فایل شعر /شماره چهارم
1
فایل شعر /شماره چهارم
2
3
فایل شعر /شماره چهارم
سرمتن اوضاا خرابى دارد ادبيات ،هنوز حال هنر خراب اسا ،،ادیب و هنرمند ندارد ،قدها همه كوتاه شاده دلها دیلر! ساينما شااده شاورت ساریال تلویزیونى ،نقاشاى معاصار ایرانى تب وخيم دارد .تئاتر شاده ساان مدِ حجاب سايىى سُماقىها و حاال دیگر تماشاااارا واقعى خودِ بازیگرانند؛ بازیگرانى كه دیگر بازى با زیبا نمىكنند و امر زیبا مدام در اغماساا .،ترانهها اغلب بندِ تنبانىسا ،،خوانندهها نه صدا دارند نه سواد! اما تا دن ،بخواهد رو دارند .عدهاى دس ،و دل و پا مىدهند به وزارت خرهنگ و عدهاى ده مليو كه یك آنبوم بيرو بدهند .اپيدمى ساا
دارد كوالك مىكند ،حاال دیگر هرچه مهمل را كه در دهه هفىاد
فرارى داده بودیم از مى ،دوباره در شعر و داسىا و رما فارسى خانه كرده .چُسنانه پش ِ،چُسنانه پال مىكنند و مثل كيرى كه تنش پانىو كرده باشااند به خوردِ مردم مىدهند ،مردمى كه هر روز بيشااىر نمىفهمند و همه آ ها را قاضااى بزرگ مىنامند. پوپونيسم هنرى ،سوسونيسم ادبى همه را خواجه كرده جز شعر پيشروى فارسى كه هنوز پا نداده به مردم ،به س
،به باله،،
به تيراژ باال ،به عبا ،به اوسفندا ناطق! یعنى هرچه خود را جر مىدهند كه ساااده و بدیهىش كنند باز درمىرود و نمىخواهد كه طبق معمول باشااد اما هجمهى ژورنانيسم خرهنگى كه شعر بیسایه را تبليغ مىكند و مدام در خانهى همسایه دنبال شاعر اس ،نمىاذارد ،نمىداند شعرى كه سایه نداشىه باشد فس ،فودىس ،،نمىماند! هسىند خيلى شعرها كه در خوانش اول مخاطب را جذب مىكنند اما دیگر خوانده نمىشوند ،داسىا اجرا ندارند ،پروبلماتيك نيسىند ،از البيرن،هاى روا مونف برنيامدهاند ،شعرهایى كه بعد از مشاهده و تقليد ،یككاره نوشىه مىشوند و هراز به كشف نمىرساند ،زبا شاا اجرا ندارد بلكه حمّال ساوژهسا ،،انبىه برخىشاا ساخىار معنایى نصف و نيمهاى دارند اما فرم ندارند. ساایهى شاعر در واقع هما ساپورتر درزمانى مى اس ،،چيزى كه مخاطب خالق را وادار مىكند ااهى به شعر پناه ببرد و در خوانشهاى بعدى دوباره آ را بنویسد اما كدام مخاطب؟ كدام شاعر؟ ای ها كه خواند افهشا اس ،و نوشى پٌزشا !؟ نوشاى تنهایی میخواهد و خلوتی كه هراز در ميدا مهيّا نمىشاود .ميدا محل ساياس ،اس ،و سياس ،جز دروغ ندارد كه بنویساد ،هنر و ادبيات ساياسا،زده از تنهایى مىترساد ،ترساوها تنهایى را مهلكتری بيمارى ميمو مدر مىشناسند ،براى همي هيچ ترساویى تنها نيسا ،،آ ها ناچارند دروغ بنویساند ،دروغ بگویند و محبوب شوند .ای روزها فقط دروغگوتری ها یعنى ترساوتری ها قهرما مىشاوند .تنهایى دیگر برندى نيسا ،كه كسى را جذب كند ،ای روزها باله ،مُد اس .،هيچكس دكىراى تنهایى ندارد ،ظاهر همه تنهایند اما هنوز جامعهشاناساى توى بورس اس ،و در هيچ دانشگاهى تنهایىشناسى تدریس
4
فایل شعر /شماره چهارم
نمىشود .تنهایى خانقاهى درندش ،اس،؛ دانشگاهى كه تا بخواهى یادت مىدهد اما مدرك دسى ،نمىدهد كه به آ پُز بدهى. تنهایى عظم ،شااعر و نویسانده اس ،كه جز با جلب تنفر همگانى حاصل نمىشود .مدیاها كار را خراب كردهاند ،همه دنبال محبوبيىند كه جز محدودی ،نصايب نمىكند! محدودی ،وباى شعر اس ،و محبوبي ،مرگِ شاعر ،چو كه قدرت ریسك را از او مىايرد ،خواجهاش مىكند .ای ها را شاااعرا كانجى خوب مىدانند؛ شاااعرانى كه در همي مجلهى "فایل شااعر" به دنيا آمدهاند و فرداى شاعر را جور دیگرى مىخواهند .ما ای جا نمینویسايم كه موافقی پيدا كنيم ،دنبال مخانف ،كسى هم نيسىيم. خيلىها مىنویساند تا براى آ ها كه خوابيدهاند خوابهاى بهىرى تدارك ببينند ،اینا كلماتشا قرص خواب اس ،،مردم یله بر پشااىى ،كىابشااا را در دساا ،مىايرند كه بخوابند ،ما اما نه خواب داریم نه آرام! پس نه مىتوانيم به كسااى قرص خواب بدهيم نه آرامش .آنا كه ما را مىخوانند دنبال پاسا نيساىند ،پى سوال آمدهاند .ما نمینویسيم تا كسی به اعىقاد برسد .عقيده افيو اسا ،،م مئن ،میكند طوری كه در امني ،حاصاله احساس خ ر نمیكنی .هراز نخواسىه و نمیخواهيم كسی را بيدار كنيم ،فقط مینویسيم كه خوابتا را بههم بزنيم .در واقع كار ما سلب احساس امني ،از شماس.، هميشاه از هر ایسامی كه جمعی ترساو را ارد میآورد انزجار داشىهام .همه ى اسمىها دور هم جمع میشوند كه به هم تكيه كنند ،در واقع ای طورى از ترسهای خود فرار میكنند .كانج شاعر ای ها را مىترسااند چو كه ضادّ اسام و اسمىهاس ،،با كانج مخانفند چو خوابشا را به هم مىزند ،نمىاذارد كه در خواب بنویسند ،خواب را بنویسند .خواب و خمارى همه جا را برداشاىه ،اغلب دور منقلى مىنشاينند و وقىى زغالشاا حساابى سار مىشود یكىش را با ماشه برمىدارند و همچنا كه دارند عمرشا را مىسوزانند غيب ِ،كانج مىكنند كه تمام قد عليه خرهنگِ معاصر ایسىاده .برخى از ای غيباوها انبىه همنسل منند! یكىشا دیروز اف ،خوشحال باش! دشم بزرا ،دارد مىميرد ،افىم جز با زما دعوا ندارم كه اى كاش مردنى بود. یكى دیگرشاا پریروز پرسايد یعنى چه كه طى دو هفىه هشا ،كىاب تازه منىشار كردهاى؟ پرسايدم هيچكدامشا خواندهاى؟ اف ،كه ساالهاس ،دیگر نمىخواند ،و ای را طورى اف ،كه باور كنم نخواند فضيل ،اس !،بدبخىى قریب به اتفاق اهانى خرهنگ همي بیسااوادىساا ،،حسااادت هم دقيق از همي جا آب مىخورد ،اینا چرا ای اونهاند؟ چرا با آنكه مىرود باال، رقاب ،نمیكنند و خودشاا را باال نمىبرند بلكه او را هم مىكشاانند پایي !؟ حسادت سرطا هنر و ادبيات فارسىس ،،كاش ای خيل خرهنگى مىدانس ،هيچ شاعرى جاى شاعر دیگر را تنگ نمىكند ،دیگر كسى ملكانشعرا نمىشود ،شاه مردهس!،
علی عبدالرضایی
فایل شعر /شماره چهارم
5
6
فایل شعر /شماره چهارم
يك توضيح ادبيات نوى فارسای بوطيقا ندارد؛ درباره تاری شاعر معاصار ،زنداى شااعرانش ،بسايارانى قلم زدهاند اما هنوز كسى بصورت آكادميك به تأنيف و تشری مونفههاى تازه شعرى و ف ّ شاعرى نپرداخىه و مرجعى در دس ،نيس ،تا از ای طریق ،شاعرا و مخاطبا حرفهاى با تعاریف و مفاهيم شعرى آشنا شوند. كانج شعر تریبونیس ،كه علیعبدانرضایی از طریق آ ،تئوریهای ادبی خود را به بهىری بيا در اخىيار عموم قرار میدهد؛ تا آ ها كه عشاق ادبيات دارند ،بيشىر بدانند .او ااهی سخنرانیهایی برای كانجیها ترتيب میدهد كه "فضا زما مىنی در ادبيات نومدرنيساىى" یكی از آ هاسا ،و در ای بخش از مجله به صاورت مكىوب ارائه شاده اس .،ااهی هم پرسشهایى در كانج م رح میشاود كه از دل پاسا های صاوتى عبدانرضاایی م انب تئوریك و اساسی پياده شده و به مى تبدیل میشوند" .بازی زبانی" و "اشاارهای به مفهوم و مصاداق" نمونهای از ای م انب هساىند كه در ای بخش آمدهاند .به عالوهی ای ها؛ "ساخىار مىمركز و نامىمركز"" ،ادی ،شاعر" و "غلطخوانی" از جمله مباحث طرح شده توسط علیعبدانرضایی هسىند كه ای شماره از نظریات ادبياتی-عملياتی را به طرح آ ها اخىصاص دادهایم.
خاطره حاتمی
فایل شعر /شماره چهارم
بازی زبانی
7
مجموعهاى از بازیهاى زبانىساا .،حىا آزادى وقىى محقق مىشاااود كه آزاد باشاااى بازى دنخواه ،را انجام دهى، نوشى ،خواند ،خيال كرد و حىا كرد و هر چيزى كه به زبا مىآید ،مجموعهاى از قواعد و قواني زبانىساا ،كه مىتواند طى بازى تازهاى تغيير كند و موجب تونيد قواعد تازهتر و به روزترى شااود و ای اونه خود را با درك روز معاصاار كند .پس ما مدام با بازى زبانى ساار و كار داریم. ای كاه همه بازى زبانى را به تركيب و تجزیه كلمات با توجه به سيسىم همنشينى و جانشينى زبا محدود مىكنند، نشااا مىدهد هنوز تلقى كالساايكى از زبا دارند و از ای همه نظریهپردازى كه طى ساادهى اذشااىه در ای باره شااده بویى نبردهاند .بازى زبانى در هر ژانر هنرى وجود
بازی زبانی تكنيك بسيار مهمی در سرایش اس ،كه حىا در
دارد اما شاعر محلى اس ،كه بازىهاى زبانىاش در اوج و
اذشااىه و در ساابك هندی نيز كاربرد داشااىه اساا .،بازی
با غلظ ،شاادید انجام مى شااود ،در واقع یك شااعر تازه
زبانی ،شااعر را در زبا خودش تعریف میكند .اصااون
چيزى جز اجراى تازهاى از بازىهاى زبانى نيس.،
مباحثی كه ای روزها عليه بازی زبانی طرح مىشااود ،یك
بااه طور كلی بعااد از آغاااز ریاااسااا ،جمهوری محمود
عقبارد بزرگ اس ،و هدف اصلی شعر یعنی زبا محورى
احمدینژاد و با توجه به ساياس،اذاریهایی كه بر اساس
را از یاد برده اس .،كار شاعر بزرگ ای اس ،كه زبا نواو
ميا مایهسااازی اتفاق افىاد ،شااعر ماهي ،زبانی خود را از
و محاوره را از مردم روزاار خود بگيرد ،در آ دس ،ببرد،
دساا ،داد و صاارف تبدیل به ابزار بيا شااد و هنوز بر
شفافش كند و در وجه و هيئ ،بهىری مجدد به مردم ارائه
خصاال ،بيانگریش تاكيد میشااود .ای مساائله شااكساا،
دهد .بنابرای شااعر دو دههی اخير در حقيق ،شااعر منهای
بسايار بزرای در شعر فارسیس ،،به طوری كه سالها بعد
زبا محساوب میشود ،منظورم ای نيس ،كه زبا در ای
از ای دورهی شاعری به عنوا ورطهی شاكس ،و دورهى
شعرها نقش ندارد كه ای غيرممك اس ،،مىخواهم بگویم
ارتجا شعرى یاد خواهد شد.
كه زبا در شعر ای سالها تنها وسيلهی بيا اس ،و دیگر
بحاث بازی زبانی عموم ،درباره ی نو چيدما كلمات
تمركزى روی آ و كاركردهایش در مى وجود ندارد.
م رح میشااود .معمون نو جانشااينی و همنشااينی زبا ،
وقىى كه م از زبا حرف مىزنم خود زنداى را مد نظر
اتفااق های زبانی ایجاد شاااده ،نو كاركرد فعل و دیگر
دارم و وقىى از زبا شعرى صحب ،مىكنم ،كليه مونفههاى
واحدهای یك جمله را اار كه در جایگاه مرساومشا قرار
شعرى را كه در زبا اتفاق میافىد در نظر دارم ،در فرهنگ
نگيرند ،بازی زبانی میاویند .از نظر م اما ،بازی زبانی
ایرانى تلقى عميقى از بازى وجود ندارد و معمون وقىى
مبحث اساىردهتریس ،،از آ جا كه همه چيز بازی اس،؛
بازى پيشااوند یا پسااوند چيزى قرار مىايرد آ چيز را به
هر چيزی در مى ،زبانی محسوب میشود .بنابرای ،تعریف
مىكشااند و ای یكى از معضالت فرهنگ و ادبيات
بازی زبانی در شاعر پس،مدر و مدر و كالسيك از نگاه
فارسىس .،مثل عشق عميق و مقدس اس ،اما عشقبازى
م صحي نيس .،اساس ،تمام بازیهایی كه در مى انجام
سا حى و امرى مگو كه اغلب در نوشااىارشااا از پرداخى
میشااود زیرمجموعهای از زندایساا،؛ چرا كه مى ،خود
بادا دورى مىكننااد .در اصااال همااه چيز ای زنااداى
زندایس .،به عنوا مثال ،مى كالسيكی را در نظر بگيرید
سا
8
فایل شعر /شماره چهارم
كه راوی در آ دانای كل اساا،؛ در چني مىنی همهچيز
بازی زبانیساا .،به طور مثال ،نویساانده مردی را تصااور
سانگ شادهس ،،افعال عموم ماضی هسىند و همهچيز به
میكند كه به جای كاله ،یك شيروانی روی سرش قرار داده
نوعی منشى آسمانى دارند ،یعنی راوی خداییس ،كه همه
اسا،؛ فانىزی و سوررئانيسمی كه در ای فضاسازی وجود
چيز را میداند .ما در ادبيات مدر ،خدایی راوی را ساالب
دارد ،نوعی بازی زبانی محساوب میشود .اكثر زبا شناسا
میكنيم ،نو روای ،را تغيير میدهيم و دانای كل را تبدیل
اما ،بازیهای زبانی را به سايساىم جانشاينی و همنشينی و
میكنيم؛ یعنی داسااىا از زاویهی دید
اسااىفاده از اسااىعارهها محدود میدانند .در دههی هفىاد ما
دوربي روای ،میشااود یا به عبارتی ،هما چيزی روای،
بساايار به بحث بازیهای زبانی در ساايسااىم جانشااينی و
میشود كه شما میبينيد .زمانی كه راوی" ،م ناظر" باشد،
همنشاينی پرداخىيم .مثل ،م مینوشىم" :بچه از پله پایي
هما بخشی روای ،خواهد شد كه م ناظر آ را میبينم و
ریخ "،یا "كودك از ساارسااره پایي میریزد" .در ای جا
در واقع از آ خبر دارم ،به ای ترتيب شااعر و داسااىا
پایي آمد كودك از ساارسااره یا افىاد بچه از پلهها را ،به
چنادمىنی یا پلی تكسااا ،،خلق می شاااود .چندمىنی ،به
صارف سقوطشا ،به ریخى آب تشبيه كردهام .بنابرای ،بر
روای،هایی افىه میشااود كه در آ ها هر راوی ،صاادای
خالف نظر خيلیها كه تصااور میكردند در چني جمالتی
خاص خودش را دارد .قرارايری صداهای مخىلف در كنار
فعل در جای دیگر به كار رفىه اس ،،م با توجه به سيسىم
هم ،نوعی بازی زبانیساا .،بنابرای ،بازی زبانی در مى
جانشينى ،غریبهاردانى میكردم .به طور كلی ،اسىفاده از هر
زمانی اتفاق میافىد كه راوی دانای كل نباشااد ،مدام تغيير
چيزی در جای غيرمعمول و غيرطبيعی ،بازی اساا ،و اار
كند و یا چندی راوی و زاویه دید ،با هم و در هم تركيب
ای بازی در مى اتفاق بيافىد ،بازی زبانی به حساب میآید.
شااوند .مانند رما ایكسبازی كه در آ راوی مدام در حال
اارچه بازی زبانى ،فقط در رفىار غيرمعمول با مى خالصه
تغيير اسا ،،به طوریكه تصور میشود مثل كيميا در حال
نمیشود .ااهی تغيير و تفاوت ،در خود كلمه اتفاق میافىد.
دیگریس.،
مثل م در داساىانی از واژهی "میدیداند" اسىفاده كردهام،
در هرمافرودی ،نيز بيا روای ،به صورتیس ،كه مخاطب،
مشابه كاری كه براهنی در ساخ ،فعلهایی مثل "میبينمم"
راوی را دانای كل تصااور میكند ،درحانی كه راوی بهطور
یا "میشانومم" انجام داده اسا .،انبىه م سعی میكنم كه
مداوم در حال تغيير اسا،؛ ااهی راوی "م ناظر" اس ،و
در طرح واژاا تازه ،طبيعیتر عمل كنم و مثل براهنى در
ااهی بيا داسااىا توسااط قهرما كىاب انجام میشااود كه
دام تصاانع نيافىيم ،بازی در جها حقيقی به نوعی مسااابقه
نمونهی دیگری از بازی زبانیس.،
اتالق میشااود .برای مثال فوتبال یك بازی اساا ،،دو تيم
به ای ترتيب ،بازی های زبانی تنها محدود به جابه جایی
یازده نفره كه برای پيروز شد بازی میكنند .برد هركدام از
واژهها و سايساىم جانشينی و همنشينی نيسىند بلكه اساس
ای افراد وابسااىه به تالش همتيمیهای دیگر اساا .،در
ماهي ،مى ،بازیس .،عالوه بر ای ،به طور كلی همه چيز
فوتبال دو نو برد برای هر بازیك م رح اسااا ،،یكی
روای ،اس ،و هر بازیای كه در روای ،اتفاق بيوفىد ،بازی
پيروزی تيمی او كه به كاراروهی تمام افراد تيم بسااىگی
زبانی محسااوب میشااود .زبا همهچيز اساا ،و همهچيز،
دارد و دیگری پيروزی فردی او كه به فعاني ،فردیاش در
روایا .،در ای همانی ای دو ،بازی زبانی اتفاق میافىد.
زمي مساابقه وابساىه اس .،بازی در مى ،با ورود نویسنده
فضاسازیهایی كه در زبا اتفاق میافىند نيز نو دیگری از
به صاافحهی ساافيد كاغذ آغاز میشااود .در ای صاافحه،
بازی زبانی به حساب میآیند .در روای،هایی كه فضاسازی
نویسانده بازیگردا اسا ،و كلمات ،بازیگرهای او هسىند.
به اونهای تازه و بدیع صورت ارفىه باشد ،بازی زبانی ر
حاال نویسنده با دریایی از كلمات و اصوات طرف اس ،كه
داده اسا .،به عبارتی ،خلق فضاهای تازه و ناشناخىه نوعی
هركدام به تناساب نقشای كه در مى به آ ها داده میشود،
به سااوم شااخ
حرف زد اسا ،اما در حقيق ،راوی شخ
9
فایل شعر /شماره چهارم
شااارو باه بازی می كنند .بازی زبانی ،مبحثی تجربی و
و مدیری ،كنيد .زمانی كه شاااعر ،به ای درك برسااد كه
حرفهای و در عي حال تازهسا ،،بنابرای شناخ ،درس،
جها مى چقدر آزاد و اسااىردهساا ،،میتواند آزادانه و
آ به دق ،و تمركز باالیی نياز دارد .اصون هر كلمهای كه
خالقااانااه بااه طرح بااازی هااای زبااانی بپردازد .یعنی مى
در مى به كار بسااىه شااود ،هم دارای اساام و هم دارای
نذتبخش میتواند خالف تمام اصااول زبانی عمل كرده و
صاداسا .،نویسندهی امروز ااهی ممك اس ،ماهي ،ای
تنها به صرف نذتی كه در خوانش ایجاد میكند ،میتوا آ
كلمات را تغيير دهد .مثل میتواند ،از واژهی "ااو" بهجای
را پذیرف .،مثل ،م داسااىانی دارم كه از ابىدا تا انىهای آ
واژهی "الو" اسااىفاده كند؛ در ای حان ،واژهی ااو نه در
ساراسار فحش اسا .،شاخصي ،داسىا بیوقفه شرو به
اساام و نه در صاادا تغيير حان ،نداده ،بلكه تغيير تنها در
فحش داد و ادای انفاا
ركياك می كناد تا در نهای،،
ماهي ،و نقش آ در جمله اتفاق افىاده اسااا .،به ای
مخاطب در مییابد كه او ،روبهروی آینه و به خودش فحش
حال
مى داده اساا .،ای داسااىا نيز ،نمونهای از بازی زبانی
ترتيا ،،هر كلماه/بازیگر در مى
میتواند در عي
چندی نقش مخىلف را ایفا كند ،و ای نو بازی ارفى از
محسوب میشود .بازیای كه در ای داسىا تصویر میشود
كلمات به بازیگردا ماهری نياز دارد كه در واقع ،هما
در واقع بازی آدمها با خودشا اس .،حقيق ،ای اس ،كه
نویسنده یا شاعر ژنی و خالق اس .،در ادبيات امروز ایرا ،
هيچ آدمی از دسا ،دیگری عصابانی نمیشود بلكه چيزی
از ای دسا ،نویسانداا و شااعرا كه مهارت و خالقي،
كه باعث عصاااباني ،و پرخاشاری یك نفر نساااب ،به
الزم برای بازیگردانی داشااىه باشااند ،دیده نمیشااود .از
دیگریسا ،،م احمقی اسا ،كه در وجود او دیده اس.،
مشااهورتری شاااعرا حال حاضاار ایرانی میتوا شاامس
به ای ترتيب اسا ،كه شخ
عصبانی با اطرافيانش بازی
ننگرودی را مثال زد كه در تمام اشااعارش ،كلمات در یك
میكند و ای بازی ،هما چيزیساا ،كه در داسااىا به
نقش ثاب ،ظاهر شاادهاند و اساااس ا هيچ خالقيىی در مى
تصویر درآمده اس.،
دیده نمیشااود .یا در نق ه مقابل كسااى مثل براهنی ،كه با
پيشتر افىم كه زنداى ساراسار عرصهى بازی اس .،ذه
توجه به ذهني ،تغزنیاش ،نمیتواند به درساااىی از پس
انسااا با توجه به مجموعه قواعدی كه آموخىه اساا ،،به
حسي ،مى و بازى با كلمات بربياید و معمون اسير تصنع
نوعی چيدما از دنيای اطراف میپردازد ،هر آ چيزی كه
میشااود .بنابرای ،اوني نكىهای كه در بحث بازی زبانی
شاااماا در اطراف خود میبينيد حاصااال همي چيدما
م رح میشود ،حضور یك كاراردا ،یك نویسنده یا شاعر
ذهنیساا،؛ آدمهای اطرافىا توهم ذهنی شااما هسااىند،
ماهر اساا ،كه بىواند در موقعي،هاى مخىلف ،به كلمات
خانهها ،ماشاي ها و تمام چيزهایی كه شما به عنوا هسىی
نقشهای مىفاوت ببخشاااد .یعنی برخالف مربی یك تيم
پذیرفىهاید ،در واقع نيسااىیاند و ای ذه شااماساا ،كه به
فوتبال كه تنها یازده نقش و یازده بازیك دارد ،یك نویسنده
آ ها حقيق ،بخشايده اس .،بنابرای ،حىی زندای معمونی
با ميليو ها كلمه و همچني ،ميليو ها حس مخىلف طرف
نيز نوعی بازی اساا .،توهم مونف از دنيای اطراف ،هما
اس ،كه میتواند به هر كدام از كلمات انقا كند .در حقيق،،
چيزی اس ،كه در جها مى به عيني ،میرسد .در زندای میتواند جهانى جدا داشااىه باشااد .ای
بازیهایی كه مونف در مى میتواند انجام دهد ،جز بازی
حقيقی هر شااخ
آزادی نيساا .،ای آزادی از نگاه م ،نهاییتری شااكل
جها محدودهای از موقعي ،مكانی ،آدمها و ابژههایی اس،
آزادی اساا ،،ای كه كساای بىواند بازی خاص خودش را
كه او در زندای دیده ،شاناخىه و به عنوا بخشی از جها
انىخاب كند .شاعرا و نویسنداا تنها كسانی هسىند كه از
خودش پذیرفىه اسا .،جها او تنها نق هی بسيار كوچكى
ای قدرت برخوردارند ،زیرا صفحهی سفيد تنها ميدانیس،
از جها واقعى اساا ،و بنابرای هيچ انسااانی نمیتواند در
كه به شما ای امكا را میدهد تا بازی دنخواه خود را ارائه
جها زندای كند .یك مى اما ،جهانیساا ،كه مونف خود
فایل شعر /شماره چهارم
آفریده اس .،مونف یك مى ادبی ،در مقام خانق ،جهانی را خلق میكند كه هر مخاطب با توجه به برداشاا ،و درك خودش ،دنيای خودش را در آ میسااازد .به ای ترتيب، بازیهای مشاااركىی مخاطبا در جها مىنی مونف ،نمودی از بازیهاییس ،كه هركدام در زندای حقيقی ایفا میكنند. تمام كارهایی كه در زبا اتفاق میافىد ،بازیسا .،همهچيز در مى بازیساا ،،چرا كه همهچيز میتواند در مى اتفاق بيوفىد حىا اار هيچ چيز در زنداى بيرونیش اتفاق نيوفىاده باشد .ای جها بینهایىیس ،كه توسط بازی زبانی در مى خلق میشاود .م اسااسا به بحث صرف تئوریك اعىقاد ندارم و فكر میكنم كه هر بحث تئوریك را باید بعد از یك بار خواند دور انداخ ،،زیرا آ چه كه اهمي ،دارد، درك شاخصی توس .،هر شاعر آوانگارد باید درك خود را از حدود مباحث تئوریك فراتر ببرد. اصااون بسااط و توضااي مباحث به صااورت تئوریك، طبقه بندی كرد مفاهيم اسااا .،مخاطب زمانی به درك حقيقی از هر مفهوم میرسااد ،كه آ را نمس و تجربه كرده باشد .م به عنوا شاعری كه تمام عمرم را صرف تجربه و درك مفاهيم ادبی كردهام ،پيشنهاد میكنم كه فراتر از تئوری فكر كنيد .اساااس ا برای درك و تجربهی مفاهيم ،نيازی به طبقاه بنادی تئوریاك آ ها نيسااا،؛ مثل ،بيدل دهلوی شااعریسا ،كه تكبي،هاش سرشار از بازیهاى زبانى با توجه به سايسىم جانشينی و همنشينیس ،،در حانی كه در قر یازدهم ،یعنی حدود دویس ،سال قبل از فرمانيس،هاى روساااى زنادای می كرده اسااا !،بيدل دهلوى یكى از فرمانيساا،تری شاااعرانیساا ،كه مىاساافانه ،تكنيكهاى كارهایش هراز به بوطيقا درنيامد و جایگاه درخور خود را در جها ادبيات پيدا نكرد .به همي عل ،اساا ،كه بسااط بوطيقایی مونفههاى شعرى از اهمي ،بسيار باالیی برخوردار اس.،
11
فایل شعر /شماره چهارم
فضازمان در ادبيات نومدرنيستی
11
عرصااهی حضااور اذاشاا ،و شااكل روابط و مناساابات اجىماعی تغيير كرد .نزوم ای تغييرات تنها در عرصاااههای اجىماااعی ،اقىصاااادی ،اعىقااادی و فرهنگی نبود و تلقی و تعریفی كاه از دو عنصااار مكاا و زماا در ادبيات وجود داش ،نيز ،از اساس نيازمند تحول بود". ادبيات كالسااايك -قبل از جنبش ادبی مدرنيسااام -تح، ساال هی حقيق،های یكه كه شااامل زیساا ،واحد ،مركز واحد و خدای واحد بود ،قرار داش .،در هنر و ادبيات نيز، قانو ساه وحدت ،منىقد كالسيك را موظف میكرد كه در بررساای یك اثر ،همواره وحدت موضااو ،وحدت زما و وحدت مكا را نحا كند .مثل ارسااا و اعىقاد داشااا:، "بهىر آ اسااا ،كه یك تراژدی در مدت بيسااا ،و چهار
واژهی مدر اغلب و به اشاااىباه "نو" ترجمه میشاااود ،در
ساع ،،یعنی یك شبانهروز اتفاق بيافىد و از ای محدودهی
حانی كه ریشهی التي آ ،كلمهی "مودو" به معنای فعلی،
زمانی بيشىر طول نكشد تا باورپذیر باشد" .ای باور ارس و
امروزی و اكنونیس .،اساس هيچ اثر ادبی به صرف ای كه
موجب شده بود كه مدت زما یك نمایشنامهی كالسيك با
امروز نوشىه شده اس" ،،امروزی" نيس .،بنابرای ،بسياری
مدت زما واقعی حادثهی تراژیكی كه در عانم بيرو اتفاق
از آثار تنها به ای دنيل كه در ای زمانه نوشىه شدهاند ،نباید
افىاده بود ،برابر باشد و اار چني نبود ،نمایش موفق قلمداد
تازه و پيشارو خوانده شاوند .از جمله دالیلی كه باعث شد
نمیشد.
اثر تازه را "نومدر " بنامم ،تعریف م از واژهی مدر بود.
اواساااط قر پانزدهم "مگی" منىقد معروف ایىانيایی ،بحث
در واقع مى نومدر ،مىنیسااا ،كه عالوه بر ای كه امروز
وحادت مكاا را م رح كرد .او معىقد بود كه برای طبيعی
نوشاىه شاده ،تازه و پيشارو نيز باشد .ادبيات مدر از قر
شااد فضااای نمایش ،صااحنهآرایی نيز باید همانند مكا
شاانزدهم ميالدی آغاز شده اس ،و تا امروز نيز ادامه دارد.
وقو حادثه ،اجرا شاااود .ای نگره ی كالسااايك ،بعدها با
با ای وجود ،نمیتوا شعر یا رمانی را كه در قر شانزدهم
انىقادهای شاادیدی كه از سااوی جریا های ادبی و از طرق
نوشااىه شااده اساا ،مدر دانساا .،از نظر م "نومدر "
مخىلف م رح شد ،بهطور كامل تغيير كرد.
بهىری ناميده برای آثار خالق و آوانگارد امروزی اسااا.،
مثل رمانىيساايساا،ها ،با ایجاد فاصااله بي واقعي ،و مى
بعاد از قر شاااانزدهم ،باا صااانعىیساااازی و جایگزینی
ادبی ساعی داشاىند با طرح فاصلهی زمانی در اجرای مىنی،
كارخانهها با كشااىزارها و زمي های زراعی ،چهرهی زندای
از مكا واقعه فرار كنند ،به طبيع ،وحشی پناه ببرند و اشيا
تغيير كرد .روی دیگر ای تغيير ،در عقاید جمعی بود؛ مردم
و زما مىناساااب با روحياتشاااا را وق ،نویساااش بكار
به تدریج از دی فاصاااله ارفىند و بحث "انساااا خدایی"
بگيرند .برای مثال ،فضاااای مىنی را غروبی دنگير یا شااابی
م رح شاااد .مارشاااال برم در ای باره میاوید" :از قر
مهىابی در نظر بگيرند و زما را به دورا اذشااىه و كودكی
شااانزده تا شاارو قر نوزدهم ،انسااا به دنبال كلمهای نو
ببرند .از ساااوی دیگر ،ایماژیسااا،هایی مثل "ازرا پاوند"
برای تعریف زناادای تااازه می اشاااا .،قر نوزدهم بااا
تصاااویر را حاوی عقده ی عاطفی و روانی ،همراه با نوعی
انقالبهای فرانساه و آمریكا و تغييرات اجىماعی وسيع در
آزادسااازی نااهانی احساااسااات میدانسااىند كه محدودی،
اروپا همراه بود .در قر بيساىم ،دنيا نو شد و اینىرن ،پا به
زما و مكا نمیشااناسااد .به ای ترتيب ،بسااىر زمانی و
12
فایل شعر /شماره چهارم
مكانی شعر و داسىا سمبونيسىی ،نمادی اس ،و به زما و
سيال تفكر مىنی باعث میشود با توجه به دادههای نویسنده
مكا حقيقی ،م لق وفادار نيسااا .،در واقع تنها مونفهای
در زماا نویساااش ،خاطرات رنگ امروز بگيرند و بدل به
كه ادبيات سامبونيسىی خود را به آ وفادار میداند" ،نماد"
اتفاقی شوند كه در حال افىاد اس .،از سوی دیگر ،فروید
اس.،
معىقاد بود كاه زما روانی در هنگام خواب و رویابينی ،از
در رماا نو ،به خصاااوص رما هایی كه باتوجه به تكنيك
قواني علمی پيروی نمیكند و حال و اذشىه در رویا ،مدام
جریا سااايال ذه نوشاااىه میشاااوند؛ با زما ذهنی یا به
در حاال جااباهجااییاند .به ای ترتيب زما روانی از نگاه
عبااارت دیگر ،زمااا محاادود غير خ ی مواجااه هساااىيم.
براساااو و فرویااد كميىی براشااا،پاذیر و زماا علمی
نویساندهی ای اونه رما ها به بخش بزرای از سااراذش،
براشااا،ناپذیر اسااا،؛ یعنی در عانم واقع ،دیروز مجدد
قهرما رما توجهی ندارد ،بلكه تنها در بخش محدودی از
تكرار نخواهد شد .
زندای قهرمانش مىمركز میشود و به آ عمق و غنای ادبی
معمون باازنماایی واقعيا ،،یاا یاه قول افالطو تقلياد از
میبخشد .در ای ادبيات معمون ،زما خ ی وجود ندارد؛
طبيع ،زمانی ر میدهد كه زندای مونف مىعادل باشاااد.
یعنی حوادث رمااا خااارج از توانی خ ی زمااانی اتفاااق
مى غيرواقعی و انىزاعی ،حاصاال كار نویسااندهایساا ،كه
می افىناد و از من ق زماا علمی پيروی نمیكنند .وقایع در
راب هی قابل دركی با دنيا ندارد .با تغييرات نااهانی در قر
ای رما ها غانب به شاكلی آنىرناتيو پس و پيش میشوند.
بيسااىم و داراو شااد چهرهی زندای ،انىزاعیارایی در
به طور مثال ،رمانی با دورا پيری قهرمانش آغاز میشااود،
آثار نویساانداا مدر تا آ جا به كار رف ،كه به تدریج از
ناااه به دورا كودكی او می رود و بعد به دورا جوانیاش
خصيصههای ادبيات مدر محسوب شد.
اریز میزند و ای بازی ،تا انىها ادامه مییابد .مكا و زما
از نظر كان ،،بازنمایی و ایجاد فضااای مىنی با عنصاار مكا
در ادبيات مدر و پساا،مدر نيز چني خصاالىی دارند؛ با
راب های مسااىقيم دارد .زما نيز از دیدااه او با اسااىعاره در
ای تفاوت كه در ای آثار ،مرز و محدوده ی بي واقعي ،و
راب های نزدیك اسا،؛ مثل حرك ،شا در ساع ،شنی یا
خياال باه طور خودآااه تغيير میكند و نویسااانده با كمك
جها ،افىااد ساااایاه ( با توجه به اندازهی ساااایه ،مكا اس.)،
فااصااالاهااذاری ،مكاا و زماا وقو حادثه را به بازی
قرارايری خورشايد در آسما عمل قابل تشخي
میايرد .دو عنصااار فضاااا و زما در آثار ادبی ،همواره از
كاانا ،در «نقد خرد ناب» ای اونه بيا میكند كه" :زما ،
جایگاه مهمی برخوردار بودهاند .انبىه تلقی علمی ارسا و از
عنصری غيرمادیس ،و جز با قياسهای فضایی نمیتوانيم
زما و مكا ،تا قر بيسااىم به طور نساابی ادامه داشاا ،و
دركی عينی از آ داشىه باشيم" .هایدار نيز برای بازنمایی
نگاه كامل مىفاوت به ای دو ،پس از نظریهپردازی اینشىي
زماا ،از "خود اساااىعااری كرد " یا "مكانی كرد زما "
در قر بيساىم آغاز شد .اینشىي مكا را مىحرك و فضا و
اسىفاده كرد كه بعدها ،به فلسفهی "دازای " معروف شد.
زما عينی را وابسىه به حرك ،میدانس.،
زما خ ی در ادبيات نومدرنيساىی معمون دیده نمیشود،
درك غایی و م لق از زما و مكا ،زمانی حاصاال میشود
زیرا ماا حرك ،خ ی را نشاااا دهندهی ماهي ،زما مىنی
كه تمام زوایای دید را با یكدیگر تركيب كرده باشيم .درك
نمیدانيم و معىقادیم كاه كميا ،ذهنی را میتوا در عاادم
انسا امروز از زما و مكا به اونهایس ،كه میداند زما
تاداوم رویدادها بررسااای كرد؛ هما طور كه در اغلب آثار
با توجه به سرع ،،كوتاه و بلند میشود.
كافكا ،زما علمی و خ ی ،نماد حاكمي ،توتانيىر اساا ،یا
همزما با اینشااىي ،هنری براسااو ،زما را به دو بخش
در اونيس جيمزجویس ،معيار مناساابی برای ساانجش توانی
علمی و ذهنی(روانی) تقسيم كرد و معىقد بود كه اذشىهی
رخدادها محساوب نمیشود .ویليام فاكنر در رما معروف
فرد در مى ادبی ،زما حال محسوب میشود ،چرا كه روند
خود" ،خشم و هياهو" همي زما خ ی را موجب اسارت
13
فایل شعر /شماره چهارم
آااهی انسا معرفی میكند یا مارسل پروس ،،دهها صفحه
زماا ) ،امری تعقلی و قراردادیسااا .،باه اعىقااد او یااك
از رما "درجساىجوی زما امشده" را به عبور فاحشهای
نویسنده خالق ،زما را شهود میكند؛ اذشىه ،حال و آینده
از عرض خياابا اخىصااااص میدهد تا زما خ ی را زیر
ق عات زما نيساىند ،بلكه مجموعه تصوراتی هسىند كه در
ساوال برده باشاد .پروس ،عموم برخوردی براسونی با
حاافظاهی او هاك شااادهاند ،چرا كه انساااا در حقيق،،
پدیدهی زما دارد و زما در آثارش ،ذهنی و روانیس.،
حيوانیسااا ،كه توانایی شاااهود دارد و كليد اصااالی فهم
براسااو معىقد بود كه ما ابىدا توجيهی مكانيكی از حقيق،
اندیشااهاش ،درك شااهودی از زما و بهخصااوص زما
بيا كرده و سپس آ را با حقيق ،جایگزی میكنيم .فلسفه
مىنیس.،
از نگاه او دریاف ،شاااهودی زما اسااا" :،زمانی كه ما به
از نظر اومبرتو اكو ،معناشااناس و رما نویس م رح ایىانيایی
موجودات نسااب ،میدهيم ،زمانیساا ،كمی و همي زما
،پساا،مدرنيساام از اساااس با خصااوصاايات ميا مىنی و
كمی ،بسااىریساا ،كه هركس و هرچيز در بخشاای از آ
خودآااهانه و راب هاش با اذشاىه نمایا میشود .او معىقد
وجود دارد .ماا زماا را ممىاد فرض میكنيم و از آ غافل
اسا ،كه پس،مدرنيسم می تواند با طنز ،در هر نحظهای از
میشویم".
تاری ،به دیدار اذشىه برود .رما پرفروش "نام ال سر "
به طور كلی" ،شااهود اسااىمراری" را میتوا محور اصاالی
از اكو كه در ساال 1981منىشار شد ،نمونهای از مقونههای
فلسافهی براسو دانس .،مهمتری تاثير او در تمایزیس،
تفكيك شاادهی داسااىا ،غيرداسااىا و وقایع تاریخیسا،؛
كه بي «"زما تقسيمناپذیر" یا مسىمر و "زما تقسيمپذیر"
داسىا پليسی هيجا انگيزی كه تعليق و سبك اوتيك را با
یا علمی قائل میشود.
وقایعنگاری و تحقيق ،تركيب میكند تا دورا قرو وس ی
از نظر براسااو ،اشااىباه بزرگ علم ای اساا ،كه زما را
را از نحاا زماانی ،با عصااار حاضااار در هم آميزد .او از
امری كمی باه شاااماار میآورد ،در حاانی كاه زما امری
سااااخىاری روایىی از نو جعبه ی چينی (جعبه های چينی،
كيفیس .،فيلسوفها ،دانشمندا و مردم عادی ،زما را به
مجموعهای از جعبههای همشاكل هسىند كه از نظر ظاهری
عنوا یك كمي ،میشاناسند و خود براسو ،زمانی را كه
هيچ تفاوتی ندارند و تنها تفاوت آ ها ،در ابعاد آ هاساا.،
تح ،عنوا "اسىمرار" از آ یاد میكرد هما زما م لقی
نحوهی چينش آ هاا نيز باه ای اوناه اسااا ،كه درو هر
میدانسا ،كه به وسايلهی آااهی درك میشاود .براساو
جعباهی بزرگتر ،جعباهای كوچاكتر قرار دارد .سااااخىار
مثانی نيز در ای زمينه طرح میكند" :چشاامتا را ببندید و
روای ،جعبه چينی در ادبيات ،به خرده داسااىا هایی اطالق
ذه تا را خانی كنيد ،وارد درو و نفس خود شوید ،حال
میشاود كه در دل داساىا اصلی جای ارفىهاند و از نحا
هرچه درك میكنيد ،حقيق ،زما اسا ،كه مدام به شكلی
فرمی و سااخىاری به داساىا اصالی شباه ،دارند .تفاوت
مسىمر در جریا اس."،
ای خردهداساىا ها با داسااىا اصلی در زاویهی دید و نو
باه عباارت دیگر ،زماا تنهاا در درو ذه جریا دارد و
فضاااسااازی آ هاساا .،به ای نحوهی روای ،،سااااخىار
دنياای بيرو ،خاساااىگاه مكا و فضاااا اسااا .،به اعىقاد
عروسااك روساای نيز افىه میشااود) .به منظور درو نگری
براساااو ،زماا ناهتنهاا مقونهای كيفی ،بلكه امری كامل
اسىفاده میكند تا داسىا مرموز و طنزآميزی دربارهی قدرت
درونی و ذهنیسا .،از دیدااه او ،ما زما را شهود میكنيم
كارناوانی سركوب و شفابخشی بنویسد.
ناه تعقال؛ زیرا تعقال باه دنيال فعاني ،ذه ،زما را كمی
اساااساا ما همه مینویساايم كه به عرض زندای وسااع،
فرض می كند .مثل یك دور چرخش زمي به دور خودش
بادهيم ،تا بر طول اجباری عمر غلبه كرده باشااايم .به بيا
را یك شاابانهروز و معادل بيساا ،و چهار ساااع ،فرض
دیگر ،جز عليه غول زما نيس ،كه مینویسيم.
می كنيم كه ای برخالف دیدااه براساااو (شاااهود كرد
14
فایل شعر /شماره چهارم
به قول كوئنىي ،مساي به صليب كشيده نشد ،بلكه حرك،
عاشقى كردهام
آرام عقربههای ثانيهشمار ساع ،،شكنجهارش بود و همي
در فارسى هم فعل تازهاى در كار نيس،
باعث مرگاش شاد .نویسندهی نومدرنيس ،در حقيق ،،به
كه خواهش اندازه كنم
قصد جنگ با زما مینویسد .زما خدای شكنجهاریس،،
اصل به كيرم كه مىروى
بزرا ،میكند و نااها میكشاد .هدف م نيز از نوشاى ،
ام شو!
مقاابلاه باا زما علمی و خ ی اسااا .،به تازای برخی از منىقادی ادعاا می كنند كه از زما مهاجرتم از ایرا ،رو به نوسااىانژی آورده و مدام از اذشااىه و خاطراتم مینویساام، غافل از ای كه اساااساا اذشااىهای كه م در مى امروزم احضاار میكنم ،عنصاری اكنونی و امروزیس ،و رب ی به دیروز نادارد؛ چرا كه م با توجه به زما ذهنی و روانی با شعر برخورد میكنم .حقيق ،ای اس ،كه اصل ،اذشىهای وجود ندارد! با نگاهی ماكروسااكوپی درمییابيم كه زندای فقط در نحظهای اتفاق میافىد .مىاسفانه ،ای منىقدا مىوجه براشا،پذیر بود و حرك ،رف ،و براشىی زما در مى ادبی نيسىند.
در رماا ایكس باازی ،باا سااای و یك مق ع زمانی روبرو می شاویم كه بر اساس من ق تداعی كنار هم قرار ارفىند و از زماا خ ی پيروی نمیكنناد .همچني در شاااعر كوتاااه "امشاو" كه شعری هش ،س ری اس ،،با طرح توانی پنج مق ع زمانی ،به نق های در بیزمانی رسيدهام.
ام شو
در ای شعر زما افعال ،اسىعارهای از توانی زمانیاند اما در نهاایا ،ای توانی زماانی بهم میخورد و هماهی زماا ها، ای هما میشوند .اویی از یك نحظه روای ،میكنند ،چرا كه خود شعر نيز در یك نحظه اتفاق میافىد.
"آنبوم" شااعری نومدرنيسااىی محسااوب میشااود كه در آ نوساىانژی یا خاطره بدل به حال میشاود و اویی در هما نحظهی نویسش ،شعر اتفاق میافىد. آلبوم ای مادر م اس،
زیباس ،نه!؟
ای برادر و ای هم پدرم! اار بداند چه دربدرم ای ته تغاری سوری
طفلی! ای خنده رو هم ...
دوری دوری چه كرده با حافظهام ارشدتری خواهر م اس، كه وقىی عكس میارف، در حال خنده از حال میرف،
خواسىه بودى بروى
ماندهام چگونه ای عكسها كه از نب خنده برداشىه شد
افىه بودم نرو
سينمای چشمهای اریه كردهاند
مىخواسىى بروى
ول ك !
مىافىم بما
ونی چقدر قاطی ام مادر دهاتیام!
خواسىى بروى
طفلی!
افىم نرو
اار كه آزادی سری به ایرا بزند
مىخواهى بروى
تو میشوی تازه عروس پدرم
مىاویم بما
و بعدِ صبحانه خواهرم
خواهى رف...،
اسپند دود میكند دور سرم
به اندازهاى كه برازندهات باشد
تا چشم نخورم
15
فایل شعر /شماره چهارم
از ای كه در نيالتری زنی دارم و مادرم
مكاا معي تعریف می كند .او معىقد اسااا ،كه اصاااون
در حال پُز داد
با تو كَل میزند سر باغ و بيجار دیدی زده در الكو
تا پسرش
نمیتوا واقعهای را بدو اشاره به مكا و زما آ تعریف نُقل میپاشد حانی به حانی بشود
كرد .حادثه در رما ،ااهی واقعيىی بيرونی و زیسىی دارد و اااهی نيز واقعيا ،آ درونی و مىنیسااا .،ااه در قلمرو
شدهام!
امری حساای ظاهر میشااود و ااه در فضااای مجازی ر
حاال كه درحال شانه به شانه در هال خانهایم
میدهد .با ای وجود مكا ،هميشااه بخشاای از ای واقعي،
چرا خيانی ال به الی شانی حانی نكنيم؟ ول ك !
اسا ،و عنصاری مهم در رما محسوب میشود .حال اار
واضااا اسااا ،كااه راوی دارد در شاااعر ،آنبومی را بااه دوسا،دخىرش كه به او قول ازدواج داده نشا میدهد .او قصاااد دارد كاه دخىر باور كند به زودی عروس خانوادهی آ هااا می شاااود ،بنااابرای برای هر عكس ،طی ازاره ای تكسا ا ری ،داساااىانی را روای ،میكند و رفىه رفىه ،خود راوی نيز آ را باور میكند و به ای ترتيب نوسااىانژی بدل به واقعيىی اكنونی میشااود .یعنی زما حال ،نااها بدل به اذشااىه و اذشااىه بدل به آیندهی فرضاای میشااود و توانی زماانی بهم میخورد .در نهای ،،من ق زمانی ای شاااعر از زماا علمی پيروی نمیكناد ،حاال و اذشاااىه باهم اتفاق میافىند ،پس با زمانی ذهنی طرف هسىيم.
عنصر مكا یا فضا از زمره عوامل ساخىاری رما محسوب میشاااود .هما طور كه میدانيد ،هر رخدادی در هر زمانی نيازمند مكانی برای ر داد اسااا ،و اسااااسا ا ،یكی از خصيصههایی كه ژانر رما را از ادبيات روایی جدا میكند، ای نكىه اسا ،كه در ادبيات روایی تا قبل از حضور رما ، مكا مشخ
نمیشد یا اار میشد نقش تعيي كنندهای در
ساااير رویاداد هاای پيرنگ نداشااا .،در واقع قصاااههای پيشاااارُماانی ،یا بیمكا بودند یا مكا شاااا به طور دقيق مشاخ
نبود .مثل داسااىا های "هزار و یك شب" كه در
اكثر آ ها مكا واقعه مشاااخ
نيسااا .،در ای كىاب از
شاااهی افىه میشااود كه قلمروی پادشاااهیاش مشااخ نيسا ،،شهرزاد-راوی ااهی از اصفها یا بغداد یاد میكند اما در خوانش وقایع داسااىا در مییابيم كه حوادث ،مىعهد به فضاای خاصای نيسىند و میتوانند در هر جایی ر داده باشاااند .جا الك ،فردی ،را بر پایهی حضاااور در زما و
نویسااندهای اهمي ،عنصاار مكا را به قدری ارتقا بدهد كه معنای انقا شده در رما را به مكانی وابسىه كند كه قصه در آ ر داده اسا ،،میتوا اف ،مكا در آ رما عنصری ساااخىاریساا ،،به ای معنا كه اار مكا مورد نظر عوض شااود ،معنای خاص آ قصااه ،دیگر دریاف ،نمیشااود و درو ماایاهی رما تغيير میكند .انبىه ،هما طور كه پيشتر اشاره كردم ،مكا در ادبيات نومدرنيسىی اسىعارهای از زما اسااا ،و وجاه عينی نادارد؛ به ای معنا كه مكا در جها خاارجی وجود ندارد و اسااااسااا در ادبيات تازه ،مكا ، اسىعاره امر نامرئیس.،
اخير نوعی داسىا در ایرا رواج پيدا كرده كه برای عنصر مكاا اهميىی قاائال نيسااا ،،ای نو نوشاااىاار "ادبيات آپارتمانی" خوانده میشاااود .نویسااانداا ای داساااىا ها غافل اند كه توجه به عنصااار مكا در ادبيات داساااىانی به اندازهی شااخصااي،پردازی اهمي ،دارد ،تا آ جا كه ااهی ممك اسا ،مكا بدل به شااخصي ،یا حىی راوی شود و داسىا را از طریق خود روای ،كند.
در شعر معاصر هم اساس فضایی ساخىه نمیشود و شعرها عمدت در بحرا س ا رسااازی غوطه خورده ،یكی به یمي میرود و یكی یسار! در نىيجه به ساخىار نمیرسند و تونيد فضا نمیكنند .شاعرا معاصر مانند اذشىگا خود معىقدند كه شاعر نباید از منشای آپونونی برخوردار باشااد و شعر را همچناا امری آساااماانی میپنادارند كه از آساااما نازل میشود.
هدف ادبيات نومدرنيساىی ،تونيد فضاای تازهس ،و ای به معناای ایجاد مكا عينی یا بيرونی نيسااا .،ممك اسااا، ق عاتی از شاعر نومدرنيسىی وجه عينی داشىه باشد ،اما در
16
فایل شعر /شماره چهارم
كه تخىه سنگی از دنم كَنده س،
نهاایا ،اجىما ای ق عات منجر به تونيد فضاااای تازهای میشاااود و مكانی را به دسااا ،میدهد كه وجود خارجی
م !
نداشاىه باشد .برای مثال ،نندنی كه م در رما ایكسبازی
كه از یك جای ای شبها
ترساايم كردهام ،شااهر كازینوهاساا .،ونی نند فقط كازینو
چنا زمي را از روی خودش پرتاب كرد
نيسا ،و نندنی كه در ایكس بازی ترساايم شده اس ،،نند
كه از هر جای ای روزها
ذهنی خود م اس ،،میخواهم بگویم كه تونيد مكا ذهنی
جنازهی باد كردهاش را
از زمره مهمتری اهداف ادبيات نومدرنيسىیس.،
م عاشق او شده بودم
و میافىند
اسااسا هر زاویهدیدی ایجاد پرسپكىيو میكند ،بنابرای به تعاداد زاویاه دیادها ،مكا و زما مىنی وجود دارد .به ای ترتيب در ادبيات نومدرنيسىی مدام زاویهدید عوض میشود تا پرساااپكىيو تازهای تونيد شاااود ،ای نكىه تا حدودی به پرساپكىيوی كه پيكاساو در نقاشیهایش اعمال كرده اس،، نزدیكی دارد .پيكااساااو با تالش بر بازنمایی یك چهره از چند زاویهدید ،تصویر نيمر را با دو چشم طراحی كرده و به ای وسايله به خلق فضاای پرسپكىيو نایل میآید .ویليام فاكنر نيز در "خشاام و هياهو" ،داسااىانی واحد را از چهار زاویهدید روای ،میكند و به ای وساايله پرسااپكىيو مىنی را به نمایش میاذارد .برای ای كه بحث ملموستر شااود ،در ادامه فضای مىنی شعر نومدرنيسىی پل را تشری میكنم:
م !
كه دیوانه
مثل رودخانه زیر پایم یافىند چه عاشق دریا بود
م عاشق او شده بودم
در پرساپكىيو نخسا ،،شاعر زاویهدید جوانك شاعریس، كه عاشاااق پلی سااانگی شاااده اسااا .،ای پل هم ساااوار رودخاانهای شاااده و از آ جا كه رودخانه به دریا میریزد، جوانك شاااعر پل را عاشااق دریا تصااور میكند .در حال حاضار از بيا اساىعاری شاعر صرفنظر میكنم .پرسپكىيو دوم ،از زاویه دید پل اسا ،تا فضا را به نمایش بگذارد ،در ای بخش درمییابيم كه پسرك از فرط عشق به پل (پلی كه به او و عشق او بیتوجه اس )،خود را از آ به پایي پرت میكند .در عي حال ،فضای مىنی تازهای نيز ساخىه میشود كه با فضاای مىنی پرساپكىيو اول در تضاد اس .،به عبارت سادهتر ،جه ،روای ،معكوس میشود.
به طور كلی میتوا اف ،،با اجىما و تركيب زاویهدیدهای
پُل
مخىلف میتوانيم فضایی مكانی و عينی بسازیم كه با حذف
م عاشق پلی هسىم
تنهاا یكی از زاویاههاای دید ،از بي میرود .ای زاویههای
كه عاشق دریاس،
به سنگفرش كهنهاش نم میدهم
دید به اونهای هسااىند كه انگار به یك سااوژه از زاویههای
و شعر میخوانم
مخىلف نگااه میشاااود ،ااهی دوربي روی شاااانهی تمام
شبی چند بار
مخاطبها اذاشااىه میشااود و هر دوربينی روای ،خود را
انگار در رودخانه
كه زیر پایش افىادهس،
به چند ی زبا كه م اریه میكنم
آینه دارد
انىفاتی ندارد
دارد ،در چني شاااعری به تعداد تاویلهایی كه مخاطبا از آ دارند ،فضا ساخىه میشود .بحث ساخىار نامىمركز نيز از همي موضاااو حكاایا ،میكند؛ در سااااخىار نامىمركز،
شعرهای خوبی میاف،
نمیتوانيم عنصر زیبایی را در مى پياده كنيم ،مگر ای كه در
پسرك
خيال می كرد كه عاشق دریا شدهام
تقاابال باا آ موتيف مقيد زشاااىی را نيز وارد مى كنيم تا
م !
ارچه دیوانه را اشىباهی رف،
دیانوای بي آ ها اتفاق بيافىد و به خلق تاویل منجر شااود.
م !
فقط میخواسىم
در چني مىنی ذه مخاطب مركز سااوم اساا ،و در واقع،
حىی به اندازه ی چند ننگه دس،
كسی نشنود
خود مخاطب تبدیل به موتيف مقيد سوم میشود .در چني
فایل شعر /شماره چهارم
آثااری نيز تركياب زاویه دیدها در سااااخ ،فضاااای مىنی تاثيراذار اس. ،
در شعر كالسيك اما با یك زاویهدید مواجهيم ،به طوری كه هرچه در آ میبينيم تاویلیسااا ،كه راوی از شاااعر دارد، معناایی ق عی و نهاایی كاه داناای كل (شااااعر) آ را به مخاطب تحميل میكند؛ كه ای با اجرای دموكراسااای مىنی در تضااد اسا .،م به شخصه ،مىنی را میپسندم كه مانند زندای؛ چندصااادایی ،چندفرمی و در نهای ،چندفضاااایی باشااد .معىقدم كه باید نسااب ،به آ چه در ادبيات فارساای شااااهكار میناميم تجدید نظر كنيم و همهی مىو را مورد تحليل ساخىاری مجدد قرار دهيم.
17
فایل شعر /شماره چهارم
ساختار متمرکز و نامتمرکز
18
عناصار آ نياز باشاد ،توصايفاری ناازیر اس ،به تفسير بپردازد. در تبيي یاك پادیاده برای یاافى علال ،كااركردهاا یا ساااخ،های آ ،به شااناخىی دقيقتر و دیدااهی مىفاوت با آ چه در نگاه نخساا ،به نظر میرسااد ،نياز اساا .،در ای مرحله ما ناازیریم مى را دوباره تعریف كنيم و به نىيجهاى تازه برساايم كه ممك اساا ،در تضاااد با یافىههای ما در مراحل توصايف و تفساير باشد .معمون تبيي یك مى به بازشااناس اى آ منجر میشااود و در پی یافى پاساا برای چراهای م روحه در مى اس.، حاال اار بخواهيم ای بازشناسى را در عمل به كار ببندیم و آ را كاااربردى كنيم ناااازیریم عالوه بر موتيف مقيااد، موتيفهاى آزاد مى را نيز به صاورت جزئى بشناسيم و به پيشبينى حان،هاى مخىلفى كه مى مىتوانسااا ،در آ اتفاق افىاده باشااد بپردازیم و ای جاساا ،كه با تجزیه و تحليل طرف میشویم. اسااااسااا اساااىراتژیهاى خوانشاااى و برخورد ریز و
هر مخاطبى در مواجهه با یك اثر ادبى ،در نهای ،،درك و
ميكروسكوپيك با مى نىيجهى تجزیه و تحليل اس ،كه در
فهم خود را ارائه مىدهد كه ای درك ،راب ه مسىقيم دارد با
آ به آنانيز درصدهاى كوچك مكانيسم درسىى یا خ اهای
ااردى كه او در برابر مى اتخاذ كردهساا .،اساااساا هر
مىنی مىپردازیم .هماا قدر كه درك علوم طبيعى به نو
خوانشى یا در یكى از مراحل توصيف ،تفسير ،تبيي ،تجزیه
تجزیه و تحليل وابساىهس ،،فهم و درك ما از هر مى ادبى
و تحليل درمىماند یا در نهای ،موفق مىشااود كه به تأویل
مرتبط با تأویلىس ،كه از آ در دس ،داریم ،علم تأویل به
برسد .خواننداا آماتور مىو ادبی با توصيف آغاز میكنند.
فرآیند فهم یك اثر میپردازد و چگونگی دریاف ،معنا از
توصايف بىدق ،اس ،و با دیدی كلی ،شناخىى س حى را
افىار ،رفىار و به ویژه مى ادبى را بررسااى مىكند ،اارچه
به دسا ،مىدهد ،به جزئيات نمیپردازد ،نكات برجساىه و
بسيارانى با خلق روش در مسير فهم مخانفند و درك را یك
بدیهی مى را علم كرده در نهای ،به شناسایی موضو مى
واقعاه می دانند كه از روشاااى خاص تبعي ،نمىكند ،با
مىپردازد كه از ارزش هنری برخوردار نيساا .،اساااساا
ای همه علم تأویل در پى پاسخی برای ای پرسش اس ،كه
موضاااو ،ایدهاى اسااا ،كه نویسااانده ،خودآااه آ را
آیا روش و راهكاری وجود دارد تا مخاطبا حرفهاى با به
مىپروراند و توصاايف قادر نيساا ،به دالیل وجودى آ
كارايری آ ،به دریاف ،معنای یكسااانى از مى برسااند یا
بپردازد و تنها رویهی آ را كشااف میكند و در ساا
اینكه درك و فهم هر مخاطبی مخى
میماند .حاال اار توصايف تالش كند به شناخىی دقيقتر از
تفاوت دارد.
دیدااه كلی مى برسد و جزئيات تفصيلی مىغيرها و عناصر
خالصاه ای كه تأویل به شناخ ،و ارزیابی (ورای آنچه در
مىنی را بررسای كند به مرحله تفسير مىرسد .به بيا دیگر،
نگاه نخساا ،به دید مىآید) ،نظر دارد .تأویل در ذات خود
هرااه برای شااناخ ،یك مى ،به بررساای جزء به جزء
بر تكثر نظر دارد و بيشااىر آ را در مواجهه با مىو باز به
اوساا ،و با دیگری
19
فایل شعر /شماره چهارم
كار مىبریم ،چو مى بسىه امكا واكنش خواننده را نسب،
كرد؛ بنابرای ،در صااحب ،از زیبایی همواره مركز دومی نيز
به خود از قبل تعيي میكند؛ مثل داسااىا هاى پليسااى .در
با عنوا "زشىی" ایجاد میشود كه شاعر یا نویسنده ،ناازیر
مى باز اما انوا تأویلها مساىىر اس ،و در چني مىونى ما
به پرداخى به آ اسا .،نویسندهی خالق ،دیانوای را ميا
بيشىر با چندواژاانى ،چندمعنایى و در نهای ،با ساخىارهاى
دو ساوژهی شعر ایجاد میكند .موتيفهای آزاد ،تصاویری
نااامىمركز طرفيم .در مىونى كااه از ساااااخىااار نااامىمركز
را پيرامو ای دو مفهوم طرح میكنند و در نهای ،،ذه
برخوردارند ،خبرى از معناى یكه نيساا ،،اهميىى به آ چه
خواننده به مركز سااومی بدل شااده با توجه به دادههایش،
مونف مىخواسااىه بيا كند (ني ،مونف) داده نمىشااود،
مى را دوبارهنویسای میكند .دقيق ای جاس ،كه ما بحث
چني مىنى انشاى مدرسهای نيس ،كه مونف در آ بخواهد
مشااارك ،خالق مخاطب در مى را طرح میكنيم .هميشااه
بهار را تعریف كند .تم ،ایده بنيادی و اسااىرده در سااراساار
بخشای از مى توساط مخاطب نوشىه میشود ،بنابرای هر
مى های باز اسا ،كه در تمام زوایای آ منىشار مىشود و
ذه خالق نيز خود یك مركز شااعریساا .،تعدد مراكز
برخالف موضااو ،فشاارده و صااری نيساا ،،در مىنى كه
شااعری و ساااخىارها در شااعر ما را به بحث "ساااخىار
حاوى ساااخىار نامىمركز اساا ،تم مهم اساا ،نه موضااو !
نامىمركز" یا "سيال" میرساند.
مودى كاه در مخااطاب ایجااد كرده و تاثيرى كه بر او
در شااعری كه ساااخىار نامىمركز دارد ،سااوژهی یكه وجود
مىااذارد اهمي ،دارد ،موتيف مهم اسااا ،كه راب هاى
ندارد ،من ق زبانی واحد نيس ،،شعر دچار چندفرمیس ،و
محورى با سبك و طرز مونف دارد نه مضمو .بعد از طرح
در آ چندصاادایی برقرار اساا ،و مى به چندتایی شااد
ای مقدمه ،حاال براى اینكه دركى تجربى از ساخىار معنایى
میرساد .نوعی از ساخىارهای نامىمركز هم وجود دارند كه
داشىه باشيم نياز به برخوردى ریزتر و دسىهبندى داریم.
با طرح دوآنيزم به رد آ میپردازند؛ مثل اار ني ،مونف
انبىه قبل از پرداخى به مفهوم ساااخىار مىمركز و نامىمركز،
طرح ساوژهای باشد مثل نيكی كه مىضادش بدیس،؛ یعنی
الزم اسا ،كه مفهوم سااخىار را مورد بررسی قرار دهم .به
اار بخواهد از محدودههای دوتایی مثل بزرای و حقارت
طور كلی ،هر ااه نشااانهها در مىنی با یكدیگر در ارتباط
یا زشىی و زیبایی بنویسد سعی میكند ازارههای شعری را
معنایی قرار ارفىه باشااند ،ساااخىار جزئی ایجاد میكنند.
به ای هر دو مركز اخىصاااص دهد تا دیانوگ و تقابلی بي
سااخىار كلی شعر هم ،به واس هی ارتباط معنایی و من قی
آ ها ایجاد شده ذه خواننده نقش مركز سوم را ایفا كند و
ميا ساااخىارهای جزئی به وجود میآید .تم و دغدغهی
از ای طریق از دام دوآنيزم خود را خالص میكند .در
اصالی شاعر ،كه تمام سا رها را دربر میايرد و در سراسر
ساااخىار مىمركز اما ،مشااابه هما وضااعيىی كه در شااعر
مى جاریسا ،،موتيف مقيد شعر اس .،برای بيا موتيف
كالساايك فارساای برقرار اساا ،،خبری از مشااارك ،خالق
مقيد اما ،تصااویری نياز اس ،تا به عنوا موتيفهای آزاد،
مخاطب نيس ،،ساخىار مىمركز عرصه تاخ ،و تاز حقيق،
تشاكيل ساخىار دایرهای مىمركزی را بدهند كه در مركز آ
یكهس ،و از من ق زبانی واحدی پيروی میكند .شعری كه
موتيف مقيد اثر قرار ارفىه باشاد .مقصود از ساخىار ،ایجاد
ساااخىار مىمركز دارد ،از یك فرم ،یك تم و یك موضااو تبعي ،میكند و ای یگانگی خود را تا انىهای اثر
همي ارتباط ميا ساااخ،های جزئی با معنای كلی شااعر
مشااخ
اسا .،اساس ،شعر بزرگ از نگاه م شعری اس ،كه چند
حفظ میكند .یعنی اار بخواهيم شااعری با ساااخىار مىمركز
موتيف ،چند تم ،چند فرم و چند موضااو را درو خود
دربارهی تاریكی بنویسايم ،با ارائهی چند تصویر از تاریكی
جای داده باشاد .تصور كنيد كه میخواهيد شعری دربارهی
مونونوگ را به پایا میرسااانيم و فرم شااعر را میبندیم كه
زیبایی بنویسايد .حال اار همه شعر را به زیبایی اخىصاص
ای نو نوشاىار ،ساادهتری روش سارود شاعر اس .،در
دهيد ،مخاطب نگاه و تاویل شاما را از زشىی درك نخواهد
ادبيات فارساای ،اغلب اشااعار از ساااخىار مىمركز تبعي،
21
فایل شعر /شماره چهارم
میكنند یا اینكه شااعرهایی بلند هسااىند و از اساااس ،فاقد
جنگ جنگ تا پیروزی
ساااخىارند .اشااعار بدو ساااخىار عموم شااعرهایی پر از تصااویر زیبا اما فاقد ارتباط ساخىاری ،تفكر ،شعور مىنی و
باشد!
عمق هسااىند كه مىاساافانه در ادبيات فارساای با اسااىقبال و
جز آ كه بيرو در اس،
هرچه در ای خانه دارم مال تو قبول؟
توجه نيز مواجه میشااوند .یعنی مخاطب ایرانی دركی از سااخىار هنری ندارد و وق ،خوانش شاعر ،چشمهاش تنها
كرد و خنده بر نبی كه بيرو نب مینشس،
به دنبال س ری زیباس ،كه سگدو میزند و اصل اهميىی
افىاد
برایش ندارد كه ای سا ا ر زیبا چگونه راب های با دیگر
دیدم جایی كه نب بوسه نباشد نب بامیس،
عناصاار شااعری دارد؛ مثل اار بخواهند از شااعری تعریف
كه خيلی كوتاه آمده با نيلی
كنند یك یا دو سا ر زیبایش را مثال میزنند و كاری به تم
سهم دود آ شب از نبی كه به سيگار میدادم
اصالی و اجرای دیگر عناصر شعری ندارند و ای در حانی
جز پيچ و تاب نبود
اساا ،كه شاااعر واقعی كارش نویسااش مى ساااخىمند و
دس،هایم بر سرم در فكر بود
مىفكر اساا ،و عدم تشااخي
مى خالق از مى ضااعيف،
یاد آ روزی كه تركش خوردهام افىاده بود
نشا دهندهی ضعف شعوری و شعری مخاطب اس.،
یاد یارانی كه تركم كردهاند
اشااعاری كه ساااخىار نامىمركز دارند ،عموم بلند هسااىند،
جبهه تا وقىی شهادت داش ،راهی میشدند
زیرا شعر بلند قابلي ،ای را دارد كه چندی مركز شعری را
وق ،حمله فوج كفىرهای چاهی میشدند
در خود جای دهد .چني شااعری ممك اساا ،در راب ه با
نشكری سردار و جانباز عدهای باقی شهيد
چند موضاو صحب ،كند ،چند اجرای مخىلف در آ دیده
بعدِ جنگيد بسيجیها سپاهی میشدند
شاود یا در نوشىار آ ،از چند زبا اسىفاده شده باشد .چند
راهيا كربال ره را رها كردند و تهرانی شدند
موضااوعی بود ،به ای معناساا ،كه چند موتيف مقيد یا
صاحبا خانه از ما بهىرا خواهی نخواهی میشدند
چناد مركز مىفاوت در شاااعر وجود دارد كه هر كدام، موتيفهای آزادی اطراف خود دارند تا در نهای ،شعر را به مجموعهای حاوی ساخىارهای مىمركز مىفاوت بدل كند كه اتحادشااا ساااخىاری نامىمركز را به دساا ،دهد ،یعنی در چني شاعری هميشه چند شعر وجود دارد و انگار كه چند شااعر آ را نوشاىهاند و م ااهی شعرهایی را كه ساخىار نامىمركز دارند ،مى چندشاااعره نيز خ اب میكنم؛ مثل شاعر بلند "جنگ جنگ تا پيروزی" چندشااعرهس ،،چو چندی شااعر با تمهای مخىلف در آ مسااىىر اساا ،كه هر كدام زبا و تم و فرم و اجرایی خودویژه دارد .اجازه دهيد ابىدا ای شااعر بلند را برایتا بخوانم و سااپس به بررساای پلیفونی (چنادصااادایی) و پلیفرمی (چندفرمی) در آ بپردازم.
هركجا آیينه باشد ما در آ عمری دَمَر افىادهایم دشمنا در خانه ما بيرو در افىادهایم مش ،را از بس اره كردیم و باال بردهایم تا فرود آمد زمي ،خود از كمر افىادهایم مرگ بر ...افىيم و از خود آ طرفتر رفىهایم جاده را بسىند از كوه و كمر در رفىهایم كوه بار برف را برداش ،از سر خر نشد از زمسىا رف ،بيرو وضع ما بهىر نشد ما نشد در چانهها در چاه چشمی وا كنيم كفش برداریم و راهِ دیگری را پا كنيم پا كنيم از خانه بيرو و به دریا دل زنيم آتشی در ساحل ای خاكِ بیحاصل زنيم
21
فایل شعر /شماره چهارم
و عمروعاص ...
موج میدانس، اير حاشيه افىاده بود موج میداند كه بر ساحل نمیايرد قرار موج موجی شد
عمروعاص تمام دخىرا تهرانم آغوش م مسافرخانهایس، كه اتراق یك شبه در آ مجانیس،
روی ساحل ُمرد
سفر كنيد! اتاقی در ای خانهس ،كه یك تخ ،دارد
(غوطه در قعر دریا خورد غرق شد دارد
اتاقهایی
كاری كه از دس ،میزند بيرو
م عاشقی نبودهام كه جنگيده باشد با چی
ماری به آسىي میكند دعوت
خوابيده باشد با كی
ای همه افىيم نه شرقی نه غربی ...
و افىه باشد هيچی
جنگ جنگ ...
تنهاییام را برای زمي حمل میكنم كه میاویند ز شد
مرگ بر )...
زیباییام را در آینه محكم نگه داشىهام كه بياید كم كم پاورچي
هر كه غير ماس،
بیبی دل را در خودم دف كردهام
مرگ بر نا و ماس،
و سرباز خواجهم پش ِ،خاكریز
از ماس ،كه بر ماس، افسار هرچه ...بگذریم تا باز اس، اما نكنم حرفِ حساب كارساز باشد فقط همي دری كه به رویم بسىهس ،هما باز اس، رسيدهام به جایی از هسىم
كه در آ نيسىم
ارچه هرجایی چكيدهام یك ق رهام كه توی رام ریخىهام نقل كردهاند با یكی بود زیر ای انبدِ كبود دور و بَرم
دیگری هم بود
انكار میكنم هيچكس نبود
تنها كبوترم
و همسرم بود
كه اار بال میاشود بر بام همسایه مینشس ،آ جا ای جا
كه چند تا
م از خودم دورم
(نو! انو! م علی!
انو! علو!
بوووم!)
انو انو توی چند تا سيم افىاده بود بلند و زیر خودكارم شي ا دویده بود در صدای تهِ كوچه آ شب تانك میاذش، ماشي ها
بیسرنشي
تنها میرفىند
میروم! دكمهها را نصف و نيمه ول كردهام تنهام صدایم را برای زنی تمری میكنم در اوشی كه اآل زنگ میزند (انو!
هلو! سالم!)
و همسرم از ای هر دو دور سرم جز م
كبوترم جلدِ تمام بامهای دنيا بود
بنا نبود به سرشماری شهری برود كه از تمام دخىرهاش قرار نيس ،یكی به م برسد روا نبود! علی در جنگ بود
م سالم و دسىی تكا نمیدهد م عاشق و تا چشم كار میكند فاسق! چه یادها كه در م سفر نرف، همسر از خيرش اذشىم مادرم هم رف، و روی دسىم
هسىم! شبيهِ یكشنبهها باد كردهس،
22
فایل شعر /شماره چهارم
برای م كه از باد افىادهام عمریس ،بال
و اسكل،هایی كه از اسكله دور ماندهاند
بانی دس ،و پا كردهاند كوچك نه! نمیشوم
داد میزنند كه موجی شد
درسم را به اندازهی بيس ،از بَرم
فریاد میزنند كه دیوانهم كىما نمیكنم هاسىم!
آمدهام كه ترسم را تمام
مجبورم مثل خيابا وسطِ خودم قدم بزنم شب نيس،
تمام كنی مردی را كه تركشهای خُمپاره تركش نكرد چشاام تو بر عكس رودخانه در عكساای كه داشااىيم نب رودخانه اود شد به ای عكسها وقىی نگاه میكنم برعكس میشوم شدهام و نفرت دارم از زنی كه راح ،در اوشهام نبهاش اف، ماچ!
نيس ....
هيچ كس نه!
آوازش از قدش بلندتر از دیوار میرود باال ،افىاد آ طرف، در شمال ای نقشه زمي خورد تاالپ! پشا ،در نبانش شيو از بي راهِ فوم -رش، میاذش، بشو! بشو! مینانه چی كنی تو م دیل خانه خانه چی كنی تو
دوسِ ،دارم خيلی!
ايرم پارَه كنی می عكس و نامَه تی دیم ماچه مانَه چی كنی تو!
در چشمهای خُل خودم ول شدهام موجی! و از ترس شااهری كه كمكم بزرگ میشااود روسااىا رَم كردهس، پش ِ،كوهی رف ،مثل ماه كه بماند با م كسی نبود
ن ف صداش وُ كمی كم كنيد آقا ! ... راننده از عكس سياه و سفيد برعكس رف، از جنگ وقىی كه براش،
رنگش كرده بودند
چقدر سگ دو زد
كسی نبود كه با م باشد
تا از خاطراتِ خودش تند برود بيرو
یك نفر با او بود پرت! در كوچهای كه روی نبهای دخىرهاش خنده را كشىند روسپی شد رف، میروم! میروم برای بسىرم یك همسر بخرم (ما ! آرمانی هاسااىم! دخىار نمیداهام تا شااامانو باشااوی بازانی طافلی پادار فرداسی دار بایاری!) كنار پوكهای كه از فشنگ خودش دل كنده بود بيرو پنجره پرتم كرد جنب جویی مثل ماهی كه آورده باشدش موجی نب كارو دسا ،و پا كردهام دسىی كه ز را چو چركی چرب شده از سراسر ت شس، بی آ كه بياید یا برود موج دور بود
نشد!
ماشي را از ت كوچه درآورد و بر خيابا و دو پيچ آ طرفتر خدایا
چهم شده
عي آدمها كلماتم همه قدكوتا دسىپاچهم
انگش،هام
عجله دارم
چرا؟
تو آسمو
انكی انگش ،فرو كردم
از او همه سىاره او باال و دنيا ادامه داره
توی جبهه ول شد
یكی مال م نی
به كوری چشمی كه شيميایی شد برای چی؟
خيلی صدا داشىم
و نخوندم
خيلی خدا داشىم
كه ندارم
از اریه
فایل شعر /شماره چهارم
دنبال خودم میاردم هنوز
زمي
23
ای چيزایی كه تو بلغور میكنی
كسی ندید؟
منىظر اودانیس،
ادبيات!
كه م در جنگ پرش نكردم
م شعری زیر چاپم كه در آ هميشه مردی قدغ بود
چ وری باز كنم پنجرهها را باد برد خيابا تا آخری چراغ
شب را فراموش كرده آدمها
به شلوار تاخوردهام طوری نگاه میكنند كبوتر!
انو!
كه دیدهبا در دكل
خواباندهاند طوری مُش ،روی دماغش اُرپ! فرداش هم میترسيد
كه از صداش
خوابيده بود خُرّ و پُف
ارای هفىاد را بگير و برو جلو علو!
مرتيكه را از م بيرو كنيد زود!
مثل خری كه روی تپه غش كرده باشد
انو!
خوابی؟
ها!
مسخره نی؟
و خوابهای خَرَكی میدید
سنگر!
هيچ پوزهای در بسىرش جز به چرا چف ،نشد
سنگر خوب و قشنگی داشىيم
به امانم بهىر كه در كنارش بمانم
روی دوش خود تفنگی داشىيم
تا فرص ِ،همجواری را حرام نكنم
سينه از مهر كسی خانی نبود
در ای خانه ای باغ درندش،
توی هر پوكه فشنگی ...داشىيم چه میافىيم
اار بخواهم سرش داد بزنم
بعد
از ماهواره تركها میشنوند تير م خوردم و وضع همه شد توپ
بگذارید در اوشی بگویم
تو هم بادت رف،
یك شب تا آمدم ...
آخه م چاكرتم یادت رف،
در خواب م غلىی زد
یادته كوچهها رو شيو و شب پر میكرد
و در بسىر دیگری حرام شد
اجنبی موشكشو روی ز و بچهی ما ول میكرد یه انف بچه بودم
حانی ته!؟
دس نيال دخىر همساده رو یه جا به یاهو دادم یا علی افىم و یهو رفىم
ماشي ترسيدهام را بردارم
و خطِ ترمز روی نبهای زنی بگذارم صليب خود را كشيده باشم
و زیر پای مسافرم
نه دل انواتی حانی ته!؟
میشد
حاال چی؟
اخویت قد خودت بود كه سرتا پا رف ،سر مي به زمي خورد و نفهميد چه شد چی شد؟
مجبورم
كه داداش رو ای جوری بنویسی؟
چه قشنگ نومی داره
دیر!
م جوانی را سفر كردم
نه سر التی بود
توی خ ی؟
خورشيد دورم!
پش ،پنجره در عراق بود
كه از ميدا مي
توی جبهه سينه داشىم یه جریب
انده التی خطِ اول توی حملهها مشخ
ببخشيد اوشی!
تهِ سيگارم نه شد چرا شىاب نكنم؟ تا سالهای رفىهی جنگی را بشمارم
احمق نيسىم
كه از تمام تانكهاش
الونهای تمام
به م نرسيد
چرا دریغ نكنم؟ پش ِ،در دهانم
باد كرده دوسى ،دارم
دیشب
روی نبهای راهبه راه رفىم
امشب
چند تكه هند از نقشه كندم
فردا ...
24
فایل شعر /شماره چهارم
اجرا حضاور ندارند و تنها توصايفهای غيرقابل نمسی در
چه نقشهای دارد تيری كه در ای نقشه دنبال دنیس ،كه نيس، در دساااا ِ،م چااه كسااای مشاااا ،خودش را باااز كردهس،
م ؟
نگاه نك در س رهام كه بیربط
ای همه ور میزنند
كروكی شعرهای م را درد میكشد! شااعر "جنگجنگ تا پيروزی" نخسااىي اثر فارساای زبا اس ،كه در آ پلیفونی یا چندصدایی به طور كامل به اجرا درآمده اساا .،كيفي ،اجرا در ای شااعر ،ارتباطی به تئوری ميخایيل باخىي ندارد و در تاری شااعر جها ،مساابوق به ساابقه نيس .،از آ جا كه هدف از شعر چندصدایی اجرای دموكراسای مىنی اس ،،شاعر ناازیر اس ،در جه ،غلبه بر معنای واحد ،اجازهی ورود صاااداهای مخىلف به مى را صاادر كند .شااعر چندصاادایی ،چندمركزی اساا .،ای نو شااعر تنها با یك موتيف مقيد مواجه نيساا ،و مخاطب در خوانش ،با چند مركز شااعری روبرو خواهد شااد .در یك شاعر چندصادایی ،چند شعر كار اذاشىه شده اس ،كه ای عل ،نامىمركز بود ساخىار آ اس .،بسياری اما میكنند صااداهای مخىلف ،تنها به نح شااعر محدود میشااود اما ای طور نيسا .،ای بحثیسا ،كه نخساىي بار توسط م م رح شااد و انبىه به درسااىی مورد توجه قرار نگرف .،در شعر حماسی فردوسی ،نح دیكىاتور اس ،،نح یكهای از ساوی مونف به تك تك شاخصي،ها و پرسوناژها تحميل میشود و كاراكىرهای مىفاوت را در یك ریىم ثاب ،،زندانی میكند .رجزخوانی سهراب با هما نح رسىم و افراسياب و ...طرح میشود و تفاوتی در كار نيس .،اویی در سراسر داسااىا ،تنها یك نفر (مونف) به جای شااخصااي،ها حرف میزند .عل ،ای امر ،اجرای تمام صااداها در وز دوری فعون فعون فعون فعول اسااا .،بااا اینكه فردوسااای صاحنههای نبرد را به بهىری نحو به نمایش اذاشىه اس،، اما نو زبا و نح به كار ارفىه شااده در تمام موقعي،ها یكساا اسا ،و صداها و شخصي،های مخىلف عمل در
پس سا رها هساىند .در حانی كه در شعر چندصدایی ،هر صادا دارای شخصيىی خودویژه اس .،در شعر جنگ جنگ تا پيروزی ،یك بسيجی كه در جنگ موجی شده وجود دارد كه در طول شاعر ،مدام تغيير شاخصي ،میدهد و هر كدام از شخصي،هاش با نح و من ق زبانی و حىا قانب و تفكر خاص خودش وارد مى میشااود و با توجه به ذهني،های موجود ،نح و فرم و همچني اویش در ساراسار شعر در حال تغيير اساا ،و به همي تناسااب ،فضاااهای شااعری نيز تغيير میكنند .ای تغيير تم و تغيير فضاا ،بر سابك شعر نيز تاثيراذار اس،؛ یعنی در ای اثر ،برای بيا مفاهيم كالسيك از قانب غزل -مثنوی اسااىفاده میكنم ،برای بيا ذهني، مذهبی از فرم شا
و هنگامی كه فضااا مدر میشااود ،از
فرمهای مىنو شعر سپيد بهره میايرم .در شعر جنگ جنگ تا پيروزی به تناساب شكل فضا ،شخصي،ها تغيير میكنند و صاداها عوض میشوند ،یعنی هر صدای ممك در شعر، دارای شااخصاايىی خودویژه ،نگاه و تفكری منحصاار به فرد اسا .،ای ها دالیلی هساىند كه باعث شادهاند تا شعر بلند جنگ جنگ تا پيروزی ،به مثابه یك مى پلیتمی در نظر ارفىه شاود .اساس شعر ،چندصدایی (پلیفونی) نمیشود، مگر ای كه چندموضااوعی و چندفرمی (پلیفرمی) باشااد؛ یعنی برای تفكيك صداهای موجود در شعر با توجه به فرم، هر صدا میتواند در قانب خاص خود ارائه شود .مقصود از قانبهای خاص ،قانبهای شعری ،نحنی و نرم موسيقی به كار ارفىه شااده در كلمات اساا .،در كاراكىرهای مخىلف، نرم موساايقی با تكيه بر چيدما هجاها و مصااوتها تغيير مییابد .تنو ساايسااىم جانشااينی و همنشااينی به تناسااب صااداها ،مونفهی دیگریساا ،كه نشااا دهندهی پلیفونی بود اثر اسااا .،تغيير موتيف ها به تناساااب نو تفكر شاخصاي،ها ،موجب تغيير فضاهای شعری و درو مایهی شاعر میشود؛ بنابرای شعر عالوه بر پلیفونی و پلیفرمی، پلیتمی نيز هسااا .،بااه طور كلی ،چنااداااانااه بود و چندشااعری بود در شااعر چندصاادایی ،باید به صااورت پيشفرض در نظر ارفىه شااود .به عالوه ،خلق یك شااعر
فایل شعر /شماره چهارم
چندصدایی مسىلزم حضور چند شاعر اس .،در ای جاس، كه شااعر نااها مجبور میشود به چند شاعر بدل شود ،از همي رو م شااعر چندصاادایی را ،مى چندشاااعره نيز مینامم. شااعر چندصاادایی در ادبيات فارساای ،به شاادت كمرنگ و كمتعداد اساا ،و بسااياری از شاااعرانی كه آثار خود را چندصدایی میدانند ،از توانایی اجرای حىا یك صدا نيز در شااعرشااا برخوردار نيسااىند .اصااون خلق و اجرای شااعر چندصاادایی ،نياز مبرم به انع افپذیری و برخورداری از آزادی درونیس .،شاعر مىو پلیفونی ،نيازمند تفكر ،نگاه و اجرای خودویژه اس .،او باید بىواند از منظرهای مخىلف به یك موضاو نگاه كند و برای هر زاویهی دید ،صدا ،فرم و شاااكل اجرای خاصااای را در نظر بگيرد .در شاااعر چندصادایی ،حىا ممك اس ،با چندزبانی نيز مواجه باشيم كه توضااي و ارائهی مثال در ای باره را به فرصااىی دیگر موكول میكنم.
25
فایل شعر /شماره چهارم
غلطخوانی
26
همي تكنيك در كىابی كه سااال ،1377تح ،عنوا "ای اربهی عزیز" منىشار كردم ،به كار رفىه اس ،كه دو شعر از آ غلطخوانی آثار "ناظم حكم ،"،شاااعر ترك اساا .،م از ناظم حكم ،بسايار آموخىهام .او از جمله شااعرانیس، كه شااعرش تا به امروز در ذه م رنگ نباخىه اساا ،و برایم كهنه نشااده اساا .،در واقع ،او عل ،اصاالی توجه و عالقاه ی م به ادبيات تركيه اسااا .،به ای ترتيب در غلط خوانی نویساااناده تقلياد نمی كناد ،بلكه به موازات دریاف،هایش از یك اثر ،اثر تازهای خلق میكند .مشاااابه كاری كه م در "ای اربهی عزیز" با چند شاااعر ناظم حكم ،كردم؛ یعنی برای پرهيز از تقليد ،پيشااانهاد های شااعرى او را تبدیل و در شااكلهای تازه و مىفاوت در اشااعارم به كار بسااىم .در غلطخوانی ،مىو كه به جای تكرار ،تبدیل میشااوند؛ اار مثلثی باشااد به مسااى يل بدل
"غلطخوانی" یكی از اصاا الحاتىساا ،كه م طی اوني سخنرانیام در سال ،1372در جلسات "شعر امروز" م رح كردم .در ای ساخنرانی ،به غلطخوانیهای شاملو از تاری طبرى و یا از تذكرةاالونيا در زبا شاعریاش اشاره كردم و توضااي دادم كه غلطخوانی در واقع ،تكنيكی رویكردى در نوشاىار اسا .،شاملو با تغيير داد بخشی از زبا آركایيكِ تاذكرةاالونيا و تاری
طبری ،به فونكسااايو آ كلمات
امروزی را تزریق كرده اس ،،از همي جه ،برخورد او با زباا آركاایيك نوعی غلط خوانی سااا .،غلط خوانی (كه مدتها پس از ساخنرانی م ،در ادبيات فارسی م رح شد و نادرس،خوانی نقب ارف )،به مثابه تبدیل مثلث شعری، به مربع و دریاف ،تاثير خالق از یك اثر اساا ،،مانند كار شاملو با تذكرةاالونيا كه از یك اثر ادبی ایده ارف ،و آ را در اجرایی تازه به كار بساا .،ای ایده در حقيق ،از زمره پيشنهادهایى اس ،كه از ساخىار ،تم و یا فرم یك اثر ارفىه میشود .در غلطخوانی ،مشابه كاری كه در طنزنویسی انجام میشود ،شاعر در اثر دس ،میبرد و از آ یك سيسىم دیگر میساازد اما مانند طنزنویسی وارد فضای هزل نمیشود .در واقع در اثر دسااا ،میبرد و آ را دوبارهخوانی میكند.
میشاود یا اار دایرهای باشاد ،تبدیل به ذوزنقه میشود .در خوانش یاك مى اااهی مخااطب دچار كژبينی كلمات میشااود یا ساا ری را به كلی اشااىباه میخواند و خوانش اشااىباه خود را زیباتر و بهجاتر از آ چه كه در مى اصاالی هسا ،،میبيند .به ای ترتيب ،در اصل مى دس ،میبرد و خوانش غلط خود را با س ا ر اصاالی جایگزی میكند .ای نو غلطخوانی ،شايوهی اصالی نوشاىار در آثار بسياری از شاعرا بزرگ اس .،ااهی اوقات نيز شاعر ،مى را از روی عمد وارد فضای بحرانی میكند ،چرا كه نوشى عي مقونه برایش ممك نيساا .،یعنی از روی شااعر ،رما ،فلساافه، داساىا های تاریخی ،مساائل ساياسی و ...شرو به نوشى میكند و به بيانی ،اصاال مى را به عمد تغيير میدهد .ای شايوه برخورد با مى نيز نو دیگری از غلطخوانیس .،به ای ترتيب ،دریاف ،شيوهها و تصاویر از آثار قبلى و تبدیل آ ها به تصااویر تازه ،تكنيكی بسايار رایج در پوئىریس.، معمون شااعری نوشااىه نمیشااود ،مگر ای كه شااعرهای دیگری پاك شااود .پشاا ،هر داسااىا ،داسااىا های دیگری وجود دارد و درو هر شااعر ،چندی شااعر نهفىه اساا.، شاعری كه در خودش چند شاعر نداشاىه باشد ،هراز شعر موفقی نخواهد بود و غلطخوانی تكنيكی اس ،كه میتواند
27
فایل شعر /شماره چهارم
چند شاعر را درو یك شعر قرار دهد .در غلطخوانی ،مى
ای موتيفهای فرعی ،حسااای به مخاطب منىقل كند كه
تازه در واقع پسمى اثریس ،كه شاعر از آ پيشنهاد ارفىه
مخاطب خالق بىواند در ذه خود اثر را بازنویسی كند .در
اسااا،؛ چراكه در مقایساااهی هر دو مى جدید و قبلی،
اینجا بحث "مراكز شاااعری" م رح میشاااود .در ادبيات
هيچاونه شااباهىی دیده نمیشااود و تنها چيزی كه ذه
كالساايك ،ادبيات شاااملویی و حىی ادبيات مدر ،معضاالی
مخاطب را به سام ،مى پيشي كشانده ،حسيىیس ،كه از
تح ،عنوا "موضو محوری" حاكم اس،؛ یعنی برای هر
اثر تازه دریاف ،كرده اساا .،هر مى غلطخوانی شااده با
مى ،موضو مشخصی وجود دارد .از نگاه م چني شعری
پساامى خود ،در خلق و هنر ارتباط دارد و حىی ممك
مردود اسا .،شاعر خوب زمانی نوشاىه میشود كه شاعر،
اسا ،از نظر سااخىار و فرم نيز هيچ شاباهىی نداشىه باشد.
دریاف ،شااعری یا شااهود خود را بسااط داده و آ را به
«بيژ نجدی» از نمونه شااعرا ایرانیسا ،كه در اشعارش
چندی دریاف ،بدل كند .برای مثال ،اار بخواهيد مىنی با
از تكنيك غلطخوانی به زیبایی بهره برده اساا .،نجدی در
موضااو زیبایی بنویساايد ،الزم اساا ،كه در آ به زشااىی
ایرا عمدت به عنوا داساىا نویس شناخىه میشود ،اما به
بپردازید ،زیرا مخاطب مشاىاق اس ،كه نگاه شما نسب ،به
زعم م او یكی از آرتيساا،تری شاااعرا ایرانی اساا.،
زشاىی را بشاناساد .حال اار از زشىی چند تصویر مخىلف
اشااعار بيژ مملو از غلطخوانیساا .،او معىقد بود كه هر
ارائه دهيد ،حاصل كار دیانوگ خالقی ميا زشىی و زیبایی
شاااعر بزرگ ،یك دزد بزرگ اساا .،مقصااود او از دزدی،
خواهد بود كه مركز سومی را در ذه مخاطب خالق ایجاد
تاثيرارفى از آثار دیگرا ،به خالقانهتری و هنرمندانهتری
میكند .در واقع شعر حقيقی ،شعریس ،كه توسط مخاطب
شاكل ممك بود .جای تاساف اس ،كه اشعار او در ایرا
خالق نوشاىه شود .م ای مخاطب را خالق مینامم ،زیرا
غریب ماندهاند و تمایل مخاطبا به ساادهنویسای ،اشعار او
ذه او ای قابلي ،تاویلی را دارد كه شاااعر را مجدد
را زیر داسااىا هایش مدفو كرده اساا .،از نگاه تجربی،
بازنویسی كند.
بحث غلطخوانی در راب ه با نحوهی اسااىفاده از پيشاامى ها م رح میشاود .هر شعری كه نوشىه شود ،شعرهای دیگری را پاك میكند؛ پاك كرد به معنای انكار و رد اشعار اذشىه نيسا ،بلكه در واقع ،تبدیل آ ها به فرمی جدید در بسىری تازه اساا .،بنابرای میتوا اف ،كه پشاا ،هر شاااعر یا نویسانده ،شاعرا یا نویسنداا دیگری وجود دارند .شعار اصاالی پوئىری و داسااىا خالق ای اساا ،كه در هنگام نوشاى یك موضااو ،نباید دقيق به هما موضااو اشاااره كرد بلكه بهىر اسااا ،موضاااوعاتى به تحریر دربيایند كه اطراف موضااو اصاالی باشااند ،یعنی به آ مرتبط باشااند. نویساانده یا شاااعر آوانگارد ،تيرانداز ماهریساا ،كه هراز مسااىقيم به هدف شااليك نمیكند ،بلكه اطراف هدف را طوری نشااانه میرود كه هدف اصاالی را محاصااره كند. شاااعری كه مسااىقيم از هدف صااحب ،كند ،شاااعری معمونیس ،كه ارزش اعىنا ندارد .هر اثر ادبی میبایس ،به موضااوعات پيرامو موتيف اصاالی خود بپردازد و به كمك
فایل شعر /شماره چهارم
اديت شعر
28
اضافه كرد ،اما ای س رها نباید جنبهی توضيحی داشىه باشند بلكه باید تصویری باشند .س رهای حذف شده نيز باید س رهایی باشند كه بيشىر به توضي پرداخىهاند و به نحوی جنبهی حشو دارند؛ مانند تىابع اضافات و صف،ها .حذف ای س رها به ای خاطر اس ،كه شعر محل توضي نيس،، بلكه محل اكرا و نمایش اس،؛ شاعر تنها میتواند عرصهی خيال ،تصویرسازی و فضاسازی را به نمایش دربياورد تا در نهای ،سينمایی مىنی را به دس ،دهد و در نهای ،ای مخاطب خالق اس ،كه به یك دریاف ،معنایی میرسد. بنابرای در شعر مانند داسىا یا مقانه ،نمیتوا همه چيز را توضي داد .نكىهی سوم توجه به چگونگی رفىار شعر از نظر هارمونی اس ،كه میتواند باف ،معنایی ،باف ،ارتباطی و حىا
ادی ،شعر با ادی ،نثر و داسىا مىفاوت اس .،در ادی ،شعر
باف ،موسيقيایی شعر را شامل شود .تق يع نابجا از مشكالت
با توجه به تئوری مشارك ،مىنی ،سهم مشارك ،خواننده
عمدهی بسياری از شعرهاس .،تق يعهای غلط باعث نغزش
هميشه باید در نظر ارفىه شود .از آ جا كه اوني هدف
شعر در ریىم و به اص الح ،سكىهی نح میشود .ااهی نيز
مخاطب خالق ،مشارك ،در مى اس ،،هر خوانندهی خالق
هجاچينی غلط در برخی از س رها (برای مثال ،پش ،سر هم
در مواجهه با یك شعر ،آ را دوباره مینویسد .كسی كه شعر
قرار ارفى چند هجای بلند در یك س ر) باعث تسكي شعر
را بازنویسی میكند ،نقش مخاطب خالق را دارد .ادی ،شعر
یا هما سكىهی نح میشود .در چني مواردی و در جه،
تنها زمانی ميسر اس ،كه اارد ما در برخورد با مى ،
رفع ای تسكي ها ،میتوا در س ر دس ،برد .ااهی هم
پساساخىارارایانه باشد؛ یعنی با فرض اینكه هيچ مىنی كامل
ممك اس ،عكس ای شرایط حاكم باشد ،یعنی شعر برای
نيس ،،خود را در نویسش دوبارهی آ آزاد بدانيم .بازنویسی
حفظ هارمونی و ایجاد موسيقی ،نياز به تق يع داشىه باشد
مى به مثابه یك مى شعری ،مسىلزم رعای ،نكاتیس ،كه
كه در ای صورت ،میتوا به اصالح اثر پرداخ ،و آ را
در ادامه به آ ها اشاره میكنم.
دوباره تق يع كرد .یك شعر نومدر هنجاراریزیهایی دارد
اار بپذیریم كه شعر ميدا بازی كلمات و شاعر نقاش
كه رعای ،كرد آ ها ،در پارهای مواقع ،به شعری ،اثر می-
چيرهدس ،زبا اس ،،باید بدانيم كه ادی ،شعر كار هر كسی
افزاید ،به بيا دیگر شعر عرصه دخل و تصرف در زبا
نيس .،شعر تنها ژانریس ،كه در زبا اتفاق میافىد و اونه-
اس .،معمون ای دخل و تصرفها با دسىور زبا سازااری
ی ارتقا یافىهی زبا اس ،،پس نمیشود مثل یك مى ساده
ندارد ،پس نمیتوا با توجه به دسىور زبا به ادی ،شعر
با آ رفىار زد و وق ،ادی ،،تنها به پس و پيش كرد كلمات
پرداخ .،اساس شعر واقعی از جایی دسىور نمیايرد و
پرداخ .،ممك اس ،ویراسىاری حرفهای و ماهر باشی اما
خود را به تمامی به سمىی میبرد كه در آ جا بىواند تونيد
ای دنيل نمیشود كه بىوانی شعری را نيز ادی ،كنی.
نذت هنری كند.
اول ای كه حسي ،شعر میبایس ،دس،نخورده باقی بماند
وق ،ادی ،شعر ،ااهی ممك اس ،پس از شكار تم اصلی،
و دوم ای كه چهارچوب موتيف مقيد شعر حفظ شود.
ترجيعهایی در شعر مشاهده شود كه جه ،فرم داد به مى
میتوا س رهایی از شعر را كاس ،و نيز س رهایی به آ
و جلوايری از پراكندای ذه مخاطب ،ایجاد شده باشند. اصون ،اار ني ،مونف ابراز موضوعی خاص باشد ،س ری
29
فایل شعر /شماره چهارم
كه مورد ترجيع قرار ارفىه اس ،باید با موتيف مقيد ارتباط
برقرار نباشد حىا اار تك تك س رها ،اجرایی عانی داشىه
مسىقيم داشىه باشد .با ای حال در بسياری از شعرها ،س ری
باشند فاقد ارزش ساخىاری و در نهای ،هنریس ،و ای
تكرار میشود كه ارتباطی به موتيف مقيد ندارد و قصد شاعر
نكىهس ،كه ویراسىار شعری باید بدا توجه ویژه داشىه
از تكرار آ صرف تاكيد اس .،در مواردی نيز س رهای
باشد .معضل بزرگ اكثر شاعرا ،تنبلی آ ها پس از نویسش
ترجيع داده شده با موتيف مقيد و ني ،مونف ارتباط ندارد
شعر اس .،بسياری از آ ها شعر را پس از نویسش كنار
كه ویراسىار شعری موظف اس ،در جه ،بهينهتر شد شعر
میاذارند ،در حانی كه هر شعر موفقی حىا ،نيازمند
وارد شود و با اصالح چني ایرادهایی ،شعر را شفافتر و
بازنویسیس .،شعر به مراقب ،نياز دارد و مراقب ،از شعر،
ساخ،مندتر و فرم آ را خودبسنده كند .اساس هر شعری
هما بازبينی و چندبارهنویسی آ اس .،هر شاعر موفقی
نيازمند فرمی خودویژه اس ،و ای نكىهایس ،كه باید در
باید بىواند در جایگاه مخاطب ،شعر خود را بازخوانی كند و
بازنویسی شعر ،مورد تاكيد قرار ايرد .از نكات دیگری كه
به آ پيشنهاد بدهد .از نظر م ،بزرگتری شاعرها آ هایی
در ادی ،شعر باید بدا توجه داش ،،ازدحام حروف
هسىند كه منىقد خودشانند و قدرت ادی ،دارند .به بيا
اضافهس ،كه ممك اس ،در شعر انبار شده باشند .ااهی
دیگر ،شاعر در قدرت ادی ،خود تعریف میشود ،در نو
نيز پارههایی از شعر ،كه در بخشهای قبلی به خوبی اجرا
بهكارايری كلمات .او نابغهی چينش كلمات اس ،و از
شدهاند ،مجدد تكرار میشوند كه باعث افشای تازای و نو
خصيصه همنشينی و جانشينی زبا آااه اس ،و مدام ای
رفى تكنيك شده باید حذف شوند .در مواردی نيز ،اسىفاده
فرمولها را تغيير میدهد .به طور كلی ،بهىر اس ،كسی به
از خصل،های جانشينی و همنشينی زبا ،میتواند به
ویرایش شعر بپردازد كه شاعری خودویژهس ،،زیرا بر
خوشساخ،تر شد شعر كمك كند .یك ادیىور شعری باید
خالف ویراسىارهای معمونی ،به جنبههای زیباییشناسی و
بداند كه شعر منشی اسىعاری دارد و اسىعاره با توجه به
حسي ،شعری اشراف كامل دارد.
خصل ،جانشينی زبا ،در چيدما س ر نقش دارد ،پس باید بداند با توجه به فضای مى و من ق زبانی چه كلمهای را جانشي واژهی اخراجی كند .بارها در ادی ،شعر برخورد كردهام با شعرهایی كه از من ق زبانی یكپارچهای تبعي، نمیكنند و ای
نشا میدهد كه شاعر مربوطه دركی از
اسىىيك زبا ندارد و وق ،ادی ،شعر ،مهم اس ،كه توجه ویژهای به من ق زبانی مى داشىه باشيم .نكىهی مهم دیگر در ادی ،شعر ،توجه به س رسازیس .،پس از فرایند نویسش ،شاعر باید در جه ،ادی ،شعر به اجرای بهىر برخی از س رها بپردازد ،حىا در بعضی موارد الزم اس ،كه یك س ر خاص را در چندی اجرای مخىلف امىحا كند تا در نهای ،،بهىری اجرای س ر كه با حسي ،و هارمونی شعر ای همانی بيشىری دارد ،انىخاب شود. شعر معاصر فارسی شاید مملو از س رهای زیبا باشد اما هنوز دچار بحرا
ق عه سازیس ،و توجهی به راب ههای
بيناس ری ندارد و نمیداند اار راب های بي س رهای شعری
فایل شعر /شماره چهارم
اشارهاى به مفهوم و مصداق
31
تازهی ما تمام اربههای سفيد جها اس .،حاال اار كلمهی مفهوم به "اربهی سفيد پرشي " تبدیل شود ،مجدد شاهد كاهش تعداد مصاااداقها خواهيم بود .میبينيم كه ازدیاد كلمات مفهوم ،تعداد مصداقها را كم میكند. اار كلمهای در مىنی بنشاايند یا اار س ا ری ساااخىه شااود، حاوی معناس .،اما مفهوم ممك اس ،دچار اغىشاش باشد، چرا كه در تقابل با مفهوم یك رویكرد درزمانى و تاریخی وجود دارد .یعنی طی پروسااهی تاریخی بسااياری از مفاهيم نقش عوض می كنناد و تغيير معناا می دهند .برای مثال، كلمهی "مزخرف" در زبا فارساای امروز معنای بيخود و بيهوده مىدهد؛ در حانی كه معنای همي كلمه در اذشااىه، زیبا بوده اساا .،یا واژهی "رعنا" كه امروزه به آدمهای زیبا و خوشقام ،افىه میشااود ،در اذشااىه به معنای نادا و احمق بود .چني مباحثی اصااون در ایرا م رح یا دنبال نمیشاااوند .ما در زبا رویكردی ای زمانی داریم؛ یعنی موقعي ،هر زبانی ،در هر زمانی كامل اسااا .،فرض ما زمانیس ،كه در آ زیس ،میكنيم ،با ای حساب براساس
كلمه ،كوچكتری واحد یك شااعر اساا .،همهی كلمات ماهيىی قراردادی دارند و همه بر نمونهای بيرونی (مصداق) دالن ،میكنند .انبىه كلمات بیمصداقی هم وجود دارند كه در ادامه ،اشااارهای نيز به آ ها خواهم داشاا .،برای مثال، واژهی "ميز" مفهوم اساا ،و نه معنا .واژههایی مثل ميز یا دیوار ،در وهلهی اول كلمهاند كه خود مفهوم اساا ،و در وهلهی دوم ،مصداقی هسىند كه به یك ابژهی بيرونی دالن، میكنند .نسااب ،مفهوم به مصااداق همواره معكوس اساا،، یعنی هرچه تعداد كلمات مفهوم بيشاااىر باشاااد ،تعداد مصااداقها كمتر اساا ،یا هرچه تعداد كلمات مفهوم كمتر باشاد ،تعداد مصداقها بيشىر اس .،مثل ،واژهی "اربه" به تمام اربههای جها دالن ،میكند ،بنابرای مصااداق آ ، تمام اربههای جها اس .،اما وقىی كلمهی مفهوم را به دو واژه افزایش دهيم ،مثل بگویيم "اربهی سااافيد" ،تعداد مصااداقها كاهش مییابد و مصااداقهای جدید در واقع زیرمجموعهای از مصاداقهای قبلی هساىند؛ یعنی مصداق
مفاهيم ای زما حرف میزنيم .مفهوم ،به دادههای ذهنی هر شاخ
بسىگی دارد .هر چه دادههای ذهنی افراد بيشىر
باشد ،مفهومی كه از یك مى ادبی دریاف ،میكنند ،عميقتر خواهد بود .بنابرای ،مفهوم در شاعر نسابی اس ،و به فهم مخاطب بسىگی دارد ،حىا درك یا تاویل مخاطب یك مركز بيرونی برای شاعر محسوب میشود .اما معنا به هسىی واژه اشاااره میكند كه در ساااخىار معنایى آ تعریف میشااود؛ بنابرای هر مى و نوشااىهای كه شااعر قلمداد شااود ،ق ع دارای معنااسااا .،ای كاه ااهى منىقدی اثری را بی معنا مىخواند و ای دنيلى ندارد جز بیساااوادى آ منىقد كه مىخواهد ای اونه در قبال پرداخى به مى ،از خود رفع مسئوني ،كند.
فایل شعر /شماره چهارم
31
فایل شعر /شماره چهارم
سميه ابراهيمی
بینا میخورد مهر باطل صاحب ای عكس كه آب از سر بعد بگذراند و زبا بياید كوتاه اما كو تا بياید كاله برداشىه پيش حىا پساش را صاف كرده بوندوزر بس كه خوابيدهایم با كور و كر توى شناسنامه جر دادهاند سال باال آوردهاند ماه و روزها میدانند كه باردار هميشهاند! فریاد نمی/زدیم در اَنك اس ،امروز و در ق ار بعد حىا ایسىگاه
پياده می
ما قر هاس، انعكاس تاریخيم!
32
فایل شعر /شماره چهارم
ايوب احراری
33
2
.1 نشسىه روی پنجره چشم هر چه میزنم نمیبيند با دسىی به آ باریكی پرده میكشد از خانه به هم میخورد باز تماشای بیپرده
.2
تا آبی بدهد بینگاه
با كلهای به ای پرتی
به الدانی ای ور خيابا
به راهروی تنگ مىزنم
كه اار دس ،بكشد از...
میخورم به دیوار
نرفىه میآید
تا نرده بگيرد مرا
از روی چراغ میپرد
و روی تو مثل كاشی نم
از پش ،پا به هر چه سر راه
تا سرش بخورد به خانه
و تا دنش راه بدهد
به تخىى كه حاال بغلم
میزند به آشپزخانه
سر كرده روی سفيدش
چنگ در بشقابها
شاید كه دس ،بگيرد
یكبار
مرا سياه نكند
دوبار
حاال كه پوشيدهاى سفيد
سهبار
چشمم نمیخورد به تو
نعنىی
هلوی باد كرده
بس اس ،دیگر!
فایل شعر /شماره چهارم
آمنه باجور .1 با ای بخيهها كه تنهایی اذاشىه روى دسىم در جاى خانی دس،هات پارهام و تنهایی دارد از م چاقتر مثل هنداونه در یك دس، باد میكند و ای نعنىی كه باز اذاشىهای هر روز خانه را میبرد بيرو كه براردد به اتاق و نخىی مادرزادی دس ،میكشد روى تنم درس ،جاى خانیت چه میكند باد الی انگش،هام كه توی تن ،كرم دارم میدود كوچه
34
تا به تو اصل یكی از تو ها برسد در خوابى كه دیگر نمیبينی جا ماندهام زل زدهام به بعدی كه ببيند برام خوابی با خيلی ندارم كاری با تو هم كه دیگر تنهایی هميشه تنها بودم و تنهایی میكردیم دوتایی تا بيایی به ای س ر و س رهای بعدی م به تو بيشىر از آ پيراه كوفىی میآمدم تو اما نيامدى به م و نيسى ات دارد اشادتر میشود هر روز در اتاق به ای كلفىی هنوز تنهام و با ای دل كه تنگ میكنم برات تو هم كه همزادِ منى خوابی بودی كه تخ ،دیده بود برام ...
فایل شعر /شماره چهارم
.2 پيراهنی كه در آ نخىم با سر درآورده از ال پاكرده اضال ومثل مثلث چنا تشكيل شد كه پا برداشىهام از سقف و راهرو راه مى رفىه از اتاقم برداشىه تخ ،از خواب كه ضجهام كند تنهایی دردم بكشد از ناخ كه دیگر نمیاذارد ردی در در ای زخم كه باز كردهای تا بروی از خانه امم میكند مثل آدرس یا شمارهای كه دیگر نمیايردم و تحویل مرام میدهد ته تمام پلهایی كه خراب كردهاى
35
و به ای الها برنگشىهای برنخواهى اش، و دهان ،را باز نمیكنم تا صدام كنی از پنجرهای كه كوچه را تنها برای م می دید میزد صدا یوسف اى یوسفِ مونث اى پير پيراهنى كه در آ نخىم با
فایل شعر /شماره چهارم
بهار توکلی .1 م هر صب از رخىخوابی بيرو میآیم كه شب به آ نرفىهام در آیينه به زنی نگاه میكنم كه م نيس، به رانندهای نبخند میزنم كه به او مشكوكم و حىى به كودكی اخم میكنم كه ایما م لق اس، پا به پای دعا ،اناه میكنم در راه و پا به پای اناه ،دعا میكنم عميق حىی مىنفرم وقىى كه باید دوس ،داشىه باشم و دوس ،دارم درس ،وقىى مىنفرم و اغلب در باغچه الی را میچينم كه هنوز درنيامده با ای همه هر كار میكنم نمیتوانم نمیتوانم تو را تو را ببوسم وقىی كه عاشق ،نيسىم
36
فایل شعر /شماره چهارم
.2 پایيز بیدنيل ز را به خيابا نمیكشد سيگار بیدنيل مرد را نمیكشد دریا بیدنيل انسا را در خود غرق نمیكند آتش بیدنيل جنگل را كوه بیدنيل هواپيما را نمیخورد دره بیدنيل ماشي را كارخانه بیدنيل پول كارار را نمیدهد دكىر بیدنيل داروی اشىباه ریيس جمهور بیدنيل ماشه را نمیكشد و آدم بیدنيل آدم را خودش را نمیكشد حىی جمعه بیدنيل عصر ندارد هميشه باید براى مرگ دنيل محكمی وجود داشىه باشد
37
فایل شعر /شماره چهارم
فراز جاسمی
در اذرم از كارخانهای به كار در خانهای چراغ باغچهاى كه شخم زده بودم حاال سبز پس میتوانم بگذرم از ااو و الو نرى براى سحر باشم در تمام جادههاى جها دارم بوق میزنم بوق كرى مگر سگ پدر آزاداا غرب كجاس ،آقا؟
38
فایل شعر /شماره چهارم
سيد ميثم حسينی
39
یعنی دوباره خواهرا ما به خواب همسایه خواهند رف، آ قدر كه خسىه شوید از ای شعر
خواب بودیم كه صل شد جنگ تفانهى چایش را ریخ ،روی خاك نشس ،بر كاناپه و ته مانده پدر را در جاسيگاری كوچكی خاموش كرد مادرم را تكاند تونسىوی میخواند و جمالت را نيشخند را هاش بوی دخىرا ما میداد كه رفىه بودند از خواب همسایه صل بچينند پناه برخدا ت هاما دیگر تنها نيسىند ما هنوز زندهایم و قرار اس ،بزودى یكى اعال اسىقالل كند از مسىراح باید سر باز جمع كنيم پدرا ما را از جاسيگاری خواهرا ما را از خواب همسایه "اسىقالل یعنی كه باید بجنگيم"
و جنگ روی كاناپه جای را هایش را عوض كند كه باباى تازهای از پاك ،سيگارش درآورد
فایل شعر /شماره چهارم
عارف حسينی
41
در خيابا رژه میروند با رژهای رنگارنگ
جيبهایم را
زمي دهكدهی كوچكیس،
پر میكنم
تكرار میكند
با دو دس ،سرد
سكوت عقربهها را
مادر دعا ك
در اوش نفهمم
عَمَ یُجيبها را ق ار از سورا الیهی اوزو فقط اشعه ماوراء بنفش به صورتم میریزد چي ،چي های پيشانی پدر را كپی كرده انداخىه روی دس،هام مرضی واايردارس ،حسرت به ماشي های اسپورت دخىرا نوند كفىرهای بلندپرواز و پرشهای بلند دنخوشم به چند حبه قند و یك نيوا چای صلواتی دهانم بو میدهد بوی شير و پسىا مادرها
فایل شعر /شماره چهارم
عباس خسروی
اِرنسىو به احىرامم ایسىاد وقىی دید براى آ دو كندوى شيری وَ كُردی چشمان ،آمدم پاوه عسل میخواهم و نبى كه بنوشم موسى صدر قزافى فرار از تو كرد سارا میخواهم دنم را روی مالفهى سفيدِ كشىههای ،په كنم دیگر برای نوبل نمیجنگم صل میكنم با نو بلكه با نگاه ،بياميزم بوی اسرائيل میآید از اردن، كه نوار قلب م اس ،در غزّه چه اواراس ،ای آبى كه میدهى چگوارام
41
فایل شعر /شماره چهارم
مجتبا دارابی
42
اصل بگذار بكشند سيگاری كه تهش
انجزه وعدهای شدهام خراب كه هيچ الشریكی نگذاشىهای برام اصل بگذار زیرتيىرى شوم بریزم روی فيلمهات نقش شوی در م تا زیرنویسی اشىباهی را غلطخوانی كنم بریزد به هم س رهام تا در خبر بعدی كمی بارا ببارد در جنوب ارما بریزد در شمال هوا ابری باشد و معىدل اصل به ما چه كه تهرا كثيف هر روز جا میدهد هواش یواش یواش "مجبوری این وری بيدار بمونی كه اال حال نداشىه باشی؟" حاال كه رفىهای بما روی ماندن ،شرط می بسىهام چمدانی كه هيچ
به كاراردا دیگری میرسد
فایل شعر /شماره چهارم
رئوف دلفی .1 با غروب بروم كه دهكدهها خوابشا ببرد و ااو ميشها فراموش كنند شا میزدم به فنس از جنوب شهر به جنو كه پناهنده میايرد راهی نيس، و نرفىم جز از جنونی كه روی رود بود خانه داش ،مرا به قاتل میرساند كه مایل به نب بود دریا.. ساحل كه نباشى یا نداشىه باشى دریا اضافه بار حساب میشود جاده هزارپا با دو پایی كه ااو آه اس، و چشمهایى كه راه آه اس، كجای نقشه پيادهام كنم كه از یاد نروم
43
الی عكسهای چند نفره؟ یك نفر هميشه میخندید و خواس ،با غروب برود تا غروب نكند خورشيد كه دهكدهها خوابشا بپرد یادشا برود پسری كه شا میزد به ميلهها دیگر نيس، ایس ،،ااهی كنار مرز ترور میشود و میافىى از خانه كه شخم بخورد ز ای زمي جنو جنو ااوی م با دو پایی كه ااو آه اس، و چشمهام كه راه آه اس، حاال كه ساحل نيس، در یاد ،به ساحل زدهام
44
فایل شعر /شماره چهارم
.2 اف:،چكمهها سال قىل بر عكس حضور داشىند و درخ،ها ،سال قبل مهاجرت كردند از ایسىگاهِ مخروطی... هيچ ساخىمانی ،اندازهی جيغها نيس، نوب ،اعىصاب باد ...فرداس، ابرها اوش نمیدادند و پرسيد : بارا الی روزنامهها چه میخواند؟ از ایسىگاه مخروطی ،كلمات شسىه خواهند شد و غروب بر عكس مشخ
نيس،
فردا ساع ،روی چند سكىه خواهد كرد اف:، چكمهها سال قىل ،بر عكس حضور داشىند و درخ،ها رخ ،خواب را با سفر بردند... عكس را ارف...، چكمه را پوشيد و دیگر چيزی نگف...،
45
فایل شعر /شماره چهارم
امين رجبيان
عجب زنی خانه دارد كنار تو ای را كه نار تو را كنار زده از خيابا كناری كابوس
عجب زنی كشيده ای طرف بوس
اوش تا اوش ای اتوبوس دریده كه از هول سم ،رای سربریده دویده از خيمهای كه حسرتش به پای تو بند اس، تا آخر كریدوری رسيده به دریا ای موج
به ساقهای تو پابندس،
و پلكها كه ریخىه وسط
پاباز
شبيه چشمها با شمعهای چكيده در ونعی باز پيچيده در هوای مجازی كه تعزیه را از نب
تا الو كند آنوده
و ای محو كه از باال بال كشيده خ ی به چشمهای زنی بوده در تيررس ننزی دریده تا بوده همي روده ردی به دام رودابههای زیادی دسىی كه ریخىه كفِ تش، سياههی كفلی را كشيده روی چاق كه عباس زنجيری از زنجرهها را ق ار الو كرده
و روی نازك پشىم خط خو كشيده چه كشدار ابری اذشىه ازی عصر خ ی بریده ننزی كه زینب به چشمهاش كشيده
46
فایل شعر /شماره چهارم
سپهر رضايى
.2
.1
اونهاى نادرم از تنهایى
تو ارث پدرم بودى هر چند درآمد از دسى، و مادرم كه دائم حيف تو را براى بوسيدنم آرزو... هر چند محال اما میتواند كه باحال هم باشد تشریف ببریم پيش نذت و بعد چمدا ببندیم و از عرشهى هم به ریش دنيا اریه همه ى ای آرزو خالصهى شش دقيقهس، شش دقيقه فقط شش دقيقه از خانه بز بيرو
و ناصرم افىاده از نفس خرم نيس ،شهرم و عباسم بندرى ندیده تا به حال م از باكو تا خودِ كوبا تنهایم تهرا به ته را رسيده و دندا به اسىخوا هنوز ناپلئونم اما با تزارهاى چشم ،در افىادم و حاال ورم آ قدر ور كه رفىهام به م لق ابد اونهاى نادرم و ناصرم مرده و ن ف براى صرف مردهخورى بيل بياورید
فایل شعر /شماره چهارم
.3 چند روزىس ،زنم غروبها به انىهاب میروم شانهام درد میكند چانهام ی هنوز منجمدم چند روزیس ،زنم و تنم غرب، وقىى هنوز چشم باز میكنم و سوز بغلم كرده چند روزیس ،كه میزنم
47
فایل شعر /شماره چهارم
خزان زندی .1 ای س رهاى شعری تازه نيس، الالیی مرا شنيدهاید؟ بخواب طفل م میخواهم كه الالیی تازهاى بخوانم برات نخىه خو تازهام الالیی سر س ر بعدی پدرت میرود بی غيرت میخواس ،كه دیوارها بخوابند روى ما الالیی اینجا س ر بعدیس، قلبهایما هم را دنبال میكنند اونی را م مىزنم دومی را تو تو را میزنم میشنوی؟ الالیی مرا میشنوی؟ الالیی اما خواب ،نمیرود كنارم مینشيند
48
خوابهای ،ارسنهس، الالیی بگو ما جوری كه همه فكر كنند میاویى ماما الالیی سه شب اذشىه اس، ای نخىه خو دارد از خونم میخورد حاال مثل بچگیهایم وقىی اربههای آ محله را به هوای نيسيد شير برق میارف، الالیی خدا نبهای ،را بوسيد الالیی حاال تو تنهایی
فایل شعر /شماره چهارم
.2 میآید ای جا كه بنشيند كنارم یادت كه میآمد یادم میرف، داشىم یادداش ،را مى كه كردیم! یادم هس ،تو را كه بسىم شكسىيم و هی یادت یادم داد تا یادت را ببرم كه آخرش بگویی یادم تو را م هم فراموش ،عزیزم
49
51
فایل شعر /شماره چهارم
مصطفا شهن
چه عاشقانه جمع شد بارا ای اونه در چانهى اونههات مرا با خودت نبر كه رفىن ،مرگ اس، مرا با خودت ببر
جان صدرا
یا الاقل آرامتر برو طاق ،نمیكند دنم هى میخورد به دندههاى قفس سينهام و میشكند صدای ارفىهی كوچهس، یا هيپ هاپ در سينهام كه اود انداخىه الى پسىا هات اریه نك كه زیباتر نشوى از ای بيشىر پر نمیشود از آب چانهى اونههات
پر از زغال بود كاسه ى سرم زغال اداخىه فكرها مى آمدند و مى خوابيدند بر پهلو تو هى سر مى شدى نذیذتر از كباب مى كشيدم ،به نيش دها كه باز مى كردى باد مى اذش ،تند و شعله مى كشيد زغال چقدر زود سوخىى م هنوز ارسنه ام
فایل شعر /شماره چهارم
مصطفا صمدی .1 دس،هات اراده جهانم نبهات فكری ونو شده در دها از سينههات كه بگذرم پائي نمیرود امشب از الو آشوب ك به شب شور بده جا به نبم ك بخور به دردهام تا روی دس،های خودت نكردهای باد دس،هات اراده جهانم نبهات فكری در دها از سينههات كه بگذرم دیگر نمیاذرم
51
فایل شعر /شماره چهارم
.2 هر چيز اقىضای خودش را دارد تير برای رهاشد از چله تفنگ در مقام ايىار اس ،در موسيقى وقىی هر روز بیوقفه در سركها ریىم میدهد به زندای طانب هم در همي راسىا رهبر اركسىریس، كه پش ،به همه میخواهد دنيا را به وجد بيآورد رنجرهای سبز هم تنها به درد ترساند بچههای مكىب میخورند تا پيرمردها فحشهای ركيكتری روانه كا ریاس، جمهوری كنند هر چيز اقىضای خودش را دارد مثل چاقو تنها برای پوس ،كند ميوه نيس، میتوانی بنشانیاش در سينهام
52
عميقتر كاریتر دوسىانهتر میدانم با آ دو چشم هم میخواسىى تنهاییام را دوبرابر كرده باشی كه اقىضای تو ای اس،
فایل شعر /شماره چهارم
عليرضا طاووسی
53
پويان فرمانبر .1
مریم بانمک
پر از خانه بودم
مریم بانمك بود
به كشىم داد هواپيما
كه سقط شد
بعد از م
از كرهی ماه
بوى تو مى داد هر چى
عيسی ناخواسىه آدم شد
زودتر چرا نگذشىم
تا كمی هوا بخورد...
كه رسيد كنم به تو
از خرابهای در فلس ي
آ كه عاشق خانهس،
مریم حلقوی بود...
نمیتواند عاشق باشد
كرمش فقط در سيب میرقصيد
شهرم ام اس،
آدم را نمیتوا خر كرد
دردم سر
نيوت را نمیشود انكار...
چشم تو پيدا نمیشود كه
ونی معجزه را...
و تنها دری كه باز اس ،به جهنم
حىی دیهاو موادِ دسىش دود میكند
هوای توس،
زمي از اول
قاتلتر از دوبی
كره اسبى بود چموش
چشم تو بود
كه فقط دس ،و پا نداش،
كاش زنده میشدم و باز مرا میكشىی
فایل شعر /شماره چهارم
.2 در ای شب عروسی كسی روسفيد نيس، روسپی فقط منم و از بس ارسنهام نباید زمي بخورم هرچه میخورم كيك بيشىر تل میشوم میآورم باال و باالی سان با الی خود ور چر میخورد نور و ااز میدهد رق در ای جاده هر چيزى بدو آهنگ اس، قار و قور میكند زما باید كه بعد از چراغ راهنمایی برسم به ماشينم و درحانی كه میخواهد زمي بخورد مرا اشكهام سُر میخورد روى صورتِ او یا او سَرم چاق شده دوباره پلهها سُرم دادهاند باال
54
و با نَشها كه در ذهنم ونو شدهاند میرقصم كور اس ،م و
به چشمم نمیرسد بانش
و درحانی كه جنازههام كنار جادهاند ونو در ای شب عروسی به طالق میرسم نه باتالق
فایل شعر /شماره چهارم
فاطمه فالح
55
قرص هم جواب نمیدهد دیگر كه هی سنگ میشویم
تهرا ،اروتسك ،تهرا ،ابزورد اس،
شيشه میزنيم
و برجهای اوتيك را میكند وصله
تسبي * میكشيم
به زخمهای كهنهاش
با اینكه الكچریس ،زندای
با سرفههای خونی ،دود میكند هنوز
تهرا م حراج میكند خودش را در مىرو
و سُرنگ
و ای مار كه بلعيده ما را
رگ نگذاشىه در خيابا های شلوغ
نمیدانم ایسىگاه آخرش كو
تهرا كشانههاش درد میكشد
كجاس ،كه كودكِ كار
پایي و باالش جيغ
شعر میفروشد
باال اوی
تا فال فردا سياه نباشد
و پایي بهش ،زهراس،
پليس ،پول ،نيس ،مافيا كه نه
از كارار
اما جای باتومش
از انقالب و آزادی كه بگذری
از روی رانم در نمیرود دیگر
میرسی باال
اشكآوری كه در هوا پخش اس،
باالی شهر
هوای كسی ندارد
و زندای نوكس میشود
شاعر اینجا دس ،به شعری نمیزند
تهرا ،شبهاى مبىال به بیخوابیس،
و شعرش نمیآید به داد و درد كسی
و روزهایش جنو ترافيك
شبهای جنوب تهرا جنو دارد
جمعهها در آسمانش رگ میزند خورشيد
ونى شاعر
ای جا هوا آنوده اس،
نه!
عشق آنوده دس،ها آنودهس،
ندارد
همه معىادند
فایل شعر /شماره چهارم
سامان فالحی
درد ندارد خانه دیوار پش ،تمام ژس،ها میزند قدم مثل عابری دور كه صورتش را دیگر نمیتوانی یعنی همه چيز در هف ،و سی دقيقه درد حىی عابری كه ای شعر را پيدا
56
57
فایل شعر /شماره چهارم
ای اپيزود جای تو نيس ،خانم
فرشاد قاسمی نژاد
آژیر بكش ن ف ! رژ میزنی كه در س ری
ژاكىی كه تن ،كردی
رژهای برود بازی زبانی
بوی چيز میدهد
پژمرده كنم چيزی را
زمانی بوی ال میداد
كه اسىعارهای مثل آ
در غزل حافظ
به كار نرفىه باشد قبل
م را به یاد بياور اى آ كه مینویسی ای س ر را!
تو ژانهای!
كه به ژا رفىهام از بس
بازی زبان ،را میبينی؟
ميا تابلویی تا م
فرو كه میرود سكوت
فاصلهای
اذاری شد
/ژرف /باید درس ،ای جا به كارم بياید دو اژدهای ی زده
بیجوراب
آب میشود پلكهام
با جوراب
شاش دارند آ موهات بریز و بكش باال نگاهم را ای تف كه میكنی به به! فریاد میزنی و برای ریىم ,نه نه! میشكند دن ،كه براردوبارهای ،عه! سيگاری كه حاال میكشی ژوسیس، برندی با تلفظی اه
تر
خيال میكنم مژنو تری تلفظ را دارم نام تو ژانهس ،نيلی! 'عه ،انقد نگو ژانه ،خوشم نمياد'
"روی ز مالفهای سفيد بكشيد"
فایل شعر /شماره چهارم
روناک محمدی
جنگِ جهانی سوم فرو میریزد از مغزم روی طناب بند سوتينی هسىم كه در باد جا اذاشىند مادر بزرام خرافیس، وسطِ آسما غار میپاشد كالغ شومی به شهر نزدیك اس، پش ،چراغ قرمز دوربينى نيس، و م دیر به خانه رسيدم بوی شاش موریانهها را خفه كرده خيرهام از باال به پایي مورچهای در چشمانم بندری میرقصد موجی به سرع ،میكند دزدى مادربزرام روی جانماز میترسد از خدا زبا كالغ یك عانمه غار دارد و تهم، تُخمههای زیادی را باید شكس، فيلم بلندی در پيش اس..، ،
58
فایل شعر /شماره چهارم
ايوب مردانی .1 هرچه دسىش بود ریخ ،پایي سفيد كه شد موها بند كرد به دس،ها سوز را به هوا پياده راهی نمانده بود كه نرفىه باشم فكر میكردم به یخچال به خانهات كه مثل كودكی در رفىه بود كارت هاش نمیدانم ساع ،نه بود یا نه یادم رف ،جای تو هفىهای را سپری كند كه نارنجكی خيابا را تركاند كارت سانی شد و هف ،كارت از هف ،یخچال را بردند با همه كه نه اما ام شدیم زیر خيابانی كه عابرش كم تَر بود و با كمر باریكی كه خو میچكيد از زیر سفيدش
59
و میارف ،از نبها كامم پالسيدیم زیر شهيد... تا صب كه صدای سُر خورد آمد و همهیما را برد تا پایي پایي تر از زهرا كه بهشىی نبود ن فا زیر یكی از همي خيابا ها كارت هایىا را تفكيك كنيد زمسىا اس،
فایل شعر /شماره چهارم
.2 در كافهها كه باز میشود همه بر میاردند جز زنی كه دوسىش دارم برمیاردم به كاناپه دراز دراز میافىم به تلویزیو سيگار سيگار سوت میزند كىری نيمهی اول تمام ما باخىيم خاطره میآید روی پا دس ،میكشم الی الی ال ال.... الال الال ال پونه دنم تنگ اس، ریحانه با مادر برمیاردم به پدر ميزند توی اوش نكش پدر سگ ،نكش دخىری چشمك چشمك 1913ریشىر مینرزد هجده سانگی
61
خاطره را بر میدارد میرود هميشه كه با اریه براردد هنوز تكههایی مانده الی در اما همه در را از جا كردهاند و باز نمیشود /انو آقای همسایه صدای زجههات را كم ك بىمرگ/
فایل شعر /شماره چهارم
مهدی نادری
61
حىى هرمز كه آ همه دعوا دارد ندارد تنگه به ای باریكی
جا دادهام الی ریخىهام در دره دارم تلوتلو تونَوَردی میكنم شاید باید كه نيس تا نيز بروم پایي پایي تر و نب بزنم به درخ ،سيب تا كال نماند كبودی ای پىو هم كه بدجور رفىه از رو برای منی كه جای آ آیدا داد میزند بر تخ، خوشآمدی عزیزم هيچ شانهای دیگر مُجابم نمیكند پس صعود میكنم پایي پایي تر روی دو آتشفشان، پس چرا فورا منم؟ كه ریخىهام در دره هرمز
تاریكى دم صب اس، یا كه دارد سوتي باز میكند پلكهام؟
فایل شعر /شماره چهارم
حسين نظريان
62
تانگو رقصيدیم نگو رقصيدیم.
پا درهوا به اینجام رسيده بود كه پادرميانی كند و در ميا اذاشىم شعر كه ای جا را بگيرد درس ،همي جا تو را میبوسم و نب به جنگ نمیزنم كه جنگ شادی بود مشقهایی كه خرج سارا شد رود/خانهای بود كه نمیساخ، سيل؛ ای ق اری كه مسافرانش را شب خورده بود ماه و سىارهاانش را مگر دوباره از پس ای جاده چانوس نيس!، كابوس نيس، ای اونه نبود نب بود؛ ت نمیداد! به ای جای خود كارم رسيده بود دس ،بر كمرااهش اذاشىم
فایل شعر /شماره چهارم
اميريزدانی نژاد
63
با نخلی كه به شيرینی زبان، رطب میشدیم
پشىم تخ ،خوابيده شومينه رو به روی چشمهای، زبا درازی دارد سرای ،میكند به شعرهایم اُر بگيرد ت َت /و تنم چيزهای زیادی از تو كم شده چيزهای كمی در...م زیاد كه حرف میزنم باز میماند دهانم از نبهات كه پيامبرا اونوانهضماند كفرم را در میآورد اما چشمهات كه هرشب با خزر روی هم میریخ، و صب هر جنوب به غسلهایما شهادت میداد كاش افىاده بود در ای عكس روسریات برمیاش ،موهات به شانههای خليج غرق میشدند نفىكشها ت هاما ارم میارف،
حاال هرچه كش میآیم از دو بمب خوشهای كه پنها مانده در پيراهن، سر در نمیآورم با فشار كدام دكمه خنثام میكنی سالها اشىهام تو را بیآ كه اشىه باشیام باید براردم دارد زمسىا میبارد به روای ،بلندیهات فى كنم خودم /تو را ما ت ها نبودهایم هيچ وق، تا بغلما كند تنهایی برفها كه پارویم زدند تاریكی مینشيند به صورتم با صدایی از الوی بریده بریده مینرزد ت َت /و تنم كه دوس ،دارم با نهجه تو بميرم كاش نيفىاده بود در ای عكس دس،هات
فایل شعر /شماره چهارم
64
65
فایل شعر /شماره چهارم
درباره کارگاه شعر هر یكشانبه و پنجشانبه ،ر س ساع ،17 ،در سوپراروه كانج شعر ،كارااه شعر برازار مىشود .ااهى على عبدانرضایى در ای جلساات شرك ،مىكند و به بررسى و ادی ،شعرهایى كه در اروه پس ،مىشود مىپردازد .كارااه شعر ای شماره مجله فایل شعر اخىصاص دارد به مى پياده شده ده فایل صوتى عبدانرضایى كه در آ به تحليل و ویرایش ده شعر پرداخىه اس.، پویان فرمانبر
66
فایل شعر /شماره چهارم
مجتبی دارابی
خيان ،را تخ ،میكنم روی خودم دراز كشيدهام روی خوابهات باال میروم از را هات روی سينهبندت بند میشوم به چشمهاش كه پرچمی سر افراشىه بر انبدی دوقلو ارد كرده اردی چشمهام چقدر طالیی میآید
نقد شعر
به سوتي ای كاپيىا نيسسسسس كه قفل كرده باااااااااااز با دس،هاش
در شااعر تو ساايسااىم چندشااعری وجود دارد؛ یعنی چند
غرقم توی هواش
روای ،در آ میآید كه چند تكه داساااىا اسااا ،،از ای
هوایی شدهام باز
نشااااناههاا هم خيلی خوب كار كشااايدهای؛ مثل یك جا
هواپيما به دس ،میشوم
بي انحرمي را میآوری؛ یعنی در شارو شاعر دو تا پسىا
جنو طانبا میايرم
داریم كه شاااكل دو انبد اسااا ،كه ای دو انبد میتواند
میزنم به جا انبدهاش
نزدیكی داشااىه باشااد به آ دو انبد طالیی كه در مشااهد
كه بلرزد و بریزد
اساا .،جایی دیگر با طانبا ساار و كار داریم كه هواپيما به
روی تنم
دس ،میشود( .هواپيما نقش آن ،مردانه را دارد)
كه ت /هاییهام را ببلعد
انگار ای مجنو ها جها را به كيرشااا ارفىهاند و با هما
بي موج سينه ز هاش
[كير] به برجهای دوقلو حمله میكنند .بي انحرمي فاصلهی
كه سينه چاك كرده براشا
بي دو حرم حضااارت عباس و حساااي بوده اسااا ،كه
و در ای غوغای شورشی
خرافهساااازا میاویند در آ جا جنگ روز عاشاااورا اتفاق
كه بي انحرمينیس ،شلوغ
افىاده اس .،شاعر با زیركی ای چندداسىانی را اجرا میكند
دراز كشيده تخ ،روی سينهاش
و از طنزی در ای جا اسااىفاده میكند كه بدو ایجاد تبساام
تا باال برود صداش
روی نابهاا از یاك جور كمادی حرف میزند؛ یك جور
پرچمی سر برافراشىه
كمدی كه تكرار میشود و ایرانیها در اجرای آ در مسائل
بر پسىا هاش
سياسی و اعىقادی اسىادند. دیاانوای كه بي تكه های مخىلف هسااا ،،از ای شاااعر، شعری خواندنی میسازد ،در حانی كه شعرت ادعایی ندارد. طرح پرچم ساار و تمام ای ها یك ترفند "كاپيىانيسااىی"
67
فایل شعر /شماره چهارم
اسا،؛ یعنی نشاا میدهد كه چگونه كاپيىانيسم عليه خود
هی ای "تو"ی كالسايك و نعنىی را وساط نكشای .شاااعر
اپوزیسيو و چپ میسازد؟ چگونه در شوهای تلویزیونی،
ایرانی هر وقاا ،كم می آورد یااك "تو" وساااطِ شاااعرش
ژیژك را به عنوا نمایندهی چپ سااياسی میآورد و ژیژك
میآورد .باایاد از ای "تو" تا جایی كه میشاااود فاصاااله
چگونه تبدیل به یك شااوم میشااود .پرچم ساار ای جا،
بگيری؛ چو شعر را سانىیمانىال میكند.
نمایهای از پرچم سااار كاپيىانيساااىی اسااا ،،مذهب هم
"روی سينهبندت بند میشوم به چشمهاش"
زیرمجموعهی سايسىم كاپيىانيسىی اس،؛ یعنی سرمایهداری
دوباره "چشمهاش" را بهىر اس ،تبدیل كنی به "چشم".
همه چيز را آن ،دسا ،خود قرار میدهد .ای سرمایهداری
"كه پرچمی سر افراشىه بر انبدی دوقلو"
كه در ایرا داریم مذهبی اساا ،و مذهب آن ،دساا ،قرار
ای انبد ،هما انبد دوقلوی مشهد اس.،
میايرد تاا كااپيىاانسااام كار خودش را بكند .شاااعر نگاه
"ارد كرده اردی چشمهام
تيزهوشی دارد.
چقدر طالیی میآید
اما حاال بهىر اس ،بيشىر به اجرای آ بپردازیم؛
به سوتي ای كاپيىا نيسسسسس"
باا اینكاه شاااعر ،درو بی ادعاایی دارد ،بازی درخوری با
مىأسااافانه ای طور شاااعرها را همه نمی فهمند .باید در آ
نشااااناههاای اروتيك و ساااكچوال میكند و از ای نحا
تمركز كنند تا شاااعر به طور كامل كشاااف شاااود .به ای
رویكرد دیناااميكی دارد .تو ذه اكىيوی داری و ساااعی
میاویند افزود تایم خوانش .شاعر مهم ،شاعری اس ،كه
می كنی هماه چيز را تحليال و نقاد كنی تاا جاایی كه طنز
طوری بنویسد تا مخاطب مجبور شود مدت زمانی را كه به
شعرت رفىه رفىه بدل به "اروتسك" میشود.
خوانش شعر اخىصاص میدهد افزایش دهد .شاعری كه از
فكر میكنم در شاااعری كاه قاابليا ،تاأویلپذیری دارد و
پس ای مهم برنياید ،حرفهای نيساا ،،شاااعری اساا ،كه
چندالیه اسااا ،،بهىر اسااا ،تا جایی كه میتوانی در زبا
ساندویچی باز كرده دارد فس ،فود میفروشد.
خساس ،به خرج دهی .شرو شعر ای اس:،
"كه قفل كرده باز با دس،هاش
"خيان ،را تخ ،میكنم روی خودم"
غرقم توی هواش"
ای روای ،اس،؛ بهىر اس" ،خودم" حذف شود؛
"دساا،هاش" را تبدیل ك به "دساا،ها" و س ا ر "غرقم
چو در ادامه مشاااخ
میشاااود با خيال تخ ،خوابيد ،
توی هواش" را كل حذف ك زیرا در ساا ر بعدی همي
روی تخ ،خوابيد را با خودش به نمایش میاذارد.
معنا وجود دارد.
"دراز كشيدهام روی خوابهات"
"هواپيما به دساا ،میشااوم" :در ای جا "میشااوم" را هم
خوابهات باید حذف شود.
حذف ك و ساا ر "جنو طانبا میايرم /میزنم به جا
"توی" میتواند توی خواب یا اتاق خواب و ...باشد.
انبادهااش" را بهىر اسااا ،تبادیل كنی به" :جنو طانبا
"روی" دوم تبدیل میشااود به "توی" .دوتا "روی" پشاا،
میايرم /میزنم به انبدها"
هم خوب نيس .،در واقع در چهار س ر پش ِ،سر هم ،سه
س ر بعدی:
بار "روی" آمده كه خوب نيس.،
"كه بلرزد و بریزد
"باال میروم از را هات"
روی تنم"
كه بهىر اس ،بشود" :باال میروم از را "
"و بریزد" را باید در س ر بعدی تق يع كنی:
در ای شااعر ما با تناظری یك به چندتایی مواجه هسااىيم؛
"كه بلرزد
یعنی دو پساىا داریم و قرار اس ،آ را با جها ،ای هما
و بریزد روی تنم"
كنيم ،در نىيجه بهىر اس ،به طور كليشهای تخاطبی نشود و
"كه ت /هاییهام را ببلعد
68
فایل شعر /شماره چهارم
بي موج سينه ز هاش
و پور دارد .ای چنداانگی در شاعر عانی اس .،یكسویه
كه سينه چاك كرده براشا
بود باعث میشاود مثل بگویيم شعر صرف پور اس ،و
و در ای غوغای شورشی
ارزش ادبی نادارد اماا در حي اهی معنااشااانااسااای نباید
كه بي انحرمينیس ،شلوغ
موضاو ارا بود .در كل ،شعر تو در معنا خيلی از مفاهيم را
دراز كشيده روی تخ ،سينهاش
دژانره كرده و جوری دیگر آ ها را بيا كرده اساا ،كه ای
تا باال برود صداش
فوقانعادهس.،
پرچمی سر برافراشىه بر پسىا هاش" سا رهایی مثل "و در ای غوغای شاورشی" را بهىر اس، نياوری. همچني "هاش" را از انىهای ساا ر اول ای قساام ،مثل
ويرايش شعر خيان ،را تخ ،میكنم روی دراز كشيدهام توى
بقياهی "هااش"ها بردار و تكههای دیگر را دور بریز چو
باال میروم از را
اصل زیبا نيسىند و نقشی در ساخىار معنایی شعر ندارند.
روی سينهبندت بند میشوم به چشم
پيشانهاد میكنم چو آغاز شعرت اروتيك بود ،اروتيك هم
كه پرچمی سر
تمامش كنی:
افراشىه بر انبدی دوقلو
"پرچمی الی پسىا هاش"
ارد كرده چشمهام
قدرتِ ای شاعر به درونش اسا ،و شعری ،در اجرای آ
چقدر طالیی میآید
باید بيشاىر شود .چيزی كه در شعرهای تو در ای شش ماه
به سوتي ای كاپيىا
ضاعف داشا ،تنو تصویری و حسي ،بود .زبا را خوب
كه قفل كرده باااااااااااااز با دس،ها
اجرا میكنی اما زبا ،زمانی زنده بر صاافحه جاری میشود
هوایی شدهام
كه به آ حساااي ،بدهی .باید آ را باور كنی و با آ باور،
هواپيما به دس،
وق ،نوشى یكی بشوی .اار در شعر قاتل و مىجاوزی باید
جنو طانبا میايرم
وق ،نوشى مى ،قاتل و مىجاوز باشی .اار طانبانی هسىی،
میزنم به انبدها
خوی طانبانی داشااىه باش تا درصااد باورپذیری مى را باال
كه بلرزد
برده باشی .باید به مى حمله كنی و بدل به خود مى شوی،
بریزد روی تنم
ای جاس ،كه رویكرد دیگری پيدا میكنی .چيزی كه ای جا
كه ت /هاییهام را ببلعد
خوشام میآید ،جنو هواپيما به دس ،اس ،كه ایرانیها به
بي موج سينه ز ها
آ كير به دساا ،میاویند .اغلب ساارا حكوم ،ایرا كه
كه سينه چاك داده در بي انحرمي
فاقد من ق و شاعور ساياسیاند با من ق كير به دسىی سر و
و خوابيده تخ ،بر سينه اش
كار دارند؛ من ق اعدام ،شااكنجه ،زوراویی ،اربابصاافىی.
كه باال برود
سايسىم حكوم ،ایرا هنوز هم ارباب رعيىی اس ،و هيچ
پرچمی
حكومىی به شاايوه ارباب رعيىی اداره نمیشااود مگر با آن،
الى پسىا هاش
دسا ،قرار داد خرافه .ای شاعر نمیخواهد سياسی باشد اما همزما تأویلی سياسی ،اجىماعی ،مذهبی ،دینی ،سكسی
نيسسسسس
فایل شعر /شماره چهارم
آمنه باجور
69
تنها كشىهی جنگی بزرام كه هوایی شده تيرت خورده وسط پی ...
اریه نخ ،از خانه میدود كوچه از وسط حياط میرود زیر كاميو شهر را تكهای از چشمهات خفه میكند توی وا و موهای ای عكس كه زل زده به دس،هام صدای تو میكشد تا خو راه بيفىد ای وسط از دریا چه میكند الی م با ای اشكها كه رب ی به چشم نداشىهام از ای خبرها نيس،
نقد شعر
كه بپيچم دور سبزی روزنامهای كه تيىرش را زنده بخوانی پخشم كند كانانی
تو یكی از شااعرانی هسىی كه سعی در طرح واقعه در زبا
كه دسىی دارم آ طرف مرز
داری؛ یعنی از روز اول كه در كانج شاعر شاارو به نوشى
و چشمی دارم ای هوا
كردی ،هر روزه در حاال پيشااارفىی و خودت را توساااعه
یا از بیبیسی بشنوی حانم خوب اس،
می دهی؛ چه در فضاااای اروتيك ،چه در فضااااهای پور
پدری نيس ،هر روز
انىقااادی (پور را بهااانااه كرد و حرف هااای دیگری را
ماشي را براند تا ته خبرهای خوب
البااه الیش زد ) و چااه در ای شاااعرت كااه یااك شاااعر
شنا كند قالبم توی ماهی
اجىماعیسا ،،اما ای شعر اجىماعی همزما چهار روای،
و بعد خيس و اآلنود
را جلو میبرد و ای روای،ها مدام در هم تنيده میشاااوند.
براردد 7سانگی
ای اونه شاعرنویسای و شاعری كرد آسا نيس ،زیرا در
مادری كه از خانه ارفىهام
شاعرهایی كه مى ،درو زبا ساخىه میشود یا طرح واقعه
به جایی برنگشىه هراز
داخل زبا صااورت میايرد ،اداره كرد ساا ر خيلی مهم
شلوغش كرده تنهایی
اساا .،تو از پس س ا رهای ،برآمدی و میتوا از شااعرت
مگر ای جنگ كه كرده
جواب ارف ،اما حاال میخواهم سرت را باال كنی و دو پله
الی خمپارهها چه كرده
باالتر را هم ببينی:
كه پاهام را برداشىه از تخ،
چگونه ما میتوانيم یك شعر را با پوس،ما بنویسيم؟!
پرت كرده وسط دوری
چگونه میتوانيم مثل پوسا ،،سا ر را به اساىخوا صفحه
دوووری
بچسبانيم تا پارهای كه نه! بلكه خودِ صفحه شود ،طوری كه
در دوریات
انگار با آ صافحه زاده شاده اسا .،باید س ر را طوری با
71
فایل شعر /شماره چهارم
صفحه مماس كنی كه انگار خ ی از خودِ صفحه اس ،مثل
یعنی در شعر تو با وجودِ اینكه هارمونی را رعای ،كردی و
صاافحاتی خط دار ،در واقع طوری بنویساای كه حسااي ،و
سااعی در رعای ِ،تم داشااىی ،اما هنوز موزیك مىن ،دچار
كُنش پرتابی شعر را بيشىر كنی.
ساااكىه بود و وق ،خوانش مدام تساااكي اتفاق میافىاد و
"اریه نخ ،از خانه میدود كوچه از وسط حياط میرود زیر كاميو شهر را تكهای از چشمهات خفه میكند توی وا و موهای ای عكس كه زل زده به دس،هام صدای تو میكشد تا خو راه بيفىد" از پس ای اپيزود خوب برآماادی امااا چ ور میشاااود بااا افزود به غلظ ِ،هارمونی ،ای اپيزود را حسیتر كرد؟ مقصااود از هارمونی ،تعادل مىنی یا معنایی نيساا ،،بلكه از نحا ِ تِماردانیس.، س ر اول ای اپيزود را میتوانی به صورتِ زیر هم بنویسی: "از خانه نخ ،میدود اریه و از بي حياط ،نخ، كوچه میرود زیر كاميو شهر را تكهای از چشم توی وا خفه و موهای ای عكس را كه چشم ریخىه بر دس،هام صدای تو میكشد تا خو راه بيفىد یا نه چه میكند الی م
خواننده بی كه نيازی باشاااد مجبور به مكث بود ،حاال ونی ناه! همي كاه اوني واژه را میخواناد میافىد روی آخری كلمه ای اپيزود از شااعر .در واقع حاال مثل كودكیساا ،كه ساواره سرسرهی كلمه اول میشود و نذت و بازیگوشی آ را پایي میآورد. در ای نو شاااعرها باید با زبا بيشاااىر كار شاااود ،برخی شاااعرهاا منثور هساااىناد كه در آ ها میتوا هر نوعی از هارمونی را داش .،شعرهای منثور ،نزوم شعرهای ضعيفی نيساىند اما وقىی شعر در زبا اتفاق میافىد ،زبا كاراردا م لق شعر اس ،و باید هارمونی شعر حسیتر باشد. "اریه نخ ،از خانه میدود" فعل آخر س ر اس، "كوچه از وسطِ حياط میرود زیر كاميو " فعل به اول آورده شده اس، "شهر را تكهای از چشمهات خفه میكند توی وا و موهای ای عكس كه زل زده به دس،هام" "زده به" در خوانش ساا ر نكن ،ایجاد كرده اساا ،،چو ساااه هجاای كوتاه كنار هم قرار ارفىه و همي خوانش را مشاااكل میكند ،ای سا ا ر را میتوانی با یك بازی زبانی، زیباتر كنی: "صدای تو میكشد تا خو راه بيفىد"
ای وسط از دریا
"ای وسط از دریا چه میكند الی م "
ای اشكها
ای س ا رت بساايار زیباساا ،كه به ص اورتِ زیر تق يع و
كه رب ی به چشم ندارند"
معكوسش میكنيم:
حااال چاه اتفااقی در شاااعرت افىاده؟ انگار توپی دارد بي سا رهای شاعرت دسا ،به دسا ،میشااود ،انگار آب در سااارازیریسااا ،،انگار داری تنها یك جمله را میخوانی؛
"چه میكند الی م ای وسط از دریا" حاال ای سا ر ،چندبُعدی شده اس،؛ یعنی خودِ ای وسطِ دریا ،چه میكند الی م كه ای قدر خيس شدهام و یا وسطِ
71
فایل شعر /شماره چهارم
م ،دریاا چاه كاار میكناد و یا اصااال بي ای همهمه و
توی دها ماهی
شلوغی ،دریا ای جا چه كار میكند؟!
و بعدِ خيس و خسىه
در واقع با تق يع و معكوس كرد ،جه ِ،شاااعر را عوض
دوباره براردد به 7سانگی
می كنيم و در تالش برای تكااه اردانی و سااا رچرخااانی،
به مادرى كه از خانه ارفىم
ساا رها را به هم میتنيم تا خودِ شااعر به تكجملهای بدل
اما پدر ول كرد
شود .اما چ ور میتوا ای شعر بلند را به یك جمله تبدیل
شلوغش نك تنهایی
كرد؟ منظور ای اسا ،كه شاعر خيلی صاف و نرم خوانده
مگر ای جنگ
شود و در آ غلظ ِ،اتفاق زبانی بيشىر شود!
الی خمپارهها چه كرد
"چشم ریخ ،بر دس،هام" به جای "زُل زده به دس،هام"
كه پاهام را برداشىه از تخ،
بيآید.
پرت كرده توى دور
"با ای اشكها كه رب ی به چشم نداشىهام
دوووری
از ای خبرها نيس،
در دوریات
كه بپيچم دور سبزی
تنها كشىهی جنگی بزرام
روزنامهای كه تيىرش را زنده بخوانی"
كه هوایی شده تيرت
اواخر ای اپيزود ساااكىه زیاد دارد و همچني منظور از ای
دویده از خانه بيرو
س رها ،روزنامهایس ،كه به دور سبزی پيچيدهاند و راوی
و رفىهام زیر كاميو
نااها خبر خودكشی یا مرگ را میخواند ،تيىر در وا خفه
نخ،
شاد و...؛ مثل مورد میتواند مرای سااياسای باشااد كه به نقل از خبرازاری بیبیسی در روزنامه منىشر شده ،یا اینكه رادیو بیبیسی اعالم كرده یكی از زندا آزاد شده یا همي اال خبر داده كه در زندا حانش مساااعد اساا ،و یا اینكه در بيمارسىا در حال بهبودیس.، ای اتفاقات را چ ور میشاااود داخل شاااعر برد طوری كه شعر دچار اسس ،نشود؟ "پخشم كند كانانی كه دسىی دارم آ طرف مرز" ای ساا ر 5هجای بلند دارد كه بهىر اساا ،به شااكل زیر نوشىه شود: "كه دس ،دارم آ طرفِ مرز"
"و چشااامی دارم ای هوا" نيز 5هجای بلند دارد و ریىم سااا ر در آ كشاااىه شاااده و به راحىی میتوانی آ را به صورتِ زیر ادی ،كنی: "چشم دارم ای هوا" و در ادامه:
س رهای " 7سانگی" و "اما پدر ول كرد" را به دنيل هما خصااال ِ،در هم تنيدای در شاااعرت آوردی؛ یعنی ای 7 ساانگی زمانیس ،كه پدر دوباره زنده میشود .همچني در آخر الزم به ذكر اساا ،ای روای ،كه پدر در جنگ معلول شاده و شاخ
دیگری در جنگ كُشىه شده اس ،و اینكه
پدر معلول ،از مادر طالق میايرد ،قرار نيس ،داسىا شاعر باشد. در مورد مسئلهی "ماهی" كه به شعر اره خورده اس:، پيشمى هایی وجود دارد مثل "ماهی سياهِ كوچونو ا ا صمد بهرنگی" كه در شاعرهایی مانند همي شعر تو اصل رب ی به داسىا بهرنگی ندارد و یك پيشمى خيلی دور میتواند از آ باشد .در شعر تو مادر بدل به یك ماهی شده كه دخىر از خانه میايرد و سا ر "اما پدر ول كرد" شبيهِ اونهای از ماهی به نام "سايبيلو" اسا ،كه وقىی صيادا ايالنی آ را صيد میكنند دوباره در آب رهایش میكنند ،چو ای ماهی اصل قابل خورد نيس ،و مزهی بدی دارد.
72
فایل شعر /شماره چهارم
اینكه ثاب ،كند بدنش اورساىا اسا ،،نقشه میكشد و در
پيمان اصغری کانی
پی آ یك سری موتيف آزاد را كشف میكند. هر شعر داسىا خاص خودش را دارد كه شاعر برای شكل داد به آ ،نيازمند طرح پاره داسىا های دیگری اس،؛ پاره داساىا های شعر تو رواب ی س ،كه با خاطره ،آرزو ،آذر و
خاطره كوچكتری خانه دخىر تنهام ناكام جبههی خاطرخواهی به شهادت رسيد در ذهنم. آرزو
تبسام داشىهای .جانب ای جاس ،كه از هر یك از ای ها به نحوی كار كشااايدهای و شاااعر با همي تكنيك پيشاااروی میكند .در اصال ،شاعری كه دارای سااخىار مىمركز اس،، خودِ بد شاعر اس ،و هر قسم ،از شعر به بخشی از بد شاعر توجه دارد و قرار بر ای اس ،كه در هر اوشه از ت
كه مُرد در دنم ایض همسایه بود به نحوی با ما در كوچهای كه از بخ ِ،بلندم افىاد عهد در اتوبا امام علی. آذر ،دوس ِ،مدرسهای خواهرم پاره آتشی كه مُرد
و اندام او ،یك نفر دف شود تا شاعر نقش اورسىا را ایفا كند؛ یعنی بدل به اورسااىا شااود .تو در ایدهپردازی موفق بودهای اماا در اجرا توفيقی نداشاااىی؛ یعنی بهىر بود كه به شاااعار نح بهىری می دادی ،تو در شاااعر قبلیات در نح اردانی موفق تر عماال كرده بودی .شاااااعر بااایااد از شلخىگی در شعر جلوايری كند.
در كاسهی سرم.
اكنو به شاااعر میپردازم كه در ابىدا ،با آغازی نامناساااب
و اما تبسم
(خاطره) شاكل انشااء به خود ارفىه اس .،خاطره و آرزو،
نام "دخىری" بوده البد
هما طور كه در بد شااعر دف شاادهاند ،باید در شعر نيز
كه مرده در نبهای م .
دف شاوند؛ تيىر كرد نامها ،باالی هر ق عه از شااعر بسيار
حاال
تصااانعی اسااا .،شاااعر با اساااىفاده از یك نهجهی محلی
در هر ق عهام
(خانهدخىر) ادامه داده شده اس ،كه من قی نيز پش ،سرش
عزیزی مرده
دارد اماا بااید دید در ادامه چه بهرهای برای شاااعر خواهد
قبرسىا اار ندیدهای
داشاا،؟ مى تو باید تا حد ممك دارای ریىمی باشااد كه
ببي .
طبيعیتر جلوه كند. "آرزو ،كه مُرد در دنم ایضا /همسایه بود به نحوی با ما /
نقد شعر
در كوچاهای كاه از بخا ،بلنادم /افىاد عهد در اتوبا امام علی"
شاااعر تو نشاااا از ای دارد كه به نكاتی كه در كانج افىه
تو قصاااد داری باه بياا ای روایا ،بپردازی كه هماكنو
میشاااود ،توجاه داری؛ شاااعر تو ،هرچااه پيشتر میرود،
اتوباا اماام علی از كوچهای كه در همساااایگی آرزو بوده
نقشهمندتر میشود؛ یعنی شعر تو برنامهمحور اس،؛ شعرت
اذشااىه اساا ،،در نىيجه دیگر از آرزو خبر نداری .ای جا
موتيف مقيدی را كشاااف میكند؛ برای مثال میاوید بدنم
باید نگاه از طریق كوچهای كه ماشي ها از آ عبور میكنند،
اورسااىا اساا ،،سااپس به اثبات آ میپردازد؛ یعنی برای
تغيير كند و خود به مثابهی ماشااينی در نظر ارفىه شااود كه زیر اتوبا میرود ،ضم اینكه ای نگاه ای تأویل را نيز به
73
فایل شعر /شماره چهارم
دسا ،خواهد داد" :كوچه = انساا " و "اتوبا = ماشي "،
عوام ،دراير پوسااىه و حواشاای روزمره هسااىند و ای یعنی
در نىيجه از ای منظر س رهای زیر را خواهيم داش:،
موجسواری .مىأسفانه ای نو برخورد زبانی ،از طرف هما
"و آرزو /كاه مُرد در دنم /همساااایااه بود باه نحوی /در
قماش اس.،
كوچهای كه رف / ،زیر اتوبا امام علی"
برای شااعری تنها اسىعداد كافی نيس،؛ باید سخ ،ارف،؛
"آذر ،دوسااا ،مدرساااهای خواهرم"؛ در مورد آذر نيز باید
بدو شاناخ ،زبا نمیتوا شاعر بود؛ حىا یك كلمه نباید
همي نگاه را بساااط داد ،تا هم تأویلپذیر شاااود و هم به
بيهوده از زیر دسااا ،شااااعر دربرود؛ باید زبا را به جنگ
،مدرسه مانند كوچه هوی ،انسانی پيدا
واداشاا ،و عليه خود شااوراند ،باید با زبا مقابله كرد ،زیرا
واسا هی تشخي كند:
زبا جسد نيس.،
"و اما آذر /دوس ،مدرسهی خواهرم" در ادامه باید برای رسايد به سينمای مىنی از كاربرد نخِ، "مُرد" پرهيز كرد .در خصوص پایا شعر ،شاعر باید تمركز بيشاىری داشىه باشد ،در واقع شاعر باید با اثر یگانه شود و در برخورد با كلمات دق ،بيشااىری به خرج دهد ،زیرا ای كلمات دارای هسااىی مجردی هسااىند كه باید به رسااىاخيز برسااند؛ شاااعر نباید زبا را در شااعر رها كند و پىانساايل مخفی كلمات را در نظر نگيرد .شاااعر یعنی زبا ؛ زبا باید در تسلط شاعر باشد ،پس در انىخاب و كاربرد كلمات باید خيلی بیرحم بود؛ قبل از آ باید از "ساانىيمانىانيسمی" كه ادبيات ایرا (اكثر شاعرا ایرا ) را فراارفىه دوری كرد. زبا ،موجودی ساخ او اس،؛ باید آ را رام كرد و از آ كار كشايد .زبا ،اساب سركشی اس ،كه اار رام نشود ،تو را زیر میايرد و نه میكند .فارساای یك دسااىگاهِ فلساافی اس ،و با ای برخوردهای تقليل یافىه مدارا نمیكند و آ ها را پس می زناد؛ باایاد زبا فارسااای را شاااناخ ،و با آ عشااقبازی كرد .شاااعر بدو دسااىيابی به پىانساايل كلمات، هراز نمیتواند شعر را به معنای واقعی پيش ببرد. تو نباید پایا ای شعر را به همي راحىی از دس ،میدادی، همااا طور كااه در ادیاا ،م خواهی دیااد ،بااه راحىی میتوانساااىی در انىها از ظرفي ،پاسااااژ بهره بگيری .تا كی میخواهی باه مخااطاب امىياز بدهی؟ باالخره باید جایی با مخاطب دراير شااد .نباید شااعر را وا داد و نباید در جه، جلب حس دنسوزی خواننده دچار مالل "بودنری" و یأس فلسفی شد؛ باید شعر را زندای كرد .فضای شعری ایرا را مشااىی "اوپورتونيساا "،پر كرده كه در جه ،باج داد به
ويرايش شعر كوچكتری خانهدخىر تنهام خاطره ناكام جبههی خاطرخواهی به شهادت رسيد در ذهنم. و آرزو كه مُرد در دنم همسایه بود به نحوی در كوچهای كه رف، زیر اتوبا امام علی. و اما آذر دوس ِ،مدرسهى خواهرم پاره آتشی كه خاكسىر در كاسهی سرم تبسم هم دخىرىس، كه روى نبهایم براى هميشه مرد خالصه در هر ق عهى ای اورسىا عزیزی مرده دوس ،دارى بميرى؟
74
فایل شعر /شماره چهارم
نقد شعر
خزان زندی
خوبی شعر ای اس ،كه هيچ دریافىی در آ حضور مسىقل انگاری كه م
ندارد و به دریاف ،دیگر اره خورده ،به عبارتی ساا رهایی
از تو و ای سنگها
از شااعر به واسا هی كاربرد كلمهی "الك" و تمركز بر آ ،
سخ ،پوس،ترم!
تخيلی زبانی را به دس ،دادهاند و پاره روای،های آ بدو
غلطهای ای شعر را الك بگير
آنكه به طور كامل طرح شااوند سااپيدخوانی شاادهاند؛ یعنی
ای بچهی از دوپا معلونم
روای،ها اغلب بی كه به پایا برسااند دچار شااكساا ،یا
اار نق بزند در بغلم
تعليق میشااوند .حاال به خود شااعر میپردازیم كه با ابىدای
تو حىم میزنی...
آ ،خيلی موافق نيسىم:
كمی از رنگ الكم را به اوشهام
"انگاری كه م /از تو و ای سنگها /سخ ،پوس،ترم"
آ وق ،خانه به كول
میتوانی به شرو شعر سرع ،بدهی و آ را در هما ابىدا
باز میزنی بيرو خ ی كه سنگم میزنند تو جا نمیزنی جایی هم نداری كسی را بزنی یك دل سير كه بعدش... خوابما ببرد بی اریه اصل بيخيال خواب
موكد كنی؛ به دنيل اساىفاده از ضمير اول شخ
در سخ،
پوساا،ترم ،بهىر اساا" ،م " از ابىدای ساا ر اول حذف شااود .ساا ر دوم؛ "از تو وُ ای ساانگها" قرائىی درخور ندارد؛ برای ایجاد نح در شعر پيشنهاد میكنم كه بنویسی: "حىا از ای سنگها /سخ ،پوس،ترم" بازی با "الك" از س ر سوم آغاز میشود: "غلطهای ای شعر را الك بگير" آغااز سااا ر پنجم" :ای بچه ی از دوپا معلول" نيز اجرای
تو پای ،به ای چيزها نمیرسيد
زیباایی ندارد و اارچه توضاااي نمیدهد اما از شااايوهای
سرت در الك خودت
بيانگرانه برخوردار اسااا ،و ای از شاااعری ،اثر میكاهد.
و خانهات كوچكتر از یك ميز شام سه نفره
همچني "ای " جه ،ایجاد نح به ساا ر تحميل شااده و
بچهام كه ارسنه بخوابد
خوش ننشااسااىه اساا .،جه ،ایجاد تاویلپذیری مى ،بهىر
سنگ هم مزهی نا میدهد توی سرم
اساا ،ایجاز را تا حدِ ممك در شااعرت به كار بگيری ،به همي دنيل باید از توضاااي بيش از اندازه در شاااعر پرهيز كنی؛ در همي راساىا "در" حرف اضافهی مناسبی در س ر ششم نيس:، "اار نق بزند در بغلم" امىياز ای اونه شاعرها ای اس ،كه قابلي ،اجرا در زبا را دارند و میتوانی تا حد امكا از كلمهها كار بكشااای؛ مانند كاركردی كه كلمه "الك" دارد .در س رهای پنجم و ششم، تالش كردهای تاا باا كاااربرد تعماادی كلماااتِ "معلونم" و "بغلم" در انىهای سا رها ،از ضاربآهنگ موسيقی كلمات
75
فایل شعر /شماره چهارم
اساىفاده كنی كه در مى شاعر زیبا ننشسىه و م با ای طور
ويرايش شعر
قافيهسازیهای تصنعی موافق نيسىم. س ر هشىم:
از تو حىا
"كمی از رنگ الكم را به اوشهام"
حىا از ای سنگها
میتوانی تأویلپذیرترش كنی:
سخ ،پوس،ترم!
"كمی از رنگ الكم را به اوش /به اوشههام"
غلطهای ای شعر را الك بگير
در سا ر نهم" :آ وق "،توضيحی اس ،و با توجه به س ر
ای بچهی دوپا ندار
قبل ،هنگامی كه میتوانيم از "خانه به دوش" اسىفاده كنيم،
اار نق بزند بغلم
دنيلی برای كااربرد "خانه به كول" وجود ندارد .در سااا ر
تو حىم مىزنى
یازدهم اساااىفاده از "سا ا ر" به جای "خط" ،اساااىفاده از
كمی از الكم را به اوش
تكنيك فاصاالهاذاری را به مخاطب اعالم میكند و كاركرد
به اوشههام
به روزتری دارد .س رهای دهم تا دوازدهم در ریىم خوانش
و خانه به دوش
ساكىه ایجاد میكنند ،از آ جایی كه شعر ساخىاری مىمركز
باز مىزنى بيرو
دارد بسااايار مهم اسااا ،كه با نح طبيعی و هارمونی یكه
بيرو همي س رى كه سنگم میزنند
نوشاىه شاود .همچني بهىر اسا ،س ر دوازدهم ،با حذف
تا جا نزنند
دوم شاخ
"تو" به ساوم شخ
جمع نسب ،داده شود.
جایی هم نداری كه یك دل سير
در سا ر چهاردهم بهىر اسا" ،یك دل سير" خود به خود
كسى را بزنى
رها نشااود ،پس باید با ساا ر قبل تلفيقش كنی .در ساا ر
كه بعدش خوابما ببرد بی
شانزدهم "اریه" حان ،توضيحی دارد و نباید از آ اسىفاده
اصل بیخيال خواب
كنی .در س ر هجدهم:
تو كه پای ،به ای چيزها نمیرسد
"اصل بیخيال خواب /تو پای ،به ای چيزها نمیرسيد"
سرت توى الك خودت
دنيلی به براش ،به اذشىه وجود ندارد ،باید به دنبال ایجاد
و خانهات
نح بود:
كوچكتر از ميز شامى سه
"اصااال بیخياال خواب /تو كااه پااایا ،بااه ای چيزهااا
بچهام كه بخوابد
نمیرسد"
ارسنه در تخ،خواب توى سرم
در سا ر بيس ،و یكم با حذف "نفره" میتوا خواننده را
سنگ هم مزهی نا میدهد
به تأمل واداشاا ،و سا ر را تأویلپذیر كرد .توجه كرد به ویرایش شاعر باعث میشود كه شاعر در نقيصهای كه وق، نویسااش شااعر احساااس كرده بوده مصاامم شااود و در بازنویساایاش بيشااىر به ای ساا رها توجه كند و بداند كه پىانسيل خالقي ،مىنی در چه جاهایی از مى میتواند باالتر برود.
هما طور كه قابل مالحظه اسا ،،با ویرایش صورت ارفىه در شاااعرت ،نح اردانی باه راحىی اتفااق افىاد؛ به ایجاب خود نح هاا و در جها ،ایجاد نظمی نو ،نحو بعضااای از س ا رها برهم زده شااد؛ توجه داشااىه باش كه ای نظم تازه باایاد باه نفع نح برتر بااشاااد؛ نح برتر در جایی اتفاق میافىد كه شاعر ،توضي اضافه نداشىه باشد .حىم داسىا پيكرهسازی را كه عقيده داش ،پيكرهی مصنو وی در خود
فایل شعر /شماره چهارم
سانگ وجود داشاىه و او فقط اضافهها را كنار زده اس ،،به خاطر داری؟ شااعر حرفهای پس از مرحلهی نِویسش ،فقط اضافههای شعر را دور میریزد ،تا شعر خود را نمایا كند، زیرا شعر به خودی خود وجود دارد و در مى مسىىر اس.، تمركز در حول یااك مفهوم و یااك تم خاااص ،منجر بااه زبا اردانی در شااعر میشااود؛ مثل "الك"اردانی صااورت ارفىه در ای شعر كه خيال و زبا نيز به آ ملحق شدهاند. علیرغم تمهيدِ به كار ارفىه شااده در شااعرت ،تو خود را برای زباا اردانی بيشاااىر از حيث كاربرد موتيفهای آزاد محاادود كرده ای .برای اجرای ایااده آل زبااا اردانی ،تو بااه مثابهی یك شااعر ناازیری چند شاعر را در بسىر یك شعر پياده كنی تا ای موتيفها ،روای،ها و شاااعرها در خدم، داساىا اصالی شاعر اصالی باشند .مسئلهی اصلی در شعر حاضر ای اس ،كه تو در صددی تا 1ا تسلط خودت را به نحا تكنيكی و اجرایی نسب ،به موضو نشا بدهی و 2ا توانایی ادارهی شاعر را در خودت نشا بدهی كه به اعىقاد م ،تو در ای مورد به واسااا هی ایجاد ارتباطهای كارآمد موفق بودی امااا در اجرای شاااعر و نح اردانی ،توفيق آ چنانی نداشاىی .در آخر باید توجه داشاا ،كه چند س ر خوب نباید شاعر را فریب بدهد.
76
77
فایل شعر /شماره چهارم
"دراز شده بود باز" را میتوا حذف كرد .اار به نح شعر دق ،كنيد ،درمییابيد كه خود شاعر دارد دسىور حذف ای
خزان زندی
اضافات را میدهد .همچني در س ر "دارم از هما ننگهی نِنگ در حرف میزنم"" ،ننگهی ننگِ در" توضاي اسا ،و بهىر اس ،كلمهی "ننگِ" حذف شود.
اير كرده بود
ببي تو میخواهی همه چيز را توضي دهی و معلوم نيس،
ننگهی كفشم
فعل "میرسم" را در س ر "طبق معمول دیر میرسم" برای
الی دو ننگه در كه ننگهاش هميشه باز اس، دراز شده بود دارم از هما ننگهی نِنگ در حرف میزنم كه در به درم كرد
چاه آوردهای! از نحاا زبانی ،رویكرد خيلی خوبی در ای شاعر داشىهای و مشكل بزرگ شعری خود را كه پراكندای بود حل كردهای و ای شاااعر تمركز را همراه با تفكر دارد؛ یعنی با تمركز روی "ننگهی در" میخواهی تمام مشكالت شاعر و زندای سوژه مىنی را تحليل و حل كنی .ای تمركز
و هرچه در زدم ننگهی دیگرم را پس نداد آقای رئيس! یك جای ای زندای كارمندی نَنگ میزند
و مركزی ِ،مىنی بخشيد به یك ابژهی شعری عانیس ،اما نباید باعث شود زبا را فراموش كنی و از طریق آ به شعر خساااارت وارد كنی .تو كه میخواهی از راه زبا به شاااعر برسی چرا همه چيز را توضي میدهی و ای اونه مخاطب، را دس ،كم میايری؟ یعنی وقىی از "ننگ" حرف میزنی،
صب ها
"ننگهی ننگ" را هم میآوری ،در اصل مخاطب را باهوش
طبق معمول دیر میرسم چو شبها غذای بچهام در سرنگ خانی میشود جوری كه دندا هام ته اسىكا را درمیآورند ننگه كفش الی دو ننگهی در اير میكند
در نظر نمیايری؛ یعنی حىا وقىی كه پرساااوناژت در مورد دیر رسااايادنش برای رئيس توضاااي میدهد دوباره فعل "میرسااد" را در آخر س ا ر میآوری و یا در س ا ر خوب "چو شااابها غذای بچهام در سااارنگ خانی میشاااود" عبارت "چو شاابها" توضاايحی اساا ،،به عبارت دیگر شاعر كه نباید پاسا دهد بلكه تنها میپرسااد تا از مخاطب
در الوم
خالق پاس بگيرد.
و میشكند در
در س ر "ننگه كفش الی دو ننگهی در" تق يع به كار رفىه
از سم ،نوالها
در ای بخش شااعر درساا ،نيساا ،و باید در دو ساا ر مجزای "ننگهی كفش" و "الی دو ننگهی در" آورده شاود.
نقد شعر شاعر بدی نيسا ،اما از زمره آ كارهاس ،كه خودش داد میزند به دادم برس! خوب نيساا ،در چني شااعرهایی ما حشاو داشاىه باشايم؛ مثل فعل "اس "،در س ر "كه ننگ هاش هميشااه باز اساا "،و همچني كل س ا ر بعدی یعنی
دو س ر بعدی هم باید در یك س ر به صورت "اير میكند در الوم" نوشىه شوند تا نح شعر از دس ،نرود. "و میشكند در از سم ،نوالها" در اصال منظور شااعر جاییسا ،كه در از قسمىی كه نوال دارد میشكند ،ونی "از سم ،نوالها" سليس نيس ،و فاقد
78
فایل شعر /شماره چهارم
اجرای شاعریس .،در واقع باید دید كه ای بيا را چ ور
عملكردی حسااب شده و تعقلی دارد و چو سهم حسي،
میتوا وارد زباا كرد و زباا را تقاادیم كرد .قاادرت ای
و عقل قلب در آ كم اس ،به خرد نمیرسد.
شعر در ای اس ،كه تمركزارایی كرده اس ،و همه س رها
شااعر ریشااه در خرد دارد؛ یعنی وقىی از شااعر صااحب،
را با هما ننگهی در میساازد و ای ارزشامند اس .،اینكه
میكنيم باا رفىاار خردمندانه با كلمات طرف هساااىيم ،ای
شااما یك موتيف مقيد را به همه جای زندای ربط بدهی و
رفىار خردمندانه باید هميشاه آ دیانوای را كه بي حسي،
از طریق ای ،خود شااعر را بدل به یك اسااىعاره كنی خوب
و تعقل وجود دارد همراه داشاىه باشد ،اما در كل همي كه
اس ،اما نباید باعث شود كه شعر وارد من ق نثر شود .شعر
توانسااىهای شااعری بر مبنای ننگهی در بنویساای كه پراكنده
باید روا خوانده شااود ،باید حسااي ،برانگيز باشااد ،ش اعر
نباشد و فوكوس داشىه باشد عانیس،؛ یعنی در ای جا یك
نباید توضيحی باشد و ای جاس،
موتيف مقيد داریم كه طوری اجرا
كااه بااه خياال شااااعرا امروزی
میشود كه موتيفهای آزاد در آ
برمیخوریم كاه ای نكاات را در
حال میشاااوند .حىا در جایی كه
نظر نمی ايرنااد و فكر می كننااد
می اویی دری بيرونم كرد و یااك
چو وز و قاافياه ناداریم ،همه
بار سراغ آ رفىم و در زدم اما باز
چيز را می توانند بدو هيچ قاعده
نشاد و مقصر را در میدانی؛ دری
و قانونی در شعر بياورند .در اصل
كاه ننگ اسااا( ،حىا وقىی آ را
شاااعرهاای قبلی تو از ای نحا
میشاكنی در حانی كه باز اس.)،
بهىر بودنااد ،ونی در ای شاااعر
در اصااال مثل آدمی كه باز باز راه
میبينيم كه یك مشااكل اساااساای
می رود؛ یعنی مشاااكالت زندای
(پراكنااده اویی) را حاال كرده ای
آ قدر به او فشاااار آورده كه مثل
ونی مشااكل تازهای را وارد شااعر
كسی اس ،كه بالیی سرش آورده
كردهای .از ای به بعد ساااعی ك
باشااند و باز باز راه برود .راوی به
اصاال سااراغ مضمو در شعرت
طور غير مسىقيم خيلی حرفها را
نروی ،نگذار كه مضاامو بر شااعرت غلبه داشااىه باشااد،
میزند اما باید ای ایدهها ،به شااايوهای زیبا اجرا شاااوند و
هميشاه سعی ك شعرت راح ،جلو برود ،شعر تواما در
اجرای خالق در پوئىری بسيار مهم اس،؛ یعنی باید زبا را
زبا و تفكر اتفاق میافىد و فكر چيزیس ،كه شاعر ایرانی
ماال خودت بكنی و باا زباا افا،واو كنی ،باید به زبا
از آ دور شاده اسا .،در اصل هميشه اف،واویی خالق
توجه داشااىه باشاای ،پىانساايل خانی كلمات را بشااناساای،
بي حساااياا ،و تعقاال اتفاااق می افىااد و خرد نيز دقيق
ساا رهای ،را با مهارت اداره كنی؛ یعنی بيخيال یك ساا ر
ای جاساا ،كه شااكل میايرد؛ یعنی وقىی شااما شااعری
نشااوی و نگویی كل شااعر خوب از كار درآمده و اار هم
خردمندانه مینویساايد ،در شااعر شااما هما قدر حسااي ،و
دیدی ساا ری انكی اساا ،نباید بگویی اشااكال ندارد .در
عاطفه سااهم دارد كه تعقل .در ای شااعر تعقل وجود دارد
اصاال نباید پاساااژ توضاايحی درساا ،كنی .یك جایی باید
چو شاعر روی ننگهی در تمركز كرده و به تخيل میرسد.
شااجاع ،به خرج بدهی و كلمه را پرت كنی تا به صاافحه
ای جا تمركز و تخيل با هم ای هما شده و ای عانیس،،
بچسااابد و اار ای رفىار را انجام بدهی ،شاااعر تو مدام به
اما جای حساي ،كجاسا،؟ در اصل حسي ،را زبا حمل
خودش نزدیكتر و درونیتر میشااود .شاااعر ژنی كساای
میكند ،اما در ای شعر حسي ،وجود ندارد چو شاعر تنها
اساا ،كه هميشااه تعادل را حفظ میكند و اار چيزی را به
فایل شعر /شماره چهارم
دس ،میآورد چيز دیگری را در شعرش از دس ،نمیدهد. بعضای از شاعرها وقىی به چيز جدیدی میرسند ،آ چه را كاه از قبال یااد ارفىاه بودند كنار میاذارند ،مثل خيلی از منىقدهای ایرانی كه وقىی كىاب جدیدی را م انعه میكنند، مقاالتشا بر اساس هما كىاب آخریس ،كه خواندهاند؛ یعنی حقيق،شا ،حقي ،م روحه در كىاب آخر اس ،و از روی مقانههاشااا میتوا فهميد اخير چه كىابی را م انعه كردهاند .ای اونه افراد بنيا و اعىماد به نفس ندارند .خزا زندی باید دق ،داشاىه باشد كه با پيگيری بحثهای جدید م رح شااده در كانج و اسااىفاده از م انبی كه در اذشااىه از كانج آموخىه اسا ،بىواند شعرش را توسعه دهد و در اصل باا یاادايری تكنياك های جدید ،به تكنيكهایی كه از قبل میدانسىه بی توجه نباشد.
79
81
فایل شعر /شماره چهارم
تنها تكهای ماه
نويد استاک
داراییم
دادم، كردیش!...
پر بود پروازیدمش دریا را ابر نخىی بغلش كه شلوارش را خيس نيس رف ،را
تا عشق/راهی نرفىه براش، صداتر از سكوتيدمم
شكس،
نشس، اتوبوسی سوارم
پياده را
تهِ جا...ده شب بوسههای نشی دنبانش را بو... كرد
تا فرو دسىه میكرد عشق چشم بازی كه خوابيده بی داری كار میكردم ،صب
نقد شعر
یادت هس،؟! عاشق نبودی م
شااعر امروزت مرا مجذوب نكرده اما تالشاا ،در مىفاوت
كه عشق بودم تو كه ذوق
مرای بود شدی را
بود و ورود باه راههاای تازه جانب اسااا .،هما طور كه
سكوتم اریس،
افىم ،شاااعرت برای م جذاب نيسااا ،چو در خيلی از
تآرامشيد زبانم،
قساام،ها ،به سااخىی به شااعری ،رساايده اساا ،،اما با ای
خوابم بردی
حال ،پارههای جانبی در آ دیده میشود.
دارم
"پر بود
نبان ،سيلیم زد شب كه سو زنم شو
دوخىم
پروازیدمش دریا را"
زدی
اصون هر چيزی كه در شعر عنوا شود ،نيازمند وجه عينی
كيرم شق خدا
اسا،؛ یعنی باید طوری باشد كه بىواند تخيل زبانی یا عينی
دن ،م نی
مخااطاب را تحریاك كناد .باه ای ترتياب ،وجه عينی كه
صدا
81
فایل شعر /شماره چهارم
میتوا از دو سا ر باال برداش ،كرد ای اس ،كه راوی به
اذشااىه توسااط شاااعرا دیگر انجام شااده و در نهای،،
كمك پر ،بر فراز دریا پرواز كرده اس.،
شكس ،خورده اس.، مى اار صارف بازی با كلمات شود ،به شعر منجر نخواهد
"ابر نخىی بغلش كه شلوارش را خيس نيس" در سااا رهاای بااال ،راوی در هنگاام پرواز به ابری بارانی برخورد كرده یا كنارش قرار ارفىه اس.، ای بخش از شعر از نظر م ،پارهی زیبایی اس.، تا ای جای شاعر ،تخيل ،انىزاعی بوده ،شعر عينی اس ،و ما ای عيني ،را پذیرفىهایم و بر همي اسااااس تا به ای جا آ را دریاف ،كردهایم. "تا عشق/راهی نرفىه
شااد .انبىه ااهی یك تأثر حساای باعث میشااود كه شاااعر، بدو اینكه فكر كرده باشاد بنویساد .نىيجه چني نوشىاری زیباس.، صااارف بازی به شاااعر كمك نمیكند ،تنها طرح چيزهایی نظير عقده ،خشااون ،و عصااباني ،در شااعر و زبا ،به اثر كمكی نمیكند .شااعر میتواند بدو فكر نوشااىه شااود اما حس ،مساىلزم حضور دائمی در زبا اس .،تزریق حس در زبا ،میتواند شااعر را از فكر بی نياز كند و تنها با توجه به منش دیونيزوسای نوشاىه شاود .در نوشىار حسی ،نيازی به
رف ،را
براش"،
فكر كرد نخواهی داشاا ،،چراكه زبا ،كار را برای شااعر انجام میدهد ،پسىی و بلندی ایجاد میكند و به هزارا مدل بااال و پایي می رود اما در نهای ،،هر بخش تأویل خودش
در ای دو سا ر اما عيني ِ،اثر از بي رفىه ،شعر ذهنی شده
را خواهد داشا .،در شعر تو اما اثری از ای حسي ،زبانی
اس.،
نيسا ،،چيزی كه برداشا ،میشاود عصباني ،یا یك جور
"صداتر از سكوتیدمم
شكس،
نشس"، عبارت "سااكوتیدمم" زیبایی ندارد و بهىر اساا ،با عبارتی مانند "سكوتیدم" جایگزی شود. در ادامهی شااعر ،همچنا عباراتی كه وجه اسااىىيكی ندارند به چشم میخورد كه عل ،آ ،بی توجهی تو به درو شعر اسااا .،اصاااون هر شاااعری در ابىدا ،تح ،دریاف ،و در نحظهی شااعری نوشااىه میشااود و یك شاااعر بعد از ای مرحلاه ،باازیهاای زباانی را وارد شاااعرش میكند اما تو دریافىی نداشاىهای و شعرت مجموعهای از بازیهای زبانی اس ،كه ااه ت به تصنع میزنند .شعر تو درو ندارد ،همه چيز را افىه اس ،بدو اینكه در اصل چيزی افىه باشد .در ای بازیها ممك اسا ،سا رهای زیبایی هم ساخىه شود اما به طور كلی (ساخىار كل شعر) شعری خواندنی به دس، ندادهای .الزم به ذكر اسا ،ای نو رفىار با شعر و زبا در
مالل اساا .،ای شااعر با دارا بود دریاف ،،موتيف و پال شعری میتوانس ،زیباتر نوشىه شود. ای شااعر فضااایی در ذه مخاطب نمیسااازد و در واقع مجموعاهای از اصاااوات اسااا ،كاه پس از خوانش تمام میشاوند كه ای مهم ،ضاعف اصلی شعرت اس،؛ در واقع كار تازهای در شاعرت انجام نشااده ،كار تازهی تو در س ر اساا ،كه همي برخورد نيز در شااعرهای شاااعرا اذشااىه بارها تكرار شاده اس .،به طور كلی ،ای دس ،بازیها كه تنهاا در صاااورت اتفااق می افىند ،به شاااعری ِ،اثر كمكی نمی كنناد و برخالف شاااعر قبلی تو كاه در آ مىفكرانه و تيزهوشانه عمل كرده بودی ،در شعر امروزت دریافىی دیده نمیشود.
فایل شعر /شماره چهارم
ويرايش شعر پر بود پروازیدمش در یا!؟ ابر نخىی بغلش كه شلوارش را خيس نيس تا عشق/راهی نرفىه
رف ،را براش،
صداتر از سكوتیدم
شكس،
نشس، اتوبوسی سوارم پياده تهِ جا...ده شب بوسههای نشی دنبانش بو... تا فرو دسىه میكرد
كرد
عشق چشمبازی خوابيده بی داری كار میكردم ،صب عاشق نبودی م عشق بودم تو ذوق
مراى بود
و نبان ،سيلیم زد كه سو زنم شو
دوخىم
زدی كيرم شق دن ،م نی تنها تكهای ماه دادم، كردیش
داراییم
82
83
فایل شعر /شماره چهارم
"سياهتر از عروس پوشيدهام
شيما قاسمی
و پدر كه پله پایي میرود" ای س ر را بهىر اس ،به ای شكل ادی ،كنی: "و پدر كه پله پایي میبرد"
كمربندها را نبندید
یا
بسىم از هر طرف
"حىا پدر كه پله پایي میبرد"
زمي خوردم
"اریه جا اذاشىه در
سياهتر از عروس پوشيدهام
پسىانی كه پنج بار مادر بود"
و پدر كه پله پایي میرود
یعنی پنج بار از پساااىانش نوشااايده اند ،منظور از پساااىا
اریه جا اذاشىه در
میتواناد پنج بار بچهدار شااادنش یا با پنج مَرد خوابيدنش
پسىانی كه پنج بار مادر بود
باشد.
در بود كه بسىه میشد رو به هيچ باز
كه ای س ر نياز به تق يع دارد:
و زندای
"اریه جا اذاش،
فرش كثيفی كه خوردهام چهار تا به عقب
بر پسىانی
هنوز داغ بودم
كه پنج بار مادر بود"
كه چپاندم به كاسپي
"در بود
نشسىهام به تركىازی مردی
كه بسىه میشد رو به هيچ باز
خميدهتر از دیوار عثمانی
و زندای
كمربندها را نبندید بسىم از هر طرف زمي خوردم
فرش كثيفی كه خوردهام چهار تا به عقب" بعد از سا ر آخر ای قسام ،،بهىر اسا ،پاسااژی درس، كنی و در عوض دو س ر پایي را حذف كنی:
نقد شعر
"هنوز داغ بودم كه چپاندم به كاسپي "
شعر تو از شعرهاییس ،كه عالقه دارد در زبا اتفاق بيفىد،
كاسپي هيچ ارتباطی با شعر ندارد!
سااا رسااااازی هااای خوب و زیبااایی دارد امااا در كاال
"تيپا خوردهام
ناخانصیهایی دارد كه نيازمند ادی ،اس.، "كمربندها را نبندید" نحظاهای كاه ساااوار هواپيما میشاااوید ،اعالم میكنند كه كمربندها را ببندید اما ای عمل در ای سااا ر طور دیگری بيا میشود و به شكل باال تغيير كرده اس ،و اشاره میكند كه نبندید چو هر چقدر بساااىم (مواظب بودم) باز هم آ اتفاق (عروسی) برایم افىاد و زمي خوردم.
نشسىهام به تركىازی مردی خميدهتر از دیوار عثمانی" چو منظورت از دیوار عثمانی هما دیوارهای اساااىانبول اسا ،و چو ای شهر هم اروپایی و هم آسيایی س ،،پس بهىر اسا" ،خميدهتر" به "دوتاتر"؛ بدل شود كه معنای قدِ
84
فایل شعر /شماره چهارم
دوتا را میرساااند و از طرفی با «دوتا» اینجا بازی زبانی هم بشود. "كمربندها را نبندید بسىم از هر طرف زمي خوردم". به جای ترجيع اول و آخر شااعر بهىر اساا ،ای س ا رها را داخل ايومه بگذاری .حاال ای نسخه از شعر نسب ،به قبل، بهىر و كاملتر شده اس،؛ای شعر ساخىاری مىمركز دارد و یك شعر كوتاه اس ،كه با ترجيع به آ فرم داده شده اس.، در ای نو شاااعرهاا باید در اساااىفاده از موتيفهای آزاد خسيس بود؛ یعنی هر كلمهی اضافهای كه واردِ مى شود و از آ جواب نگيرد ،باعث میشاود كه ساخىار معنایی شعر، ضعيف شود. مثال: س ر "هنوز داغ بودم كه چپاندم به كاسپي " كه ارتباطی با شعر ندارد ای بيا ،بيا مریضاایساا ،و شاااعرانه نيساا،؛ مواردِ ذكر شده از ناخانصیهای شعرت هسىند. "در پسىانی" اشىباه اس ،و باید از "بر" اسىفاده میكردی و بهىر اس ،به شكل: "اریه جا اذاش، بر پسىانی كه پنج بار مادر بود" باشد. چه چيزی پنج بار مادر بود؟ خودِ پسىا .چرا؟ چو به پنج بچه شاير داده اسا ،،اار چني نباشد میتوا نىيجه ارف، كه با پنج مَرد خوابيده اس ،و آنها از پسىانش نوشيده اند. در س ر "سياهتر از عروس" چرا سياهتر از عروس پوشيده اس،؟ چو سياهبخ ،اس ،یا به قول معروف هر مردی كه اخىيار كرده یاا فراری شااادناد یاا مردند ،هما طور كه میاویند بعضای از ز ها ساياهبخ ،هسىند .ای ارتباطها همگی در شعر وجود دارند یا س ر "فرش پا خورده" ،شبيه به فرش
كاشا اس ،كه هر چقدر پا میخورد ارزشمندتر میشود به همي دنيل از پا خورد اسىفاده شده اس.، اماا چرا فرشااای كثيف؟ باه ای دنيل كه پنج بار مادر بوده اس( .،باز هم بر اساس فرهنگِ كشور ایرا ) معمون شاعرهای تو در پشا،شا اعىراضی وجود دارد و برای ای كه ای اعىراض را فرافكنی كنيم بهىر اسااا ،كه با آ فرهنگ ایرانی و خصيصههایش ان باق دهيم .خيلی مهم اس ،كه وقىی ما خُردهفرهنگها را وارد شعر میكنيم به آ خُرده فرهنااگ هااا وفااادار بمااانيم؛ یعنی اار میخواهيم بااا فرهنگی دراير شااویم بهىر اساا ،با آورد نشااانههایی از خردهفرهنگها ،آ را به نمایش بگذاریم. بعضایها هسىند كه مسىقيم در شعرشا فحاشی میكنند، میتوا ای مساائل را در طنز آورد و بعد با طنز به موضو مَدِ نظر حمله كرد .معمون سااياساایتری یا اعىراضاایتری شعرها شعرهایی هسىند كه طنز دارند ،امروزه حرفِ مسىقيم جواب نمیدهد بلكه رویكردی جواب میدهد كه در شااعر تفاق افىاده باشااد .اار قرار اساا ،كه جُدا از تخيل ای كار انجام شود ،بهىر اس ،از طنز یا اروتسك اسىفاده كنيد.
فایل شعر /شماره چهارم
ويرايش شعر "كمربندها را نبندید! از هر طرف كه بسىم زمي خوردم سياهتر از عروس پوشيدهام حىا پدر كه پله پایي میبرد اریه جا اذاش، بر پسىانی كه پنج بار مادر بود در بود كه بسىه میشد رو به هيچ باز و زندای فرش كثيفی كه فقط پا میخورد تيپا خوردهام نشسىهام به تركىازی مردی دوتاتر از دیوار عثمانی "كمربندها را نبندید! از هر طرف كه بسىم زمي خوردم"
85
فایل شعر /شماره چهارم
حسين نظريان
86
نب دریا را ارفىه بودم نب ساحل ارفىه بودم دل
براردی كه به تنهایی نشسىه زخم بپاشم براردی
ارفىه بودم ال ارفىه بودم رفىه بودم
كه به تنهایی ایسىاده
نقد شعر
اریه كنم منىها عليه كسی در خيابا حرف به زنم
بازی از دو هجا تشاااكيل شاااده جایشاااا را عوض ك
حرف بزنم
میشود زیبا! یك عده بازی میكنند ،یك عده زیبا! در واقع
اشىباهی بود
آ هاا كه زیبا میكنند نذت از بازی میبرند پس اصااال در
اشىباه در الك غلط اير نمیكرد
باازی تونياد زیبایی و تونيد امر زیبا ممك نيسااا ،مگر با
آدرس
اشراف بر بازی و اشىياق به نذتبری! شرو بازی تو را در
در دس ،تو دیر نمیكرد
ای شعر ،تق يع خراب كرده.
از چشم تو
"براردی كه به تنهایی نشسىه
سير نمیكرد
زخم بپاشم
سير اشىباهی بود
براردی
مسير
كه به تنهایی ایسىاده
بادبزنی اس،
اریه كنم"
كه راه را
تو كه قصد داری بازی زبانی بي اردی و براردی را تبدیل
چپ و راس ،كند
به شعر كنی چرا ای تكرار را بدل به تكرار نمیكنی؟
ماه را چپ و راس ،كند
"براردی كه به تنهایی نشسىه
چپ و راس،
زخم بپاشم
كند
براردی
اشىباهی بود
و به تنهایی ایسىادهام
تند
اریه كنم"
اشىباهی بود
تو عماد داری كه براردی دوم را طوری بنویسااای كه هم
نه رفىه
معنای روی ارد دهد هم براردی ،در حانی كه ای برخورد
براشىيم
چندواژاانی با ارد ای جا جواب نمیدهد پس بهىر اسااا،
رفىه
نذت حاصااله از ای تجانس را بر چندواژاانی ترجي دهی
براشىيم
تا شعرت وارد تصنع نشود.
براشىيم
87
فایل شعر /شماره چهارم
همچني در سا ر بعدی نياز به "منىها" نيس ،و آ را باید
وقىی در شااعر زیبا مینشااينند كه اثرت از نحا درو مىنی
حذف كنی.
غنی باشاد و تح ،شهود و دریافىی نوشىه شده باشد .شعر
سا ر "اشاىباه در الك غلط اير نمیكرد" نيز بهىر اس ،كه
تو فعل پيششاعر شاعریسا ،كه باید نوشىه میشد و در
حذف شود.
آینده خواهی نوشاا،؛ مثل یك ماهی كه شااكمش را خانی
"آدرس
كرده باشاای اما دوباره داخلش را پر نكرده باشاای .ای فرم
در دس ،تو دیر نمیكرد
خانی یا ای ماهی شكم خانی را حاال باید با اردو و زیىو
از چشم تو
و تركيبی از ادویاههاا پر كنی و روی بااربیكيو بگاذاری تا
سير نمیكرد"
یك شعر پخىه و نذیذ داشىه باشی.
در ای قسام ،،قافيهها رو هسىند و شاعر بهىر اس ،كه بر
در كل ،با همهی ای توضاايحات و با وجود ای كه شااعرت
ای تصانع اشاراف داشاىه باشاد .همچني ای دو س ر ،از
هنوز به شااعری ،نرساايده ،م مجموعهی ای بازیهایی را
نحا معنایی فاصلهی بسيار دوری از یكدیگر دارند و تو به
كه در زبا راه انداخىهای میپسااندم و همي نشااا میدهد
راحىی میتوانسااىی با یك دوبارهنویساای ،راب هی درخوری
كه آسا نویس نيسىی و راه سخ ،را برازیدهای و برای م
بي شاااا ایجاد كنی تا مصااانوعی از آب درنيایند .فرم ای
كارت از خيل شاعرا فس ،فودی كه مثل مور و مل تمام
شاعر در چند س ر پایانی جذاب اس ،و تو میتوانسىی بر
نشریات ایرا را به تصرف خود درآوردهاند عزیزتر اس.،
اساس همي س رها شعر خود را دوبارهنویسی كنی. برای مثال ،شعر به ای شكل میتواند اجرا شود: ابىدا حذفِ "مسير" و در ادامه "بادبزنی كه راه را چپ و راس ،كند ماه را چپ و راس ،كند چپ و راس، كند اشىباهی بود تند اشىباهی بود نرفىه براشىيم رفىه براشىيم نب دریا را نب ساحل ارفىه بودم" همچني در آخری س ر قسم ِ،باال ،اار دریا را اسم دخىر فرض كنيم و "ارفىه بود" دوم حذف شااود باعث میشااود كه ای س ر به چندمعنایی برسد. از طرفی نباید فراموش كنی زمانی كه شاااعر درو ندارد و فقط در سا
زبا خالصه میشود ناازیر به سم ،تصنع
میرود .ای نو شااعرها را ما در كانج شااعر قبول نداریم؛ یعنی شاعری كه درو نداشاىه باشد شعری عرضی اس ،و شااعر عرضاای شااعری كانجی نيساا .،ای بازیهای زبانی
88
فایل شعر /شماره چهارم
در شاعر تو سا رهایی وجود دارد كه تصنعی هسىند؛ یعنی
رسول آمادهپور
توی ذوق خواننده میزنند. شعر ای طور شرو میشود:
آب كه در تن ،آبىنی كرد با خود برد باد موهای، و پسىا های ،،آفىاب ،داغ داغ خورد روبروی نگاه ،برقی زد كه همراه زیىو در قاب ریخىه شدی چشم بسىه در م اتفاق افىادی آ روبرو خراوشی سپيد پوسى ،را پوشيده بود فنجا برنداشىه قهوهای روی موهای ،ریخ، كه ببری در سينهام جا خوش كرد از نوشى مانده هرچه نوشىم آ باال پاك مردی انده جایش را داد به ارف، بك میزنم انگشىانم هی باال و پایي میرود انىظار مرا میكِشد میكُشد آقای محىرم
"آب كاه در تنا ،آبىنی كرد /باا خود برد باد موهای / ،و پسااىا های ،،آفىاب ،داغ داغ خورد /روبروی نگاه ،برقی زد /كه همراه زیىو در قاب ریخىه شادی /چشم بسىه در م اتفاق افىادی /آ روبرو /خراوشاای سااپيد پوسااى ،را پوشيده بود" اار م بخواهم ای قسام ،را اجرا كنم سعی میكنم به آ ریىم بدهم و كلماتش را طبيعیتر روی صفحه بنشانم. ساا ر "آب كه در تن ،آبتنی كرد" نيازی به فعل ندارد و خيلی راح ،میتوانی فعل را حذف كرده آ را زیباتر اجرا كنی. "با خود برد باد موهای "،در ای سا ر هم "با خود" حشو بوده باید حذف شاااود ،چو زمانی كه میاویی باد میبرد یعنی بااد آ را باا خودش میبرد و نيازی به تكرار با خود نيس.، تو كاه میخواساااىی باه بااد و آفىااب تشاااخي
باادهی
میتوانسىی خيلی ملموستر و زیباتر اجرایش كنی: "بعااد آبىنی روی تناا / ،موهااات را باااد برد /آفىاااب پساىا هات را داغ داغ خورد /و پوسااى ،خراوشاای سپيد
خانم محىرم
پوشيد"
رب ی به شما نيس،
دق ،ك كه در ای قساام ،،حشااوها را حذف كردم و به
ای روزها سرش ترافيك خيابا های تهرا اس، دیر میرسد به م
خورشيد ،تشخي
دادم.
از طرفی ،زماانی كاه در شاااعر توصااايف میكنی باید آ توصايف را طوری اجرا كنی كه بدل به سينمای مىنی شود؛ یعنی تخيل مخاطب ،را تحریك كند ،در صاااورتی كه تو با
نقد شعر برای ای كه بىوانی شعری زبانی بنویسی باید طوری از كنار زباا رد بشاااوی كاه ردی بااقی نگذاری و اار ردی باقی بگذاری چيزی نيسا ،جز هما رد تصانع! در واقع سوانی كاه ای جا م رح میشاااود ای اسااا ،كه چگونه میتوا شعری زبانی نوش ،كه تصنعی نباشد؟
آورد توضاايحات و س ا رهای كامل سااابجكىيو یا ذهنی، روند تخيل خواننده را از او میايری. بساايار مهم اساا ،كه در شااعر از نحا اسااىىيكی ،آنىرناتيو رفىار نكنی؛ یعنی طوری نباشااد كه دو س ا رت ،وجه عينی داشااىه باشااد و ساا ر بعدی ذهنی باشااد و تخيل خواننده منحرف شااود .به عبارتی دیگر تو باید در ذه خوانندهات، فضاااا و خانه ای بساااازی ،طوری كه پیریزی ای خانه با
فایل شعر /شماره چهارم
عينيا ،همراه باااشاااد ،پس زماانی كااه سااا رهاا عينی و
89
ويرايش شعر
ابژكىيو هسىند نمیتوانی یك س ر ذهنی بياوری. باا ای توضااايحات میخواهم بگویم بهىر بود سااا رهای
بعدِ آبىنى روى تن،
"چشم بسىه در اتفاق افىادی آ روبرو" را حذف میكردی
موهات را باد برد
و ادامه شعر را به س ر "خورشيدی سپيد پوسى ،را پوشيده
و آفىاب
بود" وصل میكردی.
پسىا هات را
اار دق ،كنی جوری ای س ا ر شااعرت را عوض كردم تا
داغ داغ خورد و پوسى،
طوری برداشاا ،شااود كه انگار پوسااى ،خراوش ساافيد
خراوشى سپيد پوشيد
پوشيده اس.،
تا كه جا خوش كند الى پسىان،
در س رهای "فنجا برنداشىه قهوهای روی موهای ،ریخ،
ببرى كه مىچكد از نوكِ انگشىم
/كه ببری در ساااينهام جا خوش كرد /از نوشاااى مانده /
و روى صفحه را سياه مىكند
هرچه نوشاىم آ باال پاك" ،بيا ،تالشاای ازاف میكند ،در
هرچه نوشىم آ باال
صاااورتی كه میتوانی خيلی راح،تر و از مسااايری دیگر،
حاال پاك شده انگشىم
روند بهىری به شعر بدهی.
باال و هى مىرود پایي
"تا كه جا خوش كند الی پساااىان / ،ببری كه میچكد از
مرا مىكِشد
نوك انگشىم /و روی صفحه را سياه میكند /هرچه نوشىم
مىكُشد مرا انىظار
آ باال /حاال پاك شده انگشىم"
آقای محىرم
در واقع باید با روند بازی كنی.
ای خانوم
"مردی انده جایش را داد به ارف / ،بك میزنم /انگشىانم
به شما مربوط نيس،
هی باال و پایي میرود /انىظار مرا میكشد میكشد /آقای
ای روزها سرش
محىرم /خانم محىرم /رب ی به شما نيس"،
ترافيك تهرا اس،
"رب ی به شااما نيساا "،بيا مناساابی ندارد و ای نوعی
دیر میرسد به م
ضعف تأنيف اس.، "ای روزها سرش ترافيك خيابا های تهرا اس"، در ای س ر نيز "خيابا ها" اضافی اس،؛ ترافيك مربوط به خيابا اس ،،پس خيابانی كه ای جا آمده حشو اس.، شاعرت را ادی ،میكنم و در ای ادی ،س رهایی را حذف خواهم كرد كه رب ی به ساخىار معنایی شعرت ندارد.
91
فایل شعر /شماره چهارم
تو میخواهی نق هی عزیمى ،زبا باشااد؛ یعنی كار بساايار
ايوب احراری
ساااخىی را آغااز كردهای و با توجه به تجربهی نه چندان، اصاال خوب نيساا ،كه سااخ،تری راه را برای شاااعری انىخااب كردهای .تو می خواهی اول زباا را تبدیل به زبا
ایسىاده روی نرو
مى كنی و بعد زبا مى را مبدل به شااعر؛ یعنی با توجه به
دس ،نمیكشد از صدا پادری هم پای م و خواب بما دارد جيغی كه پخش كرده راهرو نرو دارد نرو دارد نر... مادهی ای دسىپخ ،تونهاش را برده با ساكی كه زده
راب های ترایایی قصاد داری از ني ،مونف به زبا و سپس از طریق زبا به شاعر برسی ونی ني ،اصلیات فاقد شهود و "دریاف "،اس .،در ای شعر چو هيچ دریافىی در نحظه شااعری نداشااىهای مدام به سااكس و پور پناه میبری ونی م مایلم تو فعل از ای فضاااای پور و اروتيك فاصاااله بگيری و به تمها و موتيفهای دیگر بپردازی.
رفىه ای معىاد بما
باا توجاه باه عالقهای كه به كارهای زبانی داری ،م فكر
تركم روی تو كه پلهها را یكی یكی از باال بعد از رفى آ بما
میكنم اار شهود را وارد زبا و آ را با زبا ای هما كنی (به طوری كه ای دو موازی با هم در شاااعر حرك ،كنند)، آ زما به شعر مهمی خواهی رسيد.
نگاهی و ردی میزنی كه دس ،ايری در ای پيری باز میشوی روی كيری
ای تمهيدها و تجربهها را م خيلی دوس ،دارم و میدانم كه در صورت توفيق در ای كار و در انىهای ای راه به یك شااعر خاص تبدیل خواهی شد .در ای جا تو مدام داری از
انگشىی توی بمانی
كلماات كاار میكشااای كه ااهی ای كار تو را به تصااانع
تو كه هم خایهام
میكشااند و ای نكىهی مهمی اس ،كه یك شاعر چگونه با
همسایهام بودی؟ پرت شده افىاده به سم ،نرو فرق كرده زیر دسىيم بيا به سم ،حاال به قبل كه عمری اذشىه مهری كرد ای در دل نرو ماندهام و ندار
زبا بازی كند تا شعرش تصنعی نشود. تو عمد داری كه از تمام كلمات كار بكشاای حىا اار رب ی به شااعری كه در حال نوشااى آ هسااىی و همچني ني، مونف نيز نداشاىه باشد كه ای باعث میشود بخشهایی از شاعرت تصنعی شود؛ مثل در س رهای "ایسىاده روی نرو /دس ،نمیكشی از / ...پادری هم"
جامانده از فكری
ساااعی میكنی از هماهی كلمااتی كه به ذهن ،میرساااند
كه امشو دارد
اسااىفاده كنی و ای خوب نيساا .،اار جای تو بودم س ا ر سوم را كل حذف میكردم:
نقد شعر
"ایسىاده روی نرو دس ،نمیكشد از صدا
شاعر تو موفق نيس ،اما یك نكىهی مهم در آ وجود دارد
جيغی كه پخش كرده راهرو
كه الزم اس ،در موردش بحث كنيم.
نرو دارد نرو دارد نر"...
91
فایل شعر /شماره چهارم
در سااا ر "ماادهی ای دساااىپخ ،تونهاش را برده" ،بهىر اس" ،برده" را هم تبدیل كنی به "برد". ببي چه نحنی پيدا كرده؟ در ادامه اما س ر "با ساكی كه زده" نحنی كاه با ادای "با سااااكی كه زده" به كار میبری انگار نشااانگر انزجار راوی از ای اونه عشااقبازیساا ،كه خيلی درخور ذهني ،یك شاااعر در قر بيساا ،و یكم نيساا.، ساااك زد هم یك نو بوساايد اساا ،و وقىی كساای را دوسا ،داری و با او وارد پروساه عشقبازی میشوی ،غير طبيعی نيساااا ،و تو نمی توانی روی كنش هااای دیگرا قضاوت كنی؛ ای نح منفی و نگاه از باال سبب میشود كه شعرت تك سمىی شود كه ای خوب نيس.، "رفىه ای معىاد بما " ای س ر یعنی چه؟ "تركم روی تو كه پلهها را یكی یكی از باال بعد از رفى آ بما " ای سا رها هم همه تصنعی اس ،چو "بما " و "بمانی" جزئی از شااعرت نيساا ،در حانی كه تو عمد داری از ای واژهها كار بكشاای كه هم در اجرایش میننگی و هم مسااير روای ،زبانی شعرت بی دنيل تغيير میكند. "نگاهی و ردی میزنی كه دس ،ايری در ای پيری باز میشوی روی كيری"
یك معمار شاكل داد .آ چه كه می دانی باید درونی شود و در البيرناا،هااای حااافظااهات وارد و جزئی از اطالعااات شاعریات شاود تا در ناخوداااه ذهن ،ذخيره شده ،زمانی كه میخواهی شعری را شرو كنی در آ اتفاق بيفىد. "انگشىی توی بمانی تو كه هم خایهام همسایهام بودی؟ پرت شده افىاده به سم ،نرو
قافيهبازی ای جا هم تصاانعیساا ،و شااعرت را غير طبيعی
فرق كرده زیر دسىیم
میكند در حانی كه قافيه در شااعر باید اتفاق بيفىد و آ هم
بيا به سم ،حاال به قبل كه عمری اذشىه
ناه به شاااكل قافيه كناری بلكه به در هيئ ،قافيهی درونی؛
مهری كرد ای در دل نرو"
یعنی كه با انيىریشاا و صاادای حروف سااعی كنی با قافيه مواجه شااوی و در ای پروسااه اار قافيه ،كناری هم بشااود
خواند شعرت را ادامه نمیدهم ،زیرا شعرت ضعيف اس،
دیگر اشاكال چندانی ندارد ،ونی مهم اس ،كه ای اتفاق به
ونی ای تالشها و جاهطلبی زبانی تو برایم ارزشمند اس،،
شااكل طبيعی روی دهد ،به طوری كه حروف همصاادا ،به
چراكه پشاا ،ای ضااعف ،كم كم مهارت و دانایی زبانی به
صاورت طبيعی در سا ری تشاكيل یك انيىریش بدهند و
وجود میآید كه میتواند مبدل به فلساافهی كاری تو شااده،
تعمدی نباشاااد .شااااعر معمار كلمات اسااا ،اما شاااعر را
به شعرت برساند.
نمیشود ساخ ،بلكه باید آ را كشف كرد و به آ مثل
فایل شعر /شماره چهارم
اار تو بدو مهارت ،همي مساااير را ادامه بدهی به جایی میرسااای كاه زباا را بی ارزش میبينی و از انفاظی مانندِ "میبينمم" یا "میشاانومم" اسااىفاده میكنی كه زیبا نيساا، ونی وقىی مهارت پيدا كنی حریم تصانع را خواهی شناخ، و از كنار آ رد میشااوی و كم كم مىوجه خواهی شااد چه چيزهایی را نباید بنویسااای ،زبا ،عشاااق اسااا ،نباید مثل خيلیها به آ تجاوز كرد ،با زبا باید الس زد ،برای ای كه با او عشقبازی كنی رفىارت را نرم ك و او را مثل یك ز بر صفحهی سفيد بخوابا .در هر شعری كه مینویسی زبا را معشاااوقااهات فرض ك بااا آ وارد افاا،واوی خالق شااو ،زیرا زبا ،معشااوقهای ساارسااخ ،اساا ،و باید با تمهيداتی كه به كار میبری بىوانی آ را كنىرل كنی كه انبىه نياز به هوش باالیی دارد. برخالف برخی كه كنشهای زبانی در ذه شاااا اتوماتيزه شده اس ،و دس ،به تونيد انبوهِ مهمالت میزنند سعی ك تازه باشی و از هيچ راه رفىهای نروی. یك شاااعر باید به طور مداوم شااعر بخواند تا با فضاااها و تصاااویرها و تكنيكهایی كه دیگرا پيشتر به كار بردهاند آشانا شاوی و از تكرارشا پرهيز كنی .اار هم خواسىی از آ ها اسىفاده كنی باید فراتر از آ ها عمل كنی و پيشنهادهای شعریشا را اسىرش دهی؛ یعنی آثارشا را پيشمى خود قرار دهی و با خرج خالقي ،به پسمىنی نو برسی.
92
فایل شعر /شماره چهارم
93
فایل شعر /شماره چهارم
94
95
فایل شعر /شماره چهارم
مخاطب ،دیل اپ دریاییس ،كه به اندازهی فهم و درك،،
تنهايیِ درست
بهتو مروارید میدهد .دیل اپ شاعر نيسا ،ونی از شعور
محمد مروج
میاوید .فلسفه نيس ،ونی بهشدت فلسفیس .،بسىگی به تأویل تو دارد. حال در ای مجال كوتاه ،به بررسااای و واكاوی یكی از ق عات آ میپردازیم. در ق عهی 116كىاب ،به جریانی اشاااره شااده كه تاكنو كمىر بدا پرداخىه شاده اسا .،اار شاملو در زما حياتش باید در سانسور باشد ،اار فكر و شعر او برای حكوم،های همعصاارش خ رناك اساا ،،بهطوری كه باید ترجمهی د آرام را بعد از مراش از زیر خروارها خاك بيرو بكشااند، پس چرا حاال ،حىاا ناامهنگاریهای بی ارزشاااش و یا نوشاىههای خصاوصی او به آیدا ،به چاپ ا ام برسد؟ چرا پرتيراژتری كىابهای بازار نشاار ،باید از آ نویساانداا مرده باشاد؟ شاملوهای مرده ،خيلی بيشىر بهكار حكوم،ها میآید .ای امر اتفاقی نيس .،ای درس ،كه فرهنگ ایرانی،
انفعال ،یكی از خصاال،های محبوب قدرتهاساا .،آ ها
مردهپرساا ،اساا ،ونی اتفاقی هونناك پشاا ،ای قضاايه
نویساانده و شاااعر و مل ،منفعل را بساايار دوساا ،دارند.
جاریسا .،شااعری كه مرده و یا بهحدی ضعيف شده كه
روشااانفكری كاه خاایاه هاایش را كشاااياده اند ،كبری،
توا فعاني ،ندارد ،میتواند ابزار مناسااابی برای مقابله با
بیخ ریس ،كه اتفاق هرچه بيشىر دیده شود ،بهىر اس.،
شااااعرا تازه و آوانگارد باشاااد .اتاق های فكر بی رحم
جامعهی ادبی ما هنوز راه خود را پيدا نكرده و هميشااه از
حكوم ،،آ قدر نوشىههای آ ها را در بوق و كرنا میدمند
یك طرف بام میافىد .پس راه چاره چيساا،؟ فكرپردازی.
تا عرصاااه برای دیده شاااد نویساااندهاا عاصااای و
تنها راه عالج ای ساارطا ،آااهی و شاايو آ بي عوام
ساازشناپذیر باقی نماند .حال شاعر امروزی در سه عرصه
اساا .،دیل اپ ،كىابیساا ،كه همه چيز هساا ،و هيچ
باید بجنگد .اونی ميدا مبارزه برای اثبات خود به عنوا
نيساا .،انبىه نه از نو چني اف ،زرتشاا ،نيچه .ای جا
یك موند فكری جدید .دوم باید به مقابله با سن،ها برود و
نيچه را كسی نمیااید .ای جا ،نشكری از سپاهيا تكنفره
به افكار عمومی ثاب ،كند آ چه افىه شااده ،اكنو مرده و
جمعاند .بعضی ق عات ای كىاب ،از دنىنگیهای شاعر تنها
ادبيات ،عرصهی افكار و اندیشههای تازه اس ،و سوم ،باید
كه دائم بي كاو اارد و انزیل محله ،طیاالرض میكند،
نشا دهد كه دشمنیاش با دراذشىگا ،خصومىی شخصی
میاوید .بعضای اپيزودها ،بشدت فلسفیاند و برخی دیگر
نيساا ،و او با افكارشااا سااىيز دارد و نه با شااخ
آ ها.
اجىماعی .دیل اپ ،به تو ایده میدهد تا بنویسی ،تا بگویی
بدی شكل اس ،كه جنگی فرسایشی بي ارتش یك نفرهی
و اار ااردت را دور بيندازی ،آنارشيس ،درون ،را پرورش
شاعر آنارشيس ،و خيل طرفدارا بهما نویسنده و شاعر
میدهد تا حجابها را كنار بزنی .ای كىاب پر از ایدههای
مرده در میايرد كه یا منجر به پيروزی ف ها میشااود و یا
نو و فكرهای تازه اس ،كه تو را به ناكجا آباد میبرد .فرقی
اار شاعر تنها موفق به ارائهی فكرپردازیهایش شود ،دیگر
نمیكند شاااعر باشاای یا شااعرخوا ،نویساانده باشاای یا
عمر فعاني ،ادبیاش بهساار آمده و خود تبدیل به چكشاای
فایل شعر /شماره چهارم
برای كوبيد آینداا میشود .ای تراژدیس ،كه مىأسفانه، ساادهی اخير ادبيات ما ارفىار آ اساا ،و مخصااوصا در چهار دههی اذشىه ،غلظ ،آ بيشىر شده اس.، یكی از دالیل عمدهی شاااكسااا ،روشااانفكری ایرانی، كلیاویی و تمامي ،خواهی آ اسا .،روشانفكرا هميشه روی سااخ شااا ،جمع بسااياری از مردم بوده و عادت به برازاری جلساات و ميىينگهای شلوغ داشىهاند در حانیكه ای شيوهی عمل ،بارها شكس ،خورده اس .،مىقاعد كرد یااك نفر م مئن ساااااده تر و بهىر از خ اااب قرارداد تودههاس .،جنبش امروزی ما ،رایزومیس ،،یعنی افكار ما مثل ریشاه جوانه میزند و از سينهای به سينهی دیگر منىقل میشود و به ای شكل ،در آینده نسلی زنده و پویا داریم كه زندای را زندای میكنند. دیل اپ ،جرقهایسااا ،كه دیر یا زود ،تاریكی را نابود میكند .با ای كىاب ،روز به روز تنهاتر میشاااوی و اار چني شدی ،بدا كه راه را درس ،رفىهای .دیل اپ ،تو را از موضااع انفعال خارج میكند و باعث میشااود بهجای ای كه محل اعمال قدرت باشاای ،خود تبدیل به چشاامی سراسربي شوی و بىوانی بازی م لوب آ ها را بهم بریزی.
96
97
فایل شعر /شماره چهارم
همي اس ،كه فرهيخىگا و تحصيلكرداا ،سركرداا و
مترسكها لطفن کنار
نماینداا تيپهای اجىماعی مسااالط ،هما رمههای نظر
امین رجبیان
كردهی اجىماعی ،ای شهر خاموش را نمیبينند و نمییابند. آ ها تح ،اغوای انگيزههای سايسىمی و طبق دسىورانعمل رفىاری ریزتراشااههای ذهنیشااا و با هما برچساابهای مشااخ
شااا رفىار میكنند .ای ها هما نشااكر مكانيزه،
هما ساارآمدا نظام یكسااا ساااز ساارمایهداریاند كه هر صاادایی ،هر سااكوت و هر حركىی خارج از ای محدوده تعادلشا را برهم زده و سرايجه میايرند و تهو سارتری بهشاكل معكوسای شاملشا میشود ،عُق میزنند به هيكل قناس خودشا و رمههای تماشاار. ای انقالب شاعری كه از هما شاهر خاموش شَرزا شرو شده و در حال تكثير فردی ،خالق اس.،
"مهم نيسا ،كه بعدها اُپورتونيس،ها دس ِ،پيش بگيرند و
ای انقالب شاعری مال دل اندههاس .،آ ها كه اینرسی و
مىرسكها نقب منجاااى! مهااام نيس !،مهم ای اس ،كه تا
مقاوم ،بیدركی عمومی را شااكننده میدانند و به آ قاهقاه
وقىى هسىى درس ،باشى ،تا میتوانى در خ ر بنویسى" در زبا ايلكی "دیل" یا هما دل یك عضاااو انقالبی-
میخندند .ای انقالب برعكس انوا اجىماعیاش برای نق ز ها ،مف،خورها ،مىقلبها و ظاهربي ها چيز دندا ايری
انىحاریساا .،در زبا نری "اَپ" یا "اُ ،"،هما اف،
ندارد .پس "دنبال فرص ،نباش ،حسودى نك ،خانق باش!
اس ،و معنای بزرگ هم میدهد .
وقىى نمیتوانى یكجور دیگر دوسا ،داشاىه باشاى نبایاد
خواند بعضااای ساا رها دل اندهای میخواهد ،شااااعر
عاشق كسى بشوى كه یكجور دیگر اس"،
میخواهد با حيثي ،تمام كلمهی "شاعر". م شاعرم ،یك اخىالل ژنی در بيا مسلط. "م " شااعر اس .،عبدانرضایی یك م اس ،كه با توس، و صب ها او میشود تا پش ،ای همه تنهایی یكی باشد كه حنجره بادراناد و پاپوش از پای نج زار بردارد .او م هویىی خناس و وسااواس شااااعر اساا ،كه تاكنو زیر خرواری از تاری واقعی یا دروغ واقعی پنها شده ،و حاال شرّش را نازل كرده و سر ای دروغ واقعی آوار شده اس.، شاعر ،شاهر شاَرّ اسا ،و شَر سرایدار شعر .شر بیخانما اسا .،هر جا هسا ،بيرو در اسا .،با انگش،های سر ساارما پشاا ،پنجره .اما مكانی در ناكجاآباد ضاامير عمومی عوامانناس هسا ،كه سكون،ااه شَر اس ،و آ شهر ،شعر اسا .،شهری نكب،زده و آسمانی ،شهری در تنهایی .برای
98
فایل شعر /شماره چهارم
آ اساا ،كه احساااس خوشاابخىى كند .درد ،از زمره نوازم
دعوت به بيداری
یدكى همهی ماساا ،،چو همه آشااغال جمع میكنند و تا
رسول آمادهپور
میتوانند میدوند كه حساااب حماقىشااا در بانكها باال برود ،بعد هم به ای باله ،پز می دهند .از ای باله، دورى ك ! براى ای كه كمىر برنجی بيشااىر ببخش! نه براى ای كه دنى خوش كنى ،براى ای كه خوش باشى ببخش! م هاراز پول نخواساااىم ،پى ثروت نبودم چو فقرى جز حمااق ،وجود ندارد .مغرور بودم اما هراز آ قدر تكبٌر نداشااىم كه بىرساام .با خساايس جماع ،هم رفاق ،نكردم چو هنوز م مئنم فقط وقىى كه میخواهى ،دریغ مىكنند. هميشاه از دوس ،احمق ،عشق احمق و از طرفدار كه یعنى احمق دورى كردم و م مئ بودم فقط ای هاا مى توانند نابودم كنند" دیل اپ آینهی تمام قدی اسااا ،كه نق ه ضااعفهای ما و جامعهما را بازتاب میدهد.از انقالبی كه (كارش معجزه اساا ،یكی را از تبعيد میآورد و ميليو ها نفر را میفرسااىد به تبعيد!) از انىخاباتی كه (شاارك ،در آ
دیل اپ یك كىاب نيساا !،شاابيه كىابهای رما ،شااعر، فلساافه ،تاری و...پس دیل اپ چيساا،؟ دیل اپ یك دریچه اساا .،دریچهای كه مارا به تفكر ،به خرد راهنمایی میكند .دریچهای كه ممك اس ،ما را به بسياری از م انبی كه در كىابهای فوق به آ ها اشاره میشود ،راهنمایی كند. دیل اپ فرم ندارد! فرم كىاب ندارد! دیل اپ را میتوا از اول ،وساااط ،آخر و یا هر جا كه خواننده دنش بخواهد، خواند و فهميد .بيشىر شبيه فرم زندای ما آدمهاس .،ما كه در موقعي،های اونااو قرار میايریم و نساااب ،به آ واكنش نشاا میدهيم .دیل اپ واكنش خرد اس .،خردی از نو خرد ایرانی كه شاید بىوا نمونهاش را در اندیشههای شمس تبریزی كه در قلم سهل انممىنع سعدی ریخىه باشند، پيدا كرد .یا شااید بىوا نمونهاش را در اندیشهی غرب ،در ازی اویاه های فردریش ویلهلم نيچه ی آنمانی پيدا كرد. دیل اپ پىكوار بر ساار باله ،و حماق ،میكوبد .زیرا برای باور اس ،كه حماق ،،نابودار همه چيز اس" .،آدمى جز در محاصارهى حماق ،نيس ،،براى همي بدبخ،تر از
حاال دیگر تنها آری اویى به رئيس نيساا ،،بلكه پذیرش نوكرى زیر سااي رهى ارباب اساا )،از سااينما و سااينماار ایرانی كه (سااالهاساا ،بدل به چند تپه كثاف ،شااده .حىى فكر كرد بهشااا هم آدم را كثيف میكند اما چه باك! با ای كه دكىرم افىه دیگر باید از انكل فاصاالهاى فرسااخى بگيرى وق ،اسا ،بزنم به خمره و در فایلى صوتى هم كه شااده بزودى ترتيب ای الهى همه چى كيچ را بدهم) و از تنها دنيل نگو بخىی ما ایرانیها یعنی ساانسور(سانسورقىل فكر اساا ،و اندام آدمى عزیزتر از فكر عضااوى ندارد! مغز خانقاهِ آدمی سااا ،اما ایرانی ها مغز نمی خواهند ،ندارند! همهمهایساا ،درایرا ،بساايجى همگانى عليه فكر ،همه از دم به شاغل كثيف ساانساور مشغونند و یكى نيس ،بپرسد چرا!؟) و از...ساخ به ميا میآورد .در یك جملهی كوتاه، دیل اپ دعوت به بيداری اس.،
99
فایل شعر /شماره چهارم
دیل اپ ،نه شعر اس ،نه نثر ،نه ادبيات اس ،نه نا ادبيات،
متنهايی برای هيچ
بلكه مانند راهبری اساا ،كه پله به پله ذه را به ساام، شااعور میبرد و هرازااهی كه مسااير یكنواخ ،میشااود،
شهره کیوان
تلنگری به تفكر میزند. در اپيزود اول ،كىاب با سايلی محكم برای مخاطب آشنایی زدایی می كند و برخالف باور عموم كه از خراب كرد هراس دارند ،مخاطبش را دعوت به خراب كرد میكند: "زود باش پلهایی پيش رو داری كه باید خراب شود" و یا در اپيزود سااوم خود واقعی مخاطب را به او نشااا میدهد "نباید بىرسااای ،نباید بلرزی ،زندای واقعی ت دقيق از جاییكه دیگه هيشاكی به تخم ،نيس ،آغاز میشه" .زبا خودویژه و سادهی دیل اپ كه با نثری مخى
خود همراه
اسااا ،،باعث شاااده كه مخاطب آ را روا بخواند و حرفهای دنش را به زبا بياورد؛ حرفهایی كه شااااید ترس از بيا آ ها هميشااه او را آزار داده اساا .،با وجود جمالت و فعلهای عاميانه ،ای كىاب كه عصاااارهای از فكرپردازی چندی ساانه نویسانده اس ،،با نگاهی شاعرانه نوشااىه شااده اساا .،ذه مخاطب در حال خواند مىوجه سواالتی میشود كه برایش جوابی نيافىه اس،؛ در واقع دیل اپ به روشای برتر میفهماند ،سواالتی كه جواب واحدی در فضااای خفقا آوری كه مشااكالت فرهنگی ،اجىماعی، اقىصاادی و فقر شعوری برسر مردمانش آوار شده اس" ،، همه منىظر معجزهاند". منى ر ناجی كه دسااىشااا را بگيرد و بيرو بكشااد .كساای جرات ناجی شااد ندارد حىا به فكر راه نجات خودش هم نيساا،؛ همه ترجي دادهاند چشاام ببندند و با ذكر نجات، نحظههای بهىر را انىظار بكشااند .تصااور كردهاند ناجیشاا شا و دم دارد و یك سرو ارد باالتر اس.، در چني اوضااعی كه یادشاا رفىه با قلبشا شكوه كنند، دل وارد عمل میشاود و نشاانهای از واس هی ناجی را رو میكند. دیل اپ؛ اپ زد های ناافىهی دل اس ،كه با زبانی روا آمده تا ناجی را كه هما شعور اس ،،نشا بدهد.
ندارند بلكه هركس تاویل خود را دارد .مانند دریایی از فهم و واژه كه هركس به اندازهی ظرفي،اش از آ سهم میبرد. بازیهای زبانی بهكار رفىه در كىاب ،مخاطب را به ادامه خواند ترغيب میكند و تلنگرهایی كه به شااعور خواننده می زناد ،او را به تامل وادار میكند .یعنی با خواند هر سا ر ،مخاطب مجبور میشااود سا ر قبلی را بخواند و در دوبارهخوانی ،م لب را فهميده و در آ تفكر كند. درساا ،در زمانی كه ادبيات از سااانسااور رنج میبرد ،دیل اپ آزادانه اصا الحاتی مانند "به تخم ،نباشااد" را بهكار می برد و بار دیگر انىخاب مناساااب نام كىاب را به ر میكشااد .دیل اپ حرف برای افى بساايار دارد و بدیهی اسا ،كه نوشاى چني كىابی جز به قلم علی عبدانرضاایی ممك نيس.،
111
فایل شعر /شماره چهارم
كه هر نوشااىهای با اندك تخيل و تزئي نام مى ادبی و یا
رقص واژهها
دلنوشىه به خود ارفىه اس.، "دیل اپ" حرفهای خودمانی یك نویسنده (شاعر) اس،
عارف حسینی
كه سااعی دارد با زبانی ساااده ،تخيل ،تفكر و نظر خود را با دیگرا در ميا بگذارد. نكىه برجساااىه در "دیل اپ" اجرای آ و نو برخورد نویساانده با زبا و واژاا اساا ،كه وجه تمایزش با سااایر دلنوشاىهها از دیگر نویسانداا سا .،در واقع "دیل اپ" نمونهای شاااخ
و برجسااىه برای ژانر مى ادبی()prose
اس.، سااَوای تفكر و جها بينی نویساانده در ای كىاب ،نحوهی اجرای مى در آ را بررسی میكنيم: نح اردانی: نح اردانی از مؤنفههای شعر نومدر اس ،،به ای معنا كه ناویسااانااده (شاااااعار) در اجرای مىنش در برخوردی فعال( )objectiveو با توجه به فضااا و تم مى ،نح بيا خود را انىخاب كرده و به اجرا میاذارد. نح اردانی بار حسای و عاطفی مى را بر دوش میكشد و با ایجاد صااميمي ،مخاطب را در درك و حس محىوا و احساس مى یاری میكند. عنوا كىاب "دیل اپ" كه به زبا ايلكی و معادل "حرف دل" اساا ،،بهتنهایی نمونهی خوبی از ژانری ادبیساا ،كه در فضااای ادبيات پارساای مهجور مانده و كمىر به آ توجه جدی شده اس.، مى ادبی و یا دلنوشاىه معادنیس ،برای proseدر ادبيات انگليسی كه در مقابل شعر یا poemقرار دارد. در ادبيات كالساايك فارساای هم نثر مسااجع -نمونهاش السىا سعدی -در مقابل شعر موزو قرار دارد. با اساىرش فضاای مجازی و آساا و ساریع شاد انىشار مى ها ،ای قانب ادبی كه تقریب اقبال كمی بي نویسنداا فارسیزبا بهصورت جدی دارد ،دچار نوعی بدفهمی شده
فرماردانی: در نگاه مدر به هنر ،محىوا و فرم از یكدیگر جدا نيسىند و برعكس در هم تنيدهاند ،هر مىنی با توجه به محىوایش ،فرم اجرایی مخصوص به خود را میطلبد. سينمای مىنی: باه كااربرد تخيلی واحاد در كل مى ،خيال پردازی در سا رها و بيا تصویری ،مؤنفههایی اس ،كه سينمای مىنی را ایجاد و خوانش مى را برای مخاطب نذتبخش میكند. نذت خواند "دیل اپ" در نحوه اجرای آ اساا ،كه از مشخصههایی كه در باال به آ اشاره شد ،بهره میايرد.
111
فایل شعر /شماره چهارم
علی عبدانرضاااایی به مثابه یك شااااعر ،قدرت تخيل و تكنيكهای اجرای شعر را در مى هم به كار ارفىه بهطوری كه هر مىنی از دیل اپ دارای نح و فرم خاص خود و اجرایی تصااویریساا ،كه به دنيل حجم باالی مى ها از آورد نموناه خودداری كرده و خوانااد خود كىاب را پيشنهاد میكنم. برخورد شاااعرانه با مى و از طرفی مهندساای واژاا علی عبدانرضااایی تا حد به رق
درآورد واژاا پيش میرود
و حرفهای دل او را [كه دیگرا شااید به سادای و بدو تكنيك و ابىكاری به مى تبدیل كنند] بر دل مینشاند. نكىهای دیگر كه میتوا به عنوا مشااق و آموزهای از ای كىاب دریاف ،و به ساایر اهانی ادبيات پيشنهاد نمود ،توجه به نثر و پرداخى به آ و جدی ارفىنش اس" .،دیل اپ" اقليمی مىنیساا ،كه هر اوشااهی آ آبوهوایی منحصاار بهفرد دارد و میتواند نمونهی عملی بسااايار خوبی برای نویسنداا بهویژه شاعرا پارسی باشد. بهراساىی بساياری از نویسنداا و شاعرا پارسی در نثر و نوشااى ضااعيف هسااىند و بدتر ای كه نثر را در شااأ شاعرانگی خود نمیدانند و چه بسا هنوز در نگارش واژاا شعر خود هم دچار غلطنویسی هسىند. خُردهای بر كىاب: مى كىاب پر از اص ا الحاتیساا ،كه به صااورت فنگليش (واژه انگليسی را به خط پارسی نوشى ) نوشىه شده اس.، پسااندیدهتر آ بود كه در برابر واژه و در كمانك () معادل آ به خط انگليساای هم نوشااىه و در پاورقی [كه در هيچ صاافحهای از كىاب وجود ندارد] مخىصااری توضااي داده میشاد تا مخاطب ناآشنا هم امكا فهم م لب را درس،تر و مساىقيمتر بهدس ،میآورد نه فقط از روی حدسواما و با توجه به محىوای مى ،تفساير و برداش ،خود را از آ بخش داشىه باشد.
112
فایل شعر /شماره چهارم
مركز اذاشىهاند؛ "حكم !"،ای ن نامرئی ،كه در كلمات
شعلههای دوزخ
نفوذ كرده و حرف را ورز داده اس .،حرفها نباسی ندارند. مثل خود حقيق ،،نخ ِ،مادرزادند .از ای رو ااهی مشاامئز
پیمان اصغریکانی
كننده و آزار دهندهاند .رسوای عاصیاند .اما آ جا مینشينند كه باید بنشااينند و آ جا را میزنند كه باید بزنند .حرفها مثل چشاامه میجوشااند و راه میافىند و تو انبىه به اندازهی ظرفات بر میداری .كالم ،صاری و صادقانه اس ،با نثری قوام یافىه به همراه تكيه كالمهای خود ویژهای كه به مغز خواننده پرچ میشوند و از سوی دیگر ،قلم عبدانرضایی را از دیگر مىفكرا و نویسنداا مىمایز میكند .قلمی كه مثل قبل ،شامشاير را از رو بساىه و سار آشىی ندارد .دیل اپ شااید بي آثار عبدانرضاایی ،مانيفسا،شا اس ،،با عمقی بساايار بيشااىر از ساا
كه باید نيك در آ فرو رف ،و
اندیشاايد .بدو اغراق ،حرفها از جنس دیگرند .پر بيراه اار نباشد پيامبر اونهاند .خب مگر یك پيامبر چه میاوید؟ اار پيامبر كىاب دارد ،اینك ای كىاب .اار آیه دارد ،اینك ای آیه .اار حكم ،دارد و سار آ دارد كه نظام ارزشی و "همه چيز بازیسا .،سعى ك ببازى! تنها "شكس "،تو را به آ چاه ماىخاواهى نزدیك میكند" زمانی كه شاما یك نوشاىه را "میخوانيد" با زمانیكه شما یك نوشاىه را "میخورید" فرق دارد .اساااسا اثری كه در جهنم خلق میشاود ،با مىنی كه در بهشا ،نوشاىه میشود، مىفاوت اس .،پس شعلههای دوز ،اوارای آ قلم .هميشه ناب بماند و شاااعلهور .برای م دیل اپ هم مجموعه مى هاییساا ،خوردنی ،همراه با آزادی و اسااىقالل تفكری كه در آ موج میزند .مخاطبی كه در فضای سانسور زدهی ایرا و اخىناق حاكم ،به مرز خفگی رساايده اساا ،،دنبال پنجرهایسا ،كه رو به هوای تازه باز شود .دیل اپ حرف دل اساا .،نقاب ندارد و ای صااراح ،نهجه ،امشاادهی مخاطبیساا ،كه جز نقاب ندیده و جز حجاب نخوانده ،و راز جاذبهی كىاب در همي جاساا .،ای نوشااىههای كوتاه، مثل دانههای تسبي ،دل به نخی دادهاند و در نق های سر به
اخالقی نو بنا كند ،علی عبدانرضااایی در ای كىاب ،هما میكند.
فایل شعر /شماره چهارم
113
114
فایل شعر /شماره چهارم
شااعر "مرد زیر چىر" از وحدت صااحب ،میكند ،عالوه بر
فهرستی موفق
دایره واژاانی كالسيكش ،همه چيز را توضي میدهد (ای وحدت وحدتی ثاب ،نيسااا .)،در اصااال در جایجای
مجتبا دارابی
شاعرهای ای كىاب هيچگاه ندیدهایم كه شاعر از كنار زبا رد شااود و به فرم خودویژه دساا ،پيدا كند .مثل در همي شاعر س ری داریم (اصل بارا از آ روزی شرو شد كه همه رفىند) كه با اسااىفاده از بارا ،به تنهایی به عنوا پاره خيانی پرداخىه كه در آثار بسياری از شاعرا دیگر ،موفقتر به آ پرداخىه شااده اساا .،در شااعرهای ای كىاب ،شاااعر خ ر نمیكند و سعی دارد تا آنچه عامپسند اس ،را بسراید، تا شاااعری كه بخش اني ،جامعه بخواهند آ را چندباره بخوانند .اما ویژای مثب ،شااعرهای ای كىاب پایبندی به داسىا شعری اس .،در اصل پراكندهاویی در شعرهای ای كىاب جایگاهی ندارند و عموم هر شعر ،داسىانی را دنبال میكند .در اصال میتوا فرم شاعری اشعار كىاب را ،فرمی داسىانی قلمداد كرد .با ای حال ،در تمام شعرها حس ادی، وجود دارد و ای یعنی شااعر نىوانسىه قانب و فرم شعرش را در حد كمال بنا كند. بيشاىر شعرهای كىاب تكنيكالاند .مثل در شعرهای "دیگر تمام شااد" و "دیگر به م رب ی ندارد" و ...شاااعر با اساىفاده از تغيير من ق زبانی سعی میكند شعری چندزبانی بگوید و در بخشهایی با اسااىفاده از سا رهایی چو " هه هه هه /ها ها ها" و یا " توند توند توندت مبارك" دیانوای
شااید بىوا موفقتری شعر كىاب را فهرس ،كىاب دانس.،
در مى برقرار كند و یا در شااعرهای "اار ممك اساا،"،
جایی كه در آ اتفاقی جانب افىاده اس .،تا س رهای وسط
"دیگر تمام شااد"" ،به م رب ی ندارد" در بسااياری از
فهرساا ،را كه میخوانی انگار با یك شااعر مواجه هسااىی،
س رها با اسىفاده از كروشه " "/یك سوال و یا دواانگی را
شااعری كه سااپيدخوانی در آ اتفاق افىاده و ااه بهىر از
به سا رهای شعریاش میكشاند تا ذه مخاطب را دراير
خيلی از شعرهای كىاب اس .،اما برسيم به كىاب.
مى كند .او همچني با اسااىفاده از تكنيك فاصاالهاذاری
منثور بود اشاعار ،زبا خ ی و تصویرهای تكراری بدو
برشاا ،،در بسااياری از شااعرهای كىاب سااعی میكند تا
اتفاق زبانی خاص ،شاااید خالصااهای از اشااكاالت وارد به
خالقي ،و دانش تكنيكال خود را به ر مخاطب بكشااد،
ای كىاب باشد .زبا شعری در پارهای از كىاب منثور شده
چيزی كه شاعر را در بسياری از بخشها از اصل ماجرا دور
اساا ،و فعل هميشااه در آخر ساا رها خودنمایی میكند.
كرده اساا .،در بسااياری از شااعرهای كىاب ما به تخيل
شاااعر با ای كار به بعد هرمونوتيكی مى توجهی ندارد و
نمیرسايم و تنها در تصاویری ذهنی ،خيالپارههایی را كنار
زبا به تصویر میكشد؛ مثل وقىی در
هم میبينيم .موفقتری شاعرهای كىاب را میتوا شعرهای
همه چيز را در س
115
فایل شعر /شماره چهارم
"اسا" ،"،دس،هایی غير از ای كه غيرممك بود"" ،پيش از آنكه فكر كنی"" ،همي كه میبينی" و چند شااعر دیگر دانسا ،كه توانساىهاند با ایجاد س رهای زیبایی چو "م دقيق ای جمله را عكس ارفىم توی قاب"" ،خيابا را همي جا كنار بزنيد" و همچني تخيلی كه در شعرها شكل میايرد ،تجربه موفقی در كىاب خلق كنند .مخصوص شعر "پيش از آنكه فكر كنی" با اینكه شااعری كوتاهتر اس ا ،اما توانسااىه تصااویرهای درخشااا تری را نسااب ،به شااعرهای بلنادتر كىاب خلق كند .اصااال یكی از انىقاداتی كه به شاعرهای كىاب وارد اس ،بلند شد بی مورد شعرهاس،، تا آنجا كه بسياری از س رها را میتوا سپيدخوانی كرد .در كل شاااعر در شااعر "اساا "،و "پيش از آنكه فكر كنی" توانساىه از نحا سامانىيك اسىراكچر نيز ارتباط خوبی بي سا رها برقرار كند و با وجود كوتاهتر بود شاعرها ،به فرم خوبی در شااعر برسااد كه حس ادی ،نسااب ،به آ ها كمىر اسا .،همي امر سبب شده تا در شعر "اس "،با كاركردی كه از حروف اضاافه و چند فعل میكشد ،بىواند یك جها مىنی خلق كند اما در نهای ،،شاااعر مجدد دراير بعد تكنيكال شاعر میشود و با بازیهای زبانی و تكرار حروف اضاافه بيش از حد ،ذه خواننده را از موضاو اصلی دور میكند و ذه او را دراير س
زبا میكند.
116
فایل شعر /شماره چهارم
اشااعار را به طور كلی تح ،تاثير قرار داده اساا ،،بیوفایی
بازی با مخاطب
شااعر به ساپيدخوانیس .،اشعار سعيد احمدزاده ،مملو از توضااي و اضااافات بیپایا اساا ،كه همي مساائله باعث
خاطره حاتمی
منثور بود نوشاىار ،در اكثر شعرهای ای كىاب شده اس.، شاعر امروز ،مخاطب را تيزهوش میداند و با تكيه بر همي باور ،بخشهایی از شااعر را سااپيد میاذارد تا مخاطب با تااویل های مىنو ،ای بخش ها را پر كند .بنابرای ،عدم وجود سپيدخوانی باعث شده اس ،كه اشعار كىاب ،قابلي، چند تاویلی خود را از دسااا ،بدهند .اضاااافهاوییها و توضاايحات شاااعر ،در هما ابىدا و در شااعر "محرمانه" به ميزا زیادی دیده میشااود .برای مثال ،در ساا ر "و م واقع مىاساافم كه ای مساائله را در چني موقعيىی بيا میكنم" ما عمل نه با یك س ا ر شااعری ،بلكه با جملهای طرفيم كه به كلی از من ق نثری پيروی كرده اساا .،رعای، سااپيدخوانی در شااعر ،از بروز چني مشااكالتی جلوايری میكند .نمونهی ای س رهای منثور را در اشعار دیگر كىاب مانند "مرد زیر چىر میزند"" ،تمام ترسهایی كه به همراه دارناد"" ،برای برمی آیاد از م "" ،هرجاا كاه همه چيز
كىاب "نه حىا اار فراموش كرده باشم به دق ،"،مجموعهای
فراموش میشود" و ...میتوا دید .به نظر میرسد كه اكثر
از اشاعار روایی و شاامل 28شاعر اس .،در خوانش دقيق
اشاعار ای كىاب ،در نحظهی شعری رها شدهاند و اساس ،
كىاب ،میتوا به وجود شعر بيس،و نهمی نيز پیبرد كه در
نيازمند ادی ،و بازبينی مجدد توساااط شااااعر هساااىند.
ابىدای كىاب و با عنوا فهرساا ،،قرار ارفىه اساا .،وجود
درعي حال اما سا رهای درخشاانی نيز در برخی از اشعار
چني نكىهای در كىاب نشااا دهندهی هوشاامندی شاااعر و
ای كىاب به چشااام میخورد كه عدم اشااااره به آ ها،
ميل او به بازی با مخاطب اسا ،كه از انما های قابل توجه
بیتوجهی به اصول نقد اس .،شعر "در دس ،دیگرم" مملو
و تازهی كىاب محسااوب میشااود .عل ،روایی خواند
از ای سا رهای درخشااا اساا ،و شاااعر توانسااىه اساا،
اشاعار ای كىاب ای اسا ،كه هر شعر ،داسىانی را روای،
بازیهای زبانی جاری در شااعر را به موضااو و محىوا،
میكند كه ای داسااىا تا انىهای شااعر درو س ا رها دنبال
وفادار نگه دارد .شااعر "پيش از آ كه فكر كنی" را میتوا
میشااود .ای نكىه همچني ،ویژای مثب ،ساااخىاری برای
قدرتنمایی شاااعر در بازی با كلمات و ایراد تركيبهای
اشاعار به شمار میآید چرا كه هر شعر به ای ترتيب دارای
تازه قلمداد كرد؛ س ا رهایی مانند "و یا هر سااهشاانبهای كه
موتيف مقيد اساا .،اشااعار ای كىاب از نظر محىوایی ،قابل
پرچم /ساار ریز شااده از حوصاالهی دیوار" یا "خيابا را
توجهاند .شعرهایی مثل «محرمانه»« ،سلما رشدی و مسئله
همي جا كنار بزنيد" اویای ای م لب هسااىند .در مجمو ،
وحی منزل»« ،كساای نبود هيچكس نبود» و ...نشااا دهندهی
م ای كىاب را بيش از شاااعر ،نثر تلقی میكنم؛ چراكه
نگاه عميق شاااعر به جها پيرامو و اتفاقات جاری در آ
خارج از چيدما شاعری ،س رها بدل به جمالتی میشوند
اس .،عالوه بر ای ،از ایرادهای قابل توجه مى ،كه ساخىار
كه هر شعر را تبدیل به داسىانی كوتاه یا مينیمال میكند.
117
فایل شعر /شماره چهارم
معاصااار باید به مجموعههای خالقی نيز كه به صاااورت
ابهامی معماگونه
انكىرونيكی منىشااار اردیادهاند ،نگاه ویژهای را مع وف داش.،
حسین نظریان
با نقل قونی از رویایی آغاز می كنم كه "كلمه انگار یك موجود زنده اساا "،و "قادر مىعال او باید تو باشاای" و به شخصه بر ای باورم كه در شعر ،خاصه شعر سپيد با انگوی از پيش تعي شادهای برای دساىيابی به كيفي ،شعر مواجه نيساىيم ،و به قول فروغ "شعر به عنوا جریانی اس ،كه به نحا ماهوی ،مدام در حال تغيير و توسعه اس ،و اار غير از ای هم باشاد چيزی جز تقلب نيسا ."،در شعرهایی از ای دساا ،،به شاارط وجود ما به ازا در شااعر ،هنجارهای مرساوم كه با توجه به آ ها داوری میكنند ،وجود ندارد .از همي رو مخاطب میتواند فقط و فقط به واس هی تجارب و روحيات شاخصای خود با شاعر و مىعاقب آ كشف در پوسااىههای مخىلف همداسااىا شااود /نشااود .جه ،نيل به شااعر از ای منظر باید با مىنی خودارجا طرف حساااب باشاايم كه دساا،كم در بعضاای از شااعرهای ای مجموعه ای اونه نيسا .،هما طور كه اشااره شاد ،شعر یك پدیده اساا ،كه ناازیر در پيوند با شاارایط زمانه و اجىما خواهد
نام یك مجموعه شعر ،اوني س
مواجههی مخاطب با اثر
اسا،؛ "نه حىا اار فراموش كرده باشم به دق "،ای امانه را به دس ،میدهد كه در ای مجموعه با شاعری سر و كار داریم كه افىما شاعر را باور دارد و به شعر به عنوا یك پادیاده مینگرد ،در نىيجاه در همي ابىدا ای توقع به صاورت پيشفرض مىصاور خواهد بود كه شاعر با نگاهی خودویژه به مصاف شعر رفىه باشد؛ دس ،قدرت مونف در چني مىنی باید بيرو از مى جااذاشااىه شااده باشااد و صح ،ماجرا در تقابل مخاطب با مى ر مینمایاند كه... شاااعر ،اار فراموش كرده باشااد ،نمیتوا وضااعي ،نشاار كاغذی در بازار نشر ایرا را فراموش كرد و به خاطر نياورد كه ادارهی ساانساور در صاف اول ،از آسىي ناشری بيرو زده اسا ،كه مدام مشاغول نشر و باز نشر وانمودههاس.، از همي رو جه ،دساىيابی به وضاعي ،حاضر فضای شعر
بود ،اما ای دنيل نمیشااود كه شاااعر به واس ا هی برخورد فانىزی با وقایع ،نگاه تقليلیافىه به شااعر داشااىه باشااد؛ ای یعنی دسااا ،كم برای نموناه باا طرح ای چنينی آیدی ضاايایی -وننىای -ساالما رشاادی در فهرساا ،،ناباكوف- یاساار عرفات در محرمانه ،فخراننساااء -شااازدهاحىجاب در "در همي راسااىا" ،مونانيزا در تمام ترسهایی كه به هم راه دارند؛ هرچند از آ آشناییزدایی شده باشد ،موافق نيسىم. آ چه در سااااخىار مى كماهمي ،به نظر میرساااد ،در تحليلهای مىنی میتواند ارهاشاااا باشاااد .به طوری كه واحدهای آشاكار از طریق سركوب وابسىهای و راب هشا با واحدهای دیگر ساااخىه میشااوند؛ موضااو ،توجه به مضااامي غایب اساا ،كه احيان بیارزش هم محسااوب میشااوند اما در تونيد معنای تازه در ذه مخاطب خالق نقش دارند .ای تمهيد با توجه به كيفي ،جانشاااينی و همنشااينی كلمهها /جملهها ،ساافيدنویساای ،فاصاالهاذاری،
118
فایل شعر /شماره چهارم
بازیهای زبانی و تكرار در جه ،ایجاد ابهام اتفاق افىاده،
در خدم ،ایجاد ابهام در روای ،هساىند .باید توجه داش،
اما در راساىای شاكل داد به شهودی زیباشناسانه نيس ،و
كه اار قرار به كشاااف روای ،باشاااد ،خواننده انىخاب
تنها منجر به حصااول تأویل روای ،از مى اردیده اساا،؛
موجهتری مانند داسىا و رما را پيش رو دارد.
زیرا در ای مجموعه اغلب با یك موتيف مقيد داسااىانی
هرچند به اعىقاد خيلیها شاعر تاری مصرف ندارد ،اما باید
نكىااه غااافاال بوده كااه
توجه داشااا ،ای تجربهها حىم مربوط به اوایل دههی
تونيد/بازتونيد فضااای تازه از سااوی مونف/مخاطب باید با
هشااىاد بوده و در مواجهه با آ ناازیر نگاهی در زمانی را
شعف ناشی از كشف شاعرانهای در مى همراه باشد.
نيز باید در نظر داش.،
در دس ،دیگرم
شاعر پيشرو ،شعر تجربه اس ،و ای تجربه در شعر معاصر
اار اسىخوانم از تاریكی معلوم نباشد
ایرا به دالیلی مانند فقدا بوطيقا و نيز نقد آكادميك ،بهای
تو شاید نااها تصميم بگيری كه تصميم بگيری تا نحظهای
زیادی برای شاااعر /شااعر دارد؛ باید برای شاااعری كه در
دیگرتر از صدایی نااها
جه ،شاعر خ ر كرده اسا ،،كاله از سار برداش ،و ادای
سرم را از پنجره بيرو كنی با صورت تراشيده
احىرام نمود.
ماواجاهيم .اویااا مونف از ای
و قبل زد به كف دسىم كف بزنی با چشمهای خيره به فنجا دیگری در دس ،دیگرم كه عرق نشسىه بر پيشانیات در شيرش ریخىه بود حىا یك بار به عمد هورت نه چندا بلندی از آ كشيد ونی اره روسریاش شل نشد چو راحىش به كساااا اندكی قبلتر از هما نزدیكیها نمانده بود فقط خودش اار آ جا بود روبه روی جای قبلیات مینشس ،حىم پنها از كنار ای چاقو به جرئ ،میتوا اف ،در تمام شاااعرهای ای مجموعه زبا /زما مانند آ چه در شااعر باال مشاااهده میشااود فرسایشی اس،؛ درس ،مثل ای كه مونف قصد داشىه باشد از پيشروی و توسعهی شعر جلوايری كند؛ دنيل ای امر را باید در اسااىفاده از كلماتی كه ریشااه در ایضاااح دارند جس،وجو كرد؛ مخاطب از روند كُند شعر احساس كرخىی میكند ،تا جایی كه ممك اسا ،شعر او را پس بزند .ابهام یكی از مونفههای ایجاد تأویل در خوانش شاناخىه شده اما باه اعىقااد م ابهام موجود در ای
مجموعه به شاااكل
فزایندهای معما اونه اسا ،،فزاینده از ای حيث كه سخ، بر ای باورم كه تكنيكهای به كار ارفىه شااده در مى ،تنها
فایل شعر /شماره چهارم
119
فایل شعر /شماره چهارم
111
فایل شعر /شماره چهارم
111
فایل شعر /شماره چهارم
112
فایل شعر /شماره چهارم
113
فایل شعر /شماره چهارم
114
فایل شعر /شماره چهارم
115
فایل شعر /شماره چهارم
116
فایل شعر /شماره چهارم
117
118
فایل شعر /شماره چهارم
بردارم
نقد شعر سامو فالحی
فریادهای روی فرش
خزان زندی
بشورم خو
نخ ،از ترس كىك مش ،،نگد ،فحش آرام مرد ايسها هميشه كوتاهند ترس كشيدنم تا اتاق خواب هميشه بيدارم صب غروب و باز تخ، مادرم ااهی زنگ ق ع شد م جر ت اریه؟ نه حانم خوب اس، طنابها زخم میشوید؟ خو نمیآید از ترس آمد سالم ،چند بار به در زد م به دیوار بریزد اچ ،كثيف شود پاهام جمع كنم نيوا را از سَرم
اتاق خواب به تخ، حمام ،تخ، از تخ، درد ز هم مگر حرف میزنی آرامتر بچهها خوابند.
فایل شعر /شماره چهارم
نقد شعر
119
غروب و باز تخ، مادرم ااهی زنگ
سااادیساام و ناهنجاریهای جنساای معمون مىأثر از عدم
ق ع شد
تعادل بي نيازهای جنساای و ارضااای آ ها و نيز افكاری
م جرات اریه؟
بيماراونه اساا ،كه به طرق مخىلف در زندای افراد نمایا و باعث ناهنجاریهای بسياری در زندای فردی و اجىماعی
بارقراری روابط جنسااای غيرمىعااارف بااارزتری
میشاود .از نمونه رفىارهای ساادیسمی میتوا به تعرض،
افرادیساا ،كه دچار دارآزاری جنساایاند .در ای اپيزود
توهي ،بدرفىاری و ایجاد محدودی ،برای افراد اشاره كرد،
اشااره به روابط مكرر و تعداد دفعات باالی سكس در یك
صاارف به ای دنيل كه آ ها ممك اساا ،دچار انحرافات
روز و به بيانی زیادهخواهی شااریك جنساای ،همراه با آزار
جنساای باشااند؛ مىهم كرد دیگرا بر اساااس توهمات و
داد طرف مقابل دارد .ز در ای س رها اعىراف به تنهایی
حدسهای بی اساااس .ای دسااىه از مبىالیا به دنيل وجود
خود میكند .او به عل ،سدهایی كه عرف و سن،ها برایش
كمبودها و ارههای زیاد در زندای خود اقدام به آزار و
ساااخىهاند ،نمیتواند ای مساائله را حىا برای مادرش بازاو
اذی ،افراد میكنند.
كند و جر ت اریه را هم از خود ارفىه اس.،
با ای مقدمه ،شعر را برای نقد به چند اپيزود تقسيم میكنم و با نگاهی روانشااناخىی و ساااخىارارایانه به بررساای آ میپردازم. 1ا نخ ،از ترس كىك مش ،،نگد ،فحش آرام مرد ايسها هميشه كوتاهند ترس كشيدنم تا اتاق خواب
3ا نه حانم خوب اس، طنابها زخم میشوید؟ خو نمیآید ترس آمد سالم ،چند بار به در زد م به دیوار بریزد اچ ،كثيف شود پاهام جمع كنم نيوا را از سرم
سكسی كه برای ز از روی اجبار اتفاق میافىد؛ زنی كه از
بردارم
ترس كىك خورد و آزارهای همسارش نخ ،و حاضر به
فریادهای روی فرش
سااكس میشااود و در ای همخوابگی در حقيق ،خود و
بشورم
حقيقىش را میكشاااد .او حىاا برای كم كرد آزارهااای
خو
همساارش و دردهای ناشاای از رفىارهای سااادیسااىی مرد،
اتاق خواب به تخ،
موهایش را كوتاه میكند؛ موهایی كه برای هر زنی جزو با
حمام ،تخ،
ارزشتری هایش هساىند؛ ايسهایی كه هميشه كوتاه اس، در حقيق ،دساا ،كشاايد از اذشااىه ،احساااسااات و خواس،های زنانه اس.، 2ا هميشه بيدارم صب
ویژای
ای اپيزود باز هم شااكایىیساا ،از روابط جنساای مكرر و خالف ميل زنی كه راویسا .،او صحنهی ای همخوابگی را در ای سا رها به تصاویر میكشاد .ساادیسم جنسی در
فایل شعر /شماره چهارم
نو حاد آ با صاادمه زد به شااریك جنساای مثل ایجاد بریدای ،سوزاند و خفگی همراه اس.، راوی ای شاااعر برای مخاطب بازاو می كند كه چ ور سااكسپارتنرش سااعی در آزار داد او به وساايله خفگی با طناب را دارد ،آ قدر ای طنابها به دس ،و پا یا ارد او محكم بساىه میشاوند تا اجازه حرك ،را از او سلب كنند. راوی از آمد شااریك جنساایاش به اتاق خوابی كه فقط محدود به یك تخىخواب شااده هراس دارد ،وق ،آمد او خود را باه در و دیوار می زناد و باه نوعی رفىاارهاش مازوخيسىی و خودآزار شده اس.، ز رنج خود را از حضااور در خانهای كه تمام محدود به تخىخواب شاااده فریااد می زناد ،هرچند باب ،ای ابراز ناخشنودی به شدت تنبيه میشود و تنها پاك كرد نكههای خو از روی فرشها برایش باقی میماند. 4ا درد ز هم مگر حرف میزنی آرامتر بچهها خوابند ز درد میكشااد ،دردی كه جامعه و باورهایش اجازهی به زبا آوردنش را به وی نمیدهند .غانب در محيط خانواده به دخىرها اوشزد شده كه باید هر طور شده با همسر آینده خود كنار بيایند و سانگ زیر آسياب ،ز ها بودهاند .زنی كه با تمام دردهایی كه از طرف همساارش به او تحميل شااده باید نگرا بچهها و زندای همي مرد هم باشد. شااعر سااامو فالحی دارای روای ،خوبی اساا ،و از ابىدا موضو مشخصی را دنبال میكند و داسىا شعریاش را به خوبی جلو میبرد و به پایا میرساند. در آخر به پيشاانهاد میكنم س ا رسااازیها را مجدد مورد باازبينی قرار دهد و تا جایی كه می تواند ای روای ،را فشاردهتر كند تا مخاطب فرصا ،بيشىری برای سپيدخوانی بيابد .همچني سااعی كند بازی زبانی بيشااىری با كلمات داشىه باشد و از كاركردشا نهای ،اسىفاده را ببرد.
121
121
فایل شعر /شماره چهارم
نقد شعر جان صدرا سمیه ابراهیمی برگ آرام فرود میآمد اام میاذاش ،بر زمي به اودانی كه ق ره ق ره از آسما مكيده بود آب ت میزد بر پایی كه میاذش ،میپيچيد بی خش خش افسوس میبارید از ناكجای پا كيف میكرد برگ بانی میخواس ،تا پرواز بر نمیخاس، میخواس، پایيزی كه زمي به ت كر... ارهای كور... نمیاذاش ،،میاذش، غل ،می... و میخندید به شكسىههای برای كه میترسيد از بارا
فایل شعر /شماره چهارم
نقد شعر
122
جایی غير از زمي و اجىناب از پاشاايد دالهای زیاد بر صافحه ،میتوا مدنولهای بيشىری را در ذه مخاطب به
هر شاعری ساخىما و پيكری دارد كه اار در چيدما اجزا
تور انداخ.،
و س ا رهای آ دق ،نشااود از زیبایی آ كاسااىه میشااود.
مكيد آب از آسااما توسااط اودال تعبير زیباییساا ،كه
سااخىار و همنشاينی و جانشينی نشانهها در به وجود آمد
همزما جاذبهی زمي و بارا های ااه و بیااه پایيزی را
شاعری قدرتمند بسايار موثر اس ،كه در ادامه بيشىر به آ
تداعی میكند.
میپردازیم.
با حذف قسم،های ذكر شده ویرایش زیر پيشنهاد میشود:
موتيف مقيد در ای اثر ساارخوردای و یاس اساا ،كه در قانب روایىی شاااعرانه از پایيز به تصااویر درآمده .هرچند پایيز و سارخوردای را سالهاس ،شاعرا زیادی دسىمانی كرده و بهىر ای اس ،كه از پایيز به نحوی دیگر كار كشيده شاود .برای بررسای ای شاعر از نحا پساساخىارارایی و نشاانهشناسی در اپيزودهای آ نفوذ كرده و جزء به جزء به بررسی آ میپردازیم: اپيزود اول: برگ آرام فرود میآمد اام میاذاش ،بر زمي به اودانی كه ق ره ق ره از آسما مكيده بود آب شاعر روای ِ،ریزش برگهای پایيزیس ،و یاس و در عي حال تمنای رویش و زندای را به نمایش اذاشااىه اساا.، توجه مخاطب به دنيل وجود دالهای زیاد و همساو ،سریع به سم ،مدنول اصلی كه هما افسوس و تمنای زنده بود (موتيف مقيد) اس ،،مع وف میشود. فرود آمد فعل خوبی برای ریزش برگهای پایيزیساا، چراكه خيلی نرم و آرام اتفاق میافىد (جدا از باد و سااوز پایيزی). به نظر میرسااد با حذف "میآمد" خوانش ،بهىر و اثر فرم زیبااتری باه خود می ايرد چراكه مخاطب با دید فرود میتواند ادامه را حدس بزند و "میآمد" حشااو اساا .،در ساا ر دوم نيز "بر زمي " حشااو اساا ،چراكه اشااارهی صریحی به فرود آمد و اودال شده اس .،با تاكيد فرود بر
برگ آرام فرود... اام میاذاش ،به اودانی كه ق ره ق ره از آسما مكيده آب اپيزود دوم : ت میزد بر پایی كه میاذش ،میپيچيد بی خش خش افسوس میبارید از ناكجای پا كيف میكرد برگ بانی میخواس ،تا پرواز بر نمیخاس، میخواس، اپيزود دوم به واس هی س ر اول ارتباط تنگاتنگ خود را با اپيزود قبلی حفظ كرده اس.، "ت زد برگ به پا" میتوانساا ،س ا ر زیبایی بسااازد اار مونف با توضااي در مورد عبور آ شااخ
،به تنبلی ذه
مخاطب دام نمیزد. اسىفادهی زیاد از افعال در شعری كوتاه آ را به نثر نزدیك میكند .در ای اپيزود نيز شااهد توضاي واضحات هسىيم، چراكه نياز به اوج و سارخوشی در س ر "بانی میخواس، تا پرواز" حس میشاود ،بنابرای س ر "كيف میكرد برگ" حشو محسوب شده و توصيه به حذف آ میشود. تكرار كلمهی پا میتواند قابل قبول باشااد اما وجود آ از تعداد مدنولها میكاهد و با حذف آ تفكر مخاطب دراير
123
فایل شعر /شماره چهارم
خواهد شد .همنشينی دو فعل (برنخاسى و خواسى ) نشا
پایيزی كه زمي به ت ...
از تمنا در كنار ناتوانی و سرشكسىگی دارد.
ارهای كور نمیاذاش ،میاذش،
ادی ،پيشنهادی:
غل ،می/نمیخندید به شكسىههای برای
ت زده بر پا
كه میترسيد از بارا
پيچيده بی خش خش میبارد افسوس از ناكجا
در پایا به مونف توصاايه میشااود با خوانش چندبارهی اثر
بانی كه میخواس،
خود و اساااىفاده از دالهای كمىر و همي طور پرهيز از
پرواز
توضيحات اضافی در شعر آ را بازنویسی كند.
برنمیخاس ،و میخواس، اپيزود سوم: پایيزی كه زمي به ت كر... ارهای كور نمیاذاش ،،میاذش، غل ،می... و میخندید به شكسىههای برای كه میترسيد از بارا اپيزود پایانی هم سلسلهوار نشانههای موجود در اپيزودهای قبلی را دنباال میكند" .پایيز ،زمي ،برگ ،شاااكساااى " نشانههایی هسىند كه باز هم دنيلی بر تصور مونف بر تنبلی ذه و خالق نبود مخاطب دارد .كنار هم قرار ارفى ای نشانهها نهایى به مدنول سرشكسىگی میرسد. اااهی اساااىفاده از افعال به صاااورت ناق
به مبحث
هرمنوتيك و چندتاویلی اثر اشاااره میكند؛ اار تعبير زیبای به ت كرد پایيز توسااط زمي نبود از "كر" مدنولهای (به ت كرد ،كرد و كر بود ) اسااىخراج میشااد ونی در ای س ا ر نمیتوا تاویلی جز بر ت كرد داشاا ،و با حذف "كر" ای تاویل نيز همچنا به دس ،میآید. ادی ،پيشنهادی:
124
فایل شعر /شماره چهارم
در الوم
نقد شعر خزان زندی
و میشكند در
فرشاد قاسمی نژاد اير كرده بود ننگهی كفشم الی دو ننگه در كه ننگهاش هميشه باز اس، دراز شده بود دارم از هما ننگهی نِنگ در حرف میزنم كه در به درم كرد و هرچه در زدم ننگهی دیگرم را پس نداد آقای رئيس! یك جای ای زندای كارمندی نَنگ میزند صب ها طبق معمول دیر میرسم چو شبها غذای بچهام در سرنگ خانی میشود جوری كه دندا هام ته اسىكا را درمیآورند ننگه كفش الی دو ننگهی در اير میكند
از سم ،نوالها
فایل شعر /شماره چهارم
نقد شعر
125
نىيجه میرساايم كه همساارش او را رها كرده و یا به هر نحوی ،دیگر با خانوادهاش زندای نمیكند.
شعر بيانیس ،دنپذیر كه عقده میاشاید از هرآ چه نيس،
دراز شده بود
و باید باشد یا هس ،و نباید باشد .ااهی به آ چه هس ،و
دارم از هما ننگهی ننگ در حرف میزنم
باید باشاد نيز تاخىه میشاود .از همي اذر اس ،كه شاعر
كه در به درم كرد
دیوانهایساا ،تماشاااار؛ هجوم میبرد ساام ،هراونه از
و هرچه در زدم
وجود و عدم .نوعی از انفعال ممىنع در هنرمند ،اصااان ،او
ننگهی دیگرم را پس نداد
را رقم میزند كه هرچه بيشااىر میفهمد كمىر میجنگد و اميد دارد .او با جهانی مواجه اسا ،كه هراز بهىر نمیشود
بازی زبانی ميا ننگ ،ننگه و ننگها از جمله نكات خوب
و خود او نيز ااهی چنا تسليم احىماالت قاطع میشود كه
در ای شااعر اساا .،بازی مداوم ميا ننگ بود زندای و
در اثرش هيچ نشااانهای از تمایل به فى و پيروزی نيس ا.،
ننگهای باز ،به رنگآميزی جها ای شااعر كمك میكند.
در ای نق ه ،اروتساااك یكی از بهىری روشهای بيانی
شاعر در ای اپيزود به شرایط بد زندای خود اشاره میكند
تمسااخرآميز از واقعي ،و حقيق ،اساا .،شااعر باال نيز از
و در عي حال بيانی سكچوال در پس ای س رها روی هر
جهانی سااخ میاوید كه ننگهایش هميشااه باز اساا ،و
مفهوم اردهافشاانی میكند .ننگهای ای پرسوناژ در تمامی
ننگها را مدام باز میخواهد.
سا رها باز اسا .،س ر /دراز شده بود /میتوانس ،جایگاه بهىری در شااعر پيدا كند؛ جایی قبل از ساا ر آقای رئيس.
اير كرده بود
شااعر اویی ننگهی كفش خود را پش ،دری جا اذاشىه و
ننگهی كفشم
هرچاه در می زناد ،زنادای چيزی را جز ننگ هایش باز
الی دو ننگه در
نمیكند.
كه ننگهاش هميشه باز اس، آقای رئيس پس از خوانش اول ،نااخودآااه به یاد زندای منشااای
یك جای ای زندای كارمندی
بيچارهای میافىيم كه مدتهاس ،تسليم خواسىههای رئيس
ننگ میزند
خود شاده اس .،با ای پيشزمينه میتوانيم تمامی بندها را
صب ها طبق معمول دیر میرسم
مورد بررساای دقيق قرار دهيم .در ابىدا به صاابحی ساافر
چو شبها غذای بچهام در سرنگ
میكنيم كه منشی طبق معمول قرار اس ،دیر سر كار حاضر
خانی میشود
شود .عجله میكند و كفشش اير میكند الی دو ننگهی در
جوری كه دندا هام
كه هميشاه باز اسا ،،اما تحليل عميقتر و روانشناخىی ای
ته اسىكا را در میآورند
س ر و س ر دیگر چني اس ،كه ننگهای درب خانهی او به روی همه باز اساا .،حقوق كارمندی كفاف زندای او و
یك منشای تنها كه هر روز صاب با یك ننگه كفش سر كار
بچهاش را نمیدهد .در هيچ كجای شاعر به حضاور شوهر
حاضر میشود و برای ننگهی دیگر هر كاری میكند .آ چه
اشاااره نمیشااود و با سااپيدخوانی برخی از سا رها به ای
دراز اس ،،اویی آن ،رئيس اوس ،كه آ سوی در ایسىاده و از ساورا روی در آنىش را توی اندام جنسی منشی فرو میكند .در واقع همه جای زندای ای ز میننگد كه به هر
فایل شعر /شماره چهارم
چيزی ت می دهد تا سااارنگی كه با آ به بچه اش غذا
126
ويرايش شعر
میدهد ،خانی نماند .دو ساا ر انىهایی ای بند را میتوا حذف كرد زیرا كمك شاایانی به تحليل و ترميم فضای ای
اير كرده بود
شاعر نمیكند .شاید بىوا از بيا دیگری در انىهای ای بند
ننگهی كفشم
اسىفاده كرد.
الی دو ننگه در كه ننگهاش هميشه باز
ننگه كفش الی دو ننگهی در
دراز
اير میكند در الوم
هما ننگهی ننگ در را میاویم
و میشكند در
كه در به درم كرد
از سم ،نوالها
و هر چه در زدم
تاا ای جاا با ز كارمندی مواجه بودیم كه غذای نوزاد كوچكش را با سرنگ در دهانش میریزد ،اما شاید با منشی معىادی مواجه باشاايم كه اارچه باردار اساا ،،ونی هنوز تزریق میكند و ای آخری سااوغات شااوهریساا ،كه همواره غایب اساا .،در ای بند ،بيا های سااكچوال كمی دردناكتر میشااوند .ننگه كفشاای كه حاال اسااىعاره از آن، رئيس اسا ،در دها منشی آ قدر مدام فرو میرود كه در نهای ،با ارضاا شاد او در دهانش ،فك فرساودهاش انگار میشكند .حاال دوباره وق ،آ اس ،كه به زندای كارمندی ادامه دهد و شاااب همچنا در فكر پر كرد سااارنگ هميشگی ،ننگ ننگا به سوی خانهاش حرك ،كند.
ننگهی دیگرم را پس نداد آقای رئيس! یك جای ای زندای كارمندی نَنگ میزند صب ها دیر میرسم مدام كه شبها غذای بچهام در سرنگ خانی میشود جوری كه دندا هام سنگ روی سنگ ننگه كفش الی دو ننگهی در اير میكند در الوم و میشكند در از سم ،نوالها
127
فایل شعر /شماره چهارم
نقد شعر سحر يحيی پور محمد مروج در س ر دنخواهم به اتاق دیگر میرویم تنها یكی از سایهها بزرگتر اس، حىا نمیتوانم از بي مچانهها... به اتاق دیگر میرویم بی هيچ هيزمی دارد میسوزد آشپزخانه دنبانم كرده در ای اتاق كىابهاى در دسىم چاقو خوردهاند باز به اتاق دیگر میرویم بعد هم به اتاقی در اتاق اتاقى موش مرده كه راه میرود در پيادهرو اتاقها یكی یكی و ااهى جف ،جف، قدم میزنند در دس ،تعمير اس، خيانى كه در خيابا اس،
فایل شعر /شماره چهارم
نقد شعر
128
آشپزخانه دنبانم كرده در ای اتاق كىابهاى در دسىم
حقيق ،ای جها چيسااا،؟ ما همه چيز را دربارهی آ میدانيم؟ آیا جها هما طور اساا ،كه ما میبينيم؟ تصااور جها به ای شاكل و مفاهيم آ ،از دید ما و شخصی دیگر مثل هيىلر یكیساا،؟ ای ها همه سااوالهایی هسااىند كه هميشاااه یك ذه خالق و ریزبي را به خود مشاااغول میكنند .شاااعر در مى زیر ،میخواهد توهمی را كه با آ دراير اساا ،،به تصااویر بكشااد .موتيف مقيد ای شااعر، سراشىگی روحی انسا اس ،كه منشأ آ ،زندای در عصر پس،مدر و تقابل ذه سنىی با مفاهيم و نشانههای جدید حيات اساا .،برای بررساای بهىر ،ابىدا شااعر را اپيزودبندی میكنيم: 1ا در س ر دنخواهم به اتاق دیگر میرویم تنها یكی از سایهها بزرگتر اس، حىا نمیتوانم از بي مچانهها...
چاقو خوردهاند در بخش دوم ،راوی به اتاقی دیگر می رود و یا به بيا صاااحي تر ،توهمی جدید را تجربه میكند؛ اتاقی ارم و م بو ،ونی باز در همي فضااای دنچسااب ،راههایی از اروتساك را میتوا دید .واژههای هيزم ،سوخى و كىاب (كه همگی از چوب یا محصاوالت آ هساىند) ،نشانههایی عقلی هسااىند كه ارما و م بو بود فضااای اتاق را به تصااویر میكشااند ونی نااها واژهی چاقو ،اتمساافر آ را بههم میریزد" .چاقو خورد كىابها" میتواند به دو شكل تأویل شاود :اول شاكل صافحات كىاب و ورقه ورقه بود آ ؛ میتواند نشاا ار ای باشد كه یك نویسنده ،با ریز ریز كرد فكر خود ،كىابی به ای شكل را به وجود آورده اس، و دوم؛ میتواند كنایه از خواند كىابهای ممنوعه و ناتوا در برابر عبور از سااد مميزی و مجوزهای چاپ ،توسااط راوی باشاد( .كىاب ،چاقو خورده یعنی دچار زخم سانسور
در اپيزود اول ،شاااعر شاايوهی دنخواه زندای كرد خود را
اس)،
عالقهی خود ،روشاای برای خود انىخاب میكند ،ونی آیا ما
3ا باز به اتاق دیگر میرویم
آزادیم بازی مورد نظر خود را انجام دهيم؟ راوی در ای جا
بعد هم به اتاقی در اتاق
به سا ر تشاابيه كرده اساا،؛ یعنی با توجه به اسااىعدادها و
خود را مثل نهانی نوپا میبيند كه سایهی بلند دیگر درخىا ، بی رحمانه مانع رسيد نور خورشيد به او و در نىيجه ،عدم رشد و بانندایاش میشوند .ای سایهها میتوانند دیگرانی مانند واندی ،معلم ،سااان ،ها ،حكوم ،های توتانيىر و... باشند و یا ااهی حىا خود انسا و اتاق بسىهی فكر او ،مانع پيشاارفىش شااوند .در س ا ر پایانی ای اپيزود ،به خوبی از تكنيك سااپيدخوانی اسااىفاده شااده تا خواننده با توجه به دادههای ذهنی خود ،ادامهی آ را بسااراید كه ای تكنيك، ارتباط مسىقيمی با تئوری مرگ مؤنف دارد. 2ا به اتاق دیگر میرویم بی هيچ هيزمی دارد میسوزد
در قسام ،ساوم ،ادامهی ساریال سراشىگی و توهم شاعر بي البيرن،ها و الیههای تودرتوی ذهنش را میبينيم كه همچنا راوی را آزار میدهد. 4ا اتاقى موش مرده كه راه میرود در پيادهرو اتاقها یكی یكی و ااهى جف ،جف، قدم میزنند در اپيزود چهااارم ،باااز اتاااقی را می بينيم كااه فضااااای چندشآوری دارد .آیا ای اتاق ،ذه خود راویسا ،كه بر
129
فایل شعر /شماره چهارم
اثر ناتوانی در آداپىه كرد خود با دنيای بيرو ،مثل موشاای
به نمایش بگذاریم .جها ما ،جها كپیها و وانمودههاس،؛
مرده اس،؟ و یا فضایی در بيرو اس ،كه شاعر خود را در
هيچ چيز واقعی نيساا ،حىا خودما .در واقع ،آنگاه كه ما
آ ارفىار میبيند؟ پاس ،هر دوی ای ها میتواند باشد .اار
میميریم ،دوباره مىوند میشاااویم و وقىی بهدنيا میآیيم،
راوی ،انسااانی منزوی و اوشااهاير باشااد كه در تنهایی
میميریم.
زاهدانهی خود ،روزاار را سپری میكند ،ای اتاق تكیس، ونی اار آدمی اجىماعی و شااغل باشد ،صب را با یك اتاق (فضای تهو آور محل كار كه هر روز مثل ماشي مجبور به تكرار آ اساا ،)،عصاار را با فضااایی دیگر (سااردرامی چگونه به شااب رساايد ) و شااب را با اتمساافری مىفاوت، تجربه میكند ،پس اتاقها جف ،جف ،قدم میزنند. 5ا در دس ،تعمير اس، خيانى كه در خيابا اس، نق هی اوج شاعر ،اپيزود پایانی آ اس ،،جایی كه شاعر به خوبی با تعليق روای ،،خواننده را شااگف،زده و مبهوت میكند .وقىی كه ما به دنيا میآیيم ،در واقع از اتاقی بسىه پا باه خيابانی دراز می اذاریم كه ما را به ناكجاآباد می برد. مسيری كه در آ تنها و بدو همسفریم .واژههای خيابا و تعمير ،نشاانههای شمایلی هسىند كه یادآور تعمير خيابا و یا جاده توسااط كارارا اساا،؛ یعنی ما در تمامی مراحل زندای ،با توجه به دادهها و نمادهای بيرونی ،در خيال و فكرما ،دساا ،به بازسااازی و تفسااير جها اطرافما میزنيم. در ای شعر ،از اتاق و شكل ظاهری آ (دارای چهار دیوار و سااقف) به خوبی برای تصااویرسااازی و ایجاد فضااای سااورئال اسااىفاده شااده اساا .،در واقع اتاق ،هم میتواند نمایهی چهارچوب ذهنی خود شخ
باشد و هم نمایشگر
فضااهای بساىهای كه توساط دیگرا برای محدودسازی و رؤی،پذیر بود ما سااخىه شادهاند .چشم سراسربي ،همه جا به وسيلهی دوربي و تارهای نامرئی خود و با روشهای مخىلف ،سااعی در بههنجارسااازی و رام كرد ما انسااا ها دارد و زندای در همي جو ،باعث میشاود دائم احساس كنيم زیر نظریم و در نىيجه قادر نيسااىيم خود واقعیما را
131
فایل شعر /شماره چهارم
نقد شعر شيما قاسمی پویان فرمانبر كمربندها را نبندید بسىم از هر طرف زمي خوردم سياهتر از عروس پوشيدهام و پدر كه پله پایي میرود اریه جا اذاشىه در پسىانی كه پنج بار مادر بود در بود كه بسىه میشد رو به هيچ باز و زندای فرش كثيفی كه خوردهام چهار تا به عقب هنوز داغ بودم كه چپاندم به كاسپي نشسىهام به تركىازی مردی خميدهتر از دیوار عثمانی كمربندها را نبندید بسىم از هر طرف زمي خوردم.
فایل شعر /شماره چهارم
نقد شعر
131
مادر بود جا مانده ،یا مربوط به جا ماند اریهی در اساا، كه عروس از آ عبور كرده (به اص الح :در خانهی بخ.)،
"شاعری كه همه را شاعر میبيند"
همچني "پساىانی كه پنج بار مادر بود" با توجه به نشانهی
مقونهی ازدواج ،موضوعیس ،آشكار كه از دیرباز در ذه
نماایاه ای ما را به عدم تعهدِ مادر به زندای خانواده اش
افرادِ سنىی رنگ و بوی اجبار دارد؛ ،اما آ معضل مهمی كه
میرساند .انبىه نباید نادیده ارف ،كه نشانهی عددِ 5در ای
از ای شااعر میتوا دریاف ،كرد ماهي ِ،ز هاییساا ،كه
ساا ر غریبه بوده و تنها معنای ظاهریاش به خواننده انقا
نمیدانند چرا مدام از ای اجبار اله میكنند!
میشود.
شاعر با مقدمهای سه س ری آغاز شده اس ،كه با توجه به تكرار آ در پایا ،فضایی دایرهای را برای خود برازیده.
در بود كه بسىه میشد رو به هيچ باز
برای درك ای دایره باید نشااانهها و ساااخىار اثر را كشااف
و زندای
كرده ،نگاهِ شعر و شاعر را واكاوی كرد.
فرش كثيفی كه خوردهام چهار تا به عقب هنوز داغ بودم
كمربندها را نبندید
كه چپاندم به كاسپي
بسىم از هر طرف زمي خوردم
اكنو كه از خود ،پدر و مادر سااخ افىه شااده شاااعر به سراغ وضعي ِ،زندای میرود كه احىمان عجي شده اس،
با ای مقدمه مىوجه میشویم كه شاعر قصد دارد عدم توا
با هما دَری كه اریهاش جا مانده بود ،زیرا در ساا ر اول
مقابله با تصادف [در زندای] را به نمایش بگذارد.
ای بند با تصویر دَری روبرو هسىيم كه رو به هيچ بسىه (به
سياهتر از عروس پوشيدهام و پدر كه پله پایي میرود اریه جا اذاشىه در پسىانی كه پنج بار مادر بود ای بند با پارادوكسی شرو میشود كه نشا دهندهی نگاهِ غمناكِ شااعر به مقونهی عروسای اس( ،سياهتر از عروس پوشيدهام). سااپس با تصااویر پدری روبرو میشااویم كه از پلهها پایي میرود (شاااید مربوط به پلههای ساااننیساا ،كه در آ عروسی برپاس.)، در س ر بعدی با تكنيكِ چندتأویلی مواجه هسىيم كه اثر را به مىنی باز سوق داده اس ،،زیرا ما نمیدانيم كه "اریه" در س رهای "اریه جا اذاشىه در پسىانی كه پنج بار مادر بود" مربوط به اریهی هما پدر اسا ،كه در پسىانی كه پنج بار
نوعی باز) میشود (اشاره به فعانيىی بيهوده كه بُعدِ نيهيليسم را در شعر پررنگ میكند). الزم به ذكر اساا ،كه در انىهای همي س ا ر نيز با بازی و تكنيكی معنایی روبرو هسىيم كه به چندتأویلی شد ای اثر كمك كرده اسا( ،واژهی "باز" هم به معنای اشوده شد چيزی اس ،و هم به معنای تكرار و تسلسل). در دو سا ر بعدی با تعریفی كه شاعر از زندای خود ارائه میدهد ما مىوجه میشااویم زیربنای زندای اولشااخ (فرش) خراب و آنوده اس( ،اشاره به هما پدر و مادر). همچني در ای سا ا ر ،بار دیگر با عددی غریب روبرو هسااىيم ( )4كه اار شاااعر پرداخ ِ،بيشااىری به آ میكرد میتوانسااىيم تأویلهای من قیتری ارائه بدهيم .دو ساا ر آخر ای بند اشاااره دارد به اینكه هنوز اولشااخ
محيط
عروساای را درك نكرده شاارو به زندای مشااىرك میكند (پرداخ ،به تشااابيهِ "كاساااپي " در بندِ بعدی صاااورت میايرد).
132
فایل شعر /شماره چهارم
نشسىهام به تركىازی مردی خميدهتر از دیوار عثمانی در ای بند ،ما شاهدِ سكوتِ اولشخ
(نشسى ) در مقابل
غاارتگری (تركىاازی) مردی هساااىيم كه پير اسااا ،و آسيبزننده (خميدهتر از دیوار عثمانی). شایا ذكر اس ،كه در ای بند ،هم شاهدِ تكميل چندتأویلی شاااد اثر هساااىيم ("تركىازی" هم میتواند به حمله و غارتگری مربوط شاااود و هم به ترك و تازی) و هم به پرساااش "كااساااپي " در بنادِ قبلی (می تواند مربوط به جغرافيای ماهعسل ای ازدواج هم باشد). كمربندها را نبندید بسىم از هر طرف زمي خوردم و در انىها نيز ،بار دیگر مقدمه هویدا میشااود ،منىها ای بار در پایا . در كل ،سااخىار اثر به 5اپيزود تقسايم میشود كه هر كدام به نحوی بيانگر عدم توا مقابلهی یك شاعر به مثابهی یك ز با ای تصاادفیس ،كه اسمش ازدواج اس ،،انبىه شاعر نباید فراموش میكرد كه همه مخاطبها شااعر نيسىند و به هر چيزی غير از شااعر میتوانند ت دهند و دیگر نيازی به نصيح" ِ،كمربندها را نبندید" نبود چراكه اصل درك نمی شود...
133
فایل شعر /شماره چهارم
نقد شعر مصطفا صمدی مهدی نادری دس،هات اراده جهانم نبهات فكری ونو شده در دها از سينههات كه بگذرم پایي نمیرود ای شب از الو آشوب ك شور بده به شب جا بده به نب و بخور به دردهایم تا روی دس،های خودت نكردهای باد دس،هات اراده جهانم نبهات فكری در دها از سينههات كه بگذرم/نمیاذرم
فایل شعر /شماره چهارم
نقد شعر
134
هما طور كه میبينيد هر دو سا ر باال با اساىفاده از سيسىم جانشااينی و نشااانهشااناساای جایگزی شاادهاند ،تا اپيزود به
شااعر امروز ،تئاتر كلمات اساا ،،بنابرای ازارش نمیدهد،
آ چه هس ،مسىقيم اشاره نكند ،بلكه آ را بازی كند.
خبر نمیدهد .كلمات بازیگرند و شعر ،صحنهی نمایش .در نىيجه باید از بيشااينهی پىانساايل و اسااىعداد هر كلمه ،برای رساايد به اجرایی برتر ،بهره بُرد .بدو شااك در تئاتر و ساااينماا ،باازیگرا به مخاطبا اعالم نمی كنند ،ازارش نمیدهند كه بخواهند بازیشا را اجرا كنند ،پس در نوشى شعر برای امروز ،مانند كاراردانی حرفهای باید از كلمات و
اپيزود دوم: از سينههات كه بگذرم پایي نمیرود ای شب از الو در اذر از سينههایش ،بدو شك اتفاقی وجود دارد كه باید
در نىيجه از س رها" ،اجرا" ارف.،
آ اتفاق به نمایش اذاشاىه شود تا آ چه ر داده را ببينيم
شااعر مص ا فا صاامدی به اجرا نمیرسااد .او بيش از آ كه
نه آنكه صاارف بخوانيم .در ضاام تصااویر "شااب" بدو
نشا دهد ،آنچه اتفاق افىاده را شرح میدهد .در نوشىار زیر
ایجاد تمهيدی وارد سا ر شاده و به جز چند س ر بعد كه
قصااد دارم با رویكردی پساااساااخىارارایی به شااعر فوق
تنها نامش آمده ،دیگر از آ حرفی به ميا نمیآید ،پس
بپردازم.
مونف باید قبل از ای س ا ر ،تمهيدی برای "شااب" ایجاد
اپيزود اول:
كند كه وجود آ را قابل پذیرش كند یا با حذف آ به ساااخىار جزئی اپيزود ن مه وارد نكند .انبىه موتيف آزاد در
دس،هات اراده جهانم
ای اپيزود باایاد به اونهای در ارتباط با موتيف مقيد و
نبهات فكری ونو شده در دها
موتيفهای آزاد دیگر باشااد ،تا به ساااخىار اثر ن مه وارد نشود.
هما طور كه میبينيم ،اینكه جهانش در ارادهی دساا،های
ادی ،پيشنهادی برای ای اپيزود:
اوس ،،تنها ازارش داده میشود و اینكه نبهایش در دها مثل فكری عميق وول میخورد ،تنها بيا میشااود و ای
دارم تلوتلو روی سينههات
اپيزود هنوز به اجرا نرساايده اساا .،ای اپيزود را ویرایش
كه آتشفشانند
میكنم تا كمی به اجرای آ كمك شود:
پس چرا فورا منم؟ كه چنگ دادهام نيز نخورم پایي
دس،هات روی مدارم دس ،بردار
در ادی ،پيشاانهادی تالش بر ای اساا ،تا آ "اتفاقی" كه
تا "صب به خير" شوم
هنگام اذشاى از سينهها ر داده به نمایش اذاشىه شود تا
نبهات درهاند
بدو بيانی توضيحی ،رخداد را به اجرا بگذارد.
نيز شدهام كه نيس بشوم شدهام
خوردهام!
اپيزود چهارم: آشوب ك شور بده به شب جا بده به نب
فایل شعر /شماره چهارم
و بخور به دردهایم تا روی دس،های خودت نكردهای باد
135
اپيزود پيشنهادی برای پایا بندی اثر: دارد میرود صب
در ای اپيزود باا نق ه ی اوجی مواجهيم كه اپيزود قبلی
كه دس ،اذاشىهای باز
تمهيادی برای آ بود .در واقع اپيزود حاضااار ،نىيجهی
خوابم خلوت اس ،بيا
"اتفاق" اپيزود قبل اساا .،بنابرای الزم اساا ،آ اتفاق به
ای س ر پایانی نيس،
اجرا درآید تا ماحصاال آ رخداد (فورا راوی) را در ای اپيزود شاااهد باشاايم ،اما هما طور كه مشاااهده میكنيم، مونف با شاوری دیونيزوسی اپيزود فوق را نوشىه در حانی كه ای شاورید (كه نق هی اوج شاعر اس )،نباید خوانده شااود ،بلكه باید در عي حفظ بُعد دیونيزوساای آ ،دیده شود. از ای رو اپيزود زیر را پيشنهاد میكنم: به دو شاخهی سر مذاب بده دااااااغ تا در ای تونَوَردی سقوط كنم به پایي باز نىيجهی "اتفاق یا فورا " اپيزود قبل را در اجرایی كه با اپيزود قبل در ارتباط اس ،،میبينيد .جایی كه بدو ازارش و شرح آ چه ر داده ،آ چه ر داده در صحنه میآید. اپيزود چهارم: دس،هات ارادهی جهانم نبهات فكری در دها از سينههات كه بگذرم/نمیاذرم مونف در تالش بوده تا دو س ر اول را به عنوا تمهيد ،در پایا نيز به كار برد اما هما طور كه پيشتر افىه شااد ،دو س ر فوق فاقد خاصي ،اجرایی هسىند .درضم ای تمهيد چو بدو تغيير خاصای در پایا اجرا شده ،فاقد خاصي، تعليقیسا ،تا پایا شاعر بىواند به فرم زیباییشاناسانهتری برسد.
در پایا و جمعبندی میتوا اف ،مونف باید آ چه را كه با تفكر شااااعرانه و شاااهود دریاف ،كرده با بازیگرانش (كلمات) به نمایش بگذارد تا مساااىقيم به آ چه هدف اسا ،شاليك نكند ،بلكه اطراف هدف را نشانه رود و ای جز با س رهای اجرایی در ارتباط با هم ،شدنی نيس.،
136
فایل شعر /شماره چهارم
نقد شعر پيمان اصغری کانی خاطره حاتمی خاطره كوچكىری خانه دخىر تنهام ناكام جبههی خاطرخواهی به شهادت رسيد در ذهنم آرزو ؛ كه مُرد در دنم ایض همسایه بود به نحوی با ما در كوچهای كه از بخ ِ،بلندم افىاد عهد در اتوبا امام علی آذر؛ دوس ِ،مدرسهای خواهرم پاره آتشی كه مُرد در كاسه ی سرم و اما تبسم نام "دخىری" بوده البد كه مرده در نبهای م حاال در هر ق عهام عزیزی مرده قبرسىا اار ندیدهای
ببي
فایل شعر /شماره چهارم
نقد شعر از جمله انما هایی كه در شاااعر ایجاد اساااىىيك میكند، چندتاویلی آ در زبا و محىواسا .،شعر پيما نيز از ای نظر دارای زیباییساا .،در ای شااعر ،راوی از خودش، حكایىی را شاارح داده اساا ،كه همي عامل مني ،شاااعر ا راوی را ،موتيف مقيد شاااعر قرار داده اسااا .،با نگاهی ساخىارارایانه به بررسی دقيق اثر میپردازیم. خاطره كوچكتری خانه دخىر تنهام ناكام جبهههای خاطرخواهی به شهادت رسيد در ذهنم شعر پيما با حكایىی از "خاطره" آغاز میشود كه بی عل، نيساا،؛ یعنی میتوا اف ،كه شاااعر به ای وساايله ساعی دارد مخاطب را آااه كند كه حكای ،شااعر در واقع شاارح اذشاىه و خاطرات شاعر اس .،در بخش نخس ،،راوی از دخىرخانهای حكای ،میكند كه نامش "خاطره" اساا .،با توجه به ای تاویل ،برخورد آشااناییزدایانهای نيز با واژهی "دخىرخانه" در ساا ر دوم اتفاق افىاده و واژه را به "خانه دخىر" تغيير داده اساا .،در ساا رهای سااوم و چهارم، درمییابيم كه "خاطره" عاشااق راوی بوده اساا ،و پس از ابراز عالقههای بساايار ،ساارانجام در رساايد به معشااوق ا
137
دارد ،اما ای نسااب ،آنچنا نزدیك و آ قدر خونی نيساا، كه راوی ،آ اذشاااىه را در ذه خود نگه دارد .به ای ترتيب سرانجام خاطره ،فراموشیس.، آرزو كه مرد در دنم ایض همسایه بود به نحوی با ما در كوچهای كه از بخ ،بلندم افىاد عهد در اتوبا امام علی دیگر معشاوقهی فراموش شدهی راوی ،آرزوس" .،آرزو"، با توجه به سا ر ساوم ،در اذشىه دخىر همسایهی راوی و همچني معشااوق او بوده اساا .،ای دندادای در ساا ر چهارم و پنجم ،به ساابب تخریب آ كوچه و تبدیلش به اتوبا ،از بي میرود. آرزو در تاویل دوم ،تمثيلی از خواسااىههای قلبی شاااعر اساا .،خواسااىههایی كه با اذر زما از بي میروند .تغيير كوچه به اتوبا در ای جا میتواند بر بزرگ شااد راوی دالن ،داشاااىه باشاااد .همچني ای تغيير از نظر كاربرد، میتواند به تغيير دغدغههای راوی اشاره داشىه باشد. آذر ،دوس ،مدرسهای خواهرم پاره آتشی كه مرد در كاسهی سرم
راوی ناكام مانده اسا ،و راوی ،او را در ذه كشىه اس.،
آذر ،نام دندادهی فراموش شدهی دیگریس ،كه همكالسی
همچني واژههای "جبهه" و "شاااهادت" در ای اپيزود،
خواهر راوی بوده اسا .،دخىری ،همانند نامش ،پر شور و
عالوه بر ارتباط معنایی نقش خود را به عنوا نشااانه (ای
حرارت كه او نيز در ذه راوی ،خاموش میشود.
عبارات ،نشانههایی هسىند كه وجه عينی آ ها ابراز عالقه و
"آذر" از نظر نغوی به معنای آتش اساا .،شاااعر از مرگ
ناكامی در رسايد به محبوب اسا .،در واقع شاعر ،ميدا
آتش وجودش ،شااور و هيجا و حرارت درونیاش خبر
جنگ را دانی قرار داده كه به ابراز عشق دالن ،میكند) ،در
میدهد .او در واقع از بی مالنی و افسااردای عميقی كه در
زیبا كرد شعر به درسىی ایفا كردهاند.
وجودش رخنه كرده اساا ،،حرف میزند" .آذر" همچني ،
تاویل دومی كه از ای اپيزود میتوا داش ،،در درو شاعر
نام یكی از فرشىگا زرتشىی و در عقاید اسالمی ،نام دیگر
اتفاق میافىد .شااااعر از خاطره ،به معنای حقيقی آ نام
خداساا .،بنابرای میتوا در تعبير دیگری ،ای اپيزود را
میبرد .او از اذشىهای حرف میزند كه نسبىی با تنهاییاش
حكای ،از بیخدا شد و كافر شد راوی دانس.،
فایل شعر /شماره چهارم
و اما تبسم نام "دخىری" بوده البد كه مرده در نبهای م در ای بخش ،شاااعر با زیركی ميا هردو تاویل شااعرش، ایجاد پيوند میكند. "و اما تبسم ،نام دخىری بوده البد" راوی كه مشاغول مرور و بازاف ،خاطراتش اس ،،به نامی میرساد كه صاحبش را به درسىی به خاطر نمیآورد ،اما او تبسام را یكی از معشوقههای اذشىهاش میداند .عل ،ای امر ،مرگ تبسم بر نبهای اوس .،تبسم مردهی نبهای او، با معشااوقههایی كه بنابر هردو تاویل درو راوی مردهاند ارتباط دارد ،پس تبسم مرده بر نبهای راوی نيز ،حىم در اذشىه نام دندادهای دیگر بوده اس.، حاال در هر ق عهام عزیزی مرده قبرسىا اار ندیدهای ببي اپيزود پایانی شعر ،تكميلكنندهی پيوند ميا دو تاویل شعر اس .،شاعری كه مرگ خاطرات و آروزهایش را ،خاموشی شااور و حرارت وجودش را و سااكوت جا خوش كرده بر نبهاش را ،دخىرانی تعریف كرده اساا ،كه در اذشااىهای دور ،دندادهاش بودهاند ،حاال سراسر وجود خود را قبرسىا ای معشوقهها و ای عشقهای تمام شده میداند .همچني ، نوعی مازوخيسا ،در شاعر احسااس میشود؛ شاعر شاید اوضااا وخيم امروزش را تاوا قلبهایی میداند كه در اذشىه جریحهدار كرده اس.، در عي حاال از نگاهی دیگر ،هيچ دخىری در پس ای ناام هاای دخىرانه وجود ندارد .ای نام ها همگی تمثيلند، تمثيلی از معنای حقيقی خودشااا ؛ معناهایی كه در درو شاعر مرده اس.،
138
باه طور كلی وجود ای تااویل های چنداانه كه باز هم میتواند ادامه داشاىه باشاد ،نكىهایس ،كه شعر را در عي سادای ،زیبا و جذاب كرده اس .،مني ،جاری در شعر ،در تمام اپيزودها حفظ شااده اساا ،و خيال شاااعر (كه هما خاطرات دندادایهایش اساا )،در نهای ،،ما را به تخيل او (مني ،راوی) میرساااند .همي ویژای موجب ساااخىمند بود شعر پيما شده اس.،
فایل شعر /شماره چهارم
139
141
فایل شعر /شماره چهارم
بررسی ساختار معنايی در شعر پویان فرمانبر
و مىتوانم سگى تازى بود اازم ارف، نىوانسىم بعد هم تمام شد بعد از تو هرچه بود بد بود بد شد ارچه در ادامهى بعد باز هم تو بودى بعد هم تو بودى بعدى هم تویى آنكه خود را به خواب زده بيدار نمىشود چشمم كج اس، دسىم كج اس، راه تو راس ،نمىشود و با اینكه آسما الغر اس، عاشقى كه آدم نيس، عاشقانهتر از االبى
ساااخىار معنایی یا به عبارتی "ساامنىيك اسااىراكچر" ،یافى
هنوز كمر باریكِ توس،
نشانههای شعر و ارتباطِ آ ها با یكدیگر اس( .،الزم به ذكر
حيف كه دندا ندارم
اساا ،كه تجربيات شااخصاای و ارزش اذاریهای ذهنی
اازت بگيرم
خواننده نيز بی تأثير نيس.)، در واقع بعد از كشاف كرد فرم اساىراكچر اثر به سمنىيك اسااىراكچری میرساايم كه ما را با جها آ شااعر روبرو میكند .ای جها یا با درو شااعر (به كمك درو ارجا ) و یا در بيرو از شاااعر (به كمك بيرو ارجا ) تكوی میشاود ،اما نو دیگری هم وجود دارد كه مربوط میشود به تركيب ای دو؛ یعنی نشانههای قابل تأمل از بيرو ارفىه شااده باشااد و با بازی زبانی و چندتأویلی شااد ،بدل به نشانههای دیگری در درو شعر بشود. اكنو به بررسی ساخىار معنایی دو شعر از علی عبدانرضایی با همي رویكرد (نو سوم) میپردازیم: "هار" م جوا بودم
در ای شعر ،نح و اجرا بر اثر نشسىه و س رها به یكدیگر پاسا دادهاند و همه چيز آماده اساا ،كه از فرم اسااىراكچر سراغ سمنىيك اسىراكچر برویم. شاعر در ابىدا میاوید: "م جوا بودم" ای جوانی میتواند نشانهی بیتجربگی شاعر باشد كه هنوز با قضايهای كه قصاد دارد در ای شاعر بيا كند آشنا نبوده اس.، اما چه قضيهای؟ "و میتوانم سگی تازی بود اازم ارف، نىوانسىم" شااعر در جوانی ،توانساى را سگی تازی میبيند كه سگی تازی در ای قسام ،خاصي ،چندتأویلی دارد؛ یك مفهوم
141
فایل شعر /شماره چهارم
آ ساگی شاكاری از نژاد تازیس ،كه بسيار الغر اس ،و
را مىوجه میكند كه شعر ارتباطی به ای چيزها ندارد و كار
مفهوم دیگر آ ،اسااىعاره از زبا عربیساا ،كه ای شاااعر
خودش را میكند.
پارساای را ااز ارفىه و عاجزش كرده اساا .،در واقع تا
"عاشقانهتر از االبی
ای جا ما به كمك نشااانهها مىوجه شاادیم كه شاااعر قصااد
هنوز كمر باریك توس،
داشىه اسىعمار عربی را بر زبا پارسی نشا بدهد.
حيف كه دندا ندارم
"بعد هم تمام شد
اازت بگيرم"
بعد از تو هرچه بود بد بود بد شد
و شااعر با تشاابيه شااد زبا پارساای به زیبایی یك االبی
ارچه در ادامهی بعد
میخواهد تمام بشااود( .االبی مانندِ اندام جذاب یك ز
باز هم تو بودی
اس).،
بعد هم تو بودی
همچني دو ساا ر آخر نيز برمیاردد به هما چند ساا ر
بعدی هم تویی"
اول شاعر؛ آ بازی كه با توانسى و نىوانسى و با جوانی و
در قسام ِ،اول ای بند ،شااعر از نابودی و پایانی صحب،
پيری شاااعر شااده اساا( ،در ای قساام ،،دندا نداشااى
میكند كه انگار دیگر امر نوشاى با ای وضع ممك نيس،
نشانهی دورا پيریس.)،
اما در بخش دوم ،ما دقيق با شاعر روبرو هسىيم؛ شد در
اكنو به سااراغ شااعری دیگر با عنوا "م كلهشااق بودم"
نشد ،شعر در ناشعر و توانسى در نىوانسى !
میرویم:
در واقع شاااعر میخواهد نشااا بدهد كه محكوم اساا ،به زیسى با شعر؛ حكمی كه خودش برای خودش صادر كرده اس:، "آنكه خود را به خواب زده بيدار نمیشود" با ای س ا ر درخشااا ،ما نيز م مئ میشااویم كه شاااعر، خودش را ملزم به شااعر نوشااى میداند و خودش دارد خودش را برای شعر فریب میدهد. "چشمم كج اس، دسىم كج اس، راه تو راس ،نمیشود" در ای قسم" ،،چشم" مجاز از دید اس ،و "دس "،هم مجاز از نوشاى كه ای قضايه مصداقیس ،بر تأویل ما كه شااعر اصل زبا پارسی را در فر مشاهده میكند و معىقد اس ،كه مسيرش راس ،نمیشود. "و با اینكه آسما الغر اس، عاشقی كه آدم نيس"، در س ر اول ،نشانهی "الغر" برمیاردد به الغر بود سگی تازی كه آزادی شاعر را ارفىه ونی در س ر بعدی ،شاعر ما
"من کلهشق بودم" شاید زمي كپّهای خاك باشد افىاده ای پایي كسی چه میداند؟! باید ونش كرده باشند در جویباركی چو قایقی كاغذی كه در كودكیام رها كردهاند جغرافيا را به اندازهی خانهای كه در كوچه افىاده بود بلد بودم آ كوچه هف ،پنجره داش، و هر پنجره هفىاد دخىر كه هر روز وسطِ ماه باز میشد شاید هنوز
ماه
كُپهای خاك باشد
افىاده آ باال كسی چه میداند!؟ بادبادكی را هوا كردهس ،شاید
142
فایل شعر /شماره چهارم
پسر بچهای كه نمیداند
بود كه در آ زندای میكرد (كوچه میتواند نمادِ زندای
چه بر سرش آمده میآید!
روزانه باشد).
م كلهشق بودم
"آ كوچه هف ،پنجره داش،
كه شقّه شقّه شدم...
و هفىاد دخىر
در ای شعر ،نشانههای قابل تأملی از بيرو شعر ارفىه شده و مخاطب بعد از دركِ ای نشانهها باید سراغ بازیهایی كه در شاعر صاورت ارفىه برود تا بىواند ساخىار معنایی اثر را بگشاااایاد .در واقع پيوند خورد نشاااانه های بيرونی و درونیسا ،كه موجب تونيد فضاا و جها مخصااوص ای شعر شده اس.، "شاید زمي كپهای خاك باشد افىاده ای پایي كسی چه میداند" در ای قسام ،به نوعی با عقاید راوی روبرو هسىيم؛ زمي امكا دارد اتفاقی به وجود آمده باشد و در كل ،كسی نباید راجع به ای نمیدانم بزرگ حكم ق عی بدهد. "باید ونش كرده باشند در جویباركی چو قایقی كاغذی كه در كودكیام رها كردهاند" در ای بند با مسائل بيشىری روبرو هسىيم. زمانی كه شاااعر جای "شاااید" را با "باید" عوض میكند یعنی قصاد دارد نشا بدهد كه راوی از بازی بود زندای (با توجه به حرفها و رفىارهایی كه شاااهد اساا )،م مئ میشاود ،مثل قایقی كاغذی كه صارف جه ِ،سرارم شد كساااانی سااا ،كه ما با توجه به من ق ای جهانی ما از شناخ،شا عاجز هسىيم. همچني زمي را ول كرد در جویبااارك نيز می توانااد نشانهی بی اصان ،بود زندای باشد. "جغرافيا را به اندازهی خانهای كه در كوچه افىاده بود بلد بودم" در ای سا ر ،ما با سادای و خوی بی قصد و غرض راوی طرف هسىيم كه وسع ِ،نگاهش به اندازهی هما كوچهای
كه هر روز وسطِ ماه باز میشد" در ای قساام ،با نشااانههایی بيرونی مواجهيم كه مىوجه میشاویم راوی فقط یك انسا بوده و قصد داشىه با خوی طبيعیاش زنادای كناد با وجود ای كه از كودكی هف، پنجره برایش تعيي كردند كه رو به هف ،آسااما معروفِ انهی بااز شاااود كه از همي محدودی ،،زندای عميقی میساااازد (ارتباط جنسااای با 71دخىر كه خالفِ عقاید مذهبیهایی اساا ،كه راوی از كودكی كنارشااا زندای میكرد). همچني عدد هفىاد هم میتواند در اشااىقاق بود با عدد هف ،را نشا بدهد كه خوی طبيعی راوی را مؤكد كند. شاایا ذكر اسا ،كه با توجه به نشانههای س رهای بعدی مىوجه خواهيم شااد كه منظور از ماه ،در ای سا رها ،خودِ راوی بوده ،ما در واقع در ساا ر آخر ای قساام ،شاااهدِ صحنهای اروتيك هسىيم. "شاید هنوز
ماه
كپهای خاك باشد
افىاده آ باال كسی چه میداند" از روابطِ بينامىنی قساام ِ،قبل كه بگذریم به ای ترجيع كه ما را با تنهایی راوی روبرو میكند میرسااايم؛ راوی در اوشهای دور از بقيه در خودش (تنهاییاش) زندای میكند ("ماه" نشانهی تنهایی راوی اس ،و "خاكی كه آ باالس"، هم اسىعاره از زندای دور از بقيه). "بادبادك را هوا كردهس ،شاید پسربچهای كه نمیداند چه بر سرش آمده میآید" نشااانهی "بادبادك را از بچگی هوا كرد " میتواند براردد به هما خصاال ِ،سااادای راوی كه تنها پرواز هدفش را خيالپردازی میكند در حانی كه نمیداند پا به كدام زندای اذاشىه اس.،
فایل شعر /شماره چهارم
اما حاال چه؟ هنوز نمیداند؟ "م كلهشق بودم كه شقه شقه شدم" و حاال شعر با ای پایا زبانی ،ما را مىوجه میكند كه راوی خودِ ماه بوده ،صاارف در پی تجربه كرد و كنجكاوی بود كه شقهشقه شد. نشانهی شقهشقه شد هم راب هی بينامىنی دارد با معجزهی محمد ،پيامبر مسالمانا ،كه در قرآ آمده اس ،برای اثباتِ پيامبریاش دساا ،به معجزهی شااقانقمر زد (نصااف كرد ماه). در واقع او با اثباتِ پيامبریاش زندای راوی ای شااعر را شقهشقه كرد. هما طور كه در بررساای ای دو شااعر مشاااهده كردید، نشااانههای قابل تأملی از جها بيرو شااعر ارفىه شااد و با هما نشااانهها در درو شااعر بازی شااد و موجب خلق جهانی مخصااوص شااد؛ جهانی كه خيلیها نمیدانند یك شعر ،قابلي ِ،خلق كردنش را دارد.
143
144
فایل شعر /شماره چهارم
استفاده شاعران افغانستانی از واژگان
و یا هزارای نسااب ،به آ اویش محسااوب میشااوند (در اذشىه و در دورهای ،دری كه طبق نظری زبا درباری بوده
بيگانه (نسبت به پارسی) در شعرشان با
اساا ،،معيار و سااایری اویش قلمداد میشاادند) بلكه در
توجيه بومیگرايی
رویكرد و نگاهی زبانی به توجه داشى به واژاا بيگانه در زبا پارسی و هر اویشی از آ اشاره میشود.
عارف حسینی
چند واژهی بيگانه مورد اسىفاده در افغانسىا : "فاكلىه" (انگليسی) :دانشگاه "كُلىور" (آنمانی) :فرهنگ "سِكرتَر" (انگليسی) :منشی چند واژهی بيگانه مورد اسىفاده در ایرا : "اتوبا " (آنمانی) :شاااهراه (مورد اسااىفاده بي اویشورا پارسی در پاكسىا ) "اسااىكا " (تركيب انگليساای*) :پيانه (هنوز در افغانس اىا اسىفاده میشود) * :در اذشااىه كه چای از شاارق به اروپا وارد شااد ،پيانهی چای هم به آ جا رف ،كه اروپایيا به آ "ظرف چای شرقی" میافىند(East tea can) . پيشاانهاد م ای اساا ،كه بومیارایی را بر پارساایارایی ارجحي ،نداده بلكه با توجه به اسىرهی زبا پارسی (ایرا افغانساىا ،تاجيكسىا و عدهای در پاكسىا ) توجه خود را به پارساایاری مع وف كنيم و از واژاا پارساای اسااىفاده كنيم نه واژاا بيگانهای كه در من قهای محدود و خاص مورد اسىفاده اس.،
چندی پيش با شااعری برخورد كردم كه شاااعر از كلمهی
در واقع شاااعر و نویساانده به بهانه بومیارایی مجاز به
"موتَر" در شاااعرش اساااىفاده كرده بود؛ "موتَر" معادل
اسىفاده از واژاا بيگانه نيس.،
خودروساا ،كه در افغانسااىا و در اویش دری و اویش
مورد دیگر ای كه با توجه به پىانسايل واژاا پارسی در هر
هزارای از آ اسىفاده میشود.
من قه و اویش ،موارد بهىر را به ساایر نقاط پيشنهاد دهيم؛
در صااحب ،با شاااعر و ای كه چرا از "خودرو" كه واژهای
به طور نمونه "ميدا هوایی" كه در افغانسااىا كاربرد دارد
پارسایسا ،اسىفاده نكرده ،دنيلش را اسىفاده واژه "موتَر"
معادل "فرودااه" در ایرا اساا ،كه هر دو واژه ،پارساای
در كابل عنوا و توجيه كرد كه به ای وساايله در شااعرش
هسىند" .فرودااه" فقط به محل فرود هواپيما اشاره دارد در
بومیارایی میكند!
صااورتی كه "ميدا هوایی" هم به محل فرود و هم محل
در ای جا به نكىهای اشااره میكنم كه مسئله و جدال بر سر
برخاسااى هواپيما اشاااره دارد كه اسااىفاده از آ صااحي تر
ای نيسا ،كه چرا امروزه فارسی تهرا معيار اس ،و دری
مینماید.
فایل شعر /شماره چهارم
اشاره به گلوبال پوئتری ) (global poetryو استفاده از آن برای بومیگرايی
145
نموناه ای برای بومیارایی باا توجه به مؤنفههای الوبال پوئىری: شعر شماره یك:
در مورد ای بحاث صاااحبا ،هاایی باا زهرا بهره مندی (كارشاناس ادبيات انگليسی) و علی عبدانرضایی داشىم كه
هموطنا عزیز
حاصل آ را در ادامه توضي میدهم.
م سالحم را به كمر زدهام
با باال رفى سرع ،ارتباطات و از طرفی در دسىرس همگا
پوتينم را پوشيدهام
قرار داشااى وسااایل ارتباطی میتوا فرض را بر مساا
مىخواهم شهر را به هم بریزم
بود زمي ارف ،و از دهكدهی زمينی نام برد.
و تمام شيشهها را بشكنم
امروزه به راحىی از اتفاقهای اوشااه و كنار زمي ،نظرها و
پليسهاى شریف شهر
اندیشه دیگرا با خبر میشویم و هر نویسندهای (شاعر) در
م از همي نحظه
كوتاهتری زما میتواند مى (شااعر) خود را با وسااایل
یك تروریس ،درجه یك هسىم
ارتباطی همچو اینىرن ،در دسااىرس همگا در سااراساار
و قرار اس ،بروم چند تا كافه را منفجر كنم...
زمي قرار دهد.
ببخشيد راننده
ای موضااو ایجاب میكند كه نویساانده (شاااعر) به جای
مىشود صداى ای آهنگ را بلند كنى؟
محدود كرد خود به یك اقليم خاص (كشور ،شهر ،من قه)
خانم!
به كل زمي و انسا ها توجه داشىه باشد.
مىتوانى آ رُژ نب را كنار بگذارى؟
الوبااال پوئىری و "الوبااانيزیشااا " بااه معنااای حااذف
یا باز هم نقشه بكشم و بيانيه صادر كنم؟
خردهفرهنگها نيساا ،بلكه دعوت از نویساانده و شاااعر به توجه به موضااو های ملموس و قابل فهم برای همگا بر روی زمي اس.،
مص فی هزاره (از مجموعه "پل سر ")
با توجه به مؤنفههای الوبال پوئىری ،در مورد بومیارایی
در ای شعر مص فی هزاره خرابكاری را اااا كسی كه قصد
میتوا پيشانهاد داد كه شاعر و نویسنده به اسىفاده از چند
انىحار دارد ااا ا كه موضااوعی ملموس و قابل درك برای
واژهی بومی بسانده نكند بلكه به موضاوعات و احساسات
همگا اسا ،به تصویر میكشد و در پردازش آ به صرف
مشااىرك انسااانی كه در تمام زمي فرااير ،ملموس و قابل
اساىفاده از واژاا بومی بسنده و تكيه نمیكند؛ برای نمونه
فهم اس ،توجه داشىه باشد و در پردازش آ ها از نمادها و
در افغانسااىا به خودرو" ،موتَر" و به راننده" ،موتَروا "
نشانههای بومی اسىفاده كند.
افىه میشاود كه مصا فی هزاره اساىفاده از "راننده" را كه
مخاطب حرفهای امروز عالوه بر خواند سا رها به فضای
واژهای پارسیس ،،ترجي داده اس.،
بي س رها هم توجه دارد؛ به آ چيزی كه در ورای واژاا
مص فی هزاره برای فضاسازی شعر خود از نشانههای بومی
قابل درك هسىند .الوبال پوئىری به نویسنده و شاعر كمك
اسااىفاده كرده و با دق ،در شااعر او مىوجه میشااویم چني
میكند كه شااعر و تفكر او در همه جای زمي فهميده و
اتفاقی كه شااخصاای در تاكساای بدو هيچ ترساای قصااد
درك شود.
خودش (انىحار) را با راننده و خانمی كه در آ نشااسااىه
146
فایل شعر /شماره چهارم
اساا ،در ميا میاذارد و حىا به آ ها دسااىور هم میدهد،
نكىهای كه میتوا به آ اشاره كرد "بادمجا رومی" هما
فقط در جامعهای مثل افغانسىا ممك اس.،
اوجهفرنگیساا ،كه در افغانسااىا اسااىفاده میشااود اما
شعر شماره دو: رفىم شام بپزم دیدم تنها تخم مرغ داریم آ قدر دنم ارف، كه مىخواسىم روباه شوم به تمام مرغدارىها حمله كنم دیدم روغ هم تمام شده افىم از راه مرغدارىها كه برمىاردم الهاى آفىابگردا را بسوزانم فهميدم آتش ندارم ااز هم تمام شده بود بادمجا رومى هم نمانده بود از فرط ارسنگى نقشه جها را بلعيدم مص فی هزاره (از مجموعه "پل سر ") ساوای طنزی كه در ای شاعر وجود دارد مص فی هزاره با تبحر و زیركی ،موضاو نداشاى و نداری را كه موضوعی قابل درك برای همگا در ساارتاساار زمي اساا ،را در شعرش با اسىفاده از نشانههای بومی در افغانسىا به تصویر كشيده اس:، "فهميدم آتش ندارم" ،اشاره به نداشى هيزم (چوب) اس، كه در افغانساىا برای ارم كرد خانه و پخ ،غذا اسىفاده میشااود ،در بازار هم مغازههایی برای خرید و فروش هيزم وجود دارد. "ااز هم تمام شاده" ،اشاره به اینكه در افغانسىا نونهكشی ااز وجود ندارد و مردم از كپسااول و پيكنيك كه از بيرو تهيه میكنند برای آشپزی و ...اسىفاده میكنند.
دانسااى و یا ندانسااى ای موضااو ن مهای به فهم شااعر نمیزند چراكه مخاطب شعر با توجه به سایر نشانهها درك میكند كه بادمجا رومی چيزی مثل روغ و چوب اساا، كه در شعر به نداشى آ توجه شده اس.، مصاا فی هزاره در ای دو شااعر با به كارايری مؤنفههای الوبال پوئىری ،در بومیارایی شعرش موفق بوده اس.،
147
فایل شعر /شماره چهارم
به شمار مىرود ،به زبانى سادهتر باید مىذكر شد كه رویكرد
برخورد چندتاويلی با شعر
هرمنوتيك پاس بسياری از سوالها را در پى دارد. شاالیر ماخر و ویلهلم دیلىاى دو ت از دانشامندانى هسىند
سپهر رضایی
كه در قر نوزدهم ميالدى نگاه عميق ترى به هرمنوتيك داشاىند .در قر بيسىم ميالدى تحول بزراى در هرمنوتيك ر داد .دانشاامندانى چو نيچه و هایدار براى روشاامند ساااخى هرمنوتيك كوشاايدند .آ ها معىقد بودند چيزى به نام فهم نهایى و ني ،مونف در خلق یك اثر وجود ندارد. در واقع آ ها معىقد بودند كه فهم و ادراك تنها به عهدهى مفسر اس ،كه تفسير هر مفسر نيز به زما ،جامعه ،فرهنگ، تربي ،و ...وابسىه اس.، و اما چندتاویلی به چه معناس،؟ چندتأویلى به معناى یك تير و دو نشا زد اس.، اما چ ور مىتوا با تانيف یك مى به دو موضااو اشاااره كرد؟ نخسااىي اام در چندتأویلى شااد یك مى ،اسااىفاده از نشانههایىس ،كه بر دالهاى مخىلف دالن ،میكنند.
تأویل به معناى تفسير و ادراك در مى جایگاه مهم و حياتى دارد ،از ای رو كه مى را در ذه مفسار ساخىه و پرداخىه مىكنااد ،از طرفى تااأوی ال كااامل
بااه علم هرمنوتيااك
( )hermeneuticsوابسىه اس ،،در واقع ای علم براى معنى و تفسير تصاویر اثر به یارى مفسر مىشىابد. هرمنوتيك را فردى به نام هرمس (پيامآور خدایا یونا باسىا ) پایهاذارى كرد .وى با تفسير مىونى كه مقدس تلقى مىشدند ،به شهرت رسيد. پيشاااروى هرمنوتيك از آ جایى آغاز شاااد كه برخى از كشاايشااا مذهب كاتونيك به تفسااير و معنی كرد كىاب مساايحيا پرداخىند و بعدها ای علم در ميا عامهى مردم نفوذ كرد .رویكرد هرمنوتيك را مىتوا كشااف ،شااكافى مى ،دریاف ،،معنى ،یافى مقصاود مونف از تانيف یك اثر، بازخورد و ...بيا كرد كه سااعى در ادراك و فهميد هرچه بيشىر اثر دارد .هرمنوتيك براى "فرایند فهم یك اثر" حياتى
وقىى مفساار با مدنولهایى مواجه مىشااود كه بر دالهاى دیگرى دالنا ،مىكنند درمى یابد كه مى پيش رو ،چند تأویل را دربر دارد. مىنى مىتواند چندتأویلى باشااد كه از توضااي ،توصاايف و تشبيه فاصله ارفىه و به جاى توضيحى ا توصيفى بود از تصاااویر عينى و ملموس برخوردار باشااد .تصاااویر ذهنى برخالف تصاااویر عينى مى را از چندتأویلى دور مىكنند، اغلب تصااااویر ذهنى در ماوراء شاااكل مىايرند و ربط چندانى به جها مفسر ندارند. مبحاث بعادى دایرهى تأویل اسااا،؛ به عنوا مثال اار بنویسيم: "اسب سياه آقاى مجيدى" دایرهى تاویل را براى مفسر تنگ كردهایم ،در واقع مسىقيم به اسااب سااياهی كه مانك آ آقای مجيدی ساا ،اشاااره كردهایم و نمىتوانيم انىظار چند تاویل را داشااىه باشاايم. بنابرای شاعرى مىتواند تأویلپذیر باشاد كه از توضيحى ا
148
فایل شعر /شماره چهارم
توصيفى بود فاصله ارفىه و از تكنيك فاصلهاذارى ،بازى
رآكىور نيروااه
زبانى و تصویرسازى بهرهمند باشد.
نفسهات
از طرفى براى اینكه تأویل خوبى از یك مى داشااىه باشاايم
موادِ رادیواكىيو
باید به زنداينامهى مونف پى ببریم و عالوه بر م انعات
و م خرابهای در چرنوبيل
ادبى ،م انعات جامعهشاااناساااى ،ساااياساااى ،فرهنگى و
كه بر صورتش چينی
روانشناسى داشىه باشيم.
تنها نوشىهای بينی
چرنوبيل اثر علی عبدانرضااایی به عنوا شااعر چندتاویلی مثال خوبی میتواند باشد.
زیبایی تو بیرحم اس،
در ای شاعر ،علی عبدانرضاایی با هشاياری بسيار توانسىه
فارسی را چنا هالك كردهای
چند تاویل را در ذه مفسر ایجاد كند.
كه در هر قرار...دادش درآمد سر تركمانچای
چرنوبيل شااعری در بسااىر اروتيك اساا ،اما به مسااائل
و زنزنه آمد در بم
تاریخی ،سياسی و فرهنگی نيز اشاره میكند.
بعد از آنكه فرسىادی صدام را به آبادا
"چرنوبیل" ت ات بي،انمقدس اس، م یهودی نيسىم
ارد كشيدهات نوار غزّه
اما صدای ،میزنم ال
و غزوههای محمد برای تو بود
عبری نمیدانم
حىا تبعيد م
ونی م مئنم
كه مجبورم كرده در انگليس
نام فاميل تو جز آشویىس نيس،
بی تو بمانم
پسىا هات
و دس ِ،فرانسه نخوانم
دو پشىه كشىه مرده
زیبایی تو ویرانم كرده
در نسلكُشی ارامنه
و با اینكه ژاپنی نمیدانم
بي دو ران،
م مئنم
دو داعشی پش ،وان،
ترجمهی چشمان ،هيروشيماس،
پيش تو طانبا پنها اس، وقىی مفسااار برای اول بار "چرنوبيل" را میخواند حس اندام ،شكنجهااهِ زبا اس،
میكند تنها با یك مى اروتيك و تشبيه روبروس ،اما وقىی
قح ی در دل بابی ساندز
از رویكرد نشانهشناسی و هرمنوتيك اسىفاده میكند ،تاویل
و اعىصاب میكند غذا
دیگری را درمییابد.
اار تو نيایی
در واقع در پس یك مى اروتيك ،ما با كشااىار انسااا ها،
مثل سونامی به غارتِ بادام
جنگها ،وقایع تل و بازیهای سياسی روبرو هسىيم. در تاویل اول ،شااعر از تشبيه معشوقهی خود به "ال" پرده
نبهات
برمیدارد.
149
فایل شعر /شماره چهارم
از آ رو كه در س ر نخسىي و دوم مینویسد:
در تاویل دوم شااعر به نسلكشی ارامنه توسط تركيه اشاره
"م یهودی نيسىم
میكند و /دو پشاىه كشىه مرده /دانیس ،بر مدنول انباش،
اما صدای ،میزنم ال"
اجساد روی هم و تشكيل تصویری شبيه پسىا .
"ال" نام خداوند یهودیا اساا ،و یهودیا خدای خود را
"/بي دو ران،
"ال" میخوانند.
دو داعشی پش ،وان،
در تاویل دوم ای سا ر میتوا دریاف ،كه شااعر ،خود را
پيش تو طانبا پنها اس"/،
كوچك و معشوق را به زیبایی خدای یهودیا میپندارد ،اما
در ای سا رها اوني تفساايری كه به ذه میرسااد تشاانج
در سا ر نخسا ،مینویساد/ :م یهودی نيسىم /ای س ر
خاورميانه اسا ،و در واقع شااعر باسا معشوقه را به /دو
دانیسا ،بر مدنول ماهي ،واقعی شااعر .در واقع شاعر در
داعشی پش ،وان /،تشبيه كرده اس.،
آغاز مى تاكيد میكند كه "یهودی نيساا "،اما با ای حال
اما در تاویل دوم سر دو داعشی را به تصویر میكشد.
معشوقه را "ال" (خداوند) میخواند .س ر /عبری نمیدانم/
سا ر /پيش تو طانبا پنها اس /،نيز از اروهكی سخ به
هم راب هی تنگاتنگی با سا ا رهای قبل دارد .عبری زبا
ميا آورده كه خاسااىگاهش خاورميانه اساا ،و در واقع
یهودیا اساا ،و باز هم دانیساا ،بر مدنول ماهي ،واقعی
/طانبا /واژ معشاوق اس ،كه علیرغم زیبایی ،تهدیدآميز
شاعر.
و خ رناك اس.،
س رهای /ونی م مئنم
/اندام ،شكنجهااه زبا اس/،
نام فاميل تو جز آشویىس نيس/،
در ای س ر شاعر از زیبایی اندام معشوق خود مینویسد و
آشاویىس نام اردوااهیس ،كه نازیها زما اشغال نهسىا
اوني تاویلی كه به ذه مفسار میرساد ای اس ،كه زبا
در آ كورههای آدمسوزی به راه انداخىند.
شاكنجه میشاود از وصف زیبایی اندام ،و در تاویل دوم
نخسىي تاویلی كه میتوا از ای دو س ر داش ،ای اس،
شاعر در حال شكنجه شد اس ،،آ هم به دس ،س رهای
كه شاعر معشوقه را به یك اردوااه تشبيه میكند و سعی بر
قبلی /دو داعشی /و /طانبا ./
ای دارد كه بيا كند م در ای اردوااه زندانیام و هرآ
/قح ی در دل بابی ساندز
ممك اسا ،در ای اردوااه سااوزانده شاوم .اما تاویل دوم
و اعىصاب میكند غذا
ای سااا ر معنی مىفااوتی دارد؛ شااااعر با زیركی تمام
اار تو نيایی
مینویسد/ :نام فاميل تو ،/نام فاميل دانیس ،بر اجداد.
مثل سونامی به غارت بادام/
در واقع شااعر در ای سا ر میاوید زیبایی شاما نسل در
بابی ساااندز زندانی ایرنندی تباری بود كه برای اسااىقالل
نساال منىقل شااده و ای زیبایی هميشااه بحثبرانگيزتر و
ایرنند مدتها اعىصاااب غذا كرد و در ای زمينه ركوردار
ارمتر از اذشىه اس.،
محسوب میشود.
"/پسىا هات
در ای سا رها نخساىي تاویلی كه به ذه مفسر میرسد،
دو پشىه كشىه مرده در نسل كشی ارامنه"/
خالء معشاوق اسا .،در واقع شاعر معشوق را به اسىقالل تشاابيه كرده اساا ،،اما در تاویل دوم شاااعر خود را بابی
س رهای فوق در تاویل اول به معنای بزرای پسىا هسىند،
ساندز معرفی میكند و مینویسد/ :و اعىصاب میكند غذا،/
چراكه از دو تپه در ای س رها اسىفاده شده.
ای س ا ر با آشااناییزدایی زیبایی كه در ذه مفساار ایجاد میكند ،دانیس ،بر ترك زندای از سوی شاعر و اینكه اار معشوقی در كار نباشد ،قح ی نيز خواهد بود.
151
فایل شعر /شماره چهارم
سا رهای/اار تو نيایی /مثل سااونامی به غارت بادام /نيز از
تركمانچای قراردادی در زما حكوم ،قاجاریا ميا ایرا
خالء معشااوقه پرده برمیدارد و شاااعر معشااوقه را تهدید
و روساايه بود كه بسااياری از امىيازها را روساايه از آ خود
میكند كه "اار تو نيایی" سااونامی به راه خواهم انداخ ،و
كرد .در تاویل نخساا ،شاااعر میخواهد از تح ،تاثير قرار
مثل سونامی كه ژاپ را ویرا كرد چشم بادامیها را غارت
ارفى بر اثر زیبایی معشااوق بگوید و در تاویل دوم شاااعر
خواهم كرد.
میخواهد از امىيازهایی ساااخ به ميا بياورد كه در هر
/نب هات
دیدار داده اس ،،اما چه امىيازی؟
رآكىور نيروااه
امىيازی چو از دساا ،داد پارهای از شاااعر ،چراكه در
نفسهات
تركمانچای كشاوری چو آذربایجا را ایرا به روسيه باج
مواد رادیواكىيو/
داد و شاااعر به باج داد بخشاای از خود برای دیدار با
شااعر نبهای معشاوق را به "رآكىور" و نفسهایش را به
معشوق سخ افىه اس.،
"مواد رادیواكىيو" تشاابيه میكند كه هم میتواند مفيد واقع
/و زنزنه آمد در بم
شود و هم مضر ،اما كدام یك درس ،اس،؟ مفيد یا مضر؟
بعد از آنكه فرسىادی
جواب ای سااوال در ساا ر /و م خرابهای در چرنوبيل/
صدام را به آبادا /
پيداس.،
در تاویل نخساا ،،شاااعر باز هم به زیبایی معشااوق اشاااره
چرنوبيل نام نيروااهی در شوروی سابق بود كه منهدم شد.
میكند و حىا زنزنه بم و جنگ ایرا و عراق را هم به خاطر
در واقع شاااعر از زیادهروی در عشااقبازی پرده برداشااىه و
به دس ،آورد او میداند.
چرنوبيل كه نيروااه هسااىهای بود از فشااار زیاد رآكىور و
/ت ات بي،انمقدس اس،
رادیواكىيو منفجر شده.
ارد كشيدهات نوار غزه/
/كه بر صورتش چينی
وقىی شاااعر به جنگ ایرا و عراق اشاااره میكند ،ذهنش
تنها نوشىهای بينی/
ناااخودآااااه بااه جنااگ هااای دیگر مع وف می شاااود .از
س رهای فوق بيش از دو تاویل را به همراه دارد.
بي،انمقدس مینویساد كه هميشه در جنگ و خونریزی به
/كه بر صورتش چينی/
سر میبرد ،اما چرا ت معشوق بي،انمقدس اس،؟
در اوني تاویل میتوانيم صورت شاعر را پر چي و چروك
هما طور كه در ساا رهای باالتر خواندیم و دریافىيم كه
فرض كنيم كه پس از آ انفجار مىحمل آ شاده اس .،در
صادام بخاطر به دس ،آورد معشوق به آبادا حمله كرد،
تاویل دوم ای س ا ر میتواند به كشااور چي اشاااره كرده
در ای ساا ر /ت ات بي،انمقدس اساا /،نيز همهی ادیا
باشاد ،اما به س ر بعدی نيازمند اس ،تا تفسير اسىردهتری
برای به دسا ،آورد معشاوق در حال جنگ هساىند ،ونی
داشاىه باشد/ .تنها نوشىهای بينی :/ای س ر برای تاویل دوم
چرا بيا ،انمقادس؟ بيا ،انمقدس یكی از زیباتری نقاط
سا ر اول مناساب اسا ،،در واقع تاویل ای س رها بدی
جها به شاامار میرود و بيشااىر روزهای ساال بهار اساا،،
صااورت اساا :،روی صااورت ای نيروااه ،به زبا چينی،
هوای م بو و بسيار دنپذیری دارد و از نظر اسىراتژیكی و
فقط نوشاىهای میبينی ،شااعر در واقع پای سياس ،چي را
جغرافيایی مهم اس.،
به ای س ر باز كرده كه انفجار ای نيروااه كار چي اس.،
سا ر /ارد كشيدهات نوار غزه /اوني تاویل زیبایی ارد
/زیبایی تو بیرحم اس،
معشااوق اساا ،،تاویل دوم جنگ بر ساار آ كه نه تنها
فارسی را چنا هالك كردهای
مسلمانا ،بلكه یهودیا و مسيحيا نيز در ای من قه ساك
كه در هر قرار...دادش درآمده سر تركمانچای/
هسىند .اما چرا نوار غزه؟
فایل شعر /شماره چهارم
آدمی با اذر عمر ،زیباییاش را از دسااا ،میدهد ،ارد باریك برای زنا جزو زیباییشاا محساوب میشود ،نوار غزه روز به روز باریكتر میشود ،در واقع منظور شاعر ای اساا ،كه معشااوق هر قدر پا به س ا بگذارد بر زیباییاش افزوده میشود. /و غزوههای محمد برای تو بود/ در ای ساا ر نيز از قدرت معشااوق پردهبرداری شااده كه پيامبر مسلمي برای به دس ،آورد معشوق جنگيده اس.، /حىا تبعيد م كه مجبورم كرده در انگليس بی تو بمانم و دس ،فرانسه نخوانم/ شاعر حىا تبعيد و هجرت از سرزمينش را بر ارد معشوق میاندازد و او را مقصر ای تنهایی میداند. /زیبایی تو ویرانم كرده و با اینكه ژاپنی نمیدانم م مئنم ترجمهی چشمان ،هيروشيماس/، در ای س ا رها نيز از زیبایی معشااوق سااخ به ميا آمده اسا .،شاعر باز تاكيد میكند و ماهي ،اصلیاش را به ميا می آورد كه "ژاپنی نمی دانم" ونی اصااارار دارد تا اندوه معشوق را هيروشيما نامگذاری كند ،اما چرا هيروشيما؟ در انىهای مى شاااعر با زیركی تمام توانسااىه اساا ،،اندوه خود را به معشوق خود نسب ،دهد و چشما معشوق را به شاهری تشابيه كند كه توسط بمبارا امریكا با خاك یكسا شد. علی عبدانرضایی مخانف سياس ،اس ،و در ای شعر تمام بازیهای سياسی را بيا كرده ،در حانی كه اوني تاویلی كه مفسار درمییابد یك شاعر اروتيك اسا ،،پش ،پرده یك جها عينی را برای مخاطب ساااخىه و پرداخىه كرده و با اشااره به بازیهای ساياسای جها با یك اندوه در چشما معشوق شعر را به انىها میرساند.
151
فایل شعر /شماره چهارم
152
153
فایل شعر /شماره چهارم
هيچ چيز خ رناك نيس،
منطق زبانی در شعر
جز خاك كرد نق ه
سمیه ابراهیمی اصاون هر زبانی ،من ق خاص خود را دارد و خارج شد از آ ،موجب پراكندای و انگی میشااود .رعای ،من ق شاعری به ای معناسا ،كه شاعر را به عنوا یك سايسىم عل ،و معلونی قبول كنيم ،هر سا ر و اتفاقی كه در آ ر میدهد ،با دنيل خاصای همراه باشد و نشانههای موجود در آ ،مدنولهای تأویلپذیر بيرونی داشىه باشد. من ق شااعری ابعاد اونااونی دارد كه یكی از آ ها" ،من ق تصاویری" اسا .،من ق تصویری به مونف اجازه نمیدهد كه به طور نااهانی بي فضاااها و تصاااویر عينی و ذهنی، پرش ایجاد كند .اار چند فضای شعری در یك شعر وجود داشااىه باشااد ،باید بي آ ها راب های چنا تنگاتنگ ایجاد كرد كه شاعر دچار پراكندای نشود .مثل علی عبدانرضایی در شعر "چرنوبيل" طوری ميا حوادث شرارتبار تاریخی و اندام معشااوق خود راب ه ایجاد كرده اساا ،كه هيچاونه پرش غيرمن قی بي ای تصاویر احساس نمیشود. اساااس ا مبحث من ق زبانی بيا میكند كه هر مى ادبی و مخصاوص شعر ،زبانی مخصوص به خود دارد كه تا پایا مى رعای ،میشاود .اار بدو ایجاد تمهيد از نثر به شعر، از زبا نوشاىاری وارد زبا افىاری و حىا آركائيك شاویم، خالف ای قانو عمل كردهایم .مثل نمیتوا در اشااعاری كه زبا خ ی مدر دارند ،از كلماتی مثل "ار ،چو ،ز" (كه برای حفظ وز در اشااعار كالساايك كاربرد دارند) به جای "اار ،چو ،از" اسىفاده كرد. در ای مثال ،به بررسی عينی من ق زبانی در شعری از علی عبدانرضایی به نام "اسرار حامد مقىدر" میپردازیم: رحم اور اساا ،،دنيا اور! ما همه در اورسااىانيم ،ما همه قبل خودما را كشىيم ،پس چرا فكر میكنی حاال كه میخواهی خودكشااى كنى در خ رى!؟ تو شااعرت را بنویس
زیر س ر در شعرى كه دیگر نخواهى نوش، جز دف كرد ن فه ته رحم در زنى كه دیگر نخواهى دید همه چيزى به طرز احمقانهای مضحك اس، اما هيچ چيز خ رناك نيس، یك دفعه میآیی یك دفعه میميری یك دفعه كافى نيس، بابد زیاد مُرد و زنداى كرد زیاد دو سا ر ابىدایی شعر تق يع و بيا شاعرانه ندارند و اركا جمالت نثراونه اسا،؛ بنابرای شعر در دو س ر ابىدایی از من ق نثری پيروی میكند .زبا شااعری در واقع ،در س ا ر "تو شاااعرت را بنویس" و بااا ایجاد همي میشااود؛ اویی شااخ
تمهيد آغاز
دومی وارد شااده و به خلق شااعر
فایل شعر /شماره چهارم
میپردازد .همي تمهيدسازی در س ر سوم ،از پراكندای اثر جلوايری كرده و ارزش شعری آ را حفظ میكند. در ادامه ،با پرداخى به نشانههایی مثل اور ،ن فه و رحم به مدنولهای عينی و حاضاار در دنيای بيرو از شااعر پی میبریم .هر كدام از نشانههای به كار رفىه در ای شعر ،چند تاویل عينی و ذهنی را شامل میشود .تصویرسازی از رحم و اور با ساا رهای شااعر به خوبی ادغام شااده اساا،؛ به طوری كه خواننده بدو پرتاب واژه ،از فضااای رحم وارد فضااای اور و كاغذ و دنيا میشااود كه ای نشااا دهندهی رعای ،من ق تصویری در شعر اس.، در نهای ،،شااعری كه دارای من ق زبانیساا ،به خوبی با مخاطب ارتباط برقرار میكند و جایگاه خود را ميا آثار مانداار خواهد یاف.، ساااخىار هر شااعر ،تابع من قیساا ،كه مونف بر طبق آ ، دسا ،به نوشاى زده اس .،واض اس ،كه من ق با معنا و مفهوم در ارتباط بوده و هر نشاانه و موضو من قی ،حاوی معنا و مفهومی قابل نمس اس.،
154
155
فایل شعر /شماره چهارم
به هركه هرچی از ميا ازها به جمع تاها رف،
تکامل معنايی به کمك اجرا
از ای و آ و همي تری تا ساار در دربهدرتری در كه در
پویان فرمانبر شااعر امروز ،یك س ا ر اساا،؛ حىا اار به پنجاه س ا ر هم برسااد ،باز یك ساا ر اساا .،یعنی نو چينش هجاها و شااكلبندی تق يع شااعر امروز ،مانند یك ساا ر در دها مخاطب میچرخد و ماهي ،اونيهی اجرای اثر ،همي تك س ری بود آ اس.، در وهلهی دوم ،به موضااو و فضااای اثر توجه میشااود. هجاها طوری نقش ایفا میكنند كه موتيف مقيد شعر ،و حىا موتيفهای آزاد ،به حسي ،بيشىر و تكامل معنایی میرسد، یعنی اجرا موضو را به صدا درمیآورد. به فرض مثال اار موضاو قسمىی از یك شعر در ارتباط با «انفجار» باشااد ،اجرا ،توانایی بيا حان ،انفجار را خواهد داشا( ،اساىفاده از هجای كشايده یا .)...اار تصویر فردی نمایا باشاااد كه از پلهها درحال باال رفى اسااا ،،اجرا میتواند به تكامل حسي ،ای تصویر كمك كند (اسىفاده از هجاهای كوتاه و بلند بهصورت یكی در ميا ). مثل در شااعر «رو كم كُنی» ما با اوج اجرا روبهرو هسااىيم، اجرای شاعری كه با كمك حرفهای اضاافه به دس ،آمده اس:، رو کم کُنی برای م از ازدحام از كه اذشىم از اذی ،آغاز شد با تو كه تنهایی كرد از تو پُر از عزیزم شد برای م از... از برای م ... م برای از ...از سر در تا دوباره از تا به از به از رفىيم و دربدر تا سر یكی از اهانی در دوباره براشىيم
دری رفىه شد ددر از تو از تو پرسيدیم اار كه قول تویی پس چرا قبول منم؟ و از قبيل قبول فراریام
دوباره آریام؟ از قبل م قبول
م قبل كی؟ پيش از م ای از پيش م پيش كه بود كه هی پيش میرود پيش میرود تا... پيش از م كه از پيش م
كسی پيش م بود كمی
پيش از م رف،
اار به تم ای شعر ،خوب دق ،كنيد مىوجه میشوید كه در ای تخيل زبانی آ حانىی انگ و پرسااشاای وجود دارد. روای ،جدایی (یا رساايدنی نامعلوم) كه منجر به مواجههی نااهانی با خود شده اس ،،در صورتی كه اول شخ
هنوز
با خودش غریبه بوده و به شاعر حانىی انگ بخشيده اس، (به س رهای "پيش از م ای از پيش م پيش كه بود" ،و "از قبل م قبول م قبل كی" ،بند آخر و ...دق ،شااود). برای چني درو مایهای ،اجرا باید چه ساااخىاری داشااىه باشد؟ هجاها چگونه باید در كنار یكدیگر قرار بگيرند؟ ابهام و پرسااش ،زمانی تبيي میشااود كه انسااا بر جریا پيش از طرح پرسااش ،آااه نباشااد .یكی از دالیل ای عدم آااهی میتواند اذر سریع زما باشد .اجرا در ای اثر مانند زمانیساا ،كه به ساارع ،میاذرد و خواننده را در پایا شااعر با معضاال اصاالی مواجه میكند .درواقع نو چينش هجاها به صااورتی در شااعر اعمال شااده كه موضااو را برجسىه كرده اس.، از ابىدا تا انىهای اثر به كمك حروف اضاافه ،شاهد سرع، بسيار باالی س رها هسىيم ("از" هجای بلند اس ،اما شاعر
فایل شعر /شماره چهارم
در ای شاااعر به كمك حرف های دیگر"،از" را بدل به هجایی كوتاه كرده اس ،و به سرع ،س رها افزوده اس.)، همچني شاهد هجاهای كوتاه و بلندی هسىيم كه شالقی و با سااارع ،باال رو به جلو حرك ،میكنند (به سااارع، ساا رهایی نظير "و دربدر تا ساار یكی از اهانی در دوباره براشىيم" دق ،شود). به طوركلی خواننده در پایا ای اونه اشااعار ،كه اجرا در تكامل موضو واقع شده اس ،،در دریای اثر فرو میرود و نمیداند چگونه و چرا غرق شااده اساا ،و در آخر ،نباید فراموش كرد كه شعر چيزی جز دریایی ناشناخىه نيس...،
156
157
فایل شعر /شماره چهارم
دربارهی خيال و تخيل شاعرانه رسول آمادهپور بس اياری از اشااخاص كه با ادبيات ،علیانخصااوص شااعر سااروكار دارند ،خيال و تخيل شاااعرانه را یكی میدانند .در صورتی كه ای دو به كلی از هم مىفاوت هسىند .اذشىگا پيشااىر به عناصااار خيال در شاااعر پرداخىهاند و یكی از شاخصههای آ ها جه ،تمایز شعر از سخ عادی و علمی همي عنصار خيال بوده اس .،به عنوا مثال ارس و مادهی شااعر را خيال و شااعر را كالمی شااورانگيز و دارای عنصاار تخيل میداند .افالطو شاعرا را به ای دنيل از آرما شهر خود بيرو میراند زیرا معىقد اسا ،كه شاعرا از حقيق، و واقعي ،فرا روی میكنند و دسااا ،به اغراق میزنند. بهطوركلی اذشاىگا عناصر خيال را بدی شكل طبقهبندی و برای هریك تعریف خاصی دارند .تشبيه ،اسىعاره ،اغراق، تشااخي
،مجاز ،حسآميزی ،كنایه ،تناقضاویی و اشاااره،
اما تخيل چيسا،؟ تخيل یك فضاای هندسایس ،كه شعر در آ شكل ارفىه و فرم ویژهی خود را باز مییابد .بنابرای تفاوت بزرای بي خيال و تخيل وجود دارد .خيال یك پارهتصااویر ،یك موتيف آزاد اساا .،اما تخيل تشاااكيل دهندهی موتيف مقيد مى اسااا .،تخيل در تمام شاااعر اساااىرش مییابد و مانند یك زنجيره اسااا .،چه بساااا شااعرهایی كه خيالهای شااگف،انگيزی در ساار دارند و شاعرهایی پر از سا رهای زیبا میسازند ونی ای س ور به دالیلی از جمله فقدا ساخىار منسجم و فقدا تخيل هراز به فرم ویژهی خود دساا ،نمییابند .برای همي اساا ،كه ذه مخاطب ،از فضااای اصاالی شااعر دور میماند .یعنی هرچند ممك اساا ،كه س ا رهای زیبایی در شااعر وجود داشاىه باشاند اما به دنيل اینكه سا ری راه یساار و س ری دیگر راه یمي در پيش ارفىه اساا ،،به ساااخ ،شااعری نمیرساند .بسياری از اشعار فارسی دچار همي مشكلاند. یعنی ميا ابىدا و پایا شعر ارتباط مناسبی وجود ندارد .ای
ارتباط هما ساخ ،شعر یا به عبارتی دیگر فضای هندسی و تخيل شعر هس.،
158
فایل شعر /شماره چهارم
كه از شااعر ركب بخورد و شااعر جلوتر نرود یا امكا دارد
ترسِ شعر
شاااعر ،ترس از دیگر ننوشااى داشااىه باشااد و ترس شااعر
خزان زندی بی شك زبا از مهمتری ابزار تقليد اس .،ارس و ،فيلسوفِ یونا باسىا ،ميا ابزار تقليد و موضو تقليد كه سویههایی از كنش انسااانی را دربر میايرد و شاايوهی تقليد (چگونه تقليد كرد از موضاو ) تفاوت قائل میشاود .باید دانس، ارساا و ،ميا شاايوههای تقليد نيز تمایز قائل میشااود .به عقيدهی ارساا و ،شاااعر در حانی كه ابزاری یكسااا و موضو هایی یكسا را به كار میايرد میتواند در نحظهای روایی و در نحظهای دیگر زبا شاخصيىی روای ،را بازاو كند ،یا شخصي،ها را چو تقليدكننداانی در مسير روای، از نق هی پایدار اول تا دوم ،هدای ،و رشد دهد. انسااا در تمام طول تاری حياتش از تقليد نذت برده و موجودی مقلّد اس ،،به همي عل ،اس ،كه دس ،به تونيد و بازتونيدِ آیي ها و هنرها میزند .در حقيق ،،بشااار به سااام ،مذاهب ،هنر و ادبيات ارایش یاف ،،زیرا ذاتِ مقلّدی دارد یا با بهره از تقليد ،روای،ها را بازاو میكند .از نظر افالطو و ارسا و نخساىي پلهی تقليد ،تقليد از كنش بود و در اام بعدی تقليد موقعي .،پلهی نخس ،در نهای، به كنش كالمی مرتبط میشااد و پلهی دوم به تصااویراری. بنابرای روای ،بر تقليد اسااىوار اساا،؛ تقليد از شاارایط محي ی كه به ساوی نوكيشا میرود .اما مسئله ای اس،، تقليدی كه روای ،بر آ اسىوار اس ،،ایجاد بحرانی میكند كه م آ را ترس شااعر ناميدهام .هميشااه یك شاااعر با چنداونه ترس شعر روبروس ،،او نگرا روایىی تقليدی از دس ِ،خودش و تكرار خود اس .،در واقع شاعر دچار ای ترس اساا ،كه دیگر نىواند خالق بنویسااد و با تاثير ارفى از آثار دیگرا به سم ،تقليدی غيرخالق حرك ،كند .یكی دیگر از اونههای ترس شااعر ،ترس از اثر بعدی اساا،؛ به ای معنا كه شاعر نگرا از دس ،داد جایگاهِ فعلی خود و دچار ترس نوشااى اثر بعدیساا ،،زیرا ای هراس را دارد
ای اونه اریبا شاعر را بگيرد كه حس كند نمیتواند شعر تازهای خلق كند .در حقيق ،روای ،تازهای وجود ندارد بلكه تازای در شاايوهی روایىگری نهفىه اساا ،،اصاال به همي عل ،اساا ،كه ميا تمام مىو ادبی ،روابط بينامىنی حاكم اساا ،و همي تكرار روای ،اساا ،كه منجر به ترس شااعر ،برای شاااعرا میشااود .برای اریز از ای ترس باید دانس ،كه جنس ای تكرار ،تكراری نيس .،شعر مانند یك پرتگاه عميق اسا ،و اجىناب برای سقوط از ای پرتگاه بی معناسا .،به بيا ساده ،پش ،هر واژه ،باری وجود دارد كه باعث میشااود واژاا با نشااسااى كنار هم ،قدرتِ عمل و عكسانعمل پيدا كنند .شعرهای نو هميشه تكراری هسىند و در عي حال هيچ شااعر تكراری هم نيساا ،كه در اذشااىه باشد بلكه در زما حال جاری و تازه اس .،به خاطر همي جادوی همراهِ واژههاساا ،كه شااعر زیساا ،پيدا میكند و مردم با شاااعر به ساااراغ آینده میروند و به تعبيری فال میايرند ،زیرا كه شاعر اتفاق میافىد .شاعر هشداردهنده و نویدبخش اس ،،نيروی محرك خود برای كشف و حرك، رو به جلو را از انرژی شاااعر در نحظهی ساارایش میايرد. شاااعر خانق ترس شااعر اساا .،ای موضااو به هيچ وجه تاكيدی بر انهام شااد و آساامانی بود شااعر نيساا ،،بلكه شاعر محصول زیس ،و جها فيزیك و محسوسات اس.، شااعر هراز حركىی از باال به پایي یا برعكس ندارد؛ ش اعر در ساا
جریا پيدا میكند نه در ارتفا .به همي دنيل،
ترس شااعر وجود دارد و اتفاق میافىد ،زیرا شااعر روایىگر رفىار انساانیساا ،و نهای ،و غای ،ای رفىار مرگ اساا.، مرگ شاعر ،حركىی نيروانایی به شعر میدهد و ترس شعر، حىا میتواند چگونگی ای حرك ،را مشااخ
كند ،ای
خود نوعی دیگر از ترس شعر اس.، شاعرا بسياری از زما و مرگ خود در ترس شعرهایشا صااحب ،كردهاند ،پس ترس شااعر حقيقىی اساا ،كه در اشااكال مخىلفی به وقو میپيوندد و روای ِ،تكراری و در عي حال تازهای را پيش میكشد.
159
فایل شعر /شماره چهارم
تصویر ذهنی ممك اس ،جرقهای باشد كه تاریكی شعر را
تصوير عينی
نحظهای روشاا نماید مثل صاافاتی از قبيل آرام ،خاموش،
محمد مروج تصویر در شعر ،مونفهاىس ،كه شاعر از طریق آ ،شعرش را ملموس و مخاطب را وارد جها درونی شااعر میكند. بهطور كلی دو نو تصویر در شعر وجود دارد :تصویر عينی یا ابژكىيو و تصویر ذهنی یا سوبژكىيو. تصاویر عينی یعنی شااعر ،انما هایی را كه در جها واقعی نمود دارند یا مىتوانند نمود داشاىه باشند ،كشف و آ ها را در مى به نمایش بگذارد .شااعرهای تصااویری یا عينی، حرف اضاافی نمیزنند و در آ ها خبری از پند و نصيح،
تاریك ،ترسااناك و ...اما در نهای ،از قدرت عينی شااعر میكاهند .شااعرا كلیاو و همهپساند ،معمون از تصاویر سوبژكىيو یا ذهنی اسىفاده میكنند چو درك و تفسير آ ها سااادهتر اساا ،ونی شاااعر تصااویرارا یا ایماژیساا ،،تخيل مخاطب را بهكار میايرد و نحظاتی او را در تفكر غوطهور میكند .مثل در شاعر چرنوبيل میخوانيم" :پسىا هات ،دو پشااىه كشااىه مرده ،در نساالكشاای ارامنه ."...ای جا پردهی سااينمایی را میبينيم كه دو پسااىا معشااوق راوی را نشاا میدهد و از طرف دیگر با توجه به شاباه ،ظاهری پسىا و تل انبار شاادهی اجساااد ،نساال كشاای ارامنه در ذهنما تداعی میشااود .یعنی دو پشااىه هم به
نيساا ،و نمیخواهند در قانب مفاهيم
پسااىا پاساا میدهد هم به اجساااد
مىافيزیكی و انهی ،انسا ها را رام كنند.
انسااانی .یا در قساامىی از شااعر سااحر
در نىيجاه ،نهای ،یك شاااعر عينی،
یحيی پور آماده":كىااب هاایی كه بي
نمایش سينمای مىنیس .،تصویر عينی
انگشااا ،هاایم معلق مانده اند ،چاقو
ارتباط مسااىقيمی با تخيل دارد به ای
خورده اناد" كاه چاقو خورد ،هم به
شكل كه ابىدا یك اتفاق یا حادثه ،یكی
شااكل عينی ورقهای كىاب و در واقع
از حواس پنجاانه شاعر را تح ،تأثير
ریز ریز شاااد فكر نویسااانده برای
قرار میدهد كه همي باعث نویسااش
نگارش آ اشاره دارد و هم اشاره مى
شاعر میشود .سپس شاعر با توجه به خالقيىى كه دارد ،آ تاثير را مثل یك كاراردا ،پال به پال پيش برده و تخيل را وارد مى میكند .یعنی در هر س ر ،پاره تصویر یا خيانی را نشا میدهد كه برآیند آ ها، تخيل خواننده را برمیانگيزند. "ماشااي چهار چر دارد" و یا "خانه چهار دیوار دارد" تصاویر عينی هسىند ونی بدیع و خالق نيسىند و نمیتوانند ضااربهای شااعوری به تخيل مخاطب تيزهوش وارد كنند. ایجاد یك تصاویر به تنهایی در شاعر كافی نيس ،بلكه ای تصاااویر ابژكىيو احىياج به بسااىری دارند تا در آ ،ایجاد تخيل كنند ،مانند دساىهای پرنده كه اار فضایی بي زمي و آسما وجود نداشىه باشد ،قادر به پرواز نخواهند بود.
كند به ساانسور ناجوانمردانهی برخی كىابها كه در واقع خنجرزد از پشا ،توسط سانسورچى اسا .،در ای س ر ما بهشكل تو ما شاهد تصویر عينی و ذهنی هسىيم. ادبيات كالسايك ما ،مملو اسا ،از تصاویر ذهنی كه دائم در حال ترغيب ما برای پيوند با یك جها نادیدنیساا ،و اار هم به تصااویر عينی برمیخوریم ،تاری مصاارفشااا اذشااىه و كهنه شاادهاند و عجيب اساا ،كه هنوز بعد از اذشا ،قر ها ،قشار به اص الح روشنفكر و یا منىقد قر بيس ،و یكمی ،در پيچ و خم زنف یار اسير اس ،و ظاهر قص اد رهایی ندارد .معضاالی كه اسااىمرار آ ،باعث رواج فرهنگ ميا مایگی و در نىيجه ،پساارف ،ادبيات ایرا ش اده اس.،
161
فایل شعر /شماره چهارم
از شاااعری ،باالیی برخوردارسااا .،عل ،چيسااا،؟ ای
طرح و اجرا در کار شاعری
شاااعری ،نساااب ،داده شاااده به به برخی كارها معنیاش
امین رجبیان در هر شااعری ،مثل هر اثر هنری دیگری ما با یك كل ،یك پيكره و مجموعهای منساااجم روبرو هساااىيم .كلی كه اثر میساازد میتواند بسىه به ویژایهایش مىفاوت و داراونه باشاد اما هرچه هس ،مجموعهای ق ع نسبي ،یافىه از دو تالش اس.، دو قوه یا دو حرك:، یكی انگوهای پيشااينی و تجربه شااده كه شاااعر (هنرمند) آ ها را در خودآااه خالقهی خود داشىه ،پرورده و مونىاژی فرارونااده در خلق كااار خود از آ هااا ارائااه میدهااد .ای محىویاات و دادههااای ذهنی كاه در كاار هنری نهاایى بااه عيني،های زیباییشااناسااانه (اسااىىيكی) و نشااانهشااناس اانه (ساميوتيكی) تاویل میشوند ،در واقع سوای تصورات خام و فردیاند و محىویات فعال و مدام نو شوندهای هسىند كه شااااعر در مواجهاه با فهم آثار دیگر و در ادراكی اجىماعی آ ها را فرا میآورد. دوم طرح ( )nalPهنریس ،كه هنرمند آ را در خلق اثر به اجرا میاذارد .ای طرح اساا ،كه در حقيق ،از قوهی اول به مثابهی ماتریال یا مادهی اونيه اساااىفاده كرده و آ را در یك اسلوب (فرم) پيادهسازی میكند. نحوهی پيادهسازی دادههای هنری در اثر را "اجرا" میناميم. در نىيجاه برای خلق یاك اثر هنری ماده و طرح خوب تنها یك مقدمهاند و عمدهی كار با اجرای اثر اس .،برای همي اساا ،كه یك شااارالتا ادبی ،یك دزد و حىا یك دارندهی انگوهای خالق انزام نمیتواند شااعر باشااد و در صورت بیادار به آب زد رسااوا خواهد شااد ،چراكه الزمهی كار شاعری ،یك اجرای درس ،و هنرمندانه اس .،بارها شده با شااعری مواجه میشااویم كه ساااده اساا ،،از نظر محىوایی رقيق و سابكمایه اس ،،از نظر تركيب و طراحی ،فرمی نه چندا پيچيده دارد ،اما در عي حال میشنویم كه میاویند
چيس،؟ قصاد ما تعریف شاعری ،در یك افق ارس ویی نيس ،،اما در حقيق ،آ چه تحسي ما را برمیانگيزد و آ چه كه اجزا را فاارغ از وزنی كه دارند مكانيزه میكند همانا یك اجرای موفق در شعر اس.، اماا اجرا در شاااعر چيسااا،؟ باه كارايری مجموعهای از تكنياكهاا و ترفنادهای زبانی اااااا افىاری نظير نحوهی ساا ربندی ،به كارايری نح های مىفاوت ،ایجاد بازیهای زباانی ،فااصااالهاذاری ،رعای ،تق يع با توجه به ظرفي، آوایی و هجایی كلمات و ...در شعر را اجرا میاویيم.
161
فایل شعر /شماره چهارم
هژمونی فرهنگی ،بيگانگی و کار هنری امین رجبیان بيگانگی یا آنيناسااايو در نغ ،به معنی دیگر شاااد یا آ دیگری شد اس ،كه ریشه در كىب مقدس و مفهوم هبوط انساااا و وانهاادای و غرب ،دارد .ای مفهوم در سااا اجىماااعی ،معنااای غرباا ،و دور افىااادای در اجىمااا را میدهاد .بيگاانگی اجىمااعی را ناه باه عنوا یاك عاامل اجىماعی بلكه به عنوا یك وضعي ،ایجاد شدهی اجىماعی میشناسيم كه بر انسجام و همبسىگی ميا افراد جامعه تاثير منفی دارد .ظهور و افول سبكها و دورههای ادبی در راب ه با وضعي ،بيگانگی ا ا از نظر تاریخی ا ا شباه ،عجيبی به ظهور و افول ادیا دارد. ظهور مسيحي ،پس از دورهای تاریخی صورت میايرد كه یهودی ،با آموزهها و شاايوهی پيروانش جامعه را به شااكل بیرحمانهای ميا طبقات اجىماعی و اقىصادی تقسيم كرده، ای تقسااايم و توزیع ناابرابر مناابع بااعاث بروز تدریجی اساسىی اجىماعی شده و انسجام و همبسىگی را در جامعه بنی اسارایيل ساس ،كرده اس ،،تا جایی كه مذهب جدید، در حقيق ،با شااعار و داعيهی از بي برد زمينهی بيگانگی در ميا یك قوم یا مل ،واحد به ميدا میآید .مسااايحي، در حقيقا ،میخواهاد با آموزهها و توجيهات غير زمينی و تخيلیاش اقلياا ،نخبااهی محروم از امىيااازات مااذهبی و اقىصادی جامعهی یهودی را تحریك و ترغيب به حضوری اكثریىی كند .ای حضااور اكثریىی با شااعارهای ملكوتیاش، بی شاك اقشار محروم از امىيازات ویژه را به نفع آ اقلي، بيگااناه و نخباه كه پرچمدار جریا مسااايحیاند به ميدا میریزد .كاركرد اجىماعی ظهور مذهب مسااايحی در مقابل یهودی ،،ایجاد و بازسازی انسجام قوم یهود اس ،،چنا كه میبينيم در محىویات زیربنایی آموزههای یهودی و مسيحی اخىالف چنادانی وجود نادارد ،بلكه اساااىرهی آموزههای دنيوی یهودی با اوج ارفى شا از زمي به سم ،ملكوت،
وساايعتر و فراايرتر میشااود .اار در فرما های عهد عىيق، یهودیا از ارفى ربا از برادرا خود منع شاااده ،ربا را تنها از آ دیگری ( ،)nailPاز بيگانگا میطلبند .اكنو در دی جادیاد هماه برادرناد و بيگاانهای وجود ندارد پس موانع شرعی رباخواری رفع شده ،زمينه برای رشد اقىصاد یهودی بيشاىر فراهم شاده .به همي قياس مسئله بيگانگی در طول تاری هنر و ادبيات چني نقشای را به خود ارفىه ،سبكها و دورههای ادبی را یكی پس از دیگری ورق میزند. در حقيق ،هر ساابك و دورهی ادبی نمایندهی خواساا ،و انگيزههای جمعیسا ،كه میخواهند جامعه را از وضعي، بيگانگی بيرو بياورند. كار هنری ،در اسااس كاری بالواس ه اس ،،تعریف شرایط و روابط موجود در آ ميا كارار (هنرمند) و كار (اثر) و همي طور ميا كارار و مصرف كنندهی كار (مخاطب) ،به عل ،ماهي ،حساای و زیباییشاااناساااانهاش تا حدودی از بيگانگی مصاو مانده اس .،همي مصوني ،نسبی توانسىه هنر و كار هنری را به عنوا پاشانهی آشيل نيروهای بيگانه كننده نظامهای اجىماعی دربياورد .به همي عل ،اساا ،كه در جوامع مخىلف در بزنگاه های حساس تاریخی و مراحل اذار و انقالبها ،قبل از هر اتفاقی ،ناقوس هنر و ادبيات به صاادا درآمده ،شاااهد بروز و ظهور ساابكهای هنری ویژه هساااىيم .هنر و كار هنری در مقاطعی كه بيگانگی اجىماعی تبلور یافىه و انباشا ،شده در انوا بيا های هنری ،به اوج خود میرسد ،واكنش نشا داده و دس ،به آشناییزدایی از قوای فااهمهی افراد جامعه زده ،با برپایی رفرمهای ادبی و هنری زمينهی تغيير در بيا هژمونيك در جوامع را به وجود میآورند .از آ جا كه بيا مسالط همساو با سل هی اقلي، اس ،و اارچه با شعار ایجاد نظم اجىماعی به ميدا میآید، اماا خواسااا ،اكثریا ،را پاایماال كرده ،منجر باه كاهش همبسىگی اجىماعی میشود. بياا هژمونياك كه خود هم زاده و هم زایندهی وضاااعي، بيگانگی میتواند باشا اد ،همبساااىگی اجىماعی را كاساااىه موجب اسس ،میشود.
فایل شعر /شماره چهارم
ای ایده احىمان خالف نظر طرفدارا افىما پوزیىویسىی در تاری جامعهشااناساای اساا ،،اما امروزه اواه و ادنه قابل قبونی برای آ وجود دارد. جنبشهاای ریزومی و حرك،های اجىماعی ميليونی كه در فضاای مجازی ر داده دامنهشا به كوچه و خيابا كشيده میشااود نشااا میدهند كه امروزه برای ایجاد همبسااىگی اجىمااعی آ قادر كه نيازمند فرهنگ اف،واو ،اف،واوی فرهنگی و بياا روزآمد هنر در جامعه هساااىيم ،به دون،، افىما مسلط فرهنگی ،ارتش و سرنيزه نياز نداریم.
162
فایل شعر /شماره چهارم
163
فایل شعر /شماره چهارم
164
فایل شعر /شماره چهارم
165
فایل شعر /شماره چهارم
166
فایل شعر /شماره چهارم
167
فایل شعر /شماره چهارم
168
فایل شعر /شماره چهارم
169
فایل شعر /شماره چهارم
171
فایل شعر /شماره چهارم
171
فایل شعر /شماره چهارم
172
173
فایل شعر /شماره چهارم
وقىى خ ر میكنى ،خ ا هم چاشاانى كار میشااود .ما از خ ا نمیترساايم و خوب میدانيم اار اشااىباه نكنيم محال اسا ،اامى به پيش برداریم ،بسايار سعى كردیم كه بینق
باشيم اما اشىباه مثل اتفاق اس ،،مىافىد!
پس هنوز مثل هميشه از پيشنهادهاى شما اسىقبال مىكنيم .با ما در تماس باشيد: collegepublisher@kalejsher.com filesher@kalejsher.com
چنانچه مایليد م انبىا در مجله فایل شاعر و یا در وب ساای ،كانج شااعر منىشاار شود ،آ را به ایميل زیر ارسال كنيد: Rooz@kalejsher.com اار مایلاید به ما بپيوندید یا دیگر تریبو هاىما را در دسىرس داشىه باشيد ،به نينكهاى زیر رجو كنيد:
- 1وبسای ،كانج شعر عبدانرضایى www.Kalejsher.com
- 2رادیو كانج شعر http://myradiostream.com/mobile/abdolrezaeicollege
- 3اروه كانج شعر در تلگرام https://telegram.me/joinchat/B6MprT7EGgC-A1wOSKwHDA
- 4صفحه كانج شعر در اینسىاارام https://www.instagram.com/aliabdolrezaei/
- 5كانال رادیو كانج در تلگرام https://telegram.me/aliabdolrezaie
-6دانلود مجله فایل شعر4 http://kalejsher.com/magazines.php
- 4صفحه مجله فایل شعر در اینسىاارام http://instagram.com/kalej.sher
فایل شعر /شماره چهارم
174