بسهععد‪ .‬کععاش هرگز اینگدیع تمععام‬

‫دس م را باز کن‬

‫یم شعععد اما باید ب این رابآ رایا بدهم‪ .‬تد ههدز درگسر‬

‫وددکارم اشاره ب تد دارد‬ ‫چشما‬

‫شعایدهای هت‬ ‫ههری هت‬

‫ک بت یست‬

‫مرا دریان‬

‫بسدار م شدد‪.‬‬

‫ک هرگز ب باید و م یم شدد‪ .‬تد درگسر‬

‫ک هسچ ارزش مادی یدارد‪ .‬تد با واژهها زیدگ‬

‫م که و من با کتع ک هرگز ب من ایدازهی یک «شاید»‬

‫یا وددکارم را برای برید داس ای‬

‫یماده کن‬

‫و شاید یک حرس اضاف ارزش برایم قائل یست ‪.‬‬

‫چاقد یم وداهد‬ ‫دارم‪»...‬‬

‫تهها بهد دوس‬

‫حسیش م ند‬

‫وهدهاش م گسرد‬ ‫چ چرتسات م یدش ع م‪« .‬دس ع م را باز کن» وا یم کهم مه‬ ‫زوره!‬ ‫«یا وددکارم را برای برید داسع ع ای‬ ‫تدقع داریا! من اال شعاعر‬

‫یماده کن» ازم وس‬

‫یست ما! م اطب م‪ .‬او مدقعها‬

‫هرگزم فکر یم کردم شعععاید ی روزی ب این یدشععع های‬ ‫یبکسم ب هدم‪ .‬باید این یدشع ع ها رو بهدازم دور ی هد یک‬ ‫م بسهع یبروم م ره‪ .‬بع درك کع ببسه ق ل ک یکردم مه‬ ‫وددشعد از کجا شعروع کردید؟ شایدم قات م‪ .‬اص ن شاعر‬ ‫باید قاتل شعععرش باشعع ‪ .‬ودد حافظ ب قدل وددش ریدی‬ ‫کرده و از این و او سرق‬

‫کرده‪.‬‬

‫«به یدم اعضای یکدیهرید‬ ‫ک در یفریه‬

‫ز یک گدهرید‬

‫چد عضدی ب درد یورد روزگار‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪95 /‬‬

‫سردمه‬ ‫صععدای شععسرین مثل روزی ک وداس ع‬

‫از وای فرار کهد‪.‬‬

‫اگر این دو ر ب داید با شععسرین رفسق شععدد یقسن دارم برای‬ ‫هم دوسععع عا ودب وداههد بدد و م تداید کاری کهد ک‬ ‫دسع‬

‫از لجبازی بردارد‪ .‬شععسرین ودشععلال یستع ‪ .‬من از‬

‫دزدیعد یهعاه‬

‫فهمسعدم‪ .‬چآدر بعایعد م دج اش کهم ک‬

‫بسرو وبری یست ‪.‬‬ ‫ چ شععده شععسرین؟ چرا اینطدر یهام م که ؟ وداس ع‬‫فریاد بز ! همد حرفای تکراری رو باز تکرار کن‪.‬‬ ‫بهد بهد فرهعاد شعععسرین تازهای از وسابد رسدا کرده ول‬ ‫یهد فرهاد شسرین رو ب هر وریداری ب روش ‪ .‬تد م دوی‬ ‫ک دوس ع‬

‫یدارم تدی هر گالری یمایشععهاه مدزه و ح‬

‫روی دیدار اتاقودان هر عدضععع ب غسر از من باشععع ‪.‬‬ ‫دوسع‬ ‫یک از ععاد هعای عجسب ک تازگ ها ب سعععراغم یمده‬ ‫دوری چهد دقسق ای از کهار شععسرین بدد‪ .‬بعد از ههر گرم و‬ ‫وسابا ها و د‬

‫ترمز کرد و دو ری ب بسرو رر‬

‫ج دی رایم‬

‫شد‪ .‬یم دایم چرا با رهن‬

‫روی کف وسابا ی هد دس م را دراز کردم‪ .‬بعد از‬

‫دید صدرت‬

‫تمام واطرا‬

‫شسرین برایم زیده شد‪.‬‬

‫یادم یمد چآدر با این دسععع ها بر روی بدم چهرهاش را‬ ‫یق‬

‫زدم و صدرت‬

‫تدی مدهای‬

‫سعر جاش‪ .‬قدل م دم ب به رین وریدار بتپارم ‪ .‬فق بسا‬ ‫کهارم روایداز‬

‫رو بک‬

‫روم من مِ همسش سردم !‬

‫بدد‪ .‬چراغ چهار راه سععبز شد ههدز عرض‬

‫وسابا را رد یکرده بددم ک ماشععسه با سععرع‬ ‫شعدی‬

‫داری تکدی‬

‫بدم سر‬

‫گسج بره شاید عق‬

‫بساد‬

‫را یدازش دادم‪ .‬تا چهد روز فق دس م‬

‫بدد روی سرو لبهاش وآد وهدهاش‬

‫و در یور روی گعل هعای روایدازی ک دورش رسچسده بدد‪.‬‬ ‫حعاال بععد از معاجرای چهارراه رف ار شعععسرین تغسسر کرده‪.‬‬ ‫م دایم ب واطر دو ریسععع‬ ‫ول این دو ر با یمدی‬

‫ک از وسابا با وددم یوردم‬

‫حال و هدای من و وای را عدض‬

‫کرده‪ .‬دیهر از بدی یم و سععسهار وبری یستعع‬ ‫عآری ک دوسع‬

‫حاال بدی‬

‫داش م را حس م کهم بدی ریگ روغن‬

‫و تسهر فضای اتاق را رر کرده‪ .‬از همسن حاال مدج ی سهای‬ ‫روی صعدرتم سعس‬

‫م زید‪ .‬اینجا روی ت م مثل اینک‬

‫م وداهعد چسزی در گدشعم بهدید صدای‬

‫گرف‬

‫شعبس‬

‫فررته نا ب‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪96 /‬‬

‫قطعيت‬ ‫او ر داشععع‬ ‫سعادا‬

‫اتعاق غالموا را جمعوجدر م کرد و اعظم‬ ‫م کشسد‪ .‬غم شهاد‬

‫از وددش وجال‬

‫غالموا‬

‫حعرس غعالم وععا مع اف ععد ک ع همسشعععع م گ ع ‪:‬‬

‫س‬

‫‪ -‬من ک دلم م وداد ی دو ر ب جای رتر داش باشم‪ .‬اما‬

‫یکطرس گم یشد لباسهای زیرش یکطرس‪ .‬درس‬ ‫ک سعدتسن و شدر های اعظم سادا‬

‫ماه اسع‬

‫یم شدید‪ .‬از هما روزی ک غالموا گ‬ ‫م بریم و اعظم سادا‬

‫زود او را تهها گذاش‬

‫و اشکهای‬

‫سرازیر م شدد‪ .‬ب یاد‬

‫دیهر گم‬

‫‪ :‬داریم کاروا‬

‫رهعای‬

‫این فکر لعه‬

‫یم کهعد‪ .‬تا م وداهد در تههای و‬ ‫و حتاب‬

‫بدو قسل و قال اطرافسا یک اشکریزا ِ درس‬

‫برای غالموا ب را کهد ب یاد معمای ی ماه اش م اف د و‬

‫ررسسد‪:‬‬

‫ع چهد وق م ری؟‬

‫کهجکعاوی ول‬

‫یم کهعد‪ .‬بع یعاد م یورد کع از روز اول‬

‫ع فکر کهم ی دو س ه ای طدل بکش تا برم و برگردم‪.‬‬

‫عقعدشعععا گ‬

‫را‬

‫‪ -‬ح ما من سعععاد‬

‫یداشع م‪ .‬واال ! مه ب ودد و ب جه‬

‫بدد دوسععع‬

‫وددش ب رد‪ .‬اعظم سعععادا‬

‫ه عده سعععال ک تا ی مدقع‬

‫ساق را مد ور م داره؟‬

‫ایهشعع‬

‫ع ایشاال دفع ی دیه ‪ .‬کربال ک فرار یم که ‪.‬‬

‫شده بدد و سرش را رایسن ایداو بدد‪.‬‬

‫اعظم سعادا‬

‫دل این را یداش‬

‫ک وددش لباس و وسایل‬

‫یعک طدری اصععع ن بع ی اتاق و وسعععای‬

‫عالق ای هم‬

‫یداشعع ‪ .‬غالموا از اول تک سف اعظم سععادا‬

‫را با اتاق‬

‫ عزیزم وداهشعن ب اینجا کار یداشع باش‪ .‬ی سری از‬‫معدارك و وسعععایل کارام اینجاس‪ .‬این اتاق رو ک ن ول‬ ‫م دوی‬

‫مدرک چسزی گم و گدر م شععع ‪ .‬اصععع ن‬

‫مجردم ک بددم یم ّاشععع م کتععع ب اتاقم کار‬ ‫هم ک م دایت‬

‫غالم متئدلس‬

‫بزرگ دارد‬

‫ب ی اتاق کاری یداش ‪.‬‬

‫م ورید‪ .‬فق اعظم سعادا‬

‫هم برای‬

‫یک دو ماه بعد از عروسعع‬

‫یم دایت‬

‫ک چرا‬

‫گاهگداری یک از شععدر‬

‫گموگدر م شععدید‪ .‬جرا‬

‫یا‬

‫ک یم کرد این را‬

‫ب غالموا بهدید‪.‬‬ ‫ح ما رگغسرت‬

‫بسرو م زد و قسام‬

‫ب را م شد‪ .‬بعد از‬

‫ی بدد ک ب او ر مشععکدك شععد‪ .‬ول باز چسزی یه‬ ‫فکر کرد ک او هم جدا اس‬

‫و البد از ی ها ودش‬

‫و‬ ‫یمده‬

‫ک غالموا ب شعهاد‬

‫رسعسده و دیهر شدر‬

‫گم یشعده‪ .‬همسن اسع‬

‫ک فکرش را اینقدر مشغدل کرده‪.‬‬

‫حاال هم این کار را ب او ر ک از ماه اول عروسع ع ه ای‬

‫اشکهای‬

‫دو بار م یید و کارهای وای را ایجام م دهد سپرده‪.‬‬

‫ع وایم ی دق بسایسن‪.‬‬

‫‪ -‬ودا وسر‬

‫م ورید‪ .‬یک از یک به ر‪.‬‬

‫و وداسع ی ها را برای شعدهرش بپدشد‪ .‬اما س ماه اس‬

‫داش باش ‪.‬‬ ‫اعظم سادا‬

‫ایصافن هم چ چسزهای برای‬

‫سععدتسنهای‬

‫کرده بدد‪.‬‬

‫کن‪ .‬یع وقع‬

‫ی درده بدد هم سععرخ و سعع سد‬

‫اما کار فق ب لباس زیر و م یشععد‪ .‬لباس شععبهای زیبای‬

‫غالموا را از اتاق کارش جمعوجدر کهد‪.‬‬

‫کارش مش‬

‫یاملرم ب ته‬

‫دارد لباس زیرهای زی‬

‫بده او ر‪ .‬لباسعععا رو تد ی کارتن بزار بقس ی‬

‫وسایل رو هم تد او دو تا کارتن‪ .‬وددش هم م رود تدی‬ ‫هال و روی مبل ر‬

‫و رهه ک غالم وا عاشعععق این بدد‬

‫کع روی ی ولد شعععدد و فس م ببسهد م اف د‪ .‬رس‬ ‫فکر م کهعد غالم ط‬

‫یرام و سعععاک‬

‫را راك م کهد ک او ر صدای‬

‫و سدتسه‬

‫م زید‪.‬‬

‫ب هد م شععدد و ب اتاق غالموا م رود‪ .‬او ر یک سععری‬ ‫شعدر‬

‫و سعدتسن تدری و ریه با چهد رسراهن شب زیای‬

‫روی مسز ری‬

‫و ایهش‬

‫را ب دیدا گرف ‪.‬‬

‫وددش‬

‫بر والس هاهر‬

‫ی راشسده و یغدرش دل کدچک و مهربای داش‬

‫چ‬

‫مری ناصر‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪97 /‬‬

‫داستان‬ ‫ع چ م ودی ؟‬

‫ع دیه چرا؟‬

‫ع داس ا‬

‫‪ -‬اینجارو ببسن ایهاها یک شععد از همد وق ا چتععبسده‬

‫ع چرا؟‬

‫رش م‪.‬‬

‫ع وب داس ا دوس‬

‫دارم‪.‬‬

‫ع چر‬

‫ع بزارش کهار بابا مِ من باش‪.‬‬ ‫ع مه تد چ جدری؟ ببسهم قرص‬

‫یهد او جا ک چسزی یسس‪ .‬ببسهم قرص د ودردی؟‬

‫ودب ؟‬ ‫رو ودردی؟‬

‫‪ -‬ه یپرس ودردم‪ .‬راسع ع‬

‫م گ یادم یبدد‪ .‬هسشعععک‬

‫ع ودردم ول دیه یم ودیم‪.‬‬

‫یم بسه ‪.‬‬

‫ع چرا؟‬

‫ع حاال اسم یک او داس ایای ک م ودیدی رو یادت ؟‬

‫‪ -‬او داسع ایا مِ «دویلپا» م چتعبسد بم المصبا ول کن‬

‫ع مع دم ک یادم ‪ .‬داس ا ِ من و داس ا ‪.‬‬

‫یبدد زورم کع بهشعععد یم رسعععسععد گععازم م گرف ن‪.‬‬ ‫بعضعساشعد ه تد گدشم جسغ م زد ‪ .‬شبا هم یم ّاش ن‬ ‫چشعععامد رو هم بزارم وق ام ب زورِ قرص چشعععام گرم‬ ‫م شد م اومد سر وق م‪ .‬ه دسمد م کشسد و م برد‬

‫* دویلپعا‪ :‬مدجددی کع دارای دسععع های ب هدی بدد‪ .‬در‬

‫تد ی غاری ک رر از و اش بدد‪ .‬و اشا هم تا مهد م دید‬

‫قصععع های ایرای بر روی کدل (رشععع ) افراد م رریده و‬

‫جسغ م زد ‪ .‬بعد ک از تد غار م دویدم بسرو ی رل ج دم‬

‫ملکم او را م گرف ‪.‬‬

‫بدد ک رو دره یویزو بدد‪ .‬عسن دویلپا‪.‬‬

‫اصآالح «سری » شد ِ کت‬

‫از اینجا م یید‪.‬‬

‫ع وب اال دیه راح ؟‬ ‫ع ی‪.‬‬

‫مریم یاصری‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪98 /‬‬

‫مهرهها‬ ‫الیل ی ترامپ را در ارتبا با مجازا های سعععههسن برای‬ ‫مهاجرا و قآع کمکهای مال ب شهرهای ک ی ها را رهاه‬ ‫م دههد ب تصدیب رسایدید‪».‬‬ ‫کمرش را صععاس کرد و در حال ک گدشع‬ ‫ق ع را حرک‬

‫داد‪.‬‬

‫«دو سدم مردم سدری مجبدر ب مهاجر‬ ‫ب هد شعد قدم زد یشت‬ ‫داد‪ .‬با ایهش ای‬

‫را م واراید‬

‫شدهاید»‬

‫و وزیر را در وای ی ما‬

‫قرار‬

‫ح رههای صهدل را چهگ م زد‪ .‬ردزوهد‬

‫ک داری تلدیل ص ل ی ت دیزید داد و اینبار ت م‬

‫را‬

‫واراید‪.‬‬ ‫«هزارو ه صععد کشعع در مراسععم حج تعداد کشعع های‬ ‫کهتر‬

‫لهد از مرز صد ی ر گذش »‬

‫مهرهها را دوباره چسده بدد‪.‬‬ ‫ساحل نوب‬ ‫جدری روی صعععهعدل لم داده بدد ک جرثقسل هم تکای‬ ‫یم داد‪ .‬بع م معل قرمزِ کمریاش تکسع داده و دسععع ی‬ ‫کهدهکاری شده را م فشرد‪ .‬لباس‬ ‫وددش داد ری‬

‫را صاس کرد تکای ب‬

‫ب هدش را واراید و سععرباز را ب دو وای‬

‫جع دتر اعزام کرد‪ .‬مجری ت دیزید از یسروهععای اعزام‬ ‫جدید وبر م داد‪ .‬رای‬ ‫چد تایک‬

‫حرک‬

‫را درو صهدل فرو کرد و ب کد ِ‬ ‫داد و فسل را در وای ی سعععساه جاب جا‬

‫کرد‪ .‬سعاو مای در یت‬

‫م سعدو‬

‫مجری اتصال جریا‬

‫برق را عامل یت سعععدزی اعالم کرد‪ .‬سعععرش را واراید‬ ‫یریج‬

‫را روی مسز گذاش‬

‫و وزیر را یک وای اُریب ج د‬

‫برد و یک فسل را کش ‪.‬‬ ‫«تعداد کش های حمال‬

‫تروریت‬

‫امروز بست‬

‫ی ر اعالم‬

‫شده»‬ ‫با غسظ ب ص ع ل ی س ع سد و سععساه وسره شععد و شععاه را از‬ ‫وای ی کس‬

‫جاب جا کرد‪ .‬مدشععکهای یاوشععکن بر سععر‬

‫ترروریت ها روای شدید یمایهدگا مج س یمریکا دو‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪99 /‬‬

‫مرگی در سطر چهارم‬ ‫ب س سدی زیر گ دی‬

‫وسره شدم و ب رد رهج ای ک ی را‬ ‫را تدی‬

‫وراش داده بدد‪ .‬ج دتر رف م و دسعععع هععای‬ ‫دس هایم گرف م‪.‬‬ ‫ع ول من یم ودام تد بمسری او وق‬

‫قص ‪...‬‬

‫ز یشعععتعع ‪ .‬وسره شعععد ب گلهای قال و زد زیر گری‬ ‫ی قدری ک هم ی اسعبان و اثاثس اش روی ین شهاور شد‬ ‫طدری ک کاغذهایم وسس شععد و صععدای ش ع صععس هایم‬ ‫دریمد‪.‬‬ ‫ب ب جمس از تدی سعععآر یم دایم چهدم ک اش را بسرو‬ ‫بسرو زده‬

‫یورد‪ .‬مدهای حهای اش ک از ج بسل* سععساه‬ ‫را زیر ج بسل سُراید‪:‬‬

‫ع ای زیسکَ هم ی فَرشُن م وسس ایکرد اَ سقف وُهم هد‬ ‫اچک‬

‫وب ب ای بک‬

‫تا بِمرِ‬

‫راح‬

‫بَشععسم وَال‪ .‬مردی‬

‫ک کاله حصسری سرش بدد ب تبع او از سآر چهلوچهارم‬ ‫دو سععاع‬

‫درس ع‬

‫و رهج دقسق و س ع ثایس ب‬

‫و بست ع‬

‫ر ک هایم رف کرده و س سدی‬

‫کاغذ وسره شعده بددم‪ .‬رش‬

‫چشعم هایم سعرخ شده بدد‪ .‬مدادم را تا یسم جدیده بددم و‬ ‫مه ظرِ سآرِ بعدی ک بساید‪ .‬یک دفع صدای شهسدم درس‬ ‫مثل هقهق کتع ک ‪ ...‬صعدا ب هد و ب هدتر شد‪ .‬روی کاغذ‬ ‫وم شعدم و سعآر سعدم را دقسق گش م‪ .‬ی یبدد یعه صدا‬ ‫یبدد‪ .‬یک سعععآر باالتر رف م‪ .‬ز در سعععآر دوم تدی بالکن‬ ‫ایتععع عاده بدد‪ .‬تکسع داده بع یردههای یهه‬ ‫م لرزید مدهای‬

‫تدی صدرت‬

‫ری‬

‫شعععای های‬

‫و ود باالی لب‬

‫دلم بت بدد‪ .‬سرم را ج د یوردم و گ م‪« :‬چ شده؟» ز‬ ‫گری اش شعدیدتر شعد و سم‬ ‫رش‬

‫هال دوید‪ .‬تدی اتاق رف ‪.‬‬

‫رهجره ایت اد و زل زد ب مردی ک در سآر اول روی‬

‫مبعل لم داده و یهاه‬

‫را از صععع ل ی ت دیزید ب ر هه‬

‫دوو بدد ک یهدی را دیبال م کرد‪.‬‬ ‫ز یهاه‬

‫را از مرد گرف‬

‫ع چرا راح م یم که ؟‬

‫و ب چشمهایم وسره شد‪.‬‬

‫مسا درو ا وشعععکسدهی لسمد بسرو یمد چهد دای لسمدی‬ ‫تدی دس‬

‫را سم م گرف ‪:‬‬

‫ع یهاه بکه تد رو ودا ی یهاه ب ای لسمدئُن بکه‬

‫حُشک‬

‫بدد غسر از بَ گ و شاخ چسزی یمُهد ‪.‬‬ ‫زی ک در داسعع ا روی بهد لباس یویزا م کرد وستعع‬ ‫دس ها را با دامن رسراهه‬ ‫کرد و گ‬

‫وشک کرده رش‬

‫چشم یازك‬

‫‪« :‬امروز هم ی ک م های تدی قص رو شت م و‬

‫رهن کردم رو بهد دیه یا واس م یمدیده بدد‪ .‬داش ن وشک‬ ‫م شعد ک این وایدمِ فسفتعد با او اشکاش هم ش رو‬ ‫وسس کرد‪ .‬وق‬

‫م وداد بمسره وععب بک‬

‫راح‬

‫کن‬

‫ای ‪».‬‬ ‫شدهر هما زی ک روی بهد لباس یویزا م کرد ش دارش‬ ‫را تا روی یاف‬

‫باال کشعععسد و در حال ک با دسع ع‬

‫سعععسبسعلهعای ب هدش را تان م داد گ‬

‫دیهر‬

‫‪« :‬زی ک حرس‬

‫مردش رو گدش یم ده همد به ر ک بمسره‪».‬‬ ‫مععداد در دسععع هععایم م لرزیععد و قآره هععای عرق روی‬ ‫رسشای ام سُر م ودرد‪ .‬روی سآر چهارم وم شدم و ز را‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪111 /‬‬

‫از باال ب رایسن رر‬

‫کردم‪ .‬صعدای جسغ کشعدارش در سآر‬

‫سآرِ داس ایم رسچسد‪ .‬ز ب رش‬ ‫از سعععرش ود راه م گرفع‬ ‫یب اش تا روی شعععکم باال رف‬ ‫یهاه‬

‫روی یس ال‬

‫اف اده بدد و‬

‫تعا جدی ین‪ .‬لبعاس گ دار‬ ‫رای چپ‬

‫دوال شعععده و‬

‫روی گهجشکهای ک دس جمع روی تسر چراغ‬

‫برق یشعععتععع ع بددیعد ثعاب‬

‫مایده بدد‪ .‬یکدفع هم ی‬

‫شع صععس هایم در وای هاشعا را ب رویم بتع هد‪ .‬صععدای‬ ‫ب ب جمس را م شهسدم ک ی ریهم م کرد‪ .‬م تدایم حدس‬ ‫بزیم ک داشععع روی سعععسه ی اسععع دای اش م کدبسده‬ ‫مدهععای‬

‫را رریشعععا کرده و مععدام یه و ی رین م کهععد‪.‬‬

‫چشعمهایم رر شعده بدد و گدی هایم وسس رد وست یمده‬ ‫بدد تعا لبها شعععدر بدد‪ .‬یک دفع هما زی ک روی بهد‬ ‫لبعاس یویزا م کرد رهجره را بعاز کرد و ب هعد گ‬ ‫بعد ت ن را برداش‬

‫قاتل‬

‫و شماره گرف ‪:‬‬

‫ع الد ر سس صد و ده؟‬ ‫سعععرم را ب دیدار تکس دادم‪ .‬باورم یم شعععد‪ .‬وددش بدد؟‬ ‫همای ک وددم او را یدش ع بددم؟ عروس ع ودب برای‬ ‫گرف بددم و حاال‪ ...‬ب دف رم یهاه کردم و ب سعععآر چهارم‬ ‫ک قآرههای ود از ی شُره م کرد‪.‬‬ ‫* ج بسل‪ :‬یدع شععال گالب د دوزی شععده «ردش ع‬

‫زیا‬

‫هرمزگا »‬ ‫هرا ابعی‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪111 /‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪112 /‬‬

‫مقدمه‬ ‫هر ه‬

‫در سععدررگروه کالج داسعع ا کارگاه یقد داسعع ا‬

‫برگزار م شعدد‪ .‬گاه ع‬

‫عبدالرضعای با شعرک‬

‫در این‬

‫کعارگعاهها ب یقد و بررسععع داسععع ا ها م رردازد‪ .‬کارگاه‬ ‫داسع ا این شمارهی مج ی فایل شعر ب م ن رساده شدهی‬ ‫سعسزده فایل صدت ع‬ ‫ی ب تل سل و ویرای‬

‫عبدالرضای او صاص دارد ک در‬ ‫این داس ا ها ررداو اس ‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪113 /‬‬

‫و در عسن یاباوری این بار یهشععتع رف ‪ .‬یمد ب بزم و دید‬

‫داستانم داستانی شد‬

‫و رف‬

‫من تسره روز را یهشت‬

‫تهه جا را بهای کرد‪.‬‬

‫ررسسدم‪ :‬چرا حذس؟‬ ‫یو ‪ ...‬حذس‪.‬‬ ‫بابا وس ‪ ...‬حذس‪.‬‬ ‫الک ابا؛ یک جدان من رو بده‪ ...‬حذس و ملد‪.‬‬ ‫یک ین یخ سای سمای ال از فرق سرم تا یدك رام ری‬

‫شد‪.‬‬

‫از یک از «اد مسها » (جمع ملیِ سععالمِ ادمسن) ررسععسدم‪:‬‬ ‫شععما را چ م شععدد داس ع ا حذسکها ای ییا ک ود‬ ‫ادبسا‬

‫مهثدر بر رهج حها بتععع اید‪ .‬گ‬

‫کایال مردم سع‬

‫دو باره‬

‫ب یاز اینجا‬

‫تالش کهسد‪We love you so .‬‬

‫‪much‬یَهَ جا ! فردا عصععر هههام رس از ی اههار لآف‬ ‫لآسف داس ع ا را ب یس‬

‫مردم بدد کایال ارسععال کردم‪.‬‬

‫این بار چشععمتا روز بد یبسهد‪ .‬ادمسنهای یریه با تسغهای‬ ‫عریا از یسام بریمده ی لآاف‬

‫اص ن چآدری با این کایال یشها شدی؟‬ ‫راس‬

‫داش م مآالب کایال رو م ودیدم ک ب یاگاه دلسهگ‬

‫‪ ...‬ر سهگ رسام کایال کالج داسععع ا یمد روی صععع ل ی‬ ‫کامپسدتر‪ .‬گ م ایدل ی کایال داس ای دیه ماوس در دس‬ ‫ب کایال رسدسع م (جُدْین شدم) ه‬

‫ی ت‬

‫ب ش از وق م‬

‫رو صعرس داس ا و داس ایکهای کایال م کردم و یقدها و‬ ‫یظرها رو مآالع م فرمددم کهجکاوای (ملدبای ی ورک )‪.‬‬ ‫ع جالب تمام وق‬

‫رو گرف ‪.‬‬

‫ بدجدری م دوی ک بهده هم افاضعععات دارم شعععب‬‫داس ایک‪ .‬رسسد ب زبا داس ای ِ جریا سسال ّهن همسش‬ ‫دغدغ ی من بدد و هت ع ‪ .‬یک از همسن فضععدال‬

‫رو با‬

‫یک از دوسع ا ب اشع راك گذاشع م و او هم رسشععههادات‬ ‫مرقدم یمددید و بعض را ک مقبدل طبعما بدد اعمال و بر‬ ‫داسععع عایعک افزودیم و گ سم تمام‪ .‬حاال ببسهم در گروه‬ ‫جدیدما این داس ایک چ م کهد؟ ‪ paste - copy‬تشریف‬ ‫برد‪ .‬رف م رسام صععدت را بشععهدم کم ر از ده ثایس یا کم ر‬ ‫داسع ایک مظ دمم «حذس» شعد‪ .‬چرا؟ با ودد ایدیشسدم ک‬ ‫اشعکال حادا گردیده و مراحل ارسال را از ید ایجام دادم‬

‫دوشععسه مهقدش در ّهن ک‬

‫ب لآف یک از اجهاس لآسف ب وجدد یمده بدد را چها‬ ‫زدودید ک اگر قصععد داری داسعع ای‬

‫ب سععالم‬

‫از این‬

‫مسادین بهذرد و حذس یهردد رهجاه ی ر یاقابل را باید اد‬ ‫که واالی فال‪ .‬گ م‬

‫ای دوسع ‪ :‬مرا در دف رت ن مضبد‬

‫در ت ن همراهم سرجمع ده ی ر شاید باشد ک اهل وداید‬ ‫ک ان و از جم داسع ا باشهد‪ .‬تعدادی هت هد ک شاید در‬ ‫عمرشععا چهد ک ان غسر درسعع ودایده و الباق بقای ا‬ ‫کتععب ملل و رف ها و درگذش ع ها اید‪ .‬فرامدش ی رمایسد‬ ‫ک سعرای ی مآالع در این ساما دو دقسق و یسم اس‬ ‫برادر‪ .‬ب وددم گ م یقاجد یاد‬ ‫مسن رد شععدی این هم مسدا مسه س ع‬

‫جا‬

‫مساد از چهد تا مسدو‬ ‫ک ی تع‬

‫مسن اد‬

‫م کههد و تد باید معبر بزی و ب ترمز هم یم شع رد ش !‬ ‫تازه معهای اد مسن را دایت م‪« .‬مسن اد کن»‪.‬‬ ‫گ‬

‫‪ :‬هم را اد کن‪ .‬اینجا یک کایال مردم س ‪.‬‬

‫گ م‪ :‬یعه حتسن یقا یظرلد سدرر سر وسابد رو؟‬ ‫گ‬

‫‪ :‬ب هرکس (یک دفع عصععبای شععد) ما ک اینجا‬

‫چ‬

‫سکت یداریم یقا اینجا بلِ شعدری ‪.‬‬

‫تد دلم گ م‪ :‬چرا م زی ‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪114 /‬‬

‫براش یدشع م‪« :‬عزیزم ششمسن ده عمرم را سپری م کهم‬

‫جا ودد‬

‫(سعکس چ ؟ مه داریم؟) و تا حاال کت جز وددم بهم‬

‫اطرافم رو یهاه کردم! یو چ بهم؟ م وداس م ی سر برم‬

‫ب شععدری»‪ .‬بهده ودا دید با رسرمرد طرس شده عذر‬

‫کربال دیدم فایده یداره‪ .‬ه صعد بده داش م‪ .‬گ م‬

‫یه‬

‫وداسع‬

‫داسع ای‬

‫مردای و از روی ترحم گ‬

‫داسع ا رو گذاشع م و اینبار وس‬ ‫بستع‬

‫رو بهذار‪.‬‬

‫حال کردم چد بعد از‬

‫دقسق ملد شد‪ .‬تازه از سسمواردار رد شدم‪ .‬چارهای‬

‫یبدد! اول ده ی ر از اهل ک ان رو اد کردم‪ .‬یک دیه اومد‪:‬‬ ‫ی ر اد کردم‪ .‬اد‬

‫یقا کم ! رف م سععراغ افراد غسر الس ‪ .‬بست ع‬

‫دشع‬

‫ههگ کردم‪ .‬یی ارک دس یزدم وس‬

‫بدد‪ .‬دور و‬

‫این ق تعع رو ببسن؛ رن گدج فریه مثل ی هرم چسده‬ ‫کهتعععروها و ایداع مدادی ک قدط دار‬

‫شعععده بغ‬

‫هم شععد کهار هم یک ق تعع مرتب ب وجدد یورده‪ .‬این‬ ‫م ش ساو ار ق ت ‪ .‬حاال اگر یک این شکل رو ب هم بزی‬ ‫رو رسدا که و وس‬

‫ول باز تد ب دی قدط ِ مدرد یظر‬

‫مسن بعدی‪ :‬کم باباجد ‪ .‬رف م سراغ فارغال لصسال دورهی‬

‫درهم و برهم یش م ش ساو ارشکه ‪ .‬والیا چ م گ م‪.‬‬

‫راههمای ‪ .‬هم رو ری م تدی گروه از جم حتععسن یقا‬

‫چهد روز بعد دوباره رف م سععدرر دیدم ب ی وایم م گ‬

‫یظرلد سععدرر سععر وسابد رو‪ .‬بعد از این واقع یک یمد از‬

‫حاج وایم سعاو ارشکه یکن‪ .‬من او رش مش ها ریت‬

‫ی م رسکرا شسرینفال ک یام‬ ‫با مالح‬

‫حتر‬

‫ک در وصععف یآید گ‬

‫عشاق دورا بدد‪.‬‬

‫‪ :‬حاال م تدیسد‪ .‬ی چها‬

‫داسعع ا مدرد اسعع قبال قرار گرف‬

‫یازده دوازده رف م سععسهار ب رم‬

‫م رف م‪ .‬ی شععبم سععاع‬

‫دیدم تهها یشععت ع و داره دف رِ حتععانک ان رو باال رایسن‬

‫ک ک‬

‫دریوری یثار‬

‫م که ‪ .‬کم ترسعسدم‪ .‬این بار یقد حتعان کردم و ررسسدم‬

‫جمسز جدیس و ویرجسهسا وولف و رروس ع‬

‫و گ شععسری و‬

‫یقای تقدی اینطدری یم شعع باید‬

‫شععهریار مهدی ردر کردم و عآای جریا سععسال ّهن را ب‬ ‫ب شععسدم‪ .‬ب وددم گ م «عه ر تد مم ک‬

‫لقای‬

‫ک تسراژ‬

‫ک ان داره ب سععسصععد م رس ع باید عام رتععهد هم رتععهد‬ ‫واال م بری‬

‫یدشع‬

‫یشدی س وصدص رضا براهه از‬

‫صععابد درسعع‬

‫م کهن‪ .‬گُ !» دو سعع روز بعد یک از‬

‫همکارا غسر الس‬

‫‪ :‬یقا این‬

‫از دالور مردا سععساهک‬

‫گ‬

‫صععاحب کایال ک قاط م که و فل های ک دار م ده‬ ‫حال م کهم‪ .‬اما ات اق اص‬

‫من وس‬

‫بعد از ههر او روز‬

‫چ کار م که ؟ گ‬ ‫یشهازدای کرد‪.‬‬ ‫ردکسدم!‬

‫یعه حتععسن یقا حتععاب تد کایال گسر کرده بدد‪ .‬یره! اما‬ ‫وق‬

‫چهد روز بعد ی داس ایک از حتسن یقا تد گروه دیدم‬

‫ک حرس یداش ع‬

‫چ بهم رشععمام ری‬

‫بدد‪ .‬سععرِ چراغ رف م رسشعع‬

‫‪ .‬هم چ تمدم‬

‫تا من رو دید لب هد زد و‬

‫فهمسد برای چ اومدم‪ .‬مشعع ریها رو ک راه م ایداو‬ ‫ت ه زد‪ .‬سععرش ک و د‬ ‫رش‬

‫شععد ی وایم چادری اومد و‬

‫دم و دس هاه حتسن یقا‪.‬‬

‫اف اد‪ .‬رف م سدرر حتسن یقا یظرلد ورید داش م‪.‬‬

‫رف‬

‫ع سالم حتسن یقا‪.‬‬

‫ع ایشد حاج وایم مه یقای تقدی‪ .‬داس ا کار ایشد بدد‪.‬‬

‫‪ -‬سعالم گُ م حاج یقا تقدی اینبار از یتعس حتان کردیم‬

‫سعالم کردم‪ .‬سعرخ شعده بددم‪ .‬وایم حتسن یقا گ‬

‫شاک یشد‪.‬‬

‫ممهد هتع م ک ما رو با کایال کالج یشها کردید‪ .‬من رایزده‬

‫گ‬

‫شما یدیتهدهها وس‬

‫ودیسد و م یدیتععسد ته‬

‫بدب‬

‫هت سن‪ .‬شب و روز م‬

‫چ ؟ حاج یقا حتععان تا اینجا‬

‫سال م یدیتم‪ .‬روزی حداقل ش‬ ‫ود گرف بددم‪ .‬یک ساع‬

‫ه صد هزار تدمن‪.‬‬

‫مرحدم یصر‬

‫ع چشم حتسن یقا قراره ی فدقالعاده بهسرم‪.‬‬

‫ها در حاشعس ی زیدگ‬

‫ع راس‬

‫این کایال ک ما رو هم تدش یدش‬

‫وس‬

‫باحال ‪.‬‬

‫رحمای گ‬

‫ساع‬

‫‪ :‬من‬

‫کار م کهم‪ .‬و‬

‫او جا بددم فق ی چسزی از‬ ‫ک وس‬

‫کسف کردم‪( :‬بعض‬

‫شععر هم م گدیهد؛ من در حاشس‬

‫شعر زیدگ هم م کهم‪).‬‬

‫ع چآدر؟‬ ‫ع ی ک ما‬

‫تازه یاد گرف م‪ .‬راس‬

‫این «ساو ار» چس ؟‬

‫م نو تقو‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪115 /‬‬

‫م ععارس هرکدام برودردی م او‬

‫نقد و بررسی‬

‫اهمس‬ ‫برای ارائ ی مباحث‬

‫داسع ا یقای تقدی بهای ی ودب سع‬

‫ک در طدل یقد ب ی اشععاره وداهم کرد در اب دا باید دید‬ ‫چ فرق بسن زبا ادب و زبا م عارس وجدد دارد؟‬ ‫زبعا‬

‫مادهی وام ادبسا‬

‫و با مادهی وام دیهر‬

‫اسععع‬

‫ژایرهای ههری فرق دارد مث ن در ههرهای دیهر این مادهی‬ ‫وام از یقآ ی صعع رِ رسامرسععای یغاز م شععدد و معمدلن‬ ‫قدر‬

‫القای ودد را از والقس‬

‫زبعا ادب در ّا‬ ‫برودردار اس‬

‫ودد یرتست‬

‫وددش از قعدر‬

‫م گسرد اما‬

‫القعای‬

‫رسچسدهای‬

‫یعه شما رس م نها و ودایدههای دارید‬

‫و بعا همسن رس م نها ب شعععهاو‬

‫از زبا رسعععسده و‬

‫ب وسعععس ی بازیها و ویراژهای ک از زبا در ّهنتا‬ ‫وجدد دارد با والقس‬ ‫در م ن ادب‬ ‫مدقعس‬

‫یدیتعهده یا شعاعر روب رو م شدید‪.‬‬

‫برحتععب اینک فرد در چ جایهاه سعععن‬

‫جهتعععس‬

‫و با چ ایدئدلدژی حرس م زید زبا‬

‫داس ا تغسسر م کهد و وق‬

‫زبا داس ا تغسسر کهد یعه در‬

‫هر رارهی داسع ا با زبا واصع روب رو هت سم و طبسع ن‬ ‫باید مهآق زبای هر قتععم‬

‫را هم رعای‬

‫کهسم؛ ب عهدا‬

‫مثال اگر قرار باشعد داس ا ما ب زبا لدگد یدش شدد باید‬ ‫تا یور داس ا این روال ح ظ شدد و اگر هم ب داهسم وارد‬ ‫زبا معسار شعععدیم باید تمهسدی برای ی ایجاد کهسم مث ن‬ ‫فضعای داس ا تغسسر کهد یا یک راوی دیهر وارد م ن شدد‪.‬‬ ‫از سععدی دیهر زبا معسار هم یم تداید یاگها لدگد شععدد‬ ‫مث ن شعما یم تدایسد وسع زبا معسار «را» را بشکهسد و ب‬ ‫«رو» تبدیل کهسد ح‬

‫اگر بهای ی شععما برای این کار ایجاد‬

‫فضای طهز باشد‪.‬‬ ‫زبا داسع ا یک گدی ی کاربردی و سعبک س ؛ یعه اگر‬ ‫کل ماهس‬

‫زبا را یک ملدر فرض کهسم زبا معسار (یا‬

‫زبا م عارس) دقسقن در مرکز ملدر قرار م گسرد ملدری‬ ‫ک یک سععم‬ ‫ادب س ع‬

‫ی زبا ع م و سععم‬

‫دیهرش زبا یان‬

‫و دقسقن بسن زبا م عارس و بسن زبا ادب یان‬

‫زبا داس ع ا و یمای‬

‫قرار دارد‪ .‬معمدلن زبا ادب و زبا‬

‫زبا م عارس این اس ع‬

‫هت س‬

‫یعه هت‬

‫با جها دارید ع‬

‫ک این زبا ابزار شععهاو‬ ‫بسا م کهد‬

‫را هما گدی ک هت‬

‫اما زبا ادب ب عهدا یک مادهی وام ب بازیفریه هت ع‬ ‫م رردازد در اصعععل جها دیهری در این زبا سعععاو‬ ‫م شعدد ک لزومن هما جها بسروی یست ‪ .‬زبا م عارس‬ ‫و زبا ادب در یک قالب حرک‬ ‫زیرا یاچار اس ع‬

‫تکیظام س ع‬

‫یم کههد زبا م عارس‬ ‫ک م عهد ب جها بسرو‬ ‫و‬

‫باشععد اما زبا ادب چهدین یظام دارد و در درو ادبسا‬

‫ودد یظام ادب تعریف م شععدد و این تعریف با تدج ب‬ ‫اسعع ای سعع‬

‫ک یدیتععهده یا شععاعر برای م ه‬

‫در یظر‬

‫م گسرد‪ .‬با این مقدم گارد ودد را برای بررسع و یقد این‬ ‫م کهم تا اشععکاال‬

‫م ن برای یدیتععهده‬

‫داس ع ا مش ع‬

‫روشععن شععدد‪ .‬برای شععروع به ر اس ع‬

‫مدلف را مدرد‬

‫یس‬

‫بررس قرار دهسم‪ .‬یعه از للاظ روا شهاس باید مش‬ ‫شعدد ک چ عام‬

‫باعِ شعده یدیتعهده چهسن داس ای را‬

‫بهدیتععد‪ .‬ییا او مردی جااف اده اس ع‬ ‫حق‬

‫ک حس م کهد مدرد‬

‫ب حرم‬

‫قرار گرف‬

‫داسع ای‬

‫را بهدیتد؟ با وداید داس ا م دج م شدیم ک‬

‫این متأل گارد یدیتهده یست‬

‫ضعایع شده و باید با این گارد‬ ‫زیرا در رایا ی حرسهای‬

‫بقال و وایم ک وارد بقال شععده و از عضععد شععدی‬

‫در‬

‫گروه تشععکر م کهد یشععا م دهد ک راوی از این شععسده‬ ‫حمای‬

‫کرده رس چ چسزی باعِ و ق این داسع ا شعده‬

‫اس ع ؟ داس ع ا باید برای ودد داس ع ا و «طرح واقع » در‬ ‫داسع ا یدشع شدد ما از جها بسرو رسشههاد م گسریم و‬ ‫ب یظر م رسد این واقع برای یدیتهده ات اق اف اده اس‬

‫اما‬

‫یدیتععهده با اسعع اده از زبای ک تعریف م کهد چ جها‬ ‫تازهای باید بتعععازد؟ تمام یشعععای های ک در م ن یمده ب‬ ‫عهدا یعک واقع ی بسروی برای م اطب باوررذیر اسععع‬ ‫ول چرا این یدشع یک داس ا والق ملتدن یم شدد؟‬ ‫زیرا ییچع کع در م ن یمعده در جهعا بسرو ب طدر عادی‬ ‫وجدد دارد رس چ رروس ی بازسازی م تدایت‬ ‫یدیتععهده ات اق بس د تا این م ن را ب صععدر‬

‫در ّهن‬

‫یک داس ع ا‬

‫ج ده دهد؟ اینک ما چهدی م تدایسم ب یک داس ا برسسم‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪116 /‬‬

‫متعععأل ی بتعععسار مهم سع ع‬ ‫داش ع ‪ .‬جذابس‬ ‫راح‬

‫ک باید تدج ویژهای ب ی‬ ‫ک یدیتععهده وس‬

‫داس ع ا در این اس ع‬

‫و طبسع یک واقع را شرح داده اس‬

‫وق‬

‫باوررذیر اس ع‬

‫در م ن‬

‫ک ما شععاهد دو للن م او‬

‫باشعسم و یا زبای ک ای ان شده با ش صس ها اینهمای‬

‫اما این داس ا‬

‫داش باشد‪.‬‬

‫چرا ب مرح ی ررداو‬

‫یرسععسده و یدش یم شدد؟ چد‬

‫در رایا داسعع ا م دج م شععدیم ک مدتسف مقسد ی گارد‬

‫یدیتهده یم داید ک وق‬

‫داس ا یدش م شدد باید دوباره‬

‫جالب ع س تبعسض و ایتععا های وددروشععه کررهدار دارد‬

‫یدشع شدد‪ .‬یدیتهده داس ا را بازیدیت یکرده تا ی را ب‬ ‫سم‬

‫داس ا تر شد رس‬

‫شما‬

‫ببرد‪ .‬در رروس ی یدیت‬

‫افرادی کع فکر م کههعد یعک بقعال یعا یعک وایم وای دار‬ ‫داس ای‬

‫یم تداید ک ان ب داید روشه کر باشد یا ب ادبسا‬

‫بار اول فق م یدیتعععسد اما باید بدایسد داسعع ا واقع در‬

‫عالقع یشعععا دهد اما م بسهسم ک ی دسععع از یدمها هم‬

‫بازیدیتع شعکل م گسرد و مسکرو داس ا های ک الب الی‬

‫اما‬

‫سآرها ودایده م شدد بتسار اهمس‬

‫دارد‪ .‬اما در این م ن با‬

‫برداش‬

‫واص ودد را دارید‪ .‬داس ا ع س تبعسض اس‬

‫در عسن حال ایهش‬

‫روی یتبس‬

‫م گذارد و در واقع ب ما‬

‫مسکرو داس ا مداج یم شدیم‬

‫م گدید ک یدم ها ب تهاسعععب‬

‫الب یکا جالب هم در داس ا‬

‫سععآ‬

‫دارید از‬

‫وجدد دارد؛ مث ن داسععع عا بععا‬

‫رودوای ین برم دارید و هم‬

‫دیالدگ شروع م شدد هرچهد‬

‫رفع تشعععهه م کههععد یک‬

‫کع من فکر م کهم یسععازی بع‬

‫بعسشععع عر و یعک کم ر‪ .‬رس‬

‫یورد ایععن دیععالععدگ یبدد و‬

‫م بسهسم کع داسععع ا م تداید‬

‫دیالدگ‬

‫ع س «حذس» هم باشععد‪ .‬م ن از‬

‫بعضع از وصدصسا‬ ‫هم در ی رعای‬

‫یشععده اس‬

‫ک در دسعع‬

‫اما ما در‬

‫یظر رسام غه سععع‬

‫اگر مععا بععا دیععالدگ طرفسم چرا‬

‫این یدشع ع داسع ع ا یم بسهسم‬

‫یک و تسره در اب دای سعععآر‬

‫زیرا با یک یدع م ن ژوریالست‬

‫یستعع‬

‫رئال طرس هتععع سم‪ .‬ایهار یک‬

‫و یا چرا م ن در گسدم‬

‫یسامده اسعع ؟ ییا به ر یبدد این‬

‫یع ععر وععاطععره اش را تعریف‬

‫دیععالدگ هععا را ب ع صعععدر‬

‫م کهععد الب ع یععک قععدم از‬

‫مدیدلدگ یعا بعا زبععا معسعار اجرا کهسم؟ بع یظر من اگر در‬

‫واطرهیدیتع ج دتر اس‬

‫شععروع دیالدگ در کار یبدد داسع ا طبسع تر یغاز م شعد‬

‫دارد‪.‬‬

‫زیرا دیالدگها کام ن تصععهع بدده و هسچ کاراک ری یدارید؛‬

‫داس ا از اینجا شروع م شدد‪:‬‬

‫مث ن شع صع ک در داسع ا سدال م کهد مثل مجتم ای‬

‫(اص ن چآدری با این کایال یشها شدی؟‬

‫ب حرک‬

‫و مه عل اسعع‬

‫او اشععارهای‬

‫یدیتععهده ب هدی‬

‫یم کهد و ای عال او یاش از همسن عدم وجدد ش صس‬ ‫دیالدگهاس ع ‪ .‬زبا دیالدگها معسار اس ع‬

‫و این درس ع‬

‫یست ‪ .‬دیالدگ باید با زبا لدگد بسا شدد زیرا گ‬ ‫دوس ای در جریا اس ‪ .‬اینجا زبا لدگد یست‬ ‫مهآق زبای را رعای‬

‫در‬

‫وگدی‬ ‫و یدیتهده‬

‫یم کهد الب این یک ی مثب سع ع‬

‫ک طرح داسعع ا تدسعع دیالدگها رس‬

‫م رود اما ماجرا‬

‫راسععع‬

‫چد م ن با واطره یدع رف ار‬

‫داشععع م مآعالب کایال رو م ودیدم ک ب یاگاه‬

‫دلسهگ‪ ...‬ر سهگ رسام کایال کالج داس ع ا یمد روی ص ع ل ی‬ ‫کامپسدتر‪ .‬گ م ایدل ی کایال داس ای دیه ماوس در دس‬ ‫ب کایال رسدسع م (جُدْین شععدم) ه ی ی تع‬

‫ب شع از‬

‫وق م رو صععرس داسعع ا و داسعع ایکهای کایال م کردم و‬ ‫یقدها و یظرها رو مآالع م فرمددم کهجکاوای ‪.)...‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪117 /‬‬

‫یدیتععهده در این چهد سععآری ک از دیالدگ اس ع اده کرده‬

‫جای «شععد » اسع اده کهسم ک معهای «گشع ن» بدهد؛ مث ن‬

‫هم از زبا معسار (ک م ی «مآالب») اسعع اده م کهد هم از‬

‫اگر ب جای «شعب شعد» «روز شد» بهدیسم‪« :‬روز گش » یا‬

‫گعاه یرکعائسعک (ب یاگاه‬

‫«شب گش » دچار اش باه یشدیم زیرا شب و روز م گردید‪.‬‬

‫زبعا لدگد (کعایعال رو) ح‬

‫رسدس م)! و در جای زبا ‪ Slang‬هم م شدد (ایدل)‪.‬‬ ‫وق‬

‫(ررسسدم‪ :‬چرا؟ حذس‬

‫مدلف در شروع از «رو» اس اده م کهد یعه م ن باید‬

‫یو ‪ ...‬حذس‪.‬‬

‫بعا زبعا لدگد ادامع رسعدا کهعد اما با ررشهای زبای باعِ‬

‫بابا وس ‪ ...‬حذس‪.‬‬

‫شکت شد مهآق زبای م شدد‪.‬‬

‫الک ابا؛ یک جدان من رو بده‪ ...‬حذس و ملد‪).‬‬

‫ویرای‬

‫رسشههادی‪:‬‬

‫در این قتعم‬

‫«راس‬

‫داش م ی گروه ت هرام رو م ودیدم ک رسام کالج‬

‫این سعآرها رشع‬

‫داس ا اومد»‪.‬‬ ‫ب یظر من به ر اسعع‬

‫یست‬

‫تقآسع سعآرها درسع‬

‫و به ر اس‬

‫سر هم یدش شدید در ادام تعبسرهای‬

‫مثعل «مسن» و «اد کرد » یمععده کع در یدع ودد تعبسرهععای‬ ‫در سععآرهای اول اصعع ن از دیالدگ‬

‫اسعع اده یکهسد و با زبا معسار رس‬ ‫مهآق زبای و زبا های م‬

‫بروید و الب شععما باید‬

‫ف را ودن بشععهاسسد‪ .‬ک مات‬

‫ک در زبا یرکائسک کاربرد دارید یم تدا در زبا لدگد ب‬ ‫کار برد و در زبا معسار هم یم تدا ک ما‬

‫را ب صععدر‬

‫جالب هت هد‪.‬‬ ‫تعا اینجعا معا بعا ترکسب از زبعا معسعار زبا لدگد و زبا‬ ‫یرکائسک روب رو هتععع سم ک یشعععا از عدم رعای‬

‫مهآق‬

‫زبای س ‪ .‬در ادام ی داس ا هم زبا کام ن معسار م شدد‬ ‫ب حدص ع و غسرحرف ای‬

‫این یعه با یدیتععهدهای ب دق‬

‫شععکتعع یا م ف اسعع اده کرد؛ مث ن یباید ب جای «را»‬

‫مداج ایم‪ .‬داسعع ا شععما یمرهی یقد یم گسرد زیرا اصععدل‬

‫«رو» بهدیتعععسم یا یم تدا ب جای «م ودایم» «م ودیم»‬

‫داسع ا یدیت در ی رعای‬

‫یشده اس ‪ .‬شما مجاز یست سد‬

‫یدشع ‪ .‬در جای یدشع شده‪« :‬مآالع م فرمددم» ک م ی‬

‫ک هر طدر دلتا وداسع‬

‫بهدیتسد‪ .‬شاعر یا یدیتهده باید‬

‫«م فرمددم» از للعاظ زبای با م ن همودای یدارد ممکن‬ ‫اسع‬

‫برای یدشععع ع اش وق‬

‫بهذارد یا ب عبار‬

‫دیهر برای ی‬

‫هدس یدیتعهده از یورد این ک م ایجاد فضای طهز‬

‫معادری کهد‪ .‬الب یک ای ک از هم بسشععع ر یزاردههده بدد‬

‫ک در شععروع داس ا یدیتهده‬

‫چسزی ک شما در داس ا تا‬

‫باشعد اما این ودن یستع‬

‫گعارد ودد را رو کهد‪ .‬داسععع ا م تدایتععع‬

‫در شعععروع‬

‫تمهسدات ایجاد کهد و بعد وارد فضععای طهز شععدد وق‬

‫در‬

‫عدم رعای‬

‫مهآق زبای سع‬

‫اص ن ب ی تدج یکردهاید‪ .‬روید داس ا طبسع س‬ ‫طهزی ک در ی اس اده کردهاید طهز للظ اس‬

‫و یدع‬

‫اما در عسن‬

‫اب دای داسع ا ک م ی «م فرمددم» را اسع اده م کهد طرح‬

‫حال هسچ اس ادهای از زبا طهز للظ یشده اس ‪ .‬اینک از‬

‫لد م رود‪.‬‬

‫یک ماجرای ات اق اف اده در فضای مجازی داس ا یدش اید‬ ‫یک ی مثب سع‬

‫ادام داس ا ‪:‬‬

‫اما کاف یستع‬

‫یک یدیتهدهی باهدش‬

‫«چرا؟ با ودد ایدیشسدم ک اشکال حادا گردیده و مراحل‬

‫وق‬

‫ارسال را از ید ایجام دادم و در عسن یاباوری این بار یهشت‬

‫ح من سعمه سک اسع راکچر یا فضعای معهای داسع ا را مد‬

‫رف »‪.‬‬

‫یظر قرار م دهد‪ .‬ما در فضعای این داس ا فق «ماوس» را‬

‫از این سآر ب بعد زبا شما کام ن معسار اس‬ ‫همسن زبا از ک ما‬

‫و باز هم در‬

‫ک در مدرد یک ات اق روزمره یا یدمدر م یدیتعععد‬

‫م بسهسم اما از کامپسدتر وبری یستع ع‬

‫مدلف م تدایتع ع‬

‫یرکائسک مثل‪« :‬ایدیشععسدم» یا «حادا‬

‫فضعععای داول کامپسدتر و اتاق را هم بتعععازد‪ .‬ما یم دایسم‬

‫گردید» اسععع اده م کهسد ک با زبا معسار همودای یدارد‪.‬‬

‫ش ص ک در داس ا با راوی حرس م زید چ کت و در‬

‫درضعمن باید بهدیم ک فعل «گشع ن» با فعل «شد » بتسار‬

‫کامپسدتر اس ؟ در‬

‫م او‬

‫اسع ع ‪ .‬ما زمای اجازه داریم از فعل «گشع ع ن» ب‬

‫چ مدقعس سع‬

‫ییا در بقال یا رشع‬

‫واقع هسچ فضعععای سعععاو یم شعععدد و یدیتعععهده فق‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪118 /‬‬

‫واطرهیدیتع م کهد و عالوه بر فضا زما (زما ع م و‬ ‫زما م ه ) هم سعععاو یم شعععدد‪ .‬مدلف م تدایتع ع‬

‫با‬

‫اشععارههای کدتاه ب این متععأل هم بپردازد‪ .‬یدرس داد در‬ ‫داسع ا مهم اس ؛ یدرس گاه سمه سک و گاه ابژک سد یا‬ ‫عسه سع ؛ مدضعدع داسع ا شعما فضای مجازی و ت هرام‬ ‫اس‬

‫اما از ابژهی مدر اس اده یکردهاید‪ .‬طهز شما سمه سک‬

‫ودب دارد اما زبای ک اسعع اده م کهسد مهاسععب فضععای‬ ‫ت هرام یستعع‬

‫واضععح اسعع‬

‫ک شععما قصععد دارید طهاز‬

‫بهدیتععسد اما این طهز زمای داس ع ای م شععدد ک زبا طهز‬ ‫شعما با زبا فضعای ک بسا م کهسد اینهمای داش باشد‪.‬‬ ‫یک یدیتهده یم تداید مثل یک شاعر عمل کهد بسن شعر و‬ ‫داس ا فرق زیادی وجدد دارد هما طدر ک رما و داس ا‬ ‫کدتاه هم شعبس ب هم یستع هد و هر کدام از اصععدل واص‬ ‫رسروی م کهد یدیتهده یا شاعر یاگزیر ب رعای‬ ‫و قداعد اس ع‬

‫این اصدل‬

‫وگری هسچکس یدش ع اش را جدی ی داهد‬

‫گرف ‪ .‬این داسععع ا یتعععب‬

‫ب داسععع ا های قب‬

‫شعععما‬

‫رراکهدگ کم ری دارد اما اگر م وداهسد داسعع ای ب روش‬ ‫«جریا سعسال ّهن» بهدیتسد باید ب فضاسازی و اینهمای‬ ‫زبا با فضععا تدج ویژه داشعع باشععسد‪ .‬شععما در مرح ی‬ ‫(‪ )writing‬داسععع ا را رها م کهسد ول هما طدر ک قب ن‬ ‫اشعاره کردم یک یدیتهدهی حرف ای اب دا ک ما‬

‫را در م ن‬

‫م ریزد و در مرح ی بازیدیتع (‪ )Rewriting‬ب داس ای‬ ‫ساو‬

‫و مهآق م دهد‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪119 /‬‬

‫در ت‬

‫ليلی که مثل لوليتا نيست!‬

‫داش ع‬

‫‪ ...‬یک شععب ک لس‬

‫م دید ردرش یمد و دلجدیای رشع‬ ‫لس‬

‫تدی لب اب‬ ‫گرد لس‬

‫چسزی‬ ‫را بدسسد‪.‬‬

‫ک حتععاب شععدک شععده بدد ردرش را رس زد‪ .‬افکار‬

‫مدّیام باعِ شعد تمام فس مهای لس‬ ‫کهم‪ .‬وق‬

‫با سرههگ را مسکس‬

‫فس م یهای را ب مهراد یشععا دادم بعد از چهد‬

‫ثایس چشععمهاش گرد شععد‪ .‬روی یک صععله اس ع پ کرد‪.‬‬ ‫دوربسن را گرف‬ ‫م گ‬

‫ج دی صععدرتم و گ‬

‫‪ :‬مرتسک ی حرومزاده داره زیپ‬

‫‪ :‬بسژ تد راسعع‬ ‫رو م کشع رایسن‬

‫یهاه کن‪ ...‬این مادرجهده رو وددم م کشم‪.‬‬ ‫یم تدایتعع م دسعع‬ ‫شهد‬

‫م گرف‬

‫ب دوربسن ببرم؛ تمام تهم را رعشعع‬

‫اما بالفاص از وددم م ه ر م شدم‪.‬‬

‫همسشع ع م دایتع ع م دو رك غمزدهای ک روی ر های‬ ‫اضعآراری رش‬

‫یرارتما م یشسهد سسهار م کشد و بازی‬

‫بچ های همسععه‬

‫را تماشععا م کهد باید غم بزرگ داش ع‬

‫باشد اما امشب یم دایت م وق‬ ‫تا طبق معمدل اتاق‬

‫ات اق ررده را کهار م زیم‬

‫را دید بزیم با صله ی تجاوز ردرش‬

‫ب او مداج م شععدم‪ .‬فکر کردم شععاید تل‬

‫تأثسر م در‬

‫مغزم ودن کار یم کهد رس مهراد هموای ایم را صععدا‬ ‫زدم‪ .‬او هم بالفاص ع دوربسن را از روی مسز کارم برداش ع‬ ‫ماجرای لس‬

‫از وق‬

‫را فهمسده بددم عالق ی مرمدزی ب او‬

‫رسدا کرده بددم‪ .‬مهراد هموای ایم وس‬

‫کمک کرده بدد تا‬

‫ترك کهم اما یشععده بدد‪ .‬ی شععب وق‬

‫ررده را کهار زدم‬

‫حتععاب تل‬ ‫داشع‬ ‫گ‬

‫تأثسر مداد بددم‪ .‬باورم یم شععد؛ ردر لس‬

‫ب او تجاوز م کرد‪ .‬مهراد را صدا کرده بددم‪ .‬مهراد‬ ‫بدد ک تدهم زدم و این فق یک دعدای ردردو ری‬

‫اس ‪ .‬من با دوربسهم روی صله زوم کردم لباس لس‬

‫راره‬

‫شعده بدد یهاهم چهد للظ روی گردی سععسه های لس‬

‫ک‬

‫از لباسع‬

‫بسرو اف اد ق ل شد‪ .‬بعض از زوایای اتاق لس‬

‫از دریچ ی دوربسهم رهها م ماید‪ .‬من ب اع ماد ب وددم و‬ ‫مهراد از ماجرا فس م گرف م‪ .‬از ی شعب شروع کردم ب فس م‬ ‫گرف ن از لس ‪ .‬هارد کامپسدترم رر شععده بدد از عکسها و‬ ‫فس مهای لس ‪ .‬لس‬ ‫کشسد لس‬

‫روی ر های اضعآراری در حال سسهار‬

‫مدقع درس وداید لس‬

‫مدقع ل‬

‫ودابسد‬

‫بدد و فس م گرف ع بدد‪ .‬مهراد گ ع بدد با همسن فس م یا‬ ‫یبروی‬

‫را م بریم یا دس‬

‫دکم ی ر‬

‫از کارهای‬

‫برم دارد‪ .‬باالوره‬

‫را فشععار دادم‪ .‬زدم ج د تا ب چهرهی ردر لس‬

‫رسعسدم اس پ کردم و روی‬

‫زوم کردم‪ .‬ردر لس‬

‫شباه‬

‫عجسب ب من داشعع ‪ .‬ایهار ک ی من را بریده باشععهد و‬ ‫گذاشعع باشععهد روی ک ی او! وحشعع زده دوربسن را از‬ ‫رهجره رر‬

‫کردم بسرو ‪ .‬مهراد وس‬

‫ترك کهم‪ .‬وس‬

‫کمعک کرده بدد تا‬

‫هم ترك کرده بددم! اما هر ترك مثل این‬

‫داس ع ا یغاز یک رایا بدد‪ .‬هر چسزی ک فکرش را بکهسد‬ ‫ام لا کرده بددم‪ .‬دیهر م وداس ع م وددم را والص کهم؛‬ ‫اص ن ی شب رهجره را باز کردم تا وددم را رر‬ ‫ک یکهد دیدم ایدام رایزدهسععال ی لس‬ ‫ردرش دارد ل م شععدد‪ .‬وق‬

‫کهم رایسن‬

‫زیر ایدام زم‬

‫مهراد هموای ایم را صععدا‬

‫کردم فکرش را هم یم کردم یک مثل او ب داهد از این‬ ‫ین گلیلدد ماه بهسرد‪ .‬از صععله ی تجاوز فس م گرف‬

‫تا‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪111 /‬‬

‫ب داید از سععرههگ اواّی کهد‪ .‬ی همسدم ک فس م را برای‬

‫اضععآراری و سععسهار م کشععسد زدم بسرو ‪ .‬فکر م کردم‬

‫چ ماجرای را شروع‬

‫و یرام یهاهم کرد و تقریبن‬

‫سعرههگ فرسع اد‪ .‬مهراد یم دایتع‬

‫فکرش را یم کرد ک شععاید فس م ب دس ع‬

‫کرده بدد‪ .‬ح‬

‫شعدک بشعدد اما یشد‪ .‬برگش‬

‫‪ :‬همسشعع م دویتعع م یهام م که‬

‫زیر لب گ‬

‫از همد‬

‫سعرههگ یرسعد و ب جای سرههگ رتر یدجدا او فس م را‬

‫اول ‪ ...‬این را گ‬

‫باز کهد‪ .‬فق یک روز تدی صعع ل ی حدادا روزیام ای‬

‫ی شعب ی دایتع م ح‬

‫یدشعع هد رتععری یدجدا با اسعع ل ی قدیم ردرش تمام‬

‫را دیعد بزیم‪ .‬کالفع دور اتاق م چروسدم‪ .‬یسم های شعععب‬

‫اعضعععای وایداده از جم ردر مادر و وداهر و سعععپس‬

‫صعدای یمبدالیس و سعروصدا از یرارتما کهاری کهجکاوم‬

‫وددش را ب ضععرن گ دل کشعع ‪ .‬ع‬ ‫تاکهد مشعع‬

‫این تسرایدازی‬

‫یشععده! من راوی دایای کل ب اع مادی‬ ‫دارم‬

‫هتع م و یم وداهم این داس ا را ادام بدهم‪ .‬دوس‬

‫ب هزار شعکل ش صس هایم را شکهج بدهم‪ ...‬شاید رایا‬ ‫این داسعع ا‬ ‫بدایدی‬

‫بدترین رایا یباشععد‪ .‬شععاید تد ودایهدهی‬

‫تد همدس‬

‫که ‪ .‬الب‬

‫جهای کار هدلهاكتر تمام‬

‫بسرو ‪ ...‬هرچهد م دایم در واقعس‬ ‫ایهم ک لس‬

‫را یجا‬

‫یا تتع‬

‫ب این فکر م کردم در واقعس‬

‫لس‬

‫و ود‬

‫از ردس‬

‫و احتاس باشد چقدر باید تهها باشد‪ .‬هر شب یک داس ا‬ ‫از لس‬ ‫لس‬

‫تدی ّههم بدد ک ایهار هزار تا رایا لعه‬ ‫را بعا لدلس عا مقعایتععع م کردم امعا لس‬

‫یست ‪ .‬لس‬

‫داشعع ‪.‬‬

‫ک مثل لدلس ا‬

‫شبس هسچکس یبدد و هسچکس شبس لس ‪ .‬مهراد‬

‫فکر م کرد من عاشععق لس‬

‫شععدم و بهم م گ‬

‫بسژ تد‬

‫احمق ! ععاشعععق دو ری شعععدهای ک ردرش ب او تجاوز‬ ‫م کهد! ایهار وسع یک از فس مهای ررکشمک‬ ‫گسر کرده باشعععم هم چسز وس‬

‫هسچکاک‬

‫تراژیک بدد و من باید از‬

‫یور فس م ج دگسری م کردم‪ .‬یقشععع های مهراد عصعععب ام‬ ‫م کرد‪ .‬بععدتر این بدد کع هر دقسقع یقشععع اش را عدض‬ ‫م کرد‪ .‬این اواور هم مععدام م گ ع‬ ‫ردرسگ را ب سغسم یدم‬

‫هما شععب مادر لس‬ ‫م ودایعد‪ .‬لس‬

‫را زده بدد‪.‬‬

‫یام ی وددکشعع او را رسدا م کهد و‬

‫در یعام اش شعععرح داده بدد ک مدرد یزار‬

‫جهتععع قرار گرف ع ‪ .‬معادر لس‬

‫هم وددش را با شععع سک‬

‫گ دل ی اسع ل ی قدیم سععرههگ کشع بدد‪ .‬دک رها گ‬ ‫را یجا‬

‫داد اما مادرش درجا تمام‬

‫کرده‪.‬‬

‫هم ب عرض تر از‬

‫بدهم‪ .‬امروز هم اش داش م‬ ‫وق‬

‫از الی ررده هم ک شده اتاق لس‬

‫را روی برایکارد م بردید‪ .‬رگ‬

‫بددید شععاید بشععدد لس‬

‫گاه هم یرزو م کهم کاش م شد از قان این داس ا بزیم‬ ‫لعه‬

‫کرد‪ .‬لس‬

‫و رف ‪...‬‬

‫حععداقععل بععایععد این‬

‫م کهم!‬

‫بعایعد زودتر از مهراد یعک کعاری م کردم‪ .‬یرعارتمعا لس‬ ‫چتعععبسده بدد ب یرارتما ما و درِ اتاق ودان من و لس‬ ‫یک طرس باز م شععد ب ر های اضععآراری رشعع‬ ‫فعاصععع ی ما ب این کدتاه بدد اما جرأ‬

‫از‬ ‫وای ‪.‬‬

‫یداشععع م با او‬

‫روب رو شععدم‪ .‬باالوره یکبار ک یشععت ع بدد روی ر های‬

‫فا نه ف ح‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪111 /‬‬

‫م تدایتععع‬

‫نقد و بررسی‬

‫بع روای‬

‫روا شعععهاو‬

‫حال‬

‫بدهد؛ مث ن‬

‫شاو ای از داس ا را بهسرد و ب کددک وددش رسدید بزید‬ ‫شع صس رردازی و فضا و مکا‬

‫طرح داسع ا وآ سع‬

‫یدارد‪ .‬شعبس داسع ا های سکت س‬ ‫لععذ‬

‫ی ب ع شععععد‬

‫ک م اطب ایرای از‬

‫م برد‪ .‬عالوه بر ی‬

‫در همععا‬

‫راراگراسهای اول یثر داسعع ا یسز ضعععف دارد‪ .‬داسعع ا از‬ ‫فرم‬

‫واطرهیدیت رسروی م کهد‪.‬‬

‫الب یدیتهده تالش کرده با اس اده از تکهسک فاص گذاری‬ ‫م اطب را جذن فضای داس ا کهد غافل از اینک تکهسک‬ ‫ب شعععک‬

‫یشعععکار از بدی داسع ع ا بسرو زده زیرا طرح‬ ‫یدارد‪ .‬داس ا شروع‬

‫داس ا از اول رش دای ی فکری مت ق‬

‫ودب یدارد و باید از جای شععروع م شععد ک راوی فس م‬ ‫را برای هموای اش (بسژ ) ب یمای‬

‫م گذارد تا او باورش‬

‫شععدد ک دو ری تدسعع ردرش مدرد تجاوز جهتعع قرار‬ ‫گرف اس ع ‪ .‬بعد شععروع ب ر نرردازی برای اواّی از ردر‬ ‫دو ر کهد‪.‬‬ ‫در اینجا به ر اس‬ ‫ب صععدر‬

‫جهتس‬

‫ایدروژیسک روای‬

‫یباشد و داس ا‬

‫راوی مش‬

‫شععدد زیرا م اطب را ب این‬

‫فکر سععدق م دهد ک «یکهد ی ها همجهسگرا باشععهد» ک‬ ‫این تدهم ی سج ی ضعععرب ایسععع‬

‫ک راوی در کددک از‬

‫ردرش ودرده و در واقع مدرد تجاوز جهتععع ردرش قرار‬ ‫گرف ع و بع همسن دلسل ردر را در کددک ب ق ل رسعععایده‬ ‫اسع‬

‫و حاال این تدهم را وارد داس ا لس‬

‫کرده اس ‪ .‬در‬

‫ی سج با چهسن طرح و عم کرد غسر جهتعع شعع صععس ها‬ ‫داسعع ا از فرم‬

‫سععکتعع ودد وارج شععده و با یک بار‬

‫وداید تمام یم شدد‪.‬‬ ‫یدیتععهده در رارهی اول داس ع ا هم چسز را لد م دهد‪« .‬از‬ ‫وق‬

‫ک ماجرای لس ‪ :»...‬این قتععم‬

‫به ر اس ع‬

‫در اواور‬

‫یا در یسم ی رایای داس ع ا گهجایده شععدد‪ .‬یک یدیتععهدهی‬ ‫والق در بدی ی داس ا گرهافکه م کهد؛ ب عبارت داس ا‬ ‫را دچعار بغریج م کهد و بعد در رایا گرهگشعععای کرده و‬ ‫م اطب تسزهدش را ب تاویل وددویژه م رسعععاید اما این‬ ‫داسعع ا ب صععدر‬

‫کالسععسک اجرا شععده اسعع ‪ .‬راوی‬

‫و مدیدلدگ برقرار کهد بسن ماجرای ودد و داسععع ا لس ‪.‬‬ ‫ایهار ک ردر لس‬

‫ردر ودد اوسع‬

‫در واقع این داس ا ادبسا‬ ‫و بتععع اسععع‬

‫ک دارد دشهام م دهد‪.‬‬

‫ردر اس‬

‫اما ادبسا‬

‫یعه ی چ ک فاش‬

‫یعه ی چ ک ب داید در ّهن‬

‫ودایهده ایجاد ابعاد کهد تا مثل بمب ودشع ای مه جر شععده‬ ‫و هزار جه‬

‫برود‪.‬‬

‫مث ن یدیتعهده م تداید در ادام داس ا طرح را دیبال کهد‬ ‫ک راوی یلبدم را ورق م زید بعد م رسعد ب عکسهای‬ ‫فس م کع برای هم وعای اش ب یمای‬

‫م گذارد ک ب این‬

‫ترتسب ودایهده باهدش م دج این مدضدع م شدد ک فس م‬ ‫مسکس شعدهی زیدگ ودد راوی و جریا داس ا اس‬ ‫در ادام ی این طرح ب راح‬

‫ب داسعع ا واصععس‬

‫ک‬

‫جهای‬

‫م دهد و از سعععدی دیهر هموای با یگاه از عشعععق ک‬ ‫راوی ب لس‬ ‫یتعب‬

‫دارد دارای یک حس دوگای عشق و حتاد‬

‫ب این مدضعدع م شعدد‪ .‬با این تدضسلا‬

‫م تدا‬

‫ر نهای م هدع را در این داس ا ب اجرا گذاش ‪.‬‬ ‫ی هم از یدع مب ذل‪ .‬یک‬

‫داس ع ا کام ن ژوریالست ع س ع‬

‫داسعع ا یدیس باید ت کر داسعع ای داشعع باشععد و حدزه‬ ‫روا شهاس ودد را فعال کهد‪.‬‬ ‫اما این داسعع ا در م ن شععروع یم شععدد یدیتععهده فق‬ ‫اطالععات را در م ن ایبعاشععع م کهد ک یک چسز ک‬ ‫تعریف کرده بعاشعععد و هسچ تل س‬ ‫فضای داس ا را طدری ساو‬

‫روی م ن یعدارد‪ .‬باید‬

‫و گرهافکه کرد ک ودایهده‬

‫مدام دچار شععک و تردید شععدد و ب گدشعع های م‬ ‫داسع ا سرك بکشد و در یهای‬ ‫باید یاتمام گذاشع‬

‫گرهگشای کهد‪ .‬روای‬

‫ف‬ ‫را‬

‫طدری ک در ّهن ودایهده تمام شدد‬

‫یعه م تدا داسعع ای یدشعع‬ ‫سعاو ار م ن باز تبعس‬

‫را‬

‫ک چهدتاوی‬

‫باشععد و از‬

‫کهد‪ .‬داس ا باید ب ش صس های‬

‫زیدگ بدهد‪ .‬ما در داس ا تصدیر م لرك داریم ی عکس‪.‬‬ ‫باید در داسع ا حرک‬ ‫اس ‪.‬‬

‫داشع‬

‫چد داس ا برش از واقع‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪112 /‬‬

‫دوشععع‬

‫ســبز‬

‫ت د ت د م ودرد‪ .‬یک شعععا ک زر زر م کرد و‬

‫سعروصدای راه ایداو بدد یمد تا صف و رای مادرش را‬ ‫چتبسد‪ .‬چادرش را م کشسد و ت هگ ت هگ م کرد و سرباز‬ ‫را یشعا م داد‪ .‬ردرش وم شد و ایهش‬ ‫صدر‬

‫تهدید را ج دی‬

‫رترك تکا تکا داد‪.‬‬ ‫باش! ایها ر ستعععن! م دوی ک ؟ کتعععای ک‬

‫‪ -‬سعععاکع‬

‫شع دغکاری م کهن سعر صعدا را م یداز دسبهد م زین‬ ‫باش‪.‬‬

‫م بر زیدا ‪ .‬فمسدی؟ ساک‬

‫س عرباز دیهری در ام داد یت ع ع سق کمریگ دیدار م رف‬

‫و‬

‫م یمد‪« .‬سرررباااززااایههن حَلَح َ‪.»...‬‬ ‫از ی ر ج دی کع یک ته یسعععما حسا را کدر کرده بدد‬ ‫سسهاری گرف م‪ .‬حرار‬ ‫م سععدو‬

‫و‬

‫روی اعصععان هم رف بدد‪ .‬یدر مه اب های سععالن هم اگر‬ ‫از الب الی ایبده جمعس‬

‫ک رشععع‬

‫مسزها وول م ودردید‬

‫جعا سعععالم در م کرد تعا یزدیک ر های حسا بسشععع ر‬ ‫یم رسععسد جای ک صععف تازه یغاز م شععد و تا ای های‬ ‫حسا ک‬

‫م یمد‪.‬‬

‫رروژک در گدز گدزی کرد و زیر روشعععهای کمجای ک ول‬ ‫داد چشععمم اف اد ب او‪ .‬درسعع‬

‫کهار من بسرو از صععف‬

‫گدش ی چادرش را ب دیدا گرف بدد و زیر لب چسزهای‬ ‫م گ‬

‫ک شعهسده یم شد‪ .‬صدای‬

‫ک اگر هم م تدایتع‬

‫امداج صدت ضعس‬

‫مدلکدل های سههسن هدا را مرتع‬

‫کهد باز هم در همهم ی مردهای ک جایجای صعععف در‬ ‫گروههای سعع چهار ی ره گرد شععده و گرم بلِ بددید گم‬ ‫م شد و ب گدش یم رسسد‪ .‬تکای ب قام‬ ‫و چهد قدم ب سعع‬

‫ومسدهاش داد‬

‫برداشعع ‪ .‬یهاهم از راهای لرزای‬

‫باال یمد و از روی شعای های اف ادهاش سُر ودرد تا سربازی‬ ‫کع ج دی در ورودی رتععع‬ ‫م زد و ی تععع‬

‫م داد‪ .‬با کاله وددش را باد‬

‫را ردس م کرد‪ .‬بچ ع هععا دور و برش‬

‫م ر کسدید و چشععم دوو بددید ب کالشععسهک‬

‫یدك ایهش ع ایم الل ی گدشععم‪ .‬چشععمهایم گر‬

‫گرف بدد‪ .‬گذاش م دود در ری هایم جدال بدهد‪ .‬رروژک در‬

‫رروژک درِ لب ی رشع بام زورش ب سععساه سسال و لزج‬ ‫ک ب هم چسز چتععبسده بدد یم رسععسد‪ .‬سععک داش ع‬

‫فهدک‬

‫گرف‬

‫ب صدرتم سدو ‪.‬‬

‫ک روی‬

‫کرد و روشعن شعد‪ .‬از هم جای صعف دود سسهار‬

‫رِ رِ‬

‫بعاال م رفع‬

‫و م ری‬

‫ب حجم م گدی ای ک یسعععما‬

‫حسعا را ردشعععایده بدد‪ .‬و اشها دیدای وار اینور و ی ور‬ ‫م رف هد و گاه ارت اعشا ی قدر کم م شد ک جسغ ز ها‬ ‫را ب هد م کردید‪ .‬از دل سعععساه بسرو م زدید و وآ از‬ ‫دود را ب دیبال ودد م کشععسدید‪ .‬چادرش را زیر بغل جمع‬ ‫کرد عصا ج د گذاش‬

‫و چهد قدم دیهر برداش ‪ .‬ایهار ک‬

‫او را یدیده باشهد ب وسال از کهارش رد م شدید‪ .‬کت هم‬ ‫دل‬

‫یم وداسع‬

‫دس‬

‫بدهد‪ .‬گههاه یهاه م ایداو هد تا ببسههد با ی راهای‬

‫کمرمق‬

‫برای کمک ب او جای‬

‫را در صف از‬

‫چقدر تدایت ج د برود‪ .‬یهاهم م کردید از کهار‬

‫رد م شدید و ایهار ی ایهار‪ .‬وددم را روی زمسن م کشسدم‪.‬‬ ‫ود از سعععر و صعععدرتم م ری ع‬

‫روی مدزایسعک های‬

‫لجنگرف ی دسع شعدی ‪ .‬ش دار و شدرتم را رسدا یم کردم‪.‬‬ ‫فریاد در گ دیم وشعک شعده بدد و باال یم یمد‪ .‬سسهارم را‬ ‫وامدش کردم و از صف بسرو زدم‪.‬‬ ‫ع مادرجا ‪ !...‬اجازه بده کمک‬

‫کهم‪ .‬مهم جای رتر ‪.‬‬

‫ وسر ببسه رترم‪ .‬راهام دیه جد یداره‪ .‬بچ هام قرار بدد‬‫امروز بسا رسشعم یم دویم چرا یسدمد ! فک م کردم شب‬ ‫بسام و د تر باش ‪ .‬چقد ش دغ اینجا‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪113 /‬‬

‫را گرف م و دیهری را گذاشعع م زیر‬

‫م داد‪ .‬رروژک در زورهای یورش را م زد‪ .‬حسا شعع دغتر‬

‫دسعع‬

‫با یک دسعع‬

‫را ایهار ک غل و‬

‫شده بدد و صف طدالی تر‪ .‬هرجای حسا ک تاریکتر بدد‬

‫زیجسر کرده باشعهد روی زمسن م کشععسد‪ .‬م کشسدم‪ .‬رابهد‬

‫م شععد چهدتای از ی ها را دید ک زل زده بددید ب من‪ .‬با‬

‫بسرو م زد‬

‫هما لباسها هما قساف ها‪ .‬رشعع م سععدو ‪ .‬م سععدو ‪.‬‬

‫و وشک م شد‪ .‬ایهش های رایم ودرد شده بددید و با هر‬

‫ههدز در گدشعععم م زد‪:‬‬

‫بازوی ‪ .‬کدتاه قدم برم داش‬

‫و راهای‬

‫ردس ع م را راره کرده بدد و چرك از زومهای‬

‫ودرده باشهد تسر م کشسدید‪ .‬فریاد‬

‫قدم ایهار دوباره چک‬

‫رعاره رععاره شعععده بدد‪ .‬صعععدای‬

‫شعق‪...‬شعق‪...‬شق‪ . ...‬سرباز ج دی در جدری ایت اده بدد ک‬

‫در گ دیم وشک شده بدد و باال یم یمد‪ .‬سرباز حاال یشت‬

‫لدل ی ت هه‬

‫سم‬

‫بدد زیرِ یت ع سقِ ریگ و رو رف و تکس داده بدد ب دیدار و‬

‫من‪ .‬بععاتدم‬

‫را از کمر بععاز کرده بدد و م کدبسععد بع را‬

‫بازی بازی م کرد‪« .‬سربازا حققسسسققسسس‬

‫با ضامن ت هه‬

‫من بدد؛ صاس م رسسد وس رسشای‬

‫رای ‪ .‬کدبسد‪ .‬م کدبسد‪.‬‬ ‫م کدبسد تدی راهایم تا بس م تدی دهایم تا الل شدم تدی‬

‫ایهههن ‪.»...‬‬ ‫در تاریک از ر ها باال رف سم‪ .‬تمام حداسععم ر این بدد ک‬ ‫رایم یرود روی چادرش‪ .‬ز درش‬

‫هسکل ج دی در اجازه‬

‫و رایم را‬

‫سععرم تدی سععرم تدی سععرم تا بسهدش دسعع‬

‫بهسرید و ررتم کههد تدی ماشسن و ببریدم جای وس بسابا‬

‫داد بدو صعف برویم داول‪ .‬سالن ش دغ بدد و گرم‪ .‬ز ها‬

‫درو سعععدل ای ک زیر یف ان همسشعععه ای م سعععدو ‪.‬‬

‫با کاغذهای تب سغات وددشعععا را باد م زدید و یای حرس‬

‫م سعدو سم‪ .‬ود روی صدر هاما سساه شده بدد‪ .‬چپسده‬

‫زد یداشعع هد‪ .‬یشععایدم‬ ‫وددکار را برای‬

‫روی یسمک‬

‫کالس و برگ ها و‬

‫یوردم‪ .‬وددم هم یشععتعع م روی یسمک‬

‫تکای م ودرد بدی ع دی‬

‫کهاری ک رو ب رهجره بدد‪.‬‬ ‫سههسه یهاه‬

‫بددیم در هم و فرو رف ع بددیم الی همدیهر‪ .‬هرکس کع‬ ‫قهدهای ریعگ و بزرگ از دل تاریک بسرو زد و سعععسه ی‬ ‫دود را شعععکاف‬

‫را روی صدرتم احتاس کردم‪.‬‬

‫ع ب مادرجا !؟‬

‫و یمد‪ .‬یمد یشعععتععع‬

‫روی دیدار روی‬

‫یت ع سق کهه روی ک م ایقالن‪.‬‬

‫‪ -‬رتعرم واسع وددتد ک یدشع‬

‫واس مهم بهدیس‪ .‬سداد‬

‫یدارم من‪.‬‬

‫«سربازا حقسق ایههققالاان شمااا هتت سسسددد ایههققالببب‬ ‫چشعششممم ایهه ظاااررر شممماست »‪ .‬بالبال م زدید و‬

‫برگ ها را از دسععع‬

‫گرف م و روی یسمک‬

‫از سعععرکدل همدیهر باال م رف هد‪ .‬از دیدا های یس شعععا‬

‫کم یزدیک‬

‫رف م‪.‬‬

‫ود م چکسد‪.‬‬

‫ع وب مادرجا ‪ !...‬ب ک م ودای رأی بدی؟‬

‫رسرز صدایم م کرد‪:‬‬

‫ایهعار ک مس‬

‫زده باشعععهد کف رای‬

‫یکهد تمعام ته‬

‫را زیر و رو کرده بعاشعععد ب ودد یمد و‬

‫چشعمهای‬

‫و شعععاش باال م زد‪ .‬تددهای‬

‫‪ -‬رتععرم‪ !...‬بسا بریم دیه ‪ .‬حال‬

‫یا برق ول اژ باالی‬

‫باز شد‪ .‬چشمهایم از حدق بسرو زده بددید و‬

‫ودن یسس ریه‬

‫م لرزی‪ .‬بسا بریم اال بچ هام مسا رش‬ ‫دسععع م را گرفع‬

‫رریده‬

‫در م مدیم‪.‬‬

‫و از ر ع ها برد رایسن‪ .‬رروژک در وامدشِ‬

‫ود ازشعا بسرو م زد‪ .‬فریاد در گ دیم وشعک شده بدد‬

‫وامدش شد‪ .‬م لرزیدم‪ .‬یم تدایت م راه بروم‪.‬‬

‫و باال یم یمد‪.‬‬

‫چشمهایم سساه م رف ‪ .‬اف ادم‪ .‬اف ادم زمسن‪.‬‬

‫ع چسز ‪ ...‬چسز ‪ ...‬یقای رئست رترم‪.‬‬

‫روی برگ های رأی یدش بددم «حتن روحای »‪.‬‬

‫از رهجره بسرو را یهاه کردم‪ .‬یتعععسم کدچک از جای ک‬ ‫مع دم یبدد کجاس ع‬

‫ب هد شععد و گرد و واك زمسن را ب هد‬

‫کرد و ج د یمد‪ .‬از روی صععف و الب الی یدمها گذشعع‬

‫و‬

‫زد ب صدرتم‪ .‬زد‪ .‬م زد ب صدرتم‪ .‬بدی گهد عرق و سسهار‬

‫امیر رنس‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪114 /‬‬

‫عال س ع‬

‫نقد و بررسی‬

‫و این برودرد مجازی (اینک شعععار یم دهسد و‬

‫حرس م زیسد) با داس ع ا زیباس ع ‪ .‬ب جز ی جم ی یور‬ ‫بتسار ودب دارد و در ای ان‬

‫ک در رایا داسع ا یورده شعده ک ب جای ی م تدایت سد‬

‫کردهاید‪ .‬در این داس ا چهد ات اق جالب رخ‬

‫بهدیتعسد «یهدشع م رئست » ول اینک بسا م کهسد ب جای‬

‫داس ا شما یثر و تدصس ا‬ ‫ک ما‬

‫دق‬

‫م دهد‪ .‬شععما مدضععدع داسعع ا را صععریح بسا و ی را ب‬ ‫م عاطعب دیک ع یم کهسعد ی را یشعععا م دهسد ک این‬ ‫ویژگ‬

‫داسعع ا شععما را جذان م کهد‪ .‬الب در رایا بهدی‬

‫رئستع یدشع اید روحای ب هما معهاسع‬ ‫ای عان کردهایعد؛ در این قتعععمع‬

‫ک رئست را‬

‫باهدش عمل یکرده و‬

‫داس ع ا را شعععاری ب رایا رسععایدهاید‪ .‬در این فضععای ک‬

‫داسع ا بتعسار ضعسف عمل کردهاید و مایهد یگه تب سغات‬

‫ساو اید رروژک در یق‬

‫اساس ای ا م کهد و یدر کمسدی‬

‫ی را ب اتمام م رسعایسد‪ .‬فضععاسععازیِ داسع ا بتععسار عال‬

‫اص‬

‫فضای درگسری و دس هسری او در‬

‫ایجام شعده اما یکسعری متعائل و مشععکال‬

‫اسععاس در‬

‫«یدر مه اب های سعععالن هم اگر از الب الی ایبده جمعس‬

‫ک‬

‫مسزها وول م ودردید جا سعععالم در م کرد تا‬

‫در این قتععم‬ ‫واطرا‬

‫درگسریهای ات اقا‬

‫ی تجمعها حکدم‬

‫ف سععاو م شععدد‬

‫سعال هشع اد و هش‬

‫شع صعس‬

‫اص‬

‫ک در‬

‫داس ا را دس هسر‬

‫شعکهج و زوم م کهد‪ .‬یدیتهده این تداع را ب ات اقا‬ ‫ای ابا‬

‫ک ب مثاب یسروگاه‬

‫در یظر گرف شده و این بسایهر یسروگاه س‬ ‫اف اده و در حال یابددیس ‪ .‬ول‬

‫در قتععم های از داس ع ا برای تدصععسف ی م تدایت ع سد‬ ‫مت قسمتر عمل کهسد و ی را واضحتر بسا کهسد‪.‬‬ ‫(رروژک در گدز گدزی کرد و زیر روشععهای کمجای ک ول‬ ‫داد)‬

‫و رأیگسری امتعال وصل کرده و فضای جالب را‬ ‫دیهر رسرز اس ‪ .‬ک در این‬

‫روشعههری را ب تصعدیر بکشسد اما باید تدج داش باشسد‬

‫چ کت س ‪ .‬ما م دایسم‬

‫ک در این فضعا از زبا کثسف اسع اده یم شدد هر چقدر‬

‫فضا حضدر دارد‪ .‬اما مع دم یست‬

‫ک قصد دارد رأی بدهد این رای داد ممکن اس‬

‫ب دلسل‬

‫تاثسر قرار گرف ن از جایب مدیا باشد و یا ممکن اس‬

‫رسرز از وایداده شعهدا باشعد‪ .‬تصعمسم دارد ب رئست رأی‬ ‫بدهد او سعداد یدارد و شع صس‬

‫اص‬

‫داس ا قرار اس‬

‫بع جععای او برگع ی رای را رر کهععد کع مث ن بع جععای او‬ ‫م یدیتعععد روحععای ‪ .‬این دو‬ ‫تقابلِ سععال هشع اد و هش‬ ‫روز رأیگسری ای ابا‬

‫و‬

‫امتال‬

‫هم ک یدیتععهده عصععبای باشععد برای ب تصععدیر کشععسد‬ ‫عصبایس‬

‫ودد باید از زبای اس اده کهد ک با فضای ساو‬

‫شده در داس ا همودای داش باشد‪.‬‬ ‫(یدر مه اب های سععالن هم اگر از الب الی ایبده جمعس‬ ‫رشععع‬

‫ک‬

‫مسزها وول م ودردید جا سعععالم در م کرد تا‬ ‫یزدیک ر های حسا بسشععع ر‬ ‫یم رسسد)‬ ‫در این قتعععمع‬

‫یدر مه ععاب‬

‫و درواقع بسایهر‬

‫یم تداید مجاز یا اس عاره باشد‬

‫ای ان بسن رئست و‬

‫از مه عان گدی های ک سعععال‬

‫ودن اسعع‬ ‫فضاح‬

‫یک حکدم‬

‫و‬

‫شععما قصععد دارید حماس ع بهدیتععسد و فضععای اع راض و‬

‫ب تصعدیر م کشد‪ .‬ش صس‬

‫تل‬

‫ر ر‬

‫م کهد در اصل هما یدر اس‬

‫ک رروژک درش ب ر ر‬

‫یزدیک ر های حسا بسش ر یم رسسد»‬ ‫چهد فضععای م‬

‫حدادا هش اد و هش‬

‫را تداع م کهد ک در ی سال زیر‬

‫رروژک در از او اقرار م گرف هد‪ .‬رروژک دری ک ی جاس‬

‫داس ا وجدد دارد ک باید ی ها را رفع کهسد‪.‬‬ ‫رشععع‬

‫ی برای ش صس‬

‫دسععع هسر‬

‫روحای سعع ‪ .‬یدرسهای ک‬

‫هشععع اد و هشععع‬

‫در داسععع عا م دهسد بتعععسار‬

‫شعععکهج و اعدام شعععدید در‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪115 /‬‬

‫یهای‬

‫هم ی دایت اید عهدا کهسد ک عبار‬

‫(جا سالم در‬

‫داسععع ا بسا م کهسد‪( :‬سعععسهاری گرف م‪ .‬حرار‬

‫فهدک‬

‫کرد ) را برای ی یوردهاید‪.‬‬

‫گرف‬

‫بعایعد این تعبسر را به ر بسعا کرده و از اسععع ععارهی به ری‬

‫اسعع اده کهسد زیرا این فعل برای این جم ب کار یم رود‬

‫اسع اده م کردید‪ .‬اگر مهظدر شما یدر مه اب س‬ ‫«جا سعالم در کرد » برای ی اشع باه اس‬

‫رس فعل‬

‫و به ر اس‬

‫از‬

‫ب صدرتم) باید ب جای فعل «گرف » از فعل «ودرد»‬

‫و ضعف تالسف دارد‪.‬‬ ‫وق‬

‫ش ع صععس‬

‫بچ را در داس ع ا وارد م کهسد م اطب‬

‫تعبسر دیهری اسععع اده شعععدد‪ .‬ول اگر یدر مه اب تعبسری‬

‫م دج یم شدد ک او چ یقش در داس ا دارد و برای چ‬

‫ک سال هش اد و‬

‫یمده اس ‪ .‬تصمسم دارید حضدر بچ را بسهدده ج ده دهسد‬

‫کهای و اسع عاری از مه انصدرتا اس‬ ‫هشعع‬ ‫برای‬

‫دسعع هسر شععدید رس فعل «جا سععالم در م کرد»‬ ‫مهاسععب اسعع‬

‫یم شعععدد و ررداوع‬

‫ک این تأویل در داسعع ا سععاو‬

‫لشعکری را ب تصعدیر م کشسدید و فق حضدر ی بچ را‬

‫یم گسرد‪.‬‬

‫عمده یم کردید و ررداو‬

‫بسشععع ری در ایجاد این فضعععا‬

‫(رروژک در گدز گدزی کرد و زیر روشععهای کمجای ک ول‬

‫ایجام م دادید‪ .‬در ش صس‬

‫رردازیِ ز ِ داس ا مدفق عمل‬

‫داد)‬

‫کردهاید زی ک مدام در داسعع ا ههدر م کهد و هر زمای‬

‫در این قتعععمع‬ ‫مهاسعب اس‬

‫کاف برای ی صعععدر‬

‫ول یامدفق عمل کردهاید ب یدع باید فضعععای سعععساه‬

‫برای عبعار‬

‫«گدز گدز» فعل «ول داد»‬

‫اما در این فضا اس اده از این زبا یادرس‬

‫اس ‪.‬‬

‫«سععربازا حقسق اید» را ب عهدا‬

‫ترجسع در قتععم های م‬

‫(یهعاهم از رعاهعای لرزای‬

‫بعاال یمد و از روی شعععای های‬

‫اف ادهاش سعُر ودرد تا سربازی ک ج دی در ورودی رت‬ ‫م داد‪ .‬بععا کاله وددش را بععاد م زد و ی تععع‬

‫ف سعع بار تکرار م کهسد اما‬

‫ودن جا یس اده اسععع ‪ .‬ترجسع ک از رروژک در م یورید‬ ‫ودن و ب مدقع و ب جا اس اده شده اس ‪.‬‬

‫را ردس‬

‫م کرد)‬ ‫این قتم‬

‫هم ک وارد م شععدد درسعع‬ ‫اضععاف م شععدد‪ .‬عبار‬

‫و صععلسح ب بازی داسعع ا‬

‫م گدیسد‪( :‬چشمهایم از حدق بسرو زده بددید‬

‫در قتعم‬

‫و ود ازشععا بسرو م زد) اسعع اده از دو فعل بسرو زده‬ ‫به ر اس‬

‫اینطدر بسا شدد‪:‬‬

‫«یهعاهم از رعاهعای لرزای‬

‫بدد و بسرو م زد در دو جم‬

‫بعاال یمد و از روی شعععای های‬

‫اف ادهاش سعُر ودرد تا سربازی ک ج دی در ورودی رت‬ ‫م داد و با کاله وددش را باد م زد‪ ».‬بعد از رتعع‬ ‫باید حرس «و» قرار بهسرد‪ .‬جم ی «ی ت‬ ‫اضعاف و به ر اسع‬

‫م داد‬

‫را ردس م کرد»‬

‫اضععععاف ع در ی بههجععایسم‪.‬‬

‫در ادام ی داس ا در سآر «ب کالشسهک‬

‫م تدایسد ی را حذس ب قریه ل ظ یا فعل دوم را‬

‫عدض کهسد‪.‬‬

‫حذس شدد‪ .‬یباید بسهدده جم را ادام‬

‫بععدهعسعم و تعدصعععس ععا‬

‫اسععع‬

‫ک روی دوش‬

‫(ع چسز ‪ ...‬چسز ‪ ...‬یقای رئست رترم)‬ ‫در این قتعم‬

‫شعک شع صععس‬

‫شعع صععس‬

‫م وداهد یقای رئستعع را ب یاد یورد و ب او‬

‫شعده ک باید ب چ کتع رأی دهد و در این تصمسم‬

‫هسچ یقشع یداشع اسع ‪ .‬ش صس‬

‫واژهی «شای » را اس اده کهسد‪.‬‬

‫مجرم یستع‬

‫(سعرباز دیهری در ام داد یت ع سق کم ریگ دیدار م رف‬

‫چد در سال هش اد و هش‬

‫و م یمد)‬

‫قآعس‬ ‫روی دیدار یدش‬

‫ک رشعع‬

‫و حاال کمریگ شده اس ‪ .‬یشای های ک در داس ا اس اده‬ ‫شعدهاید بتسار تسزهدشای ای ان شده اس ‪ .‬در قتم‬

‫از‬

‫رسرز را ب ای ان یقای‬

‫رئستععع با واژه های «چسز چسز» یشعععا م دهسد یعه ی‬ ‫گ‬

‫ت د ت د م ودرد» رسشعععههعاد م دهم بجای واژهی «دوش»‬

‫یدیتعهده از شعاری م گدید ک حکدم‬

‫رشعع‬

‫سععرهم یادرسعع‬

‫رسرز در این داس ا‬

‫اما راوی یا هما قهرما داسع ا مجرم اس‬ ‫دس هسر و شکهج شده ول با‬

‫م گدید «روحای » و تردیدی هم یدارد این باله‬ ‫این قآعس‬

‫اسعع‬

‫مدضععدع داسعع ا را وران‬

‫م کهد‪.‬‬ ‫(بالبال م زدید و از سرکدل همدیهر باال م رف هد)‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪116 /‬‬

‫در این قتم‬

‫واژهی سرکدل غ‬

‫یدش ع شععدد‪ .‬تدصععس ا‬

‫اس‬

‫و باید «سروکدل»‬

‫بتعسار حائز اهمس‬

‫اس‬

‫یم کهد و‬

‫بهسرید‪ .‬تدصعععس ا‬

‫و یثر شعععما سعععرراسعع‬

‫شععما م اطب را اّی‬

‫در ی سج به ر اس‬

‫بدد با اینک‬

‫فضعای سسهمای ودب در داس ا شما ساو م شدد‪ .‬شما‬

‫اشععکاالت وجدد داشعع‬

‫م تدایسعد داسععع ا را ب اکرا دربساورید و با ی برودردی‬

‫بسعا کردم‪ .‬این داسععع ا برای به ر شعععد جای کار دارد‬

‫شععاری یداش باشسد تهها ات اق شعاری ک در داس ا رخ‬

‫بک زده م شعععدد و ب‬

‫م دهد ای ان روحای ب جای رئستعع سع ع‬ ‫هسچ شعععک و بعا قآعس‬

‫کامل‪ .‬شعععما تل‬

‫ول با سعع‬

‫ی را در یظر‬

‫قتعععم های در داسععع ا ک ف‬

‫گسری زیاد ی ها را‬

‫ی هم ب‬

‫شکهج های سال هش اد و هش‬

‫م روید و ی را یام مدس‬

‫تاثسر جریای‬

‫م گدیسعد بتعععسعار زیبعاسععع‬

‫امعا م تدایسد باز هم ی را‬

‫هتععع سعد کع عهدا م کهد یدمهای ودن ب روحای رأی‬

‫یعام مدستر بسعا کهسد یعه باید ب یدع این قهد (روای‬

‫قصعد دارید داس ا جهای بهدیتسد باید‬

‫اکهد (ای ابا‬

‫م دههد اما وق‬

‫در یظر بهسریعد کع داسععع ا در تمام زما های ک ودایده‬ ‫م شعدد جذابس‬

‫داشع باشد و وق‬

‫سععال هشعع اد و هشعع ) را در ین روای‬

‫امتعععال) حععل کهسععد و مسزا ین و قهععد را جدری در یظر‬

‫در گذر زما دیدتا‬

‫بهسرید ک کام ن در هم حل شععدید‪ .‬در این داسعع ا شععما‬

‫تغسسر کرد از یدشع ن داس ا تا رشسما یشدید رس تدصس‬

‫مدفق بددهاید اما در برو قتعععم ها ورده واكهای قهد‬

‫م کهم داس ا تا را بدل ب تریبد سساس‬

‫یکهسد و شعاری‬

‫دیده م شعدد و در ب‬

‫های سععال هش اد و هش‬

‫بسرو‬

‫و سعععدهای‬

‫یهدیتسد‪ .‬همسش این فرض را در یظر بهسرید ک اثرتا را ب‬

‫م زید‪ .‬شعععما م تدایسد ب ت سل ودد سعععم‬

‫جها ارائ م دهسد رس برودرد ودد را با داسعع ا بر این‬

‫زیبعاتری بدهسد اما در کل داسععع ا جالب و ودب بدد و‬

‫اسعععاس تهظسم کهسد‪ .‬ب عبارت هدشچروای در داسعع ا‬

‫تقابل زیبای بسن عهاصر ی شکل گرف بدد‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪117 /‬‬

‫یم دیدم‪ .‬فق یدر کمسععدی از مسزهای همتای ب چشمم‬

‫کافه هيومن‬

‫م ودرد‪ .‬شعاید اشع باه شده بدد‪ .‬مدت همد طدر مه ظر‬ ‫یشت م تا وق‬

‫اع راض کهم ول وبری‬

‫گارسد بساد به‬

‫یشد‪ .‬کت هم اطرافم یبدد ک باهاش حرس بزیم‪ .‬بدیم درد‬ ‫گرف بدد و دیه یم تدیت ع م او صععهدل رو تلمل کهم‪.‬‬ ‫راشدم و با صدای یتب ا ب هد گ م‪ :‬بب شسد م ش ی للظ‬ ‫تشریف بسارین‪ .‬کم بعد گارسد اومد سراغم‪.‬‬ ‫ فکر م کهم فرامدش کردیعد بهم مهد و سعععرویس بدید‬‫اینجا وس‬ ‫شد‬

‫تاریک و سععد‬

‫و کدره و این صععهدل هم ب‬

‫اّی م م که ‪ .‬م ش مسز مهد عدض کهسد؟‬

‫ ما اینجا مهد یداریم قربا مسز شعععما هم باید اینطدری‬‫باش ‪.‬‬ ‫ع یعه چ مهد یداریم؟ چرا مسز من باید اینطدری باش ؟‬ ‫ ما برای هر مشععع ری مسز واص اوید م چسهسم ایهم مسز‬‫شماس ‪.‬‬ ‫ع مه من چ فرق با بقس دارم؟‬ ‫ع در این مدرد صاحب کاف تصمسم م گسره‪ .‬امکای‬ ‫کاف های زیادی رو گش بددم ول تا حاال گذرم ب اینجا‬ ‫یس اده بدد‪ .‬اح مال م دادم از کاف مدز به ر باشعع و یا ح‬ ‫او دومع ی مهسودری! بعا اینکع حرسهعای ضعععد و‬ ‫یقسض در مدردش م زدید ام لای‬

‫ضرر یداش ‪.‬‬

‫رف م داول و در یهاه اول گسج و حسرا شعععدم‪ .‬داول کاف‬ ‫شعععبسع هسچکدوم از کاف های ک رف بددم یبدد‪ .‬مسزها با‬ ‫فاصع های وس‬

‫زیاد از هم چسده شده بددید و هسچ دو تا‬

‫مسزی شععبس هم یبدد‪ .‬بعضعع تجم‬

‫و دروشععا بعضعع‬

‫ریهاریگ و رر سعروصدا و بعض ساک‬

‫و تاریک‪ .‬مشغدل‬

‫تماشا بددم ک گارسدی ب سم م اومد‪ :‬از این طرس قربا‬ ‫مسز شما او جاس ‪.‬‬ ‫مسز سععادهای در مقاب م بدد‪ .‬گارسععد رف‬

‫و من با حسر‬

‫روی تکصعهدل شعکتع و داغد یشععتع م‪ .‬یم تدیت م‬ ‫راح‬

‫تکس بدم و هرطدر م یشت م اّی‬

‫م شدم‪ .‬سرگرم‬

‫سعروک زد با صهدل بددم ک م دج شدم اطرافم تاریک‬ ‫و تاریکتر شعععد تا اینک ح‬

‫دسععع های وددم رو هم‬

‫هت‬

‫مسز شما تغسسر داده بش یا ب همسن شکل باق بمدی ‪.‬‬ ‫ع من م تدیم با صاحب کاف صلب‬

‫کهم؟‬

‫ وسر قربا ! ایشعد فق دسع در م د با کتع صلب‬‫یم کهن‪.‬‬ ‫ جعالبع چ کاف ی مشععع ریمداری! ول وب مجبدر ک‬‫یست م اینجا رو تلمل کهم‪ .‬من م رم‪.‬‬ ‫ع یسازی ب ترك کرد شما یست‬ ‫مد‬

‫مش ص‬

‫قربا ما وددمد بعد از‬

‫مش ری رو بسرو م کهسم‪.‬‬

‫ع ول من م ودام همسن اال برم!‬ ‫رس‬

‫چشععمهای مبهد‬

‫گارسععد و بقس ی مش ع ریها زدم‬

‫بسرو !‬ ‫وسابد رر از کاف های ش دغ و روشن بدد‪ .‬سرمد ب هد کردم‬ ‫و یهاه دوباره ب تاب دی روی در ایداو م اسعععم این کاف‬ ‫باید یادم م مدید!‬ ‫لی ضاال ا‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪118 /‬‬

‫(داوعل کعاف شعععبس هسچکدوم از کاف های ک رف بددم‬

‫نقد و بررسی‬

‫یبدد) شعععمعا م تدایتععع سعد بعا بسای م او‬ ‫طرح داسع ع ا شعععما ودن اسع ع‬

‫این ب‬

‫را‬

‫ول از رس اجرای ی‬

‫بهدیتععسد؛ مث ن‪« :‬کاف شععبس هسچکدام از کاف های ک رف‬

‫و فضای‬

‫بددم یبدد» یا «اینجا دیهر شعععبس هسچکدام از کاف های ک‬

‫بریسامدهاید‪ .‬یام داس ا (کاف هسدمن) مهاسب اس‬

‫کهسعد با حذس واژهی «داول» بسا‬

‫را در ّهن م اطب شععکل م دهد‪ .‬شععما کاف را ب مثاب ی‬

‫رف ع بددم یبدد»‪ .‬دقع‬

‫یک جها کدچک در یظر گرف اید ک در ی صععاحب کاف‬

‫چهدی عدض شده و معها چهدی تغسسر م کهد‪.‬‬

‫را‬

‫یدیتععهده باید در زبا وتععسس باشععد و زمای ک از یک‬

‫دارد طدریکع هر زمعا ک ب داهد ی ها را بسرو و برای‬

‫یشععای اسعع اده م کهد در طدل داسعع ا از ی کار بکشععد‪.‬‬

‫م کهعد‪ .‬یام «کاف ایتعععا ها»‬

‫و برو از‬

‫همایهد ودا تدایای اوراج ورود و تعسسن سعععریدشععع‬ ‫ی هعا صعععهعدل مشععع‬ ‫کهای ایسعع‬

‫اجرای‬

‫واژهها شعکتع بسا م شععدد‪ .‬فکر و ایدهی داس ا جالب‬

‫م تداید با زبا معسار یدش‬

‫از ی کار کشسده‬

‫ب این رویکرد‪ .‬اما داسعع ا در ب‬

‫دچار مشعکل اس‬

‫و ب راح‬

‫در داس ا شما زبا معسار و لدگد درهم یمس‬ ‫اس‬

‫ک با اجرای یادرس‬

‫اما حسف اس‬

‫شدد‪.‬‬

‫یم شدد‪.‬‬

‫(کاف های زیادی رو گش بددم ول تا حاال گذرم ب اینجا‬

‫(اینجا دیهر شبس هسچکدام از کاف های ک رف بددم یبدد)‬

‫یس اده بدد) این سعآر حشععد اسع‬

‫و در رسشبرد داس ا ب‬

‫م اطب کمک یم کهد و باید حذس شدد‪( .‬اح مال م دادم‬ ‫از کاف مدز به ر باش و یا ح‬

‫او دوم ی مهسودری!)‬

‫این سعععآر در ّهن م اطب ایجاد سعععدال م کهد «اینجا»‬ ‫یعه کجا؟ ییا مهظدر زمسن یا زیدگ اسعع ؟ مثل یدم ک‬ ‫تازه م دلد م شعدد و جها اطراس ودد را یم شهاسد‪ .‬این‬

‫شععما باید از تمام عهاصععر و یشععای های ک در داسعع ا یام‬

‫سععآر یک تمهسد و برش اسعع‬

‫م برید کار بکشسد و در طدل داس ا از ی ها اس اده کهسد‪.‬‬

‫دیسای داس ا م کهد‪.‬‬

‫بسا کاف مدز ب م اطب و م دهد و این یشععای او را ب‬

‫(مسزها با فاص های وس‬

‫سععم‬

‫افکار سععکچدال م برد در ی سج از متععسر اصعع‬

‫زیاد از هم چسده شده بددید) در‬

‫زیاد» در اینجا م هدم یدارد و به ر بدد‬

‫از بسن‬

‫اینطدر بسا شدد‪« :‬مسزها با فاص از هم چسده شده بددید»‬

‫از کاف مدز یم شدد‬

‫«و هسچ دو تا مسزی شبس هم یبدد» بسا «تا» ضرورت یدارد‪.‬‬

‫داسع ا مهلرس شعده و تمرکز روی متأل ی اص‬ ‫م رود زیرا در ادام ی داس ا صلب‬

‫اینجا بسا «وس‬

‫ک یاگها م اطب را وارد‬

‫و از ی در روید داسعع ا کاری کشععسده یم شععدد و یا بسا‬

‫«و هسچ دو مسزی شعععبسع هم یبدد»‪ :‬تدج کهسد ک با همسن‬

‫کاف ی مهسودری داس ا را از چسزهای شسک ایبار کرد‬

‫حعذس کدچک زبا چهدی تغسسر کرده و روا و صعععاس‬

‫و عجسب ج ده داد ی اس ع ‪ .‬داس ع ا ب قدر کاف عجسب‬

‫م شععدد‪ .‬یدیتععهده باید با زبا بازی کهد و با ی دوسعع‬

‫اسع‬

‫این یشعای ها فق ودایهده را از متسر اص‬

‫مهلرس‬

‫شدد‪.‬‬

‫م کهد‪.‬‬

‫(بعض تجم‬

‫(با اینک حرسهای ضععد و یقسضعع در مدردش م زدید‬

‫و بعضعع سععاک‬

‫ام لای‬

‫ضععرر یداشعع ‪ .‬رف م داول و در یهاه اول گسج و‬

‫حسرا شعدم) تمام سآرها از اب دا تا ب اینجا حشد اس‬ ‫و باید حذس شدد و از اینجا ب بعد اس‬ ‫گرف و ساو م شدد‪.‬‬

‫ک داس ا شکل‬

‫و دروشا بعض ریهاریگ و رر سروصدا‬ ‫و تاریک) این سععآرها م تداید اینگدی‬

‫بسا شدد‪« :‬بعض تجم‬

‫و دروشا برو شا هم ساک‬

‫و تاریک و بقس ریهاریگ و رر از صععدا»‪ .‬یدیتععهده باید با‬ ‫زبا یدرس بدهد و همایهد یک ابژه از ی اس اده کهد‪.‬‬ ‫(مشعغدل تماشا بددم)‪ :‬واژهی «مشغدل» با للن یرام داس ا‬ ‫در تقابل اسعع‬

‫و به ر اسعع‬

‫اینطدر گ‬

‫شععدد «درحال‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪119 /‬‬

‫تماشعا بددم»‪( .‬ک گارسدی ب‬ ‫سم م اومد)‪ :‬به ر اس‬

‫این یشعای قابل قبدل اس ‪( .‬تا‬ ‫اینک ح‬

‫ب جای‬

‫دس های وددم را‬

‫واژهی «اومد» از «یمد» اسع اده‬

‫یم دیدم)‪.‬‬

‫شدد‪.‬‬

‫داس ا ب راح‬

‫تدجع کهسعد کع با همسن تغسسر‬

‫زبا معسار یدش ع شععدد زبای‬

‫زبعا لدگد ب معسار چقدر زبا‬

‫ک با فضای ابزورد ی همهدی‬

‫یرم و یثر روا تر م شدد‪.‬‬

‫دارد و یثر و للن به ری ب ع‬

‫(از این طرس قربا مسز شعععما‬

‫داس ا م دهد‪.‬‬

‫او جاس ع ) در اینجا چد از‬

‫(فق یدر کمسدی )‪ :‬شما سع‬

‫دیالدگ اسع اده شده باید زبا‬

‫دارید با اس اده از واژگا «یدر‬

‫ب صعععدر‬

‫لدگد بسا شعععدد‪.‬‬

‫یشعا دهسد‪ .‬ول این واژگا با فضعای داس ا یدمدری ک‬

‫و من با حسر‬

‫روی تک صعهدل شکت و داغد یشت م)‪ :‬در فضای ک‬ ‫در ادام ی داسعع ا ی را ب تصععدیر م کشععسد حسر‬ ‫م زید رس بسا ک ب ی حشعد اسع‬

‫مدج‬

‫و ضرورت یدارد و‬

‫تدضعسح و تدصعسف اضاف اس ‪ .‬فضا ی قدر باعِ تعجب‬ ‫اسع‬

‫شدد‪ .‬باید وس‬

‫م تدایت‬

‫کمسد» دویلستم را در داس ا‬

‫(مسز سععادهای در مقاب م بدد‪ .‬گارسععد رف‬

‫ک یسازی یدارد در اب دا حسر‬

‫با‬

‫ش صس‬

‫داس ا بسا‬

‫سرد و ابزورد با داس ا برودرد شدد زیرا‬ ‫و این حال‬

‫فضعای داس ا ب این شکل بسا شده اس‬ ‫برای م اطب تداع م کهد‪( .‬گارسعععد رف‬

‫را‬

‫و روی تک‬

‫صععهدل شععکتع ای یشععتع م یا روی تک صععهدل داغای‬

‫برای م اطب ب تص عدیر م کشععسد در تقابل اسعع‬

‫و با ی‬

‫سازگاری یدارد‪.‬‬ ‫(از مسزهای همتای ب چشمم م ودرد)‪ :‬به ر اس‬

‫ب جای‬

‫«مسزهای همتعععای » «مسزهای بغ » اسععع اده شعععدد زیرا‬ ‫همهدی یدارد و ل اه درسع‬

‫یستع‬

‫داس ع ا ب طهازی‬

‫یساز دارد اما این بسا در این جایهاه قرار یم گسرد و طبسع‬ ‫یست ‪.‬‬ ‫(شعاید اش باه شده بدد‪ .‬مدت همد طدر مه ظر یشت م تا‬ ‫وق‬

‫گارسد بساد به‬

‫یشععتعع م) شععکتعع و داغد یک اسعع‬

‫رس به ر اسعع‬

‫برای ادی‬

‫هما طدر ک اشاره کردم یک از ی ها گ‬

‫شدد‪.‬‬

‫«شعاید اشع باه شده بدد‪ .‬مدت هما طدر مه ظر یشت م تا‬

‫(یم تدیتع م راح‬

‫تکس بدم و هرطدر م یشععت ع م اّی‬

‫م شععدم)‪ :‬یدیتععهده یم تداید زبا لدگد و معسار را با هم‬

‫وق‬

‫این ب‬

‫اع راض کهم)‬ ‫تدصس م کهم اینطدر بهدیتسد‪:‬‬

‫گارسد بساید و اع راس کهم»‬

‫این گارسععد چ کت ع اس ع ؟ معادل کشععسش ع س ع‬

‫اس اده کهد و مهآق زبای را زیر را بهذارد‪.‬‬

‫ش صس‬

‫(سرگرم سروک زد با صهدل بددم ک م دج شدم اطرافم‬

‫تدجع کهسععد وق‬

‫تاریک و تاریکتر شعد)‪ :‬شما این سآر را بسا م کهسد ول‬

‫هدشگردای در ای ان واژگا صعععدر‬

‫ررداو ع‬

‫کععاف را برای ی ایجععام یم دهسععد و ب ع ی‬

‫یم رردازیعد‪ .‬یعه زمعای ک ایتعععا ب دیسا م یید جها‬ ‫تاریک و تاریکتر م شععدد وق‬ ‫یم دایم‬

‫چشععم باز م کهد حجم‬

‫بسش ر م شدد؟‬

‫ک‬

‫داس ا م وداهد ب او اع راس کهد؟‬

‫بدین صعدر‬

‫یثر داسععع ععا درسععع‬

‫اجرا شعععدد و‬ ‫گسرد یدیتعععهده‬

‫کمک م کهد ک م اطب در داسع ا م مرکز‬

‫شععده و سععدال برای‬

‫ایجاد شععدد بهابراین م اطب برای‬

‫داس ا معادل م سازد و داس ا باوررذیر م شدد‪.‬‬ ‫در ادام ی داسع ا شع صعس‬

‫ک از شرای مدجدد وت‬

‫ییعا این یم دایم حجم تاریک سععع ؟ ب م تدا از یهاه‬

‫شعده ب گارسد اع راض م کهد و گارسد راسخ م دهد‪:‬‬

‫یهس ستععم ای قادی از این زاوی ب داسعع ا یهاه کرد‪ .‬بهابراین‬

‫(‪ -‬در این مدرد صعععاحب کاف تصعععمسم م گسره‪ .‬امکای‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪121 /‬‬

‫هت‬

‫مسز شما تغسسر داده بش یا ب همسن شکل باق بمدی )‬

‫صععاحب کاف چ کتعع اسعع ؟ ییا صععاحب کاف هما‬ ‫ک قدرتمهد اسع‬

‫وداسع‬

‫(‪ -‬یسازی ب ترك کرد شعما یست‬ ‫از مد‬

‫و فضععا را م سععازد و دسع در‬

‫مش ص‬

‫قربا ما وددمد بعد‬

‫مش ری رو بسرو م کهسم‪).‬‬

‫این دیالدگ یور را م تدایسد در ای های داسععع ا بههجایسد‬

‫م دهد؟ صاحب کاف اس عارهای از ی اس ‪.‬‬

‫الب ی را بدو تدضعسح اضعافا‬

‫یک ی جالب ک این سعععآرها را دروشعععا ج ده م دهد‬

‫«من یم تدیم اینجعا رو تلمعل کهم م رم» و بعد دیالدگ‬

‫ک از گارسد ررسسده م شدد و اینها‬

‫رایای گارسعد را ّکر کهسد (وسر قربا ایشد فق دس در‬

‫ایجاد شده و‬

‫یم کهن) ول بقس دیالدگها کام ن‬

‫تمام سداالت س‬

‫هما سعداالت هتع هد ک م اطب در ّهه‬ ‫ب دیبال راسخ ودد در داس ا م گردد‪.‬‬ ‫چرا کاف صعععهدل های‬

‫م د با کت صلب‬ ‫اضاف و حشد اس ‪.‬‬

‫فرق داشععع ؟ چرا ما را برای ی‬

‫(ع ول من م ودام همسن اال برم!‬

‫صععهدل ای ان کردید؟ رس اینجا ما با م اطب هم طرس‬

‫رس‬

‫هتععع سم و صعععاحعب کاف هم م تداید ودا باشعععد و هم‬

‫بسرو !‬

‫م اطب‪ .‬م اطب کت س‬

‫ک با مشارک‬

‫و صریح بسا کهسد؛ مث ن‬

‫والق م ن شما‬

‫را کامل م کهد‪ .‬م ن شعما ههدری دارد ب مثاب یک اس عاره؛‬ ‫یعه این داسععع ا برای اینک ب داسععع ای ودشفرم‬

‫و‬

‫چشععمهای مبهد‬

‫گارسععد و بقس ی مش ع ریها زدم‬

‫وسابد رر از کاف های ش دغ و روشن بدد‪ .‬سرمد ب هد کردم‬ ‫و یهاه دوباره ب تاب دی روی در ایداو م اسعععم این کاف‬ ‫باید یادم م مدید!)‬

‫قدرتمهد تبدیل شعدد باید کدتاهتر شده و ب داس ایک تبدیل‬

‫این رایا بهدی کام ن اضععاف اس ع‬

‫شععدد‪ .‬داسعع ایک گپ بسن داسعع ا و شعععر را رر م کهد و‬

‫شععدد ی اس ع عارهای ک م اطب از داس ع ا سععاو از بسن‬

‫تأویلرذیرای و چهدبعدی یدشعع م شععدد تا م اطب برای‬

‫م رود‪ .‬اگر زبا در این داسععع ا درسععع‬

‫اجرا شعععدد و‬

‫یشعععایع ها معادلسعععازی کهد و معهای وددویژهی ودد را‬

‫ملکمتر باشعد ب داس ای زیبا بدل م شدد‪ .‬داس ا باید از‬

‫بتعازد‪ .‬ول وق‬

‫و اگر این تدضععسح بسا‬

‫شما ی تمهسد اب دای را برای داس ا تا‬

‫بدی ی م ن یغاز شدد وارد کاف م شدید و یشای های بسا‬

‫م یدیتسد م اطب را گسج کرده و داس ا را وران م کهسد‬

‫گارسد‬

‫یا باید برای این داسع ا یک تمهسد اسعاسع و اس عارههای‬

‫م کهسد از ملس کاف م گدیسد و بعد شع صس‬ ‫وارد و وق‬

‫واژه اع راس بسا م شععدد گارسععد ب مثاب‬

‫دیهر در یظر بهسریعد و ی را ب هدتر کهسد و یا ی را کدتاهتر‬

‫کشعس‬

‫بهدیتسد‪ .‬زبا در این داس ا باید معسار باشد‪ .‬یک ی جالب‬

‫ودا چ کت س ؟ هما صاحب مغازه؟ در اصل هم ی ما‬

‫این داسع ا صعاحب کاف اس‬

‫ک ب مثاب م اطب والق‬

‫ببرد و برای‬

‫یفریههده والق ک هما وداس‬

‫در یظر گرف م شدد‪.‬‬

‫(‪ -‬وسر قربا ! ایشعد فق دسع در م د با کت صلب‬

‫در یظر گرف م شعدد‪ .‬کشعس‬

‫کارگر وداس‬

‫ک هتع ع سم؟ ما م یدیتعععسم ک م اطب لذ‬ ‫اوسع‬

‫ک کار م کهسم و بعد از یدیتع‬

‫اولسن م عاطعب اسععع‬

‫و‬

‫داسع ا یدیتهده‬

‫یعه من بع مثاب ی ی دیهری و‬

‫یم کهن‪).‬‬

‫م عاطب هم لذ‬

‫یعه ودا یا مقام معظم رهبری دس در م دهد‪.‬‬

‫ی برودرد م کهد باید تأویل وددویژه ودد را بتازد مث ن‬

‫اگر م وداهسد داس ایک بهدیتسد در این قتم‬

‫باید داس ا‬

‫تأویل ع‬

‫م برد‪ .‬م اطب ک م ن را م وداید و با‬

‫عبدالرضعععای از داسععع ا کاف ودا و زیدگ‬

‫تمام شدد ول یدیتهده ی را ادام م دهد و بسا م کهد‪.‬‬

‫اس ‪ .‬دیهری معادل م اوت م سازد و کاف را ب مثاب یک‬

‫(‪ -‬جعالب چ کاف ی مشععع ریمداری! ول وب مجبدر ک‬

‫جامع ایتای دیک اتدری مثل کشدر ایرا و صاحب کاف یا‬

‫یستعع م اینجا رو تلمل کهم‪ .‬من م رم‪ ).‬این سععآر حشععد‬ ‫اسععع‬

‫و بسعای‬

‫ضعععرورت یدارد و اگر م وداهسد از ی‬

‫اس اده کهسد باید صریحتر بسا شدد‪.‬‬

‫وعدا را معادل مقام معظم رهبری در یظر گرف ک ح‬ ‫ردشعع‬

‫جهتععس‬

‫وح‬

‫چعپ باید باشعععد یا راسععع‬

‫در تدال‬ ‫دوال‬

‫در‬

‫رف ن یدمها ک با رای‬ ‫م کهد‪ .‬شعععما باید‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪121 /‬‬

‫یشای چسه م ن را رسچسده کهسد و ب م ن اطراس دهسد و اگر‬

‫کدتعاه کهسعد بعاید برای م اطب معادل بسروی ی را تعسسن‬

‫تصععمسم دارید داسعع ا را کدتاه بهدیتععسد باید یدرسهای‬

‫کهسد و مشععع‬

‫چرا این کار را‬

‫دقسقتری بدهسد این مدضعدع یم تداید مدضدع رما باشد‬

‫م کههد؟ گارسد چ کت س ؟ باید با ّهن م اطب بازی‬

‫اما م تداید مدضعدع یک داس ا کدتاه قدرتمهد باشد‪ .‬از ی‬

‫کهسد‪ .‬شعما مثل کتع هت سد ک یک فضای جالب را ک ب‬

‫مهمتر م تداید داسع ع ایک فدقالعادهای باشعععد فق باید با‬

‫ّهنتا رسعسده ب تصدیر کشسدید اما بعد از یدش ن ت کر‬

‫اسع اده از چسدما یشای ها وص‬ ‫تدضعععسلعا‬

‫و تدصعععس عا‬

‫تأوی‬

‫ی را باال ببرید؛‬

‫اضعععافع را حذس کهسد؛ یثر‬

‫سعععههسنتری ای عان کرده چهعد دیعالدگ ای ان کهسد و‬ ‫داس ا ودد را از طریق ی رس‬

‫ببرید؛ برای م اطب ایجاد‬

‫سدال کهسد تا م اطب معادل ودد را بتازد و تأویل ودد را‬ ‫داشع باشد‪ .‬اگر شعر و داس ا را ب مثاب یک ریهگ بدکس‬ ‫در یظر بهسریم در شعر م تدا حریف یا هما م اطب را‬ ‫زد و در گسج او را رها کرد و شععر را ب اتمام رساید اما‬ ‫در داسععع عا بعاید تعسسن کهسد ک چ ات اق م اف د (وق‬ ‫م زیسعد چرا زدیعد؟ م وداسععع سعد مقعام بساورید و جایزه‬ ‫بهسرید؟) تمام این سعداال‬

‫م تداید سععپسدودای ِ داس ا‬

‫باشد‪ .‬ول بعد از ی چ ات اق م اف د؟ ییا بعد از مش‬

‫ک‬

‫زدید حریف مرده اس ؟ این متابق ی قهرمای بدد؟ اولسن‬ ‫بار اسع‬

‫با او متابق م دهسد؟ در داس ایک باید ب تمام‬

‫این سعداال‬

‫راسعخ داده شدد‪ .‬داس ایک گپ را بسن شعر و‬

‫داسعع ا رر م کهد در شعععر ب ع‬

‫شععکتعع‬

‫روای‬

‫م اطب را م تدا در تع سق رها کرد اما در داس ع ا وجدد‬ ‫تع سق برای ایجاد کشععمک‬

‫در ی اس ‪ .‬کشمک‬

‫داسعع ا وجدد دارد و هما سععدالهای سعع‬ ‫م اطب و برای ش صس‬

‫در این‬

‫ک در ّهن‬

‫ایجاد م شدد‪ .‬اگر قصد دارید‬

‫کع یعاگها ی را رها کهسد باید این داسععع ا را بدل ب یک‬ ‫داس ا کهسد ول اگر قعصد دارید ی را تبعدیل ب داسع ا‬

‫کهسد ی ودا و کشعععس‬

‫داس ع ای یغاز م شععدد و ی زمای رخ م دهد ک داسعع ا‬ ‫شعما تأویلرذیر شدد و وق‬

‫این ات اق اف اد داس ا شما در‬

‫ّهنها م ماید‪ .‬یدیتعععهده باید سعع‬ ‫فضعای ک م سعازید جالب اس‬

‫گسر باشعععد‪ .‬طرح و‬

‫اما داس ا از رس اجرای‬

‫ودد بریسعامده و یک از دالیل ی یثر داسععع ا اسععع‬ ‫هدشچروای در ی صعدر‬ ‫یدیتهدهایس‬

‫ک‬

‫یهرف اس ‪ .‬یدیتهدهی مهم‬

‫ک باهدش باشد و م او‬

‫عمل کهد‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪122 /‬‬

‫بعا چرن زبعای جدان داد‪« :‬وعب ودابهاه دیه چ کار‬

‫اليـك‬

‫داشعع سم درس م ودیدیم‪ .‬واسعع‬

‫کهم دیشععب تا دیروق‬

‫همسن دیر شعععد‪ ».‬زیرچشعععم یهعاه بع رعدر و وداهر‬ ‫یدر ودرشععسد چشععم‬ ‫چشمهای‬

‫را م زد‪ .‬ب حال با رش ع‬

‫کدچعکترش ایداو‬

‫دس ع‬

‫را ردشاید‪ .‬چروسد و سرش را در گددی شای ها‬

‫و گرد رتععرك فرو کرد‪ .‬از ترکسب بدی الکل و عآر تهد با‬ ‫بدی بدی‬

‫عق‬

‫ب صدر‬

‫رترك یهاه سرسری ایداو ‪ .‬هرچ فکر م کرد‬

‫اسعم‬ ‫ایعداو‬

‫گرف ‪ .‬روی ت‬

‫و چروسد و‬

‫یشععتع‬

‫را ب یاد یم یورد‪ .‬شعای ای از سر ب حدص ه باال‬ ‫رایسن یمد‪ .‬باید هرچ سعععریع تر لباس‬

‫و از ت‬

‫م ردشعسد‪ .‬دور وددش گش ‪ .‬ساع‬ ‫کهد اما دیهر وق‬ ‫تدی بغل گرف‬

‫را یم تدایت‬

‫یداش ‪ .‬کسف و رسراهه‬

‫رسدا‬

‫را جمع کرد و‬

‫و روی ایهش های را از اتاق بسرو رف ‪.‬‬

‫ههدز هم ودان بددید و تدایت‬ ‫از ویالی دوسعع‬

‫بدو اینک کت ب همد‬

‫بسرو بساید‪ .‬تا سعععر وسابا را دوید ک‬

‫کهجکاوی ب چهرهاش یهاه ایداو‬

‫رایهده با‬

‫و با ردزوهدی گ‬

‫‪:‬‬

‫«ال ال اال اهلل!»‬ ‫مدبای‬

‫را روشععن کرد‪ .‬سععسزده تماس ب راسععخ از وای‬

‫داشع ‪ .‬سریع رف‬

‫سراغ ص ل ایهت اگرام ‪ .‬ههدز کت‬

‫از مهمای دیشعب عکت یهذاش بدد‪ .‬وسال‬ ‫و لب هعدی زد‪ .‬ییه و دسععع مال را از کس‬

‫راح‬

‫شد‬

‫بسرو یورد و‬

‫شعععروع کرد بع راك کرد باق مایدهی یرایشععع ک روی‬ ‫صدرت‬

‫مایده بدد‪.‬‬

‫رایهده گ‬

‫‪« :‬وایم شرمهده تدی کدچ یم تدیم برم‪ .‬زیادی‬

‫باریک ‪ .‬سع‬

‫دیده عقب گرف ن!» اسکهاسهای مچال شده‬

‫را کف دس‬

‫تا از‬

‫رایهده گذاش‬

‫و سرش را رایسن ایداو‬

‫شعععده بدد بدی عآر مردایع و سعععسهار را روی لباسها و‬ ‫بعدی‬

‫حس م کرد‪ .‬مادرش با وسعععداس سعععسه چای و‬

‫شرب‬

‫را یماده م کرد‪ .‬ردر مثل همسش مشغدل تعمسر اتدی‬

‫قدیم بدد و وداهرش سرگرم بریام های ت دیزید ‪ .‬سرش‬ ‫را برگرداید و با شعععسآه‬

‫گ‬

‫‪« :‬یج امشعععب م ودای‬

‫عروس بشععع یعه !؟» یهتععع ع و بعا ردزوهد گ‬

‫تسر یهاه همتععای های فضععدل در اما بماید‪ .‬در وای را ک‬

‫‪« :‬یره‬

‫ح من!» صعدای مادرش دوباره ب هد شد‪« :‬هرچ قتم‬ ‫باش ع مادر همد م ش ع ‪ .‬زود باش حاضععر شععد‪ .‬م رسععن‬ ‫اال »‪.‬‬ ‫ب اع ها ب حرس مادرش داول اتاق شد لباس ردشسد و بعد‬ ‫هم عکسهای دیشب را ادی‬

‫کرد‪ .‬با یورین عکس سسصد‬

‫فالدور اضععاف شععده بدد‪ .‬لب هد رضععای‬

‫هرچ زودتر تاکت ع بهسرد‪ .‬اولسن تاکت ع ک ج دی رای‬ ‫ترمز کرد سععریع سععدار شععد‪ .‬یدرس را ک گ‬

‫و چپسد تدی حمام‪ .‬زبای‬

‫وشعععک‬

‫کل صععدرت‬

‫ردشععاید‪ .‬با یک ک سک عکسها ررتان شععدید ب ص ع ل ِی‬ ‫ایهتعع اگرام‪ .‬ههدز چهد ثایس یهذشعع بدد ک اولسن الیک و‬ ‫کامه‬

‫را گرف ‪« .‬جدووو چ وایمسسس !»‪ .‬صعععدای زیگ‬

‫در دوباره از گدش ررت‬

‫کرد ب داول وای ‪ .‬ب یشپزوای‬

‫رف ‪ .‬چادر حریری را ک مادرش روی صهدل گذاش بدد‬ ‫سعر کرد و یزدیک سعماور ایت اد و باز مشغدل گدش شد‪.‬‬ ‫فکرش را هم یم کرد ایقدر الیک ب درید‪.‬‬ ‫صعدای مادرش را شعهسد ک دم در یشعپزوای ایت اده بدد و‬ ‫یرام گ ع ‪« :‬معامعا چای رو بسار دیه مهمدیا گ دشعععد‬ ‫وشعکسد»‪ .‬هما طدر ک چای م ری‬ ‫را شعهسد‪« :‬ساع‬ ‫رریعا هتععع‬

‫تد ت‬

‫صدای رسام گدش‬

‫جا مدیده بدد‪ .‬رهجشهب مهمدی‬

‫دیهع ؟! یادم بهداز برا‬

‫بسارم »‪ .‬زل زد ب‬

‫شمارهی روی ص ل ‪ .‬ههدز هم اسم‬

‫را ب یاد یم یورد‪.‬‬

‫باز کرد صدای تشر مادرش در هدا ش سک شد‪« :‬چ عجب‬ ‫وایم تشریف یوردین! ودب مهمدیای امشب واس تد دار‬ ‫مسا وگری م ّاش‬ ‫وامدش !؟»‬

‫دو روز دیه م اومدی‪ .‬گدشس‬

‫چرا‬

‫را‬

‫سینیش ریرا‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪123 /‬‬

‫م شعععدد در اینگدیع م نهعا بعا ررتعان فععلها جذابس‬

‫نقد و بررسی‬

‫ودایش ایجاد کرد‪.‬‬ ‫ب عهدا مثال‪:‬‬

‫این داسععع ا چهد یک ی جالب دارد ک م تدا درباره ی‬ ‫بلِ کرد‪ .‬با تدج ب عهدا داسععع ا (الیک) شعععبک های‬ ‫مثل فسسبدك و ایهتععع اگرام‬

‫اج معاع و مدیاهای ایه ری‬

‫و‪ ...‬در ّهن م اطب تداع م شدد‪ .‬در صدرت ک تکس ی‬ ‫داسع ا روی عم کرد «وا یای‬

‫یعه کتای‬

‫اس هد» اس‬

‫ک در رارت ها یا کالنها با یک ی ر یشععها م شععدید و با او‬ ‫سعکس م کههد ب ی ک شعهاو‬ ‫ح‬

‫از هم داشع باشهد و یا‬

‫یام یکدیهر را بدایهد‪.‬‬

‫طبق روال داسععع عا فرد مدرد یظر یع تهها وداسععع هار یا‬ ‫معشعدق اش یبدده ب ک چهسن دو ری اسععاسععن ب مدضدع‬ ‫وداسع هاری و ازدواج حتاس یست‬ ‫فکر م کهد‪ .‬او مع قد اسعع‬

‫و ب یزادی و رهای‬

‫الب بعد از زیدا وای ردری‪ .‬داسععع ا گارد جالب دارد و‬ ‫باید در مدرد این متععائل بسش ع ر یدش ع ‪ .‬زیای ک اینگدی‬ ‫داس ع ا ها را در ّهن ودد تجزی و تل سل م کههد ب یدع‬ ‫یک یهرش فمهستع‬ ‫فمهستع‬ ‫عبددی‬

‫یزاد اس‬

‫م شععدد با او سععکس م کهد ب ی ک یام‬ ‫ب ت او‬

‫اس‬

‫ح‬

‫داس ا یک‬

‫بروالس فمهست های مت ما ک یک‬

‫را ترویج م دههد‪ .‬او با «وا یای‬ ‫یتب‬

‫اسعع هد» یشعععها‬ ‫را بداید زیرا‬

‫ب شب وداس هاریاش ‪.‬‬

‫یک ی دیهر در داسعع ا تقابل فکری دو وایداده اسعع‬ ‫یک اهل رارت و مدر اسععع‬

‫ک‬

‫و دیهری کام ن سعععه‬

‫و‬

‫مذهب س ‪ .‬داس ا طرح و ر ن یدارد و ب یظر م رسد یک‬ ‫روزه یدش ع شععده باشععد‪ .‬یدیتععهده ب یثر داس ع ا تدجه‬ ‫یداش و بتسار ساده یدش شده اس ‪ .‬ما م تدایسم از طریق‬ ‫دسع‬

‫برد در سعست م همهشسه و جایشسه‬

‫بازیهای با‬

‫یثر داسع ا داش باشسم م صدصن اگر مدضدع مثل همسن‬ ‫داسعع ا مدضععدع وآ باشععد م ن ما م تداید جذابس‬ ‫ودایشع داشع باشد‪ .‬مش‬ ‫داسعع ای‬

‫اس‬

‫یدیتهده در یدیت‬

‫عج کرده و ب این فکر یکرده اسعع‬

‫ک گاه‬

‫ادی‬

‫رسشعععههادی‪« :‬یف ان باال یمده بدد‪ .‬ب حال با رشععع‬

‫دس‬ ‫وق‬

‫را ردشاید‪).‬‬

‫چشمهای‬

‫را ردشاید‪».‬‬

‫م یدیتعععسم یف ان باال یمده بدد با بسا غسرمتععع قسم‬

‫روشععن م شععدد ک یزدیک ههر اسعع‬ ‫بهدیسم‪( :‬یدر ودرشسد چشم‬

‫رس یساز یستعع‬

‫را م زد‪).‬‬

‫(چروسد و سعرش را در گددی شای ها و گرد رترك فرو‬ ‫کرد‪ .‬از ترکسعب بدی الکعل و عآر تهد با بدی بدی‬ ‫گرف ‪ .‬روی ت‬

‫یشعتع‬

‫و چروسد و ب صدر‬

‫عق‬ ‫رترك‬

‫یهاه سرسری ایداو ‪).‬‬

‫ک ازدواج یک زیدا اسع ع‬

‫دارید‪ .‬در واقع ش صس‬

‫(یدر ودرشعسد چشعم‬ ‫چشمهای‬

‫را م زد‪ .‬ب حال با رشع‬

‫دس‬

‫به ر اسع‬ ‫ب یمای‬

‫ک در یدیتع‬ ‫گذاشععع‬

‫م ن مایهد یک دوربسن صله را‬

‫بهابراین حرک‬

‫تک تک م شعععدد و‬

‫دوربسن مکععِ م وداهععد‪ .‬یک ع ی دیهر این کع م تدایسم‬ ‫از ری‬

‫ب جای فعل ایداو‬

‫اسع اده کهسم‪ .‬زیرا داس ا را‬

‫یمایش تر و قدهی ت سل را چهدبعدی و چهدتاوی‬ ‫چراک داس ا وآ س‬ ‫ادی‬

‫م کهد‬

‫و یک سدژه را دیبال م کهد‪.‬‬

‫رسشههادی‪:‬‬

‫«چروسد و سرش را در گددی شای ها و رش‬

‫ِگرد رترك‬

‫فرو کرد‪ .‬از ترکسععب بدی الکععل و عآر تهععد بععدی‬ ‫گرف ‪ .‬روی ت‬

‫یشععتع‬

‫یهاه سرسری ری‬

‫رترك‬

‫‪».‬‬

‫(هرچ فکر م کرد اسععم‬ ‫یشعسل م ن اسع‬

‫چروسد و در صدر‬

‫عق‬

‫را ب یاد یم یورد‪ :).‬این راشععه‬

‫ک در رایا داس ا هم تکرار شده اس ‪.‬‬

‫یثر داسع ا ودن اس‬

‫اما م وداهم یشا دهم ک چهدی‬

‫بعا اسععع عاده از مهآق زبای م تدا زبا را از مهآق وآ‬ ‫وارج کرد‪.‬‬ ‫(هرچ فکر م کرد اسم‬ ‫در این قتعععمع‬

‫را ب یاد یم یورد‪).‬‬

‫معا یساز ب ماضععع اسععع مراری یداریم‪.‬‬

‫«یم یورد» ی للظع دارد ات اق م اف د و دوربسن ی را ب‬ ‫یمای‬

‫م گذارد‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪124 /‬‬

‫ادی‬

‫رسشههادی‪:‬‬

‫«از سعر ب حدصع ه‬

‫شای ای باال ایداو‬

‫وارج شد‪ .‬هرچ فکر کرد اسم‬ ‫جم ی «از کادر ت‬ ‫این اس‬

‫و از کادر ت‬ ‫از‬

‫را ب یاد یساورد‪ ».‬وق‬

‫وارج شد» اس اده م کهسم ب معه‬ ‫م کهسم‪.‬‬

‫ک ما داس ا را از یهاه دوربسن روای‬

‫(باید هرچ سعریعتر لباس م ردشععسد‪ .‬دور وددش گش ‪.‬‬ ‫را یم تدایت‬

‫ساع‬

‫در این قتععم‬

‫رسدا کهد اما دیهر وق‬

‫زما مهم اسعع‬

‫یداش ‪).‬‬

‫اما در یدع چسه‬

‫ک ما‬

‫م ن باوررذیری زمای ضعسف شده اس ‪.‬‬ ‫ادی‬

‫رسشههادی‪:‬‬

‫«باید هرچ زودتر لباس م ردشعسد‪ .‬هرچ گشع‬ ‫را رسدا یکرد اما دیهر وق‬ ‫(کسف و رسراهه‬

‫ساع‬

‫یداش ‪».‬‬

‫را جمع کرد و تدی بغععل گرفع‬

‫و روی‬

‫ایهش های را از اتاق بسرو رف ‪).‬‬ ‫این قتععم‬ ‫گزارش اس‬ ‫«رسراهه‬

‫م ن باید رسدا کهسم‪.‬‬

‫از م ن دارای حشععد و اضععافا‬ ‫رس به ر اس‬

‫ب وای شععدهر روای کههد‪ .‬راسععخ این سععداال‬

‫را در ادام‬

‫تدصععسف و‬

‫اینگدی بسا شدد‪:‬‬

‫را روشععن کرد‪ .‬سععسزده تماس ب راسععخ از وای‬

‫(مدبای‬

‫داشع ‪ .‬سریع رف‬

‫را فرو کرد تدی کسف و روی ایهشععع های را از‬

‫سراغ ص ل ایهت اگرام ‪ .‬ههدز کت‬

‫از مهمای دیشعب عکت یهذاش بدد‪ .‬وسال‬

‫راح‬

‫شد‬

‫اتاق بسرو رف ‪».‬‬

‫و لب هعدی زد‪ .‬ییه و دسععع مال را از کس‬

‫و در ادام یثر داس ا ضعسف م شدد‪:‬‬

‫شعععروع کرد بع راك کرد باق مایدهی یرایشععع ک روی‬

‫(ههدز هم ودان بددید و تدایتععع‬ ‫ب همد از ویالی دوس‬

‫بدو اینک کتععع‬

‫بسرو بساید‪ .‬تا سر وسابا را دوید‬

‫ک هرچ زودتر تاکتععع بهسرد‪ .‬اولسن تاکتععع ک ج دی‬ ‫رای‬

‫ترمز کرد سعریع سدار شد‪ .‬یدرس را ک گ‬

‫بعا کهجکعاوی بع چهرهاش یهعاه ایداو‬ ‫گ‬

‫رایهده‬

‫و با ردزوهدی‬

‫‪ :‬ال ال اال اهلل!)‬

‫در این قتم‬

‫بتعععسار ب م ن داسععع ا کمک کهد و این عجسب بدد یک‬ ‫یتعل تازه اس ‪ .‬یک از ضعفهای داس ا این اس‬

‫ک ما‬

‫دلسعل اسععع عاده از «ال الع اال اهلل» را در م ن یم دایسم‪ .‬ییا‬ ‫شع صعس‬ ‫چرا وق‬

‫زیهده داش ؟ و اگر چهسن اس‬

‫وارد وای م شعدد مدرد بازوداس‬

‫یم گسرد؟ شعععاید دلس‬

‫مایده بدد‪).‬‬

‫معا م تدایسم با بازیهای زبای در م ن جذابس‬

‫وایداده قرار‬

‫این باشعععد ک از اوالق و رف ار‬

‫دو رشا ب تهگ یمدهاید و دیبال فرص‬

‫هت هد ک او را‬

‫ودایشععع‬

‫ایجاد کهسم و ب م ن هارمدی بدهسم‪ .‬باید جای زما را رها‬ ‫کرد تعا زبعا بع تدصعععسف مبدل شعععدد ک ودد جذابس‬ ‫ودایشع ع را ب دیبال دارد؛ ب عهدا مثال با اضعععاف کرد‬ ‫ک م «ههدز» ب یرای‬

‫«ال ال اال اهلل» معهای زیادی دارد ک م تداید‬

‫داسع ا یرای‬

‫صدرت‬

‫بسرو یورد و‬

‫شعع صععس‬

‫»‬

‫داسعع ا «تشعع س‬

‫م دهسم‪.‬‬ ‫ادی‬ ‫«مدبای‬

‫رسشههادی‪:‬‬ ‫را روشععن کرد‪ .‬از وای سععسزده تماس ب راسععخ‬

‫داشع ‪ .‬سعریع رف‬

‫سراغ ص ل ی ایهت اگرام‪ .‬ههدز کت‬

‫از مهمای دیشعب عکت یهذاش بدد‪ .‬وسال‬ ‫و لب هعدی زد‪ .‬ییه و دسععع مال را از کس‬

‫راح‬

‫شد‬

‫بسرو یورد و‬

‫شعععروع کرد بع راك کرد باق مایدهی یرایشععع ک ههدز‬ ‫صدرت‬

‫را ول یکرده بدد‪».‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪125 /‬‬

‫(رایهعده گ ع ‪« :‬وعایم شعععرمهده تدی کدچ یم تدیم برم‪.‬‬ ‫زیادی باریک ‪ .‬س‬ ‫در این قتعم‬ ‫اسع‬

‫دیده عقب گرف ن!»)‬

‫مادرش با وسععداس سععسه چای و شععرب‬

‫ردر مثل همسش مشغدل تعمسر اتدی قدیم بدد و وداهرش‬

‫ب دلسل اینک از دیالدگ اس اده شده به ر‬

‫اب دای جم از و تسره اسع اده کهسد یسازی یستع‬

‫بهدیتعععسعد «رایهده گ‬

‫سرگرم بریام های ت دیزید ‪ .‬سرش را برگرداید و با شسآه‬ ‫گ‬

‫» زیرا ودایهده باهدش ودد ر ب‬

‫این یک م برد‪.‬‬

‫‪« :‬یج امشعب م ودای عروس بشع یعه !؟» یهت‬ ‫‪« :‬یره ح من!» صدای مادرش دوباره ب هد‬

‫و با ردزوهد گ‬

‫شععد‪« :‬هرچ قتععم‬

‫(اسعکهاس های مچال شعده را کف دس‬ ‫سعرش را رایسن ایداو‬

‫را یماده م کرد‪.‬‬

‫و‬

‫رایهده گذاش‬

‫باش ع مادر همد م ش ع ‪ .‬زود باش‬

‫حاضر شد‪ .‬م رسن اال »‪.‬‬

‫تا از تسر یهاه همتعای های فضعدل‬

‫ب اع ها ب حرس مادرش داول اتاق شد لباس ردشسد و بعد‬

‫در اما بماید‪ .‬در وای را ک باز کرد صععدای تشععر مادرش‬

‫هم عکسهای دیشب را ادی‬

‫کرد‪ .‬با یورین عکس سسصد‬

‫در هدا ش سک شد‪« :‬چ عجب وایم تشریف یوردین! ودب‬

‫فالدور اضععاف شععده بدد‪ .‬لب هد رضععای‬

‫مهمدیای امشععب واس ع تد دار مسا وگری م ّاش ع‬ ‫روز دیه م اومدی‪ .‬گدشس‬

‫دو‬

‫چرا وامدش ؟»‪ .‬با چرنزبای‬

‫داش سم درس م ودیدیم‪ .‬واس همسن دیر شد‪)».‬‬

‫اسع اده از «تسر یهاه» در این م ن مهاسعب یست‬

‫زیرا زبا‬

‫کرد ب داول وای ‪ .‬ب یشپزوای‬

‫رف ‪ .‬چادر حریری را ک مادرش روی صهدل گذاش بدد‬ ‫سعر کرد و یزدیک سعماور ایت اد و باز مشغدل گدش شد‪.‬‬

‫به ر اس‬

‫دیالدگهای این قتم‬

‫مشع‬

‫شدد ک یدع تکهسک زبای س‬

‫با و تسره و تقآسع شده‬ ‫برای حرف ایتر‬

‫شد م ن‪.‬‬

‫فکرش را هم یم کرد ایقدر الیک ب درید‪.‬‬ ‫صعدای مادرش را شعهسد ک دم در یشعپزوای ایت اده بدد و‬ ‫یرام گ ع ‪« :‬معامعا چای رو بسار دیه مهمدیا گ دشعععد‬

‫رسشههادی‪:‬‬

‫وشعکسد»‪ .‬هما طدر ک چای م ری‬

‫«اسعکهاسهای مچال را کف دس‬ ‫را رایسن ایداو‬

‫کامه‬

‫را گرف ‪« .‬جدووو چ وایمسسس !»‪ .‬صعععدای زیگ‬

‫در دوباره از گدش ررت‬

‫داس ا امروزیس ‪.‬‬

‫ادی‬

‫ردشععاید‪ .‬با یک ک سک عکسها ررتان شععدید ب ص ع ل ِی‬ ‫ایهتعع اگرام‪ .‬ههدز چهد ثایس یهذشعع بدد ک اولسن الیک و‬

‫جدان داد‪« :‬وب ودابهاه دیه چ کار کهم دیشعععب تا‬ ‫دیروق‬

‫کل صععدرت‬

‫رایهده گذاش‬

‫و سرش‬

‫تا از یهاه همتعععای های فضعععدل در اما‬

‫را شعهسد‪« :‬ساع‬ ‫رریعا هتععع‬

‫بماید‪ .‬در وای را ک باز کرد صععدای تشععر مادرش در هدا‬

‫تد ت‬

‫صدای رسام گدش‬

‫جا مدیده بدد‪ .‬رهجشهب مهمدی‬

‫دیهع !؟ یادم بهداز برا‬

‫شمارهی روی ص ل ‪ .‬ههدز هم اسم‬

‫بسارم »‪ .‬زل زد ب‬ ‫را ب یاد یم یورد‪)...‬‬

‫ش سک شد‪:‬‬

‫ادی‬

‫‪ -‬چ عجب وایم تشعریف یوردین! ودب مهمدیای امشب‬

‫«زیرچشم یهاه ب ردر و وداهر کدچکترش ایداو‬

‫واسععع تد دار مسععا وگریع م ّاشععع‬ ‫م اومدی‪ .‬گدشس‬

‫را‬

‫دو روز دیهع‬

‫چرا وامدش ؟!‬

‫رسشههادی‪:‬‬

‫چپسد تدی حمام‪ .‬زبای‬

‫و‬

‫وشعک شده بدد بدی عآر مردای‬

‫و سسهار را روی لباسها و بدی‬

‫حس م کرد‪.‬‬

‫‪ -‬وعب ودابهاه دیه چ کار کهم دیشعععب تا دیروق‬

‫مادرش داش ع‬

‫داش سم درس م ودیدیم‪ .‬واس همسن دیر شد‪».‬‬

‫م کرد‪ .‬ردر مثل همسشع مشغدل تعمسر اتدی قدیم بدد و‬

‫ادام ی داس ا ‪:‬‬

‫وداهرش سرگرم بریام های ت دیزید ‪.‬‬

‫(زیرچشم یهاه ب ردر و وداهر کدچکترش ایداو‬ ‫چپسد تدی حمام‪ .‬زبای‬

‫و‬

‫وشعک شده بدد بدی عآر مردای‬

‫و سسهار را روی لباسها و بدی‬

‫حس م کرد‪.‬‬

‫با وسععداس سععسه چای و شععرب‬

‫را یماده‬

‫ع یج امشب م ودای عروس بش یعه !؟‬ ‫ع یره ح من!‬ ‫ح من را طدری ک‬

‫داد ک مادرش ی دایت‬

‫چسزی یهدید‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪126 /‬‬

‫باشعع همد م شعع مادر‪ .‬زود باش‬

‫‪ -‬هر چ قتععم‬

‫حاضر شد‪ .‬م رسن اال ‪.‬‬

‫شعما در داسع ا تا از زبا معسار و لدگد (دیالدگ) اس اده‬ ‫کردهاید و این بتعسار عال س ‪ .‬داس ا شما از للاظ زبای‬

‫ب اع ها ب حرس مادرش داول اتاق‬

‫شععد لباس ردشععسد و‬

‫ب یق‬

‫بعد هم عکسهای دیشعععب را ادی‬

‫کرد‪ .‬با یورین عکس‬

‫روتسن یثر بلِ کردهایم ک یثر چهدی م تداید در وددش‬

‫سعسصعد فالدور اضاف شده بدد‪ .‬لب هدی مایل ب شادی کل‬ ‫را ردشاید‪ .‬بعد هم با یک ک سک تک تک عکسها‬

‫صدرت‬

‫ررتان شعععدید ب صععع ل ِی ایهتععع اگرام‪ .‬ههدز چهد ثایس‬ ‫یهذش بدد ک اولسن الیک و کامه‬

‫را گرف ‪.‬‬

‫اس ‪ .‬اما ییا این کاف س ؟ ما اینجا در وصدص‬

‫بازیهای زبای داشع ع باشعععد ک وددش را برای ودای‬ ‫ک با‬

‫جذانتر کهد‪ .‬این یک داسع ا راورق روزیام یست‬ ‫یک بار وداید تمام شدد‪.‬‬ ‫با تدج ب اینک این اولسن داس ا شماس‬ ‫ک داس ع ای وآ را روای‬ ‫هرفس‬

‫بتسار عال س‬

‫کردهاید و ب عبارت شععما این‬

‫را دارید ک داسعع ا یدیس مدفق باشعععسد در واقع‬

‫شععما تدایت ع اید وآر کهسد ک این وداس ع و هدس ما در‬ ‫یدیت‬

‫اس ‪.‬‬

‫در داس ا یدیت مبها بر این یست‬

‫ک در مدرد یک مدضدع‬

‫عجسب و غریب بهدیتعسم ک تا ب حال کتع یشهسده باشد‪.‬‬ ‫اهمس‬

‫داسع ا یدیتع در اجراسع ‪ .‬ما در این داس ع ا ی‬

‫ش صس رردازی مدرد یظر را یم بسهسم؛ مث ن در قتم‬ ‫رایهده م گ‬ ‫کع دلسل گ ه‬

‫‪« :‬ال ال اال اهلل» باید یشععای های داده م شعد‬ ‫برای ودایهده مشععع‬

‫کاراک ر و یدع یرای‬ ‫این داسع ا روای س‬ ‫ع جد چ جسهری!‬

‫ک‬

‫شع صعس‬

‫شعععدد‪ .‬یا روی‬

‫داسع ا بسش ر کار م شد‪.‬‬

‫از ایقالن جهت فجسع در ایرا ک‬

‫ههدز ادامع دارد‪ .‬فجسع بع دلسعل اینک با یک دویلستععع‬

‫صدای زیگ در دوباره از گدش ررت‬

‫کرد ب داول وای ‪.‬‬

‫مداجع ایم؛ ی چع ک در جامع م بسهسم و ی چ در وای و‬

‫ب یشپزوای رف ‪ .‬چادر حریری را ک مادرش روی صهدل‬

‫فضای مجازی مقابل دید ماس ‪.‬‬

‫گذاشع بدد سر کرد و یزدیک سماور ایت اد و باز مشغدل‬

‫داسعع ا یدشعع ن از چهسن مدضععدعات دوربسن گرف ن روی‬

‫گدش شد‪ .‬فکرش را هم یم کرد ایقدر الیک ب درید‪.‬‬

‫رعدیدههای اج ماع سععع‬

‫صعدای مادرش را شعهسد ک دم در یشعپزوای ایت اده بدد و‬

‫ب جاس ‪ .‬داس ا یدش ن فق ر ن کرد مدضدعا‬

‫‪:‬‬

‫یرام گ‬

‫ری‬ ‫ساع‬

‫چای م ری‬

‫ک از گدشعع‬

‫صععدای رسام بسرو‬

‫‪.‬‬

‫روایع‬

‫را بعازی م کهسم؛ روایع‬

‫جا مدیده بدد‪ .‬رهجشهب مهمدی رریا هت‬

‫دیه !؟ یادم بهداز برا‬

‫بسارم ‪.‬‬

‫زل زد ب شعمارهی روی صع ل ‪ .‬ههدز هم اسم‬ ‫یم یورد‪».‬‬

‫وای جامع و فضعععای‬

‫مجازی ک این س گایه باعِ شکلگسری بلرا ش صس‬ ‫در یتعل جدید اس‬

‫تد ت‬

‫عجسب‬

‫و غریب یا فلاش کرد در م ن یست ‪ .‬ما در این م ن س‬

‫ع ماما چای رو بسار دیه مهمدیا گ دشد وشکسد‪.‬‬ ‫داشعع‬

‫ک از یظر من بتعععسار جالب و‬

‫ک با یک دویلسزم مداج هت هد؛ چ‬

‫در فضعععای مجعازی و واقعس های جامع و از طرس دیهر‬ ‫ی چ ک در مدرس و دایشهاه یمدزش داده م شدد‪ .‬من یام‬

‫را ب یاد‬

‫این بلرا را ایقالن جهتعععس‬ ‫این وصدص مه شر کردهام‪.‬‬

‫م یعامم ک مقال ای هم در‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪127 /‬‬

‫این ورط ای وحشعع هاك اسعع‬ ‫تدوال و فتع فددیسع‬

‫یدمهای‬

‫و ی سج ی تربس‬

‫عال‬

‫ک با داشع ن تلصسال‬

‫وداید رما و داسع ا یدارید‪ .‬ف ت را یم شهاسهد و جز‬ ‫وبری مآالع ی دیهری یدارید‪ .‬در‬

‫ی سجع ی ها م وداههد یزاد باشعععهد اما یم دایهد ک در ی‬ ‫جعامع تل‬ ‫جماع‬

‫قضعععاو اید ح‬

‫جدا ک ب دیبال یزادیسع‬

‫هما فضای را فرافکه م کهد ک ایقالن جهتس س ‪ .‬با‬

‫افکعارشعععا همچهعا در سعععآح مایده و هسچ عالق ای ب‬ ‫دیبال کرد چهد سععای‬

‫هتع هد یتع‬

‫و این داس ا‬

‫از طرس وایداده و همسن‬

‫ک در دورا یدجدای از کمترین یزادی شع صع‬

‫برودردارید بعد از گذراید سهسن جدای و در ده سدم از‬

‫وجدد هدلهعاك بددی‬ ‫جتععار‬

‫من امعا ودشبسهم بع این دلسل ک‬

‫را تزریق م کهد و ب این باور رسععسدهایم ک باید‬

‫جعامعع را ب تعادل رسعععاید‪ .‬ه م و اجلاف ک ب زیا ما‬ ‫شعده اسع‬

‫کم ر از مردا یستع ‪ .‬الب مردا روشععه کر و‬

‫یزادیوداه مد یظر من اس‬

‫و ی مردا عساش ک یزادی را‬

‫فق برای ودد م وداههعد‪ .‬چهسن مردای برای زیا شعععا‬ ‫یزادی م وداههعد و از طرف زیعا چهسن مردای یسز عالوه‬

‫عمرشعا سعر ب عصسا گذاش و با وجدد تاهل و زیدگ‬

‫بر برابری حقدق و ام سازا‬

‫وعایدادگ تن بع عسععاشععع هععای یکردهی دورا یدجدای‬

‫را همچهعا م وداههد‪ .‬جامع ب ی ها فرصععع‬

‫ک در‬

‫م دههد ک ی سج ی همسن بلرا جهتعععس سععع‬

‫سععه‬

‫ودد مثل مهری و ی ق‬

‫یم دهعد و در ی سج بار افتعععردگ و وسای‬

‫اشععع غال‬ ‫چهسن زیای‬

‫جامع ما رواج رسدا کرده اس ‪ .‬در داس ا الیک ما با همسن‬

‫روی شعای های مردای س‬

‫ک برای ز یزادی م وداهد و‬

‫بلرا روب رو هتع سم ک بتع رسدا کرده و ب یک عصسا‬

‫تالش م کههعد ام سعازا‬

‫او را فراهم کهد و یم تداید زیرا‬

‫مبدل شده اس‬

‫ک قربای م گسرد و در یهای‬

‫تالش دارد‬ ‫ک‬

‫ک ب یک رایداری برسعد‪ .‬یکجدر تبعسض جهتس س‬

‫در جعامعع معا رواج دارد‪ .‬معمدلن در چهسن مدقعسع های‬ ‫رتعرا کم ر مدرد قضعاو‬ ‫ی ها لقب «یای‬

‫قرار م گسرید و کمتر کت ب‬

‫اس هد» م دهد اما ب یک دو ر شدرش و‬

‫عصععسا زده مثل ش ع صععس‬

‫لقب‬

‫داس ع ا «الیک» ب راح‬

‫«جهده» م دههد‪ .‬این داسع ا یک فس م اسع‬

‫ب همسن دلسل‬

‫این برابری در یعک جعامعع ی دویلسزم ات عاق یم اف د در‬

‫اصعرار دارم از زاوی دید یک دوربسن روای‬

‫شععدد‪ .‬داس ا‬

‫ی سج این ه م ی فق ب ز ب ک ب مردا یسز وارد اسع ‪.‬‬

‫تع سق یدارد اما یک تع سق وآ س‬

‫ب این معها ک رسچسده‬

‫و داس ای یست ؛ ب عهدا مثال در رایا داس ا ‪( :‬هما طدر‬ ‫ک چای م ری‬ ‫ت‬

‫صعدای رسام گدش را شهسد‪« :‬ساع‬

‫جا مدیده بدد‪ .‬رهجشععهب مهمدی رریا هتعع‬

‫یادم بهداز برا‬ ‫ههدز هم اسععم‬ ‫یشعای ایسع‬

‫تد‬

‫دیه !؟‬

‫بسارم »‪ .‬زل زد ب شعمارهی روی ص ل ‪.‬‬ ‫را ب یاد یم یورد) یدع تع سق اس ع‬ ‫ب جه‬

‫«وا یای‬

‫ک‬

‫اسع هد» بدد ش صس‬

‫داسععع ا ‪ .‬رس در این داسععع ا با یک شعععدرش مداج ایم؛‬

‫و اما این ایقالن جهتعععس‬

‫م تداید جامع را از این بلرا‬

‫مدجدد برهاید و ما در دو سععع یتعععل ییهده این بلرا را‬ ‫ی داهسم داش ع‬

‫زیرا هم اینها تجرب ای یمدزیدهس ع ؛ ب‬

‫عهدا مثعال چرا ز ایرای قعدر‬

‫معدیریع‬

‫همسشع ب او ه م شعده و هسچ سعم‬ ‫اسععع‬ ‫تدای‬

‫و اگر روزی در جایهاه ریاسععع‬

‫یدارد؟ زیرا‬

‫در مدیری‬

‫یداشع‬

‫قرا بهسرد با هم‬

‫زورگدی کرده و هم را ب س ده م یورد ک دلس‬

‫عقعدههای سععع‬

‫ک جامع در یهاد او ررورایده اسععع ‪ .‬با‬

‫و دو رش هم قربای وداهد‬

‫یدش ن اینگدی داس ا ها ما م تدایسم ب تجرب ی معضلها‬

‫شععد و جامع ما این وآر را باید از سععر بهذراید تا رس از‬

‫رسدا کهسم و‬

‫دو ری ک وددش قربای س‬

‫چهد یتل ب تعادل برسد‪ .‬مث ن در ای ابا‬

‫اوسر هدادارا‬

‫یقعای روحعای هم از یک درهای همسن ایقالن جهتعععس‬

‫یشععع ه ها و تبعسضهای جهتعععس‬

‫دسععع‬

‫فرامدش یکهسم کع ضعععدز ترینهعا در ایرا ودد «زیععا »‬ ‫هت هد‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪128 /‬‬

‫تـوارد‬

‫چسه‬

‫واژگعاید یهاه کهسن فرم سعععآرها رو یهاه کهسن یدع‬

‫گزیه‬

‫واژه یعه بع جای ک انها درسها رو گذاشععع‬

‫ب جای اینک مث ن «یسععما روی سععقف فال کالس یمد»‬ ‫گ‬

‫اال کالس چهدم‬

‫یشععتعع ‪ .‬مث ن م گسم ک دو ر‬

‫یشعتع ک ی اصعآالح ول اینجا دیه یسما اویا رو‬ ‫کشععع ع ‪ .‬این گزیه‬

‫واژگععاید یهععاه کهسن! اال دارم فرم‬

‫سدسدری رو دربارش بلِ م کهم‪.‬‬ ‫ههدزفری از گدشم اف اد‪.‬‬ ‫ع تد هم فهمسدی‬ ‫ترسسدم‬

‫ع یره وس‬

‫ع داش م سک رو م زدم‪ .‬تدودب ؟‬ ‫ببسهسن تدی این شععععر اگر تدجع بکهسن م ودام از طریق‬ ‫همسن شعععر فرم رو تعریف کهم باید ایهد درك بکهسن باید‬ ‫ب همسن ایهد‪ .‬ما ی شکل شعر داریم ی صدر‬ ‫یک هسأ‬ ‫یشت‬

‫شعر داریم‪.‬‬

‫هاهری شععععر داریم ی فرم در زبا داریم‪ .‬یدع‬ ‫ک ما‬

‫در سآر یدع سآربهدی داریم‪ .‬یدع رابآ ی‬

‫جایشسه و همهشسه داریم ک فرم زبای به‬ ‫رابآ ای ک با هم دار سععاو‬

‫م گسم یدع‬

‫سععآرها یدع ترجسع ک‬

‫داریم چع جدری ترجسع‪ ...‬کع معا مدتسف مقسعد و با ترجسع‬ ‫قرار داد با تکرار مدتسف مقسد ب اینجدر فرم م رسعععسم‪.‬‬ ‫حاال یهاه کهسم ب شعر زلزل ‪.‬‬

‫زیر ی همع تسریهن برای همسشععع ییا م مردیم‪« ...‬زیر ی‬ ‫هم تسریهن همسش ییا م مردیم» اوک ‪...‬یمدزگار تکای بر‬ ‫چهرهاش ری ع ‪ ...‬از اینجعا ترکسب ک ما‬

‫رو یهاه کهسن!‬

‫یدع اسععع ادهای ک از‬

‫فععل م کهع یم گع تکای بر چهرهاش داد یا چهرهاش را‬ ‫تکا داد‪ .‬دسعع های‬

‫کهد و یسععما روی‬

‫سعقف کالس چهدم یشعتع ‪ .‬زلزل اومده یم گ یسمد‬ ‫اف اد روی سعععقف کالس‪ .‬بعد م گ یسمک های ل شعععده‬ ‫درسهای ک از دس‬

‫ع چ ؟ اینک تد هم داش‬ ‫عو‬

‫زلزل مسکردی‬

‫خ زهرمار! داش م وویس گدش مسدادم‬

‫ع وب؟؟‬ ‫ع ویس فرم شعر کالج‬ ‫ع چ ربآ داش‬

‫حاال؟؟‬

‫ع در مدرد فرم شعر زلزل ی ع‬ ‫عع‬

‫بدد‬

‫کس ؟؟‬

‫ع عبدالرضای‬

‫بابا چرا دوتا عالم‬

‫ع بابا یچتبد‬

‫شسروای اگر م اف اد‬

‫را از ت جسب‬

‫ع مهم‪ .‬چ تصادف‬

‫سدال م ّاری؟؟‬

‫ع چ مسه بابا‪...‬وددتم ک دوتا عالم‬

‫اجازه اقا گاو اگر سُر م ودرد‬

‫یمدزگعار تکای بر چهره اش ری‬

‫ع یره تد چ ؟؟‬

‫بچ ها اف اد یم گ ک انها از دس‬

‫بچع هعا اف عاد یدع یظعام جایشعععسه ک ما‬

‫رو یهاه کهسن!‬

‫ع من ک چتبسدم‬ ‫ع مرض! یسم فاص ها رو‬ ‫ع یها‪...‬حاال چ شده دقسق شدی‬ ‫ع ایهار م م تکد ودرده‬ ‫ع مهم تکد ودردم‬ ‫ع یعه ‪...‬؟؟‬ ‫ع کدوووف‬ ‫ع کجا بددیم؟‬ ‫ع رو ت‬ ‫ع کدف‬

‫دیدا‬

‫ع شعر زلزل رو داری ب رس‬

‫سدال گذاش‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪129 /‬‬

‫«زلزل »‬

‫ی زلزل ی و سف‪ .‬ب صدر‬

‫اجازه یقا!‬

‫در تدارد وجدد دارد؛ یعه حتعععسن ملمدی با تالش برای‬

‫گاو اگر سُر م ودرد‬

‫کشععف فرمهای تازه مثل فاصعع گذاری در فاصعع گذاری‬

‫شسروای اگر م اف اد‬

‫ارزش اثرش را بعاال م برد‪ .‬واژهی «تدارد» یشعععا دههدهی‬

‫زیرِ ی هم تسریهن برا همسش م مُردیم؟‬

‫البسری‬

‫دو یدع فاص گذاری‬

‫یدع تداول و همزمای سعع ؛ یعه زمای رس‬

‫م یید ک‬

‫یمدزگار‬

‫تکای بر چهرهاش ری‬

‫شعما م ه م یدیتعسد ک شعبس یک م ن دیهر اس‬

‫دس های‬

‫را از ت جسباش کَهد‬

‫اینک از ی م ن اطالع داشع ع باشعععسد‪« .‬تدارد» از للاظ‬

‫روی سقف کالس چهدم یشت‬

‫و یسما‬

‫لغدی یسز م تداید ب معهای ورود ب فضعععای دروی شععععر‬ ‫زلزل باشععد‪ .‬ب شعع از وُیس ب هدی ک ع‬

‫یسمک های ل شده!‬ ‫درسهای ک از دس‬

‫بدو‬

‫دربارهی شعر وددش صلب‬

‫بچ ها اف اد‬

‫و دیدارها چ ودانهای برای مردم ک یم دیدید‬

‫هما ب‬

‫عبدالرضععای‬ ‫و‬

‫م کهد راجع ب فرم اس‬

‫برای حتسن ملمدی جذان بدده ک براساس‬ ‫را م سععازد‪ .‬ی جا فرم سععدسععدری از طریق‬

‫تهها روی دس‬

‫ک از زیرِ یوار بسرو یمد‬

‫ی داس ع ای‬

‫صدای ایهش‬

‫برواس !‬

‫ملدر جعایشعععسه و همهشعععسه ک معا‬

‫بتععع م یابد و‬

‫اجازه یقا!‬

‫عبدالرضای تدضسح م دهد ک شاعر قدرتمهد معماریس‬

‫م تدایم بروسزم!؟‬

‫ک به رین واژهها را برای یشعععاید بر صععع ل ی سععع سد‬

‫ع اجازه یقا م تدایم بروسزم! برم حمدم‬

‫برم گزیهعد یعه ک مع ای را ای ان م کهد ک به ر از ی‬

‫ع کدف‬

‫برای ب کارگسری در شعععر وجدد یدارد‪ .‬حال راوی داس ع ا‬

‫بدس ودن ب داب‬

‫دارد این وُیس را م شعععهدد و ی را بع عهدا تمهسعد ب کار‬ ‫حسیش م ند‬

‫نقد و بررسی‬ ‫تدارد داسعع ای جالب اسعع‬ ‫م اف د؛ ب اینصعععدر‬

‫ک یک ی ر در حال شعععهسد فایل‬

‫صعدت شعر زلزل اس‬

‫و هما مدقع در زیدگ عادیاش‬

‫زلزل ای واقع م یید‪ .‬چهسن این همای را در ودد شعر هم‬ ‫م ررسعععد اگر‬

‫کرهی زمسن بسن شعععاخهعای یک گاو قرار دارد رس اگر او‬ ‫شاو‬

‫را تکا دهد ما ب همسن سادگ م مسریم؟ همزما‬

‫با این ررس‬

‫زلزل رخ م دهد‪ .‬در این داس ا یسز یدیتهده‬

‫مشعغدل شعهسد تدضعسلا‬

‫شعاعر اس‬

‫و در هما حال‬

‫هععاهر ات ععاقععات م اف ععد‪ :‬وقدع زمسن لرزه ای و سف یععا‬ ‫رودادی دیهر مثل سعکسچ‬

‫سریعن مدضدع را دریابد‪ .‬بعد از تدضسلا‬

‫شاعر ش ص‬

‫ک با راوی در حال مکالم ی ت ه سععع‬

‫م ررسعععد ع‬

‫کستعع ؟ قبل از این سععلال زلزل ی و س‬

‫ک همزما چهد ات اق در ی‬

‫م تدا دیعد‪ .‬ی جا دای یمدزی از مع م‬

‫م گسرد رس تمهسد بتعععسار یاگهای سععع‬

‫و م اطب باید‬

‫یا سکس واقع همزما با‬

‫هر دو راجع ب ی صعلب‬ ‫واقعس‬

‫رخ م دهد ک‬

‫م کههد و ممکن اس‬

‫چهسن ات اق در شعععهر ملل سعععکدی‬

‫ح‬

‫در‬

‫حتعععسن‬

‫ملمدی یسز اف اده باشعد‪ .‬بغریج یدیتععهده در داس ا تدارد‬ ‫رعای‬

‫یسمفاص و دق‬

‫عالئم یهارشع س‬

‫در امالی صلسح ک ما‬

‫چد زبا اص‬

‫و رعای‬

‫یدیتهده ترک اس‬

‫و وق‬

‫م وداهد ب فارسعع بهدیتععد یاوددیگاه مقاوم‬

‫دروی‬

‫شعععکعل م گسرد‪ .‬رس تأکسد بر این دیتعععسپ سن ب‬

‫دغدغ ی ّهه و روا شعععهاو‬ ‫مجمدع ی این یکا‬

‫او تبدیل شعععده اسععع ‪.‬‬

‫تدارد را ودایدی کرده اسععع ‪ .‬این‬

‫رویکرد م تداید داسع ا ِ داسع ا یدیسها باشد یعه بسش ر‬ ‫ودد یدیتعععهدهها هتع ع هد ک از چهسن داسع ع ا های لذ‬ ‫م برید چد الزم ی درك یدش ای مثل تدارد وداید و‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪131 /‬‬

‫فهم شعععر زلزل اسعع‬

‫ک چهسن کاری از عهدهی م اطب‬ ‫تکهسکهای همایهد‬

‫عادی بریم یید مث ن ودایهدهی عام‬

‫فاصعع گذاری و یا سععپسدودای را یم رتععهدد‪ .‬در ی سج‬ ‫مشعع‬

‫این رسشآمد را با دغدغ های کالج م د و اثری تازه و ق‬ ‫م کهد‪ .‬چهسن برش از زیدگ و تبدیل ی ب داس ای م ه‬ ‫زیباس‬

‫و ادبسا‬

‫امروز ایرا باید ب این سم‬

‫حرک‬

‫کهد‬

‫اسعع‬

‫ک مللف چ طسف ودایشعع را در یظر‬

‫و زیبای های زیدگ را یشا دهد‪ .‬اگر حتسن ملمدی این‬

‫گرف اسع ع ‪ .‬ب‬

‫بزرگ از تدارد را دیالدگها تشعععکسل‬

‫را‬

‫م دههد بهابراین یدیتعهده م تدایت‬ ‫کهد و ات اقا‬

‫بسش ر روی ی ها کار‬

‫جالبتری درو شعععا بههجاید مث ن یاگها‬

‫در ای ها م دج م شعدیم ک راوی هاهر ب ارگاسم رسسده‬ ‫و م وداهعد بع حمعام برود یعه ت ریعب بعا ارگاسعععم‬ ‫اینهما شده ک جا داش‬ ‫گ‬

‫مللف بسش ر ب ی بپردازد‪ .‬قب ن‬

‫بددم ک تای را عم سعع‬

‫مرسععدم ی ب این صععدر‬ ‫ایرژی از دسععع‬

‫بر ضععد سععکس ب معهای‬

‫ک ایتععا ها در سععکس عادی‬

‫حس یدجدی و فرم ط ب اش را دیبععال و رسشعععههععادا‬ ‫دروی کهد م تداید در داس ا یدیت رسشرف‬

‫داش باشد‪.‬‬

‫بتساری در کالج داس ا هت هد تا قدایسن را یمدو و ب کار‬ ‫گسرید در حال ک قاید وس‬ ‫ی را یاد گرف‬

‫مهم یستععع‬

‫در واقع باید‬

‫تا از ی گذر کرد اما این زیر را گذاشععع ن‬

‫باید ههری باشععد‪ .‬مثل همسن کاری ک ملمدی م کهد و از‬ ‫عهاصعری اس اده م کهد ک داس ای یست هد در صدرت ک‬ ‫داس ا واقع همسن ضد داس ا ها هت هد‪ .‬اینک ما م اطب‬

‫م دههعد ول در تعای را بع دلسل تع سق و‬

‫عام را در یظر داشع ع باشعععسم و طدری بهدیتعععسم ک هم‬

‫تأوسر در للظ ی رسسد ب ا رگاسم ایرژی جذن م کههد‪.‬‬

‫ب همهعد چهسن م ه داسععع ا و شععععر امروزی و یدمدر‬

‫در این م ن یسز هعاهر داسععع ا ادام دارد و مدام در حال‬

‫یستععع ‪ .‬اق س‬

‫تدلسععد درو وددش اسععع ‪ .‬مث ن از «بروسزم» چهععد یدع‬

‫م دهسد ب داسععع ا تا عمق و طدل م ب شعععسد و ی را‬

‫اسعع اده م شععدد هما طدر ک در ودد شعععر یسز چهدین‬

‫واطرهایهسز م کهسد و فرم تازه را ب یام ودد سعععهد م زیسد‪.‬‬

‫تأویل م تدا از ی داش ‪ .‬زمسنلرزهای رخ داده و هم زیر‬

‫من از کتعای ک تأثسر م رذیرید ودشم م یید ی ی ها ک‬

‫یوار گسر اف ادهاید ول با اینحال دای یمدز برای برواس ن‬

‫مق دید‪ .‬چهسن افرادی تد را تکرار و تضعععسف م کههد‪ .‬تأثسر‬

‫بععاز اجععازه م گسرد‪ .‬همسن رویکرد در جدامع تدتععالس ر یسز‬

‫از ‪ x‬و رسعععسعد بع ‪y‬؛ ههرمهد‬

‫مشهدد اس‬

‫رس «بروسزم» هم ب معهای وارج شد از زیر‬

‫یوار و هم ب معه وسزش و قسام مردم س ‪ .‬تکهسک مهم‬ ‫ک در این م ن وجدد دارد اسع اده از ترام هس‬ ‫روای‬

‫اس‬

‫برای بتع‬

‫یعه از شعر زلزل ب عهدا رس م ن بهره برده‬

‫و از ی کار م کشد‪ .‬رس م ن دیهر فایل صدت تدضسلا‬ ‫شععاعر اسعع‬ ‫چسه‬

‫ات عاقعا‬

‫اما با وجدد اسعع اده از این ترام هس‬ ‫بع ودب صعععدر‬

‫چد‬

‫گرف ع بهابراین با اثر‬

‫والق مداج هتعع سم‪ .‬برای همسن هدش ههری و چسدما‬ ‫حدادا اهمس‬

‫بتعسار زیادی دارد یعه ممکن اسع‬

‫م نتعا را مدی عاژ کرده بعاشعععسعد و ح‬

‫شما‬

‫یک جم از ی‬

‫یدشعع ی وددتا یباشععد ول این مسکس طدری صععدر‬ ‫گرف ع ک اثری برتر و ق شعععدد‪ .‬از این یظر مدی اژ ههری‬ ‫بتعسار مهم اس ‪ .‬مسکس حتسن ملمدی اینگدی اس‬

‫ک‬

‫او در حال شععهسد وُیس بدده و همزما زلزل ای م یید و‬

‫مهم اسععع‬

‫ههری والق یعه حرکع‬

‫بهابراین وق‬

‫واقع اینچهسن عمل م کهد‪.‬‬

‫ب ی ها اهمس‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪131 /‬‬

‫چشعمایم سعساه رف‬

‫خـانه‬

‫ک چشم باز‬

‫و تتع سم شعدم‪ .‬وق‬

‫کردم زیر چادر تدی حسا بددیم‪.‬‬ ‫ع بسدار شدی؟ واس چ م دویدی داول ودی ؟ مه به‬ ‫یه م مدقع زلزل از تد ودی فرار کن!‬ ‫‪ -‬من م وداس ع م برم بسرو تد یم ّاش ع‬

‫ماما داش ع‬

‫مهد م کشسدی تد ودی !‬ ‫ع دیدوی شدی دو ر؟ زلزل م د تکد داده!‬ ‫این را کع گ ع‬

‫گریع ام گرفع ‪ .‬ی قعدر گریع کردم ک‬

‫ی همسعدم ک سعععسه شعععرب‬

‫ریگ و رو رف ای را مقاب م‬

‫گرف هد‪:‬‬ ‫ع ب رما یذری!‬ ‫رردهی اشععک تصععدیر تار مردی را دیدم ک رف‬

‫از رش ع‬

‫بدد زیر عَ َم و ی را م گردایععد‪ .‬مردم دور او جمع شعععده‬ ‫بددید و تماشععا م کردید‪ .‬یاگها عَ َم ب جدش یمد و تهد و‬ ‫شعدید روی شای های مرد چروسد و چرواید‪ .‬چهد ی ر دور‬ ‫کههد‪ .‬داشععع م فکر م کردم روی‬

‫مرد را گرف هعد ک یرام‬

‫هرکت ک بس د ح من م مسرد‪ .‬ب مادرم گ م‪:‬‬ ‫ع ماما من م ترسم‪ .‬تدرو ودا بسا بریم ودی ‪.‬‬ ‫ی دعد یععامع ی سععع هرای در که رایس مع بر بسنالم‬ ‫چها وسدس ایهسز بدد ک ح‬

‫ترس از ررواز هم ی دایت‬

‫مایع رف هم شععدد‪ .‬اولسن بار ک سععدار هدارسما شععده بددم‬ ‫تکا های شعدیدش باعِ شده بدد تا چهد روز حال‬ ‫داش باشم و هما بدد ک مرا برای ه‬

‫سال از ایرا دور‬

‫کرد‪ .‬کمربهدم را باز کردم و تب م را در دسععع‬ ‫حداسعم رر‬

‫تهدع‬

‫گرف م‪ .‬باید‬

‫م شد‪ .‬رما یسم ودایدهای چشمایم را روی‬

‫هم م یورد ک یک داد زد‪:‬‬ ‫باید از زیر سعععقف وای فرار م کردم و بسرو م رف م‪ .‬در‬ ‫م وداس‬

‫و مایع بسرو رف هم شعععد‪ .‬ایهار‬

‫هم مرا هم وددش را داول وای بکشاید‪ .‬زبا‬

‫من از ترس بهعد یمعده بدد امععا زلزلع همچهعا م غریعد و‬ ‫م وداسععع‬

‫م مدی ؟‬ ‫هرکتعع ک اطرافم بدد گری م کرد‪ .‬عَ َم تکا شععدیدی‬ ‫ودرد و تب‬

‫ب کمک مادرم زیر سعععقف وای دفهم کهد‪.‬‬

‫از دس م ب زمسن اف اد‪ .‬با چشمای مبهد‬

‫ب‬

‫اطرافم یهعاه کردم کع در هراس تکعا های یرام و شعععدید‬ ‫هدارسما هم سعرجایشعا یشت بددید و ب صدای و با‬ ‫گدش م کردید‪:‬‬ ‫ همایهک در حال عبدر از یسعما شععهر اردبسل هت سم‪ .‬ب‬‫عع‬

‫ع زلزل زلزل فرار کهسن!‬ ‫حسن فرار مادرم مرا گرف‬

‫‪ -‬بشعسن دو ر باز دیدوی شدی؟ ک روز عاشدرا تد ودی‬

‫شعععرای رُرته‬

‫جدی لرزههعا و تکعا هعای ایجاد‬

‫وداههد شد‪.‬‬ ‫با شعععهسد اسعععم‬

‫تکای ودردم‪ .‬مع دم بدد بعد از ه‬

‫سععال ههدز دیبالم بدد‪ .‬وم شععدم و تب م را از روی زمسن‬ ‫برداشععع م‪ .‬باید با یسعععمای‬

‫ک مثل زمسه‬

‫زلزل وسز بدد‬

‫عکت یادگاری م گرف م‪.‬‬ ‫لی م نو‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪132 /‬‬

‫ی را هم یم بسهسم حعل کهسم‪ .‬اگر حادث ها و رواب ع‬

‫نقد و بررسی‬

‫و‬

‫مع دل چسدما ودب داشع باشد با م ه داس ای روب رو‬ ‫دو چسز در مداجه با داسع ا مهم اس ‪ :‬اول چست‬

‫و دوم‬

‫چهدیه اجرای ی ‪.‬‬ ‫چستع‬

‫داسع ا را مدضدع روای‬

‫م دهد‪ .‬برای اشعراس ب چست‬

‫طرح و مدتسف تشکسل‬ ‫داس ا چهد سدال مآرح‬

‫اسع ‪ :‬عهصعر فاعل شهاسای م ن و کت ک این داس ا را‬ ‫تجرب کرده کستعع ؟ چ کتعع سععدژهی ماسعع ؟ در این‬ ‫داسع ا راوی اول شع‬

‫ک داس ا را‬

‫هما کتع س‬

‫تجرب کرده اس ع ‪ .‬سععدال دیهری ک باید مآرح شععدد این‬ ‫اس‬

‫ک عهصر فاعل شهاسای م ن (ش صس‬

‫را تجرب کرده‪ .‬در داسع ا شع صس‬

‫ما) چ چسزی‬

‫چسزهای مثل زلزل‬

‫چروعایعد ع م و چسزهای دیهری را تجرب کرده اسععع ‪.‬‬ ‫سعععداال‬ ‫مکای س ع‬

‫بعدی ک باید مآرح شعععدد ملدودهی زمای و‬ ‫ک ش ع صععس‬

‫داس ع ا ی حدادا را در ی ها‬

‫تجرب کرده اسععع ؛ برای مثال در این م ن زما مربد ب‬ ‫ه‬

‫سعععال رس‬

‫و مکا داسعع ا اح مالن اردبسل اسعع ‪.‬‬

‫چهدیه ات اق اف اد حادث ک داسع ا ی را تدضععسح داده‬ ‫اسع‬ ‫شعععهاو‬

‫م اطب را ب چهد شعهاو‬

‫م رساید‪ :‬مدضدع م ن‬

‫م ن فرم م ن و یدع رواب ع‬

‫ررداو ن ب هت‬

‫و مع دل ‪ .‬برای‬

‫و درو م ن اب دا باید حادث ها را تشریح‬

‫کهسم‪ .‬برای این کعار اب دا باید ب رویداد داسععع ا چرو و‬ ‫ارتبا ی بپردازیم‪ .‬رس از ی با طرح (‪ )Plan‬روب رو هت سم‬ ‫ک در واقع ودد داسع ا اس ‪ .‬رضا براهه از ر ن ب عهدا‬ ‫طرح و تدطئع یعاد کرده و شععع سع کدکه از ی ب عهدا‬ ‫رسریگ یام برده اسع ‪ .‬حادث در واقع ی چسزی اس‬

‫ک در‬

‫یک جم م تداید ات اق بس د مث ن در این داس ا م تداید‬ ‫برودرد با مادر یا چرواید ع م باشعععد‪ .‬وق‬

‫این حادث ها‬

‫ب هم مربد م شععدید با رویداد مداج م شععدیم‪ .‬حادث ها‬ ‫زمای ب داسع ا تبدیل م شععدید ک رواب ع‬

‫و مع دل‬

‫در داسعع ا وجدد داشعع باشععد یعه دلس‬

‫مهآق برای‬

‫حعادث های ک در داسععع ا ات اق م اف د و ی حادث را در‬ ‫داس ا مایهد قهدی ک در لسدا ین حل م شدد و برادههای‬

‫هت ع سم‪ .‬برای تبدیل کرد این م ن ب داسعع ا با ررداو‬ ‫تدال و‪ ...‬مشعکل داریم‪ .‬بسا داس ا یسز باید اصالح شدد و‬ ‫یدیتععهده در ای ان ک م دقسقتر باشععد‪ .‬داس ع ا باید برای‬ ‫باوررذیری دارای زیرسعاو‬ ‫عقاید مت مایا یگاه یست‬ ‫درك کهد‪ .‬ف‬

‫باشععد؛ برای مثال کت ک از‬ ‫یم تداید داس ای در اینباره را‬

‫بکها در داسعع ا ب ودب ایجام شععده اما‬

‫یدیتعهده از ررداو‬

‫صلسح ی درمایده اس ‪ .‬او باید برای‬

‫عدض شد هر فضا تمهسدی ایجاد م کرد تا ّهن م اطب‬ ‫را یماده کهد‪ .‬در رایا اینک یک یدیتهده یباید ب رسد؛ ترس‬ ‫مایع یدشع ن او و بروز احتعاسا‬

‫و عقاید واقع یدیتهده‬

‫م شدد؛ ترس ک م تداید یاش‬

‫از ت کر یدیتهده دربارهی‬

‫عداقب چسزی باشد ک م یدیتد‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪133 /‬‬

‫و چهد بچ در سععنهای م او‬

‫پريــود‬

‫داری‪.‬‬

‫را هم در ماشععسه‬

‫یععک درج ع ی دیهر کدلر را زیععاد م که ‪ .‬ههدز حرک ع‬ ‫یکردی ک م بسه ز مسا سال تدی کسف بزرگ سساه‬ ‫م گردد‪ .‬ب ع اهمس‬

‫را‬

‫یععدارد ‪ .‬صعععدای کستععع ی یععای دی‬ ‫یعدارد‪ .‬بععد از چهد للظ هم‬

‫م شعععهدی‪ .‬بعاز هم اهمس‬

‫را م شهدی‪ .‬اوه ودای‬

‫صعدای شعقشق گرف ن یاونهای‬

‫من‪ .‬اول الی یاون چتعبسده ب گدش‬

‫را باز م کهد بعد‬

‫با یاونگسر هم اش را م گسرد‪ .‬بسشععع ر از اینک یاونهای‬ ‫رر شععده ب هر گدشعع ای یزار‬ ‫فشعردها‬

‫بدهد صععدای یاونگسر‬

‫م کهد‪ .‬م دایم رریددیا‬

‫بعاز هم یعاراح ع‬

‫یزدیک هم ک یباشد‬

‫م کهعد‪ .‬ح من بعا ودد‬

‫م گدی چ‬

‫م شدد این زیسک را با ی یاونگسر گهدهاش ب بسرو رر‬ ‫کهم! از ییه ب بچ ها در صعععهدل عقب یهاه م که ‪ .‬دارید‬ ‫یواز م ودایهد اما یسم رها م کههد‪ .‬جسغ م کشعععهد و بعد‬ ‫دعدایشا م شدد‪ .‬ز عقب با زبای ک تد حالس‬ ‫دو و یسم بعد از ههر یک روز تابت ا اس ‪ .‬امروز‬

‫سعاع‬

‫رریدد م شعدی‪ .‬شاید همسن اال ک داری حاضر م شدی‪.‬‬ ‫شعاید یک ساع‬

‫دیهر‪ .‬شاید تا شب طدل بکشد اما داری‬

‫یم شدد‬

‫با ز ج دی ب هدب هد حرس مسزید‪ .‬از اول ک وارد ماشعععسن‬ ‫شععععد شعععروع کرد ب ع حرس زد ‪ .‬ح من اال وق ع‬ ‫اسعع ‪ .‬بلِشععا هم حتععاب داغ کرده‪.‬‬

‫ت مکگزاری‬

‫رریدد م شع عدی‪ .‬ب همسن امروز ک باید ب همراه چهد ی ر‬

‫لدل ی ت هگ ودرشعسد صاس چشما تد را هدس گرف ‪ .‬از‬

‫رریدد ات اق م اف د‪ .‬یور‬

‫شسش ی گُ گرف ی ماشسن و دودیِ عسهک هم باز تسز‬

‫بسمارس ا حرک‬

‫ب سعم‬

‫که‬

‫یستععع ‪ .‬فق ب‬

‫رریدد ک فهم یدارد‪ .‬یم داید امروز وق‬ ‫ساع‬

‫بسدلدژیک ودد اهمس‬

‫کمر‬

‫کم تسر م کشد‪ .‬حس م که ترشح داری‪ .‬یه به ر‬

‫اس ع‬

‫به‬

‫فکر یکه ‪ .‬ک‬

‫م دهد‪ .‬داری حس م که‬ ‫کار هتعع‬

‫ک باید در اولدی‬

‫قرار بهسرد‪ .‬ح زو یوی ع ب ییه را ببسن‪ .‬تکا م ودرد‪.‬‬ ‫تکا های‬

‫هسپهدتسزمکههده اسعع ؟ اما تد ک یباید هسپهدتسزم‬

‫بشععدی‪ .‬حرک‬

‫کن‪ .‬با ودد‬

‫م گدی لعه‬

‫ب امروز اال‬

‫بععایععد در رو دابم بععاشعععم‪ ...‬حععاال ترمز م که و رسععاده‬ ‫م شععدی‪ .‬زیگ در را مسزی ‪ .‬ت مدا های‬ ‫وس‬

‫کم درد دارد‪.‬‬

‫وب یم گدیم کم ‪ .‬اص ن زیاد درد دارد‪ .‬ایهار دارد‬

‫باد م شدد‪ .‬درس‬

‫حدس زدم؟ ایهار بادکهک اس ‪ .‬اما ک‬

‫زیاد باد یم شععدد ک ب رکد‪ .‬دل‬

‫یم وداهد بایتعع ! ه‬

‫قعدم م زی ‪ .‬چعپ راسععع ‪ .‬راسععع‬

‫چعپ‪ .‬باالوره ز‬

‫مسا سعال بسرو م یید‪ .‬در صهدل ج دی م یشسهد‪ .‬دو ز‬

‫رش‬

‫از رسشععای م ریزد‪ .‬با دسعع مال‬

‫حم م کهد ب تد‪ .‬عرق‬

‫رعاك م که ‪ .‬مچعالع اش م که و الی رعایع‬ ‫یدرس را دوباره باید بپرس ‪ .‬یاد‬

‫م گذاری‪.‬‬

‫یم یید کجا باید بروی‪.‬‬

‫ز مسا سال ب تد م گدید ک باید از روی یک رل بهذری‬ ‫ی از کهارش‪ .‬هسچ ر‬

‫یم بسه ‪ .‬دور م زی ‪ .‬متسر را اش باه‬

‫رف ع ای‪ .‬بعایعد دور بزی ‪ .‬ح زو یویزا ب ییه با حرکا‬ ‫یکن‪ .‬فق دور بز ‪ .‬وب‬

‫یویه تکا م ودرد‪ .‬ی یهاه‬

‫بعاز م روی و باالوره جای ماشعععسن را رارك م که ‪ .‬ز‬ ‫ههدز دارد حرس م زیعد‪ .‬تعا وق‬ ‫ودد قرار یداده اسع ع‬

‫برای‬

‫ر ها باال م روید‪ .‬ب راسع‬ ‫باز هم ب راسعع‬

‫تد را متععع قسم م اطب‬

‫اهمس‬

‫برو تا ت ‪ .‬یک دو راه اس ؛‬

‫تا ت ‪ .‬مردها ج د در یسم باز ایتعع ادهاید‪.‬‬

‫طدری یهعاهتا م کههد ک ایهار وس‬ ‫یک شع‬

‫یدارد چ م گدید‪ .‬از‬

‫وق‬

‫اسععع‬

‫مه ظر‬

‫جدیدالدرود بددید تا حدصع ی سععررف شا‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪134 /‬‬

‫کم سععر جای‬

‫بساید‪ .‬اما ودد را یاراح‬

‫یشععا م دههد‪.‬‬

‫همسن هم ازشعا ای ظار م رود‪ .‬رسرز یسم هدشسار را روی‬ ‫ت‬

‫م بسه ‪ .‬با چشعععمهای یسم متععع‬

‫همزما ود باال م یورد‪ .‬زیر دهای‬ ‫کستعع ای ک تدی‬

‫یهاه‬

‫م کهد و‬

‫کستععع ای گرف اید‪.‬‬

‫فق ودیان اسعع ‪ .‬دسعع ها و راهای‬

‫ورمکردهی رسرز بهعدبهعد رگهعای تد را رعاره م کهد‪ .‬تن‬ ‫رسرز با بزرگ سعرش جدر دریم یید‪ .‬تد سعههسه سر‬ ‫تهدع داری‪ .‬بدی عرق و ودیان‬

‫را تلمعل یم که ‪ .‬حال‬

‫یم گذارد ی س بکش ع ‪ .‬چشععم‬ ‫روی زمسن‪ .‬سعر‬ ‫دسععع‬

‫م اف د ب کست ع ی ادرار‬

‫گسج م رود‪ .‬چشععمای‬

‫را ب لب ت‬

‫مبادا کار اش باه بکه‬

‫ک ب متعأل ی رریدد یامربد اس‬

‫زیرا فضای ی از یسم کام ن وران م شدد‪ .‬در این داس ا‬ ‫یدیتععهده م تدایتعع‬

‫اص ن ز یبدده و مردیس‬

‫کثسف اسععع ‪ .‬کتععع ک وق‬ ‫تاکتع ع سع ع‬ ‫ردسعع‬

‫یدارد و از قضعععا رایهدهی‬

‫یعه مرد هم م تداید رریدد باشعععد‪ .‬لزج‬

‫و یثار روی شععرت‬

‫م تداید یشععای ای از رریددی‬

‫سساه م رود‪.‬‬

‫م گسری‪ .‬هم تد را زیر یظر دارید‪.‬‬

‫باشد این کار از یظر مهآق زبای یسز م تداید درس‬

‫باشد؛‬

‫مددن بایت ‪.‬‬

‫یعه م اطب در حال ک کام ن مآمئن بدد راوی داسعع ا‬ ‫م دج م شععد او یک مرد اسعع ‪ .‬این متععأل‬

‫م تداید ب جامع ارجاع داده شعدد و مدضدع داس ا باشد‪.‬‬

‫کهعد کع فکر م کهد م اطب ی ها را یم فهمد و وهس ی‬ ‫دیهر رسشععههاد ب مدلف اسعع ‪ .‬از ی جای ک این اثر یک‬ ‫و گپ مسا م اطب و اثر‬

‫اول صعععرس یظر م کهسم و بععا ارائع ی‬

‫رسشعههادات ب یدیتعهده ب برداش ن گپ مسا این اثر و اثر‬ ‫بعدی م رردازیم‪.‬‬ ‫داس ا یک داس ا کدتاه با مدضدع رریدد اس‬ ‫از یدیتعععهده اشعععکال گرف‬

‫و یم تدا‬

‫ک چرا تا این ایدازه از رریدد‬

‫حرس م زید‪ .‬ررداو ن ب این مدضدع در یک داس ا کدتاه‬ ‫متع زم ایجاد یک فضای ابزورد اس ‪ .‬ب گدی ای ک راوی‬ ‫و وق‬

‫رریدد اس‬

‫ز ها یستععع ‪ .‬یک‬

‫یم تداید از زایما بهدیتعععد‪ .‬در‬

‫صععدرت ک زایما فق ب دیسا یورد بچ یستع ‪ .‬یدشع ن‬

‫مه قد دو وهس دارد اول اینک چسزهای را در م ن کشف‬

‫وآ و م مدس اسععع‬

‫معادری م‬

‫یدیتعععهدهی مرد ب راح‬

‫نقد و بررسی‬

‫داسع ا رریدد اسع‬

‫ک حال های م‬

‫ف رریددی‬

‫دارد‪ .‬مردی را فرض کهسد ک با کتعع ودابسده و شعععرت‬

‫اینکع رریددی و ح‬

‫یستععع‬

‫ک از رریدد حرس م زید‬

‫باشعد‪ .‬در صدرت ک هدس یدیتهده و ق یک اثر یوایهارد‬

‫فا نه امیرضاقر‬

‫از ب‬

‫از تکهسک ایدروژی اسعع اده کهد و‬

‫یاگها یشععا دهد شعع صععس‬

‫ز اسعع‬

‫روایع‬

‫وارد داس ا یم کردم‪.‬‬

‫هم چسز را رریدد‬

‫م بسهعد؛ رریددی ک در ّهن و در جامع یسز ات اق م اف د‪.‬‬ ‫امعا این رریدد چهدی ات اق م اف د؟ چهدی ما م تدایسم از‬ ‫مقدل ی رریدد اس ادهای اس عاری بکهسم؟ برای مثال اگر من‬ ‫ب جای یدیتعهده ی اثر بددم فضععای تاکت و بسمارس ا را‬

‫شععععر داسععع عا یا هر یدع اثر ههری دیهر م تداید یدع‬ ‫زایما باشععد‪ .‬در واقع هر و ق یک زایما اس ع ‪ .‬یک از‬ ‫ایرادهای این داسع ا یداشع ن طرح (‪ )Plan‬اس ‪ .‬یدیتهده‬ ‫م تدایت ع‬ ‫یک مرد حال‬

‫با و ق یک داس ع ا یوایهارد و تبدیل راوی ب‬ ‫رریددی را با یک طرح بهدیتعععد‪ .‬از طرف‬

‫اگر یدیتععهده در این جه‬

‫حرک‬

‫م کرد م تدایت ع‬

‫در‬

‫داسع ا ش صس رردازی یسز داش باشد‪ .‬با دید رسرز در‬ ‫بسمارسع ا و تدصسف ی ات اق عجسب در داس ا یم اف د‪.‬‬ ‫در داسع ا از ش صس‬

‫و از مکا ها یدرس داده یم شدد‪.‬‬

‫مکا حرس یم زید و صدای از اشساس بسرو یم یید‪ .‬زبا‬ ‫داسع ا در جاهای دچار تزلزل م شدد‪ .‬با این حال داس ا‬ ‫تم ودب دارد‪ .‬یدیتعععهده با اینک م تدایتع ع‬

‫داسع ع ای‬

‫یوایهارد و ق کهد اما راه ودد را گم م کهد و داسععع ا را‬ ‫مایهد یدش ن یک مقال رس‬

‫م برد‪.‬‬

‫در داسععع عای کع در ی تعا این ایدازه از رریدد حرس زده‬ ‫م شععدد و هرچ در ی دیده م شععدد رریدد اس ع‬

‫باید با‬

‫اسع ع اده از تکهسک ایدروژی جامع و فرههه را ک رریدد‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪135 /‬‬

‫اسعع‬

‫یمای‬

‫داد و یباید متععأل ی رریدد را ول کهد‪ .‬اما در‬

‫شسدهای ک یدیتهده در رس‬

‫گرف‬

‫یسازی یبدد ک اینگدی‬

‫در مدرد رریدد حرس زده شععدد‪ .‬م تدایت ع‬

‫چهد جم در‬

‫مدرد رریدد بهدیتععد و بعد بدو تغسسر شعع صععس‬ ‫داسععع عا را بعا یعک ر ن رس‬

‫راوی‬

‫ببرد و طبق روی ی رف ن ب‬

‫بسمعارسععع عا و چهدیه این ات اق یدع زما م ه را در‬ ‫داسع ا ودد رعای‬ ‫اسععع‬

‫کهد‪ .‬رعای‬

‫این مدضدع از ی جا مهم‬

‫کع ز هعا بعد از بره ای از زما دچار یائتعععه‬

‫م شعدید و دیهر رریدد یم شععدید و یدیتععهده م تدایت‬ ‫بسن این متعائل ارتبا برقرار کهد‪ .‬م اسع ای یدیتعهده روی‬ ‫متععأل ی داسع ا فکر یکرده و در ی سج مدضععدع تبدیل ب‬ ‫دغدغ یشعده اسع‬

‫چراک رریدد م تداید برای بتساری از‬

‫ز هعا یک دغدغ و متعععأل ی ریجیور باشعععد‪ .‬یدیتعععهده‬ ‫م تدایتع‬

‫جهتس زدای کهد‪ .‬تکرار سدژههای یظسر عمل‬

‫زایما و رریدد کم ر تدسععع زیا ایجام م شعععدد‪ .‬این در‬ ‫حعال سععع‬

‫کع ز هعا وس‬

‫به ر م تدایهعد از عهعده این‬

‫سعدژهها بربسایهد و دردمهدتر و عمسقتر در مدرد این متائل‬ ‫بهدیتهد‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪136 /‬‬

‫جدری با ین و تان برایم ب تصععدیر م کشسد ک مثل مرغ‬

‫آيـنه‬

‫ررکهعده لع لع م زدم‪ .‬امعا از زمعای ک ک اب م ودایدم‪.‬‬ ‫یظریا‬

‫م باف‬

‫ف تععع‬

‫مع دل‬

‫برایشعععا رواب ع‬

‫معسن م کرد و ی قدر تدضععسح م داد ک مجبدر م شععدم با‬ ‫یک و شدی ب هد و اش کهم‪ .‬همسن چهد روز رس‬

‫بدد‬

‫ک در گدشععم بارها زمزم کرد‪« :‬یدمها تصععاویری هتعع هد‬ ‫واقع‬ ‫وق‬

‫ی چ ک در ّهنشعععا رخ م دهد»‪ .‬اما‬

‫از حقسق‬

‫کهار دیدار مدهایم را دس کردید و لباسم را مثل تک‬ ‫زمای ک زیر دسععع شعععا مثل‬

‫های کاغذ جرواجر ح‬

‫گدسعع هد لب تسغ م لرزیدم یا وق‬

‫ک سععهگ را ملکم بر‬

‫سععر یک شععا کدبسدم و بعدش تمامم قرمز شععد و دیهری‬ ‫فرار کرد هسچ یه‬ ‫ب صعدر‬

‫‪.‬‬

‫رتر ک روی سسه ام یرام گرف بدد وسره شدم‬

‫چشمهای اُریب یسم بازش تمام تهم را لرزاید‪.‬‬ ‫سعه یداش‬

‫لب‬

‫ههدز رش‬

‫سبز هم یشده بدد چرا باید‬

‫برای حشرش م مرد بسچاره رتر‪.‬‬ ‫گرم ودی‬

‫بدیم را داغ و جتععم سععردش هدش از سععرم‬

‫ررایده بدد ی چشمهای وسره تهم را ب رعش م ایداو‬ ‫کهارش زدم و با سرع‬

‫ی کدچ ی تاریک را ورق زدم‪.‬‬

‫از ی روز بدد کع شعععروع کرد ب تشعععریح ریز ب ریز ی‬ ‫صعله ‪ .‬مدام در گدشم از چشمهای اریب دها یسم باز و‬ ‫روی زمسن اف عاد تکع های ییه کهارش برق م زد حال‬ ‫ووسم بدد و صعععدای‬

‫در یم یمد با چشعععمهای اُریب ب‬

‫سععقف زل زده بدد و سععع داش ع‬

‫م مرکز شععده و چسزی‬

‫بهدیعد ول جز چریعد یه ع ‪ .‬ودی‬

‫کف اتعاق را مثععل‬

‫فرش ردشایده بدد وس وت کرد و صدای‬ ‫با او مشععک‬

‫ملد شد‪.‬‬

‫یداش ع م گاه تدی گدشععم زمزم م کرد و‬

‫هم چسز را تدضعععسح م داد برای هر مدضعععدع دلسل م‬ ‫باف‬

‫و ی قدر حرس م زد تا چشمهایم بت م شد‪.‬‬

‫گاه هم ک سرحال بدد چهد سآر از یههه را ک اوسر‬ ‫شعععهسعده بددیم مدام تکرار م کرد ی قدر ک صعععدایم را‬ ‫طدری بر سرش هدار م کردم ک صدای‬

‫م برید‪ .‬وای ب‬

‫روزی ک حشععری م شععد دیهر دسعع‬

‫از سععرم ور یم‬

‫داشعع‬

‫مثل وایم رئسس فس م سععالد صععله های ردر را‬

‫رشع‬

‫لب ک سعبز یشده بدد م گ‬

‫و هرروز ی را برایم‬

‫تکرار م کرد‪.‬‬ ‫از زیدگ ک یاتمام ماید و کارهای یکردهی رتععر تا عشععق‬ ‫های ک یابدد شد و رابآ های ک شکل یهرف‬ ‫ترسعاید او از جهتس‬

‫ک شعاید باعث‬

‫و از مرگ‬

‫رهها من بدد در‬

‫گدشم یعره م زد‪.‬‬ ‫حاال ک رش ع‬

‫ب ییه ایت ع ادهام و ک‬

‫کمری قدیم ردر‬

‫بزرگ در دهایم برق م زید باز هم بس سال یم شدد و رش‬ ‫سعر هم برایم از معصدمس‬ ‫گدیعد‪ .‬حرس زدی‬ ‫ک مات‬

‫ی چشمهای اریب یسم باز م‬

‫ی قعدر سعععرعع‬

‫گرف ک صعععدای‬

‫را یم شهدم ماش را م کشم‪.‬‬ ‫ساحل نوب‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪137 /‬‬

‫(‪ )Mirror Neurons‬یامسده م شعععدید‪ .‬یدرو ب یاو های‬

‫نقد و بررسی‬

‫عصععب ای م گدیهد ک یتععب‬ ‫این داسععع ا چهد ویژگ ودن دارد‪ .‬اولسن ویژگ‬ ‫اسعع‬

‫یثر ی‬

‫ک الب ههدز م تدا ی را به ر کرد‪ .‬در یثر داسعع ا‬

‫یم تدا ب هسچ ای های بتععهده کرد و یثر و زبا داسعع ا‬ ‫همسشع م تداید به ر شععدد یعه هری چ ک ایتععا تدلسد‬ ‫م کهد م تداید وج به ری از للاظ اجرای داشع باشععد‪.‬‬ ‫یدیتهدهای ک زبا قدرتمهدی دارد م تداید گپ را ک بسن‬ ‫یس‬

‫مدلف و م ن ایجاد م شدد کمعرضتر کهد یا ب قدل‬

‫قدیم ها فاصععع دل و دسععع‬ ‫بتععسار مهم اسعع‬

‫را کمتر کهد‪ .‬از همسن رو‬

‫ک یدیتععهده یا شععاعر زبا داسعع ا یا‬

‫شعععرش را قدی کهد‪ .‬از این یظر یدیتععهده در این داسعع ا‬ ‫اما داسعع ا چهد مشععکل هم دارد‪.‬‬

‫ودن عمل کرده اسعع‬

‫مشعکل اول ک بارها ب ی اشعاره شعده این اس‬ ‫اهمس‬

‫ک وس‬

‫دارد تم داس ا یا طرح ی با قالب ای ان شده هم‬

‫ودای داشع باشعد‪ .‬طرح ک در اینجا شعاهد ی هت سم‬ ‫مهاسععب یک داسع ایک یبدده و باید در داسع ای کدتاه و در‬ ‫حجم بزرگتر ررداو‬

‫شعععدد‪ .‬م تدا دو یدع برودرد با‬

‫این م ن داشعع ‪ .‬یک از ی ها برودرد ییه ای یا که های‬ ‫یاو های عصععب یا یدرو های ییه ایسعع‬

‫در تقاب‬

‫ک‬

‫بسن ییسما و ییسمدس وجدد دارد یعه ما ب جای اینک مثل‬ ‫داسع ا های قدیم و کالسعسک یک ش صس‬ ‫شع ع صعععس‬ ‫شع صععس‬

‫یریه و یک‬

‫مادیه داشع ع باشعععسم این هر دو را در یک‬ ‫برده ب مثاب ی ییسما و ییسمدس این دو را دچار‬

‫تقابل ییه ای کهسم‪ .‬یدع دیهر این برودرد زمای س ع‬

‫ک ما‬

‫از طریق ایععدروژی عمععل کهسم یعه فرض کهسم اینجععا‬ ‫مردی وجدد دارد ک در گدشع‬ ‫هم در همسن اسععع‬

‫کع این امکعایعا‬

‫ودایهده فکر کهد ش صس‬ ‫دروی یست ع‬ ‫داس ا دو تاوی‬

‫م وداید و ودب داس ا‬ ‫را ایجاد م کهد ک‬

‫ی دچار مدیدلدگ و وددگدی‬

‫و مرد دیهری در داس ع ا وجدد دارد‪ .‬اینک‬ ‫بدده و دو داس ا ب صدر‬

‫همزما اجرا‬

‫م شععدد یک دیهر از عهاصععر جذان ی اسعع ‪ .‬یدع از‬ ‫یاو های عصعب یا یدرو ها هتع هد ک یدرو های ییه ای‬

‫ب رسامرسععای تلریک م‬

‫شعععدید و ایهسزشرذیرید مث ن اگر ایتعععا یدرو ییه ای‬ ‫یداش‬

‫هرگز زبا را یاد یم گرف‬

‫ای یتعب‬

‫چد یدرو های ییه‬

‫ب صعدا بتعسار حتاساید‪ .‬یک از فرقهای بسن‬

‫ایتعا و حسدایا‬

‫در این اس‬

‫ب صدا بسش ر از حسدایا‬

‫ک حتاسس‬

‫ایتا یتب‬

‫اس ؛ مث ن یک مسمد را هههام‬ ‫و بررسععع قرار دادید‬

‫ک ب او غذا م دادید مدرد یزمای‬

‫کع چهدی این یدرو های ییه ای تلریک م شعععدید؛ این‬ ‫یزمای‬

‫م گسرد و باز‬

‫عسهن بر روی مسمد دیهری صدر‬

‫هم یدرو های ییه ای مسمد دوم تلریک م شععدید حاال‬ ‫این ب چ معهاسعع ! یدرو ییه ای یدروی سعع‬ ‫جعایدری کعار یعا عم‬

‫ک وق‬

‫را ایجام م دهد یا م بسهد ک کس‬ ‫تلریک م شدد؛‬

‫دیهری هم در حال ایجام ی عمل اسع‬

‫یعه این یدرو شعععبس ییه عمل کرده و رف ارهای دیهر را‬ ‫کپ م کهعد ایهار ک این رف ار را وددش ایجام داده‪ .‬رس‬ ‫ما قبدل م کهسم ک چرا اسعم این داس ا «ییه » اس‬ ‫شاهد تقاب‬

‫چد‬

‫هت سم بسن ییسما و ییسمدس‪ .‬یدیتهده در ب‬

‫اول داس ا راوی را عدض م کهد ک چهدا جالب یست‬ ‫و ب ش ک درباره ییه اس‬

‫ررداو‬

‫بسش ری م وداهد و‬

‫باید تمهسدی ایجاد م شعد تا فضعای داس ا ساو شدد یا‬ ‫اینک ب ی شعکل داده م شد‪ .‬از طرف ما با دو ش صس‬ ‫روب رو هتع سم یعه دو شع صس‬

‫بسروی ک طبق روای‬

‫اول یک مرد و یک ز هتع ع هد و دیهری ییسما و ییسمدس‬ ‫ک باید ب این دو مدرد اوسر هم ب مثاب ی یک شعع صععس‬ ‫ررداوع ‪ .‬حعاال بعایعد دیعد ک این ررداو‬

‫چهدی ات اق‬

‫م اف د‪ .‬در بعضع داس ا ها برو یدیتهدهها در هما اول‬ ‫داسع ا کدتاه ب معرف شع صعس شا ب صدر‬ ‫م رردازید‪ .‬باید تدج داشع‬

‫ک ررداو‬

‫مت قسم‬

‫مت قسم وصسص‬

‫های شع صس ها معمدلن در داس ا های ات اق م اف د ک‬ ‫در ی ها با تعدد ش صس ها روب رو هت سم مث ن در رما‬ ‫تعداد شع صععس ها زیاد اسع‬

‫و اینک در والل اک ها و‬

‫حدادا ب شع صعس رردازی برسسم کار س‬ ‫یدیتعععهعده هسچ وقع‬

‫فرصععع‬

‫س‬

‫یعه‬

‫این را رسدا یم کهد ک ب‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪138 /‬‬

‫ررداو‬ ‫ع‬

‫غسرمتعع قسم این وصععسصعع ها بپردازد و ب همسن‬ ‫وصععدصععسا‬

‫یباید ب جزئسا‬

‫هم ی عهاصعری ک وارد داسع ا م شدید‬

‫شع صععس ها را در یک یا دو جم از‬

‫ررداو ‪ .‬بسشعع ر این عهاصععر فرع گذرا هتعع هد یعه در‬

‫زبا ودد یا یک از شع صس های داس ا بسا م کهد‪ .‬در‬

‫للظ کارکرد ودد را دارید و ملد م شعععدید بهابراین یساز‬

‫داسع ا های ک دارای یک یا دو شع صعس‬ ‫ررداو‬

‫اص‬

‫هت هد‬

‫متع قسم شع صس های داس ا ودشایهد یست‬

‫داس ا را ضعسف م کهد‪ .‬به ر این اس‬

‫و‬

‫ک یدیتهده ب طدر‬

‫غسرمتع قسم در والل حادث های داس ا از طریق دیالدگ یا‬ ‫کردار ش صس‬

‫یا رف ار او ش صس رردازی کهد‪ .‬اما ما در‬

‫این داسع ا م بسهسم ک این ات اق یم اف د یعه شاهد هسچ‬ ‫تقعاب‬

‫از للعاظ ییسما و ییسمدس یستععع سم‪ .‬ویژگ های ک‬

‫دربارهی ی رتعر یا مرد در داس ا گ‬

‫م شدد هما مرد‬

‫یست ع‬

‫ی ها هم بپردازیم‪ .‬در واقع اینک‬

‫ک ب ش ع صععس‬

‫یدیتعععهدهای ب داید تشععع س‬ ‫شع صس‬

‫دهد ک وارد جزئسا‬

‫کدام‬

‫بشدد مهم اس ‪ .‬یک ی مهم دیهر ک باید مدرد‬

‫تدج قرار بهسرد این اسعع‬ ‫شع صعس های اصع‬

‫ک یباید تمام للظ های ک بر‬

‫داس ا م گذرد با ّکر جزئسا‬

‫در‬

‫داس ع ا بساوریم ب ک فق ب ی للظ های اشععاره کهسم ک‬ ‫دارید‪ .‬بعض مداقع‬

‫در حادث ها و شعکلگسری داس ا یق‬

‫یدیتهده از وصسص های م گدید ک در طدل داس ا از ی‬

‫درو راوی یا ییسمدس اسعع ‪.‬‬

‫ها هسچ کاری یم کشد و یقش‬

‫اما اشععکال یدیتععهده این اس‬

‫در داسععع عا یعدارید‪ .‬در این‬ ‫ما باز هم با تسپسازی‬

‫کع این ییسمدس تهها و تهها غُر‬

‫صدر‬

‫م زید و از وددش چسزی یم‬

‫روب رو هتععع سم و در اصعععل‬

‫بسهسم‪ .‬م گدیهعد معمدلن ز ها‬

‫یشعععای های گروه یورده م‬

‫عاشععق مردهای م شععدید ک‬

‫شعععدید‪ .‬یک ی مهم دیهری ک‬

‫شعععبسع ییسمدس ی ها و مردها‬

‫باید ب ی اشاره کرد یدع راوی‬

‫عاشعععق ز های م شعععدید ک‬

‫و ای ان ی اسععع ‪ .‬معمدلن‬

‫شعععبس ییسما یا ز درو شعععا‬

‫داسععع عا های ک با راوی اول‬

‫هتع هد یعه اینها ش صس‬

‫شععع‬

‫و وصعسص های دارید ک باید‬

‫داسعع ا های حتعع و عاط‬

‫ب ی ها ررداو شععدد‪ .‬برودرد‬

‫هتعع هد چراک ودد یدیتععهده‬

‫زیبای س‬ ‫ش صس‬

‫ک این داس ا بروالس یدع کالسسکاش ک دو‬ ‫ز و مرد را م یورد دو ش صس‬

‫را در یک ی ر‬

‫رسدا م کهد و این یک رف ار غسرجهت و ایدروژی ملتدن‬ ‫م شعدد ک جذان اسع‬

‫ول کاف یست ‪ .‬بعض وق ها‬

‫در رما ها م بسهسم ک یدیتهده ش صس های م عددی دارد‬ ‫ول در این بسن فق دو ش صس‬

‫اص‬

‫بدده و بقس فرع‬

‫هتععع هعد کع بر این اسعععاس فق باید ب جزئسا‬ ‫شع صعس‬

‫اص‬

‫ک که‬

‫اص‬

‫این دو‬

‫داس ا رسرامد ی هاس‬

‫تعریف م شعععدیععد‬

‫در حال تجرب اسعع ‪ .‬ول داسعع ا های ک از زبا سععدم‬ ‫ش‬

‫روای‬

‫م شدید داس ا های حادث ایاید‪ .‬به ر اس‬

‫ک در ای ان یدع راوی ب فضعععای معهای داسع ع ا تدج‬ ‫کهسم‪ .‬اگر یدیتهده هما یدع راوی اول‬

‫یعه سدم ش‬

‫را در کل داس ا ادام م داد به ر بدد‪ .‬یعه دوربسن کل این‬ ‫ها را تشریح م کرد‪.‬‬ ‫در ادام م ن داس ا را بررس م کهسم‪:‬‬ ‫(روی زمسن اف عاد تکع های ییه کهارش برق م زد حال‬ ‫دریم یمد) در این قتععم‬

‫ررداو‬

‫ی هم ی شع صعس ها‪ .‬بتعساری از یدیتهدهها ب‬

‫ووسم بدد و صعدای‬

‫ررداو‬

‫شع صس های م رردازید ک فرع هت هد و باید‬

‫یور داس ا را م بسهسم؛ یعه در این قتم‬

‫وددکش کرده‬

‫از کهارشعا بهذرید در صععدرت ک در شع صععس رردازی‬

‫و ود ری‬

‫و‪ ...‬ول این‬

‫و حاال در حال وسوس اس‬

‫صله ی‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪139 /‬‬

‫ها کمک زیادی یم کهد و فق یشععا م دهد ک چرا اسععم‬

‫بع یک ی جالب م رسعععسم ی جا ک یدیتعععهده م گدید‬

‫داسع ا باید ییه باشعد‪ .‬این سآر باید در دل داس ا کاش‬

‫ییسمدس ب عهدا روا هشعدار دههده مدام سرش هدار م‬

‫م شعد‪ .‬در اصعل داسع ا از اینجا شععروع م شدد‪( :‬با او‬ ‫مشععک‬

‫یداش ع م گاه تدی گدشععم زمزم م کرد و هم‬

‫چسز را تدض عسح م داد برای هر مدضععدع دلسل م باف‬

‫و‬

‫کشد و «تد» ی یدیتهده هم با او تقابل دارد و سرکدب‬ ‫کهد؛ این «تد» هما ییسماسععع‬

‫م‬

‫ک ب دلسل ز بدد راوی‬

‫غالب اسع ‪( .‬اما از زمای ک ک اب م ودایدم) این جم‬

‫ی قدر حرس م زد تا چشمهایم بت م شد‪ .‬گاه هم ک‬

‫ی زیبای یست ‪ .‬در ادام گ‬

‫سرحال بدد چهد سآر از یههه را ک اوسر شهسده بددیم‬

‫مدهایم را دسعع کردید و لباسععم را‪ )...‬اینها هم بسا کههده‬

‫مدام تکرار م کرد ی قدر ک صععدایم را طدری بر سععرش‬

‫ک راوی در ی مدرد تجاوز قرار گرف و‬

‫هدار م کردم ک صععدای‬

‫م برید‪ ).‬به ر بدد گ‬

‫م شععد‪:‬‬

‫«صعدایم را طدری بر سرش هدار م کردم ک و م شد»‬ ‫یا «و ود م گرف ‪ ».‬برای اینک ب دا یثر ودب یدش‬ ‫ودد را باال ببریم‪( .‬وای ب روزی ک حشععری م‬

‫باید دق‬

‫شد) در این یدع داس ا باید شاهد یکجدر ب طرف باشسم‬ ‫چراک «حشری م شد» بسش ر‬

‫این بسا چهدا جالب یست‬

‫در زبا لدگد اسع ع اده م شعععدد و ای ان ودب برای ی‬ ‫قتعععم‬

‫از داسعع ا یستعع ؛ مث ن م تدا گ‬

‫‪« :‬وای ب‬

‫روزی ک تلریک م شد‪».‬‬ ‫(دیهر دس ع‬

‫تجرب ای اسععع‬ ‫ییسمدس‬

‫م شدد (اما وق‬

‫ب کار یشت یا ی مردی ک با او بدد هسچ کاری‬

‫یکرده اسع ‪( .‬اما وق‬ ‫در این قتم‬

‫کهار دیدار مدهایم را دسع کردید‪).‬‬

‫فعل «دس کردید» مهاسب یست ‪.‬‬

‫(و لباسم را مثل تک های کاغذ جرواجر ح‬

‫داش ع » زبا لدگد بدده و باید گ‬

‫زمای ک زیر‬

‫دس شا مثل گدس هد لب تسغ م لرزیدم یا وق‬

‫ک سهگ‬

‫را ملکم بر سعر یک شا کدبسدم و بعدش تمامم قرمز شد‬ ‫و دیهری فرار کرد هسچ یه ع ‪ ).‬م تدا «هسچ یه‬

‫» را‬

‫جدر دیهری بسا کرد؛ مث ن «هسچ کاری یکرد» تا این برمال‬ ‫یشعدد ک کتع ک چسزی یه‬

‫از سععرم ور یم داشعع ) اینجا هم «ور یم‬

‫کهار دیدار‬

‫هما ییسمدس راویس ‪.‬‬

‫این داسع ا باید ب گدی ای یدش شدد ک ودایهده مدام در‬

‫شععدد «بریم داشعع »‪.‬‬

‫شعععک بعاشعععد ک این مرد وجدد وارج دارد یا ییسمدس‬

‫(مثل وایم رئسس فس م سععالد صععله های ردر را جدری با‬

‫راویسعع ‪ .‬باید جدری با داسعع ا برودرد کرد ک تا جای‬

‫ین و تان برایم ب تصععدیر م کشععسد ک مثل مرغ ررکهده‬

‫ممکن چهدتاوی‬

‫باشد‪.‬‬

‫لع لع م زدم‪ ).‬اینجععا هم م‬

‫(ب صعدر‬

‫تدا ک م ع «برایم» را حععذس‬

‫ام یرام گرف بدد وسره شععدم‬

‫کرد‪ .‬بعایعد در یدشععع ن ایدک‬

‫چشعععمهعای اُریب یسم بازش‬

‫وتععاسعع‬

‫رتر ک روی سسه‬

‫ب ورج داد تا یثر‬

‫تمععام تهم را لرزایععد‪ ).‬در این‬

‫سععرراسعع تر و زیباتر شععدد‪.‬‬

‫قتعم‬

‫راوی با سععهگ بر سععر‬

‫(امعا از زمعای کع ک اب م‬

‫رتععر کدبسده و روی سععسه اش‬

‫م‬

‫ههدز‬

‫ودایدم‪ .‬یظریا‬ ‫بعافع‬

‫ف تععع‬

‫برایشعععا رواب ع‬

‫مرده‪( .‬سعععه یداشععع‬ ‫رشع‬

‫لب‬

‫سبز هم یشده بدد‬

‫مع دل معسن م کرد‪ ).‬در این‬

‫چرا بععایعد برای حشعععرش م‬

‫مع دل »‬

‫مرد‪ ).‬اینجعا هم با بسا جالب‬

‫قتعععمع‬

‫بسن «ع ع‬

‫جعای وعال یک «و» دیده م‬

‫روب ع رو یععستععع سم؛ مث ن در‬

‫اش باها‬

‫جععم ع ی «چععرا بععایععد برای‬

‫شدد ک از این دس‬

‫در این م ن زیاد اس ‪ .‬در ادام‬

‫حشعععرش مع مععرد» ک م ع ی‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪141 /‬‬

‫«حشعر» ای ان درسع‬

‫یست‬

‫چراک این رتر از این هم‬

‫فراتر رف و م وداهد ب حریم شعع صعع دیهرا تجاوز‬ ‫کهد‪( .‬گرم ودی‬

‫بدیم را داغ و جتععم سععردش هدش از‬

‫سععرم ررایده بدد ی چشععمهای وسره تهم را ب رعش ع م‬ ‫کهارش زدم و با سعععرع‬

‫ایعداو‬

‫ورق زدم‪ ).‬بعاز هم گ ن «هدش از سعععرم ررایععده بدد» بععا‬ ‫سععردی جتععم رتععر همودای یدارد و بسا جالب یست ع ‪.‬‬ ‫یدیتعهده باید بسش ر از اینها در ای ان ک مات‬

‫درس ع‬

‫یک از این رواب رسدسع‬

‫یدارد و در ی سج ی را‬ ‫و مع دل‬

‫حذس م کهد یا م دج اشکاالت در رواب ع‬

‫داس ع ا م شععدد و شععروع م کهد ب یظم ب شععسد ب ی ‪.‬‬

‫ی کدچ ی تاریک را‬

‫دق‬

‫حدادا و شعع صععس ها تدج م کهد و یاگها م بسهد ک‬

‫کهد‪.‬‬

‫مهظدر این اس‬

‫را مثل‬

‫ک یدیتهده اول باید طرح داس ای‬

‫یک یقاشع روی تاب د بکشعد تا یاهماههه ها را تش س‬ ‫دهد‪ .‬بار دیهر باید گ‬

‫ک طرح داس ا ودن اس‬

‫یعه‬

‫همسن کع تقعابل بسن مرد و ز را بسروی یکرده و هر دوی‬

‫در ادام ک راوی م گدید «کدچ ی تاریک را ورق زدم» با‬

‫اینها در یک ی ر دیده شععده ک باعِ م شععدد با ایدروژی‬

‫رف ار به ری با زبا روب رو هت سم‪ .‬فهم این مدضدع ک چرا‬

‫از یدع دوم مداجع شعععدیم جالب اسععع ‪ .‬الب هسچگاه در‬

‫گرامای یا دسعع در زبای در داسعع ا یدارید و‬

‫ایرا کتععع بع طدر جدی ب متعععأل ی برودرد‬

‫قسدها که‬

‫افعال ب عهدا کارواژه این که‬

‫را یدارید یا اینک چرا در‬

‫داس ا «فردا» ی فردای بسروی یست‬

‫و چرا زبا ت س‬

‫زبا م ه در داسععع ا داریم و زبا ع م ارزشععع‬

‫و‬ ‫را از‬

‫ادبسعا‬

‫غسرجهتعع یپرداو اسعع ‪ .‬این اح مال وجدد دارد ک در‬ ‫رهجاه یا شععصعع‬

‫بهدیتهد؛ یعه ما یم تدایسم تش س‬

‫دسعع‬

‫م دهد در صعععدرت ک اغ ب یدشعع های ایرای‬

‫اسع‬

‫تبعسع‬

‫از زبعا ع م م کههعد مهم اسععع ‪ .‬هما طدر ک‬

‫هسچ جهتعععس‬

‫رس تر گ‬ ‫ررداو‬

‫شعد این داس ا یباید یک داس ایک باشد و ب‬ ‫یساز دارد‪ .‬سععدژه داس ع ا جالب اس ع‬

‫یدیتهده با ی مثل این اس‬

‫اما برودرد‬

‫ک یک دریا ین را بریزد درو‬

‫یک بشععک یا یک بشععک ین را وال کهد درو یک تهگ‪.‬‬ ‫مشعکل اینجاس‬

‫ک مدضدع داس ا با قالب ی همودای‬

‫سععال ییهده هم ب صععدر‬

‫ایدروژی‬

‫دهسم ک یدیتهده مرد‬

‫یا ز ؛ مث ن در کشعدری مایهد یلما تا هجده ساله‬ ‫برای فرد ای ان یم شعععدد تا وددش این‬

‫ای ان را داشع باشد‪ .‬یظریات ک فمهست ها وارد ادبسا‬ ‫کردید هم بتعسار دروشا اید و تدج ب ی ها مهم اس ‪ .‬از‬ ‫این للاظ این داسع ا یک داسع ا ایرای یست‬ ‫وداهعد از فروید بهذرد و ب یک جهتعععس‬ ‫یدیتهده ب این جهتس‬

‫یعه م‬

‫برسعععد‪ .‬ول‬

‫یم رردازد و این یدرو های ییه ای‬

‫یعدارد و این طرح باید در داسععع ا ب هدتری ب یرام رس‬

‫عقسم م معایهعد؛ در واقع معا یع بعا ییه ب ک با یدع تق سد‬

‫برود‪ .‬مثال دیهری م زیسم باید برای ایدازه قهدی ک داریم‬

‫رف اری روب رو هت ع سم‪ .‬هم ی یدمها عاشععق وددشععا اید‬

‫مسزا معسه ین در یظر بهسریم اگر ین کم داشع باشسم‬

‫عاشععق ییسمای‬

‫یعه ی کتعع ک ییسمدسعع‬

‫هم قهد ما درو ی حل یم شععدد و برعکس اگر ین زیاد‬

‫وددش اسع‬

‫باشد چسزی ک ساو م شدد اص ن شسرین ی داهد بدد یا‬

‫یعه ییسمای او ک عاشععق‬

‫ب عبار‬ ‫درس‬

‫دیهر ودایدی یم شعععدد‪ .‬در ی سج اینک قالب‬ ‫برای داس ا ای ان شدد یک ی وس‬

‫مهم اس‬

‫ک باید مدرد تدج قرار گسرد‪ .‬چد اگر داس ا را کدتاه در‬ ‫یظر بهسریم باعِ م شععدد وس‬ ‫یشععدید؛ ررداو‬

‫از شعع صععس ها سععاو‬

‫ییسما و ییسمدس باید به ر ایجام م شععد و‬

‫غالب اسعع‬

‫و کتعای هت هد ک مق د ییسمای او هت هد‬ ‫اسعع‬

‫رف اری م کهد ک این‬

‫رف ار را در زی م بسهد و دقسقن همسن باعِ م شععدد ک از‬ ‫ی ز ودشععع‬ ‫همسن حال‬

‫بسعایعد‪ .‬در ی سجع ز هم در تقابل با مرد‬

‫را دارد‪ .‬چهدی م تدایسم با تدج ب ایدروژی‬

‫داسع ا را بتع داده و وص‬

‫درو م ه ی را باال ببریم‪.‬‬

‫داسعع ا یباید ب گدی ای باشععد ک مثل یک فاحشعع مقابل‬ ‫کهد‪.‬‬

‫یدیتهده از این عهصر بسش ر کار م کشسد‪ .‬باید تدج داش‬

‫ودایهعده قرار بهسرد و ودایهعده با او ب دابد و تمام‬

‫ک طرح داس ا مثل چسدما روی یک تاب د اس ؛ یدیتهده‬

‫اینگدی ودایهده ایرژی مصرس م کهد در صدرت ک باید‬

‫حدادا را روی یعک تاب د م یدیتعععد و بعد ب رابآ بسن‬

‫دریعافع کههعدهی ایرژی بعاشعععد؛ یعه باید برای او غذای‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪141 /‬‬

‫روح و فکری تعدارك دیعد و بع او ایده داد و او را رس‬ ‫برد و تمعام اینها تهها با شعععهاو‬ ‫یدیتع‬ ‫یدشع‬

‫ممکن م شعععدد‪ .‬برای‬

‫این داس ا باید اب دا ی را ب صدر‬

‫داس ا ب هد‬

‫و بعد ک اب درباره یاو های عصععب یا یدرو های‬

‫ییه ای وداید یا باید دید ک ییه دارای چ کهش اس‬

‫چ‬

‫کهش بر همجهسرهداری یا همیدعرهداری دارد و چرا تق سد‬ ‫ایقعدر اهمسع‬

‫دارد‪ .‬همسشععع م گدیهعد مسمد ِ مق د اما از‬

‫مسمد مق دتر هما ایتعا اسع‬

‫و از ایتا مق دتر وجدد‬

‫یدارد؛ یعه ایتعا تمام زیدگ اش با تق سد سععرشع شده‬ ‫ح‬

‫از روی تق سد اسع‬

‫ک عاشعق م شدد از روی تق سد‬

‫حرس م زید از روی تق سد اس‬ ‫ضعد تق سد اس‬

‫ادبسا‬

‫ک فکر م کهد اما ادبسا‬

‫یقآ ی مقابل ایتا اس‬

‫مقابل مسمد ‪ .‬ودا ایتععا یستعع‬

‫یقآ ی‬

‫ودا تمام ی منها و تد‬

‫های س ع‬

‫ک چهسن داس ع ا های را م یدیتععهد‪ .‬ودا هما‬

‫کت اس‬

‫ک داس ا ودا را تدلسد کرد‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪142 /‬‬

‫ع من یدیتهدهی این ک ان هت م ب چ دلس‬

‫سانسـور‬

‫م تدیسد این‬

‫اتهام رو بهم بزیسن؟‬ ‫ ببسهسن هرک هم باشعسن قاتل یک از شع صس های این‬‫ک ابسن دقسقن وق‬

‫ک شما این ک ان رو بت سن ش صس‬

‫این ک ان مرده بدد‪.‬‬ ‫ع دلسلتد قایع کههده یست !‬ ‫ع ش صس‬

‫داس ا قرار یبدد بمسره ول وق‬

‫ک شما ک ان‬

‫رو بت سن مرد‪.‬‬ ‫ع من فق وداس م هدای عدض کهم فق همسن‪.‬‬ ‫برم گردد و ک اب‬

‫را باز م کهد‬

‫مثل همسش برای اینک زودتر ب وای برسم مجبدر بددم از‬ ‫وسع قبرسع ا بهذرم‪ .‬زی روی قبری یشععت بدد بدو‬ ‫اینکع تدجه بع او بکهم راه وعایع را در رس‬

‫گرف م‪ .‬ب‬

‫وای ک رسسدم زیم مشغدل شت ن هرسها بدد‪.‬‬ ‫حسیش م ند‬

‫نقد و بررسی‬

‫مثل همسش ع برای اینک زودتر ب وای برسععم مجبدر بددم‬ ‫از وسع قبرسع ا بهذرم‪ .‬روی قبری یشت بدد با اینک‬ ‫هدا تعاریک م رف‬ ‫تشع س‬

‫ول م تدایتععع م ایدام و قساف اش را‬

‫بدهم‪ .‬قساف زیبای داش‬

‫و ایدام ودشفرم ک‬

‫در تعاریک شعععب هم یدم را مجعذون ودد م کرد‪ .‬تا ب‬ ‫اف اده بددم‪ .‬داش ع‬

‫وددم یمدم مثل یک جهازه روی‬ ‫م کشسد و گری م کرد‪ .‬دکم های‬ ‫لب گرف ن کردم‪ .‬دیهر ل‬

‫ِل‬

‫جسغ‬

‫را باز کردم و شروع ب‬

‫در داسع ا ب چ مدلدل اشعاره دارد یا هر یشای ای ک در‬ ‫داسععع ا م یید با چ چسزهای اینهما اسععع ‪ .‬در ادام‬ ‫م صععل ب تدضععسح این مدضععدع م رردازیم‪ .‬این داسعع ا‬ ‫ع رغم مبالغ یمسز بدد با اسعع عارهای ک برای سععایتععدر‬ ‫م سععازد جذان اس ع ‪ .‬داس ع ا اینگدی یغاز م شععدد ک‬

‫بدد اما حس کردم ته‬

‫سعرد اس ‪ .‬دوباره ب چهره اش یهاه کردم چشمای‬

‫مه قد باید بر داس ا احاط رسدا کهد و یشا دهد ک هر دال‬

‫باز‬

‫یدیتعهده مشغدل یدش ن داس ای‬

‫اس‬

‫و در ی گذری ک‬

‫بدد ول دیهر ر ک یم زد‪.‬‬

‫از کهار گدرسع ا دارد تدجه‬

‫از یکطرس ب حدص شده و از طرس دیهر کد گشادیاش‬

‫ز از طرف م تدایععد ییسمععای او بععاشعععد و از طرف گدر‬

‫گل کرده ک اب‬

‫را م بهدد تا ب حسا رف و هدای عدض‬

‫کهد اما کت از رش‬

‫دس ای‬

‫ع شما مظهد هت سد‬

‫وددش ک بر ی دراز م کشعععد اما بسا عسه داسععع ا ب‬ ‫گدی ای اسعع‬

‫این ک ان‪.‬‬

‫ک م اطب فکر م کهد او ب ی جا رف و با‬

‫زی ودابسده و یا ب زی یا مردهای تجاوز کرده اسععع ‪ .‬در‬ ‫این قتععم‬

‫ع مظهد ب ‪...‬؟‬ ‫ع ب ق ل ش صس‬

‫را م گسرد‪.‬‬

‫ب زی ج ب م شدد‪ .‬این‬

‫دارد داس ع ا را تمام م کهد و زمای ک بسرو‬

‫م رود تا هدای ب درد و دوباره برگردد و بهدیتعععد دچار‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪143 /‬‬

‫تدهم م شععدد ک ی ر سس یک سععایتععدرچ اسعع ‪ .‬از‬

‫م یدشععع ‪« :‬با اینک هدا رو ب تاریک م رف ‪ »...‬یا اگر‬

‫وددش م ررسعد ک ییا این داسع ا من در ارشاد سایتدر‬

‫م وداسع ع‬

‫یم شدد؟ ییا تک ای از ک ان من را حذس ی داههد کرد؟ ما‬

‫بکهعد م تدایتععع‬

‫بعاید از این زاوی ب داسععع ا یهاه کهسم و اینجاسععع‬

‫ک‬

‫م ری‬

‫با زبا بسشع ع ر کار کهد و جم را زیباتر بسا‬ ‫بهدیتعععد‪« :‬بعا اینکع در هدا تاریک‬

‫‪»...‬‬

‫یدیتعهده این مدضدع را با یدع ق ل اینهما م کهد؛ ق‬

‫(ول م تدایت م ایدام و قساف اش را تش س‬

‫ک وددش مرتکب شعده اسع ؛ یک ق ل م ه ‪ .‬یادم هت‬

‫زیبای داش ‪).‬‬

‫ک اوایل ایقالن ی دسعع از بچ مللهای من ک عضعععد‬

‫باز هم ک م ی «قساف » را در دو جم ی رش‬

‫مجعاهعدین یعا گروههعای چعپ بددید وق‬

‫تل‬

‫تعقسب‬

‫کمس ع قرار م گرف هعد ازدواج م کردیعد‪ .‬ازدواج کرد در‬ ‫فرههگ ایرای یعه یدع سععر و سععاما گرف ن و سععرب راه‬ ‫شد ‪ .‬والدین روس ای وق‬ ‫اسعع‬

‫م دیدید فرزیدشا چپ شده‬

‫یا کار سععساسعع م کهد برای‬

‫ز م گرف هد تا ب‬

‫بدهم‪ .‬قساف ی‬ ‫سر هم تکرار‬

‫کرده اسعع ‪ .‬این مشععکال‬

‫یشععا دههدهی ملدودهی کم‬

‫واژگا یدیتعهده اس ‪ .‬وسع‬

‫واژگای یدیتهده بتسار مهم‬

‫اسع‬

‫چراک یق‬

‫یک شاعر و یدیتهده این اس‬

‫ک ح‬

‫اگر فضعععای تععازهای را و ق م کهععد ب دایععد وددش واژه‬ ‫بتازد‪.‬‬

‫اصعععآالح عاقل شعععدد و ب زیدگ روزمره تدج کهد‪ .‬این‬

‫(تا ب وددم یمدم مثل یک جهازه روی‬

‫متعععألع در داسععع ا تمثسل ودب اسععع ؛ اینک در ای ها‬

‫افعال این دو جم با هم تهاسععب یدارید‪ .‬فعل جم ی اول‬

‫شع صعس‬

‫یدیتعهدهی داسع ا ی زی را ک در گدرس ا‬

‫ماضع سعاده و فعل جم دوم ماضع بعسد اسع ‪ .‬ماض‬

‫دیده بدد در وای و ق م کهد‪ .‬در ی سج باید از این زوایا ب‬

‫ساده ب سم‬

‫داسع ا یهاه کهسم و فراتر از داس ا برویم‪ .‬الب اسم داس ا‬

‫ب وددم یمدم دیدم مثل جهازه روی‬

‫ب این تاویل و روای‬

‫بتسار کمک م کهد‪.‬‬

‫(داش‬

‫یعک داسععع ا یدیس را از یدع برودردش با ک م در هسئ‬ ‫یثرش م شعهاسهد‪ .‬این متأل ک یثر م سن و زیبا باشد بازی‬ ‫ودایشع داش باشد بتسار مهم‬

‫زبای داسع ای و جذابس‬

‫اس ع ‪ .‬اما در این م ن یدیتععهده داسعع ای‬ ‫باید در اجرای داس ای‬

‫س‬

‫را رها م کهد و‬

‫گسرتر باشد‪.‬‬

‫اف اده بددم‪).‬‬

‫م رود‪ .‬باید اینطدر بهدیتد‪« :‬تا‬

‫ماض یق‬

‫اف ادهام‪».‬‬

‫جسغ م کشسد و گری م کرد‪).‬‬

‫به ر بدد یدیتععهده اینطدر بهدیتععد‪« :‬ایهار جسغ م زد و بر‬ ‫صعععدرتم چهعگ م ایعداو »‪ .‬یدیتعععهده باید جمال‬

‫را‬

‫م مدستر واقع تر و عسه تر بهدیتعععد چراکع داسععع ععا‬ ‫سععسهمای در م ن اسع‬ ‫یمععای‬

‫سععسهمای رئال؛ یعه یدیتععهده باید‬

‫دهععد و ی للظ ع را حس کهععد‪ .‬اگر اینگدی ع‬

‫(مثل همسشع برای اینک زودتر ب وای برسم مجبدر بددم‬

‫م یدشععع‬

‫از وس قبرس ا بهذرم‪ .‬روی قبری یشت بدد‪).‬‬

‫اف عاده؟ روی ییسمای وددش؟ روی ت سل وددش؟ یا روی‬

‫این جم زیبا یستع ع‬ ‫رشع‬

‫چراک ک م ی «قبر» در دو جم ی‬

‫سععر هم تکرار شععده اسع‬

‫و یدیتععهده م تدایتع‬

‫ب جای ک م ی «قبرسع ا » از «گدرس ا » اس اده کهد‪ .‬تدج‬ ‫ب این یکا‬

‫دق‬

‫یدیتهده را یشا م دهد‪ .‬یدیتهده باید با‬

‫زبا بازی کهد در یثر ویراژ بدهد و ی را زیده یه دارد ی‬

‫این سعععدال رس‬

‫م یمد ک ییا روی وددش‬

‫ی ز ؟ ی ز ک تهها جسغ یم کشععد چهگ م زید و جا‬ ‫را‬

‫م کهد تا وددش را والص کهد‪ .‬یدیتععهده باید ک مات‬ ‫ورز دهد با ی ها بازی کهد تا صله ها باوررذیرتر شدد‪.‬‬ ‫(دکم های‬

‫را باز کردم و شروع ب لب گرف ن کردم‪).‬‬

‫این جم بسا بتعسار بدی دارد‪ .‬یدیتهده م تدایت‬

‫اینک فق یثر را وسعععس بداید و با ی وشعععک و ب حس‬

‫زیباتر بهدیتعععد‪« :‬دکم های‬

‫برودرد کهد‪.‬‬

‫گرف ن‪».‬‬

‫(با اینک هدا تاریک م رف ‪ :)...‬این جم ضعععف تالسف‬

‫(دیهر ل‬

‫دارد و فاقد معه اس ‪ .‬یدیتهده باید این جم را اینگدی‬

‫ودن اسععع‬

‫ل‬

‫وس‬

‫را باز و شعععروع کردم ب لب‬

‫بدد‪ .‬اما حس کردم ته‬

‫سعععرد اسعع ‪).‬‬

‫کع یدیتعععهده در این جم از فعل مجهدل‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪144 /‬‬

‫اسععع اده کرده اسععع ‪ .‬چد اگر ب فرض م گ‬ ‫ل‬

‫‪« :‬ل‬

‫کرده بددم» دیهر ی تعاویعلهعا (روی ودد یا روی‬

‫ت سل ودد اف اد ) از دس‬

‫م رف‬

‫ول فعل جم ی اول‬

‫یم تداید سععاده باشععد چراک جم ی دوم بعد از جم ی‬ ‫اول ات اق م اف د یعه ی ز ل‬ ‫ی م اف عد‪ .‬در یهعایع‬ ‫ل‬

‫بهدیتد‪« :‬دیهر ل‬

‫به ر اسععع‬

‫شده بدد ک مرد روی‬ ‫این جم را اینگدی‬

‫شده بدد‪».‬‬

‫(از یععکطعرس ب حدصععع ع شععععده و از طرس دیهر‬ ‫کد گشادیاش گل کرده بدد‪).‬‬ ‫یدیتععهده در این قتععم‬ ‫شع‬

‫زاوی ی دید داسعع ا را ب سععدم‬

‫ک ب حتعس‬

‫یثر‬

‫م ن و القای ی تدجه کههد‪ .‬زیر ردس‬

‫تغسسر م دهد‪ .‬اما واژهی «کد گشادی» ب این فضا‬

‫یک یدیتعهده باید ود جریا داشع باشعد زیده باشععد و‬

‫یم ودرد و بسا ضعععسف اسع ‪ .‬یدیتععهده باید ویژگ ها و‬

‫ی س بکشد‪ .‬زبا باید مهآق و باوررذیر باشد‪ .‬دیالدگ باید‬

‫کهد‪ .‬هر ک م ای‬

‫ببرد‪ .‬س دیالدگ اول از مهآق‬

‫مهآق یثر معسعار را بداید و ی ها را رعای‬

‫زیده باشعد و داس ا را رس‬

‫ک در داسعع ا م یید باید یمای ای از ی مهآق زبای ک در‬

‫زبعا معسعار اسععع عاده م کههعد امعا در دیالدگ یور زبا‬

‫این‬

‫م شعکهد و ب زبا لدگد تبدیل م شدد‪ .‬ما در کالج داس ا‬

‫داسع ا اجرا شعده اسع‬

‫باشعد‪ .‬یدیتعهده م تدایت‬

‫جم را اینگدی بهدیتععد‪« :‬تهب اش باز گل کرده و ک اب‬

‫بعارهعا بر این یک تاکسد کردهایم ک زبا دیالدگ باید زبا‬

‫را م بهدد بعد هم داول حسا م شدد تا هدای تازه کرده‬

‫لدگد باشد و زبا داس ا یباید بشکهد؛ یعه اگر یدیتهدهای‬

‫باشد‪».‬‬ ‫(اما کت از رش‬

‫بع زبعا معسعار م یدیتعععد یبعایعد زبای‬ ‫دس ای‬

‫بالعکس‪ .‬اینگدی مشععکال‬

‫را م گسرد‪).‬‬

‫را تغسسر دهد و‬

‫یشععا م دهد یدیتععهده دق‬

‫ک مع «دسععع عای » در این جم ع با مهآق زبای حاکم بر‬

‫یدارد؛ دق‬

‫داسع ا همودای یدارد‪ .‬ب جای این ک م یدیتععهده باید از‬

‫(‪ -‬دقسقن وق‬

‫«دس های » اس اده م کرد‪.‬‬

‫ک ان مرده بدد‪).‬‬

‫(ع شما مظهد هت سد‪.‬‬

‫جم ی دوم ات اق سععع‬

‫ع مظهد ب ؟‬

‫یم شعدد ماضع بعسد را بعد از ماض ساده یورد‪ .‬یدیتهده‬

‫ع ب ق ل ش صس‬

‫این ک ان‪.‬‬

‫در داس ا یدیت حرس اول را م زید‪.‬‬ ‫ک شعما این ک ان رو بت سد ش صس‬

‫اتهام رو بهم بزیسد‪).‬‬ ‫این جم باوررذیر یستعع ‪ .‬هسچ ر ستعع در برودرد با یک‬

‫یق ‪ .‬اینها یکا‬

‫مجرم یم گدید شععما مظهد هت ع سد‪ .‬یدیتععهده به ر بدد از‬

‫تدج کهد‪ .‬به ر اس‬

‫اینگدی‬

‫بهدیتعععد‪« :‬من بع شعععمعا مظهدیم یقا»‪ .‬این دیالدگها باید‬

‫داشع باشد باید زما‬

‫و افعال را بشعهاسعد‪ .‬ماض بعسد قبل از ماض ساده م یید‬ ‫ماضع یق‬

‫زبعا لدگد اسععع عاده م کرد‪ .‬مث ن م تدایتععع‬

‫ک بعد از ات اق اول م اف د رس‬

‫باید ب م هدم زما و تدال ی دق‬

‫‪ -‬من یدیتهدهی این ک ان هت م‪ .‬ب چ دلسل م تدیسد این‬

‫بعد از ماضع سعاده و فعل حال بعد از ماض‬ ‫سععادهایسعع‬

‫ک یدیتععهده باید ب ی ها‬

‫اینگدی بهدیتد‪« :‬دقسقن وق‬

‫ک ان رو بت سد ش صس‬

‫ک شما‬

‫این داس ا مرد‪».‬‬

‫در ادام هم داسع ا همسن مشکال‬

‫را دارد‪ .‬دیالدگیدیت‬

‫طبسع تر یدش شدد باید روی ی ها بسش ر کار شدد تا شبس‬

‫ضععسف اس‬

‫با این حال از یظر تمگردای‬

‫ترجم های ب جا ایرای یباشعععد‪ .‬م رجمهای ایرا زبا را‬

‫طرح داسع ای‬

‫یدیتهده ودن عمل کرده و حسف اس‬

‫یم شهاسهد و تهها ک ما‬

‫را کهار هم قرار م دههد ب ی‬

‫این‬

‫این سدژه با یثری کمدق‬

‫وران شدد‪.‬‬

‫شکار سدژه و‬ ‫ک‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪145 /‬‬

‫رعایسن ایعداو ع بدد‪ .‬مرد امعا بع زمعای فکر کرد کع برای‬

‫قـاب پنجـره‬

‫وداس‬

‫اولسنبار ز را دیده بدد دسع راچ شععده و وق‬

‫بدد از فروشعععهعاه ک او برای ورید ب ی جا یمده بسرو‬ ‫بساید با صعدر‬

‫ب شسش ودرده بدد‪ .‬ز سع کرده ج دی‬

‫وهدهاش را بهسرد اما مرد وهدهی یهت ی او را شهسده بدد‪.‬‬ ‫ز یهاه‬

‫را دوباره ب رهجره دوو‬

‫تدی چشععمهای‬

‫ب کشععع های ک‬

‫ب سععاحل م رسععسدید‪ .‬یقاش ب ز ِتدی‬

‫تاب د یهاه کرد ریگها را با هم ترکسب کرد و تدی سعععاحل‬ ‫رتععربچ ی سععساه را کشععسد با ته لُ‬ ‫یسعمای ب را داش‬

‫ک شععدر‬

‫یب‬

‫و روی ماس ها بازی م کرد‪ .‬دُریاهای‬

‫تدی سععاحل رتععر را ک دیدید بالهایشععا را باز کردید و‬ ‫دوسع تای اوج گرف هد سم‬ ‫جهع‬

‫دریا‪ .‬یک از ی ها در والس‬

‫ی قعدر ررواز کرد کع از تعاب د بسرو ررید‪ .‬بالهای‬

‫ریه اش را روی لبعاس سععع سد یقاش تکاید وددش را ب‬ ‫یشت‬

‫را‬

‫بآری قرمز کدبسد و ریگ از تدی بآری راشسد روی مای دی‬

‫ک ب قان‬

‫را روی لک ی سععریسعع سنها و‬

‫روی س رای ای ک یک رای اش لق بدد‪ .‬ق ممدی‬

‫برداشع‬

‫و ب سع سدی بدم وسره شععد‪ .‬چشم‬

‫رهجره اف اد دریا را دید ک بسرو از رهجره یرام بدد و دُریاها‬ ‫روی ی چرخ م زدید‪ .‬ق ممدی‬

‫را فرو برد تدی یب‬

‫دریا‬

‫را کشعععسعد و بععد روب روی ی سعععاو مای با رهجرههای‬ ‫شعععسشععع ای‪ .‬ریه‬ ‫کشسد ک دس‬

‫را عدض کرد ز را روب روی رهجره‬ ‫های ز ک روی سععرامسک سععساه و‬

‫سعع سد کدبسده م شععد در فضععا رسچسد‪ .‬ز هما طدر ک در‬ ‫یک دسعع‬

‫هرس یلدچ بدد دسعع‬

‫سعرشعای ها کشععسد و هاج و واج ب اطراف‬ ‫زده دوباره ب بسرو وسره شععد و یهاه‬ ‫سعاحل و از ی جا ب سم‬ ‫از هرس تدی دسع‬

‫دیهر را روی شععکم‬

‫سعععم‬ ‫سعم‬

‫یهاه کرد‪ .‬ما‬ ‫را از کشعع ها ب‬

‫رتربچ چرواید لب هدی زد و‬

‫یلدچ ای برداشع‬

‫قرمزش برد‪ .‬رتععربچ یهاه‬

‫ب کمر یلدچ م ودرد‪.‬‬

‫صععدای تقوتدق ک‬

‫کرمریگ ز ‪ .‬ز ایهشعع‬

‫و یزدیک لبهای‬

‫را ب دُریاهای دوو‬

‫ک از‬

‫دریا اوج م گرف هد‪ .‬ردشعععا را دیبال کرد و دوید‬ ‫دریا یلدچ از دس‬

‫ز ب زمسن اف اد و کشسده شد‬

‫روی سعرامسک س سد ز دس های هری‬

‫را روی شسش‬

‫بریمععده اش قرار داد و یرام یرام وددش را تععا کهععار رهجره‬

‫گذاشعع ‪ .‬رتععربچ ج دتر رف‬

‫دسعع های ز لرزید و‬

‫رسعععایعد‪ .‬رهجره را کع بعاز کرد باد مدهای ررکالغ اش و‬

‫رسشای اش عرق کرد مرد از جای‬

‫جاب جا شد و با یهرای‬

‫مدهعای ل ع‬

‫یقعاش را بع هم ری‬

‫‪ .‬یقاش ق ممدی‬

‫سع سد کرد و دُریاها را روی سآح ین کشسد تا وق‬

‫را‬ ‫ز ب‬

‫ب ز یهاه کرد‪ .‬رتععربچ تا وسعع دریا رسععسده بدد ز با‬ ‫دسع‬

‫ب شعسش کدبسد حاال دیهر او را یم دید فق دریا‬

‫بسرو یهاه م کهد دُریاها را ببسهد‪ .‬ز سعععرش را برگرداید‬

‫بدد ک مدج م زد‪ .‬سرش گسج رف‬

‫روی رسشای ‪ .‬یقاش گدش ای از اتاق‬

‫سم‬

‫هالل مدهای‬

‫ری‬

‫مرد را کشعععسعد تعا وق‬

‫ز سعععرش را برم گردایعد و ب‬

‫چشععمهای مرد یهاه م کهد درسعع‬ ‫برای اولسنبار ب چشععمای‬

‫یاد ی زمای بس د ک‬

‫زُل زده و از وجال‬

‫شسش جا ماید‪ .‬مرد ب سرع‬ ‫در هما حال‬

‫و رد یاونهای‬

‫روی‬

‫ز دوید یقاش مرد را‬

‫ک م دوید در هال ای از سععساه ملد کرد‪.‬‬

‫یهاه ب تاب د ایداو‬

‫و ق ممدی‬

‫را شت ‪.‬‬

‫سععرش را‬ ‫هرا ابعی‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪146 /‬‬

‫یک ی دیهری ک م تدا ب ی اشععاره کرد این اسعع‬

‫نقد و بررسی‬

‫به ر بدد داسعع ا در جای ک بچ ب سععم‬ ‫جذابس‬

‫داسعع ا در این اسعع‬

‫م رود در صعدرت ک وص‬

‫ک ب سععم‬

‫اکرا و فس م‬

‫داس ا مدر این اس‬

‫ک‬

‫برش ع از زیدگ را یشععا دهد یعه اگر رما را یک فس م‬ ‫در ی ظر بهسریم داس ا یک یا چهد عکس اس ‪ .‬یدیتهده با‬ ‫ت سل در م ن اثر و صع ع ل رردازی این‬

‫تکهسک و با دوال‬

‫داس ا را تبدیل ب یک یقاش م لرك م کهد‪ .‬در واقع زی‬ ‫ک دارد از رهجره یهاه م کهد ودد یقاش اس‬

‫و یقاش اب دا‬

‫دیدما ودد سعپس ز و سعاو ما شسش ای را م کشد و‬ ‫ب همسن صعدر‬

‫هم چسز از واقعس‬

‫دریای در بسرو یستع ع‬

‫وارد یقاش م شدد‪.‬‬

‫اما یقاش این دریا را در یقاشع ع‬

‫کشعسده و بعد ی را ب دیسای بسرو یتب‬

‫م دهد و در کل‬

‫داس ا این رابآ وجدد دارد یعه در کل داس ا گاه از‬ ‫دیسای بسرو چسزی ب یقاش اضاف کرده و گاه از یقاش‬ ‫چسزی ب بسرو ای قال م دهسم‪ .‬چشععم ما ب دلسل دارا بدد‬ ‫تکهدلدژی قدرتمهدش صعع لا‬

‫یا ب اصععآالح فریمها را‬

‫م بسهد و با کهار هم گذاش ع ن ی ها باعِ م شععدد ما جها‬ ‫را اینچهسن ببسهسم‪ .‬یک فس م هم در اب دا یقاش ع س ع‬

‫و بعد‬

‫یک یقاشع م لرك تا در ای ها ب دوربسن و فس م م رسسم‪.‬‬ ‫در اینجعا یسز همسن ات عاق م اف عد‪ .‬چد در یقاشععع این‬ ‫امکایا‬

‫وجدد یدارد شما شاهد اس اده از یک تکهسک تازه‬

‫و زیبا هتعع سد ک ب وسعععس ی ی ما ب یک اینهمای بسن‬ ‫واقعس‬

‫و یقاشععع با ّهن یقاش م رسعععسم‪ .‬در داسععع ا‬

‫سپسدودای و فاص گذاری وجدد دارد یدع فاص گذاری‬ ‫ب ی ع م ن فضای داس ا را برای ما‬

‫مدر ‪ .‬اریسشعن افک‬

‫م سعازد‪ .‬ما گاه ب داول داس ا و ی زیدگ م رویم و‬ ‫م بسهسم کع هم چسز در ودم‬

‫هم هتععع هد و یکدیهر را‬

‫گت رش م دههد‪ .‬اگر ب داهم در یقد این داس ا س‬ ‫بعاشعععم بعاید گ‬ ‫اسععع‬

‫گسر‬

‫از یلدچ ای ک ز در حال ودرد ی‬

‫تهها ویار ز را م تدایم ت سل کهم‪ .‬بچ ی بسرو از‬

‫رهجره م تدایعد یهرای همسن ز بعاشعععد زی ک در حال‬ ‫تلمل ریج بارداریسع‬

‫و ییهده رترش را در دریا م بسهد‪.‬‬

‫ک‬

‫دریا م رف‬

‫تمعام م شعععد‪ .‬یعه در اوج و در یک تع سق مآ ق‪ .‬در این‬ ‫صعدر‬ ‫رس‬

‫داسع ا بتسار زیبا م شد‪ .‬داس ا را فاص گذاری‬

‫م برد‪ .‬در این داسععع ا سعععدررئال وجدد یدارد و در‬

‫عدض بعا ت س‬

‫فرهس ع مداج ایم ت س‬

‫ک ابژهها را ب‬

‫درسععع‬

‫کهعار یکعدیهر م چسهعد‪ .‬در ب‬

‫بعدی یقد در‬

‫چستع‬

‫این داسع ا و ی چ ک م تدایتع‬

‫داشع باشد‬

‫کهکاش م کهسم‪.‬‬ ‫روی س رای ای ک یک رای اش لق بدد‪ ).‬در داس ا‬

‫(یشت‬

‫باید از ابهام هم اسععع اده کهسم‪ .‬یدیتعععهده م تدایتععع‬ ‫جم ی‪« :‬یشععت ع‬

‫روی س ع رای ای ک یک شععا لق بدد»‬

‫اسععع عاده کهعد و بعا ب چال‬ ‫فه سع‬

‫از‬

‫او را ب سعم‬

‫کشعععسد ّهن م اطب ک‬

‫س رای هدای‬

‫یباید هم چسز را تکرار کهسم‪( .‬ق ممدی‬ ‫س سدی بدم وسره شد‪ .‬چشم‬

‫کهد یعه ما مدام‬ ‫را برداشععع‬

‫وب‬

‫ک ب قان رهجره اف اد دریا‬

‫را دید ک بسرو از رهجره یرام بدد‪ ).‬در این سآر به ر اس‬ ‫یدیتعهده ب تش س‬

‫(‪ )Personification‬تدج داش باشد‬

‫تا یثری زیباتر داشع باشعسم مث ن م تدایت‬

‫بهدید‪« :‬دریا‬

‫را دیعد کع بسرو رهجره یرام گرف بدد‪ .‬دریا دور ی چرخ‬ ‫م زد‪».‬‬ ‫(صععدای تقوتدق ک‬

‫های ز ک روی سععرامسک سععساه و‬

‫سعع سد کدبسده م شععد در فضععا رسچسد‪ .‬ز هما طدر ک در‬ ‫یک دسعع‬

‫هرس یلدچ بدد دسعع‬

‫دیهر را روی شععکم‬

‫بریمععده اش قرار داد و یرام یرام وددش را تععا کهععار رهجره‬ ‫رساید‪ ).‬یدیتهده به ر اس‬

‫ب جای اس اده زیاد از ک م ز‬

‫از ضععمسر او اس ع اده کهد تا یثر زیباتر شععدد‪ .‬در این سععآر‬ ‫م عاطعب از بریمعدگ شعععکم ز م دجع حعام بدد او‬ ‫م شدد‪ .‬این م تداید دو تاویل داش باشد؛ اولسن تاویل این‬ ‫اسعع‬

‫ک بچ ای ک بسرو از رهجره در دریاسعع‬

‫ییهدهی بچ ای باشععد ک ز او را باردار اسعع‬ ‫دیهر ز فرزید دوم‬

‫م تداید‬ ‫و در تاویل‬

‫را حام اسعع ؛ این یشععا دههدهی‬

‫تاثر و فضعای معهای س ‪( .‬رهجره را ک باز کرد باد مدهای‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪147 /‬‬

‫ررکالغ اش و مدهای‬

‫یدیتععهده سععع یم کهد‬

‫یقاش را ب هم‬

‫هم چسز را برای م اطب‬

‫ل ع‬

‫ری ع ‪ ).‬در اینجععا‬

‫تدضسح دهد‪.‬‬

‫داسععع ععا لد م رود‬

‫(ز یهعاه‬

‫یعععععهع‬

‫م بسهسم ک ع‬

‫را دوباره ب‬

‫رهجره دووع ‪ ).‬این بسا‬

‫یدیتععهده با تکهسک ب‬

‫صععلسح یستع ‪ .‬یدیتهده‬

‫ما م فهماید ک یقاش‬

‫بعاید در یدرس صعععلسح‬

‫همعا ز اسععع ‪ .‬ما‬

‫داد بع م ععاطععب دقع‬

‫الما های داریم ک از‬

‫کهد‪ .‬در این سععآر ز در‬

‫للاظ چسدما درسع‬

‫حعال یهاه کرد ب رهجره‬

‫کهعار هم قرار گرف اید‪( .‬یقاش ق ممدی‬

‫را سععع سد کرد و‬

‫دُریاها را روی سعآح ین کشسد‪ ).‬یدیتهده یم گدید دریاها‬ ‫را دیعد کع روی سعععآح ین چرخ م زیهد ب ک دریاها بر‬ ‫سععآح ین کشععسده م شععدید‪ .‬در اینجا فضععای داسعع ا‬ ‫معکدس م شدد؛ یعه حاال ب جای اضاف شد واقعس‬ ‫بسرو ب یقاشع‬

‫از‬

‫شعاهد افزود یک یقاش ب جها بسرو‬

‫هت سم‪ .‬رس دریاها و همسنطدر کم بعد در داس ا رتری‬

‫یستع‬

‫ب ک از طریق رهجره یهاه ب چسزی دوو م شدد‬

‫رس این جم باید ب این شعکل اصالح شدد‪« :‬ز یهاه‬ ‫را ب سععاحل دوو » یا «ز یهاه‬ ‫تدی چشمهای‬

‫را ب کشعع های ک‬

‫ب ساحل م رسسدید دوو »‪.‬‬

‫(تدی سععاحل رتععربچ ی سععساه را کشععسد با ته لُ‬ ‫شععدر‬

‫یب یسععمای ب را داشعع‬

‫ک‬

‫و روی ماسعع ها بازی‬

‫م کرد‪).‬‬

‫ک در دریاس‬

‫ت سل هت هد‪( .‬ز سرش را برگرداید هالل‬

‫زمای ک یدیتهده باهدش عمل م کهد م اطب م تداید با‬

‫ری‬

‫روی رسشععای ‪ .‬یقاش گدش ع ای از اتاق مرد‬

‫تاویل کرد یدرسهای ک در م ن داده م شعععدد ی ها را‬

‫ز سعرش را برم گرداید و ب چشمهای‬

‫بتعع دهد داسعع ا های دیهری ب ی ها بب شععد و از این‬

‫مدهای‬

‫را کشعسد تا وق‬

‫یک مرد ب داس ا اضاف‬

‫مرد یهاه م کهد‪ :)...‬از این قتم‬

‫م شعدد ک شدهر ز یا هما یقاش اس‬ ‫در رایا داسع ا مشع‬

‫و یق‬

‫م شععدد‪ .‬در این قتععم‬

‫این مرد‬ ‫با یک‬

‫مسکروداس ا مداج ایم ک ب ودب اداره م شدد‪.‬‬ ‫(درسع‬

‫یاد ی زمای بس د ک برای اولسنبار ب چشعمای‬

‫زُل زده و از وجال‬

‫سرش را رایسن ایداو بدد‪ .‬مرد اما ب‬

‫زمای فکر کرد ک برای اولسن بار ز را دیده بدد دس راچ‬ ‫شعده و وق‬

‫وداسع بدد از فروشهاه ک او برای ورید‬

‫ب ی جا یمده بسرو بساید با صععدر‬

‫ب شععسش ودرده بدد‪.‬‬

‫طریق مشعارک‬

‫والق داش باشد‪ .‬در این سآر هم م دج‬

‫م شعدیم ک رتعربچ هما بچ ی درو شکم ز اس‬ ‫ریگ یب یسعمای شعدر‬

‫و‬

‫رتعر هما ریگ یب دریاس ؛‬

‫یعه معا در اینجعا یک دوتای یا یک دیالدگ بسن یقاش و‬ ‫ز ت سعل و بسرو یب دریا و یب یسعععما داریم‪ .‬اینها‬ ‫ات اق و ب رب یست هد و از للاظ یشای شهاس معها دارید‪.‬‬ ‫(یک از ی ها در والس جه‬

‫ی قدر ررواز کرد ک از تاب د‬

‫بسرو ررید‪).‬‬ ‫اسع اده از این یدع بازی در یثر بتعسار زیباس ‪ .‬اینجاس‬

‫ز سعععع کرده ج دی وهعدهاش را بهسرد اما مرد وهدهی‬

‫ک ما باز م دج یک یقاشع م لرك م شععدیم‪ .‬اما این دریا‬

‫یهت ی او را شهسده بدد‪).‬‬

‫ک از یقاش بسرو م یید کست ؟ او م تداید هما رتری‬

‫ماجرای یشععهای ز و مرد حام شععد ز و رابآ ی بسن‬ ‫ی ها در این قتعم‬

‫ب صدر‬

‫سپسدودای اجرا م شدد و‬

‫باشعد ک غرق شعده اسع‬

‫یا م تداید ودد ز باشد ک از‬

‫زیعدگ بسرو اف عاده یعا تعاویلهای م‬ ‫رابآ ی عاشععقای ک ز را ب سععم‬

‫ف دیهر یا یدع‬ ‫فردا م برد‪ .‬معمدلن‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪148 /‬‬

‫کتعععای ک مه ظر امسد م مایهد یدمهای یاامسدی هتعع هد و‬ ‫در زیتع‬

‫یدمهای یاامسد معمدلن معضع‬

‫ش صس‬

‫ودد‬

‫داریعد‪ .‬در ادامع م ودایسم‪( :‬ردشعععا را دیبال کرد و دوید‬ ‫دریا یلدچ از دس‬

‫سعم‬

‫ز ب زمسن اف اد و کشسده شد‬

‫روی سععرامسک سعع سد‪ )...‬ما اینجا باز تصععدیری داریم ک‬ ‫یلدچ در ی یق‬

‫مهم دارد‪ .‬چرا یلدچ ل م شعععدد؟ در‬

‫اینجعا م تدایسم بهدیسم یلدچع ای کع لع م شعععدد هما‬ ‫یآ ع ی درو ز اسععع‬ ‫دسع های هری‬

‫هم در داسعع ا بهسرد‪ .‬چهدی م تدایسم داسعع ا را از راوی‬ ‫ودا جدا بکهسم؟ به ر اس‬ ‫سعم‬

‫داس ا دچار تع سق شدد‪ .‬بچ ب‬

‫دریا م رود و م اطب باهدش ودد باید از ل شد‬

‫یلدچ م دج غرق شعد رتر در دریا شدد‪ .‬در داس ا باید‬ ‫از طریق یشای ها حرس بزیسم چد با ک م سر و کار داریم‬ ‫یم تدایسم یشععای شعمای‬

‫داشع باشععسم‪ .‬اغ ب یشععای ها یا‬

‫یمای ای هتع هد و یا یمادین‪ .‬یشای های یمادین ودد ک ما‬ ‫هتعع هد و یک مدلدل بسروی دارید‪ .‬ک مات ک ابژه هتعع هد‬

‫کع حععاال غرق م شعععدد‪( .‬ز‬

‫را روی شسش گذاش ‪ .‬رتربچ ج دتر‬

‫یک مدلدل بسروی دارید و ی های ک سعععدژه هتع ع هد یک‬

‫رف‬

‫دسع های ز لرزید و رسشععای اش عرق کرد مرد از‬

‫مدلدل تاوی‬

‫و معهای دارید‪ .‬اما یشای ی یمای ای چست ؟‬

‫جای‬

‫جاب جا شعد و با یهرای ب ز یهاه کرد‪ .‬رتربچ تا‬

‫یشعای یمای ای هما حال های اس‬

‫وسعع دریا رسعععسده بدد‪ )...‬این قتعععم‬

‫باید قبلتر از «‪...‬‬

‫ردشععا را گرف‬

‫و دوید سععم‬

‫همچهسن قتععم‬

‫«یقاش مرد را در هما حال‬

‫دریا‪ »...‬یدش ع م شععد و‬ ‫ک م دوید‬

‫و‬

‫را شععتعع » اضععاف اسعع‬

‫و‬

‫و داسعع ا را وران‬

‫قدرتمهدتر بدد برود‬

‫ک یم وداهد رتععربچ را قآعن بکشععد‬

‫یم وداهد بهدید رتر غرق شده و برای‬

‫داسع ا از یشای های یمای ای ب ودب اس اده شده اس‬ ‫ارتبا های زیبای بسن این یشعععای ها باعِ زیبای داسععع ا‬

‫م کهعد‪ .‬در واقع بعا این کعار یک دایای کل باهدش وجدد‬ ‫دارد دایای ک‬

‫مثال یلدچ یک یشععای یمای ایسع ؛ یمای ای از یآ ای ک‬ ‫ب ایدازه یک یلدچ در شعکم ز بزرگ شده اس ‪ .‬در این‬

‫در هال ای از سعععساه ملد کرد‪ .‬یهاه ب تاب د ایداو‬ ‫ق ممدی‬

‫ک م بسهسم؛ ب عهدا‬

‫مج س عزاداری‬

‫م شدد‪ .‬یثر داس ا هم باید ب سم‬ ‫یعه مثل یهاه داسعع ا ‪ .‬سععاو‬

‫و قدر‬

‫رسشعرف تر از یثر ی اسع ‪ .‬به ر اسع‬ ‫بدد یثر بسش ر کار کهد‪.‬‬

‫ت سل ی بتععسار‬ ‫یدیتهده روی روا‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪149 /‬‬

‫ی ی داره‪ ».‬لب هدش شععبس یک یشععهای دور بدد‪ .‬این شععد‬

‫چمـدان‬

‫رف سم شسرینتر‬

‫شعروع یشهای دوسال ی ما ک هرچ رس‬

‫روی‬

‫شععععد‪ .‬ب ع مععلض اینک ع وددش و دو رک‬ ‫صعععهدل هاشعععا جا گرف هد شعععال و مای دی کدتاه‬ ‫دریورد‪ .‬روی رهج های‬ ‫بعد ک‬ ‫ک‬

‫را‬

‫ب هد شد و رر شا کرد ت کابسنِ‪.‬‬

‫هایشا را دریوردید و در تمام مد‬ ‫بددید‪ .‬همسن کارش باعِ شد وق‬

‫ررواز بدو‬

‫من هم ک‬

‫هایم‬

‫را دریوردم جاسعععم ه لب و لدچ یچسهد و مث ن یهدید‪:‬‬ ‫«بععده ود مردم چ م گن؟»‪ .‬بعععد فهمسععدم تلدیععلدارِ‬ ‫سع سعال ی بایک اسع ‪ .‬شع‬

‫ماه اس‬

‫م رود تعآسال ‪ .‬مدهای ب دط‬

‫صععدر‬

‫طالق گرف و‬ ‫سععبزهاش را ب‬

‫چشععم م یورد و همسن باعِ شععده بدد دهن بزرگ‬

‫دیده‬

‫یشعدد‪ .‬هر دو یدامس بادکهک شا را تهد و تهد م ترکایدید‬ ‫و وهدههاشا را رر‬ ‫وزوزیشععا را وس‬

‫م کردید بسرو ‪ .‬مع دم بدد ک مدهای‬ ‫دوسع‬

‫دارید‪ .‬چسزی ک من هسچوق‬

‫باهاش کهار یسامدهام‪ .‬طدری سرش با دو رک‬ ‫بع یظرم هر فرودگعاه بدی وعاصععع م دهعد‪ .‬فرودگاه‬

‫گرم بدد ک‬

‫ی همسعدم بعاالوره مدسمدس کرد ِ مهما دار را یم دید یا‬

‫یرالیدو بدی قهده و فرودگاه رکن ک ی سعععر دارد و ی ت‬

‫م وداس‬

‫بدی سس سدیا‪ .‬جاسم م گدید‪« :‬اهلل اکبر! ولک قد یبادای ‪».‬‬

‫تک سف وددشعععا را م دایهعد‪ .‬یعکبعاره مل رم مهربا و‬

‫در‬

‫عاشعق کمک کرد ب وایمهای تهها و ب کس م شدید‪ .‬در‬

‫و م رود ج دی ریل م ایتعع د تا چمدا ها از دسعع‬ ‫یروید‪ .‬شععسرین این بار مدهای‬ ‫شده‪ .‬وق‬

‫به‬

‫را ب دید کرده‪ .‬کم چاقتر‬

‫گ م‪« :‬م ودای م با تدر بریم چسن‪ ».‬فدری‬

‫مد‬

‫او در وماری بماید‪ .‬الب اینطدر وق ها مردها‬

‫ررواز یک ک انِ ترک بسامدزیم در دس‬

‫ب طرس دو رش برم گش‬

‫وم گ‬

‫بدد و ه‬

‫‪« :‬بِهسم یدیم شسرین»‬

‫گ ع ‪« :‬مهم م یم‪ .‬بعایعکمد با چسهسا مراوده داره‪ .‬من ک‬

‫و از دو رش اسععم‬

‫چسه م شععهاسععم»‪ .‬دو رش را یساورد‪ .‬مازیار را بغل م کهد‬

‫تدر ب من و جاسععم ک هسچجدره یم تدایتعع سم با لهج ی‬

‫تا شالم را داول کسف جا بدهم‪ .‬مازیار با مدهای شسرین ور‬

‫کمک کرد‪ .‬جاسم‬

‫م رود‪ .‬شععسرین را از دو سععال رس‬

‫ک برای عسد م رف سم‬

‫اس ع ایبدل م شععهاسععم‪ .‬داول صععف وروجِ فرودگاه تهرا‬ ‫دس‬

‫دو رش را گرف بدد‪ .‬هر دو ش دار صدرت ردشسده‬

‫را م ررسععسد‪ .‬در مد‬

‫جهدب یک ک م ترک ب غدر کهسم وس‬

‫یک ه ای‬

‫ملدِ تر و فرزی و سعر و زبا ِ شععسرین شده بدد‪ .‬چسزی ک‬ ‫یم گ ع‬

‫ول من از برقِ یهععاه‬

‫چهدبار هم حتععاد‬

‫م فهمسععدم‪ .‬راسععع‬

‫تا دم دههم باال یمده بدد ول لهدهای‬

‫بددید و کدل داشع هد‪ .‬ب جاسعم گ م‪« :‬یسهاشد کن ایهار‬

‫دم ب دقسق ی مازیار حرصععم را دریورده بدد از بسک مثل‬

‫‪« :‬باز‬

‫چمدا ها روی‬

‫وعایدمع دسععع‬

‫بچهس‬

‫رو گرف »‪ .‬جاسعععم گ‬

‫یک رههدئن در راه دسعع شععدی بددم‪ .‬وق‬

‫وسالباف کردی؟» شععسرین بهد کدل اش را جاب جا م کرد و‬

‫ریل رسععسد شععسرین چرخ را ج د کشععسد چمدا بزرگ را‬

‫وال کهار‬

‫اول و دو چمعدا کدچعک تر را ب ترتسب روی ی چسد با‬

‫شال‬ ‫چشعم‬

‫ه سر م ودرد رایسن‪ .‬وق‬

‫ک برگش‬

‫اولسن چسزی بدد ک باهاش یشها شدم‪ .‬با یهاه‬

‫شععکم من را یشععای گرف‬

‫و ب دو رش گ‬

‫‪« :‬ببسن وال‬

‫دو رش یعک زیهدرا‬

‫چهار طبق سعععاو‬

‫و اطراف‬

‫رایسد‪ .‬ه سععرك م کشععسد‪ .‬من روی یک یسمک‬

‫یشععت ع‬

‫را‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪151 /‬‬

‫بددم و وددم را باد م زدم‪ .‬جاسععم دیهر داش ع‬ ‫اما چسزی یه‬ ‫صف کرد و گ‬

‫م ترکسد‬

‫‪ .‬هم ک جمع شعععدیم لسدرما هم را ب‬ ‫‪« :‬اول م رویم مسدا تقتسم‪».‬‬

‫شععسرین ه شععماره م گرف‬

‫و دس ع‬

‫دو رش را س ع‬

‫گرف ع بدد‪ .‬ههدز از فرودگعاه یزده بددیم بسرو ک مردی از‬ ‫رشععع‬

‫شعععسرین را بغل زد و در هدا چرواید‪ .‬هما مدقع‬

‫یدامس دو رش روی صععدرت‬ ‫(بعد اسم‬

‫رو بهم گ‬

‫رهن شععد‪ .‬لبهای اورها‬

‫) ههدز روی لبهای شسرین بدد‬

‫ک جاسم تقریبن داد زد‪« :‬ود ی کم تهدتر قدم وردار»‪.‬‬ ‫شسرین مازیار را ب من م دهد و ب جاسم کمک م کهد تا‬ ‫چمدا ها را سعععدار چرخ کهد‪ .‬جاسعععم ه ب چسه ها یهاه‬ ‫م کهد و م گدید‪« :‬ولک ب هم ی درین‪ .‬م شععکهسن» و ب‬ ‫شععسرین چشععمک م زید‪ .‬شععسرین ایهار ی ایهار ک جاسععم‬ ‫حرف زده بع دور و برش یهاه م کهد و برای مازیار زبا‬ ‫درم یورد‪ .‬م دایم مراعا‬

‫مرا م کهد ک ب جاسععم چسزی‬

‫یم گدید‪ .‬فرودگاه رر اسععع‬ ‫یعک رالکعار‬

‫از لسدرهای چسه ک هرکس‬

‫کدچعک را باال گرف تا تدر وددش را رسدا‬

‫کهعد‪ .‬مازیار را روی چمدا ها م گذارم‪ .‬راه م اف سم‪ .‬ههدز‬ ‫ب ری‬

‫ک متافرها را م برد یرسسدهایم ک یک مرد چسه‬

‫از روب رو وهدا رس‬

‫م یید‪.‬‬

‫جاسعم م گدید‪« :‬ولک مهمد یداز اومد رسشداز‪ ».‬ههدز‬ ‫حرس جاسعم تمام یشعده ک گل از گل شسرین باز م شدد‪.‬‬ ‫دس‬

‫نقد و بررسی‬

‫تکا م دهد‪ .‬مرد یزدیک م شدد و م گدید‪« :‬ی ها»‪.‬‬

‫شسرین با مرد جدا چسه دیده بدس م کهد‪« .‬ل » با ما هم‬ ‫سالمع سک م کهد و چرخ چمدا شسرین را م گسرد‪ .‬مدقع‬ ‫وعداحافظ درِ گدشعععم م گدید‪« :‬ب‬

‫زیگ م زیم رف‬

‫بازار جایماز برا مامایم بهسر‪ ».‬جاسععم مدهای مازیار را تهد و‬ ‫تهد صاس م کهد و م گدید‪« :‬تهدتر قدم وردار ود‪».‬‬

‫در شعععر و داس ع ا برای ی ک چسزی بهدیسم باید چسزهای‬ ‫دیهری بهدیسم؛ یعه برای اینک ع در مدرد چسزی حرس‬ ‫بزیسم باید اب دا اطراس ی چسز را بشععهاسععسم‪ .‬در این داس ا‬ ‫یک تمثسل از ی ات اق رخ م دهد‪ .‬داسععع ا ب ی ک طرح‬ ‫عجسب و غریب داش باشد با بازیهدش های زبای و بسا‬ ‫شع صس‬

‫جزئسا‬

‫داس ا را رس‬

‫م برد و باعِ م شدد‬

‫ودایهده جذن اثر شعده و ی را دیبال کهد‪ .‬یدیتهده داس ا‬ ‫را معایهعد یعک یقاشععع م لرك بسا م کهد ک در ی هم‬ ‫ب حرک‬

‫هت هد ب جز راوی و شسرین و با زیرک کاراک ر‬

‫شعععسرین را برای م عاطب بازسعععازی م کهد و ب شعععرح‬ ‫چهدیه شععکل گرف ن رابآ ی راوی و شععسرین م رردازد‪.‬‬ ‫ات اق اصع‬

‫داسع ا در تدر ترکس اف اده ک راوی و شسرین‬

‫با هم یشها شدهاید و صله ی فرودگاه ات اق تال اس ‪.‬‬ ‫به ر اسع‬

‫یدیتهده سآر اول داس ا را حذس کهد‪ .‬چد با‬

‫یدرسهععای کع وجدد دارد صعععلهع ی فرودگععاه در ّهن‬ ‫م اطب شعععکل م گسرد‪ .‬بدینترتسب تمهسد داسعع ا هما‬ ‫اب دا مآرح یم شعععدد ب ک ّهن ودایهده فعال شعععده و با‬ ‫کهجکاوی بسش ری داس ا را دیبال م کهد‪.‬‬ ‫(شعععسرین این بععار مد هععای‬ ‫تمهسدیس‬

‫را ب دیععد کرده)‪ :‬این سعععآر‬

‫برای شروع معرف ش صس‬

‫شسرین‪.‬‬

‫(مازیار با مدهای شعسرین ور م رود‪ .‬شععسرین را از دو سال‬ ‫رس‬

‫ک برای عسد م رف سم اس ایبدل م شهاسم‪ ).‬در این دو‬

‫جم هم «شعسرین» دوم باید حذس و ضمسر «او» جایهزین‬ ‫شدد‪.‬‬ ‫در اصعل مدضعدع داسع ا این اس‬ ‫هرجا ک هتعع‬

‫ک ش صس‬

‫«شسرین»‬

‫اسععبان شععادی و ودشعع ودد را فراهم‬

‫م کهد و رارتهر ودد را همراه دارد‪ .‬این فضا بدو قضاو‬ ‫مری ناصر‬

‫یدیتعهده بر این شع صعس‬ ‫زیبای اسع‬

‫شکل م گسرد و این یهاه ید و‬

‫ک از ز ایرای در وارج از کشععدر تصدیری‬

‫که مهد ب دس‬

‫داده اس ‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪151 /‬‬

‫دوربسن بر دو ش ع صععس‬

‫در این داس ع ا کدتاه قرار اس ع‬

‫راوی و شسرین و رابآ ی ی ها زوم کهد با این حال تلرك‬ ‫و فدکدس اص‬

‫و ش صس های مازیار‬

‫روی شسرین اس‬

‫و جاسعم ب عهدا ب شع از راوی تدضسح داده م شدید یا‬ ‫دو ر شعسرین بهای ای برای ررداو ن ب شع صعس‬

‫شععسرین‬

‫شعسرین یشعا م دهد ک ب واطر دوس‬

‫با راوی ب جاسم‬

‫حرف یم زید‪ .‬شعسرین یماد زی یزاد اس‬

‫ک از همترش‬

‫جدا شعععده و در حال تجرب ی زیدگ اسع ع ‪ .‬وق‬

‫زوایا ب داس ا م یهریم داس ای مدفق اس ‪ .‬در واقع این‬ ‫اثر داسع ا وضعس‬

‫اس ‪ .‬برش های زیبای هم در داس ا‬

‫اسع ‪ .‬بتساری چد طرحملدر هت هد و تصدر م کههد در‬

‫وجدد دارد؛ مث ن در قتععم‬

‫این داس ا را‬

‫داسع ا کا‬

‫داسع ا کدتاه باید از سدژهای واص یدش‬ ‫مدفق یم دایهد؛ در حال ک در یدیتععع‬

‫از این‬

‫اورها اسع‬

‫ک شععسرین در حال بدسععسد‬ ‫م شدد و ب حال بازم گردد‪.‬‬

‫داسععع ا کدتاه‬

‫در واقع دو سع ر ترکس و چسن اینهما هت هد‪ .‬اگرچ یثر‬

‫عادی مهم اس ‪ .‬زبا باید هم چسز‬

‫داس ا در جاهای یساز ب اصالح دارد با این حال یدیتهده‬

‫را با یشعععای ها بسا کهد چراک زبا مه عل و سعععدژهملدر‬

‫با زبا ب ودب ش صس رردازی کهد و در‬

‫یدشع ن از مدضعدعا‬ ‫یستع‬

‫و ب همسن دلسل داس ع ا های از این دس ع‬

‫هتع هد‪ .‬داسع ا ریزباف‬

‫اس‬

‫و دوربسن یدیتهده چسزهای‬

‫ریزی را ب م اطب یشا م دهد و با یمای‬ ‫ب ش ع صععس‬

‫جذان‬

‫ی ها ودایهده‬

‫افراد داس ع ا ر م برد؛ مث ن در س ع ر اول‬

‫راوی حام اسعع‬

‫و در سعع ر دوم شععسرین دو رش را ب‬

‫همراه یم یورد‪ .‬اینهعا یکعا‬

‫جالب هتععع هد ک از طریق‬

‫ی ها یدیتعهده ب ش صس ها م رردازد و فضای داس ا را‬ ‫م سعازد‪ .‬در داسع ا چهد تصعدیر وجدد دارد؛ تصدیری از‬ ‫ز ایرای ک با شدهرش ب س ر وارج از کشدر رف اس ؛‬ ‫شع صعس‬

‫جاسعم ک تعصعب مرد ایرای را یشا م دهد؛‬

‫مث ن در قتععم‬

‫ک شععسرین در ترکس و چسن دوس ع ا مرد‬

‫ودد را در یغدش م گسرد و م بدسعععد تلمعل یم کهععد‪.‬‬ ‫شععسرین تصععدیر یک ز یزاد اس ع ‪ .‬از یشععای ها م تدایسم‬ ‫دریابسم ک ز جذاب هم هتععع‬

‫چراک در هر کشعععدری‬

‫م تداید رارتهر بهسرد‪ .‬این شعع صععس‬

‫مس‬

‫یدارد و مایهد‬

‫ز غعرب رفع عار م کعهد‪ .‬یهعاه کعهعع مهعدی را هعم در‬

‫تدایتع اسع‬

‫عسن حال از مدضعدع سعاده داس ای جذان و ق کهد ک‬ ‫ودایهده را با وددش تا ای ها بکشاید‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪152 /‬‬

‫ههدز شعدق جشه ک سمپاد برای رترم و دوس ای‬

‫تولك‬

‫گرف‬

‫بدد زیر ردسعع م وول م ودرد و باورم یم شععد ک ب این‬ ‫ده شععب وبر مرگ یادر را بشععهدم‪.‬‬

‫زودیها ی هم سععاع‬

‫داشعع م فکر م کردم لذ های این دیسا از دود سعععسهار هم‬ ‫زودتر ملد م شعدید ک جم ی همسشع ی رضا در گدشم‬ ‫زیگ ودرد‪.‬‬ ‫ع یدم اینقدر ب جهب ؟‬ ‫م گدید‪ .‬یور من با وبر مرگ هرکت ب قدل رریده‬

‫راس‬

‫بازها چهد روز م روم «تد لک»‪.‬‬ ‫همسن دو روز رس‬

‫بدد کع در بعالکن با هم یاهار ودردیم‪.‬‬

‫باد کاجها را وادار ب رق‬

‫کرده بدد و ب ما ک از شععرج‬

‫تابت ا وسس شده بددیم ال ا‬ ‫ک‬

‫م کرد‪ .‬یادر هم با مقه ها‬

‫بلععِ کرد کع «مدتدر زیمهسِ یلمععای به ر از تمععام‬

‫مدتدرهاس »‪ .‬بعد ی هدی لب ی یس سنِ ت شرت‬ ‫و با رُزی ک مث ن م وداسععع‬

‫را باال زد‬

‫تاب د هم یباشععع ول بدد‬

‫بازوهای بادی بس دیهه اش را ب حمزه و راشعععد کاب‬ ‫مثعل ترکع رف ع بددید باال یشعععا داد و گ‬

‫ک‬

‫‪« :‬من بچ ی‬

‫همسن روسعع ام‪ .‬از بچه تد این جههال چدن بریدم‪ .‬همسن‬ ‫گعاوا ک این اطراس رالساید مال بابام و برادراما ‪ .‬م تدیم‬ ‫در را ک باز کردیم گدیهدهی ب ب سعع صعععدای‬

‫را یرام‬

‫کرد‪« :‬بدی بدفالد تمتاح را ب سآح ین م کشاید»‪.‬‬ ‫دود سعععسهار هم تا دم دها ما رایسن یمده بدد‪ .‬مه‬

‫یداد‬

‫عرقما وشععک بشععدد و یک کالم از حال و هدای جشععن‬ ‫بهدیسم‪ .‬مآمئهم کف دسععع هععای‬ ‫صعدای‬

‫وسس بددیعد و لرزش‬

‫مثل وق های بدد ک سععرمای بُریده یهدی بدود‬

‫داول شکم یدم‪ .‬ج د یمد و گ‬ ‫یداد بپرسم و گ‬

‫‪« :‬بپرس چ شده!»‪ .‬اجازه‬

‫‪« :‬مجسد بههاه زیگ زده ک ‪.»...‬‬

‫واکهشعععم را در برابر وبر مرگ یعادر ک دید با هما للن‬ ‫همسشعععه کع مث ن مرگ برای‬ ‫اف اده اسع‬

‫گ‬

‫یک امر عادی و رس‬

‫را‬

‫‪« :‬اوووو حاال چ مجتععم شععدی‪ .‬وب‬

‫هم ع ی ع روز م مسر دیه ع هرک ی ع طدری‪ .‬یععادرم‬ ‫اینجدری!»‪ .‬بعد هم ت م ی دود سسهارش را ک حبس کرده‬ ‫بدد رر‬

‫کرد بسرو و با دس‬

‫ر‬

‫کرد‪.‬‬

‫ی گاوا از زمسن ب هد کهم‪ .‬اص ن من با شسر همسن گاوا بزرگ‬ ‫شعدم مادرم با ی قُل من سر زا رف ‪ .‬ودن یادم ک تا این‬ ‫حرس را زد یاد ی زی ک در دورهی بهرام گدر روزی یک‬ ‫بار گاوی را از صععد ر ی کدشععک باال م برد و بهرام ک‬ ‫همع عمر گدر م گرفع‬

‫اف عادم و وهدیدم‪ .‬بعد هم چد‬

‫یهرا ِ وشک شد چاه بددم ررسسدم‪:‬‬ ‫ «ب یظر‬‫چشمای‬

‫این ه‬

‫بارو م یاد؟» یادر دس‬

‫کرد ب یسما یهاه کرد و گ‬

‫‪« -‬اَبرا بُشععد رش ع‬

‫را سایبا‬

‫‪:‬‬

‫گاوا رو بَریم دش ع » و هم زدیم زیر‬

‫وهده‪.‬‬ ‫بعد صعدای وایم ع زاده از رش‬ ‫مدبای‬

‫صعععلب‬

‫کاجها یمد ک داش‬

‫با‬

‫م کرد‪ .‬یادر ب طرس صعععدا برگشعع ‪.‬‬

‫رسشعععای اش را کر داد و زیر لععب غرغر کرد و یورش هم‬ ‫گ‬

‫‪« :‬اینقدر از این زیسک ی فضدل بدم م یاد»‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪153 /‬‬

‫رضعععا کع تمعام ز هعای دیسعا از جهس ر تعا وایم ع زاده‬

‫بعدیم‪ .‬هر دفعع ام ک م اومدیم م گ‬

‫یامدسع ع اید و هربار ک م رویم شع عمال با وایم ع زاده‬

‫ودی ی مادرزیم ‪ .‬تد را ودا؟ راسععع ؟ وایم ع زاده گ‬

‫گپ م زید در جداب‬

‫دریمد ک ‪:‬‬

‫ع «ع مرد حتاب او ز بدب‬

‫شهاد‬ ‫چکار تد داره‪ .‬تههاس »‪.‬‬

‫بعد رو ب حمزه و راشد چشمک زد و گ‬ ‫ع «تد ک ز و بچ‬

‫‪:‬‬

‫بسش ر مشد ‪ .‬ک ک چکار کردی مچ‬

‫سرشا را ایداو هد رایسن‪ .‬یادر هم زیرچشم ب من یهاه‬

‫که ‪ .‬ی ما ب واكسععپاری یم رسععسم‪ .‬ول برا شععب ه‬ ‫زی‬

‫م کرده‪....‬‬

‫که رل را برداشععع م ت دیزید را وعامدش کهم ک تمتعععاح‬ ‫گ دی بدفالد را ب دیدا گرف‬

‫فضععدل ‪.‬‬

‫مری ناصر‬

‫بد م کش ببسه چ وبره‪.‬‬

‫‪ -‬وعب چع وبره؟ اینجعا کع ب جز ودی ی ما سععع تا‬

‫نقد و بررسی‬

‫ودی ای یستع ‪ .‬ایهم بازیشععتع شععده و اومده اینجا‪ .‬یادر‬ ‫لُپ‬

‫را وعال کرد تد ح ق‬

‫روش و گ‬

‫و یع ق دپ کدکا هم ری‬

‫‪:‬‬

‫ع تههاس ؟ ی رسسن شهسدیِ باغدار ب‬

‫م رس ‪.‬‬

‫اشکهام روی مای د گم م شد ک رضا غر زد‪:‬‬ ‫ تد را وعدا بس کن‪ .‬حعاال چکعار کهم کع یادر مرده‪ .‬یره‬‫جدو بدده ول دیه مرده‪ .‬سسهار دیهری گسراید و طدری‬ ‫رُک زد ک یص شد‪ .‬بعد ی هدی صدای‬

‫را اوج داد ک ‪:‬‬

‫ع اص ن مرده ک مرده‪ .‬ب جههم!‬ ‫یم دایم اثر چشععمغرهی من بدد ک سععاک‬ ‫مدبای‬

‫و گردی‬

‫را رسچاید‪.‬‬

‫و تدضسح داد‪:‬‬

‫ ی یقا شععما ک زیاد اینجا یستعع سد زیسک وس‬‫هم‬

‫هم یم تدی اع ماد‬

‫م یایسم‪ .‬جا تد ههدزم باورم یم شععع یادر این کارا رو با‬

‫رو گرف ؟» و سععع تای زدید زیر وهده و حمزه و راشعععد‬ ‫ایداو‬

‫م ده؟ بابا یدم ب دو تا چشم‬

‫ز و بچ م رف ن‬

‫شععد یا زیگ‬

‫‪.‬‬

‫ سعالم مجسد جا ‪ .‬داداش شب این چ وبری بدد‪ .‬بعد تا‬‫دید من به‬

‫زل زدم گ‬

‫‪:‬‬

‫ ع ع ع ؟ تد را ودا؟ بابا یادر وس‬‫قرص بسهدشع‬

‫کرده و بعد با کارد؟ هما طدر ک ب س د‬

‫تکسع داده بدد سعععُر ودرد و یشعععتععع‬ ‫سسهارش را هم بسن دو رای‬ ‫ یره یعادمع یع بعار گ‬‫دو رش؟ ای وای‬

‫زورش زیاد بدد‪ .‬با‬

‫ط‬

‫کف هال‪ .‬واك‬

‫روی زمسن تکاید و ادام داد‪:‬‬ ‫«زی‬

‫دو رعم شععع »‪ .‬ج دی‬

‫بچ ی رهجسال چسا دیده‪ .‬یخ یخ‪.‬‬

‫هسچ دیهع بععا او چهععار تععا برادر ق چمععاق یععادر ح من‬ ‫قصعاص رو شعاوش ‪ .‬حاال دو رش کجاس ؟ اص ن به‬ ‫یم اومد‪ .‬ما؟ ی بابا ما ک چسزی یدیده بددیم بسایسم شهاد‬

‫برای ررداو ن ب داسعع ا مریم یاصععری اب دا باید مقدم ای‬ ‫داش باشسم ک ماهس‬

‫این داس ا چست ؟‬

‫داس ا و عکس باهم رابآ ای م قابل دارید در حدود اواور‬ ‫قر هجدهم و اواسع قر یدزدهم دوربسن عکاس او راع‬ ‫شعد و رس از این تاریخ داس ا کدتاه ب تدلسد ایبده رسسد‪.‬‬ ‫در عکس یک للظ وجدد دارد یک برش از زیدگ و در‬ ‫داسع ا کدتاه یسز ب همسن صدر‬

‫اس ‪ .‬در این داس ا هم‬

‫با برش از زیدگ مداج هت سم یعه این اثر از فرم عکس‬ ‫تبعس‬

‫م کهد‪ .‬در اثر یک ورودی وجدد دارد ک مایهد قان‬

‫اسع ‪( .‬هما تصدیر تمتاح و بدفالد) تمتاح از سآح ین‬ ‫عبدر کرده و قرار اسعع‬ ‫تهدمهدی اسعع‬ ‫شع صعس‬

‫بدفالد را شععکار کهد‪ .‬بدفالد حسدا‬

‫اما هدشععمهدی یدارد و م تداید یمای ای از‬

‫یادر باشد‪ .‬طبق عهاصر داس ا تمتاح م تداید‬

‫ز یادر باشعد‪( .‬براساس گ های مجسد ک تماس م گسرد‬ ‫و م گدید ک ز یادر او را ب ق ل رسایده) و از طرف هم‬ ‫م تدا ب شع صعس‬ ‫دیهرا دوعالع‬

‫وایدم ع زاده اشاره کرد ک در کار‬

‫م کهعد‪ .‬برای بدفالد یک اینهمای وجدد‬

‫دارد یعک شععع صعععس‬

‫بسروی ک هما یادر اسععع‬

‫اما‬

‫اینهمای برای تمتععاح سععاو یم شععدد‪ .‬یک ورودی در‬ ‫داسععع ا وجدد دارد ک یق‬

‫قان عکس را ای ا م کهد‪ .‬در‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪154 /‬‬

‫واقع جم ع ی اول و یور داسععع ا و چسزهای ک در ّهن‬

‫جذانتر شدد‪ .‬این داس ا جذابس‬

‫راوی م گذرد در این فاصعع رخ م دهد‪( .‬تصععدیری ک‬

‫در واقع یدیتعهده باید روی ش صس‬

‫تمتعاح حم م کهد تا گرد بدفالد را بهسرد‪ ).‬داس ا چهد‬

‫مکِ م کرد چد او یاگها وارد داس ا م شدد و ب ش‬

‫دارد‪ :‬راوی رضا همتر راوی یادر رتر راوی‬

‫چهدا ررداو‬

‫شع صس‬

‫راشععد و حمزه وایم ع زاده ز یادر و دو رش و مجسد‪.‬‬ ‫شع صعس های مرکزی داسع ا رضا یادر و وایم ع زاده‬ ‫هتع هد‪ .‬ب شع صس‬ ‫شع صعس‬

‫رضا ب ودب ررداو شده اس‬

‫یادر گهگ اسع‬

‫اسعع ‪ .‬شعع صععس‬

‫و ب طدر کامل ررداو‬

‫وایم ع زاده هم فردی‬

‫اما‬ ‫یشده‬

‫یدارد یعه‬

‫مشع ص ای ک او را از سایر ز های ایرای جدا کهد‪ .‬برای‬ ‫اینک ودایهده م دج شدد قاتل اص‬ ‫یدیتعععهده باید تع سق در یظر م گرف‬

‫وایم ع زاده اس‬ ‫و ّهن م اطب را‬

‫مع ق م کرد تا با کهکاش بسشعع ری اصععل ماجرا را دریابد‪.‬‬ ‫این داس ع ا از للاظ داس ع ای روای‬ ‫فرم گدی ای واص اس‬

‫عادی دارد اما از یظر‬

‫و م اطب از فرم ی لذ‬

‫م برد‪.‬‬

‫در داسع ا کدتاه باید یک جها داس ای را تاب دچسه کهسم‪.‬‬ ‫تاب دچسه یعه برای چسه‬

‫ش صس ها یک جدول و تاب د‬

‫تشععکسل م دهسم ش ع صععس ها را کهار هم قرار م دهسم و‬ ‫رابآع هعا را باهم مشععع‬

‫م کهسم‪ .‬زمای ک چسدما ی‬

‫ایجام شععد مایهد یک ر سس یا جاسععدس رابآ ها را جاب جا‬ ‫کهسم‪ .‬در واقع ی جعاسععع‬

‫کع عهصعععر یردلدی م ن فعال‬

‫م شدد و برای ی ها دسست و حس م سععازد تا داسعع ا‬

‫از یدع جزئ یهر یدارد‪.‬‬ ‫وایم ع زاده بسش ر‬

‫از داس ع ا را م گسرد اما ب این ش ع صععس‬

‫یم شعدد‪ .‬یک ی دیهر دربارهی شع صس ها این اس‬ ‫یدیتععهده یق‬

‫شعع صععس ها را مشعع‬

‫شع صععس های م عددی ک برو از ی ها یق‬ ‫ای ا یم کههد‪ .‬یدیتعهده م تدایت‬ ‫کهد و ررداو‬

‫ک‬

‫یکرده اسعع ‪.‬‬ ‫واصع را‬

‫ش صس ها را ملدودتر‬

‫بسشع ری روی شع صس های مرکزی ایجام‬

‫دهد‪ .‬ارتبا دروی در این داس ا وجدد دارد اما م تدایت‬ ‫روا شععهاو تر باشععد و زبا داسعع ا یسز با م ن هارمدی‬ ‫داش و از ک ما‬

‫و بازی زبای به ر اس اده شدد‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪155 /‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪156 /‬‬

‫یم رسد دیهر‬

‫نقد شعر «موجی»‬ ‫سنیه اضراهینی‬

‫* رَرِ ‪ :‬یدع ماه یکداریدم‬ ‫راعر هرا هارنی‬

‫وای را ک از تهم دریوردم‬ ‫ری م در کامسد‬

‫نقد و بررسی‬

‫و جاده را چها گرف م در مش‬ ‫ک شهر زیر رایم‬

‫فردی ک برای گریز از ودد ب وددودری و گالویز شد‬

‫جسغ م کشد ههدز‬ ‫و وای ای ک ل‬

‫با دیسای ّهه م رردازد مدام در فضععاهای سععسال سععسر‬

‫کردم‬

‫م کهد ک ی سج ای جز درجا زد در ر ی داهد داشع ‪ .‬با‬

‫ب گردم یم رسد دیهر‬

‫وداید شعععر زهرا هاشععم شعع صعع را روب روی ودد‬ ‫مجتم م کهسم ک تههای را ب وای ای تشبس کرده و در ر‬

‫فق شب را ب هد م کهد از ت‬

‫فرار از ی بدده درحال ک با این وای ایس گرف اس ‪.‬‬

‫و در بدی رسراههم‬

‫او هاق حاکم بر فضعای شعر فدق گ دی م اطب را فشرده‬

‫ک جا مایده گدش ی کمد‬

‫و با ودد ب جهای م برد ک تههای در ی بسداد م کهد‪.‬‬

‫اتاق را قدم م زید در هال‬

‫برای بررسع این اثر به ر اسع‬

‫بعد ب یشپزوای ‪...‬‬

‫ی ی دّ کهسم‪:‬‬

‫مثل یک رریده ک م ررد از بشقانها‬ ‫چد برق‬

‫ک شهر زیر رایم‬

‫بسرو م زید از تهگ‬ ‫سرریز م شدد تدی چارگدش ای ک گدش یم دهد دیهر‬ ‫ب این بدقهای ر درر‬ ‫و وداب ک رریده از رهجرههای‬ ‫رَرِ‬

‫ک از چال اف اده ف سهای‬

‫ریگ‬

‫*‬ ‫در چاه‬

‫دل ب یغدش هسچ تهه یم دهد دریاش‬ ‫جز وای ای ک دریوردم از تهم‬ ‫ری م‬

‫در اتاق وال‬

‫تا ق م کهد دس‬ ‫ک ب دس هسریام‬

‫«وای را ک از تهم دریوردم‬ ‫و جاده را چها گرف م در مش‬

‫مدج ک هدای س‬

‫رر‬

‫اپییم ‪1‬‬ ‫ری م در کامسد‬

‫از سر یخبت ی ی چال‬

‫یک صلراس‬

‫ب اجزای تشکسل دههدهی‬

‫جسغ م کشد ههدز‬ ‫و وای ای ک ل‬

‫کردم‬

‫ب گردم یم رسد دیهر»‬ ‫اشعععاری این چهسه ک روای‬ ‫یساز ب ت س‬

‫اغراقیمسز را دیبال م کههد‬

‫قدی دارید‪ .‬مآ ع اثر‪« :‬دریورد وای از تن»‬

‫ک اس عارهای از مدلدلهای «بسرو رف ن از وای دل کهد‬ ‫از وای وران کرد سععاو ما » اس ع‬ ‫ودای‬

‫اش ع ساق الزم برای‬

‫را در م اطب ایجاد م کهد‪.‬‬

‫سععآر دوم یسز با تدج ب اینک تکمسل کههدهی سععآر اول‬ ‫اسعع‬

‫ههدز م اطب را در تردید اینک یوار وای را بار‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪157 /‬‬

‫کامسد کرده یا ودد سدار کامسد شده یه م دارد‪( .‬اگر ب‬

‫ارتبا دو سععآر رایای ارسزود قبل با این ارسزود صععل بر‬

‫جایهاه فعل «ری م» و همهشعسه ی با کامسد در این سآر‬

‫تع سق ّکر شععده م گذارد و دریچ ای برای ورود م اطب‬

‫بدو م عدل واقع شععد ِ «وای » تدج کهسم ری ن مدلف‬

‫ب فضععای وای و رویمای از ات اقا‬

‫رخ داده در ی باز‬

‫در کامسد یشععا از سععدار شععد او دارد و از این یظر با‬

‫م کهد‪:‬‬

‫تکهسک یشععهای زدای و شععکتعع‬ ‫م شدیم ک شعری‬

‫قداعد معهای مداج‬

‫اثر را ب وضدح یشا م دهد‪).‬‬

‫«وای ای ک یق‬ ‫ت‬

‫ایتعای جامایده را ای ا م کهد شب را از‬

‫ب هد کرده و ب یاد مدلف ک معشععدق اوسعع‬

‫تمام‬

‫الب در سععآر دوم ب دلسل قرار گرف ن چهد هجای ب هد و‬

‫وای چرخ م زید‪ .‬سرگردای او باز هم ب رریدهای ررکشسده‬

‫سععر هم ‪« :‬ریخ‪ /‬تم‪ /‬در‪ /‬کا‪ /‬م ‪ /‬ید » از‬

‫تشعبس م شدد ک ی رریده یسز اس عاره از غذای در بشقان‬

‫کم در‬

‫اس ‪ .‬ررکشسد ی رریده یسز ب ررید برق از سرِ ی چال!»‬

‫کشععسده رشعع‬ ‫سعرع‬

‫سعآر ب شعد‬

‫کاسع شده و به ر اس‬

‫مدلف برای ادغعام این فضعععاهععای کدچعک از تکهسععک‬

‫اجرای ی تجدید یظر شدد‪.‬‬ ‫کاربرد )‪ (Personification‬در ش صس‬

‫ب شسد ب شهر و‬

‫فضععاسععازی مهاسععب با جسغ ک حاصععل از اصععآکاك‬ ‫چرخهای کامسد و جاده اس‬

‫مشاهده م شدد‪.‬‬

‫جعب چسه اسعع اده کرده و ریزب ریز روایا‬

‫را از دل هم‬

‫بسرو م کشعد تا تههای و ب کتع را در سسهمای م ه ب‬ ‫بهذارد‪ .‬صععهع‬

‫یمای‬

‫در تمام سععآرها مدج‬

‫تش ع س‬

‫مدلف در سعرتاسعر این ارسزود با یهاه مب کرای ب اشساس و‬

‫م زید و تصاویر ّهه ررباری ک در این اثر یمدد رسدا کرده‬

‫وسعس های اطراس ودد سعع در کدچک ج ده داد ی ها‬

‫ّهن م اطب را ب سم‬

‫و سدی مش ص از للاظ معها و‬

‫کرده الب در دو سععآر رایای این ارسزود‪« :‬وای ای ک ل‬

‫م هدم سعدق م دهد‪ .‬اگر دقسقتر ب یشعای های این قتم‬

‫کردم ‪ /‬ب گردم یم رسد دیهر» با تع سق در م هدم سآر‬

‫تدج کهسم «مدج» و «بدق» دالهای هتعع هد ک ب ترتسب‬

‫اول مداج ایم ک ب دلسل برداش‬ ‫در روای‬

‫دوگای از ی ایجاد گهه‬

‫اول م کهد‪« :‬وای ای ک ل‬

‫یعا وای ای ک در حسن ل‬

‫برق ک در ی چال جریا دارد و صععدای بدق کشععسد ی‬

‫(وال اش) کردم‬

‫در مداقع ک درن ی چال باز م ماید را مت ع دام م کهد‬

‫بدد وددم ترتسب اش را‬

‫مدج و بدق ک در اسع عارهی دورتری یشا‬

‫چراک حرک‬

‫از برق ک از سر دومش‬

‫جامایده در‬

‫دادم؟»‬

‫داده شعده اسع‬

‫اپییم ‪2‬‬

‫وای رریده و باعِ شععده اسعع‬

‫«فق شب را ب هد م کهد از ت‬

‫بروالس مدتسف مقسد اثر ک کام ن ایتعع ا و کتععلکههده‬

‫تههای را احتععاس کهد‪.‬‬

‫سعآرها و سعاینهای مدجدد در ی حال‬

‫و در بدی رسراههم‬

‫اسع‬

‫ک جا مایده گدش ی کمد‬

‫ودد گرف و ب دیبال یکدیهر در حرک اید و این یک ی‬

‫اتاق را قدم م زید در هال‬

‫مثب‬

‫ک زهرا هاشم ب ودب ی را‬

‫بعد ب یشپزوای ‪...‬‬

‫رعای‬

‫مثل یک رریده ک م ررد از بشقانها‬

‫ت س‬

‫چد برق‬

‫م دهد ک مدلف در تمرکز و شهددی یی دس‬

‫از سر یخبت ی ی چال‬

‫زده و شعری دیدیسزوس را و ق کرده اس ‪.‬‬

‫مدج ک هدای س‬

‫اپییم ‪3‬‬

‫بسرو م زید از تهگ‬

‫«و وداب ک رریده از رهجرههای‬

‫در اشععار روای س‬

‫رسشرو ب‬

‫کرده اس ‪.‬‬ ‫ک یق‬

‫رر‬

‫رس بریده در فضاها را ب عهده گرف یشا‬

‫سرریز م شدد تدی چار گدش ای ک گدش یم دهد دیهر‬

‫رَرِ‬

‫ب این بدقهای ر درر »‬

‫ک از چال اف اده ف سهای‬

‫ریگ‬

‫یک صلراس‬ ‫در چاه‬

‫ب یدیت‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪158 /‬‬

‫دل ب یغدش هسچ تهه یم دهد دریاش‬

‫به ر اسعع‬

‫جز وای ای ک دریوردم از تهم‬

‫اس اده را کرد‪ .‬درس‬

‫ری م‬

‫در اتاق وال‬

‫از تمام یشععای های ب کار رف در ی یهای‬ ‫اس‬

‫ک تصدیرسازی یک از یکا‬

‫مثب‬

‫در و ق شععرهای یوایهارد اس‬

‫تا ق م کهد دس‬

‫یهای‬

‫باید در ارتبا با یکدیهر قرار گرف و ت سل را ردید‬

‫ک ب دس هسریام‬

‫یورید تا م اطب ب داید درك و تاوی‬

‫یم رسد دیهر»‬

‫داش باشد‪.‬‬

‫در رایا باز هم با تع سق روای مداج ایم ک فضععای قب‬

‫را‬

‫درهم شکت و ودان درهم شکت ای را ب صلرای برده‬ ‫تا در چاه بسهدازد‪ .‬م اطب ب همراه ی دقسقن از چال ی‬ ‫قب‬

‫دریمده در چاه م اف د ک ههدز یم داید چآدر باید‬

‫از ی بسرو بساید‪ .‬تصععدیرسععازی در ارسزود رایای از حد‬ ‫معمدل فراتر رف و ی قدر م اطب را سععردرگم م کهد ک‬ ‫گدی مثل عهدا شععععر دور ودد م چرود! ارتبا این‬ ‫ارسزود با ارسزود اول غسر قابل ایکار اسعع‬ ‫رف در این قتم‬

‫و ترجسع ب کار‬

‫کم از گهه م کاهد اما به ر این بدد‬

‫ک از یشععای های «صععلرا و چاه و ودان و‪ »...‬بسش ع ر کار‬ ‫کشعسده و ب یاگاه رها یم شد‪ .‬شعر از للاظ اجرا و فرم اثر‬ ‫(جز در مدردی ک ّکر شععد) بدو لکه‬ ‫اس‬

‫و ایدوه یه‬

‫و بتععسار روا‬

‫در تک تک سآرها ب ودب ب م اطب‬

‫القا م شدد و این ب معه قرار گرف ن در للظ ی شعری و‬ ‫مدفق بدد اوس ‪ .‬که رل شعری با سععاو ار یعام مععرکز و‬ ‫رععععععرداوععع‬

‫ی یسعععاز ب دقععععع‬

‫زیعععععاد دارد و‬

‫اما این تصاویر در‬ ‫عمسقتر از شععععر‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪159 /‬‬

‫نقد و بررسی‬

‫نقد شعر «ما در آنها»‬ ‫موتبا اباضی‬

‫و راگسرتر‬

‫اع راضگدی یغاز م شدد و با اینهمای بسن غُرغُر قدرباغ‬ ‫و غرزد های افراد شاعر ودد را بدل ب قدرباغ ای م کهد‬

‫واگسرتر‬

‫ک دس‬

‫اف ادهام ب دریای ک سرختر از تاب‬

‫بدد مربد ب اوسعع‬

‫دارم‬

‫داد ک این دس‬

‫یا برای مشععکالت ک برای‬

‫یمده مشکالت ک سبب شده اس‬

‫و اش ها یدارد کدس‬

‫و راگسر‬ ‫رس‬

‫زومهای زیادی بردارد‬

‫(و از من ک م کهد مرا زوم )‪ .‬شععععر ردیا دارای بعد‬

‫با اژدهای ک من دارم‬

‫هرمدیدتسک واص س‬

‫تا ک ؟‬

‫تا ی جا ک یم تدا تش س‬

‫ک این زوم شعد مهظدر ات اقات اسع‬

‫در عمسق ر یدرم‬

‫م یید یا مربد ب مازووستع‬

‫رسسدم ب‬

‫چشم ببهدم‬

‫و راگسرتر) یاراض ع اس ع ‪ .‬هدشععمهدی‬

‫شاعر سبب شده تا ی دا تش س‬

‫کمتر‬

‫ک وق‬

‫و راگسر شده اس ‪ .‬او ب یدع از شرای کهدی و‬

‫درجا زد (دس ع‬

‫ب جای ک هرچ ب داهم کم‬

‫وددم را بزیم شالق‬

‫فرار کرده و شععروع‬

‫م کهد از ی فضععای بت ع ای قاد کرد ‪ .‬شعععر با یک جم‬

‫و از من ک م کهد مرا زوم‬

‫گدش‬

‫جتع ووسز و غُرغُر م کهد و در یور هم از زمسه وشک‬ ‫و سععراب ک در ی گرف ار بدده اس ع‬

‫از قدرباغ ای ک م کهد غُرغُر‬ ‫دس‬

‫این شععععر اجرای قعدرتمهععدی دارد‪ .‬قدربععاغع ای م ررد‬

‫اسع ‪ .‬مازووستع‬

‫زیدگ کهم در عمق‬

‫ک ح‬

‫ک بر سر شاعر‬

‫بدد کاراک ر اصع‬ ‫ممکن اس‬

‫داد‬ ‫شععر‬

‫واگسردار باشد‪ .‬ب‬

‫یدع شعععاعر ارتباط بسن ات اق ک بر سعععرش یمده و‬

‫در تاریک‬

‫زومهای روح ک ودرده با زومهای یک مازووستعع‬

‫جهازهی مردی ک م وداس سد مهم‬

‫برقرار م کهد و بسا م کهد ک مهشا تمام این زومها کت‬

‫اول تف‬

‫یستع‬

‫بعد هم از قدرباغ عمسقتر‬

‫جز وددش‪ .‬در ب‬

‫بعدی شععاعر با ارتبا برقرار‬

‫کرد بسن یشای های مثل «تاب دریا سرخ کدس گدش‬

‫شها کهسد روی وشک‬

‫اژدها» ودد را ب فردی ک در حال غرق شععد در دریای‬ ‫راعر پویان فرمانبر‬

‫مشکال‬

‫اس‬

‫و هر روز در ی‬

‫بسش ر غرق م شدد تشبس‬

‫م کهد تا ی جا ک سععرو غرون و ایعکاس ی در ین‬ ‫دریا ک سععبب سععرخ شععد ین م شععدد را بدل ب تاب ای‬ ‫م کهد ک او را چد قآع گدشع‬

‫سرخ کرده اس‬

‫ک ب‬

‫یدع این سعرو ب سرو دریا و از طرف ب سرخ شد‬ ‫در تاب یسز برم گردد؛ سعرخ شدی ک در تاویل اول هما‬ ‫ریگ ودی اسع‬

‫ک کدس بعد از شکار طعم ب ین دریا‬

‫م دهد و از طرف ایعکاس سععرو غرون یسز سععبب دیده‬ ‫یشد این ود یا «کمتر» شد ی م شدد‪ .‬از بعد دیهر یسز‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪161 /‬‬

‫م تدا ب این اشعععاره کرد ک شعععاعر ودد را چد تک‬ ‫در تاب م بسهد ک با سرخ شد ب وسس مشکال‬

‫گدش‬

‫هر روز ین م رود و «کمتر» م شععدد مثل گدشع‬ ‫از ر‬

‫ک بعد‬

‫شعد جمع و از حجم ی کاس م شدد‪ .‬اما در هر‬

‫م کههد برک ای سعرسبز اس‬

‫اما در اصل وشک و ب ین‬

‫اس ‪.‬‬ ‫در مجمدع شعععر ردیا دارای فضععای مغشععدش اس ع‬ ‫یشععا از یک ّهن مغشععدش هههام یدیتعع‬

‫ک‬

‫شعععر دارد‪.‬‬

‫دو تاویل م تدا ب اژدهای اشعععاره کرد ک اشعععاره ب‬

‫شاعری ک این ش دغ ّهن را چد وددیزاری م بسهد ک‬

‫سععسرییارذیری و ب یدع ی طبع طمعرذیر شععاعر دارد ک‬

‫این وددیزاری ک ی سج ای جز مرگ یدارد‪.‬‬

‫م رود باز دس‬

‫هرچ رس‬

‫از ادام راه بریم دارد‪.‬‬

‫«وددم را بزیم شالق‬

‫تا ک ؟» اس هام ایکاری ک شاعر‬

‫ب یدع بعد از یک ک‬

‫و قدس دروی با ودد ب صلب‬

‫م یشسهد و ب یدع از این وددیزاری ب س ده یمده اس ‪.‬‬ ‫«در عمسق ر یدرم‬ ‫ک وق‬

‫از قدرباغ ای ک م کهد غُر‬ ‫دس‬

‫رسسدم ب‬

‫چشم ببهدم‬

‫ويرايش پيشنهادی‬

‫و راگسرتر‬

‫از من ک م کهد مرا زوم‬

‫زیدگ کهم در عمق‬

‫واگسرتر‬

‫در تاریک»‬

‫اف ادهام ب دریای سرختر از تاب‬

‫در عمسق ر یدر بدد ب یدع گدشعع گسری و فکر کرد‬

‫ب جای ک هرچ ب داهم کم‬

‫عمسق را تداع م کهد‪ .‬شععاعر ک حاال از سععآل یهری ب‬

‫کمتر‬

‫س ع ده یمده قصععد دارد با ت کری عمسق و ژرس ب متععائل‬

‫و اش ها یدارد این کدس‬

‫بههرد‪ .‬تاریک گاه یرام‬ ‫یدع ب دیبال یک یرام‬

‫بسش ری در ودد دارد‪ .‬شاعر ب‬ ‫دروی اس‬

‫یرامش ک او را از‬

‫شر افکاری رها کهد ک روز ب روز او را یش تر م کهد‪.‬‬

‫با اژدهای ک دارم‬ ‫وددم را بزیم شالق‬

‫تا ک ؟‬

‫در عمسق ر یدر‬

‫«جهازهی مردی ک م وداس سد مهم‬

‫ک وق‬

‫اول تف‬

‫چشم ببهدم‬

‫بعد هم از قدرباغ عمسقتر‬

‫در تاریک‬

‫شها کهسد روی وشک»‬

‫جهازهی مردی ک م وداس سد مهم‬

‫او در رایا ودد را چد مردهای در اعماق م بسهد ک ب‬

‫اول تف‬

‫یرام‬

‫رسععسده اسعع ‪ .‬قدرباغ ای ک روزی غر م زد و‬

‫کارش جهسد بدد حاال مثل جهازهای ب گدشع ع ای اف اده‬ ‫اسععع‬

‫و رههعذار وق‬

‫او را م بسههعد بعا یک حس‬

‫چهدشیور ب او یهاه م کههد و با ایداو ن تف ته ر ودد‬ ‫را یشعععا م دههد‪ .‬او حاال قدرباغ بدد را ب رههذار‬ ‫واگذار م کهد و در یور با سععآری کهای یمسز ی ها را ب‬ ‫جهسعد و تالش های بسهدده برای زیدگ ک یهای‬

‫جز‬

‫مرگ یدارد تشعععدیق م کهد هما زیدگ ک هم فکر‬

‫رسسدم ب‬ ‫زیدگ کهم در عمق‬

‫بعد هم از قدرباغ عمسقتر‬ ‫شها کهسد روی وشک‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪161 /‬‬

‫نقد و بررسی‬

‫نقد شعر «بازخوانی اشيا»‬ ‫م ند مرمج‬ ‫م گذاش م تدی دل‬

‫رس ترها ه دس‬ ‫و از بسن ی هم دس‬

‫دیهر کشععدرها در قر یدزدهم و همچهسن ههدر یدگرای و‬ ‫صهع شد جدامع تقابل سه‬

‫و‬

‫و مدریستم شکل گرف‬

‫تبدیل ب یک از متعععائل جهجال و بلِ‬ ‫دای‬

‫ردیدههای یدههدری مثل ایه ری‬

‫ک هرچ بدد‬

‫و تکهدلدژی و رسدای‬ ‫مردم را‬

‫شععکل زیتعع‬

‫عدض کرد اما همسن به ر شد هاهری در کهار دس رس ب‬

‫عاری یبدد‬

‫امکایا‬

‫با قدّی ب ی ب هدی‬ ‫چهاررای الكرش‬

‫بسش ر تعارضا‬

‫و صععاحبا قدر‬

‫داش‬

‫تغسسرا‬

‫ک هرچ م کردم‬

‫جدی ب وجدد یورد‪ .‬دول مردا‬

‫از یکسععد م وداس ع هد از طریق همسن‬

‫ب مهابع مال رایدارتر و بسش ری دس‬

‫سععه ها و اوالقسا‬

‫حاال ول با تن و بد چدب‬

‫کالسععسک مایع از بروز ایقالنهای‬

‫شععدری بسن قشعرهای م‬

‫ررده را برداش‬

‫ف مردم و در ی سج از دسع‬

‫رف ن قدر شعا شدید‪ .‬ب عبار‬

‫رهجره را کش‬

‫دیهر با یک دس‬

‫را ب ج د هل م دههد و با دسععع‬

‫گذاش رف تدی دل دیدار‬ ‫همسش اینجا چهدین دس‬

‫رسدا کههد و‬

‫از سععدی دیهر با رکدد فرههه و فکری از طریق رجدع ب‬

‫سای م ری جُم یم ودرد‬

‫داش‬

‫بر سسه‬

‫و ش دار‬

‫م رایهد‪ .‬رسامد این سععساسعع‬

‫دیهر ی ها را رس‬ ‫سععردرگم و‬

‫ایجاد حال‬

‫حرک‬

‫رو ب ج د داشعع باشععهد اما از‬

‫سدی دیهر ودد را بسن ساو ارهای درو‬

‫حاال ول تدوال‬

‫سععه‬

‫وال س‬

‫مردم‬

‫ای عال اج ماع مسا افراد اس ع ‪ .‬ی ها از طرف م وداههد‬ ‫همهام با مدریس‬

‫رر از کراوا های ریهاریگ‬ ‫مثل من دس‬

‫اج ماع و ایقالنهای مهم سعساس در فرایت و یمریکا و‬

‫برایهسز شعععد‪ .‬رسشعععرفع‬

‫دو رکُ‬

‫رر از ک‬

‫بعد از تغسسر چهرهی زیدگ و شعکل مهاسعبا‬

‫بعد از مدت‬

‫یک تهم م کردم‬

‫اق صادی و‬

‫اسسر م یابهد‪.‬‬

‫از یهاه ژیل دلدز فس تععدس فرایتععدی سععاو اری‬

‫دروع معایهد دارد؛ یعه با تدج ب شعععکل هاهری اش‬

‫کمد بسچاره!‬ ‫راعر علی عبدالرضایی‬

‫یسما‬

‫(ریش دار بدد حرک‬

‫رو ب باال و صعدد ب سم‬

‫تعریف جایهاه مش‬

‫شده برای هر ایدام و‪ )...‬هر عضدی‬

‫از اج ماع باید در این ردهبهدی (‪ )classification‬جای گسرد‬ ‫و اگر وارج از ی چارچدن ب داهد رشععد کهد همچد‬ ‫شععاو ای یاب جا هرس م شععدد‪ .‬ت کر درو‬

‫مایع رشععد و‬

‫ررورش اسع عدادهای فردی و یمایا گر سکد و درجا زد‬ ‫ملتعدن م شدد و برعکس ی حرک‬ ‫ردیای و تکثر اس ‪ .‬ب عبار‬

‫ریزوم یمایهدهی‬

‫دیهر درو‬

‫سمبل «بدد »‬

‫و ریزوم یماد «شعد » اس ‪ .‬مدتسف مقسد «بازودای اشساس»‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪162 /‬‬

‫و مدریستم در قالب تغسسر ماهس‬

‫تقابل سعه‬

‫و اس لال ی‬

‫یک کمد اس ‪ .‬با تدج ب یشای های مدجدد در شعر ابژهی‬ ‫کمد م تداید یماد سععه‬

‫و یدس ع الژی باشععد ک با رسدای‬

‫یرارتما یشسه (وای های شبس قدط کبری‬

‫با حداقل فضا‬

‫اپییم ‪2‬‬ ‫«با قدّی ب ی ب هدی‬ ‫چهاررای الكرش‬

‫داش‬

‫ک هرچ م کردم‬

‫و حداکثر بهرهوری از مکا ) ب دل دیدار رف و از یک‬

‫سای‬

‫کمد چدب قدیم با وز زیاد تبدیل ب یک کمد دیداری‬

‫در ب‬

‫مه عل شعده اس ‪ .‬حال با یهاه یک ساو ارگرای جزئ یهر‬

‫تدضعسلات ارائ داد و حال در قتم‬

‫شعر را وُرد م کهسم و ب بررس ی م رردازیم‪.‬‬

‫ب کارگسری تصاویر ابژک سد اطالعا‬

‫اپییم ‪1‬‬

‫و یمای کمد مدرد یظرش بدهد‪ .‬این کمد ‪ 4‬رای و ارت اع‬

‫«رس ترها ه دس‬

‫م گذاش م تدی دل‬

‫م ری جُم یم ودرد»‬ ‫قبعل شعععاعر درباره ی مل دا و درو کمدش‬ ‫دوم سع م کهد با‬ ‫بسش ری راجع ب هاهر‬

‫ب هدی داشع ع و هاهر جهس ی از چدن مرغدب مثل‬

‫و از بسن ی هم دس‬

‫چدن درو‬

‫یک تهم م کردم‬

‫تههای یم تدایتعع ی را تکا دهد‪ .‬اینها مشعع صععا‬

‫دو رکُ‬

‫کعمععدهععای قععدیم هتععع هععد و معمدلن در وععای ع ی‬

‫ک هرچ بدد‬

‫ردربزرگهایما ی ها را دیدهایم و همسش ع کشععف اشععسای‬

‫عاری یبدد»‬

‫درو و ح‬

‫در سآر اول این ب‬ ‫دسعع‬

‫گردو یا ب د بدده چد صعععاحباش ب‬

‫از دال س ن گ‬

‫شده (فرو برد‬

‫در یک شعع س) ک مدلدل ی م تداید اشععسائ مثل‬

‫گاوصهدوق یا یک جعب باشد اما با تدج ب یشای های ک‬

‫زیر و باالیشعععا برای کددکا جذان و‬

‫هسجا ایهسز اس ع‬ ‫یمای ای از سعه‬

‫در سععآرهای بعدی یمده درم یابسم ک ابژهی مدرد یظر‬ ‫شععاعر یک کمد اس ع ‪ .‬لباسهای درو این کمد دارای دو‬

‫امکا رذیر اس ‪.‬‬

‫وصدصس‬ ‫دوم‬

‫هم م تداید باشعد ک راوی تمام تالش‬

‫را برای تغسسر و زدود ی م کهد اما مدفق یم شععدد چد‬ ‫تههاسع‬

‫هت هد‪ :‬اول دو رک‬

‫و حال‬

‫یدس ع الژیک دارد‪ .‬چهسن کمدی‬

‫و ایجام کارهای بزرگ ب صدر‬

‫فردی ب س‬

‫یعه زیبا و جذاناید و‬

‫هجععاهععای ب هععد و کشعععسععده در سعععآر یور این ارسزود‬

‫مال وددش هتعع هد ی عاری ای و قرضعع ‪ .‬لباس‬

‫کمد را‬

‫(سعععا ‪/‬ت ‪/‬م ‪/‬ری‪/‬جم‪/ِ /‬م ‪/‬ودرد) سعععههسه‬

‫م تداید اس ع عارهای از هاهر و یقش ع باشععد ک هرکس در‬

‫ب ودب یشععا م دهد یعه ای ان درسعع‬

‫واژهها در‬

‫اج ماع ای ا م کهد‪ .‬بهابراین راوی بر این متععال تأکسد دارد‬

‫وععدمع‬

‫للن گردای سععع ‪ .‬همچهسن ک مععا‬

‫«ب هععدی‬

‫ک تالش م کهد وددش باشععد و بازی دل داهاش را ایجام‬

‫الكرشع‬

‫دهد ی فرم‬

‫ک دیهرا برای او در یظر گرف اید‪ .‬رس او‬

‫ودد واقع اش اسعع‬

‫وصعع‬

‫ک ییارشععستعع ها در ر‬

‫تلقق ی هت هد‪.‬‬ ‫«هرچ » در سعععآر رهجم وصععع‬

‫سای م ری» از یظر شکل ودایش شبس ب هم‬

‫هت هد رس قافس ی دروی ملتدن م شدید‪.‬‬ ‫اپییم ‪3‬‬ ‫«حاال ول با تن و بد چدب‬

‫چهدواژگای دارد و ب‬

‫ررده را برداش‬

‫معهاهای زیر اس ‪:‬‬

‫رهجره را کش‬

‫‪1‬ع هم ی لباسها تمام شا‬

‫گذاش رف تدی دل دیدار»‬

‫‪ -2‬هرچسزی یعه لبعاس ها هرچسزی ک بددید عاری ای‬

‫در ارسزود سدم ات اق رخ داده اس ‪ .‬حال دیهر از ی کمد‬

‫یبددید‪.‬‬

‫چدب و حجسم وبری یستع‬

‫ب ک او جای رهجره را گرف‬

‫و با تدج ب یشای ها تبدیل ب یک کمد دیداری شده اس ‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪163 /‬‬

‫از این ب‬

‫ک یشععا دههدهی‬

‫م تدا دو تأویل داشعع‬

‫هدشگردای و فکررردازی شععاعر در ررداو ن ب متععأل ی‬ ‫مدریسزاسسد اس ‪:‬‬ ‫را‬

‫‪ -1‬راوی در سعآر اول شعر برای برداش ن لباس دس‬

‫در کمد م کرد بهابراین فق یک کار ایجام م داد ول حاال‬ ‫چد کمد دیداری شععده رس برای ای ان لباس هم در‬ ‫کمد و هم در دل دیدار دس ع‬

‫م برد‪ .‬رس با یک حرک‬

‫دو عمل ایجام م دهد‪ .‬چهسن رویکردی در دیسای مدر‬ ‫امروزی هم دیده م شعععدد یعه با تدج ب ملدودی‬ ‫زمعای‬ ‫فععالسع‬

‫باید طدری بریام ریزی کرد ک ح االمکا چهد‬ ‫را همزمعا باهم ایجام داد تا وق‬

‫کاف‬

‫برای‬

‫در ب‬

‫رایای‬

‫راوی اّعا م کهد مثل کمد ک هدی‬

‫ررداو ن ب تمام امدر داشع باشععسم‪ .‬مث ن هههام برداشع‬

‫از دسعع‬

‫وج یقد از عابربایکها کارهای دیهری مایهد ورید شارژ‬

‫سردرگم شده و از درو احتاس ته شد م کهد‪ .‬چهسن‬

‫ررداو‬

‫قبدض ای قال وج و ‪ ...‬را ایجام دهسم تا در زما‬

‫صرف جدی کهسم‪.‬‬ ‫‪2‬ع امروزه ب دلسل مهاجر‬ ‫جمعس‬

‫داده و هم کمد هتعع‬

‫و هم یستعع‬

‫را‬

‫فضعععای ابزوردی ملصعععدل فعععالسع‬

‫دچار‬

‫اتععاق هععای فکر‬

‫قدر هاسع ؛ جای ک با سعساس های رسچسدهی ودد ی‬ ‫روس ایشسها ب شهر و یسز رشد‬

‫دیهر وبری از فضاهای دریدش‬

‫و بزرگ مشاب‬

‫تهها افراد عادی ب ک روشعه کرا و صعاحبا ایدیش را هم‬ ‫گسج م کههد‪ .‬گدی زیدگ ریهاریگ گذشع عدض شده و‬

‫ی چسزی ک در گذشع شعاهد ی بددیم یست ‪ .‬وای های‬

‫روزمرگ و مالل ی را سساه و س سد کرده اس ‪.‬‬

‫ویالی جای ودد را ب یرارتما های کدچک دادهاید تا از‬

‫امروزه زیعدگ در دهکده ی زمسه مارشعععال مک لدها‬

‫فضعا اسع ادهی بهسه شدد بهابراین باید بازودای جدیدی‬

‫و ما یاگزیریم برای یدار شد با شرای‬

‫بهسرد؛ مث ن کمد دیداری ب جای یمدی های‬

‫از اشساس صدر‬

‫قدیم و ک انهای الک رویسک )‪ (pdf‬ب جای ک اب ای ‪.‬‬ ‫واژههای «ررده رهجره» و «برداشعع‬

‫کشعع‬

‫قافس های دروی ارسزود سدم هت هد‪.‬‬

‫گذاشع ع »‬

‫اج هانیارذیر اس‬ ‫مدجدد ودای‬

‫ات اق ک م أسع ع ای در کشعععدرهای مثل ایرا یم اف د‪.‬‬ ‫رهبرا چهسن کشعدرهای از سدی ادعای جهای فکرکرد‬ ‫و معدر بدد م کههعد و از طرس دیهر با دامن زد ب‬ ‫ارتجاع فرههه‬

‫اپییم ‪۴‬‬ ‫«همسش اینجا چهدین دس‬

‫داش‬

‫جدیدی از ابژهها و سعدژهها داشع باشسم‪.‬‬

‫بر سسه‬

‫مردم را در جهل و یادای یه م دارید‪.‬‬

‫مدریس باید هم در بسرو و هم از درو رخ دهد و عدم‬

‫و ش دار‬

‫ایآباق این دو باعِ بروز عقدههای شع صع م شعدد‪ .‬ما‬

‫رر از کراوا های ریهاریگ‬

‫یاگزیریم تغسسر کهسم تا ب جای مردم مه عل و مصرسکههده‬

‫رر از ک‬

‫حاال ول تدوال‬ ‫مثل من دس‬ ‫کمد بسچاره!»‬

‫وال س‬

‫تبدیل ب م‬

‫تدلسدکههده و جهای شدیم و ودد را از ایزوا‬

‫و گدشع ع یشعععسه وارج کهسم ات اق ک اب دا باید درو‬ ‫وددما بس د‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪164 /‬‬

‫نقد و بررسی‬

‫نقد شعر «اپرا»‬ ‫هرا هارنی‬ ‫ج‬

‫ایجعام اهداس و وهایف در برابر عقب ایداو ن کارها و‬ ‫تهب‬

‫م کهم لب‬

‫رادزهر را ای ا م کهد یدع تصمسمگسری با عزم‬

‫یق‬

‫راسعخ اسع‬

‫مثل ی های ک بت اید صف‬

‫تا هدسها و تصمسمهای ک داریم با مدفقس‬

‫ب رایا برسععهد‪ .‬اما بارها برایما رس‬

‫و صدام‬ ‫هرز یم رود از راه ک را کرده صاس‬

‫یمده اس ع‬

‫ک اراده‬

‫کردهایم اما در اب دای راه یا در یسم ب ی ک وداس باشسم‬ ‫ب ضعرب های ک در گذش م لمل شدهایم فکر کرده و ب‬ ‫شعکت‬

‫زوم ک ودردهام‬

‫و یاکام اجازهی ورود دادهایم‪ .‬بروالس شکت‬

‫و یاکام ک ت خ ول یسععا دچارش م شععدیم فرامدش‬

‫اقرار یکرده م راشدم ب دیدار‬

‫کرد گذشع و ریجهای ک تجرب کردهایم یسعا یست ‪.‬‬

‫و را‬

‫شعععر سععمس ابراهسم با این مدتسف مقسد ب و ق فضععای‬

‫ک لقم بریم دارد از راه‬

‫این چهسه ررداو ع اسععع ‪ .‬بعا این تمهسعد و از دیعدگاه‬

‫تکس گاه یم شدد برام‬

‫سععاو ارگرای جزئ یهر و سععمسدلدژی ب ارسزودبهدی و‬ ‫بررس اثر م رردازم‪:‬‬

‫عجسب یست‬

‫اپییم ‪1‬‬

‫اگر گری م کهد کهتر‬

‫«ج‬

‫شعری ک م یدازد مرا‬ ‫دس‬

‫اراده یسروی باطه سع‬

‫ک برای تصعمسمگسری شروع کار‬

‫م کهم لب‬

‫مثل ی های ک بت اید صف‬

‫یدارد‬

‫صدام‬

‫تا اطالع ثایدی گدش یباشسد!‬

‫هرز یم رود از راه ک را کرده صاس»‬ ‫راعر سنیه اضراهینی‬

‫اس ع‬

‫هما طدر ک از اسععم شعععر مش ع‬

‫راوی حال و‬

‫هدای دروی ودد را با فضای اررا اینهما کرده و از زاوی‬ ‫دید یک ارکتعع ر ب روای‬

‫اثرش ررداو اسعع ‪ .‬معمدلن‬

‫ج‬

‫شععد لب اشععارهای ب اراده کرد و مهسا شععد برای‬

‫گ‬

‫رر شعر و شدر اس ‪ .‬در سآر‬

‫وگدی تازه و یا حرک‬

‫دوم راوی «ج‬ ‫کرده اس ع‬

‫کرد لب»های‬

‫را ب ی های تشععبس‬

‫ک ردیف و یماده ایت ع ادهاید برای اجرای یک‬

‫مدسسق تازه و ید ک م تداید ارادهی راوی باشد برای گذر‬ ‫از مرح ای ب مراحل به ر و باالتر‪ .‬حاال او برای به رین‬ ‫اجرای مدسععسق اررای زیدگ اش طدری ملکم و اسعع دار‬ ‫روی راهای‬

‫ایت ع اده و صععدای‬

‫را صععاس م کهد گدی‬

‫هسچ ارادهای یارای مقاب با او را یدارد‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪165 /‬‬

‫اس ع اده از قافس های دروی «صععاس صععف صععدام» لذ‬ ‫یوای در ودای‬

‫شععر ب وجدد یورده اس‬

‫و یک ی دیهر‬

‫اینکع در سعععآر چهعارم از تکهسک چهدواژگای جه‬ ‫چهدتاوی‬

‫ایتعا وق‬

‫با شکت‬

‫و یاکام مداج م شدد اگر جهس‬

‫مذکر باشععد ب ایزوا رهاههده م شععدد تا شععاید وددش را‬ ‫بازیاب کهد و با تالش دوباره بازگردد و اگر از جهس مدیِ‬

‫شد اثر اس اده شده اس ‪« .‬را کرده صاس» هم‬

‫باشد ودد را ب گری م سپارد‪ .‬حاال راوی ک گذش از یام‬

‫ب معهای «صاس و شق و رق ایت اد اس » و هم «راه گ د‬

‫شعاعر (سعمس ابراهسم ) در شععر جهتس‬

‫برای م اطب‬

‫را صعاس کرد » معها م دهد ک این وصعسص چهدتاوی‬

‫یامع دم اسع ع ‪ .‬اما با تدج ب سعععآر دوم «گری م کهد‬

‫شععد اثر را ب همراه دارد ک از یقا‬

‫قد‬

‫اشعععار وایم‬

‫ابراهسم س ‪.‬‬

‫کهتر » او م تداید یک ز باشد ک ی دس‬

‫برای یداو ن‬

‫زیدگ دارد و ی رای ک او را ب مقاوم‬

‫یه دارد و او‬

‫تهها م تداید کهتر‬

‫اپییم ‪2‬‬

‫گری را ب اجرا دریورد‪.‬‬

‫و که هععای دروی اش را بععا «شععععر»ی‬

‫«زوم ک ودردهام‬

‫راوی احداال‬

‫اقرار یکرده م راشدم ب دیدار‬

‫اینهما کرده ک او را با مدسسق «گری » روی صله ی اررا‬

‫و را‬

‫برده و م یدازد‪.‬‬

‫ک لقم بریم دارد از راه‬ ‫تکس گاه یم شدد برام»‬ ‫با تدج ب ارسزود قبل و یمادگ راوی برای اجرای اهداس‬ ‫و بریام های مدیظرش م اطب در این قآع مه ظر اجرای‬ ‫یک مدسععسق یان از ارادهی راوی اس ع ‪ .‬ما با رسععسد ب‬ ‫یشای ی «زوم» ک دال س‬

‫بر مدلدلهای ب شمار م بسهسم‬

‫ک ارادهی او ب یاس تبدیل م شعععدد‪ .‬زوم م تداید ی‬ ‫چسزی باشعد ک روح را از حال‬

‫سکد و یرام‬

‫ب برزخ‬

‫یاکام و یاس م کشععاید و حاال این زوم چها عمسق و‬ ‫کاریسعع‬

‫ک یاگها دها باز کرده و راوی را مثل فدرا‬

‫ود ب «دیدار» م راشعد ک ودد دال س‬

‫ب مدلدل زیدا‬

‫ی سج گسری‪:‬‬

‫و سعساهچال ایزوا و تههای ‪ .‬در سآر هش م ک م ی «لقم » با‬

‫در کل با شعععری سععاو مهد و دارای فرم از وایم ابراهسم‬

‫«ودرد زوم» در سععآر رهجم ارتبا معهای دارد و راوی‬

‫روب رو بددیم ک شععاعر از یشععای های ب کار گرف شععده در‬

‫تدا رد شد از این زومها یا‬

‫و همسنطدر شعر حشد و‬

‫قصد دارد بهدید ک راهای‬

‫همعا لقم را یدارد و یم تداید تکس گاه او برای تلمل‬ ‫مصائب و مشکال‬

‫سر راه‬

‫باشد‪.‬‬

‫اثرش یتعب ن کار کشعسده اسع‬ ‫اضافا‬

‫یدارد و شاعر با رایا بهدی مهاسب تدایت شعرش‬

‫را اداره کهد و ب اجرا برسععاید‪ .‬اما یک ای ک وجدد دارد‬

‫اپییم ‪3‬‬

‫اسع اده از ک م «هرز» و «اقرار» اسع‬

‫«عجسب یست‬

‫فضععای معهای اثر ارتباط یدارد‪ .‬همسنطدر در ارسزود دوم‬

‫اگر گری م کهد کهتر‬

‫«زوم ک ودردهام‪ »...‬بدو تمهسد و غاف هسرای م اطب‬

‫شعری ک م یدازد مرا‬ ‫دس‬

‫یدارد‬

‫تا اطالع ثایدی گدش یباشسد!»‬

‫را ب فضای یاکام و شکت‬

‫ک ب یظر م رسد با‬

‫برده اس ‪ .‬شاعر م تدایت‬

‫با بتع داد ب فضای ارسزود اول و ایجاد تمهسدی مهاسب‬ ‫م اطب را کم کم وارد فضای مدرد یظر کهد‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪166 /‬‬

‫نقد و بررسی‬

‫نقد شعر «تابلو»‬ ‫ساحل نوب‬ ‫تاب دی ک لعاب‬

‫اس ع عاره م تداید تا جای ک ب م هدم مرکزی شعععر تبدیل‬ ‫شععدد گت ع رش یابد‪ .‬شعععر تاب د در حال ک بسن مدل های‬ ‫شعر سپسد ملصدر شده اس‬

‫رف باشد‬

‫شعباه‬

‫و با طرح یسم کاره‬

‫دارد‪ .‬در شععر حضعدر شع صس‬

‫واسآ ی زبا ممکن اس‬

‫از در بزید بسرو‬ ‫بعد هم دو ری ریگ و رو رف قرض بهسرم‬ ‫یویزا‬

‫ت س‬

‫و ب کدالژی سدرئالست‬

‫یسز‬

‫تا جای ک ب‬

‫ات اق بس د م اف د‪ .‬در این شعر‬

‫شععکل م گسرد فضععا سععاو شععده و ب ابژهای ک‬

‫شاعر از ی ها اس اده م کهد ب ودب ررداو م شدد و در‬ ‫طدل شععر با یکدیهر ارتبا معهای برقرار م سازید‪ .‬با این‬

‫ک بهشسهد در این چارچدن‬

‫تمهسد شععر را قآع قآع کرده و هر قتم‬

‫قبل از تکامل این دو ی ر‬

‫را ب صدر‬

‫جداگای مدرد تل سل ساو اری قرار م دهم‪.‬‬

‫بعد از کامل شدی‬

‫اپییم ‪1‬‬

‫برم ودرد ب این ش دایگ دل‬

‫«تاب دی ک لعاب‬

‫و طرح ک از تد در سر دارم‬

‫رف باشد‬

‫و با طرح یسم کاره‬

‫م ریزد از دیدار‬

‫از در بزید بسرو »‬

‫در هدای یمدر اتاق جسغ‬

‫در سععآر اب دای با تاب دی مداج هت ع سم ک لعان دورش‬

‫و با تد در راهرو فرار م کهد‬

‫رف اس ‪.‬‬

‫دزدی‬

‫در ادام ‪:‬‬

‫ریه یمایده باق‬

‫«و با طرح یسم کاره‬

‫ک این تاب د بهسرد‬

‫از در بزید بسرو »‬ ‫راعر ایوب احراب‬

‫در این سآرها م اطب با س سدال روب روس ‪.‬‬ ‫تاب د از در بسرو بزید؟‬ ‫لعان از در بسرو بزید و یا شععمایل درو تاب د و ی طرح‬ ‫یسم کاره از تاب د بسرو بزید؟‬ ‫اپییم ‪2‬‬ ‫«بعد هم دو ر ریگ و رو رف قرض بهسرم‬ ‫یویزا‬ ‫ک بهشسهد در این چارچدن‬ ‫قبل از تکامل این دو ی ر‬ ‫بعد از کامل شدی »‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪167 /‬‬

‫در این ارسزود شععاعر از دو ری ریگ و رو رف م گدید و‬

‫اپییم ‪5‬‬

‫بعد واژهی یویزا را در سععآر بعد م یورد و ب دو یدع‬

‫«دزد‬

‫م او‬

‫از ی کار م کشد‪.‬‬

‫ش ع صععس‬

‫ریه یمایده باق‬

‫شعععر دو ری ریگ و رو رف و یویزا قرض‬

‫م گسرد و او را در تاب دی ک یویزا اس‬

‫م یشاید‪.‬‬

‫ک این تاب د بهسرد»‬ ‫را‬

‫در این ارسزود شعععاعر از دزدی م گدید ک تاب دی‬

‫اپییم ‪3‬‬

‫م دزدد و ریه روی دیدار باق یم گذارد‪.‬‬

‫«قبل از تکامل این دو ی ر‬

‫دزد در این شععر م تداید اسع عارهای از معشدق راوی هم‬

‫بعد از کامل شدی »‬

‫باشد ک تاب د یا هما دل راوی را دزدیده اس ‪.‬‬

‫در تصدیری ک شاعر در این ارسزود ب ما ارائ م دهد از دو‬

‫شععر فرم و سعاو ار مهاسب دارد‪ .‬شاعر با اس اده از ت سل‬

‫شعع صععس‬

‫م گدید ک با هم ب تکامل م رسععهد‪ .‬واژهی‬

‫تکامل در اینجا چهد معهای م او‬

‫م دهد و دو سدال را‬

‫برای م اطب ب وجدد م یورد‪ .‬مهظدر از تکامل کامل شد‬ ‫طرح در تاب د و یا کامل شعد ودد شع صس‬

‫اس ؟ و یا‬

‫ارتبا جهت و سکس دو ی ر در اتاق اس ؟‬ ‫اپییم ‪۴‬‬ ‫«برم ودرد ب این ش دایگ دل‬ ‫و طرح ک از تد در سر دارم‬ ‫م ریزد از دیدار‬ ‫در هدا یمدر اتاق جسغ‬ ‫و با تد در راهرو فرار م کهد»‬ ‫در سععآر اول این ارسزود شععاعر از عشععق ودد یتععب‬

‫ب‬

‫طرح ک م کشد م گدید‪ .‬از طرح م گدید ک تدایای‬ ‫کشععسد ی را یدارد (و طرح ک از تد در سععر دارم) و ی‬ ‫طرح فاصع بسن زبا و بسا اسع‬

‫زبای ک قاصعر اسع‬

‫افکار ودد را بسا کهد‪.‬‬ ‫«م ریزد از دیدار»‬ ‫در این سآر با چهد معها مداج ایم‪ :‬تاب دی ک از روی دیدار‬ ‫م اف د‪ .‬ریه ک از دیدار م ریزد‪.‬‬ ‫«در هدا یمدر اتاق جسغ‬ ‫و با تد در راهرو فرار م کهد»‬ ‫این سععآرها رابآ ی بسهام ه دارید با تاب دی جسغ و مثال‬ ‫درو تاب د و جسغ او را با فضعععای راهرو اینهما کرده‬ ‫اس ‪.‬‬

‫شعر را ج د برده و با اس اده از تکهسک چهدمعهای‬

‫ک مات‬

‫را در شعر اس اده کرده و تصدیرهای ب م اطب م دهد و‬ ‫او را در متسر شعر همراه م کهد و شعری چهدتاوی‬ ‫م یورد‪.‬‬

‫ردید‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪168 /‬‬

‫ک در غزی فقسر اس‬

‫نقد شعر «سرخط»‬

‫هرچ مرگ تعارس م کهد‬ ‫یم مسرد کت‬

‫ایوب احراب‬ ‫فقر ام لا مدمن اسع‬

‫هر ییسه رسع هار اسع‬

‫دل دارم رر‬

‫دالر اگر یلدده یشععدد‪ .‬و ام‬

‫ک هرک م یید وال یم کهد‬

‫هما کس ک دیدا دهد ی یا دهد‬

‫ح‬

‫دس‬

‫ب‬

‫اسععالم هر چ بسش ع ر به ر‪.‬‬

‫اگر هزار بهشسهد جاش‬

‫ههدز قربای هما گ دل ام‬

‫دو کش کم و بس‬

‫ک شهرم را گرف‬

‫فرق یم کهد‬

‫ردرم را‬

‫تد شهسد م شدی‬ ‫را سدو‬

‫و دهایم‪ /‬فراتر از بسابای‬

‫و ی ک سسه ا‬

‫ک یک گدش اف اده باشد غریب‬

‫سدو م شدد سسه اش‬

‫هرچ باز شد‬

‫ب بهش‬

‫بت شد‬

‫با حدری همیغدش م کهد‬

‫تا کالشسهکف این جهاز مادرا‬

‫ک در قهدهار قهد در دل ین م کرد‬

‫دلبری کهد ههدز‬

‫در هرا‬

‫روی دس های ک زیبا بددید‬

‫لب یداش‬

‫شبس یقل و یبا‬

‫گ دل م ودردید‬

‫م رود‬

‫ک بهدید دوس‬

‫دارم‬

‫و در کابل‬ ‫روسریاش در باد سدو‬

‫و کل م زدید‬

‫اهلل اکبر شد ‪ /‬سدو‬ ‫کدچ تهه ب‬ ‫دس‬

‫و بر بهساد وبرهای رسععسده جالل مآن رئسس جمهدر این‬

‫عروس قشهه ب‬

‫حادث را ب زبا های م‬

‫ب زل اش‪...‬‬

‫کشدر تقبسح کردید‬

‫یزیسد!‬ ‫یبت ن تههای س‬

‫تشسسع شد جهازه‬

‫زلفهای ب هدی‬

‫روی دس های ک سهگ کم یوردید‬

‫ک ب‬

‫تا بزیهد ب سار ‪ /‬ساره‬

‫کدتاه کرد‬

‫و سارا ک از دار دیسا‬ ‫و ب وبری ک هماکهد ب دس‬

‫ما رسسده اس‬

‫دار داش‬

‫ی قدر تدج کردیم‬

‫ی دارائ‬

‫ک یارجک کسک روی مسز شد‬

‫ک دل‬

‫و زفاس شب جدای‬

‫مرس ! مرس ! د ودای لپاره! *‬

‫را اگر ی همسد ‪ /‬الاقل زبای‬

‫در ادام ی وبر‬ ‫ب ودای رسسدیم‬

‫مثل وری از ع ف‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪169 /‬‬

‫یسا یبدد دل کهد‬ ‫و رش‬

‫داش‬

‫اینهم دری وری‬

‫عر م کشسد ب هد‬

‫مرا ب ودای ب شهدهی مهربا سپرد‬

‫ای سرزمسن هراسا من‬ ‫ای باور س‬

‫و مجری تا بمب دیهر‬

‫و یسا من‬

‫* دالر‪:‬‬

‫‪oDollar‬‬

‫* مرس ‪ :‬کمک در زبا رش د‬

‫یام تد را کس ب واطر یداش‬ ‫یاد‬

‫ب سر ای وراسا من‬

‫راعر مصطفا صند‬

‫من شبس بادکهک در رف از اما ودا‬

‫نقد و بررسی‬

‫هر کجا بروم‬ ‫درد اف اده رش‬

‫قبال ام‬

‫یک ایت هاه یرف‬

‫دارد ک ب سم‬

‫تاکت م گسرد کدل ام‬ ‫ک ی قدر چرید سساس بشهدد‬ ‫تا دود از گدشهای‬

‫بزید بسرو‬

‫و کاف ای شدد دیج‬

‫داری؟‬

‫را بهسرم‬

‫ک دای هاش الیعق م کههد‬ ‫وس شهری ک الاقل اگر یدارد‪ /‬ردلسس دارد‬ ‫تد ره چ ؟!‬ ‫اَگ چسزی ودردیم رست شَ دادم‬ ‫حق کت رَ ود یَ ُدردم‬ ‫یش یست ُم‬

‫بدد‬ ‫ت دت د م ودرد دور سرش‬ ‫بسابای وس شهر‬ ‫و درو‬ ‫ک شاو هاش دیهامس های بالقدهاید‬ ‫حال ای جار دارد‬

‫این اشععار مدلف این فرصع‬

‫را رسدا م کهد ک چهد مرکز‬

‫شعری تشکسل داده و مدتسفهای یزاد را رسرامد ی بچسهد‪.‬‬ ‫معمدلن به ر اسع‬

‫در این شعرها شاعر چهدصدای را یسز‬

‫شععر ب چهد فرم یسز برسد و در این یدع اشعار ما با چهد‬

‫تاک از ایهدر هرا‬

‫ایالیم کد گُ م!‬

‫ساو ارهای یام مرکز حرک‬

‫کهد‪ .‬زیرا در‬

‫اجرا کهد و برای اینک چهدصدای ب اجرا دریید یساز اس‬

‫یقا؟!‬ ‫م وداهم دس‬

‫در شعرهای ب هدی مایهد شعر «سرو » شاعر این امکا را‬

‫تم یسز روب رو م شعدیم ک ب اصآالح ب این یدع اشعار‬ ‫شععرهای چهد شعاعره گ‬

‫م شعدد‪ .‬شعر مصآ ا صمدی‬

‫شعععری چهدصععدای سع‬

‫ک در ی هر صععدا وارد شععده و‬

‫روای‬

‫ودد را م گدید‪ .‬از اسعم شعر م تدا ب این ی سج‬

‫رسعسد ک «سرو » مهظدر هما سرو وبرهاس‬

‫و شعر‬

‫بعا این فرم ج د م رود‪ .‬معمدلن شععععرهعای صعععمدی‬ ‫درو مای ی اع راض و ضد جهگ دارید ک در این شعر یسز‬ ‫این یشععای ها را م بسهسم‪ .‬با این تمهسد شعععر را مدرد تل سل‬ ‫سععاو اری قرار داده و هر قآع را ب صععدر‬ ‫بررس م کهم و ب یدع روای‬

‫و شکت‬

‫جداگای‬

‫روای ها در این‬

‫شععر یسز اشعاره م کهم ک بررس یدع روای‬

‫در این اثر ب‬

‫ما کمک م کهد تاویلهای به ری از شععر داشع باشسم‪ .‬اما‬ ‫در همسن اب دا رسشعههاد من ب شعاعر این اس‬

‫ک سآرهای‬

‫اب دای شععر را حذس کهد زیرا این سعآرها ب ساو ار اثر‬ ‫کمک یم کههد و در ارتبا با بقس ی شعر یست هد‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪171 /‬‬

‫«دل دارم رر‬

‫یزیسد!‬

‫ک هرک م یید وال یم کهد‬

‫یبت ن تههای س‬

‫ح‬

‫زلفهای ب هدی‬

‫اگر هزار بهشسهد جاش»‬

‫سع سععآر باال در شعععر هسچ یقشع یدارید‪ .‬ب این دلسل ک‬ ‫شععر در مدرد جهگ اس‬

‫کدتاه کرد»‬

‫ک ب‬

‫به ر م دایم از یک ات اق شروع‬

‫در دو سعآر اب دای این ارسزود شعاعر با فاص گذاری ما را‬

‫شععدد‪ .‬ات اق هدلهاك مثل ودد جهگ‪ .‬رس شعععر را با این‬

‫وارد فضعای عروس کرده و از این طریق صدای تازهای را‬

‫سآرها یغاز م کهسم‪.‬‬

‫وارد م ن م کهد‪.‬‬

‫«ههدز قربای هما گ دل ام‬

‫«و ب وبری ک هماکهد ب دس‬

‫ک شهرم را گرف‬

‫ی قدر تدج کردیم‬

‫ردرم را»‬

‫ک یاریجک کسک روی مسز شد‬

‫در سعآرهای بعدی شاعر تههای و ریج دوری را ب یمای‬

‫و زفاس شب جدای »‬

‫م گذارد‪.‬‬

‫با یک فاص ع گذاری ک در سععآر اول ات اق م اف د روای‬

‫ما رسسده اس‬

‫«و دهایم ‪ /‬فراتر از بسابای‬

‫قبل ک مربد ب عروسعع بدد تغسسر جه‬

‫ک یک گدش اف اده باشد غریب‬

‫تازهای شععکل م گسرد‪ .‬در اینجا از یهاه یک گدیهدهی وبر‬

‫هرچ باز شد‬

‫ب عروس یهاه کرده م شدد و م بسهسم ک چهدی یاریجک‬

‫بت شد»‬

‫جای کسک م یشعسهد و شب زفاس بدل ب جدای ک هما‬

‫در چهار سععآر باال با یدع یاتدای روب رو هت ع سم‪ .‬یدع‬

‫مرگ اسع‬

‫یاتدای ک هر ش ع ص ع در مداجه با ات اق یاگداری با ی‬

‫داده اس ‪.‬‬

‫روب رو م شدد‪.‬‬

‫«در ادام ی وبر‬

‫«تا کالشسهکف‬

‫این جهاز مادرا‬

‫م شععدد و شععاعر ب زیبای این تقابل را یشععا‬

‫ب ودای رسسدیم‬

‫دلبری کهد ههدز‬

‫ک در غزی فقسر اس‬

‫روی دس های ک زیبا بددید‬

‫هرچ مرگ تعارس م کهد‬

‫شبس یقل و یبا‬

‫داده و روای‬

‫یم مسرد کت »‬

‫گ دل م ودردید‬

‫و کل م زدید»‬

‫در این قتم‬

‫در چهد سعآر باال شاعر عروس را در برابر مرگ قرار داده‬

‫بازی ی را در تقابل با فقر غزی یشععا م دهد؛ مرگ ک‬

‫و با این تقابل فضعای شععر را م سازد و شعر از این یقآ‬

‫هر للظ در کشدرهای مثل افغایت ا در کمسن اس ‪.‬‬

‫شعروع ب حرک‬ ‫ر‬

‫کرد م کهد و این فضعا در سراسر شعر‬

‫م شدد‪ .‬الب در قتم های رایای شعر ساو ار شعر‬

‫از هم م راشععد و طرح رو ب ج د حرک‬

‫یم کهد ک در‬

‫ادامع ب ی اشعععاره م کهم‪ .‬اما تا اینجا شععععر از للاظ‬ ‫ساو اری شعری مهتجم اس ‪.‬‬

‫شاعر از تعارس مرگ م گدید و دس‬

‫«فقر ام لا مدمن اسع‬ ‫دالر اگر یلدده یشععدد و ام‬

‫هر ییسه رسع هار اس‬

‫و دل‬

‫دس‬

‫ب‬

‫اسععالم هرچ بسش ع ر به ر‬

‫هما کس ک دیدا دهد ی یا دهد»‬ ‫در این قتعم‬ ‫روای‬

‫یسز شاعر ب فرم ودد وفادار اس‬

‫و باز هم‬

‫را دچار تع سق کرده و از وبری دیهر شعععروع ب‬

‫س ن گ ن م کهد و صدای دیهری را وارد صله م کهد‪.‬‬ ‫«کدچ تهه ب عروس قشهه ب‬ ‫دس‬

‫ب زل اش یزیسد‪...‬‬

‫از قتعم‬

‫باال م تدا ب دو برداشع‬

‫رسسد‪ :‬یا وبر بعدی‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪171 /‬‬

‫شععد کرده و یا این گ ها بر سععر قبر‬

‫شععروع ب ر‬

‫تا دود از گدشهای‬

‫بزید بسرو‬

‫عروس و داماد زده شده اس ‪.‬‬

‫و کاف ای شدد دیج»‬

‫«تشسسع شد جهازه‬

‫در این قآع م دج م شعدیم شاعر ههذفری در گدش دارد‬

‫روی دس های ک سهگ کم یوردید‬ ‫تا بزیهد ب سار‬

‫و اوباری را ک در ب‬

‫ساره‬

‫های باالی ب ی ها اشععاره کرده‬

‫م شعععهدد و در همسن زما وارد کاف م شعععدد‪ .‬در ادام‬

‫و سارا ک از دار دیسا‬

‫ک یا سآرهای رایای را با‬

‫رسشعههاد من ب شعاعر این اس‬

‫دار داش‬

‫روای‬

‫ی دارای‬

‫دیج» یه دارد و سععآر رایای را یسز با تغسسر ب این قتععم‬

‫ک دل‬

‫را اگر ی همسد‬

‫الاقل زبای‬

‫اضاف کهد‪.‬‬

‫مرس ! مرس ! د ودای لپاره!»‬

‫«و کاف ای شدد دیج‬

‫با سععپسدودای م تدا این قتععم‬

‫را ب روای های قب‬

‫رسدید زد و سعارا را هما دو ری دایتع‬

‫ک شعدهرش در‬

‫مراسم عروس م مسرد و ب دلسل زیا او را سههتار م کههد‪.‬‬ ‫یعه شععاعر با ایجاد تع سق در روای‬ ‫تدایت ع اس ع‬ ‫ب داید روای‬

‫بسن سععآرهای قبل‬

‫ب م اطب اجازهی سععپسدودای دهد تا او‬ ‫ودد را از شعر بسرو بکشد‪.‬‬

‫«مثل وری از ع ف‬

‫عر م کشسد ب هد»‬ ‫این قتععم‬

‫برای ورود ب وبر بعدی‬

‫یعه شاعر با این فضاسازی وبر بعدی را شروع م کهد ک‬ ‫ترای ای معروس و رایج بسن فارس زبایا افغایت ا اس ‪.‬‬ ‫«ای سرزمسن هراسا من‬ ‫ای باور س‬

‫و یسا من‬

‫یام تد را کس ب واطر یداش‬ ‫یاد‬

‫ب سر ای وراسا من»‬

‫«من شبس بادکهک در رف از اما ودا‬ ‫هر کجا بروم‬ ‫درد اف اده رش‬

‫قبال ام‬

‫یک ایت هاه یرف‬ ‫تاکت م گسرد کدل ام‬ ‫ک ی قدر چرید سساس بشهدد‬

‫این رایا م تداید م اطب را دچار تردید کهد‪ .‬این بمب ییا‬ ‫در کاف ی دیج مه جر م شدد یا در اس ددیدی وبر؟‬ ‫زیرا ههدز ههذفری در گدش‬ ‫یکا‬

‫مثب‬

‫روای‬

‫اسع‬

‫یکا‬

‫اینهم دری وری‬ ‫رس زمسه ایسعع‬

‫مجری تا بریام ی‪....‬‬

‫بدم»‬

‫اس ‪.‬‬

‫ک در این شعر وجدد دارد تع سق و تغسسر جه‬ ‫ک همسن مدضعدع باعِ شده اس‬

‫با سپسدودای ب تاویلهای م‬

‫یسا یبدد دل کهد‬ ‫و رش‬

‫به ری ب رایا برسعاید یا شععر را تا «و کاف ای شدد‬

‫قدرتمهد این شعر اس ‪.‬‬

‫ما ب دایسم‬

‫از شعر برسسم و این از‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪172 /‬‬

‫نقد و بررسی‬

‫نقد شعر «بی پرده»‬ ‫آمنه ضاجوب‬

‫از دیرباز در جدامع سععه‬

‫زده بان بدده دو ر باید بکار‬

‫داشع باشعد تا راكدامه وی تایسد شعدد و برای شدهرش‬ ‫مقبدل باشد؛ در واقع باکرگ‬

‫ودان س سد‬

‫چشمایم ب ت‬

‫و بدی دراز کشسدی‬

‫از عآر سساه‬

‫ی درده و سععه‬

‫یشای ای مهآق س‬

‫ک دس‬

‫بدد ز را تأیسد م کهد‪ .‬چسزی ک در‬

‫جامع ی ایرا یسز شععاهد ی هتعع سم و م بسهسم ک قبل از‬

‫دیهر شعر یم گدیم در این اتاق‬

‫ازدواج دامعاد از عروس گداه بکعار‬

‫م وداهععد‪ .‬این‬

‫صمغ‬

‫متععأل یمدی ای از وروارِ ابزارهای سعع‬

‫ک از طریق ی‬

‫از ک اب ای ا‬

‫از عکس شام د دود سسهار‬ ‫و از صهدل ا‬

‫صدای گاو م یید‬

‫اینجا کجاس ؟ ب هد م گ‬ ‫بر گدی ام‬

‫و لبهای واطرا‬

‫دیک اتدری مردسععاالرای ب ز تلمسل و یزادی فردی از او‬ ‫سع ب م شعدد‪ .‬اینها چارچدن قدایسه هت هد ک زیا را‬ ‫اسسر کرده و ی ها را تبدیل ب مدجددات‬

‫در ساو ار درو‬

‫مه عل و وابت ب مردا م کهد‪.‬‬

‫رها م کهم باز لمسِ لبای را‬

‫با این مقدم ب بررس شعر ع سرضا مآ ب م رویم‪.‬‬

‫ودان رف م وق‬

‫اپییم ‪1‬‬

‫از شهاسهام ام ود م ری‬ ‫مهر یم شدد عروس شد با لباس سساه؟‬ ‫این ودانهای ب ررده‬ ‫از یبدد باکرهگ س‬ ‫در من تمام یمبدالیسها فریاد‬ ‫و تههای صدرتم را اشک م ریزد‬ ‫تنهای تههاس‬

‫من‬

‫از اتاقم دیهر یم روم بسرو‬ ‫م ترسم رش‬

‫این در‬

‫شعرِ رها شده من باشم‬

‫ودان س سد‬

‫«چشمایم ب ت‬

‫از عآر سساه‬

‫و بدی دراز کشسدی‬

‫دیهر شعر یم گدیم در این اتاق»‬ ‫شععاعر در ارسزود اول شعععر ب ت‬ ‫همیغدش یک زوج اس‬ ‫در سعآر اول از ت‬

‫ودان ک جای برای‬

‫و یسز یک اتاق اشاره م کهد‪.‬‬

‫ودان سع سد و در سآر دوم از عآر‬

‫سععساه م گدید ک تقابل دویلستعع‬

‫جها دروی شعععر را‬

‫صع ر و صعدی م کهد و باعِ م شدد شاعر دیهر ی داهد‬ ‫در این اتاق شعر بهدید‪ .‬اما دلسل ی چست ؟‬ ‫اپییم ‪2‬‬ ‫«از ک اب ای ا‬ ‫از عکس شام د‬ ‫و از صهدل ا‬

‫صمغ‬ ‫دود سسهار‬ ‫صدای گاو م یید»‬

‫صمغ چسزی چتبهاك اس‬

‫و چتبسد کت را ب ک اب ای‬

‫یا هما صهدل ب ّهن م اطب م بادر م کهد‪.‬‬ ‫ش ص ب ک اب ای چتبسده و عکس شام د در حال سسهار‬ ‫کشسد را ب دیدار زده اما در واقع از صهدل او صدای گاو‬ ‫م یید و م تدا فهمسد این ش‬

‫مثل گاو یادا اس ‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪173 /‬‬

‫و تههای صدرتم را اشک م ریزد‬

‫اپییم ‪3‬‬

‫تنهای تههاس‬

‫«اینجا کجاس ؟ ب هد م گ‬ ‫و لبهای واطرا‬

‫در این ارسزود شععاعر از کابدس ع م گدید ک در مدرد این‬

‫بر گدی ام‬

‫عقعایعد رس‬

‫رها م کهم باز لمس لبای را»‬ ‫در اینجا شعع صعع ک ایهار معشععدق اوسعع‬ ‫م ررسععد اینجا کجاسع ؟ واطرا‬

‫ب هد از او‬

‫از ّهن او م گذرد و‬

‫شعاعر ایهار از مرور گذش ها وشهدد یست‬ ‫واطرا‬

‫من»‬

‫و این بدس ی‬

‫را رها م کهد‪ .‬اما در اینجا زبا شعععر تغسسر کرده‬

‫را اف اده در ودان و بسداری م بسهد و ی‬ ‫کابدس دید م زید ب صعععدای تمام‬

‫فریادی را ک وق‬

‫یمبدالیسها تشعععبس م کهد‪ .‬در سعععآر چهارم این ب‬ ‫قاعدهی معهای ب هم ودرده و در ملدر همهشععسه دس ع‬ ‫برده شععده ک بسا زیبای یسز دارد‪ .‬در سععآر یور (تنهای‬

‫و از مهآق زبا یرکائسک اسعع اده م شععدد‪ .‬در این عصععر‬

‫تههاس ع‬

‫اسع اده از این زبا در برو شعععرها م اطب را ارضععای‬

‫یعه فکر کرد و ایدیشسد ک شاعر با ی تهها مایده اس ‪.‬‬

‫حتع یم کهد و شعاعر م تدایت‬

‫طدر دیهری ی را بسا‬

‫کهد‪.‬‬

‫من) شععاعر از من م گدید‪ .‬من در زبا فارسعع‬

‫اپییم ‪۶‬‬ ‫«از اتاقم دیهر یم روم بسرو‬

‫اپییم ‪۴‬‬

‫م ترسم رش‬

‫«ودان رف م وق‬

‫شعر رها شده من باشم»‬

‫از شهاسهام ام ود م ری‬

‫در رایا شاعر ب اتاق باز م گردد ک در اب دای شعر دیهر‬ ‫یم وداسع‬

‫مهر یم شدد عروس شد با لباس سساه؟»‬ ‫اینجا باز با هما روای‬

‫سععه‬

‫جامع روب رو هت ع سم ک‬

‫عروس باید با لباس سعع سد ب وای ی شععدهر برود و جدر‬ ‫دیهری یم شعععدد‪ .‬در این ب‬ ‫اسع عارهای از تن یا ح‬ ‫جهتعس‬

‫شعععهاسعععهام م تداید‬

‫ایدام جهت ز باشد ی جای ک‬

‫افراد از روی همسن ایدام تعسسن م شدد‪ .‬این ات اق‬

‫در جدامع سعه‬

‫این در‬

‫در ی شعر بهدید‪ .‬اینجا دیهر یم وداهد از‬

‫این اتاق بسرو برود و چسزی رشع‬

‫ک شعاید این ترس روب رو شد با شعریس‬

‫در حال ک در جها مدر امروز ی جهتس‬ ‫هسچ هدی‬

‫واژهها که ها ردشععاك و حاال‬

‫م ترسد‪.‬‬ ‫ويرايش پيشنهادی‬

‫شععما را‬

‫چشمایم ب ت‬

‫ودان س سد‬

‫رف اریتا تعسسن م کهد‬

‫و دراز کشسدی‬

‫با عآر سساه‬

‫و ررداو ن ب مردایه و زیایه یباید مدجب سععع آ ی‬

‫در اتاق ک دیهر شعر یم گدیم‬

‫فرههه یک جهس بر جهس دیهر شعدد‪ .‬در واقع جهتس‬ ‫بددی یست‬

‫شدی س ‪.‬‬

‫اپییم ‪5‬‬

‫از ک اب ای ا‬

‫صمغ‬

‫از عکس شام د دود سسهار‬

‫«این ودانهای ب ررده‬

‫و از صهدل ا‬

‫از یبدد باکرگ س‬

‫اینجا کجاس ؟ ب هد م گ‬

‫در من تمام یمبدالیسها فریاد‬

‫بدد و‬

‫ایهار شععاعر از ی من بدد و ی ایدیشععسد و فکر کرد‬

‫ی جهس (‪ )sex‬طبسع یست ع هد و ورای یمددهای جهتععس‬ ‫جهتعع وجدد یدارد‪ .‬ب ک جهتععس‬

‫ک وددش‬

‫باشععد‪ .‬یعه هما مه ک در ارسزود قبل از ی گ‬

‫با سست م ادارهی مرکزی کالسسک م اف د‬ ‫(‪ )gender‬و‬

‫در باعِ ترس او شده‬

‫صدای گاو‬

‫و لبهای واطرا‬ ‫ک یم بدسم دیهر‬

‫روی لبام‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪174 /‬‬

‫ود م ری‬ ‫شهاسهام ام‬ ‫وق‬

‫ب ودان رف م‬

‫مهر یم شدد عروس شد‬ ‫با لباس سساه؟‬ ‫این ودانهای ب ررده‬ ‫از یبدد باکرگ س‬ ‫و تههای‬ ‫ک صدرتم را اشک م ریزد‬ ‫من‬

‫تنهای تههاس‬ ‫از اتاق هم دیهر‬ ‫م ترسد رش‬ ‫شعر رها شده‬

‫یم رود بسرو‬

‫این در‬ ‫من باشد‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪175 /‬‬

‫نقد و بررسی‬

‫نقد شعر «دفرمه»‬ ‫امیش ریخی‬

‫شععر امروز از یداش ن ساو ار مهتجم ریج فراوای م برد؛‬ ‫چسزی ک در این شععر کام ن مشعهدد اسع ‪ .‬در این شعر‬ ‫اجرا و تقآسع سعآرها ب فرم هاهری یسعسب رسایده اس‬

‫سر بک‬

‫زیرا با کم دق‬

‫این لسدا برای سدسکها‬

‫همهشععسه و جایشععسه م تدا دسع‬

‫ساع‬

‫مرباس‬

‫جه‬

‫از دیدارها‬

‫در تقآسع سععآرها و همچهسن در ملدر‬ ‫برد و تغسسرات را در‬

‫قدیتر شد فرم شعر ب وجدد یورد ب شک‬

‫ساو ار معهای و فرمسک اثر و‬

‫ک در‬

‫وارد یشدد‪ .‬شعری ک در‬

‫یویزا‬

‫ودایهده حس ادی‬

‫رهجرههای راه راه‬

‫داشعع ‪ .‬با این مقدم ی کدتاه این شعععر را با رویکرد یقد‬

‫دو ر را دربساور از این شعر‬

‫ساو ارگرای جزئ یهر بررس م کهم‪.‬‬

‫از بس این درو‬

‫دو ر شده‬

‫م شدید ح قیویز‬ ‫مردهای زیادی‬ ‫اتاق یامرتب‬ ‫شعری یامرتب‬ ‫برگرد ب اول شعر‬ ‫تهها دلس‬

‫ک م تداید‬

‫در این شعر «اره» بساید‬ ‫دو ریس‬

‫ک بریده‬

‫گسسهای‬

‫در ودان‬

‫سدسکها گاه‬ ‫مردههای دو راید‬ ‫سدسکها‬ ‫در این شعر‬ ‫تار م تههد‬

‫را تقدی‬

‫کهد فرم متععهجم ی داهد‬

‫اپییم ‪1‬‬ ‫«سر بک‬ ‫این لسدا برای سدسکها‬ ‫ساع‬

‫مرباس‬

‫از دیدارها‬ ‫یویزا‬ ‫رهجرههای راه راه»‬ ‫«این لسدا برای سعدسعکها ساع‬

‫مربای س‬

‫ک بر دیدار‬

‫یویزا شعده اسع »‪ .‬ب سبب دایره شکل بدد مقآع لسدا‬ ‫ک ب دیدار هم یویزا شده ساع‬ ‫و هم م تدا در «سععاع‬

‫در ّهن م بادر م شدد‬

‫مرباسعع » سععاع‬

‫را قسد زما‬

‫فرض کرد و این ب واژهی سععاع‬

‫رویکردی چهدواژگای‬

‫داده اسع ‪« .‬یویزا » هم با «ساع‬

‫مربای بر دیدار» ارتبا‬

‫برقرار کرده و هم با «رهجرههای راه راه» تک وسال زیبای‬ ‫مثل تشععبس رهجره ب چسزی شععبس قان عکس ک ب دیدار‬ ‫یویزا اس‬

‫باعِ م شدد با اینگدی تک وسالها ودایهده‬

‫ب ادام ی شعر ترغسب شدد‪ .‬یمد سآر «دو ر را دربساور از‬ ‫این شععر» در حکم فاصع گذاری مهاسعب ب یظر یم رسد‬ ‫زیرا ارتبا ی با سآرهای قبل یک سر گتت شده اس ‪.‬‬ ‫در ادام م ودایسم‪:‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪176 /‬‬

‫کدتاه دارد اضعاف گدی ب یظر م رسد‪ .‬وق‬

‫اپییم ‪2‬‬ ‫«از بس این درو‬

‫را ط م کهسم گاه یساز اسعع‬

‫دو ر شده‬

‫برای دید مهاهری ک از‬

‫ی ها گذش ایم متسر را برگردیم ول وق‬

‫م شدید ح قیویز‬

‫ده م ر باشعد با یک یهاه ب رش‬

‫مردهای زیادی»‬ ‫م شدد ب وصدص ک‬

‫در این ارسزود از «این درو » گ‬

‫از ضععمسر اشععاره یسز اسع اده شععده و هم ی دو ری ک در‬ ‫سععآر قبل مرجع ضععمسر بدده حاال در این سععآر درو‬

‫ط شده را وداهسم دید‪ .‬رس در اینجا یسازی ب این ارجاع‬ ‫درو م ه و ف‬ ‫ررس‬

‫راس‬

‫بک یستععع ‪ .‬تا اینجا همچها ب این‬ ‫یم تدا داد ک چرا مدلف م گدید‪« :‬دو ر‬

‫مرجع ضععمسر م شععدد‪ .‬ارتبا درو‬

‫با دو ر و همچهسن‬

‫ارتبا شعا با ارسزود قبل ملکم یست‬

‫هرچهد مدلف سع‬

‫اگر در ارسزود دوم دو ر را ب درو‬

‫دهد اما این تکهسک را بتعسار سآل اجرا کرده اس‬ ‫هما طدر ک گ‬

‫زیرا‬

‫شعععد در سعععاو ار معهای اثر جایهاه‬

‫مت لکم یدارد‪ .‬تا این قتم‬

‫از شعر با دو تک وسال زیبا‬

‫متسر ط شده‬

‫سر کرد هم تمام مهاهر‬

‫را دربساور از این شعر»‬

‫داش با «دو ر» و «درو » بازی زبای (جهاس ق ب) ایجام‬

‫ک صد م ر‬

‫تشععبس م کرد یعه‬

‫«دو ر» مشب و «درو » مشب ب م بدد م تدایت‬ ‫معهای را تقدی‬ ‫درو‬

‫ساو ار‬

‫کهد زیرا با تدج ب تشعععبس دو ر ب‬

‫ک از ی مردهای زیادی ب دار یوی‬

‫سعآر «دو ریس‬

‫شدید با این‬

‫ک بریده‪ /‬گسسهاش در ودان» ارتبا‬

‫ول یامرتب روب رو هت سم‪.‬‬

‫م گرف ‪ .‬گسسهای دو ر ب شععاو های درو‬

‫اپییم ‪3‬‬

‫بریده شعدهاید‪« .‬سدسکها گاه ‪ /‬مردههای دو راید‪ /‬ک در‬

‫«اتاق یامرتب‬

‫این شعر‪ /‬تار م تههد« و اینجا سدسکها ب مردهای ب دار‬

‫شعری یامرتب‬

‫یوی‬

‫شعده تشعبس م شعدید ک در شعر تار م تههد و تار‬

‫برگرد ب اول شعر‬

‫تهسد هم م تداید تصععدیری از طهان داری باشععد ک دور‬

‫تهها دلس‬

‫گرد مردهعای یوی‬

‫ک م تداید‬

‫م ماید ک‬

‫شعععده وجدد دارد‪ .‬اینجا ب یظر‬

‫م رسععد مدلف در سععستعع م جایشععسه زبا م تدایتعع‬

‫در این شعر «اره» بساید‬ ‫دو ریس‬

‫ک بریده‬

‫عم کرد مهاسعبتری داش باشد و ب جای واژهی سدسک‬

‫گسسهای‬

‫در ودان‬

‫اس ع اده کهد‪ .‬تار تهسد سععدسععک یک تص عدیر‬

‫از عهکبد‬ ‫عسه یست ع‬

‫سدسکها گاه‬

‫و تشععبس یک مرد ب دار یوی‬

‫شععده با یک‬

‫مردههای دو راید‬

‫عهکبد‬

‫سدسکها‬

‫مدرد اجرای این ارسزود هم م تدا حرس زد‪ .‬ب فرض‬

‫در این شعر‬

‫مثال‪ :‬سعدسکها «گاه » اینجا یسازی ب قسد زما یبدد‪ .‬یا‬

‫تار م تههد»‬

‫تکرار «سعدسکها» در دو سآر بعد تکرار واژه یامرتب در‬

‫مدلف سعع دارد با یورد سعآر «شعر یامرتب» ساو ار از‬

‫دو جم ع ی کدتاه م دال ‪ .‬در اجرای این شععععر م تدا‬

‫هم گتس‬

‫ی شعرش را تدجس کهد‪« .‬اتاق یامرتب‪ /‬شعری‬

‫یامرتب»‪ :‬فضعای شعر حدل یک اتاق رهجره دیدار ساع‬ ‫و ‪ ...‬بدده و هما طدر ک م بسهسم واژهی درو‬

‫از فضععای‬

‫شععر وارج اس ‪ .‬در سآر بعد (برگرد ب اول شعر) دوباره‬ ‫با فاصعع گذاری و ارجاع درو م ه روب رو هتعع سم‪ .‬باید‬ ‫تدج کرد ک ارجاع درو م ه در شععری ک ساو ار بتسار‬

‫ک تار م تهد وج اشعع راك مهآق تری دارد‪ .‬در‬

‫تغسسرات را در جه‬

‫قدیتر شععد فرم اعمال کرد و این‬

‫یعه ساو ار فرمسک اثر از قدر‬ ‫سععع م کهم در ادی‬ ‫یشا دهم‪.‬‬

‫چهدای برودردار یست ‪.‬‬

‫اجرای مهاسععبتری از این شعععر را‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪177 /‬‬

‫ويرايش پيشنهادی‬ ‫سر بک‬ ‫این لسدا برای عهکبد ها‬ ‫ساع‬

‫مرباس‬

‫از دیدارها‬ ‫یویزا‬ ‫رهجرههای راه راه‬ ‫ک دو ری در ی یشت اس‬ ‫از بس ک این دو ر درو‬ ‫م شدید ح قیویز‬ ‫مردهای زیادی‬ ‫شعری یامهظمتر از اتاق‬ ‫و تهها دلس‬

‫ک م تدایت‬

‫در این شعر «اره» بساید‬ ‫دو ریس‬

‫ک بریده‬

‫گسسهاش در ودان‬ ‫عهکبد ها‬ ‫مردههای دو راید‬ ‫ک در این شعر تار م تههد‬

‫شده‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪178 /‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪179 /‬‬

‫تعليق و اشکال مختلف آن در داستان‬

‫یاق‬

‫را دریاف سد روای‬

‫در یهای‬

‫یاق‬

‫شما ترمسم و تثبس‬

‫شده و‬

‫کامل م شدد‪.‬‬

‫در این یقآ م تدا اساس تع سق را یسز شهاو ؛ یعه شما‬

‫سامان اهر‬

‫با اضععاف کرد روای‬

‫ب م اطب او را بسن هدا و‬

‫یاق‬

‫زمسن مع ق کرده دچار عدم تعادل م کهسد‪ .‬در ی سج او یسز‬ ‫برای والص شععد از این عدم تعادل سععع وداهد کرد‬ ‫ودد را ب یرام‬

‫برسععاید و روای‬

‫یاق‬

‫را تکمسل کهد‪.‬‬

‫رس داسع ا را تا ای ها دیبال م کهد تا ب این امر یایل شدد‪.‬‬ ‫در ف تع یسز با م هدم «اردو » روب رو م شععدیم ک در ی‬ ‫تمام رس فرضهای یظری ما دچار تع سق م شدید‪.‬‬ ‫اما در داسع ا کدتاه تع سق ب این م هدم اطالق م شععدد ک‬ ‫یدیتعععهده تالش کهد م اطب را در داسععع ا یه دارد‪.‬‬ ‫هما گدی ک اشعاره شعد در جها هم چسز روای‬ ‫این روایا‬

‫اسع ‪.‬‬

‫برییهد تا م اطب ک ب سعراغشا یمده را رای‬ ‫ورزش ف ت یا بریام های‬

‫ودد یه دارید‪ .‬سسهما ادبسا‬

‫ت دیزیدی همع و هم م وداههد ب این هدس جام ی‬ ‫عمل بپدشععایهد‪ .‬داس ع ا یسز از این قاعده مصععد یستع‬

‫و‬

‫برای این امر از تع سق بهره م برد تا م اطب را ب دیبال‬ ‫کرد داس ا تا رایا ی تشدیق کهد‪.‬‬ ‫تع سق در داسع ا ب دو صدر‬ ‫هم چسز در جها روای‬

‫اس‬

‫و این روایا‬

‫هت هد ک ب‬

‫تع سق متال ای‪.‬‬

‫زیدگ روزمرهی ما شععکل دادهاید‪ .‬زمای ک این روایا‬ ‫روزمره دچار یق‬ ‫را ب ثبا‬

‫رسایده و روای‬

‫یاق‬

‫ودد را ترمسم کهسم‪ .‬برای‬

‫مثال فرض کهسد شععما برادری داشعع باشععسد ک هر ه‬ ‫رهجشعهب سعاع‬ ‫یک ه‬ ‫یاق‬

‫هش‬

‫شب ب شما سر م زید‪ .‬یاگها در‬

‫هرچ صععبر م کهسد رسدای‬

‫هههام روای‬

‫یم شععدد‪ .‬در این‬

‫یاقص ع ب ش عما اضععاف شععده و این روای‬

‫سععداالت چد «چرا برادرم این ه‬

‫یسامده؟» را در‬

‫شعععما برم ایهسزد‪ .‬طبسع ن شعععما تالش وداهسد کرد با‬ ‫ررس وجد کرد یعا تمعاس گرف ن با مدبایل برادرتا ب‬ ‫اینگدی سعداال‬

‫تعليق فرمی‬

‫شعععدید ما با یدع عدم تعادل ّهه‬

‫مداج م شععدیم‪ .‬بهابراین تالش م کهسم ک این عدم تعادل‬

‫راسعخ دهسد‪ .‬زمای ک راسعخ این روای‬

‫رخ م دهد‪ :‬تع سق فرم و‬

‫زمای ک ات اقا‬ ‫طریق روای‬

‫و روایا‬

‫داسع ا جاب جا شدید و از این‬

‫یاقصعع ب ی اضععاف کههد تع سق فرم رخ‬

‫م دهد‪ .‬برای مثال «ودا رول د» داسعع ای دارد ب یام «ب‬ ‫ی ها بهد مرا یکشهد» ک ی را با این جم یغاز م کهد‪:‬‬ ‫«ب ی ها بهد مرا یکشععهد‪ .‬ودسعع سهد ب ی ها بهد‪ .‬ملض‬ ‫رضای ودا ب ی ها بهد»‬ ‫در این شععروع م تدایسد ببسهسد ک یدیتععهده با اضععاف کرد‬ ‫یک روای‬

‫یاق‬

‫سععداالت را در ّهن ودایهده برم ایهسزد‬

‫و وی برای راسعخ داد ب این سداال‬

‫مجان م شدد م ن‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪181 /‬‬

‫را تا ای های ی دیبال کهد‪ .‬سععداالت از قبسل اینک چرا ی ها‬ ‫راوی را بکشعهد یا ودس سهد کست‬

‫م وداههد شع‬

‫اگر ب ی ها بهدید از این کار دس‬

‫ک‬

‫م کشهد و اص ن ی ها‬

‫ک هت هد‪ .‬برای یاف ن راسخ این سداال‬

‫عدم قطعيت‬

‫م اطب م ن را تا‬

‫رایا م وداید تا جدان ودد را از م ن بهسرد‪.‬‬

‫این یامسده ی ت سن بار از سدی هایزیبرگ فسزیکدا مآرح‬ ‫شععد‪ .‬او رس از برودرد با این واقع ک یم تدا دو کمسّ‬ ‫را همزما ب طدر دقسق ملاسععب کرد این یظری را طرح‬ ‫کرد‪ .‬او تدضععسح داد ک ما برای اینک ب دایسم ب ی سج ای‬

‫تعليق مسالهای‬

‫یتعب در ملاسعب ی دو کمسّ‬ ‫بایت‬

‫یابسم‬

‫ب طدر همزما دس‬

‫ب اح مال روی یوریم‪ .‬لذا او ب جای اینک برای اتم‬

‫کار مدلف همداره راسعععخ داد یستعع‬

‫ب ک او وهس ی‬

‫یک مدار الک روی در یظر بهسرد ک الک رو در قالب ی‬

‫دیهری یسز دارد ک چسزی جز طرح ررس‬

‫و سدال و وسسع‬

‫مدار حدل ملدر هتع بهردد براساس بلِ عدم قآعس‬

‫کرد هرچ بسشع ر ابعاد ی یستع ‪ .‬گاه در داس ا کدتاه‬ ‫یدیتععهده راسععخ یم دهد ب ک ایجاد ررسعع‬ ‫م اطب را ب اوج عدم قآعس‬

‫م کهد و‬

‫م تداید هر زما ودد را در جای از ی ابر تعریف کهد‪ .‬در‬

‫و سعرگش ه رسایده او را‬

‫دچار باشععد یسز همسن امر رخ‬

‫در ی حال رها م کهد‪ .‬شعععاید او هسچوق‬ ‫ررس‬

‫یک ابر الک روی برای الک رو در یظر گرف‬ ‫داسعع ای ک ب عدم قآعس‬

‫ی داید ب ی‬

‫م دهد ک ی داسعع ا براسععاس یسازهای زما و زاوی ی‬

‫راسخ دهد و ّهناش تا ابد درگسر حل و بررس ی‬

‫دیدهای م اوت ک با ی داسعع ا برودرد م کههد ودد را‬

‫باق بماید‪« .‬تدبساس وولف» داس ع ای با عهدا «شععب مدرد‬ ‫یظر» دارد‪ .‬در این داس ع ا ما با یک سععدزیچ قآار مداج‬ ‫هت سم ک مدهف اس‬

‫مش‬

‫در ساع‬

‫عبدر قآار ریل‬

‫ب ایداع گدیاگدی تعریف م کهد‪.‬‬ ‫برای بت ع ن این بلِ اشععارات م کهم ب اینک‬

‫در یهای‬

‫چهدی م تدا از یک م ن بهرهی تع سق بسشع ع ری برد‪.‬‬

‫را عدض کهد‪.‬‬

‫م تدا با اسعع اده از جمال‬

‫اما دقسقن در هما للظ رتععرش زیر ی ریل مشععغدل ب‬

‫تدصععسفهای ررطمآراق ب روا شععد روای‬

‫ایجام کاریسعع‬

‫و اگر ی سععدزیچ ریل را عدض کهد‬

‫رتععرش زیر ریل ل وداهد شععد و اگر چهسن یکهد قآار ب‬ ‫همراه متععافرای‬

‫ب ت دره سععقد وداهد کرد‪ .‬زمای ک‬

‫این تقابل و تضععاد ّهه ب یهای‬ ‫وولف ب این سععدال ک که‬ ‫راسع ع‬

‫ک الک رو‬

‫ودد م رسععد یاگها‬

‫یم دهد و داسع ع ا را در هما یقآ ب رایا‬

‫کدام عمل صعلسحتر اسع‬

‫م شععدد از شع صععس ها اماکن یا ماجرا برای ایجاد تع سق‬ ‫بهره برد‪.‬‬ ‫تیلیق ب ریخصییك وق‬

‫سای ی یک ش صس‬

‫بر فراز‬

‫دیبال کهد‪ .‬مایهد‪ :‬بابا لهگ دراز‬ ‫تیلیق ب ماجرا وق‬

‫ک ایجام‬

‫تهها م گذارد و او م بایت‬

‫کمک کرد‪.‬‬

‫داسع ا گتع رده شدد و ودایهده برای شهاو ن او داس ا را‬

‫سععدزیچ چ وداهد بدد‬

‫م رساید‪ .‬در واقع وولف ودایهده را با این ررس‬

‫کدتاه و رُربار و دوری از‬

‫تا‬

‫ک ماجرای یک داس ع ا یامش ع‬

‫باشد و ودایهده برای سر دریورد از ی ماجرا داس ا را تا‬ ‫رایا دیبال کهد‪ .‬مایهد‪ :‬داس ا های ر ست و کاریگاه‬

‫ابد در اینباره مشععغدل ت کر باشععد و چ بتععا هسچگاه ب‬

‫تع سق در مکا و اشعسا‪ :‬وق‬

‫راسععخ م عال یرسععد‪ .‬در این یقآ ما با متععال ای روب رو‬

‫ایجاد تع سق کهد و م اطب داسع ا را دیبال کهد تا ب داید ب‬

‫م شعدیم ب یام عدم قآعس ‪ .‬لذا چکسدهای از این متال را‬

‫عاقب‬

‫در ادام مآرح وداهم کرد‪.‬‬

‫مایهد رما قصر کافکا‪.‬‬

‫ک شع س یا مکای در داس ا‬

‫ی شعع س یا مکا و برودرد راوی با ی ر ببرد‪:‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪181 /‬‬

‫فرد کاله م م‬

‫گفتوگونويسی در متن داستانی‬

‫واژگای‬

‫کهد زیرا دایره‬

‫یم تداید ل ظ ق م صلب‬

‫با دایره واژگا یک رزشعععک ت او‬

‫م تدا رزشععک را یشععا داد ک با ادبسا‬

‫فرنوش بضائی بجی‬

‫م زید اما باید ی ت ع‬

‫لمپه حرس‬

‫برای چهسن ش ع صععس‬

‫بچسهسم تا با اسعع ادهی او از واژگا لمپه‬

‫دارد‪ .‬الب‬ ‫گذش ع ای‬

‫معها بهسرد‪ .‬اگر‬

‫شعما ب داهسد داسع ا یا یمایشعهام ای بهدیتسد ک در دوره‬ ‫قاجار م گذرد یا داس ا شما دارای ش صس س‬

‫حکدم‬

‫ک فرههه قاجاری دارد برای سعاو ن این ش صس‬ ‫از هر چسز باید جایهاه شع صس‬ ‫فردی عام س‬

‫قبل‬

‫را بشهاسسد مث ن اگر او‬

‫ک در دوره قاجار زیدگ م کهد اب دا باید‬

‫دایره واژگا وی را یاف و سععپس ی را بهدیتععسد‪ .‬اگر‬ ‫شع صععس‬ ‫صععدر‬

‫شععما یک شععاهزاده قاجاری باشععد یسز ب همسن‬ ‫باید عمل کهسد زیرا یک شععاهزاده قاجاری قآعن‬

‫مایهد فردی عام صعععلب‬

‫یم کهد‪ .‬همچهسن هههام ک‬

‫شععما م وداهسد برای ش ع صععس‬ ‫بهدیتععسد باید ی تع‬

‫فردی با شععغ‬

‫واص‬

‫دایره واژگای را ک در ی شععغل ب‬

‫کار م رود بسابسد‪ .‬برای اینک به ر با دیالدگ قاجاری یشععها‬ ‫ت او‬

‫شعدید مثال از یمایشعهام «کبدتری یاگها » یدش «ملمد‬

‫دیالدگ با مکالم در چست ؟‬

‫ت اوت ک بسن دیالدگ با مکالمات ک ما در زیدگ روزمره‬ ‫ودد ایجام م دهسم در این یک مهم یه‬ ‫اکثر مکعالما‬

‫اس ع‬

‫روزمره ودد قرار یستععع‬

‫ک ما در‬

‫اطالعا‬

‫قابل‬

‫تدجه را با تعداد ک مات ملدود و یا در زما ملدود ب‬ ‫م اطب ودد مه قل کهسم‪ .‬لسکن در هههام یدش ع ن داس ع ا‬ ‫ب وصعععدص داسعع ا کدتاه و همچهسن هههام و ق اثری‬ ‫دراماتسک ک یدیتهده با ملدودی‬ ‫با ب کار برد تعدادی ک ما‬ ‫حجم وسععسع از اطالعا‬ ‫م اطب از طریق اطالعا‬

‫روب رو م شدد او باید‬ ‫ملدود در زمای ملدود‬

‫را ب م اطب عرضعع کهد تا‬ ‫داده شععده بتععساری از یکا‬

‫داسعع ا را دریابد‪ .‬هر دیالدگ وهای‬

‫دارد ک ی ها را در‬

‫زیر م یوریم‪:‬‬

‫چرمشععسر» م یورم‪ .‬از این جه‬

‫ک از مهظر بتساری از اساتسد یدیتهدگ‬

‫یمای یام ب دلسل‬

‫دیالدگملدری در یمدزش دیالدگیدیت بتسار یاریرسا‬ ‫اس ‪.‬‬ ‫مثال‪:‬‬ ‫وایم جا ‪ :‬من رای هما رازق ها یشععت ع بددم‪ .‬یقاجای‬ ‫ایت ع اده بدد مسا همسن رهجدری‪ .‬رهجدری رر بدد از ی هم‬ ‫جبرو‬

‫ک یقا جای‬

‫داشع ‪ .‬یسععما قداره الجدرد بدد با‬

‫لک های بزرگ و کدچک ابر‪ .‬گ م‪ :‬یقا بروید ب ایدرو ‪.‬‬ ‫این ابرها سععر بارید دارید‪ .‬لک م ایدازید بر ی سععرداری‬ ‫شعما‪ .‬گ‬

‫‪ :‬وایم جا وسالتا برود بر ی بار ک بر شکم‬

‫دارید‪ .‬لک بر ی بار بس د هسها‬

‫اسع ‪ .‬وگری سرداری را‬

‫ک م شعدد ب هزار ق م ید کرد‪ .‬یسما دفع ا بارید و دردی‬

‫‪1‬ع گدیهده را ب ما معرف کهد‪.‬‬ ‫دایره واژگای ک برای دیالدگهای هر شعع صععس‬

‫یمایشععهام را مثال م زیم‬

‫ب کار‬

‫م بریم باید وی را ب ما معرف کهد؛ ب عهدا مثال یک‬

‫یکباره اف اد ب زیر یاس من‪ .‬وداس م بپسچم ب وددم‪ .‬شرم‬ ‫کردم از یقاجای ‪ .‬گ م‪ :‬یقا بروید کت را وبر کهسد‪ .‬گ‬ ‫چ کتع کستر از من اس‬

‫‪:‬‬

‫در این وای وایم جا ؟ یمد‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪182 /‬‬

‫و من ب رروا چهگ زدم بری سعععرداری‪ .‬گ‬ ‫هت‬

‫‪ :‬حکم‬

‫مسا این درد و این باغ و این بارا وایم جا ‪.‬‬

‫مثال م زیم از یمایشهام اسب یدش «ملمد چرمشسر»‪:‬‬

‫واژگای ک فضععا و زبا قاجاری را در م ن باال م سععازید‪:‬‬ ‫قداره سرداری هسها‬

‫«رهجدری جبرو‬

‫حال م بسهسم «یگدسع‬

‫دو ی ر وجدد دارد‪ .‬این یک ب داس ا عمق و معها م دهد‪.‬‬

‫ایدروی »‬

‫کردی؟‬

‫ح سم ‪ :‬واک‬

‫قدر ‪ :‬زیر ی درو‬

‫وی تن» در یمایشهام «درس رساید»‬

‫گردو‬

‫در دیالدگهای باال یدیتععهده با یک برودرد کدبهده از اب دا‬

‫چهدی شغل فرد را معرف م کهد‪:‬‬

‫کشععمک‬

‫بدی وی ‪ :‬یم وداد بریم ممکه رسداش بشع ع ‪ .‬همسنجا‬

‫کت را واك کرده اس ‪.‬‬

‫بمدیسم‪ .‬بسا عتعععل ‪( ...‬او را ب روی مبل م کشعععاید)‪ .‬بسا‬

‫ادام ‪:‬‬

‫کاردت د بز باال روغه د چک کهم ببسهم باتری‬

‫باید شععارژ‬

‫و معما ایجاد م کهد‪ .‬یم گدید چ چسزی یا چ‬

‫قدر ‪ :‬سههسن شده بدد‪ .‬با مرد مرد کشدیدم‬

‫بش یا ی ‪.‬‬

‫ح سم ‪ :‬یشدی‬

‫حاال دیالدگهای را ک در م ن یشعا گر شعغل فرد هت هد‬

‫قدر ‪ :‬ی همد جا اف اده‪.‬‬

‫روغن باتری شععارژ چک کرد »‪.‬‬

‫رسدا م کهسم‪« :‬کارد‬

‫یک دیهر اینک رویداد صله باال یک رابآ جهت اس ‪.‬‬ ‫اما یدیتععهده این اطالعا‬

‫را از طریق واژگای م گدید ک‬

‫ب ودب بسایهر شغل ش صس‬ ‫‪2‬ع ایجاد کشمک‬

‫اس ‪.‬‬

‫کهد‪ .‬در حقسق‬ ‫و کشعمک‬

‫ح سم ‪ :‬ی همسدی چ شد مرد؟‬ ‫دیالدگهای باال اطالعا‬

‫را تقتععسم شععده ب م اطب ودد‬ ‫بسشعع ر اثر اسعع ‪ .‬ورد کرد‬

‫م دهد و این باعِ جذابس‬

‫ک ش صس ها یباید دیالدگ‬

‫اس‬

‫ب هد بهدیهد زیرا ماللیور اسعع ‪ .‬ب ک یدیتععهده باید مسا‬

‫دیالدگ باید مسا شع صععس های داسع ا ایجاد کشععمک‬ ‫یک از وهایف اص ع‬

‫کرده بددی؟‬

‫دیالدگها ب این صدر‬

‫در داس ا‬

‫او زیر‪.‬‬

‫دیالدگ ای قال ته‬

‫مسا افراد اس ‪ .‬اگر ش صس ها در دیالدگها‬

‫داسع ا دیالک سک برقرار کهد‪ .‬حال سعدال رس‬

‫شع صعس‬

‫م یید ک چهدی دیالدگها را ورد کهسم؟‬ ‫در زیدگ واقع یدمها ب یدب‬

‫حرس یم زیهد ب ک حرس‬

‫ب صععدرت حرس بزیهد ک هرکس جدان دیهری را بدهد‬

‫هم را قآع م کههد و مسا حرس هم م روید‪ .‬این شععسده‬

‫یم کهد‪.‬‬

‫یدشع ن دیالدگ باعِ زیدهتر شعد فضای داس ا م شدد‪.‬‬

‫این شسده ایجاد کشمک‬

‫یک از شعسدههای یدشع ن این دیالدگ یدش ن دیالدگهای‬

‫مثال‪:‬‬ ‫ع سالم ودب ؟‬ ‫ع سالم ودبم مرس‬

‫رسهگردیه اسعع ‪ .‬در دیالدگهای رسهگردیه‬ ‫تد چآدری؟‬

‫دیالدگهای باال ب یک مکالم روزمره شععبس اسعع‬

‫زیرا‬

‫یدیتععهده‬

‫دیالدگها را ب شععسده رف‬

‫و برگش ع‬

‫م یدیتععد‪ .‬در این‬

‫روش هر دیالدگ ب شععک‬

‫راسعع‬

‫برای دیالدگ طرس‬

‫کشععمکشعع ایجاد یم کهد تا م اطب را ب رسهسری ادام‬

‫مقابل اس ‪.‬‬

‫داس ا عالق مهد کهد‪ .‬حال مثال دیهری م زیم‪:‬‬

‫مثال‪:‬‬

‫ع سالم ودب ؟‬

‫داس ع ا «تپ ای همچد فسلهای س ع سد» یدش ع «اریت ع‬

‫ع برا‬

‫همسههدی»‪:‬‬

‫مهم ؟‬

‫دیعالدگ هعای باال کارکردی دیالدگ گدی دارید و از یک‬ ‫مکالم روزمره وارج شدهاید زیرا ایجاد کشمک‬ ‫و ته‬

‫م کههد‬

‫مسا افراد را یشعععا م دههد‪ .‬در اینجا م اطب‬

‫م دج م شعدد ک زیرم ه در کار اسع ‪ .‬مشک‬

‫مسا این‬

‫دو ر گ‬

‫‪ :‬مثل فسلهای س سدید‪.‬‬

‫مرد گسالس ودد را سععر کشععسد‪ :‬من هسچ وق‬

‫تپ سعع سد‬

‫یدیدهام‪.‬‬ ‫ع چشم یداری‬ ‫مرد گ‬

‫‪ :‬دارم حرس تد ک چسزی رو ثاب‬

‫یم که ‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪183 /‬‬

‫م بسهسد ک دیالدگها کام ن کشمک‬

‫ز ‪ :‬چس ؟‬

‫ایجاد م کهد‪.‬‬

‫مرد‪ :‬وداه‬ ‫ز ‪:‬گ‬

‫ديالوگنويسی ديالکتيك‬

‫همدرد شععمام ول هر چسز دیه ای ممکن بدد‬

‫به ‪ .‬و م وهدد‪ .‬گ‬

‫در این روش ما با سع دیالدگ روب رو هت سم‪ .‬دیالدگ اول‬ ‫یک «تز» دیالدگ دوم یک «یی تز» و دیالدگ سععدم یک‬ ‫«سعه ز» ملتعدن م شدد‪ .‬دیالدگ سدم در حقسق‬

‫م کهم عزیزم!‬

‫حاصل‬

‫برودرد مسا دو دیالدگ اول و دوم اس ‪.‬‬

‫‪ :‬شعع صععن ترجسح م دهم ب عهدا‬

‫دزد یا م جاوز دسع هسر بشم تا اینک ورشکت باشم‪ .‬ول‬ ‫در مجمدع وس‬

‫ماه ‪.‬‬

‫مرد‪ :‬بسا ودی ‪ .‬تاکت بهسر بسا ودی ‪.‬‬ ‫در دیالدگ های باال کارور بدو اسععع اده از قسد تمام‬ ‫احتععاس مرد را در ک م ی «عزیزم» ری‬

‫مثال‪:‬‬

‫اسعع‬

‫و ته‬

‫درو مرد را اینگدی مه قل م کهد‪.‬‬

‫ع تد مثل مادربزرگ من رایهدگ م که ؟‬ ‫ع مادربزرگ تد ک مرده‬

‫فضاسازی‬

‫ع برای همسن م گم‬ ‫م بسهسد ک دیالدگ سعدم دقسقن حاصل برودرد دو دیالدگ‬

‫یک دیهر از وهایف اص‬

‫دیهر اس ‪.‬‬

‫دیالدگ فضاسازی اس ‪.‬‬

‫مثال‪:‬‬

‫انتقال تنش درونی افراد از طريق ديالوگ‬ ‫دیالدگ گاه باید ب داید ته‬

‫دروی افراد را ب م اطب ودد‬

‫مه قل کهد‪ .‬برای مثال داسعع ای از «ریمدید کارور» را برای‬ ‫شما م یورم‪.‬‬

‫گدشع را روی گدش م چتعباید و چشم بت ب چپ و‬ ‫م رود‪.‬‬

‫ز ‪ :‬من باید برم‪ .‬م وداسعع م زیگ بزیم‪ .‬ب هرحال حدس‬ ‫م زی چهد شد؟‬

‫کس م‪ .‬م گ‬

‫و رهجاه تا‪ .‬همسن جاس‬

‫تد‬

‫بازار ماشععسنهای کروک وراب ب یظرم ما‬

‫ودششععایس ب دیسا اومدیم‪ .‬و م وهدد‪ :‬هرچ فکر کردم‬ ‫الزم به‬ ‫مرد‪ :‬عزیزم‬

‫گ م‪.‬‬

‫ع ازیسمد یتس‬

‫م باره‬

‫این دیالدگ یشای گرم هداس ‪.‬‬ ‫دراماتسک ک راوی در ی حضععدر‬ ‫داسع ا را از طریق دیالدگ‬

‫درم یابد یکات مثل صععله رردازی و فضععاسععازی یسز از‬ ‫طریق دیالدگ بسا م شععدد‪ .‬برای یشععهای بسشعع ر شععما با‬ ‫روای‬

‫دراماتسک مثال م زیم از رما «ی رین ابدی بر‬

‫ودایهده این برگها» یدش ‪« :‬مایدئل ردیسگ»‪.‬‬ ‫ع اینجا کجاس ؟‬

‫مرد‪ :‬عزیزم‬ ‫ز ‪:‬ش‬

‫یا‪:‬‬

‫یدارد و م اطب تمام اطالعا‬

‫لئد‪ :‬عزیزم؟‬

‫هزار دالر و دویت‬

‫دیالدگ باال یشا از سرمای هدا دارد‪.‬‬

‫حال در شععسده روای‬

‫داس ا «چس » یدش ی «ریمدید کارور»‬

‫راس‬

‫ع چ زمهریره بسرو ‪.‬‬

‫ع مسدو واشهه ه یقای رامسرز‪.‬‬ ‫ م دویم مسدوی ول واشععهه نشععد یم دویتعع م جدی‬‫م گم‪.‬‬ ‫در اینجا ح‬

‫مکا در دیالدگها معرف م شدد‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪184 /‬‬

‫تعادل قرار دارید زمای ک یک حادث شععع صعععس‬

‫شخصيتپردازی در داستان‬

‫که‬

‫وا م دارد این تعععادل برهم م ودرد و تک ع ای از‬

‫یمای دروی شع صعس‬

‫امیر رنس‬

‫را ب‬

‫یشعکار م شدد‪ .‬یدیتهده مامدر ب‬

‫تصدیر کشسد این للظ هاس ‪.‬‬ ‫ایتا در طدل تاریخ هرچ ج دتر یمده رسچسدهتر شده و با‬ ‫گذش ی ودد فاص گرف اس ‪ .‬ما در رما های کالسسک‬ ‫بعا قهرما ها طرس بددیم‪ .‬ی ها یدمهای بددید قدرتمهد با‬ ‫ایتعا ها از ه م و سع م‬

‫تدایای های واص ک برای یجا‬

‫بعا ر سعدیهعا بع مبارزه برم وداسععع هد و در یهای‬ ‫م شدید‪ .‬اما ایتا ب عهدا ش صس‬ ‫مدر مدجددیس‬

‫و ملدر اص‬

‫تددرتد الی الی با ّههس‬

‫رسروز‬ ‫داس ا‬

‫رسچسده ک‬

‫در متسر رر فراز و یشسب زیدگ قدم برم دارد و با حدادا‬ ‫ی دسع‬

‫و رهج یرم م کهد‪ .‬یدیتعهده مامدر برداش ن این‬

‫الی ها و یشععا داد درو ش ع صععس‬ ‫یگاه اسع‬

‫رازهای شع صعس های‬

‫اس ع ‪ .‬یدیتععهده از‬ ‫و در داس ا دس‬

‫افشعای ی ها م زید‪ .‬یدیتهده برای یفریه‬ ‫از س راه زیر را در رس‬ ‫‪ -1‬ش ع صععس‬

‫ش صس‬

‫ب‬ ‫یک‬

‫م گسرد‪:‬‬

‫داس ع ا را از روی یدمهای ک در اطراف‬

‫زیدگ م کههد و با ی ها برودرد دارد بتعععازد‪ .‬یدیتعععهده‬ ‫ش صس‬

‫کست ؟ ت او‬

‫ش صس‬

‫یدم را در یظر بهسرید ک ک‬

‫با قهرما در چست ؟‬

‫و ش دار اتد کشسدهای ب تن‬

‫دارد و کسف چرم قهدهایاش را بععا ک‬ ‫ودردهاش سععع‬

‫هععای واکس‬

‫کرده اسععع ‪ .‬یمای بسروی این یدم ب ما‬

‫رر‬

‫م کهد و در شعع دغ اتدبدس ایهشعع‬

‫مدهف یست‬

‫م تداید ویژگ های یک شع ع صعععس‬ ‫کرده و ش صس‬

‫را با دیهری ترکسب‬

‫تازه و م صدص ب وددش را و ق کهد‪.‬‬

‫‪ -2‬ر و زیربهای شعع صععس‬

‫را براسععاس وددش بریزد‪.‬‬

‫اما‬

‫چراکع درو معا یدمهعای زیعادی در حعال زیعدگ کرد‬

‫را تدی جدن‬

‫هتعع هد یدیتععهده م تداید با حسگسری و رسععدخ درو‬

‫در سععدراخ‬

‫شع صعس اش ب جای او فکر کهد احتاس کهد در برابر‬

‫م گدید ک از طبق مرف و تلصععسل کرده جامع اسعع‬ ‫یاگها مشعاهده م کهسم ک این یدم یشغال‬

‫یک ش صس‬

‫را عسهن کپ برداری کهد ب ک‬

‫بسه اش م کهعد‪ .‬یعا مث ن حسن گذر از یک کدچ کارگری‬

‫حدادا واکه‬

‫را م بسهسم بعا لبعاسهعای چرك و رعاره ک زیر سعععاو ما‬

‫ی عسهس‬

‫یسم کارهای روی تپ ی سعسما یشعتع و از رش‬

‫گدش‬

‫بتازد‪.‬‬

‫برای معشدق اش شعری عاشقای م وداید‪ .‬ش صس‬

‫همسن‬

‫‪3‬ع ش صس‬

‫یشا دهد تصمسم بهسرد و از این طریق ب‬

‫بب شعد و شع صعس‬

‫مهلصر ب فرد وددش را‬

‫را کام ن براساس قدهی ت سل ودد و ق کهد؛‬

‫یدمهای هت هد ک اطراس ما زیدگ م کههد با س سق طرز‬

‫گاه یدیتععهده م وداهد شعع صععس‬

‫فکر و دیععدگععاه م ععاو ؛ هرکععدام یمععای بسروی و دروی‬

‫جها وارج تا ب حال ی را یدیده اس ؛ ش صس‬

‫وععاص ودد را داریععد‪ .‬هر شععع صعععسع‬ ‫ویژگ های ودن و بد وسر و شعععر اسععع‬

‫مجمدعع ای از‬ ‫ک در حال‬

‫را و ق کهد ک در‬ ‫با یمای‬

‫بسروی تعازه و جهعا بسه مهلصعععر بع فرد‪ .‬گاه مدلف‬ ‫م وداهد از الب الی قدایسن دس‬

‫و راگسر دیسا از دیسای ک‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪185 /‬‬

‫م دهد فرار کهد و ش صس‬

‫هم چسز در ی بدی اسعار‬

‫که های‬

‫را شععکل دهد؟ چراک که های ش ع صععس‬

‫را بسعافریهد ک یزاد زیدگ م کهد یعه دارد بازی وددش‬

‫دیدگاه‬

‫یاشع م شعدد؛ دیدگاه ش صس ها روش دید‬

‫را م کهد‪.‬‬

‫ی ها ب دیساسععع ‪ .‬ودایهده م تداید دیدگاه یا یقآ یظر هر‬ ‫ش صس‬

‫روشهای پرداخت شخصيت در داستان‬ ‫ههری جسمز مقاال‬

‫زیادی دربارهی ش صس‬

‫کع در ی ها سعععع م کهد هراف ها و رسچسدگ های و ق‬ ‫را طرحریزی کهد‪ .‬در یک از این مقاال‬

‫یک شعع صععس‬

‫جسمز دو سععدال ادب مهم را مآرح م کهد‪« :‬شعع صععس‬ ‫چست‬

‫مهر تصمسم ب ایجام یک ات اق؟» و «ات اق چست‬

‫مهر یمای‬

‫یک شع ع صعععس ؟»‪ .‬این دو سعععدال اصعععدل‬

‫اس‬

‫یا ی مهم این اس‬

‫این دیدگاه‬

‫ک ما داریم یظام اع قادی‬

‫او را بسا م کهسم‪ .‬الب تدج داشعع باشععسد ک باید دیدگاه‬ ‫را یشععا داد ی اینک ب طدر مت ع قسم بسا‬

‫یک ش ع صععس‬

‫کرد؛ مث ن م تدا این کار را از طریق ش صس های فرع‬ ‫در‬

‫ایجام داد‪ .‬دیدگاه م تداید باعِ ب وجدد یمد کشمک‬

‫داس ا شدد ش صس ها را ب جا هم بسهدازد و یا ی ها را‬ ‫ب هم یزدیک کهد‪ .‬یدیتعهده باید از دیدگاه ش صس های‬ ‫یگاه کامل داش باشد‪.‬‬

‫ش صس رردازی ب حتان م ییهد‪.‬‬ ‫مدل های ک یک ش صس‬

‫وگدهای او بسا کهد؛ مث ن‬

‫گسعاهوداری یک دیدگاه اسععع ؛ مهم یستععع‬ ‫درس‬

‫داس ای دارد‬

‫را از مسا رف ار و گ‬

‫از‬

‫ودن م سازید عبارتهد از‪:‬‬ ‫‪3‬ع تغسسر و تلدل‬ ‫ییا شعع صععس‬

‫‪1‬ع یساز دراماتسک‬ ‫یساز ش صس‬

‫در طدل داس ا م وداهد‬

‫چست ؟ ش صس‬

‫بر چ چسزی رسروز شعدد؟ م وداهد چ چسزی را ب دس‬ ‫یورد؟ ب چ تدفسق برسععد؟ چ چسزی را یابدد کهد؟ و‪. ...‬‬ ‫هما چسزی اس‬

‫یساز شع صعس‬

‫وآد داسععع ا حرک‬

‫ک ش صس‬

‫را در مسا‬

‫م دهد؛ مث ن یساز دراماتسک یقای‬

‫در طدل داسعع ا م لدل م شععدد؟ ایتععا‬ ‫حدادا بر او اثر م گذارد و او یسز بر‬

‫مدجددی ردیاسععع‬

‫حدادا اثر م کهد و تلدل م یابد‪ .‬عقاید و جها بسه و یا‬ ‫شع صعس‬

‫وصعدصعسا‬

‫داس ع ا دچار تغسسر شععدد‪ .‬این تغسسرا‬ ‫باشعهد یا سعآل‬

‫ههری در رمعا «وداع با اسععع ل » رها شعععد از جهگ و‬ ‫رسععسد ب کاترین (معشععدق اش) اس ع ‪ .‬گاه وق ها هم‬

‫ی ها‪ .‬تغسسر و تلدال‬

‫ممکن اسع‬

‫یساز شع صعس‬

‫‪2‬ع دیدگاه‬ ‫دیدگاه شع صس‬

‫شما چست ؟ او از چ راه ب دیسا یهاه‬

‫م کهد؟ دیدگاه شعامل یظام از باورهاسع ‪ .‬روا شهاسا‬ ‫م گدیهعد‪« :‬ی چع معا بع عهدا حقسق‬ ‫اس ع ‪ ».‬این ّهن ماس ع‬

‫ّهن ما هما یهاه ما ب دیساسععع ‪ .‬ییا مالكهای اوالق و‬ ‫احتعاسا‬

‫درس‬

‫و یادرس‬

‫عمسق‬ ‫در‬

‫ویرا گری‬

‫باید س شر زیر را داش باشهد‪:‬‬

‫الف‪ :‬تغسسر و تلدل باید در حد امکایا‬

‫ی ش صس‬

‫باشد‬

‫را مدجب م شدد‪.‬‬

‫ن‪ :‬تغسسرا‬

‫باید ب حد کاف مع دل اوضاع و احدال باشهد‬

‫ک ش صس‬

‫در ی قرار م گسرد‪.‬‬

‫ج‪ :‬باید زما کاف وجدد داشععع باشعععد تا ی تغسسرا‬ ‫تهاسب اهمس‬

‫ب‬

‫ب طدر باورکردی ات اق بس د‪.‬‬

‫م دایسم حقسق‬

‫ک تجرب های ما را تعسسن م کهد‪.‬‬ ‫در ش صس‬

‫ممکن اس ع‬

‫سعازیدگ شع صس ها باشد یا در جه‬

‫ک این تغسسرا‬

‫تغسسر شدد‪.‬‬

‫ممکن اس‬

‫رردامه باشهد یا ملدود‪ .‬ممکن اس‬

‫جه‬

‫شما در حدادا داس ا دچار‬

‫یک شع صعس‬

‫در‬

‫وجدد دارد ک‬

‫روشها و یکا‬

‫مهم ررداو‬

‫‪ -1‬اطالعات از وصعدصعسا‬ ‫حال ش صس‬ ‫‪2‬ع ش صس‬

‫ش صس‬

‫در داس ا ‪:‬‬

‫هاهری و باطه و گذش و‬

‫ب م اطب بدهسم‪.‬‬ ‫را ب عمل واداریم‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪186 /‬‬

‫‪3‬ع ش صس‬

‫سعربازهای دشعمن همسنطدر ج د م یمدید‪ .‬یک کس دم ری‬

‫را ب حرس زد واداریم‪.‬‬

‫‪ -4‬شع صس‬

‫را ب وسس اههار یظر دیهرا و واکه های‬

‫بسش ر فاص یداش هد‪ .‬اس ل اش را از زیر برس بسرو کشسد‬

‫و مه‬

‫ب م اطب‬

‫و تسکع داد بع سعععسهع اش‪ .‬دورتادور اردوگاه را یهاه کرد‪.‬‬

‫مثبع‬

‫ی هعا در مقعابعل شععع صعععس‬

‫هسچکس زیده یمایده بدد‪ .‬جز سععع ی ری ک کهار دسععع‬

‫بشهاسایسم‪.‬‬ ‫‪ -5‬در قالب شعع صععس‬

‫داسعع ا فرو برویم و حس او را‬

‫بهسریم‪.‬‬

‫ب هدش اف اده بددید‪ .‬یم دایتع‬ ‫فکر کهد‪ .‬مغزش یخ بت بدد‪».‬‬

‫‪ -6‬هر شعع صععس‬

‫و یقشعع‬

‫ب ایدازه اهمس‬

‫در داسعع ا‬

‫معرف شدد‪.‬‬

‫در این قتعم‬

‫کدچک از یک داسع ا شع صس‬

‫س یدع‬

‫درگسری و جدال را تجرب م کهد ک عبارتهد از‪:‬‬

‫‪7‬ع زمسه ورود ش صس‬

‫قبل از وارد شدی‬

‫‪8‬ع در داس ا باید تهدع ش صس‬

‫فراهم شدد‪.‬‬

‫وجدد داش باشد‪ .‬ودن‬

‫‪1‬ع جدال با ودد = گرسهه و عذان وجدا‬ ‫‪2‬ع جدال با طبسع‬

‫= سرما‬

‫و ودنتر و بد و بدتر‪.‬‬

‫‪3‬ع جدال با دیهرا = دشمن‬

‫‪9‬ع ش صس ها را یک یک و ب تدریج وارد داس ا کهسد‪.‬‬

‫اینها جدالها و کشعمک های سع‬

‫‪ -11‬هم وصععدصععسا‬

‫را یکجا ب م اطب‬

‫شعع صععس‬

‫عرض ع یکهسد‪ .‬باید تدریج باشععد و در کل داس ع ا ر‬

‫م‬

‫‪ -11‬اعمال ک ب ش ع صععس‬

‫م دهسم باید در حد‬

‫یتععب‬

‫باشد‪.‬‬

‫اسعع دار باشععهد‪ .‬یباید در وضعععس‬

‫و مدقعس های م‬

‫رف ار و اعمال م اوت داش باشهد مهر اینک دلس‬

‫ف‬ ‫وجدد‬

‫داش باشد‪.‬‬

‫در‬

‫داسع ا در این‬

‫ک باید ودد را ب ودایهده معرف کهد و ابعاد‬

‫ف وجددیاش را ب م اطب یشا بدهد‪ .‬این جدالها‬

‫مسدا های س‬ ‫بع یمای‬

‫‪ -12‬شع صعس ها باید در رف ار و و قسا شا ثاب قدم و‬

‫ک یک ش صس‬

‫داسع ا م تداید داشع باشععد‪ .‬شع صععس‬ ‫جدالهاسعع‬

‫شدد‪.‬‬ ‫تدایای های‬

‫چ کار کهد‪ .‬یم تدایت‬

‫ک ش صس‬

‫داس ا م تداید ودد را در ی‬

‫بهذارد و یدیتعععهده قادر وداهد بدد بدو بسا‬

‫متعع قسم و شععععار داد ب راح‬ ‫شع صعس های داسع ای‬

‫وصعععدصعععسا‬

‫اوالق‬

‫را ب طدر غسرمت قسم ب م اطب‬

‫عرضعع کهد‪ .‬در ای ها ب یدیتععهدگا رسشععههاد م شععدد هر‬ ‫داسع ای را ک م ودایهد ب بررس تمام ش صس های ی‬

‫‪ -13‬ش صس ها برای ی چ ایجام م دههد ایهسزه معقدل‬

‫بپردازید‪ .‬ویژگ های هر ش صس‬

‫داش باشهد‪ .‬دلسل تغسسر در رف ار را باید در جای از داس ا‬

‫یدیتعهده چهدی ویژگ های هر یک از شع صس های‬ ‫یشا داده اس ‪ .‬ش صس های اص‬

‫ببسهسم‪.‬‬ ‫‪ -14‬شعع صععس ها باید رذیرف ه و طبسع ج ده کههد‪ .‬باید‬

‫تشععع س‬

‫ترکسب از ودب و بدی باشهد‪.‬‬

‫مشع ع‬

‫را بسابهد و دق‬

‫کههد ک‬ ‫را‬

‫و فرع را در داس ا‬

‫دههد و رابآ ی هر یک را با حدادا داسععع ا‬ ‫کههد‪ .‬با این تمرین اگر ب صعععدر‬

‫مداوم ایجام‬

‫شعععدد یدیتعععهعدگعا جدا م تدایهد راه و روش و ق و‬

‫جدال و برخوردهای شخصيت در داستان‬ ‫«ایهش ا رای‬

‫یخ زده بددید‪ .‬یم تدایت‬

‫س ع روز بدد ک شععکم‬

‫تکا شا بدهد‪.‬‬

‫را با برس سععسر م کرد‪ .‬تکای ب‬

‫وددش داد تععا ایبده برف را کع روی‬

‫ت هبععار شعععده بدد‬

‫ب کاید‪ .‬از باالی سععههر ب بسرو یهاه ایداو ‪ .‬تایکها و‬

‫رردازش یک شعع صععس‬

‫را در داسعع ا بسامدزید‪ .‬همچهسن‬

‫رابآ ی بسن شع ع صعععس‬

‫و حدادا و رسریگ را به ر درك‬

‫م کههد چراک این سعع عهصعععر با هم در ارتبا‬ ‫هتع هد و ضعععف در یک قتععم‬ ‫لآم م زید‪.‬‬

‫یزدیک‬

‫ب قتععم های دیهر یسز‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪187 /‬‬

‫زشع‬

‫کمدی‬

‫اما یزار و گزیدی از ی (عسب و زش ع ) ب‬

‫هت ع‬

‫کت یم رسد»‪.‬‬ ‫کمدی ب تکهسک م صدص یساز دارد و فکر اص‬

‫سینیش ریرا‬

‫ی باید‬

‫روشعن باشد‪ .‬زمای ک کمدی برای ی ت سن بار رواج یاف‬ ‫بدد شاعرا ب شهرهای م‬

‫ف م رف هد و یمایشهام های‬

‫را ک تهظسم کرده بددید م ودایدید‪ .‬معمدلن کمدی م اسد‬ ‫و اوالق جعامعع را ب گدی ای مضعععلک و وهدهیور بسا‬ ‫م کهعد‪ .‬این وجع بععد فردی هم دارد‪ .‬م اطبسن کمدی با‬ ‫قهرمعایعای روبع رو هتععع هعد کع معایب دارید و در ودد‬ ‫م عاطبسن هم وجدد دارد‪ .‬امعا این مععایب ی ی قدر بزرگ‬ ‫هتعع هد ک کسه ایجاد کههد و ی ی قدر وآریاك ک مدجب‬ ‫هراس م اطب شععدید‪ .‬بهابراین از این یظر اثر کمدی مایهد‬ ‫ییه عمل م کهد‪ .‬در یک تقتععسمبهدی ک‬ ‫کمدی را ب هش‬

‫ب للاظ مل دا‬

‫یدع تقتسم م کههد‪.‬‬

‫‪ -1‬کمدی رمای سک‪ :‬ریشععع ی اسعععاطسری کمدی رمای سک‬ ‫جشعنهای باسع ای رسروزی بهار بر زمت ا اس ‪ .‬معمدلن‬ ‫در این گدی ی کمدی قهرما زی سععع‬ ‫عاشقای اس‬

‫ک درگسر حدادا‬

‫و با وجدد ماجراها و مشکال‬

‫م‬

‫ف رایا‬

‫ودشععع دارد‪ .‬اوج کمععدی رمععای سععک را م تدا در یثععار‬ ‫شعکتعپسر و یدیتهدگا دورهی السزاب‬

‫یاف ‪« .‬رویای یسم‬

‫شعب تابتع ا » اثر شعکتپسر از یمدی های معروس این یدع‬ ‫واژهی کمدی ک ی را ب فارس شادییام ترجم کردهاید‬ ‫و ب التسن (‪ )Comoedia‬ودایده م شدد یک از سبکهای‬ ‫یمایشعع اسعع‬

‫ک از واژهی یدیای (‪ )Comoidia‬ریشعع‬

‫م گسرد‪ .‬کدمدیععدیعا جشعععه بدده اسععع‬ ‫دیدیتعسس اله ی شععران و قداسع‬

‫کع بع اف ععار‬

‫م و همچهسن یشععا‬

‫دههده ی ویژگ های برجتععع ههر ادیا م‬

‫ف‪ o‬برگزار‬

‫م شعده اسع ‪ .‬ارسآد در «ههر شاعری» در تدضسح کمدی‬ ‫م یدیتد‪« :‬کمدی تق سد و ملاکات اس‬ ‫زش ع‬

‫از اطدار و اوالق‬

‫ی اینک تدصععسف و تق سد بدترین ص ع ا‬

‫ایتععا‬

‫باشعد؛ ب ک فق تق سد و تدصسف اعمال و اطدار شرمیوری‬ ‫اسع‬

‫ک مدجب ریش هد و اس هزاس م شدد‪ .‬ی چ مدجب‬

‫ریشع هد و اسع هزاس م شعدد امری اس‬

‫ک در ی عسب و‬

‫کمدی اس ‪.‬‬ ‫‪ -2‬کمدی طهز‪ :‬قهرمایا این کمدی دغلکارای هتعع هد ک‬ ‫معمدلن سعععریدشععع‬

‫ودب یعداریعد‪ .‬در این یدع کمدی‬

‫یدیتععهده مه قد ب قایدی ها در جامع اسعع‬

‫و کتععای ک‬

‫قدایسن اج ماع و اصععدل اوالق را رعای‬

‫یم کههد مدرد‬

‫تمت ر واقع م شدید‪.‬‬ ‫‪ -3‬کمدی رف ار‪ :‬این کمدی حدل ملدر قراردادها و رسععدم‬ ‫اج معاع شعععکععل م گسرد‪ .‬برو از این یدع کمععدی هم‬ ‫دربارهی اعمال قبسح طبق ی اشراس و بزرگزادگا و تدطئ‬ ‫های ی هاسع ‪ .‬از دیهر متائل این یدع کمدی یسز درگسری‬ ‫های عشععق اسعع ‪ .‬وج کمدی این یثار هم در مکالما‬ ‫وهدهداری اسع‬

‫ک مابسن شع صس های احمق رد و بدل‬

‫م شدید‪ .‬اصآالح کمدی رف ار بر مبهای یثار شکتپسر شکل‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪188 /‬‬

‫گرف ع اسععع ‪ .‬از معروسترین این یثعار م تدا ب کمدی‬ ‫«هساهدی بتعسار برای هسچ» شکپسر و «اهمس‬

‫اریت‬

‫بدد »‬

‫اسکار وای د اشاره کرد‪ .‬از دیهر یدیتهدگا این یدع کمدی‬ ‫جدرج بریارد شاو و سامرس‬

‫مدیم هت هد‪.‬‬

‫و م وداهد عاقب‬

‫ماجرا را ب تصععدیر بکشععد‪ .‬در حال ک‬

‫در کمدی یدیتهده ّهن م اطب را از رس گدی م دقف و‬ ‫معآدس بع صعععله ای در قصععع م کهد ک هسچ هدس و‬

‫‪ -4‬کمعدی فارس‪ :‬این یدع کمدی ک «کمدی سعععبک» هم‬ ‫ودایده م شدد گدی ای اس‬

‫مدرد ای قاد قرار م دهد‪ .‬در درام یدیتهده یظر ب ییهده دارد‬

‫ک م اطب را ب وهده وام‬

‫دارد‪ .‬در فععارس قهرمععا را بع طرز اغراقیمسزی بزرگ یععا‬

‫مقصعدد داس ای واص یدارد و صرفن برای وهده طراح‬ ‫شععده اس ع ‪ .‬بهابراین کمدی فرم سععاده دارد‪ .‬اگر م اطب‬ ‫ب هدد مدفق و اگر ی شعکتع‬

‫ودرده اسع ‪ .‬یدیتهده در‬

‫کدچعک م کههعد و او را در مدقعس های وهدهیور قرار م‬

‫درام ایتعایس‬

‫دههد‪ .‬گاه «فارس» ب عهدا یک داسععع ا فرع در دیهر‬

‫ک روح ایتعا در بدترین شرای همچها باشکده اس‬

‫ایداع کمعدی بع کار م رود‪ .‬مدلسر از جم یدیتعععهدگای‬

‫حال ک کمدی یشا م دهد ایتا ها در بدترین شرای هم‬

‫اس‬

‫ک یثاری ب این سبک دارد‪.‬‬

‫را م س اید و رسام اثر درام عمدتن این اس‬ ‫در‬

‫راه برای وران کرد همع چسز رسععدا م کههععد‪ .‬بهععابراین‬

‫‪ -5‬کمدی اوال اربع ‪ :‬یدع کمدی اسعع‬

‫ک در ی عدم‬

‫مهمترین ت عاو‬

‫کمعدی و درام در این اسععع‬

‫ک یقآ ی‬

‫تعادل یک از اوال (سععددا صع را دم ب غم‪ )...‬قهرما را‬

‫عآف هر دوی ی هعا مدجب یگاه و غافلگسری م اطب‬

‫دچار یک از امراض کرده اس ‪.‬‬

‫م شعععدد امعا در کمعدی این غافلگسری سعععبب وهدهی‬ ‫ک‬

‫‪6‬ع کمدی سای سمای ال‪ :‬هدس این گدی ی کمدی ی اس‬

‫م اطب م شدد‪.‬‬

‫بسههده را ی ب گری ک ب وهده بسهدازد‪ .‬سای سمای ال کمدی‬ ‫ک بعدها در فرایت ع هم‬

‫رایا قر ‪ 17‬در ایه ت ع ا اس ع‬

‫کمدی ‪ ،‬طنز‪ ،‬هجو و هزل‬

‫معمدل شد‪.‬‬ ‫‪ -7‬کمدی شعع صععس ‪ :‬در این یدع کمدی قهرما رف اری‬ ‫والس عرس جامع دارد ک این رف ار ب شسدهای اغراقیمسز‬ ‫بزرگیمعای م شعععدد و ویژگ های اوالق و رف اری این‬ ‫قهرمعا مدرد یقد و تدج قرار م گسرد‪ .‬از مدفقترین یمدی‬ ‫های این کمدی م تدا «وتسس» اثر مدلسر را یام برد‪.‬‬ ‫‪ -8‬کمدی مدقعس ‪ :‬ا یدع کمدی در ی سج ی گرف ار شد‬ ‫قهرما در شرای م ضاد با مدقعس‬

‫و ق م شدد‪.‬‬

‫کمدی و درام‬

‫یشای م رود و ب ی حم‬

‫م کهد و ی را مدرد ای قاد قرار م دهد‪ .‬یدیتععهدهی کمدی‬ ‫از ودد سعدال م کهد از چ چسزی وشعمهسن اس‬ ‫وجه را ک باعِ وشعم‬

‫ههری عال و هریف اس‬ ‫درس ع‬

‫سپس‬

‫شعده شهاسای م کهد و ی را‬

‫در حال ک کمدی فن اس ادهی‬

‫از لهج شععدو با مضععامسن روز و تکس کالمهای‬

‫تکرارشعدیده اس‬

‫در جه‬

‫جها بسه واصع اسع‬

‫وهداید م اطب‪ .‬اساس طهز‬

‫ک واسع هاه ف تع‬

‫تدام با لب هد دارد‪ .‬کمدی در سععآح حرک‬

‫طهز و ت کر‬ ‫م کهد و یقدی‬

‫اس‬

‫بر رف ارها و ویژگ های یارتهد افراد و یدان و رسدم‬

‫غ‬

‫یا یهادهای فاسعععد یک جامع ‪ .‬تاثسر طهز بر م اطب با‬

‫رضعععای‬

‫کمعدی را ههری ضعععداج معاع و وشعععن م دایهد ک یهاد‬ ‫اج ماع را ک دچار فتاد اس‬

‫مهمترین ت عاو‬

‫طهز و کمدی این اسععع‬

‫ک طهز یک اثر‬

‫همراه اسععع‬

‫اسعع ‪ .‬در رضععای‬

‫وجه از ت کر وجدد دارد ک در لذ‬

‫یستععع ‪ .‬هدس اصععع‬ ‫وضعععس‬

‫در حال ک اثر ی در کمدی لذ‬ ‫کمدی وهداید م اطب اسععع ‪.‬‬

‫یدیتععهدهی کمدی مایهد کتع اسع‬

‫تعریف کرد لآس ای اسع‬ ‫ماجرا با اسع قبال م اطبای‬

‫ک در حال‬

‫و زمای ک م بسهد قتم‬ ‫مداج شده اس‬

‫ی ب‬

‫از‬ ‫را‬

‫بعا اغراق تعریف و بر ی تاکسد م کهد‪ .‬اما داسععع ا در اثر‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪189 /‬‬

‫طهز جعدی روای‬ ‫روایع‬

‫م شعععدد و یدیتعععهده اثر را ب گدی ای‬

‫م کهعد ک گدی هسچ یک ی بامزهای در داسععع ا‬

‫اکتعپرسسدیستم یلمای‬

‫سدرئالستم تئاتر ابزوردیتم و تئاتر‬

‫گروتتک ب ت سق کمدی و وحش‬

‫ررداو هد‪ .‬از یمدی های‬

‫وجدد یعدارد‪ .‬از معروسترین یثعار طهز در حدزهی ادبسععا‬

‫یثار ادب گروتتععک ک فضععای رویامایهد دارید م تدا ب‬

‫م تدا ب «د کسشعد » سعروای س و «کایدید» ول ر اشاره‬

‫«متعخ» کافکا و داس ا «بسه » از یسکالی گاگدل اشاره کرد‪.‬‬

‫ک هجد ضععد‬

‫فضعای این یثار کمسک اما در عسن حال ترسعهاك و سدرئال‬

‫و هزل ضععد جد‪ .‬در واقع هدس هجد ای قاد و‬

‫اسع ‪ .‬کاربرد گروتتک ب ژایر ادب واص ملدود یست ‪.‬‬

‫کرد‪ .‬در تدضععسح هجد و هزل هم باید گ‬ ‫مدح اسعع‬

‫هدس هزل شدو اس ‪.‬‬ ‫هجد زمای ک از حال‬

‫ح‬

‫ش ص درم یید و جهب ی عام ب‬

‫کتعای ک با م اهسم تئدریک ادبسا‬

‫ممکن اس‬

‫یشععها یست هد هم‬

‫گروتتک را در یدش های ودد ب کار ببرید‪.‬‬

‫ودد م گسرد تبعدیعل ب طهز م شعععدد و هزل زمای ک از‬

‫در یثععار رئععالستعععم هم در رراوع‬

‫جهبع ی وصعععدصععع ودد بسرو م ییعد تبدیل ب فکاه‬

‫ش صس های ویژه گروتتک دیده م شدد‪ .‬ش صس های‬

‫م شععدد‪ .‬با این تدضععسلا‬

‫ک طهز شععکل‬

‫م تدا گ‬

‫تکاملیاف ی هجد و فکاه گدی ی کامل هزل اسعع‬

‫و این‬

‫عهصر «وهده» ی ها را ب هم رسدید م دهد‪.‬‬

‫معروف در ادبسعا‬

‫فضعععاهععای غریععب و‬

‫وجدد داریعد کع یمدیع های شعععهاو‬

‫شدهی گروتتک هت هد‪.‬‬ ‫از این جم م تدا «گدژرش‬

‫یدتردام» «رسهدکسد» و «یلسس‬

‫در سعععرزمسن عجعایعب» را یعام برد‪ .‬الب در دو مثال یور‬ ‫گروتتععک ترسععهاك یستعع ‪ .‬شعع صععس ها در «یلسس در‬

‫گروتسك‬

‫سععرزمسن عجایب» ب تههای ترسععهاك هت ع هد اما رف ارهای‬ ‫واژهی گروتتعک (‪ )Grotesque‬در زبا ایه ست ب معهای‬ ‫هر چسز مضعععلعک یعا چهعدشیور اسععع ‪ .‬از ی جای ک‬ ‫گروتتعععک م تداید ب معه وضععععس‬

‫مکا یا مدجددی‬

‫م هاقض و ب تهاسعب یا ترسعهاك باشععد مصادیق زیادی را‬ ‫م تداید شعامل شدد‪ .‬ریش ی این واژه از (‪ )Grotto‬در زبا‬ ‫و اشاره ب تصاویر غارها‬

‫ای السای ب معهای غار یمده اسع‬

‫دارد ک ایتعا های اولس ی ها را م کشععسدید‪ .‬این اصآالح‬ ‫برای تعریف معاهسع‬

‫ههری یقاشععع های غاریشعععسن ها و‬

‫ایتا های اولس ب کار م رف ‪.‬‬ ‫اسعع اده از این واژه در قر شعععایزدهم بان شعععد و وارد‬ ‫ادبسعا‬

‫ب وصعععدص ادبسا‬

‫گروتتععک بس‬

‫فرایتععع شعععد‪ .‬در ی زما‬

‫از هر چسز برای تدصععسف و یشععا داد‬

‫ب تهاسععب هاهر فسزیک و اعضععای بد ب کار م رف ‪ .‬در‬ ‫قر یدزدهم این واژه در ایه تع ا و یلما هم بان شد ک‬ ‫الب ع بع معهعای کاریکاتدر (کاریکاتدری از واقعس ) ب کار‬ ‫م رف ‪ .‬گروتتععک در قر بستعع م جایهاه مشعع صعع در‬ ‫ادبسا‬

‫یاف ‪ .‬در این دوره یهضع ع های ادب و ههری مایهد‬

‫وهدهیور ی ها ب عهصر ترس غ ب م کهد‪.‬‬ ‫فضععای داسع ا هم ب یدع واقعس‬

‫کج و معدج اسع‬

‫ک‬

‫هما گروتتععک ملتععدن م شععدد‪ .‬م هدم گروتتععک در‬ ‫ادبسا‬

‫و فرههگ شع اه و باورهای مذهب مردم شرق یسز‬

‫وجدد دارد‪.‬‬ ‫مث ن تدصس ات ک از هاهر فسزیک مدجددی ب یام جن م‬ ‫شعدد دید سعپسد در شعاههام و یمدی های دیهر گروتتک‬ ‫هتع هد‪ .‬در یثار داسع ای مدر فارس و کاریکاتدر هم م‬ ‫تدا گروتتعععک را دید‪ .‬از یمدی های عال گروتتعععک در‬ ‫کاریکاتدر م تدا ب یثار مایا یستع ای اشاره کرد‪ .‬همچهسن‬ ‫اکثر یثعار صعععادق هدای‬

‫رما های‪« o‬دای جا یار ئد »‬

‫ایرج رزشعععک زاد‪ o‬و «گمهعام » اثر ملمعدتق ب ساری‬ ‫یدیتعهده افغا از یمدی های ودن گروتتک ملتدن م‬ ‫شدید‪ .‬با این حال م هدم گروتتک بروالس ادبسا‬ ‫در ادبسا‬

‫غرن‬

‫مدر فارسع ب و ق فضععا ملدود شععده اس ‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪191 /‬‬

‫روای‬

‫تراژدی ـ کمدی‬

‫م کههد اما رایا ودش ب ی امدر و رویدادها داده‬

‫م شعععدد‪ .‬گروه دوم یثعاری هتععع هد ک درو مای ی ی ها‬ ‫بع گدیع ی تراژدی ‪ -‬کمعدی کع در زبا فارسععع ی را‬ ‫«مصعععسب یام ی مضعععلک» یا «فکاه یام ی مصعععسب بار»‬ ‫ترجم کردهاید یزدیک ب دو هزار و رایصععد سععال رس‬ ‫یدیا باسع ا ب شععک‬ ‫اصع ع‬

‫مبهم اشععاره شععده اسع‬

‫بر این یدع از ویژگ های ادبسا‬

‫در‬

‫اما تاکسد‬

‫یمایشع ع در قر‬

‫بستععع م رخ داد‪ .‬در این گدیع ی یمعایشععع‬

‫امدر جدی و‬

‫فاجع یمسز با بسا طهز و گروتتعک و یا حدادا شدو یمسز‬ ‫و سبک با بسا جدی و م اثر کههده یمای‬ ‫ع‬

‫داده م شدد‪.‬‬

‫ردید یمد کمدی ‪ -‬تراژدی این اسععع‬

‫دیدگاه اصعع‬ ‫طبسع‬

‫در رابآ با هتعع‬

‫(اعم از ایتععا جامع‬

‫و م افسزیک) دارید‪ .‬دیدگاه تراژیک و دیدگاه کمسک‪.‬‬

‫در دیدگاه ی تعع‬ ‫سعع‬

‫ک ادیبا دو‬

‫یدیتعععهده و یمایشعععهام یدیس ریجها‬

‫ها و فجایع زیدگ ایتععای را یمددار م سععازد‪ .‬از‬

‫جم یمدی های این یدع م تدا ب تراژدی «ادیب شهریار»‬ ‫«مدی» و «مسمد رشععمالد» اشععاره کرد‪ .‬در مقابل این گروه‬ ‫کمدییدیتعععای هتع ع هد ک حدادا و امدر ایتعععای را با‬ ‫دیعدگعاه فکاه ج ده م دههد‪ .‬یمای یام های «وزغها»‬ ‫«برادرا مهاوسم » «وداجها » و «وتععسس» از یمدی های‬

‫مدضععدعا‬

‫شععدو یمسزید اما در عسن حال مای ای تراژیک‬

‫دارید‪ .‬از جم یدیتععهدگای ک یثارشععا ماهس‬

‫کمدی ع‬

‫تراژدی دارد «چ دس» «اُکستععع » «برشععع گ» «رسه ر» و‬ ‫«بک » هت ع هد‪ .‬یمایشععهام ی «مرغاب وحش ع » اثر ههریک‬ ‫ایبتعععن یسز از مهمترین یثعار تراژدی ‪ -‬کمدی ملتعععدن‬ ‫کمدی ع‬

‫م شعععدد‪ .‬در یک تقتعععسمبهدی دیهر اریک به‬

‫تراژدی را بع دو دسععع ع تقتعععسم م کهعد‪ .‬دسععع ی اول‬ ‫یدیتعهدگای ک ب تراژدی اصعال‬

‫واالی دادهاید و عهاصر‬

‫کمسعک و تراژیعک در قراب‬

‫و همجداری هم هتععع هد‪ .‬از‬

‫جم یثار این سعععبک «یمای‬

‫یک رویا» اثر اسعع ریهدبرگ‬

‫اسععع ‪ .‬گروه دوم درو مای و جها بسه تراژیک ودد را با‬ ‫فهد کمسک اجرا کردهاید‪ .‬این دسعع از یثار رایا ودشعع‬ ‫یععداریععد و معمدلن رععایععا ی هععا مبهم و رروآر اسععع ‪.‬‬ ‫یمایشهام ی «در ای ظار گددو» اثر سامدئل بک‬

‫از یمدی های‬

‫معروس این دسع اسع ‪ .‬ب زعم بتساری ب یدر‬

‫م تدا‬

‫یعک اثر را در چهعارچدن گدی ی واصععع گهجاید با این‬ ‫حعال معمدلن هر اثر ویژگ های دارد ک م تدا ی را در‬ ‫گروه سبک واص قرار داد‪.‬‬

‫معروس این سعععبععک هتععع هععد‪ .‬تراژدی ‪ -‬کمععدی از این‬

‫مناضع‬

‫رس فرضها مای م گسرد و از ترکسب دو گدی ی تراژدی و‬

‫فخاب ا بضاا كند چیسكا‬

‫کمدی ک در باال تدضسح داده شد ردید م یید و هدس ی‬

‫‪/http://rezafakharipur.persianblog.ir/post/71‬‬ ‫ییقوضیا حسیشا تفامت تاثیر نی م كند ضر مخا با‬

‫ب یمای‬

‫گذاشع ن وجه از شعرای و مدقعس‬

‫و هتع‬

‫ک ی کام ن کمدی اس‬

‫ایتای اس‬

‫مدجددی‬ ‫و ی کام ن‬

‫تراژدی‪ .‬هراس والپدل یدیتععهدهی ایه ستعع در تدضعععسح‬ ‫تراژدی ع کمدی گ‬ ‫تراژدی اسععع‬

‫اس‬

‫زیدگ و مدجددی‬

‫ایتای هم‬

‫و هم کمعدی‪ .‬هههعام کع ههرمهد امدر و‬

‫حدادا زیدگ را ب وسعععاط‬

‫عقل کَهد و کاو م کهد ب‬

‫کمعدی م رسعععد و زمای ک همسن امدر را ب وسعععاط‬ ‫احتاسا‬

‫و عداطف بررس م کهد تراژدی ردید م یید‪.‬‬

‫تراژدی ‪ -‬کمدی از یظر مل دا ب دو گروه تقتععسم م شدد‪.‬‬ ‫گروه اول یثعاری هتععع هعد کع امدر و حدادا تراژیعک را‬

‫‪http://cinama1.blogfa.com/post-42.aspx‬‬ ‫حکینیا عیییا گرمتسک ب ا ضیات م هنرا‬ ‫‪/https://nebesht.com/grotesque-in-literature‬‬ ‫ناظر ا كرمانیا آرنایی ضا گونه تراژ ی كند ‪،‬‬ ‫‪/ http://terazhedi.blogfa.com‬‬ ‫ساسانا بمجاا كند چیسكا‬ ‫‪http://press.jamejamonline.ir/Newspreview/7131‬‬ ‫‪114832233423213‬‬ ‫كلیات مبانی نی م مبانی نی م فکاهی‪،‬‬ ‫‪/http://tanzema.persianblog.ir/post/2‬‬ ‫كند ا‬ ‫‪http://article.tebyan.net/4143/%D39319D39389‬‬ ‫‪D39AF%DB93C-Comedy‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪191 /‬‬

‫یمایش و عسه روای‬

‫عناصر داستانی (روايت)‬

‫بر گ ن صرس برتری دارید و ح‬

‫روش بازگدی وقایع غسر ههرمهدای ت ق م شععد‪ .‬الب این‬ ‫دیدگاه ب تدریج تعدیل یاف‬

‫ساحل نوب‬

‫بدا» اههار داشععع‬

‫و مه قد یامداری همچد «ین‬

‫ک در قضعععاو‬

‫یباید ب دام افرا و‬

‫ت ری اف اد و هر یک از این اشععکال در جای مهاسععب ودد‬ ‫ضعروری هت هد‪ .‬شاید اوج این ترکسب را ما تهها ب دایسم در‬ ‫مدلدی ببسهسم ک گ ن و یشا داد در راس ای هم‬

‫حکایا‬

‫در م ن حرک‬

‫در ادبسا‬

‫م کههد‪ .‬ح‬

‫معدود یم تدا شععر یا داس ای را یاف‬

‫ید ب جز در مدارد‬ ‫ک کام ن یمایش‬

‫و عسه باشعد‪ .‬مه قد رتاساو ارگرا باو سن ادبسا‬ ‫را در یک تقتعسمبهدی ک‬

‫داس ای‬

‫ب سع دوره کالسسک مدر و‬

‫رتعامدر تقتعسم کرده اسع ‪ .‬مشع ص های دوره ی ت‬ ‫ح ظ ایتععجام و رابآ ع‬

‫و مع دل در م ن اسعع ‪ .‬دوره‬

‫مدر شعاهد ههدر رسچسدگ و درهم ری ه کالم هت سم‬ ‫و دوره رتعععامعدر بع معها باو ه یظر دارد و اغ ب یثار‬ ‫براسعاس این یهرش یدشع شعده اسع ‪ .‬بر این اساس دو‬ ‫شعععکعل ک‬

‫روای‬

‫یقل واقعس‬

‫و ملاکا‬

‫ب این ترتسب یمایشععهام عمدتن از ملاکا‬

‫یام گرف اید‪.‬‬ ‫شععکل گرف‬

‫شده و حماس ت سق از هر دو روش اس ‪ .‬از یظر باو سن‬ ‫س گدی کالم ادب قابل تش س‬ ‫روای‬

‫چستععع ؟ روای‬

‫یدشع ار اس‬

‫یک از اشعععکال چهارگای و ق‬

‫(س یدع دیهر بلِ کرد تدصسف و ت تسر‬

‫کرد هتع هد)‪ .‬مه قدا بتساری از گذش تاکهد جهب های‬ ‫گدیاگد روای‬

‫را مدرد بررس قرار دادهاید‪.‬‬

‫رس از ههدر عصر ید از زوایای جدیدی ب روای‬ ‫شعده اسع ‪ .‬دو شکل عمده روای‬ ‫شرق اس‬

‫م شعدد‪ .‬با این ت او‬ ‫روای‬

‫یهریت‬ ‫روای‬

‫ک در هزار و یک شب گ ت ا سعدی و ح‬

‫در یقاشع ها و مسهساتدرها این شکل روای‬

‫‪1‬ع گ ار مت قسم یدیتهده ک در واقع هما واقعس‬ ‫‪2‬ع گ ار بازیمدده شده ک ملاکا‬

‫ب وضدح دیده‬

‫ک در ههر شعرق ترکسب این شکل‬

‫با صععدر وسال م ن را از تصععدیر صععرس تبدیل ب‬

‫اس ‪.‬‬

‫را شامل م شدد‪.‬‬

‫‪ -3‬گ عار دو وجه ک ودد شعععامل ایداع گدیاگد تق سد‬ ‫هزلیلدد سبکرردازی یا شکل ملاورهای روای‬

‫«گ ن» و «یشا داد »‬

‫هت هد ک شکل دوم ی یک از درو مای های اص‬

‫هت هد‪:‬‬

‫و مکالم‬

‫اس ‪.‬‬ ‫بع عهدا مثعال در اولسس اثر جمسز جدیس هر دو شعععکععل‬ ‫روای‬

‫وجدد دارد‪.‬‬

‫وی سام فاکهر یسز در شاهکار ودد وشم و هساهد گدی ای از‬ ‫تکگدی واطره ها را ب کار گرف ک با اس اده از ی یقل‬ ‫واقعس‬

‫و ملاکا‬

‫بع طدر ک‬

‫با هم در یمس‬

‫اس ‪.‬‬

‫بروالس معدریستععع ها ک تالش م کردید با‬

‫ایمعاژی م کهعد ک ب گرافسک کرد و سعععسال کرد م ن‬

‫تدسععل ب روشهای گدیاگد حضععدر یدیتععهده را در اثر‬

‫کمعک م کهد‪ .‬رس از یدیتعععهدگای چد ف دبر و ب ویژه‬

‫هرچ بسشع ر رهها کههد یثار یدیتععهدگا رتععامدر یشععا‬

‫ههری جسمز عقسعده غعالعب مه قعدا این بدد ک اشعععکال‬

‫دههدهی بازگشعع‬

‫دوبارهی یدیتععهده ب صععله و احسای‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪192 /‬‬

‫شعکل یقل روای‬

‫در داسع ا هت هد‪ .‬ب تعبسر الج ت او‬

‫بسن دو یدیتععهدهی شععاو‬ ‫بک‬

‫ت او‬

‫این دو دوره یعه جدیس و‬

‫بسن سسال ّهن و سسال روای‬

‫اس ‪.‬‬

‫ی ها شععدد و یسز یدع ت کر و جه گسری ی ها‬

‫وارد ّههس‬

‫را بر معا فعاش کهعد‪ .‬در زاویع دیعد دایعای کعل یاملدود‬ ‫داسع ای ب وسس ودد یدیتهده‬

‫هما طدر ک گ سم روای‬

‫و از دیدگاه ضععمسرهای چد «او» یا «ی ها» یقل م شععدد‪.‬‬ ‫این شعسدهی روای‬

‫انواع شيوههای روايت‬

‫در دیسای امروز یتب ن شسدهی کالسسک‬

‫ت ق م شعدد و جایهاه ودد را از دس‬ ‫هر شعععسده روای‬

‫مایهد دریچ ای برای داد اطالعا‬

‫تازه‬

‫داده اس ‪ .‬امروزه‬

‫دایای کل یم تداید ّهن بسمار درگسر و شسزوفریسای ایتا‬

‫داس ا ب م اطب اس ‪ .‬ای ان زاوی دید ک با ی روای‬

‫معاصععر را لمس کرده و ی را ارضععاس کهد‪ .‬دیهر ی ک این‬

‫داسع ا شکل م گسرد از اهمس‬

‫فدقالعاده برودردار اس‬

‫یدع شعسده ب دلسل اغراق ک یدیتععهده در مقام دایای کل از‬

‫چراک تهها از این مهظر اسععع‬

‫ک داسععع ا یدیس م تداید‬

‫فاص ع گسریهای در عمل‬

‫ودد بروز م دهد ممکن اس ع‬

‫داسع ا ودد را برای ما طرح کهد و سپس ب شرح و ت تسر‬

‫داس ای ایجاد کهد‪ .‬در ی سج فاص بسن اثر و م اطب بسش ر‬

‫ی بپردازد و مهمتر ی ک کاری کهد داس ا وجه ی مایدگار‬

‫شعععده و ودایهده ب م اطب مه عل بدل م شعععدد‪ .‬در یثار‬

‫و واقع بع ودد بهسرد‪ .‬ب وسعععس این روش م تدایسم از‬

‫بزرگ و برتر غالبن یدیتععهده ب شععسدهای داسعع ا را طرح‬

‫دریچ ی ثاب‬

‫رشعع حدادا داسعع ا را دیبال کهسم‪ .‬زاوی‬

‫دید متعع زم ب کارگسری راوی واصعع یسز هتعع ؛ یعه‬ ‫دیدگاه با ای ان راوی ععع روای هر داس ا رابآ ی تههاتهگ‬ ‫دارد‪ .‬همعا طدر کع رس تر گ‬ ‫فه سعع‬

‫شعععسده یا‬

‫شعععد روای‬

‫ک ب وسععس ی داسعع ا تدسعع یدیتععهده یقل‬

‫م شدد‪ .‬راوی ش‬

‫یا چسزیس‬

‫ک داس ا از یظرگاه یا‬

‫م کهعد کع تمام اجزای سعععازیده ی با هم در یک طبسع‬ ‫مشع ع رك شعععریک باشعععهد و عمل داسع ع ای چها با یدع‬ ‫شع صعس ها عجسن اسع‬

‫ک ودایهده را دچار این شک و‬

‫تردید م کهد ک ییا واقعن چهسن اش اص در دیسای حقسق‬ ‫وجدد دارید و یا فق ّههس‬

‫یدیتهده ب ی ها جا ب شسده‬

‫اسع ؟ یدیتعهدگا حرف ای تا ی جا در اعمال ش صس ها‬

‫زبا او یقل م شعععدد‪( .‬راوی م تداید یک مدجدد ب جا‬

‫دوال‬

‫مثل یک در رهجره و یا یک قآع عکس باشد)‪.‬‬

‫ودشعع ای وارد یشععدد و در واقع قضععاو ها داوریها و‬

‫یظریع رردازا ادب‬

‫زاوی دید را ب دو یدع ک‬

‫«زاوی دید‬

‫بسروی » و«زاوی دید دروی » تقتععسم کردهاید ک هرکدام یسز‬ ‫دارای اقتام س‬

‫ک ب صدر‬

‫م صر ب ی ها م رردازم‪.‬‬

‫م کههد ک ب عهاصعععر و اجزای سعععازیده داسع ع ا‬

‫ی سجع گسری را بع عهده ودایهدگا اثر م گذارید‪ .‬برو از‬ ‫رما های مشعععهدر مثل رسرامد اسعععار‬ ‫سامرس‬

‫بشعععری یدشع ع‬

‫مدام جهگ و ص ح اثر تدلت دی تام جدیز یدش‬

‫راوی ب شسدههای دایای کل یاملدود‬

‫ههری فس عدیهعگ و یمدیع هعای ایرای ی رما «ک سدر» اثر‬

‫دایعای کعل ملعدود دوربسن م تدایعد داسععع ا را برای ما‬

‫ملمد‬

‫در زاوی دید بسروی‬ ‫روای‬

‫کهد‪ .‬در دایای کل یاملدود راوی همچد یک فکر‬

‫برتر یعا یعک مدجدد قدرتمهدتر وارج از فضعععای داو‬ ‫داسع ا شع صس ها فضاسازی دیالدگها و دیهر عهاصر‬ ‫داسعع ا را هدای‬

‫م کهد و بر تمام احتععاسععا‬

‫یسازها‬

‫که ها و واکه ها یگاه اسع ع ‪ .‬هر کاری ب داهد م تداید‬

‫یبادی و «شعدهر یهدوایم» یدش ع‬

‫ملمدد دول‬

‫افغعای رما های هتععع هد با زاوی دید دایای کل یاملدود‬ ‫یدش شدهاید‪.‬‬ ‫گاه قدر‬

‫و تدایای دایای کل ملدود شععده و یدیتععهده‬

‫تهها یک از شع ع صعععس ها را ای ان کرده و اوسع ع‬

‫ک‬

‫داس ع ا را برای ما یقل م کهد‪ .‬الب این بدین معه یستعع‬

‫ایجعام دهعد و هر جای ک ب داهد م تداید برود‪ .‬یعه او‬

‫ک یدیتععهده ک ن حدزهی قدر‬

‫متئدل تمام اعمال و کردار بازیهرا داس ا اس ‪ .‬م تداید‬

‫وارج م شدد‪ .‬ب ک ودد را ب بسرو داس ا برده و از ی جا‬ ‫و با چشم ی ش صس‬

‫را ترك کرده و از داسع ا‬

‫ک معسن کرده اعمال رف ار و عمل‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪193 /‬‬

‫داسع ای را رهبری م کهد‪ .‬این شعسده اصآالحن زاوی دید‬ ‫دایای کل ملدود اطالق م شعدد‪ .‬در ادبسا‬

‫داس ای اولسن‬

‫ضعب م کهد‪ .‬ایهار یدیتهده یا ش ص در کار یست‬ ‫ایتا و هت‬

‫و ما‬

‫را تهها از دریچ چشم شسش ای این دوربسن‬

‫کتع ک این زاوی دید را بان کرد یدیتعهده و روایشهاس‬

‫یظارهگر هتع سم‪ .‬برو از مه قدین و تئدریتسنهای ادب ب‬

‫یمریکای «ههری جسمز» بدد‪ .‬ههری جسمز یام این ش صس‬

‫این ی سجع رسعععسعدهاید ک در این زاوی دید اثری از حس‬

‫ک داسعع ا از مهظر و زبا او روای‬

‫م شعععدد «کاید » یا‬

‫دلتعدزی و همدردی یا قضعاو‬

‫یست ‪ .‬الب گاه اوقا‬

‫«مرکز ضعمسر وددیگاه» یامگذاری کرده اس ‪ .‬در این زاوی‬

‫رس‬

‫دید یدیتهده ودد را ب یک از ش صس ها ملدود کرده و‬

‫برو صعله ها یا شع صعس ها تاکسد بسش ری کهد و بدین‬

‫ک م تداید داسع ا و عمل داسع ای را‬

‫ترتسب در ی سج گسری دچار داوری شعععده و داسععع ا را از‬

‫ببسهعد‪ .‬رس راوی همچد دایعای کعل یعاملعدود یم تداید‬

‫متعسر مهآق و اص‬

‫ودد وارج کهد‪ .‬در اینجا راوی باید‬

‫ایهسزه و افکار دیهر شعع صععس ها را درك کهد و فق قادر‬

‫بسش رین تمرکز را بر روی چهدی گزارش کرد داش باشد‬

‫گ عار و رف عار یعا همعا که هعای عسه ی ها را‬

‫تا از اصعدل و مدازین داس ای ودد عدول یکهد‪ .‬اغ ب یثار‬

‫کایدی اش درك م کهد گزارش‬

‫همسههدی یدیتععهده والق یمریکای ب وسععس این‬

‫تهها از یهاه اوسع‬

‫اسععع‬

‫هما گدی ک شعع صععس‬

‫دهد‪ .‬در برو از یثار ههری جسمز همچد رما «تصعععدیر‬ ‫یک ز » وقایع و عمل داس ع ای ی گدی ک در ّهن یک از‬ ‫اشعع اص مهعکس اسعع‬

‫تدصععسف م شععدد‪« .‬جهای‬

‫و‬

‫مکافا » اثر داس ایدفتک و «رسرمرد و دریا» یدش اریت‬ ‫همسههدی از یثار برتر ادبسا‬

‫داسععع ای جها با این زاوی‬

‫م یید ک راوی یا هما چشععم دوربسن در تدصععسف‬

‫اریتع‬

‫دیدگاه یدشعع شععده اسعع ‪ .‬در زاوی دید دروی یسز راوی‬ ‫م تداید داسع ا را ب چهد شسده برای ما روای‬ ‫راوی داس ا ک م تداید ش صس‬

‫اص‬

‫یا فرع باشد ب‬

‫یقل داسع ا م رردازد‪ .‬داس ا طدری روای‬ ‫تصعدر م کهسم ک شع‬

‫کهد‪ .‬گاه‬ ‫م شدد ک ما‬

‫راوی صرفن داس ا را برای ما‬

‫دید و ق شعععدهاید‪ .‬رس از ههری جسمز وی سام فاکهر جسمز‬

‫روای‬

‫جدیس و ویرجسهسعا وولف این شعععسده را ب حد کمال ودد‬

‫دلسعل این زاویع دیعد را کع زاویع دیعد اول شععع‬

‫رسعایدید و از دل ی شک‬

‫از روای‬

‫بسرو کشسدید ک ب‬

‫جریا سععسال ّهن مشععهدر شععد‪ .‬در این شععسده اطالعا‬

‫م کهد و با ما ب گ‬

‫وگد یشعتع اسع ‪ .‬ب همسن‬ ‫یا‬

‫م ک موحعده یعامسعده شعععده گعاه زاویع دید دروی یسز‬ ‫م گدیهد‪ .‬اما گاه ب ی شعععسده «من روای » یسز گ اید‪.‬‬

‫داس ا ب شسده و شکل جریای سرشار از گ ار احتاس و‬

‫یدیتعهده در اینجا ودد را ب قالب این ش صس‬

‫ایعدیشععع و فکر از الیع هعای وددیگعاه ّهن یعک یا چهد‬

‫و زبا راوی در واقع زبا ودد یدیتهده داس ا اس ‪ .‬الب‬

‫شعع صععس‬

‫داسعع ا ب گدی ی یامهظم و ب رایا ب بسرو‬

‫واضععح اسع‬

‫ک یق‬

‫بارز ی هما ملدوی‬

‫دریورده‬ ‫در داسع ا‬

‫م تراود‪ .‬برو از به رین رما های سععدهی بست م همچد‬

‫اسع ع‬

‫زیرا راوی یم تداید در مدرد یظر و دیدگاه دیهرا‬

‫یثار ویرجسهسا وولف و وی سام فاکهر ب وسععس این زاوی دید‬

‫یتعععب‬

‫ب وددش ب ما چسزی بهدید‪ .‬برای برطرس کرد‬

‫یفریده شععدهاید‪ .‬گاه در و ق یک اثر راوی تهها ی چ را‬

‫چهسن ایرادی گاه یدیتهده داس ا را از یظرگاه و زبا یک‬

‫م کهد و‬

‫فرع بازگد م کهد‪ .‬این زاوی دید ب م اطب‬

‫ک شاهد ی بدده یا دیهرا ی را دیدهاید روای‬ ‫بع داوری و دوعال‬

‫داد یظر و دیدگاه ودد در داسععع ا‬

‫شعع صععس‬

‫این امکا را م دهد ک ش صس‬

‫تاثسرگذار و اص‬

‫داس ا‬

‫یم رردازد ب ک صععرفن یک گزارش دههده اسعع ‪ .‬ب این‬

‫را یع بع وسعععس وددش ب ک ب واسعععآ یک دیهر از‬

‫یدع از زاوی دید در داس ا زاوی دید یمایش یا زاوی دید‬

‫ش صس های فرع داس ا بشهاسد تا از مهظر واقعگرای و‬

‫عسه م گدیهععد‪ .‬راوی حکم یععک دوربسن فس مبرداری را‬

‫یابد‪ .‬در رما «ق ب تاریک » اثر‬

‫دارد‪ .‬الب دوربسه ک تا حدودی قدر‬

‫ای ان صله ها و‬

‫وقعایع را دارد‪ .‬این دوربسن بع اطراس م چرود و وقایع را‬

‫راسععع یمای یسز افزای‬ ‫جدزس کهراد این شع صس‬

‫فرع رما اس‬

‫ک ما داس ا‬

‫را از یهعاه و دیعد او دیبعال م کهسم‪ .‬ب جز این شعععسدههای‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪194 /‬‬

‫روای‬

‫در داسعع ا زاوی دید تکگدی بسروی و تکگدی‬

‫دروی یسز هت هد ک در زمره جدیدترین دیدگاههای روای‬ ‫هتعع هد‪ .‬در‬

‫داسعع ا هتعع هد و زیرمجمدع ی اولشعع‬

‫دیدگاه تکگدی دروی راوی ب افشععا کرد و بازگدی ی‬ ‫چسزهای ک در ّهن و فکرش هتععع‬

‫م رردازد و روای‬

‫او از داسع ا غسر وآاب سع ‪ .‬یعه فرض بر این اس‬ ‫او بعا کتععع صعععلبع‬

‫ک‬

‫یم کهد و فق برای بازگد کرد‬

‫ماجراها و عمل داسعع ای سعع‬

‫ک داسعع ا از زبا او یقل‬

‫م شعععدد‪ .‬در دیعدگعاه تکگدی بسروی راوی هما بازگد‬ ‫داس ا را ایجام م دهد با این ت او‬

‫کرد و روای‬

‫ک در‬

‫اینجا راوی فرض را بر این گذاشععع ک کتععع م اطب‬ ‫و ب حرسهای‬

‫اوسععع‬ ‫الزام سع‬

‫گدش م سعععپارد‪ّ .‬کر این یک‬

‫ک ای ان یدع زاوی دید بتع ه ب مدضدع و‬

‫جه گسری یدیتهده داس ا دارد‪.‬‬ ‫م عددی از جها داسع ا داشع باشععد و جها وددویژهی‬

‫انواع روايت (خطی و غيرخطی)‬

‫ودد را بتعععازد‪ .‬عدم وضعععدح ک در این یدع یثار دیده‬ ‫سععسر روای داسعع ا ب دو یدع وآ و غسروآ تقتععسم‬ ‫م شعععدد؛ روای‬

‫وآ ب روای‬

‫م شعععدد ک در ی‬

‫گ‬

‫رویعدادهعا یک رس از دیهری ات عاق م اف هعد‪ .‬داسععع ععا‬ ‫کالسععسک اغ ب با روای‬

‫وآ بسا م شععدد در این یدع‬

‫داسع ع ا تاویلرذیری کم بدده و م اطب یق‬

‫کمریه در‬

‫م شعدد یدع تاویلرذیری م ر و یتب ایهاری را بازتان‬ ‫م دههعد و م عاطعب را در روید داسععع ای با ودد همراه‬ ‫م کهد تا عالوه بر ایجاد کشععمک‬ ‫را در چسه‬

‫ّهه برای م اطب او‬

‫قآع های داسعع ا همراه کرده تا با مشععارک‬

‫والق ودد روای‬

‫دیهر را رقم زید‪.‬‬

‫ی ای ا م کهد‪ .‬یک از ویژگ های یثار رتع مدر روای‬ ‫غسروآ ی هاس ‪ .‬در واقع در داس ا های رت مدریست‬ ‫یدع گتت‬

‫وجدد دارد و روای‬

‫ی ها تک تک و رارهراره‬

‫اسععع ‪ .‬رمعا ها با تک تک کرد روای‬

‫در ر ی‬

‫یظم و‬

‫ایتعجام هتع هد ک داس ا های کالسسک و مدر داش هد‬ ‫یظم ک کاشععف وحد‬

‫زما و مکا بدد‪ .‬از سععدی دیهر‬

‫داسع ع ا های رتع ع مدریستع ع‬ ‫روایع‬

‫همداره در الی ای از ابهام‬

‫م شععدید تا ب ودایهده اجععازه دههد تأویععلهای‬

‫مناضع‬ ‫كتر مقدا‬

‫ا انشنامه نقد ا ضی‬

‫ص رانوب ا ضاضک‪ .‬ریو ها بمایك ب استان كوتا‬ ‫تولستو ا لئون‪ .‬جن‬

‫م صلح‪ .‬ترجنه سرمش حبیبی‪ .‬چاپ هشت ‪.‬‬

‫ت ران نیلوفرا ‪.13۳2‬‬ ‫اسییتایوفسییکیا فئو مب‪ .‬جنایات م مکافات‪ .‬ترجنه م ر آهی‪.‬‬ ‫چاپ ن ‪ .‬ت ران خواب میا ض نش ‪.13۳1‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪195 /‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪196 /‬‬

‫يك توضيح‬ ‫از این شععمارهی مج ی فایل شعععر تصععمسم گرف سم کارگاه‬ ‫یقد داس ا را یسز ب مج اضاف کهسم‪ .‬برو از داس ا های‬ ‫ک در ب‬ ‫اسع ع‬

‫«داس ا کالج » و «کارگاه داس ا » مه شر شده‬ ‫با داسع ع ا های ک مه قدا در این ب‬

‫بررسع ع‬

‫کردهاید مشع رك اس ‪ .‬ب همسن دلسل برای اینک داس ا ها‬ ‫را دوبار مه شععر یکهسم شععمارهی صعع ل ای را ک داسعع ا‬ ‫مربدط در ی قرار دارد ّکر م کهسم‪.‬‬ ‫داسعع ا ‪« :‬مرگ در سععآر چهارم» یدیتععهده‪ :‬زهرا زارع‬ ‫ب‬

‫داس ا کالج ص‪98‬‬

‫داس ا ‪« :‬دریا» یدیتهده‪ :‬ردیا اکبریژاد ب‬

‫داس ا کالج‬

‫ص ‪84‬‬ ‫داسع ا ‪ »One night stand « :‬یدیتهده‪ :‬سسمسن شسرازی‬ ‫در ب‬

‫کارگاه داسعع ا ب اسععم «الیک» یمده اسعع ‪ .‬ص‬

‫‪121‬‬ ‫داسع ا ‪« :‬کس » در ب‬

‫داسع ا کالج ب اسععم «مهرهها»‬

‫یمده اس ‪ .‬ص ‪97‬‬ ‫داسع ا ‪« :‬سععایتععدر» یدیتععهده‪ :‬حتعسن ملمدی در ب‬ ‫کارگاه داس ا ص ‪141‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪197 /‬‬

‫اسع ادهای یم شععدد و عم ن این جم یقشع در داس ع ا‬

‫نقد داستان «مرگی در سطر چهارم»‬

‫یدارد‪ .‬در جم بعد یدیتعهده م گدید «سع سدی چشمهایم‬ ‫سعرخ شعده بدد» باید گ‬

‫هامون حسینی‬

‫اسع‬

‫ک مآمئهن این سع سدی چشم‬

‫ک سرخ م شدد ی مردمک و قریس ی رس م تدا‬

‫در این جم «سع سدی» را حذس کرد‪ .‬در جم بعد «مدادم‬ ‫را تا یسم جدیده بددم» با بسا ودب مداج یست سم و همسن‬ ‫«تعا یسمع جدیعد » یا «تا ت جدید مداد» چهدا یسازی ب‬ ‫بسا یدارد‪.‬‬ ‫راوی معدادش را م جدد و ب یدع اسععع رس دارد یسازی‬ ‫یستع‬

‫این اس رس را زیاد کهسم‬

‫ح من برای اینک شعد‬

‫بهدیسم «مدادش را تا یسم جدیده بددم»‪ .‬درضمن این جم‬ ‫اغراقیمسز اسععع‬ ‫دهای‬

‫هسچوقع‬

‫کتععع مدادش را تا یسم در‬

‫فرو یم کهد‪ .‬در ادام ب این سآرها م رسسم‪« :‬سآر‬

‫سععدم را دقسق گشعع م‪ .‬ی یبدد یعه صععدا یبدد‪ .‬یک سععآر‬ ‫باالتر رف م‪ .‬ز در سآر دوم تدی بالکن ایت اده بدد»؛ راوی‬ ‫م گدید سآر سدم را گش و بعد ب سآر باال م رود رس‬ ‫دیهر یسازی یست ع‬ ‫قبل گ‬

‫ک بهدید «ز در سععآر دوم» چراک از‬

‫ک در سآر دوم اس ‪ .‬چهد سآر ج دتر در جم‬

‫«ج دتر رف م و دسععع هعای‬

‫را تدی دسععع هایم گرف م»‬

‫م تدا دسععع هایم را حذس کرد؛ متععع من با دسععع‬ ‫دس های ی ز را گرف بدد‪ .‬رس م تدا یدش‬ ‫رف م و دسعع ع هععای‬ ‫یدیتهده باید مثل کارگردا یا طراح صله عمل و عهاصری‬

‫«ج دتر‬

‫را گرف م»‪ .‬در جم ع ی «مدهععای‬

‫حهعای اش ک از ج بسل سعععساه‬

‫بسرو زده را زیر ج بسل‬

‫را ک هسچ وهس ای در داس ا یدارید از صله اوراج کهد‪.‬‬

‫س عُراید» هسچ مع دم یست ع‬

‫او باید بداید کدام قتعععم ها ب رسشعععبرد داسععع ا کمک‬

‫داده م شعدد ب چ کار ودایهده م یید‪ .‬در ادام هم بعض‬

‫یم کهد و حذس کدام قتعععم‬ ‫یم زید‪ .‬در واقع ب‬

‫چهدا صعععدم ای ب م ن‬

‫های قابل حذس یک م ن «حشعععد»‬

‫ملتععدن م شععدید‪ .‬هرچ در یک داس ع ا اضععاف گدی و‬

‫از جمال‬

‫با دوبارهیدیتععع جا دوبارهای م گسرید‪ .‬مث ن‬ ‫کع راوی گری کردی‬

‫در قتعععم‬

‫حشععد کمتری دیده شععدد داسعع ا از للاظ تع سق و تاویل‬ ‫غه تر م شعدد‪ .‬در بررس داس ا «مرگ در سآر چهارم»‬

‫زیر یظر گرفع‬

‫در هما جم اول «درس‬

‫دو ساع‬

‫بعد از اتمام یک داسع ا عهاصععر م‬

‫ف ی را‬

‫و برای وجددشعععا دلسعل رسدا کرد وگری‬

‫عهاصعر هرزی ک در داسع ا ریش م کههد ضرب زیادی ب‬

‫وداهسم رف ‪.‬‬ ‫و بست‬

‫را تدصعععسف م کهد‬

‫م تدا به ر عمل کرد‪.‬‬ ‫به ر اسع‬

‫با تدج ب این رویکرد رس‬

‫ک اطالعات ک از ب ب جمس‬

‫و رهج دقسق‬

‫و س ع ثایس ب کاغذ وسره شععده بددم» با یک اضععاف گدی‬ ‫مداجع هتععع سم چراکع در ادامع از این اطالعععا‬

‫هسچ‬

‫ی زده و باعِ م شعدید م اطب داسع ا رس‬ ‫را رس بزید‪ .‬باید تدج داش‬

‫روی ودد‬

‫ک فق عهاصری یک داس ا‬

‫را م سازید ک یقش در جریا ی دارید‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪198 /‬‬

‫و طرح داسعع ا جالب اسعع‬

‫نقد داستان «دريا»‬

‫یدع شعع صععس رردازی ی‬

‫براسعاس تدصعسف صعرس ب ک در طدل داس ا یشا داده‬ ‫شعععده شعععکعل گرف و ررداو‬

‫ساحل نوب‬

‫م شعععدد ب طدری ک‬

‫ویژگ های شع صس ها در طدل داس ا ب کار گرف شده‬ ‫و در تأویل داسع ا تاثسرگذار اسع ؛ مث ن وق‬ ‫و عقاید فمهست‬

‫سعرس‬

‫یدیتهده از‬

‫ز م گدید با سق جهسن ی‬

‫ارتبعا داشععع ع و یعا وق‬

‫جم ی «کار مثل زیرم وران‬

‫م شعدد» م یید با سآر رایای «همسن ک دور گردیمس »‬ ‫این همعا م شعععدد و بع ی سجع ی یهعای داسععع ا رسدید‬ ‫م ودرد‪ .‬یثر داسع ا ودن اس‬

‫و بازی زبای بسن «واك‬

‫شدر» و «شدرش را دریورده بدد» ب زیبای یثر افزوده و ی‬ ‫را جععذان م کهععد‪ .‬ررش زمععای بعععد از قتعععمع‬ ‫دیالدگهای اسع اده شعده در قتم‬ ‫شع صس‬

‫اول و‬

‫دوم ک صله ی ق ل‬

‫ز را یشا م دهد و یسز سآر ای های «دس م را‬

‫دور کمرش ح قع زدم» ارتبعا رعایا بهدی داسععع ا را با‬ ‫اب دای ی برقرار م کهد و مدجب گرهافکه داس ا م شدد‪.‬‬ ‫اما یک ی جالب داسع ا ی زما ات اق م اف د ک در سآر‬ ‫یور «مثل همسن ک دور گردیم اسع » یدیتهده ررش زمای‬

‫یک از ویژگ های داسع ا یدمدر سسر روای و غسروآ‬ ‫این ویژگ‬

‫ی اس‬

‫داس ا را از حال‬

‫ایت ا و فرم قالب ِ‬

‫ب حال کرده و وددش را در حال اعدام ب تصدیر م کشد‪.‬‬

‫قعابعل رس بسه اش وعارج کرده و م عاطب را در روید ی‬

‫رابآ ی ررشهای زمای‬

‫درگسر م کهد تا او هم در شکلگسری داس ا مه عل یبدده و‬

‫را بع داسععع ای جذان تبدیل کرده ک ّهن م اطب را ب‬

‫مشعارک‬

‫چال‬

‫والق داشع باشد‪ .‬داس ا یقای اکبریژاد روای‬

‫غسروآ و چروشععع دارد مدیدلدگ بسعا م شعععدد و با‬ ‫چسه‬

‫یشای ها تدس م اطب داس ا شکل گرف و تأویل‬

‫م شعدد‪ .‬مدضعدع داس ا راجع ب مردیس‬

‫ک همترش‬

‫جهسن ودد را سق‬

‫کرده و مرد‬

‫تل‬

‫تأثسر عقاید فمهست‬

‫او را در دریعا غرق م کهعد و حعاال ک بر سعععر‬

‫بع تالف‬

‫چدب ی دار اسع‬ ‫و در ّهه‬

‫روای‬

‫این ات اقا‬

‫از ج دی چشم‬

‫م گذرد‬

‫م شععدد‪ .‬داس ع ا س ع زما م او‬

‫را‬

‫یشعا م دهد ک در واقع تصعدیر وقایع هت هد و فس موار‬ ‫از ج دی چشععم راوی در زمای ک ح ق ی دار بر گردی‬ ‫اسعع‬

‫م گذرد‪ .‬مدول داسعع ا از رایا شععروع شععده و‬

‫یدیتهده صله ای را ب تصدیر م کشد ک در ی ش صس‬ ‫ز داس ا در حال تقال برای یجا‬

‫زیدگ ودد اس ‪ .‬ایده‬

‫یدع یثر و سععسر روای داس ا ی‬

‫م کشد ب طدری ک او برای برقراری ارتبا معهای‬

‫باید روای‬

‫را درهم یمس‬

‫و ب کشف برسد‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪199 /‬‬

‫عقاش گرف ‪ .‬روی ت‬

‫نقد داستان ‪oOne Night Stand‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o‬‬

‫یشعتع‬

‫رترك یهاه سرسری ری‬

‫‪ .‬هرچ فکر کرد اسم‬

‫یاد یساورد‪ .‬از سععر ب حدص ع ه‬ ‫کادر ت‬

‫سامان اهر‬

‫را ب‬

‫شععای ای باال ایداو‬

‫و از‬

‫وارج شععد‪ .‬باید هرچ زودتر لباس م ردشععسد‪.‬‬

‫هرچ گشع‬ ‫رسراهه‬

‫چروسد و در صدر‬

‫را رسدا یکرد اما دیهر وق‬

‫ساع‬

‫یداش ‪.‬‬

‫را فرو کرد تدی کسف و روی ایهشععع های را از‬

‫اتععاق بسرو رفع ‪ .‬ههدز همع ودان بددیععد و ب ی کع‬ ‫بسدارشا کهد از ویالی دوس‬

‫وارج شد‪ .‬تا سر وسابا را‬

‫دوید ک هرچ زودتر تاکت بهسرد‪ .‬اولسن تاکت ک ج دی‬ ‫رای‬

‫ترمز کرد سعریع سدار شد‪ .‬یدرس را ک گ‬

‫بعا کهجکعاوی بع چهرهاش یهعاه ایداو‬ ‫گ‬

‫رایهده‬

‫و با ردزوهدی‬

‫‪« :‬ال ال اال اهلل‪»!...‬‬

‫این ارسزود معا را با دو ری روب رو م کهد ک شعععب را در‬ ‫یغدش مردی گذرایده و یشعععای های ب ما م دهد ک ما را‬ ‫م دج رابآ ای یکشب م کهد ک فق برای ارضای جهت‬ ‫برقرار شعده ک با اسععم داسع ا ب ودب مرتب اسع ‪ .‬این‬ ‫«‪ »one night stand‬در واقع یمعای ای از ب معهای مب ذل و‬ ‫سععآل یهریسعع‬

‫ک در زیدگ افراد روه کرده اسعع ؛‬

‫افرادی ک زیر بار تلمسل ب وق سععه ها و از سدی دیهر‬ ‫سعر برافراش ن ابژههای مدر دچار بلرا هدی‬ ‫فاقد ش صس‬

‫شدهاید و‬

‫م کر و که گر هت هد‪ .‬سسمسن شسرازی در‬

‫این داسع ا از زاوی ی دید یمایشع و راوی دایای کل بهره‬ ‫برده و شعع صععس‬

‫دو ری فس ستعع ر را ب عهدا یمایهدهی‬

‫قشعری ک ی م تدا روسپ ودایدشا و ی م تدا او را‬ ‫ب عهدا دو ری عادی و رام رذیرف‬

‫در داسعع ا ررداو‬

‫اس ‪ .‬من قصد دارم این داس ا را از حسِ ش صس رردازی‬ ‫معدرد بعررسععع قرار دهم‪ .‬برای همسن زاوی ع ی دیععد‬ ‫سععاو ارگرای جزئ یهر را برای این داسعع ا برم گزیهم تا‬ ‫ش صس رردازی را در تکتک ارسزودهای ی بررس کهم‪.‬‬ ‫«یف ان باال یمده بدد‪ .‬ب حال با رش‬

‫دس‬

‫ردشاید‪ .‬چروسد و سرش را در گددی شای ها و رش‬

‫را‬ ‫گرد‬

‫رتعععرك فرو کرد‪ .‬از ترکسعب بدی الکعل و عآر تهد بدی‬

‫ههدز بدی الکل م دهد یغاز و با وارج شعععد سعععریع و‬ ‫یداشعععک دو ر از ویال ادامع م یابد و در یهای‬

‫ب جای‬

‫و م م شععدد ک رایهدهی تاکتعع با دید صععدر‬

‫دو ر‬

‫م گدید «ال ال اال اهلل» در واقع این اصعععآالح زمای ب کار‬ ‫م رود ک با صله ای وارج از عرس اسالم روب رو شدیم‬ ‫و ی را عمدمن از دهعا افرادی با اّها مذهب و سعععه‬ ‫م شعهدیم‪ .‬در واقع این جم در تدصععسف ش صس‬

‫دو ر‬

‫بتعسار هدشعمهدای ب کار گرف شده و یک یشای ی یمادین‬ ‫اس‬

‫ک بدحجاب دو ر دالل‬

‫م کهد‪.‬‬

‫ارسزود دوم‪:‬‬ ‫«مدبای‬

‫را روشععن کرد‪ .‬از وای سععسزده تماس ب راسععخ‬

‫داشع ‪ .‬سعریع رف‬

‫سراغ ص ل ایهت اگرام‪ .‬ههدز کت از‬

‫مهمای دیشعب عکتع یهذاش بدد‪ .‬وسال‬

‫ارسزود اول‪:‬‬ ‫چشمهای‬

‫ارسزود با صعععله ی بسدار شعععد دو ر در یغدش مردی ک‬

‫لب هدی زد‪ .‬ییه و دس مال را از کس‬

‫راح‬

‫بسرو یورد و شروع‬

‫کرد ب راك کرد باق مایده ی یرایش ک ههدز صدرت‬ ‫ول یکرده بدد‪.‬‬

‫شد و‬ ‫را‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪211 /‬‬

‫«شعععرمهعده وعایم تدی کدچ یم تدیم برم‪ .‬زیادی باریک ‪.‬‬ ‫س‬

‫دیده عقب گرف ن!»‬

‫ح من را طدری ک‬

‫اسعکهاسهای مچال را کف دسع‬ ‫را رایسن ایداو‬

‫ع یره ح من!‬

‫رایهده گذاش‬

‫و سرش‬

‫تا از یهاه همتعععای های فضعععدل در اما‬

‫ع هرچ قتم‬

‫چسزی یهدید‪.‬‬

‫داد ک مادرش ی دایت‬

‫باش همد م ش مادر‪ .‬زود باش حاضر‬

‫شد‪ .‬م رسن اال ‪».‬‬ ‫ارسزود با دیالدگ از سععدی مادر دو ر یغاز م شععدد ک در‬

‫بماید‪».‬‬ ‫این ارسزود بععا تمهسععدی بع مععا م فهمععایععد کع این دو ر‬

‫حال سعععرزی‬

‫یم وداهد کتع از افعال او با وبر شدد و سع دارد ی ها‬

‫جداب کع دو ر ارائع م کهعد یسز بع ودب بعا متعععأل ی‬

‫را هر طدر شععده الردشععای کهد تا مدرد بازوداسعع‬ ‫یهسرد و م بسهسم ح‬

‫از یهاه همتعای های ک ب او شک و‬

‫گمعا دارید فراری سععع ‪ .‬این ارسزود یسز ب‬ ‫شعع صععس‬

‫قرار‬

‫دیهری از‬

‫دو ر را برای ما یشععکار م کهد‪ .‬این دو ر در‬

‫کدچع ای تهگ زیدگ م کهد ک یشعععای ی مل های رایسن‬ ‫شععهر اسعع ‪ .‬این یشععای هم م تداید برای دوگایه دو ر‬ ‫ادل ی مدثق ارائ کهد و با ارسزود‬

‫مابسن مدریستععم و سععه‬

‫اول ارتبا تههاتهگ دارد چراک مکم‬ ‫ب‬ ‫قتعم‬

‫و کهای زد ب دو ر اسععع ‪.‬‬

‫کرد و یس‬

‫الردشای ک در ارسزود دوم ّکر کردم ارتبا دارد‪ .‬اما که‬ ‫ردر دو ر در این ب‬

‫ح‬

‫بتعسار مه عالی اس‬

‫سالم‬

‫هم ب دو ر یم کهد و یشای ای از عساش بدد هم یدارد ک‬ ‫ب اعضعای وایداده ب تدج اس ‪ .‬در واقع در‬

‫بشعدد گ‬

‫اینجععا به ر بدد یشعععایع ای بسععایععد تععا که‬ ‫بعاوررذیرتر کهد‪ .‬در یهای‬

‫رععدر دو ر را‬

‫دیالدگ رایای این ارسزود لله‬

‫وسروداهای دارد و م تدا ی را رذیرف‬

‫چراک قرار اس‬

‫ملتدن م شدد‪.‬‬

‫برای دو ر وداس هار بساید و ایهار اص ن برای‬

‫سعععه اش را در‬

‫ات عاق بس عد‪ .‬دیعالدگ مادر یسز دقسقن با اشعععاره ب همسن‬

‫دوم م تدا مشعاهده کرد ک تقابل این دو عهصر‬

‫دارد و‬

‫معدری‬

‫را در ارسزود اول و ب‬

‫سعازیدهی بلرا هدی‬ ‫ودن ررداو‬

‫اس‬

‫و این تقابل در این دو ارسزود‬

‫شدهاید‪.‬‬

‫مدضعدع یشا از واگذاری ودد ب دس‬ ‫از این یظر ارتبا ودب با که‬

‫مهم یست‬

‫سریدش‬

‫دو ر برقرار م کهد‪.‬‬

‫ارسزود چهارم‪:‬‬

‫ارسزود سدم‪:‬‬

‫«ب‬

‫«در وای را ک باز کرد صعدای تشر مادرش در هدا ش سک‬

‫بعد هم عکسهای دیشعععب را ادی‬

‫شد‪:‬‬

‫سعسصعد فالدور اضاف شده بدد‪ .‬لب هدی مایل ب شادی کل‬

‫ چ عجب وایم تشعریف یوردین! ودب مهمدیای امشب‬‫واسععع تد دار مسععا وگریع م ّاشععع‬ ‫م اومدی‪ .‬گدشس‬

‫دو روز دیهع‬

‫چرا وامدش ؟!‬

‫اع ها ب حرس مادرش داول اتاق‬

‫صدرت‬

‫ررتان شعععدید ب صععع ل ی ایهتععع اگرام‪ .‬ههدز چهد ثایس‬

‫‪ -‬وعب ودابهاه دیه چ کار کهم دیشعععب تا دیروق‬

‫ع جد چ جسهری!‬

‫داش سم درس م ودیدیم‪ .‬واس همسن دیر شد‪.‬‬

‫صدای زیگ در دوباره از گدش ررت‬

‫زیرچشععم یهاه ب ردر و وداهر کدچکترش ایداو‬ ‫چپسد تدی حمام‪ .‬زبای‬

‫را گرف ‪.‬‬ ‫کرد ب داول وای ‪.‬‬

‫ب یشپزوای رف ‪ .‬چادر حریری را ک مادرش روی صهدل‬

‫وشعک شده بدد بدی عآر مردای‬

‫گذاشع بدد سر کرد و یزدیک سماور ایت اد و باز مشغدل‬

‫حس م کرد‪.‬‬

‫گدشع ع شعععد‪ .‬فکرش را هم یم کرد ایقدر الیک ب درید‪.‬‬

‫و سسهار را روی لباسها و بدی‬ ‫مادرش داش ع‬

‫کرد‪ .‬با یورین عکس‬

‫را ردشاید‪ .‬بعد هم با یک ک سک تکتک عکسها‬

‫یهذش بدد ک اولسن الیک و کامه‬

‫و‬

‫شد لباس ردشسد و‬

‫با وسععداس سععسه چای و شععرب‬

‫را یماده‬

‫صعدای مادرش را شعهسد ک دم در یشعپزوای ایت اده بدد و‬

‫م کرد‪ .‬ردر مثل همسشع مشغدل تعمسر اتدی قدیم بدد و‬

‫یرام گ‬

‫وداهرش سرگرم بریام های ت دیزید ‪.‬‬

‫ع ماما چای رو بسار دیه مهمدیا گ دشد وشکسد‪.‬‬

‫ع یج امشب م ودای عروس بش یعه !؟‬

‫‪:‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪211 /‬‬

‫داشعع‬ ‫ری‬

‫چای م ری‬

‫ک از گدشعع‬

‫شعکل باوررذیری ب ما رس داده اس ‪ .‬ارسزود چهارم اساس‬

‫‪.‬‬

‫ سعععاع‬‫هت‬

‫صععدای رسام بسرو‬

‫جا مدیده بدد‪ .‬رهجشعععهب مهمدی رریا‬

‫تد ت‬

‫دیه !؟ یادم بهداز برا‬

‫بسارم ‪.‬‬ ‫را ب یاد‬

‫یم یورد‪».‬‬ ‫یاباورای از سدی ش صس‬

‫در این ارسزود ما با که‬

‫م شعععدیم‪ .‬اینکع چهدیع از الیعک گرف ن لذ‬

‫م برد و‬

‫عکسهای رارت را با ولع در شعبک های مجازی ب اش راك‬ ‫م گعذارد اما رف ن ب مهمای برای‬

‫جذان یستععع ‪ .‬این‬

‫یاقض که های ش صس‬

‫در ارسزود دوم‬

‫و لآم ی زیادی ب ش صس رردازی اثر وارد م کهد‪.‬‬

‫در این ارسزود هرچ یدیتعهده در شع صس رردازی ریتسده‬ ‫بدد رهب م شعدد و مدل ی اسعاس ش صس‬ ‫در الردشعای س‬

‫زیر سدال م برد ک ب شد‬

‫را ک تالش‬ ‫ب ساو ار‬

‫داسع ا لآم وارد کرده اس ‪ .‬در کل داس ا وایم شسرازی‬ ‫بسشع ری در شع صععس‬

‫قاب س‬

‫ررداو‬

‫اسع‬

‫برو تهاقضا‬

‫اص‬

‫او را برطرس کهد‪ .‬همچهسن م تداید‬

‫ای عال برو شع صس ها را یسز کمتر و از که‬ ‫ررداو‬

‫دارد و به ر‬

‫بسشععع ر شع صس‬

‫ی ها برای‬

‫دو ر بهره ببعرد‪ .‬داسعع ا بع‬

‫از ید یدش شدد‪ .‬ارسزودها یسز ب غسر‬

‫از ارسزود یهعای ارتبعا یتعععب ن ودب با یکدیهر دارید و‬ ‫مکمل هم هت هد‪.‬‬

‫روب رو‬

‫که ها ب شعد‬

‫شع صس رردازی داس ا را زیر سدال م برد و ی را درهم‬ ‫م ریزد ک به ر اسع‬

‫زل زد ب شعمارهی روی صع ل ‪ .‬ههدز هم اسم‬

‫اسع‬

‫مشعععکال‬

‫اج ماع امروز ایرا ودن ررداو و ی را ب‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪212 /‬‬

‫تدصعععس عات کع راوی ارائ م دهد همچهسن ب وسال اش‬

‫نقد داستان «کيش»‬

‫ب اوضعععاع جامع و عالق ای ک ب ادام ی بازی‬

‫یتعععبع‬

‫شآریج دارد دید‪ .‬ش صس‬

‫حسیش م ند‬

‫این داس ا را م تدا ب مثاب ی‬

‫امپریالستعععم جهای در یظر گرف‬

‫ک مهرهها را م چسهد و‬

‫جهگ بسن م ل را ب راه م ایدازد و وددش کهار م ایتعع د‪.‬‬ ‫اما در این ارسزود تهاقضع وجدد دارد لم داد ب صععدرت‬ ‫جرثقسعل هم یم تدایعد تکای‬

‫کع ح‬

‫بدهد با «تکای ب‬

‫وددش داد» ک م تدا این تهاقض را اینگدی برداشععع‬ ‫کرد ک شع صعس‬

‫مدجدد در داسع ا را کت جز وددش‬

‫یم تداید تکا دهد و تکای هم ک م ودرد ب واطر طرح‬ ‫یقش ایس‬

‫ک م وداهد ایجام دهد و این تکا ودرد با‬

‫ج د برد سعععربعاز در وعایع ی شعععآریج اینهمای دارد‪.‬‬ ‫همچهسن سرباز شآریج با یسروهای اعزام هم دای دارد‪.‬‬ ‫«رای‬

‫را درو صععهدل فرو کرد و ب کدی‬

‫داد و‬

‫حرک‬

‫مهرهی فسل را در وای ی سساه جاب جا کرد‪.‬‬ ‫سعاو مای زیر یت‬

‫مجری اتصال جریا برق‬

‫م سدو‬

‫را عامل یت سدزی اعالم کرد‪».‬‬ ‫اینهمای بسن بازی شآریج و همچهسن اوبار ر‬ ‫این ارسزود ب گدی ایس‬ ‫در جهعای زیعدگ م کهسم کع قتعععم‬ ‫گذشع و قتعم‬

‫از ی از مدریس‬

‫در ی اسع ‪ .‬مدریس با شعارهای چد‬

‫صع ح جهای وارد مسدا شعد و م وداس‬

‫در جها ص ح‬

‫شع صعس‬

‫داسع ا اس‬

‫هربار حرک‬

‫شده در‬

‫ک ایهار عامل یت سدزی هما‬ ‫ک مهرهها را جاب جا م کهد و با‬

‫باعِ کشعع ار مردم م شععدد‪ .‬یا به ر اسعع‬

‫بهدیم یقشع ع ی از رس‬

‫تعسسن شعععده را ایجام م دهد و ما‬

‫را برقرار کهد؛ حال ی ک ی تهها چهسن یشعععد ب ک با ورود‬

‫بازودرد ی را در اوبار م شهدیم‪ .‬در اینجا «تکای ب کد‬

‫باعِ‬

‫و تکا‬

‫سعالحهای گرم و همچهسن تتع سلا‬ ‫از بسن رف ن ی شد‪ .‬با تدج ب یکا‬

‫کش ار جمع‬ ‫گ‬

‫شده این داس ا‬

‫داد » با حرک‬

‫فسل یک م شعععدد‪ .‬ت او‬

‫ودرد این ارسزود با قتععم‬

‫قب‬

‫حرک‬

‫در این اسعع‬

‫ک تکا‬

‫را تاویل م کهسم‪.‬‬

‫ب‬

‫«جدری روی صعععهعدل لم داده بدد ک جرثقسل هم تکای‬

‫جاب جای سععرباز یشععا م دهد) ول در این ارسزود وق‬

‫اول سعععآل و یاملتعععدس بدده (این عمل را با‬

‫یم داد‪ .‬بع م معل قرمزِ کمریاش تکسع داده و دسععع ی‬

‫کد شعع صععس‬

‫کهدهکاری شده را م فشرد‪.‬‬

‫دریمده و ب همسن جه‬

‫لباس‬

‫را صاس کرد تکای ب وددش داد ری‬

‫تکا م ودرد ایهار تمام بدی‬ ‫ی را با حرک‬

‫ب لرزه‬

‫فسل در شعععآریج‬

‫ب هدش را‬

‫اینهمعا م کهعد‪ .‬این ات اق ب همراه یت سعععدزی ک در‬

‫واراید و سعععرباز را یک وای ج د برد‪ .‬مجری ت دیزید از‬

‫اوبار ارسزود قب‬

‫گزارش شده بدد اوضاع را ووسمتر کرده‬

‫یسروهای اعزام جدید وبر داد‪».‬‬

‫اس ع ‪« .‬سععرش را واراید یریج‬

‫در این ارسزود راوی ما را با شعع صععس‬

‫یشععها م کهد ک‬

‫ب وسال مشغدل ایجام بازی شآریج اس ‪ .‬این را م تدا از‬

‫را روی مسز گذاش ع‬

‫وزیر را یک وای اُریب ج د برد و یک فسل را کش ‪.‬‬

‫و‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪213 /‬‬

‫تروریتعع‬

‫‪ -‬تعداد کشعع های حمال‬

‫یر‬

‫امروز بستعع‬

‫اعالم شده‪».‬‬ ‫در این قتعم‬

‫القا م کهد ک ایهار شع صس‬ ‫یسز اینهمای زد فسل تدس وزیر با کش‬

‫شعدگا حمال‬

‫تروریتع‬

‫یقشعع ی جدیدیسعع‬

‫م کشعد و بعد از ایجام ی با حال‬

‫قابل تامل اس ‪ .‬در این ارسزود‬

‫م یهرد‪ .‬این داس ع ا سععع داش ع‬

‫ب م اطب ب هماید ک‬

‫برای طرح‬

‫هم ی فجایع دیسا یقشع های از رس‬

‫تعسسن شده هت هد ک‬

‫ی را قابل باورتر کرده اسعع ‪ .‬تهها‬

‫ک در این قتم‬

‫وزیر و کش ن فسل اس‬

‫وجدد دارد اریب حرک‬ ‫در حال‬

‫کرد‬

‫ک فسل هم اریب حرک‬

‫کهد‪ .‬رس در اینجا حرک‬

‫ضعععربدری یم تداید‬

‫راسعخگد باشععد و ب جای اریب به ر بدد گ‬

‫سعرا امپریالستم و تروریتم ی ها را م چسههد و ب وسس ی‬ ‫مهرههای ک در او سار دارید اجرایشععا م کههد‪ .‬در مدرد‬ ‫اجرای داسع ا در ارسزودی ک حرک‬

‫م کهد رس م تداید قبل از اینک وزیر او را بزید از بازی‬ ‫اوراج‬

‫داس ا یقش های تروریت‬ ‫تمت ر ب این ات اقا‬

‫سر واراید ک کهای ای از فکر کرد ش صس‬ ‫مشعک‬

‫لهد دیده م شععدد‪ .‬ردزوهد ک دار ب م اطب این یک را‬

‫م شعد یک‬

‫به ر م تدایت‬

‫عمل کهد‪« .‬وزیر اریب حرک‬

‫را م کشععد» اگر هدس از این حرک‬ ‫بدد م تدایت‬

‫وزیر را یشا م داد‬ ‫کرده و فس‬

‫یشععا داد ب دق‬

‫وبری را بساورد ک در ی ب مالحظه رخ‬

‫وای ب ج د برد‪.‬‬

‫داده اسع‬

‫«با غسظ ب صع ل ی س سد و سساه وسره شد و مهرهی وزیر‬

‫اتصععال جریا برق را عامل یت سععدزی اعالم کرد» ک در‬

‫را از وای ی کس‬

‫جاب جا کرد‪.‬‬

‫ی اهمال و ب دق‬

‫ع مدشکهای یاوشکن بر سر ترروریت ها روای شدید»‬ ‫حال در این ارسزود شاهد عصبایس‬

‫سدژه هت سم ک در ر‬

‫جمع اینهمعا م کهد‪ .‬باز در اینجا ایهار شععع صعععس‬ ‫داسع ا عصعبای شده و تصمسم م گسرد از اس ل ی کش ار‬ ‫جمع اس اده کهد‪.‬‬ ‫«کمرش را صعاس کرد و در حال ک گدش‬

‫را م واراید‬

‫داد‪.‬‬

‫ع دو سدم مردم سدری مجبدر ب مهاجر‬ ‫«گدش واراید » یمایایهر یقش ای برای کس‬

‫شدهاید»‬ ‫داد اس‬

‫ک‬

‫این عمل را با یواره شد مردم سدری اینهما م کهد‪.‬‬ ‫«ب هد شد قدم زد یشت‬ ‫داد‪ .‬با ایهش ای‬

‫و وزیر را در وای ی ما‬

‫قرار‬

‫ح رههای صهدل را چهگ م زد‪ .‬ردزوهد‬

‫ک داری تلدیل ص ل ی ت دیزید داد و اینبار ت م‬

‫را‬

‫واراید‪.‬‬ ‫«هزارو ه صععد کشعع در مراسععم حج تعداد کشعع های‬ ‫کهتر‬

‫لهد از مرز صد ی ر گذش »‬

‫مهرهها را دوباره چسده بدد‪».‬‬ ‫در این قتم‬

‫هم ب وضدح یقش کشسد برای ما کرد و‬

‫اینهمای اش با کشع‬

‫شعدگا حادث ی حج و یسز کهتر‬

‫بسش ع ری یشععا داده م شععدد و از این‬

‫طریق ب زیبای کار م افزود‪.‬‬

‫ی مدشکهای یاوشکن (یمدد عصبایس ) را با سالح کش ار‬

‫ق ع را حرک‬

‫مایهد‪« :‬سعاو مای زیر یت‬

‫م سدو ‪ .‬مجری‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪214 /‬‬

‫بسش ر این م هدم مای م یظر دو واژهیام ی درو وآ را هم‬

‫نقد داستان «سانسور»‬

‫مرور کهسم‪.‬‬ ‫در واژه یععام ع درو وآ ک ععانداری و اطالع رسععععای‬

‫حسیش حسنی‬

‫(‪ )ODLIS‬چهسن یمده اس ‪:‬‬ ‫«سایتدر عبار‬

‫از مهع تدلسد تدزیع تبادل یا یمای‬

‫اس‬

‫یک اثر تدسععع قدر‬ ‫مآالب یاشایت‬

‫حاکم ب دلسل ی ک ممکن اسععع‬

‫یا وآریاک را دربر داش باشد‪».‬‬

‫دایرهالمعارس درو وآ ایکارتا یسز سععایتدر را «یظار‬ ‫که رل اطالعا‬

‫و‬

‫و ایدیشعع های ک در بسن مردم یک جامع‬

‫مبادل م شععدید» م داید و ی را ش عامل «بررسعع ک انها‬ ‫ادواریهعا یمعایشعععهعامع هعا فس مهعا بریعام های رادید و‬ ‫ت دیزیدی‬

‫گزارشهای وبری و سععایر رسععای های ارتباط‬

‫معایهد ماهداره و شعععبک های رایای ای و ج دگسری یا ایجاد‬ ‫مایع در ای قال یزادای این رسامها ب م اطبا » م داید‪.‬‬ ‫مت عأل ای ک م تدا در والل این بلِ ب ی اشععاره کرد‬ ‫چسزی ب یام وددسعععایتعععدری اسعع ‪ .‬ییا م تدا ودد را‬ ‫سعععایتعععدر کرد؟ ییعا بسعا یکرد افکار ما یسز ودد یدع‬ ‫سععایتععدر یستعع ؟ تاکهد ب این فکر کردهاید ک اعمال و‬ ‫گ ار ما ودد تل‬

‫سععسآرهی حکدم‬

‫مه قد ک ما را در هر للظ قضعععاو‬

‫عقل ماس ع‬

‫عق‬

‫م کهد و راه را برای‬

‫مدرد رتعععهد واقع شعععد و غسرواقع بدد ج دی رای ما‬ ‫این داس ا کدتاه ب یک از معضال‬ ‫اسع ؛ معضع‬

‫جدامع بشری ررداو‬

‫ک هما اب دا در یام اثر ب ی برم ودریم‪.‬‬

‫اما سایتدر چست ؟ ب عهدا تمهسدی بر این یقد قصد دارم‬ ‫قبعل از هر چسز بع یک تعریف جامع رسرامد مدتسف مقسد‬ ‫این داسععع عا دسععع‬

‫رسعدا کهسم‪ .‬دایرهالمععارس فارسععع‬

‫(مصعاحب) سعایتدر را چهسن تعریف م کهد‪« :‬ت س‬

‫رس‬

‫از ای شعععار ک انها جراید یمایشعععهام ها و امثال ی و یسز‬

‫م گذارد‪ .‬ییا اگر چهسن یباشعد کت قادر اس‬ ‫زوری ما را از گ ن ی چ حقسق سععع‬

‫با هر اعمال‬

‫باز دارد؟ حاال ک‬

‫م دایسم یدیتععهده قصععد بسا چ چسزی را دارد رس سععع‬ ‫م کهسم بعا تلقسق بر سعععاو ار اثر و زبا ی ب دروی‬ ‫رسدا کرده و جدیای مسزا مدفقس‬

‫راه‬

‫یدیتعععهده در ای قال این‬

‫م هدم باشسم‪.‬‬ ‫داسععع ا با جم «مثل همسشععع برای اینک زودتر ب وای‬

‫ت س‬

‫یام های وصدص رس‬

‫از رسسد ی ها ب مقصد یا‬

‫برسم مجبدر بددم از وس قبرس ا بهذرم» شروع م شدد‪.‬‬

‫ت س‬

‫یآق و بسعا قبعل از ایراد ی ها ب مهظدر حصعععدل‬

‫از همسن اب دا ما با ضععععف اجرای در یثر مداج هتععع سم‪.‬‬

‫ی ها مضععر ب اوالق عمدم یا‬

‫هما طدر ک در داس ع ا م ودایسم ت اوت یدارد این ات اق‬

‫یا دسع هاه حاکم یستع ‪ّ :12( ».‬یل سایتدر)‬

‫«مثل همسش بس د» یا برای اولسن بار‪ .‬با این حال یدیتهده از‬

‫اطمسها از اینک مهدرجا‬ ‫مهافع دول‬

‫در طدل داسع ا ر وداهسد برد ک یدیتهده با چ ش افس‬ ‫چهسن تعری‬

‫از سعایتدر ب ما ارائ م دهد‪ .‬اما برای درك‬

‫هما اب دا تالش کرده تا ما را در فضای از ات اق قرار دهد‬ ‫و همراه ودد ب درو داس ا بکشاید‪ .‬این در حال س‬

‫ک‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪215 /‬‬

‫این وصععف اضععاف ب روا بدد یثر لآم زده اسعع ‪ .‬در‬

‫م کرد ّهن م اطب یسازی ب هسچ تصدیر دیهری احتاس‬

‫روی ودد داریم ک در ی ها تهها چهد‬

‫یم کرد‪ .‬در جم های بعد صععله تجاوز ترسععسم م شععدد؛‬

‫ویرگدل برای تقآسع اس ع اده شععده اسعع ‪ .‬تدصععس ات این‬

‫ِ‬

‫ادام سع سآر رس‬

‫چهسن اگر واقعن برای فهم داسع ا یساز اسع‬ ‫ک در قالب جمال‬ ‫تاریک م رف‬

‫ودن اس‬

‫ل‬

‫مرتب ادا شدد‪« .‬یشت بدد هدا رو ب‬ ‫م تدایتععع م‪ »...‬اگر کم در چسدما این‬

‫بهد و در والص و مدثر کرد جم ها و تدصس ا‬

‫دق‬

‫«دکم های‬

‫ب‬

‫ورج داده شدد م تدا ی را تمهسد به ری دایت ‪ .‬ضمهن‬

‫ک معا‬

‫را باز و شروع کردم ب لب گرف ن‪ .‬دیهر ل‬

‫شعده بدد اما حس کردم ته‬

‫سعرد اس »‪ .‬جدال با‬

‫ک تالش شعععده جزئ یمای‬

‫داده شعععدد اما باز‬ ‫و ترکسبها‬

‫اینجعا یسعاز بع تجدید یظر در ترتسب جمال‬

‫وجدد دارد‪ .‬مهآق زبععای در این جم ع هععا چسزی جز یععک‬ ‫جای وال یستع ‪ .‬کدام دکم ها باز شعده اسع ؟ ییا کت‬

‫در یععک جم ع هدا رو بع تععاریک م رود و کم بعععدتر‬

‫ک در حال تجاوز اسع‬

‫چهرهی فرد در تاریک دیده م شعدد یکتا بدد تاریک‬

‫رسععسد ب هدس را ورج بدسععسد لب کهد ک حاال ب قدل‬ ‫را‬

‫در این دو جم زیر سعدال اس ‪ ...« .‬ایدام ودشفرم‬

‫ک در تاریک شععب هم یدم را مجذون ودد م کرد را ‪»...‬‬ ‫ما در اینجا ب یک عالم‬

‫م عدل اضاف برم ودریم‪.‬‬

‫ودد برای‬

‫حدصع دارد جدش‬

‫وددش سرد اس ؟‬ ‫چ کتععع در قبرسععع ا و در حال تجاوز قربای را ل‬ ‫ل‬

‫م کهد‪ .‬کاش برای اسع اده از «اما ته‬

‫سععرد اسع »‬

‫اما داس ع ا از یظر ش ع صععس رردازی در چ متععسری رس‬

‫جم ای دیهر قبل از ی اس ع اده م شععد‪ .‬وص ع‬

‫م رود؟ تدجع راوی بع ایعدام فرد م تداید کمکم ما را ب‬

‫یماده کهد تا بدایسم م جاوز م تداید از سعععردی قربای بدی‬

‫شعع صععس‬

‫ک ما را‬

‫او راههمای کهد و تصععدیر ما از کتعع ک در‬

‫ببرد در حال ک جسغ‬

‫را یم شععهدد‪« .‬دوباره ب چهرهاش‬

‫تهها ایدام اوس ‪ .‬در ادام یاگها غاف هسر‬

‫یهعاه کردم چشعععمعای‬

‫باز بدد ول دیهر ر ک یم زد»‪.‬‬

‫قبرسع ا یشعت‬

‫م شعععدیم‪« .‬تا ب وددم یمدم دیدم مثل یک جهازه روی‬

‫یدیتعهده در این جمال‬

‫اف ععاده ام‪ .‬ایهععار جسغ م کشعععسععد و ب ع چهره ام چهععگ‬

‫قربای را برای ما ب یمای‬

‫م ایداو ‪ »...‬در یک ررش زمای‬

‫حاال راوی ک کام ن ب‬

‫عهدا یک مرد شعهاسعای شده روی فرد مقابل اف اده اس ‪.‬‬

‫تالش کرده اس‬

‫تا احدال دروی‬

‫بهذارد‪ .‬چ ودن م شعععد اگر‬

‫در این بسن شعاهد تالش بسش ری برای یشا داد تاثسر این‬ ‫یهعاه دوبعاره در حال‬

‫دروی راوی م شعععدیم‪ .‬داسععع ا‬

‫کاش در سععآرهای قبل ما شععاهد مکالم ای دروی از راوی‬

‫م تدایتع‬

‫بددیم تعا این ات عاق یعاگها ما را دچار یشععع ه یکهد و‬

‫یاگها در وسعع سععایتععدر بددیم‪ .‬در جدال ک یدیتععهده‬

‫داسععع ا از روید اجرای ودد ب دور یس د‪ .‬جم ی «ایهار‬

‫م تدایتععع‬

‫برای‬

‫تدصععسفهای‬

‫جسغ م کشعسد» به رین تدصعس سع‬

‫ک م تدایت‬

‫حعال فردی ب کار برود ک ب جها رشععع‬

‫کرده تا درو‬

‫ودد را وال کهد یعه اسع اده از ک م ی «ایهار» تدایتع‬ ‫اسع‬

‫با همسن صله ی تجاوز یغاز شدد‪ .‬جای ک ما‬ ‫بع ی بسشععع ر بپردازد و مععا را در جریععا‬ ‫با فضععای قبرس ع ا و ات اقا‬

‫قبل و بعد از‬

‫ماجرا یشها کهد‪.‬‬ ‫تا اینجا ما با یک ات اق روب رو هت ع سم و جذابس‬

‫داس ع ا‬

‫بار بتععسار زیادی از تصععدیر ما از م جاوز را ب دوش‬

‫از جای شعععروع م شعععدد ک ما م فهمسم ههدز در تمهسد‬

‫تصاویر بسش ری از‬

‫داسع ا ب سععر م بریم‪ .‬اگر از یهاه بازتر ب داسع ا یهاه‬

‫فضعای داسع ا یست سم این متأل در بعض مداقع م تداید‬

‫کهسم این ب‬

‫و ات ععاق ک ع در ی رخ داد تههععا برای‬

‫ب داس ا لآم فراوای بزید اما در اینجا و در این داس ا‬

‫کشعاید ما ب فضعای سع‬

‫بکشد‪ .‬با این حال ما دیهر شاهد یمای‬

‫ک یدیتهده تهها ب بسا صله ها و یکا‬ ‫این مدضدع کاس‬ ‫همعا یکا‬

‫ک یدیتهده قصد دارد از ی ب‬

‫ضروری م رردازد‬

‫هدف برسد‪ .‬رس حاال ما را ب وای م برد جای ک چسزی‬

‫چهدای ب حتان یم یید‪ .‬اگر یدیتهده‬

‫تهب اش گل‬

‫مهم را در یثری شعععسداتر و قابل لمس تر بسا‬

‫در ی جریا دارد‪« .‬ایهار ب حدصعع اسعع‬ ‫کرده ک عاب‬

‫را م بهدد‪ .‬بعد ب حسا رف تا هدای عدض‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪216 /‬‬

‫از داسععع عا م تدایعد با کم تغسسر یق‬

‫کهعد»‪ .‬این ب‬ ‫مهمتری در یمای‬

‫یدیتعهده م تدایت‬ ‫بتع ر اصع‬

‫ودد دور یکهد چراک ما م تدایت سم همچها‬

‫یدیتععهده دلسل ب حسا رف ن فرد را ب حدصعع ه یا تهب‬

‫شاهد اهمس‬

‫تجاوز و یشا داد ی باشسم‪ .‬در این جم ها‬

‫عهدا یکهد و ب دیبال یک دلسل ب عهدا یشعای ای باشد ک‬

‫بازجد گدی ای دلتعدزی دارد ک ب ش صس‬

‫ما را ب مدتسف مقسد اثر ودد رسدید بزید‪.‬‬

‫ضرب م زید‪ .‬اما بلِ ملکدم کرد تجاوز هم م تدایت‬

‫«اما کت از رش‬

‫داسع ا داشع باشعد‪ .‬رسشععههاد م شدد‬

‫متسر به ری را ط کهد و داس ا را از‬

‫را م گسرد‪.‬‬

‫دس های‬

‫اح مال وی‬

‫ب عهدا مدتسف یزاد کم به ر و در الی های دیهر داس ع ا‬

‫ع من ب شما مظهدیم یقا‬

‫مدرد ررداوع‬

‫ع مظهد ب ‪...‬؟‬

‫قصدی داش ‪ .‬اما از طرف ای ان فعل «بمسره» و اصرار ب‬

‫ع ب ق ل ش صس‬

‫ق ل ش صس‬

‫داس ا‬ ‫م تدیسد این اتهام‬

‫ یدیتهدهی این ک ان مهم! ب چ دلس‬‫رو بهم بزیسن؟‬

‫قرار بهسرد الب ع چهعایچ یدیتعععهده چهسن‬ ‫از سدی بازجدی وسال م تداید یک جالب‬

‫تدجه باشعد اینک او ب ودد ماجرا اشاره یکرده و ی را‬ ‫ق ل م یامد‪.‬‬

‫ ببسهسن هرک هم باشعسن قاتل یک از شع صس های این‬‫ک ابسن دقسقن وق‬

‫ک شعما داسع ا رو بتع سن ش صس‬

‫همسن‪ ».‬این‬

‫«من فق‬

‫وداسععع م هدای عدض کهم فق‬

‫قتععم‬

‫در حال ک یدیتععهده باز ب درو اتاق م رود تا‬

‫این ک ان مرد‪.‬‬

‫سعععریدشععع‬

‫ع دلسلتد قایع کههده یست !»‬

‫حتان م یید‪ .‬حاال یدیتهدهی ک ان ک مدفق ب اس اده از‬

‫حال در دیسای بسرو از ک ان کتعع دسعع‬ ‫گرف و او را م هم ب ق ل ش صس‬

‫را از رشعع‬

‫داس ا م کهد‪ .‬یدیتهده‬

‫در این سعآرها از قدل ودد و یدیتعهدهی درو داسع ا بر‬ ‫یزاد بدد ودد در رقم زد ات اقا‬

‫برای شع صععس های‬

‫ک عان را تغسسر دهد یک جم ی ک سدی ب‬

‫هدای یزاد یشده اس‬ ‫بع جهع‬

‫ب درو اتاق بازم گردد تا ک ان را‬

‫دل داه بعازجد بعازگردایعد و بعاز یشعععایع ای از‬

‫وددسایتدری‪.‬‬ ‫او م رود و بعد از عبدر از قبرسع ع ا ک م تداید تاوی‬

‫از‬

‫تاکسد م کهد‪ .‬ب شعععک شع ع صعععس‬

‫وسال ک از رشع ع‬

‫مرگ سعدژهاش باشعد ب وای م رسد‪ .‬از طرف اس اده از‬

‫دسعع های یدیتععهده را گرف اس ع‬

‫از جای سععرچشععم‬

‫فضعای قبرس ا و در رایا «ب وای ک رسسدم زیم مشغدل‬

‫م گسرد و ما شاهد بهبدد در شکلگسری این اوهام م شدیم‬

‫شععتعع ن هرسها بدد» م تداید ما را برای ررداو ن ب مهع‬

‫بازجد ب ما م داد و یا‬

‫تجعاوز ب عهدا یک مدتسف یزاد بسشععع ر یاری کهد ک اگر‬

‫اگر او ک سدهای بسشعع ر از شعع‬

‫اینکع ب طریق بتععع ن ک ان و بسرو یمد از اتاق را ب‬

‫یدیتهده ب الی رردازی در ساو ار اثر تدج بسش ری م کرد‬

‫ات عاق م صعععل م کرد‪ .‬اینجعا معا م تدایسم جرقع های از‬

‫م اطب در یهای‬

‫وددسعععایتعععدری را ک م تداید یک از تاویلهای این اثر‬

‫ک کری بدد ی دلس‬

‫باشعععد ببسهسم‪ .‬اما این متعععأل در گرو ررداو‬ ‫شع صعس سعازی برای یدیتعهده اس‬

‫را م شععهاو‬

‫بسشععع ر ب‬

‫ک در داس ا ب ی‬

‫رس ی بریمده اسعع ‪ .‬بهده رسشعععههادهای ودد را در والل‬

‫اص ع‬

‫این‬

‫رس به ر بدد م اطب بسش ر او‬

‫و این مت عأل یک از یقا ضعععف داسعع ا‬

‫اس ‪.‬‬ ‫در ادام م ودایسم «شع صس‬ ‫وق‬

‫برای رهها کرد ی یم تداید باشد‪.‬‬

‫یدیتعهده مدضعدع بتسار مهم را ای ان کرده و یتب ن از‬

‫تدج زیادی یشععده اسع ‪ .‬در واقع ش ع صععس‬ ‫داس ا هما یدیتهده اس‬

‫تشدیق ب دید واقعس‬

‫م شد واقعس‬

‫داس ا قرار یبدد بمسره ول‬

‫ک شما ک ان رو بت سن مرده بدد‪».‬‬

‫بلِ در مدرد اثر مآرح کردم و امسدوارم شعععاهد بهبدد اثر‬ ‫در بازیدیت های بعدی باشسم‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪217 /‬‬

‫سعععریع شععع سک کهد‪ .‬حاال گرم ودی‬

‫نقد داستان «به در»‬

‫را روی گرد و‬

‫شای هایم احتاس م کهم‪ .‬در یغدشم م فشارم ‪ .‬همچها‬ ‫کت ب در م زد درس‬

‫ک من ب در زده بددم‪.‬‬

‫وق‬

‫فا نه سلینانی‬ ‫نویسند هامون حسینی‬

‫نقد و بررسی‬ ‫در این داسع ا ما با ییسما ک هما عهصر زیای ی ش صس‬ ‫مداج ایم‪ .‬از این رو ودد را م زم م دایم برای‬

‫مرد اسععع‬

‫درك بسشع ر داس ا تدضسح کدتاه در او سار شما بهذارم‪.‬‬ ‫ب طدر ک‬ ‫ب ب‬

‫ییسما و ییسمدس در مک ب روایشععهاس ع یدیگ‬ ‫یاهشسار یا ودد دروی هر فرد گ‬

‫در ضعمسر یاهشعسار مرد ب صععدر‬

‫م شدد‪ .‬ییسما‬

‫یک شع صس‬

‫دروی‬

‫زیعای ج ده م کهد و ییسمدس در ضعععمسر یاهشعععسار ز ب‬ ‫صعدر‬

‫دروی مردای ردیدار م شدد‪ .‬حال‬

‫یک شع صس‬

‫برای یشعهای بسشع ر با فضعای داس ا ب بررس بهسا های‬ ‫روای راوی ررداو و از یظر روایشعهاو‬ ‫درسععع‬

‫در للظع های یور ب او فکر کردم درد از ای های‬

‫گ دیم شعروع شعد ب مغزم رسسد و بعد جدری تمام دهایم‬ ‫یت‬

‫گرفع‬

‫کع بع او فکر کردم‪ .‬ایهعار کم عج ع کرده‬

‫بددم کت ع در م زد‪ .‬شععاید وددش باشععد اما ب هر حال‬ ‫حاال درگسر دردم و در را یم تدایم باز کهم‪ .‬اسم وددش را‬ ‫گذاشعع ر سس تهها چسزی ک ب وای یم یورد امهس‬ ‫جدری وای را روی سععرش م گذاش ع‬

‫ک هر کدام رر‬

‫م شدیم ب یک اتاق‪ .‬همسش سع کردم ک دوس‬ ‫باشععم‪ .‬اما ایهار ک داشعع م تلم‬

‫بدد‪.‬‬ ‫داش‬

‫م کردم‪ .‬هسچ مشععکل‬

‫روای یعداشععع سم‪ .‬معا همسن بدد کع بدد‪ .‬تعا اینکع ت هگ‬ ‫لعه اش را سععم‬ ‫بسرو ‪ .‬از ت هه‬ ‫در را برای‬

‫و من هم چمدا یبتع زدم‬

‫من گرف‬

‫ی ول از او ترسسده بددم‪ .‬دلم م وداس‬

‫باز کهم بغ‬

‫کهم و مدهای‬

‫را بد بکشعععم‬

‫ک درو ت‬

‫ببدسععم‬

‫و باز ببدسععم ‪ .‬وق‬

‫گرف م‬

‫ت ههم را بردارم یرام یزدیعک لعبهعای‬

‫در یغدش‬ ‫ببرم تا‬

‫داس ا را مدرد‬

‫تل سل ساو اری قرار م دهسم‪.‬‬ ‫شعروع داسع ا ب گدی ایس‬

‫ک سبب م شدد م اطب تا‬

‫رععایععا داسععع ععا برودرد مبهم بععا م ن داشععع ع و در‬ ‫جت ع وجدی ش ع صععس‬ ‫مداج شدد‪ .‬ش صس‬ ‫اسع‬

‫اص‬

‫دوم با ییسمای ش ع صععس‬ ‫داس ا دچار مشکال‬

‫و در ر یاف ن ودد درگسر واطرا‬

‫اول‬ ‫روای‬

‫م شدد‪ .‬در بهد‬

‫اول م اطب با صعله ی در زد ش ص مداج اس ‪ .‬این‬ ‫صععله در شععکلگسری داسعع ا یق‬

‫ویژهای ای ا م کهد‪.‬‬

‫یدیتعععهده با این روش ب زیرک م اطب را با ودد همراه‬ ‫م سازد‪ .‬ب طدر ک‬

‫در این د اس ا ب ایزجار از ش صس‬

‫ررداو م شعععدد ک در برودرد با ملس و شعععرای کاری‬ ‫شععکل م گسرد‪ .‬این شععغل بروالس ماهس‬

‫ی تهها یرام‬

‫را ب همراه یدارد ب ک ب دلسل تضععاد با ییسما ب یاراح‬

‫و‬

‫عذان او در زیدگ دامن م زید‪ .‬در اصععل داسعع ا بسایهر‬ ‫مردی اسع‬

‫ک شع صس‬

‫م او‬

‫با ودد واقع اش دارد‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪218 /‬‬

‫این شع صعس‬

‫ییسما را با وشم از او دور م کهد؛ مشک‬

‫ک امروزه گریبا هم ی ما را گرف اسعع‬

‫شع صعس ها اشاره دارد و ودی ک روی بدی‬

‫یعه گم کرد‬

‫ودد برای مدرد قبدل بدد جامع ‪ .‬همچهسن گدشزد م کهد‬ ‫تهها با از بسن برد شع صعس‬

‫ردشال م تدا ودد را رسدا‬

‫مرگ ش صس‬

‫دوم یعه من ردشال وبر م دهد‪ .‬در ای ها‬

‫با یک شععد زما در زد شع صععس‬ ‫رشع‬

‫در اسع‬

‫کرد‪ .‬یدیتعهده در بهد اول داس ا ودد را با درد گ د و داغ‬ ‫شعد دها یغاز کرده اسع ‪ .‬این صله در رایا داس ا از‬

‫م اطب م دج م شععدد ش ع صععس‬

‫حال‬

‫ابهام وارج شده و یشا م دهد ش صس‬ ‫وعاطرات‬

‫حعال بع روایع‬

‫اص‬

‫ررداو ک ت هگ را ب دها‬

‫برده و ش سک م کهد‪ .‬اما للظ ای بعد از تصمسم عجدالی ی‬ ‫ودد رشععسما م شععدد؛ در اینجا رای شعع صععس‬

‫دوم ب‬

‫داس ا باز م شدد؛ کت در م زید‪ .‬اما درد یاش از ش سک‬ ‫مایع گشععدد در اس ع ‪ .‬در بهد دوم ش ع صععس‬ ‫ت تسر مشکال‬

‫اص ع‬

‫ب‬

‫ودد با «او» م رردازد‪.‬‬

‫(ر سس) ح‬

‫شعععغ‬

‫را ب ع همراه‬

‫برای ودد امهس ع‬

‫یم یورد‪ .‬سپس با بسا ‪:‬‬ ‫«جدری وای را روی سعرش م گذاش‬

‫ک هر کدام رر‬

‫م شعععدیم بع یک اتاق» اضعععاف م کهد با این شععع‬ ‫او الفعا‬

‫و ت عاو هعای زیعادی دارد امعا با این وجدد از‬ ‫داش ن ش صس‬

‫تالش ودد برای دوسع‬ ‫م گدید‪ .‬این در حال س‬ ‫شع صس‬

‫م اوت‬

‫م ضادش س ن‬

‫ک م داید ودد را برای رذیرش‬

‫فریب م دهد‪ .‬در ادام با یورد «هسچ‬

‫مشکل روای یداش سم‪ .‬ما همسن بدد ک بدد‪ .‬تا اینک ‪ »...‬بسا‬ ‫و تضادها را حس یکرده بدد تا‬

‫م کهد ک هسچگاه مشکال‬

‫اینک ‪ ...‬در اینجا دید شععکاك م اطب فعال م شععدد‪ .‬زیرا‬ ‫م او‬

‫یدیتعهده با یورد ضعمسر جمع «ما» از دو ش‬

‫سععع ن م گدید اما در رایا با اسععع اده از فعل «بدد» ک‬ ‫یاگها م رد م شعدد قصعد دارد ب یک بدد این م ضادها‬ ‫اشعاره کهد‪ .‬در بهد سدم یدیتهده ب زما حال بازم گردد و‬ ‫دسع‬

‫از بسا واطرا‬

‫دل هگ ییسمای ودد اس‬

‫برم دارد‪ .‬ش صس‬

‫اص‬

‫داس ا‬

‫اما قبل از ی باید مایع را از سر‬

‫راه بردارد‪ .‬رس ت هگ را یزدیک لبهای شع صس‬ ‫ودد م برد‪ .‬این در حال اس‬

‫ردشال‬

‫ک در اب دای داس ا ت هگ‬

‫در دها ودد او بدده اسععع ‪ .‬این مدضعععدع ب یک بدد‬

‫وارد م کهد‪ .‬در اینجا‬ ‫اص ع‬

‫در واقع مه ظر‬

‫ییسمعای ودد بدده اسععع ‪ .‬امعا ییسمعا تههعا با از مسا برد‬ ‫شع صععس‬ ‫ش صس‬

‫دروغسه‬

‫بازگشع بدد‪ .‬در این داسع ا با چهد‬

‫روب رو هت سم اما در رایا ب یک بدد ی ها ر‬

‫م بریم‪ .‬ب طدر ک‬

‫داسع ا قصععد داش‬

‫ب بسا دوگایه‬

‫ایتعا ها بپردازد‪ .‬یک من واقع و دیهری کت ک در اثر‬ ‫تاثسررذیری از ملس شععکل گرف اسعع ‪ .‬داسعع ا در اجرا‬ ‫بع طدر ک‬

‫در اصععل او ودد را ت تععسر کرده اس ع ‪ .‬فردی ک بروالس‬

‫اصع‬

‫و کتع ک‬

‫یدیتعهده ضرب ی یهای را ک هما یک‬

‫بدد شع صعس های داسع ا اس‬

‫در‬

‫ری‬

‫از‬

‫مدفق عمعل کرده و ودایهده را تا رایا با ودد‬

‫همراه م کهد‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪219 /‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪211 /‬‬

‫سععمبل )‪ (symbol‬را در فارس ع رمز مظهر یماد م گدیهد‬

‫سمبوليسم‬

‫ک بر دو یدع اس ‪:‬‬ ‫‪1‬ع سمبلهای قراردادی یا عمدم )‪(public‬‬

‫امیر رنس‬

‫اینگدی سععمبلها ب دلسل اسعع اده زیاد دالل‬

‫واضععح و‬

‫صریل دارید و جهب ههری ییا بتسار ضعسف اس ؛ مایهد‪:‬‬ ‫کبدتر یماد ص ح ین یماد یدر و روشهای و‪...‬‬ ‫‪2‬ع سمبلهای وصدص و ش ص )‪(private‬‬ ‫این سمبلها حاصل والقس‬

‫و اب کار شاعرا و یدیتهدگا‬

‫بزرگ اسعع ‪ .‬از اینرو برای ودایهدگا تازگ دارد و فهم‬ ‫ی دشععدارتر اسعع ؛ مثل سععمبلهای ک در یثار شععاعرا‬ ‫سعمبدلستع‬

‫فرایتع دیده م شدد‪ .‬از بسن شاعرا ایرا ک‬

‫اینگدی سعمبلها فراوا در یثارشا یاف‬

‫م شدد م تدا‬

‫ب یسما یدشععسج سععهران سععپهری احمد شععام د و فروغ‬ ‫فروزاد اشععاره کرد‪ .‬برای مثال ک م «باد» در شعععر زیر از‬ ‫فروغ ک یماد ویرای اس ‪.‬‬ ‫در کدچ باد م یید‬ ‫در کدچ باد م یید‬

‫یه ای گل تد بسماری‬

‫این اب دای ویرای س‬

‫کرم یامرئ‬

‫ی روز هم ک دس های تد ویرا شدید‬

‫ک ب شب ررواز م کهد‬

‫باد م یمد‬

‫در زوزه تدفا‬

‫سعمبدلستعم را در فارس رمزگرای یا یمادگرای م گدیهد‪.‬‬

‫یاف اس‬ ‫بت ر لذ‬

‫ارغدای ا‬

‫سعمبدلستعم جهب‬

‫را‬

‫‪ 1881‬و ‪ 1891‬در ارتبا یزدیک با جهب‬

‫و عشق رهها و تاریک‬ ‫زیدگ ا‬

‫در این شعر وی سام ب سک ک ما‬

‫«گل» و «کرم» را از ق س‬

‫معهای هاهریشا یزاد م کهد و در جها معهای شعرش ب‬ ‫بتعع ر لذ‬

‫عشععق و شععب بار‬

‫معهعای جهتععع داریعد و بعا «گعل» و «کرم» در معهای‬ ‫هاهریشا تهاسب و همودای یدارید‪ .‬با وداید دوبارهی‬ ‫شعععر درم یابسم ک «گل» و «کرم» معهای فراتر از معهای‬ ‫هاهریشععا دارید؛ لذا یک سععمبل هتعع هد‪ .‬گل سععمبل‬ ‫کالسععسک زیبای زیای و کرم سععمبل مرگ زوال و یسز یل‬ ‫تهاس‬

‫ادب سمبدلست‬

‫در شععر فرایت شکل گرف ‪ .‬شاعرای از قبسل شارل بددلر‬

‫را یابدد م کهد‬

‫ررواز درم یورد‪ .‬ک ما‬

‫یاملتدس در ههر بدد ک در ده های‬

‫مردای (کرم=مار=غریزه جهت ‪).‬‬

‫رل ورلن رَمبد ماالرم و رل والری هرکدام سهم ب سزای‬ ‫در رسشععرف‬

‫این جهب‬

‫ادب داش ع هد‪ .‬واژه س عمبدلستععم را‬

‫م تدا برای تدصعسف هر شسده بسای ب کار برد ک ب جای‬ ‫اشعاره متع قسم ب مدضعدع‬

‫ی را غسرمت قسم و ب واسآ‬

‫مدضعدع دیهری بسا کهد‪ .‬الب سمبدلستم فق یشاید یک‬ ‫مضمد ب جای یک دیهر یست‬

‫ب ک اس اده از تصاویری‬

‫عسه و م مدس برای بسا عداطف و افکاری ای زاع اس ‪.‬‬ ‫اینها تهها یک از جهب های سمبدلستم یعه جهب ی ایتای‬ ‫ی بدد‪ .‬جهب ی دیهری هت‬

‫ک ی را سمبدلستم فرارویده‬

‫م ودایهد ک در ی تصععاویر عسه ب عهدا یمادهای ب کار‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪211 /‬‬

‫گرف م شعدد ک یمایهده ایدیش ها و احتاسهای ملدود‬ ‫ب ّا‬

‫شاعر یست‬

‫یرمای اسع ع‬

‫ب ک یمادهای جهای گت رده و عام و‬

‫ک جها مدجدد تهها یمای‬

‫یاق‬

‫از ی‬

‫اس ؛ جهای یرمای در فراسدی واقعس ‪ .‬هدس سمبدلستم‬ ‫فرارویده عبدر از واقعس‬

‫ک تصدیررردازی‬

‫ب یرما هاسع‬

‫این یدع شعععر و یدشعع ها را گهگ و یشعع‬

‫م کهد؛ یک‬

‫یش ه عمدی‪ .‬کاربرد این شسده ب وضدح در اشعار بددلر‬ ‫رمبد و ماالرم دیده م شعدد‪ .‬شععر هرکدام از این شاعرا‬ ‫در عسن شباه‬

‫ب یکدیهر دارای ویژگ های واص اس‬

‫ک م صعری ب شعر هریک م رردازیم‪ .‬سمبدلستم ایتای‬ ‫در شعععر بددلر یق‬ ‫یق‬ ‫واقعس‬

‫عمده دارد ول شععاید از ی عمدهتر‬

‫سعمبدلستم فرارویده باشد‪ .‬بددلر م کدشد ب فراسدی‬ ‫و جها یرمای راه یابد‪ .‬تک ای از شعععر گستععد‬

‫تایسدی بر این ادعاس ‪.‬‬

‫ی سج رسعععسد ک رهاه برد ب رویای گهگ جهای یرمای‬ ‫کاف یست ‪ .‬اما وق‬

‫دیسای یرمای اش برگزید در یغاز م دج شععد ک در ورای‬ ‫جها واقع چسزی جز یستع ع‬

‫داش باشد ب یک ی سج گسری دیهر رسسد ک جها یرمای‬ ‫در درو هما والس یه‬ ‫ب یهای‬

‫ودد واقعسع‬

‫والس‬

‫اشععکال جها یرمای مدجدد در‬

‫را در ودد و در والئ ک در ودد سععاو اس ع‬

‫جاری کهد‪ .‬از این رو ماالرم رسشععدای سععمبدلستع‬

‫یامسده‬

‫م شدد‪ .‬مارسل رمد م گدید‪:‬‬ ‫«چسزی ک برو از شععاعرا را ب هم رسدید م دهد ی‬

‫جهای هم غایب دور ایهار مرده‬

‫برای متال سریدش‬

‫در ژرفای تد جههل عآریگسن م زیَد‬ ‫در این شععععر ی چ بددلر را افتعععد م کهد گستعععدی‬ ‫عآریگسن و رر رسچ و وم معشععدق اش یست ع ‪ .‬تصععاویر و‬ ‫یمادهای ک در این شععر اس اده شده اس‬

‫یشا م دهد‬

‫چسزی ک او در این شعر م جدید هما بهش‬

‫یامدجدد و‬

‫جها یرمای اسعع ‪ .‬هدس رمبد (یابغ یاشععکسبا) هم مایهد‬ ‫بددلر و ورلن رس از کهار گذاش ن یدع سه‬ ‫ک عداطف و احتعاسعات‬

‫شعر این بدد‬

‫را ی تدصسف ب ک القا کهد‪ .‬در‬

‫زمسه ی سعمبدلستعم ایتای روش بددلر و ورلن را در رس‬ ‫و ی را گتع رش داد‪ .‬اما او در زمسه ی سععمبدلستععم‬ ‫بتعسار مهمتری داش ‪ .‬رمبد در معروسترین‬

‫شعر ودد یعه «کش‬

‫مت » همایهد شعر «گستد»ی بددلر‬

‫سعععع دارد بهشع ع‬

‫یرزوی و جها یرمای ودد را ب‬

‫ودایهده القا کهد‪ .‬برجتع ترین و یدجدترین شععاعر در مسا‬ ‫یمادگرایا اس ا ماالرم اس ‪ .‬یظری سمبدلستم فرارویده‬ ‫ماالرم ریشع در هما حس یارضععای‬ ‫دیهر شععاعرا سععمبدلست ع‬ ‫راس ع‬

‫ک رابآ‬

‫را قآع کهد و در درو ودد یدع‬

‫ب وجدد یورد و با ت س‬ ‫یست ع‬

‫اسع ع‬

‫و در درو یستع ع‬

‫قرار دارد‪ .‬در ی سج کار شعاعر این اس‬

‫یسسای س دهسده یفریقای سدزا‬

‫فرارویده یق‬

‫و والس یستع ع ‪ .‬اما ب‬

‫رشع ع هرم این یقسن ک جها یرمای ح من باید وجدد‬

‫اسع‬

‫گرف‬

‫ک روش عقل و مهآق را در راه یاف ن‬

‫از واقعس‬

‫دارد ک‬

‫داش ع هد‪ .‬ماالرم در راه یاف ن‬

‫قایع کههده برای ی چ یرزوی‬

‫را داش ع‬

‫ب این‬

‫ک ایتعا از طریق ی ها از شععر وداس تا راه ح‬ ‫ارائ دهد‪».‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪212 /‬‬

‫و ب تشعریح تکهسکهای داسع ا یدیت ودد م رردازید‪ .‬ب‬

‫فراداستان‬

‫بسا دیهر فراداسع ا در مرز بسن داس ا و یقد قرار م گسرد‬ ‫و همسن مرز ب مدضدع اص‬

‫ساحل نوب‬

‫فراداسع ا رس‬

‫این یثار تبدیل م شدد‪.‬‬

‫از هر چسز بر داس ای بدد ودد تاکسد دارد‬

‫و با اس اده از مدارد زیر ب هدس ودد م رسد‪.‬‬ ‫ع مدرد وآان قرار داد م اطب‪.‬‬ ‫ع ترکسب کرد سبکها و ژایرهای م او‬

‫یهارش ‪.‬‬

‫ اههار یظر دربارهی سععایر یثار داس ع ای ب عبارت دیهر‬‫ب جای تق سد از جها تق سد از رمای دیهر‪.‬‬ ‫ و ق کرد شع صس های ک در رما در حال وداید‬‫زیدگ ودد هت هد‪.‬‬ ‫ع یگاه کرد ِ وددیگاه م اطب از تصهع بدد داس ا ‪.‬‬ ‫ اسعع اده از زاوی دیدی ک سععسر روای رما را از بسرو‬‫قالب داس ای م دقف م کهد‪.‬‬ ‫ یغاز کرد و رایا داد داسعع ا با بلِهای دربارهی‬‫قداعد داسعع ا یدیتعع و مدرد کاوش قرار داد ی ها برای‬ ‫یشا داد کاربرد فراداس ا در زیدگ واقع ‪.‬‬ ‫فراداس ا شک‬

‫از بازی اس‬

‫ک ب گ ی باو سن قاب س‬

‫ای قاد از یارسععای های سععساسعع و اج ماع را داراسعع‬ ‫برهمسن اسعاس یدیتهده ب مثاب یک بازیکن قداعد داس ای‬ ‫را کهدوکاو م کهد تا یشععا دهد ک ایداع داسع ا در دیسای‬ ‫فراداس ع ا شععرح داس ع ای اس ع‬

‫راجع ب داس ع ای دیهر‪.‬‬

‫یدیتهده در این ژایر مرز دیسای داس ای و دیسای واقع را از‬ ‫بسن م برد و گاه ودد یسز ی ب عهدا یک از ش صس ها‬ ‫ب ک ب عهدا یدیتععهده وارد دیسای داسعع ای م شععدد ‪.‬‬ ‫فراداسع ا در حسآ ی ادبسا‬

‫رتایدگرایای قرار م گسرد‪ .‬ب‬

‫گ ی وی سام گس وددارجاع بدد رما های معاصعععر‬ ‫فراداس ا اس ‪.‬‬ ‫در فراداسع ا راوی دربارهی داسع ا و شععهردهای‬

‫بلِ‬

‫کرده و ب طدر وددیگاه و قاعدهمهد تدج م اطب را ب‬ ‫سعععاو ه بدد اثر ج ب م کهد تا تقابل بسن واقعس‬

‫و‬

‫داس ا را یمایا سازد‪ .‬در فراداس ا گاه یدیتهده در کهار‬ ‫رسریگ اص‬

‫چهدیه و ق داس ا و رما را روای‬

‫کرده‬

‫واقع چ یقش دارید‪.‬‬ ‫بازی یدع رف ار یظاممهد اس‬

‫ک همگدی با ساو ارهای‬

‫جها واقع دارد و از سععدی دیهر معسارهای رذیرف شععده‬ ‫را زیر را م گذارد و واقعس رذیری و الزام را ب چال‬ ‫م کشععد‪ .‬از یمدی های فراداس ع ای م تدا ب «ز س ع دا‬ ‫فرایتععدی» از جا فاولز اشععاره کرد ک متع قسم ودایهده را‬ ‫مدرد وآعان قرار م دهد و م گدید‪ :‬رما یدیس ممکن‬ ‫اسعع‬

‫هم چسز را یداید ول با تالش فراوا چهسن وایمدد‬

‫م کهد ک هم چسز را م داید‪ .‬اما من در دورا یلن رن و‬ ‫روال بار‬

‫زیدگ م کهم و اگر قرار اس ع‬

‫این یک رما‬

‫باشد هرگز یم تداید رمای ب معهای مدر این ک م باشد‪.‬‬ ‫از یمدی های دیهر فراداسع ا م تدا ب رما ایکتبازی از‬ ‫ع‬

‫عبدالرضعای اشاره کرد ک در ی یدیتهده ی ب عهدا‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪213 /‬‬

‫یک شع صععس‬

‫ب ک ب عهدا یک یدیتععهده وارد داسع ا‬

‫م شدد و اینطدر بسا م کهد‪ :‬مسزگرد در ّهن من اس‬ ‫هم از هم شعاک اید از من بسش ر! در کاس‬ ‫برراسعع‬

‫سرم مس سهه‬

‫از یرشععام گرف تا یریا و مایکل و یقا بارا و‬

‫کسمسعا سعععلر و الرا و مادرش هم و هم دور مسز‬ ‫یشعتع اید و دارید سسهار دود م کههد سرم درد م کهد از‬ ‫بس ک سرم داد کشسدهاید یرشام با صدای یشت م گدید‬ ‫قهرما تد مریض اس‬

‫ع ! مثل دک ر هایسبال تد سکد‬ ‫الرا یککاره رابرهه م ررد‬

‫برهها واقعن چهدشیور اسعع‬

‫تد حرسهاش و یم گذارد ادام دهد م گدید ی بدم‬ ‫م یید از یدمها الک ودن الک مرد ک مثل رشععکل‬ ‫ری‬

‫تد فس مهام ها واقعس‬

‫بد اس‬

‫یرشام! اص ن یدم‬

‫ک بد و ودن یدارد هم یک جدرهای گُ اید فق اُدک ن‬ ‫زدهاید ای ظار یداشعع باش ع‬ ‫حقسق‬ ‫بمالد‪.‬‬

‫را ک ما کهد یا در یهای‬

‫هم مثل بقس یدیتععهدهها‬ ‫فق برا لدلس ا جدا‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪214 /‬‬

‫جهگافروز ب ی رش‬

‫دادا و سورئاليسم‬

‫را زد و زمسه را برای تکدین جهب‬

‫سعدرئالستعم یماده کرد‪ .‬از رسشهاما مک ب دادئستم «هایس‬ ‫یرپ» رسکرهتراش یقاش و شععاعر بدد ک در یفریه‬

‫هرا هارنی‬

‫یدع یثارش ودیشع ن را ب هدای‬

‫هم‬

‫«قاید تصادس و ات اق»‬

‫م سعپارد‪ .‬مارسل دوشا یسز ک اب دا ب شسدهی فدتدریت‬ ‫کار م کرد و رس از کهار گذاش ن تاب دی مشهدر وی ب یام‬ ‫«در حال رایسن یمد از ر » ب جهب‬

‫ک‬

‫دادائستعم رسدس‬

‫با هری چ سعازما یاف و رسعم یشده م الف اس ‪ .‬وی‬ ‫بر چهره بدل ژورکدیدیا مدیالسزا اثر داویهچ سععبس‬

‫افزود‬

‫و ی را چد اثر یقاشعع ودد عرضعع کرد‪ .‬رس از یهرش‬ ‫ای قادی در تصععدیر ک گدی م وداس ع یدش ع روی یک‬ ‫ت‬

‫را بپدشععاید مردم حسر‬

‫اعالیا‬

‫زده شععدید هدس‬

‫دوشععا یسز همسن بدد و این چهرهزدای را تدهسن ب ودد‬ ‫از فعاال جهب‬

‫مدیالسزا ت ق کرد‪ .‬ماکس اریتع‬

‫دادائستم‬

‫در یلما بدد‪ .‬ی تعع سن اثر او ب یام «دو کددك در معرض‬ ‫تهدید یک ب بل» م ج‬

‫م شععدد‪ .‬تان سععههسن و وای و‬

‫دروازه برجت گدی ای عسهس‬

‫ب مهظره رویاگدی م دهد و‬

‫در هما حال یدم را از تماشای تضاد بسن ش س شبس سازی‬ ‫و ش ع س واقع ب حسر‬

‫درم یورد‪ .‬دادا جهب‬

‫ههری ک‬

‫ب عهدا طغسای در برابر سععرودردگ های یاش ع از جهگ‬ ‫جهعای اول بدد تعا ‪ 1922‬ادام یاف ‪ .‬دادا هرچهد عمر‬ ‫دادا در لغ‬

‫ب معه اسععب چدب اس ع‬

‫ک کددکا بر ی‬

‫سعدار م شدید‪ .‬دادائست ها در اب دا شاید بدین دلسل چهسن‬ ‫یععام ب مدردی را برای جهب‬ ‫بعدینوسعععس‬

‫طبسع‬

‫ودد ای عان کردیععد تععا‬

‫و جها بسه ودد را مب ه بر ی‬

‫مهلصعر ب فعالس‬

‫فدقالعادهای از ودد ب جای گذاشعع‬

‫کرد در اب دا بسشعع ر‬

‫ادب بدد تا در زمسه های بصعری‪ .‬سپس‬

‫و مدجب شععد ک‬

‫جهب های ههر رسشع از مسثاقها ارزشهای فرههه دیریه‬ ‫را ب چال‬

‫ارزشها قرار دههد‪ .‬این مک ب ک برای ی تعع سن بار در‬ ‫سععال ‪ 1916‬در زوریخ یغاز ب فعالس‬

‫کدتاه داشعع‬

‫و فق‬

‫در چهد شععهر م مرکز بدد تأثسر‬

‫گسرید‪ .‬دادائستععم را م تدا زایسدهی یاامسدی‬

‫اضعآران و هرج و مرج یاشع از یدمکش ها و وراب های‬ ‫جهگ جهای اول دایتع ‪ .‬دادائستم زبا حال کتای اس‬ ‫کع بع رایداری و دوام هسچ امری امسد یدارید در واقع‬

‫این مک ب ی دّ ودد را ب ههرهای تجتععم و سععپس ب‬

‫دادائستم با هم چسز م الف اس‬

‫ههرهای یمایش و مدسسق تدسع داد‪.‬‬

‫رسروا این مک ب طغسای بر ضد ههر اوالق و اج ماع بدد‪.‬‬

‫در مجمدع دادائستعم یک مدقعس‬

‫واص ّهه از بسزاری و‬

‫شععک و تردید و بدگمای و فروری ن ارزشهاسعع‬

‫ک‬

‫همزمعا بعا جهگ جهای اول در ارورا شعععکل م گسرد‪.‬‬ ‫دادائستعععم با ی‬

‫ارزشهای ارورای صعععهع‬

‫شعععده و‬

‫ییا م وداس ع هد بشععری‬

‫ح‬

‫با دادائستم‪ .‬غرض‬

‫و در یغاز ادبسا‬

‫را از زیر یدغ‬

‫عقل و مهآق و زبا یزاد کههد و ب شععک چد بهای این‬ ‫مک ب بر ی‬ ‫بر ی‬

‫بدد یاچار م بایتع‬

‫شسدهی کار ودد را هم‬

‫اسعع دار و عبار های غسرقابل فهم ایشععا کههد‪ .‬در‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪215 /‬‬

‫ایقالب ب رسامدهای یاگدار جهگ‬

‫واقع دادا واکهش ع اس ع‬

‫جهای اول‪ .‬با شععروع جهگ ای شععار ک انها و مجال‬ ‫م دقف شععد و این امر سععبب رکدد ادبسا‬ ‫ح‬

‫شععد‪ .‬اوضععاع یاب سععاما و یش ع‬

‫و ههر در جها‬ ‫افکار ههرمهدا را‬

‫ارورا رواج یاف ‪ .‬در واقع این مک ب واکهشعع ایقالب در‬ ‫برابر رسامدهای جهگ جهای ملتععدن م شععد‪ .‬در حدود‬ ‫سعال ‪ 1921‬مسالدی گروه از دادائستع ها ب سعرررس‬ ‫«ییدره برتد » )‪ (Andre Berton‬از گروه دادا جدا شععدید و‬

‫مشعدش کرده بدد‪ .‬در هما سعالها یدجدایای را ب عرص‬

‫مک ب با یام سعدرئالستعم را رای گذاری کردید‪ .‬سدرئالستم‬

‫اج ماع یهادید ک بالفاصعع از یغدش وایداده و مدرسعع‬

‫در برابر تمد غرن؛ چراک اعضای‬

‫رهتپار مسدا های جهگ م شدید‪ .‬روشن اس‬

‫ک ی ها در‬

‫بدو ورود ب جامع با چ صععله های مداج م شععدید؛‬ ‫صله های مایهد مرگ یابددی ویرای‬

‫ق ل و ود ریزی و‬

‫در واقع عصسای اس‬

‫این مک ب کتععای بددید ک دورا یدجدای ی ها با جهگ‬ ‫جهای اول مصععادس شععده بدد‪ .‬از یظر این افراد تمدی ک‬ ‫عامل ایجاد جهگ و ویرای اسعع‬

‫ب هسچوج قابل اع ماد‬

‫اسععار ‪ .‬این عامل سععبب شععد ی ها ب هم قراردادهای‬

‫یبدد‪ .‬ب همسن سبب این یدجدایا با ایقالب فکری و ههری‬

‫ههری بدبسن شدید و این قدایسن‬

‫در قالب مک ب سدرئالستم اع راض ودد را ب این تمد و‬

‫اج ماع‬

‫سعساسع و ح‬

‫را عامل جهگ و ویرای بدایهد‪ .‬ییا امسدی ب بازگشع ع‬ ‫ثبا‬

‫و یرام‬

‫جها یداشعع هد‪ .‬از این رو رس از جهگ‬

‫جها صعرفن «مادی» یشعا دادید‪ .‬مک ب سدرئالستم تدج‬ ‫ویژهای ب قدای روح ایتعععا دارد‪ .‬سعععدرئالستععع ها‬

‫واکهشعع یاگهای و ویرایهر از ودد یشععا دادید و مک ب‬

‫م کدشعسدید با کمک این یسروها شعرای یاب ساما زیدگ‬

‫دادائستععم را رای گذاری کردید‪ .‬هرچهد دادائستععم گرایش ع‬

‫ودد را تغسسر دههد‪ .‬ب عقسده ی ها اگر یسروهای رهها روح‬

‫زودگذر بدد و در سععال ‪ 1922‬ب طدر غسر مه ظرهای ب رایا‬

‫ایتعا یزاد شدد دس ساب ب یک زیدگ به ر چهدا دور از‬

‫رسسد‪ .‬معهذا بر حرک های ههری بعد از ودد تاثسرا‬ ‫تدجه گعذاشععع ‪ .‬مسا مک بهای افراط‬

‫قابل‬

‫ای ظار ی داهد بدد‪ .‬ی ها زیدگ بر مبهای عقل را یاکاریمد‬

‫دادائستعععم‬

‫م دایتعع هد‪ .‬سععدرئالستعع ها در یغاز کار در مقابل افکار‬

‫افراط ترینشعا اسع ‪ .‬دادائستعم یدع ضدههر و ایقالب‬

‫دادائستعع ها ایتعع ادید؛ چراک بر والس دادائستعع ها ک‬

‫برای تغسسر و سعاو ارشعکه م اهسم ههری اسع ‪ .‬دادائستم‬

‫ب طدر ک‬

‫مجمدع ای معهادار از ههر ابزورد (ردچگرای ) یسه ستعععم‬

‫وداها ایجاد تلدل در ادبسا‬

‫ضعدی‬

‫با عقل ک سشع شکه‬

‫ضعدی‬

‫با اصعدل شهاو شده ههر اس ‪ .‬دادائست ها هم‬

‫چسز را مت ره م کردید ح‬

‫تاکسد بر شایس و تصادس و‬ ‫وددشا را‪.‬‬

‫دادا از جم حرک های مهم بدد ک جهب‬ ‫(سدرئالستم) در راریس از ی یشأ‬ ‫«سععدر» )‪ (sur‬در لغ‬

‫ادبسا‬

‫و ههر را ایکار م کردید سعدرئالست ها‬ ‫و ههر بددید‪ .‬ی ها با عقاید‬

‫ردچ و کدرکدرای دادائست ع ها م الف بددید و راه برای‬ ‫رسسد ب رس هاری را جت وجد م کردید‪ .‬سرایجام ی ها‬ ‫رس ع هاری را در یزادی مآ ق ایتععا از هم قسد و بهدهای‬

‫فراواقعگرای‬

‫گرف ‪.‬‬

‫ب معه «روی» و «رئال» )‪ (Real‬ب‬

‫اج ماع و فردی یاف هد‪.‬‬ ‫سعدرئالستع ها برای گریز از جها واقع ب واقعس‬

‫دیهر‬

‫رهاه بردید ک در ورای واقعس های هاهری وجدد داشعع ‪.‬‬

‫معهای «حقسق » اس ‪ .‬بهابراین سدرئالستم ب معهای «ورای‬

‫این جهب‬

‫واقعس » یا «ی سدی واقعس » اس ‪.‬‬

‫ر یاف ن ارزشهای تازهای بدد ک ب داید زیدگ به ری را‬

‫سععدرئالستععم مک ب اسعع‬

‫«ههری و ادب » ک در فاصعع‬

‫هم ارزشهای ایتای را ی‬

‫ب ارمغا یورد‪ .‬ی ها این واقعس‬

‫یم کرد ب ک در‬

‫مآ ق را در یزادسععازی‬ ‫ک مباحِ «فروید»‬

‫جهگهای اول و دوم جهای در «ارورا» شکل گرف ‪ .‬زادگاه‬

‫ّهن از هم قسدد یاف هد‪ .‬دیری یهذش‬

‫این مک ب کشععدر «فرایتع » بدد‪ .‬این جریا فکری در ادام‬

‫درباره «یاوددیگاه ّهن» تدج سععدرئالستعع ها را ب ودد‬ ‫وددیگاه‬

‫«مک ب دادائستععم» ب وجدد یمد‪ .‬دادائستععم مک ب ردچگرا و‬

‫ج ب کرد‪« .‬فروید» ّهن بشععر را ب سعع ب‬

‫هسچایهار بدد ک در سععالهای رس از جهگ جهای اول در‬

‫یاوددیگاه و یسم یگاه تقتععسم م کرد و مع قد بدد ک ب‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪216 /‬‬

‫یاوددیگاه ّهن اگرچ شهاو شده یست‬

‫دوسع ای‬

‫اما تأثسر فراوای‬

‫کردید و ب سععبب شععرک‬

‫ب «یمریکا» مهاجر‬

‫بر فعالس های یگاهای ایتعععا دارد‪ .‬او تج گاه ضعععمسر‬

‫یکرد در جهعگ مدرد ب مهری واقع شعععدید‪ .‬جهگ ب‬

‫یاوددیگاه را رؤیا تدّهم و ههر م دایت ‪ .‬سدرئالست ها با‬

‫سععدرئالستع ها فهماید ک اگرچ روش ی ها در دیسای ههر‬

‫تدج ب این مآ ب اهمس‬

‫ویژه ای برای ودان و رؤیا‬

‫تأثسرگذار باشععد اما یم تداید در زیدگ واقع‬

‫تدایتعع‬

‫قائل بددید‪ .‬ی ها م کدشعسدید با کمک ودان (مصهدع یا‬

‫کارسععاز باشععد‪ .‬از سععدی دیهر هرزهیهاریها و ررداو ن ب‬

‫عادی قابل‬

‫متائل شهدای در یثار یقاش و مجتم سازی و یسز سرود‬

‫از ّهن کع در حال‬

‫طبسع ) بع ی ب‬ ‫دسع رس یست‬

‫یابهد‪ .‬بسش رین تج‬

‫دس‬

‫سدرئالستم در‬

‫ههر مربد ب «شعععر» اس ع ‪ .‬ی ها شعععر را رکن اسععاس ع‬

‫مردم را از ی ها رویگردا کرد‪.‬‬

‫شعععرهای از این دس ع‬

‫سععرایجام این مک ب ادب ک تدایت ع‬

‫زیدگ م دایتعع هد‪ .‬از این رو ی ها ب «رما » و «داسعع ا‬

‫تازه تلدال‬

‫کدتاه» تدج چهدای یشععا یدادید زیرا ب عقسده ی ها تهها‬

‫‪1947‬م بع ایزوا کشعععسده شعععد و کم کم از مسا رف ‪.‬‬

‫در شعععر اس ع‬ ‫دسعع‬

‫ک م شععدد مجال بسش ع ری برای ت سّل ب‬ ‫یماید ک دیهر ههرهای بصععری مایهد‬

‫یورد‪ .‬یاگ‬

‫«یقاشع » «تئاتر» «سعسهما» و «مجتعم سازی» یسز در حسآ‬

‫شععاو‬

‫زیادی در ادبسا‬

‫با و ق هرفس های‬

‫و ههر ب وجدد یورد در سال‬

‫ترین یثاری ک در زبا فارس ع تل‬

‫تاثسر مک ب‬

‫سعدرئالستعم یهاشع شعده «بدس کدر» و «س قآره ود »‬ ‫یدش «صادق هدای » بدده اس ‪.‬‬ ‫عبدالرضای یسز یثاری در این زمسه ردید یوردهاید؛ ب‬

‫کار سععدرئالستعع ها قرار گرف ‪ .‬سععدرئالستعع ها برای‬

‫ع‬

‫یفریه های ههری ودد از ابزار و روشهای واص اس اده‬

‫عهدا مثال شعر «یقاش» از ک ان «حکم _س»‪:‬‬

‫م کردید‪ .‬یک از این روشها یهارش وددکار بدد‪ .‬ی ها‬

‫با هما ایهش های ک من الغرش کرده بددم‬

‫با ّهه یسم هدشسار بدو هرگدی طرح و ت کری شروع ب‬

‫یک ص ل از الی کاغذها‬

‫یدش ن چسزهای م کردید ک در ی للظ از ّهنشا عبدر‬

‫اص ن ودد س باشد‬

‫م کرد‪ .‬در این روش ب‬

‫هشععسار ّهن هسچگدی دوال‬

‫بردار ک ی‬

‫ح من هما ق مد ک داده بددم دس‬

‫یداش ‪.‬‬

‫و ی جعب ی ریگ را بردار ک من ک‬

‫ی تعع سن اثری ک ب این شععسده یهاشعع شععد «مسدا های‬

‫ص ل را سهجاق کن روی بدم‬

‫مغهاطست » اثر مش رك «ییدره برتد » و «فس سپ سدرد» بدد‪.‬‬

‫حاال بهشسن روی هما صهدل ک از لهت ا یمد‬

‫روش دیهر ی ها «یفریه های گروه » بدد‪ .‬در این شععسده‬

‫من هم در این رارك دریدش‬

‫و‬

‫یسم کاره مه ظرم‬

‫یک از افراد ک م یا جم ای را روی کاغذ م یدشعع‬ ‫افراد دیهر بدو یگاه از یدش ع ی ر قبل مآ ب را بر ی‬ ‫م افزودید‪ .‬ی تععع سن یمدی این یدع یفریه‬

‫جم‬

‫زیر‬

‫اسع ‪« :‬الش ودشهدار شران تازه وداهد یدشسد‪ ».‬واضح‬ ‫تا چ حد از اصدل یهارش ب دور بدد‪.‬‬

‫اس‬

‫ک جمال‬

‫ثب‬

‫رؤیاها تصععدرا‬

‫زود باش!‬ ‫چهد سعرشعاو ی کم زرد هم بهذار دم یسمای ک باالی‬ ‫ص ل م کش واکت ری‬ ‫رسزمسه چهد درو‬

‫و اوهام رهاه برد ب مداد م در و‬

‫هسپهدتسزم برای قرار گرف ن در حال‬

‫بر یسمک‬

‫و تع و ایجاد حال‬

‫ل‬

‫کن برگهاش تدی هدا باشععد‬

‫عال س‬ ‫حاال یسمک‬

‫شبس ب او الل مشاعر از دیهر کارهای سدرئالست ها بدد‪.‬‬

‫رایسن هما ص ل کار بهذار‬

‫و مردی ک عاشق یشت باشد مه ظر‬

‫بععا شعععروع جهععگ جهععای دوم و رسدسععع ن گروه از‬

‫یارش یسامده رس و های صدرت‬

‫سدرئالست ها ب «حزن کمدیست » رف رف مسا اعضای‬

‫یم یید رس رس‬

‫این مک عب او الفات ب وجدد یمد‪« .‬برتد » و جمع‬

‫از‬

‫رف بددم برا‬

‫ی داهد یمد بسش ر لآ ن‬

‫زیاد کن‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪217 /‬‬

‫اص ن ودد‬

‫بسا داول این کادر و وسالم راح‬

‫کن‬

‫در این اثر ما با یک فضعای سعدرئال مداج هت سم فضای‬ ‫سععسال مسا وسال و واقعس ‪ .‬گدیا راوی در وسال ودد با‬ ‫معشععدق غایب‬

‫حرس م زید و از او م وداهد ک شععروع‬

‫کهد ب یقاش کشسد و ح‬

‫ب او ایده م دهد‪.‬‬

‫اما در سآر رایای شعر‪:‬‬ ‫«اص ن ودد‬

‫بسا داول این کادر و وسالم راح‬

‫کن»‬

‫شعععاعر م اطب را دچار تردید م کهد ک ییا این ودد‬ ‫راویس‬

‫یا معشدق ی اوس‬

‫ک مشغدل ب یقاش س‬

‫ک‬

‫با ایده راوی روی بدم یقاشع م کشععد‪ .‬ب عبارت فضعای‬ ‫و ق شعده در م ن طدریس‬ ‫برای م اطب روشعععن یستعع‬

‫ک مرز مسا ت سل و واقعس‬ ‫ک این ب یدع م تداید‬

‫برگرف از مک ب سدرئالستم باشد‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪218 /‬‬

‫م شدد‪ .‬درواقع افتای داس ای س‬

‫اسطوره‬

‫ب‬

‫ک با ما ادام داش‬

‫به ر‬

‫شعععکلهای گدیاگد تغسسر م کهد و برای شعععهاو‬ ‫وددما یاگزیریم ک اسآدرهها را بشهاسسم‪.‬‬

‫پویان فرمانبر‬

‫اسععآدرهشععهاسعع دایشعع اسعع‬

‫تاری‬

‫ک ب حرک‬

‫اسععآدرهها و جایهاهشععا در جامع م رردازد‪ .‬الزم ب ّکر‬ ‫اس ع‬

‫ک امروزه ب ع م افتععای ها «مس دلدژی» و ب افتععای‬

‫«مسِ» م گدیهد‪ .‬افتای را در ادبسا‬ ‫چراک عدم شهاو‬

‫یسز باید جدی گرف‬

‫از افتای یعه بازتدلسد چسزهای ک از‬

‫قبل وجدد داشع اس ‪ .‬مث ن اگر یثار عاشقای ی امروزی را‬ ‫ب دایسد درو مای ی اکثرشعا ب هسچ والقس‬ ‫و فرهاد» اسعع‬

‫مثل «شسرین‬

‫و یا اگر ب سععراغ یثاری بروید ک مدتسف‬ ‫ب شک رگ های از افتای ی رس م‬

‫مقسد ی ها ای قام اسع‬

‫و سععهران را مشععاهده م کهسد‪ .‬مهظدر این اسعع‬ ‫شعهاو‬

‫ماهس‬

‫ک با‬

‫اسآدره م تدایسم از اسآدرهها تأثسر والق‬

‫بهسریم و یثارما را با برقراری بسهام هس‬ ‫ی ها ب سععم‬

‫و غ ودای از‬

‫تازگ ببریم ی ایهک با تکرار ی ها تدلسد‬

‫ایبده مسِ کهسم‪ .‬ب عهدا مثال در شععععر «لسالو» اثر ع‬ ‫عبدالرضعای‬ ‫و ریشعع ای‬

‫واژهی «اسععآدره» از زبا سععام یمده اسعع‬

‫ههعدوارورعای دارد؛ م گدیهد این واژه از «سعععدترا» ک‬ ‫سعایتععکری‬

‫اسع‬

‫و یا از هستع دریای یدیای و اسع دری‬

‫اسعآدره م او‬

‫یق‬

‫بدده شعاعر کشف و‬

‫شععهدد ودد را با اس ع اده از اسععآدرهی «لس سِ» (لسال) بسا‬ ‫کرده اس ع ‪ .‬طبق گ ی ایجسل لس سِ اولسن زی بدد ک بر‬ ‫زمسن قدم گذاشع‬

‫و وصدصسات‬

‫با یدم برابر بدد‪ .‬ب دلسل‬

‫ایه ست ب معهای جت وجد و داس ا تکامل یاف اس ‪.‬‬

‫همسن برابری از دسعع درا‬

‫افتعای (معادل فارسع اسآدره) برای راسخ ب ررس های‬

‫ودا طرد شععد‪ .‬بعد از لس سِ حدا از دیدهی چپِ یدم زاده‬

‫واقع ای‬

‫یدم رسروی کهد‪ .‬ب این ترتسب مادر‬

‫هت‬

‫ب وجدد یمد‪ .‬مث ن در یدیا باس ا اگر ع‬

‫شععد تا از دسعع درا‬

‫را ب دلسل یاتدای ع م یم تدایتع هد درك کههد شع صس‬

‫اصععع‬

‫وارقالعادهای تعریف م کردید ک ررسعع های مربد ب‬

‫فرمایبرداری یداشع‬

‫این واقع را تدجس کهد‪ .‬اما امروزه ب دلسل رسشععرف‬

‫عمو‬

‫یدم رسروی یم کرد و از جایب‬

‫بشعععر لس سِ یارسدا و حدا ک عرضععع ای جز‬

‫این شععرِ فمهست‬

‫سعردمدار زیا عالم شد‪ .‬اما شاعر در‬ ‫م هدم شر و عشق را با یکدیهر ترکسب‬

‫فسزیک ب اکثر ی ررس ها راسخ داده شده و ش صس های‬

‫کرده اسعع‬

‫فراواقع افتای باوررذیر یبدده ب شکل دیهری دریمدهاید‪.‬‬

‫روشنفکر ک ب د اس‬

‫بهدید‪« :‬ی !»‬

‫اما همچها در ّهن‬

‫والصع اینک شهاو‬

‫اسآدره باعِ م شدد تا جها ما‬

‫یعه افتععای هاهر از بسن رف اسع‬ ‫مردم حضععدر دارد و ب زیرسععاو‬

‫فکری ی ها ی دّ کرده‬

‫اس ع ‪ .‬ب عهدا مثال اگر یام کتعع یرش باشععد یهاهما‬ ‫یتب‬

‫ب او م او‬

‫اس‬

‫چراک ش صس‬

‫یک از اسعععآدرههای کهن فارسع ع‬

‫یرش کمایهسر‬

‫در ّهنما تداع‬

‫تا قدر‬

‫ز ب اکرا گذاشعع شععدد؛ زی‬

‫را درك و ب ههجارهای رسرامد شععک کهسم؛ اینک چهدی‬ ‫رف ارهای ما در یاوددیگاه شععکل گرف اسعع‬ ‫زیرالی های فکری شبس یکدیهریم‪.‬‬

‫و چرا در‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪219 /‬‬

‫ليالو‬ ‫هزارا حرس دارد‬

‫اص ن چرا بعد ؟‬

‫هر قآره اشک‬

‫دیروز و امروز و هر روزم‬

‫ز م شدد زبا‬

‫هم واك و هم ین و اکتسژی‬

‫وق‬

‫هدا رو ک م ؟‬

‫ک اشک م بارد از تههای ِ لسال‬

‫شسآا ز اس‬

‫زما ز‬

‫زما ب یدم وفا یکرد‬

‫زمسن ز اس‬

‫وگری لسال ک شسآا بشد یبدد‬

‫زی ک جا ک م‬ ‫اشک ری‬

‫زیبای ِ دو رِ بعد ؟‬ ‫ی!‬ ‫معشدق من بعد صد هزار سال؟‬ ‫ی!‬ ‫اص ن چرا بعد ؟‬ ‫سریغاز لسال بدد‬ ‫یدم ک ام لا سسب م داد‬ ‫بر صدر‬

‫صاس او صدر حتان یدش‬

‫در یغاز ک م بدد‬ ‫و ک م یزد لسالو‬ ‫لسال و الال اال الو‬ ‫لسالو ک ب یدم گ‬

‫ال‬

‫حدا رو ک م ‪...‬؟‬ ‫زیا ِ زبا من لسالس‬ ‫و سآر ک سدراخ م کهد ص ل را لسال‬ ‫زبا قسام‬ ‫چادر‬

‫اس‬

‫و زبا قسام‬

‫اس‬

‫را بردار‬

‫ب رما ب این جم وایدم‬ ‫بهشسن رو این سآر و برو ج د‬ ‫قب و قب‬

‫را بز کهار‬

‫زیبای ِ دو رِ بعد ؟‬ ‫ی!‬ ‫معشدق من بعد صد هزار سال؟‬ ‫ی!‬

‫و زیا قسام م کههد‬

‫زبا ز‬ ‫بر این ص ل‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪221 /‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪221 /‬‬

‫يك توضيح‬ ‫در این شماره از مج عالوه بر یثار «امسرحتسن جاویدمهر»‬ ‫از یثار «هامد حتعسه » هم اسع اده شده اس ‪ .‬دو یقاشعر‬ ‫اول اثر امسرحتعسن جاویدمهر و رهج یقاشعر بعدی م ع ق ب‬ ‫هامد حتسه س ‪.‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪222 /‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪223 /‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪224 /‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪225 /‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪226 /‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪227 /‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪228 /‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪229 /‬‬

‫وق‬

‫وآر م که‬

‫وآا هم چاشه ِ کار م شدد‪ .‬ما از وآا‬

‫یم ترسععسم و ودن م دایسم اگر اشع باه یکهسم ملال اسع‬ ‫گام ب رس‬

‫برداریم بتسار سع کردیم ک ب یق‬

‫اما اش باه مثل ات اق اس‬

‫باشسم‬

‫م اف د! رس ههدز مثل همسش از‬

‫رسشههادها شما اس قبال م کهسم‪ .‬با ما در تماس باشسد‪:‬‬ ‫‪collegepublisher@kalejsher.com‬‬ ‫‪filesher@kalejsher.com‬‬ ‫چهعایچع مای سد مآالب ا در مج فایل شععععر و یا در ون‬ ‫سعای‬

‫کالج شععر مه شعر شعدد ی را ب ایمسل زیر ارسال‬

‫کهسد‪:‬‬ ‫‪Rooz@kalejsher.com‬‬ ‫اگر معایعلایعد بع ما بپسدیدید یا دیهر تریبد ها ما را در‬ ‫دس رس داش باشسد ب لسهکها زیر رجدع کهسد‪:‬‬ ‫وبتای‬

‫کالج شعر عبدالرضای‬

‫‪www.kalejsher.com‬‬ ‫‪-1‬روزیام _شعر‬ ‫‪/http://kalejsher.com/wordpress‬‬ ‫‪ -2‬رادید کالج شعر‬ ‫‪http://myradiostream.com/mobile/abdolreza‬‬ ‫‪eicollege‬‬ ‫‪ -3‬گروه کالج شعر در ت هرام‬ ‫‪EGg7MprT6https://telegram.me/joinchat/B‬‬ ‫‪wOSKwHDA0C-A‬‬ ‫‪ -4‬وبرهای مرتب با کالج شعر‬ ‫‪/https://www.instagram.com/aliabdolrezaei‬‬ ‫‪-5‬ص ل کالج شعر در ایهت اگرام‬ ‫‪http://instagram.com/kalej.sher‬‬ ‫‪-6‬ص ل ی کالج داس ا در ایهت اگرام‬ ‫‪/https://www.instagram.com/kalejdastan‬‬ ‫‪_7‬ص ل ی فایل شعر در ایهت اگرام‬ ‫‪Www.instagram.com/file.sher‬‬ ‫‪ -8‬کایال شاعرا و یدیتهدگا کالج‬ ‫‪https://telegram.me/aliabdolrezaie‬‬ ‫‪ -9‬دای دد رهج شماره ی مج فایل شعر‬ ‫‪http://kalejsher.com/magazines.php‬‬ ‫‪_11‬کایال س هرای های ع عبدالرضای‬ ‫‪pUCzlE3https://telegram.me/joinchat/DcC‬‬ ‫‪HuDjFvPPpDFw‬‬

‫‪_11‬کایال کارگاه شعر ع‬

‫عبدالرضای‬

‫‪https://t.me/joinchat/AAAAAEGNFFSxnA‬‬ ‫‪Rq_Qhmrg‬‬ ‫‪_12‬کایال سمسهارهای کالج‬ ‫‪dbzEeK2https://t.me/joinchat/AAAAAEG‬‬ ‫‪Eg9XUZFI‬‬ ‫‪ _13‬کایال کالج شعر در یدتسدن‬ ‫‪https://www.youtube.com/channel/UCRXer‬‬ ‫‪qyVzr_A6CmDLmalXPD‬‬ ‫‪_14‬کایال کالج شعر در یرارا‬ ‫‪http://www.aparat.com/Kalejsher‬‬ ‫‪_15‬کایال کالج شعر در ساوید کالود‬ ‫‪https://soundcloud.com/kalejsher‬‬ ‫‪_16‬فستبدك کالج شعر‬ ‫‪https://www.facebook.com/abdolrezaei‬‬ ‫‪_17‬تدیس ر‬ ‫‪https://twitter.com/Abdolrezaei‬‬ ‫‪_18‬ربا مجمدع یثار ع عبدالرضای‬ ‫‪Tlgrm.me/aliabdolrezaie1bot‬‬ ‫‪ -19‬کایال دیلگپ‬ ‫‪https://t.me/delegap‬‬

‫‪ -21‬کایال مبای داس ا یدیت (ع‬

‫عبدالرضای )‬

‫‪https://t.me/Dastanabdolrezaie‬‬ ‫‪ -21‬گروه کالج داس ا در ت هرام‬ ‫‪https://t.me/joinchat/AAAAAEPJ_ENtnWy‬‬ ‫‪UdvKeqA‬‬ ‫‪ -22‬گروه سازما یدیتهدگا مجازی در ت هرام‬ ‫‪XrL7jaT0MprUPL6https://t.me/joinchat/B‬‬ ‫‪bvBQ5B‬‬ ‫‪ -23‬ص ل ی سازما یدیتهدگا مجازی در ایهت اگرام‬ ‫‪https://www.instagram.com/sazmanemajazi‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪o/‬‬


‫فایل شعر ‪ /‬شمارهی دهم ‪231 /‬‬


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.