Rawzane 4

Page 1

‫صفـحــه‬

‫‪1‬‬

‫روزنه‬

‫شماره چھارم‬

‫ارگان نشراتی مرکز فرھنگی کاتب‪ ،‬شماره چھارم اکتوبر ‪٢٠١٠‬‬ ‫____________________________________________‬ ‫مطالب شماره چھارم‬ ‫در حاشيه ی نظرات دوستان‬

‫صفحه‬

‫‪٢‬‬

‫گـــزارش پـــــايـــان دور اول کـــورس زبــــان فـــارسی »مـــرکــــز فـــرھـــنگی کـــاتب«‬

‫صفحه‬

‫‪٣‬‬

‫آشنــايی با کــشور اتريــش‬

‫صفحه‬

‫‪۴‬‬

‫ياد داشتھای داکتر اسد بابر پيرامون درست نويسی‬

‫صفحه‬

‫‪٦‬‬

‫به مناسبت سالياد شھيد عبدالخالق‬

‫صفحه‬

‫‪٧‬‬

‫آئين نامه کورس زبان فارسی »مرکز فرھنگی کاتب«‬

‫صفحه‬

‫‪١۴‬‬

‫‪Das Fest Eid‬‬

‫صفحه‬

‫‪١۵‬‬

‫صفحه‬

‫‪١۶‬‬

‫‪Ende der erste Persischen Kurses‬‬

‫ش‪66‬ايد پ‪66‬ذيرفتن ي‪66‬ک شخص‪66‬يت ت‪66‬اريخی ب‪66‬ه عن‪66‬وان الگ‪66‬و و اس‪66‬وه در‬ ‫مي‪66‬ان تم‪66‬ام م‪66‬ردم جامع‪66‬ه اع‪66‬م از اق‪66‬وام و اقلي‪66‬تھ‪66‬ای مختل‪66‬ف ک‪66‬ار‬ ‫دشواری باشد‪ .‬اما با مطالعه دقيق ت‪6‬اريخ و شخص‪6‬يتھ‪6‬ای ت‪6‬اريخی‬ ‫مختلف و معرفی آنھ‪6‬ا ب‪6‬ه جامع‪6‬ه‪ ،‬ب‪6‬دون ش‪6‬ک م‪6‬یت‪6‬وان ب‪6‬ه وج‪6‬وه‬ ‫مشترک زيادی دست يافت‪ .‬چنان چه شھيد عب‪6‬دالخالق خ‪6‬ان ھ‪6‬م ب‪6‬ه‬ ‫عنوان يک قھرمان ملی در راستای مب‪6‬ارزه ب‪6‬ا اس‪6‬تبداد‪ ،‬ج‪6‬ان خ‪6‬ود‬ ‫و ي‪6‬اران خ‪66‬ود را نث‪66‬ار ک‪66‬رد‪ .‬اي‪66‬ن ک‪66‬ه عب‪66‬دالخالق خ‪66‬ان ي‪66‬ک ھ‪66‬زاره و‬ ‫نادر شاه يک پشتون بود‪ ،‬يک واقعيت عينی به شمار م‪6‬یرود‪ .‬ام‪6‬ا‬ ‫اينکه انگيزه و ھدف عبدالخالق خان يک ھدف کامال قومی بوده و‬ ‫ي‪66‬ا ي‪66‬ک آرم‪66‬ان مل‪66‬ی‪ ،‬ج‪66‬ای بح‪66‬ث و نظ‪66‬ر اس‪66‬ت‪ .‬ش‪66‬رح انگي‪66‬زهھ‪66‬ا و‬ ‫اھداف شھيد عبدالخالق خان در ذي‪6‬ل ب‪6‬ه تفص‪6‬يل بررس‪6‬ی ش‪6‬ده؛ ام‪6‬ا‬ ‫به نظر نگارن‪6‬ده اي‪6‬ن جف‪6‬ايی در ح‪6‬ق راه و آرم‪6‬ان آن ش‪6‬ھدا خواھ‪6‬د‬ ‫بود‪ ،‬اگر ما شھيد عب‪6‬دالخالق را ي‪6‬ک منحص‪6‬راً ي‪6‬ک قھرم‪6‬ان ق‪6‬ومی‬ ‫)از متن بحث(‬ ‫معرفی کنيم نه يک قھرمان ملی‪.‬‬


‫صفـحــه‬

‫‪2‬‬

‫در حاشيه ی نظرات دوستان‬ ‫»مرک‪66‬ز فرھنگ‪66‬ی کات‪66‬ب« عالق‪66‬ه دارد ب‪66‬ه آن سلس‪66‬له از نظ‪66‬رات‬ ‫دوستان بپردازد که پاسخ دادن به آن در امر روشنگری خدمت‬ ‫کند‪ .‬درين شماره صرفا ً قسمتی از نظرات يک دوست منتقد م‪6‬ا‬ ‫را به بررسی می گيريم و فکر م‪6‬ی کن‪6‬يم پ‪6‬رداختن ب‪6‬ه آن خ‪6‬الی‬ ‫از فايده نباشد‪.‬‬ ‫ب‪66‬ا وجوديک‪66‬ه اي‪66‬ن دوس‪66‬ت م‪66‬ا خ‪66‬ود را از جمل‪66‬ه اف‪66‬راد فرھنگ‪66‬ی‬ ‫ميدان‪666‬د و گوي‪666‬ا ب‪666‬ا عل‪666‬م و دان‪666‬ش ھ‪666‬م س‪666‬ر و ک‪666‬ار دارد‪ ،‬ول‪666‬ی‬ ‫متاسفانه نقدش را از مجرای ھمان بينش و طرز تفکر عاميانه‬ ‫مط‪666‬رح ک‪666‬رده اس‪666‬ت‪ .‬م‪666‬ا خيل‪666‬ی آرزو داش‪666‬تيم ک‪666‬ه اي‪666‬ن دوس‪666‬ت‬ ‫انتقاداتش را از بحث »روزنه« به نوش‪6‬ته تب‪6‬ديل ميک‪6‬رد ت‪6‬ا در‬ ‫»روزن‪66‬ه« و ي‪66‬ا س‪66‬ايت خ‪66‬ودش انتش‪66‬ار م‪66‬ی ياف‪66‬ت و م‪66‬ا ھ‪66‬م ب‪66‬ا‬ ‫نظرات ايشان استدالل نظری وتئوريک می کرديم‪ .‬حال که وی‬ ‫نظراتش را اينجا و آنجا باشيوه عاميانه مطرح کرده است‪ ،‬م‪6‬ا‬ ‫آن را رسميت می دھيم و اميدواريم که ايشان نيز به ش‪6‬يوه م‪6‬ا‬ ‫متوسل شود‪.‬‬ ‫اين دوست ما ادعا دارد که عالقه من‪6‬د اس‪6‬ت ب‪6‬ا مرک‪6‬ز فرھنگ‪6‬ی‬ ‫کاتب ھمکاری ھای قلمی و فرھنگی بنمايد اما چون »روزنه«‬ ‫صفحات مقاالتش را با »بسم ‪ «J‬آغاز نکرده است‪ ،‬زمينه ی‬ ‫چنين ھمکاری را از وی صلب کرده است!‬ ‫در پاسخ به اين دوست عرض شود که اوالً بسم ‪ J‬گفتن ک‪6‬دام‬ ‫دستور و احکام مذھبی نيست بلکه يک ذکر است و ذک‪6‬ر گف‪6‬تن‬ ‫حت‪66‬ا ب‪66‬رای ي‪66‬ک م‪66‬ومن ني‪66‬ز در تم‪66‬ام ام‪66‬ور زن‪66‬دگی امک‪66‬ان پ‪66‬ذير‬ ‫نيست‪ .‬اگر امکان پذير باشد؛ قبل از ھم‪6‬ه خ‪6‬ود وی باي‪6‬د آن را‬ ‫رعاي‪66‬ت ميک‪66‬رد و نوش‪66‬ته ھ‪66‬ای ش‪66‬ان را در س‪66‬ايتش ب‪66‬ا بس‪66‬م ‪J‬‬ ‫آغ‪66‬از م‪66‬ی نم‪66‬ود و ب‪66‬ا م‪66‬ن ‪ J‬التوفي‪66‬ق خاتم‪66‬ه م‪66‬ی داد‪ .‬چنانچ‪66‬ه‬ ‫مشاھده می شود‪ ،‬از مجموعه مقاالتی که در سايت اي‪6‬ن جن‪6‬اب‬ ‫منتشر شده است؛ حتا يک مورد بسم ‪ J‬نيز ديده نمی شود‪.‬‬ ‫دوم ‪6‬ا ً »مرک‪66‬ز فرھنگ‪66‬ی کات‪66‬ب«؛ ھمانگون‪66‬ه ک‪66‬ه ي‪66‬ک نھ‪66‬اد غي‪66‬ر‬ ‫مذھبی نيست‪ ،‬يک نھاد مذھبی ھ‪6‬م نيس‪6‬ت ت‪6‬ا مث‪6‬ل »مرک‪6‬ز ام‪6‬ام‬ ‫علی« تمامی فعاليت ھای اين مرکز با سمبل ھای مذھبی آغ‪6‬از‬ ‫و خاتمه يابد‪.‬‬ ‫سوم اينکه بر افراشتن س‪6‬مبل ھ‪6‬ا و نم‪6‬اد ھ‪6‬ای م‪6‬ذھبی؛ حت‪6‬ا ب‪6‬ا‬ ‫معيار مذھبی ھم مالکی نمی باشد تا از آن زاويه افراد را مورد‬ ‫س‪66‬نجش و قض‪66‬اوت ق‪66‬رار داد‪» .‬مرک‪66‬ز فرھنگ‪66‬ی کات‪66‬ب« قب‪66‬ل از‬ ‫اينکه اعتق‪6‬ادات م‪6‬ذھبی و ع‪6‬دم م‪6‬ذھبی اف‪6‬راد را در ص‪6‬در ق‪6‬رار‬ ‫دھد؛ خود افراد و انسانيت را در اولويت قرار ميدھد؛ نه عقيده‬ ‫و طرز تفکر آنھا را‪ .‬لذا بسم ‪ J‬نوشتن در آغاز ھر نوشته نه‬

‫روزنه‬

‫شماره چھارم‬

‫از جمل‪66‬ه ی مق‪66‬ررات و م‪66‬وازين جب‪66‬ری و الزام ‪6‬ی ب‪66‬رای نويس‪66‬ندگان‬ ‫است و نه از موازين ممنوعه و تفتيش عقايد‪ .‬ل‪6‬ذا اگ‪6‬ر اي‪6‬ن دوس‪6‬ت‬ ‫منتقد ما در نوشتن مقاالت »روزنه« سھم بگيرد؛ چن‪6‬ين حق‪6‬ی دارد‬ ‫که نوشته ھايش را با بسم ‪ J‬شروع کند اما حق ن‪6‬دارد اي‪6‬ن عقي‪6‬ده‬ ‫اش را بر ساير نويسندگان روزنه تعم‪6‬يم و تحمي‪6‬ل نماي‪6‬د‪ .‬بن‪6‬ا ً مرک‪6‬ز‬ ‫فرھنگی کاتب بر اص‪6‬ل رس‪6‬ميت دادن ب‪6‬ه اعتق‪6‬اد انس‪6‬انھا و اعض‪6‬ای‬ ‫مرکز بيشتر تکي‪6‬ه دارد و از آزادی انديش‪6‬ه‪ ،‬عقي‪6‬ده و بي‪6‬ان انس‪6‬انھا‬ ‫حمايت و پشتيبانی می نمايد‪ .‬لذا از نظ‪6‬ر پرانس‪6‬يب نش‪6‬راتی روزن‪6‬ه‪،‬‬ ‫ھر نويسنده مختار است که با بس‪6‬م ‪ J‬ش‪6‬روع کن‪6‬د و ي‪6‬ا ب‪6‬دون بس‪6‬م‬ ‫‪ .J‬اين آزادی عقيده برای نويس‪6‬ندگان روزن‪6‬ه قاب‪6‬ل احت‪6‬رام اس‪6‬ت و‬ ‫يقينا ً کسانی می توانند در مرکز فرھنگی کاتب و از جمل‪6‬ه در جم‪6‬ع‬ ‫نويس‪66‬ندگان روزن‪66‬ه ق‪66‬رار بگي‪66‬رد ک‪66‬ه اي‪66‬ن اص‪66‬ل را بپ‪66‬ذيرد و ب‪66‬رايش‬ ‫احترام بگذارد‪.‬‬ ‫دوست منتقد ما مطرح کرده است که روزنه بدون بسم ‪ J‬ب‪6‬ه بح‪6‬ث‬ ‫می پرازد و از نظر او اين شيوه سبب بی احترام‪6‬ی ب‪6‬ه ارزش ھ‪6‬ای‬ ‫دينی و مذھبی م‪6‬ی ش‪6‬ود! م‪6‬ا نميخ‪6‬واھيم انتق‪6‬ادات اي‪6‬ن دوس‪6‬ت را از‬ ‫زاويه احترام به حقوق بشر و اصل آزادی عقيده و بيان به بررسی‬ ‫بگيريم‪ .‬زيرا طرح اين استدالل برای اين جناب از نظ‪6‬ر س‪6‬طح درک‬ ‫او از مسايل بسيار سنگين تمام خواھد شد‪.‬صرفا ً درينجا اين مسئله‬ ‫را مط‪66‬رح م‪66‬ی کن‪66‬يم ک‪66‬ه دوس‪66‬ت عزي‪66‬ز‪ ،‬بس‪66‬م ‪ J‬نک‪66‬ردن ن‪66‬ه تنھ‪66‬ا ب‪66‬ی‬ ‫احترامی به دين نيست بلکه جز ای از گناھان صغيره نيز محسوب‬ ‫نمی گردد‪ .‬متشرعين دينی بسم ‪ J‬گفتن را در آغ‪6‬از ي‪6‬ک ک‪6‬ار مفي‪6‬د‬ ‫ميدانند اما ھرگز چنين حکمی نکرده اند که مثالً اگر مس‪6‬لمانی بس‪6‬م‬ ‫‪ J‬نگفت به دين بی حرمتی کرده است!‬ ‫درست بر اساس ھمين تجربه تاريخی است که مرکز فرھنگی کات‪6‬ب‬ ‫اس‪66‬تفاده و س‪66‬وه اس‪66‬تفاده از دي‪66‬ن را ب‪66‬ه لق‪66‬ای ش‪66‬ما روح‪66‬انيون دين‪66‬ی‬ ‫گذاش‪66‬ته اس‪66‬ت ت‪66‬ا از آن اس‪66‬تفاده اب‪66‬زاری نمائي‪66‬د‪ .‬بنظ‪66‬ر م‪66‬ا اس‪66‬تفاده‬ ‫نک‪66‬ردن م‪66‬ا از بس‪66‬م ‪ J‬و آي‪66‬ه ھ‪66‬ا‪ ،‬بج‪66‬ای اينک‪66‬ه ب‪66‬ی حرمت‪66‬ی ب‪66‬ه دي‪66‬ن‬ ‫باشد‪ ،‬احترام به دين و مصئون ماندن دي‪6‬ن از تفس‪6‬ير ھ‪6‬ا و دس‪6‬تبرد‬ ‫ھ‪66‬ا اس‪66‬ت‪ .‬ت‪66‬ا ح‪66‬ال اگ‪66‬ر دي‪66‬ن و م‪66‬ذھب از دس‪66‬برد ھ‪66‬ای س‪66‬ود جوي‪66‬ان‬ ‫مصئون می ماند‪ ،‬چھره ديگری داشت‪.‬‬ ‫مبلغين دين و مذھب؛ قبل از اينکه نفعی به دين برسانند؛ از دي‪6‬ن و‬ ‫مذھب برای اس‪6‬تفاده خ‪6‬ود ش‪6‬ان و ت‪6‬رويج ع‪6‬وام فريب‪6‬ی س‪6‬ود جس‪6‬ته‬ ‫اند‪ .‬درين ميان مرکز فرھنگی کاتب نه صالحيت نقش مبلغ‪6‬ين دين‪6‬ی‬ ‫و مذھبی را دارد و نه ھم ميخواھد از دين استفاده اب‪6‬زاری کن‪6‬د‪ .‬م‪6‬ا‬ ‫ب‪66‬ه اعتق‪66‬ادات ھموطن‪66‬ان م‪66‬ا احت‪66‬رام م‪66‬ی گ‪66‬ذاريم‪ .‬رعاي‪66‬ت ک‪66‬ردن اي‪66‬ن‬ ‫احترامات داللت بر اين نمی کند که ما ُمجری و ُمبلٌ‪6‬غ دي‪6‬ن و م‪6‬ذھب‬ ‫باش‪666‬يم و از آي‪666‬ه و بس‪666‬م ‪ J‬در آغ‪666‬از و اختت‪666‬ام برنام‪666‬ه ھ‪666‬ای م‪666‬ان‬ ‫استفاده کنيم‪.‬‬

‫گـــزارش پـايـان دور اول کـــورس زبـــان فــــارســــــی »مـرکـز فـرھـنـــگی کـــــــــــــــاتب«‬

‫‪Maroltingergasse 65. 1160 Wien. E-Mail: markaz_katib@yahoo.com‬‬ ‫‪www.markazkatib.blogfa.com.Tel: 069910320975, 06765471003, 069918103955‬‬

‫‪Kontakt‬‬ ‫تماس با ما‬


‫صفـحــه‬

‫‪3‬‬

‫مرک!!!!ز فرھنگ!!!!ی کات!!!!ب ھفت!!!!ه گذش!!!!ته‬ ‫محفلی را به مناسبت عي!د فط!ر و پاي!ان‬ ‫دور اول ک!!!!ورس زب!!!!ان فارس!!!!ی برپ!!!!ا‬ ‫داشت‪ .‬درين محفل جمع!ی از ش!اگردان‬ ‫و وال!!!دين ش!!!ان‪ ،‬ع!!!ده ای از شخص!!!يت‬ ‫ھ!!!!ای علم!!!!ی و فرھنگ!!!!ی‪ ،‬گروھ!!!!ی از‬ ‫اف!راد منس!وب ب!ه نھ!اد ھ!ای فرھنگ!ی و‬ ‫اجتماعی شرکت کرده بودند‪.‬‬ ‫محفل ابتدا توسط انانس!ری عارف!ه ج!ان‬ ‫آغ!!از ياف!!ت و پ!!س از آن گ!!روه ھن!!ری‬ ‫سرود ش!اگردان مرک!ز فرھنگ!ی کات!ب‪،‬‬ ‫سرودی زيبايی در باره »وط!ن« اج!را‬ ‫کردند‪ .‬پــس از آن مھــــمان مــحفل‬

‫آق!!ای ‪ Heider Sari‬مس!!ئول عم!!ومی‬ ‫نھ!!!اد ھ!!!ا و س!!!ازمانھای فرھنگ!!!ی انت!!!ی‬ ‫گراس!!!!!!يون وي!!!!!!ن س!!!!!!خنرانی ک!!!!!!رد و‬ ‫پيرام!!!ون اھمي!!!ت مراک!!!ز فرھنگ!!!ی؛ از‬ ‫جمل!!ه چگ!!ونگی مق!!يم ش!!دن افغانس!!تانی‬ ‫ھا در شھر وين توضيحاتی داد‪.‬‬

‫تھيه و نتظيم از‪ :‬نادر نظری‬

‫روزنه‬

‫ب!!!!ه تعقي!!!!ب آن مھم!!!!ان ديگ!!!!ری خ!!!!انم‬

‫‪ Nurten Yilmaz‬رئ!يس دفت!ر ح!زب‬ ‫سوس!!!!!يال ديم!!!!!وکرات ات!!!!!ريش )‪(SPO‬‬ ‫ناحيه ‪ ١۶‬شھر وي!ن ني!ز س!خنانی اي!راد‬ ‫ک!!رد و از ھمک!!اری دفت!!رش ب!!ا مرک!!ز‬ ‫اعالم آمادگی کرد‪.‬‬ ‫پ!!!س از آن زيب!!!ا ج!!!ان ب!!!ا ب!!!ه خ!!!وانش‬ ‫گ!!!!رفتن مقال!!!!هء ب!!!!ه زب!!!!ان آلم!!!!انی از‬ ‫مھمانان پذيرايی کرد و مشکالت مرکز‬ ‫فرھنگی کاتب را به اس!تماع مھمان!ان و‬ ‫حضار شرکت کنن!ده رس!اند‪ .‬ب!ه ترتي!ب‬ ‫آن زک!!ی‪ ،‬بص!!يره و زکي!!ه ج!!ان اش!!عار‬ ‫فارس!!!ی اي!!!را دکمل!!!ه کردن!!!د ک!!!ه م!!!ورد‬ ‫توج!!!ه ء عالق!!!ه من!!!دان حض!!!ار ق!!!!رار‬ ‫گرفت‪.‬‬ ‫در قسمت دوم برنامه معلم صديقه مقاله‬ ‫ی را در باب مشکالت زبان فارسی به‬ ‫خوانش گرفت و پس از آن نادر نظ!ری‬ ‫ض!!من اب!!راز تق!!دير و تش!!کر از حض!!ار‬ ‫ش!!!رکت کنن!!!ده‪ ،‬پارچ!!!ه ھ!!!ای امتحان!!!ات‬ ‫شاگردان را به خوانش گرف!ت و توس!ط‬ ‫معلم صديقه ھمراه ج!ايزه ھ!ای تش!ويقی‬ ‫به شاگردان توزيع شد‪.‬‬ ‫در قس!!!مت اخي!!!ر توزي!!!ع ج!!!ايزه ب!!!رای‬ ‫ش!!!اگردان‪ ،‬اي!!!وب باب!!!ايی تحف!!!هء را از‬ ‫ط!!رف مرک!!ز فرھنگ!!ی کات!!ب ب!!ه معل!!م‬

‫شماره چھارم‬

‫ص!!!ديقه ھدي!!!ه ک!!!رد و از زحم!!!ات وی‬ ‫ستايش و قدر دانی بعمل آورد‪.‬‬ ‫بع!!د از آن محم!!د ش!!اه رض!!ايی مقال!!ه ی‬ ‫را در باب فعاليت ھای فرھنگ!ی مرک!ز‬ ‫فرھنگی کاتب ايراد کرد‪.‬‬ ‫در قسمت سوم محفل‪ ،‬برنامهء موس!يقی‬ ‫دنب!!!!وره و آواز خ!!!!وانی محل!!!!ی توس!!!!ط‬ ‫ھنرمن!!دان‪ ،‬آق!!ای آزاد‪ ،‬خ!!ادم رض!!ايی و‬ ‫آق!!!ای محم!!!دی نواخت!!!ه ش!!!د ک!!!ه م!!!ورد‬ ‫استقبال حضار قرار گرفت‪.‬‬ ‫در اخي!!!ر؛ محف!!!ل ب!!!ا س!!!خنرانی اس!!!تاد‬ ‫شجاع با شوق و زوق زياد خاتمه ياف!ت‬ ‫و حض!!!ار ش!!!رکت کنن!!!!ده ب!!!ا ميزب!!!!انی‬ ‫مرکز فرھنگی کاتب با چای و ش!يرينی‬ ‫استقبال شدند‪.‬‬


‫صفـحــه‬

‫‪4‬‬

‫سرزمين فعلی اتريش از ق!رن چھ!ارم پ!يش‬ ‫از م!!يالد مس!!کن ق!!وم س!!لت ب!!وده اس!!ت‪ .‬در‬ ‫ھمان قرن اين سرزمين بدست روميھا افتاد‬ ‫و طی قرنھ!ا مرک!ز تاخ!ت و ت!از مھاجم!ان‬ ‫گردي!!!د‪ .‬در ق!!!رن ھش!!!تم م!!!يالدی در س!!!ال‬ ‫‪ ،٧٨٨‬شارلمانی امپراط!ور مع!روف اروپ!ا‬ ‫آن را گرف!!ت و در قس!!متھايی از آن اي!!التی‬ ‫مرزی بنام قلمرو ش!رقی )اوس!تررايخ‪ ،‬ن!ام‬ ‫محل!!!ی ات!!!ريش( تأس!!!يس ک!!!رد‪ .‬پ!!!س از آن‬ ‫مدتی بدست مجارھا افتاد و س!پس در س!ال‬ ‫‪ ٩٥٥‬ميالدی اتوی اول پادشاه ب!اوير آن را‬ ‫به خاک خود ملحق کرد‪.‬‬ ‫ات!!ريش دوب!!ار در س!!الھای ‪ ٩٧٦‬و ‪١١٥٦‬‬ ‫بدست خاندان بابنبرگ افتاد )ابن خالدان بر‬ ‫روی ھ!!م ‪ ٢٨٥‬س!!ال ب!!ر ات!!ريش حکوم!!ت‬ ‫کردن!!د( ک!!ه در اول!!ی مرزب!!ان نش!!ين و در‬ ‫دوم!!!ی دوک نش!!!ين ب!!!ود‪ .‬در س!!!ال ‪١٢٥١‬‬ ‫اتوک!!ا دوم پادش!!اه ب!!وھم آن را تس!!خير نم!!ود‬ ‫ول!!ی وی در س!!ال ‪ ١٢٧٦‬مجب!!ور ش!!د ک!!ه‬ ‫ن!!واحی بزرگت!!ر از ات!!ريش را ب!!ه رودول!!ف‬ ‫ھاپسبورگ اول واگذار کند‪.‬اتريش از س!ال‬ ‫‪ ١٤٥٣‬عنوان مھيندوک نشين پيدا ک!رد‪ .‬از‬ ‫س!!ال ‪ ١٤٣٨‬ک!!ه آلبرش!!ت دوم فرم!!انروای‬ ‫ات!!ريش‪ ،‬امپراط!!وری مق!!دس روم ني!!ز ش!!د‪.‬‬ ‫ات!!!!!!ريش ني!!!!!!ز قس!!!!!!متی عليھ!!!!!!ده ب!!!!!!ر آن‬ ‫امپراطوری شد‪ .‬خاندان ھاپسبورگ تا سال‬ ‫‪ ١٨٠٦‬ب!!!!!!!!ر امپراط!!!!!!!!وری مق!!!!!!!!دس روم‬ ‫فرمانروايی داشت ‪ .‬پس از مرگ آلبرشت‪،‬‬ ‫دوک!!ی ات!!ريش ب!!ه الديس!!الوس پ!!نجم رس!!يد‪.‬‬ ‫ول!!!!!ی در س!!!!!ال ‪ ١٤٦٣‬فردري!!!!!ک س!!!!!وم‬ ‫امپراطور امپراطوری مق!دس روم و آلم!ان‬ ‫آنزم!!ان‪ ،‬خ!!ود ب!!ه دوک!!ی ات!!ريش ني!!ز دس!!ت‬ ‫يافت‪.‬‬ ‫در زم!!ان حکوم!!ت وی ترک!!ان و مجارھ!!ا‬ ‫به ات!ريش حمالت!ی کردن!د‪ .‬در س!ال ‪١٤٩٣‬‬ ‫ب!!!ا م!!!رگ فردري!!!ک‪ ،‬پس!!!رش ھاکس!!!يميليان‬ ‫اول ب!!ه حکوم!!ت ات!!ريش رس!!يد‪ .‬در زم!!ان‬ ‫وی ات!!!!!ريش در اروپ!!!!!ا اھمي!!!!!ت ف!!!!!راوان‬ ‫ياف!!ت‪.‬در تم!!ام م!!دت ق!!رن ش!!انزدھم ات!!ريش‬ ‫سدی در مقابل تھاجم ترکھ!ا ب!ه اروپ!ا ب!ود‪.‬‬ ‫از اوايل قرن ھفدھم ‪ ،‬اص!الح دين!ی باع!ث‬ ‫کشمکشھايی بين کاتوليکھ!ا و پروتس!تانھای‬ ‫تبع!!!ه ات!!!ريش )ھم!!!راه ب!!!ا س!!!اير قس!!!متھای‬ ‫اروپا( شد که از س!ال ‪ ١٦١٨‬زن!گ جن!گ‬ ‫به خود گرفت و ت!ا س!ال ‪ ١٦٤٨‬بم!دت ‪٣٠‬‬

‫روزنه‬

‫س!!ال بط!!ور انجامي!!د‪ .‬آغ!!از اي!!ن جن!!گ از‬ ‫شھرپراگ ـدر چکسلواکی( بود‪ .‬از اواس!ط‬ ‫ق!!!!رن ھج!!!!دھم ت!!!!ا اواي!!!!ل ق!!!!رن ن!!!!وزدھم‬ ‫فرمانرواي!!!!ان ات!!!!ريش مخصوص!!!!ا ٌ م!!!!اری‬ ‫ترزو ژوزف دوم به تحکيم قدرت داخلی و‬ ‫توسعه طلبی در لھستان و بالکان پرداختند‪.‬‬ ‫در جنگھ!!ای اروپ!!ايی انق!!الب فرانس!!ه و در‬ ‫جنگھای ناپلئون‪ ،‬ات!ريش از فرانس!ه چن!دين‬ ‫بار شکست خورد‪ .‬ب!ا اي!ن وص!ف پ!س از‬ ‫کنگ!!ره وي!!ن )‪ ، (١٨١٥‬ات!!ريش عھ!!ده دار‬ ‫نق!ش مھم!!ی در سياس!!ت اروپ!ا ش!!د‪ .‬پ!!س از‬ ‫سال ‪ ١٨١٥‬و حاکمي!ت مج!دد ات!ريش‪ ،‬اي!ن‬ ‫کش!!ور ش!!امل ن!!واحی قس!!مت اعظ!!م ات!!ريش‬ ‫فعلی‪ ،‬قسمتھای شمال شرقی ايتاليا و شمال‬ ‫و ش!!!!مال ش!!!!رقی فعل!!!!ی و ن!!!!واحی وس!!!!يع‬ ‫ديگری بود‪ .‬دراين زم!ان در قس!مت اعظ!م‬ ‫اروپا حکومتھای استبدادی بر سرکار ب!ود‬ ‫و مترنيخ صدراعظم وقت کش!ورنيز پي!رو‬ ‫اي!!!!!ن ش!!!!!يوه ب!!!!!ود‪ ،‬ول!!!!!ی انقالب!!!!!ات س!!!!!ال‬ ‫‪١٨٤٨‬وضع حکومتی وی را متزلزل کرد‪.‬‬ ‫اي!!!ن قيامھ!!!ا بخص!!!وص در ن!!!واحی ش!!!رقی‬ ‫کشور روی داد ک!ه بش!دت س!رکوب ش!دند‪.‬‬ ‫در سال ‪ ١٨٥٩‬در جنگ با ساردنی‪ ،‬ناحيه‬ ‫لومباردی در شمال غربی ايتاليای فعلی از‬ ‫دس!!ت ات!!ريش خ!!ارج ش!!ده در اواس!!ط س!!ال‬ ‫‪ ١٨٦٦‬جنگ!!ی مي!!ان ات!!ريش و متح!!دانش ب!!ا‬ ‫پ!!روس و ايتالي!!ا در گرف!!ت‪ .‬اي!!ن جن!!گ را‬ ‫بيسمارک ص!دراعظم پ!روس ب!رای از ب!ين‬ ‫بردن نفوذ اتريش در دوک نشينھا و اياالت‬ ‫آلم!!!ان آغ!!!از نم!!!وده و اخ!!!تالف ات!!!ريش و‬ ‫پروس را بر سر اداره ک!ردن شلس!ويگ –‬ ‫ھولشتاين بھانه کرد‪ .‬در اين جنگھ!ا پ!روس‬ ‫چن!!ان شکس!!تی ب!!ه ات!!ريش وارد ک!!رد ک!!ه ت!!ا‬ ‫آنزم!!!ان در ت!!!اريخ ب!!!ی س!!!ابقه ب!!!ود‪ .‬طب!!!ق‬ ‫عھدنام!!!!!ه ص!!!!!لح ک!!!!!ه در ‪ ٢٣‬اوت س!!!!!ال‬ ‫‪ ،١٨٦٦‬در ش!!ھر پ!!راگ منعق!!د ش!!د ات !ريش‬ ‫ناگزير شد ناحيه ونيز را به ايتالي!ا واگ!ذار‬ ‫کند ولی پروس بج!ز قط!ع نف!وذ ات!ريش در‬ ‫ام!!ور داخل!!ی آلم!!ان چي!!ز بيش!!تری مطالب!!ه‬ ‫نکرد‪.‬‬ ‫در سال ‪ ١٨٦٧‬بر اثر فش!ار مجارھ!ا‪ ،‬در‬ ‫وض!!ع امپراط!!وری تغييرات!!ی ص!!ورت داده‬ ‫ش!!!د و ات!!!ريش ب!!!ا مجارس!!!تان )ھنگ!!!ری(‪،‬‬ ‫پادش!!!!اھی دوگان!!!!ه ات!!!!ريش – ھنگ!!!!ری را‬ ‫تأسيس کردند که تحت فرم!انروايی خان!دان‬

‫شماره چھارم‬

‫ھاپس!!بورگ ب!!ود و در نتيج!!ه اس!!الھا تح!!ت‬ ‫فرم!!!ان آلمانھ!!!ا و مجارھ!!!ا در آمدن!!!د‪.‬اي!!!ن‬ ‫امپراط!!!!وری عظ!!!!يم و مقت!!!!در س!!!!پس ب!!!!ه‬ ‫گس!!ترش نف!!وذ خ!!ود در بالک!!ان پرداخ!!ت و‬ ‫قسمتھای بزرگ و مھمی از آن را تصرف‬ ‫نمود‪.‬‬ ‫در سال ‪ ١٩١٤‬که آغاز جنگ جھانی اول‬ ‫ب!!!ود ات!!!ريش نق!!!ش بزرگ!!!ی در آن داش!!!ت‪.‬‬ ‫بھانه ای که باع!ث براف!روختن آت!ش جن!گ‬ ‫شد قتل فرانتس فردينان!د وليعھ!د ات!ريش در‬ ‫س!!!فری ک!!!!ه ب!!!ه صربس!!!!تان )يوگس!!!!الوی(‬ ‫داش!!!ت ب!!!ود‪ .‬وی بدس!!!!ت ي!!!ک دانش!!!!جوی‬ ‫ص!!!ربی بن!!!ام پرنزي!!!پ ت!!!رور ش!!!د‪ .‬دول!!!ت‬ ‫ات!!ريش پ!!س از اي!!ن واقع!!ه خواس!!تار اع!!زام‬ ‫نمايندگانی برای تحقيق شد ولی ب!ا مخالف!ت‬ ‫صربستان‪ ،‬اتريش در بيست و ھشتم ژوئيه‬ ‫سال ‪ ١٩١٤‬به آن کشور اعالن جن!گ داد‪.‬‬ ‫با ش!روع جن!گ روس!يه ب!ه نيروھ!ای خ!ود‬ ‫آماده باش داد و در پی آن آلمان به حماي!ت‬ ‫از ات!!!ريش وارد جن!!!گ ش!!!د‪ .‬در س!!!الھای‬ ‫اولي!!ه پي!!روزی بيش!!تر ب!!ا متح!!دين )ات!!ريش‪،‬‬ ‫آلم!!!!ان‪ ،‬عثم!!!!انی ‪ ،‬بلغارس!!!!تان( ب!!!!ود ول!!!!ی‬ ‫س !رانجام شکس!!تھا آغ!!از گردي!!د‪ .‬در اواخ!!ر‬ ‫سال ‪ ١٩١٨‬اتريش شکست نھايی را پ!ذيرا‬ ‫گردي!!د و در ‪ ١٠‬س!!پتامبر ‪ ١٩١٩‬ب!!ا متفق!!ين‬ ‫پيمان صلح سن ژرمن را امضاء نمود‪.‬‬ ‫در پاي!!!ان جن!!!گ و نت!!!ايج آن امپراط!!!وری‬ ‫دوگان!!!ه ات!!!ريش – ھنگ!!!ری ‪ ،‬س!!!ه کش!!!ور‬ ‫اتريش‪ ،‬مجارستان و چکسلواکی تجزيه شد‬ ‫و ھمچ!!!ين قس!!!متھايی از آن ب!!!ه کش!!!ورھای‬ ‫ايتالي!!!!ا‪ ،‬يوگس!!!!الوی‪ ،‬روس!!!!يه ‪ ،‬لھس!!!!تان و‬ ‫روم!!انی تعل!!ق گرف!!ت‪ .‬در آنزم!!ان ات!!ريش‬ ‫دارای ‪ ٨‬ميلي!!!ون نف!!!ر جمعي!!!ت ب!!!ود ک!!!ه ‪٢‬‬ ‫ميلي!!!ون آنھ!!!ا در وي!!!ن س!!!کونت داش!!!تند‪.‬در‬ ‫س!!!!ال ‪ ١٩١٨‬امپراط!!!!ور ک!!!!ارل ف!!!!رانتس‬ ‫ژوزف مجل!!!!!س مؤسس!!!!!ان را در کش!!!!!ور‬ ‫تش!!!کيل داده و آن مجل!!!س ني!!!ز ات!!!ريش را‬ ‫جزئ!!ی از آلم!!ان ب!!زرگ ب!!زرگ ق!!رار داد‬ ‫ولی اين عمل با انعقاد ق!رارداد س!ن ژرم!ن‬ ‫ملغی شد و کشور به جمھوری تبديل شد‪.‬‬ ‫در س!!الھای اولي!!ه پ!!س از جن!!گ ت!!ورم و‬ ‫بح!!ران ش!!ديد م!!الی ات!!ريش را ف!!را گرفت!!ه‬ ‫ب!ود‪ .‬در ب!!ين دو جن!!گ جھ!!انی ج!!و سياس!!ی‬ ‫اتريش نيز آش!فته ب!ود و کشمش!کھايی مي!ان‬ ‫دو ح!!!!زب سوس!!!!يال مس!!!!يحی و سوس!!!!يال‬


‫صفـحــه‬

‫‪5‬‬

‫دمک!!!رات وج!!!ود داش!!!ت و ديکت!!!اتوری ب!!!ر‬ ‫کشور حاکم بود‪ .‬در س!ال ‪ ١٩٣٢‬انگلب!رت‬ ‫دولف!!وس ب!!ه ص!!دراعظمی ات!!ريش انتخ!!اب‬ ‫شد‪ .‬او بر ضد نازيھا عمل ميکرد و بشدت‬ ‫طرف!!!!داران آنھ!!!!ا را در کش!!!!ور س!!!!رکوب‬ ‫مينم!!ود ک!!ه اي!!ن عم!!ل او س!!رانجام موج!!ب‬ ‫ت!!!رور وی توس!!!ط نازيھ!!!ا در س!!!ال ‪١٩٣٤‬‬ ‫گرديد و وضع سياسی کشور آشفته تر شد‪.‬‬ ‫در س!!ال ‪ ١٩٣٨‬ھمزم!!ان ب!!ا اوج پيش!!رفت‬ ‫ھيتلر و نازيسم در آلمان‪ ،‬نازيھا ات!ريش را‬ ‫تحت اشغال خود درآورده و تا پايان جن!گ‬ ‫دوم اين الحاق وجود داشت‪ .‬درسال ‪١٩٤٥‬‬ ‫ات!!!!!ريش بوس!!!!!يله متفق!!!!!ين تس!!!!!خير ش!!!!!د و‬ ‫ب!!ارديگر دارای حکوم!!ت جمھ!!وری ش!!د و‬ ‫ب!!ه پ!!نج منطق!!ه تقس!!يم گردي!!د‪ .‬ن!!واحی ف!!ور‬ ‫آرلب!!!رگ و تي!!!رول ب!!!ه تص!!!رف فرانس!!!ه‪،‬‬ ‫زالتس!!بورگ و قس!!مت غرب!!ی ات!!ريش علي!!ا‬ ‫تحت اشغال امريک!ا‪ ،‬قس!مت ش!رقی ات!ريش‬ ‫علي!!!!ا‪ ،‬ات!!!!ريش س!!!!فلی و بورگنالن!!!!د تح!!!!ت‬ ‫تص!رف ش!!وروی و کارنتيني!ا و ايس!!تريا ب!!ه‬ ‫تص!رف انگلس!تان درآمدن!د‪.‬درض!من ش!ھر‬ ‫وين تحت اداره مشترک چھار دولت اصلی‬ ‫متف!ق ق!رار گرف!ت‪ .‬در س!ال ‪ ١٩٤٦‬دول!ت‬ ‫ات!!ريش ب!!ه رس!!ميت ش!!ناخته ش!!د ول!!ی بعل!!ت‬ ‫اختالف!!!!ات اساس!!!!ی ب!!!!ين روس!!!!يه و س!!!!اير‬ ‫متفق!!ين‪ ،‬انعق!!اد پيم!!ان ص!!لح ت!!ا س!!ال ‪١٩٥٥‬‬ ‫ب!!!!ه ت!!!!أخير افت!!!!اد‪ .‬در اکتب!!!!ر ھم!!!!ان س!!!!ال‬ ‫نيروھای خارجی از اتريش خ!ارج ش!دند و‬ ‫در ات!!!ريش حکوم!!!ت جمھ!!!وری متک!!!ی ب!!!ه‬ ‫آزادی احزاب بوجود آم!د‪ .‬در س!ال ‪١٩٦٩‬‬ ‫برون!!!!و کرايس!!!!کی ب!!!!ه ص!!!!دارت اعظم!!!!ی‬ ‫کش!!!!ور انتخ!!!!اب ش!!!!د و اي!!!!ن انتخاب!!!!ات در‬ ‫س!!!!!!الھای ‪ ١٩٧٥‬و ‪ ١٩٨٠‬ني!!!!!!ز تک!!!!!!رار‬ ‫گرديد‪ .‬درس!ال ‪،١٩٧٥‬ھنگاميک!ه کنف!رانس‬ ‫وزرای نف!!!ت کش!!!!ورھای اوپ!!!ک در وي!!!!ن‬ ‫تشکيل شده بود‪ ،‬مورد ھجوم و به گروگان‬ ‫گرفت!!!!ه ش!!!!دن اي!!!!ن وزراء توس!!!!ط م!!!!ردان‬ ‫مسلحی قرار گرفتن!د اي!ن م!ردان وزراء را‬ ‫با ھواپيما به الجزاير برده و پس از اجابت‬ ‫تقاضاھايشان آنان را آزاد نمودند‪.‬‬ ‫موقف اقتصادی‬ ‫مھمترين صنايع کشور عبارتن!د از‪ :‬ماش!ين‬ ‫آالت‪ ،‬آھ!!ن و پ!!والد‪ ،‬محص!!والت غ!!ذايی‪،‬‬ ‫موادش!يميايی‪ ،‬نس!اجی‪ ،‬س!راميک‪ ،‬س!نگ و‬ ‫شيش!!ه و م!!وادفلزی‪ .‬گن!!دم و ج!!و‪ ،‬ج!!واری‪،‬‬ ‫ج!!!!!ودر‪ ،‬کچ!!!!!الو و انگ!!!!!ور از مھمت!!!!!رين‬ ‫محص!!والت کش!!اورزی م!!ی باش!!ند‪ .‬س!!رانه‬ ‫زمين مزروعی برای ھر نفر ب!الغ ب!ر ‪٠/٢‬‬ ‫ھکت!ار م!ی باش!د تولي!د س!اليانه گوش!ت گ!او‬ ‫‪ ١٨٤ ,٠٠٠‬ت!!ن و گوش!!ت خ!!وک ‪, ٢٠٠‬‬

‫روزنه‬ ‫‪328‬ت!!!ن ميباش!!!د‪ .‬تولي!!!د س!!!االنه ني!!!روی‬ ‫الکتريسته نيز معادل ‪ ٣٧ /٦٨‬ميليارد کيل!و‬ ‫وات س!!اعت اس!!ت‪.‬تنگس!!تن‪ ،‬نق!!ره‪ ،‬ک!!رم‪،‬‬ ‫منيزي!!!!ت‪ ،‬س!!!!نگ آھ!!!!ن‪ ،‬نف!!!!ت ‪ ،‬ليگني!!!!ت‪،‬‬ ‫گازطبيعی‪ ،‬زغال سنگ‪ ،‬بوکسيت ‪ ،‬مس و‬ ‫گرافيت از جمله مھمترين معادن اتريش به‬ ‫شمار می آيد‪.‬‬ ‫واح!!!د پ!!!ول ات!!!ريش اي!!!رو اس!!!ت‪ .‬در آم!!!د‬ ‫سرانه در س!ال ‪ ٢٠٠٤‬مبل!غ ‪ ٣٤٦٠٠‬آي!رو‬ ‫بوده ک!ه از لح!اظ مق!ام اقتص!ادی چھ!ارمين‬ ‫کشور در اروپا محسوب ميگردد‪.‬‬

‫نگ!!!!اھی‬ ‫جغرافيـايی‬

‫ب!!!!ه موقي!!!!ـت ومالح!!!!ـظات‬

‫کش!!وراتريش ب!!ا ‪ ٨٥٣,٨٣‬کيل!!ومتر مرب!!ع‬ ‫وس!!!!عت )ص!!!!دو ھفتم!!!!ين کش!!!!ور جھ!!!!ان(‬ ‫درنيمکره شمالی‪ ،‬نيمکره شرقی در مرک!ز‬ ‫ق!!!اره اروپ!!!ا واق!!!ع ش!!!ده و ب!!!ه دري!!!ا راھ!!!ی‬ ‫ندارد‪.‬ھمسايگان اتريش عبارتند از سوئيس‬ ‫در غ!!رب‪ ،‬ايتالي!!ا و يوگس!!الوی در جن!!وب‬ ‫‪ ،‬مجارستان در شرق و چکسواکی و آلمان‬ ‫غرب!!ی در ش!!مال‪ .‬قس!!مت اعظ!!م ات!!ريش را‬ ‫کوھھای آلپ و ساير کوھس!تانھا در قس!مت‬ ‫غ!!!!رب و جن!!!!وب در برگرفت!!!!ه‪ ،‬قس!!!!متھای‬ ‫شرقی و شمالی آن نسبتا ٌ کم ارتفاع ھستند‪.‬‬ ‫رودھ!!ای مھ!!م ک!!ه اکث!!را ٌ از رش!!ته کوھھ!!ای‬ ‫آل!!!!پ سرچش!!!!مه گرفت!!!!ه ان!!!!د عبارتن!!!!د از‪:‬‬ ‫رودھای دانوب‪ ،‬انس‪ ،‬اي!ن ودراو‪ .‬جنگلھ!ا‬ ‫وس!!عت زي!!ادی دارن!!د‪ .‬آب و ھ!!وای ات!!ريش‬ ‫در زمس!!!تانھا س!!!رد و در تابس!!!تانھا مالي!!!م‬ ‫ھم!!راه ب!!ا بارن!!دگی نس!!بتا ٌ زي!!اد اس!!ت‪ .‬قل!!ه‬ ‫گروس گلوکنر با ‪ ٣ ,٧٩٧‬متر ارتفاع بلند‬ ‫ترين نقطه ات!ريش اس!ت‪ .‬رودھ!ای دان!وب‬ ‫)‪ ٢ ,٨٥٠‬کيل!!!!ومتر(‪ ،‬اي!!!!ن )‪ (٥١٥‬و دراو‬ ‫)‪ (٤٤٧‬طويلترين رودھای آن و بزرگترين‬ ‫درياچه‪ ،‬نوی زيدلر )‪ ١٣٩‬کيلومتر مربع (‬ ‫می باشد‪.‬‬

‫موقـــف سيـاســی‬ ‫اتريش با مساحت ‪ ٨٣/٨٥٥‬کيلومتر مربع‬ ‫از ‪ ٩‬ايال!!!ت تش!!!!کيل يافت!!!ه اس!!!!ت‪ .‬کش!!!!ور‬ ‫اط!!ريش از س!!ال ‪ ١٩١٨‬کش!!وری پادش!!اھی‬ ‫ب!!!!!!!!!!!!ود و در ح!!!!!!!!!!!!ال حاض!!!!!!!!!!!!ر دارای‬ ‫دموکراسی پارلمانی با قانون اساسی مبتن!ی‬ ‫بر قواعد و اصول جمھوری‪ ،‬دموکراسی‪،‬‬ ‫و ق!!!!انونی‪ ،‬و ني!!!!ز اص!!!!ول تقس!!!!يم ق!!!!درت‬ ‫اجرائ!!!!ی و ق!!!!انونی و تفکي!!!!ک ع!!!!دالت و‬ ‫نظ!!ارت میباش!!د‪ .‬رئ!!يس جمھ!!ور ب!!االترين‬ ‫مق!!!ام و نماين!!!دة دولت!!!ی اس!!!ت ک!!!ه مس!!!تقيما ً‬ ‫توس!!!!!!!!ط م!!!!!!!!ردم ب!!!!!!!!رای ي!!!!!!!!ک دورة ‪٦‬‬ ‫س!!!اله انتخ!!!اب میش!!!ود‪ .‬مج!!!الس و مل!!!ی‪،‬‬

‫شماره چھارم‬ ‫قس!!متھای ق!!انونی حکوم!!ت جمھ!!وری م!!ی‬ ‫باش!!!ند و مجل!!!س مل!!!ی از اھمي!!!ت بس!!!زايی‬ ‫برخ!!!وردار م!!!ی باش!!!د‪.‬اعض!!!اء مجل!!!س از‬ ‫پارلمانھ!!ای ايالتھ!!ا انتخ!!اب و برگزي!!ده م!!ی‬ ‫ش!!!!وند‪ .‬دول!!!!ت از رئ!!!!يس دي!!!!وان ع!!!!الی ‪،‬‬ ‫معاون رئيس ديوان عالی کش!ور و وزراء‬ ‫تش!!کيل يافت!!ه اس!!ت‪ .‬ھ!!ر ايال!!ت دارای ي!!ک‬ ‫حکوم!!ت و نظ!!ارت منطق!!ه ای م!!ی باش!!د‪.‬‬ ‫والي!!ت ھ!!ا و ولس!!والی ھ!!ا ب!!ه ادارة دول!!ت‬ ‫نمی باشند با اين وج!ود بخش!ھايی ب!ا ق!انون‬ ‫مستقل میباشند‪ .‬اين واليات دارای شورای‬ ‫ش!اروالی انتخ!اب ش!ده ک!ه توس!ط ش!اروالھا‬ ‫اداره م!!!ی ش!!!وند‪ ،‬م!!!ی باش!!!ند‪ .‬در کش!!!ور‬ ‫اتريش تقسيم س!ازمانی و نھ!ادی ب!ين کليس!ا‬ ‫و دول!!!!ت وج!!!!ود دارد‪.‬در ح!!!!ال حاض!!!!ر‪،‬‬ ‫حکومت اين کشور جمھوری بوده و رئيس‬ ‫جمھور فعلی ھانس فيشر که به م!دت ت ‪٦‬‬ ‫س!!ال انتخ!!اب ش!!ده و بوس!!يله آرای عم!!ومی‬ ‫بقدرت رسيده است‪.‬‬ ‫ق!!!!انون اساس!!!!ی موج!!!!ود در س!!!!ال ‪١٩٢٠‬‬ ‫تدوين شده است‪ .‬براساس آخ!رين تقس!يمات‬ ‫کشوری‪ ،‬اتريش از ‪ ٩‬ايالت تشکيل گرديده‬ ‫است‪.‬فعالي!ت اح!زاب در ات!ريش آزاد اس!ت‬ ‫و حزب مھم آن حزب سوسياليست است‪.‬‬ ‫اتريش در سال ‪ ١٨٦٦‬ب!رای اول!ين ب!ار و‬ ‫در سالھای ‪ ١٩١٨ – ١٩‬برای دوم!ين ب!ار‬ ‫مس!!!تقل ش!!!د‪ .‬روز مل!!!ی آن بيس!!!ت و شش!!!م‬ ‫اکتبر ب!وده و در س!ال ‪ ١٩٥٥‬ب!ه عض!ويت‬ ‫س!!!ازمان مل!!!ل درآم!!!د‪ .‬و ع!!!الوه ب!!!ر آن در‬ ‫س!!!!!!!!!!ازمان ھ!!!!!!!!!!ای آدب‪ ،‬س!!!!!!!!!!ی س!!!!!!!!!!ی‬ ‫دی‪،‬اسه‪،‬ش!!!ورای اروپا‪،‬افت!!!ا‪ ،‬فائو‪،‬گات‪،‬ي!!!ا‬ ‫آآ‪ ،‬بانک جھ!انی‪ ،‬ايکائو‪،‬آي!دا‪ ،‬اي!دب‪،‬ايفک‪،‬‬ ‫ايل!و‪ ،‬ايمک!و‪ ،‬ايم!ف‪ ،‬اواس!ی دی‪ ،‬يونس!کو‪،‬‬ ‫يوپو‪ ،‬وھ!و و وم!و ني!ز عض!ويت دارد‪.‬اي!ن‬ ‫کشورھمچنين با جامع!ه اقتص!ادی اروپ!ا ب!ا‬ ‫رابطه بازرگانی متقابل دارد‪.‬‬

‫مروری بر تشکيل مجلس جديد‬ ‫اكثريت نماين!دگان مجل!س جدي!د ات!ريش م!اه‬ ‫ھای گذشته با تشكيل يك كميسيون تحقيقاتي‬ ‫در مجلس به منظور بررسي قرارداد خريد‬ ‫جتھ!!اي ش!!كاري و ني!!ز كنت!!رل حس!!ابھاي‬ ‫بانكھ!!اي ات!!ريش در اي!!ن زمين!!ه موافق!!ت‬ ‫كردند ‪.‬‬ ‫حزب سوسيال دمكرات اتريش از مخالف!ان‬ ‫سرس!!!خت خري!!!د ھيج!!!ده ج!!!ت ش!!!كاري ب!!!ه‬ ‫ارزش دو ميليارد يورو است و معتقد است‬ ‫ك!!!ه اي!!!ن ق!!!رارداد در م!!!ورد تايي!!!د دول!!!ت‬ ‫ائتالفي شوسل بوده است‪ ،‬بايد لغو شود ‪.‬‬


‫صفـحــه‬

‫‪6‬‬

‫روزنه‬

‫در ھم!!ين ح!!ال تش!!كيل كميس!!يون تحقيق!!اتي‬ ‫موج!!ب خش!!م ح!!زب دمك!!رات مس!!يحي ب!!ه‬ ‫رياست شوسل ش!ده اس!ت و ب!ه ھم!ين دلي!ل‬ ‫م!!ذاكرات خ!!ود درب!!اره تش!!كيل دول!!ت آين!!ده‬ ‫اين كشور كه ب!ا ح!زب سوس!يال دم!وكرات‬ ‫در جريان بود را فورا متوقف كرد ‪.‬‬ ‫شوس!!!!ل در نشس!!!!ت مطبوع!!!!اتي ماھھ!!!!ای‬ ‫گذش!!ته خ!!ود‪ ،‬گف!!ت ک!!ه تحقيق!!ات مجل!!س ت!!ا‬ ‫كريس!!مس پاي!!ان خواھ!!د ياف!!ت و م!!ا آم!!ادگي‬ ‫داري!م ك!!ه س!!ه ھفت!!ه بع!!د م!!ذاكرات خ!!ود را‬ ‫آغاز كنيم ‪.‬‬

‫شماره چھارم‬

‫ص!!دراعظم كن!!وني ات!!ريش در اي!!ن نشس!!ت‬ ‫مطبوع!!اتي ھمچن!!ين گف!!ت ك!!ه ب!!ا اظھ!!ارات‬ ‫اخي!!!ر س!!!ران ح!!!زب سوس!!!يال دمك!!!رات‬ ‫احساس ميكند كه ب!ه وي بياحترام!ي ش!ده‬ ‫است ‪.‬‬ ‫وي تاكيد كرد‪" :‬آلفرد گوسن باوئر" ري!يس‬ ‫حزب سوسيال دمكرات ات!ريش امك!ان راه‬ ‫حلھاي مختلف را از بين برده است ‪.‬‬ ‫ح!!زب سوس!!يال دمك!!رات ات!!ريش ب!!ا كس!!ب‬ ‫‪ ٣۵/٧‬درص!!!!!د برن!!!!!ده بيس!!!!!تمين اكثري!!!!!ت‬

‫نمايندگان مجلس جديد اتريش با تش!كيل ي!ك‬ ‫كميسيون تحقيقاتي در مجلس به منظور‬ ‫بررسي قرارداد خري!د جتھ!اي ش!كاري و‬ ‫ني!!ز كنت!!رل حس!!ابھاي بانكھ!!اي ات!!ريش در‬ ‫اين زمينه موافقت كردند ‪.‬‬ ‫منابع و ما اخذ‪:‬‬ ‫‪ -١‬سايت ايرانيان اتريش‬ ‫‪ -٢‬اطلس سال ‪٢٠٠٤‬‬ ‫‪ -٣‬تاريخ برای صنف ھشتم‬ ‫‪ -٤‬روزنامه اتريش ‪Österreich‬‬ ‫‪ -٥‬روز نامه کورير‪.‬‬

‫با تشکر از داکتر اسد بابر که پيرامون درست نويسی زحمت کش‪6‬يده نک‪6‬اتی مھم‪6‬ی را ب‪6‬رای دوس‪6‬تان وعالق‪6‬ه من‪6‬دان از کت‪6‬اب‬ ‫»راھنمای نگارش وويرايش« که توسط داکتر محمد جعف‪6‬ر ي‪6‬احقی و داکترمحم‪6‬د مھ‪6‬دی ناص‪6‬ح ت‪6‬اليف ش‪6‬ده اس‪6‬ت‪ ،‬رون‪6‬ويس‬ ‫کرده برای روزنه فرستاده است‪ .‬چون درين شماره گنجايش درج اين ياداشت ھا بصورت مکم‪6‬ل وج‪6‬ود ن‪6‬دارد؛ فق‪6‬ط قس‪6‬متی‬ ‫از آن را منتشر کرديم و باقی را در شماره پنجم و ششم درج خواھيم کرد‪.‬‬

‫ننويسيم‬ ‫دانا است‬ ‫نيکواست‬ ‫بيدارست‬ ‫درين‬ ‫آئين‬ ‫بھاء‬ ‫گوئيم‬ ‫دانائی‬ ‫موئين‬ ‫خوشخال ايم‬ ‫ھشيارايد‬ ‫ديواند‬ ‫دانشجوام‬ ‫ميھن تان‬ ‫آية‬ ‫عزة‬ ‫زکاة‬ ‫دائرت المعارف‬ ‫ستاره گان‬ ‫فرشته گان‬ ‫خانزاد‬ ‫ناچاراً‬ ‫رايگانا ً‬ ‫تلگرافا ً‬ ‫سازمانا ً‬ ‫شوری‬ ‫مستثنی‬ ‫ھوی‬ ‫مقوی‬ ‫اسمعيل‬ ‫اسحق‬ ‫کاوس‬

‫بنويسيم‬ ‫دانا ست‬ ‫نيکوست‬ ‫بيداراست‬ ‫دراين‬ ‫آيين‬ ‫بھا‬ ‫گوييم‬ ‫دانايی‬ ‫مويين‬ ‫خوشحاليم‬ ‫ھشياريد‬ ‫ديوند‬ ‫دانشجويم‬ ‫ميھنتان‬ ‫آيت آيه‬ ‫عزت‬ ‫زکات‬ ‫دائرةالمعارف‬ ‫ستارگان‬ ‫فرشتگان‬ ‫خانه زاد‬ ‫بناچار‬ ‫برايگان‬ ‫تلگرافی‬ ‫سازمانی‬ ‫شورا‬ ‫مستثنا‬ ‫ھوا‬ ‫مقوا‬ ‫اسماعيل‬ ‫اسحاق‬ ‫کاووس‬

‫ننويسيم‬ ‫روا است‬ ‫خوش خواست‬ ‫بنابرين‬ ‫درو‬ ‫پائيز‬ ‫موءبد‬ ‫نمائيم‬ ‫روئين تن‬ ‫دورام‬ ‫خوشنودايم‬ ‫پاک اند‬ ‫ديوانه يی‬ ‫دوستداروی يم‬ ‫ماھييش‬ ‫زحمة‬ ‫نعمة‬ ‫مباھاة‬ ‫آيت‬ ‫حامله گی‬ ‫برده گی‬ ‫عالقمند‬ ‫زبانا ً‬ ‫دوما ً‬ ‫خواھشا ً‬ ‫فتوی‬ ‫منتھی‬ ‫مربی‬ ‫قوی‬ ‫منقی‬ ‫ابرھيم‬ ‫سليمن‬ ‫طاوس‬

‫بنويسيم‬ ‫رواست‬ ‫خوش خوست‬ ‫بنابراين‬ ‫دراو‬ ‫پاييز‬ ‫موءبد‬ ‫نماييم‬ ‫رويين تن‬ ‫دورم‬ ‫خوشنوديم‬ ‫پاکند‬ ‫ديوانه ای‬ ‫دوستداروی ام‬ ‫ماھی اش‬ ‫زحمت‬ ‫نعمت‬ ‫مباھات‬ ‫آيه‬ ‫حاملگی‬ ‫بردگی‬ ‫عالقه مند‬ ‫زبانی‬ ‫دوم اين که‬ ‫خواھش می کنم‬ ‫فتوا‬ ‫منتھا‬ ‫مربا‬ ‫قوا‬ ‫منقا‬ ‫ابراھيم‬ ‫سليمان‬ ‫طاووس‬

‫ننويسيم‬ ‫بجا است‬ ‫خوبست‬ ‫ازين‬ ‫ازو‬ ‫آئينه‬ ‫بينائی‬ ‫نائين‬ ‫روئيدنمويين‬ ‫بيدارای‬ ‫نگران‬ ‫سيراند‬ ‫دانا ای‬ ‫کتاب اش‬ ‫گرامييش‬ ‫رحمة‬ ‫برکة‬ ‫صالة‬ ‫نخبه گان‬ ‫مورچه گان‬ ‫جامدان‬ ‫سبززار‬ ‫جانا ً‬ ‫گاھا ً‬ ‫تلفنا ً‬ ‫تقوی‬ ‫مبتلی‬ ‫اعلی‬ ‫مصفی‬ ‫معلی‬ ‫رحمن‬ ‫داود‬ ‫چاوش‬

‫بنويسيم‬ ‫بجاست‬ ‫خوب است‬ ‫ازاين‬ ‫ازاو‬ ‫آيينه‬ ‫بينايی‬ ‫نايين‬ ‫روييدن‬ ‫بيداری‬ ‫نگرانيد‬ ‫سيرند‬ ‫دانايی‬ ‫کتابش‬ ‫گرامی اش‬ ‫رحمت‬ ‫برکت‬ ‫صالت‬ ‫نخبگان‬ ‫مورچگان‬ ‫جامه دان‬ ‫سبزه زار‬ ‫جانی‬ ‫گاھی اوقات‬ ‫تلفنی‬ ‫تقوا‬ ‫مبتال‬ ‫اعال‬ ‫مصفا‬ ‫معال‬ ‫رحمان‬ ‫داوود‬ ‫چاووش‬


‫صفحـــه ‪7‬‬

‫روزنه‬

‫شماره چھارم‬

‫پژوھشی از‪ :‬علی پارسا‬ ‫س!!!!الگرد ش!!!!ھيد عب!!!!دالخالق خ!!!!ان امس!!!!ال‬ ‫مص!!!ادف ب!!!ا م!!!اه مح!!!رمالح!!!رام اس!!!ت؛ ب!!!ه‬ ‫عبارت دقي!قت!ر اگ!ر بيس!توشش!م ق!وس را‬ ‫س!!!!!الروز ش!!!!!ھادت آن آزادم!!!!!رد و ي!!!!!اران‬ ‫وفادارش قبول کنيم‪ ،‬مصادف خواھد بود با‬ ‫يازدھم مح!رم امس!ال‪ ،‬و اگ!ر چھ!ارم ج!دی‬ ‫)را که البته ب!ه نظ!ر درس!تت!ر م!یآي!د( را‬ ‫معي!!ار ق!!رار دھ!!يم‪ ،‬اي!!ن ت!!اريخ مص!!ادف ب!!ا‬ ‫ن!!زدھم م!!اه مح!!رم خواھ!!د ب!!ود‪ .‬ام!!ا ب!!ه ھ!!ر‬ ‫ص!!!ورت اي!!!ن ک!!!ه ک!!!دام روز ت!!!اريخ دقي!!!ق‬ ‫ش!!ھادت آن قھرمان!!ان ب!!وده‪ ،‬تف!!اوت چن!!دانی‬ ‫نم!!یکن!!د‪ .‬فق!!ط آنچ!!ه در اي!!ن م!!ورد درخ!!ور‬ ‫تشويش است‪ ،‬جفايی است ک!ه در ح!ق اي!ن‬ ‫بزرگ!واران ش!ده؛ ت!!ا ج!ايی ک!!ه حت!ی ت!!اريخ‬ ‫اع!!!دام آنھ!!!ا ک!!!ه در مقاب!!!ل انظ!!!ار ھمگ!!!ان‬ ‫صورت گرفته‪ ،‬دقيق نيس!ت‪ .‬ش!ايد غي!ر از‬ ‫ب!!!یت!!!وجھی ب!!!ه اھمي!!!ت ک!!!ار اي!!!ن قھرم!!!ان‬ ‫ضداس!!!!!!تبداد و مب!!!!!!ارز راه آزادی نت!!!!!!وان‬ ‫توجيه ديگری برای آن يافت‪ .‬چ!ه اي!ن ک!م‪-‬‬ ‫ت!!!وجھی ھ!!!ا نتيج!!!هی ت!!!الشھ!!!ای نش!!!ريات‬ ‫دولتی به منظور ملوث جلوه دادن اي!ن قي!ام‬ ‫ب!!وده باش!!د‪ ،‬چ!!ه نتيج!!هی س!!رکوب ش!!ديد آن‬ ‫توسط حکومت و ايجاد رعب و وحشت در‬ ‫ميان مردم؛ به ھ!ر ص!ورت‪ ،‬متاس!فانه باي!د‬ ‫پذيرفت که اين جريان آن چنان ک!ه شايس!ته‬ ‫و بايس!!ته آن ب!!ود‪ ،‬م!!ورد بررس!!ی و ک!!اوش‬ ‫ق!!!!!!رار نگرف!!!!!!ت و ب!!!!!!ه زودی در زي!!!!!!ر‬ ‫گردوخ!!اک ت!!اريخ گ!!م ش!!د‪ .‬ب!!ه ط!!وری ک!!ه‬ ‫حت!!!ی اگ!!!ر ام!!!روز ھ!!!م‪ ،‬کس!!!ی بخواھ!!!د در‬ ‫جايی نامی از او بگيرد‪ ،‬يا به ش!دت م!ورد‬ ‫نکوھش قرار میگيرد و يا در حالت بھتر‪،‬‬ ‫مورد موعظه و پن!د و نص!يحت واق!ع م!ی‪-‬‬ ‫شود‪.‬‬ ‫ق!!رار ب!!ود ب!!ا جمع!!ی از دانش!!جويان‪ ،‬تجلي!!ل‬ ‫ب!!ا ش!!کوھی از اي!!ن روز داش!!ته باش!!يم‪ ،‬ک!!ه‬ ‫البت!!ه متاس!!فانه ب!!ه عل!!ت مش!!کالت مختل!!ف‬ ‫موفق نشديم‪ .‬ام!ا امي!د آن داري!م ک!ه ب!ا تنھ!ا‬ ‫داراي!!یم!!ان ک!!ه قل!!م اس!!ت‪ ،‬ھ!!دف و آرم!!ان‬ ‫ش!!!!ھيد عب!!!!دالخالق را ب!!!!ه گ!!!!وش ھمگ!!!!ان‬ ‫برسانيم‪ .‬به ھمين سبب ھ!م ت!الش نم!ودم ب!ا‬ ‫ھمک!!!!!اری برخ!!!!!ی اس!!!!!اتيد گرانق!!!!!در ب!!!!!ا‬ ‫گرداوری تحقيقی در م!ورد آن ب!زرگم!رد‬ ‫تاريخ اقل دينمان را در قبال او ادا ک!نم ک!ه‬ ‫البته میدانم اين کار دور از توان ماست‪.‬‬ ‫ب!!!!ه ھ!!!!ر ح!!!!ال نوش!!!!تار حاض!!!!ر تحقي!!!!ق‬ ‫مختص!!!!ری اس!!!!ت در ح!!!!وزه عب!!!!دالخالق‪-‬‬

‫شناسی؛ چ!ه اي!نک!ه معرف!ی ب!زرگمردان!ی‬ ‫چ!!!!ون مب!!!!ارز راه آزادی و قھرم!!!!ان ض!!!!د‬ ‫اس!!!تبداد‪ ،‬ش!!!ھيد عب!!!دالخالق خ!!!ان‪ ،‬ت!!!الش و‬ ‫تک!!اپويی ب!!ه مرات!!ب ب!!يش از اي!!ن م!!یطلب!!د‪،‬‬ ‫اما اميدوارم که اين کاوش جزئی مقدم!های‬ ‫باش!!د‪ ،‬ب!!رای تحقيق!!ات گس!!تردهت!!ر و ھم!!ه‪-‬‬ ‫جانب!!!هت!!!ر و حت!!!ی ش!!!اھد روزی باش!!!يم ک!!!ه‬ ‫موضوع تحقيق درباره عب!دالخالق خ!ان در‬ ‫س!!!طح ک!!!الن آن‪ ،‬عن!!!وان ت!!!ز دانش!!!جويان‬ ‫داخل!!!!!ی و خ!!!!!ارجی در مق!!!!!اطع مختل!!!!!ف‬ ‫تحصيلی گردد‪.‬‬ ‫اما ب!ه ھ!ر ص!ورت م!ن حي!ث مقدم!ه‪ ،‬ذک!ر‬ ‫چن!!د نکت!!ه مختص!!ر پ!!يش از ش!!روع بح!!ث‬ ‫ضروری به نظر میرسد‪:‬‬ ‫‪1‬يک!ی از الزم!هھ!ای درک و فھ!م ت!اريخ‬‫ھ!!ر جامع!!های‪ ،‬مطالع!!ه زن!!دگی شخص!!يت‪-‬‬ ‫ھ!!!!ای سياس!!!!ی و اجتم!!!!اعی اس!!!!ت ک!!!!ه در‬ ‫اصطالح سياسی آن »سطح تحليل ف!ردی«‬ ‫ي!!اد م!!یش!!ود ‪.‬س!!طح تحلي!!ل ف!!ردی زم!!انی‬ ‫اھمي!!ت بيش!!تری م!!یياب!!د ک!!ه ف!!رد و اف!!راد‬ ‫مورد مطالعه نق!ش سرنوش!تس!ازی در آن‬ ‫جامعه داشته باشند‪ .‬اين شخص!يتھ!ا گ!اھی‬ ‫اوق!!ات آنق!!در برجس!!ته واق!!ع م!!یش!!وند ک!!ه‬ ‫درک ت!!اريخ آن جامع!!ه‪ ،‬ب!!دون درک آنھ!!ا‬ ‫امری غيرممکن به نظر میآيد‪ .‬اين مطل!ب‬ ‫در م!!!!ورد حاکم!!!!ان خودکام!!!!ه و رھب!!!!ران‬ ‫اجتماعی بيشتر صادق است‪ .‬پس‪ ،‬يک!ی از‬ ‫راهھ!!!!ای درک بھت!!!!ر ت!!!!اريخ کش!!!!ورمان‪،‬‬ ‫معرف!!ی شخص!!يتھ!!ای سياس!!ی و اجتم!!اعی‬ ‫است که بايد بيش از پيش مورد توجه قرار‬ ‫گي!!رد‪ .‬در نتيج!!ه ب!!رای فھ!!م اي!!ن ک!!ه چ!!را‬ ‫شاھی چون عبدالرحمن خان ‪ %٦٢‬ھ!زاره‬ ‫را قتلع!ام م!یکن!د و ي!ا اي!نک!ه چ!را ش!اھی‬ ‫چ!!!ون محم!!!د يعق!!!وب خ!!!ان معاھ!!!ده ننگ!!!ين‬ ‫گندمک را امضا م!یکن!د و ي!ا ش!اھی چ!ون‬ ‫امان‪ h‬خان خواھان تجددگرايی است‪ ،‬بايد‬ ‫پ!!يش از ھ!!ر چي!!ز ويژگ!!یھ!!ای شخص!!ی و‬ ‫روان!!ی خ!!ود آن اف!!راد و اطرافي!!ان آن!!ان را‬ ‫مورد مطالعه قرار داد‪ .‬از اي!ن رو در اي!ن‬ ‫نوشتار ت!الش ش!ده ک!ه ب!ا اس!تفاده از س!طح‬ ‫تحليل فردی بيش از ھر چيز به بررس!ی و‬ ‫معرفی نادر شاه به عنوان شاه افغانس!تان و‬ ‫عبدالخالق خان ب!ه عن!وان قات!ل او پرداخت!ه‬ ‫شود‪.‬‬ ‫‪2‬يکی از وظايف دولت و ھم زمان با آن‬‫قش!ر آگ!!اه جامع!!ه‪ ،‬الگوس!!ازی در س!!طح آن‬

‫جامعه است؛ ک!اری ک!ه ب!ه عل!ت مش!کالت‬ ‫ق!ومی و زب!!انی کمت!!ر در جامع!ه م!!ا تطبي!!ق‬ ‫گرديده اس!ت‪ .‬در جامع!های ک!ه الگوس!ازی‬ ‫ص!!!!ورت نگي!!!!رد‪ ،‬ب!!!!دون ش!!!!ک الگوھ!!!!ای‬ ‫وارداتی به آن راه میيابد‪ .‬ب!ه ھم!ين جھ!ت‬ ‫ھ!!!!م اس!!!!ت ک!!!!ه در افغانس!!!!تان ام!!!!روزی‪،‬‬ ‫الگوھای اجتماعی و مردمی ما به جای آن‬ ‫که الگوھايی ت!اريخی و فرھنگ!ی برخاس!ته‬ ‫از مي!!ان م!!ردم خ!!ود م!!ا باش!!د‪ ،‬مانن!!د س!!اير‬ ‫کاالھای ما وارداتی است‪ .‬امروز الگوھای‬ ‫راي!!ج مي!!ان م!!ردم م!!ا ي!!ا الگوھ!!ای حقيق!!ی‬ ‫جوامع ديگر مانند گاندی و ماندال و خمينی‬ ‫و حس!ين فھمي!!ده و ‪ ...‬اس!!ت )ک!!ه البت!!ه اگ!!ر‬ ‫در پيروی از اين الگوھا افراط نشود‪ ،‬مفيد‬ ‫و ارزن!!ده خواھ!!د ب!!ود؛ ول!!ی باي!!د ب!!ه خ!!اطر‬ ‫داشت که آنچه از بگذرد رسوا شود( و ي!ا‬ ‫ھم الگوھای مجازی از فلمھا و س!‪i‬ھ!ای‬ ‫ھندی و کرهای و چينايی و ايرانی که البت!ه‬ ‫از لحاظ فرھنگی میتواند خطرن!اک باش!د‪.‬‬ ‫ش!!ايد پ!!ذيرفتن ي!!ک شخص!!يت ت!!اريخی ب!!ه‬ ‫عن!!وان الگ!!و و اس!!وه در مي!!ان تم!!ام م!!ردم‬ ‫جامع!!ه اع!!م از اق!!وام و اقلي!!تھ!!ای مختل!!ف‬ ‫ک!!ار دش!!واری باش!!د‪ .‬ام!!ا ب!!ا مطالع!!ه دقي!!ق‬ ‫ت!!اريخ و شخص!!يتھ!!ای ت!!اريخی مختل!!ف و‬ ‫معرفی آنھا به جامعه‪ ،‬بدون شک میتوان‬ ‫به وجوه مشترک زيادی دست يافت‪ .‬چن!ان‬ ‫چه شھيد عبدالخالق خان ھم به عنوان ي!ک‬ ‫قھرمان ملی در راستای مبارزه با اس!تبداد‪،‬‬ ‫جان خ!ود و ي!اران خ!ود را نث!ار ک!رد‪ .‬اي!ن‬ ‫که عبدالخالق خان يک ھ!زاره و ن!ادر ش!اه‬ ‫ي!!ک پش!!تون ب!!ود‪ ،‬ي!!ک واقعي!!ت عين!!ی ب!!ه‬ ‫ش!!مار م!یرود‪ .‬ام!!ا اي!!نک!!ه انگي!!زه و ھ!!دف‬ ‫عبدالخالق خان يک ھدف کامال قومی بوده‬ ‫و ي!!ا ي!!ک آرم!!ان مل!!ی‪ ،‬ج!!ای بح!!ث و نظ!!ر‬ ‫اس!!!ت‪ .‬ش!!!رح انگي!!!زهھ!!!ا و اھ!!!داف ش!!!ھيد‬ ‫عبدالخالق خان در ذيل ب!ه تفص!يل بررس!ی‬ ‫ش!!ده؛ ام!!ا ب!!ه نظ!!ر نگارن!!ده اي!!ن جف!!ايی در‬ ‫حق راه و آرمان آن شھدا خواھد ب!ود‪ ،‬اگ!ر‬ ‫م!!ا ش!!ھيد عب!!دالخالق را ي!!ک منحص!!راً ي!!ک‬ ‫قھرمان قومی معرفی کنيم نه ي!ک قھرم!ان‬ ‫ملی‪ .‬چنان چه امروز ھمه محققان باالتفاق‬ ‫بر اين نظر و عقيدهاند ک!ه عب!دالخالق خ!ان‬ ‫يک قھرمان مل!ی و آزادیخ!واه ب!رای تم!ام‬ ‫م!!ردم افغانس!!تان اس!!ت‪ .‬در نتيج!!ه م!!یتوان!!د‬ ‫الگو و سرمشق مناسبی برای تم!ام جوان!ان‬ ‫اين مرز و بوم باشد‪.‬‬


‫صفحه ‪8‬‬ ‫‪3‬ھمانطور که در متن تحقيق خواھد آمد‪،‬‬‫ش!!!!ايعات و س!!!!وءتفاھم ھ!!!!ای بس!!!!ياری ب!!!!ه‬ ‫منظ!!ور جزئ!!ی جل!!وه دادن اي!!ن قي!!ام ش!!ھيد‬ ‫عبدالخالق پخش گرديده ک!ه عموم!ا ً گم!راه‪-‬‬ ‫کنن!!!!ده اس!!!!ت‪ .‬اي!!!!ن انحراف!!!!ات در مباح!!!!ث‬ ‫مختل!!ف در ب!!اب عب!!دالخالقشناس!!ی مط!!رح‬ ‫گردي!!!ده ک!!!ه از دھق!!!ان ب!!!ودن و دھق!!!انزاده‬ ‫ب!!ودن ت!!ا فرزن!!د نامش!!روع خ!!انواده چرخ!!ی‬ ‫بودن‪ ،‬ھمه و ھم!ه را در ب!ر م!یگي!رد‪ .‬ام!ا‬ ‫واض!!ح اس!!ت ک!!ه اي!!نھ!!ا ھم!!ه اوال حاص!!ل‬ ‫ت!!!!الشھ!!!!ای ب!!!!یوقف!!!!ه درب!!!!ار و نش!!!!ريات‬ ‫درباری بوده که به جھت ملوث جل!وه دادن‬ ‫اين حرک!ت ص!ورت گرفت!ه و ثاني!ا حاص!ل‬ ‫ع!!!دم حض!!!ور من!!!ابع گس!!!ترده و موث!!!ق در‬ ‫م!!ورد وی اس!!ت‪ ،‬ک!!ه در نتيج!!ه باع!!ث ش!!ده‬ ‫مورخ!!!ان ب!!!ه گمان!!!هزن!!!یھ!!!ا در م!!!ورد او‬ ‫قناع!!ت کنن!!!د ‪.‬ام!!!ا حقيق!!!ت اي!!!ن اس!!!ت ک!!!ه‬ ‫عب!!دالخالق خ!!ان‪ ،‬متعل!!ق ب!!ه ي!!ک خ!!انواده‬ ‫روش!!!نفکر اس!!!ت ک!!!ه ب!!!ه ق!!!ول عب!!!دالغفار‬ ‫صديقی )پسر غالم صديق خان چرخی( نه‬ ‫خ!!!!داداد خ!!!!ان و ن!!!!ه م!!!!والداد خ!!!!ان و ن!!!!ه‬ ‫عب!!!!دالخالق خ!!!!!ان در ط!!!!ول حي!!!!!ات ب!!!!!ين‬ ‫خ!انوادهی چرخ!!ی‪ ،‬ب!رف ب!!ام خ!ود را پ!!اک‬ ‫نکردهاند‪ ،‬چه برسد به اين که دھق!انی و ي!ا‬ ‫نوکری کرده باشند ‪.‬اين اقدام عبدالخالق ب!ر‬ ‫خ!!!الف ادع!!!ای نش!!!ريات دولت!!!ی‪ ،‬اق!!!دامی‬ ‫ھدفمن!!د و از روی آگ!!اھی و بص!!يرت ب!!وده‬ ‫است‪ .‬در نتيجه بايد ب!ه آن‪ ،‬ب!ه عن!وان ي!ک‬ ‫حرکت جدی آزادیخواھی و استبداد زدايی‬ ‫ديده شود‪.‬‬ ‫‪4‬در اين تحقيق ھمان طور که اشاره شد‪،‬‬‫ب!!ه ص!!ورت عم!!وم ت!!الش ش!!ده ت!!ا معرف!!ی‬ ‫نسبی از نادر ش!اه و عب!دالخالق خ!ان ارائ!ه‬ ‫شود‪ .‬کوشش به عمل آمده که حتیاالمک!ان‬ ‫ش!!رط عين!!!ی ب!!!ودن و ب!!یطرفان!!!ه نگاش!!!تن‬ ‫رعاي!!ت ش!!ود و اگ!!ر قض!!اوتی ھ!!م ص!!ورت‬ ‫م!!یگي!!رد‪ ،‬براس!!اس مس!!تنداتی باش!!د ک!!ه از‬ ‫من!!!ابع متع!!!دد و م!!!وثقی گ!!!رداوری گردي!!!ده‬ ‫است‪.‬‬ ‫ب!!!!رای طبق!!!!ه بن!!!!دی بھت!!!!ر و منس!!!!جمت!!!!ر‪،‬‬ ‫موض!!!!وعات در پ!!!!نج بخ!!!!ش مختل!!!!ف ک!!!!ه‬ ‫عبارتند از‪ :‬بخش اول‪ :‬نادر خ!ان ک!ه ب!ود؟‬ ‫بخش دوم‪ :‬نادر شاه چگونه ب!ه قت!ل رس!يد؟‬ ‫بخش سوم‪ :‬عبدالخالق خان ک!ه ب!ود؟ بخ!ش‬ ‫چھارم‪ :‬علل و انگيزهھای ترور ن!ادر خ!ان‬ ‫چه بود؟ بخش پنجم‪ :‬عاقبت عبدالخالق خان‬ ‫و گرفتارش!!دگان ديگ!!ر چ!!ه ش!!د؟ و برخ!!ی‬ ‫عناوين فرعی گ!ردآوری ش!ده اس!ت ک!ه در‬ ‫پی میآيد‪.‬‬

‫بخش اول‪:‬‬ ‫نادر خان که بود؟‬ ‫شروع زندگی در ھند بريتانوی‪:‬‬ ‫محم!!د ن!!ادر پس!!ر محم!!د يوس!!ف خ!!ان پس!!ر‬ ‫يحيی خان پسر س!لطان محم!د خ!ان طالي!ی‬

‫روزنه‬

‫پس!!!!!ر پاين!!!!!ده خ!!!!!ان ب!!!!!ود ک!!!!!ه در س!!!!!ال‬ ‫‪١٣٠١‬ھ!!!ـ‪.‬ق )‪ ١٨٨٣‬م( در دي!!!ره دون در‬ ‫ھند بريت!انوی ب!ه دني!ا آم!د)‪ .(١‬پ!س از تبعي!د‬ ‫ش!!دن امي!!ر محم!!د يعق!!وب خ!!ان از کاب!!ل ب!!ه‬ ‫ھندوس!!تان‪ ،‬متعاقب !ا ً س!!ردار يحي!!ی خ!!ان ک!!ه‬ ‫خسر امير محمد يعقوب خ!ان ب!ود ب!ه عل!ت‬ ‫رابطه با انگليس ھا ب!ه ھم!راه خ!انواده اش‬ ‫از کابل به ديره دون ھند فرستاده شد‪.‬‬ ‫خ!!انواده يحي!!ی خ!!ان از ‪١٨٧٩‬م ت!!ا ‪١٩٠١‬م‬ ‫ب!!!ه م!!!دت ‪ ٢٣‬س!!!ال در دي!!!ره دون زن!!!دگی‬ ‫کردند‪ .‬آن ھا در اين مدت‪ ،‬از طريق جيره‬ ‫مختص!!ری ک!!ه حکوم!!ت انگل!!يس ب!!ه آن ھ!!ا‬ ‫می داد‪ ،‬امرار معاش می کردند)‪ .(٢‬پ!س از‬ ‫سردار يحيی خان‪ ،‬پسران ب!زرگش س!ردار‬ ‫محم!!د يوس!!ف خ!!ان و س!!ردار محم!!د آص!!ف‬ ‫خان‪ ،‬روسای فاميل شدند‪ .‬محمد نادر خ!ان‬ ‫پس!!ر س!!ردار محم!!د يحي!!ی خ!!ان ب!!ود و پ!!نج‬ ‫ب!رادر داش!ت ک!ه عبارتن!د از‪ :‬محم!د عزي!!ز‬ ‫خان‪ ،‬محمد ھاشم خان‪ ،‬شاه ولی خان‪ ،‬ش!اه‬ ‫محمود خان و محمد علی خان)‪.(٣‬‬ ‫باز گشت و نفوذ در دربار‪:‬‬ ‫با صدور جواز بازگشت تبعيديان به کشور‬ ‫توس!!!!ط امي!!!!ر عب!!!!دالرحمن خ!!!!ان در س!!!!ال‬ ‫‪١٩٠١‬م )مصادف با آخرين س!ال پادش!اھی‬ ‫وی( فعالي!ت ھ!ای گس!!ترده اي!ن خ!!انواده در‬ ‫دستگاه حکومتی نيز آغاز گرديد؛ ت!ا ج!ايی‬ ‫که در ھمان آوان کار برای ساير درباريان‬ ‫»نمونه مث!ال« گرديدن!د و ھمچن!ين ش!خص‬ ‫شاه جديد )امير حبيب ‪ h‬خان« را به خود‬ ‫جلب نمودند‪ .‬اما آن چ!ه باع!ث نف!وذ بيش!تر‬ ‫اي!!ن خان!!دان در درب!!ار گردي!!د‪ ،‬ازدواج ش!!اه‬ ‫جوان با دختر زيبای س!ردار محم!د يوس!ف‬ ‫خان )خواھر نادر خان( بود‪ .‬به اين ترتيب‬ ‫در مدت کوتاھی اکثر اعضای اين خ!انواده‬ ‫در بلندترين مقام ھای درب!ار و اردو تعي!ين‬ ‫و تثبيت شدند‪ .‬به طوری که پ!دران اي!ن ھ!ا‬ ‫يعن!!ی محم!!د آص!!ف خ!!ان و محم!!د يوس!!ف‬ ‫خ!ان‪ ،‬ب!ه عن!!وان »مص!احبين خ!اص« ن!!ديم‬ ‫ھميشگی شاه گرديدند‪ .‬سردار سليمان خ!ان‬ ‫ک!!!ه در اردوی انگل!!!يس در ص!!!نف س!!!واره‬ ‫نظام داخ!ل ب!ود‪ ،‬شاغاس!ی نظ!امی‪ ،‬س!ردار‬ ‫فتح محمد خان ذکريا به حيث امين العس!س‬ ‫ي!!ا کوت!!وال‪ ،‬س!!ردار محم!!د عزي!!ز خ!!ان ب!!ه‬ ‫حيث شاغاسی خارجه‪ ،‬س!ردار محم!د ن!ادر‬ ‫خ!!!!ان ک!!!!ه در اردوی بريتاني!!!!ا در ص!!!!نف‬ ‫توپچی شامل خدمت بود‪ ،‬به حيث غندمش!ر‬ ‫اردل!!!ی ھ!!!ای حض!!!ور )ي!!!ا گ!!!ارد ش!!!اھی(‪،‬‬ ‫س!!!!!ردار محم!!!!!د ھاش!!!!!م خ!!!!!ان ب!!!!!ه حي!!!!!ث‬ ‫سرسرويس‪ ،‬سردار شاه ولی خان به حي!ث‬ ‫س!!!رخان اس!!!پور‪ ،‬س!!!ردار احم!!!د ش!!!اه خ!!!ان‬ ‫)آصفی( ب!ه حي!ث س!رمنبر اس!پور‪ ،‬س!ردار‬ ‫ش!!!اه محم!!!ود خ!!!ان ب!!!ه حي!!!ث س!!!ر جماع!!!ه‬ ‫پروانه ھا و ‪ ...‬تعيين گرديدند)‪.(٤‬‬ ‫نادر و ھاشم دو روی يک سکه‪:‬‬ ‫در بين تمام اعضای اين خاندان دو نفر ب!ر‬ ‫ديگران امتياز بيشتری داش!ت‪ :‬يک!ی محم!د‬ ‫نادر خان )که به زودی به رتب!ه جنرال!ی و‬

‫شماره چھارم‬

‫بع!د ب!ه مق!ام سپھس!االری رس!يد( و ديگ!!ری‬ ‫محمد ھاش!م خ!ان ناي!ب س!االر‪ .‬محم!د ن!ادر‬ ‫زيرک‪ ،‬خونس!رد و م!دبر ب!ود‪ ،‬ول!ی محم!د‬ ‫ھاش!!م خ!!ان عص!!بیالم!!زاج و خش!!ن ب!!وده‪،‬‬ ‫تحم!!!ل و انعط!!!افپ!!!ذيری و در ع!!!ين ح!!!ال‬ ‫قساوت سرد و شديد محمد نادر را نداشت‪.‬‬ ‫از اي!!ن رو ب!!ه تعبي!!ر آق!!ای غب!!ار م!!یت!!وان‬ ‫گفت ک!ه اش!تراک عم!ل ھ!ردو ب!ه مثاب!ه دو‬ ‫روی يک سکه به شمار میرفت)‪.(٥‬‬ ‫اقتدار نادر در دوره امانيه‪:‬‬ ‫شکل گيری حزب سياسی درب!ار و تص!ميم‬ ‫گيری و سازماندھی فعاليت ھ!ای مش!ترکی‬ ‫نظي!!ر قت!!ل امي!!ر حبي!!ب ‪ h‬خ!!ان )‪ (٦‬باع!!ث‬ ‫دوس!!تی و قراب!!ت عميق!!ی مي!!ان ش!!اه جدي!!د‬ ‫)امان ‪ h‬خ!ان( و محم!د ن!ادر خ!ان ش!د‪ .‬ت!ا‬ ‫جايی که گفت!ه م!یش!ود اي!ن دو نف!ر در قل!ه‬ ‫ک!!وه بچ!!ه موس!!وم ب!!ه »کاس!!ه ب!!رج« ي!!ک‬ ‫مذاکره سری انجام دادن!د و ھ!ر دو نف!ر ب!ر‬ ‫روی قران عھدی بستند که با مرام جمعيت‬ ‫وف!!ادار مان!!!ده و ھمک!!ار ص!!!ميمی يک!!!ديگر‬ ‫خواھند بود)‪.(٧‬‬ ‫از ھم!ين جھ!ت اس!!ت ک!ه ام!ان ‪ h‬خ!!ان در‬ ‫جن!!!گ س!!!وم افغ!!!ان و انگل!!!يس‪ ،‬ب!!!ه ن!!!ادر‬ ‫فرصت خودنمايی و کسب افتخار را داد و‬ ‫پس از فتح جنگ‪ ،‬مناره استقالل را ب!ه ن!ام‬ ‫او س!!!اخت )ک!!!ه البت!!!ه اي!!!ن ک!!!ار يک!!!!ی از‬ ‫بزرگت!رين اش!تباھات سياس!!ی وی ب!ه ش!!مار‬ ‫م!!یآي!!د(‪ .‬او ھمچن!!ان خ!!واھران خ!!ود را ب!!ه‬ ‫ھمسری ش!اهول!ی خ!ان و ش!اه محم!ود خ!ان‬ ‫)ب!!!رادران سپھس!!!االر( درآورد و در ح!!!الی‬ ‫که سپھساالر نادر خان را به عن!وان وزي!ر‬ ‫حربي!!!!ه تعي!!!!ين ک!!!!رد‪ ،‬ب!!!!رادرانش را ني!!!!ز‬ ‫جن!!راالن س!!پاه مق!!رر داش!!ت‪ .‬ب!!ه ص!!ورت‬ ‫عموم اين ھا باعث شد که اس!باب شناس!ايی‬ ‫و ش!!ھرت بيش!!تر ن!!ادر در افغانس!!تان ف!!راھم‬ ‫شود‪.‬‬ ‫عزل نادر و برادرانش از قدرت‪:‬‬ ‫ام!!ا اي!!ن رواب!!ط دوس!!تانه مي!!ان ش!!اه و ن!!ادر‬ ‫خان دوام زيادی نياورد‪ .‬با گذشت زم!ان و‬ ‫آشکار شدن گرايشھای نادرخ!ان ب!ه س!مت‬ ‫بريتاني!!ا‪ ،‬رواب!!ط مي!!ان آن ھ!!ا روز ب!!ه روز‬ ‫ب!!ه س!!ردی گرايي!!د‪ .‬ت!!ا اي!!ن ک!!ه ب!!االخره در‬ ‫س!!!ال ‪١٩٢٤‬م ب!!!ه انفص!!!ال ن!!!ادر خ!!!ان از‬ ‫وزارت حربيه و س!اير ام!ور داخل!ی منج!ر‬ ‫شد‪ .‬در حالی که برادرانش يک سال پيشتر‬ ‫از مناص!!!!ب نظ!!!!امی خ!!!!ود مع!!!!زول ش!!!!ده‬ ‫بودند)‪.(٨‬‬ ‫اعزام نادرخان به پاريس‪:‬‬ ‫پس از برکناری نادر خ!ان و ب!رادرانش از‬ ‫مناص!!ب عالي!!ه حک!!ومتی‪ ،‬ب!!ا وج!!ود آن ک!!ه‬ ‫امان ‪ h‬خان به چھ!ره اص!لی ن!ادر خ!ان و‬ ‫اعضای خ!انواده او پ!ی ب!رده ب!ود‪ ،‬ام!ا ب!از‬ ‫ھ!!!م بن!!!ا ب!!!ر تعھ!!!دات ق!!!ديمی‪ ،‬ن!!!ه تنھ!!!ا ب!!!ه‬ ‫مجازات و تبليغ!ات س!وء علي!ه آن ھ!ا اق!دام‬ ‫نکرد‪ ،‬بلکه حتی ب!ه اع!زام ن!ادر ب!ه عن!وان‬ ‫وزير مختار افغانستان به پ!اريس و ارس!ال‬


‫صفحه ‪9‬‬ ‫محمد ھاشم خان به سفارت مسکو‪ ،‬به آنھا‬ ‫امتيازاتی نيز داد‪.‬‬ ‫نادر و ب‪6‬رادران؛ نقش‪6‬ه بران‪6‬دازی ام‪6‬ان ‪J‬‬ ‫خان‪:‬‬ ‫ع!!!!زل ن!!!!ادر از وزارت حربي!!!!ه‪ ،‬شکس!!!!ت‬ ‫بزرگی برای خاندان آليحيی تلق!ی م!یش!د‪.‬‬ ‫در نتيجه موجب شد که آنھا ب!يش از پ!يش‬ ‫در راستای رسيدن به ق!درت ت!الش نماين!د‪.‬‬ ‫چن!!!!انچ!!!!ه ھاش!!!!م خ!!!!ان در مالق!!!!اتھ!!!!ای‬ ‫مکررش با سفير انگليس در مسکو ھميش!ه‬ ‫از امان ‪ h‬خان ب!دگويی م!ینم!ود و ب!رادر‬ ‫خ!!ود ن!!ادر خ!!ان را بھت!!رين کاندي!!د س!!لطنت‬ ‫افغانس!!تان معرف!!ی م!!یک!!رد‪ .‬او ب!!ر ع!!الوه‬ ‫حاضر شد که اسرار محرمانهی مربوط به‬ ‫روابط افغانستان و شوروی را به دس!ترس‬ ‫سفارت انگليس قرار دھ!د‪ ،‬ک!ه روی ھم!ين‬ ‫موض!!!!!وع ب!!!!!ين او و فقي!!!!!ر احم!!!!!د خ!!!!!ان‬ ‫پنجشيری سر کاتب سفارت نزاع رخ داده‪،‬‬ ‫در مقاب!!!ل اص!!!!رار ھاش!!!!م ب!!!!ه اخ!!!!ذ ک!!!!اپی‬ ‫مراسالت گذشته‪ ،‬فقير احم!د خ!ان ک!ه م!رد‬ ‫وطن خواھی بود باالی او تفنگچ!ه کش!يد و‬ ‫سروص!!دای آن ب!!ه کاب!!ل رس!!يد و ام!!ان ‪h‬‬ ‫خان‪ ،‬ھاش!م را از س!فارت مس!کو برط!رف‬ ‫ساخت)‪.(٩‬‬ ‫نادر ھم که به ھمکاری انگليس ھا مش!غول‬ ‫طرح پالن عليه امان ‪ h‬خان بود‪ ،‬با توجه‬ ‫ب!!ه اي!!ن مس!!اله و بھان!!ه ق!!رار دادن خراب!!ی‬ ‫صحتش‪ ،‬از وظيفه خود معذرت خواست و‬ ‫ھر دو برادر به منظ!ور رس!يدگی ب!ه ادام!ه‬ ‫ط!!رح ھ!!ا و نقش!!ه ھ!!ا‪ ،‬ويالي!!ی را در ي!!ک‬ ‫نقط!!!!!!ه دور افت!!!!!!اده در جن!!!!!!وب فرانس!!!!!!ه‬ ‫خريداری نمودن!د و دور از نظ!ر اغي!ار ب!ه‬ ‫دستور استاد مشغول کار شدند)‪.(١٠‬‬ ‫البت!ه الزم ب!!ه ذک!ر اس!!ت ک!!ه اي!ن نقش!!هھ!!ای‬ ‫آنھا ک!ه در اس!ناد محرمان!ه بريتاني!ه از آن‬ ‫تح!!!ت ن!!!ام »توطئ!!!ه پتيال!!!ه« ي!!!اد گردي!!!ده‪،‬‬ ‫ھرگز جامه عمل نپوشيد‪.‬‬ ‫بازگشت نادر خان و احراز سلطنت‪:‬‬ ‫با اشغال کابل توسط بچه سقا و ف!رار ام!ان‬ ‫‪ h‬خان به قندھار‪ ،‬سپھساالر نادر خان ھ!م‬ ‫در صدد داخ!ل ش!دن ب!ه افغانس!تان ش!د‪ .‬در‬ ‫‪ ٢١‬دل!!!!!!و ‪ ١٣٠٧‬ھ!!!!!!ـ‪.‬ش ن!!!!!!ادر خ!!!!!!ان و‬ ‫برادرانش محمد ھاشم خان و شاه ولی خان‬ ‫از نيس حرکت نموده و به بمبی وارد شدند‬ ‫و سپس از راه الھ!ور ب!ه پيش!اور رس!يدند‪.‬‬ ‫ن!ادر خ!ان از پش!اور ب!ه پکتي!!ا و س!ر انج!!ام‬ ‫در ‪ ٢٣‬مي!!!زان ‪ ١٣٠٨‬ھ!!!ـ‪.‬ش )‪ ١٦‬اکت!!!وبر‬ ‫‪ (١٩٢٩‬داخل کابل ش!ده‪ ،‬وارد ت!االر س!الم‬ ‫خانه عام گرديد و پس از پيش!نھاد چن!د نف!ر‬ ‫از پ!!!يش تعي!!!ين ش!!!ده ب!!!رای قب!!!ول س!!!لطنت‬ ‫افغانستان‪ ،‬روی سجده بر زم!ين نھ!اد و از‬ ‫اين نعمت عظيم‪ ،‬شکران نمود)‪ .(١١‬اي!ن در‬ ‫حالی بود که او پيش از اين به طور مکرر‬ ‫در پاس!!خ ب!!ه س!!واالت م!!ردم و خبرنگ!!اران‬ ‫در م!!ورد اي!!ن ک!!ه آي!!ا وی م!!ی خواھ!!د ب!!ه‬ ‫سلطنت برسد‪ ،‬ھميشه ج!واب رد م!ی داد و‬ ‫م!!ی گف!!ت ک!!ه در پ!!ی ت!!اج و تخ!!ت نيس!!ت‪،‬‬

‫روزنه‬

‫بلکه لوی جرگهای را تشکيل خواھ!د داد و‬ ‫ھ!!ر کس!!ی را ک!!ه م!!ردم انتخ!!اب کردن!!د‪ ،‬او‬ ‫نيز حمايت خواھد ک!رد‪ .‬اي!ن خل!ف ص!ريح‬ ‫نادرخ!!!ان از وع!!!دهھ!!!ای س!!!ابقش‪ ،‬از نظ!!!ر‬ ‫روشنفکران افغانستان ب!ه مثاب!ه ي!ک فري!ب‬ ‫صريح بود و مشروعيت س!لطنت او را در‬ ‫نزد آنان خدشه دار میکرد‪.‬‬ ‫مشی نادر خان‪:‬‬ ‫ن!!ادر از لح!!اظ نح!!وه اداره ام!!ور حک!!ومتی‬ ‫در داخ!!ل‪ ،‬بيش!!تر طرف!!دار محافظ!!ه ک!!اری‬ ‫ب!!ود؛ حک!!ومتی ارتج!!اعی ک!!ه بيش!!تر من!!افع‬ ‫اقش!!ار و گ!!روه ھ!!ای طفيل!!ی و مالک!!ين را‬ ‫ت!!امين کن!!د‪ .‬او ھمچن!!ين خواھ!!ان تغيي!!رات‬ ‫بطی در نظام بود و از اي!ن رو نظ!رات او‬ ‫بيشتر در مقابل اص!الحات حکوم!ت ام!انی‬ ‫قرار می گرف!ت‪ .‬از نظ!ر سياس!ت خ!ارجی‬ ‫نيز طرفدار ايجاد روابط نزديک با انگليس‬ ‫بود‪ .‬اگر ويژگی جاه طلب ب!ودن او را ني!ز‬ ‫به اين موارد عالوه نماييم‪ ،‬می ت!وان چن!ين‬ ‫نتيج!!!ه گرف!!!ت ک!!!ه ھم!!!ين مش!!!ی محافظ!!!ه‬ ‫کارانه‪ ،‬جاه طلبانه و انگل!يس گرايان!ه ن!ادر‬ ‫ب!!ود ک!!ه در حقيق!!ت باع!!ث ايج!!اد اخ!!تالف‬ ‫مي!!!!!!!ان او و ام!!!!!!!ان‪ h‬خ!!!!!!!ان )و س!!!!!!!اير‬ ‫تجددگرايان مانند محم!د ول!ی خ!ان‪ ،‬محم!ود‬ ‫طرزی و ‪ ( ...‬گرديد‪.‬‬ ‫سلطنت نادر در يک نگاه‪:‬‬ ‫روی کار آمدن نادر خان پس از يک دوره‬ ‫ھرجومرج در کشور‪ ،‬باعث ش!د ک!ه م!ردم‬ ‫خس!!ته از ب!!ینظم!!ی و ن!!اامنی‪ ،‬ب!!دون ھ!!يچ‬ ‫مق!!!اومتی در مقاب!!!ل او تس!!!ليم ش!!!وند‪ .‬اکث!!!ر‬ ‫مردم از ناامنی و خرابی اوضاع اقتصادی‬ ‫در يک سال گذشته به ستوه آمده بودند‪ .‬در‬ ‫نتيج!!ه آن!!ان بيش!!تر خواھ!!ان حک!!ومتی بودن!د‬ ‫ک!ه ب!ه اي!!ن اوض!اع پاي!!ان بخش!يده و نظ!!م و‬ ‫نسق و امنيت را دوباره برقرار سازد )‪.(١٢‬‬ ‫در مقاب!!ل‪ ،‬ن!!ادر ش!!اه ھ!!م بالفاص!!له پ!!س از‬ ‫اح!!راز پادش!!اھی ب!!ه ت!!امين نظ!!م و امني!!ت و‬ ‫يکپارچهسازی کشور اقدام ک!رد‪ .‬در نتيج!ه‬ ‫ھي!!اتی را ب!!ه ن!!زد حبي!!ب‪ h‬فرس!!تاد و پيغ!!ام‬ ‫داد ک!!ه اگ!!ر دس!!ت از مقابل!!ه بکش!!د‪ ،‬ج!!رايم‬ ‫گذش!!تهی وی عف!!و م!!یگ!!ردد‪ .‬م!!یگوين!!د ک!!ه‬ ‫اي!!ن تعھ!!د در حاش!!يهی ق!!ران عظ!!يمالش!!ان‬ ‫نگارش و امضا شده ب!ود‪ .‬حبي!ب‪ h‬ھ!م بن!ا‬ ‫ب!!ه تش!!ويق س!!يد حس!!ين پيش!!نھاد محم!!د ن!!ادر‬ ‫خ!!ان را قب!!ول ک!!رد و ب!!ه ھم!!راه جمع!!ی از‬ ‫س!!رداران حکوم!!ت خ!!ود ب!!ه کاب!!ل آم!!ده و‬ ‫تسليم شد‪ .‬اما نادر خان بر خالف وعدهاش‬ ‫در ت!!اريخ اول ن!!وامبر ‪ ١٩٢٩‬حبي!!ب ‪ h‬را‬ ‫ب!!ه ھم!!راه ش!!انزده ت!!ن از ي!!ارانش ب!!ه قت!!ل‬ ‫رسانيد و اجساد آنھا را ب!رای چن!د روزی‬ ‫در چمن حضوری به دار آويختند تا مايهی‬ ‫)‪(١٣‬‬ ‫عبرت ديگران باشد)!(‪.‬‬ ‫ن!!ادر خ!!ان پ!!س از تحک!!يم و تثبي!!ت ق!!درتش‬ ‫در کاب!!ل‪ ،‬از آنج!!ا ک!!ه ب!!ا روحي!!ات م!!ردم‬ ‫افغانس!!!!!!تان آش!!!!!!نايی داش!!!!!!ت‪ ،‬در اول!!!!!!ين‬ ‫اعالمي!!هاش آنچ!!ه را ک!!ه ام!!ان‪ h‬خ!!ان ب!!ه‬ ‫عنوان تجدد به ميان آورده بود‪ ،‬لغو کرد و‬

‫شماره چھارم‬

‫با اعالم حمايت خويش از دين رس!ول‪ h‬و‬ ‫ت!!!!!رويج اوام!!!!!ر دي!!!!!ن‪ ،‬خط!!!!!وط اساس!!!!!ی‬ ‫حک!!!ومتش را در ده م!!!اده تنظ!!!يم و منتش!!!ر‬ ‫س!!اخت و ب!!دين ش!!کل ق!!انون اساس!!ی س!!ال‬ ‫‪ ١٣١٠‬ھ!!ـ‪.‬ش را کن!!ار گذاش!!ت‪ .‬ام!!ا آنچ!!ه‬ ‫در عم!!ل از س!!وی وی ب!!ه مرحل!!ه اج!!را در‬ ‫آم!!د‪ ،‬اع!!!اده دوب!!اره حکوم!!!ت ب!!ه س!!!بک و‬ ‫شيوه امير عبدالرحمن خان بود که با توجه‬ ‫به شرايط مش!ابھی ک!ه اي!ن دو زمام!دار در‬ ‫آن نشو و نمو يافتند‪ ،‬کار دور از انتظ!اری‬ ‫ب!!!ه نظ!!!ر نم!!!یرس!!!يد)‪ .(١٤‬اداره مح!!!اکم را‬ ‫دوب!!اره ب!!ه عالم!!ان دين!!ی س!!پرد و زن!!ان را‬ ‫مکل!!ف ب!!ه حج!!اب نم!!ود‪ .‬در ع!!ين ح!!ال ب!!ه‬ ‫ايجاد يک اردوی م!نظم ھم!ت گماش!ت‪ .‬در‬ ‫ترکيب کابين!ه جدي!د‪ ،‬ب!رادرش محم!د ھاش!م‬ ‫خ!!!!ان را ب!!!!ه عن!!!!وان ص!!!!داعظم و ب!!!!رادر‬ ‫ديگرش شاهمحمود خان را ب!ه حي!ث وزي!ر‬ ‫حربيه تعيين نم!ود‪ .‬ترکي!ب کابين!ه جدي!د ب!ه‬ ‫گونهای طراحی گرديد که ق!درت عم!ال در‬ ‫دس!!ت ن!!!ادر ش!!!اه و چھ!!!ار ب!!!رادر ديگ!!!رش‬ ‫محمد عزيز خان‪ ،‬محم!د ھاش!م خ!ان‪ ،‬ش!اه‪-‬‬ ‫ول!!ی خ!!ان و ش!!اهمحم!!ود خ!!ان ق!!رار داش!!ته‬ ‫باشد‪ .‬در عرصه معارف از تعل!يم دخت!ران‬ ‫ص!!رفنظ!!!ر نم!!!ود و تعل!!!يم پس!!!ران را ھ!!!م‬ ‫نخس!!!ت ب!!!ه پايتخ!!!ت و چن!!!د ش!!!ھر ب!!!زرگ‬ ‫محدود ساخت)‪ .(١٥‬به ط!وری ک!ه در ط!ول‬ ‫چھار سال سلطنت نادرشاه تع!داد ش!اگردان‬ ‫اين معارف بر ‪ ٤٥٩١‬شاگرد ب!الغ م!یش!د‪.‬‬ ‫در ح!!!الی ک!!!ه ف!!!يض محم!!!د زکري!!!ا وزي!!!ر‬ ‫معارف نادر شاه خ!ود اعت!راف م!یکن!د ک!ه‬ ‫در سال اخير سلطنت امانيه تعداد شاگردان‬ ‫ذک!!!ور و ان!!!اث مکات!!!ب رس!!!می افغانس!!!تان‬ ‫ھش!!تاد وس!!ه ھ!!زار نف!!ر ب!!ود)‪ .(١٦‬در مقاب!!ل‪،‬‬ ‫در آخ!!!رين س!!!ال پادش!!!اھیاش ب!!!ا تاس!!!يس‬ ‫فاکولت!!!هی ط!!!ب اول!!!ين پوھنت!!!ون کاب!!!ل را‬ ‫بنيانگذاری کرد‪ .‬در بخش تبليغ!ات اھمي!ت‬ ‫بس!!ياری م!!یداد؛ ب!!ه ط!!وری ک!!ه ھن!!وز در‬ ‫سمت جنوبی بود و به سوی کابل پيش!روی‬ ‫میکرد ک!ه جري!دهای را ب!ا عن!وان اص!الح‬ ‫به سر محرری نصر‪ h‬خان تاس!يس ک!رد‪.‬‬ ‫از نش!!ر مطبوع!!ات آزاد جل !وگيری نم!!ود و‬ ‫پس از زندانی ساختن مدير جريدهی انيس‪،‬‬ ‫آن را دولت!!!ی س!!!اخت‪ .‬ھ!!!مچن!!!ان نش!!!ريات‬ ‫دولت!!ی را تقوي!!ت ک!!رده و انجمن!!ی ب!!ه ن!!ام‬ ‫انجمن ادبی تاسيس نمود که مجل!ه ماھيان!ه‪-‬‬ ‫ای را ب!ا عن!!وان مجل!هی کاب!!ل انتش!ار م!!ی‪-‬‬ ‫داد)‪ .(١٧‬در ساحه اقتصاد نيز در اين عصر‬ ‫ق!دمھ!ای ت!ازهای برداش!ته ش!د ک!ه مھ!مت!رين‬ ‫آنھا ساختمان سرک دره شکاری بين کابل‬ ‫و حصص شمالی کش!ور و تاس!يس ش!رکت‬ ‫س!!ھامی ب!!ه عن!!وان پ!!يش ق!!راول بان!!ک مل!!ی‬ ‫)‪(١٨‬‬ ‫افغان بود‪.‬‬ ‫در زمين!!!ه سياس!!!ت خ!!!ارجی روش محم!!!د‬ ‫ن!!ادر ش!!اه از نظ!!ر ش!!کل و ظ!!اھر ب!!ا روش‬ ‫امان ‪ h‬شاه نزديک‪ ،‬اما از نگاه محتوا در‬ ‫قط!!!!ب مخ!!!!الف واق!!!!ع ب!!!!ود‪ .‬وی ب!!!!ا تم!!!!ام‬ ‫کش!!!!ورھای ھمس!!!!ايه و دول!!!!ت ب!!!!زرگ آن‬


‫صفحه ‪10‬‬ ‫زم!!ان‪ ،‬مناس!!بات سياس!!ی ق!!ايم ک!!رد‪ ،‬ام!!ا در‬ ‫بين آنان ب!رای انگلس!تان مق!ام خاص!ی قاي!ل‬ ‫شد و بدون آنکه رس!ما و اس!ما از اس!تقالل‬ ‫کش!!ور ص!!رفنظ!!ر ک!!رده باش!!د‪ ،‬در عم!!ل‬ ‫خ!!ود را ب!!ه مش!!وره ب!!ا دول!!ت م!!ذکور پايبن!!د‬ ‫س!!!اخت)‪(١٩‬؛ چن!!!انچ!!!ه قب!!!ل از رس!!!يدن ب!!!ه‬ ‫پادش!!اھی‪ ،‬محم!!د ن!!ادر خ!!ان ب!!ا انگل!!يسھ!!ا‬ ‫تعھد داده بود که در زمينه سياست خارجی‬ ‫ب!!!ا آنھ!!!ا مش!!!وره نماي!!!د)‪ .(٢٠‬اي!!!ن سياس!!!ت‬ ‫دوستی با بريتانيه در داخل و خارج کشور‬ ‫عواق!!ب گس!!تردهای ب!!ه ب!!ار آورد ک!!ه در دو‬ ‫ح!!وزه داخل!!ی )قي!!امھ!!ای قباي!!ل و مخالف!!ت‬ ‫روش!!!!!!!نفکران( و خ!!!!!!!ارجی )مب!!!!!!!ارزات‬ ‫مسلحانه مسلمانان ھندی در سرحدات ميان‬ ‫دو کشور( قابل بررسی میباشد‪ .‬در حوزه‬ ‫داخلی قيامھا و اغتشاشات متعددی ب!ه عل!ل‬ ‫مختلف شکل گرف!ت ک!ه معم!وال ب!ا واک!نش‬ ‫ش!!ديد حکوم!!ت مواج!!ه م!!یش!!دند‪ .‬ام!!ا بع!!د‬ ‫ديگ!!!ر اي!!!ن مخالف!!!تھ!!!ا و اعتراض!!!ات از‬ ‫ط!!رف روش!!نفکران جامع!!ه و تج!!ددخواھان‬ ‫دورهی ام!!!ان‪ h‬ش!!!اه ب!!!ود‪ .‬در اي!!!ن ب!!!اره‪،‬‬ ‫محمد نادر شاه ھر چند در ظ!اھر شخص!ی‬ ‫معتدل‪ ،‬متواضع و حاکم ب!ر نف!س ب!ود‪ ،‬ام!ا‬ ‫در باطن طبعی سختگير و کينهج!و داش!ت‪،‬‬ ‫مخالفت با رای و فکر و منافع خود را ولو‬ ‫اين که از روی اختالف عقيده م!یب!ود‪ ،‬در‬ ‫حکم جنايت و حت!ی خيان!ت م!یش!مرد و ت!ا‬ ‫از مخالف!!!تکنن!!!ده انتق!!!ام نم!!!یگرف!!!ت‪ ،‬آرام‬ ‫نم!!!ینشس!!!ت‪ .‬البت!!!ه ت!!!وأم ب!!!ا آن از ت!!!أنی و‬ ‫حوصله نيز برخ!وردار ب!ود و در ص!ورت‬ ‫مص!!لحت م!!یتوانس!!!ت احساس!!ات خ!!!ود را‬ ‫پنھان کند‪ ،‬اما به محض اي!ن ک!ه ض!رورت‬ ‫خودداری رفع میشد‪ ،‬ب!ا ش!دت و خش!ونت‬ ‫و بعضا عجله و شتاب اقدام مینمود‪ .‬يک!ی‬ ‫از اين نمونهھا محاکمهی محمد ول!ی خ!ان‪،‬‬ ‫وزي!!ر خارج!!ه دوره ام!!ان‪ h‬خ!!ان ب!!ود ک!!ه‬ ‫کين!!!هی او را از ق!!!ديم در دل داش!!!ت و ب!!!ه‬ ‫محض رسيدن ب!ه پادش!اھی‪ ،‬در محکم!های‬ ‫س!!اختگی او را ب!!ه مج!!ازات ح!!بس محک!!وم‬ ‫کرد )‪ .(٢١‬با اين که نادر شاه ب!ه قل!ع و قم!ع‬ ‫تحولطلبان و مشروطهخواھان مصمم بود‪،‬‬ ‫نخواس!!!!ت اي!!!!ن ک!!!!ار را دفعت!!!!ا و در ي!!!!ک‬ ‫مرحل!!!!ه انج!!!!ام دھ!!!!د‪ .‬بن!!!!ابراين در آغ!!!!از‬ ‫پادشاھی عب!دالھادی خ!ان و مي!ر س!يد قاس!م‬ ‫خ!!!!ان را از گ!!!!روه تح!!!!ولطل!!!!ب اعت!!!!دالی‬ ‫بالترتيب به سمت وزير مختار در ب!رلين و‬ ‫مع!!!!!ين وزارت مع!!!!!ارف مق!!!!!رر ک!!!!!رد و‬ ‫عب!دالرحمن خ!!ان ل!!ودين را از دس!!ته تن!!درو‬ ‫موقع داد ت!ا ب!ه رياس!ت بلدي!ه کاب!ل انتخ!اب‬ ‫ش!!ود و ب!!رای اعض!!ا و اج!!زای گ!!روهھ!!ای‬ ‫م!!!ذکور ني!!!ز وظ!!!ايفی در داخ!!!ل و خ!!!ارج‬ ‫تعيين نمود‪ .‬اما کمکم شروع به س!رکوبی و‬ ‫سرنگونی آنان پرداخت‪ .‬به اي!ن ترتي!ب ک!ه‬ ‫عبدالرحمن خان ري!يس بلدي!ه ک!ه ن!ادر ش!اه‬ ‫در مرحله نخست توسط فرم!ان م!ورخ ‪٢٤‬‬ ‫قوس ‪ ١٣٠٨‬از صداقت و خدمت بیآاليش‬ ‫او ستايش نموده بود‪ ،‬در ماه اس!د س!ال بع!د‬

‫روزنه‬

‫به اتھام خيانت‪ ،‬بدون تحقي!ق و محاکم!ه ب!ه‬ ‫ام!!ر ش!!اه در ب!!اغ ارگ تيرب!!اران ش!!د‪ .‬ت!!اج‬ ‫محم!!!د خ!!!ان پغم!!!انی‪ ،‬ف!!!يض محم!!!د خ!!!ان‬ ‫کارش!!!ناس ب!!!اروتس!!!از‪ ،‬دي!!!ن محم!!!د خ!!!ان‬ ‫محصل افغانی در فرانسه‪ ،‬احم!د ش!اه خ!ان‬ ‫و س!يد محم!!د خ!!ان ص!!احبمنص!!ب و تع!!داد‬ ‫ديگ!!!!ری از روش!!!!نفکران ب!!!!از ھ!!!!م ب!!!!دون‬ ‫محاکمه و اثبات جرم به ت!وپ پران!ده ش!دند‬ ‫و برخی ديگر چ!ون غ!الم مح!یال!دين خ!ان‬ ‫ناش!!ر جري!!ده ان!!يس در زن!!دان از ب!!ين ب!!رده‬ ‫شدند‪ .‬قتل غالم نبی خان ھم نمونه ديگ!ری‬ ‫از قطعي!!!ت و ش!!!دت حکوم!!!ت نس!!!بت ب!!!ه‬ ‫مخالفان و طرفداران امان‪ h‬خان بود‪ .‬اي!ن‬ ‫قتل و اعدامھای حکومتی در نھاي!ت باع!ث‬ ‫بدبينی ھر چه بيشتر م!ردم و ب!ه خص!وص‬ ‫طبق!!ه روش!!نفکر نس!!بت ب!!ه حکوم!!ت ن!!ادر‬ ‫خان میش!د و در نتيج!ه ب!ه سلس!له حم!الت‬ ‫تروريستی اي!ن طبق!ه نس!بت ب!ه حکوم!ت و‬ ‫شخص نادر شاه گرديد‪.‬‬ ‫بخش دوم‪:‬‬ ‫نادر چگونه به قتل رسيد؟‬ ‫ب!!ر اس!!اس ق!!رائن و ش!!واھد‪ ،‬تص!!ميم ت!!رور‬ ‫ن!!ادر خ!!ان توس!!ط عب!!دالخالق خ!!ان از اول‬ ‫س!!ال ‪ ١٣١٢‬ھ!!ـ‪ .‬ش ب!!ه ش!!کل ج!!دی گرفت!!ه‬ ‫ش!!ده ب!!ود و عب!!دالخالق خ!!ان در ط!!ول اي!!ن‬ ‫م!!دت ب!!ه ش!!کل مس!!تمر و ب!!ی وقف!!ه در پ!!ی‬ ‫فرص!!ت مناس!!ب ب!!ود‪ .‬او س!!رانجام پ!!س از‬ ‫چھ!!!!ار ب!!!!ار آم!!!!ادگی س!!!!رانجام در مرتب!!!!ه‬ ‫چھارم موفق شد به ھدف خود برسد که ب!ه‬ ‫اختصار ذکر میگردد‪:‬‬ ‫اول!!ين فرص!!تی ک!!ه عب!!دالخالق خ!!ان در آن‬ ‫م!!!یتوانس!!!ت ب!!!ه چن!!!د ق!!!دمی ش!!!اه برس!!!د‪،‬‬ ‫مصادف بود با ‪ ١٧‬ثور ‪١٣١٢‬؛ روزی که‬ ‫ب!!ه مناس!!بت تھ!!دابگ!!ذاری س!!اختمان جدي!!د‬ ‫باالحص!ار در حض!ور ش!خص ش!اه مراس!!م‬ ‫ويژهای برگزار میشد‪ .‬ام!ا در اي!ن مجل!س‬ ‫ن!!ادر ش!!اه در محاص!!!رهی ش!!ديد نيروھ!!!ای‬ ‫امنيت!!!ی ق!!!رار داش!!!ت و در نتيج!!!ه احتم!!!ال‬ ‫ريس!!!ک آن زي!!!اد ب!!!ود‪ .‬آم!!!ادگی دوم ب!!!رای‬ ‫روز تشييع جنازهی محمد عزيز خان اتخاذ‬ ‫شده بود‪ .‬اما ھ!ر چ!ه انتظ!ار کش!يدند‪ ،‬ن!ادر‬ ‫خان اصال در اين مراسم شرکت نکرد‪ .‬در‬ ‫جشن استقالل آن سال ھ!م فرص!ت مناس!بی‬ ‫ب!!!!رای عب!!!!دالخالق خ!!!!ان مھي!!!!ا نش!!!!د‪ .‬ام!!!!ا‬ ‫سرانجام پس از انتظار طاقتفرسای بسيار‬ ‫در روز ‪ ١٦‬عق!!رب اي!!ن فرص!!ت ب!!رای او‬ ‫)‪(٢٢‬‬ ‫مھيا شد‪.‬‬ ‫آق!!ای ام!!ين ‪ h‬دري!!ز در ش!!رح اي!!ن واقع!!ه‬ ‫م!!یگوي!!د‪» :‬ق!!رار ب!!ود در اي!!ن روز مراس!!م‬ ‫توزي!!ع ج!!وايز ش!!اگردان ممت!!از مکات!!ب در‬ ‫ب!!اغ قص!!ر دلگش!!ا و توس!!ط خ!!ود ن!!ادر ش!!اه‬ ‫ص!!!!ورت گي!!!!رد‪ .‬بع!!!!د از مراس!!!!م توزي!!!!ع‬ ‫جوايز‪ ،‬مسابقه فوتبالی بين شاگردان ليس!ه‪-‬‬ ‫ھای استقالل و نج!ات ص!ورت م!یگرف!ت‪.‬‬ ‫در ساعت سه بعداز ظھر ھمين روز تعداد‬ ‫زي!!اد محص!!لين‪ ،‬متعلم!!ين و ديگ!!ر مھمان!!ان‬

‫شماره چھارم‬

‫در چم!!!ن قص!!!ر دلگش!!!ا جم!!!ع ش!!!ده بودن!!!د‪.‬‬ ‫متعلم!!ين مکات!!ب ب!!ه ترتي!!ب در ي!!ک ص!!ف‬ ‫طوالنی دو قطاره ايستاده بودند‪ .‬پادش!اه در‬ ‫اين اثنا از م!وتر س!ياه رن!گ نزدي!ک چم!ن‬ ‫پي!اده ش!!د‪ ...‬دريش!!ی پ!!والدیرن!!گ و ش!!يک‬ ‫پوش!!يده ب!!ود و چھ!!رهی ص!!حتمند و بش!!اش‬ ‫داش!!!ت‪ .‬او غ!!!رض معاين!!!هی ش!!!اگردان ب!!!ه‬ ‫ترتي!!ب از ن!!زد ش!!اگردان دارالعل!!وم عرب!!ی‪،‬‬ ‫فاکولت!!!هی ط!!!ب‪ ،‬مکت!!!ب حبيبي!!!ه و مکت!!!ب‬ ‫اس!!تقالل گذش!!ته‪ ،‬س!!پس نزدي!!ک ش!!اگردان‬ ‫مکت!!ب نج!!ات رس!!يد‪ .‬در ھم!!ين اثن!!ا ص!!دای‬ ‫فيرھ!!ای تفنگچ!!ه طن!!ين افگن!!د و مرم!!یھ!!ا‬ ‫يک!!ی پ!!ی ديگ!!ری ب!!ه س!!ينه و روی پادش!!اه‬ ‫اصابت کرد‪ .‬وی نخست به زانو خم ش!د و‬ ‫بعد به زم!ين افت!اد‪ (٢٣) «.‬رزاق م!امون در‬ ‫نمايشنامه عبدالخالق م!یگوي!د‪» :‬عب!دالخالق‬ ‫اکن!!ون در مي!!دان ص!!اف‪ ،‬ب!!االی س!!ر ش!!اه‬ ‫شکسته قامت ايستاده و بیھ!يچگون!ه ح!رف‬ ‫و ھيجان او را نگاه میکند‪ .‬سپس به چھار‬ ‫طرف خود نظر میافکند‪ .‬آنگاه تفنگچ!ه را‬ ‫ب!!ر ف!!رق قرب!!انی خ!!ود م!!ی کوب!!د و آرام ب!!ه‬ ‫جمعيت ھراسان و نظامي!ان و حاجب!انی ک!ه‬ ‫ب!!!ا چش!!!مان دري!!!ده و لبري!!!ز از ش!!!گفتی از‬ ‫فاص!!له دور ب!!ه وی خي!!ره مان!!ده ان!!د‪ ،‬چش!!م‬ ‫)‪(٢٤‬‬ ‫می دوزد‪«.‬‬ ‫در م!!ورد اي!!ن ک!!ه عب!!دالخالق خ!!ان چگون!!ه‬ ‫توانس!!ته ب!!ود ک!!ه تفنگچ!!ه خ!!ود را ب!!ه قص!!ر‬ ‫انتقال دھد‪ ،‬آم!ده اس!ت ک!ه پ!س از چن!د ب!ار‬ ‫رف!!!!توآم!!!!د از دروازهی ارگ و بررس!!!!ی‬ ‫موقعي!!!ت‪ ،‬م!!!یبين!!!د ک!!!ه تفت!!!يش و بازرس!!!ی‬ ‫وج!!!ود ن!!!دارد‪ .‬ب!!!ه س!!!رعت س!!!وار بايس!!!کل‬ ‫ش!!!!ده‪ ،‬از چن!!!!داول تفنگچ!!!!ه را برداش!!!!ته و‬ ‫برای پوشاندن آن به نزد پس!رخالهاش عط!ا‬ ‫محم!!!د رفت!!!ه و از او دس!!!تمالی خواس!!!ت و‬ ‫دوباره به قصر دلگشا ب!از گش!ت‪ .‬ھنگ!امی‬ ‫که نادر شاه به نزديکی آنھا رس!يد‪ ،‬بن!ا ب!ه‬ ‫ھماھنگی که از قبل شده بود‪ ،‬اس!حاق خ!ان‬ ‫ش!!!!ير دل و محم!!!!ود خ!!!!ان خ!!!!ود را کن!!!!ار‬ ‫کش!!يدند و عب!!دالخالق خ!!ان ھ!!م بالفاص!!له ب!!ا‬ ‫آرامش و خونس!ردی کام!ل‪ ،‬ي!ک ق!دم پ!يش‬ ‫گذاش!ته و چھ!ار مرم!ی ب!ه س!وی ن!ادر ش!اه‬ ‫روانه کرد که سه مرمی آن به دھان و قلب‬ ‫و مغز شاه و چھارمی ب!ه يک!ی از ن!وکران‬ ‫اصابت نمود‪ .‬ھمگی پ!ا ب!ه ف!رار گذاش!ته و‬ ‫عبدالخالق خ!ان در ھم!ان ج!ا دس!تگير ش!د‪.‬‬ ‫به دستور شاهمحمود خان دروازهھای ارگ‬ ‫را بس!!تند و ب!!ه ھ!!يچ ک!!س اج!!ازه خ!!روج را‬ ‫ندادن!!د‪ .‬برخ!!ی از مقام!!ات درب!!ار خواھ!!ان‬ ‫قتلعام ھمه بودند‪ ،‬اما ش!اهمحم!ود خ!ان در‬ ‫حوالی شام آنھا را آزاد کرد‪.‬‬ ‫بخش سوم‪:‬‬ ‫عبدالخالق خان که بود؟‬ ‫پ!!س از کش!!ته ش!!دن ن!!ادر ش!!اه‪ ،‬عب!!دالخالق‬ ‫خان به امر شاهمحم!ود ب!ه مح!بس کوت!والی‬ ‫منتق!!ل ش!!د‪ .‬در م!!دت ان!!دکی‪ ،‬تم!!ام فامي!!ل‪،‬‬ ‫دوستان و نزديک!ان او ني!ز گرفت!ار و بن!دی‬


‫صفحه ‪11‬‬ ‫ش!!!دند‪ .‬ت!!!ا آن ج!!!ا ک!!!ه تقريب!!!ا ھ!!!يچک!!!س از‬ ‫وابس!!تگان عب!!دالخالق خ!!!ان از آت!!ش انتق!!!ام‬ ‫ش!!اهمحم!!ود در ام!!ان نمان!!د‪ .‬بن!!ا ب!!ه روايت!!ی‬ ‫‪ ٢١‬نفر از اعضای خانواده عبدالخالق خان‬ ‫را کش!!!!تند ک!!!!ه در مي!!!!ان آن ھ!!!!ا عب!!!!د‪ h‬و‬ ‫عب!!دالرحمن پس!!ران خردس!!ال م!!والداد خ!!ان‬ ‫)کاکای عب!دالخالق خ!ان( و حفيظ!ه خ!واھر‬ ‫کوچک خالق ک!ه ‪ ٣‬س!ال )ي!ا ب!ه روايت!ی ‪٨‬‬ ‫س!!!!ال( س!!!!ن داش!!!!ت‪ ،‬ني!!!!ز ق!!!!رار داش!!!!تند‪.‬‬ ‫براس!!اس تحقيق!!ات تنھ!!ا کس!!انی ک!!ه از اي!!ن‬ ‫جريان ج!ان س!الم ب!ه در بردن!د‪ ،‬يک!ی عط!ا‬ ‫محم!!د پس!!رخالهی عب!!دالخالق خ!!ان ب!!ود ک!!ه‬ ‫پ!!س از تحم!!ل ‪ ١٠‬س!!ال مش!!قات و ش!!کنجه‬ ‫ھ!!!!!ای زن!!!!!دان‪ ،‬س!!!!!رانجام آزاد ش!!!!!د )ک!!!!!ه‬ ‫خوش!!بختانه در مص!!احبه ای ک!!ه آق!!ای داود‬ ‫فارانی با ايشان داش!ته ان!د‪ ،‬حق!ايق بس!ياری‬ ‫آشکار شده است( و ديگ!ری زن!ی اس!ت ب!ه‬ ‫ن!!!!!ام »اوری ج!!!!!ان« ک!!!!!ه دخت!!!!!ر مام!!!!!ای‬ ‫عب!!دالخالق خ!!ان ب!!وده و در زن!!دان ب!!ه دني!!ا‬ ‫آمده‪ ،‬دوران کودکی و جوانی را در آن جا‬ ‫س!!پری نم!!وده و پ!!س از رھ!!ايی از زن!!دان‪،‬‬ ‫تحت تاثيرات مح!يط زن!دانی‪ ،‬زن!ی عص!بی‬ ‫و افسرده گردي!د ک!ه س!رانجام عقل!ش را ب!ه‬ ‫کل!!ی از دس!!ت داد)‪ .(٢٥‬اي!!ن اق!!دامات درب!!ار‬ ‫باع!!!ث ش!!!د ک!!!ه ھ!!!يچ کس!!!ی از خ!!!انواده و‬ ‫نزديکان عبدالخالق خان باقی نماند تا بتوان‬ ‫ب!!!ا تحقي!!!ق از اف!!!راد مختل!!!ف ب!!!ه ش!!!ناخت‬ ‫درستی از عب!دالخالق خ!ان و انگي!زهی اي!ن‬ ‫اقدام او دست يافت‪ .‬اول!ين ک!ار تحقيق!ی ک!ه‬ ‫در اي!!!ن قس!!!مت ص!!!ورت گرف!!!ت‪ ،‬پ!!!س از‬ ‫برافت!!ادن خان!!دان آليحي!!ی در س!!ال ‪١٣٥٧‬‬ ‫بود که توس!ط شخص!ی ب!ه ن!ام داود ف!ارانی‬ ‫انجام يافت‪ .‬به عقيده آقای حسين ناي!ل‪ ،‬اي!ن‬ ‫نوشته صرفنظر از اي!ن ک!ه ب!ا احساس!ات‬ ‫تن!!د نوش!!ته ش!!ده‪ ،‬ج!!امعت!!رين گفت!!ار درب!!اره‬ ‫خالق میباش!د ک!ه ت!ا کن!ون ص!ورت گرفت!ه‬ ‫است)‪ .(٢٦‬ھمچنين آق!ای ناي!ل اش!اره م!یکن!د‬ ‫ک!!ه ت!!ا کن!!ون درب!!اره عب!!دالخالق خ!!ان س!!ه‬ ‫نوش!!ته و اث!!ر ش!!کل گرفت!!ه ک!!ه اول !ی ھم!!ان‬ ‫گ!!!زارش آق!!!ای داود ف!!!ارانی تح!!!ت عن!!!وان‬ ‫»درآيين!!ه ت!!اريخ« ب!!وده ک!!ه فق!!ط از طري!!ق‬ ‫راديو نشر گرديده است‪ .‬نوش!ته دوم کت!ابی‬ ‫است تحت عنوان »تنديس خشم« که توسط‬ ‫آم!!!!و انتش!!!!ار يافت!!!!ه و در س!!!!ال ‪ ١٣٧٠‬در‬ ‫پاکستان به چاپ رسيده اس!ت‪ .‬نھايت!ا ت!الش‬ ‫اخي!!!ر توس!!!ط مرک!!!ز فرھنگ!!!ی نويس!!!ندگان‬ ‫افغانس!!!تان انج!!!ام يافت!!!ه ک!!!ه تح!!!ت عن!!!وان‬ ‫»يادنام!!ه مب!!ارز راه آزادی و قھرم!!ان ض!!د‬ ‫استبداد شھيد عبدالخالق خ!ان« گ!رد آم!ده و‬ ‫در س!!ال ‪ ١٣٧٢‬در اي!!ران ب!!ه نش!!ر رس!!يده‬ ‫است‪ .‬ھمچنين تص!ريح ش!ده ک!ه مقال!ه »در‬ ‫آيين!!!!!ه ت!!!!!اريخ« اول!!!!!ين نوش!!!!!ته درب!!!!!!اره‬ ‫عب!!دالخالق خ!!ان اس!!ت و دو اث!!ر ديگ!!ر ن!!ود‬ ‫در ص!!!!!د مطال!!!!!ب آن را ب!!!!!ا توجيھ!!!!!ات و‬ ‫تعبيرات و حاشيهرویھا دوباره نقل کرده‪-‬‬ ‫اند)‪) .(٢٧‬البته بايد يادآور شد که اين ادع!ای‬ ‫آق!!ای ناي!!ل در کت!!اب يادداش!!تھ!!ايی درب!!اره‬

‫روزنه‬

‫س!!!رزمين و رج!!!ال ھ!!!زارهج!!!ات در س!!!ال‬ ‫‪ ١٣٧٩‬انتش!!ار يافت!!ه اس!!ت و پ!!س از آن در‬ ‫رابطه با عبدالخالقشناسی کارھ!ای ارزن!ده‬ ‫ديگری نيز صورت گرفته ک!ه م!یت!وان ب!ه‬ ‫عن!!وان نمون!!ه از نمايش!!نامه عب!!دالخالق اث!!ر‬ ‫ارزن!!دهی رزاق م!!امون ن!!ام ب!!رد(‪ .‬در اي!!ن‬ ‫قسمت با درنظر داش!ت مح!دوديت من!ابع و‬ ‫با توجه به منابع قابل دس!ترس‪ ،‬ت!الش ش!ده‬ ‫که معرفی نسبی از زن!دگینام!ه عب!دالخالق‬ ‫خان صورت گيرد‪:‬‬ ‫يادنامهی ش!ھيد عب!دالخالق در معرف!ی او و‬ ‫خ!!!انواده اش م!!!ی گوي!!!د‪ :‬عب!!!دالخالق پس!!!ر‬ ‫خ!!!!داداد ب!!!!ود‪ .‬او در کن!!!!ار پ!!!!در و م!!!!ادر‪،‬‬ ‫خ!!!واھر ک!!!وچکی ب!!!ه ن!!!ام حفيظ!!!ه داش!!!ت‪.‬‬ ‫کاکايش موالداد ني!ز در کن!ار آنھ!ا زن!دگی‬ ‫میکرد‪ .‬عبدالخالق مامايی به نام قربانعلی‬ ‫ي!!!خآب ف!!!روش داش!!!ت‪ .‬گفت!!!ه م!!!یش!!!ود ک!!!ه‬ ‫خداداد به ھمراه ب!رادرش م!والداد‪ ،‬پ!س از‬ ‫حمل!!ه عب!!دالرحمن خ!!ان ب!!ه ھ!!زارهج!!ات و‬ ‫غص!ب دار و ندارش!!ان‪ ،‬از مس!کن اص!!لی‪-‬‬ ‫شان در دھراودی ارزگان به غزن!ی منتق!ل‬ ‫شدند و پس از آن به لوگر انتقال داده شدند‬ ‫و در خ!!!!!انواده سپھس!!!!!االر ب!!!!!زرگ امي!!!!!ر‬ ‫عبدالرحمن خان غ!الم حي!در خ!ان چرخ!ی‪،‬‬ ‫ب!!!ه دھق!!!انی مش!!!غول بودن!!!د و از اي!!!ن راه‬ ‫امرار معاش می کردند)‪ .(٢٨‬ھم چن!ين آق!ای‬ ‫مي!!!ر محم!!!د ص!!!ديق فرھن!!!گ خ!!!داداد پ!!!در‬ ‫عب!!!دالخالق را از جمل!!!ه مالزم!!!ان خ!!!انواده‬ ‫چرخ!!ی معرف!!ی م!!ی کن!!د ک!!ه عب!!دالخالق از‬ ‫کودکی در ميان آنان بزرگ شده و ھمس!ال‬ ‫و ھ!!ممکت!!ب و دوس!!تورفي!!ق جوان!!ان اي!!ن‬ ‫خ!!!انواده ب!!!ود )‪ .(٢٩‬ام!!!ا دي!!!دگاه س!!!ومی ک!!!ه‬ ‫نس!!!بت ب!!!ه اي!!!ن دو دي!!!دگاه از لح!!!اظ س!!!ند‪،‬‬ ‫موثقتر و از حيث منطق‪ ،‬موج!هت!ر اس!ت‪،‬‬ ‫برگرفت!!!!ه از مقال!!!!هی انتق!!!!ادی عب!!!!دالغفار‬ ‫ص!!ديقی )پس!!ر غ!!الم ص!!ديق خ!!ان چرخ!!ی(‬ ‫میباشد که در فصلنامه سراج انتشار يافت!ه‬ ‫اس!!ت‪ .‬او در ج!!ايی از اي!!ن مقال!!ه م!!یگوي!!د‪:‬‬ ‫»اگر من قسم بخ!ورم حان!ث نم!ی ش!وم ک!ه‬ ‫ن!!ه خ!!داداد خ!!ان و ن!!ه م!!والداد خ!!ان و ن!!ه‬ ‫عب!!!!دالخالق خ!!!!!ان در ط!!!!ول حي!!!!!ات ب!!!!!ين‬ ‫خ!انوادهی چرخ!!ی‪ ،‬ب!رف ب!!ام خ!ود را پ!!اک‬ ‫نک!!ردهان!!د«)‪ .(٣٠‬اس!!ناد و دالي!!ل مختلف!!ی در‬ ‫ص!!حت اي!!ن دي!!دگاه موج!!ود اس!!ت‪ :‬اول اي!!ن‬ ‫که اين دي!دگاه‪ ،‬متعل!ق ب!ه يک!ی از اعض!ای‬ ‫خانواده چرخی است که شاھد عينی زندگی‬ ‫خ!!انواده عب!!دالخالق خ!!ان در مي!!ان خ!!انواده‬ ‫خود ب!ه ش!مار م!یرود‪ .‬دوم!ا‪ ،‬در گ!زارش‬ ‫داود ف!!!!!ارانی از م!!!!!والداد خ!!!!!ان )کاک!!!!!ای‬ ‫عبدالخالق خ!ان( ب!ه عن!وان م!ردی »دارای‬ ‫تحص!!!!!!!يالت خصوص!!!!!!!ی« و »انقالب!!!!!!!ی‬ ‫شريف« و »آگاھی وط!نپرس!ت« ي!اد ش!ده‬ ‫است)‪ .(٣١‬ب!از ھ!م ب!ا درنظ!ر گ!رفتن ارزش‬ ‫ک!!ار تحقيق!!ی آق!!ای ف!!ارانی و اي!!ن ک!!ه تنھ!!ا‬ ‫کس!!ی اس!!ت ک!!ه موف!!ق ش!!ده مص!!احبهای ب!!ا‬ ‫عط!!ا محم!!د )پس!!رخالهی عب!!دالخالق خ!!ان(‬ ‫انج!!ام دھ!!د‪ ،‬م!!یت!!وان آن را بيش!!تر معتب!!ر‬

‫شماره چھارم‬

‫انگاشت‪ .‬سوما‪ ،‬اين که عبدالخالق خ!ان در‬ ‫ليس!!ه نج!!ات )از معتب!!رت!!رين ليس!!ه ھ!!ای آن‬ ‫زم!!!!!ان( درس م!!!!!ی خوان!!!!!د‪ ،‬خ!!!!!ود گ!!!!!واه‬ ‫آشکاری است ب!ر اي!ن م!دعا ک!ه عب!دالخالق‬ ‫خان در خانواده چرخیھا چي!زی فرات!ر از‬ ‫يک دھقان يا دھقانزاده بوده است‪.‬‬ ‫بخش چھارم‪:‬‬ ‫علل و انگيزهھای ترور نادر خان چه بود؟‬ ‫‪٤٨‬روز اس!!!!تنطاق ب!!!!!ا اس!!!!تفاده از ان!!!!!واع‬ ‫ش!!!کنجهھ!!!ای ق!!!رون وس!!!طايی‪ ،‬نتوانس!!!ت‬ ‫روزه س!کوت عب!!دالخالق خ!!ان را بش!!کند و‬ ‫در نتيج!!!ه پ!!!ردهای از روی رازھ!!!ای اي!!!ن‬ ‫اق!!!دام او ب!!!ردارد‪ .‬در نتيج!!!ه از ي!!!ک س!!!و‬ ‫نشريات دولتی و از سوی ديگ!ر محقق!ان و‬ ‫روشنفکران مردمی‪ ،‬ھر کدام با گمانهزن!ی‬ ‫ھ!!ای خ!!ود در پ!!ی ريش!!هي!!ابی عل!!ت )و ي!!ا‬ ‫عل!!!ت ھ!!!ای( اي!!!ن عم!!!ل خ!!!الق ب!!!ر آمدن!!!د؛‬ ‫واض!!ح اس!!!ت ک!!ه دول!!!ت آن زم!!ان‪ ،‬ب!!!رای‬ ‫جھ!!تدھ!!ی اذھ!!ان عام!!ه و ھ!!مچن!!ين مھ!!ار‬ ‫بحران میکوشيد ت!ا حت!یالمق!دور اي!ن اق!دام‬ ‫عب!!!!دالخالق خ!!!!ان را ب!!!!ا اتھام!!!!اتی چ!!!!ون‬ ‫جھال!!ت‪ ،‬عن!!اد و دش!!منی شخص!!ی‪ ،‬انتق!!ام‪-‬‬ ‫ج!!ويی‪ ،‬تحري!!کش!!دن توس!!ط ديگ!!ران و ‪...‬‬ ‫فعل!!!!ی ش!!!!نيع و از روی ناآگ!!!!اھی قلم!!!!!داد‬ ‫نمايند‪ .‬در نتيجه برخی از مردم و مورخان‬ ‫اي!!!ن اق!!!دام او را از روی جھ!!!ل و ن!!!ادانی‪،‬‬ ‫ھ!!!وس‪ ،‬انتق!!!ام ي!!!ا حت!!!ی جن!!!ون م!!!یدانن!!!د و‬ ‫برخ!!ی ديگ!!ر اي!!ن حرک!!ت او را ب!!ه عن!!وان‬ ‫مب!!!!!!!!!!!!ارزهای در راه آزادیخ!!!!!!!!!!!!واھی و‬ ‫اس!!!!!تبدادزدايی‪ ،‬قي!!!!!امی روش!!!!!نفکرانه ي!!!!!ا‬ ‫اعتراضی بر عليه سياستھای تبعيضآل!ود‬ ‫حکوم!!!!ت ارزي!!!!ابی م!!!!یکنن!!!!د‪ .‬مجموع!!!!ه‬ ‫نظ!!!رات ارائ!!!ه ش!!!ده در ب!!!اب انگي!!!زهھ!!!ا و‬ ‫عوامل اص!لی اي!ن حرک!ت عب!دالخالق خ!ان‬ ‫را میتوان به شرح زير خالصه کرد‪:‬‬ ‫ناب‪66‬الغ ب‪666‬ودن عب‪666‬دالخالق خ‪666‬ان و تحري‪666‬ک‬ ‫شدن توسط ديگران‪:‬‬ ‫يک!!ی از اول!!ين نظري!!اتی ک!!ه پ!!س از ت!!رور‬ ‫نادرشاه توسط عبدالخالق خان‪ ،‬در نشريات‬ ‫دولت!!!!ی انعک!!!!اس ياف!!!!ت‪ ،‬ناب!!!!الغ خوان!!!!دن‬ ‫عب!!!دالخالق خ!!!ان ب!!!ود‪ .‬بن!!!ا ب!!!ر اي!!!ن دي!!!دگاه‬ ‫عبدالخالق خان نوج!وانی ‪ ١٥‬س!اله ب!ود ک!ه‬ ‫ب!!ا درنظ!!ر داش!!ت س!!ن کم!!ی ک!!ه داش!!ت ب!!ه‬ ‫تحري!!!!ک برخ!!!!ی ديگ!!!!ر و ي!!!!ا احساس!!!!ات‬ ‫نوجوانی دس!ت ب!ه اق!دامی غيرعقالن!ی زد‪.‬‬ ‫آنھ!!ا ب!!رای اثب!!ات اي!!!ن م!!دعای خ!!ود‪ ،‬ب!!!ه‬ ‫شايعات بیاساس بس!ياری ني!ز پرداخت!هان!د‪.‬‬ ‫برای مثال آنھا با معرف!ی عب!دالخالق خ!ان‬ ‫ب!!ه عن!!وان پس!!ر نامش!!روع غ!!الم نب!!ی خ!!ان‬ ‫چرخی و يا ارتباط با زن غالم صديق خان‬ ‫چرخی‪ ،‬اين اقدام او را ص!رفا ب!ه تحري!ک‬ ‫خانواده چرخیھا و با ھدف انتقام جويی از‬ ‫خون غالمنب!ی خ!ان چرخ!ی معرف!ی ک!رده‪-‬‬ ‫اند‪.‬‬ ‫در رابطه با سن واقعی عبدالخالق خان بايد‬ ‫گفت که ادعای اين ديدگاه چندان منطقی به‬ ‫نظر نم!یرس!د؛ زي!را اوال پ!ذيرفتن اي!ن ک!ه‬


‫صفحه ‪12‬‬ ‫عب!دالخالق خ!!ان م!!تعلم ص!!نف ي!!ازدھم ليس!!ه‬ ‫نجات بود‪ ،‬خود به ما در درک سن تقريبی‬ ‫او کمک میکند‪ .‬به اين معنا ک!ه اگ!ر ھف!ت‬ ‫سالگی را حداقل سن شموليت به مکتب در‬ ‫نظر بگيريم‪ ،‬مشاھده میشود که عبدالخالق‬ ‫خ!!!ان در آن زم!!!ان ح!!!داقل ‪ ١٨‬س!!!اله ب!!!وده‬ ‫است‪ .‬ثانيا در منابعی نظير »تنديس خشم«‬ ‫در مورد سن عبدالخالق خان گفت!ه ش!ده ک!ه‬ ‫وی سه سال قبل از سال استقالل افغانستان‬ ‫)‪ (١٢٩٨‬ب!!!ه دني!!!ا آم!!!ده اس!!!ت ک!!!ه ب!!!ا اي!!!ن‬ ‫حس!اب او متول!د س!!ال ‪١٢٩٥‬ھ!ـ‪.‬ش ب!!وده و‬ ‫در س!!ال ‪ ١٣١٢‬ھف!!ده س!!اله ب!!وده اس!!ت)‪.(٣٢‬‬ ‫ب!!ه ھ!!ر ص!!ورت ش!!ايد تلق!!ی قت!!ل ش!!اه ي!!ک‬ ‫کشور توسط يک شخص‪ ،‬از روی جھال!ت‬ ‫و بدون ھيچ انگيزهای‪ ،‬دور از منطق باشد‬ ‫و ھم!!!ان گون!!!ه ک!!!ه در زم!!!ان اس!!!تنطاق از‬ ‫عبدالخالق خ!ان ھم!ه ب!ه چش!م ي!ک ش!خص‬ ‫عاقل و بالغ از او بازجويی میکردن!د‪ ،‬ھ!ر‬ ‫محق!!ق ني!!ز باي!!د‪ ،‬ب!!رای کش!!ف حقيق!!ت‪ ،‬در‬ ‫جستجوی عوامل و انگيزه ھای واقعی اي!ن‬ ‫اق!!!!دام باش!!!!د‪ .‬ب!!!!ه ع!!!!الوه وج!!!!ود رابط!!!!ه‬ ‫نامش!!روع مي!!ان عب!!دالخالق خ!!ان و يک!!ی از‬ ‫زنان خانواده چرخی ب!ر اس!اس س!ند جعل!ی‬ ‫ک!!ه ب!!ه ن!!ام اقرارنام!!ه عب!!دالخالق در ش!!ماره‬ ‫‪ ١١٦‬مورخ!!!!!ه ‪ ٢٩‬ق!!!!!وس ‪ ١٣١٢‬جري!!!!!ده‬ ‫دولت!!ی اص!!الح)‪ (٣٣‬نش!!ر گردي!!د‪ ،‬ب!!ه عن!!وان‬ ‫مح!!رک عب!!دالخالق خ!!ان‪ ،‬ش!!ايعه دروغين!!ی‬ ‫بيش نيست که ھرگز از ط!رف مورخ!ان و‬ ‫محقق!!ان و ھ!!مچن!!ين م!!ردم قاب!!ل قب!!ول نب!!وده‬ ‫است‪ .‬چنان چه به قول آقای غبار اين تقلب‬ ‫را در م!!ورد محم!!د عظ!!يم خ!!ان منش!!یزاده‬ ‫نيز بعد از اعدام او به کار بردن!د )‪ .(٣٤‬اي!ن‬ ‫اتھام!!!!ات دروغ!!!!ين و ش!!!!ايعات ب!!!!یبني!!!!اد‪،‬‬ ‫ھرچن!!!!د در کوت!!!!اه م!!!!دت و در جغرافي!!!!ای‬ ‫مح!!دود‪ ،‬کمت!!ر پذيرفت!!ه م!!یش!!وند‪ ،‬ام!!ا در‬ ‫دورهی زم!!!انی ط!!!والنیت!!!ر و جغرافي!!!ايی‬ ‫وس!!يعت!!ر‪ ،‬ب!!ه عل!!ت ع!!دم آش!!نايی کام!!ل ب!!ا‬ ‫مح!!يط‪ ،‬معم!!وال ب!!اور ش!!ده و م!!ورد قب!!ول‬ ‫واق!!ع م!!یش!!وند‪ .‬چن!!انچ!!ه س!!يد مھ!!دی ف!!رخ‬ ‫نويس!!نده ايران!!ی ک!!ه ب!!ه ق!!ول آق!!ای فرھن!!گ‬ ‫مرتکب اش!تباھاتی ش!ده و منش!ا آن نش!رات‬ ‫نادرس!!ت و غ!!رضآل!!ود مطبوع!!ات دولت!!ی‬ ‫افغانس!!!تان ب!!!وده اس!!!ت در ت!!!اريخ سياس!!!ی‬ ‫افغانستان اظھار داشته ک!ه عب!دالخالق خ!ان‬ ‫ش!!ب قب!!ل از قت!!ل نادرخ!!ان را ت!!ا نزدي!!ک‬ ‫صبح نزد زن غ!الم ص!ديق خ!ان ب!وده)‪(٣٥‬؛‬ ‫در ح!!الی ک!!ه ب!!ا کم!!ی دق!!ت معل!!وم م!!یش!!ود‬ ‫بع!د از کش!!ته ش!دن غ!!الم نب!ی خ!!ان چرخ!!ی‬ ‫توس!!!!ط حکوم!!!!ت‪ ،‬تم!!!!ام زن!!!!ان و اطف!!!!ال‬ ‫خانواده چرخی در زندان زنانه سرای بادام‬ ‫کابل محبوس گرديدند و عبدالخالق خ!ان ت!ا‬ ‫دم م!!رگ خ!!ود )يعن!!ی تقريب!!ا ب!!ه م!!دت ي!!ک‬ ‫سال( ايشان را نديد‪ .‬ھمچنين يادنامه ش!ھيد‬ ‫عبدالخالق‪ ،‬ترور نادرشاه ب!ا انگي!زه انتق!ام‪-‬‬ ‫گيری و به جھت ارتباط با خان!دان چرخ!ی‬ ‫را بسيار بعيد میداند و چنين استدالل م!ی‪-‬‬ ‫کن!!د ک!!ه اوال سپھس!!االر غ!!الم حي!!در خ!!ان‬

‫روزنه‬

‫چرخ!!!ی‪ ،‬ج!!!الد م!!!ردم عب!!!دالخالق خ!!!ان و‬ ‫عام!!ل آوارگ!!ی خ!!انوادهی او ب!!وده اس!!ت و‬ ‫ثانيا فرزندان چرخی ھم که در طول سال‪-‬‬ ‫ھ!!ايی ک!!ه عب!!دالخالق خ!!ان رش!!د فک!!ری و‬ ‫سياس!!ی يافت!!ه و مش!!غول تحص!!يل ب!!وده‪ ،‬در‬ ‫خ!!ارج از کش!!ور ب!!ودهان!!د و تنھ!!ا ي!!ک س!!ال‬ ‫پ!!يش از اق!!دام عب!!دالخالق خ!!ان آنھ!!ا وارد‬ ‫کابل شده و بعد از سه ھفته اقامت در کابل‬ ‫گرفتار و يا معدوم شدهاند که بعيد است در‬ ‫ظ!!رف س!!ه ھفت!!ه‪ ،‬خ!!الق فريفت!!ه آنھ!!ا ش!!ده‬ ‫باشد)‪.(٣٦‬‬ ‫مخالفت و اعتراض علي‪6‬ه تبعيض‪6‬ات ق‪6‬ومی‬ ‫حکومت‪:‬‬ ‫محقق!!!!انی چ!!!!ون آق!!!!ای فرھن!!!!گ از جمل!!!!ه‬ ‫کسانی است که يکی از انگي!زهھ!ای اص!لی‬ ‫اين اق!دام عب!دالخالق خ!ان را وابس!تگی وی‬ ‫ب!!ه اقلي!!ت زي!!ر فش!!ار ھ!!زاره م!!ی دان!!د ک!!ه‬ ‫ھمواره تحت س!لطه و اس!تبداد ق!رار داش!ته‬ ‫اس!!!!!ت‪ .‬حس!!!!!!ين عل!!!!!ی يزدان!!!!!!ی ني!!!!!!ز در‬ ‫»پژوھشی در تاريخ ھزارهھا« معتقد است‬ ‫که انگيزه اصلی اقدام عب!دالخالق خ!ان اي!ن‬ ‫بود که او توسط ھمصنفان خود از جلس!ات‬ ‫و تص!!!ميمات س!!!ری ن!!!ادر خ!!!ان مبن!!!ی ب!!!ر‬ ‫سرکوب و نابودی ھ!زارهھ!ا و اق!وام ديگ!ر‬ ‫مطل!!ع گردي!!د و ب!!ه ھم!!ين جھ!!ت تص!!ميم ب!!ه‬ ‫ت!!رور او گرف!!ت‪ .‬ھمچن!!ان مجل!!هی حب!!ل‪h‬‬ ‫دربارهی انگيزهی ترور ن!ادر خ!ان‪ ،‬تحلي!ل‬ ‫مش!!ابه ب!!ا آنچ!!ه آق!!ای يزدان!!ی آورده اس!!ت‪،‬‬ ‫ارائه میدھد‪.‬‬ ‫در يک ارزيابی کلی از اين رويکرد‪ ،‬می‪-‬‬ ‫ت!!وان گف!!ت در م!!ورد اي!!ن ک!!ه ن!!ادر ش!!اه در‬ ‫مورد ھزارهج!ات چ!ه تص!ميمی داش!ته‪ ،‬ب!ه‬ ‫عل!!ت س!!ری ب!!ودن تص!!ميمات درب!!ار قاب!!ل‬ ‫بحث و بررسی نيس!ت‪ .‬ام!ا ادع!ای اي!ن ک!ه‬ ‫عب!!دالخالق خ!!!ان از اي!!ن تص!!!ميمات س!!!ری‬ ‫دربار از طريق ھمصنفان خود آگاھی يافته‬ ‫است‪ ،‬نيازمند ارائ!ه اس!ناد و ش!واھد معتب!ر‬ ‫اس!!ت و تنھ!!ا از طري!!ق ش!!ک و گم!!ان قاب!!ل‬ ‫اعتب!!!ار نيس!!!ت‪ .‬ب!!!ه ع!!!الوه حض!!!ور اف!!!راد‬ ‫مختل!!ف از اق!!وام و گ!!روهھ!!ای مختل!!ف در‬ ‫کنار عبدالخالق خان و اعدام آنھا ب!ه عل!ت‬ ‫ھمدس!تی ب!ا عب!دالخالق خ!ان‪ ،‬امک!ان ص!دق‬ ‫اين مدعا را کمرنگتر میکن!د؛ چ!ه اي!نک!ه‬ ‫اگ!!ر اي!!ن ک!!ار ص!!رفا ب!!ر مبن!!ای احساس!!ات‬ ‫ق!!ومی و ن!!ژادی م!!یب!!ود‪ ،‬پ!!س م!!یبايس!!ت‬ ‫حرکت او نيز يک حرکت قومی م!یب!ود و‬ ‫تم!!ام اطرافي!!ان او ني!!ز برخاس!!ته از ھم!!ان‬ ‫مليت و قوم میبودند‪.‬‬ ‫تاثيرپذيری از جو سياس‪6‬ی مب‪6‬ارزهطلب‪6‬ی و‬ ‫مخالفت با استبداد‪:‬‬ ‫مير محمد صديق فرھنگ ضمن تاييد نسبی‬ ‫دو انگي!!!زه ف!!!وق ال!!!ذکر‪ ،‬انگي!!!زهی اص!!!لی‬ ‫عب!!!!!دالخالق خ!!!!!ان در کش!!!!!تن نادرش!!!!!اه را‬ ‫عالق!!همن!!دی مف!!رط او ب!!ه خ!!انواده چرخ!!ی‬ ‫نمیداند‪ .‬زيرا ب!ه عقي!ده او اگ!ر ص!رفا اي!ن‬ ‫انگيزه منجر به ترور نادر شاه میشد‪ ،‬اي!ن‬ ‫حادثه در آن زمان تنھا حادثه از ن!وع خ!ود‬

‫شماره چھارم‬

‫میبود )‪ .(٣٧‬در حالی که قبل از اي!ن حادث!ه‬ ‫دو اقدام مشابه ديگ!ر ني!ز اتف!اق افت!اده ب!ود‪:‬‬ ‫يکی ترور محمد عزيز خان ب!رادر ب!زرگ‬ ‫ن!ادر ش!اه و وزي!ر مخت!ار در ب!رلين ک!!ه در‬ ‫تاريخ ‪ ٦‬جون ‪ ١٩٣٣‬توسط ضرب گلول!ه‪-‬‬ ‫ی س!!يد کم!!ال )ک!!ه ت!!ازه تحص!!يالتش را ب!!ه‬ ‫پايان رسانده بود( انجام ياف!ت و در جري!ان‬ ‫محاکم!ه او در آلم!ان معل!وم ش!د ک!ه انگي!!زه‬ ‫او نف!!وذ روزاف!!زون بريتاني!!ا در افغانس!!تان‬ ‫بوده است‪ .‬ديگ!ری حادث!ه ت!روری ب!ود ک!ه‬ ‫توسط محمد عظيم خ!ان )معل!م ليس!ه نج!ات‬ ‫و معلم عبدالخالق خان( در سفارت بريتاني!ا‬ ‫اتف!!اق افت!!اد‪ .‬گفت!!ه م!!یش!!ود ک!!ه وی ب!!رای‬ ‫ترور ش!خص س!فير ب!ه س!فارت رفت!ه ب!ود‪،‬‬ ‫اما زمانی که ديد دسترسی به سفير ب!رايش‬ ‫ممکن نيست‪ ،‬تفنگچه خ!ود را بي!رون آورد‬ ‫و سه تن از کارمندان س!فارت را ک!ه اول!ی‬ ‫انگليس!!ی و دوم!!ی ھن!!دی و س!!ومی افغ!!انی‬ ‫ب!!!!ود را ب!!!!ه قت!!!!ل رس!!!!اند‪ .‬او در جري!!!!ان‬ ‫اس!!تنطاقات ھ!!دف اص!!لی خ!!ود را تص!!فيهی‬ ‫ک!!!ار ب!!!ين جوان!!!ان و دول!!!ت بريتاني!!!ايی ک!!!ه‬ ‫اس!!!تقالل افغانس!!!تان را س!!!لب ک!!!رده ب!!!ود‪،‬‬ ‫عنوان کرد‪ .‬در نتيجه با درنظر داشت اي!ن‬ ‫ک!!ه ھ!!ر س!!ه اي!!ن اق!!دامات تروريس!!تی‪ ،‬در‬ ‫فاص!!لهھ!!ای بس!!يار کوت!!اه و در ي!!ک س!!ال‬ ‫انجام يافتهان!د‪ ،‬نم!یت!وان آنھ!ا را مج!زا از‬ ‫ھ!!م دانس!!ت؛ بلک!!ه اي!!ن ح!!وادث ھم!!ه ت!!داعی‬ ‫کنن!!!ده وج!!!ود ي!!!ک جري!!!ان اپوزيس!!!يون در‬ ‫مقابل دولت بوده است ک!ه ب!ا سياس!ت ھ!ای‬ ‫درب!!!!ار ب!!!!ه خص!!!!وص در م!!!!ورد رواب!!!!ط‬ ‫گسترده با انگليسھا مخالف بودهان!د‪ .‬چن!ان‬ ‫چ!!ه عب!!دالخالق خ!!ان ھ!!م در ج!!ايی ب!!ه اي!!ن‬ ‫مس!!اله اش!!اره ک!!رده اس!!ت و م!!یگوي!!د ک!!ه‬ ‫»سيد کمال خان و محمد عظيم خان ش!ھيد‪،‬‬ ‫ُدم مار را بريدند‪ .‬اکنون نوبت من اس!ت ت!ا‬ ‫خ!!ود م!!ار را بکش!!م«)‪ .(٣٨‬در ض!!من ب!!ا در‬ ‫نظ!!ر گ!!رفتن اوض!!اع و ش!!رايط نظ!!ام ب!!ين‪-‬‬ ‫الملل و پيشروی روزافزون اروپا به سمت‬ ‫جنگ جھ!انی دوم و ب!ه خص!وص تح!والت‬ ‫داخل!!ی آلم!!!ان ک!!ه روز ب!!!ه روز ب!!ه س!!!مت‬ ‫راديکاليس!!م و نازيس!!م م!!یگرايي!!د‪ ،‬م!!یت!!وان‬ ‫به ارزيابی کلیای از جوانان و دانشجويان‬ ‫افغانی مقيم آلم!ان ني!ز دس!ت ياف!ت‪ .‬ب!ه اي!ن‬ ‫معنا که ترور محمد عزيز خ!ان در ب!رلين‪،‬‬ ‫توس!!!!ط ي!!!!ک ج!!!!وان افغ!!!!انی مق!!!!يم آلم!!!!ان‬ ‫صورت گرفت؛ محمد عظيم خان ک!ه معل!م‬ ‫عب!!دالخالق خ!!ان ب!!ود و ب!!ه س!!فارت انگل!!يس‬ ‫حمل!!!ه ب!!!رده ب!!!ود‪ ،‬تحص!!!يالت خ!!!ود را در‬ ‫آلم!!ان ب!!ه پاي!!ان رس!!انده ب!!ود و ب!!دون ش!!ک‬ ‫افک!!ار او ب!!ر عب!!دالخالق خ!!ان ني!!ز ب!!یت!!اثير‬ ‫نبوده است‪ .‬آقای فرھنگ مینويسد ک!ه اي!ن‬ ‫جوان!!!!ان انقالب!!!!ی در س!!!!الھ!!!!ای ‪ ١٩٣١‬و‬ ‫‪ ١٩٣٢‬غالبا در کافهای که يک نفر انقالبی‬ ‫ھن!!دی ب!!ه ن!!ام مت!!ه س!!نگ در کاب!!ل تاس!!يس‬ ‫ک!!!رده ب!!!ود‪ ،‬جم!!!ع ش!!!ده‪ ،‬ب!!!ه ص!!!حبتھ!!!ای‬ ‫سياس!!ی م!!یپرداختن!!د و افک!!ار ض!!د دول!!ت‬ ‫خودکامه را پخش میکردند)‪.(٣٩‬‬


‫صفحه ‪13‬‬ ‫عب‪666‬دالخالق خ‪666‬ان‪ ،‬جزئ‪666‬ی از ي‪666‬ک حرک‪666‬ت‬ ‫بزرگ سياسی بود‪:‬‬ ‫دي!!دگاه چھ!!ارم ک!!ه توس!!ط نويس!!نده تن!!ديس‬ ‫خش!!!م ارائ!!!ه ش!!!د و برگرفت!!!ه از گ!!!زارش‬ ‫تلويزي!!ونی آق!!ای داود ف!!ارانی تح!!ت عن !وان‬ ‫در آيين!!ه ت!!اريخ )پ!!س از س!!قوط داود خ!!ان(‬ ‫است‪ ،‬حرکت عبدالخالق خ!ان را جزئ!ی از‬ ‫ي!!ک حرک!!ت ب!!زرگ سياس!!ی تش!!کيالتی و‬ ‫سازمان يافته میداند که جمعی از عناص!ر‬ ‫انقالب!!ی آن روز پش!!ت س!!ر آن ق!!رار داش!!ته‬ ‫اند‪ .‬بر اساس تحليل آقای فارانی و نويسنده‬ ‫تن!!!!!ديس خش!!!!!م »م!!!!!والداد خ!!!!!ان کاک!!!!!ای‬ ‫عب!!!!!!دالخالق خ!!!!!!ان م!!!!!!ردی روش!!!!!!نفکر و‬ ‫تحص!!يلک!!رده ب!!ود ک!!ه ھ!!م در باس!!واد ش!!دن‬ ‫عب!!دالخالق خ!!ان و ھ!!م در حرک!!ت سياس!!ی‬ ‫او‪ ،‬نق!!ش معل!!م و مرب!!ی و راھنم!!!ای او را‬ ‫داشته است‪ .‬در نتيجهی توج!ه ب!يش از ح!د‬ ‫م!!!والداد خ!!!!ان ب!!!!ود ک!!!!ه عب!!!!دالخالق خ!!!!ان‬ ‫نوج!!وان ي!!کش!!به راه صدس!!اله را پيم!!ود‪.‬‬ ‫عبدالخالق خان در ھمه جا‪ ،‬ھ!م در خان!ه و‬ ‫ھ!!م در مکت!!ب ب!!!ا سياس!!ت و سياس!!!يون در‬ ‫رابطه بود‪ .‬او از معلمين شريف خ!ود مث!ل‬ ‫محمد عظيم قھرمان و محم!د اي!وب مع!اون‬ ‫ليس!!!ه ام!!!انی در کن!!!ار درسھ!!!ای رس!!!می‪،‬‬ ‫پيامھای سياسی زمان خود را دريافت می‪-‬‬ ‫داشت و روز به روز از خ!ود م!یبرآم!د و‬ ‫)‪(٤٠‬‬ ‫به وطنش بيشتر فکر میکرد‪«.‬‬ ‫بر اساس اظھارات فارانی عب!دالخالق خ!ان‬ ‫در حرک!!!!!ت ب!!!!!زرگ سياس!!!!!ی ک!!!!!ه در آن‬ ‫اف!!رادی چ!!ون محم!!د زم!!ان‪ ،‬مي!!رزا محم!!د‪،‬‬ ‫ميرعزي!!!!!!ز و ميرمس!!!!!!جدی )ک!!!!!!ارگران و‬ ‫کارمن!!دان مطبع!!ه مل!!ی ان!!يس(‪ ،‬عل!!ی اکب!!ر‬ ‫غندمش!!ر‪ ،‬محم!!د عظ!!يم‪ ،‬س!!يد غ!!الم حي!!در‬ ‫کن!!ری‪ ،‬مي!!ر غ!!الم محم!!د غب!!ار و خ!!انواده‪-‬‬ ‫اش‪ ،‬موالداد خان ھزاره و صديق تلگرافی‬ ‫و ‪ (٤١) ...‬حض!!!!!!!ور داش!!!!!!!تند‪ ،‬فعالي!!!!!!!ت و‬ ‫ھمک!!اری داش!!ت‪ .‬در نتيج!!ه تص!!ميم ت!!رور‬ ‫نادر ھم نمیتوان!د ب!یت!اثير از اي!ن س!ازمان‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫در ي!!ک ارزي!!ابی کل!!ی از اي!!ن دي!!دگاهھ!!ا ب!!ا‬ ‫درنظر داشت شواھد قابل دس!ترس‪ ،‬دي!دگاه‬ ‫آخ!!ر ب!!ه نح!!وی از ھم!!ه معق!!ولت!!ر ب!!ه نظ!!ر‬ ‫م!!یرس!!دو از حي!!ث س!!ند‪ ،‬معتبرت!!ر اس!!ت‪.‬‬ ‫زي!!!را ط!!!رح حمل!!!ه و ت!!!رور ب!!!ه ش!!!اه ي!!!ک‬ ‫کشور بدون ھماھنگی و پشتوانهی گروھ!ی‬ ‫ام!ری بعي!!د ب!ه نظ!!ر م!!یرس!د؛ حمل!!ه محم!!د‬ ‫عظ!!يم خ!!ان ک!!ه معل!!م عب!!دالخالق خ!!ان ب!!ود‪،‬‬ ‫در س!!فارت انگل!!يس و ھ!!مچن!!ين دف!!اع ش!!ديد‬ ‫محم!د اي!!وب خ!!ان )مع!!اون ليس!!ه نج!!ات( از‬ ‫عبدالخالق خان در مقابل شک دول!ت ب!ه او‬ ‫نيز‪ ،‬نمیتواند کامال اتف!اقی و ب!یارتب!اط ب!ه‬ ‫ھ!!م باش!!د‪ .‬ب!!ه اي!!ن ش!!رح ک!!ه پ!!يش از ت!!رور‬ ‫ن!!ادر ش!!اه‪ ،‬يک!!ی از ھ!!م ص!!نفيان عب!!دالخالق‬ ‫خان به نام عزيز طوخی از تصميم او آگاه‬ ‫ش!!د و جري!!ان را ب!!ه دول!!ت اط!!الع داد‪ .‬ام!!ا‬ ‫محم!!!د اي!!!وب خ!!!ان )ک!!!ه بع!!!دا ب!!!ه ھم!!!راه‬ ‫عبدالخالق خان اعدام ش!د( در مقاب!ل وزي!ر‬

‫روزنه‬

‫معارف به شدت از عبدالخالق خان دف!اع و‬ ‫اظھارات طوخی را تکذيب کرد‪.‬‬ ‫ص!!!حت اي!!!ن دي!!!دگاه‪ ،‬البت!!!ه ب!!!ه معن!!!ی رد‬ ‫ديدگاهھای ديگ!ر نيس!ت؛ بلک!ه ممک!ن اس!ت‬ ‫در کن!!ار اي!!ن انگي!!زه‪ ،‬انگي!!زهھ!!ای ديگ!!ری‬ ‫نظي!!!ر مب!!!ارزه علي!!!ه ق!!!درت روز اف!!!زون‬ ‫انگل!!يس در افغانس!!تان و ي!!ا اعت!!راض علي!!ه‬ ‫تبعيضات قومی حکومت ني!ز وج!ود داش!ته‬ ‫باشد‪ .‬اما به ھر صورت براس!اس ارزي!ابی‬ ‫منابعی چ!ون گ!زارش داود ف!ارانی‪ ،‬تن!ديس‬ ‫خشم‪ ،‬افغانستان در پنج قرن اخي!ر‪ ،‬يادنام!ه‬ ‫شھيد عبدالخالق خان‪ ،‬نمايشنامه عب!دالخالق‬ ‫خ!!ان )اث!!ر رزاق م!!امون( و ‪ ...‬انگي!!زه و‬ ‫مح!!رک اص!!لی عب!!دالخالق خ!!ان در ت!!رور‬ ‫نادرش!!!اه‪ ،‬مب!!!ارزه ب!!!ا اس!!!تبداد حک!!!ومتی و‬ ‫آزادیخ!!!واھی او ب!!!ه عن!!!وان نماين!!!دهای از‬ ‫قش!ر روش!!نفکر و آگ!!اه جامع!ه ب!!ود‪ .‬از اي!!ن‬ ‫رو اس!!!ت ک!!!ه او را »مب!!!ارز راه آزادی و‬ ‫قھرمان ضد استبداد« عنوان دادهاند‪.‬‬ ‫بخش پنجم‪:‬‬ ‫عاقب!!!ت عب!!!دالخالق خ!!!ان و گرفتارش!!!دگان‬ ‫ديگر چه شد؟‬ ‫پ!!س از اع!!الن پادش!!اھی‪ ،‬ش!!اه جدي!!د محم!!د‬ ‫ظاھر خان از سوی شاهمحم!ود و بازگش!ت‬ ‫ھاشم خان از سفر شمال‪ ،‬م!وج عظيم!ی از‬ ‫توقيف و استنطاق آغاز شد‪ .‬به ط!وری ک!ه‬ ‫در ان!!!دک زم!!!ان‪ ،‬ھم!!!هی خ!!!انواده‪ ،‬اق!!!وام‪،‬‬ ‫دوس!!!تان‪ ،‬آش!!!نايان‪ ،‬ھ!!!مص!!!نفان و معلم!!!ان‬ ‫نزدي!!ک عب!!دالخالق خ!!ان گرفت!!ار ش!!دند‪ .‬و‬ ‫کار استنطاق آن!ان ب!ا اعم!ال ان!واع ش!کنجه‬ ‫آغاز يافت‪ .‬به خصوص در مورد استنطاق‬ ‫عبدالخالق خان ک!ه ب!رای ح!رف کش!يدن از‬ ‫زي!!!ر زب!!!ان او‪ ،‬از ھ!!!يچ ش!!!کنجهای دري!!!غ‬ ‫نکردند؛ از تيل داغ کردن‪ ،‬تا ناخن کش!يدن‬ ‫و سوزن فرو ب!ردن و ق!وغ آت!ش زي!ر بغ!ل‬ ‫گذاش!!!تن و ق!!!ين و پان!!!ه و ‪ . ...‬مورخ!!!ان و‬ ‫محقق!!ان در م!!ورد کيفي!!ت و تن!!وع ش!!کنجه‪-‬‬ ‫ھای حکومت‪ ،‬تفصيالت بس!ياری آوردهان!د‬ ‫ک!!!ه از آن جمل!!!ه م!!!یت!!!وان ب!!!ه نمايش!!!نامه‬ ‫عبدالخالق خان نوش!ته رزاق م!امون اش!اره‬ ‫کرد‪ .‬اما آنچه در اين مورد قابل ي!اداوری‬ ‫اس!!!ت‪ ،‬عک!!!سالعم!!!ل خ!!!الق در مقاب!!!ل اي!!!ن‬ ‫شکنجهھا اس!ت ک!ه ت!ا آخ!ر ب!ه ج!ز تبس!م و‬ ‫خنده ای رضايتمندانه‪ ،‬سخنی از او شنيده‬ ‫نشد‪ .‬تنھ!ا س!خن او اي!ن ب!ود ک!ه‪» :‬کس!ی ب!ا‬ ‫م!!ن ش!!ريک نيس!!ت‪ .‬م!!ن خ!!ودم اي!!ن ک!!ار را‬ ‫کردم«)‪ .(٤٢‬البت!ه اي!ن روحي!ه ب!ه نح!وی در‬ ‫ميان تمام بازداش!تش!دگان ب!ود‪ .‬ب!ه ط!وری‬ ‫که گفته میشود‪ ،‬محمد اسحاق خان شيردل‬ ‫در جري!!!!!ان اس!!!!!تنطاق و ش!!!!!کنجهاش ب!!!!!ه‬ ‫مس!!تنطقين گف!!ت ک!!ه او از اص!!ل نقش!!ه آگ!!اه‬ ‫است و اگر او را با عبدالخالق خان مواج!ه‬ ‫کنند‪ ،‬ھمه چيز را به تفص!يل خواھ!د گف!ت‪.‬‬ ‫ش!!اهمحم!!ود خ!!ان دس!!تور داد ک!!ه عب!!دالخالق‬ ‫خان را بياورند‪ .‬ھم!ين ک!ه عب!دالخالق خ!ان‬ ‫را ب!!!!ا ح!!!!التی مج!!!!روح و ن!!!!اتوان داخ!!!!ل‬ ‫آوردن!!!د‪ ،‬اس!!!!حاق خ!!!!ان ب!!!ا ن!!!!وعی گل!!!!ه و‬

‫شماره چھارم‬

‫شکايت گفت‪» :‬ای رفي!ق ن!اجوان! چ!را ب!ه‬ ‫من و رفقاي!ت اعتم!اد نک!ردی و ع!زم خ!ود‬ ‫را پنھ!!ان نم!!ودی؟ و اگ!!ر اي!!ن ط!!ور نم!!ی‪-‬‬ ‫کردی‪ ،‬ح!اال از اي!ن حکوم!ت ي!ک نف!ر ھ!م‬ ‫زنده نمیبود‪ .‬س!خن آخ!رين خ!ود را ب!ه ت!و‬ ‫گفتم‪ .‬خداحافظ‪ .«...‬عبدالخالق خان ھ!م در‬ ‫ج!!!واب گف!!!ت‪» :‬راس!!!ت م!!!یگ!!!ويی رفي!!!ق‪،‬‬ ‫احتي!!!اط م!!!ن بيج!!!ا ب!!!ود‪ ،‬از ت!!!و عف!!!و م!!!ی‪-‬‬ ‫خ!واھم‪ .(٤٣)«...‬ب!!ا مش!اھدهی اي!!ن ص!!حنهی‬ ‫جوانمردان!!!!!ه‪ ،‬رن!!!!!گ از رخس!!!!!ار ھي!!!!!ات‬ ‫تحقيق!!!ی ک!!!ه ت!!!ا کن!!!ون احس!!!اس م!!!یکردن!!!د‬ ‫ب!!!!!االخره ش!!!!!کنجهھايش!!!!!ان ج!!!!!واب داده و‬ ‫ش!!کافی مي!!ان آنھ!!ا ب!!ه وج!!ود آم!!ده اس!!ت‪،‬‬ ‫پري!!د و ب!!ار ديگ!!ر از آن ش!!اگردان مکت!!ب‬ ‫شکست خوردند‪.‬‬ ‫در نھاي!!ت‪ ،‬زم!!انی ک!!ه ھاش!!م خ!!ان و ش!!اه‪-‬‬ ‫محمود به اين نتيجه رس!يدند ک!ه نم!یتوانن!د‬ ‫از زير زبان آنھا حرفی بکشند‪ ،‬ب!ه ت!اريخ‬ ‫‪ ٢٤‬ق!!!وس محاکم!!!هی س!!!اختگی را ترتي!!!ب‬ ‫دادن!د و در س!ه ورق‪ ،‬فيص!لهای را در س!!ه‬ ‫موضوع معين تصويب کردند‪:‬‬ ‫»اول‪ -‬حک!!م اع!!دام ش!!انزده نف!!ر ب!!ه ش!!رح‬ ‫ذي!!ل‪ -١ :‬عب!!دالخالق خ!!ان ھ!!زاره کش!!ندهی‬ ‫نادرشاه‪ -٢ ،‬محمود خان معاون عب!دالخالق‬ ‫خان‪ -٣ ،‬خداداد خان ھزاره پدر عبدالخالق‬ ‫خ!!!!ان‪ -٤ ،‬م!!!!والداد خ!!!!ان ھ!!!!زاره کاک!!!!ای‬ ‫عبدالخالق خان‪ -٥ ،‬قربانعلی خان ھزاره‬ ‫مامای عبدالخالق خان‪) ،‬بعدھا گفته ش!د ک!ه‬ ‫م!!ادر و خال!!ه و خ!!واھر ص!!غير عب!!دالخالق‬ ‫خ!!ان در زن!!دان زنان!!ه س!!رای ب!!ادام ب!!ه ن!!ام‬ ‫تداوی از بين برده شده و اجسادش!ان ش!بانه‬ ‫در گورستانی مجھول در ش!ھدای ص!الحين‬ ‫کابل مدفون گرديد و به اين صورت چراغ‬ ‫خانواده او خاموش گردي!د(‪ -٦ ،‬عل!ی اکب!ر‬ ‫خ!!!ان غندمش!!!رکاکای محم!!!ود خ!!!ان م!!!تعلم‬ ‫مع!!اون عب!!!دالخالق خ!!ان‪ -٧ ،‬غ!!!الم رب!!!انی‬ ‫خان و ‪ -٨‬مصطفی خ!ان و ‪ -٩‬عب!داللطيف‬ ‫خ!!ان پس!!ران خ!!انواده چرخ!!ی‪ -١٠ ،‬محم!!د‬ ‫اي!!!!وب خ!!!!ان مع!!!!اون اداری ليس!!!!های ک!!!!ه‬ ‫عب!!!دالخالق خ!!!ان در آن تحص!!!يل م!!!یک!!!رد‬ ‫)ليسه نجات(‪ -١١ ،‬مير عزيز خان و ‪-١٢‬‬ ‫مي!!!ر مس!!!جدی خ!!!ان و ‪ -١٣‬محم!!!ود خ!!!ان‬ ‫ک!!ارگر مطبع!!ه ان!!يس و ‪ -١٤‬محم!!د زم!!ان‬ ‫خان و ‪ -١٥‬ميرزا محمد خان و ‪ -١٦‬امي!ر‬ ‫محمد خان ناشرين شبنامهھا‪.‬‬ ‫دوم‪ -‬عفوش!!!دگان از اع!!!دام ک!!!ه ب!!!ه ح!!!بس‬ ‫محک!!!!وم گرديدن!!!!د‪ :‬محم!!!!د اس!!!!حاق خ!!!!ان‬ ‫شيردل‪ ،‬عبد‪ h‬خان ول!د عط!ا محم!د خ!ان‪،‬‬ ‫اعظ!!م خواج!!ه خ!!ان‪ ،‬مي!!ر س!!يد قاس!!م خ!!ان‬ ‫مع!!!اون وزي!!!ر مع!!!ارف )ک!!!ه در ابت!!!دا در‬ ‫ليست محکومين به اعدام ق!رار داش!ت‪ ،‬ام!ا‬ ‫به اصرار زياد فيض محمد خان زکريا‪ ،‬از‬ ‫اعدام عفو شد‪ .‬ول!ی ب!ا وج!ود آن ھ!م ب!رای‬ ‫ترساندن و عبرت گرفتن او‪ ،‬خواستند تا او‬ ‫پايه دار را ببيند و بعد از آن‪ ،‬حکم عف!و او‬ ‫را اعالن نمايند(‪ ،‬عبدالھادی خ!ان داوی ب!ه‬ ‫ش!!مول س!!ه نف!!ر ديگ!!ر )محم!!د ان!!ور خ!!ان‬


‫روزنه‬

‫صفحه ‪14‬‬ ‫بسمل‪ ،‬مير غالم محمد غبار و سرور خ!ان‬ ‫جويا(‪.‬‬ ‫س!!وم‪ -‬حکوم!!ت فيص!!له ک!!رد ک!!ه در آين!!ده‬ ‫احدی در افغانس!تان ب!ه ج!رم سياس!ی کش!ته‬ ‫نش!!ود‪ .‬ب!!ه اي!!ن ترتي!!ب ک!!ه مج!!رمين سياس!!ی‬ ‫در حبس نگھداشته م!یش!وند و عف!و ايش!ان‬ ‫)‪(٤٤‬‬ ‫نيز از اختيارات شاه است‪«.‬‬ ‫عصر روز ‪ ٢٦‬قوس ‪ ١٣١٢‬براب!ر ب!ا ‪١٨‬‬ ‫دس!!امبر ‪ ) ١٩٣٣‬بن!!ا ب!!ه رواي!!ت افغانس!!تان‬ ‫در مس!!ير ت!!اريخ( و ي!!ا بع!!د از ظھ!!ر روز‬ ‫چھارم جدی ‪ ١٣١٢‬ھ!ـ‪.‬ش )بن!ا ب!ه روايت!ی‬ ‫ديگ!!!ر ک!!!ه دقي!!!قت!!!ر ب!!!ه نظ!!!ر م!!!یرس!!!د(‪،‬‬ ‫محکومين به اعدام به صورت دست جمعی‬ ‫از دروازه جنوبی ارگ ب!ه س!وی اع!دامگ!اه‬ ‫ک!!ه در عق!!ب زن!!دان دھمزن!!گ فعل!!ی ق!!رار‬ ‫داشت‪ ،‬برده شدند‪ .‬يکی از اعضای انجم!ن‬ ‫ادبی که برنامه آقای داود فارانی ب!ه کم!ک‬ ‫او تھيه شده و شاھد عينی واقعه ب!ود‪ ،‬م!ی‪-‬‬ ‫گويد‪» :‬ما را ب!ه زور ب!ه آن مھم!انی خ!ون‬ ‫دع!!وت کردن!!د‪ ...‬بس!!ياری از م!!ردم گري!!ه‬ ‫میکردند‪ .‬شانزده دار ايستاده بود؛ دار اول‬ ‫از خ!!الق ب!!ود‪ .‬خ!!الق ک!!امال خ!!اموش ب!!ود و‬ ‫کوچ!ک ت!رين آث!ار ت!رس ي!ا ک!م جرات!!ی در‬ ‫چھرهاش خوانده نمیشد‪ .‬يک ت!ن از نائ!ب‪-‬‬ ‫ساالرھا فرياد زد‪ :‬بياوريد او را که پدر ما‬ ‫را کش!!!ته اس!!!ت‪ .‬س!!!يد ش!!!ريف س!!!رياور از‬ ‫خ!!!الق پرس!!!يد‪ :‬ب!!!ا ک!!!دام انگش!!!ت ماش!!!ه را‬ ‫کشيدی؟ خالق انگش!ت خ!ود را دراز ک!رد‪.‬‬ ‫س!!رياور مث!!ل ي!!ک قص!!اب ب!!ا چ!!اقوی خ!!ود‬ ‫کلک خالق را بريد‪ .‬بعد از آن گفت‪ :‬خالق!‬ ‫حتما ب!ا چش!م راس!ت نش!ان گرفت!ی و خ!الق‬ ‫به آرام!ی گف!ت‪ :‬بل!ی‪ .‬و اي!ن ج!الد ب!یرح!م‬ ‫چاقويش را در کاسه چش!م خ!الق ف!رو ک!رد‬ ‫و آنرا ت!!اب داد‪ (٤٥) «.‬آق!!ای غب!!ار در اي!!ن‬ ‫ب!!!!اره م!!!!یگوي!!!!د‪» :‬ب!!!!دين ص!!!!ورت اي!!!!ن‬ ‫متظاھرين شريعت اسالمی‪ ،‬کشتن به طرز‬ ‫»مثله« را ترويج نمودن!د‪ .‬عب!دالخالق خ!ان‬ ‫آخ نگف!!ت و آرام باقيمان!!د«)‪ .(٤٦‬س!!پس يک!!ی‬ ‫از درباريان دماغ عبدالخالق خان را بري!د‪،‬‬ ‫ديگری جل!و آم!د و گ!وش او را قط!ع ک!رد‪.‬‬ ‫بعد سربازھا ش!روع ب!ه ف!رو ب!ردن ني!زهھ!ا‬ ‫در ب!!!دن او کردن!!!د و ب!!!دن او را تک!!!هتک!!!ه‬ ‫کردند‪ .‬به اين ترتيب حتی حکمی که توسط‬ ‫خود حکومت برای او تعيين شده ب!ود‪ ،‬ني!ز‬ ‫جامه عمل نپوشيد و فرص!ت اع!دام ق!انونی‬ ‫را از او گرفتن!!!!د‪ .‬ھم!!!!ين حک!!!!م در م!!!!ورد‬ ‫محم!!ود خ!!ان ھ!!م تک!!رار ش!!د و پ!!س از او‬ ‫م!!والداد خ!!ان و خ!!داداد خ!!ان و قرب!!انعل!!ی‬ ‫يخآب فروش و بقيه‪ ،‬يکی يکی بر س!ر دار‬ ‫رفتن!!د)‪ .(٤٧‬ب!!دين س!!ان عب!!دالخالق خ!!ان ب!!ه‬ ‫اس!!طورهھ!!ا پيوس!!ت و قھرم!!ان ش!!ھيد ض!!د‬ ‫استبداد و مبارز راه آزادی نام گرفت )‪.(٤٨‬‬ ‫ب!!ه عقي!!ده آق!!ای غب!!ار »فيص!!له م!!اده س!!وم‬ ‫ف!!!!!!وقال!!!!!!ذکر نتيج!!!!!!ه مس!!!!!!تقيم مب!!!!!!ارزهی‬ ‫روشنفکران افغانستان و خصوص!ا حاص!ل‬ ‫جانبازی و گلول!هی عب!دالخالق خ!ان ش!ھيد‬ ‫بود که صدھا جوان وطنپرس!ت کش!ور را‬

‫از معدوم شدن پالنيزه و حتمی آينده نج!ات‬ ‫بخشيد‪ ،‬زيرا حکومت میترسيد که ب!ا دوام‬ ‫ترور‪ ،‬اعضای خانواده س!لطنتی ن!ادری از‬ ‫بين خواھد رفت«)‪.(٤٩‬‬ ‫منابع‪:‬‬ ‫‪1‬دکت!!ور ف!!اروق انص!!اری‪ ،‬فش!!ردهی ت!!اريخ افغانس!!تان‪،‬‬‫انتشارات اميری‪ :‬چاپ سوم‪ ،١٣٨٩ ،‬ص ‪.١٧٢‬‬ ‫‪2‬ميرغالم محمد غبار‪ ،‬افغانستان در مسير تاريخ‪ ،‬خي!ری‬‫کتب خانه‪ ،١٣٨٦ ،‬ج ‪ ،٢‬ص ‪.٢٣‬‬ ‫‪3‬ميرغالم محمد غبار‪ ،‬پيشين‪ ،‬ج ‪ ،٢‬ص ‪.٢٣‬‬‫‪4‬سيدال يوسفزی‪ ،‬نادرچگونه به پادشاھی رس!يد؟‪ ،‬مرک!ز‬‫نشراتی ميوند‪ :‬چاپ اول‪ ،‬ميزان ‪ ،١٣٧٨‬ص ‪.٢‬‬ ‫‪5‬ميرغالم محمد غبار‪ ،‬پيشين‪ ،‬ج ‪ ،٢‬ص ‪.٢٥‬‬‫‪6‬ميرغالم محمد غبار‪ ،‬پيشين‪ ،‬ج ‪ ،٢‬ص ‪.٣٠‬‬‫‪7‬ميرغالم محمد غبار‪ ،‬پيشين‪ ،‬ج ‪ ،٢‬ص ‪.٣٠‬‬‫‪8‬ميرغالم محمد غبار‪ ،‬پيشين‪ ،‬ج ‪ ،٢‬ص ‪.٣٣‬‬‫‪9‬سيدال يوسفزی‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.٩‬‬‫‪10‬سيدال يوسفزی‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.٩‬‬‫‪11‬ميرغالم محمد غبار‪ ،‬پيشين‪ ،‬ج ‪ ،٢‬ص ‪.٣٦‬‬‫‪12‬ميرمحم!!د ص!!ديق فرھن!!گ‪ ،‬افغانس!!تان در پ!!نج ق!!رن‬‫اخير‪ ،‬چاپ اول‪ ،‬قم‪ ،‬ج ‪ ،١‬قسمت ‪ ٢‬صص ‪٦٠٣‬و ‪.٦٠٤‬‬ ‫‪13‬جن!!!!رال محم!!!!د نب!!!!ی عظيم!!!!ی‪ ،‬اردو و سياس!!!!ت در‬‫افغانستان‪ ،‬ص‪.٢٠‬‬ ‫‪14‬دکتور فاروق انصاری‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.١٧٨‬‬‫‪15‬مير محمد صديق فرھنگ‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.٦٠٨‬‬‫‪16‬مير غالم محمد غبار‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.٨٣‬‬‫‪17‬مير محمد صديق فرھنگ‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.٦١٩‬‬‫‪18‬مير محمد صديق فرھنگ‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.٦٢٠‬‬‫‪19‬مير محمد صديق فرھنگ‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.٦٠٨‬‬‫‪20‬جنرال محمد نبی عظيمی‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص‪.٢٢‬‬‫‪21‬مير محمد صديق فرھنگ‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.٦١١‬‬‫‪22‬مرک!ز فرھنگ!ی نويس!ندگان افغانس!تان‪ ،‬يادنام!هی ش!ھيد‬‫عبدالخالق‪ ،‬چاپ اول‪ ،‬قم‪ ،‬جدی ‪ ،١٣٧٢‬صص ‪ ٥٤‬و ‪.٥٥‬‬ ‫‪23‬ام!!!ين ‪ h‬دري!!!ز‪ ،‬افغانس!!!تان در ق!!!رن بيس!!!تم‪ ،‬انجم!!!ن‬‫نشراتی دانش‪ :‬پيشاور‪ ،‬جدی ‪ ،١٣٧٩‬ص ‪.٢٣١‬‬ ‫‪24‬رزاق مامون‪ ،‬عبدالخالق‪ ،١٣٨٦ ،‬ص ‪. ٣٦‬‬‫‪25‬مرک!ز فرھنگ!ی نويس!ندگان افغانس!تان‪ ،‬پيش!ين‪ ،‬ص!ص‬‫‪ ٦٤‬و ‪ ٦٥‬و ‪.٦٦‬‬ ‫‪26‬حس!ين ناي!ل‪ ،‬يادداش!تھ!ايی درب!اره س!رزمين و رج!ال‬‫ھزارهجات‪ ،‬ص‪.٣٩٨‬‬ ‫‪27‬حسين نايل‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص‪.٣٩٨‬‬‫‪28‬مرکز فرھنگی نويسندگان افغانستان‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.٢٨‬‬‫‪29‬مير محمد صديق فرھنگ‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.٦٣١‬‬‫‪30‬مرک!!!ز فرھنگ!!!ی نويس!!!ندگان افغانس!!!تان‪ ،‬فص!!!لنامهی‬‫س!!!راج‪ ،‬س!!!ال اول‪ ،‬ش!!!ماره ‪٣‬و‪ ،٤‬بھ!!!ار و تابس!!!تان ‪،١٣٧٤‬‬ ‫ص ‪.٢٢١‬‬ ‫‪31‬مرک!ز فرھنگ!ی نويس!ندگان افغانس!تان‪ ،‬يادنام!هی ش!ھيد‬‫عبدالخالق‪ ،‬چاپ اول‪ ،‬قم‪ ،‬جدی ‪ ،١٣٧٢‬ص ‪.٤٣‬‬ ‫‪32‬مرکز فرھنگی نويسندگان افغانستان‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.٣١‬‬‫‪33‬مير غالم محمد غبار‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.١٧٢‬‬‫‪34‬مير غالم محمد غبار‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.١٧٢‬‬‫‪35‬مرکز فرھنگی نويسندگان افغانستان‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.٣٥‬‬‫‪36‬مرکز فرھنگی نويسندگان افغانستان‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.٣٧‬‬‫‪37‬مير محمد صديق فرھنگ‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.٦٣١‬‬‫‪38‬مير غالم محمد غبار‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.١٥٧‬‬‫‪39‬مير محمد صديق فرھنگ‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.٦٣١‬‬‫‪40‬مرکز فرھنگی نويسندگان افغانستان‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.٤٣‬‬‫‪41‬مرکز فرھنگی نويسندگان افغانستان‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.٤٤‬‬‫‪42‬مرکز فرھنگی نويسندگان افغانستان‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.٥٩‬‬‫‪43‬مير غالم محمد غبار‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.١٦٣‬‬‫‪44‬مير غالم محمد غبار‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.١٦٩‬‬‫‪45‬مرکز فرھنگی نويسندگان افغانستان‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.٦٢‬‬‫‪46‬مير غالم محمد غبار‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.١٧١‬‬‫‪47‬مرکز فرھنگی نويسندگان افغانستان‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.٦٢‬‬‫‪48‬جنرال محمد نبی عظيمی‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص‪.٢٤‬‬‫‪49-‬مير غالم محمد غبار‪ ،‬پيشين‪ ،‬ص ‪.١٦٩‬‬

‫شماره چھارم‬

‫آئيــن نامــه کـــورس زبــان فــارسی‬ ‫»مــــرکــــز فــرھـــنــگی کـــــاتــب«‬ ‫آئ‪66‬ين نام‪66‬ه ک‪66‬ورس زب‪66‬ان فارس‪66‬ی »مرک‪66‬ز‬ ‫فرھنگی کات‪6‬ب«ب‪6‬ه منظ‪6‬ور تس‪6‬ھيل خ‪6‬دمات‬ ‫در ام‪666‬ر آم‪666‬وزش زب‪666‬ان م‪666‬ادری ش‪666‬اگردان‬ ‫تدوين گرديده است و دارای مواد زيل م‪6‬ی‬ ‫باشد‪:‬‬ ‫‪ -١‬ش‪666‬اگردان و داوطلب‪666‬ين ک‪666‬ورس زب‪666‬ان‬ ‫فارس‪66‬ی »مرک‪66‬ز فرھنگ‪66‬ی کات‪66‬ب«‪ ،‬پ‪66‬س از‬ ‫ثب‪666‬ت ن‪666‬ام موظ‪666‬ف ھس‪666‬تند مبل‪666‬غ ‪ ١٠‬آي‪666‬رو‬ ‫بعنوان قيمت کتاب بپردازند‪.‬‬ ‫‪ -٢‬شاگردان و يا والدين شان می بايد در‬ ‫ھ‪66‬ر س‪66‬ه م‪66‬اه بع‪66‬د مبل‪66‬غ ‪ ٢٠‬آي‪66‬رو بعن ‪6‬وان‬ ‫ھزينه داير کردن کورس پرداخت کنند‪.‬‬ ‫‪ -٣‬ھر شاگردی که بنا ب‪6‬ه داليل‪6‬ی نتوان‪6‬د‬ ‫تحصليش را ادامه بدھد می باي‪6‬د موض‪6‬وع‬ ‫را ب‪666‬ا معل‪666‬م اش در جري‪666‬ان بگ‪666‬ذارد و ب‪666‬ا‬ ‫اداره کورس تسويه حساب بکند‪.‬‬ ‫‪ -۴‬ش‪66‬اگردی ک‪66‬ه بن‪66‬ا ب‪66‬ه داليل‪66‬ی نتوان‪66‬د در‬ ‫ص‪66‬نف حاض‪66‬ر ش‪66‬ود‪ ،‬م‪66‬ی باي‪66‬د موض‪66‬وع را‬ ‫فوراً به معلم اش گزارش بدھد‪.‬‬ ‫‪ -۵‬در شرايط فعلی ک‪6‬ورس زب‪6‬ان فارس‪6‬ی‬ ‫ھفت‪66‬ه ي‪66‬ک ب‪66‬ار و ش‪66‬نبه ھ‪66‬ا از س‪66‬اعت ‪١۴‬‬ ‫ال‪6666‬ی ‪ ١٧‬داي‪6666‬ر م‪6666‬ی ش‪6666‬ود و در ص‪6666‬ورت‬ ‫درخواست شاگردان و والدين آنھا‪ ،‬احتمال‬ ‫دارد ھفته دو بار نيز برگذار گردد‪.‬‬ ‫‪ -۶‬اداره ک‪66‬ورس موفقي‪66‬ت ش‪66‬اگردان را در‬ ‫امر تحصيل زبان مادری آرزو می نمايد و‬ ‫انتظ‪66‬ار دارد ک‪66‬ه ش‪66‬اگردان ني‪66‬ز در ام‪66‬ر ھ‪66‬ر‬ ‫چ‪66‬ه م‪66‬نظم ت‪66‬ر داي‪66‬ر ش‪66‬دن ک‪66‬ورس ب‪66‬ا معل‪66‬م‬ ‫ش‪66‬ان و اداره ک‪66‬ورس ھمک‪66‬اری نم‪66‬ا ين‪66‬د و‬ ‫در نظم و نسق سھم بگير ند‪.‬‬ ‫)مرکز فرھنگی کاتب‪ -‬اداره‬ ‫کورس زبان فارسی(‬

‫دور دوم کــتــاب ھــــای کــورس زبــــان‬ ‫فــــارســـــــی از چــــاپ بــرآمــــــــــــد‪.‬‬


‫شماره چھارم‬

‫روزنه‬

3:Das feiern von Nationale feste wie z.B. : Nawroz, Eid-ul-fitr und andere Feste. 4:Das Volksmusik zu singen, die Instrumente zu spielen und spielen lernen. 5:Das Versammlung von Jugendlichen und das lesen von Gedichten und Sprichwörter. Wir haben seit 4 Monaten mit unserem Aktivitäten angefangen. wir schreiben auch

Gutentag meine Damen und Herren. Ich danke die Organiesatoren,dass ich meine Rede halten darf. Ich freue mich dass wir alle den Fest Eid-ulfitr gemeinsam feiern. Zunächst möchte ich die Kinder die den Fest Eid-ul-fitr das erste mal so feierlich feiern und nicht wissen was eigentlich Eid-ul-fitr ist. Denn werde ich jetz genauer sagen,was Eid ist. Wenn die Eltern nicht mehr fasten,also wenn der Ramadan vorbei ist dann wird ein großes Fest gefeiert namens Eid-ul-fitr. Eid ist das größte Fest in Islamlamische Religion. Eid ist der erste Tag wo Mama und Papa und Tante und Onkel und ‚Opa und Oma und jeder der fastet wieder genügend essen. Eid ist dass,die Kinder ihre Eltern zwingen ,neue Kleider neue Schuhe neue Taschen zu kaufen. Und damit sich dann die Kinder streiten wer mehr neue Sachen bekommen hat. Und besonders die Mädchen die sich sehr auf die Hennah freuen was sie auf ihre Hände aufgetragen bekommen. Dass die Kinder die Erwachsenen nicht durchlassen wenn sie von ihnen noch kein Fest-geld bezeichnet als Eidi bekommen haben. Dass die Kinder geld von jeder abkassieren den sie kennen. Nicht nur für die Kinder ist Eid der schönste Tag sondern auch für die Erwachsenen.

1 ‫صفحه‬

eine Zeitschrift namens "RAWZANA". bis jetzt haben wir 3 RAWZANA geschrieben und ausgeteilt, den Anfang vom Katib Kultur Zentrum gefeiert, den Anfang von persischen Kurs gefeiert und heute feiern wir Eid -ul Fitr und ende des erste persische Kurses.

Den schönsten Tag möchte jeder mit seiner Familie verbringen. Die Mütter reinigen alles 10 tage vor Eid. Die Vorhänge waschen,die Fenster putzen,den Boden abwaschen,die Schränke putzen den Wohnung lakieren,die Wäsche machen und so weiter und so fort. Damit die Gäste sich auch wohl fühlen. Und es wird dann auch gaaanz viele und versichene Speißen geben. Und das vorbereiten sie schon vor drei vier Tage. Die Frauen feiern Eid einen Monat und die Männer nur drei Tage. In Afgahnistan war es so ,dass, sich ganz viele Famielien die sich kannten Bei einem getroffen haben. Und sie dann weiter zum nächsten gegangen sind. Und ihre Feier dort weitergesetzt haben. Wenn der Eid kommt und die Männer sich treffen dann umarmen sie sich, und die Frauen und die Kinder machen sich gegenseitig Geschenke und erzählen wie sie schuften müssten. Also ich sage jetz die Kinder,geht und kassiert eure Eidi von jedem den ihr kennt. Und lasst ihm oder sie nicht durch wenn ihr noch keines gekriegt habt. Also ich geh jetz auch Eidi sammeln. Danke für eure Aufmerksamkeit und ein schönes Fest noch.


Die Katib Kultur Zentrum Zeitung N: 4 Oktober 2010________________________

Ende der erste Persischen Kurses Zebe NAZARI Guten Tag meine Damen und Herren. Herzlich Willkommen im Katib Kultur Zentrum. Heute feiern wir das Ramadanfest Eid ul Fitr und schließen den erste Persische Kurs erfolgreich ab. Ich wünsche die Schülern und die Schülerinnen viel erfolg. Ich will ihnen was über die Existenz von Katib Kultur Zentrum erzählen. Die meisten afghanischen Flüchtlinge die in Österreich leben sind nicht länger als zehn Jahren in Österreich. Am Anfang haben alle versucht Deutsch zu lernen und sie hatten auch andere Probleme wie z.B. familiäre und finanzielle Probleme .Deswegen haben sie versucht als erstes ihre finanzielle lage zu verbessern .Sie haben ihre Familien eingeladen .Die Kinder haben angefangen schule zu gehen. Langsam haben die meisten Leute begriffen ,dass ihre Kinder nicht mehr so gut Persisch sprechen wie früher ,oder sie bevorzugen die deutsche Sprache. Ihre eigene Kinder sind ganz fremd geworden .Die Eltern bekommen nicht das was sie selbst ihre Eltern gegeben haben, oder was sie von ihrem Kindern erwatet haben. Die Kinder wissen fast nichts über

ihren eigenen Kultur, eigene Land und eigene Leute .die Eltern wussten nicht was sie tun sollten. Es war auch wunder, dass nur afghanische Kinder ihre Kultur vergessen haben. warum haben die türkische oder die arabische oder die balkanische Kinder und Jugendliche ihre Kultur und Sprache nicht vergessen haben, weil sie viel waren und sie sich sammelten und sprachen über ihre tägliche leben. Die einige Afghaninnen die früher nach Österreich gekommen sind , waren sehr wenig und kannten sich nicht, deswegen hatten sie kein erfolg ihre Sprache und ihre Kultur durch zu setzen. Um unsere Sprache und unsere Kultur nicht zu verlieren haben wir ein Kulturzentrum namens "KATIB KULTUR ZENTRUM" gemacht. Unsere Zielen sind: 1: Das Kommunikation zwischen unsere Leute vor allem zwischen unsere Jugendliche und unsere Kinder. 2:Das beginn von persischen Kurs und das Bekanntmachung von unsere Kultur für unsere Kinder und unsere Jugendlichen

€2

‫قيـمــت ھـــر شــمــاره‬


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.