نسخه کامل نشریه فرهنگ BC شماره 355

Page 1

Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P.

Friday, Jan. 20, 2017


Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 2

Friday, Jan. 20, 2017


Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 3

Friday, Jan. 20, 2017


Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 4

Friday, Jan. 20, 2017


‫نحوه شرکت در جشنواره‪:‬‬ ‫افراد عالقمند به شرکت در این جشنواره الزم است تا پایان روز چهارشنبه ‪ 25‬ژانویه‬ ‫‪ 2017‬با ارسال نام و نام‌خانوادگی‪ ،‬سن‪ ،‬نشانی ایمیل‪ ،‬یک شماره تلفن و محل دقیق‬ ‫زندگی به نشانی ایمیل ‪ letvanfest@yahoo.com‬ارسال و عالقمندی خود به شرکت‬ ‫در این جشنواره را اعالم کنند تا مراحل ثبت‌نام آنها برای شرکت در کارگاه‌های آموزشی‬ ‫داستان‌نویسی ویژه کودکان و نوجوانان فراهم شود‪.‬‬

‫جشنواره داستان‌نويسی حروف ونکوور‬ ‫به دو زبان پارسی و انگليسی برگزار می شود‬

‫شرایط شرکت‌کنندگان‪:‬‬ ‫نخستین جشنواره حروف ونکوور ویژه کودکان و نوجوانان (‪ - 1st Letters Vancouver‬شرکت‌کنندگان در دو گروه سنی می‌توانند در این جشنواره شرکت کنند؛ گروه نخست‬ ‫‪ )Festival‬که قرار است فوریه ‪ 2017‬در خانه فرهنگ و هنر نورث ونکوور کانادا کودکان ‪ 7‬تا ‪ 12‬سال و گروه دوم نوجوانان ‪ 13‬تا ‪ 19‬سال‬ ‫برگزار شود‪ ،‬به صورت دو زبانه (پارسی و انگلیسی) برگزار می‌شود‪ .‬به این ترتیب که ‪ -‬الزم است شرکت‌کنندگان از توانایی نگارش پارسی و انگلیسی و خواندن آن برخوردار‬ ‫شرکت‌کنندگان می‌توانند داستان خود را فقط به زبان پارسی بنویسند یا در صورت نیاز باشند‪.‬‬ ‫داستان خود را ابتدا به زبان انگلیسی بنویسند و سپس آن را ترجمه کنند‪ .‬الزم است هر دو ‪ -‬هر داستان‌نویس فقط با یک داستان می‌تواند در جشنواره شرکت کند‪.‬‬ ‫مشخصات آثار‪:‬‬ ‫متن (هم پارسی و هم انگلیسی) به جشنواره ارسال شود‪.‬‬ ‫ داستان‌ها باید در قالب داستان کوتاه کوتاه (فلش فیکشن) نوشته و ارسال شود‪.‬‬‫ آثار باید بین ‪ 10‬تا ‪ 200‬کلمه باشد‪.‬‬‫هدف‪:‬‬ ‫هدف از برگزاری این جشنواره کشف و پرورش استعدادهای کودکان و نوجوانان ‪ -‬داستان‌ها باید در نرم‌افزار ورد (‪ )Word‬با قلم نازنین یا میترا تایپ و ارسال شود‪.‬‬ ‫پارسی‌زبان است که به مقوله داستان‌نویسی و داستان‌خوانی عالقمند هستند‪ .‬همچنین این ‪ -‬آثار ارسالی پیش از این در هیچ رسانه چاپی یا دیجیتالی نباید منتشر شده باشد‪.‬‬ ‫جشنواره به کودکان و نوجوانان این امکان را می‌دهد که خودشان آثارشان را بخوانند و به ‪ -‬هر شرکت‌کننده باید فایل اثر خود را در دو صفحه جدا از هم ارسال کند‪ .‬در صفحه‬ ‫این ترتیب با افزایش اعتماد به نفس بخشی از استعدادهای خود در زمینه سخنوری را شکوفا نخست نام نویسنده‪ ،‬سن دقیق‪ ،‬نشانی ایمیل‪ ،‬یک شماره تلفن و محل دقیق زندگی باید نوشته‬ ‫سازند‪ .‬این جشنواره به دنبال آن است که نوآموزان زبان پارسی و آموزگاران آنها از این شده باشد‪ .‬در صفحه دوم نام داستان و متن اثر باید تایپ شده باشد‪.‬‬ ‫توجه‪ :‬نویسندگان با ارسال آثار خود به جشنواره‪ ،‬این اجازه را به برگزارکنندگان جشنواره‬ ‫رویداد برای بروز توانایی‌های‌شان بهره ببرند‪.‬‬ ‫می‌دهند که داستان‌ها را به صورت چاپی یا دیجیتالی منتشر کنند‪.‬‬ ‫‪Farhang-e BC, Feb. 23, 2011, No. 204‬‬ ‫‪Page 4‬‬ ‫جوایز‪:‬‬ ‫نحوه برگزاری‪:‬‬ ‫تقدیر به تمامی برگزیدگان‬ ‫جایزه و‬ ‫اهدای‬ ‫این جشنواره در سه مرحله به اجرا درمی‌آید؛ در مرحله نخست‪ ،‬عالقمندان بر اساس شرایطی ‪-‬‬ ‫لوح ‪۵٠٠‬‬ ‫ديروز را‬ ‫شدگان‬ ‫بازداشت‬ ‫نخست‬ ‫تندیس جشنواره به‬ ‫لوح بهتقدیر‬ ‫که در زیر به آن اشاره می‌شود برای حضور در این جشنواره اعالم آمادگی می‌کنند‪ .‬در ‪-‬‬ ‫گفتهوی وی‪،‬‬ ‫اهدایکرد‪.‬‬ ‫نفر اعالم‬ ‫ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯼ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ‬ ‫برگزیدهﮏ‬ ‫ﮐﺸﺘﻪسهﺷﺪﻥ ﻳ‬ ‫‌های کهشرکاوت‌کننده در جشنواره همراه با مشخصات نویسنده‪ ،‬در قالب یک‬ ‫ن‬ ‫داستا‬ ‫تمامی‬ ‫مرحله دوم‪ ،‬شرکت‌کنندگان پس از حضور در کارگاه‌های آموزشی داستان‌نویسی طی سه ‪-‬‬ ‫اکثر بازداشتشدگانی‬ ‫در‌شود‪.‬‬ ‫کرده‪ ،‬می‬ ‫کتاب منتشر‬ ‫محدودهی‬ ‫هفته پیاپی‪ ،‬در هفته چهارم اقدام به ارسال آثار خود می‌کنند‪ .‬این آثار بررسی و از میان مشاھده‬ ‫ﺷﻴﺮﺍﺯ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻳﮑﻢ ﺍﺳﻔﻨﺪ‬ ‫توسطونکوور ویژه کودکان و نوجوانان (‪1st Letters Vancouver‬‬ ‫حروف‬ ‫جشنواره‬ ‫آزادی‪ ،‬و‬ ‫نخستینميدان‬ ‫آنها ‪ 10‬اثر به عنوان داستان‌های برگزیده معرفی خواهد شد‪ .‬در مرحله سوم‪ ،‬یک کارگاه خيابان و‬ ‫شده بودند‬ ‫دستگير‬ ‫آموزشی داستان‌خوانی برگزار می‌شود و افراد برگزیده داستان‌های خود را برای دیگر پليس امنيت‬ ‫‌فروشی‬ ‫حمایت کتاب‬ ‫موسسهو تندرستی با همکاری خانه فرهنگ و هنر و‬ ‫توسط‬ ‫‪)Festival‬‬ ‫خبری‬ ‫منابع‬ ‫شدند‪.‬‬ ‫آزاد‬ ‫امروز‬ ‫بامداد‬ ‫بسياری از‬ ‫شد‪.‬‬ ‫خواهد‬ ‫برپا‬ ‫ديشبنو‌به‬ ‫ساعات پايانی پا‬ ‫معرفیآنھامیدر‌شوند‪.‬‬ ‫ﺗﻬﺮﺍﻥبرترین‌ها‬ ‫ﺩﺭبه عنوان‬ ‫ﻧﻔﺮ نفر‬ ‫نهایت سه‬ ‫ﺑﺎﺯﺩﺍﺷﺖی‌خوانند و‬ ‫شرکت‌کنندگان م‬ ‫‪ ‬‬ ‫و‬ ‫دانشجويی‬ ‫ﺣﺪﻭﺩ در‪۵۰۰‬‬

‫ﺩﺭ ﺗﺠﻤﻊ ﺍﻭﻝ ﺍﺳﻔﻨﺪ‬ ‫‪ ‬‬

‫او که ديشب از مقر نيروی انتظامی فاتب واقع در ضلع جنوبی‬ ‫ميدان انقالب‪ ،‬ابتدای خيابان کارگر جنوبی آزاد شده‪ ،‬خاطرنشان‬ ‫میکند که ھمزمان با دستگيری‪ ،‬مورد ضرب و شتم ماموران قرار‬ ‫گرفته؛ و تاکيد میکند که در زمان بازداشت برخورد بدی با آنھا‬ ‫صورت نمیگرفت‪ ،‬مگر کسانی که به گفتهی او “بلبل زبانی”‬ ‫میکردند که به شدت کتک میخوردند‪.‬‬

‫به گفتهی او‪ ،‬تلفنھای ھمراه ھمهی بازداشتشدگان توقيف شده و به‬ ‫آنھا گفته شده که بعد از عيد برای پس گرفتن آنھا مراجعه کنند‪.‬‬ ‫ھمچنين يک کارگر که او ھم ديشب از ھمين محل آزاد شده‪ ،‬با‬ ‫ابراز تعجب از رفتارھايی که در زمان بازداشت ديده‪ ،‬به برخورد‬ ‫خشن ماموران اشاره میکند و میگويد‪:‬‬ ‫اينھا خودشان ھم کسی را قبول نداشتند و به ھمه فحش میدادند‪،‬‬ ‫خودم شنيدم که حتی به امام ھم توھين میکردند‪ .‬ب‬ ‫ه گفتهی او‪ ،‬افرادی را که قبال ھم سابقهی بازداشت داشتهاند و يا به‬ ‫ھرحال میخواستند نگه دارند‪ ،‬به مقر اصلی پليس امنيت منتقل‬ ‫میکردند‪ .‬او میگويد که تنھا مردان در اين محل بازداشت بودهاند و‬ ‫زنان را از ابتدا به جای ديگری – احتماال بازداشتگاه وزرا – منتقل‬ ‫کلمه‪ :‬يکی از افراد بازداشتشده در تجمع ديروز – اول اسفندماه – کردهاند‪.‬‬ ‫که نيمه شب گذشته آزاد شده‪ ،‬در گفت و گو با کلمه‪ ،‬تعداد تقريبی )ايران امروز(‬ ‫‪ ‬‬

‫سايتھای نزديک به‬ ‫معترضان گزارش‬ ‫دادهاند روز يکشنبه‪،‬‬ ‫يکی از دانشجويان‬ ‫دانشگاه شيراز به‬ ‫نيروھای‬ ‫دست‬ ‫حکومتی کشته شده‬ ‫است؛ اين در حالی‬ ‫است که خبرگزاری‬ ‫فارس با تکذيب اين‬ ‫خبر گفته است اين دانشجو تصادف کرده و در جريان درگيری‬ ‫کشته نشده است‪ .‬بنا برگزارش وبسايت دانشجونيوز‪ ،‬حامد‬ ‫نورمحمدی‪ ،‬دانشجوی رشته زيستشناسی دانشگاه شيراز‪،‬‬ ‫ساکن خوابگاه دستغيب و اھل خرمآباد يکم اسفندماه در ميدان‬ ‫نمازی مقابل سختمان شماره يک دانشکده مھندسی در حال‬ ‫فرار از دست ماموران حکومتی کشته شده است‪ .‬برپايه‬ ‫گزارش دانشجو نيوز‪ ،‬اين دانشجو به وسيله ماموران امنيتی از‬ ‫روی پل نمازی به پايين پرت شده و پس از برخورد با يک‬ ‫خودرو در خيابان ساحلی کشته شده است‪) .‬راديو فردا(‬

‫‪ ‬‬

‫‪www.sunhealthcenter.com‬‬

‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫‪Farhang-e‬‬ ‫‪BC, No. 355, Vol. 14 / P. 5‬‬ ‫‪ ‬‬


‫نماينده مجلس‪ :‬ب ‌ه اشتباه گفته بودم‬ ‫تابعيت ايرانی دوتابعيتی‌ها لغو می‌شود‬

‫آن در جایی گفته نشده است‪ .‬در این زمینه اصل ‪ ۴۱‬قانون اساسی ایران می‌گوید که‬ ‫«تابعیت کشور ایران حق مسلم هر فرد ایرانی و دولت نمی‌تواند از هیچ ایرانی سلب تابعیت‬ ‫کند‪ ،‬مگر به درخواست خود او یا در صورتی که به تابعیت کشور دیگری درآید»‪.‬‬ ‫در عین حال قانون مدنی ایران هم محدودیت‌هایی را برای «استخدام دولتی» و «تملک‬ ‫اموال غیرمنقول» توسط افرادی که تابعیت خارجی کسب کرده‌اند در نظر گرفته‪ ،‬اما در آن‬ ‫به «جرم بودن» کسب تابعیت مضاعف اشاره نشده است‪.‬‬ ‫موضوع مسئوالن «دوتابعیتی» پس از آغاز به کار دولت حسن روحانی به یکی از مسائل‬ ‫و محور‌های انتقادی محافظه‌کاران علیه دولت یازدهم تبدیل شد‪.‬‬ ‫این دسته از محافظه‌کاران از مسئوالن ایرانی دارای «تابعیت مضاعف» به عنوان یکی‬ ‫از مهم‌‌ترین کانال‌های «نفوذ» در ایران نام می‌برند و در سه سال گذشته بارها خواستار‬ ‫برکناری آنها از مسئولیت‌هایشان شده‌اند‪.‬‬ ‫روز ‪ ۲۵‬آبان‌ماه سال جاری نیز نمایندگان مجلس شورای اسالمی به تحقیق و تفحص از‬ ‫مدیران ارشد دوتابعیتی و دارای گرین‌کارت و «شناسایی خالءهای قانونی» رای دادند‪.‬‬ ‫‪ ۱۸‬دی‌ماه هم سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس از عزم کمیسیون متبوعش برای رفع‬ ‫«خالء قانونی» افراد دوتابعیتی و ممنوعیت‌های حاکم بر آنان در قالب یک طرح خبر داد‪.‬‬ ‫به گفته آقای نقوی حسینی‪« ،‬پذیرش تابعیت مضاعف‪ ،‬عملی غیر قابل پذیرش و مجرمانه‬ ‫است و افراد خاطی باید مجازات شوند‪».‬‬ ‫این نماینده مجلس همچنین خبر داده بود که «کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس‬ ‫در صدد است تا معنای اصطالحاتی چون گرین کارت‪ ،‬حق اقامت و تابعیت دوگانه و‬ ‫همچنین حقوق مترتب با آنها را مشخص کند‪( ».‬رادیو فردا)‬

‫سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس‬ ‫ایران روز دوشنبه به «اشتباه» خود‬ ‫در مورد لغو تابعیت ایرانی افراد‬ ‫دوتابعیتی اذعان کرده‪ ،‬اما بار دیگر‬ ‫تاکید کرد که افراد دارای تابعیت‬ ‫دوگانه «حق داشتن اموال غیرمنقول‬ ‫را ندارند و دادستان حق دارد اموال‬ ‫غیرمنقول آنها را بفروشد»‪.‬‬ ‫حسین نقوی حسینی‪ ،‬سخنگوی این‬ ‫کمیسیون‪ ،‬روز دوشنبه‪ ۲۷ ،‬دی‌ماه‪ ،‬در‬ ‫گفت‌و‌گو با «خبرگزاری میزان» افزود‬ ‫که «ما تابعیت دوم افراد دوتابعیتی را‬ ‫به رسمیت نمی‌شناسیم‪».‬‬ ‫آقای نقوی حسینی اضافه کرد که «برای این که نشان بدهیم تابعیت مضاعف از نظر ما‬ ‫مذموم است‪ ٬‬قانون برای افراد دوتابعیتی مجازات پیش‌بینی کرده است»‪.‬‬ ‫به گفته وی‪« ،‬وقتی فردی تابعیتی مضاعف دارد‪ ٬‬حق داشتن اموال غیرمنقول را ندارد‪،‬‬ ‫بنابراین به طور مضاعف نمی‌تواند دارای مسئولیت باشد‪».‬‬ ‫دفاتر مشاوران رفسنجانی در مرکز تحقيقات استراتژيک‬ ‫این نماینده مجلس روز ‪ ۱۷‬دی‌ماه نیز داشتن تابعیت مضاعف شهروندان ایران را «جرم»‬ ‫پلمپ شدند‬ ‫خوانده بود‪ .‬وی گفته بود که «مطابق قانون مدنی‪ ٬‬افراد دوتابعیتی که تابعیت کشور دیگری‬ ‫را می‌پذیرند‪ ،‬تابعیت ایرانی آنها لغو می‌شود و در اصل یک‌ تابعیتی» هستند‪.‬‬ ‫با این حال آقای نقوی حسینی روز گذشته این اظهار‌نظر خود را اصالح کرده و گفت‪ :‬یکی از مشاوران اکبر هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت گفت که دفاتر برخی‬ ‫«من به اشتباه گفته بودم تابعیت ایرانی افراد دوتابعیتی لغو می‌شود» و «تابعیت غیرایرانی از مشاوران مرکز تحقیقات استراتژیک این مجمع پلمپ شده‌اند‪.‬‬ ‫مرتضی الویری از مشاوران اکبر هاشمی رفسنجانی در مجمع تشخیص مصلحت نظام به‬ ‫[دوتابعیتی‌ها] از نظر ما به رسمیت شناخته نمی‌شود و تابعیت ایرانی آنها پابرجاست‪».‬‬ ‫این نماینده مجلس به‌رغم اذعان به اشتباه مشخص نکرده است که به موجب کدام قانون افراد خبرگزاری ایلنا گفت است که دفتر برخی از مشاوران هاشمی رفسنجانی در مرکز تحقیقات‬ ‫استراتژیک این مجمع "پلمپ شده اما دلیل آن اعالم نشده است"‪ .‬به گفته‌ی الویری‪« :‬دو‬ ‫ایرانی دوتابعیتی مستوجب مجازات هستند‪.‬‬ ‫جمهوری اسالمی تابعیت دوگانه را به رسمیت نمی‌شناسد‪ ،‬اما تاکنون سخنی از جرم بودن روز قبل تلفنی موضوع پلمپ دفتر را اطالع دادند و‪( ...‬دنباله در صفحه ی روبرو)‬

‫تعميرات و نوسازی ساختمان‬ ‫‪AAA ALI RENOVATIONS‬‬

‫علی وفائی‬

‫‪Website:‬‬

‫‪aaaalirenovations.com‬‬ ‫&‬

‫‪aaaalirenos.com‬‬

‫‪Cell: 604.603.8254‬‬ ‫‪604.728.3132‬‬ ‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 6‬‬


‫‪ ...‬روز گذشته گفتند موقتا جایگزینی برای دفتر در مکانی دیگر در نظر گرفته می‌شود؛‬ ‫اما امروز گفتند این جایگزین مشخص نشده و به بنده اعالم شد تا شنبه و تا مشخص شدن‬ ‫با مصوبه مجلس ترکيه‬ ‫وضعیت صبر کنم‪».‬‬ ‫اردوغان گام تازه‌ای در جهت تحکيم قدرت خود برداشت‬ ‫الویری در گفت‌وگو با خبرنگار ایلنا افزود‪« :‬مشاوران هاشمی در همه حوزه‌ها دفاترشان‬ ‫در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام پلمپ شده است‪».‬‬ ‫محمود علیزاده طباطبایی‪ ،‬وکیل‌مدافع شماری از اصالح‌طلبان روز دوشنبه ‪ ۲۷‬دی (‪۱۶‬‬ ‫ژانویه) به ایرنا گفته است‪« :‬این اقدام قضایی نبوده و از طرف مجموعه اداری مجمع ناصر اعتمادی – رادیو فرانسه‬ ‫تشخیص مصلحت نظام انجام شده است‪».‬‬ ‫به گزارش سایت فرارو‪ ،‬دفتر یاسر هاشمی‪ ،‬علی محمد بشارتی‪ ،‬مرتضی الویری‪ ،‬با مصوبۀ دیروز مجلس ترکیه‪ ،‬رجب طیب اردوغان‪ ،‬رییس جمهوری این کشور‪ ،‬گام‬ ‫حجت‌االسالم عباسی فرد‪ ،‬نوری شاهرودی‪ ،‬لطفی‪ ،‬رستگاری‪ ،‬یونسی و مرادی که از دیگری در جهت تقویت قدرت و اختیارات خود برداشت‪ .‬مجلس ترکیه دیروز یکشنبه پانزده‬ ‫مشاوران رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده‌اند‪ ،‬در طبقه هشتم ساختمان مرکز ژانویه کلیات طرح افزایش اختیارات رییس جمهوری این کشور را در چارچوب اصالح‬ ‫قانون اساسی تصویب کرد‪ .‬قرار است بررسی و تصویب جزئیات این اصالح از روز‬ ‫تحقیقات استراتژیک مجمع پلمپ شده است‪)dw.com( .‬‬ ‫چهارشنبه هجدهم ژانویه آغاز شود‪ .‬مصوبۀ مجلس ترکیه اختیارات رییس جمهوری این‬ ‫کشور را افزایش می دهد و مقام نخست وزیری را حذف می کند‪ .‬چنین اصالحی از زمان‬ ‫درخواست از پاسداران بازنشسته برای همکاری با سپاه‬ ‫تأسیس جمهوری نوین ترکیه در سال ‪ ۱۹۲۳‬اقدامی بی سابقه به شمار می رود‪.‬‬ ‫در پی این تغییر‪ ،‬نخست وزیر فعلی ترکیه‪ ،‬بنعلی یلدیریم‪ ،‬به احتمال بسیار معاون رییس‬ ‫محمدحسین سپهر‪ ٬‬معاون هماهنگ‌کننده نمایندگی علی خامنه‌ای در سپاه از بازنشستگان جمهوری ترکیه خواهد شد‪ .‬معاون نخست وزیر ترکیه ادعا کرده که در پی تصویب و‬ ‫این سازمان خواسته با داشتن ارتباط «مستمر» با سپاه‪ ٬‬کماکان به ایفای «نقش انقالبی» اجرای نهایی اصالح قانون اساسی ترکیه‪ ،‬نظام سیاسی این کشور قوّی تر و کارآمدتر از‬ ‫خود ادامه دهند‪.‬‬ ‫قبل خواهد شد‪ .‬قرار است پس از تصویب نهایی مجلس‪ ،‬تغییر قانون اساسی ترکیه در‬ ‫به گزارش دیگربان‪ ،‬به گفته سپهر‪« ٬‬امروز که با طیف گسترده‌ای از تهدیدات حوزه فرهنگی اواخر مارس یا اوایل آوریل آینده به همه پرسی گذاشته شود‪.‬‬ ‫مواجهیم‪ ،‬بازنشستگان سپاه می‌توانند در این عرصه به ایفای نقش انقالبی بپردازند‪».‬‬ ‫اگر چه حزب در قدرت‪ ،‬حزب اسالمگرای عدالت و توسعه‪ ،‬افزایش اختیارات رییس‬ ‫وی «تداوم پاسداری از انقالب و دستاوردهای آن» را منوط به اشتغال پاسداران ندانسته جمهوری را ضامن ثبات بیشتر نظام سیاسی کشور می داند‪ ،‬اما‪ ،‬مخالفان رییس جمهوری‬ ‫و افزوده «در دوران مختلف زندگی‪ ،‬نگهبانی از انقالب اسالمی به عنوان رسالتی مهم بر تغییر قانون اساسی را اقدام دیگر رییس جمهوری برای تحکیم اقتدار بالمنازعه خود می‬ ‫دوش پاسداران است‪».‬‬ ‫دانند‪ .‬افزایش اختیارات رییس جمهوری که شامل اصالح ‪ ۱۸‬بند قانون اساسی این کشور‬ ‫معاون هماهنگ‌کننده نمایندگی علی خامنه‌ای در سپاه اضافه کرده که رهبر جمهوری می شود با سه پنجم آرای ‪ ۵۵۰‬نمایندۀ مجلس ترکیه‪ ،‬یعنی ‪ ۳۱۷‬رأی نمایندگان حزب عدالت‬ ‫اسالمی مبنی بر «تداوم صیانت مکتبی‪ ،‬انقالبی و والیی از خود» برای پاسداران‪« ٬‬در و توسعه و ‪ ۴۰‬رأی حزب راست ملی گرای این کشور به تصویب رسید‪.‬‬ ‫صورتی محقق می شود که این عزیزان ارتباط مستمری را با سپاه و موضوع پاسداری از قرار است از روز چهارشنبه مجلس ترکیه بررسی هر یک از ‪ ۱۸‬بند قانون اساسی را آغاز‬ ‫انقالب داشته باشند‪».‬‬ ‫کند‪ .‬تغییر قانون اساسی ترکیه به سود اختیارات رییس جمهوری با تنش نیز توأم بوده است‪،‬‬ ‫استفاده از تجربیات پاسداران بازنشسته به طور ويژه در جنگ داخلی سوریه خود را نشان به طوری که هفتۀ گذشته به درگیری فیزیکی میان نمایندگان موافق و مخالف این اصالح‬ ‫داد‪.‬‬ ‫در صحن مجلس منجر شد‪ .‬مخالفان دولت معتقدند که افزایش اختیارات رییس جمهوری ته‬ ‫از‬ ‫متعددی‬ ‫اخبار‬ ‫اسد‪٬‬‬ ‫بشار‬ ‫نفع‬ ‫به‬ ‫سوریه‬ ‫داخلی‬ ‫جنگ‬ ‫در‬ ‫ایران‬ ‫مداخله‬ ‫آغاز‬ ‫زمان‬ ‫از‬ ‫مانده های دموکراسی در ترکیه را از بین می برد و استقالل قوای سه گانه به ویژه دستگاه‬ ‫کشته‌شدن شماری از پاسداران بازنشسته در این درگیری‌ها منتشر شد‪( .‬پیک ایران)‬ ‫قضایی این کشور را زیر سئوال می برد‪.‬‬

‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 7‬‬


‫مفقود شدن پنج بالگر در پاکستان طی دو هفته‬

‫از اول ژانویه‪ ،‬پنج وبالگ‌نویس و کنشگر حقوق بشر در پاکستان ناپدید شده‌اند‪ .‬آنها از نفوذ‬ ‫گسترده نظامیان و اسالمگرایی افراطی در این کشور انتقاد کرده‌ بودند‪ .‬دیده‌بان حقوق بشر‬ ‫مسئولیت ربایش این افراد را متوجه دولت کرده است‪.‬‬ ‫رسانه‌های پاکستان همگی از یک رویداد گزارش می‌‌دهند‪ :‬پروفسور سلمان حیدر از روز‬ ‫جمعه گذشته ناپدید شده است‪ .‬این استاد دانشگاه که وبالگ‌نویس نیز هست‪ ،‬از محل کار به‬ ‫خانه‌اش در حیدرآباد باز نگشت و پلیس خودروی او را در حاشیه خیابان پیدا کرد‪ .‬سلمان‬ ‫حیدر در شبکه‌های اجتماعی برای یافتن سرنخی از فعاالن مدنی مفقود شده تالش می‌کرد‪.‬‬ ‫سلمان حیدر که شعر هم می‌گوید‪ ،‬در یکی از اشعارش به نوعی ناپدید شدن خودش را‬ ‫پیش‌بینی کرده بود‪ .‬مضمون این شعر این است که او هم به زودی به جمع دوستان ناپدید‬ ‫شده‌اش می‌پیوندد و پسرش در برابر روزنامه‌نگاران به عکسش بوسه خواهد زد‪.‬‬ ‫دو تن از فعاالن مدنی ناپدید شده‪ ،‬کنشگران فضای مجازی در الهور بوده‌اند‪ .‬یکی از آنها‬ ‫ساکن هلند است و برای دیداری کوتاه به پاکستان بازگشته بود‪ .‬یکی دیگر در شرق پاکستان‬ ‫ربوده شده و نفر پنجم‪ ،‬کارشناس علوم کامپیوتر که از یک هفته قبل خبر مفقود شدنش اعالم‬

‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫شد‪ .‬او مدیر یک نهاد مترقی شهروندی است که علیه افراط گرایی مبارزه می‌کند‪.‬‬ ‫جبران نصیر‪ ،‬یک فعال سیاسی پاکستانی معتقد است که ناپدید شدن کنشگران چالشی در‬ ‫افکار عمومی ایجاد می‌کند‪« :‬االن بسیاری از مردم سرگرم صحبت و بحث در این باره‬ ‫هستند‪ .‬در شبکه‌های اجتماعی یا رسانه‌ها‪ ،‬ربوده شدن بالگرها محکوم شده و سمپاتی نسبت‬ ‫به آنها باال رفته است‪».‬‬ ‫تشکل‌های حقوق بشری اما گزارش می‌دهند که بسیاری از کنشگران از روند موجود‬ ‫مرعوب شده‌اند‪ .‬مثال برخی از آنها حساب توئیتر یا فیسبوک خود را بسته‌اند‪ .‬خود جبران‬ ‫نصیر در شبکه‌های اجتماعی مورد انتقاد قرار گرفته که از کفر دفاع می‌کند‪ .‬نصیر می‌گوید‬ ‫در نوشته‌هایش تنها به این اشاره کرده که اگر قرار است کسی مطلبی غیرقانونی نوشته‬ ‫باشد‪ ،‬باید به صورتی عادالنه مورد بازپرسی و محاکمه قرار گیرد‪.‬‬ ‫شکاف در جامعه سنتی و مذهبی‬ ‫در این میان‪ ،‬شماری از شهروندان پاکستانی با شعار آزادی افراد ناپدید شده به خیابان‌ها‬ ‫آمده‌اند‪ .‬در فضای مجازی نیز هشتگی تحت عنوان "کنشگران را پس بدهید" ایجاد شده‬ ‫است‪ .‬کاریکاتورها‪ ،‬ویدئوها و تصاویری بر همین مبنا در شبکه‌های اجتماعی در تبادل‌اند‪.‬‬ ‫هم اینک در پاکستان فضایی دو قطبی در بحث‌ها شکل گرفته است‪ .‬یک گروه ربایش و‬ ‫ناپدید شدن بالگرها را نقض قانون می‌خوانند اما گروه دیگر می‌گوید آنها را باید پیدا کرد و‬ ‫در مالءعام به دار آویخت‪.‬‬ ‫جبران نصیر می‌گوید اختالف نظر و شکاف در افکار عمومی پاکستان با رویدادهای‬ ‫اخیر تشدید شده‌اند‪« :‬یک دسته خواهان زنگی در جامعه‌ای سکوالر و لیبرال هستند و‬ ‫گروهی دیگر‪ ،‬مدافع محافظه‌کاران و اسالمگرایان‪ .‬نصیر اضافه می‌کند که بحث اصلی باید‬ ‫حاکمیت قانون باشد نه آن که هر کس به زعم خود‪ ،‬گناهکاران را مجازات و محاکمه کند‪.‬‬ ‫سازمان دیده‌بان حقوق بشر می‌گوید ناپدید شدن این پنج نفر در یک بازه زمانی تقریبا‬ ‫یکسان‪ ،‬بیانگر دست داشتن دولت پاکستان در این روند است‪ .‬وزارت کشور پاکستان این‬ ‫اتهام را رد کرده و این در حالی است که هنوز هیچ فرد یا گروهی مسئولیت ربایش فعاالن‬ ‫یاد شده را بر عهده نگرفته است‪.‬‬ ‫پاکستان جامعه‌ای بسیار مذهبی دارد‪ .‬بر اساس قانون "ضدکفرگویی" پاکستان‪ ،‬هر کس به‬ ‫دلیل اهانت به اسالم و پیامبر مجرم شناخته شود به اعدام محکوم خواهد شد‪ .‬این قانون در‬ ‫سال ‪ ۱۹۸۶‬در زمان حکومت نظامی ضیاءالحق تصویب شد‪ .‬مفاد این قانون تنها شامل دین‬ ‫اسالم نمی‌‌شود بلکه همه ادیان را در بر می‌گیرد‪.‬‬ ‫فعاالن حقوق بشر معتقدند که قوه قضاییه پاکستان از قانون ضدکفرگویی و ارتداد برای‬ ‫سرکوب منتقدان‪ ،‬دگراندیشان و آزار اقلیت‌های مذهبی سوءاستفاده می‌کند‪)dw.com( .‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 8‬‬


‫ورزش‬ ‫تهديد تيم فوتبال سياه جامگان مشهد برای تغيير نام!!‬

‫از سال ‪ ۱۳۴۹‬تاکنون‪،‬بازیکنان سر‌شناسی مانند اکبر میثاقیان‪ ،‬خداداد عزیزی‪ ،‬آندرانیک‬ ‫تیموریان‪ ،‬مجتبی جباری‪ ،‬رضا عنایتی و نیکبخت واحدی در ابومسلم توپ زده‌اند‪.‬‬ ‫علیپور بر این باور بود که خراسانی‌ها بیش از چهار دهه در اشتباه بوده‌اند و دیگر اجازه‬ ‫ندارند به نام ابومسلم در مسابقات شرکت کنند‪.‬‬ ‫این مقام روحانی معتقد بود ابومسلم خراسانی فردی شیعه‌کش بوده و به همین خاطر‪ ،‬مدام‬ ‫از لیگ برتر سقوط می‌کند‪ .‬به گزارش خبرآنالین‪ ،‬مسئول فرهنگی انضباطی در فدراسیون‬ ‫فوتبال معتقد بود‪« :‬امام رضا علم سیاه ابومسلم را برداشت و پرچم سبز را نماد شیعه کرد‪،‬‬ ‫در حالی که لباس این تیم سیاه است‪».‬‬ ‫حاال مالک سیاه جامگان که با تهدید مواجه شده است‪ ،‬می‌گوید‪:‬اسم جدید چه نفعی برای من‬ ‫دارد؟ برندی که شش سال روی آن کار کردیم و نامش شناخته شده‪،‬با دست خودمان نابودش‬ ‫می‌‪‎‬کنیم‪( ...‬رادیو فردا)‬

‫برنامه‌هاى فيفا براى افزايش تعداد تيم‌ها در جام جهانى‬ ‫ابومسلم‪ ،‬سیاه جامگان‪ ،‬اف ث مشهد و حاال بارثاوا‪ .‬تغییر نام اجباری نماینده پرطرفدار‬ ‫فوتبال مشهد در لیگ بر‌تر ادامه دارد‪ .‬مالک باشگاه سیاه جامگان می‌گوید‪ :‬به ما پیام دادند‬ ‫چنانچه نام تیم تغییر نکند‪ ،‬اجازه برگزاری بازی بعدی ما را در مشهد نخواهند داد‪.‬‬ ‫محمدرضا عباسی در خصوص مخالفت هواداران با تغییر نام تیمش به خبرگزاری ایسنا‬ ‫گفت‪« :‬این سوال را از مسئوالن شهر بپرسید که چرا مجوز کمیسیون ماده پنج سیاه جامگان‬ ‫ابومسلم را نمی‌دهند‪».‬‬ ‫سال گذشته امام جمعه مشهد با انتقاد از نامگذاری باشگاه‌‍‌های مشهد به ابومسلم و سیاه‌جامگان‬ ‫مدعی شد‪ :‬تا وقتی چنین نام‌هایی بر باشگاه‌های شهر است امام رضا به ورزش مشهد توجهی‬ ‫نمی‌کنند‪ .‬علم‌الهدی یادآوری کرد‪« :‬متاسفانه باشگاه را به نام یکی از دشمنان سرسخت امام‬ ‫رضا نامگذاری کرده‌اند‪ .‬ابومسلم جانی و بی‌بند و بار بود که مایه ننگ اسالم است‪ .‬آن وقت‬ ‫شما این باشگاه قدیمی را به عنوان سرسخت‌ترین دشمن امام رضا نامگذاری کردید‪».‬‬ ‫عطا مهاجرانی در پاسخ به این ادعا‪ ،‬در وبالگ خود نوشت‪« :‬ابومسلم سردار پر آوازه‬ ‫ایرانی نقش تعیین کننده در فروپاشی سلسله امویان داشت و با نیرنگ منصور خلیفه عباسی‬ ‫به قتل رسید…امام هشتم شیعیان یازده سال پس از قتل ابومسلم متولد شده‪ .‬چگونه ابومسلم‬ ‫می‌تواند از دشمنان امام رضا محسوب شود؟»‬ ‫ماجرای تغییر نام باشگاه قدیمی مشهد‪ ،‬از پنج سال پیش آغاز شد‪ .‬زمانی که حجت االسالم‬ ‫علیپور دبیر سابق ستاد منشور اخالقی‪ ،‬مشاور فرهنگی سازمان لیگ وعضو کمیته رسیدگی‬ ‫به تخلفات فوتبالی فدراسیون فوتبال بود‪.‬‬

‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫فدراسيون جهانى فوتبال فيفا روزهاى ‪ ٢٠‬و ‪ ٢١‬دى اجالس خود براى افزايش وسيع تعداد‬ ‫تيم‌هاى صعود كننده به جام جهانى را برگزار مى‌كند‪ .‬طرح‌های معرفى شده حضور ‪ ٤٠‬يا‬ ‫‪ ٤٨‬تيم در جام جهانى از سال ‪ ٢٠٢٦‬به بعد را دنبال مى‌كند‪ .‬در آغاز سال نو ميالدى كه‬ ‫اكثر ليگ هاى فوتبال اروپا در تعطيالت زمستانى به سر مى‌برند‪ ،‬فوتبال جهان با هيجان به‬ ‫شهر زوريخ در كشور سوئيس‪ ،‬مركز فدراسيون جهانى فيفا‪ ،‬چشم دوخته است‪.‬‬ ‫جلسه دو روزه ارگان "كانسيل" فيفا چندين طرح حساس براى افزايش تعداد تيم هاى حاضر‬ ‫در دور پايانى جام جهانى را مورد بحث‪ ،‬ارزيابى و نهايى شدن قرار خواهد داد‪ .‬كانسيل فيفا‬ ‫از فدراسيون هاى ملى فوتبال كه اعضاى "خانواده" فيفا هستند‪ ،‬تشكيل شده است‪.‬‬ ‫‪ ٤٠‬يا ‪ ٤٨‬تيم به جاى ‪ ٣٢‬تيم از جام جهانى‬ ‫‪٢٠٢٦‬‬ ‫موضوع اصلى اين اجالس‪ ،‬افزايش چشمگير‬ ‫تعداد تيم هاست كه در دور پايانى جام جهانى به‬ ‫ميدان خواهند رفت‪ .‬در حال حاضر ‪ ٣٢‬تيم در‬ ‫‪ ٨‬گروه ‪ ٤‬تيمى‪ ،‬ساختار تورنمنت جام جهانى‬ ‫را شكل مى‌دهند‪ .‬يكى از طرح‌هاى مورد بحث‪،‬‬ ‫حاكى از حضور ‪ ٤٠‬تيم در ‪ ١٠‬گروه ‪ ٤‬تيمى و‬ ‫يا در ‪ ٨‬گروه ‪ ٥‬تيمى است‪ .‬پيشنهاد ديگر‪ ٤٨ ،‬تيم‬ ‫صعود كننده را كه به ‪ ١٦‬گروه ‪ ٣‬تيمى تقسيم مى‬ ‫شوند‪ ،‬طراحى كرده است‪.‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 9‬‬


Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P.10

Friday, Jan. 20, 2017


Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 11

Friday, Jan. 20, 2017


‫‪APADANA TRAVEL CORP‬‬ ‫)‪(BC Reg. 61054‬‬

‫‪Worldwide Travel Service‬‬

‫آژانس هواپیمایی آپادانا‬ ‫افتخار دارد با دارا بودن کادری مجرب و با ارائه بهترین و مناسبترین‬ ‫قیمت بلیت هواپیما به نقاط مختلف دنیا در خدمت شما عزیزان باشد‪.‬‬

‫بهترین قیمت بلیت به ایران‪:‬‬

‫تهران ‪ 1220‬دالر‬ ‫شیراز ‪ 1350‬دالر‬ ‫مشهد ‪ 1350‬دالر‬

‫بهترین قیمت بلیت از ایران‬ ‫به کانادا و آمریکا‬ ‫نورت ونکوور‪ ،‬خیابان النزدل و هجدهم غربی‪ ،‬شماره ‪106‬‬

‫تلفن‪604-770-4474 :‬‬

‫‪106 - West 18th Street, North Vancouver BC,V7M 1W4‬‬ ‫‪Tel :604 770 4474 Toll Free: 1-855-770-4474‬‬ ‫‪www.apadanatravel.ca sales@apadanatravel.ca‬‬ ‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P.12‬‬


‫تعميرات و نوسازی ساختمان‬ AAA ALI RENOVATIONS Website:

‫علی وفائی‬

aaaalirenovations.com &

aaaalirenos.com

Cell: 604.603.8254 604.728.3132

Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 13

Friday, Jan. 20, 2017


Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 14

Friday, Jan. 20, 2017


‫مرا هم فراموش نکنيد!‬ ‫مسعود نقره کار‬ ‫مرا هم فراموش نکنید‪ ،‬در کنارقاتالن ام مرا نیزبه‬ ‫آوازخوان عاشقی‬ ‫یاد آرید‪ .‬به یاد آرید شاعر و‬ ‫ِ‬ ‫را که به گنا ِه آزاداندیشی و آزادیخواهی زبان و‬ ‫حنجره و قلب اش را بریدند و دریدند‪.‬‬ ‫پیرامون‬ ‫کردم‬ ‫پس ازساعت ها کارمطلبی آماده‬ ‫ِ‬ ‫وتقویت‬ ‫نقش علی اکبرهاشمی رفسنجانی در تداوم‬ ‫ِ‬ ‫عدم تحمل دگراندیشی و کشتاردگراندیشان و‬ ‫مخالفان حکومت‬ ‫روشنفکران سیاسی و فرهنگی و‬ ‫ِ‬ ‫اسالمی‪ ،‬به ویژه در فاصلۀ سال های ‪-1376‬‬ ‫بودن باالترین توان‬ ‫‪ 1367‬که وی عالوه بر دارا‬ ‫ِ‬ ‫وقدرت اجرائی‪ ،‬بیشترین نقش سیاسی نیزدراین‬ ‫حکومت بازی می کرد‪ .‬لیستی هم ازنام قربانیان بیدادگری این اکتورسیاسی‪ ،‬آنهم فقط‬ ‫دردو دورۀ ریاست جمهوری اش تهیه کردم‪ ،‬که بلند باال سیاهه ای شد سنجاق به پروندۀ این‬ ‫جنایتکار"هوشمند" ومحاسبه گر‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫کارنوشتن که تمام شد‪ ،‬نمی دانم چه عامل و انگیزه ای سبب شد پیش ازانتشاراز خودم بپرسم‪:‬‬ ‫" ُخب که چی؟ چه فایده ای دارد انتشار این گونه مطالب؟ "‪ ،‬مگر نه اینکه هرآنچه دراین‬ ‫مقاله گردآوردی را بارها نوشته و گفته ای‪ ،‬ودیگرانی نیزمستند و مبسوط ترنوشته و گفته‬ ‫تکرارمکررات ؟‪ .‬کیست که نداند علی اکبرهاشمی رفسنجانی یکی از بزرگمردان‬ ‫اند‪ ،‬چرا‬ ‫ِ‬ ‫مفتی کشتارهای دگراندیشان و روشنفکران‬ ‫آمرو‬ ‫درجهان‪،‬‬ ‫"‬ ‫دولتی‬ ‫و‬ ‫حکومتی‬ ‫"تروریسم‬ ‫ِ‬ ‫کشتار دگراندیشان‬ ‫ویژه‬ ‫به‬ ‫حکومتی‪،‬‬ ‫کشتارهای‬ ‫سیاسی و فرهنگی هم وطن اش درسلسله‬ ‫ِ‬ ‫و روشنفکران و مخالفان حکومت اسالمی درخارج ازکشور و یا درکشتارموسوم به قتل‬ ‫چگونگی جنایت‬ ‫های زنجیره ای بوده است‪ .‬بارها مقاله ها و مصاحبه ها در بارۀ چرائی و‬ ‫ِ‬ ‫روحانی سیاست بازمرتکب شده‪ ،‬مستند و مستدل انتشار یافته اند‪ .‬جنایت ها‬ ‫هائی که این‬ ‫ِ‬ ‫و آلودگی هائی که دامنه و ابعادشان به جائی رسید که نه فقط بخشی ازایرانیان آگاه بل که‬ ‫شخصیت تروریسم حکومتی و‬ ‫جهانیان نیز نفرت و انزجارشان را نسبت به بلندپایه ترین "‬ ‫ِ‬ ‫دولتی"‪ ،‬که سفارتخانه های دولت اش به زعامت علی اکبروالیتی در کشورهای دیگرمراکز‬ ‫اثبات دست داشتن وی‬ ‫پرورش تروریسم و آدمکشی بود‪ ،‬اعالم کرده اند‪ .‬وسرانجام نیز با ِ‬ ‫درترورهائی درخارج از مرزهای کشورش‪ ،‬بسیاری از کشورهای جهان ورود این آلودگی‬ ‫به سرزمین های شان را ممنوع کردند‪.‬‬ ‫به خود گفتم چه تاثیری این نوشته ها و گفتن ها خواهند داشت؟‪ .‬مگر نه اینکه ادعا شده است‬ ‫آمرقتل برجسته ترین روشنفکران سیاسی و‬ ‫میلیون ها هموطن درعزای از دست ِ‬ ‫دادن این ِ‬ ‫ساز کبیر به خیابان ها آمده اند و سوگواری کرده اند‪ ،‬و بازهم خواهند‬ ‫فرهنگی‪ ،‬این قاتل ِ‬ ‫آمد و خواهند کرد‪ .‬تاریخ ما مگر منطق اش اینگونه حرکت های" توده" وار نبوده و نخواهد‬ ‫ُ‬ ‫ش مرده پرست را‬ ‫بود؟‪ ،‬اهمیتی نداشته و ندارد برای بخشی از مردم‪ " -‬توده "های زنده ک ِ‬ ‫می گویم‪ -‬که این جنازه و جنازه های مشابه و هم جنس های اش چه جنایت ها کرده اند‪،‬‬ ‫بسان سیلی ویرانگریا چونان مرثیه خوانانی که‬ ‫باید به دنبال اش و دنبال شان راه بیافتند ِ‬ ‫دربهترین حالت حاجت از جنازه ها طلب می کنند‪.‬‬ ‫قرب قربانیان‬ ‫گفتم بنویسم که چه شود؟ که درهیاهو و‬ ‫ناهاربازار مشاطه گران نام و ارج و ِ‬ ‫ِ‬ ‫کشتاردگراندیشی و‬ ‫مفتی‬ ‫دگراندیشی و روشنفکری زیردست و پای این‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫زیرتابوتیان آمر و ِ‬ ‫روشنفکری آلوده و له کنم؟‬ ‫به خود گفتم‪ ،‬گفته و نوشتۀ تو را کسی نخواهد شنید و خواند درهنگامه ای که حتی برخی‬ ‫جنایتکار "هوشمند" الاهلل االاهلل گویان اند ‪ -‬که البد در تابوت‬ ‫مرگ‬ ‫ازتابوت کشان در لیست ِ‬ ‫ِ‬ ‫به بالهت این نعش کشان خندیده است‪ .‬نوشتن و گفتن از جنایت های این جنازه چه سود‬ ‫هنگامی که قلم و سخن و تریبون های بی آزرم به تطهیر و ستایش نیرنگ و ریا مشغولند‪،‬‬ ‫همان جماعتی که نگذاشته و نمی گذارند ستمدیدگان و دادخواهان حق و دا ِد خود گیرند‪.‬‬ ‫به نظرم رسید به جای انتشار مطالبی تکراری چشم درچشم سعیدی سیرجانی و میرعالیی‬ ‫عزیز دیگرکه فقط در فاصلۀ سال های ‪ 70‬تا‬ ‫وغفارحسینی و زال زاده و تفضلی و ده ها‬ ‫ِ‬ ‫داس مرگ به تاراج برد (و وه که چه مقایسه‬ ‫با‬ ‫"امیرکبیرقاتل"‬ ‫جان گرانمایه شان را‬ ‫ِ‬ ‫‪ِ 76‬‬ ‫ِ‬ ‫ُ‬ ‫بسان همان امیردگراندیش کش بود) بگویم‪ :‬عزیزان دریغا برهه ی‬ ‫و‬ ‫اینهمانی درستی که ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِف َر ِق وقاحتیون است و اینان نمی گذارند صدای شما به جائی برسد‪.‬‬ ‫دیدم اما بهتر این که چشم در چشم قاسملو‪ -‬قربانی مذاکره با گرگ روباه ‪ -‬و برومند و‬ ‫آتشفشان" گاو‬ ‫بختیار و شرفکندی ودهکردی وعزیزان دیگر بگویم‪ :‬ما را ببخشید‪ ،‬زمانۀ‬ ‫ِ‬ ‫موجودیت تباهی و پلشتی نرسیده‬ ‫گند چاله دهان" هاست‪ ،‬وما به گواه تاریخ مان زورمان به‬ ‫ِ‬ ‫و نمی رسد‪.‬‬ ‫مهربان شاعر و آوازخوانی‬ ‫دیدم اما بهتر این که ‪......‬اما نه‪ ،‬نمی توانم چشم در چشم ونگاه‬ ‫ِ‬ ‫که جسم و جان اش را مُثله کردند‪ ،‬چیزی بگویم‪.‬‬ ‫شاعر و آوازخوانی که این روزها را می دید که برابرم خواند‪:‬‬ ‫سرزمین من‬ ‫"‬ ‫ِ‬ ‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫سرزمین ُگل و بلبل‬ ‫ِ‬ ‫ُگل های پژمرده‬ ‫بلبل های خاموش"‬ ‫دیدم اما چشم از نگا ِه این" شرقی غمگین" نمی توانم بردارم‪ .‬خواستی دارد انگارآن چشم‬ ‫های مهربان و شوخ و شنگ‪:‬‬ ‫" مراهم فراموش نکنید‪ .‬من و دیگرقربانیان این قاتل و قاتالن را به یاد آرید‪ .‬به یاد آرید‬ ‫زبان وحنجرۀ بریدۀ مرا که زبان و حنجرۀ آزادی و عشق بود‪ ،‬و صمیمانه و صادقانه می‬ ‫سرودند و می خواندند"‪.‬‬ ‫‪.......‬‬ ‫مرا بیاد بیاور اگر ندیدی باز‬ ‫که من کالم نحیفی ز باغ گفتارم‬ ‫ولی صالبت ایران تمام عشق من است‬ ‫و بر صالبت ایران‪ ،‬تنیده گلزارم‬ ‫اگر ز دیده جدا شد ز دل جدا نشود‬ ‫کجا شود وطنی کو دل است و دلدارم‬ ‫خوشا به حال رفیقان که خفته در وطن اند‬ ‫که خاک تربت شان می وزد به کردارم‪.‬‬ ‫‪"..............‬‬

‫امیرکبیر حکومت اسالمی‪ ،‬همدست وهمداستان با ولی فقیه و فتوای مفتی یان‪ ،‬بسان‬ ‫و‬ ‫ِ‬ ‫آنچه امیرکبیر قجر همدست وهمداستان با شاه و فتوی سه مفتی با سیّد علی محمد باب و‬ ‫سربازان امام زمان راهی‬ ‫میرزامحمدعلی کرد‪ ،‬سربازان اش را‪ ،‬نه " نصرانی" که از میان‬ ‫ِ‬ ‫روشنفکران مخالف حکومت در خارج از ایران را نیز ترور کنند‪،‬‬ ‫کرد تا دگراندیشان و‬ ‫ِ‬ ‫و زبان و گلوی شاعرو آوازخوان ببُرند و قلب و سینه اش بدَرند‪ ،‬شاعر و آوازخوانی که‬ ‫آرزو کرده بود‪:‬‬ ‫" روزگار ظلم بسرآید و آفتاب برآید و حقیقت در چهرۀ مردم بدرخشد و عشق‪ ،‬آن سپیده‬ ‫دمی گردد که بسوی آن گام بر می داریم‪ .‬من با عشق به دنیا آمده ام‪ ،‬با عشق زندگی کرده‬ ‫ام‪ ،‬و با عشق هم از دنیا می روم تا آن چیزی که از من باقی می ماند فقط عشق باشد "‪.‬‬ ‫‪-------------------------------------------‬‬‫‪-------------------------‬‬‫‪--------------‬‬‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 15‬‬


‫(بخش اول)‬ ‫نوشته‏ی حاضر يک سند است و نه يک مطلب‪.‬‬ ‫رونويسی هرچه وفادارانه‏تر دو‬ ‫سندی مبتنی بر‬ ‫ِ‬ ‫دفتر يادداشتی که طی سفری مخفيانه به‬ ‫سوريه‪ ،‬در ژانويه‏ی امسال (‪ )2012‬به همراه‬ ‫خود داشتم‪ .‬اين دو دفترچه و يادداشت‏های‏شان‬ ‫در ابتدا قرار بود مبنا و پايه‏ی مقاالتی شود‬ ‫که در بازگشتم ‏نوشتم‪ .‬اما اندک‏اندک در‬ ‫طوالنی انتظار و يا فراغ‏بالی‪،‬‬ ‫فاصله‏ی بازه‏های‬ ‫ِ‬ ‫ت‬ ‫محدوده‏های‬ ‫زمانی تعيني شده‪ ،‬در فرص ِ‬ ‫ِ‬ ‫حس هيجان و‬ ‫گفتگوها‪ ،‬با ترجمه‪ ،‬نوعی ِ‬ ‫سرشاری که می‏کوشد در حلظه‪ ،‬آنچه را که‬ ‫زيسته‏ای به قالب کالم درآورد‪ ،‬هر چه بيشتر‬ ‫غالب شد‪ .‬چيزی که راه بر انتشارش گشود‪.‬‬ ‫توجيه‏کننده‏اش‪ ،‬اما چيز ديگری است‪ :‬اين‏که ناظر بر حلظه‏ای کوتاه و پيش‏از اين محو شده‬ ‫خيزش بخشی از شهر‬ ‫است‪ ،‬حلظه‏ای که عمال ً شاهدی خارجی بر آن نبوده‪ ،‬آخرين روزهای‬ ‫ِ‬ ‫حمام‬ ‫حمام خون خفه و سرکوب شود‪،‬‬ ‫حمص عليه رژمي بشار اسد‪ ،‬درست پيش از اين‏که در‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫خونی که در حلظاتی که من اين خطوط را می‏نويسم همچنان برقرار است‪.‬‬ ‫متايل داشتم اين منت را در شکل نخراشيده‏اش ارائه دهم‪ ،‬همان‏طور که بوده و نوشته شده‪.‬‬ ‫زمان نوشنت‏اش‪ ،‬بسيار مبهم و يا بريده بريده بود‪ ،‬و‬ ‫دليل‬ ‫ِ‬ ‫اما برخی فرازها‪ ،‬به ِ‬ ‫شرايط حاکم در ِ‬ ‫سوی کم‏توجهی بود‪.‬‬ ‫می‏بايست از نو نوشته شوند‪ .‬عالوه بر اين‪ ،‬حافظه در ُشر ُ ِف گرايش به‬ ‫ِ‬ ‫ولی به جز زيرنويس‏ها‪ ،‬و دقت‏بخشی‏ها و يا توضيحات ضروری‪ ،‬به ايتاليک‪ ،‬کوشيده‏ام هيچ‬ ‫چيزی به آن نيافزامي‪.‬‬ ‫خاک خود‬ ‫می‏دانيد که دولت سوريه‪ ،‬تقريبا ً کار و فعاليت همه‏ی روزنامه‏نگاران خارجی را در‬ ‫ِ‬ ‫ت ويزای رسانه‏ای‏ هستند‪،‬‬ ‫ممنوع اعالم کرده است‪ .‬معدود روزنامه‏نگارانی که قادر به درياف ِ‬ ‫ت نظارت و مراقبت‏اند‪ ،‬محدود در حرکت و جابجايی و متاس و ارتباط‏گيری با‬ ‫ت متام حت ِ‬ ‫به دق ِ‬ ‫هدف همه نوع اعمال نفوذ و يا حتريک و اغواگری‏اند ـ برخی مواقع‬ ‫مردم کوچه و خيابان‪ ،‬و‬ ‫ِ‬ ‫جان گزارشگر فرانسوی ژيل ژاکيه‪ 1‬متام شد‪ .‬برخی‬ ‫ت‬ ‫قيم‬ ‫به‬ ‫که‬ ‫همانی‬ ‫مثل‬ ‫ِ‬ ‫جنايت‏کارانه‪ِ ،‬‬ ‫ِ‬ ‫توانسته‏اند خارج از اين چارچوب کار کنند‪ ،‬مثال ً با ورود با يک ويزای توريستی و سپس «قال‬ ‫کمک ارتش آزادِ سوريه‏‪،‬‬ ‫ت امنيتی‪ ،‬و يا با عبورِ غيرقانونی از مرز‪ ،‬با‬ ‫گذاشنت»‬ ‫سيستم نظار ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫يعنی همان کاری که من به اتفاق همکارِ عکاسم مانی کردم‪ .‬در اين شرايط هم‪ ،‬همانطور که‬ ‫در هفته‏های اخير شاهد بوده‏امي‪ ،‬خطرات چندان قابل چشم‏پوشی نيستند‪.‬‬ ‫ت دوستم مانون لوازو‪ 2‬از حمص‪ ،‬که فيلمی‬ ‫فکر اين رپرتاژ در دسامبر ‪ 2011‬بعد از بازگش ِ‬ ‫مستند از آجنا تهيه کرده بود‪ ،‬به سرم زد‪ .‬با مسئولني روزنامه‏ی لوموند صحبت کردم‪ ،‬که از‬ ‫پروژه استقبال کرده و پيشنهاد کردند که با مانی به نحو تيمی کار کنيم‪ .‬او تا پيش از اين بيش‬ ‫از يک ماه در اکتبر و نوامبر ‪ 2011‬در سوريه گذرانده بود‪ ،‬و اولني سری عکس‏هايش را‪ ،‬که در آن‬ ‫زمان نو و بديع بودند‪ ،‬منتشر کرده بود‪ .‬اگر که توانستيم به سرعت و نسبتا ً سهل و آسان وارد‬ ‫لطف آشناها و متاس‏های پيشني‬ ‫آزادی کامل کار کنيم‪ ،‬به مُين و‬ ‫سوريه بشومي‪ ،‬و در حمص در‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫کردن يک مترجم در منطقه‪ .‬مانی‪ ،‬که خودش‬ ‫ناممکنی مطلق پيدا‬ ‫مقابل‬ ‫او در منطقه بود‪ .‬در‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫کامال ً با زبان عربی آشناست‪ ،‬اکثر گفتگوهامي در منطقه را برامي ترجمه کرد‪ .‬رپرتاژمان‪ ،‬منت و‬ ‫تصوير‪ ،‬در پنج بخش در لوموند ‪ 14‬تا ‪ 18‬فوريه منتشر شد‪.‬‬ ‫ت ناشی از‬ ‫مانی‪ ،‬البته‪ ،‬در بسياری مواقع در اين يادداشت‏ها حاضر است‪ .‬به دليل وضعي ِ‬ ‫پنهان‏کاری‪ ،‬هر دوی ما تصميم گرفتيم که «نام‏های مستعار» برگزينيم (نام من ابوامير‬ ‫سوری ما‬ ‫بود)‪ ،‬و نام او را در اينجا حفظ می‏کنم‪ ،‬راعد‪ .‬به همني طريق عمده‏ی مخاطبني‬ ‫ِ‬ ‫ت نام‏های مستعار معرفی خواهند شد‪ ،‬عمدتا ً اسامی‏ای که خودشان انتخاب کرده‏اند‪ ،‬يا‬ ‫حت ِ‬ ‫نام واقعی خودشان معرفی می‏شوند‪،‬‬ ‫ت‬ ‫حت‬ ‫که‬ ‫افرادی‬ ‫آن‬ ‫‏ام‪.‬‬ ‫ه‬ ‫داد‬ ‫نسبت‬ ‫‏ها‬ ‫ن‬ ‫آ‬ ‫به‬ ‫من‬ ‫که‬ ‫چيزی‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫نام افرادی را که شاهد‬ ‫کسانی‏اند که اختيار و اجازه‏ی اين کار را به من داده‏اند‪ .‬به همني طريق‪ِ ،‬‬ ‫نگرانی ايجادِ دشواری برای خود‬ ‫زخمی و يا کشته شدن‏شان بوده‏ام‪ ،‬انتشار نخواهم داد‪ ،‬چرا که‬ ‫ِ‬ ‫و يا اقوام و وابستگان‏ هنوز زنده‏شان وجود دارد‪.‬‬ ‫تهيه‏ی اين گزارش بدون اعتماد و ياری‏رسانی‏ای که لوموند در اختيارم نهاد‪ ،‬ناممکن می‏بود‪ .‬در‬ ‫اينجا مشتاقم از همه‏ی آن‏هايی که در اين پروژه ياری و همراهی کردند‪ ،‬به ويژه سرژ ميشل‪، 3‬‬ ‫سرويس بني‏املللی سپاسگزاری کنم‪ .‬در پايان‪ ،‬می‏خواهم‬ ‫معاون حتريريه‪ ،‬و ژيل پاريس‪ ، 4‬مدي ِر‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫مبارزين غيرنظامی و جنگجويان ارتش‬ ‫سپاس و قدردانی خود را نثارِ شمار بزرگی از سوری‏ها‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫جان خود يار و ياور ما بودند کنم‪.‬‬ ‫آزاد‪ ،‬که در همه حال‪ ،‬و به بهای به خطر‬ ‫ِ‬ ‫انداخنت ِ‬ ‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫دوشنبه ‪ 16‬ژانويه ‪ -‬طرابلس‪ ،‬لبنان‬ ‫روز ‪ 13‬ژانويه به لبنان رسيدم‪ .‬مانی چهاردهم به من ملحق شد و به فوريت تلفن‏هايش به‬ ‫ارتباطاتش سوری‏اش شروع شد‪ ،‬تا ترتيب عبورمان [از مرز] را بدهد‪ .‬ابو براهيم‪ ،‬يکی از ريش‬ ‫مذهبی محله‏ی بَيادا‪ ،‬در حمص‪ ،‬که مانی در ما ِه نوامبر گذشته‪ ،‬مدتی را در خانه‏ی‬ ‫سفيدان‬ ‫ِ‬ ‫ارتش آزاد سوريه (‪ )ASL‬درخواست که گروهی را برای‬ ‫در‬ ‫ارتباطاتش‬ ‫از‬ ‫بود‪،‬‬ ‫کرده‬ ‫سپری‬ ‫او‬ ‫ِ‬ ‫راعد ناميده شده ـ متاسی‬ ‫ما تعيني کنند‪ .‬روز دوشنبه ‪ 16‬ژانويه‪ ،‬حدود ساعت ‪ ،17‬با مانی ـ ِ‬ ‫تلفنی گرفته شد‪ ،‬که به ما گفت همان شب به طرابلس برومي‪.‬‬ ‫ساعت ده و سی دقيقه شب‪ ،‬زير باران به طرابلس رسيديم ‪ .‬در نقطه‏ی مورد نظر سه نفر‬ ‫گردن کلفت ما را تحويل گرفتند‪ ،‬و به آپارتمانی در همان حوالی راهنمايی کردند‪ .‬پله‏ها‬ ‫ً‬ ‫کامال مشهود بود‪ .‬آپارتمان سرد و‬ ‫فاقد المپ روشنايی‪ ،‬سيم‏های لخت برق روی ديوارها‬ ‫کف سنگفرش‪ ،‬تابلوها و کاليگرافی عربی به ديوار‪ ،‬مبلمان‬ ‫يخ‏زده‪ ،‬اما بزرگ و زيبا‪ ،‬با ِ‬ ‫طاليی با روکش مخملی‪ ،‬يک شمعدانی بلوری بزرگ‪ .‬د‪ .‬جوانی فعال که يک هفت ‏ه ای است‬ ‫از حمص خارج شده‪ ،‬روی اسکايپ سرگرم چت کردن است‪ ،‬کامپيوتر لپ‏تاپش را روی‬ ‫يک ميز عسلی گذاشته است‪.‬‬ ‫ ببخشيد‪ ،‬خانه‏ی مجرديه!‬‫کانال «مردم سوريه»‬ ‫ميز تلويزيون‪ ،‬روشن و روی‬ ‫ِ‬ ‫تلويزيونی‪ ،‬قرار داده شده روی يک ِ‬ ‫است‪ ،‬کانالی وابسته به اپوزيسيون مقيم انگلستان‪.‬‬ ‫د‪ .‬بی‏مقدمه با ما شروع به صحبت از ژاکيه کرد‪.‬‬ ‫ رژيم عامدانه ژيل ژاکيه را کشت تا روزنامه‏نگاران را از آمدن بترساند‪ .‬او در اکرمه‪،‬‬‫سوپرمارکت البوطول کشته شد‪.‬‬ ‫محله‏ی علوی طرفدار رژيم‪ ،‬در الجديده‪ ،‬درست روبروی‬ ‫ِ‬ ‫محل حمله به او توسط رژيم و يک روزنامه‏نگار خائن توزيع شد‪.‬‬ ‫خبرهای جعلی در مورد ِ‬ ‫حزب‬ ‫عربی بی‏بی‏سی است‪ ،‬يک لبنانی‪ ،‬عضو‬ ‫سرويس‬ ‫منظورش محمد بالوت‪ ،‬از‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ناسيوناليست اجتماع سوری‪ .‬بی‏بی‏سی بعداً عذرش را خواسته‪.‬‬ ‫ژيل ژاکيه‪ ،‬گزارشگر فرانس ‪ ،2‬در ‪ 11‬ژانويه در حمص طی يک مبباران‪ ،‬طی سفری برای تهيه‏ی‬ ‫گزارش سازماندهی و محافظت شده توسط حکومت سوريه کشته شد‪ .‬دولت سوريه و‬ ‫ت ما در سوريه‪ ،‬شمار‬ ‫اپوزيسيون هر کدام ديگری را به‬ ‫کشنت او متهم می‏کنند‪ .‬طی اقام ِ‬ ‫ِ‬ ‫خطاکاری رژمي قانع‏‬ ‫مرگ ژاکيه سخن گفتند‪ ،‬و می‏کوشيدند ما را به‬ ‫مخاطبان ما از‬ ‫بزرگی از‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫کنند‪ ،‬بی آن‏که سند و مدرکی ارائه کنند‪.‬‬ ‫افراد رسيدند‪ .‬فرمانده آ‪ ،‬قاچاقچی عبور دهنده‏مان از مرز‪ ،‬مرديست ريشو‪ ،‬تپل‪ ،‬خنده‏رو‪،‬‬ ‫با لباسی سياه به تن و دو تلفن موبايل در دست‪.‬‬ ‫د‪ .‬همچنان از ژاکيه سخن می‏گويد‪ .‬مخالفان او را‪ ،‬همچون باقی قربانيان رژيم‪ ،‬شهيد‬ ‫وفاداری ژيل‬ ‫‏بوک انقالب «روز‬ ‫محسوب می‏کنند‪ .‬پنجشنبه‏ی گذشته‪ ،‬در صفحه‏ی فيس ِ‬ ‫ِ‬ ‫ژاکيه» نام‏گذاری شده بود؛ همه‏ی روزها به اسمی نام‏گذاری می‏شوند‪ ،‬تنها به جز جمعه‏ها‪.‬‬ ‫د‪ .‬به ستايش‏هايش ادامه داد‪:‬‬ ‫ او آمد تا شاهد مظلوميت مردم سوريه باشد‪.‬‬‫هماهنگی انقالبی در حال گردآوری مدارکی‏اند که نشان می‏دهد ژيل ژاکيه توسط‬ ‫کميته‏های‬ ‫ِ‬ ‫سرکوب‬ ‫کار‬ ‫ِ‬ ‫رژيم کشته شده‪ .‬او همينطور فله‏ای شروع به نام بردن کرد‪ :‬شبيحه‏ها ‪ 5‬که در ِ‬ ‫حمص‏اند از اکرمه و محله‏های همسايه می‏آيند؛ ورود به اين محالت برای افراد اپوزيسيون‬ ‫کار بسيار دشواری است‪ .‬دانشگاه در حوزه‏ی غرب‪ ،‬منطقه‏ی نظامی است‪ .‬در آخر‪،‬‬ ‫تلويزيون سوريه از شليک خمپاره سخن گفته‪ :‬د‪ .‬تضمين می‏دهد که ارتش آزاد خمپاره‏انداز‪،‬‬ ‫و هيچگونه سالح سنگينی از اين نوع ندارد‪ .‬اين از اولين چيزهايی است که از آن حرف‬ ‫می‏زند‪ ،‬و بسيار هم بر آن تأکيد دارد‪ .‬قاچاقچی هم وارد گفتگو می‏شود و از مدل‏های مختلف‬ ‫خمپاره‏انداز می‏گويند؛ از نظر او يک خمپاره‏انداز ‪ 60‬ميليمتری که نزديک به ‪ 90‬کيلوست‪،‬‬ ‫توسط يک سرباز قابل حمل نيست‪ .‬من با او موافق نيستم و شروع به محاجه بر سر جزئيات‬ ‫می‏کنيم‪.‬‬ ‫شام‪ :‬غذايی دلچسب‪ ،‬خريداری شده نز ِد يک فروشگاه تهيه‏ی غذای آماده و حمل شده به‬ ‫قاچاقچی عبور دهنده‏مان الغضب «خشم»‬ ‫مستعار‬ ‫خانه‪ ،‬مرغ‪ُ ،‬حمُص‪ ،‬فالفل‪ ،‬ساالد‪ .‬نام‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫است‪.‬‬ ‫ از همان اول انقالب اين اسم را روی من گذاشته‏اند‪ ،‬در حالی‏که من هميشه در حال‬‫خنديدنم!‬ ‫نگهبانی مرزی لبنان عبور‬ ‫دو رفيق‏اش لبنانی‏اند‪ ،‬قاچاقچی‏هايی که فردا ما را از پست‏های‬ ‫ِ‬ ‫خواهند داد‪ .‬سپس‪ ،‬خشم که از اهالی حمص است‪ ،‬ما را تا شهر خواهد برد‪..‬‬ ‫[سفرمان شامل] چهار مرحله است‪ ،‬که يک روز تا يک روز و نيم طول خواهد کشيد‪ .‬با‬ ‫ماشين تا مرز‪ ،‬بعد چند کيلومتری با موتوسيکلت‪ ،‬بعد از نو با ماشين‪.‬‬ ‫‪( ...‬دنباله در صفحه ی ‪)34‬‬ ‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 16‬‬


‫بزرگداشت‬

‫وقتی در ساعت ‪ ۱۲:۳۰‬روز دوشنبه ‪ ۲۴‬دی‌ماه ‪ ۱۳۷۵‬احمد تفضلی دفتر کارمان را در‬ ‫دانشکده‌ی ادبیات ترک می‌کرد‪ ،‬هنوز نامه‌ای و کاری نیمه‌تمام روی میز بود‪ .‬با اطمینان‬ ‫به این که فردا صبح زود این در را خواهد گشود‪ ،‬بر سر این میز خواهد نشست و کارها‬ ‫را به انجام خواهد رساند‪ ،‬خندان و پر از ذوق زیستن خداحافظی کرد‪ .‬با بازگشت کوتاهی‪،‬‬ ‫آخرین نامه‌اش را به دخترش که به تازگی او را پدربزرگ کرده بود‪ ،‬نوشته بود‪ ،‬روی میز‬ ‫گذاشت و از من خواست که بدهم آن را پست کنند‪ .‬شاد و سرشار از غرور‪ .‬نمونه‌ی چاپی‬ ‫آخرین کتاب در دست انتشارش (تاریخ ادبیات ایران پیش از اسالم) را در کیف چرمی با‬ ‫خود می‌برد که چند مورد بازمانده را بازبینی کند تا در قراری که فردای آن روز‪ ،‬یعنی‬ ‫ساعت ‪ ۱۰‬روز سه‌شنبه ‪ ۲۵‬دی‪ ،‬با ناشرش داشت‪ ،‬کار را تمام شده تحویل دهد‪.‬‬ ‫در آن ساعت شلوغ دانشکده که رفت و آمد همکاران و دانشجویان راهروی جلوی دفترمان‬ ‫را پرسروصدا کرده بود‪ .‬در میان سالم‌ها و خداحافظی‌ها‪ ،‬کی می‌توانست فکر کند که او‬ ‫دیگر باز نخواهد گشت‪ ،‬او دیگر در این راهرو قدم نخواهد گذاشت‪ ،‬این پله‌ها را که آن‬ ‫روز چندین بار تا کتابخانه پائین رفته و باال آمده بود‪ ،‬طی نخواهد کرد‪ .‬کی می‌توانست فکر‬ ‫کند که در شامگاه آن روز بر اوراق زندگی پرافتخار این دوست‪ ،‬دردآورانه کلمه‌ی پایان‬ ‫نقش خواهد بست‪ .‬او راهی منزل شد ولی هرگز به منزل نرسید‪ .‬گرچه در طی عمر پربار‬ ‫و نسبتاً کوتاهش منزلگه‌های بسیاری را درنوردید‪ .‬بسیاری از راه‌های این منازل را ما با‬ ‫هم طی کرده بودیم‪.‬‬ ‫محبت و احترام متقابل‪ ،‬همکاری مداوم‪ ،‬هم‌زبانی و همدلی پشتوانه بیش از ‪ ۳۰‬سال دوستی‬ ‫بی‌وقفه و ناگسستنی من و احمد تفضلی‬ ‫بود که از کالس درس زبان پهلوی استاد‬ ‫فقید «دومناش» در پاریس شروع شد و‬ ‫باال گرفت و تا لحظه مرگ او غباری بر‬ ‫بلندای آن ننشست‪ .‬ما پنج کتاب را با هم به‬ ‫نگارش درآوردیم و به چاپ رساندیم‪ .‬در‬ ‫تجدیدنظر سطر به سطر چاپ‌های بعدی‬ ‫«شناخت اساطیر ایران»‪« ،‬اسطوره‌ی‬ ‫زندگی زردشت» و «زبان پهلوی»‬ ‫ساعت‌ها و ساعت‌ها به طور جدی و‬ ‫مداوم با هم کار کردیم‪.‬‬ ‫آخرین کار مشترک آماده به چاپمان‬ ‫ترجمه و آوانویسی و واژه‌نامه دینکرد‬ ‫پنج به زبان فارسی است که کم‌کم روی آن کار کرده بودیم و به مراحل پایانی رسانده‬ ‫بودیم‪ .‬فیش‌های واژه‌نامه را مرتب می‌کردیم و قرار بود آماده شده‌ی آن را در تابستان ‪۷۶‬‬ ‫به پاریس ببرم‪ .‬چون قرار بر این بود که این کتاب جزء انتشارات دانشگاه پاریس به چاپ‬ ‫برسد‪ .‬به یاد دو هفته پیش از این ماجرا می‌افتم که آخرین مقاله‌ی فیلیپ ژینیو را که برایش‬ ‫فرستاده بود نشانم داد‪ .‬بر باالی آن ژینیو نوشته بود‪« :‬دینکرد پنج چه شد؟» در دفتر کارمان‬ ‫سعی می‌کنم چشمم را از مسیر فیش‌های دینکرد پنج بدزدم‪ .‬دانش او به کنار‪ ،‬آیا از لحاظ‬ ‫عاطفی یارای آن را خواهم داشت که بدون او این کار را به انجام برسانم و کارهای دیگر‬ ‫را که بارها درباره‌شان با هم حرف زده بودیم و برنامه‌ریزی کرده بودیم‪.‬‬ ‫به پاس دوستی و به پاس عالقه او به علم‪ ،‬کار شاقی را به عهده گرفتم و در شرایط روحی‬ ‫بسیار نابسامان سعی کردم زندگی‌نامه‌ی علمی و فهرست آخرین کارهایش را که شک دارم‬ ‫به این صورت کامل در دسترس دیگران باشد فراهم کند و در این ضمن حیفم آمد که از خود‬ ‫او‪ ،‬هرچند کوتاه چیزی نگویم‪ .‬شاید بتوانم تصویر روشن‌تری از روحیات او را‪ ،‬آن‌گونه که‬ ‫من شناخته‌ام برای دیگر دوستانش مجسم کنم‪:‬‬ ‫او این سرزمین دوست‌داشتنی را دوست داشت و با تحقیقات و سخنرانی‌های عالمانه‌ی خود‬ ‫در جای‌جای جهان‪ ،‬برای ایران افتخار و نام آورد‪ .‬به یاد کالم رئیس انجمن ایران و فرانسه‬ ‫می‌افتم که تسلیت صمیمانه‌اش را با این عبارت تکمیل کرد‪« :‬احمد باعث شد من ایران را‬ ‫بیشتر دوست بدارم» و یاد سخن خانم دبیری از دانشجویان سابقمان می‌افتم که در حالی که‬ ‫بغض گلویش را می‌فشرد گفت‪« :‬ایران یکی از حامیان خود را از دست داد» احمد تفضلی‬ ‫دین خود را به سرزمین خود بسیار خوب پرداخت؛ باشد که این زمین مهربانانه او را در‬ ‫آغوش خود پذیرایی کند‪.‬‬ ‫او همیشه به استادی دانشگاه تهران افتخار می‌کرد‪ .‬تعمدی داشت که در پایان اغلب مقاالت‬ ‫خارجی خود‪ ،‬عبارت دانشگاه تهران را بیفزاید‪ .‬او سعی کرد و موفق شد مقام واالی استادی‬ ‫را در سطح جهانی نگاه دارد‪ ،‬تفکر عالمانه و روش عالمانه داشت‪ .‬برنامه‌ریز بود و‬ ‫سازنده‪ ،‬سخت‌کوش و پرکار و خوشبختانه بسیار موفق‪ .‬کارنامه‌ی علمی او آئینه این موفقیت‬ ‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫است‪ .‬او جاه‌طلبی علمی داشت و در مسائل علمی کمال‌طلب بود‪ .‬در این زمینه به هیچ‌وجه‬ ‫به کم و ناقص قانع نبود‪ .‬در کارهای علمی‌اش کمال‌ِ کمال را می‌جست و به این کمال و به‬ ‫عرضه‌ی آن در سطح بین‌المللی عالقه‌مند بود و بسیار خوشحال می‌شد وقتی مشاهده می‌کرد‬ ‫که به عنوان دانشمند در سطح جهان مطرح است‪ .‬ولی با همه‌ی دانشش‪ ،‬در کالس‌های‬ ‫درس‪ ،‬با دانشجویان مؤدب بود و مهربان‪ ،‬خنده و شوخی را چاشنی مطالب مشکل درس‬ ‫می‌کرد‪ ،‬برای کارهای دانشجویانش وقت می‌گذاشت‪ .‬درست چند روز پیش از این حادثه‬ ‫بود که پابه‌پای دانشجویی که با او پایان‌نامه‌اش را می‌گذارند به مخزن کتابخانه رفت و با‬ ‫تک‌تک کتاب‌ها آشنا کرد‪ ،‬باال که آمد دست‌هایش از خاک کتاب‌ها سیاه بود‪ .‬صورت ماتم‌زده‬ ‫این دانشجو در روز تشییع مرا بسیار متأثر کرد‪ .‬دانشجویان دوستش داشتند و چشمان گریان‬ ‫و حالت غم‌آلود و بهت‌زده دانشجویان فعلی و بیشتر دانشجویان سال‌های پیش ما‪ ،‬در مراسم‬ ‫دردآور خاکسپاری او بهترین مدعای این گفتار من است‪.‬‬ ‫بر احترام دانشمندان سالخورده نسبت به خود می‌بالید‪ .‬از این که استاد فروزانفر او را در‬ ‫‪ ۲۰‬سالگی بر صفحه‌ی کتابی دوست عزیز خطاب کرده بود و در مقدمه‌ی کتاب عطار از‬ ‫این دانشجوی دکتری آن دوران با آن لحن مهربانانه یاد کرده بود‪ ،‬با افتخار سخن می‌گفت‪.‬‬ ‫از لطف‌های شادروانان مینوی و دکتر خانلری نسبت به خود خاطره‌ها تعریف می‌کرد‪ .‬از‬ ‫این که مرحوم دکتر صدیقی به او لطف خاصی داشت‪ ،‬از این که استاد مهدوی او را متولی‬ ‫برخی از کارهایش کرده بود و از لطف‌های دیگر بزرگان علم این آب و خاک با غرور یاد‬ ‫می‌کرد‪ .‬برای دو استاد تازه درگذشته‪ ،‬احترام و ارادتی بی‌پایان داشت‪ .‬استاد زریاب را هم‬ ‫چون مراد و استاد دانش‌پژوه را همچون پدری‬ ‫دوست داشت‪.‬‬ ‫از چرخش روزگار درشگفتم که آرامگاه ابدی‬ ‫دوست در کنار آرامگاه این دو بزرگوار است‪.‬‬ ‫«پاسخگو» بود‪ .‬با هوش و سرشار‪ ،‬پرکاری‪،‬‬ ‫تفکر علمی‪ ،‬بهره‌مندی از محضر استادان‬ ‫برجسته‌ی داخل و خارج‪ ،‬درک مکتب‌های‬ ‫گوناگون علمی‪ ،‬ارتباط گسترده‌ای که با‬ ‫مجامع علمی بین‌المللی داشت و در جریان‬ ‫انتشار آخرین کتاب‌ها و مقاله‌ها بود‪ ،‬باعث‬ ‫می‌شد که پاسخگوی پرسش‌های همه باشد‪ .‬چه‬ ‫همکار‪ ،‬چه دانشجو‪ ،‬چه دوست‪ ،‬چه آشنا و‬ ‫حتی ناشناسان دور و نزدیک‪ .‬به راحتی کتاب‬ ‫و مقاله‌های نادری را که در کتابخانه کم‌نظیرش داشت در اختیار دیگران قرار می‌داد‪ .‬یاد‬ ‫گفته‌ی دانشجویی از دوره‌ی دکتریمان می‌افتم که می‌گفت‪« :‬وقتی پیکر او را در خاک‬ ‫می‌گذاشتند گفتم پاسخ پرسش‌های ما زیر خاک رفت»‪« .‬سایه‌دار» بود و «جوان‌پرور»‪.‬‬ ‫کمکش به همه می‌رسید و اگر می‌توانست کاری برای کسی انجام دهد دریغ نمی‌کرد‪.‬‬ ‫دوستان جوانی که به پشتیبانی او درهای بسته به رویشان باز شده‪ ،‬گره‌هایشان گشوده شده‬ ‫و کار و موقعیتی به دست آورده‌اند به خوبی می‌توانند گواه صادق این گفته‌ی من باشند‪.‬‬ ‫در جلسات کم سخن می‌گفت ولی همیشه آخرین و منطقی‌ترین نظر را می‌داد‪ .‬می‌توانست‬ ‫سکوت کند‪ .‬علی‌رغم زودرنجی‌هایش بسیاری اوقات تحمل زیادی داشت‪ .‬در مقاالت خود به‬ ‫اختصار قایل بود‪ .‬بیش از آنچه می‌بایست بگوید‪ ،‬نمی‌گفت‪ .‬گاهی به اصرار من اضافاتی بر‬ ‫نوشته‌هایش افزوده است‪ .‬اگر سخنی تازه برای گفتن و مطلبی نو برای نوشتن داشت می‌گفت‬ ‫و می‌نوشت‪ .‬به مقاله‌نویسی بیش از نوشتن کتاب عالقه نشان می‌داد و ارزش قایل بود‪.‬‬ ‫از همه استادان ایرانی و خارجی خود با احترام بسیار یاد می‌کرد‪ .‬از کالس‌های درس‬ ‫هنینگ و مری بویس بسیار آموخته بود ولی از کالس‌های درس و دوران همکاری با‬ ‫دوستانش با لحن عاطفه‌آمیزتری یاد می‌کرد‪ .‬نشانه این محبت عمیق را در مقاله‌ای که‬ ‫به یاد این استاد نوشته است می‌توان دید‪ .‬بسیار خوشحال بود که در پائیز ‪ ،۱۳۷۴‬استاد‬ ‫باگالیویف استاد دانشگاه خاورشناسی دانشگاه سن‌پترزبورگ به دعوت فرهنگستان زبان‬ ‫و ادب فارسی برای تدریس زبان خوارزمی به ایران دعوت شد‪ .‬این اقامت او در ایران‬ ‫و سپس اخذ درجه‌ی دکترای افتخاری از دانشگاه سن‌پترزبورگ‪ ،‬رشته عاطفی عمیقی‪،‬‬ ‫علی‌رغم تفاوت سن میان این دو دانشمند به وجود آورد‪.‬‬ ‫به روابط خوب و گسترده‌اش با دانشمندان و ایران‌شناسان خارج بسیار اهمیت می‌داد‪ .‬با اکثر‬ ‫آنان ارتباط علمی و تبادل مقاله و کتاب داشت‪ .‬همکاری بسیار ارزنده‪ ،‬انسانی مهربان‪،‬‬ ‫مؤدب و بااخالق و با مناعت بود‪ .‬به خصوص در مورد مسائل مالی مناعت خاصی داشت و‬ ‫سعی در نشان دادن آن می‌کرد‪ .‬از اظهار و تظاهر به نداشتن و حرص‌زدن برای مال بی‌زار‬ ‫بود و در دیگران نیز این صفت را به هیچ‌وجه نمی‌پسندید‪( ...‬دنباله در صفحه ی ‪)22‬‬ ‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 17‬‬


‫اقتصاد سياسی‬

‫تازه‌ترین گزارش بانک جهانی درباره چشم انداز‌های اقتصادی جهان‪ ،‬که دهم ژانویه منتشر‬ ‫شد‪ ،‬چندان امیدوار کننده به نطر نمیرسد‪ .‬سال ‪ ۲۰۱۷‬میالدی‪ ،‬از دیدگاه این سازمان‪ ،‬هم‬ ‫در عرصه‌های سیاسی و هم در عرصه‌های اقتصادی با تردید‌ها و ابهام‌های فراوان روبرو‬ ‫است‪.‬‬ ‫رشد الکپشتی برای جهان‬ ‫از دیدگاه کارشناسان بانک جهانی‪ ،‬جهتگیری‌های دونالد ترامپ رییس جمهوری منتخب‬ ‫آمریکا‪ ،‬که بیستم ژانویه در کاخ سفید واشنگتن مستقر میشود‪ ،‬هنوز آنچنان که باید و شاید‬ ‫روشن نیست‪ .‬البته بازار‌ها در مجموع از برنامه او درباره کاهش مالیات‌ها و سرمایه‬ ‫گذاری‌های کالن زیر بنایی استقبال کرده اند‪ ،‬ولی خطوط عمده سیاستگذاری اقتصادی را‬ ‫در نخستین قدرت اقتصادی جهان هنوز نمی توان به درستی پیش بینی کرد‪.‬‬ ‫از سوی دیگر پیآمد‌های واقعی «برگزیت»‪ ،‬که مذاکرات جدی بر سر آن طی دو سه‬ ‫ماه آینده آغاز میشود‪ ،‬هم برای اروپا و هم برای جهان منشا دلنگرانی است‪ .‬به عالوه‬ ‫فراموش نکنیم که آلمان و فرانسه‪ ،‬دو کشور کلیدی اتحادیه اروپا‪ ،‬در سال ‪ ۲۰۱۷‬انتخابات‬ ‫بسیار مهمی را در پیش دارند که نتایج آنها می تواند بر شکلبندی و تعادل آینده نیرو‌ها در‬ ‫بزرگ‌ترین منطقه همگرایی اقتصادی در جهان تاثیر بگذارد‪.‬‬ ‫مجموعه این عوامل‪ ،‬که درجه خطرپذیری را به گونه‌ای محسوس باال برده اند‪ ،‬همراه با‬ ‫دیگر «ریسک»‌ها به ویژه افزایش تنش‌های منطقه‌ای و تداوم حمالت تروریستی‪ ،‬طبعا‬ ‫فضای خوشبینانه‌ای را به وجود نمی آورند‪ .‬زیر تاثیر همین «ریسک» ها‪ ،‬و نیز کندی‬ ‫آهنگ فعالیت اقتصادی در بخش مهمی از جهان‪ ،‬بازرگانی بین المللی و سرمایه گذاری‌های‬ ‫خارجی رو به کاهش میروند‪.‬‬ ‫در چنین وضعیتی طبعا انتظار معجزه نمی توان داشت‪ .‬میانگین رشد اقتصادی جهان در‬ ‫سال ‪ ،۲۰۱۷‬از دیدگاه بانک جهانی‪ ۲.۷ ،‬در صد خواهد بود که تنها چند دهم در صد باال‬ ‫تر از سال ‪ ۲۰۱۶‬قرار خواهد گرفت‪ .‬تازه این میزان رشد نیز‪ ،‬به ارزیابی همان سازمان‪،‬‬ ‫عمدتا به دلیل افزایش بهای نفت و نیز به حرکت در آمدن موتور رشد در بعضی قدرت‌های‬ ‫اقتصادی «نوظهور» از جمله روسیه و برزیل به دست میآید که از رشد منفی خارج میشوند‬ ‫و به رشد مثبت‪ ،‬البته در سطحی بسیار کم‪ ،‬دست می یابند‪.‬‬

‫در گزارش بانک جهانی زیر عنوان «رصد اقتصاد ایران»‪ ،‬دو نکته جلب توجه میکند‪:‬‬ ‫یک) تحوالت مثبتی که ایران از اجرای «برجام» انتظار داشت‪ ،‬تنها در بخش نفت تحقق‬ ‫یافته که زمینه افزایش تولید و صادرات این کاال را در سال ‪ ۲۰۱۶‬فراهم آورده است‪.‬‬ ‫افزایش تولید و صادرات نفت تا سطحی کم و بیش نزدیک به دوران پیش از تحریم ها‪،‬‬ ‫توانست کاهش سرمایه گذاری و مصرف از سوی دولت را جبران کند و رشد اقتصادی را‬ ‫باال ببرد‪.‬‬ ‫دو) به رغم این تحول مثبت‪ ،‬اقتصاد ایران همچنان درگیر مخاطرات زیادی است از جمله‬ ‫پیچیدگی‌های ناشی از تحریم‌های غیر هسته‌ای و بازگشت احتمالی تحریم ها‪ .‬بانک‌های‬ ‫بزرگ اروپایی و آسیایی با ایران همکاری نمی کنند و سرمایه گذاران خارجی از پذیرش‬ ‫تعهد‌های پر دامنه و دراز مدت در ایران سر باز میزنند‪.‬‬ ‫ارزیابی محافل کارشناسی بین المللی‪ ،‬به ویژه در صندوق بین المللی پول و بانک جهانی‪،‬‬ ‫رویهم رفته مشابه ارزیابی بخش بزرگی از محافل کارشناسی ایرانی است‪ .‬هم آنها و هم‬ ‫این‌ها تایید میکنند که «برجام»‪ ،‬به رغم همه دشواری هایی که با آن روبرو بوده و هست‪،‬‬ ‫دستکم به ایران امکان داد صنعت نفت خود را به دوران پیش از تحریم‌ها برگرداند و یک‬ ‫دوره رشد ضعیف را پشت سر بگذارد‪.‬‬ ‫با این حال آنچه اهمیت دارد‪ ،‬تداوم این نرخ رشد است‪ .‬نرخ رشد کنونی‪ ،‬به دلیل وابستگی‬ ‫شدید آن به تولید و صدور نفت‪ ،‬پایدار به نظر نمی رسد‪ .‬با روی کار آمدن دستگاه تازه‬ ‫رهبری آمریکا‪ ،‬ترس از تجدید نظر در «برجام» به شدت بر اینده روابط ایران با جهان‬ ‫سنگینی میکند‪ ،‬و این خود مانعی بسیار جدی بر سر ورود سرمایه گذاران خارجی به کشور‬ ‫است‪.‬‬ ‫آنچه می تواند تداوم نرخ رشد را در سطوح باالی پنج در صد تامین کند‪ ،‬به حرکت در آمدن‬ ‫موتور‌های زاینده یک تحرک درونزا همزمان با کاهش تنش در روابط بین المللی ایران‬ ‫است‪( .‬رادیو فردا) ‪ ۲۳ -‬دی ‪۱۳۹۵‬‬

‫رشد تردید آمیز برای ایران‬ ‫بر خالف میانگین نرخ رشد اقتصادی در جهان‪ ،‬که به ارزیابی کارشناسان بانک جهانی‬ ‫شور و شوقی بر نمی انگیزد‪ ،‬نرخ رشد ایران در سطح نسبتا خوبی قرار خواهد گرفت‪ .‬در‬ ‫واقع کارشناسان مورد نظر رشد تولید ناخالص داخلی ایران را در سال جاری میالدی ‪۵.۲‬‬ ‫در صد پیش بینی میکنند که یکی از باال‌ترین نرخ رشد‌ها در منطقه خاورمیانه و آفریقای‬ ‫شمالی و حدود دو برابر میانگین همان شاخص در سطح جهانی است‪ .‬به بیان دیگر اگر‬ ‫ارزیابی‌های بانک جهانی را مالک قرار دهیم‪ ،‬ایران از لحاظ نرخ رشد رقبای منطقه‌ای‬ ‫خود را پشت سر میگذارد‪ .‬طی سال‌های ‪ ۲۰۱۸‬و ‪ ۲۰۱۹‬نیز نرخ رشد ایران‪ ،‬باز به‬ ‫ارزیابی همان نهاد‪ ،‬به ترتیب به ‪ ۴.۸‬و ‪ ۴.۵‬در صد خواهد رسید‪.‬‬ ‫اگر به همین ارقام اکتفا کنیم‪ ،‬رشد اقتصادی ایران در مقابسه با میانگین همان شاخص در‬ ‫جهان به شکل محسوسی مناسب به نظر میرسد‪ .‬در این صورت این سوال پیش می آید که‬ ‫چرا اوضاع واقعی اقتصادی ایران‪ ،‬برای آنهایی که از نزدیک دستی بر آتش دارند‪ ،‬چنین‬ ‫چشم انداز مثبتی را نشان نمی دهد‪ .‬واحد‌های تولیدی ایران همچنان در سطحی بسیار پایین‬ ‫تر از ظرفیت خود فعالیت میکنند و در بازار کار کشور تکان‌های مثبتی دیده نمی شود‪.‬‬ ‫خالصه آنکه در فضای کسب و کار ایران هنوز از امید خبری نیست و بیکاری‪ ،‬به ویژه‬ ‫در میان فارغ التحصیالن کشور‪ ،‬به یکی از بزرگ‌ترین معضالت در تاریخ اجتماعی و‬ ‫اقتصادی معاصر کشور بدل شده است‪.‬‬ ‫از سوی دیگر این پرسش مطرح میشود که نرخ رشد ‪ ۵.۲‬در صدی ایران از کجا به‬ ‫دست آمده است؟ در حالی که هیچ تحولی در ساختار‌های اقتصادی ایران به وجود نیآمده‬ ‫و سیاستگذاری اقتصادی کشور همچنان در بن بست است‪ ،‬چرا نرخ رشد بسیار ضعیف‬ ‫گذشته به چنین افزایشی دست یافته است؟‬ ‫پاسخ این پرسش‌ها را در گزارش جداگانه‌ای پیدا میکنیم که بانک جهانی به تازگی زیر‬ ‫عنوان «رصد اقتصاد ایران» درباره فرصت‌ها و خطر‌های اقتصادی کشوردر سال ‪۲۰۱۷‬‬ ‫منتشر کرده است‪ .‬از محتوای این گزارش به این نتیجه میرسیم که باال رفتن نرخ رشد ایران‬ ‫عمدتا پیآمد بازگشت تولید و صادرات نفت ایران به حالت دوران پیش از تحریم بوده و‪ ،‬به‬ ‫همین دلیل‪ ،‬تاکنون تاثیر مثبتی را برای دیگر بخش‌های اقتصادی کشور به همراه نداشته‬ ‫است‪.‬‬ ‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 18‬‬


‫امور مالی و مالياتی‬ ‫مدارک مورد نیاز برای تنظیم‬ ‫اوراق مالیاتی شخصی در کانادا‬ ‫ناهید‬

‫پاک ( ونکوور )‬

‫از آن جایی که تهیه و تنظیم اوراق مالیاتی یکی از مهمترین اسناد قانونی و قابل طرح در‬ ‫کلیه مراجع دولتی و غیر دولتی می باشد‪ ،‬بنابر این شایسته است برای بهینه سازی این‬ ‫پروسۀ مهم توسط مودیان مالیاتی و تنظیم کنندگان اوراق مربوطه‪ ،‬هر یک از ما نیز با‬ ‫صرف اندکی وقت‪ ،‬مدارک مورد نیازاین پروسه را بی کم و کاست فراهم آوریم‪ .‬در یک‬ ‫جمع بندی کوتاه‪ ،‬آن چه که باید در خصوص مدارک مورد نیاز برای تنظیم اوراق مالیاتی‬ ‫خود در کانادا بدانیم به شرح زیر است‪:‬‬ ‫صورت و لیست فرم هایی که برای اظهارنامۀ مالیاتی اشخاص حقیقی الزم است‪:‬‬ ‫‪ -1‬فرم درآمد حقوق ‪T4‬‬ ‫‪ -2‬فرم درآمد ازکار افتادگی ‪T4A‬‬ ‫‪ -3‬فرم درآمد از سودهای شراکت ‪T4PS‬‬ ‫‪ -4‬فرم درآمد کمسیون ‪ T4‬یا ‪T4A‬‬ ‫‪ -5‬فرم درآمد سالمندان ‪)T4A (OAS‬‬ ‫‪ -6‬فرم درآمد بازنشستگی سالمندان ‪)T4A(P‬‬ ‫‪ -7‬فرم سایر درآمد بازنسشتگی ‪T4A‬‬ ‫‪ -8‬فرم درآمد حاصل از برداشت آر آر آی آف ‪)RIF(T4‬‬ ‫‪ -9‬فرم درآمد حاصل از برداشت آر آر اس پی ‪)RSP(T4‬‬ ‫‪ -10‬فرم درآمد از بیمه ‪)E(T4‬‬ ‫‪ -11‬فرم درآمد از بیمه کارمندان (وی اس آی)( ‪)T4E‬‬ ‫‪ -12‬فرم درآمد از کمک های دولتی ‪T5007‬‬ ‫‪ -13‬فرم درآمد از بورس تحصیلی و کمک های تحصیلی دیگر‪T4A‬‬ ‫‪ -14‬فرم درآمد از سود شرکت ها و بانک ها ‪ T3‬یا ‪T5‬‬ ‫‪ -15‬فرم درآمد بهره ‪ T3‬يا ‪T5‬‬ ‫‪-16‬فرم درآمد از شراکت در تجارت ‪T5013‬‬ ‫‪ -17‬فرم دریافت مزایای اشتغال ‪RC210‬‬ ‫‪ -18‬فرم مقرری دریافتی ماهانه برای کودکان ‪RC62‬‬ ‫‪ -19‬مبلغ نفقۀ دریافتی از همسر‬ ‫‪ -20‬مبلغ نفقۀ برای کودکان ( مبلغ قابل مالیات آن)‬ ‫‪ -21‬مبلغ دریافتی انعام‬ ‫‪ -22‬سایر مبالغ دریافتی‬ ‫‪ -23‬تهیه لیست مبالغ داراییها ی بیش از ‪100000‬دالر در خارج از کانادا در صورت‬ ‫وجود‬

‫لیست هزینه های قابل کسر و یا هزینه هایی که منجر به ایجاد اعتبارات مالیاتی می گردند‪:‬‬ ‫‪ -1‬مبلغ پرداختی بهره در سرمایه گذاری هایی که باعث درآمد شده اند‬ ‫‪ -2‬مبلغ پرداختی بهرۀ وام دانشجویی‬ ‫‪ -3‬دستمزد پرداختی به منظور بهره گیری از مشاوره برای سرمایه گذاری‬ ‫‪ -4‬میزان سرمایه گذاری در حساب پس انداز بازنشستگی‬ ‫‪ -5‬هزینۀ جابه جایی و نقل مکان ( بیشتر از ‪ 40‬کیلومتر )‬ ‫‪ -6‬هزینه های پزشکی و درمانی‬ ‫‪ -7‬هزینۀ پذیرش فرزند خواندگی‬ ‫‪ -8‬هزینۀ پرداخت حق بیمه های خصوصی‬ ‫‪ -9‬هزینۀ پرداخت به اتحادیه های کارگری و سازمان های حرفه ای‬ ‫‪ -10‬هزینۀ مهد کودک‬ ‫‪ -11‬هزینۀ ورزش کودکان‬ ‫‪ -12‬هزینه های اهدایی به سازمان های خیریه‬ ‫‪ -13‬هزینه هایی اهدایی به موسسات خیریه که برای اولین بار انجام داده ایم‬ ‫‪ -14‬هزینۀ استفاده از خطوط حمل و نقل عمومی ( بلیط اتوبوس و غیره)‬ ‫‪ -15‬هزینۀ اهدایی به احزاب سیاسی کشور‬ ‫‪ -16‬هزینۀ اهدایی به احزاب سیاسی محلی‬ ‫‪ -17‬مبالغ پرداختی به برنامه حمایت از کارمندان‬ ‫‪ -18‬مبالغ پرداختی به عنوان هزینه های تحصیلی همسر و فرزندان‬ ‫‪ -19‬مبلغ پرداختی (علی الحساب) مالیات ساالنه‬ ‫‪ -20‬مبالغ پرداختی نفقه به همسر‬ ‫‪ -21‬مبالغ پرداختی نفقه به فرزندان ( فقط آنهایی که قابل کسر هستند )‬ ‫‪ -22‬مبالغ پرداختی به سازمان آتش نشانی و سازمان هایی که در این زمینه تحقیق می کنند‪.‬‬ ‫‪----------------------------------------------------‬‬

‫‪www.nastax.com‬‬ ‫‪eAccounting‬‬ ‫‪WCB ,PST , GST‬‬

‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 19‬‬


‫بهداشت و تندرستی‬ ‫گرفتگی عضالت نشانه چه مشکالتی است؟‬ ‫فاطمه حلوايی‬ ‫گرفتگی ماهیچه ها همیشه عادی نیست و گاهی از وجود بیماری ها و کمبودها حکایت می‬ ‫کند‪ .‬در ادامه با مشکالتی آشنا خواهید شد که می توانند باعث گرفتگی عضالت شوند‪.‬‬ ‫گرفتگی ماهیچه به انقباض غیرارادی شدید و دردناک یک ماهیچه گفته می شود‪ .‬گرفتگی‬ ‫هایی که اغلب با آنها آشنا هستیم‪ ،‬گرفتگی هایی هستند که هنگام فعالیت های مهم عضالنی‬ ‫روی می دهند‪ .‬بدون شک شما شاهد بوده اید که برخی فوتبالیست ها در پایان مسابقه ای‬ ‫طوالنی به زمین میخکوب شده اند و یکی از هم تیمی هایشان با کشیدن پای آنها سعی در‬ ‫رفع گرفتگی ماهیچه پای آنها کرده است‪.‬‬ ‫باعث گرفتگی عضالت می شوند‪ .‬کمبود ویتامین ب نیز می تواند دلیل این نوع دردها باشد‪.‬‬ ‫مدت زمان زیادی عقیده بر این بود که دلیل این مشکل تجمع اسید الکتیک در فیبرهای نمک زیاد‬ ‫ماهیچه ای است‪ .‬هنگامی که ماهیچه در حال فعالیت به اندازه کافی اکسیژن دریافت نکند‪ ،‬در این مورد گرفتگی ماهیچه ها با درد همراه هستند‪ ،‬اما قبل از اینکه به فکر درمان آن‬ ‫این اسید در فیبرهای عضالنی انباشته می شود و موجب گرفتگی ماهیچه می شود‪.‬‬ ‫باشید‪ ،‬باید یک برنامه غذایی متعادل را دنبال کنید‪ .‬همانگونه که برخی مواد غذایی توصیه‬ ‫آن‬ ‫های‬ ‫در واقع گرفتگی ماهیچه ای پدیده ای است که به خوبی شناخته نشده و مکانیسم‬ ‫می شوند‪ ،‬از مصرف برخی دیگر نیز باید اجتناب کرد‪ ،‬چرا که این مواد فرایند از دست‬ ‫هنوز به طور کامل آشکار نشده اند‪ .‬از دست دادن سدیم از طریق تعریق (به هنگام فعالیت رفتن آب بدن را تسریع می کند و موجب هدر رفتن نمک های معدنی می شود‪.‬‬ ‫های بدنی شدید)‪ ،‬کمبود مواد معدنی و یا تحریک پذیری افراطی عصب عضالت ممکن از کدام مواد غذایی باید اجتناب کرد؟ مواد سرخ کردنی‪ ،‬نوشیدنی های الکلی و شیرین بیان‪.‬‬ ‫است باعث گرفتگی عضالت شوند‪.‬‬ ‫همچنین باید مصرف چای و قهوه را کاهش داد‪ .‬الزم است بدانید که همیشه باید به اندازه‬ ‫از‬ ‫و‬ ‫نوشید‬ ‫فراوان‬ ‫آب‬ ‫باید‬ ‫ورزش‪،‬‬ ‫زمان‬ ‫در‬ ‫ای‬ ‫ماهیچه‬ ‫برای پیشگیری از گرفتگی های‬ ‫کافی آب (آب سالم و دَمنوش های گیاهی مفید) بنوشید‪.‬‬ ‫هدررفت زیاد آب بدن جلوگیری کرد‪ .‬اما نباید فراموش کرد که گرفتگی ماهیچه تنها برای دیابت؛ قند خون باال‬ ‫ورزشکاران روی نمی دهد و اگر با کوچک ترین فعالیت بدنی و یا در شب روی دهند‪ ،‬باید یک فرد دیابتی باید همیشه و بطور مداوم از رژیم غذایی خود مراقبت کند‪ .‬گرفتگی ماهیچه‬ ‫حتما در این باره با یک پزشک مشورت کرد‪.‬‬ ‫ها می تواند حاکی از میزان نامناسب قند خون و کمبود انسولین باشد‪.‬‬ ‫گرفتگی‬ ‫قربانی‬ ‫توانند‬ ‫می‬ ‫اند‪،‬‬ ‫مواجه‬ ‫خون‬ ‫افراد دیابتی یا کسانی که با مشکالت گردش‬ ‫دلیل‪ :‬قند خون باالی ناشی از کمبود نسبی انسولین موجب تولید مواد استونی می شود که‬ ‫ماهیچه ای باشند‪ .‬زنان باردار نیز دچار نوعی گرفتگی ماهیچه ای می شوند که گرفتگی منشا بروز اسیدوز هستند‪ .‬این اسیدوز باعث ایجاد اختالالت هیدرو‪-‬الکترولیت و در نتیجه‬ ‫ماهیچه ای دوران بارداری نامیده می شود و از کمبود منیزیم و کلسیم ناشی می شود‪.‬‬ ‫گرفتگی ماهیچه می شود‪.‬‬ ‫در ادامه خواهیم گفت مشکل کرامپ یا گرفتگی عضالنی ممکن است با چه مشکالتی در الکلیسم‬ ‫ارتباط باشد‪.‬‬ ‫الکل موجب بروز مشکالت هیدرو‪-‬الکترولیت می شود که بر انتقال نورون‪-‬نورون و‬ ‫انسداد رگ های خونی‬ ‫همچنین بر اتصاالت عصب‪-‬ماهیچه ای تاثیر می گذارد و در نتیجه به بروز گرفتگی‬ ‫واقع‬ ‫در‬ ‫باشد‪،‬‬ ‫خونی‬ ‫های‬ ‫پالکت‬ ‫با‬ ‫ها‬ ‫رگ‬ ‫انسداد‬ ‫نشانه‬ ‫ای‬ ‫ماهیچه‬ ‫های‬ ‫هنگامی که گرفتگی‬ ‫ماهیچه ای کمک می کند‪( .‬تبیان)‬ ‫بیماری در مرحله پیشرفته قرار دارد‪ .‬بنابراین عموما بیماران در جریان مشکل خود هستند‪.‬‬ ‫انسداد رگ ها با پالکت های خونی‪ ،‬سیستم عصبی (مغز‪ ،‬اعصاب بینایی و نخاع) را تحت‬ ‫تاثیر قرار می دهد و در نتیجه پیام های عصبی دچار تغییر می شوند‪.‬‬ ‫دلیل‪ :‬از بین رفتن غشای میلین – ماده چربی که فیبرهای عصبی را احاطه می کند – موجب‬ ‫انحراف مسیر انتقال پیام عصبی ناشی از درد در اندام های تحتانی می شود که می تواند به‬ ‫شکل گرفتگی یا کرختی ماهیچه ها بروز پیدا کند‪.‬‬ ‫مشکل گردش خون‬ ‫اگر گرفتگی ماهیچه ها بطور مداوم روی دهد می تواند نشانه این باشد که شما از مشکل‬ ‫گردش خون رنج می برید‪.‬‬ ‫دلیل‪ :‬از آنجا که گردش خون از سمت پاها به خوبی صورت نمی پذیرد‪ ،‬رگ هایی که خون‬ ‫را بر می گردانند گشاد می شوند و این موضوع می تواند موجب گرفتگی ماهیچه ها شود‪.‬‬ ‫یکی از نتایج بیماری پارکینسون‬ ‫بر اساس آمارهای موسسه ملی سالمت و پژوهش های پزشکی فرانسه‪ ،‬بیماری پارکینسون‬ ‫دومین بیماری شایع با ریشه عصب شناختی در این کشور است‪ .‬این بیماری در مراحل‬ ‫پیشرفته موجب تخریب برخی سلول های عصبی می شود که نتایجی از قبیل کند شدن‬ ‫حرکات‪ ،‬لرزش بدن و گاهی گرفتگی ماهیچه ها را در پی دارد‪.‬‬ ‫دلیل ‪ :‬فشار بسیار شدید ماهیچه در اثر اختالالت حرکتی موجب خستگی ماهیچه ها می‬ ‫شود‪.‬‬ ‫کم آبی بدن‬ ‫گرفتگی های متابولیک اصوال از مشکل کمبود آب بدن ناشی می شوند که «عدم تعادل‬ ‫الکترولیتی» نامیده می شود‪.‬‬ ‫دلیل‪ :‬این عدم تعادل هنگامی پیش می آید که عناصری به نام الکترولیت (مانند نمک ها‪،‬‬ ‫مواد معدنی‪ ،‬کلسیم‪ ،‬پتاسیم) و آب در بدن در سطح برابر قرار ندارند‪ .‬بطور همزمان این‬ ‫موضوع باعث بروز اختالالت عصبی می شود که اتصاالت ماهیچه ای را درگیر می کند‬ ‫و دردهایی شبیه گرفتگی های ماهیچه ای در پی دارد‪ .‬به همین دلیل است که نوشیدن کافی‬ ‫آب توصیه می شود‪.‬‬ ‫کمبود کلسیم‬ ‫گرفتگی های ماهیچه ای منحصرا در اثر فعالیت های ورزشی شدید نیستند‪ ،‬بلکه می توانند‬ ‫نشانه وجود نوعی کمبود در بدن انسان باشند‪.‬‬ ‫دلیل ‪ :‬برخی کمبودها بویژه کمبود کلسیم‪ ،‬پتاسیم و منیزیوم موجب گرفتگی ماهیچه ها می‬ ‫شود‪ .‬مشکالت هیدرو‪-‬الکترولیتی مسیر پیام های عصبی ماهیچه ها را تغییر می دهند و‬ ‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 20‬‬


‫دانش و فن آوری‬

‫بسیاری از انسان‌ها به ماورای طبیعت اعتقاد دارند‪ .‬این در حالی‌ست که همین افراد در‬ ‫زندگی روزمره منطقی فکر می‌کنند و بر واقعیت‌ها تکیه دارند‪ .‬این دوگانگی در تفکر‬ ‫چگونه به وجود می‌آید و چه توضیحی برای آن وجود دارد؟‬ ‫یوآخیم لوو‪ ،‬سرمربی تیم ملی فوتبال آلمان در مسابقات فوتبال کشورش در جام جهانی سال‬ ‫‪ ۲۰۱۰‬میالدی بلوزی ورزشی به رنگ آبی بر تن می‌کرد‪ .‬می‌گفتند همین بلوز آبی‌رنگ‬ ‫سبب شد که تیم فوتبال آلمان تا مرحله نیمه‌نهایی موفق از زمین خارج شود‪.‬‬ ‫در سال ‪ ۲۰۰۵‬میالدی در یک نظرخواهی حدود ‪ ۴۰‬درصد مردم آلمان عقیده داشتند که‬ ‫شبدر چهاربرگ خوشبختی می‌آورد‪ .‬بیشتر مردم آمریکا نیز بر این نظرند که طالع‌بینی یک‬ ‫علم است‪.‬‬ ‫در جهانی که منطقی است و روابط اجتماعی بر پایه منطق استوار است‪ ،‬بسیارند کسانی که‬ ‫با انجام مناسک عجیب به دنبال به خوشبختی هستند‪ .‬بسیارند افرادی که به حوادث عجیب‬ ‫ماورای طبیعی اعتقاد دارند‪ .‬حتی بسیاری از دانشمندان نیز به وجود ارواح مختلف و وجود‬ ‫موجودات فضایی در میان انسان‌ها اعتقاد دارند‪.‬‬ ‫یک مغز و دوشیوه تفکر‬ ‫یکی از توضیح‌های موجود‬ ‫در این باره را پژوهشگرانی‬ ‫منتشر کرده‌اند که معتقدند‬ ‫راه‌های مختلفی برای دریافت‬ ‫واقعیت وجود دارد‪ .‬و این‬ ‫راه‌های مختلف دریافت حقیقت‬ ‫می‌تواند حتی در مغز یک فرد‬ ‫وجود داشته باشد‪ .‬این دانشمندان‬ ‫معتقدند که هر نیمه مغز‪ ،‬مستقل‬ ‫از نیمه دیگر کار می‌کند و گاه‬ ‫این اختالف دریافت واقعیت‌ها‬ ‫از همین نکته نشات می‌گیرد‪.‬‬ ‫این دانشمندان توضیح می‌دهند‬ ‫که نیمه چپ مغز به تفکر‪،‬‬ ‫تعقل‪ ،‬زبان‪ ،‬ریاضیات و توانایی‌های منطقی فرد مربوط است‪ .‬نیمه راست مغز اما به‬ ‫توانایی‌های هنری‪ ،‬قدرت تشخیص و تخیل مربوط می‌شود و فعالیتی خالقانه دارد‪.‬‬ ‫در تحقیق کوچکی روی مغز‪ ۴۰‬زن مشخص شده که نیمه راست مغز افرادی که به حوادث‬ ‫ماوراء طبیعت اعتقاد دارند فعال‌تر از نیمه چپ مغز آنهاست‪.‬‬ ‫منشاء خرافات‬ ‫درعلم بیولوژی تکاملی وجود سیستم‌های متفاوت تفکری امر غریبی نیست‪ ،‬زیرا بررسی‬ ‫نتیجه‌گیری‌های آگاهانه‪ ،‬منطقی و عقالنی در میان انسان‌های هوشمند (هوموساپینس) مبحثی‬

‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫نو است و هنوز پژوهش های دامنه‌داری در این زمینه انجام نشده است‪.‬‬ ‫اما آنچه تاکنون مشخص شده این است که سیستمی بسیار قدیمی حتی در میان حیوانات یافت‬ ‫می‌شود که تجربیات را به طور احساسی و ناخودآگاه طبقه‌بندی و بررسی می‌کند و در همین‬ ‫سیستم است که منشاء خرافات را می‌توان یافت‪.‬‬ ‫چگونگی فعالیت این سیستم را یک روانشناس بزرگ آمریکایی به نام برحاس فردریک‬ ‫اسکینر در سال ‪ ۱۹۴۸‬بر پرندگان مشخص کرد‪ .‬اسکینر که تا دهه ‪ ۱۹۷۰‬مشهورترین‬ ‫روانشناس آمریکایی محسوب می‌شد‪ ،‬استاد روانشناسی دانشگاه هاروارد آمریکا و از‬ ‫پیشگامان مکتب رفتارگرایی بود‪.‬‬ ‫اسکینر به پرندگانی که در یک قفس بودند هر ‪ ۱۵‬ثانیه از راه پنجره قفس کمی دانه می‌داد‪.‬‬ ‫پس از مدتی پرندگان مراسمی را پیش از باز شدن در ورودی قفس آغاز کردند‪ .‬آنها در‬ ‫زمان انتظار برای دریافت دانه این مراسم را انجام می‌دادند‪.‬‬ ‫برای نمونه بعضی از پرندگان دور خود می‌چرخیدند و بعضی دیگر نیز گوشه قفس سر‬ ‫خود را آویزان می‌کردند‪ .‬گفته می‌شود که پرندگان پس از چندی باورشان شده بود که به‬ ‫خاطر همین کارهایی که انجام می‌دهند مورد تفقد قرار گرفته و به آنها دانه داده می‌شود و‬ ‫به همین دلیل نیز این مراسم را همواره قبل از ورود دانه به قفس انجام می‌دادند‪ .‬و به این‬ ‫ترتیب بود که مراسمی اجتماعی در میان آنها به وجود آمد و ادامه یافت‪.‬‬ ‫بسیاری از پژوهش های دیگر نیز پدید‬ ‫آمدن این سیستم ناخودآگاه انجام مراسم‬ ‫یا آیین‌ها را تایید می‌کنند‪ .‬حیوان‌ها و‬ ‫انسان با تجربیات خود مراسمی خاص‬ ‫را آغاز می‌کنند‪ .‬مثال در گذشته این‬ ‫اعتقاد پیدا شده بود که در صورت‬ ‫اثربخشی گیاهی خاص در موقع‬ ‫بیماری‪ ،‬برای هر بیماری دیگری همان‬ ‫گیاه را مصرف کنند‪.‬‬ ‫این مورد در حالت معکوس هم‬ ‫صحت داشت‪ .‬اگر در گذشته یک َش َمن‬ ‫(جادوگر قبیله) طی مراسمی گیاهی به‬ ‫فردی می‌داد و او خوب می‌شد‪ ،‬او دلیل‬ ‫سالمت فرد را در خود و قدرت ماوراء‬ ‫طبیعی خود می‌دید و سعی می‌کرد‬ ‫همان اعمال را روی بیمار بعدی نیز‬ ‫اعمال کند‪.‬‬ ‫در دنیای مدرن امروز نیز بسیاری از‬ ‫هومیوپات‌ها یا معتقدان به عوالم روحی‬ ‫همین احساس را دارند و خود را دارای‬ ‫قدرتی فرای دیگر انسان‌ها می‌پندارند‪)dw.com( .‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 21‬‬


‫موسيقی‬ ‫گزينش مطلب برای بخش موسیقی از "استاد شاملو"‪،‬‬ ‫مدرس برجسته ی ویولن‬ ‫نوازنده و ّ‬

‫ساز رباب‬ ‫در باره ی ِ‬

‫رباب ساز معروف مردم فارس و خراسان است‪ .‬و آن‬ ‫سازی بود كه بعضی بر آن سه وتر بندند و بعضی چهار و‬ ‫بعضی پنج و اوتار آن مزوج ( جفت ) بندند ((چنانكه هر‬ ‫دو وتر را حكم یك وتر باشد و اصطخاب معهود آن همچون‬ ‫اصطخاب معهود عود باشد‪ .‬رباب از االت "ذوات االوتار‬ ‫مقیدات" است))‬ ‫رباب در عربی به فتح و در فارسی به ضم راء تلفظ میشود‪.‬‬ ‫رباب و چنگ به بانگ بلند میگویند‬ ‫كه هوش و گوش به پیغام اهل راز كنید (حافظ)‬ ‫من دوش به كاسه رباب سحری‬ ‫می نالیدم ترانه كاسه گری (مولوی)‬ ‫((كاسه رباب بیشتر از چوب زرد آلو می سازند و اول آن‬ ‫را در چوب شیر می جوشانند یا در آب گرم ‪ ،‬اما شیر بهتر‬ ‫باشد تالیونت بیشتر حاصل شود و در وقت نقر كاسه آسان‬ ‫تر بود ‪ .‬رباب ‪ ۶‬وتر دارد ‪ .‬از سه نوع ابریشم اول ریز‬ ‫كه اغلظ اوتار است و دوم حاد كه نسبت با زیر ادق است و‬ ‫سیوم مثنی كه نسبت با حاد ادق است ))‬ ‫(( رباب به ویژه در خراسان محبوبیت داشته است ‪ .‬هر‬ ‫چند اعراب نیز ازین ساز آن قدر حمایت كردند تا سرانجام‬ ‫آن را به یك ساز ملی مبدل ساختند ‪ .‬واژه رباب نزد اعراب‬ ‫گویای چندین ساز زهی آرشه دار بوده است كه ظاهرا‬ ‫نوعی از آن كه رویه صاف و مسطح داشته به ارباب‬ ‫ملی اعراب تبدیل شده بود و به همین سیاق ایرانیان نیز‬ ‫رباب خود را (( كمانچه )) می نامیدند و آن را نام عام‬ ‫سازهای زهی كشیدنی خود قرار داده اند ‪ .‬نوع خاص و‬ ‫قابل تشخیص دیگر رباب ایرانی غیشك ( برابر شوشك )‬ ‫اعراب است ))‬ ‫دو زلفونت بوه تار ربابم‬

‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫چه می خواهی از این حال خرابم (بابا طاهر )‬ ‫(( رباب در ایران و بويژه در خراسان از قدیم معروف و‬ ‫معمول بوده و با وجود اینكه بعضی از نویسندگان عرب‬ ‫در صدر اسالم از آن نام برده اند نخستین كسی كه درباره‬ ‫آن به تفصیل سخن میگوید حكیم بزرگ ابونصر فارابی‬ ‫است‪ .‬رباب كلمه ای است كه در سالهای اخیر به سازهایی‬ ‫كه با كمانه می نوازند اطالق می شود ولی به احتمال قوی‬ ‫این ساز را هم مثل بربط و تنبور ابتدا با ناخن یا زخمه می‬ ‫نواختند و به تحقیق نمی توان گفت كه در چه تاریخی به‬ ‫صورت ساز آرشه ای در آمده است ‪.‬‬ ‫در كشور های خاورمیانه و نزدیك هفت نوع رباب مختلف‬ ‫وجود داشته است‪:‬‬ ‫‪ )۱‬رباب با كاسه مربعی شكل‬ ‫‪ )۲‬رباب با كاسه استوانه ای‬ ‫‪ )۳‬رباب با كاسه كشتی یا كشكول‬ ‫‪ )۴‬رباب با كاسه گالبی شكل‬ ‫‪ )۵‬رباب با كاسه كروی شبیه به كمانچه كنونی ایران‬ ‫‪ )۶‬رباب با كاسه ای شبیه سه تار یا تنبور كنونی‬ ‫‪ )۷‬رباب با كاسه ای بیضی شكل‬ ‫رباب فعلی كه در جنوب شرقی ایران باقی مانده از دسته‬ ‫آالت زهی مضرابی است كه دارای ‪ ۱۸‬سیم است‪ .‬سیم ها‬ ‫در انتها به یك دكمه متصل شده و پس از عبور از خرك‬ ‫موازی هم در امتداد دسته ساز به گوشیها متصل میشوند‬ ‫‪ .‬این ساز دارای جعبه بزرگتر پوست كشیده شده است و‬ ‫روی آن خرك قرار دارد كه سیم های اصلی و فرعی از‬ ‫روی آن عبور میكنند ‪ .‬دسته ساز از چوب است و در روی‬ ‫آن سه یا چهار پرده از زه قرار دارد ‪.‬‬ ‫در روی دسته كه تعدادی روی جعبه دوم قرار گرفته‬ ‫سوراخهای زیادی به شكلهای مختلف كنده شده است ‪ .‬این‬ ‫جعبه فقط برای اضافه كردن طنین بیشتر ساز است ‪ .‬رباب‬ ‫دارای ‪ ۶‬سیم زه ای اصلی است كه به گوش ها متصل‬ ‫است و اضافه بر این ‪ ۱۲‬سیم فلزی فرعی دارد كه برای‬ ‫كمك به طنین صدای اصلی است و این سیمها به وسیله ‪۱۲‬‬ ‫خرك كوچك عاجی به گوشیها كه به بدنه ساز نصب شده‬ ‫متصلند ‪ .‬برای نواختن ساز را روی زانو قرار میدهند و‬ ‫با مضرابی كه به شكل مثلث است بر سیم ها ضربه وارد‬ ‫میكنند‪.‬‬ ‫هوشیار زمن فسانه ناید مانند رباب بی كمانه (مولوی)‬ ‫افغان ها به ساز ساده رباب ‪ ،‬قیچك می گویند ‪ .‬رباب واژه‬ ‫ای ایرانی است كه به تعداد زیادی از ساز های متفاوت‬ ‫زهی می گویند ‪ .‬این ساز در گذشته با كمان و در حال‬ ‫حاضر با مضراب نواخته می شود ‪ .‬در پاكستان و شمال‬ ‫هند در گذشته حداقل به ‪ ۲‬نوع ساز عود مانند رباب می‬ ‫گفته اند كه یكی از آن دو در حال حاضر در افغانستان هنوز‬ ‫به همین نام متداول است‪www.persianpersia.com .‬‬

‫مرگ نابهنگام و باورنکردنی دوست‪...‬‬ ‫(دنباله از صفحه ‪)17‬‬ ‫‪ ...‬دانش خود را به بهای مادی نمی‌فروخت‪.‬‬ ‫انسانی خردگردا بود ولی دورباد که او را خشک و بی‌احساس‬ ‫فرض کنیم‪ .‬به موقع احساساتی لطیف همچون باران داشت‪ ،‬از شعر‬ ‫خوب لذت می‌برد و در جوار کارهای علمی «رمان» می‌خواند‪،‬‬ ‫موسیقی داروی آرام‌بخش گرفتاری‌های روحی او بود‪ .‬غالباً به‬ ‫موسیقی اصیل ایرانی گوش می‌داد‪ .‬با نوارهای بنان عشق می‌کرد‪،‬‬ ‫بنابه گفته‌ی خودش آهنگ‌های بنان و به خصوص «دیلمان» او‬ ‫حالت خاصی در او به وجود می‌آورد‪.‬‬ ‫زندگی پربار علمی‪،‬‬ ‫به‌هیچ‌وجه او را از‬ ‫خانواده‌اش دور نکرده‬ ‫بود‪ .‬پای‌بند موازین‬ ‫اخالقی و اصول و‬ ‫قراردادهای اجتماعی‬ ‫بود‪ .‬به همسر و دو‬ ‫دخترش عالقه بسیار‬ ‫داشت حرمت خانواده را‬ ‫نگاه می‌داشت‪ .‬با احترام‬ ‫و عالقه از بستگانش‬ ‫یاد می‌کرد‪ ،‬شخصیت‬ ‫دامادش را می‌ستود‪.‬‬ ‫ً‬ ‫کامال تصادفی که‬ ‫شاید‬ ‫‪ ۱۰‬روز پیش از این‬ ‫ماجرای تلخ‪ ،‬وقتی با‬ ‫خوشحالی خبر تولد نوه‌اش را به من داد‪ ،‬ناگهان این جمله را به‬ ‫زبان آورد‪« :‬این‌ها می‌آیند که ما برویم!»‬ ‫ً‬ ‫کامال تصادفی بود‪ :‬دو هفته پیش از حادثه‪ ،‬وقتی دانشجویان‬ ‫شاید باز‬ ‫سال آخر فوق لیسانس زبان‌های باستانی دانشگاه تهران عکس‌های‬ ‫یادگاری را که از همه‌ی استادان گرفته بودند نشان می‌دادند‪ ،‬در‬ ‫مدتی به عکس تنهای خود خیره شد‪ .‬بسیاز این عکس خوشش آمده‬ ‫بود‪ .‬وقتی به شوخی او را به «نارسیسم» متهم کردم‪ ،‬گفت‪« :‬برای‬ ‫این خوشم می‌آید که عکس مناسبی برای مراسم یادبود پس از مرگ‬ ‫است‪ ».‬بزرگ‌شده‌ی این عکس به لطف و کوشش «نشر چشمه»‬ ‫زینت‌بخش اولین صفحه‌ی چاپ چهارم کتاب «شناخت اساطیر‬ ‫ایران» شد که درست روز درگذشت غمگینانه‌ی او‪ ،‬یعنی دوشنبه‬ ‫‪ ۲۴‬دی ‪ ۷۵‬آماده‌ی پخش بود‪.‬‬ ‫ولی علی‌رغم این دو گفته که ناخودآگاه بر زبانش جاری شد به هیچ‬ ‫روی خیال مرگ نداشت‪ ،‬پر از زندگی بود‪ .‬پر از برنامه‪ .‬بارها و‬ ‫بارها از برنامه‌های دور و دراز علمی‌اش سخن گفته بود‪ .‬او هنوز‬ ‫بسیار سخن برای گفتن داشت و دریغ و دریغ و دریغ که بسیار‬ ‫زود رفت… ناباورانه‪ ،‬دردآلود‪ ،‬حسرت‌بار و غم‌انگیز و این اولین‬ ‫مقاله‌ی من است که او پیش از چاپ آن را نخواند…‬ ‫(برگرفته ازسایت مردمساالری ‪ /-‬منبع‪ :‬سایت شاهنامه پژوهان؟)‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 22‬‬


‫تاريخ‬

‫در میان آثار ایرانی موزه آقاخان در تورنتو کانادا‪ ،‬نامه‌ای تاریخی از عباس میرزا‬ ‫(فرزند فتحعلیشاه قاجار) به ناپلئون بناپارت (امپراتور وقت فرانسه) دیده می‌شود که‬ ‫ابعادش‪ ۱۲۰‬در ‪ ۵۸‬سانتیمتر است وتقریباً یک سوم آن را سرلوحی با تذهیبی نفیس و‬ ‫یگانه پر کرده است‪ .‬ابعاد و فاخر بودن سرلوح‪ ،‬اهمیت نگارنده نامه و احترام خاص او‬ ‫به مخاطب را به بهترین وجه القا می‌کند‪.‬‬ ‫تاریخ نگارش نامه ‪ ۱۸۰۸‬میالدی برابر با ‪ ۱۲۲۳‬هجری قمری است و به خط نستعلیق‬ ‫در ‪ ۲۸‬خط نوشته شده است‪ .‬در کنار اهمیت تذهیب سرلوح نامه و متن شیوای آن اهمیت‬ ‫تاریخی آن شایان توجه است‪.‬‬ ‫نامه از نظر اسلوب نگارش پیرو نثر متکلف و منشیانه اوایل دوران قاجار است و با‬ ‫تشبیهی شاعرانه که قلم را به غزال سیاه‌چشم مشکین‌خال تشبیه کرده‪ ،‬در مدح و ثنای‬ ‫پروردگار آغاز می‌شود و این شاعرانگی و مسجع بودن نثر در توصیف صفات ناپلئون‬ ‫نیز‪ ،‬با ذکر صفاتی چون زیبنده اورنگ پادشاهی‪ ،‬سایه گرانمایه الهی‪ ،‬قدرافزای گوهر‬ ‫تاجداری‪ ،‬اسکندر ثانی و… ادامه می‌یابد‪.‬‬ ‫در قسمت اصلی نامه‪ ،‬عباس میرزا نخست‬ ‫به تالشهای دو ساله روسها و مذاکرات‬ ‫آنان برای صلح اشاره می‌کند و می‌گوید‬ ‫چون پیش از این دولت فرانسه و روسیه‬ ‫در جنگ بودند‪ ،‬ایران به پیشنهادهای‬ ‫روسیه در باب صلح توجهی نمی‌کرد‬ ‫و هنگامی که بین روسیه و فرانسه‬ ‫صلح برقرار شد‪ ،‬ایران نیز با توجه به‬ ‫میانجیگری ژنرال گاردان سفیر فرانسه‪،‬‬ ‫آتش‌بس و کم کردن شعله جنگ میان ایران‬ ‫و روسیه را به اطالع ایوان گودوویچ‪،‬‬ ‫ژنرال روسی رسانده است و می‌افزاید که‬ ‫گودوویچ از دولت فرانسه بدگویی می‌کند‬ ‫و فرانسه را به سست‌پیمانی با ایران متهم‬ ‫می‌کند‪ ،‬اما به علت میانجی‌گری‌های‬ ‫ژنرال گاردان سفیر فرانسه‪ ،‬دولت ایران‬ ‫پاسخ یاوه‌گویی‌های گودوویچ را نمی‌دهد‬ ‫و با نظر به پیمان صلح روسیه و فرانسه‪،‬‬ ‫دولت ایران نیز قصد جنگ با روسیه را‬ ‫ندارد و در عین حال منتظر اخبار مثبت‬ ‫از طرف دولت فرانسه برای کمک به‬ ‫ایران است‪.‬‬ ‫سپس شرح می‌دهد که گودوویج سردار‬ ‫روس بطور ناگهانی به شهر ایروان حمله‬ ‫کرده و عباس میرزا با سپاهیانش‪ ،‬که توصیف جالبی از آنها می‌کند‪ ،‬با کمک توپخانه‬ ‫حمالت ایشان را دفع کرده و او را شکست داده‌اند‪ .‬سپس دوباره از ناپلئون می‌خواهد‬ ‫که مفاد قرارداد ایران و فرانسه را اجرا کند و تقاضا می‌کند از موسیو المی به خاطر‬ ‫تعلیم مهندسان ایرانی و ساماندهی امور توپخانه تقدیر شود‪ ،‬همانگونه که ً‬ ‫قبال از کارهای‬ ‫موسیو وردیر تقدیر شده بود‪ .‬در آخر نیز اشاره می‌کند این نامه را بوسیله مهندس‬ ‫ایتالیایی‪ ،‬بیانکی دادا‪ ،‬برای ناپلئون به منظور تحکیم دوستی ارسال خواهد کرد‪.‬‬ ‫نگاهی خالصه به شرایط تاریخی ایران در آن سال در فهم بهتر منظور عباس میرزا از‬ ‫نوشتن نامه کمک می‌کند‪:‬‬ ‫در سال ‪ ۱۸۰۷‬میالدی میان ایران و فرانسه قرارداد دوستی منعقد شد که به نام محل‬ ‫امضای آن‪ ،‬قصر فین کن اشتاین در پروس شرقی‪ ،‬معروف است‪ .‬انگیزه ناپلئون از‬ ‫نزدیکی به ایران دست‌اندازی به مهمترین مستعمره انگلستان‪ ،‬هند‪ ،‬بود و ایران نیز برای‬ ‫یافتن متحدی در جنگ با روسیه تزاری و رهایی از دست سیاست انگلیس توجه خود را‬ ‫به فرانسه معطوف می‌داشت‪ .‬طبق این قرارداد فرانسه تمامیت ارضی ایران و مالکیت‬ ‫ایران بر گرجستان و داغستان و سایر نواحی قفقاز را به رسمیت می‌شناسد و تضمین‬ ‫می‌کند و وعده ارسال اسلحه و ادوات جنگی و فرستادن مستشاران نظامی برای آموزش‬ ‫قوای ایران را می‌دهد‪ .‬در ازای آن ایران نیز تعهد می‌کند با انگلستان قطع رابطه و برای‬ ‫اشغال هند به فرانسه کمک کند‪ .‬در آن هنگام فرانسه و روسیه در پروس شرقی در حال‬ ‫جنگ بودند و حمایت ناپلئون از ایران که در حال جنگ با قوای تزاری بود برای هر دو‬ ‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫طرف سود بخش می‌نمود‪.‬‬ ‫این در حالی است که ایران از سه سال قبل از عقد این قرارداد وارد دوره نخست جنگهای‬ ‫ایران و روس در زمان فتحعلیشاه شده بود و بدلیل اشتغال روسها به جنگ با‬ ‫دیگر کشورهای اروپایی‪ ،‬قوای نظامی روسیه از ظرفیت محدودی برخوردار و برخی‬ ‫از حمالتش‪ ،‬بخصوص حمله مستقیم از راه دریای خزر به گیالن به شکستی مفتضحانه‬ ‫انجامیده بود‪ .‬بعد از امضای قرارداد فین کن اشتاین‪ ،‬ناپلئون با فرستادن ژنرال گاردان و‬ ‫هیئت مستشاری فرانسوی سعی در آموزش قوای ایران و کمک به ساخت توپها و ادوات‬ ‫جنگی می‌کند‪ ،‬اما کوتاه زمانی پس از آن‪ ،‬با شکست روسیه از فرانسه در پروس‪ ،‬پیمان‬ ‫صلحی در مکانی بنام تیلسیت میان دو کشور امضا می‌شود که ً‬ ‫عمال باعث می‌شود ناپلئون‬ ‫به مفاد قراردادش با ایران پایبند نماند‪ .‬گاردان در همان سال به ایران آمد‪ .‬وزارت خارجه‬ ‫فرانسه به او اعالم کرده بود در برقراری صلح میان این دو کشور سعی نماید‪ ،‬ولی برای‬ ‫جلوگیری از نفوذ انگلیسیها حداقل همکاری را با طرف ایرانی انجام دهد‪ .‬همچنین با‬ ‫توجه به اینکه تبادل‌نامه میان ایران و فرانسه‪ ،‬در حدود هفت ماه بطول می‌انجامید‪ ،‬هیئت‬ ‫مستشاری فرانسه نمی‌توانست به سرعت از تغییرات سیاست خارجی کشورش در قبال‬ ‫ایران مطلع شود‪.‬‬ ‫هیئت مستشاری فرانسه به جز ژنرال گاردان‪ ،‬شامل ‪ ۱۵‬غیر نظامی و ‪ ۱۳‬نظامی بود‪.‬‬ ‫نظامیان نام‌برده در نامه عباس میرزا شامل بیانکی دادا‪ ،‬و آرماند فرانسوا المی (افسران‬ ‫مهندسی) و وردیر (افسر پیاده نظام) می‌شوند‪ .‬وردیر در تبریز به آموزش گردانهای پیاده‬ ‫نظام به سبک اروپایی می‌پردازد و المی آموزش ساخت سربازخانه‪ ،‬مهمات‪ ،‬باروت و‬ ‫ساخت توپ را ساماندهی می‌کند‪.‬‬ ‫خبر صلح میان فرانسه و روسیه و قرارداد تیلسیت را همین ژنرال گودوویچ مذکور در‬ ‫نامه‪ ،‬به اطالع عباس میرزا رساند‪ .‬مذاکرات بین گودوویچ و هیئتهای ایرانی ره بجایی‬ ‫نمی‌برد و الکساندر تزار روس که می‌بیند ناپلئون در اسپانیا درگیر جنگ است به فرانسه‬ ‫اطالع می‌دهد که مفاد قراداد ایران و فرانسه محلی از اعراب ندارد و بر حاکمیت روسیه‬ ‫بر گرجستان تأکید می‌کند‪ .‬گودوویچ که تحت فشار تزار قرار داشت و اوضاع سیاسی‬ ‫را چنین می‌دید اولین حمله خود را پس از صلح با فرانسه در اکتبرسال ‪ ۱۸۰۸‬میالدی‬ ‫به شهر ایروان آغاز می‌کند‪ ،‬که به شکست از سپاهیان ایران به فرماندهی عباس میرزا‬ ‫می‌انجامد‪ .‬در نتیجه این شکست گودوویچ مجبور به استعفا می‌شود‪ .‬او فرانسویان را‬ ‫مسبب شکست خود می‌دانست در صورتیکه وردیر و المی از شرکت در هر نبردی علیه‬ ‫قوای روسی به دلیل مفاد قرارداد تیلسیت منع شده بودند‪.‬‬ ‫عباس میرزای جوان‪ ،‬خبر این پیروزی را در این نامه به ناپلئون می‌رساند و از لحن او‬ ‫اینگونه به نظر می‌رسد که با اینکه از صلح بین روسیه و فرانسه و قرارداد تیلسیت آگاه‬ ‫است هنوز به وفای به عهد ناپلئون امید دارد‪.‬‬ ‫دیگر نامه‌های عباس میرزا به ناپلئون که در آرشیو روابط خارجی فرانسه نگهداری‬ ‫می‌شوند قبال توسط جهانگیر قائم مقامی در ‪ ۱۳۴۷‬بچاپ رسیده‌اند‪ .‬امید است که نشر این‬ ‫نامه در بخارا کمکی باشد به محققین تاریخ ایران‪.‬‬ ‫متن نامه‪:‬‬ ‫غزال سیاه‌چشم مشکین‌خال خامه‪ ،‬نخستین جلوه ناز که در ختای بیخطای نامه آغازد‪،‬‬ ‫سپاس خداوند مهربان است و مهربان‌کننده تن و جان‪ ،‬سرانرا گردن در بند اوست و دلها‬ ‫را دوستی از پیوند او‪ ،‬شهریاران آگاه را بر تخت و گاه مایه آرام جهان کرده و جهانیان‬ ‫را شاد و آسوده روان در سایه حمایتشان پرورده‪ .‬بهر فریقی طریقی داده و بهر کیشی‬ ‫درست اندیشی فرستاده‪ .‬گاه با اختر ذات مسیح‪ ،‬پویندگان راه را راهنما بوده و گاه از فر‬ ‫وجود صاحب مقام محمود‪ ،‬راه رستگاری نموده‪ .‬بود و نبود آنچه بلند است و پست باشد‬ ‫و این نیز نباشد که هست‪ .‬کیست درین دیر که دیر پای‪ ،‬کو لمن الملک زند جز خدای‪.‬‬ ‫پس با خرامی دلفریب‪ ،‬غارت عقل و شکیب‪ ،‬در صحرای دلگشای ثنای خسرو ملک‬ ‫فزا‪ ،‬خدیو مملکت پیرا‪ ،‬زیبنده اورنگ پادشاهی‪ ،‬سایه گرانمایه الهی‪ ،‬آفتاب جهان افروز‪،‬‬ ‫جهان نایبه سوز‪ ،‬صدرا رای انجمن شهریاری‪ ،‬قدر افزای گوهر تاجداری‪ ،‬اسکندر‬ ‫ثانی‪ ،‬بانی مبانی جهانبانی‪ ،‬فیلقوس باهوش و دانش‪ ،‬خسرو دارا‌منش نیکو کنش‪ ،‬یگانه‬ ‫روزگار‪ ،‬امپراطور نامدار‪ ،‬عم اکرم تاجدار‪ ،‬خدیو قدر قدر قضا اقتدار‪ ،‬دام اقباله‪ ،‬کامزن‬ ‫و مشکبیز و نفحه پاش و نافه ریز میگردد‪ ،‬که بنحویکه چندین بار نگاشته خامه راست‬ ‫نگار گردیده‪ ،‬حال نزدیک به دو سال است که چندانکه از طرف کارگزاران روس مبالغه‬ ‫در مصالحه با ایندولت ابد مانوس رفته و سفرا ایشان بدربار دولت گردون مدار آمده‪ ،‬در‬ ‫هر بار بجهتی اولیا شوکت پایدار‪ ،‬دست رد بر سینه مسئول ایشان گذاشته‌اند‪....‬‬ ‫(دنباله در صفحه ی ‪)34‬‬ ‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 23‬‬


Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P.24

Friday, Jan. 20, 2017


Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 25

Friday, Jan. 20, 2017


‫زبان و ادبيات‬

‫(بخش نخست)‬ ‫‪ ۳۰‬اردیبهشت ‪۱۳۹۰‬‬ ‫اشاره‪:‬‬ ‫تابستان امسال که به دیدار خانه‌ی پدری نیما یوشیج رفتم‪ ،‬مزار زنده‌یاد سیروس طاهباز‬ ‫مزار مُرادش دیدم و بی‌اختیار گریستم ــ نه از اندوه و نه از شادی‪ ،‬بل که از‬ ‫را در کنار‬ ‫ِ‬ ‫مرگ هر دو یک‌سان بود‪.‬‬ ‫ادامه‌ی آن وابستگی که در زندگی و ِ‬ ‫اکنون خوش دارم که آن‌چه را درباره‌ی آن شاعر دوران‌ساز نوشته‌ام به پوران صلحکل‬ ‫(همسر طاهباز) پیش‌کش کنم که شیفتگی و ارادت طاهباز به نیما همواره در پسند او‬ ‫بوده است‪.‬‬ ‫س‪ .‬ب‪.‬‬ ‫عالی سن لویی‬ ‫پسرکی روستازاده را پدر از یوش به تهران می‌فرستد تا در مدرسه‌ی ِ‬ ‫درس بخواند و با زبان فرانسوی آشنا شود و آینده‌یی درخشان پیش‌ رویش به انتظار بماند‪.‬‬ ‫[‪ ]۱‬پدر‪« ،‬ابراهیم نوری […] از افراد یکی از دودمان‌های قدیمی‌ِ شمال ایران»‪]۲[،‬‬ ‫محشتمی‌‌ست از ّ‬ ‫خطه‌ی خویش و امکان آموزش و پرورش سزاوار پسر در اختیار اوست‪.‬‬ ‫علی اسفندیاری (‪ ،)۱۳۳۸-۱۲۷۶‬پسر کوچک آن روزگار و نیمای بزرگ روزگاران‬ ‫بعد‪ ،‬به خواست پدر حرمت می‌گزارد و دانش‌آموز آن مدرسه‌ی کاتولیک می‌شود‪ .‬خود او‬ ‫زندگی مدرسه‌ی من به زدوخورد با بچه‌ها گذشت‪ .‬وضع رفتار‬ ‫گفته است‪« :‬سال‌های اول‬ ‫ِ‬ ‫بیرون شهر‬ ‫و سکنات من‪ ،‬کناره‌گیری و ُحجبی که مخصوص بچه‌های تربیت شده در‬ ‫ِ‬ ‫است‪ ،‬موضوعی بود که در مدرسه مسخره برمی‌داشت‪ ]…[ .‬من در مدرسه خوب کار‬ ‫نمی‌کردم‪ .‬فقط [نمره‌های] نقاشی به داد من می‌رسید‪ .‬اما‪ ،‬بعدها‪ ،‬در مدرسه‪ ،‬مراقبت و‬ ‫تشویق یک معلّم خوش‌رفتار‪ ،‬که نظام وفا ــ شاعر به‌نام امروز ــ باشد‪ ،‬مرا به ّ‬ ‫خط شعر‬ ‫ِ‬ ‫گفتن انداخت‪]۳[ ».‬‬ ‫نیما بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و در همان مدرسه با ادبیات فرانسه و ادبیات کهن ایران‬ ‫نوآیین‬ ‫شعر‬ ‫ِ‬ ‫آشنایی می‌یابد‪ .‬شعرهایی می‌نویسد و را ِه آینده‌ی خود را ــ که جز پدید آوردن ِ‬ ‫پی سودای شعر است که آدم را از عالَم‬ ‫فارسی نبوده است ــ می‌پوید‪ .‬همین سر نهادن در ِ‬ ‫«غم نان» و پروای جان آزاد می‌کند و خود یوغی‌ ِگران می‌شود بر گردن‬ ‫فارغ و از ِ‬ ‫شاعر که تا ابد از آن رهایی نمی‌یابد‪.‬‬ ‫ادبی زبان فارسی‪ ،‬به‬ ‫افسانه‌»ی نیما نخستین شعری‌ست که در آغاز دهمین سده‌ی‬ ‫زندگی ِ‬ ‫ِ‬ ‫شیوه‌ی نمایش‌نامه‪ ،‬زاده می‌شود (‪ )۱۳۰۱‬و آنانی را که برای «تج ّدد ادبی» می‌کوشیدند‬ ‫‌جستند آگاه می‌کند که چاره در کاربُر ِد واژه‌های باب روز و‪ ،‬بیش‌تر‪ ،‬برگرفته‬ ‫و راه نمی ُ‬ ‫از زبان‌های اروپایی (همچون «دموکراسی»‪« ،‬دیکتاتوری»‪« ،‬پارلمان»‪ِ « ،‬ت َرن» و‬ ‫مانند آن‌ها) نیست‪.‬‬ ‫پویش راه شعر نیرو‬ ‫در‬ ‫هنوز‬ ‫‌هایش‬ ‫م‬ ‫گا‬ ‫که‬ ‫شاعری‬ ‫است‪،‬‬ ‫جوان‬ ‫نیمای‬ ‫«افسانه‌» شعر‬ ‫ِ‬ ‫نگرفته است‪ .‬شعری سخن‌ورانه و بری از کاستی‌های لفظی و معنوی و ــ حتا ــ وزنی‬ ‫نیست‪ .‬گذشته از این‌ها‪ ،‬بسیار دراز و پُرگویانه است‪ .‬زنده‌یاد مهدی اخوان‌ ثالث‪ ،‬در‬ ‫ارزیابی «افسانه»‪ ،‬نوشته است که این منظومه «به منزله‌ی کوک کردن ساز بود ــ یا نه‬ ‫ِ‬ ‫شعر نیما در‬ ‫‌انگیز‬ ‫ِ‬ ‫گاهان ِ‬ ‫ــ به مثابه‌ی کرشمه و درآمدی بود که گوشه‌های عالی و اعجاب ِ‬ ‫دنباله‌ی آن بود‪ ]…[ .‬سال‌های شکفتگی و بلوغ شعر نیما […]‪ ،‬به نظر من‪ ،‬از ‪۱۳۱۶‬‬ ‫و ‪ ۱۷‬به بعد است […]»‪]۴[.‬‬ ‫َ​َ‬ ‫نسیم دل‌افسای کوه‌ساران‪ ،‬در «افسانه» جاری‌ست‪:‬‬ ‫با این همه‪ ،‬نفسی تازه‪ ،‬مانند ِ‬ ‫عاشقا! خیز کامد بهاران‬ ‫چشمه ی کوچک از کوه جوشید‪،‬‬ ‫ُگل به صحرا درآمد چو آتش‪،‬‬ ‫رو ِد تیره چو توفان خروشید‪،‬‬ ‫دشت از ُگل شده هفت رنگه‪.‬‬ ‫افسانه را ــ که جان شعر و جان زندگی‌ست ــ تخیّل شاعر به گفت‌وگو با شاعر وامی‌دارد‪.‬‬ ‫نفی‬ ‫پرسش و پاسخ آغاز می‌شود؛ چون و چرای فلسفی ادامه می‌گیرد؛ و عاشق به ِ‬ ‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫زندگی پسامرگ می‌کوشد و عشق افالتونی را هم انکار می‌کند‪ .‬افسانه او را به سازش‬ ‫ِ‬ ‫با دشواری‌های زندگی و کامیاب شدن از زیبایی‌ها برمی‌انگیز ‌د ــ چندان که حتا حافظ هم‬ ‫در این‌ گفت‌‌وگو بازخواست می‌شود‪:‬‬ ‫حافظا! این چه کید و دروغی‌ست‬ ‫کز زبان ِمی و جام و ساقی‌ست؟!‬ ‫نالی ار تا ابد‪ ،‬باورم نیست‬ ‫که بر آن عشق بازی که باقی‌ست‪.‬‬ ‫من بر آن عاشقم که رونده‌ست‪.‬‬ ‫و خواننده به پایان شعر می‌رسد‪ ،‬حیران و بی‌بهره از حاصلی که فراخور ِد این‌ گونه‬ ‫گفت‌وگوهای فلسفی‌ست‪.‬‬ ‫در «افسانه»‪ ،‬اندیشه و احساس‬ ‫وزن شعر دیگرگون‬ ‫و زبان و‬ ‫ِ‬ ‫می‌شود و از آن‌چه در شعر سنتِّی‬ ‫ایران رواج داشته است در آن‬ ‫وزن «افسانه‌» تازگی‬ ‫اثری نیست‪ِ .‬‬ ‫دارد‪ ،‬اگر چه برخی ادعا کرده‌اند‬ ‫که همین وزن‌ را در یکی از‬ ‫نوحه‌سرایی‌های روزگار صفویان‬ ‫یافته‌اند‪ .‬روا‌ن‌شاد نادر نادرپور‬ ‫در این‌باره نوشته است‪]…[« :‬‬ ‫اگر چنین ادعایی راست باشد‪،‬‬ ‫ّ‬ ‫مستحق ستایش بیش‌تری‌ست‪،‬‬ ‫نیما‬ ‫زیرا چنین وزن شاد و دل‌انگیزی‬ ‫ابداً برای مرثیه‌سرایی مناسب‬ ‫نیست[…]»‪]۵[.‬‬ ‫پاسخ به این پرسش را که وزن‬ ‫«افسانه» دارای پیشینه است یا نه‬ ‫بر عهده‌‌ی پژوهش‌گران می‌گذارم‪.‬‬ ‫عروضی مورد استفاده‬ ‫همین‌قدر می‌گویم که آوردن وزنی تازه‪ ،‬در هنگامی که وزن‌های‬ ‫ِ‬ ‫اندک‌شمار بوده‌اند‪ ،‬سخت ارزش‌مند است ــ به ویژه از آن‌رو که (سوای نادرستی‌های‬ ‫چاپی) این منظومه‌ی نیما سرشار از اندیشه و جدل‌هایی‌ست که در چنین وزنی گنجیده‪.‬‬ ‫نکته‌ی مه ّم دیگر آن که واژه‌های به کار رفته در «افسانه»‪ ،‬کوتاهی و بلندی‌ِ هجای آن‌ها‪،‬‬ ‫تحرک‌ یا تأنّی‌شان وزن را اغلب شاد یا غمگین می‌کند‪ .‬پس حکم ُکلّی درباره‌ی شاد یا‬ ‫و ّ‬ ‫غمگین بودن یک وزن ویژه و بزمی یا رزمی بودن آن دور از احتیاط است‪.‬‬ ‫«افسانه»‪ ،‬به علّت تفاوت‌هایی که با شعرهای سنّتِی فارسی داشت‪ ،‬همچون زنگی بود‬ ‫که در محیط خواب‌آلوده‌ی ادبیات ایران به صدا درمی‌آمد و ذهن‌ها را هوشیار می‌کرد‪.‬‬ ‫‌تر شاعران برجسته‌ی زمان ما از قالب آن پیروی کردند و چهارپاره سرایی‪ ،‬تا‬ ‫پس بیش ِ‬ ‫مدت‌های دراز‪ ،‬شیوه‌یی برگزیده و فراگیر شد‪.‬‬ ‫نیما‪ ،‬در آغاز جوانی‪ ،‬سرودن همه‌گونه شعر سنّتی را تجربه کرد‪ :‬قصیده و قطعه و‬ ‫مثنوی و رباعی و ــ حتا ــ غزل در مجموعه‌ی آثار او کم نیست‪ .‬گفته‌اند که شاعر در‬ ‫سرودن این‌گونه قالب‌ها موفق نبوده و به همین سبب رو به شیوه‌ی تازه کرده است و باید‬ ‫ِ‬ ‫توفیق او را در کارهای نوآیین‌ِ وی ُجست‪ .‬این گفته‪ ،‬به ظاهر‪ ،‬درست است‪ .‬نیما‪ ،‬در‬ ‫قصیده‌سرایی‪ ،‬از ملک‌الشعرا بهار کم می‌آورد‪ .‬در مثنوی و رباعی و قطعه و غزل هم‬ ‫‌آوری نظم بهار‬ ‫دیگران از او تواناترند‪ .‬بر روی هم‪ ،‬سخن‌پرداز و سخن‌ورز نیست‪ .‬زبان ِ‬ ‫شیوایی کالم ایرج را ندارد‪ .‬اما یک نکته‌ی مه ّم در این میان از نظر دور‬ ‫یا رسایی و‬ ‫ِ‬ ‫ّ‬ ‫مانده است‪ :‬نحوه‌ی تفکر و ماهیّت عاطفه‌ی نیما با سرشت قالب‌های سنتِی فارسی هم‌ساز‬ ‫قالب‬ ‫نیست‪ .‬چنان جامه‌هایی درخور جان تازه‌اندیش او نبوده است‪ .‬از همین‌روست که ِ‬ ‫عروض گذشتگان‪ ،‬افاعیل‬ ‫شعر خود را دیگرگونه می‌کند‪ .‬آن‌گاه‪ ،‬بر بنیاد همان وزن‌های‬ ‫ِ‬ ‫و ارکان ُخرد شده را می‌آزماید‪( ...‬دنباله در صفحه ی روبرو)‬ ‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 26‬‬


‫مناسب کالم خویش‪ ،‬بلند و کوتاه می‌کند و قافیه را به مثابه‌ی‬ ‫‪ ...‬و مصراع‌های خود را‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫پایان مطلب» به کار می‌گیرد و شاه‌کارهایی چون «داستانی نه تازه» (‪،)۱۳۲۵‬‬ ‫ِ‬ ‫«زنگ ِ‬ ‫«اجاق سرد» (‪« ،)۱۳۲۷‬ری‌را» (‪« ،)۱۳۳۱‬برف» (‪« ،)۱۳۳۴‬در پیش کومه‌ام»‬ ‫(‪ )۱۳۳۶‬و چندین شعر دیگر می‌آفریند ــ سروده‌هایی که او را در مقام یگانه بنیادگذار شعر‬ ‫نوآیین فارسی جاودانه می‌کند‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫گروهی چنین پنداشته‌اند که نیما فقط با تغییر در وزن و بلند و کوتاه کردن مصراع‌ها «شعر‬ ‫نو» آفریده است‪ .‬این پنداشت نا ُد ُرست است؛ زیرا‪ ،‬در این صورت‪ ،‬می‌بایست بحر طویل‌ها‬ ‫و مس ّمط‌ها و مستزادها را هم نمونه‌هایی از شعر نو به شمار آوریم‪ .‬و چه بسیارند آنانی که‬ ‫وزن را شکستند‪ ،‬اما حتا یک سطر هم که در برگیرنده‌ی کم‌ترین اندیشه یا احساس یا تازگی‬ ‫درست شعر باشد عرضه نکردند ــ و هنوز هم نمی‌کنند‪ .‬نیما وزن را‬ ‫‌بندی‬ ‫ِ‬ ‫در زبان یا پایان ِ‬ ‫ّ‬ ‫نیاز درون‌مایه‌ی شعر او به تحوّل ناگزیرش کرد‪ ،‬نه سودای گشایش‬ ‫از روی تفنن نشکست؛ ِ‬ ‫خاطر و شوخ‌طبعی‪ .‬خودش گفته‪ ]…[« :‬کوتاه و بلند شدن مصرع‌ها در [شعرهای من]‬ ‫بنا بر هوس و فانتزی نیست‪ ]…[ .‬هر کلمه‌ی من از روی قاعده‌ی دقیق به کلمه‌ی دیگر‬ ‫می‌چسبد‪ ]۶[ ».‬و افزوده است که «من به رودخانه شبیه هستم که از هر کجای آن الزم‬ ‫باشد‪ ،‬بدون سر و صدا‪ ،‬می‌توان آب برداشت»‪]۷[.‬‬ ‫او در این گفتار صادق است و بر هر شاعر موفقی که پس از وی در ادبیات معاصر ایران‬ ‫اندیشگی شاعران را از نگرش بر «شیوه‌ی‬ ‫تثبیت شده باشد اثر گذاشته است‪ ،‬از آن‌رو که‬ ‫ِ‬ ‫کتابی» به سرشت و زمان و عاطفه و زبان ویژه‌ی هر فرد برگردانده است‪ :‬من امروز‬ ‫می‌دانم که باید سخن بگویم‪ ،‬اما نه به زبان منوچهری و سعدی یا حافظ و صائب‪ ،‬بل‌ که با‬ ‫واژگان هم‌ساز با اندیشه‌ی خاص خودم‪.‬‬ ‫شکستن تصنّعِی ْ‬ ‫درست نیما در زمینه‌‌ی بدعت‬ ‫وزن بسیاری از «شاعر»ان را از اندیشه‌ی‬ ‫ِ‬ ‫ظاهری او پیروی کردند افزون از‬ ‫در شعر غافل کرد و‪ ،‬به همین سودا‪ ،‬کسانی که از قالب‬ ‫ِ‬ ‫اصلی نیما را از شکستن وزن و هم‌ساز کردن‬ ‫شمار شدند‪ .‬تنی چند از شاعران‪ ،‬اما‪ ،‬منظور‬ ‫ِ‬ ‫قالب و درون‌مایه (=صورت و معنا) دریافتند و آثاری جاودانه سرودند‪.‬‬ ‫من از کسانی بودم که جز در چند مورد خاص ــ خواه از روی تفنّن‪ ،‬خواه به دلیل نیاز‬ ‫واقعی ــ از وزن‌های نیمایی پیروی نکردم و تنها در چهارپاره‌های خود آثاری به شیوه‌ی‬ ‫تب همه‌گیر ــ که هر ناشاعری را نیز مبتال کرده بود ــ مرا‬ ‫او پدید آوردم‪ .‬از همین‌رو‪ ،‬آن ِ‬ ‫نگرفت‪ .‬با این همه‪ ،‬در وزن‌های مرسوم غزل (که تا امروز شیوه‌ی دل‌خواه من است)‬ ‫دیگرگونی‌هایی به کار آوردم و هنوز هم آن‌ها را پی می‌گیرم‪.‬‬ ‫خوب به خاطر دارم یکی از دوستان شاعرم (یادش جاودان)‪ ،‬که غزل‌های مرا بسیار دوست‬ ‫می‌داشت‪ ،‬غزلی از سروده‌های سابقم را با مصراع‌های پلکانی و نابرابر نوشت و گفت که‬ ‫طول مصراع‌ها‪ ،‬بیایی‬ ‫شعر نو! چرا نمی‌خواهی‪ ،‬با کمی‬ ‫ّ‬ ‫تصرف در ِ‬ ‫حاال غزلت شد یک ِ‬ ‫به جمع شاعرهای نیماگرا؟‬ ‫با همه‌ی ارادتی که به او داشتم‪ ،‬از حرفش خنده‌ام گرفت و در پاسخش گفتم که باور دارم‬ ‫رف شکستن وزن را نشانه‌ی ّ‬ ‫تشخص‬ ‫ص ِ‬ ‫کار نیما بسیار بزرگ‌تر از آن است که بخواهم ِ‬ ‫‌بندی شعر پیروان او کنم‪ .‬من به آن‌چه نیما می‌گوید اعتقاد دارم و می‌دانم از شاعران‬ ‫یا رده ِ‬ ‫روزگار خود چه می‌خواهد‪ .‬نو شدن اندیشه و خیال و زبان و احساس (و‪ ،‬بر روی هم‪،‬‬ ‫‌نگری جدید) آرزوی نیمای ماست‪ ،‬و من این همه را در غزل عرضه می‌کنم و می‌دانم‬ ‫جهان ِ‬ ‫از کجای آن رودخانه‌ی سخاوت‌مند آب بردارم‪.‬‬ ‫آشنایی با نیما‬ ‫از چهارده‌سالگی با شعرهایش آشنا شدم و از دور شناختمش‪ .‬در آغاز دهه‌ی ‪ ،۳۰‬که تبلیغ‬ ‫«صلح» در کشور ما فریضه‌یی همگانی به شمار می‌آمد‪ ،‬من هم ــ با همه‌ی جوانی و‬ ‫بی‌تجربگی ــ از «قافله» عقب نماندم و در جمعیّتی عضو شدم که در این تبلیغ می‌کوشید‪.‬‬ ‫روزی قرار شد که نویسندگان برای تبیین صلح مطالبی بنویسند و شاعران شعرهایی‬ ‫بسرایند و باز‌ی‌نویسان نمایش‌نامه‌هایی فراهم آورند تا این آثار را به مسابقه بگذارند و به‬ ‫برترین‌ها جوایزی اهدا کنند‪.‬‬ ‫برای تهیه‌ی مقدمات کار‪ ،‬در خانه‌ی شادروان اکبر محسنی‪ ،‬موسیقی‌دان و نوازنده‌ی‬ ‫برجسته‌ی تار‪ ،‬گرد آمدیم‪ .‬چرا آن‌جا را انتخاب کرده بودند؟ در خاطرم نمانده است‪.‬‬ ‫همین‌قدر بگویم که چندی بعد‪ ،‬وقتی در اداره‌ی رادیو با محسنی آشنا‌تر شدم‪ ،‬او را مردی‬ ‫استوار مذهبی داشت‪ ،‬به همان مایه که به موسیقی نیز سخت مؤمن‬ ‫وارسته دیدم‪ .‬باورهای‬ ‫ِ‬ ‫بود‪ :‬نماز و روزه‌اش ترک نمی‌شد و‪ ،‬همزمان‪ ،‬بی‌وضو دست به تار نمی‌بُرد‪ .‬ترانه‌های‬ ‫«االهه‌ی ناز» و «او نیامد ‌» (از آثار او)‪ ،‬با صدای زنده‌یاد غالم‌حسین بنان و خانم فرح‬ ‫آزاد‪ ،‬در خاطرم مانده است‪.‬‬ ‫ظهر یکی از آن‌روزها‪ ،‬نزدیک‬ ‫حاشیه رفتم‪ ،‬زیرا که یا ِد محسنی «روشنم می‌دارد»‪ .‬بعد از ِ‬ ‫ساعت دو‪ ،‬در خانه‌ی او جمع شدیم‪ .‬نویسنده‌ی «یادداشت‌های یک معلّ‬ ‫سیاسی آن‬ ‫شاعر‬ ‫و‬ ‫م»‬ ‫ِ‬ ‫روزگار‪ ،‬محمد عاصمی («شرنگ»)‪ ،‬هم آن جا بود‪ .‬او با دو‪ /‬سه نفر دیگر رفتند نیما را‬ ‫شش عصر به انتظار نشستیم‪ .‬وقتی آمدند‪ ،‬پرسیدم که چرا این‌ قدر‬ ‫بیاورند‪ ،‬و ما تا ساعت ِ‬ ‫‌طبعی خاص خود‪ ،‬گفت که تا کت و شلوار استاد را پوشاندیم‬ ‫طوالنی شد‪ .‬عاصمی‪ ،‬با شوخ ِ‬ ‫و دستمال گردنش را بستیم و سایر «مقدمات حضور ذهن» را فراهم کردیم همین شد! البته‬ ‫یادآور شوم که آن سال‌ها آسمان تهران هنوز آبی بود و این همه راه‌بندان وجود نداشت‪.‬‬ ‫دورترین راه‌ها را می‌توانستی در پانزده دقیقه طی کنی و اتومبیل آن‌ قدر کم بود که وقتی من‬ ‫ِ‬ ‫قسطی خود را خریدم‪ ،‬بچه‌های محل جشن گرفتند و من میان‌ِشان شیرینی‬ ‫ُل‬ ‫ه‬ ‫واکس‬ ‫اتومبیل‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫سواری من‪ ،‬فریادکنان‪ ،‬می‌دویدند‪.‬‬ ‫نخستین‬ ‫دنبال‬ ‫به‬ ‫مدتی‬ ‫تا‬ ‫آنان‬ ‫و‬ ‫کردم‬ ‫پخش‬ ‫ِ‬ ‫آن روز‪ ،‬همه‌ی ما سروده‌ها و نوشته‌هامان را برای نیما خواندیم‪ .‬نیما هم‪ ،‬با نهایت سادگی‬ ‫و آرامی‪ ،‬مطلبش را برای ما خواند‪ .‬با گذشت نزدیک به شش دهه‪ ،‬جمله‌ی بسیار زیبا و‬ ‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫خیال‌انگیزی از او در خاطرم مانده است‪« :‬من از آتش یخ میسازم؛ تو دو شاخ تیز به من‬ ‫میدهی و میگویی بجنگ؟!» این جمله را‪ ،‬با دیگرگونی‌هایی‪ ،‬سال‌ها بعد‪ ،‬ضمن نامه‌ی‬ ‫شاعرانه‌یی دیدم که نیما در خرداد ‪ ۳۲‬در پاسخ به نامه‌ی سرگشاده و درشت‌ناک جالل‬ ‫آل‌احمد نوشته بود‪]۸[ .‬‬ ‫باری‪ ،‬در آن جلسه‪ ،‬شعر درازی خواندم در قالب چهارپاره که ضمن آن از همه‌ی شهرهای‬ ‫ایران دیدار کرده و ویژگی‌های هر یک را به جزئیات برشمرده و عاقبت از تهران سر در‬ ‫‌بستگی آدم‌ها با یکدیگر بود‪ .‬نیما‪ ،‬با حوصله‌یی ستودنی‪،‬‬ ‫آورده بودم‪ .‬منظورم یگانگی و هم‬ ‫ِ‬ ‫به «شعر» من گوش سپرد و سپس استادانه ــ و بیش‌تر پدرانه ــ گفت که ببین‪ ،‬عزیزم‪،‬‬ ‫رف کشیدن ُگل‌های قالی یا گلیمی نمی‌کند که‬ ‫امروزه دیگر هیچ نقاشی وقت خود را َ‬ ‫ص ِ‬ ‫ّ‬ ‫ابریشم آن با رنگ اصلی روی تابلو بدرخشد‪ ،‬بل که با چهار خط کوژ و کژ‬ ‫تارهای پشم یا‬ ‫ِ‬ ‫و با چند رنگ ساده عواطف درون انسان را ترسیم می‌کند‪ .‬شاعر هم باید چنین کند و از‬ ‫درازگویی بپرهیزد و از واژه‌ها در نهایت ایجاز و فقط تا ح ّد‌الزم استفاده کند‪ .‬این توصیه‬ ‫مثنوی «قلعه‌ی سقریم» (‪ )۱۳۱۳‬را به اطناب سروده و‬ ‫را کسی به من می‌کرد که خودش‬ ‫ِ‬ ‫حاصل‬ ‫آزمون ارزنده را ــ که‬ ‫نتیجه‌ی آن را با «ری‌‌را» یا «اجاق سرد» سنجیده بود و این‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫عمری تالش بود ــ به رایگان در اختیار شاعرک نوپایی چون من می‌گذاشت‪ .‬از آن‌جا که‬ ‫همیشه شاگرد خوبی بودم و برای شنیدن توصیه‌ها گوش حساسی داشتم‪ ،‬فردای همان‌روز‬ ‫شعری سرودم‪ ،‬باز در همان قالب چهارپاره‪ ،‬با آغازی چنین‪:‬‬ ‫ناشناس ناهمرنگ‪،‬‬ ‫آه‪ ،‬ای‬ ‫ِ‬ ‫بازگو! خفته در نگاه تو چیست؟[‪]۹‬‬ ‫‌بستگی افراد بشر را در آن گنجاندم و‪ ،‬در واقع‪ ،‬با همان «چهار‬ ‫و همان مفهوم یگانگی و هم‬ ‫ِ‬ ‫ّ‬ ‫رنگ» توصیه‌شده‌ی استاد‪ ،‬نقشی کارآیند‌تر از «شعر» نخستین کشیدم‪.‬‬ ‫خط و چند ِ‬ ‫جلسه‌ی دوم دیدارم با نیما در خانه‌ی شادروان سعید نفیسی برگزار شد‪ .‬این مرد جهانی‬ ‫از دانش و مهربانی بود‪ :‬معلّمی راستین‪ .‬استادان ــ نیما و نفیسی و چند تن دیگرــ برای‬ ‫برتر شرکت‌کنندگان جوان (از جمله اخوان ثالث و من) به داوری نشسته‬ ‫تشخیص آثار ِ‬ ‫بودند‪ .‬سه جایزه‌ی شعر به سه تن از آقایان شاعر اعطا شد‪ ،‬و جایزه‌ی اول به اخوان‪ .‬و من‬ ‫نگاهی و‪ /‬آهی»[‪.]۱۰‬‬ ‫ماندم با شعر کوتاهم و‪ ،‬به گفته‌ی جاودان‌یاد احمد شاملو‪« ،‬حسرتی‪/‬‬ ‫ّ‬ ‫وقار پیران را داشت‪ :‬از‬ ‫اخوان‪ ،‬اما‪ ،‬که اولین‌بار او را در آن‌جا می‌دیدم‪ ،‬در عین جوانی‪ِ ،‬‬ ‫گرفتن جایزه‪ ،‬لب‌خندی حتا بر لب‌هایش ننشست‪.‬‬ ‫نیما متوجه نگاه من شده بود‪ .‬درست مثل بچه‌یی بودم که ناخوش است و در برابر چشمش‬ ‫یک ّ‬ ‫شیرینی خوش‌مزه می‌خورند و به او نمی‌دهند و می‌گویند‪« :‬برایت بد است!» او‬ ‫تکه‬ ‫ِ‬ ‫رو به نفیسی کرد و دل‌سوزانه گفت‪ :‬نمایش‌نامه که ننوشته‌اند؛ چه‌ طور است جایزه‌ی آن را‬ ‫نفیسی شاگردپرور و مهربان هم این پیش‌نهاد را پذیرفت و‪ ،‬یک جایزه‬ ‫هم به شعر بدهیم؟‬ ‫ِ‬ ‫نیز‪ ،‬با این تدبیر‪ ،‬نصیب شعر من شد‪ .‬بغضم ترکید و از خوش‌حالی یا نمی‌دانم چه‪ ،‬هق‌ هق‪،‬‬ ‫گریه کردم‪ .‬سالیان بسیار این جایزه را داشتم‪ :‬ستاره‌یی طالیی بود‪ ،‬استوار بر روبان پهنی‬ ‫‌رنگ آسمان آن روزهای تهران‪( ...‬دنباله در صفحه ی ‪)28‬‬ ‫هم ِ‬ ‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 27‬‬


‫نيمای جوان و‬

‫‪( ...‬دنباله از صفحه ی ‪)27‬‬

‫نیما پیروان راستین و شاگردان شیفته‌ی پُرشمار داشت‪ .‬اسماعیل شاهرودی («آینده»)‪،‬‬ ‫پی چندی‪ ،‬مهدی اخوان‬ ‫منوچهر شیبانی‪ ،‬احمد شاملو («ا‪ .‬صبح» و«ا‪ .‬بامدا ِد» بعدی) و‪ ،‬از ِ‬ ‫فرخ‌زاد و یداهلل رؤیایی‬ ‫تماس مستقیم با او بودند‪ .‬دیری نکشید که فروغ ّ‬ ‫ثالث («م‪ .‬امید») در ِ‬ ‫ف آزاد تهرانی («م‪ .‬آزاد») و منوچهر آتشی و شماری‬ ‫ت رحمانی و محمود مشر ‌‬ ‫و نصر ‌‬ ‫دیگر‪ ،‬گاه به گاه و نامستقیم‪ ،‬و اغلب از رهگذر شعرش‪ ،‬با وی ارتباط یافتند‪ .‬همه او را‬ ‫کوه داشت که توصیه‌هایش را خوب در نیافته‌اند‪.‬‬ ‫می‌ستودند‪ .‬نیما‪ ،‬اما‪ ،‬از برخی ِش ِ‬ ‫‌نسالن من‪ ،‬یا آنانی که جوان‌ترند‪ ،‬هر یک به‬ ‫م‬ ‫ه‬ ‫‌تر‬ ‫ش‬ ‫ِ‬ ‫به هر صورت‪ ،‬باید بگویم که بی ِ‬ ‫شعری نیما مایه‌ی‬ ‫‌گام شعر نوین فارسی پیروی کرده‌اند‪ .‬زبان‬ ‫ِ‬ ‫شیوه‌یی‪ ،‬از این پیر و پیش ِ‬ ‫ّ‬ ‫تشخص کار اوست‪ ،‬چندان که همواره امضای او را آشکار می‌کند‪ .‬پس اصیل و تقلیدناپذیر‬ ‫َ‬ ‫می‌ماند‪.‬‬ ‫وزن های شکسته ی نیما‬ ‫فرصت نیما برای پرداختن به نمونه‌های گوناگون شعر نو (کوشش‌هایی که شاعران جوان‬ ‫امروز در عرضه‌ی ظرفیّت‌های دست‌نخورده‌ی شعر او می‌کنند) کافی نبود‪ .‬او دریافته بود‬ ‫که شکستن ارکان عروض کهن فارسی جز در تعدادی وزن متّفق‌‌االرکان و دو‪ /‬سه وزن‬ ‫دیگر (همچون بحر مضارع و وزن رباعی) ممکن نیست و پی بُرده بود که َگر ِدش در این‬ ‫‌نواختی لحن را در پی‬ ‫مجموعه‌‌ی وزنی ــ که شمار آن نزدیک به ده است ــ مالل و یک‬ ‫ِ‬ ‫خواهد داشت‪ .‬از همین‌رو‪ ،‬به مخدوش کردن پاره‌یی از این وزن‌ها دست زد‪ .‬برای نمونه‪،‬‬ ‫در آغاز شعر «ناقوس»‌ (‪ ،)۱۳۲۳‬با ارائه‌ی تصویرهای بسیار زیبا از نوای ناقوس «در‬ ‫خلوت سحر»‪‌،‬خواننده یا شنونده را به شوق می‌آورد‪:‬‬ ‫ِ‬ ‫دلکش ناقوس‬ ‫بانگ بلن ِد‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫خلوت َس َحر‬ ‫در‬ ‫ِ‬ ‫خاکستر هوا‬ ‫خرمن‬ ‫بشکافته ست‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫وز را ِه هر شکافته با زخمه های خود‬ ‫دیوارهای سر ِد َس َحر را‬ ‫هر لحظه میدرد‪.‬‬ ‫مرغ ابر‬ ‫مانند ِ‬ ‫خامش مردابهای دور‬ ‫فضای‬ ‫کاندر‬ ‫ِ‬ ‫آزاد میپرد؛‬ ‫او میپرد به هر دم با نکته یی که در‬ ‫طنّین او به جاست‪.‬‬ ‫پیچیده با طنینش دو نکته ی دگر‬ ‫کز آن طنین به پاست‪.‬‬ ‫دینگ‌ دانگ‪ ...‬چه صداست‬ ‫ناقوس!‬ ‫کی مُرده؟ کی به جاست؟‬ ‫[…]‬ ‫دینگ دانگ… این چنین‬ ‫ناقوس با نواش درانداخته طنین‪.‬‬ ‫از گوشه جای ِجیب سحر‪ ،‬صبح تازه را‬ ‫میآورد خبر‪.‬‬ ‫َ‬ ‫او مژده ی جهان دگر را‬ ‫تصویر میکند‪.‬‬ ‫با هر نوای خود‬ ‫جوید به ره (چو جوید با تو)‬ ‫وین نکتهی نهفته گوید با تو‪:‬‬ ‫شوق آن نگار‪،‬‬ ‫– «در کارگا ِه خود‪ ،‬به َس ِر ِ‬ ‫زنجیرهای بافته ز آهن‬ ‫تعمیر میکند!»‬

‫در یک سروده‌ی واحد‪ ،‬وزن مصراع‌هایش دیگرگون می‌شد‪ .‬او بر این باور بود که محتوای‬ ‫شعر در َ‬ ‫حسی‪ ،‬متفاوت است و از همین‌رو شاعر باید‬ ‫فراگر ِد سرایش‪ ،‬به لحاظ حالت‌های ّ‬ ‫ضرورت هر بخش آن‪ ،‬شاد‪ ،‬غمگین‪ ،‬اندیشه‌ورانه و یا طنزآمیز کند‪.‬‬ ‫وزن شعر را‪ ،‬بنا بر‬ ‫ِ‬ ‫به این ترتیب‪ ،‬هر شعری می‌بایست با وزن‌های گوناگون سروده شود‪ .‬این پیش‌‌نهاد در شعر‬ ‫نیمایی (البته در وج ِه گسترش‌نیافته‌ی آن) پذیرفته نشد‪.‬‬ ‫به «ناقوس» بازگردیم‪ :‬چنان که گفتیم‪ ،‬نیما در این شعر از ادامه‌ی وزن «دینگ دانگ» سر‬ ‫می‌پیچد و روا می‌دارد که چند مصراع‪ ،‬به لحاظ نواخت‪ ،‬با «فاع فاع» هم‌خوان نباشند‪ .‬این‬ ‫ْ‬ ‫ناهماهنگی‬ ‫ناهماهنگ سرفصل و جداکننده‌ی چندین بن ِد شعر می‌شود و لزوم‬ ‫دانگ»‬ ‫«دینگ ِ‬ ‫ِ‬ ‫آن را ما آشکارا درمی‌یابیم‪ ،‬یعنی به تغییر مطلب پی می‌بریم‪( .‬در این منظومه‪ ،‬شب نما ِد‬ ‫ستم و نابه‌کاری‪ ،‬صبح نماد پیروزی و نیک‌بختی‪ ،‬زنجیر نماد کینه‌توزی و خودکامگی‪ ،‬و‬ ‫دیوار نماد ناکامی و دشواری در راه رسیدن به آرزوهاست‪).‬‬ ‫منظومه‌ی «ناقوس» با «بانگ بلند و دلکش»ی آغاز می‌شود که مژده‌ی صبح می‌دهد و‬ ‫هر که و هرچه را که از جنس هول و نابه‌کاری‪ ،‬ستم و تاریکی ست می‌راند‪ .‬و شاعر‪ ،‬با‬ ‫شنیدن آن بانگ‪ ،‬می‌پرسد که آیا «بام و سرای ُگرجی» (استالین؟) «طعمه‌ی زبانه‌ی آتش»‬ ‫گرم مسلمان» به سردی گراییده است‪ .‬می‌خواهد بندیان رهایی یابند و‬ ‫شده یا «بازارهای ِ‬ ‫سرگشتگان به سامان رسند‪ .‬شاعر‪ ،‬گاه با زبان منطق‪ ،‬می‌کوشد تا ثابت کند که برای هر‬ ‫مشکلی راه‌حلّی هست و دیوارها به هر حال فرو خواهند ریخت و هر کسی که این واقعیت‬ ‫را باور نکند «نادان به دل» است‪:‬‬ ‫دینگ دانگ… دم به دم‬ ‫راهی به زندگیست‬ ‫از مطلع وجود‬ ‫تا مطرح عدم‪.‬‬ ‫گر زان که همچو آتش خندد موافقی‪،‬‬ ‫گور سرد نماید معاندی ــ‬ ‫ور زان که ِ‬ ‫از نطفه ی به پا شده ره باز میشود‬ ‫از او حکایت دگر آغاز میشود‪.‬‬ ‫از او به لغزش است جدار سبُک نهاد‪.‬‬ ‫از او به گردش است همه چیز‪.‬‬ ‫این کارخانه ی کهن از اوست‬ ‫فتق جلوه گریهای بی َم َرش‪.‬‬ ‫در رتق و ِ‬ ‫نادان به دل کسی‬ ‫ندانی او نیست باورش‪.‬‬ ‫کاین نکته از ِ‬

‫ناقوس زنده و تازه است‪ ،‬و‬ ‫تصویر شکافته شدن هوای خاکسترگون سپیده‌دم بر اثر صدای‬ ‫ْ‬ ‫زخم زدن این صدا «از راه شکافته‌»ی «دیوارهای سر ِد سحر» و دریده شدن آن دیوارها‬ ‫بار دیگر‪ ،‬نوای ناقوس به گوش‬ ‫بر اثر این زخم‌ها از تصویر پیشین هم ناب‌تر‪ .‬سپس‪ِ ،‬‬ ‫مرغ ابر […] در فضای خامش مرداب‌های دور […] می‌پرد» و در‬ ‫می‌رسد که «مانند ِ‬ ‫مصراع «طنین او به جاست» خدشه‌یی‌ست‬ ‫آغاز‬ ‫در‬ ‫جاست‪.‬‬ ‫به‬ ‫یی‬ ‫طنین او به هر دم نکته‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫جانشین «مفعول فاعالت» شده است‪ .‬وزن‬ ‫فاعالت»‬ ‫«فعول‬ ‫رفت‪:‬‬ ‫آن‬ ‫صحبت‬ ‫‌تر‬ ‫ش‬ ‫پی‬ ‫که‬ ‫ِ‬ ‫خاک فریب‌ناک») نیز مغشوش است که‪ ،‬سوای‬ ‫مفاصل‬ ‫با‬ ‫(«او‬ ‫پنجم‬ ‫بند‬ ‫مصراع‬ ‫آخرین‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫خاک طرب‌ناک‪».‬‬ ‫با‬ ‫«او‬ ‫باشد‪:‬‬ ‫معنای شعر‪ ،‬باید ــ برای نمونه ــ چنین‬ ‫سریر ِ‬ ‫ِ‬ ‫ُ‬ ‫درست‬ ‫و‬ ‫شده‬ ‫چاپ‬ ‫ست‬ ‫ر‬ ‫د‬ ‫نا‬ ‫«در»‬ ‫‌ی‬ ‫ه‬ ‫واژ‬ ‫بند‪،‬‬ ‫نخستین‬ ‫به باور من‪ ،‬در مصراع دوازدهم از‬ ‫ُ‬ ‫ِ‬ ‫لفظ «دو»ست ــ چنان‌که در ادامه می‌خوانیم‪:‬‬ ‫آن ِ‬ ‫دینگ دانگ…‬ ‫چه صداست‬ ‫ناقوس!‬ ‫کی مُرده؟ کی به جاست؟‬ ‫و آن «دو نکته» همین است که شنونده ناقوس را به خطاب می‌گیرد تا بداند چه کسی مُرده‬ ‫زندگی که را می‌زنند‪ ،‬یا «حرف از کدام‬ ‫ناقوس مرگ یا‬ ‫و چه کسی زنده است و‪ ،‬در واقع‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫سوگ و کدامین عروسی است؟»‬ ‫دیگر آن که در بند نُهُم (مصراع شانزدهم) و بند آخر‪ ،‬یعنی دوازدهم (مصراع دهم)‪،‬‬ ‫خیال می‌کنم همان واژه‌ی «نگار» درست باشد و نه «فگار»‪ ،‬چنان‌که‪« ،‬به نظر» استادی‬ ‫دانشور‪« ،‬با توجه به زمینه‌ی شعر مناسب‌تر می‌نماید»[‪ ]۱۱‬ــ با این تفاوت که حرف «ق»‬ ‫از واژه‌ی «شوق» را مکسور باید خواند‪ .‬توضیح آن که‪« :‬نگار»‪ ،‬در این‌جا‪ ،‬نه به معنای‬ ‫«یار» و «دل‌بر» است‪ ،‬بل «نقش» و «خط» را مراد می‌کند‪ .‬مصراع‌هایی از هر دو بند را‬ ‫بار دیگر ــ با کمی توضیح ــ می‌خوانیم‪:‬‬ ‫ً‬ ‫وزن دنباله‌ی شعر هم‌خوان نیست‪ .‬بند نهم‪:‬‬ ‫دینگ دانگ» عینا صدای ناقوس است‪ .‬اما می‌بینیم که با ِ‬ ‫خبر صبحخند خود‬ ‫واژه‌ی «طنین»‪ ،‬در یازدهمین مصراع از نخستین بند شعر‪ ،‬را هم باید ــ با تسامح ــ‌ به او [= ناقوس] با لطیفه ی ِ‬ ‫تشدید «ن» («طنّین»‪ ،‬بر وزن ّ‬ ‫«زرین») بخوانیم‪ .‬از این نکته که بگذریم‪ ،‬به گمان من‪ ،‬نیما (کز آن هزار نقش گشوده […])‬ ‫ّ‬ ‫خط دگرسان‬ ‫به عمد وزن «دینگ دانگ» را دنبال نگرفته است تا بتواند برای درون‌مایه‌ی چندگونه‌ی بر این صحیفه ِ‬ ‫ْ‬ ‫شعر خود وسیله‌ی تمایزی تعیین کند‪ .‬در چند بند‪ ،‬که «دینگ‬ ‫دانگ» آغاز کالم است‪ ،‬تحریر میکند‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫هر‬ ‫در‬ ‫ناقوس‪،‬‬ ‫نوای‬ ‫که‬ ‫بگوییم‬ ‫می‌بینیم که مطلب رنگ دیگری می‌گیرد و در واقع باید‬ ‫شوق آن نگار [= همان نقش و خط]‪،‬‬ ‫سر‬ ‫به‬ ‫خود‪،‬‬ ‫ه‬ ‫کارگا‬ ‫در‬ ‫[پس]‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫فصل‬ ‫لحظه‪ّ ،‬‬ ‫تنوع وزنی در شعر زنجیرهای بافته زآهن‬ ‫مکرر و َم ِ‬ ‫چندگونگی زبان شعر می‌شود‪ .‬این ِ‬ ‫ِ‬ ‫آغاز ایجاد ِ‬ ‫شاعر‬ ‫این‬ ‫آرزوی‬ ‫‌خورد‪.‬‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫چشم‬ ‫به‬ ‫او‬ ‫‌سالی‬ ‫ن‬ ‫میا‬ ‫‌های‬ ‫ه‬ ‫سرود‬ ‫برخی‬ ‫در‬ ‫ندرت‬ ‫به‬ ‫نیماست که‬ ‫روز انتقام]‪.‬‬ ‫برای‬ ‫[البته‬ ‫میکند‬ ‫تعمیر‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫برای ایجاد چنین تنوعی در شعر «همه شب زن هر جایی» (‪ )۱۳۳۱‬آشکار شده است‪.‬‬ ‫و بند آخر (دوازدهم)‪:‬‬ ‫در سال‌های نزدیک به دهه‌ی ‪ ،۳۰‬منوچهر شیبانی شعرهایی نوشت که‪ ،‬بسته به موضوع‪ ]…[ ،‬او [= همان ناقوس] مژده ی جهان دگر را‪( ...‬دنباله در صفحه ی روبرو)‬ ‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 28‬‬


‫‪ ...‬تصویر میکند‪.‬‬ ‫شوق آن نگار [= همان تصویر]‪،‬‬ ‫سر‬ ‫به‬ ‫خود‪،‬‬ ‫[پس] در کارگاه‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫زنجیرهای بافته زآهن‬ ‫تعمیر میکند [چنان که گفته شد‪ ،‬برای انتقام]‪.‬‬ ‫گذشته از پاری خوانش‌های نا ُد ُرست‪ ،‬بسیاری از شعرهای نیما را نا ُد ُرستی‌های چاپی نیز‪،‬‬ ‫متأسفانه‪ ،‬از معنا انداخته‌اند‪ .‬البته دست‌‌نوشته‌های خو ِد شاعر هم‪ ،‬که با مداد و بر کاغذهای‬ ‫دانش خود نیما‪ ،‬پیدا‬ ‫سبب‬ ‫نامناسب نقش بسته‪ِ ،‬‬ ‫ناخوانایی آن‌ها شده‌اند‪ .‬ای کاش کسی‪ ،‬با ِ‬ ‫ِ‬ ‫می‌شد و واژه‌ها و عبارت‌های نا ُد ُرست را درمی‌یافت یا‪ ،‬دست‌کم‪ ،‬در این زمینه‪ ،‬تعبیرهای‬ ‫مجاب‌کننده‌یی به میان می‌کشید‪.‬‬ ‫اول شعر بسیار زیبا و‬ ‫د‬ ‫بن‬ ‫از‬ ‫سوم‬ ‫مصراع‬ ‫در‬ ‫من‪،‬‬ ‫گمان‬ ‫به‬ ‫یکی از نا ُد ُرستی‌های چاپی‪،‬‬ ‫ِ ِ‬ ‫ِ‬ ‫َ‬ ‫َ‬ ‫ُ‬ ‫ُ‬ ‫طاووس نر می‌افشاند» به «د ِم‬ ‫پُرتصویر «خنده‌ی سرد» (‪ )۱۳۱۹‬نمودار می‌شود‪« :‬د ِم‬ ‫ِ‬ ‫َ‬ ‫تمام بند را می‌آوریم تا این خطا آشکارتر شود‪:‬‬ ‫ْ‬ ‫طاووس پَر می‌افشاند» بدل شده است! ِ‬ ‫َ‬ ‫صبحگاهان که بسته میماند‬ ‫ماهی آبنوس در زنجیر‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫ُد ِم طاووس‌ِ َنر میافشا َند‬ ‫بام تن بشسته ز قیر‪.‬‬ ‫روی این ِ‬ ‫شاه ِد مثال را‪ ،‬برای اثبات ادعای خود‪ ،‬فقط به چند نمونه از بسیارها سروده‌ی شاعران‬ ‫گذشته‌ی زبان فارسی بسنده می‌کنیم‪:‬‬ ‫طاووس کرده به زر‬ ‫یکی نغز‬ ‫ِ‬ ‫طاووس َنر‪( .‬فردوسی)‬ ‫چو‬ ‫شد‬ ‫جدا‬ ‫ز مادر‬ ‫ِ‬ ‫طاووس َن ّر است ُگلبن‪( .‬ناصر خسرو)‬ ‫نگویم که‬ ‫ِ‬ ‫طاووس َنر ماهی سر بر زده ست‪( .‬منوچهری)‬ ‫از ُد ِم‬ ‫ِ‬ ‫هنگام بهار‬ ‫شاخ ُگل بود به باغ اندر‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫خوب و آراسته ماننده ی طاووسی َنر‪( .‬المعی)‬ ‫مفعول صریح)‪ ،‬به‬ ‫افزون بر این‌ها‪ ،‬با توجه به پیشینه‌ی ادبیات فارسی‪« ،‬را» (نشانه‌ی‬ ‫ِ‬ ‫ضرورت وزن شعر‪ ،‬حذف شده است‪ .‬حال‪ ،‬این بند را __ از لحاظ دستوری __ واکاوی‬ ‫می‌کنیم‪:‬‬ ‫جمله‌ی ناقص‪:‬‬ ‫ُ‬ ‫طاووس َنر»)‬ ‫م‬ ‫د‬ ‫«‬ ‫افشاندن‬ ‫(برای‬ ‫فاعل‬ ‫صبحگاهان=‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫که= موصول‬ ‫فعل الزم‬ ‫بسته میما َند= ِ‬ ‫مفعول غیرصریح‬ ‫ماهی آبنوس=‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫در زنجیر= مکان وقوع فعل‬ ‫جمله‌ی مکمّل‪:‬‬ ‫مفعول صریح‬ ‫طاووس َنر=‬ ‫ُد ِم‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫فعل متع ّدی (برای «صبحگاهان»)‬ ‫میافشا َند = ِ‬ ‫ّ‬ ‫وقوع فعل)‬ ‫(محل‬ ‫بام= مفعول غیرصریح‬ ‫روی این‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫تن بشسته زِ قیر= صفت م ّ‬ ‫ُرکب (کنایه از آسمان)‪.‬‬ ‫پس مفهوم کلِّی این بند را چنین درمی‌یابیم‪« :‬وقتی شب به پایان می‌رسد‪ ،‬صبح‪ ،‬با طلوع‬ ‫«ماهی آبنوس» کنایه‬ ‫طاووس نر روی آسمان می‌گسترا َند‪ ».‬توضیح بیش‌تر آن که‪:‬‬ ‫خود‪ُ ،‬د ِم‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫رنگارنگ‬ ‫گستردگی‬ ‫طاووس نر»‬ ‫فشردگی ممت ّد شب است در کرانه‌ی مغرب‪ ،‬و « ُد ِم‬ ‫از‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫(«بام تن بشسته ز قیر»)‪.‬‬ ‫پرتو خورشید در پهنه‌ی آسمان‌ سپیده‌دم‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬

‫تاشعر طنز‬ ‫کوه شاه‬ ‫شعر طنزی از محمدرضا عالی پيام ("هالو")‬ ‫توضیحات شاعر در باره ی عنوان این شعر‪:‬‬ ‫"کوه شاه" (بر وزن شاهراه) پنجمین قله ی ایران‬ ‫است به ارتفاع ‪ 4350‬متر در استان کرمان‪ .‬این‬ ‫کوه به لحاظ زیست محیطی ویژگی های خاصی‬ ‫دارد‪ ،‬از جمله اینکه ‪ 600‬گونه گیاه دارویی در‬ ‫دامنه ی آن می روید که در هیچ نقطه ی دیگر‬ ‫جهان یافت نمی شوند‪ .‬این کوه یوزپلنگی دارد که‬ ‫در نوع خود بی مانند است و ثبت شده است‪ .‬دو‬ ‫رودخانه از این کوه بسیار زیبا سرچشمه می گیرند و نزدیک ‪ 200‬روستا در حاشیه‬ ‫ی آن قرار دارند‪ .‬چند سالی است که عده ای سوداگر بخاطر معادن سنگ آهن این‬ ‫کوه دارند آن را ویران می کنند‪ .‬جاده ای در آنجا زده اند که چند کامیون در کنار‬ ‫هم می توانند از آن عبور کنند‪ .‬در هیچ جای دنیا با منابع طبیعی شان چنین کاری‬ ‫نمی کنند‪.‬‬ ‫چندی پیش ‪ 2000‬کوهنورد از نقاط مختلف ایران جمع شدند و در اعتراض به‬ ‫تخریب این کوه‪ ،‬به قله ی آن صعود کردند و بعد هم جلوی بولدوزرها و لودرها‬ ‫خوابیدند تا اعتراض شان را به گوش مسئولین برسانند‪ .‬من این شعر را تقدیم می‬ ‫کنم به "کوه شاه"‬ ‫ ‬ ‫آنان که کوه را به طمع جابجا کنند‬

‫سر سوزن حيا کنند؟‬ ‫آيا ب َ‬ ‫ُود که یک ِ‬

‫درياچه ی اروميه را خشک کرده اند ‬

‫منابع ملی چه ها کنند‬ ‫بنگر که با‬ ‫ِ‬

‫ ‬ ‫چوب پتروشیمی شان بر مالج ما‬ ‫تا ِ‬

‫سوی خلیج میانکاله وا کنند‬ ‫راهی‬ ‫ِ‬

‫زاینده رود و کرخه و کارون تشنه اند ‬

‫بر ماهیان و آبزیانش جفا کنند‬

‫ ‬ ‫دل جنگل درخت را‬ ‫هی می بُرند از ِ‬

‫آتش منقل به پا کنند‬ ‫تا با زغالش ِ‬

‫مرداب و باتالق شود خشک تا مگر ‬

‫ویال و کارخانه بجایش بنا کنند‬

‫ ‬ ‫بلعیده اند جنگل و صحرا و رود را‬

‫زیر عبا کنند‬ ‫شد وقت آنکه کوه به ِ‬

‫اینک رسیده نوبت کرمان و کو ِه شاه ‬

‫قامت بلند تو ای قلّه تا کنند‬ ‫تا ِ‬

‫از کوه می کشند دل و روده اش برون ‬

‫تا سنگ آهنش ببَرند و صفا کنند‬

‫ ‬ ‫شکم پیچ پیچشان‬ ‫سیری ندارد این ِ‬

‫این کوه را چگونه در آن معده جا کنند؟‬

‫ای کوه شاه‪ ،‬نام خودت را امام کوه ُکن ‬

‫تا مگر که دامنه ات را رها کنند‬

‫(دنباله در شماره ی آينده)‬

‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 29‬‬


‫تاتاريخ ادبيات‬

‫است‪.4‬‬

‫سبک شناسی‬

‫(‪)107‬‬ ‫علی بن احمد الکاتب‬ ‫و هو منتخب الدین بدیع اتابک الجوینی منشی‬ ‫سلطان سنجر سلجوقی (‪ )552-511‬و رئیس‬ ‫دیوان رسائل او‪ .‬این مرد معاصر رشید وطواط‬ ‫و انوری بوده است‪ ،‬و هموست که در نزد سلطان‬ ‫سنجر از رشید وطواط شفاعت کرد تا سلطان‬ ‫از سر خون او درگذشت‪ ،‬و این قصه معروف‬ ‫است‪ .1‬تاریخ تولد و وفات منتخب الدین بدیع‬ ‫هیچ کدام معلوم نیست‪ .‬از آنچه که محقق است‬ ‫یکی آن است که وی در سنه ی ‪ 516‬به قصد‬ ‫آموختن صناعت دبیری به دارالملک مرو آمده‬ ‫است‪ ،‬پس معلوم می شود این سنه یکی از سنوات‬ ‫"ع َتب ُ‬ ‫الک َت َ‬ ‫َة َ‬ ‫بة" و جمع و ترتیب خود‬ ‫اوایل جوانی او بوده است‪ .2‬دیگر از تاریخ دیباچه ی َ‬ ‫مجموعه معلوم می شود که تاریخ تدوین این مجموعه مابین سنوات ‪ 548 – 528‬بوده‬ ‫است‪.3‬‬ ‫این نویسنده و دبیر فاضل مانند غالب دبیران و منشیان نامی آن عصر شعر هم می گفته‬ ‫است‪ .‬عوفی در لباب االلباب (ج ‪ 1‬ص ‪ )80 – 78‬وی را نام می برد و در عداد وزرای‬ ‫شاعر ذکر می کند‪ ،‬و عطاملک جوینی هم در جهانگشای خود از او نام برده‪ ،‬و در مرزبان‬ ‫نامه هم ذکر او رفته است‪ .‬در مرزبان نامه می نویسد‪:‬‬ ‫"و از قبیل رسائل – مجموعی از مکاتبات منتخب بدیعی (کذا) که به بدایع و روایع کلمات‬ ‫و نکات مشحون است‪ ،‬لطف از متانت درآویخته و جزالت با سالست آمیخته و آن را عتبۀ‬ ‫کتبه نام کرده‪ ،‬کتاب محقق‪ ،‬آن عتبه را بسی بوسیده اند و به مراقی غایاتش نرسیده‪ ،‬و‬ ‫ُ‬ ‫ُغنی شیوه ایست از طلب غوانی افکار (کذا) دبیرانه"‬ ‫گروهی آن را خود غنیه خوانده که م ِ‬ ‫ص ‪ 3 – 2‬مرزبان نامه‪.‬‬ ‫مجموعه ای موسوم به "عتبة الکتبه فی بیان تعلیم الکتابة و االنشاء" نسخه ای است خطی‬ ‫منحصر به فرد در کتابخانه ی خدیوی و نسخه ی عکسی از آن نیز در وزارت فرهنگ‬ ‫ایران موجود می باشد‪.‬‬ ‫شیوه ی این مراسالت بر پایه و اساس نثر ابوالمعالی غزنوی است جز اینکه اسجاع در این‬ ‫زیادتر است و اطناب هایی هم که الزم و ملزوم مکاتبات دیوانی می باشد در آن مراسالت و‬ ‫منشآت دیده می شود‪ ،‬و این هر دو در کلیله و دمنه نیست‪ .‬لکن باید اعتراف کرد که منشآت‬ ‫این عصر از حیث جزالت و استحکام درست مصداق تعریف سعدالدین وراوینی صاحب‬ ‫مرزبان نامه است که گوید‪" :‬لطف از متانت درآویخته و جزالت با سالست آمیخته" و در‬ ‫واقع چنین است‪.‬‬ ‫بهاء الدین محمد بن مؤید البغدادی‬ ‫بهاء الدین محمد منشی عالء الدین تکش خوارزمشاه (که از سنه ی ‪ 568‬الی ‪ 596‬در‬ ‫خوارزم و خراسان و قسمتی از ایران سلطنت کرد‪ ،‬و دولت سلجوقیه ی ایران به دست او‬ ‫منقرض گردید) سال وفات بهاء الدین محمد مذکور معلوم نیست ولی آنچه محقق است وی‬ ‫تا سنه ی ‪ 588‬در حیات بوده است؛ چه درین سال وی در ُج َوین با سمّی خود بهاء الدین‬ ‫محمدبن علی‪ ،‬ج ّد پدر عطاملک جوینی صاحب تاریخ جهانگشای در حضور خوارزمشاه‬ ‫تکش مناظره نموده است (رجوع کنید به تاریخ جهانگشای – ج ‪ 2‬ص ‪.)28‬‬ ‫بهاء الدین محمد از فحول نویسندگان نامی ایران است و نام او در عداد افاضل و شعرا و‬ ‫دبیران ّ‬ ‫معظم برده می شده است‪ .‬عوفی در لباب االلباب از وی مدح کرده و سعدالدین‬ ‫وراوینی مترجم مرزبان نامه نیز او را ستوده است‪ ،‬و رساالت او را به عنوان "رساالت‬ ‫بهاء الدین بغدادی منشی حضرت خوارزم که به رساالت بهائی معروف است" ذکر نموده‬ ‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫لی ال َت َر ُّسل‬ ‫‪ -1‬کتاب اَل َت َوسُّل اِ َ‬

‫التوسل الی الترسل کتابی است محتوی منشآت‬ ‫ّ‬ ‫بهاء الدین محمد مذکور و مشتمل بر حوادث‬ ‫تاریخی و قسمت زیادی از عادات و اخالق و‬ ‫کیفیات حاالت مردم و دربار و امرا و رجال‬ ‫نیمه ی دوم قرن ششم هجری و نمونه ی کاملی‬ ‫است از بهترین نثر فنی و درباری آن زمان که‬ ‫دیگر آثار زیادی از نثر کهنه و قدیم در آن یافت‬ ‫نمی شود و هرگاه بخواهیم آن را با شعر آن‬ ‫عهد مقایسه نماییم م یتوان به اشعار کمال الدین‬ ‫اسمعیل یا قصاید خاقانی یا خمسه ی نظامی‬ ‫شبیه کرد‪ ،‬که غیر از پختگی و درستی و به‬ ‫دستور و قانون بودن‪ ،‬دیگر از حیث مزایای‬ ‫طبیعی و علو معنی شباهتی با اشعار رودکی‬ ‫و عنصری و فرخی ندارند‪ ،‬این منشآت نیز از‬ ‫حیث پختگی انشاء و انسجام و صحت قواعد‬ ‫و قوانین بی مانند و غیرقابل اعتراض است‪،‬‬ ‫و بلکه از حیث یکدستی و توحید اسلوب بر‬ ‫بسیاری از نثرهای پیش از خود می چربد‪ ،‬اما باید دانست که این دبیر بزرگ و رفقا و‬ ‫همگنان او مانند نورالدین محمد نسوی و شاگردان اینان چون عطاملک همه ریزه خوار‬ ‫خوان ابوالمعالی و خوشه چین "کلیله و دمنه" اند و در این تقلید نیز تمام نیستند‪.‬‬

‫‪ -2‬سبک و شیوه ی التوسل الی الترسل‬ ‫درین نثر چیز تازه ای که نگفته باشیم دیده نمی شود‪ ،‬لغات تازی به صدی شصت و گاهی‬ ‫صدی هشتاد رسیده است‪ .‬بسا از لغات و اصطالحات فارسی از میان رفته و به جای آنها‬ ‫لغات عربی آمده است‪ .‬مترادفات و موازنه و سجع همه ی سطور را پر کرده است و هرگاه‬ ‫نامه یا مراسله ی ساده ای نیز دیده شود باز از ترادف و تکرار و اطناب خالی نیست‪ .‬جمله‬ ‫بندی ها از قاعده ی اصلی گشته و حذف افعال بدون قرینه متداول شده است‪ ،‬و بالجمله باید‬ ‫اعتراف کرد که مقدمه ی فساد نثر درین دوره آغاز می کند و بالی عام و تطویالت بالطایل‬ ‫و عبارات بی مغز‪ ،‬از این زمان بر سر نثر زیبای پارسی فرود می آیند‪ ،‬چیزی که هست‬ ‫هنوز نویسندگان چیزی از متق ّدمان در سینه دارند‪ ،‬و یادبودی از گذشتگان بر لوح دل می‬ ‫نگارند‪ .‬از این رو است که پختگی و َسختگی عبارات و استعمال افعال حقیقی و مجازی‬ ‫بر وفق آئین مطلوب هنوز پدیدار و مأمول است‪ ،‬ولی پیداست که قرنی یا دو قرن دیگر‬ ‫دبیران با این آئین دشخوار چه بالیی بر سر نثر پارسی خواهند آورد و چه بیدادی بر الفاظ‬ ‫خاصه تتبّع ایشان منحصر به این اسلوب بوده است‬ ‫و کلمات زبان مادری خود خواهند راند‪ّ ،‬‬ ‫و به مکتب فصیح قدیم کمتر دسترس داشته اند!‬ ‫‪ -3‬چند نمونه از منشآت بهاء الدین‬ ‫به سوی پهلوان عراق نویسد‪:5‬‬ ‫زندگانی مجلس سامی در استیالء اَعوان دولت و استعالء ارکان حشمت و وفور آمداد‬ ‫غبطت‪ ،‬و ظهور آثار بسطت‪ ،‬فراوان سال باد‪ ،‬صحیفۀ زندگانی بر قوم شادمانی مرقوم‪،‬‬ ‫و صفحۀ احوال بوسوم اقبال موسوم‪ ،‬و نهال دولت ناضر و نامی‪ ،‬و ایزد َع َّزاِس ُم ُه ناصر‬ ‫و حامی‪.‬‬ ‫نوایر اشواق باشد و تباعد انحاء دیار مقتضی‬ ‫اشتعال‬ ‫موجب‬ ‫وفاق‬ ‫ر‬ ‫رای‬ ‫م‬ ‫استحکام‬ ‫چون‬ ‫ِ‬ ‫َ ِ‬ ‫تناجی ضمایر‪ ،‬توان دانست که با چندین‬ ‫تزاید امداد افتقار‪ ،‬به سفارت تشاهد قلوب و عبارت‬ ‫ِ‬ ‫ُبرم‪ ،‬و چنین مسافت دور و دراز‪ ،‬که جا َنبین را در میان است‪ ،‬کار آرزومندی‬ ‫عهود محکم م َ‬ ‫به چه غایت رسیده باشد و حال نیازمندی به کدام نهایت انجامیده‪ ،‬فی الجمله کمال تشوّق از‬ ‫تحدید‪ ،‬تفوّق می کند‪ ،‬و کثرت التیاع از انقیاد تعدید‪ ،‬امتناع می نماید‪.‬‬ ‫پس بر این قضیّت‪ ،‬تکلف شرح آن در توقف داشتن و آن رسم که در دست و پای خواطر‬ ‫خلق خلق شده است بگذاشتن اولیتر‪ ،‬و از ایزد ذوالجالل که مدبّر کمال‪ ،‬و مفتح ابواب آمال‬ ‫است‪ ،‬تیسیر اسبات اجتماع خواستن و صدق اخالص را وسیلت آن التماس و بدرقۀ آن دعا‬ ‫ساختن – تا قاید زمام اصابت به مربع مرتع اجابتش رساند – به منهج قدیم خرد و طریق‬ ‫ولی التّیسیر و مُسَّهل ّ‬ ‫کل عسیر" ص ‪.172‬‬ ‫مستقیم عقل نزدیکتر – واهلل ُّ‬ ‫ٍ‬ ‫این نامه و بسیار نامه های دیگر از قبیل مقدمه ی فساد نثر است‪ ،‬علت اصلی آن نیز این‬ ‫است که دبیران ناچار بوده اند نامه ای از طرف خدایگان خود به دیگر خداوندان تاج‬ ‫به نوعی بنویسند که هم بالنسبه آب و تابی داشته باشد‪ ،‬و هم مختصر و شبیه به مکاتیب‬ ‫خودمانی نباشد و هم مطلبی و مهمی در آن قید نگردد! و در نوشتن چنین نامه ها که در آن‬ ‫اوان ملوک الطوایفی بایستی هر هفته و هر ماه چند ُطعری به چند طرف ارسال گردد جز‬ ‫به چنین معجزنمایی هایی نمی شده است دست فرابرد‪ ،‬و این نامه های ناگزیر را ناچار‬ ‫بایستی از الفاظ تازی و مترادفات و ترصیعات و اسجاع دور و دراز بهم بافت تا مقصود به‬ ‫حاصل آید‪ ،‬خاصه که ظاهرا در آن عهد مرسوم بوده است که در مقدمه ی نامه ها عبارات‬ ‫"زندگانی مجلس سامی‪ "...‬با تفصیلی که در هر نامه دیده می شود گنجانیده شود – و در‬ ‫مقدمات مثالها و فرامین عبارات‪( ... :‬دنباله در صفحه ی روبرو)‬ ‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 30‬‬


‫‪" ...‬از آنجایی که‪ "...‬با تفصیالت دیگری جای داده آید‪ ،‬و ازین رو بهاء الدین در نامه ای که‬ ‫از مجلس شادیاخ به سوی شهاب الدین منشی النظر‪ ،6‬به خوارزم می نویسد ازین رسوم و‬ ‫قواعد قدیمی که به نظر او کهنه و مندرس می آمده است شکایت می کند‪ ،‬از آن مکتوب که‬ ‫تا اندازه ای از روی آزادی (ولو در حبس بوده) نوشته شده است بر می آید که حدس ما در‬ ‫باره ی مراسالت درباری درست است‪ ،‬چه این نامه ی دوستانه عالوه بر زیبایی عبارات‬ ‫و تندستی تعبیرها و داشتن مطلب و مغز‪ ،‬از حیث لغات هم پاکیزه تر از دیگر نامه هاست‬ ‫و فارسی او بر عربی می چربد و امثال و کنایات و الفاظ شیرین در آن دیده می شود‪ ،‬و ما‬ ‫اینک قسمتی از آن مکتوب را با حذف زوایدی اینجا می آوریم‪.‬‬ ‫مکتوب از محبس شادیاخ‬ ‫ُ‬ ‫"‪ ............‬امداد تحیت و وفور آفرین که از طی آن نسیم تعیم آید‪ ،‬و از توی آن بوی عهد‬ ‫قدیم زاید‪ ،‬از کلبۀ ِعنا و زاویۀ غم‪ ،‬که می گویند دل است‪ ،‬به مرتع مربع کرم‪ ...‬می فرستم‬ ‫– یا لَیتنی ُ‬ ‫کنت َمعهم َفاَفوز ُفوزاً عظیماً‪.‬‬ ‫و دور از آن جناب‪ ،‬از دوری آن جناب‪ ،‬چندان اندیشۀ شوخ دیده به من محیط شده است‪ ،‬و‬ ‫چنان صبر کار نادیده مرکز خالی گذاشته‪ ،‬که اگرچه دل می خواهد‪ ،‬خاطر مواتات نمی کند‬ ‫که محافظت عادت قدیم به جای آرم‪ ،‬و مراقبت سنّت معهود واجب دارم‪ ،‬و (زندگانی)‪ 7‬با‬ ‫جملۀ ادوات و َحشوات که رسم است‪ ،‬دیباچۀ سخن سازم‪ ،‬و نیز راستی آن رسم ‪َ ،‬وسم تکلف‬ ‫گرفته است‪ ،‬و در کشاکش استعمال خلق َخلِق گشته‪ ،‬و چون شکایت روزگار پیرزی تیرزی‬ ‫شده‪ ،‬و تتبع رسوم باستانی – که با بالدت همداستانی دارد – داند‪ 8‬که عادت من کهتر نیست‪.‬‬ ‫(پس) به شیوۀ مخلصان‪ ،‬که همانا از آن فوجم‪ ،‬دلیل بر آن که خطرهای عظیم مشاهده می‬ ‫کنم – دعوت خلوت که با سابقۀ رضا همراه باشد نه با شایبۀ ریا ممزوج الیقتر‪ ،‬و در هر‬ ‫حال که هست از آن خدمت فارغ نیستم و همواره ورد زبان دارم‪:‬‬ ‫آن روز مبادا که تو نباشی‪9‬‬ ‫ ‬ ‫ای خیل هنر را وثاقباشی‬ ‫این تحیت اواخر جمادی اآلخر (کذا) می نویسم "و یَمحوا ُدموعی ما ی ُّ‬ ‫َخط بنانیا" در حالی‬ ‫که ُشکر باری َع ّز اسمه بر آن واجب است و سپاس ایزد تعالی در آن الزم‪.‬‬ ‫که بسیار بد باشد از بد بتر‬ ‫به هر حال مر بنده را شکر به ‬ ‫اگرچه بدان خدمت نیاز بیش دارم‪ ،‬از شرح آن نیاز باری بی نیازم‪ ،‬چه توان دانست که‬ ‫ورأیناه فی المنام لَ َ‬ ‫فزعنا‪ ،‬پاداش سپیدکاری سپهر فیروزه کار نیلفام‪،‬‬ ‫در چنین حالتی – که لَ َ‬ ‫روز امیدواری و روی بخت من سیاه کرده‪ ،‬و چیره دستی روزگار رنگ آمیز به خون دل‬ ‫بر رخ به رنگ من بی رنگ زده‪ ،‬و از هر جنس خطرات اضجار در صحن ضمیر‪ ،‬چون‬ ‫از هر نوع طبقات آدمی در صحرای عرفات‪ ،‬طواف عادت ساخته‪ ،‬و سینه ای که بیت‬ ‫الحرام کرم بود‪ ،‬بیت االحزان مصایب شده‪ ،‬و دلی که قبلۀ منحتها بود حجراالسود محنتها را‬ ‫حجراالسودوار نشانه گشته‪ ،‬و تنی که رکن فضایل بود از کعبۀ آمال به مقام َخیبت بازآمده‪،‬‬ ‫و از صفای سینه در منای تمنّی احرام انتظار گرفته‪ ،‬تا کی داعی اجل (را) لبّیک زند‪ ،‬و‬ ‫عمرۀ عمر را درنوردد‪ ،‬و از این بادیۀ پرآفت بدارالسالم سالمت رسد‪.‬‬ ‫َفیا َحبَذا ِمنّی لِ َمن ی ُ‬ ‫َسکن َ‬ ‫القبرا‬ ‫السالح‬ ‫و گردون دون چون مرا بسته دید‪ ،‬و میدان تنگ در معرکۀ تعریک من شاکی ّ‬ ‫ایستاده‪ ،‬و در شکستن جیش امید من شکسته دل تعبیه های عجب ساخته‪ ،‬و از سپاه غم و‬ ‫اندیشه که چون ادوار آسمانی نهایتی ناپیدا دارد‪ ،‬گر دل من قلب و جناح برکشیده و میمنه‬ ‫متفرق آراسته‪ ،‬و وفات عزیزان را بر وجه طلیعه‬ ‫و میسره را به حوادث مختلف و وقایع ّ‬ ‫فرستاده‪ ،‬و فراق دوستان را ساقۀ آن گردانیده وصف جفا راست کرده‪ ،‬و رایت بیدادی‪10‬‬ ‫افراخته‪ ،‬و کمان ستم در بازوی طبیعت افکنده‪ ،‬و جعبۀ حوادث به خدنگ آفت آگنده‪ ،‬و کمین‬ ‫قصد برگشاده و تُرک تاز فتنه آغاز نهاده‪ ،‬و با چندین ُع ّدت و شوکت خصومت من بیچاره‬ ‫را به حرب و خراج برداشته‪ ،‬و نهب مال و غارت جان را بشکرده‪( 11‬شده) و این نیم خرد‬ ‫بی مایه که آخر بهر وقت دستکارئی آغاز کردی پشت به هزیمت داده‪ ،‬و صبر گریزپای‬ ‫که هم پائی بر زمین زد‪ ،‬به یکبارگی از دست بیافتاده‪ ،‬و دل که در دیگر وقایع جانی می‬ ‫کند به مأمن خوارزم پناه دوستان جسته‪ ،‬و حالت اِ ّن اهلل ی ُ‬ ‫َحول ب َ‬ ‫َین ال َمر ِء و َقلبه‪ ،‬محقق‬ ‫کرده‪ ،‬و عقل‪( 12‬که) در هستی آن خود برگمانم – از شداید گونان "ال َفرار ممّا ال یُطاق من‬ ‫ُسنن المرسلین" برخوانده‪ ،‬و تن خستۀ شکسته بسته در اندیشه سر فروبرده‪ ،‬که (مصراع)‬ ‫چه باید کرد با گردون بدین لشگر که من دارم؟ ضرورت حال به حدی رسیده و حیرت و‬ ‫ُ‬ ‫ض ِجرت‪ 13‬به نهایتی انجامیده که آتش پای‪ 14‬شدم تا این عمر بادپای را که خاکش بر سر‬ ‫چگونه فرا آب دهم و زفان خاطر از این معنی چنین حکایت کرد‪:‬‬ ‫می گریم و بر کار جهان می خندم‬ ‫ ‬ ‫تا داد فلک به بند و زندان پندم‬ ‫از مرگ بتر چیست بدان خرسندم‬ ‫ ‬ ‫دل از تن و جان و خان و مان برکندم‬

‫قصيده ی شکوائیه ی بهاء الدین‬ ‫ ‬ ‫زمانه محنت و رنجم یکی هزار کند‬ ‫ ‬ ‫خیال طلعت تو سوی خاطرم هر دم‬ ‫ ‬ ‫بسا غما که دلم خورد در جدائی تو‬ ‫ ‬ ‫ز غم بنالم هر شب چو مادر مشفق‬ ‫ ‬ ‫اگر ضمیرم بر چرخ سایه اندازد‬ ‫ ‬ ‫نشاط بود مرا با تو در شمار بسی‬ ‫شراب وصل تو بسیار خورده ام چه عجب ‬ ‫ ‬ ‫ز روزگار بدین روزگار افتادم‬ ‫ ‬ ‫نگارخانۀ اندوه شد دلم زآنروی‬ ‫ ‬ ‫بلی چو دامن برچیند از کسی دولت‬ ‫ ‬ ‫ز بی قراری کارم به جان رسید همی‬ ‫ ‬ ‫به صد جفا و بالی زمانه در بندم‬ ‫ ‬ ‫چو مرد را همه بی اختیار باید زیست‬ ‫ ‬ ‫به کردگار پناهیده ام که چارۀ من‬

‫گهی که با دلم انديشۀ تو یار کند‬ ‫دو اسبه تازد‪ ،‬تا صبر من شکار کند‬ ‫اگر دلم نخورد غم بگو چکار کند‬ ‫که در فراق پسر ناله های زار کند‬ ‫زهاب چشمۀ خورشید را شرار کند‬ ‫کژ آید آری‪ ،‬هرچ آدمی شمار کند‬ ‫اگر کنون ز غم فرقتم خمار کند‬ ‫چنین ستم ها بر مرد‪ ،‬روزگار کند‬ ‫ز راه دیده به خون روی من نگار کند‬ ‫زمانه خون دلش زود در کنار کند‬ ‫نعوذ باهلل اگر هم بر این قرار کند‬ ‫بلی زمانه اگر اینست ازین هزار کند‬ ‫عجب نباشد اگر مرگ اختیار کند‬ ‫اگر کسی نکند فضل کردگار کند‬

‫سپس در مقدمه ی ایراد داستانی که از برایش پیش آمده است و در ضمن شرح آن‪ ،‬به اقتفای‬ ‫کلیله و دمنه و تقلید تام و تمامی از آن کتاب گوید‪:‬‬ ‫"مقرر است که هر که به اعتماد سایۀ ابر در صمیم هواجر – هجرت خانه اختیار کند‪ ،‬از‬ ‫دستبرد حرارت آفتاب مسلم نماند‪ ،‬و هر که به معونت روشنائی برق در سویدای سواد شب‬ ‫راهی گم در پیش گیرد از تزاحم خیل ظالم جز بر سرگردانی نرود‪ ...‬و داعیۀ شک را درین‬ ‫معنی مدخل نیست که در صحن شورستان باومید ریع تخم پراکندن و در لجۀ دریا برای‬ ‫ذخیرۀ اعقاب توشه نهادن‪ ،‬شیطان را به طمع انابت کلمۀ شهادت تلقین کردن و گرزه مار را‬ ‫به انتظار حق شناسی در بستر جان دادن و از صحیفۀ ماهتاب صفحۀ تعلیق ساختن‪ ،‬و در‬ ‫تیز آب خشت زدن‪ ،‬حتی به موضع تر از آن باشد که در بارۀ ناکسان به طمع حق گزاری‬ ‫و اومید وفاداری اصطناع و انعام فرمودن‪ "...‬ص ‪.343‬‬ ‫و آنجا که شروع می کند به آغاز واقعۀ خود از رفتن به سفارت از خدمت خوارزمشاه به‬ ‫شادیاخ نزد منگلی تکین پسر طغان شاه بن مؤیَّد و حبس شدن به امر منگلی‪ ،‬هم درین نامه‬ ‫گوید‪:‬‬ ‫کرت اختالف رسوالن اتفاق افتاد و عهود و ایمان که پناه‬ ‫"حاصل االمر بعد از آنکه چند ّ‬ ‫ارکان ایمان است در میان آمد‪ ،‬فرمان خدایگانی برفتن جمعی از بندگان که من کهتر یکی‬ ‫َار َ‬ ‫ک اهللُ ِفی ُطولهاو َعرضها‪ ،‬صادر گشت‪ ،‬و قضاء‬ ‫از ایشان بودم در آن بقعۀ مبارک ال ب َ‬ ‫َ‬ ‫َمبرم که مرغ را از اوج هوا پروازکنان سوی دام آورد‪ ...‬تقاضی نفاذ آن فرمان شد‪َ ،‬و ک َ‬ ‫ان‬ ‫ک ِفی الکتاب َم ُ‬ ‫کان َدلِ َ‬ ‫َدلِ َ‬ ‫ک َعلَ َی اهللِ یَسیراً َو َ‬ ‫سطوراً‪ ...‬الخ" ص ‪.344‬‬ ‫ِ‬ ‫(دنباله در شماره ی آينده)‬

‫توضیحات‪:‬‬ ‫‪ -1‬ر‪.‬ک‪ .‬به تاریخ جهانگشای جوینی ج ‪ 2‬ص ‪ 10 – 9‬و تذکرۀ دولتشاه ص ‪ 91 – 90‬و‬ ‫بیست مقالۀ آقای قزوینی ج ‪ 2‬ص ‪.159 – 158‬‬ ‫‪ -2‬صفحه ی ‪ 5‬عتبة الکتبه‪.‬‬ ‫‪ -3‬رجوع شود صفحۀ ‪ 161 – 160‬بیست مقاله جلد ‪.2‬‬ ‫‪ -4‬مقتبس از مقدمۀ التوسل الی الترسل و حواشی لباب االلباب‪.‬‬ ‫‪ -5‬این نامه از زبان پادشاه خوارزم به پادشاه عراق نوشته شده است‪.‬‬ ‫‪ -6‬منشی النظر به اصطالح آن عهد به معنی منشی حضور بوده است‪.‬‬ ‫‪ -7‬اشاره به عنوان مکاتیب معمولۀ آن زمان – ر‪.‬ک‪ :‬ص ‪.379‬‬ ‫‪ -8‬فاعل این فعل مخاطب نامه است‪.‬‬ ‫‪ -9‬این بیت طبق حواشی اصالح گردیده و بعد از این بیتی عربی بود حذف شد‪.‬‬ ‫‪ -10‬قدیم عوض "بیداد" بیدادی می گفتند‪.‬‬ ‫‪ -11‬بشکرده یا وشکرده به معنی همراه و معین چست و چاالک است و در چهارمقاله این‬ ‫لغت گذشت (ص ‪ )302‬و اینجا به معنی چاالک و مشمر آمده و برهان این معنی ثانی را‬ ‫ضبط کرده است در وسکرده و‪ :‬وشکرده و بشکرده به باء ابجد ندارد‪.‬‬ ‫‪ -12‬باالتر "خرد"را ذکر کرده است و اینجا از عقل سخن گوید؟‬ ‫الی آخر المکتوب‪ "...‬از ص ‪ 324‬الی ص ‪.327‬‬ ‫‪ -13‬ضجرت به ضم اول دلتنگی و انضجار‪.‬‬ ‫این مقدمه ی نامه بدین وتیره چند صفحه را انباشته است و یک قصیده ی تمام در میانه آورده ‪ -14‬اصل آتش بار – به عقیدۀ مصحح کتاب "آتش پای" به معنی بی قرار و کنایه از جلد‬ ‫است و ما برای نمونه ی سبک شعر آن را آوردیم‪:‬‬ ‫و چست و چابک (ص ‪ 327‬ج ‪ 6‬التوسل) و هوالصحیح‪ :‬مؤلف‪.‬‬

‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 31‬‬


‫داستان کوتاه‬ ‫ضرورت‬ ‫سعید طباطبایی‬ ‫خودکار را در فاصله‌ای از کاغذ نگه داشته‌ام مگر که چیزی از شریان‌های مغزم عبور‬ ‫کند‪ .‬نوشتن اصال ساده نیست‪ ،‬به خصوص وقتی بخواهی برای یک غریبه که چندان هم‬ ‫نمی‌شناسیش از مکنونات قلبی‌ات که درباره آنها هم زیاد نمی‌دانی‪ ،‬بنویسی‪ .‬قلم را با فاصله‬ ‫از کاغذ نگه‌می‌داری و صبر می‌کنی تا همهمه و سروصدای بیرون‪ ،‬ذهنت را شکل دهد‪.‬‬ ‫به صدای دختری گوش می‌دهی که با صدای بلند در بالکن آپارتمانش با تلفن صحبت می‌کند‪.‬‬ ‫بعد صدای جیغ‌های کوتاه کودکی را از پارکینگ می‌شنوی و صدای روشن شدن یک‬ ‫ماشین‪ .‬صدای تلویزیون‌ها همهمه عجیبی به راه انداخته است‪ .‬نمی‌دانی صدای تلویزیون‬ ‫همسایه بغلی است یا تلویزیون همسایه باالیی‪ .‬پنجره را می‌بندی‪ .‬این همه صدا تو را از‬ ‫فکرهایت دور می‌کند‪ .‬دمر روی تخت می‌افتی و میله‌های سرد تخت را می‌گیری‪ .‬نوشتن‬ ‫همیشه دشوار بوده است و به سقف نگاه کردن آسان‪ .‬اما این سقف هیچ خطی ندارد که‬ ‫نگاه تو را جلب کند و تو تعقیبش کنی‪ .‬حتا نشانی از تیرآهن در سقف نمی‌بینی‪ .‬سقف‌های‬ ‫بی‌شماری را دیده‌ای که تیرآهن‌ها چون سایه‌ای از پشت گچ‌ها و رنگ‌ها نمایانند و می‌توان‬ ‫تیرآهن را تا محل اتصالش به اسکلت فلزی ساختمان تعقیب کرد‪ ...‬باید نامه را از جای‬ ‫دیگری شروع می‌کردی‪ ،‬مثال با یک جمله ساختگی که می‌شد به یک فیلسوف منتسبش کرد‬ ‫یا با قطعه‌ای از یک رمان‪ ...‬بر می‌خیزم و کاغذ و قلم را از روی میز تحریر مجاور تخت‬ ‫بر می‌دارم‪ .‬سری هم به کتابخانه می‌زنم و اتفاقی کتابی را از الی کتاب‌ها بیرون می‌کشم تا‬ ‫نقش زیردستی را ایفا کند‪ .‬دوباره روی تخت دراز می‌کشم‪ .‬به شکم می‌خوابم‪ .‬عنوان کتاب‬ ‫توجه‌ام را جلب می‌کند‪« .‬آنتونیو در شب تابستانی»‪ .‬کتاب را ورق می‌زنم‪ .‬یک رمان کسل‬ ‫کننده از یک نویسنده ناشناس خارجی با ترجمه‌ای دست و پا شکسته‪ .‬اما در هر صورت‬ ‫می‌توانی کتاب را ورق بزنی‪ .‬جمالتی را انتخاب کنی و بخوانی و این ذهنت را متمرکز‬ ‫خواهد کرد‪ .‬کتاب را ورق می‌زنی‪ .‬داستان عاشقانه‌ای است‪ .‬درباره مردی است که عاشق‬ ‫تخیل خودش می‌شود‪ .‬زنی را تصور می‌کند و بعد به این زن عشق می‌ورزد‪ .‬حکایت در هم‬ ‫پیچی است که بی‌خود کش می‌آید‪ .‬صحنه‌های خودارضایی مرد‪ ،‬تصور زن و تصویرهایی‬ ‫از شب تابستان‪ ،‬پنجره‌ای که گشوده است و پشه‌هایی که سراسر داستان را پوشانده‌اند‪ .‬کتاب‬ ‫را می‌بندم و پرتش می‌کنم روی زمین‪ ،‬کنار کتابخانه‪ .‬کاغذ و خودکار را هم روی میز‬ ‫می‌اندازم‪ .‬همهمه را پشت پنجره مدفون کرده‌ام‪ .‬صداها چون وزوزی ناشنیدنی و دوردست‬ ‫از پنجره می‌گذرند و با صدای تیک تاک ساعت دیواری قاطی می‌شوند‪ .‬ساعت یازده شده‬

‫است‪ .‬به دختر همسایه فکر می‌کنم که با تلفن روی بالکن آپارتمان روبه‌رویی حرف می‌زند‬ ‫و حتما مدام دستش را روی کمر شلوارکش جابه‌جا می‌کند‪ .‬پرده حریر سبز رنگ اتاق مانع‬ ‫دیدن بیرون است و مانع دیده شدن از بیرون‪ .‬فقط چیزی محو و شبح‌گون در آن سوی پرده‬ ‫دیده می‌شود‪ .‬دوباره پشت میز می‌نشینم اما انگار نگه داشتن خودکار در فاصله مشخصی از‬ ‫کاغذ بی‌فایده است‪ .‬سعی می‌کنم چیزهایی بنویسم‪ .‬شروع می‌کنم به نوشتن‪ .‬تصمیم می‌گیرم‬ ‫کوتاه بنویسم و از حاشیه‌روی بپرهیزم‪ .‬درباره این که آدم عجیبی است می‌نویسم و این‬ ‫که می‌خواهم بدانم چرا این قدر مرا می‌پاید‪ ...‬و بعد به طرز ساده‌لوحانه‌ای شرح می‌دهم‬ ‫که اصال من یک آدم معمولی و یک کارمند حقوق‌بگیر ساده بیش نیستم‪ .‬این بخش از نامه‬ ‫را کش می‌دهم و چند بار به شکل‌های گوناگون به این نکته تاکید می‌کنم‪ .‬اما به این که از‬ ‫تحت نظر بودن می‌ترسم اشاره‌ای نمی‌کنم‪ .‬هیچ اشاره‌ای به ترسناکی چشم‌هایی که مرا مدام‬ ‫می‌پاید نمی‌کنم و به این که ترس در جانم خانه کرده است‪ .‬چند خط دیگر درباره شخصیت‬ ‫ساده و گوشه‌گیر خودم می‌نویسم و نامه را به پایان می‌برم‪ .‬نوشتن نامه تمام می‌شود اما حال‬ ‫خواندن دوباره‌اش را ندارم‪ .‬امیدوارم هیچ نشانی از ترس در نامه نباشد‪ .‬نامه را توی کشو‬ ‫می‌گذارم و کتاب را از روی زمین برمی‌دارم و توی کتابخانه جا می‌دهم‪ .‬هر چند احتماال‬ ‫هیچ وقت نامه را به مخاطبش تحویل نخواهم داد‪ ...‬ترجیح می‌دهم بدنم را زیر آب سرد‬ ‫بگیرم و دیگر به این موضوع فکر نکنم‪ .‬مثال به دختر همسایه فکر می‌کنم که روی بالکن‬ ‫ایستاده است و هم چنان با تلفن صحبت می‌کند‪ .‬لباس‌هایم را در می‌آورم و برهنه از جلوی‬ ‫آینه می‌گذرم‪ .‬برهنگی متعجبم می‌کند‪ .‬اما حال ایستادن جلوی آینه و دقیق شدن در اندامم را‬ ‫ندارم‪ .‬آب سرد روی تنم می‌ریزد‪ .‬کرختی خوشایندی را احساس می‌کنم‪ .‬زیر ریزش آب‬ ‫می‌مانم و نگاهم در کاشی‌های سفید و گل‌های سبز کاشی‌های حمام خیره می‌ماند‪ .‬بی‌آن‌که‬ ‫به چیزی غیر از خنکای آب فکر کنم دقایقی می‌گذرد‪ .‬بعد شیر آب را می‌بندم و همان طور‬ ‫خیس و برهنه از حمام بیرون می‌آیم‪.‬‬ ‫حاال بهتر است جلوی آینه قدی بایستی و به اندامت نگاه کنی‪ .‬یا المپ را خاموش کنی و‬ ‫روی تختخواب با بدن خیس دراز بکشی‪ .‬اما ترجیح می‌دهم قبل از هر کاری نامه را پاره‬ ‫کنم‪ .‬بعدا سعی خواهم کرد نامه دیگری بنویسم‪ .‬دراز می‌کشم و به بیرون از پنجره نگاه‬ ‫می‌کنم‪ .‬بیرون تاریک است‪ .‬چراغ‌ها را خاموش کرده‌اند‪ ،‬صداها نیز خوابیده‪ ،‬حاال فقط‬ ‫طنین گنگ صدای دختری شنیده می‌شود که در یکی از اتاق‌های آپارتمان روبه‌رویی با‬ ‫تلفن صحبت می‌کند‪ .‬از روی تخت بلند می‌شوم و پنجره را باز می‌کنم و خنکای هوا را که‬ ‫به تن لختم می‌خورد حس می‌کنم‪ .‬به طنین گنگ صدا گوش می‌‌دهم که در سکوت مالیم‬ ‫شب به سختی قابل درک است‪ .‬به پنجره‌ها که خاموش‌اند و سوسوی نور چراغ‌خواب‌ها که‬ ‫چون ستارگانی قرمز رنگ از پشت پنجره اتاق خواب‌ها به نظر می‌آیند نگاه می‌کنم و باز‬ ‫سنگینی آن نگاه را روی تنم احساس می‌کنم‪ .‬سنگینی نگاهی که روی تن برهنه‌ام می‌لغزد و‬ ‫ترسی که در درونم رشد می‌کند‪ .‬حاال است که می‌فهمم نوشتن آن نامه چقدر ضرورت دارد‪.‬‬ ‫‪-------------------------------------------‬‬‫‪PERSIAN CULTURE AND ART INSTITUTE‬‬

‫خانـه فـرهنـگ و هنـر ایــران‬ ‫مرکـز برگـزاری کـالس‪ ،‬گردهمـایی و رویدادهـای فـرهنـگی‬

‫مرکـز اطالع رسانی رویـدادهای فرهنـگی‬ ‫کودکان و نوجوانان‬ ‫مدرسه پارسی‪ :‬مهناز صالحی‬ ‫نقاشی‪ ،‬کالژ‪ ،‬سفال‪ :‬شیما دهقان‬ ‫موسیقی‪ :‬آرزو ملکی‪ ،‬نازنین صادقی‬

‫‪www . PersianEvents . ca‬‬

‫ادبیات و هنـرهای نمایشـی‬ ‫داستان نویسی‪ :‬محمد محمدعلی‬ ‫تئاتر‪ ،‬منایشنامه نویسی‪ :‬محمد رحمانیان‬ ‫بازیگری‪ :‬مهتاب نصیرپور‬ ‫فیلمسازی‪ :‬حسین فاضلی‬ ‫عکاسی‪ :‬نیما راهنما‬

‫موسـیقـی‬ ‫کمانچه‪ ،‬ویلن‪ :‬سعید فرج پوری‬ ‫آواز‪ :‬پرویز نزاکتی‬ ‫تار‪ ،‬سه تار‪ :‬علی رزمی‬ ‫بربط‪ :‬علی سجادی‬ ‫سنتور‪ :‬ساینا خالدی‬ ‫متبک‪ ،‬دف‪ :‬هامین هنری‬ ‫گیتار‪ :‬کاوه یغمایی‪ ،‬نازنین صادقی‬ ‫پیانو‪ :‬نیلوفر فرزندشاد‬ ‫آکاردئون‪ :‬سعید زرگری‬ ‫آهنگ سازی‪ ،‬نی‪ :‬امیر اسالمی‬ ‫ویلن‪ ،‬کمانچه‪ :‬سینا احتاد‬ ‫ویلن کالسیک‪ :‬علی عسگری‬

‫هنـرهای تجسمـی‬ ‫نقاشی آبرنگ‪ ،‬اکریلیک‪ :‬محمدرضا آتشزاد‬ ‫نقاشی رنگ روغن‪ ،‬میکس میدیا‪ :‬مهتاب فیروز آبادی‬ ‫نقاشی با مداد رنگی‪ ،‬ذغال و آبرنگ‪ :‬نازنین صادقی‬ ‫کاریکاتور‪ ،‬انیمیشن‪ :‬افشین سبوکی‬ ‫مینیاتور‪ ،‬تذهیب‪ :‬فرهاد الله دشتی‬ ‫طراحی‪ :‬حمیدرضا جدید‬ ‫گرافیک‪ :‬فرزان کرمانی نژاد‬ ‫سرامیک‪ :‬املیرا حبیب اله‬ ‫مجسمه سازی‪ :‬مجید شیخ اکبری‬ ‫خوشنویسی‪ :‬مسعود کریمایی‬

‫زبان‬ ‫انگلیسی‪ :‬یلدا احمدوند‬ ‫فرانسه‪ :‬سام زهره وندی‬

‫علوم پایه‬ ‫ریاضی‪ ،‬فیزیک‪ ،‬کامپیوتر‪ :‬دامون طهماسبی‬ ‫شیمی‪ :‬سهند طهماسبی‬

‫‪facebook . com / percai‬‬ ‫‪www . percai . com‬‬ ‫‪info @ percai . com‬‬

‫)‪1181 West 16th Street (at Pemberton Ave‬‬ ‫‪North Vancouver, BC V7P 1R4‬‬

‫)‪778.PERSIAN (737.7426‬‬ ‫‪778 . 889 . 4820‬‬

‫با سـپاس از همـراهـان همیشـگی خـانـه فـرهنـگ و هنـر ایـران‬

‫ما‬

‫ِ‬ ‫فرهنگ‬

‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 32‬‬


‫شعر امروز‬

‫ ‬

‫ ‬

‫چند شعر از نيکی فتاحی ‪-‬‬

‫ونکوور‬

‫‪1‬‬

‫آسمان پرواز را تکفير کرده است‪.‬‬

‫ای شاخه های شکسته‬ ‫ای شاهدان خموش‬ ‫تاري ِخ هبوط کبوتر را به ژنهاتان بسپاريد‬ ‫که اين سقوط‬ ‫مکرر خواهد شد به بيتفاوتی‪:‬‬ ‫از آسمان کبوتر ببارد‬ ‫و قدمگاهمان‬ ‫پيکرهای بيجان پرندگان باشد‪.‬‬

‫فکر من هميشه اين بوده است‬

‫‪2‬‬

‫او رفت و اقيانوس خشکيد‬ ‫کشتی لبخندهای مرا به گِل نشاند‪.‬‬ ‫و‬ ‫ِ‬ ‫او رفت و بهار به پاييز نقب زد‬ ‫و تابستان تا خورد‬ ‫چون جامه ای نپوشيده در گنجه‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫درخت بي ِد بزرگ‪ ،‬خزان گرفت‪.‬‬ ‫او رفت و آن‬ ‫ديگر قلب مرا سبزينه های کدام گياه تغذيه خواهد کرد؟‬ ‫و بيچاره آسمان برکدام ستون استوار می ماند؟‬

‫‪3‬‬

‫که چگونه آسمان تن می دهد به اين نفرين؟‬ ‫چگونه آسمان پرواز را به سينه می کوبد به کفر رعد؟‬

‫کدامين باور در کجا زنده است که فراموش نمی گردی؟‬

‫مگر چه می خواست پرنده‬

‫ای خاطره ی دوردست‪،‬‬

‫جز يک قرص باد زير بال‬

‫ای رنج مدام‪...‬‬

‫جز يک ِ‬ ‫کف دست ابر روی سر‬

‫باور نمی کنم که سالهاست پيکر جوان مرا به خاک سپرده اند‬

‫ِ‬ ‫پشت چشم‪.‬‬ ‫جز يک ُجرعه نور‬

‫ای خاطرات‪ ،‬سوگوارا ِ‬ ‫ن پيوسته بر مزار‪،‬‬

‫مگر چه می خواست پرنده؟‬

‫ای رنج های مدام!‬

‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 33‬‬


‫يادداشت های ُحمص‪...‬‬

‫(دنباله از صفحه ی ‪)16‬‬

‫نامه ی عباس ميرزا به ناپلئون‪...‬‬

‫(دنباله از صفحه ی ‪)23‬‬

‫‪ ...‬مانون لوازو برامي گفته بود که برای ورود به سوريه‪ ،‬ناچار به عبور از يک ميدان‬ ‫مني شده است‪ .‬از خشم در اين رابطه سئوال می‏کنم‪.‬‬ ‫در واقع الزامی به عبور از ميدان مين نيست‪ .‬اشکال ديگری برای عبور وجود‬ ‫دارد‪ ،‬که کارآمد و پاسخگويند‪ ،‬مگر اين‏که مور ِد غيرمنتظره‏ای پيش بيايد‪.‬‬ ‫خشم‪ ،‬تا حاال فقط يک بار مجبور به عبور از ميدان مين شده است‪ .‬اما حتی اگر‬ ‫مجبور به اين کار هم باشيم‪ ،‬نگرانی‏ای نيست‪ :‬ارتش آزاد درست دو هفته بعد‬ ‫از اين‪‎‬‏که ارتش منطقه را دو ماه قبل مين‏گذاری کرد‪ ،‬راهرويی را به عرض‬ ‫وسط ميدان مين‪ ،‬خنثی و باز کرده است‪ .‬يک نفر پاهايش را آنجا‬ ‫سه متر در ِ‬ ‫از دست داده است‪ .‬افراد می‏زنند زير خنده‪:‬‬ ‫ بووم!‬‫و ادای بال‏زدن فرشتگان را با دست‏های‏شان روی شانه‏ها درمی‏آورند‪ .‬راهرو‬ ‫توسط قاچاقچی‏ها مورد‬ ‫با سنگ‏چين مشخص شده است‪ ،‬و بطور روزمره‬ ‫ِ‬ ‫استفاده قرار می‏گيرد‪ .‬خشم‪:‬‬ ‫مال‬ ‫ اگر قرار باشد از آنجا عبور کنيم‪ ،‬من جلو می‏روم‪.‬‬‫زندگی شماها از ِ‬ ‫ِ‬ ‫من مهم‏تر است‪.‬‬ ‫پرطمطراق و قلنبه سلنبه‪ ،‬اما صميمی‪.‬‬ ‫(دنباله در شماره ی آينده)‬ ‫توضيحات‪:‬‬ ‫‪Gilles Jacquier -1‬‬ ‫‪Manon Loizeau - 2‬‬ ‫‪Serge Michel - 3‬‬ ‫‪Gilles Paris - 4‬‬ ‫‪ - 5‬آدم‏کش‏های طرفدار رژيم‪ ،‬عموماً از علوی‏ها‪ .‬اين ترم در سال‏های ‪ 90‬مشخص‏کننده‏ی‬ ‫حمايت حکومت‪ ،‬در سواحل سوريه پراکنده بوده و به غارت‬ ‫مافيای علوی‏ها بود که در پناه‬ ‫ِ‬ ‫و سرکوب اقدام می‏کردند‪ ،‬تا اين‏که بشار اسد با عروج به قدرت در سال ‪ 2000‬آن را منحل‬ ‫نمود‪ .‬امروزه لباس شخصی‏های برگمارده شده توسط رژيم‪ ،‬از همان ابتدای تحوالت‪ ،‬برای‬ ‫همکاری در سرکوب‪ ،‬چنين ناميده می‏شوند‪.‬‬

‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫‪ ...‬پیش از آنکه میانه عساکرفیروزی مآثر دولت علیه فرانسه و لشگر روس غبار جنگ و پیکار‬ ‫متصاعد بود و از جانب روسیه باب تمنائی گشود‪ ،‬مدعای ایشان نظر بدشمنی آندولت با کارپردازان‬ ‫ممالک روس مقرون بقبول نگردید‪ .‬بعدها که میان آندولت و ایشان تیغها در غالف و اختالف مبدل‬ ‫بایتالف شد و غبار برخاسته منازعت بآب مصالحت فرو نشست‪ ،‬نظر بشرط و عهد آن خسرو‬ ‫گردون مهد و تمنای عالیجاه صداقت آگاه‪ ،‬اختیار امرا نامدار‪ ،‬سفیر فرزانه هوشیار‪ ،‬جنرال غاردان‬ ‫خان و بمالحظه اینکه‪ ،‬دوست دوست‪ ،‬دوست و یکجهت خواهد شد‪ ،‬اولیا آنشوکت نیزترک جنگ‬ ‫وستیز کرده‪ ،‬جهات مسامحه و درنگ در مجادله و جنگ را‪ ،‬بعراف ایوان گودوویج‪ ،‬سردار عساکر‬ ‫روس‪ ،‬مرقوم داشتند و با آنکه او در جواب سخنانی دور از صواب‪ ،‬سرشته بمالمت نوشته و از‬ ‫کمال نادانی‪ ،‬اولیا آندولت را منسوب بسست پیمانی کرده بود و بجای گفتار بیجای او‪ ،‬غیرت جبلی‪،‬‬ ‫این نیازمند را تحریص به گوشمال و بتنبیه او نموده‪ ،‬باز عالیجاه جنرال مشارالیه با سخنان نرم‬ ‫آبی بر آتش گرم ریخته بحکم مالیمت خوئی‪ ،‬وثیقه تحریر و باولیا دولت گردون مسیر تسلیم نمود‪،‬‬ ‫که نظر بمنبع و قرارداد اعلیحضرت امپراطوری‪ ،‬مسابقتی در محاربت از جانب روسیه نخواهد‬ ‫شد و همچنین حجتی از رجال دولت علیه‪ ،‬مبتنی بر مسابقت نکردن بکار جنگ گرفته و صورت‬ ‫حال را بگودوویج سردار روس و ایلچی دولت فرانسه که در بلده پطربورغ متوقف میباشد‪ ،‬قلمی‬ ‫و اعالم داشت که ایشان نیز از قرار کار استحضار یافته‪ ،‬خالف قرارداد رو ندهد‪ ،‬و از آنروز تا‬ ‫کنون همواره ابواب منازعت مسدود‪ ،‬و دیده در راه وصول خبری از آندولت پایدار بود‪ ،‬ولیکن‬ ‫درین اوان‪ ،‬گودوویج‪ ،‬سردار روس‪ ،‬غافل از اینکه عقاب اگر همه در غفلت و خواب باشد‪ ،‬کرکس‬ ‫زورمندش پنجه بر رخ نتواند کشاد‪ ،‬و گرگ چندانکه قوی پنجه و سترگ آید‪ ،‬آسوده و دلیر پا در‬ ‫کنام شیر نتواند نهاد‪ ،‬بقرارداد مزبور و شروح و تحریرات عالیجاه سفیر آگاه جنرال مشارالیه‪،‬‬ ‫مطلقا التفات و اعتنایی نکرده‪ ،‬علی الغفله بجانب ایروان روان گردید‪ .‬این نیازمند نیز با جنگجویان‬ ‫تنگخو‪ ،‬که هریک در هنگام ستیز هول انگیز تر از روز رستخیز‪ ،‬و در هر ملک و شهر بر دشمن و‬ ‫دوست‪ ،‬نمودار تریاک و زهراند‪ ،‬و توپهای دوزخ لهیب تندر نهیب‪ ،‬که چرخ کبود از آتش آن دودی‪،‬‬ ‫و جرم زبانا در زبانه آن وقودی است‪ ،‬حرکت و اطفا شراره شر و فساد ایشان را عزیمت نمود‪ ،‬و‬ ‫رجا واثق است که بیاری آفریننده ماه و هور‪ ،‬و بخشنده فیروزی و زور‪ ،‬عماقریب نیروی بازوی‬ ‫حق آشکار‪ ،‬و مقدرات غیب و مستورات حجاب ال ریب‪ ،‬درباره ایشان ظاهر و پدیدار گردد‪ .‬و البته‬ ‫بمقتضای حمیت فطری‪ ،‬و غیرت جبلی‪ ،‬از طرف اشرف آن خسرو منصور‪ ،‬و عم اکرم پسندیده‬ ‫دستور آنچه شایان شان و شوکت و شهریاری‪ ،‬و متعارف از ملکات مملکت و تاجداری‪ ،‬و معهود‬ ‫از رسوم وفاق‪ ،‬و مندوب از عهد و میثاق است‪ ،‬جلوه بروز ظهور خواهد یافت‪.‬‬ ‫و چون عالیجاه صداقت آگاه‪ ،‬موسی المی‪ ،‬محض استرضای خاطر آن خسرو نیکومآثر‪ ،‬بتعلیم‬ ‫مهندسان اینحدود مشغول بوده و مزید بر آن‪ ،‬مهمات توپخانه را نیز بقانونی که بایست منتظم و‬ ‫مضبوط نموده‪ ،‬و خدمات او الی االن مسموع اولیا دولت علیه نشده بود‪ ،‬که در باب او نیز بطریق‬ ‫و قاعده که در باب عالیجاه‪ ،‬موسی وردیر‪ ،‬اظهار شد‪ ،‬شرحی نگارند‪ .‬لهاذا توقع و درخواست از‬ ‫کرایم اخالق شاهانه آن است که او را نیز بعواطف بیشمار خسروانه مخصوص فرموده‪ ،‬بنهجی که‬ ‫رای اشرف قرار میگیرد و التفاتی کامل درباره او شامل فرمایند‪ ،‬که موجب استظهار و مایه افتخار‬ ‫او گردد‪ ،‬و درین اوقات مقرون بفیروزی و سعادات که عالیجاه‪ ،‬موسی بیانکی دادا‪ ،‬مهندس ایطالیا‬ ‫روانه آستان بلند ارکان بود‪ ،‬با غایت اشیاق بتحریر این مراسله الوفاق پرداخت و آثار دوستی درون‬ ‫را ظاهر ساخت‪ .‬ترقب آنکه همواره بواسطه ترقیم مراسالت محتسب دالالت خاطر دوستانرا شکفته‬ ‫و شادمان دارند‪ .‬پیوسته اختر دولت تابناک باد‪ ،‬تا آتش است و آب و خاک و باد‬ ‫منابع و مآخذ‪:‬‬ ‫ـ کاتالوگ آثار موزه آقاخان‪ ،‬اثر به شماره ‪AKM251‬‬ ‫‪– Encyclopedia Iranica: Gardane Mission‬‬ ‫‪– Iranian Russian Encounters: Empires and revolutions since 1800، Stephanie‬‬ ‫‪Cronin، 2013‬‬ ‫ـ چند سند درباره روابط ایران و فرانسه در دوره قاجاریه‪ ،‬خانبابا بیانی‪۱۳۴۷ ،‬‬ ‫(برگرفته از مجله بخارا)‬ ‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P.34‬‬


‫آموزش عکاسی‬

‫‪35‬‬

‫گفتار هفدهم‪ :‬تبديل کردن عکس به متن‬ ‫محمد خيرخواه‬ ‫تابه‌حال به این فکر کرده‌اید که چطور می‌شود‬ ‫عکس‌ها را به متن تبدیل کرد؟‬ ‫بله! همه می‌دانیم که عکس‌ها خودشان می‌توانند‬ ‫هزاران حرف بزنند‪ ،‬اما در این گفتار می‌خواهیم‬ ‫با فتوشاپ آنها را به متن تبدیل کنیم‪.‬‬ ‫برای تبدیل عکس به متن‪ ،‬ابتدا عکسی که‬ ‫می‌خواهید به حروف یا اعداد تبدیل شود را در‬ ‫فتوشاپ باز کنید‪ .‬من عکس آتش‌بازی سال نوی‬ ‫میالدی را انتخاب کرده‌ام و می‌خواهم آن را به‬ ‫اعداد ‪ ۲۰۱۱‬تبدیل کنم‪.‬‬

‫‪ )Tool‬را از ابزار سمت‬ ‫چپ فتوشاپ انتخاب کنید و‬ ‫آنچه می‌خواهید عکس‌تان به‬ ‫آن تبدیل شود را بنویسید‪ .‬هر‬ ‫چقدر متن شما درشت‌تر باشد‬ ‫(فونت سایز بزرگتری داشته‬ ‫باشد) عکس‌تان در پایان‬ ‫جذاب تر خواهد بود‪ .‬با جابجا‬ ‫کردن متن می‌توانید جایی که‬ ‫فکر می‌کنید بهتر است را برای حروف و یا اعداد پیدا کنید‪ .‬چیزی شبیه به آنچه می‌بینید‬ ‫باید در عکس‌تان نمایان باشد‪.‬‬ ‫الیه‌جدیدی که به وجود آمده را زیر‬ ‫الیه‌ی عکس و باالی الیه ی (‪)Fill‬‬ ‫چنان که در عکس پایین مشخص‬ ‫است قرار دهید‪.‬‬ ‫سپس مطمئن شوید که الیه‌‌ای که‬ ‫دوتایی کردید را انتخاب کرده‌اید‪،‬‬ ‫و سپس به گزینه‌ی (‪ )Layer‬رفته‬ ‫و گرینه ی (‪Create Clipping‬‬ ‫‪ )Mask‬را انتخاب کنید؛ عکس‬ ‫به متن تبدیل می‌شود و برای‬ ‫پایان دادن به کار می‌توانید کمی‬ ‫‌به متن سایه اضافه کنید‪ .‬برای‬ ‫انجام این کار روی الیه‌ی متنی‬ ‫که نوشته‌اید دوبار کلیک کنید‪.‬‬ ‫صفحه‌ی پایین باز می‌شود و‬ ‫با انتخاب گزینه‌های مختلف‬ ‫می‌توانید کارهای مختلفی بر روی عکس‌تان انجام دهید‪.‬‬ ‫عکس پایانی چیزی شبیه به این خواهد بود‪:‬‬

‫ابتدا باید یک الیه‌ی عکس را دوتایی کنیم‪.‬‬ ‫این کار را می‌توانید با رفتن در منوی باالی‬ ‫فتوشاپ و انتخاب گزینه‌ی (‪ )Layer‬و سپس‬ ‫(‪ )Duplicate Layers‬انجام دهید‪.‬‬ ‫پس از انجام این کار قسمت (‪)Layer‬‬ ‫فتوشاپ باید چنین شکلی داشته باشد‪.‬‬ ‫اگر نمی‌توانید بخش(‪ )Layer‬را ببینید‬ ‫آن را می‌توانید با فشردن دکمه (‪)F7‬‬ ‫بر روی صفحه کلید کامپیوترتان پیدا‬ ‫کنید‪‪.‬‬ ‫بعد از آن نیاز داریم تا یک الیه‌ی جدید‬ ‫بسازیم‪ .‬با رفتن به (‪ )Layer‬سپس (‪ )New‬و پس از آن(‪ )Layer‬می‌توانیم آن‌ها را به‬ ‫راحتی بسازیم‪.‬‬ ‫پس از ساختن این الیه‌‪ ،‬حاال رنگ‬ ‫را به آن اضافه می‌کنیم‪ .‬با رفتن‬ ‫به گزینه ی (‪ )Edit‬و انتخاب‬ ‫(‪ )Fill‬صفحه‌ای مانند آنچه در‬ ‫عکس پایین می‌بینید باز می‌شود‪.‬‬ ‫به قسمت رفته و ‪Use‪>Color‬‬ ‫رنگ دلخواه‌تان را انتخاب کنید‪.‬‬ ‫من رنگ سفید را انتخاب می‌کنم‪.‬‬ ‫در این قسمت همچنین می‌توانید با‬ ‫شفافیت رنگ‌ها را کم یا زیاد کنید‪(Opacity) .‬تغییر‬ ‫بعد از انجام این کارها عکسی‬ ‫که بر روی آن کار می‌کردید‬ ‫تبدیل به رنگی می‌شود که‬ ‫انتخاب کرده بودید‪ .‬با کشیدن‬ ‫این الیه و گذاشتن آن زیر‬ ‫الیه‌ای که دوتایی کرده بودید‬ ‫دوباره می‌توانید عکس‌تان را‬ ‫ببینید و صفحه‌ی الیه‌ها به این‬ ‫صورت دیده خواهند شد‪.‬‬ ‫سپس الیه ی باالیی یعنی (‪ )Background Copy‬را انتخاب کنید و بعد گرینه‌ی (‪Type‬‬ ‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 35‬‬


‫هنر آشپزی‬ ‫ِ‬ ‫َانتی پاستو‬ ‫(‪)Antipasto platter‬‬ ‫یک‬ ‫‪Antipasto‬‬ ‫‪platter‬‬ ‫پیش غذای ایتالیایی است که‬ ‫بعنوان اشتهاآور در بسیاری از‬ ‫رستورانهای ایتالیایی سرو میشود‪.‬‬ ‫در واقع اکثر مردم این پیش غذا را‬ ‫به همراه نوشیدنی خودشان سفارش‬ ‫میدهند‪ Antipasto platter .‬با‬ ‫همه مواد تشکیل دهنده اش را می‬ ‫توان بعنوان غذای اصلی هم تلقی‬ ‫کرد چرا که میتواند حاوی گوشت‪،‬‬ ‫سبزیجات خام و گریل شده‪ ،‬نان‪،‬‬ ‫صیفی و میوه باشد‪ .‬گذشته از‬ ‫اینکه همه این مواد باید تر و تازه‬ ‫باشند‪ ،‬دکوراسیون مواد تشکیل دهنده خود از مهمترین قسمتهای تهیه این پیش غذا است‪.‬‬ ‫‪ Antipasto platter‬از چند قسمت تشکیل شده‪ :‬مثل قسمت ساالد‪ ،‬قسمت گریل‪ ،‬گوشتی‬ ‫و نان‪.‬‬ ‫مواد تشکیل دهنده‪ :‬بادنجان‪ ،‬کدو‪ ،‬فلفل دلمه ای‪ ،‬اسفناج یا ‪ ،arugula‬گوجه فرنگی‬ ‫گیالسی‪ ،‬ریحان‪ ،‬زیتون‪ ،‬نان تست یا ‪ ،focaccia bread، prosciutto‬پنیر تازه موزرال‬ ‫یا ‪.blue cheese‬‬ ‫ظرفی که ‪ Antipasto platter‬را می خواهید در آن سرو کنید بسیار مهم است‪ .‬برخی‬ ‫آنرا در بشقاب کشیده مثل دیس سرو می کنند ولی سرو این پیش غذا روی صفحات‬ ‫چوبی بسیار شیک و مجلسی می باشد‪ .‬شما می توانید این صفحات چوبی را از ‪Costco‬‬ ‫و ‪ Homesense‬خریداری کنید‪ .‬برای دکوراسیون ابتدا باید ظرفتان را به بخش های‬ ‫مختلف تقسیم کنید‪ ،‬در قسمت ساالد‪ :‬اروگوال و گوجه فرنگی را در ظرفی به همراه‬ ‫کمی آبلیمو‪ ،‬نمک و روغن زیتون باهم مخلوط کنید و در قسمت مورد نظر در ظرفتان‬ ‫بگذارید‪ ،‬اگر از پنیر تازه موزرال استفاده می کنید‪ ،‬آنرا به فرم الیه الیه (اسالیسی) برش‬ ‫دهید ولی اگر از ‪ blue cheese‬استفاده می کنید آنرا به صورت مکعب های کوچک‬

‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫برش داده و در کنار ساالد قرار دهید‪ .‬برای قسمت گریل‪ :‬بادنجان‪ ،‬کدو و فلفل دلمه ای‬ ‫را حلقه حلقه کرده و گریل کنید در آخر کار کمی نمک و آبلیمو تازه به آن بیافزایید‪ .‬برای‬ ‫قسمت گوشتی‪ :‬می توانید از انواع اسالیس های گوشتی مثل ساالمی‪ ،‬ژامبون گوشت‪،‬‬ ‫پپرونی و ‪ ...‬استفاده کنید‪ .‬مقداری زیتون رنگارنگ را کمی گرم و رویش کمی روغن‬ ‫زیتون بریزید و در گوشه ظرف بگذارید در آخر نان را به صورت مثلث برش داده و‬ ‫کمی گرم یا تُست کنید و در ظرف قرار دهید‪ .‬قیمت این پیش غذا در رستوران بین ‪15‬تا‬ ‫‪ 25‬دالر است‪.‬‬ ‫نویسنده‪ :‬مانی‬ ‫(‪)Persian & Italian chef‬‬ ‫‪------------------------------------------------‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 36‬‬


‫شبکه متخصصان ايرانی‬

‫فرهنگ ‪ BC‬نشريه ای مستقل‪ ،‬متن ّوع‪ُ ،‬پربار و آموزنده‬ ‫با بهترين خدمات آگهی‬

‫‪778.317.4848‬‬

‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 37‬‬


‫رياضيات‬ ‫گزينش مطلب برای اين بخش از"عليرضا خاتون آبادی"‬

‫نقش و تاثير ابن سينا در رياضيات و فيزيک‬ ‫(گفت و گويي با دکتر قابوسی)‬ ‫(بخش دوم و پايانی)‬ ‫برای فهم وضعیت بحرانی فیزیک یادآوری‬ ‫می کنم‪ :‬در سال دو هزار میالدی که‬ ‫ریاضیدانان طبق سنت کنفرانس جهانی‬ ‫ریاضی سال هزار و نهصد‪ ،‬که بیست و سه‬ ‫مسئله به‪‎‬عنوان مسائل سده ریاضی مطرح‬ ‫شدند‪ ،‬این بار هفت مسئله را به عنوان مسائل‬ ‫هزاره ریاضی تعیین کردند؛ فیزیکدانان نیز‬ ‫چند ماه بعد در کنفرانس "استرینگ دو هزار"‬ ‫ده مسئله را به عنوان مسائل هزاره فیزیک‬ ‫معین کردند‪ ،‬که پنجمین آن‪‎‬ها "اثبات چهار‬ ‫بعدی بودن عالم" است‪ .‬اما در عرض شانزده‬ ‫سال گذشته هیچ فیزیکدان و ریاضیدانی‬ ‫نتوانست این مهم را اثبات کند‪ .‬این مسئله‬ ‫نشان می دهد که قریب دو قرن است‪ ،‬بدون‬ ‫اینکه این مسئله اثبات شده باشد! نظریه‪‎‬های‬ ‫اساسی علم فیزیک نظیر «الکترودینامیک» و‬ ‫«نسبیت عمومی»‪ ،‬یا نظریه های جدید «آثار‬ ‫ضعیف» و «قوی» بدون دلیل و به طور دیمی! به طرز چهاربعدی تقریر می شوند‪ .‬علت‬ ‫اینکار که بسیاری نمی دانند‪ ،‬این است که جهان بینی "علمی" ما هنوز پس از بیست و پنج‬ ‫قرن متکی بر تصورات زمین مرکزی عصر ارسطو و اقلیدس است‪ :‬که به واسطه اعتقاد‬ ‫به یک مرجع مطلقأ ثابت نظیر زمین‪ ،‬نیازمند چهار بعد برای توضیح موضع و حرکت‬ ‫اجسام نسبت به این مرجع بود‪ .‬در حالی که امروز می‪‎‬دانیم که هیچ مرجع ثابتی در عالم‬ ‫ممکن نیست‪ .‬مشابه آن ریاضیات مدرن نیز هنوز متکی بر تصور غلط اصالت و ترجیح‬ ‫ساختارهای مستوی بر ساختارهای منحنی ناشی از هندسه اقلیدسی است‪ .‬و ساختارهای‬ ‫منحنی هنوز نه در خود بلکه با رجوع به ساختار های مستوی اقلیدسی بیان می شوند‪.‬‬ ‫با این تفصیل‪ ،‬آیا ممکن است که بدون تعمق در تاریخ علوم و رجوع به ریشه های این‬ ‫عادات سنتی علم معاصر و برکندن و جایگزینی آن‪‎‬ها! بتوانیم مسائل اساسی علم‪ ،‬نظیر‬ ‫عدم توافق نظریه های اساسی نسبیت عمومی و کوانتوم را حل کنیم‪ .‬یا اینکه باید قبل‬ ‫از استعمال دیمی مقوالت "علمی" نظیر "عالم چهاربعدی"‪ ،‬برگردیم و بفهمیم که "بعد"‬ ‫چیست و "انرژی" و "پتانسیل" چیستند‪.‬کما اینکه ریاضیات با آن همه دبدبه و کبکبه اش‬ ‫هنوز قادر به تعریف عمومی "بعد" نیست! و در هیچ دائره المعارف جدی ریاضی چنین‬ ‫تعریفی یافت نمی شود‪ .‬فهمیدن این مقوالت اساسی ریاضی و فیزیکی یعنی همان قادر‬ ‫بودن به‪ :‬تعریف کمیات اساسی علم‪ ،‬که سوای من‪ ،‬متقدمین نظیر لُبگ وفاینمن نیز در‬ ‫موارد خاصی گوشزد کرده اند! یعنی رجوع به روش «استدالل ارجاعی» ابن سینا که له‬

‫و علیه یک نظر را به طور هم ارز بسنجیم‪.‬‬ ‫کمااینکه چون بواسطه تکیه علوم دقیقه معاصر بر ساختار چهاربعدی عالم‪ ،‬پایه‪‎‬های علم‬ ‫معاصر‪ ،‬خالف تصور اهل علم‪ ،‬هنوز بر جهان بینی ارسطوئی ـ اقلیدسی متکی است‪،‬‬ ‫رجوع به ابن سینا که قریب چهارده قرن پس از آن‪‎‬ها مولد علم بهتر و منطقی تری بوده‬ ‫و نظریه حرکت ارسطو را که در عمل هنوز معتبر است‪ ،‬با تکیه بر تجربه درهم شکسته‬ ‫است‪ ،‬البته مفید و ضروری به نظر می رسد‪.‬‬ ‫به نظر من علم باید عادت کند که تجربه گرایی کند و منطقی بیاندیشد‪ ،‬تا بر اساس کمیات‬ ‫و مقوالت تعریف شده استوار شود؛ و کمیات تعریف نشده بسیاری را که به آن عادت‬ ‫کرده است‪ ،‬دور بریزد‪ .‬و گرنه فرقی بین علم و قصه‪‎‬های مادربزرگ برای بزرگساالن‬ ‫نخواهد بود‪ .‬در این رابطه باید دقت کرد که از یک طرف راندمان عملی و منطقی علوم‬ ‫دقیقه بسیار پایین است! و نتایجی که چه به طور تجربی و چه از لحاظ نظری از علم‬ ‫حاصل می شود‪ ،‬به هیچ وجه قابل قیاس با مخارجی که مجامع علمی و دانشگاه ها برای‬ ‫خالیق ایجاد می کنند نیست‪ .‬و از سوی دیگر در این دنیای بحرانی و نابسامان‪ ،‬علم و‬ ‫حوزه دانش نیز جزیره آرامش نبوده است‪ ،‬و عین باقی دنیا و محیط اجتماعی خویش‬ ‫مواجه با بحران‪‎‬ها و نابسامانی های بسیار و عمیقی است که هرچند در کنار نابسامانی‬ ‫های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی چندان به نظر نمی آیند‪ ،‬اما نتایجشان‪ ،‬به لحاظ تاثیر‬ ‫بسیار عمیق بر فرهنگ بشری و نشأت معضالت فرهنگ اجتماعی عمیق تر‪ ،‬بیشتر و‬ ‫شدیدتر متوجه جامعه انسانی و جوامع بشری می شود‪.‬‬ ‫با توجه به این نکته که در حوزه فیزیک و ریاضیات‪ ،‬دنیای جدید با مفاهیم و آموزه‬ ‫های خاص خود رو به رو است آیا می توانیم با ارجاع به ابن سینا برخی از معضالت و‬ ‫یا مسائل حل‪‎‬ناشدنی که تاکنون تدبیری برای آن اتخاذ نشده را حل و فصل کنیم؟‬ ‫این مفاهیم و آموزه های جدید حوزه ریاضیات و فیزیک نسنجیده و نامعقولند‪ .‬چون خود‬ ‫همکاران قادر به تعریف منطقی آن‪‎‬ها نیستند! یادمان نرود که ریاضیدانان برجسته‪‎‬ای‬ ‫چون کارل لودویگ زیگل و لوئیس موردل از "فساد ریاضیات معاصر" زیر نفوذ مخبط‬ ‫«مکتب بورباکی» انتقاد کرده اند‪ ،‬و میان فیزکدانان اهل انتقاد این سخن معروف است‬ ‫که‪" :‬مکانیک کوانتومی مثل کتابچه آشپزی است‪ .‬فیزیکدانان می توانند‪ ،‬مثل آشپزی‬ ‫که بدون اطالع از ساختمان فیزیک و شمیایی نمک و فلفل با آن‪‎‬ها غذا می پزند‪ ،‬بدون‬ ‫اطالع از محتوای مکانیک کوانتومی مسائلی را با آن حل کنند‪ ." ،‬کمااینکه همان فاینمن‬ ‫معروف (به عنوان واضع یکی از سه روش مکانیک کوانتومی) در کتاب محتوی آخرین‬ ‫سخنرانی‪‎‬هایش می‪‎‬نویسد‪" :‬من ادعا می کنم که هیچکس مکانیک کوانتومی را نمی فهمد"‪.‬‬ ‫به این ترتیب چون متخصصین برجسته علوم پایه نظیر فیزیک و ریاضیات اذعان دارند‬ ‫که علوم یاد شده بر موضوعات "نافهمیده" و "فاسد" متکی اند‪ ،‬پس این علوم نیازمند‬ ‫بازبینی اساسی هستند که می تواند از طریق رجوع به مبانی علوم دقیقه نظیر نظریات‬ ‫ابن سینا انجام پذیرد‪.‬‬ ‫تکرار می کنم که راندمان عملی و منطقی علوم دقیقه بسیار پایین است! و نتایج علمی که‬ ‫امروزه روز با بوق و کرنا تبلیغ می شوند‪ ،‬نه معموال اعتبار منطقی دارند و نه به هیچ‬ ‫وجه جبران مخارج‪ ،‬انرژی و وقتی را می کنند که مردم و اهل علم صرف آن‪‎‬ها کرده و‬ ‫می کنند‪ .‬کمااینکه نتایج جدید علمی مثال در شتاب دهنده ها تنها "سیموالسیون" یا شبیه‬ ‫سازی کامپیوتری از پدیده‪‎‬هایی هستند‪ ،‬که میزان وقوعشان قبل از سیموالسیون یک در‬ ‫هزار است‪ .‬یعنی از هر هزار پدیده مورد سنجش معموال یک پدیده نتیجه مورد نظر را‬ ‫نشان می دهد! آن‪‎‬هم به شکل شبیه سازی شده و نه واقعی! و به این ترتیب فیزیکدانان می‬ ‫توانند ادعا کنند که شبیح "روح" را هم با همان «تقریب یک در هزار» در کامپیوتر تولید‬ ‫کرده اند‪ .‬کمااینکه فیزیک معاصر بدون پذیرش و اتکاء بر "ذرات شبح"که ذراتی ذاتأ‬ ‫متناقضند‪ ،‬پایدار نیست‪ .‬یعنی به سبب عدم دقت در ساختار منطقی علوم دقیقه و استفاده‬ ‫از مقوالت و کمیات تعریف نشده و تعریف ناپذیر در علوم دقیقه‪ ،‬تناقض منطقی جزء ذات‬ ‫فیزیک و ریاضیات معاصر شده است! بنابراین این نتایج به اصطالح علمی به متافیزیک‬ ‫نزدیک تر است‪ ،‬تا فیزیک!‪( ...‬دنباله در صفحه ی ‪)42‬‬

‫علیرضا خاتون آبادی‬ ‫دکتری ریاضی‬

‫‪778-926-1382‬‬

‫‪Math Tutoring High School & College: Math 8-12, Pre-Calculus, Calculus, SAT, AP, IB, Online, GRE, MCAT, GMAT‬‬

‫تدریس راییض مطابق رسفصل دروس اب اتکید بر حل مساهل توسط هیات علمی دانشگاه اب ‪ 15‬سال سابقه تدریس‬ ‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P.38‬‬


‫وام ‪39‬‬ ‫مسکن‬

‫ادبيات کودک‬ ‫برای کودکان خود داستان بخوانيد‪1‬‬ ‫مترجم‪ :‬بهاره بهداد‬

‫‪ -‬ونکوور‬

‫کودکان از بدو تولد به ما نیاز دارند‪ .‬نوزادان دوست دارند حرکت‬ ‫کنند و دست و پای خود را بکشند‪ .‬آنها به توجه‪ ،‬تغذیه‪ ،‬استراحت‪،‬‬ ‫عشق و تشویق احتیاج دارند‪ .‬به این ترتیب است که بزرگ می‬ ‫شوند و قدم های اول خود را برمی دارند‪ .‬درعین حال‪ ،‬نیاز به‬ ‫یادگیری هم در آنها بیدار می شود و نقش والدین در این بیداری بسیار مهم است‪ .‬والدین‬ ‫بهترین معلمان کودکان هستند‪.‬‬ ‫با کودک خود زیاد صحبت کنید‪ .‬اشیای دور و اطراف خود را نام ببرید ‪ .‬برایش آواز‬ ‫بخوانید‪ .‬با او برقصید‪ .‬برایش داستان تعریف کنید‪ ،‬شعر بخوانید و با ریتم آن دست بزنید‪.‬‬ ‫به او کلمات روی تابلو ها ی خیابانها و نیز کلمات نوشته شده روی جعبه ها را نشان‬ ‫دهید‪ .‬کودک شما الگویی در ذهن می سازد و بین دانسته هایش ارتباط برقرار می کند‪ .‬او‬ ‫با شماست که اولین قدم هایش را به دنیای زبان می گذارد‪.‬‬ ‫از همه چیز مهمتر‪ ،‬برایش کتاب بخوانید‪ .‬هرگز برای شروع زود نیست‪ .‬کوچولوها هم‬ ‫به کتاب نیاز دارند‪ .‬شما هروقتی و هرجایی می توانید برای آنها کتاب بخوانید‪ .‬عادت کنید‬ ‫هر روز برای کودک خود کتاب بخوانید‪.‬‬ ‫تنفس خواندن داشته باشید‪ .‬زمان خواندن کتاب را هیجان‬ ‫در بین یک روز شلوغ‪ ،‬یک ِ‬ ‫انگیز و پر از شگفتی کنید‪ .‬این یک فرصت طالیی است که زمانی را با کودک خود‬ ‫خلوت کنید یا در کنار خانواده باشید یا همراه با دوستان‪ .‬کودک شما‪ ،‬در طول زندگی‪،‬‬ ‫از موهبت های خواندن بهره خواهد برد‪ ،‬از سالهای اولیه زندگیش تا زمان مدرسه و بعد‬ ‫در بزرگسالی‪.‬‬ ‫هر بار که کتابی برای کودک خود می خوانید‪ ،‬درهایی از زبان و درک را برای او می‬ ‫گشایید‪ .‬کودک شما آنها را می آموزد و لذت می برد‪.‬‬ ‫‪ -1‬برگرفته از کتاب‪:‬‬ ‫‪Lis moi une histoire de Barbara Reid‬‬

‫"وام صاحب خانه و مشارکت سهم در بريتيش کلمبيا"‬ ‫امير بوترابی‬

‫‪ -‬ونکوور‬

‫ ‬ ‫ ‬ ‫همانگونه که می دانید دولت بریتیش کلمبیا به تازگی برنامه ای به‬ ‫ ‬ ‫نام "وام صاحب خانه و مشارکت سهم در ‪ "BC‬یا‬ ‫"‪ "BC Home Owner Mortgage & Equity Partnership Program‬را با‬ ‫هدف فراهم کردن بخشی از پول پیش پرداخت برای کسانی که برای اولین بار خانه می‬ ‫خرند‪ ،‬اعالم کرده است‪ .‬در این برنامه واجدین شرایط می توانند از دولت ‪ BC‬به اندازه‬ ‫ی پولی که خود برای پیش پرداخت می گذارند در حد پنج درصد (‪ )%5‬قیمت خرید خانه‬ ‫تا حداکثر ‪ $ 37500‬تقاضای وام کنند‪.‬‬ ‫این وام ‪ 25‬ساله به عنوان وام دوم‬ ‫در سند خانه ثبت خواهد شد‪ .‬در‬ ‫پنج سال اول هیچ بهره ای به این‬ ‫وام تعلق نخواهد گرفت و الزم به‬ ‫بازپرداخت در این دوره هم نیست‪.‬‬ ‫از سال ششم این پول با بهره اش‬ ‫می باید در ظرف ‪ 20‬سال پس داده‬ ‫شود‪ .‬برای مثال‪ ،‬اگر شما قصد‬ ‫خرید یک خانه ی ‪ 400000‬دالری‬ ‫دارید و خودتان ‪ 10000‬دالر پس‬ ‫انداز کرده اید‪ ،‬می توانید بقیه ی‬ ‫مبلغ الزم برا ی تأمین پنج درصد‬ ‫حداقل پول پیش پرداخت خرید یک‬ ‫خانه‪،‬را از دولت تقاضا کنید‪.‬‬ ‫متقاظیان می توانند از ‪ 16‬ژانویه‬ ‫‪ 2017‬در این باره اقدام کنند‪ .‬وام ها از ‪ 15‬فوریه ‪ 2017‬تا ‪ 31‬مارس ‪ 2020‬پرداخت‬ ‫خواهند شد‪.‬‬ ‫متقاضیانی که نامشان در سند خانه ثبت خواهد شد باید واجد این شرایط باشند‪:‬‬ ‫ در خانه مزبور زندگی کنند‪.‬‬‫ برای اولین بار در حال خرید خانه باشند‪.‬‬‫ دارای تابعیت یا اقامت دائم کانادا به مدت ‪ 5‬سال بوده باشند‪.‬‬‫ حداقل یک سال در بریتیش کلمبیا زندگی کرده باشند‪.‬‬‫ حقوق یا مجموع حقوقشان بیش از ‪ 150000‬دالر در سال نباشد‪.‬‬‫ حداقل نیمی از پول پیش پرداخت را پس انداز کرده باشند‪.‬‬‫ برای وام اول از قبل تأیید شده باشند‪.‬‬‫عالوه بر این‪ ،‬خانه مورد نظر هم باید واجد این شرایط باشد‪:‬‬ ‫ قانونی و برخوردار از قابلیت برای وام گرفتن (نه خانه برای اجاره یا برای تفریح)‬‫ محل زندگی خریدار برای ‪ 5‬سال اول باشد‪.‬‬‫‪ -‬قیمت آن کمتر از ‪ 750000‬دالر باشد‪.‬‬

‫نورت شور مولتی کالچرال سوسایتی از بانوان ساکن وست ونکوور و نورت‬ ‫ونکوور دعوت مینماید تا در برنامه ورزشی ‪ 4‬جلسه ای رایگان که در رک سنتر‬ ‫تشکیل میشود شرکت کنند‪.‬‬

‫‪Active Living‬‬ ‫افراد جدید را مالقات کنید ‪ ،‬در فعالیتهای مفرح و ورزشی رک سنتر‪ ،‬رایگان شرکت‬ ‫کیند و با امکانات این مراکز بیشتر آشنا شوید‪.‬‬ ‫روزهای چهارشنبه ساعت ‪ 10‬تا ‪ 12‬ظهر در مرکز ورزشی رک سنتر شامل ‪:‬‬ ‫ایروبیک ‪ ،‬زومبا ‪ ،‬یوگا و امکانات بدنسازی در رک سنتر‪.‬‬ ‫تاریخ جلسات‪ :‬چهارشنبه ‪ 18‬و ‪ 25‬ژانویه ‪ 1 ،‬و ‪ 8‬فوریه ساعت ‪ 10‬الی‪12‬‬ ‫بدلیل محدود بودن ظرفیت برنامه ‪ ،‬لطفا حداکثر تا تاریخ ‪ 16‬ژانویه ثبت نام فرمایید ‪:‬‬ ‫‪Shady Ashtari, shadya@nsms.ca / 604 988 2931‬‬ ‫این برنامه از سوی دولت تامین مالی شده و رایگان میباشد‬ ‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫در رابطه با این برنامه پرسش های فراوانی پیش خواهد آمد‪ ،‬از جمله‪:‬‬ ‫ آیا این وام شامل ما یا فرزندانمان می شود؟‬‫ آیا این به صرفه ترین راه برای خرید خانه است؟‬‫ آیا کسانی که از قبل خانه ای را پیش خرید کرده اند می توانند از این وام استفاده کنند؟‬‫ آیا ضامن (‪ )Gaurantor‬می توان داشت؟‬‫ آیا اشخاصی که برای خود کار می کنند می توانند از این وام استفاده کنند؟‬‫و‪...‬‬ ‫متخصص وام مسکن (‪Mortgage Planner / Mortgage Broker / Mortgae‬‬ ‫‪ )Specialist‬بهترین شخص برای پاسخ دادن به همه ی پرسش های شماست‪.‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 39‬‬


‫جدول و سرگرمی‬ ‫يک جدول سودوکو‬

‫آنچه را در کادر زیر تصویر می بینید در خود تصویر نیز بیابید‪.‬‬

‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 40‬‬


‫جدول ويژة‬ ‫نشرية فرهنگ‬ ‫(يک شاعر نامدار)‬

‫شماره ی ‪355‬‬ ‫طراح‪ :‬بهمن‬

‫‪ -‬ونکوور‬

‫(حل جدول در صفحه ی ‪)44‬‬

‫افقی‪:‬‬ ‫‪ -1‬شاعر نامداری که چهره ی وی و نام یکی از‬ ‫مجموعه های اشعارش را در میانه ی جدول این شماره‬ ‫ی نشریه فرهنگ ‪ BC‬می بینید‬ ‫‪ -2‬محله ‪ -‬شهری در استان آذربایجان غربی ‪ -‬رودخانه‬ ‫ای مرزی میان چین و روسیه ‪ -‬سردار دیلم که در‬ ‫پایان عصر ساسانیان با سپاهی گران به جنگ اعراب‬ ‫مسلمان مهاجم به ایران شتافت اما شکست خورده و‬ ‫کشته شد‬ ‫‪ -3‬نوعی خوراک ایرانی ‪ -‬خوی و طبیعت ‪ -‬داد و ستد‬ ‫و بیع و شرا‬ ‫‪ -4‬شانس و اقبال ‪ -‬خمیری که آتش تنور دیده ‪ -‬فاجعه‬ ‫و مصیبت‬ ‫‪ -5‬میوه ای که انواع متعدد دارد ‪ -‬در مثل آدم اهل غل ّو‬ ‫از آن کوه می سازد ‪ -‬تنبیه بدنی ‪ -‬ناتوانی و ناپایداری‬ ‫‪ -6‬واحد شمارش گاو و گوسفند ‪ -‬پایتخت بحرین ‪ -‬از‬ ‫کشورهای عربی‬ ‫‪ -7‬باشکوه و شوکت و نیز خردمند و فرزانه ‪-‬‬ ‫سپاسگزار‬ ‫‪ -8‬قطار بر آن حرکت می کند ‪ -‬آزاد و از بند رسته‬ ‫‪ -9‬بزرگترین قاره ‪ -‬وجود‬ ‫‪ -10‬از کشورهای آفریقایی ‪ -‬از خط های هندسی‬ ‫‪ -11‬دستگاهی در موسیقی ایرانی ‪ -‬فرزند برومند‬ ‫سیاوش که و از نامدارترین پادشاهان کیانی که انتقام‬ ‫خون پدر را از افراسیاب گرفت‬ ‫‪ -12‬شهری در بلوچستان ایران ‪ -‬طول ‪ -‬لغزنده و ُسر‬ ‫‪ -13‬ساکت و مالیم ‪ -‬قصر ‪ -‬لون ‪ -‬قمر‬ ‫‪ -14‬از حبوبات ‪ -‬قصد و آهنگ ‪ -‬گام‬ ‫‪-15‬از موجودات افسانه ای ‪ -‬از پادشاهان ساسانی ‪ -‬از‬ ‫ضمیرهای فاعلی‬ ‫‪ -16‬گیاهی که بیشتر به مصرف خوراک گاو و گوسفند‬ ‫می رسد ‪ -‬پیشکش کردن ‪ -‬از رودخانه های مهم آلمان‬ ‫ بزرگترین چهارپای روی خشکی‬‫‪ -17‬از نامدارترین فوتبالیست ها در تاریخ ورزش‬ ‫ایران‬

‫عمودی‪:‬‬ ‫‪ -1‬حیله گر ‪ -‬عملکرد و شیوه ی برخورد ‪ -‬جوجه تیغی‬ ‫‪ -2‬ذکاوت و قوه ی دریافت ‪ -‬از سازهای ایرانی ‪ -‬از‬ ‫خزندگان ‪ -‬سس گوجه فرنگی‬ ‫‪ -3‬از ماه های سال ‪ -‬از نشانه های ابراز عشق و محبت‬ ‫ نوشیدن‬‫‪ -4‬دشوار ‪ -‬شهری در استان آذربایجان شرقی ‪ -‬در مثل‬ ‫بهشت زیر پای اوست‬ ‫‪ -5‬دنیای پس از مرگ ‪ -‬پست و فرومایه ‪ -‬آهنگ ‪ -‬بدی‬ ‫‪ -6‬شاد و خرسند ‪ -‬شهری کوچک در استان بوشهر و ‪...‬‬ ‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫‪ ...‬زادگاه رئیسعلی قهرمان مبارزه بر علیه‬ ‫نیروی اشغالگر انگلیس در اواخر عهد قاجار‬ ‫ دوست‬‫‪ -7‬کشوری در جنوب شرقی آسیا ‪ -‬کوه و نیز‬ ‫شهرستانی در استان کرمانشاه‬ ‫‪ -8‬از فلزها ‪ -‬چهره و سیما ‪ -‬دستی‬ ‫‪-9‬در نوک انگشتان می روید ‪ -‬احتیاج‬ ‫‪ -10‬بر و میوه ‪ -‬اندک ‪ -‬از نام های دخترانه‬ ‫‪ -11‬معلق ‪ -‬از جایی به جای دیگر بردن‬ ‫‪ -12‬از لقب های اشرافی در انگلستان ‪ -‬نام‬ ‫خدای بزرگ مورد پرستش در تمدن باستانی‬ ‫بابل ‪ -‬شر و رفتار زشت و ناپسند‬ ‫ِ‬ ‫‪ -13‬شبکه ی اینترنتی ‪ -‬در مثل آن را روی آب‬ ‫می ریزند و طرف را افشاء و رسوا می کنند‬ ‫ شمشیر و نیز وسیله ای برای تراشیدن ریش‬‫ نوعی گیاه بی گل و برگ و ریشه‬‫‪ -14‬تهیدست و بی برگ ‪ -‬از فرزندان تیمور‬ ‫لنگ و جانشین او ‪ -‬یاری و کمک‬ ‫‪ -15‬یکی از دوران های زمین شناسی و دیرین‬ ‫شناسی ‪ -‬درود ‪ -‬نت چهارم‬ ‫‪ -16‬داخل ‪ -‬خرما ‪ُ -‬شش ‪ -‬از جنگ افزارهای‬ ‫انفجاری‬ ‫‪ -17‬روستایی از توابع سبزوار که محل آغاز‬ ‫جنبش سربداران خراسان بود ‪ -‬روز گذشته ‪-‬‬ ‫جزیره توریستی و هندونشین اندونزی‬ ‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 41‬‬


‫‪42‬‬

‫نقش و تأثير ابن سينا در رياضيات و‬

‫فيزيک‪( ...‬دنباله از صفحه ی ‪)35‬‬

‫‪ ...‬علت آن هم مثال در تباعد علم فیزیک از تجربه است که ابن سینا در آن مُصر بود و در‬ ‫تعمیمش بسیار کوشیده است‪ .‬بنابراین علم امروز به داستان‪‎‬های غیرمابعدالطبیعی بدل شده‬ ‫است که قابل ارزیابی منطقی نیستند‪ ،‬چون اساسأ به طور دلبخواه قابل تفسیرند! فیزیکی که‬ ‫دو نظریه اساسی اش باهم در تناقض باشند‪ ،‬باید ابتدا این تناقض اساسی خود را حل کند و‬ ‫بعد به‪‎‬دنبال یافتن «ذرات اثیری» برود‪ .‬اما همکاران برای فرار از مسئولیت هم که شده‪،‬‬ ‫بیشتر مایلند دنبال "نخود سیاه" بروند‪ ،‬تا دنبال نتایج منطقی بگردند‪.‬‬ ‫بنابراین همچنانکه اشاره کردم‪ ،‬چون تعریف کمیات اساسی علوم دقیقه جهت حل تناقضات‬ ‫و عبور از بحران های اساسی علم ضروری است‪ ،‬بنابراین باید به مراجع ورود این کمیات‬ ‫اساسی که کمیت «پتانسیل» یا «میل» ابن سینا از مهم ترین آن‪‎‬هاست‪ ،‬رجوع کنیم؛ تا بفهمیم‬ ‫این کمیت چرا در فیزیک وارد شده و یا ضروری شده است‪ .‬بدون اینکار همچنانکه فاینمن‬ ‫نیز اذعان داشت‪ ،‬نخواهیم فهمید «انرژی» یعنی چه؟ و بدون فهم «انرژی» فیزیک معاصر‬ ‫بی معنی است‪.‬‬ ‫در رابطه با منافع رجوع به نظرات دانشمندان قدیم‪ ،‬نظیر ابن‬ ‫سینا‪ ،‬مثال مهمی از ریاضیات شاید مناسب تر باشد‪ .‬همچنانکه‬ ‫ریاضیدان معروف جی‪ .‬اچ‪ .‬هاردی نوشته است‪ ،‬در اوایل قرن‬ ‫بیستم ریاضیدان هندی رامانوجان‪ ،‬توانست بر اساس ریاضیات‬ ‫قدیم هندی‪ ،‬نظیر کارهای بهاسکارا و روش های "ساده" مثلثاتی‬ ‫ریاضیات دبیرستانی‪ ،‬نتایج مهمی در «نظریه اعداد» تحصیل‬ ‫کند‪ ،‬که اروپایی‪‎‬ها بعدها با مشکالت فراوان از طریق روش‬ ‫های پیچیده «آنالیز توابع مختلط» به‪‎‬دست آوردند‪ .‬روش ریاضی‬ ‫دبیرستانی محاسبات رامانوجان مشخص و معلوم است و هر‬ ‫محصلی آن‪‎‬ها را یاد می گیرد‪ .‬بنابراین نمی توان مسئله را با‬ ‫تصور عوامانه استثنای "نبوغ" رامانوجان توضیح داد! بلکه‬ ‫توضیح مسئله در کفایت منطقی روش های دبیرستانی ریاضی‬ ‫برای تحقیق ریاضی متداول‪ ،‬و زیادت ریاضیات معموال متناقض‬ ‫دانشگاهی نهفته است که متکی بر مقوالت تعریف‪‎‬ناپذیری نظیر‬ ‫"نقطه" و "بی‪‎‬نهایت" است‪.‬‬ ‫به نظر من علت این وضعیت این است که علوم دقیقه دارای‬ ‫ساختمان اساسی منطقی "ساده"ای هستند که در غرب به دالیلی‬ ‫نظیر یادگیری روایی علوم و فلسفه از نتایج تجربی علوم قدیم‬ ‫شرقی‪ ،‬یعنی در فقدان اکتشاف تجربی علوم در غرب‪ ،‬کالم زده‬ ‫و ذهنیت گرا شده و در طی زمان پیچیده تر شده‪‎‬اند‪ .‬کمااینکه بسیاری از نتایج متاخر‬ ‫ریاضی بعد از عصر رنسانس به‪‎‬واسطه عدم تصحیح روش های سنتی ذهنیت‪‎‬گرا در‬ ‫اروپا‪ ،‬در فقدان تعاریف علمی مقوالت مورد بحث‪ ،‬از نظر منطقی متناقض‪‎‬اند‪ .‬بنابراین فهم‬ ‫موضوعات متناقض البته پیچیده‪‎‬تر شده است‪ .‬یعنی حقیقت نتایج ریاضی رامانوجان نشان‬ ‫می دهد‪ ،‬که رجوع به روش های اساسی ساده قدیمی! می تواند هم جای آموزه "خاص و‬ ‫جدید" ریاضیات را بگیرد و هم اشکاالت و تناقضات آموزه‪‎‬های جدید را آشکار ساخته و‬ ‫برطرف کند‪ .‬باین ترتیب فهم علم با رجوع به مبانی ساده‪‎‬تر خواهد شد!‬ ‫شما به خوبی می دانید که ابن سینا تاثیری جدی بر بسیاری از دانشمندان غربی داشته و‬ ‫حتی در برخی از موارد ایده‪‎‬های او را افراد دیگری استفاده کردند مانند انسان معلق‪ .‬آیا‬ ‫کسانی که در حوزه تاریخ علم فعالیت می کنند این تاثیر را صرفا تاریخی می دانند یا اینکه‬ ‫معتقدند این تاثیرات باب جدیدی در علم گشوده است‪ ،‬اما اعتراف نمی کنند که ابن سینا‬ ‫آغازگر این راه بوده است؟‬ ‫مسئله «انسان معلق» ابن سینا و استفاده دکارت و دیوید هیوم را از آن! من در مقاله ام‬ ‫در فصلنامه «ایران نامه» (شماره ‪ ،28 : 4‬زمستان سال ‪ )2013‬تشریح کرده‏ام‪ .‬مواردی‬ ‫که بر طبق سنت نامیمون عدم اشاره به مراجع در متون علمی غربی تا اوایل قرن بیستم‪،‬‬ ‫نامکشوف مانده اند‪ .‬موضوع این مثال مشخص به حوزه روانشناسی مربوط است‪ .‬اما‬ ‫آنچه که من بر اساس تحقیقاتم در این باره نوشته ام‪ ،‬ناظر بر این است که به نظر شخص‬ ‫من البته این ایده ابن سینا نیز‪ ،‬نظیر مواردی که پیشتر در رابطه با فیزیک و علوم دقیقه‬ ‫اشاره کردم‪ ،‬باب جدیدی در علم روانشناسی قدیم گشوده است‪ .‬غیر از من البته نظر کسان‬ ‫دیگری که به خصوص در غرب در حوزه تاریخ علم تحقیق می کنند‪ ،‬تاکنون بسته به‬ ‫میزان پیشرفت تحقیقات و دقت ترجمه های متون قدیم عربی به زبان‪‎‬های اروپایی مربوطه‬ ‫بوده است‪ .‬کمااینکه در سال های اخیر مالحظه می‪‎‬کنیم که تکمیل و دقت در ترجمه‪‎‬های‬ ‫متون عربی سبب شده است که نه تنها در رابطه با ابن سینا‪ ،‬بلکه در رابطه با ابن هیثم نیز‬ ‫نظرات جدیدتر محققین حاکی از سهم بیشتر دانشمندان شرقی در تاسیس علم جهانی است‬ ‫که نوشته‪‎‬های معموال عربی شان در دهه‏های اخیر به طور کامل تر و دقیق‪‎‬تری قابل ترجمه‬ ‫بوده اند‪ :‬نظیر انتساب طرح اولیه « اطاق تاریک» به ابن هیثم در علم اپتیک‪ ،‬که او واضع‬ ‫آن در جهان شناخته شده است‪ .‬یعنی در سایه ترجمه‪‎‬های دقیق‪‎‬تر و کامل‪‎‬تر از متون عربی‬ ‫قدیم و یا ترجمه متون به تازگی شناخته تر شده‪ ،‬اکنون بیشتر به سهم اساسی دانشمندان‬ ‫شرقی در تاسیس یا تدقیق علوم دقیقه در غرب‪ ،‬اعتراف می شود‪.‬‬ ‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫دلیل غفلت از اینکه دیگر وجوه فکری ابن سینا به خصوص در حوزه ریاضیات و طبیعیات‬ ‫کمتر مورد توجه قرار گرفته چیست؟‬ ‫در حوزه طبیعیات دلیل این امر عدم دقت تاریخ علوم و خود علوم در دهه های پیشتر‪ ،‬و‬ ‫اعمال دقت منطقی بیشتر در سال های اخیر بر محتوای متون قدیم عربی بوده است‪ .‬در‬ ‫ثانی مثال توجه به آن بخش «شفا» که ناظر بر ابداع خاصیت «میل» اشیاء به حرکت و‬ ‫کمیت «پتانسیل» است‪ ،‬قریب چهار دهه پیشتر در اروپا آغاز شد‪ .‬ولی این موارد غیر از‬ ‫مواردی که من در بعضی از مقاالت فارسی ام‪ ،‬نظیر آنچه که در فصلنامه یاد شده «ایران‬ ‫نامه» اشاره کرده‏ام‪ ،‬هنوز در نوشته‪‎‬های ایرانی مطرح نشده است‪ .‬دلیل فنی این قصور هم‬ ‫به خصوص در ایران‪ ،‬این است که محقق باید هم در حوزه فلسفه علمی و هم علوم دقیقه‬ ‫صاحب نظر باشد‪ ،‬تا متوجه ظرایف موضوع بشود و قادر به توضیح عمومی آن به شکل‬ ‫الزم باشد‪ .‬در ایران معموال کسانی که در تاریخ علوم کار می کنند‪ ،‬متخصص تاریخ اما فاقد‬ ‫تخصص در علوم دقیقه بوده و بیشتر متوجه مسائل "تاریخی" و "فلسفی" حوزه کارشان‬ ‫هستند‪ .‬آن‪‎‬ها در ضمن چشمشان بیشتر به ذهن محققین خارجی است‪ ،‬چون خود به دالیلی‬ ‫که اشاره شد‪ ،‬صاحب نظر نیستند‪ .‬در رابطه با کارهای ابن سینا در ریاضیات شاید اهمیت‬ ‫تحقیقات وی به حد تحقیقات او در علم فیزیک که ارزشی جهان ساز دارند‪ ،‬نرسد‪ .‬اما آن‪‎‬ها‬ ‫نیز باید وسیله کسانی که در علوم دقیقه واردند‪ ،‬ارزیابی شوند‪.‬‬ ‫چه آن ها نیز دست کم از نظر مباحث تاریخ علوم متضمن مطالب‬ ‫مهمی خواهند بود‪.‬‬ ‫اگر ممکن است قدری درمورد وضعیت و جایگاه ابن سینا در‬ ‫دانشگاه های آلمان توضیح دهید که نگاه متفکران به ابن سینا‬ ‫چگونه است و آیا اکنون تحقیقاتی درباره ابن سینا در آلمان در‬ ‫دست انجام است؟ تا جایی که من می دانم‪ ،‬به طور کلی در آلمان‬ ‫در مورد ابن سینا تحقیقاتی انجام می گیرد‪ .‬حتی یک تشکیالت‬ ‫دولتی نیز با عنوان «کارگاه مطالعاتی ابن سینا» به جوانان‬ ‫مسلمان برای تحصیل و تحقیق بورس می دهد‪ .‬که به طبع از‬ ‫تحقیقات بر کارهای ابن سینا حمایت می کند‪ .‬افزون بر این در‬ ‫دانشگاه شهر زوریخ در سوئیس نیز روی ابن سینا تحقیق می‬ ‫کنند‪ .‬یعنی این تحقیقات در سال های اخیر تکمیل شده و می‬ ‫شود‪ .‬با توجه به تخصص شما که در حوزه ریاضیات و فیزیک‬ ‫است طرح دیدگاه‪‎‬های ابن سینا از این منظر برای متخصصان‬ ‫غربی تا چه اندازه مورد توجه علمی است و کمتر نگاه تاریخی‬ ‫به آن دارند؟‬ ‫این مسئله ای است که باید از متخصصان غربی پرسیده شود‪.‬‬ ‫اما ارزیابی من از وضعیت مسئله این است که البته تا زمانی که‬ ‫به مسائلی نظیر فهم و تعریف مقوالت اساسی علوم دقیقه نظیر کمیت «پتانسیل» صرفا به‬ ‫عنوان مسائل تاریخ علوم نگریسته شود‪ ،‬این "متخصصین" که معموال در پی کشف نتایج‬ ‫جدیدند‪ ،‬اما توجهی به کیفیت منطقی این نتایج ندارند‪ ،‬حتی اگر به فرض محال نگاهی‬ ‫به مسئله تعاریف ضروری مقوالت یاد شده داشته باشند‪ ،‬نگاهشان صرفا تاریخی خواهد‬ ‫بود‪ .‬اما هرگاه متخصصین متوجه ضرورت اساسی تعاریف مقوالت علمی بشوند‪ ،‬در آن‬ ‫صورت نگاهشان منطقی خواهد شد‪ .‬یادآوری می کنم که هانری لبگ در اوایل قرن بیستم‬ ‫از ریاضیدانان خواست که صرفا با مقوالت تعریف شده کار کنند‪ ،‬اما ریاضیدانان‪ ،‬نظیر‬ ‫کسانی که عادت به نگهداری "خرت و پرت" های از قدیم مانده دارند‪ ،‬عادت به انباشت‬ ‫نتایج معموال غیرمنطقی قدیمی خود دارند؛ و بنابراین نتوانستند از این عادت موهون خود‬ ‫دست بردارند‪ .‬کار به جایی رسید که پیشروان «مکتب بورباکی» که بر ریاضیات معاصر‬ ‫مسلط است‪ ،‬نظیر آندره ِویل ادعا کردند که "مسئله اصلی ریاضیدانان رعایت منطق نیست‪،‬‬ ‫بلکه حل مسائل بزرگ ریاضی است"‪ .‬یعنی این شخص که ریاضیدانان معاصر پشت‬ ‫سر او افتاده اند‪ ،‬نمی دانست که مسائل کوچک و بزرگ ریاضی اساسا و اصوال مسائل‬ ‫منطقی ‪‎‎‬اند! این گونه "متخصصین" ریاضی هنوز که هنوز است‪ ،‬نمی دانند "کنکسیون"‬ ‫که همان معادل ریاضی خصیصه «پتانسیل» است‪ ،‬یعنی چه‪ .‬فرمولش را می‪‎‬نویسند‪ ،‬ولی‬ ‫معنی و محتوای فرمول را نمی دانند‪ .‬فرمولی هم که می نویسند تعریف منطقی نیست‪ ،‬چون‬ ‫مرجوع به مقوالتی نظیر "نقطه" و "بی نهایت" است که تعریف نشده اند و استعمال آن‬ ‫ها‪ ،‬همچنانکه برتراند راسل در رابطه با کمیات وارد در فرمول "نیروی نیوتن" نشان داد‪،‬‬ ‫منجر به دور باطل یا تناقض منطقی می شود‪.‬‬ ‫بنابراین هرگاه که علم ضد منطقی معاصر نظیر ریاضیات مدرن‪ ،‬در پی منطقی شدن باشد‪،‬‬ ‫مجبور به نگاه به عقب و ارزیابی کمیات اساسی خود است‪ .‬در این صورت مجبور به نگاه‬ ‫کیفی غیرتاریخی به ریشه های قدیمی مفاهیم اساسی خویش خواهد بود تا اصال تصوری‬ ‫منطقی از آنچه که «کنکسیون» نامیده می شود‪ ،‬داشته باشد‪ .‬کمااینکه بسیاری مفاهیم اساسی‬ ‫علوم دقیقه نظیر "نقطه"‪" ،‬خط مستقیم" و "بی نهایت" همان‪‎‬هایی هستند که بدون تعریف‬ ‫منطقی از عصر اقلیدس وارد علم شده و تا به امروز بدون امتحان‪ ،‬بازبینی و ارزیابی‪ ،‬و‬ ‫تعریف منطقی استعمال شده و می شوند‪ .‬و به قول ریاضیدان و منطقدان برجسته برتراند‬ ‫راسل‪" :‬ریاضیات معاصر مبحثی است که در آن نه می‪‎‬دانیم از چه سخن می گوییم‪ ،‬و نه‬ ‫اینکه آنچه که می‪‎‬گوییم درست است یا نه؟"‪ .‬رجوع به تجربه گرایی ابن سینا و تکیه اش بر‬ ‫استدالل منطقی در علم می تواند علم را از وضع نابسامان فعلی نجات دهد‪.‬‬ ‫مرجع ‪ :‬آی هوش‬ ‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 42‬‬


‫آژانس مسافرتی‬

‫بازرسی فنی ساختمان‬

‫‪( Advanced Travel‬تینا خدایی) ‪604-904-4422‬‬ ‫‪604-770-4474‬‬ ‫آژانس هواپیمایی آپادانا‬ ‫‪604-986-0094‬‬ ‫آریا تراول‬ ‫‪604-401-0222‬‬ ‫مهشيد طاهری‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫‪604-500-0303‬‬ ‫دکتر امير به کيش‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫آرایشگاه و سالن زيبایی‬

‫‪604-980-5464‬‬ ‫‪King Hair Design‬‬ ‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫باشگاه ورزشی ‪ /‬ورزش های رزمی‬

‫‪604-990-1331‬‬ ‫باشگاه سانی کيم تکواندو‬ ‫بهاره دهکردی (کيک باکسينگ) ‪778-872-3781‬‬ ‫مجتبی دانشی (کيک باکسينگ) ‪778-871-7572‬‬ ‫باشگاه ورزشهای رزمی اليت المپيک ‪604-971-3362‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫آموزش هنر‬

‫پزشک ‪ /‬مرکز پزشکی ‪ /‬خدمات پرستاری‬

‫خانه فرهنگ و هنر (خط‪ ،‬نقاشی‪ ،‬موسیقی‪778-737-7426 )...‬‬ ‫مرکز هنری نوا‪( :‬موسیقی‪ ،‬نقاشی ‪604-985-6282 )..‬‬

‫پزشک خانوادگی‪:‬‬ ‫دکتر پروانه بهشتی (‪604-925-9277 )West Van‬‬ ‫فیزیوتراپی‪:‬‬ ‫هارمونی (فیزیو ‪ /‬ماساژتراپی) ‪604-468-2300‬‬ ‫ناتوروپاتیک‪:‬‬ ‫دکتر ماندانا عدالتی (‪604-987-4660 )North Van‬‬

‫نقاشی‪:‬‬ ‫‪604-349-6326‬‬ ‫نازنین صادقی (آبرنگ)‬ ‫‪www.nazanin-artist.com‬‬ ‫رامین جمالپور (رنگ روغن‪ /‬آبرنگ) ‪604-924-1475‬‬ ‫موسیقی‪:‬‬ ‫‪778-839-1375‬‬ ‫حمیرا بشیری (سه تار)‬ ‫‪604-375-1272‬‬ ‫اشرف آبادی (تار و سه تار)‬ ‫‪604-983-3985‬‬ ‫استاد شاملو (ویلن و سه تار)‬ ‫‪778-833-4778‬‬ ‫ُرهام بهمنش (پیانو)‬ ‫نازنین صادقی (پیانو برای کودکان) ‪604-349-6326‬‬ ‫گالری موسیقی (پیانو‪ ،‬گیتار‪ ،‬ویلن) ‪604-980-4913‬‬ ‫‪604-441-9442‬‬ ‫کامران (گیتار پاپ)‬ ‫رامین جمالپور (پیانو‪ ،‬تئوری‪/‬هارمونی) ‪604-924-1475‬‬ ‫‪778-893-6766‬‬ ‫فرشته فرمند (آواز)‬ ‫‪604-913-3486‬‬ ‫پرویز نزاکتی (آواز)‬ ‫‪604-551-3963‬‬ ‫محمد خرازی (گیتار)‬ ‫عکاسی‪:‬‬ ‫آموزش عکاسی کارون‬

‫‪778-372-0765‬‬

‫کارتون و کاریکاتور‪:‬‬ ‫گالری کالغ سفید (افشین سبوکی) ‪778-898-4575‬‬ ‫خطاطی‪:‬‬ ‫‪778-889-4820‬‬ ‫انجمن خوشنویسان ایران‬ ‫رقص‪:‬‬ ‫‪604-983-0015‬‬ ‫باله ملی پارس‬ ‫‪604-224-0011‬‬ ‫گروه رقص آتش‬ ‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫اپتومتری ‪ /‬عينک سازی‬

‫‪604-464-7726‬‬ ‫‪( IRIS‬کوکيتالم)‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫آموزش زبان‬

‫طب گياهی ‪ /‬هرباليست‪:‬‬ ‫دکتر اسماعيل حسينی‬ ‫خدمات پرستاری‪:‬‬

‫‪604-945-5005 Safe Care Home Support‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫تدریس خصوصی‬

‫دکتر علیرضا خاتون آبادی (ریاضی) ‪778-926-1382‬‬ ‫دکتر حمیدرضا رضازاده (ریاضی) ‪604-700-9560‬‬ ‫نيلوفر علمداری(شیمی‪ /‬ساینس)‪778-926-2995‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫ترجمه‬

‫حسین عندلیب (مترجم رسمی) ‪604-868-9800‬‬ ‫امیربانو قاسمی نژاد (مترجم رسمی) ‪778-998-8402‬‬ ‫فریبرز خشا (مترجم رسمی) ‪604-377-9225‬‬ ‫حاتمی (مترجم رسمی) (کوکيتالم) ‪604-338-7364‬‬ ‫دارالترجمه رسمی ترای سیتی ‪604-492-0666‬‬ ‫‪778-773-0723‬‬ ‫بهارک کیادی‬ ‫‪604-817-4689‬‬ ‫دالور قدرشناس (‪)Ph.D‬‬ ‫حمید دادیزاده (مترجم رسمی) ‪604-889-5854‬‬ ‫آرش اندرودی (مترجم رسمی) ‪604-365-6952‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫تعمیرات و خدمات ساختمانی‬

‫علی وفایی (‪)AAA Ali Renovations‬‬

‫تعمیرات لوازم خانگی ‪ /‬برقی ‪ /‬کامپیوتر‬

‫‪778-882-4087 Discover English Academy‬‬ ‫‪604-782-3530‬‬ ‫بهاره بهداد (زبان فرانسه)‬ ‫‪------------------------------------------------‬‬‫‪604-261-6564‬‬ ‫ایرانیان‬ ‫‪604-913-0601‬‬ ‫دهخدا (نورت ونکوور)‬ ‫‪604-442-9431‬‬ ‫نور دانش‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫تعمیرات اتوموبیل‬

‫‪604-710-0550‬‬ ‫‪( Green Way‬محسن)‬ ‫‪778-899-7790‬‬ ‫سعيد صالحی‬ ‫‪778-896-1420‬‬ ‫آموزشگاه رانندگی بهروز‬ ‫‪604-644-8960‬‬ ‫حسین الهیجی‬ ‫‪604-990-4844‬‬ ‫کاپیالنو (جوان)‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫حسابداری‬

‫آموزش رانندگی‬

‫اتوموبیل‬

‫‪604-781-7478‬‬ ‫هوندا (سعيد لطفی )‬ ‫‪778-898-0701‬‬ ‫اکورا (هوشنگ دیده بانی)‬ ‫‪604-649-3618‬‬ ‫فولکس واگن (بهداد نخعی)‬ ‫فولکس واگن (علی بنی صدر) ‪604-250-6711‬‬ ‫‪604-500-7772‬‬ ‫آئودی (هاتف امام)‬ ‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫ارز و ارسال پول‬

‫دنیا (وست ونکوور)‬ ‫چارلیز (داون تاون)‬ ‫دانیال (کوکيتالم)‬ ‫عطار (کوکیتالم)‬ ‫خدمات ارزی امپراتور‬

‫‪604-913-2324‬‬ ‫‪604-688-2516‬‬ ‫‪604-763-1512‬‬ ‫‪604-945-3266‬‬ ‫‪604-396-6040‬‬

‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫‪604-603- 8254‬‬

‫شرکت ساختمانی لوفا ‪ -‬پارسا خاکپور ‪778-893-7277‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫حسن (‪)Wise Appliance‬‬ ‫‪Techno Electro‬‬ ‫سعید ابراهیمی‬

‫آموزشگاه زبان فارسی‬

‫‪778-706-3538‬‬

‫‪604-764-6911‬‬ ‫‪604-770-0660‬‬

‫‪604-346-8925‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫‪604-438-0222‬‬ ‫‪( KMF‬خسرو خاندشتی)‬ ‫تعمیرگاه و مکانیکی ‪604-960-0389 Auto Tek‬‬ ‫‪604-722-4175‬‬ ‫زاهد هفت لنگ‬ ‫‪------------------------------------------------‬‬‫ناهید پاک (‪778-340-0231 )NasTax-N.Van‬‬ ‫ناهید پاک (‪604-781-8153 )NasTax- Langley‬‬ ‫‪ - PBS‬رضا هوشمند (‪604-990-6668 )N. Van‬‬ ‫‪ - PBS‬رضا هوشمند (برنابی) ‪604-638-3104‬‬ ‫‪ - PBS‬رضا هوشمند (ترای سيتی) ‪604-945-6664‬‬ ‫‪778-285-8830‬‬ ‫حسابداری صبا‬ ‫‪604-468-4222‬‬ ‫تراز (کوکیتالم)‬ ‫تراز (حسن نراقی ‪ -‬نورت ونکوور) ‪604-986-3704‬‬ ‫‪-----------------------------------------------‬‬

‫حمل و نقل ‪ /‬اثاث کشی (‪)Moving‬‬

‫‪604-603-9099‬‬ ‫آلبرت (حمل و نقل و اثاث کشی)‬ ‫‪604-970-2233 Merto Vancouver Movers‬‬ ‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫خدمات بیمه‬

‫جهانگیر فامیلی‬ ‫ميالد رحمتی‬ ‫سعيده کمونه‬

‫‪604--836-5663‬‬ ‫‪604-987-9356‬‬ ‫‪778-580-5616‬‬

‫فرش (فروش ‪ /‬تعمیرات ‪ /‬شستشو)‬

‫خدمات چاپ‬ ‫‪604-990-7272‬‬ ‫کاپیز دیپو (نورت ونکوور)‬ ‫خدمات چاپ‪604-710-5234 Print & Design‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫خدمات زيبايی ‪ /‬ماساژ‬

‫خدمات زيبایی و ماساژ زهره ‪604-365-4610‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫خدمات کنسولی‪ /‬اسناد رسمی‪ /‬مهاجرت‬

‫شهرزاد فرزين (امور مهاجرت) ‪604-499-2530‬‬ ‫فریبرز خشا (نوتاری پابلیک) ‪604-922-4600‬‬ ‫فرشته رحیمی (امور مهاجرت) ‪778-893-2275‬‬ ‫‪604-924-4452‬‬ ‫محمد همائی نژاد ‬ ‫‪604-986-3704‬‬ ‫حسن نراقی (امور مهاجرت)‬ ‫‪604-987-1413‬‬ ‫یونکس‬ ‫‪778-285-2866‬‬ ‫راه کانادا (کوکیتالم)‬ ‫‪604-973-0102‬‬ ‫سوزان بشیری‬ ‫‪------------------------------------------------‬‬

‫خدمات کامپیوتر‬

‫‪604-657-4318‬‬ ‫شهرام شعبانی‬ ‫‪604-220-1808‬‬ ‫آرین‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫داروخانه‬

‫داروخانه مدیس (پورت کوکيتالم) ‪604-944-5544‬‬ ‫‪604-982-0981‬‬ ‫داروخانه نورت وست‬ ‫داروخانه فارماسیو (وست ونکوور) ‪604-925-3304‬‬ ‫‪------------------------------------------------‬‬

‫دندانپزشک‬

‫‪604-985-7032‬‬ ‫دکتر بابک چهرودی‬ ‫‪604-474-4155‬‬ ‫دکتر رضا آران (ارتودنسی)‬ ‫‪604-321-8001‬‬ ‫دکتر روشنک شفقی‬ ‫‪------------------------------------------------‬‬

‫روان پزشک ‪ /‬مشاوره و بهداشت روان‬

‫‪604-770-1784‬‬ ‫فرش پازیریک‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫کتابفروشی‬

‫نیما (کتاب‪ ،‬فیلم و آالت موسیقی) ‪604-904-0821‬‬ ‫‪778-372-0765‬‬ ‫کتاب کارون‬ ‫‪604-671-9880‬‬ ‫پان به (کتاب و فیلم)‬ ‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫کابينت ‪ /‬کانتر ‪ /‬کفپوش‬

‫‪...Century Cabinet‬‬

‫‪604-552-5466‬‬

‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫مشاور امالک‬

‫‪604-727-4044‬‬ ‫‪604-603-0704‬‬ ‫‪604-506-8668‬‬ ‫‪604-603-0762‬‬ ‫‪778-389-8615‬‬ ‫‪604-626-1033‬‬ ‫‪778-893-2275‬‬ ‫‪604-377-9225‬‬ ‫‪604-340-8182‬‬ ‫‪604-898-4333‬‬ ‫‪604-518-3992‬‬ ‫‪604-790-7484‬‬ ‫‪604-761-7546‬‬ ‫‪604-787-6562‬‬

‫محمد خلیل بیگی ‬ ‫مرتضی رضایی‬ ‫پرتو مشرف‬ ‫نادر معتمد‬ ‫مریم غفاری‬ ‫ایرج بابایی‬ ‫فرشته رحیمی‬ ‫فريبرز خشا‬ ‫سهيال طوسی‬ ‫مژگان شیخ االسالمی‬ ‫کورس پزشک‬ ‫پروین نارچی‬ ‫مارسی پناه‬ ‫فاطی دارا‬

‫‪---------------------------------------------‬‬

‫نان ‪ /‬شیرینی‬

‫‪604-552-3336‬‬ ‫‪604-990-7767‬‬ ‫‪604-973-0119‬‬ ‫‪604-986-6364‬‬ ‫‪778-340-1773‬‬ ‫‪604-987-5881‬‬ ‫‪604-987-7454‬‬

‫شیرینی مینو (کوکیتالم)‬ ‫شیرینی گلستان‬ ‫شیرینی رکس ‬ ‫شیرینی الله‬ ‫کلبه نان‬ ‫‪Better Bakes & Eats‬‬ ‫افرا‬

‫‪---------------------------------------------‬‬

‫دکتر گيتی اقبال (روانپزشک) ‪604-782-9573‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫رستوران‬

‫‪604-971-5113‬‬ ‫خلیج فارس (نوت ونکوور)‬ ‫‪604-566-4222‬‬ ‫شاليز (پورت مودی)‬ ‫‪604-904-3904‬‬ ‫گیالنه‬ ‫‪604-980-7373‬‬ ‫کازبا‬ ‫‪778-340-1500‬‬ ‫زیتون‬ ‫‪604-987-9000‬‬ ‫کپیالنو کافه‬ ‫‪------------------------------------------------‬‬

‫شرکت ساختمانی‬

‫‪604-603-7991‬‬ ‫شرکت ‪MTM‬‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫عکاسی و فیلمبرداری‬

‫‪604-925-6800‬‬ ‫پرفکت شات استودیو‬ ‫‪778-372-0765‬‬ ‫استودیو عکاسی کارون‬ ‫حمید ‪604-358-7060 slicephotography.ca‬‬ ‫‪778-355-4445‬‬ ‫دات آرت استودیو‬ ‫‪604-987-1413‬‬ ‫یونکس‬ ‫‪------------------------------------------------‬‬

‫فروشگاه مواد غذایی‬

‫چهارباغ (نورت ونکوور) ‪604-522-5254‬‬ ‫‪604-472-8888‬‬ ‫‪( Urban Gate‬کوکيتالم)‬ ‫‪778-279-8909‬‬ ‫گالره (وست ونکوور)‬ ‫‪604-682-8816‬‬ ‫آریا (داون تاون)‬ ‫‪604-669-6766‬‬ ‫دانیال (داون تاون)‬ ‫‪604-987-7454‬‬ ‫افرا (نورت ونکوور)‬ ‫فروشگاه بزرگ دایانا (کوکيتالم) ‪604-941-1881‬‬ ‫‪604-988-8100‬‬ ‫المپیا (نورت ونکوور)‬ ‫‪604-988-3515‬‬ ‫پارس (نورت ونکوور)‬ ‫‪604-985-2288‬‬ ‫پرشیا (نورت ونکوور)‬ ‫میت شاپ اند دلی (نورت ونکوور)‪604-983-2020‬‬ ‫‪604-987-5544‬‬ ‫نانسی (نورت ونکوور)‬ ‫‪604-877-0139‬‬ ‫یک و یک (ونکوور)‬

‫نشریات و دیگر رسانه ها‬

‫فرهنگ‬ ‫فرهنگ‬

‫‪BC‬‬ ‫‪BC‬‬

‫‪604-544-0960‬‬ ‫‪778-317-4848‬‬

‫‪604-988-9262‬‬ ‫شهروند ‪BC‬‬ ‫‪604-921-4726‬‬ ‫پیوند‬ ‫‪604-721-5315‬‬ ‫راه موفقيت‬ ‫‪604-697-0344‬‬ ‫دانستنیها‬ ‫‪778-968-9081‬‬ ‫مهاجر‬ ‫‪604-913-0399‬‬ ‫دانشمند‬ ‫‪604-723-4307‬‬ ‫تلویزیون پرواز‬ ‫‪604-396-1919‬‬ ‫تلویزیون آريا‬ ‫‪778-709-9191‬‬ ‫رادیو فارسی زبان ونکوور‬ ‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫وام ‪ /‬وام مسکن‬

‫‪604-307-8674‬‬ ‫مهرداد نویس‬ ‫‪604-603-0762‬‬ ‫نادر معتمد‬ ‫‪604-341-0566‬‬ ‫امیر بوترابی‬ ‫‪604-725-7230‬‬ ‫بهنام نیک اختر‬ ‫‪--------------------------------------------------‬‬

‫وکالت ‪ /‬خدمات حقوقی‬

‫متیو فهی (‪604-561-4644 )Matthew Fahy‬‬ ‫‪604-925-6005‬‬ ‫زهرا جناب‬ ‫‪-------------------------------------------------‬‬

‫تلفن نيازمندی ها‪:‬‬

‫‪778.317.4848‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 43‬‬

‫ ‬


‫سرويس شستشوی فرش و موکت‬ ‫برای منازل و مکان های اداری‬ ‫شماره تلفن‪:‬‬

‫‪Wise Appliance Service‬‬ ‫تعميرات انواع لوازم برقی خانگی‬

‫)حسن(‬

‫‪604.764.6911‬‬

‫‪604.338.9209‬‬

‫مرمت و بازسازی انواع تابلوهای نقاشی رنگ روغن جدید یا قدیمی‬

‫‪778.834.3931‬‬

‫حل جدول نشريه ی فرهنگ (شماره ی ‪)355‬‬

‫)‪100 Rubbish (Everything Rubbish Removal‬‬ ‫هر گونه اثاثيه اضافی‪ ،‬بی استفاده و دورافکندنی شما را ‪ -‬اعم از‬ ‫مبل‪ ،‬یخچال‪ ،‬میز و صندلی و ‪ - ...‬با نازلترين قيمت از منزل يا محل‬ ‫کار شما برخواهيم داشت‪.‬‬ ‫خدمات اين شرکت در نورت ونکوور‪،‬‬ ‫وست ونکوور‪ ،‬کوکيتالم‪ ،‬داون تان‬ ‫و ديگر نقاط ونکوور بزرگ در‬ ‫دسترس شماست‪.‬‬

‫)‪Tel: 604.500.0953 (Ami‬‬

‫نورت شور مولتی كالچرال سوسايتی برگزار ميكند‬ ‫اطالعات کلی راجع به پر کردن فرمهای مالياتی و سيستم مالياتی کاناد ا‬ ‫آيا با نزديک شدن به فصل ‪ ( TAX‬اظهار نامه مالياتی) سواالت زيادی در ذهن داريد؟‬ ‫جهت دريافت پاسخ سواالت خود در اين زمينه‪ ،‬در جلسه ای که بدين منظور تشکيل می‬ ‫گردد حضور بهم رسانيد‪.‬‬ ‫در اين جلسه در مورد موضوعات زير بحث می گردد‪:‬‬ ‫ فهرست درآمدهاي مشمول ماليات و معافيتهای مالياتی ‪ - /‬مزايای حاصل از ارسال‬‫فرمهای مالياتی ‪ - /‬چه کسانی باید فرمهای مالیاتی را پر کنند؟ ‪ - /‬سوال و جواب‬ ‫سخنران‪ :‬آقای عزیزی تاريخ ‪ :‬جمعه بیست و هقتم ‪Jan/ 2017‬‬ ‫زمان ‪ :‬ساعت ‪ 4:00‬تا ‪ 6:00‬بعداز ظهر‬ ‫مكان ‪ :‬نورت شور مولتی کالچرال سوسايتی اطاق ‪ – 207‬پالك ‪ 123‬خيابان پانزدهم‬ ‫شرقی‬ ‫برای ثبت نام با شماره تلفن ‪ 604-988–2931‬تماس حاصل فرمائید‪.‬‬ ‫‪Friday, Jan. 20, 2017‬‬

‫‪Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 44‬‬


‫اطالعيه انجمن ايرانيان برنابی‬ ‫ حافظ‬:‫احتراما به آگاهی میرساند جلسات فرهنگی انجمن ایرانیان برنابی شامل‬ ‫خوانی؛ ترانه خوانی؛ شعر همراه آهنگ؛ شاهنامه همراه ضرب؛ موسیقی کر؛‬ ‫ شنبه ها ساعت دو و نیم تا پنج و نیم بعدازظهر‬:‫ زمان‬.‫مقاله میباشد‬ ‫ ساختمان سینیور سنتر جنب کتابخانه شمال لوهیدمال خیابان کمرون‬:‫مکان‬ ۹۵۲۳‫شماره‬ ‫روابط عمومی انجمن‬ ۶۰۴۷۷۹۴۴۲۲ ‫تلفن‬

‫تعادل بین جسم وذهن وروح‬

"I collect these reports from the Real Estate Board, STAT Canada and economists. But I welcome your input and suggestions as this section is designed to address your market concerns, whether you are an existing property owner or just starting your search in the Greater Vancouver Real Estate Market. For further detailed information you can reach me at: 604.722.7202 (Foad Ahmadi) or FoadAhmadi.com"

BC Home Sales Post Record Year By FOAD AHMADI, Vancouver

‫ پنجشنبه ها از ساعت چهار ونیم تا شش عصر‬: ‫زمان‬ ‫ مکان‬:Silver Harbour Centre 144 East 22 nd Street North Vancouver BC V7L 4L5 :‫ شماره برای اطالعات بیشتر‬.‫ ده دالر برای هر جلسه‬: ‫شهریه‬ ‫ خیریه پردیس‬6043585806

Vancouver, BC – January, 2017. The British Columbia Real Estate Association (BCREA) reports that a record 112,209 residential unit sales were recorded by the Multiple Listing Service® (MLS®) in 2016, an increase of 9.5 per cent from the previous year. Total sales dollar volume was a record $77.6 billion, up 18.8 per cent from 2015. The average MLS® residential price in the province climbed 8.6 per cent to $691,144 on an annual basis in 2016. “Broad-based consumer demand driven by strong economic conditions, employment growth, consumer confidence, and an $20 :‫کوتاه کردن موی زنانه‬ expanding population base pushed $15 :‫کوتاه کردن موی مردانه‬ home sales to record levels in many BC regions last year," said $30 :‫رنگ ریشه موی زنانه‬ Cameron Muir, BCREA Chief $20 :‫رنگ موی مردانه‬ Economist. "However, home sales $10 :‫هایالیت برای هر فویل‬ have fallen back from their lofty peaks early last year." The seasonally adjusted annual rate of sales activity was approximately 92,000 units in $10 :‫ابرو‬ December. A total of 4,721 residential unit sales were recorded by the ‫برای بقيه خدمات سئوال شود‬ MLS® in December, down 28.4 per cent from the same month last year. Total sales dollar volume was $3.1 billion last month, a decline of 33.1 per )‫(نورت ونکوور‬ cent compared to the same month the previous year. The average MLS® residential price in the province was $654,699 in December, a 6.6 per cent decline from December 2015.

"‫آرايش مو توسط "نازی‬

Tel:

778.859.4393

‫جشن روز جهانی زن‬

:‫بنیاد کانادا و ایران برگزارمیکند‬

‫بنیاد کانادا و ایران با نهایت افتخارروز جهانی زن را جشن گرفته و از همگان برای‬ ‫ با شرکت گسترده خود در این برنامه ضمن آشنایی با‬.‫شرکت دعوت بعمل می آید‬ ‫ از نزدیک با چگونگی تالش وکوشش و موفقیت‬،‫تعدادی از زنان موفق و تقدیرازآنان‬ .‫آنان مطلع شوید‬ ۲۰۱۷ ‫ مارچ‬۵ ‫ یکشنبه‬: ‫زمان‬ Key Meek Studio in West Vancouver : ‫مکان‬ Mathers Ave West Vancouver 1700 : ‫آدرس‬ ‫ سرویس‬+‫ دالر‬۱۵ : ‫ورودی‬ box office ‫ ویا به تلفن‬tickets.kaymeekcenter.com : ‫ بلیط‬online ‫محل تهیه‬ .‫ مراجعه کنید‬6335-604 -981 .‫برای اطالع بیشتربا تلفن ویا ایمیل زیرتماس حاصل نمایید‬ info@cif-bc.com ‫ ویا‬6048001977 : ‫تلفن اطالعات‬

‫بنیاد کانادا و ایران‬ ‫با توجه به اهمیت موضوع زورگویی درمدارس مفتخراست با همکاری کانون فرهنگیان‬ ‫ برنامه آموزش چگونگی‬،)G .V. Counselling( ‫وانجمن مشاوره جی وی کانسلینگ‬ .‫) را ارایه نماید‬Bullying ( " ‫مقابله با " زورگویی درمدارس‬ ‫ معلم آموزش وپرورش‬،‫ آقای علی طوطیان‬: ‫سخنرانان‬ ‫ مشاوربالینی‬،‫خانم پوران پوراقبال‬ ‫ بعدازظهر‬۳ ‫ ساعت‬۲۰۱۷ ‫ ژانویه‬۲۹ ‫ یکشنبه‬:‫زمان‬ ‫ مرین درایوکامیونیتی سنتر وست ونکوور‬۲۱۲۱ ‫ شماره‬:‫مکان‬ .‫ورودی برای همگان رایگان است‬ ‫بنیاد کانادا و ایران این برنامه را به خانواده ودانش آموزان مدارس ابتدایی ودبیرستانی‬ ‫توصیه می نماید تا والدین عالیم مورد زورگویی قرار گرفتن فرزندانشان را بشناسند‬ .‫ودانش آموزان یاد بگیرند چگونه ازخود دفاع کنند تا مورد زورگویی واقع نشوند‬ .‫برای اطالع بیشتربا تلفن و یا ایمیل زیرتماس حاصل نمایید‬ info@cif-bc.com ‫ ویا‬6048001977 :‫تلفن اطالعات‬ Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 45

Friday, Jan. 20, 2017


palagon.com/appointment Ph: 604-331-6004 lease@palagon.com

Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 46

Friday, Jan. 20, 2017


At the Movies Julieta (PG) ***

Patriot's Day (PG) *** Come Together!

Drop Out! By Robert Waldman, Vancouver

F

oreign filmmakers sometimes offer up more unique material than their Hollywood counterparts. Hats off to consummate Latin artist Pedro Almodovor who continues to impress with his latest offering, Julieta. Be sure to see this stunning release from Mongrel Media sure to make waves at the international Village Cinema and select Cineplex sites around B.C. Thanks to being a hit at Cannes and Spain's entry as best foreign film for the 2016 Oscars it's somewhat odd that this movie has a unique Canadian pedigree. Julieta is taken from three novels written by noted author Alice Munro with Madrid ably filling in for of all places remote Vancouver. Scenic parallels abound as we follow the sorry path of a now old woman whose life story is anything but uneventful. Living in Madrid the now mature woman has a storied (if not sordid) past which comes back to haunt her in the most unexpected way. Told through the ages Julieta learns that her long lost daughter may be alive. Emotions run deep through actress Emma Suarez's veins as she valiantly retraces her past and uncovers all sorts of hidden events related to past lovers, former friends and a mysterious daughter she didn't really know. Strengths in this movie are many and varied. Number ones are the unbelievably strong performances and characters. And what a puzzle putting this woman's story together it is thanks to beautiful writing and well defined characters that are complex and meaningful. Add on an air of mystery a touch of dealing with such emotional issues as depression and drop dead Gorgeous scenery in Spain and the enchanting sea and you have a first class first rate film experience. Told in Spanish with English subtitles that don't distract, help make Julieta a feast for all senses. Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P. 47

By Robert Waldman, Vancouver

H

ow a community comes together loud and clear unfolds poignantly in Patriot's Day. Brought to British Columbia by EOne Films this jarring look at what happened to an innocent community is true to form. See history in the making at countless Cineplex Theatres around B.C.

Never take anything for granted. We live in a dangerous world. One sunny day in Boston in April 2013 locals were just going about their daily routine. Runners the world over are familiar with The Boston Marathon. Few if any could have predicted the tragic events that unfolded that day. Under the tutelage of first class director Peter Berg we see how normal events were disrupted forever as two fanatical Muslim terrorists laid siege to a city by planting two bombs. What Patriot's Day does so well is focussing On some central figures in the story and then re-creating the carnage of the explosion and the determined effort by first responders and hospitals to tend to the injured. Efforts to find the bombers and their helpers are we'll depicted with an exceedingly strong cast. Count among them Mark Wahlberg, John Goodman and Kevin Bacon charged with ending a reign of terror.

Serious, tragic and heroic, Patriot's Day is a well-made movie that most people presumably wished had never had to be made. --------------------------------------------------Friday, Jan. 20, 2017


‫بزرگترين موسسه ايرانی وام مسکن در کانادا‬

Mehrdad Nevis

‫مهرداد نـويس‬

Mortgage Specialist

‫مشاور و متخصص وام مسکن‬

Mortgage Services for Life

Cell: 604.307.8674

Suite 103 - 850 Harbourside Drive,

Tel: 604.988.8766

North Vancouver BC V7P 0A3

Fax: 604.988.8736

www.yespros.com

rodnevis@yespros.com

Farhang-e BC, No. 355, Vol. 14 / P.

Friday, Jan. 20, 2017


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.