گردشگران ايراني در خارج چه ميکنند؟
سرنوشت جسد رضاخان به روايت تاريخ
ص 25
ايران و جهان 4
ص 12
گوناگون 8
سينما 20
«پرديس» را ماهانه و بطور رايگان از طريق ايميل دريافت کنيد. Send an email to:
pardismag@gmail.com
جدول 34
تکنولوژي 30
بيانيه مشترک اروپاييها براي حفظ برجام و تهيه توافق تکميلي سران بريتانيا ،فرانسه و آلمان در بيانيهاي مشترک اعالم کردهاند که توافق هستهاي فعلي با ايران بهترين راه متوقف کردن اين کشور از دستيابي به تسليحات هستهاي است ،اما در عين حال بايد توافقي تکميلي هم به بحث گذاشته شود. سه کشور اروپايي طرف توافق هستهاي ،ضمن پيشتيباني از برجام تأکيد کردهاند مواردي وجود دارد که در توافق هستهاي با ايران به آنها پرداخته نشده و الزم است دربارهاش تصميمگيري شود؛ از جمله برنامه موشکي و حضور نظامي ايران در منطقه. آقاي ترامپ اعالم کرده که اگر براي برنامه موشکي ايران و حضور نظامي اين کشور در خاورميانه راه حلي پيدا نشود ،از برجام خارج خواهد شد. جان بولتون ،مشاور امنيت ملي رئيس جمهوري آمريکا در مصاحبه با شبکه «فاکس نيوز» آمريکا گفته که آقاي ترامپ هنوز تصميمي نگرفته است.
پيشنهاد اتحاديه اروپا بر اضافه کردن تعدادي از اشخاص حقيقي و حقوقي حکومت به فهرست تحريمها عليه ايران آلمان ،فرانسه و بريتانيا بر سر تحريمهاي جديد عليه ايران پافشاري دارند ،اما وزيران خارجه اين سه کشور نتوانستند ساير اعضاي اتحاديه اروپا را قانع کنند .ايتاليا به دليل نگراني از زيانهاي اقتصادي با اين طرح مخالف است. در ديداري که وزيران اين اتحاديه در لوگزامبورگ داشتند ،آلمان ،فرانسه و بريتانيا موفق
بوئينگ تحويل هواپيماهاي سفارشي به ايران را به تعويق انداخت مديرعامل بوئينگ گفته اين کمپاني خريداران ديگري براي هواپيماهاي 777يافته و در سال 2018هيچ تحويل سفارشي براي ايران پيشبيني نشده است .به گفته دنيس مويلنبرگ آينده برجام در روند توليد و عرضه اين هواپيماها تأثيري ندارد. به گفته مويلنبرگ پيشبينيهاي مالي کمپاني بوئينگ براي سال جاري ميالدي به سفارشهاي ايران بستگي ندارد و حتي اگر اين سفارشها به ايران ارسال نشوند ،بوئينگ مجبور به کاهش توليد هواپيماهاي 777نيست. او گفت« ،اگر اين سفارشها به نتيجه برسند و ما در نهايت موفق به ارسال هواپيماها شويم ،اين به نفع ماست اما ما از خط مشي دولت آمريکا پيروي ميکنيم و مطمئن شدهايم که به آن هواپيماها وابستگي [مالي] نداريم». مديرعامل بوئينگ گفته است که اين کمپاني به واسطه افزايش سفارشها از سوي خريداراني ديگر ،مثل گذشته نگران کاهش توليد هواپيماي 777در صورت فروپاشي برجام و از بين رفتن صدها فرصت شغلي نيست.
حکايت روزي که اميرعباس هويدا تيرباران شد
تريبون حکومت در اجاره معترضان
ص 15
درشهر 39
شعر 40
ص 41
ورزش 35
فال 42
او در پاسخ به اين سوال که آيا برجام قابل اصالح است گفت« ،مسلما دانلد ترامپ درباره توافق حرفهاي خيلي منفي زده که حکايت از آن دارد که گامهاي اروپا نگرانيها را برطرف نميکند؛ ولي احتمال دارد بتوانيم در گفتگو با متحدان اروپايي احتماالت ديگري پيدا کنيم». بيانيه اخير کشورهاي اروپايي ،همراستا با پيشنهادهاي امانوئل مکرون است که در سفرش به آمريکا مطرح کرد .رئيسجمهور فرانسه پيشنهاد داده يک توافق «جامعتر» تهيه شود :اجراي مفاد توافق فعلي برجام؛ گسترش مفاد آن به پس از سال 2025؛ نظارت بر برنامه موشکي ايران و مهار نفوذ نظامي ايران در منطقه. مقامهاي ايران پيشتر هر نوع پيشنهاد تازه براي اضافه شدن بر برجام را رد کردهاند و حسن روحاني هم در واکنش به موارد مطرح شده توسط آقاي مکرون گفته است« ،يک جمله هم به برجام اضافه يا از آن کم نخواهد شد». با نزديک شدن به مهلت مقرر اعالم نظر آمريکا درباره توافق هستهاي با ايران است ،تالشهاي ديپلماتيک کشورهاي طرف قرارداد برجام شدت گرفته است. سران فرانسه ،بريتانيا و آلمان که بر خالف دونالد ترامپ موافق حفظ برجام هستند ،تالش دارند تا با حفظ اين توافق براي نگرانيهاي مورد نظر آمريکا هم چارهاي بينديشند ،کشوري که نظرش در بقاي برجام يا از بين رفتن آن نقش تعيين کننده دارد. نشدند ترديد کشورهايي مانند ايتاليا را بر سر درست بودن تحريمهاي تازه عليه ايران برطرف کنند .قرار است گفتوگوها بر سر اين موضوع ادامه يابد. قرار بود در نشست اخير فهرست جديدي شامل اشخاص حقيقي و شماري از شرکتهاي ايراني پس از تصويب وزيران خارجه اتحاديه اروپا مشمول تحريم شوند. با اين همه ،سايت خبري «اشپيگل» از نشست وزيران خارجه اتحاديه اروپا در لوگزامبورگ خبر داد و نوشت که آنها در نظر دارند به پيشنهاد کميته سياسي و امنيتي ،شماري از اشخاص حقيقي و حقوقي ايراني را به فهرست تحريمهاي ايران اضافه کنند .دليل اين اقدام آنها ادامه حمايتهاي ايران از بشار اسد و عمليات نظامي حکومت سوريه عليه شهروندانش است. بوئينگ در دسامبر سال 2016در پي حصول توافق هستهاي ميان ايران و قدرتهاي جهاني ،توافقنامهاي مبني بر فروش 80فروند هواپيما به ايران اير امضا کرد .اين قرارداد ارسال 15فروند هواپيماي 777را شامل ميشد که اين کمپاني براي صدور آنها به ايران از دولت آمريکا مجوز گرفته بود. به گزارش رويترز منابع مطلع در صنعت حمل و نقل هوايي گفتهاند بوئينگ در اصل ارسال اين هواپيماها به ايران را براي امسال ( )2018پيشبيني کرده بود اما خريداران ديگري را براي دريافت اين سفارش جايگزين کرده است. شرکت ايراناير در پي اجرايي شدن برجام سفارش خريد 100فروند جت ايرباس و 20فروند هواپيماي ايتيآر محصول مشترک فرانسه و ايتاليا را داده بود .به گزارش رويترز تا کنون سه فروند ايرباس و 8فروند ايتيآر به ايران تحويل شده است. توليدکنندگان اروپايي براي نهايي کردن قراردادهاي خود با ايران به دليل وجود چندين قطعه آمريکايي در هواپيماها نيازمند مجوز دولت آمريکا هستند. تاکنون واشنگتن مجوز الزم براي صدور حدود يک سوم از ايرباسهاي سفارشي به ايران را صادر کرده اما هنوز مشخص نيست ،خروج احتمالي اياالت متحده از برجام چه تأثيري بر اين روند خواهد گذاشت.
May 2018
2
2
3
For Advertisement Call:
3
PA
I
4
4
رويدادهای ايران و جهان در ماهي که گذشت واکنش جهاني به سخنان نخستوزير اسرائيل در مورد برنامه تسليحاتي هستهاي ايران آژانس بينالمللي انرژي اتمي با صدور بيانيهاي و بدون اشاره به سخنان اخير نخستوزير اسرائيل در مورد تالش مخفيانه ايران براي دستيابي به سالح هستهاي ،گفته است که مديرکل آژانس در دسامبر 2015 آخرين گزارش خود را درباره فعاليتهاي گذشته و حال هستهاي تهران به شوراي حکام ارائه و در آن چنين ارزيابي کرد که پيش از پايان سال 2003نوعي ساختار سازماني در ايران وجود داشت که براي هماهنگ کردن طيفي از فعاليتهاي مرتبط با ساخت ابزار انفجاري هستهاي مناسب بود. اين نهاد نظارتي هستهاي سازمان ملل متحد در ادامه بيانيه گفت ،هرچند پس از 2003نيز برخي فعاليتهايي رخ داد ،اما تالش هماهنگ شدهاي تلقي نميشدند .آژانس همچنين چنين ارزيابي کرد که اين فعاليتها از حد مطالعات علمي فراتر نرفتند .ضمن آنکه در همان گزارش يوکيا آمانو نيز تصريح شده است که آژانس پس از سال 2009هيچ نشانه معتبري از فعاليتهاي مرتبط با ساخت ابزارهاي انفجاري هستهاي در ايران مشاهده نکرده است .شوراي حکام نيز بر اساس گزارش مديرکل ،پرونده را بست.
بيانيه آژانس بينالمللي انرژي اتمي که مسئوليت نظارت بر اجراي توافق جامع هستهاي سال 2015بين قدرتهاي جهاني با ايران را بر عهده دارد ،ظاهرا در واکنش به سخنان بنيامين نتانياهو نخستوزير اسرائيل است که از دسترسي به حجم زيادي از اطالعات محرمانه مربوط به فعاليتهاي هستهاي با ابعاد نظامي در ايران خبر داد و تهران را متهم کرد حتي پس از اجراي توافق به تالش خود براي دستيابي به سالح هستهاي ادامه داده است و در نتيجه توافق سال 2015بر مبناي دروغ بنا شده است. ايران و شش قدرت جهاني شامل اياالت متحده، بريتانيا ،فرانسه ،روسيه ،چين و آلمان ،پس از بيش از يک دهه گفتوگوي ديپلماتيک موفق شدند روز 14جوالي 2015در وين پايتخت اتريش به يک توافق جامع و نهايي بر سر پرونده هستهاي بحثبرانگير ايران دست يابند؛ به اين صورت که در ازاي اعمال محدوديتهايي مشخص بر برنامه هستهاي و فعاليتهاي مرتبط با آن در ايران، تحريمهايي که پيشتر به واسطه همين فعاليتها عليه آن کشور وضع شده بود ،لغو شوند.
May 2018 اسرائيل با اين استدالل که رژيم ايران قابل اعتماد نيست ،از ابتدا با آن گفتوگوها و توافق برآمده از آن مخالف بود. مايک پامپئو وزير امور خارجه اياالت متحده آمريکا در اولين واکنش به افشاگري نخستوزير اسرائيل ،با صدور بيانيهاي ،اسناد ارائه شده توسط بنيامين نتانياهو را معتبر دانست و گفت توافق هستهاي ايران به جاي باور خوب و شفافيت ،بر روي دروغهاي جمهوري اسالمي بنا شده است. وي همچنين گفت که آمريکا در جريان جزئيات آن قرار دارد. با اين حال ،بوريس جانسون وزير خارجه بريتانيا در واکنش به اظهارات نخستوزير اسرائيل گفت« ،توافق هستهاي ايران بر اساس اعتماد به نيات ايران بنا نشده ي آزمايي سختگيرانه بنا شده؛ است ،بلکه بر اساس راست از جمله تدابيري که اجازه ميدهد بازرسان آژانس بينالمللي انرژي اتمي به صورت سرزده و بدون اطالع قبلي به برنامه هستهاي ايران دسترسي داشته باشند». فدريکا موگريني رئيس سياست خارجي اتحاديه اروپا هم آژانس بينالمللي انرژي اتمي را تنها نهاد بيطرف مسئول براي نظارت بر اجراي تعهدات ايران دانست و گفت، «اگر کشوري اطالعاتي در مورد عدم پايبندي تهران به هر نحوي به تعدات خود در توافق دارد ،بايد از طريق ساز و کار متناسب «مشروع و شناخته شده» اقدام کند». هايکو ماس وزير خارجه آلمان در گفتوگو با نشريه «بيلت» خواستار تحقيقات فوري آژانس بينالمللي انرژي اتمي در مورد اتهاماتي شد که نخستوزير اسرائيل عليه ايران مطرح کرده است و گفت« ،دقيقا به اين دليل که نميتوانيم اجازه دهيم ايران به سالح هستهاي دست پيدا کند ،مکانيزم کنترلي موجود در توافق بايد کار خود را انجام دهد». سخنگوي وزارت خارجه فرانسه نيز با بيان اينکه اطالعات ارائه شده توسط نخستوزير اسرائيل در مورد برنامه گذشته تسليحاتي هستهاي ايران را ميتوان مورد مطالعه قرار داد ،گفت که اين اطالعات ميتواند مبنايي شود براي حرکت به سمت دستيابي به تضمينهاي بلندمدت در مورد فعاليتهاي هستهاي ايران. جمهوري اسالمي ايران هرگونه تالش براي رسيدن به سالح هستهاي را نفي ميکند و محمدجواد ظريف وزير امور خارجه ايران ،نخستوزير اسرائيل را «چوپان دروغگو» ناميده است.
بازداشت سه ايرانيآمريکايي در کاليفرنيا به اتهام نقض تحريمها وزارت دادگستري آمريکا سه بازرگان ايراني ـ آمريکايي در کاليفرنيا را به نقض تحريمها عليه ايران متهم و آنها را موقتا بازداشت کرد. در بيانيه دادستاني شعبه شمال کاليفرنيا نام اين سه تن صدر عماد واعظ ،پوران آزاد و حسنعلي مشيرفاطمي ذکر شده است. بازداشت اين سه بازرگان پس از تحقيقات وزارت بازرگاني ،وزارت امنيت داخلي و اداره ماليات آمريکا صورت گرفت. به نوشته اين بيانيه ،محل سکونت اين سه تن تهران و کاليفرنيا بوده و هر سه متهماند که با خريد قطعات خودرو از کشورهاي مختلف ،از جمله آمريکا ،آنها را به شرکت خود در تهران ،با نام شرکت فناوري «قاره سبز» ،ميرساندند. بر پايه بيانيه وزارت دادگستري آمريکا ،اين سه بازرگان با اتهام «نقض جدي مقررات مربوط به تحريمها عليه ايران» و «قاچاق» روبرو هستند. مجازات آنان حداکثر 10سال حبس و 25هزار دالر جريمه است. بنابر همين گزارش ،صدر عماد واعظ و پوران آزاد در اقامتگاه خود در شمال کاليفرنيا و حسنعلي مشيرفاطمي اوايل ماه جاري ميالدي در فرودگاه سنفرانسيسکو بازداشت و هر سه به قيد وثيقه آزاد شدند.
سعيد مرتضوي در شمال ايران دستگير شد سعيد مرتضوي ،دادستان پيشين تهران ،دستگير شده است. خبرگزاري ميزان وابسته به قوه قضاييه ،به نقل از رئيس
I
PA
کل دادگستري استان مازندران اين خبر را تأييد کرده و گزارش داده که آقاي مرتضوي «در يکي از شهرهاي شمالي شناسايي و بازداشت شده است».
محمدعلي تقويفرد به ميزان گفت« ،محکوم خانهاي به اتفاق يکي از بستگان درمنطقه سرخرود مازندران اجاره کرده بود که با نيابت از مرجع اجراي احکام تهران وي دستگير و همراه مأموران به مرجع قضايي در تهران اعزام شد». نام سعيد مرتضوي در چند پرونده جنجالي مطرح بود: کهريزک ،مرگ زهرا کاظمي در زندان ،تأمين اجتماعي، پاليزدار و ماجراي برادران الريجاني. در نهايت او به جرم معاونت در قتل محسن روحاالميني که در کهريزک کشته شد ،به دو سال حبس قطعي محکوم شد. آقاي مرتضوي در جريان اعتراضات انتخاباتي سال 1388به عنوان دادستان تهران دستور انتقال گروهي از معترضان بازداشت شده را به بازداشتگاه کهريزک صادر کرده و متهم شده بود که در مقابل بدرفتاري با آنها با سهلانگاري واکنش نشان داده است. چند نفر از بازداشتشدگان ،از جمله آقاي روحاالميني بعدا در اثر بدرفتاري شديد مأموران بازداشتگاه جان خود را از دست دادند. به گفته خبرنگاران ،هر چند معاونت در قتل ،بنابر ماده 207قانون مجازات اسالمي ميتواند 15سال حبس در پي داشته باشد ،اما دادگاه «ابراز ندامت» آقاي مرتضوي را پذيرفت و يک درجه در مجازات تخفيف داد و تنها دو سال حبس براي او در نظر گرفت. آقاي مرتضوي در آخرين جلسه رسيدگي به اتهاماتش در مورد پرونده بازداشتگاه کهريزک حاضر نشده و تنها متن اليحه دفاعيه خود را براي دادگاه فرستاده بود .خبرنگاران در بيرون دادگاه از او نقل کردهاند که گفته بود« ،من در اين نظام زندان نخواهم رفت».
5
For Advertisement Call:
کاهش فقر اقتصادي داشته باشد« ،همزمان با اجراي اين طرح 20 ،درصد جمعيت با درآمد پايين و 20درصد افراد با درآمد باال وضعشان بهتر شده اما دو گروه وسط وضع بدتري يافتهاند زيرا هيچ ضابطهاي براي شناسايي کساني که قرار است از اين خدمات استفاده کنند وجود ندارد». «بيمه سالمت» از طرحهاي پيشنهادي دولت احمدينژاد و از اهداف برنامه پنجم توسعه به منظور کاهش 30درصدي سهم مردم از هزينههاي درماني بود .با شروع اين طرح در سال 93معلوم شد که حدود 6ميليون نفر ،يعني نزديک به 14درصد جمعيت کشور بيمه پايه ندارند .دولت روحاني هم اينک با مشکل کسري بودجه براي تامين اعتبار اين بيمه روبروست. حسين راغفر اشاره ميکند که درآمد 6درصد از جمعيت کشور ،کفاف تامين هزينه خوراک آنها را نميدهد .او اسم چنين مرحلهاي را «خط گرسنگي» ميگذارد و يادآور ميشود که خانوارها تنها با هزينه غذا خوردن روبرو نيستند ،بلکه دغدغه هزينههاي ديگري چون حمل و نقل ،پوشاک يا مسکن را هم دارند« ،خانواري که کل مخارجش کمتر از سبد حداقل غذا است ،حتما با گرسنگي و با مشکالت آموزشي و دسترسي به خدمات سالمت روبروست .هرچند نهادهاي دولتي اين رقم را دو يا سه درصد اعالم ميکنند اما تا جايي که من به ياد ميآورم وزارت بهداشت اين رقم را 10درصد اعالم ميکرد؛ اين ميزان به جز گروهي است که با مشکل سوء تغذيه روبرو هستند». او يادآوري ميکند که تعيين رقم 3ميليون و 200 هزار تومان به عنوان خط فقر ،رسميت دادن به اطالعاتي ناقص است زيرا معلوم نيست اين مبلغ براي کجا و چه نوع خانواري است« ،چرا که خانوارهاي روستايي با خانوارهاي شهري و خانوارهاي شهرهاي کوچک با خانوارهاي شهرهاي بزرگ در هزينهها و ترکيب سبد مصرفيشان تفاوت دارند و تورم به ميزاني متفاوت به گروههاي مختلف آسيب ميزند». راغفر ميگويد خط فقر بين نقاط مختلف کشور و حتي روستاهاي مختلف متفاوت است؛ در نقاط محروم نصف مناطق شهري و معادل دو ميليون تومان. راغفر تکرار کرده که يارانه کمکي به فقرا نکرد ،بلکه فقط تورم را افزايش داد .او ميگويد در سال 89به يک خانوار 5نفره 225هزار تومان يارانه ميداديم که برحسب قيمتهاي ثابت و محاسبه تورم در دي ماه 1386اين 225 هزار تومان 812 ،هزار تومان شده است« ،يعني 812هزار تومان امسال معادل 225هزار تومان سال 1389است؛ پس ميبينيد چرا خانوارهاي فقير ،فقيرتر شدهاند چرا که ظرفيتهاي جديدي براي کسب درآمد نداشتهاند و اين درحالياست که خيلي از خانوارهاي محروم جامعه عمدتا با همان يارانه زندگي ميکنند».
حسين راغفر:
33درصد جمعيت ايران دچار فقر مطلق است يک پژوهشگر اقتصادي ميگويد دولت خط فقر مطلق يک خانواده پنج نفري را 700هزار تومان ميداند که حتي غذاي آنها را هم تامين نميکند. او خط فقر يک خانواده چهار نفره شهري در سال 96را حدود چهار ميليون تومان ميداند. حسين راغفر ،استاد دانشگاه و اقتصاددان و دروازهبان سابق تيم راهآهن و تيم ملي جوانان ايران ،در تعريف سبد معيشتي خانوارها به خبرگزاري ايسنا گفته است« ،آنچه ما به عنوان خط فقر مطلق تعريف ميکنيم سبد مشخصي است که بايد حداقل کاالهاي اساسي را در بر داشته باشد به نحوي که اگر فردي به آنها دسترسي نداشته باشد ،سالمت فيزيکي ،جسماني و روحياش به خطر بيفتد .اين کاالها در همه جاي دنيا پذيرفته شده و شامل غذا ،مسکن ،خدمات سالمت ،حمل و نقل و ...هستند». او استناد به درآمد اعالم شده خانوارها و توجه به مخارج کل خانوار در اندازه گيري فقر را نادرست دانسته و توضيح ميدهد که افزايش هزينه خانوادهها آسيبهاي جدي به آنها زده است« ،مثال اگر فقط هزينههاي درماني يک نفر باال برود ممکن است اين فرد ،اين مبلغ را با فروش فرش زيرپايش تامين کرده و دچار هزينههاي کمرشکن درمان شده باشد». به گفته راغفر ،گرچه «بيمه سالمت» هنوز خدمات دارويي را پوشش نميدهد اما ميتواند نقش موثري در
جوادي آملي:
اگر مردم قيام کنند ما را به دريا ميريزند آيتاهلل جوادي آملي نگران است که مردم قيام کنند و «همه ما را به دريا بريزند ».او ميگويد« ،اگر ملت بهخاطر همين مسائل نامطلوب شوريد ديگر همه را ميشورد و کنار ميگذارد». برخي محافل حکومتي در ايران اخيرا از فساد سيستماتيک در حکومت حرف ميزنند که ميتواند بقاي حکومت را به مخاطره بياندازد .جوادي آملي از روحانيون بلندپايه قم که روابط تنگاتنگي با حکومت دارد ،اشارهاي به نمونهها و نمادهاي فساد نميکند و نوک تيز حملهاش از جمله متوجه دولت است که در قالب واژههايي مانند «دو تابعيتي
5
عباس عدالت استاد دانشگاه لندن در تهران بازداشت شد بودن مسووالن و پر کردن جيب برخي افراد» بيان ميشود. جوادي آملي سپس با اشاره به تجربه چين شکوه ميکند که «کشور 800ميليوني که نظامي کمونيستي و بيدين دارد ميتواند کشور خود را اداره کند اما ما يک کشور 80ميليوني هستيم و اين همه امکانات و آب و خاک مناسب داريم در مشکالت خود ميمانيم؟ آن کشور با کفر 800ميليون را اداره ميکند اما ما با داشتن امام حسين و امام علي نتوانستهايم». استاد حوزه علميه قم بعدتر ابراز نگراني کرده است که فقر کمر ملت را بشکند .او ميگويد که ملتي که «ستون فقراتش شکست و ويلچري شد» توان مقاومت ندارد و زير بار ديگري ميرود. منتقدان دولت و نظام ،تسلط نهادهاي نظامي و امنيتي و دولتي بر اقتصاد و فسادي را که نظام اقتصادي و مالي ايران را فرا گرفته مانع رونق اين اقتصاد و توسعه آن به سود ايجاد اشتغال و پيشرفت کشور ميدانند .مناسبات تنشآلود با غرب نيز که مانع اتصال طبيعي اقتصاد ايران به بازار جهاني و افزايش سرمايهگذاري در اين کشور ميشود از ديگر عوامل رکود و عدم پيشرفت اقتصادي ايران به شمار ميرود .آملي اما به اين موارد اشاره نکرده و صرفا به بيان بخشي از مشکالت بسنده کرده و گفته است« ،کشوري که اين همه منابع و آب و خاک دارد چرا بايد اين همه گرسنه داشته باشد». او سپس بعيد ندانسته که اين همه مشکالت درنهايت مردم را به سوي قيام سوق دهد که در آن صورت «همه ما را به دريا خواهد ريخت .به همين جهت حواستان باشد. البته بسياري از کشور فرار کردند يا جاي فرار خود را فراهم آوردند اما ما جاي فرار نداريم».
عباس عدالت ،استاد دانشگاه امپريال کالج لندن و فعال ضدجنگ در تهران توسط سپا پاسداران بازداشت شده است .او دو تابعيتي است و در چارچوب فعاليتهاي دانشگاهي به تهران سفر کرده بود.
آقاي عدالت استاد علوم کامپيوتر و رياضيات در دانشگاه امپريال کالج لندن است که در تاريخي نامشخص و براي فعاليتهاي دانشگاهي به تهران سفر کرده بود .اين استاد دانشگاه تابعيت دوگانه ايراني ـ بريتانيايي دارد. بنا بر گزارش کمپين حقوق بشر در ايران ،با وجود آنکه خانواده عباس عدالت وثيقه الزم براي آزادي او را فراهم کردند ،اما دادگاه انقالب تهران ادعا کرده که مشکلي در مدارک و دستورهاي الزم وجود دارد و او را آزاد نکردهاند. بنابراين گزارش ،ماموران امنيتي هنگام بازداشت آقاي عدالت ،به منزل ايشان در تهران حمله کرده و اموال او را شامل کامپيوتر ،سيديها و يادداشتهاي شخصي مصادره کردند. دنباله در صفحة بعد
6 دنباله از صفحة قبل
هادي قائمي مدير کمپين حقوق بشر در ايران ميگويد، «ايران همچنان به بازداشت خودسرانه افراد دومليتي بدون ارائه هيچ توضيح و يا شفافيتي ارائه ميدهد و دسترسي نداشتن آنها به دسترسي عادالنه باعث نگراني است. دستگاههاي امنيتي به ويژه سازمان اطالعات سپاه پاسداران و قوهقضاييه ايران مسوول حفظ جان و سالمتي اين بازداشتشدگان هستند». دستکم دو شهروند ايراني بريتانياني ،کمال فروغي و نازنين زاغري راتکليف ،به ترتيب در سالهاي 1390و 1395توسط سپاه پاسداران بازداشت شدهاند .خانواده نازنين زاغري و مقامهاي وزارت خارجه بريتانيا در يک سال گذشته تالش زيادي براي آزادي او انجام دادند اما اين مادر يک دختر خردسال همچنان در تهران زنداني است.
تأييد حکم قصاص محمد ثالث در ديوان عالي کشور
ديوان عالي کشور حکم قصاص محمد ثالث را تأييد کرد .محمد ثالث متهم به زير گرفتن سه مأمور نيروي انتظامي در جريان درگيري دراويش گنابادي و نيروهاي امنيتي است. غالمحسين اسماعيلي ،رئيس کل دادگستري استان تهران ،خبر تأييد حکم قصاص محمد ثالث توسط ديوان عالي کشور را به اطالع خبرنگاران رسانده است. محمد ثالث متهم است که در جريان درگيري ميان دراويش گنابادي و مأموران امنيتي در روز 30بهمنماه سال گذشته ،در خيابان پاسداران تهران ،با اتوبوسي که در محل پارک شده بود ،سه مأمور نيروي انتظامي را زير گرفته و باعث مرگ آنها شده است. محمد ثالث در همان 30بهمن ماه توسط نيروي انتظامي جمهوري اسالمي دستگير شد .او در سه جلسه محاکمه شد .او در آخرين جلسه دادگاه اتهامات عليه خود را قبول نکرد و در آخرين دفاعيات در پرونده قتل عمد سه مأمور نيروي انتظامي ضمن تأکيد بر «ضعف بينايي» خود، گفته بود« ،اينکه سه نفر را عمدا کشته باشم قبول ندارم». آقاي ثالث همچنين از کشته شدن سه مأمور نيروي انتظامي ابراز ناراحتي کرده بود.
قطع رابطه مراکش با ايران
وزارت خارجه مراکش (مغرب) ميگويد روابط ديپلماتيک خود را با تهران به دليل حمايت ايران از جبهه پوليساريو ،جنبش استقاللطلب صحراي غربي ،قطع ميکند. به گزارش خبرگزاري رويترز ،ناصر بوريطه ،وزير امور خارجه مراکش به خبرنگاران گفت که کشورش سفارت خود در تهران را تعطيل و سفير ايران را هم از رباط اخراج ميکند. آقاي بوريطه ايران و متحدش ،جنبش حزباهلل لبنان را متهم کرد که از طريق آموزش و تامين تسليحات ،از جبهه پوليسارو حمايت ميکنند. اين دومين بار طي ده سال گذشته است که مراکش روابط خود را با ايران قطع ميکند. مراکش در سال 1387هم به دليل آنچه دخالت ايران در امور بحرين ميخواند روابط خود را با تهران قطع کرد. رابطه ايران و مراکش شش سال بعد از سر گرفته شد ،اما
6
دو کشور هرگز روابط گرمي را تجربه نکردند. قطع روابط مراکش با ايران در حالي صورت ميگيرد که اين دو تيم در جام جهاني 2018روسيه همگروه هستند و قرار است روز 25خرداد با هم بازي کنند. صحراي غربي در عمل با ديواري خشتي به دو منطقه تحت کنترل مراکش که آن را استانهاي جنوبي خود ميداند و منطقه تحت کنترل پوليساريو تقسيم ميشود و بخش حائلي تحت نظارت سازمان ملل هم بين اين دو منطقه قرار دارد. دولت مراکش منطقه صحراي غربي را که تا سال 1975 مستعمره اسپانيا بود ،بخشي از خاک خود ميداند اما جبهه پوليساريو تا زمان برقراري آتشبس سازمان ملل متحد ،با هدف کسب استقالل صحراويها و جدا شدن صحراي غربي، با دولت مرکزي در حال جنگ بود.
دختران چيبوک: فقط 15گروگان زنده هستند
يک روزنامهنگار که با گروه اسالمگراي بوکو حرام در نيجريه ارتباط دارد ميگويد از 112دختري که اين گروه حدود چهار سال پيش ربوده بود ،فقط 15نفر زنده هستند. گروه بوکو حرام در ماه آپريل سال 2014بيش از 270 دختر را از مدرسهاي در شهر چيبوک واقع در شمال شرقي نيجريه ربود؛ در ماه سپتامبر گذشته بيش از 100دختر چيبوکي نزد خانوادههايشان برگشتند .دولت در برابر آزادي اين گروه ،پنج فرمانده زنداني بوکو حرام را رها کرد. احمد سالکيدا ميگويد که دولت نيجريه او را واسطه مذاکره با بوکو حرام کرده بود .او مدعي شده است که تا به حال حداقل پنج فرصت براي رسيدن به يک توافق با پيکارجويان به خاطر تاخير در اقدامات دولت از دست رفته است. اين در حالي است که يک سخنگوي دولت نيجريه از ادامه تماسها با بوکو حرام براي آزادي گروگانها خبر داده است .به گفته اين مقام دولتي ،مدرکي دال بر اينکه اکثر اين دختران ديگر زنده نباشند در دست نيست. احمد سالکيدا از اظهار نظر درباره هويت دختران زنده خودداري کرد .محل نگهداري اين افراد نيز معلوم نيست. پيکارجويان بوکو حرام با هدف برقراري يک دولت اسالمي در شمال نيجريه سالهاست عليه دولت ميجنگند. تخمين زده ميشود که اين مناقشه باعث مرگ دهها هزار نفر شده باشد. بوکو حرام در ماه فوريه سال جاري نيز قصد داشت در شهر دپاچي ،در شمال شرقي نيجريه ،دختران يک مدرسه شبانه روزي را بربايد که دانشآموزان و آموزگاران پيش از يورش نيروهاي بوکو حرام موفق به فرار شدند.
دهها پناهجو پشت مرز آمريکا با مکزيک ماندند کارواني حامل دهها پناهجو که از مکزيک قصد ورود به آمريکا را داشت ،در مرز دو کشور در نزديکي سن ديگو متوقف شده و از ورود به خاک اياالت متحده بازمانده است. بعضي از اين پناهجويان کودک خردسال هم همراه خود دارند. هنوز مشخص نيست اين افراد که ريشه آنها عمدتا به کشورهاي آمريکاي جنوبي برميگردد ،جواز ورود به آمريکا را پيدا ميکنند يا به کشوري که از آن آمدهاند برگردانده خواهند شد؛ اما در حال حاضر اين افراد در پشت مرز در انتظارند. دونالد ترامپ ،رئيس جمهوري آمريکا ،که خواهان محدود کردن مهاجرت به کشورش است ،اين کاروان را «تهديدي براي امنيت آمريکا» خوانده است. آقاي ترامپ از ايالتهاي آمريکا که در همسايگي مکزيک قرار دارند خواسته است با اعزام نيرو به مناطق
May 2018
مرزي امنيت اين مناطق را افزايش دهند؛ تا زماني که ديوار مرزي آمريکا با مکزيک ساخته شود. پيشنهاد ساخت ديوار مرزي آمريکا با مکزيک براي جلوگيري از مهاجرت غيرقانوني ،از زمان مبارزات انتخاباتي رياست جمهوري آمريکا در سال 2016ميالدي از شعارهاي دونالد ترامپ بود. آقاي ترامپ حتي خواستار اين شده بود که هزينه اين ديوار را مکزيک تقبل کند. کاروان حامل اين پناهجويان از جنوب مکزيک در نزديکي مرز گواتماال سفر خود را آغاز کرد که در آن زمان تعداد مسافران آن به بيش از هزار نفر ميرسيد .آنان براي رساندن خود به مرز آمريکا مسير 3200کيلومتري را با اتوبوس ،قطار و حتي پياده طي کردند. بعضي از آنها مدعي شده بودند که در کشورشان مورد آزار و اذيت قرار ميگيرند؛ بعضي ديگر هم ميگفتند از خشونت در وطن خود گريختهاند. بيشتر اين پناهجويان اهل هندوراس هستند. رييس جمهوري آمريکا ماه پيش گفته بود براي جلوگيري از ورود مهاجران غيرقانوني به اين کشور ،واحدهايي از ارتش را به مرز مکزيک ميفرستد .به گفته آقاي ترامپ تا زمان احداث ديوار مرزي، ارتش در مرز مکزيک مستقر خواهد شد. اين اولين بار نيست که دولت آمريکا براي کنترل تردد غيرقانوني در مرز مکزيک از نيروهاي مسلح کمک ميگيرد، باراک اوباما و جورج بوش نيز از گارد ملي براي اين کار کمک گرفته بودند. آقاي ترامپ مکزيک را متهم ميکند که براي متوقف کردن عبور مهاجران از مرز «کم کاري» ميکند.
وضع آب تهران نگرانکننده و ذخاير آن در پايينترين حد است مدير عامل شرکت آب منطقهاي تهران گفته است که از همين امسال بايد نگران وضعيت آب در سال 98بود .به گفته او ادامه روال کنوني قطعا منجر به جيرهبندي آب در سال آينده خواهد شد. عليرضا بختياري ،مديرعامل شرکت آب منطقهاي تهران به خبرگزاري «ايلنا» گفته است که تهران در حال حاضر با پايينترين ذخاير آبي روبروست .او راهچاره را صرفهجويي دانسته و گفته که اين امر تنها راه عبور از بحران کمآبي و جيرهبندي آب شرب تهران است.
علت آنچه در تهران و بسياري نقاط ديگر رخ داده ،برنامههاي توسعه ناپايدار جمهوري اسالمي است که براي توسعه کوتاه مدت کشاورزي ،ذخاير آب ايران را در دراز مدت به نابودي کشانده است. سدسازي بيرويه و حفر چاههاي غيرقانوني اکنون ايران را در شرايطي قرار داده که ديگر نه ذخيره آب پشت سدها کفاف صنايع و کشاورزي و آب شرب را ميکند و نه ذخاير آبهاي زيرزميني امکان پر شدن دارند. اين ضايعه زيستمحيطي در مناطق روستايي باعث دعوا بر سر آب و کسادي کار کشاورزان و در مناطق کم آب منجر به نابودي بسياري از تاالبها و رودخانهها و طوفان شن شده است .در شهرهاي بزرگ نيز کمآبي مشکالت انبوهي با خود به همراه ميآورد. مدير عامل شرکت آب منطقهاي تهران با تاکيد بر همين نکته هشدار ميدهد که «تهران حساسيتهاي خاص خود را دارد ،چرا که شرايط اين کالنشهر با ساير شهرها و مناطق کشور متفاوت است». تهران چه تفاوتهايي دارد؟ مصرف آب شرب در تهران بسيار باالست .اگر در ساير نقاط ايران مصرف آب آشاميدني 7درصد است ،در اين کالنشهر به گفته عليرضا بختياري تا 35درصد است .راه حلي که مدير عامل شرکت آب منطقهاي تهران ارائه ميکند صرفهجويي در مصرف آب و همزمان بستن چاههاي غيرمجاز است. او ميگويد« ،امسال با چنگ و دندان آب شرب مردم تهران را تامين کرديم».
در سالي که تنها يک ماه از آغاز آن گذشته ،ورودي سدهاي آن حدود 400ميليون متر مکعب است و به گفته مدير عامل شرکت آب منطقهاي تهران «ميزان روان آبها» نيز نزديک به 700ميليون متر مکعب کاهش خواهد يافت و ذخيره برف نيز تقريبا صفر بوده و باالخره بر اساس پيشبينيها ميانگين دماي سال ،يک درجه بيشتر خواهد بود. در شهر قم که در 150کيلومتري تهران قرار دارد، روانآب به صفر رسيده و به گفته مسئوالن سطح آبهاي زيرزميني در اين شهر ساالنه يک ميليون متر مکعب پايينتر ميرود و شوري آبهاي زيرزميني 2برابر شده است. در ساير نقاط مانند خوزستان ،سيستان و بلوچستان و آذربايجان وضع بهتر از اين نيست .اعتراضات کشاورزان اصفهاني به مشکل کمآبي و عدم دريافت حقآبهشان از اسفند ماه سال گذشته شروع شده است .کارشناسان ميگويند بحران آب در ايران جدي است و در صورت عدم مهار اين بحران ،کمآبي و خشکسالي پيامدهاي ناگواري ،از جمله درگيري بر سر آب را در پي خواهد داشت.
7
For Advertisement Call:
7
PA
I
8
8
May 2018
با رد شکايت مدانا، حراج وسايل شخصي او از سرگرفته شد
روﯾﺪاد مورايا کري از ابتال به اختالل دوقطبي خبر داد
مورايا کري ،خواننده سرشناس آمريکايي براي نخستين بار آشکارا به بيماري خلقي و رواني خود اشاره کرده و گفته است که در سال 2001پزشکان ابتالي او به اختالل دوقطبي (افسردگي شيدايي) را تشخيص دادهاند. مورايا کري تاييد کرده که در سال 2001و پس از آنکه بيماري او شدت يافت ،در بيمارستان بستري شده بود. اين خواننده سرشناس که تا کنون بيش از 200ميليون نسخه از آثارش در جهان به فروش رفته گفت که فقط در همين اواخر بوده که براي درمان و رويارويي با اين اختالل خلقي و رواني اقدام کرده است. او گفته است« ،من تا همين اواخر با انکار اين بيماري زندگي ميکردم چرا که از واکنش ديگران ميهراسيدم. اما تحمل اين همه مشقت به تنهايي برايم غيرممکن شده است .براي همين هم جهت ،به درمان اقدام کردم ،اطرافم را پر از آدمهاي سودمند و حامي کردم تا بتوانم زودتر به سر کاري که عاشقش هستم بازگردم؛ يعني نوشتن ترانه و خلق موسيقي». خانم کري گفته اکنون تحت مداوا قرار دارد و دارو هم مصرف ميکند. در اختالل دوقطبي که به اختالل افسردگي شيدايي هم شناخته ميشود ،فرد در دورههاي متوالي و متناوب با تجربه افسردگي و غمگيني شديد دست و پنجه نرم ميکند که گاه بالفاصله به تجربه شادي و سرخوشي بيش از اندازه تبديل ميشود.
هشدار پزشکان: چاقي خطر بيماريهاي کبدي را افزايش ميدهد بر اساس تحقيقات تازه از هر هشت فرد ميانسال در بريتانيا يک نفر به دليل اضافه وزن ،در معرض خطر ابتال به بيماريهاي شديد کبدي قرار دارد. تصويربرداري از کبد در حدود سه هزار نفر در يک طرح تحقيقاتي در بريتانيا نشان داده است که 12درصد آنها دچار کبد چرب و ملتهب هستند. انجمن بيماريهاي کبدي بريتانيا ميگويد که اين نتايج را بايد زنگ خطري دانست ،زيرا مشکالت کبدي ممکن است به سيروز کبدي ،از کار افتادن کبد و مرگ منجر شود.
متخصصان کبد از همهگيري خاموش بيماري کبد چرب خبر ميدهند .عالئم اين بيماري تا زماني که صدمات جبران ناپذيري نزده ،آشکار نميشود اما اگر به موقع تشخيص داده شود قابل درمان است. يک نوع تصويربرداري «ام .آر .اي» جديد در تشخيص سالمت کبد به کار گرفته ميشود. اين «ام .آر .آي» جديد که در دانشگاه آکسفورد ساخته شده در کنفرانس جهاني کبد در پاريس براي اولين بار معرفي شد .در اين روش به کمک يک نوع نرم افزار به نام «ليور مالتي اسکن» ماهيت بيماري کبد و شدت آن اندازهگيري ميشود. دکتر راجارشي باندرجي ،مديرعامل شرکت توليد کننده اين فنآوري ميگويد« ،ليور مالتياسکن ،يک نمونه بزرگ از تکنولوژي سالمت هوشمند است که در کلينيکهاي بريتانيا کشف و ساخته شده است .اين روش براي بيماران ،نظام خدمات درماني همگاني و مالياتدهندگان مفيد است». نمونهبرداري (بايوبسي) از کبد ،همچنان مهمترين روش تشخيص براي متخصصان به شمار ميرود ،اما براي تشخيص ماهيت بيماري کبد و شدت آن به روشهايي احتياج داريم که کمتر تهاجمي باشند. نمونه برداري با سوزن از کبد روشي عالي براي تشخيص بيماريهاي کبد است اما اين روش پرهزينه، تهاجمي و دردناک است و در مواردي هم سالمت بيماران را به خطر مياندازد. ديويد برين ،استاد راديولوژي بيمارستان دانشگاه ساوتهمپتن ميگويد که اين روش نياز به بايوبسي يا نمونه برداري با سوزن را کم ميکند« ،اين اسکن کل کبد را نشان ميدهد ،در حاليکه نمونه برداري با سوزن فقط از يک بخش کوچک انجام ميشود و کمي ناراحت کننده است .عالوه بر اين در اين نوع «ام .آر .اي» ،بيماران پس از مدتي ميتوانند دوباره اسکن کنند تا از بهبود کبد مطمئن شوند». تحقيقات قبلي نشان ميدهد که از هر بيست بزرگسال يک نفر احتماال به بيماري شديد کبد چرب غير الکلي مبتال است .در اين بيماري داخل و اطراف سلولهاي کبد ملتهب ميشوند و به مرور زمان به بافتي مجروح که «فيبروز» ناميده ميشود تبديل شده که در نهايت به سيروز کبدي منتهي ميشود. استيو رايدر ،متخصص بيماريهاي کبد در ناتينگهام ميگويد« ،نتيجه اين تحقيق با مشاهدات ما همخواني دارد؛ بسياري از افرادي که با مشکالت کبدي حاد به بيمارستان مراجعه ميکنند ،اضافه وزن دارند». جودي رايس ،مدير اجرايي موسسه بيماريهاي کبد بريتانيا ميگويد« ،همانطور که اغلب مردم هم ميدانند ،کم کردن مصرف الکل بسيار مهم است ،اما براي بيماري کبد چرب ،رژيم غذايي سالم و ورزش از همه چيز مهمتر است».
درگذشت نبي تاجيما، پيرترين انسان جهان نبي تاجيما ،زن 117ساله ژاپني و مسنترين انسان شناختهشده جهان در گذشت. او در بيمارستاني در کاگوشيماي ژاپن ،به مرگ طبيعي از دنيا رفت. تاجيما مسنترين انسان ژاپني شناخته شده در طول تاريخ است .او 9فرزند داشت و همسرش در سن 95 سالگي در سال 1991از دنيا رفته بود.
تاجيما علت عمر طوالني خود را مصرف ماهي و کار ميدانست. تاجيما در رتبه سوم جدول رکورد کهنسالترين انسانهاي جهان قرار دارد .پيرترين انسان جهان 122سال و 164روز زندگي کرد و در سال 1997درگذشت. همه 10نفر نخست جدول کهن سالترين انسانهاي جهان زن بودند. با مرگ تاجيما ،اکنون چيو مياکو ،يک زن ژاپني ديگر با 116سال سن ،عنوان مسنترين انسان زنده جهان را در اختيار دارد.
درگذشت عباس عطار عکاس سرشناس ايراني
«عباس عطار» ،عکاس سرشناس ايراني و عضو تاثيرگذار آژانس عکاسي مگنوم در سن 74سالگي درگذشت. رئيس آژانس مگنوم درگذشت عباس عطار را تسليت گفته و نوشته است که او يکي از ستونهاي مگنوم بود که براي بسياري از عکاسان اين آژانس دوست و مربي محسوب ميشد. آقاي عطار که با اسم کوچکش ،عباس ،شناخته ميشد، در پاريس زندگي ميکرد و از بسياري از رويدادهاي مهم جهان از جمله انقالب ايران ،جنگ ويتنام ،عکاسي کرد. مگنوم او را يک «شهروند واقعي جهان» خوانده که جنگها ،باليا ،انقالبها و لحظات شگفتانگيز آن را ثبت کرده است. عباس عطار در سال 1981به آژانس عکس مگنوم پيوست .او پيش از آن با آژانس فرانسوي «سيپا» و «گاما» کار کرده بود. بعد از عکاسي از وقايع انقالب اسالمي ايران ،عباس عطار 17سال در کشورهاي مختلف از مکزيک تا ويتنام، ايرلند شمالي ،کوبا ،آفريقاي شمالي و خاورميانه عکاسي کرد. عباس عطار در مصاحبهاي با «بي.بي.سي» درباره عکاسي از انقالب ايران گفته بود« ،وقتي عکاسي ميکردم ميدانستم که تنها يک بار در عمرم درگير اتفاقاتي که عکاسي ميکردم هم خواهم بود ».او خود را «مورخ حال» ميناميد. عالقه او به عکاسي درباره مذهب ،بعد از انقالب ايران شکل گرفت .کتاب عکسهايش به نام «اهلل اکبر :سفري در اسالم ستيزهجو» ،بعد از حوادث يازده سپتامبر مورد توجه قرار گرفت. کتاب ديگرش ،تحت عنوان «چهرههاي مسيحيت» در سال 2000منتشر شد و تجسسي در مسيحيت به عنوان پديدهاي سياسي ،آييني و معنوي بود. از سال 2008تا 2010عباس عطار به کشورهاي بودايي سفر کرد و با همان نگاه مشکوک به مذهب ،به عکاسي پرداخت. سه سال بعد او پروژه مشابهي را درباره هندوها اجرا کرد .نقطه اوج کارهاي عکاسي عباس درباره مذهب بودايي، کتاب او به نام «خدايي که من ديدم» است که در سال 2016منتشر شد. در سالهاي گذشته و تا پيش از مرگش عباس مشغول عکاسي درباره يهوديت بود.
دادگاهي در آمريکا شکايت مدانا ،ستاره آمريکايي موسيقي پاپ و درخواست او براي متوقف شدن حراج تعدادي وسايل شخصياش به وسيله دوست سابقش را رد کرده است. نامههاي عاشقانه قديمي و يک شانه سر که چند تار موي مدانا به آن چسبيده ،از جمله وسايلي هستند که به حراج گذاشته شده است. قاضي يک دادگاه در نيويورک شکايت مدانا عليه دارلين لوتز ،دوست سابق اين خواننده مشهور را رد کرد و گفت که حق او براي پس گرفتن وسايلش مشمول مرور زمان شده است. يکي از چيزهايي که به حراج گذاشته شده نامهاي از توپاک شکور،خواننده رپ است که پس از قطع رابطه با مدانا به او نوشته شد. مدانا سالها با توپاک شکور ،خواننده مشهور موسيقي رپ که در سال 1996با شليک گلوله افراد ناشناس کشته شد ،رابطه پنهاني داشت. مدانا ادعا کرده بود که هرگز نميدانسته نامه سال 1995توپاک شکور در دست خانم لوتز است ،تا اينکه سال گذشته از به حراج گذاشتن آن در اينترنت مطلع شد. توپاک شکور ،اسطوره موسيقي رپ ،در اين نامه پراحساس نوشته بود که بودن با يک مرد سياه پوست ممکن است به پشرفت مدانا کمک کند ،اما بيرون رفتن با يک زن سفيدپوست به محبوبيت او ضربه خواهد زد. اين دو نفر سالها داراي رابطه پنهاني بودند و به تازگي مدانا درباره اين رابطه آشکارا صحبت کرده است. قاضي دادگاه در راي خود اعالم کرد که ستاره پاپ و خانم لوتز در سال 2003اختالف پيدا کردند و يک سال پس از آنکه بر سر کار هنري ،کارشان به دادگاهي کشيده شد، مدانا سندي را امضا و در آن اعالم کرد که در آينده «هيچ ادعايي» عليه دوست خود مطرح نخواهد کرد. به گفته قاضي بر اين اساس مدانا نميتواند ادعايي درباره وسايلي که به حراج گذاشته شده مطرح کند.
طراحي آنزيم پالستيکخور براي مبارزه با آلودگي محيط زيست
دانشمندان در بريتانيا و اياالت متحده آمريکا ميگويند که آنزيم پالستيکخوري طراحي کردهاند که ميتواند در آينده به مبارزه با آلودگي کمک کند. اين آنزيم قادر به هضم پلياتيلن ترفتاالت يا «پيايتي» است .اين ماده نوعي پالستيک ثبت شده در دههي 1940 ميالدي است و در حال حاضر از آن براي ساخت ميليونها تن بطري پالستيکي استفاده ميشود .پالستيکهاي «پيايتي» ميتوانند صدها سال در محيط زيست باقي بمانند و هم ادامه در صفحه بعد
I
PA
اکنون بخشهاي بزرگي از زمين و دريا را در سراسر جهان آلوده ميکنند. پژوهشگران دانشگاه پورتسموث بريتانيا و آزمايشگاه ملي انرژي تجديدپذير وزارت نيروي آمريکا اين آنزيم را حين بررسي ساختار يک آنزيم طبيعي تکامل يافته در يک مرکز بازيافت زباله در ژاپن کشف کردند. جان مکگيهان ،استاد دانشگاه پورتسموث که از مسئوالن اين کار بود گفت دانشمندان پس از فهميدن آنکه اين آنزيم به باکتري در تجزيه يا هضم پالستيک «پيايتي» کمک ميکند ،تصميم گرفتند ساختار آن را با افزودن برخي از «اسيدهاي آمينه» دستکاري کنند. اين عمل منجر به تغيير قابل توجهي در فعاليتهاي آنزيم شد و باعث شد با سرعت بيشتري کار پالستيکخوري را انجام دهد. مکگيهان در گفتگويي با رويترز اظهار داشت« ،ما حاال يک نسخه اصالحشده از آنزيم را ساختهايم که از نوع طبيعياش بهتر عمل ميکند .واقعا هيجانانگيز است چرا که اين بدان معناست که حتي امکان بهينهسازي آنزيم نيز وجود دارد». تيمي که يافتههاي آن در نشريه «آکادمي علوم» منتشر شده است ،اکنون در تالش است تا آنزيم را بهبود بخشد و ببيند آيا توانايي از بينبردن پالستيکهاي «پيايتي» در مقياس صنعتي را خواهد داشت يا نه. دانشمندان مستقلي که به طور مستقيم با اين پژوهش در ارتباط نيستند ميگويند که اين موضوع هيجانانگيز است اما هشدار ميدهند که رشد و تکامل آنزيم به عنوان يک ي راهحل بالقوه براي مبارزه با آلودگي هنوز در مرحلهي ابتداي است. اليور جونز ،کارشناس شيمي تجزيه در دانشگاه سلطنتي فناوري ملبورن گفته است« ،آنزيمها غيرسمي و قابل تجزيه هستند و ميتوانند به مقدار زياد توسط ريزسازوارهها توليد شوند .امکان زيادي براي استفاده از فناوري آنزيم براي کمک به مشکل فزاينده زباله جامعه وجود دارد که در طي آن برخي از پالستيکهاي معمول بازيافت شوند». داگالس کل استاد علوم زيستشناسي دانشگاه منچستر گفت« :کارهاي بيشتري بايد انجام شوند و انتظار ميرود که آنزيم باز هم بهبود و تکامل پيدا کند».
با 12روش آسان عصبانيت خود را کنترل کنيد
بسياري از افراد به داليل مختلف در طول روز ناراحت، افسرده و حتي خشمگين هستند که اين امر ميتواند بر کيفيت زندگي شخصي ،خانوادگي ،کار و حتي موقعيت اجتماعي آنها اثر منفي بگذارد.
9 در افراد شود ،کارشناسان توصيه ميکنند افراد تمرين ذهني انجام دهند تا احساس خوش خلقي به ويژه لبخند زدن و عصباني نشدن را در خود تمرين کنند .لبخند زدن سبب دگرگون شدن حرکت ماهيچه و عضلههاي صورت و زيبا شدن چهره ميشود و به اين ترتيب فرد جذابيت چهره بهتري به دست ميآورد .لبخند زدن حتي در شرايط پر استرس سبب ترشح هورمونهايي ويژه در بدن ميشود که به کنترل اعصاب ،جلوگيري از استرس و افزايش اعتماد به نفس منجر ميشود؛ تنظيم ساعت خواب ،رفع مشکل بدخوابي و بي خوابي هم يکي ديگر از عاملهايي است که سبب جلوگيري از ناراحتي ،استرس و خشم در افراد ميشود. افراد بزرگسال به طور طبيعي به 7الي 8ساعت خواب شبانه نياز دارند ،در طول خواب بدن به ويژه مغز به پاکسازي سموم از بدن ميپردازد و اطالعات را در حافظه جايگذاري ميکند. استفاده از تلفن همراه يا ساير وسايل داراي صفحه نمايشگر با نور آبي قبل از خواب ،تنظيم نبودن ساعت خواب ،مصرف مواد غذايي سنگين و پرچرب قبل از خواب همگي سبب برهم خوردن تنظيم ساعت بيولوژيک بدن و بروز اختاللهاي رواني همچون افسردگي و استرس ميشود. برنامه ريزي دقيق براي انجام کارهاي خود داشته باشيد ،اولويتهاي کاري را در نظر بگيريد ،انجام کارها را به تعويق نيندازيد ،زيرا سبب درگير شدن ذهنتان ميشود؛ در کنار کار توجه ويژهاي به رعايت رژيم غذايي و ورزش، همچنين تفريح و استراحت داشته باشيد تا احساس شادي کنيد. در زمان خشم و ناراحتي يا حتي اندوه و قبل از آنکه کالمي بر زبان بياوريد ،آن را برروي کاغذ بنويسيد ،اين شيوه به ويژه در مکالمهها ميتواند سبب جلوگيري تنش و دعوا و نيز بيان حرفهايي شود که در آينده از گفتن آنها پشيمان باشيد. خالي کردن ذهن از مسائل ناراحت کننده با استفاده از هنر نوشتن يکي از راهکارهاي بسيار عالي براي کنترل احساسات و جلوگيري از افسردگي و ناراحتي است .دفتر خاطراتي براي نوشتن افکار و احساسات خود تهيه کنيد و در محلي ايمن قرار دهيد و هرروز بخشي از وقت خود حتي شده باشد 5دقيقه را صرف نوشتن کنيد تا اثرهاي شگفتانگيز آن بر سالمت روان خود را ببينيد. خاطرههاي جديد بسازيد با افرادي که دوستشان داريد و خاطرههاي قديمي يا تلخ را به فراموشي بسپاريد ،فکر کردن به اتفاقهاي تلخ گذشته ،شکستهاي عاطفي ،مرگ و از دست دادن اطرافيان ميتواند امروز شما را خراب و روحيهتان را افسرده کند. همچنين توجه بيشتري به اتفاقها و مناظر اطراف خود داشته باشيد و تنها به گرفتن عکس و به اشتراک گذاشتن آن در شبکههاي اجتماعي بسنده نکنيد .خاطرههاي خود را يادداشت کنيد و از هر فرصتي براي گشت و گذار در طبيعت و ماجراجوييهاي سازنده به همراه دوستانتان استفاده کنيد؛ با انجام اين راهکارها روحيه شادي به دست ميآوريد.
افزايش باورهاي غلط درباره عوامل سرطان براي کنترل مشکلها و ايجاد احساس مثبت و خوشحال بودن که ميتواند وقايع منفي را تحمل پذير کند ،دانشمندان 12راهکار به افراد توصيه ميکنند. روز خود را با پياده روي آغاز کنيد ،پياده روي و انجام ورزش سبک در اول روز سبب بهبود خلق و خو ،تنظيم هورمونهاي بدن ،دريافت حجم بيشتري از اکسيژن براي عملکرد اعضاي بدن و در نتيجه بهبود فعاليت مغز ،درمان افسردگي و به دست آوردن ايدههاي بهتر براي برطرف کردن مشکلها ميشود. تنبلي و بي تحرکي مسبب ابتالي افراد به بسياري از بيماريها از جمله ديابت ،سرطان ،بيماريهاي قلبي عروقي و چاقي است که خود ميتوانند باعث ناراحتي ،خشم، افسردگي و مشکلهاي متعدد براي فرد ،اطرافيان و اعضاي خانواده او شوند. انجام ورزش با توليد هورمونهاي آرام بخشي سبب جلوگيري از استرس و نگراني در افراد ميشود. کارشناسان حتي به افراد توصيه ميکنند در زمان استرس ،خشم و نگراني قدم بزنند ،زيرا اين کار سبب کاهش هيجان در آنها ،کنترل اعصاب و تصميمگيريهاي مناسب ميشود ،در اين حال بهتر است فرد از تکنيکهاي تنفس عميق هم براي تنظيم ضربان قلب خود استفاده کند. لبخند زدن نيز يکي ديگر از راهکارهايي است که ميتواند سبب بهبود خلق و خو و جلوگيري از بروز افسردگي
ي به علل نادرست تحقيق جديدي نشان ميدهد که برخ و جعلي سرطان از جمله نوشيدن آب از بطريهاي پالستيکي و استفاده از مايکروويو ،باور دارند.
نظرسنجي از 1330نفر در انگلستان که در« نشريه اروپايي سرطان» منتشر شده ،نشان ميدهد که اکثريت مردم به درستي ،کشيدن سيگار را از جمله عوامل سرطان شمردهاند ،اما در عين حال شمار زيادي هم در بيان عوامل خطر بيماري سرطان دچار اشتباه شدهاند. کشيدن سيگار ،داشتن اضافهوزن و قرارگرفتن بيش از حد در معرض اشعه ماوراء بنفش بزرگترين علل قابل پيشگيري ابتال به سرطان است. نهاد تحقيقاتي سرطان بريتانيا ميگويد ،از هر 10 مورد ابتال به سرطان ،چهار مورد با تغيير شيوه زندگي قابل پيشگيري است .اين نهاد اما تاکيد ميکند که داشتن
For Advertisement Call:
اطالعات درست براي «جدا کردن گندم از کاه» و تشخيص سره از ناسره در اين زمينه مهم است. پژوهشگران يونيورسيتي کالج لندن و دانشگاه ليدز که اين تحقيق را انجام دادهاند ،دريافتهاند که 40درصد شرکتکنندگان نظرسنجي به اشتباه تصور ميکردند که استرس و مواد افزودني در غذا باعث سرطان ميشود. يک سوم شرکتکنندگان به اشتباه بر اين باور بودند که فرکانسهاي الکترومغناطيسي و خوردن غذاهاي تراريخته از جمله عوامل ابتال به سرطان است .همچنين 19درصد از آنها استفاده از مايکروويو و 15درصد هم نوشيدن از بطريهاي پالستيکي را از جمله علل سرطان شمرده بودند ،در حالي که از نظر علمي چنين مواردي ثابت نشده است. 88درصد شرکتکنندگان نظرسنجي به درستي سيگار کشيدن و 80درصد در معرض دود سيگار بودن را از علل سرطان خوانده بودند .همچنين 60درصد هم اشعه آفتاب را دليل سرطان عنوان کردهاند که تمام اينها مواردي ثابت شده هستند. داشتن تصورات غلط درباره سرطان به اين معنا نيست که افراد سبک زندگي پرخطري دارند؛ اما اين تحقيق دريافته که افراد وقتي درباره علل ثابتشده سرطان اطالعات بهتري دارند ،خيلي احتمال دارد که از آنها دوري کنند؛ مثال سيگار نکشند يا ميوه و سبزيجات بيشتري بخورند. دکتر ساموئل اسميت ،از دانشگاه ليدز ميگويد« ،نگران کننده است که ميبينيم بسياري از مردم به عوامل پرخطري باور دارند که هيچ مدرک علمي براي آن وجود ندارد». او ميگويد مقايسه تحقيق جديد با تحقيقات گذشته نشان ميدهد که از شروع قرن 21تعداد افرادي که به عوامل ثابت نشده ابتال به سرطان باور دارند ،افزايش يافته است. به گفته او افزايش آگاهي مردم درباره علل سرطان به اين دليل مهم است که در تصميمگيري آگاهانه کمک ميکند و باعث ميشود بيجهت نگران نباشند.
ارتباط «سندروم پاهاي بيقرار» با تغييرات در مغز
طبق نتايج يک مطالعه جديد ،تغييرات ساختاري در مناطق مغزي مرتبط با پردازش احساسات ممکن است با «سندروم پاي بيقرار» ارتباط داشته باشند.
9 افراد مبتال به سندروم پاهاي بيقرار دچار احساس ناراحتي در پاها شده و به سختي قادر به حرکت آنها خواهند بود .اين عارضه معموال شبها اتفاق افتاده و ميتواند خواب را تحت تاثير قرار دهد. به گفته محققان ،ورزش و مصرف مکملهاي آهن ميتواند به کاهش اين عالئم کمک کنند .داروهايي نيز براي موارد بسيار جدي اين سندروم وجود دارد ،اما مصرف طوالني مدت آنها داراي عوارض جانبي قابل توجهي است. در مطالعه جديد ،اسکن مغزي بر روي 28فرد مبتال به حالت شديد اين سندروم انجام شد و آنها با گروه کنترل متشکل از 51نفر بدون اين اختالل مقايسه شدند. اسکن مغزي اين افراد مبتال به سندروم پاهاي بيقرار نشان داد که ضخامت بافت در قشر سوماتوسنسوري آنان به طور ميانگين 7.5درصد کمتر از افراد عادي بود .اين قشر مغز مسئول پردازش احساساتي نظير المسه ،درد ،حرکت، مکان يابي و دما است. همچنين محققان دريافتند افراد مبتال به سندروم پاهاي بيقرار در قسمتي از مغز که الياف عصبي به دو طرف مغز متصل مي شوند ،کاهش وجود دارد. «بايئونگ يول لي» ،سرپرست تيم تحقيق از دانشگاه مينه سوتا ،در اين باره ميگويد« ،بنظر ميرسد اين تغييرات ساختاري نشان ميدهد که عالئم سندروم پاهاي بيقرار ناشي از تغييرات منحصربه فردي در مغز هستند و همين مسئله راهکار جديدي براي تمرکز بر فهم سندروم و درمان هاي احتمالي آن خواهد بود». به گفته محققان ،اين نتايج نشان ميدهد که عالئم سندروم پاهاي بيقرار ممکن است ناشي از بروز مشکالت در ساير بخش هاي سيستم حسي باشد.
May 2018
10
10
11
For Advertisement Call:
11
PA
I
May 2018
12
12
I
PA
13
در خبرها آمده بود که در شهر ري جسد موميايي شدهاي پيدا شده که گفته ميشود به رضا شاه پهلوي سرسلسله دودمان پهلوي تعلق داشت .در همين رابطه پس از رفت و آمدهايي ظاهرًا جسد موميايي مزبور دوباره در همان شهر ري مدفون شده است .رضا پهلوي ،آخرين وليعهد ايران در بيانيهاي از احتمال زياد تعلق موميايي پيدا شده در شهر ري به پدربزرگش خبر داده است. گزارش شده که جنازه موميايي شده در پي حفاري در قسمت غربي صحنعبدالعظيم حسني پيدا شده است. در زير ابتدا مقالهاي از «نعمت احمدي» و سپس شعري از هادي خرسندي در همين رابطه درج ميشود. با ورود متفقين به ايران در شهريور 1320در جنگ جهاني دوم و اشغال ايران ،رضاشاه مجبور به استعفا شد .با ورود محمدعلي فروغي ،نخستوزير مغضوب رضاشاه به عرصه سياسي ،انتقال سلطنت از رضاشاه به محمدرضاشاه به آرامي صورت گرفت .انگلستان اصرار بر خروج رضاشاه از ايران داشت و رضاشاه هم برخالف ميل باطني به اين اجبار تن داد؛ چون عالوه بر اجبار خوف اين را داشت که از سوي نيروهاي شوروي دستگير و احتماال سرنوشتي بدتر پيداکند. در 25شهريور 1320وليعهد ـ محمدرضا پهلوي ـ بهعنوان دومين شاه از سلسله پهلوي در مجلس شوراي ملي سوگند خورد .اين درست زماني بود که رضاشاه با کمک نيروهاي انگليسي از راه زميني به بندرعباس منتقل ميشد. رضاشاه مراحل ترقي را از حضور در نيروي قزاق شروع کرد و به سمت وکيلباشي در ـ گروهان شصتتير ـ مشغول به کار شد و به همين اعتبار در اوايل به رضا شصتتيري يا رضا ماکسيم که نام نوعي مسلسل است ،شهرت يافت .او سرانجام به رياست ديوژن قزاق غرب ارتقاي درجه پيدا کرد و به درجه ميرپنجي يعني سرهنگي رسيد. اوضاع آشفته ايران ،بروز جنگ جهاني اول ،سقوط دولت عثماني و مهمتر از همه انقالب اکتبر روسيه و خروج اين کشور از معادالت سياسي ـ منطقهاي دولت انگليس را واداشت تا براي حفظ مستعمره خود ،هند ،تالش بيشتري کند و با انعقاد قرارداد 1919با وثوقالدوله عمال استقالل ايران را از بين ببرد که با مخالفت نمايندگان مجلس و دلسوزان کشور به نتيجه نرسيد. سرانجام رضاخان در سوم اسفند سال 1299تهران را اشغال کرد که از آن با نام کودتاي سوم اسفند ياد ميکنند؛ کودتايي که ردپاي دولت انگليس و ژنرال آيرون سايد ،افسر انگليسي ،در آن کامال پيدا بود. از سوم اسفند سال 1299تا 1302که رضاخان مدارج نظامي را طي ميکرد ،فرصت و مهلت مناسبي بود تا پست نخستوزيري را به دست آورد و مقدمات سقوط قاجاريه و تأسيس سلسله پادشاهي جديد را بنا نهد .در آذر سال 1304 و با تشکيل مجلس مؤسسان ،سلطنت از سلسله قاجاريه به رضاخان منتقل و سلسله جديدي در تاريخ ايران به نام سلسله پهلوي تأسيس شد. آنچه در نوشتار حاضر بنا دارم به آن بپردازم ،سرنوشت رضاشاه بعد از تبعيد از ايران است .رضاشاه با کشتي ابتدا به بمبئي در هندوستان و سپس با کشتي بهاصطالح اقيانوسپيما به جزيره موريس که از مستعمرات انگليس بود، منتقل شد .شرايط آبوهواي جزيره موريس در آن تاريخ با توجه به پيشرفته نبودن جزيره به شدت نامناسب بود و با بررسي اسناد تاريخي اين دوره مالحظه ميشود که رضاشاه و اعضاي خانوادهاش که در جزيره موريس بودند ،کوشش فراوان کردند تا از آبوهواي جزيره موريس رهايي پيدا کنند و به کشوري مانند کانادا فرستاده شوند که مورد موافقت انگليسيها قرار نگرفت .وضع مزاجي رضاشاه رو به وخامت گذاشت و امکانات پزشکي جزيره هم مناسب نبود. سرانجام با کوشش دولت ايران و نيز کمشدن حساسيت نسبت به رضاشاه ،دولت انگليس با اعزام او و خانوادهاش ي جنوبي ،ديگر مستعمره انگليس ،موافقت کرد .برابر اسناد تاريخي اين دوره ،دو شهر دوربان و ژوهانسبورگ به آفريقا مکانهايي بود که خانواده رضاشاه ميتوانستند به آنجا مهاجرت کنند .مکان مناسبي در ژوهانسبورگ تهيه ديده شد و جملگي به حومه شهر ژوهانسبورگ کوچيدند. شرايط جسمي رضاشاه و دوري از کشور و ارتباطنداشتن با ايران سرانجام منجر به سکته قلبي او شد .روز چهارم مرداد سال ،1323نزديک به سه سال از تبعيد رضاشاه گذشته بود که خبر فوت شاه سابق در روزنامهها چاپ شد. اشغال ايران و وضعيت نابسامان کشور در آن زمان در واقع مسئله فوت شاه سابق را به مسئلهاي خانوادگي تبديل کرد و در ايران انعکاس آنچناني نيافت؛ 90روزي طول کشيد تا مسئوالن وقت به توافق نهايي درباره جسد رضاشاه برسند. عدهاي درخواست داشتند که به فوريت جنازه به تهران حمل شود و در يکي از تأسيساتي که توسط رضاشاه ساخته شده بود ،مانند کارخانه ذوبآهن کرج که به علت درگيريهاي نظامي خصوصا در اقيانوس هند کشتيهاي حامل کارخانه ذوبآهن به مقصد نرسيدند ،دفن کنند .عدهاي معتقد بودند محل کاخ مرمر خصوصا تاالر بزرگ آن با تکيه بر معماري زيبا و ايرانياش مکان مناسبي است براي دفن و عدهاي نيز معتقد به دفن شاه در يکي از اماکن مذهبي مثال مشهد بودند. دولت مرکزي و خانواده پهلوي قدرتي نداشتند که در آن شرايط به يکي از روشهاي باال عمل کنند و بهترين روش را انتقال جسد از ژوهانسبورگ به قاهره دانستند که هنوز روابط فاميلي خانواده پهلوي با خانواده ملک فاروق برادر فوزيه همسر محمدرضاشاه برقرار بود .جنازه مومياييشده شاه سابق به امانت در مسجد رفاعي قاهره قرار داده شد؛ مسجدي که 36سال بعد مدفن محمدرضاشاه ،شاه جديد ايران شد .يکي از نکات تاريخي نحوه حمل جسد رضاشاه تا محل امانت آن يعني مسجد رفاعي است که دولت ايران خواستار اجراي مراسم رسمي انتقال جسد بود و به همين اعتبار شمشير مرصع رضاشاه را که ظاهرا شمشيري بود که نادرشاه در جنگها از آن استفاده ميکرد ،به مصر فرستادند و جلوي تابوت حمل شد؛ شمشيري که به اختالف بين ايران و دربار مصر انجاميد و ملک فاروق بعد از دفن جنازه رضاشاه از بازگرداندن آن به ايران خودداري کرد. جنازه تا سال 1329و زمان نخستوزيري منصورالملک در قاهره ماند و در اين تاريخ که دولت ايران با خروج سربازان انگليسي و آمريکايي و نيز ختم غائله آذربايجان و خروج سربازان شوروي به ثبات داخلي رسيده بود ،شرايط براي انتقال جسد شاه سابق مهيا شد و خانواده پهلوي تصميم به آوردن جسد رضاشاه به ايران داشت .نخست جنازه را به مکه بردند و با طواف آن دور خانه خدا به مدينه حمل كردند و در مسجدالنبي حرکت داده شد و بعد به ايران حمل شد و با قطار سراسري از جنوب در واگني مشکيپوش و پوشيده از پرچم ايران به تهران حمل و سپس به حضرت عبدالعظيم برده شد و آرامگاهي براي وي ساخته شد که از سال 1329تا سال 1357يعني وقوع انقالب اسالمي مراسمات رسمي ج گلي نثار ميکردند. در آنجا برگزار ميشد و ميهمانان خارجي با حضور در مقبره رضاشاه تا معمار اين بنا محسن فروغي استاد معماري و رئيس دانشکده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران بود که کاخ نياوران و دانشکده حقوق دانشگاه تهران هم از آثار اوست .اين بنا تا ارديبهشت 1359که صادق خلخالي آن را تخريب کرد، پابرجا بود. با وقوع انقالب اسالمي ،شيخ صادق خلخالي درصدد تخريب مقبره و به گفته خودش ،آتشزدن جنازه رضاشاه بود. با تخريب مقبره جسد رضاشاه پيدا نشد و ظاهرا همه باور کردند که جنازه رضاشاه به همراه جنازه عليرضا پهلوي برادر تني شاه که در حادثه سقوط هواپيما کشته شده بود ،توسط محمدرضاشاه به مصر برده شد و در مسجد رفاعي که در اول به امانت گذاشته شده بود ،به خاک سپرده شده است. سکوت خانواده پهلوي به اين مطلب نوعي پوشش واقعيت داده بود؛ موضوعي که اخيرا با کشف جسدي مومياييشده در باغ طوطي حرم حضرت عبدالعظيم مورد تأييد خانواده پهلوي قرار گرفته و اعالم کردند که جنازه در ايران باقي مانده است. حال چه جسد کشفشده متعلق به رضاشاه باشد و چه نباشد ،آنچه مهم است جسد مومياييشدهاي که در حفاريها به دستآمده ،جنبه تاريخي دارد هرچند باور عمومي بر اين است که به يقين جسد متعلق به رضاشاه است زيرا عرف مومياييکردن اجساد در ايران متداول نبود و اعالم خانواده پهلوي که جنازهاي از ايران خارج نشده ،به يقين نزديکتر است. رضاشاه مردي که از سربازي به سرداري رسيد و سلسله پادشاهي قاجاريه را منقرض و سلسله پادشاهي پهلوي را در خانواده خود موروثي کرد ،در تندباد حوادث حتي جسدش سرنوشتي خاص و ويژه پيدا کرد تا جايي که از ژوهانسبورگ به مصر و از مصر به ايران و حرم حضرت عبدالعظيم کوچيد و سالها محل بازديد سران کشورهاي جهان بود.
For Advertisement Call:
سرنوشت جسد
رضاخان
به روايت تاريخ
درد دل با موميايي هادي خرسندي
دلم درياي خونه موميائي غمام يک کهکشونه موميائي به ميهن جاي سالم مونده باشه گمونم آسمونه موميائي نه اّ وال ،آسمونش هم سياهه که دود و ريزگردش هم گواهه چنون نحسي گرفته اين فضا رو که ملت در هواي عهد شاهه هوا نکبت نشونه موميائي ببين آزادگي اينجا اسيره ببين درياچهها اينجا کويره ببين خرچنگ مفلوکي در اينجا نشسته جاي اون خورشيد و شيره چه بد شکل و شگونه موميائي وطن غرق بال ،غرق بال شد که خالي از مس و نفت و طال شد همه دار و ندار ما روونه به بيروت و دمشق و کربال شد عجب بره کشونه موميائي ز «اي ايران» پريشونتر نمونده به «مرز پر گهر» ،گوهر نمونده سرودي هست و ميخوانيم اما به غير از آه و چشم تر نمونده دال مرثيه خونه موميائي حسن الته ببين حاال وزيره عموي همسرش اينجا سفيره سپاهي قلدر آدمکش دزد همه ژستاش رضا شاه کبيره زمونه واژگونه موميائي فالن شيخ ادعاي رهبري کرد يکيشون دعوي پيغمبري کرد تو اينها رو به سر کوبيدي اما وليعهد تو اينها را جري کرد ولي حاال بمونه ،موميائي دلم درياي خونه موميائي ببين اشکم روونه موميائي اميد ما که سه کرديم و رفتيم همين نسل جوونه موميائي همين نسل جوونه موميائي
13
14
14
از ستايش تا ندا
روايتي از محله «قلعه ساختمان» مشهد ،جايي كه دختر 6ساله افغان كشته شد. شهرزاد همتي ،روزنامه «شرق» «کاش تصادف ميکرد ،کاش اصال مريض بود ،کاش اين بي آبرويي پيش نميآمد؛ وگرنه که مرگ حق است و قسمت همه آدمها»...؛ اين صداها از اتاق پشتي ميآيد که با يک پرده پاره و يک لنگه در از ما جدا شده است. مهال گلمکاني ،مسئول «خانه جمعيت امام علي» ،با ما شرط کرده در برابر اين حرفها سکوت کنيم ،سوالي نپرسيم که مادر يا پدر را براي کشته شدن ندا زير سوال ببرد .آمدهايم براي خواندن فاتحه؛ نه کمتر و نه بيشتر... زنهاي فاميل در اتاق پشتي جمع شدهاند دور «زره گل»؛ مادر جوان ندا که پسر پنج ماههاش کاظم را که يک ريز ميخندد بغل گرفته و چادر سياهش را دورش انداخته است .ما اين طرف در نشستهايم ،جلوي در ورودي تکيه داده به ديوار و به پارچه سياه و دو شمعي نگاه ميکنيم که در يادبود ندا روشن کردهاند و عکس سياه و سفيد و نصفه از صورت خندان و بي خيالي که ديگر نيست ،يکي مثل ستايش ،يکي مثل آتنا و... اينجا محله قلعه ساختمان است؛ جايي که مسئوالن «جمعيت امام علي» ميگويند کوچههايش را در نقشه هم نميشود پيدا کرد، يکي از فقيرترين محلههاي حاشيه نشين استان خراسان رضوي که انتهاي کوچههايش به ديوارهاي بلند زرد و آبي رنگي ميخورد که متعلق به آستان قدس رضوي است؛ زمينهايي که حاال پاتوق مصرف کنندگان مواد مخدر است. ديوارها انگار تا قيامت ادامه دارد؛ زمينهاي بيمصرف افتادهاي که تا چشم کار ميکند ادامه دارند ،از قلعه ساختمان تا قلعه خيابان و تا انتهاي محلهاي که ميخورد به دستگردان .دستگردان قبرستاني است که حاال 10روز است دختر شش ساله افغان ساکن آن است. ندا هفتم فروردين براي خريد نان از خانه بيرون رفت و ديگر برنگشت .همسايه سر کوچه ،در خيابان معقول ،کمي باالتر از قلعه ساختمان که خانه نداست ،او را به هواي خوردن شيريني عيد به خانه ميکشاند و ندا ديگر به خانه برنميگردد .پدرش ميگويد فکر ميکرده ندا را دزديدهاند و بردهاند محله بسکابادي تا آنجا کليههايش را دربياورند .همان وقت که پابرهنه در کوچه ميدويده، به همسايه ميوه فروش سر کوچه بر ميخورد ،همان که در حياط خانه بساط ميوه فروشي راه ميانداخته و آنها مشتري ثابتش بودند. از پدر ندا ميپرسد چرا نگران است و او ميگويد دخترش دو ساعت است از خانه خارج شده تا نان بخرد ،اما هنوز برنگشته .ديالوگ بين آنها کوتاه است ،مرد ميگويد انشاءاهلل پيدا ميشود و احتماال با هم دست ميدهند .کمي بعد يک گوني بزرگ جلوي حوزه علميه و مسجد اهل تسنن نور پيدا ميشود ،صد قدم باالتر از خانه ندا ،عدهاي که دور هم جمع شدهاند توجهشان به گوني جلب ميشود؛ بعد دخترکي را با لباس آبي که رويش نقش عروسکي دارد ،با چشمهاي نيمه باز و دهاني پر از دستمال ميبينند. باباي ندا ميآيد و جنازه بچهاش را تحويل ميگيرد. از فرودگاه تا قلعه ساختمان راه زياد است؛ قرار است اول ماجرا براي فاتحه به مزار برويم .از قلعه ساختمان رد ميشويم و ميالن يك تا شش را رد ميکنيم (ميالن اسم کوچههاي محالت حاشيهاي مشهد است) تا محله معقول ،کمي باالتر از بسکابادي .حاال قيافهها فرق ميکند ،مردها رداي سفيد و کاله افغاني به سر دارند ،ميانه کوچه تا چشم کار ميکند اهالي افغانستان هستند. ميرسيم به کوچه محل زندگي ندا ،نشستهايم توي ماشين
تا از پدر سوال کنند با توجه به آيينهاي اهل تسنن ميشود ما سر مزار برويم يا نه ،کمي بعد خانم گلمکاني ميآيد و ميگويد« ،باباش صبح با يک خبرنگار ديگه رفته سر مزار حالش بد شده، مامانش رو با خودمون ميبريم» .مادر کمي بعد با چادر مشکي و لباس گلدار در حالي که نوزادي در آغوش دارد ،سوار ماشين ميشود و ثابت ،برادر کوچکتر ندا ،نيز خودش را داخل ماشين جا ميدهد. احساسات مادر توي صورتش معلوم نيست؛ نگاهمان نميکند ،مستقيم روبرو را نگاه ميکند و به راننده آدرس مزار را ميدهد .اسم نوزاد کاظم است؛ بچه هفتم خانه .زره گل ،مادر ندا ،ميگويد اين آخرين بچه بود و حاال سه ماه است که آمپول جلوگيري از بارداري ميزند .بعد ميگويد «ندا ،کاظم را خيلي دوست داشت ...براي همين کاظم را آوردم براي زيارت». بيشتر قبرهاي دستگردون مال افغانستانيها و بلوچهاست .بلوچهايي که خودشان هم مطمئن نيستند اهل کجا هستند ،اهالي غربت که از گلستان و سيستان و بلوچستان کم کم در بقيه شهرها ساکن ميشوند و بخش عمدهاي از آنها هم همسايههاي حاشيه نشين مشهديها هستند .قبرهاي اهل سنت سنگ کوچکي دارد و شبيه تپههاي کوچکي است که از ميان حفرههايش گياه روييده باشد. مشخصه مهم دستگردون رايگان بودن قبرهاست و شيعيان زيادي هم آنجا دفن هستند. ندا هم حاال ساکن اينجاست ،قبر هنوز خودش را نگرفته ،کوچک است و دورش را با نخ دور کفن ندا بستهاند .زره گل و کاظم جلوي قبر نشستهاند و زاري ميکنند .مادر به قبر نگاه نميکند و صورتش به سمت آسمان است ،بعد ميگويد« ،کاش تصادف ميکرد ،کاش آن شب نان نميخواستم ،کاش االن توي بغلم بود». به خانه برميگرديم ،قرار است «جمعيت امام علي» به کمک خانواده ندا برايش مجلس ختم کوچکي برگزار کنند ،خانهشان داراي حياط کوچکي است و دو اتاق شبيه بقيه خانههاي محله دارد. خانواده ندا حاال سه سال است که به ايران آمدهاند، آمده بودند براي اينکه ميخواستند جاي امني براي زندگي داشته باشند و پدر با کارگري زندگي بهتري رقم بزند .از زره گل ميپرسم دوست ندارد به افغانستان برگردد و او ميگويد« ،اولش قبل اينکه اين طور بشه دوست داشتم ،اما حاال ميخوام حق بچهام رو بگيرم ،آبرومون بايد برگرده ».ميخواهي اعدام کني؟ نگاهم نميکند و ميگويد« ،ميخواهم بکشم ،با همين دستهام». براي حرف زدن با پدر ندا روانه حياط ميشويم ،مرد درشت اندام و سبزه رويي است که هن هن کنان روي چارپايه مينشيند و به ميهمانها خوشامد ميگويد .جز عکسي که همه جا از ندا منتشر شده ميخواهيم عکس ديگري از او ببينيم، اما از ندا عکس زيادي نمانده است .پدر موبايل را جلوي چشمانمان ميگيرد ،ندا داخل گوني است ،رد دستهاي ميوه فروش روي گردنش مانده است. ندا با چشمهاي نيمه باز نگاهمان ميکند .دستمال توي دهنش خوني است ،نخهاي پالستيکي گوني پياز داخل موهاي مشکياش رفته و چشمهاي بيحالش جايي وسط آسمان را نگاه ميکند. عکس بعدي عکس نداست توي کفن .بعد موبايل را خاموش ميکند و ميگويد« ،ميخواهم او را وسط قلعه ساختمان به دار بکشند تا ترس مردم بريزد ،آبرويم هم برگردد ».داوود عليزاده اسم پدر نداست ،از او ميخواهيم برايمان کل ماجرا را تعريف کند. داوود ميگويد« ،من چاه کن هستم .شب که از سرکار برگشتم ،ديدم بچهها دنبال نان نرفتند. هزار تومان دادم به ندا برود نان بخرد ،رفت نان بگيرد و ديگر برنگشت .رفتم سر خيابان و هرچه گشتم ،پيدايش نکردم .پسرم را فرستادم نانوايي و نانوايي گفت ندا زود نان گرفته و برگشته. همسايهمان را اول کوچه ديدم ،داشت در خانه را ميبست .گفتم« ،دختر ما را نديدي؟» گفت« ،نه! من ميهماني دعوتم ،آژانس گرفتهام بروم ميهماني». اصال فکرش را هم نميکردم اين همسايه دخترم را بکشد .يک ساعت که گذشت ،پسر خواهرم آمد و پرسيد« ،لباس ندا چه رنگي بود؟ يک آمبوالنس آمده و جنازهاي را جلوي مسجد پيدا کردهاند ».رفتم سمت مسجد ،ديدم يک کيسه وسط خيابان است، در کيسه را باز کردم و ديدم يک بچه از پشت داخل گوني افتاده ،صورتش را برگرداندم و ديدم نداست. داوود ميگويد از پليس ممنون است که توانست خيلي سريع رد قاتل را بگيرد و صبح فرداي اين اتفاق او را دستگير کند؛ اما تا زماني که قاتل را وسط محله اعدام نکنند ،او فکر ميکند
May 2018 قانون در حقش اجرا نشده .آقا داوود ميخواهد قاتل ندا ،مثل قاتل آتنا ،دختر پارس آبادي ،وسط محله اعدام شود .چشم در برابر چشم. بافت محله شبيه همه محلههاي فقيرنشين در هر کجاي ايران است ،چيزي شبيه لب خط و دروازه غار تهران ،عجيب اما بودن جوشکاري در کوچه پس کوچههاست .در هر کوچه يکي ،دو جوشکاري ميبينيم .ساختمان «جمعيت امام علي» يک خانه قديمي است که رنگ آبي روشنش آن را از بقيه متمايز ميکند. مهال گلمکاني ،مدير اين جمعيت در محله قلعه ساختمان است .ساعت نزديک 11است و قرار است گشتي در محله بزنيم و قبلش بنا ميشود گلمکاني توضيحاتي درباره بافت اين محله بدهد .او ميگويد« ،قلعه ساختمان در شرق مشهد واقع شده و منطقهاي حاشيه نشين محسوب ميشود. شهرک شهيد رجايي (قلعه ساختمان) از حر يک شروع ميشود تا انتهاي پارک رجا که خودش مرکز مصرف مواد مخدر محسوب ميشود و با اينکه در آن يک مجموعه ورزشي وجود دارد ،جاي مناسبي براي تردد نيست و چند ماه پيش هم يک قتل در آنجا اتفاق افتاد که دليلش هم درگيري دو نوجوان بود .کال در اين محله امنيت وجود ندارد و اين پارک هم که تنها مرکز تفريحي اين منطقه است ،چنين شرايطي دارد». او در ادامه ميگويد« ،از نظر بافت شهري و فرهنگي يک سري از خانهها تيمي و پاتوق است ،يک سري کوچهها بافت شهري دارد .از نظر بافت مردم شناسي ،سه قشر در اين محله زندگي ميکنند؛ ايرانيهاي فارسي زبان ،بلوچها و بخش سوم هم افغانستاني هستند .فارسي زبانها عموما شيعه هستند ،بلوچها سني و افغانستانيها ،هم شيعه دارند و هم سني و از اين جهت ما اختالفات زيادي را در اين محله شاهد هستيم». به گفته او نداشتن شناسنامه از معضالت اصلي مردم اين محله است .او ميگويد« ،توانستيم براي بعضي شناسنامه بگيريم ،اما براي بخش عمدهاي از اين محله نتوانستيم شناسنامه بگيريم .از نظر بهداشتي مشکالت بسياري وجود دارد و شپش در اين محالت بسيار رايج است. بيشتر خانههاي اين منطقه پاتوق هستند و همين باعث شده که محليها اعتراض کنند .در پاتوقها مواد و خدمات جنسي ارائه ميشوند .در اين خانهها يک خانواده سکونت دارند و در کنارش يک پاتوق مصرف است». به گفته گلمکاني ،اينجا همه چيز بسيار باز اتفاق ميافتد و قرار ميشود در برابر هيچ چيزي واکنش غيرعادي نشان ندهيم .توي ميالن 6تن فروشي و مصرف مواد مخدر يا
بريدن سر هم ديديم ،بايد سکوت کنيم. با اين شرط وارد محله ميشويم ،کوچه به قدري خلوت است که مسئوالن «خانه علم» را هم متعجب ميکند .اگر بر فرض در کوچه 200خانه وجود داشته باشد ،در 180 خانه را با تابلوهاي بزرگ آهني پلمب کردهاند .روي تابلوها نوشته :اين واحد مسکوني به دستور مقام محترم قضائي و به دليل فروش مواد مخدر پلمپ شده و فک پلمپ پيگرد قضائي دارد .از همراهان ميپرسيم االن اهالي خانهها کجا هستند و گلمکاني ميگويد« ،بچهها ميروند خانه همسايه و بزرگترها يا به شهرستان ميروند يا در زمينهاي آستان قدس ميمانند تا آبها از آسياب بيفتد و جوشکارها بيايند و درها را برايشان باز کنند .مردم درها را از بخش پايين باز ميکنند و دوباره همه چيز از سر گرفته ميشود». اينجا ميالن 6است .به گفته مسئوالن جمعيت امام علي ،در نقشه هم اين کوچه وجود ندارد .زنان محله دو دسته هستند ،يا تحت هيچ شرايطي از خانه بيرون نميآيند يا آنها که بيرون ميآيند تن فروشي ميکنند .يک قرارداد نانوشته بين آنها و همسرانشان وجود دارد .مثل حبيب که از خانه بيرون زده ،جلوي در ايستاده و برايمان تعريف ميکند که خروسهاي افغاني براي جنگ ،خروسهاي بهتري هستند. پسرش ،مسعود ،کنارمان ايستاده و بچهها ميپرسند مادرش کجاست و او ميگويد خانه کار دارد .کمي بعد مردي آرام وارد خانهشان ميشود و از پلهها باال ميرود .بعد حبيب همان طور که دارد درباره خروسها برايمان ميگويد ،در خانهاش را ميبندد و با ما به سمت يکي از کوچههاي فرعي ميآيد. اينجا آخر دنيا نيست ،اما در نقشههاي مشهد هم نميتوان پيدايش کرد .پسرهاي اينجا يک جور ديگر بزرگ ميشوند و تعريفشان از خانواده هم فرق ميکند .پسرهاي 14ساله و دخترهاي 10ساله همه نامزد دارند .پسرهاي بزرگتر که چهره ناآشنا ديدهاند زيپ کاپشنشان را پايين ميکشند تا تيزي نوک تبري را که زير آن پنهان کردهاند، به رخمان بکشند. کمي باالتر از ميالن ،6نرسيده به قلعه خيابان ،خانه ندا هنوز غرق در عزاست و خبرنگارها يکي پس از ديگري وارد خانه ميشوند و تسليت ميگويند و اينجا در ميالن 6مردي با اره برقي به جان در آهني خانهاش افتاده تا فک پلمب کند و دوباره زندگي را از سر بگيرد. ***** ( )1چاپ اين مقاله سبب شد تا مدير مسول روزنامه «شرق» احضار و توسط دادگستري استان خراسان رضوي به جرم سياهنمايي يک روز در بازداشت به سر ببرد تا دادگاه به وضع او رسيدگي کند.
I
PA
15
For Advertisement Call:
15
حکايت روزي که اميرعباس هويدا تيرباران شد علي همداني« ،بي.بي.سي» «وقتي خبر قتل اميرعباس هويدا به ما رسيد ،پادشاه به گوشهاي براي گريستن پناه برد و من در غم و اندوه فرو رفتم». اين توصيف فرح پهلوي است از بامداد هجدهم فروردين 1358به وقت باهاماس در قلب اقيانوس اطلس که راديوي انقالبي تهران «بسماهلل قاصم الجبارين» گويان ،خبر اعدام هويدا را به سراسر جهان مخابره کرد. کمتر از دو ماه از روي کار آمدن مذهبيون در ايران گذشته بود .محمدرضا شاه و شهبانو فرح ،هشت روز بود که به باهاماس رسيده بودند .مقامات اين کشور به خانواده سلطنتي ايران به اين شرط اجازه اقامت داده بودند که کالمي از سياست سخن نگويند .همين شد که شاه تا مدتها بعد نتوانست واکنشي به قتل نخستوزير محبوبش نشان دهد .در عوض مجله مشهور «پاري ماچ» ،فرداي همان روز در شمارهاي ويژه ،تصويري از شاه را در کنار دريا در جزيره بهشت در يک سو و تصوير جنازه تيرخورده هويدا ،نخستوزير و وزير دربار شاه را در صفحه مقابلش منتشر کرد و تيتر زد که در حالي که ياران قديم شاه يک به يک در ايران اعدام ميشوند ،او مشغول خوشگذراني است. فرح پهلوي ميگويد« ،آن روزها نااميدي و درماندگي چنان خشمي در من برانگيخته بود که به پادشاه پيشنهاد کردم با اجاره يک کشتي به روي آبهاي آزاد برويم و پيامي بر محکوميت رژيم و جالدان خونخوارش بفرستيم». تهران ،در آن روز شنبه 18 ،فروردين ،1358همچنان ملتهب بود .از اين سو و آن سو صداي تيراندازي شنيده ميشد. بعد از ظهري که اميرعباس هويدا را به دادگاه انقالب در زندان قصر آوردند ،رعد و برق شديدي گرفته بود .بر خالف دادگاه اول که در پايان اسفند سال قبل و در نيمههاي شب برگزار شده بود ،جلسه دوم دادگاه آرامتر به نظر ميرسيد با يک تفاوت که آن را صادق خلخالي ،حاکم شرع گماشته شده آيتاهلل خميني ،چنين توصيف ميکند« ،آن روز دستور دادم همه درها را ببندند ،تلفنهاي زندان و دادگاه را جمع کردم و در يک يخچال گذاشتم و درش را قفل کردم تا کسي در کارم فضولي نکند». شايد يک بار اين «فضولي» مانع از اعدام اميرعباس هويدا شده بود. ابراهيم يزدي ،وزير خارجه دولت موقت ،چنين به ياد ميآورد« ،روزي در اسفند بعد از پيروزي انقالب ،حسين خميني را دنبالم فرستادند .با او به مدرسه رفاه رفتم و ديدم آقايان نشستهاند .در حضور آقاي خميني گفتند که خلخالي بيست و چند نفر را بردند به پشت بام مدرسه رفاه که اعدام بکند .آقاي خميني پرسيد که اينها که هستند .خلخالي در حاشيه روزنامه «اطالعات» ،اسامي اعداميها را نوشته بود و خواند .وقتي مخالفت جمع را ديد گفت ميتوانيم در ورزشگاه امجديه دادگاهي بگذاريم که همه بيايند و تماشا کنند و همانجا کار را تمام کنيم .من و چند نفر ديگر معتقد بوديم که هويدا مانند جعبه سياه رژيم گذشته است و بايد بماند و حقايق را بگويد .اين شد که خميني قبول کرد که او فعال” اعدام نشود». «جعبه سياه اسرار نظام سلطنتي» همان تصويري است که هويدا ،در دادگاه کوشيد به کرسي بنشاند .در فيلمي که از آخرين روز زندگي اميرعباس هويدا در دادگاه انقالب باقي مانده ،بارها اين تالش ديده ميشود .يک جا وقتي صادق خلخالي، اميرعباس هويدا را نوکر و مزدور اربابان آمريکايي خواند ،هويدا رو به حضار گفت« ،من تعجب ميکنم که ايشان صحبت از اربابان من کردند که منظورشان آمريکاييها بودند .اگر آمريکاييها ارباب من بودند ،بنده االن اينجا چه کار ميکردم؟ کدامشان خودش با پاي خودش رفت به مدرسه رفاه؟» به راستي چه شد که اميرعباس هويدا سر از بازداشتگاه مدرسه رفاه ،اقامتگاه موقت آيتاهلل خميني در آورد؟
از کاخ سعدآباد تا پادگان جمشيديه
هجدهم شهريور ،1357يک روز پس از وقايع ميدان ژاله تهران ،که انقالبيون نام جمعه سياه را بر آن گذاشتند ،هويدا که کمتر از يک سال بود ،وزير دربار دولت شاهنشاهي ايران شده بود ،از کار خود استعفا کرد. آن روز «گرم تابستان» را کامبيز آتاباي ،مدير کل تشريفات دربار ،به خوبي به خاطر ميآورد« ،آقاي هويدا مرا صدا زد تا با هم به سمت کاخ سفيد (اقامتگاه اختصاصي شاه در سعدآباد) برويم .دفتر آقاي هويدا در همان سعدآباد بود و با هم قدم زديم به سمت کاخ .صحبتهاي معمولي داشتيم .ميخواست استعفا بدهد و به هر حال روز جالبي نبود .ايشان خدمت پادشاه فقيد شرفياب شدند ،از وزارت دربار استعفا دادند و بيرون آمدند .دوباره باز هم به سمت دفتر ايشان ،که حدود پانصد متري کاخ سفيد بود قدم زديم .در راه به ايشان گفتم که جناب هويدا ،اوضاع و احوال طوري نيست که شما بمانيد .شايد بهتر باشد که از ايران تشريف ببريد بيرون .دکمه کتش را باز کرد و به يک حالتي که کتش را ميخواهد در بياورد گفت من آستينهايم را باال ميزنم و به هر دادگاهي که بروم از کارهاي خودم دفاع خواهم کرد .من تعجب کردم .براي اينکه براي من روشن بود که چنين دادگاهي با تجربه سيزده سال نخستوزيري هرگز براي ايشان تشکيل نخواهد شد». همين پيشنهاد را چندين بار ديگر ،شاه براي هويدا ميفرستد .اميراصالن افشار ،آخرين رئيس دربار شاهنشاهي به ياد ميآورد« ،اعليحضرت به من فرمودند به ديدن هويدا برويد و به او بگوييد هر جا که ميخواهد برود .وقتي رفتم ربدوشامبر قرمز به تن داشت و روي صندلي نشسته بود .مادرشان هم روبروي او روي زمين نشسته بود .به او گفتم اعليحضرت گفتند شما بسيار خسته شديد و شايد وقتش است که به خارج سفر بکنيد و استراحت بکنيد .آقاي هويدا به من گفتند ببين اصالن ،اگر من قرار است بروم ،مادرم بايد زودتر برود .او بسيار مريض است و بايد برود استراحت کند .اما من اين فداکاري را ميکنم و با مادرم ميمانم .اگر من بروم خواهند گفت هويدا فرار کرده است». مهناز افخمي هم که وزير کابينه اميرعباس هويدا بود به ياد ميآورد که هويدا همين را به او هم گفته بود« ،آقاي هويدا به من گفت که شاه به ايشان پيشنهاد سفارت دادهاند تا در خارج از ايران مشغول کار شوند .اما آقاي هويدا ،با وجود اينکه ذکاوت عجيبي داشت و بسيار سياستمدار خوبي بود ،مدام ميگفت من که کاري نکردهام که بروم .درست مانند خانم فرخرو پارسا ( وزير آموزش و پرورش) يا عبداهلل رياضي ( رئيس مجلس شوراي ملي) که به ايران بازگشتند ،چون معتقد بودند که کاري نکردهاند». اميرعباس هويدا پس از استعفا از سمت وزارت دربار و رد اصرارها براي خروجش از ايران ،در آپارتمان مادرش در
احتشاميه دروس اقامت داشت تا در اواسط آبان همان سال به دستور فرماندار نظامي و به موجب ماده پنجم حکومت نظامي دستگير شد. دستگيري نخستوزير محبوب شاه را آيتاهلل خميني در پيامي از پاريس «صوري» خواند ،اما براي بسياري اعالم خبر دستگيري اميرعباس هويدا و بسياري از نزديکان و اعضاي کابينهاش خبر تکان دهندهاي بود .آنها در پادگان جمشيديه تهران زنداني شدند و تا روز 22بهمن 1357همانجا ماندند.
«من که کاري نکردم»
در روز دست به دست شدن قدرت ،مردم درهاي پادگان جمشيديه را شکستند و بسياري از زندانيها را فراري دادند. اميرعباس هويدا فرار نکرد .او تلفني از يکي از بستگانش خواست تا به آنجا برود و با اتومبيل ،او را به محلي ببرد که راديوي انقالبي تهران معين کرده بود تا مقامات حکومت گذشته خودشان را آنجا تسليم کنند. ابراهيم يزدي ،آن روز را اينطور به خاطر ميآورد« ،وقتي پاي هويدا به مدرسه رفاه رسيد ،او را ديدم .گفت فالني من حرفهايي زيادي دارم ميخواهم حرف بزنم .هويدا را نگذاشتم برود در اتاق عمومي در زندان مدرسه رفاه .ما فرماندهان ارتش را آنجا نگه ميداشتيم و معتقد بودم که آنها به خون هويدا تشنه هستند و ممکن است او را بکشند ».صادق خلخالي البته اين حرف ابراهيم يزدي را رد ميکند و ميگويد« ،هويدا نه ميخواست حرفي بزند و نه اصال چيز زيادي ميدانست». به هر روي در تصاويري که کريستين اوکرانت ،خبرنگار فرانسوي ،از داخل سلول اميرعباس هويدا مخابره کرد ،او بسيار کالفه و تنها در اتاقکي نمور روي زمين نشسته بود .در کمتر از دو ماهي که او پس از انقالب بهمن 57زنده ماند ،مدام مشغول نوشتن بود .در تصاوير دادگاه هجدهم فروردين ،1358هويدا با دسته بزرگي کاغذ وارد دادگاه ميشود که گزارشگر تلويزيون ايران ميگويد يادداشتهاي او از بازجوييها و پاسخهايي است که آماده کرده تا تحويل دادگاه بدهد .او مهمترين مقام نظام پيشين بود که به دست انقالبيون محاکمه ميشد. در آخرين جلسه دادگاه در زندان قصر ،کيفرخواست به نام اعالم جرم ملت انقالبي ايران عليه هويدا توسط دادستان خوانده ميشود و بيست و پنج دقيقه طول ميکشد .در چند قدمي اميرعباس هويدا ،هادي غفاري که بعدا نماينده مجلس شوراي اسالمي هم شد و از اعضاي ارشد «نيروهاي خط امام» بود ،نشسته بود و در هنگام قرائت کيفرخواست مدام ميخنديد يا به طعنه تکرار ميکرد که« ،هويدا پيپت کو؟» هادي غفاري ميگويد که صادق خلخالي از او خواسته بود که چون «آخوند» است در رديف اول و کنار هويدا بنشيند. از اميرعباس هويدا خواسته ميشود تا اگر ميخواهد از خود دفاع بکند .هويدا در آخرين جمالت دفاعيهاش ميگويد« ،من نميگويم بيتقصير بودم .کارهاي مفيدي هم کردم .سبک و سنگين بکنيد .ميخواهم تاريخ 25ساله ايران را بنويسم. بگذاريد بنويسم». صادق خلخالي ،قاضي دادگاه و حاکم شرع در خاطراتش مينويسد« ،گفتم بعد از اين تاريخنويس زياد خواهد بود و سبک و سنگين کرديم .ديديم هويدا مفسد فياالرض است». چند دقيقه بعد از تنفس در جريان دادگاه ،خبري در زندان قصر پيچيد که حتي باعث شگفتي حاضران در دادگاه شد: هويدا گلوله باران شده است. محمد توسلي ،اولين شهردار تهران بعد از انقالب و از ياران ابراهيم يزدي ،قتل هويدا را «ترور» توصيف ميکند و ميگويد« ،پس از تمام شدن آن جلسه از دادگاه ،آن جور که شايع است در همان راهرويي که آقاي هويدا حرکت ميکردند، هادي غفاري به ايشان با کلت حمله کرد ».روايتي که ابراهيم يزدي هم آن را تاييد ميکند و ادامه ميدهد« ،هنوز حکم رسمي صادر نشده بود و داشتند او را از دادگاه خارج ميکردند که آقاي غفاري احساساتي شد و به ايشان تيراندازي کرد و از اين بابت بسيار مورد شماتت هم قرار گرفت .بعد ظاهرا پيکر بيجان آقاي هويدا را جايي نشاندند و حکم اعدام را برايش خواندند و اعدام کردند». هادي غفاري اما اين روايت را به شدت تکذيب ميکند« ،اين حرفها همه دروغ است .هيچ کس جز آقاي خلخالي نميداند هويدا را چه کسي و چطوري اعدام کرد .آقاي خلخالي و آقاي هويدا با هم رفتند .من حتي پشت سرشان هم نرفتم. هيچکس نديد که آقاي خلخالي با هويدا کجا رفت و چه کسي او را کشت .حتي يادم است که حاج آقاي خلخالي مدام به هويدا ميگفت يااهلل تند برو». صادق خلخالي بعد از کشته شدن اميرعباس هويدا گفتوگوي مفصلي با رسانههاي غربي ميکند و از «حتمي بودن عزم حکومت تازه براي قتل شاه» خبر ميدهد« ،انتقام خون شهداي ما ميتواند کشتن اين منحوس باشد .ايادي شاه و دارو دسته او به نابودي کشيده شده است و خوشبختانه حتي قبرشان هم معلوم نيست .انشااهلل شاه را هم به زودي اعدام ميکنم». در مورد دفن اميرعباس هويدا ،روايت غالب اين است که چون انقالبيون اجازه دفن جسد مقامات نظام پادشاهي را نميدادند يا قبرها را ميشکستند ،پيکر هويدا را بي نام و نشان به خاک سپردند .اما هادي غفاري اخيرا در گفتوگو با تلويزيون جمهوري اسالمي روايت عجيبي ارايه کرده است« ،فرداي بعد از روزي که هويدا اعدام شد ،خانمي به زندان قصر آمد و گفت خواهر آقاي هويداست و خواست تا جنازه را تحويل بگيرد .ما فوري به امام خبر داديم و او اجازه داد که جنازه را بدهيم تا برود .شنيدم که اين خانم جنازه را موميايي کرد ،به ترکيه برد و از آنجا به اسرائيل رساند و دفن کرد». حاال در آستانه چهلمين سالگرد انقالبي که ايران را زير و رو کرد ،هر بار نام امير عباس هويدا به نحوي به خاطرها ميآيد. حکومت سر حرف روز اولش است و او را «فراماسونر»« ،بهائي» و «منحرف جنسي» مينامد .اما وقتي صحبت از گراني و عدم ثبات اقتصادي ميشود ،اين نقل قول از او که قيمت بسياري از کاالها و ارز را در سيزده سال نخستوزيرياش ثابت نگه داشت به يادها ميآيد يا همين چند روز قبل که آيتاهلل خامنهاي ،نام «کاالي ايراني» را بر سال 1397گمارد ،تصويري از رهبر جمهوري اسالمي سوار بر اتومبيل آلماني «ب.ام.و» منتشر شد که کاربران فضاي مجازي آن را با اين تصوير اميرعباس هويدا مقايسه کردند که به قول خودش سوار بر «پيکان توليد وطن» بود.
16
16
May 2018
رشد تنفروشي زير پوست شهر محمد ميالني ،جهان صنعت در شلوغي هر روزه تهران ،درست در زماني که بازار فروش ارز سويهاي از شهر را به خود مشغول کرده و در مقابل در صرافيها حجم قابل مالحظهاي آدم عجيب و غريب ميبيني و در عجب ميماني که دالر به چه دردشان ميخورد ،درست زماني که شهر ترافيک روزانهاش را سپري ميکند و هيچکس اجازه تردد به ديگري را نميدهد و شاهد ترافيک قفل شده در معابر و اتوبانهاي اين شهر شلوغ هستي و باز هم درست زماني که کافهها و مراکز خريد اين شهر مملو از آدمهاي خسته و عاشق يا خريدارهايي که پول خرج ميکنند تا حالشان بهتر شود؛ کساني مشغول کار و کسب درآمد اما به شيوه خودشان و البته تحميلي هستند. شيوههاي نامتعارفي از کار و کسب درآمد که اغلب آنها ريشه در فقر و نبود آگاهيهاي الزم و ضروري اجتماعي و البته فشار بيامان بيمنطقيها و بيرحميهاي اجتماعي دارد .گاهي اوقات دريغ از ذرهاي مروت در وجود همنوعان و همشهريها و البته ذرهاي درايت در وجود متوليان امور اجتماعي که ميدانند و خود را به بياطالعي ميزنند. مشاغلي که با عامليت انسانهاي بيرحم و بيدغدغه و البته بدون هيچ شرف انساني و اجتماعي ،ميرود تا هر روز توسعه بيشتري پيدا کند و کسان ديگري را وارد عرصه استثمار انساني کند. شغلهايي گم شده در شلوغي بيرحم اين شهر که هيچکس جرات توجه به آنها را ندارد تا مبادا در گردابش گير کند که اگر به متوليان و مديران اجتماعي اين شهر از آنها بگويي اظهار بياطالعي ميکنند يا با ژستهاي بيتفاوتي ،اگر به کلي منکر نشوند؛ از بار حساسيت و ضرورت توجه به آنها ميکاهند. سپيده 25سال دارد .محال بود که بنشيند و دو کالم از خودش و کارش و ديگران که در اين کار گرفتار آمدهاند بگويد .راننده تاکسي يکي از خطهاي مستقر در ميدان ونک در ازاي لطف و خدمتي که برايش کردم حاضر شد با او حرف بزند و متقاعدش کند که چند دقيقه به من وقت بدهد. بدون عکس ،ضبط صدا و حتي مزاحمت بعدي. پذيرفتم و همين چند روز پيش بود که سر قرار حاضر شدم. ميگفت با ديگران خيلي فرق ميکند .دست کم از حرف زدنش مشخص بود .ميتوانستم کامال حس کنم .راست ميگفت .روي پلههاي ابتدايي «پارک آب و آتش» همانجايي که ماشينها چراغ چشمک زن خطر را روشن ميکنند تا وارد مدرس شوند ايستادم تا آمد .سختتر از هر کار ديگري برخورد اوليه با اين افراد است .کساني که به نام زنان خياباني معروفاند .کساني که بخش به اصطالح فرودست اجتماعي ما را تشکيل ميدهند اما هيچکس از خودش نميپرسد چرا فرو دست؟ در عوض بخش قابل توجهي از مردان شايد به اصطالح سالمت و متشخص امروز پايتخت ،تشنه ديدار آنها هستند. خودش هم با پوزخندي از اين شرايط و واقعيت
استقبال ميکند و ميگويد« ،صبر کن روزي که بيماريها عيان شود بايد از اين شهر بگذاري و فرار کني ».وقتي که پرسيدم از کجا اينقدر مطمئني؛ چشمهايش را درشت کرد و با لبخندي گفت« ،من از کجا مطمئنم؟! من به تنهايي يک اتوبان را ميتوانم بند بياورم .اگر بداني در اين اتاقکهاي فلزي که فکر ميکني رانندگانشان به جديت دنبال کار و اتفاقات مهم زندگيشان هستند ،اکثر قريب به اتفاقشان هيچ کاري ندارند و به دنبال هزار کار بزه و نادرست هستند، تازه ميفهمي که چه ميگويم .وقتي براي سوار شدن در يک ماشين رانندگان با هم دعوا ميکنند و زور و ثروت همديگر را به رخ من کنار خياباني ميکشند ،تازه ميفهمي در اين شهر چه خبر است». بطري آبش را سرکشيد و در جواب خواسته من براي گفتن از خودش ادامه داد« ،محال بود که به اين کار وارد شوم .با خودم ميگفتم در مترو بساط فروش لباس زير و بدليجات و لواشک راه مياندازم اما دست به اين کار نميزنم .اما دقيقا چنان درهاي همان کار به رويم بسته شد که يک روز بعد از آنکه فروشندگان مترو تاب حضورم را نياوردند و بعد از دعوا و تحمل زورگويي ياکوزاهاي متروي تهران ،کل اجناسم را سر يک اتفاق کامال معمولي مامورها گرفتند؛ فرداي آن از خودروي شاسيبلندي در ابتداي خيابان سهروردي پياده شدم! به ازاي شش يا هفت دقيقه کار جنسي 70هزار تومان از صاحب خودرو گرفتم .بسيار محترم و با آرامش هم پياده شدم .تازه رندي هم نکردم وگرنه بيشتر هم ميتوانستم بگيرم .تا بيايم به عقوبت کارم و اينکه چه کردم فکر کنم ،آن سوي اتوبان درست سر خيابان شنگرف از طرف اتوبان حقاني پياده شدم .اين بار پنجاه هزار تومان به همراه شماره تلفني که گرفتم و گفت هر وقت خودت تمايل داشتي زنگ بزن .من در خدمتم! آنچنان سريع و عجيب خياباني شدم که مبدا را به ياد ميآورم اما چگونه را درک نميکنم .حاال نه ماه است که در اين کار هستم .جز چند باري که به اصرار و دريافت پول قابل توجه به مهماني افراد شاسيبلند سوار رفتم ،از ترس بروز مشکل و گرسنه و بيامکانات ماندن خانواده و پدر مريضم، در همين اتوبانها کار ميکنم». حاال در «پارک آب و آتش» و در شلوغي جمعيت به تکتک افراد نگاه ميکند و با لبخندي تلخ ميگويد« ،بار قبلي که به پارک آمدم دقيقا با مردي روبرو شدم که روز قبل از ماشينش پياده شده بودم .حاال با همسر و فرزندانش البد براي تفريح به اين پارک آمده بود .از ترس نميدانست چه کند. من هم از سر شيطنت به دنبالش راه افتادم (اين را که ميگفت صداي خندهاش بلندتر ميشد »).دست آخر گفت، «مرد ناگهان به سمت عقب آمد و با چهرهاي که ترس و التماس در آن موج ميزد رو به من کرد و در حاليکه يک تراول صد هزار توماني دستش بود با ترس و البته اشاره گفت ،خانم ببخشيد شما از اينجا عبور کرديد و اين از کيف شما افتاد! بعد با صدايي آرام گفت ،تو را به جان هر کسي دوست داري دنبال من ديگه نيا .زنم اين بار شک کند کل زندگيم به باد ميرود .تورو خدا طوري وانمود کن که من را نميشناسي! پول را نگه داشتهام تا به خودش بدهم .در همين اتوبان تردد ميکند .از گلويم پايين نميرو د اما اين حجم حقارت و بدبختي و اين همه تمايل با ديگري بودن به صورت ناسالم را هم درک نميکنم .روز قبلش التماس مرا ميکرد که به خانهاي که دارد بروم اما آن روز التماس ميکرد که زندگياش را واژگون نکنم!» بعد از سکوت چند لحظهاي پرسيدم« ،اين مدت توانستي ديگران مانند خودت را در اين کار بشناسي؟ يعني غير از شما کس ديگري را ميتوان ديد و با او صحبت کرد؟»
لبخندي زد و گفت« ،اگر ميبيني من صحبت کردم دليل دارد. چند ماه پيش هم مقابل دوربين يک جوان مستندساز که آرزو داشت با فيلمش در يک جشنواره خارجي مطرح شود م اما چهرهام را نگرفت .من دانشجوي رشته ارتباطات رفت يکي از دانشگاههاي غيردولتي در تهران بودم که نتوانستم ادامه بدهم .ميفهمم چه خبر است .هنوز روزنامه ميخوانم م اما بعيد است بقيه و کالم درست و و پيگير اخبار هست حسابي و به درد بخور تحويلت بدهند .وگرنه تعداد روسپيها و خيابانيها در تهران کم نيست .دو نفري را ميشناسم که در خيابان پاسداران و اتوبان صدر کار ميکنند .ما هم مردمآزار در کارمان تا دلت بخواهد داريم .البته در اين 9ماه اگرچه چيزهايي ديدم که تا آخر عمرت هم بروي و بيايي زير پوست اين شهر شلوغ نميتواني ببيني يا اگر ببيني و بيان کني کسي حرفت را باور نکند .جز اينکه انگ ديوانه بودن و توهمزدگي برايت خواهد داشت .من با اين وضعيت هنوز تازهکارم و تا حاال با کسي يا مشتري درگير نشدهام .اما يکي از همان دخترهايي که گفتم يکبار در خودرويي تا دم مرگ کتک خورده بود .همين قبل از عيد .چند ماه قبل خيلي اتفاقي وقتي که در پاسداران از ماشين يک مشتري پياده شدم آن دختر گفت که همکارم است .بعد که با او روبهرو شدم و چند کلمه اختالط کرديم شمارههاي همديگر را رد و بدل کرديم .آن روز تماس گرفت و شماره پالک ماشيني را داد که من مراقب باشم تا طعمه بعدي شخص مورد نظر نباشم .مرد پولداري که در ماشينش شيشه ميکشد و هنگام کار با مشت و کليد به جان سر و صورت زنان ميافتد .من هم بايد اگر مورد مشابهي ديدم ،مشخصات او را به ديگران بدهم تا امنتر کار کنيم .کار در داخل شهر است .درست است که اينگونه درآمد کمتري داريم ،ولي امنيت بيشتري هم داريم». پرسيدم« ،خارج شهري هم مگه داريم؟» پاسخ داد، «فرقي ندارد .اصطالح است .همين اتوبان داخل شهر است. منتهي کار در ترافيک شهر و ميان خودروها و کوچههاي خلوت ،حس چندان امن و ايمني ندارد .آن دختر به من گفت، بار اول همسايهمان پيشنهاد اين کار را داد و از عوارض کم و خطر کمترش گفت .شوهرش معتاد است و دو سال ميشود که کارش اين است .او بيشتر کار ميکند .خرج دو پسر بچه و اجاره خانه و شوهري که هرازگاهي پول ميخواهد و اگر تامينش نکند ،زندگياش را تهديد به سوزاندن ميکند را در ميآورد .گفتنش هم ترس دارد ،واي به حال آنکه بخواهي تجربهاش کني .او براي مشتريهايش مواد هم تهيه ميکند. يعني در ازاي معرفي ساقي ،پول در ميآورد .در همين ميدان ونک هم داريم .همه جاي تهران مثل هم است .فرقي ندارد. ميدانهاي تهران همه دارند». صحبت به جاهاي ديگري داشت ميرفت که براي خودش غمنامهاي ديگر بود .پرسيدم« ،درآمد روزانهات چقدر است؟ آيا ارزشش را دارد؟» اين سو و آن سوي پارک را نگاهي کرد و سيگاري آتش زد و گفت« ،کساني بودهاند که دلم برايشان سوخته و حتي 20هزار تومان هم بيشتر نگرفتهام .اما خب 50تا 70هزار تومان کمتر نميگيرم. نهايت ده دقيقه کار است .دندانگردي کردن در هرکاري تاوان دارد .حاال هم تقريبا هشتاد درصد کساني که سوار ماشينهايشان ميشوم آشنا هستند .صبحها نيستم و کار نميکنم .عصرها که ميآيم نزديک چهار ساعت و نه بيشتر دويست تا سيصد هزار تومان در ميآورم و ميروم .به هيچ عنوان در اتوبان و خيابان نميايستم و زود برميگردم .اما خوب ميدانم کسان ديگري هستند که بعد و قبل از من در همين مسيري که هستم ميايستند و کار ميکنند .اگر بداني که بسياري از زنان در سنين باال به اين کار مشغول هستند، باورت نميشود».
اشک در چشمهايش حلقه زد و نتوانست خودش را کنترل کند .از او کمي فاصله گرفتم تا راحت باشد .به قفس بزرگ کبوترها در پارک نگاه ميکردم .به خانوادههاي شاد و خندان و مردان و زناني که خوشبخت به نظر ميرسيدند. چند لحظه نگذشت که به سمتم آمد .صدايم کرد و گفت، «من بايد بروم .ببخشيد بيشتر از اين حالم خوش نيست که باشم .اگر ميخواهي با يکي از آن دو نفر که گفتم صحبت کنم .شايد بتوانم راضيشان کنم که با شما حرف بزنند». خوشحال شدم و با کمال ميل پذيرفتم. بعد از تماسي که تقريبا پانزده دقيقه طول کشيد گفت، «به هيچ عنوان مالقات را نپذيرفت ،اما بنا شد تلفني صحبت کند ».تشکر کردم و او رفت. پنجاه دقيقه بعد با شخص مورد نظر تماس گرفتم. ميگفت ساکن شرق تهران است .در خيابان پاسداران و اتوبانهاي حوالي اين محله از تهران مشغول کار است. 37سال داشت و 10سال پيش ازدواجي کرده بود که به طالق منجر شده بود .ميگفت پنج سال است که به اين کار مشغول است و تقريبا از ساعات بعدازظهر تا شب و حتي پاسي از شب مشغول به کار است .چند بار نيز بيمار شده و براي مدتي نتوانسته کار کند .ضرورت مالي و فشار شديدي که به وي بعد از طالق همسر وارد شده بود ،مجبورش کرده بود تا کار کند .ميگفت« ،ابتدا در يکي از شرکتهاي فني -عمراني معتبر کار ميکردم .کار در آنجا باعث شد به دانشگاه رفتم و تا مقطع کارداني عمران نيز تحصيل کردم. اما ناگهان ورق برگشت .شرکت مجبور به تعديل نيرو شد. وضعيت بد اقتصادي اواخر دولت قبلي که شرکت را مجاب به بيرون انداختن 70نفر کرد ،من را نيز وادار و مجبور به تنفروشي در خيابان کرد .بعضيها اين کار را تنفروشي نميدانند .اما تنفروشياست .حتي بدتر از آن .به همان اندازه که مجبور ميشوي سکوتکني و با بيماري رواني سر کني که تمام تالشش اين است تا در اتومبيلش همه کارهاي مورد پسند و مورد عالقهاش را کند و براي اين کار به هر در و ديواري ميزند تا نهايت لذتش را ببرد و در اين وضعيت چنان خوي و خصلت بيمار خود را به نمايش ميگذارد که کار از تعجب هم ميگذرد. طبيعي است که ادعا کنم عامل تخريبش از تنفروشي بيشتر است .ما در واقع تنفروشي ميکنيم و عالوه برآن يک مشت آدم بيمار را هم ويزيت ميکنيم». ميگفت« ،تهران پر است از اين آدمهاي رواني از سن 17ساله و جوان که هنوز دست و پايش را نميشناسد تا پيرمردهايي که براي کمتر شدن بار تحقيرشان ،از نوههاي دکتر و مهندسشان براي من و امثال من تعريف و تمجيد ميکنند .بدبختي اين کار اين است که هر تازهواردي از همينجا شروع ميکند .بعضي مانند من به دليل آنکه فرزند کوچک و خردسال در خانه دارند تمام تالش و کوششان اين است که فرزند از شغل مادر چيزي نفهمد ،بسياري هم باالخره تن به تنفروشي ميدهند .در نهايت شهر ميشود همين وضعيت و شرايطي که ميبيني». عذرخواهي و خداحافظي کرد .ديگر هم رمقي براي ادامه بحث نمانده بود .انواع و اقسام بيماران و بيماريهاي جنسي در اين شهر هر روز به زندگي عادي و طبيعي خودشان ادامه ميدهند و هيچ مراقبت و راهکاري براي درمان يا عامل بازدارنده براي کنترل در باب جلوگيري از شيوع اين معضل و آفت اجتماعي در جامعه نه مطرح ميشود و نه اجرايي. ميماند چند سمينار و همايش که آنها هم به کار يوميه خود مشغولند تا مبادا فلشها در نمودارهاي تکراري مثل نمودارهاي سالهاي پيش باشند .پس تغييرشان ميدهند تا ديگران تصور کنند کاري انجام شده است. زندگي در اين شهر گويا همينطور در جريان است.
I
PA
17
پيام ادامه بازداشت دوتابعيتيها در ايران از سوي سپاه :همهکاره منم راديو زمانه موج تازهاي از فشارها بر افراد دو تابعيتي و بازداشت آنها شکل گرفته است. عباس عدالت ،استاد دانشگاه امپريال کالج لندن توسط سازمان اطالعات سپاه بازداشت شده است .او با مرکز بررسيهاي استراتژيک نهاد رياست جمهوري که زير نظر حسامالدين آشنا است ،همکاري ميکرد .پيش از عباس عدالت، محمدرضا جالييپور ،فعال اصالحطلب بازداشت شد .کاوه مدني ،معاون سازمان محيط زيست هم در خارج از کشور استعفا داد و به ايران برنگشت .بخش تندوري حاکميت ميگويد چون او «فرار» کرده و استعفايش را در توئيتر اعالم کرده ،حتما جاسوس است .مخالفان اين نظر اما ميگويند اگر ميماند تن و بدنش بايد پيوسته ميلرزيد .اين شواهد نشان از آن دارند که« پروژه نفوذ» همچنان قرباني ميگيرد. شادي صدر ،حقوقدان ،روزنامهنگار و يکي از مديران سازمان عدالت براي ايران که مقيم انگليس است و حسين عليزاده، ديپلمات پيشين جمهوري اسالمي و پژوهشگر مرکز مطالعات صلح دانشگاه تامپره فنالند ،در پاسخ به سوالهاي «زمانه» ،به تحليل داليل بازداشت افراد دو تابعيتي با وجود هزينههاي آن براي جمهوري اسالمي و شرايطي که به دنبال اين بازداشتها پيش ميآيد ،پرداختهاند. به نظر ميرسد ادامه بازداشت دو تابعيتيها در ايران در ادامه روند معمول جمهوري اسالمي است که وقتي احتمال وقوع يک بحران ديپلماتيک در عرصه سياست خارجي به وجود ميآيد ،از اين طريق به غرب هشدار ميدهد که چه اتفاقهايي ميتواند بيفتد .در آستانه تصميمگيري دونالد ترامپ براي ماندن يا خروج از توافق هستهاي (برجام) ،اين بازداشتها احتماال پيامي براي تاکيد بر سرسختي جمهوري اسالمي است. از سوي ديگر ،از آنجا که اين بازداشتها و فشارها از سوي سازمان اطالعات سپاه است ،تصوير جنگ سنتي قدرت ميان جناحهاي مختلف درون حکومت به نمايشگذاشته ميشود.
بازداشت دو تابعيتيها موضوع تازهاي نيست
ت و فشارها بر دو تابعيتيها را موجي تازه دانست ،چنين ابراز عقيده شادي صدر در اين باره که آيا ميتوان بازداش ميکند« ،به نظر من آنچه در حال وقوع است موجي تازه نيست ،چون پروژه بازداشت دو تابعيتيها و استفاده کردن از آنها به شکلهاي مختلف پيشينه دارد و پيوسته هم وجود داشته است .اين ماجرا خيلي وقت است که جريان دارد و به طور مشخص سپاه دارد اين پروژه را پيش ميبرد». به گفته خانم صدر اين جريان سيگنال روشني به همه در داخل و خارج از کشور ميدهد و ميگويد که نهاد تعيينکننده در عرصه سياست داخلي و خارجي در ايران سپاه پاسداران است .به گفته خانم صدر« ،شما ببينيد کساني که در بازداشت هستند اغلب مدافعان رفع انزوا از ايران در فضاي بينالمللياند .مدافعان گسترش مراودات سياسي و بهخصوص اقتصادي ايران با ساير کشورها و درست همين افراد دستگير ميشوند به اين دليل که سپاه پاسداران ميخواهد اين سيگنال را بدهد که اگر قرار است کاري انجام بشود ،بايد از طريق ما انجام شود». او معتقد است دليل کليد خوردن اين پروژه کامال مشخص است و روشن است که چه اتفاقي ميافتد« ،به نظر من اين پروژه اهداف خيلي خيلي روشني دارد .هم مصرف داخلي دارد و هم از نظر بينالمللي سيگنالهاي روشني ميفرستد مبني بر اينکه تعيينکننده سياستها در فضاي ايران سپاه پاسداران است .به همين دليل هم پروژه سپاه کساني را هدف گرفته که در ميان دو حلقه ايستادهاند :يک حلقه موسسهها و نهادهايي در خارج از ايران ـ اين موسسهها و نهادها ميتوانند سازمانهاي رسانهاي مثل «بيبيسي» باشند يا مراکز دانشگاهي و سازمانهاي غيردولتي و مردمنهاد ـ و حلقه ديگر طيفي که ما به عنوان اصالحطلب ميشناسيم يا مقامات و نزديکان دولت حسن روحاني». اما حسين عليزاده ديپلمات پيشين و پژوهشگر فعلي ميگويد« ،توجه داشته باشيد که در طول سنوات گذشته جمهوري اسالمي از زنداني کردن افراد دو تابعيتي به عنوان برگي در مذاکرات استفاده کرده است .اخيرا و در جريان سفر آقاي محمد جواد ظريف به اياالت متحده نيز او گفته بود که اگر آقاي ترامپ حسن نيت به خرج بدهد ،ايران ميتواند موضوع افراد دو تابعيتي را به عنوان يکي از موضوعات مذاکره در نظر بگيرد .اصل طرح چنين پيشنهادي از طرف شخص وزير امور خارجه بهترين گواه است بر اينکه اين افراد قرار است وجه المصالحه مذاکرات سياسي باشند .يعني اينچنين نيست که اين افراد جرمي مرتکب شده باشند و به اين دليل در زندان باشند ،چون اگر آنها مجرم باشند که بايد مجازات بشوند و نيازي به مصالحه بر سر آنها نيست».
آزاديهاي کمتر ،مراودات بيشتر
اما به اعتقاد شادي صدر ،دليل پررنگ شدن هر چه بيشتر زندانيهاي دو تابعيتي در ايران ،آزاد شدن تعداد کمتري از آنها در سالهاي اخير و بيشتر شدن مراودات ايرانيان خارج از کشور با ايران است. او ضمن اشاره به اين دو مورد ميگويد« ،در حال حاضر با گذر زمان افراد دو تابعيتي بيشتري در زندان ميمانند و نسبت به گذشته تعداد کمتري آزاد ميشوند. پيشتر و به خصوص در زمان انجام مذاکرات مربوط به توافق هستهاي با ايران ،برخي از زندانيان دو تابعيتي آزاد شدند ،چون مذاکرات در جريان بود و به هر صورت هر دو طرف ميخواستند از هم امتياز بگيرند. يعني فضايي براي چانهزني وجود داشت اما االن اين فضا به آن شکل وجود ندارد .فشار دولتهاي کشورهايي هم که اين افراد تبعه آنها هستند خيلي نتيجه نداده يا اصال خيلي زياد نبوده .به همين دليل ما با تجميع و افزايش تعداد دو تابعيتيهاي زنداني مواجه هستيم». شادي صدر در ادامه ميگويد« ،به نظر ميرسد مراودات ايرانيان خارج از کشور با ايران و سفرهاي ايرانيان فعال به کشور افزايش پيدا کرده است .مثال در همين مورد اخير يعني آقاي عدالت .ما در خبرها ميبينيم که ايشان پيشتر چندين بار به ايران سفر کردهاند يا موارد ديگر مثل خانم هما هودفر که پس از بار دوم که رفته بود ،بازداشت شد يا نازنين زاغري پس از چند بار سفر بازداشت شد و همينطور خانواده نمازي و احمدرضا جاللي». از سوي ديگر اما اتباع کشورهايي مثل آمريکا ،بريتانيا و برخي ديگر از کشورهاي اروپايي ميتوانند طعمههاي خوبي براي اين پروژه سپاه باشند.
دو تابعيتيها در مقايسه با زندانيان گمنام صاحب امتيازند
بازداشت افراد دو تابعيتي اما وجه حقوقي و حقوق بشري پررنگي نيز دارد .شادي صدر درباره اين وجوه ميگويد« ،يک نکته اين است که ما در هيچکدام از اين پروندهها عدله يا شواهد روشني نديديم که بر اساس آنها ادعاهاي دولتي ،قضايي يا رسانهاي (رسانههاي نزديک به سپاه) درباره جاسوس بودن اين افراد ثابت شود .هميشه گفته شده اين افراد جاسوس هستند بدون اينکه توضيح قانعکنندهاي بر اساس اسناد و شواهد روشن به افکار عمومي داده شود و همينطور بدون اينکه روند دادرسي در پرونده آنها عادالنه باشد ،يعني از ابتدا به وکيل دسترسي داشته باشند يا بتوانند حتي مطابق قوانين ايران از خودشان دفاع کنند». به گفته اين حقوقدان بنابر آنچه درباره دادگاههاي اين افراد ميدانيم ،نميتوان گفت روندي که اين افراد بازداشت، بازجويي ،محاکمه و محکوم شدهاند ،اساسا منصفانه و مطابق موازين حقوق بشري بوده است. او اما از سوي ديگر به اين نکته اشاره ميکند که بازداشت افراد دو تابعيتي توجه بيشتري را در فضاي رسانهاي بهخصوص در ديگر کشورها به خود جلب ميکند .اما اين تنها افراد دو تابعيتي نيستند که توسط سپاه ،وزارت اطالعات
For Advertisement Call:
17
يا ديگر نهادهاي امنيتي بازداشت ميشوند و در انفراديهاي طوالني مدت مورد شکنجه قرار ميگيرند، «دو تابعيتي بودن در اين ماجرا يک نوع امتياز است ،چون به دليل وجود يک کشور سوم و به دليل وجود رسانههاي آن کشور و افکار عمومي ،ميزان فشاري که براي آزاد کردن آن فرد يا داشتن رفتار بهتر با آن فرد به جمهوري اسالمي وارد ميشود قطعا بيشتر از زندانيان گمنامي است که متاسفانه اين مزيت را ندارند که غير از ايران تابعيت جاي ديگري را داشته باشند». شادي صدر در ادامه ميگويد« ،بازداشت افراد دو تابعيتي باعث ميشود ميزان آگاهي مردم در کشورهاي مختلف نسبت به وضعيت حقوق بشر در ايران باال برود اما در عين حال گاهي و به نوعي وضعيت ساير زندانيها به حاشيه رانده ميشود».
با وجود هزينههايي که به ايران تحميل ميشود ،برنده سپاه است
چرا با وجود هزينههايي که بازداشت افراد دو تابعيتي براي جمهوري اسالمي به همراه ميآورد ،اين بازداشتها همچنان در دستور کار نهادهاي امنيتي و قضايي قرار دارد؟ شادي صدر در پاسخ به اين سوال ميگويد« ،اينجا بحث ابراز قدرت است و هر چه هزينه باالتر برود باز طرف قدرتمند سپاه پاسداران باقي ميماند چون در اين ايجاد هزينه نشان ميدهد دولت روحاني هيچ قدرت ،توان يا ارادهاي براي پيگيري وضعيت ندارد .همچنين وقتي پاي تعيين شرکاي اقتصادي ،سياستهاي عمومي و روابط بينالمللي به ميان ميآيد ،باز اين سپاه است که تصميمگيرنده است .يعني سپاه اعالم ميکند که هر کس ميخواهد با جمهوري اسالمي وارد مذاکره شود ،عمال بايد با او طرف شود و دولت يا مجموعه نهادهاي ديگري که در اين زمينه وجود دارند ،اقتدار چنداني ندارند و کارهاي نيستند». اما حسين عليزاده در اين باره ميگويد« ،استنباط من اين است که دستگيري اين افراد براي داشتن برگي برنده در مذاکرات است ،بهويژه اينکه با وجود شرايط فعلي ،که پيشبيني ميشود با خروج آمريکا از برجام ،روابط ايران با مجموعه کشورهاي طرف توافق هستهاي رو به تنش بگذارد و وارد مرحله تازهاي بشود». اين اقدامات اما جمهوري اسالمي را با اتهام گروگانگيري روبرو ميکند .عليزاده درباره چگونگي روبرو شدن با اين اتهام از سوي طرف ايراني ميگويد« ،اين ماجراها در عين حال که تالش براي داشتن برگي براي بازي در مذاکرات است، براي دستگاه ديپلماسي ايران دردسرآفرين هم هست .شما فکر کنيد هر جا به وزير امور خارجه برسند از او در اين مورد سوال کنند .او بايد بتواند پاسخ قانعکنندهاي بدهد که البته چنين پاسخي وجود ندارد و اين يعني دردسر». اين ديپلمات سابق جمهوري اسالمي درباره دستورالعملهاي احتمالي در وزارت امور خارجه درباره چنين مواردي ميگويد، توگويي صورت ميگرفت «ما به صورت موردي دستورالعملهايي داشتيم که مثال درباره يک فرد خاص نبايد اظهار نظر يا گف و اين جريان البته لزوما ربطي به افراد دو تابعيتي نداشت .مثال اگر موضوع بسيار حادي پيش ميآمد ،يک دستورالعمل با يک جمله مشخص ميآمد که اگر درباره آن از ما سوال ميشد بايد همان جمله را با همان ترکيب ـ نه يک کلمه کمتر نه يک کلمه بيشتر ـ بيان ميکرديم يا سکوت ميکرديم يا اينکه ارجاع ميداديم به گفتههاي سخنگوي وزارت امور خارجه».
18
18
از ﺧﺒﺮ ﯾﯽ
News from Afghanistan
نگراني کميسيون انتخابات حمالت همزمان طالبان افغانستان از ميزان پايين به هفت ولسوالي بدخشان افغانستان ثبت نام رايدهندگان
شمار افرادي که براي شرکت در انتخابات پارلماني و شوراهاي ولسوالي افغانستان ثبت نام کردند به نيم ميليون نفر رسيده است. مقامهاي کميسيون مستقل انتخابات ميگويند ميزان ثبت نام افراد روزانه از شش هزار نفر در شروع روند ،اکنون به دستکم شصت هزار نفر در روزهاي اخير رسيده است. کميسيون انتخابات انتظار دارد اين رقم به صدهزار نفر در روز افزايش يابد. انتخابات پارلماني و شوراهاي ولسوالي افغانستان قرار است به تاريخ 28ميزان/مهر برگزار شود .در بيشتر از دو هفته گذشته روند ثبت نام راي دهندگان آغاز شده است، کميسيون بارها از کمعالقگي مردم به روند ثبت نام شکايت کردهاند. حفيظاهلل هاشمي ،عضو کميسيون مستقل انتخابات افغانستان ميگويد تخمين ميشود تا پايان اين روند يعني تاريخ 22جوزا/خرداد ،هفت ميليون نفر براي رايدهي ثبت نام کنند. کميسيون انتخابات با اشاره به ميزان مشارکت مردم در انتخابات اخير رياست جمهوري ميگويد انتظار ميرود دستکم پنج ميليون نفر در انتخابات پارلماني و شوراهاي ولسوالي شرکت کنند. در حال حاضر و در مرحله اول روند ثبت نام تنها بيش از 1400مرکز در اين کشور فعالاند و در مراحل بعدي که شامل ايجاد مراکز در ولسواليها و روستاها ميشود ،شمار مراکز به 7500خواهد رسيد. تهديد امنيتي چالش اصلي در برابر ثبت نام راي دهندگان انتخابات افغانستان است .چندي پيش در حملهاي به ورودي مرکز توزيع شناسنامه دستکم 57نفر کشته و بيش از صد نفر ديگر مجروح شدند. کميسيون انتخابات ميگويد ناامنيها سبب شده 44 مرکز تعطيل شود و هفتاد و سه مرکز ديگر اصال باز نشوند. حکومت افغانستان از هر راه ممکن به تشويق مردم به مشارکت پرداخته و رياست جمهوري با دادن يک روز رخصتي به تمامي کارمندان دولتي از آنان خواسته تا ثبت نام کنند. در دورههاي قبلي انتخابات مردم با استفاده از کارت رايدهي در انتخابات اين کشور اشتراک ميکردند ،اما براي جلوگيري از سوء استفاده از اين کارتها تصميم گرفته شد در انتخابات پيش رو از شناسنامههاي ورقي استفاده شود و تمام شناسنامههاي راي دهندگان بايد ثبت شوند.
منابع محلي واليت بدخشان در شمال شرق افغانستان تاييد کردهاندکه افراد گروه طالبان به هفت ولسوالي اين واليت همزمان حمله کردهاند ،ولي گفته که نيروهاي پليس براي مقابله از آمادگي الزم برخوردارند. درگيريهايي در واليتهاي هلمند در جنوب افغانستان، ننگرهار در شرق و تخار در همسايگي واليت بدخشان رخداده که منجر به کشته شدن هفت نظامي افغان و پنج غير نظامي شدهاست. محمد اشرف غني ،رئيس جمهوري افغانستان که به مناسبت بيست و ششمين سالگرد پيروزي مجاهدين در کابل صحبت ميکرد با اشاره به حمله بهاري طالبان به نام «خندق» گفت که عمليات طالبان« ،به اشاره بيگانهها» آغاز شده است. عبدالخالق آقساي ،فرمانده پليس بدخشان ميگويد که طالبان جنگ همزمان را در هفت ولسوالي آغاز کرده، ولي گفته که نيروهاي امنيتي افغان نيز براي مقابله با آنان از آمادگي الزم برخوردارند ،نيروهاي تازه نفس نيز به اين ولسواليها اعزام شدهاند. از سوي ديگر ،وقوع يک حمله انتحاري در ولسوالي نادعلي واليت هلمند در جنوب افغانستان نيز منجر به مرگ دو سرباز ارتش شد. عمر زواک ،سخنگوي والي هلمند با تاييد اين خبر گفت که فرد انتحاري سوار برخودرو نوع مزدا بود .در اين حمله شش نفر شامل چهارغيرنظامي و دو سرباز افغان نيز زخمي شدهاند. واليت ننگرهار در شرق افغانستان نيز هدف حمله افراد گروه طالبان قرار گرفت ،در حمله بر يک پاسگاه نيروهاي امنيتي افغانستان پنج سرباز پليس کشته و کنترل پاسگاه نيز به دست افراد طالبان افتاد. همچنين به دليل فرود يک گلوله خمپاره دراين ولسوالي پنج غيرنظامي نيز جان باختند. رئيس جمهوري افغانستان با توجه به ادامه خشونتها در اين کشور گفت که «اين جنگي عليه افغانستان مستقل است». او پيشنهادش را براي صلح در قرن 21بي نظير اعالم کرد و گفت که ميداند که چرا بيگانهها جنگ را بر افغانستان قبوالنده است. آقاي غني قبال اعالم کرده بود که دولت وحدت ملي حاضر است با گروه طالبان آتشبس کند و اين گروه را به عنوان يک حزب سياسي به رسميت بشناسد. ولي چند روز قبل گروه طالبان طرح صلح را رد و اعالم کرد که دولت افغانستان «به بهانه صلح» در حقيقت تالش دارد طالبان تسليم شود و هدف طرح صلح دولت را تضعيف اين گروه خواند ،نه صلح واقعي.
May 2018
رئيس ستاد ارتش آمريکا: شکست طالبان بدون همکاري پاکستان دشوار است
رئيس ستاد ارتش آمريکا ميگويد شکست طالبان، شبکه حقاني و گروه موسوم به دولت اسالمي (داعش) در افغانستان ،در حالي که اين گروهها پناهگاه امن در پاکستان داشته باشند ،خيلي دشوار است. ژنرال مارک ميلي اين موضوع را در پاسخ به پرسشي درباره وضعيت امنيتي افغانستان در جلسه کميته نيروهاي مسلح کنگره آمريکا بيان کرد. او با اشاره به راه حل سياسي به مسئله افغانستان گفت که در نهايت اين مسئله بايد با يک رويکرد منطقهاي و از طريق روند آشتي حل شود و پاکستان بايد بخشي از راه حل باشد. فشار بر پاکستان و ساير حاميان گروه طالبان نيز بخشي از استراتژي جديد آمريکا براي افغانستان و جنوب آسيا است .دولت آمريکا در حمايت از ادعاهاي افغانستان از پاکستان خواسته است تا دست از حمايت از گروههاي افراطي در افغانستان و منطقه بردارد .پاکستان همواره حمايت از شورشيان را تکذيب کرده است. ژنرال ميلي با بيان اينکه گروههاي طالبان و داعش ديگر تهديد وجودي براي دولت افغانستان نيستند ،گفت نيروهاي افغانستان توان دفاع از کشورشان را دارند و آمريکا بايد تقويت اين نيروها را ادامه بدهد. او همچنين تاکيد کرد منافع ملي آمريکا در اين است که نظاميان اين کشور در افغانستان حضور داشته باشند. وزارت دفاع آمريکا اخيرا اعالم کرد که يک تيپ نيروي تازه نفس را به افغانستان اعزام کرده که هدف آن جنگ با طالبان و متقاعد کردن اين گروه به صلح است .اکنون شمار سربازان اين کشور در افغانستان به بيش از 15هزار نفر ميرسند. با فرا رسيدن فصل بهار و گرم شدن هوا انتظار ميرود که جنگ ميان نيروهاي شورشي و نيروهاي امنيتي افغان شدت گيرد ،هر چند چندي قبل دولت افغانستان اعالم کرد که دولت حاضر است گروه طالبان را به عنوان يک گروه سياسي بپذيرد. محمد اشرف غني ،رئيس جمهوري افغانستان چند هفته پيش در نشستي براي تامين صلح در افغانستان گفته بود حاضر است با گروه طالبان ،بدون هيچ پيششرطي در هر جاي جهان مذاکره کند و در صورت دست برداشتن اين گروه از عمليات مسلحانه ،اعضاي آن را مشمول عفو عمومي قرار دهد و اين گروه را به عنوان يک حزب سياسي به رسميت بشناسد. تاکنون گروه طالبان به طرح صلح افغانستان پاسخ نداده است ولي فرمانده نيروهاي آمريکايي در افغانستان اعالم کرده بود که فشار بر طالبان و حاميان خارجي آن افزايش خواهد يافت.
آلمان بار ديگر گروهي از پناهجويان افغان را اخراج کرد آلمان براي دوازدهمين بار به اخراج گروهي از پناهجويان افغان دست زد .اين گروه که تعدادشان رسما اعالم نشده ،با يک هواپيما به کابل برگردانده شدند .حزب
چپ و سازمان حقوق بشري «حامي پناه» از اين اقدام دولت انتقاد کردهاند. اين براي دوازدهمين مرتبه است که پناهجويان افغان به صورت گروهي از آلمان اخراج ميشوند .بنابر آمار دولتي تا کنون 198پناهجوي افغان از آلمان به افغانستان بازگردانده شدهاند. گونتر بورکهارت ،رييس اين سازمان خيريه که نهادي فعال در زمينه دفاع از حقوق پناهجويان در آلمان و اروپا است ،اخراج گروهي پناهجويان را «اقدامي غيرمسئوالنه» خواند.
او هشدار داد پناهجويان اخراجي به افغانستان «با سطح بااليي از ناامني ،در دوران پيش از انتخابات که در آن احتمال حمالت طالبان و داعش بيشتر است» روبرو خواهند شد. اوال يلپکه ،سياستمدار حزب چپ ،نيز به اين اقدام دولت آلمان اعتراض کرد و گفت« ،يک بار ديگر تنها چند روز پس از حملهاي دهشتناک در کابل با چندين کشته ،اخراج گروهي پناهجويان به افغانستان صورت ميگيرد». اشاره اوال يلپکه به انفجار خونين اخير در کابل است که بيش از 50تن را قرباني کرد .گروه تروريستي «دولت اسالمي» (داعش) مسئوليت اين حمله را بر عهده گرفت. آلمان اخراج گروهي پناهجويان به افغانستان را از دسامبر 2016آغاز کرد .به گفته دولت فدرال اين طرح تنها شامل پناهجوياني ميشود که به عنوان مجرم يا افرادي خطرناک دستهبندي شدهاند ،يا اينکه طبق نظر سازمانهاي ذيربط هويت واقعي خود را سرسختانه مخفي نگه داشتهاند. سازمان «حامي پناه» توجيه دولت در رابطه با تالش سرسختانه پناهجويان در پنهان کردن هويت خود را مردود ميداند .اين سازمان ميگويد که ادارات مهاجرت به ويژه در ايالت بايرن از اين توجيه به عنوان «دستاويزي کلي» براي اخراج پناهجويان استفاده ميکنند. به گفته اين سازمان «هر کسي که بنا به درخواست اداره رسيدگي به امور اتباع خارجي مدرکي ارائه ندهد ،يا موفق به ارائه اين مدرک نشود ،با خطر اخراج از کشور روبرو خواهد بود». دولت آلمان در اکتبر سال 2016قراردادي با افغانستان امضا کرد که بر پايه آن بازگرداندن گروهي پناهجويان به اين کشور امکانپذير شود. پس از امضاي اين قرارداد در ماه دسامبر همان سال نخستين گروه پناهجويان اخراجي با 34نفر و در ژانويه 2017با 25نفر به افغانستان بازگردانده شدند. دولت فدرال آلمان شهرهاي بزرگ افغانستان نظير کابل را شهرهايي مطمئن ميداند و معتقد است افغانهايي که دولت آلمان با تقاضاي پناهندگيشان مخالفت کرده، ميتوانند به طور جمعي به اين شهرها بازگردند.
بانک آسيايي :ميزان رشد اقتصادي افغانستان افزايش نخواهد يافت بانک توسعه آسيايي در تازهترين گزارش اقتصادي خود پيش بيني کرده که بنا بر چالشهاي امنيتي و سياسي، رشد اقتصادي افغانستان در سالهاي 2018و 2019بدون تغيير و کند باقي ميماند. اين نهاد گفته که رقم رشد اقتصادي افغانستان مانند سال گذشته ميالدي در اين دو سال در حد 2.5درصد خواهد ماند ،اما دولت ميگويد نظر به پيش بيني آنها اقتصاد افغانستان 3.5درصد رشد خواهد کرد. در گزارش بانک آسيايي آمده که رشد اقتصادي افغانستان از سال 2016تا 2017نيز معادل نيم درصد و بسيار کم بوده و اوضاع نابسامان سياسي و وخامت اوضاع امنيتي بر اقتصاد اين کشور تاثيرات ناگوار داشته است. بانک آسيايي به دولت افغانستان توصيه کرده که براي داشتن رشد اقتصادي بهتر ،زمينه را براي سرمايه
I
PA
19
For Advertisement Call:
19
روحاني و سپاه؛ پايان ماه عسل؟ مرتضي کاظميان
گذاريهاي خصوصي بيشتر فراهم سازد. اين نهاد بهبود چارچوبهاي قانوني ،ترتيب استراتژي براي ترويج سرمايهگذاري و ادامه تالشها براي اتصال منطقهاي را براي رسيدن به اين هدف پيشنهاد کرده است. سمويل توميوا ،رئيس بانک توسعه آسيايي ميگويد اين نهاد به عنوان بزرگترين همکار افغانستان در رشد و توسعه زيربناها و همکاريهاي منطقهاي ،متعهد به ادامه کمک و همکاري با اين کشور در عرصه کاهش ميزان فقر و رشد اقتصادي است. بانک توسعه آسيايي ميگويد هنوز هم نبود امنيت و کشمکشهاي سياسي از مهمترين چالشها در برابر اقتصاد افغانستان است. اين نهاد به انتخابات پارلماني و انتخابات رياست جمهوري پيشرو اشاره کرده و گفته ممکن هر دو دوره انتخابات تاثيراتي بر کندي فعاليتهاي تجارتي داشته باشد. بانک توسعه آسيايي مشخصا به کم شدن احتمالي ميزان سرمايهگذاريها اشاره کرده و گفته سرمايهگذاران براي گسترش فعاليتهايشان منتظر بهتر شدن اوضاع امنيتي و مشخص شدن نتايج انتخابات خواهند بود. انتخابات پارلماني افغانستان قرار است در ماه ميزان/ مهر سال جاري و انتخابات رياست جمهوري اين کشور در سال آينده برگزار شود.
شناگر معلول افغان در مسابقات جهاني مدال طال گرفت
عباس کريمي ،شناگر معلول افغانستان ،در رقابتهاي جهاني شنا ( 50متر) در ايندياناپليس آمريکا مدل طال را از آن خود کرد. اين شناگر 18ساله با وجود اينکه از 2دست معلول ميباشد ،موفقيتهاي چشمگيري در شنا داشته است. او سال گذشته نيز توانست در رقابتهاي جهاني مکزيکو سيتي مدال نقره را بر گردن بيندازد. اين مدال کريمي باعث شد تا وي براي حضور در رقابتهاي پارالمپيک 2020توکيو اميدوار براي کسب مدال براي افغانستان باشد. کريمي در سال 2013ميالدي در رقابتهاي بينالمللي شنا در ترکيه براي اولينبار به نمايندگي از افغانستان برنده جايزه مسابقات «معلوليت ناتواني نيست» شد. در اين مسابقه شناگران معلول از 35کشور جهان شرکت کرده بودند و عباس کريمي در آن مدال طال و عنوان قهرماني را کسب کرد.
پس از حدود 10ماه سکوت و همراهي خاموش و پرهيز از چالش کالمي ،بهنظر ميرسد که دور جديدي از کشاکش علني ميان روحاني و امنيتيهاي حاکم بر سپاه و مخالفانش آغاز شده است. روحاني در مراسم روز ارتش ،سخناني توأم با کنايه و طعن در نقد سپاه ابراز کرد (.)1 واکنش تريبونهاي اصلي سپاه ،بهگونهاي قابلحدس ،سريع و تند بود .از بيانيه رسمي سپاه به مناسبت روز پاسدار تا جانشين فرمانده کل سپاه و رئيس بسيج و روزنامه «جوان» (وابسته به سپاه) و رسانههاي همسو با امنيتيهاي حاکم بر سپاه ،جملگي روحاني را مورد انتقاد قرار دادند و به رئيسجمهور تاختند (.)2 روحاني در نشست همانديشي مديران ارشد دولت نيز پس از مدتها سخنان تندي بيان کرد؛ سخناني انتقادي در برابر مخالفان دولت و رقباي سياسي خود (.)3 اين رفتار وي موجب تعجب و حتي پرسش روزنامه «کيهان» شد .تريبون راست افراطي با طرح اين پرسش که «چرا روحاني درباره سپاه اينقدر متناقض موضع ميگيرد؟» نوشت، «مرور سخنان روحاني درباره سپاه پاسداران انقالب اسالمي از نوعي حرکت زيگزاگ و متناقض حکايت ميکند« ».کيهان» با اشاره به «کنايهگويي» روحاني به سپاه از «طعنهگويي و اتهامپراکنيهاي» وي انتقاد کرد و آن را با توجه به برخي مواضع توأم با حمايت وي از سپاه «سئوالبرانگيز» خواند. اما چگونه است که روحاني بعد از چند ماه سکوت دوباره به نقد غيرمستقيم سپاه ميپردازد يا ادبياتي انتقادي پيشه کرده است؟ از پس چند روز توفاني در ايام تبليغات انتخابات رياست جمهوري و بعد از فروکشکردن تب و تاب انتخابات ،روحاني به شکل محسوسي از کوبيدن بر طبل منازعه با مخالفان خود ج شدن آن از دستور کار دولت پرهيز کرد .بعد از توقف اجراي سند 2030يونسکو و خار اعتدالگرا ـ آن هم با وجود سخنان تند روحاني درباره پيگيري آن سند و اعتراض وي به مخالفان ـ گويي روحاني سوگيري خود را نيز تغيير داد. پايان يافتن کار سند يونسکو با مداخل ه مستقيم و دستور صريح رهبر جمهوري اسالمي به وقوع پيوست .اين درحالي رخ داد که حاميان روحاني همچنان در باد پيروزي انتخابات و جشن پيروزي بر رئيسي خوابيده بودند و بروز و ظهوري ميداني براي همراهي با روحاني ـ در موضوع مزبور ـ نشان ندادند. به نظر ميرسد اين وضع ،همراه با انگيزهها و پروژههاي شخصي و راهبرد روحاني ،او را به پرهيز از فاصلهگيري با هسته اصلي قدرت (اعم از رهبري نظام و امنيتيهاي همگام وي) ترغيب کرد. روحاني به شکلي محسوسي نه فقط از ابراز سخنان متفاوت با کانون مرکزي قدرت اجتناب کرد ،بلکه همراهي فزايندهاي با آن در پيش گرفت. چنانکه وي در انتخاب ترکيب کابينه وزراي خود از وعدهها و تبليغات و شعارهاي انتخاباتياش ـ براي برگزيدن جوانان و زنان و توجه به اقوام و اهل سنت ـ فاصله گرفت. در واقع روحاني مثلثي از رهبري نظام ،سپاه و مراجع قم را به حاميان خود در جامعه مدني و بدنه اجتماعي همراه خود ترجيح داد. بهدشواري ميتوان در اين گزينش و رويکرد ترجيحي ،انگيزه روحاني براي جانشيني رهبر جمهوري اسالمي و نيمنگاه وي را به جايگاه رهبر سوم نظام ناديده گرفت .رقابت روحاني و رئيسي در انتخابات 1396تنها رقابت دو نامزد تصدي مقام رياست جمهوري نبود؛ آنها هر دو ،براي طيفي از نيروهاي سياسي حامي ،گزينههايي براي جانشيني رهبر جمهوري اسالمي بودند و هستند. افزون بر اين ،نميتوان نقش سياستهاي کاخ سفيد و افزايش چالش در مناسبات تهران و غرب و تهديدهاي فزاينده متوجه تماميت نظام سياسي مستقر در ايران (به ويژه قرارگرفتن سپاه در فهرست تحريمهاي اياالت متحده) را در تغيير ادبيات و رفتار سياسي روحاني ،ناديده گرفت. او که زماني نه چندان دور از سپاه با توصيف «دولت با اسلحه» انتقاد ميکرد ،بار ديگر از «برادران سپاهي» گفت و حتي تأکيد کرد که «سپاه پاسداران محبوب ملت ايران است و در همه روزهاي خطر از منافع ملي دفاع کرده است ».روحاني در بودجه سال 1397نيز همدلي واضحي با اين نهاد نظامي ـ امنيتي نشان داد. اعتراضهاي دي ماه سال گذشته جناحها و بازيگران اصلي ساختار سياسي قدرت را در برابر تهديد مشترک به هم نزديکتر ساخت .چنين بود که مخالفان و منتقدان روحاني نيز انگيز ه يا ضرورتي براي حمله به او يا ابراز مخالفت نشان ندادند .چهبسا که برخي از آنان به اين جمعبندي نيز رسيدند که آخرين سنگر و مانع حکومت در برابر امواج اعتراضي فزاينده، اعتدالگرايان مستقر در قوه مجريه باشند. با سرکوب اعتراضهاي دي ماه و تثبيت اوضاع ،جناحهاي سياسي گويي بار ديگر پروژههاي خود را از سر گرفتند .جنتي با 66رأي رئيس مجلس خبرگان شد؛ او نسبت به دور پيش 15رأي بيشتر از اعضاي مجلس خبرگان کسب کرد .هاشمي شاهرودي و موحدي کرماني نواب اول و دوم شدند و احمد خاتمي و کعبي (که جانشين دري نجفآبادي شده) منشيهاي هيئت رئيسه مجلس خبرگان .ترکيبي يکسره در راستاي پروژهها و مطلوبهاي راست افراطي و اقتدارگرايان. عالوه بر اين ،کش يافتن بحران معيشتي براي اکثريت جامعه و صعود غريب نرخ ارز ،همراه با ريزش محسوس بدنه اجتماعي حامي روحاني و افزايش اعتراضها به دولت اعتدالگرا در جامعه و حتي انتقاد طيفي از اصالحطلبان از وي ،روحاني را متوجه وضع خود ساخته است. در فاصله کمتر از يک ماه تا مشخصشدن نحوه مواجهه ترامپ با برجام ،روحاني بار ديگر به انتقاد تلويحي از سپاه پرداخته و فراتر از آن ،کوشيده ميان دولت خود و مخالفان، مرزبندي مشخصي تعريف کند .به نظر ميرسد که رئيسجمهور در مقطع کنوني نه فقط ضرورتي براي همسو ايستادن با سپاه احساس نميکند ،که بر متمايز ساختن خود از مخالفان دولت تأکيد دارد. آيا روحاني به بيحاصلي دلبستن به مثلث «رهبري ـ سپاه ـ مراجع حکومتي» نائل شده است؟ آيا او شانس خود را براي جانشيني رهبر کنوني نظام پايانيافته ارزيابي کرده است؟ روحاني بهمثابه يک بروکرات امنيتي پرسابقه در جمهوري اسالمي بعيد است که از توازن قوا در ساختار سياسي قدرت ارزيابي واقعبينانهاي نداشته باشد .همچنان که دور از ذهن است او درنيافته باشد که به چه ميزان راه و رويکرد امنيتيهاي حاکم بر سپاه ،با روش و نگاه وي در فاصله است. از سوي ديگر وجهي از واقعيت اين است که روحاني مايل نيست بهمثابهي يکي از بازيگران مؤثر در جمهوري اسالمي ،به حاشيه رانده و محو شود؛ آنگونه که ـ بهعنوان نمونه ـ درباره ناطقنوري رخ داده است« .رهبري سوم جمهوري اسالمي» اگر منتفي است، «رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام» براي روحاني فروگذاشتني نيست. در سمتي متفاوت ،روحاني ناگزير از توجه به نيروهاي سياسي و اجتماعي حامي و همراه
خود است؛ نارضايتيها و گاليهها و انتقادها بهقدر الزم شدت و گسترش يافته است؛ چنانکه حتي خبر انتقاد خاتمي از روحاني ـ در ديدار خصوصي ـ درز کرده است. آيا روحاني متوجه اهميت اين موضوع شده و قرار است تکيهگاه اصلي خود را براي پيشبرد برنامهها و شعارهايش ،جنبشهاي اجتماعي و نيروهاي سياسي ـ اجتماعي فعال در جامعه مدني قرار دهد؟ سابقهي روحاني و کارنامهي پنجسالهي اخير وي ،پاسخي منفي به اين پرسش ـ و سئوالهاي مشابه ـ ميدهد .چنانکه در موضوع رفع حصر رهبران جنبش سبز ،روحاني به ندرت با حاميان خود به صراحت سخن گفته يا درباره اين مقوله به شکلي شفاف اطالعرساني کرده است. رئيس جمهور براي رسيدگي به پرونده بازداشت فعاالن محيط زيست و قتل دکتر کاووس سيدامامي نيز کميتهاي تشکيل داد؛ اما هيچ گزارشي از اين کميته هنوز منتشر نشده است .با چنين رفتاري ،روحاني چگونه ميتواند اعتماد و همراهي حاميان خود را براي سه سال ديگر حفظ کند؟ اين وضع و ارزيابي بدان معنا نيست که رئيسجمهور به تمامي به نيروهاي حامي و همراه خود بياعتناست .به بيان ديگر ،به نظر ميرسد که او همچنان در ميانهي نيروهاي اجتماعي و بازيگران مؤثر در حاکميت ،بازيگري ميکند و ميکوشد با حفظ جايگاه خود، توازني زيرکانه ميان نيروهاي متعارض برقرار سازد. از همين زاويه است که در همين سخنراني مهم و اخيرش ،او همزمان با توصيه به مديرانش براي ايستادگي در برابر فشارها و نترسيدن ،خود درباره مشکل ارز ميگويد: «نميخواهم بهصراحت نکاتي را بگويم؛ ممکن است براي بعضيها خوشايند نباشد ».يا در موردي ديگر ،روحاني از يکطرف بر حراست از شبکههاي اجتماعي آنالين تأکيد ميکند ،و از طرف ديگر رياست جمهوري به تمامي دستگاههاي اجرايي بخشنامه ميکند که استفاده از پيامرسانهاي خارجي در تمامي نهادها و مؤسسات دولتي و عمومي غيردولتي را ممنوع دانستهاست. به تعبيري ،او همچنان به ايجاد توازن ميان افکار عمومي و باندهاي مخالف خود در حکومت ،با تأکيد بر حراست از جايگاه شخص خود براي امروز و فرداي نظام ،نظر دارد. روحاني اگر به نيروهاي اجتماعي حامي خود اعتنا نکند ،و نتواند اعتماد رأيدهندگان به خود را با صراحت و قاطعيت در عمل و پيگيري جدي وعدهها جلب کند ،و اگر از سخنراني و گفتاردرماني گامي فراتر نگذارد ،با ريزش فزايندهي همراهان مواجه خواهد شد؛ از اينجا مانده و از آنجا رانده؛ نه مقبوليتي در جامعه مدني خواهد داشت و نه جايگاهي ويژه در ساختار سياسي قدرت. پينوشتها: .1مراد از سخنان معنادار روحاني در مراسم روز ارتش اين بخش از گفتههاي اوست، «ارتش در مسير قانون و انضباط وظايف خود را بدون منت انجام داده و در برابر وظايف خود از ملت و دولت جايگاهي نخواسته و در پي انجام وظيفه خود بوده است .ارتش با آنکه سياست را خوب ميفهمد در بازيهاي سياسي وارد نشده و به دستور امام بهخوبي عمل کرده است .گاهي نام ارتش با فساد در رژيم طاغوت همراه ميشد اما امروز در هيچ فسادي نامي از اميران ارتش وجود ندارد». .2برخي از واکنشهاي تند سپاهيان به کنايه و نقد غيرمستقيم رئيسجمهور در زير آمده است: الف .سپاه پاسداران در بيانيهاي به مناسبت روز پاسدار ،با انتقاد از اظهارات وحدتشکن و تفرقهانگيز برخي عناصر و چهرهها که با کنايهها و طعنههاي ناصواب خود سپاه و سرداران آن را مورد تضعيف قرار ميدهند ،نوشته است« ،سپاه پاسداران در مسير مقدس خود چهبسا در مواقعي نيز با طعنهها و زخمزبانهاي ناجوانمردانه روبهرو شده است .سپاه افتخار ميکند که نام سرداران و پاسداران پاکباخته آن همواره سرليست تحريمهاي ظالمانه آمريکا و متحدانش است… سپاه افتخار ميکند که نام سرداران غيرتمند ،انقالبي و واليي آن همواره در زمره اهداف سرويسهاي جاسوسي و جوخههاي ترور منافقين ،صهيونيستها و حاميان غربي و منطقهاي آنان قرار دارد .در بيانيه مزبور همچنين آمده بود« ،سپاه پاسداران انقالب اسالمي در سال جاري نيز بهشدت مورد هجمه سردمداران نظام سلطه و صهيونيسم قرار گرفته است… و در کمال تأسف در داخل نيز شاهد هستيم برخي دانسته يا نادانسته براي نصيحت(!؟) يا سرزنش(!؟) همنوايي با آنها را در دستور کار قرار داده و دستاويز الزم براي تهاجم سازمانيافته رسانههاي بيگانه و ضدانقالب و مزدوران داخلي آنان را فراهم ميسازند. ب .سردار سالمي ،جانشين فرمانده سپاه هم در واکنشي انتقادي گفته است« ،دشمنان با شکست در پروژههايشان عمليات رواني عليه سپاه را سنگين کردهاند؛ از دشمن گلهاي نيست اما گاه ميبينيم برخي دوستانمان البته انگشتشمار چشم در چشم ما ميدوزند و به ما تبريک ميگويند اما پژواک صداي دشمن ميشوند و زخم زبان ميزنند ،البته ما ياد گرفتهايم که از مالمت مالمتکنندگان هم نترسيم ،اما زيبنده نيست برخيها همانند دشمنان با دوستان خود رفتار کنند .ما از اين هم عبور ميکنيم». پ .روزنامه «جوان» وابسته به سپاه نيز در مکتوبي تند و صريح عليه رئيسجمهور نوشت« ،روحاني با حضور در مراسم ارتش هديه تکراري خود را به سپاهيان نيز تقديم کرد… بياعتبارسازي «بازوهاي توانمند نظام» سالهاست در دستور کار قرار دارد و هدف از اين «بياعتبارسازي» مقدمهاي براي «بيثباتسازي» است .همين کار را با شوروي سابق نيز کردند و قبل از فروپاشي ،سيستمهايي مانند «ک،گ،ب» دادگاه قانون اساسي و دستگاه قضاي شوروي را بياعتبار کردند… گيريم روحاني به غرب فهماند که «من از اينها نيستم» و «اينها با من نيستند» ،باز هم مطمئن باشد غرب هويت انقالب اسالمي را نشانه رفته است و اين هويت را در روحاني نمييابد و تا اين هويت در اين کشور برقرار است به تعهدات خود مقابل روحاني نيز عمل نخواهد کرد و برجام نمونه بارز آن است که اگر روحاني از سرتا پاي نظام را نيز شيلنگ بگيرد ،آنان راضي نخواهند شد». .3بهعنوان نمونه ،روحاني در سخنان انتقادي اخير خود گفت« ،هيچ دستگاه نظارتي حق ندارد در مديريت دخالت کند .دستگاه نظارتي حق ورود به کار اجرايي را ندارد؛ البته اگر نظري دارد ميتواند اعالم کند ،اما مدير اجرايي بايد کار خود را انجام دهد… نبايد به برخي نامهها و تهديدها اعتنا کنيم؛ اگر ميترسيد به آنها جواب دهيد براي من بفرستيد تا خود پاسخ آنها را بدهم… نميدانم چرا برخي از موبايل ،شبکههاي اجتماعي و اطالعات مردم بدشان ميآيد و ميگويند اگر مردم بياطالع باشند ،شب راحتتر ميخوابيم».
20
20
روﯾﺪاد
ﺳﯿﻨﻤﺎﯾﯽو
از آليور استون تا فرانکو نرو در سيو ششمين جشنواره جهاني فيلم فجر
سي و ششمين جشنواره جهاني فيلم فجر در حالي به کار خود پايان داد که مهمانان ويژهاي مانند آليور استون، فيلمساز آمريکايي داشت و حدود 150دانشجوي سينما از 58کشور جهان در نشستها ،کارگاهها و گردهماييهاي سينمايي آن شرکت کردند. در اين جشنواره 35فيلم براي نخستين بار نمايش داده شد ،که رقم قابل توجهي است. اختتاميه سي و ششمين جشنواره جهاني فيلم فجر ،که امسال براي چهارمين دوره به شکل مستقل از جشنواره فيلم فجر برگزار شد ،در تاالر وحدت با اجراي رامبد جوان برگزار شد و برگزيدگان خود را معرفي کرد. فيلمهاي «آگا» و «دولتاف» به ترتيب جوايز بهترين فيلم و کارگرداني مسابقه بينالملل را بردند و هشت جايزه هم به فيلمها و سينماگران ايراني رسيد. جايزه بهترين فيلم اول به پويا بادکوبه براي فيلم «درساژ» تعلق گرفت .ماهور الوند به خاطر بازي در فيلم «هت تريک» به کارگرداني رامتين لوافي بهترين هنرپيشه زن شناخته شد .رامتين لوافي جايزه بهترين فيلمنامه را هم به خاطر فيلم «هت تريک» به خود اختصاص داد .جايزه بهترين هنرپيشه مرد به لئون لوچف رسيد براي بازي در فيلم «معدنچي» .عنوان بهترين فيلم اين رقابتها را «آگا» به کارگرداني ميلکو الزاروف به خود اختصاص داد .الکسي گرمن جونيور هم با فيلم «دولتاف» صاحب عنوان بهترين کارگردان شد. رضا ميرکريمي ،سينماگر ايراني دبير جشنواره جهاني فيلم فجر بود. دست اندرکاران برگزاري آن به جز کادر اداري همه از اهالي سينما بودند و داوران بخش بينالمللي يا همان «سينماي سعادت» ،جيوواني اسپانيولتي مدرس سينما و نقد اهل ايتاليا ،محمود کالري ،فيلمبردار ايراني ،مريال زارعي، بازيگر ايراني ،جوانا کاس کراوزه ،کارگردان لهستاني ،ميلچو مانچفسکي ،فيلمساز اهل يوگوسالوي ،آدور گوپاالکريشنان، فيلمساز سينماي نوين هند ،ديميتري آتانيتيس ،فيلمساز يوناني ،عمار جمال ،فيلمبردار عراقي ،فرهاد اصالني ،بازيگر ايراني ،سالومه دموريا ،بازيگر اهل گرجستان ،سوهان پانشا، سينماگر اهل مالزي و احمد بوياچوغلو سينماگر اهل ترکيه بودند. با اينکه به نظر ميرسد مراسم اختتاميه جشنواره جهاني فيلم فجر به دليل برخي ناهماهنگيها آنگونه که بايد و شايد انعکاس دهنده وزن و اعتبار جشنواره نبود ،دستاندرکاران جشنواره جهاني فيلم فجر از استراتژي ،شيوه و به خصوص محل برگزاري اين جشنواره راضي به نظر ميرسند .به گفته رامبد جوان که مجري مراسم اختتاميه بود ،مهمانان جشنواره در خيابان فردوسي ،يکي از خيابانهاي مرکزي تهران اقامت
داشتند و عمال تهران قديم و ديدنيهاي آن را تجربه کردند. در انتهاي مراسم اختتاميه شهرام ناظري اجراي ويژه داشت که شبکه نمايش تلويزيون ايران که اين مراسم را به طور زنده پخش ميکرد ،آن را پخش نکرد. يکي از مواردي که به خصوص در شبکههاي اجتماعي با واکنش زيادي روبرو شد ،اصالح حجاب يکي از برندگان خارجي جشنواره توسط داور اهل ترکيه بود. علي مصلح منتقد و روزنامهنگار معتقد است جشنواره جهاني فيلم فجر تالشي است براي برگزاري يک رويداد سينمايي با استانداردهاي جهاني .او با اشاره به نقاط ضعف مربوط به اجرا و برنامهريزي و محدوديتهاي طبيعي فرهنگي گفت« ،همه ميدانند که فجر جهاني قرار نيست و نميتواند با جشنوارههاي مشهور و معتبري مثل کن و برلين و ونيز رقابت کند ،اما چشمانداز تبديل شدن به جشنوارهاي مهم در سطح آسيا را دارد». آقاي مصلح مهمترين مزيت اين جشنواره را شهرت سينماي ايران و فيلمها و کارگردانان ايراني در جشنوارههاي بينالمللي ميداند و ميگويد برند سينماي ايران طي سه دهه گذشته در سطح مناسبات جشنوارهاي خود را تثبيت کرده و رضا ميرکريمي به عنوان دبير جشنواره و همکارانش روي اين نام و شهرت حساب باز کردهاند. بسياري از فيلمهايي که به داليل مختلف از جمله مميزيها از حضور در جشنواره فيلم فجر بازمانده بودند، امسال به جشنواره جهاني فيلم فجر راه پيدا کردند. آقاي مصلح در اين مورد ميگويد از لحاظ مناسبات داخلي ،جشنواره جهاني فجر در قياس با جشنواره ملي فجر مخاطبان کمتري دارد و حاشيه و جنجال کمتري هم برايش ايجاد ميشود و شايد به همين دليل فيلمهايي که به دليل مالحظههاي خاص مديران سينمايي از حضور و نمايش در جشنواره ملي باز ميمانند ،در اين جشنواره امکان ديده شدن دارند. آقاي مصلح معتقد است اگر تيم برگزار کننده جشنواره دوام بياورد و اسير جابجايي مديران باالدستي نشود، جشنواره فجر ميتواند مهمانان و فيلمهاي مهمتري را هم در سالهاي بعد جذب کند. از مهمانان ويژه جشنواره ميتوان به کساني چون آليور استون ،فيلمساز آمريکايي ،فرانکو نرو ،بازيگر ايتاليايي و ژان پير لئو ،بازيگر فرانسوي اشاره کرد. رسانههاي ايران از قول آليور استون نوشتند« ،من درک نميکنم چگونه فيلمهاي ايراني و هندي تا اين حد خسته کننده ميشوند و در آخر هم در بعضي جشنوارهها جايزه ميبرند». اين سخنان آقاي استون واکنشهاي موافق و مخالف زيادي داشت. آليور استون همچنين در گفتوگويي تلويزيوني سياستهاي آمريکا را نقد کرد .جعفر پناهي در اينستاگرامش در واکنش به اين سخنان و با اشاره به سخنان ليال حاتمي در کنفرانس برلين که جنجالي شد ،چنين نوشت« ،اگر حرفهايي كه آليور استون در جشنواره فيلم فجر گفت ،ليال حاتمي يك صدم آن را درباره جمهوري اسالمي ميگفت اكنون سينماي ايران بازيگري به نام ليال حاتمي داشت؟ اگر هم داشت حتما در اوين بود».
جشنواره کن 2018با فيلم تازه اصغر فرهادي افتتاح ميشود
دفتر جشنواره بينالمللي کن در فرانسه رسمًا اعالم کرده است که با نمايش فيلم تازه اصغر فرهادي ،کارگردان سرشناس ايراني ،با عنوان «همه ميدانند» آغاز ميشود. به گزارش خبرگزاري فرانسه ،فيلم تازه آقاي فرهادي با عنوان «همه ميدانند» که به زبان اسپانيايي ساخته شده از فيلمهاي مهم بخش مسابقه خواهد بود. نشريه «ورايتي» به نقل از تهيهکننده فرانسوي فيلم ميگويد که اثر تازه فرهادي همزمان با افتتاحيه کن در 350
May 2018 سالن سينما در فرانسه به نمايش درخواهد آمد. فيلم «همه ميدانند» با بازي زوج طاليي سينماي اسپانيا يعني خاوير باردم و پنهلوپه کروز سپس در بخش مسابقه هفتاد و يکمين فستيوال کن با ديگر فيلمها رقابت خواهد کرد.
از 10سال گذشته تا کنون تنها يک فيلم هم در افتتاحيه و هم در بخش مسابقه جشنواره کن حضور داشته و به اين ترتيب فيلم تازه آقاي فرهادي دومين فيلم در يک دهه اخير است که عالوه بر افتتاخيه در بخش مسابقه نيز حضور دارد. از داستان اين فيلم تنها شرحي کوتاه منتشر شده است :زني اسپانيايي مقيم بوئنوس آيرس ،با همسر آرژانتيني و بچههايش به زادگاه خود در خارج از شهر مادريد سفر ميکند و سپس اتفاقاتي غيرمنتظره ميافتد که رازهايي را از زندگي گذشته زن برمال ميکند. در صورتي که اصغر فرهادي جايزه نخل طالي کن را براي اين فيلم که «تريلري روانشناختي» توصيف شده ببرد ،اين نخستين باري خواهد بود که او به اين جايزه معتبر سينمايي دست مييابد. آقاي فرهادي البته پيشتر در جشنواره کن صاحب دو جايزه شده است :جايزه بهترين بازيگر مرد و جايزه بهترين فيلمنامه براي فيلم «فروشنده» که در سال 2016در ايران و جهان با استقبال فراوان روبرو شد. اصغر فرهادي با فيلم «جدايي نادر از سيمين» در عرصه جهاني مطرح شد و تقريبا تمامي جوايز سينمايي مهم را با اين فيلم از آن خود کرد ،از جمله سزار فرانسه و جايزه اسکار و خرس طاليي جشنواره فيلم برلين در سال .2011 آقاي فرهادي اما با فيلم «فروشنده» در کنار کسب دو جايزه بهترين بازيگر مرد و بهترين فيلمنامه از جشنواره فيلم کن ،بار ديگر اسکار بهترين فيلم خارجيزبان را گرفت و ايران را وارد جمع کشورهايي کرد که دو اسکار گرفتهاند. فيلم «همه ميدانند» دو تهيهکننده فرانسوي و اسپانيايي دارد و تا کنون به چندين کشور از جمله آلمان ،ژاپن ،چين، جمهوري چک و اسرائيل پيشفروش شده است .در ليست «ورايتي» از اين کشورها نامي از ايران نيامده است. جشنواره کن معموالً با فيلمي از فرانسه يا هاليوود افتتاح ميشود و اين از معدود دفعاتي است که فيلمي غير فرانسوي و غير آمريکايي آغازگر جشنواره کن خواهد بود.
سالنهاي سينما در عربستان پس از دهها سال باز ميشود
نخستين سالن سينما در عربستان پس از بيش از 35 سال در اواسط ماه آپريل به روي تماشاگران باز شد و فيلم پرفروش «يوزپلنگ سياه» در آن به نمايش در آمد. اين اقدام بخشي از فعاليت بزرگترين شرکت زنجيرهاي سينما در جهان ) ( AMCاست که قرار است در 15شهر عربستان سعودي تا 40سالن سينما باز کند. در چارچوب برنامه «چشمانداز »2030عربستان سعودي ،ايجاد زمينههاي سرگرمي براي مردم پيشرفت چشمگيري داشته است. «چشمانداز »2030برنامه بلندپروازنهاي است که
از سوي محمد بن سلمان ،وليعهد عربستان براي ايجاد اصالحات اقتصادي و اجتماعي در اين کشور راهاندازي شده است. سالنهاي سينما در عربستان سعودي که يک کشور محافظهکار اسالمي است ،تا دهه 1970ميالدي فعال بودند، اما بعد از احکام روحانيون تندرو اسالمي بست ه شدند. بنابه گزارشها در ماه ژانويه سال جاري شيخ عبدالعزيز الشيخ ،مفتي اعظم عربستان سعودي هشدار داده که اگر اجازه داده شود سالنهاي سينما باز شود ،اين امر باعث «انحراف اخالقي» خواهد شد. مردم در عربستان سعودي اگر چه عالقه زيادي به رسانههاي غربي دارند ،اما براي تماشاي آن محدوديت دارند و مجبور هستند يا به طور خصوصي در تلفنهاي هوشمند يا از طريق ماهوارهها در خانه به آن دسترسي پيدا کنند. مسئوالن دولتي و گردانندههاي سالنهاي سينما ،هر دو بر اين باورند که سينما بازاري بزرگ و دست نخورده در عربستان است و ميتواند تا سال 2030ساالنه تا يک ميليارد دالر از فروش بليتهاي 350سالن به دست بيايد. منابع همچنين به خبرگزاري رويترز گفتهاند که در اين سالنهاي سينما جاهاي جداگانه براي زنان و مردان وجود نخواهد داشت .اما مشخص نيست که چه فيلمهايي اجازه خواهند يافت در اين سالنها به نمايش بيايد و احتماال بعضي از فيلمها سانسور خواهد شد. برنامه «چشمانداز »2030در نظر دارد وابستگي اقتصادي عربستان به نفت را کمتر کند و سعوديها را تشويق کند تا پولشان را در کشورشان خرج کنند .اين برنامه را محمد بن سلمان ،وليعهد عربستان سال گذشته آغاز کرد. در ادامه اصالحات اجتماعي زنان سعودي از چند ماه پيش اجازه رانندگي ،حق حضانت مشروط فرزندان و حضور در ورزشگاهها براي مشاهده مسابقات ورزشي را يافتند .ممنوعيت موسيقي با صداي زنانه نيز لغو شده است. همچنين زنان ميتوانند به ارتش بپيوندند.
نمايش «چهارراه» بيضايي
بهرام بيضايي کارگردان شهير سينما و تاتر ايران ،در جلسهاي که به تازگي در کتابخانه مرکزي دانشگاه استنفورد در مورد نمايش «چهارراه» برگزار کرد ،گفت موضوع اين نمايشنام ه (با نويسندگي و کارگرداني بيضايي) به تصوير کشيدن جامعهاي است که «مملو از دروغ و تقلب» است، گرچه شخصيت اصلي داستان در پايان اميد خود را از دست نميدهد. در ابتداي اين نشست که به صورت گفت وگوي دو طرفه مخاطبان با بيضايي انجام ميشد ،عباس ميالني ،مدير گروه مطالعات ايراني ،درباره فعاليتهاي آقاي بيضايي به اختصار سخناني گفت و مخاطبان را به بهرهگيري بيضايي از نمادها و سمبلها براي بيان مقاصد معنايي خويش ،توجه داد. بيضايي در اين نشست درباره نمايش خود گفت، «نمايش «چهارراه» در اصل ميخواهد دو رابطه را نشان دهد ،اما اين رابطه در خالءاتفاق نميافتد ،بلکه رانندهاي که در نهايت شخصيت اصلي را زير ميگيرد ،پرستار ،نامهبري که صاحب فرزند ميشود ،پزشکي که نميداند چرا در يک نمايش نشسته است ،خبرنگاري که در روزنامه و رسانه وطن کار ميکند و معلم و ديگر شخصيتها ،نمايشگر نمايشياند که از سوي يک روانپريش نوشته شده است و اين نمايش در واقع يک کار معالجهاي و رواندرمانگرانه است .وقتي تکليف دو شخصيت اصلي داستان روشن ميشود ،بقيه شخصيتهاي حاشيهاي نيز به نوعي به مقصد ميرسند؛ مثال راننده معشوقهاش را از دست ميدهد ،نامهبري که نامههاي 15سال قبل را به نهال فرخي ميرساند ،صاحب فرزنديميشود ،نهال فرخي (با بازي مژه شمسايي)
I
PA
ميفهمد که بايد به فرزندش حقيقت ماجرا را بگويد و بعد از سالها او را از واقعيت زندگيپدرش آگاه کند و يک رابطه تازهاي بين او و فرزندش شکل ميگيرد و همين امر سبب ميشود تا او در نهايت تصميم بگيرد که به جاي آنکه ترک وطن کند در آنجا بماند که به نوعي يک اميد و زندگي تازهاي را براي خود تصور ميکند». بيضايي در پاسخ به پرسش يکي از شرکتکنندگان در مورد اينکه چگونه با نشانهشناسي منطقي از دل نمايشي که همه اجزا و شخصيتهاي آن تقلب و دروغ را فرياد ميزنند ميتوان اميد را استخراج کرد گفت« ،نمايش «مرگ يزدگرد» در نااميدي مطلق و محض تمام ميشود ،اما در اين نمايش اين گونه نيست .نمايش ميگويد تا زماني که به اميدهاي دروغين و مقعطي بخواهيم دل ببنديم و سرمان را گرم کنيم آگاهي رخ نميدهد .نهال فرخي وقتي تصميم ميگيرد بماند که به يک تصميم و هويت تازهاي نائل شده است ،ميخواهد هويت جعلي گذشته خود را تغيير دهد و ديگر يک روانپريش ابتداي نمايش نباشد .بنابر اين نمايش ميگويد که خودمان را گول نزنيم و فريب ندهيم و به دنبال نجات دهندهاي نباشيم ،نجات دهندهاي نيست .هر اتفاقي قرار است بيفتد در خود ما بايد رخ دهد و نه ديگري و از جايي ديگر». در نظر بيضايي در نمايش «چهارراه» نشانههايي از نمايشها و حتي فيلمهاي قبلي او را ميتوانيم سراغ کنيم اما نمايش هويت مستقل خود را دارد و به نوعي همه آنها هست و از يک سوي ديگر وضعيت مستقل خود را هم نمايش ميدهد. مخاطبي ديگر درباره دليل به طول کشيدن سرو غذا و صحنه رستوران پرسيد آيا نمادي از عدم تفاهم بين دو شخصيت اصلي است که بيضايي پاسخ داد« ،اين صحنه براي ايجاد ارتباط نبود ،بلکه ميخواستم نشان دهم که ما در يک فضاي تقلبي زندگي ميکنيم .آگهي ميدهيم ،شعار ميپراکنيم و ديگران را دعوت به رستوران و غذاهايي ميکنيم که در واقع وجود ندارد و از آن مهمتر پول غذايي را که نداديم هم به همراه انعام از مشتريان ميگيريم .شما در تمامي لحظات اين صحنه نسبتا طوالني صاحب رستوران را ميبينيد که بابت غذاهايي تبليغ و ديگران را به رستوران خود دعوت مي کند که اصوال در واقعيت ماجرا وجود ندارد. يا در حاشيه اين رستوران ميبينيد که محصوالتي را فرياد ميکنند و از ساخت وطني سخن ميگويند که دروغين است و عمال ما با بانگهايي از توليدات مواجهيم که بروزي بيروني و عملي ندارد و در عمل و واقعيت ،جامعهاي بدون توليد را فرياد ميکند و نشان ميدهد». بيضايي همچنين در اين نشست درباره موسيقي به کار رفته در نمايش گفت« ،ما از دو نوع موسيقي در نمايش استفاده کرديم .نخست موسيقي متن نمايش که کار آقاي فراز مينويي است که پيش از اين هم در نمايش «ارداويراف» با من همکاري کردند .من در اين نمايش ميخواستم با بهرهگيري از صداي سنتور زمان و ساعت را انتقال دهم ،اما به مرور و در فرآيند صحبت با ايشان به اين جمع بندي رسيديم که از افکتها و سازهاي ديگري هم براي بيان مقاصدمان استفاده کنيم که در نهايت ايشان از فضاها و سازهاي ديگر هم براي بيان مقصود نمايش به خصوض بحث گذر زمان استفاده کردند».
غالم؛ «راننده تاکسي» ايراني در لندن
21
راننده تاکسياي که عليه اطرافش ميشورد ،کسي نيست جز شهاب حسيني ،بازيگري که جايزه بهترين بازيگر مرد جشنواره کن را براي بازي در فيلم «فروشنده» ساخته اصغر فرهادي در کارنامه دارد. کارگردان فيلم در جلسه پرسش و پاسخ در سينماي «ريجنت استريت» در لندن گفت که همه به او گفتهاند که به سراغ شهاب حسيني نرود و «امکان ندارد که او بازي در يک فيلم کم بودجه اين چنيني در لندن را قبول کند ».اما او در ايران به ديدار اين بازيگر شناخته شده ـ که در حال کارگرداني فيلمش بوده ـ رفته و او به دليل موضوع و فيلمنامه قبول کرده که در فيلم بازي کند. زماني که درباره عکسالعمل و نظر اين بازيگر درباره فيلم پرسيده شد ،تبريزيان اشاره کرد که شهاب حسيني هنوز فيلم را نديده چون مايل نيست که لينک اينترنتي فيلم براي او فرستاده شود و منتظر است تا به شکل ديگري فيلم را به تماشا کند. يکي از حضار در اين جلسه گفت تصويري که از لندن در فيلم ترسيم شده به نظر ميرسد امکان نمايش فيلم را در ايران مهيا کند و کارگردان فيلم احتمال نمايش فيلم در ايران را رد نکرد .فيلم از جهت موضوع و نوع پوشش بازيگران، به نظر ميرسد که بتواند از سد مميزي در ايران بگذرد و اکران شود. درباره تبريزيان شکلگيري ايده و کار با همکار فيلمنامه نويس خود توضيح داد و درباره پايان فيلم اشاره کرد که آن را باز ميداند و تماشاگران ايراني و انگليسي دو برداشت کام ً ال متفاوت از آن دارند. شهاب حسيني در نقش غالم يک راننده تاکسي در لندن است و براي يک آژانس کار ميکند .او آرام به نظر ميرسد ،ولي بعدتر ميفهميم که در نوجواني به جبهه رفته و حاال شايد به همين دليل از خشونت ميگريزد و آن روزها را «روزهاي رفته» مي نامد ،اما به نظر مي رسد سايه آن روزها هنوز با اوست و رفته رفته با گروههاي خشني (يک گروه ايراني و يک گروه انگليسي) درگير ميشود که سرانجام تلخي را رقم ميزند. ميترا تبريزيان که به عنوان عکاس ساکن لندن قعاليت دارد ،حاال به يک تجربه سينمايي دست زده است. بخش عمدهاي از داستان حول و حوش دو ايراني شکل ميگيرد که غالم را در يک چلوکبابي ميبينند و يکي از آنها خاطراتي از او در جبهه جنگ را به خاطر ميآورد .اين دو ايراني که به تعقيب او ميپردازند ،به غالم پيشنهادي ميدهند که تا انتهاي فيلم مشخص نيست که چه نوع پيشنهادي است؛ در عوض با مجموعه صحنههايي روبرو هستيم که سواالت تماشاگر را درباره اين دو شخصيت و نوع فعاليت آنها بيشتر ميکند. در بسياري از صحنهها اتفاق خاصي نميافتد ،به ويژه در صحنههاي گفت و گوي غالم با تعميرکار (با بازي بهروز بهنژاد که پيش از انقالب در فيلمهايي چون «آدمک»« ،برهنه تا ظهر با سرعت» و «فرياد زير آب» نقش آفريني کرده بود) که در آنها به مباحثي درباره مفهوم زندگي اشاره ميشود.
مرگ دو فيلمساز بزرگ سينما
«راننده تاکسي» ساخته مارتين اسکورسيزي (با فيلمنامه پل شريدر) براي همگان فيلمي آشنا است با دستمايهاي که حاال يکي از داستانهاي کالسيک سينماست: يک راننده تاکسي که عليه فساد اطرافش ميشورد و يک تنه در مقابل آن ميايستد. اين بار داستاني شبيه به همين را در فيلم تازهاي ميبينيم به نام «غالم» ساخته ميترا تبريزيان که در لندن ساخته شده و اين روزها اکران محدودي در بريتانيا دارد.
ميلوش فورمن ،فيلمساز چکتبار هاليوود در سن 86 سالگي درگذشت .او يکي از مهمترين سينماگران جهان بود و فيلمهايي برجسته مانند «ديوانهاي از قفس پريد» و «آمادئوس» را در کارنامه هنري خود دارد. خبرگزاري چک از قول همسر فيلمساز نامدار ،تأييد کرد که ميلوش فورمن پس از يک بيماري کوتاه مدت فوت کرده است. فورمن به سال 1932در قلمرو چکسلواکي پيشين متولد شد .تنها 8سال داشت که پدر و مادرش به دست گشتاپو ،پليس امنيتي آلمان نازي دستگير شدند و هر دو در اردوگاه کار اجباري جان باختند. او پس از پايان جنگ جهاني دوم وارد هنرستان فيلم پراگ شد و از پايهگذاران سينماي نو در چکسلواکي بود. پس از حمله تانکهاي شوروي به خاک چکسلواکي و اشغال پايتخت توسط نيروهاي پيمان ورشو در آگست سال
For Advertisement Call:
،1968فورمن مانند بسياري از هنرمندان پشتيبان «بهار پراگ» در مهاجرتي فرارگون به امريکا رفت و در هاليوود به کارگرداني فيلم مشغول شد. از فورمن فيلمهاي بسياري به جا مانده که از همه معروفتر فيلمهاي «ديوانهاي از قفس پريد» و «آمادئوس» هستند ،که براي هر يک از آنها جايزه اسکار را دريافت کرد. در «ديوانهاي از قفس پريد» جک نيکلسون در نقش بيمار رواني يک تيمارستان نقشي ماندگار ايفا کرد .فيلم «آمادئوس» به زندگي و مرگ ولفگانگ آمادئوس موتسارت، آهنگساز نابغه اتريشي پرداخته است. ويتوريو تاوياني ،يکي از سينماگران برجسته سينماي ايتاليا نيز در سن 88سالگي درگذشت. او به همراه برادرش ،پائولو ،براي بيش از نيم قرن جامعه ايتاليا را با چالشها و تناقضهايش به تصوير کشيد. اين دو برادر در دوران کاري خود چندين شاهکارسينماي ايتاليا را خلق کردند. فيلم «پدرساالر» در سال 1977اين دو را موفق به دريافت نخل طالي کن کرد. برادران تاوياني در سال 2012براي فيلم «سزار بايد بميرد» خرس طاليي بهترين فيلم جشنواره برلين را از آن خود کردند.
پنج سال حبس براي «پسر بد باليوود» به جرم شکار غير قانوني
سلمانخان ،هنرپيشه هندي و يکي از پردرآمدترين بازيگران جهان ،به اتهام شکار غير قانوني گونهاي حفاظتشده از غزال هندي به تحمل 5سال حبس و پرداخت جريمه نقدي محکوم شده است. حکم دادگاه درباره جرمي صادر شده که نزديک به 20سال پيش اتفاق افتاده است .جريمه نقدي سلمان خان حدود 120يوروست .اين براي هنرپيشهاي که تنها در سال گذشته ميالدي حدود 30ميليون يورو درآمد داشته ،مبلغ ناچيزي است .سلمان خان ،بنا بر آمار مجله «فوربز» ،يکي از پردرآمدترين بازيگران دنياست. اين ستاره سينماي هند چند پرونده قضايي ديگر هم داشته است .او از جمله در سال 2002به اتهام زير گرفتن مرگبار يک بيخانمان و فرار از محل تصادف دادگاهي شد. اين هنرپيشه 13سال بعد از اين اتهام تبرئه شد.
ناتالي پورتمن از شرکت در مراسم دريافت جايزه در اسرائيل خودداري کرد ناتالي پورتمن ،بازيگر سرشناس سينماي هاليوود و برنده اسکار از حضور در مراسمي در اسرائيل براي دريافت جايزهاي يک ميليون دالري خودداري کرده است. برگزار کنندگان اين مراسم گفتهاند که خانم پورتمن دليل لغو اين سفر را «حوادث اخير» در اسرائيل عنوان کرده است. برخورد اسرائيل با فلسطينيان معترض در نواحي مرزي در هفتههاي اخير با انتقاد جامعه بينالمللي روبرو شده است. تا کنون بيش از 30فلسطيني در اين درگيريها کشته و صدها نفر هم مجروح شدهاند.
21
بنيادي که مسئوليت اهداي اين جايزه را برعهده دارد در بيانيهاي به نقل از يکي از مديران برنامه ناتالي پورتمن گفته است« ،حوادث اخير در اسرائيل به شدت خانم پورتمن را آزرده کرده و او احساس رضايت نميکند که در هر رويدادي در اسرائيل شرکت کند». ناتالي پورتمن در دوران فعاليت هنري خود چندين جايزه گرفته است ،از جمله در سال 2012به خاطر ايفاي نقش در فيلم «قوي سياه» اسکار بهترين بازيگر نقش اول را به دست آورد.
رسوايي جنسي هاليوود: بيل کازبي بزرگ مقصر شناخته شد
قاضي دادگاه دومي که به اتهامهاي آزار و اذيت جنسي بيل کازبي ،کمدين سرشناس آمريکايي رسيدگي ميکرد وي را مقصر شناخت .اکنون آقاي کازبي که 80سال دارد ممکن است به 30سال زندان محکوم شود. آقاي کازبي متهم است که در سال 2004آندرآ کانستند ،بسکتباليست سابق را ابتدا با داروهاي تخدير کننده و سستيزا مسموم کرده و سپس او را مورد آزار و اذيت جنسي قرار داده است. آقاي کازبي که يکي از برجستهترين کمدينهاي آفريقاييتبار در آمريکاست تا زمان اعالم ميزان محکوميتش آزاد خواهد ماند. در ابتداي آغاز به کار دادگاه دوم که در ايالت پنسيلوانيا تشکيل شد ،رسانههاي امريکايي خبر دادند که بيل کازبي در سال 2006به منظور فيصله دادن به شکايت خانم کاستند به او سه ميليون و 400هزار دالر غرامت پرداخت کرده است. آقاي کازبي بيشتر به علت ايفاي نقش يک پدر آمريکايي در مجموعه تلويزيوني «کازبي شو» که در دهه 80 ميالدي هواداران بسيار داشت ،شهرت دارد. حدود 60زن طي 50سال گذشته علنا آقاي کازبي به آزار و اذيت جنسي متهم کردهاند ،اما بنا بر محدوديتهاي قانوني قاضي تنها به پرونده يک نفر از شاکيان رسيدگي کرد.
22
22
نيمه شبانه
May 2018
اطالعيه وزارت مخابرات
به علت شروع ماه مبارک رمضان ،کليه سايتهاي غير اخالقي و لختي فقط بعد از آغاز افطار در اختيار مشترکين محترم قرار خواهد گرفت. سايتهاي اينترنتي سياسي و اپوزيسيون و ضد رژيم کماکان در تمام مدت اين ماه مسدود خواهند بود.
بخش ادبيات چند شعر نوي تازه! ()1
ديشب همه شب باران آمد شايد هم نيامد درست بعد از نيمه شب بود که خوابم برد...
()2
مهتاب به گيسوي بلندت بوسه ميزند... سحرگاهان خورشيد موي شب را ميکشد... تا لنگ ظهر ميخوابم، غروب است و موهايم به هم ريخته و پريشان در انتظار هجوم تاريکي دوباره ميخوابم...
()3
دستت در دستم... دستانت در دستانم... دستانمان در دستانمان... و اينست شعري تا بينهايت!
()4
به خوابم بيا اي نازنين درهاي تخيل و پنجرههاي تصورم باز است اگر خواب بودم ،زنگ نزن، با بوسهاي بيدارم کن...
()5
اولين روزي که تو را ديدم شب بود در آن تاريکي زالل چه زيبا بودي... فاصله شبحت با من بوسهاي بود با نقطه چينهاي شهوت اين فاصله را پر کردم اکنون خطي هستي پر مالل ،تا بينهايت دلم براي نقطهها تنگ شده است...
لبهاي قلوهاي و کوتاهي قد
يک خبر و يک شعار
خبر :افزايش 75درصدي قيمت خرما در ايران. شعار جديد روز :تورم هستهاي حق مسلم ماست!
اطالعيه وزارت ارشاد
بدين وسيله به اطالع کليه خواهران و برادران ميرساندکه به دنبال اعالميه مهم وزارت کشاورزي در مورد افزايش سرسامآور قيمت خرما ،خواندن فاتحه براي اموات جيره بندي شده و به داغديدگان توصيه ميشود تا اطالع ثانوي به جاي خرما از کشمش و تمبر هندي استفاده نمايند .خدا اموات همه را بيامرزد. سازمان برگزاري جشنها و مراسم مذهبي
حذف صفر از اسکناس رايج
ديشب با يکي از رفقا در ايران تلفني صحبت ميکرديم .نميدانم چطور شد که موضوع صحبت از شکيرا و جنيفر لوپز و بيانسه رسيد به چيزهاي ديگر .خوشبختانه مثل مکالمه تلفني قبلي به مسايل خسته کننده و مسخرهاي مثل احمدينژاد و «کيهان تهران» و غيره تبديل نگرديد .فکر ميکنم داشتيم در باره اينکه فالن هنرپيشه خوشگل چقدر سيليکن و پالستيک و ژله در سينههايش گذاشته بحث ميکرديم که موضوع عوض شد و رسيد به جراحي زيبايي و پالستيک .دوستم گفت، «شنيدهاي که مثلهاليوود شما که پايتخت سيليکن سينه خانمهاست ،تهران هم پايتخت جراحي بيني شده است؟» گفتم، «آره .از زماني که خانمهايي به داليل عجيب و غريبي از اين سوي آب به آن سوي آب ميروند و بعد از چند هفته گذراندن تعطيالت با دماغ کوچکتر برميگردند ،متوجه اين افتخار پايتختمان شدهام ».گفت« ،متوجه جواني و شادابي پوستشان شدهاي؟» گفتم« ،حواسم به کشيدن پوست و بريدن چربي شکم و تقليل اليههاي غبغب هم بوده است ».گفت« ،لبهاي قلوهاي را هم که ديدهاي؟ مثل لبهاي آنجيلينا جولي!» گفتم« ،توي لبها هم بوتاکس و سيليکن ميزنند؟» خنديد و گفت، «پس چي؟!» گفتم« ،فکر کردم اين خانمها دارند با لبهاي قلوهاي بوسه پران به من نخ ميدهند!» خنديد و گفت« ،دو سه هفته اول که لبهاشان بيحس است به همه مردها اين حالت دست ميدهد ،تقصيري متوجه تو نيست ».گفتم« ،بيخود نبود که هفته پيش شب شنبه توي مهموني يه خانمه زد توي گوشم وقتي داشتم من هم به اداي لبهاي غنچه شده و قلوهاي او صورتم را به طرف صورتش ميبردم ،چون فکر کردم ميخواهد مرا ماچ کند ».خنديد و گفت« ،آخ! وقتي که چشماتو بسته باشي دردش بيشتره!» من هم خنديدم و گفتم« ،احتماال وقتي که چشمات باز باشه و شوهرش کشيده را توي صورتت بکوبد دردش بيشترتره!» دوستم خيلي خنديد .گفتم« ،شنيدهام کشيدن قد از طريق روشهاي مخصوص هم خيلي مد شده ،آن هم براي ايرانياني که کوتاهي قدشان براي آنها مسالهاي بزرگ بوده است ».گفت« ،نه! چند سال پيش خيلي تبليغ ميکردند و مردم براي کشيدن قدشان به سراغ دکترهاي متخصص ميرفتند و کلي پول خرج ميکردند ،اما مدتي است که ديگر خبري از اين آگهيها نيست ».گفتم« ،حتما کلک بوده و سر ملت را شيره ميماليدند ».گفت« ،نه .ميگفتند بي اثر هم نيست ».گفتم، «پس چرا ديگه کسي دنبالش نميرود؟» خنديد و گفت« ،به پول دکترش نميارزه .ميليونها تومان پول ميدهي و قدت را چهار ،پنج سانت بلند ميکني و بعد وقتي که به خيابان رفتي ،نيروي انتظامي به نيابت از دولت ،آن چنان توي سرت ميزند که دوباره برميگردي به نقطه اول!» جاتون خالي ديشب خيلي حال کرديم و کلي خنديديم...
سخنگوي بانک مرکزي جمهوري اسالمي گفت که پروژه حذف صفرها از اسکناسهاي رايج به صورت جدي مورد بررسي و تحقيق اين بانک قرار گرفته است .او گفت کارکنان اين اداره شبانه روز با ماژيک سياه مشغول خط کشيدن روي صفرهاي اسکناسها هستند .وي اضافه کرد« ،هر ستاد مسئول حذف يکي از صفرهاي اسکناس خواهد بود ».وي در اشاره به نام اين ستادها گفت« ،فعال آنها را ستاد ده بر يک ،ستاد صد بر يک و ستاد هزار بر يک نام گذاشتهايم تا وظايف آنها قاطي نشود!»
شرط ورود زنان به ورزشگاهها
طبق خبرهاي رسيده از ايران ،براي اولين بار در تاريخ علم و دانش ،سرعت نور شکسته شد .اين خبر به تمام منابع علمي و دانشمندان دنيا مخابره شده است .اين بزرگترين افتخار ايرانيان در 30سال اخير است .خبرنگاران گزارش کردهاند که شکستن سرعت نور در دانشگاه اميرکبير انجام يافته است .قبال دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف و فني تهران و چند دانشجو از دانشگاه آزاد تالش زيادي براي شکستن سرعت نور انجام داده اما به نتيجهاي نرسيده بودند .به گزارش خبرنگاران ،شکستن سرعت نور توسط دانشجويي که به سرعت مافوق نور (برق و باد) در حال فرار از دست نيروي انتظامي و پليس دانشگاه بوده انجام گرفته است .سخنگوي روحاني امور دانشجويان دانشگاه اميرکبير به خبرنگاران خارجي گفت« ،ما از اين انقالب علمي خود بسيار مفتخريم ،ولي به داليلي نميتوانيم نام اين دانشجو را به مراکز دانشگاهي و علمي دنيا اعالم کنيم!»
افکار ناب!
شکست سرعت نور
امام جمعه مشهد در آخرين خطابه خود گفت« ،هر گاه در غرب به کشيشها ،کاردينالها ،اسقفها و راهبهها اجازه ازدواج دادند ،ما هم اجازه خواهيم داد تا زنان به ورزشگاههاي ما بيايند و کنار مردان بنشينند! شايع شده که پس از اين سخنراني نامههايي حاوي عکس و مشخصات دختران زيباي ايراني براي يک ميليون کشيش ايتاليايي و آمريکايي در اين کشورها پست و از آنان تقاضاي ازدواج موقت (صيغه) شده است .طي همين شايعات راهبههاي کشورهاي غربي تا کنون هيچ نامهاي دريافت نکردهاند!
ميگويند اگر تا 30سالگي کمونيست نباشي ،قلب نداري .ميگويند اگر بعد از 30سالگي هنوز هم کمونيست باشي مغز نداري! بعضي ميگويند اين را کسي که 29سالش بوده نوشته است .بعضي ميگويند اين را کسي که 60سال داشته و براي بازنشستگي به يک کشور کمونيستي مهاجرت کرده بوده نوشته است .بعضي ميگويند اين را يک دکتر جراح قلب کمونيست نوشته .بعضي ديگر ميگويند اين را يک دکتر جراح مغز کاپيتاليست و پولدار نوشته است .من فکر ميکنم هر که اين را نوشته سوسياليست نبوده ،سوسياليستها تا از دولت پول نگيرند چيزي نمينويسند!
I
PA
رتبه اول در توليد علم!
وزيرعلوم و فناوري جمهوري اسالمي چند روز پيش در مصاحبهاي مدعي شد که ايران رتبه اول توليد علم را در دنيا داراست .وقتي که اين خبر را خواندم داشتم از شدت خنده از روي صندلي ميافتادم .خبر را به زنم نشان دادم و او هم که داشت پرده کرکرهها را تميز ميکرد از روي نردبان پايين افتاد! به زنم گفتم چطور ميشود وقتي که دانشگاههاي ايران جزو دو هزار دانشگاه برتر دنيا هم نيستند ما اينقدر پيشرفت علمي داشته باشيم؟ او هم سرش را خاراند و گفت“ ،شايد اينها فقط اخبار «کيهان» ،چاپ تهران را ميخوانند و با بقيه اخبار دنيا و پيشرفتهاي آن سوي آب آشنا نيستند” .خبر را دو سه بار با هم خوانديم تا ببينيم به صورت طنز و جوک نوشته شده يا واقعا جدي است و اين وزير از روي حساب و کتاب اين حرفها را ميزند .آخرش به اين نتيجه رسيديم که منظور از «توليد علم» احتماال اشتباه حروفچيني و تايپي بوده و اين افتخار جمهوري اسالمي توليد «علم» است که در کار راه انداختن دستههاي سينه زني و ضجه مورد استفاده قرار ميگيرد و نه «علم» به معني دانش و اختراع و اکتشاف!
ادبيات جنگلي!
در سوگ اندوه درختان 1
دلم به حال درختها خيلي ميسوزد .چون هميشه در وحشت قطع شدن و تبديل به کاغذ شدن هستند ،آن هم کاغذهايي که روي آنها روزنامه «کيهان» تهران چاپ شود!
2
دلم به حال درختان خيلي ميسوزد .تمام روز و هفته و ماه در جنگلها ايستادهاند ،عالف و بيکار .هيچ تفريح و سرگرمي ندارند .حتي به ديدن اعدام با داري که از چوب آنها ساخته شده نميروند!
3
دلم به حال درختان خيلي ميسوزد .تمام دلخوشي و اميد آنها اين است که زير تابش آفتاب و ريزش باران قرار بگيرند ،رشد کنند و بلند قامت و تنومند شوند .آيا آنها هرگز از خودشان پرسيدهاند« ،آخرش چه؟»
4
درخت به ديدن روانشناس رفت .روي کاناپهاي که از چوب پسر عمويش ساخته بودند دراز کشيد و گفت« ،هر شب کابوس ميبينم! کابوس تبرهاي تيز هيزم شکنان!» دکتر روانشناس لحظهاي فکر کرد و بعد او را به سمت شومينه پر از آتش دفترش برد و پرسيد« ،آيا حاضري با کابوسهايت کنار بيايي؟ يا؟»
5
اگر درخت پير و فرسودهاي در جنگل از نسيم بادي بشکند و پايين بيفتد ،چه اتفاقي خواهد افتاد؟ آيا فرياد خواهد کشيد؟ آيا آرام و بدون صدا در کنار درختان ديگري که با وزش توفانهاي مهيب فرو افتادهاند دراز ميکشد و سکوت خواهد کرد؟
7
دلم به حال درختها خيلي ميسوزد .مخصوصا درختهايي که بار و ميوه ندارند .آيا بهتر نبود که علف هرز کوچکي باقي ميماندند و جاي انتقادي باقي نميگذاشتند؟
8
صاعقه عظيمي دل جنگل را شکفت و آتشش قلب درختي را نشانه گرفت .درخت لبريز از آتش و دود پرسيد، «چرا من؟» درخت مجاورش غريد« ،چرا که نه؟»
9
درختي را ميشناسم که هر شب با هيزم شکنان به ميهماني و ميگساري ميرود و بدون اينکه يک برگ از سرش کم شود بياذيت و آزار به خانه جنگلياش برميگردد!
10
دلم براي درختها ميسوزد ...همه روز در آنجا ،در جنگل پر درخت ايستادهاند .آنها مانند درختهاي ديگر هويتي ندارند جز شکل برگ و ميوهشان .همه روز ايستادهاند، همه شب ايستادهاند .هفت روز هفته ،سيصد و شصت و پنج روز سال .ميدانم آرزو دارند براي رفع خستگي روي صندل مينشستند .حتي آن صندلي که از چوب شاخههاي خودشان ساخته شده باشد...
شوخي تلفني با ايران
همان طور که در شمارههاي قبل برايتان نوشتم يک رفيقي دارم که توي کار فروش کارت تلفن راه دور است و هميشه آخر ماه دو سه تا کارت مجاني به من ميدهد تا
23
با آنها حال کنم و مجاني به نقاط مخلتف دنيا تلفن بزنم. معموال بعد از تلفن به دوست و آشنا و اقوام که فقط چند دقيقه طول ميکشد ،کلي دقيقه اضافه برايم ميماند و من براي هدر کردن اين دقايق مجاني معموال شبهايي که شوخ طبعيام گل ميکند و به ايران تلفن ميزنم و سر به سر مردم ميگذارم تا هم دق دلم را خالي کنم و هم کارتها را! تلفن اول رينگ رينگ( ...مثل صداي بوق کشتي مخصوص تلفنهاي راه دور به ايران) الو؟ الو ،سالم. سالم ،شما؟ من حسينزاده هستم؛ از شرکت برق خدمتتان تلفنميزنم؛ بخش مشترکين. شرکت برق؟ بله. ولي ما پول قبض برق را دادهايم. نه خانم ،درباره صورتحساب شما نيست. پس چي؟ داريم يک همه پرسي انجام ميدهيم. گفتيد از کجا زنگ ميزنيد؟ از بخش مشترکين شرکت برق. چرا تلفن شما روي «کالرآيدي» من نشان ميده که ازآمريکاست؟ درست ميگوييد .آن قدر نيروي کار در ايران کم شده کهاين همهپرسي را به شرکت ما در آمريکا سپردهاند. اينجا توي سر سگ ميزنيد دکتر و مهندس بيکار ريخته؛کدام مازاد نيروي کار؟ شما خانم بسيار باهوشي هستيد! ولي چون ميخواهنددر اين آمارگيريها تقلبي صورت نگيرد کار را به خارج فرستادهاند تا در آن حرفي نباشد. چه جالب! بله ،اين مرکز ما وابسته به مرکز نظارت بر انتخاباتموقوفه آقاي جيمي کارتر است. خب ،حاال چکار داشتيد؟ از طرف دفتر رييس جمهور چند تا سئوال قرار استبپرسم؛ يک نظرسنجي... رييس جمهور آمريکا؟ نه رييس جمهور ايران. بفرماييد .ولي لطفا سريعتر چون بايد بروم و پوشکبچهام را عوض کنم. ميخواهيم بدانيم آيا داوطلبانه حاضريد خاموشي برقتاناز دو سه ساعت در صبح و دو ساعت در شب به سه ساعت صبح و سه ساعت شب افزايش پيدا کند؟ داوطلبانه؟ مگر اختيار دست ماست؟ نه! ولي اين سياست مهرورزي اجازه نميدهد که رييسجمهور برق را روزي شش ساعت به زور قطع کند و ميخواهند مردم راضي باشند. کاش در مورد چيزهاي ديگر هم نظر ما را ميپرسيدند وزورچپون نميکردند. لطفا شعار ندهيد ...صداي شما ممکن است ضبط شود. آخ؛ ببخشيد ...حاال با اين دو ساعت صرفهجويي چکارخواهند کرد؟ قرار است يکساعت برق مجاني در روز به لبنان و يکساعت هم به سودان بفرستند. شوخي ميکنيد! نه به خدا .براي همين دوست دارند مردم داوطلبانه دوساعت برق خودشان را به دولت بدهند. سه ساعت زياد است .هر چه توي فريزر داريم خرابميشود .همان دو ساعت هم زياد است. خب حاال مدتي بستني نخوريد! ميدانيد ملت مظلومفلسطين چند سال است بستني نخوردهاند؟ سي سال آزگار است... بيچارهها ...باشد؛ من حرفي ندارم؛ زودتر قطع کنيد کهمن بايد بروم. کجا خانم؟ قرار است برق تا دو دقيقه ديگر قطع شود؛ گفتم که بايدپوشک بچهام را عوض کنم. سئوال من اين است که آيا شما از شوهرتان اجازهگرفتهايد که در مورد اين قطع دو ساعت برق اضافه در روز جواب مرا بدهيد؟ نه ،ولي فکر نميکنم اعتراضي داشته باشد. محض احتياط ميخواهيد بنويسم شما يک ساعت راداوطلبانه قبول کردهايد؟ باشه ؛ بگذاريد برم. خيلي ممنون. خدا بگم چکارت کنه با اين بوي گندي که راه انداختي... -بله؟! شما از کجا فهميديد که من اينجا...
For Advertisement Call:
23
-شما را نميگويم؛ اين بچه را ميگويم که خيلي انقالبي عمل کرده .خدا را شکر که برق رفت و همه جا تاريک شد...
شعرهاي آوانگارد!
ديشب تمام شب باران آمد... صبح آمد و صورت شب را با متکاي خورشيد خشک کردم ظهر متکاي خورشيد را به خشکشويي بردم، بعدازظهر پس گرفتم... امشب در خنکي مهتاب متکاي خشک خود را زير آسمان پرستاره ميگذارم و با متکاي طلوع فردا او را خفه خواهم کرد...
مار عصباني! از سري نوشتههاي بدون موضوع
يک بعد از ظهر نيم خنک آخر ماه سپتامبر بود .از روي بيحوصلگي رفته بودم پشت خانه توي حياط بزرگ و جنگليام .آنجا کلي درخت ميوه و گياهان گلدار کاشتهام .شلنگ را برداشتم و مشغول آب دادن به درختها و بوتهها شدم .زير درخت گالبيام بوتههاي تمشک وحشي سبز شده و کلي تمشک داده بود .شلنگ آب را زمين گذاشتم و با هوس خوردن يکي از تمشکهاي قرمز و قشنگ دستم را به طرف بوته بردم تا يکي از آنها را بچينم. ناگهان سوزشي عظيم دستم را فرا گرفت .همانطور که در حال بررسي علت اين سوزش و کنار آمدن با شوک بزرگي که بر بدن و مغزم وارد شده بود بودم ماري را ديدم که لغزان و خرامان زير بوته تمشک به من زل زده است .برق چشمانش يک بار ديگر بدنم را شوکه کرد و اندامهايي که قبال نلرزيده بودند به لرزش درآمدند .بي اختيار فحشي از دهانم در آمد که نتيجه درد و شوک بود« ،مادرتو »!...ناگهان مار دهانش را باز کرد و زبان درازش را بيرون آورد و گفت« ،چرا فحش ميدي؟» انگار که با برق قوي بدنم را لرزاندند .ديگر جاي ديگري از بدنم نبود که نلرزد .سعي کردم خودم را کنترل کنم .گفتم« ،شانس مرا ببين که مرا ماري زده که حرف هم ميزند ».زد زير خنده و گفت« ،امروز روز خوش شانسي توست .چرا نميري يک بليت بخت آزمايي بخري ،شايد جايزه اول را بردي!» از ديدن مار هميشه چندشم ميشد و با شنيدن اين حرف چندشم دو برابر شد .عجب مار پررويي بود. همانطوري که دستم را از درد ميفشردم و انگشت مارگزيدهام را در دهانم فرو ميبردم پرسيدم« ،چرا اين کار را کردي؟» گفت« ،چه کاري؟» گفتم« ،چرا مرا گاز گرفتي؟» خنديد و گفت« ،گاز؟ من که دندان ندارم! منظورت اينه که چرا نيش زدم؟» با آن دستي که مار نگزيده بود توي سرم زدم و گفتم« ،باز هم بخشکي شانس که گير يک مار افتادم که غلط اماليي و انشايي از من ميگيرد!» مار دوباره خنديد« ،آخه جمله «مرا گاز گرفتي» يک خورده سوسولي و بچه ننهاي است ».گفتم« ،حاال نيش زدي يا گزيدي يا گاز گرفتي ،چه فرقي ميکند؟ اينجا عمل تو مهم است نه جنبه ادبي آن ».سرش را زير انداخت و گفت« ،نيش مار نه از ره کين است ،اقتضاي طبيعتش اين است ».گفتم« ،کلک نزن ،اين را براي عقرب گفتهاند نه براي مار ».دوباره سرش را پايين انداخت و گفت، «راست ميگويي .معلومه ادبيات حاليته .اگر ميدونستم اينقدر باسوادي گازت نميگرفتم ».گفتم« ،منظورت اينه که مرا نميگزيدي؟» شروع کرد روي زمين خزيدن و دور بوتههاي تمشک چرخيدن .يا جوابي نداشت يا اينکه داشت فکر ميکرد چه بگويد .سکوت حياط پشت خانهام را فرا گرفته بود .دوست داشتم سکوت را بشکنم. گفتم« ،چطور حرف زدن را ياد گرفتي؟» سرش را باال گرفت و گفت« ،از اين نوارهاي آموزشي زبان گير آوردم!» فهميد که از جوکش زياد خوشم نيامد ،چون بدون لبخند در برابرش ايستاده بودم و نميخنديدم .گفت« ،اجداد من از مارهاي زمان آدم و حوا بودند .ادبيات و زبان در خانواده ما موروثي است .يک پسرخاله دارم که شاهنامه و داستانهاي شکسپير را حفظ کرده و بدون تپق زدن همه را برايت ميخواند ».باز هم نخنديدم .پرسيدم« ،چرا شما مارها اهل خشونت هستيد؟ من که به تو کاري نداشتم ».گفت« ،دستت را يک باره آوردي وسط بوتهها و من ترسيدم و عکسالعمل نشان دادم .ما مارها به محض احساس خطر حمله ميکنيم .حتي اگر خطر واقعي نباشد». پرسيدم« ،فکر کردي ميخواهم تمشکهاي تو را بدزدم؟»خنديد و گفت« ،من اصال تمشک دوست ندارم .اينجا خوابيده بودم ،تا اينکه تو آمدي و چرتم را پاره کردي .ميخواهي زنگ بزنم يک آمبوالنس بفرستند؟» گفتم، «الزم نکرده ،خودم زنگ ميزنم ».گفت« ،زهر من زياد قوي نيست و خطر مرگ ندارد ولي ممکن است دل و رودهات را به هم بريزد ».گفتم« ،ميدانم ،مار باغ مثل مار بيابان بخار ندارد ».يکهو عصباني شد و به طرفم پريد و سريع دست ديگرم را هم نيش زد .صداي فريادم به هوا رفت .شروع کردم به باال و پايين پريدن .هر دو دستانم کرخ شده بودند و حس نداشتند .خودش را به زير بوته تمشک رساند و با لبخندي شيطاني مرا که باال و پايين ميپريدم نظاره کرد .احساس خشم همراه با چندش عجيب و غريبي در تمام بدنم جاري شد .ميل شديدي به خشونت و تهاجم حس کردم .شاخه کلفتي از درخت هلوي باالي باغچه تمشکها شکسته شده و آويزان مانده بود .با خشم بيسابقهاي شاخه را قاپيدم و آن را با تمام قوت روي کلهاش کوبيدم .و دوباره ...و دوباره ...زبانش از دهانش بيرون زد و همانطور که به دور خودش غلت ميخورد صدايش را شنيدم که ميگفت« ،مادرتو»...
24
24
May 2018
آقاي مرتضوي! ما فرار نکرديم ابراهيم نبوي ـ کالج استيشن تکزاس زندان اوين ،آقاي سعيد مرتضوي! ميگويند يکي از مقامات قضايي کشوري را پس از انقالب گرفتند و در همان زنداني انداختند که بقيه را زنداني ميکرد. وقتي وارد شد گفت« ،چقدر سلول کوچکي است ،سلول بزرگتر نداريد؟» گفتند« ،اين زندان را خودت ساختي ،دفعه بعد سعي کن بزرگترش را بسازي». حاال حکايت ماست و آقاي سعيد مرتضوي .دو بار زندان رفتم ،يکي با حکم قاضي مقدس احمدي که جواني ترورش کرد و تا لحظه اعدامش آن جوان دستش را با خوشحالي تکان داد ،چون باور داشت که ظالمي خونريز را کشته است و باري ديگر به حکم سعيد مرتضوي به زندان رفتم. شنيدم که در شمال ،در يک خانه وياليي پنهان بوده و دستگير شده و زندانش کردند .يادش به شر باشد هر دو بار که بازداشت رفتم ،قاضي به خاطر بيم فرار حکم زندان داده بود .به قاضي مقدس گفتم« ،مرد حسابي! من خودم خودم را معرفي کرده بودم .بيم فرار يعني کسي بخواهد فرار کند .من خودم را معرفي کردم ،چه بيم فراري؟» گفت« ،فرماليته است ».اما نه، فرماليته نبود .ميدانست اگر خودش بخواهد زندان برود ،حتما فرار ميکند. البته فرار حق زنداني است .ولي ما به آن زندان افتخار کرديم .وقتي دخترم به زندان آمد سرش پايين نبود ،اگرچه من دوست نداشتم عزيز دوست داشتنيام را در آن محيط زشت ببينم ،ولي ما فرار نکرديم آقاي مرتضوي. دفعه اول سال 1377بود .يادت هست آقاي مرتضوي؟ همان تابستان 77که آقا اشاره انگشت نشان داد و شما حکم صادر کرديد و جالييپور و جواديحصار و شمسالواعظين را در دفتر روزنامه «توس» دستگير کرديد و حکم بازداشت من و سازگارا را هم نشان داديد .آن روز يکي از عزيزانم که تصادفا همکارم بود ،به من تلفن زد که حکم دستگيريات را دارند .نيا روزنامه .رفتم خانه يکي از دوستان .از آنجا تلفن زدم به سازگارا که سفري رفته بود مالزي .گفتم« ،چه ميکني؟» گفت« ،کار دارم ولي نميخواهم کسي فکر کند از زندان فرار ميکنم ».سپس اضافه کرد« ،وقتي خبر را شنيدم بليط گرفتم ،بيا فرودگاه با هم ميرويم دادگاه انقالب». شب خوابيدم و با ناراحتي ،که حتي همان يک شب را هم ننگ داشتم فرار کنم .کاري نکرده بودم که بترسم .نوشته بودم و به تکتک کلماتي که نوشته بودم افتخار ميکردم و از آن دفاع ميکردم .فرداي محسن سازگارا شد پسفردا و سکته کرد و کارش رسيد به بيمارستان قلب در مالزي و دو سه روزي بعد روي تخت بيمار از مالزي آمد که زندانش را برود.
آقاي مرتضوي! بازي روزگار را ميبيني؟
من همان پنجشنبه دو روز بعد از تعطيل روزنامه رفتم دو باکس سيگار بهمن خريدم و با دو تا دفترچه خالي و ده تا خودکار و چند تيشرت و پيژامه و خميردندان و مسواک رفتم به دفتر دادگاه انقالب ،ساعت دوازده ظهر بود .مالقاتها تمام شده بود و بهقول خودشان دست ـ بند ،کون ـ بنديها را ميبردند اوين .نميدانم چرا اصرار هم داشتم که حتما ادوکلن گوچي با ترکيب کلوين کالين هم زده باشم که کمي حرص طرف دربيايد. مردي چرک و زمخت و پشمآلود ،يحتمل از بقاياي حلقه گمشده داروين نشسته بود پشت ميز اطالعات ،آن زير داشت نخود و کشمش يا نميدانم چه کوفت ديگري ميخورد .گفتم« ،من فراريام ،بايد من را زنداني کنيد ».سرش را باال کرد، نگاهي کرد ،و بعد اسم را پرسيد که جواب دادم« ،سيد ابراهيم نبوي ،فرزند سيد عزيز ،متولد 22آبان 1337صادره از آستارا ».از الي انبوه پشم صداي خفهاي آمد« ،جرم؟ مواد مخدر؟ منکراتي هستي؟» گفتم« ،نويسنده ».دوباره نگاهي کرد و در ليستهايي که به صورت معامالت خرازي ميماند نگاه کرد .گفت« ،کسي دنبال تو نيست .برو بعدا بيا ».گفتم« ،زنگ بزن به شعبه يک دادگاه انقالب ،قاضي مقدس». تا اين را گفتم از جاش بلند شد .تلفني زد و بالفاصله مچ مرا گرفت .دو نفر پيدا شدند و دستبند زدند و يک طبقه باال قاضي مقدس از آن موجودات کريه پشمآلو منتظرم بود .جوري مرا باال بردند که انگار در حين انفجار نورمبرگ گرفته باشندم. به قاضي مقدس گفتم« ،من وثيقه ميگذارم و هر وقت بگويي ميايم ».گفت« ،از کجا معلوم که فرار نميکني؟» گفتم« ،اگر ميخواستم فرار کنم که خودم را تسليم نميکردم ».اعتنايي نکرد و بعد از يک ساعت سواري و چشمبند و عکس و کارت اوين ،رفتم توي سلول تخت خوابيدم ،خواب دلچسبي بود ،همان که بداني بيم فرار نداري ،خودش کلي است.
آقا سعيد!
ميبيني! دنيا چقدر باال و پايين دارد؟ باور کن هيج وقت باور نميکردم تو زنداني شوي ،آن هم دستگير شدن و با دستبند انتقال به زندان .از کينه متنفرم و باور کن آزادي بيماراني مثل تو که هر لحظه زندگياش براي مردم خطرناک است مرا خوشحال ميکند .مطمئنم روزي از زندان آزاد ميشوي و من منتظرم ببيني وقتي روي کاغذ مينوشتي ،دو ماه انفرادي و بعد خط ميزدي و مينوشتي سه ماه ،هيچ وقت به اين فکر نکردي يک ماه انفرادي يعني نابودي روح آدمي .ما که يک ماه و دو ماه انفرادي لهمان کرد ،بيچاره داوود افراشته که يک سال زندان رفت يا عباس عبدي که هشت ماه ديوارهاي انفرادي را شمرد.
آقا سعيد! ما فرار نکرديم ،ميتوانستيم و فرار نکرديم. يک سال بعد ،وقتي براي گردش و آشنايي با فرنگ يک ماه و نيم نزد احسان نراقي در پاريس کنگر خوردم و لنگر انداختم ،سه هفتهاي نگذشت که «کيهان» تيتر زد طنزنويس فراري در پاريس ماندگار شد .خيلي زورم گرفت ،نراقي گفت، «چه ميکني؟ ميروي؟» گفتم« ،البته که ميروم ».فردايش مقالهاي نوشتم و جواب «کيهان» را دادم و سه روز بعد زودتر از موعد برگشتم. سال 1379بار سوم بود .داستان برلين اتفاق افتاده بود .گنجي و عبادي و شهال الهيجي و علي افشاري را گرفته بودند و ما نه فقط بايد کار خودمان را ميکرديم ،بلکه بايد جاي آنها را هم پر ميکرديم .مرتضوي هم مثل تک تيرانداز نشسته بود باالي تپه و هنوز سرت باال نيامده بود و اولين شماره را منتشر نکرده بودي ،رگبار ميبست. روزنامه «مردمساالري» در شماره دوم تعطيل شد .در همين حال و هوا مسعود بهنود به من پيشنهاد داد بروم يک سلسه سخنراني بکنم در کانادا و اروپا و حرف روزنامهنگاران را آنجا بزنم .رفتم کانادا و هفتصد نفري در سخنراني بودند و استقبال خوبي هم در تورنتو شد و هم در اتاوا و مونترال و ونکوور و هامبورگ و کلن و خيلي شهرهاي ديگر. در حال برگشتن از ونکوور به تورنتو بودم که پيام وکيلم نعمت احمدي را گرفتم که گفت سعيد مرتضوي احضارت کرده. شب پرواز داشتم به آلمان و رسيده و نرسيده ،شماره قاضي مرتضوي را که حفظ بودم از قطار فرانکفورت به پاريس گرفتم. گوشي را برداشت و با همان لحن نفرتانگيز هميشگي گفت« ،هان! کجايي؟» گفتم« ،توي قطار ،دارم از فرانکفورت ميروم به پاريس ».گفت« ،ميخواي پاريس بموني؟» گفتم« ،نه ،مگه نميخواي منو زندوني کني؟» گفت« ،نه ،فقط چند تا سوال دارم بايد بياي جواب بدي ».گفتم« ،رفيقام همه زندونن ،منم برميگردم ميرم زندون .هواپيمايي براي سه شنبه پرواز داره و جمعه ،من پنجشنبه کار دارم .جمعه ميآم .اگر خيلي اصرار داري همون سهشنبه بيام ».گفت« ،نه ،شنبه صبح ساعت هشت بيا دادگاه ».گفتم« ،ميام».
آقاي مرتضوي!
ميگويد ما بارگه داديم ،اين رفت ستم بر ما ،بر کار ستمکاران آخر چه رسد خذالن .براي من کاري نداشت که همان موقع برگردم کانادا ،بروم آمريکا ،بمانم اروپا .ميداني که از سال 1377تا سال 1382که از ايران خارج شدم هميشه ويزاي دو ساله شنگن داشتم .ولي نميخواستم به خودم بگويم که ترسيدي ،ضايع کردي ،جا زدي و تو هم همين را ميخواستي .اين آمادگي ما براي رفتن به زندان نشان ميدهد که ما بر سر حرفمان بوديم و ميدانستيم بيگناهيم و اين فرار تو نشان دهنده اين بود که تو تا چقدر به بيعدالتي سيستمي که به آن خدمت کردي ايمان داشتي. وقتي هواپيماي از پاريس به مقصد تهران را سوار شدم ميدانستم که يا مستقيم به اوين ميروم يا با دو روز تاخير .آن دو روز شد دو ماه .من به مدت دو ماه صبحها در دادگاه انقالب و دادگاه مطبوعات بازجويي پس ميدادم و عصرها سردبير «دانستنيها» و «جامعه مدني» و چندين و چند نشريه بودم که به هر ورق از کاري که کردم افتخار ميکنم.
آقاي مرتضوي!
ديشب را در زندان اوين خوابيدي .اميدوارم کمي به همه آنها که حکمشان را براي زندان دادي فکر کرده باشي .وقتي دفعه اول از زندان بيرون آمدم ،خبرنگار «بيبيسي» بالفاصله زنگ زد و با من مصاحبه کرد .در همان مصاحبه گفتم« ،در زندان اوين ضربالمثلي است که ميگويند يک بار زندان براي هر مردي الزم است ».من با تعبير جنسي از عبارات موافق نيستم، و معادل مرد را انسان ميگيرم .واقعا در کشور ما زندان براي هر آدمي الزم است .تجربه خوبي است .من سالهاي زيادي از عمرم را با لطمههاي شديد از زندان گذراندم و هنوز ميگذرانم .اگر بگويم پانزده سال نتوانستم مثل آدم بخوابم بيراه نگفتم. اميدوارم تو هم درس بگيري. اول اينکه نترس! يکي دو سال زندان ميروي و ياد ميگيري وقتي به سرنوشت آدمها فکر ميکني ،انسانيتر قضاوت کني .دوم اينکه من وقتي در تنهايي ديوانهکننده انفرادي هيچ کاري نداشتم ،حجم سلول را محاسبه ميکردم و فکر مي کردم در جهان چند سلول انفرادي ميتواند وجود داشته باشد .تو به اين فکر کن که در اين پانزده بيست سال که قدرت داشتي، چند فرزند را شبها از تنهايي پدرشان گرياندي؟ چند پدر مثل من روز اول مدرسه رفتن عزيز دلش را در سلول گذراند .چند مرد به خاطر اينکه همسرانشان تحقير نشوند ،حاضر شدند در سختترين دلتنگي عزيزانشان را نبينند تا آنها تحقير نشوند. ضمنا يک حقيقتي را بايد به تو بگويم که احتماال دوست داشتي ميفهميدي ،آن شکالتي که فالن فاميل من براي روز تولدم به زندان داده بود ،ليکور داشت و کلي با خوردنش حال کرديم.
آقاي سعيد مرتضوي!
دنيا دار مکافات است .ما از حکومتي ظالم و بيمار نترسيديم ،تا تغييرش بدهيم و ميدهيم ،اما تو از همين سيستمي که تا همين چند ماه قبل عضوش بودي ترسيدي و فرار کردي .يادت نرود ،تو هم ممکن است آدم بشوي. آزادي تنها ارزش بزرگي است که ميارزد به خاطرش رنج بسيار بکشي.
I
PA
25
For Advertisement Call:
25
ي در خارج چه ميکنند؟ گردشگران ايران فرارو پايان تعطيالت نوروزي با آغاز تالطم در بازار ارز همزمان شد .در اين شرايط آما ر جديدي از خروج ارز از کشور در قالب سفرهاي خارجي ارائه شده است .اين آمارها افزايش تعداد و مخارج سفر خارجي ايرانيان را نشان ميدهد .به گفته معاونگردشگري سازمان ميراث فرهنگي در نوروز امسال يک ميليون ايراني به سفر خارجي رفتند. به گفته رئيس سازمان ميراث فرهنگي در نوروز 97سفرهاي زميني برونمرزي 27.5درصد و سفرهاي هوايي حدود 7 درصد افزايش داشته است .همچنين براساس تازهترين آمار منتشر شده از سوي مسئوالن گردشگري گرجستان ،حدود 60 هزار ايراني در نوروز به اين کشور سفر کردهاند (اين تعداد بيش از 10درصد کل گردشگران گرجستان است). بر اين اساس ميزان سفر ايرانيها نسبت به نوروز گذشته 50درصد افزايش داشته است! ثبت اين رقم در حالي است ي قرار دارد. که طبق آخرين آمار رسمي سازمان ميراث فرهنگي ،گرجستان در رتبه ششم مقاصد پرطرفدار گردشگران ايران ترکيه که در رتبه اول اين فهرست قرار دارد ،ساالنه بين دو تا دو و نيم ميليون گردشگر ايراني را ميپذيرد. تنها در زمستان ( 96که فصل مسافرت نيست) 350هزار ايراني به ترکيه مسافرت کردهاند .اين سفرها «بزرگترين موج مسافرت يک ملت» به ترکيه بوده است! به گفته اصغر سميعي کارشناس بازار ارز و رئيس اسبق کانون صرافان در سفرهاي خارجي به طور ميانگين روزانه 60 ميليون دالر ارز از کشور خارج ميشود. تنها در مورد ترکيه معاون هتلداران اين کشور براي يک سال هزينهکرد ايرانيان رقم 2.7ميليارد دالر را پيش بيني کرده بود. تخمين «فرارو» با توجه به آمار سالهاي گذشته و نرخ دالر نشان ميدهد هر سفر خارجي حدود 5ميليون تومان براي ايرانيها خرج بر ميدارد. به گفته سعيد ليالز ،اقتصاددان نزديک به دولت در سال ،96حدود 7ميليون ايراني که تنها براي تفريح به خارج رفتهاند حدود « 14ميليارد دالر» مصرف ارزي داشتهاند( .حدود 15.5درصد ارزش کل حجم صادرات کشور) اهميت اين رقم وقتي مشخص ميشود که کل ارز خروجي براي واردات در سال ،96حدود 50ميليارد دالر بوده است! در شرايط متالطم بازار ارز ،معاون اول رئيس جمهور حجم صادرات ايران در سال 96را 90ميليارد دالر اعالم کرد .با توجه به رقم 50ميلياردي واردات ،حدود 40ميليارد ارز در کشور باقي ميماند .از اين مقدار (اگر حداقل 20درصد تعيين شده در قانون را در نظر بگيريم) 18ميليارد دالر به صندوق ذخيره ارزي واريز ميشود و 22ميليارد باقي ميماند. بر اين اساس پولي که صرفا براي سفر خارجي تفريحي خرج ميشود بيشتر از نصف کل مقدار ارز الزم براي ارائه خدمات به مسافران ،دانشجويان ،امور درماني و ...است. طبق آمار دولت ترکيه ،هر ايراني 400دالر بيشتر از گردشگران ساير کشورها در اين کشور خرج ميکند و آمار سالهاي گذشته نشان ميدهد بعد از هزينه تور و گشت« ،کاال ،لوازم و سوغاتي» با 23درصد بيشترين سهم را دارند. سعيد ليالز اقتصاددان راه حل کنترل بازار ارز را کاهش مسافرت خارجي ميداند .به اعتقاد او ،ورود دالر به صورت اسکناس به کشور سخت شده است و روي آن کنترل نداريم .بنابر اين راه حل بنيادين اين است که روي خروجي دالر و مصرف دالر کنترل داشته باشيم. اين اقتصاددان ميگويد« ،اگر بتوانيم از سفرهاي تفريحي به خارج کشور« ،دو الي سه ميليون نفر » بکاهيم ،تالطم بازار از بين ميرود ».دکتر علياصغر شالبافيان ،استاد گردشگري دانشگاه تهران و عضو مرکز پژوهشهاي مجلس در کنار اخذ
ماليات و ارز مسافرتي متغير ،تقويت گردشگري داخلي را راه حل کاهش سفرهاي خارجي ميداند. به گفته شاليبافان ،در شرايط کنوني و به دليل عدم ساماندهي تعطيالت ،مهيا نبودن زيرساختهاي گردشگري و هزينه باالي سفر در ايران ،مردم سفرهاي خارجي را انتخاب ميکنند .به اعتقاد او گردشگري داخلي در کشور ما ،به دليل وسعت و تنوع آن ،به خوبي ميتواند حجم عمدهاي از هزينه سفرهاي خانوار را به خود اختصاص دهد.
در همين زمينه
دولت ايران پس از تنشهاي فراوان ،دالر را تک نرخي و با قيمت 4200تومان عرضه کرد .گفته ميشود هيچ محدوديتي هم براي ارائه ارز وجود ندارد .به گفته آلبرت بوغازيان اقتصاددان ،دولت حاال از سوي ديگر بوم افتاده است. اما نوسانات ارز و بيثباتي بازار در بلند مدت چه تاثيري بر جامعه دارد؟ روحاهلل قاسمي جامعهشناس اقتصادي در گفتوگو با «فرارو» به بررسي تاثيرات اجتماعي اين نوسانات ميپردازد. او ميگويد« ،نوسانات يا بحرانهاي اقتصادي به تبعيت از معيشت روي مسائل اجتماعي و فرهنگي مردم تاثير ميگذارند. حوزههاي اجتماعي به صورت همبسته روي هم تاثير ميگذارند و تاثير ميپذيرند وهيچ پديدهاي صرفا اقتصادي يا فرهنگي نيست .وقتي نوسان ارزي ايجاد ميشود ،حتما مسائل فرهنگي اجتماعي در وقوع آن دخيل بوده است .عکس قضيه هم صادق است .امر اقتصادي غير از معيشت روي فرهنگ و سياست هم تاثير ميگذارد». در اين رابطه رويکردهاي نظري در 60سال اخير نظريات مقبولي ارائه کردهاند .اقتصاد اخالقي ،رويکردهاي نهادگرايي در اقتصاد ،اقتصاد سياسي و بيشتر رويکردهاي چپ تاثيرات متقابل اقتصاد با ساير حوزهها را بررسي ميکنند. بر اساس رويکرد «نهادگرايي» در وقوع هر پديدهاي نهادهاي رسمي و غير رسمي تاثير گذارند .نهاد غير رسمي ارزشها و باورهاي فرهنگي جامعه (همان عرف و رسوم) است و نهادهاي رسمي سازمانها و ارزشهايي که نهادينه شده است ،مثل قانون رسمي کشور و دولت به معناي وسيع آن .پس بايد نقش هر دو نوع نهاد را در نوسانات در نظر بگيريم. دنباله در صفحة 34
26
26
May 2018
ابوالفضل مظلومزاده ميخواهد نلسون ماندالي ايران شود يا مثل يکي از قهرمانان ملي کشورهاي مستعمره؛ اما بيشتر شبيه بچه پر شروشوري است که پدرش «زبانش مو در آورده» از بس که گفته است« :سر جايت بشين». داستان محمود احمدينژاد دو روايت کالن دارد؛ اولي همانطور که سرژ ميشل آن را «داستان موفقيتآميز»()1 ناميده است و ديگري آنچه را که «ديوانگي» ميدانم .روايت اول داستان مرد «فقيري است که از ميان مردم برخاست. لباس از ريختافتادهاي پوشيد و ماشين قراضهاي سوار شد و هاشمي رفسنجاني را در انتخابات رياست جمهوري شکست داد» ( )2و يکراست از نارمک به پاستور رفت .هشت سال رياست جمهوري وي با ارسال نامه به اين و آن ،رژه رفتن در سازمان ملل ،قهر و خانهنشيني ،سرکوب فعالين سياسي، رسانهاي و فرهنگي ،تجهيز و اهداي منابع مادي به گروههاي اصطالحًا رهاييبخش ،ايرانگردي ،ديدن هاله نور و «کلکل» با برخي نيروهاي محافظهکار سنتي و اصالحطلب گذشت. از نود و دو به اين سو که نامش به حاشيه ميرفت ،به طنز، «احمدينژاد بيمخ» برکشيده شد .ديگر کسي معتقد نيست که او بصيرت دارد و مخالفانش بيبصيرتاند .چون هلهله هشت سال رياست جمهوري او تمام شد ،ديگر کسي در خيابان براي ديدنش صف نميکشد و با صورت چروکيده و لبخند هميشگياش براي مردم دست دراز نميکند .چون مقام رياستجمهوري را «ارثيه پدرياش» ميدانست ،با هزار تهديد و زور ،اول مشايي و بعد بقايي را ميخواست رئيس جمهور کند و اين همان روايت «ديوانگي»هاي اوست. بيپروايي ،ديوانگي ،جاروجنجال بهپا کردن و البته زيرکي ،خصلتهاي مشترک دو روايت کالن احمدينژاد است. يکي در امتداد ديگري و بعدي در پيوند با قبلي از او شخصيت مرموزي ساخته است که انگار بر خالف تن نحيفاش زور کسي به او نميرسد .هيچکس نميداند چه نقشهاي دارد و غيرقابل پيشبيني است .هرآن ممکن است همه را بهتزده پيش صاحبخانه خورده است کند و نان و نمکي را که سالهاِ ، را عزيز نداند و نصيحتش را گوش نکند .با اين وصف شکي نيست که احمدينژاد هيچوقت به پايان نميرسد .آنقدر تشنه کاريزما ،جلب توجه ،قدرت و جنجالآفريني است که عمر سياسي او حتي بعد از مرگ نيز ادامه دارد .براي آنکه نامش فراموش نشود ،اسنادي را بعد از مرگش به جا ميگذارد تا سايه شوم «بگم ،بگمها» از سر ما کم نشود. با رد صالحيت محمود احمدينژاد و حميد بقايي در دوازدهمين دور انتخابات رياست جمهوري بسياري «داستان محمود» را قضيهاي تمام شده دانستند و تحليل از کاروبار او را کاري عبث .سال گذشته در همين روزها گفتوگويي با يکي از سردبيران هفته نامههاي کشور حول احمدينژاد و بهاريها داشتم .بخش دوم گفتوگو به بعد از اعالم ليست نهايي تاييدشدگان توسط شوراي نگهبان موکول شد .پرسيدم آيا بازهم منتظر بازگشت و جنجال آفريني احمدينژاد در گود سياست باشيم؟ بنابر شخصيت سياسي او انگار نميخواهد که فراموش شود .سه بار تکرار کرد که «او تمام شده است و کسي که تمام شده است هيچ چيز در انتظار او نيست .در
حقيقت او موجودي سياسي نيست و پرونده او را در عالم سياست و سياستبازي بايد مختومه دانست» .اين سوال را به چند صورت مختلف عوض کردم و دوباره پرسيدم .نهايتًا جواب داد که «چرا اين فرد را اين همه جدي گرفتهايد؟ او حتي هيچ مجازاتي هم در پيش رويش نيست» .اما از همان زمان تا به اکنون سيماي احمدينژاد بارها در صفحه اول همان هفتهنامه هک شد ،با تيتر «تمامنشدني». در حقيقت روايت احمدينژاد شبيه شخصيت اول فيلم «جان سخت» است .مثل روئينتنان هر باليي که سرش ميآيد جان سالم به در ميبرد و ميخندد .وزرايش با انتشار نامهاي از او اعالم برائت کردند ،مشايي و بقايي را گرفتند، روزنامهنگاران طيف بهاريها را اخته کردند تا کمترين صدايي از آنان شنيده نشود ،رسانهها عليهاش نوشتند و بمبارانش کردند ،از آمدنش نهي شد و او را يار شيطان دانستند و در آخر از زير تمام اين آوار خود را باال کشيد و لبخند زد و گفت«:کارشون تمومه» .تيم قضايي در برابر درخواست نيروهاي مخالف احمدينژاد که خواهان مجازات او هستند سکوت را ترجيح ميدهد و به نيش و کنايه اکتفاء کردهاست و آيتاهلل خامنهاي هم در برابر اين «جغجغه سياسي» ()3 واکنشي نشان نميدهد ،شايد که نميخواهد او را مهم فرض کند که علني سخني درباره او بگويد .ولي حاکميت ،احمدينژاد را ذاتا «يار انقالبي» خوبي ميداند که اطرافيانش او را از صراط مستقيم ب ه در کردهاند .به همين دليل دو بال (بقايي و مشايي) وي را گرفتند تا توان پروازکردن نداشته باشد؛ اسفنديار رحيم مشايي که مسبب تباهي فکري اوست و بقايي که رسوايي سياسي برايش بهبار آورده است؛ يعني ميخواهند او را از درون بشکنند و از بيرون تنها بماند .احمدينژاد بر خالف دوستان قديمياش که او را «منحرف انقالبي» مينامند تنها خود را پاسدار انديشههاي خميني و انقالب ميداند و به همين خاطر هرجا که ميرود ،ياد و آرمانهاي آنها را زنده ميکند. به گمان او هرم حاکميت مملو از فاسديني است که انديشه خميني را فراموش کردهاند و به جاده خاکي زدهاند و اشرافيت ديني و سياسي ،اليگارشي و تماميتخواهي سر تا پايشان را فرا گرفته است. اين موجود «تمامنشدني» بهتر از هر کسي ميداند که چکار ميکند و عاقبت کارهايش چيست .بر خالف نظر تعدادي ،حتي اگر مصيبتهاي کنوني بر ياران بهارياش نميرفت ،بازهم همين آش و کاسه بود .حتي اين فرد با احمدينژادي که هشت سال باده رياست جمهوري را ميخورد فرق اساسي نکردهاست؛ صرفًا بيپرواتر .همان موقع هم به «پروپاي» رهبري ميپيچيد و شمشير را براي آشنا و غريب از رو ميبست .اما اصطالحًا «رفيق پايهاي» براي نزديکانش هست و اگر نياز باشد براي آنان به «سيم آخر» هم ميزند.
دوست عزيز جناب آقاي مهرداد عارفي، درگذشت مادر گراميتان در لس آنجلس را به شما و خانواده محترمتان تسليت ميگويم. برايتان صبر و شکيبايي آرزومندم.
دکتر حسن (منصور) دشتپيما
مانند چريک جهادي که بيتجهيزات در خط مقدم جنگ است و با غوغا و نعره قصد شکست دشمنانش را دارد و اگر نياز باشد بر روي «مين»ها پا خواهد گذاشت .مثل احمدينژاد مثل «کبريت بيخطر» است .بر روي آن اطمينان دادهاند که بيخطر است اما ميتواند دنيايي را آتش بزند .او لخت و پوشيده هشدار داده است که اسراري را در سينه دارد و روزي برمال خواهد کرد .همين است که در موضعي قدرتمند به آيتاهلل خامنهاي مراتب وضعيت کنوني را هشدار ميدهد و امر به اصالحات ميکند .نشانه رفتن مقام رهبري و تضعيف جايگاه او و تغيير نظم سياست داخلي ،مهمترين کار ويژه احمدينژاد است .او که در نظم بينالمللي ،سيطرهطلبي و خودخواهي يک موجوديت را ميکوبد در صحنه داخلي هم بر همين سبک است .دوسال بعد از سخنراني در مجمع سازمان ملل که هاله نور را اطراف خود ديد ،در همانجا گفت«:ملتها و دولتها مجبور نيستند که تابع بيعدالتي برخي قدرتها باشند ،آنان به داليلي که ذکر شد شايستگي رهبري و تدبير امور جهان را از دست دادهاند» .با گذشت يازدهسال از آن سخنراني، صحبتهايي شديدتر از آن را نثار مقامات حکومتي ميکند؛ چرا که قدرتهاي سخت و تغييرناپذير مسبب بيعدالتيهاي امروز هستند و اين قدرتهاي سخت از بيت رهبري تا قوه قضاييه و شوراي نگهبان را قرق کردهاند .با اين گفتهها بهنظر ميرسد که محمود احمدينژاد عادت به نفي دارد و لزوما از روي آنچه که نفي ميکند ،شناخته ميشود. روايت کالن ديوانگيهاي احمدينژاد قصه درازيست که تا پايان عمر با اوست .او که هر روز مکافات جديدي را براي حاکميت بهبار ميآورد ذهنها را سخت به خود مشغول کردهاست و سوالهايي از جنس :تا کجا پيش ميرود و موضع رسمي حاکميت در قبال او چيست ،را ميآفريند که کمتر کسي به جواب دلگرمکنندهاي ميرسد .ظاهرًا حاکميت با او کاري ندارد يا چنين مينمايد .اما اين گونه جوابها کاري را از پيش نميبرد .تحليل دقيقتر از سرنوشت احمدينژاد نيازمند آگاهي به اليههاي پنهاني و روابط نانوشته قدرت سياسي است .اما با توجه به سيستم بسته نظام جمهوري اسالمي که کمتر خبري به بيرون نشت ميشود ،مهمترين منبع تحليل سقط ميگردد و هر آنچه گفته ميشود نيازمند دهها «اما و اگر» در سرآغاز جملههاست .بنظر ميرسد احمدينژاد و حاکميت بر سر آزموني دوسويه قرار گرفتهاند؛ يکي حلم و بردباري حاکميت در قبال تحرکات احمدينژاد و ديگري آزمون تحملسنجي که رئيس دولت بهار از حاکميت ميگيرد .در يک سطح ديگر هم نمايش گروگانگيري و تيزي نشاندادن براه است. احمدينژاد با زيرکي خاص خود نهادهايي که مستقيم يا غيرمستقيم زير نظر آيتاهلل خامنهاي هست را هدف قرار داده است تا در برابر بيعدالتيهاي کنوني پاسخگو باشد و براي
حل و فصل آن چارهاي بيانديشد .در پي آن است تا سرطان بدخيم اليگارشي و فساد سياسي که اندام جمهوري اسالمي را خشکانده است را درمان کند يا ظاهرًا اين چنين تظاهر ميکند؛ چونکه بنابر تحليل ديگر روند اضمحال و نابودي آن را تسريع ميبخشد؛ شايد همين است که هر روز روضهرفتن آنان را ميخواند .حاکميت هم با زبان ناگفته يارانش را از او ميگيرد که به او بفهماند پردهدري بيش از اين نارواست. با اين نظر مخالفم که حذف احمدينژاد باعث ريزش نيروهاي مذهبي فعال ميشود .چرا که محمود احمدينژاد پايگاه اجتماعي فعال و قابل تجميع ندارد و احتماالً به يک گروه رسانهاي جوان و مومن ،حاشيهنشينان شهري و روستايي و بازاريان سنتي محدود ميشود و نفوذ آنچناني هم در هستههاي قدرت سياسي نخواهد داشت .در گذشته اگر سيماني نامرئي بين مذهبيها و احمدينژاد آنان را بههم مرتبط ميساخت ،اکنون خاصيت خود را از دست داده است و حلقههاي پيوند از دست رفته و هر آنچه در گذشته شکل گرفته بود به اقتضاي مناسبات قدرت و وفاداريهاي کاذب و گذرا بود؛ به همين دليل است که بسياري در سطوح مختلف قدرت او را جدي نميگيرند .از همه جالبتر آنکه حاکميت با طرد مهمترين نيروهاي اجتماعي ،صنفي ،فرهنگي و سياسي و حصر چندتن و ممنوعالتصويري افراد آبرويي براي خود نگذاشته است که در حال حاضر ناراحت از دستدادن هواداران اين طيف سياسي باشد. اگر نظام سياسي فعلي را به مثابه يک ارگانيسم و يک ک بودن ،سنتي موجود زنده تصور کنيم خصلتهاي ايدهئولوژي و ارتدکسي ،غيرقابل انعطاف و تغييرناپذير از ويژگيهاي بارز آن است ،بنابراين ،توان تغييري که احمدينژاد از آن دم ميزند را ندارد و صرفا آن را بايد به حساب جنجالآفريني و جلب توجه و آگاهشدن ديگران از نقش جديدش زد؛ چراکه با دارابودن هستههاي قوي سياسي و اجتماعي دليلي براي التهابسازي نيست .با عدم دسترسي به اين پتانسيل روي ديگر ماجرا نيز خودي نشان ميدهد .اينکه نيروي کافي براي چانهزني در درون قدرت را ندارد .دوران هشت ساله رياست جمهوري وي گواهي بر اين مدعاست که هر جا کم آورد ،فرياد کشيد .بنابرهمين دليل ،بازي درون حاکميت چون براي او سخت است و ابزارهاي کافي را در دست ندارد ،تمايل دارد تا برقدرت باشد؛ با ژستي حق به جانب و مصلح و در لباس يک قهرمان ملي .صحنه تراژيک بهاريها هنوز فرانرسيدهاست. احمدينژاد که مانند تراکتوري زمين انقالب اسالمي را شخم ميزند ،شاهد حلم بيمثال حاکميت است. با تداوم اين وضع ،احمدينژاد چريک در تقابلي سختتر با کليت نظام جمهوري اسالمي قرار خواهد گرفت و صحنه تراژيک رقم خواهد خورد .بنظر ميرسد او عقبنشيني نخواهد کرد ،چرا که هم شجاعت اين نقش را در خود ميبيند و هم فداکاري و هم عدالتطلبي را .در کليپ منتشر شده در تاريخ 15اسفندماه ،1395مشايي نماد شجاعت را احمدينژاد و بقايي ميداند و با کوبيدن بر سينه هر دوي آنان ،تاييد ميکند و بقايي در آخر ميافزايد که در آخر «بايد فدا شد» ،چراکه اين ماجرا يک حماسه تمام عيار است؛ دقيقتر يک حماسه مردمي. آنان که فاتحه خود را از قبل خواندهاند زيرکانه ،اما ديوانهوار حاکميت خودخواه را شسته و پهن کردهاند ،حتي اگر در زمين ضدانقالبها بازي کنند؛ چرا که نقش جديد احمدينژاد بعد از هلهله رياست جمهورياش همين است .به مثابه يک طردشده مغضوب و به عنوان يک ضدانقالب. ****** 1ـ ميشل ،سرژ؛ وودز ،پائولو ( )2010قدمت روي چشم، چهرهي ايران امروز؛ ترجمه الله پويا؛ انتشارات برنارد گراسه؛ 2ـ قبلي؛ صفحه 422 3ـ از مهدي مهدويآزاد؛ يادداشت :رابطه پيچيده رهبر ،حکومت و احمدينژاد؛ منتشر شده در سايت بيبيسي فارسي.
I
PA
27
For Advertisement Call:
27
طعم خوش زندگي ليال ابراهمي داشتيم زندگيمان را ميكرديم .من با دوچرخه و توپم و مادرم با بشقابها و قابلمهها و بافتنيهايش .چهار سالم بود و پدرم گهگاه نبود و گاه هم که بود دير ميآمد خانه ،و من نميديدمش .پدرم بازرس بود و زياد به مسافرت ميرفت و خيلي نميديدمش .نبودنش را هيچ حس نميكردم. مادرم گاه كيك هويج درست ميكرد .صدايم ميكرد و مرا مثل آدم حسابي سر ميز مينشاند و با هم گپ ميزديم و ميخنديدم و كيك ميخورديم ،چايي من سرد بود و مادرم آرام چايياش را سر ميكشيد و پيشانياش از بخار چايي نمناك ميشد و با هم ميزديم زير خنده .دوباره من مشغول بازي ميشدم و مادرم يا به معصومه خانم تلفن ميكرد؛ يا براي پدرم نامه مينوشت .شبها اما خيلي خوب بود ،وقتي توي بغل مادرم ميخوابيدم و او موهايم را نوازش ميكرد و داستان پسر شجاع و گاه پينوكيو و امير ارسالن را برايم تعريف ميكرد و من در رويايم از خودم پسر شجاع و قهرمان داستان ميساختم. بغل مادرم آنقدر گرم و خوب بود كه شبها آن را با تخت خودم و يا هيچ جاي ديگرعوض نميكردم و تا آخرين لحظه كه بيدار بودم گرما و نوازش مهرباني بود...و دوباره صبح. يك روز صبح بجاي آنکه کنار مادرم بيدار شوم ،با تعجب توي اتاق خودم و كنار اسباب بازيهايم از خواب بيدار شدم .سراسيمه خودم را به اتاق مادرم رساندم ،مادرم با پدرم روي تخت خوابيده بودند .وارد اتاق شدم چشمانم را ماليدم و به زحمت خودم را بين آنها جا دادم .مادرم بيدار شد و مرا محكم در آغوشش گرفت ولي پدرم نالهاي كرد و صورتش را به طرف ديگر برگرداند و به خواب عميقش ادامه داد. دلم ميخواست پدرم را از توي تخت هل بدهم. گاهي پدرم از ماموريت چيزهايي ميآورد .يك صندوق كنار اتاق من بود كه همهي آنها را در آن صندوق ميگذاشت ،مادرم گفته بود حق ندارم د ِر صندوق را باز كنم. يك بار كه پدرم به ماموريت رفته بود از سر كنجكاوي در صندوق را با هر زحمتي که بود باز كردم .چند شيشه عطر و مقداري لوازم آرايش و لباسهايي كه بعدا فهميدم زنانه است داخل صندوق بود .يكي از عطرها را برداشتم ،سر و موهايم و همهي اسباب بازيهايم را با آن عطرپاشي كردم .بوي تند عطر تا آشپزخانه رفت .مادرم داشت سبزي پاك ميكرد كه خشك كند براي زمستان .نمانيم. بوي عطر كه به مشامش رسيد با دستهايي آغشته به گل و الي سبزيها باالي سرم ظاهر شد و لپ سفيد و سرخش را با انگشتان كند و مرا با همان دستان ِگلي كه بوي خوب سبزي هم ميداد با عصبانيت از سر صندوق بلند كرد و طرف ديگر نشاند و سرم داد كشيد كه مگر نگفتم نبايد سر صندوق پدرت بروي؟ اين كار دزدي است. و در حاليكه زير لب چيزهايي ميگفت از اتاق بيرون رفت. من بياد عكس مرد گندهاي افتادم که روي بلوز زردم بود .يكبار يكي از بچههاي فاميل گفته بود كه عكس روي بلوزت عكس آقا دزده هست. سراسيمه به طرف كمد لباسم هجوم بردم و آن بلوز را پيدا كردم .عكس مرد مو فرفري چاقي بود با سبيلهاي بلند و يك پيپ بزرگ بين دو لبش؛ و داشت نيم رخ من را چپ چپ نگاه ميكرد .واقعا من االن شبيه اين شدهام، چون دزدي كردهام؟ من كه چاق نبودم و سبيل و پيپ نداشتم. سراغ آيينه رفتم ،يك نگاه به آقا دزده روي بلوز كاموايي زردم ميكردم و يه نگاه به خودم! مادرم وارد اتاق شد و مرا در آن وضعيت ديد .بغض بي صدايم را حس كرد .اصال مادر حسي داشت كه من نميدانستم چيست. انگار همه چيز را ميفهميد. شبها توي تختخواب خودم را محکم بهش ميچسباندم مادرم قصه ميگفت و دلش با تاپ تاپ به من ميگفت دوستت دارم .انگار دلهايمان با هم حرف ميزدند. آنروز آرام آمد كنارم زانو زد و بلوز زرد را كه عكس آقا دزده رويش بود از من گرفت .گفتم مامان من شكل اين ميشم چون دزدي كردم؟! و عكس روي بلوز را نشانش دادم .محكم بغلم كرد و گفت قول بده كه ديگر بي اجازه سر وسايل كسي نري .و من در آغوش مادرم قول مردانه ميدادم. يك روز سرد پاييزي كه حسابي حوصلهام سر رفته بود ،دست از همه بازيها كشيدم و سراغ مادرم كه روي كاناپه چهارخانه توي اتاق نشيمن در حال بافتن بود رفتم .دستانش ماهرانه كالف بي زبان را به رقص در آورده بود؛ وقتي که يك زير يك رو ميزد .سرم را روي بازويش گذاشتم .تپيدن نبض بازويش حس كردني بود .چقدر دوست داشتم سرم را روي نبضش بگذارم تا آن تپش و گرماي خوب پوستش توي تنم راه بيفتد. توي چشمانش كه قهوهاياش با مژگاني که فقط وظيفهي انتقال مهرباني داشتند نگاه كردم و گفتم مامان چرا من خواهر ندارم مثل مجيد؟ مادرم لبهايش را حركت داد كه چيزي بگويد اما هيچ نگفت .مجيد پسر همسايه سر كوچه بود هنوز مدرسه نميرفت اما دو سال از من بزرگتر بود و به تازگي صاحب يك خواهر كوچولو شده بود. ميگفت خواهرش را ده تومان خريدهاند .به مادرم نق زدم كه اگر من هم خواهر داشتم حوصلهام سر نميرفت. بغلش ميكردم ،گهوارهاش را يواش يواش تكان ميدادم .مادر باز هم چيزي نگفت .من هم ديگر هيچ نگفتم چون ميدانستم ما ثروتمند نيستيم كه برويم و ده تومان براي يك دختر بچه كه نق نقو هم باشد خرج كنيم! اين بود كه ديگر چيزي به مادرم نگفتم .هر بار كه به خانه مجيد ميرفتيم و او را ميديدم كه خواهرش را بغل كرده و نازش ميكند؛ حسوديام ميشد .انصافا مجيد خواهرداري خوب بلد بود ،مثال من نميدانم از كجا ميدانست كه خواهرش پيف كرده كه زود به مادرش خير رساني ميكرد يا خواهرش كه نق نق ميكرد هي گهوارهاش را تكان ميداد و پستانکش را توي دهنش ميگذاشت ،و من توي دلم ميگفتم حيف از آن ده توماني كه براي اين نق نقو دادهاند. يک صبح ديگر که دوباره روي تخت خودم از خواب بيدار شده بودم با بغض وارد اتاق خواب مادرم شدم و پدرم را ديدم كه كنار مادرم خوابيده است. لبهايش از صداي خروپفش گاه ميلرزيدند. با غيظ نگاهي به صورتش كه در خواب بود انداختم ،لگدي از روي حرص نصيبش كردم و او فقط نالهاي كرد و غلتي خورد! پدرم با حضورش جاي مرا ميگرفت و اصال به روي خودش هم نميآورد. گريهكنان از تخت باال رفتم و خودم را بين آنها جا دادم .مادرم بيدار شد و مرا بغل كرد و برد به اتاق خودم. من از اينكه پدرم کامال جاي مرا گرفته و مادرم مرا ناديده ميگيرد لجم گرفته بود .با داد و فرياد صبحگاهي من پدرم از خواب بيدار شد و همانطور كه با آن زير پوش رنگ رو رفتهي سفيدش لحاف را روي سرش ميكشيد با لحني خشن گفت خفه شو پدر سوخته. من از داد و بيداد پدر عصباني شدم .از اين همه توهين به ستوه آمده بودم و اگر مادرم مانع نميشد ميرفتم و حق پدر را کف دستش ميگذاشتم. هنوز پدرم خوابيده بود .من و مادرم صبحانه ميخورديم .نان و پنير و چاي شيرين .مادرم برايم يكي يكي لقمه ميگرفت و مثل قطار دنبال هم رديف ميكرد و من يكي يكي توي دهانم ميگذاشتم و يك قلپ چاي شيرين ،حس و حالي ديگري به لقمههايم ميداد .مادرم سر صحبت را باز كرد ،از بزرگ شدن من و مرد شدنم حرف زد ،فهميدم كه براي موضوع مهمياين مقدمه چينيها را ميكند ،البته چند روزي بود كه فهميده بودم بزرگشدهام چون روز پيش وقتي روي نوك پنجهي پايم بلند شدم سرم به سينك ظرفشويي خورد و فهميدم كه از ديروز ديگر بزرگ شدهام.
اين را مادرم هم فهميده بود .چون با نگاه معنيداري به من گفت بايد به من قولي بدهي .انگشت كوچكم را جلو بردم كه با انگشتش بگيرد ،گفتم چه قولي؟ گفت كه تو بايد توي تخت خودت بخوابي .گفتم خب پدر توي تخت من بخوابد .مادرم در حالي كه دستش را روي سرم ميكشيد گفت پدرت ديگر ماموريت نميرود و عصباني ميشود كه تو صبحها به اتاق بيايي و از خواب بيدارش كني .گفتم اصال چرا در را به رويش باز كردي چرا به خانه راهش دادي .مادرم چشم غرهاي به من رفت و گفت پدرت شوهر من است و پدر تو .من و او با هم ازدواج كردهايم .انگشتم را از دستش بيرون كشيدم و بغض كردم و به اتاقم رفتم و در را بستم و آنسان كه مادرم يادم داده بود كه براي شفاي مادر بزرگم دعا كنم ،زانو زدم به طرف خداوند ،و از او خواستم كه دوباره پدرم را به ماموريت بفرستد كه من بتوانم در بغل مادرم بخوابم .اما انگار خدا هم با من لج كرده بود .نه تنها دعايم را قبول نكرد بلكه حتي صبحها هم نميتوانستم بين پدر و مادرم بخوابم .اين بود كه چارهاي نداشتم جز اينكه با پدرم سرسنگين باشم تا متوجه شود كه جاي مرا گرفته .فقط يك راه مانده بود؛ با مادرم ازدواج كنم. اما اين راه هم عملي نبود چون اگر با مادرم ازدواج ميكردم ،آن وقت پدرم پسرم ميشد و ميبايستي توي تخت من بخوابد .هرچه حسابش را ميكردم كه چطور آن هيكل گندهاش را توي تخت من جا دهد عقلم به جايي نميرسيد .اين بود كه از فكر ازدواج با مادرم بيرون آمدم اما هنوز از پدرم دلخور بودم و گاهي كه بغلم ميكرد ،خودم را با مشت و لگد از دستش خالص ميكردم. يك روز كه مشغول بازي با ماشين لودرم بودم مادرم به اتاقم آمد روي تختم نشست و گفت ميخواهم چيزي به تو بگويم ،حدس زدم كه حتما پدرم از خر شيطان پايين آمده و تصميم دارد به ماموريت برود ،اما حدسم غلط بود .مادرم از خواهركوچولويي كه چند وقت ديگر برايم ميآورد صحبت كرد .اولش خوشحال شدم كه ميتوانم براي مجيد شاخ و شانه بكشم و خواهرم را بغل كنم و از جلوي در خانهشان رد شوم و حتي ميتوانم او را روي دوچرخهام بنشانم و با سرعت از كنارش عبور کنم. در فكر فرو رفتم كه باالخره ما هم ثروتمند شديم و مادرم حتما خواهرم را ده تومان خريده. خالصه بعد از مدتي يك بچهي زشت كه رنگ پوستش سرخ بود و هي نق ميزد و گريه ميكرد و اصال بلد نبود دستشويي برود و حتي ياد نگرفته بود كه بگويد پيف دارد به خانهي ما آمد ،پدر و مادرم به او خيلي توجه ميكردند و مادرم بيشتر. اين بچه اصال تربيت نداشت و جلوي ميهمانها پيف ميكرد و آروغ ميزد يا جلوي آنها شروع به گريه ميكرد و بلد نبود وقتي ميهمان به خانهمان ميآيد بي سر و صدا و ساكت باشد ،باز هم مادرم نازش ميكرد و ميبوسيدش. شبها از صداي گريهاش بيدار ميشدم و از اتاقم بيرون ميآمدم و پدر هم بيدار ميشد و غرغركنان لحاف را روي سرش ميكشيد و دوباره ميخوابيد. اما آن خواهر نق نقو ادب نداشت كه حداقل مراعات پدر را بكند و كار خودش را ميكرد و گاه به هق هق ميافتاد ،پدرم دوباره لحاف را از روي خودش پس ميزد و در حالي كه با دو دستش سرش را گرفته بود به مادرم نهيب ميزد كه ساكتش كن اين توله سگو .و من توي دلم ميگفتم حيف از آن ده تومان. خواهرم نه تنها جاي پدرم را روي تخت اشغال كرده بود بلكه با سر و صدايش خواب را از چشمان من هم ربوده بود. مادرم توجهي به اين نهيبها و غر و لندها نداشت و خواهرم را بغل ميكرد و ميبوسيد. يك شب كه در تختم خوابيده بودم کسي آرام بازويش را دور بدنم پيچاند .پدرم بود .بيچاره به تخت من پناه آورده بود. اول تعجب کردم اما از روي دلسوزي بغلش کردم .پدرم به سرنوشت من دچار شده بود .اين بود که در آغوش گرفتمش. خواهرم بر هر دوي ما پيروز شده بود و با مادرم ازدواج کرده بود. سپتامبر ( 2017کلر ـ تکزاس)
28
28
May 2018
حسين مخملباف
خاطرخواه خاطرخواه بخش 6
آنچه گذشت :شهر نو ،شهرکي در دل شهر تهران بود که خريد و فروش سکس در آنجا انجام ميشد. ستاره ،زن کم سال خوش اندام و خوش بر و روئي بود که در خانهاي از چندين خانه اين شهرک به کار مشغول بود .اين زن تازه کار ،خواستار فراوان داشت و خانم رئيس از اين بابت خوشحال بود که وجود ستاره دکان او را پر رونق ساخته است .حکم بدبختي اشرف را در رحم مادر به دستش داده بودند! مادرش هنگام زايمان از اين جهان رخت بر بست و اشرف اسير زن باباي بيرحمي شد .اشرف را به مردي پنجاه ساله شوهر دادند که همسر و دو فرزند داشت اما زن به سببي خانه را رها کرده با دو فرزندش به روستاي ديگري رفته بود. اشرف با وجود اختالف سن زياد با شوي ،به خاطر نجات از دست مادر ناتني شکايتي نداشت اما گوئي گليم بخت او را سياه بافته بودند .شوهر که بنا بود از پشت بامي بر زمين افتاد و در دم جان سپرد! با مرگ شوهر، اشرف دگرباره بي پشت و پناه شد .او به ناچار بايد به سختيهاي زندگي در کنار مادر ناتني تن ميداد اما راه ديگري نيز وجود داشت :فرار از روستا و پناه آوردن به جاي ديگري که دست مادر ناتني به او نرسد .او براي اجراي نقشه خود به کسي نياز داشت و چه کسي بهتر از اکبر عاشق پيشه .اشرف با قول ازدواج در شهر ،اکبر را فريفت .او در روز موعود به بهانه حمام از خانه بيرون آمد و سپس چادر بر سر و ناشناس سوار بر اتوبوسي شد که اکبر ،کمک راننده آن بود .پس از رسيدن به شهر ،اکبر براي او اتاقي در مسافرخانهاي گرفت و خود به محل استراحت هميشگي رفت .قرار شد فردا به دفتر خانهاي بروند و ازدواج کنند .اشرف آن شب نقشه خود را در ذهن تکميل کرد و سحرگاه خود را به توقفگاه اتوبوسهاي تهران رساند و گام در دفتر يکي از مسافربريها گذاشت تا بليتي براي خود تهيه کند. ادامه داستان: اشرف جلوي باجهاي رفت که کارمندي مشغول تنظيم ليست اسامي مسافرها بود .بليتي براي تهران درخواست کرد .کارمند مربوطه بدون آنکه سرش را بلند کند و ببيند کسي که درخواست بليت کرده کيست پرسيد« ،چند نفر؟» اشرف گفت« ،براي يک نفر و براي اولين اتوبوس ».کارمند در حالي که حواسش به ليست زير دستش بود گفت« ،اتوبوس اول چند دقيقه پيش حرکت کرده اما براي اتوبوس بعدي که ساعت هشت حرکت خواهد کرد ،يک جاي خالي در رديف سوم و يک جا در رديف ششم هست که دومي بغل دست يک خانم است ».اشرف در حالي که چادر خود را تا نيمهي صورت پائين کشيده و صداي خود را کمي بم کرده بود گفت همان صندلي رديف ششم را بدهيد. کارمند نام مسافر را پرسيد .اشرف خود را سکينه زارعي معرفي کرد .بليت صادر شد .اشرف کرايه را پرداخت کرد .کارمند گفت يک ساعت بيشتر به حرکت اتوبوس باقي نمانده ،همين اطراف باشيد و جاي دوري نرويد .گفت يک ربع به حرکت مانده مسافرها را سوار ميکنيم .اشرف بليت را گرفت و به گوشهاي از سالن انتظار خزيد تا خود را در بين ديگر مسافرها پنهان سازد .دلش شور ميزد .يک چشمش به ساعت مچي هديه شوهر خدا بيامرزش بود و با چشم ديگر خيابان را ميپائيد .ميترسيد اکبر مثل اجل معلق سر برسد و همه نقشههاي او را نقش بر آب سازد .او ميخواست براي به دست آوردن آزادي و رفاه به تهران برود و روي پاي خويش بايستد. اشرف غرق افکار دور و دراز شده بود و رخدادهاي سالهاي گذشته که همه حاکي از درد و رنج بود از جلو چشمش رژه ميرفتند .در ادام ه اين افکار به آنجا رسيد که هنوز هيچ رابطهاي برقرار نشده اکبر لنگ خوابهاي طالئي ميديد و خود را شوهر ،قيم و آقا باالسر او ميدانست .با اين حساب اگر روزي شوهرش ميشد چه امر و نهيي خواهد کرد .فکرش آرام و قرار نداشت و چون مرغي از اين شاخه به آن شاخه ميپريد .البد اکبر پس از آگاه شدن از فرار او کفري ميشد و به فکر گاراژهاي مسافربري ميافتاد. اين عقربههاي لعنتي ساعت چرا امروز آن قدر کند حرکت ميکردند! هر پنج دقيقه بر او به درازاي روز و شبي ميگذشت .چشمهاي زيبا و درشتش بي اراده به اين سو و آن سو دو دو ميزد و مانند شکار در تيررس شکارچي ،هم نگران بود و هم اراد ه فرار کردن از او سلب شده بود. در همين لحظههاي برزخي دلش بر بيکسي و تنهايي خودش نيز ميسوخت .پدرش گرفتارتر از آن بود تا يادي از دخترش بکند .او وظيفه شرعي خود را انجام داده و دختر خود را به خان ه شوهر فرستاده بود .حاال اگر شوهر از بام به زير افتاده و مرده بود ،گناه از بخت اشرف بود و ربطي به پدر و مادر ناتني نداشت! مادر ناتني هر چند از خدمتکار مفت بدش نميآمد ،اما از سوئي چشم ديدن دختر شوهر را نداشت و همان بهتر که از خانه رفته بود و از سوي ديگر ،هوو مرتب غرولند ميکرد و ميگفت تو در جائي ساکن شده و بر فرشي پاي ميگذاري که متعلق به طفل صغير است و گناهي بزرگ محسوب ميشود. او بر دختر بيچاره سخت گرفته بود تا به خانه پدر بازگردد اما چون ميدانست خير مقدمي در انتظار دختر نيست ،غر غر ميکرد ،اما هنوز کار به جائي نرسيده بود تا کفشهاي اشرف را جلو پايش جفت کند ،بقچهاش را زير بغلش بدهد و بگويد به سالمت. مرغ خيال اشرف به گاراژ بازگشت .با هر باز و بسته شدن در که سالن انتظار در انتهاي آن قرار داشت، ضربان قلب اشرف تندتر ميشد و هر آن انتظار آن را ميکشيد تا اکبر زخم خورده و خشمگين وارد شود ،او را زير مشت و لگد بگيرد و کشان کشان به دفتر ازدواج ببرد .اما غافل از اينکه شب قبل اکبر از ذوق وصل اشرف جشن تک نفرهاي بر پا کرده و تا نيمههاي شب از گرماي الکل و افکار خوش ،نتوانسته بود بخوابد .دمدمههاي صبح که بايد از جاي بر ميخاست و نزد اشرف عزيزش ميرفت تا نخستين صبحان ه دو نفري را صرف کرده و سپس به دفتر ازدواج بروند ،تازه خوابش برده بود.
سرانجام عقربههاي ساعت يک ربع به هشت را نشان داد .اشرف بي اراده از جاي پريد و خود را به اتوبوس رساند .با نشان دادن بليت خود به مسئول سوار کردن مسافرها ،گام در پله ماشين گذاشت و بر صندلي خود آرام گرفت .تا زماني که اتوبوس حرکت نکرده بود خطر وجود داشت ،اما پس از حرکت ،احتمال پيدا کردنش توسط اکبر ،بعيد به نظر ميرسيد .چند دقيقه بعد خانمي پا به سن گذاشته در کنارش جاي گرفت و بدون آنکه در چهر ه اشرف دقيق شود تا بداند مسافر کنار دستش چگونه آدمي است ،درد دل را آغاز کرد و گفت« ،اي خانم ميبينيد چه روزگاري شده .بزرگ کردن خود بچهها کم بود ،حاال با اين سن بايد جور نوهها را نيز بکشم .دخترم در تهران پا به ماه است و امروز و فردا خواهد زائيد .بچهها ما را براي اين روزهاي خود ميخواهند و ما مادرهاي عقب ماند ه شهرستاني فقط در چنين ايامي که دستشان زير سنگ گير کرده ،مادر جون ميشويم و سرمان به سر رستم ميماند .به خدا ديگر توش و توان ندارم .خودم گرفتار شوهر و بقي ه بچههاي توي خانه هستم .چه کنم دلم براي دختره ميسوزه .دست تنهاست. خودش و شوهرش هر دو کارمند هستند .هر دفعه با خودم ميگم به من چه .هرکه خربزه خورده پاي لرزش هم بشينه .مگه وقتي سرشونو زير لحاف کردن نظر من رو پرسيدن ،اما بازهم دلم طاقت نياورد .خانه زندگي را به امان خدا ول کرده و ميرم تا دست به کمکش باشم». ادامه دارد.
I
PA
29
For Advertisement Call:
29
«آرت» اثري از ياسمينا رضا نويسنده فرانسوي
در غروب دلانگيز شنبهاي از آخرين هفته ماه مارچ گذشته نمايشنامهاي از «ياسمينا رضا» نويسنده سرشناس فرانسوي در گالري نقاشي «دي کي» واقع در ميدان ماريتا در حومه آتالنتا به روي صحنه آمد که براي نگارنده رويداد هنري به غايت بيسابقه را نيز رقم زد. زيرا که تا پيش از اين شاهد برگزاري يک نمايش تاتري بدون دکور صحنهاي با سه بازيگر و کمتر از 30تماشاگر در فضاي يک گاري نقاشي نبوده و پس از پايان برنامه به همراه آن جماعت قليل تماشاگران ،ضمن ستايش و تحسين فراوان با رويه ديگري از هنرهاي نمايشي رودررو گشتيم. اشارهاي ضروري است که نمايش موردنظر چند سالي پيش نيز در ايران به کارگرداني هنرمند مشهور داود رشيدي به روي صحنه رفت و از آن حسن استقبال گرديد ،همچنين آن طوري که در نشريات فرهنگي و هنري فرانسوي انعکاس يافته است ،اثر نمايشي مذکور نخستين بار در سال 1994در محل تماشاخانه «کمدي شانزهليزه» پاريس با بازيگران برجستهاي چون فابريس لوکيني ،پيير اقديتي و پيير وانک ،به کارگرداني چهره مشهور تاتر فرانسه به نام پاتريس کربرا اجرا شد و به دنبالش نظر بسياري از منتقدان و کارشناسان تاتري را به خود جلب نمود. تم اصلي داستان بر حول موضوعي به ظاهر نامعقول و عاري از منطق چرخش خود را آغاز ميکند و يکي از بازيگران به نام «سرژ» با اعالم خريد يک تابلوي نقاشي خالي فقط با متن سپيد به مبلغ دويست هزار يورو ،کليد ماجرا را ميزند که بالفاصله با واکنش «مارک» دوست ديرين روبرو شده که با لحن معترضانهاي چنين تصميم ي را عملي نابخردانه قلمداد مينمايد. گيري عجوالنها اما «سرژ» در دفاع از اقدام انجام شده ميگويد، «مارک تو به لحاظ عدم آگاهي کافي در مقوله هنر به هيچ عنوان صالحيت ارزشگذاري در باره تابلوي مرا دارا نميباشي ،لذا من داوريت را در اين امر مردود ميشناسم». «ايوون» دوست ديگر حاضر در اين معرکه به لحاظ درگيريهاي شخصي در زندگي روزمره و مشکالت بيشمار بر سر راه ترجيح ميدهد که در اين جدال نه چندان دوستانه مداخله ننمايد و صرفًا براي خوشايند «سرژ» با جمله کوتاهي ابراز ميدارد« ،من با ديدن اين بوم نقاشي با زمينه خالي و سپيد رنگ احساسي دلنشين به من دست داده و خريد چنين اثر هنري را کام ً ال به جا و پسنديده ميانگارم».
با گذشت زمان بحث و جدالها طنين بيشتري مييابند و سخنها از محدوده يک قاب نقاشي فراتر رفته و به حيطههاي ديگري کشانده ميشوند که پيش از آن براي اين سه دوست ناشناخته مانده بودند و اين بار انگيزهاي قدرتمند آنان را به بازبيني رابطه پيچيده دوستيشان واميداشت و سرانجام در پرده ديگري از نمايش به يک باره فضاي نويني از صميميت ،مهر و عالقه که ديگر عصبيت در آن راهي نداشت ميان سه دوست مسلط ميگردد و در اين چرخش غيرمنتظره «سرژ» براي اينکه نشان دهد به ارزشهاي واالي انساني و دوستي ارج مينهد ،قلم طراحي را ميان انگشتان مارک لغزانده و از او ميخواهد تا طرحي را مطابق خواسته و سليقهاش بر متن سپيد آن بوم نقاشي متجلي گرداند که «مارک» بي درنگ با کشيدن خطوطي ساده و غيرحرفهاي درخواست دوست را اجابت کرده و سپس در پاسخ به پرسش آميخته به حيرت «ايوون» ميگويد« ،باالخره زماني براي همه انسانها فرا ميرسد تا برصفحههاي خالي و سپيد رنگ زندگيشان بي هراس نقشي دراندازند .خوش يا ناخوش اص ً ال اهميتي ندارد .آنها جزيي از خود ما و هميشه معنايي به زندگي ما ميبخشند». در پي آن «سرژ» با شتاب بوم سپيد را برداشته و در پشت نقاشيهاي آويزان از نظرها ناپديد و دقايقي بعد بازگشته و با گردش آن بوم نقاشي ،شسته و عاري از هرگونه نقش و نگار ميگويد« ،به راستي ما سه دوست نزديک نميبايست اجازه ميداديم به خاطر چنين صفحه سپيد رنگي رابطه دوستيمان خدشهدار ميگرديد .بايد بياموزيم که ميشود همه خطوط معوج را به راحتي از صفحه زندگي زدود». در آخرين مکالمه ميان آن سه دوست در نمايش، ناگهان «سرژ» به سخن آمده و برخالف ادعا و پافشاريها در ابتداي نمايش بي مقدمه ميپذيرد که پرداخت دويست هزار يورو به منظور دستيابي به آن بوم خالي نقاشي ،اشتباه و عملي نابخردانه بوده است ،اما چه باک ،بايد پذيرفت زندگي همه ما مملو از اشتباهات بيدليل و ابلهانه است. «مارک» با گردشي صد و هشتاد درجه و مخالف موضعگيريهاي خود نسبت به خريد تابلو ،به يک باره در مقام دفاع از عمل «سرژ» ميگويد« ،پرداخت مبلغي چنان سنگين به تابلويي تهي از نقش که بي شک شاهکاري بي بديل است معقول به نظر ميآيد».
از اين مرحله ديالوگها سمت و سويي ديگر مييابند و تماشاگران نيز ناخودآگاه به جنبههاي ديگري از معيارهاي انساني رهنمود گشته و در باره آن به تفکري جديد دست يابند و سپس نمايشنامه با فرودي با جملهاي از زبان يکي از بازيگران جرقه ديگري از يک نگرش نوين را در ذهن تماشاگران زده و در آن فضاي احاطه شده از تابلوهاي نقاشي مملو از طرح و رنگ و نور و سايه ،نمايش چنين به پايان ميرود« ،گويي دستي همه ما آدميان را به درون يک صفحه مه آلود سپيد رنگ رها کرده است .چارهاي نداريم. بايد طرحي را دراندازيم و هر چه سريعتر تصويرهايي خلق نماييم تا به ياري آنها از اين سرگشتگي و بيهويتي خود را نجات بخشيم و به تعريفي مقبول و منسجم از زندگي دست يابيم»..... ياسمينا رضا در خانوادهاي با فرهنگي باال متشکل از پدري ايراني ـ يهودي ،پيانيستي برجسته و مادري مجاريتبار و نوازنده ويلن در شهر پاريس به سال 1959 متولد گرديد .او فارغالتحصيل دانشگاه نانتر (پاريس دهم) در رشته بازيگري است .او در شماري از نمايشنامههاي مولير به روي صحنه ظاهر و مورد تحسين بسياري از هنردوستان فرانسوي قرار گرفته است. در سال 1987ياسمينا با نوشتن اثري به نام «گفتوگوهاي پس از خاکسپاري» جايزه ارزشمند مولير را که هم ارزش جوايز الرنس اوليويه و توني است به عنوان بهترين نويسنده سال دريافت نمود و در سال 1990به
خاطر نوشتن دومين اثر خود به نام «عبور از زمستان» بار ديگر جايزه مولير را به خود اختصاص داد و همچنين با ترجمه نمايشنامهاي براساس داستان «مسخ» کافکا که به وسيله رومن پوالنسکي نوشته و تنظيم گرديده بود نامي پرآوازه يافت. در سال 1994نوشته تاتري او به نام «آرت» که موضوع اين مقاله نيز ميباشد توانست جايزه بهترين اثر نمايشي سال را به او متعلق سازد و برگردان ،چاپ و انتشار متعدد به سي زبان و دريافت جايزه سر الرنس اوليويه در سال 1997 براي وي شهرتي جهاني به ارمغان آورد. در کارنامه درخشان اين نويسنده همچنين حضور بازيگران برجسته و قديمي مشهور سينما و تاتر فرانسه به مانند ژان مورو ،در آثار تاتري وي و همچنين همکاري او در سال 2011با سينماگر مشهور رومن پوالنسکي در خلق اثر سينمايي به نام «خداي کشته شدگان» که جايزه پرآوازه «سزار» و شير طاليي را در شصت و هشتمين فيلم ونيز را به خود اختصاص داد ،ثبت شده است. ياسمينا رضا نويسنده فرانسوي در بسياري از کشورهاي اروپايي چهرهاي بسيار شناخته شده و شاخص به شمار ميآيد .او عالوه بر جوايزي که در باال ذکر شد ،توانسته است جايزه بزرگ تاتر آکادمي فرانسز و جايزه محفل نويسندگان اسپانيا و سرانجام در سال 2016جايزه مشهور «رونو دو» را به سبب نوشتن رمان «بابيلون» به خود متعلق سازد. پايان.
30
30
ﻋﻠﻤﯽ روﯾﺪاد ﺗﮑﻨﻮﻟﻮژيو
May 2018
مايکروسافت بهدنبال راههاي جديد
کاهش چشمگير فروش دوربينهاي عکاسي
امکانات جديد جيميل براي کاربران خود چيست؟
«جيميل» محبوبترين سرويس رايگان ايميل اعالم کرده است که قصد دارد با ايجاد تغييرات جديدي در سرويس خود ،امکانات بهتري براي کاربرانش فراهم کند. جيميل که نزديک به 1.4ميليارد کاربر دارد در بخش به روز رساني خود گزينهاي را تعبيه کرده که بر روي آن نوشته شده است« ،جيميل جديد را امتحان کنيد». گرچه در نگاه اول به نظر ميرسد که تغييرات چشمگيري در اين نسخه جديد وجود ندارد ،ولي با بررسي دقيقتر مشخص ميشود که اين تغييرات بسيار متنوع هستند. در نسخه جديد بخشي براي دسترسي آسانتر ت برنامهها و همچنين اخطار در مورد به تقويم و فهرس ايميلهاي مشکوک ايجاد شده است. در عين حال ،براي هر ايميل گزينهاي براي بايگاني، حذف و عالمتگذاري آن در نظر گرفته شده است .بدين ترتيب پس از خواندن هر ايميل کاربر ميتواند تصميم بگيرد که با ايميل دريافتي چه کند. از سوي ديگر ،کاربران ميتوانند تصميم بگيرند که ايميلهاي ارسالي تا چه زماني در سيستم باقي بمانند .مثال يک ايميل با درخواست کاربر از پيش ميتواند تنها يک روز در سيستم بماند و حذف شود يا اينکه بعد از 5سال حذف شود. همچنين کاربران ميتوانند ايميلي را که به افراد ديگر فرستادهاند ،حتي اگر ايميل به آدرس فردي که از سيستم ايميلي غير از جيميل استفاده ميکند ،فرستاده شده باشد، حذف کنند. در سيستم جديد ،گوگل ايميلهاي مهم را شناسايي ميکند و آن را به باالي ليست ايميلهاي دريافتي ميفرستد. بدين ترتيب احتمال نديدن ايميلهاي مهم کمتر ميشود. در تغييرات جديد ،اگر کاربر به ايميل دريافتي خود پس از گذشت چند روز پاسخ ندهد ،سيستم آن را به فرد يادآوري ميکند. در نسخه جديد ،گوگل پاسخهاي آماده بيشتري را فراهم کرده است تا کاربران بتوانند با استفاده از آنها در زمان خود صرفهجويي کنند .گزينه لغو اشتراک از ليست ايميل مربوط به شرکتها نيز با دستورالعملهاي بيشتري همراه خواهد بود. «جيميل» اميدوار است که با ارائه اين تغييرات جديد عالوه بر بهتر کردن سيستم امنيت استفاده از سرويس ايميل را براي کاربرانش باال ببرد .بدين ترتيب کاربران راحتتر ميتوانند در مورد فعاليتهاي اينترنتي خود تصميم بگيرند.
سريعترين پردازنده لپتاپ به بازار آمد شرکت اينتل سريعترين پردازنده خود براي لپتاپ را که داراي شش هسته است ،وارد بازار کرد .اينتل چندي قبل سريعترين پردازندههاي جهان را معرفي کرده بود، اين پردازندهها «آي »9نام داشتند .حاال اين شرکت اين پردازندهها را با تعداد هسته کمتر و با شش هسته براي لپ
مايکروسافت قصد دارد به سمت توسعه اپليکيشنها و سرويسهاي ابري حرکت کند .اين شرکت با آفيس 365و اپليکيشنهايي نظير «آوتلوک» براي موبايل موفقيتهايي داشته است .بر همين اساس انتظار ميرود دو سوم کاربران آفيس تا سال آينده به اشتراک سرويس ابري اين مجموعه نرمافزاري کشيده شوند.
با توسعه دوربينهاي تلفن همراه ،فروش دوربينهاي عکاسي ،به طور چشمگيري کاهش يافته است و در حال حاضر به وضعيتي رسيده که فروش دوربينهاي عکاسي حدود سي درصد کاهش را نشان ميدهد.
تاپها هم وارد بازار کرده است. عملکرد اين پردازندهها در حالت کلي 30درصد بهتر از قويترين پردازندههاي لپتاپهاي پيشين هستند. پردازندههاي جديد ميتوانند تحولي را در سيستمهاي مخصوص بازي ،رايانههاي مخصوص تدوين و کارهاي گرافيکي و سيستمهاي تخصصي مهندسي و پزشکي ايجاد کنند. سريعترين نوع از پردازندههاي جديد لپتاپ اينتل با کد «کور آي »9شناخته ميشود .اين پردازنده 6هسته است و 12ترد پردازشي دارد و ميتواند با حداکثر سرعت 4.8گيگاهرتز کار کند .اين سرعت در بازيها سبب افزايش 40درصدي کارايي و در تدوين و سهبعديسازي و افزايش سرعت 60درصدي نسبت به مدلهاي پيشين ميشود .اين پردازنده همچنين براي کارهاي هوش مصنوعي و واقعيت افزوده هم ميتواند به کاربر قدت مانور بيشتري بدهد. به غير از پردازندههاي «کور آي ،»9اينتل نسل جديد پردازندههاي قدرتمند «کور آي »5و «کور آي »7را هم براي لپتاپها وارد بازار ميکند .اين پردازندهها از معماري بهينهشده 14نانومتري استفاده ميکنند. اين شرکت دو پردازنده 6هستهاي جديد از سري Xeonاينتل را هم روانه بازار ميکند. اينتل ميگويد نمونههاي جديد ،بهينهتر شدهاند و استفاده از آنها در محصوالت باريکتر بدون از بين رفتن توان پردازشي امکان پذير شده است. اين اقدام اينتل در برابر غول ديگر سازنده پردازنده جهان شرکت «اي ام دي» رخ داده است« .اي ام دي» به تازگي از سري جديد پردازندههاي خود رونمايي کرده است که ارزان تر از محصوالت شرکت اينتل هستند و کارايي بيشتري دارند .حاال اينتل محصوالتي را معرفي کرده است که از محصوالت «ايامدي» قويتر هستند. شرکتهاي سازنده لپتاپ هم اکنون در حال تغيير سريع پردازندههاي محصوالت خود هستند .اين شرکتها براي خالي شدن انبارهاي خود از پردازندههاي قديمي، بسياري از محصوالت خود را حراج کردهاند. در ميان شرکتهاي سازنده لپتاپ «شرکت دل»، اقدام به معرفي محصوالت جديد خود با پردازندههاي جديد شرکت اينتل کرده است. شرکت دل ،محصوالت جديدي را براساس تازهترين پردازندههاي نسل هشتم خانواده Coreمعرفي کرد ه است. اصليترين مزيت پردازندههاي جديد اينتل ،افزايش تعداد هسته در آنهاست ضمن اينکه تمام اين پردازندهها از نظر توان گرمايشي در همان سطح پيشين قرار دارند .اين عامل به کاربران امکان افزايش کارايي را ميدهد. «دل» قويترين پردازنده شرکت اينتل يعني «کور آي »9را در محصوالت مخصوص بازي شرکت خود استفاده کرده است .البته در آينده نزديک اين پردازنده روي محصوالت مخصوص مهندسي و فيلمسازي «شرکت دل» نيز نصب خواهد شد. چنين به نظر ميرسد که با معرفي نسل جديد پردازندههاي شرکت اينتل ،رقابت بين اينتل و «اي ام دي» بيش از گذشته گرم شده باشد.
با کاهش استفاده از «ويندوز» ،شرکت مايکروسافت به دنبال ايجاد تغييرات جديدي در اين غول بزرگ جهان تکنولوژي است .بر اساس اين اتفاق تغييرات مديريتي هم در اين شرکت در حال وقوع است. شرکت مايکروسافت در زمان عرضه «ويندوز »10اميد داشت تا در سه سال ،استفاده از اين سيستم عامل به حدود يک ميليارد دستگاه برسد .اما پس از سه سال اين عدد تحقق نيافته است و تنها 48درصد از کاربران ويندوز ،از ويندوز 10استفاده ميکنند. تغييرات مديريتي جديد هم براساس همين واقعيتها در اين شرکت بزرگ در حال روي دادن است .اين شرکت قصد دارد تمرکز کاري خود را بيشتر روي فضاي ابري و هوش مصنوعي بگذارد .اين شرکت همچنين قصد دارد بيش از پيش در دو حوزه آفيس و ساخت دستگاهها متمرکز شود. پروژه سرفيس که به ساخت تجهيزات سختافزاري متعدد منجر شده است ،تا کنون موفقيت نسبي داشته است. اين شرکت توانسته است با اين محصوالت روند ساخت محصوالت جديد را در شرکتهاي مختلف ايجاد کند و تغييراتي در نگرش شرکتهاي سازنده سخت افزاري ايجاد کرده است. يکي از داليل کاهش شديد قدرت مايکروسافت در چند سال اخير ،شکست پروژه گوشيهاي همراه اين شرکت است .با اينکه همچنان زمزمههايي از احتمال عرضه «ويندوز فون» جديد شنيده ميشود ،اما اين شرکت تا کنون محصول سخت افزاري در اين حوزه نداشته و نرم افزار پيشين اين شرکت در اين حوزه هم موفق نبوده است. يکي از اصليترين داليلي که ويندوز در حال تقديم کردن بخش بزرگي از بازار به اندرويد است در همين شکست خالصه شده است .در حالي که هدف يک ميلياردي براي ويندوز 10هم اکنون به حدود 600ميليون کاربر رسيده و اندرويد حدود دو ميليارد کاربر در جهان دارد. طبق گزارشهاي اخير مايکروسافت ،هم اکنون يک ميليارد و 300ميليون نفر از سيستم عامل ويندوز در جهان استفاده ميکنند که نسبت به آمارهاي پيشين اين غول نرمافزاري ،کاهشي 170ميليون نفري را نشان ميدهد. م عاملهاي رايانههاي کاهش تعداد کاربران فعال سيست شخصي با توجه به گرايش کاربران به استفاده از موبايل چندان دور از انتظار نيست .مايکروسافت تالش خود براي تبديل کردن ويندوز به يک سيستم عامل منعطف و همهکاره براي پر کردن اين خال را از مدتها پيش آغاز کرده است. براي آنکه تا حدودي مايکروسافت بتواند اين ضعف را پوشش دهد ،سعي خواهد کرد در بازارهاي ديگر مخصوصا در بازار بازي فعالتر عمل کند .اين شرکت به آيندهاي فراتر از «اکس باکس» در حوزه بازيهاي رايانهاي فکر ميکند. البته اين موضوع براي جبران شکستهاي اخير مايکروسافت و کاهش استفاده از ويندوز کافي نيست .اين شرکت هم اکنون سعي دارد تا ارتباط بهتري بين محصوالت اندرويدي و سيستمهاي شرکت اپل با محصوالت خود برقرار کند .مايکروسافت همچنين قصد دارد هماهنگي بهتري بين اپليکيشنهاي وب و ويندوز 10ايجاد کند. يکي ديگر از ترفندهاي اين شرکت براي افزايش استفاده از ويندوز و افزايش محبوبيت آن توسعه هوش مصنوعي در اين سيستم عامل است .مايکروسافت در نظر دارد بهزودي قابليتهاي هوش مصنوعي بيشتري به ويندوز 10اضافه کند. با وجود اين ،ويندوز ديگر مانند گذشته براي مايکروسافت الويت اول محسوب نميشود.
بر اساس گزارش «موسسه دوربين و توليدات تصويري» ،فروش دوربينهاي عکاسي کاهش شديدي داشته است .بازار دوربينهاي عکاسي هر روز کم رونق تر از گذشته ميشود چرا که دوربينهاي موبايلها هر روز قدرتمندتر ميشوند. با قدرتمندتر شدن موبايلها در گرفتن عکس ،بازار دوربينهاي کامپکت بيشتر از ديگر انواع دوربينها در خطر است .به اين ترتيب اين دوربينها با 44درصد کاهش فروش روبرو بودهاند .اما نکته جالب آنجاست که دوربينهاي حرفهاي با آينه ،بر خالف پيشبينيهاي گذشته نه تنها کاهش فروش نداشتهاند بلکه با افزايش فروش يک دهم درصدي هم روبرو بودهاند. اين گزارش به بررسي زمستان سال ميالدي جاري پرداخته و آن را با نمونه مشابه در سال گذشته و سال پيش از آن مقايسه کرده است. بسياري از پيشبينيها از احتمال جايگزين شدن دوربينهاي بدون آينه به جاي دوربينهاي با آينه حکايت داشت ،اما اين آمار چيز ديگري ميگويد. فروش دوربينهاي بدون آينه که شرکتهاي پاناسونيک ،سوني و اوليمپوس پرچمدار آن هستند ،حدود 16درصد کاهش يافته ،در مقابل فروش دوربينهاي با آينه کانون و نايکون رشد داشته است. اين آمارها نشان ميدهد همچنان عکاسان و دوستداران هنر عکاسي ديد اپيتکال را به ديد ديجيتال در چشمي دوربينهاي خود ترجيح ميدهند. البته تحليلگران بازار دوربين ميگويند در آينده اين روند با افزايش کيفيت ديد ديجيتال تغيير ميکند .بر اساس همين پيشبينيها دو شرکت نايکون و کانون هم در حال طراحي دوربينهاي جديد بدون آينه هستند. بر اساس نتايج مسابقه «تيپا» که از معتبرترين مراجع معرفي دوربين در جهان است ،بهترين دوربين «دي اس ال آر» براي کساني که ميخواهند عکاسي حرفهاي را آغاز کنند ،نايکون 5600است .اين دوربين براي دانشجويان هنر يا روزنامهنگاران ميتواند گزينه مناسبي باشد .در بخش دوربينهاي عکاسي بدون آينه براي افرادي که تازه عکاسي را آغاز کردهاند ،فوجي «ام ايکس تي »20به عنوان بهترين دوربين ،شناخته شده است. در بخش دوربينهاي فول فريم دي اس ال آر ،کانون «فايو دي مارک چهار» و بهترين دوربين بدون آينه حرفهاي هم اوليمپيوس «او ام دي اي ام 1مارک »2است .در بخش دوربينهاي عکاسي که قابليت فيلمبرداري را دارند ،بهترين دوربين «جي ايچ فايو پاناسونيک» شناخته شده است. حدود 51درصد از افرادي که در مسابقه معتبر عکاسي خبري «ورلد پرس فوتو» برنده شدهاند ،از دوربينهاي نايکون و 30درصد از دوربينهاي کانون استفاده کردهاند. فوجيفيلم ،سوني ،پنتاکس و ديجيآي هم در مکانهاي بعدي قرار دارند.
I
PA
در اين جايزه بيشترين دوربينها در بين برندگان، «نايکون دي »5و «نايکون دي »810بوده است. يکي از مواردي که سبب شده همچنان دوربينهاي گوشيهاي تلفن همراه نتوانند با دوربينهاي حرفهاي رقابت کنند ،اندازه کوچک سنسور و لنزهاي کوچکتر و ضعيفتر است .ولي دوربين موبايل در چند سال اخير پيشرفت قابل توجهي داشته و بازار دوربينهاي کامپکت عمال در حال نابودي است. پيشبيني ميشود در چند سال آينده با توسعه هوش مصنوعي ،دوربينهاي موبايل قابليت بيشتري هم پيدا کنند، همانطور که در سال گذشته برخي سازندگان موبايل با استفاده از هوش مصنوعي توانستهاند عمق ميدان بيشتري به عکسهاي موبايلي بدهند.
سود پنج ميليارد دالري فيسبوک بهرغم رسواييهاي اخير
جنجالهاي اخير ظاهرا نتوانسته به محبوبيت فيسبوک آسيب بزند .به گفته اين کمپاني ميزان درآمد و سود حاصله در سه ماهه نخست سال 2018با رشدي قابلتوجه روبرو بوده و شمار کاربران کاهش چشمگيري نداشته است. سود فيسبوک در سه ماهه نخست سال 2018به واسطه افزايش درآمدهاي تبليغاتي ،به 5ميليارد دالر رسيد. سود اين کمپاني به رغم رسواييهاي اخير در زمينه نقض حريم شخصي کاربران ،در مقايسه با مدت مشابه سال گذشته 63درصد افزايش داشته است. به گفته فيسبوک کل درآمد اين کمپاني در سه ماهه نخست امسال با افزايشي 49درصدي به 12ميليارد دالر رسيد. فيسبوک در بيانيهاي اعالم کرده که شمار کاربران فعال اين شبکه اجتماعي با 13درصد افزايش ،به دو و نيم ميليارد نفر رسيده است .به گفته مارک زاکربرگ ،مؤسس فيسبوک ،به رغم دشواريهايي که اين کمپاني با آن روبرو بوده ،با اين حال توانسته «شروع پرقدرتي» را در سال 2018شاهد باشد. به گفته کارشناسان بعيد به نظر ميرسيد که رسوايي اخيرا فيسبوک در رابطه با درز اطالعات ميليونها کاربر، بتواند تأثير قابلتوجهي بر سود و درآمد اين کمپاني داشته باشد ،زيرا اين موضوع در روزهاي پاياني ماه مارچ (سه ماه نخست سال) به رسانهها راه يافت. تأثيرات مالي اين رسوايي به باور تحليلگران ،اثرات خود را در ماههاي آينده نشان خواهد داد. فيسبوک با اين حال بارها تأکيد کرده ،به رغم فراخوانها و دعوتهايي که براي لغو عضويت در اين شبکه اجتماعي جريان داشته ،در شمار کاربران و ميزان فعاليت در ل توجهي پيش نيامده است. اين شبکه کاهش قاب آمار تعداد کاربران فعال در فيسبوک در ماه مارچ نيز تأييدي بر اين امر بوده است .در اين ماه يک ميليارد و 45 ميليون کاربر به طور فعال در اين شبکه اجتماعي حضور داشتهاند .شمار کاربران در ماه دسامبر 2017يک ميليارد و 40ميليون نفر بوده است. در هفتههاي اخير فاش شد که شرکت بازاريابي «کمبريج آناليتيکا» به پروفايل حدود 87ميليون کاربر فيسبوک دسترسي پيدا کرده و از آنها در کارزار انتخاباتي دونالد ترامپ ،در انتخابات رياست جمهوري 2016آمريکا استفاده کرده است. فيسبوک نيز متهم است که از استفاده از اين دادهها مطلع بوده ،اما نه تنها موضوع را به اطالع کاربران نرسانده، بلکه حساب کاربري کساني که در اين زمينه افشاگري کردهاند را مسدود کرده است. مارک زاکربرگ به همين دليل در سناي آمريکا حاضر شد و به پرسشهاي نمايندگان پاسخ داد .او از درز اطالعات کاربران پوزش خواست و گفت« ،اين اشتباه من بود».
31 دستگاههاي بيسيم چارج در راه ورود به بازار
شرکتهاي مختلف در تالش براي توسعه چارجرهاي بيسيم راه دوري هستند که بتوانند دستگاهها را از فاصله چند متري چارج کنند .به نظر ميرسد در سال 2018 باالخره شاهد عرضه اين دستگاههاي چارج کننده به بازار خواهيم بود. «اپل» آخرين شرکتي بود که آيفونهاي خود را به قابليت چارجر بيسيم مجهز نمود .تلفنهاي هوشمند 2017اين شرکت (آيفون 8 ،10و 8پالس ) از فناوريQi پشتيباني ميکنند که در حال حاضر يکي از پرکاربردترين استانداردهاي چارج بيسيم است. اما همانطور که احتماالً ميدانيد اين فناوري و ساير فناوريهاي چارج بيسيم يک ضعف جدي دارند و آن اين است که الزم است دستگاه را بر روي صفحه چارج قرار دهيد تا در فاصله چند ميليمتري با صفحه القا قرار گيرند. به اين ترتيب شما نميتوانيد همزمان با چارج شدن تلفن همراهتان از آن استفاده کنيد. يکي از شرکتهايي که در زمينه چارجرهاي بيسيم از راه دور کار ميکند «اوسيا» نام دارد .اين شرکت به تازگي با يکي از توليد کنندگان مطرح قطعات الکترونيک با نام «مولکس» وارد همکاري شده تا به روند توسعه فناوري خود سرعت ببخشيد. بر اساس پيشبينيها اين همکاري سبب ارائه اولين محصول اين شرکت در سال جاري خواهد شد .فناوري به کار رفته در اين چارجر (و فناوريهاي مشابه در دست توسعه ديگر شرکتها) فناوري «چارج بيسيم کوپل نشده» ناميده ميشود .اين فناوريهاي خواهند توانست گوشي شما را از پشت ديوار هم چارج کنند. اوسيا از امواج راديويي براي انتقال داده و انرژي استفاده ميکند .فرستندههاي چارجر «کوتا» ميتوانند امواج را به طور همزمان براي تلفنهاي همراهي که در محدوده چند متري چارجر قرار گرفتهاند ارسال کنند .اين شرکت همچنين باتريهاي قلمي ساخته است که مجهز به گيرنده امواج کوتاه چارج کننده هستند. يکي از شکلهاي ساخته شده کوتا ،پانلي است که براي قرارگيري اين چارجرها سقف طراحي شده است. اوسيا مدعي است ميتوان با قرار دادن دو عدد چارجر در سقف ،تمام فضاي يک کافيشاپ ،اتاق کار يا ساير فضاهاي بسته را به طور کامل تحت پوشش چارج بيسيم قرار دهد. در پاييز سال گذشته اپل اعالم نمود چارجرهاي بيسيم اير پاور ) (AirPowerاين شرکت در سال 2018ميالدي عرضه خواهند شد و يک ماه بعد از رونمايي از اين چارجر، اپل شرکت نيوزلندي «پاور باي پراکسي» را به مالکيت خود درآورد .اين شرکت بر روي فناوري خاصي کار ميکرد که ميتوانست انرژي را به طور همزمان براي چند دستگاه، از هدفون گرفته تا ريموت کنترل ارسال نمايد .اين شرکت چند نمونه چارجر آزمايشي ساخته است ،از جمله جعبهاي که ميتواند همزمان چند دستگاه را چارج کند. اگرچه انتظار داريم کاربرد اصلي اين چارجرها براي تلفنهاي همراه باشد ،اما اپل احتمال قصد دارد اين چارجر را در وهله اول براي چارج ابزارهاي جانبي ديگر مانند ريموت اپل تيوي يا ماوس بيسيم يا حتي کاربردهاي صنعتيتر از آنها به کار گيرد. اپل استاندارد Qiرا براي تلفنهاي همراه خود در نظر گرفته است و در حال حاضر هم اين فناوري در آيفون 10 و ،8ساعت هوشمند و ايربادهاي اين شرکت حضور دارند، بنابراين بايد منتظر بمانيم تا ببينيم در نهايت فناوري چارج بيسيم جديد را بر روي کدام دسته از محصوالت خود قرار خواهد داد. «اوسيا» نيز در تالش است با همکاري يک شرکت آلماني چارجرهاي بيسيم کوتا را تا سال 2021در داخل خودروهاي شخصي و عمومي به کار گيرد تا نهتنها دستگاههاي مسافران را چارج کند ،بلکه حسگرهاي انرژي مورد نياز حسگرهاي به کار رفته در خودروها را نيز تامين کند.
For Advertisement Call:
چگونه اکانت فيس بوک خود را به صورت دائمي حذف کنيم؟ داليل زيادي براي حذف اکانت فيس بوک وجود دارد که يکي از آنها ميتواند به مسايل امنيتي اين شبکه اجتماعي مربوط شود .در اين مطلب کوتاه مي خواهيم نحوه حذف اکانت فيس بوک به صورت دائمي را به شما آموزش دهيم. پاک کردن اکانت فيسبوک به دو صورت موقت و دائمي انجام پذير است .در نوع اول ،اين امکان به شخص داده ميشود تا دوباره حساب کاربري خود را با تمامي اطالعات موجود آن بازيابي کند .اما با حذف دائمي اکانت ،قابليت بازگرداني حساب ديگر وجود نخواهد داشت. حذف اکانت فيس بوک به صورت دائمي فرآيند آساني بوده و به طي مراحل زيادي نياز ندارد. براي پاک کردن اکانت فيسبوک خود به صورت هميشگي ،وارد صفحه مخصوص حذف اکانت شويد .در صورتي که از حساب کاربري خود خارج شدهايد ،اطالعات مورد نياز را وارد کرده و در صفحه جديد با نمايش پيغام ،بر روي دکمه آبي رنگ Delete My Account کليک کنيد. با انتخاب اين گزينه از شما خواسته ميشود تا رمز عبور و کد نمايش داده شده را وارد نماييد .با به پايان رساندن اين مراحل ،اکانت شما حذف خواهد شد. البته اين موضوع را در نظر داشته باشيد که با اين کار ،حساب کاربري به مدت دو حالت هفته در غيرفعال قرار گرفته و امکان بازگرداني آن براي کاربر وجود دارد.
31 در صورتي که پس از طي اين دو هفته وارد حساب کاربري نشويد ،اکانتتان به صورت دائمي حذف خواهد شد. پيش از حذف اکانت فيس بوک به صورت دائمي بهتر است به نکات زير هم توجه کنيد: اين امکان در اختيار کاربر قرار گرفته تا به جاي حذف دائمي اکانت فيسبوک ،آن را به صورت موقت غير فعال کند .براي اين کار وارد مسيرSetteings > General > Manage your account شده و از آنجا بر روي Deactivate your account کليک کنيد .براي فعال سازي مجدد اکانت تنها کافي است يک بار وارد حساب کاربري خود شويد. شما ميتوانيد از دادههاي خود مانند تصاويرتان در فيسبوک پشتيباني گرفته و پس از آن حساب کاربري خود را حذف کنيد .براي اين کار ميتوان از بخش تنظيمات اکانت کاربري و انتخاب گزينه Start My Archive اقدام کرد. در صورتي که به تازگي مراحل حذف اکانت را طي کردهايد ،تا دو هفته اين فرصت به شما داده ميشود تا در صورت پشيماني با Log in شدن ،پاک شدن دائمي حساب کاربري را کنسل کنيد. در صورت حذف دائمي حساب کاربري فيسبوک و بعد از طي 14روز فرصت پشيماني ،هيچ راهي براي بازگرداندن اکانت وجود نخواهد داشت. با حذف اکانت ،برخي فعاليتها مانند پيامهاي ارسالي، همچنان براي کاربران باقي ميماند.
32
فرهنگ گفتگو
32 نکرده است. اتفاق ديگر عبارت از واکنش توده مردم بويژه نسل جوان در مقابل متمم دوم قانون اساسي در مورد حمل سالح بود ،که مطابق آن هرکس مجاز به حمل اسلحه است و اين متمم آنقدر ريشهدار است که حتا در بعضي از شهرهاي آمريکا حمل اسلحه بصورت يک اجبار قانوني است! و اين نيست مگر سودجويي دست اندرکاران صاحبان کارخانجات اسحله سازي ،که به جرأت ميتوان گفت که داراي آنچنان قدرت نفوذي هستند که هيچ کس را ياراي مقابله با آنان نيست ،و بهمين علت هيچ يک از قانونگذاران حتا جرأت اظهار نظر در مورد کنترل سالح را ندارند تا چه رسد به آنکه در مقابل حمل سالح مانعي بوجود آورند ،و همين عدم کنترل سالح سبب کشت و کشتار در مدارس آمريکا گرديد تا اينکه در واقعه کشتار يکي از مدارس فلوريدا 72جوان جان باختند و همين کشتار همگاني سبب گرديد که نسل جوان در خيابانهاي شهرهاي آمريکا قدرت خود را در مقابل اين جمع سودجو بکار گيرد و جديدا" نيز به مناسبت 19سال واقعه تيراندازي در يکي از مدارس ،اکثريت دانش آموزان در راس ساعت 10صبح از کالسها بدر آمدند و با شعار "ديگر بس است " قدرت خود را به نمايش گذاردند و اميد همه ما بر آن است که موفق گردند.
تربيت ،عاملي مهمي که به فراموشي سپرده شده است!
دکتر پرويز ايزدي -آتالنتا
شماره گذشته را چنين به پايان برده بودم: براي آنکه نمونه کاملي از قدرت آگاهي و آگاهيرساني انسان قرن بيست و يکم را به شفافيت بيان کرده باشم، نمونهاي از آن را که جديدا" در مهد آزادي يعني امريکا با انتخاب پرزيدنت اوباما اتفاق افتاد اشاره ميکنم که پس از اين انتخاب آمريکاييان افتخار ميکردند که تعصب نژادي را از پيش پاي برداشتهاند ،آنها غافل از اين واقعيت بودند آنچه که در انتخابات امريکا اتفاق افتاد گردن نهادن به جبر زمان بود! و اال بت نژادپرستي هنوز در زاويه قلبها جاي دارد و با وضع قانون يا يک انتخابات نميتوان انتظار داشت که روحيه نژادپرستي از بين برود! در مقابل اين واقعيت الزم است اين مژده بزرگ و شاديآفرين را باور کنيم که با آگاهي همگاني ميتوانيم ،نه تنها بت نژادپرستي ،بلکه هر تعصب جدا کننده ديگر را از قلب برانيم و روحيه همهگرايي را جانشين آن سازيم.
سوال مهم اين است که جبر زمان چيست؟ چرا ما مجبور به گردن نهادن به جبر زمان هستيم؟ زماني که مقداري برگ و خاشاک رويهم انباشته ميشوند ،گرما ايجاد ميکنند و اين گرما تا به درجهاي ميرسد که به آن نقطه اشتعال مينامند و در اين زمان است که با کوچکترين جرقه و يا خود بخود اين توده از برگ و خاشاک شروع به سوختن ميکنند!. و يا زماني که آهن منجمد را در کوره قرار ميدهيم ،آهن در نتيجه حرارت ابتدا قرمز رنگ ميشود و اگر به حرارت دادن ادامه دهيم زماني فرا ميرسد که آهن منجمد ابتدا نرم و سپس به مايع تغيير شکل ميدهد که بدان نقطه بحراني ميگويند. آنچه که در مورد نقطه اشتعال و يا نقطه بحراني ذکر کردم در امور اجتماعي نيز صادق است ،بدين معنا که زماني که تبعيض زياد از حد ميشود ،و ظلم و فساد رو بفزوني ميگذارد ،جامعه از روي اجبار و براي فرار از اشتعال اجتماعي ،تن به رفع تبعيض ميدهد در صورتي که هنوز توده مردم براي پذيرش آن آمادگي ندارند! از جمله اين اتفاقات ميتوان به رياست جمهوري پرزيدنت اوباما اشاره کرد که با وجود آماده نبودن توده مردم صورت گرفت ،بطوري که در عکسالعمل به همين انتخابات بود که در تظاهرات ويرجينياي غربي ،نژادپرستان در مقابل طرفداران رفع تبيض نژادي قرار گرفتند ،و همه ما بر صفحات تلويزيون اين برخورد شديد را شاهد و ناظر بوديم ،که اين تقابل نشانهاي بود بر عدم آمادگي توده مردم و گردانندگان اجتماعي که هنوز خوي نژادپرستي آنان را رها
آنچه که نه تنها در غرب بلکه در شرق نيز مورد توجه نيست ،حق حيات انسان است ،که متاسفانه "حق حيات" انسان نه در خانواده ،مدرسه و يا اجتماع هرگز آنطور که شايسته انسانيت است مورد توجه قرار نگرفته است و آنچه که ما هر روز شاهد آنها هستيم ،اثرات مستقيم عدم توجه به کرامت انساني و حق حيات او به حساب ميآيد ،که تنها به کمک تربيت ميتوان اين احساس مسوليت را در انسان، زيرا همانطورکه بارها بيان کردهام متاسفانه قانون پس از ارتکاب جرم وارد عمل ميشود ،و در پيشگيري جرم نقش نميتواند بازي کند و تجربه نيز حکايت از اين واقعيت تلخ دارد که مجازاتهاي سنگين نيز درمان دردهاي اجتمايي نبوده و نيست! تربيت نقشي اساسي در کنترل خشونت دارد ،دليلي را که ميتوان براي اهميت تربيت بيان کرد ان است که در وقوع يک جنايت که جان انساني با خطر مرگ مواجه ميشود هرگز سالحي را که در جنايت بکار رفته است تنبيه نميکنند بلکه کاربر آن سالح است که بايد تنبيه شود .بعنوان مثال زماني که کسي با ضربات چاقو مجروح ميشود يا ميميرد، هرگز چاقو را زنداني و يا محکوم نميکنند بلکه بکار برنده اسلحه را زنداني و تنبيه ميکنند که نفس اين تنبيه نشان دهنده مسوليت در مقابل عمل انجام شده است. پس اگر ميبينيم ،که دانشآموزان از مدرسه بيرون ميآيند و براي کنترل پخش اسلحه فرياد ميکشند ،نفس اين عمل دليل بر نقص روش بکار گرفته شده در اجتماع است و اگر در اصالح آن نکوشيم مسلما" بايد منتظر عواقبي بدتر از آنچه که تاکنون مشاهده کردهايم باشيم. و يا در ايران خودمان حضور دختران خيابان انقالب پديدهاي بود که جبر زمان آن را بوجود آورده است و اين نيست مگر ظلم بيحساب بر بانوان به بهانه حجاب اسالمي! آنچه در واقعه "دختران انقالب" مورد توجه گردانندگان اجتماع ايران قرار نگرفت داللت بر اين واقعيت تلخ دارد که مردان نه تنها در ايران بلکه در سراسر جهان هنوز به مسوليت خود در قبال بانوان آشنايي ندارند!. در اين مورد الزم است بدين نکته اشاره کنم که متاسفانه در رابطه زن و مرد نه تنها در شرق بلکه در غرب نيز مردان اين حق را براي خود قايل هستند که بجاي مهار کردن خوي هوس باز خود از تربيت مدد نگيرند ،و به محدود کردن بانوان ،يا تحقير آنان بپردازند ،که نمونه روشن آن، قتلهاي ناموسي در شرق است بدين معنا که :زماني دختري مورد تجاوز قرار ميگيرد ،بجاي آنکه مرد تجاوزکار مورد تعقيب و مجازات قرار گيرد اين دختر است که مورد حمله بيامان پدر يا برادران قرار ميگيرد ،و چه بسا جان خود را از دست ميدهد ،در صورتي که مرد متجاوز با غرور و افتخار در جمع پذيرفته ميشود ،و عجيب آنکه مجازات سنگسار فقط در مورد زن بکار گرفته ميشود و ميتوان گفت که اين مجازات هرگز در مورد مرد به اجرا در نيامده است! و يا در غرب تا سال 1848زن جزيي از دارايي مرد به حساب ميآمد ،و تازه از اين سال ببعد بود که به همت بانواني فداکار تغييرات اساسي در وضع موجود ايجاد گرديد ولي متاسفانه الزم به توجه است که هنوز اين احساس تملک در مردها ديده ميشود و اين داللت بر عدم آمادگي جامعه مردساالر غرب دارد ،که به زن نه بعنوان يک موجود برابر مينگرد بلکه او را بصورت ابزاري براي فرو نشاندن هوس خويش بکار ميگيرد که در واکنش ،شاهد بپا خواستن موجي اعتراضي در جامعه بانوان غرب ميباشيم ،بطوري که
May 2018 همه ما ناظر برمالشدن اين روابط نامتعارف هستيم که منجر به استعفاي مردان مشهوري شده است که از مقام خويش سوء استفاده کردهاند ،و يا نمونههاي ديگري که به کشمکشهاي دادگاهي کشيده شده است که براي سرپوش گذاردن بر اعمال خالف اخالق خود حق السکوت پرداختهاند!. نفس انکار و باالخره حق السکوتي که براي سرپوش گذاردن بر اينچنين اعمالي پرداخت ميشود داللت بر اين واقعيت دارد که اين عمل غير اخالقي نه تنها در نزد توده مردم بلکه در نظر مرتکبين اين اعمال نيز غير اخالقي جلوه ميکند واال احتياج به پرداخت حق السکوت نبود!. اين نابساماني در مورد روابط بين زن و مرد نشاندهنده اين واقعيت است که هيچ مرد و زني به مسوليت اجتماعي خود واقف نيست و روش تربيت ما در مورد برخورد مرد و زن تا به امروز کارآمد نبوده است و الزم است که در آن تجديد نظري اساسي بنماييم و به کمک تربيت اصل کرامت انسان را وجهه همت خويش قرار دهيم. پس اگر ميخواهيم که جامعهاي سرفراز داشته باشيم ما را چارهاي جز گردن نهادن به جبر زمان نيست! زيرا توجه به همين جبر زمانها بوده است که ما را از غارنشيني به قارهنشيني رسانيده است و با اطمينان اين مژده را بدهم که در ابتداي راهي هستيم که ما را به دنياي بهشت آساي يگانگي خواهد رسانيد.
قبول اصل اسمز در اجتماع
با وجودي که در مقاالت گذشته اهميت قانون يا اصل اسمز را در زندگاني جسماني و معنوي بيان کردهام الزم ميبينم که يکبار ديگر به اين مساله که در حقيقت مهمترين اصل در تدوام علم و دانش و بطور کلي فرهنگ ملتها بوده است اشارهاي داشته باشم. اگر دو مايع ناهمگن را در کنار يکديگر قرار دهيم ،مشاهده خواهيم کرد که جرياني از سمت مايع غليظ به سمت مايع رقيق روان ميشود و اين عمل تا يکسان شدن مايع ادامه خواهد يافت که بدان قانون يا اصل اسمز ميگويند. اصل يا قانون اسمز سبب ميگردد که گياهان ميتوانند مواد الزم را از زمين گرفته و انرژي حاصل از آن را صرف رشد و نمو خود نمايند ،بهمين شکل زماني که ما مواد غذايي را ميخوريم قانون اسمز سبب جذب اين مواد در خون ميشود و زندگاني جسماني ما را ميسر ميسازد. پس در حقيقت اين قانون اسمز است که حيات جسماني ما را تداوم ميبخشد و سبب رشد و نمو جسماني ما ميشود. نکته مهميرا که نبايد فراموش کرد آن است که زماني قانون اسمز بکار ميافتد که تماس بين دو مايع ناهمگن برقرار باشد. براي آنکه قانون اسمز را به روشني بيان کرده باشم ،ناچار از ذکر آزمايش سادهاي هستم که شايد هر يک از ما هر روز اين آزمايش را انجام ميدهيم ،ولي توجهاي بدان نداريم!. امروز زماني که ميخواهيد چايي نوش جان کنيد از کيسه چايي استفاده کنيد ،بدين ترتيب که کيسه چايي را در آب گرم بياندازيد و با دقت به تبادل به جرياني از سمت کيسه چايي که قهوهاي پر رنگ است ،به سمت آب نگاه کنيد ،خواهيد ديد که حتا بدون بر هم زدن ،اين جريان تا رسيدن به همگني آب و چايي ادامه خواهد يافت. از آنجايي که فرهنگ پديدهاي متحرک است از قانون اسمز تبعيت ميکند ،بدين معنا که در امور اخالقي و معنوي و بطور کلي فرهنگي قانون اسمز نقش اساسي را در تربيت روحاني ما دارد .منتها شرط اصلي قانون اسمز آن است که تماس بين فرهنگها برقرار گردد !.ولکن از آنجاييکه گردانندگان دنيا که مردماني با هوش و فرصت طلب هستند ،با وقوف بر نفوذ فرهنگها از تماس مردم زير پوشش خود با ديگر اقوام و ملل به بهانههاي متفاوت جلوگيري بعمل آوردهاند ،آنها نه تنها موفق شدند که در خانواده زن را در مقابل مرد ،در اجتماع اقليتي را در مقابل اکثريت ،و در سرتاسر عالم اغنيا را در مقابل فقرا قرار دهند ،بلکه با قرار دادن رودخانه يا سلسله کوهها و يا اقيانوسها و جديدا ديوار ،قصد جدا کردن مردم از يکديگر دارند .که همين جدا کردنها سبب تداوم خشونت بين ملتها شده است ،بطوري که استيون پينکر در کتاب مشهور خويش زير عنوان" :زواياي بهتري از طبيعت انسان" با ذکر شواهد علمينشان دهنده اين واقعيت است که تا زماني که بشر اوليه در دستجات 100يا 150نفره زندگي ميکردند هيچ اثري از جراحت در کالبد آنان که داللت بر نزاع و جنگ باشد ديده نشده است ،و يادآوري ميکند که از زماني نزاع و جنگ در ميان آدميان بوجود آمده است که حکمراناني پيدا کردهاند که آنان را بر عليه هم به نزاع تشويق ميکردهاند ،که در اصطالح رواج تفرقه بيانداز و حکومتکن از آن موقع تاکنون دستورالعمل هر يک از قدرتمداران بوده و هست)1( .
سراپرده يگانگي بلند شد
()2
گردانندگان امروز دنيا به اين جبر زمان توجه ندارند که ديگر نميتوان با کشيدن ديوار از نفوذ فرهنگها در يکديگر جلوگيري کرد !.آنها غافل از اين جبر زمانند که به برکت وسايل ارتباطي همگاني ،ديگر کوهها ،درهها ،رودخانهها و حتا ديوار کشيدنها نميتوانند از نفوذ فرهنگها در يکديگر جلوگيري نمايند و بهتر است به جاي مقاومت در مقابل تحرک انسانها، که جبر زمان است به کمک تربيت به فرزندان خود بياموزيم که " :همه بار يک دارند و برگ يک شاخسار ".و اين پيامي بود که بهاءاهلل بنيانگزار آيين بهايي در عيد رضوان خطاب به تمام مردم دنيا بيان کرد ولي هرگز گردانندگان مغرور دنيا به اين ي ميکوبند که دنيا ندا توجه نکردند و خود و مردم دنيا را در دو جنگ خانمانسوز گرفتار ساختند و حال نيز بر طبل جنگ سوم را به خاک و خون خواهد کشانيد! عيد سعيد رضوان را به همه بهاييان دنيا ،و تمام مردميکه چشم براه دوستي و آشتي هستند شادباش ميگويم .و بهمين مناسبت سروده زير را تقديم ميکنم بدين اميد که مورد قبول قرارگيرد. باز زمستان گذشت فصل بهاران رسيد بار دگر فصل گل موسم باران رسيد باد بهاري وزيد از پس سرما و سوز گرميعشق بهار از پس طوفان رسيد مژده به گلها دهيد در دمن و باغ و دشت بلبل عاشق ز دور هلهله گويان رسيد بلبل آزادگي از قفس جهل رست موسم آزادي جمع پريشان رسيد مژده به عالم دهيد دور کهن کهنه شد عهد جديدي کنون به دور دوران رسيد موسم نفرت گذشت دوره عشق است و مهر مژده به جانان دهيد دلبر جانان رسيد چشمه مهر و صفاي در دل عالم بجوش آب حيات و اميد بر همه امکان رسيد نوبت برپايي نظم بديع بهاست عيد گل آمد ز ره مژده به ياران رسيد مفتخر و سربلند راي به صندوق ريز نظم نوين پي فکن که عيد رضوان رسيد. پرويز ايزدي به اميد گفتاري ديگر ،براي تمام انسانها آرزوي خوشبختي دارم و براي همه و براي هميشه دلشان را شاد و لبانشان را خندان ميخواهم. ***** 1ـ نقل از کتاب "زاوياي بهتري از طبيعت انسان" Better angels of our natureصفحه .139 2ـ جمله مشهور آموزههاي آيين بهايي که " :اي اهل عالم ،سراپرده يگانگي بلند شد به چشم بيگانگان يکديگر را مبينيد همه بار يک داريد و برگ يک شاخسار".
I
PA
33
For Advertisement Call:
33
جنازهاي که نامجو در جاده ابريشم ميبرد مريم زهدي ـ بي.بي.سي «بر چله کمان اشک» نام اثر جديد محسن نامجوست که به تازگي منتشر شده و به غرقشدگان درياي مديترانه از جنگ تروا تا جنگ سوريه تقديم شده است. اين اثر که با کارهاي گذشته نامجو متفاوت است به گفته خودش گام نخست اوست در جهت رسيدن به موسيقي ايدهآلش و تالشي است براي خلق يک تجربه تازه. اين اثر که تلفيقي است از موسيقي و تصوير تا کنون چندبار اجرا شده و به گفته خودش انعکاس تفاوتهاي صداهاي زير و بم در دو جغرافياي فرهنگي آسيا و اروپا (اسالم و مسيحيت) است. شايد پروژهاي را که منجر به توليد اين اثر شده بتوان اينگونه توصيف کرد که روايت داستاني است موسيقايي و تصويري که مخاطب را در مسير جاده ابريشم با خود همراه ميکند؛ از آسياي شرقي تا خاورميانه و بالکان و باالخره جنوب ايتاليا. اين اثر در مقايسه با تصنيفات قبلي او اثري متفاوت است .از زمان انتشار اولين قطعات نامجو در فضاي مجازي در سال 1378تا امروز ،آثار و تصنيفات او در 10 آلبوم مستقل منتشر شده و به دست مخاطبانش رسيده است .عالوه بر آن دهها قطعهي ديگر هم تصنيف کرده که هيچگاه به طور رسمي و در قالب آلبوم انتشار نيافتهاند اما اتودهاي مختلفي از آنها در فضاي مجازي وجود دارد. عمده آثار محسن نامجو بر اساس جستوجوهاي عميق و ديرپاي او در موسيقي اقوام و نواحي و فرهنگهاي مختلف در ايران و جهان ساخته شدهاند .اين جستوجوها از گوشهها و نواها موسيقي دستگاهي ايران و سپس موسيقي فولکلور يا موسيقي مقامي اقوام ايراني آغاز شد و در ادامه به موسيقي ساير کشورها اعم از راک و جاز و بلوز و انواع موسيقيهاي ملل در گوشه و کنار دنيا رسيد ،جستوجويي که با توجه به پهنه اليتناهي هنر موسيقي در دنيا ميتوان آن را جستوجوي ناتمام ناميد. در اين جستوجوها گويي هدف او بازشناسي پيوندهاي نامرئي بين فرهنگهاي موسيقايي مردمان دنياست که در قلمروهاي فرهنگي متکثري زندگي ميکنند و هرکدام نشانههاي متفاوتي از تاريخ و جغرافياي سرزمين خود را در آثار خود حمل ميکنند .حاصل اين جستوجوها کنار هم نشاندن نواهايي است که اگرچه گاهي نورمها و عادات شنيداري ما را به هم ميريزد ،اما به تدريج انگاردريچهاي نو از جهان به روي ما ميگشايد و افق ديد ما را گسترده ميکند. موسيقي هر کشور اگر چه درجات ،فواصل ،معيارهاي زيباشناختي ،سبکهاي بياني و ترکيببندي سازي متفاوتي دارد، اما از آنجا که ريشه در احساسات و درک ودريافت آدمي از هستي دارد و از انگارهها و حسهاي تجربه شدهاي حرف ميزند، الجرم بردل نشسته و ذهن ودل ما را با خود همراه ميکند. در واقع اين هنر و ذوق نامجوست که از آن درياي بيکراني قطعهاي برميگيرد که به گوش ما نيز زيبا و دلخواه است و با آن نواها و لحنها احساس قرابت ميکنيم و گاهي اصال رفت و برگشتهاي او از يک گوشه يا مقام درموسيقي ايراني به موسيقي غير ايراني و فضاهاي نا آشنا را متوجه نميشويم.
يک حنجره و چند صدا
اين اثر حکايت جنازهاي است که در اين مسير از مغولستان به سمت ايتاليا تشييع ميشود و اقوام مختلف هر کدام با سنت و آيين خودشان بر آن مويه و زاري ميکنند. صداهاي اين روايت عالوه بر اينکه به لحاظ موسيقايي طيف گستردهاي را در بر ميگيرند ،حکايت تضاد مرگ و زندگي را هم منعکس ميکنند 60 .تا 70درصد اين صداها با طيفها و رنجهاي متفاوت از يک حنجره توليد ميشوند و آن حنجره محسن نامجوست که بخش عمدهاي از اين اثر اجرايي را توليد و مديريت کرده است. در اين مسيرملوديها تحت تاثير فرهنگ و آيين اقوام مختلف خواهند بود و در نهايت منعکسکننده برخورد فرهنگهاي مختلف با پديده مرگ و تولد دوباره. محسن نامجو در باره اين اثر به «بي.بي.سي» چنين گفته است« ،اين آلبوم ربطي به زندگي در ايران يا خارج از ايران ندارد ،بلکه در اين اثر به جاي اينکه پيامي به شکل مستقيم به مخاطب ارائه شود ،از شيوه روايت استفاده شده و پيام از طريق فرم و ساختار منتقل ميشود». نامجو همچنين گفت در اين کار در مواجهه با مرگ به جاي مارش و مرثيه و شعر در رثاي غرقشدگان سوري يا استفاده از همان عکس معروف کودک غرق شده سوري ،خودش به پرفورمنس نزديک ميشود. در حقيقت اين اثر خودش سوار قايق ميشود غرق ميشود و مرگ را بازسازي ميکند ،به جاي اينکه در رثاي غرق شدن و مردن بگويد و توضيح بدهد. به گفته نامجو اين اثر که اولين اثر موسيقي ايراني در همه سبکهاست که به صورت سوراند (surround) هم ميکس شده ،در دنيا اتفاق ويژه و منحصر بهفردي نيست ،اما در موسيقي ايراني اتفاق تازهاي است.
موسيقي بزمي خاورميانه
محسن نامجو که اين اثر را تالشي رو به جلو در کارنامه کاري خود ميداند و تالش ميکند طيف گستردهاي از صداهاي مختلف را از طريق آن به گوش مخاطبش برساند ،همچنين ميگويد« ،محل پشتيباني رسمي و رشد موسيقي غرب ،کليساها بودهاند ،حال آنکه اسالم هيچگاه اجازه اجراي موسيقي در مساجد را نداده است؛ پس محل رشد موسيقي در خاورميانه، همواره خانهها و پستوهاي کوچک بودهاند .مکانهايي با ابعاد بزرگ در طي روند تاريخي اجازه توليد و شنيدن طول موجهاي بلندتر را ميدهد که ويژگي صداهاي بم است و مکانهاي کوچک سرزمينهاي شرق ،جاي مناسبي براي توليد صداي بم ارگ کليسا يا گروه کر مردان يا سازهاي بزرگ (با صداي بم) مثل کنترباس يا ويولنسل نيست .به همين دليل است که موسيقي شرقي ،غالبًا مجلسي و بزمي است .ادامه اين روند باعث شده که ما در غرب به اختراع گيتار باس برسيم ،حال آنکه در شرق همه سازها صداي زير دارند و خوانندگاني که نتهاي زير را اجرا ميکنند محبوبتر و هنرمندتر محسوب ميشوند و ما خيلي
کم صداهايي مثل تام ويتس يا لئونارد کوهن در شرق پيدا ميکنيم ،چون اينجور صدا و اين سبک فضيلت و مهارت محسوب نميشود». ايده اوليه اين آلبوم که به تدريج از سه سال پيش تکامل پيدا کرد ،با همفکري محسن نامجو و شيرين نشاط ،فيلمساز ايراني شکل گرفته است. نامجو حدود 4سال پيش قطعهاي از آلبوم «از پوست نارنگي مدد» خود را براي شيرين نشاط و شجاع آذري هنرمند تجسمي و فيلمساز پخش کرد و ايده اجراييش را اينگونه مطرح کرد که صداها از باندهاي صوتي مختلف که تماشاچيان را دايرهوار در برگرفتهاند پخش شوند و باالي هر باند عکسها يا ويديوهاي شيرين نشاط نصب شوند. کمي بعد فرانکو الئرا ،تهيهکننده تئاتر و هنرهاي اجرايي ايتاليايي هم به اين پروژه پيوست و «دعا خوانان» زن ايتاليايي را به طرح اضافه کرد. دعاخوانان زن مانند عاشيقها در موسيقي ايراني تقريبا آخرين کساني هستند که سنت ورد و دعاخواني را در ايتاليا حفظ کردهاند. نامجو گفت« ،دعاخوانان زن را در اطراف صحنه نشاندم و خودم با حرکات دست و بدن از يک سوي صحنه بهسوي ديگر ميرفتم و آنها را به خواندن دعوت ميکردم .اينگونه شد که چيدمان صوتي با باندها جاي خود را به گونهاي از اجرا يعني نمايش و رقص داد». گروه فاراواال هم به پيشنهاد الئرا به اين پروژه اضافه شد .اين گروه از چهار زن خواننده تشکيل شده که کارشان تلفيقي است از موسيقي آوازي رنسانس و باروک ،موسيقي محلي بالکان و شرق اروپا و کوارتتهاي آوازي ساخته خودشان. نهايتا شيرين نشاط و و شجاع آذري ،اززنان دعاخوان ايتاليايي به شکل سياه و سفيد و مينيمال ويديو گرفتند و حاصل کار ترکيبي شد از ويديوهاي شيرين (در اندازههاي بسيار بزرگ در چهار سوي صحنه) ،طراحي حرکات شجاع و موسيقي و بازي نامجو و گروه فاراوآال .اين يعني تماشاچي ،موسيقي را از سه منبع ميشنيد :دعاخوانان اطراف صحنه ،آوازهاي ترکيبشده ط شده. نامجو و فاراوآال ،و موسيقي ضب اين اثر هم اکنون در قالب يک سي دي استريو عرضه ميشود و يک بلوري (Blue Ray) صوتي که امکان پخش صدا را در سيستم صوتي پيشرفته با پنج اسپيکر به مخاطب ميدهد. به گفته نامجو تالش بر اين بوده که مخاطبي که اين آلبوم را خريداري ميکند در صورت برخورداري از سيستم صوتي مناسب تا جاي ممکن در جايگاه کسي قرار بگيرد که در اجراي اين قطعات حضور فيزيکي دارد و صداها را به تفکيک با جزييات الزم ميشنود. محسن نامجو از استقبال مخاطبان از کنسرتهاي اين پروژه راضي بوده و گفت ما از تماشاچيان خواستيم به جاي اينکه اين کار را به مثابه يک کنسرت ببينند به آن به عنوان يک نمايشگاه صوتي نگاه کنند. در پايان بايد اضافه کرد که محسن نامجو از موسيقي سنتي ايران برآمده است .در آن مکتب آموزش ديده و به تاريخ آن وبسياري از نقاط قوت و ضعف موسيقي سنتي آگاه است .او فرزند اين موسيقي است اما فرزندي نافرمان که استبداد و تحکم پدري را تاب نياورده و عليه او شوريده است. گرچه اين شورش چندان پرعتاب و خطاب نيست. به هر حال در کمتر اثري از آثار نامجو ميتوان نقدي يا دخل و تصرفي در گوشههاي موسيقي سنتي و باورهاي تنيده شده بر اطراف آن را نديد ،در عين حال که کارهايش را بخشي از همان موسيقي ميداند. از طرف ديگر محسن نامجو با نشراين آلبوم نشان ميدهد که دارد به پهنههاي ديگر سرک ميکشد در پي تصنيف آثاري که براي گروههاي بزرگتري از مردم حرفي براي گفتن داشته باشد .همچنان که که زندگي شخصياش به بيرون از مرزهاي وطن کشيده شده آثارش نيز مخاطبان بيشتري را مورد توجه قرار دهد. از اين ديدگاه شايد بتوان آلبوم در «چله کمان اشک» را زاري خود نامجو بر موسيقي در حال غرق شدن و درحال احتضار ايران نيز دانست .کسي چه ميداند.
34 ادامه از صفحة 25
34
همزمان با کاهش ارزش ريال ،ارزش لير ترکيه هم نسبت به دالر کاهش پيدا کرده است. اما مردم به جاي ملتهب کردن بازار ارز ،سهام ميخرند .به اين صورت عالوه بر آرامش بازار ارز ارزش پولشان هم حفظ ميشود و اين روي اقتصاد کشور تاثير مثبت دارد. اما مردم ما برعکس به صورت ثانيهاي قيمت دالر را چک ميکنند و به هيجانات دامن ميزنند .يک بخشي از اين مساله به فرهنگ ما بر ميگردد. مردم در نوسانات اقتصادي مخصوصا در 15سال اخير در يک دور افتادهاند .بعد از چند سال ثبات دوباره نوسان زياد شده است و مردم اعتمادشان را از دست دادهاند. از لحاظ تاريخي به دليل نفتي بودن اقتصاد ،بحرانهاي مشابه زياد داشتهايم .اما بعد از انقالب اسالمي به خاطر تحريمها ،مسائل سياسي و مشکالت سياست خارجي اين دور به هم ريختگي اقتصادي بيشتر شده است .بازار ثبات ندارد و بههم ريختگي براي مردم به يک خاطره هميشگي تبديل شده است. وقتي نوسان اقتصادي پيش ميآيد مردم هم سريعا به آن دامن ميزنند ،چون قبال تجربه کردهاند که ارزش پول مليشان کاهش يافته است. مردم مقايسه ميکنند که سال 57دالر هفت تومان بود االن حدود شش هزار تومان .پس اين کاهش را به صورت عيني حس ميکنند و با رفتار خود به نوسانات بيشتر دامن ميزنند. تصميمات غلط و بياعتمادي که نطامهاي سياسي به طور کلي در طول تاريخ بوجود آوردهاند به طور زنجيرواري در آينده خودش را نشان ميدهد. بر اساس رويکرد نهادگرايي بدون قوه قضائيه شفاف ،عدالت اجتماعي ،قوانين مناسب اقتصادي و نظام دموکراتيک نميتوانيم اقتصاد شفاف داشته باشيم. تاثيرات نوسانات ارز بر طبقات مختلف جامعه يکسان نيست .اگر وضعيت نوسانات ارز همينطور بماند در ميان مدت و بلند مدت طبقات پايين بيشترين فشار را تحمل ميکنند ،چون معموال فقط يک حقوق ثابت دارند. با توجه به وارداتي بودن بسياري از کاالها به همان اندازه کاهش 40درصدي ارزش پول ملي ،قدرت خريد اين طبقه هم کاهش مييابد .در نتيجه اين طبقات ناچارند از مخارج آموزش و بهداشت خود کم کنند. از سوي ديگر ،طبقات باال معموال نه تنها ضرر نميکنند بلکه سود هم ميکنند .بسياري از آنها اموالشان را به ارز يا سهام تبديل کرده يا حتي از کشور خارج کردهاند. بحث بعدي در مورد تاثيرات بلند مدت نوسانات ارز« ،بي اعتمادي» است .بي اعتمادي سياسي هم علت بحرانهاي اقتصادي است و هم معلول آن .وقتي مردم در يک تاريخ بلند مدت به طور ادواري با اين نوسانات دوري مواجه ميشوند به دولت (نظام) بي اعتماد ميشوند .اين بي اعتمادي به صورت دوري خودش را بازتکثير ميکند. در مورد وضعيت بي اعتمادي سياسي يک مثال تاريخي ميزنيم .بين تحريمهاي اقتصادي دوران دکتر مصدق و تحريمهاي اقتصادي اخير (تحريمهاي سال 92 ،91و وضعيت فعلي که در مورد برجام اتفاق افتاده و به نوعي «شبهتحريم» است) شباهتهايي وجود دارد. بعد از ملي شدن صنعت نفت دولت شديدا تحريم ميشود .نفت ايران به فروش نميرود و منابع ارزي بلوکه ميشود .ولي نکته جالب اعتماد مردم به دولت در آن دوره تاريخي است. دولت مصدق براي مقابله با تحريم 50ميليون اوراق قرضه ملي عرضه ميکند (حدود 5تا 10درصد کل بودجه کشور) .مردم عادي با اعتقاد و اعتماد سياسي که به دکتر مصدق داشتند اين اوراق را خريداري ميکنند .در نتيجه ميبينيم که در سال 31و 32با وجود تحريم شديد در اقتصاد نفتي تراز تجاري کشور مثبت ميشود. اما در حال حاضر اعتماد سياسي بين مردم و سيستم به پايينترين حد خود رسيده است. اين بي اعتمادي فقط نتايج سياسي ندارد بلکه به حوزههاي فرهنگي و اجتماعي هم وارد ميشود. اين مساله در بلند مدت براي جامعه ناامني رواني ايجاد ميکند .مثال در شرايط فعلي بازار ارز مردم ميتوانند طور ديگري رفتار کنند ،ولي بخاطر بي اعتمادي با رفتار هيجاني به باالتر رفتن نرخ دامن ميزنند .اين در حالي است که شايد 80درصد مردم اصال نيازي به دالر نداشته باشند. پس عدم امنيت روانشناختي ميتواند رفتار اقتصادي مردم را شکل دهد .بهطور مثال اينکه مردم به طور تاريخي براي حفظ ارزش پول به سمت زمين و مسکن ميروند ،ناشي از بياعتمادي و عدم امنيت روانشناختي است .در حالي که در دنيا ،مسکن يک کاالي مصرفي محسوب ميشود. اين مساله را در مورد قضيه تلگرام هم ميبينيم .مردم در مقابل استفاده از پيام رسان داخلي مقاومت ميکنند .اين صريحترين پيغام است که به سيستم نشان ميدهد بي اعتمادي در باالترين حد ممکن است .اين بي اعتمادي سياسي ،شکاف بين دولت و ملت و عدم امنيت رواني اگر همين طور ادامه پيدا کند مردم تودهايتر و ذرهاي عمل ميکنند و ممکن است دوباره شاهد حوادثي مانند دي ماه 96باشيم.
May 2018
جدول متقاطع افقي: – 1کارگردان معروف مصري سازنده فيلمهاي محمد رسولاهلل (ص) و عمر مختار _ بيرون کردن. – 2فيلسوف ايراني ملقب به معلم دوم _ غذايي مرکب از تخممرغ و اسفناج _ زهر. – 3دوست و همنشين _ از بخشهاي شهرستان شميران. – 4رهبر معروف کوبا _ جنس مانده و بدرد نخور که معموأل حراج ميشود. – 5همان ذرع است _ صورت غذاي رستوران _ باخبر و مطلع. – 6فرزندان _ قسم و سمت راست _ جانشين. – 7صفتي براي نوشتهاي که با جستجو و کنکاش تأليف شده _ کمک و مساعدت _ دوستي. – 8نام کوچک محبوب و همسر ويکتور هوگو _ حرف تعريف عرب _ بخشش _ پوشش و پرده. – 9نوعي نشست در مجلس شورا _ پايتخت عربستان. – 10قو بود که وارونه شد _ زناشويي _ ريسمان و طناب. - 11قراﺋﺖ و مطالعه _ ضمير اشاره به نزديک _ خواب خوش. - 12زوج کميک لورل _ چند ملت _ سازمان آزاديبخش فلسطين. -13يادداشت _ محلول طبي است و در اصطالح داروسازي ،داروي شيره ماننديست که براي آشاميدن مريض درست ميکنند _ رودي در فارس.
حل جدول ماه گذشته
اقداماتي که دولت براي مقابله با اين بياعتمادي ميتواند انجام دهد
اکر دولت ميخواهد اين اتفاقات تکرار نشود ،بايد در همه عرصهها به سمت شفافيت بيشتر برود. مجلس ،قوه قضائيه و قوه مجريه بايد در مورد دريافت ماليات از نهادهاي بزرگ ،ايجاد فضاي دموکراتيک ،شفافيت اقتصادي ،افزايش کارآيي و ...سريعتر گام بردارند. همچنين سيستم بايد اجازه و مجوز ايجاد تشکيل انجمنهاي صنفي ،سياسي اجتماعي و فرهنگي به مردم بدهد. اين انجمنها ،سازمانهاي مردم نهاد و اتحاديهها و ...ميتوانند واسطي باشند بين توده مردم و حکومت .وقتي مردم بتوانند اعتراض خودشان را به گوش سيستم برسانند و سيستم هم صداي مردم را بشنود ،اين حلقههاي واسط ميتوانند اعتماد مردم به حکومت را افزايش دهند.
جدول اعداد 2رقمي: .71 – 56 – 25 – 86 – 44 – 33 – 64 – 42 – 96 – 83 3رقمي: 666 – 851 – 143 – 492 – 956 – 662 – 564 – 272 – 925 – 851 – 522 – 358 – 512 – 387 – 821 – 924 – 846 – 972 – 268 – 431 – 545 – 791 – 249 – 842 – .863 – 951 – 554 4رقمي: .4422 – 7455 – 4545 – 7753 – 1868 – 7676 5رقمي: 37545 – 98154 – 47454 – 28758 – 36363 – 99385 – .76515 – 82565 6رقمي: 776389 – 538728 – 355181 – 892525 – 522766 – 195662 – 853144 – 899365 – 482525 – 229878 – .8115378 – 232323 – 484592 – 234859 7رقمي: – 9445566 – 5263399 – 6446859 – 5997336 .5536589 – 6648823 9رقمي: .566788925 – 775756611
– 14ضمير سوم شخص جمع فاعلي غايب _ چند آهو _ زردروي قدرتمند. – 15طايفه پيغمبر اسالم _ نامزد و کارگزار و عامل.
عمودي:
– 1صفت هر نفسي که برميآيد از نظر سعدي _ گروه و دسته _ مايع حياتي. – 2هموار و مسطح _ معروفترين اثر منتسکيو. – 3نام يکي از عمليات جنگي در جنگ ايران و عراق _ يکي از دو لشکر الهي. – 4شکاف نوک قلم _ صاحب زن و بچه زياديست _ محصول دل پردرد. – 5تير پيکاندار _ مرگ در اثر غصه _ معبدي در يونان بنام ربالنوع شکار. – 6دولتي قديمي و خاک شده که پايتخت آن شوش بود _ زينت باالي پرده. – 7يونس درهم ريخته _ عدسي دوربين _ نويسنده معاصر انگليسي و نويسنده لبه تيغ. – 8علم تشريح _ دست خدا. – 9کاشف آلماني آسپيرين _ گل نااميدي _ از رؤساي جمهوري سابق آمريکا. – 10باربردارش از آدميان مردمآزار بهتر است _ اسب چارپا. – 11شهري در آلمان _ روان و متداول _ حمام بخار فرنگي. – 12لقب دخترهاي ولگرد _ قسمتي از پا. – 13يکه و واحد _ استخوان نرم بدن _ همراه و همسفر مرد در زندگي. – 14پايه و بنياد _ دهکدهاي در نور مازندران که نيما مشهورش کرد _ عدد ماه _ نژادي اصيل در غرب ايران. – 15رهبر بزرگ مصر که از مؤسسين نهضت کشورهاي غيرمتعهد بود.
I
PA
پرسپوليس قهرمان ليگ برتر ايران شد
35
در پايان اين فصل حساس و نفسگير از رقابتهاي ليگ يک ،دو تيم نفت مسجدسليمان و نساجي مازندران ليگ برتري شدند و سه تيم راه آهن ،صباي قم و ايران جوان بوشهر هم به دسته دوم سقوط کردند. در ليگ برتر نيز تيمهاي نفت تهران و سياهجامگان مشهد به ليگ يک سقوط کردند.
تيم منتخب ليگ هفدهم
تيم فوتبال پرسپوليس تهران که از چند هفته پيش با افزايش فاصله امتيازات خود به تنهايي در صدر جدول ليگ برتر ايران ايستاده بود و براي دفاع از مقام قهرماني سال گذشتهاش لحظهشماري ميکرد با شکست تيم پديده مشهد ،براي دومين سال متوالي قهرمان شد. قهرماني در ليگ برتر فوتبال امسال براي پرسپوليس در حالي رقم خورد که ليگ به انتهاي خود نرسيده بود و هنوز سه هفته به پايان ليگ باقي مانده بود. پرسپوليس در مسابقات قهرماني امسال آسيا نيز از مرحله گروهي صعود کرده بود. ذوب آهن که يکي از مدعيان اصلي نايب قهرماني در اين فصل است ،توانست در زمين خود با سه گل سپيدرود رشت را شکست دهد و در رده دوم جدول ليگ قرار گيرد. استقالل تهران که شروع خوبي در اين ليگ نداشت اما با آمدن سرمربي آلماني خود ،شفر ،به سرعت به آمادهترين تيم ليگ تبديل شد و کار خود را با کسب مقام سومي به پايان برد. سايپا که با سرمربيگري علي دايي فصل خوبي را پشت سر گذاشته در مقام چهارم ايستاد.
صعود نفت مسجدسليمان و نساجي مازندران به ليگ برتر
هفته سي و چهارم و نهايي رقابتهاي ليگ يک در شرايطي پيگيري شد ،که چهار تيم نفت مسجدسليمان ،خونه به خونه ،نساجي مازندران و بادران به ترتيب شانسهاي صعود به شمار ميرفتند ،اما در شرايطي که شانس خونه به خونه بيشتر بود ،اين نساجي مازندران بود که باالتر از هم استاني خود به ليگ برتر راه يافت. در مسجدسليمان شاگردان فکري با تساوي 2بر 2 صعود خود را بدون توجه به نتايج ساير ديدارها ،ليگ برتري شدند. اما در تهران و بابل همه چيز تا ثانيههاي آخر پر از استرس و هيجان بود؛ تيم نساجي مازندران به سرمربيگري جواد نکونام ،تا ثانيههاي آخر با 5گل از راه آهن پيش بود و در بابل تيم خونه به خونه با نتيجه 2بر 1از برق جديد شيراز. شاگردان اسکوچيچ (خونه به خونه) که 9دقيقه وقت اضافه را پيش روي خود ميديدند ،با تمام وجود حمله ميکردند ولي در تهران نساجي که 9دقيقه وقت تلف شده مانند هم استاني در اختيار داشت ،گل ششم را در ثانيههاي پاياني به ثمر رساند تا اين گل آب سردي باشد بر پيکر شاگردان اسکوچيچ و آنها ناباورانه از صعود باز بمانند.
ليگ هفدهم با جشن قهرماني پرسپوليس و حضور سه تيم ذوبآهن ،استقالل و سايپا در ردههاي دوم تا چهارم به پايان رسيد .اين چهار تيم به اضافه پارس جنوبي و صنعت نفت را بايد تيمهاي موفق اين فصل دانست. پيکان و گسترش فوالد نيز عملکرد نسبتا مطلوبي داشتند .فوالد هم بد کار نکرد .ستارههاي ليگ برتر ،اما بيشتر به چند تيم باالنشين تعلق داشتند .تيم منتخب ليگ برتر را اين نفرات تشکيل ميدهند: عليرضا بيرانوند (دروازهبان ـ پرسپوليس) دروازهبان مليپوش پرسپوليس در اين فصل هم بيشتر از هر دروازهباني دروازه تيمش را بسته نگه داشت ( 17بار). پرسپوليس اين فصل هم کمترين گل را خورد .درست است که در ثبت رکوردهاي عالي بيرانوند ،خط دفاعي مستحکم پرسپوليس نقش ويژهاي داشت ،اما اين دروازهبان مليپوش نيز فصل موفقي را پشت سر گذاشت .او در 27بازي فقط 12گل خورد. وريا غفوري (مدافع ـ استقالل) ليگ هفدهم زمان اوجگيري وريا غفوري شد؛ بهويژه با آمدن وينفرد شفر به استقالل .او موفق شد پست دفاع راست تيم ملي را از رامين رضاييان پس بگيرد .وريا بازيهاي خوبش را در ليگ ايران با زدن يک گل ارزشمند در داربي 86تکميل کرد .غفوري در مجموع چهار گل زد و چهار پاس گل داد و بهترين مدافع کناري ليگ بود. سيدجالل حسيني (مدافع ـ پرسپوليس) با ششمين قهرماني به پرافتخارترين بازيکن تاريخ ليگ برتر تبديل شد .يک سال باصالبت ديگر براي کاپيتان پرسپوليس .با بيمهکردن دفاع پرسپوليس ،قهرماني مقتدرانه ديگري را براي تيمش به ارمغان آورد .يک بار ديگر ثابت شد تيميکه حسيني را داشته باشد ،کمترين گل را دريافت ميکند و شانس اول قهرماني در ليگ ايران است. روزبه چشمي(مدافع ـ استقالل) مدافع جوان استقالل پس از پشتسر گذاشتن دوران مصدوميت فصل گذشته ،دوباره خود را ثابت کرد .بازيهاي خوب او در ليگ باعث شد به يکي از گزينههاي اصلي کارلوس کيروش تبديل شود .چشمي فصل بسيار خوبي را پشت سر گذاشت و به احتمال فراوان يکي از چهار مدافع وسط ايران در جام جهاني 2018روسيه خواهد بود. اميد ابراهيمي(هافبک ـ استقالل) وينفرد شفر او را فرمانده تيمش و بهترين بازيکن ايران ميداند .در شکوفايي دوباره استقالل در اين فصل ،ابراهيمي نقش مهمي ايفا کرد .ابراهيمي در ميانه ميدان نمايشي بينقص داشت و قطعا يکي از مسافران روسيه خواهد بود .با توجه به بازيهاي خوب اين بازيکن ،او به ترکيب اصلي تيم ملي بسيار نزديک است. وحيد اميري (هافبک ـ پرسپوليس) ستاره ممتاز پرسپوليس در فاز هجومي؛ بازيکني بيحاشيه که در حمالت پرسپوليس نقش اول را بازي ميکند .اميري در يکي از بهترين فصولش دو گل زد و شش پاس گل داد .پاداش بازيهاي خوب اين مليپوش چپپا، زدن گل قهرماني بود .پرسپوليس با گل اميري پديده را برد و قهرماني خود را در ليگ برتر قطعي کرد. محمدرضا حسيني (هافبک ـ ذوبآهن)
35
For Advertisement Call:
يکي از پديدههاي اين فصل ليگ ،محمدرضا حسيني از ذوبآهن بود .ذوبآهني که در نيمفصل اول نهم شده بود ،در پايان فصل به نايب قهرماني رسيد .حسيني در اين اوجگيري نقش داشت و به اعتقاد بسياري از کارشناسان يکي از بهترينهاي ليگ بود .حسيني در اين فصل شش گل زد و پنج پاس گل داد و خود را در ذوبآهن جا انداخت. سرور جپاروف (هافبک ـ استقالل) بدون ترديد بهترين خارجي ليگ هفدهم بود. استقالليها از اين خريدشان بسيار راضي بودند .سرور جپاروف ازبک ثابت کرد چرا دو بار مرد سال آسيا شده است. خيليها پيروزيهاي استقالل را با حضور جپاروف گره زدند؛ بازيکني که با قدرت رهبري خود ،نظم خاصي به حرکات هجومياستقالل داد .او چهار گل زد و سه پاس گل داد. مرتضي تبريزي (مهاجم ـ استقالل) با 13گل زده ،دومين گلزن برتر ليگ شد .تبريزي بهترين فصل خود را در ذوبآهن سپري کرد و سرانجام موفق شد از زير سايه مهدي رجبزاده بيرون بيايد 13 .گل و پنج پاس گل نشان ميدهد که تبريزي به چه ميزان در نايبقهرماني ذوبآهن نقش داشته است .مطمئنا تبريزي ل و انتقاالت خواهد يکي از بازيکنان پرطرفدار در فصل نق بود. مهدي ترابي (مهاجم ـ سايپا) خيليها او را بهترين بازيکن ليگ ميدانند؛ مليپوش باکيفيتي که به سايپا کمک کرد تا چهارم شود .او يک خطر هميشگي براي مدافعان بود .ترابي در اين فصل در گلزني هم عالي عمل کرد؛ 10گل زد و پنج پاس گل داد .غيبت ترابي در بازي با گسترش فوالد باعث شد علي دايي و سايپا ب قهرماني را از دست بدهند. ناي علي عليپور (مهاجم ـ پرسپوليس) با 19گل ،آقاي گل ليگ برتر شد .اين فصل بهترين فصل علي عليپور بود .او از محروميت و جدايي مهدي طارمي بهترين استفاده را کرد و در صدر جدول گلزنان ليگ برتر ايران قرار گرفت .اين گلزنيها موجب شد سرانجام از سوي کارلوس کيروش به تيم ملي دعوت شود .عليپور در جدول گلزنان با نزديکترين رقيبش شش گل فاصله داشت. ذخيرهها :پيام نيازمند و مهدي شيري (پيکان) ،حسين حسيني ،داريوش شجاعيان و مجيد حسيني (استقالل تهران) ،محمد انصاري ،صادق محرمي و محسن مسلمان (پرسپوليس) ،جاسم کرار (نفت آبادان) ،استنلي کيروش (ذوبآهن) ،علي قليزاده (سايپا). سرمربي :برانکو ايوانکوويچ (پرسپوليس) براي دومين فصل پپاپي پرسپوليس بدون رقيب قهرمان شد .از همان هفته دهم ليگ ،همه مطمئن شدند جام قهرماني در دستان برانکو ايوانکوويچ باقي ميماند.
به عنوان رئيس فدراسيون ادامه خواهد داد. رسول خادم که پيش از اين از «دستگاه ديپلماسي» ايران خواسته بود به وضعيت مسابقات ورزشي با اسرائيليها رسيدگي کند ،در بيانيه جديد خود نوشته است که هنوز هيچ اقدام عملي براي مذاکره با کميته بينالمللي المپيک براي «کمک به کاهش جرائم و محروميت هاي سنگين جديدي که در صورت عدم مبارزه با نمايندگان رژيم صهيونيستي، قهرمانان ملي ما با آن مواجهشوند ،صورت نگرفته است». او هشدار داد که کميته بينالمللي المپيک قصد دارد در گام بعدي اجازه ميزباني و برگزاري مسابقات بينالمللي را «از کشورهايي چون ايران بگيرد». آقاي خادم با وجود تأييد بازگشت خود به رياست فدراسيون نوشت« ،به عنوان مسئول ورزش ملي کشور، کشتي ،هيچ ابزاري براي کمک به قهرمانان مليمان در اختيار ندارم و هيچکس در کنار ما نيست». آقاي خادم از «بيمهريهاي دوستان وزارت ورزش» به کشتي ايران هم انتقاد کرده و گفته با وجود ادامه کار بعيد ميداند تغييري در «اين نامهربانيها»رخ دهد. انتقادهاي رسول خادم از سياست پنهانکاري در روبرو نشدن با اسرائيل در ميادين ورزشي ،بعد از محروميت موقت عليرضا کريمي ،کشتيگير ايراني و حميدرضا جمشيدي، مربي او از سوي اتحاديه جهاني کشتي باال گرفت. عليرضا کريمي ،در مسابقات کشتي زير 23سال جهان در حالي که از حريف روس جلو بود ،به دستور مربياش باخت تا در دور بعد با حريف اسرائيلي روبرو نشود. آقاي خادم بعد از محروميت اين دو نفر هشدار داد که «ديگر نميتوانيم به حريف پيشين ببازيم .بايد با رفتاري صادقانه ،در مواجهه با حريف رژيم اشغالگر قدس (اسرائيل) ،براساس سياستهاي ابالغي کشورمان ،رسما از رويارويي با آنها خودداري ورزيم و صادقانه تبعات ناشي از آن را بپذيريم». چند روز بعد رسول خادم رسما از سمت خود به عنوان رئيس فدراسيون کشتي استعفا کرد و در متن استعفاي خود نوشت« ،افکار قناس من دارد براي کشتي پرهزينه ميشود». بعد از آن هم آقاي خادم نامهاي منتشر کرد و با انتقاد تند از مسئوالني که «پشت ورزشکاران پنهان ميشوند» خطاب به آنها گفت« ،به شما ميگويم ،شما هم بايد به ميدان بياييد و اگر قرار به باختن است ،با هم ببازيم».
وقتي مسي بارسلونا را ميلرزاند
بازگشت خادم به رياست فدراسيون کشتي
رسول خادم ،رئيس فدراسيون کشتي ايران ،که در اعتراض به شفاف نبودن سياست ايران در رو در رو شدن با ورزشکاران اسرائيلي استعفا کرده بود ،با انتشار بيانيهاي انتقادي از بازگشت خود به رياست فدراسيون خبر داده است. آقاي خادم در بيانيهاي که در سايت فدراسيون کشتي منتشر شده ،با تأکيد بر اينکه دغدغهها و نگرانيهايش به قوت خود باقي است و «هيچ چيز تغييري نکرده» ،نوشت که به اصرار مجمع فدراسيون کشتي «مدتي ديگر» به کار خود
وقتي ليونل مسي يک گل خارقالعاده ميزند ،عمال شهر بارسلونا را به لرزه در ميآورد. دانشمندان يک لرزهنگار در نزديکي ورزشگاه نيوکمپ نصب کردهاند تا ارتعاشات ناشي از شادي گل هواداران را ثبت کند. در دادههاي اين دستگاه لحظات باال و پائين پريدن حاضران در استاديوم به وضوح ثبت شده ميشوند. شايد بهترين نمونه از دادههاي اين لرزه نگار مربوط به بازيهاي فصل گذشته ليگ قهرمانان اروپا باشد ،شبي که بارسا «بازگشت جادويي» اش به اين رقابتها را رقم زد .کاتاالنها که در ديدار رفت يک هشتم نهايي با نتيجه 4 بر صفر به پاريسنژرمن باخته بودند ،با گلي که در دقيقه
دنباله در صفحة بعد
36 دنباله از صفحة قبل
آخر وقتهاي تلف شده بازي برگشت زدند ،با نتيجه 6بر 1 حريف فرانسوي را شکست دادند و در مجموع با برد 6بر 5 به دور بعد صعود کردند. شادي و هيجان هواداران حاضر در نوکمپ را لرزه نگار نصب شده در نزديکي استاديوم به بهترين شکل ممکن ثبت کرده است.
پيراهن تيم ملي يا زيرپيراهن تيم ملي؟
36 طرح لباس تيم ملي ايران را با زيرپيراهن يکي از بازيگران سريالهاي طنز مقايسه کرد و از نوع قرارداد فدراسيون با شرکت آديداس و طرح لباس تيم ملي ايران نيز به شدت انتقاد کرد. به نظر ميرسد مقامات ورزش ايران قصد دارند پرونده اسپانسر خارجي براي لباس تيم ملي را بعد از اين جام جهاني مختومه کنند. مهدي تاج رييس فدراسيون فوتبال ايران اعالم کرده که بزودي از طرح لباس تيم ملي ايران در جام جهاني رونمايي خواهد شد و طرحهايي که در شبکههاي اجتماعي بهعنوان لباس احتمالي تيم ملي معرفي ميشوند همگي جعلي هستند. براي هواداران تيم ملي معما همچنان باقي است؛ بازيکنان کارلوس کيروش با چه لباسي به ميدان جام جهاني پا خواهند گذاشت ،پيراهني که مردم آن را دوست دارند يا پيراهني که به آن لقب زيرپيراهني ميدهند.
پيروزي و صدرنشيني پرسپوليس و استقالل در ليگ قهرمانان آسيا هواداران فوتبال در ايران مانند هواداران در کشورهاي ديگر ،مدتي است که مشتاقانه منتظر رونمايي شرکت آديداس از پيراهن اختصاصي تيم ملي براي جام جهاني بودهاند ،اما اکنون مشخص شده که خبري از طرح اختصاصي براي تيم ملي نخواهد بود و فدراسيون فوتبال ايران قرار است تعدادي لباس سفيد و قرمز ،با تخفيف هفتاد درصدي از شرکت آديداس خريداري کند و بازيکنان در جام جهاني اين پيراهن را بپوشند. صفياهلل فغانپور ،مسئول حقوقي فدراسيون فوتبال ايران ،به خبرگزاريها گفته است« ،ما لباسها را خريداري خواهيم کرد و قرارداد اسپانسري نيست .قرارداد ما هم با تخفيف خيلي خوب است که به مدت يک سال بسته شده و تا پايان جام جهاني اعتبار داريم .با اين قرارداد ميتوانيم لباسها را با قيمت خوب خريداري کنيم». ايران تنها کشور حاضر در جام جهاني است که اسپانسر پيراهن ندارد و شايد تنها تيمياست که براي تيمش لباس ميخرد تا در جام جهاني به ميدان برود .در کشورهاي ديگر سالهاست تيمها با بستن قراردادهاي حرفهاي ،هم پيراهن باکيفيت و با طراحي اختصاصي به تن ميکنند هم مبلغ مشخصي دريافت ميکنند؛ چون پوشيدن لباس هر شرکتي ي همچون جام جهاني ،نوعي تبليغ براي در مسابقات مهم آن شرکت است. پيراهن تيم ملي به نوعي پرچم يا نماد هويت ملي و فرهنگي کشورها ،منبع درآمد فدراسيونهاي ملي و عامل همبستگي هواداران فوتبال است ،اما در ايران پيراهني که زماني از آن بهعنوان پيراهن مقدس تيم ملي ياد ميشد سوژه طنز و جنجال در شبکههاي اجتماعي شده است. لباس تيم ملي ايران در اين سالها هميشه با جنجال همراه بوده است ،از ماجراهاي کارلوس کيروش با اسپانسر قبلي تيم ملي گرفته تا نقش يوزپلنگ بر اين پيراهن .اين بار اما اظهارات هدايت ممبيني ،سرپرست کميته بازاريابي فدراسيون فوتبال در باره حذف طرح يوز از پيراهن تيم ملي در جام جهاني جنجالآفرين شد« ،طراحي خاصي براي پيراهن تيم ملي ايران در جام جهاني در نظر گرفته نشده و تيم ملي با لباسهاي سفيد ساده به ميدان ميرود .تاکيد زيادي به استفاده از اين طرح داشتيم ،اما تکنولوژي آديداس چنين اجازهاي را به ما نميداد و در صورت نقش برچسب يوز ،تکنولوژي مد نظر ما روي پيراهنهاي اين شرکت قابل استفاده نبود .پس از اطالع از اين مساله از فيفا خواستيم تا اين طرح تبديل به لوگو شود که متأسفانه فيفا اين اجازه را به ما نداد». ممبيني روز بعد با اظهاراتي عجيبتر مسئله را پيچيدهتر کرد« ،آديداس پذيرفت در سالي که توسط مقام معظم رهبري به عنوان سال حمايت از کاالي ايراني نامگذاري شده ،اين اجازه را بدهد که 17تيم ملي ديگر به جز تيم ملي بزرگساالن کشورمان ،از توليدات داخلي استفاده کنند». پس از اين اظهارات ،در شبکههاي اجتماعي به حذف يوز ايراني و اختصاصي نبودن طرح لباس تيم ملي انتقادهاي زيادي شد .علي کريمي ،بازيکن سابق تيم ملي ايران و منتقد شماره يک فدراسيون فوتبال ايران ،در کانال تلگرام خود،
تيمهاي فوتبال استقالل و پرسپوليس در ليگ قهرمانان آسيا با غلبه بر رقباي خود ،به عنوان صدرنشين راهي دور بعد شدند. پرسپوليس در ورزشگاه آزادي با يک گل بر السد قطر غلبه کرد .استقالل هم توانست با همين نتيجه در کويت مقابل الهالل عربستان پيروز شود. شاگردان وينفرد شفر بدون شکست در مرحله گروهي راهي دور دوم شدند .وريا غفوري روي ارسال جپاروف ،زننده تک گل آبي پوشان بود. براي پرسپوليس هم ارسال محمد انصاري با ضربه سر مرتضي پورعلي گنجي مدافع ايراني السد ،وارد دروازه اين تيم شد. در ترکيب استقالل مهدي رحمتي ،خسرو حيدري، پژمان منتظري ،آرمين سهرابيان ،وريا غفوري ،اميد نورافکن، فرشيد باقري (ميالد زکيپور) سرور جپاروف ،داريوش شجاعيان ،فرشيد اسماعيلي (علي قرباني) و تيام (بويان) به ميدان رفتند. سرمربي استقالل بعد از کسب پيروزي گفت« ،قهرمان عربستان را شکست داديم و بسيار خوشحالم .ميگفتند اين گروه مرگ است و کسي براي ما شانسي قائل نبود ولي ما بدون باخت صعود کرديم». وينفريد شفر گفت« ،کساني بودند در تهران که شايد نميخواستند برنده شويم ولي االن دهانشان بسته شده .به رحمتي براي رکوردش تبريک ميگويم ،بيست بازي بدون گل خورده در آسيا». سرمربي آلماني آبي پوشان درباره تمديد قرارداد خود گفت« ،شايعاتي بود که قيمت دستيارانم باالست .کساني که اين حرف را ميزنند درکي از فوتبال ندارند .شايد قب ً ال اسم استقالل کميتاريک شده بود ولي االن آبي آبي است». در ورزشگاه آزادي براي پرسپوليس مقابل السد، عليرضا بيرانوند ،شجاع خليلزاده ،سيدجالل حسيني ،صادق محرمي ،محمد انصاري ،حسين ماهيني ،کمال کاميابينيا، احمد نوراللهي (گادوين منشا) وحيد اميري ،سيامک نعمتي (شايان مصلح) و علي عليپور (بشار رسن) به ميدان رفتند. برانکو ايوانکوويچ پس از پيروزي در جمع خبرنگاران گفت« ،اين بازي ليگ قهرمانان بود و سطح مسابقه با سايپا و پارس جم فرق دارد .صادق محرمي تا دقيقه 90استارت ميزد». سرمربي کروات پرسپوليس درباره حريف احتمالي تيمش در مرحله بعد گفت« ،کيفيت االهلي و الجزيره تقريبًا يکي است اما الجزيره امارات را ترجيح ميدهم .به اين دليل که يک بازي در ايران انجام ميشود اما با االهلي عربستان بايد براي هر دو بازي از ايران خارج شويم ».در نهايت الجزيره امارات حريف بعدي پرسپوليس از آب درآمد.
May 2018
خداحافظي اينيستا با بارسلونا :هرگز مقابل بارسا نميايستم
آندرس اينيستا ،اسطوره باشگاه فوتبال بارسلونا در پايان فصل جاري اين باشگاه را ترک ميکند. اين هافبک 33ساله شانزده فصل براي بارسلونا بازي کرد و در اين مدت 669بازي براي اين تيم انجام داد و برنده 31جام قهرماني شد. اينيستا در کنفرانس مطبوعاتي با حضور خانواده، همتيميها و ارنستو والورده ،سرمربي بارسلونا در حالي که اشک از چشمانش سرازير بود گفت« ،روز سختي است که بايد اينجا بايستم و با جايي که تمام دوران حرفهايم را در آن گذراندم خداحافظي کنم .بخش زيادي از چيزي که االن هستم به خاطر بارسلونا و الماسيا (مدرسه فوتبال بارسا) است و خيلي از آنها متشکرم .با خيلي افراد (مربيان و بازيکنان) صحبت کردم اما ميخواهم با خودم و باشگاه صادق باشم». گرچه اينيستا اعالم نکرد راهي چه تيمي خواهد شد اما به احتمال فراوان ستاره بارسلونا به ليگ برتر فوتبال چين خواهد رفت .او گفت« ،هرگز مقابل بارسا نميايستم ،پس تيم بعديام در اروپا نخواهد بود .هنوز مشغول فکر کردن در مورد آن هستم و آخر فصل مشخص ميشود». اينيستا که 125بازي ملي در کارنامه دارد قرار است تابستان آينده براي اسپانيا در جام جهاني روسيه بازي کند. او يکي از اعضاي تاثيرگذار بارسا در رقابتهاي اين فصل بود و در پيروزي 5بر صفر تيمش مقابل سويا در فينال جام حذفي اسپانيا ،دروازه حريف را باز کرد. اينيستا به همراه اسپانيا قهرمان جام جهاني 2010 و جام ملتهاي اروپا در سالهاي 2008و 2012شد .او همچنين با لباس بارسا به افتخارات زيادي رسيد از جمله4 : قهرماني در ليگ قهرمانان اروپا و 9قهرماني الليگا.
پايان انتظار 70ساله بانوان وزنهبردار ايراني
هرچند تا کنون نتوانسته رقابتهايي را در سطح کشوري براي اين ورزشکاران برگزار کند؛ اما در اقدامي مثبت، شرايط حضور آنها را به مسابقات آسيايي فراهم کرد. پارميدا محموديان ،الناز باجالني ،مهديه کاللي و سيدهنرگس ميرزکي چهار مليپوشي هستند که ترکيب نخستين تيم ملي وزنهبرداري زنان ايران را در اين مسابقات تشکيل دادند. پيکارهاي آسيايي ازبکستان در حالي کار خود را شروع کرد که اولين نماينده تيم کشورمان هم روي تخته رفت. پارميدا محموديان در دسته 58کيلوگرم اولين خاطره از وزنهزدن يک بانوي وزنهبردار ايراني در مسابقات برونمرزي به يادگار گذاشت .او در حرکت يکضرب به ترتيب وزنههاي 45 ،40و 48کيلوگرم را باالي سر برد. پارميدا در حرکت دوضرب نيز ابتدا وزنه 48کيلويي را مهار کرد .وزنه دوميکه باالي سر برد 53 ،کيلوگرم بود؛ اما مورد تأييد داوران قرار نگرفت .آخرين وزنهاي که بلند کرد، وزنه 54کيلوگرميبود که در مهار آن موفق بود .در اين دسته در مجموع شش وزنهبردار حضور داشتند که محموديان بهعنوان نفر آخر اين دسته Aمعرفي شد .با اينکه محموديان به عنوان نفر آخر دسته Aاين وزن معرفي شد و وزنههاي ضعيفي را در مقايسه با حريفان خود زد؛ اما همين حضور او را بايد به فال نيک گرفت؛ چرا که نقطه عطفي براي شروع کار او و ساير همتيميهايش در اين رشته محسوب ميشود. رکوردهاي او بهعنوان اولين رکوردهاي رسمي وزنهبرداري زنان ايران در تاريخ ماندگار خواهد شد. باالترين رکوردي را که در دسته 58کيلوگرم ثبت شد، 91کيلوگرم در حرکت يکضرب و 119کيلوگرم در حرکت دوضرب بود که وزنهبردار کرهشمالي از خود به جا گذاشت. محموديان بعد از مسابقهاش گفت« ،براي اولين مرتبه روي تخته مسابقات رفتم و عملکردم خيلي خوب بود و همه از نتيجه کار راضي بودند. حريفان خيلي خوب بودند و انشاءاهلل سال آينده بتوانم بهتر از آنها کار کنم» .او همچنين در پاسخ به اين پرسش که چه زماني او را روي سکو خواهيم ديد افزود« ،سال آينده تالش ميکنم اول شوم». دومين نماينده ايران در ازبکستان الناز باجالني در دسته 63کيلوگرم بود که در اين مسابقات به مصاف حريفان خود رفت .وزنهبرداري که گفته ميشد در مقايسه با بقيه مليپوشان کشورمان از شانس باالتري براي کسب مدال برخوردار بود .او در حرکت يکضرب ابتدا پشت وزنه 58 کيلوگرم قرار گرفت که توانست آن را باالي سر ببرد .در دومين حرکت وزنه 64کيلوگرمي را مهار کرد .وزنه سوم و آخر باجالني 67کيلوگرم بود که آن را با موفقيت باالي سر برد .باجالني نيز اگرچه نتوانست براساس پيشبينيهاي کادر فني تيم ملي وزنهبرداري بانوان عمل کند و روي سکو برود؛ اما عملکردي پذيرفتني از خود به جا گذاشت؛ چرا که در اين دسته در مجموع 9وزنهبردار حضور داشتند که الناز توانست به عنوان پنجمي برسد .او در حرکت دوضرب به ترتيب وزنههاي 69و 76کيلوگرم را مهار کرد و در مهار وزنه سومش که 81کيلوگرم بود ،ناکام ماند .باجالني در مجموع رکورد 143کيلوگرم را ثبت کرد و پنجم شد.
طلسم 70سال محروميت وزنهبرداري بانوان در رقابتهاي بينالمللي باالخره شکسته شد. مسابقات وزنهبرداري نوجوانان و جوانان آسيايي ازبکستان ميداني است که به انتظار طوالنيمدت زنان عالقهمند به اين رشته پايان داده است. فدراسيون وزنهبرداري که کمتر از يک سال است رسما اجازه فعاليت را به بانوان وزنهبردار سراسر کشور داده،
مهلت قبول آگهي در
«پرديس» بيستمين ()20 روز هر ماه ميباشد.
37
For Advertisement Call:
37
PA
I
May 2018
38
38
I
39
PA
For Advertisement Call:
برنامههاي کانون ايرانيان آتالنتا در ماه مي 2018 يکشنبه 6مي ،رسيتال پيانو آدينه 11مي ،جشن روز مادر شنبه 19مي ،جشن پايان سال مدرسه فارسي در کانون پنجشنبه 7جون ،مجمع عمومي مخصوص اعضاي کانون آدينه 15جون ،شب موسيقي
به اطالع ميرساند که يکشنبه 6مي ساعت 10تا ،1 روز آخر مدرسه فارسي خواهد بود. کالسهاي موزيک ،رقص و شاهنامه کماکان در روزهاي يکشنبه تشکيل ميشود. کانون ايران آتالنتا در عين حال 3دوره کمپ تابستاني را در هفتههاي 18جون 9 ،و 23جوالي براي سنين 3تا 12سال برنامه ريزي نموده است .لطفا در صورت عالقه به شرکت در اين اردوگاههاي تفريحي و آموزشي ،هرچه زودتر نامنويسي نماييد.
«استندآپ» مکس اميني
مکس اميني کمدين ايراني االصل جمعه 4ماه مي در «سالن ريچ» در آتالنتا واقع در «مرکز هنرهاي وودراف» به اجراي برنامه ميپردازد .بليت اين برنامه از طريق وبسايت www.maxamini.comبه فروش ميرسد.
«بالش سه نفره» در آتالنتا
نمايش کمدي «بالش سه نفره» اثري کمدي و جنجالي از فرزان دلجو با شرکت خود او ،آيلين ويگن ،سحر اخوان و علي پورتابش، به همت «مرسي پروداکشن» و «ناتالي پروداکشن» در يکشنبه 6 مي در سالن کليساي «يونيتي نورت آتالنتا» به روي صحنه ميرود. بليتهاي اين برنامه را ميتوان از فروشگاههاي سوپرگلوبال و شهرزاد خريداري کرد. تلفن اطالعات و رزرويشن 9335ـ )678( 644 و شروع برنامه 6و نيم بعدازظهر اعالم شده است.
کنسرت «سيما بينا»
«سيما بينا» خواننده مشهور و محبوب به همراه ارکستر خود روز شنبه 12ماه مي و در ساعت 8شب در «مرکز هنرهاي وودراف» در «سالن ريچ» به اجراي کنسرتي خواهد پرداخت .بليت اين برنامه را ميتوان از فروشگاههاي ايراني تهيه کرد .تلفن اطالعات و رزرويشن 3572ـ )678( 352ميباشد.
اجاره
يك واحد آپارتمان دو خوابه با دو حمام و كليه امكانات در نزديکي استاديوم «سان تراست» مريتا ـ آتالنتا ،اجاره داده ميشود.
6031ـ )470( 755
جوياي کار
بانويي جوياي کار بعنوان پرستار بچه مستقر در منزل شما و يا نگهداري از افراد سالمند ميباشد.
7597ـ )678( 462
اجاره
يک خانه کامال بازسازي شده با 3اتاق خواب و 2و نيم حمام و زيرزمين نيمه تمام در «نورت کاب» به قيمت $1650در ماه اجاره داده ميشود.
1528ـ )678( 523
39
40
ضجههاي دختر ايران شکوفهتقي ضجههاي آن دختر اشکهاي من بود که بر چهرهي کوچه ميريخت و خدا را به درد ميآورد او راديدم که از آستانهي عشق و دوري از نام خويش ميگريخت آه اي زن ،اي مادر چگونه اينهمه خار در دستت روئيد؟ چگونه اهريمن خشونت را در دلت زاييد وپروريد؟ نگاه کن اين نوجواني توست که بر زمين ميخرامد پرندگان نيز بههنگام بهار رنگينتر ميشوند بهار فصل ديدار با زيباييست!
من يوسفم ماندانا زنديان من يوسفم چشمهاي تو را مينويسم بلند و صدايت خاک ،باد ،آتش ،زمان آب ميشود گرم و باران، که پاک ميکند سطرهاي موازي ميلههاي نبودنت را و دستهايت که در زخمهاي من هميشهاند و مرگ ،که سايه جنگ است و حصر ،که سايه ترس و خون که خاوران به دورنم ميکشند و من در تو ميپيچم تنگ و پلک ميزند کمرگاه امواجمان سرخ و ورق ميخورد راه ميرود زندگي ي است و که زبان مادر من که يوسفم و براي تماشايت از چاه و زندان بيرون ميزنم در خياباني که تو را قدم ميزند هر روز و عشق، تنها عشق تنهامان را تر ميکند، آزادي!
نيايش اردالن سرفراز خدايم آه ...اي خدايم صدايت ميزنم بشنو صدايم شکنجهگاه اين دنياست جايم به جرم زندگي اين شد سزايم آه اي خدايم بشنو صدايم مرا بگذار با اين ماجرايم
40 نميپرسم چرا اين شد سزايم آه ...اي خدايم بشنو صدايم گلويم مانده از فرياد و فرياد ندارد کس غم مرگ صدا را به بغض در نفس پيچيده سوگند به گلهاي به خون غلطيده سوگند به مادر سوگوار جاودانه که داغ نوجوانان ديده سوگند خدايا حادثه در انتظار است به هر سو باد وحشي در گذار است به فکر قتلعام اللهها باش که خواب گل به گل کابوس خار است خدايم اي پناه لحظههايم صدايت ميزنم با گريههايم صدايت ميزنم بشنو صدايم الهي در شب فقرم بسوزان ولـي محتاج نامردان مگردان عطا کن دست بخشش همتم را خجل از روي محتاج مگردان الهي کيفرم را ميپذيرم که از تو ذات خود را پس بگـرم کمک کن تا که با ناحق نسازم براي عشق و آزادي بميرم خدايم اي پناه لحظههايم صدايت ميزنم با گريههايم صدايت ميزنم بشنو صدايم.
مجلس ما حافظ گل در بر و مي در کف و معشوق به کام است سلطان جهانم به چنين روز غالم است گو شمع مياريد در اين جمع که امشب در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است در مذهب ما باده حالل است و ليکن بي روي تو اي سرو گل اندام حرام است گوشم همه بر قول ني و نغمه چنگ است چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است در مجلس ما عطر ميآميز که ما را هر لحظه ز گيسوي تو خوش بوي مشام است از چاشني قند مگو هيچ و ز شکر زان رو که مرا از لب شيرين تو کام است تا گنج غمت در دل ويرانه مقيم است همواره مرا کوي خرابات مقام است از ننگ چه گويي که مرا نام ز ننگ است وز نام چه پرسي که مرا ننگ ز نام است ميخواره و سرگشته و رنديم و نظرباز وان کس که چو ما نيست در اين شهر کدام است با محتسبم عيب مگوييد که او نيز پيوسته چو ما در طلب عيش مدام است حافظ منشين بي مي و معشوق زماني کايام گل و ياسمن و عيد صيام است
آغوش گل رهي معيري آب بقا کجا و لب نوش او کجا آتش کجا و گرمي آغوش او کجا؟ سيمين و تابناک بود روي مه ولي سيمينه مه کجا و بنا گوش او کجا؟ دارد لبي که مستي جاويد ميدهد ميناي مي کجا و لب نوش او کجا؟ خفتم به ياد يار در آغوش گل ،ولي آغوش گل کجا و بر و دوش او کجا؟ بي سوز عشق ،ساز سخن چون کند رهي؟ بانگ طرب کجا ،لب خاموش او کجا؟
داغ دل فرخي يزدي
شب چو در بستم و مست از مي نابش کردم ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
May 2018
ديدي آن ترک ختا دشمن جان بود مرا؟ گر چه عمري به خطا دوست خطابش کردم! منزل مردم بيگانه چو شد خانه چشم آنقدر گريه نمودم که خرابش کردم شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع آتشي در دلش افکندم و آبش کردم غرق خون بود و نميمرد ز حسرت فرهاد! خواندم افسانه شيرين و به خوابش کردم! دل که خونابه غم بود و جگر گوشه دهر بر سر آتش جور تو کبابش کردم! زندگي کردن من مردن تدريجي بود! آنچه جان کند تنم عمر حسابش کردم
دارم سخني شفيعي کدکني
دارم سخني با تو و گفتن نتوانم وين درد نهان سوز نهفتن نتوانم تو گرم سخن گفتن و از جام نگاهت من مست چنانم که شنفتن نتوانم شادم به خيال تو چو مهتاب شبانگاه گر دامن وصل تو گرفتن نتوانم با پرتو ماه آيم و چون سايه ديوار گامي ز سر کوي تو رفتن نتوانم دور از تو من سوخته در دامن شبها چون شمع سحر يک مژه خفتن نتوانم فرياد ز بيمهريت اي گل که درين باغ چون غنچه پاييز شکفتن نتوانم اي چشم سخنگوي ،تو بشنو ز نگاهم دارم سخني با تو و گفتن نتوانم
سودا مولوي چه دانستم که اين سودا مرا زين سان کند مجنون دلم را دوزخي سازد دو چشمم را کند جيحون چه دانستم که سيالبي مرا ناگاه بربايد چو کشتيام در اندازد ميان قلزم پر خون زند موجي بر آن کشتي که تخته تخته بشکافد که هر تخته فرو ريزد ز گردشهاي گوناگون نهنگي هم برآرد سر خورد آن آب دريا را چنان درياي بي پايان شود بي آب چون هامون چون اين تبديلها آمد نه هامون ماند و نه دريا چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است دربي چون
ايمان عطار نيشابوري عالمي در دست من ،من همچو مويي در برش قطرهاي خون است دل ،در زير طوفان چون کنم در تموزم مانده جان خسته و تن تب زده وآنگهم گويند بر اين ره به پايان چون کنم چون ندارم يک نفس اهليت صف النعال پيشگه چون جويم و آهنگ پيشان چون کنم در بن هر موي صد بت بيش ميبينـم عيان در ميان اين همه بت عزم ايمان چون کنم نه ز ايمانم نشاني نه ز کفرم رونقي در ميان اين و آن درمانده حيران چون کنم چون نيامد از وجودم هيچ جمعيت پديد بيش ازين عطار را از خود پريشان چون کنم
بيا تا مال محسن فيض کاشاني بيا تا مونس هم ،يار هم ،غمخوار هم باشيم انيس جان غم فرسوده بيمار هم باشيم شب آيد شمع هم گرديم و بهر يكديگر سوزيم شود چون روز دست و پاي هم در كار هم باشيم دواي هم ،شفاي هم ،براي هم ،فداي هم دل هم ،جان هم ،جانان هم ،دلدار هم باشيم
به هم يك تن شويم و يكدل و يكرنگ و يك پيشه سري در كار هم آريم و دوش بار هم باشيم جدايي را نباشد زهرهاي تا در ميان آيد به هم آريم سر ،برگرد هم ،پرگار هم باشيم حيات يكدگر باشيم و بهر يكدگر ميريم گهي خندان ز هم گه خسته و افكار هم باشيم به وقت هوشياري عقل كل گرديم با هم چو وقت مستي آيد ساغر سـرشار هم باشيم شويم از نغمه سازي عندليبي غم سراي هم به رنگ و بوي يكديگر شده گلزار هم باشيم به جمعيت پناه آريم از باد پريشاني اگر غفلت كند آهنگ ،ما هشيار هم باشيم براي ديدهباني خواب را بر يكدگر بنديم ز بهر پاسباني ديده بيدار هم باشيم جمال يكدگر گرديم و عيب يكدگر پوشيم قبا و جبه و پيراهن و دستار هم باشيم غم هم ،شادي هم ،دين هم ،دنياي هم گرديم بالي يكدگر را چاره و ناچار هم باشيم بال گردان هم گرديده گِرد يكدگر گرديم شده قربان هم از جان و نيت دار هم باشيم يكي گرديم در گفتار و در كردار و در رفتار زبان و دست و پا يك كرده خدمتكار هم باشيم نميبينم بجز تو همدمي اي فيض در عالم بيا دمساز هم گنجينه اسرار هم باشيم
مرگ انسانيت فريدون مشيري از همان روزي كه دست حضرت قابيل گشت آلوده به خون حضرت هابيل از همان روزي كه فرزندان آدم زهر تلخ دشمني در خون شان جوشيد آدميت مرد! گرچه آدم زنده بود از همان روزي كه يوسف را برادرها به چاه انداختند از همان روزي كه با شالق و خون ديوار چين را ساختند آدميت مرد! بعد ،دنيا ،هي پر از آدم شد و اين اسباب گشت و گشت قرنها از مرگ آدم هم گذشت اي دريغ! آدميت برگشت قرن ما روزگار مرگ انسانيت است سينه دنيا ز خوبيها تهي است صحبت از آزادگي ،پاكي ،مروت ،ابلهي است صحبت از موسي و عيسي و محمد نابجاست قرن «موسي چمبه»هاست! روزگار مرگ انسانيت است من كه از پژمردن يك شاخه گل از نگاه ساكت يك كودك بيمار از فغان يك قناري در قفس از غم يك مرد در زنجير حتي قاتلي بر دار اشك در چشمان و بغضم در گلوست وندرين ايام ،زهرم در پياله اشک و خونم در سبوست مرگ او را از كجا باور كنم؟ صحبت از پژمردن يك برگ نيست واي! جنگل را بيابان ميكنند دست خون آلود را در پيش چشم خلق پنهان ميكنند هيچ حيواني به حيواني نميدارد روا آنچه اين مردمان با جان انسان ميكنند!؟ صحبت از پژمردن يك برگ نيست فرض كن مرگ قناري در قفس هم مرگ نيست فرض كن يك شاخه گل هم در جهان هرگز نرست فرض كن جنگل بيابان بود از روز نخست در كويري سوت و كور در ميان مردمي با اين مصيبتها صبور صحبت از مرگ محبت ،مرگ عشق گفتگو از مرگ انسانيت است!
I
41
PA
For Advertisement Call:
41
تريبون حکومت در اجاره معترضان مريم تاوار ،سايت زيتون نماز جمعهها که همواره نماد تريبون رسمي حکومت در همه شهرهاي ايران بود اينک به صحنه حضور و اظهار نظر معترضان بدل شده است .نماز جمعه سابقًا تريبوني براي رساندن صداي حکومت به مردم بود اما اکنون گروهي از معترضان از آن براي رساندن صداي خود استفاده ميکنند. پيش از اين تنها خبر راه پيماييهاي حکومتي به خبر نمازجمعه پيوست ميشد ،اما اينک مدتي است که خبرهاي حضور معترضان در نماز جمعه در شبکههاي اجتماعي و رسانهها منتشر ميشود و بازتاب گستردهاي دارد. تريبونهاي نمازجمعه در دهه هفتاد و هشتاد به سازماني اداري تبديل شد که مردم را از ادارهجات و صنوف به آنجا ميآورند .امروزه به نظر ميرسد به غير از اين کارکردها ،نمازجمعه به ضد خودش تبديل شده و مکاني براي انتقاد و اعتراض به وضعيت موجود شده است. نخستين بار اين اتفاق در جريان خطبههاي نماز جمعه 26تير 88به امامت اکبرهاشمي رفسنجاني اتفاق افتاد و هزاران نفر از معترضان در بزرگترين نمازجمعه سالهاي اخير شرکت کردند. تالش براي جلب اعتماد مردم ،انتقاد از عملکرد صدا و سيما ،دلجويي از آسيبديدگان ،آزادي رسانهها و مطبوعات ،آزادي زندانيان سياسي از جمله مواردي بود که رفسنجاني از لزوم آنها سخن گفته بود. غالمحسين محسني اژهاي ،وزير اطالعات ايران پيش از اين مراسم در مورد بروز «صحنههاي نامطلوب» در نماز جمعه هشدار داده بود. در اين نماز جمعه مهدي کروبي ،ميرحسين موسوي و محسن رضايي نيز حضور يافتند و نيروهاي بسيج و امنيتي برخي شرکتکنندگان در نماز جمعه را مورد ضرب و شتم قرار دادند و به سوي آنها گاز اشکآور شليک کردند. به جز حضور معترضان سياسي درنماز جمعه ،سال گذشته معترضان صنفي نيز با بيان اعتراض خود در نماز جمعه رويهاي جديد را بنا نهادند. در 25اسفند 97تعداد زيادي از کشاورزان شرق اصفهان که در ماه گذشته بارها نسبت به مشکل کم آبي و انتقال آب زايند ه رود دست به اعتراض زده بودند ،از تجمع نماز جمعه براي بيان اعتراضهاي معيشتي و اقتصادي بهره جستند و با آغاز خطبههاي نمازجمعه توسط مجتبي ميردامادي ،شعار دادن را متوقف نکردند. اين افراد سپس با پشت کردن به امام جمعه موقت اصفهان شعار دادند« :تکليف ما معلوم بشه نمازجمعه شروع ميشه». دراين ميان اما شعار «روبه ميهن ،پشت به دشمن» خبرساز ترين شعار کشاورزان شد. همزمان در اهواز ،بسياري از کارگران گروه ملي صنعتي فوالد اهواز پس از 4روز اعتراض مقابل استانداري خوزستان و عدم پاسخگويي مسؤوالن ،به مصالي نماز جمعه اين شهر آمدند و در حين خطبه دوم نماز جمعه به امامت ميراحمدرضا حاجتي ،شعارهايي عليه بيعدالتي و معوق ماندن حقوقهاي خود سر دادند .کارگران معترض شعار ميدادند« :يه اختالس کم بشه /مشکل ما حل ميشه»« ،امام جمعه به گوش باش ـ ما کارگريم نه اوباش». روز جمعه 31فروردين هم مردم کازرون در اعتراض گسترده به جداشدن بخشهايي از اين شهرستان در تقسيمات جديد کشوري ،صحن نماز جمعه را به محل اعتراضات تبديل کردند و امام جمعه شهر را «بي عرضه» خواندند و خواهان استعفاي او شدند. سال گذشته انتشار فيلمي از سخنان زينالعابدين قرباني ،امام جمعه رشت درباره فعاليتهاي اقتصادي ستاد نماز جمعه رشت خبرساز شده بود. وي گفته بود« ،براي دفتر و ارباب جمعي بايد ماهانه 150ميليون تومان هزينه کنم .بر همين مبنا ما مجتمع آدينه را ساختيم .يک وجب از اين مجتمع متعلق به ما نيست .همه اينها زير نظر مقام معظم رهبري است». پس از جنجالها بر سر اين فيلم بود که رسول فالحتي گيالني به عنوان امام جمعه جديد رشت منصوب شد. از ميان امامان جمعه احمد علم الهدي همچنان خبرساز ترين است .او که در اعتراضات سراسري ديماه اخباري مبني بر دخالتاش در شکلگيري اعتراض عليه رييسجمهوري در اين شهر مطرح شده بود ،در فروردين 96اعالم کرد با «برگزاري کنسرت در سراسر کشور» مخالف است و در نکوهش برگزارکنندگان جشن روز زن در برج ميالد گفته بود« ،اينان ميخواهند نشان دهند الگوي جامعه ،حضرت زهرا نيست بلکه سوفيا لورن است». ط گشت ارشاد گفت« ،نيروي انتظامي با خطاي يک مامور در يک مسئله او اخيرًا در واکنش به کتک زدن يک دختر توس منکر شرعي نبايد زير سوال برود .در مشهد ،هتک حرمت ميشود و در مقام خوانندگي يک آوازهخوان ،زنان روسري برميدارند اما هيچ مسئولي ککش نميگزد جز دو مسئول از قوه قضائيه ،که قاطعانه وارد ميشوند… .فروشگاهي که ميخواهد لباس زنانه بفروشد ،فروشگاه خود را با اين فسق و فجور افتتاح ميکند .شما به عنوان خادم امام رضا نبايد از خود عکسالعمل نشان دهيد؟» استعفاي احمد جنتي از نماز جمعه تهران و انتصاب محمدحسن ابوترابي فرد به جاي او ،تغيير رئيس شوراي سياستگذاري ائمه جمعه ،تغيير امامان جمعه کرمان و بيرجند از ديگر خبرهاي اخير مربوط به ائمه جمعه بوده است. قدرت امامان جمعه تنها به روز جمعه محدود نميشود و آنان در اکثر قريب به اتفاق موارد حاکمان بالمنازع استانها بودهاند و در اکثر موارد مقامات دولتي مانند استاندار و فرماندار اکثر امور را را با هماهنگي آنان انجام ميدادند. سابقه برگزاري مراسم نماز جمعه در ايران به زمان شاه اسماعيل اول صفويه ميرسد ،اما شاه عباس به آن شکلي حکومتي داد و رسما منصب امامت جمعه را ايجاد کرد و به آن اعتبار و رونق سياسي و ديني بخشيد. ميرداماد ،شيخ بهايي ،سبزواري و مجلسي همگي از امامان جمعه در زمان صفويه بودند .اما در زمان قاجاريه به سبب افول مناصب مذهبي ،اين جايگاه نيز اعتبار سياسي و ديني خود را از دست داد و بيشتر شکل موروثي به خود گرفت .در اواخر دوره قاجار امامان جمعه عمال در برابر علماي مشروطهخواه که مخالف حکومت استبدادي بودند قرار گرفتند. در زمان پهلوي اگرچه امامت جمعه منصبي حکومتي محسوب مي شد ،ولي اعتبار و جايگاهي نداشت و برخي از روحانيون چون آيتاهلل اراکي به صورت مستقل اقدام به اقامه نمازجمعه در مسجد خود ميکردند. با قدرت گرفتن روحانيون در سال 57بار ديگر اين جايگاه رونق پيشين را يافت .آيتاهلل طالقاني اولين امام جمعه تهران پس از انقالب شد .با مرگ آيتاهلل طالقاني ،آيتاهلل منتظري عهدهدار اين منصب شد و پس از عزيمت وي به قم ،آيتاهلل خامنهاي از سوي آيتاهلل خميني به سمت امام جمعه دائم تهران منصوب شد ،سمتي که تا کنون نيز به صورت انحصاري به وي تعلق دارد و بقيه به امامان جمعه به صورت موقت از سوي وي انتخاب ميشوند. از سال 72نهاد شوراي سياستگذاري ائمهجمعه جايگزين شوراي مرکزي ائمه جمعه شده و رئيس آن به صورت دورهاي براي عزل ،نصب و نظارت بر بيش از 900محل برگزاري نمازجمعه و با بودجه اي بالغ بر 42ميليارد تومان از سوي
رهبري انتخاب ميشود. رضا تقوي ،رئيس سابق شوراي سياستگذاري ائمهجمعه ،از سال 79و به مدت 17سال اين مسئوليت را عهدهدار بود و سال گذشته رهبر جمهوري اسالمي در حکمي محمدجواد حاجعلياکبري را جايگزين او کرد. سال 96همچنين محمدحسن ابوترابي فرد ،نايب رئيس سابق مجلس ،به عنوان امام جمعه جديد تهران منصوب شد. انتصاب او پس از استعفاي احمد جنتي از سمت نماز جمعه تهران انجام شده است. امامان جمعه را ميتوان صداي طيف تندروي حکومت دانست .لحن خطبههاي نمازجمعه در زمان برسرکار بودن دولتهاي ميانهرو به شکل برجستهاي با دولتهاي اصولگرا و محافظهکار متفاوت است. در دولت اصالحات ،نماز جمعه هم صدا با روزنامه «کيهان» به سياستهاي خارجي و داخلي دولت ميتاخت و نمازگزاران کفنپوش با همراهي گروه انصار حزباهلل هر هفته به بهانهاي در اعتراض به سياستهاي دولت خاتمي به خيابان ميآمدند. در حادثه کوي دانشگاه نيز آنان پس از برپايي نمازجمعه ،به سمت کوي دانشگاه رفته و به ضرب و شتم دانشجويان پرداختند. در همان دوران يحيي رحيم صفوي فرمانده وقت سپاه و محمد باقر قاليباف ،فرمانده وقت نيروي انتظامي ،در جايگاه سخنران پيش از خطبههاي نمازجمعه به تهديد خاتمي در مسئله کوي دانشگاه پرداختند. حمله به سياستهاي فرهنگي وزارت ارشاد پاي ثابت خطبههاي آن زمان بود و محمد تقي مصباح يزدي براي مدتها سخنران ثابت پيش از خطبهها. دوران احمدينژاد دوران سکون و آرامش فعاالن کفن پوش نمازجمعه بود و سراسر خطبههاي نماز جمعه در خدمت حمايت از سياستهاي دولت نهم و دهم قرار داشت. در دوره رهبري آيتاهلل خامنهاي تعدادي از امامان جمعه استعفا دادند و يا برکنار شدند .در سال ،81جاللالدين طاهري امام جمعه وقت اصفهان ،ضمن انتشار نامه سرگشادهاي استعفا دارد و اين نامه تند با واکنش آيتاهلل خامنهاي روبهرو شد. در راس آنها احمد جنتي بارها از تريبون نماز جمعه حمايت خود را از احمدينژاد اعالم کرده بود ،حمايت علني وي به عنوان عضو شوراي نگهبان در انتخابات رياست جمهوري که از خواب يک راننده تاکسي و درخواست مادر مرحومش براي راي دادن به احمدينژاد سخن ميگفت ،انتقادات بسياري را در رسانهها به همراه داشت. مذاکرات بر سر برنامه اتمي که بزرگترين وعده انتخاباتي دولت روحاني بود ،از همان ابتدا به بحث داغ امامان جمعه بدل شد.اعتراضاتي که پس از به ثمر رسيدن برجام نيز از شدت آن کاسته نشد. احمد علمالهدي در پاسخ به يکي از سخنرانيهاي رئيسجمهور که در آن برجام را مايه عزت کشور دانسته بود گفت، «يک آقايي نيز ميگويد با برجام عزت پيدا کرديم .چه عزتي؟ اينکه شرکت مدلينگ ايتاليايي بيايد عزت است؟ اين را در برجام پيش برديد؟» کاظم صديقي نيز در نقد برجام گفته بود« ،برجام را خيلي بزرگ نکنيد .مقام معظم رهبري مرتب از بدعهدي دشمن سخن ميگويد اما عزيزان ما يک بار حاضر نيستند از اين بدعهديهاي دشمن غدار ما سخن بگويند». احمد علمالهدي که در سال 84و پس از تصادف مرگبار آيتاهلل عبادي امام جمعه مشهد شد ،با فوت واعظ طبرسي و جانشيني رئيسي دامادش به سمت توليت آستان قدس ،عمال استان خراسان را عرصه حکمراني خود قرار داد. ابتدا در خطبههاي نماز جمعه به بهانه حفظ حرمت جايگاه امام رضا ،برگزاري هرگونه کنسرت موسيقي در شهر مشهد را ممنوع کرد .بعد از اسامي دو تيم قديمي «ابومسلم» و «سياه جامهگان» انتقاد کرد و اين اسامي را مايه ننگ اسالم دانست و خواهان تغيير نام اين باشگاهها شد .پس مدتي از انتقادات علم الهدي ،باشگاه سياه جامهگان مشهد که به دليل اجرا نکردن اين دستور پلمپ شده بود مجبور به تغيير نام خود به «مشکيپوشان» شد. در طول حيات جمهوري اسالمي ،خطبههاي نمازجمعه همواره با حاشيههاي بسياري همراه بوده است ،ولي برخي از اين حواشي تاثيرات عميقي بر سياست داخلي و خارجي ايران گذاشته که سخنراني اکبرهاشمي رفسنجاني در سال 65در اذعان به سفر مک فارلين از جمله آنهاست. نماز جمعه 29خرداد ماه 88در زمان اعتراضات به نتايج انتخابات رياست جمهوري را نيز ميتوان ازين جهت مهم برشمرد که پيش از خطبههاي آيتاهلل خامنهاي در 29خرداد 88برخي از معترضان هنوز به نقش آيتاهلل خامنهاي به عنوان رهبري ميانه رو که توانايي ميانجيگري و هدايت بحران پيشرو را دارد اميد داشتند .اميدي که با دفاع سرسختانه وي از احمدينژاد و تهديد مخالفينش جاي خود را به خشونتي تمام عيار داد. هاشمي رفسنجاني نيز پس از نماز جمعه تير ماه 88ديگر عمال از امامت جمعه اخراج شد.
42
42
May 2018
فروردين (بره)
مرداد (شير)
فردي موقعيتي را براي شما فراهم ميکند که ميتوانيد در آن به خوبي بدرخشيد. اگر چه نسبت به ماههاي قبل بايد زمان بيشتري را صرف کارهايتان کنيد اما نتيجهاي که از آن ميگيريد ،مورد قبولتان خواهد بود .اگر همين حاال قدم اول را برداريد ،زودتر به مراد دلتان خواهيد رسيد .اگر هدفي در سر داريد ،به طور دقيق در مورد آن برنامه ريزي کنيد .در اين صورت سادهتر آن را به دست خواهيد آورد، اما اگر مدام در شک و ترديد با خواستههايتان باشيد ،راهي طوالنيتر و دشوارتر در پيش خواهيد داشت. در اين ماه ،از نظر مالي شرايط بهتري خواهيد داشت .سعي کنيد اين امر تاثير خوبي بر خانواده بگذارد و همگي در لذت بردن از آن سهيم بشويد؛ اگر دچار مشکل شديد با خونسردي موفق به حل آن ميشويد .شما انساني خونگرم و دستگير هستيد و تمام دوستان و آشنايان از شما به عنوان الگويي در رفتار و کردار نام ميبرند پس سعي کنيد اين خصلت زيبا را همچنان در خود حفظ کنيد و به ديگران نيز انرژي مثبت بدهيد.
فرصتهاي شغلي فوقالعادهاي برايتان فراهم ميشود .به مهارتهاي خود اعتماد داشته باشيد و تا ميتوانيد از تجربيات گذشته استفاده کنيد و خودي نشان دهيد. حمايت و تشويقهاي دوستان و خانواده بر سرعت کارتان موثر است .اگر تا به حال اهل ريسک کردن نبودهايد ،زمانش است تا شجاعت خود را نشان دهيد .اين ماه خانه براي شما امنترين مکان است .بنابراين بيشتر وقت خود را با خانواده خود بگذرانيد .در دکوراسيون خانه و محل کارتان تغييراتي دهيد ،اين کار روحيه شما را دگرگون خواهد کرد .اگر فردي از اطرافيان نسبت به شما حسادت ميورزد، بي تفاوتي بهترين جواب براي اوست. در اين ماه ،حتي اگر فکر کنيد که دنياي شما در حال آرام شدن و سر و سامان گرفتن است اما ميدانيد که هنوز کارهاي زيادي داريد که بايد انجام دهيد .ممکن است احساس کنيد که يک ماجراجويي عالي براي شما ميتواند تسکيني براي کار سخت و جزييات بي پايان باشد.
ارديبهشت (گاو)
اگر ميخواهيد در کاري که آغاز کردهايد موفق باشيد ،بدانيد که کمکهاي زيادي در راه است .به عالوه ايدههاي نابي نيز به ذهنتان ميرسد که در پيشرفت کارتان موثر است .احتياجي به تحقيقات بيشتر نيست ،شما خودتان پيچ و خم راه را ميدانيد ،پس به خودتان اعتماد کنيد .اگر در رابطهاي عاطفي به سر ميبريد ،وقت آن است که کمي جديتر به آن بيانديشيد .اگر هم مجرد هستيد ،ناگهان چشم باز ميکنيد و مي بينيد که در دام عشق افتادهايد .با اطرافيان مهربانتر باشيد و دامنه روابط اجتماعي خود را باال ببريد .مطمئن باشيد که در کنار ديگران زندگي شادتري خواهيد داشت. در اين ماه ،ممکن است تمرکزتان را از دست بدهيد اما زياد هم نگران آن نباشيد که نتوانيد آن را دوباره به دست بياوريد .به جاي اينکه سعي کنيد روياهايتان را معقول جلوه دهيد اجازه دهيد آنها به شما نشان دهند که در دنيا چه کار بايد بکنيد.
خرداد (دو پيکر)
قدر نعمتهايي را که در دست داريد بهتر بدانيد و سعي کنيد که از آنها به بهترين شکل ممکن محافظت کنيد .همانقدر که به دوستان خود اهميت ميدهيد براي تنهايي و حريم شخصي خود نيز ارزش قائل شويد .اگر از دست خودتان عصباني هستيد ،گذشته را فراموش کنيد .خودتان را دوست داشته باشيد زيرا امروز روز تازهاي است و اتفاقات بهتري را ميتوانيد براي خودتان رقم بزنيد .اگر موضوعي ذهن شما را درگير کرده است ،تا اواخر ماه حل مي شود .براي بهبود رابطه عاطفيتان ،بهتر است که از تجربه و نصيحتهاي ديگران ،به خصوص اعضاي خانواده خود کمک بگيريد . در اين ماه ،گذشته را فراموش کنيد و به آيندهاي درخشان بنگريد ،چون زندگي زيباست .در معامله مسکن همه موارد را در نظر بگيريد .او روزي از شما کمکي خواست ،اما شما کاري نکرديد ،خب ،حاال وقتش است که جبران کنيد.
تير (خرچنگ)
زندگي اجتماعي شما بهتر از هر زمان ديگري پيش ميرود .دامنه دوستانتان گستردهتر شده و روابط موثرتري را با ديگران برقرار خواهيد کرد .فقط يادتان باشد که از بيان ايدهها و نشان دادن مهارتهايتان خجالت نکشيد .هر چه اعتماد به نفس باالتري داشته باشيد ،ديگران نيز بيشتر به شما اعتماد خواهد کرد. سعي کنيد احساساتتان را در جهت مثبتي به کار گيريد .به عنوان مثال دست به کاري خالقانه بزنيد ،نقاشي ،دکوراسيون ،آشپزي ،موسيقي ...ميتواند شما را در زمانهاي تنش و ناراحتي به آرامش برساند. در اين ماه ،عقل و احساس تان را در تعادل نگه داريد تا در تصميم گيريهايتان به اشتباه نرويد .هميشه هر دو جنبه قضايا را ببينيد اما اين را هم در نظر داشته باشيد که بايد در نهايت يکي از آنها را انتخاب کنيد .در برابر احساساتتان تسليم نشويد و به نداي درونتان گوش کنيد اما از اين مطمئن شويد که نقشه شما نتيجه منطقي و درستي دارد.
شهريور (خوشه)
اگر تا به حال احساس ميکرديد که محدود شدهايد و دست و پايتان بسته است، اين ماه از آن شرايط خالص ميشويد و احساس آزادي بيشتري ميکنيد .مدتي است که زندگي شما ريتم ثابتي به خود گرفته است ،شما هم اين ثبات را دوست داريد اما همانطور که ديگران شما را تشويق ميکنند ،براي پيشرفت بايد ريسک پذير باشيد و به شرايط خودتان تنوعي دهيد .کارهاي کوچک اما مهم زيادي داريد که تمرکز کردن روي آنها دشوار است اما شما همه تالش خود بکنيد .روشهاي کنارهگيري و دوري شما ممکن است تا االن نتيجه داده و موفقيت آميز بوده باشد، اما شرايط به سرعت تغيير کرده و ممکن است شما مجبور باشيد که تمام تمرکز خود را روي اين تصميم بگذاريد که چگونه ميتوانم کاري را که شروع کردهام به خوبي به پايان برسانم؟ در اين ماه ،فراواني کار شما ميتواند مقداري برايتان خسته کننده باشد اما بهتر است که در مقطعي از زمان کار خود را سر فرصت انجام دهيد نه اينکه براي رسيدن به خط پايان عجله کنيد ..آهسته پيش برويد و بنيادي ايجاد کنيد که به اندازه کافي مستحکم باشد که تا آخرين زمان همين جور باقي بماند.
مهر (ميزان ،ترازو)
يکي از مشکالتي که مدت زيادي است شما را نگران کرده ،حل خواهد شد .البته در اين راه تنها نيستيد و اطرافيان با حمايتهايشان به شما کمک خواهند کرد .اگر مجرد هستيد ،در اين ماه فردي دل شما را مي برد اما سعي کنيد که آهسته قدم برداريد .عجله در اين راه همه چيز را خراب ميکند .اگر مشکالت مالي داشتهايد، در اواسط ماه بسياري از آنها حل خواهند شد و زندگي براي شما از هميشه زيباتر ميشود .با خريد وسايل مورد عالقهتان ،نه تنها روحيه ميگيريد ،بلکه جايزهاي به خودتان دادهايد که ارزش تالشهاي اخيرتان را دارد. در اين ماه ،بايد از کوته نظري و سطحي بيني چشم بپوشيد و بيشتر از گذشته به حقايق توجه کنيد؛ بهتر است زياد اهل تظاهر نباشيد .بگذاريد اطرافيان شما حقايق را ببينند با اين اوصاف شما را بيشتر دوست خواهند داشت و موفقتر از گذشته خواهيد بود.
آبان (کژدم)
اکنون زمان عشق و عاشقي براي شما فراهم شده پس تا ميتوانيد به ظاهرتان برسيد و جذابتر از هميشه بدرخشيد .فضاي اطرافتان آرامتر خواهد بود ،از اين رو راحتتر ميتوانيد حرف دلتان را بزنيد .اگر رازي در دل داريد ،آن را با شريک زندگي خود در ميان بگذاريد ،زيرا هر چه اين کار را به عقب بياندازيد ،به ضرر خودتان تمام خواهد شد .در محيط کار افرادي که با شما هميشه مخالفت ميکردند ،حال انعطاف پذيري بيشتري به خرج ميدهند ،بنابراين از اين فرصت استفاده و ايدههايتان را مطرح کنيد .در اواخر اين ماه يکي از رابطههاي قديميتان دوباره شکل خواهد گرفت و شما لحظات خوش بيشتري را تجربه خواهيد کرد. در اين ماه ،بايد توجه کنيد که اختالفات و نگرانيهائي که شما در زندگي خودتان داريد نه اختصاصي است و نه عجيب .همه افراد در خانوادههاي خود از اين گرفتاريهاي کوچک و بزرگ دارند و شما بايد به جاي چکنم چکنم ،خودتان راهي براي خروج از بن بست پيدا کنيد.
آذر (کمان) سالمتي و شادي دو چيزي است که بايد به آنها بيشتر اهميت دهيد .بيش از پيش به فکر سالمتي خودتان باشيد و عالوه بر رعايت تغذيه سالم ،براي انجام فعاليت بدني نيز زمان بگذاريد .اگر جسم سالمي داشته باشيد ،ذهنتان هم آزادتر خواهد بود .يکي از دوستان از شما دلگير است .حال زمان مناسبي است که به ديدارش برويد و اتفاقات گذشته را از دلش درآوريد .اگرچه دل مهرباني داريد اما گاهي ظاهرتان را جور ديگري نشان ميدهيد .پرده را کنار بزنيد تا ديگران نيز از نرمي و سادگي دل شما باخبر شوند .زندگي شخصي شما در اواخر ماه بهتر از هر زمان ديگري پيش خواهد رفت. در اين ماه ،پيشنهادي خواهيد داشت که شروعي براي پيروزيهاي شما خواهد بود ،فقط بايد با احتياط عمل کنيد و پلههاي ترقي را با حوصله و بدون عجله پشت سر بگذاريد .اگر به دنبال سفر يا تعطيالت هستيد بهتر است آن را به ماه آينده موکول کنيد.
دي (بز)
در حال حاضر شرايط ايجاد تغييرات بزرگ برايتان غير ممکن است ،پس بهتر است که از تغييرات کوچک آغاز کنيد .شما فرد محتاطي هستيد اما بد نيست که گاهي با دوستانتان دست به کارهاي هيجان انگيزي بزنيد .آنوقت خواهيد ديد که گاهي دور شدن از محدوديتها چقدر لذت بخش است .اگر زندگي عاطفيتان در شرايط خوبي به سر نميبرد ،دست از لجبازي برداريد و اين بار شما براي درست کردن آن پيش قدم شويد .اين رابطه ارزش تالشهاي پياپي را دارد .شما پتانسيل حل مشکالتتان را داريد پس شجاعانه براي حل آن تالش کنيد و بداني که موفق خواهيد شد. در اين ماه ،خبرهاي خوبي مي شنويد که ارزش جشن گرفتن را دارد .در اواسط ماه درهاي بسياري در زمينه شغلي به رويتان باز مي شود .از آن پس نه تنها اعتبارتان نزد ديگران باال خواهد رفت بلکه از نظر مالي نيز پيشرفت بسياري واهيد کرد.
بهمن (دلو ،کمان)
براي انجام کارهاي بزرگ ،از ديگران کمک بگيريد .لزومي ندارد که تمام مسئوليتها گردن شما باشد .با کار گروهي زودتر به نتيجه خواهيد رسيد .در اواخر ماه چيزي که مدتها انتظارش را داشتهايد ،چون گرهاي برايتان گشوده ميشود. شايد دوست داشتن براي عدهاي از متولدين اين ماه ايجاد دردسر کند ،بنابراين اگر ميبينيد که توانايي تحمل دردسرهاي آن را نداريد ،فراموشش کنيد .احتماال در راهي که پيش ميرويد ،دچار مشکالتي خواهيد شد ولي زود قضاوت نکنيد و زود از کوره در نرويد که در نهايت ،تحمل اين مشکالت نتيجهبخش خواهد بود. در اين ماه ،به مقدار زيادي ارامش دست پيدا ميکنيد که خود را آرامتر از هميشه در پوست خود خواهيد يافت .کسب و کار بلند مدت يا طرح پس انداز ميتواند يک خبر ويژه برايتان باشد که بايد به آن خوش آمد بگوييد .در شناخت افراد سياست و دقت کامل به خرج دهيد.
اسفند (ماهي)
دوستان خود را دوست بداريد ،اما آنان را در صدر اولويتهاي برنامههاي خود قرار ندهيد .اين موضوع به نفعتان خواهد بود .احتياط را کنار بگذاريد و با جسارت تمام از ايدههايتان دفاع کنيد .به زودي پروژهاي آغاز خواهيد کرد که موفقيتتان در آن حتمي است .تا آنجا که براي شما مقدور است خود را با اعضاي خانواده درگير نکنيد و سعي کنيد اگر بين شما و هر يک از اعضاي خانواده مشکلي وجود دارد ،آن را با صحبت کردن برطرف کنيد .در اين بين خبر خوشحالکننده و اميدوارکنندهاي به شما ميرسد. در اين ماه ،رابطه عاطفي شما شکل ديگري به خود ميگيرد .مشکلي در گذشته شما را نگران کرده بود که با شنيدن خبري از يکي از دوستان ،به طور کامل حل ميشود .اين ماه براي اقدام به معامالت اقتصادي مناسب نيست .اگر به سفر ميرويد کامال” محتاط باشيد.
43
43
For Advertisement Call:
CONTINUED FROM COVER PAGE
PA
I
but the citizenry has shown little appetite for domestic versions which they know the state can access and monitor.
As of the early morning hours of May 1 in Iran, Telegram was only accessible via online circumvention tools in most provinces throughout the country.
«The state's routine violation of privacy rights via covert state surveillance of online communications has created a culture of deep-seated distrust for state-approved apps,» said Ghaemi.
The order to block Telegram came after months of unsuccessful pressure on the company by the Iranian Judiciary and state officials to move its servers to Iran and comply with Iranian censorship policies. Hostility to Telegram also increased after the messaging app was used by many of the protestors during the unrest that broke out across Iran in December 2017 to spread the word of the street gatherings.
On December 31, 2017, Telegram was blocked for two weeks during the nationwide protests. But instead of flocking to domestic messaging apps, «30 million» people used circumvention tools-such as virtual private networks (VPNs) that enable users to access blocked sites-to continue to use Telegram, according to Member of Parliament (MP) Mahmoud Sadeghi.
The move also reflects a desire by hardliners to demonstrate their domestic dominance-and Rouhani's powerlessness to stop the bans on social media that he publicly states he opposes.
President Rouhani said at the time that more than 100,000 people had lost their jobs as a result of the ban, reflecting the extent to which Telegram has become deeply embedded in the social and economic fabric of the country.
«Blocking Telegram is a victory for hardliners who humiliated Rouhani in front of the millions of voters he promised over and over again that he would not allow messaging apps like Telegram to be blocked,» said Ghaemi.
Facebook and Twitter are also banned in Iran. Despite this, dozens of state officials use these apps to reach domestic and foreign audiences, sometimes maintaining accounts in multiple languages including English, Farsi, and Arabic. Iranians meanwhile, use online circumvention tools to access the apps. However, no social media platform has achieved the reach of Telegram in Iran.
The Telegram ban follows successive moves by the authorities during April to erode use of the app in Iran. The Ministry of Education issued a directive banning the use of foreign-made messaging apps at public schools, all executive branch agencies were ordered to stop using foreign messaging apps for official business, and Iran's Supreme Cyberspace Council (SCC) ordered Telegram removed from Iran’s CDNs, caching servers that allow faster delivery of multimedia data).
«Iran is a country filled with young, tech-savvy people who have proven that they won't be silenced or subdued by state bans on anything,» said Ghaemi. «The only thing Iran has achieved by blocking Telegram is revealing its fear of its own people being able to freely access information and communicate,» he added.
With Telegram now completely banned, the authorities hope Iranians will use domestic messaging apps instead,
Insider’s Guide to Top College Admissions
W
Extracurriculars - Part I
e consider extracurricular activities one of the most challenging and frequently underperformed part of the college application. Unlike numerical values such as grades and standardized test scores, there is no easy way to evaluate extracurricular activities. The admissions committee interprets the way you present your experiences and achievements, and, unless you know how to phrase these experiences, you may be shortchanging yourself. On the other hand, if done properly, this is also an opportunity for most applicants to make a huge positive impact and stand out from the crowd. As this is a large topic, we will divide the topic of extracurriculars into two parts: one explaining the various types of activities that you can participate in and one explaining how to make the most out of the various activities and present them to the admissions committee effectively. When it comes to extracurricular activities, we recommend thinking carefully about your activities and planning them out in advance. You should pick activities that you will enjoy and make you happy, where others are friendly or fun to be with, and where you will learn a valuable skill. Typically, we like to divide up extracurricular activities into 6 major categories. These include academics, athletics, arts/music, volunteering, work, and hobbies. We will briefly delve into these different categories. Academics: these are activities that are directly related to the classes that you take at school. These activities can show that you have intellectual curiosity outside of the classroom and the ability to excel in college/future jobs. These include things such as science club, model UN, student government, debate, science or math contests/olympiad, and research to name a few. Research is a specific area that most high school students do not typically participate in and can help set you apart. We highly recommend students to experience the lab environment and attempt to publish on topics of interest as this will help set them apart from their peers. Overall, these academic activities give you a chance to show the admissions committee that you are passionate about learning and have been able to achieve more than what was just required from your school. Athletics: these are activities that show that you are fit physically, can work well in a team, and are disciplined. These include everything from competitive sports teams to solo actives such as weightlifting or swimming. If you have the opportunity to participate in a competition related to your athletic activity, even a small regional contest, we highly recommend that you pursue it to show that you are dedicated to the sport and proficient enough to compete with others. Arts/music: these activities are an opportunity to show your creative side and
include theater, music, dance, painting, photography, and creative writing to name a few. It shows that you are not just a student who can do well in academics but are also well-rounded and expressive. If you are artistically gifted, you can consider presenting an artistic sample with your application. However, be warned that if your artistic talent is only mediocre or good but not outstanding, the sample may work against your favor. Volunteering: these activities show that you do not just care about yourself but other people who are less fortunate than you are. Volunteering can take place locally or internationally and in many different settings ranging from hospitals to afterschool programs to homeless shelters. We recommend that you consider volunteering in at least one place during your high school years. Work: these activities show that you are responsible and mature enough to hold a job. Work can also vary significantly and range from fancy internships at Fortune 500 companies to minimum wage jobs performing physical labor. Depending on the type of work experience, you can use it to your advantage to show discipline and financial independence. Occasionally, some applicants are confronted with the situation where working is not a choice but a requirement due to financial circumstances. In these scenarios, it is important to highlight this point in your application as admissions committees keep financial difficulties in mind and recognize that less time can be dedicated to other extracurriculars. Hobbies: these activities show that you have interests outside of studying and working and can make your application stand out. These include various clubs that can be found at school or in the local community (i.e. chess club, coding club, investment club, etc.) to things that you do by yourself (i.e. cooking, travelling,
reading, etc.). If you have a unique hobby that not many people participate in or are able to achieve something significant, it will greatly boost your application. As you can see, there are numerous activities to choose from and think about. In our next article, we will go into greater depth on how to make the most out of these activities, how to combine activities for higher impact, and how to best present your activities to the admissions committee. In the meantime, for more personalized college counseling, please visit www.thementorshipinstitute.com. Hasan Khosravi, MD Gordon Bae, MD
44
May 2018
44
Netanyahu's theatrics help push Trump towards Iran deal withdrawal The White House seized on the Israeli PM’s dubious show-and-tell despite opposition from European allies desperate to keep the JCPOA afloat If the reports are true, it was the heist of the century. Israeli spies are said to have broken into a secret Tehran warehouse in January, stolen a halftone of documents and somehow spirited them back to Israel the same night. That version of events, recounted in the New York Times, raises important questions about the documents presented by Benjamin Netanyahu on Monday as proof of Iranian dishonesty about its nuclear weapons program. For example, why were the presumed crown jewels of Iranian national security not better guarded? Was there a struggle to get into the warehouse, an “inside man”, or was there just a padlock? And why – amid all those documents – were the Israelis not able to find substantive new information that had not been presented by the International Atomic Energy Agency (IAEA) in 2011? “There was nothing there. There was nothing that the IAEA did not know, and all the theatrics and circa-2004 PowerPoint were a bit silly,” said Alexandra Bell, a former state department expert, now senior policy director at the Centre for Arms Control and Non-Proliferation. At least some of the unanswered questions may yet be resolved when Israel shares the trove with other governments and the IAEA, but by then Netanyahu’s multimedia show-and-tell is likely to have had its intended effect: to provide political cover for US withdrawal from the 2015 nuclear deal with Iran.
negotiating positions in the two years of talks leading up the deal. Despite such adamant opposition from key allies to Trump’s threatened violation of the deal, the White House seized on Netanyahu’s documents. In its eagerness to embrace the message the press secretary, Sarah Sanders, put out a statement that claimed: “Iran has a robust, clandestine nuclear weapons program.” A few hours later, the claim was quietly put in the past tense, stating instead that Iran had such a program. That assumption underpinned the JCPOA. So far, nothing from the Israeli document trove represents a direct violation of the deal or contradicts the IAEA’s judgment in December 2015 that there had been no evidence of Iranian work on nuclear weapons design after 2009. In its only response to the Netanyahu’s presentation so far, the IAEA simply restated the formal findings of its director general, Yukiya Amano, in 2015, that there appeared to have been a “coordinated effort” in Iran on weapons development up to 2003. After that, there were more dispersed “feasibility and scientific studies” until 2009, and that were “no credible indications of activities in Iran relevant to the development of a nuclear explosive device after 2009”. The Israeli documents do, however, highlight one of the compromises underlying the JCPOA. The IAEA had been pursuing evidence of nuclear weapons design since 2005 after a laptop containing files on nuclear weapons design had been smuggled out of Iran and handed to the CIA.
2015 with a “final assessment”, summarizing what the IAEA knew, without the benefit of the interviews and inspections the safeguards department wanted. Those were mostly under the control of the Revolutionary Guard and therefore quite possibly not in the gift of Hassan Rouhani, the president of Iran. It was a political fix that made some uneasy, like Heinonen who argued that the IAEA was debasing its own currency as the gold standard of nuclear verification.
By February 2008, the head of the safeguards department, Olli Heinonen, believed there was enough evidence to brief the IAEA board, and his inspectors continued to press for access to the places and people linked to the “Amad” nuclear weapons project, in particular, its chief scientist Mohsen Fakhrizadeh. The Iranians stonewalled, however, and the IAEA never got to interview Fakhrizadeh or his colleagues.
The new documents could well re-open this dilemma, possibly identifying sites of past weaponization work that IAEA inspectors could ask to visit, maybe triggering stand-offs with the Iranian military. Or they could prevent the IAEA reaching a formal “broader conclusion” that Iran’s nuclear program is for exclusively peaceful means – a milestone which was envisioned in the first decade
The JCPOA did not resolve the impasse but shelved it. The parties agreed the deal could not go into force until the IAEA had closed its file on past weaponization issues. Amano did so in December
simply keep the monarchy front and center in the people’s imaginations,” said Ali Ansari, director of the Institute for Iranian Studies at St. Andrews University in Scotland.
CONTINUED FROM PAGE 45
levying high taxes that were seen as un-Islamic.
the country, no university, no national army — everything he did was from scratch,” said 67-yearold Ali, who like others interviewed for this story gave only his first name out of fear of angering the government.
After he abdicated following the 1941 BritishRussian invasion of Iran, the four-decade rule of his son, Mohammad Reza Pahlavi, was marked by growing corruption as the royal family was accused of siphoning oil revenue to build a private fortune — until he was overthrown by the clerics.
“And since they don’t believe the regime, they turn to satellite TV stations that produce their own much more positive accounts of the monarchy.”
Donald Trump is threatening to stop issuing presidential waivers on nuclear-related sanctions when the next tranche is due on 12 May, which would mark an abrogation of the agreement, the Joint Comprehensive Plan of Action (JCPOA), even if Trump does not formally announce a withdrawal. That would open a rift with Washington’s European allies France, the UK, and Germany, who are also party to the JCPOA and remain its strong supporters. London and Paris issued statements on Tuesday stressing that they have been aware of Iranians’ past weapons design work for many years, and it was precisely that awareness that drove their
“He started with no petrodollars, and he built railways, roads, our first textile factories, vocational schools — just name it. So why not respect him after 40 years of revolution?” During his 16-year reign, from 1925 to 1941, Reza Shah presided over ambitious construction and education projects. He provided scholarships for students to study overseas, introduced birth certificates and demanded that foreign countries cease referring to the country as Persia, and adopt the name used by its people: Iran. But he angered devout Muslims by requiring citizens to wear Western clothes, forbidding women to cover their hair at public functions and
Reza Shah died in South Africa in 1944 at age 66. His body was taken to Egypt and returned to Iran in 1951 when he was given a national funeral and buried in the mausoleum. Iran’s rulers have tried to shape modern perceptions of the monarchy through propaganda — including a lavish series aired recently on state TV that portrayed the royal family as greedy plunderers of national wealth. But those efforts seem to have added to the Pahlavis’ mystique. “The regime is obsessed with historical dramas and documentaries about the ‘evils’ of the monarchy, but of course these programs
of the JCPOA’s implementation. “The IAEA’s final assessment was a bit of a fudge. They didn’t quite close it as put it on a back burner. This makes it difficult to do that,” said Ian Stewart, a former UK counter-proliferation official now at King’s College London. Under the JCPOA certain restrictions on Iran’s nuclear activities lift after eight years or when the IAEA reaches its “broader conclusion”. “It would leave us in a politically untenable situation, with the restrictions on the program lifted de facto by the clock, rather than the IAEA satisfying itself that Iran activities are of a purely peaceful nature,” Stewart said. Such dilemmas may not arise, however, if Trump – emboldened by Netanyahu’s documents – succeeds in killing off the JCPOA in the coming weeks or months.
The discovery of the corpse came at a moment that for some Iranians held the hope of political change: It was the week Reza Shah’s coronation took place nearly a century ago, and the year when Iran will mark the 40th anniversary of the revolution. “It’s a meaningful coincidence,” said Ezzatallah, a 65-year-old gift vendor minding his empty downtown shop. “If it is Reza Shah, and the authorities put his corpse on display, I will be the first to go on a pilgrimage to see him,” he said. “He modernized Iran. We need someone like him: a good dictator.” Special correspondent Mostaghim reported from Tehran and Times staff writer Bengali from Mumbai, India.
This is the driver of the excavator who found the corpse and he didn’t know that was the body of #Reza #Shah #Pahlavi when he took a Selfie. Body is now being kept in an undisclosed location.
45
45
For Advertisement Call:
the regime in virtually every facet of Iranian life,” said Abbas Milani, director of Iranian studies at Stanford University. “An economy in shambles, an international persona as a pariah, double-digit unemployment and inflation, a failing financial system [and] profound oppression against women are good breeding grounds for either despair or nostalgia.”
The discovery of a decades-old corpse unearths a new threat to Iran’s theocracy
Reza Shah was the father of Mohammad Reza Pahlavi, Iran’s last king, who was overthrown in the 1979 revolution when clerics led by Ayatollah Ruhollah Khomeini pledged to build a paradise of Islamic law and share Iran’s oil riches among all citizens.
www.latimes.com
It was a sign of how far the theocracy has fallen short of those promises that last December when the most significant antigovernment protests in a decade broke out nationwide, some demonstrators chanted for a return to the monarchy.
By SHASHANK BENGALI and RAMIN MOSTAGHIM
The latest threat to Iran’s theocracy — already struggling to contain public anger over unemployment, economic mismanagement, bank failures, social restrictions and environmental damage — seems to have risen from the dead. Construction workers renovating a Shiite Muslim shrine near the former tomb of Reza Shah Pahlavi in Tehran this week stumbled upon a mummified corpse, fueling speculation that it could be the missing remains of the late king who died in 1944. The tomb was demolished soon after the 1979 Islamic revolution as Iran’s new clerical rulers sought to erase all traces of a secular monarchy that by then was widely seen as corrupt, despotic and dissolute. The body was never found in the ruins, and over the years, the theocracy has quashed any appreciation of the royal period.
Is It Safe to Use Facebook to Login on Other Sites?
But the passage of four decades and deepening frustration with the clerics have revived the reputation of Reza Shah, whom many now regard as an enlightened dictator who used taxes and burgeoning oil revenues to modernize the country. Are you covering your head with a hat? Noticing a lot of hair in the drain or in your brush or comb? If so, you are not alone. About 50 percent of men experience hair... “There is some nostalgia because of the utter failure of
De facto Master Password Accepting these entities’ invitation to “Log In With Facebook” (or Google, LinkedIn, or Twitter) typically requires just a few quick clicks—an option that somehow feels much less onerous than setting up a separate username and password for each app or service. When you do use your Facebook login information to sign in to other sites, you’re effectively making the social platform the keeper of your online identity: Its username and password becomes the master key to tons of personal information, preferences, and posts you have entrusted to these various third parties. If those login credentials are stolen, it can be a field day for trolls, cyber criminals, and hackers.
Sharing with Facebook and Other Social Media Accounts by Jim Akin - www.Experian.com Using Facebook or other social-media login credentials to sign into third-party sites and services can save time and hassle. But that convenience also could compromise your personal data, so it’s important to think through things before connecting sites. Social media platforms have become hubs for all kinds of interactions. They’re great for staying in touch with friends, of course, but they also connect many of us to a variety of thirdparty content providers, smartphone apps, and interactive services. Activities like games, surveys, and quizzes plug into social-media frameworks, as do shopping sites, news outlets, and even financial services providers.
PA
What’s more linking to apps and services can make it painless to access and share content any time you’re logged into the social media platform you’re using to login to other sites but when you link to a third party you may be giving it permission to monitor your activities, capture personal profile information, and even siphon off data about friends and colleagues in your network. While information monitoring can be benign (such as tracking friends’ birthdays to send them funny greetings), we’ve also learned it can be used for more nefarious purposes. These permissions usually appear in fine print when you first log in via your primary social platform, but few users take time to read or understand them.
Social Media Sign Ins and Security Consider keeping logins separate and creating
This week, Iranian social media accounts feverishly shared photos apparently taken by construction workers clearing ground for an expansion of the Abdolazim shrine. The images showed a head and torso caked in dirt — but with the crooked arm and expressionless gaze that matched how Reza Shah appeared in his open casket before the theocracy’s wrecking crews tore down the mausoleum in April 1980. Even as forensic experts were said to be examining the remains, Reza Shah’s grandson, Crown Prince Reza Pahlavi, said they “most probably” belonged to the late king. In a statement, he called on Iranian officials to ensure the body is buried again in Iran in a marked grave “known to all Iranians.”
different passwords for each third-party account. While less seamless, this is the most effective way to keep your social-network information separate from third-party apps and services: Use different passwords for each login, and make sure they’re strong passwords. You may also want to use a password management tool to keep track of these, such as SaferPass, Dashlane, or LastPass. These help generate strong passwords and then makes them available to you so you don’t have to memorize them (or write them down, where they can be spotted by would-be hackers). To manage games, quizzes and other activities that may only exist “within” the social platform (and in case you’re not ready to give up the convenience of socialplatform logins altogether), revisit the services and sites you’ve linked to your social platform. Get familiar with the security and data-access settings for your social media accounts, and how to adjust them to protect your personal data. Check the list of apps, sites and services you’ve linked to your social platform, and trim the list to eliminate all you no longer use. For the providers that still make the cut, take a look at the data you’re sharing with them: Double-check the permissions you’ve given each third party, and the data it has access to. As appropriate, consider limiting
I
“I ask the Iranian people, as the true guardians of Reza Shah’s legacy, to join and support my family, whether through social media or peaceful public protests, as we pursue this matter in order to ensure that it is handled and resolved appropriately, with transparency and dignity befitting Reza Shah and Iran,” he wrote. But analysts said Iran’s ruling establishment was not prepared to concede any of that. “If the mummy turns out to be Reza Shah, the regime will have a hard time stopping the burial place from becoming a rallying site for anti-regime forces,” Milani said. “If the regime claims, as they are likely to, that the mummy was not Reza Shah, I doubt too many Iranians will believe the claim.” Mostafa Ajorlou, a spokesman for the Abdolazim shrine, denied the body was the shah’s, saying that because the surrounding area used to house a graveyard, “it is natural to discover corpses in the area during the construction process.” “The face of the corpse was not even identifiable, and the rumors that have been spread have only been made up by cyberspace,” Ajorlou said, according to the semi-official ISNA news agency. State media were offering scant coverage of the story, but it remained the talk of Tehran, where many said it was time to reassess the legacy of a man described as the founder of modern Iran and afford him a proper burial. “When people had fleas in their clothes, and there were not enough bathrooms in PLEASE GO TO PAGE 44
access to your friends list, personal information such as your date of birth and the name of your employer, alma mater, and family members—the kind of information that’s often the basis for personal security questions. Consider uncoupling e-commerce sites, or any other third parties with stored payment information, so that if criminals gain access to your primary social media account, they won’t be able to go on a shopping spree. Get in the habit of logging out of your primary social network when you leave your laptop or tablet, and locking your smartphone and tablet screens when you put them away.
Take Charge of Your Data Using social platforms to link with third-party apps, sites and services can enhance your networking fun, and even make it useful and productive. But it can also expose personal data— yours and your friends’—to exploitation and abuse. It’s wise to understand which entities have access to your data, and to remember that what you have control over what you share and with whom. Also if you’re a parent, you’ll also want to help protect your child on social media and help him or her understand how to safely use social media accounts.
May 2018
46
46
47
For Advertisement Call:
47
PA
I
Tel: (770) 973-0506 Inc. Pardis Publications, Advertisement: P.O.Box 5867 Ext. 1 Billing: Canton,Ext GA230114 Fax: (678) 550-9999 E-mail: pardismag@gmail.com
Pardis Publications, Inc. P.O.Box 5867 Canton, GA 30114
May 2018 - Vol 24 - Issue 294
محسن ميرخشتي: مدير داخلي مجتبي اکبرزاده:روابط عمومي
In a Desperate Move to Squash Internet Freedom,
Iran Blocks Telegram
Source: Center for Human Rights in Iran
Ban Unlikely to Stop Most of Telegram’s 40 Million Users in Iran The Iranian Judiciary has ordered internet service providers (ISPs) to block access to the country’s most used messaging app, Telegram, in an attempt to thwart an estimated 40 million Iranians’ open access to information. “Iran’s blocking of Telegram is another example of the state’s blatant hostility toward freedom of speech and a futile attempt to block the free flow of information,” said Hadi Ghaemi,
executive director of the Center for Human Rights in Iran (CHRI). «The condemnation of Iran's violations of these basic rights is an international imperative, as is the need to make the full range of personal communications and circumvention tools available
to the people of Iran,» added Ghaemi. On April 30, 2018, the Iranian Judiciary's news site reported that Branch 2 of the Culture and Media Prosecutor's Office in Tehran had ordered all ISPs and the Telecommunications Ministry, which operates under President Hassan Rouhani,
to “prevent access to content on the [Telegram] network with any kind of software, including circumvention tools.” The order warned that any providers in violation would be prosecuted. PLEASE GO TO PAGE 43