نشریه فرهنگی ،اجتماعی و اطالعرسانی ایرانیان مهاجر
سال دوم ،شماره چهارم ،اردیبهشت و خرداد ،1392می و ژوئن 2013 قیمت 5 :دالر کانادا
شکافهای بین نسلی در جامعه آشفته ایرانیان
www.parnianmagazine.com گزارش
1 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
گزارش
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
2
parnianmagazine.com
گزارش
3 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
گزارش
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
4
parnianmagazine.com
شماره آینده پرنیان ،اول جوالی 2013منتشر خواهد شد
پرنیان دیجیتالی با امکانات متعدد را در وبسایت پرنیان www.parnianmagazine.comببینید
نشریهفرهنگی،اجتماعی و اطالعرسانی ایرانیان مهاجر نشریه فرهنگی ،اجتماعی و اطالعرسانی ایرانیان مهاجر
سال دوم ،شماره چهارم ،اردیبهشت و خرداد ،1392می و ژوئن 2013 قیمت 5 :دالر کانادا
شکافهای بین نسلی در جامعه آشفته ایرانیان
صفحه 14
www.parnianmagazine.com
سال دوم ،شماره چهارم ،شماره پیاپی 12
اردیبهشت و خرداد ،1392می و ژوئن 2013
)ISSN 2291-2940 (Print )ISSN 2291-2959 (Online
ناشر :گروه رسانه ای پرنیان
Parnian Media Group Inc.
سخن روز
سخنی با خوانندگان
10احزاب کانادایی و فقدان استراتژی درباره مهاجران 14انتخابات رهبری حزب لیبرال 16دفتــر دیپلماتیک کانــادا در بغداد گشایش یافت
8پروژه ایرانی هراسی 9گروه رسانه ای پرنیان متولد شد
گزارش
صفحه 18
18بررســی گرایش به قمار در بین جوامع مهاجر 21گزارش یک حضور موفق
البالی اخبار
صفحه 20
23فهرست "خوشبخت ها" منتشر شد 24چشم گیر یا هوش ربا؟ 50 26شغل برتر کانادا 27دریافت پرونده در مورد ویزای جدید Start-upرسما آغاز شد 28فهرست مشــاغل 2013نیروی متخصص فدرال اعالم شد
مدیر مسئول :علی مختاری manager@parscanada.com سردبیر :مجید بسطامی editor@parnianmagazine.com جانشین سردبیر :مصطفی مختاری pr@parnianmagazine.com مدیر روابط عمومی و منابع انسانی :لیلی سرحدی leili@parnianmagazine.com
پرسش یا سفارش آگهی:
ads@parnianmagazine.com
گرافیک و صفحهآرایی: محمد خوشکام ،حسین اسماعیلی مدیر فنی سایت نشریه :شهاب مختاری گروه مترجمین و نویسندگان: علی اکبری ،نشاط تهرانی ،مریم جواهریان ،عبدالرسول دیانی ،بهنام راد ،میترا روشن ،وحید طلوعی ،فرحناز سمیعی ،محمد علی شاکرمی، علیشریفیان،انسیهغفوریان،نادیاغیوری،سهاقندیلی ،ساقیمطهری، وحیدالدیننمازی،یحیینطنزی تلفن و فکس دفتر مونترال: Tel: 1 (514) 903-4726 fax: 1 (514) 439-4726
تلفن دفتر تهران)021( 220-250-84 : تلفن سفارش آگهی:
Toronto: 1 (647) 429-1848 Vancouver: 1 (604) 909-3073 Tehran: 0937-358-7244
تماس با پرنیان وب سایتwww.parnianmagazine.com :
پرنیان از دریافت مقاالت و نوشــتههای مخاطبان استقبال میکند. مطالب برای انتشار باید در قالب فایل Wordباشد. نقل مطالب نشریه با ذکر ماخذ آزاد است .برای نقل مطالب سایت، به آییننامه مربوطه مراجعه نمایید. اســتفاده از طرحها و آگهیها بدون اجــازه کتبی غیرمجاز بوده و میتواند تبعات حقوقی داشته باشد. پرنیان هیچگونه مســئولیتی در قبال آگهی های چاپ شده ندارد. مسئولیت مقاالت منتشر شده با نویسندگان آنها است. بازنشر قصهها و قطعات ادبی نیازمند دریافت اجازه از نویسندگان است. فهرست مطالب
5 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
موضوع ماه
صفحه 30
30شکاف های بین نسلی در اجتماع های آشفته ایرانیان 36شکاف های بینانسلی در خانواده های مهاجران 38والدین مهاجران و چالش های تربیتی فرزندان 42عشق و نفرت 46فرزندان مهاجران ،گرفتار در میان دو فرهنگ
فرهنگ و ادب
48ردپای فرهنگی میان نسل های آینده 52مهاجران مترجم؛ سفیران فرهنگی ایران 55ماهی قشنگ کوچولو 56نصرت خان 56بعد یک سال بهار آمده می بینی که 57انتشار متون ادبی و قصه های کوتاه مخاطبان در پرنیان 58فریاد خاموش 58با چشمان بسته
توصیه هایکاربردی
60چطور برای یک کمپانی نوپا پول تهیه کنیم؟ 62نقش بیمه عمر در تعیین سرنوشت خانواده 64آشــنایی با برخی برنامه هــای انتاریو برای کاریابی تازه واردان 66مهم ترین خطاهای تازه واردان در جستجوی survival jobs 68اخالق حرفه ای در کانادا 71عشق ،مرهمی شفا بخش 72سوغاتی ،ویکیپدیا و 911 74آماده ســازی باغچه برای چمن کاری در فصل بهار 74میهمانان ناخوانده بهاری
صفحه 80
صفحه 68
هنر و سرگرمی
76خاموشی و فراموشی 80برند پر مشتری «تارانتینو» 82جانگوی زنجیر بریده
فهرست مطالب
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
6
parnianmagazine.com
گزارش
7 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
دولت محافظهکار باز چه در سر دارد؟
پروژه ایرانیهراسی
سخنی با خوانندگان
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
8
parnianmagazine.com
چندی پیش رسانههای کانادایی پر شد از خبری به نقل از پلیس ســلطنتی کانادا که دو نفر را که قصد خرابکاری در سیســتم راه آهن کانادا را داشــتهاند دســتگیر کرده است .تا اینجای داستان شاید چندان عجیب نباشد که گوشمان پر است از اخبار ترور و تروریستهایی که با انگیزههای مذهبی میکشند و تخریب میکنند .اما دنبالــه خبر این بود که این دو نفر با القاعده در ایران ارتباط داشتهاند .چندی بعد نام این دو نفر اعالم شــد و روشن شد که اصال ایرانی نیستند و خبرهای بعدی هم بر هویت تونسی یکی از آنها و هویت فلســطینی دیگری اشاره داشت که با وجود داشتن سابقه کیفری در کشور محل اقامت خود ،امارات توانسته است اقامت دایم کانادا را بگیرد. اینکه عوامل القاعده در ایران کیستند و چگونه این ارتباط ایجاد شده است و دهها پرسش دیگر از سوی RCMPالبته بی پاسخ ماند و همین هم باعث شد
علی مختاری
manager@parnianmagazine.com
کــه برخی روزنامهنگاران به صراحــت این ادعا را مشکوکبخوانند . تالش دولت محافظهکار کانادا برای مرتبط کردن نام ایران با اقدامات تروریســتی با اظهار نظر دیگری در مورد ورود برخی ایرانیان با نیات شریرانه به کانادا و ابراز نگرانی در این مورد همراه شــد .اینکه این افراد کیستند روشن نیســت و اینکه چگونه قبل از انجام اقدامی از سوی آنان توانستهاند نیت شریرانه آنان را کشف کنند هم پرسشی است که پاسخ ندارد . این اتهامات کلی به ایرانیان و نیز تالش ناشیانه برای مرتبط کردن یک توطئه تروریستی توسط دو عرب تونسی و فلســطینی به ایران آن هم با سرو صدای زیاد در کنار ســابقه اقدامات دولت فعلی کانادا در تمایل شدید به ایجاد محدودیت برای جامعه ایرانیان و نیز ایجاد موانع حداکثری در راه مهاجرت ایرانیان
به کانادا این سوال را در ذهن تداعی میکند که این بار محافظهکاران چه در سر دارند و چه خوابی برای جامعه ایرانیان کانادا دیدهاند؟ قرار است زمان انتظار بــرای مهاجرت آنان که سالهاســت منتظرند تا به ســرزمین جدید بیایند بیشتر شود؟ قرار است زمان انتظار طوالنی ایرانیان برای گرفتن تابعیت کانادایی از اینکه هست هم بیشتر شود؟ قرار است بیش از این مانع رفــت و آمد پدران و مادران ایرانی برای دیدار با عزیزانشان در کانادا شــوند؟ قرار است در دادن برخی مشاغل به ایرانیان محدودیت ایجاد شود؟ قرار اســت از ادامه تحصیل ایرانیان در برخی رشتههای دانشگاهی جلوگیری شــوند؟ قرار است اقدامات تبعیضآمیز جدیــدی از ذهن خالق وزرایی که در چند سال گذشته غیر از مانعتراشی ،توقف و حذف چیزی در بیالن کاریاشــان دیده نمیشود تراوش کند؟ چه اتفاقی در راه اســت که الزم اســت افکار
این اتهامــات کلی و تالش ناشــیانه برای مرتبط کردن آن با ایرانیان در کنار تمایل دولت به ایجاد محدودیت برای جامعه ایرانی کانادایی نگرانکنندهاست عمومی کاناداییها آماده شــود و بدبینی و هراس از ایرانیان به آنان تلقین شود؟ برای من البته عجیب نیســت که بشنوم گروهی از هموطنــان ما که خود را تافتــه جدابافته میدانند با شــنیدن این اخبار خوشحال هم بشوند و برای آنان که ناشــیانه داستان میســرایند هورا هم بکشند اما همانگونه که پیش از این هم گفتهام اگر قرار به ایجاد مشکل و محدودیت باشد ،تر و خشک با هم خواهند ســوخت و از نظر آنان که این داســتان را هدایت میکنند تفاوت چندانــی بین ایرانی مهاجری که به انگیزههای اقتصادی و برخورداری از رفاه اجتماعی بیشتر به این سرزمین آمده است و از آینده این روند نگران است با آنان که سر در برف کرده ،با آنان که هر روز خواب جدیدی برای ایرانیان میبینند همراهی میکنند نیست .
گروه رسانهای پرنیان چیست و چه ابزاری دارد؟ «گــروه رســانهای پرنیــان» Parnian Media Groupاز گروههای فعال و شناختهشده رسانهای بهویــژه در عرصه اطالعرســانی بــه مهاجران یا عالقهمندان به مهاجرت بوده که بیش از پنج سال اســت در اشکال ،محصوالت و ابزارهای مختلف رسانهای به صورت مجزا به خدماتدهی مشغول بوده اما از ابتدای ســال 2013با یکپارچهسازی و گســترش ابزارهایش با یک عنوان واحد« ،گروه رسانهای پرنیان» تولدی جدید داشته است. از اهداف پرنیان معرفی موثر و کمک به بازاریابی موفق کسب و کارهای ایرانی یا آندسته از کسب و کارها که مخاطبان ،یا مشتری آنها مهاجران هستند
دوماهه و به دو زبان انگلیسی و فارسی است که نســخه چاپی آن با کاغذ مرغوب و کیفیت چاپ باال از ســال 2011منتشــر شــده و در شهرهایی نظیر مونترال ،تورنتو ،اتاوا ،ونکوور و کلگریــدر مراکز تردد ایرانیــان یا از طریق پست ،پخش میشود. دوم ،نسخه دیجیتالی پرنیان به صورت تعاملی interactiveو با امکانات فراوانی شــامل فعال بودن لینکهای اینترنتی و ایمیلها ،قابلیت جستجو و بوکمارک و همچنین امکان اضافه کردن قطعات فیلم و موسیقی به هر دو صورت نسخه پیدیاف تعاملــی interactive pdfو نســخه قابل ورق زدن flipping magazineاز مــارچ 2013
گروه رسانهای
پرنیان
متولد شد
میباشد؛ همچین اطالعرسانی مناسب به مهاجران برای جذب شدن سریع و موفق در جامعه کانادا از دیگر اهداف این گروه است. گروه فرهنگی پرنیان شــامل مجله پرنیان به دو شــکل کاغذی و دیجیتالی و وبســایت نشریه پرنیان اســت .همچنین دو ابزار اطالعرسانی و تبلیغاتــی دیگر به عنوان همــکار این گروه ،به آن ســرویس میدهند که عبارتند از «وبسایت اطالعرسانی و تحلیلی پارسکانادا» و «خبرنامه پرنیان» ابزارهای تبلیغاتی گروه پرنیان شامل موارد زیر میباشد :
اول ،نشریه پرنیان ،نشــریهای با دوره انتشار
عرضه میشــود و قابل استفاده در انواع تلفنهای هوشــمند ،smartphonesلوحها Tabletsو کتابخوانهای الکترونیکی e-book readers میباشد. سوم ،وبسایت نشریه پرنیان منعکسکننده مطالب نشریه و همچنین آرشیو نسخههای دیجیتالی نشریه است. نشریه پرنیان در تمامی قالبهای مورد استفاده اعــم از چاپــی ،دیجیتالی یا وبســایت ،دارای مطالب متنوعــی در زمینههای مهاجرتی ،علمی و آموزشی ،اقتصادی ،تجاری و نظایر اینها برای ی و غیرایرانی مرتبط با این اعضای جامعه ایران جامعه میباشد.
وبسایت پرنیان و آرشــیو نسخههای دیجیتالی در آدرس www.parnianmagazine.com در دسترس است. چهــارم ،وبســایت اطالعرســانی و تحلیلی پارسکانــادا بــه آدرس www.parscanada. ی از پربینندهترین وبسایتهای مهاجرتی comیک فارسیزبان اســت که به صورت روزانه اخبار و مقاالتــی را در زمینههای متفاوت مهاجرتی و همچنین مرتبط با زندگی ،تحصیل و کار در کانادا منتشرمیکند. پنجم ،خبرنامه پرنیان یک خبرنامه الکترونیکی e-newsletterاســت که مهمترین مطالب و تحلیلهای منتشر شــده در وبسایت نشریه پرنیــان ،وبســایت پارسکانــادا و وبالگهــای نویســندگان حرفهای همکار گــروه رســانهای پرنیان را دســتهبندی و بــرای اعضا خبرنامه ارسال میکند. عالوه بر اینها محصوالت دیگری هم در دست آمادهسازی و تدارک است که در آینده معرفی خواهند شد. چرا تبلیغات در محصوالت گروه پرنیان توصیه میشود؟ وبســایت اطالعرســانی و تحلیلــی ی از پربینندهترین پارسکانــادا یکــ وبســایت های مهاجرتی فارسیزبان با حدود ۱۲تــا ۱۸هزار بازدید روزانه است .این وبسایت فرصتهای تبلیغاتی زیادی را به صورت انواع بنر در صفحه اصلی و صفحات داخلی فراهم آورده است .نظیر همین امکانات برای وبسایت پرنیان هم تدارک شده است. ی پرنیان بیش از ۳۵،۰۰۰عضو ثابت گروه فرهنگ و ثبتنام کرده دارد و چیزی برابر همین تعداد هم مراجعین غیرعضو هستند که در هر ماه حداقل یک بار به سایت پارسکانادا مراجعه میکنند. خبرنامه پرنیان حداقل هــر دوهفته یک بار برای ۸۰،۰۰۰هزار آدرس ایمیل میشود .انتشار آخرین نسخه دیجیتالی نشــریه هم به محض آماده شدن برای همین تعداد افراد اطالعرسانی میشود. با ما تمــاس بگیرید تا از خدمــات ویژه ما برای معرفی بیزینس خود مطلع گردید . سخنی با خوانندگان
9 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
نتایج انتخابات 2012امریکا شوک جدی به محافل سیاسی و پژوهشی در امریکای شمالی وارد ساخت. در شــرایطی که میت رامنی به دنبال انتخاب رنگ کروات برای نطق پیــروزی بود و محافل اقتصادی هم خود را برای جهش نمودارها در بازارهای مالی و ســرمایهای در فردای اعالم نتایج انتخابات آماده میکردند ،پیروزی مجدد باراک اوباما با اختالفی که بعدا چشمگیر و قابل توجه گزارش شد این پرسش را مطرح میکرد که «چطور چنین شد؟» تجزیــه و تحلیل آرای رایدهندگان نشــان داد که چگونه اقلیتهــای قومی و اجتماعــی در امریکا توانســتند نامزد جمهوریخواهان را ،که یکســال تمــام برای جذب حمایت «تی پارتی» شــعارهای سوپرسفید میداد ،از کرسی ریاست جمهوری دور کنند تا نشان دهند میدان بازی در امریکا کامال تغییر کرده و دیگر نمیتوان با گفتمان گذشته به این کرسی رســید .همان زمان کسانی در مقایسه میان رامنی و استفن هارپر ،به هشــیاری دومی در درک واقعیت تغییرات اجتماعی ،کنار گذاشتن تعدادی از شعارهای کلیدی راستگراها ،که حاال دیگر برای نسل جوان این حزب هم جذابیتی ندارد (در صدر آنها مخالفت با ازدواج همجنسخواهان و ســقط جنین ،)...و در عین حال تمرکز روی آرای اقلیتهای قومی کانادا (بهویژه با ماراتون طوالنی جیسن کنی برای جذب رای آنهــا) بر هوش و فراســت وی و تیم همراه و مشاورانش تاکید میکردند .اما آیا واقعا این مثالها نشــانه هوشیاری اســت؟ آیا اوبامای چپ و هارپر راست و سایر گروهها و احزاب مدعی به دستگیری قدرت ،بهدرستی فهمیدهاند که رمز گفتگو با جامعه پوســتانداخته و درحال تغییر امریکای شــمالی چیســت؟ نگاه به وقایعی چــون انفجارهای لندن ( ،)2005انفجــار در ماراتون باســتن یا همین قصه ادعایــی تالش اخیر دو عرب بــرای از خط خارج کردن قطار مونترال میتواند ما را در یافتن پاســخ پرسشهای پیشین یاری کند. ایــن روزها دولتمــردان کانادایــی در حال خط و نشــان کشــیدن برای این و آن ،اعــام آغاز پروژه نیتســنجی و ذهنخوانی از تازهواردان به کانادا و کشف ارادههای شــیطانصفت هستند .این تالشی
سخن روز
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
10
parnianmagazine.com
احزاب کانادایی و فقدان استراتژی درباره مهاجران قطاری که باید به خط بازگردد
مجیدبسطامی
editor@parnianmagazine.com
اســت که البته خیلی پیش از آنها ،بهطور هر روزه در دولتهای خاورمیانهای برای دهههاست برقرار بوده و نتایــج آن را هم میتوانید در میزان موفقیت امثال شاه ایران ،صدام حسین ،قذافی ،مبارک و...در یافتن و سرکوب نیروهای «ضد امنیت ملی» ببینید! گویا این دولتمردان یک بار هم از خود نپرســیدهاند که چطور جوانهای متولد یا بزرگ شــده در لندن،
توطئههایی را کشف و خنثی کنند؟ و حتی اگر بتوان ارزشهای دموکراتیک حاکم بر جوامع غربی را به بهانه حفظ نظم و امنیت ،با ترســاندن شهروندان و بهکارگیری روشهــای غیردموکراتیک به مخاطره انداخت اصوال از چه چیــزی داریم دفاع میکنیم؟ بگذریم که آن پرســش باز هم قابل تکرار است که «مگر این روشها در آن کشورهای دیگر موثر بوده است که اینجا باشد؟» از ســوی دیگر ،آنها که مرتبا وقایع تروریســتی از نوع ماراتون باستن را حاصل طراحی و برنامهریزی گروههای تندرویی چون القاعده و کاریکاتورهای آن میدانند ناخواسته در حال گمراه کردن خود ،مردم و رسانهها هستند .حتی اگر واقعا چنین گروههایی هنوز
خاماندیشیاســت اگر کســی بپندارد که مســائل نســل دوم مهاجران کمتر از نسل اول است و این گروه در صورت رهاشدن، پتانسیل بحرانسازی کمتری دارد
یا دو برادر چچنی که همه اطرافیانشــان را از اقدام ضدانسانی خود شــوکه کردند به چنین موجوداتی تبدیل شــدند .اصوال قرار است سیستمهای امنیتی در کشــورهای غربی چقدر مخوف شوند؟ تا کجا وارد حریم خصوصی افراد شوند؟ از چه روشهایی برای کســب اطالعات استفاده کنند؟ در یک کالم، چقدر شبیه نهادهای مشابه در دولتهای دیکتاتور یا شــبهدیکتاتور خاورمیانه شــوند تا بتوانند چنین
آنقدر قدرتمند باشند که چنین برنامهریزیهایی را انجام داده و عملیاتی کنند (که خود این را باید مایه شرمساری نیروهای امنیتی کشورهای غربی دانست)، باز هم این حقیقت را نمیتوان نادیده گرفت که این گروهها بر روی شکافهایی النه میسازند که پیشتر به دلیل بیسیاستی و بیتدبیری سیاستمداران غربی بهویژه در 4-3دهه اخیر در عملکرد سیاست خارجی و مهمتر از آن در سیاســت داخلــی پدید آمده یا دستکم راه حلی برای پرکردن آنها ارائه نشده است. چرا باید دانشجوی مهاجر دوره عالی دانشگاهی در غرب از فالن و بهمان کشــور عربی یا اسالمی که بیکفایتی حاکمان کشــورش را شاهد بوده برای از بین بردن شهروندان بیگناه کشور میزبانش دست به قتل بزند؟ چقدر برای یافتن پاسخ دقیق این پرسش وقت و انرژی گذاشــتهایم؟ اصال مگر پاســخهای
حاضــر و آماده ایدئولوژیک که سیاســتمداران و جریان رســانهای غالب (که البتــه بدش نمیآید از این آب گلآلود برای بحران فلسطین-اسراییل ماهی بگیرد) در آستین دارند اجازه میدهد به نکته دیگری هم بیندیشــیم؟ حتی محدود تالشهایی هم که در پاسخ به پرســش «چرا...؟» صورت میگیرد عموما عجوالنه و تنها بر اساس ارزیابیهایی روانشناختی از تروریستهاســت؛ این یکی مشکل خانوادگی داشــته ،آن یکی تربیت درستی نداشته ،این دیگری تحت خشــونت خانوادگی بــوده و...گویی در این میان ،مسائل اجتماعی و روابط موجود در میان جامعه قومی و رابطه آن با جامعه بزرگتر هیچ نقشی نداشته و بدتر از آن اینکه ،موفقیتهای تحصیلی یا ورزشی این تروریستها در گذشته را نشان از این بگیریم که جامعه به وظایف خود در قبال این افراد رســیدگی کرده و آنها مشکل عمدهای نداشتهاند! قطاری که از خط خارج شده است
اما به نظر میرســد در اینجــا یک خطای جدی و مهمتر وجود دارد؛ رسانهها و سیاستمداران چنین وانمود میکنند که انفجارهای باستن یا تالش برای از خط خارج کردن قطار مونترال یا بمبگذاری در اینجــا و آنجا تهدیدات اصلی اســت که آرامش و امنیت ما را به مخاطره میاندازد و بنا براین با کنترل این یا آن گروه تندرو میشود این تهدیدات را از بین برد یا از شدت آنها کاست .خطای محاسباتی درست در همینجاســت .آنچه که امــروز آرامش روانی و اجتماعی ما را برهم میزند و محدود به این شــهر یا آن شهر یا این ساختمان و آن ساختمان نمیشود انفجار چند بمب یا کشتهشدن تعدادی بیگناه نیست. کافیاست به ارزشها و روندهای اجتماعی بهویژه در شهرهای بزرگ و حومه آنها ،که تغییرات جمعیتی بزرگی را شاهد بودهاند ،نگاهی بیندازیم و وضعیت آنها را با یکی-دو دهه قبل مقایسه کنیم .ببینیم که مثال اوضاع رانندگی چه وضعیتی دارد ،احترام به حقوق یکدیگر در جاهای مختلف حتی صف خرید چگونه است ،رابطه شرکتهای خدماتدهنده و مشتریانشان چه شــکلی پیدا کرده است ،میزان اعتماد و اطمینان افراد به یکدیگر یا سازمانها به افراد و بالعکس (از
سخن روز
11 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
شیوه پذیرش مدارک دانشجویی تا درخواست ساده برای تمدید کارت بهداشت تا اجاره یک واحد آپارتمانی )...چه تغییراتی کرده اســت و...آن وقت خواهیم دید که کانادای امروز حداقل در شــهرهای بزرگ هر روز بیشتر و بیشتر شبیه کشورهایی میشود که مهاجران امروز از آنجا آمدهاند؛ جایی که تساهل و تسامح اندک است ،احترام و رعایت حقوق یکدیگر ممکن است به نوعی ضعف شخصیتی تعبیر شود، دســت زدن به رقابتهای ناســالم بخشی از بازی زندگی است ،تقلب روشی تایید شده برای دستیابی به موفقیت اســت ...از این نظر تفاوتی میان مهاجر آسیای شرقی یا شبهقاره که احتماال از دید نهادهای امنیتی و سیاسی کانادا مهاجر کمخطرتری محسوب میشود (چون مســلمان یا عرب نیست!) با مهاجر خاورمیانهای وجود ندارد چون صفاتی که برشمردیم کمابیش در آن کشورها هم غالب است و چه بسا با شدت بیشتری حضور دارد .این افت پیوسته و دائم در همه استانداردها و کیفیت زندگی چون یک بمب دستساز پرصدا نیست اما دامنه و عمق تخریبش به مراتب بیشتر است. البته خطاست اگر بخواهیم تقصیر همه این تغییرات را بــه گردن مهاجرانی که به ویژه در چند دهه اخیر از کشورهایی با ساختار سیاسی-اجتماعی-فرهنگی متفاوت به کانادا آمدهاند بیندازیم .کما اینکه خطاست اگر گسترش قتلهای جمعی بیگناهان را هم فقط به اقلیتهای تندرو مذهبی محــدود کنیم و رواج تروریســم کور از ســوی افراد منفرد را نبینیم .اما اگر با خود صادق نباشــیم و انحرافات و فسادهای تدریجی را که بنیان ارزشهــای اجتماعی را نابود میکنند بهدرستی درک نکنیم مقابله با آنها در آینده به مراتب دشوارتر خواهد شد؛ و این همان قطاری است که مدتهاست از خط خارج شده صرفنظر از آنکه RCMPماجرای دو جوان عرب تروریست را واقعا کشف کرده باشد یا از دفتر فیلمنامهنویسی یک شرکت درجه سه فیلمسازی عاریه گرفته باشد! جامعه نیازمند اما فاقد آمادگی امروزه هیچ گزارش و تحلیل علمی و آکادمیک در ارتباط با بحث ورود مهاجران نمیبینید که بر اهمیت مهاجر نسل دوم ،منجی یا ویرانگر «آنها روی ما هیچ حسابی بازنکردهاند؛ هدفشان فقط و نقــش آنها در آینده کانــادا و مقابله با بحرانهای
بچههای ماســت؛ میدانند که ما هیچوقت کانادایی واقعی نمیشــویم» این سخنی اســت که از اولین روز ورود به کانادا تا به امروز بارها از ســوی افراد مختلف شنیدهام .چنین موضوعی آیا حقیقت دارد یا نه؟ نمیدانم؛ نشانههایی از حقیقت در آن هست اما یک چیز را مطمئنم و آن اینکه خاماندیشیاست اگر کسی بپندارد که مسائل نسل دوم مهاجران کمتر از نسل اول است و این گروه در صورت رهاشدن، پتانسیل بحرانسازی کمتری دارد .به همان اندازه که آینده یک کانادای پیشرفته وابسته به تالش و موفقیت فرزندان نسل دوم مهاجران است به همان اندازه هم آنها میتوانند چون بمبهای ساعتی فعالشده باشند. و از یاد نبریم که برای سازندگی تالش جمعی همه الزم است اما برای انهدام ،تنها چند نفر به آخر خط رسیده کفایت میکنند. این نسل از چند نظر وضعیتی غمانگیزتر از والدین مهاجرشــان دارند ،اول اینکه مهاجــرت به کانادا انتخاب آنها نبــوده برای همین عمومــا نمیدانند یــا درکی از ایــن ندارند که چرا بایــد هزینههایی چون ضعــف پایــگاه اجتماعی و مالــی والدین تحصیلکردهاشــان ،فقدان یک خانــواده بزرگ و کامل با حضور همه آنها که دوستشان میدارند و همچنین فقدان شبکههای قوی اجتماعی-ارتباطی قومی برای یافتن موقعیتهای بهتر را تحمل کنند. دوم ،برخالف مهاجران تازهوارد که کم و بیش ،موفق یا ناموفق ،برنامههایی برای حمایت و توجه به آنها وجود دارد ،این جوانان فاقد ریشــههای خانوادگی و اجتماعی قوی ،باید در دنیایی که رقابت شدیدی برای دستیابی به منابع و موقعیتهای کمیاب برای زندگی بهتر در آن در جریان اســت با آن دســته از همسن و سالهای خود رقابت کنند که عموما بدون داشتن مزیتی خاص ،تنها چون والدینی غیرمهاجر دارند به فرصتهای بهتری دست مییابند.
سخن روز
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
12
parnianmagazine.com
جمعیتی و بازار کار تاکید نکرده باشد .صحبت درباره میزان افزایش مهاجرین است نه اصل پذیرش آنها. امــا آیا جامعه کانادا عمیقا آمــاده پذیرش مهاجران بیشتر ،ســپردن نقشهای مناسب به آنها و در عین حال حفظ استانداردها و ارزشهای زندگی کانادایی شده است؟ متاسفانه متولیان امور مهاجرت آنقدر که درباره «آمادگی مهاجران» سخن میگویند از «آمادگی جامعه» حرفی به میان نمیآورند. تنها به عنوان یک نمونه به تصویری توجه کنید که وزیر مهاجرت از مهاجران یعنی همان کســانیکه مهمترین افراد حوزه ماموریتش هســتند میسازد؛ ببینید او هر زمان که خواســته یک برنامه مهاجرتی را تعطیل کند ،سرویســی را تغییر دهد یا انباشتی از پروندهها را حذف کند از مهاجران چه تصویری به جامعه کانادا ،مالیاتدهندگان و رســانهها ارائه داده اســت .مهاجران در اغلب این تصاویــر یا آنها که خیلی در رســانهها برجسته شدهاند افرادی متقلب،
همه احزاب کانادایی مهاجران را بهسان مشــتریهای جدیدی میدانند که باید آنها را از طریق پروموشنها جذب کرد تا بتوان چیزی به آنها فروخت« ،رای به حزب متبوعشان را» سوءاســتفادهگر ،توطئهگر ،تهدیدگر امنیت کانادا، فاقد تواناییهای شــغلی مورد نیاز کانادا و ...هستند (و اداره مهاجرت ،نهادهای بررســیکننده مدارک، کارفرمایــان کانادایی و ...مبــرا از هر نوع ضعف و کوتاهی و نقصان ).بحث بر سر این نیست که درصد مهاجرانی که چنان صفاتی در موردشان صادق است در مقایســه با تمامی مهاجران چه میزان است و آیا واقعا الزم اســت که یک وزیر برای رسیدن به این یا آن هدف سیاســی برای تصویب یک ماده قانونی به چنین روشها و تصویرسازیهایی متوسل شود؛ مهمتــر از ایــن نکته این واقعیت اســت که چنین سخنانی بر روی افکار عمومی کاناداییها تاثیرگذار
اســت .آنها عادت کردهاند که وزرا را افرادی مورد وثوق بدانند که میفهمنــد و درک دارند که چه واژگانی با چه حدود از تاثیرگذاری از دهانشان خارج میشود پس چنین سخنانی را تعمیم میدهند و آنها را چون اتیکتی بر روی مهاجران الصاق میکنند .این درحالی است که برای حل مشــکالتی که در باال به آن اشــاره شد بیش از این یا آن برنامه دولتی ،حمایت و همراهی همه ساکنان کانادا اعم از متولدین ،مهاجران قدیمیتر و تازهواردان الزم اســت. جامعه کانادا باید باور کند که برای حفظ جایگاه برتر در عرصه اقتصاد جهانی و شرایط رقابتی شدید به حضور این افراد نیازمند اســت و آنها را تهدیدی برای آینده و رفاه و آرامش خود نبیند بلکه برعکس به مهاجران کمک کند که ضمن حفظ ارزشهای فرهنگی مثبت و پویای خود ،چگونه بــرای رفع عادات و رفتارهای نامناسب خود تالش کنند یاست و این فعالیتی جمعی و گروه که شاید بودجههای دولتی کمترین نقــش و اهمیت را در اجرای موفق آن برعهده داشته باشند.
شما میتوانید کم یا بیش در مورد همه احزاب ببینید .اما یاست .توجه به مسائل مهاجران باید واقعیت چیز دیگر به یک بحث اســتراتژیک در کانادا تبدیل شود؛ محدوده مســائل و مشــکالت آنها از حد عدم آشــنایی به زبان انگلیسی یا مشکل عدم تایید مدارک شغلی-تحصیلی فراتر رود؛ این کشور بهزودی نیازمند پذیرش بیش از 400هزار مهاجر در هر سال است که اکثر آنها از کشورهایی به کانادا خواهند آمد کــه تفاوتهای فرهنگی-اجتماعی عمیقی با ســاکنان قدیمی این کشور دارند کما اینکه همه چند دهه گذشته هم چنین بوده است .دیگر بحث یک اقلیت محدود در یک منطقه از شهر نیست؛ در خیلی از شهرهای
انتخابات و احزاب بدون برنامه
اگر به پلتفــورم احزاب مختلف در کانــادا نگاه کنید میبینید تصور آنها درباره مهاجران و مشکالتشان تفاوت عمدهای بــا یکدیگر ندارد. همچنین تصــور آنهــا از جایگاه مهاجران و اهمیت آنها هم به همین ترتیب .همه آنها مهاجران را بهسان مشــتریهای جدیدی میدانند که باید آنها را از طریق پروموشــنها جذب کرد تا بتوان چیزی به آنها فروخت« ،رای به حزب متبوعشان را»؛ بعد هم که جنس فروخته شد آنها را نظیر همه فروشــندههای عمده بازار به امــان خدا رها کرد تا نوبت خرید و فــروش بعدی« .مهاجران» هم از نظر آنها یعنی همان «تازهواردان 3-2سال اول» و گویا مشکالت مهاجران بعد از این ســالها یا برای نسل دوم به صورت خودکار دود میشــود و به هوا میرود .این وضعیت را
مهم« ،اقلیتهای آشکار» به «اکثریت ساکنان» تبدیل شده یا خواهند شد پس الزم است تا آنها که در اندیشه مدیریت کشور در چند دهه حساس آینده هستند به ویژه سه حزب اصلی کشور در فاصله دو سال باقیمانده تا زمان انتخابات آتی به این موضوع به عنوان یک اولویت مهم بیندیشند تا قطاری که از خط خارج شــده ،سالم و سالمت به مسیر اصلی بازگردانده شود .
سخن روز
13 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
نمایندگی دارد ،به بدترین نتیجه در تاریخ خود دست یافتند .این حزب که همیشــه یا حزب در قدرت و یا اپوزیســیون دولت بوده است ،با این شکست به جایگاه سوم رسید و پشت سر اندیپی قرار گرفت. اندیپی با رهبری درخشان جک لیتون و با بهدست آوردن 103کرسی اپوزیســیون محافظهکاران شد. حزب محافظهکاران در ســومین پیــروزی خود در انتخابات فدرال 166کرســی بهدست آوردند و به دولت اکثریت دست یافتند. زادهی سیاست
انتخاباترهبری حزب لیبرال پیروزی درخشان جاستین ترودو و دورنمای سیاسی کانادا علیشریفیان
سخن روز
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
14
parnianmagazine.com
غــروب روز یکشــنبه 14آوریل در مراســمی که با شــرکت حدود یک هزار نفر از اعضا و مقامات حزب لیبرال در اتاوا برگزار شــد ،نتایج رایگیری بــرای گزینش رهبر تــازه این حزب اعالم شــد. جاستین ترودوی 41ساله ،نماینده حوزه انتخاباتی پاپینوی مونترال ،با بهدســت آوردن 81هزار و 389 رای 80 ،و یــک دهم درصد آرای 104هزار و 552 نفری که در این انتخابات شرکت کرده بودند ،به یک پیروزی کمنظیر و درخشــان تاریخی دست یافت. نزدیــک به 105هزار نفر از روز هفتم تا بعد از ظهر روز چهاردهــم آوریل از طریق تلفن یا اینترنت در این رایگیری شــرکت کردند .این باالترین تعداد شرکتکنندگان برای انتخاب رهبری یک حزب در تاریخ کانادا بوده است .خانم موریس موری ،نماینده لیبرال مجلس کانادا از ونکوور ،که نزدیکترین رقیب ترودو بود ،توانست تنها با 12هزار و 148رای و با اختالف زیاد به مقام دوم برسد .چهار کاندیدای دیگر به ترتیب خانم مارتا هال فیندلی ،مارتین کوشــون، خانم دبورا کوین و خانم کارن مک کریمون ،هر یک باز بهترتیب با 6هزار و 585رای ،یک هزار و 630 رای 833 ،رای و 757رای در رده سوم تا ششم قرار گرفتند .در مجموع در مقابل ترودو ،که بیش از 80 درصد آرا را بهدست آورد ،پنج کاندیدای دیگر روی هم رفته کمتر از 20درصد آرا را از آن خود کردند. این انتخابات برای جانشینی مایکل ایگناتیف برگزار شد .ایگناتیف ،رهبر پیشین این حزب بالفاصله بعد از انتخابات دوم ماه مه سال 2011به دلیل شکست بیسابقه لیبرالها در انتخابات از مقام خود کنارهگیری کرد .در آن انتخابات لیبرالها با بهدست آوردن تنها 34کرســی از مجلس عوام کانادا ،که 308کرســی
جاستین در روز کریســمس 25 ،دسامبر 1971در زمانی که پدرش پیر الیوت ترودو نخستوزیر دولت فدرال بود ،در اقامتگاه رسمی نخستوزیر کانادا واقع در شماره 24Sussex Driveدر اتاوا بهدنیا آمد .او دومین کودکی است که در این اقامتگاه و از پدری که نخستوزیر بوده ،زاده شده است .مادرش مارگارت ترودو (سن کلیر) هم از خانوادهای سیاسی است .پدر وی تا مقام وزارت هم رسیده است .در سال 1977 زمانی که جاستین ششساله بود ،پدر و مادرش از هم جدا شدند .بعد از این جدایی و پس از آنکه ترودو در سال 1984از رهبری حزب لیبرال ،نخستوزیری و سیاست کنارهگیری کرد ،در کنار پدر ،بزرگ شده است. جاستین از نوجوانی به فعالیت در امور سیاسی آغاز کرده اســت .او در انتخابات سال 1988از جان ترنر حمایت کرد. پیشینه لیبرالهای کانادا
پیش از اعــام نتایج انتخابات رهبری حزب لیبرال در ســالن هتل West inاتاوا ،ژان کریتین ،چهره برجسته تاریخ معاصر سیاسی کانادا ،نخستوزیری که ازســال 1993تا 2003سه دوره متوالی به عنوان رهبر حزب لیبرال ریاست دولتهای اکثریت لیبرال فدرال را بر عهده داشته ،سخنرانی مهمی ایراد کرد. کریتین در سخنرانی خود کارنامه سیاسی و اجرایی حزب لیبرال را در طــول تاریخ کانادا و بهویژه نیم قرن اخیر به ســرعت مرور کرد و از دستآوردهای ارزشمند نخستوزیران لیبرال مثل لستر بی پیرسون، ترودو و خودش برای کانادا سخن گفت .کریتین در این سخنرانی با طنز مخصوص خود به شدت استفن هارپر و دولت محافظهکار او را ،که از سال 2006تا کنون بر سر کار است ،مورد انتقاد قرار داد. کریتین یادآور شد که محافظهکاران با برنامههای غلط اقتصادی خود کسری بودجه کالنی بهوجود آوردهاند؛
در صحنه بینالمللی با سیاستهای نادرست خارجی خود ســبب انزوای کانادا و از دست رفتن جایگاه ویژه آن در سازمان ملل متحد و در میان کشورهای دنیا شدهاند .کریتین در قسمتی از سخنان خود گفت: «تحت رهبری جدید حزب لیبرال کانادا ،باید منتظر خبرهای خوب بسیار باشیم ».در آخر وی از باب ری بهخاطر قبول مسئولیت و مقام رهبری موقت حزب از سال 2011تا کنون تشکر کرد. باب ری هم بعد از کریتین سخنرانی کرد .او هم درباره جایگاه حزب لیبرال در پیشرفتها و دستآوردهای کانادا ،رفاه مردم کانادا و نقش کانادا در جهان سخن
باب ری با طنز در قســمتی از سخنرانی خود با اشاره به انتخاب رهبری تازه حزب لیبرال ،از اســتفن هارپر به عنوان «نخست وزیر موقت» یاد کرد گفت و بهخاطر از بین رفتن نظام ارزشــی کانادا در دوران هفتساله دولت محافظهکاران به شدت از آنها و بهویژه استفن هارپر انتقاد کرد .باب ری با طنز در قسمتی از سخنرانی خود با اشاره به انتخاب رهبری تازه حزب لیبرال ،از استفن هارپر به عنوان «نخست وزیر موقت» یاد کرد. آغاز یک پایان
پس از اعالم نتایج انتخابات رهبری حزب لیبرال و ســخنرانیهای کریتین و باب ری ،جاستین ترودو روی صحنه رفت و به عنوان رهبر تازه حزب لیبرال ســخنرانی تاریخی مهمی ایراد کرد .ترودو پیروزی خود را مدیون کار دسته جمعی حدود دوازده هزار داوطلب و مشــارکت مردم اعــام کرد .وی ضمن قدردانی از پشــتیبانی مردم در قسمتی از سخنرانی خود با اشاره به شیوه حکومت استفن هارپر ودولت محافظهکاران گفت« :مردم کانادا به رهبر نیاز دارند و نه به حاکم و حکمران ».ترودو وعده داد امور سیاسی را از شکلی که پیدا کرده تغییر دهد .وی خاطر نشان کرد مردم از بازیها و تبلیغات منفی سیاسی خسته شدهاند و بهویژه به انتقاد از حمالت تبلیغاتی منفی که شگرد محافظهکاران است ،پرداخت .ترودو درباره مشارکت همگانی و اتحاد همه کاناداییها برای بنای
کانادایی بهترســخن گفت و خطاب به مردم کبک هم یادآور شــد که بهتر است کبکیها هم حرف و حدیثهــای کهنه جدایی از کانادا را تمام کنند و به بقیه کانادا بپیوندند .جاســتین ترودو از روز دوشنبه 15آوریل رسم ًا به عنوان رهبر تازه حزب لیبرال در مجلس حضور یافت. نشــریه ســان روز هفدهم آوریل با انتشــار یک نظرســنجی ،که بالفاصله بعد از انتخاب ترودو به رهبــری حزب لیبرال انجام شــد ،اعالم کرد که بر اســاس نتایج این نظرسنجی اختصاصی اگر اکنون انتخابات فــدرال برگزار شــود لیبرالها به رهبری جاستین ترودو به آسانی بر محافظهکاران پیروز شده و به حکومت اکثریت دست خواهند یافت. براساس این نظرســنجی 43 ،درصد مردم ازحزب لیبــرال حمایت میکنند؛ در حالیکه تنها 30درصد پشــتیبانی خود را از محافظــهکاران اعالم کردهاند. این نتایج به این معناســت که در انتخابات احتمالی لیبرالها میتوانند از 308کرســی پارلمان به راحتی 170کرسی را بهدست آورده و به حکومت اکثریت برسند .این حزب در انتخابات 2011تنها 34کرسی بهدســت آورد و 29/1درصد مردم از آن پشتیبانی کردند .براســاس نتایج این نظرسنجی که بهوسیله Nanosانجام شده ،اندیپی اکنون تنها 19درصد طرفدار دارد. مقامات حزب لیبرال اعالم کردهاند که جاستین ترودو به تنهایی توانسته حدود 175هزار نفر را به حامیان و اعضای حزب اضافه کند و جمعا بیش از دو میلیون دالر از این حامیان و شماری از اعضای حزب برای مبارزات انتخاباتی خود و کمک به حزب جمعآوری کند .چنین موفقیتی برای کاندیدای رهبری یک حزب در کانادا بیسابقه بوده است .توماس مولکیر ،رهبر
اندیپی ،سال گذشته به عنوان کاندیدای رهبری آن حزب برای جانشــینی جک لیتون ،رهبر درگذشته حزب ،توانسته بود تنها 425هزار دالر برای کمک به حزب جمعآوری کند. آنچه کامال محســوس و مشهود است این استکه با وجود اینکه ترودو شاید هنوز تجربه ،پختگی و ســابقه زیادی نداشته باشد اما با کاریزما ،طراوت و افکار نوی خود ترکیببند سیاسی کانادای دست کم یکدهه اخیر را بهشدت متحول کرده و آنگونه که شــواهد و تحلیلها نشان میدهد ،در دو سال آینده و پس از آن در انتخابــات 2015مهرهای کلیدی و تعیینکننده در امور سیاسی کانادا خواهد بود .مسلم اینکه محافظهکاران اینبار بهطور جدی با نیرویی که بسیار گســترده و پرتوان است ،نیرویی که ترودو به صحنه آورده و خواهد آورد ،روبهرو خواهند بود و به آسانی میتوان این احتمال را داد که استیالی آنها بر قدرت حکومتی به پایان خواهد رسید یا اگر بخواهند در قدرت بمانند ،مجبور به تالش فزاینده و چه بسا تغییر روش کار و حتی رهبری خود بشوند .بقول ژان کریتین« :انتخاب رهبری تازه حزب لیبرال ،آغاز پایان حکومت محافظهکاران خواهد بود ».
ترودو در سخنرانی پیروزی: «بهتر اســت کبکیها هم حــرف و حدیثهــای کهنه جدایــی از کانادا را تمام کنند و بــه بقیه کانادا بپیوندند»
سخن روز
15 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
بهرغم تعطیلی سفارتخانههای کانادا در برخی کشورها
دفتر دیپلماتیک کانادا در بغداد گشایش یافت
سفر غیرمنتظره یک وزیر رسانهای
در پی دیدار غیرمنتظره چهارشنبه ۶مارچ جیسن کنی، وزیر مهاجرت و شــهروندی کانــادا از بغداد ،وی در گفتگوی اختصاصی با شبکه CTVکانادا تاکید کرد که کانادا باید سفارتخانه خود در عراق را بازگشایی کند. اســتدالل کنی بر این پایه بوده اســت که چون کانادا متعهد شده تا ســال ۲۰ ،۲۰۱۳هزار پناهجوی عراقی را پذیرش کند و بهدلیل بســته شدن سفارت کانادا در دمشــق از می ۲۰۱۲این روند با مشــکل مواجه شده باید در خود عراق سفارتخانه و بخش مهاجرت برای بررسی درخواستهای پناهندگی برقرار شود .بر اساس آمار تا کنون ۱۲هزار پناهجو بر اساس تعهد اعالم شده پذیرش شــدهاند و ۸هزار نفر دیگر باقی ماندهاند .اگر چه به نظر نمیرسد که چنین عاملی توجیه منطقی برای بازگشایی سفارتخانه در کشوری باشد که از سال ۱۹۹۱ سخن روز
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
16
parnianmagazine.com
فاقد سفیر کانادایی است و سفیر کانادا در اردن از سال ۲۰۰۵به عنوان ســفیر اکرودیته ،وظایف وی را انجام میدهد. الزم به یادآوری است که کانادا در سال ۲۰۱۲تعدادی از ســفارتخانههای خود در سراســر جهان از جمله تهران را به بهانه کاهش هزینهها و اجرای یک بودجه انقباضی برای جبران کسر بودجه عظیم این کشور در دوره رهبری محافظهکاران تعطیل کرد .سفارت کانادا در تهران اولین سفارت از این مجموعه سفارتخانهها بود که تقریبا بالفاصله بعد از اعالم خبر مربوطه و بدون انجام هماهنگیهای الزم و آنا تعطیل شد بهطوریکه به نظر میرســید کارکنان این سفارت در تهران هم از آمادگیهای الزم برخوردار نبودند در حالیکه ســایر دفاتر و سفارتخانهها با فاصله زمانی نسبتا زیاد و بفاصله چند ماه بعد از آن و بهتدریج تعطیل شــدند و در این
فاصله به تمامی درخواستهای در دست اقدام ،پاسخ مناسب دادند .همچنین در مورد سفارت تهران ،هیچیک از قولهای جیســن کنی به اعتراضات جامعه ایرانیان کانادا از جمله راهاندازی یک ســرویس انتقال مدارک عملی نشــد و خدمات بسیار محدودی چون دریافت هزینه ریالی درخواســت ویزا هم که در ابتدا از طریق ســفارت آنکارا در کانادا انجام میپذیرفت با افزایش قیمت ارز در ایران متوقف شد. البته در مورد تعطیلی ســفارت کانادا در تهران بعدها دالیل دیگری از جمله عدم امنیت کارکنان سفارتخانه هم توســط دولتمردان این کشــور مطرح شد .حال مشخص نیســت در شرایطی که از هر دو نظر (هزینه و تامین امنیت) ،وضعیت بغداد به مراتب وخیمتر است چطور شــخص وزیر که خــود در همان مصاحبه ،به دشواری شرایط و پرهزینهبودن بازگشایی سفارتخانه به
در مورد ســفارت تهران ،هیچیــک از قولهای جیســن کنی به اعتراضات جامعه ایرانیان کانادا از جمله راهاندازی یک سرویس انتقال مدارک عملی نشد دالیل امنیتی اذعان کرده ،چنین اقدامی را توجیه میکند. البته سفر کنی به عراق که بدون اعالم قبلی انجام شد از سوی رسانههای کانادایی بسیار مورد توجه قرار گرفت؛ بهویژه که از سال ۱۹۷۶تا کنون ،این اولین حضور یک عضــو کابینه دولت فدرال در عــراق بود و هنوز تا آن تاریخ وزیر خارجه کانادا ،جان برد به عراق سفر نکرده بود .چنین موردی بهخوبی از اهمیت جایگاه جیســن کنی در هیات دولت کانــادا حکایت دارد و اینکه وی میخواهد بر اهمیت این جایگاه بیافزاید! کنی در عراق با استقبال ویژهای روبرو شد و با نوری مالکی ،نخست وزیر عراق و وزیر مهاجرت و محیط زیســت عراق و همچنین اعضا برجســته جامعه مسیحیان عراق دیدار داشت و در توییتر خود نوشت «با یک خوشامدگویی گرم و عالی مواجه شدم؛ عراقیها عاشق کانادا هستند!» کنی یکی از مشهورترین اعضا کابینه فدرال در استفاده از ابزارهــای جدید ارتباطات اجتماعی از جمله توییتر اســت و توییتهای وی به یکی از منابع اصلی خبری برای رسانهها در ارتباط با مسائل کابینه تبدیل شده است.
بکار میبرد». تبلیغات ،شوآف ،میل به چهره شدن...اینها اتهاماتی است که احزاب رقیب در فاصله چند روز بعد از دیدار کنی از بغداد و بهویژه بعد از اظهارنظر وی در مورد بازگشایی ســفارت کانادا در عراق بهواسطه فقدان توجیه مالی یا سیاســی چنین کاری روانه وی کردهاند .آنها بهویژه بر این نکته تاکید میکنند که همه این اقدامات برای کسب رای اقلیتهای قومی ،مهاجران و پناهندگان است که باید هزینه آن از جیب مالیاتدهندگان کانادایی پرداخت شود .گویی کنی بیش از هر کس دیگری جایگاه خود به عنوان رهبر احتمالی آینده حزب محافظهکار را جدی گرفته است. دفتر دیپلماتیک یکنفره
امــا در فاصله کوتاهی بعد از این دیدار ،دوشــنبه اول
ایپریــل ،جان برد ،وزیر خارجه کانادا نیز در دیدار یک روزه پیشتر اعالم نشده خود دفتر دیپلماتیک کانادا را رســما افتتاح کرد .این دفتر شعبهای از سفارت کانادا در اردن است که در محل ســفارت بریتانیا در بغداد! قرار دارد .تنهــا عضو این دفتر خانــم Stephanie Duhaimeســی و سهساله و مســلط به زبانهای انگلیسی و فرانسه و عربی اســت و از سال 2004به استخدام وزارتخارجه کانادا درآمده و پیشتر در کشورها و ماموریتهای مختلفی در خاورمیانه فعال بوده است. جان برد در گشایش این دفتر از رشد قابل توجه اقتصاد عراق به عنوان بهانه این اقدام یاد کرد اما دقیقا مشخص نیســت که حضور یکنفره نماینده کانادا در سفارت یک کشور دیگر آنهم کسی که در رزومه کاریاش ،بر همکاری با ناتو تاکید شده قرار است چه تاثیر ویژهای در مناسبات اقتصادی میان عراق و کانادا داشته باشد.
تنها عضو ایــن دفتر خانم Stephanie Duhaime ابزار یکسویه ارتباطات اجتماعی سی و سهســاله و مسلط به در همین ارتباط ،تیم هارپر ستوننویس مشهور روزنامه زبانهای انگلیسی و فرانسه تورنتواستار در یادداشت خود به تاریخ دوشنبه ۱۱مارچ و عربی است
،۲۰۱۳در تحلیل مبسوطی که در مورد جانشینان احتمالی استفن هارپر ،نخست وزیر و رهبر حزب محافظهکاران فدرال در صــورت عالقه وی به کنارهگیری از قدرت در انتخابات ســال ۲۰۱۵منتشر کرد روی دو نام تاکید داشــت :تونی کلمنت ،رییس شــورای خزانهداری و جیســن کنی .تیم هارپر در کنار توجیهــات خود از این انتخاب ،بهویژه بــر احاطه هر دو نفر بر ابزارهای ارتباطات اجتماعی جدید خصوصا توییتر تاکید میکند. اما نکته ظریفی در بررسی وی وجود دارد« :کلمنت ۲۹ هزار دنبالــهرو followerدارد و کنی ۲۰هزار و ۸۰۰ نفر اما کنی تنها ۶۴۲نفر را دنبال میکند به این معنا که وزیر مهاجرت توییتر را تنها برای خبررسانی [بخوانید تبلیغات] میخواهد در حالیکه کلمنت ۲۵هزار و ۷۰۰ نفر را دنبال میکند به این معنا که توییتر را برای گفتگو
سخن روز
17 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
بررسی گرایش به قمار در بین جوامع مهاجر
در طول دو سه دهه گذشته شاهد افزایش مطالعاتی در مورد آسیبپذیری نسبت به اشکال مختلف قمار و شرطبندی در بین گروههای مختلف اجتماعی میباشیم .از جمله این گروهها به سالمندان ،جوانان ،زنان، بازنشستگان ،ساکنین بعضی محالت و نظایر آنها میتوان اشاره نمود .به این گروهها زیرگروههای جمعیتی دیگری اعم از مهاجر و غیر مهاجر را هم میشود اضافه کرد که بهعنوان نمونه بارز زیرگروه غیر مهاجر، ردههای گوناگون سرخپوســت ساکن امریکا و کانادا قابل ذکر میباشند .همچنین بخشی از تحقیقات علوم جامعهشناسی و مردمشناسی به کنکاش جهت یافتن رابطهای میان قمار افراطی و آسیبرساننده با اعتقادات ،خرافات و فرهنگ اختصاص داده شده است .جمعی از محققین عالقهمند به علتیابی موضوع نیز به بررسی این پدیده در ارتباط با شیوههای انجام آن در فرهنگها و گروههای قومی ،دیدگاه عمومی نسبت به آن و نیز شیوه ارزیابی موضوع در جامعه مورد نظر میپردازند .در مورد گروههای مهاجر ،اهمیت این چنین تحقیقاتی در این است که با دادن سر نخهایی درباره رفتار ،عادات و برداشتهای این گروهها در کشور مبدا ،میتوانند نقشی روشنگرانه ایفا نمایند در این جهت که عادات مذکور تا چه اندازه توانایی آن را دارند که تاثیر خویش را بر عملکرد این اقشاردر دوران پس از مهاجرت حفظ یا تشدید نمایند. نظر به اهمیت شناخت تاثیراین پدیده بر روی زندگی اجتماعی و حرفهای مهاجرین در کانادا و بهویژه هموطنانمان ،این مقاله نیز قصد دارد با توجه به بررســی نتایج بعضی از مطالعات انجام شده بر روی بعضی از اقوام مهاجر در مونترال ،تحلیلی ازاین آسیب مهم و محتمل جوامع مهاجر ارائه دهد. گزارش
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
18
parnianmagazine.com
دکتر وحید الدین نمازی Vahid Namazi
از دست دادن جایگاه اجتماعی و موقعیت قبلی پیش از عزیمت ،چنان فرد مهاجر را آســیبپذیر مینماید که تمسک به قمار را وسیله جبران موقعیت اقتصادی و اجتماعی از دسترفته ...قرار میدهد دالیل و فرضیات آسیبپذیری قمار
عالوه بر بخشی از تحقیق دانشگاهی نگارنده بر روی خط ســیر حرفهای و عملکرد گروهی ازهموطنان مهاجر ایرانی در کانادا که به آن نیز برخواهیم گشت، در سال 2005یک مطالعه علمی به بررسی برداشت و عادات به شــرطبندی و قمار در بین 4جمعیت مهاجر ساکن مونترال که دارای اصلیت مغربی ،چینی، هائیتــی و آمریکای مرکزی میباشــند ،اختصاص یافته اســت .پیش از پرداختن به خالصه نتایج این بررســی ،نظری اجمالی به فرضیات آن درباره علل آسیبپذیری بیندازیم که اتکا به مطالعات پیشین این موضوع دارد. نخســتین عامل به خط سیر دلبریدن از وطن اولیه، ورود و جذب در جامعه میزبــان مربوط میگردد. در این وضعیت ،از دســت دادن جایگاه اجتماعی و موقعیت قبلی پیش از عزیمت ،چنان فرد مهاجر را آســیبپذیر مینماید که تمسک به قمار را وسیله جبران موقعیت اقتصادی و اجتماعی از دســترفته در کشــور مبدا یا عاملی جهت بازگشت به نقطهای که قبل از مهاجــرت برای خود تصور میکرده قرار میدهــد .همینطور مکان قمار هــم نه تنها محلی جهت ارتباطات اجتماعی میشود ،بلکه اگر مکانی همچون کازینو باشد به بهانهای جهت فخرفروشی و تشخص بهویژه در بین بعضی از گروههای مهاجر تبدیل میگردد. دومین عامل به موقعیت قمار در فرهنگ جامعه مبدأ برمیگردد که در آن اشــکال مختلف آن میتوانند یــا ممنوع بوده و ازمنکرات محســوب گردند و یا بالعکس توسط دولتها مورد تشویق قرار گرفته و آالت و ابزار آن هم ترویج شوند .همچنین شیوه نگاه به پدیده اعم از مثبت و منفی در جوامع مختلف در ترغیب یا نهی آن موثر میباشند. سوم اینکه اعتقادات مذهبی و نوع نگاه یک جامعه به نقش قدرتهای ماورای بشری و تاثیر تقدیر ،شانس و سرنوشت در رفتارهای فردی و اجتماعی در سوق دادن اعضایش به قمار نقش قابل توجهی ایفا میکنند. ونهایتا چهارمین عامل به نقش قراردادهای اجتماعی و خانوادگــی در رابطه با قمــار و مداوای آن تاکید مینمایند .بهعنوان مثال ،در بعضی ازفرهنگها افراط در قمار چنان فرد آســیبدیده را بیآبرو و حیثیت میکند که شــخص قمارباز جسارت مطرح نمودن مشــکل را در میان اعضای خانواده و همقومیهای
خود ندارد و این سبب میشود که مشکل بتوان برای مداوای آن به اشــکال معمول در دیگر جوامع اقدام نمود نظیر آنچه که در بین جوامع غربی متداول بوده و شخص معتاد چگونگی رو آوردن به الکل و قمار را در میان جمع توضیح میدهد. بررســی نتایج تحقیق در میــان جوامع منتخب مهاجرمونترال
جامعه مغربی این گروه ،مهاجرین از کشــورهای الجزایر ،مراکش و تونس را که همگی نیز مســلمان میباشــند در برمیگیرد .پاسخدهندگان با تنوع اشکال موجود قمار در کبک از کشــور خویش آشنا بوده و به التاری و التاری ویدئو بیشــتر عالقهمندند .عــدهای از آنان بازیهای مورد عالقه درکشور مبدا مانند ورقبازی را در کافههای قومی کشور میزبان نیز ادامه میدهند. فراموش نشود که با توجه به حرمت قمار در اسالم، درآمد حاصل از آن نیز حالل محســوب نمیگردد. با این حال تفاوت آرا در مورد مشــروعیت اشکال گوناگون بازیها نیز موجود است .برای مثال ،بسیاری از التاریبــازان حرفهای خود را قمارباز ندانســته و ورای دیدگاه مذهبی رایج در کشورشــان ،درباره مشروعیت این بازی در بین خود به نوعی از اجماع ن است که دست یافتهاند .نکته مهم در بین این گروه ای مشکل قمارباز به کاستیهای اقتصادی محدود نشده و به ایجاد شکاف ارزشی در رابطه با گروه مهاجر و فروپاشی سرمایه اجتماعیاش میانجامد .تازهواردین تنها ،که اغلــب جوان و آزادند ،بیقیدتر به قمار تن میدهند در حالیکه بقیه محافظهکارترند .بسیاری به دالیلی نظیر پذیرفتهشــدن در جامعه میزبان ،سریعا به پول رســیدن ،جبران آرزوهای سرابگونه پیش از مهاجرت و بهبود آینده ،دســت به قمار میزنند. بهعالوه ،این گروه بهجای فکر و پیشبینی خطرات ناشی از برد و باخت قمار ،بیشتر دل به تقدیرگرایی و دخالت دست سرنوشت میدهند. جامعه چینی 82درصد پاسخدهندگان این گروه متاهل بوده و 55 درصد آنها هیچگونه تعلق مذهبی نداشتهاند .ایشان در همــان حال که تعلق خاطر به بازیهای ســنتی را حفظ نمودهاند ،به کازینو ،ورقبازی ،بلک جک، التاری و شرطبندی با اینترنت روی گلف و بورس عالقهمندند .جوانترها نیــز بازیهای مدرن را ،که
در آن ماشینهای قمار مورد استفاده قرار میگیرند، جانشین بازیهای سنتی نمودهاند .اکثریت این گروه اگرچه بازی سنتی ماژیانگ ،شرطبندی و التاری را با در نظر گرفتن وقت و پول صرفشده از مقوله قمار بهشــمار نمیآورند ،با این همه افراط در قمار سبب انگشتنماشــدن در این جامعه میگردد زیرا چنین افراطی سالمت جسمی ،روحی و مالی فرد ،خانواده و گروه را با هــم مورد تهدید قرار میدهد .احتمال میرود که میل به قمار در میان ثروتمندان ،کمسوادان و کارگران رستورانی و منسوجات بیشتر باشد .در بین این گروه هم اعتقاد به اعداد و روزهای شانسآور و بهویژه رابطه بین یک رخداد کیهانی و مقوله شانس در قمار از مشخصات فرهنگ چینی محسوب میشوند. همینطور در حالیکه عدهای کامال برنامهریزیشده به قمار میپردازند ،عــدهای دیگر به تقدیرگرایی و سرنوشت معتقد بوده و باور دارند که خدای بخت و اقبال وجود داشته و تکلیف بسیاری از موارد زندگی بشر را رقم میزند .انگیزههای قمار هم عواملی چون کســب ثروت ،لذت ،عشق به قمار ،آزمودن شانس یــا رقابت با حریف را در برمیگیرند .در عین حال، فقدان فعالیتهای سرگرمکننده و مورد عالقه بهویژه برای مهاجرینی که نمیتوانند به زبانهای رســمی سخن بگویند نیز در سوق به قمار موثر بودهاند. جامعه هائیتی زبان مادری اکثریت این گروه کرئول بوده و میل به ی است .در هر قمار در کشورهای مبدا و میزبان جار دو محل ،بــازی با رولت مورد توجه عمده اعضای این گروه اعم از زن ،مــرد ،پیر ،جوان ،غنی یا فقیر میباشد .دو کازینو در ابعاد کوچک در هائیتی وجود دارد که محل تردد متمولین و توریســتها بوده و شرطبندی روی جنگ خروسها و انواع بازیهای با ورق نیز رایج میباشــند .در کبک ،بازی با ورق، التاری و بازی با ماشــینهای قمار برای جوانترها رواج داشــته و کازینــو محل تــردد متمولین باقی میماند .هواداران التاری ارتباطات خاصی بین خود و جهان ماوراءالطبیعه قائل میباشند .برای مثال« ،اگر مــادر بزرگ به خواب من بیایــد و بگوید روی 80 شــرطبندی کن ،با اعتقاد راسخ همان کار را خواهم کرد» .در واقع ،جستجوی تعبیر خواب جهت بهدست آوردن بیشترین اطالعات ممکن در مورد مجموعه اعداد شــانسآور یا سئوال از روحانی مذهب وودو درباره این اعداد نقشی مهم در اقدام به قمار ایفا گزارش
19 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
مینماید .همچنین ،انگیزههای بازی با رولت عالوه بر ســرگرمی و لذت ،اهدافی چون گذراندن وقت با یکدیگر ،اجتماعیشــدن و حفظ رابطه با هائیتی، بهبود وضعیت مالی کنونی و ترک اشــتغال فعلی را دنبال میکنند .بازی با ورق هم عامل گذراندن وقت با همدیگر بوده و صرف نوشــیدنیهای الکلی هم مکمل این فضا میگردد .ضمنا ،تردد اقشار کم درآمد به کازینو در مهاجرت هم بیشــتر مربوط به ارضای حس کنجکاویاشان میشود. جامعه آمریکای مرکزی جمع کثیــری از مهاجرین ایــن جامعه بهصورت پناهنده در کانادا پذیرفته شــدهاند .ایشان وطنهای خود را ب ه دالیلی نظیر بحرانهای سیاسی و اقتصادی ناشی از تسلط مستبدین یا جنگهای داخلی ترک نمــوده و دارای جماعتی جوان ،با تحصیالت پایین و ســازمانهای نســبتا فراوان اجتماعی میباشند. در این کشورها ،اشــکال متعدد شرطبندی و قمار بهصورت بلیطهای بختآزمایــی زیر نظر دولت، التاریهای محلهای تحت نظر سازمانهای جمعی، کلیساها یا بخش خصوصی ،اشکال گوناگون بازی با ورق ،کازینو ،بینگو ،بیلیارد و ماشــینهای قمار و نیز التاری و بازیهای غیر قانونی رایج میباشند .در کبک ،بازیهای پکر و بلک جک بیشتر مورد توجه مردان و التاری ،بینگو و دومینو بیشــترمورد عالقه زنان بوده و ماشینهای الکترونیکی قمار نیز جوانان را بیشتر به خود جذب میکنند .در این کشورها ،نه تنها برداشــتی منفی از چنین بازیها نشده ،بلکه از سنین خیلی پایین نیز در بسیاری از گردهماییهای خانوادگی و اجتماعی متــداول بوده و در خارج از آن هم مشخصه قدرت ،مردانگی ،مبارزهطلبی و میل به تمول محسوب میشــوند .در کشور میزبان هم این تمایــل به جهت افزایش ثروت و بهویژه اینکه بســیاری از افراد اقدام به ارسال پول به کشور مبدا مینمایند ،ادامه مییابــد .بهعالوه ،اعتقاد به بعضی اعداد ،روزهای شــانس ،توســل به یک قدیس یا نقش ارواح خبیث در این بازیها نقش مهمی دارند. عدهای معتقدند که پدیده اعتیاد به قمار در میان این گروه بهدلیل تعمیم آن به خانوادهها حتی از اعتیاد به الکل و مواد مخدر نیز خطرناکتر است. تاثیر برروی جامعه ایرانی مهاجر
نتایج تحقیق مورد اشــاره فرضیات اولیه را در بین جوامع مهاجر بررسیشده تایید مینماید .همینطور باید اعتراف نمود که مطالعه دانشــگاهی نگارنده بر روی خط ســیر حرفهای بخشــی ازجامعه ایرانی گزارش
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
20
parnianmagazine.com
مونترال نیز کمابیش موید تحقیق مورد بحث میباشد. در واقع ،دشــواریها و ناامیدیهای نیل به اهداف اقتصادی-اجتماعی مورد انتظار در پیش از مهاجرت، سبب وسوسه فرد برای اقدام به اشکال مختلف قمار و حتی دســتزدن به امور خالف شده و بر خالف کشور مبدا ،محیط باز کشور میزبان فضای مناسب این اعمال را هم تدارک میبیند و یا حتی تشویق میکند. برای شــاهد این امر هم میتوان به درآمد ناخالص و خالص لوتوکبک در ســال 2012که در مالکیت دولت کبک میباشد اشاره نمود که ارقام بیش از دو و یک میلیارد دالر را نشــان میدهند .تاکنون اعتیاد به قمار در میان هموطنان عامل بروز مســائل مالی عمــده دربعضی خانوادهها و از همپاشیدگیشــان گردیده اســت .بهعالوه تردد ایشان به بارها جهت دستیابی به ماشینهای قمار و عدم شناخت کافی از حضــور انواع باندهای خالفکار در این اماکن خطر مزید بر علت شده و گرایش به سایر جرائم را افزون میکنند .همچنین مطالعه نگارنده نشان میدهد که اعتیاد به قمار سبب قرض از هموطن دیگر و باخت در کازینو شده که نتیجه آن جز افزایش بیاعتمادی در بین جامعه ایرانی و سســتنمودن بیشتر حسن ظــن به یکدیگر نخواهد بود .و نکته آخر اینکه در حالیکه انتظار میرود که اعتقاد به امور ماوراءالطبیعه ،مذهبی و غیر مــادی عامل دعوت به اخالقیات و دوری از قمار باشند ،اشکال گوناگون این اعتقادات عمال دســتآویزی جهت توجیه انواع این عمل در بین اکثر جوامع شده و میشوند . مآخذ و منابع: Cloutier, F. & al. (1995). Profil des communautés culturelles du Québec, Québec, publications du Québec. Gabb, D. (1998). « Beliefs and Value System : Understanding All Australians”. Consumer Right Journal. 3(1). Leung, L. (2002). Traitement pscyhologique dans les communautés culturelles. Colloque sur le jeu excessif dans les communautés culturelles, Montréal, mars 2002. Loto Québec,http://lotoquebec.com/cms/ corporatif/fr/la-societe/rapport-annuel/ chiffres-cles.html Namazi, V. (2011). Les trajectoires de l’immigration de l’intégration professionnelle des immigrants iraniens travaillant comme chauffeurs de taxi à
Montréal, Thèse de doctorat, Université de Montréal Papineau, A. & Chevalier, & S, Belssen, A. & Sun, F. &Campeau, L. & Boisvert, Y. Helly, D. (2005). « Étude exploratoire sur les perceptions et les habitudes de quatre communautés culturelles de Montréal en matière de jeux de hasard et d’argent », INRS Urbanisation, Culture et Société.
بســیاری از التاریبازان حرفــهای [در گــروه مســلمانان مغربی] خود را قمارباز ندانســته و ورای دیــدگاه مذهبــی رایج در کشورشــان ،دربــاره مشــروعیت این بازی در بین خــود بــه نوعی از اجماع دست یافتهاند
گزارش یک حضور موفق
پرنیان در بازارچه نوروزی
همچون سالهای گذشته ،امسال هم بازارچههای نوروزی در شــهرهای مختلف ایرانینشین کانادا رونق فراوانی داشــتند .به همین منظور پرنیان در یکــی از بزرگتریــن این برنامهها بــرای معرفی بیشــتر خود به جامعه ایرانیان ،ارتباط مستقیمتر با اعضا ایــن جامعه و بهرهگیری از نظرات مخاطبان شرکت کرد« .بازار نوروزی آریا» در ناحیه یورک، در تاالر مراســم هتل شــرایتون ریچموندهیل و در فاصلــه ۱۶تــا ۱۸ماه مارچ (مــارس) برگزار شــد .این برنامه یکی از قدیمیترین بازارچههای نوروزی ناحیه تورنتوی بزرگ اســت که هر ساله مورد اســتقبال ایرانیان ساکن ناحیه یورک (بهویژه مناطق ریچموندهیل و تورنهیل) و شــهر تورنتو قرار میگیرد و امسال فضای بسیار بزرگ و مناسبی را به این کار اختصــاص داده بود که البته باز هم نتوانست در روزهای شــنبه و یکشنبه پاسخگوی اســتقبال بســیار فراوان جمعیت باشد! جا دارد از مسئوالن این برنامه و همچنین «بازار نوروزی پریا» و سایر برنامههای مشابه که چنین امکان و فرصتی را برای بازیابی نــوروز در میان جامعه ایرانیان ،و ارتباط بهتر کسب و کارهای ایرانی و اعضا جامعه فراهم میآورند تشکر کرد. خوشبختانه چنین به نظر میرسد که بهرغم نوپا بودن پرنیان ،ایرانیان بســیاری با آن اشنا هستند و آن را به
صورت چاپی یا در قالب وبسایت مطالعه میکنند. همکاران پرنیان ،حاضر در محل ،مشاهدات خود را مکتوب کردهاند که فشرده بخشی از آنها به صورت تیتروار در اینجا منعکس شده است: اکثــر بازدیدکنندگان ،پرنیان را از طریق وبســایت کنپارس و یا به اسم دکتر مختاری میشناختند .تقریبا ۵۰درصد از بازدیدکنندگان با این مجله آشنا بودند، و مطالب را به طور دقیق دنبال میکردند .این افراد از مطالب مجله تعریفهای زیادی کرده و آنها را بسیار مفیدمیدانستند. بیشــتر بازدیدکنندگان از وبســایت به مجله پرنیان دسترسی داشتند ،و مطالب را از آنجا دنبال میکردند، بســیاری از افراد به کیفیت مجله اشاره میکردند و اینکه مجله را به صورت سری در کتابخانه خود نگاه میدارند .بهویژه تنوع مطالب و تعداد محدود آگهی نسبت به حجم مطالب از نکات مورد اشاره آنها بود. حضور دکتــر مریدی ،عضو هیات دولت انتاریو در بازارچــه و عکس یادگاری با همــکاران پرنیان از لحظات شیرین این چند روز کار فشرده و دشوار بود. طراحیهای روی جلد مجله بسیار مورد توجه بود. بهویژه طراحی جلد شماره .۱۰ روی جلد شماره ( ۱۱ویژه نوروز) مورد توجه تعداد زیادی از مادرها و فرزندانشان قرار گرفته بود .اغلب مادران از فقدان مطالب مناسب کودکان به زبان فارسی
انتقاد و گله داشتند و از ما میخواستند صفحاتی را به این موضوع اختصاص دهیم. پرنیان در بازارچه فروش نداشــت اما از کسانیکه نشریهای را برمیداشتند تقاضا میکرد اگر عالقهمند هستند مبلغی را جهت کمک به کودکان نیازمند در ظرف مخصــوص این کار بریزند .در نهایت حدود ۱۳۰دالر کمک از این طریق جمعآوری شــد که به مسئوالن مربوطه تحویل داده شد. تعــدادی از خوانندگان به عناویــن مقاالت بهویژه «هارپر و دشمنی با جامعه ایرانی» اعتراض داشتند و آن را خالف میدانستند. شــمارههای ۱۰و ۱۱پرنیان در بازار نوروزی پریا و شیرینیفروشی بیبی پخش شد که با استقبال بسیار خوبی روبرو شد . یکی از پرسشهای مکرر بازدیدکنندگان درباره نحوه پخش پرنیان و عدم توزیع آن در فروشگاههای ایرانی بــود که به آنها در این مــورد توضیحات الزم ارائه میشد. یکی از انتقادات تعــدادی از بازدیدکنندگان زیادی خشک و جدی بودن مجله بود .بهویژه افراد مسنتر خواستار داستانهای دنبالهدار و یا جدول بودند. پرنیان امیدوار است بتواند ارتباط خود با جامعه رو به گســترش ایرانیان کانادا را روز ب ه روز افزایش دهد.
اکثــر بازدیدکننــدگان ،پرنیان را از طریق وبســایت کنپــارس و یا به اسم دکترمختاری میشناختند تعدادی از خواننــدگان به عناوین مقاالت بهویژه «هارپر و دشــمنی با جامعه ایرانی» اعتراض داشتند گزارش
21 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
چگونه در هزینههای دندانپزشکی صرفهجویی کنیم دکتر نسرین صبا جراح -دندانپزشک
شرایط اقتصادی دشوار امروز بر همه جنبههای زندگی ما تاثیر گذاشته و در برخی موارد هزینههای مراقبت از دندانها بهدلیل تالش برای صرفهجویی ،از بودجه خانوادهها حذف میگردد .آخرین آمارهای بهداشت دهان و دندان در کانادا نشان میدهد که 32درصد از کاناداییها فاقد بیمه دهان و دندان هستند و 17درصد از آنها به دالیل مالی در سال گذشته از رفتن به دندانپزشکی خودداری نمودهاند .همچنین 16درصد از کاناداییها توصیههای درمانی دندانپزشــک خود را به دلیل هزینههای باالی آنها به طور کامل اجرا ننمودهاند. عالوه بر این دانشآموزان حدود 2.26میلیون روز درسی و کارمندان و کارگران حدود 15.4میلیون روز کاری را به واســطه داشتن وقت دندانپزشکی یا بیماریهای دهان و دندان از دست دادهاند. درست است که درمانهای دندانپزشکی ارزان نیستند ،اما با مراقبتهای فردی بهداشت دهان و دندان و اقدامات نه چندان گرانقیمت در مطب دندانپزشکی از جمله سالی دو بار مراجعه به دندانپزشک برای معاینه و جرمگیری و در صورت لزوم عکسبرداری میتوان از بسیاری از هزینههای اضافی پرهیز نمود. برای اثبات این نکته توجه شما را به چند نمونه جلب میکنم: هزینه متوســط معاینه ،جرمگیری وعکسبرداری در سال حدود 300دالر( ) 2 * 150 میباشــد .این در حالی است که هزینه متوسط پر کردن یک پوسیدگی حدود 200دالر است .در نگاه اول ممکن است فکر کنیم که با پرهیز از معاینات دندانپرشکی ،جرمگیری و عکسبــرداری میتوانیم در هزینههای خود صرفهجویی کنیم اما در درازمدت چنین نیست. با توجه به نکات باال توجه شما را به چند توصیه مهم جلب میکنم تا به کمک آنها از ســامت دهان و دندان برخوردار شده و نیاز به هزینههای هنگفت دندانپزشکی نداشته باشید: دندانهای خود را روزی ســه بار ،بعد از هر وعده غذایی مسواک بزنید .بنابر این الزم
است که مسواکتان را با خود به سر کار ببرید! روزی یک با از نخ دندان استفاده کنید. ســالی دو بار به دندانپزشک مراجعه کنید تا پوســیدگیها و دیگر مشکالت دهان و دندانتان در مراحل اولیه و قبل از وسعت یافتن و پرهزینه شدن کشف و درمان شوند. بیاد داشته باشید که پوسیدگیها هرگز به خودی خود درمان نمیشوند .چنانچه سالی دو بار مراجعه به دندانپزشک برایتان مقدور نمیباشد ،حداقل سالی یک بار به دندانپزشک خود مراجعه کنید زیرا که به مراتب از عدم مراجعه بهتر است. در مورد کودکان نیز سالی دو بار مراجعه به دندانپزشک توصیه میشود .اقدامات سادهای از قبیل فلورایددرمانی و فیشــور سیالنت (الیهای پالســتیکی بر روی سطوح جونده دندانهای عقبی قرارداده میشــود) میتوانند از بروز پوسیدگی در این گروه از بیماران جلوگیریکنند. توجه شــما به این موارد تضمین میکند که لثهها و دندانهای سالمی داشته باشید و از مشکالت پرهزینه دندانپزشکی پرهیز نمایید. بنابر این خواهش میکنم معاینات دندانپزشکی خود را به تعویق نیاندازید تا همیشه یک لبخند زیبا بر لبانتان و جبیی پرپولتر داشته باشید! دکتر نسرین صبا دندانپزشک و در اتاوا شاغل میباشند. برای کسب اطالعات بیشترلطفا به وب سایت: www.Bankdentistry.com یا به مطب ایشان به آدرس زیر مراجعه نمایید: 1189, Bank Street, Ottawa Phone: 613 241 1010
چه کسانی در انتاریو باالی ۱۰۰هزار دالر دریافتی دارند؟
«فهرست خوشبختها» منتشر شد بر اساس فهرست مشهور به «فهرست خوشبختها» Sunshine Listکــه بر اســاس قانونی مصوب حدود ۲۰ســال پیش در مورد مشــاغل دولتی در انتاریو ،هر سال منتشر میشود ،در اواخر مارچ امسال ( )۲۰۱۳هم فهرست آن دسته از مستخدمین دولت انتاریو که باالتــر از ۱۰۰هزار دالر حقوق دریافت میکنند اعالم شد. امســال ۸۸۴۱۲ ،اسم در این فهرست قرار دارند که ۸۸۲۳اسم یا ۱۱درصد بیش از فهرست سال گذشته است .با اینحال ،متوســط حقوق این افراد از ۱۲۷ هزار و ۵۶۶دالر در ســال ۲۰۱۱بــه ۱۲۷هزار و ۵۲۵دالر در سال ۲۰۱۲کاهش اندکی پیدا کرده که احتماال به دلیل افزایش تعداد اسامی درون لیست با دریافتی اندکی بیش از ۱۰۰هزار دالر است. دلیل انتشــار این فهرســت ،تصویب قانونی به نام the Public Sector Salary Disclosure Actدر سال ۱۹۹۶توسط دولت محافظهکار انتاریو به نخســتوزیری مایک هریس است که هدف از آن آگاهیبخشــی عمومی در مورد نحوه چگونگی مصــرف بودجههای دولتی اســت .البتــه در زمان تصویب قانون ،حقوق ۱۰۰هزار دالر در ســال رقم خیلی قابل توجهی بود و با آن میشد یک خانه در
اکثر مناطق انتاریو خرید امــا هماکنون دیگر چنان وزنی ندارد و به همین دلیل بسیاری از منتقدین این فهرست ،بهویژه کسانیکه اسم و مبلغ حقوقشان بر اساس این قانون باید منتشر شود خواستار باال رفتن این عدد بر اساس واقعیتهای اقتصادی زمانه هستند امــا عدهای دیگر در مقابل معتقدند که کماکان ۱۰۰ هزار دالر حقوق (و باالتر) در سال ،رقم قابل توجهی اســت بهویژه که متوسط حقوق ســاالنه برای کل شاغلین استان کمتر از ۶۰هزار دالر است. در صدر فهرست منتشره نام تیم میچل ،مدیر عامل ( Ontario Powerشرکت اصلی تولیدکننده برق استان که وظیفه تولید بیش از ۶۰درصد الکتریسیته استان را به روشهای هستهای ،برقآبی ،فسیلی ،بادی و خورشیدی برعهده دارد) قرار گرفته که ۱.۷میلیون دالر حقوق در ســال ۲۰۱۲دریافت کرده و پس از او مدیرعامل Hydro Oneخانم لورا فورموســا Laura Formusaکه وظیفه انتقال و توزیع برق تولیدی شــرکت آقای میچل به صنایع و منازل در استان را برعهده داشته با ۱.۰۳میلیون دالر قرار دارد. البته شاید یک دلیل این اختالف نسبتا زیاد میان دو رتبه اول و دوم و دو مدیرعامل با حوزه کاری مشابه این باشــد که خانم فورموســا بعد از حدود ۵سال
مدیریت شــرکت هیدرو وان ،در اواخر ماه سپتامبر ســال ۲۰۱۲این شرکت را ترک کرد .سایر افراد در باالی فهرســت نیز از مدیرعاملهای شــرکتهای بزرگ و اعضای شورا boardمدیریت بیمارستانها و مواردی از این قبیل هستند. همینحقوقهاینجومیبهمدیرعاملهایشرکتهای بزرگ دولتی است که صدای مخالفانی از جمله خانم هوروث ،رهبر حزب نیودموکرات انتاریو را درآورده است .اعتراض این دسته از افراد به این است که واقعا خروجــی عملی و میزان مفید بودن این مدیرعاملها چقــدر باالتر از متوســط کارمندان و کارشناســان موسسات خود اســت که باید در مقام مقایسه گاه تا ۲۰برابــر آنها در ســال فقط حقــوق دریافت کنند. در مقابل ،مدافعــان پرداخت این ارقام به اهمیت و پیچیدگی کار این مدیران اشاره میکنند و اینکه مثال شــرکت زیر دست خانم فورموســا در سال ۲۰۱۱ حدود ۵.۵میلیارد دالر گردش مالی داشــته است و اگر چنین حقوقهایی پرداخت نشود مدیران کارآمد حاضر به فعالیت در این موسسات عمومی و دولتی نخواهند بود. اما همه در این فهرست چنین ارقام نجومی دریافت نمیکنند و عمده حقوقها زیر ۲۰۰هزار دالر است. به عنوان مثال ،دالتون مکگینتی ،نخست وزیر سابق استان که به تازگی خانم کتلین وین جایش را گرفته اندکی کمتر از ۲۰۹هزار دالر حقوق دریافت کرده و خانم وین به عنوان یکی از وزرای کابینه در سال ،۲۰۱۲اندکی بیشتر از ۱۵۸هزار دالر حقوق دریافت کرده اســت .حقوق دو رهبر احزاب مخالف هم به ترتیب حــدود ۱۸۱هزار دالر بــرای آقای هوداک (حزب محافظهکار) و ۱۵۸هــزار دالر برای خانم هوروث بوده است. و از دیگر نکات جالب این فهرســت این است که شما میتوانید در آن نام تعداد زیادی از افسران پلیس، معلمان باسابقه و حتی رانندگان اتوبوس را هم ببینید و فهرست بسیار متنوعی از نظر عناوین شغلی به نظر میرسد .توجه داشته باشید که اینها مربوط به مشاغل دولتی است و در بخش خصوصی تعداد این دسته از افراد به مراتب بیشتر است. اسامی منتشر شده در لیست و میزان دریافتی آنها را اینجاببینید.
در صدر فهرست منتشره نام تیم میچل ،مدیر عامل Ontario Powerقرار گرفته که ۱.۷ میلیون دالر حقوق در سال ۲۰۱۲دریافت کرده است البالی اخبار
23 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
بنابر ادعای اداره مهاجرت: «کانادا یک ســال بســیار موفق در صدور انواع ویزا را پشــت سر گذاشت»
در آخرین روزهای ماه فوریه ،جیسن کنی ،وزیر مهاجرت و شهروندی کانادا و وزارتخانه تحت امرش همچون هر سال اقدام به اعالم آمارهای مربوط به تعداد ویزاهای صادر شده در گروهها و انواع مختلف اعم از مهاجرتی ،توریستی و تحصیلی کردند و تبلیغات فراوانی در رسانهها در مورد رکوردهای برجای گذاشته شده در این مورد انجام دادند .برخی از این آمارها به قرار زیر است: کانادا در ســال ۲۵۷ ،۲۰۱۲هزار و ۵۱۵ویزای اقامت دائم صادر کرده است .وزیر مهاجرت این عملکرد را با این واژگان توصیف کرد« :برای هفتمین ســال متوالی ،کانادا باالترین سطح پایدار مهاجرت در تاریخ کانادا را تداوم داد ».برنامهریزی اداره مهاجرت برای این سال بین ۲۴۰ تا ۲۶۰هزار ویزا بود که ویزاهای صادر شده اندکی از سقف تعیین شده کمتر است. در فاصله ســالهای ۲۰۰۶تا ،۲۰۱۲کانادا به طور متوسط ۳۰هزار و ۲۵۰ویــزا بیش از دهه قبل از آن ویزا صادر کرده اســت .دلیل تاکید وزارتخانه بر این اعداد ،مقایسه عملکرد محافظهکاران با دولت قبلی، یعنیلیبرالهاست. در این ســال نزدیک به یک میلیون ویزای توریســتی صادر شــده اســت که ۴۰درصد بیش از سال ۲۰۰۴اســت و یک رکورد جدید محسوب میشود .همچنین زمان ویزای توریستی با امکان ورود مکرر multiple-entryو همچنین سوپرویزا که از سال 2011معرفی شده، سبب گشته که حضور والدین مهاجران با سهولت بیشتری انجام شود. در این ســال حدود یکصد هزار ویزای تحصیلی صادر شده است که ۶۰درصد بیش از ســال ۲۰۰۴است .بر اســاس گزارشی که از تاثیر حضور دانشجویان خارجی در ۲۰۱۱منتشــر شــده ،این افراد بیش از ۸میلیــارد دالر به اقتصاد کانادا منفعت رســاندهاند .دولت در چند سال اخیر برنامههای متنوعی برای بهبود شرایط و فعالیت دانشجویان خارجی و ادغام بهتر آنها در بازار کار کانادا فراهم آورده از جمله امکان
در سال 2012حدود یکصد هزار ویزای تحصیلی صادر شده اســت که ۶۰درصد بیش از سال ۲۰۰۴است
البالی اخبار
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
24
parnianmagazine.com
آمارهای اداره مهاجرت
چشمگیر یا هوشربا؟
اشتغال پارهوقت خارج از محیط دانشگاه (پیشتر فقط همسران آنها اجازه چنین کاری داشتند و خود آنها تنها میتوانستند در داخل پردیس دانشگاه مشغول بکار شوند) ،افزایش زمان تالش برای دریافت ویزای کار بعد از اتمام تحصیل ،مقابله با مراکز آموزشــی صوری و کالهبــردار ،افزایش تعداد ویزاهای «گروه دارای تجربه کانادایی» Canadian Experience Classو... همه اینها به روایت وزارت مهاجرت نشــاندهنده عملکرد خوب و رو به پیشرفت این وزارتخانه است.
حقایقی پشت آمار مجیدبسطامی
اگر چه نمیتوان عملکرد خــوب وزارتخانه را در برخی حوزهها کتمان کرد اما چون همیشه حقایقی هم پشت آمار وجود دارد: حقیقت اول :مایکا نیرن یکی از وکالی مهاجرت اشاره میکند که افزایش آمار ویزاهای مهاجرتی سال ۲۰۱۲نســبت به ســال ۲۰۱۱نه به واسطه افزایش عملکرد اداره مهاجرت فدرال ،بلکه به دلیل تالش استانها و افزایش تعداد پذیرش آنها بوده است .اگر قرار است از کســی تجلیل شود ،آنها شایستهترند. البته ســخنگوی اداره مهاجرت در پاسخ گفته که به هر حال این اداره مهاجرت اســت که این ویزاها را صادر میکند اما کارشناسان امور میدانند که این همه حقیقت نیســت .وظیفه و تالش اصلی در استانها انجام میشــود و اداره مهاجرت که باید کار نهایی را انجام دهد معموال این کار را با جدیت و سرعت اســتانها انجام نمیدهد .نمونه بــارز آن وضعیت ویزاهــای کبک اســت که تعلل دولــت فدرال به اعتراضات قانونی هم ختم شده و تازه توافقنامههای قانونــی بین دولت فــدرال و اســتان ،الزامات بیشتری برای شخص وزیر ایجاد کرده است. حقیقت دوم :در میــان انواع ویزاهای مهاجرتی ،تاثیر افزایش ویــزای خانوادگی (حدود ۱۵ درصد افزایش) از همه بیشتر بوده اســت .در حالیکه انواع ویزاهــای کالس اقتصــادی (از جمله نیــروی متخصص، ســرمایهگذاری و کارآفرینی) کمتــر از ۳درصــد افزایش داشــتهاند .این در حالی است که شخص وزیر و وزارتخانه در رســانههای کانادایی مرتبا از عملکــرد خــود در کمک بــه اقتصــاد کانــادا و جبران کمبــود نیروهای متخصص و سرمایهگذاری جدید و...سخن میگویند .با کمتر از ســه درصد افزایش چه کمکی قرار اســت به اقتصاد و بازار کار بحــرانزده کانادا بشود؟ حقیقت ســوم :آقای کنی اصرار دارد که همه این
هفت ســال را با هم در یک کاســه کند و از «رشد پیوســته و ثابت» ســخن بگوید امــا اگر وضعیت سالهای ۲۰۱۲و ۲۰۱۱را با سال ۲۰۱۰مقایسه کنیم به نکات جالبی دست خواهیم یافت .در این سال که باالترین آمار صدور ویزای اقامت دائم در ۵۰ســال گذشته بوده است ،کانادا ۲۸۰هزار و ۶۳۶ویزا از این نوع صادر کرد یعنی ۱۵هــزار و ۶۳۶ویزا بیش از باالترین سقفی که در آن سال برنامهریزی شده بود. البته آگاهان از خاطر نبردهاند که قرار بود در می سال ۲۰۱۱انتخابات فدرال برگزار شود و جناب کنی که فعالترین عضو ستاد انتخاباتی هارپر بود و در تمام چند ماه تبلیغات انتخاباتی ،با حضور در جوامع قومی سبب افزایش رای محافظهکاران در این مناطق شد بیش از هر چیز بر روی همین رکورد تاریخساز در صدور ویزای مهاجرت (که برای آن جوامع بســیار جذاب بود) مانور میکرد .بعد از انتخابات مشخص شد که دوران رکوردشکنی گذشته است. حقیقت چهارم :اصوال مقایســه ایــن اعداد با دهه ۱۹۹۶تا ۲۰۰۵از یک نظر بســیار غیرکارشناسانه و فریبکارانه اســت .در آن دوره زمانی ،کارشناسان حــدود همان میــزان مهاجر را برای کشــور کافی میدانســتند در حالیکه در چند ســال اخیر تقریبا همه کارشناسان امور مهاجرت حتی افراد متمایل به محافظهکاران تاکید میکنند که عدد هدفگیری شده دولت برای ورود مهاجران بسیار پایین و غیرمنطبق با واقعیتهای بازار کار کانادا در دهه آینده اســت. در یکی از آخریــن موارد روزنامه گلوباندمیل که تمایالت آن بیشــتر به محافظهکاران و طبقه الیت و مدیران ارشد کشور است در یک گزارش تحلیلی، ورود ســاالنه حداقل ۴۰۰هزار مهاجر تازهوارد را توصیه کرده اســت .دیگرانی حتی به اعداد تا یک میلیون نفر هم اشــاره کردهاند .از این نظر ،عملکرد اداره مهاجرت در چند سال اخیر نه تنها قابل تقدیر نیســت ،بلکه بســیار کمتر از نیازهای آتی جامعه و معضالتی اســت که در کمتر از ۵ســال آینده به دلیــل پیری جمعیت و فقدان نیروی کار متخصص جایگزین ،حادث خواهد شد. حقیقت پنجم :جنــاب وزیر هر بــار که حقیقت چهارم به وی گوشــزد شــده ،به جای آنکه بپذیرد توان کارشناسی و نیروهای تحت امر وی ،بههمراه سیاستگذاریهای نادرست و تصمیمات یکشبه، تامیــن نیازهای واقعی کانادا به مهاجران را به تاخیر انداختهاند ،مرتبا از نتایج نظرســنجیهای کشور و مخالفت کاناداییها با افزایش ورود مهاجران سخن گفته (که البته در مورد نظرســنجیها ،نکته درستی
افزایش آمــار ویزاهای مهاجرتی سال ۲۰۱۲نسبت به سال ۲۰۱۱نه به واســطه افزایش عملکرد اداره مهاجرت فدرال ،بلکه به دلیل تالش اســتانها و افزایش تعداد پذیرش آنها بوده است
است) اما ایشان پاسخ نمیدهند که چطور در مواردی چون تغییرات مربوط به قوانین افزایش سن ،OLS قوانین دریافت بیمه بیکاری و تغییرات نحوه ارزیابی خطرات زیستمحیطی که هم افکار عمومی مخالف تصمیمات دولت هســتند و هم اجماع کاملی میان کارشناسان وجود ندارد ،دولت ایشان دقیقا خالف نتایج نظرســنجیها عمل میکند اما در مورد میزان ورود مهاجران که تحقیقات متعدد انجام شده ،روند موجود را در درازمدت به ضرر اقتصاد و جامعه کانادا میدانند ،مرتبا نتایج نظرسنجیها را بهانه میکنند. حقیقت ششــم :در میان انواع ویزاهای صادر شده، ویزاهای تعلق گرفته به چند کشــور از جمله هند، چین و فیلیپین( ،نســبت به ویزاهای صادر شده در گذشته برای همان کشورها) رکوردهای تاریخی به جا گذاشــتند .این نکته از این نظر قابل توجه است کــه اوال بعد از حذف ۲۸۰هــزار پرونده منتظر در گــروه نیروی متخصــص فدرال در ســال ،۲۰۱۲ تظاهرات و اعتراضات فراوانی علیه شــخص وزیر در اکثر این کشــورها شکل گرفت و برای اولین بار در تاریخ کانادا ،عدهای در این کشــورها علنا علیه وزیر مهاجرت کانادا شــعار دادند و او را با عباراتی نه چندان خوشآیند تحقیر کردند .اینکه حاال همین کشورها رکوردار ویزاهای دریافتی میشوند جالب توجه نیست؟ آنهم در شرایطی که انتخابات بعدی در سال ۲۰۱۵است و رقابتها عمال از ۲۰۱۴آغاز میشود و اعضای جوامع قومی هر سه کشور مورد اشاره تاثیر زیادی بر اکثریت یا اقلیت و حتی شکست محافظهکاران در انتخابات دارند .اگر حقیقتی در این نکته نهفته باشد باید شاهد رکوردشکنیهای دیگری در سال ۲۰۱۳و ۲۰۱۴در مورد آمار ویزاهای صادر شده برای شهروندان این کشورها باشیم! البالی اخبار
25 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
بهانتخابنشریهمعتبرCanadianBusiness
۵۰شغل برتر کانادا
نشــریه معتبر Canadian Businessدر آخرین شــماره خود در نیمه ایپریل ،فهرستی از ۵۰شغل برتر در کانادا منتشــر کرده است .مالک این نشریه برای انتخاب از میان بیش از ۶۰۰عنوان شــغلی در کانادا ،مشاغلی بوده که در فاصله سالهای ۲۰۰۶تا ۲۰۱۲متوســط درامدی باالی ۶۰هزار دالر در سال برای شاغالن داشته و این وضعیت را حفظ کردهاند یعنی حتی در دوران رکود هم دچار افت نشــدهاند. همچنین یک مالک دیگر این نشــریه این بوده که براســاس ارزیابیهای وزارت منابع انســانی کانادا کدامیک از این مشــاغل به موقعیت خوب خود تا سال 2020ادامه خواهند داد .برخی از نکات برجسته این فهرست به قرار زیر است: باالترین رتبهها به مشاغل مرتبط با حوزه نفت و گاز مربوط میشود که متوســط دریافتی آنها (به عنوان حقوق و نه با مجموعه مزایا و ســایر تشویقیهای دیگر) باالتر از ۹۰هزار دالر در سال است .همچنان استان البرتا بهترین مکان برای متقاضیان این دسته از رشتههاست چرا که شکاف بزرگی میان مشاغل مورد نیاز و متقاضیان واجد شــرایط وجود دارد و همین سبب افزایش دستمزدها شده است .نرخ بیکاری در اکثر این رشــتهها زیر ۵درصد در کل استان و کمتر از ۴درصد در مناطق اصلی صنایع نفت و گاز نظیر Fort McMurrayاست. اغلب این مشاغل تا سال ۲۰۱۲نه تنها در فهرست باقی خواهند ماند بلکه رتبههای بسیار باالی خود را هم حفظ خواهند کرد. خروج تعداد زیادی از شــاغلین به دلیل رسیدن به دوران بازنشستگی ،بر اهمیت برخی مشاغل بهویژه مشاغل حوزه بهداشــت و درمان به شدت افزوده اســت به عنوان مثال تا سال ۲۰۲۰هر ساله به طور متوسط ۹۰۰۰پرستار در کانادا بازنشسته میشوند و همین نکته ،متوســط پرداختی به این گروه را به ۷۲ هزار دالر در سال رسانده است که درآمدی باالتر از بسیاری از گروههای شغلی است. برخالف ذهنیت مرسوم ،باالترین پرداختیها مربوط به بخش عمومی (دولتی) اســت تا خصوصی و در مجموع از دهه ۹۰تا االن و بهرغم باال و پایین زیاد البالی اخبار
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
26
parnianmagazine.com
در این بخش به بهانه کاهش هزینهها ،امنیت شغلی در این بخش باال و وضعیت بهتر از بخش خصوصی است. کارگران ماهر بهویژه آنها که با مشاغل حوزه ساخت و ساز و نفت و گاز ســر و کار دارند دریافتیهای بسیار خوبی داشــته و تا دهه آینده خواهند داشت. افزایش حقوق کارگران ساختمانی در سال گذشته ۶درصد نســبت به قبل افزایش داشته که دو برابر متوسط کل مشاغل است. متوسط دریافتی برقکاران در سال به حدود ۷۰هزار دالر رســیده و دریافتی برقکاران صنعتی به حدود ۷۵هزار دالر .این ارقام از بســیاری از دریافتیهای مهندســان رشــتههای دیگر در کانادا باالتر است. برقکاران و برقکاران صنعتی دارای مدرک فوق دیپلم و یا مدارک تحصیلی پایینتر با تجربه کاری معادل هستند. فهرست کامل را در اینجا ببینید .میتوانید با کلیک روی هر ستون ،بر اساس عنوان آن مرتب کنید. 20شغل اول این فهرست به قرار زیر است : Median annual salary )(2012 $74,880 $74,880 $93,517 $72,800 $90,002 $79,997 $79,872 $95,992 $78,000 $75,005 $77,813 $73,590 $72,800 $72,800 $79,997 $72,072 $75,005 $69,992 $76,960 $74,381
برخــاف ذهنیــت مرســوم ،باالتریــن پرداختیهــا مربــوط به بخــش عمومی (دولتی) است تا خصوصی تا سال ۲۰۲۰هر ساله به طور متوسط ۹۰۰۰ پرستار در کانادا بازنشسته میشوند
Projected job Growth Change in openings for in # of Job salary (2006- every person employees )2012 looking in )(2006-2012 2020 Oil & gas drilling supervisor 44% 39% 2.3 Head nurse & heath-care manager 58% 24% 1.23 Petroleum engineer 75% 17% 1.02 Electrical & telecommunications contractor 87% 28% 1.09 School principal & administrator 9% 25% 1.23 Lawyer 33% 14% 1.19 Real estate & financial manager 47% 15% 1.07 Senior government manager 4% 23% 1.15 Chemical engineer 46% 20% 0.82 Aerospace engineer 49% 11% 1.02 Audiologist & speech-language pathologist 29% 21% 0.93 Natural & applied science researcher 73% 25% 0.8 Construction manager 39% 21% 0.94 Police officer 25% 21% 1.05 Financial administrator 13% 22% 0.92 Registered nurse 10% 24% 1.23 Sales & marketing manager –4% 20% 1.15 Dental hygienist 30% 12% 1.2 Civil engineer 38% 13% 0.82 Industrial technician 13% 28% 1.02
Overall Rank 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20
دریافت پرونده در مورد ویزای جدید Start-upرسما آغاز شد همچنان که بیشــتر اداره مهاجرت اعالم کرده بود و ما نیز در این نشریه و سایر ابزارهای گروه رسانهای پرنیان منعکس کرده بودیم ،ویزای جدیدی با عنوان Start-upاز اول ماه ایپریل معرفی و اجرا میشود که متقاضیان واجد شــرایط میتوانند مجوز اقامت دائم غیرمشروط دریافتکنند .این ویزا برای کسانی طراحی شده که فکر و ایده مبتکرانه و عملی که به کار بازار کار و سرمایه و صنعت کانادا بخورد دارند و حاضر هستند برای پیاده کردن این ایده با حمایت مالی بنگاههای تخصصــی ،وقت و انرژی بگذارند. بررسی و اظهارنظر در مورد اینکه ایده آنها مشخصات گفته شده را داراست برعهده شرکتهای تخصصی سرمایهگذاری یا حامیان مالی از بیزینسهای کوچک است که در اجرای این برنامه ،همکار اداره مهاجرت هستند. حسن این ویزا نســبت به ویزای مشابه قبلی یعنی برنامه کارآفرینی فدرال این اســت که ویزای جدید مشروط نیســت و فرد با دریافت آن وضعیتی شبیه به ســایر دریافت کنندگان ویزای اقامت دائم نظیر نیروهای ماهر و شــاغلین فنی-حرفــهای خواهد داشت .حســن دیگر این ویزا در مقام مقایسه ،این است که همه بررســیهای وقتگیر ،قبل از ارسال تقاضای رســمی انجام خواهد شد و به همین دلیل اداره مهاجرت اعالم کرده که زمان بررسی و صدور ویزای مربوطه در این اداره بسیار کوتاه خواهد بود. یادآوری میشــود که برای سال اول اجرای برنامه، تعداد بســیار محدودی ویزا در نظر گرفته شده و به همین دلیل کنپارس برنامه ویــژهای تدارک دیده تا عالقهمندان دارای شــرایط الزم را برای بهرهبرداری سریع از این امکان یاری برساند. اما برای ارسال تقاضای رسمی به اداره مهاجرت باید 4شرط اصلی تامین شده باشند: شرط اول :دریافت نامه حمایت مالی از طرح شما توسط شرکتهای سرمایهگذاری معین شده
متقاضی باید با یکی از این شرکتها تماس گرفته و پس از ارسال طرح خود و انجام فعالیتهای خواسته شده و مورد نظر آنها ،نامهای مبنی بر تایید حمایت مالی آن شــرکت دریافت کند .بدون چنین نامهای پرونده مهاجرتی وی بررسی نخواهد شد. شرط دوم :اثبات حداقلهای مربوط به مهارتهای
زبانی
برای اینکه متقاضی بتواند برای این ویزا تقاضا دهد باید در یکی از زبانهای رســمی کانادا ،انگلیسی یا فرانسه ،دارای سطح CL5و یا باالتر باشد .این سطح زبانی در آزمون «آیلتس عمومی» معادل 5اســت. باز هم تاکید میشود که اگر قصد ارائه نمره آزمون آیلتس را دارید باید عمومی ( )Generalباشــد و بدون داشــتن این نمره ،پرونده متقاضیان بررســی نخواهد شد .اگر فرد متقاضی پیش از این برای برنامه دیگری (مثال کارآفرینــی فدرال) اقدام کرده و نمره آیلتس خود را به اداره مهاجرت ارسال کرده و هنوز از زمان انجام آزمون دو سال نگذشته باشد ،میتواند همان نمره را برای رعایت این شرط اعالم کند. شرط سوم :ارائه مدرک تحصیلی
متقاضی باید حداقل یک ســال تحصیالت پس از دبیرستان (در دانشگاه یا کالج) با وضعیت تحصیلی خوب good standingداشته باشد تا بتواند برای این برنامه اقدام کند .برای اثبات وضعیت تحصیلی خوب میتوانــد ریزنمرات یا گواهــی یا مدارک تحصیلی مشــابه را ارائه دهد .در این شــرط ،اتمام دوره تحصیلی قید نشده اما اینکه «وضعیت تحصیلی خوبی» داشته باشد شرط است. شرط چهارم :داشتن وضعیت مالی مناسب
نظیر سایر ویزاهای مهاجرتی ،متقاضی باید نشان دهد که قادر به تامین زندگی خود و خانوادهاش در سال اول ورود به کانادا هست و به همین دلیل نشان دادن میزان حداقلی از منابع مالی (از حدود 11هزار دالر برای یک نفــر تا حدود 30هزار دالر برای 7نفر یا بیشتر) الزامی است.. یادآوری میشــود که اجرای این ویزا آزمایشی و به مدت 5سال خواهد بود و پس از آن اداره مهاجرت با بررسی نتایج حاصله در مورد تداوم ،تغییر یا حذف آن تصمیمگیری خواهد کرد. کنپارس برنامه ویژهای برای متقاضیان واجد شرایط این ویزا تدارک دیده اســت که میتوانید با مراجعه به صفحه خاص آن در وبسایت www.canpars. caبا آن آشنا شوید .برای آگاهی از جزییات برنامه کنپــارس در این مورد بهویژه تامین شــرط اول که نیازمند فعالیتهای دقیق و کارشناسی است با دفاتر ما تماس بگیرید .
حسن این ویزا نسبت به ویزای مشابه قبلی این است که ویزای جدید مشروط نیست متقاضی باید در یکی از زبانهای رســمی کانادا ،انگلیسی یا فرانسه ،دارای سطح CL5 و یا باالتر باشد .این سطح زبانی در آزمون «آیلتس عمومی» معادل 5است البالی اخبار
May-June 2013 . No12 27 parnianmagazine.com
با اعالم 24رشته و تعداد زیادی رشته مهندسی
فهرست مشاغل 2013نیروی متخصص فدرال اعالم شد
اداره مهاجرت فــدرال روز 18ایپریل ،بعد از ماهها 3214 Respiratory therapists, clinicalمراکزی که مــدارک تحصیلی را بررســی و تایید perfusionists and cardiopulmonary میکنند عبارتند از: توقف برنامه نیروی متخصص فدرال (از اول جوالی technologists Comparative Education Service: ،)2012فهرســت مشاغل جدید این برنامه را اعالم 3215 Medical radiation technologists University of Toronto School of شد .مهمترین نکات مربوط به این فهرست عبارتند 3216 Medical sonographers ;Continuing Studies از: 3217 Cardiology technicians and International Credential Assessment electrophysiological diagnostic است؛ شده معرفی رشته 24 جمعا ;Service of Canada در هر رشته تنها 300پرونده برای سال مهاجرتی technologists, n.e.c. (not elsewhereWorld Education Services; and, )classified آینده که از 4می 2013آغاز میشود پذیرش خواهد Medical Council of Canada. نکته قابل توجه حضور تعداد زیادی رشته مهندسی شد؛ اعتبار تاییدیه مدارک 5سال خواهد بود. جمعــا 5000پرونده برای این ســال مهاجرتی در فهرست جدید است .یادآوری میشود که پیشترهمچون گذشته افرادی که دارای نامه درخواست کار پذیرفته میشود پس احتمال دارد در برخی رشتهها در یک برنامه مســتقل 43رشته و 3000پرونده در از یک کارفرمای کانادایی باشند از محدودیت این 24 قبل از رسیدن به سقف 300پرونده ،برنامه بسته شود؛ رشتههای فنی و حرفهای اعالم شده بودند که بدین رشته شغلی خارج هستند اما اداره مهاجرت از 4می ترتیب ظرفیت پذیرش مجموعه نیروهای تخصصی عناوین این مشاغل و کد آنها عبارتند از: 2013نامههای از نوع AEOرا نخواهد پذیرفت و Eligible occupations (with theirدر دو برنامــه فدرال به 8000پرونده در 67رشــته تنها درخواســتهای از نوع LMOمعتبر خواهند corresponding 2011 National Occupationمیرسد. بود . Classification code):الزم بــه یادآوری اســت که برنامــه جدید نیروی 0211 Engineering managersمتخصــص فدرال از 4مــی 2013آغاز به دریافت 1112 Financial and investment analystsپرونده خواهد کرد و متقاضیان باید شرایط دیگری 2113 Geoscientists and oceanographers از جمله دارا بــودن حداقل توانایی مــورد نیاز در 2131 Civil engineersمهارتهــای زبانی (معــادل 6در ایلتس جنرال در متقاضیان باید حداقــل توانایی مورد نیاز 2132 Mechanical engineers 2134 Chemical engineersتمامی 4مهارت) ،حداقل یک ســال ســابقه کار و در مهارتهــای زبانی (معادل 6در ایلتس 2143 Mining engineersدریافت تایید مدارک تحصیلی از سوی یکی از مراکز جنرال در تمامی 4مهارت) ...را دارا باشند 2144 Geological engineersمعتبر مورد نظر اداره مهاجرت را دارا باشند.
2145 Petroleum engineers 2146 Aerospace engineers 2147 Computer engineers (except )software engineers/designers 2154 Land surveyors 2174 Computer programmers and interactive media developers 2243 Industrial instrument technicians and mechanics 2263 Inspectors in public and environmental health and occupational health and safety 3141 Audiologists and speech-language pathologists 3142 Physiotherapists 3143 Occupational Therapists 3211 Medical laboratory technologists 3212 Medical laboratory technicians and pathologists’ assistants البالی اخبار
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
28
parnianmagazine.com
گزارش
29 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
شــکافهای بین نســلی در اجتماعهای آشفته ایرانیان parnianmagazine.com
موضوع ماه اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
گفتگــوی دکتر طلوعی با دکتر تقــی آزاد ارمکی درباره
اختالفات بین نسلی در میان خانوادههای ایرانیان مهاجر
30
دکتر تقی آزاد ارمکی استاد گروه جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و یکی از پرکارترین جامعه شناسان ایرانی است که دربین آثار متعدد او «بررسی روابط بین نسلی» و نیز کتاب درسی «خانواده ایرانی» به چشم می خورد .آنچه در پی می آید گفتگوی اختصاصی درباره پرونده ماه این شماره پرنیان با اوست که عضو هیئت تحریریه مجله مطالعات خانواده نیز هست.
موضوع ماه May-June 2013 . No12
parnianmagazine.com
جناب دکتر آزاد ،با توجــه به اینکه جنابعالی مباحث جامعه شناسی خانواده را در ایران دنبال می کنید و مبحث بررسی نسلی را ،به گمانم برای بار اول ،در ایران مطرح کرده اید و با توجه به پروژه تحقیقی شما در خصوص جامعه شناسی مهاجرت ،آیا نوعشناسی خانواده ایرانیان در ایران و خانواده ایرانیان مهاجر را یکی میدانید یا بین آنها اختالفی مشاهده میکنید؟ ما صحبت از دو نوع خانواده می کنیم .خانواده ایرانی مقیم و ساکن و متأثر از شرایط ساختاری جامعه ایرانی و خانواده مهاجــران ایرانی که هم ایرانی اند و هم مهاجر به کانادا .به دلیل تغییر موقعیت اجتماعی که خانواده در آن قرار گرفته اســت ،این دو خانواده متفاوت اند .بــه دلیل اینکه هر دو نوع خانواده با همه اشــکال و صورت های آن در موقعیتی متفاوت قرار گرفته انــد و با یکدیگر تفاوت پیدا کرده اند. یکی از تفاوت های مهمی که خانواده ایرانی در مسیر و در نهایت اســتقرار بعد از مهاجرت پیدا کرده است ،تغییر در ساختار قدرت در آن است .اگر مفروض بگیریم که خانواده سنتی ،چه در ایران و چه در جهان و مث ً ال در اروپای قدیم، بر اساس نظام سلسله مراتبی پدرساالرانه سامان یافته بود، خانواده ایرانی در ایران در دوره جدید ســاختاری ترکیبی یافت .در این ساختار ترکیبی ،نقش و جایگاه زنان در کنار مردان و فرزندان دیده می شــود .زنــان در بعضی از امور صاحب قدرت بیشتری از مردان اند ،همان طور که مردان و فرزندان از قدرت خاصی در شرایط و موقعیت های خاص در مقایسه با زنان برخوردارند .این ساختار را من در کتاب درآمدی بر جامعه شناسی خانواده ایرانی تحت عنوان ساختار ترکیبی (تلفیقی از روابط افقی و عمودی) طرح کرده ام .البته این ساختار ترکیبی بیشتر در خانواده های شهری ایرانی دیده می شود .در حالی که خانواده مهاجرت کرده دچار یک تغییر اساسی در ساختار قدرت شده و روابط آن تا حدود زیادی افقی می شــود .در این خانواده ،مساوات بین زنان و مردان به لحاظ حقوقی و مالی و تصمیم گیری دیده میشود .زنان در خانواده مهاجر مستقر ،نه در خانواده مهاجر در معرض فروپاشــی ،دارای حقوق مساوی با مردان بوده و این خود به معنی تغییر عمده در خانواده مهاجر در مقایسه با خانواده ایرانی در ایران است. دومین تفاوتی که بین این دو نوع خانواده دیده میشــود، که بیشــتر متأثر از وضعیت اولی است ،تغییر در موقعیت اقتصادی زنان و مردان است .زنان در خانواده ایرانیان مهاجر حقی مســاوی به لحاظ مالکیت به طور کلی و مشــخص ًا حــق ارث دارند ،در حالی که زنان در ایران از این ســطح حق اقتصادی برخوردار نیســتند و به طور خاص در ارث وضعیت بسیار متفاوت است. آیا مسایل مبتالبه خانواده های ایرانیان مهاجر را شبیه به خانواده های ایرانی میدانید؟ اگر تفاوت دارد این تفاوت
را در چه می بینید؟ مسائل خانواده های ایرانیان مهاجر چند سطح و جهت دارد. یک سطح و جهت آن به سابقه خانواده در ایران برمیگردد. به همین دلیل است که این خانواده همان نوع مشکالتی را که در ایران داشــته است با خود دارد؛ مسائلی چون رابطه با والدین ،تربیت فرزندان ،آینده خانواده ،تالش برای بقای خانــواده و حفظ میراث خانوادگی .این موضوعات که در بســیاری از موقعیت ها برای خانــواده در معرض تغییر و بــه طور خاص برای خانواده ایرانیان مهاجر به مســئله و مشکل تبدیل می شود ،همراه خانواده ایرانی است .دغدغه خانواده های ایرانی مهاجر در مورد والدین هر دو طرف مرد و زن و فامیل همچنان با آنها باقی است .حضور این مسئله ریشه در جهت گیری مهاجرت اکثر ایرانیان دارد .زیرا من به این امر معتقدم و اعتقادم نیز ریشــه در نتایج تحقیقاتی دارد که در این زمینه انجام داده ام و آن اینکه خانواده ایرانی مهاجر یا با خانــواده مهاجرت می کند یا با مالحظه منافع خانــواده .اکثر مهاجران ایرانی این وضعیت را دارند ،حتی ایرانیان مهاجری که به تنهایی مهاجرت کرده اند در نهایت بیشترشان جهت خانوادگی یافته و مسئولیت حل مشکالت خانواده شان را در ایران به عهده می گیرند. سطح دوم مشکالت خانواده های مهاجر به نحوه و شرایط و مســائلی بر می گردد که در مسیر انطباق پذیری با جامعه جدید به آن دچار می شوند .یکی از این مسائل ،تغییر ساختار خانواده از حالت عمودی و ترکیبی به حالت افقی است .این تغییر به سرعت خودش را به صورت یک مشکل اساسی درون خانواده ها نشــان می دهد .زنان و مردان و فرزندانی کــه در خانواده مهاجرت کرده اند توان کافی برای پذیرش این تغییر را نداشــته و در نهایت به جای تالش به منظور انطباق پذیری بیشــتر با شرایط جدید ،نزاع و درگیری بین آنها شروع شده و اولین گام به سوی طالق شکل می گیرد. سطح سوم مشکالت خانواده های مهاجر ایرانی در حوزه فرهنگــی و اخالقی و اجتماعی بروز می کند .افراد در این وضعیت در مرحله اول دچار شــخص گرایی می شــوند تا فردگرایی .افراد با آشــنایی بیشتر با محیط و آموزه های مدرنی که در مدرسه و رسانه و جامعه جاری است ،بدون اینکه شرایط تغییر ساختاری و فرهنگی خانواده را فراهم کنند به فکر منافع شخصی شان می افتند که نتیجه آن ظهور «شخص گرایی ایرانی» است .این شخص گرایی را بسیاری تحت عنوان مقوله فردگرایی بازگو می کنند ،در حالی که این دو با هم متفاوت اند و افراد مهاجری که هنوز شرایط تغییر موقعیت اجتماعی و فرهنگی شان را پیدا نکرده اند به دنبال منافع شخصی شان می روند .تغییر از موقعیت جمع گرایی ایرانــی خانوادگــی به شــخص گرایی ایرانــی به ظهور مجموعه ای از مسائل و مشکالت می انجامد .فرار فرزندان از خانه ،تغییر سبک زندگی ،میل به روابط جنسی آزاد
31
در میان ایرانیان مهاجر جمعیتی معارض با فرهنگ مادری شکل گرفته و اساس همه بدبختی ها و گرفتاری هــای پیــشروی زندگــی فرهنــگ مــادری می دانند
parnianmagazine.com
موضوع ماه اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
32
خانواده بــه عنوان نیرویی برای بازیابی هویتی ایرانی نقش مهمی برای نســل دوم و به طور خاص نسل سوم بازی می کند ،اما این نیــرو کمتر بــه موفقیتی جدی دست یافته است
خارج از خانه ،زیاده خواهی های اقتصادی و اجتماعی و . . .نشانه های شکل گیری شخص گرایی ایرانی است که با نام فردگرایی ایرانی معروف شده است .وقتی از افراد سوال می شود که چرا این نوع رفتار را از خود بروز می دهند ،به آزادی فردی و حقوق فردی شان اشاره می کنند؛ در حالی که آزادی فردی و حقوق فردی افراد وقتی می تواند محقق شود که انطباق پذیری فرهنگی و اجتماعی مناسب صورت گرفته باشد ،نه اینکه خانواده دستنخورده باقی مانده باشد و افراد قصد تغییر موقعیت خودشان را داشته باشند. سطح دیگر مشکالت خانواده مهاجران تغییر در مضامین و معانی فرهنگی مرتبط با «محــرم و نامحرم»« ،آبرو» و «اصالت خانوادگی» است .بعضی از افراد در خانواده مهاجر معانی این مفاهیم را که در خانواده ایرانی جاری اســت به چالش کشیده و مدعی وضعیت جدیدی هستند .این معنی بیشتر نزد نسل جدید مهاجران (دختران و پسران) دیده می شود .عده کمی از آنها درک و فهمی از مقوله های پیش گفته دارند یا اصوالً می خواهند داشــته باشند .بدین لحاظ اســت که درگیری های فرهنگــی در خانواده های ایرانی بســیار زیاد است .نمی گویم که در خانواده ایرانی در ایران در این زمینه ها تغییری صورت نگرفته است؛ در ایران هم تغییر صورت گرفته است ،ولی معنایی که به این تغییرات داده میشــود مهم است .در ایران ،تغییرات را به امور خارجی (دیگران) نســبت می دهند ،در حالی که در این جامعه اختیاری است و افراد مسئولیت مداخله گری و تغییر را می پذیرند .نسل جدید و بعضی از افراد نسل های گذشته مهاجران این تغییر را قبول می کنند و به همین دلیل هم هست که اختالالت فرهنگی و اخالقی درون خانواده مهم می شود. با توجه به تفاوت ناگزیر فرهنگی در بین نسل های دوم و سوم با نسل اول مهاجران ،آیا بحث اختالف نسلی را در بین خانواده-های مهاجران ایران درست و قابل طرح می دانید؟ مــن در خصوص پذیرش بحث انقطاع نســلی در ایران مقاومت کرده و مدعی طرح بحث «اختالف نسلی» بوده و هستم .در این زمینه نیز به نتایج تحقیقاتی که انجام داده ایم اشاره کرده ام .در خانواده ایرانی در ایران ،به دلیل پیوندهای اجتماعی یا بهتر اســت بگویم اجبارهــای اجتماعی و فرهنگی ،که در بعضی از شرایط مورد قبول شده و درونی هم می شود ،اختالف ها در سطح اختالف بین نسلی باقی می مانند و به انقطاع و گسســت نسلی تبدیل نمی شوند. شــرایط اقتصادی ،آموزه های فرهنگی و دینی ،پیوستگی نهادهای اجتماعی دین و دولت با خانواده و . . .موجب پیوند بین نســلی و سر و ســامان دادن اختالفات نسلی می شود .در حالی که در جامعه مهاجر از اثرگذاری این امور اجتماعی و فرهنگی کمتر خبری هست .افراد در خانواده
به افرادی در کنار خانواده تبدیل می شوند .در حالی که در ایران افراد درون خانواده تعریف می شوند ،در اینجا افراد در ارتباط با خانواده یا در کنار خانواده و در نهایت جدای از خانواده ســامان می یابند .ظهور «شخص گرایی ایرانی» به جای فردگرایی ایرانی زمینه جداشدگی و جداافتادگی نسلی را فراهم می کند .اما اینکه این جداشدگی نسلی و جداافتادگی نسلی به انقطاع نسلی می انجامد نیاز به بحث دارد .ببینید ،در ایران ما با موارد بسیاری برخورد می کنیم که تفاوت نسلی به انقطاع نسلی و تزاحم نسلی انجامیده اســت .درگیری والدین با فرزنــدان و بالعکس در ایران یکی از خبرهای داغ رســانه ای است؛ پدر و مادرانی که فرزندانشان را کشته اند یا فرزندانی که پدر و مادرشان را به هر دلیلی -که بیشتر دالیل اقتصادی و فرهنگی بوده - کشته اند .در حالی که در میان ایرانیان مهاجر به دلیل کاهش نقش عوامل پیوندی و ساختاری و تفاوت خانوادگی که در شرایط مدرن و معاصر ظهور کرده ،پدیده «جداافتادگی نسلی»« ،دورشدگی نسلی» یا «بی ارتباطی نسلی» پیدا شده و نسل ها دیگر با هم بیارتباط اند .یا بعضی از افراد نسل ها از یکدیگــر جدا افتاده و به دیگــری کاری ندارند که در نهایت به نزاع نسلی بیانجامد .اگر در ایران مسائل اقتصادی و فرهنگی منشأ تزاحم و اختالل نسلی بود ،در این جامعه دیگر این مســائل چندان اهمیتی ندارد ،افراد به دنبال کار خود می روند و زندگی خودشان را می-کنند و درنتیجه این احتمال هم هست که از بیماری و شادی و در نهایت مرگ والدینشــان هم خبر نداشته باشند یا اینکه دیر خبر پیدا کنند. آیا این اختالف آسیبرساننده است یا شکوفاگر؟ همانطور که اشاره کردم ،اختالف ایجاد شده در مرحله اول آسیب رساننده است ،ولی در مراحل بعدی به جداافتادگی می انجامد و میتواند شکوفاگر باشد یا می تواند به گمنامی اجتماعی و خانوادگی بیانجامد که به نظر من برای ایرانیان به گمنامی اجتماعی و خانوادگی و فرهنگی انجامیده است تا شکوفایی .اینکه گفتم در مرحله اول ،منظورم شرایط و موقعیتی است که افراد بهدلیل اجبارهای اقتصادی و سنی و فرهنگی در کنار هم قرار گرفته اند .آنها در این مرحله خیلی به نزاع می رســند ،ولی در مرحله دوم که مرحله استقرار است ،بیشترشان به جداافتادگی و گمنامی می رسند. چه عواملی را در تشــدید اختالفات درون خانواده مهاجران مؤثر می دانید؟ عوامل بســیاری را می توان شــمارش کرد ،ولی یکی از اصلی ترین آنها اقتضائات اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی زیست در این جامعه است .در این جامعه ،افراد می بایستی برای دســتیابی به زندگی بهتر تالش کنند .به همین دلیل است که هر صبح افرادی که می توانستند در خانه بمانند و خانواده را حفظ کنند می باید از خانه خارج شــوند و
موضوع ماه May-June 2013 . No12
ایرانیــان مدافــع بازیابی هویتی از تــرس و جهل و زور و دشــمنی به نابودی داشته هایشاناقداممی کنند. همه علیــه هم شــده اند. جمعیتی متشکل برای حل حتی یک مشــکل ســاده فرهنــگ ایرانــی در میان ایرانیان دیده نمیشود
parnianmagazine.com
هر کســی به دنبال کاری و هدفی برود .این امر زمینه های زیســت جداجدا را فراهم می کند .یکــی از عواملی که این فرایند را تســریع می کند و احتمال اینکه برای دیگر ملیت ها این وضعیت کمتر وجود داشــته باشــد ،فقدان ارتباط تجاری و اقتصادی وفرهنگی ایرانیان مهاجر است. ایرانیان مهاجر ،حتی کسانی از آنها که خیلی هم به لحاظ اقتصادی موفق هستند ،میل ندارند از جمعیت ایرانی مهاجر به لحاظ اقتصــادی و فرهنگی و اجتماعی حمایت کنند. ایرانیان یاد گرفتهاند که نسبت به هم منتقد و دشمن باقی بمانند .این نگرش موجب شده است که اگر ایرانی موفقی شــرکت تجاری و اقتصــادی دارد از بهکارگیری نیروی ایرانی خودداری کند و بیشــتر در کار استخدام و استفاده از نیروی دیگر ملت ها باشــد .در حالی که این نگرش در میان چینی ها نیست .شاهد چینی های فراوانی در کانادا و امریکا هستیم که با وجود بیش از سی سال زندگی هنوز نمی توانند ارتباطی حداقل با دیگران از طریق زبان انگلیسی برقــرار کنند .چرا؟ چون این افــراد در اجتماع و گروه و شرکت و واحد اقتصادی چینی در این مناطق کار کرده و زندگی کرده و مانده اند ،بدون اینکه مشکل عمده ای پیدا کرده باشــند .در حالی که ایرانیان ضد ایرانیاند و هر یک باید به تنهایی برای دستیابی به زندگی بهتری که به خاطر آن مهاجرت کرده-اند تالش کنند .در این صورت است که می بینیم هدفی که قرار بود به بهبود زندگی شان بیانجامد منشأ و زمینه فروپاشی شده است. در این زمینه دالیل دیگری هم می توان ذکر کرد ،از جمله فقدان بقای مفهوم «خانواده ایرانی» .اگر قرار بود که خانواده ایرانی باقی بماند ،میبایســتی در ازدواج مراقبت شود .به لحاظ ذهنی بسیاری می گویند که ازدواج با ایرانی سختی و گرفتاری بیشتری در مقایسه با ازدواج با غیر ایرانی دارد. همین ازدواج با جمع غیر ایرانیان است که مفهوم خانواده ایرانی را دچار مشــکل اساسی کرده است .بیتوجهی به بقای خانواده ایرانی به بی هویتی افراد انجامیده و در نهایت نزاع و جدا شدن را ممکن و در نهایت ضروری می سازد. با توجه به تفــاوت زمینه درون خانواده و بیرون از آن در بین جامعه مهاجران ،آیا اختالفی بین جامعه پذیری اولیه (پذیرش ارزش ها و هنجارها به واســطه آموزش در خانواده) و جامعه پذیری ثانویه (پذیرش ارزش ها و هنجارها به واسطه آموزش در اجتماع) فرزندان مهاجران احساس می کنید؟ فرزندانی که در ایران متولد شده اند ،به طور کلی و بدون در نظر آوردن طبقــه اجتماعی ،جامعه پذیری متفاوتی با شــرایطی دارند که بعد از مهاجرت با آن روبرو می شوند. در اولی ،بســیاری افراد مهم اند .اعضای خانواده همراه با اعضای خاندان و فامیل در این مسیر اثرگذارند .پدربزرگ و مادربــزرگ و دیگــر اعضای خانواده در شــکل دهی
به شــخصیت نوزاد و نوجوان مهم انــد .در حالی که در جامعه پذیری در مهاجرت نقــش این افراد و حتی نقش والدین هم کم می شــود .افراد در معــرض اثرپذیری از نیروهای اجتماعی و فرهنگی جدیدی قرار گرفته و متفاوت با آنچه حتی تصور می شد ،می شوند .یکی از اصلی ترین تغییرات درخود فرو رفتن فرزندان است .فرزندانی که در زندگی قبل از مهاجرت شادتر و اجتماعی تر و متظاهرتر بودند در شرایط جدید در مرحله ای طوالنی در خود فرو می روند .خیلی ها اسم این «در خود فرو رفتن» یا «در خود فرو رفتگی» را «افسردگی» و بعد هم «دیوانگی» می گذارند. کمتر ایرانی مهاجری را دیده ام که از مشــکل افســردگی فرزندانشــان سخن نگفته باشــند .این اسمش افسردگی نیســت .درخود فرورفتگی اســت .درخــود فرورفتگی با مداخله روان شناســان و روانکاوان می تواند به غلط به افسردگی تبدیل شود .افسردگی به رسمیت شناخته شده به دیوانگی یا خودکشی می انجامد .من بارها شاهد فرزندان افسرده خانواده های ایرانی بوده ام که محصول کار همین روانکاوان و روانشناســان کانادایی اند .در بعضی شرایط هم شــنیده ام که فالنی مرد .نمی گویند چگونه مرد .می- گویند سکته کرد یا اینکه ناگهانی مرد و واقع امر خودکشی بوده است .در حالی که به نظر من اگراین پدیده ،که گذرا است ،مدیریت می شــد می توانست فرد درخود فرورفته را به فردی به جمع بازگشــته تبدیل کند .در صورت عدم توانایی خانواده ها در مدیریــت این بحران ،این پدیده به عصیانگری اجتماعی و فرهنگی تبدیل می شود .پس پدیده درخود فرورفتگی کودکان در مرحله اول هم می تواند به افسردگی تبدیل شود و هم به جمع گرایی خانوادگی و هم به عصیانگری و اعتراض اجتماعی .متأسفانه ما شاهد بروز افسردگی و عصیانگری اجتماعی کودکانی هستیم که هنوز جوانی خود را در پیش رو دارند. مهاجران ایرانی طیف وســیعی از ســایق را در بــر می گیرند؛ تا چه حــد زمینه های اجتماعی مهاجران نسل اول را در شکل دهی بــه دریافت هــای اجتماعی نســل دوم در درک اجتمــاع ،تولید اختــاف و حل آن دخیــل می دانید؟ مث ً ال نقش مذهب را در بین خانواده های مهاجران تا چه حد در مدیریت مســایل درون خانواده های مهاجران مذهبی در قیاس با خانواده های کمتر مذهبی دخیل می دانید؟ ما در فضایی اجتماعی زیست می کنیم .فضایی اجتماعی را مصرف میکنیم .مصرف کننده فضا و خاطره و تجربه دیگران هســتیم ،بدون اینکه آنها را عنوان کنیم .ممکن است به دلیل شفافیت بازار و اقتصاد با مصرف یک فنجان یا لیوان قهوه مک دونالد یا تیم هورتنز بسیاری
33
parnianmagazine.com
موضوع ماه اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
34
ببینند که ما چه کرده ایم .حداقل در سابقه کارت اعتباری مان باقی می ماند که فالن روز چه کاالیی را مصرف کردیم .اما خیلی معلوم نیســت که در چه شــرایط و زمانی فــان کاالی فرهنگی را مصرف کردیم .به همین دلیل خیلی سخت می توان به طور مستند نشان داد که تجربه مهاجران نسل اولی چگونه در این زمینه مؤثر بوده اســت ،ولی مهم بوده است. این تجربه در قالب فضا ،مثل هوا ،برای نسل دومی و سومی ها رهاشده و مهاجران جدید به مصرف آن می پردازند ،بدون اینکه بگویند یا بتوانند بگویند که چگونــه و کجا و چرا آن را مصــرف کرده اند .البته رســانه های موجود و برچســب هایی که در مورد مهاجران نسل اولی و دومی وجود دارد در این زمینه خیلی مهم اســت .بله ،نســل اولی ها و دومی ها در شکل دهی به نسل سومی ها بسیار مهم هستند. اما در مورد مذهب .ایرانیان در ایران مردمی دینی اند و به همین دلیل نیز با خودشان حساسیت های دینی را به سرزمین جدید میآورند .بعضی از آنها در معرض تغییر دین قرار می گیرند و بعضی ها دینی تر از زمانی می شوند که در ایران زیست می کرده-اند .اما بیشتر آنها در رفتار دینی شان تغییر ایجاد می شود .اگر امکان این را داشته باشــند که به تمایز دست بزنند ،قصد بهره گیری از اطالعات ،مناســک و باورها و اخالق منتج از دین را دارند و دین را در سطوح متعدد حفظ خواهند کرد و یک یا چند سطح از ساحت دینداری بر زندگی آنها اثرگذار خواهد بود .در این معنی دین که در قالب ایمان ،مناسک و آئین و در نهایت اخالق دینــی در این جامعه برای آنها جلوه میکند ،عاملی برای بقای خانواده و پیوندهای درونی آن می شــود. اگر مهاجران ایرانی اصل را بر دور شــدن از دین و دینداری گذاشته باشند ،دیگر انتظاری از آن نیست. اما خانواده های مذهبی در مقایســه با خانواده های غیر مذهبی در عین حال که از مشــکالت کمتری برخوردارند ،نوع مشکالتشــان نیز متفاوت است. مشکالتی که در فرهنگ دینی با عنوان «گناه» و «محرم و نامحرم» طرح می شوند ،برای خانواده های مذهبی مهاجر کمتر وجود دارد .ولی همین تأکید و اهمیت یافتن مسئله محرم و نامحرم و خودی و بیگانه منشأ بروز بعضی از مشکالت برای خانواده های مذهبی است .نســل جدید در خانواده های مذهبی به دلیل کمی ارتباط با مذهب از طرف خانواده دچار مشکل می شوند ،در حالی که در خانواده های کمتر مذهبی یا بی اعتنا به آموزه های مذهبی این نوع مشکالت جایی ندارند. به نظر شــما آیا خانواده های مهاجران ایرانی با
خانواده های مهاجر دیگر اقوام مســایل مبتالبه مشابهی دارند یا متفاوتند؟ بله ،متفاوت اند .خانواده های مهاجر ایرانی به ارتقای شغلی و موقعیت اجتماعی و نوع مسکن بسیار اهمیت می دهند .به همین دلیل هم هست که بیشتر ایرانیان در منطقه خاصی به شکل طولی در حاشیه و ادامه خیابان یانگ قرار گرفته و به شکل عرضی قسمت شمالی این خیابان را هر روز بیشتر از روزهای قبل در اختیار می گیرند .حضور متمرکز این جمعیت در منطقه ای که به لحاظ اقتصادی متعلق به طبقه متوسط تورنتو است ،به آنها وضعیت متفاوتی داده است .گرایش آنها به تحصیالت و تجارت نیز آنها را متفاوت با بسیاری از اقوام کرده است .البته به دلیل اینکه همه مهاجرند، مشــکالت مشابه هم دارند .مشکل اصلی در فرایند انطباق-پذیــری و فرهنگ پذیری جدید و ارتباط با میراث فرهنگی شان اســت .هندی های کانادایی و چینی های کانادایی کمتر مشکالتی از این نوع دارند، ولی ایرانی ها مانند افریقایی ها ،افغان ها ،پاکستانی ها، و . . .از این مشکل در رنج اند. نقش خانــواده ایرانی مهاجر را در بازهویت یابی نسل های دوم و سوم چگونه ارزیابی می کنید؟ به نظرتان چه شاخصه ای در این هویت دهی بیشتر دخیل خواهند بود؟ چه ابعاد فرهنگی و اجتماعی را مهم می دانید؟ خانواده به عنوان نیرویی برای بازیابی هویتی ایرانی نقش مهمی برای نســل دوم و به طور خاص نسل ســوم بازی می کند ،اما این نیــرو کمتر به موفقیتی جدی دســت یافته اســت .زیرا بیشترین سرمایه و انــرژی خانواده برای بقا صرف می شــود تا تکثیر. خانواده ایرانی در کانادا و بعد از مهاجرت در مسیر مشکالت بســیاری قرار دارد که نسل اول و دومی تالش عمده شان بقای آن است تا ایفای نقشی جدی در تکثیر آن .به همین دلیل جوانان مهاجر از خانواده فاصله گرفته و زندگی متفاوتی را سر و سامان داده اند. البته والدین (نسل اولی ها) و بعض ًا نسل دومی ها به دلیل خستگی از تالش در بقای خانواده برای برپایی خانواده نســل سومی تالش زیادی نکرده اند .بیشتر نقش دوست و مشاور را بازی کرده اند تا کنشگری فعال. در حوزه هویتی نیز مهاجران نســل ســومی دچار مشکالت عدیده ای شده اند .عناصر هویتی ایرانی در سرزمین جدید توان کافی برای بازتولید هویت ندارد. به طور مثال می توان به نقش موسیقی لوس آنجلسی اشــاره کرد که تا حــدود زیادی به واســطه اکثر مهاجران مصرف می شــود .این موسیقی توان کافی
در بازتولیــد درکی معاصر از هویت ایرانی ندارد .به دلیل اینکه همین موســیقی لوس آنجلسی هم دچار شــوک فرهنگی از یک طرف و مشکل غم دوری از وطن اســت .این دو صفت و مشخصه موسیقی مورد اســتقبال مهاجران ،تصویری غم آلود و دور از زندگی روزمره برای افراد فراهم ساخته که در نهایت راهی و زمینهای به جز گذر کردن از آن برای نســل سومی ها نیست. تالش نیروهای دیگری که نقش مدافعان هویت ایرانی در سرزمین جدید را دارند نیز کم است .روشنفکران،
دولت کانادا بیشــترین وظیفــه را دارد و کمترین تالش را می کند .این دولت فقط خود را موظف به فراهم کردن مسیر ورود کرده و مابقی را با بی مسئولیتی رها ساخته است
موضوع ماه May-June 2013 . No12
شــعرا ،نویســندگان ،منتقــدان و روزنامه نگاران، دانشمندان و سیاستمداران نیز از ناتوانی در نفوذ در ســرزمین جدید و کمارتباطی با سرزمین و فرهنگ مادری در رنج و مشکل اند .به همین دلیل هم کمتر توانسته اند تصویری بومی (بوم به معنی ارتباط فرهنگ مادری با شرایط جدید مهاجرت) از میراث فرهنگی ارائه دهند .بر خالف سه دهه گذشته که روشنفکری ایرانی خارج از کشــور داعیه دار بازتعریف فرهنگ ایرانی و اســامی در خارج از کشور بود ،در دوره جدید اگر هم تالشــی فرهنگی صورت می گیرد بر ضد فرهنگ مادری و سرزمین ایران است که همین نوع تالش منشأ تعارضات بسیار فرهنگی شده است. اگر قرار شده است که مورخ شعر و ادبیات از حافظ سخن بگوید ،به سرعت دچار تحیر شده است .زیرا در گذشته ای نه چندان دور در بازگشت به حافظ و سعدی می خواست عناصر فرهنگی ایرانی اسالمی را جستجو کند و شعر و ادبیات مدرن تولید می شد .اما امروز یا چندان میلی برای معاصرسازی آنها ندارد یا اینکه توان و قدرت آن را ندارد. از طــرف دیگر ،در میان ایرانیــان مهاجر جمعیتی معارض با فرهنگ مادری شکل گرفته و اساس همه
parnianmagazine.com
در این سرزمین کسی نمی آید از کسی چیزی را بگیرد ،اال اینکه افراد و قومیت ها داوطلبانه آن را زمین بگذارند
بدبختی ها و گرفتاری های پیشروی زندگی فرهنگ مادری می دانند .مخالفت ایــن گروه و جمعیت با مدعیان فرهنگ بومی یعنی فروپاشی همه تالش های صورت گرفته برای بازآفرینــی هویتی یا بازخوانی هویتی و بازهویت یابی .اکثریت ،مخالف همان چیزی شــده اند که به آن نیاز دارند .مثل تشنه ای که هنگام خوردن آب اندکی در گودالی ،به دلیل عجله یا جهل یا دشمنی با خودش آن را قبل از نوشیدن ِگل می کند. ایرانیان مدافع بازیابی هویتی از ترس و جهل و زور و دشمنی به نابودی داشته هایشان اقدام می کنند .همه علیه هم شــده اند .جمعیتی متشکل برای حل حتی یک مشکل ساده فرهنگ ایرانی در میان ایرانیان دیده نمیشود. نقش اجتماع ایرانیان را در کمک به حل مسایل اجتماعی خانواده های ایرانی در چه می دانید؟ بهتر است بگوییم اجتماعات ایرانی ،نه اجتماع ایرانی. هر کسی در صورت داشتن سرمایه و توان ،جمعی را شبیه خودش جمع کرده و از آن به عنوان اجتماع ایرانی یاد می کند .باید و بهتر اســت از اجتماعات ایرانی یاد کنیم .اجتماعاتی که هر کدامشان تصویری از ایــران و فرهنگ ایرانی و آینــده ایرانیان در این ســرزمین برای خود دارند تا درکی درست از آن. تکثــر و تنوع تصورات از خــود و دیگری به جای اینکه فضای الزم برای گفتمان های متعدد را فراهم آورد به امکانی برای تعارض در همه ســطوح بدل شده است .جنگ همه علیه همه شروع شده است. همه علیه هم اقدام می کنند و اگر کسی یا گروهی هم پیشگام در کاری شود مورد سرزنش همه یا خیلی ها قرار می گیرد .در این هیاهوست که فرصت طلبان به نوا می رســند ،نه کسانی که می توانستند کاری کنند و جامعه و فرهنــگ را ارتقا دهند .اگر جمع ایرانی شکل بگیرد ،امکانی برای طرح مشکالت و نه حل مشکالت فراهم می شود .هنوز ایرانیان مهاجر توان رسیدن به این سطح را پیدا نکرده اند .اگر آنها به توان و موقعیتی دســت بیابند ،زمینه طرح مشکالت آنها فراهم خواهد شــد که نتیجه اش هم حل مشکالت نه به واســطه ایرانیان ،بلکه به واسطه دیگران است. شاید سر و سامان دهنده مشکالت مطرح شده خود طراحان مشــکالت باشند .این نقش واقعی اجتماع ایرانی است ،اگر بتواند سر و سامان یابد. اصو ً ال به کمک اجتماع ایرانی معتقد هستید؟ به نظر شما از چه راهی به خانواده های ایرانیان مهاجر میشود کمک کرد؟ اجتماع ایرانی کارهای بسیاری می تواند برای ایرانیان و خانواده هایشــان بکند .از همه مهم تر اینکه امکان
طرح مشکالت و رسیدن به راه حل مشکالت را که در دست خودشان است ،فراهم کند .تشکیل اجتماع ایرانی از این منظر مهم است .نه اینکه اجتماع ایرانی مشکالت را به دیگران منتقل کند ،خیر ،اینطور نیست. خود اجتماع ایرانی راهی می شود برای مهارت یابی افراد برای حل مشکالت به واسطه خودشان ،نه حل مشکالت به واسطه دیگران. نقش دولت کانادا را در حل مسایل خانواده های ایرانی در چه می دانید؟ دولت کانادا بیشترین وظیفه را دارد و کمترین تالش را می کند .زیرا دولت کاناداست که امکان مهاجرت ایرانیان و دیگران را به این سرزمین فراهم کرده است. ولی دولت فقط خود را موظف به فراهم کردن مسیر ورود کرده و مابقی را با بی مســئولیتی رها ساخته اســت .دولت کانادا نمی تواند مانند هواپیما یا قطار باشد که فقط افراد را از مکانی به مکانی منتقل کند. دولت کانادا موظف به سر و سامان دادن به مشکالت افراد اســت .باید احساس مسئولیت کند .نه اینکه با بی مسئولیتی ناظر انباشت مشکالت مهاجران باشد. قطع ًا این مشکالت در زمانی ظهور و هزینه دولت را خیلی زیاد خواهد کرد. ً اصول برای ایرانیانی که مهاجرت کرده اند در آخر، و پذیرفته اند که حداکثر طی چند نسل در جامعه جدید حل شــوند ،ســخن گفتن از ارزش های خانواده ایرانی را درســت میدانید؟ حفظ این ارزش ها چه کمکی به افراد نســل های بعدی در تبار خانواده های ایرانی خواهد داشت؟ ببینید ،بسیاری از کسانی که بیش از یک صد سال پیش وارد این سرزمین شده اند هویت های فرهنگی شان را حفظ کرده اند .چطور وقتی به ایرانیان رسیده است سخن از فراموشی یا بی کارکردی هویتی می شود؟ یونانی ها را نگاه کنید ،چینی ها و ژاپنی ها را نگاه کنید. همه آن طور که می خواستهاند باقی مانده اند .ایرانی ها چرا نمی بایســتی آن طور کــه می خواهند بمانند؟ مشکالت ایرانیان هم ریشه در شرایطی دارد که ناشی از مهاجرت است و هم ریشه در شرایطی دارد که بعد از مهاجرت در آن مستقر شده اند .اگر ایرانیان پیوسته با هم بودند هویتشان با تغییراتی که به اقتضای شرایط پیدا می کرد باقی می ماند .هویت و خانواده شان همراه آنها می ماند .در این سرزمین کسی نمی آید از کسی چیزی را بگیرد ،اال اینکه افراد و قومیت ها داوطلبانه آن را زمین بگذارند .به همین دلیل هم هست که خود این جمعیت در شرایط فعلی خیلی مقصر است .رها کردن خانواده و هویت بیشتر از اینها داوطلبانه است تا اجباری .
35
parnianmagazine.com
موضوع ماه اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
شکافهای بینانسلی در خانوادههایمهاجران
دکتر وحید طلوعی Vahid Tolooei
36 کانون گرم و پر مهر خانواده از منظری دیگر صحنه آشــوب و نزاع و درگیری است .عالوه بر منازعه بر ســر قدرت که در خانواده بی شک برقرار است ،در سال های اخیر توجه محققان مسایل خانواده با وارد کردن عنصر زمان به تحقیقات معطوف به امری شده است که از آن به صورت های شکاف نسلی یا اختالف و تفاوت نســلی یاد می شــود .در یک سوی طرح این مفهوم کسانی ایستاده اند که برخورد نسلی بین فرزندان و والدین را تا حد فروپاشی رابطه خانوادگی پیش می برند و از نبود فهم مشــترک ،فرهنگ های متفاوت و اختالفات عمیق در ارزش های اجتماعی بین دو نســل همنشین در خانواده سخن می گویند. در عوض ،ســوی معتدل تر این محققان میپذیرد که به واســطه شــرایط زیســت متفاوت و از همه مهم تر تغییر نگرش ها و ارزش ها ،تفاوت هایی بین نسل های متفاوت در خانواده ها به چشم می خورد، اما این امر از حد تفاوت و اختالف بیشتر نمی شود و زمینه های فهم مشترک همواره وجود دارد .از این
منظــر ،آموزاندن ارزش های اجتماعی و فرهنگی به فرزندان ،خود موجب تشکیل رشته هایی می شود که والدین و فرزندان را در عین تفاوت به هم می پیوندد. نکته در این است که اگر زمینه فرهنگی و اجتماعی در بیرون از خانواده برای دو نسل متفاوت باشد ،اگر ارزش هایی که قرار است در خانواده آموخته شوند با ارزش های مسلط بر اجتماع هم خوان نباشند ،اگر سرعت انطباق پذیری فرزندان و والدین در زمینه های اجتماعی متفاوت باشــد و به هر علتــی فرزندان زندگی در دنیایی متفاوت را تجربه کنند که پدران و مادرانشان به کل از آن بی خبر باشند ،در آن صورت این اختالفات چه وضعی پیدا می کند؟ همه آنچه برای آن وضع احتمالی گفتیم در خانواده مهاجــران به چشــم می خورد و همیــن موجب پدید آوردن دشــواری هایی بــرای ارتباطات درون خانواده های مهاجران می شود. اولین نکته آن است که نسل اول مهاجران که معموالً پدران و مادران خانواده اند برای بهبود وضع زندگانی،
بــه هر صورتی کــه آن را تعریف کنند ،دســت به مهاجرت می زنند و در این میان بهندرت از کودکان خود می پرسند که آیا مایل به این جابه جایی هستند یا نه .تصور بر این است که فرزندان در محیط جدید با دشواری کمتری از والدین پذیرفته و جذب می شوند. این گفته هر چند درست است ،تحقیقات روانشناسان اجتماعی نشان می دهد که هراس از ورود به جامعه جدید در کودکان نیز موجد فشارهای روانی بسیار می شــود .در عین حال ،به سبب قابلیت های روانی و بیانی ،کــودکان خانواده ها فرهنگ جامعه جدید را بهتر می پذیرند و به همین ســبب نوعی اختالف فرهنگی در این میان با والدین خود احساس می کنند. منظور از این اختالف البته هم در حوزه ارزش های اجتماعی و فرهنگی است و هم در زمینه هنجارهای اجتماعی که گاه در بین دو ســرزمین مبدأ و مقصد بسیار متفاوت است .این مسئله پیش از هر چیز با سن فرزندان در ارتباط اســت .هر چه فرزندان مهاجران در ســنین پایین تر به سرزمین جدید وارد شوند ،به
همان نسبت که زودتر و بهتر فرهنگ جامعه جدید را درونی می کنند ،به همان نسبت نیز احتمال گسستن از پیوندهای درون خانوادگی ایشان بیشتر می شود. کنش متقابل والدین و فرزندان در این بین مؤثر است. کاستیگان و دوکیس ( )2006با بررسی خانواده های چینی مهاجر بــه کانادا دریافته اند که هرچند ارتباط
سبب ناتوانی در پیوند برقرار کردن با والدینشان -که ایشان را از دنیایی دیگر می دانند -نمی توانند با آنها ســخن بگویند ،سر در گریبان خویش می برند یا به گروه همساالنی پناه می برند که هر چه بیشتر ایشان را از نسل قبل جدا می کند و اجتماع قومی نیز برای آنها برنامه ای ندارد .نتیجه شاید شکافی ناخواسته بین دو نســل در خانواده ای باشد که برای زندگی بهتر ریشه هایش را جابه جا کرده است .
موضوع ماه
نســل اول مهاجران که معمو ً ال پدران و مــادران خانواده اند برای بهبود وضــع زندگانی... دست به مهاجرت می زنند و در این میــان بهندرت از کودکان خود می پرسند که آیا مایل به این جابه جایی هستند یا نه
May-June 2013 . No12
دوسویه والدین و فرزندان در بین خانواده هایی که در آنها فرهنگ کانادایی مسلط است با انطباق فرهنگی بی ربط می نماید ،در خانواده هایی که در آنها فرهنگ چینی مسلط اســت ،ارتباط زبانی مادر و فرزندان و ارتباط ارزشی پدر و فرزندان بر میزان انطباق فرهنگی اثر می گذارد .این محققان نشان می دهند که در همه موارد ،سوگیری نسبت به فرهنگ چینی باعث افت میزان فرهنگ پذیری فرزنــدان در فضای اجتماعی کانادا می شود .به هر صورت ،هر چند به نظر می رسد که فرزندان به سبب نیاز به حمایت های خانواده به ایشان وابسته اند ،ولی تفاوت بینانسلی خود را در قالب تجربه متفاوت درون و بیرون خانواده نشان می دهند. به این ترتیب ،خانواده های مهاجر از سویی با این امر روبرو هستند که فرهنگ خود را به فرزندانشان منتقل کنند که به هر ترتیب برای آنها گنجی مضاعف را به ارمغان می آورد ،ولی از سوی دیگر می باید بدانند که هر چه پیوند با فرهنگ و ارزش های سرزمین مادری بیشتر شود ،فرایند پذیرش فرهنگ جامعه جدید برای فرزندان کندتر و دیرتر اتفاق می افتد. مرتز و همکارانش در تحقیقی ( )2009به بررســی همبستگی بینانسلی در خانواده های مهاجران به هلند پرداخته و دریافته اند که عالوه بر آنکه میزان تالش نسل اول مهاجران برای ایجاد همبستگی خانوادگی بسیار بیشتر است ،سابقه اجتماعی مهاجران نیز در این امر دخیل است .مث ً ال مهاجرانی که از خاورمیانه می آیند میزان همبستگی بینانسلی بیشتری نسبت به
parnianmagazine.com
هر چه فرزنــدان مهاجران در سنین پایین تر به سرزمین جدید وارد شــوند ،به همان نسبت که زودتــر و بهتــر فرهنگ جامعه جدید را درونــی می کنند ،به همان نسبت نیز احتمال گسستن از پیوندهای درون خانوادگی ایشان بیشتر می شود
مهاجران افریقایی نشان می دهند .این محققان علت را در ابعاد مذهبی نیز یافته اند که به واسطه آن ،احترام به ارزش های مذهبی موجب افزایش همبستگی درون خانواده می شود .ناگفته پیداست که زمینه های مذهبی والدین گاه با باورداشت های المذهبانه ،شکاکانه و یا دیگر مذاهب جامعه جدید نیز تالقی می کند و به همین سبب ،مشکالت دیگری بر سر راه خانواده ها پیدا می شــود .عالقه به فرهنگ سرزمین مادری که برای غلبه بر شــکاف ناشی از هویت دوگانه دیر یا زود به سراغ جوانان مهاجر می آید ،گاه خود موجب بروز تعارضاتی می شود اگر این فرهنگ با باورداشتی مذهبی درهم آمیخته باشد. با این همه ،اینکه ایــن ارزش ها چگونه در خانواده طرح شــوند ،به اشتراک گذاشــته شوند و موجب عمل گردند به عوامل دیگری نیز بستگی دارد .اول اینکه تأثیر فرهنگ جدید در اجتماع پذیری خانواده چقدر باشد ،دوم اینکه تداوم انتقال فرهنگی در بین نســل ها چه حدی داشته باشد و در آخر اینکه تأثیر زمینه های اجتماعی و فرهنگی پیشین بر خانواده تا چه حد باشد .والدین خانواده مهاجری که با درگیری های اقتصادی و فرسایش ناشی از تبعیضات بازار کار و گاه تبعیضات ناشی از تعصبات فرهنگی مواجه اند، زمان کمتری را صرف انتقال فرهنگی ارزش هایش به فرزندان خود می کننــد و این وظیفه را به دوش سازمان های آموزشــی جامعه جدید می اندازند که در نهایت اختالف و تفاوت بینانسلی را در خانواده افزایش می دهد. در عین حال ،چنانکه کاواک ( )2003در پژوهشــی نشان داده است هرچند فاصله فرهنگی بین فرهنگ مبدأ و مقصد هماهنگی روابط خانوادگی را در بین مهاجران بر هم می زند ،اما اگر ارزش های اساســی فرهنگی در خانواده متجلی باشــند و شبکه روابط فرهنگ قومی مهاجران نیز از این ارزش ها حمایت کند ،خانواده قادر خواهد بود که روابط بینانســلی ســالمی برای اعضای خود فراهم آورد .این روابط سالم تر همان است که صفدر و همکارانش ()2003 معتقدنــد در بین خانواده های ایرانی با ســه هدف همبسته اند :حفظ میراث فرهنگی برای نسل بعد و فراهم آوردن سالمت جسمی و روانی برای اعضای خانواده .نکته در این اســت که در پژوهش کاواک نقش شبکه روابط قومی برجسته است .اگر حلقه های ارتباطی گرداگرد خانواده روند پیوندهای ارزشــی جدید را آرام تر کند و متعادل ســازد ،هم ســامت روانی نوجوانان و جوانان مهاجر بیشتر فراهم می شود و هم اختالفات نســلی درون خانواده کمتر خواهد
شد .ناگفته پیداست که اعضای خانواده های جامعه میزبان این دشواری ها را در پیش ندارند و از سویی به سبب امکان ارتباط گیری گسترده تر با جامعه نیز درگیری کمتری دارند .لی و چن ( )2009پایه انطباق فرهنگــی را توانش ارتباطی می داننــد که از طریق آموزش زبان و ارتباطات فرهنگی شکل می گیرد .آنها دریافته اند ارتباطاتی که در خانواده مهاجران در قالب فرهنگ مادری شــکل می گیرد هم پیوندی معنایی خاصی با مشکالت روانی نوجوانان ندارد ،در حالی که ارتباط با جامعه میزبان موجد برخی مشــکالت از این دست است .ارتباط با جامعه میزبان است که امکان آشوب ارزشــی را برای فرد مهیا می سازد و اگر فرد امکان بازنگری در خود را نداشــته باشد به تعارض دامن می زند. نکته دیگر این که از این حیث تفاوتی بین فرزندانی کــه دوره ای کوتاه از عمر خود را در کشــور پدر و مادرشــان گذرانده اند با نســل دوم متولد در کشور میزبان وجود ندارد ،والدین به حدی زمینه پیشین را جذب و هضم کرده انــد و فرزندان مهاجر با چنان سرعتی تغییر می کنند که تفاوت به قوت خود باقی می ماند. بنابراین اگر در خانواده ها اختالف نســل ها موتور متحرکه خانواده اســت و آوردن دستاوردهای تازه زندگی اجتماعی توســط فرزندان موجب پویایی خانواده می شود ،در خانواده مهاجران وضع به گونه ای دیگر است .نسلی از فرزندان را در نظر بیاورید که به
37
parnianmagazine.com
موضوع ماه اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
38
زمانی که تصمیم به مهاجرت به کشوری دیگر را میگیریم ،مسائل زیادی به عنوان دغدغههای جدید ذهنی به وجود میآید :تفاوتهای فرهنگی ،یافتن شغلی جدید، مسائل مالی ،دوری از خانواده و دوستان ،نحوه صحیح تربیت فرزندان و آماده کردن آنان برای پذیرش فرهنگی جدید و... براســاس بررســیهای مرکز آمار کانادا در سال 2006تعداد افرادی که در کشوری دیگر متولد شدهاند و سپس به کانادا مهاجرت کردهاند 20درصد جمعیت را تشکیل میداد در حالی که این رقم در سال 2012به 35درصد کل جمعیت افزایش پیدا کرده است .سابقا مهاجران بیشتر از کشورهای اروپایی بودند درحالی که امروزه از کشورهای آسیایی و خاور دور ( 58.3درصد) ،اروپا ( 16.1درصد) ،آمریکای مرکزی ،جنوبی و کارائیب ( 10.8درصد) و آفریقا ( 10.6درصد) به کانادا مهاجرت کردهاند. از آنجایی که بعد از مهاجرت ،بســیاری از خانوادهها به دالیل متعدد از جمله متفاوت بودن بازار کار ،عدم یافتن کار متناسب با تحصیالت و تخصص خویش، تفاوتهای فرهنگی ،عدم تسلط به زبان و ...چند سال اول را صرف کسب اطالعات و تطبیق خویش با محیط و در واقع هضم مساله مهاجرت میکنند و آنطور که باید و شاید نمیتوانند به فرزندان خویش توجه کنند ،مدتی طول میکشد تا متوجه فاصله پیشآمده بین خود و فرزندانشانشوند. در این گزارش سعی داریم به مشکالت والدین مهاجر در تربیت فرزندان خویش با توجه به شرایط متفاوت فرهنگی ،اقتصادی و ...کانادا با ایران بپردازیم .به سراغ چند خانواده رفتیم تا با تجربیات تلخ و شیرین آنها آشنا شویم .به همین دلیل سواالتی از قبیل «بهترین سن فرزند برای مهاجرت چه سنی است؟»« ،چه عواملی در جامعه را مانع تربیت صحیح فرزند خود میدانید؟»« ،آیا تا کنون با مسئله فرزندساالری در کانادا برخورد داشتهاید؟» و«آیا در مجموع از رفتارهای [متفاوت] فرزندان خود راضی هستید؟» را با آنها درمیان گذاشتیم.
انسیهغفوریان
Ensieh Ghafourian
باور به ریشهها
والدین مهاجر و چالشهای تربیتیفرزندان
آذر که بیش از بیســت سال است به همراه همسر، ســه پســر و یک دختر متولد کانــادایاش در این کشــور زندگی میکند و شرایط خانوادگی موفق و مســاعدی را با همسرش (هر دو دارای تحصیالت عالیه در رشــتههای مهندســی) تجربه کردهاند در پاسخ به پرســش «در سالهای زندگی در کانادا ،در مقایسه با دوستان و اقوام در ایران ،چه مشکالتی را برای تربیت فرزندان خود داشتید؟» میگوید:مسلما خانوادههای مهاجر نســبت به خانوادههایی که در کشور خود زندگی میکنند مشکالت بیشتری برای تربیت فرزندان خود دارند .از جمله این مشــکالت
میتــوان به دوری از خانــواده و کمک آنها و عدم حمایت حضوری آنها جهت تربیت و بزرگ کردن بچهها اشــاره کرد .خانوادههای مهاجر در چند سال اول وقت زیــادی را صرف تطبیق کــردن خود با محیط ،فرهنگ ،زبان و ...کشــور جدید میکنند و طبیعتا نمیتوانند آنچنان که باید ،برای تربیت فرزندان خود وقت بگذارند .این مساله زمانی که سن فرزند بیشتر از هفت ،هشت سال است اهمیت بیشتری پیدا میکند .زمانی که ما به کانــادا مهاجرت کردیم ،دو فرزند پسرم که دوقلو هستند سه سال داشتند و فرزند سوم هم یکسال .با توجه به اینکه دور از خانواده و حمایتهای حضوری آنها بودیم ،سالهای سختی را
در ابتدا گذرانیدیم؛ چرا که ما برای ادامه تحصیل آمده بودیم و بیشتر وقتمان را میبایست صرف تحصیل و دانشگاه میکردیم .عالوه بر اینکه آن زمان ،کمبود امکاناتی که امروز در دســترس هســت و تماس با خانوادهها را آسانتر کرده است ،مزید برعلت بود و دلتنگی و ســختی کار را بیشتر میکرد .ماهها طول میکشید تا نامه ما به دست خانواده در ایران برسد و همچنین تماس تلفنی نیز به راحتی اکنون نبود .با این حال با توجه به اینکه با مشکالت مهاجرت از طریق دوســتان کم و بیش آشنا بودیم ،از همان ابتدا توجه زیادی به تربیت فرزندانمان داشتیم و خوشبختانه در این راه موفق بودیم .دو پسر دوقلویمان دانشجوی
آزادی کنترل شده
الهه ،مهندس کامپیوتر که از یازده سال پیش ساکن کانادا شــده و دارای دو فرزند ،دختر یازدهســاله و پسر دوساله متولد کاناداســت معتقد است والدین برای تربیت صحیح فرزند ،میبایســت یک سری باید و نبایدهایی را برای فرزند خود مشخص کنند. سختگیری بیش از حد نداشته باشند با این حال
موضوع ماه
عنوان مثال آزادی بیــش از حدی که در کانادا برای بچهها مطرح است ،باید توســط پدر و مادر کنترل شود .نباید فرهنگ خودمان را فراموش کنیم .منظور من این نیست که رفتار ســختگیرانهای نسبت به فرزند خود داشته باشیم .با توجه به اینکه در مدارس و جوامع ،بسیاری از اطالعاتی که مناسب با سن فرزند نیســت ،به آنها داده میشود و سواالت زیادی را در ذهن آنها به وجود میآورند ،باید به گونهای با فرزندان خود رفتار کنیم تا همه حرفهایشان را با ما در میان بگذراند و بتوانیــم از این طریق ،آنها را کنترل کنیم. متاسفانه خیلی از والدین بر این باورند که فرزندانشان
با اینحال خوشــبختانه فرزندانمان هیچ مشکلی با دوستان کانادایی و ...خود نداشتند .موضوع مهمی که از والدین میخواهم به آن توجه کنند این است که لطفا اگر آنها در محیط کار ،دانشــگاه و ...با دوستان و همکاران کانادایی و یا ســایر ملیتها خود دچار مشکل شدهاند ،به هیچ عنوان آن مساله را عمومیت نبخشــند و مرتب جلوی فرزندان خــود از آنها ،از ملیــت و تعصب بیجای آنها بدگویی نکنند .در غیر ن صورت فرزندان خود را برای برقراری ارتباط با ای دوستان خارجی خود دچار دردسر کردهاند .فرزندان ما دوستان کانادایی و ملیتهای متفاوتی دارند که با
May-June 2013 . No12
تکــرار مرتــب جمله «چــون در فرهنگ ما نیست ،نباید این کار را انجام بدهی» فرزندان را خسته و کالفه میکند
parnianmagazine.com
رشته پزشکی در دانشگاه مکگیل و مونترال هستند و پسر سوم هم دانشجوی حقوق در دانشگاه مونترال و دختر سیزدهسالهمان هم در دبیرستان مشغول تحصیل میباشند. چه کارهایــی انجام دادید تا فرزند شــما تربیت صحیحی بشود؟ چه عواملی در جامعه را مانع تربیت صحیح فرزند خود میدانید؟ آیا از رفتارهای فرزند خود راضی هستید؟ ما از ابتدا ســعی کردیم همراه و دوست فرزندانمان باشــیم .برای تربیت آنها واقعا وقت میگذاشتیم و میگذاریم .با توجه با اینکه کانادا کشــوری بســیار متفاوت با ایران اســت لذا نــوع تربیت و رفتارهای والدین نیز در مقایســه با ایران باید متفاوت باشد .به
در مدرســه فقط درس یاد میگیرند و بههیچ عنوان متوجه این اختالفات آموزشی فرهنگی کانادا با ایران نیستند .خدا رو شکر ،ما با فرزندانمان ارتباط خوبی داریم و همانند دو دوست همه حرفهایشان را به ما میزنند و از آنها واقعا راضی هستیم. آیا هیچیک از فرزندان شــما در برقراری رابطه با دوستان کانادایی خود ،به دلیل مذهبی ،ملیت ،زبان و یا هر دلیل دیگر ،دچار مشکل شده است؟ با توجه با اینکه فرزندانمان از سهسالگی و یکسالگی در کانادا هستند خیلی راحت توانستند دوستانی برای خــود پیدا کنند و خودشــان را با محیط کامال وفق دادهاند .البته نباید فراموش کرد که انســان خوب و بد ،نژادپرست و متعصب در همه جای دنیا هست.
چند نفر از آنها حتی بعد از گذشت سالها همچنان صمیمی هستند و رفت و آمد دارند. به نظر شما مناسبترین سن برای مهاجرت بچهها چیست؟ مهاجرت خانوادههایی که فرزندی ندارند به مراتب راحتتر از مهاجرانی هســت که بــا فرزندان خود تغییر مــکان میدهند .زوجهــای مهاجر میتوانند چند ســال اول را به راحتــی اختصاص به درس و کار و شــناخت هر چه بهتر محیط و فرهنگ کانادا بدهند .و اما در مورد خانوادههایی که با فرزندان خود مهاجرت میکنند ،طبیعتا هر چقدر سن فرزند کمتر باشد ،تطبیقپذیری و زبانآموزی نیز آسانتر خواهد بود .به نظر من بهترین ســنی که فرزند میتواند در زمان مهاجرت داشــته باشد ،قبل از دبیرستان است که یادگیری راحتتر اســت و عالوه بر اینکه پس از مهاجرت ،به خاطر متفاوت بودن سیستم آموزش و پرورش کانادا با ایران ،اغلب فرزندان در سحطی که میبایست قرار بگیرند ،تحصیل نخواهند کرد و معموال از یکسال یا دو سال پایینتر شروع میکنند. هر چقدر سن فرزند بیشتر باشد ،این تنزل اجباری ولی موقتی سطح تحصیلی ،تاثیر منفیتری در روحیه دانشآموز خواهد داشت. فرزند شما (متولد کانادا) چقدر اصرار بر ایرانی بودن خویش دارد؟ به چه علت؟ متاسفانه خیلی از خانوادهها پس از مهاجرت به کانادا، از کشور خود احســاس تنفر میکنند و به گونهای رفتار میکنند که فرزندان آنها نیز از اظهار ایرانی بودن خود ،احساس شرم میکنند .حال آنکه هر مهاجری که بخواهد با انکار ملیت خود و یا بیاهمیت شمردن ملیت خود ،مثال از جایگاه اجتماعی بهتری در کانادا برخوردار بشود ،باید بداند که درخت هم اگر ریشه نداشــته باشد خشک میشود .نباید ریشه و اصل و نسب خود را فراموش کنیم .دختر من نیز که متولد کاناداست همیشه و همه جا به ایرانیبودن خویش افتخار کرده است .خود من هم با توجه به اینکه در کنفرانسها و جلسات زیادی به ارائه مقاله پرداختهام، همیشه با افتخار اعالم میکردهام که ایرانی هستم.
39
parnianmagazine.com
موضوع ماه اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
40
مراقــب آزادی که به فرزند خود میدهند هم باشند. وی در پاسخ به اینکه چقدر فرزند متولد کانادایش بر ایرانیبودن خویش اصرار دارد میگوید خوشبختانه هیچوقت ایرانیبودن خودش را انکار نکرده است. «به نظر من همهچیز بستگی به خانواده دارد منظورم پدر و مادر و تا حدی دوستانی است که با آنها رفت و آمد داریم .والدین باید احساس خودشان را در مورد ایرانیبودن و فرهنگ و تمدن ایران با فرزندانشــان مطرح کنند در غیر اینصورت فرزند دچار تناقض فرهنگی و شخصیتی میشود .دختر من همیشه در مدرسه و هر جایی که الزم میشود اعالم میکند که ایرانی هســت و حتی مراسم ایرانی را برای دوستان
را قبــول نمیکنند و باید منطقــی آنها را قانع کرد، خصوصا اینکه در کشــوری همانند کانادا ،آنها حق و حقوق زیادتری نسبت به ایران دارند که متاسفانه در بعضــی موارد خانوادهها را دچار مشــکل کرده است .البته نباید فراموش کرد که تکرار مرتب جمله «چون در فرهنگ ما نیســت ،نباید این کار را انجام بدهی» فرزندان را خســته و کالفه میکند به نحوی که با داشتن اطالعات کافی از حق و حقوق خودشان در کانادا ،بدون مشورت با خانواده و حتی علیرغم میل باطنی خانواده ،آن کار را انجام میدهند .بنابراین والدین نباید سختگیری بیش از حد داشته باشند و باید سعی کنند هر چه بیشتر و بهتر با محیط جدید خود را وفق دهند». دردسرهای سرزمین جدید
میدانم که خیلی از پدر و مادرها مشکالت زیادی با فرزندانشان دارند اما آبروداری میکنند و به کسینمیگویند
و معلمانش توضیح میدهد – چهارشنبهسوری ،سال تحویل ،سفره هفتسین ،سیزدهبدر و -...به نظر من نباید هرگز فرهنگ و تمدن کشوری را محکوم کنیم و فرهنگ و تمدن کشــور خودمان را برتر بدانیم و بالعکس .مثال در مواردی دخترم خواستههایی از من داشــته که در فرهنگ ما رایج نیست؛ مثل نگهداری ســگ... ،در چنین مواردی بــه او میگوییم که در فرهنگ ما ،نگهداشتن ســگ و ..به این دلیل خوب نیست .مثال اینکه تمام مسئولیت نگهداری سگ ،به گردش بردن و غیره با خود اوست و اینگونه سعی میکنیم جواب قانعکنندهای به او بدهیم .همانطور که میدانید بچههای نسل جدید به راحتی هر حرفی
اما همیشــه رابطه والدین و فرزنــدان با آرامش و صلحآمیز نیســت .فاطمه که از شــش سال پیش با همســر و دو فرزند خود -پسر شانزدهساله و دختر چهاردهســاله -به کانادا مهاجرت کرده مشــکالت تربیت فرزندان در کانادا را اینطور تشریح میکند: «زمانی که در ایــران بودیم و محل زندگیمان را از شهری به شهر دیگر تغییر دادیم ،بهخاطر جابجایی و متفاوت بودن فرهنگ مردم آن شــهر اذیت شدیم تا کم کم با آن شهر آشنا شدیم .این بار مهاجرتمان تغییر کشــور بود .هر چند که در ایران ،فرزندانمان را تحت فشار سنتی ،مذهبی و ...نمیگذاشتیم و به قول معروف ،آزادی داشــتند ،با این حال زمانی که مهاجرت کردیم و کم کم بزرگ شدند ،همانند فنری شــدند که در ایران جمع شده و اینجا به یکباره باز شدند .آزادی بیش از حدی که در کانادا به فرزندان داده میشود ،اگر از همان اول توسط والدین کنترل نشود ،مشکالت بسیاری را به همراه خواهد آورد. سال گذشته ،یکبار که سر مسالهای جزئی با پسرمان بحثم شــده بود ،همانند همه والدین که حتما تا به حال با فرزندانشان اخالف سلیقه داشتند ،پسرم با تشویق همکالسیاش ،موضوع را برای مدیر مدرسه تعریف کرده بود .از مدرسه تماس گرفتند و گفتند وسایل فرزندتان را بیاورید مدرسه ،وی دیگر به خانه برنمیگردد! نمیدانید با شنیدن این جمله چه حال بدی به من دست داد .بالفاصله به مدرسه پسرم رفتم و پس از یکســاعت صحبت با مدیر مدرسه ،وی را قانع کردم که بحث ما به چه دلیل بوده است و مشکل خاصی نیست .یکبار هم که وقتی دخترم هفتساله بود برای خرید به بازار رفتــه بودیم .دخترم اصرار به خرید اسباببازی داشــت که خرید آن را جایز
نمیدانستم .لذا شروع به گریه کرد و من هم که خیلی خسته و کالفه بودم ،دخترم را دعوای لفظی کردم و از او خواستم آرام شود .ناگهان دخترم شروع به صدا کردن پلیس کرد .متاسفانه تا بخواهم دخترم را آرام کنم ،یکی از افراد حاضر در فروشگاه به پلیس زنگ زده بود و کمی دچار دردســر شدیم و مجبور شدم برای پلیس توضیــح دهم که قضیه از چه قرار بوده است .البته االن دیگر خدا رو شکر چنین مشکالتی را ندارم .همواره من و همسرم سعی کردیم ،بهترینها را از هر فرهنگ و ملیتی بدون تعصب به فرزندانمان یاد بدهیم .توصیه من به همه والدین این اســت که در راه تربیت فرزندانشان خیلی صبور باشند و برای آنها واقعا وقت بگذراند .مطمئن باشید با ابراز محبت و توجه و البته کنترل نامحســوس فرزندانمان ،هم به آرامش خودمان و هم موفقیت آنها کمک بزرگی کردهایم .فراموش نکنیــم که فرزندان ما در مدارس و در جامعه چیزهایی میبینند و میشنوند که شاید برای تشــخیص خوب و بد آنها نیاز به مشورت با والدین خود دارند .پس باید با فرزندانمان دوســت باشــیم به نحوی که آنها بتوانند تمام مشــکالت و سواالتشان را از ما بپرسند». نگران آینده
اما همه مثل فاطمه آنقدر خوششــانس نیستند که روزهای تلخ را پشت ســر گذاشته باشند .مرجان، مهندس عمران که ده سالی میشود ساکن کاناداست و دو پسر و یک دختر دارد خیلی نگران آینده آنهاست. «قبل از اینکه به کانادا مهاجرت کنیم ،میدانستم که کانادا همچون بسیاری دیگر از کشورها ،آزادیهای زیادی به بچهها میدهد .آن موقع ،درک درســتی از این موضوع نداشتم و هر وقت مقالهای ،داستانی و یا تجربهای از زندگی یک شخص در کانادا را میخواندم با خود فکر میکردم که حتما پدر و مادر خانواده در تربیت فرزندشان کوتاهی کردهاند که اینقدر مشکالت برایشان پیش آمده است .اما زمانی که به کانادا آمدیم، مشکالت تربیتی فرزندانمان شروع شد .پسر بزرگمان که آن موقع سیزده سال داشت نسبت به پسرهای ده، یازدهســاله کانادا خیلی خیلی چشم و گوش بسته بود .همیشه سعی میکردیم که همه مسائل را برای فرزندمان بازگو نکنیم و حد و حدود ســنی وی را در نظر میگرفتیم .حتی خیلی مواظب بودیم که هر فیلمی نبیند و مخصوصا روی دوستهایی که انتخاب میکرد بسیار دقت میکردیم .متاسفانه در کانادا همه آنچه بافته بودیم پنبه شــد .پسر سیزدهسالهمان وارد محیطی شــد که خیلی از حرفهــا و کارهایی که
موضوع ماه
نداشتن دوست پسر یا دوست دختر نشان از این دارد که حتما طرف مشکلی دارد که با هیچکس ارتباطی ندارد .یک مدت تصمیم گرفت از ما جدا زندگی کند و میخواست با دختر خانمی همخانه شود .نمیدانید چقدر ســخت به ما گذشت تا بتوانیم او را در مسیر درست قرار بدهیم .آخر مگر میشود انسان ریشه و فرهنگ خودش را فراموش کند؟ بعضی مســائل در فرهنگ ما نبوده و نیست .شاید برای خیلیها طبیعی باشد ولی برای ما خیلی سخت بود؛ خیلی. مشــکلمان با دخترمان کمتر بود .البته شــاید چون پسرم آنقدر برایمان مشکلسازی کرده بود ،کارهای
و بیش مشکالت یکســانی داریم .نمیدانم مشکل از نحوه تربیت ما والدین اســت یا فرهنگ جامعه؟ شاید ما باید کمی بیشتر خودمان را با محیط جدید و فرهنگ جدید وفق بدهیم .نمیدانم واقعا چکار باید کرد! این دغدغه همه والدین هست .میدانم که خیلی از پدر و مادرها مشــکالت زیادی با فرزندانشــان دارند اما آبروداری میکنند و به کســی نمیگویند. آخر نمیشود که همه چیز را راحت گفت .خودمان خواستیم مهاجرت کنیم و... یکی از دوســتان دخترم که اتفاقا ایرانی هم هست عاشق پسری میشــود و میخواهند با هم ازدواج
حق دارند هر طور و با هر کس که میخواهند ازدواج کنند .شما جای آن پدر و مادر بودید چه میکردید؟ دختر من هم یاد گرفته هر وقت حرفی به او میزنم میگوید« ،حق و حقوق» ماســت .مگر پدر و مادر بد فرزنــدش را میخواهد؟ مگر ما به حرف پدر و مادرانمان گوش دادیم ،بدبخت شدیم؟» و نظیــر این قصهها فراوان اســت تا نشــان دهد شــکافهای فرهنگی میان دو نســل تا چه میزان میتواند عمیق و وسیع باشد. یادآوری :به احترام حفظ حریم خصوصی افراد ،از اسامی مستعار استفاده شده است .
May-June 2013 . No12
در مدارس مســائلی را برای آنهــا عادی جلوه میدادند که ما در ایران با شــنیدن آن حرفها، خجالتزدهمیشدیم
parnianmagazine.com
جوانان در سن بیست سالگی درک میکنند ،آموخت. در مدارس مسائلی را برای آنها عادی جلوه میدادند کــه ما در ایران با شــنیدن آن حرفها ،خجالتزده میشــدیم .من به هیچ عنوان مخالف این نیستم که سطح آگاهی و دانش عمومی بچهها باال برود اما به نظرم هر چیزی یک سنی دارد .نه باید خیلی دیر باشد و نه خیلی زود .کم کم متوجه شدم که پسرم تحت تاثیر دوستانش سیگار میکشد و حتی شاید بدتر... دوســتانی داشت که به هیچ عنوان تمایلی نداشتم با آنها رفت و آمد کند .ولی مگر میتوانستم حریف او بشــوم؟ وقتی هجده سال داشت ،چند شب به خانه نیامد و خانه دوستانش میرفت .متاسفانه در فرهنگ کانادا همخانه بودن دختر با پسر امر طبیعی است و
دخترمان زیاد به چشم نمیآمد .وقتی برای اولین بار در جلسه والدین و معلمان به مدرسهاش رفتم ،کلی از پوشش من ایراد گرفت .مدام غر میزد که چرا مثل مادر فالنی ،فالن لباس را نمیپوشــم .چرا موهایم را بیرون نمیگذارم .دخترم دوست دارد مثل دوستهای کاناداییاش لباس بپوشد ،پارتی برود ...واقعا آزادی که در کانادا به همه جوانان در موارد پوششی ،فرهنگی، نــوع ارتباط دختر با پســر میدهند ،غیرقابل تحمل است .شــاید میخواهید به من بگویید چرا به ایران برنمیگردیم؟ چرا واقعا؟ به خاطر اینکه بچههایمان حاضر نیســتند برگردند و واقعا زندگــی دور از آنها سخت است .نمیدانم .شاید اشتباه میکنیم؛ نمیدانم. وقتی با بقیه خانوادهها صحبت میکنم ،میبینم کم
کنند .دختر شانزدهســاله ،پسرنوزدهســاله ،هر دو مشــغول تحصیل .خانوادهها مخالفــت میکنند و میگویند «زندگی که بازی نیست .نه کاری دارید و نه درستان تمام شده ،عشق و عاشقی تمام میشود و بیپولی و بیکاری میماند ».کار به دعوای خانوادگی کشــید .پسر و دختر یک روز با هم از خانه به بهانه مدرسه بیرون میروند و تا شب جواب تلفنهای پدر و مادرشان را نمیدهند تا مثال آنها را تنبیه کنند .پدر و مادر هر دو نگران میشــوند و پلیس را در جریان میگذارد .پلیس پیگیر میشود و در نتیجه ماشین پسر را متوقف میکند و جریان را از آنها میپرسند .فکر میکنید نتیجه چه شــد؟ پلیس به پدر و مادر هر دو جوان تذکر داد که مانع ازدواج آنها نشوند .اینکه آنها
41
عشق و نفرت اندیشههای نسل دوم مهاجران درباره بد و خوب والدینشان و ایرانیبودن
parnianmagazine.com
موضوع ماه اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
نشاط تهرانی
Neshat Tehrani
42
خانوادههای مهاجر با مشــکالت و پیچیدگیهای زیادی در ارتباط با فرزندان خود روبهرو هســتند. در واقع بزرگترین چالش برای خانوادههای مهاجر نحوه ســازگاری با محیط جدید و برقراری نوعی تعادل بین ارزشهای فرهنگی کشور مبدا و کشور میزبان است .این چالشها وقتی به اوج خود میرسد که فرزندان به ســنین نوجوانی و جوانی میرسند؛ دریافتهــای خود از محیط را بــا قوانینی والدین مقایسه میکنند؛ جهانبینی خاص خود را مییابند و دیگر تابع بیچون و چرای قوانینی خانواده نیستند. شاید یکی از بهترین راهحلهای برونرفت از این مشکالت گوشسپردن به نجواهای فرزندان باشد حتی اگر مطابق میل ما نباشد .در این نوشتار از چند نفر از فرزندان نسل دوم مهاجر درباره مشکالتی که با خانواده خود دارند سوال کردهام .از آنها پرسیدهام: چه چیزی داشتن والدین ایرانی را سخت یا شیرین میکند؟ اینکه شما فرزندان نسل دوم مهاجر هستید چطور بر زندگیتان تاثیر داشته است؟
کدام بخش داشتن والدین ایرانی را دوست دارید و از کدام بخش ناراضی هستید؟ جوابها مفصل ،جالب و بسیار متنوع بود و امکان پرداختن به تمام صحبتها در این نوشــتار ممکن نبود برای همین ســعی کردم به صورت خالصه، صحبتهای آنها را در این جا بیاورم .ســعی شده است از دخل و تصرف در جوابها خودداری شود و تحلیل و نتیجهگیری از این گفتگو به شما خواننده عزیز واگذار شدهاست. انتظارات بزرگ
دیبا 14ساله ساکن مونترال از سختگیری بیش از اندازه والدینش ناراحت اســت و در پاسخ سواالت من میگوید« :راســتش به نظر من زندگی در یک خانواده ایرانی بیشتر سخت است تا شیرین .یکی از مشکالتی که ما بچههای ایرانی با پدر مادرها داریم این است که ما نمیتوانیم کارهایی که دوستهای کاناداییمــان میکننــد انجام دهیم ،مثــا به خانه دوستانمان برویم تا روی یک پروژه درسی کار کنیم
موضوع ماه
پــدر مادرهای ایرانی فشــار زیادی روی بچهها میگذارند و همیشــه به ما میگویند شــما بایــد حتما دکتر، مهندس یا وکیل بشوید
پویا 12ســاله که در مونترال به دنیــا آمده به نظر میرسد ارتباط محکمی با ریشــههای ایرانی خود برقرار نکرده است .او خود را بیشتر کانادایی میداند تا ایرانی و اعتقاد دارد ایرانیبودن والدینش اثر زیادی در زندگی او نداشته و پدر و مادر او تفاوت خاصی با والدین کانادایی ندارند .او در پاسخ به سواالت من میگوید« :خوب! اول از همه من فکر میکنم خیلی خوششــانس بودهام که پدر و مادرم قبل از به دنیا آوردن من مهاجرت کردهاند و به کانادا آمدهاند .آنها با اینکه با فرهنگ اینجا آشنایی زیادی نداشتهاند همیشه سعی کردهاند که خود را با محیط تطبیق دهند و هیچ وقت باعث نشــدهاند من جلوی دوستانم خجالت بشــم .در حالی که خیلی از دوستان من که از نسل دوم مهاجر هستند چنین احساسی دارند .ممکن است از این حرف من زیاد خوشــت نیاید ولی حقیقت است .من خود را زیاد هم ایرانی نمیدانم .تنها چیزی کــه من از ایرانیبودن میدانم خاطرات پدر و مادرم است .آنها به من گفتهاند که برای مهاجرت و ساختن زندگی در اینجا چه زحمتهایی کشیدهاند
May-June 2013 . No12
دوستداشتنی اما تعارفی
اما همه چون دیبا گلهمند نیســتند و بعضی از نسل دومیها هم دید خیلی مثبتی نسبت به اصلیت ایرانی خودشان دارند .روژین 15ساله که در سن 5سالگی به کانادا آمده و اکنون در شــهر کوچکی از اســتان انتاریو زندگی میکند چنین میگوید« :من به ایرانی- کانادایی بودن خودم به عنوان یک خصوصیت مثبت نگاه میکنم .من همیشــه به خودم یادآوری میکنم دلیل این که االن من در چنین محیطی زندگی میکنم این است که پدر و مادر بافکر و خوبی داشتهام .پدر و مادرم همیشــه رفتار خوبی با دوستان من دارند و به من هم آزادی میدهند با دوستانم رفت آمد کنم. منظورت دوستان کانادایی است یا ایرانی؟ -دوستان کانادایی .چون در شهر ما ایرانی زیاد نیست
خاطراتی در دوردست
parnianmagazine.com
یــا با آنها وقت بگذرانیم و تفریح کنیم .در حالی که این کارها برای بچههای کانادایی بسیار عادی است. چیزی که خیلی از مادرهای ایرانی به آن حساساند شب خوابیدن خانه دوستانمان است که فکر میکنند ممکن است کسی ما را بدزدد یا اذیتمان کند .دیگر این که پدر مادرهای ایرانی فشار زیادی روی بچهها میگذارند و همیشه به ما میگویند شما باید حتما دکتر ،مهندس یا وکیل بشوید .این فشارها استرس زیادی برای من ایجاد میکند .برای پدر و مادر ایرانی نمره آ متوسط است .نمره ب زیر متوسط نمره سی که وحشتناک است ،نمره د غیر قابل بخشش و نمره اف اصــا واقعیت ندارد و فقط در فیلمهای تخیلی میتواند اتفاق بیافتــد .فکر کن ،یک روز مامان من به مدرســه من آمد تا با معلم من مالقات کند چون «نمرههای من افتضاح بود ».حاال چه نمرههایی گرفته بودم؟ همه خوب (آ) بود و فقط از تاریخ 89از 100 گرفته بودم ولی به نظر مامان من این اتفاق وحشتناکی بود که میتوانست آینده من را به کل خراب کند!» از او میخواهم اگر چیزی به نظرش میرسد ،کمی از جنبههای مثبت داشتن خانواده ایرانی برایم بگوید. «این که من به دو یا ســه زبان مسلط هستم ،تفاوت فرهنگی که با همسنهای خودم دارم و موفقیتی که در نتیجه فشارهای زیاد خانواده به دست میآورم چه در درس و چه در سایر کارها خالصه خیلی چیزها. مثال ریاضی من توی کالســمان از همه بهتر است. چون پدرم یــک عالمه کلکها و روشهای میانبر یادم دادهاست که دوستانم بلد نیستند».
و من بیشــتر با کاناداییها رفت و آمد میکنم .حتی رفت و آمد خانوادگی ما هم بیشتر با کاناداییهاست. برای دوستان من خیلی جالب است که میتوانم به زبان دیگری صحبت کنم و حتی بعضی اوقات از من میخواهند کلمات فارسی را یادشان دهم .دوستان نزدیک من وقتی به خانه ما میآیند دوســت دارند غذاهای ایرانــی را امتحان کنند .رویهمرفته من از جایــی که زندگی میکنم و از پدر و مادری که دارم خیلی خوشحالم .من تجربههایی دارم که بسیاری از مردم اطراف من ندارند و همه به خاطر این است که من از یک خانواده ایرانی میآیم. چیزی هســت از ایرانی بودن که دوست نداشتهباشی؟ بلــه .فقط یک چیز .زیادی تعارف کردن ایرانیهامن را خیلی اذیت میکند .وقتی با خانواده و فامیل ایرانیمان به رســتوران میرویم باید قیافه صاحب رســتوران را ببینی وقتی میخواهد پول را بگیرد و فامیل ما ســر پرداخت پول غذا دعوا یا مثال تعارف میکنند .اما در هر حال باید بگویم در کل من تفاوت خیلی زیادی بین پدر و مادر خودم با بقیه نمیبینم و چیزی به آن صورت اذیتم نمیکند».
43
من سالها فقط به نکات منفی ایرانی بودن فکر میکردم و از متفاوت بودن رنج میبردم
ولی واقعیت این است که من فقط این چیزها را شنیدهام و هرگز تجربه نکردهام. با خانوادههای ایرانی زیاد رفت و آمد ندارید؟ نه! ما زیاد رفت و آمد نداریم و اگر هم باشــد باهمکاران مادر و پدرم است که ایرانی نیستند». parnianmagazine.com
موضوع ماه اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
44
جا مانده در گذشته
پریسا 26ســاله اســت و در ونکوور اقامت دارد. او در ســن 12ســالگی به کانادا مهاجرت کرده .به نظر پریســا والدین ایرانی در زمان متوقف شدهاند. آنها حتی در مقایســه با پدر و مادرهایی که در ایران زندگی میکنند هم از تغییرات فرهنگی به جا ماندهاند و در همان فضای و شرایطی که آن را ترک کرده و مهاجرت کردهاند زندگی میکنند .او درباره مشکالت خانوادههای ایرانی با فرزندانشان میگوید« :به نظر من فاصله بین والدین و بچهها بخصوص در سنین نوجوانی و جوانی در کانادا بسیار شدید است .پدر و مادرهای ایرانی خود را با واقعیتهای زمان تطبیق نمیدهند .مادر من رفتارش نسبت به 15سال پیش که ما مهاجرت کردهایم هیچ تغییری نکرده در حالی که مادر دوست من که در ایران زندگی میکند نسبت به 15سال پیش رفتارش و طرز فکرش تغییرات بسیار زیادی داشته ...فکر کن یک آدم چهل ساله بخواهد فرزندش را به روشــی که 15یا 20ســال پیش در ایران مرسوم بوده بزرگ کند .از طرفی والدین ایرانی نمیتوانند خود را با واقعیتهای جامعه کانادا تطبیق دهند .کانادا خیلی با ایران فرق دارد .یک دانشآموز 9ساله اطالعاتش از جنس مخالف بیش از اطالعاتی است که پدر و مادر مهاجر من روی هم دارند .چنین والدینی چطور میتوانند فرزندان خود را رهنمایی کنند .فرزندانی که بین دادههای والدین و آنچه که از محیط میگیرند به شدت سردرگم شدهاند .به عنوان مثال والدین ایرانی اعتقاد دارند فرزندانشــان برای موفقیت باید سر از یکی از دانشگاههای مهم امریکای
شمالی دربیاورند و در یکی از رشتههای مهندسی و یا پزشکی درس بخوانند .البته بچههای نسل دومی که در سنین پایینتر به کانادا میآیند و یا در اینجا به دنیا آمدهاند تاثیر کمتری از والدین میگیرند اما مثال خود من که در 16سالگی مهاجرت کردم تحت تاثیر القای پدر و مادرم در یکی از بهترین دانشــگاههای کانادا مهندسی عمران خواندم .ولی هرگز در رشته خودم کار نکردهام و االن در یک شرکت تبلیغاتی مشغول به کار هستم .من میتوانم یک لیست از افرادی مثل خودم به شما نشــان دهم که به خاطر اصرار پدر و مادر در رشــتههای تحصیلی پر اسم و رسم درس خواندهاند اما در عمل ،تحصیالتشان اتالف وقت بوده و اصال در موفقیتشان نقشی نداشته است». لذت ایرانیبودن
اما زیباترین گفتگویی که داشــتم و شــاید بهنوعی جمعبندی صحبتهای باال باشــد گفتههای آناهید اســت که لبخندی از ســر خوشــی بر لبانم آورد. او 17ســال دارد؛ در کانادا به دنیا آمده و در شــهر تورنتو زندگی میکرده است و االن چند سالی است که در شهر کوچکی در اســتان انتاریو اقامت دارد. آناهید سیر تحول فرهنگی خود را توضیح میدهد و نشان میدهد که احساس بچهها نسبت به ملیت و ریشــههای خود چطور در طول زمان دچار تغییر میشــود .او میگوید« :تنها پدر و مادرها نیستند که در گذر زمان و در طول ســالهای مهاجرت تغییر میکنند .من هم به عنوان یک فرزند نسل دوم مهاجر تحول یا بهتر بگویم رنسانس (نوزایی) فرهنگی خود را در طول زمــان تجربه کردم .روزی بود که من از هرچیز که به ایران و ایرانی برمیگشــت ناخرسند بودم .اسمم را دوست نداشتم چون بهنظرم غیرعادی بود .ظاهرم را دوست نداشــتم و از موهای سیاه و سرکشــم متنفر بودم .از لهجه پدر و مادرم خجالت میکشیدم و اصال عالقهای به رفت و آمد با ایرانیها
یا مهمانیهای ایرانی نداشتم. چه چیز در تو تغییر کرد و چرا؟ من ســالها فقط به نکات منفی ایرانی بودن فکرمیکــردم و از متفاوت بودن رنج میبردم .تا این که از تورنتوی پر از ایرانی به شهر کوچکتری نقل مکان کردم .در محیط جدید تغییرات بسیار مهمی را تجربه کردم .کم کم دیدم همان چیزهایی که باعث رنجش من میشد مرا در بین اطرافیان کانادایی منحصر بهفرد کرده اســت .خصوصیات ظاهریام ،اینکه به زبان دیگری کامال مسلط هستم ...همه و همه برای دیگران جالب بود .دوســتان کانادایی میخواستند بیشتر و بیشتر از من بدانند و فرهنگ کهن ایران برایشان بسیار جالب توجه بــود .حاال دیگر کم کم از اینکه راجع به ایران زیاد نمیدانســتم احساس خوبی نداشتم .با اشتیاق زیاد اینترنت را برای گرفتن اطالعات بیشتر زیر و رو میکردم و سعی کردم از پدر و مادرم بیشتر و بیشتر بپرسم. قبال خود را یک کانادایی -ایرانی میدانستم اما حاال به ایرانی بودن خودم افتخار میکنم .در جشــنها و مراسم ایرانی با اشتیاق شرکت میکنم ،در خواندن و نوشتن و حرف زدن به فارسی بسیار پیشرفت کردهام و زندگــی در یک خانواده ایرانی را یک امتیاز برای خود به حســاب میآورم و جای خود را در جامعه ایرانی -کانادایی هم به دست آوردهام .فکر میکنم شانس با من یار بوده که خانواده ایرانی دارم و قدردان این مسئله هستم ».
آنها با اینکه با فرهنگ اینجا آشنایی زیادی نداشــتهاند همیشه سعی
کردهانــد که خــود را با محیط تطبیق دهنــد و هیچ وقت باعث نشــدهاند من جلوی دوســتانم خجالت بشم
فرزندان مهاجران، گرفتار در میانه دو فرهنگ جان ریتی-سیبیسی /برگردان نادیا غیوری
parnianmagazine.com
موضوع ماه اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
46
این دوره اســارت در میانه دو فرهنــگ در واقع بخشــی از «تجربه کانادایی» این عده است
رونیا عرب ،که دانشآموز دبیرســتان چرچیل شهر وینیپگ است ،در دبیرستان هیچ تفاوتی با دیگران ندارد و یک دانشآموز عادی به نظر میرسد .اما او در خانه مدام با والدین خود در مورد نوع پوششی که برای خود انتخاب کرده درگیر است. این دختر 16ساله میگوید« :والدینم لباس پوشیدن مرا نمیپســندند .آنها از من میخواهند که مثل آنها باشم اما من هیچ چیز از فرهنگشان نمیدانم». خانواده عراقی رونیا کامال به شــیوه اسالمی لباس میپوشند .مادرش محجبه اســت و پدرش کت و شلواری ،اما رونیا که در ادمونتون به دنیا آمده بیشتر به پوشیدن ساق یا لگینگز و چکمه و تیشرت عادت دارد .او بعد از درگیریهای متعدد با پدرش ،خانه را ترک کرده و اکنون یک سالی هست که در یک خانه گروهی زندگی میکند. رونیا یک کانادایی نســل-دومی است که در تعبیر آکادمیــک به فرزنــدان خانوادههایی کــه به کانادا مهاجرت کردهاند گفته میشــود .رونیا نیز همچون بســیاری دیگر از افراد این گروه ،سخت در تالش
است تا بتواند میان فرهنگ خانوادهاش و زندگی در کانادا هماهنگی و انطباق ایجاد کند. او میگویــد« :از نظر آنها مــن یک دختر خیلی بد هستم زیرا از سنتها و سبک زندگی عراقی تبعیت نمیکنم،اما از نظر کاناداییها من دختر خیلی خوبی هستم». بــر اســاس پیشبینی شــورای کانادایی توســعه اجتماعــی (Canadian Council on Social )Developmentتا ســال 2016جوانان مهاجر متولد خارج و داخل کانادا جمعیتی معادل یکچهارم از کل جمعیت این کشور را تشکیل خواهند داد .با رشــد تعداد افراد در این گروه الزم اســت تا توجه بیشتری به موفقیتها و نیز شکستهای آنها مبذول شود. منطقــه جنگی ،هفــت روز هفته و تمام ســاعات شبانهروز
تحقیقات نشان میدهد که بعضی از جوانان مهاجر همچون رونیا در داخل خانواده خود با انتقاد مواجه
May-June 2013 . No12
و تینایجر شــدن آنها در فضای کانادایی ندارد اما دانشآموز میشود. از سویی هم دوســت ندارد که فرزندانش میراث بهترین هر دو دنیا خانوادگیاشان را فراموش کنند. او میگویــد« :من هیچوقت نخواهم گفت که من دانشآموزی به نام سامی فرح ،که یک دانشآموز در مصــر یک مصری بودهام و حاال اینجا باید یک مستعد است ،از هیچ چیز نگران نیست .او که از یک کانادایی باشم .من نمیتوانم و آنها هم نباید این کار خانواده سومالیایی است و در وینیپگ متولد شده، بین دیگر بچههای مدرسه برای مهارتش در رقص را بکنند». آقای کوبایاشی میگوید که مهاجران نسل-دومی ،رپ معروف است. مثل خیلی از دانشآموزان دبیرســتان چرچیل ،در این پســر چهاردهســاله میگوید« :من مدام رپ دل ارتباط پیچیدهای با جامعه کانادایی و نیز والدین میرقصم چون رقص مرا آرام میکند .رقص یکی خود اسیر و سرگردان هســتند؛ جامعهای که هم از رویاهای من است ».وی میگوید که سختترین به آنها فرصت رشــد میدهــد و هم تبعیضهای بخش زندگــی او اجتناب از «انتظارات و توقعات نژادی را برای آنهــا رقم میزند و والدینی که آنها دیگران» بوده؛ همان چیزی که آقای کوبایاشی آن را راهنمایــی میکنند اما خود هنوز برای تطبیق با را «اســتروتایپ یا کلیشه» برای افرادی میداند که عاقبت ســر و کارشان به گنگهای خالف یا مواد تفاوتهای فرهنگی موجود دچار مشکل هستند. البته آقای کوبایاشــی اضافه میکنــد که این دوره مخدر میافتد. اســارت در میانه دو فرهنگ در واقع بخشــی از ســامی مادرش ماریان را مسبب هدایت و ماندن «تجربه کانادایی» این عده است .نمیتوان این دوره خودش در راه درســت میداند .گرچه به نظرش را مانند برخیها دوره «کانادایی نبودن» یا «دیگری مادر گاهی هم بیش از حد سختگیری میکند .سامی خود را یک دانشآموز عادی میداند .او میخواهد بودن» نامید. «کانادایی» چیست؟ خانم فراق اعتراف میکند که درکی از رشد بچهها اما کار آســانی نیســت که از دیگران بخواهیم دبیرستان را تمام کند و بعد برای ادامه تحصیل در ایــن دوره را دوره چالش برای این عده بدانند ،رشــته حقوق به کالج برود .در حال حاضر هم از به ویژه در راهروهای مدرســهای در یک شهر مهارتی که او را منحصر بهفرد کرده لذت میبرد .او کوچک در گوشــهای از کشــور که در آن حتی میگوید« :به عالوه من نمیخواهم یک آدم معمولی کوچکترین تفاوتی باعث انگشتنما شدن یک باشم .دوست دارم از دیگران متمایز باشم ».
موضوع ماه
«از نظر آنها من یک دختر خیلی بد هستم زیرا از سنتها و سبک زندگی عراقی تبعیت نمیکنم،اما از نظر کاناداییها من دختر خیلی خوبی هستم».
parnianmagazine.com
هستند و برخی دیگر از آنان نیز از معضل بولیگری یا قلدری در مدرسه رنج میبرند .نتایج چندین تحقیق دانشگاهی نیز این خطر را نشان میدهد که بسیاری از کاناداییهای نسل-دومی به گروههای خالفکار یا گنگهامیپیوندند. دکتر آدری کوبایاشی ،استاد رشته جغرافیای فرهنگی در دانشگاه کویین ،میگوید که بسیاری از فرزندان مهاجرین «احســاس بریدهبودن» از هویت برایشان ایجاد میشود .وی میگوید« :گاهی اوقات آنها این تعارض را با ادعا به کانادایی بودن نشــان میدهند، گاهــی هم با حرف زدن از اینکه چقدر احســاس محرومیت و جداافتادگی میکنند حال خود را بیان میکنند .هر دوی این حالتها دو روی یک ســکه هستند». در دبیرستان چرچیل واقع در محله ریورویوی شهر وینیپگ ،تنوع قومیت دانشآموزان باالست .مدیر مدرســه ،آقای میشــل چارترند ،دقیقا نمیداند که چه درصدی از 500دانشآموز مدرســه از فرزندان مهاجران هســتند اما این را میدانــد که تعداد این دانشآموزان در حال افزایش است. یکی از دانشآموزان مدرسه به نام تارک المایرگی با 16سال سن ،دقیقا نمونه یک دانشآموز واقعی در مدرسه اســت .او در مدرسه بسیار محبوب است و این فصل هم کاپیتان تیم فوتبال دبیرستان شده است. امــا بهرغم این موضوع وی میگوید که احســاس نمیکند « 100درصد کانادایی باشد». آرزوی مادر او این اســت کــه او از این هم کمتر کانادایی باشد .خانم شیرین فراق ،مادر تارک ،دوست دارد که پسرش و چهار فرزند دیگر او بیش از اینها با فرهنگ و پیشینه مصری و اسالمی خود آشنا شوند. او میگوید«:این کار بسیار دشوار است .یک عذاب کامل .درست مثل یک منطقه جنگی ،هفت روز هفته و تمام ساعات شبانهروز».
47
دکتر محســن حافظیان ،زادۀ خراســان (ســبزوار) و دانشآموختۀ دانشگاه فردوسی مشهد (زبان و ادبیات فرانســه) برای ادامۀ تحصیالت خود در ســال 1993 به فرانســه رفت و نخست در رشتههای آموزش زبان فرانســه به عنــوان زبان دوم (کارشناســی) و زبان و فرهنگ (کارشناسی ارشــد) در دانشگاه شارل دوگل شــهر لیل ادامه تحصیــل داد .وی دورۀ پژوهشهای بنیادی ( )DEAو دکترای خود را نیز در ســال 2001 در رشــتۀ «آموزشکاوی زبان و فرهنگ» در دانشگاه ســوربن پاریس به پایان رسانید و همان سال به شهر مونترال کانادا رفت .در ســالهای 2003تا 2006نیز دو دورۀ فــوق دکترای خــود را در دپارتمان آموزش در حوزۀ «خطاهای زبانی» و «مفاهیم ریاضی در زبان اینویتها» در دانشگاه مونترال به پایان رسانید .وی در دوران اقامتش در کانادا در کنار انتشار کتب و مقاالتی در حوزۀ زبانشناســی ،مقاالت بســیاری نیز دربارۀ مسایل اجتماعی مهاجرت به کانادا نوشته است .او در حال حاضر سرپرست ســازمان آموزشی و انتشاراتی مولتیساژ در مونترال است.
ردپای فرهنگی برای نسلهای آینده
گفتگوی مجید بسطامی با دکتر محسن حافظیان مدیر انتشارات مولتیساژ سابقه آشنایی من با دکتر حافظیان به همکاری در انتشار نشــریه اعتبار در فاصله سالهای 2006تا 2008بازمیگردد .دکتر قلمی خواندنی داشت که برای نشتر زدن به دملهای چرکین موجود در جامعه ل خورده بود .بعد از آن انتشارات حســابی صیق مولتیســاژ را تاســیس کرد که تا امروز به نشر کتابهای فارســی ادامه داده است .هر چند گاهی به بهانه معرفی یکی از این کتابها ،اشــارهای هم به انتشارات مولتیساژ در پرنیان کردهایم اما حاال فرصت را غنیمت دانســتیم تا با ایشــان گفتگوی کوتاهی درباره فعالیتهای گذشته و برنامههای اینده داشته باشیم.
فرهنگ و ادب
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
48
parnianmagazine.com
در مجموعۀ «پنــدار» کتابهایی را در حوزۀ آن چهکه رسم است علوم انسانی مینامیم منتشر میکنیم .تا کنون« ،واژهنامههای فرانســوی»« ،ساختارهای وندی مشــتقهای فعلی»« ،فعلهای فارسی» (به انگلیسی) و «اسکریابین ،آوای نور» را در این مجموعه نشر دادهایم. ناگفته نگذارم که دو کتاب نخست در ایران هم به چاپ رسیدهاند و ترجمۀ دو کتاب دیگر هم به نامهای «نشانه» و «واژگانشناسی» را دوستان همکار در دست ترجمه دارند و آنها را تا مهرماه در ایران به انجام خواهیم رساند. مجموعۀ «ماه» به آثار داستانی و روایی تعلق دارد .درایــن حوزه تا کنون مجموعۀ 3جلدی «گفتار کودکان» شــامل «اگر جای پدر و مادرم بودم»« ،شــیطنتهای کوچک من»« ،آرزوهای بزرگ مــن» که گردآیهای از گفتار کودکان دورۀ ابتدایی ایران اســت که به دو زبان فرانسه و انگلیسی هم ترجمه شده« ،افسانههای خراسان» (نخستین جلد از مجموعۀ 12جلدی دوزبانۀ «افسانههای ایران زمین») و «افســانههای روس» چاپ شده است. در این مجموعه «گفتار کودکان» با همکاری «ســازمان انتشاراتی گل آفتاب» در ایران هم نشر یافته است. -و مجموعۀ «پرستو» که بناست به نشر و طرح تجربۀ
A S GE
ایده تاســیس انتشــارات از کجا آمد؟ و چرا اسم مولتیساژ را برای آن برگزیدید؟ شاید مهمترین انگیزۀ این کار فراهم کردن امکانی بود که با آن بتوانیم رد پایی فرهنگی به شکل تولید کتاب را در کانادا بهجا بگذاریم که اگر فرزندان نسل دوم و سوم مهاجر در کتابخانههای این ســوی آب بخواهند سراغ کتاب و کتابهایی از نویســنده و ناشر ایرانی بگیرند، دستشان خالی نماند .کتاب ،در آن معنایی که ذهن شرقی ما میفهمد ،ماندنیتر است و توان بیشتری را برای انتقال بار فرهنگی نسبت به دیگر فرآوردههای انتشاراتی (مجله، روزنامه )...،دارد .واژۀ مولتیســاژ ( )Multissageهم ترکیب کوتاهشدهای است از پیشوند ،Multiبه معنی «چندگانــه» و Tissageبه معنی «بافــت» .با این نام خواستم اشارهای کنم به جامعۀ چندملیتی کانادایی. تا کنون چه کتابهایی و در چه حوزههایی منتشر کردهاید؟ در همان آغاز ،سه مجموعۀ کاری انتشاراتی را تعریف کردیم؛
مهاجران از زندگی خارج از کشور بپردازد. شــیوه انتخاب به چه شکل اســت؛ شما به عنوان ناشر سفارش میدهید یا نویسندگان به شما پیشنهاد دادهاند؟ در اینباره رویۀ بسته و از پیش تعریفشدهای نداشتهایم. برای نمونه ،مجموعۀ دوزبانۀ « افسانههای ایران زمین»، که نخستین جلد آن «افسانههای خراسان» منتشر شده اســت ،طرح خود ما بوده اســت ،کتاب «افسانه های روس» کتاب پیشنهادی نویسندهاش بوده و کتابهای «گفتار کودکان» ســهزبانه هم که نتیجۀ همکاری ما با موسسۀ انتشاراتی دیگری در ایران بوده است.
اولین کتاب منتشــر شده انتشــارات اثر ارزشمند Persian Verbsاست؟ لطفا قدری در مورد این کتاببگویید؟ ایــن کتاب نخســتین بار بــا عنــوان «Les verbes »persans, Morphologie et conjugaisonsدر سال 2001توسط انتشارات l’Harmattanدر پاریس به چاپ رسید .پس از آن در سال 2004ترجمۀ فارسی آن در ایران به نام «ساختارشناسی و شکلهای تصریفی فعلهای فارسی» نشر شد و در سال 2009هم ترجمۀ انگلیســی آن را (Persian Verbs, Morphology )and Conjugationsدر کانادا به چاپ رساندیم. طرح انجام این کتاب در زمانی که در اینالکو ()Inalco در پاریس تدریس میکردم به ذهنم رسید و زمینۀ آن هم درخواست مکرر دانشجویان فرانسهزبانی بود که منبعی برای صرف فعلهای فارســی میخواســتند .کارهای گرانقدر فرانســهزبان پیشــین در حوزۀ آموزش زبان فارسی به دو دلیل عمده کارکرد اندکی داشتند .نخست آن که این متون بنا به طبقهبندی نادرســت از فعلهای زبان فارسی ،این فعلها را به دو گروه باقاعده و بیقاعده تقسیم میکردند ،این در حالی است که تمامی فعلهای فارسی از منظر ریختشناسی ( )Morphologieدر سه ساختار سامانمند طبقهبندی میشوند و در این نگاه ما فعل «بیقاعده» در فارسی نداریم .این کار آموزش را
در کانادا بســیار کمتر از اروپاســت .به هر رو ،ما برای کتابخانههای هر یک از مراکز علمی و بنیادهای فرهنگی که میشناختهایم یک نسخۀ رایگان فرستادهایم .همین االن هــم اگر مرکزی فرهنگی که به آموزش فارســی میپردازد تماس بگیرد ،حتما نسخهای برایشان ارسال خواهیم کرد. استقبال جامعه ایرانیان کانادا از فعالیتهای انتشاراتی مولتیساژ چطور بوده است؟ پیش از پاسخ دادن به پرسش شما نخست یادآوری کنم که اطالق کــردن واژۀ «جامعه» به گروه ایرانیان مهاجر کانادا هم از سر آســانگیری است و هم توهمزاست. از کدام «جامعــه» میگوییم؟ در یک تعریف حداقلی، یک جامعه با نهادهای مدنی ،بنیادهای فرهنگی ،پیوند
زندگی در محیط اجتماعی اســت و هر چه این محیط کوچکتر باشد ،واکنشها را زودتر درمییابید .البته این مسایل را در گســترۀ دیگری هم میتوان دید .ایرانیان مقیم کانادا به زیرگروههای گوناگونی بخش میشوند، مهاجران متخصص (نیروی کار) ،مهاجران سرمایهگذار، دانشجویان ،دارندگان مجوز کار موقت ....،این گروهها با خاستگاههای اجتماعی متفاوت و آیندۀ متفاوتی که برای خود ترسیم کردهاند ،رفتار یکسانی نسبت به فعالیتهای فرهنگــی ندارند .به ویژه که مهاجــرت به کانادا برای ایرانیان -برخالف هندیها و هاییتیها برای مثال ،پدیدۀ جدیدی اســت .افزون بر آن ،پرشمارترین بخش این گروه که نیروی متخصص باشــد ،در ماهها و سالهای نخست ورودش به کانادا ،با وجود تبعیضهایی که بر مهاجران میرود و بهویژه بحرانهای اقتصادی موجود، درگیر پیداکردن کار و درآوردن نان روزانهاش است و در این شرایط اگر در سرزمین مادریاش برای فرآوردۀ فرهنگی (تئاتر ،سینما ،کتاب )...،هزینه نمیکرده است، در جایگاه مهاجر بعید به نظر میرسد که دست به این کار بزند .دستافشــانی و پایکوبی ســالی یک بار در مراســم نوروزی را هم به زحمت میشود در کارنامۀ شــرکتکنندگان مهاجــر ایرانی ایــن مجلسها و یا برگزارکنندگانش به عنوان کار فرهنگی ثبت کرد.
درازمدت و ســامانمند اعضای آن با هم و قوانینی که حد و حدود این روابط را تعیین میکند شناخته میشود. آیا ما مهاجران ایرانی ســاکن کانادا حتی به یکی از این معیارها نزدیک هم شــدهایم؟ آیــا مثال ثبت نوروز در تقویم این یا آن اســتان کانادا و یا حضور چند کانادایی ایرانیتبار در مراکز تصمیمگیری دولتی ،گامی به سوی این «جامعه» شدن است؟ من به این مسئله باور ندارم. آن چه که امروزه در جریان است ،تالش نفسگیر غالب مهاجران ایرانی ،در کنار مهاجران دیگر ملیتها ،در راه یافتن و دست و پا کردن جایی در درون جامعۀ کانادایی است. بنا بر این ،باید تنها از اســتقبال کسانی از «گروه مهاجر ایرانی» نام برد که برخی از کتابهای انتشار یافته را در خور توجه یافتهاند .این استقبال طبیعتا محدود بوده ،ولی آن اندازه بوده است که به ادامۀ کار دلگرم شویم. از اســتقبال محدود میگویید .آیــا فعالیتهای مطبوعاتی گذشته شما در دوره انتشار اعتبار که توام با نقدهایی به رفتار این «جامعه» بود ،تاثیری بر روند فعالیتهای مولتیساژ داشته یا نه؟ زنجیرۀ کنشها و واکنشهای گروهی ،زنجیرۀ طبیعی
نتیجۀ وضعیت موجود و نو بودن ســمت و سوی کار ما در حوزۀ فــراوردۀ فرهنگی ،که رو به همین جامعۀ مهاجر دارد ،این میشــود که استقبال محدود باشد و شــرایط ادامۀ فعالیت هم کم و بیش دشوار .ناگفته هم نگذارم که بخشی از هزینههای جاری نشر کتابها از درآمد آموزش زبان فرانسۀ تخصصی در مولتیساژ تامین میشده است. دولت فدرال و همچنین دولت کبک ادعاهای فراوانی در مورد حمایت از نشر اندیشههای فرهنگی جوامع قومی دارند؛ آیا در عمل شما چنین حمایتهایی را واقعییافتهاید؟ روند پشتبیانی استانی و فدرالی کانادا ،حداقل در زمینۀ انتشــار کتاب ،ترویج زبانهای فرانســه و انگلیسی و زبانهای بومی کانادا اســت که کامال قابل فهم اســت. تقریبا تمامی کتابهای ما ،بهجز کتاب فعلهای فارسی ( ،)Persian Verbsتــا کنون یا به زبان فارســی بوده اســت و یا دو زبانه (افسانههای خراسان) و یا سه زبانه (گفتار کودکان) .این بزرگترین دســتانداز راه ما برای استفاده از حمایتهای دولتی بوده است .میدانید که شما حتی برای استفاده از حمایت مالی برای ترجمه هم
MULTISS قصۀ پرغصۀ اکثر نشریات ایرانی در کانادا تا کنون این بوده است که یا اصال به این مسئله [مهاجران] نپرداختهاند و یا نوشتههایشان از ترجمه و واگو کردن آنچه دولتیان کانادا در اینباره میگویند فراتر نرفته است
بسیار آســان میکند .از دیگر سوی ،در حوزۀ آموزش فارسی جای یک کتاب که تنها و تنها به آموزش فعلهای فارسی بپردازد (مانند کتاب «بِشرِل» Bescherellesدر زبان فرانسه) خالی بود .کتاب در پاریس به چاپ رسید و تا کنون از آن استقبال بسیار خوبی شده است. استقبال مراکز علمی در امریکای شمالی از این کتاب چگونه بوده است؟ در استقبال از چاپ کتابهایی از این دست یک عامل نقش بنیادی دارد و آن هم شمار و اهمیت مراکز علمی اســت که به ایرانشناسی و به زبان فارسی میپردازند. ســابقه و گســترۀ فعالیتهای مراکزی از این دست
فرهنگ و ادب
49 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
بایــد اثر یک نویســندۀ کانادایی را ترجمه کنید. برای ما که مثال مجموعۀ «افســانههای ایران زمین» اثر یک ایرانی را به انگلیسی و یا فرانسه ترجمه میکنیم و به همراه متن فارسی منتشر میکنیم این حمایت مالی چگونه ممکن میشود؟ برای آشنایی با دیگر سرپیچها و دستاندازها بروید سری به سایتهای مربوطه بزنید و هزارتوی شــرایط را ببینیــد .در حال حاضر باید به همین استقبالهای اندک ،حمایتهای برخی گروههای فرهنگی در تولید و توزیع کتاب و پشــتیبانی دوستان فرهنگدوستمان در قالب همکاریهای داوطلبانه بسنده کنیم. پس از چند سال کار در این حوزه ،اگر فردا قرار بود این انتشارات را تاسیس کنید چه کارهایی نمیکردید و چه کارهایی را حتما انجام میدادید؟
اسپارتاکوس ،که نخســت به زبان روسی در مسکو و سپس به زبان فارسی (با نویسۀ سریلیک) در تاجیکستان به چاپ رســیده اســت .در برگردان به نویسۀ فارسی، همکاران گویش تاجیکــی را حفظ کردهاند .چاپ این کتاب 800صفحهای بدون شک بر غنای واژگان فارسی خواهد افزود .گردآوری افسانههای ایران زمین (مازندران، کردستان ،آذربایجان )....،و ترجمۀ آنها همچنان پیگیری میشــود و امیدواریم که بهزودی بتوانیم عنوان دیگری از این مجموعه را نشــر دهیم .با آغوش باز از هرگونه پشتیبانی و همکاری در این زمینه استقبال میکنیم. و به عنوان آخرین ســوال ،نشریه پرنیان را چطور دیدهاید؟ نشریه پرنیان از همان آغاز به عنوان نشریهای تخصصی در حوزۀ مهاجرت منتشر شده است و در این زمینه تا کنون نشریۀ اطالعرسان خوبی بوده است .اگر گفتگو را محــدود به حوزۀ مهاجرت کنیم ،قصۀ پرغصۀ اکثر نشــریات ایرانی در کانادا تا کنون این بوده است که یا اصال به این مســئله نپرداختهاند و یا نوشتههایشان از ترجمــه و واگو کردن آنچه دولتیان کانــادا در اینباره میگویند فراتر نرفته است .نقد کارشناسی سیاستهای دولت کانادا دربارۀ مهاجران نکتۀ برجستهای در نشریۀ شما بوده اســت .برای مهاجری که حاال به هر دلیل و
واژگاننامههای ی زبان فرانسو نویسنده :ژان پروو برگردان :مهناز رضایی و خدیجه نادری بنی نشر تازهای از سازمان انتشاراتی مولتیساژ همــ ه ما این تجربه را داشــتهایم که برای یافتن معنی و مفهوم واژه یا اصطالحی بــه واژگاننامه (که به آن فرهنگ و یا لغتنامه هم میگوییم) مراجعه کنیم .اما ِ ابزاری واژگاننامه شاید کمتر پیش آمده باشد که از بُعد دور شــده و آ ن را در بوتۀ نقد بگذاریم؛ کارکرد آن را ارزیابی کنیم ،تاریخچهاش را بررسی نماییم ،چاپهای گوناگون آن را با هم مقایســه کنیم و یا گردآورندگان و ناشــران آن را بهتر بشناســیم ،و در یک کالم ،برای شناخت ویژگیهای واژگاننامه به سراغ آن برویم. کتابی که به تازگی انتشــارات مولتیســاژ در کانادا و در ایران منتشر کرده اســت ،همین رویکرد را دربارۀ واژگاننامههای فرانسوی زبان پی گرفتهاست .این کتاب بــا عنــوان Les Dictionnaires de la langue françaiseبه قلم ژان پروو ،استاد زبانشناس دانشگاه سرژی پونتواز ،نوشته شده است .در این کتاب ،نویسنده بر آن بوده تا تمامی واژگاننامههای زبان فرانســه را از آغاز تــا کنون بشناســاند و به بیا ِن ســیر تاریخی و ویژگیهایشان بپردازد و آنها را با یکدیگر مقایسه نماید. این کتاب در پنج فصل تدوین شــده است :مؤلف در فصل اول کتاب ،فراوانی و گوناگونی واژگاننامهها را بررسی میکند ،نخستین واژگاننامهها و واژگاننویسان را معرفی مینماید و به بررسی اجمالی واژگاننامهها، واژگاننامههایجامع و دانشــنامهها در قرنهای 16و 17و 18و 19میپردازد .در فصل دوم ،وی به بررسی واژگاننامههــای زبان فرانســه از دوران رنســانس و فرهنگهای التین -فرانسه تا قرن نوزده و اوج شکوفایی واژگاننامۀ فرهنگستان و پیدایی مجموعۀ فرهنگهای الروس ،میپــردازد .در فصل ســوم ،تاثیر دانشهایی چون زبانشناسی و انفورماتیک بر روی واژگاننامهها در قرن بیستم ،مورد بررســی قرار میگیرد .در فصل چهارم ،نویسنده به این آثار نگاهی کلیتر دارد و از دید تفسیری و کاربردی و نیز جایگاه کاربران واژگاننامهها، این پدیــده را ارزیابی میکنــد .در فصل پنجم بنا به تاریخ پیدایی این آثار ،عنوانهای واژگاننامههای مهم و تأثیرگذار در تاریخ واژگاننویسی زبان فرانسه آورده شده است. این کتاب ،با نشــان دادن مسیر تاریخی رشد این آثار و تجربههای ناشی از آن ،میتواند برای پژوهشگران، نویسندگان و دوستداران حوزۀ واژگاننویسی ایرانی، بسیار سودمند باشد .
سا مولتی ژ با توجه به این که در حوزۀ تولید کتاب برای یک گروه مهاجر(ایرانیان) کار کامال تازهای (حداقل در کبک) را شروع کردهایم و این کار ادامۀ راه رفتۀ دیگران نبوده است که سرمشقی داشته باشیم ،اشتباهات ناگزیری داشتهایم که شــاید مهمترین آنها پراکنــدهکاری و فعالیتهایی حاشیهای بوده که در پیوند مستقیم با کار انتشارات نبوده است .گسترش همکاری با نهادهای فرهنگی همسو و گسترش فعالیتهای انتشاراتی به دیگر حوزهها از جمله نشر پایاننامههای دانشجویان ایرانی از جمله برنامههایی است که در دست داریم. االن چه کتابهایی را در دست انتشار دارید و حدودا چه زمانی به بازار کتاب عرضه میشوند؟ کتابی که ظرف یکی دو ماه آینده منتشر خواهد شد کتاب «آذر استروشن» است که با همکاری «انجمن ایرانپژوهی ســهروردی» در مونترال آماده شــده است .این کتاب رمانی اســت تاریخی از زندگی آذر استروشن همرزم فرهنگ و ادب
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
50
parnianmagazine.com
علتی از ســرزمینش کنده شده است و به دنبال بهشت گمشــدهاش ســر از کانادا در آورده است ،نیاز به آگاه شدن از واقعیات زندگی در کانادا ،تجربۀ دیگر مهاجران در کامیابیها و بهویژه در شکستهایشان و پیدا کردن راههایی که پیمودنشان کمتر آسیبرسان است ،نیازی واقعی اســت .آگاه شدن از تجربۀ دیگران گاه میتواند ما را از بازآزمودن همان خطاها باز بدارد و این مســئله در شرایط حســاس و وضعیت شکنندۀ مهاجر بسیار تعیینکننده اســت .این رویه در ماهنامۀ اعتبار ،که شما ســردبیرش بودید ،هم وجود داشت و البته در آن زمان گرایش بسیار نو و ناآشــنایی بود و حاال در پرنیان به شکلی تخصصی روالی غالب شده است .برایتان آرزوی موفقیت دارم .
آقای پوری ممنون از وقتی که به من دادید .با توجه به افزایش مهاجرتها ،ما شــاهد رشــد نسل دوم مهاجران در گوشه و کنار دنیا هستیم .بچههایی که یا متولد سایر کشورها هستند یا از کودکی و نوجوانی به همراه خانواده مهاجرت کردهاند وعالوه بر مانوس بودن با زبان مادری ،به زبان یا گاهی زبانهای دیگری هم تسلط دارند .مایلم بدانم نظر شما به عنوان یک مترجم در مورد اهمیت نقش این نسل در گسترش فرهنگ و زبان مادریاشان چیست؟ اتفاقا این وضعیت بســیار ایدهآلی است برای یک مترجم که تواناییاش در هر دو زبان مبدا و مقصد در حد باالیی باشد. این برای کســانی کــه مهاجرت
که از ســن پایین مهاجرت کردهاند ،به اجبار جذب زبان جدید شــدهاند و ارتباطشــان با زبان مادری ضعیفتر شــده و برعکسش هم هست .عدهای که از سنین باالتر رفتهاند همچنان زبان مادری را خیلی قوی با خودشــان دارند و نیازی ندیدهاند که جذب زبان جدید بشــوند و فقــط آن را در حد کارهای روزمره و بیرون کشیدن گلیمشان از آب یاد گرفتهاند. من هر دوی اینها را کنار میگذارم .من وجه ایدهآل مسئله را میبینم .فرض کنید یک نفر در حد دیپلم یا دبیرستان مهاجرت کرده و تا آن سن زبان فارسی را خوب میداند و کتابخوان هم هست و بعد جذب زبان جدید شده است .اینها داراییهای بسیار باارزشی هستند که در ترجمه میتوان از
باشد ،شعر را خوب بشناسد و با شعر زندگی کرده باشــد .توصیه به این افراد عالقهمند به شعر که در شــرایط دوزبانه قرار میگیرند این است که شعر را ترجمه کنند .آرزوی من این اســت که این عزیزان شــعرهای فارسی را به انگلیسی ترجمه کنند .چون بــا آن زبان زندگی کردهانــد ،جزییات آن را خوب میدانند و در نتیجه آنها برای معرفی آثار شعری ما صالحیت بیشتری دارند. در سالهای اخیر ما شاهد ترجمههای بسیار خوبی از شــعرهای جهان بودهایم که بســیاری از همین ترجمههای خوب هم به قلم خود شماست .آیا برای کسانی که میخواهند شعرهای فارسی را به انگلیسی ترجمه کنند ،مقایسه این ترجمههای خوب با متون
مهاجرانمترجم؛ سفیران فرهنگی ایران
گفتگوی فرحناز سمیعی با احمد پوری درباره دشواریهای ترجمه
میکنند بسیار خوب است اما به شرطی! االن مطلب را برایتان کمی بازتر میکنم .معموال کسانی که همپایه با زبان جدیدی که در مهاجرت یاد میگیرند ،زبان مادری خودشــان را هم تمرین میکنند و خواندن کتاب به زبان مادری را استمرار میدهند ،به نظر من در واقع ســرمایه بزرگی هستند برای ترجمه چون از نزدیک با یک فرهنگ دیگر آشــنا شــدهاند و در آن فرهنگ زندگی میکنند و به ریزهکاریهای زبانی آنجا وارد شدهاند و از طرفی هم ریشهاشان دریک زبان دیگر است که آن را بهطور غریزی خیلی خوب میداننــد و کوچه پس کوچههای آن زبان را خوب میشناسند .این افراد برای ترجمه ایدهآل هستند اما واقعیت همیشه اینجور نیست .متاسفانه آن عدهای فرهنگ و ادب
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
52
parnianmagazine.com
آنها استفاده کرد. با توجه به تجربه شــما در زمینــه ترجمه ادبی و بهطور خاص ترجمه شــعر ،فکر میکنید این گروه از مهاجران در ترجمه شعر موفقتر خواهند بود یا ترجمه نثر؟ ببینیــد همانطور که گفتم در ترجمه ادبی ایدهآل ما کســی است که هم به این زبان وارد است و هم در زبان دیگر زندگی میکند .اما خوب ،در تقسیمبندی ترجمــه متون ادبی به نثر و شــعر ،ریزهکاریهای دیگری پیش میآید .من معتقدم کســی که دســت به ترجمه شــعر میزند باید با شــعر مانوس باشد. نه اینکه لزوما خودش شاعر باشد یا دیوان شعری داشته باشــد ولی در حد یک شاعر به شعر نزدیک
اصلی میتواند کمکی باشد؟ بله میتواند منتها به این شکل؛ زمانی هست که یک نفر میخواهد از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه کند. اگر این فرد بخواهد ترجمههای موفق را مقایسه کند، به این شکل کمکش میکند که مثال ببیند واژههایی که مترجم پیدا کرده به عنوان معادل یا شــگردهایی که برای بیان احســاس و فضای شعر استفاده کرده چیست .ولی درموردی که شما میگویید حداقل این است که تجربیات را یاد میگیرد .کسی که میخواهد از فارسی به انگلیسی ترجمه کند و با مقایسه ترجمه انگلیسی به فارســی میخواهد بداند چه میگذرد بیشتر به مکانیزم ترجمه پی خواهد برد تا چگونگی واژهگزینی .مثال ممکن اســت این شجاعت را پیدا
کند که در ترجمه الزم نیست شما از تکتک واژهها آویزان شــوید .در ترجمه شعر شما به آن چیزی که بیشتر وفادارهستید فضای شعری ،تصاویر شعری و شعریت آن است .چه بسا بعضی وقتها مجبورید کال شعری را ویران کنید و از درون خرابهاش دوباره یک شعر دیگر بسازید که به آن شعر از لحاظ روح نزدیک باشد نه از نظر جسم. جناب پوری ،شما به هردو زبان فارسی و انگلیسی بسیار مسلط هستید .بارها از شما شنیدهام که ترجمه شعر را در واقع بازسرایی شعر میدانید .معموال در روند این بازآفرینی از زبان انگلیســی به فارسی، بهخصوص در ترجمههای خود شــما کامال حس و حال شعر منتقل میشود .آیا این اتفاق در برگردان
آیا این درســت است که وقتی ما شعری را به زبان فارســی برمیگردانیم برای جذب بیشتر مخاطب باید آن را بــه فضای ایرانی هم نزدیک کنیم و اگر چنین هست ،آیا کسانی هم که شعرهای فارسی را ترجمه میکنند باید آنها را به فضای زبان یا کشور مقصدشان نزدیک کنند؟ ببینید من اصال موافق این فکر نیستم .لزومی ندارد که ما شعرها را به فضای ایرانی برگردانیم .شعرها را باید شعر کنیم ولی باید فهمیده شود که این فضای دیگری اســت .اتفاقا یکی از مسائلی که در ترجمه هست همین است .باید در ترجمه ما فضای آنجا را هم ترجمه کنیم که وقتی کسی میخواند بداند این استرالیاست ،این کاناداست یا امریکاست و حسی که
هیچکس نمیداند .معیار ما فقط این است که از کسی که آن شعر را با ترجمه ما میخواند بپرسیم که آیا از آن لذت برده یا نه؟ اگر بگوید که آن را به عنوان یک شعر خوانده و نه به عنوان یک نثر و از آن لذت برده، عالی است و به نظر من اگر کسی به اینجا برسد یک مترجم موفق است. و به نظر شما کدام شعرها قابل ترجمه هستند و کدام غیر قابل ترجمه؟ همانطور که گفتم این یک بحث دامنهدار اســت و مدتهاست که حتا به صورت افراطی گاهی مطرح میشود .عدهای میگویند شعر قابل ترجمه است و عدهای میگویند نیست .مثال حتا از بزرگان ،رابرت فراســت را داریم که میگوید شعر چیزی است که
احمــد پوری متولد تبریز اســت .فوق لیســانس زبانشناسیاش را از انگلستان گرفته است و پس از بازگشت به ایران درسال ،1358به دالیلی که به گفته او بسیار مفصل است ،به ترجمه شعر روی میآورد. ترجمههای نابش از شــاعران بلندآوازه جهان ،او را به عنوان یکی از چهرههای شاخص ترجمه شعر در ایران مطرح کرده است« .هوا را از من بگیر خندهات را نه» یکی از موفقترین ترجمههای وی از عاشقانههای شاعر شیلیایی ،پابلو نرودا است که تا کنون به چاپ بیست و پنجم رسیده و نیز تجدید چاپهای متعدد از گزینه اشعار آخماتوا و ناظم حکمت ،نشان ازاقبال مخاطبان ایرانی به کارها و ترجمههای پوری دارد .اما کار او به مترجمی ختم نمیشــود .شوق نوشتن که خود میگوید از کودکی با او بوده و در نوجوانی پای داستانهای کوتاهش را به نشریاتی چون فردوسی و نگین و رودکی باز کرده بوده ،وامیداردش تا اولین رمانش را با عنــوان «دو قدم این ور خط» در پنجاه سالگی بنویسد و به چاپ برساند .اکنون نیز مشغول
نوشتن سومین رمان است .او شیفته معلمی است .در کارنامهاش از تدریس زبان انگلیسی در روستاهای کرمانشاه به عنوان سپاهیدانش گرفته تا تدریس زبان فارسی در دانشــگاه ادینبورگ اسکاتلند و تدریس انگلیســی به روسهای مهاجر در دانشگاه جورجیا یونیورســیتی آمریکا به ثبت رسیده .او همچنان به عنوان مدرس زبان انگلیسی فعالیت میکند و تقریبا تمامی آنهــا که حتا ســاعاتی را در کالسهایش گذراندهاند اذعان میکنند عشقش به تدریس از او اســتادی ساخته که خاطره حضور در کالسهایش همواره با شــاگردانش میماند .در واپسین روزهای فروردین 1392درتهران با او دیدار کردم؛ درحالیکه چند روزی است از مرز شصت سالگی عبور کرده و مثل همیشه با لبخند و نگاهی مهربان آماده است که به پرسشهای من جواب بدهد .گفت و گوی اصلی ما درباره ترجمه اســت و رسالت فرهنگی نسلی از مهاجران ایرانی که او معتقد است میتوانند بهترین سفیران فرهنگی این سرزمین باشند.
وقتی «بوف کــور» هدایت را ترجمه میکنند مجبور میشوند در خیلی جاها توضیحات بیشتری بدهند اما در مورد «سگ ولگرد» این مسئله خیلی مطرح نیست
شعر فارسی به انگلیسی هم میافتد؟ هیچ فرقی نمیکند ،هر کس که بخواهد شعر فارسی را به انگلیسی یا هر زبان مقصد دیگری برگرداند باید کاری کنــد که فضا و حس و حال شــعر در زبان مقصد هم جلوه کند .در نتیجه همان آزادی را که من به عنوان مترجم به خودم میدهم که شعر را بکشم و آن را دوباره احیا کنم ،او هم باید داشته باشد .لزومی ندارد خیلی نگران باشــد که مثال فرض کنید شاملو اینجا این را گفته ،مبادا من یک کالم یا یک واژه از شــاملو دور بیفتم .این طور نیست .شاملو شعری را گفته که حسی را به من میدهد .اگرمترجم بتواند این حس را در زبان دیگر بیافریند موفقتر بوده تا اینکه به تک تک واژههای شاملو وفادار بماند.
درآنجاست چیست .اتفاقا اگر من شعرها را خیلی ایرانیزه کنم در واقع خیانت کردهام به شعر .این مسئله را در موسیقی هم داریم. و شــما فکر میکنید مخاطبان خارجی شعرهای فارسی آنقدر فضا و حس و حال ما را میشناسند که بتوانند آن را در ترجمه درک کنند؟ خوب این صحبت شما ما را میکشاند به یک بحث مفصل دیگر که اصال کدام شعرها قابل ترجمه هست و کدام نیست .اما بهطور مستقیم بگذارید جواب این ســوال را اینگونه بدهم؛ اوال هیچ ترازویی نداریم که بدانیم آیا میتوانم حســی را که من از یک شعر ســهراب ســپهری میگیرم ،عینا در یک خواننده انگلیســی یا فرانســوی هم ایجاد کنم؟ نمیدانیم.
در ترجمه شهید میشود .یعنی تا این حد افراط! اما به نظر من هیچکدام این مســئله ساده را نتوانستهاند حــل کنند .ما نباید به صورت یکپارچه بگوییم که شعرقابل ترجمه هست یا نه .بلکه باید بگوییم کدام شــعر قابل ترجمه هســت و کدام نیست .مثال در مقالهای که من در مجله مترجم نوشتهام معتقد بودم و هنوز هم هســتم که در ترجمه شعر ما یک چراغ راهنما داریم؛ چراغ قرمز و زرد و ســبز .چراغ قرمز جایی است که شما نمیتوانید شعر را ترجمه کنید. چرا؟ به لحاظ فرهنگــی ،زبانی و بازیهای خاص یک زبان شما نمیتوانید ترجمه کنید .بعضی وقتها حافــظ یا دیگران کارهایی میکنند که فقط مختص زبان فارسی است و شما با هیچ زبان و فرهنگی فرهنگ و ادب
53 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
نمیتوانید آن را بازســازی کنید که آن لذت را ببخشد .مثال جایی که خاقانی میگوید: «از اسب پیاده شو ،برنطع زمین رخ نه زیر پی پیلش بین شهمات شده نعمان» در یک سطر جنگ نعمان و ایوان مدائن را به شطرنج تشبیه کرده .حتا اگر کســی نداند راجع به شطرنج اســت از آن معنا میگیرد ،اگــر هم بداند متعلق به شطرنج است که معنای بیشتری میگیرد .رخ ،پیل، شه مات! ببینید این دیگر فقط متعلق به زبان فارسی است .من کدام زبان را پیدا کنم که این کلمات همین معانی را بدهد .من زیر این شعر یک مهر قرمز میزنم و میگویم غیر قابل ترجمه است .یا جایی که مولوی میگوید: «یارمرا ،غار مرا ،یار جگرخوار مرا یار تویی ،غار تویی و الی آخر، این اصال شــعر نیست ،این موسیقی است .مولوی آن را برای رقص ســماع گفته است .من نمیتوانم آن را ترجمه کنم .برخی شعرها هم هستند که چراغ زرد دارد یعنی احتیاط دارد و مجبورید یک ســری چیزهایی را عوض کنید که فکر نکنم در فرصت این مصاحبه بگنجد .ولی بقیه شــعرها چراغ سبز دارند و میتوان آنها را ترجمه کرد .من مثالی میزنم .اگر روزی دوستی پیدا شود و بخواهد این شعر حافظ: «آن یار کزو گشت سر دار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد» را به انگلیســی ترجمه کند ،مجبور است دو -سه صفحه هم زیرش توضیح بدهد .البته باز هم نمیتواند آن را ترجمه کند .چون سربلند در زبان ما یک معنای دیگرهم دارد و تازه یار کیست؟ منظور حالج است که وقتی دارش میزدند ســربلند شد .خوب با این همه توضیح دیگر چه لذتی برای خواننده میماند. اینجا مهر قرمز میخورد .اما همان حافظ میگوید: «شــب تاریک و بیم مــوج و گردابی چنین حایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها» این را میشــود به زیباترین شــکل ترجمه کرد که در ســوئد هم کسی بخواند لذت ببرد ،در افریقا هم بخواند لذت ببرد .خالصه اینکه شعر قابل ترجمه هســت اما نه همه شعرها .ما شعرهای قابل ترجمه داریم ،شعرهای با احتیاط ترجمه داریم و شعرهای غیر قابل ترجمه. بسیارعالی .در مورد ترجمه نثر نظرتان چیست؟ ببینید در ترجمه نثر فارســی هم مشکالتی هست. این مشکالت در زمینههای فرهنگی یک مقدار کار را دشوارتر میکند .شما فکر کنید وقتی «بوف کور» هدایت را ترجمه میکنند مجبور میشوند در خیلی جاها توضیحات بیشــتری بدهند اما در مورد «سگ فرهنگ و ادب
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
54
parnianmagazine.com
را که خیلی خوششان آمده و با آن احساس نزدیکی میکنند ،ترجمه کنند .جاهایی حیرت خواهند کرد که بهرغم اینکه آن را کامل فهمیدهاند چرا این مشکالت پیش آمده .برای حل این مشکالت یک راهی هست. میتوانند از مترجمینی که خودشان قبول دارند کتابی را انتخاب کنند و با متن اصلی تطبیق بدهند و ببینند که او آن مشکالت را چگونه حل کرده و یا حتا قبل از آن خودشان بخشی از متن اصلی را ترجمه کنند و بعد مقایسه کنند .از این طریق خیلی خوب میتوان یاد گرفت و تجربه آموخت. و توصیه شما به عنوان یک زبانشناس برای نسل دوم مهاجران ایرانی و نزدیکی با زبان مادری چیست؟ دو کار بســیار مفید است .اول اینکه صحبت کردن
ولگرد» این مسئله خیلی مطرح نیست .در کل این را بگویم که در ترجمه نثر ،باید سبک را در نظر بگیریم. شما اگر سبک را پیدا نکنید یا آن را منتقل نکنید کار را یک مقدار مشــکل کردهاید .مثال یک نویسندهای هســت که با یک طنز بســیار درونی و زیرپوستی مینویسد و اصال نمیخواهد شما را بخنداند اما آن طنز در البه الی سطرها و جملههایش جاری است. شما باید آن را بازآفرینی کنید که اصال به چشم دیده نمیشود .این در نثر مهم است که شما سبک را پیدا کنید .مثال ما باید بدانیم که همینگوی با فاکنر خیلی سبکشــان فرق میکند .در جملهبندیها و ساختار خیلی با هم متفاوت هستند .من اگر بخواهم آنها را به فارسی ترجمه کنم باید خیلی با هم فرق داشته باشند. اگر شبیه هم شدند این دیگر مشکل من است. در ترجمه فارســی به انگلیسی هم همین است. مثال اگر شــما بخواهید «کلیدر» دولتآبادی را و «همسایهها»ی احمد محمود را به انگلیســی مــا نبایــد بــه صورت ترجمه کنید به نظر من یکپارچــه بگوییــم که خیلی بایــد با هم فرق شعرقابل ترجمه هست یا داشته باشند. و به عنوان یک مترجم نه .بلکه باید بگوییم کدام آیا برای کســانی که شعر قابل ترجمه هست و بخواهند از فارســی به کدام نیست انگلیسی ترجمه کنند پیشنهاد خاصی دارید و آیا منابعی هست که بتوانــد در ایــن مورد کمکشان کند؟ به نظر شــخصی من، درکاری مثل ترجمه که نصفش مهارت و فن و نصف دیگرش اســتعداد و ذوق است ،هیچ چیزی به زبان فارســی در محیط خانواده را به عنوان یک جز ترجمهکردن مفید نیست .باید دست به ترجمه قانون درآورند و دوم اینکه با یک روش بسیار نرم بزنند و با مشــکالت ترجمه قدم به قدم آشنا شوند و تشویقکننده بچهها را در معرض کتاب و مجالت و بدانند کجا به چالش کشــیده میشوند .به عنوان فارسی قرار دهند .نه به عنوان تدریس بلکه به عنوان مثال من شخصا از خود نجف دریابندری ،که یکی یک ارتباط صمیمانه و با اســتفاده از مقاالت ساده، از مترجمان خیلی خوب و به نام کشــورمان است ،زمینه را برای بحث دوســتانه درباره آن فراهم کنند شــنیدم که هرگز حتا یک صفحــه هم نخوانده که و مراقب باشند که این ارتباط با زبان مادری گسسته چطور باید ترجمه کرد و فقط کار کرده .از کارهای نشود .من معتقد نیستم بچهها را بهرغم عالقهاشان به ضعیفش شروع شده تا به کارهای بسیار حیرتانگیز مدرســه بفرستیم ،چون وقتی با این حالت میروند آخرش رسیده .توصیه من این است عزیزانی که به زیاد نتیجه نمیگیریم .اما اگر در خانه عشق به زبان ترجمه عالقه دارند همان لحظه قلم را بردارند و متنی خودمان باشد آنوقت بچهها هم پا به پا میآیند .
ماهی قشنگ کوچولو دکتر مرتضی قمشهای
یاد دارم وقتی که هفتساله بودم از پدر پرسیدم که خدا کجاست .پدر خیلی روشــن و بیابهام به من پاسخ داد که پسرم خدا جا و مکان ندارد .خدا همه جا هست .این جواب روشنی بود که کنجکاوی عقل کودکانه مرا در آنوقــت ارضاء کرد ولی دلم هنوز راضی نبود .همین سوال را وقتی دیگر از مادر جان پرسیدم و مادر جان گفت: «پســرم! یک ماهی قشــنگ کوچولو (خوشگل و پاکیزه مثل خودت) تو دریا واسه خودش اینطرف و اونطــرف میرفت و بازی میکــرد .این ماهی کوچولوی کنجکاو یه روز به ذهنش گذشت که آب، که اینهمه ماهیها ازش صحبت میکنند ،کجاست. همهجا میرفت .به هر گوشــهای ســر میزد و از هر ماهی دیگری که ســر راهش بود میپرسید« :تو میدونی آب کجاست؟» ماهیها با چشمهای بهتزده بهش نیگاه میکردند ومیگفتند« :ما هم خودمون دنبال آب میگردیم .اگر آب رو پیدا کردیم حتمــ ًا بهت میگیم .تو هم اگر زودتر از ما آب را پیدا کردی به ما بگو .چون ما همه عاشق آب هستیم». ماهی کوچولو رفت و رفت و رفت تا نزدیک ساحل رسید .کنار ساحل یک مرد ماهیگیر نشسته بود .ماهی کوچولو با خــودش گفت: «ماهیها که نمیدونستند آب کجاست .خوبه از این آدمه بپرسم .شاید اون بدونه آب کجاست». ماهــی کوچولو بــا این فکر سرشــو از آب بیرون آورد و به ماهیگیره گفــت« :آقای عزیز تو میدونی آب کجاست؟» مرد ماهیگیر با تبســمی گفــت« :آره کوچولو! بیا جلوتر تا بهت بگم». ماهی کوچولو که خیلی خوشحال شده بود با سرعت اومد جلو تا اینکه رسید توی تور ماهیگیر. مرد ماهیگیر یکدفعه تور رو از آب بیرون کشــید و ماهــی رو گرفت وانداختــش روی خاک .ماهی کوچولو که داشــت از بیآبی رو خاکا باال و پایین میپرید و مرگ رو جلوی چشــمای خودش دیده بود ،تازه فهمید که آب همونیه که ازش دور افتاده.
تا هنوز دیر نشــده بود یه جست بلند زد و خودشو مجــددا ً تــوی آب انداخت و زود از ســاحل دور شد .بعد با خوشــحالی رفت پیش ماهیهای دیگه و بهشــون گفت که من فهمیدم آب کجاست .همه ماهیها با کنجکاوی دور ماهی قشنگ کوچولو جمع شدند تا براشون از آب صحبت کنه .ماهی کوچولو هم رو به ماهیهای دیگه کرد و قصه دور افتادنش از آب رو براشون تعریف کرد و گفت« :دوستان عزیز من آب همونیه که دریا رو پر کرده و ما توش دائم ًا شنا میکنیم .آب انقدر به ما نزدیکه که ما نمیتونیم ببینیمش .آب اینقدر ما رو دوست داره که همیشه با ماســت .شــما اگر یک لحظه از آب دور بیفتین اونوقت معنی آب رو میفهمین». جــواب پدر جان و مادر جان هر دو یکی بود با این تفاوت که جواب پــدر یک جواب عقالنی بود که معمــا را حل کرد و مرا از عالــم راز بیرون آورد و حــال آنکه جواب مادر جان مــرا در عالم راز نگه داشت و هنوز داستان ماهی کوچولوی کنجکاو در خاطــر من مانده و من هنوز مثــل آن ماهی در این دریای شگفتانگیز راز به هر سو میگردم و از همه میپرسم« :شما آب را ندیدید؟» این سوال برای من زیباتر از جواب آن است. جالب آنکه قصه مــادر جان ذهن مرا کنجکاو نگه داشت تا آنکه در جوانی مجددا ً به پیش پدر رفتم و نزد او فلسفه و عرفان و شعر آموختم. وقتی در کتاب مثنوی موالنا جاللالدین رومی ،پدر این بیت را برایم شرح میکرد که: هر که جز ماهی ز آبش سیر شد هر که بیروزیست روزش دیر شد پدر پرسید« :عزیزم میدانی این بیت یعنی چه؟» یاد قصه ماهی قشــنگ کوچولو افتادم و گفتم« :پدر جان! من معنی این بیت رو نمیدونم ولی احساس میکنم که میخواهم اون ماهیای باشم که هیچوقت از آب سیر نمیشه». پدر گفت«:پســرم! اگر میخواهی ماهی باشی باید شــنا کردن یاد بگیری ».و آنگاه از قصه مرد نحوی و کشتیبان در کتاب مثنوی ،این بیت را برایم خواند: محو میباید نه نحو اینرا بدان ران آب در خطر ی ب گر تو محوی ونکوور ،آوریل ۲۰۱۳
فرهنگ و ادب
55 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
نصرت خان زهراقماشلویان
در عمق پر تالطم دریا غوطهور بودم .احســاس میکردم آنقدر از سطح آب پایین آمدهام که دیگر نور خورشــید را نمیبینم .آرام به طرف جایی که در آن لحظه دقیق ًا میدانستم کجاست – و االن فراموش کردهام -شنا میکردم. در فاصلهای نه چندان دور چشمم به دو کوسه افتاد که بر سر تکه پارچه قرمز رنگی به جان هم افتاده بودند .صدایی هشدار داد« :فرار کن!» بدون ترس رفتم طرفشان و وقتی به سمتم هجوم آوردند با خونسردی عجیبی که از من بعید بود ،فرار کردم... با صدای زنگ ســاعت از خواب پریدم .توی تاریکی دســتم را پیش بردم و صدای زنگ قطع شد .ندیده میدانستم ساعت شش است .پتو را تا زیر چانه باال کشیدم و به فضای تاریک خیره شدم .به خواب عجیبی که دیده بودم فکر کردم و شجاعت بیسابقهای که به خرج داده بودم! با اکراه از تختخواب پایین آمدم .به آشپزخانه رفتم .یک فنجان شیر داغ و تکهای نان و کره و بعد قدم گذاشتم توی هوای سردِ سرد. دستم را کردم توی جیب پالتو و آهسته راه افتادم طرف خیابان .با اینکه سرما داشت نمنمک زیر پوستم میخزید ،صدای خرد شدن بلورهای ریز یخ زیر پاها برایم خوشایند بود. به انتظار تاکسی ایستادم توی ایستگاه و وقتی خبری نشد ،برگشتم به پیادهرو. دستهای بدون دستکش را هر چه بیشتر در جیبم فرو بردم و به انتهای خیابان چشم دوختم. با صدای زمزمهای سرم را برگرداندم .کاله سبز کثیفی نیمی از سر و صورتش را پوشــانده بود .یکی از چشمها و قسمتی از گونهاش را میدیدم که با ریشی تُنُک و جوگندمی پوشــیده شده بود .تکهای نان خشک توی دستش بود که تا برگشتم نگاهش کنم افتاد توی جوی خالی از آب .با دقت اول پای چپ و بعد پای راستش را گذاشت توی جوی و نان را برداشت .نگاهم کرد و با خندهاش یک ردیف دندان زردرنگ را به نمایش گذاشــت« :نان دوست دارم ...با کره و مربای هویج»... اخمهایم را کشــیدم توی هم و یک قدم رفتم عقب .دو قدم آمد جلو« :اسمم نصرت خان است ...چشمهای تو چقدر قشنگند .مثل چشمهای سمیرا!» دســتی را که نان در آن بود به طرفم دراز کرد« :نان میخواهی؟ گرم است .هم االن از نانوایی خریدم». سعی کردم لبخند بزنم« :ممنون». دست بردم طرف کیفم« :شکالت دوست داری؟» با دلخوری نگاهم کرد« :کوفت هم بهت نمیدهم .نان را میبرم برای سمیرا!» و رویش را برگرداند .چند متــر آن طرفتر ،تکهای روزنامه از جیب اورکت ارتشــیاش بیرون آورد ،آن را با دقت روی زمین پهن کرد ،رویش نشســت و با عصبانیت زل زد به من« :تو بدی .ســمیرا خیلی مهربان است .بیشتر از تو میخواهمش!» لبخندی زدم و با دیدن تاکسی قراضهای که نزدیک میشد ،رفتم و کنار خیابان ایستادم. هوای داخل تاکسی حسابی گرم بود .سرم را با لذت تکیه دادم به شیشه بخار گرفته و چشمهایم را بستم .یادم باشد از نصرت خان برای میترا بگویم و اینکه باالخره یکی هم پیدا شد مرا دوست داشته باشد ...گیریم کمتر از سمیرا! فرهنگ و ادب
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
56
parnianmagazine.com
بعد یک سال بهارآمده، میبینی که
بهروز راز
بعد یک سال بهار آمده ،میبینی که باز قمری به قرار آمده ،میبینی که گل به امید نسیمی ُکله خود برداشت ِگردبادی که به بار آمده ،میبینی که چمن افسرده و بیمار ز آغاز بهار بلبل خسته و زارش به مزار آمده ،میبینی که خاک میبارد از این ابر بهاری هیهات صف گلهای ت ََرش خاکسپار آمده ،میبینی که جغ ِد بیگانه ز غم قهقهه مستی داد آشنا ،شانه بهسر زار و نزار آمده ،میبینی که ُهد ُهد ملتهب و بلبل بیدل بیتاب نه پیامی ز سلیمان سوار آمده ،میبینی که مشعل الله و دستان گره کرده ُگل تیره ابری که به تاراجی نار آمده ،میبینی که شب به امید سحر دیده نبستم برهم روزمان تیره و تار آمده ،میبینی که اشک من ریخت به سجاده و تسبیحی شد دانه دانه به کنار آمده ،میبینی که آن حقیقت که ز اسرار گل سوری گفت آشکارا َسر منصور بهدار آمده ،میبینی که این دعاها که سرابی شد و آنهم همه سوخت کی خزان شد؟ نه بهار آمده ،میبینی که مژده ای راز که امید مبُر بر ساقی که بینی ی م یار از میکده با چشم خمار آمده،
نشــریه پرنیان کانادا در نظر دارد برای تشویق ایرانیان در سراسر جهان بهویژه امریکای شــمالی به تولید مطالب و قطعات ادبی به زبان پارســی ،در بخش «فرهنگ و ادب» نشــریه اقدام به انتشار قطعات ادبی و قصههای کوتاه مخاطبان نماید .اگر شما آثار قلمی دارید که میخواهید آنها را با خانواده بزرگ مخاطبان نشــریه در میان بگذارید این فرصت خوبی برای ذوقورزی و درفشانی است. مشخصات متن و قواعد کار: متن ارسالی میتواند شعر ،شعرگونه ،داستانک و یا داستان کوتاه باشد .در مورد داستان کوتاه ،حجم اثر نباید از ۲۰۰۰کلمه تجاوز کند؛ هر فرد میتواند بیش از یک متن ارسال کند؛ مخاطب متون ،بزرگساالن در نظر گرفته شدهاند و به همین دلیل فعال از پذیرش متون کودکان یا برای کودکان معذوریم .برای آینده برنامههایی برای این گروه از مخاطبان در نظر گرفته شــده که به اطالع شما خواهد رسید؛ متن ارسالی باید نگارش خود فرد ارسالکننده باشد .چنانچه کسی متن فرد دیگری را به نام خود ارســال کند (حتی اگر تنها بخشی از آن متعلق به فرد دیگری باشد) این امر تخلف است و وی باید پاسخگوی تبعات حقوقی ،اخالقی و عرفی این اقدام خود باشد. پرنیان هم به محض اطالع و اثبات صحت موضوع ،آن را به اطالع مخاطبان خود خواهد رساند. ارســال اثر برای پرنیان به معنای اجازه انتشــار آن در گروه رسانهای پرنیان خواهد بود که شامل نسخه چاپی ،نسخه دیجیتالی و وبسایت نشریه پرنیان به آدرس www.parnianmagazine.comخواهد بود. اثر ارسالی باید در قالب فایل ورد Wordباشد .ارسال به صورت pdf یا دستنویس مورد پذیرش نیست. آثار منتشر شده در نشریه میتوانند در مسابقات ادبی که در آینده ،گروه رسانهای پرنیان یا شرکت کنپارس برگــزار میکند شــرکت کنند و انتشار آنها در پرنیان ،محدودیتی برای شرکت در مسابقات (حتی اگر شرط شرکت ،عدم انتشار اثر بوده باشد) ایجاد نمیکند. متون ارسالی نباید پیش از این در قالبهای چاپی یا آنالین در رسانه دیگری منتشر شده باشند .انتشار اثر در صفحه فیسبوک یا وبالگ شخصی افراد از این قاعده مستثنا است. تمامی حقوق اثر برای نویســنده پابرجا خواهد ماند و انتشــار آن در رســانههای پرنیان ،مجوزی برای بازنشــر آن برای دیگران نیســت. عالقهمندان به استفاده از تمام یا بخشی از آثار منتشرشده باید رضایت نویسنده و صاحب اثر را برای هرگونه استفاده از آن جلب نمایند. عالقهمندان میتوانند آثار خود را به نشــانی info@parnianmagazine. comارسال کنند .
انتشار متون ادبی و قصههای کوتاه مخاطباندرپرنیان فرصتی برای عرضه فراگیر و معرفی خود به ایرانیان سراسر جهان
فرهنگ و ادب
57 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
فرياد خاموش محمدرضاغالمحسینی
شهر خاموش من آن روح بهارانت كو شور و شيدايي انبوه هزارانت كو خیل دلها همه پژمرده و هيهات همه دربه درند غرش شير وش رستم دستانت كو دلم از وحشت اهريمن بدخو بگرفت طالع سعد تو و پرتو يزدانت كو ديو و دد تاخته بر قلب ديار و وطنم نعره ديوكش خيل سوارانت كو مانده اين قافله در ظلمت شبهاي دراز روشن راهگشاي و مه تابانت كو دوست بدتر ز عدو و همه بيگانه ز هم نفس مشفق و آن روح مسيحایت كو گرگ در قالب ميش و جغد بر جاي خروس باز رویين تن من پنجه د ّرانت کو دي كه بود آن همه گوهر به َدر سينه ُدرج پس چه شد آن سخن و لولو مرجانت كو هر دمي منتظرم تا كه بگويي سخني آن گشاينده لبهاي به زندانت كو
محمد رضا غالمحسيني؛ ليسانس ادبيات فارسي
فرهنگ و ادب
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
58
parnianmagazine.com
ِ چشمان بسته با مهدی حسینیان اصفهانی
پيرمردي بــود مرتب ،تميز و زیبا .در چشــمانش ِ حســرت خاصي نداشــت و هر شــب در آرامش کامل به خواب ميرفــت .روزگار را به خواندن و گهگاه نوشتنِ کتابهاي ديني ميگذراند .از راه ِ حل اختالف و اندرزِ مردم اندک درآمدي داشــت .يک شــب دلهرهاي عجيب تمام وجودش را فراگرفت. شــنبه بود .بيهيچ اختياري پاهاش را لرزان ميديد و افکارش را مغشــوش .در باد صدايي بود که او را به نام ميخواند .هيچ نميدانست .صدا اصرار کرد. پنجره بسته بود .خوابيد. خواب ديد خورشيدياســت بزرگ در ملکوت، معلق و اســتوار ،در حال سوختن و صداش را به جايي راه نيست .انديشــيد :من انسانم و اين تنها يک خواب .به خود نگريســت ،جز توده سفيدي از پر هيچ نيافت .پرندهاي بود ،کوچک ،بيارزش، با بالهاي قهوهاي .از شــاخه پريد و بر زمين افتاد. بالش درد گرفت .خواســت بيدار شــود اما راهي
نبــود .به تمرينِ پرواز ايســتاد و با نيروي باد اوج گرفت .با شــنيد ِن صداي تير گريخت ،نتوانست، زخمي شده بود. چشم گشــود .رودي بود جاري .تمام وجودش بر گستره زمين کشيده ميشد و پيش ميرفت .سريع، سمت مقصدي نامعلومِ . ِ برگ سبزي گاهي آرام ،به بــود ،در جريان .ســب ِز کمرنگ ،جــوان .بر رودي ِ حرکت ســردِ آب را بر بد ِن خود خروشان شناور. حس کرد ،خواست برخيزد ،همه جا آبي بود .صداي مرغ دريايــي او را به خود آورد .مرغي بود ،در کنار ديگر مرغان .آزاد ،سبک ،و دريا در پيش رو .انديشيد از روز ازل مرغي بوده ،پرندهاي رها بر پهن ه آسمان. جستي زد. ُمرده بود .رها از دنیا- .مهدی حسینیان اصفهانی کارشناسی ارشد ادبیات انگلیسی از دانشگاه یو پی ام. m.hassanian@yahoo.com
شرکت بیمه Insufinدر نمایشگاه تجاری مرجان شرکت بیمه ( )Insufinبا مدیریت محمد رحیمیان روز یکشــنبه 7اپریل در نمایشگاه تجاری مرجان حضور داشت.
در ماه ژانویه باخبر شدیم به ابتکار خانم مرجان زرگر؛ در منطقه مارکهام نمایشگاهی برگزار میشود .بنابراین از 3ماه قبل در این خصوص برنامهریزی شد .خانم زرگر یکی از زنان جوان کامیونیتی ایرانی -کانادایی است که در زمینه فعالیتهای محیط زیستی تجربه دارد .از آنجا که قصد شــرکت مــا حمایت از افراد دلســوز جامعه است ،سعی دارد در بخش فرهنگی، ضمن حمایت ،حضور بالقوه برای جامعه ایرانی – کانادایی داشته باشد. نمایشگاه در روز یکشنبه 7اپریل در یکی از سالنهای هتل دلتا در مارکهام واقع در Hwy7 – 404از ساعت 10صبح تا 7شب برگزار گردید .در نمایشگاه خانه سبز ،عالوه بر شرکت بیمه ( ،)Insufinنمونههای متعدد دیگــری در خصوص تغذیه ،طبیعی درمانی، آرایش ،لیزر ،زیورآالت ،لوازم بهداشتی ،لوازم خانه، فرش ،آنتیک و مهریه کوثرحضور داشتند. در مدت برگزاری مراســم ،در ساعات مختلف (11 صبح 2 ،و 5عصر) ،قرعهکشیهایی صورت گرفت و به بازدیدکنندگان جوایزی ارائه شــد .همانطور که میدانید این شرکت به لحاظ عملکرد تخصصی خود در خصوص بیمههای اشــخاص بصورت فردی و گروهی در طول قریب به 10سال گذشته تا به امروز، ســعی بر این داشــته که در جامعه ایرانی حضوری پررنگ در بخشهــای مختلف ،از جمله فرهنگی داشته باشد .اعتقاد مدیریت Insufinبر این است که
حضور ،معرفی و به رشته تحریر در آوردن فعالیت ما میتواند در جامعه نقش موثری داشــته باشد و به این شکل این شرکت میواند وظیفه خود را در قبال جامعه ایرانی ساکن کانادا به انجام رساند. شــعار این شرکت از بدو تولد شرکت تا به امروز بر این اصل استوار بوده است که:
بیمه یک نیاز واقعی اســت با هر میزان توان مالی شما
بررســی و بیان ریســک و مدیریت ریسک و خطر و دریافت بیمه مناســب در زمان مناسب در سطوح مختلف جامعه از نظر سنی و همچنین سطح درآمد، همواره هدف شرکت ما بوده و خواهد بود .دقت و اعتقاد بر اینکه سرمایه این شرکت ،مشتریان شرکت اســت موجب میشــود با بکارگیری از دانش در زمینههای مختلف ،از جمله خود بیمه ،راندمان کاری شرکت ،هر روز نسبت به قبل بهتر شود.
اعتقاد ما بر این است که قرار نیست شرکت بیمه Insufinخــود را با رقیبی مقایســه کند ،بلکه خود را نســبت به طرح و برنامهریزی و اصولی که به آن پابند است در همه حال مورد بررسی و آزمایش و آزمون قرار میدهد .از آنجا که شــاهد آن هستیم که برخی از افراد ،بدون توجه به اینکه در هر زمان به واسطه ارادهشان شاید نتوانند واجد شــرایط دریافت هر نوع بیمهای به دلیل پیشامد بیماری ســخت و یا حوادث شوند ،بنابراین قبل از هــر چیز براین هدف تکیــه دارد که آموزش، راهنمایی و مشــاوره فراموش نشود؛ لذا توصیه میشــود که از مشــاوره متخصص در امور مالی و بیمه برخوردار شــویم تا با پرداخت کمتر ،در صــورت بروز هرگونه بیمــاری ،حادثه و اتفاقی آرامش ،آسایش و امنیت خود را تامین کنیم. در پایان از حضور بازدیدکنندگان نمایشــگاه تشکر میشود. شما عالقمندان رادیو و تلویزیون میتوانید:
* شنونده برنامه رادیویی بیمه ،سهشنبه در میان ،از ساعت 9تا 10صبح از رادیو صدای ایران باشید؛ * در هر لحظــه با یک کلیک ،بیننــده برنامههای تلویزیونی ما از شــبکه تلویزیونی شرکت بیمه به آدرس زیر باشید: www.youtube.com/sherkatbimeh و یا با الیک کردن آدرس اینترنتی ما در فیسبوک ،از آخرین فعالیتهای شرکت ما مطلع شوید: https://www.facebook.com/#!/Insufin * همچنین میتوانید به وبسایت ما www.insufin. comمراجعه فرمایید و ضمن ثبت نام خود از دهها جوایز ما در قرعهکشی برخوردار گردید. * محمــد رحیمیــان کارشــناس ارشــد بیمه و سرمایهگذاری و عضو رسمی انجمن Advocisبه شماره ثبت 2065817 :مشاورین متخصص بیمه و امور مالی کانادا است .
حاال که یک ایده عالی برای شــروع یک شرکت نوپا داریــد ،همه جوانب کار را در نظر گرفتهاید ،بســیار هیجانزده هستید و میخواهید که ایدهتان را جامه عمل بپوشــانید .اما مانند همه افراد دیگری که یک شرکت جدید تاسیس میکنند و یا یک ایده جدید را به بازار معرفی میکنند ،مشکل نقدینگی دارید پس آنچه واقعا به آن نیاز دارید پول اســت تا هــم دوام و بقای خود را تثبیــت کنید و هم بتوانیــد ایدهتان را عملی کنید. حال ســوال این است که از کجا میتوان پول به دست آورد؟ قبل از اینکه راههای پیدا کردن پول را بررسی کنیم باید بدانید که چقدر پول نیاز دارید .آیا شما میدانید که چقدر پول نیاز دارید؟ پول مورد نیاز به دو بخش تقســیم میشــود :یکی هزینهای اســت که صرف خرید کامپیوتر ،وسایل و ابزار مورد نیاز برای کار و هر چیز دیگری که حکم مــواد اولیه برای کار دارد میشــود و دوم هزینهای است که صرف مخارج روزمره از جمله اجاره دفتر، هزینه آب و برق و تلفن و اینترنت ،حقوق کارمندان، مخارج رفت و آمد و مسافرت و غیره میگردد. شما نیاز به ســرمایهای دارید که هم مخارج اولیه و هم مخارج روزمره را به مدت یکسال پوشش دهد. ممکن است معترض شوید که یکسال هزین ه زیادی اســت اما وقتی من دفتری را برای مدت یک سال اجاره میکنم ،ترجیح میدهم که سر شش ماه از آنجا بیرون انداخته نشوم آن هم به این دلیل که پولم تمام شده اســت .برخی از مدیران شرکتها مخارج دو سال را کنار میگذارند و توضیح آنها هم این است که اگر بحرانی مالی برای جامعه پیش بیاید حداقل دو سال زمان نیاز است تا جامعه از بحران خارج شود. شروع یک شرکت نوپا و پیاده کردن یک ایده جدید نیاز به مثبتاندیشــی و خوشبینی دارد اما در کنار همه اینها باید واقعبینی هم چاشنی کار قرار داده شود. وقتی که مقدار پول مورد نیازتان را محاسب ه میکنید حتما ســعی کنید که با خودتان روراســت باشید، واقعبینانه به قضیه نگاه کنیــد و هرگز چیزی را به شانس و تقدیر محول نکنید. خیلی خوب ،حاال شما میدانید به چه میزان سرمایه اولیه نیاز دارید و دیگر نوبت آن اســت که به دنبال سرمایه بگردیم. بدون تلف کردن وقت حساب بانکی خود را چک کنید .بخش اول ســرمایه باید از جیب شما بیرون بیاید .تمام ســرمایههای موجود بانکی ،وام بانکی و حساب RRSPرا چک کنید و اگر هم صاحبخانه هستید که چه بهتر. همزمان که مشغول چککردن حساب بانکی خود توصیه های کاربردی
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
60
parnianmagazine.com
چطور برای یک کمپانی نوپا پول تهیه کنیم؟
بهنام راد Ben Rad
شکل crowdfundingیک شبکه متشکل از افراد جامعه اســت که پول خود را در اختیار شرکتها یا افراد یا گروههایی قرار میدهندکهمیخواهندومیتوانندتغییری در جهت خدمت به عامــه عموم بدهند هســتید ،تلفن را بردارید و به والدینتان زنگ بزنید و آنها را برای شــام دعوت کنید (البته اگر در کانادا هســتند!) زیرا میخواهید یک خبــر خوب به آنها بدهید .قرار اســت شــما روی پای خود بایستید و صاحب یک شرکت شوید و میخواهید که آنها هم در این شادی شــریک شوند و صد البته از آنها هم خواهید خواست که سرمایهای به شما قرض بدهند. آیا شــما ازدواج کردهاید؟ پاسخ مثبت است؟ عالی شد .زیرا در اینصورت میتوانید از والدین همسرتان هم برای شام دعوت کنید و با یک تیر دو نشان بزنید. بله ،بله ،حتما دارید لبخند میزنید ولی باور کنید قرض کردن از والدین از همه سادهتر است .حاال که قرار شام را با والدینتان گذاشتید ،دفترچه تلفن را باز کنید و به همه دوســتان و آشنایان و فامیل زنگ بزنید و از آنها فرصتی برای دیدار و مالقات بخواهید .فراموش نکنید که به آنها بگویید این مالقات یک دیدار دوستانه است و میخواهید حضوری از احوالشان باخبر شوید .زیرا طبیعی است که اگر آنها بویی ببرند که قصد شما پول قرض کردن است ،مالقات کال به هم میخورد و نقشه
شما نقش بر آب میشود .و البته چه بهتر اگر ازدواج کرده باشــید چون در این صورت دوستان و آشنایان بیشتری دارید که میتوانید با آنها هم تماس بگیرید. به یک نکته حاشــیهای اشــاره کنم و آن اینکه من از صحبتباال قصدم این نیســت که حتما ازدواج کنید و بعد یک شــرکت جدیــد راهاندازی کنید تا شانس جمعآوری سرمایهاتان بیشتر باشد .اگر از من میپرســید همان راهاندازی یک شرکت نوپا کفایت میکند و بهتر است مسائل را بیدلیل پیچیده نکنید! وقتی صحبت از قرض کــردن پول به میان میآید اتفاقات عجیبی میافتــد و مردم رفتارهای متفاوتی نشــان میدهند .پول چیز عجیبی است و گاه چهره واقعی افراد را نشان میدهد. شما ممکن است به این فکر بیفتید که سهام شرکت را به افرادی که از آنها پول قرض کردهاید واگذار کنید اما من توصیه میکنم که سهام را پیش خودتان نگه دارید و مثل شکالت آن را بین همه تقسیم نکنید زیرا زمانی میرســد که با عرضه سهام شرکت میتوانید پول بیشتری به دست بیاورید و در آن صورت ممکن است افسوس گذشته را بخورید. تا این لحظه از والدین و دوســت و آشنا پول جمع کردیم و امیدوارم مقدار این پول کافی باشد چرا که کمی جلوتر از این جاده باریک و کوهستانی میشود. اگر به پول بیشتر نیاز دارید وقت آن است که به بانک مورد عالقه خود سری بزنید و ببینید که چه امکانات و تســهیالتی برای افرادی که یک شــرکت جدید تاسیس میکنند دارند .البته من توصیه میکنم که اول یک حســاب بانکی باز کنید و یکی دو ماه فعالیت کنید تا پول وارد حساب بانکی شده و گردش کند، سپس برای قرض گرفتن پول به بانک سر بزنید. به طور حتم بانک خیلی راحت به شما پول نخواهد داد امــا از آنجاییکه بانکها در حقیقت برای پول درآوردن فعالیــت میکنند (برخالف نظر عموم که فکر میکننــد بانکها برای خدمت به عامه فعالیت میکنند) ،بانک به شما پول خواهد داد و مطمئنا بهره باالیی هم تقاضا خواهد کرد. آیا هنوز هم به پول بیشتری نیاز دارید؟! فقط نگویید
که تصمیم دارید یک دفتر هواپیمایی و توریســتی در کــره مریخ باز کنید .اما اگر بهطور عاجل به پول بیشتری نیاز دارید وقت آن است که به فکر پیدا کردن شریک باشید. اگر شرکت شما ســاختار و استخوانبندی درستی داشته باشد و به شکل روانی اداره شود ،شما دست باال را برای قــرض کردن پول داریــد و میتوانید مانورهای خوبی انجام دهید .اما اگر اوضاع شرکت مناسب نیســت و هر روز ســر در گمتر از دیروز هستید شانس کمتری برای پیدا کردن شریک مناسب خواهید داشت. بــه این نکته اشــاره کردم چرا که ســرمایهگذاران گردنکلفت که پــول زیادی دارند قبــل از اینکه بخواهند پولی به شما بدهند شما را روی آتش کباب میکنند پس بهتر است که از همین حاال تمرین راه رفتن روی آتش را شروع کنید. سرمایهگذاران در اشــکال مختلفی ظاهر میشوند. بعضی ،روسای بازنشسته شرکتها هستند و بعضی ت بر قضا با اعداد روسای بازنشسته بانکها که دس نجومی هم آشــنایی دارند .این ســرمایهگذاران یا Angel Investorها به دنبال برگشت مناسبی برای سرمایهاشان هســتند و گاهی حاضرند که در اداره
شرکت هم شریک شوند تا به نوعی از سرمایهاشان محافظت کنند .شما میتوانید این سرمایهگذاران را از طریق بانکها ،حسابداران یا وکال پیدا کنید. دو امکان دیگر هم برای پیدا کردن سرمایه وجود دارد. یکی Incubatorsو دیگری Crowdfounding . investorsاین دومی گروههایی هستند که یا توسط دولت یا دانشــگاهها و یا روســای موفق شرکتها تاسیس شدهاند و به کمپانیهای نوپا به مدت 3ماه جا و مکان برای فعالیت ،پول برای مخارج روزمره و مهمتر از همه کمک از طرف روسای شرکتهای بزرگ و موفق در اختیار شــما میگذارند و البته ده درصد سهام شرکت را برمیدارند. شــکل Incubatorsبســیار در امریــکا متداول میباشد .در زیر لیست سه Incubatorsبرتر امریکا را میتوانید مشاهده کنید: TechStars.1 Y-Combinator.2 Summer@Highland.3 شکل crowdfundingیک شبکه متشکل از افراد جامعه اســت که پول خود را در اختیار شرکتها یا افراد یا گروههایی قــرار میدهند که میخواهند و میتوانند تغییــری در جهت خدمت به عامه عموم
بدهند .در زیر لیســت سه crowdfundingبرتر کانادا را میبینید: Catalysts.1 Kickstarter.2 Indiegogo.3 آخرین کالم اینکه ،مهم نیست چقدر اشتباه میکنید و چند بار راه را به غلط میروید .مهم این است که دوباره بلند شــوید ،روی پای خود بایستید و با عزم بیشتر و اراده محکمتر به پیشواز مشکالت بروید تا بتوانید به هدف خود دســت یابید و کاری را که مد نظر داشتهاید به انجام برسانید . Real Estate Investor, Behnam.rad@sigmarealty.ca
ممکن اســت به این فکر بیفتید که ســهام شرکت را به افرادی که از آنها پول قرض کردهاید واگذار کنید اما من توصیه میکنم که سهام را پیش خودتان نگه دارید و مثل شکالت آن را بین همه تقسیم نکنید
توصیه های کاربردی
61 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
نقش بیم ه عمر در تعیین سرنوشت خانواده علی اکبری
هیچکس بیم ه عمر را برای استفاده خودش نمیخرد .اشخاص در درجه اول بیم ه عمر را برای نفع رساندن به عزیزانشان میخرند .شاید هم در ایران و هم در کانادا کلمه بیم ه عمر ی و اقتصادی بین این دو ی خورده باشد .اما به خاطر تفاوتهای فرهنگ به گوش هر شخص ی میگذرند .اما کشور ،بسیاری از ساکنین ایران از بحث بیم ه عمر و تفکر به آن به سادگ ی مشترک است .اگر شما در کانادا هستید، در کانادا بیم ه عمر بخش جداییناپذیر هر زندگ ی به شما وابسته هستند حتما به خواندن ازدواج کردهاید و یا فرزندانی دارید که از نظر مال این مطلب ادامه دهید؛ ی بیم ه عمر یک چیز بیشتر بیم ه عمر چیست :از ۲۶۰سال پیش تا به امروز مفهوم اصل نبوده است :بیم ه عمر قراردادی است که به شخص صاحب بیم ه ضمانت میکند که پس از فوت او ،خانوادهاش مبلغی از پیش تعیین شده را به صورت نقد و بدون پرداخت مالیات دریافت کنند. آیا من به بیم ه عمر نیاز دارم؟ همین حاال از خواندن این مطلب دست نگهدارید ،چشمان خود را ببندید و این سوالها را از خود بپرسید و به آنها جواب دهید .آیا اگر همین حاال، ی به ی بیفتد که منجر به فوت من شــود ،چه کسان همین لحظه و همینجا برای من اتفاق ی به من وابسته هستند؟ آیا همسرم ی از نظر مال خاطر نبود من صدمه میخورند؟ چه کسان ی برمیآید؟ همسرم بدون ی از عهده پرداخت اقساط و هزینههای زندگ بدون من به تنهای ی خواهد کرد؟ فرزندانم چطــور؟ آیا فرزندانم میتوانند بدون وجــود من چگونه زندگ ن به هر ی کنند؟ آیا مجبور خواهند شد که به خاطر گذران زندگی ،ت استرس مالی زندگ توصیه های کاربردی
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
62
parnianmagazine.com
کاری که پیش رویشــان قرار گرفت بدهند؟ چه بالیی بر سر تحصیالتشان ی مجبور به کار هستند در تحصیالتشان موفق شوند؟ میآید؟ آیا میتوانند وقت ی برای خانهمان میافتد؟ آیا خانوادهام مجبور به فروش خانه خواهند چه اتفاق شد؟ مالیاتی که من به دولت بدهکار میشوم را چه کسی میدهد؟ هزینههای کفن و دفن که ســر از هزاران هزار دالر خواهــد درآورد را چگونه تامین میکنند؟ اگر پاسخ دادن به این سواالت شما را دلواپس میکند شما به بیم ه عمر نیاز دارید. ی برای محاسبه مبلغ مورد چه مقدار بیم ه عمر نیاز است؟ فرمولهای مختلف ی خوب میتواند در تعیین این نیاز بیم ه عمر وجود دارد که یک مشاور مال مبلغ به شما کمک کند .اما یک فرمول سرانگشتی هم برای تعیین این مبلغ وجود دارد که بسیار ساده میباشد: اگر شما وام بانکی (مرتگج) ندارید ،درآمد یک سال خود را ضربدر ۱۰کنید. این عدد به طور حدودی مبلغی از بیم ه عمر است که شما به آن نیاز دارید. اگر باید اقســاط وام بانکی بپردازید ،مبلغ وام بانکی خود را نیز به این عدد اضافه کنید .مثال: درآمد سالیانه ســروش ۴۰،۰۰۰دالر در سال میباشد .در ضمن سروش از بانک TDمبلغ ۳۰۰،۰۰۰دالر مرتگج گرفته است .طبق فرمول باال ،سروش به طور سرانگشــتی و حدودی به ۷۰۰،۰۰۰دالر بیمــ ه عمر نیاز دارد .در صورت فوت او ،خانواده ســروش با این ۷۰۰،۰۰۰دالر مرتگج را با بانک ی مانده جبران کمبود درآم ِد ایجاد شــده را تســویه کرده و با ۴۰۰،۰۰۰باق مینمایند .همانطور که گفته شد این فرمول فقط برای محاسبات حدودی بوده و فرمولهای کاملی برای تعیین مبلغ دقیق بیم ه عمر وجود دارد. انواع بیم ه عمر چیســت؟ بیمههای عمر به دستههای مختلف زیر تقسیم میشوند: .۱بیمههای عمر موقت :این دسته از بیمهها به مدت ۱۰سال ۲۰ ،سال، ۲۵سال یا ۳۰ســال شخص را مورد پوشش قرار میدهند .معموالً پس از پایان این دوره بیم ه کنســل میشود چرا که شخص دیگر نیازی به آن ی که بدهی ندارد .این دسته از بیمهها معموالً بسیار ارزان بوده و برای کسان ی که هنوز ۲۰سال کوتاهمدت یا وام بانکی دارند مفید است .مثال شخص
هیچکس بیم ه عمر را برای استفاده خودش نمیخرد
تا پایان بازپرداخت وام بانکیاش باقیمانده است یک بیم ه عمر موقت ۲۰ساله خریداری میکند .در پایان ی که وام شخص با بانک تسویه شد و ۲۰سال ،زمان خیال شخص از بابت بدهی به بانک راحت شد بیمه نیز کنسل میشود. .۲بیمه عمر مادامالعمر :مدت زمان پوشش این نوع بیمهها دائمی است .به این معنی که این دسته از بیمهها هرگز منقضی نمیشوند .این نوع بیمهها برای کسانی که دوســت دارند برای عزیزانشان ارث باقی بگذارند بســیار خوشایند است .قیمت این بیم ه نســبت به بیمههــای کوتاهمدت کمی ی شخص میداند که خانواده او به گرانتر بوده ول طور تضمینی روزی این مبلغ را از شــرکت بیمه خواهند گرفت. .۳بیم ه عمر مادامالعمر با حق برگشت پول :این دسته از بیمهها همان بیمههای مادامالعمری هستند که نه تنها هرگز منقضی نمیشــوند بلکه این حق را به صاحب بیم ه میدهند که در صورت کنســل کردن ی معیّن ،تمام پو ل پرداخت شــده بیم ه پس از مدت ی که به شــرکت بیم ه را پس بگیرد .مثال اگر شخص ی مانده ۲۰سال از پرداخت اقساط وام بانکیاش باق
است و این نوع بیم ه را خریداری کند ،در پایان ۲۰ سال و پس از تسویه بدهی با بانک ،حق انتخاب دارد که بیم ه را تا آخر عمر نگاه داشته و یا با کنسل کردن آن تمام پول خود را پس بگیرد. قیمت بیم ه عمر چقدر اســت؟ قیمت بیم ه عمر به سن ،جنســیت ،مقدار بیمه ،نوع بیم ه و سالمتی شــخص بســتگی دارد .به عنوان مثال جدول زیر قیمت ماهیانه بیم ه موقت ۱۰ســاله را برای سنین مختلف ،مبالغ مختلف و جنسیتهای مختلف نشاند میدهد :
قیمت بیم ه عمر به ســن، جنسیت ،مقدار بیمه ،نوع بیم ه و ســامتی شــخص بستگی دارد
توصیه های کاربردی
63 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
ورود سریع ،دایمی و با درآمد به بازار کار
آشنایی با برخی برنامههای انتاریو برای کاریابی تازهواردان
محمد علی شاکرمی Ali Shakarami
دورههای OBTبهعنوان پلی بهســوی بازار کار و دستیابی به شــغل مورد نظــر مهاجرین ،آنها را به تجربه کار کانادایی مجهز میکند و ضمنا درآمدی هم برایشان بهدنبال دارد
توجه به این نکته که سیاستها و برنامههای دولتی استان انتاریو جهت کمک به مهاجرین تازهوارد برای ورود به بازار کار ،هماهنگ و در راستای استراتژی جامع مهاجرتی این اســتان میباشد اهمیت زیادی در کوتاهکردن مســیر کاریابی و درک بهتر شــرایط موجود در بازار نیروی انسانی دارد .مهمترین اهداف استراتژی جامع مهاجرتی انتاریو عبارتند از: جذب نیروی کار متخصص دیگر کشــورها برای رسیدن به رشد و توسعه اقتصادی باالتر؛ بهرهبرداری از مزیت گوناگونی فرهنگی و زبانی که مهاجرین و خانوادههایشــان با خود ب ه همراه آورده و کشــور کانادا را در ایجــاد ارتباطات و تعامالت جهانیاش با کشــورهای دیگر کمک و به رونق و شکوفایی اقتصادی آن میانجامد؛ کمک به مهاجرین تا رسیدن به مرحله موفقیت در موطن جدیدشان؛ بنا براین سیاستهای دولت برخالف عقیده برخی از مهاجرین نه چنــدان خوشبین ،بر پایه کمک به تازهواردیــن بوده و به همین دلیــل نیز برنامههای متعددی در جهت تسریع در جذب این نیروی کار متخصص به بازار کار تدوین و برای آنها بودجههای استانی و فدرال نیز در نظر گرفته شده است .بعضی از این برنامهها برای مناطق خاصی از استان و برخی دیگر برای رشتههای شغلی خاص طراحی شدهاند. در این مقاله به ذکر نام و چگونگی تماس با برخی از مهمترین و پرمخاطبترین آنها که عموما با ایجاد درآمد برای مهاجر تازهوارد و جویای کار نیز همراه http://www.citizenship.gov.on.ca/english/ میباشد پرداخته و در مورد یکی از این برنامهها نیز با keyinitiatives/bridgetraining.shtml ذکر جزییات بیشتر توضیح داده خواهد شد. دورههای آموزشی بریجینگ ()Ontario Bridge Training
در این دورهها دولت با تخصیص بودجه به شرکتها، کالجها ،دانشگاهها ،مراکز قانونگزاری مربوط به بازار کار و همچنین سازمانهای مختلف ،آنها را تشویق به استخدام نیروهای کار متخصص تازهوارد به کانادا بهعنوان دورههای بریجینــگ مینماید .این دورهها توصیه های کاربردی
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
64
parnianmagazine.com
بهعنوان پلی بهســوی بازار کار و دستیابی به شغل مورد نظر مهاجرین ،آنهــا را به تجربه کار کانادایی مجهز میکند و ضمنا درآمدی هم برایشــان بهدنبال دارد. با توجــه به اینکــه دورههای بریجینگ توســط شرکتها و یا سازمانهای مختلف ،البته با کمکهای مالی دولتی برگزار میشوند ،بنا براین کیفیت و نحوه برگزاریاشان متفاوت است ولی در مجموع در همه آنها خدمات مشابهی به جویندگان کار ارائه میگردد که مهمترین آنها بهشرح زیر است: ارزیابــی مدرک تحصیلی یا فنــی و حرفهای فرد متقاضی آموزش مهارتهای الزم برای شغل مورد نظر و یا حتی دورههای آکادمیک مرتبط که این امر با کمک دانشگاهها و کالجهای معتبر انجام میگیرد آمادهسازی متقاضیان برای دریافت مجوز و مدارک الزم برای استخدام در بعضی مشاغل آموزش زبان که متناســب با زمینه شغلی متقاضی و برای مشــاغل مختلف متفاوت بوده و البته برای استخدام و ماندگاری در هر شغلی امری بسیار مهم و حیاتی میباشد در برخــی از این دورههــا ،دولت حتی با پرداخت مبلغی به عنوان بورس (معموال تا سقف 5000دالر) به متقاضیان ،آنها را در گذراندن این دوره گذار و تا رســیدن به شغل مطلوب مورد نظرشان کمک مالی مینماید. البته در این برنامه برای افراد متخصص در زمینههای شــغلی مختلف دورههای متفاوتی برگزار میشود که از حسابداری ،منابع انسانی ،مهندسی ،فروش و بازاریابی ،وکالت ،توریسم و گردشگری ،معماری تا انواع رشتههای مشاغل مرتبط با خدمات درمانی و حتی دامپزشکی را پوشش میدهد. برای دریافت اطالعات بیشتر و آگاهی از نام و نحوه تماس با برگزارکنندگان مختلف این دورهها میتوان به لینک زیر مراجعه نمود:
برنامه استخدام مهاجرین اتاوا ()Hire Immigrants Ottawa
ایــن برنامه کــه بــه HIOمعروف اســت و به مهاجرین تازهوارد و ســاکن شــهر اتاوا اختصاص دارد ،به کارفرمایان و مســئولین امور اســتخدامی شــرکتهای کانادایی کمک میکند تا در شناسایی و اجرای سیاستهای موثر و متناسب جهت جذب مهاجریــن متخصص (تحصیلکــرده در خارج از
برنامه فراگیر منتورینگ ()The Mentoring Partnership
کانادا) گام بردارند .بنا براین با اجرای این برنامه راه برای اســتخدام نیروی کار تازهوارد به کانادا و البته متخصص باز میشود .اطالعات زیر مربوط به نحوه منتورینگ که در واقع کمک فردی حرفهای و شاغل در زمینه شغلی بخصوص به فردی تازهوارد به بازار اجرای برنامه HIOمیباشد: Phone: (613) 228-6700کار و در جهت یاری رساندن به وی برای ورود هر چه E-mail: info@hireimmigrantsottawa.caسریعتر به این بازار میباشد ،مهمترین وظیفه انجمن Website: http://www.hireimmigrantsottawa.مشاغل مهاجرین در تورنتو و حومه (& Toronto )Region Immigrant Employment ca/است که با دریافت بودجههای دولتی به جوینده کار از یک برنامه جذب پرســتاران فارغالتحصیــل از خارج طرف و کارفرما از طرف دیگر در رســیدن به نقطه ( )IENبه بازار خدمات درمانی تالقیاشان کمک مینماید .سازمان TRIECبا معرفی اتحادیه بیمارستانهای اســتان انتاریو ( Ontarioیک منتور تایید صالحیتشده به متقاضی کار ،وی را )Hospital Associationبهعنــوان مجــری در ایجاد شبکه ارتباطی مناسب در زمینه شغلی مورد برنامه جذب پرستاران فارغالتحصیل از خارج ( Aنظرش ،که با زمینه فعالیت منتور نیز یکســان است، Framework for Integrating IENs Intoیاری نموده و اطالعــات الزم در مورد بازار نیروی )The Health Care Workforceکه توســط انسانی کانادایی را در اختیارش میگذارد .آنها همچنین دولت استانی تدوین و برای آن بودجه الزم نیز در به کارفرمایان کانادایی کمک میکنند تا درک بهتری نظر گرفته شده است ،ملزم به اجرای دستورالعملی از نیروی انســانی تازه عرضه شده به بازار ،که همانا است که بر اســاس آن بیمارستانهای سراسر این مهاجرین تازهوارد هستند ،پیدا کرده و درچگونگی اســتان میتوانند پس از ارزیابی ،در سطحی معین جــذب و نگهداری این نیروها نیز آموزشهای الزم و تعریف شــده این پرستاران را بهکار گیرند .برای را ببینند .برای آگاهی از جزییات بیشتر در این زمینه جزییات بیشــتر مراجعه به اطالعــات زیر توصیه میتوان به نشانی ذیل مراجعه نمود: میگردد: Phone: 416-944-1946 Phone:416-205-1382 E-mail: gshaw@oha.com Website: www.oha.ca
شبکهسازی با کمک مربی شاغل (منتور) نیاگارا (Niagara Immigrants Connections )Initiatives
E-mail: info@thementoringpartnership. com Website: http://www. thementoringpartnership.com
یادآوری :این برنامهها مربــوط به تاریخ اواخر ماه ایپریل 2013است و امکان دارد در آینده دچار تغییر در این برنامه که مختص به منطقه نیاگارا و شهرهای و تحول بشود . اطراف آن میباشد ،ارائه سرویس معرفی منتور برای کمک به متقاضیان جویــای کار و تازهوارد به کانادا صورت میگیرد ،تا آنها را در آمادگی برای ورود به بازار کار کانادا و کسب تجربه کار کانادایی (که برای کارفرمایان کانادایی بسیار مهم میباشد) یاری رسانند. البته الزم به ذکر است که تمرکز این برنامه که توسط کمیتــه برنامهریزی محیط کار نیــاگارا (Niagara )Workforce Planning Boardاجرا میشود، بر مشــاغل مرتبط با محیط زیســت و فعالیتهای اقتصادی سبز میباشد.
در برخــی از ایــن دورهها ،دولت حتی با پرداخــت مبلغی به عنوان بورس (معموال تا سقف 5000دالر) به متقاضیان ،آنهــا را در گذراندن این دوره گذار و تا رسیدن به شغل مطلوب مورد نظرشان کمک مالی مینماید
Phone: 905-641-0801 @E-mail: dalexander niagaraworkforceboard.ca Website: www.niagaraworkforceboard.ca
توصیه های کاربردی
65 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
یکی از معضالتی که ایرانیان تازهواردان در ماههای اولیه و یافتن اولین شغل خود با آن روبرو میشوند دردسر یافتن یک شــغل برای بقا یا به تعبیر یکی از دوستان بخور و نمیر است .نباید چنین پنداشت که این مشــکل فقط مختص به ایرانیهاست .البته شاید بخشــی از ایرانیان به دالیلی که در ادامه بیان میکنم در این زمینه مشکالت بیشتری داشته باشند اما این مشکل حتی میتواند برای غیرتازهواردان هم تا حدودی وجود داشته باشد چه برسد به تازهواردان از ملیتهای مختلف .چرا به راســتی چنین است؟ مگر کار کردن در یک رســتوران یا کافیشــاپ یا نگهبان شــیفت شب یا پیک انتقال دهنده پیتزا یا ... چقدر دشوار است که یک فارغالتحصیل دانشگاهی با ۱۰ســال ســابقه کار تخصصی نتواند از پس آن براید؟ اگر اینطور اســت چرا کارفرمایان به چنین افرادی روی خوش نشــان نمیدهند و تازهواردان بسیاری هســتند که ممکن است به شما گلهکنند ۷-۶ماه اســت به هــر دری میزننــد حتی برای چنین کارهایی دستشــان به جایی بند نمیشــود؟ بسیاری از تازهواردان این معضل را به دالیلی چون شرایط بد اقتصادی و بازار کار (مثال در استانهایی چون انتاریو در زمان حاضر) و یا بدشانســی خود نســبت میدهند (که هر دو مــورد میتواند دالیل قابل قبولی باشــد) اما دالیل اصلیتر و مهمتر اینها نیستند و به خطاها یا ایراداتی بازمیگردند که با کمی توجه و دقت ،قابل رفع هستند اما فقدان اطالعات و تجربه کافی سبب میشود که این ایرادات در سیستم جستجو یا ابزارهای کاریابی فرد تازهوارد به وجود بیایند و به دلیل تکرار ایراد یا خطا ،معضل تشــدید توصیه های کاربردی
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
66
parnianmagazine.com
مهمترینخطاهای تازهواردان در جستجوی survival jobs چرا نمیتوانیم حتی یک شغل با حداقل دستمزد بیابیم؟
مجیدبسطامی
شود و آنوقت صدای فرد بلند شود که چرا االن که همه دارند برای چنین مشاغل استخدام میکنند کسی حتی برای کار داوطلبانه با من تماس نمیگیرد! در اینجا تالش میکنم به نمونههایی از این خطاها و ایرادات و راههای اجتناب از آنها اشاره کنم: خطای اول« ،مادر همه خطاهای بعدی» :دستکم گرفتن شغل؛ این ایراد بسیار مهمی است (که با تاکید میگویم) خود علت بسیاری از ایرادات بعدی است و بیش از همه به خطای در نگاه به کار بهویژه در میان ایرانیان بازمیگردد .با دوستان زیادی برخورد کردهام که زمانیکه صحبت از چنین مشاغلی با حقوقهای حداقل میشــود (مثال در انتاریــو ۱۰.۲۵دالر در ســاعت که برای هر کارفرما با اضافه پرداختهای کناریاش حداقل ۱۱دالر آب میخورد) طوری لب و لوچهاشان را آویزان کردهاند که یعنی «نفرمایید ،ما
و این کارها؟» و بعد بواســطه همین نوع تفکر مثال زمانیکه با آنها درباره برنامهریزی شغلی یا کاریابی یا تامین حداقلهای زندگی و اهمیت این دســته از مشاغل صحبت شده ،این پیشفرض غیرقابل خدشه در ذهنشان بوده که «هروقت اراده کنیم و بخواهیم، یــک چنیــن کاری برایمان هســت ».همین تفکر نادرست به شیوه جستجوی شــغلی ،تهیه رزومه، مصاحبه شغلی و ...تسری مییابد و آنها را از یافتن چنین کارهایی بازمیدارد که در ادامه به نمونههای خطاهای در هر بخش اشــاره خواهم کرد اما باید تاکید کرد که یک موقعیت شــغلی ،حاال حقوق آن هر چقدر هم کم ،هزینهای برای کارفرمایش است. او بیدلیل ،از ســر لطف و خیرخواهی یا نذر برای درگذشــتگانش ،تصمیم به اینکه مثال ۱۷۰۰دالر در ماه برای یک موقعیت شغلی تماموقت ،حقوق پرداخت کند نکرده پس هر زمان که احساس کردید یا تردید داشــتید که یک شــغل برای بقا موضوع پیشپاافتادهای اســت و چیزی نیست که با توجه به «همه تجارب و تخصصها و مهارتهای شما» کسی نتواند و نخواهد به شما پیشنهاد دهد خودتان را جــای پرداخت کننده آن عــدد باال قرار دهید و بپرسید که «چرا باید کسی ماهانه چنین پولی به من دهد؟» یا «من چقدر برای انجام درست چنین کاری مــیارزم و ایا حاضرم خودم برای این کار خودم را اســتخدام کنم؟» آنوقت اگر قاضی خوبی باشید و درک درســتی هم از اینگونه مشاغل داشته باشید ممکن است خودتان رای باالیی به خودتان ندهید. اشکال اینجاســت که چون در سیستم کاری ایران عمدتا خروجی و بهرهوری یک پوزیشــن شغلی نیســت که به آن وزن و قدر و ارزش میدهد بلکه عنوان ،تیترها و حاشــیههای آن موقعیت و جایگاه – عمدتا غیرکارشناسی -تعریف شده آن موقعیت شــغلی در چارت تشکیالتی است که به آن ارزش میدهد ،بسیاری از ما نیازمند زمان هستیم تا با مفهوم کار ،واحد کاری و وزن موقعیت شغلی در بازار کار کانادا عمیقا آشــنا شویم و معموال هزینه گزافی هم برای چنین آشنایی باید بپردازیم. نکته تکملیلی که هم که بارها به آن اشاره کردهام و به ویژه در مجموعه مطالبی با عنوان «تغییر زمینه شغلی و مشــاغل برای بقا» در وبسایت به تفصیل توضیح دادهام این اســت که خیلی از مشــاغل به ظاهر رده پایین (عمومــا به دلیل اینکه حداقل پرداخت به انها تعیق میگیرد) از یک زاویه دید متفاوت« ،مشــاغل برای بقا» نیســتند بلکه اولین سطح یا سطح ورودی entry levelبرای مشاغل تخصصی هستند .مثال فروشندگی ســاده در دپارتمان الکترونیک فروشگاه
والمارت را میتوان به چشم یک رده شغلی برای ارتقا مقام در این فروشــگاه ،یا یک رده شغلی برای ارتقا شغلی و دستیابی به مشاغل مرتبط با فروشگاههای بزرگ retail storeدر کانادا و یا یک رده شــغلی در زمینه گستره مشاغل مرتبط با فروش و بازاریابی sales and marketingدید .در مجموع« ،چشمها را باید شســت ،جور دیگر باید دید» تا با جبران این خطا ،مشاغل برای بقا دست یافتنیتر شوند.
خطای دوم :جســتجو بدون آماده کردن رزومه؛ بــه همان دلیل اول ،بســیاری از افراد فکر میکنند این مشــاغل آنقدر پیشپاافتاده هستند که رزومه نمیخواهند .کافیست برویم کافیشاپ یا بقالی سر خیابان و به فرد بگوییم که دنبال کار میگردیم .اگر هم بعد از یکی دو مراجعه دریافتیم که هیچ کاری در کانادا نیست که رزومه نخواهد ،میآییم شبانه از روی نمونههای اینترنتی یا رزومهای که پسرخالهمان حتی وقتی شما یک رزومه آبرومند ارائه کردهاید هم باز ممکن است خطاهای بزرگی مرتکب شده باشید لزومی ندارد که همه هنرنماییها و تواناییها و مهارتهای شــما در رزومهای که برای چنین مشــاغلی آماده میکنید درج شده باشد ۸-۷سال پیش برای چنین کارهایی آماده کرده کپی میکنیــم و فردا میرویم دنبال کار در حالیکه مثال الگوی ساختاری رزومه بسیار کهنه و دموده است یا مثال آخرین تاریــخ داخل آن مربوط به همان ده ســال پیش است و یا ....پیام پنهان چنین رفتاری به کارفرما چیســت؟ «از نظر من این شــغل اینقدر اهمیت ندارد که من با اینهمه دغدغه و کارهای مهم وضروری ،برای تهیه یک رزومه آبرومند متناسب با آن ،وقت بگذارم ».پاسخ پنهان کارفرما به چنین پیامی چیســت؟ «پس برو یه خراب شده دیگه دنبال کار بگرد که کارش برات مهم باشــه» یا خیلی سادهتر: «پس برو بهدرک!» البته چــون کاناداییها مردمان خوشاخالق و مبادیآدابی هستند هیچوقت چنین حرفی را به زبان نمیآورند .یا بهتر اســت بگویم، کمتر میشــود که چنین حرفی را به زبان بیاورند. خطای سوم :رزومه نامتناسب با این نوع مشاغل؛ اگر کارفرما شــما را برای مصاحبه شــغلی دعوت
نمیکند همیشــه متهم ردیف اول رزومه شماست. حتی وقتی شــما یک رزومه آبرومند ارائه کردهاید هم باز ممکن اســت خطاهای بزرگی مرتکب شده باشید .در مورد آمادهسازی رزوم ه یک سری نکات کلی وجود دارد که نباید از آنها غفلت شود مثال اینکه حتما باید فاقد خطاهای امالیی و دستور زبانی باشند و مواردی از این دست که بحث االن ما نیست .نکات بیشتر در مورد خطاهای در آمادهسازی رزومهها را در این مطلب بخوانید) اما نکته بسیار مهم در مورد رزومه این است که بسیاری از افراد یک نوع رزومه برای مشاغل تخصصی آماده میکنند و همان را برای مشــاغل برای بقا هم ارائه میدهند .حساب کنید شما ســراغ سوپروایزر یک فروشــگاه محلی یا صاحب یک کافیشاپ رفتهاید و رزومه شما میگوید که شــما دارای مدرک فوق لیســانس یا دکترا از ایران هســتید و برای ۱۵سال گذشته هم تمامی مشاغل شما با یک عنوان مدیریتی همراه بوده اســت؛ تصویری که شــما از طریق این رزومه به فرد تصمیمگیر که احتمال دارد حتی دیپلم دبیرستان هم نداشته باشد ارائه میدهید چیست؟ «یک از خودراضی همهچیزدان کــه فکر میکند کار من صاحب این بیزینس را بهتر از خودم میداند ،قطعا آدم نقنقویی خواهد بود ،در اولین فرصت این کار را برای کار بهتر یا ادامه تحصیل ترک خواهد کرد ،و حداقل اینکه یک عقدهای سر به تو و گوشهگیر خواهد بود که همهاش فکر میکند من کجا بودم و حاال کجا هستم! و کال یک دردسر به تمام معناست؛ چرا باید به چنین ی بدون این همه کسی کار بدهم وقتی یک فرد معمول فیس و افاده هم درخواست کار داده است؟» در این مواقع ،عبارت خوشایندی که برای شما هم میتواند جذاب باشد این است که شــما overqualified هستید اما این فقط تیتر قشنگی برای همه آن دشنامها و بدو بیراههاست .پس قبل از اینکه به ارائه رو در رو یا ارسال آنالین رزومه خود برای چنین مشاغلی اقدام کنید از خود بپرسید که چقدر آن را برای این مشاغل تدوین مجــدد کردهاید .نمیگویم دروغ بنویســید اما لزومی نــدارد که همه هنرنماییها و تواناییها و مهارتهای شما در رزومهای که برای چنین مشاغلی آماده میکنید درج شــده باشد .بهتر است که مدرک تحصیلی شما از لیسانس باالتر نباشد و در مجموعه ســوابق کاری خود هم بیشتر بر مواردی تاکید کنید که مواجهه عملی و کاربردی با نیازهای شــغلی که میخواهید برایش اقدام کنید داشــته باشد نه سوابق مدیریتی .بعدها که خواستید برای مشاغل تخصصیتر با رقم دستمزد باالتر اقدام کنید چنین سوابقی مفید و موثر خواهند بود.
خطای چهارم :باز هم رزومه -فقدان برجستگی خاص؛ بحث رزومه بحثی نیســت کــه بتوان به راحتی از آن گذر کرد .خوب! شــما رزومه ظاهرا متناسبی تنظیم کردهاید که غلط هم ندارد اما آیا این کفایت میکند؟ به هر حال این احتمال وجود دارد که هر چقدر این کار به ظاهر سطح پایین باشد اما برای آن نوعی رقابت وجود داشته باشد بهویژه اگر در گروه مشاغل وروی و سطح اول یک شرکت یا موسسه یا فروشگاه معتبر باشد .شما حتی برای کار در یک کافیشاپ هم همیشه باید فرض را بر این بگذارید که بیش از یک متقاضی برای این موقعیت شغلی وجود دارد .پس سوال این است که رزومه من باید چگونه باشد تا کارفرما من را برای مصاحبه دعــوت کند و قبل از آغاز مصاحبه هم تصمیمش بیشتر روی انتخاب من باشــد؟ در مورد مشاغل سطوح پایین که به دلیل سادگی مهارتها و عدم نیاز به تحصیالت باال ،طیف گســتردهتری از افراد شرایط تقاضا برای آن را دارند و یا خیلی سریع از طریق آموزش میتواننــد آنها را فرابگیرند چیزی که برای کارفرما اهمیت بیشتری دارد حواشی مهم شغل است نه خود مهارتهای اصلی شغل .یعنی چه؟ یعنی مهمترین پرسشهای کارفرما از خود این است که شما چقدر عالقهمند به این کار هستید؟ چقدر حاضرید در آن بیشــتر بمانید؟ چقدر آدم قابل اعتمادی هستید؟ چقدر میتوانید به مشتری خود سرویس بهتری بدهید؟ چقدر منظم هستید؟ چقدر با ســایر همکاران میتوانید بدون دردسر و مزاحمــت کار کنیــد؟ چقدر در برابر فشــار کار یا برخورد نامناســب مشــتریان خویشتندار هســتید؟ ...کال مهارتهای نــرم soft skillsو مهارتهای انتقالــی transferable skillsدر اینگونه مشاغل جایگاه بسیار ویژهای دارند .هر چقدر رزومه شــما بتواند چنیــن مهارتهایی را بیشتر نشان دهد – البته نه با عبارتهای مستقیم و کلیشــهای بلکه در بطن ســوابق و تجارب-... احتمال موفقیت شــما برای گرفتن کار بیشــتر است .کال اینگونه مهارتها همیشه مهم هستند اما در مشــاغل برای بقا که مهارتهای چشمگیر تخصصی و ســخت hard skillsجای زیادی برای مانور ندارند ،اهمیت آنها به مراتب بیشــتر میشــود .یک رزومه خوب در مورد مهارتهای نــرم و انتقالی ،حداقل نباید علیه شــما کار کند تــا به کارفرما امکان دهد شــما را برای مصاحبه فرابخواند و داشتن یا نداشتن چنین مهارتهایی را در خالل مصاحبه به محک بگذارد . ادامه دارد... توصیه های کاربردی
67 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
اخالق حرفهای در کانادا فرهنگ کانادایی از چشم نسل دوم
پونه وزیری /برگردان نادیا غیوری
بیتردید دور شدن از خانواده یکی از موانع سخت و چالشبرانگیز در زندگی افراد است؛ هرچند که این موضوع از موارد مطلوب و مورد عالقه نوجوانان و جوانان است .با توجه به بحران سیاسی و اقتصادی تازه در ایران ،بســیاری از جوانان ایرانی اینروزها عالقه شــدیدی به مهاجرت از خود نشان میدهند. تصور آنها از ســرزمین جدید بهشتی امن به دور از فشار ،سرشار از صلح و شادی و پر از موقعیتهای شغلی عالی است .اما همانطور که گاه تینایجرها تمام مشکالت دور شدن از خانواده را در نظر نمیگیرند، جوانان ایرانی هم در بســیاری موارد بهدرســتی با موضوع مهاجرت برخورد نمیکنند و به همین دلیل در برنامهریزی برای آن و پیشبینی تمام دشواریهایی که در کشور جدید در انتظارشان خواهد بود ،به خطا میروند .در واقع اغلب نوجوانهای ایرانی-کانادایی، که بهتازگی به این کشــور مهاجــرت کرده و من با آنها برخورد داشــتهام ،میگویند که تینایجر بودن برای آنها در ایران خیلی آسانتر بوده .منظور آنها از «آسانتر» این است که در ایران آنها با تالش و سختی بسیار کمتری میتوانستهاند آدمهای موفقی محسوب شوند .البته باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که نوجوانهایی که من از آنها حرف میزنم ،همگی به
اغلب نوجوانهــای ایرانی- کانادایی ،کــه بهتازگی به این کشــور مهاجرت کرد ه و من با آنها برخورد داشتهام ،میگویند که تینایجر بودن برای آنها در ایران خیلی آسانتر بوده
توصیه های کاربردی
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
68
parnianmagazine.com
واقعیت این قضیه این اســت کــه در ایران« ،موفقیت خانواده» نقش بسیار مهمی ایفا میکند و در بسیاری موارد در واقع همین امر ســبب «موفقیت فرزندان» نیز هست
خانوادههای تحصیلکرده و متمول ایرانی تعلق دارند که در ایران زندگی مرفه و موفقی داشتهاند. البته در حــال حاضر با توجه بــه محدودیتهای شدیدتری که سیستم مهاجرتی کانادا اعمال میکند، به نظر میرسد که خیلی از خانوادههایی که از ایران به کانادا میآیند ،دارای ویژگیهای جمعیتشناختی مشابهی باشند و ظاهرا زندگی در ایران برای فرزندان این خانوادههای موفق «آسانتر» است .واقعیت این قضیه این است که در ایران« ،موفقیت خانواده» نقش بسیار مهمی ایفا میکند و در بسیاری موارد در واقع همین امر سبب «موفقیت فرزندان» نیز هست .والدین موفق از عهده پرداخت شــهریههای گزاف مدارس و معلمهــای خصوصی و درسهای الزم برمیآیند و بهتر میتوانند زمینه آمادگی فرزندانشــان را برای موفقیت در آزمونهای ورودی دانشــگاههای بهتر فراهم کنند .عالوه بر این ،بسیاری از والدین ،فرزندان خود را زیر پرو بال خود میگیرند به این ترتیب که آنها را در شــرکت یا محلهای کاری خود و با دادن پستهای خوب و حقوقهای باال بهکار میگمارند. به این ترتیب آینده فرزند به یاری تالشهای والدین موفق وی تضمین شــده است .اما در کانادا از همان سالهای نخست به کودکان درباره اهمیت استقالل و اخالق درست کاری و سختکوشی آموزش داده میشــود .گرچه مدارس و معلمهای خصوصی هم میتوانند ســبب آمادگی بچهها در برخی رشتههای خاص شــوند اما در این کشور موقعیت به گونهای اســت که اگر دانشآموزی امکان استفاده از منابع و مزایای فوق را نداشته باشد ،لزوما معنای آن متضرر شدن وی نیست .شهرت و ثروت خانواده نیز اینجا
مشــخصا از اهمیت کمتری برخوردار اســت و در بسیاری موارد هم هیچ نقشی در یافتن کار یا ورود به مدارس آموزش عالی خوشنامتر ندارد .نوجوانان ایرانــی که عادت کردهاند تا بــرای آمادگی کنکور، معلم خصوصی حی و حاضر و یا اتومبیل در اختیار داشته باشند ،غالبا از تالشی که باید برای موفقیت در کانادا به کار ببندند ،حیرتزده میشوند .برای نمونه در کانادا اغلب نوجوانان از ســنین دبیرســتان وارد فضای کار میشوند و به این ترتیب در بزرگسالی با ویژگیهای بازار کار در این کشور آشنا هستند .حمل س و درس، و نقل عمومی و ســاعات طوالنی کال عالوه بر کار نیمهوقت و کارهای داوطلبانه ،ساعات زیادی از هفته یک جوان در کانادا را در برمیگیرد. سیستم آموزشی در کانادا بهگونهای است که در آن استقالل مورد تشــویق قرار میگیرد تا به فرزندان آموخته شود که هر فرد برای این که شهروند خوبی باشد باید سخت تالش کند. به موازات فضای آموزشی کانادا ،فضای بازار کار در این کشور نیز هم از نظر نقش کارکنان و هم از نظر قوانین و مقررات شرکتها تفاوت فاحشی با ایران دارد .در واقع در بسیاری از اماکن از جمله بانکها و کتابخانهها ،اعضای یک خانواده از نظر قانونی اجازه ک شــعبه یا حوزه کار کنند .به ندارند که با هم در ی این ترتیب اگر شــما انتظار دارید که پدر یا مادرتان بعد از فارغالتحصیلــی در یافتن کار کمکتان کنند، هیچ شانسی نخواهید داشت .در این دوران پیشرفت فناوری ،چنان رقابت -آنهم در سطح بینالمللی- باال گرفته که من از دیدن ایرانیان بسیاری که هنوز در این اندیشه غرقهاند که کانادا کشوری است سرشار از
کار و موقعیتهای شغلی تعجب میکنم. مشاغلی که پیش از این برای به دستآوردنشان فقط الزم بود یک مدرک یا گواهی ســاده داشته باشید یا در آزمون مربوط به آن پذیرفته شوید ،در حال حاضر حداقل شرط برای به دست آوردنشان مدرکی از یک کالج و داشــتن تجربه و سابقه شغلی است .اگرچه تعداد مشــاغل در اینجا بسیار بیشتر از ایران است، رقابت بینالمللی برای کسب آنها هم بسیار باالست و ایرانیانی که قصد مهاجرت دارند باید خود را برای ایــن رقابت جدی آماده کننــد .در ضمن بچههای ایرانی هم باید بــا طرز تفکر و تلقی متفاوتی که از کار ،تحصیل و بهطور کلی زندگی ،در کانادا وجود دارد آشــنا شوند .با این تعریف است که زندگی در کانادا برای نوجوانان ایرانی «دشوارتر» از زندگی در ایران است؛ اینجاست که دیگر نوجوانان نمیتوانند شکستهای خود یا کمبودهای والدینشان را ،چه از نظر مالی و چه از نظر تواناییهای اجتماعی ،توجیه کنند. اگر میخواهید وارد بازار کار شوید یا ادامه تحصیل دهید -گذشته از آن که در چه سن و سالی باشید- باید به این پیام توجه داشته باشید :هیچ چیز در کانادا بدون کار سخت به دست نمیآید .حسن و زیبایی زندگی در کشوری آزاد و عاری از سرکوب و فشار این است که بین مردم و شهروندان آن معیار برابری برقرار اســت و سیســتمی در آن حاکم نیست که پیشاپیش افراد ثروتمند و موفق را از دیگران متمایز کند .در عوض در این سیستم ،مردم به سختکوشی تشویق میشوند و آنان که صادق و جاهطلب هستند، پاداش این رفتار خوب خود را دریافت میکنند .
سیستم آموزشی در کانادا بهگونهای است که در آن استقالل مورد تشویق قرار میگیرد تا به فرزندان آموخته شود که هر فرد برای این که شهروند خوبی باشد باید سخت تالش کند
توصیه های کاربردی
69 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
توصیه های کاربردی
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
70
parnianmagazine.com
عشق ،مرهمی شفابخش ! ی سالم شــاید آرزوی هر کدام از ما به عنوان انسان پرورش فرزند و یا فرزندانی شاداب ،سالم و متکی بهنفسباشد که در صورت رسیدن به این هدف به دریافت پاداشی بزرگ نائل شدهایم؛ افتخار کردن به ی در این امر شکست ی که به دالیل آنها .متاسفانه کسان میخورند مجبور به پرداخت بهای گزافی میشوند که با احساس ناکامی ،شرمساری و اضطراب همراه است .پس از آنجایی که پدر و مادر شدن مسئولیتی ســنگین در برابر خود و جامعه اســت ،ضروری ی و پرورش ب ه نظر میرسد که نســبت به چگونگ ی کودکانمان شــناخت بیشتری بهدست آوریم روان و بــه موازات آن ،آمادگی روانیامان در پذیرش این مسئولیت را هم افزایش دهیم. تحقیقات نشان میدهند که انسانهای شاداب ،سالم ی به نفس زاییده محیطهای خانوادگی سالم، و متک ی هستند که در آنها والدین از صرف با ثبات و گرم وقــت و توجه الزم بدانها کوتاهی نکردهاند .اما در اینجا باید به این نکته هم اشــاره کرد که برخالف ی باورهای غلط پــرورش و مراقبت از کودک بعض فقــط کار یک فرد (مادر) نیســت بلکه پدر نیز در این میان وظیفه خطیری بر عهده دارد .متاســفانه به دلیل اهمیت مقاصد اقتصادی در جوامع ثروتمند امر پرورش کودکان و مسائل مربوط به آن با بیاعتنایی مواجه شــده اســت و تجلیل و قدردانی جامعه از والدینی که وقت خود را برای پرورش کودکان خود صرف میکنند کمتر شده که این خود یک بیعدالتی محض است و ما شاهد نتایج آن هستیم . ی همراه با رضایت رابطه میان دوران کودکی و زندگ خاطر و خشنودی در بزرگسالی از مواردی هستند که در ارتباط مستقیم با یکدیگرند .مطالعات نشان ی افرادی هستند میدهد که افراد خوشحال و راض ت و یا به عبارت که رابطهای تعریفشــده و درس دیگر دلبستگی امن و محکمی را با والدین خود در کودکی داشتهاند .آنها افرادی هستند که در کودکی ی برخوردارند و و بزرگسالی از اعتماد به نفس خوب هیچگاه خود را فردی قربانی نمیبینند بلکه ســعی آنها در اثرگذاری بیشتر و کمک به دیگران است .آنها همچنین در هنگام نیاز به جستجوی کمک برمیآیند و پذیرای آن نیز هســتند .امــا نباید فراموش کنیم که عواملی ماننــد عوامل اجتماعی ،تجارب فردی، تجارب دوران کودکی و نوجوانی ،تجارب و روابط ی را در رابطه قبل و بعد از ازدواج میتوانند نقش مهم
مادر و فرزند ایفا کنند .همچنین از آنجایی که افراد ی شخصی و ی در باال بردن آگاه هر کدام نقش مهم انتخاب درست خود دارند ،کودکی سخت و بد نباید ی برای توجیه اشتباه و یا انتخابهای غلط آنها راه ی باشد. در بزرگسال دلبستگی چیست؟
دلبستگی به عنوان یک بند عاطفی واحد بین کودک و شخصی (مادر) که با او احساس راحتی ،امنیت و ی را مبادله میکند گفته میشود .جان بالبی خوشحال ،John Bohlbyروانشناس انگلیسی ،دلبستگی ی بین انسانها را بهصورت جاودانهترین ارتباط روان تعریف میکند که این امر حاصل یک الگوی رفتاری خاص اســت که هسته مرکزی آن در محیط طبیعی ی نوزاد شکل خانواده و در همان ماههای اولیه زندگ میگیرد .نخستین نمود رفتاری این دلبستگی تمایل کودک نســبت به وجود مادر خود میباشد که طی زمان نظم بیشتری به خود میگیرد و اما این دلبستگی ک سال اول زندگی ،تحت شرایط بهخصوص در ی خاص مانند تــرس و عدم امنیت ،احســاس درد،
بیماری و غیره فعالتر میشود. بــه عنوان مثال کــودک در هنگام تــرس و تجربه استرس با گریهای متفاوت از انواع دیگر گریهها به دنبال مادر خود میگردد و با حضور او (بغل کردن و نوازش کودک ،تماس پوستی( آرام میگیرد .در واقع ی که همکار بالبی ،خانم مری اینســورت با تحقیقات ، Mary S.Ainsworthانجام داد مشــخص شد که وجود و حضور مادر میتواند هم در کاهش و هم در افزایش استرس بدن کودک موثر باشد. از دیــدگاه روانشــناختی ،تجربههــای دوران کودکی اثرات بســیار گســتردهای را بر رشد و رفتار انســان در آینده میگــذارد .پس الزم به یادآوری است که دلبستگی تنها مختص کودک و مادر نیســت و ما میتوانیم رفتارهای مشــابه آن را در بزرگساالن و نوجوانان در هنگام بروز مشکالت ،فشارها و نگرانیها نیز شاهد باشیم با این تفاوت که ظهور و بروز این رفتارها با رفتار کودکان متفاوت است. در این شماره به همینجا بسنده میکنم تا در شماره بعد به انواع دلبستگی کودک و مادر بپردازم .
لیال سرحدی
Leila Sarhaddi
توصیه های کاربردی
71 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
در باب من -ادامه:
این مطلب با عنوان «خاطرات مهاجرت :قســمت بیســت و یکم» در وبسایت پارسکانادا منتشر شده است. در باب 21
سوغاتی، ویکیپدیا و ۹۱۱ نیکا کیا
توصیه های کاربردی
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
72
parnianmagazine.com
سالم یه مستخدم مدرسه داشتیم روزهای امتحان همش میگفت انشاهلل 21بیارین! باالخره 21را آوردم ،با دو دهه تاخیر! یه قضیه که امسال توجهمو خیلی جلب کرد رو به صورت خبر میگم. چند نفر ایرانی ساکن ایران میشناسین که در دوران عید نوروز کنار سفره هفت سینشون واستن و عکس بگیرن و بچسبونن اینور و اونور؟ چند نفر ایرانی ساکن ایران میشناسین که مثال خونه عموشون یا وسط میدون یه سفره هفتسین قشنگ به پا باشــه ،حتما باید باهاش عکس بگیرن؟ من که نمیشناسم .ولی به تعداد عیب و ایرادها و عقدههای درونم که بیشــمارن ،هموطن میشناســم که همین حرکات هنگام نوروز و کریســمس ،هر دو ،ازشون سر میزنه. درخت کریسمس و تزییناتش زیباست .قابل عکس گرفتنه ...سفره هفت سین هم قشنگه. از یکی پرسیدم « ،چرا؟!» گفت« ،یکی یعنی فرهنگ خودمون یادمون نمیره .اون یکی یعنی قاطی شدیم باهاشون تموم شد رفت!». اینم حرفیه.
ســوغاتی خریدن واســه اونهایی که نیستن ،خیلی ســخته ،چون خیلــی زیادن و چون نیســتن! ولی خداییش آسونترین مرحله راهی کردن یه مسافره... وقتی کسی قراره هرچند برای مدت کوتاه بره ،جو کال سنگینه .با تمام قوا سعی میکنی رفتارت عادی باشه که نمیشه! یه سری کارها هست که باید بکنی، یه سری کارها هست که باید میکردی و نکردی و یه سری کارها هست که میلیونها بار به خودت دشنام میفرستی که چرا انجامشون دادی .وقتی از فرودگاه برمیگردی ...یه خونه خالی میبینی که حتی هواش برای نفس کشیدن سنگینه...هزار تا چیز تو اون خونه هســت و اونی که تو میخوای نیست ...هزار تا چیز تو اون خونه ،بیاونی که تو میخوای معنی ندارن! با ایــن حال ،توی تمام لحظات ،از قبل از راهی کردن تا ســنگینی هوا ،خدا رو هزاران و هزاران بار شکر میکنی ،که گرچه اونی که تو میخوای اونجا که تو میخوای ،نیست ،ولی هســت .یه جای دیگه ،ولی هســت .باز هم احساس میکنی که کم شکر کردی و باز هم شکر میکنی و شکر میکنی ...حال و روز و ماه و سال مثل خیلی قبلترها میشه ،همه لحظات قشــنگ تو رو به یاد اون مینــدازن چون اون از این لحظات بیشتر بلد بود لذت ببره و چون لذت بردن و خوش گذروندن یه جور احساس گناه میده بهت....، خالصه جو قبل و بعد همش سنگینه هرچقدر هم که بگی نیست ...حرفهای اطرافیان که بماند ...بگذریم... در مورد سوغاتی باید بگم که یه دوستی داشتم ،هر بار میخواست بره ایران ،مادر محترمش در ایران چند هفته وقت صرف میکرد و برای عزیزان ســوغاتی میخرید! آماده و دستهبندی میکرد ،تا دختر برسه و طی یک حرکت قهرمانانه سوغاتیها(!) رو تقدیم دوستان و آشنایان کنه .احساس گناه(!) هم اینجوری رفع میشــد که بهتره این پول تــو جیب بازرگان هموطن بره تا اجنبی! تا قبل از شــنیدن این قضیه فکر میکردم این مســاله فقط مخصوص مسافرین ســفرهای زیارتیه و بهشون هم حق میدادم ....ولی گویــا همهجاییه .درضمن این هــم بگم که همین دوست عزیز ،جونش میرفت واسه اجناس بازرگانان خارجی! یه ضربالمثل جدید هست که میگه ،آنچه برای خود میپسندی ،هرگز برای دیگری نخواه که یه وقت همه اون چیزی رو دارا میشن که تو داری. اونوقت چه جوری جواب خدا رو میخوای بدی؟! در کل ،مساله پیچیده میباشد و اساس بر پایه راحتی جان و ماله .هیچ نظر دیگهای در این باره ندارم .فقط گفتم که گفته باشم.
شاید بهتر باشه آدم بیشتر بدونه شــاید هم بهتر باشه آدم اصال هیچی ندونه در باب تحقیق:
یکی از دوستان محترم طی چند سالی که منتظر بود کار مهاجرتش جور بشه ۱۵-۱۰تا وبالگ رو دنبال میکرده و یه دایرهالمعــارف مونترال برای خودش درست کرده بود .میدونست که اگر یه روزی بچهدار بشه ،بچه رو کدوم مهدکودک بذاره بهتره! هیچ نظری ندارم ولی گمونم خیلی ســخت باشــه نوشتههای دیگرونو ســالها خوندن ...که اونور دنیا امور به چه نحوی پیش میره ،یا چه جوری پیش نمیره .واســه همین امیدوارم به حق همه مقدسات عالم انتظار همه خیلی زود به سر بیاد. من؟ من مشکل اعتماد کردن دارم .حسابم جداست. تمام اطالعاتی که قبل از اومدن داشتم ،از ویکیپدیا یا سایتهای معتبر دیگه بود و آقای دکتر مختاری .از جناب روزبه هم اون اواخر اندکی اطالعات کسب کردم .همین و بس .شاید بهتر باشه آدم بیشتر بدونه شاید هم بهتر باشه آدم اصال هیچی ندونه. یه چیز جالــب ،اینجا که اومدم یکــی از اقوام که منتظرالمدیکال بود ،مدام از فروشــگاهها و جاهای سیاحتی میپرسید .آیا اینجا رو دیدم آیا اونجا رفتم. لباس شــب خوب کجا میشــه خرید؟ کفش واسه محل کار از کجا آدم بخره بهتره؟( کدوم کار آخه؟) «کریستالهاتو از کجا خریدی؟» احتماال از جوابهام با خودش فکر کرده چقدر فقیرانه دارم زندگی میکنم ...بهرحال برای بعضی آدمها اینجوریه که اینجا حتی از اون اول خیلــی خیلی بهتر از اونجوری که ایران زندگی میکــردن ،زندگی رو میگذرونن و بعضیها مخصوصا اوایلی که میــان خیلی خیلی پایینتر از اونجوری کــه ایران زندگی میکــردن گذران عمر میکنن .به نظر من گــروه اول حرص گروه دوم رو درمیارن ولی آدمها با امید زنده هستند.
یه چیزه جالبی در مورد « »٩١١بگم و برم!
یه دوستی ،یه بچه ٤ساله داره .این بچه از دیوار راســت باال میره و چندین بار خودشــو درب و داغــون کرده .مامانش ٩١١ ،رو برای کمتر کردن استرس خواهر ١٢ســاله این بچه ،روی حافظه تلفنشون گذاشته که اگه یه موقع بچه از سقف افتاد پایین ،این خواهره بدون اینکه هول کنه ،اول زنگ بزنه ٩١١بعد مامانشو صدا کنه .ولی کال گذاشتن ٩١١روی « »speed dialبرای هر شهروند مؤمن و مقید توصیه میشه! (جایی نخوندم ،بهم گفتن!) به هرحال ،این بچه یه روزی شروع میکنه با تلفن بازی کردن و الو الو کردن .مامانش میرسه ،بچه با گفتن «وای مامانم اومد» ارتباط رو قطع میکنه٣٠ .
ثانیه بعد از ٩١١زنگ میزنن. «خانوم ،حالتون خوبه؟» خانومه میگه »،آره ،همه چی خوبه ،بچه داشت با تلفن بازی میکرد».بچه که هنوز تلفنو میخواد ،یه جیغ میزنه و از اون طرف خواهرش میگه شششششس ...مکالمه با خانوم ٩١١ای ادامه پیدا میکنه و کار این دوســت ما به قسم میکشه که به پیرو به پیغمبر همه رو به راهن و اینا کد و رمز نیســت .دوست ما همچنان پای تلفن بود که زنگ در به صدا در میاد .پلیس بوده و بــرای چک کردن اوضاع اومده بود! حدود نیم ساعت بررسی طول میکشه و میرن! سوال داشتین ،بپرسین!
وقتی از فرودگاه برمیگردی... یه خونه خالــی میبینی که حتــی هــواش بــرای نفس کشیدنسنگینه...هزار توصیه های کاربردی
73 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
آمــاده کردن چمن باغچه و فصل چمنزنی در بهار آغاز میشود و به هر اندازه که رسیدگی و کوددهی چمنها بهتر انجام گیرد ،در ماههای گرم تابستان از چمن پرپشتتر و سبزتری برخوردار خواهید بود. فقط با چند روش ساده و اجرایی در نگهداری چمن میتوانید زیباترین حیاط منطقه خود را داشته باشید.
آمادهسازی باغچه برای چمنکاری در فصل بهار
برگردان :ساقی مطهری Saghi Motahari
میهمانان ناخوانده بهاری توصیه های کاربردی
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
74
parnianmagazine.com
شیارزنی (شنکش کردن)
اولین قدم ایجاد شیار در خاک و جمعآوری ضایعات موجود در آن توســط یک شنکش و در فصل بهار میباشد .در اغلب موارد وقتی برگهای ریخته شده در فصل پاییز را جمعآوری مینمایید فقط ســطح رویی برگها و آشــغال و زواید آنها زدوده میشود و یک الیه از مواد مرده و بیجان کاهمانند در حیاط باقی میماند که معموال شامل ساقهها ،غالف برگها و ریشههایی است که بین سطح خاک و الیه شامل پوشش گیاهی باقی میمانند .این مواد میتوانند باعث
تولید برخی امراض و محل رشد موجودات زنده و یا حشراتی شوند که چمنها را نسبت به انواع آفتها و خشکسالی ،مستعد و آسیبپذیر مینماید. گرچه بیشتر افراد باغچهها را از برگها و ضایعات باقیمانده از پاییز پاک میکنند ،اما شنکشــی فصل بهار از میزان گیاهان مرده کاسته وبرگها و آشغالها را میزداید .همچنین یک شنکشی بسیار مالیم بر روی ســطح چمن میتواند علفهای ریز روییده در باغچه را نیز از بین ببــرد .البته این کار میتواند بالفاصله پس از زمانی آغاز گردد که دیگر احتمال برف زمستان باغچه را تهدید نمیکند. کنترل PHخاک
چمن معموال نوعی از خاک با PHخنثی (که البته با آهکزدن به آن ب ه دســت میآیــد) را به هر نوع خاک دیگری ترجیح میدهد .برای پیبردن به میزان اسیدیته خاک باید نمونهای از آن مورد آزمایش قرار
معرفی پنج گونه خــاص علفهای هرز که در در اینجا به ارائه جزییات بیشتری در مورد هر یک و راههای از بین بردن آنها میپردازیم. چمنزارها میرویند و راههای خالصی از آنها علفهای هرز چنانچه بدون کنترل رها شــوند به آسانی میتوانند در تمام باغچه تکثیر شوند و رشد نمایند .برخی از علفها مانند قاصدک ممکن است گلها و یا برگهای زیبایی داشته باشند ولی همان گلها و برگها اگر کنترل نشوند به سرعت میتوانند تمام چمنهای باغچه را در برگیرند .یک راه آســان برای خالصی از دست علفها شخم زدن آنهاست، اما به طریقی که دوباره رشد نکنند .وقتی علفها را از ریشه در میآورید همیشــه باید از بیرون آمدن کامل ریشــه آنها مطمئن شوید تا از برگشت مجدد Chickweedبا نام علمی ()Stellaria Media آنها جلوگیری کرده باشــید .اگر سمپاشی تنها راه گیاه نســبتا کوچکی اســت کــه دارای برگهای حل موجود باشد با احتیاط این کار را انجام دهید و کوچک سبز و یا زرد مایل به سبز و گلهای سفید همیشه حین استفاده از علفکشها از دستورالعمل ریزی میباشد که عموما در خاک زمینهای زراعی آن پیروی نمایید و از استعمال آن در مکانهایی که خالی میروید .زمان رویش آنها بهار ،پاییز ،زمستان رویندههــای خوراکی وجود دارند و یا قرار اســت و اگر هوا خیلی گرم نباشــد حتی در تابستان نیز میباشد .برای درمان آنها میتوان از علفکشهایی کاشته شوند جدا ً خودداری نمایید. پنج نــوع از مهمتریــن علفهای مهاجــم به هر کــه مخصوص به قبل از مرحله رویش هســتند، اســتفاده نمود که از رویش آنها جلوگیری شــود. چمنزاری عبارتند از: همچنیــن میتوان آنها را با دســت از گلدان و یا Chickweed جعبههــای مخصوص خریداری شــده و قبل از Broadleaf انتقــال گلها بــه باغچه خارج نمــود که در این Crabgrass صورت باید از خروج ریشه اصلی آنها نیز مطمئن Wild garlic شد. Dandelions
گیرد .به کار بردن مقــدار زیاد آهک به همان اندازه مضر است که چنانچه به اندازه کافی استفاده نشود .با یک نگاه در صورت وجود خزه میتوان به اسیدیته باالی خاک به راحتی پی برد .در واقع آهکپاشــی زمانی موثر است که مشکل بهصورت بالقوه وجود دارد و با این کار نمیتوان از بروز مشکل جلوگیری کرد .این کار را میتوان از طریق دستگاه تخم چمن پخشکن انجام داد .وقتی که نمونه خاک توسط اداره کشــاورزی مورد آزمایش قرار گیرد ،آنها میتوانند میزان آهک الزم برای هر مترمربع را برآورد نمایند. تاثیر آهکپاشی به کندی صورت میگیرد ،بنابر این نباید یکشبه انتظار تغییر داشت.
به ایجاد آفت و رویش علف گردد .چمنها همچنین میتوانند با استفاده از کمپوست (نوعی کود آلی که از پسماندهای خانگی و غذایی تولید میشود) و یا مالچ نیز بهطور آلی کوددهی شوند .در حین کوددهی استفاده ار آفتکشها و علفکشها را نباید از قلم انداخت. علفکشها
برای چمنهایی که با مســئله حمله علفها مواجه هستند ،بهتر است کوددهی فصل بهار همراه با استفاده از علفکشهایی باشد که مخصوص مرحله قبل از رویش هستند .استفاده از علفکشهایی که مناسب مرحله بعد از رویشاند نیز میتواند با نزدیک شدن به فصل بهار و زمانی که علفهایی مثل قاصدک شروع به جوانه زدن مینماید مورد استفاده قرار گیرد .این کوددهی اگر کوددهی چمن در اواخر فصل پاییز انجام شــده نوع علفکشها میتوانند بهطورمستقیم روی علف باشد ،استفاده از مقدار کمی از باقیمانده آن برای فصل اسپری شوند و یا اینکه خیلی ساده علفهای هرز را بهار کافی خواهد بود و مقدار زیاد آن میتواند منجر از ریشه درآورد .
Broadleafبــا نام علمی ()Plantago Major گیاهی است که بیشتر در داخل چمنها میروید .این نوع گیاهان به راحتی با پهنبرگهای غیر سوزنیاشان که یا پهن هســتند و یا تیز و کشیده ،قابل شناسایی هستند .این نوع گیاه دائمی (چند ساله) است بنا براین در تمام طول سال باید مراقب آن بود .کندن این علف از آنجایی که ریشه بسیار طویلی دارد بسیار دشوار بوده و باید بهطور کامل از زمین خارج شــود .برای این کار با استفاده از یک بیل باغبانی بزرگ حفرهای ایجاد نموده و گیاه را به همراه ریشه از زمین خارج کنید .با استفاده از مقداری علفکش نیز میتوان از شر باقیمانده آنها که ممکن است هنوز در زمین جا مانده باشند ،خالصی یافت.
Crabgrassبــا نــام علمــی (Digitaria )Ischaememعلف هرز دیگری است که اغلب داخل چمنها و در فصل تابستان که رشد گیاه به باالترین حد خود میرسد ،یافت میشود .این گیاه یک نوع علف خوشــهای است که در زمان رشد کردن تمایل بــه پهن و گستردهشــدن در محل رویش خود دارد .برای از بین بردن این گیاه باید آنها را قبل از گلدهی و در طی ماههای گرم ســال از زمین در آورده و یا از سموم علفکش استفاده نمــود .توجه بــه این نکته ضروری اســت که از بینبردن این نوع علف به محض مشاهده آن بسیار آسانتر از زمانی است که گیاه به طور کامل رشد و نمو پیدا کرده باشد.
Wild garlicبــا نام علمی ()Allium Species و یا پیاز وحشــی ،علف دائمی دیگری اســت که صفت مشخصه آن برگهای شبیه به برگ پیازچه آن میباشد .برگهای باریکی که در بهار شروع به رشد نموده و ریشــهای شبیه به سیر یا پیاز دارند .برای از بین بردن این نوع علف باید پیازهای کوچک آن را از زمین درآورد و یا قبل از اینکه از زمین بیرون آورده و کنده شود از مقداری سم علفکش استفاده نمود.
Dandelionsبــا نــام علمــی (Taraxacum )Officinaleهمان گل قاصدک زیبا و مورد عالقه کودکان و البته مایه آزار و اذیت باغبانان اســت .آنها با گلهای زرد و کالهکهای گرد و سفیدشان (که اغلب در اثر وزش باد در هوا پخش شــده و از این طریق تکثیر نیز میشوند) و یا از طریق برگهایشان که الگوی مشــخص و خاصــی دارند و بهصورت دایرهای رشــد میکنند ،قابل شناسایی هستند .این نوع علف را میتــوان از زمین بیرون آورد اما برای اینکه از شــر آن برای همیشه خالص شد باید گیاه را بهطور کامل و به همراه ریشــهاش از زمین بیرون کشــیده وبرای از بین بردن باقیمانده آن نیز از ســم علفکش اســتفاده نمود .البته صرفنظر از این که این کار چقدر وسوســهانگیز است ،از آرزو کردن و ســپس فوت کردن به کالهک آن در وسط حیاط منزلتان جدا خودداری نمایید ،چرا که تنها آرزویی که برآورده خواهد شد بازگشت مجدد آن به باغچهاتان خواهد بود .
توصیه های کاربردی
75 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
قاعدهی تصادف (بهنام بهزادی) اكران تهران در نوروز 92
خاموشی و فراموشی تا همین چند ســال پیش اكران نوروزی در تهران مزیت زیادی نداشت و حتی به دلیل تعطیلی دانشگاهها و مســافرت خانوادهها زمانی نسبتا ســوخته محسوب میشد .اما وقتی فیلمهایی مثل شوكران (بهروز افخمی)، با اینكه لحنی سرد و تلخ داشتند و با فضای شاد و سرخوشــان ه نوروز بیگانه بودند ،در اكران نوروز به فروش بیسابقهای رسیدند یحیینطنزی آرام آرام تمایل فیلمسازها و تهیهكنندهها برای Yahya Natanzi@gmail.com نمایش آثارشــان در تعطیالت عید افزایش یافت .چیزی نگذشــت كه اكران نوروزی به یك عرص ه پررقیب تبدیل شد و كارگردانهای زیادی بعد از اتمام جشنوارهی فجر در بهمنماه سعیكردند مقدمات اكران فیلمشان را در نوروز فراهم كنند .جنجالهای دو سه سال اخیر ،از اكران همزمان اخراجیها 3 (مسعود دهنمكی) و جدایی نادر از سیمین (اصغر فرهادی) گرفته تا تحریم فیلمهای گشت ارشاد (سعید سهیلی) و خصوصی (حسین فرحبخش) ،هم مزید بر علت شد تا آغاز سال جدید به مهمترین زما ِن اكران فیلمها در طول سال تبدیل شود .امسال هم در بر همان پاشنه میچرخید و در دو ماه آخر سال از فیلمهای زیادی به عنوان نامزدهای اكران نوروزی نام بردهشد .اما در نهایت پنج فیلمی كه در ادام ه مطلب با آنها بیشــتر آشنا میشوید توانستند این فرصت طالیی را به دست بیاورند و چراغ اكران فیلمهای ایرانی را در سال 1392روشن كنند .البته بعد از گذشت چند هفته با فروش كمتر از انتظار فیلمها ،آنهم با بلیت 6000تومانی ،مشخص شد این فرصت دیگر چندان هم طالیی محسوب نمیشود و فرق چندانی با دیگر ماهها و فصلهای سال ندارد.
هنر و سرگرمی
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
76
parnianmagazine.com
اگر بهنام بهزادی را نمیشناسید خیلی احساس گناه نكنید .او قبل از قاعدهی تصادف فقط یك فیلم بلند ساخته به اسم تنها دو بار زندگی میكنیم كه در شرایط نامناسبی به نمایش درآمده و درست دیده نشده است .فقط همینقدر بدانید كه فیلم اول بهزادی بهشــدت محبوب منتقدان ایرانی بود و وقتی در جشــنواره فجر به نمایش درآمد خیلیها را شیفت ه خود كرد .برای قاعدهی تصادف هم دقیقا چنین اتفاقی افتاده منتها با دوز بسیار باالتر و شدت خیلی بیشتر .بهزادی در این فیلم داستا ِن اعضای جوان یك گروه تئاتر را در تهران تعریف میكند كه قرار است برای اجرا در یكی از جشنوارههای بینالمللی به خارج از كشــور سفر كنند .اما یكی از دخترهای گروه نمیتواند پدرش را راضی كند به او اجازه مســافرت بدهد و به همین دلیل سرنوشــت همه جوانهای فیلم به هم گره میخورد. اولین چیزی كه هنگام تماشای فیلم به چشم میآید تصویر جدیدی است كه بهزادی از جوانان ارائه میدهد .اكثر این جوانها متولدین اواخر ده ه 60 و اوایل ده ه 70هستند كه این روزها در فضای رسانهای ایران به عنوان نسل چهارم شــناخته میشوند .تصویر واقعی و ملموسی كه بهزادی از این افراد در قاعدهی تصادف نمایش میدهد در كمتر فیلم ایرانی دیده شــده و یك امتیاز جدی برای آن محسوب میشود .اما این فقط یكی از دالیلی است كه قاعدهی تصادف را به مهمترین فیلم اكران نوروز امسال تبدیل میكند. بهزادی برای ســاخت فیلم جدیدش به سراغ یك فرم فكرشده هم رفته و تمام قصه را در 17برداشت تعریف كرده است .یعنی از كات و برش در آن استفادهای ناچیزی شده تا قص ه فیلم كه در یك صبح تا شب میگذرد كامال باورپذیــر و درگیركننده از كار دربیاید .به اینها اضافه كنید كارگردانی دقیق، شخصیتپردازی حسابشده و مواجه كردن شخصیتها و البته مخاطبان با یك دوراهی اخالقی سرنوشتساز كه تصمیمگرفتن در آن اصال كار سادهای نیســت .به همین دلیل فیلم فارغ از ساختار قابل بحثش از نظر مضمون هم ی نمیتوان فراموششان حرفهای تاملبرانگیزی طرح میكند كه به این راحت كرد .قاعدهی تصادف ثابت میكند در پس ظاهر خاكگرفت ه سینمای ایران، روزنههای امیدی هم پیدا میشوند كه میتوانند تماشاگران سختگیر را هم راضی نگه دارند .
تصویــر واقعی و ملموســی كه بهزادی از این افراد در قاعدهی تصادف نمایش میدهد در كمتر فیلم ایرانی دیده شده و یك امتیاز جدی برای آن محسوب میشود
رسوایی (مسعود دهنمكی) شــاید نام بهنام بهزادی را نشنیده باشــید اما حتما اسم مسعود دهنمكی را بارها و بارها شنیدهاید؛ هم به دلیل سوابق بحثبرانگیزش در همكاری با تشكل انصار حزباهلل و هم به دلیل ساخت سهگان ه پرفروش اخراجیها .جدیدترین فیلم او یك «فیلمفارسی» تمام عیار اســت كه البته از مؤلفههای این نوع فیلمها استفاده غیرخالقانهای میبرد .رسوایی هم دختر فاســد دارد ،هم حاجی چشم و دل ســیر .هم بازاری چشمچران دارد و هم مردم همرنگ جماعت .قصهاش هم مانند تمام فیلمفارسیهای پیش از انقالب سطحی و كلیشــهای تعریف میشود :یك دختر بدنام برای فرار از چنگ قانون به یك روحانی عارفمسلك پناه میبرد اما چیزی نمیگذرد كه انگ بدنامی به خود روحانی میخورد و مردمی كه تا همین چند وقت در محضرش نماز میخواندند پشت سرش حرفهای ناشایستمیزنند. در اینجا دیگر مانند اخراجیها خبری از شــوخیها و متلكهای اجتماعی و سیاسی نیســت .همه چیز در خدمت قص ه آبكی فیلم اســت و به همین دلیل خیلی زودتر از آن دلزده میشــویم .تنها برگ برنده فیلم بازی قانعكننده اكبر عبدی در نقش روحانی است كه كامال كنترلشده از كاردرآمده و اصال خندهمان نمیاندازد .با این حال دهنمكی اینبار هم توانســته رگ خواب اكثر مخاطبان این روزهای ســینمای ایران را به دست بیاورد و كنجكاویشان را برای تماشای فیلمش تحریك كند .به همین دلیل رسوایی به پرفروشترین فیلم اكران نوروز تبدیل شده و بیدردسر چند میلیارد فروخته است. بعضی از كسانی كه برای تماشای آن روان ه سینماها شدهاند گول عشوههای نچسب الناز شاكردوســت در تبلیغات فیلم را خوردهاند .عده دیگری هم بهدلیل حضور اكبر عبدی خیال كردهاند قرار اســت با یك مارمولك جدید روبرو شوند .برخی دیگر هم به دلیل كنجكاوی نسبت به شخصیت پرحاشی ه مسعود دهنمكی برای فیلم پول خرج كردهاند. اما بعید است هیچكدام از آنها راضی از سالن سینما بیرون آمده باشند .چون در غیر این صورت رسوایی باید فروش بسیار بیشتری به دست میآورد و ركورد سهگان ه اخراجیها را جابهجا میكرد .
تهران ( 1500بهرام عظیمی) انیمیشنهای ســینمایی عالوه بر جهان در ایران هم طرفداران زیادی دارند .تا همین چند وقت پیش دیویدی نســخهی دوبلهشده فیلم شــجاع ( )Braveكه جدیدترین اثر استودویی پیكسار است یكی از فیلمهای پرفروش بازار بود .در سالهای گذشته چند نفر به فكر افتاده بودند كه یك انیمیشــن بلند ایرانی بسازند و مردمی كه ساعتها پای انیمیشنهای خارجی وقت صرف میكنند را به تماشای یك اثر داخلی دعوت كنند .تابهحال اما فقط تالش بهرام عظیمی در تهران 1500به ثمر نشسته است. او در این فیلم به ســراغ یك ایده خالقانه رفته :اســتفاده از بازیگران حرفهای و پرطرفدار مثل مهــران مدیری ،هدیه تهرانی ،بهرام رادان و محمدرضا شریفینیا به عنوان صداپیشه و طراحی صورت و حركات شخصیتهای كارتونی فیلم بر اساس ظاهر این بازیگرها .از قرار معلوم این بازیگرها فقط یك جلسه برای عكاسی به پشتصحن ه فیلم آمدهاند و یكبار هم برای دوبلــه .اما عظیمی حضور آنها را به مهمترین برگ برنده فیلمش تبدیل كرده و حسابی برای قص ه آیندهنگر تهران 1500 بازارگرمی كرده است .نزدیك 4سال هم برای ساخت آن وقت گذاشته ت نهادهایی مثل شهرداری تهران پروژهاش را به ثمر نشانده. و با حمای گرچه تهران 1500در نوروز امسال فروش نسبتا باالیی به دست آورد اما اگر با فیلمنام ه جذابتری ســاخته میشد و شوخیهایش در حد ســریالهای بیمزه تلویزیونی محدود نمیماند میتوانســت به اثری ماندگار تبدیل شــود .در حالت فعلی فقط مسیر ساخت انیمیشنهای سینمایی را هموار میكند و ترس انیماتورها برای ورود به این عرصه را میریزد .تجرب ه تماشای انیمیشنهای دوستداشتنییی مثل داستان اسباب بازی ،شرك ،وال.ای و باال ثابت كرده این جور فیلمها بیش از هر چیز به قص ه شسته رفتهای نیاز دارند و نباید با تكیه بر ایدههای محدود و دمدستی كار خود را پیش ببرند .كاری كه تهران 1500توفیق زیادی در انجام آن به دست نیاورده و به همین دلیل خیلی زودتر از آنچه فكرش را میكنیم از حافظ ه سینمادوستان پاك میشود .
گرچه تهران 1500در نوروز امســال فروش نســبتا باالیی به دســت آورد اما اگر بــا فیلمنام ه جذابتری ســاخته میشــد ...میتوانســت به اثــری ماندگار تبدیل شــود
جدیدترین فیلم دهنمکی یك «فیلمفارسی» تمام عیار است كه البته از مؤلفههای این نوع فیلمها استفاد ه غیرخالقانهای میبرد
هنر و سرگرمی
77 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
حوض نقاشی (مازیار میری) یــك زن و مرد معلول را تصور كنید كه آیكیوشــان از حد نرمال پایینتر است اما با هم ازدواج كردهاند و در كمال ناباوری فرزندی سالم به دنیا آوردهاند .ولی نمیدانند چطور باید با او تا كنند و به همین دلیل هم برای خودشــان و هم برای پسر نوجوانشان دردسرهایی بهوجود میآورند. كل قص ه حوض نقاشــی در همین چند خط خالصه میشود .نه افت و خیز روایی چشــمگیری در آن وجود دارد و نه كشــمكش درگیركنندهای .هنگام تماشای آن قرار است احساساتمان تحریك شــود ،به حال زن و مرد عقبافتاده فیلم اشك بریزیم و به خاطر سالمتیمان خدا را شكر كنیم .تنها برگ برنده این ملودرام سانتیمانتال بازیهای قابل توجه نگار جواهریان و شهاب حسینی در نقش زوج فیلم اســت كه البته گرچه در كلیات قانعكننده از كار درآمده اما در جزئیات ،به دلیل شتابزدگی در ساخت فیلم ،یكدستی خودش را از دست داده. اگر یادتان باشد پارسال نهادهایی مثل حوزه هنری سازمان تبلیغات اسالمی نسبت به فیلمهایی كه تصویری غیرسنتی از خانواده ایرانی به نمایش گذاشتند موضعگیری كردند .برخی از این فیلمها فرصت اكران را از دست دادند و برخی دیگر نتوانستند در سینماهای پرشمار حوزه هنری اكران شوند و به اصطالح تحریم شدند .حوض نقاشی یكی از جدیدترین محصوالت حوزه هنری هم محسوب میشود كه قرار است تصویر باثبات و آرامی از خانواده ایرانی نشان دهد و در نقط ه مقابل فیلمهای حاشیهساز پارسال قرار بگیرد .به همین دلیل با تبلیغات وسیعی در تهران و شهرستانها اكران شد تا بلكه فروش قابل اعتنایی به دست بیاورد .اما بخت با سازندگانش یار نبود و كمتر از آنچه تصور میشد مورد استقبال قرار گرفت. شاید اگر قصهاش فراز و فرود بیشتری داشت و منطق رواییاش هم از ایراد مصون میماند وضعیت بهتری پیدا میكرد .اما نسخ ه فعلی از همان زمانی كه در جشنواره فجر به نمایش درآمد با بیتوجهی اكثر منتقدان و هیئت داوران مواجه شــد و در بخشهایی مثل بازیگری اصال نامزد نشد .دلیل بیتوجهی منتقدان رویكرد از مد افتاده فیلم بود و دلیل بیعالقگی هیئت داوران ،غیرواقعی بودن قص ه فیلم .از قرار معلوم آنها قبل از داوری نهایی با پزشكان مشورت كرده بودند و نظرشــان این بود كه زوج حاضــر در فیلم اصال نمیتوانند بچه سالم به دنیا بیاورند .البته این ادعا خیلی زود با واكنش مازیار میری كارگردان و منوچهر محمدی تهیهكننده مواجه شد .آنها هم مدعی بودند فیلمنامه را با تحقیق نوشــتهاند و حرف هیئت داوران پایه و اساس علمی ندارد .
تنها برگ برند ه این ملودرام سانتیمانتال بازیهای قابل توجه نگار جواهریان و شهاب حسینی در نقش زوج فیلم است كه ...به دلیل شتابزدگی در ساخت فیلم ،یكدستی خودش را از دست داده
هنر و سرگرمی
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
78
parnianmagazine.com
رژیم طالیی (رضا سبحانی) اگر از عالقمندان جدی سینمای ایران باشید حتما نام «پویا فیلم» به گوشتان خورده است. این دفتر فیلمسازی كه با مدیریت حسین فرحبخش و عبداهلل علیخانی اداره میشود یكی از بانیان اصلی ساخت كمدیهای بیارزش و فیلمهای یكبار مصرف در چند ده ه اخیر بوده است .هر چند بعضی از آثار این دفتر مثل آواز قو در زمان خود جریانساز شدهاند اما اكثر فیلمهایش با برخورد تند منتقدان مواجه شدهاند .تا همین چند سال پیش فیلمهای كمدی پویا فیلم در اكران عمومی با استقبال نسبی مواجه میشدند اما مدتی است این استقبال بهشدت فروكش كرده و حنای فرحبخش و علیخانی پیش مردم بیرنگ شــده .به همین دلیل آنها تصمیم گرفتهاند به جای كمدیهای جوانانه به سراغ قصههای دیگری بروند و بخت خود را در عرصههای جدید هم امتحان كنند. پارسال فیلم اجتماعی پسكوچههای شمرون به كارگردانی كامران قدكچیان با حمایت پویا فیلم روی پرده رفت كه شكست سختی در گیشه خورد .امسال هم نوبت به رژیم طالیی رســیده كه مانند نمون ه قبلی بسیار كمتر از حد انتظار فروش كرد .مشكل این جور فیلمها قصههای ســرهمبندی شده و ساختار ضعیفی است كه این روزها مخاطبان سینمای ایران خیلی از آنها استقبال نمیكنند. در قص ه رژیم طالیی كه در مرز میان رئال و فانتزی معلق مانده یك زوج میانســال تصمیم میگیرند به زندگی مشترکشان خاتمه دهند .آنهم درحالیكه مهری ه زن طال به اندازه وزن زن و مرد اســت .به همین دلیل مرد تنبل با بازی مهدی هاشــمی تصمیم میگیرد هر چه زودتر خودش را الغر كند و زن خوش بر و رو با بازی مریال زارعی تصمیم میگیرد تا حد ممكن به وزنش اضافه كند .در اكثر صحنههای فیلم شاهد تالشهای خفتبار این زن و مرد برای كم و زیاد كردن وزنشان هستیم و با هیچ ایده خالقانه و غافلگیركنندهای مواجه نمیشویم. همه فیلمفارسیهای تاریخ در پایان هم مثل مصرفگذشته شخصیتها دست از لجبازی برمیدارند و به راه راست هدایت میشوند. غافل از اینكه با این كار ســینمای ایران را از مسیر رو به رشــدش منحرف میكنند .
این دفتر فیلمســازی ...یكی از بانیــان اصلــی ســاخت كمدیهــای بــیارزش و فیلمهای یكبــار مصرف در چند ده ه اخیر بوده است
کســانیکه در اواخر تابســتان 2011به سالنهای سینمایی در امریکای شــمالی مراجعه میکردند با تبلیغ عجیب و کمسابقهای روبرو میشدند؛ نمایش فیلــم مســتقل و کمهزینــه Red Stateاز کوین اســمیث که خود به اندازه کافی کارگردان عجیب و متفاوتی هســت تنها در یک سانس از یک شب! فیلمی که عالقهمندان جدیتر سینما میدانستند هیچ پخشکننــده حتی درجه دومی هم به دلیل محتوای بسیار جسورانه و پایانبندی دیوانهوارش حاضر به توزیع آن نشده و الجرم این خود کارگردان بوده که پخش آن را برعهده گرفته است .اما چه چیزی سبب شــده بود تا فیلمی که قرار بود حدود یک ماه بعد مستقیما و بدون اکران سینمایی به صورت DVD توزیع شــود از چنان اکران ویژه سرتاسری اما تک نمایشی برخوردار باشد؟ قطعا نامی که تماشای این فیلم را به عالقهمندان به سینما توصیه میکرد و با این عبارات فیلم را توصیف کرده بودI #@!^$%*« : »Love This Movie؛ خــود همین عبارت هم به قدر کافی نشان میداد که با چه کسی طرف حسابیم. اما این اولین نمونه از پیشنهادات و توصیههای این کارگردان مطرح و صاحبنام نبود .در تمام دو دهه گذشــته میتوان اســامی تعداد زیادی از فیلمها و کارگردانان را ردیف کرد که تنها اشاره یا نکتهای از کوئنتین تارانتینو برای آنکه آنها بتوانند وضعیت بهتر و فروش باالتری در سالنهای سینمایی داشته باشند کفایت میکرده اســت .از آثار رده بی B Pictures سینمای وحشت کارگردانان اروپایی تا آثار مهجور مستقلی چون همین فیلم مورد اشاره .چنین پدیدهای را باید چه نامید؟ بعید است کســی امروزه با مفهوم برند Brandو تاثیری که برندهــای مختلف تجاری و تبلیغاتی بر رفتارهای به ظاهر انتخابگرایانه ما میگذارند آشنا نباشد .البته عمق و اهمیت برندها در همه جا یکسان نیست؛ کما اینکه انواع مقررات بینالمللی و تغییراتی که در مفاهیمی چــون حق مولف ،عالمت تجاری ( )trade markو حق ثبــت اختراع patentدر جهان پررقابت امــروز پدید آورده پدیده برند را به فرض در امریکا بســیار پیچیدهتر از ایران کرده که سر هر چهارراهی یک تغذیهفروشی زیرپلهای آرم مکدانلدز را ســردر دکهاش زده! اما حتی در میان مفاهیم پرکاربرد مرتبط ،عنوان برندسازی شخصی personal brandingمفهومی بالنسبه جدیدتر اســت و معتقــدم تارانتینو یکی از برجســتهترین نمونههــای این الگو نه فقط در ســینما (که تقریبا هنر و سرگرمی
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
80
parnianmagazine.com
برند پرمشتری «تارانتینو» به بهانه انتشار نسخه نمایش خانگی «جانگویزنجیربریده» مجیدبسطامی
یکی از مهمترین وجوه برندســاز تارانتیتو نحوه مواجهه او با عامه سینمادوســتان و ســینماروهای امریکای شمالیست که عالیق و سالیقشــان تفاوتهای بسیاری با دیدگاههای منتقدین دارد
تماشای آگهی فیلم
مشابهی برایش نداریم) بلکه در میان سایر اشخاصی است که میتوان چنین اصطالحی را برایشان بکار برد. نباید این مفهومی را با ستاره starو نقش و اهمیت آنها در سینما یا ســایر عرصههای سرگرمیسازی یکی گرفت .ســتارهها بهویژه در سینمای کالسیک شخصیتهای بسیار مهمی بودند اما تعداد معدودی از آنها را میشد به واقع صاحب برندسازی شخصی دانست ،شاید کالرک گیبل یا جان وین را .در میان کارگردانان نمونهها به مراتب کمتر هستند که به فرض هیچکاک یک مثال آشکار است .کما اینکه در جهان ورزش بــ ه فرض ،نمونه دیوید بکام یا تایگر وودز (البته تا قبل از رسوایی روابط متعدد غیراخالقیاش) بسیار اندک هستند اگرچه ستاره و چهره سرشناس، بسیار .اما منظور اینجا دقیقا چیست؟ چرا تارانتینو دارای برندی مختص به خود است و چنین چیزی چه کمکی میکند به تحلیل نه تنها آثار بلکه رفتار و موضعگیریهای وی؟ چه چیزهایــی برند تارانتینو را ســاخته و کماکان بازتولید میکنند؟ تجربهگرایی مداوم در میان انواع گونهها و زیرگونههای ســینمایی چه در سینمای امریکا و چه سینمای سایر نقاط (از وسترن اسپاگتی تا هنرهای رزمی) به همراه اســتفادههای جدید و غیرمرســوم از عناصر فیلم و روشهای تبلیغاتی؛ شالودهشــکنی از الگوها ،قالبها ،مــواد و متریال در اختیار و برســاختن پدیــدهای جدید از آنها به صورتی که هم بازشناسی مواد مورد استفاده مقدور باشــد و هم وجوه افتراق؛ نوعی رفتار سهلگیرانه، شــوخطبعانه ،گروتســکی و هجوآمیز در کاربرد مصالح و روش فیلمسازی که هم متاثر از دو مورد قبلی اســت (تجربهگرایی-شالودهشکنی) و هم به شــخصیت خود تارانتیتو بازمیگردد .مشخصا این نوع نگاه و روش در جای جای آثارش حتی وقتی که با اثری سراسر خشن و پرخون و کثافت مثل بیل را بکش روبرو هستیم (از نحوه خروج قهرمان قصه از کما با نیش حشــره تا رابطه استاد شمشیرزنی با شاگردش تا تنبیه شمشیرزن نوجوان با ضربات کناره
شمشیر بر نشیمنگاهش و )...قابل شناسی است. عالیترین مثال از این نمونه گرایندهاوس است که یکی از نبوغآمیزترین ایدهها در ســینمای دهههای اخیر به حساب میآید. اما به شکل بارزتر و منحصربفردی میتوانیم این را در نقشهایی که تارانتینو در فیلمهای خود یا فیلمهایی که در آنها مشــارکتی تعیین کننده داشته (نظیر «از شام تا بام» رودریگوئز) چه آن نقش طوالنی و مهم بــوده و چه کوتاه ببینیم .تقریبا در همه این فیلمها، او یک آدم عوضی غیر جذاب اســت که مثال نظیر مورد «جانگوی زنجیربریده» نهایتا به شکل کامال گروتسکی منهدم میشــود .این را مقایسه کنید با حضور دیگر کارگردان/بازیگران در آثارشان تا تمایز این یکی مشخصتر شود .در اینجا هم میبینیم که کارگردان در حال شالودهشکنی از تصویر جاافتاده کارگردان/بازیگر اســت و هم نگاهی هجوآمیز به جهانی دارد که در آن خالق اثر هم عددی نیست چه برسد به سایرین! اما یکی از مهمترین وجوه برندســاز تارانتیتو نحوه مواجهه او با عامه سینمادوســتان و ســینماروهای امریــکای شمالیســت که عالیق و سالیقشــان تفاوتهای بســیاری با دیدگاههای منتقدین دارد. شخصا غیر از مایکل مور کمتر کسی از کارگردانان را بــه یاد دارم که اینقدر ســاده و راحت به انواع برنامههای تلویزیونی و شوهای شبانه –که بهطور سنتی محل حضور ســتاره/بازیگران فیلمهاست- عمومــا با همان پوشــشهای عجیــب و غریب سرک بکشد و همپای شوخیهای لیترمن یا سایر مجریهای این برنامهها قهقهه بزند و آنچنان رفتار کند که باورت نشــود این همان آدمیســت که در مصاحبههای جدی با نشــریات تخصصی چنین و چنان میگوید یا رییس هیات داوران کن بوده و چه و چه...میل فراوان تارانتینو به لذتآفرینی و مشارکت جمعی در لذت بردن از ســینما چیزیست که مثال در مــورد غولهای مهم و سرگرمیســازی چون اسپیلبرگ به ندرت میبینید .شاید به این دلیل که آنها به جای ساخت برندهای شخصی ،موفقیتهایشان
این متن با تفاوتهایی ،پیشتر در ماهنامه سینمایی 24منتشر شده است.
را به کمپانیهایی تبدیل کردهاند که بتوانند به روزگار کهنسالگی به قیمتهای میلیونی و میلیاردی بفروش برسانند. همینجاســت که در مقــام داوری به عنوان منتقد فیلم باید کمی با صبر و تحمل بیشــتر و زاویه دید متفاوتتری بــه آثار و مجموعه رفتارهای تارانتینو بنگریم .اگر «بیل را بکش» ادامه مسیر «پالپفیکشن» و «جکی براون» نیست یک دلیل مهمش این است که دوره تجربه او با روایتهای دوری و غیرخطی و بازی با زمان واقعی و زمان روایت به ســر آمده و زمان تجربهای جدید و شالودهشــکنی متفاوتی رسیده اســت .اگر چنین نباشد و تارانتینو بخواهد نظیر بســیاری از کارگردانان موفــق و صاحبنام سینما ،مسیر موفقیت طی شده را دوباره بازبپیماید، موفقیت ادامه خواهد داشت اما برندی با مشخصات خاص وی ساخته نخواهد شد .این سخن به معنای آن نیســت که همه آثار وی به یک نســبت خوبند یا صرف داشتن آن مشخصات فهرست شده برای اثری موفقیت خلق میکنــد اما در عین حال نباید خود را محدود به یک وجه یا یک موفقیت در آثار مردی بکنیم که امروز بیش از هر کارگردان دیگری برای ســاختن برند شــخصیاش وقت و انرژی و عالقه میگذارد؛ برندی کــه تا مدتها و با هر اثر تولیدی ،میتواند برای عالقهمندان به ســینما لذت کشفی جدید خلق کند .
اگر «بیل را بکش» ادامه مسیر «پالپفیکشن» و «جکی براون» نیســت یک دلیل مهمش این است که دوره تجربه او با روایتهای دوری و غیرخطی و بازی با زمان واقعی و زمان روایت به سر آمده هنر و سرگرمی
81 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
جانگویزنجیربریده Django Unchained
آخرین تجرب ه تجربهگراترین کارگردان جریان اصلی هالیوود یک فیلم به شــدت جذاب ،به شدت خشن و برای صنف منتقدین تفرقهانگیز است! امریکای نیمه قرن نوزدهم و غرق در بردهداری و رفتار خشونتآمیز با سیاهپوستان. زمانیکه دســتهای از بردگان با صاحبان خود به دکتر شولتز دندانپزشک برخورد میکنند به زودی معلوم میشود که شولتز یک جایزهبگیر است .این فرصت خوبی برای یکی از بردگان به نام جنگو است که قراردادی با شولتز ببندد تا در قبال کمک به او در گردآوری مجرمان و کسب جایزه ،بتواند به همسر دلبندش ،برومهیلدا که به اسیری رفته برسد اما وقتی مشخص میشود که وی در چنگال یکی از مرفهترین و در عین حال ظالمترین اربابان سفیدپوست اسیر شده آنها باید نقشه دشواری را برای آزادی وی اجرا کنند. بــرادران کوئن و کوئنتین تارانتینو امروزه بیش از هــر کارگردان دیگری در حال شالودهشــکنی از ژانرهای قدیم و جدید ،نوآوری در درآمیختن ژانرها و بازتولید نســخههای نوینی از آنها هســتند اما برخالف کوئنها کــه در این درآمیختگی، ژانرها را به پدیدههایی غیرژنریک ،غیرقابل تکرار و بهشــدت شخصیشده مبدل میســازند ،کار تارانتینو در عین قدرتمندی المانها و پارامترهای شخصی ،نوعی بازسازی انداموار عناصر ژانر به پدیدهای قابل بازشناسی مجدد اما کامال متفاوت اســت .مثال در جنگوی زنجیربریده نگاه کنید به این همه قصههای فرعی درباره سوءرفتار اربابان سفید با سیاهپوستان ،سیاهان غرق شده در اندیشههای نژادپرستانه، جایزهبگیران و...که در فیلم به چیزی متفــاوت از نمونهها و کارکردهای قدیمی (خصوصا در وســترنهای اسپاگتی که فیلم بازسازی یکی از آنها با بازی فرانکو نروست که در اینجا نقشی کوتاه دارد) مبدل شدهاند .تنها گوشسپاری به ترانههای فراوان ،بسیار متنوع و خالقانه فیلم این تمایز کار با نمونههای دهه 60و ( 70که فیلم وامدار آنهاست) و در عین حال با نمونههای رقیب تولید کوئنها را نشان میدهد. در عین حال جنگو نظیر اکثر آثار تارانتینو فیلمی پر از تعلیق است .او در این چند اثر اخیر خود به ویژه حرامزادههای بیآبرو و این یکی ،تجربههای بکری با پرداخت تعلیق طوالنی ،قبل از نمایش عمل دارد و مثال در مقایسه با بیل را بکش (و حتی جکی براون که فیلمی اساســا برای پرداخت صحنههای تعلیقی بود) میبینیم که چگونه زمانی طوالنی از اغلب سکانسهای کلیدی به خلق موقعیت دلهرهآمیزی که نفس مخاطب را به شماره میاندازد (مثال در اینجا در سکانس مربوط به تنبیه سیاه فراری با سگهای گرسنه ،مذاکره سرمیز برای استخدام زن ناشناس جنگو به عنوان مترجم آلمانی ،پیشنهاد دست دادن اجباری شولتز با کالوین کندی )....که اگرچه در مواردی مثل همین مورد دست دادن ،به سکانس طوالنی و خونین درگیری و تیراندازی ختم میشود اما بخش درگیری ،ماجرای اصلی نیست و در واقع به قصد رها کردن انرژی متراکم شده در تعلیق به کار میرود. تارانتینو در انتخاب بازیگران و بازیگیری هم بسیار موفق نشان میدهد .از موردی چون دکاپریو که حاال برای بازی در نقش مردان مغرور خشمگین بسیار جا افتاده، جیمی فاکس و سموئل ال جکسون – بهویژه این دومی که همیشه در اثار تارانتینو میدرخشــد – از بهترین بازیهای عمرشان را عرضه کردهاند و بهخوبی از پس ایفای نقشهای دو قطب اصلی سیاهپوست رو در روی هم برآمدهاند . هنر و سرگرمی
اردیبهشت و خرداد .1392شماره12
82
parnianmagazine.com
برادران کوئن و کوئنتین تارانتینو امروزه بیش از هر کارگردان دیگری در حال شالودهشکنی از ژانرهای قدیم و جدید ،نوآوری در درآمیختن ژانرها و بازتولید نسخههای نوینی از آنها هستند
Tendency to Some Newcomers’ Major Finding a Job Gamble in Quickly, Permanently, Mistakes Looking for Immigrant and at High Income Survival-Level Jobs Communities Why Can We Not Even Find a Low- An introduction to some programs in Vahid Namazi, PhD
income Job? Majid Bastami
During last two decades, we have witnessed an increase in the number of studies conducted about the vulnerability to different kinds of gambling and wagering among different social groups. These groups include the elderly, the youth, women, the retired, and people living in certain districts. We can add to these group, some other population subgroups, including immigrants and non-immigrants. One of the prominent non-immigrant subgroups is the many different Indians living in the US and Canada. Some research done by sociologists and anthropologists has also been dedicated to finding a relationship between excessive, damaging gambling and beliefs, superstitions, and cultures. Some researchers interested in finding the reasons for resorting to gambling try to investigate and study this phenomenon, finding ways and methods of doing it in different cultures and ethnical groups, public opinion about it, and the way it is judged in the underlying society. As for immigrant groups, this research is important in that by giving clues about the behavior, habits, and perceptions of these groups in the source country, they can play a clarifying role and show how likely those habits are to retain or intensify their effects on the performance and behavior of these groups in the post-immigration period. Given the importance of identifying the effects of this phenomenon on the social and professional lives of immigrants, especially Iranians, in Canada, this article presents an analysis of this important, probable damage to immigrant communities, based on the results of some research conducted on some immigrant groups in Montreal. Read the full article in Persian in Page18 Snapshots
20 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
One of the problems Iranian newcomers encounter in the first months of arrival in a new country finding their first jobs is to find a survival job, or to quote a friend, a job to stay alive. We should not think that only Iranians have this kind of problem. Although some Iranians may have more problems in this regard for reasons t be given later, even nonnewcomers may have the same problems, let alone newcomers from different nations. Why indeed? Is it really difficult for a university graduate with 10 years of experience in his specialized field to work in a restaurant or coffee shop or as a night guard or a pizza delivery man? So why don't employers accept them? Why do so many newcomers still complain that they cannot find such jobs despite the fact that they have been looking for jobs everywhere for 6-7 years? Many of them attribute this problem to something like bad economic conditions and the situation of the labor market (for example, in provinces like Ontario at the current time) and their bad luck (both of these reasons can be acceptable), but the main reasons are not as above. This problem stems from mistakes that can be corrected with a little attention and care. The fact is that lack of sufficient information and inexperience cause these problems in the newcomer’s search system and job-seeking tools. If these mistakes are repeated, the problem will be intensified, resulting in the newcomer’s wondering why, if there are a lot of jobs of this sort, no one contacts him even for voluntary work. Here we discuss some of these mistakes and ways to avoid them. Read the full article in Persian in Page66
Ontario for helping newcomers find a job Mohammad Ali Shakarami
It is highly important, so as to shorten the path to finding a job and better understand the current situation in the labor market, to take into consideration the fact that the governmental policies and programs of the province of Ontario to help newcomers enter the labor market are in line with the comprehensive immigration strategy of the province. The most important goals of this strategy are as follows: Recruiting skilled-workers of other countries in order to achieve higher economic growth and development Taking advantage of the benefits of cultural and linguistic diversity that immigrants and their families bring with them to help Canada in establishing relationships and interactions with other countries, and lead to economic prosperity and growth. Helping immigrants be successful in the new country Therefore, unlike what not-so-optimistic immigrants think, these governmental policies are intended to help newcomers. That is why several programs have been devised in order to accelerate the process of placing skilled workers in the labor market, and why they have been assigned provincial and federal budgets. Some of these programs are designed for specific provincial regions, while others are intended for specific jobs. This article gives the names and contact information of some of the most important and popular programs which help newcomers find jobs and earn money. Read the full article in Persian in Page64
Cultural Trace for Future Generations
Majid Bastami’s interview with Dr. Mohsen Hafezian, manager of Multissage Publications
In 1993, Doctor Mohsen Hafezian, who graduated in French Language and Literature from Ferdowsi Mashhad University, went to France to continue his studies. He majored in Teaching French as a Second Language (Bachelor of Arts) and Language and Culture (Master of Arts) at Charles De Gaule University in Lille. In 2001, he finished the Fundamental Research Program (DEA) and his doctorate in "Exploring the Teaching of Languages and Cultures" at Sorbonne University in Paris and then went to Montreal, Canada, the same year. From 2003 to 2006, he finished two postdoctoral programs in the Education and Teaching Department in the fields of "Linguistic Mistakes" and "Mathematical Concepts in the Inuit language" at the University of Montreal. Besides authoring books and articles in the field of linguistics, he has written many articles on social issues of immigration to Canada during his stay here. Currently, he is the head of the Multissage Publication and Education organization in Montreal. Multissage has three publishing collections: - The "Pendar” collection publishes books in the humanities field. To date,
French Dictionaries, Suffix Structures of Verbal Derivatives, Farsi Verbs (in English) and Scriabin, the Sound of Light have been published in this collection. - The “Maah” collection publishes stories and anecdotal works. In this collection, we find a 3-volume book entitled Children’s Speech, including the books If I were my Parents, My Little Stupid Works, and My Big Dreams, which indeed gather what Iranian Primary School children have said, translated into French and English, The Myths of Khorasan (the first volume of a bilingual 12-volume series called The Iranian Myths) and Russian Myths have been published. Children’s Speech was also published in Iran with the cooperation of the Gol Aftab Publication Organization. - And finally, we present the “Parastoo” collection, which we intend to publish, presenting immigrants’ experiences gained while living abroad. Whilst answering a question about the reaction of "The Iranian community" facing the works of this publication agency, Doctor Hafezian says: "It is both naïve and wrong to refer to the Iranian immigrants of Canada as a "community". Which community we are talking about? In its simplest definition, a community is recognized and known by its civil institutions, its cultural foundations, the long-term and structured relationship between its members, and the rules that determine the boundaries of this relationship. Have we, Iranian immigrants living in Canada, fulfilled one of these criteria? Is registering Nowruz in the calendar of some Canadian provinces or the mere presence of some Iranian expatriots in the Canadian governmental decision- making centers considered as a step towards making this "community"? I do not believe so. What is happening today is the breathtaking attempt of most Iranian immigrants, along with immigrants from other nations, to find a way to be more accepted in the Canadian society." Read the full article in Persian in Page48
Translator Immigrants: Cultural Ambassadors for Iran
An interview with Ahmad Pouri conducted by Farahnaz Samii about the difficulties of translation
Ahmad Pouri was born in Tabriz. He received his Master’s degree in linguistics from a British university. After returning to Iran in 1979, he began translating poems for, as he says, a number of reasons. His excellent translation of the works of the world’s well-known poets has made him one of the prominent figures in the field of poem translation in Iran. However, his works are not limited to translation. His passion for writing, which, according to him, he has had since childhood, has given birth to short stories in such papers and magazines as Ferdowsi, Negin, and Roodaki, and helped him to write his first novel, Two Steps Beyond the Line, at the age of fifty. He is now writing his third novel. He loves teaching. You can find teaching in his resume, from teaching English in the villages of Kermanshah during his military service to teaching Farsi at the Edinburgh University in Scotland, to teaching English to Russian immigrants in the University of Georgia in the US. He is still teaching English. Almost anybody who has attended his classes, even for a few hours, believes that his passion for teaching has made the experience of being in his classes a memorable one. I met him in Tehran in the third week of April 2013, a few days after he had turned 60. As always, he was ready to answer my questions with a smile and a kind, happy look on his face. Our main topic was about translation, and the cultural mission of a generation of Iranian immigrants, who, he believes, can be the cultural ambassadors of our country. Read the full article in Persian in Page52
Generation Gap in Immigrant Families Vahid Tolooei, PhD
The friendly and happy environment of a family can be a scene of conflicts and fights. Besides viewing fighting over power, which is undoubtedly common in families, in recent years, researchers on family issues have taken the element of time into their research, leading to a concept referred to as the generation gap or the generation difference. Some of them believe that this gap may even lead to the collapse of family relationships; they speak of lack of common understanding, given the presence of different cultures and profound differences between social values of the two generations who live in the same family. Others, on the other hand, accept that because of different living conditions and, more importantly, changes in attitudes and values, while there will be some differences between the two generations, this is only a matter of difference and there are always some grounds for common understanding. From this standpoint, teaching social and cultural values to children can create connections which link them to their parents despite their differences. But how severe will these conflicts be if the cultural and social contexts in which the two generations live outside the family are different, if the values which are supposed to be learned in the family do not conform to those dominant in the society, if the rapidity of adaptability of children and parents in social issues are different, and if, for some reason, the children live in a different world, one of which the parents are totally ignorant? All of this, a very likely situation, can be seen in immigrant families, leading to difficulties for relationships inside these families. Read the full article in Persian in Page 36
Snapshots
18 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
The Generation Gap in Unorganized Iranian Communities
Dr. Tolooei’s interview with Dr Taghi Azad Armaki about the generation gap in Iranian immigrant families Dr Taghi Azad Armaki is a professor of Sociology in the Social Sciences Faculty of Tehran University and one of the most prominent Iranian sociologists. Among his many works, we can find The Study of Inter-generational Relationships and a university textbook entitled The Iranian Family. Here, in this volume of Parnian, is an interview with him, as the editorial member of the Family Studies Magazine, discussing the reasons behind the generation gap in immigrant families and the difference between Iranian immigrants and other immigrants in this regard, the results of this gap amongst second and third generations, and ways of overcoming this phenomenon. Read the full article in Persian in Page 30
Immigrant Parents and the Challenges of Raising their Children A report by Ensieh Ghafourian
When we decide to immigrate to another country, many issues come to our minds as new concerns -- cultural differences, finding a new job, financial issues, homesickness, how to properly raise our children and to prepare them for accepting new culture, etc. This report discusses the problems immigrant parents encounter raising their children in Canada, given the different cultural and economic situations in Canada and Iran. We talk to a few families in order to hear about their good and bad experiences in this regard. We pose such questions as “What is the best age for children to immigrate?”, “Which factors in society do you think make it difficult for you to raise your children properly?”, “Have you encountered a child-driven society in Canada?”, and “Are you happy with [different] behaviors of your children?” Read the full article in Persian in Page38
– Where to find money? sure you document everything and make sure that they know when they will get their money back and how much interest you will pay them. Money is a weird thing, it changes people, it makes them act differently, so the best solution is proper communication and having everything written and signed. You may want to give share of the business if your business is incorporated, instead of offering interest on the money you borrow, but I highly recommend you keep the shares of the business in house and don’t pass it around like candies. That is a mistake that some startups do by giving shares too early in the business and when time comes to raise a very good money in return of the shares, there is nothing left in the box. So far, you have raised money from your parents, family members, and friends. Hopefully that will be enough because the road is getting narrower from now on. In case you need more, it is time to give a visit to your favorite bank. I personally recommend that you check different banks and see which one has better plans for helping small businesses and open a bank account with them and run the operation for a month or two so you can build a history with them and then go and ask for money. Bank will probably give you hard time but because banks are in the business of making money (opposite to the general belief that banks are in the business of helping people), bank will lend you money in the form of line of credit or visa card. It may help you to know that CIBC offers a specific visa card which is for small businesses and its interest rate is
very reasonable.
Do you still need money after that? Don’t tell me that you are planning to open a travel agency on Mars. If you desperately need money and as a matter fact a lot of it, it is time to look for partners and investors. If your business have a good structure and actually making money but need more money to expand or operate better, you are in better shape to raise money in compare to having a business which is still running on a hunch and has no clue where it is heading. The reason I mentioned that is that investors are going to grill you before lending you money and you better had hold on to the shares in your business because this is the time to trade them for money. Investors come in different shapes, some are retired business owners, some are successful business owners, some are retired bankers who are very good with numbers, whoever they are, these Angel Investors as they call them, want a good return on their money and some of them are willing to get involved in running the business in order to protect their investment. You can find these Angel Investors through bankers, accountants, or lawyers, or at events which are held by the local Chamber of Commerce or Board of Trade in your area. Besides raising money through Angel investors, you can get help from incubators or crowdfunding. Incubators are programs designed either by government, universities, or successful business owners to help entrepreneurs or
startup companies by providing them space for operation, lending them money, and providing a board of advisors to help them grow for at least 3 months and they normally get 10% share of the business for providing help. Incubators have been very popular recently specially in tech startups. Here are the three most famous ones in US: TechStars Y-Combinator Summer@Highland Crowdfunding on the other hand is a network of individuals who pools the money to fund start-ups, entrepreneurs, organizations, artists, and whoever needs money who can do some good with it. Here are the three crowdfunding sites in Canada: Catalysts Kickstarter Indiegogo Last word, it doesn’t matter how many
Incubators have been very popular recently specially in tech startups times you fail or getting it wrong, what matters is that you get back up on your feet, keep your head up, and fight harder and wiser till you get it right, till you fulfill your mission and your vision, till you hit the target, till you do what you are meant to do. Real Estate Investor Behnam.rad@sigmarealty.ca Small Business
17 12 شماره.1392اردیبهشت و خرداد parnianmagazine.com
Startup Behnam Rad
Now you have a brilliant idea, you got it all laid out and planned, you are very excited and you can’t wait till you put your idea into action; but there is a very small problem or I should call it a small hole in your plan and that is probably “money”. You need money to survive, and execute your plan at the same time and obviously like all other entrepreneurs you are short in money. Now the question is where you can find the money. Before even you think of where to find the money, you got to know exactly how much money you need.
Now do you how much money you need? You got capital expenses which are computers, equipment, and anything else that you have to buy so you can run the business; and you got operating expenses to pay for rent and utility for the office, salary to employees, office expenses, travelling expenses, and anything which is related to the day to day operation. Now you need enough money to cover the capital expenses which are onetime expenses and at least one year of operating expenses. You may complain that one year of operating expenses is too much but when I rent an office for one year which is my place of business, I prefer to stay there for the whole year and not being thrown out after 6 months because I run out of money. Small Business
16 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
Some other business owners put aside 2 years’ worth of operating expenses and the idea behind it is, what if another recession happens, and as you know any recession lasts for about two years. Entrepreneurship is all about being optimistic, big ideas and thinking big. I am not against that but you need to have a touch of realism there as well. When it comes down on how much you have and how much you need, you got to be brutally honest with yourself and do your research in the market you want to get in and exactly know how much everything will cost. Never ever leave anything up to luck or chance. All right, now you know how much money you need and it is time to look for money.
Where do we start? Quickly go online with your banking service and see how much money you got. The first part of the startup money comes from your pocket. See how much investments, and line of credit you have. If you own a house, way better because you can take equity out of it as well. While you are checking your investments in the bank, pick up the phone and call your parents and invite them for dinner and tell them that you have a great news to share with them which is true because you are going to be a business owner and you would like to celebrate that with your parents and off course you will ask for money from them too.
Are you married? Yes, awesome, now you can ask your spouse’s parents to come for dinner as well so you can kill two birds with one stone and raise more money. You are probably smiling but believe me, asking for money from your parents is the easiest part. Now that the dinner is scheduled with your parents, you open your address book, and start either calling or sending emails to your friends and ask them to meet for a cup of coffee. Don’t forget that it is just a casual meeting and you want to catch up with them and see how they are doing. If they smell just a little bit of what your intentions are, the meeting will be over before even you get there. And if you are married, that is a bonus because now you have more friends and family members to call.
it doesn’t matter how many times you fail or getting it wrong Just a note on the side that I am not implying that you should get married and then start a business so you can have more people on the list for raising money, if I were you I wouldn’t make it complicated and would stick to the idea of building a business, trust me on this one. When it comes down to borrowing money from friends and family members, make
Although I still love Christmas time, I can now fully appreciate Eid and actively celebrate as I now understand it and what it truly stands for. For my friends who came to Canada around the same age as me but who also have much older siblings, the tradition proved strong and evoked this same realization at a much younger age. Having older siblings meant that Eid was seen as a big and happy celebration not only from their parent’s point of view but from their sibling’s as well, and thus an integration of Christmas and Eid never occurred in their households. Seeing the differences between households and our relatively varied love for Eid makes me wonder about what the future holds for this famous Iranian tradition. Will we be celebrating just as passionately as our parents? With Christmas being such a dominant time and New Year’s in Canada so widely celebrated, it is easy to see how our Iranian tradition could become filtered out. But if there’s one thing we know, it’s that Iranian traditions have a habit for running strong and a chance to party is rarely thrown aside in our lively culture. As a second generation, I am extremely thankful of my parents for
integrating Christmas into our household and allowing me a chance to celebrate a holiday along with all my friends, teachers and classmates. I am even more thankful of their choice as it allowed me a chance to celebrate both holidays and therefore gain a stronger appreciation and love for both. It seems that in my house, Christmas and Eid were both part of a bigger picture: the idea that we should celebrate family, love, life and another year together. For those looking to immigrate to Canada, my greatest advice in regards to this tradition would merely be to keep an open mind. Holidays are meant to be joyful and I think one of the reasons why I wasn’t so fond of Eid in the years before was due to the fact that I did not have many other Iranian children my age to play or spend time with during family gatherings. Growing up and reconnecting with my roots entailed me to now be able to happily join in this joyous occasion with my Iranian friends and relatives, many of whom have also grown up here like myself. I now look forward to being able to join my relatives overseas in their celebrations, and also in accompanying my mom in the hours of picture taking beside the Haft-Seen table.
In fact, Eid and Nowruz seem to have an advantage in Canada as the Iranian holiday often parallels the melting of snow, which is always looked upon as a happy and joyous time in Canada. All things considered, I foresee a bright future for our beloved Iranian tradition. Years of repression have failed to repress the livelihood and essence of our history and culture so integration into an open firstworld society shouldn’t pose as a problem either. Sure the tradition may become relatively diluted based on individual cases, but Eid as a whole is sure to endure. As a second generation IranianCanadian, I can only look forward to one day celebrating Eid with my children and taking lots of pictures beside my own Haft-Seen table as well. Let’s hope I remember all my seven “S’s”.
Iranian traditions have a habit for running strong and a chance to party is rarely thrown aside in our lively culture
2nd Generation
15 12 شماره.1392اردیبهشت و خرداد parnianmagazine.com
پونه وزیری
Pouneh Vaziri
Spring is a special time for all; the birds are chirping, the snow is melting, and the days are once again beginning to become longer. Spring is a particularly special time for Iranians however, as it signals the start of house cleaning and shopping in order to prepare for the much anticipated time of Eid. But what happens if you reside in a country that has already celebrated its new year? Growing up in Canada can significantly affect one’s view of this great Iranian celebration. As an only child who came to Canada when she was only seven years old, I never really understood Nowruz and Eid or why my parents loved it so much until I grew older. In fact, growing up in a school system that centers its semesters around Christmas break and New Year’s, I was strongly influenced by the great love everybody had for Christmas and Santa Claus. My parents responded warmly as well, and soon we were decorating our house with lights and setting up a Christmas tree just like everybody else. When March approached, my Mother was always extra excited and insisted that I spend lots of time with her calling our relatives, going shopping, and helping to set up our Haft-Seen table. For someone 2nd Generation
14 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
One Year with Two New Year’s Celebrations
Celebrating Eid as a Canadian who had already celebrated Christmas and New Year’s, this tradition slowly became to feel as a nuisance, especially when it conflicted with other critical times such as school or exam time. For my parents however, Nowruz and Eid meant something completely different; Eid signalled a time dedicated for spending with your family, and a celebration of life and living. They could look back every year and recall all the great times they spent back home with their families and friends celebrating, and thus experienced great joy in being able to celebrate our Iranian tradition in Canada as well. Now that I am older, I am happy and proud in being able to join my parents in their love and happiness for Eid and Nowruz. It seems that for me, growing up entailed getting in touch with my own roots.
Christmas and Eid were both part of a bigger picture: the idea that we should celebrate family, love, life and another year together
parents by the time they get to their mid-20s is much larger than that for the teenagers that grow up in Iran. Because in Canada parents didn’t adapt to the changes in society even as Iranian parents would back in Iran. My mom’s attitude hasn’t changed since we moved here 15 years ago, but my friends’ moms’ attitudes have change dramatically back in Iran. Also, some Iranian parents can’t adapt to the new society. Canada is a different society than Iran. Nine-year-old students in Canada know more about the opposite sex than both immigrant Iranian parents combined. Persian parents need to understand their teenagers are completely lost in Canadian society and that parents cannot offer much help to them because in my opinion the parents are lost too. How can you show a right way to someone when you don’t even know where you are going? Other than that, our parents should know we don’t need to be engineers or doctors necessarily in Canada. There are artists, journalists, designers, and businessmen who earn way more money than doctors and engineers. The reason would be when you graduate from Canadian school, you need to have an edge over other students to take off on your job and if you don’t have that passion toward what you have studied, then that edge doesn’t exist. As consequences of a confused family I can list my close friends in Vancouver that went through the same problems and I can list the outcome of their trials and errors in their new life in Canada. I need to mention most girls on my list have serious commitment issues in their relationships, marriages, and even towards their friends. Most of them are
Some Persian parents put a lot of pressure on their kids and always tell them they HAVE to be a doctor, lawyer, or engineer
using anti-depressant drugs. I’m sure this is not what you expected to hear but this is the disturbing truth about our 2nd generation Iranians in Canadian society. Pleasure of Being Iranian And some of them bring a very interesting conclusion. Anahid 17, born In Canada: “I as a second-generation immigrant or more commonly referred to as IranianCanadian, have found that my culture and background can be more of a curse than a blessing. Sure, there are lots of benefits— being able to speak two languages fluently, exposure to culture unlike that of my peers (which can be especially useful in my predominately white town), and a greater push to be successful— halt, maybe that’s the catch. It’s true. Despite all the great benefits of being an Iranian-Canadian, I often find myself under a great amount of stress to be successful. Iranian parents are different. When the typical Canadian parents see a B+ on an otherwise 4.0 report card for their student taking average classes, they celebrate the occasion. When Iranian parents see a similar report card, the child will mostly likely receive a lecture. In fact, many Iranians use the following scale from A-F: A is average, B is below average, C is a catastrophe, D is disgraceful, and F is so impossible it is fictitious. Many of the youth’s parents left Iran in the time of the revolution, speaking English only as a second or third language, yet managed to become successful and renowned in their professions. I, as a second generation, have gone through my own personal cultural renaissance. I have found a love of being Iranian. Ironically enough, though, I have found that I was only able to come to this conclusion by isolating myself from the cultural environment I had been accustomed to.
For years, I could only see all of the downsides to being Iranian. When I was older, I discovered I had wild, untameable hair— a big problem for any middle school student who wants to fit in. Essentially, I hated being different. This, for the most part, was my mentality in regards to my Persian background until I moved from Persian-filled Toronto to a predominately white small city. As I found myself disconnected from the diversity I had been comfortable with, I started to begin to notice a considerable change in my life. Here, my ethnicity was something new, something special— something worth noticing. As people around me started to point out how interesting my vast Persian culture is, I paid more and more attention to it. I am now a proud Iranian. I contentedly celebrate Persian holidays; I improve my Farsi in reading, writing, and speaking; I enlighten my peers with my culture; I joyously attend Iranian gatherings; I’ve taken my place in my Iranian-Canadian community. But, though I’m glad to say that there are many who hold a current mentality built upon a great Iranian pride, I believe the vast majority of IranianCanadians are still indifferent toward their culture, and thus it is imperative that Iranian youth be enlightened.” Down the road, the fate of immigrant children would define the emotional and economic well-being of immigrant families and end effects of immigration on the receiving society. Ultimately, parents play a central role in all aspects of children’s lives. The challenge for Iranian parents is to adapt and to find reasonable strategies to support cultural expectations. Parents who successfully adapt to these strategies stand the best chance of developing a good relationship with their children, of adjusting to Canadian culture, and of raising healthy and happy IranianCanadians. Report
13 12 شماره.1392اردیبهشت و خرداد parnianmagazine.com
Love and Hate
Second Generation Iranians’ Opinions about their Parents’ Behaviour and about Being Iranian Neshat Tehrani
Immigrant families can face many issues complicating their adjustment to the host culture. The challenge is for the parents to adapt and to find reasonable strategies to support cultural expectations in view of the greater likelihood that their children will be affected and changed by the host culture. Whether born in Canada or abroad, the children of immigrant families more often have challenges due to the differences between their cultural background and the community into which they are trying to integrate. In this article, I bring some examples from second generation immigrants who were born here or immigrated to Canada at different ages. I hope it helps parents become more familiar with the issues their children have and the way they think and feel. I ask them what it would be like having Iranian parents, what makes it difficult, and what makes it sweet. Great Expectations Diba, 14, from Montreal, says: “One problem that most of us have is that Persian parents are overprotective; we can’t do many things that our Canadian friends can, like go to a friend’s house for a project, or hang out with friends. There’s also something going around in the Persian mom community that you can’t sleep over at a friend’s because they will kidnap you, assault you, etc. “ What else, Diba? “Some Persian parents put a lot of pressure on their kids and always tell them they HAVE to be a doctor, lawyer, or engineer. Just imagine, the other day my mom comes to my school and has a meeting with my teacher about my horrible grades -- I have straight A’s and E’s and an 89 Report
12 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
in history. Apparently because of that B+ my future is ruined!” Fine. Now how good it is having Iranian parents? There is a lot actually! The only reason math is easy for me is because my dad taught me hundreds of math tricks and shortcuts that he learned in Iran. Likable but too ... But some of them look at it more positively. Rojin, 15, living in a smallish town in Ontario, says: “I look at being an immigrant/second generation immigrant as a good thing. The reason I live in the country that I live in today is because my parents cared. Compared to most non-immigrant kids I see that my parents are more involved in my studies. I am pushed to excel in school and I appreciate that (for the most part). My friends think it’s cool that I can speak another language. Whenever they overhear a phone call I have with my parents they are so fascinated. They always want me to say something in Farsi. My closer friends that have been over to my house are always willing to try the food that my parents have prepared. They don’t always like it, but they are willing to step out of their comfort zone for at least a second and that’s all that matters. But overall I am happy that I live here and I have the parents that I do. I have been able to experience many amazing things that most people wouldn’t be able to say that they have because of the fact that my family immigrated to Canada. Like what? I have been on many plane rides which, although it may sound surprising, a lot of people have not, and I have a unique
name which no one else ever has. Does anything bother you with having Iranian parents? The only thing that’s a little annoying is “taarofing” in public! It gets kind of embarrassing and it also confuses the poor person that has to take the money. When we go to restaurants with other Persian families, it’s so funny to see the waiter’s face while our families are taarofing over who pays the check. Other than that, I think having Iranian parents is no more of a difference than having non-Iranian parents. Of course there are a few cultural things but I’m not very familiar with them since I live in a very non-multicultural town. Memories from Far away Puya, 12, born in Montreal, says: “Well, I think, first of all, I’m pretty lucky because of the general environment I was raised in. My parents, though they did not know a lot of North American social norms, always tried to adapt and not embarrass me. It’s sad but true. . I was born here so consider myself a Canadian. The fact that my parents are “Iranian” has meant very little to me in my life Honestly, I am so thankful my parents moved here. Only now I know the difficulties my parents went through to immigrate to Canada but I never experienced it. I’m so proud of them. Unlike other parents, my parents were actually very cool when talking to my friends. I know what you mean, Puya. I know some kids whose parents would intentionally embarrass them. Also on to any racism: I never experienced any. Lost in the Past Some have a deeper look. Parisa, from Vancouver, 25, who moved here when she was 16, brings me more details: “Parents’ attitudes have frozen in time: the gap between teenagers and their
the Immigration Minister depicts of immigrants, i.e. those who are the most important people in his job description. Note what image he presented to Canadian society, to tax-payers, and to media about immigrants, whenever he wants to rationalize stopping an immigration program, changing a vital service, or closing a stack of files. In most of these images or in the ones highlighted in the media, immigrants are often depicted as cheaters, opportunists, abusers of Canada’s generosity, conspiracy makers,
his political goal and ratify a bill. More important than this is that such images will affect Canadian public opinion. The truth is that people are used to believing that ministers are trustworthy people who understand how much influence they utter with their choice of words, so they generalize such speeches and paste them like labels onto immigrants. However, in order for the above-mentioned problems to be solved, the support and cooperation of all residents of Canada, including those born there, older immigrants, and newcomers, is necessary more than any governmental programs. Canadian society should believe that it needs these people in order to keep its superior
This is the train that has long been derailed, whether the RCMP has really discovered the story of two Arab terrorists or whether it has just borrowed this scenario from the screenplay office of a thirdclass filmmaking company
threats to the security of Canada, and without job abilities required for Canada… (while the immigration ministry and its officers, the regulatory bodies across the country, and Canadian employers are perfect, and without any deficiencies). Here, the question is not what percentage of immigrants has the above mentioned attributes or if it is really necessary for a minister to resort to such methods and images in order to achieve
position in the world’s economy, to keep its fierce competitive condition. It should not consider them as a threat to its future, welfare, or peace, but should teach immigrants how to try to put all their inappropriate habits and behaviors aside, and at the same time to retain their positive and dynamic cultural values. Actually, for this group activity to be successfully done, governmental budget may not play a significant role. Political Parities without a Plan If you look at the platforms presented by different parties in Canada, you will see
that their perception of immigrants and their problems do not significantly differ. Nor is there any difference between their perceptions of immigrants’ social status and importance. They all consider immigrants as new customers who should be attracted by promotions that offer to sell something: “a vote in favor of their corresponding party”; then, like the other major sellers on the market, they ignore their customers until the next sale. They narrow the definition of immigrants as “newcomers who have lived in Canada for less than 2-3 years”. It seems that after these 2-3 years or for the second generation, the problems of immigrants will be solved automatically! This is the attitude all these parties share. However, the truth is something else. Paying attention to the problems of immigrants should become a strategic issue in Canada. Their problems and issues should go further beyond such clichés as the level of English skills or the issue of the approval of job/education documents. Canada will soon need to admit more than 400,000 immigrants a year, most of whom will come from countries with significantly diverse socialcultural differences, and it has been like this for the last few decades. It is no longer about minority groups in certain parts of the city. In many large cities, “visible minorities” have or will become “resident majorities”. Thus, those who think about running the country in the next critical decades, especially the three main parties of the country, should take this issue as an important priority in the two forthcoming years before the next election in 2015, so that they might be able to put the derailed train back on the rails, safe and sound.
Cover Story
11 12 شماره.1392اردیبهشت و خرداد parnianmagazine.com
competition, and where cheating is an approved means for achieving success. From this standpoint, there is no difference between an immigrant from Eastern Asia or the Subcontinent, who is considered a less dangerous immigrant from the viewpoint of the Canadian security and political institutions (because he is not a Muslim or Arab) and an immigrant from the Middle East, because the attributes enumerated above are dominant in those countries to some extent and sometimes even more. This constant degradation of all standards and quality of life is not as loud as a hand-made bomb, but the range and depth of its destruction is far greater. Of course, it is a mistake to put the blame for all these changes only on immigrants who in the past few decades have come to Canada from countries with different political, social, and cultural structures. It is also a mistake to only attribute the increased massacre of innocent people to religious radical minorities and not to consider the promotion of blind terrorism performed by single individuals. However, if we cannot be honest with ourselves and properly understand the gradual corruption and deviation which destroys the foundations of social values, it will be far more difficult to fight these in the future. This is the train that has long been derailed, whether the RCMP has really discovered the story of two Arab terrorists or whether it has just borrowed this scenario from the screenplay office of a third-class filmmaking company.
Second Generation Immigrants: Saviors or Saboteurs “They have not counted on us at all. They only think of our children and know that we will never become true Canadians.” This is what I have heard from many people since my arrival in Canada. Is it
Cover Story
10 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
really true? I do not know. There are some signs of reality in them, but I am sure of one thing, and it is that it is naïve to think that the problems of the second generation of immigrants are less than those of the first generation, and if being left alone, the former has less potential for causing crisis. The future of an advanced Canada depends on the endeavors and success of the second generation of immigrants, who can also act like activated time bombs. Let’s not forget that in order to create a better future, it is mandatory for us to exert effort, but in order to destroy, just a few people with nothing to lose suffice. This generation has a more saddening situation than their immigrant parents in
have better opportunities without having a special advantage, just because they have non-immigrant parents in a world in which there is a fierce competition for gaining scarce resources and opportunities for having a better life. A Needy Society without Preparation Nowadays, you only see scientific and academic reports or analyses regarding immigrants which emphasize their importance and role in the future of Canada, tackling the population crises
In most of these images …, immigrants are often depicted as cheaters, opportunists, abusers of Canada’s generosity, conspiracy makers, threats to the security of Canada, and without job abilities required for Canada… some ways: First, they did not choose to immigrate to Canada. Therefore, they have no idea, do not understand, why they should pay such costs as having educated parents with a poor social and financial base, lacking a large, complete family, including everybody whom they love, and lacking strong ethnic, social communication networks for finding better opportunities. Secondly, unlike newcomers, for whom there are some supporting programs - successful or unsuccessful- these young people who do not have strong familial, social roots must compete with these counterparts, who
and those of the labour market. They talk about the rise in the number of immigrants, not their acceptance. But has Canadian society really become ready to accept more immigrants, to assign suitable roles to them, and at the same time, to keep the standards and values of Canadian life? Unfortunately, immigration officials talk more about “readiness of immigrants” than they do about “readiness of society”. As an example, consider the image
claim power understood what the success factors for talking to the mature, changing society of North America are? A look at incidents such as the London explosions (2005), the explosion at the Boston Marathon, and the alleged attempt of two Arabs to derail a Montreal train can help us find the answer to the questions above. These days, the Canadian authorities are threatening everybody, announcing the commencement of their project of reading minds and evaluating the intentions of newcomers to Canada and discovering the devil’s intentions. This is what used to be done every day by Middle Eastern governments for decades, the results of which can be seen by how successful dictators like the Shah of Iran, Saddam Hussein, Qaddafi, and Mubarak were in finding and suppressing "antinational security" forces! It seems that these authorities have not even asked themselves why some young people born or grown up in London (England), or those two Chechen brothers in Boston, who shocked everybody around them with an inhumane action, turned into such creatures. How frightening are the security systems in the western countries supposed to get? How deeply are they going to delve into the private lives of people? What means are they going to use to get information? And, in short, how close to similar institutions in the dictator or quasi-dictator governments of the Middle East are they going to get while discovering and defusing such conspiracies? And even if they can endanger our democratic values whilst dominating western societies, frightening citizens, and using non-democratic methods under the pretext of keeping security and discipline, what are they defending? And again, this question can be raised: "Have those methods really been effective in other countries – specifically in middle eastern ones?"
On the other hand, those who consider terrorist actions like those in the Boston Marathon to be the result of design and planning of radical groups like Al-Qaida and their caricatures are unwillingly misleading people, media, and themselves. Even if such groups are really so powerful as to plan and put into practice such conspiracies (which must shame the security forces of western countries), still, one fact cannot be ignored, namely, that these groups work on previously created gaps due to the lack of wisdom of western politicians in the last three to four decades in foreign policies, most importantly, in domestic policies, for which, at least, no solution has been presented. What makes an international student of Western higher education, from an Arabic or Islamic country, who has seen the inefficiencies of the rulers of his country, try to kill the innocent people of the host country? How much time and effort have we spent to find the exact answer to this question? Unfortunately, the predefined ideological answers of politicians and the dominating media (they not unwilling to exploit the situation for the Israeli-Palestine crisis) do not allow us to think of other answers. Even the few attempts made to answer the question of "why" are generally hasty and only based on psychological evaluations of terrorists; one of them having a family problem, another one not being raised properly, and still another suffering family violence. As if social issues and the relationships in ethnic society and its relationship with the larger society did not play a role ;even worse, as if educational or athletic achievements of these terrorists in the past were considered a sign that society had fulfilled its duties for these people and that they did not have any major problems! A Train that Was Derailed Yet it seems that there is a serious, more
important mistake here. The media and politicians claim that the Boston explosions, the attempt to derail the Montreal train, or any bombing attempts are actually main threats which endanger our security and peace, and therefore that these threats can be eliminated or mitigated through controlling radical groups. But there is a computational mistake here. Today, what disrupts our psychological and social peace and is not limited to a specific city or building; it is not the explosion of some bombs or the murder of some innocent people. It suffices to have a look at social values and trends, especially in big cities and their suburbs, which have had large population changes; it suffices to compare their conditions to those of one or two decades ago. If
Even the few attempts made to answer the question of “why” are generally hasty and only based on psychological evaluations of terrorists we consider, for example, how driving habits are, how we respect each other in different situations, even in queues, how different the relationship between provider companies and their customers has become, what changes have occurred in the trust among people or between organizations and people (from how students’ document processing to simple applications for health card renewal to renting a flat), we will see that today’s Canada, at least in big cities, is becoming more and more similar to the countries that immigrants came from, a country offering little forgiving or compromise, one where respecting each other and each other’s rights is considered as some kind of character weakness, where it is a part of the game of life to have unhealthy
Cover Story
9 12 شماره.1392اردیبهشت و خرداد parnianmagazine.com
The result of the 2012 US presidential election inflicted a serious shock on both political circles and research institutes in North America. While Mitt Romney was choosing the color of his tie for the victory speech and economic circles were preparing themselves for a sharp rise in financial and capital market indexes on the day after the election, Barack Obama’s reelection, which was later reported as being a decisive and significant margin, poses this question: "How did it happen?" An analysis of the votes indicates how ethnic and social minorities in America managed to deprive the candidature of the Republicans, which had been promoting super-white mottos for one year in order to get the support of
Canadian Political Parties and Their Lack of Strategy for Immigrants a train that should get back onto the tracks Majid Bastami
their "T-Party", of the presidency, and showed that the game rules in America have completely changed and that they cannot achieve a presidency with the past dialogues anymore. Here, comparing Romney and Stephen Harper, some people emphasize the vigilance of the latter in understanding social changes, forgoing some key mottos of the rightists, which are not acceptable by the young generation of this party anymore (at the top of the list, the objection to homosexual marriage and abortion), and focusing on the votes of ethnic minorities in Canada (especially, given the long marathon of Jason Kenney for attracting votes) and underline Harper, his team, and his advisors’ intelligence and wisdom. But do these examples really indicate vigilance? Have leftist Obama and rightist Harper and other groups and parties who
Cover Story
8 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
A little while ago, the Canadian media was full of stories quoted from the RCMP about two people arrested because they intended to sabotage the Canadian Railway System. It may not seem weird at first, because we are used to hearing a lot of stories about terrorism and terrorists who kill and sabotage with religious motives. However, this time, the story went out of its way to make a link between these two people and Al-Qaida in Iran. A few days later, when the names were disclosed, it turned out they were not Iranian. Further news confirmed that one of them was from Tunisia and the other one from Palestine, who -- despite having a criminal history in the country he resided in, i.e. UAE, managed to get permanent residency in Canada. The RCMP could not answer who the Al-Qaida agents in Iran purportedly are, how this relationship and link have been established, or any of tens of more questions in this regard,
Ali Mokhtari
manager@parnianmagazine.com
What Does the Conservative Government Intend to Do?
The Iranophobia Project which was exactly why some journalists thought that this allegation was doubtful. The attempts of the Canadian conservative government to make a link between Iran and terrorist actions were followed by another allegation claiming that some Iranians go to Canada with vicious intentions, expressing concerns in this regard. Who these people are or how we could discover their vicious intentions even before they had the chance to do anything was another question the RCMP cannot answer. These accusations towards Iranians as well as novel attempts to make a link between Iran and a terrorist conspiracy devised by two Arabs from Tunisia and Palestine, along wish such a big deal having been made of it, and the history of the current Canadian government’s actions arising from a strong desire to make limitations for the
Iranian community and place as many obstacles as possible in the way of Iranian immigration to Canada bring this question to mind: what do the conservatives intend to do this time regarding the Iranian community in Canada? Are they going to prolong the waiting time for those who have been waiting so many years to go to their new country? Are they going to make the waiting time for Iranians to get their Canadian citizenship even longer than what it is now? Are they going to prevent Iranian parents from going to Canada and visiting their beloved ones more than before? Are they going to keep Iranians from taking certain jobs? Are they going to prevent Iranian students from studying in certain fields of study? Are more discriminating actions supposed to come from the creative minds of ministers who have nothing in their work history other than making obstacles, closing, and eliminating things in recent years? What is going to happen that
These accusations, attempts to make a link between them and Iranian community and the history of the current Canadian government’s actions, expressing some concerns makes it necessary to prepare Canadian public opinion and to induce pessimistic opinion of and fear of Iranians? It doesn’t surprise me to hear that a group of our countrymen who consider themselves totally different are happy hearing this news and even applaud those who make this kind of novel allegation, but as said before, if some problems and limitations are to be made for Iranians, they will be applied to everybody. For those who intend to apply those limitations, there is no difference between Iranian immigrants who came to Canada with economic motives in order to have more social welfare and who are concerned about the future of this process and those who put their heads in the sand and cooperate with those who devise a new plot for Iranians every day. Publisher›s Note
7 12 شماره.1392اردیبهشت و خرداد parnianmagazine.com
A Magazine for Iranian Immigrants A Magazine for Iranian Immigrants
Volume 2, Number 4, May-June 2013 C$ 5
Page 8
Page 18
Publisher's Note
7 What Does the Conservative Government Intend to Do? Volume 2, Number 4, May-June, 2013
ISSN 2291-2940 (Print) ISSN 2291-2959 (Online) Publisher: Parnian Media Groups Inc. Manager: Ali Mokhtari manager@parscanada.com Editor-in-Chief: Majid Bastami editor@parnianmagazine.com Deputy Editor: Mostafa Mokhtari pr@parnianmagazine.com Director, Public Relations and HR:Leili Sarhadi leili@parnianmagazine.com Graphic and Layout: Mohammad Khoshkam, Hossein Esmaeili, Maryam Moghimi Persian to English translator: Mahdi Fallah English editor: Mark Lee Contributors: Ali Akbari, Abdolrasoul Dayyani, Maryam Javaherian, Ensieh Ghafourian, Soha Ghandili, Nadia Ghayouri, Saghi Motahari ،Vahid Namazi, Yahya Natanzi, Ben Rad, Mitra Roshan, Farahnaz Samii, Ali Shakarami, Ali Sharifian, Neshat Tehrani, Vahid Tolooei, Pouneh Vaziri Address: 1980 Sherbrooke W, Suite#860 Montreal, Quebec, Canada, H3H1E8 Tel: 1 (514) 903-4726 Fax: 1 (514) 439-4726 Toronto: 1 (647) 429-1848 Vancouver: 1 (604) 909-3073 Email: info@parnianmagazine.com Web site: www.parnianmagazine.com
Content
6 parnianmagazine.com May-June 2013 . No12
Cover Story 8 Canadian Political Parties and Their Lack of Strategy for Immigrants
Report 12 Love and Hate 14 Celeberating Eid as a Cadadian 16 Startup-Where to Find Money?
Snapshots 18 Generation Gap in Immigrant Families 18 The Generation Gap in Unorganized Iranian Communities 18 Immigrant Parents and the Challenges of Raising their Children 19 Cultural Trace for Future Generations 19 Translator Immigrants: Cultural Ambassadors for Iran 20 Tendency to Gamble in Immigrant Communities 20 Some Newcomers’ Major Mistakes Looking for SurvivalLevel Jobs 20 Finding a Job Quickly, Permanently, and at High Income
Page 16
Page 14
A Magazine for Iranian Immigrants
Volume 2, Number 4, May-June 2013 C$ 5
Canadian Political Parties and Their Lack of Strategy for Immigrants
گزارش
100 12شماره.1392اردیبهشتوخرداد
parnianmagazine.com