2
عکس :بابک بردبار شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
نشریهای برای جوان ایرانی شماره بیست و یکم ،آبان ماه ۱۳۹3 سردبیر :حسن سربخشیان مدیر اجرایی :آیدا سعادت هیات تحریریه: توکانیستانی مانا پهلوان امید کشتکار هوتن سالمت ساسان توکلی فارسانی گرافیک و صفحه آرایی :امید کشتکار مسئول وب سایت :جلیل فتوحی نیا همکاران این شماره: مهدی جامی ،پیام یزدانجو لیال ملک محمدی ،آذر تمدن نعیمه دوستدار ،نیما دهقانی محمود فرجامی ،آشور ماهان سپنتا پرهام ،لیال موری محسن فرشیدی ،فرناز کمالی
سخن سردبیر شوخی در مکانیکی در ایالت ویرجینیا در آمریکا نشستهام و منتظرم تا اتومبیلام را تحویل بگیرم .سیانان خبر گروگانگیری در سیدنی استرالیا را به
صورت زنده پخش میکند و از آخرین تحوالت آن میگوید« .شیخ
هارون» نامی ،که گویا نام اصلیاش را تغییر داده ،دست به گروگانگیری
ایرانی پنجاه زده و خواسته به او پرچم داعش بدهند .او یک پناهندهی ِ
ساله است و چندین مورد از اتهاماتاش ،از جمله ۴٠فقره اتهام تعرض
و مشارکت در قتل همسرش ،تاکنون اعالم شده است!
حس بدی دارم و شنیدن مدام این عبارت «ایرانین هاستج تیکر»
(گروگانگیر ایرانی) آزارم میدهد .سری به فیسبوک میزنم و حالام
بدتر میشود .اولین پستی که میبینم شوخیای است که عمل
گروگانگیر را به سخنرانی آقای اباذری ربط داده! نوشتهى فیسبوک این مضمون را دارد« :میگن این آقای ایرانی که در سیدنی دست
به گروگانگیری زده قصد داشته با این کارش به صحبتهای اباذری
اعتراض کنه!» و همین طور شوخیها و جوکها در مورد حادثهای که
جان سه تن را گرفته ادامه دارد و الیک است که تقدیم هرکدام میشود. از خودم مىپرسم :آیا واقع ًا این یک شوخی است؟! این نمونهای از شوخطبعی ما ایرانیها است .سر بزنگاه ،آماده هستیم
نیاز زرین بخش ،کوهیار گودرزی
تا در بدترین شرایط نیز به تراژدی در حال وقوع بخندیم ،و سعى
آروین ،بهرام میالنی ،ناما جعفری
ما خندیدن به هرچیزی الزامی است ،حاال سوژهاش هرچه میخواهد
ژاله تقوی ،آریا آزادی نیا آرش کمانگیر ،بابک بردبار باتشکر از ابراهیم نبوی ،سجاد صاحبان زند عکس روی جلد :ساسان فارسانی
مىکنیم دیگران را هم در این خنده سهیم کنیم .به نظر میرسد برای
باشد ،از خندیدن به جوکهای سیاسی و اجتماعی گرفته تا خندیدن به
موضوعات قومی و جنسیتی و سکسیستی.
در این شمارهی «تابلو» تالش کردهایم از جنبههای مختلف به این
موضوع مهم نگاهی بیاندازیم ،تا تصویر جامعتری از رویکرد جامعهی
ایرانی به شوخی و خنده فراهم کنیم.
حسن سربخشیان
11
24
38
76
84 4
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
مجله تابلو برگزار میکند وبینارهایی با حضور جمعی از دستاندرکاران و همراهان تابلو: حسن سربخشیان ،توکا نیستانی ،حسین قاضیان ،رویا کریمی مجد، ساسان فارسانی و امید کشتکار این وبینارها با موضوعاتی مانند روزنامهنگاری ،عکاسی ،گرافیک، کاریکاتور و تدوین فیلم و صدا برگزار میشود. برای اطالعات بیشتر و ثبت نام کلیک کنید
6
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
7
مهدی جامی
یک چیز مسلم است و آن این که مدتهای مدید عبوسی مسئلهی اصلی انقالب بود .مذهبیها میگفتند خندیدن سبک است و پیغمبر گفته خندهی دنداننما نکنید ،طوری که وقتی پوستر خندانی از آقای خمینی منتشر شد مدتها متحیر بودیم که مگر میشود؟! چپها هم که شدت انقالبیگریشان کمتر از مذهبیها نبود اصلشان جدیت و مبارزه بود .شوخی بی شوخی! اما انقالب خودش کلی شوخی داشت .از آن شعار «ازهاری گوساله» بگیر تا انواع و اقسام شعارهای مردمپسند و ریتمیک .بعد هم که آن شوخی بزرگ اتفاق افتاد« :عکس خمینی توی ماه!»
8
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
دورهی اول خندهه�ا و مس�تیهای انقلاب هم�ان
س�الهای ش�عار بود و طنز انقالبی .پش�تبندش س�ال اول انقلاب آمد ک�ه باید گفت س�ال فحش بود و دس�ت
انداختن .اول از همه به ریش ش�اه و ریشهی شاهنشاهی
خندیدیم .بعد تمسخر و تحقیر و توهین از هر طرف بارید. ً مثلا چلنگر با آن بعض�ی روزنامهها دیگر آخ�رش بودند. مثلث «بیق» (در اش�اره به بنیصدر و یزدی و قطبزاده)
حسابی ما را آش�فته میکرد .منطقاش را نمیفهمیدیم. بعدها فهمیدیم که دیگر دیر شده بود!
س�الهای بیطن�ز و جدیت هم ب�ه طور م�وازی ادامه
داش�ت .خیل�ی زود انقالبیگ�ری ب�ه اش�غال «الن�هی
جاسوس�ی» گره خ�ورد و بعد هم جنگ ش�د و کوپن آمد و برقها رف�ت و جنسه�ا از مغازهها غیب ش�دند و همهی
اینها اص ً ال نه شوخی داشت و نه خنده.
س�الهای رادیو ب�ود ،و دورهی آقایان مل�ون« .صبح
جمع�ه ب�ا ش�ما» از پرش�نوندهترین برنامهها ب�ود .ملون بهتری�ن و طبیعیترین و مردمیترین ش�وخیها و طنزها
را ارائ�ه میکرد ،و صاح�ب آن صدا و ادا را مش�هور عام و خ�اص کرد .یک کان�ال دیگر هم ب�ود ک�ه از رادیو قویتر
بود ،و آن لطیفههای سیاس�ی پنهان و درگوشی و محفلی
دربارهی مقامات بود .آیتاهلل منتظری مرکز این لطیفهها
ب�ود .رفس�نجانی هم ب�ا ُتن ص�دا و ادای خ�اص خودش
مطل�وب اهل تقلی�د صدا ب�ود و انصاف َا برخیش�ان خوب تقلید میکردند.
سالهای رادیو بود .و دوره آقایان ملون. "صبح جمعه با شما" از پرشنونده ترین برنامه ها بود .ملون بهترین و طبیعی ترین و مردمی ترین شوخی ها و طنزها را ارائه می کرد و صاحب آن صدا و ادا را مشهور عام و خاص کرد
س�الهای مطبوعات آم�د .مطبوعات که هم�ه به قتل
ً قبلا از تلویزیون انقالبی ب�ود ،منتها با چند س�ال تأخیر.
از بهتری�ن و مؤثرتری�ن و مهمتری�ن آنه�ا گل آقا بود .گل
داری�وش کاردان .و کمت�ر از یک دهه بعد نوبت رس�ید به
حبیب�ی ،معاون رئیس جمهور ،را ج�ای امیرعباس هویدا در مجلهی توفیق گذاشت و خندیدن به مقامات را که اص ً ال
آخوندهای خندهدار توی کارتونها کش�یده نمیش�دند
و روی صحنه کمیاب بودن�د ،اما خنده در میان اهل ریش
داش�ت که میتوانس�تند شعر نو بنویسند و ش�عرهای نو را
آقای قرائتی ،که ضمن درس قرآناش یک دورهی کامل
ع�ام رفته بودن�د آرام آرام با پایان جنگ برگش�تند .و یکی
آقا خاطرهی طنز پیش از انقلاب را زنده کرد و ادامه داد.
ممک�ن نبود باب کرد .به عالوه ،طنزنویس�ان باس�وادی دس�تکاری کنند ،به خصوص شعرهای سهراب سپهری را ک�ه مقلد و خواهان بس�یار داش�ت .در به�ار اصالحات
هم یک بار دیگر طنز ش�کوفا ش�د .از مکتب همان گل آقا
طنزنوی�س چیرهدس�تی پیدا ش�د که برترین طنز سیاس�ی تاریخ معاصر را در یک جمله نوش�ت« :آیا خودکشی سعید
امامی کار واجبی بود؟»
کارت�ون و کاریکات�ور ه�م طبع ًا ب�ا گل آقا رون�ق گرفت.
پی�ش از آن ،کارتون خیلی به رس�میت ش�ناخته نمیش�د اختصاصی پرویز ش�اپور بود که و کاریکلمات�ور هم تقریب� ًا ِ
فقط «ش�هر موشه�ا» دل م�ردم را برده ب�ود و کارهای «کاله قرمزی» و سریال «برره».
ریش�هدار ب�ود .روی صحنهاش تا س�الها منحصر بود به
درس آخوندشناس�ی هم میداد ،مستقیم و غیرمستقیم. از اه�ل فامی�ل چندبار ش�نیدم که ب�ه آن قصهی کیس�ه یا
جی�ب آخوندش ارج�اع میدادن�د .گفته بود« :کیس�هی
قبای آخوند عمیق اس�ت و اگر پول افتاد توش ،به آس�انی در نمیآد!»
طنز آخوندی طنز خاصی اس�ت که در محافل معین هم
جاری اس�ت .نمون�هاش را بخواهید بای�د در رفتار و گفتار مداح�ان دورهی احمدین�ژاد بیابی�د ک�ه تربیتش�دهی چن�ان محافلی ان�د! اما اگ�ر طن�ز مداحان لمپنی باش�د،
نمونههای ش�رعی و محافظ�هکار طنز آخون�دی هم پیدا
کتاب�ی هم به این اس�م داش�ت .کارت�ون سیاس�ی گل آقا هم طبع ًا ادام�هی توفیقات توفیق بود .اما کارتون بیش�تر
شده اس�ت .حاال بر اس�اس ش�واهد موجود ،آخوندهایی
و روزنامهه�ا را تعطی�ل ک�رد .ای�ن خودش نش�ان میداد
همیش�ه بخ�ش مهم�ی از روضه و منب�ر بوده اس�ت .اما
اسباب دردس�ر بود تا اسباب خنده .کارتون خیلی مجالت
ک�ه مقام�ات اهل خن�ده نیس�تند ،و باش�ند هم دلش�ان
نمیخواهد کسی به ریش آنها بخندد.
داریم که اس�تندآپ کمدی برگزار میکنند .طنز و ش�وخی
ن�وع اس�تندآپاش برای م�ن تازگ�ی دارد .آخوندها هیچ
صحنهای را خالی نمیگذارند!
تلویزیون ،که در اوایل چیزی مثل «شبکهی مجاهدین
سینمای طنز زمانی بود که نوبت عاشقی نبود اما میشد
را هم به رس�میت ش�ناخت .این هم از ب�رکات ختم جنگ
سرش�ار ب�ود از انواع فش�ارهای روانی و سیاس�ی و جنگ
خلق» فعلی بود ،کمکم یخاش آب شد و «ساعت خوش»
ب�ه چیزهایی که ضرر زیادی نداش�ته باش�د خندید .جامعه
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
9
و تورم .یک جوری فش�ارها باید تخلیه میش�د .زیرزمین
س�کس و پ�ورن کار میک�رد ،روزمین طنز .وقت�ی لیلی با
همهچیز اس�باب خنده اس�ت .همین مقامات را باز نگران
خندید ،و وقتی مارمولک آم�د فهمیدیم که به دین و آخوند
که چ�را خمین�ی را قهرمان ج�وک کردهاند .ول�ی نگاهی
من است ساخته شد ،همه فهمیدیم به جنگ هم میشود هم میشود خندید.
س�الهای ماهواره بیتردید با یک برنامه طنز درخشان
ب�ه یاد خواهد ماند« :پارازیت» ،ک�ه اتفاقی بود برای طنز
و تئاتر تلویزیونی و صدای آمریکا و ش�بکههای اجتماعی.
ک�رده اس�ت .طنزپ�ردازان وایب�ری را دس�تگیر میکنند جدی ب�ه طنز و ش�وخیهای وایبری نش�ان از بازگش�ت
س�کس و سکسیس�م و لمپنیس�م دارد .ای�ن گرای�ش در عصر احمدینژاد رش�د یافت که خودش احتما ً ال موضوع بیشترین جوکها در تاریخ لطایف فارسی بوده است.
ولی صدای آمریکا خیلی زود نش�ان داد که با طنز میانهای ندارد .بیبیس�ی هم که از اول نداش�ت ،گرچه انصاف ًا در
در هم�هی این س�الها طنز کارک�رد دوگانهای داش�ته
نوبت رسید به ش�بکهی من و تو .برنامههای طنز من و تو
طنزی را که به نحوی با دولت و نهادهای رس�می سر و کار
دورهی رادیو برنامههای اس�تاد زشکیاش عالی بود .بعد
است :تمس�خر سیاسی و س�وپاپ سیاس�ی .برنامههای
نوعی بازسازی طنز ایام شاهی در تلویزیون ملی عهد شاه
دارد به حساب س�وپاپ یا «س�وفاف» میتوان گذاشت،
سریالس�ازی خ�ارج از صدا و س�یما هم نش�ان از عدم
صورت آشکار طنز بوده و تمس�خر سیاسی صورت پنهان
تجرب�هی فروش س�یدی «قه�وهی تلخ» تا ح�دی دور
اضافه ش�ده اس�ت .اهل نظ�ر میگویند ش�عر «حجاب و
بود .
تحمل طنز داش�ت .اما اس�تقبال مردم بس�یار خوب بود.
از انتظ�ار هم بود .اما ایرانیها نش�ان دادن�د که برای طنز حاضر اند دست به جیب شوند .خنده بازار خوبی دارد.
س�الهای وایب�ر س�الهایی اس�ت ک�ه در آن زندگ�ی
10
میکنی�م .در آخری�ن محص�والت وایبر میش�ود دید که
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
چیزی ک�ه خود گل آق�ا از گفتناش ابا نداش�ت .س�وپاپ آن .ای�ن روزها پورن کالمی و لمپنیس�م بیان�ی هم به آن
چادر» ای�رج میرزا هم مثل یک مراس�م آیینی در مجالس
دس�ت به دست میشود .سکس از سیاس�ت پیشی گرفته است!
کفشهای بزرگ ،کاله دراز و دماغ قرمزاش چیزی نیست که به راحتی از ذهن کودکی که با ادا و اطوارهایش به قهقهه میافتد پاک شود .دلقکها مسیر طوالنی را در تاریخ هنرهای نمایشی و سرگرمی تا امروز گذراندهاند و هنوز با وجود انواع ابزارهای سرگرمی در دل و قلب بچهها جا دارند. بچههایی را میتوان تصور کرد که برای لحظهای کامپیوتر کوچک بازی خود را رها میکنند و مجذوب این شخصیت بیقید و بند و خندهدار میشوند که آزادانه میرقصد و به زمین میخورد ،شعبده میکند و با آن خندهی نقاشی شده روی صورتش لبخند بر لبها مینشاند.
آشور ماهان
ش�اید ش�ما هم تا حاال این ایمیل را دریافت کرده باشید
یا آن را در فیس�بوک ی�ا گوگل پالس دیده باش�ید که« :یه روز یه ترکه ...اس�مش ستارخان بود ،شاید هم باقرخان.
خیلی ش�جاع بود ،خیلی نترس .یکه و تنه�ا از پس ارتش حکومت مرکزی بر اومد ،جونش رو گذاش�ت کف دستش
و سرباز راه مش�روطیت و آزادی شد ،فداکاری کرد ،برای ای�ران ،برای من و ت�و ،برای این ک�ه ما ی�ه روزی تو این مملک�ت آزاد زندگ�ی کنیم .یه روز یه رش�تیه ...اس�مش
میرزا کوچکخان بود ،می�رزا کوچکخان جنگلی .برای مهار کردن گاو وحش�ی ق�درت مطلقه تالش ک�رد ،برای
این که کس�ی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه .اونقدر
جنگی�د تا جونش رو فدای س�رزمینش کرد .ی�ه روز یه لره
12
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
حکوم�ت را ب�ر نمیتابن�د محملی مناس�ب ب�رای ظهور جوکه�ای اجتماع�ی ان�د ،و در ای�ن می�ان قومیتهای مختل�ف ب�رای هم ج�وک درس�ت میکنند تا فش�ارهای سیاس�ی حکومت را ب�ه نوعی تعدیل کنند .اما چهکس�انی
ای�ن جوکها را ب�رای اولین ب�ار میس�ازند؟ جوکها نیز
مانند کتابها دست به دس�ت میگردند و با اندکی تغییر از قومی به قوم دیگر نس�بت داده میشوند .این هم روندی
دارد .قدیمتره�ا ،نوارهای�ی ب�ود از کریم�ی مراغهای که
جوکه�ای «یه ترکه» را میس�اخت .او خود اهل مراغه و ش�اعر بود ،و هر ش�عری که میس�اخت بالفاصله اقوام
دیگ�ر نیز آن را دس�ت آویز ق�رار میدادند ،و هرکس�ی که
میخواس�ت جوک تعریف کند جملهاش را ب�ا «یه ترکه»
یا «یه رشتیه» شروع میکرد .این موضوع نشان میدهد
که جوکسازها ویژگیهای قومی خود را به دقت میدانند و به نکات حس�اس آنه�ا کام ً ال واق�ف ان�د .بنابراین ،با کم�ی ذوق نویس�ندگی میتوانن�د جوکها را ب�ه گونهای
طراحی کنند که ابتدا از س�وی «قوم» خودش�ان پذیرش عمومی داشته باشد و بعد دیگر اقوام نیز آن را نقل محافل
خود کنند .اما ریش�هی این نوع جوکه�ا در دورهی بعد از انقالب مشروطه از کجا میآید؟
در زمان قاجار ،که زنان حق رفتن به مدرس�ه را نداشتند،
اولین گروهی که ب�ه دخترها اجازهی درس خواندن دادند رشتیها بودند .وقتی این خبر به گوش متحجرین مذهبی رس�ید ،برای ترور ش�خصیت رش�تیها و تحقی�ر آنها در ...اس�مش کریم خان زند بود ،مؤسس سلسلهی زندیه؛
س�اده زیست ،نیکس�یرت بود ،و تا میشد از شدت عمل
احت�راز میکرد .ی�ه روز ی�ه قزوینیه ...بود ب�ه نام عالمه دهخدا .از لحاظ اخالقی منحصر به فرد بود و لغتنامهی
خیلی خوب�ی برای ما به یادگار گذاش�ت ...یه روز ما همه ب�ا هم بودیم ،ترک و رش�تی و ل�ر و اصفهان�ی و ...تا این
که یه عده رمز دوس�تی ما رو کش�ف کردند و قفل دوس�تی
ما رو شکس�تند .حاال دیگه برای هم جوک میسازیم ،به همدیگه می خندیم! و اینجوری ش�ادیم! این از فرهنگ ایرونی به دوره .با همدیگه بخندیم ،نه به همدیگه!» جوکه�ا عموم ًا در یک فرآیند سیاس�ی -اجتماعی بروز
میکنند .جوامع بس�تهی سیاس�ی ک�ه انتقاد ب�ه دولت و
جامعه ،این ش�ایعه را مطرح کردند که «رشتیها بیغیرت
اند و میگذارند ناموسشان درس بخواند!» و سالها این بیخردی و کوتهفکری دهان به دهان گشت و تا به امروز
نتوانس�تهایم این نن�گ را از حافظهمان پ�اک کنیم! توجه گیلکیها به دانش در میان ایرانیها زبانزد است .محمد
عل�ی مجته�دی گیالن�ی ،مؤس�س «دانش�گاه صنعتی
شریف» و رئیس دانشگاههایی همچون «پلیتکنیک» و
«شهید بهشتی» یکی از همان کس�انی بود که بیخردان آن روز بیغیرتاش میخواندند.
مثال�ی دیگ�ر :بع�د از ب�ه ت�وپ بس�تن مجل�س توس�ط
محمدعلی ش�اه ،تبریزیها شورش کردند و علیه استبداد و ش�اه قیام کردند .ش�هر محاصره شد .ش�ش ماه تمام در شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
13
محمد علی مجتهدی گیالنی ،مؤسس «دانشگاه صنعتی شریف»
محاص�ره بود .قحط�ی و کمبود غ�ذا بیداد میک�رد .اما مردم تس�لیم نش�دند .پیغام مردم شهر روش�ن بود« :غذا
تمام ش�ده عیب ندارد ،یونجه میخوریم .یونجه هم تمام
ش�ود ،برگ درخت میخوریم ،ولی تس�لیم نمیشویم». گروه�ی که میخواس�تند ای�ن حرکت ملی و غ�رور آفرین
تبریزیها را ل�وث کنند ،گفتند که «ترکها خر ش�دهاند و یونجه میخورند».
اینگونه اس�ت که م�ا نیز ب�ا ترویج جوکه�ای قومیتی
در نب�رد پایتخت مش�روطهی ای�ران (تبریز) ب�رای آزادی و پایتخ�ت علم ایران (گیلان) برای آب�ادی ،در جبههی باطل قرار میگیریم و تیش�ه بر ریشهی خود میزنیم برای
ثانیهای خنده!
محدود معمو ً ِ ال منفی میکنن�د که ما فقط یک یا چند تصور از دیگری داش�ته باش�یم که مانع از نزدیک ش�دنمان به
مهرک کمالی ،جامعهش�ناس ،در یادداشتی مینویسد:
یکدیگ�ر میش�ود .از ای�ن نظر ،م�ا مدام از ط�رف انگ
میس�ازند و در واقع خصوصیات اصلی ساکنان یک شهر
آن اس�ت که اگر با آن مقابله نمیکنیم ب�ا آن همآوایی هم
«جوکه�ای محلی و ملیت�ی انگ و اس�تریوتایپ و ذات ی�ا اعضای ی�ک ملیت را پنه�ان میکنن�د .جوکها کاری
14
جوکها عموم ًا در یک فرآیند سیاسی - اجتماعی بروز میکنند .جوامع بستهی سیاسی که انتقاد به دولت و حکومت را بر نمیتابند محملی مناسب برای ظهور جوکهای اجتماعی اند ،و در این میان قومیتهای مختلف برای هم جوک درست میکنند تا فشارهای سیاسی حکومت را به نوعی تعدیل کنند
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
خودساختهی فرهنگ مس�لط تهدید میشویم ،و درست نکنیم».
لیال ملکمحمدی
گورستان خاوران ،محل دفن تعدادی از اعدامیان دهه شصت
ِ سفارش�ی یکی از بالتکلیف پرتقال در آب پرتقال ف�راوان ِ ِ
در شبی از شبهای گرم اوت ،۲۰۱۲عدهای دانشجو در کافهای در آنتالیا یک مهمانی خداحافظی بر پا کردند :دانشجویانی از کشورهای آلمان ،افغانستان ،اوکراین ،ایتالیا، ایران ،بلغارستان ،ترکیه ،تونس ،آذربایجان، روسیه ،رومانی ،فرانسه ،قرقیزستان، قزاقستان ،مجارستان ،و یونان .هوا شرجی بود آرام آن شب، و دما بیست و چند درجه .دریای ِ کامل وسط آسماناش ،نسیم خنک مدیترانه، ماه ِ و مردمی که در تاریکی به دریا اعتماد میکردند و شادمانه تن به آب میزدند ،همه دست به دست شب پر از نور و خنده را در ذهن هم داده بود تا آن ِ دانشجویان ماندگار کند.
اش�ارهی یک�ی از دس�تها برای خود س�بیل گذاش�تند و
موض�وع برای خنده و مزاح کم نب�ود :از یادآوری برخی
سلامی به هیتلر دادن�د و خندیدند .دانش�جویان آلمانی
اتفاق�ات خن�دهآور دورهی تحصیل�ی گرفته ت�ا تخمهای
دانشجویان ،از تالش نافرجام مدیترانه برای نشان دادن مد چند سانتیاش گرفته تا ادا و اطوارهای دانشجویان در ّ مقابل دوربینهای عکاسی.
اجازه نداری به تاریخ غمبار من بخندی
ت�ا خود صبح میش�د محترمان�ه به موضوعات�ی خندید
ک�ه خندیدن به آنها به کس�ی ی�ا جایی بر نمیخ�ورد ،اما برخ�ی دانش�جویان تصمی�م گرفتن�د با موضوع�ی مزاح کنند که برای سه دانش�جوی آلمانی شوخیبردار نبود .از
دانشجویان آلمانی دربارهی برنامهشان پس از بازگشت به کشورشان پرس�یدند و وقتی از آلمان اسم بردند با انگشت
دس�ت دیگرشان را به نشانهی سلام نازیها باال بردند و
معترض ش�دند ،برخاس�تند و جمع را ترک کردند .پیش از شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
15
شوخی با کلمه ٔ تجاوز و اتفاق تجاوزهای گروهی در سالهای اخیر یا ساختن جوک درباره ٔ حاشیههای بازداشتگاه کهریزک در سال ۸۸و پس از آن ،نمونههای دیگر دستاویز کردن تراژدیهای سرزمین ما برای مزاح و خنده است آن که بروند ،گفتند مردم سرزمینش�ان هنوز نتوانستهاند اتفاق�ات تلخ جنگ دوم جهان�ی را فرام�وش کنند .گفتند
ب�ه کس�ی اجازهی ش�وخی ک�ردن ب�ا تراژدیهایش�ان را نمیدهند.
شصت و هفت سال برای فراموش کردن جنگی که بیش
از هفتاد میلیون انس�ان را کشته اس�ت مدت زمان زیادی نیست .دو سه نس�ل پیش از دانشجویان آلمانی حاضر در آن مهمان�ی خداحافظی ،آلمانیها هف�ت میلیون و ۲۹۳
در یک�ی از روزه�ای س�رد فوری�هی ۲۰۱۱در یک�ی از
ش�هرهای نروژ ،یک ن�روژی طبق عادت مرس�وم مردم
سرزمیناش ،در جمعی شروع به صحبت کردن دربارهی خبره�ای مهم آن روز ک�رد .آن جمع هم ترکیب�ی از افراد آس�یایی ،آفریقای�ی ،آمری�کای التین�ی ،و اروپای�ی بود.
مهمتری�ن خب�ر آن روز و چن�د روز بع�د از آن ربوده ش�دن
اعض�ای یک خان�وادهی دانمارکی توس�ط دزدان دریایی س�ومالیایی در آبهای اقیانوس هند ب�ود .عنوان خبر که
اعالم ش�د ،چند س�ومالیایی حاضر در آن جم�ع با صدای بلن�د خندیدند و همی�ن خنده اعت�راض نروژیها را در پی
داش�ت .یکی از آنها ب�ا ناراحتی و تعجب پرس�ید« :یک زن و م�رد با کودکان خود در یک س�فر ربوده ش�دهاند و از
وضعیت آنها خبری در دس�ت نیست و هیچ معلوم نیست که چه بر سر این خانواده بیاید .کسی چه میداند نزدیکان
و دوس�تان این خانواده االن چه حال و روزی دارند .شما چه طور میتوانید در واکنش به این خبر بخندید؟»
ه�زار تن از هموطنان خود را در آن جنگ از دس�ت دادند.
س�ومالیاییها دیگر نخندیدن�د ،اما اث�ری از تأثر هم در چهرههاشان دیده نش�د .دلیل آن واکنش احتما ً ال این بود
از دس�ت رفتند ،خانهها و ش�هرهای زیادی ویران شد ،و انسانهای بیش�ماری آواره شدند .احتما ً ال دانشجویانی
این که سرزمینش�ان آنقدر دچار فقر و محنت و غم است
کودکانی گم ش�دند و هرگز پیدا نش�دند ،پدران و مادرانی
که با دم ش�یر زخمی ش�وخی کردند سالخخانهی شمارهی
پنج ،طبل حلبی ،یا س�ایر رمانهای رماننویس�ان بزرگ
دربارهی جنگ جهانی دوم را نخوانده بودند ،یا فیلمهایی را که دربارهی این جنگ ساخته شده است (مث ً ال فهرست
ش�یندلر یا پیانیس�ت) ندیده بودن�د ،تا بتوانن�د تا حدودی فجای�ع آن جن�گ و حساس�یت همکالس�یهای آلمانی خ�ود را درک کنند .از همه هم نمیتوان انتظار داش�ت به
خواندن رمان ی�ا دیدن فیلمهای درام عالقهمند باش�ند، ام�ا میتوان از کش�ورها انتظار داش�ت در نظام آموزش�ی خود یا از طریق رس�انهها به مردم بیاموزن�د به جای خنده
به موضوعات تل�خ و تراژدیها ،درب�ارهی آنها بخوانند و تعم�ق کنند .اگ�ر آنها پیش�تر آموخته بودن�د به چهچیز میشود خندید و به چهچیز نمیشود خندید ،خاطرهی آن
شب برای همهی آن جمع شیرین و دلنشین میشد.
16
شوخی با فجایع ،اعتراض یا رخوت
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
که آنان به شنیدن خبرهایی از این دست عادت کردهاند ،یا
که در برابر هر خبر ناراحتکنندهای بیحس ش�دهاند ،اما خنده واکنش منطقی به بیحس�ی نیس�ت .چرا /چهطور
/تحت چه ش�رایطی بیحس�ی به خنده منجر میش�ود؟ ش�اید نخندی�دن به اتفاق�ات دردن�اک بتواند انس�ان را به
اندیش�یدن دربارهی چرایی و چهگونگ�ی آن وادار کند .به عبارت دیگر ،آیا خندیدن به فجایع ،به جای اندیش�یدن و اعتراض به دالیل وقوع آن ،باعث گسترش یا تکرار همان فجایع نمیشود؟
خنده بر هر درد بیدرمان دوا نیست
در جامع�هی خودم�ان ،پ�س از ه�ر اتف�اق دلخراش�ی
انبوه�ی از جوکه�ا س�اخته و از طریق تلفنه�ای همراه ی�ا در ش�بکههای اجتماعی دس�ت به دس�ت میش�ود ،و
خنده و مزاح با اصل آن حادثه یا حاش�یههایش را به دنبال
اردوگاه آشویتس
حکوم�ت – ک�ه زمینهس�از اصلی ای�ن فجایع یا نات�وان از پیش�گیری و تکرار آن اس�ت – نش�ان میدهند .دیگرانی
شاید نخندیدن به اتفاقات دردناک بتواند انسان را به اندیشیدن درباره ٔ چرایی و چگونگی آن وادار کند .به عبارت دیگر آیا خندیدن به فجایع به جای اندیشیدن و اعتراض به دالیل وقوع آن ،باعث گسترش یا تکرار همان فجایع نمیشود؟
آب را به زاین�دهرود بازگردان�د تا حالوهوای مردم ش�هر عوض ش�ود ،احتما ً ال سازمانی مش�ابه هم این توانایی را
دارد .از آخری�ن نمونههای این ش�کل از واکنش جوکها
از تلخ�ی و جدیت ماج�را بکاهد .اما حتا اگ�ر بتوان به این
اصفهان بود .ش�وخی با کلمهی تجاوز و اتفاق تجاوزهای
وظیفهی کنترل و نظارت بر شهروندان را عهدهدار هستند
و نوش�تههای س�طحی دربارهی اسیدپاش�ی ب�ه زنان در گروه�ی در س�الهای اخی�ر ی�ا س�اختن ج�وک دربارهی
حاش�یههای بازداش�تگاه کهری�زک در س�ال ۸۸و پس از آن نمونهه�ای دیگ�ری از دس�تاویز ک�ردن تراژدیهای
سرزمین ما برای مزاح و خنده است.
برخ�ی معتقد اند چون اعت�راض در جامعهی ما پرهزینه
اس�ت ،مردم از طریق شوخی اعتراض خود را به اقدامات
معتقد اند جوکهای اولیه س�ازمانیافته اس�ت و توس�ط حکومت منتشر میش�ود تا حساس�یتها را نسبت به این
موضوع�ات کاهش ده�د و در واقع جل�وی اعتراضهای
اثرگذار را بگیرد .به عنوان مثال ،اگر سازمان و نهادی این ق�درت را دارد که ،پ�س از ماجرای اسیدپاش�ی اصفهان،
دارد جوکهایی دربارهی این حادثه بس�ازد و پخش کند تا باور داش�ت که جوکهای اولیه توس�ط سیس�تمهایی که
ساخته و پخش میشود ،خود مردم چه نقشی در گسترش این ش�وخیها دارند؟ آیا میدانند ک�ه خندیدن به حوادث و اخب�ار تلخ به جز ل�وث کردن این اتفاق�ات ،تخلیه کردن
انرژیای که میتواند به اندیشه تبدیل شود ،اعتراض کند و راه تکرار را بر خطر ببندد ،و به دس�ت فراموشی سپردن
فجایع پ�س از چن�د صباحی ،نتیج�هی دیگری نداش�ته
است؟
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
17
عکس :اختر قاسمی
گفتوگوی توکا نیستانی با ابراهیم نبوی نیس�تانی :اجازه بده از شرح زندگی و مواردی شبیه این
از ق�رن دهم را بتوانم ردیابی کنم .ب�ه همین دلیل از مرکز
نبوی :ش�ش ماه اس�ت ب�ه اروای�ن کالیفرنیا آم�دهام و
کردم که ای�ن امکان را برای من فراه�م کنند ،و آنها هم
صرف نظر کنیم .بگو همین االن کجا هستی و چه میکنی؟
ایرانشناسی س�اموئل جردن دانشگاه ارواین درخواست
دارم تحقیقی را که از بیس�ت و پنج س�ال قبل مقدمات آن
موافقت کردند.
را آغ�از کرده بودم پی�ش میبرم .پانزده س�ال قبل دو جلد
آن را در س�الهای 1378و 1379منتش�ر ک�ردم ،به نام
کاوش�ی در طنز ایران .برای این کار نیازمن�د منابع زیادی بودم ،منابع بس�یار تخصصی در مورد تاریخ ادبیات ،مانند
لغتنامههای هش�تصد سال قبل ،مثل لغت فرس اسدی
طوس�ی یا تذکرهنامههای شعرا و ادبا ،تا طنزنویسان پیش
18
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
نیستانی :آیا هیچ شباهتی بین خودت و علی اکبر دهخدا میبینی؟ از این بابت که خوانده بودم دهخدا وقتی از تأثیر گذاشتن روی اوضاع سیاسی ناامید شد ،کار روی لغتنامه را شروع کرد.
نبوی :بله ،یک ش�باهتهایی هس�ت .دهخ�دا اوایل
چرن�د و پرند را مینوش�ت و بع�د از مدتها که نتوانس�ت
کار طنز را ادامه بدهد و ش�اید ناامید ش�ده بود ،رفت سراغ لغتنامه ،و در عمل با لغتنامه خیلی بیشتر خدمت کرد به فرهن�گ ایران ،گرچه چرند و پرند هم جزء ش�اهکارهای
عالی طنز پارس�ی اس�ت .ام�ا اندازههای م�ن و او ربطی
به ه�م ندارد .کاری ک�ه دهخدا روی لغتنام�ه کرد کاری
غولآس�ا و ش�گفتانگیز بود و یک ارادهی فوقانس�انی میخواس�ت که کس�ی اینچنین فرهنگ و زبان فارس�ی را از ویرانی نج�ات بدهد .م�ن دارم کاری انجام میدهم
که اگرچ�ه گمان میکن�م کار خوبی در بیای�د ،اص ً ال در آن اندازهها نیست .فقط در این که یک طنزنویس رفته سراغ
حوزهای دیگر مثل ادبیات فارس�ی ،ش�باهت وجود دارد. یک تفاوت این اس�ت که کاری که من دارم میکنم بیربط
به طنز نیس�ت و تفاوت دیگر این که من کار طنزنویس�ی را رها نکردم.
نیستانی :بحث من بر سر اندازه ها نبود ،بر سر انگیزهها بود .می خواستم ببینم آیا هیچجور ناامیدی از بهبود وضع احساس میکنی.
نبوی :نه ،م�ن دارم کار میکنم .واقعیت این اس�ت که
مدتها اس�ت به ای�ن نتیجه رس�یدم که امی�د و ناامیدی مرب�وط به واقعیت بیرونی نیس�ت ،مربوط ب�ه درون خود ما اس�ت .خیل�ی از آدمه�ا ناامید هس�تند ،بع�د میگردند
دالیلاش را پی�دا میکنند ،یا امیدوار هس�تند ،بعد دنبال روزنههای امی�د میگردند .م�ا دنبال دالی�ل میگردیم،
چیزهایی را پی�دا میکنیم و آنها را تقوی�ت میکنیم .من اتفاق ًا ب�وی بدی از اوضاع جهان نمیش�نوم .معتقد ام در
ایران امکانهای زیادی وجود دارد برای این که وضعیت بهتر شود ،ممکن است برای شخص من بهتر نشود ،ولی
برای جامعهی ایران راههای رفتن به س�وی بهبود بس�ته نیس�ت .در مورد خودم ،هفده س�ال اس�ت که هرروز طنز
مینویسم و منتشر میکنم ،حرفم را میزنم و مینویسم. نیستانی :واقعا هفده سال است که طنز مینویسی؟
نبوی :بله ،از روز اولی ک�ه در روزنامهی جامعه در دهم
بهمن س�ال 1376طنز روزانه نوشتم تا امروز هفده سال میگ�ذرد .البته قب�ل از آن هم کار مطبوعات�ی میکردم و
طنز مینوش�تم ،ولی طنز روزانهی اجتماعی و سیاسی را
بهطور متمرکز در هفده سال گذشته مرتکب شدم.
نیستانی :از این هفده س�ال ،چند سال را خارج از ایران بودی؟
نبوی :یازده سال ،که از این مدت ده سال بهطور منظم
برای ستون طنز روز آنالین نوشتم.
نیس�تانی :چهطور ش�د که از مق�ام ی�ک روزنامهنگار و داستاننویس رسیدی به مقام یک طنزنویس تمامعیار که
تقریب ًا در دو دههی هفتاد و هشتاد بیرقیب بود؟
نبوی :معمو ً ال آدمها خودش�ان را کمک�م پیدا میکنند.
من یک دوره عش�ق سینما داش�تم ،نقد فیلم مینوشتم، س�ینمای ایران را جدی میگرفتم .ی�ک دوره در حوزهی روزنامهن�گاری کار کردم .تع�داد زیادی مجل�ه و روزنامه
راه انداخت�م ،مثل گزارش فیلم و همش�هری ،روزنامهی
زن ،و خیلی نش�ریات دیگر .مدتی داستاننویس�ی کردم، شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
19
مدتی تحقیق�ات اجتماع�ی و روزنامهن�گاری در حوزهی اجتماع�ی را جدی گرفتم ،ولی در نهای�ت دیدم که در طنز بهت�ر از بقی�هی جاه�ا میتوان�م کار کنم ،ب�ه همین دلیل
همی�ن را ادامه دادم .در ویکیپدیای جهانی ،در فهرس�ت طنزنویسان متولد هشتاد س�ال گذشته (از 1930تا امروز)
ک ً ال پن�ج نفر غیرغربی حضور دارند ،س�ه نفر از س�ودان و لبنان و مصر ،و کیومرث صابری یا همان گل آقای خودمان
و من از ایران .درست یا غلط ،در میان طنزنویسان زندهی
جهان ،نام دو نفر از آس�یاییها نوشته شده که یکی نام من است ،یعنی من به عنوان یک طنزنویس شاخص پذیرفته
شدهام .افتخاری هم نیست ،ولی واقعیت است .از طرف
دیگر ،م�ن پنج رمان منتشرش�ده دارم و ش�ش مجموعه
داستان کوتاه که سالها اس�ت منتشر شدهاند .ولی کسی من را به عنوان داس�تاننویس به رسمیت نمیشناسد ،در حالی که کمیت و کیفیت کارهای داس�تانی من و استقبال از آنها از س�وی خواننده ،از اغلب افرادی که در فهرست
داستاننویس�ان ایرانی که در ویکیپدیای فارس�ی نامشان آم�ده معتبرت�ر ب�وده .ب�ا این ح�ال ،ن�ام من در فهرس�ت
داستاننویسان ایرانی نیست.
نیس�تانی :اخیر ًا آقای پزش�کزاد گله میکرد که این همه نوش�ته و تحقیق ج�دی دارم ام�ا وقتی دربارهی س�عدی س�خنرانی میکنم ب�از همه درب�ارهی داییج�ان ناپلئون از م�ن س�وال میکنند! ت�و هم باب�ت دیده نش�دن نبوی داستاننویس گله داری؟
ً اصلا ب�رایام مهم نیس�ت .وقت�ی دارم نب�وی :ن�ه،
داس�تان مینویس�م قب�ل از هرچی�ز خ�ودم هس�تم که از نوش�تن داس�تان لذت میب�رم .داس�تان را مینویس�م،
منتش�ر میکنم ،و عدهای ه�م آن را میخوانند و احتما ً ال روی آنها تأثیر میگذارد .البته در مورد پزشکزاد ،تحقیق
ایشان با عنوان طنز فاخر س�عدی خیلی کار شگفتانگیز و خوبی اس�ت ،ولی داییجان ناپلئون یک شاهکار در طنز فارس�ی اس�ت .از نظر من ،داییجان ناپلئ�ون بهترین اثر
داس�تانی طنز فارس�ی تاریخ ما اس�ت .و طبیعی اس�ت که
م�ردم داییجان ناپلئ�ون را خیلی بیش�تر از پژوهش آقای
20
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
نیستانی :دور بودن از ایران چهقدر روی زبان و ارتباطات
میان نوع طنز من و طنز آقای صابری تفاوت جدی وجود داشت .اص ً ال مخاطبان ما یکی نبودند .دههای که با هم کار کردیم به کلی از نظر فضا و گفتمان حاکم بر جامعه متفاوت بود. صابری آدم عصر خودش بود ،من هم آدم عصر خودم بودم پزشکزاد دربارهی سعدی بشناسند.
با زبان فارس�ی تأثیر گذاش�ته؟ آیا اص ً ال حضور فیزیکی در محیط را در نوشتن مؤثر میدانی؟
نبوی :قطع� ًا تاثیر میگ�ذارد و روی کار من هم احتما ً ال
تأثی�ر گذاش�ته اس�ت .من بعض�ی اوق�ات ای�ن فاصله را
احس�اس میکن�م ،ولی نه خیل�ی .به این دلی�ل که وجود رسانههای مجازی و رسانههای اجتماعی باعث میشود ما کمت�ر دچار آن آس�یبی بش�ویم که قب ً ال وجود داش�ت و خیلی جدی بود .من چ�ون رابطهام با زبان مادری دائم از
طریق رس�انههای مجازی و اجتماع�ی برقرار بوده ،کمتر احس�اس فاصله با نس�ل جدیدی را کردهام که با زبان تازه
ح�رف میزنند ،گرچه نمیتوانم این فاصل�ه را انکار کنم.
نیس�تانی :اش�اره کردی به مرحوم صابری .خودت فکر
به هر حال ،من از دو طریق س�عی کردم رابطهام را با زبان
داش�ت که باعث ش�د تو در اواخر دههی هفتاد بیشتر از او
زندگی در تغییرات زبانی درون کشور و دوم از طریق ارتباط
می کنی چ�ه تفاوتهایی بین طنز ت�و و طنز صابری وجود خواننده داشته باشی؟
حف�ظ کنم :نخس�ت از طریق حضور در فض�ای مجازی و ب�ا زبان و ادبیات فارس�ی .یکی از عواق�ب فاصلهگیری از
نب�وی :چند تا تف�اوت وجود داش�ت .مرح�وم صابری
زب�ان مادری فق�ر کلمه اس�ت .خواندن متن فارس�ی ،به
بود .از س�الهای 1376کارش کمرنگ ش�د .من با آقای
م�یدارد و حضور در رس�انههای اجتماعی م�ا را با کلمات
س�ال 1364کارش را ش�روع ک�رد و ت�ا س�ال 1380هم صاب�ری کار ک�رده بودم ،از هم�ان اولین روزه�ای گل آقا
در خدمتاش بودم .صابری هم اس�تاد م�ن بود و هم پدر
م�ن و هم حس�رت من .ب�ه توانایی بینظیر او در نوش�تن
غبط�ه میخ�وردم .صاب�ری تبدی�ل ش�د به یک نه�اد در روزنامهن�گاری ،معادلهی سیاس�ی ،و طنز کش�ور ،و این نه�اد تبدیل ش�د به نش�ریهای که ی�ک خان�وادهی طنز را
خصوص متنهای کالس�یک ،آدم را در زبان مادری نگه
تازه متولدشدهی زبان پیوند میدهد .من دربارهی فارسی بدجوری غیرتی ام و همین باعث شده هردو راه را استفاده
کنم.
نیس�تانی :به نظرت ،دورانی که حض�ور ابراهیم نبوی، یا هر نویس�ندهی ش�اخص دیگری ،در یک نش�ریه باعث
تشکیل داد .این نهادس�ازی ویژهی «گل آقا» بود و هیچ
افزایش تیراژ آن میشد گذشته است؟
روزانه مینوش�تم نداش�ت .من هیچوقت آن هوشمندی
ممکن است به خاطر کار من یا نام من مخاطبانی به رسانه
ربطی به کار م�ن که یک طنزنویس یکه ب�ودم و فقط طنز و درک عمیق سیاس�ی صابری را از فضای قدرت در ایران
نداش�تم .میان نوع طنز م�ن و طنز آقای صاب�ری تفاوت ً اصلا مخاطب�ان ما یک�ی نبودند. ج�دی وجود داش�ت.
ده�های که با ه�م کار کردیم به کلی از نظ�ر فضا و گفتمان
حاکم ب�ر جامعه متفاوت ب�ود .صاب�ری آدم عصر خودش بود ،من هم آدم عصر خودم بودم.
نب�وی :همی�ن االن وقتی م�ن با ی�ک رس�انه کار کنم
اضافه ش�وند ،منته�ا معنیاش این نیس�ت ک�ه مثل قبل
ی�ک اتفاق «پ�اپ» میافت�د و همه دنب�الاش میروند. دیگر همه دنبال یک طنز عامهپس�ند نمیروند ،دیگر پاپ نیس�ت .کیفیت طنز باال رفته ،تولیدکنندهها زیاد شدهاند،
و مخاطب پخش ش�ده .هنوز البته کس�انی طن�ز نبوی را میخوانن�د .یک عدهای ت�وکا یا مانا را دنب�ال میکنند ،و ...بخش مهمی از جامعه دیگر صرف ًا دنبال نبوی نیست. شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
21
شود ،حتا اگر جذابتر باش�د ،نمیخوانند .من نمیتوانم
بخشی از این افراد به خاطر سوءتفاهم با من مخالف اند و بخشی به دلیل اشتباه من در نوشتن مطالب جدی و سیاسی .خودم زیادی وارد جنگ جدی سیاسی شدم و علت اصلی همهی این دعواها حضور بیهودهی من در فضای جدی سیاسی بود ...
منی که هفده س�ال اس�ت طنز روزانه مینویسم این دیگر
من ای�ن را خیل�ی دوس�ت دارم .ان�گار یک ج�وری دارد
میتوان�م بگوی�م خیلی وقته�ا از نظر خ�ودم کارم دیگر
بزرگترها کوچک .این خوب است ،زیبا است ،متعادلتر
راضیکننده است؟ پاسخام مثبت نیست.
عدال�ت برق�رار میش�ود ،کوچکترها بزرگ میش�وند و
و دلچسبتر است.
نیستانی :تازگیها با نقد منفی روبهرو شدهای؟ مث ً ال این که کسی گفته باشد نوش�تههایات افت کرده و دیگر تأثیر قبل را ندارد ،یا طوالنی و خستهکننده شده است؟
خصوصیت رسانههای اجتماعی است .گاهی میپذیرم و باج میدهم و گاهی با لجبازی س�عی میکنم دیگران را به خواندن تشویق کنم .اینجا دیگر توان و قدرت من است. گاه�ی موف�ق ام ،و غالب ًا ناموف�ق .از طرف دیگ�ر ،تکرار
هم مهم اس�ت .حرفهایی که ما میزنیم ،هرچهقدر هم درس�ت ،باید نوآوری داشته باش�د تا جذاب شود ،و برای ممکن نیست .من سعی میکنم تنوع فرم را به کار بگیرم.
خالق نیست ،با این همه مخاطب خودش را دارد .آیا این
نیس�تانی :چرا این همه دشمن پیدا کردی؟ امکان ندارد کس�ی در فیس�بوک از تو تعریف کند و تع�داد زیادی کامنت فح�ش و فضاحت زیرش نگذارند .چ�ه کردی که این همه مخالف جدی داری؟
نب�وی :خیلی وقتها کس�ی با فکر تو مخالف اس�ت اما
نب�وی :چند تا کار کردم که باعث این دش�منیها ش�ده.
ش�ده ،یا کس�ی ک�ه نظ�رت را دوس�ت دارد و از ش�هامت
دارن�د ،که همین خودش یک دعوای جدی اس�ت ،یعنی
نمیگوید که نظر تو غلط اس�ت ،میگوید طنز تو ضعیفتر
تو خوش�حال اس�ت نمیگوید «باریکال پس�ر ش�جاع»،
میگوید چهقدر ش�عر یا موس�یقی یا طنز زیبایی نوش�تید. قضیه کمی پیچیدهتر ش�ده ،نه میش�ود ب�ه راحتی دل به نقده�ای جانبدارانه خ�وش کرد و نه از نقدهای دش�منانه
غمگین شد .باید کمی هم خودت توانایی ارزیابی خودت را
داشته باشی وگرنه کارت خراب است .در سالهای اخیر، بعضی از خوانندگان من میگفتند نوشتههایات طوالنی و کشدار شده .واقعیت این است که ،من خیلی به دقت به
این موضوع نگاه میکنم .گاهی حس میکنم متنهایام طوالن�ی اس�ت و س�عی میکن�م کنت�رل کن�م .بعضیها
میگویند این نوش�تهها طنز نیس�ت ،ت�و داری خبرها را با زبان طنز مینویس�ی و ای�ن دیگر طنز نیس�ت .خودم هم گاه�ی این نظر را میپذیرم .س�عی میکن�م بیحوصلگی
مخاط�ب را ه�م در نظ�ر بگی�رم .وقتی مطال�ب طوالنی
22
حوصل�ه ب�ه اف�راد تزریق کن�م .تنبل�ی و ش�تاب هم یک
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
یکی برخورد با کس�انی اس�ت که پیش�ینهی مارکسیستی جنگیدن با کمونیستها .یکی دیگر درگیریهای جنبش س�بز بود و همان داستان مقالهی «اسب تروآ» ،که باعث
شد خیلیها فکر کنند من مهمترین عامل شکست جنبش انقالبی برای سرنگونی جمهوری اسالمی بودم .عدهای هم که بعد از اظهار نظر من دربارهی «کشتار »67مخالف
جدی من ش�دند ،که هیچوقت نفهمی�دم چرا .اینها چند
موضعگیری صریح من اس�ت که باعث شد خیلیها جدی و شوخی به دشمن من تبدیل شوند .بخشی از این افراد به خاطر سوءتفاهم با من مخالف اند و بخشی به دلیل اشتباه من در نوش�تن مطالب جدی و سیاسی .خودم زیادی وارد
جنگ جدی سیاسی شدم و علت اصلی همهی این دعواها حضور بیهودهی من در فضای جدی سیاسی بود...
نیستانی :فکر نمیکنی که جدی و سیاسی نوشتن برای
قابل دفاع ،ول�ی نمیخواهم دیگر ب�ا آن لحن دربارهاش
بخش مهمی از جامعه دیگر صرف ًا دنبال نبوی نیست .من این را خیلی دوست دارم .انگار یک جوری دارد عدالت برقرار میشود ،کوچکترها بزرگ میشوند و بزرگترها کوچک. این خوب است ،زیبا است ،متعادلتر و دلچسبتر است طنزنویس یک خطای فاحش است؟
حرف بزنم.
نیستانی :و آخرین سؤال ،باألخره کی قرار شد برگردی ایران؟
نب�وی :من تا کت�ابام درب�ارهی تاریخ طنز ای�ران تمام
نش�ود ،با توپ و تانک هم از جای خودم تکان نمیخورم.
حتا اگر ش�خص رهبر جمهوری اسلامی بگوی�د بیا ،من تا این کار تمام نش�ود نمیروم .غیر از این مش�کلی ندارم.
ً قبلا خیل�ی هیج�انزده ب�ودم ،ب�ه خص�وص دربارهی کتابه�ایام و حضور در فضای ای�ران .امروز میبینم در
نبوی :حرف کام ً ال درس�تی اس�ت .خودم ه�م االن به
فض�ای مجازی خیلی بهتر میتوانم حرف بزنم و کار کنم.
سیاسی و درگیریهای سیخکی ،از زبان طنز برای گفتن
روی اینترن�ت تا هم�ه به راحت�ی و بدون هی�چ هزینهای
فهمیده میش�د و هم درگیر مجادلهی بیهوده نمیشدم.
طوط�ی و بازرگان را ندارم .بگذریم .همین حرفها را هم
کنم دیگر جدینویس�ی نکنم که هم تحریککننده است و
دیگر نظرم عوض ش�ود .من دارم دائم عوض میش�وم،
همین نتیجه رس�یدهام .من باید به جای نوش�تن مقاالت
دیگر عجلهای ندارم .شاید همهی کتابهایام را بگذارم
همی�ن حرفها اس�تفاده میک�ردم .هم بیش�تر خوانده و
دریاف�ت کنند .دوس�ت دارم برگردم ،ولی دیگر احس�اس
مطمئن ام که در این مورد اشتباه کردم و میخواهم تالش
که میزنم مخصوص همین لحظه است ،شاید یک هفته
هم بیاثر .اکثر نظرات جدی من هم درس�ت اس�ت و هم
شاید شش ماه دیگر نظرم به کلی عوض شود.
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
23
لیال موری برنامهاش از پرطرفدارترین شوهای کمدی تلویزیون است و خودش از معروفترین زنان کمدین آمریکایی. از ۲۳سالگی در کافههای محلی روی صحنه رفت تا مردم را بخنداند و سرانجام توانست برنامهی مخصوص خودش را در تلویزیون داشته باشد: «شوی آلن دو ژنرس» ،برنامهای که وارد دوازدهمین فصل نمایشاش شده است ،با حدود ۳.۲میلیون بیننده و برندهی ۲۵جایزهی گرمی، در کنار جوایز بسیار دیگر. البته آلن همیشه اینقدر خوششانس
نب�وده اس�ت .وقت�ی ی�ک روز در مصاحبهای ب�ا اوپرا وینفری در س�ال – ۱۹۹۸در آس�تانهی چهل س�الگی – اعلام کرد که همجنسگرا اس�ت، با واکنشهای ناخوش�ایندی روبهرو شد .بسیاری از شبکههای تلویزیونی از پخش برنامهاش س�ر باز زدند و در نهایت ش�بکهی ایبیسی شوی او
را لغو کرد .فقط م�ادرش در هرجایی
24
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
تنه�ا مخاطب زیادی پیدا نکند بلک�ه با واکنشهای تندی
آلن در جهان حرفهای خود رقبای همجنس زیادی ندارد .نسبت زنان کمدین به مردان کمدین بسیار کم است .تحقیقات نشان میدهد که، تنها ۱۵-۱۰درصد از کمدینها را زنان تشکیل میدهند .ک ً ال زنها در حرفههایی که به شوخی و خنده مربوط است حضور کمرنگتری دارند که فرصت داشت از دخترش حمایت میکرد.
بعد از آن ،آل�ن مدتی در فیلمهای هالیوودی بازی کرد و
اس�تندآپ کمدیهای مختلفی را اجرا کرد ،تا سال ۲۰۰۳
که با برنامهی «آلن ش�و» دوباره به تلویزیون بازگشت ،و در س�ال ۲۰۰۶به عنوان اولین ف�رد همجنسگرا مجری
برنامهی جایزه اسکار ش�د .مجلهی فوربز در سال ۲۰۱۴ آلن را چهل و ششمین زن قدرتمند جهان نامید.
ولی ش�اید آنچه آلن و برنام�هاش را از دیگر برنامههای
محب�وب تلویزیون�ی متمایز میکن�د توجه او ب�ه موضوع برابری جنسی و نقد تبعیضهای جنسیتی باشد .مجلهی
میس ،معروفترین مجلهی فمنیس�تی آمریکا ،دربارهی آلن مینویسد« :او آرزو نمیکند که یک فعال و یا سخنگو برای جامعهی دگرباش�ان جنس�ی باش�د ،ولی معمو ً ال به
طور علنی قواعد غیرهمجنسگرایانه را زیر س�ؤال میبرد و از برنام�هی تلویزیون�یاش اس�تفاده میکند ت�ا به دفاع
از حق�وق دگرباش�ان بپ�ردازد ».همانطور ک�ه خو د آلن میگوید ،او به برابری جنس�یتی اعتقاد دارد و هرآنچه را
که باعث تفاوت گذاش�تن بین زن و مرد میشود مضحک میداند .او در یکی از برنامهها ش�رکت نوش�تافزار بیک را ب�ه خاطر ارائهی محصول�ی به نام «خ�ودکار زنانه» به
س�خره میگیرد و تمام کلیشههای جنس�یتی بازتولیدشده توس�ط ای�ن ش�رکت را با ی�ک اج�رای کمدی زیر س�ؤال
میبرد .آلن در برنامهاش با اس�تفاده از زب�ان طنز به بیان مس�ائلی میپردازد که ممکن اس�ت در فضایی جدیتر نه
روبهرو شود.
زنان کمدین
اما آل�ن در جهان حرفهای خود رقب�ای همجنس زیادی
ندارد .نس�بت زن�ان کمدین به م�ردان کمدین بس�یار کم
اس�ت .تحقیقات نش�ان میدهد که ،تنه�ا ۱۵-۱۰درصد از کمدینه�ا را زن�ان تش�کیل میدهن�د .ک ً ال زنه�ا در
حرفههای�ی ک�ه به ش�وخی و خن�ده مربوط اس�ت حضور ً مثلا در میان کاریکاتوریس�تها هم کمرنگتری دارند. زنها به شدت در اقلیت هستند.
بعضیه�ا فک�ر میکنند زن�ان به ان�دازهی کاف�ی بامزه
نیستند .کریستوفر هیچنز ،نویسندهی معروف آمریکایی،
زمانی در مقالهای ب�ا عنوان «چرا زنان بامزه نیس�تند؟»
در مجله مط�رح ونیتی فر ،دالیلی زی�ادی را برای این که چرا زنان بامزه نیس�تند ارائ�ه کرد .یک�ی از دالیل هیچنز
این بود که« :بهخاطر این که طنز نش�انهای از تیزهوش�ی است (و بس�یاری از زنان باور دارند – یا توسط مادرشان به
آنها چنین یاد داده ش�ده – که نباید در برابر مردان چندان باهوش به نظر برس�ند) .در نتیجه زنان ب�ه اندازهی کافی بامزه نیس�تند .مردان هم نمیخواهند زنان بامزه باشند.
آنه�ا فق�ط میخواهند زن�ان مخاطبش�ان باش�ند ،نه رقیبشان».
ول�ی «چرا زن�ان بام�زه نیس�تند؟» یک�ی از دالیلاش
میتوان�د این باش�د که کمدی�ن بودن همچن�ان حرفهای
مردانه محسوب میش�ود که زنان برای حضور در آن باید با موانع بس�یاری دس�ت و پنجه نرم کنند .برای حضور در
چنین حرفهای ،کلیش�ههای جنس�یتی و محدودیتهای فرهنگی فراوانی معمو ً ال پیش روی زنان است .زنان باید ثابت کنند ک�ه خنداندن مردم با «ش�أن زنانگی» منافاتی
ندارد .برخی بر این اعتقاد اند که آنچه حرفهی کمدینها
را مردان�ه میکند تهاجمی بودن آن اس�ت .عایش�ه تایلر، کمدی�ن و هنرپیش�هی آمریکایی ،میگوید« :ب�ه ما زنان
گفته میشود که باید باوقار ،خوش�گل ،و بانمک باشیم و کمدی نه با وقار است ،نه خوشگل ،نه بانمک ».از طرف
دیگ�ر ،مجموعهای از مالحظات اخالق�ی وجود دارد که شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
25
معمو ً ال فقط از زنان خواس�ته میش�ود که آنها را رعایت کنند ،ولی برای مردان معمو ً ال چنین قیدوبندهایی مطرح
خیل مخاطبان ،که گاهی با تقلید صدا و یا ادا و شکلک در
بگوی�د بس�یار متفاوت خواهد بود در مقایس�ه ب�ا وقتی که
میش�ود که برای زنان ،در جامعهای ک�ه نجابت و وقار را
نمیشود .مث ً ال واکنشها به زن کمدینی که جوک جنسی
مردی همان جوک را تعریف کن�د .چنین رفتاری از طرف
مخاطبان «مردانه» تلقی میش�ود و «نامناس�ب» برای زن�ان و عب�ور از خط قرمزهای جنس�یتی .البت�ه میتوان
حض�ور همین تع�داد محدود زن�ان کمدی�ن در برنامهها و ش�وهای تلویزیونی را گواهی دانس�ت بر این که کلیشهی «بیمزگی» زنان خیلی هم موجه نیست.
میش�ود .حضور تک نفره بر روی صحنه برای خنداندن آوردن همراه است ،رفتاری جلف و سبکسرانه محسوب همچن�ان مهمترین صفات آن�ان میداند ،یک ضدارزش
است.
ولی ظاهر ًا این نگاه در بعضی از کشورهای خاورمیانه که
کمتر محافظهکار اند در حال تغییر اس�ت .در ایران ،برخی
از س�ریالهای طنز ک�ه پخش آنها از اواس�ط دههی ۷۰
شروع شد (مثل «س�اعت خوش» و بعدترها سریالهایی
در بس�یاری از فرهنگه�ا ،زنانگی با دخت�ر خوب بودن
با کارگردانی و بازیگری مه�ران مدیری) ،پای زنانی را که
بخواهد لطیفه و یا داس�تانهای خندهدار از تجربیاتاش
ک�رد ،بازیگرانی مثل س�حر ولدبیگی ،ش�قایق دهقان ،و
و س�اکت بودن تعریف میش�ود .ب�اور کردن ای�ن که زنی را ب�رای یک مخاط�ب عمومی تعریف کند ب�رای خیلیها
س�خت اس�ت .در چنین فرهنگهایی – که شاید فرهنگ ایرانی را هم بتوان در آن دس�ته ج�ای داد – کمدین بودن
همچنان حرف�هی قابل احترامی محس�وب نمیش�ود و
از کمدی�ن گاهی با صفات�ی مثل لوده و ی�ا دلقلک نام برده
26
آلن شو
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
نقشه�ای کمدی و طنز ب�ازی میکردند ب�ه تلویزیون باز بهنوش بختیاری .این بازیگران کلیشهی رایج زن جدی و گاهی غمگین را در تلویزیون تغییر دادند ولی هنوز سخت
است که به آنها عنوان کمدین اطالق شود.
در س�الهای اخی�ر در َا ّم�ان ،پایتخ�ت اردن ،س�االنه
جشنوارهی اس�تندآپ کمدی برگزار میش�ود که زنان نیز
همکارهای مردت بیشتر تالش کنی».
در بسیاری از فرهنگها ،زنانگی با دختر خوب بودن و ساکت بودن تعریف میشود .باور کردن این که زنی بخواهد لطیفه و یا داستانهای خندهدار از تجربیاتاش را برای یک مخاطب عمومی تعریف کند برای خیلیها سخت است در آن ب�ه اجرای برنام�ه میپردازن�د .ایمان الحس�ینی،
کمدین کانادایی -فلس�طینی که تورهایی را در خاورمیانه برگ�زار میکن�د ،میگوید که به جز عربس�تان س�عودی،
که زن�ان در آنجا نمیتوانند بر روی صحنه ظاهر ش�وند، در کش�ورهایی که تور داش�ته اس�ت برنامهاش با استقبال
روبهرو ش�ده اس�ت .البته ،به عقی�دهی او« ،وقتی روی صحن ه هستی ،افراد انتظار دارند که واقع ًا بامزه باشی و به زنها س�ختتر میگیرند تا به مردها .تو باید در مقایس�ه با
میسون زاید
او همراه با میس�ون زاید (ک�ه در آمری�کا زندگی میکند)
ب�ه اجرای برنام�ه میپردازد .زاید اولین کس�ی اس�ت که در فلس�طین و اردن اس�تندآپ کم�دی اجرا کرده اس�ت.
میسون ،که جشنوارهی استندآپ کمدینهای خاورمیانه را از س�ال ۲۰۰۳در آمریکا به راه انداخته است ،میگوید: «تعداد زنانی که در جش�نواره هس�تند بس�یار کم اس�ت و گاهی فقط من و الحس�ینی هس�تیم که به اج�رای برنامه
میپردازیم .وقتی از کس�ی دربارهی کمدین محبوباش میپرس�ی ،معمو ً ال نامی که برده میشود نام یک کمدین
مرد است».
زنه�ا هن�وز راه زیادی در مقایس�ه با م�ردان در پیش رو
دارند تا خود را در دنیای کمدینها به اثبات برس�انند ،ولی وج�ود افرادی مثل آلن به خیلی از دختران جوان این امید
را داده است که زنان نه تنها میتوانند «بامزه» باشند بلکه
میتوانند از این طنز و ش�وخی ب�رای بهبود وضعیت زنان بهره بگیرند.
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
27
عکس :امید کشتکار
محسن فرشیدی «شوخی است ،زیادی حساس هستید ،باید تفاوتی میان جوک و حرف جدی گذاشت، فمینیستهای افراطی ،گشت ارشاد فمینیسم …» همگی اینها عباراتی هستند که فعاالن برابریخواه در هفتههای گذشته زیاد شنیدهاند. این برخوردها زمانی بیشتر میشوند که «سکسیسم» و به عبارتی دیگر «جنسیتزدگی» در قالب طنز و جوک به کار گرفته میشود و مورد اعتراض قرار میگیرد.
28
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
اکث�ر اف�رادی ک�ه از چنی�ن عبارات�ی اس�تفاده کردهاند
معتق�د اند در قالب ش�وخی میش�ود از کلم�ات و عبارات
جنس�یتزده هم اس�تفاده کرد و در مقاب�ل برخی دیگر ،از جمل�ه نگارندهی مطل�ب ،اعتق�اد دارند که ج�وک و طنز چیزی خ�ارج از واقعیتهای جاری نیس�ت ،چه بس�ا حتا
الیهه�ای پنه�ان و درونی ی�ک جامعه را بهتر ب�ه نمایش میگذارد و در بازتولید کلیش�ههای جنسیتی نقش کلیدی را بازی میکند .در ماههای گذش�ته در فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی گفتوگوهای زیادی در این باره پدید
میگرفت.
بودن یک انسان را اگر زن یا مرد ِ بدون در نظر گرفتن رفتار ،اعمال ،و تخصصهایش مبنا قرار دهیم و مالک تصمیمگیری ما جنسیت فرد باشد و نه تواناییهای او ،در واقع نگاهی از جنس سکسیسم داشتهایم
گس�تردگی رفتاره�ای جنس�یت زده تنه�ا ب�ه ب�ازار کار
مح�دود نمیش�ود و از ج�وک ،ش�وخیها ،کالم روزانه، و رفتارهای در خانه آغاز میش�ود و تا رس�انه ،سیاست ،و دیگ�ر عرصههای اجتماع�ی امتداد پی�دا میکند .فعاالن
حقوق برابر معتقد هستند تمامی این رفتارها در ساختاری مردس�االرانه برای س�رکوب و پیش�رفت زنان ب�ه عنوان نیمی از جامعه صورت میگیرد.
آمد .در نوش�تار ذیل بیش�تر به این موضوع توجه ش�ده که
تفاوت بنیادین میان سکس و سکسیسم
بازتولید کلیشههای جنسیتی دست میزنند ،چرا به جوک
گذش�ته ،بس�تر بح�ث و گفتوگو در ای�ن باره به ش�کلی
چ�را در پارهای مواقع تعدادی از زنان نیز همپای مردان به
سکسیس�تی میخندند ،و یا این که به چ�ه دلیل در برخی مواقع تمامقد در مقابل فعاالن برابریخواه میایستند.
ب�ا م�ورد توج�ه ق�رار گرفت�ن سکسیس�م در هفتههای
گسترده در رس�انهها و همچنین ش�بکههای اجتماعی به وج�ود آمد .در مواردی قابل توجه ،دیده ش�د که ابهاماتی
ب�رای درک بهتر ،ابت�دا برخی مفاهی�م پراهمیت در این
از س�وی برخی افراد در معانی س�کس و سکسیسم وجود
به این موضوع میپردازیم که چرا جنس�یتزدگی در قالب
در صورتی که اگر مخالفتی با سکسیس�م صورت میگیرد
مطلب را مورد بررس�ی اجمالی ق�رار میدهیم ،و در ادامه طن�ز ه�م دارای اهمی�ت اس�ت ،و در انته�ا ن�گاه آماری
میاندازی�م به این که چرا در برخی مواق�ع خود زنان نیز با موج شوخیهای جنسیتزده همراه میشوند.
سکسیسم چیست و به چهچیزی میگوییم جنسیتزده؟ برای ای�ن عبارت تعاریف مش�خص و البته گس�تردهای
وج�ود دارد ،ام�ا به طور خالص�ه میتوان گف�ت :اگر زن ب�ودن یک انس�ان را ب�دون در نظر گرفت�ن رفتار، ی�ا مرد ِ اعم�ال ،و تخصصهای�ش مبن�ا ق�رار دهی�م و ملاک تصمیمگیری ما جنس�یت فرد باش�د و نه تواناییهای او،
در واق�ع نگاه�ی از جنس سکسیس�م داش�تهایم .ش�اید
آوردن یک مثال به روش�نتر ش�دن موض�وع کمک کند. دانشجوی دختر ۲۵س�الهای را در نظر بگیرید که به پایان تحصیالت خود نزدیک ش�ده و در یک سازمان یا شرکتی تقاضای کار میده�د .چنانچه کارفرما قب�ل از این که به
مطالع�هی تخصص و تواناییه�ای او بپ�ردازد ،به ظاهر و موضوع�ات مرتبط ب�ا زن بودن او توجه کن�د در واقع به
عملی جنس�یتزده دست زده اس�ت .چرا که اگر در همین ش�رایط یک مرد برای این جایگاه ش�غلی تقاض�ا داده بود
توانایی ،تخصص ،و مسائلی از این دست مورد توجه قرار
دارد و این افراد میان این واژگان تفاوتی قائل نمیشوند. به معنی مخالفت با س�کس نیست! سکسیسم همانطور
که از «ایس�م» انتهایی آن پیدا است ،به روشها و سلسله
رفتارهایی بر میگردد که از عوامل اصلی تبعیض جنسیتی و نابرابری هس�تند ،و س�کس یا همان رابطهی جنسی به
این موضوع ارتباطی پیدا نمیکند و همپوشان کردن آنها ما را از درک درست هرکدام دور میکند.
فمینیسم و سکسیسم
ب�ا مش�خصتر ش�دن مفه�وم س�کس و سکسیس�م و
مصداقهای جنس�یتزدگی ،به تعریفی هرچن�د کوتاه از
فمینیس�م میپردازیم .فمینیس�تها چه کس�انی هستند ِ م�رد و چ�ه نگاه�ی ب�ه موضوع�ات دارن�د؟ ی�ک زن ی�ا فمینیس�ت میخواهد که انس�انها بر اس�اس تخصص و تواناییهایش�ان مورد نقد ی�ا قضاوت قرار بگیرن�د و نه بر
اساس جنسیت و دیگر تفاوتهای ظاهریشان .میشود گف�ت جوهرهی فمینیس�م آن اس�ت ک�ه حق�وق ،مقام،
وظایف ،و مزیتها نباید از روی جنس انسانها مشخص ش�ود و زن یا مرد بودن یک انس�ان نبای�د موضوعی برای پیش�رفت یا جلوگیری از پیشرفتهای او در اجتماع باشد. شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
29
پس نمیتوان جوک را هم به صرف جوک و شوخی بودن نادیده گرفت .فقط جوک بودن یا فقط شوخی بودن اینها
رشد فزایندهی جوکهای سکسیستی در گروههای وایبری و فیسبوکی اهمیت ریشهیابی موضوع را بیشتر از گذشته برجسته میکند .با بررسی برخی از این گروهها مشخص میشود که در مواردی خود زنان نیز به بازتولید کلیشههای جنسیتی دست میزنند اصلی دامن زدن به همانطور که گفته ش�د ،یکی از موارد ِ تبعیض و نابرابریهای جنسیتی سکسیسم است .با توجه
به اهمیت این موضوع ،پرواضح است که فمینیستها به
آن واکنش نش�ان داده و خواس�تار مقابله با ترویج جوک، شوخیها ،و رفتارهای جنسیتزدهای باشند که کلیشهها را دامن میزنند .در واقع ،میشود فمینیسم و سکسیسم
را دو نقط�هی مقاب�ل ه�م دانس�ت .بدی�ن معن�ا ک�ه اگر
هنرمندی ،نویس�ندهای ،یا طنزپردازی کالم و نوشتاری سکسیستی دارد ،در مقابل ،فمینیستها با آگاهیرسانی ب�ه ناعادالن�ه بودن ای�ن گفتار اعت�راض کرده و س�عی در ترویج نگاه انسانی و برابر میان افراد دارند.
ب�ا ای�ن تعاری�ف ،اکن�ون میتوان ب�ه اهمی�ت جوکها
در بازتولی�د کلیش�ههای جنس�یتی نیز پرداخ�ت .جوک و
ش�وخیهای جنس�یتزده را میت�وان زیرمجموعهای از سکسیس�م ق�رار داد .اما چ�را اهمیت ای�ن موضوع برای
برابریخواهان اساس�ی است؟ ش�یوا ،دانشآموختهی رشتهی روانشناسی ،ساکن تهران ،در جواب این پرسش
که چرا واکنش به ش�وخی و جوکهای جنس�یتزده مهم
اس�ت ،معتقد اس�ت« :این موضوع دارای اهمیت است
چ�را که ای�ن جوکها حتا اگر فقط جوک و ش�وخی باش�ند باز هم کلیش�ههای جنس�یتی و تحقیر و کوچک ش�مردن زن�ان را بازتولید میکنند و خودش�ان هم محصول همین کلیش�هها و تحقیرها هس�تند .در روانشناس�ی هم طنز و
ج�وک یکی از راه های بیان ناخودآگاه ش�مرده میش�ود،
30
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
چیزی از تأثیرش�ان کم نمیکند ،چون آنها هم محصول تفکر جنس�یتزده و بعض ًا زنستیز سازندگاناش هستند و هم در بازتولید آنها ایفای نقش میکنند».
اما رش�د فزایندهی جوکهای سکسیستی در گروههای
وایبری و فیس�بوکی اهمیت ریش�هیابی موضوع را بیشتر از گذشته برجس�ته میکند .با بررسی برخی از این گروهها
مشخص میش�ود که در مواردی خود زنان نیز به بازتولید
کلیشههای جنسیتی دست میزنند.
در بررس�ی آم�اری صورتگرفت�ه ،در آبان م�اه ،۱۳۹۳
از چه�ار صفح�هی پرطرف�دار فیس�بوکی ک�ه بیش�تر
مطال�ب س�رگرمکننده و طن�ز منتش�ر میکنن�د و تع�داد دنبالکنندههای آنها به بیش از نیم میلیون نفر میرسد،
مشخص میش�ود که زنان در ۳۹درصد مواقع یک جوک
سکسیس�تی را پس�ندیده یا ب�ه اصطالح فیس�بوکی آن را الیک زدهاند – تصویر ش�مارهی یک .در ۳۱درصد مواقع
آن را به اش�تراک گذاش�تهاند – تصویر ش�مارهی دو – و در
۳۷درصد مواقع اظهار نظر حمایتی کرده و با کامنتهای
طنز یا اس�مایلی خنده با آن جوک همراه ش�دهاند – تصویر ش�مارهی س�ه .اضافه ب�ر ای�ن ،همانطور ک�ه در تصویر ش�مارهی چهار میبینیم ،در مجموع زن�ان ۳۶درصد در بازتولید این جوکها نقش داشتهاند.
اما چ�را برخ�ی از زن�ان نیز ب�ه جوکهای جنس�یتزده
میخندن�د؟ «س .ک ،».از فعالی�ن حقوق زنان س�اکن تهران ،معتقد اس�ت ک�ه «جامعهپذیری جنس�یتی زنان و
مردان در یک جامعه شکل میگیرد و هردو به طور مشابه تح�ت تأثی�ر آموزههای فرهنگ�ی در م�ورد دو جنس قرار
میگیرند ،بنابراین ممکن اس�ت زنان ه�م مثل مردان به جوکه�ای سکسیس�تی بخندن�د و احس�اس توهین هم
نکنند .متأس�فانه ،آگاهی بس�یاری از زنان در جامعهی ما نس�بت به حقوق و حرمتش�ان ان�دک اس�ت و در نتیجه اکثر ًا در برابر بیحقوقیها حالت تس�لیم و انفعال داشته و با نگاه مس�لط در جامعه علیه خودشان همسو هستند و به
اصطالح آب به آسیاب مردساالری میریزند». میت�وان نتیج�ه گرف�ت ک�ه ش�وخیها و جوکهای جنس�یتزده که عمدت ًا در مورد زنان
ساخته و منتشر میش�وند مبتنی بر کلیشههای جنسیتی هستند که خود محصول یک فرهنگ مردس�االر و ضد زن هس�تند .در این کلیش�هها ک�ه خواران�گاری زن�ان تروی�ج و ب�ه مخاطب
القا میش�ود ،قض�اوت در مورد زن�ان و مردان صرف� ًا بر اس�اس جنس�یت آنها و ب�دون توجه ب�ه ویژگیه�ای ف�ردی ص�ورت میگی�رد .در نگاه کلیش�های به دو جنس ،زن�ان در مرتبهای پایینت�ر قرار میگیرند و ب�ا صفاتی مثل ناتوانی
و جهالت تحقیر میشوند .شوخی و جوکهای جنس�یتزده نیز بر همین اس�اس ساخته شده و فرهنگ زنستیز و مردس�االر و فرودستی زنان را بازتولید ،و ترویج و تبلیغ و تبعیض جنسیتی را
تقویت میکنند.
در انته�ا ،ب�ه نظ�ر میرس�د تولی�د و انتش�ار
ناگهانی جوکهای سکسیس�تی ،که این روزها
در ش�بکههای اجتماع�ی و ارتباط�ی مبادل�ه
میشوند ،واکنش فرهنگ مردساالر به حضور
س�ر ناتوانی اجتماعی زنان اس�ت ک�ه اکنون از ِ
و اس�تیصال به تخری�ب و تحقیر زنان متوس�ل ش�ده اس�ت .در این جوکها عموم ًا زنان متهم به حماقت و ناتوانی میشوند که به نظر میرسد نس�بت دادن ای�ن صف�ات ب�ه زن�ان واکنش�ی مذبوحان�ه به افزایش تعداد زن�ان تحصیلکرده و دانش�گاهی و حضور زنان در بازار کار اس�ت.
رواج جوکه�ای سکسیس�تی علی�ه زن�ان میخواهد اعتم�اد عمومی را نس�بت به دانش
و توانای�ی زن�ان تضعیف کند و به ای�ن ترتیب به محرومی�ت زن�ان مش�روعیت ببخش�د .با این
اوصاف ،اعتراض به این جوکها و روشنگری درباره ماهیت و دالیل تولید و انتش�ار آنها یک ضرورت مهم و انکارناپذیر است.
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
31
سپنتا پرهام
صدای دست و هلهله از اتاق میآمد .چند نفر هم کل میکشیدند .صدایشان با صدای موزون زنی در میآمیخت .در که باز شد ردیف زنهایی با آخرین مدل آرایش و لباس دیدم که دور تا دور سالن بزرگ روی صندلیها و مبلها نشسته بودند و همراه زنی که میانهی مجلس را به دست گرفته بود و با بلندگو شعر میخواند دست میزدند .کسی که همراهام بود گفت« :خانم فالنی است .میبینی چه صدایی دارد؟» ناماش را شنیده بودم. یک�ی از مش�هورترین روضهخوانهای زن ته�ران بود
ک�ه میگویند برای هر مجلس�ی کمتر از ۵۰۰ه�زار تومان نمیگیرد .زن اشعاری در وصف حضرت زهرا میخواند.
وسط اتاق یک عروسک بسیار زشت قرار داشت که رخت قرمز به تن داش�ت و عمامهای سفید س�رش کرده بودند.
عروس�ک از پارچه و پنبه ساخته ش�ده بود و ریش پنبهای
32
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
س�فید داش�ت .چند زنی ک�ه دور خواننده ایس�تاده بودند
عروس�ک را بین خودش�ان میگرداندند و ب�ه طرف زنان دیگ�ر میبردن�د .همه ضرب�های به عروس�ک میزدند و
عمر عمر میکردند .زن ،البهالی اشعاری که میخواند و نیمیاش لعن بود ،این شعر را خواند: «ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻋﻠﯽ ﺍﮔﺮ ﮐﻪ ﻟﻌﻦ ﻧﮑﻨد
ﺍﺯ ﻧﺴﻞ ﻋﻠﯽ ﻧﯿﺴﺖ ،ﺯ ﻧﺴﻞ ﻋﻤﺮ ﺍست ﻫﺮﮐﺲ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺒﺮﯼ ﺿﺮﺭ ﺍﺳﺖ
ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻪ ﺯ ﺩﯾﻦ ﻭ ﻧﻪ ﺯ ﻗﺮآﻥ ﻭ ﺍﺳﻼﻡ ﺧﺒﺮ ﺍﺳﺖ
ﺑﺮ ﻋﻤﺮ ﻭ ﺍﺑﻮﺑﮑﺮ ﻭ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻭ ﻣﻌﺎﻭﯾﻪ ﻭ ﻋﺎﯾﺸﻪ»
و زنان بلند لعنت فرس�تادند و باز دست زدند و فریادهای
ش�ادی کش�یدند و ضربهای دیگر به س�ر عروسک زدند. تازه متوجه ش�دم این مراس�م مربوط به تولد پیامبر اسالم نبود ،جشنی موسوم به «عیدالزهرا» بود ،مراسمی که در
دورهی صفویه به عنوان «عمرکشان» مشهور شد.
عکس :آلفرد یعقوب زاده
***
وجود خارجی نداش�ت ،هرچند که بر اساس گزارش منابع جنگ میان ش�یعه و س�نی که از جنگ صفین آغاز شد و با
در روایتهای تاریخی آمده اس�ت که ابو حفض عمر بن
واقعهی عاش�ورا به اوج خود رسید در تاریخ تداوم یافت ،و
س�ال خالفتاش روزی از مسجد مدینه بیرون میآمد که
را ب�ه ای�ران آوردند و در قال�ب نزاعهای کوچ�ک و بزرگ
خطاب ،دومین خلیفهی مسلمان بعد از پیامبر ،در دهمین به ضربهی خنجر دوش�اخهای که از سوی پیروز نهاوندی (که بعد از در آمدن به خدمت مغیرةبن شعبه ،والی بصره،
به ابولؤلؤ معروف ش�د) از پای در آمد و کش�ته ش�د .بعد از او بار دیگر جانش�ین انتخابش�ده از س�وی پیامبر ،یعنی
ام�ام علی ،ب�ه خالفت نرس�ید؛ اما ب�ه اعتقاد ش�یعه ،به دلیل آن که عمر س�ردمدار حمله ب�ه خانهی حضرت علی برای گرفتن بیعت برای ابوبکر ب�وده ،در این روز خاندان علوی از قتل او خوش�حال شدند و برای همین شعیان آن را از اعیادش�ان به ش�مار آوردن�د ،عیدی که البت�ه تا زمان به قدرت رس�یدن صفویه خبری از آن نب�ود .این آیین نیز
مانند تعزیه تا رس�می شدن ش�عیه به عنوان دین ایرانیها
شاخههای اصلی اسلام بخش مهمی از اختالفات خود نشان دادند .در اصفهان ،پیش از حملهی مغول ،شیعیان
در محل�هی دردش�ت و اه�ل س�نت در محل�هی جوب�اره بودند .بس�یاری از منابع گزارش میدهند که در نزاع میان
س�اکنان این دو مذهب بارها این دو محله با خاک یکسان ش�د ،و حملهی هالکو به اصفهان به ای�ن نزاع پایان داد. با این همه ،آیینهایی چون جشن عمرکشی و تعزیه هنوز
ش�کل نگرفته بود .با تاجگذاری شاه اسماعیل صفوی به عنوان نخستین شاه شیعه در ایران است که نشانههایی از
این آیینها در میان منابع و روایتهای س�فرنامهنویسها به چشم میخورد.
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
33
حضرت علی ش�د عمر ج�زو حملهکنندگان ب�وده؟ وقتی
جشن عمرکشان از ابداعات صفویان بود اما مانند بسیاری از آیینهای سور و سوگ ایرانی ریشهی آن را باید در جشنها و آیینهای ایرانی پیش از اسالم جست .بر اساس آنچه در منابع به دست ما رسیده است ،آیین عمرکشان قرابت دیرینهای با آیین مغکشی دارد ***
جشن به اوج خود رسیده است و تعداد بیشتری از زنان در
میان�هی مجلس با نوای خوانن�ده در حال رقصیدن و عمر
عمر کردن هستند .البهالی کلماتشان حرفهای زننده و رکیک�ی را میتوان ش�نید ک�ه به خلیفهی دوم منس�وب
میکنند .بیش�تر حاضران در مراس�م کس�انی هس�تند که به ه�ر بهانهای مراس�م روضه برگ�زار میکنند و ش�رکت
در آیینهای�ی را ک�ه در آن رق�ص و ش�ادی باش�د مکروه
میدانند .در میان زنانی ک�ه در حال رقصیدن و دم گرفتن اند محبوب خانم را میبینم ،صاحبخانه که این مراسم را برگزار کرده است .نس�بت دور خانوادگی داریم و میدانم
که بس�یار مؤمن اس�ت و در مجلس�ی که موس�یقی داشته باش�د ش�رکت نمیکند .او یکی از کس�انی است که رقص
و آهنگهای ش�اد را مکروه میداند .ام�ا این رقص و کل کش�یدن در میانهی این مهمانی چه معنی میتواند داشته باشد؟ این سؤالی بود که گذاشتم وقتی مهمانها رفتند از
او بپرسم .صدا باالتر میرفت و خواننده زنهای بیشتری را ب�ه مرک�ز مجلس دع�وت میک�رد .بع�د از مهمانی ،از
یکی از زنانی که در این مراس�م در میانهی مجلس شادی میکرد پرس�یدم که« :مگر عمر از نزدی�کان پیامبر نبود؟ این فحشهایی که میدهید به یکی از یاران پیامبر اسالم است ».زن در حالی که موهایاش را مرتب میکرد گفت:
«این طور هم نیس�ت .نشنیدی در حملهای که به خانهی
34
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
خبر م�رگاش را به خان�هی حضرت عل�ی بردند حضرت زهرا خندید ».میخواس�تم بگویم« :اما عمر در سال ۲۳
هجری به دس�ت ابولؤلؤ کشته ش�د و حضرت زهرا همان
س�ال ۱۱هجری ،چند ماه بعد از پدرش ،درگذش�ت ».اما س�کوت کردم و به عروسک تکهتکهشده نگاه کردم و یک
کلمه در ذهنام پیچید« :مغ کشی». ***
جش�ن عمرکش�ان از ابداع�ات صفوی�ان بود ام�ا مانند
بس�یاری از آیینهای س�ور و س�وگ ایرانی ریشهی آن را
باید در جش�نها و آیینهای ایرانی پیش از اسالم جست. بر اس�اس آنچه در منابع به دس�ت ما رس�یده است ،آیین
عمرکش�ان قراب�ت دیرینهای ب�ا آیین مغکش�ی دارد که بر
اس�اس روایته�ای مورخانی چون ه�رودوت و کتزیاس
ب�ه دورهی داریوش هخامنش�ی باز میگ�ردد و به گفتهی به�رام بیضای�ی در کتاب نمای�ش در ایران در جش�نهای
«شاهس�وزی» ی�ا «دیبمه�ر» ریش�ه دارد .ب�ه گفتهی بیضایی« :مغکش�ی پیش از اسلامی چون ممنوع شد به
قیافهی جش�ن عمرکش�ان در آمد که بازی تمسخرآمیزی بوده ب�رای قربانی کردن عمر که برخ�ی معتقد اند غاصب
خالفت بوده اس�ت ».این رس�م مانند مغکش�ی هر ساله
در زمان�ی خاص ،ک�ه هم�ان ۹ربیعاالول اس�ت ،برگزار میشد .مغکشی هم مانند عمرکشان ریشه در یک داستان
تاریخی داش�ت که مورخان زی�ادی آن را روایت کردهاند و ب�ا آن که برخی در اصل آن ش�ک دارند اصل آیین را بدون
هی�چ اختالفی روایت میکنند .بر اس�اس آنچه داریوش اول هخامنشی در کتیبهی بیستون آورده است ،در زمانی که کمبوجیه ،دومین شاه هخامنشی و جانشین کوروش،
در مصر بود ش�خصی به نام بردیا به عنوان برادرش اعالم ش�اهی کرد و در کاخ ش�اه مستقر ش�د .کمبوجیه به خوبی میدانس�ت که این فرد بردیا ،برادر کوچکترش ،نیس�ت چ�ون بردیا به دس�تور خود او س�ر به نیس�ت ش�ده بود ،و او م�غ یا روحانی م�ادی به ن�ام گئومت بود .مغ�ان مادی
ن�ه تنها جنبهی روحانی داش�تند ک�ه از قدرتهای زیادی
پوستری از حامیان جشن عیدالزهرا یا عمرکشون در فضای مجازی
چون جادوگری نی�ز برخوردار بودن�د و در دورهی پیش از
خود ش�اهدش ب�وده و آن را تعریف میکند ،مغ�ان اگر در
به قدرت رسیدن هخامنشیان ،که به دین مزدیسنی معتقد
میشدند.
هخامنش�ی در ادارهی کشور نیز دخالت میکردند .البته با
بودند ،قدرت مغان کم ش�د .کمبوجیه برادر این گئومت را به عنوان والی پایتخت منس�وب کرده ب�ود و خود به مصر
رفته ب�ود .کمبوجی�ه ،در راه بازگش�ت برای پ�س گرفتن تخ�ت س�لطنت از بردیای دروغی�ن ،به مرگی مش�کوک درگذش�ت .اما در ایران هف�ت تن از س�ران خاندانهای مش�هور که داریوش یکی از آنها بود دور هم جمع ش�دند و ،پس از اطمینان از این که این فرد پس�ر کوروش نیست،
نقش�هی کش�تناش را ریختن�د .این روایت ه�م در تاریخ
هرودوت و هم در کتیبهی بیستون آمده است .از آن سال به بعد ،در مهر ماه هر س�ال جش�نی به عنوان مغکشی در
هم�هی کش�ور برگزار میش�د .در این روز ،ک�ه آیینهای
بسیار زیادی داشت ،موبدان و خنیاگران ماجرای گئومت را به عنوان پادش�اهی دروغین بازسازی میکردند و مردم
را در بازسازی آن شریک میکردند .آنچنان که هرودوت
این روز از خانه بیرون میآمدند حتم ًا به دست مردم کشته
***
یکی از آشنایان که سمت راست من بود جمالت رکیک را
بلندتر از بقیه میگفت .فوقلیسانس االهیات خوانده بود و پایاننامهاش هم دربارهی موضوع سقیفهی بنیساعده
بود ،ماجرایی که در صدر اسلام باعث جدا شدن شیعه از
سنی شد .بعد از مهمانی از او پرسیدم« :فکر نمیکنی این جش�ن اشکال شرعی دارد؟» گفت« :چرا اشکال شرعی
دارد؟» گفت�م« :عمر بن خطاب یکی از اف�راد نزدیک به پیامبر و پدر یکی از همس�ران ایش�ان بود .او از صحابهی
اصلی بوده اس�ت و دادن فحشهای رکیک به او اشکال ش�رعی دارد ».در حالی که تکهای از پارچهی عروس�کی
را که به جای عمر س�اخته بودند در کیفاش میگذاشت، گفت« :اما عمر غاصب خالفت است ،و برخالف حدیث شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
35
غدیر عمل ک�رد ».میگویم« :اما روایت ش�ده اس�ت که
است.
حض�رت علی اس�تفاده میک�رد .یعنی حض�رت علی ،که
***
در تم�ام ۱۰س�الی که خلیفهی مس�لمین بود از مش�اورت بنا به حدیث غدیر جانش�ین پیامبر ب�ود ،خالفتاش را به
رس�میت ش�ناخته بود .این آیین بخش�ی از تشیع صفوی
اس�ت که برای تهییج ش�یعیان در مقابل تسنن عثمانی به راه انداختند ».میگوید« :در روایت آمده است که حذیفة
بن یمان از قول پیامبر اسلام آورده است که خداوند بر او وحی کرده که امروز را عید قرار داده و به کرامالکاتبین امر
کرده که تا ۳روز گناهان همهی مردم را از قلم بیاندازند».
از ق�ول یکی از مراج�ع معتبر خوانده بودم ک�ه این حدیث ج�زء روایتهای جعلی اس�ت و هیچ کت�اب معتبری آن را روایت نکرده اس�ت .اما حرفام را قبول نکرد و به روایت
عالمه مجلسی استناد کرد که گفته بود این روز روز شریفی
36
پوستری از مخالفان جشن عیدالزهرا یا عمرکشون در فضای مجازی
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
وقت�ی اش�عار و دس�ت و پایکوب�ی ب�ه پای�ان میرس�د،
عروسک را وس�ط میاندازند و آن را تکه تکه میکنند .به
یاد روایتی از عبداهلل مستوفی میافتم که در شرح زندگانی
من تحت عنوان «عید خنده» نقل کرده است .مستوفی، بع�د از ش�رحی درب�ارهی ماج�رای کش�ته ش�دن عمر بن
خطاب و روایتهایی که دربارهی عمرکشان است ،آنچه را ک�ه خود دیده نقل میکند .به گفتهی مس�توفی ،از اول
ماه ربیعاالول ،بعد از دو ماه عزاداری ،مردم به اس�تقبال ای�ن جش�ن و بع�د از آن جش�ن والدت پیامب�ر میرون�د. دکانها هم اس�باب جش�ن را فراهم میکنن�د .در خانهها
برای جشن ش�ب نهم آماده میشوند .عروسکی از چوب
ایدهی وحدت میان ش�یعه و سنی توسط آیتاهلل منتظری و تأیید آن توس�ط آیتاهلل خمینی ،برگزاری این جش�ن به
عید عمرکشان یکی از موضوعات مهم اختالف بین شیعه و سنی است. سنیها از این که شیعیان مهمترین خلیفهی آنها را لعن میکنند و کلمات رکیک دربارهی او به کار میبرند بسیار خشمگین میشوند
اس�ت« :هرگونه گفتار یا کردار و رفتاری که در حال حاضر
و کوزه ی�ا کدو و کاغذ و پارچه درس�ت میکنند .بر س�رش
مسلمین ش�ود اکید ًا حرام است ».آیتاهلل نوری همدانی
را به آتش میکش�ند .بنا به گفتهی مس�توفی ،این جشنی
همه ،این جش�ن با آیینهای بس�یار کاملی در ش�هرهای
با نظم یا نثر چیزهایی از مطاعن صاحب هیکل میگفتند.
بسته برگزار میشود.
صورت علنی و گس�ترده ،که در برخی ش�هرها و روستاها رایج بود ،ممنوع شد .بسیاری از مراجع از جمله رهبر ایران آن را دارای اش�کال ش�رعی دانس�تند .آیتاهلل خامنهای
در اس�تفتایی درب�ارهی «عیدالزهرا» ،عنوان�ی که بعد از ممنوعیت آن توس�ط دولت به عمرکش�ان داده شد ،گفته
س�وژه و بهانه به دس�ت دش�من دهد و یا موجب اختالف
عمامه میگذارند .روز جش�ن ،بعد از پایکوبی ،عروس�ک
و آیتاهلل مکارم ش�یرازی هم نظری چنی�ن دارند .با این
است برای شادی و بذلهگویی« :قبل از آتش زدن هیکل،
مختلف ،حتا در خانههای اعیانی تهران ،و پش�ت درهای
در ای�ن گفتهها جنب�هی فکاهی و خندهآور بیش�تر رعایت
شده و مضمونهای بدیع که موجب خندهی دستهجمعی
میشد زیاد ایراد میکردند .باألخره هیکل را آتش میزدند
***
و دنبالهی هیکلس�وزی که با ترق و توروق زیادی همراه
ماج�رای حرمت جش�ن عیدالزه�را را به محب�وب خانم
این جش�ن را با آداب تمام برگزار میکردند ،اما آنها دایره
اختالف بین ش�یعه و س�نی در اول انقالب است ،نه حاال
مس�توفی در ادامه از زنها میگوید که خودش�ان را تزیین
اگر شما مقلد یک مرجع تقلید باشید ،وقتی رأی به حرمت
«حتا پیرزنها برای درک ثواب ،س�رخ و س�یاه و سفیدی
یک جشن ش�ادی آور میداند و میگوید برای شادی دل
لباسهای رنگی و صورتهای آرایشش�ده و زیر دس�ت
که موسیقی باشد ش�رکت نمیکنید .فکر نمیکنید در این
از ۱۲۰سال پیش تغییرات زیادی رخ داده است.
«این فرق دارد .آقای … س�ر منبر میگفت برای ش�ادی
بود آتشبازی بر پا میش�د ».او از آخوندهایی میگوید که
صاحبخانه ک�ه میگویم ،میگوید« :عزی�زم ،این برای
و دنبک نداش�تند و فقط لطیفه میگفتن�د و میخندیدند.
که سنیها به راحتی شیعهها را میکشند ».میگویم« :اما
یا آرایش میکردند و لباسهای س�رخ و زرد میپوشیدند:
جش�نی میدهد نباید آن را برگزار کنید ».او این مراسم را
به صورت چینخ�وردهی خود میافزودن�د ».نگاهی به
حضرت زهرا اس�ت .میگویم« :اما شما در هیچ مراسمی
آرایشگر رفتهی زنان این مجلس میاندازم و فکر میکنم
مراس�م به یکی از نزدیکان پیامبر توهین شد؟» میگوید:
***
اهل بیت هر کاری باید بکنیم ،هر کاری برای شادی اهل بی�ت ».بحثمان ب�اال میگیرد ،بحثی که ثم�ری ندارد؛
عید عمرکش�ان یک�ی از موضوعات مه�م اختالف بین
ذهنیت کسانی که با چنین تفکری زندگی میکنند اینگونه
خلیف�هی آنها را لع�ن میکنند و کلم�ات رکیک دربارهی
در حال صحبت کردن و نمایش لباسها و طالهایش�ان
باعث ش�د تا بعد از انقالب اسلامی ،بعد از مطرح ش�دن
در قرن بیست و یکم هم حضور دارند.
شیعه و سنی اس�ت .سنیها از این که ش�یعیان مهمترین
شکل گرفته است .همین طور که آن مجلس را با زنانی که
او به کار میبرند بس�یار خشمگین میش�وند .شاید همین
هس�تند ترک میکنم ،به ابولؤلؤ و گئومت فکر میکنم که
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
37
میالن کوندرا
پیام یزدانجو یک) دنیای شگفتانگیز نو ،مزرعهی حیوانات ،آلیس در
طنزآمیز .این یعنی که حکومتها و نظامهای قضاییشان اساس ًا ایرادی در طنازی ،در توهین و تمسخر ،نمیبینند؟
چهار :اینها تعدادی از رمانهایی است که انتشارشان در
توهین و تمسخری در آرا و در عبارات آنها است :توهین
س�رزمین عجایب ،اولیس ،فرانکنشتاین ،مادام بوواری،
آیات ش�یطانی ،لولیتا ،ش�رم ،و هزار و نهصد و هش�تاد و
البته که میبینند .توقیف آثار ادبی همواره مقید به کش�ف
شماری از کشورهای دنیا ممنوع بوده و /یا همچنان قابل
به مقدس�ات اخالقی ،اجتماعی ،سیاسی ،و فرهنگی ،و
تعقی�ب قانونی اس�ت .در جمع «مش�هورترین رمانهای
ممن�وع» دنی�ا همهج�ور آث�اری دیده میش�ود ،ج�ز آثار
38
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
تمس�خر اعتقادات و ایدئولوژیها« .رمانهای ممنوع»
دنی�ا ،در عین تفاوتها و صرف نظر از موافقت یا مخالفت
ما با محتوایش�ان ،یک اش�تراک آش�کار دارن�د :جدی نگرفتن آنچه ب�ه عقیدهی ع�دهای – نمایندگان قدرت،
ایدئولوژی مس�لط ،نظام حاکم ،فرهنگ غالب ،و غیره – باید جدی گرفته ش�ود ،ش�وخی با آنچه به شکلی مقدس
و طنزناپذیر عرضه میش�ود« .رمانه�ای ممنوع» دنیا، با هر س�بک و س�ویه ،انگیزش�ی اصو ً ال طنزآمیز و متکی ب�ه توهین و تمس�خر دارند .آنچه آزادی بیان ،به ش�کل
آرمانی ،ایجاب میکند حق همگان برای به طنز کش�یدن
و توهین و تمس�خر دیگران اس�ت (و این اتفاقی است که عم ً ال در هر بیان و هر نوشته میافتد) ،و آنچه حکومتها و نظامهای قضاییش�ان میخواهند مستثنا کردن خود از «دیگران» و محدود کردن دیگران به دش�منان عقیدتی
است – به بیان ساده ،این خواسته :با ما شوخی نکنید!
دو) سانس�ور آث�ار ادب�ی به آث�ار «ج�دی» و غیرطنازانه
مح�دود نمیش�ود :در می�ان «کتابهای ممن�وع» دنیا نوش�تههای طنزآمیز و ش�وخطبعانهی پرشماری هست، و ادبیات فارس�ی از ای�ن نظر نمونههای ف�راوان دارد .در
دوران معاص�ر م�ا ،مهمتری�ن نمونهها چه بس�ا متعلق به یک نویس�ندهی کام ً ال جدی اس�ت :ص�ادق هدایت ،که
ن�ه فقط نوش�تههای طنزآمیزش (از افس�انهی آفرینش و وق وق س�اهاب تا البعثة االسلامیه الی البالد االفرنجیه،
و توپ م�رواری) اج�ازهی انتش�ار ن�دارد ،که بس�یاری از نوش�تههای دیگ�رش (از جمله برجس�تهترین رماناش،
ب�وف کور او) به دلیل طنازی و ش�وخی با خ�دا ،مذهب ،و
ملیت ب�ه مذاق اهل ایم�ان ،انقالب ،ارتج�اع ،و در یک کلم�ه «ایدئولوگه�ا» ،خ�وش نمیآی�د و از همین رو به
توقیفش�ان حک�م میدهن�د .پیرم�رد خنزرپن�زری بوف
کور ،حاجی آق�ای حاجی آقا ،و حاجیه خانم توپ مرواری،
مخلوق�ات متنی ،از دنیای داس�تان بی�رون میجهند و با خال�ق و خوارکنندهی خود میجنگند :رجالههای رمانها ایدئولوگه�ای مقتدر میش�وند و انتقامش�ان را با محو و
مهار ک�ردن متنها میگیرند .دیر ی�ا زود ،ایدئولوگهای مقت�در رجالههای رمانهای دیگری میش�وند و بار دیگر
ب�ه دام طنز و تمس�خر میافتند :هدایت تکرار میش�ود، ادبیات اس�تمرار همین مبارزههای متنی با اقتدار عقیدتی
صادق هدایت ،که نه فقط نوشتههای طنزآمیزش اجازهی انتشار ندارد ،که بسیاری از نوشتههای دیگرش (از جمله برجستهترین رماناش ،بوف کور او) به دلیل طنازی و شوخی با خدا ،مذهب، و ملیت به مذاق اهل ایمان ،انقالب، ارتجاع خوش نمیآید و از همین رو به توقیفشان حکم میدهند است . س�ه) چه تهدی�دی در خنده ،در ش�وخی و طنز ،هس�ت
ک�ه اب�راز آن را ب�رای ایدئولوگه�ا ،مدافع�ان و مبلغ�ان
ایدئولوژیه�ا ،تحملناپذی�ر میکند؟ تردی�د .در نام گل سرخ ،رمانی از جمله راجع به کتاب مفقود ارسطو دربارهی
کم�دی ،اومبرتو اک�و از اثرات آش�وبندهی «خن�ده» یاد شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
39
میکن�د .در مکالمهای بی�ن خورخهی کت�ابدار و ویلیام
انداخ�ت – آن هم در زمانهای که پرداختن به شهس�واران
مذه�ب او «حقیق�ت» ش�مرده نبای�د خندی�د« :مس�یح
کوندرا با رمان شوخیاش این تجربه را تکرار کرد :شوخی با مقدسات سیاسی (موضوعی اکید ًا ممنوع) را به عرصهی
باس�کرویلی ،کت�ابدار متأل�ه اصرار میکند ک�ه به آنچه نمیخندی�د .خنده تردید ب�ر میانگی�زد ».خورخه خوب
میدان�د :خنده خص�م االهی�ات و ایدئولوژیها اس�ت. همین که کس�ی ،ایدهای ،عقیدهای به طنز کش�یده شود
ِ قطعیت آن از میان میرود؛ با خنده ،ایمان و اقتدار ابهت و حامی آن کس ،ایده ،یا عقیده در خطر میافتد .در شوخی
و طن�ازی ،جدی�ت جای خ�ود را ب�ه تش�کیک میدهد، امر مس�لم ام�ر محتمل میش�ود ،ام�ری ک�ه در اعتبار و
تخطیناپذی�ری آن میت�وان تردی�د کرد .میلان کوندرا
در هن�ر رماناش ای�ن آمیزهی طن�ز و تردی�د را بنمایهی ادبیات آزادیبخش میداند ،ادبیاتی که کارش تش�کیک
در آموزهه�ای ایدئولوژیه�ا و تأکید بر تکث�ر واقعیتها و حقیقتها است .هیچ عقیده و انگارهای مقدس ،یا معاف
از مداقه ،یا مصون از طنز نیست :مدرنیته از یک نظر با این
و شرح احوالشان ممنوع بود .سیصد و شصت سال بعد،
ادبی کش�اند ،ب�ا لطیفهه�ای لودی�ک ی�ان ایدئولوژی و ایدئاله�ای کمونیس�تی در جامع�هی چکس�لواکی را به
س�خره گرفت ،و در ادامه آثارش ممنوع و خودش مجبور به ترک میهن ش�د .میراث س�روانتس همچنان برای هر
نظم مس�تقری آزارنده ،خطرآفری�ن ،و حامل تهدید ذاتی است.
چهار) طنز «بازی» است ( ironyدر زبانهای اروپایی به
هردو معنا به کار میرود) ،و بازی همیش�ه باز و گش�وده به روی نتایج غیرقطعی ،نامعین ،و پیش�امدی اس�ت؛ بازی
حام�ل هیچ نتیجهی از پیش تعیینش�ده ی�ا تغییرناپذیری نیس�ت .ریچارد رورتی ،فیلس�وف لیب�رال آمریکایی ،در
تأمل انتقادی آغاز شد و با تشکیک مداوم ادامه یافت .دن
دیباچهی شاهکارش پیشامد ،بازی ،و همبستگی ،از هنر
بود :نویسنده شوالیهی پوش�الیاش را سوار بر روسینانته
رابل�ه ب�رای آنها ک�ه نمیخندن�د) ،بیاندیش�گی عقاید
کیش�وت ،نیای ادبیات داس�تانی ،بازتاب همین جسارت به کشف دنیا فرس�تاد و با تخیل طنزآمیزش انگاشتهای
رایج از «واقعیت»« ،حقیقت» ،و حتا «علم» را به تردید
40
امبرتو اکو
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
رمان کون�درا نقل قول م�یآورد کهِ : «آگالس�تها (تعبیر موروثی ،و ش�بههنر هر س�ه از ی�ک جنس اند ،دش�منی سهس�ر برای هنر ،هنری که از طنین خندههای خدا خلق
ش�د ،هنری که خود عرص�هی س�حرانگیزی از تخیالت
خواسته یا ناخواس�ته ،در صدر قدرت ،در ذیل حماقت ،و
تصاحب هیچکس نیست و همهکس آنجا حق به رسمیت
آن) ایستادهاند.
آفری�ده و ای�ن عرص�های اس�ت ک�ه حقیق�ت در آنجا در
شناخته ش�دن دارد ».ایدئولوگها و آگالستها هردو از
طن�ز و بازی بیزار اند :هردو ب�ه حقانیت «واژگان نهایی» خود – قطعی�ت توصیفهای خود از جهان و از خویش�تن
(ایم�ان و ایدئول�وژی) – اعتق�اد دارند؛ ه�ردو ،مجدانه و
مؤمنانه ،ب�ر آموزههای موروثی خود اص�رار میورزند ،و البته نیازی به تردید در این آموزهها و مکالمه با دیگران در
ای�ن باره نمیبینند .در مقاب�ل ،روح طنازی و بازیباوری ( )ironismدر بییقین�ی ،جس�توجوگری ،خودآیینی ،و خودآفرینی اس�ت .طنزگ�را و بازیباور ،ب�ه تعبیر رورتی، آن کسی است که «در واژگان نهایی خود ،هویت اخالقی
خ�ود ،و ای بس�ا خرد خ�ود تردی�د میکن�د» ،و از این رو
نیازمن�د مکالمه ب�ا «دیگری» اس�ت ،چون تنه�ا به این
وسیله میتواند در عین شک و تردیدش آزادانه عمل کند. طنازی گفتوگویی گشوده است ،و بازی آزادی است.
در س�ویهی سرکوب (اجتماعی ،سیاس�ی ،دینی ،و امثال
ش�ش) عص�ر م�ا عص�ر تجربهه�ای ت�ازه در طن�ازی
اس�ت :نظامهای کمونیس�تی و فاشیس�تی و دولتهای تمامیتخ�واه مذهب�ی علن� ًا جلوهه�ای مهیب�ی از ایدئولوژیه�ای طنزس�تیز و االهی�ات بازیگری�ز را ب�ه نمایش گذاش�تهاند و ،در مقابل ،نویس�ندگان ،طنازان ،و بازیباوران هم به مقاومت در قبال مقدسات ایدئولوژیک
و آموزههای عبوسشان پرداختهاند .حاصل این مواجهه،
خوشبختان�ه ،تا حد زی�ادی به س�ود رهاییخواهان و در راس�تای «آزادی بیان» بوده؛ با این همه ،بیم آن میرود
که حرکتهای آزادیخواه و آرمانگرا (در گفتمان حامیان حقوق مدنی ،مدافعان حقوق زنان ،فعاالن حقوق بش�ر،
و )...خود ابزارهای تازهای برای قدغنسازی و سرکوب
آزادیه�ای اساس�ی ما ش�وند .ممن�وع کردن ش�وخی با
اعتقادات اکثریت و آداب اقلیتها ،جنسیتزدایی از زبان
پن�ج) میخائی�ل باختین ،نظریهپ�رداز ادبی روس�ی ،اثر
تحت عنوان مبارزه با جنسیتزدگی ،متهم کردن شکاکان
هرتس�ن آغاز میکند« :کار بس�یار جالبی خواهد ش�د اگر
نقض حق آزادی افکار و نفی انتش�ار عقاید که مشوق یک
مش�هورش رابله و دنی�ایاو را با نق�ل قولی از الکس�اندر تاری�خ خنده را بنویس�یم ».و در ادام�ه ،در فصل «رابله و تاریخ خنده» ،این تاریخ و تحوالت آن در س�دههای میانه
و دوران رنس�انس را تش�ریح میکند .آنچنان که باختین
نشان داده ،رابله در پنجگانهی پانتاگروئل و گارگانتوآ ارتباط
خالقی بین ادبی�ات و آیینهای کارناوال�ی ،نمایشهای کمیک ،و رئالیس�م گروتس�ک (واقعگرای�ی مبتنی بر طنز س�یاه) برق�رار میکن�د :ادبیات رابل�ه آمی�زهای از خنده،
ش�وخی ،و خوشباش�ی و البته آزادی از بن�د پایگانهای رسمی و ساختارهای سیاسی و دینی ،در محیطی مشترک
یا ،به تعبیر باختین« ،مکالمهای» است –رمان سروانتس هم انعکاس�ی از همین خندههای رهاییبخش رنسانسی
بود .طنازی نیرویی آش�وبنده در برابر سنتهای قدیمی و قدرتهای مسلط است ،و ضمن ًا یادآور اصلی که میشود
آن را ب�ه «اخالق طنز و تمس�خر» تعبیر کرد ،این که آماج طنز و تمسخر اخالق ًا آن ایدهها و افراد و آیینها است که،
و منتق�دان ادیان به دینهراس�ی ،و امث�ال اینها نه فقط
«نارواداری» اس�ت ،نگرشی خشن که خود الگوگرفته از
متعصب�ان و مخالف�ان اینگونه جنبشه�ا و گفتمانهای آزادیخواه و آرمانگرا است .طنز تردید میآورد ،و تردید به تساهل میانجامد :طنازی رواداری است.
هفت) روزی ،اس�تالین هوس پیپ کشیدن کرده بود ،و
پیپاش را در اتاق کارش پیدا نمیکرد .موضوع را به بریا، رئیس پلیس مخفی ،اطالع داد .چند ساعت بعد ،خودش
پیپاش را در کشوی میز پیدا کرد .به بریا زنگ زد و گفت: «نیازی ب�ه پیگیری نیس�ت .پیپام را پیدا ک�ردم ».بریا گفت« :مع�ذرت میخواه�م ،قربان! اما چهط�ور چنین
چیزی ممکن اس�ت؟ ما در این فاصله صد نفر را بازداشت کردهایم ،و تا االن نود نفرش�ان به مش�ارکت در توطئهی س�رقت پیپ اعتراف کردهاند!» بریا چیس�ت؟ احمقی که ایدئولوژی میس�ازد .طنز چیست؟ آنچه از بریا شدن باز
میدارد.
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
41
محمود فرجامی
در این که «شوخی» دقیق ًا از کی و در کجا به وجود آمد اتفاق نظری بین حکما و االهیون و دانشمندان و ادبا و تاریخنگاران وجود ندارد. این امر خود جدیترین چیز دربارهی شوخی است چون حکما و االهیون و دانشمندان و ادبا و تاریخنگاران در هیچ مقولهای با همدیگر اتفاق ی میمانست اگر در این نظر ندارند و به شوخ زمینه اتفاق نظر میداشتند .سهل است ،حتا دربارهی این که شوخی چیست هم نظریهی قاطعی وجود ندارد .اینقدر هست که شوخی ارتباط عمیقی با «خنده» دارد اما خودِ خنده از پیچیدهترین و غیرقابلتوصیفترین افعال مشترک بین بشر ،شامپانزهها ،و تندروان دینی است .البته گروه اخیر به چیزهایی کام ً ال متفاوت میخندند اما حتا آنها نیز میخندند و بعض ًا شنیده شده که شوخی هم میکنند.
42
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
بوم م�ا ب�ه ان�واع گوناگونی تقس�یم ش�وخی در زیس�ت ِ
میش�ود ک�ه ش�وخی دس�تی ،ش�وخی شهرس�تانی، ش�وخی جنسیتی ،ش�وخی قومیتی ،و ش�وخی مذهبی از مشهورترین آنها هستند و معمو ً ال همپوشانی هم دارند.
البته باید توجه داشت که نکتهی شوخیآمیز در نامگذاری این نوع شوخیها این اس�ت که نامشان به محتوایشان رب�ط چندانی ندارد .مث ً ال ش�وخی دس�تی الزام ًا با دس�ت انجام نمیش�ود و بس�یاری از ش�وخیهای دس�تی با پا و س�ایر اعضای ب�دن (به ویژه س�ایر اعضای ب�دن!) انجام
میش�وند .یا ش�وخی شهرس�تانی بی�ش از آن که توس�ط شهرستانیها انجام شود توس�ط تهرانیهای اصیل – که
مدعی داش�تن رگ و ریش�ه فقط هش�ت ملیون نفر آنها ِ در پاچن�ار و اللهزار و س�نگلج هس�تند – انجام میش�ود. ش�وخیهای جنس�یتی و قومیتی هم معم�و ً ال بیش از آن
که به جنس�یت یا قومیت خاصی ربط داش�ته باش�ند فقط ب�ه ای�ن خاطر به ای�ن ن�ام خوانده میش�وند که از س�وی
بوم ما به انواع شوخی در زیست ِ گوناگونی تقسیم میشود که شوخی دستی ،شوخی شهرستانی ،شوخی جنسیتی ،شوخی قومیتی ،و شوخی مذهبی از مشهورترین آنها هستند و معمو ً ال همپوشانی هم دارند انتخاباتی یا االهی میریزند و از این طریق با آنها کاسبی میکنن�د بگذریم ،معمو ً ال کس�انی که بهط�ور حرفهای به
ش�وخی میپردازن�د از قبی�ل کمدینه�ا ،طنزنویسه�ا، و کاریکاتوریس�تها هس�تند .آنها معم�و ً ال موضوعاتی اجتماعی ،سیاسی ،و فرهنگی را دستمایهی شوخیهای خود میکنند تا م�ردم را بخندانند و ضمن� ًا به فکر هم فرو برن�د؛ کارهایی که یکی از دیگری س�ختتر ان�د و انرژی و ابت�کار بس�یار زیادی میطلبن�د ،اما معمو ً ال س�ازندگان
این نوع ش�وخیها از س�وی سیاس�تمدارها و روحانیون عکس :بابک بردبار
ب�ه بهان�هی افت�را و توهین م�ورد حمل�ه و زیر فش�ار قرار
اعضای جنس�یت یا قومیت خاصی به این صفات منسوب
میگیرن�د .اگر هم دس�ت آنه�ا ب�ه طنزپردازها نرس�د،
ت بودن ب�ه عنوان دالی�ل خوبی ب�رای دریافت فمینیس�
که ش�وخیهای انتقادآمیز میسازند در میآورند .از بخت بد ،تنها چیز خندهداری که کام ً ال فارغ از هر نوع مس�ئلهی
میش�وند .این امر به ویژه پ�س از آن که فع�ال قومیتی و پناهندگی و یا بودجههای حقوق بش�ری ش�ناخته شدند،
شدت یافته است .نود و نه درصد شوخیهای مذهبی هم اصو ً ال محت�وای غیرمذهبی و ضدمذهب�ی دارند و معلوم نیست چرا این بیچارهها به چیزی منسوب میشوند که از
آن گریزان اند .یک درصد بقیه معتقد اند که مشیت االهی بر این بوده!
فعاالن جنسیتی و قومیتی و مذهبی دمار از روزگار کسانی
جنسی و قومی و مذهبی و سیاسی است «قلقلک» است
ک�ه آن هم ب�ه نوبهی خود در مقولهی ش�وخی دس�تی جا
میگیرد.
ظرفیت پذیرش شوخی ،الزمترین چیز برای شکلگیری
ش�وخی ارتباط مس�تقیمی با ش�وخطبعی بعض�ی آدمها
شوخی ،حتا از نوع قلقلک است .گفته میشود این اکسیر س�ابق ًا در خاورمیانه به وفور یافت میشده است اما امروزه
هس�تند که بهطور حرف�های به ای�ن کار میپردازند ،یعنی ش�وخی را بهطور هدفمند و بعض ًا با انگیزههای اقتصادی
خصوص مس�لمان یافت نمیش�ود .البته این ب�دان معنا نیست که ساکنان کنونی این جوامع از تبدیل وضعیت کلی
روحانیون که شوخیهای بیمزهای را در قالب وعدههای
دریغ ورزیدهاند.
و ظرفی�ت ش�وخیپذیری بقی�ه دارد .هم�هی انس�انها
میتوانن�د ش�وخطبعی داش�ته باش�ند ام�ا ع�دهی کمی
ب�ه کار میگیرند .اگ�ر از اف�رادی نظیر سیاس�تمدارها یا
ش�واهد چندانی از ای�ن ادعا در جوام�ع خاورمیانهای و به
خود ب�ه یک ش�وخی تأملبرانگیز ب�زرگ در دنیای مدرن
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
43
آذر تمدن
44
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
یک
تازه جنگ و موشکباران تمام شده بود و چهرهی شهر،
خیاب�ان ،کوچ�ه ،مدرس�ه ،خان�ه ،و تلویزی�ون عبوس و
مگر غیر از این است که هر انسان یک زندگی دارد؟ چرا باید یک انسان ،جایی در زندگیاش ،دستاویز شود و تا حد مرگ بترسد تا دیگری به وحشت او بخندد، سرگرم شود ،و احیان ًا لذت ببرد؟
خسته بود که آقای ش�هریاری با مسابقهی «بخور بخور» اش آم�د و دلخوش�ی خیلی از بچهها ش�د .اس�م برنامه
«عطر و گالب بپاش�ید» بود ،اما اجرای ش�اد ،جذاب ،و شوخیهای دلچسب محمود شهریاری با شرکتکنندگان
مس�ابقهی ماس�تخوری و تک�رار مکرر «بخ�ور بخور» باع�ث ش�د این برنامه از س�وی هم�ه ،از ک�ودک گرفته تا کهنس�ال ،با اس�تقبال روبهرو و با همی�ن عنوان «بخور بخور» معروف ش�ود .آن س�الها خیلیها ب�ا خندههای منحصر به فرد محمود شهریاری خندیدند.
ش�هریاری همیش�ه خن�دان روبهروی حاال همین آقای ِ
ی�ک دوربین مخفی قرار گرفته و در ع�رض چند دقیقه ،از
ش�دت وحش�ت ،کارش به ذکرخوانی زیر لب و التماس به اطرافیان برای فرار از موقعیت خطر رس�یده اس�ت .آقای
ش�هریاری که برای ی�ک قرارداد کاری به ش�رکتی دعوت
شده اس�ت ،در اتاق انتظار و پس از ورود چند مرد ،متوجه ی�ک بمب س�اعتی در چن�د قدمی خ�ود میش�ود .مأمور
خنثاسازی بمب مش�غول به کار میشود و مدام از ناموفق ب�ودن عملیات خنثاس�ازی خب�ر میدهد و تک�رار میکند انفجار نزدیک اس�ت .به آقای ش�هریاری و منشی شرکت
ش�هریاری ه�م اجازهی خ�روج داده نمیش�ود .کار آقای ِ
خندهروی روزهای پس از جنگ و جبهه و بمب و موشک به جایی میرسد که ،با چشمهایی وحشتزده و چهرهای پریشان ،به دفعات س�رش را روی دستهی مبل میگذارد
و ذکر میخواند و التماس میکن�د که به او اجازهی خروج بدهند .حاال مخاطبی که س�الها با خندههای ش�هریاری خندی�ده ،ق�رار اس�ت ب�ه وحش�ت و تحقی�ر و التم�اس و
استیصال او بخندد.
از می�ان نظ�رات کارب�ران ای�ن ویدئ�و در ش�بکههای
اجتماع�ی ،برخی به خش�ن ب�ودن برنامه اش�اره و اضافه کردهاند که در جامعه موضوع برای ترسیدن و وحشتزده
شدن – از تصادفات رانندگی گرفته تا اسیدپاشی و خشونت
و سرکوب علیه زنان و اعدام و کودکان کار و … – زیاد است و جالب نیس�ت ک�ه برنامهای که ه�دفاش باید خنداندن و س�رگرم کردن مخاطب باش�د با خمیرمایهی وحش�ت و خشونت تهیه شود و به نوعی خشونت را ترویج کند.
دو
احتما ً ال خیلیها ویدئوی دوربین مخفی در آسانس�وری
در برزیل را دیدهاند .این فیلم عالوه بر آپلود شدن چندباره
و چندزبان�ه در یوتی�وب ،در برخی رس�انهها از جمله دیلی
میل بازنشر و به بحث گذاش�ته شد .در این دوربین مخفی افرادی وارد آسانس�ور میشوند ،بعد از چند ثانیه آسانسور
متوقف میشود ،جریان برق از کار میافتد ،و شبح دختری با یک عروسک در تاریکی ظاهر میشود .واکنش همهی
اف�راد ،جیغ و فریاد ،گری�ه ،کوبیدن به دره�ا و دیوارهای آسانسور ،و در نهایت نشستن و سر و صورت را با دستها
پوشاندن است .خیلی از کاربران اینترنت در برزیل یا سایر
کشورها این دوربین مخفی را «مصیبت مخفی» نامیده و
به آن اعتراض کردهاند .در میان اعتراضها دالیلی چون احتم�ال ابتال ب�ه بیماریه�ای روانی در میان مس�افران آسانس�ور ،احتمال سکتهی قلبی و مرگ آنها ،و احتمال
حمله به کودک بازیگر دیده میشود .برخی از کاربران هم
نوشتهاند قانون باید تهیهی این برنامهها را ممنوع کند.
در آماره�ای جهان�ی نام کش�ور برزیل ،برخالف کش�ور
م�ا ،در میان کش�ورهای غمگین دنیا دیده نمیش�ود ،اما
اتفاقات دو سال اخیر و اعتراضات مردم این کشور به فقر و نابرابریهای اجتماعی نشان داد که چندان هم آرام و قرار شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
45
کند .در دوربین مخفی یادشده ،روباتی به شکل دایناسور
در جامعه موضوع برای ترسیدن و وحشتزده شدن – از تصادفات رانندگی گرفته تا اسیدپاشی و خشونت و سرکوب علیه زنان و اعدام و کودکان کار و … – زیاد است و جالب نیست که برنامهای که هدفاش باید خنداندن و سرگرم کردن مخاطب باشد با خمیرمایهی وحشت و خشونت تهیه شود و به نوعی خشونت را ترویج کند
46
در ادارهای باعث وحشت یک کارمند شده بود.
سه
اگ�ر در یوتی�وب عن�وان دوربین مخف�ی در آسانس�ور را
جستوجو کنید عالوه بر ویدئوی برزیلی ،به یک دوربین مخفی نروژی میرس�ید .ب�رادران ج�وان ییویس ،که از کمدینهای معروف این کش�ور ان�د ،در یکی از هتلهای اسلو مسافران آسانس�ور را غافلگیر میکنند .به مسافران گفت� ه میش�ود که آنه�ا به یک آسانس�ور هوش�مند وارد
ش�دهاند .مس�افران باید طبقهی مقصد خ�ود را با صدای بلند تکرار کنن�د یا تعداد طبقات را کف بزنند .از مس�افران
ندارد .اعتراض کاربران ش�بکههای مجازی به خش�ونت
خواسته میشود زبان مورد عالقهی خود را با صدای بلند
کارب�ران ژاپن�ی نی�ز چندی پیش ب�ه یک دوربی�ن مخفی
کند .برای مسافران ترانههای درخواستی پخش میشود
نش�ان داده و از آن تلویزیون خواستند از مردم عذرخواهی
صدای دو برادر ناظر بر مس�افران آسانسور اجرا میشود.
دوربین مخفیها فقط به این دو مورد محدود نمیش�ود.
آسانس�ور گویا آنان را با همان زبان راهنمایی اعالم کنند تا ِ
خش�ن ،ک�ه از تلویزیون کشورش�ان پخش ش�د ،واکنش
و بخشهایی از کارتونهای مورد عالقهی کودکیشان با
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
موقعیته�ا بس�یار خن�دهدار اس�ت و مردم ب�دون این که وحش�ت کنند یا تحقیر ش�وند نادانس�ته در تکمیل ش�دن این دوربی�ن مخفی نق�ش فعال دارن�د .ه�م کارگردانان
میخندن�د ،هم کس�انی ک�ه در برابر دوربی�ن مخفی قرار گرفته اند و هم مخاطبان.
کرامت انسانی داشته ،و برای رساندن جوامع خود به این
آرامش و خالقیت ،برنامهریزی و تالش کردهاند.
پایان
نروژ چند س�الی است در فهرس�تهایی که به رتبهبندی
مگر غیر از این اس�ت که هر انسان یک زندگی دارد؟ چرا
آی�ا این خالقیته�ا و تالش ب�رای حفظ کرامت انس�انی
حد مرگ بترس�د تا دیگری به وحش�ت او بخندد ،س�رگرم
شادترین کشورهای دنیا اختصاص دارد صدرنشین است.
اس�ت که زمینهس�از تأمین آرامش و رفاه ب�رای مردم یک
جامعه میشود یا رفاه و آرامش است که خالقیت و احترام را به دنبال دارد؟ با جس�توجو در فهرس�ت و موضوعات کتابهای تولیدشده در کشورهای اسکاندیناوی در اوایل قرن بیستم ،از جمله کتاب ِ آکسل ساندهموسه ،نویسندهی
دانمارکی -نروژی و قانون یانتهی معروفاش میشود تا حدی به پاسخ پرسش باال رسید و نتیجه گرفت که ادیبان،
جامعهشناس�ان ،فیلس�وفان ،قانوننویس�ان ،و ب�ه طور کلی رهبران فکری این جوام�ع از دههها پیش دغدغهی
باید یک انس�ان ،جایی در زندگیاش ،دس�تاویز ش�ود و تا ش�ود ،و احیان ًا ل�ذت ببرد؟ چ�را برخی مخاطب�ان همین
دوربین مخفیها از تحقیرش�دن انسانها آزرده میشوند و اعت�راض میکنن�د ،ام�ا برخی دیگ�ر میخندند و ش�اد
میشوند و سازندگان را به تولید برنامههای مشابه تشویق میکنند؟ ف�رق دوربین مخفیهای وطن�ی و غیروطنی، که در فضای اینترنت ایرانی ب�ا عنوانهایی چون دوربین
مخفی ترس�ناک ،خفن ،یا وحش�تناک بازنش�ر شدهاند ،با م�ردمآزاری چیس�ت؟ و آیا همی�ن برنامهها راه مناس�بی برای آموزش مردمآزاری نیست؟
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
47
توکا نیستانی من عاشق آدمهای شوخطبع هستم .منظورم آنهایی
نیس�ت که در مهمانیهای دوستانه تلفن همراه را از جیب
در میآورند و پش�ت س�ر هم جوکهای جدید را با صدای بلن�د برای جم�ع میخوانن�د ،منظورم آنهایی اس�ت که در لحظه متوج�ه تناقضات رفتار و گفت�ار آدمهای اطراف
میش�وند و ب�ا ظراف�ت لطیف�های متناس�ب ب�ا موقعیت میس�ازند .آدمهایی مثل ص�ادق هدایت ک�ه ،علیرغم
ش�هرت ب�ه افس�ردگی و پای�ان غمانگی�ز زندگ�یاش، داس�تانهای زی�ادی از نکتهس�نجی و طن�ازی او باق�ی مانده ،و یا آدمی مث�ل وودی آلن که یکی از خداوندگاران
شوخیهای کالمی و حاضرجوابی است.
البته لطیفه ساختن و شوخی کردن کار سادهای نیست،
اندک�ی اس�تعداد و یک عالم�ه تمرین میخواه�د .همین جناب آل�ن در جوان�ی و برای ام�رار مع�اش روزی پنجاه ت�ا جوک میس�اخته .آدمهایی ک�ه به ان�دازهی هدایت یا
وودی آلن اس�تعداد ش�وخی کردن ندارند ،ب�ا تمرین زیاد
ظرافتهای این کار را یاد میگیرند .ما اکثر ًا شوخی کردن را در کودک�ی و تح�ت توجهات وزارت آم�وزش و پرورش در مدرس�ه یاد گرفتهایم و تقریب� ًا محبوبترین تمرینمان این بوده که آهس�ته از پش�ت به همکالس�یای که سرش را تازه تراش�یده نزدیک ش�ویم و ناغافل چنان پسگردنی
محکم�ی بزنیم ک�ه صدای در ک�ردن ترقه بده�د! بعد که جای انگشتهامان تا دو روز پس کلهی طرف باقی ماند، از خنده ریس�ه میرفتیم و خ�ب ،عذرمان ه�م موجه بود
چون ش�وخی کرده بودیم .طبیعی اس�ت ب�ا این تمرینها
کس�ی که ب�ه احتمال ق�وی حتا کت�اب «علوم» دبس�تان
آلن بنویس�د ...جایی خوانده بودم اگر کسی تا قبل از سی
تلویزی�ون و ادع�ا کرد «علم» ثاب�ت کرده که ن�گاه آقایان
نبای�د انتظار داش�ته باش�یم محمود فرجام�ی مثل وودی سالگی شوخی کردن را یاد نگرفت بهتر است بعد از آن هم
دنبالاش نرود :توصیهی حکیمانهای که این روزها کسی به اندازهی کافی به آن توجه نمیکند ...
و نکتهی آخر این که ،خندی�دن به هر حرف خندهداری
لزوم ًا اس�باب انبس�اط خاطر شنونده نمیش�ود؛ مث ً ال اگر
را کام�ل نخوان�ده ،خیل�ی جدی نشس�ت پش�ت دوربین باع�ث پیری زودرس خانومها میش�ود و ب�ه همین علت بهتر است بانوان جوان مجهز به سپر از خانه خارج شوند، نبای�د فکر کنیم چه اس�تعداد طنزی در ای�ن مملکت حرام ش�ده .بهتر اس�ت به این فک�ر کنیم که الزم نیس�ت به هر
قیمت�ی بخندیم و برای بعضیها ش�وخی نک�ردن هنری است که باید یاد بگیرند ...
فرناز کمالی
امیر فرشاد ابراهیمی
من امیر فرشاد ابراهیمی هستم !
آمد و من را از خواب بلند کرد و گفت :بلند ش�و وس�ایلت را جمع کن آزاد ش�دی ! خوشحال به چشم به هم زدنی همه
زندان اس�مش روش هس�ت «زن�دان» .ه�ر چقدر هم
وس�ایلم را جمع ک�ردم و از همه خداحافظی ک�ردم و رفتم
خاطر اعمال سیاس�ی در یک جامعه بسته به زندان افتاده
ابراهیمی هستم !» ،نگاه عاقل اندر سفیه ای کرد و گفت
بخواه�ی آرمانی و اعتقادی به زندان ن�گاه کنی و حتی به
باش�ی هم ب�از زن�دان ،برای�ت زن�دان اس�ت .دلتنگی ،
فشارهای روحی و روانی و همچنین دوری از جامعه همه
اینها ف�رد زندانی را ذاتا غمگین می کن�د ،عده ای در این وضع اصطالحا «می برند» اما بریدنش�ان هم باز چاره کار
نیست اینجاس�ت که یک عده رو به خلق آثار آفرینشی می آورند و عده ای دیگر هم س�عی به ساختن دنیای جدید در
زن�دان می کنن�د و روزگار را با زندانیان و حت�ی زندانبانان خوش می گذرانند این دسته آخر تا آنجا که من دیدم بیشتر بودند .بدترین ش�وخی ای که با من ش�د در زندان مربوط
به روزهای آخری است که آزاد شدم و منتظر اعالم اسمم
ب�ودم و بقیه بچه ها هم می دانس�تند ،من هم مثل خیلی
از زندان�ی ه�ای دیگه ب�رای اینک�ه «زود بگذره» ش�بها
50
بیداربودم و روز که می ش�د م�ی خوابیدم ،صبح وکیل بند
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
دم در س�الن و به افس�ر نگهب�ان گفتم «:من امیر فرش�اد خب چه کنم ؟ گفتم آزاد ش�دم ! نگاهی کرد و دید ساک به
دست و لباس پوش�یده آماده ایس�تادم رفت لیست را نگاه ک�رد و اومد گفت نه خبری نیس�ت فکر کردم دروغ میگه یا
اش�تباه ش�ده ،اومدم به وکیل بند که هم اتاقی ام بود بگم ک�ه بره و بهش بگ�ه دیدم همه ت�و اتاق تا م�ن رو دیدند از
خنده دارند منفجر میشن ،هیچی دیگه ساکم رو انداختم رو تخ�ت و دو باره خوابیدم ! اما بهترین ش�اید هم بدترین
ش�وخی ای که من با یکی از همبندی هایم کردم با فردی
بود به اسم «محمود» ،حدودای پنجاه سالی سن داشت
،او هم ش�بها تا صبح بی�دار بود ،یک�ی از عادتهایش این بود که عادت س�یگار خریدن نداشت و «مفت کش» بود ، یک روز س�ر برنجی یک خودکار بی�ک را در آوردم و توش
رو با گوگرد کبریت پر کردم و بعد با ناخنگیر س�رش را بستم و کردم تو یک س�یگار ،صداش کردم که بیا اینجا بش�ینیم و ح�رف بزنیم اومد و داش�ت از دختر دانش�جو و ش�هریه
اش تعریف میک�رد که من و هم اتاق�ی دیگرم «مجتبی» حالتی ناراح�ت به خودم�ون گرفتیم و گفتی�م عیب نداره
درست میشه فکرشو نکن بیا بیا یه سیگار بکش و اون هم مشتاقانه سیگار را گرفت و روشن کرد و مشغول کشیدنش ش�د و ما هم با هر پوک او مش�غول منفجر شدنش بودیم ،
همینجور داش�ت تعریف میکرد و س�یگار می کش�ید شاید پوک چهارم بود که س�یگار منفجر شد ! س�یگار که منفجر
ش�د از صداش و آتش�ش از ج�اش پرید و ترس�ید ،قلبش گرف�ت و نیمه غش کف زمین افت�اد ،بقیه که خواب بودند
بلند ش�دند و مونده بودند بخندند یا نگران بشند ! دیگه هر
وقت محمود می نشست پیش ما نه از ما سیگار می گرفت
و نه اگرخودمان هم م�ی دادیم بهش میگرفت میگفت نه
قابل اعتماد نیستید !!
برای خواندن مطالب کامل مجموعه شوخی در زندان اینجا را کلیک کنید خص�وص این موض�وع و ب�ه گون�ه ای اتخ�اذ راهکاری
متف�اوت در چارچوب این راهب�رد ،اولین تجربه ی من در روزهای پایانی س�ال 88بود .زمانی که پس از دست زدن به اعتصاب غذا از بند 209به بند 350زندان اوین ،منتقل
ش�دم .تا جایی که تنها در سلول انفرادی زندگی می کردم یا به صورت دو سه نفره در اتاق های بزرگتر ،209طبیعی ب�ود که جایی ب�رای بروز چنین اختالف ن�گاه هایی وجود نداش�ت و می شد راحت تر عمل کرد .ش�وخی و تفریح در
سلول های کوچک بر اساس این تفکر که "حال که زندانی هستیم ،باید در سخت ترین ش�رایط هم کاری کنیم که به خود و هم سلولی هایی مان خوش بگذرد" ،میگذشت.
به خاطر می آورم که در همان روزهای اولی که از س�لول
عیسی سحر خیز
پارچ آب روی میز سعید مرتضوی ش�وخی های دادگاه و بازداش�تگاه و زندان بحث خوبی
را مطرح کرده اید ،اما ش�اید کمی دیر .چون زندان محلی اس�ت برای انتقال تجارب زندانیان و نوعی آموزش برای
گذراندن ش�رایط سخت ،بازداشتگاه و س�لول انفرادی و بعد هم زندگی مشترک با افراد پیر و جوان ،شاد و غمگین
و خالصه با فرهنگ و آداب و رسوم متفاوت و حتی دیدگاه
های متضاد در خصوص مبارزه ی سیاس�ی و نوع و ش�یوه ی حبس کشیدن.
بهتر اس�ت موضوع را با بخش پایانی آغ�از کنم ،دیدگاه
های متضاد در خصوص مبارزه ی سیاس�ی و نوع و ش�یوه ی حب�س کش�یدن که گزینش ه�ر کدام می توان�د جایگاه ش�وخی و خن�ده در زن�دان را روش�ن کن�د .تف�اوت آرا در
انف�رادی ب�ه اتاق چهار نف�ره انتق�ال یافته ب�ودم دیدم که
برخی از جوان ترها با نگهبانان هم سن و سال خود چنین
رابط�ه ای را برقرار کرده بودند و با القاب خاص همدیگر را صدا می کردند چون "دالتون" و "دالتون ها"! اتخاذ این راه
و روش باعث می ش�د که برای دیگر نگهبانان نیز بسته به برخوردی که آن ها داشتند و شکل و شمایل خاص ،القاب
متفاوتی پیدا ش�ود و زندانیان با نامیدن آشکار و پنهان آن
ها بساط ش�ور و نش�اط را بین هم س�لولی های خویش و حتی سلول های اطراف فراهم آورند!
در یادداشت های روزانه زندان بسته به موقعیت به گوشه
هایی از این شوخی ها اشاره داشته ام از جمله در خصوص
آن جوان قرقیز زندانی که دائم دس�ت به اعتصاب غذا می
زد و هم س�لولی ها غذایش را می خوردند یا وقتی او دنبال
وسیله ی خودکش�ی می گشت ،کیس�ه نایلون میوه های
خریداری شده را بر س�رش می کشیدند تا از طریق خفگی
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
51
امیرفرشاد ابراهیمی
ب�ه زندگی خود پایان دهد و در آخری�ن لحظه که از تصمیم
اما محیط بند عمومی با س�الن های پرجمعیت س�ی چهل
این کار نمی دادند.
باش�ند که بخواهند روش ها و منش های پیش از انقالب
خود برمی گش�ت ،جوان ها با خنده و ش�وخی رضایت به ش�اید یکی از شیرین ترین خاطره ها ،آن زمانی بود که در
ی�ا دوران مب�ارزات چریکی را به هم اتاقی ه�ا و هم بندی
عضو القاعده که به صورت غیرقانونی به ایران س�فر کرده
از "نظم و انضباط خاص زندان" ارزیابی کنند و دور از شان
س�لولی کوچک برای محسن فاضل فضلی زندانی کویتی
و دس�تگیر ش�ده بود ،در س�اعت دوازه نیمه ش�ب مراسم خواس�تگاری برگزار کردیم و بله بران به قصد شوهر دادن
دختر چهارده ساله ی یکی از زندانیان گلد کوئیستی!گفته بودی�م که این ش�یخ ع�رب در خان�ه اش چاه نف�ت دارد و
حاضر اس�ت چاه را پشت قباله ی عروس بیندازد ،هر چند که تنها اشکالش این است که می خواهد چهار زن بگیرد،
آن هم همه ایرانی و از کرد کرمانش�اهی و سنندجی گرفته ت�ا تهرانی و قمی که قص�د اقامت در یکی از آن ش�هرها را
داش�ت و تحصیالت حوزی در شهری دیگر .آن شب این
مراسم دو س�اعتی طول کشید و صدای خنده ی زندانیان س�لول 104ت�ا دو بامداد فض�ای بند 209را اش�غال کرد.
52
نفره چیز دیگری ست ،به ویژه اگر در آن ها افرادی ساکن
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
های خود تحمیل کنند و هر گونه ش�وخی و تفریح را خارج
مبارز سیاسی و زندانی سیاسی بدانند .تحمیل این فضا می تواند نوعی "زندان در زندان" به ویژه برای جوانترها ایجاد
کند ،آن هم در ش�رایطی که رویکرد زندانیان سیاسی پس از انتخابات خرداد 88با پیش�ینیان خ�ود گاه تا 180درجه
تفاوت می کرده و می کند و تغییر نس�ل و شرایط اجتماعی
خواه ناخواه "س�بک زندگی"" ،س�بک مبارزه" را تغییر می ده�د و حتی در زن�دان هم خود را به نمای�ش می گذارد .با ای�ن وجود چه در بند 350و چه زندان های رجایی ش�هر و فردیس مبنای عمل من ایجاد فضای پرنش�اط بوده است همراه با برقرار کردن مباحث جدی در جای خود.
این عملک�رد خود به خود جا را برای ش�وخی و تفریح باز
عیسی سحرخیز به همراه زندانیان دیگر در حال بازی فوتبال در حیاط زندان رجایی شهر
می کرد ،حت�ی با جوان تره�ا که گاه کوچکت�ر از فرزندانم
داخل پارچ جلوی ما "پشه س�فید" افتاده است! مرتضوی
بگذریم ،در خاتمه به موردی از س�ر به سر گذاردن های
" :ک�و؟ ،کو؟" با دس�ت به ته پ�ارچ پر از یخ اش�اره کردم و
گمان می کنم که سال های اوایل دهه ی 80بود که دائم به
حضور منش�ی و احض�ار متهم و وکیل ،س�رش را تا لبه ی
بودند.
قاضی س�عید مرتضوی در زمان احضار متهم اش�اره کنم .
دادسرا احضار می شدم و به دادستانی رفت و آمد داشتم.
در آن روز خ�اص ب�ا غالمعلی ریاحی وکیلم به دادس�رای مس�تقر در خیابان ک�وه نور – بین تخت ط�اووس و عباس
آباد -رفته بودیم .مرتضوی پش�ت میز بزرگ خود نشسته ب�ود بر صندلی ای ک�ه قرار ب�ود او را بلندقد ت�ر از خودش
نشان دهد تا بتواند از پشت میز دیده شود .ما در ردیف اول
بر روی صندل�ی های چوبی دادگاه نشس�ته بودیم و او در حال طرح اتهام و به کار بردن الفاظ و اظهارات تهدیدآمیز.
در این میان آبدارچی برای او در سینی چای قند پهلو آورد.
او به تعارف گفت که "برای این ها هم چای بیار" .من طبق معمول س�ر ش�وخی کردنم گل کرد و گفتم ک�ه چای الزم
نیس�ت ،بگوئید که یک پ�ارچ آب یخ تمی�ز بیاورند ،چون
ناغافل از ج�ا پرید و پائین آمد و روبروی ما ایس�تاد و گفت
اجرام س�فید ریز ته نشین ش�ده .او فارغ از محیط دادگاه و
پارچ پائین برد و به ته آن خیره ش�د .پس از دقایقی خس�ته
و ناامید س�رش را بلند کرد و گفت که چیزی ندیده اس�ت! من باز تاکید کردم که ته پارچ پر اس�ت از "پش�ه سفید" .این بازی چند باری تکرار ش�د تا عاقب�ت او عنوان کرد که "این آ رو م�ی گ�ی ،اینا که پش�ه نیس�ت ،مال یخ آب�ه" .من هم
اصرار کردم که "نه این ها پش�ه هس�تند و به دلیل استفاده از یخ نامرغوب از داخل آن ها وارد آب شده اند ،بهتر است بگوئید که از ای�ن به بعد برای پارچ اتاق ش�ما از یخ بلوری
اس�تفاده کنند که پشه س�فید ندارد و ."..البته این ماجرا با ادامه یافتن بحث مدت زیادی کش پیدا کرد و یک ساعتی
از وق�ت دادگاه و قاضی و وکی�ل و متهم را پر کرد و صدای خنده های بلند پنهانی را در دل خفه!
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
53
نیما دهقانی بهتر است حرف آخر را اول بنویسم :آیا نباید کمکم طنزنویسی برای مطبوعات را فراموش کنیم؟ فیسبوک ،وبالگ ،پادکست ،وایبر ،گوگل پالس ،توییتر و این همه مخاطب طنز که حاال خود طنزنویسهای قهاری هستند نبض جامعه را در دست گرفتهاند .جایگاه طنزنویسهای مطبوعاتی در این جوش و خروش مجازی کجا است؟
جزئی شرایط موجود ،رابطهی نوشتن طنز در بستر فضای مجازی و بستر مطبوعات را مقایسه کنیم.
هدف
طنزنویس امروز با چه هدفی مینویس�د؟ .1بر اس�اس
تئوری قدیمی «رو مسخرگی پیش�ه کن» ،سعی دارد داد
خود بس�تاند از کهتر و مهتر؟ .2پطروسگونه میخواهد سوراخ سد عظیم مشکالت را بپوشاند که همزمان التیامی
برای پاسخ به این سؤال ،شاید بد نباشد چند سؤال دیگر
باش�د بر دردهای جامع�هی زخمخورده و اسیدپاش�یده؟
چه؟ برای جواب دادن به این سؤالها ،بد نیست کمی به
چشمداشت مالی؟ .4کسب درآمد؟ .5همهی موارد؟
را دوباره جواب داد .طنزنویس برای که مینویسد؟ برای
54
عمق مهمترین فاکتورهای طنزنویسی برویم ،و با بررسی
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
.3آگاهیرس�انی و تولی�د محصول فرهنگ�ی میکند بی
طنزنویس�ان خواس�ته یا ناخواسته به آن مش�غول اند .اما
طنز نویسی بدون خالقیت امکان ندارد همانجور که ک ً ال نوشتن بدون خالقیت امکان ندارد اما فرق طنز نویس خوب و بد در خالقیت استفاده از کلمات،جاگزینی شوخی ها ،درک موقعیت ها و خلق قالب های جدید و بکر است طنزنویس�ی دورهی بع�د اصالح�ات و بحرانه�ای
س�الهای هشتاد و هش�ت و پیش و پس از آن با دو هدف تهییج و ترمیم گذش�ت :تهییج برای مشارکت مردم و بعد ترمیم برای فراموش کردن درد تازه ،زخم قدیمی .تا پیش از هش�تاد و هش�ت ،طنزنویسها س�عی در جریانسازی
داشتند ،و پس از آن سیلیهای بودند که صورت مخاطب و نویسنده را سرخ نگه میداشتند .اما حاال هدف طنزنویس
جزئیت�ر ش�ده ،میتواند هری�ک از پنج هدف فوق باش�د و میتوان�د هیچکدام نباش�د ،صرف ًا کار جانبی و ش�اید حتا تفریح ...بر اس�اس هدف اول ،آیا طنزنویس مطبوعاتی
با توجه به معیارهای قانون مطبوعات توانایی به اندازهی
کافی مسخره بودن برای گرفتن حق خود و مردم را دارد؟ خیر .و آیا توان رقابت بین طنزنویس در فضای مطبوعات با طنزنویس در فضای مجازی وجود دارد؟ خیر.
در م�ورد چهارم ،کس�ب درآم�د ،بهتر اس�ت خیلی وارد
بحث نش�ویم .حقوق طنزنویس از ستونی ده هزار تومان ش�روع میش�ود تا ش�صت هزار تومان (که فقط دو یا س�ه نفر از طنزنویس�ان این حقوق را دریاف�ت میکنند) ،و این
مبلغ ه�م در اغلب موارد ی�ا با تأخیر پرداخت میش�ود و یا
پرداخت نمیشود .طنزنویس�ان با جملهی «برات رزومه
میشه» آشنایی دارند( .سؤال :طنزنویسان یا بهتر بگویم روزنامهنگارانی که نمیتوانند وضع حقوق خود را س�امان بدهن�د ،چهطور میتوانند برای گرفت�ن حق مردم تالش کنند؟ جواب :نمیدانم!)
م�وارد دو و س�ه هدفهای مقدس�ی هس�تند ک�ه اغلب
به دلی�ل کم ب�ودن خواننده ،سانس�ور ،و عدم اش�راف و
سواد کافی ،اینها نیز ابتر میمانند .با کمبود منابع مالی،
طنزنویس حرفهای به حاش�یه رانده میشود و طنزنویس عالقهمن�د و با انگیزه وارد کار میش�ود ،اما ب�ا افتادن در
چرخهی مذکور ،او هم میکوش�د حق خ�ود بگیرد و رخت خود ب�ر بندد .اما کس�ی ه�م انتظ�اری ن�دارد« ،حاال که پولی نمیگیرد ،س�ر وقت هم مطلب میدهد ،حاال هرچه نوشت نوشت .اسماش طنز باش�د مردم میخوانند .فکر میکنند باید بخندند ».و اینجا است که نه سوراخی از سد پر میشود نه انتقال اندیشهای صورت میگیرد .بنابراین،
طنزنویس ه�م دلیلی نمیبیند ب�رای افزایش آگاهی خود وقت بیشتری بگذارد و کار با کیفیت تحویل بدهد.
مخاطب
یکی از بهترین طنزنویسهای امروز پست فیسبوکاش
باالی س�ه هزار الی�ک میگیرد و ب�االی پنجاه ه�زار بار
خوانده میش�ود (محاسبه بر اساس الگوریتم فیسبوک به نس�بت الیک ،بازدید ،و انتش�ار) ،اما مجل�های که در آن
مینویس�د تیراژش به س�ه هزار هم نمیرس�د و مشخص نیس�ت چه تعدادش برگش�تی اس�ت .طنزنوی�س (در کل
نویس�نده و کلیتر هنرمند) دنبال مخاطب است ،و قیمت کاغ�ذ و وضعی�ت نش�ر و پخش اجازهی گس�ترده ش�دن مخاطب را نمیدهد ،با فرض این که همهی مردم مشتاق خوان�دن مطبوعات باش�ند ،که نیس�تند .اما رس�انههای مجازی با جذابیتهای بصری و سهولت در دسترسی این
ام�کان را به طنزنویس و مخاطب میدهن�د که با کمترین واس�طه و کمتری�ن دردس�ر با ه�م در ارتباط باش�ند .پس
چ�را طنزنویس باید وق�تاش را در مطبوعات ،با آن همه دردسرهایی که میدانیم و میداند ،صرف کند؟
محتوا
س�کس ،مذهب ،و نژاد را س�ه عنصر اصل�ی طنز (و نیز
هجو) خواندهاند ،س�ه عنص�ری که در مطبوع�ات ایران (فارس�یزبان) محدود میش�وند .موضوعات روز هم که
اغلب سانس�ور میش�وند یا خط قرمز به حس�اب میآیند. شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
55
وایب�ری ،ک�ه انصاف ًا خ�وب و جذاب اس�ت .با بازگش�ت
طنز نویسی دوره بعد اصالحات و بحران های سال های هشتاد و هشت، پیش و پس از آن با دو هدف تهییج و ترمیم گذشت .تهییج برای مشارکت مردم و بعد ترمیم برای فراموش کردن درد تازه ،زخم قدیمی هم�هی اینها و آنچ�ه در فوق گفته ش�د طنزنویس را به
سمت فضای مجازی س�وق میدهد ،و اگر هم در فضای مطبوع�ات کاغ�ذی بماند ،تم�ام ان�رژیاش را میگذارد
روی خالقی�ت در ف�رم .وگرن�ه محتوا محت�وای چندان جدیدی نیست.
تیتره�ای روزنامهه�ا را ن�گاه کنی�د :نود درص�د مطالب
روزنامهه�ا ،از اقتصادی گرفته ت�ا طنز ،آخرش یک حرف میزنند .و در طن�ز ،طنزنویس عم ً ال کار خاصی نمیکند. تنها یکی دو تا س�وژهی روز هس�ت که میش�ود دربارهی
آنه�ا کار کرد ،و مردم هم حداق�ل یک روز قبل در فضای مجازی خبرش را خواندهاند .و طنزنویس تنها با خالقیت در انتخ�اب ف�رم و زاوی�هی دی�د آن را طور دیگ�ری بیان
میکند ،که جذابتر باش�د ،که خندهدارتر باش�د (س�وال: مگر هدف طنز چیزی غیر این اس�ت؟ جواب :بله و خیر. هدف انتخاب فرم و زاویهی دید خالق و خندهدار اس�ت،
اما در کنار محتوای مفید).
خالقیت
طنزنویس�ی ب�دون خالقیت ام�کان ن�دارد ،همانطور ک�ه ک ً ال نوش�تن ب�دون خالقیت ام�کان ن�دارد .اما فرق طنزنوی�س خوب و طنزنوی�س بد خالقیت در اس�تفاده از
کلمات و ش�وخیها ،درک موقعیته�ا ،و خلق قالبهای جدی�د و بک�ر اس�ت .ام�روز عم ً ال چی�زی ج�ز قالبهای تکراری نمیبینیم .طنزنویسهای جدید هنوز قالبهایی ً قبلا تثبی�ت ش�ده با کم�ی تغیی�ر تحویل مش�تری را ک�ه
میدهن�د ،نهای�ت خالقی�ت آنه�ا در قال�ب آگهیهای بازرگانی است ،و اخیر ًا کامنتبازی فیسبوکی و چتهای
56
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
ب�ه مبح�ث سانس�ور ،میش�ود گف�ت طنزنویس بیش�تر
انرژیاش را میگذارد برای زیر آبی رفتن در ش�وخیهای جنس�ی و حت�ا نی�ش زدن به ش�خصیتهای سیاس�ی که
مستقیم نمیشود با آنها شوخی کرد.
س�وال :مگر طنز غیر از این است؟ جواب :خیر! نتیجه:
طنزنویس باید ق�دردان فضای محدود باش�د ،افتضاحی ک�ه در طنزنویس�ی آزاد در اینترن�ت (مخصوص� ًا فاجعهی
طنزهای سخیف وایبری) به بار آمده حاصل بیچارچوبی اس�ت ،و این که طنزنویسهایی که میتوانس�تند پیش�رو
باش�ند از ای�ن فرص�ت اس�تفاده نکردن�د ،و به ان�دازهی مخاطبان طنز و یا طنزپ�ردازان غیرحرفهای با تکنولوژی پی�ش نرفتند .اما طنزنویسها در اس�تفاده از ش�بکههای
مجازی چه آسی رو کردهاند؟ جز چند نفر انگشتشمار که در توییتر و فیس�بوک حضور فعال حسابشده دارند ،بقیه
آیا توانس�تهاند جریانساز باش�ند ،آیا توانستهاند سلیقهی مخاط�ب را تغییر دهن�د؟ آیا توانس�تهاند قالبهای جدید
مبتنی بر ضوابط و شرایط فضای مجازی طراحی کنند؟ یا صرف ًا از کاغذ به فضای دیجیتال نقل مکان کردهاند؟ باید بپذیری�م س�تارههای توییتر به طرز عجیب�ی در طنز
مینیمال پیشتاز و جریانساز اند ،و تأثیرشان نه تنها بر طنز که بر بس�یاری مقالههای مطبوعات داخ�ل و خارج ایران
غی�ر قابل انکار اس�ت (مث�ال :تیترهای روزنامهه�ا بعد از مذاکرات وین که از یک توییت ش�روع شد« :دولت تمدید و امی�د») .ام�ا کمت�ر طنزنوی�س مطبوعات�ی را میبینیم که توانس�ته باش�د خودش را با این محیطه�ا وفق بدهد. ً اصلا طنزنوی�س باید همهج�ا خوب بنویس�د؟ س�ؤال: جواب :خیر .اما اگر هدف کس�ب مخاطب بیشتر و قدرت
بیش�تر در انتقال مفهوم و اندیشه باشد ،بله .مگر نویسنده
ج�ز تأثیرگذاری بر جامعه و مخاط�ب هدف دیگری دارد؟ (ش�هوت ش�هرت جریانی موازی اس�ت که نی�از به بحث
مفصلتری دارد).
طنزنویسان جدید را میشناسید؟
حاال دیگر تعداد طنزنویس�ان حرفهای (مش�غول به کار)
از تعداد انگش�تان دس�ت بیش�تر ش�ده .این خوب است.
طنزهای جدید از کجا میآیند؟
دردس�رهای کمتری برای ورود به مطبوعات دارند .االن
طن�ز برگ�زار کرده ب�ود ،نکت�هی خوبی مطرح ش�ده بود:
باع�ث افتخ�ار اس�ت ک�ه عالقهمن�دان ب�ه طنزنویس�ی دیگر هر روزنام�ه یک «صفحهی آخ�ر» دارد و بعضیها
ویژهنامههای ثابت طنز .اما اس�م طنزنویس و ستوناش به ن�درت یاد م�ردم میماند ،ج�ز آنهایی که خودش�ان،
تأکی�د میکن�م خودش�ان ،تلاش میکنن�د خودش�ان را بشناس�انند .هی�چ س�ردبیر ی�ا مس�ئول صفح�های برای
طنزنویساش تبلیغ نمیکند ،س�عی نمیکند کتاباش را چاپ کند ،برایاش مراس�م رونمایی و امضاکنان بگیرد. طنزنوی�س خودش مطلب را اس�کرین ش�ات میگیرد ،یا اس�کن میکند ،و میبرد ت�وی فیس�بوکاش میگذارد.
خود طنزنویس اس�ت که از امکانات ش�بکههای مجازی
اس�تفاده می کن�د ب�رای تبلیغ خ�ودش .بنابرای�ن ،مردم
در میزگردی که یکی از س�ایتها برای بررس�ی وضعیت
اغلب طنزنویس�ان جدید بدون پیشزمینه و آموزش الزم وارد این حرف�ه ش�دهاند .خیلیها ابتدا مخالف�ت کردند، ولی چ�را انکار میکنی�م؟ چند طنزنویس را میشناس�یم ک�ه با پیشزمینهی ادبیات وارد این حیطه ش�ده باش�د ،یا
ورزش ،یا س�ینما ،یا هنر؟ تقاضا برای ستون و صفحهی
طنز باال اس�ت ،دبیر س�رویس و مس�ئول صفح�ه عجله دارد صفحه را پر کند ،قرار اس�ت کمهزینه جمعاش کنند. پس چهکس�ی بهتر از خانم یا آقای دانش�جوی س�ال اول مهندس�ی که بی مزد و منت حاضر اس�ت بنویسد که دیده
شود؟ (نمونهاش خود ما ،س�الهای )84 - 85اولاش
ه�م گ�رم اس�ت ،تحقی�ق میکن�د ،میخوان�د ،کالس
خوانندگان بیش�تر کس�انی را میشناس�ند که در محیطمج�ازی هم فعال هس�تند (و ی�ا ک ً ال از محی�ط مجازی به
مس�یر پیش�رفت باز میماند .ن�ه مجال مطالع�ه دارد و نه
میکند؛ نویسنده تا کی باید به فکر مخاطب باشد؟
زیاد و جدی و مفیدی هس�ت برای آم�وزش و تقویت و نه
مطبوعات آمدهاند) ،وگرنه مخاطب نویس�نده را فراموش
م�یرود ،روزی یک قال�ب نو میس�ازد ،اما ب�ه زودی از دلیلی ب�رای طراحی قالب و لحن جدی�د ،و نه کارگاههای
منابع آنچنانی ،مقادیری س�وژه و نمونهی قدیمی هست شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
57
که دس�ت به دست میش�ود .حساس�یت مخاطب از بین
م�یرود ،حساس�یت انتخاب س�وژه ،و حساس�یت برای
ارائهی محصول با کیفیت.
اما گروه دیگری هس�تند که در فضای مجازی تولید طنز
میکنن�د .جوک های وایبری از کج�ا میآیند؟ قالبهای اغلب خالقانهای که س�اخته میش�وند (از شوخی با دکتر ش�ریعتی تا موج جدید همسران شخصیتهای معروف)، ش�وخیهای مینیمال و فرمالی که ناگهان موجآسا پخش
میش�ود و فض�ای مج�ازی و حقیق�ی را تحت تاثی�ر قرار میده�د؟ ای�ن ن�وع طنزه�ا را میش�ود طنزه�ای منبع
مش�ترک نامی�د ،طنزهای�ی که منب�ع مش�خصی ندارند، احتما ً ال جرقهش�ان در چت یا اس�تتوس یا توییت خورده و ناگهان پخش شدهاند و هرکس با خالقیت خودش نمکی
ب�ه آن اضافه کرده .س�وژهها چیزهای ثابتی اس�ت که در اینترن�ت پخش ش�ده (توییت�ر ،وایبر ،فیس�بوک) و مردم
خود به عن�وان طنزنویسهایی بالقوه آنه�ا را میگیرند، رنگش�ان میکنن�د ،و میدهند به نفر بع�دی .عم ً ال مرز
بین طنزنویس و مخاطب از بی�ن رفته ،انحصار طنز دیگر
58
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
یکی از بهترین طنز نویس های امروز پست فیس بوکش باالی سه هزار الیک می گیرد و باالی پنجاه هزار بار خوانده می شود اما مجله ای که در آن می نویسد تیراژش به سه هزار نمی رسد که مشخص نیست چه تعدادش برگشتی است دست نویسندگان و طنزنویسان نیست.
همانطور که عکاسان از پدیدهی اینستاگرام شاکی اند،
نویسندگان نیز دل خوشی از ش�بکههای مجازی ندارند. پس دو راه دارند :یا تحقیر و فاصله گرفتن از آن ،و یا تسلیم
شدن و بهرهگیری از تجربیاتشان برای استفادهی بهینه
از این ابزار و بس�ترها .راه اول نتیج�ه اش جز انزوا و محو ش�دن نیس�ت ،و راه دوم اگر خالقیت و سواد کافی باشد، تنه�ا راه موفقیت ش�خص نویس�نده و ش�خص طنزپرداز
است.
عکس :بابک بردبار
نیاز زرین بخش ارتباطات دیجیتال هرروز گس�تردهتر میشوند. همهی ما بیشوکم با این جهان سر و کار داریم ،از پیامهایی که هرروز میفرستیم و دریافت میکنیم تا عکسی که با دوستی به اشتراک میگذاریم ،یا به طور کلی هرنوع محتوایی که در این س�طح منتشر میکنیم ،همه م�ا را در بزرگتر کردن این عرصهی عمومی تازه سهیم میکنند.
در مطالعات زبان و فرهنگ اس�ت .از دی�د این مطالعات،
این پرسش نیز میتواند مطرح شود که آیا کیفیت و شیوهی طرح و انتش�ار ش�وخیها در جه�ان دیجیتال ب�ا آنچه در ارتباط�ات حض�وری اتف�اق میافت�د متفاوت اس�ت؟ آیا
تف�اوت ابزار و ش�یوهی انتش�ار بر محتوای ش�وخیهای کوتاه پیامکی اثر گذاشته است؟
جوکه�ای پیامک�ی اغلب بر اس�اس موضوع�ات روز،
بخش�ی از جهان دیجیت�ال را ش�بکههای پیامکمحور
مفاهی�م برخاس�ته از فرهن�گ جنس�یتزده ،س�تیزهای
چون وایبر میس�ازند .در این ش�بکهها ،روزانه انبوهی از
با بازتولید این مفاهیم س�اخته میشوند .بخش دیگری از
مثل سیس�تم پیامک تلفنهای همراه یا اپلیکیش�نهایی جوکها و ش�وخیهای کوتاه رد و بدل میش�وند .این که
60
مردم بر چه اساسی شوخیها را میسازند مسئلهی مهمی
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
قومیتی و نژادی ،یا گاه – به ندرت – در تالش برای مبارزه آنها گویی صدای خشم ناش�ی از فشار است که به شکل
سطح فیزیکی شنیدهایم برابری میکند.
جوکهای پیامکی اغلب براساس موضوعات روز ،مفاهیم برخاسته از فرهنگ جنسیتزده ،ستیزهای قومیتی ی یا گاه -بهندرت -در تالش برای و نژاد مبارزه با بازتولید این مفاهیم ساخته میشوند .بخش دیگری از آنها گویی صدای خشم ناشی از فشار است که در شکل تمسخر بروز میکند تمس�خر بروز میکن�د .انگار ک�ه به س�رکوبگری دیرپا با پرت�اب ک�ردناش به جهان ش�وخیها ،پش�ت پ�ا بزنی. ایام هرنوع فشار ،سرکوب ،یا اختناق به پوشیده نیست که ِ
دوایی نیاز دارد که از درد حاصل از ش�رایط بکاهد .شاید به
همین دلیل است که گونهای از این پیامکها «جوکهای فاجع�ه» خوانده میش�وند .آدمها میخندند ت�ا بر بتابند. خطری که این نوع طنز به همراه دارد این اس�ت که منجر
به نادیده گرفته شدن جنبههایی از فاجعه میشود.
پیامکه�ا ب�ه دلی�ل کوت�اه ب�ودن اغل�ب «خوان�ده» میش�وند؛ ما در برخورد با جوکه�ای پیامکی که معمو ً ال
از س�وی ف�ردی ناش�ناس حی�ات خ�ود را آغاز ک�رده و به گ�ردش در آمدهاند ،حق انتخاب نداری�م .به این معنی که به دلیل ویژگیه�ای زبانی پیامک ،پیش از آن که انتخاب کنیم آیا مایل به ادامهی مطالعه هس�تیم ی�ا نه ،به انتهای
پیام رس�یدهایم و محتوای آن را «دریافت» کردهایم .حتا اعتراض به محتوای جوکها بخشی از مشارکت ما در این تعامل فرهنگی است.
سرعت و وس�عت تکثیر چندالیهای و همهجانبه در نظام
شبکهای ،احتمال مواجههی ما با جوکی را که به جزیرهی دیجیتالمان وارد شده بیشتر از قبل میکند .بیراه نیست حجم جوکهای جنسیتزده، اگر دچار این تصور شویم که ِ نژادپرس�تانه ،و به ط�ور کلی انواع محتوای تس�مخرآلود بدخی�م که در یک دورهی زمانی کوت�اه با آن مواجه ایم ،با
موارد مش�ابهی که در ی�ک دورهی زمانی بس�یار بلندتر در
در اث�ر گس�ترش ش�وخیهای دیجیتال�ی ،جوکه�ا از
قلمروی انحصاری افراد طنازی که ب�ا اطوار بدنی ،تقلید صدا ،و ظرافتهای کالمی میتوانس�تند مخاطبانشان را بخندانند خارج شدهاند .در اینجا ،کمتر احتیاج است که
کسی جوک گفتن را «بلد» باشد .اهمیت مهارت فیزیکی
در انتق�ال جوکه�ا تخفی�ف پیدا ک�رده اس�ت و رد و بدل
کردن ش�مارههای تلفن و وایبر یا شناس�ههای مسنجرها کفای�ت میکن�د تا اف�راد که «حضور»ش�ان با اس�تفاده از
گوشیهای موبایل به طور همزمان در دو سطح فیزیکی و
دیجیتال «تشدید» شده است جوک را ،به جای فیلتر صدا
زبان مکتوب زبان بدن گوینده ،از فیلتر ذهن و مناسبات ِ و ِ بگذرانند .همین ورود جوکها ب�ه عرصهی پیچیدگیها
و بازیهای زبان�ی آنها را مورد توجه زبانشناس�ان قرار
میدهد.
مرزهای صمیمیت نیز در س�طح دیجیتال تغییر کردهاند.
پیشت�ر میتوانس�تیم مخاطبان ش�وخیها را بر اس�اس
الگوه�ای اخالق�ی و عرف�ی طبقهبن�دی و دس�تهبندی کنج مجلس کنیم؛ بر همین پایه ،ش�وخیهای ِ در گوش�ی ِ
خانوادگ�ی ب�ا جوکهای�ی که ب�رای گ�رم ک�ردن محفل
دوس�تان صمیمی گفته میش�دند متفاوت بودند .امروز، با مهاجرت جوکها به س�طح دیجیتال ،اف�رادی که از به «زبان» آوردن خطقرمزه�ای فرهنگی -اجتماعی نظیر
موضوعات جنس�ی و جنس�یتی امتن�اع میکردند ممکن است بیپرواترین پیامکها را برای یکدیگر ارسال کنند.
گاهی این پیامکها از سوی کسانی دریافت میشوند که، در معاش�رتهای حضوری ،این ش�کل از ارتباط میان ما و آنه�ا تعریف نش�ده و این موجب تعجب ما میش�ود .از
سوی دیگر ،چنانچه این جوکها در سطح گروهها منتشر ش�وند ،مخاطب گروهها یک شخص نیست بلکه تعدادی از اف�راد اند که ب�ه صورت ت�ودهای بیش�کل از مرزهای ش�خصی خودش�ان جدا ش�دهاند .این خود ب�ه مخدوش ش�دن تقس�یمبندی مخاطب در هنگام ارسال جوکهای پیامکی دامن میزند؛ زیرا کسی دیگر «دیده» نمیشود.
ای�ن مس�ئله میتواند ب�ه پدی�دهای مربوط باش�د که در شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
61
شناس�ی اینترن�ت ب�ه «مهارگس�یختگی آنالی�ن» روان ِ ش�هرت دارد و به تفاوت رفتار افراد در دو س�طح حضوری و دیجیت�ال میپ�ردازد .ش�ما ،برخالف آنچ�ه در تعامل حض�وری نش�ان میدهی�د ،ممک�ن اس�ت در س�طح
دیجیتال ،فردی کمتر خجالتی ،اهل معاشرت و برقراری
ارتباط یا ،حتا در شکلی بدخیم ،پرخاشگر یا ساختارشکن باشید .مهارگسیختگی در سطح دیجیتال به همین تفاوت
رفتاری فرد در میزان خودافشاگری اشاره میکند .درد دل کردن با افراد ناشناس یا فاش کردن موضوعات خصوصی
خیم مهارگسیختگی در این سطح است. شکل خوش ِ
از دالیل مهارگسیختگی جوکها ،یکی این که عامالن
اولیهی س�اخته ش�دن جوکها اغلب ناش�ناس اند؛ پس افراد به راویان معصومی بدل میش�وند ک�ه از اتهامی که
به ذهن س�ازندهی جوک وارد است مبرای اند؛ آنها تنها
محتوایی از پیش تولیدش�ده را منتقل کردهاند .مورد دیگر این که اف�راد ،در هنگام ارس�ال جوک ،چش�م در چش�م یکدیگ�ر قرار نمیگیرن�د و با س�یگنالهای بدنی گیرنده
مواجه نمیش�وند؛ این تسلط بر مسئلهی حضور (و زمان)
از عوامل تشدیدکنندهی مهارگسیختگی است.
62
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
از دالیل مهارگسیختگی دربارهی جوکها ،یکی این که عاملین اولیهی ساخته شدن جوکها اغلب ناشناسند؛ پس افراد به راویان معصومی بدل میشوند که از اتهامی که به ذهن سازندهی جوک وارد است مبرایند؛ آنها تنها محتوایی از پیش تولیدشده را منتقل کردهاند یک�ی از جنبهه�ای دیگ�ر این مس�ئله بازیگونه ش�دن
ارتباطات در س�طح دیجیتال است .خیابانهای دیجیتال
خال�ی از تعاری�ف و قوانی�ن مکانه�ای فیزیک�ی اند .در این س�طح ،از اهمی�ت موقعیت اجتماعی افراد به ش�دت
کاسته میشود و افراد به ش�مارهها و شناسههای کاربری خود تقلی�ل پی�دا میکنند .صورتبن�دی نمایهه�ا در هر شبکه مش�ابه اس�ت و بر اس�اس موقعیت اجتماعی افراد
تغیی�ر نمیکند .این فضا ،به ما امکان شبیهس�ازی میدان
جهان مکت�وب غیرفیزیکی بروز ندهی�م برای درک ای�ن ِ
یا هر مفهوم بازی کنیم .کس�انی ک�ه در گروههای وایبری
روان سالم اس�ت اما مسئله این اس�ت که نمیشود برای
بازی میدهد تا پش�ت شناس�ههای کاربری با هر شخص مورد حملهی تولیدکنندگان جوک ق�رار گرفتهاند افرادی واقعی ش�مرده نمیش�وند .آنها به ص�ورت یک مفهوم انتزاعی در آمدهاند که قرار اس�ت به بیخطرترین ش�کلی تنه�ا «ه�دف» گلولهی خن�ده باش�ند .این را میش�ود با
کش�تار آدمه�ا در بازیهای کامیپوتری مش�ابه دانس�ت؛ بس�یاری از افراد ماهر در این بازیها ،که امتیازات باالیی
آدم زن�دهای را کس�ب میکنن�د ،نمیتوانن�د ب�ه راحت�ی ِ بکش�ند .مخاطبان ما نیز ،پیش از آن ک�ه با موقعیتهای
اجتماعیش�ان به ما شناس�انده بش�وند ،به تصویری بدل میگردند که ذهن ما برای صاحبان این پروفایلها ساخته است .آنها بدنهاشان نیس�تند ،تصاویرشان در ذهن ما
هستند .به همین دلیل ،وقتی یک جوک جنسیتی را برای همکارمان میفرس�تیم ،او نه همکار ما که همبازی ما در
سطح دیجیتال است.
این موضوع که سطح دیجیتال الیههای متنوعی از روان
ما را فعال میکند که ممکن است در سطح فیزیکی از خود
الزم اس�ت .قریح�هی طنزپ�ردازی نی�ز از ویژگیه�ای
مهارگس�یختگی حد ی�ا پایانی در نظر گرف�ت .حاال در این فض�ای بیم�کان ،بیزمان ،و بیب�دن ،موضوعات حاد
جنسیتی یا فجایع ترسناک هزل میشوند ،با این توجیه که «اینها فقط شوخی اند».
علاوه ب�ر بررس�ی ای�ن موض�وع ک�ه انتش�ار دیجیتال
ش�وخیهای کوتاه چه تغییری در محت�وا و مخاطب آنها
ایج�اد کرده ،الزم اس�ت توجه کنیم ک�ه جوکهایی که در
فهمی�دن نکات فرهنگی پنهانش�ان توافق داریم پس به آنها میخندیم و در سطحی گسترده تکرارشان میکنیم، از راهه�ای ش�ناخت آرای غال�ب و عقای�د مس�لط در یک
اجتماع اند .عادیسازی و حساسیتزدایی از این مفاهیم به ماندگاری آنها در سطح فیزیکی اجتماع کمک میکند
و گس�ترش بی�ش از پیش ایس�تگاههای خط�ر در فضای عمومی دیجیتال از آن رو محل تأمل است که این مفاهیم
خشن پنهان و مورد توافق ،دیگر نه دشمنان خطرناک ما، ِ
که دوستان خندهآور و اسباب تفریح و طرب اند.
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
63
مکافات «شوخی با مقدسات» یک مکافات شوخطبعانه و برآمده از باورهای دینی است؛ اگر با چیزهایی شوخی کنی که نباید« ،سوسک میشوی»: تمثیلی از استحاله شدن به چیزی پست و حقیر و فرو افتادن از مراتب روحانی و معنوی .از ترس «سوسک شدن» بوده شاید که بسیاری از دینباوران هرگز به خود جرأت شوخی کردن با مقدسات را ندادهاند .آنها در کالم خود محتاط و محافظهکار بودهاند چون ،در عالم مقدسات ،به ساحت تقدس نمیتوان نزدیک شد.
نعیمه دوستدار
متون دینی اسلامی «مقدس» را
موجودی معرف�ی کردهان�د که قابل «س�تایش و س�پاس» باش�د و ای�ن قاب�ل س�تایش و س�پاس ب�ودناش
ب�ه دلی�ل ب�ری ب�ودناش از عیب، ناتوان�ی ،و نقص باش�د .این موجود
کمال محض اس�ت و با این تعاریف،
«مق�دس» هم�ان خ�دا اس�ت .اما
تعری�ف «مق�دس» به خ�دا محدود
نمیماند.
مت�ون دین�ی مق�دس را ب�ه چیزها
یا کس�انی که خ�دا آنها را نش�انهی
خ�اص خ�ود بخوان�د ،ی�ا به ام�ر او باش�ند ،ی�ا ب�رای او باش�ند ،بس�ط
کاریکاتور :موریس سینه
64
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
میدهن�د .ب�ه عن�وان مث�ال ،فعل
خ�دا ،کالم او ،نش�انههای او ،اس�مای او ،انبی�ای او ،و هرچه او مقدس بخواند نیز مقدس اس�ت .حتا اعمالی که یک فرد ب�رای او انجام دهد نیز مقدس میش�ود .یکی از
با وجود اینکه جرمانگاری در زمینه توهین به مقدسات بسیار وسیع و سلیقهای و تابع نظر مسووالن قضایی است ،مقدسات در ایران از سوی گروههای مختلف اجتماعی دستمایه شوخی قرار میگیرند
در ی�ک جامع�هی مذهبی و س�نتی ،دایرهی مقدس�ات
قانون ضد توهین به مقدس�ات ،انتقاد از رژیم اسالمی،
مکانها را در بر میگیرد .حرکت خارج از این دایره دش�وار
اسلامی ناهمخوانی دارند هم در بر میگیرد که به دنبال
هم بیعقوبت نیس�ت .هرگونه رد کردن مرزهای قداست
مس�یحیان ،و مخالفان دگراندی�ش و روزنامهنگاران هم
مقدسات» ،و توهین به مقدسات در باالترین و پایینترین
که توهین به مقدس�ات تلقی میش�وند در واقع ش�وخی با
نویس�ندگان مذهب�ی ،در ادامهی این تعری�ف ،میگوید:
«اگر گفته ش�د لباس روحانی مقدس اس�ت ،چون ش�بیه لباس پیامبر خدا است و نمادی از عا ِلم به علوم دین االهی
است ،و اگر گفته شد بسیج مقدس است ،چون هدفاش اهلل جل جالله است ».و این قداست تا قداست مکانها، زمانها ،و اشیا هم پیش میرود.
وس�یع اس�ت و بس�یاری از ام�ور و اش�خاص و زمانها و
توهین به اسلام و انتش�ار مطالبی را که با استانداردهای
و گاه�ی ناممکن اس�ت .پا گذاش�تن روی خ�ط این دایره
آن اقلیتهای مذهبی مثل س�نیها ،بهاییها ،صوفیان،
و زی�ر س�ؤال ب�ردن مصداقه�ای آن یعن�ی «توهین به
تحت تعقیب ق�رار میگیرند .اما بس�یاری از آن چیزهایی
الیههای اجتماع قابل پذیرش نیست.
مقدسات اند ،شوخیهایی بسیار رایج در فرهنگ عمومی
ب�ا این ح�ال ،هم�واره کس�انی بودهاند که به مقدس�ات
توهین کردهاند و با مجازات اسلامی روبهرو شدهاند .در
جامعهی ایران.
ایران ،قوانین علیه توهین به مقدس�ات از احکام اسالمی
توهین یا شوخی؟
توهی�ن میکنند معم�و ً ال به عنوان «مفس�د فیاالرض»
بس�یار وس�یع و س�لیقهای و تاب�ع نظر مس�ووالن قضایی
جنایی و سیاسی هم به کار رود.
اجتماعی دس�تمایهی ش�وخی قرار میگیرند .فیسبوک و
برگرفته ش�دهاند .بر این اس�اس ،کس�انی که به مقدسات
با این ک�ه جرمان�گاری در زمینهی توهین به مقدس�ات
مجازات میشوند ،که ممکن است این اتهام برای جرایم
اس�ت ،مقدس�ات در ای�ران از س�وی گروهه�ای مختلف
مادهی ۵۱۳قانون مجازات اسالمی برای اولین بار این
ش�بکههای اجتماعی اکنون بیش از ه�ر زمان دیگری در
كه قانون مجازات عمومی و قانون تعزیرات س�ال ۱۳۶۲
هم به اندازهی دایرهی مقدسات وسیع است :از شوخی با
ج�رم را وارد «قانون مجازات اسلامی» ك�رد ،در حالی
اش�اعهی این ش�وخیها مؤثر اند .دایرهی این شوخیها
اش�ارهای به این جرم نداش�تند .این ماده مق�رر میدارد:
مفاهیم اسالمی مثل مرگ و زندگی آخرت و قبر و قیامت و
ائمهی طاهرین یا حضرت صدیقهی طاهره اهانت نماید،
مکانهای مذهبی .مشهورترین نمونهی آن در سالهای
این ص�ورت به حبس از ی�ک تا پنج س�ال محكوم خواهد
فیس�بوک و برخی دیگر از سایتها و شبکههای اجتماعی
«هركس به مقدس�ات اسالم و یا هریک از انبیای عظام یا
بهشت و جهنم گرفته تا احوال و اخبار امامان و پیامبران و
اگر مشمول حكم سبالنبی باشد ،اعدام میشود و در غیر
اخیر «کمپین یادآوری امام نقی به ش�یعیان» اس�ت که در
شد».
با حضور دهها هزار عضو و خواننده و ناظر فعالیت میکند. شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
65
کارب�ران این صفح�ات خ�ود را نقوی یا
نقویون (یک دی�ن تقلیدی) مینامند و با بس�یاری از چیزهایی که مقدس خوانده
میش�وند ش�وخی میکنند .در ادامهی همین ماج�را و با محبوبی�ت و فراگیری
آن بود که در س�ال ۲۰۱۲شاهین نجفی
ترانهی «نقی» را منتشر کرد.
اینه�ا ش�اید مش�هورترین نمونههای
ش�وخی با مقدس�ات به ش�کل عمومی باش�ند ام�ا ای�ن فق�ط ش�اهین نجف�ی و «کمپی�ن ی�ادآوری ام�ام نق�ی ب�ه
شیعیان» نیس�تند که با مقدسات شوخی میکنن�د .در مقاب�ل جریان گس�تردهی
مقدسس�ازی حکومت�ی ک�ه هم�واره در ح�ال گس�ترش اس�ت ،ی�ک تمای�ل
عموم�ی برای شکس�تن ای�ن تقدس در حال اشاعه اس�ت .در حالی که حکومت تالش میکند با تقویت مقدس�ات ،خود را ک�ه وابس�ته به آن مقدس�ات اس�ت از
گزند انتقادات و فش�ارهای عمومی رها کند ،ش�وخی با مقدس�ات یک راه فرار و گریزگاه از این دایرهی بسته است.
به نظر میرس�د ش�وخی با حوزههایی
ک�ه آزادانه نمیتوان به آنه�ا انتقاد کرد راهی برای کاس�تن از فش�ارهایی است
که مردم در زندگی روزم�رهی اجتماعی
و سیاس�ی خود آن را احس�اس میکنند.
محدودیته�ای اجتماعی و سیاس�ی و نبودن «آزادی بی�ان» این باور عمومی را ایج�اد ک�رده ک�ه عام�ل بس�یاری از
مش�کالت ما دین و مقدس�ات هستند،
و ب�رای مردم�ی ک�ه تولیدکنن�دهی این ش�وخیها نیس�تند ،اما آنه�ا را پخش
66
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
تقلید به صراحت او را مرتد و س�ابالنبی (توهینکننده به
شکستن تابوهای مذهبی و اعتقادی یکی از نشانههای مدرن شدن جامعه است؛ جایی که نهاد دین و حکومت، دیگر معنای مطلق خود را از دست میدهند و جا برای نفوذ گفتمانهای دیگر و بازنگری در باورهای ریشهدار قدیمی باز میشود میکنن�د و ب�رای دیگ�ران میفرس�تند ی�ا در جمعه�ای
خصوصی نقل میکنن�د ،این یک کن�ش اعتراضی برای کاستن از فش�ارهای ناشی از ایدئولوژی در زندگی و راهی برای زمینی کردن و تقدسزدایی از موضوعاتی اس�ت که گفتمان رسمی تالش کرده آن را تبلیغ و تحمیل کند.
در کنار مردمی که از شوخی با مقدسات برای نشان دادن
نارضایتی خود از بس�یاری از مس�ائل اجتماعی و سیاس�ی اس�تفاده میکنند ،تولیدکنندگان محتوای این ش�وخیها
ً مثلا صفح�هی گاه اه�داف هوش�مندانهتری دارن�د. فیس�بوک «کمپین یادآوری امام نقی به ش�یعیان» هدف
خ�ود را زدودن خراف�ات از دی�ن اعلام ک�رده و گفت�ه:
«هرگونه ش�باهت قهرمانان داس�تانهای ما با مقدسات ش�ما کام ً ال عمدی اس�ت ».بر این مبنا ،شوخیهای این صفحه و صفحات مش�ابه آن اغلب بر اس�اس مسائل روز پی�ش میرود ،همچن�ان که هم�واره بر مبن�ای آنچه در
جامع�ه میگذرد ،جوکه�ا و کاریکاتوره�ا و کارتونهایی تولید میش�ود که کاراکتر اصلی آنها شخصیتی است که تصویر رسمی آن فراانسانی ،دستنیافتنی ،و دور است.
در مقاب�ل گس�ترش و رواج ای�ن ش�وخیها ،واکن�ش
حکومت هم�واره تهدی�د و مقابله بوده ،ت�ا جایی که یکی از گردانن�دگان صفح�هی «کمپین یادآوری ام�ام نقی به ش�یعیان» ب�ا فش�ارهای حکومت ب�ر خان�وادهاش که در
ایران زندگی میکردند روبهرو ش�د ،و ش�اهین نجفی هم واکنشهای تندی از س�وی روحانیون دید و برخی مراجع
پیامبر و خاندان او) دانس�تند .حتا مسلم ملکوتی ،یکی از مراجع تقلید ش�یعه ،با صدور فتوایی قتل شاهین نجفی را واجب اعالم کرد« :همانطور که قتل س�ابالنبی واجب
اس�ت ،قتل توهینکننده به هریک از حضرات معصومین و اهل بیت به هر نحو از انحا بر شنوندهی مسلمان واجب
است».
پیش از آن هم در ۹ژوئن ،۲۰۰۹محس�ن نامجو به دلیل
اس�تهزای قرآن در ترانهاش ،در یک دادگاه غیابی به پنج س�ال زندان محکوم شد؛ هرچند در سال ،۲۰۰۸از انتشار
این تران�ه عذرخواهی و اعالم کرده بود که این ترانه برای انتشار عمومی تهیه نشده بوده است.
مردم کوچه و ب�ازار هم از این برخورده�ا دور نماندهاند.
گزارشهای�ی از دس�تگیری و تهدی�د اف�رادی ک�ه به این
صفحهها گرایش نشان دادهاند منتشر شده ،اما با این حال این روند هرگز متوقف نشده است .نهادهای غیرحکومتی مذهبی هم نس�بت به این ش�وخیها بیتفاوت نبودهاند و
در مساجد ،هیئتها ،و دیگر تریبونهای خود این رفتارها
را محکوم کردهاند و از آن نگران بودهاند.
ب�ا همهی ای�ن فش�ارها ،شکس�تن تابوه�ای مذهبی و
اعتقادی یکی از نش�انههای مدرن ش�دن جامعه اس�ت،
جای�ی که نهاد دی�ن و حکوم�ت دیگر معن�ای مطلق خود را از دس�ت میدهن�د و جا ب�رای نف�وذ گفتمانهای دیگر و بازنگ�ری در باوره�ای ریش�هدار قدیم�ی باز میش�ود.
گویی مردم عالوه بر این که میخواهند با اس�تفاده از این
ش�وخیها در مقابل جریان غالب و تحمیلی مقدسسازی مقاومت کنند ،از س�وی دیگر میکوشند جامعهی مذهبی
و نهادهای دینی را که مطلقاندیش اند و کمتر به ش�نیدن انتقاد و مدارا با مخالفان و منتقدان تن میدهند به مدارای بیشتر وا دارند ،و این باور را تبلیغ کنند که «هیچچیز آنقدر مقدس نیست که نتوان با آن شوخی کرد».
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
67
* کوهیار گودرزی غمگینتر میشدیم ،اگر شوخ نبودیم .در این جمله واقعیتهایی هست ،واقعیتهای نسبی. نسبت ًا تلخ ،شوخی شیوهی مواجههی همهی آنهایی است که پوستهی سخت واقعیت را نمیپذیرند .آگاهانه یا ناآگاهانه ،واقعیت یعنی آنچه هست (و به همین شکل ،آنچه انصاف نیست که باشد) اغلب از آستانهی تحمل آدمها باالتر است .دنیای واقعی اغلب آنقدر متضاد است که انگار دارد به بهترین شکلی شوخی میکند .شاید هیچوقت تکلیف این ماجرا به انجام نرسد که واقعیت خودش اینگونه شوخ است یا تفسیر آدمها به طنز تبدیلاش میکند .هرکدام هم که باشد ،در اصل ماجرا فرق نمیکند .شوخی راه نجات است .بازی با
68
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
واقعیت ،پیچ و تاب دادن به تعبیرش .در میان تلخ بودن نجات پیدا آنهایی که از فاجعهی ِ میکنند آدمهای خیلی جدی کمتر پیدا میشوند.
ای�ن را از خ�ودم در نی�اوردم ،پژوهشه�ا نش�ان داده،
رهای�ی از عذابه�ای روانی مدی�ون مزاح اس�ت ،وقتی که زندگی س�خت دش�وار اس�ت ،همان زندگی ک�ه معلم سختگیری است .همیشه س�خت ،سخت واقعی .وقتی
راس�تی حضور لحظات را ب�اور نکنی، دلات میخواه�د ِ تخدیر خیال معتاد ش�دهای. و بعد از س�الها میبینی ب�ه ِ
ف�ارغ از مکت�ب خش�ک زندگ�ی ،ف�ارغ از دنی�ای دمادم مکررات .میان س�کون دقایق ش�ناور ای .و به رستگاری
در نیمهه�ای ش�ب ت�ار ،می�ان رنجه�ای ورم بیهودگی و لفظ س�کوت ایمان داری .اگر ضربه سقوط باشد ،شوخی نشکس�تن اس�ت .آدمهای جدی محکمتر ان�د ،آنها که
سختتر اند در فرسایش طوالنیمدت زندگی شکنندهتر.
تفس�یر پیشپاافتادهی واقعیتی میش�ود ک�ه دیگر آگاهی
نباید باشد ،و هس�ت .اینجا است که واقعیت خودش هم
آنوقت کرختی و انفعال مایهی لذت میشود .همین طور
ش�وخی نرمکنن�دهی روان اس�ت ،ب�رای پذیرفتن آنچه انگار ش�وخی میکند ،و بهطرز ترس�ناکی هم جدی جدی
ای�ن کار را میکن�د .غافل از این که فرقهایی هس�ت بین شوخی کردن و شوخی شوخی کردن.
نمیبخش�د ،مس�موم میکن�د ناخ�ودآگاه جمع�ی را ،و آرام آرام ،لودگی گروهی جایاش را به مس�ئولیت فردی
میده�د و بع�دش آدمه�ا توی وایب�ر با جوک س�اختن به پایههای نظام ضربه میزنند .به همین سادگی.
ش�وخ بودن ی�ک ج�ور دیگر ب�ودن اس�ت ،ج�ور دیگر
از پرشهای مدام فکر هم که بگذریم ،ش�وخی همیش�ه
همین اس�ت ک�ه پژوهشه�ا باز هم نش�ان داده ش�وخها
لودگی .ش�وخی بیش�تر برای اجتناب از مصیبت اس�ت،
نگریس�تن ،دی�دن کژتابیه�ا و پذیرفتن کموکاس�تیها؛ خالقتر اند .آدم�ی که جور دیگر میبین�د ،جور دیگر هم میآفرین�د .احتما ً ال بخ�ش مهمی از تم�ام محتواهایی را
ه�م رهایی نبخش�یده ،در واقع فرق هس�ت می�ان طنز و ن�ه نیل ب�ه فضیلت .برای لطم�هی کمتر دی�دن ،برخورد مالیمتر با پوس�تهی س�خت واقعیت .و اما لودگی بیش�تر
که به حوزههای زبانی افزوده ش�ده مدی�ون همین آدمها هس�تیم .نه لزوم ًا ش�یرین ،نه اجبار ًا دلنشین ،جور دیگر،
دوم�ی راهح�ل هم�هی آنهایی اس�ت که می�ان دیدن و
مجن�ون دل افگار چهها که نک�رد .این دیگر از حوصلهی
تفاوت دیگر هم میان ش�وخی فاخر و هجویههای ناش�ی
شوخ تو .همان که با خرمن چشمان تلخوشیرین ،مثل برق ِ ِ
بحث خارج است .این که ،مگر قرار نبود شوخی راه نجات باشد؟ پس دس�تهایات چرا قفس شده؟ اص ً ال نگاه تو وسط این چیزهایی که پژوهشها نشان داده چه میکند؟ چرا نتای�ج پژوهشها روی ظرافته�ای زبانی تو به هیچ سرانجامی نمیرسد؟
از دس�ت داده ب�ودم ،هم�هی اتفاقهای�ی را ب�ه تو ختم
میش�د ،چش�مهام را ب�از ک�ردم و نب�ودی ،برگش�تم به
واقعیت .شوخی تمام شد .باال رفتیم و ماست بود ،شوخی تو راس�ت ب�ود .دیگر هیچ لف�ظ بیهودهای فاخر نیس�ت،
کلمهها بدون حضور تو که رهایی نمیبخشند.
ش�بیه فرو بردن س�رها اس�ت میان ب�رف بیتفاوتی .این ندیدن سومی را انتخاب میکنند :دیدن و نفهمیدن .یک از دندانقروچه هس�ت ،اولی نیش و نوش اس�ت ،از س�ر
آرام�ش و به قص�د پرداختن به موض�وع ،دومی نتیجهی خش�م اس�ت ،دومی درد را فهمیده اما به ج�ای التیاماش خود با واقعیت تصادف میکند. البت�ه که لزوم ًا ش�وخی درمان دردها نیس�ت ،بروز آنها اس�ت .آنهایی که بیشتر شوخی میکنند اتفاق ًا در معرض
رنجهای بیش�تری هس�تند ،هنوز آس�ودگی و فراغ خاطر
کسی را به بازی کردن با واقعیت تلخ مجبور نکرده .به قول گونتر گراس ،آن که میخندد خبر تلخ را نشنیده است .این
مرا یاد داس�تان آن مرد میاندازد .خس�ته و ناامید ،وقتی
هر مطلبی طنز نیست ،یا هر طنزی رهاییبخش نیست،
وارد مطلب دکتر شد ،غمگین ،با نگاهی دردمند .پزشک نهایت ًا تشخیص افسردگی ش�دید داد و گفت« :بهتر است
هر دردی نمیشود ش�وخی کرد ،بیش از حد عادت کردن
نیاز ب�ه تفری�ح دارید ،بای�د تمرین ش�ادی کنید .در ش�هر
بعض�ی وقته�ا طنز دیگ�ر تفس�یر دیگرگون�هی واقعیت نیس�ت ،قلب واقعیت اس�ت ب�رای نادیده گرفت�ناش ،با به مزاح خودش ش�کلی از اعتیاد اس�ت ،اثر مادهی مخدر مس�مومیت اعصاب اس�ت ،لذتی که به سبب مصرفاش
عارض میشود از کرختی اس�ت ،و دوپامینی که اینگونه آزاد میش�ود در مغز ش�اید چارهی موقت مالل باش�د اما
در درازم�دت خودش مالل مضاعف اس�ت ،دچار ش�دن ب�ه وضعیتی که دیگر لذت رس�یدن به حس بهتر نیس�ت، رهایی از درد اس�ت .شوخی هم اثری ش�بیه این دارد ،آن گاه ک�ه فق�ط در قالب لودگی تکرار میش�ود ،هر ش�وخی
مدتی دست از کار بکش�ید و به خودتان استراحت بدهید،
سیرکی هس�ت ،گریمالدی دلقک برنامهی مفرحی دارد. پیش�نهاد میکنم به دیدن این برنامه بروید .حالتان بهتر میش�ود ».همان لحظه بود که سرم را بلند کردم ،نگاهام را به دکتر دوختم و گفتم« :من خود گریمالدی هستم».
*اصل ش�عر این است« :خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت». توضی�ح این که ،ش�وخ اینجا در معنی گس�تاخ آمده و نس�بتی با طنز ندارد. شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
69
عکس :بابک بردبار
ژاله تقوی میگوید« :تو اص ً ال جنبهی شوخی نداریها!» میگویم« :اینها به نظر من شوخی نیست». میگوید« :آنوقت تویی که تعیین میکنی چی شوخی هست و چی نیست؟» حرفی ندارم که بزنم .اما یکجای کار میلنگد .میفهمم که با یک چیزهایی اص ً ال نباید شوخی کرد .شوخی کردن باعث میشود یک چیزهایی عادی شود، چیزهایی که نباید عادی شود ،مثل خشونت. ی�ک کم بی�ش از همیش�ه به خ�ودم رس�یدهام ،و رژ لب
سرخابی صورتام را روش�ن کرده .پشت سرم میایستد.
70
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
ت�وی آین�ه میبین�ماش ک�ه چش�مهاش ب�رق میزن�د و
میگوید« :ش�ما انقدر خوش�گل کردی که توی جلس�ه تمرک�ز همه ب�ه ه�م میخوره ک�ه!» ت�ا میآیم خ�ودم را برای تعریفاش لوس کنم ،میگویدِ : «د خرج اس�ید نذار
رو دس�ت ما ،م�ن حس�ودمها ».نیشام جمع میش�ود.
عصبانی میش�وم .خش�ونت به ای�ن وقاحت ت�وی اتاق خواب من راه پیدا کرده ،توی دهان کسی که خیال میکنم
میفهمدم ،که خیال میکنم دوس�تاش دارم .میگوید: «تو تنها زنی هس�تی که این واکنشها را نشان میدهی.
دخترها از مرد حس�ود خوشش�ان میآی�د .میفهمند که بهشان اهمیت داده میشود ».میگویم« :دخترهایی که
چیزفهم ،ما همه بیشعور و بیاخالق!»
برایش مینویسم لطفا توی جوکهات به جای قزوینیه بنویس «ممد بیجه» و به جای پسر بچههه اسم نیمای خودت را بگذار ،آنوقت میفهمی اینها جوک نیست؛ خشونت جنسیست؛ کودک آزاریست و جایش در صفحهی حوادث .عصبانی میشود و تلفن میکند و میگوید تو جنبه نداری
فرص�ت نمیدهد بیش�تر بهاش درس بدهم و گوش�ی را
قطع میکن�د .فرص�ت نمیدهد ک�ه بگویم ما با ش�وخی ناهنجاری را تبدیل به هنجار میکنیم .این راهکار دفاعی
خیلی جاها به کمکمان آمده اس�ت ،راهکاری که سادهتر
از مبارزه با ناهنجاری اس�ت .حساس�یتمان را نسبت به ناهنجاری آزاردهنده کم میکند و کمک میکند بیدردسر
از کنارش رد ش�ویم .این اس�ت که وقتی خبر آزار جنس�ی
دانشآموزان توس�ط معلمش�ان ت�وی خبره�ا میآید ،در
عرض دو س�ه روز از س�ر زبانه�ا میافت�د ،و خانوادهی کودک آس�یبدیده هم ترجی�ح میدهند ب�رای حفظ آبرو س�کوت کنند و بروند میان خیل سکوتکردگانی که ما حتا
از مرد حسود خوششان میآید هم غلط میکنند؛ همهی
در خبرها ازشان چیزی نخواندهایم.
نیست».
را ک�ه از خود یا خانوادهش�ان ش�ده ب�ه زبان بیاورن�د ،اگر
آنهای�ی که تا ح�اال به تو نگفتهاند ش�وخیهات ش�وخی
آنها که رو نداش�تند یا ترسیدهاند سوءاستفادهی جنسی
این «جنبهی ش�وخی نداش�تن» را این روزه�ا دیگران
س�الها بعد در مق�ام انتقام ی�ا مقابلهی به مث�ل تبدیل به
ی فرستند ،پش�ت هم ،عین یک شغل تماموقت؛ جوک م
روحی و روانی دس�ت و پنج�ه نرم ک�رده و تأثیراتاش به
میش�وند تا برس�د به قومیته�ای دیگر .یک�ی از بچهها
همین جوک س�اختن از چنین چیزهایی و تبدیل به هنجار
دبیرس�تان است ،خانمی متأهل ،سی و پنج ساله ،که یک
پاسخ درست و درمان نمیکند یا از آن باالتر مراجع قضایی
شکلک خنده روانه نمیکنم .تنها یک بار که طبق معمول
جوکها دارند و محض خوش�مزگی ت�وی یک جمعهایی
مینویس�م که :ببخش�ید ،م�ن از این جوکه�ا خوشام
دوس�ت قدیمی فرصت ن�داد که بگویم ای�ن جوکهای
دوب�اره میفرس�تد :ی�ک قزوین�ی ب�ا پس�ربچههه ت�وی
و نزدیک�ی میان مردم را خورده اس�ت که در درگیریهای
بنبست ...امانام بریده میش�ود .برایاش مینویسم لطف� ًا توی جوکه�ات ب�ه ج�ای قزوینیه بنوی�س «ممد
فراگی�ر ب�ود ،دامنهی اعتراض�ات چندان بی�ش از تهران
نرفت .نمیش�ود آذریها و گیلکها و لرها و اصفهانیها
بگذار ،آنوقت میفهمی اینها جوک نیس�ت ،خش�ونت
و جوکهای روزم�ره تحقیر کنی و توقع نزدیکی و همدلی
حوادث .عصبانی میش�ود و تلفن میکند و میگوید« :تو
پایتخ�ت را هم که مح�ل تجمع تمام اقوام اس�ت چندپاره
هم�هاش به آدم درس بدهی؛ تو باش�عور ،تو با اخالق ،تو
تنها به نفرتپراکنی بیشتر کمک میکند.
هم به من گفتهاند .خیال میکنم تلخ ش�دهام .روی وایبر
متجاوز یا آزاردهنده نش�ده باش�ند ،با مشکالت عدیدهی
اغل�ب با «یک روز یه ترکه» و «یک روز یک لره» ش�روع
ش�کلی روی زندگی فردی یا اجتماعیش�ان به جا مانده.
اما همیشه جوک قزوینی میفرس�تد ،یک دوست دوران
شدن است که مقام مسئول در آموزش و پرورش را وادار به
پس�ر ۷س�اله دارد .هیچوقت جواب نمیدهم و در پاس�خ
را .الب�د آنها هم روی گوشیهایش�ان یک کرور از این
جوک دربارهی مکانیک قزوینی است و شاگردش ،براش
تعریف میکنند.
نمیآید ،هم قومیتی اس�ت و هم در مورد بچهها .فرداش
قومیتی آنچنان به مرور و آرام مثل اسید تمام روح همدلی
کیوس�ک تلف�ن ،با پس�ربچههه توی ماش�ین ،ت�ه کوچه
سیاس�ی این سالها – مانند سال – ۸۸با این که دغدغهها
بیج�ه» و ب�ه جای پس�ر بچهه�ه اس�م نیمای خ�ودت را
یا شیرازی و مشهدی و مازنیها و ...را دائم در شوخیها
جنس�ی است ،کودکآزاری است و جایاش در صفحهی
داش�ته باش�ی به وق�ت بح�ران .ای�ن حتا ش�هری چون
جنب�ه نداری و همهچی�ز را جدی میگی�ری و میخواهی
کرده اس�ت .اینها شوخی نیس�ت ،تحقیرهایی است که
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
71
خانواده ،جوکهایی که قریب به اتفاقشان دربارهی سایز
سینه است و فصل مشترکشان استاندارد ... ۸۵شوخی
کارخانهی تولید جوکهای وایبری این روزها غیر از توهینهای قومی ،سویهی جنسیتگرایانهی واضحی را نیز به رخ میکشد؛ شوخیهایی برآمده از شکل آشنای مواجهه با زنان در زندگی و منش کوچه و خیابان و خانواده خوب که فکر میکن�م ،میبینم از وقتی ک�ه یادم میآید
همیش�ه مفهوم ش�وخی یک جوری با مفهوم تحقیر پهلو زده اس�ت .از دوران نوجوان�ی – یا قبلتر – ش�وخیهای بزرگترها یا سربهس�ر گذاشتنهایش�ان قصد تمس�خر قیاف�ه ،اندام ،یا صدای ش�کلنگرفتهی بلوغ را داش�ته،
یا ه�ر رفتاری ک�ه منجر ب�ه واکنش خجالت ی�ا عصبانیت
یا ...بش�ود و تفریح جمع را همراه داش�ته باشد .بعدتر در
مواجه�ه با جن�س مخالف هم ش�وخیها اغل�ب به قصد تحقیر طرف مقابل از طریق دست انداختن لهجه ،لباس، هی�کل ،یا موقعیت اجتماعی ،و ش�غل بوده؛ موقعیتی که
براب�ری بین دو نف�ر را از بین ببرد و یک�ی در موضع ضعف قرار بگیرد .این بیش از آن که ش�وخی باش�د یک نوع نبرد
نرم اس�ت با اب�زار تحقیر ،نوع�ی قضاوت س�نگدالنه که در لفافی از خالقیت و بامزگی پوش�انده ش�ده اس�ت .آدم باجنب�ه معم�و ً ال از نظر جمع به فردی اطالق میش�ود که
به راحتی بابت نقصها یا ویژگیهای جس�مانی یا قومی یا
...آماج ش�وخیهای تمسخر و تحقیرآمیز قرار میگیرد و
به روی خود نمیآورد و یا خود نیز با خنده جمع را همراهی میکن�د .آنچه در نظر گرفته نمیش�ود الیهی زیرین این ِ ش�اد همراهیکننده است که در اثر مورد تمسخر پوستهی واقع شدن تخریب شده است ،الیهای که بر خالف ظاهر
معتمد به نفس فرد «باجنبه» به شدت آسیب دیده است.
کارخان�هی تولی�د جوکه�ای وایبری این روزه�ا غیر از
توهینهای قومی ،س�ویهی جنس�یتزدهی واضحی را
نیز به رخ میکش�د ،ش�وخیهایی برآمده از شکل آشنای مواجه�ه ب�ا زن�ان در زندگ�ی و من�ش کوچ�ه و خیاب�ان و
72
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
با عدد ۸۵ش�ده ش�وخی جمع�ی ،جمعه�ای خودمانی و
غیرخودمان�ی و متلکهای خیابانی ،جوکهایی که در آن
همهی زنان کمهوش اند و کمهوشیشان تنها با سکسی ب�ودن اندام و س�ایز س�ینه یا س�رویس جنس�ی ک�ه ارائه
میدهن�د قابل چشمپوش�ی اس�ت ،و در عین ح�ال بابت نیازهای جنسیشان در مظان قضاوت اخالقی اند .تمایل روزافزون زن�ان به انواع جراحیهای زیبایی و تزریقهای
جوانکننده و بزرگکننده و کوچککننده و س�فتکننده و باالکشنده و ...در چنین حالوهوایی دور از ذهن نیست، تمایل�ی که هم چرخ اقتصادی بس�یاری از مراکز پزش�کی را – که مردان بیش�تر از آن منتفع میشوند – میچرخاند و هم همزمان مورد انتقاد و تمسخر دوبارهی مردان است؛
یک چرخهی دائمی که قرار اس�ت مدام ب�ه زنان یادآوری
کند که فارغ از ویژگیهای ذاتی و دس�تاوردهای تحصیلی
و حرف�های و اجتماع�ی ،هرگ�ز همانی که هس�تند خوب نیس�ت و برای تنها نماندن و مورد تحقیر و تمس�خر واقع نشدن همیشه باید چیز دیگری باشند.
رگب�ار جوکهای در مورد س�ینه س�رازیر میش�ود روی
گوش�ی یک�ی از دختره�ای دفت�ر کارم و بلن�د میخواند و همه میخندن�د .یکی دیگر از دختره�ا میگوید« :باید ما هم یک کمپین درس�ت کنیم و جوکهایی بسازیم در مورد اس�تاندارد آلت مردانه! ببینیم خوششان میآید؟» همه
ریسه میروند.
همیشه ش�نیدهام که پشت هر ش�وخی یک جدی نهفته
اس�ت و آن بخش جدی پنهان در پشت شوخیهای رایج
اس�ت که میترس�اندم؛ چه آنه�ا که در کار عادیس�ازی ناهنجاریهایی چون خشونت و فقر و اعتیاد و زنستیزی
و ک�ودکآزاری و ...هس�تند و چه آنها ک�ه به اختالفات قوم�ی دامن میزنند ی�ا آنها که جنس�یتگرایی را ترویج
میکنند .شاید این اس�ت که جنبهی شوخی ندارم چرا که آن الی�هی ج�دی میترس�اندم و به موضعگی�ری وادارم میکند .در حقیقت ،من جنبهی جدی جدی تحقیر شدن و از دست دادن بعضی حساسیتها را ندارم و این جنبهای
اس�ت ک�ه دلام نمیخواه�د پیدا کن�م .ترجی�ح میدهم «بیجنبه» بمانم.
جلیل فتوحی نیا باغبان نمیداند كه پاى پسربچهى شیطان فیلم روى شلنگ آب است .او با تعجب سر شلنگ را بلند مىكند تا ببیند مشكل چیست .پسربچه كه پایاش را از روى شلنگ بر میدارد ،آب میپاشد به سر و روى باغبان ،و صداى خندهی تماشاگران داستان نخستین در سالن سینما مىپیچد .این ِ فیلم کمدی دنیا یعنی خیس کردن باغبان (لومیر، )۱۸۹۵بود.
را به وفور در کارهای «ل�ورل و هاردی» میتوان دید .به
بدی�ن ترتیب ،قدمت س�ینمای کمدی به پی�ش از ورود
بز گذاش�ته و به جای دوش�یدن ،دم بز را مثل تلمبهی چاه
زمان ،نداشتن صدا کار را برای سینماگر سختتر میکرد،
س�طل را زیر گلوی بز ق�رار داده و منگولهه�ای زیر گردن
ص�دا ب�ه س�ینما و دوران س�ینمای صامت مىرس�د .آن
چرا که وی بدون اس�تفاده از ابزار كالم ،محبور بود برای
خنداندن بیننده از شیوههاى دیگرى استفاده كند كه خلق آنها ب�ه خالقیت زیادى نیاز داش�ت .در تاریخ س�ینمای کم�دی نمونهه�اى متفاوتى از ای�ن ش�یوهها را میتوان یافت.
ایجاد موقعی�ت حماقت :این نمون�هى کمدی بیکالم
عنوان مثال ،لورل برای دوش�یدن ش�یر بز ،س�طل را زیر به ب�اال و پایین حرکت میدهد و چون به نتیجه نمیرس�د
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
73
را از پش�ت سر با دوست خود اشتباه میگیرد و شوخی وی
ورود صدا به سینما ،افقی بلند در جهت ایجاد دنیایی وسیع تر ،پیش روی تمام سینماگران از جمله سینمای کمدی گذاشت .چرا که به هر حال کمدی موقعیت ،که اساس کمدی کالسیک را تشکیل می داد ،با تمامی زیبائیش کم کم به ورطه تکرار و کسالت ناشی از آن می افتاد
س�ر منفعت ش�خصى با اس�تفاده از کلکهای رایج .شاید
بز را میفش�ارد .این تصاویر و خندهی ناشی از آن حاصل
درگیریهای فیزیکی باشد ،و یا پارک کردن و بیرون آمدن
حماقت خلقشده توسط کمدین است.
ایج�اد موقعی�ت تقاب�ل بی�ن دو عام�ل متض�اد (فیل و
فنج�ان) :در ای�ن صحنهها ،کمدین با ایج�اد تعارض بین
دو عامل متضاد در یک فضا باعث خنده میش�ود« .لورل و ه�اردی» با کاراکتر «چ�اق و الغر» و ی�ا چارلی چاپلین هنگامی ک�ه در رینگ بوک�س مقابل فردی درش�تاندام
قرار میگیرد ،و یا فیلم دوقلوها س�اختهی ایوان رایمن که اختالف قد و عدمتناس�ب برادران دوقلو را سوژهی خنده
میسازد ،نمونههایى از این دست هستند.
تک�رار :حرکت�ی فیزیک�ی در جری�ان فیلم باع�ث خلق
فضای کمدی میش�ود .ش�اخصترین آنه�ا حمل الوار بلند روی ش�انه و چرخیدنهای پیدرپی و تصادم با افراد
و اجسام در کارهای چارلی چاپلین است ،و یا شیوهی بلند ش�دن و نشستن دو نفر از سر احترام به همدیگر موقعی که
به عمد تداوم مییابد.
رفتار منفعتطلبانه :توانایی کاراکتر در پیش�برد هدف از
بهتری�ن مثال جا خال�ی دادنهای چارل�ی چاپلین هنگام
اتومبیل از پارکینگ مس�تر بین هنگام مواجهه با اتومبیل
سهچرخ که طبیعت ًا همه بارها دیده و به آن خندیدهایم.
اتفاق�ات و رفتارهای غیرقابلپیشبین�ی :بهترین مثال
این نمونه کمدی را باز هم در کارهای مس�تر بین میتوان دید .شیوهی درست کردن ساندویچ در پارک ،از در آوردن
نان تس�ت بزرگ و قیچی از جیب تا مالیدن کره روی نان با کارت بانکی و همچنین خشک کردن کاهو در جوراب …
به این مثالها میتوان تعداد بیش�تری هم اضافه کرد،
ام�ا ورود صدا به س�ینما افقی بلند در جه�ت ایجاد دنیایی
اش�تباه دور از انتظ�ار :بهتری�ن مث�ال این ن�وع کمدی
وس�یعتر پیش روی س�ینما ،و از جمله س�ینمای کمدی،
یک تابلوى ارزشمند عطسه میکند و میخواهد ترشحات
کمدی کالس�یک را تش�کیل میداد ،با تمامی زیباییاش
کارهای «مستر بین» اس�ت ،مث ً ال آنجا که او غفلت ًا روی عطس�هی خود را با دس�تمال از روی تابلو پ�ام کند ،غافل از این که دس�تمال جوهری است .تابلو کثیفتر میشود.
در پ�ی جبران آن ،یک م�ادهی پاککنن�دهی جوهر روی
قسمت کثیفشده میمالد ،و آن ماده تابلو را کام ً ال خراب
میکند.
گذاش�ت .چرا که به ه�ر حال کمدی موقعیت ،که اس�اس
کمکم به ورطهی تکرار و کسالت ناشی از آن میافتاد ،و با از میان رفتن بزرگان این هنر ،نظیر باستر کیتون و هارولد لوی�د ،نیاز به یک اتف�اق جدید برای افروخت�ن مجدد این
شعله وجود داشت.
موقعی�ت س�وءتفاهم :ب�ه وف�ور در کاره�ای کم�دی
با به میدان آمدن سینماى ناطق ،بحرانى جدى در میان
دیگر را به جای آرایش�گر اش�تباه میگی�رد و از او خدمات
به س�ادگى اضاف�ه ش�دن دیالوگ ب�ه نقشهایش�ان را
کالسیک دیده میشود .مشتری که در آرایشگاه ،مشتری ِ مهارت نداش�تهی میخواه�د ،و البته مش�تری دوم هم خود را به آزمایش میگذارد .یا فردی که ش�خص دیگری
74
موجب درگیری فیزیکی میشود و …
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
هنرمندان كمدى در گرفت .گروهى از كمدینها توانستند بپذیرن�د و آن را توس�عه دهند و به موفقیت بیش�تر دس�ت یابند ،و در مقابل هنرمندان بزرگى نیز به فراموشى سپرده
جان�ی دوباره به س�ینمای کمدی بدهد .ج�ادوی کالم به
نویس�ندگان در خل�ق موقعیت کم�دی کمک ک�رد .حال
با آغاز سینماى ناطق ،کمدی کالمی، با تمامی اجزایش شامل هجو و هزل و فکاهه و طنز و حتی تغییر و تقلید صدا، به کمک کمدی موقعیت آمد و توانست جانی دوباره به سینمای کمدی بدهد
س�وءتفاهم کرد .ایجاد حماقت رفتاری بدین ش�یوه بسیار
ش�دند .ش�اید بهترین راه درک این اوج و فرود مقایسهی
مظفر ساختهی مهران مدیری و نقش «گلمراد» با بازی
كه س�ینمای صام�تاش پرفروغتر از س�ینماى ناطقاش
به هم�راه دارد .به ای�ن ویژگیها ،فن دوبلاژ را هم باید
موفقیتهاى خود شدند.
بازیگر افزای�ش داد .همچنین صدا ،به عنوان یک عنصر
دیگ�ر میش�د در کن�ار عامل تض�اد (فیل و فنج�ان) ،مرد
قویهیکل سبیل از بناگوش دررفتهای را با صدایی ظریف و زنانه به بازی گرفت ،و ی�ا در حالتهای خاص با صدای دور از انتظ�ار در و پنج�ره و تخت زه�وار دررفتهای ایجاد
سادهتر و ملموستر شد .بهترین مثال وطنی این گونه باغ
فیلمه�اى لورل هاردى ب�ا چارلى چاپلین باش�د ،چاپلینى
رضا ش�فیعی جم است که شاخصهی صدا را در کنار تصویر
ب�ود و ل�ورل و هاردى ك�ه ب�ا كالم وارد فص�ل جدیدى از
افزود ،که بهرهوری فیل�م را با زدودن نقاط ضعف کالمی
ب�ا آغ�از س�ینماى ناط�ق ،کم�دی کالم�ی ،ب�ا تمامی
اجزایاش ش�امل هجو و هزل و فکاهه و طنز و حتا تغییر و تقلید صدا ،به کمک «کمدی موقعیت» آمد و توانس�ت
تأثیرگ�ذار ،کار را در بخش تکرار تا بدانجا پیش میبرد که یک واژه ،یک تکیهکالم ،یا یک عبارت ،دهان به دهان و گوش به گوش در میان اجتماع بچرخد« :گفتم یا نگفتم؟
دروغ چرا؟ تا قبر آ آ آ… التماس نکن!»
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
75
امید کشتکار
76
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
جادو در نور ماه و شاگرد ژیگولو ،اولى در جایگاه کارگردان و دومى به عنوان بازیگر :این دو فیلم حاصل كار سال ٢٠١۴وودى آلن ،مشهورترین فیلمساز زندهى دنیا در ژانر طنز و کمدى ،است و بازگشتى به دنیاى سادهى طنزآمیز گذشتهی او ،زمانى که برایاش خنداندن و کمدى مهمتر از درام بود ،زمانى که فیلمهاى تحسینشدهاى چون آنى هال ( ،)۱۹۷۷زندگی درونی ()۱۹۷۸ و منهتن ( )۱۹۷۹را ساخت .جادو در نور ماه فیلمى متوسط است و در اندازههاى آنى هال که تنها اسکار کارگردانى را براى او به ارمغان آورده نیست ،اما بازگشتى است به دنیاى کمدىهاى سادهاى که هنوز هم یادآور روزهاى درخشان وودى آلن است.
کاملى از زندگى او به انگلیس�ى هس�ت .براى همین شاید
بهتر باش�د در این فرصت نگاهى بکنیم ب�ه دو فیلم جدید وودى آلن که از قضا هردوى آنها بازگشتى است از سوی
این فیلمساز به دنیاى شوخىها.
ژیگولوى کمحرف ،وودى پرحرف
ج�ان تارترو ،بازیگر و کارگ�ردان آمریکایى ،در پنجمین
فیلم خود به س�راغ فیلمنامهاى کمدى ،س�اده ،و انسانى رفته است که شباهت غریبى به ساختههاى اواخر دههی هفت�اد وودى آلن دارد .در این فیلم با نام ش�اگرد ژیگولو،
عالوه بر خود تارترو و وودى آلن ،ش�ارون استون و ونسا پارادى هم بازى مىکنند .فیلم داستان سادهاى را روایت
مىکند ،داس�تانى ک�ه در عین ح�ال سرش�ار از نمادهاى زندگى ام�روز انس�انها اس�ت .وودى آلن که همس�رى سیاهپوس�ت و چن�د بچ�هی ق�د و نیمق�د دارد و در عی�ن
وودى آل�ن از س�ال ،١٩۶۶که نخس�تین فیلم بلندش
ح�ال صاحب یک کتابفروش�ى اس�ت ،همانند دوس�ت
اس�ت و به جز این فیلمها چندتایى فیلم کوتاه و تلویزیونى
دارد .آنه�ا تصمی�م مىگیرند ب�راى پرداخت قبضهاى
را س�اخت ،تا کن�ون ۴۴فیل�م س�ینمایى کارگردانى کرده س�اخته ،براى چند فیل�م فیلمنامه نوش�ته ،و در چندتایى
اثر س�ینمایى و تلویزیونى هم بازى کرده است :کارنامهى س�ینمایى پرب�ارى ک�ه ش�اید از نظ�ر حج�م کار یگان�ه و بىهمت�ا باش�د .در میان خی�ل فیلمهایى که او س�اخته از ژانره�اى مختل�ف مىتوان س�راغ گرفت .هرچن�د که در
س�الهاى اخی�ر از کمدى به س�بک س�اختههاى دههی هفت�ادش فاصله گرفته ،همچن�ان مىتوان رگههاى طنز
را در س�اختههایاش دید .حتا در فیل�م تأثیرگذارى مانند
یاسمین غمگین ( ،)٢٠١٣که اس�کار بهترین بازیگر زن را
براى کیت بالنش�ت ب�ه ارمغان آورد ،نی�ز رگههاى طنز و ش�وخى آنقدر قوى اس�ت که در موارد متعددى تماشاگر نمىدان�د که باید ب�ه کاراکتر اصلى فیلم بخن�دد یا براى او
گریه کند.
گلف�روش خود با ب�ازى تارترو مش�کالت مال�ى فراوان عقبافتاده ،تارترو را در نقش یک ژیگولو قرار داده و با تور ک�ردن خانومهاى ثروتمند نیویورک کاس�بى کنند .در این
می�ان ،وودى آلن نق�ش پاانداز را بازى میکن�د و از آنجا که ش�خصیتى پرحرف و گرم دارد ،در کارشان به موفقیت
قابلتوجه�ى مىرس�ند .در میانههاى قص�ه ،وودى آلن باع�ث آش�نایى ی�ک بی�وهی متعصب یه�ودى ب�ا تارترو
مىشود که سیر داستان را عوض مىکند.
نکت�هی مه�م در ای�ن فیلم تض�اد دو ش�خصیت اصلى
داستان اس�ت .تارترو در این فیلم کمحرف ،آرام ،و صبور اس�ت و کمت�ر احساس�ى را در چهره و حرکاتاش نش�ان
مىده�د ،و از آن ط�رف وودى آلن به کاراکتر س�الهاى اوج بازیگرى خود برگش�ته اس�ت :آدم وراجى که با ظاهر
خن�دهدار خود یک لحظه از حرف زدن نمىایس�تد و مدام
دربارهی زندگى و کار وودى تا کنون آنقدر به فارس�ى و
در ح�ال ت�ز دادن دربارهی همهچیز اس�ت .کن�ار هم قرار
براى نمونه ،مىتوانید به ویکی پدیاى فارس�ى ،یا اینجا و
قوىهیکل و دیگرى کوتاه و ریزه) با هم در تضاد هستند،
انگلیسى نوشته ش�ده که هر گفتارى تکرارى خواهد بود.
یا اینج�ا مراجعه کنید .در س�ایت بیوگرافى هم اطالعات
گرفتن این دو ش�خصیت که از نظر ظاهر نی�ز (یکى بلند و
باعث به وجود آمدن لحظات نابى در طنز ش�ده که در کمتر شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
77
وودی آلن و جان تارترو در نمایی از فیلم شاگرد ژیگولو
فیلم چند سال اخیر سینما مىتوان نمونهاش را پیدا کرد.
فیلم ش�اگرد ژیگول�و در عین حال از الیههاى س�طحى
وودى آلن را اینگمار برگمان سینماى آمریکا مىدانند،
جامعهی انس�انى ،به عش�ق ،و به نیاز انسانها به محبت
ط�رف دیگر ،وودى آل�ن باره�ا در گفتوگوهاى مختلف
کمدى و ش�وخى فرات�ر مىرود و در واقع نگاهى اس�ت به
و آرام�ش .رابط�هی زن یهودى که با تم�ام تعصبات خود مىپذیرد به دست تارترو ماساژ داده شود ،و با همین تماس دست با پوست به آرامش مىرس�د ،طعنهاى است آشکار به مذه�ب و جوامع مذهبى که با بهانههاى دینى از ارتباط
انس�انها با هم جلوگیرى مىکنند .گرچه زن درنهایت به
جامعهی یهودی باز مىگردد ،تماشاگر آشکارا مىبیند که پس از این تجربه او دیگر آن فرد سابق نیست .یک تماس
انسانى ساده آن زن را چنان از همهی قیدوبندها رها کرده که انسان دیگرى شده است.
اگ�ر دلتان ب�راى ب�ازى وودى آل�ن تنگ ش�ده ،و اگر
مىخواهی�د دوب�اره او را در نق�ش هم�ان کمدین پرحرف
روش�نفکر نیمهدیوان�ه ببینی�د ،ش�اگرد ژیگول�و بهتری�ن انتخاب اس�ت ،فیلمى که در آمریکا و فرانسه هم در گیشه
موفق بود و هم توانست نظر مثبت منتقدان را جلب کند.
78
وودى سرگرمىساز
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
هرچند که ژانر فیلمهایش�ان ش�باهتى به هم ن�دارد .از از عش�ق خود به س�ینماى اروپا صحبت کرده است .شاید
همی�ن عالق�ه به س�ینما و هنر اروپا اس�ت ک�ه او را ،پس ساختن چندین و چند فیلم در نیویورک ،در سالهاى اخیر به اروپا کش�انده اس�ت .وودى آلن از نماده�اى نیویورک
اس�ت و ماجراهای موفقترین فیلمهایاش در این ش�هر
مىگ�ذرد ،اما در چند س�ال اخیر چند فیلم خ�وب در اروپا س�اخته که از آن جمله فیلم درخش�ان نیمهشب در پاریس
( )٢٠١١است که یکسره اداى دینى است به هنر و ادبیات نیمهی اول قرن بیس�تم فرانسه .در فیلم جادو در نور ماه،
وودى آلن دوباره به فرانس�ه و این بار به جنوب فرانس�ه و
استان ساحلى و ثروتمند کوتدزور سفر کرده تا داستان یک
شعبدهباز را روایت کند.
اس�تنلى ،با بازى کالین فرث ،شعبدهباز مشهورى است
که ب�ا گریم چین�ى و به اس�م ِوى لین�گ س�و کار مىکند. دوست او از استنلى مىخواهد تا همراهاش به جنوب سفر
کالین فرث و اما استون در نمایی از فیلم جادو در نور ماه
کند و ادعاهاى دخترى به نام س�وفى ،با بازى اما استون،
فیلمى است متوس�ط و حتا پایینتر از متوسط ،هرچند که
ابتدا معتقد اس�ت که سوفى شیاد اس�ت اما در طول فیلم،
و نش�یب امرى عادى اس�ت ،به خصوص ب�ا توجه به این
را که مدعى ارتباط با ارواح اس�ت بررس�ى کند .استنلى از
همچنان که عاشق این دختر جذاب مىشود ،به این یقین مىرس�د که او حقیق�ت را مىگوید و واقع ًا ب�ا ارواح مرتبط است .درنهایت به شیادى سوفى پى مىبرد اما عالقهاش را به او از دست نمىدهد.
گ�ره اصلى داس�تان «حرک�ت اس�تنلى از ع�دم اعتقاد
به س�وفى به س�مت اعتماد و عش�ق و دوباره رس�یدن به
نقطهی ع�دم اعتقاد اما اینبار همراه با عش�ق» اس�ت. فیلم ج�ادو در نور م�اه بعد از یاس�مین غمگین بازگش�تى
در کارنامهی کس�ى که هر س�ال فیلم مىس�ازد وجود فراز
که در دهههاى ن�ود و ،٢٠٠٠وودى آلن بیش�تر در دوران
افت فیلمس�ازى خود بود و پس از آن در چند س�ال اخیر با ساخت چند فیلم قابلاعتنا دوباره اوج گرفته است .ظاهر ًا فیلمهاى این چند س�اله دوباره توقعات را از این فیلمس�از همیشه در حال کار بیشتر کرده است.
وودى آلن در واقع نه اینگمار برگمان آمریکا اس�ت و نه
فلینى آن ،اما این که همچنان در آستانهی هشتاد سالگى مىتواند فیلم بسازد و تماشاگران را کموبیش راضى کند،
است به س�ینماى کمدى سرراس�ت و بدون پیچیدگى که گویا صرف ًا براى س�رگرمى ساخته ش�ده است .وودى آلن
ش�وخ بىنظیر از سالهاى جوانى باقى مانده است .وقتى ِ
ش�عبده و ارتباط آن با مقولهی عشق ،به بعدهاى دیگرى
باید و نبایدهاى سینمایى ،تنها به این فکر کرد که چهگونه
در ای�ن فیلم مىکوش�د ،ب�ا اضافه ک�ردن مفه�وم جادو و
در داس�تانگویى برسد ،اما در حقیقت حاصل کار تنها یک فیلم س�رگرم کننده از کار در آمده که حتا در سرگرمکنندگى
هم گاهى ماللآور مىشود .فیلم در کارنامهی وودى آلن
خود نش�ان از جادوی�ى دارد که در این کارگردان همیش�ه پاى س�ینماى وودى آلن به میان مىآید باید ،فارغ از تمام مىش�ود براى بیش از چهار دهه در دنیاى سرگرمى و طنز
تماش�اگران را با خود همراه کرد؟ و البته این مهارتی است که ظاهر ًا فقط وودى آلن با اسرار آن آشنا است. شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
79
سپنتا پرهام «هدیه به آن پیرمرد چاق ،گوگولو ،و تنهایی که هرشب خوابهای پارهپارهی سیاه و تلخ میدید چون بر میخاست ،مینشست ،خوابها را میدوخت ،رنگ میزد ،شکر میزد ،کتاب میکرد ،و میفروخت ».کتاباش را با همین جمله شروع کرده ،خطاب به پیرمردی که شاید تصویر چند سال آیندهی خودش باشد .هوشنگ مرادی کرمانی هفتاد سالگیاش را امسال جشن میگیرد اما هنوز کودکی است که شادیها و خندههای تلخاش را با ما تقسیم میکند .برای همین هم شاید کتابهایاش دیگر مدتها است گروه سنی مشخصی ندارد و برای همهی گروههای سنی مینویسد ،تا مثل خیار بخورند، هم قسمتهای شیریناش را هم تلخهایاش را که اشتباه ًا بهشان میگویند ته خیار؛ مثل همین تازهترین مجموعه طنزی که منتشر کرده و اسماش را هم از خیار گرفته. او در ته خیار تلخترین موضوعات جهان را با دیدهی طنز نگاه کرده است :مرگ ،پیری، سختیهای زندگی ،بیپولی و ...این كتاب شامل بیش از 30داستان کوتاه است که مرادی
80
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
کرمانی آنها را «زهرخند» میخواند ،چرا که به موضوعات غمانگیزی همچون مرگ ،بیماری، و پیری میپردازند ،ولی از آنجا که «پشت هر فاجعه کمدیای نهفته است» ،او در این مجموعه به جنبههای طنزآمیز این واقعیتهای به ظاهر تلخ پرداخته است .مرادی کرمانی در این کتاب هم ،مثل قصههای مجید ،شبیه شما که غریبه نیستید ،داستانهایاش را در هم به مخاطب میدهد ،مثل سبزیفروشی که مشخص نمیکند خیار را در اختیار چهکسی و با چه ویژگیهایی قرار دهد .همه میتوانند از آن استفاده کنند. این داستانها مانند خود او شادمانه لبخند را به لب میآورند .وقتی با مرادی کرمانی صحبت کنید ،کودکی را مقابلتان میبینید که شادمانه شادیهایاش را با شما تقسیم میکند ،هرچند که کودکیاش تلختر از ته خیار باشد. حاال او در آستانهی پیری روایتها را جمع کرده است .زنی که به افتادن دیگران آن قدر میخندد که سیاه و کبود میشود و در نهایت خفه .مراسم ختمی که محل دعوای عروس و خواهر شوهر سر یک قالیچه میشود و در نهایت
قالیچه باقی میماند .ترس خودش از هواپیما که برای مخاطب پرحرف کتابهایاش به ترس خندهدار یا همان ترسخند تبدیل میشود .اما شاید مهمترین داستان این مجموعه همان داستان «ته خیار» باشد که او برای آن پیرمرد چاق نوشته ،برای استادش سلیم نیساری که به گفتهی خودش سهم مهمی در تدوین کتابهای درسی داشت ،کتابهایی که من در روستا با آنها باسواد شدم؛ البته یک ذره با سواد شدم« .دارا و سارا» یادگار او است در ذهن ما بچههای آن روز ،همانها که عروسکهایی شدند در دست بچههای امروز.
ته خیار
خ�واباش نمیب�رد ،بلند ش�د ،خی�اری از میوهخوری
روی میز برداشت .خواس�ت پوست بکند و بخورد .خوب نمیدید .عینکاش را زد ،کارد را برداش�ت ،سر و ته خیار را نگاه کرد .گل ریز و پژمردهای به س�ر خیار چسبیده بود.
به تابلویی که روی کمد بود نگاه کرد .هروقت میخواست خیار بخورد ،آن را میدید و لبخند میزد.
«زندگی به خیار میماند ،تهاش تلخ است».
دوس�تاش گفته بود« :از قضا س�رش تلخ است .مردم
اش�تباه میکنند ،سر و ته خیار را اشتباه میگیرند .سر خیار
آنجایی اس�ت که زندگی خیار آغاز میشود .یعنی از میان
گلی که به س�اقه و شاخه چس�بیده ،به دنیا میآید و لبخند میزن�د .رش�د میکن�د ،پیش م�یرود ،تا جایی ک�ه دیگر
قدرت قد کش�یدن ن�دارد .میایس�تد و دیگر هی�چ ،یعنی تمام .پایان زندگی خیار».
«اینطور نیس�ت ،جانام .یعنی میگویی همهی مردم
اشتباه میکنند و فقط تو درست میگویی؟»
«بل�ه ،من دلی�ل خ�ودم را دارم .تو هم دلی�ل خودت را
داری ،میخواهی آغاز زندگی اس�ت را که تلخ بوده بکنی و بندازی دور و دلات را ب�ه گل کوچک و پژمردهی پایان خوش کنی ،بدبخت!»
مرد با خود گفت« :شاید دوست من راست میگوید».
ن�گاه ک�رد و دید پنجرهی اتاق همس�ایه روش�ن اس�ت.
س�اعت را نگاه کرد ،یک س�اعت از نیمهشب گذشته بود. شلوارش را پوشید .عصایاش را برداشت ،خیار را گرفت
سر دستاش ،و رفت دم خانهی همسایه ،زنگ زد.
همس�ایه که داشت تلویزیون نگاه میکرد ،زیر لب گفت:
«یعن�ی ک�ی میتوان�د باش�د؟» زناش که داش�ت چرت
میزد ،گفت« :کیه این موقع شب؟!»
مرد از پش�ت در گفت« :م�ن ام ،همس�ایهی روبهرویی
شما».
همسایه در را باز کرد ،مرد را خیار به دست دید.
«سالم ،اس�تاد! چه عجب یاد ما کردید .اتفاقی افتاده؟
حالتان خوب است؟»
«نه ،خوب نیست ،خوابام نمیبرد». «حتم ًا فشارتان باال است ،یا افتاده».
دست استاد را گرفت ،زیرچشمی به خیار توی دستاش
نگاه گرد.
«نبضتان که خوب اس�ت .رنگتان کم�ی پریده ،خیار
زیاد خوردید ،سردیتان کرده؛ نباید اینقدر خیار بخورید.
دلت�ان درد میکند؟ میخواهید بروی�م درمانگاه؟ عرق نعنا هم داریم؛ عرق خوب». «نه ،الزم نیست».
زن همسایه کنجکاو شد؛ آمد دم در« :چه شده؟»
«هیچ�ی ،اس�تاد بیخ�واب ش�ده ،داریم با ه�م حرف
میزنیم ،شما بفرمایید بخوابید».
زن با تعجب به خیار توی دست استاد نگاه کرد .شوهرش
را صدا کرد« :اگر میوه میخواهند ،ما داریم».
استاد شنید« :نه ،الزم نیست .مزاحم نمیشوم». زن لبهایاش را کشید تو هم ،رفت دراز کشید.
همس�ایه گفت« :استاد چه خدمتی از من میآید؟ این را
چرا با خودتان آوردهاید؟» اشاره کرد به خیار.
استاد آستین همسایه را گرفت و کشید و برد زیر روشنایی
چراغ ،خیار را گذاش�ت کف دست همس�ایه .یواش گفت: «خواهش میکنم درس�ت دق�ت کنید .بفرمایی�د ،ته این
خیار کجا است؟» «یعنی چه؟»
«یعنی این که به کجای این خیار میگویند :تهاش؟» شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
81
تحقیق نکردهاید .یک عمر گفتهای که ته خیار اینجا است و این رفته توی کلهتان ،بیرون آوردناش هم کار سادهای نیست .حقیقت را نمیشود با عادت مخلوط کرد».
«حاال چ�ه فرق میکن�د که ته خی�ار کجایاش باش�د؟
بروید بخوابید».
«خیل�ی فرق میکند .ت�ا زمانی که خیار خوراکی اس�ت،
مهم نیس�ت که سر و تهاش کجا اس�ت .اما همین که آن را به زندگی تشبیه کردیم ،موضوع فرق میکند».
«میدانید اس�تاد ،ش�ما گرفت�اری نداری�د ،زن ندارید،
بچ�ه ندارید ،خانهی خوبی داری�د ،خطاط و خوشنویس هم هس�تید ،هنرمند اید ،مایهی افتخار اید .خیلیها آرزو دارند جای شما باش�ند .قدر خودتان را بدانید .حاال بروید بخوابی�د .اگ�ر قرص خ�واب ه�م الزم دارید ،م�ن دارم.
بفرمایید این هم خیارتان».
استاد خیار را از همسایه گرفت به گل ریز و خشکشدهی
س�ر خیار اش�اره کرد و گفت« :این یعنی پای�ان خیار .باور همس�ایه به چهرهی استاد نگاه کرد و بعد آنجای خیار را
که از بوته جدا ش�ده بود ،گرفت جلوی چشم استاد« :این ته خیار اس�ت ،یک عمر م�ا به این گفتهای�م :ته .خودتان
هم توی خانهتان نوشتهاید "تهاش تلخاست" و گذاشتهاید روی کمد».
زن ک�ه دید بحث ش�وهرش و همس�ایه طوالنی ش�ده،
و خی�ار میان بح�ث چه معنی دارد ،بلند ش�د پنج�ره را باز ک�رد و دید ش�وهرش خیار را گرفته جلوی چش�م اس�تاد.
صدایاش را بلند کرد« :رضا چی شده؟ استاد را بیاور تو، دم در بد است».
رضا زود خیار را آورد پایین.
«چی�ز مهم�ی نیس�ت ،االن حل میش�ود .اس�تاد هم
میروند خانهشان استراحت میکنند».
زن منگ و مش�کوک پنج�ره را نیمهباز گذاش�ت و پایین
پنجره نشست .رضا هرچه تالش کرد ثابت کند که ته خیار همانجایی اس�ت که از بوته چیده شده و تلخ است ،استاد قانع نش�د« :آقا رضا ،همس�ایهی عزیز؛ دوست من ،من
هم هفتاد و پنج س�ال اینجوری فکر میکردم .دوستام س�ر ش�ب آمد و تابلو و آن نوش�ته را دید و مرا از اش�تباهام
در آورد .ش�ما از روی عادت میگویید این ته خیار اس�ت.
82
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
ندارید .اس�یر عادتتان ش�دهاید .این گل هم مثل همان گلهایی اس�ت ک�ه روز آخر برایمان میآورن�د .از گل در
آمده است و با گل تمام میشود ،همین».
س�رش را انداخ�ت پایی�ن و عص�ا زد و رف�ت .همس�ایه
صدایاش کرد« :استاد یک چیز بگویم ،ناراحت نشوید.
هم�هی این فکرها مال این اس�ت که ش�ما تنها هس�تید. کس�ی را ندارید انیس و مونستان باش�د .مادرت�ان که به رحمت خدا رفت ،تنهاتر ش�دید .به خودتان برس�ید .شب
به خیر».
«ببینی�د ،من فکر میکنم ،زندگی خیاری اس�ت که باید
آغازش را کند و انداخت دور ،چون دست ما نبوده».
«فهمیدم ،بله ،شما درست میفرمایید ،شب به خیر». همسایه رفت تو و در را محکم بست.
اس�تاد به در بس�ته بلند گفت« :ببخش�ید ».دست تکان
داد .برگش�ت خان�ه .زی�ر ل�ب گف�ت« :زندگ�ی ب�ه خیار میماند ،سرش تلخ است».
چای درس�ت ک�رد .یک لیوان چ�ای گذاش�ت روی میز
کوچ�ک کن�ار تخ�ت م�ادرش ،و نشس�ت روی صندلی،
روبهروی مادر.
«می�ان آن هم�ه زن و دخت�ری ک�ه میآین�د کالس
خوشنویس�ی ،ای�ن یکی چش�م م�را گرفت�ه .اس�تعداد خطاطی ندارد اما دستهایاش زیبا است ،انگشتهای کشیده ،انگار میکل آنژ آنها را »... صدای زنگ در خانه آمد.
«کیه؟»
اس�تاد پالتویاش را انداخت روی شانهها و عصایاش
را برداش�ت و آم�د دم در .همس�ایه ب�ود« :اس�تاد ،دیدم
چراغتان روشن اس�ت .آمدم ببینم حالتان خوب است؟ این هم قرص .خودم هم گاهی میخورم .ضرر ندارد». «زحمت کشیدید ،بفرمایید تو».
همسایه نگاهی به خانهی استاد انداخت.
او در ته خیار تلخترین موضوعات جهان را با دیدهی طنز نگاه کرده است :مرگ، پیری ،سختیهای زندگی ،بیپولی و ...این كتاب شامل بیش از 30داستان کوتاه است که مرادی کرمانی آنها را «زهرخند» میخواند بیافت�د .خاله زی�ر بغلاش را گرفت .نش�اندش روی مبلی
«اس�تاد من خالهای دارم که هنردوست است .چندبار از
که تازه خریده بود .لیوان ش�ربت سکنجبینی را که از پیش
«قدماش سر چشم».
خاله س�ر لیوان را گذاشت روی لب چروک و رنگپریدهی
من خواسته که بیارماش تابلوهایتان را ببیند».
ق�دم خاله خوب ب�ود .یک�ی از تابلوهای اس�تاد را خوب
آمده کرده بود ،داد دس�ت استاد .دست اس�تاد میلرزید.
استاد .گرفتاش باال ،کجاش کرد .مزهی ترش و شیرین
خریدن�د .خال�ه پردهها را ع�وض کرد .اس�تاد را فرس�تاد
س�کنجبین روی زبان استاد نشست .ش�ربت کمکم پایین
رفت ،تختخ�واب مادر را ب�رد توی زیرزمی�ن ،روزنامهها
خال�ه دو زانو نشس�ت جلوی اس�تاد .دس�تهایاش را
او و ش�اگرداناش را ریخ�ت ت�و دو تا گونی و گذاش�ت دم
ب�رایات بگویم ،گ�وش کن :یک روز م�رد نابینایی کباب
نشانها ،و تندیسها را از توی کمدها و سر تاقچهها جمع
ک�رد به کباب خوردن .ب�وی پونه ،زمزم�هی جویبار ،آواز
زیرزمین ،درش را قفل کرد و کلید را گذاش�ت سر شاخهی
داش�ت .مرد تک�های از ن�ان میکن�د و لقم�های از کباب
استاد که از راه رسید ،ساک یک دستاش بود و کیسهی
میجوید و قورت میداد .یک بار که لقمهای درس�ت کرد
بوی خورش کدو ،خانه را برداش�ته ب�ود .پردههای توری
کرد .م�رد نابین�ا گفت" :ق�ور ق�ورت را نمیش�نوم ،دارم
خال�ه خانم آرایش کرده بود ،پیراه�ن صورتی نرم و نازکی
دهاناش و بنا ک�رد به جویدن .لقمه زی�ر دندانهای مرد
گرف�ت ،ص�ورت اس�تاد را بوس�ید ،کاله او را برداش�ت و
نکرد .زندگی یعنی این».
روس�تا ،پی�ش دوس�تاش ،هوای�ی بخ�ورد .اس�تاد که
رفت .لبخند کمرنگی در صورت استاد خزید.
و مجلههایی که از اس�تاد نوش�ته بودند و سیاهمش�قهای
گذاش�ت روی زانوهای لرزان او و گفت« :بگذار قصهای
در ،ت�وی کوچ�ه .تش�ویقنامهها ،یادگاره�ا ،عکسها،
خرید ،رفت توی مزرعهای ،نشس�ت کنار ج�وی آبی ،بنا
کرد و گذاش�ت تو صندوق قدیمی مادرش ،کنار تخت ،تو
پرندگان ،نس�یم ن�رم ،کب�اب داغ و نان نرم و گ�رم ،کیف
خرمالو که کالغ ببرد.
میگذاشت روی نان ،تا میکرد و میگذاشت توی دهان،
پالس�تیکی پر از خیار به دس�ت دیگرش .بوی خوش پلو،
و خواس�ت به دهان بگ�دارد ،لقمه جنبید و ق�ور قور صدا
و س�فید نو در نس�یم خن�ک پاییزی م�وج بر میداش�تند.
کب�اب میخورم .همین ".لقمهی جنبان را گذاش�ت توی
پوش�یده ب�ود .آم�د جلو؛ خیار و س�اک را از دس�ت اس�تاد
تس�لیم ش�د ،و مرد به هیچچیز جز کباب و ن�ان و تازه فکر
بهاش فوت کرد که خاکاش را ببرد.
اس�تاد حی�رتزده ب�ه در و دی�وار و پردههای خان�ه نگاه
کرد .ن�گاهاش چرخید و رس�ید به کم�د و تاقچهی خالی،
تابلو باالی کمد نبود ،پاهایاش سس�ت شد .نزدیک بود
استاد شربت س�کنجبین را تا ته خورد .حالاش جا آمد،
بلند ش�د .رفت س�ر قل�م و دواتاش .روی صفحه بزرگ کاغذی درشت و زیبا نوشت« :زندگی قورباغهی زندهای است که نابینایی آن را با اشتها میخورد».
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
83
تجربهی طنز موقعیت و شرحنویسی طنز بر عکس های روزمرهی یک کارتونیست در فوتوبالگ اینستاگرام آروین نمیدانم نام کشف جدیدم را چه بگذارم .شاید پیش از من بارهای بار کشف شده
ابزار تازهای برای باشد .پستهای روزمرهی حساب اینستاگرام یک کارتونیست ِ ِ
بیان ایدههایی ساده و سرگرمکننده برایاش فراهم آورده است که به او امکان ِ
تجربهی طنز موقعیت و به نوعی استندآپ کمدی را در غالب رسانهای تازه میدهد. وودی آلن دربارهی استندآپ کمدی میگوید« :بهترین لذتی است که میتوانید
بدون در آوردن لباستان تجربه کنید ».حاال بیایید لباسهایمان را نکنیم ،بدون آن که به یک نمایش طنز زنده رفته باشیم .تنها با اشارهی انگشت و تورق چند
صفحه برای رسیدن به محل کارمان ،در خیابان قدم میزنیم ،یا در مترو نشستهایم
و در گوشهای به چک کردن ایمیل و فیسبوکمان مشغولیم ،با تماشای چند فریم ساده ،نظرگاهمان به پدیدههای پیرامونمان را کمی جابهجا کنیم و وارد دنیای
کارتونیست شویم ،دنیایی که توضیحاش بدون شرکت کردن در بازی ذهنی میان
راوی و مخاطب کمی دشوار به نظر میرسد .برای همین میخواهم در اینجا به
بازسازی و تحلیل وضعیت و شرایطی مشابه با آن فضا بپردازیم ،و در چند پردهی مختصر از دیوار چهارم نمایش تصویری زندهی او بگذریم ،و لذت مورد اشارهی
وودی آلن را تجربه کنیم .چه بسا در این حین به موضوعات کماهمیت و چیزهای
ناچیزی خواهیم خندید که میتوانند قوای اندیشه و خیال ما را به گریزی رهنمون شوند که در آبهای سطحیاش میتوان شیرجههایی عمیق زد و ،همراه با
قهقههای ،شیرینی جادوی شگفتانگیز هر لحظهای از شدن را مزه مزه کرد.
البته توقعمان زیاد نباشد .غافلگیر نشویم اگر دریاچهای در کار نبود .همانطور که پیشتر هم به آن اشاره شد ،توضیحاش کمی سخت است .بیایید با تماشای یک تصویر و فرآیند ثبت و شرحاش روبهرو شویم.
84
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
1
بهتر است با این تصویر شروع کنم .هنگام ثبت آن مانند هر عکاس تجربی و
آماتوری تنها نیتام ارضای میل عکاسی با موبایل از ذرات خاک در هوا بود.
در طول روز به دهها مورد مشابه بر میخورم که انگیزهی نخست از ثبت آن
صرف ًا کنجکاوی کودکانهای است آمیخته به تجربهی تکنیکی و توفیق ثبت
یک تصویر به منظور بررسی و مکاشفات بصری احتمالی در مجالی دیگر .البته
نتیجهی کار آنقدر هم هیجانانگیز از کار در نیامده است .فراموش نکنیم که
کارتونیست عکاس تجربی ما از قبل برنامهی مشخصی برای این کادر نداشته
و صرف ًا پیشآمدی را خوشآمد گفته است که ممکن است از آن هیچچیزی عایدمان نشود .برشی را که او انتخاب کرده میبینید.
و حاال با عینک کارتونیست همان قاب را دوباره تماشا کنیم.
به راستی روبهرو شدن با پاتریک ،رفیق فابریک باب اسفنجی ،غریبترین
چیزی بود که انتظارش را داشتیم! آن هم بدون همراهی باب اسفنجی .حاال
از کجا میدانید ،شاید باب اسفنجی ماجرا اکنون ما باشیم که از دیدن رفیقمان
در این وضعیت نگران حالاش شدهایم .شاید هم نگران حال خودمان شده
باشیم ،و یا نگران حال آقای کارتونیست! هیچ جای نگرانی نیست! با این مثال،
حاال با جریان سیال ذهن و شیوهی نگاهاش بیشتر آشنا شدهایم و آماده ایم در دو
صفحهی پیش رو با او و عکس و شرحهایاش همراه شویم.
2
برای دیدن مجموعه کامل این عکس ها اینجا را کلیک کنید شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
85
– خواهر بیداری؟ ...
:اومممم...مممم...اااا
ــ زودتر عکستو بگیر! بچهها منتظر اند! باید برم!
86
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
– چه خجالتی ...حتا از حضور خودش هم شرم داره ...شاید قهره! هی روتو نشون ندی ،میچسبونما!
عکاسی از ت دستهدار
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
87
بهرام میالنی نوشتن طنز در ایران نه تنها سخت است بلکه خطر باالیی هم دارد .کافی است نوشتهات یک مقدار گزنده باشد تا مردم با بیل و چماق بریزند دم خانهات و از تو بخواهند که دیگر ننویسی .اما خب ترس بیل و چماق مردم باعث نشده همه ساکت بمانند؛ هر از چند گاهی فردی در این میان بوده است که جرأت داشته آینه را در برابر جامعه بگیرد و زشتیهایاش را نشاناش دهد. همین شجاعت این اشخاص هم باعث شد تا ما برای ابراز احترام به این زنان و مردان بزرگ نام چند تن از طنزپردازان بزرگ کشور را روی کاغذ بیاوریم تا یادآوری این باشد که حتا در تاریکترین ایام نیز افرادی وجود دارند که میتوانند شما را بخندانند و به فکر فرو برند. عبید زاکانی
قبول دارم ،عبید زاکانی را همهی ش�ما میشناسید و در امتح�ان ادبیات فارس�ی نیز امتحاناش را پ�س دادهاید. ولی خب خیلی سخت اس�ت که بخواهی راجع به طنازان ایرانی بنویسی و اس�م عبید زاکانی را نیاوری ،مخصوص ًا وقتی که خواندن شعرهای جنسیاش در دوران دبیرستان باعث خنده و شادیات شده است .البته عبید زاکانی فقط به خاطر نوش�تن ش�عر از زب�ان آلتهای جنس�ی مردانه و زنانه معروف نیس�ت ،و بیشتر به عنوان یکی از پیشگامان
88
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
ابراهیم نبوی یکبار پنج سال پیش نظریهی «اسب تروآ» را داد که حاال ما راجع به آن صحبت نمیکنیم .خود این فرد بزرگوار هم ترجیح میدهد دیگر به اسبها و کارهایی که میشود با آنها انجام داد فکر نکند طن�ز سیاس�ی و هج�و ش�هرت دارد .اش�عار ج�دی عبید زاکان�ی نیز از نظر ادب�ی جایگاه باالیی دارن�د .اگر دلتان میخواهد دوب�اره ب�ه دوران دبیرس�تان بازگردید ،خوب است که رس�الهی دلگشا یا منظومهی موش و گربهی این نویسندهی عالیقدر را بخوانید.
ایرج میرزا
راجع به ایرج میرزا نوش�تن خیلی س�خت است چون او حت�ا در همین ایام نیز دش�منان زی�ادی دارد و حتا افرادی ک�ه از او تقدیر میکنند هم بدش�ان نمیآید یکبار مش�تی حوالهی صورتاش کنند .ایرج میرزا ،برخالف ش�اعران همدورهاش ،ایرادی در استفاده از ادبیات کوچه و خیابان در شعرهایاش نمیدید و برای این که پیاماش را به مردم ع�ادی بهتر برس�اند از کاربرد اصطالح�ات خیابانی ابایی نداش�ت .همین قانونشکنی او باعث ش�ده بود شاعران بسیاری از دست او ناراحت باشند .البته هیچچیز جامعهی ایران را بیش�تر از «عارفنامه»ی او ،که در آن به تمسخر عارف قزوینی و پلیدیه�ای آن روزهای جامعه پرداخته، عصبانی نکرد .همین به سخره گرفتن عارف باعث گیس و گیسکشیهای فراوانی در زمان ایرج میرزا شد که البته او با قدرت باالیی که در فن س�خن داشت تمام حمالت را یکتنه پاس�خ گفت .افکار ایرج میرزا خال�ی از ایراد نبود، اما او همچنان به عنوان یکی از افراد پیش�روی زمان خود شناخته میش�ود و اش�عار انتقادی او به طرز غریبی حتا با حالوهوای این روزهای ما نیز همخوانی دارد.
صادق هدایت
هم�ه دوس�ت دارن�د ص�ادق هدای�ت را ب�ه ش�کل
س�یاهچالهای نش�ان بدهند که تمام ش�ادی و لبخندهای جهان را به درون خودش میکش�د و فقط س�یاهی مطلق باقی میگذارد .خب این تفکر کام ً ال اشتباه است .در ابتدا باید توجه داشت که دوران زندگی صادق هدایت به شدت تاریک و س�یاه بود .تحوالت جنگ جهان�ی دوم و دوران رضا شاه هم کمکی به بهبود اوضاع نکرد ،و همین شرایط وخی�م بود که او را روز به روز بیش�تر به س�مت افس�ردگی ه�ل داد .با تم�ام این اح�وال ،صادق هدای�ت هیچوقت حس طنز و بذلهگوییاش را از دس�ت نداد و همیشه سعی در اس�تفاده از طنز در کتابهایاش داشت .میدانم باور این که صادق هدایت انس�ان بامزهای بوده س�خت است و خوان�دن بوف کور ه�م باعث نمیش�ود بع�د از یک روز ناراحتکننده اوضاعتان بهتر ش�ود .ولی خب الزم نیست
بروی�د آن کتاب را بخوانید .اگر میخواهید طنز آش�کار او را ببینید کافی اس�ت تا کتابهای وق وق ساهاب یا کاروان اسلام را بخوانید تا متوجه تبحر ص�ادق هدایت در ایجاد لبخند بر روی صورتتان بشوید.
پرویز شاپور
آی�ا میدانی�د کلم�هی «کاریکلمات�ور» به نوش�تههای چهکسی اطالق میش�ود؟ آیا میدانید کدام نویسنده اگر در ایام ما زنده بود س�لطان توییتر فارس�ی میشد؟ جواب صحی�ح پروی�ز ش�اپور اس�ت .پرویز ش�اپور س�لطان طنز یکخطی ایران است و هیچکس هم نمیتواند این مقام را از او بگیرد .البته ش�اید شما پرویز شاپور را بیشتر به عنوان همس�ر ف�روغ فرخزاد بشناس�ید ،ول�ی خب پرویز ش�اپور عالوه ب�ر این که مخاط�ب آخرین تپشهای عاش�قانهی فروغ بوده اس�ت ،یکی از افراد صاحب سبک در زمینهی طنز اس�ت و با نوش�تن همان جمالت تکخطی توانسته اس�ت هش�ت کتاب بام�زه و منحصربهفرد تح�ت عنوان کاریکلمات�ور چ�اپ کند .اگ�ر دنب�ال منبع مناس�ب برای جمالت وایبریت�ان میگردید ،آثار پرویز ش�اپور بهترین انتخاب برای شما خواهد بود.
ایرج پزشکزاد
م�ن طنزپرداز نیس�تم ولی اگ�ر طنزپرداز بودم همیش�ه و همیش�ه حس�رت میخ�وردم که چ�را نمیتوان�م کتاب بام�زه و خندهداری ب�ه خوبی داییجان ناپلئون بنویس�م. شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
89
ایرج پزشکزاد
ش�ک ندارم بعضی ش�بها خود ایرج پزشکزاد نیز در خانه مینش�یند و از خودش میپرس�د چه ش�د که م�ن بهترین رم�ان طنز فارس�ی را نوش�تم و نام «داییج�ان ناپلئون» را در می�ان ش�اهکارهای ادبیات فارس�ی جاودانه کردم؟ پزشکزاد بعد از این سؤال حتم ًا میگوید خیلی خوب است ک�ه من روزنامهن�گار و محقق خوبی نیز هس�تم ،و همین ه�م باعث میش�ود ب�رود یک کت�اب تحقیق�ی مانند طنز فاخر سعدی بنویسد .ایرج پزشکزاد که باشی ،همیشه به گونهای به فرهنگ کشورت کمک میکنی ،حتا اگر به زور از کشورت مهاجرت کرده باشی و نتوانی خانهی واقعیات را دوباره ببینی .متأسفانه من و شما ایرج پزشکزاد نیستیم ولی خ�ب میتوانیم کتابه�ای دیگر این نویس�نده مانند حافظ ناشنیدهپند یا ماشااهللخان در دربار هارونالرشید را بخوانیم و از ذهن زیبای این نویسندهی بزرگ دورانمان لذت ببریم.
کیومرث صابری فومنی
طن�ز و کاریکاتور ایران حی�ات خود را ب�ه نوعی مدیون دو ف�رد بزرگ ب�ه نامهای حس�ین توفیق (صاح�ب امتیاز
هفتهنام�هی توفی�ق) و کیومرث صابری فومن�ی (گل آقا)
90
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
شک ندارم بعضی شبها خود ایرج پزشکزاد نیز در خانه مینشیند و از خودش میپرسد چه شد که من بهترین رمان طنز فارسی را نوشتم اس�ت .این دو فرد در دو برههی پی�ش از انقالب و پس از انقلاب طنز را به مطبوعات ایران آوردند و به بقیه نیز این جرأت را دادند که به ابروی باالی چش�م مسئوالن دولتی اش�اره کنند .صاب�ری فومنی پیش از انقلاب در مجلهی توفی�ق قلم م�یزد و همین تجرب�هی باارزش ه�م باعث ش�د بتواند مش�هورترین س�تون طنز فارس�ی به ن�ام «دو کلم�ه حرف حس�اب» را در روزنامهی اطالعات بنویس�د. نوش�تن این س�تون ابت�دای راهی ب�ود که منجر به نش�ر اولین مجلهی فکاهی -انتقادی ایران ش�د و مؤسسهی «گل آقا» را پدید آورد .درس�ت است که در این روزها تنها سایهای از مجالت گل آقا باقی مانده است ،ولی تفکر این مرد بزرگ در تمام س�تونها و مقاالت طن�ز ایرانی پدیدار
مرجان ساتراپی
است.
ابراهیم نبوی
همه ب�اور دارند ک�ه ابراهیم نبوی طنزنویس اس�ت ،ما هم ب�اور داریم ک�ه او طنز مینویس�د .البته او اس�تندآپ کم�دی ه�م اج�را میکند که م�ا ندیدهای�م ول�ی آنها که دیدهان�د گفتهاند اس�تندآپاش بد نیس�ت .ابراهیم نبوی راجع به موسیقی و س�ینما هم مقاله و کتاب نوشته است. او در وزارت کش�ور مس�ئول ب�وده ،در صداوس�یما ه�م س�ریال س�اخته اس�ت .ابراهیم نب�وی یکبار پنج س�ال پیش نظری�هی «اس�ب ت�روآ» را داد که حاال م�ا راجع به آن صحب�ت نمیکنیم .خ�ود این فرد بزرگ�وار هم ترجیح میدهد دیگ�ر به اس�بها و کارهایی که میش�ود با آنها انج�ام داد فکر نکن�د .آقای نبوی بعض�ی روزها ترانه هم میگوید ،و میتوانید بعضی از ترانههای ایشان را در فیلم مکس بشنوید .ابراهیم نبوی خیلی کارهای دیگر هم کرد و میکند ،ولی خب همچنان بیش�تر از همه به عنوان یک طنزپرداز شناخته میشود .طنزهایاش هم از قضا بسیار خوب هس�تند و حتم ًا لبخند را به لبان ش�ما میآورند .اگر دلت�ان میخواه�د ببینید فردی با این همه مش�غله راجع به اوض�اع امروز جامعهی ما چه فکر میکند ،کافی اس�ت
س�ری به فیس�بوک او بزنی�د و نوش�تههای روزانهاش را بخوانید.
مرجان ساتراپی
میدانم االن میگویید :ما این همه نویسنده و طنزپرداز ب�زرگ داریم ،نام مرجان س�اتراپی اینجا چه کار میکند؟ نام مرجان س�اتراپی در این لیس�ت اس�ت چ�ون او با تمام افراد دیگر این لیست تفاوت دارد و کارش منحصر به خود او اس�ت .تمام افراد دیگر این لیس�ت کس�انی را داشتهاند که ب�ا آنها رقابت کنند و بر نامش�ان س�ایه بیاندازند ،ولی مرجان ساتراپی با کتابها و فیلمهایاش ژانر مخصوص به خودش را دارد ،و آنقدر نگاهاش خاص و تک است که محال اس�ت کتاب�ی از او را بخوانید و با دیگر نویس�ندگان ایران�ی اش�تباهاش بگیرید .البت�ه این تک ب�ودن او فقط مح�دود به کتابهای مصورش نمیش�ود بلکه فیلمهای او نی�ز در بی�ن کارگردان�ان ایرانی مش�ابه ندارن�د .همین منحصربهف�رد ب�ودن مرجان س�اتراپی اس�ت ک�ه باعث میش�ود نام او در این لیست قرار بگیرد و خواندن کتابها و دی�دن فیلمه�ایاش ب�رای ه�ر ایران�ی تبدی�ل به یک ضرورت بش�ود ،حتا اگر پیدا کردن کتاب پرس�پولیس و یا فیلم خورش آلو با مرغ در ایران سخت باشد.
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
91
آریا آزادی نیا «خانم ها! آقایان! اینک واریتهی هنرمندان غیرخارجی ،قطعهی دریاچهی قو ،اثر چایکوفسکی …» این شروع قطعهای نمایشی است که توسط مجری (نوذر آزادی) اعالم میشود ،قسمتی از مجموعهای کمدی -انتقادی با نام «کاف شو» ،ساختهی پرویز صیاد ،که در نوروز سال ۱۳۵۲از رادیو -تلویزیون ملی ایران پخش شد.
میکاه�د .اما ب�ه قولی ب�ه در میگوین�د تا دیوار بش�نود.
زن و مردی (مری اپیک و پروی�ز صیاد) که لباس باله به
حرفهای خ�ود را بدون ترس و واهمه بزنن�د ،گفتار طنز
از اجرای اصلی اس�ت ،برقصند .گروه موس�یقی زنده نیز
را مطرح میکند و هم بس�ان نیش�تری چندپهلو زخمی را
تن دارند س�عی میکنند ب�ا حرکاتی مبتدیان�ه ،که تقلیدی
پایان میرسد .برای دیدن این اجرا این جا را کلیک کنید.
همیش�ه گفتهاند نصف هر ش�وخی جدی است .اصو ً ال
کالمی که به عنوان ش�وخی مطرح میش�و د همان است
که اگر در قالب جدی مطرح ش�ود س�بب عصبانیت ،جدل کالمی ،و گاهی نیز درگیری فیزیکی میشود .پس مطرح
کردن موضوع در لفافهی طنز و کنایه از حواش�ی احتمالی هرگاه در جامعهای آزادی بیان نباشد و اعضای آن نتوانند
ش�کل میگیرد که چه بس�ا ،هم به نوعی مشکل و مسئله میشکافد تا درد را کم کند.
ناشیانه مینوازد .مشخص است زن کمی دانش و تمرین دارد ول�ی مرد کام ً ال مبتدی اس�ت .هنگام�ی که قطعه به
نگاهی ب�ه برنامههای رادیو و تلویزی�ون از قبل انقالب
شش و هشت میرسد و سعی زن برای بازگرداندن شرایط
و تلویزیون�ی ،چ�ه در زم�ان حکوم�ت پهل�وی و چه پس
اجرای انفرادی مرد میرسد ،با همیاری موسیقی ،به ریتم به فضای باله بیفایده است .مرد با موسیقی ایرانی همراه
میش�ود و البته گروه موسیقی نیز اس�تادانه مینوازد .زن قهر ک�رده و در گوش�های گریه میکن�د ،اما اج�را نهایت ًا با
92
تشویق حضار که به ریتم و رقص ایرانی متمایلتر است به
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
تا کنون مؤید این نکته اس�ت .برنامهس�ازان طنز رادیویی از انقلاب اسلامی ،با تمام مش�کالت پی�ش رو ترجیح
دادهاند که ریس�ک راه رفت�ن بر روی تیغ دولب�هی طنز را به ج�ان بخرند ولی کالم خ�ود را در آن قال�ب بیان کنند،
هرچند که گاهی زبان سرخشان سر سبز بر باد داده است.
جوالیی ،و صادق عبداللهی بودند.
ب�ا نفوذ تلویزیون ب�ه خانهها ،س�ریالهایی مانند «مراد
جز مواردی محدود و مناس�بتی در ایام نوروز یا پیروزی
آق�ا» ( ،)۱۳۵۲ب�ه کارگردان�ی پروی�ز صی�اد ،و همچنین
مسعود رسام و بیژن بیرنگ ،در دههی شصت ،با تهیهی
برق�ی» ( ،)۱۳۵۲س�اختهی پروی�ز کاردان« ،صم�د
مجموع�هی «کاف ش�و» ( ،)۱۳۵۲ب�ه کارگردانی پرویز صی�اد ،از اولین برنامهه�ای پرطرفدار ایران�ی بودند که با اقبال فراوان مواجه ش�ده و زمان پخ�ش آنها خیابانها
خلوت میش�د .کم�ی بع�د ،در س�ال « ۱۳۵۵دائی جان
ناپلئون» ،س�اختهی ناصر تقوایی ،به این گروه پیوست. محتوای کالمی این برنامهها چیزی جز نقد ش�رایط حاکم
بر کشور نبود ،که البته به زبان طنز بیان میشد.
انقالب ،حرکت دیگری را در این دوره شاهد نیستیم .البته
برنامههای طن�ز نظیر «محلهی بهداش�ت» و «محلهی بروبی�ا» برای گروه کودک ،ه�م در رویکرد تعلیم و تربیت کودکان در قالب طنز پیشگام بودند و هم با معرفی چندین
چهرهی بااستعداد در زمینهی کارهای کمدی ،نظیر حمید جبلی ،اکبر عبدی ،رضا ژیان ،و حس�ین پناهی ،گامی به
جلو برداشتند.
از ده�هی هفت�اد به بعد ،ب�ا پذیرفت�ن قطعنامهی ۵۹۸
با این که اش�ارهی مستقیم به برخی مفاهیم چون تمدن
از س�وی ایران ،به نظر میرس�د که مس�ئوالن با س�عهی
ملی و دینی میتوانس�ت خطر سانس�ور را به همراه داشته
کردهان�د .در این دوره ،همزمان با گس�ترش ش�بکههای
بزرگ ،انقالب سفید ،حجاب و کشف حجاب ،و تعصبات باش�د ،کارگردانان این س�ریالها نمیتوانس�تند بر تقابل س�نت و مدرنیت�ه ،ع�دم تطابق فرهن�گ وارداتی ب�ا باور
عوام ،چش�م ببندن�د .در روزگاری که جامعهی س�نتی در براب�ر س�رعت تزری�ق فرهن�گ وارداتی دولت�ی مقاومت
میکرد ،حرکت رو به جلوی بخش�ی از جامعه یک شکاف
اجتماعی طبقاتی ایجاد کرده بود که به سوژهای ناب برای
برنامهسازی طنز در این دوره تبدیل شده بود.
ص�در بیش�تری ب�ا برنامهه�ای طن�ز تلویزیون�ی برخورد تلویزیونی ،ش�اهد رونمایی از چهرهه�ای جدیدی بودیم
که مه�ران مدی�ری ،رض�ا عط�اران ،مه�ران غفوریان، ارژنگ امیرفضلی ،رضا ش�فیعی جم ،و ج�واد رضویان از
جملهی آن�ان بودند .مجموعههایی چون «نوروز هفتاد و دو»« ،ساعت خوش»« ،جنگ هفتاد و هفت»« ،سیب خنده»« ،زیر آسمان شهر» و ،درنهایت« ،خنده بازار».
این مجموعه کارها با فراز و نشیب بسیار،گاه با استقبال
با وقوع انقلاب ۵۷اما دوران اینگونه طنزنویس�یها
مخاط�ب روب�هرو میش�د ،و گاه ب�ه دلی�ل تکراره�ای
بود ،تا س�الها از طن�ز در تنها تلویزی�ون دولتی خبر نبود.
طنز با کنایههای سیاس�ی در کنار شوخیهای قومیتیگاه
به س�ر آمد و ،در جامعهای که با بحرانهای پیاپی روبهرو
در دههی ش�صت اما طنزنویس�ان یک بار دیگر به صحنه آمدن�د و این ب�ار رادیو را تس�خیر کردند« .صب�ح جمعه با
شما» یکهتاز دههی شصت بود که از صبح تا ظهر جمعه با بهرهگیری از بهترینهای آن دوره ،نظیر عزتاهلل مقبلی،
مهین دیهی�م ،و منوچهر نوذری ،م�ردم را گوش به رادیو
مینش�اند ،مردمی که درگیر جنگی فرسایشی ،خونین ،و غمبار بودند.
کلیشهای و کسالتبار به فراموشی سپرده میشد .مطالب ب�ه توقف موقت یا دائم بعضی از ای�ن گونه برنامهها منجر شد.
در صدا و س�یمای جمهوری اسلامی ،مرز باریک بین
شوخی و جدی همان عبور از خطوط قرمز سیاسی و دست گذاش�تن بر نکات ظاه�ر ًا بدیهی ولی مق�دس و غیر قابل
انتق�اد اس�ت .آنچه تا کن�ون نجاتبخش برنامهس�ازان طن�ز تلویزیونی ب�وده نکتهبینیهای موجز ام�ا قابل فهم
س�وژههایی اجتماع�ی چ�ون رفت�ار متف�اوت آدمها در
ب�رای مردم�ی اس�ت ک�ه س�ختیها ،بیمس�ئولیتیها،
فقر ،احت�کار ،و گرانفروش�ی ،و همچنین درگیریهای
دمی بخندند ،همانها که بعد از تماشای شبانهشان ،فردا
شرایط مختلف ،آسیبهای اجتماعی ناشی از جنگ مانند مردم با ادارات و مسئوالن در البهالی پیامهای اجتماعی
و بهداش�تی ،کلی�ت ای�ن برنام�ه را تش�کیل میدادند که پایهگذاران آن شاهرخ نادری ،احمد شیشهگران ،فرهنگ
بدقولیه�ا ،و تمام مصائبش�ان را به س�خره میگیرند تا نقل مجلسش�ان این اس�ت که :دیدی دیش�ب فالنی در برنامهاش چی گفت؟ دیدی چطور فالن موضوع را دست انداخت؟ فالنی خداییاش عین حاجی ...است!
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
93
ناما جعفری «امام درب خانه را گشود .قبضهای آب و برق و گاز و تلفن و موبایل و ...نزد ایشان بر زمین ریخت! ایشان با خود اندیشید :مگر این موارد مجانی نبود؟!فراموشی از ویژگیهای بارز ایشان بود!»
حکومت (از رهبرش که خود را ولی امر مسلمین میخواند تا رئی�س جمهورش) یکی یکی از اعتب�ار میافتند ،با چند
کلمه که م�ا جوک میخوانیمش�ان .داللتهای فرهنگی
و سیاس�ی فراوانی دارد این حرکت .به اندازهی یک کتاب قط�ور اطالعات آش�کار و پنهان در این مبارزه هس�ت؛ و
پرت کردن کلمهها به صورت استبدادی که تمام راههای
البت�ه خیلی ه�م نیاز ب�ه رمزگش�ایی و کاوش در الیههای
بای�د فک�ر ک�رد که همیش�ه راهی هس�ت ب�رای مب�ارزه.
رضاش�کرالهی ،نویس�ندهی وبلاگ «خوابگرد»،در
مبارزهی مدنی را بس�ته است رفتاری است قابل ستایش. همیشه میشود در سرکوب شدید از طرف حکومت راهی پی�دا کرد ب�رای کمرنگ ک�ردن این س�رکوب .فقط کافی
اس�ت این «راه» پیدا ش�ود .جوک گفتن در ش�رایطی که حکومت اج�ازهی هیچگون�ه فعالی�ت را نمیدهد ،راهی
اس�ت برای مب�ارزه .ن�گاه کنید ب�ه صفحهه�ا و پیجهای شبکههای اجتماعی با الیک و کامنتهای فراوان :انگار
یک تظاهرات ب�زرگ خیابانی اس�ت در دنی�ای مجازی،
94
ب�ا پالکاردهای مختل�ف .ش�خصیتها و نهاده�ای این
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
پنهان ندارد.
مطلبی تح�ت عن�وان «در ب�اب برخی خ�رده خندههای ایران�ی»،در م�ورد جوکه�ای سیاس�ی و غیرسیاس�ی و
ای�ن که چهگون�ه و به چه دلی�ل این جوکها بع�د از مدتی
تبدی�ل ب�ه جوکه�ای قوم�ی میش�وند ،مینویس�د: «گسترش موبایل ،نقل دهانبهدهان جوک و خندههای
ِ دادوستد اساماس و با خود دس�تهجمعی را تبدیل کرد به خندیدن».
در س�ال 1378راس�تهی سیاس�ی ب�ازار جوک بس�یار
پررونق بود ،تا اوائل س�ال ۸۸ک�ه از جنبوجوش افتاد و
به ج�ای آن فضای گفتوگ�و و بیان نیمه ِ آزاد سیاس�ی در متن جامعه باز ش�د .انتخابات نزدیک بود و فضای ظاهر ًا باز سیاس�ی م�ردم را از پناه ب�ردن به جوکهای سیاس�ی
نهادهای حکومتی نبود؛ چنانکه فقط رس�انههای همسو با اقتدارگرایان به تلویح و تصری�ح به آن نپرداختند ».این
یکی از یادداشتهایی است که میتوان با دقت خواند و در مورد آن جداگانه نوشت ،اما کامنتهایی که این یادداشت
بینی�از کرده ب�ود .تاری�خ اجتماعیمان بارها نش�ان داده که رونق این بازار نس�بت کام ً ال معکوس دارد با انس�داد و
جامع�هی ام�روز ای�ران بود.کامنتگ�ذاری نوش�ته بود:
هم همواره پرمش�تری بودهاند و هرچند با ش�دت و ضعف
خمین�ی و خامنهای داغ اس�ت .این موج طن�ز و اعتراض
انقباض فضای سیاس�ی .اساماسهای طنز غیرسیاسی اما پیوس�ته جریان داش�تهاند ،بهخصوص جوکهایی که
آغازشان اغلب به اقوامی خاص اشاره دارد.
گرفته بود پاس�خی دیگر به چرایی س�اخت جوک توس�ط «جوک و طنز علیه مظاهر حکومت اسالمی از جمله علیه
باندهای حکومتی را به جان ه�م انداخته و هرکس طرف دیگر را به عنوان مقصر و بانی نشانه میرود».
زمان گذش�ت تا آن روز خرداد 1388رس�ید و حکومت
به نظر میرس�د م�ردم ای�ران در عرصهی تولید و نش�ر
دو م�اه بعد .پس از آن هم دس�تکم تا حدود یک س�ال از
مقدس�ات سیاس�ی حکوم�ت حاک�م ب�ر کشورش�ان از
از روز رأیگیری س�رویس پیامک را از کار انداخت تا یکی اساماسهای طنز (سیاسی یا غیرسیاسی) در میان مردم (دس�تکم تهران) خبری نبود .و باز ب�ه ِ لطف از بین رفتن
چشمانداز اصالح و تغییر سیاس�ی ،بهتدریج مردم دوباره
جوکهای�ی ب�ا محت�وای ضددین�ی و ب�ه س�خره گرفتن فعالترین جوامع باش�ند ،تا جایی که طنز ش�فاهی روزمره
نی�ز ب�ه موض�وع کار دس�تگاههای امنیتی و پلیس کش�ور تبدیل ش�ده اس�ت .س�اختن ج�وک و لطیفههای�ی که به
دست به پیامک شدند و اکنون به جایی رسیده که ،بهرغم هزینههای زیاد زندگی ،بازار جوکهای سیاسی (احتما ً ال
رابطهی مردم و فرهنگ حکومتی از یکسو و بیاعتباری
بخش عمدهای از اساماسهای سیاس�ی مربوط بوده به
ش�خصیتهای محوری حکومت اسالمی از سوی دیگر
در همهج�ای ایران) گرم اس�ت .مث ً ال در یک س�ال اخیر، آیتاهلل جنتی که البته هنوز هم خط تولید آن از کار نیافتاده و محصوالت جدید بیرون میدهد!
سرعت گس�ترش یافته و همهگیر میشود نشاندهندهی
اعتق�ادات و بیتوجه�ی و دش�منی م�ردم ب�ا نماده�ا و اس�ت .جامعه از این طریق تمام اقتدار مبتنی بر س�رکوب
و خشونت حاکمیت اسالمی را به سادهترین شکل ممکن
چ�ه در حکومت پهل�وی و چ�ه در حکوم�ت جمهوری
به س�خره میگیرد .پیامد چنین امری ف�رو ریختن تصویر
نگاه کنن�د .یادتان میآید نعیمه اش�راقی گفته بود« :امام
مقابله ب�ا دفع فرهنگی و اجتماعی توس�ط جامعه اس�ت.
اسلامی ،مردم منتظر اتفاقی هستند تا نوع دیگری به آن گف�ت :پاس�دارها بیوهی ش�هدا را بگیرن�د وای کاش من
هم یک پاس�دار بودم»؟همین جمله کاف�ی بود تا با حجم
انبوه�ی از جوکهای سیاس�ی ت�ازه روبهرو ش�ویم به نام «ویژگیه�ای بارز ام�ام» .مرتضی کاظمی�ان ،تحلیلگر سیاس�ی،در یادداشتی در س�ایت «جرس» ،تحت عنوان
«تأمل�ی در بازنش�ر جوکه�ای امام»مینویس�د« :موج بازنش�ر جوکهای آیتاهلل خمینی توسط ش�هروندان در
ش�بکههای اجتماعی (در اینترنت یا موبایل یا )...آنگونه محس�وس و حجی�م و گس�ترده ب�ود ک�ه ب�ا واکنشهای
رسمی و سیاس�ی و امنیتی مواجه شد .واکنشها محدود به تهدیدهای مس�تقیم و غیرمستقیم س�خنگویان برخی
خودس�اختهی حکومت از قدر قدرتی خویش و ناتواتی در به س�خره گرفتن و ب�یارزش کردن پایهه�ای اعتقادی و
اس�اس دینی -ایدئولوژیک حکوم�ت از روزهای ابتدایی ش�کلگیری حکومت اسلامی آغ�از گردیده اس�ت ،اما
امروز ب�ه مدد تکنول�وژی ارتباطات این وج�ه از مقابلهی جامعه با حکومت دینی ابعاد گس�تردهتر و روند سریعتری یافته است.
و در آخر اینک�ه :جوک میگفتیم الک�ن آنطور نبود که
بگوین�د طوری ش�ده اس�ت .ط�وری نکنید که فک�ر کنند
ع�دهای از جوان�ان در پ�ارک مش�غول ب�ه عمل زش�ت و وحش�تناک آببازی ش�دهاند ،نه اینطورها هم نیس�ت، فقط روی عدهای اسید پاشیدهاند .الکن کش ندهید... شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
95
کتاب « بازرس ژاور و سرماخوردگی» مجموعهای از متون کوتاه با محوریت سرماخوردگی است که برخی به شکل شعر و برخی دیگر در قالب نثر توسط سجاد صاحبانزند نوشته شده است. متنها فضای فانتزی -فلسفی و اجتماعی نویسنده را نسبت به سرماخوردگی نشان میدهند .صاحبان زند در تالش است تا نشان دهد حتی در سرماخوردگی هم میتوان نکات خوبی را یافت .این کتاب که سومین اثر نویسنده است شامل ۳۲متن کوتاه است و توسط انتشارات حوض نقره با تصویرگری هما ساداتیان در تهران منتشر شده. سجاد صاحبانزند فارغالتحصیل سینما است و قبال دو کتاب « ما از اول هم یک نفر بودیم» ( مجموعه شعر) و کتاب« ،شام آخر شهرزاد»( مجموعه داستان) را منتشر کرده است. ()3
من و سرماخوردگی
توی اتاق نشستیم و داریم با هم حرف میزنیم.
وقتی اومد توی اتاق ترسیدم خیلی.
آخه در نزده و یواشکی
رفت تا عاشق یکی دیگه بشه.
()4
از الی پنجره پریده بود کنارم.
رؤیاهای من را باد سردی آورد
بعد شروع کردیم به حرف زدن
سر انگشتانام را تر کردم
که از جانب تو آمده بود.
کابوسهامون رو واسه هم میگفتیم
گرفتماش برابر باد.
اون از آمپولهای پنیسیلین:
چهار سوی زندگیام را
من از مستأجرهای دندونهام و بدجوری شبیه هم بودیم.
اونقدر غرق حرفاش شدم
که یه قرص کلداستاپ رو در آوردم از جاش.
لعنت به من که همیشه گند میزنم.
96
سرماخوردگی آه بلندی کشید و
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
همهجایاش به سرعت سرد شد. تو
پر کردهای
و این بهانهی خوبی است برای همیشه پیدا شدن
از هر طرف که بیایم
به تو میرسم و به گرمای تو
و نمیتوانم حرفی بزنم؛
وقتی که صدای گرفتهی طرف در نیامد
به جز چند سرفهی عمیق.
یک «چهطوری»
من عاشقی هستم که در اوج خوشبختی
میرویم خانهی او.
برای نوشیدن یک قاشق دیمین هیدرامین
بیدارم میکنند.
()5
و اگر سرفهاش گرفت ... با یک دسته گل و کمی عیادت.
آنوقت فکر میکنیم چهقدر مهربان هستیم ما. در پسزمینه صدای تلویزیون.
کمی حرف میزنیم و
اگر حرفی برای گفتن نبود
این روزها خیلی دلام گرفته است.
دستمالها و سرفهها
بشقابام را
لطف ًا کسی این قضیه را به داریوش شایگان
بوسهام را جدا کردهاند.
بگوید.
لیوانام را حولهام را
میگویند سرماخورده ای. توی دلام بهشان میخندم.
سکوت را میشکنند.
یا هرکسی که از سوسولبازیها حرف میزند
()10
من با همهی لیوانهای خانه
ساعت پنج ودو دقیقه – یک خیابان برفی– خارجی
فردا آنها از لیوانها
بلندی پوش�یده و یق�هاش را باال زده اس�ت .خدا را ش�کر
حولهها
سرفه میکنم و من ،به جای سفیدی برف ،فقط دستمال
آب خوردهام. بشقابها
من و س�رماخوردگی در حال قدم زدن هس�تیم .او پالتوی میکن�م که کس�ی او را نمیبیند .همه م�ن را میبینند که
و بوسهها حرف خواهند زد.
کاغذیام را میبینم .همهچیز شبیه دستمال کاغذی شده
دستهجمعی
برای فین کردن.
و البته تنهایی.
تنها خواهیم بود.
()6
است و من به این فکر میکنم که دنیا چه جای خوبی است بازرس ژاور لعنتی باز هم دنبال ما اس�ت .او متوجه نیست
که اگر س�رماخوردگی نب�ود ،ما زیر بار زندگ�ی میمردیم.
لعنتی نمیتواند ببیند ما با هذیانهایمان خوش باش�یم. نمیتوان�د ببیند ش�هردار زندگی م�ن ،ژان وال�ژان من،
سرماخوردگی پل ارتباطی سنت و مدرنیته است
آس�تیناش را باال زده و با کمی س�رما نجاتام داده است.
مدرنیته همه را پای تلویزیون نشانده و
آخر .بعد که گرم شدم و تب کردم ،همهچیز یادم رفت.
گاهی یک تلفن و
رفت�ه بود و ش�ما س�رما را خوردید .میگوید ژان س�کوت
میدانید چرا؟
اجازه نمیدهد که بروند سراغ هم.
اولاش کم�ی درد داش�ت .همهچیز با درد آغاز میش�ود
ژاور میگوی�د ژان والژان ،چند س�اعتی خورش�ید را کش
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
97
سرفههای من مجبور اند تکخوانی کنند بیچاره همسایهها.
()14
وقتی وارد اتوبوس ش�دم و کس�ی فرار نکرد ،دقیق ًا ش�بیه
عالمت تعجب شدم .دیگر به این قضیه عادت کردهام که وقتی وارد جایی میش�وم همه فرار کنند .اما این بار کسی نرفت .اص ً ال کسی سرش را بلند نکرد تا ببیند چهکسی وارد
شده .همه خودشان را زده بودند به خواب .البته میدیدم که من را میبینند و خودشان را میزنند به خواب .اما همه
حواسش�ان ب�ه این بود که خودش�ان را بزنن�د به خواب، چون اگر بیدار میبودند ،شاید مجبور میشدند جایشان را بدهند به یک سرماخوردگی 100هزار ساله .یک پیرمرد
80س�اله هم با من س�وار شده بود ،اما کس�ی برای او هم بلند نشد.
حس خوبی بهم دس�ت داد ،وقتی مثل بقیه از میله آویزان شدم و رفتم توی خودم .حس خوب بعدی زمانی سراغام
لعنتی را با سرفه شکست .او اضافه میکند که بین سرفه و
نان تفاوتی نیس�ت .هردو میتوانند خشک باشند ،و بیان
میکند جرمی از این باالتر؟
و این سرنوش�ت سرماخوردگی اس�ت؛ تا ابد تحت تعقیب
خواهد بود ،به جرم یک سرفه ،کمی تب و تاوان شکستن سکوت.
گش�ت و چی�زی پی�دا نک�رد .البت�ه او یک�ی از قویترین ویروسها را از جیبام برداشت و البته متوجه نشد .وقتی تباش فردا رفت روی 100درجه ،به زیبایی سرماخوردگی
ایم�ان م�یآورد و یاد میگی�رد دس�تاش را هرجایی فرو نکند .شاید هم هیچوقت متوجه نشود.
()18
()12
دفعه بعدی که آمدی سراغام
عزیزم
حتم ًا سیمهای گیتارت را هم بیاور
سرفههای تمامنشدنی من
صدای گیتار تو را میخواهند
میدانم مثل همیشه یادت میرود و
98
آمد که دس�تی ت�وی جیب ش�لوارم رفت و تا میتوانس�ت
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
منی که هر شب به جای شنیدن تو
با الالیی کرمهای دندانام میخوابم
منی که به جای لبخندهای تو
هر شب مرگ را مرور میکنم
منی که دوست داشتن را رو دل کردهام منی که توی سوراخ جوراباش
یک شب گم شد،
روزی فکر میکردم
که از این همه نگاه دست کم یک دریا
و کسی برای زدن عینک دودی
سرزنشات نمیکند.
برای غرق شدن خواهد یافت.
روی صورتات میچکم به شکل گریه
همیشه
من حاصل بیحوصلگی تو هستم
آدمهایی مثل من پیدا میشوند.
و بعد روی زمین.
وقتی که چترت را جا گذاشتی
و ادامهی تنهاییات. ()19
آرام آرام از پله پایین میآید دکتر کلیدی توی در میچرخد
صدای نفس کشیدن سه نفر
چشمبند چشمها را الل میکند. سرماخوردگی روبهروی دیوار مینشیند.
قسمت پایانی رؤیایی شدن
و بارها تکرار میشوم اگر که بخواهی. به سفیدیام نگاه نکن چخوف را من کشتم
و خیلیهای دیگر را که سل گرفتند.
بازپرس پنیسیلین ،او را به ویروس و
سفالکسین او را به فساد گلو متهم میکند.
()27
اعتراف میکند:
با چند تا کپسول و پنیسلین
سرنگ در تناش فرو میرود
اگر سرماخوردگی
من بودم که در بم زلزله شدم.
شما را شبیه آغا محمدخان کرده
من بودم آن بمب که هیروشیما را خط زد.
نگران نباشید.
من بودم که آب دریاها را خیس ...
و حرمسراهایشان را به اندازهی اروپا
من بودم که امیرکبیر را پاک کردم.
ناصرالدین شاههای شما انتقام خواهند گرفت
که یازده سپتامبر را ...
خواهند ساخت.
آرام آرام از پله باال میرود دکتر
در حرمسرایاش را به چه قیمت باز میکند و
شاید برای کسی مهم نباشد فتحعلی شما
گوشی را روی گردناش جابهجا میکند و
به چه دلیل
فکر میکند.
نکتهی مهم کمربند چرمی است
به بیمار بعدی
سر ایران را میتراشید تا گوشهای گربه بزند بیرون.
که شما میبندید و راحت باز میشود. ()20
وقتی میبارم
موهای نداشتهات سفید میشود
مهم گاوهایی است که برای این چرم
به دنیا میآیند.
مهم بچههایی هستند که در درس تاریخ میافتند. و بدون این که بدانند سرفه میکنند.
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
99
100
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
101
{قسمت پانزدهم} آرش کمانگیر وقت�ی از امنیت دیجیت�ال حرف میزنی�م ،ذهنمان اول س�راغ هکشدن و اسم رمز نامناس�ب و پاییدهشدن در فضای ش�بکههای اجتماعی میرود .به این ترتیب ،این نگاه ،دو مولفهی اساسی دارد .اول ،هکشدن یک اتفاق بیرونی اس�ت .این یعنی «آنها» «م�ا» را هک میکنند. آنها دیگ�ری هس�تند .آدمهای�ی از جنس�ی دیگر .که برای س�ودجویی وارد ش�بکههای اجتماعی ش�دهاند و حسابهای کاربری جعلی ساختهاند .آنها جنایتکارانی هس�تند که ابزارش�ان فش�نگ و چاقو نیس�ت ،بلکه با لپتاپ و وبس�ایت و برنامهنویس�ی وب ،زیر پای ما را خالی میکنند و از س�قوط ِ ما سود میبرند .مولفهی دوم در نگاه معمول به امنیت دیجیتال این است که «ناامنی» وضعیتی اس�ت که در آن اطالعات ما دزدیده میشود ،یا پولی از حساب ما بیرون میرود یا عکس ِ شخصی ما در وبس�ایت پورن منتشر میش�ود .حقیقت این است که هی�چ کدام از این دو مولف�ه ،در رخ دادن ناامنی دیجیتال نق�ش پایهای ندارند .ای�ن یعنی موارد زی�ادی از ناامنی دیجیتال وجود دارند که نه «آنها»یی در آنها نقشی دارد و نه اطالعی از کسی دزدیده میشود. امنی�ت دیجیت�ال را تعری�ف کنی�م وضعیتی ک�ه در آن از فض�ای دیجیتال صدم�های به ما نمیرس�د .این تعریف بوضوح بسیار بزرگتر از چیزی است که بصورت روزمره از اصطلاح «امنی�ت دیجیت�ال» برداش�ت میکنیم ،اما ادع�ا میکنم که تکیه ب�ر تعریفی محدودش�ده از امنیت دیجیتال صرفا سادهسازی مساله و نادیده گرفتن بخش ِ بزرگی از همهی ناامنیهایی اس�ت که فضای شبکههای اجتماع�ی برای اف�راد ایج�اد میکنند .برای مث�ال ،اگر فضای ش�بکههای اجتماعی بهس�متی رفتهاست که ما
102
شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
تنها خوش�حالیها و ش�ادمانیهای اف�راد ِ دور و برمان را میبینیم و به این برداش�ت میرس�یم ک�ه همه جز ما زندگی ش�اد و آرامی دارند و این منتهی به افس�ردگی ما میش�ود ،من عالقهمندم این وضعی�ت را بهمعنی نبود امنیت دیجیتال بدانم .در این حالت ،فیسبوک کس�ی را به حال ِ ناخوش انداخته است .میدانم که چنین تعریفی منتهی ب�ه انتظ�اری ب�زرگ از تکنولوژیه�ای دیجیتال میش�ود ،اما من ترجیح میدهم عرصه را بر تکنولوژی س�ختتر کنم و دنیایی را تخیل کنم که در آن انسانها با ورود به فضاهای دیجیتال ،اگر شادتر نمیشوند ،حداقل به ورطهی ناخوشی نمیافتند. س�وال مهم این اس�ت ک�ه با چنی�ن تعریف�ی از امنیت دیجیتال ،نقش من و تو چیس�ت؟ حقیقت این است که در تعریف ِ کالس�یک امنیت دیجیتال ،که شامل اتفاقاتی مانند هکش�دن میش�ود ،تنها نقش قابل تعریف برای اکثریت غالب ما «قربانی» اس�ت .ب�ه این جهت ،هدف ِ اساس�ی پ�روژهی امنیت دیجیتال این اس�ت ک�ه افراد قربان�ی دیگران نش�وند .م�ا با رعای�ت ِ م�وارد امنیتی دق�ت میکنیم ک�ه در دام نیافتیم و همینج�ا رابطهی ما با مس�الهی امنی�ت دیجیتال پایان میپذی�رد .آدمیزادی هس�تیم که تالش میکنیم بیمار نش�ویم .در مقایس�ه، تعریف ِ ش�املتر ِ امنیت دیجیتال ،وضعیت را پیچیدهتر میکن�د و ما نه تنها ممکن اس�ت «قربانی» باش�یم ،که ای�ن قابلیت را داری�م که در وضعیت «مهاج�م» نیز قرار بگیری�م .اینجاس�ت که دیگ�ر تفکیک آدمی�ان به «ما» و «آنه�ا» موضوعی�ت خود را از دس�ت میدهد و دیگر «تهاجم» لزوما دزدیدن اطالعات دیگران نیس�ت .مثال میزنم.
ش�روین در فیسبوک جوکی مینویسد که با «یه روز یه دختره…» ش�روع میش�ود .مضمون جوک این اس�ت که دخترها رانندگان بدی هس�تند یا بدون آرایش هویتی ندارند .حسن و شقایق پست را الیک میزنند و داریوش زیر پس�ت مینویس�د که دختره�ا برای گرفت�ن نمره با استادش�ان میخوابن�د .این فق�ط یک نمون�ه از ایجاد ناامن�ی در فضاهای دیجیتال اس�ت که در آن ش�روین و حسن و ش�قایق و داریوش مهاجم هستند و هر دختری ک�ه نگاهش به این پس�ت میافت�د یک قربان�ی بالقوه اس�ت .حتی میخواهم یک قدم جلوتر بروم و ادعا کنم هرکسی که این پس�ت را میبیند ،فارغ از جنسیتاش، قربانی ِ نگاه زنس�تیز آن است .چنین پستی یک آجر در دیوار بلندی اس�ت که فضای ذهنی ما را ش�رحه شرحه میکن�د و تبعیض را ب�ه آن تزریق میکن�د .حقیقت این است که شبیه این اتفاق در چهارچوبی قومیتستیز ،در نگاهی که گرایشهای جنس�ی اقلی�ت را تحقیر میکند، در نگاه�ی که دی�ندار را حقیر میش�مرد ،و در جملهای که فردی با ناتوانی جس�می را ذلیل میداند ،قابل تصور اس�ت .درس�تتر بگویم ،این موارد روزان�ه بهکرات در ش�بکههای اجتماعی اتفاق میافتند و جنسی از بهخطر افت�ادن امنیت دیجیتال هس�تند که با نگاهی سرس�ری میتوان از آن گذشت. سوال ِ مهم این اس�ت که چطور میتوانیم از قرارگرفتن در نق�ش ِ مهاجم جلوگی�ری کنیم .ق�دم اول ،بوضوح، دامننزدن به کلیش�ههای دیگرس�تیز است .قدم دوم، مب�ارزهی فع�ال با ایج�اد ناامن�ی در فضای ش�بکههای اجتماعی است .بسیاری از ما برای شبکههای اجتماعی نقش�ی مه�م در پ�روژهی آزادیخواهی قایل هس�تیم و بصورتهای گوناگون از این اب�زار ِ ارتباطی برای گفتگو دربارهی نقض حقوق انس�انی استفاده میکنیم .حضور جوک�ی دیگریس�تیز در فض�ای ش�بکههای اجتماعی نمونهای روش�ن از نقض بالق�وهی امنیت ِ ذهنی دیگری اس�ت .از کن�ار چنی�ن م�واردی گذش�تن ،نس�خهی رقیقش�دهی بیخیال گذش�تن از کنار کسی است که به صورت دیگری در خیابان مشت میکوبد .گاهی سکوت، عی�ن همکاری با ف�رد ِ آزاردهنده اس�ت .گاهی «جوک» قالبی خوشظاهر برای آزار کالمی اس�ت .دربرابر چنین رفتاری ساکت نباشیم.
ت برای شنیدن این پادکس اینجا را کلیک کنید
برای شنیدن مجموعه کامل این پادکست ها کلیک کنید شماره بیست و دوم ،آذر ۱۳۹۳
103