صحبت نو 34

Page 1

‫‪www.sohbatenow.com‬‬

‫صحبت‌نو ویژه گراش‪ .‬سال چهارم‪ .‬شماره سی و چهار (ضمیمه شماره ‪ 55‬صحبت‌نو فارس)‪ -‬نیمه اول اردیبهشت ‪ -1388‬ربیع‌االثانی ‪ -1430‬آوریل ‪ 12 -2009‬صفحه‬

‫ده هزار نفر به دنبال مرد هزار چهره‬

‫‪ ‬یادداشت‬

‫باران بهاری‬ ‫گراش را‬ ‫تماشایی کرد‬

‫منصور محتاجی‪:‬‬

‫پرونده گراش با‬ ‫حساسیت باال‬ ‫در حال‬ ‫پیگیری‬ ‫است‬

‫صحبت ن�و‪ :‬در هفته‌ه��ای آغازی��ن فروردین ماه‬ ‫منطقه الرس��تان شاهد بارش رحمت الهی بود‪ .‬این‬ ‫در حالی بود که بر اس��اس گزارش های سازمان آب‬ ‫و هوایی مردم گ��راش قبل از آن منتظر نزول باران‬ ‫بودند و عدم ریزش باران را در آن‌روزها نش��ان دریغ‬ ‫رحمت خداوندی می‌دانستند‪ .‬برخی از مردم کو‌چه‬ ‫و ب��ازار پس از تاخی��ر باران به طنز می‌گفتند مگر‬ ‫گراش جزو منطقه ی جغرافی جنوب کشور نیست‌‪.‬‬ ‫خوش��بختانه از هفتم فروردین ماه ب��اران الهی بر‬ ‫س��ر مردم گ��راش و دیگر مناطق باری��دن گرفت‪.‬‬ ‫کشاورزان مسن گراش��ی امیدوارند این بارش‌ها به‬ ‫صورت هفتگی ادامه داش��ته باش��د‪ .‬آنان بر اساس‬ ‫تجربه می گویند امکان دارد تا اواس��ط اردیبهشت‬ ‫بارش‌ها تداوم یابد‪ .‬بارش باران هر چند با آبگرفتگی‬ ‫معابر همراه بود اما شادی مردم را به همراه داشت‪.‬‬ ‫بر اس��اس گزارش ایس��تگاه باران‌سنجی گراش در‬ ‫فروردین‌ماه امس��ال حدود دو برابر کل سال ‪1387‬‬ ‫باران بارید‪ .‬بیشتر برکه‌های گراش لبریز از آب شد‬ ‫و مردم ش��بانه برای دی��دن رودخانه پئت که پس‬ ‫ازسال‌ها جاری شده بود‪ ،‬تجمع کردند‪ .‬اما برای پر‬ ‫شدن سفره‌های زیر زمینی و رفع نسبی خشکسالی‬ ‫هنوز باید منتظر باران‌های بیشتر ماند‪.‬‬

‫‪2‬‬

‫حیدر و داود امان‌اله‪:‬‬

‫کالت گراش‬ ‫مال ماست!‬

‫‪6‬‬

‫‪[ ‬عکس‪ :‬محمدامین نوبهار]‬

‫دل عباس‬ ‫براي گراشي‌ها‬ ‫تنگ شده است‬ ‫‪6‬‬

‫‪ ‬رودررو‬

‫‪2‬‬

‫منصور محتاجی فرماندار الرستان به تنهایی پذیرای‬ ‫ماس��ت‪ .‬همواره به دنبال فرصتی بودی��م که با او به‬ ‫عنوان باالترین مقام سیاسی شهرستان درباره مسائل‬ ‫موجود صحبت کنیم‪ .‬اما مس��اله بح��ران اقتصادی‬ ‫گراش باعث ش��د نتوان به مس��ائل اساسی و پایه‌ای‬ ‫بیش��تر پرداخته ش��ود‪ .‬در یک عصر ن��ورزوی او در‬ ‫س��اختمان خلوت فرمانداری‪ ،‬به تنهایی روبه‌روی ما‬ ‫نشسته است‪ .‬محتاجی در تمام طول مصاحبه آرام و‬ ‫ش��مرده حرف می‌زند و روی کلمات دقت دارد تا در‬ ‫وضعیت حساس کنونی برداشت‌های ناصحیح‪ ،‬روند‬ ‫کار را منحرف نکند‪ .‬بیش از بحران او تنها کسی بود‬ ‫که به طور رس��می در این م��ورد اظهار نظر کرد‪ .‬هر‬ ‫چند می‌گوید که فکر نمی‌کرده گستردگی بحران به‬ ‫این حد باشد وگرنه اقدامات دیگری نیز انجام می‌شد‪.‬‬ ‫در آخر مصاحبه می‌خواهیم از خودش بگوید‪.‬‬ ‫فرماندار الرستان فرزند علی‌اصغر است و سال ‪1342‬‬ ‫در الر به دنیا آمده‪ .‬می‌گوید در محله آردفروشان در‬ ‫پش��ت بازار بزرگ ش��ده که در قدیم محله اداری الر‬ ‫بوده است‪ .‬منصور محتاجی سه فرزند دختر به نام‌های‬ ‫انیس و حدیث و فاطمه دارد‪ .‬بعد از ‪ 26‬ماه حضور در‬ ‫جبهه به عنوان پاسدار‪ 25 ،‬سال در نهادهای سیاسی‬ ‫س��ابقه کار دارد‪ .‬گفتگ��وی یک و س��اعت نیمه با او‬ ‫درباره مس��ائل مختلف بود‪ .‬در بخش اول فرماندار از‬ ‫ابع��اد بحران اقتصادی گراش می‌گوید‪ .‬در بخش دوم‬ ‫گفتگو با او درباره رابطه گراش و الر و رابطه فرماندار‬ ‫و نماینده مجلس خواهد بود‪ .‬در این گفت وگو صادق‬ ‫رحمانی ‪ ،‬محمد خواجه پور‪ ،‬مسعود غفوری و محمد‬ ‫علی شامحمدی حضور داشتند‪ .‬سعی کردیم بیش از‬ ‫آن که س��وال‌های خودمان را بپرسیم‪ .‬پرسش‌های و‬ ‫ابهامات مردم گراش را منعکس کنیم‪.‬‬ ‫‪7‬‬

‫‪[ ‬عکس‪ :‬مسعود غفوری]‬

‫فقیرترین‬ ‫بیمارستان از‬ ‫نظر تجهیزات‬

‫‪5‬‬

‫واقعاً عاشق‬ ‫درس خواندن‬ ‫بودم‬

‫‪4‬‬


‫مراکز توزیع صحبت‌نو‪ :‬ویدیوکلوپ جام‌جم‪ ‬ویدیوکلوپ ندا ‪ ‬سرای هنر ‪ ‬کتابفروشی حافظ ‪ ‬کتابفروشی نوردانش ‪ ‬کتابفروشی فرهنگ‌سرا ‪ ‬کتابفروشی غدیر ‪ ‬نوشت افزار مهر‬

‫یادداشت ‪‬‬

‫محمدعلی شامحمدی‬

‫گزارش بهاری‬ ‫صحبت‌نو‬ ‫بهار دل‌انگيز س��ال ‪ ،1388‬در باغ‌ها وصحرا‌هاي‬ ‫اطراف گراش‪ ،‬ب��ا باران‌هاي بهاري زيباتر ش��د‪.‬‬ ‫تقريبا همه‌ي مردم حداقل براي يك يا چند روز‬ ‫بودن در فضاي صحرا را تجربه كردند‪.‬نويسندگان‬ ‫صحب��ت نو نيز آغاز س��ال نو خود را با حضور در‬ ‫باغ اس��عدي جش��ن گرفتند‪ .‬در اين جش��ن كه‬ ‫با قرائ��ت قرآن كريم وگوش س��پردن به بيانات‬ ‫مقام معظم رهبري آغاز شده با‪ ،‬بازي فوتبال در‬ ‫زمين چمن پايان گرف��ت‪ .‬هفته‌ي اول فروردين‬ ‫م��اه‪ ،‬هوا آن‌قدر تلطيف ش��ده ومطب��وع بود كه‬ ‫گيس��وان نخل‌ها را به بازي گرفته بود‪ ،‬اين‌گونه‬ ‫هوايي معموال در سال‌هاي گذشته بي‌مانند بوده‬ ‫اس��ت‪ .‬به‌جز آن‌هايي كه در م��رگ عزيزان خود‬ ‫جامه‌ي عزا پوشيده بودند وطبق رسم گراشي‌ها‬ ‫عي��د وروز‌ه��اي تعطي��ل را به گ��ردش وتفريح‬ ‫نمي‌پردازند‪ ،‬ديگران ب��ه صحرا رفتند واين بيت‬ ‫سعدي را با خود زمزمه كردند‪:‬‬ ‫صبحگاهان كه تفاوت نكند ليل ونهار‬ ‫خوش بود دامن صحرا وتماشاي بهار‬

‫گراش طبق معمول وبه دليل جغرافياي منطقه‌اي‬ ‫معموال دو فصل تابس��تان گرم وزمستان معتدل‬ ‫دارد وبقيه‌ي ايام سال معموال گرم وطاقت‌فرسات‪.‬‬ ‫بهار در گراش تا پانزدهم ارديبهش��ت ادامه دارد‬ ‫وپس از آن گرماي هوا شروع مي‌شود‪ ،‬به همين‬ ‫دلي��ل مردم س��عي خواهند ك��رد از اين فرصت‬ ‫اندك كه همچون عمر گل كوتاه اس��ت‪ ،‬بهترين‬ ‫استفاده را ببرند‪ .‬مردم طبق سنت ديرينه‌ي خود‪،‬‬ ‫با حضور در باغ‌ها وصحرا‌ها‪ ،‬چند روزي را به‌دور‬ ‫از غوغاي شهر مي‌گذرانند‪ .‬كباب ماستي وجديدا‬ ‫جوجه‌كباب‪ ،‬پاي ثابت س��فره‌هاي مردمي است‬ ‫كه بعض��ا مهماناني را براي دوس��تي ومهرورزي‬ ‫بيش��تر دعوت كره‌اند‪ .‬گراش��ي‌ها اي��ن روز‌ها را‬ ‫بهترين روز‌ها براي دعوت از مهمانان غير‌گراشي‬ ‫مي‌دانندوآنان را از دور‌ترين نقاط ايران به گراش‬ ‫فرا‌مي‌خوانن��د‪ .‬مهمانان غير‌گراش��ي با‌حضور در‬ ‫گراش وبازديد از جاهاي ديدني‪ ،‬دوست دارند با‬ ‫تاريخ واماكن مذهبي وگردشگري شهر نيز آشنا‬ ‫شوند‪ ،‬اما معموال خانواده‌هاي مهمان‌پذير اطالعات‬ ‫مكتوبي براي عرضه به مهمانان در‌اختيار ندارند‪.‬‬ ‫دفتر صحبت‌نو ويژه گراش نيز ميزبان دوس��تان‬ ‫وعالقه‌مندان به نش��ريه بود‪ ،‬وروزانه براي عرض‬ ‫تبريك وتهنيت س��ال نودراين م��كان فرهنگي‬ ‫حض��ور يافتن��د‪ .‬همچني��ن ب��رادر عبدالحميد‬ ‫غريب‌نواز‪ ،‬مدير مس��ئول نش��ريه وآقايان سجاد‬ ‫صداقت(س��ردبير صحبت‌ن��و الرس��تان) حبيب‬ ‫آرين(مدي��ر اجرايي) نصريان��ي ودكتر زاهدي از‬ ‫نش��ريه‌ي صحبت نو فيش��ور‪،‬در دفتر صحبت نو‬ ‫حضور يافتند‪ .‬در اين روزها نيز چهار جلسه براي‬ ‫هماهنگي بيشتر مطالب نشريه با اعضاي هيئت‬ ‫تحريريه خواهران وبرادران تش��كيل ومقرر شدتا‬ ‫مطالب نشريه بر‌پايه‌ي نياز‌ها وپرسش‌هاي مردم‬ ‫استوار شود‪ .‬در هشتم فروردين ماه نيز سر‌دبير‪،‬‬ ‫مدي��ر تحريريه‪ ،‬مدي��ر اجرايي ومس��ئول دفتر‬ ‫صحبت‌نو گراش براي ع��رض تبريك وگفت‌و‌گو‌‬ ‫بامنصورمحتاجي در فرمانداري الرس��تان حضور‬ ‫يافتند‪.‬حضور پر برکت دکتر بیات پس از سال ها‬ ‫در گ��راش و منزل محمد مال��دار نیز باید به این‬ ‫فضای زیبا اضافه ک��رد‪ .‬زنان و مردان هر روز به‬ ‫دیدار او می آمدند و او با مهربانی و سخاوت تمام‬ ‫آن را ویزیت می کرد‪.‬‬ ‫خبرهای چند سطری ‪‬‬ ‫اس�فند ‪ :1388‬موزائی��ک ف��رش بل��وار گلزار‬ ‫ش��هدا به مس��احت ‪ 1200‬متر مربع ب��ا هزینه‬ ‫شانزده میلیون و هشتصد هزار تومان انجام شد‪.‬‬ ‫موزائیک فرش این بلوار در راستای زیبا سازی و‬ ‫مبلمان شهری و نیز صرفه جویی در مصرف آب‬ ‫به اجرا در آمده است‪.‬‬ ‫فروردین ‪ :1388‬س��يصد نف��ر از دانش‌آموزان‬ ‫قرآني گراش موفق به كسب گواهي‌نامه دارالقرآن‬ ‫ش��دنند‪ ،‬گواهي‌نامه دارالقرآن امام هادي(ع) به‬ ‫همراه هداي��ا به مدارس دختران��ه دانش‌آموزان‬ ‫مربوط��ه در س��ه مقط��ع ابتداي��ي‪ ،‬راهنمايي و‬ ‫متوسطه فرستاده شد‪.‬‬ ‫فروردی�ن ‪ :1388‬نونه��االن و دانش‌آم��وزان‬ ‫زهراي اطهر(س) جشن ساالد گرفتند‪ .‬در پايان‬ ‫اين مراس��م به س��االد‌هايي كه بيش��تر اشتها را‬ ‫ب��از مي‌ك��رد هدايايي تعلق گرف��ت همچنين از‬ ‫دانش‌آموزاني كه از ابتداي س��ال تحصيلي نكات‬ ‫بهداشتي را رعايت مي‌كردند تقدير شد‪.‬‬ ‫‪ 22‬فروردي�ن ت�ا پنج‌ش�نبه ‪ 27‬فروردين‪ :‬در‬ ‫كودكس��تان و دبس��تان زهراي اطهر(س) نمايشگاه‬ ‫كارهاي دستي و تجسمي ويژه هفته سالمت برگزار‬ ‫شد‪.‬‬ ‫اول اردیبهش�ت ‪ :1388‬هماي��ش جغرافيا‪ ،‬از‬ ‫طرف گ��روه آموزش اداره آم��وزش وپرورش در‬ ‫محل سالن سراجي برگزار مي‌گردد‪.‬‬ ‫اول اردیبهشت ‪ :1388‬همايش سعدي‌شناسي‬ ‫در محل سالن دبيرس��تان كوثر برگزار می‌شود و‬ ‫دانش‌آموزان سطوح متوسطه و پيش‌دانشگاهي در‬ ‫آن ارائه مقاله می‌کنند‪.‬‬

‫روز از نو ‪2‬‬

‫باز باران در بهاران‬

‫اما با آغاز س��ال جدید بارش‌های متناوب آغاز حتی‬ ‫در ش��ب ‪ 10‬فروردین بارش ش��دید رگب��ار باعث‬ ‫آبگرفتگی معابر از جمله خیابان اصلی ش��هر ش��د‪.‬‬ ‫بارش ‪ 85‬میلی متر باران هر چند س��بب آبگرفتگی‬ ‫معابر و خس��ارات فراوان به بعضی شهروندان گردید‬ ‫اما پس از یک سال بی بارانی خوشحالی زاید الوصف‬ ‫ش��هروندان را به همراه داش��ت‪ .‬بامری افزود بارش‬ ‫ب��اران در روز جمع��ه ‪ 88/1/7‬همراه ب��ا رعد و برق‬ ‫و ب��ارش تگرگ ب��ود و احتمال اینک��ه در بعضی از‬ ‫نقاط ش��هر و یا بیرون از شهر باران بیشتری نسبت‬ ‫به ایستگاه باران س��نجی باریده باشد دور از انتظار‬ ‫نیست‪ .‬اما عجیب ترین و بی سابقه ترین بارش باران‬ ‫در گراش در شامگاه روز دوشنبه ‪ 88/1/10‬روی داد‬ ‫که در عرض یک س��اعت و نی��م حدود ‪ 41/5‬میلی‬ ‫متر باران رحمت الهی نازل شد و باعث جاری شدن‬ ‫س��یل در رودخانه پئت و آبگرفتگ��ی معابر و دهها‬ ‫خانه گردید که خسارات فراوانی را به بار آورد‪.‬‬

‫تست سالمت صد نفر‬ ‫در هفته سالمت‬

‫صحبت ن�و‪ :‬در هفته سلامت ب�رای ‪ 100‬نفر‬ ‫تست قند و چربی انجام شد‪.‬‬ ‫به گفته مهدی خوشبخت روابط عمومی دانشکده‬ ‫پیراپزش��کی گراش نمایش��گاه هفته س�لامت در‬ ‫آزمایشگاه دانشکده پیراپزشکی گراش برگزار شد‪.‬‬ ‫در نمایش��گاه همراه با غرفه دانشکده پیراپزشکی‬ ‫و غرفه بیمارس��تان امیرالمومنین گراش‪ ،‬اداره آبفا‬ ‫گراش نیز حضوری فعال داشت‪.‬‬ ‫این نمایش��گاه به مناسبت هفته سالمت از ‪ 18‬تا‬ ‫‪ 25‬فروردین برگزار شد‪ .‬تست قند و چربی خون‪،‬‬

‫محبوبه نادر‌پور‪ :‬دانش‌آموزان دبیرستان کوثر در آستانه‌ي نوروز‬ ‫‪ 88‬همزمان با خانه تكاني نوروزي به خانه تكاني دل پرداختند و‬ ‫يك روز بدون گناه را تجربه كردند و با اجراي موفقيت آميز اين‬ ‫طرح به استقبال نوروز شتافتند‪.‬‬ ‫‪ 22‬اس��فند ‪ 87‬طرح يك روز بدون گناه با پیشنهاد فاطمه كياني دبير‬ ‫دين و زندگي دبيرس��تان كوثر و همكاري خانم شيباني و كادر دفتري‬ ‫اجرا شد‪ .‬دانش آموزان روزخود را با تالوت سوره هاي معوذتين (سوره‬ ‫هاي ناس‪ ،‬اخالص‪ ،‬فلق و كافرون) آغاز كردند و س��عي بر اين داشتند‬ ‫حداقل تا ساعت ‪ 12‬شب مرتكب هيچ گونه گناهي نشوند‪.‬‬ ‫همچنين در اين روز بين دانش آموزان فرم هاي ارزيابي توزيع شد‪ .‬اين‬ ‫فرم ها ش��امل دو ستون عمودي و افقي بود‪ ،‬كه ستون عمودي برخي‬ ‫از عناوين گناه شامل‪ :‬غيبت‪ ،‬دروغ‪ ،‬تخلف‪ ،‬رنجاندن ديگران‪ ،‬حسادت‪،‬‬ ‫بدزباني‪ ،‬س��هل انگاري در اقامه‌ي نماز‪ ،‬خشونت‪ ،‬بدحجابي‪ ،‬اسراف‪ ،‬بي‬ ‫احترام��ي به ديگران‪ ،‬ناديده گرفتن حق��وق ديگران و بي نظمي بود و‬ ‫س��تون افقي را زمان ارتكاب گناه‪ ،‬نسبت به چه كساني‪ ،‬اقدام توبه اي‪،‬‬ ‫عمل جايگزين و درصد موفقيت در برداشت‪.‬‬ ‫اين طرح امس��ال براي اولين بار در دبيرستان كوثر اجرا شد‪.‬در پايان با‬ ‫پيشنهاد خانم كياني در صورت تمايل هر فرد جهت كم كردن گناهان‬ ‫صغيره و جلوگيري از ارتكاب گناهان كبيره مي تواند حداقل يك روز در‬ ‫هفته خود را ملزم به اجراي اين طرح بداند‪ .‬به موازات اين طرح‪ ،‬طرح‬ ‫يك روز پرثواب بعد از عيد نوروز در دبيرستان كوثر اجرا خواهد شد‪.‬‬

‫مسابقات قرآن مرحله‬ ‫پنج گانه‬

‫نادرپور‪ :‬در مسابقات پنج‌گانه قرآن امسال‬ ‫چه�ل و هش�ت دانش‌آموز گراش�ی به الر‬ ‫اعزام می‌شوند‪.‬‬ ‫هر س��اله مس��ابقات قرآني در سطح شهر برگزار‬ ‫مي ش��ود كه در آن دانش آموزان گراشي با هم‬ ‫به رقابت مي پردازن��د‪ .‬دانش‌آموزان برگزیده به‬ ‫مرحل��ه پنج‌گانه راه مي يابن��د‪ .‬مرحله پنج‌گانه‬ ‫امسال در شهر الر برگزار شد و شهر هاي گراش‪،‬‬ ‫الر‪ ،‬بيرم‪ ،‬جويم‪،‬فيروزآباد‪ ،‬اشكنان‪ ،‬قيروكارزين‪،‬‬ ‫اوز‪ ،‬مهر‪ ،‬المرد و گله دار در آن حضور داشتند‪.‬‬ ‫از گراش چهل و هشت نفر در اين مرحله از مسابقه‬ ‫شركت دارند كه از ميان آن‌ها‪ ،‬يازده نفر براي بار‬ ‫اول به این مرحله راه یافته‌اند‪ .‬بيست و پنج دختر‬ ‫و بيس��ت و سه نفر پسر در مسابقات حضور دارند‬ ‫ک��ه هفده نفر در رش��ته ي قرائت و پانزده نفر در‬ ‫رشته ي مفاهيم و سيزده نفر در رشته‌ي حفظ‪ ،‬از‬ ‫مقاطع تحصيلي پنجم ابتدايي تا پيش دانشگاهي‬ ‫به دیگر دانش‌آموزان به رقابت می‌پردازند‪.‬‬ ‫اي��ن دانش آموزان چهار ش��نبه مورخ بيس��ت و‬ ‫ش��ش فروردين‪ ،‬به الر مي‌روند كه از ساعت ده‬ ‫تا دوازده مراسم اس��تقبال برگزار مي شود‪ .‬پس‬ ‫از آن اس��كان و تدريس توسط هشت دبير انجام‬ ‫می‌ش��ود كه از ميان آن‌ها خانم‌ها تس��ليميان و‬ ‫مهياي��ي و همچني��ن آق��اي مهياي��ي از گراش‬ ‫هستند‪.‬‬

‫‪‬‬

‫‪//‬‬

‫‪[ ‬عکس‪ :‬ابراهیم اسدی]‬

‫علی س�پهر‪ :‬از می�ان ‪ 122‬نفر متوفی س�ال‬ ‫گذش�ته‪ ،‬س�یزده نفر به دلیل تصادف و سه‬ ‫نفر به علت خودکشی بوده است‪.‬‬ ‫مه��رزاد رس��تم پ��ور مس��ئوول رواب��ط عمومی‬ ‫ش��هرداری گراش در این زمینه گفت ‪ :‬در س��ال‬ ‫گذشته ‪ 122‬نفر به دالیل مختلف در گراش جان‬ ‫خ��ود را از دس��ت داده اند ک��ه ‪ 66‬نفر آنها مذکر‬ ‫و ‪ 56‬نف��ر مونث بودند که از ای��ن جمع ‪ 7‬نفر از‬ ‫مهاجران افغانی و پاکستانی بوده‌اند ‪.‬‬ ‫از جمع متوفیان س��ال ‪ 1387‬ده نفر نوزاد ‪14 ،‬‬ ‫نفر بین یک روزه تا ‪ 10‬ساله ‪ 18 ،‬نفر بین ‪ 10‬تا‬ ‫‪ 35‬س��اله ‪ 17 ،‬نفر بین ‪ 35‬تا ‪ 65‬س��اله ‪ 63 ،‬نفر‬ ‫باالی ‪ 65‬س��ال سن داش��ته اند ‪ .‬پیرترین متوفی‬ ‫مرد اسداهلل جعفری متولد ‪ 1292/7/2‬و پیرترین‬ ‫متوفی زن خانم عزت ش��کری متولد ‪1288/9/4‬‬ ‫می باش��ند‪ .‬هفت��اد و هفت نف��ر از کل متوفیات‬ ‫در قبرس��تان دار الس�لام و ‪ 44‬نفر در قبرس��تان‬ ‫دارالرحمه و یک نفر در گبه ( قبرس��تان مشهدی‬ ‫اسماعیل )به آغوش خاک سپرده شده‌اند‪.‬‬ ‫رس��تم پور اضافه کرد از ‪ 122‬نفر متوفیات س��ال‬ ‫گذش��ته ‪ 33‬نفر بیماری قلب��ی ‪ 29 ،‬نفر کهولت‬ ‫س��ن ‪ 13 ،‬نفرتص��ادف ‪ 10 ،‬نف��ر س��رطان ‪8 ،‬‬ ‫نفرم��رده زایی و س��قط جنین ‪ 3 ،‬نف��ر بیماری‬

‫مهندس مظفری مشاور‬ ‫شهردار شد‬

‫علی سپهر‪ :‬مهندس مظفری فرد شهردار پیشین گراش‪ ،‬از سوی‬ ‫مهندس قائدی به عنوان مشاور فنی شهردار منصوب شد‪.‬‬ ‫شورای اسالمی شهر در جلسه ‪ 161‬خود با پیشنهاد شهردار گراش برای‬ ‫انتخاب و انتصاب مهندس مظفری فرد به عنوان مش��اور فنی موافقت‬ ‫کرد ‪ .‬مهندس مظفری ف��رد تا کنون در رده های مختلف مدیریتی از‬ ‫جمله ‪ :‬معاون شهردار الر ‪ ،‬مدیر عامل سازمان حمل و نقل همگانی الر‪،‬‬ ‫کارش��ناش دفتر فنی و برنامه ریزی فرمانداری الرستان ‪ ،‬مدیر شبکه‬ ‫آب بندر عباس‪ ،‬ریاس��ت اداره آبفا رودان حضور داشته است‪ .‬علی‌اکبر‬ ‫مظف��ری فرد از تاریخ ‪ 79/6/7‬تا ‪ 82/2/6‬نیز ش��هردار گراش بود‪ .‬او در‬ ‫حال حاضر مدیر عامل موسسه فرهنگی آبشار اندیشه است‪.‬‬

‫شیدا آسفالت شد‬

‫تک‌لبه‌های کوچه‌های منشعب از خیابان ریحان با همکاری شهروندان رنگ‌آمیزی شد‪[ .‬عکس‪ :‬روابط عمومی شهرداری]‬

‫صحبت نو‪ :‬بلوار نیم کیلومتری‬ ‫ش�یدا با هزین�ه ‪ 147‬میلیون‬ ‫تومان آسفالت شد‪.‬‬ ‫مهندس قائدی ش��هردار گراش‬ ‫درباره س��اخت این بل��وار گفت‪:‬‬ ‫س��اخت این بل��وار ک��ه پیش از‬ ‫این ح��دود ده درصد پیش��رفت‬ ‫داش��ت ب��ه صورت ص��د در صد‬ ‫پای��ان یافت‪ .‬هزینه س��اخت این‬ ‫بلوار که ‪ 511‬مترطول و ‪ 22‬متر‬ ‫عرض دارد مبلغ ‪ 147.5‬میلیون‬

‫نیمه اول اردیبهشت ‪88‬‬

‫ابوالحسن حسینی‪ :‬با شروع به کار شبکه فرهنگ‪،‬‬ ‫تمامی شبکه‌های رادیویی سراسری در گراش قابل‬ ‫شنیدن خواهد بود‪.‬‬ ‫عبداله نظامی کسی که به عنوان رابط صدا وسیما‬ ‫مس��ائل مربوط به آنتن اصلی تلویزی��ون را انجام‬ ‫می‌ده��د این خبر را اعالم کرد‪ .‬پیش از این گراش‬ ‫یکی از محدود شهرهایی است که تمام شبکه‌های‬ ‫تلویزیونی در آن قابل دریافت بود‪.‬‬

‫سیزده تصادف مرگبار‬ ‫و سه خودکشی‬

‫تعیین گروه خونی و فش��ار خون و انجام تست قد‬ ‫و وزن ب��ه همت دانش��کده پیراپزش��کی گراش و‬ ‫بیمارس��تان انجام شد‪ .‬در سال‌های قبل روزانه از‬ ‫حدود ده نفر تس��ت قند و چربی به عمل می‌آمد‬ ‫در حالی که امس��ال با میزبانی دانش��کده روزانه‬ ‫بی��ش از ‪ 100‬نف��ر موفق به انج��ام این آزمایش‬ ‫می‌ش��دند‪.‬‬ ‫در غرفه‌ه��ای نمایش��گاه‪ ،‬بروش��ور و تراکت‌هایی‬ ‫برای افزایش آگاهی نسبت به بیماری‌ها‪ ،‬بهداشت‬ ‫محیط و‪ ...‬در دسترس مردم قرار گرفت‪.‬‬

‫خانه‌تکانی دل در روز‬ ‫بدون گناه‬

‫(ضمیمه شماره ‪)55‬‬

‫‪ ‬خبر اختصاصی‬

‫بعد از یک سال بی‌باران‪ ،‬فروردین زیبا شد‬

‫عل�ی س�پهر‪ :‬در س�ال گذش�ته فق�ط چهل‬ ‫ونی�م میلی متر باران در گ�راش بارید‪ .‬اما در‬ ‫فروردین‌ماه امسال تاکنون ‪ 85‬میلی‌متر باران‬ ‫باریده است‪.‬‬ ‫امیر بامری مس��وول باران سنجی شهرداری گراش‬ ‫ضم��ن بیان این مطل��ب گفت ‪ :‬این می��زان بارش‬ ‫نس��بت به سال ‪ 1386‬یکصد وش��انزده و نیم میلی‬ ‫متر کاهش نش��ان می دهد که این میزان بارش در‬ ‫س��الهای اخیر بی‌سابقه است و س��ال گذشته یکی‬ ‫از کم باران‌ترین س��الهای اخیر را داشته‌ایم ‪ .‬بامری‬ ‫درباره بارش باران در زمس��تان س��ال ‪ 1387‬گفت‪:‬‬ ‫در روزهای ‪ 87/10/23‬س��ه ونی��م میلی متر و‪،‬در‬ ‫‪ 87/10/26‬ده میل��ی مت��ر ‪ ،‬در ‪ 87/11/2‬یک ونیم‬ ‫میل��ی متر و در ‪ 87/12/11‬ن��ه میلی متر بارش در‬ ‫گراش باریده اس��ت ‪ .‬الزم به ذکر است سال ‪1378‬‬ ‫ب��ا ده میلی متر بارش کم باران ترین س��ال طی ده‬ ‫سال اخیر بوده است‪.‬‬

‫شماره سی و چهار‬

‫تومان اعالم شده است ‪ .‬این بلوار‬ ‫تازه جن��ب هالل احم��ر واقع و‬ ‫بلوار های ش��هدا و پیامبر اعظم‬ ‫(ع) و نیز شهرکهای رزمندگان و‬ ‫پاسداران را به محله بیدله متصل‬ ‫می نماید‪.‬‬ ‫از دیگ��ر طرح‌ه��ای عمران��ی‬ ‫ش��هرداری در ط��ی ای��ن مدت‬ ‫آس��فالت باند جنوبی بل��وار امام‬ ‫حس��ین و خیاب��ان رازی در دو‬ ‫سوی بیمارس��تان امیرالمومنین‬

‫تنفسی ‪ 3 ،‬نفر خود کشی‪ 3 ،‬نفرسکته مغزی ‪3 ،‬‬ ‫سوختگی ‪ 3 ،‬خفگی ‪ ،‬دو نفر افزایش آب دور مغز‬ ‫‪ ،‬دو نف��ر خونریزی مغزی ‪،‬دو نفر بیماری ریوی و‬ ‫دو نف��ر بیماری کلیوی از دالی��ل مرگ آنها بوده‬ ‫اس��ت‪ .‬سقوط در چاه ‪ ،‬قند خون ‪ ،‬برق گرفتگی ‪،‬‬ ‫هیپاتیت ‪ ،‬فلج م��ادرزادی ‪ ،‬نقص ایمنی بدن هر‬ ‫ک��دام با یک مورد از دالیل م��رگ متوفیات بوده‬ ‫است‪.‬‬ ‫آمار مرگ و میر در س��ال ‪ 1387‬نس��بت به سال‬ ‫‪ 1386‬تعداد ‪ 5‬نفر کاهش داش��ته است ‪ .‬در آمار‬ ‫ارائه ش��ده توسط ش��هرداری‪ ،‬آمار فوت به دلیل‬ ‫تصادف ده نفر ‪ ،‬س��رطان دو نفر و خود کشی یک‬ ‫نفر نس��بت به سال گذشته افزایش یافته است‪ .‬با‬ ‫وجود کاهش کلی آمار متوفیان افزایش سه عامل‬ ‫تصادف‪ ،‬سرطان و خودکشی باید مورد توجه قرار‬ ‫گیرد‪.‬‬ ‫از کل متوفیات س��ال گذش��ته تعداد ‪ 10‬نفر در‬ ‫فروردین ماه ‪ 8 ،‬نفر در اردیبهشت ماه ‪ 6 ،‬نفر در‬ ‫خ��رداد ماه ‪ 11،‬نفر در تیر ماه ‪ 13 ،‬نفر در مرداد‬ ‫ماه ‪ 8 ،‬نفر در ش��هریور ماه ‪ 8 ،‬نفر در مهر ماه ‪،‬‬ ‫‪ 12‬نف��ر در آبان ماه ‪ 11 ،‬نفر در آذر ماه ‪ 14 ،‬نفر‬ ‫در دی ماه ‪ 12 ،‬نفر در بهمن ماه ‪ 9 ،‬نفر در اسفند‬ ‫ماه دار فانی را وداع گفته‌اند‪.‬‬

‫حسن نژاد مرخص شد‪،‬‬ ‫دارا به بیمارستان رفت‬

‫صحب�ت نو‪ :‬دکت�ر نق�ی دارا همزم�ان با ریاس�ت دانش�کده‬ ‫پیراپزشکی گراش به سرپرستی بیمارستان امیرالمومنین علی‬ ‫(ع) نیز منصوب شد‪.‬‬ ‫پس از اس��تعفای دکتر ابراهیم حس��ن‌نژاد از ریاست بیمارستان‪ ،‬حکم‬ ‫سرپرس��تی این مرکز در تاریخ ‪ 27‬اسفندماه س��ال گذشته‪ ،1387 ،‬از‬ ‫طرف دکتر ایمانیه‪ ،‬رییس دانش��گاه علوم پزش��کی و خدمات درمانی‬ ‫فارس‪ ،‬به دکتر دارا ابالغ شد‪.‬‬ ‫دکتر دارا ریاس��ت دانشکده پیراپزشکی گراش را نیز به عهده دارد و در‬ ‫بیمارستان اوز مشغول طبابت است‪ .‬او امسال در دوره‌ی فوق تخصص‬ ‫گوارش کودکان در دانشگاه شیراز پذیرفته شده است‪ .‬او که با شهامت‬ ‫خاص خودش این سمت را پذیرفته است می‌گوید‪« :‬البته فع ً‬ ‫ال تا ابتدای‬ ‫مهر‪ ،‬یعنی تا شروع دوره‌ی فوق تخصص‪ ،‬این سمت را عهده‌دار شده‌ام؛‬ ‫و ادامه‌ی کارم به دانش��کده و اس��اتید دوران تحصیلم بستگی خواهد‬ ‫داشت‪ .‬در طی این مدت برنامه‌های زیادی برای بیمارستان دارم و انشاله‬ ‫تالش خواهم کرد آن را به س��طح درآمدزایی برس��انم‪ .‬البته از زحمات‬ ‫زیاد آقای دکتر حسن‌نژاد هم تشکر می‌کنم‪ ،‬و امیدوارم من هم بتوانم‬ ‫خدمتی بکنم‪».‬‬ ‫اس��تعفای دکتر حس��ن‌نژاد به چند ماه قبل برمی‌گ��ردد‪ ،‬و در طی‬ ‫وقف��ه‌ای ک��ه تا انتخاب دکت��ر دارا پیش آمد‪ ،‬دکتر ش��ریفی‪ ،‬مدیر‬ ‫درمان دانشگاه علوم پزشکی شیراز‪ ،‬به عنوان بازرس دانشگاه امورات‬ ‫بیمارستان را اداره می کرد‪.‬‬

‫است‪.‬‬ ‫در ش��هرک امام خمین��ی نیز با‬ ‫هم��کاری س��اکنان کوچه‌ه��ای‬ ‫مش��عب از خیابان ریح��ان‪ ،‬این‬ ‫کوچه‌ها س��امان‌دهی ش��د‪ .‬پس‬ ‫از آس��فالت پیاده‌روه��ای ای��ن‬ ‫کوچه ها با همکاری ش��هرداری‬ ‫و ش��هروندان موزائی��ک فرش و‬ ‫تک لبه های آن نیز توس��ط خود‬ ‫ش��هروندان س��اکن این کوچه‌ها‬ ‫رنگ آمیزی شده است‪.‬‬

‫رقابت‬ ‫دانش‌آموزاناستثنایی‬ ‫در مسابقات‬ ‫حفظ قرآن‬

‫صحبت ن�و‪ :‬مه�دی قادری‌نس�ب و نرگس‬ ‫خس�رونژاد در مس�ابقات حفظ قرآن کریم‬ ‫مدارس استثنایی مقام اول پایه‌های چهارم‬ ‫و سوم را به دست آوردند‪.‬‬ ‫ب��ه گ��زارش اداره آم��وزش و پ��رورش گ��راش‬ ‫مس��ابقات حفظ قرآن كريم مدارس اس��تثنايي‬ ‫منطقه‌ي جنوب فارس با ش��ركت هشتاد نفر از‬ ‫دانش‌آموزان ناش��نوا‪،‬كم‌توان ذهن��ي‪ ،‬ونابينا در‬ ‫دبستان استثنايي الله گراش برگزار شد‪.‬‬ ‫در ای��ن مس��ابقات دانش‌آموزان��ی از ش��هرها‬ ‫وبخش‌ه��اي الر‪ ،‬اوز‪ ،‬بيد‌ش��هر‪ ،‬جوي��م‪ ،‬بلغان‪،‬‬ ‫بنارويه‪ ،‬كورده وگراش حضور داشتند‪.‬‬ ‫در مراس��م افتتاحيه اين مس��ابقات بديع‌زادگان‬ ‫معاون اداره آموزش وپرورش گراش ضمن تقدير‬ ‫از دس��ت‌اندركاران برگزاري مسابقات‪ ،‬به فراهم‬ ‫نمودن بستر شكوفايي اس��تعداد‌ها ورشد فكري‬ ‫واجتماع��ي دانش‌آموزان اس��تثنايي با همكاري‬ ‫ساير نهاد‌ها وارگانها تاكيد کرد‪.‬‬ ‫در اين مس��ابقات مهدي قادري نس��ب ونرگس‬ ‫خسرو‌نژاد دو دانش‌آموزانی بودند که در پايه‌هاي‬ ‫چهارم وس��وم از مدرسه اس��تثنايي الله گراش‬ ‫مقام اول حفظ قرآن كريم را به دست آوردند‪.‬‬

‫ابوالحسن طوافی‪ :‬براي اولين‌بار در الرستان عمل‬ ‫بازس��ازي رباط صليبي قدامي موسوم به ‪ACL‬در‬ ‫بيمارستان امير‌المومنين علي(ع) گراش انجام شد‪.‬‬ ‫دكتر ولي‌اللهي عمل جراحي را در پنج س��اعت بر‬ ‫روي زانوي مردي بيست‌وپنج ساله كه دچار پارگي‬ ‫رباط زانو بود‪ ،‬به صورت ليزري انجام داد‪ .‬این عمل‬ ‫با برداش��تن رباط پيوندي از خود بيمار در زانو فرد‬ ‫انجام ش��د‪ .‬رباط صليبي قدام��ي زانو نقش مهمي‬ ‫جهت جلو‌گيري از خالي كردن زانو وپايدار ماندن‬ ‫بر روی پا‌ها بر‌عهده دارد‪ .‬اين پارگي‌ها بيش��تر در‬ ‫ورزش��كاران اتفاق مي‌افتد كه به علت جوان بودن‬ ‫بيماران اكثرا ً نياز به جراحي دارد‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫اخگ�ر‌‪ :‬همای��ش خیرین که قرار ب��ود در اولین‬ ‫اردیبهشت‌ماه برگزار شود به پاییز امسال منتقل‬ ‫شد‪.‬‬ ‫بنابر گفته بخش��دار گراش علت برگزار نش��دن‬ ‫همايش خيرين مراس��م‌های پايان سال از جمله‬ ‫هفت��ه وح��دت‪ ،‬تس��هيالت ن��وروزي‪ ،‬همايش‬ ‫زبان‌شناسي و همچنين نزديكي به ايام انتخابات‬ ‫ب��ود‪ .‬هماي��ش با نظر مس��ولين س��تاد همايش‬ ‫خيرين شهرس��تان به بعد از ماه مبارك رمضان‬ ‫موكول شد‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫محمد خوشبخت‪ :‬جوان ‪ 18‬ساله‌ی گراشی مقام‬ ‫چهارده��م اورکالک (‪ )OverClock‬را کس��ب‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫اورکالک مفهومی از دنیای رایانه است که به افزایش‬ ‫فرکانس قطعات رایانه از راه دس��تکاری تنظیمات‬ ‫کارخان��ه ای می پردازد‪ .‬محمد علی دالوران جوان‬ ‫‪ 18‬ساله گراشی توانس��ت مقام چهاردهم ‪CPU‬‬ ‫های رده ‪ 2 P4‬گیگاهرتز اینتل را کس��ب کند‪ .‬او‬ ‫از طریق مجالت تخصصی سخت‌افزار و اینترنت با‬ ‫این کار آش��نا ش��د‪ .‬دالوران آرزو دارد در آینده در‬ ‫رشته سخت‌افزار کامپیوتر به تحصیل ادامه دهد و‬ ‫در شرکت ‪ AMD‬مشغول کار شود‪ .‬این مسابقات‬ ‫از سوی سایت ‪ ripping.org‬برگزار شد‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫صحب�ت ن�و‪ :‬در مس��ابقه علمی زبان انگلیس��ی‬ ‫دانش‌آموزان مدرسه کامروا‪ ،‬یازده دانش‌آموز پالک‬ ‫طال و یازده دانش‌آموز کتاب جایزه گرفتند‪.‬‬ ‫به گزارش مدیریت دبیرس��تان کامروا این مسابقه‬ ‫به کوش��ش رحمت مهیایی س��رگروه درس زبان‬ ‫انگلیس��ی و با همکاری چند تن از همکاران خود‬ ‫در دهه دوم اس��فند برگزار ش��د‪ .‬به��روز گنجي‪،‬‬ ‫ياس��رمهرابي‪ ،‬ساسان فنايي‪ ،‬س��يدعلي زيارتي و‬ ‫حامد مهرابي در کالس‌های اول همچنین محسن‬ ‫چترآيگون‪ ،‬يعقوب وفايي فرد‪ ،‬س��يداميرمحقق و‬ ‫محم��د متين در کالس‌های دوم تجربی و مجتبي‬ ‫شمس��ي و محمدحس��ين كعبي از کالس س��وم‬ ‫تجرب��ی دانش‌آموزانی بودند که جایزه‌های طالیی‬ ‫را دریافت کردند‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫حبیبه بخشی‪ :‬دومين جشنواره شكوفه‌ها‌ي قرآن‬ ‫در دارالقرآن امام هادي(ع) برگزار شد‪ .‬اين مسابقه‬ ‫كه ويژه رشته‌ي حفظ جز سي‌ام و شامل پايه‌هاي‬ ‫اول و دوم مقطع ابتدايي است به ميزباني اين واحد‬ ‫در اسفند ماه برگزار شد‪ .‬در پايه اول‪ :‬مريم شوريده‬ ‫(مدرس��ه ش��هيد محقق)‪ ،‬مريم تاج‌بخش(مدرسه‬ ‫قائ��دي)‪ ،‬فاطمه اسدي(مدرس��ه پاك��زاد)‪ ،‬فاطمه‬ ‫حسن‌نژاد(مدرس��ه حضرت زين��ب) در پايه دوم‪:‬‬ ‫فاطم��ه آذرمينا(مدرس��ه حضرت زين��ب)‪ ،‬زينب‬ ‫قاسمي(مدرس��ه آش��فته)‪ ،‬زهرا بيگ‌زاده(مدرسه‬ ‫حضرت زينب)‪ ،‬راضيه سياح(مدرسه قائدي)‪ ،‬زهره‬ ‫فتحي( مدرس��ه كريميان) و مريم جوشن(مدرسه‬ ‫ابدي) مقام‌های برتر را به دست آوردند‪.‬‬

‫آتش‌نشان‌ها‬ ‫بی‌کارتر شدند‬

‫علی سپهر‪ :‬سیزده آتش‌سوزی مغازه و یازده‬ ‫آتش‌س�وزی من�زل مهمتری�ن عملیات‌های‬ ‫آتش‌نشانی گراش در سال ‪ 1387‬بوده است‪.‬‬ ‫س��عید امان��ی مس��ئوول واح��د آتش نش��انی‬ ‫شهرداری پیرامون عملکرد واحد آتش نشانی در‬ ‫س��ال ‪ 1387‬گفت ‪ :‬در سال گذشته در مجموع‬ ‫‪ 44‬مورد خروجی‌ه��ای عملیاتی و ‪ 30‬مورد نیز‬ ‫عملیات جزیی که باعث خروج وس��یله عملیاتی‬ ‫از آتش نش��انی گردیده داش��ته‌ایم ‪ .‬بیش��ترین‬ ‫آمار عملیات واحد آتش نش��انی مربوط به اطفاء‬ ‫حریق مغازه ها ‪ 13‬مورد و آتش س��وزی منازل‬ ‫‪ 11‬مورد بوده اس��ت‪ .‬امانی یاد آور شد اطالعات‬ ‫مردم نسبت به سال‌های گذشته بیشتر شده که‬ ‫این امر باعث س��یر نزولی آمار اتفاقات و حوادث‬ ‫نس��بت به سال ‪ 1386‬گردیده است‪ .‬واحد آتش‬ ‫نشانی شهرداری گراش در طول شبانه روز آماده‬ ‫خدمات دهی به شهروندان حادثه دیده است‪.‬‬


‫شماره سی و چهار‬ ‫(ضمیمه شماره ‪)55‬‬

‫نیمه اول اردیبهشت ‪88‬‬

‫‪ 3‬روز از نو‬

‫صحبت شما ‪‬‬ ‫‪2229970‬‬

‫اصغ�ر امانی‪ :‬بس��یاری از بلوارهای گراش به ویژه‬ ‫بلوار جانبازان دچار کمبود تیر چراغ برق است‪ .‬اداره‬ ‫برق هم اقدامی برای تامین آن انجام نمی‌دهد‪ .‬اما‬ ‫اگر به الر بروید در همین اس��فندماه بیش از ‪500‬‬ ‫پایه برق در خیابان و بیابان نصب شده است‪ .‬اداره‬ ‫برق الرستان چگونه تیرهای برق را توزیع می‌کند‪.‬‬ ‫آیا نباید ش��ورای شهر‪ ،‬ش��هرداری و بخشداری از‬ ‫حق شهرهایی مثل گراش دفاع کنند‪.‬‬ ‫شهروند‪ :‬دس��ت جناب رحماني و بقيه‪ ،‬همچنين‬ ‫آق��اي امير‌حم��زه مهراب��ي درد نكنه‪ .‬خ��دا قوت‪.‬‬ ‫خوشحالم بگويم بعد از سي سال عمر و زندگي در‬ ‫گراش‪ ،‬تازه اس��م چاردال يا چار‌خال را ياد گرفتم‪.‬‬ ‫البت��ه قبال با برخ��ي از موارد كارب��رد اين عالمت‬ ‫از‌جمله كش��يدن روي پارچه و نصب آن در باالي‬ ‫س��ر خانم تازه زايمان كرده يا كشيدن مستقيم بر‬ ‫روي ديوار آشنا بودم‪.‬‬ ‫محم�ود توكل�ي‪ :‬هن��گام بارندگي اخي��ر آب‌ها‬ ‫در خيابان مس��ير مش��خصي نداش��ت والزم است‬ ‫مسئولين به‌فكر طراحي و ساخت جدول بزرگتر از‬ ‫ابتداي خيابان بسيج تا استاديوم ورزشي باشند‪.‬‬ ‫محم�دی از الر‪ :‬از صحبت‌نو گراش بابت مطالب‬ ‫زیبایش تشکر می کنم‪ .‬و آغاز سال نو را به همه ی‬ ‫شما تبریک عرض می کنم‪ .‬همیشه منتظر مطالب‬ ‫نش��ریه بخصوص خاطرات آقای آیت اللهی هستم‪.‬‬ ‫دست مریزاد‪.‬‬ ‫ش�هروند‪ :‬بخشدار‪ ،‬شوراي شهر و شهردار محترم‬ ‫خاموشي‌هاي خيابان امام و بلوار معلم و بلوار سپاه‬ ‫تا كي؟‬ ‫ش�هروند‪ :‬هم��ه زمین‌ه��ای گراش را ب��ه عنوان‬ ‫طرح‌های کش��اورزی واگ��ذار کرده‌اند‪ .‬با این آب و‬ ‫هوا مگر گراش شهر کشاورزی است که زمین‌های‬ ‫آن خیرات می‌ش��ود‪ .‬فردا اگر قرار باش��د که کاری‬ ‫انجام ش��ود در ش��هر و اط��راف آن زمینی وجود‬ ‫ندارد‪.‬‬ ‫ش�یروان‪ :‬شورای شهر الر خیلی در زمینه کارهای‬ ‫فرهنگی فعال است‪ .‬به همین همایش الر نگاه کنید‪.‬‬ ‫اگر قرار به رقابتی باشد باید در این زمینه‌ها باشد‪.‬‬ ‫ش�هروند‪ :‬یک زمستان دیگر هم گذشت‪ .‬گاز چی‬ ‫شد؟‬ ‫ش�هروند‪ :‬با اوضاع به وجود آمده همه چیز را به‬ ‫اقتصاد ربط می‌دهند‪ .‬بگذارید مردم زندگی‌ش��ان‬ ‫را بکنند‪.‬‬ ‫باگ‪ 3-‬‬ ‫با درخواست وام صد و سی میلیارد تومانی‬

‫زنان مالباخته‬ ‫وارد میدان شدند‬

‫فاطمه يوس�في‪ :‬جمع�ی از زن�ان مالباخته و‬ ‫خانواده‌ه�ای مالباخت�گان بح�ران اقتصادی‬ ‫گراش در بخشداری تجمع کردند‪.‬‬

‫در پ��ی بح��ران اقتص��ادی ش��هر و س��ردرگمی‬ ‫مال‌باخت��گان و نرس��یدن ب��ه ج��واب قانع‌کننده‬ ‫و ایجاد فش��ار روح��ی و روانی‪ ،‬این ب��ار زنان وارد‬ ‫عم��ل ش��دند‪ .‬جمعی از زن��ان خانواده‌ه��ای مال‬ ‫باخت��گان روز دوش��نبه ‪ 24‬فروردین به نمایندگی‬ ‫از کلی��ه‌ی مال‌باخت��گان با حضور در بخش��داری‬ ‫گراش خواس��تار حل بحران اقتصادی شدند‪.‬خانم‬ ‫هوش��یار به نمایندگی از زنان حاضر طی بیانیه‌اي‬ ‫خواستار حضور علی اصغر حسنی در جمع مردم و‬ ‫پاسخگویی حضوری او شد‪ ،‬همچنین در این بیانه‬ ‫دریاف��ت وام صد و س��ی میلی��ارد تومانی از دولت‬ ‫و بازپرداخت به مال‌باختگان این واقعه درخواس��ت‬ ‫ش��ده است‪ .‬نویس��ندگان بیانه در بخشی از آن به‬ ‫برگ��زاری جلس��ه در درهت��ل کونتینانتال اش��اره‬ ‫ک��رده و حضور ش��خصیت‌ها در آن را دلیلی برای‬ ‫سرمایه‌گذاری در شرکت دانسته‌اند‪.‬‬ ‫مهروری بخش��دار گ��راش گفت‪« :‬ش��ما به عنوان‬ ‫ش��خص مال‌باخته ناراحت و تحت فش��ار روحی و‬ ‫روانی هستید‪ .‬ولی ما از دو جنبه احساس ناراحتی‬ ‫می‌کنی��م‪ ،‬یکی به عنوان هم‌ش��هري و دیگری به‬ ‫عنوان مس��ئول جامع��ه‪ ».‬او گفت که کالهبرداری‬ ‫ط��ی برنامه‌ای تدوین ش��ده و دراز‌م��دت صورت‬ ‫پذیرفته است‪ .‬بر این اساس‪ ،‬حل این مساله نیاز به‬ ‫پی‌گیری مس��تمر و وقت کافی و صبر و حوصله‌ي‬ ‫مال‌باختگان دارد‪.‬‬ ‫حمید حسن‌زاده‪ ،‬مس��ئول صندوق طرح صالحین‬ ‫نیز بیان داش��تند ک��ه عمق این بح��ران و فاجعه‬ ‫بر هیچ‌کس پوش��یده نیس��ت‪ .‬ارگان‌ه��اي مربوط‬ ‫هر کدام س��همی در این بحران دارند‪ .‬ش��ورا‪ ،‬امام‬ ‫جمعه و بخش��دار پی‌گیر این مساله هستند‪ .‬ما هم‬ ‫با طرح و ایجاد موسسه صالحین در امر بازپرداخت‬ ‫پول‌هاي برخی از مال‌باختگان سهمی در پي‌گيري‬ ‫این مش��کل داشته‌ایم‪ .‬مس��ئول صندوق صالحین‬ ‫گفت‪ :‬علی حس��نی و حبیب ف��روزش با حضور در‬ ‫س��تاد طرح صالحین طی صورت‌جلس��ه‌ای اموال‬ ‫خود را در اختیار طرح صالحین قرار داده اند‪ .‬طبق‬ ‫گفته‌ی‌ حسن‌زاده‪ ،‬واسطه‌ها بايد سرمايه‌هاي خود‬ ‫را به صندوق طرح صالحين واريز نمايند و از دادن‬ ‫به زيرمجموعه‌ها خودداري كنند‪ .‬آقاي حسن‌زاده‬ ‫خواس��تار حمایت از علی اصغر حس��نی شد که بر‬ ‫اساس مس��ئولیت و جایگاه خود علی‌الخصوص در‬ ‫این برهه از زمان می‌تواند در جهت تسریع در حل‬ ‫این بحران اقدام شایسته‌ای انجام دهد‪.‬‬

‫‪‬نوشت‌افزار صدرا ‪ ‬نوشت‌افزار سروش ‪ ‬نوشت‌افزار پارسینا ‪ ‬فروشگاه رز‪ ‬فروشگاه مهدی ‪ ‬مرکز خرید خانواده ‪ ‬سوپرمارکت آبشار ‪ ‬سوپرمارکت میالد‪ ‬سوپرمارکت فانوس‬

‫ده هزار نفر در جستجوی مرد هزار چهره‬ ‫‪ ‬باگ‪1-‬‬

‫صحبت نو‪ :‬گفتارها و مطالب درباره‌ی بحران گراش‬ ‫آن ق��در زیاذ اس��ت که می‌ت��وان کتاب��ی را در این‬ ‫زمینه س��اخت و پرداخت‪ .‬صفحات صحبت نو برای‬ ‫چاپ همه‌ی آن چیزهایی که در وبالگ آمده اس��ت‬ ‫گنجایی ندارد‪ .‬بنابراین بر آنچه نوش��ته آمده اس��ت‬ ‫مروری کلی داشته ایم‪.‬‬ ‫پس از دوازدهم بهمن ‪ 1387‬و متواری شدن متهم‬ ‫اصلی کالهبرداری در گراش این شایبه به وجود آمد‬ ‫که سودها جنبه ی شرعی نداشته است‪ .‬عزیز نوبهار‬ ‫در پی فش��ارهای افکار عمومی در گفتاری با عنوان‬ ‫گراش ش��هر بی دفاع از س��رمایه گزاران خرد و عدم‬ ‫اطالع کاف��ی آنان و صورت صحی��ح بودن معامالت‬ ‫دف��اع کرد و گف��ت‪ :‬آن چه از پول‌های س��رگردان‬ ‫و خ��رد و کالن از م��ردم کوچ��ه و بازار در دس��ت‬ ‫س��رمایه‌پذیران بوده است با توجه به صورت شرعی‬ ‫بودن معامالت و نوع قراردادها و بعض ٌا تحویل اجناس‬ ‫(آه��ن االت و ده‌ها خودرو و س��که) در اختیار آنان‬ ‫قرار گرفته اس��ت‪ .‬حتی ف��روش خودرو در منطقه‌ی‬ ‫الرس��تان در قالب ای��ن قراردادها باع��ث نارضایتی‬ ‫عامالن فروش ایران‌خوردو و شکایت نمایندگی‌های‬ ‫فروش از شرکت ب‪ .‬س‪ .‬م شد‪.‬‬ ‫در آن هنگام از یکی از روحانیون س��وال شد که آیا‬ ‫با توجه ب��ه تحویل اقالم ذکر ش��ده در قراردادها از‬ ‫جمله خودرو و‪ ...‬در گراش آیا برای ادامه کار و بستن‬ ‫قراردادهای جدید الزم اس��ت نوع جنس را مشاهده‬ ‫کنیم که ایشان فرمودند خیر ( نمونه‌ی نوع قراردادها‬ ‫به امضای رییس هیت مدیره موجود است‪.‬‬ ‫یادشده می‌تواند جلو افزایش شایعات و اتهامات وارده‬ ‫به افراد را بگیرد‪ .‬شاید برای کسانی که به نام نهی از‬ ‫بوی دلنواز پول‬ ‫منکر اتهام��ات غیرواقعی به افراد می‌زنند مفید واقع‬ ‫س��یف اهلل زارعیان ‪ ،‬در پاس��خ به مقاله نوبهارگفت‪:‬‬ ‫ً ش��ود و به خود بیایند که فقط آخرت خود را خراب‬ ‫متاس��فانه بعضی از این دوس��تان سرشاخه‌ای اخیرا‬ ‫می کنند‪ .‬تا سیه روی شود هر که در او غش باشد‪.‬‬ ‫بوی دلنواز پول به مشام‌ش��ان وزیده و تمام ش��ئون‬ ‫این بار شخصی با امضای ناشناس با تکیه بر آموزه‌های‬ ‫ش��رعی را بایگانی کرده‌ان��د‪ .‬آنان به ج��ای این که‬ ‫دینی و اخالقی وارد مسئله شد و اذعان کرد‪:‬‬ ‫ش��جاعانه از عملکرد ناصواب خود ابراز ندامت کنند‬ ‫بايد اخباري ش��فاف از نتيجه بازجويي با آقاي دکتر‬ ‫دائ��م دم از تیغ قانون می‌زنند‪ .‬ب��رادران عزیز بیایید‬ ‫شین منتش��ر شود تا مردم زواياي قضيه را به خوبي‬ ‫صادقانه اعترافکنید که اشتباه کرده‌اید آن هم از نوع‬ ‫درك كنند اي��ن بي‌خبري خيلي به اعتمادها صدم ‌ه‬ ‫بس��یار بزرگ آن‪ .‬اشتباهی که باعث بدبختی و سیه‬ ‫زده است‬ ‫ت اید‪ .‬حاال هی‬ ‫روزی بسیاری از همشهریان عزیز گش ‌‬ ‫آقاي نماينده می‌داند برای اين موفقيتي كه داش��ت‬ ‫بگویید قانون! قانون!‬ ‫خيل��ي ها زحمت كش��يدند و اين از گل روي پس��ر‬ ‫طرح صالحین یا صندوق صالحین؟ خيابان درمانگاه نبود و جنم اين را داش��ته باشد كه‬ ‫یکی از س��ه گروهی که برای حل مس��ئله اقتصادی از م��ردم كمك بخواهد تا مردم مثل هميش��ه به او‬ ‫فعالی��ت دارند طرح صالحین اس��ت‪ .‬پیوس��تن علی كمك كنند‪.‬‬ ‫حسنی و حبیب فروزش به این طرح مهمترین خبر از دیگر سو سیف‌اهلل زارعیان نیز به همان حرف‌های‬ ‫آن بود‪ .‬از س��وی دیگر صن��دوق صالحین نیز وجود سابق خود اصرار کرد و گفت‪ :‬این که بدبختی برخی‬ ‫داش��ت که قرار ب��ود افراد خود به ش��کل داوطلبان از جوان‌ها این بود که می‌خواستند یک ساله به پول‬ ‫س��ودهای دریافتی را به حسابی واریز کنند‪ .‬تاکنون برسند‪ .‬در حالی که اصول تجارت و بازرگانی حتی در‬ ‫مش��خص نش��ده اس��ت این طرح‌ها به چه نتایجی میان گراشی‌ها و الرستانی‌ها این گونه نبوده و نیست‪.‬‬ ‫رسیده است‪.‬‬ ‫م��ا با زحمات فراوان تج��ارت می‌کنیم و آرام آرام به‬ ‫فروزش‬ ‫حبیب‬ ‫با‬ ‫رویاروی‬ ‫‌وگوی‬ ‫ت‬ ‫گف‬ ‫از‬ ‫نوبه��ار پس‬ ‫مقصد می‌رس��یم‪ .‬کما این رسم پدران زحمتکش ما‬ ‫دبیر س��تاد طرح صالحین این نوش��ته را در اختیار نیز این گونه بوده اس��ت‪ .‬کاش برادر فروزش در هتل‬ ‫صحبت‌نو ویژه‌ی گراش قرار داد‪:‬‬ ‫رادیسون تشریف داشتند تا با آگاهی بیشتر نسبت به‬ ‫پس از مش��کل پی��ش آم��ده اقتص��ادی در گراش اوضاع و احوال می نوشتند‪.‬‬ ‫گروه‌های مردمی مختلفی برای گره‌گشایی‬ ‫اقداماتی زمان قضاوت خواهد کرد‬ ‫را انجام داده‌اند‪ .‬در این میان به نظر می‌رس��د طرح‬ ‫حبیب فروزش در پاسخ به زارعیان گفت‌‪ :‬ابتدا از همه‬ ‫صالحین موثرتر باشد‪ .‬این طرح مصداق حاسبوا قبل‬ ‫عزیزانی که نسبت به تحلیل و نوشته‌ها و گاه شایعات‬ ‫ان تحاس��بوا است‪ .‬و به روش��ن شدن قضایا کمک و‬ ‫در خص��وص بحران بوجود آمده ب��ا ظرافت و دقت‬ ‫واقعیت را آش��کار می‌س��ازد‪ .‬بنده به عنوان یکی از‬ ‫بیشتر ی برخورد کرده و نقدی هم بر آن دارند تشکر‬ ‫اف��رادی که با ش��رکت ب‪.‬س‪ .‬م‪ .‬فعالی��ت اقتصادی‬ ‫می‌کنم ‪ .‬و در ادمه افزود‪ :‬انس��ان همواره در معرض‬ ‫داش��ته اس��ت این طرح را به دالیلی تایید می‌کنم و‬ ‫خطر اش��تباه کردن اس��ت ما نیز انس��انیم و از این‬ ‫خود ب��دان خواهم پیوس��ت‪ .‬او در ادامه گفت‪ :‬طرح‬ ‫خصیصه مبرا نبوده و نیس��تیم‪ .‬اما مهم آن است که‬ ‫محمد خواجه‌پور‬

‫عکس��ی از همایش س�لامی دیگر در هتل رادیسون‬ ‫دبی چاپ و منتشر کرد‪ .‬هر چند که به نظر می‌رسد‬ ‫در انتش��ار این خبر بیش از ه��ر چیز تاثیر بر دادگاه‬ ‫شکایت رییس دانشگاه آزاد از روزنامه ایران و سلیمی‬ ‫نمین موثر بوده اس��ت‪ .‬عظیمی وکیل پرونده نیز در‬ ‫یادداشتی گفت که خالصه پرونده در اختیار سلیمی‬ ‫نمین قرار گرفته اس��ت و این خبر از س��وی سلیمی‬ ‫نمین در روزنامه ایران منتشر شده است‪ .‬به نظر می‬ ‫رسد قصد مصاحبه کنندگان ‪ ،‬ایجاد تحرک بیشتر و‬ ‫پیگیری سریع تر مسئوالن مربوط بوده است‪.‬‬

‫اطالعیه ی مالباختگان‬

‫تحرک با اطالعیه ای که چند روز بعد در نماز جمعه‬ ‫گراش توزیع شد سرعت بیشتری به خود گرفت‪ .‬در‬ ‫این اطالعیه که پیش از انتشار در اختیار صحبت نو‬ ‫قرار گرفته اس��ت به س��ه موضوع اساسی اشاره شده‬ ‫است‪:‬‬ ‫‪ .1‬س��رمایه های مالباختگان در گراش نیست و در‬ ‫اختیار شرکت برگ سبز مطهر است‬ ‫‪ .2‬علی اصغر حس��نی در روش��ن ش��دن وضعیت‬ ‫پرونده مشارکت جدی تر اعمال کند‬ ‫‪ .3‬مس��ئوالن مذهبی در گ��راش جو روانی مثبتی‬ ‫ایجاد کنند ‪.‬‬

‫ورود نیمه‌ی دیگر‬ ‫به بحران اقتصادی‬

‫پس از درک اشتباه شجاعت پذیرش خطا و برگشت‬ ‫به راه درست را داشته باشد و در مواقع بحرانی بتواند‬ ‫از هس��تی و آبروی خود در راه جب��ران خطا بگذرد‬ ‫تا تاریخ در باره‌اش قضاوت درس��تی داشته باشد که‬ ‫معموالً هرجریانی به علت داش��تن موافق و مخالف‪،‬‬ ‫تش��خیص کمی مشکل می ش��ود که حق با کیست‬ ‫مگر گذشت زمان و درک واقعیات نه شایعات‪.‬‬

‫خبر دستگیری دکتر نون‬ ‫و تکذیب آن‬

‫در حال��ی که فرماندار الرس��تان ط��ی گفت وگویی‬ ‫در هش��تم فروردین ماه خبر دستگیری متهم اصلی‬ ‫پرون��ده کالهبرداری در گ��راش را تکذیب کرده بود‬ ‫ب��ا این ح��ال روزنامه ایران در نوزده��م فروردین‌ماه‬ ‫در صفح��ه ح��وادث خبر با مروری ب��ر کالهبرداری‬ ‫در گ��راش در تیتر مطلب خبر از دس��تگیری دکتر‬ ‫نون داده بود‪ .‬محتاجی فرماندار الرس��تان در تماس‬ ‫خبرنگار صحبت نو دس��تگیری این ف��رد را تکذیب‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫گ��روه ح��وادث روزنامه ای��ران نوش��ت‪ :‬عامل اصلى‬ ‫كالهبردارى بزرگ ‪ ۱۳۰‬ميلياردتومانى در شهرستان‬ ‫«گراش» اس��تان ف��ارس‪ ،‬با پيگيرى‌هاى گس��ترده‬ ‫مالباخت��گان و مأموران امنيتى‪ ،‬انتظامى دس��تگير‬ ‫ش��د‪ .‬اين در حالى اس��ت كه گفته مى‌شود فرد ياد‬ ‫ش��ده از نزديكان رياست دانشگاه آزاد و برادر همسر‬ ‫عضو برجس��ته يكى از احزاب سياس��ى كشور است‪.‬‬ ‫«س‪ -‬ن» در ده��ه‪ ۶۰‬ب��ه عن��وان يك��ى از مديران‬ ‫كل دانش��گاه آزاد‪ ،‬در س��خنرانى‌ها‪ ،‬ميزگرده��ا و‬ ‫مصاحبه‌هاى رس��انه‌اى ش��ركت مى‌كرد ت��ا اين كه‬ ‫در س��ال‪ ۶۸‬به دليل مشاركت در يك اختالس مالى‬ ‫‪۱۲‬ميلياردتومان��ى ضم��ن محكوميت ب��ه زندان از‬ ‫كسوت روحانيت خلع شد‪.‬‬ ‫ای��ران خالصه‌ای از ماجرای کاله ب��رداری را از زبان‬ ‫ایزدی و رنجبر دو ت��ن از مالباختگان کالن با قطعه‬

‫ب��ا طوالنی ش��دن رون��د پیگیر ی ه��ا در خصوص‬ ‫کالهب��رداری در گراش‪ ،‬برای جلوگی��ری از ضرر و‬ ‫زیان های بیش��تر روحی و مالی‪ ،‬مالباختگان گراشی‬ ‫تحرکات خود را س��رعت و ش��دت بخشیده‌اند‪ .‬آنان‬ ‫دیگر رودربایستی‌ها را به کناری نهاده‌اند و با صراحت‬ ‫بیش��تری حرف‌های خ��ود را به گوش مس��ئوالن و‬ ‫مسببان اصلی و فرعی می‌رس��انند‪ .‬با نزدیک شدن‬ ‫موعد سررس��یدها و نگرانی و دلهره‌ای که دامنگیر‬ ‫مالباختگان و به تبع آن خانواده‌های آنان شده است‪،‬‬ ‫به ش��دت این تحرکات افزوده خواهد ش��د‪ .‬انتشار‬ ‫اطالعیه‌های پی در پی نش��ان از سر در گمی و عدم‬ ‫اطالع‌رس��انی به موقع دارد ‪ .‬مدیریت و تدبیر عقالی‬ ‫ق��وم در این برهه بیش از گذش��ته ض��روری به نظر‬ ‫می‌رس��د‪ .‬البته مالباختگان نیز با درایت الزم و التزام‬ ‫ب��ه قانون تالش دارند بخش��ی از آالم روحی خود را‬ ‫مرهم بگذارند‪ .‬دادس��تانی الرس��تان و فارس به طور‬ ‫مجدانه پیگیری‌های الزم را انجام می‌دهند و مراتب‬ ‫را از طریق روابط عمومی دادستانی به آگاهی مردم‬ ‫خواهند رساند‪.‬‬ ‫وب�لاگ گراش فردا از قول احمد عظیمی نوش��ت‪:‬از‬ ‫سوی آیت اهلل هاشمی شاهرودی ریاست قوه قضائیه‪،‬‬ ‫قاضی رس��تگار‪ ،‬رئيس ش��عبه ‪ 101‬دادگاه عمومي‬ ‫الرستان‪ ،‬به عنوان بازپرس ویژه پرونده منصوب شده‬ ‫اس��ت‪ .‬قاضی مصالیی پیش از این مسئولیت پرونده‬ ‫را بر عهده داشت‪.‬‬ ‫علی‌اصغ��ر حس��نی نماینده مردم الرس��تان و خنج‬ ‫از رییس مجلس ش��ورای اس�لامی برای حل بحران‬ ‫اقتصادی گراش تقاضای کمک کرد‪ .‬حسنی در نامه‬ ‫‪ 25‬فروردین‌م��اه به الریجانی رون��د کالهبرداری در‬ ‫گراش را تشریح کرده است‪.‬‬ ‫پرونده بحران اقتصادی گراش تازه گشوده شده است‬ ‫و باید منتظر خبرهای آن ماند‪ .‬ده هزار نفر در گراش‬ ‫همچنان به مردی هزار چهره فکر می‌کنند که کلید‬ ‫معما در دست اوست و چهره پنهان کرده است‪.‬‬

‫‪ ‬باگ‪4-‬‬

‫بررسی دیدگاه‌های مختلف‬ ‫درباره فرآیند بحران اقتصادی گراش‬

‫از آغ��از بهمن اقتصادی در گراش ت��ا اکنون که به‬ ‫انتهای فصل اول واقعه رس��یده‌ایم‪ ،‬حلقه گمش��ده‪،‬‬ ‫آش��نایی با نح��وه فعالیت ش��رکت اصلی دخیل در‬ ‫بحران بوده اس��ت‪ .‬حتی کس��انی که در درون این‬ ‫ش��رکت نیز فعالیت داش��ته‌اند نمی‌توانند به خوبی‬ ‫تش��ریح کنند که چگونه ای��ن حجم از نقدینگی در‬ ‫طی مدت کوتاهی جذب ش��ده اس��ت‪ .‬ش��اید یک‬ ‫متخص��ص جامعه‌شناس��ی اقتص��ادی بتواند درک‬ ‫مناس��بی از نحوه چرخش س��رمایه در این پروسه‬ ‫ارائه کن��د‪ .‬در خالی ب��ودن جای کارشناس��ان‪ ،‬به‬ ‫عنوان یک خبرنگار تئوری‌های مختلف مطرح شده‬ ‫را مرور می‌کنیم و به بررس��ی سه تئوری اصلی در‬ ‫این باره می‌پردازیم‪.‬‬ ‫‪ .1‬آیا این یک بازاریابی شبکه‌ای بود؟‬ ‫ه��ر چند اصطالح بازاریابی ش��بکه‌ای ی��ا «نتورک‬ ‫مارکتینگ» یک اصطالح قش��نگ است‪ ،‬اما بحران‬ ‫اقتصادی گراش حاصل نتورک مارکتینگ نیس��ت‪.‬‬ ‫این ش��یوه اقتصادی دارای مش��خصه‌های خاص و‬ ‫تعریف ش��ده‌ای اس��ت که از جمله آن معین بودن‬ ‫زیرش��اخه‌ها و تقس��یم سود بر اس��اس تعداد افراد‬ ‫جذب شده است‪ .‬ش��رکت فعال در گراش از برخی‬ ‫ترفندهای بازاریابی ش��بکه‌ای استفاده کرده است‪،‬‬ ‫اما ساختار آن بر اساس چیزی به نام اعتمادسازی و‬ ‫عملیات اجتماعی‪-‬روانی بنا ش��ده است نه بازاریابی‬ ‫شبکه‌ای‪.‬‬ ‫در س��اختار شرکت ب‪.‬س‪.‬م مهم نبود که شما چند‬ ‫نفر زیر ش��اخه دارید یا پولی را که س��رمایه‌گذاری‬ ‫می‌کنید از کجا آورده‌اید‪ .‬حتی این شرکت دخالتی‬ ‫در تعیین درصد س��ودی که از سوی سرشاخه‌ها به‬ ‫سرمایه‌گذاران خرد داده می‌شد نداشت‪.‬‬ ‫عملکرد ظاهری ش��رکت معموالً به این ش��کل بود‬ ‫که افراد س��رمایه‌گذار در آن بای��د در قراردادهایی‬ ‫ش��رکت می‌کردند‪ .‬معموالً مبلغ این قراردادهای در‬

‫ح��دود ‪ 200‬میلیون تومان از عهده افراد خارج بود‪.‬‬ ‫از س��وی دیگر افراد زیادی با سرمایه‌های به نسبت‬ ‫اندک چند میلیونی آمادگی ذهنی یافته بودند وارد‬ ‫معامله شوند‪ .‬برای رسیدن به سودهای رویایی‪‌،‬آن‌ها‬ ‫مجب��ور بودند این مبال��غ را در اختیار افراد دیگری‬ ‫قرار دهند تا با رس��یدن مبالغ به حد نصاب‪ ،‬امکان‬ ‫اخذ قرارداد فراهم گردد‪ .‬در برخی موارد خود افراد‬ ‫زیرش��اخه تمایل بسیار بیشتری برای پرداخت پول‬ ‫داشته‌اند و پول‌ها را به اصطالح خودشان دودستی‬ ‫در اختیار جمع‌آوری‌کنندگان س��رمایه‌ها که بعد به‬ ‫«جاروبرقی» معروف ش��دند‪ ،‬قرار داده‌اند‪ .‬در هنگام‬ ‫دریافت س��ود‪ ،‬سرش��اخه‌ها افراد خوشبختی بودند‬ ‫که وظیفه تجمیع س��رمایه‌ها را بر عهده داش��تند؛‬ ‫اما بعد از وقوع بحران‪ ،‬سرش��اخه‌ها به دلیل ریسک‬ ‫خ��ود متحمل حجم اصل��ی بدهکاری‌ها ش��ده‌اند‪.‬‬ ‫بدهی‌هایی که با توجه به ش��یوه عملکرد ش��رکت‬ ‫ممکن بود بر س��ر هر کسی که کمی بی‌احتیاطی و‬ ‫طمع اقتصادی داشت آوار شود‪.‬‬ ‫برخالف نت��ورک مارکتینگ در اینجا این ش��رکت‬ ‫نیس��ت که نحوه تعامل میان ش��اخه‌ها را مشخص‬ ‫می‌کن��د؛ بلکه ش��رکت فق��ط پول و می��زان آن را‬ ‫می‌ش��ناخت‪ .‬به همین دلیل رش��د فعالیت شرکت‬ ‫نمای��ی یا حس��ابی نیس��ت‪ .‬بلکه دارای یک رش��د‬ ‫نامتقارن است‪ .‬این رشد نامتقارن باعث شد که هیچ‬ ‫کس از ابعاد فعالیت شرکت مطلع نباشد‪ .‬حتی اگر‬ ‫خود کارگزار فراری ش��رکت نیز دس��تگیر شود‪ ،‬او‬ ‫بخش عم��ده‌ای از مالباختگان را نمی‌شناس��د و با‬ ‫آن‌ها ارتباط مس��تقیم مالی نداشته است‪ .‬در حالی‬ ‫که در بازاریابی ش��بکه‌ای بخش مهمی از س��رمایه‬ ‫ش��رکت‪ ،‬س��رمایه انس��انی و اطالعاتی آن‪ ،‬شامل‬ ‫شناخت زیرشاخه‌ها و ساماندهی آنان است‪.‬‬ ‫‪ .2‬این‌ها از ابتدا کالهبردار بودند‪.‬‬ ‫اما بحران گراش از نظر اقتصادی چیس��ت؟ در این‬

‫باره دو نظر دیگر وجود که تنها س��رمداران شرکت‬ ‫می‌توانند به آن دقیق پاس��خ دهند‪ .‬در دیدگاه اول‬ ‫این ایده وجود دارد که آغاز فعالیت ش��رکت از ابتدا‬ ‫به قص��د و نیت کالهبرداری بوده اس��ت و انتصاب‬ ‫به اش��خاص حقیقی‪ ،‬حقوقی و سیاس��ی تنها یک‬ ‫بازی برای نش��ان دادن قدرت و وجه ش��رکت بود‪.‬‬ ‫در این دیدگاه از همان ابتدا اعضای ش��رکت با یک‬ ‫برنامه‌ری��زی دقیق تنها به دریافت پول و انتقال این‬ ‫پ��ول به اف��راد دیگر در قالب س��ود می‌پرداختند و‬ ‫هیچ گونه فعالیت اقتصادی وجود نداش��ته است یا‬ ‫در اصطالح تنها بخش��ی از پول‌ها دس��ت به دست‬ ‫می‌ش��ده اس��ت‪ .‬حتی برخی از اف��راد معتقدند که‬ ‫در انتهای زمان فعالیت ش��رکت‪ ،‬گروهی در گراش‬ ‫نیز از موضوع کالهبرداری ب��و برده‌اند‪ ،‬اما به دلیل‬ ‫منافع شخصی از افش��ای آن خوددداری کرده‌اند و‬ ‫تنها دس��ت خود را بیرون کش��یده‌اند‪ .‬پذیرش این‬ ‫تئوری باعث می‌ش��ود تمام بار جرم بر دوش دکتر‬ ‫نون بیافتد و نقش دیگران کم‌رنگ شود‪ .‬اما با توجه‬ ‫به برخی نش��انه‌ها‪ ،‬احتمال ای��ن که ورود این گروه‬ ‫به گ��راش از ابتدا ب��ه قصد این چنی��ن حجمی از‬ ‫کالهبرداری باشد بسیار بعید است‪.‬‬ ‫‪ .3‬ب�ا ای�ن پول مف�ت هرکس�ی کالهب�ردار‬ ‫می‌شود‪.‬‬ ‫در دی��دگاه بعد که واقع‌گرایانه‌تر به نظر می‌رس��د‪،‬‬ ‫آغ��از فعالی��ت ش��رکت و س��ودهای آن در ابتدای‬ ‫کار بر اساس اس��تفاده از برخی ضعف‌های ساختار‬ ‫اقتصادی و یا رانت‌خواری بوده است‪ .‬در این مرحله‬ ‫برخی فعالیت‌های اقتصادی انجام می‌شده است‪ ،‬اما‬ ‫ن فعالیت‌ها برای جلوگیری از به خطر‬ ‫چگونگی ای�� ‌‬ ‫افتادن سرمایه مخفی نگه داشته می‌شد‪.‬‬ ‫ب��ه دلیل باالتر بودن س��ود از س��ود متع��ارف بازار‬ ‫در ح��دود ‪ 50‬در براب��ر ‪ ،20‬تمای��ل ب��ه ای��ن نوع‬ ‫س��رمایه‌گذاری افزای��ش یاف��ت‪ .‬برخ��ی از اعضای‬

‫شرکت در این مرحله تصمیم می‌گیرند که با توجه‬ ‫ب��ه اعتماد مردم با افزایش غیر متعارف س��ود حتی‬ ‫ت��ا حد ‪ 600‬درصد پول‌های موج��ود را جمع‌آوری‬ ‫کنن��د‪ .‬این که تا چه مرحله فعالیت اقتصادی انجام‬ ‫ش��ده اس��ت؟ در کجا نیت تغییر کرده است؟ و این‬ ‫که چه کس��ی در نیت این کار ش��راکت داشته؟ را‬ ‫تنه��ا دکتر نون می‌تواند افش��ا کند یا این که قانون‬ ‫در طی یک تحقیق طوالن��ی مدت در این مورد به‬ ‫نتیجه برسد‪.‬‬ ‫یک روش ساده ‪ ،‬یک سرمایه بر باد رفته‬ ‫دو اصل س��اده وجود دارد‪ .‬اول‪ :‬مردم تنها پول‌شان‬ ‫را به کس��ی می‌دهند که به او اعتم��اد دارند‪ .‬دوم‪:‬‬ ‫هر چه سود بیش��تر‪ ،‬خطر بیشتر اما چگونه این دو‬ ‫مورد ب��ه ظاهر متضاد در این قضی��ه کنار هم قرار‬ ‫گرفت؟ حضور در فعالیت‌های با س��ود باال بی‌تردید‬ ‫همراه با ریسک باالتر نیز است‪ .‬همه سرمایه‌گذاران‬ ‫باید در زمان پرداخت پول‪ ،‬در محاس��بات خود این‬ ‫ریس��ک باال را برآورد می‌کردند‪ .‬اما شرکت توانسته‬ ‫ب��ود با جلب اعتم��اد مردم این ریس��ک باال را کم‬ ‫جلوه دهد‪ .‬بیشتر سرمایه‌گذاران به نحوه فعالیت‌ها‬ ‫مش��کوک بودند اما وسوسه سودهای ساده در کنار‬ ‫اعتمادسازی موفق شرکت‪ ،‬آنان را مجاب به سپردن‬ ‫نقدینگی خود کرد‪ .‬وقتی فالنی پولش را گذاش��ته‬ ‫اس��ت چرا من س��ود نکنم؟ به همین س��ادگی‪ .‬در‬ ‫طی یک فرآیند دو س��اله به جای این که ش��رکت‬ ‫مستقیم به جمع‌آوری س��رمایه بپردازد‪ ،‬خود افراد‬ ‫مشتاق‌تر به پرداخت س��رمایه‌های خود بودند‪ .‬این‬ ‫کار با یک اعتمادس��ازی طوالن��ی و نفوذ در ارکان‬ ‫اجتماعی اتف��اق افتاد‪ .‬نحوه اعتمادس��ازی محتاج‬ ‫مقاله مفصل دیگری اس��ت‪ .‬اما اولین اثر این بحران‬ ‫کاهش ش��دید اعتماد در بازار گراش اس��ت‪ .‬اعتماد‬ ‫که ن��ه تنها س��رمایه‌ای اقتصادی بلکه س��رمایه‌ای‬ ‫اجتماعی است‪.‬‬

‫‪ ‬باگ‪2-‬‬ ‫سید احمد عسکری‬

‫نقدی بر مدیریت بحران مالی گراش‬

‫سمند بحران‬ ‫را افسار زنید!‬ ‫هر قوم و ملتی‪ ،‬گاه و بیگاه مرتکب اشتباهاتی کوچک‬ ‫و بزرگ می ش��ود و این یکی از اصول زندگی اس��ت‬ ‫ک��ه بدانیم هر لحظه «امکان اش��تباه» بر ما می رود‪.‬‬ ‫فلسفۀ اش��تباه پذیری اس��ت که لزوم دانش‪ ،‬تجربه‪،‬‬ ‫مشاورت و تفکر را در زندگی بشریت معنا می دهد و‬ ‫به ما یاری می رس��اند که سره را از ناسره تمیز دهیم‪،‬‬ ‫دامنۀ اش��تباهات‌مان را محدود سازیم و اگر خطایی‬ ‫دامن مان را گرفت‪ ،‬عقل را از سرمان نگیرد‪ ،‬بحران را‬ ‫افسارگسیخته نسازد و باری بر مشکالت‌مان نیفزاید‪.‬‬ ‫الجرم انسان هوشیار تنها آن کسی نیست که مرتکب‬ ‫اشتباهاتی نشود؛ عاقل آن کسی است که از عهدۀ رفع‬ ‫خطا و دفع بال برآید و خود را در تنگناهای مشکالتِ‬ ‫پیش آمده نبازد‪.‬‬ ‫این مقدمه برای آن اس��ت که گ��راش دیروز و امروز‬ ‫را مرور کنیم‪ .‬گراش طی س��الیان گذشته در منطقۀ‬ ‫الرس��تان و مناطق جنوبی کشور از اعتبار و وجاهت‬ ‫باالیی برخوردار بوده است؛ عوامل متعددی از جمله‪:‬‬ ‫خیرین گراشی‪ ،‬یبمارس��تان و نظام پزشکی گراش‪،‬‬ ‫ش��خصیت مردمان این دیار‪ ،‬نظام ش��هری و غیره و‬ ‫غیره در حسن شهرتش موثر بوده است‪.‬‬ ‫تالش گستردۀ گراش برای تکیه زدن بر اریکۀ مجلس‬ ‫ش��ورای اس�لامی در دوره های متوالی انتخابات‪ ،‬بر‬ ‫همگان آش��کار بود‪ .‬گراش در انتخابات دور هش��تم‬ ‫از رقب��ای بیرمی و الری پیش��ی گرف��ت و به آرزوی‬ ‫دیرین خود رسید‪ .‬به نظر می رسید پیروزی کاندیدای‬ ‫گراش‪ ،‬نقطۀ عطفی در تاریخ گراش باشد و به تقویت‬ ‫موقعی��ت گراش در منطقه بیانجامد‪ .‬از گراش انتظار‬ ‫می رفت که س��نت «نماینده داشتن» را تثبیت کند‪،‬‬ ‫از نیروهای فعال منطقه مش��اورت همه جانبه گیرد و‬ ‫یارگیری سیاس��ی و معنوی کند‪ .‬اما ورق به گونه ای‬ ‫دیگر برگش��ت و فرصت طالیی گ��راش به تهدیدی‬ ‫تاریخی و خسرانی عظیم مبدل شد‪.‬‬ ‫در پی بحران مالی و کالهبرداری میلیاردی عالوه بر‬ ‫خس��ارت های مالی‪ ،‬جایگاه معنوی گراش در منطقه‬ ‫نیز تنزل کرد و از نظر اجتماعی و فرهنگی آسیب های‬ ‫ج��دی بر آن وارد کرد‪ .‬گراش در این برهۀ حس��اس‬ ‫نتوانس��ت آن چنان که بایسته اس��ت‪ ،‬بحران را مهار‬ ‫کند و نه تنها به حفظ موقعیت و نفوذش در منطقه‬ ‫برنیامد‪ ،‬بلکه از درون هم دچار سردرگمی شد و چنان‬ ‫رنجی بر مردمانش وارد شد که شاید تلخ ترین تجربۀ‬ ‫تاریخی هر یک از آن‌ها باشد‪.‬‬ ‫کالهبرداری در هر صورت انجام شد که خود نتیجۀ‬ ‫تلخ اش��تباهات بزرگی است که یک ملت گاه تجربه‬ ‫می کند‪ ،‬اما اش��تباه دوم گراش به سنگینی در حال‬ ‫جریان اس��ت‪ :‬بیش از دو ماه است که بحرانی با این‬ ‫دامنه رخ داده‪ ،‬لیکن مدیریت بحران نمی شود و افسار‬ ‫گس��یخته به روح و روان و زندگی م��ردم می‌تازد‪ .‬از‬ ‫شواهد و قراین پیداست که بزرگان گراش در کنترل‬ ‫بحران چن��دان موف��ق نبوده اند و ت�لاش جمعی و‬ ‫هدفمند برای بازگرداندن اعتب��ارات ریالی و آرامش‬ ‫روانی گاهی جای خود را به برخوردهای احساس��ی و‬ ‫طعن و لعن داده است‪.‬‬ ‫با توجه ب��ه پایان دورۀ اول رئیس دولت و رئیس قوۀ‬ ‫قضائیه‪ ،‬حضور علی اصغر حسنی در مجلس و جنبۀ‬ ‫داشتن کالهبرداری می توان اقدامات مؤثری‬ ‫عمومی‬ ‫ِ‬ ‫در س��طح ملی انجام داد که نگارنده به دالیلی از ذکر‬ ‫آن پرهی��ز می کند‪ ،‬اما به هرحال در چارچوب قانون‬ ‫و حفظ امنیت داخلی می توان فعالیت های هدفمندی‬ ‫برنامه ریزی کرد‪.‬‬ ‫البته در این وضعیت بحرانی عالوه بر تالش جمعی و‬ ‫همدلی همگانی‪ ،‬توجه و همت ویژۀ علی‌اصغر حسنی‬ ‫بیش از همه احس��اس می ش��ود‪ ،‬چراکه عالوه بر در‬ ‫خط��ر بودن امکان پیروزی ش��ان در دور بعد مجلس‪،‬‬ ‫موقعیت حقوقی ایشان به عنوان رئیس هیئت مدیره‬ ‫ش��رکت تحت اتهام «برگ س��بز مطه��ر» و اعتماد‬ ‫دوستان همشهری به ایشان دلیلی است بر لزوم تالش‬ ‫شبانه‌روزی و رایزنی مؤثر با مقامات دولتی و قضائی‪.‬‬ ‫بحران مالی گراش تش��نۀ مدیریت��ی توانا و نیازمند‬ ‫بهره‌گیری از تمام فرصت‌های اداری‪ ،‬رسانه‌ای‪ ،‬حقوقی‬ ‫و مدن��ی (از جمله تقویت کمیته صالحین) اس��ت تا‬ ‫سرمایه ها استرداد شود‪ ،‬خاطر اهالی آرام گیرد‪ ،‬اعتماد‬ ‫به نفس دگربار حاصل شود‪ ،‬سرمایه های اجتماعی و‬ ‫فرهنگی ترمیم شود و امید در گراش پدیدار شود‪.‬‬

‫آسـمان در‬ ‫سوگ زندوی‌ها‬

‫صحبت نو‪ :‬مادر و عروس و نوه‌ی سید شکراهلل‬ ‫زن�دوی کاندی�دای دوره هش�تم مجل�س از‬ ‫الرستان و شهر بیرم در حادثه سیل بیرم جان‬ ‫خود را از دست دادند‪.‬‬ ‫زندوی‪ ،‬نبوی و تفرجی س��ه تن دیگر از جانباختگان‬ ‫هستند‪ .‬سید ارشاد فرزند شکراهلل زندوی که در اتومبیل‬ ‫حضور داشته است جان سالم به در برده است‪ .‬هیاتی‬ ‫از گراش و نیز جمعی به نمایندگی از طرف علی اصغر‬ ‫حسنی در مجلس ختم آنان شرکت کرده اند‪.‬‬ ‫رييس س��تاد حوادث غير مترقبه استانداري فارس‬ ‫گفت‪ :‬ب��ر اثر جاري ش��دن س��يل در منطقه بيرم‬ ‫الرستان و آب بردگي يک دستگاه خودرو پژو پارس‬ ‫در اين منطقه‪ ،‬چهار نفر از سرنش��ينان اين خودرو‬ ‫کشته شدند‪ .‬حميد تقي زاده روز سه شنبه در گفت‬ ‫و گو با خبرنگار ايرنا افزود‪ :‬سه نفر ديگر از سرنشينان‬ ‫اي��ن خودرو نجات يافتند و يک نفر ديگر هم مفقود‬ ‫شده است‪.‬‬


‫‪ ‬الر‪ :‬کتابفروشی رسالت ‪ ‬الر‪ :‬مطبوعات فرهنگ ‪ ‬اوز‪ :‬مطبوعات پرسپولیس ‪ ‬اوز‪ :‬کریما ‪ ‬خنج‪ :‬کتابخانه عمومی خنج ‪ ‬جویم‪ :‬کتابخانه عمومی ‪ ‬فداغ ‪ ‬ارد‬

‫وارثان روشنی‪  1-‬به روایت محمد زارع‬

‫حلقه‌ی‬ ‫فرهنگيان گراش‬

‫محمد زارع اگر چه قيافه‌اش خيلي به بازنشسته‌ها‬ ‫نمي‌خورد اما مي‌گفت سال ‪ 85‬بازنشسته شده است‪.‬‬ ‫مي‌گفت يكي از ش��يرين‌ترين و‬ ‫پر‌كارترين دوره‌هاي خدمتي‌اش‬ ‫حض��ور در ش��هر گ��راش در‬ ‫كس��وت مربي‌گري و معاونت و‬ ‫سید عباس جهانبانی امور اداري بوده اس��ت‪ .‬آموزش‬ ‫و پرورش گراش دوران سر‌پرس��تي و نمايندگي و‬ ‫اس��تقالل را طي كرده اس��ت و هم‌اكنون به‌عنوان‬ ‫يكي از مناطق مطرح و فعال آموزش و پرورش در‬ ‫اس��تان فارس است و به رشد و بالندگي خود ادامه‬ ‫مي‌دهد‪ .‬او مي‌گفت بايد به امروزي‌ها يادآوري كرد‬ ‫كه اين رش��د و بالندگي به خ��ودي خود به وجود‬ ‫نيامده است‪ .‬تالش‌ها و ايثار‌ها شده و خون دل‌ها و‬ ‫قدم‌هاي موثر آن را رقم زده اس��ت كه سهم عمده‬ ‫آن از آن يك حلقه‌ي فرهنگي اس��ت كه پر‌تالش و‬ ‫كم‌ادعا كار كرده‌اند و اينك پس از سي سال تالش‬ ‫و رنج به افتخار بازنشستگي نائل آمده‌اند‪.‬‬ ‫او از حلق��ه‌ي فرهنگ��ي موث��ر‬ ‫گ��راش با‌احت��رام خاص��ي ياد‬ ‫مي‌كرد؛ عزيزاني همچون س��يد‬ ‫عباس جهانباني‪ ،‬احمد نوروزي‪،‬‬ ‫عباس آش��فته‪ ،‬محمد چتر‌آذر‪،‬‬ ‫رضا ایزدی‬ ‫محمد‌رض��ا اي��زدي‪ ،‬محم��ود‬ ‫شمس��ي‪ ،‬احمد درويشي‪ ،‬قاسم وقارفرد و‪ ...‬كه جا‬ ‫دارد در اي��ن ايام ذكر خي��ري از آنان به عمل آيد؛‬ ‫اگ��ر چه اكثر اي��ن عزيزان و س��اير عزيزاني كه از‬ ‫خاطر او در اين لحظه رفته‌اند‪ ،‬صبور و بي‌ادعايند‪.‬‬ ‫او ب��ه‌ي��اد دارد كه در اي��ام كار در سرپرس��تي و‬ ‫نمايندگي‪ ،‬چگونه س��يد عباس جهانباني با وسيله‬ ‫ش��خصي خودش روزي ‪ 20‬س��اعت كار مي‌كرد‪ ،‬و‬ ‫دلس��وزانه و ايثار‌گرانه و نفس‌گير هم كار مي‌كرد‪،‬‬ ‫و مس��ير الر‪-‬گراش را بعضي وقت‌ها چهار‪-‬پنج بار‬ ‫ط��ي مي‌كرد تا امور را س��امان دهد‪ .‬او به ياد دارد‬ ‫ك��ه چگونه احمد ن��وروزي مدارس تازه تأس��يس‬ ‫را تجهي��ز و آباد مي‌كرد و ب��ا مديريت دقيق خود‬ ‫همانن��د پدري دلس��وز به امور‬ ‫تحصيلي دانش‌آموزان مي‌رسيد‬ ‫و در كس��وت معلم��ي و دبيري‬ ‫ادبي��ات با تم��ام وج��ود براي‬ ‫بچه‌ه��ا مايه مي‌گذاش��ت و در‬ ‫احمد درویشی‬ ‫ناهمخواني‌ه��ا وكش‌وقوس‌هاي‬ ‫زمانه صبر را پيش��ه مي‌كرد و آينده را مي‌نگريست‬ ‫و درعين حال در تربي��ت و تحصيل فرزندان خود‬ ‫دقت و وسواس خاص داش��ت‪ .‬عباس آشفته را به‬ ‫خاطر مي‌آورد كه يك تنه مدير و معاون و مربي و‬ ‫دفتر‌دار بود و مانده بود مس��تخدم هم باشد اما به‬ ‫عش��ق بچه‌ها دل به درياي كار مي‌زد و با‌ اخالقي‬ ‫صميمي و دوس��تانه مديريتي ب��از و دانش‌آموزگرا‬ ‫اعمال مي‌كرد‪ .‬احمد درويشي را به خاطر مي‌آورد‬ ‫كه س��ادگي و متانت در مواضع و س��لوك او حرف‬ ‫اول را مي‌زد‪ .‬و ديگر دوستان كه هر‌كدام با سمتي‬ ‫و صفت��ي خدمت كردند‪ ،‬همچون مهندس وقارفرد‬ ‫كه روش��نفكري و تدي��ن را با ه��م آميخته بود و‬ ‫ايزدي كه فرهنگ‌گس��تري و مهرباني در چهره او‬ ‫موج مي‌زد و در حاش��يه كار معلم��ي به فكر ارتقا‬ ‫فرهنگ عمومي و س��اير امور روزمره ش��هر و ديار‬ ‫خود نيز بود‪ .‬نام بردن از تك‌تك اين فرهنگ‌سازان‬ ‫در توان اين قلم و مقال نيست و همين جا با كمال‬ ‫صداقت از آنان عذر مي‌خواهم‪.‬‬ ‫او مي‌گف��ت جوان��ان و مديران‬ ‫ام��روز كه ب��ر اس��ب زين‌كرده‬ ‫س��وارند باي��د ق��در راه‌پوي��ان‬ ‫وادي‌هاي سخت و طاقت‌سوز را‬ ‫بدانن��د كه مي‌دانند‪ ،‬و آنان را در‬ ‫عباس آشفته‬ ‫هر مرحله‌اي پ��اس دارند و قدر‬ ‫دانند و بر صدر نش��انند تا رشد و شكوفايي و بينش‬ ‫خود را نش��ان داده باش��ند‪ .‬و باز او ادامه مي‌داد كه‬ ‫اينان هم‌اكنون نيز هركدام ضمن توفيقات شخصي‬ ‫و تربيت فرزنداني صالح و با‌سواد كماكان كمر همت‬ ‫و خدمت را بس��ته‌اند و در حد ت��وان پاك و بي‌ادعا‬ ‫كار مي‌كنند‪.‬‬ ‫گمان مبر كه به پايان رسيد كار مغان‬ ‫هزار باده ناخورده در رگ تاك است‬ ‫در پايان او ياد‌آور شد كه جامعه‬ ‫باي��د از وج��ود چني��ن نخبگان‬ ‫پر‌تجرب��ه‌اي اس��تفاده كند و در‬ ‫م��وارد حس��اس از آن��ان م��دد‬ ‫جس��ته و مشاوره نمايد و چنين‬ ‫قاسمعلی وقارفرد‬ ‫س��رمايه‌ي عظيم فرهنگي راكد‬ ‫و س��اكت نمان��د و از اي��ن رهگذر به جامعه س��ود‬ ‫رسانده ش��ود‪ .‬از همكاران جوان و تربيت‌يافتگان و‬ ‫دانش‌آموزان آن رو ِز اين عزيزان نيز كه هم‌اكنون در‬ ‫مصادر قدرت و يا خدمت و يا حتي ثروت هس��تند‬ ‫انتظار مي‌رود حق اس��تادي را به نيكي به جا آورده‬ ‫و راه طي شده‌ي اين اسوه‌هاي توفيق را بپیمايند و‬ ‫بدانند كه ثروت و قدرت در مسير مردم و فرهنگ و‬ ‫جامعه ارزشمند و ماندگار است و در مسير خودبيني‬ ‫و تفاخر مذموم و گذراست‪ .‬زمين و زمان به سرعت‬ ‫برق و باد در‌حال گذر و تغيير و تحول اس��ت‪ .‬بايد‬ ‫كار كرد و موثر بود و از كاروان توسعه و شكوفايي و‬ ‫بصي��رت وا نماند‪ ،‬تا آيندگان باز هم چنين قضاوتي‬ ‫در مورد امروزيان داشته باشند و نام نيك تنها ياد‌گار‬ ‫ماندگار آنان باشد‪ .‬چنين باد‪.‬‬ ‫نام نيكو گر بماند ز آدمي‬ ‫به كز او ماند سراي زرنگار‬ ‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫‪‬‬

‫وارثان روشنی‪ 2-‬‬ ‫س��اعت هفت وچهل و پنج دقیقه بعد از ظهر‪ .‬کمی‬ ‫د‌یر به قرارمان می‌رسم‪ .‬قرار است رو‌در‌رو‌ی آقا معلم‬ ‫گذش��ته‌‌ی خیلی از بچه‌های د‌یروز بنشینیم و با او‬ ‫مصاحبه‌ای دوستانه داشته باشیم‪ .‬وارد اتاق می‌شوم‪.‬‬ ‫ط��ور‌ی نگاه می‌کند انگار د‌یر به کالس رس��یده‌ام‪.‬‬ ‫صورت جوانش با نگاهی بامعنا س��رتاپا‌یم را برانداز‬ ‫می‌کند‪ .‬سالم‌ می‌کنم و رودررو‌یش می‌نشینم‪ .‬قبل‬ ‫از ا‌ین که مصاحبه را شروع کنیم اصرار می‌کند که‬ ‫«هرجا خود را ز‌یاده س��تودم‪ ،‬خودتان تصحیح‌اش‬ ‫کنی��د»‪ ،‬و ما نیز به ا‌ین امر اس��تاد در ا‌ین نوش��ته‬ ‫توجه کرده‌ا‌یم‪.‬‬ ‫صحبت را فارس��ی شروع می‌کنیم تا پیاده‌کردن‌اش‬ ‫بر‌کاغذ راحت‌تر باشد‪ ،‬اما معموالً مصاحبه شوندگان‬ ‫نمی‌توانند فارس��ی احساسات‌شان را بیان کنند‪ .‬آقا‬ ‫معلم از ا‌ین امر مستثنا‌ست و اص ً‬ ‫ال در فارسی سخن‬ ‫گفتن کم‌ نمی‌آورد و چه بسا بیشتر می‌تواند همزاد‬ ‫با رشته‌ ناخواسته‌اش‪ ،‬ادبیات‪ ،‬احساسات و هیجانات‬ ‫را به رش��ته کالم درآورد‪ .‬در ا‌ین چند ساعت پدرم‪،‬‬ ‫عز‌ی��ز نوبهار‪ ،‬و مس��عود غفور‌ی اکثر پرس��ش‌ها‌ی‬ ‫موج��ود را مطرح می‌کنند و م��ن و مصطفی کارگر‬ ‫‌بیش��تر گوش‌ می‌دهیم و لذت می‌بر‌یم‪ .‬چهار نفر از‬ ‫س��ه نسل مختلف؛ و جالب این که هر چهار نفر هم‬ ‫او را دوس��ت داریم‪ .‬اولین س��وال را از بیوگرافی‌اش‬ ‫ش��روع می‌کنیم‪ .‬ام��ا جور دیگری ش��روع می‌کند‪:‬‬ ‫«بنده ابتدا تش��کر می‌کن��م از تحر‌یر‌یه صحبت‌نو و‬ ‫ی هیچ چشم داشتی دور هم‬ ‫جوانان برومند‌ی که ب ‌‬ ‫جمع ش��ده‌اند و با قلم رس��ا‌ی خودش��ان در جهت‬ ‫اطالع‌رسانی و آگاه‌ساز‌ی مردم تالش می‌کنند‪ ...‬من‬ ‫بر خود واجب دانس��تم که ا‌ین دعوت را اجابت کنم‬ ‫و ساعتی دوس��تانه در خدمت دوستان عز‌یزم باشم‬ ‫که فرزندان من هس��تند و برا‌ی من بسیار ارزشمند‬ ‫و گرامی‪ ».‬ش��وق می‌کنیم؛ چرا که همین قس��مت‬ ‫پا‌یان��ی مقدمه‌اش برا‌ی رفع خس��تگی سه‌س��اله ما‬ ‫کافی‌است‪.‬‬

‫احمد نوروزی هستم‬

‫ادام��ه می‌ده��د‪« :‬ا‌ین حقیر احمد ن��وروز‌ی‪ ،‬متولد‬ ‫‪ 1332‬در ش��هر گ��راش‪ ».‬او دوران تحصیلش را به‬ ‫چند بخش تقس��یم می‌کن��د‪ .‬دوران ابتدا‌یی را در‬ ‫دبس��تان اس��د‌ی که امروز مدرس��ه علمیه چهارده‬ ‫معص��وم شده‌اس��ت گذران��ده و کالس هفت��م آن‬ ‫زم��ان که اول دبیرس��تان ما باش��د را در دبس��تان‬ ‫که��ن «ابد‌ی» طی کرده‌اس��ت‪ .‬او نی��ز از قاعده‌‌ی‬ ‫خلیج‌رو‌ی مردم گراش مستثنا نبوده و سال هشتم‬ ‫را ب��ه همراه پدر به حوزه خلیج فارس و ش��هر دبی‬ ‫می‌رود‪ .‬می‌گو‌ید‪« :‬از آنجا‌یی که واقعاً عاش��ق درس‬ ‫خواندن بودم‪ ،‬به هیچ عنوان تن به کار ندادم و آنجا‬ ‫هم به مدرس��ه رفت��م‪ ».‬و ا‌ین قس��مت را با افتخار‬ ‫بیان می‌کند‪« .‬اما طبق س��نت همش��هر‌یان‪ ،‬بعد از‬ ‫ظهرها تا ‪ 11-10‬ش��ب به پدر کمک می‌کردم‪ ...‬در‬ ‫تابس��تان‌ها هم به گراش نمی‌آمدم و رسماً در دبی‬ ‫ب��ه کار می‌پرداختم‪ ».‬برا‌ی ابراز مش��قت کار فقط‬ ‫می‌گو‌ی��د‪« :‬کار‌ی س��خت و طاقت فرس��ا!» و ادامه‬ ‫می‌دهد‪« :‬هیچ ابائی از گفتن ا‌ین حرف ندارم‪ .‬برا‌ی‬ ‫ا‌ین که کار افتخار است و سن و سال نمی‌شناسد‪».‬‬ ‫یآ‌یم‪ .‬نه درست درس می‌خوانم و نه‬ ‫کمی به خود م ‌‬ ‫کار می‌کنم‪ .‬سختی کار و درس از چهره‌اش می‌بارد‬ ‫هر چند س��عی کرده ا‌ین‌گونه ننما‌ید‪ .‬بسیار لطیف‬ ‫چون ش��عر‌ی روان س��خن می‌گو‌ید‪« .‬س��یکل اول‬ ‫دبیرستان را در دبی به پا‌یان رسانیدم‪».‬‬ ‫خاط��ره‌ا‌ی از چگونگ��ی عالقه‌مند‌ی‌اش به ش��غل‬ ‫مق��دس معلمی در آن س��ن‌و‌س��ال می‌گو‌ید‪« :‬در‬ ‫آن زم��ان در‌یکی از ش��ب‌ها در مدرس��ه ا‌یرانیان‬ ‫دبی فیلمی از فعالیت‌یک س��پاه‌دانش که در واقع‬ ‫کارشان معلمی و تدر‌یس و خدمت بود پخش شد‪».‬‬ ‫تاکی��د می‌کند که کار‌ی به مس��ائل حاکم آن زمان‬ ‫ن��دارد و از ا‌ی��ن فیلم به عن��وان عالقه‌مند‌ی‌اش به‬ ‫معلم��ی‌یاد می‌کند و با افتخ��ار ادعا می‌کند که تا‬ ‫آخر‌ین لحظه عاشق کارش بوده‌است‪ .‬چه افتخاری‬ ‫بزرگ‌تر از ا‌ین؟ آقا معلم دبیر‌ی‌اش را مثل خیلی‌ها‬ ‫با جبر انتخاب نکرده اس��ت‪ .‬می‌گو‌ید که با عشق و‬ ‫عالقه به ا‌ین شغل رو‌ی‌آورده است‪ .‬هم‌زمان با ورود‬ ‫به کالس چهارم دبیرس��تان و برا‌ی در‌یافت سیکل‌‬ ‫دوم مسئولین دبیرستان‌های دبی تصمیم می‌گیرند‬ ‫معل��م بومی تربی��ت کنند‪ ،‬ز‌ی��را ک��ه غیربومی‌ها‬ ‫هز‌ینه‌بردارن��د‪ .‬آق��ا معلم بالفاصله وارد دانش‌س��را‬ ‫شده (مهر‪ )48‬و داوطلبانه آموزگاری ابتدا‌یی را فرا‬ ‫می‌گیرد‪.‬‬

‫سربازی در کرمان‬

‫پس از دو سال‪ ،‬در خرداد ماه ‪ 1350‬برا‌ی‌یک سال‬ ‫تدر‌یس به اتفاق دوس��تش ابوالحسن‌ جهانسوز‌ی به‬ ‫قطر اعزام می‌ش��وند‪ .‬پس از پا‌یان س��ال تحصیلی‬ ‫ب��ه ا‌یران آمده و به خدمت س��رباز‌ی می‌روند‪ .‬آقا‌ی‬ ‫نوروز‌ی می‌گو‌ید‪« :‬بر حس��ب اتف��اق ما به پادگانی‬ ‫اعزام ش��د‌یم که س��پاه‌دانش را تربیت می‌کرد‪ ».‬و‬

‫محمد امین نوبهار ‌یاد ش��ور و هیجان آن روز ک��ه می‌افتد کمی دلش‬ ‫می‌گیرد و آرام‌تر س��خن می‌گو‌ید‪« :‬ساختمان اداره‬ ‫را آقا‌ی محمد حس��ن حس��نی اح��داث کردند‪ ».‬و‬ ‫مکث می‌کند‪.‬‬

‫بعد از بازنشستگی‬

‫دیدار با احمد نوروزی نخستین معلم بازنشسته گراشی‬

‫واقع ًا عاشق‬ ‫درس خواندن بودم‬

‫‪QQ‬همیشه منتظر صحبت نو هستم و از اولین کسانی هستم که آن‬ ‫را می‌گیرم و از ابتدا تا انتهایش را مطالعه می‌کنم‪.‬‬ ‫‪QQ‬آن ده‌تن کربال‌ی ‪ 8‬به غیر از شهید بزرگوار شهید غالمی بقیه‬ ‫همه دانش‌آموزان من بودند‪.‬‬ ‫‪QQ‬به عنوان اولین بازنشسته گراشی پاداشی شامل‌ام نشد‪.‬‬ ‫‪QQ‬هیچ ابائی از گفتن ا‌ین حرف ندارم که کار می‌کردم‪ .‬برا‌ی ا‌ین‬ ‫که کار افتخار است و سن و سال نمی‌شناسد‪.‬‬ ‫از ا‌ین واقعه بس��یار خرس��ند است ز‌یرا بعد از ‪ 6‬ماه ‪ 1367‬آقا معلم از دانش��گاه ش��یراز در رشته زبان و‬ ‫آموزش به دو روس��تا از توابع جیرفت اعزام شده و ادبیات فارسی فارغ‌التحصیل می‌شود‪ .‬می‌گو‌ید‪« :‬در‬ ‫به ش��غل مورد عالقه‌اش می‌پ��ردازد‪ .‬دورافتادگی و رشته‌ا‌ی که هرگز فکر نمی‌کردم!» و می‌خندد‪.‬‬ ‫گرما‌ی ا‌ین دو روس��تا‌ی‬ ‫‌کند‪.‬کرمان��ی آقا معلم جوان را اولین بازنشسته فرهنگی گراش‬ ‫پخته‌تر از گذشته‌ می‬ ‫پ��س از فارغ‌التحصیل��ی باز به گ��راش می‌آ‌ید و از‬ ‫از معلمان آن زمان می‌پرسیم‪ .‬می‌گو‌ید‪« :‬عبدالرزاق‬ ‫مهرماه ‪ 67‬در دبیرستان‌ها و آموزشگاه‌ها‌ی دخترانه‬ ‫قناعتی» و او را اس��طوره‌جوان‌مرد‌ی و بزرگ‌منشی‬ ‫و پس��رانه گراش مش��غول تدر‌یس درس ادبیات به‬ ‫و تاثیرگذارتر‌ین ش��خص بر نس��ل خود می‌داند‪ .‬او‬ ‫انضمام چند درس غیرتخصصی می‌ش��ود که دلیل‬ ‫می‌گو‌ی��د که تک‌تک معلمان را با اس��م‌و رس��م به‬ ‫آن را نب��ود معلم می‌داند و پس از ‪ 30‬س��ال تالش‬ ‫خاطر دارد‪ ،‬اما نامشان را نمی‌برد‪.‬‬ ‫در س��ال ‪ 1378‬به درجه بازنشستگی نائل می‌شود‬ ‫درباره‌ی بازگش��تش به دبی می‌گو‌ی��د‪« :‬به دال‌یلی‬ ‫و آق��ا معلم ما می‌ش��ود اولین بازنشس��ته‌فرهنگی‬ ‫برگش��تم به امارات و از س��ال ‪ 53‬تا خرداد ‪ 58‬در‬ ‫گراش‪ .‬اما او هنوز می‌خواهد زحمات دوس��تان‌اش‬ ‫دو شهر دبی و ش��ارجه در مدارس ا‌یرانیان خدمت‬ ‫در تاس��یس اداره آموزش و پرورش گراش که امروز‬ ‫کردم‪».‬‬ ‫همگی باز‌نشسته‌اند بگو‌ید‪« :‬دوست‌دارم از دوستان‬ ‫ب��ه دوران انق�لاب می‌رس��یم و آقامعلم س��خت‌تر‬ ‫نس��ل اول آم��وزش و پرورش گراش‌ی��اد‌ی کنم و‬ ‫س��خن می‌گو‌ید‪« :‬از آنجا‌یی که هر ا‌یرانی مسلمان‬ ‫تش��کر‌ی کنم تا جوانان بدانن��د ا‌ین‌ها چه زحماتی‬ ‫دل‌واپس کشورش بود‪ ،‬بالفاصله در خردادماه ‪ 58‬با‬ ‫متحمل ش��دند تا توانستند ا‌ینجا را تاسیس کنند‪».‬‬ ‫تقاض��ا‌ی خودم به ا‌یران آم��دم‪ .‬ابتدا ما را به تهران‬ ‫ب��ر می‌گردد عقب‪ ،‬حدود س��ال ‪« :60‬تا س��ال ‪60‬‬ ‫منتق��ل کردند و از آنج��ا به ش��هرخودمان گراش‬ ‫ما مس��تقیماً ز‌یر نظر الر بود‌یم و حتی سرپرس��ت‬ ‫بازگش��تم و در دبستان سبزوار‌ی آن روز در خیابان‬ ‫هم نداش��تیم‪ .‬آقا‌ی��ی به نام روان‌گ��رد را به عنوان‬ ‫درمانگاه مش��غول فعالیت شدم‪ ».‬از سال ‪ 1360‬آقا‬ ‫سرپرس��ت به گراش فرس��تاندند‪ .‬پس از‌یک سال‬ ‫معل��م ادبیات ما آقا مد‌یر مدرس�� ‌ه ش��هید جعفر‌ی‬ ‫م��ا از ا‌یش��ان تقاضا کرد‌یم که با م��ا همکار‌ی کند‬ ‫می‌ش��ود هر چند خ��ودش ا‌ین مس��ئولیت را جبر‬ ‫ت��ا نما‌یندگی آموزش و پرورش در گراش تاس��یس‬ ‫و اص��رار بعضی‌ها می‌داند‪ .‬مدرس��ه‌ا‌ی که به گفته‬ ‫ش��ود‪ .‬آقا‌ی روانگرد به همراه دوستان نسل اول در‬ ‫ا‌یش��ان نه‌در و د‌یوار داشته و نه آب و برق و ‪« !...‬با‬ ‫ا‌یجاد نما‌یندگی تالش‌ها‌ی ز‌یاد‌ی کردند و به‌یار‌ی‬ ‫کمک خدا و همت بانی و دوستان آبادش ساختیم‪.‬‬ ‫خداوند در س��ال ‪ 62‬نما‌یندگ��ی آموزش و پرورش‬ ‫اما پس از دو س��ال همه دانش‌آموزان را به مدرسه‬ ‫گراش ا‌یجاد شد‪ .‬آقا‌یان محمود رادمرد‪ ،‬سیدعباس‌‬ ‫سعادت منتقل کرد‌یم‪».‬‬ ‫جهانبانی‪ ،‬احمد درو‌یش��ی و صلح‌جو ا‌ین نما‌یندگی‬ ‫آقا‌ی مد‌یر باز به کرمان می‌رود و باز آقا معلم می‌شود‬ ‫را اداره می‌کردند‪.‬‬ ‫به عالوه دانش��جو‪ .‬ا‌ین بار گرما و سختی تدر‌یس و‬ ‫پس از رفت و آمدها‌ی بس��یار ا‌ین دوستان به اتفاق‬ ‫تحصی��ل هم‌زمان حس��ابی او را می‌پزد‪ .‬تداخل دو‬ ‫آق��ا‌ی حاج علی‌اکب��ر بهادر که نقش به‌س��زا‌یی در‬ ‫مش��غله باعث می‌شود که از تحصیل انصراف دهد و‬ ‫تحقق ا‌ین امر داش��تند‪ ،‬موانع را پشت‌ سر گذاشته‬ ‫به گراش باز‌گردد‪ .‬در همان سال دوباره در دانشگاه‬ ‫و اداره آموزش و پرورش گراش تاس��یس شد‪ .‬تا آن‬ ‫ابور‌یحان بیرونی آن زمان قبول می‌ش��ود و دو ترم‬ ‫زمان هیچ ش��هر‌ی قبل از ش��ناخته‌شدن به عنوان‬ ‫درس می‌خوان��د‪ .‬انق�لاب فرهنگ��ی رخ می‌دهد و‬ ‫بخش‪ ،‬اداره آموزش و پرورش نداشت‪ .‬و آقا‌ی سید‬ ‫دانش��گاه‌ها تعطیل می‌شود و به تبع آن تحصیل آقا‬ ‫عباس جهانبانی اولین رئیس ا‌ین اداره ش��دند‪ ».‬آقا‬ ‫معلم ب��از نیمه‌کاره می‌ماند‪ .‬چهار س��ال تدر‌یس و‬ ‫معلم که چند سالی‌ اس��ت رنگ کالس را ند‌یده به‬ ‫دوباره قبولی در دانش��گاه ش��یراز‪ .‬باالخره در سال‬

‫وارثان روشنی‪ 5-‬‬

‫معصومه بهمنی‬

‫شمع‌هاي سوخته‪،‬يادي از منور اقتداري‬

‫معلم نبود فقط‪« ،‬همه‌ي جوان‌ها او را مادر‬ ‫خود مي‌دانستند‪ ،‬مهربان و خوب‪ ،‬خيلي از‬ ‫دكتر‌ها و معلم‌هاي امروز‪ ،‬دانش‌آموزاني‌اند‬ ‫كه از نهضت سوادآموزي به واسطه مادرم‬ ‫ش��روع به درس خواندن كرده بودند ‪»....‬‬ ‫اين‌ها را دخترش مي‌گفت‪ .‬منور اقتداري‬ ‫شايد نامي آشناست براي همه‌ي آن‌هايي‬ ‫كه سوختن و افروختن را تجربه كرده‌اند‪،‬‬ ‫كسي كه شعله‌هاي مهرش هنوز در دل‌ها‬ ‫زبانه مي‌كشد و همت بلندش مايه افتخار‬ ‫و مباهات شهرمان اس��ت‪ .‬معلمي كوشا‪،‬‬ ‫مديري مدبر‪ ،‬مسوولي دلسوز‪ ،‬هنرمندي‬ ‫مهربان‪ ،‬س��خنراني قهار‪ ،‬م��ادري فداكار‪،‬‬ ‫ش��هروندي آگاه‪ ،‬خصوصياتش بود‪ ،‬شايد‬ ‫جمع ش��دن همه‌ي اين صفات بارز از او‬ ‫زني س��اخت كه شايس��تگي آن را داشت‬ ‫در سال ‪ 62‬نماينده كل آموزش وپرورش‬ ‫تهران براي تشعيع پيكرش بيايد‪ ،‬آن‌قدر‬ ‫خ��ود را وقف مردم گراش كرده و همت و‬

‫پرونده ‪4‬‬

‫تالش چشمگيري براي علم‌آموزي به كار‬ ‫گرفت كه خبر فوتش را از اخبار سراسري‬ ‫اعالم كردند‪.‬‬ ‫فرات��ر از زم��ان مي‌انديش��يد‪ .‬فق��ط به‬ ‫دانش‌آم��وزان درس نم��ي‌داد كه به فكر‬ ‫فقر ونداري آن‌ها ه��م بود‪ .‬فراهم كردن‬ ‫جهيزي��ه برايش��ان و صحبت ك��ردن با‬ ‫والدين��ي كه در جو آن زم��ان راضي به‬ ‫درس خوان��دن دختران‌ش��ان نبودن��د‪،‬‬ ‫رس��الت خود مي‌دانس��ت‪ .‬آن‌قدر فداكار‬ ‫و مهرب��ان ب��ود ك��ه خيل��ي از وقت‌ه��ا‬ ‫چيز‌هاي��ي را ك��ه خود الزم داش��ت به‬ ‫ديگران مي‌بخش��يد و از اين كار خرسند‬ ‫بود‪ ،‬ب��راي همين هم رفتنش س��نگين‬ ‫وباور‌نكردني ش��د براي آن‌هايي كه منور‬ ‫با دل‌هايش��ان ارتباط داش��ت‪ .‬او تربيت‬ ‫يافته‌ي خانواده‌اي فهميده وعالم بود كه‬ ‫ياد دادن وياد گرفتن هدف وااليش بود و‬ ‫اي��ن هدف را از كودكي دنبال كرد وقتي‬

‫ك��ه در دوران ابتداي��ي درس مي‌خواند‬ ‫ب��ه بچ��ه‌اي همس��ايه آموخته‌هايش را‬ ‫ي��اد مي‌داد‪ ،‬ت��ا بعد‌ها ك��ه چند مدرك‬ ‫را باهم داش��ت با دانش‌آم��وزان تئاتر و‬ ‫خياطي و ديگر هنر‌ها را نيز كار مي‌كرد‪.‬‬ ‫نمي‌توانس��ت نسبت به مس��ايل اجتماع‬ ‫بي‌تف��اوت باش��د‪ .‬مانند ش��معي بود كه‬ ‫مي‌س��وخت تا ش��هرش را ن��گاه دارد‪،‬‬ ‫در همي��ن راه ه��م جان��ش فدا ش��د تا‬ ‫سوختنش به اثبات رسد‪ .‬شايد هنوز هم‬ ‫جاده گ��راش‪ -‬الر حادثه تلخ رفتن منور‬ ‫اقت��داري و دوهمكارش ك��ه براي انجام‬ ‫وظيف��ه در حرك��ت بودند به ي��اد دارد‪.‬‬ ‫ام��ا او نرفت‪ ،‬ماند وهمچ��ون نام همواره‬ ‫مي‌درخش��د‪ .‬ارديبهشت بيشتر به يادش‬ ‫هس��تيم‪ ،‬جاودانه معلمي كه چهل بهار‬ ‫را در كن��ارش بوديم و بهار‌ها به يادش‪...‬‬ ‫دوست داريم صميمانه به او بگوييم‪:‬‬ ‫(روزت مبارك) و مي‌داني كه مي‌فهمد‪.‬‬

‫«قبل از بازنشس��تگی با مهن��دس وقارفرد دفتر‌ی‬ ‫داش��تیم و به وس��یله آن بعد از بازنشستگی هم در‬ ‫جامعه فعالیت داشتم و خود را کنار نکشیدم‪».‬‬ ‫س��عی می‌کنیم کم��ی انحرافی برو‌یم‪ .‬می‌پرس��یم‪:‬‬ ‫«نظرتان راجع به پاداش بازنشس��تگی چیس��ت؟»‬ ‫کمی می‌خندد و فکر می‌کند و سپس پاسخ می‌دهد‪:‬‬ ‫«به عنوان اولین بازنشسته گراشی پاداشی شامل‌ام‬ ‫نش��د» باز می‌خندد و ادامه می‌دهد «و مقدار کمی‬ ‫در‌یافت کرده‌ام و بیش��تر به وعده و وعید گذش��ته‬ ‫‌است‪ .‬من فقط افتخار اولین بازنشستگی را دارم‪».‬‬ ‫از ن��گاه آق��ا معلم بر می‌آ‌ی��د که مث��ل معلم فیلم‬ ‫قصه‌ها‌ی مجید‪ ،‬س��خت و منضبط بوده است‪ .‬از او‬ ‫راجع به خط‌کش و ترکه می‌پرسیم‪« .‬هر زمان‌یک‬ ‫جو خاص و ش��یوه‌‌ی خاص بر جامعه حاکم اس��ت‪.‬‬ ‫من منکر ا‌ین نیس��تم که در گذش��ته از ا‌ین ابزارها‬ ‫اس��تفاده می‌شده و شا‌ید بنده هم به نوعی استفاده‬ ‫کرده باشم! خیلی مواقع هم موثر واقع می‌شد‪ ...‬من‬ ‫شیوه دانش‌آموز‪-‬محور را بیشتر می‌پسندم اما وقتی‬ ‫با معلم‌ها‌ی فعلی و ش��اغل روبرو می‌شوم‪ ،‬می‌شنوم‬ ‫ک��ه دانش‌آموز حرف معلم را نمی‌خواند‪ ...‬من امروز‬ ‫را تجربه نکرده‌ام‪»!...‬‬

‫دانش‌آموزان من‬

‫حتما دانش‌آموزانی هم بوده‌اند که با تشو‌یق شما به‬ ‫جبهه رفته‌باشند‪ .‬نام می‌بر‌ید؟‬ ‫آرام‌ت��ر از قبل می‌گو‌ید‪« :‬صاحب��ان و وارثان اصلی‬ ‫انقالب ش��هدا هستند و کسانی مثل بنده که از دور‬ ‫دس��تی بر آتش داش��ته‌ا‌یم هیچ حقی را برا‌ی خود‬ ‫نمی‌دانیم‪ .‬من ش��ب‌ها‌ی جمعه که تعهد دارم حتما‬ ‫به گلزار ش��هدا بروم‪ ،‬وقتی از مقابل تک‌تک عکس‬ ‫شهدا رد می‌ش��وم‪ ،‬خاطراتشان برا‌یم زنده می‌شود‪.‬‬ ‫و آن ده‌ت��ن کرب�لا‌ی ‪ 8‬به غیر از ش��هید بزرگوار‬ ‫ش��هید غالمی بقیه همه دانش‌آم��وزان من بودند و‬ ‫گروه‌ه��ا‌ی د‌یگر‌ی هم بودند‪ ».‬منتظ��ر نام‌بردن از‬ ‫برادر ش��هیدش که در میان آن ده‌تن بود هستیم‪،‬‬ ‫که نامی نمی‌برد‪ .‬شا‌ید دلیلی دارد!‬ ‫نظ��رش را راجع به فراش‌ه��ای قدیم و در اصطالح‬ ‫این دوره همان «بابای مدرسه» می‌پرسیم‪.‬‬ ‫«این‌ها قش��ر گم‌نامی هس��تند که در نهایت تنگنا‬ ‫و حق��وق اندکی ک��ه دارن��د مدرس��ه را نگه‌داری‬ ‫می‌کنند‪».‬‬ ‫ اولین خدمت‌گزار مدرسه که یادتان می‌آید؟‬‫«اولی��ن خدمت‌گزاری که می‌ش��ناختم امرا‪ ...‬نامی‬ ‫بود که صبح‌ه��ا از الر با دوچرخه حرکت می‌کرد و‬ ‫یک س��اعت قبل از شروع مدرسه در مدرسه حاضر‬ ‫بود‪ .‬ش��ب‌ها نیز به همین من��وال با دوچرخه به الر‬ ‫می‌رفت‪»...‬‬ ‫مسعود می‌گوید آقا معلم خیلی زیبا شعر می‌خواند‪.‬‬ ‫از او می‌خواهی��م از دبیری ادبیات بگوید و ش��عری‬ ‫را برایم��ان بخوان��د‪ .‬می‌گوید‪« :‬م��ن در ادبیات ره‬ ‫گ��م ک��رده‌ام و هیچ تالش خاصی ب��رای قبولی در‬ ‫رش��ته ادبیات نکردم و از آنجایی که داس��تان‌ها و‬ ‫کتاب‌ه��ای بابِ روز آن روزگار و کتاب‌های مختلف‬ ‫را می‌خواندم احس��اس کردم که می‌توانم در رشته‬ ‫ادبیات قبول ش��وم‪ ».‬می‌پرس��یم کدام داستان‌ها را‬ ‫می‌خواندی��د و آنه��ا را از کجا تهی��ه می‌کردید که‬ ‫می‌گوید‪« :‬خواهش می‌کنم در حریم خصوصی وارد‬ ‫نشوید!» شاید می‌ترسد بحث‌مان سیاسی شود! و در‬ ‫ادامه این مصراع را برایمان می‌خواند‪:‬‬ ‫من خسته چو سنگ‬ ‫«سال‌ها رفت و ِ‬ ‫بر سر راه زمان بنشسته‌ام»‬ ‫دوس��ت دارید دوباره معلم ش��وید؟ انگار س��وال ما‬ ‫را جوری دیگر متوجه ش��ده اس��ت‪ .‬جواب می‌دهد‪:‬‬ ‫«افراد وقتی می‌خواهند بازنشسته شوند حداقل در‬ ‫آن جلس��ه آخر که ما آن را هم نداشتیم‪ ،‬مسئولین‬ ‫می‌آیند و می‌گویند باید از تجربیات بازنشستگان به‬ ‫نحو احسن استفاده کرد ولی بعد از خروج بازنشسته‬ ‫از اداره هیچ کاری به بازنشس��ته‌ها ندارند و هرگز از‬ ‫تجربیات آنها استفاده نمی‌کنند‪».‬‬

‫درباره صحبت نو‬

‫نظرش را راجع به صحبت نو می‌پرسیم‪ .‬با بزرگواری‬ ‫می‌گوید‪« :‬من همیش��ه منتظر صحبت نو هستم و‬ ‫از اولین کس��انی هس��تم ک��ه آن را می‌گی��رم و از‬ ‫ابت��دا تا انتهایش را مطالع��ه می‌کنم‪ .‬صحبت نو بر‬ ‫جامعه گراش بس��یار موثر ب��وده‪ ،‬هر چند هر کاری‬ ‫کاس��تی‌هایی دارد‪ .‬من توصیه می‌کنم روی نگارش‬ ‫صحیح دقت بیش��تری ش��ود و پیش��نهاد می‌کنم‬ ‫هیئت تحریریه این حق را به خودش��ان بدهند که‬ ‫حداقل مقداری در ویرایش بعضی نوشته‌ها دخالت‬ ‫کنند‪».‬‬

‫حبیبه بخشی‬ ‫فاطمه حاجی‌زاده‬

‫شماره سی و چهار‬ ‫(ضمیمه شماره ‪)55‬‬

‫نیمه اول اردیبهشت ‪88‬‬

‫‪‬وارثان روشنی‪3-‬‬

‫بهترین‬ ‫معلم معلم‌ها‬ ‫ مريم فعلي(دبير حرفه‌وفن)‪:‬‬ ‫آقاي كارك��ن دبير رياضي‪ ،‬به خاطر روش تدريس‬ ‫مناسب‬ ‫ فاطمه رحيمي(دبير شمي)‪:‬‬ ‫آقاي خليل مهيايي دبير شيمي‪ ،‬در اختيار گذاشتن‬ ‫نكات ريز مطلب به صورت جزوه‬ ‫ رباب رحيمي( دبير رياضي)‪:‬‬ ‫آقاي كاركن دبير رياضي‪ ،‬با وجود درس رياضي باز‬ ‫هم كالسش خسته‌كننده نبود‬ ‫ رقيه آژنده(دبير الهيات)‪:‬‬ ‫خانم دودمان دبير تاريخ‪ ،‬نحوه‌ي رفتار متعادل در‬ ‫محيط مدرسه و بيرون از مدرسه‬ ‫ مرضيه جعفري(دبير جامعه‌شناسي)‪:‬‬ ‫خانم وفایي‌فرد دبير سوم ابتدايي‪ ،‬به خاطر شيوه‌ي‬ ‫رفتارش با دانش‌آموز‬ ‫ سميه نوراني(دبير دبستان فداغ)‪:‬‬ ‫خان��م كب��ري جعفر‌زاده دبي��ر ادبي��ات‪ ،‬به خاطر‬ ‫نحوه‌ي تدريس و اخالق خوب‬ ‫ فاطمه قدسي(دبير جغرافيا)‪:‬‬ ‫خان��م دودمان دبير تاريخ‪ ،‬نح��وه‌ي تدريس خوب‬ ‫ايشان‬ ‫ س‪.‬فتحي(دبير علوم تجربي)‪:‬‬ ‫آقاي خليل مهيايي دبير شيمي به علت بيان ساده‬ ‫مطالب‬ ‫ مريم آرامين(دبير عربي و مدير)‪:‬‬ ‫آقاي جواد اكبري دبير عربي‪ ،‬تبعيض قائل نشدن‬ ‫و سطح تدريس باال‬ ‫ محسن افشار(دبير ورزش)‪:‬‬ ‫آقاي افراسيابي دبير زبان انگليسي‪ ،‬اصرار و تالش‬ ‫ايش��ان در تدريس خ��وب براي يادگي��ري زودتر‬ ‫دانش‌آموزان‬ ‫ فياضه رادمرد(دبير دين وزندگي)‪:‬‬ ‫آقاي احس��نت دبي��ر رياضي‪ ،‬منطق��ي وباال بودن‬ ‫سطح تدريس‬ ‫فرزانه استوار‬ ‫محدثه بصیری‬

‫‪‬وارثان روشنی‪4-‬‬

‫دوازده‬ ‫اردیبهشت‌های‬ ‫خاطره‌انگیز‬ ‫ بهمنی‪-‬دبیر علوم اجتماعی‪:‬‬ ‫سال هش��تاد‌و‌پنج که در یکی از مدارس به عنوان‬ ‫معلم مش��غول به کار ب��ودم‪ ،‬با معل��م کالس اول‬ ‫ابتدایی خود همکار ش��دم‪ .‬در دوازدهم اردیبهشت‬ ‫هم��ان س��ال که دانش آم��وزان برای من جش��ن‬ ‫می‌گرفتند‪ ،‬من هم برای معلم خودم جشن گرفتم‬ ‫و به او هدیه دادم‪.‬‬ ‫ دبیر ادبیات‪:‬‬ ‫در س��ال هفت��اد در یکی از روس��تاها مش��غول به‬ ‫تدریس بودم‪ .‬در روز دوازدهم اردیبهشت آن سال‬ ‫یکی از دانش آموزان دیر به کالس رس��ید و وقتی‬ ‫آمد یک کیس��ه‌ی پالس��تیکی بزرگ و سنگین به‬ ‫عن��وان هدیه با خ��ودش آورده بود‪ .‬درس که تمام‬ ‫ش��د کیسه را برداش��تم و به دفتر مدرسه رفتم که‬ ‫آن را باز کنم‪ .‬حدس بزنید داخل آن چه بود؟ یک‬ ‫کله و پاچه و شکمبه!‬ ‫ فوالدی دبیر دین‌و‌زندگی‪:‬‬ ‫دوازده اردیبهشت س��ال هفتاد و نه مصادف با ماه‬ ‫مح��رم بود‪ .‬به همین خاطر در س��الن دبیرس��تان‬ ‫کوثر مراس��می برگزار شد که مربوط به محرم بود‪.‬‬ ‫اس��بی را که برای نمایش به سالن آوردند‪ ،‬با دیدن‬ ‫جمعیت رم کرد و همه را به وحشت انداخت‪.‬‬ ‫ دبیر ریاضی‪:‬‬ ‫در دوازده اردیبهش��ت یک سال که برایمان جشن‬ ‫گرفت��ه بودند‪ ،‬هم��ه‌ی معلمان به ردیف نشس��ته‬ ‫بودیم و دانش آموزان مراس��م را برگزار می‌کردند‬ ‫تا اینکه نوبت به س��رود اختتامیه‌ رسید که بچه‌ها‌‬ ‫با ش��یطنت و کس��ی چیزی نخواند‪ .‬بچه‌ها هم که‬ ‫جمعی��ت را دیدند‪( ،‬ش��اید از خجالت) فرار کردند‬ ‫و فقط تک‌خوا‌ن س��رود ایس��تاده بود‪ .‬وقتی کمی‬ ‫اطر‌افش را نگاه کرد و دید کس��ی نیست‪ ،‬او هم در‬ ‫رفت‪ .‬بع��د از چند لحظه یکی از بچه‌ها دوان دو‌ان‬ ‫برگشت‪ .‬از او پرس��یدند چرا برگشتی؟ گفت‪ :‬لنگه‬ ‫کفشم جا‌مانده!‬ ‫ افسانه ايزدي‪:‬‬ ‫اين خاطره‌ي به ياد‌ماندن��ي را هيچ وقت فراموش‬ ‫نمي‌كنم‪ .‬بعد از ظهر يازده ارديبهش��ت بود كه تازه‬ ‫همه‌ي كارهايم را انجام داده و تمام شده بود‪ .‬اصال‬ ‫به اين فكر نكرده بودم كه فردا دوازده ارديبهش��ت‬ ‫روز معلم اس��ت‪ .‬تلفن زنگ خورد‪ ،‬پشت خط يكي‬ ‫از ش��اگردانم بود‪ .‬پس از احوالپرسي اين روز را به‬ ‫من تبريك گفت‪ .‬حس��ابي غافلگير شده بودم و از‬ ‫طرفي خيلي خوش��حال‪ ،‬ب��ا كار دانش‌آموزم انگار‬ ‫همه خستگي‌ها از بين رفتند‪.‬‬


‫شماره سی و چهار‬ ‫(ضمیمه شماره ‪)55‬‬

‫نیمه اول اردیبهشت ‪88‬‬

‫‪ 5‬پرونده ‪2‬‬

‫وارثان روشنی‪ 6-‬‬

‫مصطفی کارگر‬

‫نامه ای به معلمی‬ ‫که همیشه هست!‬

‫گاهی مجبوری با کس��ی که فوت ش��ده درد دل کنی‪.‬‬ ‫این‌هم یک نمونه‪ .‬نامه ای به حمید رایگان‪ .‬معلم‌ام‪.‬‬ ‫س�لام حميد! حالت خوب اس��ت؟ کجايي؟ چندوقتي‬ ‫مي‌شود که پيدايت نيست‪ .‬بهتر است بگويم تو هميشه‬ ‫کنار بانک ملي هس��تي و اي��ن ماييم که توي لحظه‌ها‬ ‫گم شده‌ايم‪ .‬راس��تي چقدر توي حساب بانک ملي‌ات‬ ‫پول داري؟‬ ‫به من گفته‌اند از تو بگويم‪ .‬از تو ش��عر بسرايم‪ .‬خودت‬ ‫بهتر مي‌داني که ش��عر گفت��ن دل و دماغ مي‌خواهد و‬ ‫من اين روزها دلم تنگ است و دماغم بوي احساس را‬ ‫نمي‌شنود‪ .‬به همين خاطر گفتم به جاي شعر‪ ،‬بنويسم‪.‬‬ ‫ام��ا چه؟ ديدم خودماني نوش��تن‪ ،‬قالب��ي بهتر از نامه‬ ‫را پي��دا نمي‌کند‪ .‬مي‌خواهم نامه بنويس��م‪ .‬قصد ندارم‬ ‫ادبي باش��د‪ .‬از کلمات قلمبه سلمبه خوشم نمي‌آيد‪ .‬از‬ ‫حساب بانک ملي خوشم مي‌آيد که تو هميشه کنارش‬ ‫ايستاده‌اي‪ .‬راستي موجودي حسابت چقدر است؟ اين‬ ‫بار از چيزهايي مي‌نويسم که خودم لمس‌شان کرده‌ام‪.‬‬ ‫نه آن گونه که معموالً مي‌گويند‪ .‬نه‌آنگونه که وقتي يک‬ ‫نفر در فراق کسي پش��ت ميکروفون صحبت مي‌کند‪،‬‬ ‫مس��تمع يا خميازه مي‌کش��د و به انتظار تمام‌ش��دن‬ ‫ي کله‌اش را به اين ط��رف و آن طرف‬ ‫حرف‌هاي��ش ه ‌‬ ‫مي‌چرخاند‪ .‬نمي‌دانم چقدر توي حساب بانک ملي‌اش‬ ‫پول دارد که مجبور اس��ت تا پايان برنامه س��رجايش‬ ‫بنش��يند‪ .‬ع��ده‌اي ه��م از حرف‌هاي تکراري خس��ته‬ ‫مي‌ش��وند و خيلي آرام مي‌روند پي کارش��ان‪ .‬و شايد‬ ‫عده‌اي چيزهايي مي‌دانند که ته دلش��ان به آنکه دارد‬ ‫حرف مي‌زند‪ ،‬مي‌خندند‪ .‬گفتم ته دلش��ان‪ .‬جوري که‬ ‫خودشان هم باور مي‌کنند دارند لذت مي‌برند از فيض‬ ‫اين کالم‪ .‬انگار مقدمه‌ي نامه دارد مثل انشاي بچه‌هاي‬ ‫مدرسه‌اي مي‌ش��ود که با نام خدا و سالم بر امام و ياد‬ ‫شهدا و غيره ش��روع مي‌کردند‪ .‬ولي اين مقدمه بيشتر‬ ‫به متن‌هاي ژورناليستي شبيه است‪ .‬بنابراين مي‌خواهم‬ ‫خيالت را راحت کنم که فقط آنچه را که خودم مي‌دانم‬ ‫مي نويسم نه آنچه معمول است‪.‬‬ ‫حميد جان! جانم برايت بگويد که من هرچه مي‌کشم‬ ‫از دست توس��ت‪ .‬بدبختي امروز من همه‌اش به خاطر‬ ‫توس��ت‪ .‬مرا ببخ��ش که اينطور پريدم وس��ط گود‪ .‬اما‬ ‫راس��تش دل پري دارم از تو‪ .‬چرا سال ‪ 1372‬از همان‬ ‫روز اول تاس��يس‪ ،‬مرا آوردي به مجمع القرآن؟ س��وم‬ ‫راهنمايي بودم‪ .‬بايد درس مي‌خواندم‪ .‬ولي ش��ب‌هاي‬ ‫س��رد زمستان ما را تش��ويق مي‌کردي توي زير زمين‬ ‫مس��جد امام حس��ن مجتبي (ع) جمع بشويم و قرآن‬ ‫بخوانيم‪ .‬آن سال فقط من و قدرت و نصراله و مسلم و‬ ‫اميد و قاس��م پي حفظ قرآن افتاده بوديم‪ .‬بقيه بچه‌ها‬ ‫که کلي آدم مي‌ش��دند هم بودند بي��ن ما‪ .‬چقدر گير‬ ‫م��ي‌دادي که مخ��رج حروف را تلفظ کن��م‪ .‬امروز مي‬ ‫فهم��م که کاش ياد داده بودي حس��اب بانک ملي هم‬ ‫مهم اس��ت که آدم داشته باشد‪ .‬کالس که دارد‪ .‬ندارد؟‬ ‫مي‌داني از آن سال تا حاال با دوستان قبلي‌ام قطع رابطه‬ ‫کرده‌ام و فقط سالم و عليکي باهم داريم؟ مگر چه بدي‬ ‫داش��تند جز اينکه فقط به بازي فک��ر مي‌کردند؟ تازه‬ ‫تيم فوتبال هم تشکيل داده بوديم‪ .‬تو گفتي بيا مجمع‬ ‫فوتبالت هم خوب مي‌ش��ود‪ .‬بله‪ .‬تو دو تا عصايت را به‬ ‫موازي مي‌گذاش��تي بعد پاي سالمت را مي‌بردي عقب‬ ‫و با ش��دت مي‌کوبيدي به توپ‪ .‬و توپ مي‌ش��د توپ‪.‬‬ ‫اينج��وري به ما فوتبال ياد مي‌دادي و ما مي‌خنديديم‪.‬‬ ‫همان س��ال به من گفتي لباس آس��تين کوتاه نپوش‬ ‫و تا امروز ديگر نپوش��يده‌ام‪ .‬مگر من دل نداش��تم که‬ ‫جواني کنم؟ چرا وقتي مي‌رفتيم صحرا و اردو آنقدر با‬ ‫شوخي‌هامان مي‌خنديديم که شکم‌مان درد مي‌گرفت؟‬ ‫فقط دکتر نمي‌رفتيم‪ .‬چون حساب بانک ملي نداشتيم‬ ‫پول ويزيت تويش باش��د‪ .‬و ام��روز عده‌اي خيال کنند‬ ‫ما به ظاهر همه چيز را به ش��وخي مي‌گيريم‪ .‬حق هم‬ ‫دارند‪ .‬چون ديدارهاي ش��بانه‌مان را توي گلزار ش��هدا‬ ‫نديده‌اند‪ .‬نکند مي‌خواهي بگويي آنجا هم بغض‌مان را‬ ‫خالي نکنيم؟ حاضري گريه‌هامان را بخري؟ چقدر توي‬ ‫حسابت پول داري؟ چرا آنقدر ما را اجتماعي بار آوردي‬ ‫ک��ه من يکي به خاطر وجود مراس��م‌ها بارها و بارها از‬ ‫رفتن به ک��وه و آنجا خوابيدن ب��از بمانم؟ چرا طوري‬ ‫ذهنيت‌ام را س��اختي که هميشه پول توجيبي‌ام براي‬ ‫کتاب خرج شود نه پفک و چيپس و فيلم ويدئو کلوپ‬ ‫و مد لباس و نوار و اينجور چيزها؟ حاال هم دارد مخم‬ ‫سوت مي‌کشد‪ .‬بس‌که هميش��ه در حال فکرکردن‌ام‪.‬‬ ‫چرا از خاطرات ش��هدا گفتي که من هم مشتاق بيشتر‬ ‫دانس��تن ش��وم و ش��دم و حاال که خيل��ي از کارها با‬ ‫فرهنگ ش��هيد همخواني ندارد را ببينم و زجر بکشم؟‬ ‫تازه وقتي اين نقض فرهنگ شهادت از سوي آنان باشد‬ ‫که نبايد باشد‪ ،‬بدتر هم هست‪ .‬من چه تقصيري داشتم‬ ‫که با حرف‌هاي تو چشمم باز شود؟ چرا هيات محبين‬ ‫اهل بي��ت را با بقيه راه انداختي ک��ه آنقدر به آن دل‬ ‫بدهيم و عده‌اي خيال کنند ما فقط بلديم گريه کنيم؟‬ ‫چرا ما را مجمع‌القرآني کردي که انگش��ت‌نما ش��ويم؟‬ ‫چرا ايامي که پايت درد کمتري داشت‪ ،‬يک شب پياده‬ ‫نصف کالت را دور زديم و تو مي‌گفتي پا بهتر از ماشين‬ ‫اس��ت؟ چرا؟ چون خودت ماشين نداشتي؟ چرا اجازه‬ ‫نم��ي‌دادي دل به دنيا ببندي��م و امروز اين همه عقب‬ ‫بمانيم از قافله؟ چرا به يکي از دوستان گفته بودي هر‬ ‫وقت پايم درد نمي‌کند احساس مي‌کنم خدا فراموشم‬ ‫کرده‌اس��ت؟ يعني ما که امروز روح‌مان درد مي‌کش��د‬ ‫نش��انه‌ي اين است که خدا دوس��ت‌مان دارد؟ مي‌داني‬ ‫وقت��ي حرف م��ي‌زدي – مثل همان ش��ب – تا چند‬ ‫روز ب��ه حرف‌هايت فکر مي‌کردم طوري که س��رم درد‬ ‫مي‌کرد؟ همان نواري را که خاطره رويش ضبط کرده‌اي‬ ‫تا حاال بيش از پنجاه مرتب��ه گوش داده‌ام‪ .‬همه‌اش را‬ ‫حفظم‪ .‬مي‌داني چند بار اش��کم را درآوردي؟ چرا ما را‬ ‫فرس��تادي مناطق جنگي که ميل‌مان بکشد سال بعد‬ ‫هم برويم و من وقتي س��ال بعد به جاي عروسي‌رفتن‬ ‫توي ش��يراز‪ ،‬رفتن به طالييه را ترجي��ح دادم‪ ،‬بعضي‬ ‫از آش��نايان مسخره‌ام کنند و زخم زبان بزنند؟ حساب‬ ‫بانک ملي هم نداش��تم که بدانم توي عروسي حسابم‬ ‫پر مي‌شود و طالييه‪ ،‬چش��م‌هايم‪ .‬آنجا پول و اعتبار و‬ ‫رفاقت و اينجا خاک و خاک و خاکي ش��دن‪ .‬هنوز هم‬ ‫بگو مقصر نيس��تي‪ .‬راستش حرف‌هاي زيادي درباره‌ي‬ ‫تو دارم که ديگر اشاره‌اي نمي‌کنم‪ .‬فقط يک چيز است‬ ‫که هنوز ته دلم مانده و بايد بگويم‪ .‬يکي از آن گاليه‌ها‪.‬‬ ‫ب��ه جان خ��ودم بگو چرا ب��ه ما ياد ن��دادي کمي هم‬ ‫بدجنس باشيم؟ بدبين باشيم‪ .‬شيطنت داشته باشيم‪.‬‬ ‫دوستان متنوع داشته باشيم‪ .‬کمي هم به فکر خودمان‬ ‫باشيم‪ .‬به مقدار الزم دروغ هم بگوييم تا همرنگ برخي‬ ‫جماعات باشيم و اينقدر از فساد اجتماعي و اقتصادي‬ ‫بدم��ان نيايد‪ .‬از فقر فرهنگي نس��وزيم‪ .‬از رياکاري‌ها و‬ ‫باندبازي‌هاي عده‌اي نزديک در عذاب نباشيم‪ .‬از گله‌ها‬ ‫و ش��کايت‌ها و بدگويي‌هاي پشت سر و چاپلوسي‌ها و‬ ‫دست‌بوسي‌ها و مخلص‌بازي‌ها و قربان‌صدقه‌رفتن‌هاي‬ ‫رودررو‪ ،‬خنده‌م��ان نگيرد و کاس��ه‌ي دل‌مان پر از درد‬ ‫نش��ود‪ .‬تا خجالت نکشم و بگويم که توي شعرم هنگام‬ ‫مناجات با امام زمان گفت��ه‌ام‪« :‬جمعه‌ها منتظرند آقا‪/‬‬

‫‪ ‬فیشور‪ :‬دفتر نشریه بهار فیشور ‪ ‬خلیلی ‪ ‬شیراز‪‌:‬سوپرمارکت بهادر ‪ ‬تهران‪ :‬میدان صادقیه‪ -‬سنمار ‪ ‬کیش‪ :‬بازار پارس خلیج ‪‬بندرعباس‬

‫رو در رو ‪‬‬

‫ ش�ما به مدت یک س�ال و ش�ش‬ ‫ماه ریی�س بیمارس�تان بودید‪ .‬در‬ ‫چه شرایطی کار را شروع کردید و‬ ‫چه تغییراتی به وجود آوردید؟‬ ‫مثل همه بیمارستان‌ها حداقل در استان‬ ‫ف��ارس‪ ،‬این بیمارس��تان ه��م بدهکاری‬ ‫داش��ت‪ .‬ای��ن بدهکاری‌ه��ا ه��م مربوط‬ ‫می‌ش��وند به معوقه‌های پرسنلی از قبیل‬ ‫اضاف��ه‌کاری‪ ،‬کارانه‪ ،‬هزین��ه‌ی نیروهای‬ ‫طرحی و همچنی��ن قراردادهایی که در‬ ‫طول سال تنظیم می‌شوند‪ ،‬مثل قرارداد با‬ ‫شرکت‌های خدماتی‪ ،‬آشپزخانه‌ای‪ ،‬ایاب‬ ‫و ذهاب و ‪ ....‬ارتقای سیستم گرمایشی و‬ ‫سرمایشی هم که استارت آن از قبل زده‬ ‫ش��ده بود و اکنون بعد از صرف هزینه‌ای‬ ‫حدود چن��د صد میلیون تومان‪ ،‬هنوز به‬ ‫سطح مطلوبی نرسیده است‪ .‬و هزینه‌های‬ ‫متفرق��ه دیگر که بعضاً در کنار موارد یاد‬ ‫ش��ده قبل از بنده استارت خورده بودند‪.‬‬ ‫ما بیمارستان را با این قراردادهای بسته‬ ‫شده تحویل گرفتیم‪ ،‬در حالی که حدود‬ ‫یک میلیارد و دویست تا سیصد میلیون‬ ‫تومان بدهکار بود‪.‬‬ ‫از جمل��ه مس��ائل مهم دیگر‪ ،‬س��اخت و‬ ‫سازهای بیمارستان بود که می‌بایست بر‬ ‫اساس یک نگاه کارشناسی دقیق‪ ،‬به‌روز‬ ‫و کارآمد و با نگاهی آکادمیک برای چند‬ ‫سال آینده با تمام امکانات درمانی‪ ،‬فنی‬ ‫و تأسیس��اتی (گرمایش��ی و سرمایشی)‬ ‫صورت پذیرد‪ .‬الزمه‌ی آن هم نشست‌های‬ ‫پی‌درپی کارشناسان دانشگاه و بانی خیر‬ ‫و ریاست بیمارستان است تا ساختارهای‬ ‫فیزیکی بیمارستان به شرایط آکادمیک‬ ‫برسد‪ .‬وضعیت حاضر با شرایط یاد شده‬ ‫فاصله دارد‪.‬‬ ‫ ب�ا ای�ن وج�ود مش�کل اصل�ی‬ ‫بیمارستان در کجاست؟‬ ‫م��ورد بع��دی نیروی انس��انی ب��ود که‬ ‫مهم‌ترین عامل برای حرکت یک مجموعه‬ ‫است و ما از نیروهای خدماتی بگیرید تا‬ ‫متخصصان در این مورد دچار مشکالتی‬ ‫هس��تیم‪ .‬ما البته این مش��کل را در کل‬ ‫گراش ه��م داریم‪ .‬ما اگر می‌توانس��تیم‬ ‫مش��کل نی��روی انس��انی را ح��ل کنیم‬ ‫ش��اید دچار بدهکاری هم نمی‌شدیم‪ .‬به‬ ‫عنوان مثال‪ ،‬چارت بیمارستان ما هشتاد‬ ‫تخت‌خوابی است‪ ،‬ولی ما خدمات ‪ 110‬یا‬ ‫‪ 120‬تخت را ارایه می‌دهیم‪ .‬هزینه‌ی این‬ ‫فاصله س��ی تا چهل نفری باید از درآمد‬ ‫جاری بیمارس��تان پرداخت گردد‪ .‬البته‬ ‫خوشبختانه چارت بیمارستان اصالح شد‬ ‫و مصوب ش��ده اس��ت که به ‪ 110‬تخت‬ ‫برس��د‪ .‬از طرف دیگر‪ ،‬نیروی متخصصی‬ ‫ک��ه از جاهای دیگر وارد می‌ش��وند‪ ،‬بعد‬ ‫از مدتی با دالیل متع��دد دنبال انتقالی‬ ‫گرفت��ن هس��تند‪ .‬م��ا س��عی کردیم از‬ ‫نیروی متخصص بومی بیش��تر استفاده‬ ‫کنی��م و حتی آنهایی ک��ه رفته بودند را‬ ‫برگردانیم؛ چون هم ش��ناخت از منطقه‬ ‫دارند و ه��م ماندگاری بیش��تری دارند‪.‬‬ ‫ولی آنقدر الیه‌ه��ای عمیقی از دلخوری‬ ‫و عدم اعتماد قبلی وجود داش��ت که ما‬ ‫هر چه تالش کردیم نتوانستیم خیلی از‬ ‫آنه��ا را حل کنیم‪ .‬اگر بخواهیم مش��کل‬ ‫نیرو را حل کنیم‪ ،‬باید مجموعه‌ای باشد‬ ‫که نیروهای مستعد را رصد کند و مسیر‬ ‫رش��د و ادامه تحصیل را برای آنها هموار‬ ‫کن��د تا بع��دا ً بتوانیم آنه��ا را در جاهای‬ ‫مختلف به کار بگیریم‪.‬‬ ‫بعد از نیروی انس��انی‪ ،‬از جمله مشکالت‬ ‫م��ا کمبود لوازم تجهیزات پزش��کی بود‪.‬‬ ‫م��ن از همان اوایل ه��م می‌گفتم که بر‬ ‫خالف تصور خیلی‌ها‪ ،‬بیمارستان گراش‪،‬‬ ‫فقیرترین بیمارس��تان از این نظر است‪.‬‬ ‫ب��ا توجه ب��ه کمبود تجهیزات پزش��کی‬ ‫در بخش‌ه��ای مختلف بیمارس��تان‪ ،‬چه‬ ‫در بخ��ش درمان��ی و چ��ه پاراکلینیک‬ ‫(ک��ه بعضاً دس��تگاه‌های مورد اس��تفاده‬ ‫در آنه��ا چندی��ن س��ال از عمرش��ان‬ ‫می‌گذش��ت) و ب��ا توجه ب��ه کمک‌های‬ ‫دانش��گاه‪ ،‬بانی خیر و کمک‌های مردمی‬ ‫که الحق و االنصاف بزرگ‌ترین س��هم را‬ ‫در ارتقای این تجهیزات داش��تند‪ ،‬موفق‬ ‫ش��دیم با هزینه‌ای بی��ش از نیم میلیارد‬ ‫توم��ان آزمایش��گاه‪ ،‬اتاق عم��ل جدید‪،‬‬ ‫بخ��ش رادیول��وژی‪Video-EEG ،‬‬

‫مصاحبه با دکتر ابراهیم حسن‌نژاد رییس مستعفی بیمارستان گراش‬

‫فقیرترین بیمارستان از نظر تجهیزات‬

‫ش��رایط آب و هوایی‪ ،‬هزینه‌ی باالی‬ ‫‪ ،Monitoring‬و آش��پزخانه را‬ ‫مسعود غفوری وسید علی مجلسی‪:‬‬ ‫نگه��داری تأسیس��ات‪ ،‬نبود ش��بکه‬ ‫ب��ه تجهیزات جدی��د و به‌روز مجهز‬ ‫دکت��ر ابراهیم حس��ن‌نژاد‪ ،‬فرزند اس��داله‪ ،‬متولد‬ ‫گازرس��انی و ش��رکت‌های خدماتی‬ ‫کنیم‪.‬‬ ‫‪ 1344‬گ��راش اس��ت‪ .‬ت��ا دوران دبیرس��تان در‬ ‫مجرب و کمب��ود امکانات فرهنگی و‬ ‫بعضی‬ ‫ب�ر‬ ‫که‬ ‫نق�دی‬ ‫البت�ه‬ ‫ ‬ ‫گ��راش بوده اس��ت و مدرک پزش��کی عمومی از‬ ‫رفاهی یاد کرد‪.‬‬ ‫دارد‬ ‫وج�ود‬ ‫‌ها‬ ‫ه‬ ‫دس�تگا‬ ‫ای�ن‬ ‫از‬ ‫دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان دارد‪ .‬از سال ‪80‬‬ ‫هم این اس�ت که اینجا استفاده وارد محی��ط مدیریتی دانش��گاهی در بندرعباس چرا یک بیمارس�تان هش�تاد‬ ‫کاف�ی از این‌ه�ا نمی‌ش�ود‪ .‬ش��ده و س��مت‌های متعددی همچ��ون مدیریت تخت‌خواب�ی خدم�ات ‪110‬‬ ‫ً‬ ‫مثلا دس�تگاه ماموگراف�ی‪ ،‬ی�ا دانش��جویی‪-‬فرهنگی‪ ،‬مدیریت درمان‪ ،‬ریاس��ت تخت‌خوابی ارائه می‌داده اس�ت‬ ‫اداره بازرسی و رس��یدگی به شکایات‪ ،‬و معاونت ب�دون اینک�ه چارت تش�کیالتی‬ ‫آنژیوگرافی‪.‬‬ ‫ول��ی در ش��هرهای هم‌ج��وار‪ ،‬دانش��جویی‪-‬فرهنگی را به عهده داش��ته اس��ت‪ .‬اصلاح ش�ود و بودج�ه اضافه‬ ‫دس��تگاه‌های متع��دد رادیولوژی و اوایل مهرماه ‪ ،86‬با اصرار دوس��تان برای ریاست شود؟‬ ‫ای��ن حرکت از قب��ل انجام می‌گرفته‬ ‫ماموگراف��ی وجود دارد‪ .‬چرا بگوییم بیمارستان به گراش آمد‪.‬‬ ‫توی گراش نیاز نیس��ت؟ از دستگاه دکت��ر حس��ن‌نژاد اواخر س��ال گذش��ته‪ ،87 ،‬از است و نیروی مازاد گرفته شده است‪.‬‬ ‫ماموگرافی برای تشخیص و اسکرین ریاست بیمارستان امیرالمومنین علی (ع) گراش این تصمیمات با توجه به ش��رایط و‬ ‫سرطان س��ینه استفاده می‌شود که استعفا داد‪ .‬او دوران مدیریت خود را برای حصول امکانات موجود اتخاذ می‌شده است‪،‬‬ ‫در شهرس��تان‌ها آمار قابل توجهی نتیجه‌ه��ای برنامه‌هایش بس��یار کوت��اه می‌داند؛ ولی چ��ون هزینه‌های س��نگینی به‬ ‫دارد‪ .‬آنژیوگرافی که قضیه‌اش فرق و هرچن��د که از نحوه‌ی رفتن‌اش از بیمارس��تان بیمارس��تان وارد می‌کرد‪ ،‬ما کاهش‬ ‫می‌کن��د چون به ی��ک تیم کامل و خش��نود نیس��ت‪ ،‬ولی مصلحت‌اندیش��انه جواب تخت و نیروی انس��انی را در دستور‬ ‫متخصص نیاز دارد‪ .‬و قیاس این دو س��وال‌های ما را می‌دهد‪ .‬تاکید می‌کند که تشکر کار قرار دادیم‪.‬‬ ‫تا درست نیست‪.‬‬ ‫او را به همه‌ی کس��انی ک��ه او را کمک کرده‌اند‪ ،‬خ�وب ی�ک جای�ی بای�د ای�ن‬ ‫ ول�ی آی�ا دس�تگاه آنژیو با بخص��وص پزش��کانی ک��ه او را مش��اوره داده‌اند تصمیمات گرفته شده باشد‪.‬‬ ‫نظر ش�ما خریداری شد؟ و آیا و خیرین��ی ک��ه دلگرمی او در ای��ن راه بوده‌اند و مبحث تصمیم یک طرف قضیه است‬ ‫و بحث نگاه به کار‪ ،‬طرف دیگر قضیه‪.‬‬ ‫اگ�ر هنوز توان اس�تفاده از آن پرسنل بیمارستان و جناب بانی خیر برسانیم‪.‬‬ ‫این خواس��تی است که از ابتدا وجود‬ ‫را نداری�م‪ ،‬ت�رس آن نم�ی‌رود‬ ‫داشته و دنبال گسترش بوده‪ ،‬آن هم‬ ‫که این دس�تگاه کهنه و از دور‬ ‫مق��دار از کار را بخ��ش خصوصی انجام‬ ‫می‌دهد و مق��داری را بخش دولتی‪ .‬این به هر شکلی‪ .‬حتی گاهی مباحث ساده‌ی‬ ‫خارج شود؟‬ ‫نه‪ .‬تصمیم به خرید این دس��تگاه از قبل قس��مت دچار مشکل می‌شود‪ .‬اگر دولت مال��ی مثل هم‌خ��وان ب��ودن هزینه‌ها و‬ ‫بوده است و من یک مقداری پیگیری‌اش کار را به بخ��ش خصوصی واگذار کند و درآمدها هم فدای این نگاه می‌شد‪.‬‬ ‫کردم‪ .‬و البته چیزی که خریداری ش��ده خودش فقط نظارت کند‪ ،‬مشکالت کمتر ولی آی�ا بدهکاری بیمارس�تان‬ ‫اس��ت متعلق به نس��ل جدی��دی از این می‌ش��ود‪ .‬ما اآلن مجبوریم با تعرفه‌های در زمان شما بیشتر هم شد؟‬ ‫دستگاه‌هاس��ت که تا چندین سال آینده دولتی خدمات بدهیم که بس��یار پایین برای ش��روع حرکت جدید‪ ،‬یک س��ری‬ ‫از رده خارج نخواهد شد‪.‬‬ ‫اس��ت‪ ،‬ولی تمام امکانات و مواد اولیه را هزینه‌ها الزم بود‪ .‬فرض کنید اتوبوس��ی‬ ‫ من می‌خواهم این نکته را باز کنید با ن��رخ تورم باال از ب��ازار می‌گیریم‪ .‬این تحویل شما می‌دهند با کلی مشکالت ولی‬ ‫آقای دکتر (البته اگر اشتباه می‌گویم می‌ش��ود که همه بیمارس��تان‌ها با ضرر ظاهر خوب‪ .‬ش��ما مجبورید برای درست‬ ‫اصالح کنید) که بیمارستان‌ها عموماً مواجه می‌ش��وند‪ .‬باید تعرفه‌ها را واقعی راه انداختن ای��ن اتوبوس‪ ،‬اول خرج‌اش‬ ‫ی�ا دولت�ی اداره می‌ش�وند یا هیأت کنن��د‪ .‬یعنی وزارت‌خانه‌ه��ای «رفاه» و کنید تا بعد برسید به مبحث درآمدزایی‪.‬‬ ‫امنای�ی‪ .‬ول�ی بیمارس�تان گ�راش «بهداش��ت و درمان و آموزش پزشکی» برنامه‌های من بلند مدت بود‪ ،‬ولی برای‬ ‫بینابین اس�ت‪ .‬ما از دانش�گاه علوم و سازمان نظام پزشکی باید در خصوص اجرایشان فرصت نش��د‪ .‬بیمارستانی که‬ ‫پزشکی شیراز می‌خواهیم که بودجه اصالح تعرفه‌های پزش��کی و ‪ ...‬به توافق تجهیزات پزشکی و تاسیساتی‌اش پانزده‬ ‫دولتی بدهد و در کنارش هیأت امنا برسند‪.‬‬ ‫س��اله و در حال خراب ش��دن بود‪ ،‬باید‬ ‫برای��ش خ��رج‬ ‫و بان�ی خیر هم‬ ‫اولیه‌ای می‌ش��د‪.‬‬ ‫که همیش�ه کمک ‪QQ‬بیمارستان گراش فقیرترین بیمارستان از نظر‬ ‫اغل��ب هزینه‌های‬ ‫می‌کنن�د؛ و ای�ن‬ ‫باع�ث می‌ش�ود تجهیزات است‪.‬‬ ‫انج��ام ش��ده از‬ ‫طری��ق بانی خیر‬ ‫ه�ر دوی این‌ه�ا ‪QQ‬مشکل نیروی انسانی در تمام گراش وجود دارد‪.‬‬ ‫و کمک‌ه��ای‬ ‫ح�ق مدیری�ت‬ ‫برای خودش�ان ‪QQ‬تعرفه‌های خدمات بیمارستانی باید اصالح شود‪.‬‬ ‫مردم��ی ب��وده‬ ‫اس��ت‪ ،‬نه از محل‬ ‫قائل شوند‪.‬‬ ‫‪QQ‬بیمارستان هنوز هم بدهکار است‪.‬‬ ‫درآمد اختصاصی‬ ‫مدیریت��ی که وارد‬ ‫بیمارستان‪ .‬البته‬ ‫کار می‌ش��ود باید‬ ‫یک مش��اور قوی و آگاه به تمام مباحث یعن�ی ش�ما قس�مت عم�ده‌ی پیک بدهکاری از قبل از من خورده شده‬ ‫کنارش باش��د‪ .‬نگاه من به مس��ائل یک بدهکاری‌های�ی ک�ه بیمارس�تان بود؛ اگر کسی شک دارد‪ ،‬این دانشگاه و‬ ‫نگاه کالن بود و ده یا بیست سال بعد را هنوز هم درگیرش است را از بابت این هم همه مدارک و اسناد‪.‬‬ ‫در نظر داشتم‪ .‬ولی موانعی بر سر راه این همین تعرفه‌ها می‌دانید‪.‬‬ ‫ م�ن از صحبت‌ه�ای ش�ما ای�ن‬ ‫نگاه وجود داش��ت‪ .‬اآلن مشکلی که همه یکی از دالیل تعرفه‌ها هس��تند‪ .‬از دیگر برداش�ت را می‌کن�م ک�ه از ابت�دا‬ ‫بیمارس��تان‌ها دارند این اس��ت که یک دالیل می‌توان از افزایش نیروی انسانی‪ ،‬آگاهی درست و کاملی از وضعیت‬ ‫وارثان روشنی‪ 7-‬‬

‫بيا‪ /‬اما نه رسمي و‪ »...‬و جاي اين سه نقطه‌آخري را اينجا‬ ‫نمي‌توانم بگوي��م‪ .‬فقط توي دفترم نوش��ته‌ام‪ .‬تو مقصر‬ ‫نيس��تي؟ تو مقصري که مي‌گفتي قرآن و قرآن و قرآن‪.‬‬ ‫اين روزها بيش��تر متوجه مي‌شوم که چه ظلمي در حق‬ ‫مثال من کردي‪ .‬حاال اگر تمامي موجودي حس��ابت توي‬ ‫بانک ملي را هم به حساب نداشته‌ام واريز کني‪ ،‬دلم با تو‬ ‫صاف نمي‌شود‪ .‬مي‌داني چرا؟ چون وقتي رفتي من حتي‬ ‫ايران نبودم که خداحافظي کنم‪ .‬با همه اين حرف‌ها فقط‬ ‫دلم خوش اس��ت که الاقل توي خواب يکي از دوس��تان‬ ‫س��راغم را گرفته بودي و پرس��يده بودي که چرا فالني‬ ‫توي تشييع جنازه شرکت نداشت؟ و تا امروز خودم سه‬ ‫بار تو را توي خ��واب ديده‌ام‪ .‬که يکبارش در حال آماده‬ ‫کردن س��الن مسجد براي عزاداري دهه اول محرم بود و‬ ‫حتي آنجا به ما تش��ر زدي و بع��د خنديدي و من زبانم‬ ‫قفل شد و نشد چيزي بگويم‪ .‬وقتي از خواب پريدم‪ ،‬تنها‬ ‫روي پيش��اني‌ام احساس سرما مي‌کردم‪ .‬چرا تشر زدي؟‬ ‫مگر پولي به حساب‌مان توي بانک ملي مي‌ريزند که اين‬ ‫همه مجاني کار فرهنگي مي‌کنيم و س��ودش را عده‌اي‬ ‫ديگر مي‌خورند؟ طوالني ش��د حميد! ببخشيد‪« .‬نامه‌ام‬ ‫بايد کوتاه باش��د‪ .‬ساده باش��د‪ .‬بي‌حرفي از ابهام و آينه‪.‬‬ ‫از نو برايت مي‌نويس��م‪ .‬حال همه‌ي ما خوب اس��ت‪ .‬اما‬ ‫تو باور مکن»‪.‬‬ ‫‪1385/12/26‬‬

‫زن��ده یاد حمید رایگان در اردیبهش��ت ‪ 1342‬در‬ ‫گراش چش��م به جهان گش��ود و باش��روع جنگ‬ ‫درهفده سالگی عازم جبهه شد و افتخار همرزمی‬ ‫ب��ا اولین ش��هیدگراش احمدجعفرزاده را داش��ت‬ ‫در آن زم��ان ب��ه درجه‌ی جانب��ازی پنجاه درصد‬ ‫از ناحیه‌ی پا نایل ش��د‪ .‬بع��د از اتمام جنگ برای‬ ‫ادام��ه‌ی تحصیل در رش��ته‌ی الهیات راهی تهران‬ ‫و قم ش��د‪ .‬شادروان در طول انقالب بسیار فعال و‬ ‫در پخش اعالمیه‌های امام جزو جوانان خودجوش‬ ‫آن زمان بودند‪ .‬پاس��داری س��پاه و عضویت فعال‬ ‫پایگاه سیدالشهدا(ع) از فعالیت های دیگرش بود‪.‬‬ ‫او ب��ا وجود درد ش��دید در ناحیه‌ی پا و بس��تری‬ ‫ش��دن‌های طوالنی مدت در بیمارس��تان هیچ‌گاه‬ ‫ازادامه‌ی تحصیل و ارش��اد و سازندگی باز نمانده‬ ‫و حتی با عصا به دانش��گاه می‌رفت‪ .‬حمید رایگان‬ ‫بنیان‌گذار مجمع القرآن گراش است که با حمایت‬ ‫موس��وی امام جمعه‌ی وقت ب��ه راه افتاد‪ .‬به حق‪،‬‬ ‫ش��اگردان پرورش یافته در مکتب او هم اکنون از‬ ‫جوان��ان برومند این آب وخاک هس��تند‪ .‬ازجمله‪:‬‬ ‫محمدعلی س��توده (حافظ کل ق��رآن)‪ -‬مهندس‬

‫بیمارستان نداشته‌اید‪ .‬یعنی شاید‬ ‫انتظار نداش�ته‌اید با این حجم کار‬ ‫مواجه شوید‪.‬‬ ‫هر جایی و هر مسئولیتی سختی خودش‬ ‫را دارد‪ .‬م��ن از کار واهمه‌ای ندارم چون‬ ‫در فضای مدیریتی دانشگاهی کار کرده‌ام‬ ‫و کالس‌های متعددی هم گذرانده‌ام‪.‬‬ ‫ پ�س ش�ما ب�ا مش�کالت‬ ‫بیمارس�تان‌ها آشنایی داشته‌اید و‬ ‫با علم به این‌ها ریاست بیمارستان‬ ‫را پذیرفتی�د‪ .‬ول�ی اس�تعفای‬ ‫ش�ما نش�ان می‌دهد که یک س�ری‬ ‫مش�کالت‪ ،‬مخصوص اینجاس�ت و‬ ‫از دس�ت شما خارج اس�ت‪ .‬درست‬ ‫است؟ آنها چه بودند؟‬ ‫م��ن تصور می‌کنم اگر یک مش��اور قوی‬ ‫و دلس��وز از بین همین مردم و آش��نا با‬ ‫ش��رایط در کنار هیأت امنا باشد و بتواند‬ ‫تجربه‌ی آنها را کامل کند و با دانش��گاه‬ ‫به تعامل برساند‪ ،‬خیلی از این مشکالت‬ ‫حل خواهند ش��د‪ .‬دالیل��ی که من حتی‬ ‫در نامه‌ی استعفایم نوش��ته بودم این‌ها‬ ‫بودن��د‪ :‬بی‌مهری‌ه��ای رییس دانش��گاه‬ ‫و مع��اون درم��ان‪ ،‬دخالت‌ه��ای بی‌جا و‬ ‫بی‌مورد برخ��ی از اعضای هیأت امنا که‬ ‫بیشتر بدون مشاوره‌ی درست و بر اساس‬ ‫ش��نیده‌ها و داده‌ه��ای نادرس��ت انجام‬ ‫می‌شدند‪ ،‬و یک سری مشکالت جسمی‬ ‫مثل افزایش فش��ار خون و قند خون که‬ ‫ادامه کار را س��خت می‌کرد‪ .‬ضمناً توافق‬ ‫اولیه‌ی ما یک ساله بود و قرار بود اگر در‬ ‫پایان یک س��ال به توافق رس��یدیم‪ ،‬من‬ ‫ادامه بدهم‪.‬‬ ‫ ش�ما خودتان ه�م ای�ن را قبول‬ ‫داری�د ک�ه خیل�ی تن�د و تی�ز و‬ ‫روراس�ت هس�تید و کاره�ا را از‬ ‫طریق ضابطه پی�ش می‌برید و نه‬ ‫از طری�ق رابطه‪ .‬آیا فک�ر نمی‌کنید‬ ‫ای�ن موض�وع ه�م در س�رانجام‬ ‫کارتان تأثیر داش�ته اس�ت؟ یعنی‬ ‫فکر نمی‌کنید در سیستم مدیریتی‪،‬‬ ‫ای�ن پارتی‌بازی‌ه�ا و البی‌گری‌ه�ا‬ ‫الزم است؟‬ ‫سر مردم را می‌شود شیره مالید ولی سر‬ ‫وجدان خودمان ک��ه نه! من اعتقادی به‬ ‫س��فارش و رابطه ندارم‪ ،‬و همین دید را‬ ‫همیش��ه اعمال کرده‌ام‪ .‬البته شرایط من‬ ‫در جاهایی که قب ً‬ ‫ال کار کرده‌ام با دانشگاه‬ ‫ش��یراز فرق می‌کرد‪ .‬حداقل آن آشنایی‬ ‫که آنجا با من داشتند در دانشگاه شیراز‬ ‫وجود نداشت‪ .‬گاهی اینجا فکر می‌کردند‬ ‫که من دنبال کس��ب عنوان هستم‪ .‬ولی‬ ‫من به این چیزها اهمیتی نمی‌دهم‪.‬‬ ‫ س�والی ک�ه زی�اد مطرح ش�ده‪،‬‬ ‫درب�اره‌ی نص�ب دوربین‌ه�ای‬ ‫مداربس�ته در محوطه بیمارس�تان‬ ‫است‪ .‬این نظر شما بود یا حراست؟‬ ‫و چ�ه ضرورت�ی برای ای�ن هزینه‬ ‫وجود داشت؟‬ ‫نظر هر دو ب��ود‪ .‬هنوز هم می‌گویم یکی‬ ‫از بهتری��ن کارها همین نص��ب دوربین‬ ‫بود‪ .‬ما می‌خواس��تیم فضای بیمارستان‬ ‫دارای حداق��ل ش��رایط امنیتی باش��د و‬ ‫این دوربین‌ها کمکی باشند به نیروهای‬ ‫حراس��تی و نگهبانان بیمارس��تان برای‬ ‫حفظ امکانات موجود از قبیل تأسیسات‪،‬‬ ‫من��ازل مس��کونی و غی��ره‪ .‬خیل��ی از‬ ‫بیمارس��تان‌های دیگر هم دوربین نصب‬ ‫کرده‌اند‪ .‬اگر بحث بر سر هزینه است هم‬ ‫بای��د بگویم من این هزین��ه را از طریق‬ ‫بان��ی خی��ر و خیرین تهیه ک��رده‌ام و از‬ ‫بودجه جاری و اختصاصی بیمارستان به‬ ‫هیچ وجه استفاده نکرده‌ام‪.‬‬ ‫ و اورژانس ‪ 115‬به کجا رسید؟‬ ‫در حال پیگیری اس��ت‪ .‬فضا و امکانات و‬ ‫نیرو آماده است‪ ،‬و فقط از لحاظ پرداخت‬ ‫هزینه‌های پرس��نلی هنوز روشن نیست‬ ‫که انشاله حل می‌شود‪.‬‬ ‫ بعد از بیمارس�تان ش�ما را کجا‬ ‫خواهیم دید آقای دکتر؟‬ ‫دارم دو‪ -‬س��ه مورد را پیگیری می‌کنم‪.‬‬ ‫ادامه تحصیل هم از ذهنم دور نیست‪ .‬تا‬ ‫خدا چه بخواهد‪.‬‬ ‫ و برمی‌گردی�د که در گراش کار‬ ‫کنید؟‬ ‫تا خدا چه خواهد و چه پیش آید‪.‬‬

‫دکتر محمود سرخی‬

‫‪ ‬یادداشت‬

‫چه مدیری در‬ ‫بیمارستان‬ ‫ماندگار می‌شود؟‬

‫در بیمارستانی که میلیاردها در آن خرج شده و‬ ‫پذیرای بیمارن از اقصی نقاط شهرس��تان و حتی‬ ‫شهرس��تان‌های مجاور است نقایصی عمده دیده‬ ‫می‌ش��ود که باید در این راس��تا فکری اندیشیده‬ ‫شود‪.‬‬

‫برخی نقایض آشکار‬ ‫‪ .1‬شیفت‌بندی خاص متخصصان‪ ،‬به عنوان مثال‬ ‫متخصص کلیه دوش��نبه و چهارشنبه‪ ،‬متخصص‬ ‫پوس��ت فقط دوش��نبه‪ ،‬گ��وش و حل��ق و بینی‬ ‫یک‌شنبه و سه‌شنبه‬ ‫‪ .2‬بیم��اری ک��ه در بیمارس��تان گ��راش ویزیت‬ ‫می‌ش��ود و متخصص برایش تقاضای رادیولوژی‬ ‫(سونوگرافی) می‌دهد‪ ،‬جهت انجام آزمایش باید‬ ‫به الر برود‪ ،‬و همان متخصص که در بیمارستان‬ ‫گراش مقیم بوده‪ ،‬آنجا برایش سونو انجام دهد!‬ ‫‪ .3‬تقاضای انجام خدم��ات تخصصی درمانگاهی‬ ‫در اورژانس از جانب بیماران‬ ‫‪ .4‬گرچه بیمارس��تان ‪ CCU‬دارد و پرس��تاران‬ ‫ویژه ‪ CCU‬هم حضور دارند‪ ،‬اما به علت نبودن‬ ‫مداوم متخص��ص قلب‪ ،‬بیماران اورژانس��ی قلب‬ ‫باید ارجاع داده ش��وند و چه بس��ا در این موارد‬ ‫جان بیمار به مخاطره می‌افتد‪.‬‬

‫علل مشکالت عدیده بیمارستان‪:‬‬ ‫‪ .1‬توقعات باالی خدمات‌گیرندگان‬ ‫‪ .2‬بیمارستان گراش مرکز ترومای منطقه جنوب‬ ‫فارس به طور غیر رس��می اس��ت‪ .‬اما امکانات و‬ ‫توجهات اس��تانی حتی در حد بیمارس��تان‌های‬ ‫هم‌ج��وار نیس��ت‪ .‬از طرف��ی ردی��ف حقوق��ی‬ ‫بیمارس��تان در حد بیمارس��تان عریض و طویل‬ ‫کنونی نیست‪.‬‬ ‫‪ .3‬هیأت امنا عمدتاً بر روی سخت‌افزار و فیزیک‬ ‫بیمارس��تان اص��رار دارد و بر نرم‌اف��زار و نیروی‬ ‫انسانی تأکید چندانی ندارد‪.‬‬ ‫‪ .4‬سیاس��ت واحد و یک‌نواخ��ت وجود ندارد و با‬ ‫تغییر مدیریت‪ ،‬تغییرات عمده‌ای صورت می‌گیرد‬ ‫که باعث صرف وقت و هزینه باال می‌شود‪.‬‬

‫راه‌کارهایی برای بهتر شدن‬ ‫وضع موجود‪:‬‬ ‫‪ .1‬بررس��ی اولویت‌ها با توجه ب��ه نیازمندی‌های‬ ‫منطقه و شهر گراش‬ ‫‪ .2‬رتبه‌بندی خدمات در جهت ارتقا کیفیت‬ ‫‪ .3‬کاهش هزینه‌های س��اختمانی و س��وق دادن‬ ‫س��رمایه‌ها به س��مت ارتقا کیفی��ت تجهیزات و‬ ‫وسایل مورد نیاز اتاق عمل‪ ،‬رادیولوژی و ‪...‬‬ ‫‪ .4‬س��رمایه‌گذاری بیش��تر جهت حف��ظ نیروی‬ ‫متخصص و باتجربه و کارآمد مخصوصاً نیروهای‬ ‫بومی شهرستان‬ ‫‪ .5‬ایجاد درمانگاه تخصصی به صورت فوق برنامه‬ ‫در جهت کاهش ازدحام و ارائه خدمات با کیفیت‬ ‫بهتر‬ ‫‪ .6‬نزدیک‌تر کردن روابط با مس��ئولین اس��تان و‬ ‫تهران در وزارت‬ ‫‪ .7‬تجلی��ل و قدردانی از هی��أت امنا و خیرین به‬ ‫صورت خاص و عام در محافل استانی و کشوری‬

‫چه مدیری (رییسی) در‬ ‫بیمارستان موفق است؟‬

‫مدی��ری ک��ه بتواند نظرات هیأت امن��ا را از یک‬ ‫طرف و نظرات رییس دانش��گاه در اس��تان را از‬ ‫طرف دیگر ب��ه هم نزدیک کند و بتواند با روابط‬ ‫نزدیک خ��ود بین دو طرف همدل��ی و توافق به‬ ‫وجود اورد‪.‬‬ ‫عمده‌تری��ن عی��ب بیمارس��تان گ��راش ع��دم‬ ‫س��رمایه‌گذاری روی نیروی کار انس��انی است‪ .‬به‬ ‫همین خاطر بیشتر متخصصین و کارکنان هنگامی‬ ‫که خبره و باتجربه می‌ش��وند از این بیمارستان به‬ ‫مراکز درمان��ی موجود در مراکز اس��تان و تهران‬ ‫منتقل می‌ش��وند‪ .‬حفظ نی��روی باتجربه حتی با‬ ‫پرداخت هزینه باالتر ارزش دارد‪.‬‬ ‫فرشته پورغالمی‬

‫جا مانده‌ای از قافله‬

‫مه��دی عالمی‪ ،‬مصطف��ی کارگر و محمد‌حس��ن‬ ‫عباسپور (مداح گراشی)‪.‬‬ ‫‪ 15‬س��ال کار تدری��س از او معلم��ی دلس��وز‪،‬‬ ‫متواضع ومش��اوری شفیق و خوش مشرب ساخته‬ ‫ب��ود‪ .‬آنچن��ان که درس��وگ م��رگ نابه‌هنگامش‬ ‫دانش‌آم��وزان همچ��ون فرزندی ب��ر مرثیه‌ی پدر‬ ‫می‌گریس��تند‪ .‬زنده‌ی��اد درمن��زل نیز همس��ری‬ ‫مهربان و پدری دلس��وز برای خان��واده‌اش بود‪ .‬از‬ ‫او چهار فرزند؛ دو پس��ر و دودختر به یادگار مانده‬ ‫اس��ت‪ .‬سعید در دانشگاه ش��یراز دررشته‌ی برق و‬ ‫دخترب��زرگ‌اش د رمقطع دبیرس��تان درگراش به‬ ‫تحصیل مش��غولند‪ .‬حمید بادخترکوچک‌اش زهرا‬ ‫انس و الفتی عجیب داش��ت‪ .‬در طول حیات‪ ،‬سر‬ ‫زهرای کوچک را روی قلب خود می‌گذاش��ت و به‬ ‫دخت��رک می‌گفتند‪ :‬گوش کن‪ ،‬ص��دای قلب بابا‬ ‫می‌گوید ُدتُم ُدتُم ُدتم و آن گاه س��ر خود را روی‬

‫قلب زهرای دلبندش می‌گذاش��ت و می‌گفت قلب‬ ‫تو نیز می‌گوید بابام بابام بابام‪.‬‬ ‫به نماز بس��یار اهمیت می‌داد و التماس دعای‌اش‬ ‫همیشه نه شفای خود که تنها ظهور آقا امام زمان‬ ‫(عج) ب��ود و بس‪ .‬وچه کوتاه ب��ود این لحظه‌های‬ ‫عشق و شورو ایثار‪ ،‬که به حق گلچین روزگار عجب‬ ‫خوش س��لیقه اس��ت‪ .‬حمید رای��گان درفروردین‬ ‫‪ 1384‬یک هفته بعد از تحویل س��ال درسانحه‌ی‬ ‫تصادف به دیدار حق ش��تافتند و ش��گفت این که‬ ‫در لحظه‌ی س��ال تحویل همان سال به پیشنهاد‬ ‫و اص��رار خانواده تفالی ب��ه حافظ زد اما هیچ‌کس‬ ‫نفهمید درسخن لسان الغیب چه سری نهفته بود‬ ‫که او رابی‌تاب کرد و تنها به این س��خن که تفال‬ ‫مربوط به خودم هس��ت‪ ،‬بسنده کرد و دیگر هیچ‬ ‫نگف��ت تا یک هفته بعد از آن که همگان درکمال‬ ‫ناباوری پرواز ابدی او را به نظاره نشستند‪.‬‬


‫توزیع در خارج از کشور‪ ‬کویت‪ :‬سوق الرین‪-‬شرکت اطلس ‪ ‬بحرین‪ :‬محرق‪ ،‬الشفق ‪ ‬دبی‪ :‬الراس‪ ،‬فلمار‬

‫یاد ‪‬‬

‫کارنامه خون ‪‬‬

‫شهید ابراهیم برزکران‬

‫جعفر کشوری‬

‫دل عباس براي گراشي ها تنگ شده است‬

‫گفتگوی نو ‪6‬‬ ‫‪ ‬میهمان‬

‫کالت گراش مال ماست!‬

‫ابراهیم کامروا‬

‫شماره سی و چهار‬ ‫(ضمیمه شماره ‪)55‬‬

‫نیمه اول اردیبهشت ‪88‬‬

‫‪ ‬مشاور ادبی‬ ‫مصطفی کارگر‬

‫عشقا شده معامله‬

‫‪JJwww.yad-e-yaran.com‬‬

‫نام پدر‪ :‬کریم‬ ‫محل تولد‪ :‬گراش‬ ‫تاریخ تولد‪1335 :‬‬ ‫محل شهادت‪ :‬دوعیجی عراق‬ ‫تاریخ شهادت‪1365/11/2 :‬‬ ‫محل دفن‪ :‬گراش‬

‫فرازهایی از وصیت‌نامه‬

‫همیشه در صحنه باش��ید امام را یاری دهید و تنها‬ ‫نگذارید‪ .‬به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان‬ ‫لبیک گویید‪ .‬صبور و شکیبا باشید‪ .‬به مسئولین در‬ ‫هرپست و مقامی س��فارش نمودند که کارتان برای‬ ‫رضای خدا باشد بیش��تر به فکر طبقه مستضعف و‬ ‫طبقات پایین جامعه باشید‪.‬‬

‫زندگی‌نامه‬

‫ابراهیم برزگران س��ال ‪ 1335‬در خان��واده‌ای مذهبی و‬ ‫زحمتکش چش��م به جهان گش��ود‪ .‬در س��ن ‪ 7‬سالگی‬ ‫روانه دبستان ش��د و بعد از پایان دوره‌ی ابتدایی جهت‬ ‫امرار معاش روانه کویت ش��د‪ .‬پ��س از پیروزی انقالب‬ ‫مورد س��وءظن س��ازمان امنیت کویت واقع‪ ،‬دستگیر و‬ ‫از طریق مرزهای آبی از کویت اخراج گردید‪ .‬با ش��روع‬ ‫جنگ تحمیلی و پس از شهادت برادرش به جبهه اعزام‬ ‫شد‪ .‬او مس��ئولیت پایگاه مقاومت مسجد صاحب‌الزمان‬ ‫را نی��ز عهده‌دار بود‪ .‬ش��هید ب��ا س��ختی‌ها و رنج‌ها و‬ ‫کمبودهای طبقه محروم آشنایی کامل داشت به همین‬ ‫خاطرمسئولیت کمیته امداد امام را با جان و دل پذیرفت‬ ‫و به محرومین کمک‌های ش��ایان توجهی می‌نمود هم‬ ‫چنی��ن مس��ئولیت دیگری را‬ ‫در ش��هرداری گراش داش��ت‪.‬‬ ‫ب��ا وجود این همه مس��ئولیت‬ ‫خود را به جبهه می رس��اند و‬ ‫س��رانجام در س��ومین مرحله‬ ‫از عملی��ات کرب�لای ‪ 5‬در‬ ‫آزاد س��ازی ش��هرک نظامی‬ ‫«دوعیج��ی» ع��راق در اث��ر‬ ‫ترکش خمپاره به ناحیه سر به‬ ‫فیض شهادت نائل آمد‪.‬‬

‫تعطي�لات به��اري‪ ،‬فرصتي دس��ت مي ده��د تا با‬ ‫دوس��تان يكدل به ده فيش س��ري بزنيم‪ .‬ده فيش‬ ‫ش��هري زيبا و سرس��بز ‪ ،‬در پناه دامنه هاي كه به‬ ‫حي��ات خود ادامه مي دهد‪ .‬ه��دف ما از ورود به ده‬ ‫فيش ديدار با مردي هش��تاد س��اله بود كه بيش از‬ ‫پنجاه س��ال از عمر خ��ود را صرف پامنبري و نوحه‬ ‫خواني كرد‪ .‬عباس محمدي االن ده سالي است كه‬ ‫در ايام محرم و صفر و ايام فاطميه به گراش ني آيد‬ ‫و م��ردم با صداي گرم او فاصل��ه گرفته اند‪ ،‬در اين‬ ‫مدت هيچ كس از او س��راغي نگرفت و حتي شايعه‬ ‫وفات او نيز در گراش پيچيد ‪ ،‬اما او همچنان در ده‬ ‫فيش به س��ر مي برد و در خانه اي كاهگلي روزگار‬ ‫مي گذراند‪.‬‬ ‫گ��روه پنج نفره ما را كه مي بيند خيلي خوش��حال‬ ‫مي ش��ود و مي گويد واقعا دلم ب��راي گراش تنگ‬ ‫ش��ده است‪ ،‬اما نه پاي رفتن دارم و چشم ديدن‪ .‬در‬ ‫طي اين مدت هم دو بار س��كته‬ ‫ك��رده ام‪ .‬ديگ��ر نم��ي توانم به‬ ‫گراش بيايم‪.‬‬ ‫او مي گوي��د‪ :‬دليل آمدن من به‬ ‫گراش كه به اوايل دهه بيش��ت‬ ‫خورش��يدي بر مي گردد‪ ،‬حضور‬ ‫مرحوم رحمان��ي در گراش بود‪.‬‬ ‫حاج��ي رحمان��ي در ش��هر ابا‬ ‫واجدادي خود جويم به تدريس‬ ‫عل��وم قرآني و نيز رت��ق و فتق‬ ‫امور مذهب��ي و نگارش اس��ناد‬ ‫مش��غول بود‪ .‬در يك��ي از همان‬ ‫روزها اسدخان شيباني‪ ،‬از آقاي‬ ‫رحماني مي خواهد كه س��ندي‬ ‫را ب��ه ناحق امضا كند و باطلي را‬

‫ح��ق جلوه دهد‪ ،‬اما چون مرحوم رحماني از امضاي‬ ‫سند پرهيز مي كند‪ .‬اس��دخان عرصه را به او تنگ‬ ‫مي كند و به پيشنهاد آقاي سيد علي اصغر موسوي‬ ‫الري‪ ،‬به الر و س��پس بنابر تقاضاي مردم گراش به‬ ‫آن شهر مي آيد و ماندگار مي شود‪.‬‬ ‫عباس محمدي ده فيشي در ادامه مي گويد‪ :‬من نيز‬ ‫به همراه آقاي رحمان��ي به گراش آمدم‪ .‬هر چه در‬ ‫طي اين سال ها براي امام حسين خوانده ام از نوحه‬ ‫ها و شعرها و مرثيه ها و الحان غم انگيز را از مرحوم‬ ‫رحماني ياد گرفته ام‪.‬‬ ‫او خاط��ره اي ني��ز ذكر مي كند ك��ه خالي از لطف‬ ‫نيست‪ :‬همان اوائلي كه به گراش آمده بودم و صورت‬ ‫و لحن جذابي داشتم و مردم هم جذب روضه خواني‬ ‫آقاي رحماني ش��ده بودند‪ ،‬يك روز آقاي افقهي به‬ ‫من گفت‪ :‬شنيده ام در ده فيش در غير اين ايام در‬ ‫عروس��ي ها هم فعاليت داريد؟ گفتم من شنيده ام‬ ‫كه آقاي فالني دستي به تار دارد‬ ‫ولي خودم از اين كارها نكرده ام‪.‬‬ ‫البت��ه خود آق��اي افقهي پس از‬ ‫توضيح من ناراحت شدند از من‬ ‫دلجويي كردند‪.‬‬ ‫غ��روب دل انگي��ز روز س��وم‬ ‫فروردين م��اه با عباس محمدي‬ ‫كه عم��ري را در گ��راش تالش‬ ‫كرد و گراشي ها هم او را دوست‬ ‫دارن��د‪ ،‬خداحافظ��ي كردي��م و‬ ‫او گفت س�لام مرا به دوس��تان‬ ‫برسانيد‪.‬‬ ‫اين هم شماره عباس محمدي‬ ‫براي احوالپرسي از او‪.‬‬ ‫‪07823282450‬‬

‫گراش در ايام نوروز ش��اهد حضور مهمانان ويژه‌اي‬ ‫بوده است‪.‬كه پس از پنجاه سال به گراش آمده‌اند‪.‬‬ ‫داوود و وحي��د فرزندان امان‌اهلل حاج اس��كندر) دو‬ ‫ت��ن از اين مهمانان بودند‪ .‬آنان با حضور در گراش‬ ‫دوست داشتند از بناهايي كه مربوط به نياكانشان‬ ‫هستند‪ ،‬ديدن كنند و خاطرات خود را زنده كنند‪.‬‬ ‫آن‌ها حتي پس از يادآوري خاطرات‪ ،‬حسنقلي خان‬ ‫را به باد انتقاد گرفتند و او را مسبب آوارگي خود‬ ‫و هجرت به بحرين مي‌دانسنتند‪ .‬حادثه‌ي قلعه كه‬ ‫بخشي از آن مربوط به اختالفات عموزادگان بوده‪،‬‬ ‫و س��ختی‌‌هاي پ��س از آن در دوره‌ي پهلوي اول‪،‬‬ ‫باعث شده است‪ ،‬اموال پدرشان يعني حاج امان‌اهلل‬ ‫ب��ه غارت ب��رود و آن‌ه��ا مجبور ش��دند از طريق‬ ‫بندرلنگه به بحرين رهسپار شوند و روزگار سختي‬ ‫را در آنجا بگذرانند‪ ،‬او هنوز مي‌گويد س��ختي‌هاي‬ ‫آن روز را به ياد دارد‪ .‬داوود امان‌اهلل تقريبا هش��تاد‬ ‫محمد جواد حسن‌نژاد‬

‫سال و حيدر امان‌اهلل نيز يكي دو سال از او بزرگتر‬ ‫اس��ت‪ .‬آنها به همراه حبيب حيدر امان‌اهلل و محمد‬ ‫و حاج اس��ماعيل كامروا‪ ،‬در گ��راش بودند ‪ .‬داوود‬ ‫و حيدر‪ ،‬ب��ه گفته‌ي خودش��ان در زمان حادثه‌ي‬ ‫قلعه ش��يرخواره بوده‌اند و در ده سالگي به بحرين‬ ‫رفته‌اند‪ .‬اقوام آنها اماني و متين در گراش هستند‪.‬‬ ‫حض��ور آنه��ا درگراش باع��ث ي��ادآوري خاطرات‬ ‫دوران كودكي‌ش��ان ش��د‪ .‬آنها به راحتي گراش��ي‬ ‫حرف مي‌زنند و از واژه‌هاي بس��يار قديمي استفاده‬ ‫مي‌كردند با اين حال به فارسي و عربي نيز صحبت‬ ‫مي‌كردند و با هر س��ه گويش براي رس��ندن معنا‬ ‫اس��تفاده مي‌كردند‪ ،‬داوود ب��ا لهجه خاص خودش‬ ‫مي‌گويد‪ :‬قلعه مال ماس��ت! البت��ه او مي‌خواهد با‬ ‫اين حرف‪ ،‬پيشينه‌ي تاريخي خود را به رخ بكشدو‬ ‫قصد تملک جایی را ندارد‪.‬‬ ‫‪ ‬کار‬

‫می چم چر گچخاء بلنده ماول امنی‬ ‫فروردین‪ ،‬ماه مناسبی برای‬ ‫«اب��ار» دادن نخل‌ه��ا در‬ ‫مناطق جنوبی است‪ .‬مردم‬ ‫گ��راش از قدیم‌االی��ام به‬ ‫امر کشاورزی و نخل‌داری‬ ‫اشتغال داشته‌اند‪ .‬آنان در‬ ‫روزهای آغازین هر س��ال‪،‬‬ ‫ب��رای برداش��ت خرماهای‬ ‫دش��ت‌های گ��راش در‬ ‫ماه‌ه��ای تیر و م��رداد‪ ،‬از‬ ‫هم‌اکنون دس��ت ب��ه کار‬ ‫شده‌اند و نخل‌ها را «ابار»‬ ‫می‌دهند‪« .‬ابارها» توس��ط‬ ‫«بازیارها»یی که از درخت‬ ‫نخل باال می‌روند‪ ،‬در کنار‬ ‫ش��کوفه‌های تازه‌رسیده‌ی‬ ‫خرما ی��ا هم��ان «طاره»‬ ‫قرار می‌گیرن��د‪ .‬این عمل‬ ‫نوعی گرده‌افش��انی اس��ت‬ ‫ت��ا درخت های نخل ماده‪،‬‬ ‫خرماه��ای مرغوب‌تری به‬ ‫بار آورند‪ .‬ابارها از نخل‌های‬ ‫به اصطالح «نر» به دست‬ ‫می‌آی��د و ه��ر خوش��ه‌ی‬ ‫بزرگ آن برای اس��تفاده‌ی‬ ‫حدود ده درخت ماده به کار می‌رود‪.‬‬ ‫روش اب��ار دادن به این صورت اس��ت که بازیار‌ها‬ ‫تسمه‌ای را که در اصطالح محلی «پَروان» نامیده‬ ‫می‌ش��ود و از الیاف نخل س��اخته ش��ده است به‬ ‫دور کم��ر خود و نخل حلقه می‌کنند و با چاالکی‬ ‫خاصی از درخت باال می‌روند‪ .‬پروان این فرصت را‬ ‫ب��ه بازیار می‌دهد که در باالی نخل دس��ت‌هایش‬ ‫را آزادان��ه رها کرده و ب��ه عمل ابار دادن یا بریدن‬ ‫خوشه‌های خارک و همچنین هرس نخل بپردازد‪.‬‬

‫پ��س از رس��یدن ب��ه ب��االی‬ ‫نخ��ل‪ ،‬ش��کوفه‌های نخ��ل نر‬ ‫را ک��ه ش��باهتی تقریب��ی به‬ ‫س��اقه‌های گن��دم دارد در‬ ‫الب��ه‌الی ش��کوفه‌های نخ��ل‬ ‫م��اده می‌گذارد و س��پس به‬ ‫وس��یله‌ی نوار باریکی از برگ‬ ‫درخ��ت نخل‪ ،‬این ش��کوفه‌ها‬ ‫را به هم گ��ره می‌زند‪ .‬اکنون‬ ‫می‌توان گف��ت مقدمات عمل‬ ‫گرده‌افش��انی و لق��اح انج��ام‬ ‫گرفته است‪.‬‬ ‫بع��د از دو ماه این ش��کوفه‌ها‬ ‫رش��د کرده و به «خَ الله» که‬ ‫محصول اولیه‌ی نخل و میوه‌ای‬ ‫کال و س��بزرنگ است تبدیل‬ ‫می‌ش��ود‪ .‬پس از گرم‌تر شدن‬ ‫هوا و گذش��تن دوره‌ای که به‬ ‫آن «خرماپ��زون» می‌گویند‪،‬‬ ‫این میوه‌ی کال رشد می‌کند‬ ‫و زردرنگ می‌شود و تلخی‌اش‬ ‫را به ش��یرینی وصف‌ناپذیری‬ ‫می‌ده��د‪ .‬نخل‌های اب��ار داده‬ ‫نش��ده دارای میوه‌هایی پوک‬ ‫و توخالی‌اند و به درد خوردن‬

‫نمی‌خورند‪.‬‬ ‫ابار دادن هر نخل حدود سی دقیقه طول می‌کشد‪.‬‬ ‫هزین��ه‌ای ک��ه بازیارها ب��رای اب��ار دادن نخل‌ها‬ ‫می‌گیرن��د دو هزار تا دو هزار و پانصد تومان برای‬ ‫هر نخل اس��ت‪ ،‬که با توجه به خطرات و مشتقات‬ ‫کار به نظر می‌رس��د هزینه‌ی متعارفی باش��د‪ .‬در‬ ‫ضم��ن‪ ،‬مارها‪ ،‬عقرب‌ه��ا و زنبورهای س��می هم‬ ‫تهدیدات جدی برای بازیارها محس��وب می‌شوند‪.‬‬ ‫آنها معم��والً از گزیدگی عقرب‌ه��ا خاطرات بدی‬

‫س��رکار خانم فرشته پورغالم‪ :‬مجموعه ترانه‌هاي‬ ‫منتش��ر نشده‌ي ش��ما به نام پيش��کش را ديدم‬ ‫و مطالع��ه ک��ردم‪ .‬با ش��ناخت و آگاهي که طي‬ ‫س��الهاي گذشته با مراحل س��رايش شما دارم و‬ ‫نظ��ر به اينکه ميان مطالعه‌ي آثار ش��ما تا امروز‬ ‫وقفه‌اي طوالني افتاده اس��ت‪ ،‬به نظر مي‌رس��د‬ ‫پيش��رفت‌تان زياد و بس��يار قابل مالحظه بوده‬ ‫است‪ .‬تس��لط بر ارکان جمله و صناعات ادبي به‬ ‫خوبي در آثار ش��ما به چش��م مي‌خورد که خود‬ ‫نشان از مطالعه و پيگيري مستمر اتفاقات و آثار‬ ‫موجود در کشورمان است که البته تنها منحصر‬ ‫به مکتوبات نمي‌شود بلکه بخش زيادي از حرکت‬ ‫رو ب��ه جلو ش��ما‪ ،‬مديون ش��نيدن آثار صوتي و‬ ‫ريتميک هنرمندان جوان ايران زمين اس��ت‪ .‬اما‬ ‫به خوبي مش��هود اس��ت که در برخ��ي ترانه‌ها‪،‬‬ ‫هن��وز از جانب وزن عروض��ي مي‌لنگيد‪ .‬مثال در‬ ‫ش��عرهاي «روياي من» و «همرنگ جماعت» از‬ ‫اصول وزن خارج ش��ده‌ايد که ريتم موس��يقي و‬ ‫ملودي احتمالي هم نمي‌تواند اين نقص را توجيه‬ ‫کند‪ .‬زيرا هر ترانه در قالبي خاص س��روده شده‬ ‫که اصلوب ويژه خودش را دارد‪ .‬جز وزن‪ ،‬از کنار‬ ‫اشتباهات محدود قافيه‌اي نيز نمي‌توان گذشت‬ ‫که شعرهاي «دل خوش کنک» و «بي‌خيال» را‬ ‫مي‌توان به عنوان شاهد مثال ذکر کرد‪.‬‬ ‫ترانه‌سرايان مطرح امروز و به‌طور کلي‪ ،‬هنرمندان‬ ‫جدي عرصه‌هاي مختلف هنري‪ ،‬در آثار خود به‬ ‫دنبال چيزي فراتر از ذهن عوام هستند و به‌نوعي‬ ‫مي‌شود گفت دنبال گمشده‌ي خود در عالم هنر‬ ‫مي‌گردند که هم روح تش��نه‌ي خود را س��يراب‬ ‫کنن��د و ه��م مخاط��ب را بي‌به��ره نگذارند‪ .‬اما‬ ‫آنهايي موفق‌ترند که پيچيده‌ترين انديش��ه‌هاي‬ ‫خود را به زباني س��اده بيان کنند‪ .‬ترانه‌س��رايي‬ ‫هم فقط پرداختن ب��ه روابط عاطفي بين آدم‌ها‬ ‫که نتيجه‌اش کامياب يا شکس��ت باشد‪ ،‬نيست‪.‬‬ ‫س��عي کنيد ب��ا دور ش��دن از س��طحي‌نگري و‬ ‫تق�لا در عوالم ذهني و تخيلي‪ ،‬به محسوس��ات‬ ‫بپردازيد و ب��ا ارايه‌ي اثري تعالي يافته‪ ،‬تالش‌ها‬ ‫و تجربي��ات ادبي خود را جاودان��ه کنيد‪ .‬ضمن‬ ‫آرزوي موفقيت‌هاي بيشتر شما‪ ،‬با هم فرازهايي‬ ‫از ترانه‌ي «ورشکسته» تان را زمزمه مي‌کنيم‪:‬‬ ‫عش�قا ش�ده معامل�ه دل‌دادن�اي نس�يه‬ ‫ش�يره مي‌مالن سر هم کي به کيه کي به کيه‬ ‫مش�تري داره قل�ب تو عش�قتو احتکار نکن‬ ‫بي‌شيله باش و بعد از اين دوز و کلک سوار نکن‬ ‫آخ که تو ويترين چشات جنساي دلبري داري‬ ‫کرکره‌تو پايين نکش که کلي مشتري داري‪...‬‬ ‫‪ ...‬ت�و صف انتظار ت�و يه عمريه ت�و انتهام‬ ‫نوبت ما که مي‌رس�ه مي‌گي ب�رم فردا بيام‬ ‫منو گذاش�تي س�رکار امروز و ف�ردا مي‌کني‬ ‫با اخم و تَخم‌هات عزيزم خون به دل ما مي‌کني‬ ‫يه روز ديدم تو کوچه‌تون هلهله‌اي به‌پا شده‬ ‫قف�ل مغازه‌ي دل�ت يه حلقه‌ي طال ش�ده‪...‬‬ ‫دارن��د‪ .‬از معروف‌ترین بازیارهای گراش می‌توان به‬ ‫محمد زحمتکش‪ ،‬ع��وض غالمی‪ ،‬درویش غالمی‪،‬‬ ‫حسین علی جمش��ید و حسن علی جمشید اشاره‬ ‫کرد که اینک بازنشسته شده‌اند‪.‬‬ ‫راس��تی کار ابار دادن تا کی ادامه می‌یابد؟ با کنار‬ ‫رفتن و بازنشس��ته ش��دن نسل گذش��ته‪ ،‬آیا نسل‬ ‫ام��روزی حاضر به ب��اال رفتن از نخل‌های س��ر به‬ ‫فلک کش��یده و بعضاً خمیده می‌شود؟ دلم به حال‬ ‫نخل‌های ماده می‌سوزد که شاید در آینده دستانی‬ ‫نباشد که بارورش��ان کند و خرماهای شیرین‌شان‬ ‫را بچیند‪.‬‬


‫شماره سی و چهار‬ ‫(ضمیمه شماره ‪)55‬‬

‫نیمه اول اردیبهشت ‪88‬‬

‫‪ 7‬رودررو‬

‫ در موض�وع بحران اقتصادی‬ ‫گراش ش�ما جز اولین اشخاصی‬ ‫بودید ک�ه موضع‌گی�ری گردید‪.‬‬ ‫چگونه به این نتیجه رسیدید که‬ ‫باید اعالم هشدار کرد؟‬ ‫موضوع��ی که عنوان کردید به صورت‬ ‫موردی به ما می‌رس��ید که ش��رکتی‬ ‫با نام ش��رکت برگ س��بز مطهر یک‬ ‫س��ری اقدام��ات اقتص��ادی را انجام‬ ‫داده‪ ،‬قراردادهایی بس��ته می‌ش��ود و‬ ‫س��ودهایی خیل��ی زیاد و غی��ر قابل‬ ‫تصور تا ش��صت درصد داده می‌ش��ود‬ ‫که با ش��رایط بازار مطابقت نداش��ت‬ ‫چرا که هر چقرد تالش کنیم در بازار‬ ‫معمولی نمی‌توانیم چنین س��ودی را‬ ‫بدس��ت بیاوریم این عامل باعث ش��د‬ ‫که پی ببریم یک س��ری کارهای غیر‬ ‫قانون��ی در حال انجام هس��ت تقاضا‬ ‫کردیم ک��ه قراردادها را ببینیم که به‬ ‫هیچ وجه قراردادها داده نمی‌ش��د‪ .‬از‬ ‫طریق بخش��داری درخواست کردیم‬ ‫ک��ه قراردادها را بیاورن��د و ببنیم که‬ ‫به لح��اظ مخفی‌کاری‌هایی که انجام‬ ‫می‌ش��د هیچ ق��رارداد یا نوش��ته‌ایی‬ ‫را ب��ه ما ندادند‪ .‬نهایت��اً از کانال‌های‬ ‫مختلف��ی پیگی��ری ش��د و فقط یک‬ ‫قرارداد خام را برای ما آوردند که یک‬ ‫س��ری مس��ائل در آن گنجانده شده‬ ‫ب��ود که هیچ زمینه حقوقی نداش��ت‪.‬‬ ‫از س��وی دیگر جمع اوری سپرده مرد‬ ‫از بانک‌ها مقداری هم مس��ائل منطقه‬ ‫را تحت تاثیر خودش ق��رار داده بود‪.‬‬ ‫درون ش��هر الیه می‌کردند از وضعیت‬ ‫ب��د اقتصادی که ای��ن پول‌ها که دارد‬ ‫جمع می‌شود مشکالت اقتصادی برای‬ ‫جامعه به وجود می‌آورد‪ .‬حتی کس��به‬ ‫جز هم عن��وان کرده بودن��د که یک‬ ‫سری مشکل برای ما به وجود آمده و‬ ‫درآمدمان کم شده است‪ .‬بدین ترتیب‬ ‫ما مصاحبه کردیم و هیچ نظر س��ویی‬ ‫نس��بت به جایی یا مردمی یا مسئولی‬ ‫نداش��تیم و خیل��ی با احتی��اط وارد‬ ‫ش��دیم‪ .‬به دلیل ساز و کارهایی که از‬ ‫درون شرکت به ما می‌رسید و مقامات‬ ‫سیاسی هم قب ً‬ ‫ال عضو شرکت بودند‪.‬‬ ‫ آی�ا مصاحب�ه بازتاب�ی ه�م‬ ‫داشت؟‬ ‫مصاحبه تبعاتی داشت و به نوعی تحت‬ ‫فشار قرار گرفتیم و استنباط‌هایی شد‬ ‫که واقعیت نداش��ت که هر چند صرفاً‬ ‫ما احساس می‌کردیم که مردم ممکن‬

‫متضرر می‌ش��وند اگر می‌فهمیدیم که‬ ‫این حج��م نقدینگ��ی از منطقه دارد‬ ‫خارج می‌ش��ود ما مطمئنن��اً حرکات‬ ‫دیگ��ری را هم انج��ام می‌دادیم اما ما‬ ‫به شدت تحت فش��ار بودیم حتی در‬ ‫همان حدی که انجام دادیم‪.‬‬ ‫ این فشارها از چه جانبی بود؟‬ ‫من عن��وان نمی‌کنم ش��خص خاصی‬ ‫ولی به طور کلی یک سری فشارهای‬ ‫سیاس��ی روی ما بود شما می‌توانید از‬ ‫مدیر کل صدا و س��یما س��ئوال کنید‬ ‫که ایش��ان به صراحت اع�لام کردند‬ ‫ک��ه از چه کانال‌های��ی تلفن زدند که‬ ‫مصاحب��ه اص�لا پخش نش��ود‪ .‬همراه‬ ‫ب��ا آن جرای��د رو حس��اس کردیم در‬ ‫آن ح��د که جراید هم فعال ش��دند و‬ ‫موضوع را کشاندند به روزنامه و نهایتاً‬ ‫دو سه مورد گزارش مکتوب محرمانه‬ ‫به اس��تانداری دادیم که این موارد به‬ ‫مسئولین سیاس��ی استان هم رسیده‬ ‫بود‪ .‬به صورت موردی هم در جلسات‬ ‫ش��ورای تامین و این گونه جلس��ات‬ ‫قضیه را دنبال می‌کردیم‪.‬‬ ‫ االن وضعی�ت پرونده به چه‬ ‫صورتی اس�ت؟ چ�ه کمیته‌هایی‬ ‫تشکیل شده است؟‬ ‫خ��وب ما هم با توج��ه به وضعیتی که‬ ‫بوجود آمد جلس��ات امنیتی خودمان‬ ‫را گرفتی��م و ب��ا توجه ب��ه حجم زیاد‬ ‫س��پرده‌هایی که از منطق��ه رفته بود‬ ‫و تاثیرگ��ذاری آن ب��ر مجموعه ش��هر‬ ‫گراش و قس��متی از ش��هر الر و سایر‬ ‫نقاط شهرس��تان جلس��ات مش��ورتی‬ ‫را در همی��ن فرمان��داری ب��ا حض��ور‬ ‫بخش��دار انجام دادیم‪ .‬نهایتاً مسئولین‬ ‫اس��تان هم استاندار و معاونین امنیتی‬ ‫و سیاس��ی آنها و اداره دادگس��تری و‬ ‫نی��روی انتظام��ی و اداره کل اطالعات‬ ‫حساس شدند و موضع به صورت ویژه‬ ‫در جلسات این عزیزان مطرح شد و ما‬ ‫شرکت کردیم‪ .‬نهایتا کمیته‌ای متشکل‬ ‫از آن‌ها تشکیل ش��د که اولین جلسه‬ ‫ه��م در اس��تانداری گرفته ش��د‪.‬همه‬ ‫راهکاره��ای در مورد ای��ن موضوع در‬ ‫ح��ال انجام اس��ت یک��ی از مصوبات‬ ‫کمیت��ه تعیین قاضی ویژه اس��ت‪ .‬که‬ ‫باید از س��وی ق��وه قضائی��ه و رئیس‬ ‫دادگستری معرفی شود که حکمشان‬ ‫را بدهند تا بیای��د‪ .‬تصمیماتی دیگری‬ ‫هم گرفته ش��ده که خود دادگس��تری‬ ‫قرار است خودش اطالع رسانی موضوع‬

‫منصور محتاجی‪ ،‬فرماندار الرستان‪:‬‬

‫پرونده گراش با حساسیت باال در حال پیگیری است‬

‫را دنبال کند ولی تمام راهکارهای اولیه‬ ‫را هم در مورد رصد متهم اصلی و سایر‬ ‫عوامل انجام دادیم‪ .‬دکتر شین هم در‬ ‫حال بازجویی است و با یک حساسیت‬ ‫باالیی پرونده در حال پیگیری اس��ت‪.‬‬ ‫تحقیقات توسط دادستان از او در حال‬ ‫انجام اس��ت بدون این که کس��ی او را‬ ‫مالقات کند و مدارک دارد جمع‌آوری‬ ‫می‌ش��ود تا مشخص شود این قضیه با‬ ‫چه اهدافی دنبال می‌شده است‪.‬‬ ‫ بعضی‌ه�ا ای�ن جم�ع آوری‬ ‫س�پرده ها را مرتبط با مس�ائل‬ ‫سیاسی می‌دانند آیا چنین بوده‬ ‫است؟‬ ‫ما چنین موضوعیتی را تایید نمی‌کنیم‪.‬‬ ‫چیزی هم به ما نرسیده که این موراد‬ ‫سمت و سوی سیاسی داشته باشد‪ .‬این‬ ‫ی��ک کار اقتصادی بوده که ش��رکتش‬ ‫مش��خص اس��ت و ثبت ش��ده است و‬ ‫عوامل ش��رکت هم مش��خص است و‬ ‫یکی از عاملین آن هم دستگیر شده‪.‬‬ ‫ بع�د از ای�ن حادثه س�ه طرح‬

‫مردمی در خود گراش انجام ش�د‪.‬‬ ‫کمیته‌ای هم در الر تشکیل شده و‬ ‫کمیته‌ای در مرکز استان‌ها‪ .‬این‌ها‬ ‫در نهای�ت دچ�ار ناهماهنگی‌های‬ ‫خاصی نخواهد شد؟‬ ‫کمیته زیر مجموعه ش��ورای مشورتی‬ ‫در مرکز استان اس��ت که عالی ترین‬ ‫مقام های سیاسی امنیتی و اجرایی و‬ ‫اطالعاتی این کمیته را تشکیل داده‌اند‪.‬‬ ‫این کمیته صالح ب��ر همه موضوعات‬

‫اس��ت‪ .‬س��ایر کمیته ه��ا کمیته های‬ ‫مردمی هستند که ممکن است نتیجه‬ ‫بده��د یا ندهد اما مهم تر این اس��ت‬ ‫که همه ای��ن زیرمجموعه‌ها با کمیته‬ ‫اصلی در مرکز استان که شکل گرفته‬ ‫همراه باش��ند‪ .‬مخصوصاً این اطالعات‬ ‫چنین تشکل‌هایی به درد قاضی ویژه‬ ‫خواهد خورد که نهایتاً باید در اختیار‬ ‫قاضی ویژه قرار بگیرد‪.‬‬ ‫ اطالع‌رس�انی به مردم چگونه‬

‫‪QQ‬بخشداری گراش تنها به دنبال ایجاد آرامش است‪.‬‬ ‫‪QQ‬به رییس صدا و سیمای مرکز فارس فشار‬ ‫آوردند که مصاحبه‌ی من پخش نشود‪.‬‬ ‫‪QQ‬اگر می‌فهمیدیم که این حجم نقدینگی از‬ ‫منطقه دارد خارج می‌شود ما مطمئنن ًا حرکات‬ ‫دیگری را هم انجام می‌دادیم‪.‬‬ ‫‪QQ‬من به همایش سالمی دیگر دعوت نشده بودم‪.‬‬

‫انجام می‌ش�ود و مردم سوال‌های‬ ‫خود را باید از چه کسی بپرسند؟‬ ‫تا قاضی ویژه مشخص نشود ما از درون‬ ‫پرونده‌ها و تحقیق��ات اطالعی بدهیم‪.‬‬ ‫خود دادگستری اس��تان موظف شده‬ ‫است که اطالع‌رسانی را انجام دهد‪.‬‬ ‫ خود بخش�دار گراش از طرف‬ ‫شما دستورالعملی نگرفته است‬ ‫ک�ه باید س�کوت کند ی�ا نکند یا‬ ‫وارد عم�ل ش�ود ی�ا تعاملی بین‬ ‫کمیته‌ه�ای موج�ود در گ�راش‬ ‫برقرار کند یا نه؟‬ ‫ما وظیفه داش��تیم که تمام سر نخ‌ها‬ ‫را دنب��ال کنیم که به ی��ک نتیجه‌ای‬ ‫برس��د تمام ای��ن موضوعات به نحوی‬ ‫در مجموعه کاری ما وجود داشته که‬ ‫سعی می‌کردیم که از طریق بخشداری‬ ‫که نماینده رسمی ما هست این موارد‬ ‫دنبال بش��ود و مهم ترین مبحث هم‬ ‫که ما دنبال آن هس��تیم م��ردم را به‬ ‫خویش��تن‌داری دعوت کند و س��عی‬ ‫کند یک آرامش نسبی ایجاد شود‪ .‬در‬

‫شرایط بحرانی هیچ تصمیمی نمی‌شود‬ ‫گرفت مگر این که اطالعات به ش��کل‬ ‫کامل جمع آوری ش��ود و بعد در یک‬ ‫نهاد خاص تصمیم‌گیری شود‪.‬‬ ‫ پ�س مالباختگان به جز تحمل‬ ‫و آرام�ش چ�ه کار دیگ�ری باید‬ ‫بکنن�د؟ مث ً‬ ‫ال یک�ی از مالباختگان‬ ‫تهدی�د ک�رده بود که خ�ود را در‬ ‫جلو مجلس آتش خواهد زد‪.‬‬ ‫کار خاصی نیس��ت‪ .‬ما تمام توان‌مان‬ ‫را گذاش��ته‌ایم تا س��عید نجفی‌زاده را‬ ‫دس��تگیر کنیم و به قضای��ا پی ببریم‬ ‫و بفهمیم این حجم سپرده‌های مردم‬ ‫به کجا رفته اس��ت‪ .‬هم��ه تالش‌مان‬ ‫در حال انجام اس��ت‪ .‬از تم��ام ابزارها‬ ‫برای س��رنخ‌یابی این شخص استفاده‬ ‫می‌شود‪.‬‬ ‫ ای�ن ش�ایعه و ش�ائبه وجود‬ ‫دارد ک�ه ش�اید مته�م دس�تگیر‬ ‫ش�ده اس�ت اما به خاطر مسائل‬ ‫سیاسی و گروکشی‌های جناحی‬ ‫افشا نمی‌شود؟‬ ‫ای��ن صرفاً یک ش��ایعه اس��ت‪ .‬دلیلی‬ ‫ندارد که تش��کیالت اطالعات��ی او را‬ ‫بگیرد و اعالم نکند‪.‬‬ ‫ از س�ال ‪ 85‬ش�رکت فعالی�ت‬ ‫داش�ته اس�ت‪ .‬آیا در این سال‌ها‬ ‫نیروهای�ی نبای�د ب�ر کار آن‌ه�ا‬ ‫نظارت می‌کردند؟‬ ‫به صورت جس��ته و گریخته اطالعات‬ ‫می‌رس��ید‪ .‬اما این مسائل در کانال‌ها‬ ‫اداری به عنوان مباحث قانونی قلمداد‬ ‫می‌ش��د و مورد مش��کوکی مش��اهده‬ ‫نمی‌شد‪ .‬بسیار پنهان‌کاری بود و حجم‬ ‫آن در این حد به ما نرس��یده بود‪ .‬در‬ ‫س��ال ‪ 85‬یا ‪ 86‬احساس می‌شد صرفاً‬ ‫کار اقتصادی بود‪.‬‬ ‫ از س�وی مردم می‌پرس�یم که‬ ‫حضور شما و معاون استانداری‬ ‫و برخی مقام‌های سیاس�ی دیگر‬ ‫ب�ه همراه مس�ئولین ش�رکت در‬ ‫دب�ی‪ ،‬در جلب اعتماد مردم موثر‬ ‫بوده‪ .‬ممکن است درباره جریان‬ ‫این همایش سالمی دیگر در دبی‬ ‫توضیح دهید؟‬ ‫دو همای��ش برگزار ش��د که همایش‬ ‫اول ما دعوت نبودیم‪ .‬همایش دوم هم‬ ‫دعوت نش��دیم‪ .‬روزی م��ن در بازدید‬ ‫پ��روژه گردنه ورا بودم که آقای زارعی‬ ‫مدیرکل تقسیمات کشوری استانداری‬

‫فارس به من زنگ زد که همایشی در‬ ‫دبی اس��ت و آق��ای حس��نی از آقای‬ ‫اس��تاندار دع��وت کرده اس��ت‪ .‬آقای‬ ‫اس��تاندار در سفر هس��تند و گفته‌اند‬ ‫آق��ای زارعی بروند‪ .‬آق��ای زارعی نیز‬ ‫گفته‌اند اگر من بروم باید دو فرماندار‬ ‫خنج و الرستان نیز باشند‪ .‬من توضیح‬ ‫دادم که دعوت نشده‌ایم و همایش هم‬ ‫یک همایش س��رمایه‌گذاری است‪ .‬با‬ ‫اصرار ایش��ان رفتیم و با هدف خاصی‬ ‫نبود‪ .‬موضوعات که آنجا مطرح شد نیز‬ ‫غیر واقعی با قضایای اقتصادی بود‪.‬‬ ‫ در واق�ع ای�ن گونه ب�وده که‬ ‫افراد سیاس�ی تنها دعوت ش�ده‬ ‫بودند اما ای�ن گونه به مردم القا‬ ‫می‌ش�د که این افراد ب�ا ما همراه‬ ‫هس�تند و ش�ما از نظ�ر امنی�ت‬ ‫سرمایه نگران نباشید؟‬ ‫بله صددرصد در همین راستا بوده‬ ‫ حتی حضور آقای جاسبی؟‬ ‫حتی ایش��ان‪ .‬البته نف��ع اصلی را در‬ ‫همایش آقای جاس��بی ب��رد‪ .‬همایش‬ ‫برای منطقه ما ولی آقای جاس��بی به‬ ‫عنوان اولین س��خنران پروژه دانشگاه‬ ‫بین‌المللی را معرفی کرد‪.‬‬ ‫ در س�طح مدیریت‌ه�ای‬ ‫شهرستان ارتباطی با مطبوعات‬ ‫و رس�انه‌ها انج�ام نمی‌گیرد‪ .‬در‬ ‫ادارات توج�ه کم�ی ب�ه رواب�ط‬ ‫عمومی می‌ش�ود؟ ی�ا حتی مدیر‬ ‫اعتقادی به این امر ندارند؟‬ ‫ادارات را به چالش بکشید‪.‬‬ ‫ م�ا ب�ر لب�ه تی�غ ق�رار داریم‬ ‫ب�ا کوچکترین مطلب�ی تهدید به‬ ‫شکایت می‌شویم‪.‬‬ ‫اگ��ر اداره‌ای اطالع��ات نمی‌دهد باید‬ ‫به نوع دیگری ب��ا آن برخورد کرد‪ .‬از‬ ‫نظر ما اشکالی ندارد‪ .‬مجموعه شورای‬ ‫اداری شهرس��تان موظ��ف هس��تند‬ ‫همکاری داش��ته باشد‪ .‬اما همان گونه‬ ‫که ش��ما می‌گویی��د‪ .‬بعض��ی در این‬ ‫مقوله کم سواد هستند یا اعتقادی به‬ ‫این مس��ائل ندارند‪ .‬همچنان که یکی‬ ‫از دوس��تان ما در مراسم تودیع خود‬ ‫این را با افتخار مطرح کرد‪ .‬که ما کار‬ ‫خودمان را می‌کنیم‪ ،‬چه کار داریم که‬ ‫مطرح کنیم‪ .‬میلیارد میلیارد از بودجه‬ ‫مملکت خرج پروژه‌ها می‌شود و کسی‬ ‫مثل ایش��ان اعتقاد ن��دارد که باید به‬ ‫اطالع مردم برسد‪.‬‬


‫جامعه نو ‪8‬‬ ‫کودکان ‪‬‬ ‫عبداله سراجی‬ ‫ترجمه از ‪ehow.com‬‬ ‫قسمت دوم و پایان‬

‫چگونه از فرزندان‬ ‫خود هنگام‬ ‫استفاده از اینترنت‬ ‫مراقبت کنیم‬

‫قدم پنجم‪:‬‬ ‫یک لیست شناسایی تهیه نمایید‪ -‬لیست شناسایی‬ ‫حاوی تمامی سایت ها ومنابعی ست که فرزند شما‬ ‫در گذشته مشاهده نموده اس��ت‪ .‬به عنوان والدین‬ ‫نیاز اس��ت که لیس��ت س��ایت هایی را که فرزندان‬ ‫شما مش��اهده کرده اند راداش��ته باشید‪ .‬پس ازهر‬ ‫جلسه استفاده از اینترنت‪ ،‬تاریخچه جستجو را چک‬ ‫نمایید و یا از ایک برنامه ردیاب اینترنتی اس��تفاده‬ ‫کنید‪ ،‬و س��پس یک لیس��ت از س��ایت هایی را که‬ ‫اجازه اس��تفاده ازآنهارا می دهید ایجاد نمایید‪ .‬شما‬ ‫می توانید ازیک ‪ ISP‬از پیش فیلتر ش��ده استفاده‬ ‫نمایید‪ ،‬و یا برنامه های طراحی ش��ده برای مسدود‬ ‫نمودن س��ایتهای مش��کوک را نص��ب کنید‪ .‬در هر‬ ‫صورت‪ ،‬یک لیس��ت از تمامی سایت ها‪ ،‬ایمیل ها‪،‬‬ ‫تصاوی��ر و دیگرابزارهایی که فرزند ش��ما به صورت‬ ‫منظ��م از آنها بازدید و اس��تفاده م��ی کند را تهیه‬ ‫نمایید‪.‬‬ ‫قدم ششم‪:‬‬ ‫س��ایت های نامناسب را مس��دود کنید‪ -‬سایتهای‬ ‫نامناس��ب را باید مس��دود نمود‪ .‬ب��رای این کار به‬ ‫وس��یله کامپیوترش��خصی خود‪،‬به ن��وار ابزار باالی‬ ‫جستجوگر اینترنت اکس��پلورر و یا هر جستجو گر‬ ‫دیگری که ازآن اس��تفاده م��ی کنید بروید‪ .‬بر روی‬ ‫“‪ ”TOOLS‬کلیک کنید‪ .‬لیست را به سمت پایین‬ ‫پیمایش کرده و “‪ ”Internet Options‬را کلیک‬ ‫کنی��د‪ .‬به پنجره “‪ ”Security‬رفته و “‪Trusted‬‬ ‫‪ ”Sites‬را هایالیت کنید‪ ،‬س��پس بر روی “‪”Sites‬‬ ‫کلی��ک کنی��د تا یک پنج��ره را برای مس��دود و یا‬ ‫اضافه نمودن س��ایتها باز کند‪ .‬در جعبه کنار دکمه‬ ‫“‪ ”Remove‬نام سایتی را که می خواهید مسدود‬ ‫ش��ود را وارد نموده و دکم��ه”‪ ”Remove‬را بزنید‬ ‫تا س��ایت مس��دود ش��ود‪ .‬احتماال راه های بهتری‬ ‫نیزوج��ود خواهد داش��ت‪ ،‬اما ای��ن روش موثر واقع‬ ‫خواهد شد‪.‬‬ ‫قدم هفتم‪:‬‬ ‫با ک��ودکان کوچکتر ب��ه بازی های ام��ن اینترنتی‬ ‫بپردازید‪ -‬پرداختن به ب��ازی های امن اینترنتی نه‬ ‫تنها به فزرندان شما رویه استفاده امن از اینترنت را‬ ‫می آموزد‪ ،‬بلکه به شما اطمینان می دهد که آن ها‬ ‫بر روی سایت های مناسب گروه سنی خود هستند‪.‬‬ ‫همچنین بازی های اینترنت��ی ازجمله ازبازی های‬ ‫فعال به شمار می آیند و فرزندان شما را به فعالیت‬ ‫وا می دارند‪ ،‬نه یک مش��اهده گرص��رف‪ .‬به عنوان‬ ‫یک سرپرس��ت‪ ،‬حتی بهتراست که این بازی ها رابا‬ ‫فرزندانتان انجام دهید تا از نوع بازی های آنها آگاه‬ ‫شوید‪ .‬مطمئن شوید که فرزندان شما نکته هر بازی‬ ‫را درک می کنند‪ ،‬و این که آن ها ازبازی کردن شاد‬ ‫هس��تند‪ .‬هدف این اس��ت که آنها خودرا درزمینه‬ ‫باید ها ونباید های اینترنتی بسازند‪.‬‬ ‫قدم هشتم‪:‬‬ ‫از محدودی��ت س��نی اس��تفاده کنید‪ -‬ش��ما به‪ ،‬به‬ ‫کارگی��ری محدودی��ت س��نی برای دسترس��ی به‬ ‫اینترن��ت احتی��اج پیدا خواهید ک��رد‪ .‬در حالی که‬ ‫اجازه دادن به کودکان‪ ،‬در هر س��نی‪ ،‬برای استفاده‬ ‫از اینترنت صحیح اس��ت‪ ،‬اما محدودیت شدیدتری‬ ‫ب��رای کودکان کم س��ن وس��ال باید اعمال ش��ود‪.‬‬ ‫محدودیت سنی شامل‪ :‬ساعت روز(ساعت استفاده)‪،‬‬ ‫م��دت زمان اس��تفاده‪ ،‬نظ��ارت والدی��ن و مقررات‬ ‫خاموشی(س��اعت خ��واب) می باش��د‪ .‬همچنان که‬ ‫کودک بزرگ ترمی ش��ود‪ ،‬می توانید محدودیت ها‬ ‫را در اس��تفاده ازاینترنت آسان تر کنید‪ ،‬مشروط بر‬ ‫این که آن ها سطح قابل قبولی از مسولیت پذیری‬ ‫در اج��را یقانون و مقررات اس��تفاده ازاینترنت را از‬ ‫خود نشان دهند‪.‬‬ ‫قدم نهم‪:‬‬ ‫پیرام��ون پیامده��ای امنیتی آنالی��ن بحث کنید‪-‬‬ ‫ک��ودک آزاران هم��ان ان��دازه ب��ر روی اینترن��ت‬ ‫خطرن��اک هس��تند ک��ه در فضای حفاظت نش��ده‬ ‫بی��رون از خان��ه همچ��ون خیابان‪ ،‬پ��ارک و زمین‬ ‫های بازی‪ .‬ش��ما باید مطمئن شوید که فرزندانتان‬ ‫خطرات مرتبط با صحبت کردن و مالقاتهای آنالین‬ ‫و ی��ا حض��وری را درک می کنند‪ .‬ای��ن موضوع به‬ ‫جمله خط��ر غریبه ها(غریبه ه��ا خطرناک اند) باز‬ ‫میگردد‪ ،‬و یکی ازبزرگ ترین نگرانی های س��ت که‬ ‫اکث��ر والدین با آن مواجه اند‪،‬مخصوصا زمانی که به‬ ‫امنیت فرزندانش��ان باز می گردد‪ .‬عموما کودکان از‬ ‫خطرغریبه ها و ضررآن اگاه هس��تند‪ .‬در حالی که‬ ‫اکث��ر کودک آزاران افرادی بد قیافه نیس��تند‪ ،‬بلکه‬ ‫مرده��ا و یا زنانی خوش ظاهر اند که در ابتدا خود‬ ‫را بزرگساالنی قابل اعتماد‪،‬خوش آیند و خوش قلب‬ ‫نشان می دهند‪ .‬درحقیقت کودک آزاران باهوش و‬ ‫درفریب دادن ماهر هس��تند تا جایی که در بعضی‬ ‫مواق��ع بزرگس��االن را نیز فریب م��ی دهند‪ .‬واضح‬ ‫است که کودکان در برابر چنین جنایتکارانی کامال‬ ‫بی دفاع هستند‪.‬بنابراین بحث پیرامون خطر غریبه‬ ‫ها چه آنالین و چه حضوری مهم است‪.‬‬ ‫قدم دهم‪:‬‬ ‫تنظیم��ات امنیت��ی کامپیوتر خ��ود را ارتقا دهید‪-‬‬ ‫کامپیوتر شما نیاز دارد تا دربرابر مزاحمان خارجی‪،‬‬ ‫اسپم های ناخواسته و میل وارهایی از جمله ویرس‬ ‫ها‪ ،‬ک��رم ها‪،‬تروجان ها‪ ،‬اس��پای وار ها و دیگر نرم‬ ‫افزارهای ناخواس��ته در امان باش��د‪ .‬چنین ویروس‬ ‫هایی می توانند تبلیغات ناخواس��ته وسریح جنسی‬ ‫را که دسترس��ی آس��ان را برای فزندان شما فراهم‬ ‫می کند‪ ،‬به همراه داش��ته باشند‪ .‬بنابراین شما باید‬ ‫سیس��تم کامپیوتر خود را به طورمنظم چک کنید‪.‬‬ ‫یک اس��کن کامل از تمامی درایوهای سیستم خود‬ ‫به وس��یله آنتی اسپای وار به روز رسانی شده انجام‬ ‫دهی��د‪ .‬همچنی��ن باید کوکی ها را ح��ذف کنید تا‬ ‫اینترنت شما همچنان خصوصی باقی بماند‪.‬‬

‫گزارش ‪‬‬

‫بكنيم كه البته چون اهرم قانوني مقداری زمان بر‬ ‫است دوست داريم این موضوع بيشتر توافقي حل‬ ‫شود و نمي خواهيم خداي ناكرده چيزي به مردم‬ ‫تحميل ش��ده باش��د‪ .‬ما اين كار را اوايل آذر سال‬ ‫قبل شروع كرديم و انشاهلل اگر مشكل خاصي پيش‬ ‫نياید تا س��ه ماه آينده اين پ��روژه به اتمام خواهد‬ ‫رسيد‪ .‬ما سعي مي‌كنيم مشكل مردم را حل كنيم‬ ‫و وقت��ي مردم ببينند اين كارها به نفع خودش��ان‬

‫و آن را حرکتی خوب از طرف ش��هرداری توصیف‬ ‫ک��رد‪ ،‬ولی کام ً‬ ‫ال پیدا بود که او نگران از بین رفتن‬ ‫روح تاریخی بافت قدیم است‪ .‬می‌گفت‪« :‬بافت قدیم‬ ‫خاطره اس��ت و هر لحظه از زندگی ما با آن تعریف‬ ‫می‌ش��ود‪ .‬آنها امانتی هستند که از گذشتگان به ما‬ ‫رس��یده‌اند و ما باید آنها را به آیندگان بس��پاریم‪.‬‬ ‫ما مجاز نیس��تیم که س��اده تخریب‌شان کنیم و یا‬ ‫در موردش��ان کم‌کاری کنیم‪ .‬امانت‌داری همیشه‬

‫خیابان دروازه‬ ‫رگی برای حیات بافت قدیم‬

‫کوچه به کوچه ‪‬‬ ‫محله‌ي بيدله يكي از بزرگترين محله‌هاي‬ ‫گراش اس��ت كه عده‌ي زي��ادي از اهالي‬ ‫ناس��اگ را در خ��ود جاي داده اس��ت‪ .‬در‬ ‫فرهن��گ فارس��ي معي��ن بيدر ب��ه معني‬ ‫خرم��ن و خرمنگاه آمده اس��ت كه طبق‬ ‫آنچه بزرگترها نقل مي‌كنند س��الها پيش‬ ‫در محل فعل��ي بيدله خرمن زار بوده اين‬ ‫ن��ام از كلمه بيدر گرفته ش��ده و به معني‬ ‫مح��ل خرمنزار(خرمنگاه) می‌باش��د و نام‬ ‫بيدله به همين دليل بر اين محله گذاشته‬ ‫شده است‪.‬‬ ‫بيدل��ه خرمن‌زاري بوده وس��يع كه بعد از‬ ‫آن به نخلستان‌ها مي رسيده است‪ .‬اولين‬ ‫خانه‌ها در اين محل قبل از خيابان‌كش��ي‬ ‫ساخته ش��ده اما رونق اصلي محله بعد از‬ ‫اقدام اهلل قلي خان براي كش��يدن خيابان‬ ‫اصل��ي بود‪ ،‬مردماني كه خانه‌هايش��ان در‬ ‫ط��رح قرار گرف��ت كم كم س��اكن بيدله‬ ‫ش��دند‪ .‬اكثر اراضي اين مح��ل متعلق به‬ ‫مرحوم حاج اس��داهلل ابدي بوده اس��ت‪ .‬او‬ ‫زمين‌هاي خود را تفكيك كرد و به كساني‬ ‫كه مي خواس��تند در محل س��اكن شوند‬ ‫فروخت‪ .‬طبق شنيده‌ها حاج اسداهلل ابدي‬ ‫بع��د از فروش اي��ن زمين‌ها مبلغي حدود‬ ‫‪ 90‬هزار تومان آن زمان دريافت مي‌كنند‬ ‫و با همان پول به يك كار خداپسندانه مي‬ ‫پردازد و مدرس��ه‌ي ابدي را بنا مي كند تا‬ ‫محلي براي كس��ب علم و دانش و معرفت‬ ‫باش��د كه بس��ياري از افراد تحصيل كرده‬ ‫هم در اين مدرسه محصل بودند‪.‬‬ ‫از س��اكنين قديمي اي��ن محل مي‌توان از‬ ‫آقايان‪ :‬حاج عباس درويش��ي‪ ،‬حاج محمد‬ ‫علي فاني ‪ ،‬مش��هدی محمد نظري‪ ،‬سيد‬ ‫يحيي مجلس��ي و برادران جعفري نام برد‬ ‫كه جزو اولين كس��اني بودن��د كه در اين‬ ‫محل خانه‌هايش��ان را بن��ا كردند‪ .‬قيمت‬ ‫زمي��ن در آن زمان چي��زي در حدود هر‬ ‫مت��ر ‪ 5‬تومان بوده كه در حال حاضر بالغ‬

‫س��نگ‌آوی برخورد کرد باید چ��کار کرد؟ مطمئناً‬ ‫باید مسیر خیابان را عوض کرد‪ ،‬یا آن را از کنار یا‬ ‫‪ ...‬مس��جد عبور داد‪ .‬همین مسائل است که اجرای‬ ‫فاز دوم را سخت‌تر می‌کند‪».‬‬

‫مهن��دس فتح‌پ��ور‪ :‬تجرب��ه‌ای‬ ‫آزموده و شکست‌خورده‬

‫مهندس غالمحس��ین فتح‌پور‪ ،‬کارشناس معماری‬ ‫و دانش��جوی طراح��ی ش��هری دانش��گاه علوم و‬ ‫تحقیقات تهران اس��ت‪ .‬او مش��اور شورای شهر در‬ ‫امور ش��هری نیز هس��ت و نگاهی کام�ل ً‬ ‫ا علمی به‬ ‫شهر و شهرس��ازی دارد‪ .‬مهندس فتح‌پور درباره‌ی‬ ‫احداث خیابان دروازه می‌گوید‪« :‬سابقه نشان داده‬ ‫است که خیابان‌کشی در بافت قدیم‪ ،‬چه در اروپا و‬ ‫چه در ای��ران (مث ً‬ ‫ال در یزد و همدان و تهران و ‪)...‬‬ ‫فقط برای کاهش حجم ترافیک انجام ش��ده است‪،‬‬ ‫و هیچ‌گاه هم جواب نداده است‪ .‬این‌ها مسکن‌هایی‬ ‫هس��تند که خیلی زود اثرشان را از دست می‌هند‪،‬‬ ‫چون با تجاری ش��دن این خیابان‌ه��ا‪ ،‬خودبه‌خود‬ ‫باعث افزایش ترافیک هم می‌شوند‪ .‬باید از کارهای‬ ‫اساس��ی‌تر و کلی‌تر ش��روع کرد‪ .‬اگ��ر می‌خواهند‬ ‫ترافیک را کم کنند‪ ،‬باید جذابیت‌های مرکز ش��هر‬ ‫را منتقل کنند‪».‬‬

‫سازنده‪ :‬خانه می‌خواهیم‬

‫شهردار‪ :‬تا سه ماه دیگر‬

‫ش��هردار می‌گوید‪ :‬تا آنجایي كه من پرس��يدم در‬ ‫قدي��م به اي��ن محل محل��ه‌ي دروازه مي‌گفتند به‬ ‫همي��ن دليل به احتمال زياد نام خيابان را خيابان‬ ‫دروازه بگذاري��م و نظر ش��ورا هم ب��ر اين بود‪ .‬اين‬ ‫طرح در س��ال ‪ 1380‬تهيه شده که در آن خيابان‬ ‫تا مدرس��ه‌ي اس��عدي ادامه دارد و در آنجا به يك‬ ‫س��ه راه تقسيم مي‌شود و س��پس به خيابان اصلي‬ ‫متصل خواهد ش��د‪ .‬البته در فكر اين هم هس��تيم‬ ‫كه در آينده اين خيابان ادامه داش��ته باش��د و به‬ ‫خيابان ش��هيد غالمي (پشت پارك الله) برسد كه‬ ‫انشاهلل اين هم براي فاز بعدي نقشه‌برداري و ساير‬ ‫كارها انجام شود‪ .‬يكي از مشكالت اين طرح راضي‬ ‫كردن س��اكنين محل براي تخريب خانه‌ها اس��ت‪.‬‬ ‫ك��ه به هر حال وقتي مردم ببيند ش��هرداري براي‬ ‫كاري مصمم است و اقدامات را هم ببينند مطمئناً‬ ‫همكاري خواهند كرد‪ .‬روز اولي كه ما براي پيگيري‬ ‫اين موضوع رفتيم گفتند‪« :‬اين هم مثل حرف‌هاي‬ ‫هميشه است يه حرفي ميزنن و ميرن‪».‬‬ ‫اما وقتي دعوت‌شان كرديم و نشستيم براي صحبت‬ ‫كردن و اصرار را ديدند و حتي ما و اعضاي شوراي‬ ‫شهر چندين بار به خانه‌هایشان رفتيم براي صحبت‬ ‫كردن تا مش��كالت را حل كنيم و به توافق برسيم‬ ‫حتي در اين موضوع تعدادي از بچه‌هاي شهرداري‬ ‫خودش��ان پيگير اين موضوع بودند تا با س��اكنين‬ ‫محل به توافق برسيم‪ .‬مث ً‬ ‫ال آقاي متين خودشان به‬ ‫صورت ويژه پيگيري مي‌كردند‪ .‬وقتي مردم ديدند‬ ‫موضوع جدي پيگيري مي‌شود‪ ،‬خانه‌ي اولي خراب‬ ‫ش��د دومي خراب شد بقيه خودش��ان مي‌آمدند و‬ ‫هم��كاري مي‌كردند‪ .‬و همكاري م��ردم هم خوب‬ ‫بوده اس��ت‪ .‬به هر حال ما اگر خودمان را بگذاريم‬ ‫جاي آنها واقعا سخت هس��ت آدم خانه‌اش خراب‬ ‫بشود ولي الحمداهلل مردم شرايط را درك كردند و‬ ‫همكاري خوبي داشتند‪.‬‬ ‫البته يكي دو مورد اس��ت كه هنوز در حال مذاكره‬ ‫هستيم تا آن‌ها را هم بر طرف كنيم ما دوست داريم‬ ‫دوس��تانه مش��كل را حل بكنيم اگر ديدیم نتیجه‬ ‫نمی‌دهد مجبورم هس��تيم از اهرم قانون اس��تفاده‬

‫(ضمیمه شماره ‪)55‬‬

‫نیمه اول اردیبهشت ‪88‬‬

‫‪ ‬چرا؟‬

‫مسعود غفوری و سید علی مجلسی‬

‫در اين چند سال اخير مشكل ترافيك خيابان امام‬ ‫يا همان خيابان اصلي ش��هر يك��ي از دغدغه‌های‬ ‫مردم و مس��ئولين بوده اس��ت‪ .‬چند سال پيش با‬ ‫س��نگين‌تر شدن ترافيك و بروز تصادفات پي‌درپي‬ ‫در شهر‪ ،‬ش��هردار وقت براي كاهش اين تصادفات‬ ‫اقدام به انداختن دست‌انداز در سطح شهر كرد كه‬ ‫تا حدودي از آمار تصادفات كاس��ته شد‪ .‬اما باز هم‬ ‫مش��كل ترافيك خيابان اصلي ادامه دارد‪ .‬در زمان‬ ‫ش��هرداري حس��ین مهروري طرح احداث خيابان‬ ‫دروازه ارايه شد و فاز اول آن هم آغاز شد‪.‬‬ ‫در اين طرح يك خيابان از طرف مس��جد صاحب‬ ‫الزمان كش��يده مي ش��ود و تا مدرسه ي اسعدي‬ ‫ادامه خواهد داش��ت‪ .‬در ف��از اول آن از كنار اداره‬ ‫اوق��اف ت��ا روبه روي مس��جد صاح��ب الزمان كار‬ ‫ش��روع ش��د‪ .‬اما به داليلي متوقف ماند‪ .‬تا اين كه‬ ‫با ش��روع به كار شوراي ش��هر بار ديگر طرح‌هايی‬ ‫براي رفع مشكل ترافيك شهر داده شد و سرانجام‬ ‫تصميم بر آن ش��د كه همان پروژه خيابان دروازه‬ ‫را ادام��ه دهند‪ .‬از زمان ش��روع ب��ه كار قائدي به‬ ‫عنوان ش��هردار گراش ف��از دوم اين پروژه با همت‬ ‫و پشتكار شورا و ش��هرداري بار ديگر كليد خورد‪.‬‬ ‫اكنون بعد از گذش��ت چند ماه از شروع و پيگيري‬ ‫براي اين خيابان كارهاي اجرايي آن ش��روع شده‬ ‫اس��ت و خانه‌هایي كه در طرح ق��رار گرفته بودند‬ ‫خراب شده‌اند با مشاهده‌ي اين موضوع براي اطالع‬ ‫دقيق از چگونگي اين پروژه به سراغ شهردار گراش‬ ‫رفتيم‪ .‬ساعت حدود ‪ 1‬بعد ازظهر بود كه وارد اتاق‬ ‫ش��هردار شديم و بعد از سالم و احوال پرسي بحث‬ ‫را آغاز كرديم‪.‬‬

‫شماره سی و چهار‬

‫‪ ‬تخریب خانه‌های برای کشیدن خیابان امام [عکس‪ :‬حاجی شامحمدی]‬

‫است قطعاً بهتر همكاري خواهند كرد‪ .‬اين خيابان‬ ‫بر اساس طرحي كه در همان سال ‪ 80‬مورد تاييد‬ ‫قرار گرفته يك خيابان با عرض ‪ 12‬متر است‪ .‬البته‬ ‫اين ‪ 12‬متر هم كار ساده‌اي نبود‪ .‬اگر مي‌خواستيم‬ ‫عرض خيابان را بيش��تر كنيم مثال ‪ 16‬متر خيلي‬ ‫از خانه‌ها به صورت كامل تخريب مي‌ش��د و براي‬ ‫مردم واقعاً س��خت است خانه‌هایش��ان به صورت‬ ‫كامل تخريب ش��ود البته با آنها صحبت هم كرديم‬ ‫اما قب��ول نكردند‪ .‬ما در حال بررس��ي ديگر جاها‬ ‫هم براي حل مش��كالت ترافيكي شهر هستيم كه‬ ‫مهمترينش البته همين خيابان دروازه است‪.‬‬ ‫م��ا اميدواريم با راه افتادن اي��ن خيابان يک رونق‬ ‫اقتص��ادي هم پيدا كند اما به ش��رط اين كه روی‬ ‫پروانه كس��ب‌هایي كه براي آنجا صادر مي‌ش��ود و‬ ‫موارد ديگر کار ش��ود‪ .‬هزينه‌اي ك��ه براي اين فاز‬ ‫حاال چه به صورت مس��تقيم و چه غير مس��تقيم‬ ‫پيش‌بين��ي كرده بوديم چي��زي در حدود ‪ 250‬تا‬ ‫‪ 300‬ميلي��ون تومان بوده اس��ت‪ .‬اي��ن كار برخي‬ ‫هزينه‌ه��اي جانب��ي نیز دارد كه ش��ايد به چش��م‬ ‫نياید‪ .‬به هر حال ما مصمم هستيم مشكل ترافيك‬ ‫خيابان اصلي كه واقعاً يك موضوع مهمي اس��ت را‬ ‫بر طرف كنيم تا مش��كل مردم در رفت و آمدها تا‬ ‫حدودي بر طرف بشود‪.‬‬

‫مهندس اسدی‪ :‬ترس از تخریب‬ ‫روح تاریخی‬

‫مهن��دس جواد اس��دی‪ ,‬کارش��ناس معم��اری و‬ ‫دانش��جوی کارشناسی ارش��د مرمت و احیاء بناها‬ ‫و بافت های تاریخی در تهران اس��ت‪ .‬او قصد دارد‬ ‫ط��رح «هفت برکه تا کل» را به عن��وان پایان‌نامه‬ ‫ارشدش شروع کند‪ ،‬و همچنین طرحی برای مرمت‬ ‫و احی��ای خانه‌ی میراث فرهنگی گراش تهیه کند‪.‬‬ ‫در صحبتی که با او درباره خیابان دروازه داش��تیم‪،‬‬ ‫هرچند که از ایده‌ی تاسیس خیابان استقبال کرد‬

‫بر ه��ر متر ‪ 100‬هزار تومان اس��ت‪ .‬يكي‬ ‫از ن��كات جالب درب��اره‌ي خريد و فروش‬ ‫زمي��ن در آن زمان اين ب��وده كه مرحوم‬ ‫حاج شهباز شهبازي مقداري زمين داشته‬ ‫اس��ت كه به هنگام فروش اگر زمين ‪520‬‬ ‫متر ب��ود همان ‪ 520‬مت��ر را مي‌داد و در‬ ‫حس��اب ‪ 500‬متر محاسبه مي‌كرده و مي‬ ‫گفته‪ 20 :‬مترش را گذشت كردم‪.‬‬ ‫مس��جد مهديه بزرگترين و پر رونق ترين‬ ‫مس��جد محل است‪ .‬اين مس��جد در ابتدا‬ ‫توسط مرحوم مش��هدی محمد نظري بنا‬ ‫شد مسجدی کوچک به نام مسجد «مش‬ ‫محم��د»‪ .‬ام��ا مدتي بعد س��اكنين محل‬ ‫ب��ا نظر ب��ه اين كه اين مح��ل روزي وارد‬ ‫ش��هر خواهد شد و اين مس��جد براي آن‬ ‫روز كوچ��ك خواه��د بود به فكر وس��عت‬ ‫دادن به مس��جد افتادند كه براي اين كار‬ ‫خير همه‌ي مردم بسيج شدند‪ .‬زمين اين‬ ‫مس��جد را مشهدی محمد مي‌دهد و براي‬ ‫بن��ا هم هر كس��ي در ح��د توانش كمك‬ ‫كرده اس��ت از ‪ 5‬تومان و ‪ 20‬تومان ‪100‬‬ ‫تومان گرفته تا بيش��تر‪ ،‬حتي گراشي‌هاي‬ ‫مقيم قطر هم در اين كار شركت مي‌كنند‪.‬‬ ‫و نام مهديه هم آقا س��يد حبيب براي اين‬ ‫مسجد انتخاب مي‌كند‪.‬‬ ‫ك��م كم خرم��ن زارها از بي��ن مي روند و‬ ‫خان��ه ها جايگزين مي ش��وند تا محله ي‬ ‫بيدله به وجود بيايد‪.‬‬ ‫از ط��رف مدرس��ه ي علمی��ه ک��ه وارد‬ ‫مح��ل مي‌ش��ويم از هم��ان ج��ا مي‌توان‬ ‫بزرگترين مش��كل م��ردم را حدس زد كه‬ ‫هم��ان آب‌هاي جاري در س��طح كوچه‌ها‬ ‫اس��ت‪ .‬كمي جلو ك��ه مي‌رويم يك طرف‬ ‫زمين‌هاي خالي اس��ت و ط��رف ديگر ما‬ ‫خانه ه��اي يكي دو ميلياردي‪ .‬س��اكنين‬ ‫اين محل هميش��ه از ورود آب به س��طح‬ ‫كوچه‌ها و بدتر از آن جمع ش��دن آن در‬ ‫يك نقطه گله دارند‪ .‬اگر چه آس��فالت اين‬

‫در فرهنگ ما مهم بوده اس��ت‪ ».‬او اعتقاد داش��ت‬ ‫اگر هم مجبور ش��دیم جای��ی را خراب کنیم‪ ،‬باید‬ ‫اصول��ی و با برنامه‌ریزی باش��د و بای��د بدانیم چه‬ ‫می‌خواهی��م‪ ،‬چون راه‌ه��ای مختلفی برای حل هر‬ ‫مشکلی وجود دارند‪ .‬و مثال می‌زند که در اروپا هم‬ ‫مشکل جمع‌آوری زباله در بافت قدیم وجود دارد‪،‬‬ ‫ولی به جای تخریب بناها‪ ،‬این مشکل را با طراحی‬ ‫ماش��ین‌های جدید و کم‌حجم‌تر حل می‌کنند‪ .‬و یا‬ ‫اگر می‌خواهیم شلوغی مرکز شهر را کم کنیم‪ ،‬باید‬ ‫مراکز ش��لوغی‌آور را به جاهای دیگر منتقل کنیم‪.‬‬ ‫مث ً‬ ‫ال اگر میوه‌فروش��ی ها را ببرند بیرون ش��هر‪ ،‬بار‬ ‫ترافیک��ی کاهش می‌یابد‪« .‬ولی ما کار س��اده‌تر را‬ ‫انجام می‌دهیم و صورت مس��ئله را پاک می‌کنیم‪.‬‬ ‫همه جا هم همین‌طور اس��ت‪ .‬و مشکل از ناآگاهی‬ ‫مردم اس��ت‪ .‬م��ردم به ضرورت حف��ظ این ابنیه و‬ ‫بافت‌ها آگاه نیستند‪ .‬آنها را راحت خراب می‌کنند‬ ‫و به جایش��ان خانه‌های جدید می‌سازند‪ .‬باید جور‬ ‫دیگری به این بناها نگاه کنند‪ .‬مث ً‬ ‫ال س��عی کنند با‬ ‫نگه داش��تن روح آن‌ها‪ ،‬فرم‌ه��ای جدید را به آنها‬ ‫اعم��ال کنند‪ .‬باید بتوانیم ش��راب کهنه را در جام‬ ‫ن��و بریزیم‪ ».‬و به طور خ��اص در مورد این خیابان‬ ‫جدید‪ ،‬او پیش��نهاد می‌دهد که فرم و حال و هوای‬ ‫قدیم��ی را ب��ا بدنه‌س��ازی و کف‌س��ازی و ‪ ...‬زنده‬ ‫کنن��د‪ .‬مث ً‬ ‫ال طاق دروازه را که اس��م خیابان هم از‬ ‫آن می‌آید دوباره بزنند؛ خانه‌های تخریب‌ش��ده را‬ ‫«مرمت ش��هری» و طراحی شهری کنند؛ و سعی‬ ‫کنن��د در این خیاب��ان مراکز تجاری ش��لوغی‌آور‬ ‫تاس��یس نکنند‪ ،‬که دوباره همان آش می‌ش��ود و‬ ‫همان کاسه‪ .‬مهندس اس��دی امیدوار است که در‬ ‫ادامه‌‪ ،‬این طرح پخته‌تر بش��ود‪« .‬مخصوصاً در فاز‬ ‫دوم که به پش��ت پارک الله می‌رود‪ .‬خوش��بختانه‬ ‫در ف��از اول‪ ،‬آثار تاریخی چندانی در مس��یر وجود‬ ‫نداشته اس��ت‪ ،‬ولی در فاز دوم بس��یاری از این‌ها‬ ‫وج��ود دارن��د‪ .‬مث ً‬ ‫ال اگ��ر طرح خیابان به مس��جد‬

‫براي پيگيري بهتر و آگاهي در مورد ساكنين محل‬ ‫كه خانه‌هايشان در طرح قرار گرفته و تخريب شده‬ ‫س��ری به محل زديم‪ .‬بعض��ي از خانه‌ها به صورت‬ ‫كامل ويران شده بود و كسي در آن وجود نداشت‪.‬‬ ‫بعض��ي از خانه‌ها هم اجاره‌نش��ينان افغاني در آن‬ ‫بودن��د و تنه��ا چند خانه هنوز باق��ي بود‪ .‬توي راه‬ ‫به بقالي محل س��ر زدي��م و از صاحب آن درباره‌ي‬ ‫چگونگ��ي تخريب س��وال كرديم‪ .‬وي با اش��اره به‬ ‫تخريب ش��دن قس��متي از مغازه‌ي خودش گفت‪:‬‬ ‫من در اينجا اجاره نش��ين هس��تم و صاحب ملك‬ ‫نيس��تم‪ .‬حدود چند ماه قبل شهرداري شروع كرد‬ ‫به تخريب خانه‌ها ب��راي ايجاد يك خيابان در اين‬ ‫مس��ير‪ .‬من از چگونگي تعامل شهرداري با صاحب‬ ‫مالك‌ها خبر ندارم‪ .‬قس��متي از مغازه‌ي من نير در‬ ‫طرح قرار داش��ت كه آن را تخريب كردند و سپس‬ ‫خود ش��هرداري ديوار گذاشت و به شكل فعلی‌اش‬ ‫در آورد‪ .‬كشيدن خيابان كار خوبي است‪.‬‬ ‫در اين مس��ير يك خانه توجه ما رو جلب كرد كه‬ ‫هنوز عقب نشيني نكرده بود و در مسير طرح قرار‬ ‫داش��ت‪ .‬خانه متعل��ق به آقاي س��ازنده بود‪ .‬وقتي‬ ‫درباره‌ي چگونگي اجراي اين طرح از آن‌ها س��وال‬ ‫كرديم و اين كه چرا هنوز منزلش��ان تخريب نشده‬ ‫گفتند‪ :‬ما چندين بار با شهرداري مذاكره داشتيم‪.‬‬ ‫آن ه��ا ب��ه ما گفتند ك��ه مبلغي رو ب��راي جبران‬ ‫خس��ارت به ما مي دهند كه اين مبلغ كافي نبود‪.‬‬ ‫در ص��ورت اجراي اين ط��رح تنها چند اتاق از اين‬ ‫خانه براي ما مي ماند كه با وجود قدمت اين ملك‬ ‫آن چند اتاق هم ارزش��ي ندارند‪ .‬ما به ش��هرداري‬ ‫گفته ايم كه ش��ما اگر خانه‌ي ما رو تخريب بكنيد‬ ‫م��ا ديگر جاي ب��راي زندگي نداريم اگر ش��ما در‬ ‫ي��ك مكان ديگ��ه خانه‌اي براي ما تهي��ه بكنيد تا‬ ‫در آن زندگي بكني��م حاضريم همكاري بكنيم اما‬ ‫آنه��ا قبول نكردند و گفتند وقتي خيابان كش��يده‬ ‫ش��ود در آينده زمين ش��ما ارزش پيدا مي كند و‬ ‫از اي��ن حرف‌ها ما نيز گفتيم ما جاي براي زندگي‬ ‫نداري��م حاال هر چقدر اينجا ارزش پيدا بكند ما در‬ ‫اين م��دت كجا زندگي بكني��م؟ و رفتند از طريق‬ ‫دادگاه و قانون وارد عمل ش��دند‪ .‬خوب وقتي آنها‬ ‫از طريق دادگاه وارد عمل بشوند دادگاه روي ملك‬ ‫قيمت مي‌گذارد و سريع تخريب مي‌كند‪ .‬ما هم كه‬ ‫چاره اي نداشتيم از طريق بنياد شهيد ( خانواده‌ي‬ ‫شهيد هستند ) اقدام كرديم كه در نتيجه كار آنها‬ ‫به نتيجه نرسيد‪.‬‬

‫پول افغانی‌ها به‬ ‫کدام جیب می‌رود؟‬

‫امضا محفوظ‪ :‬ش��ورای اس�لامی ش��هر گراش در‬ ‫جلس��ه یکصد و هفتاد و چهارم خ��ود که در تاریخ‬ ‫‪ 87/11/29‬برگ��زار ش��ده اس��ت ‪ .‬هزین��ه خدمات‬ ‫ش��هری و عوارض اس��کان افاغنه در شهر گراش در‬ ‫س��ال ‪ 1388‬ه ‪ .‬ش‪ .‬را برمبن��ای هر نف��ر نود هزار‬ ‫تومان تصویب کرد‪ .‬بر اساس این مصوبه شورا ‪ ،‬برای‬

‫هر نفر اضافه خانوار افاغنه مبلغ ش��صت هزار تومان‬ ‫تعیین گردیده است‪ .‬سال گذشته نیز شورا اسالمی‬ ‫ش��هر مصوب��ه ای را در همین زمین��ه تصویب و به‬ ‫فرمانداری الرس��تان اعالم نموده بود ‪ .‬س��ئوالی که‬ ‫پس از تصویب این مصوبه مطرح شده این است که‬ ‫آیا این مصوبه شورا به اجرا در می‌آید یا به سرنوشت‬ ‫مصوبه سال گذشته دچار خواهد شد؟‬ ‫بر اس��اس اطالعات بدس��ت آمده و موثق در س��ال‬ ‫گذشته که چنین مصوبه ای از سوی شورای اسالمی‬ ‫ش��هر گراش تصویب و به فرمانداری الرستان اعالم‬ ‫ش��ده بود هیچ مبلغی به حس��اب شهرداری گراش‬ ‫واریز نش��ده اس��ت چرا که در هنگام مراجعه افاغنه‬ ‫ساکن در گراش به مراجع ذیربط (امور اتباع بیگانه)‬ ‫در مرکز شهرستان ‪ ،‬ش��ماره حسابی غیر از شماره‬ ‫حس��اب ش��هرداری گراش در اختیار آن‌ها گذاشته‬ ‫شده است و افاغنه ساکن در گراش نیز وجوهی که‬ ‫قانوناً می بایس��ت به حساب شهرداری گراش واریز‬ ‫نماید به این حساب واریز نموده‌اند‪.‬‬ ‫حال این سئوال پیش می آید که آیا این عمل انجام‬ ‫ش��ده از س��وی مراجع ذیربط عم��دا ً و بنا به بعضی‬ ‫تعصب��ات صورت گرفته یا این که اش��تباهاً این کار‬ ‫انجام ش��ده اس��ت؟ اگر این کار عمدا صورت گرفته‬ ‫است ‪ ،‬چه اشخاص و ارگان‌هایی به شهرداری گراش‬ ‫و دیگر شهرهای الرستان که در این میان حق‌شان‬ ‫ضای��ع گردیده اس��ت جوابگ��و خواهند ب��ود؟ و با‬ ‫اش��خاصی متخلف چگونه باید برخورد می‌شود؟ اگر‬ ‫این کار اشتباهاً صورت گرفته است چرا باید افرادی‬ ‫در مص��در امور ق��رار بگیرند که چنین اش��تباهات‬ ‫فاحش��ی را انجام دهند و اگ��ر چنین کاری محمل‬ ‫قانونی دارد عزیزان دست اندرکار چنین قانونی را به‬ ‫دیگران هم ارائه دهند تا دیگران نیز آن را به وضوح‬ ‫مشاهده نمایند‪.‬‬ ‫بر ف��رض محال اگر چنین قانونی نیز وجود داش��ته‬ ‫باشد هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که شهرهای دیگر‬ ‫از اسکان و خدمات دهی به این اتباع بیگانه متضرر و‬ ‫تنها یک ارگان و یا شهر از این امر سود ببرد‪ .‬سئوال‬ ‫دیگری که در این میان مطرح می‌شود این است که‬ ‫در این میان یک ش��ماره حساب متعلق به امور اتباع‬ ‫بیگانه و در نهایت متعلق به دولت اس��ت اما ش��ماره‬ ‫حس��اب دیگر که ب��رای واریز نم��ودن مبالغ مصوب‬ ‫ش��ده شورای اسالمی ش��هر گراش در اختیار افاغنه‬ ‫س��اکن در گراش گذاشته شده اس��ت متعلق به چه‬ ‫ش��خص یا اشخاص‪ ،‬اداره‪ ،‬ارگان و یا متعلق به کدام‬ ‫شهرداری‌ست؟ و این که شورای اسالمی شهر گراش‬ ‫ب��رای احقاق حق ش��هرداری و به نوعی ش��هروندان‬ ‫گراش��ی و شورای اس�لامی ش��هرهای دیگر منطقه‬ ‫الرس��تان برای احقاق حقوق از دست رفته خود چه‬ ‫اقدامات��ی را انجام داده و ی��ا در آینده انجام خواهند‬ ‫داد؟ در پایان ش��ورای اسالمی ش��هر گراش و دیگر‬ ‫ش��هرهای الرس��تان برای جلوگیری از چنین اعمال‬ ‫نفوذهایی چه ساز و کارها و تدابیری اندیشیده‌اند؟‬

‫ظاهر و باطن محله بیدله‬

‫‪ ‬محله‌ی بیدله یکی از فشرده‌ترین بافت‌های شهر گراش را دارد‪[ .‬عکس‪ :‬گوگل ارث]‬

‫محله چند سال پيش كيفيت بدي نداشت‬ ‫اما با حفاري‌هاي گاز و آب ديگر چيزي از‬ ‫آن آسفالت باقي نمانده است‪.‬‬ ‫بقالي محله هميش��ه از وجود گرد و خاك‬ ‫ش��كايت دارد‪ .‬ب��ه دلي��ل قديم��ي بودن‬ ‫نقش��ه‌ي محل در اينجا حتي يك فضاي‬

‫س��بز هم وجود ندارد‪ .‬يكي از اهالي محل‬ ‫كه خواست ناشناس بماند مي‌گفت‪ :‬شايد‬ ‫هم��ه در ظاهر فكر كنند كه بيدله چندان‬ ‫مش��كلي ندارد اما اگر خوب ن��گاه بكنيد‬ ‫خواهي��د ديد مش��كالت محل��ه‌ي بيدله‬ ‫از ديگر محالت اگر بيش��تر نباش��د كمتر‬

‫نيس��ت در زمان بارندگ��ي و مهمتر از آن‬ ‫بع��د از بارندگي به دليل جمع ش��دن آب‬ ‫ب��اران در كوچه‌ها چند روز در رفت و آمد‬ ‫مش��كل داريم ‪ .‬م��ا اميدواريم كه با آمدن‬ ‫شهردار جديد كه انصافاً در اين مدت براي‬ ‫حل مش��كالت مردم و زيبايي شهر خيلي‬

‫سیدعلی محلسی‬

‫زحمت كش��يده اند مش��كل اين محل و‬ ‫س��اير محالت هم بر طرف ش��ود تا سطح‬ ‫زندگي مردم باال برود‪ .‬از وي جدا شديم و‬ ‫به راهمان ادامه داديم‪.‬‬ ‫در كنار مس��جد مهديه پير مردي نشسته‬ ‫بود به طرف او رفتيم و درباره‌ي زندگي‌اش‬ ‫پرس��یدیم كه گفت‪ :‬زندگي در قديم خوب‬ ‫بود؛ همه در كنار هم بودند‪ .‬چيز زیادی براي‬ ‫خوردن نداشتيم اما با هم خوب بوديم‪.‬‬ ‫اين مح��ل از نظر روش��نايي در وضعيت‬ ‫خوبي قرار داشت و مردم هم از اين لحاظ‬ ‫ت��ا حدودي راضي بودن��د‪ .‬رفتيم به طرف‬ ‫ديگر بيدل��ه كه به طرف مس��جد مهديه‬ ‫معروف اس��ت‪ .‬يكي دو ت��ا از كوچه ها در‬ ‫اينجا هنوز آس��فالت نش��ده بودند و براي‬ ‫ساكنين آن كوچه‌ها مایه دردسر است‪ .‬به‬ ‫طرف مس��جد ولي عصر كه يكي ديگر از‬ ‫ورودي و خروجي محله‌ي بيدله به حساب‬ ‫مي‌آید مي رفتيم كه بعد از مسجد مهديه‬ ‫وضعیت آس��فالت در آنجا اسفناک است‪.‬‬ ‫مشكالت پشت مسجد ولي عصر همچنان‬ ‫ادامه دارد اگر چه در زمان ش��هردار سابق‬ ‫طرحي براي حل مش��كل آن منطقه اجرا‬ ‫ش��د اما آن طرح هم نتوانست به خوبي بر‬ ‫اين مش��كل غلبه بكند‪ .‬كم كم به خيابان‬ ‫امام نزدي��ك مي‌ش��ديم و از محل خارج‬ ‫می‌شویم‪.‬‬ ‫با س��اخته ش��دن ش��هرک رزمن��دگان و‬ ‫واگذاری زمین‌های طرح مس��کن مهر به‬ ‫نظر می‌رسد ترافیک خیابان‌های بیدله از‬ ‫این هم بیش��تر خواهد شد‪ .‬در واقع گویی‬ ‫مش��کالت این محله آن چنان اس��ت که‬ ‫کس��ی تمایل ندارد دس��ت در آن بگذارد‪.‬‬ ‫ظاهر محله بیدله خانه‌های بزرگ و اهالی‬ ‫مش��هور اس��ت و باطن بیدله با یک باران‬ ‫رو می‌آی��د‪ .‬کوچه‌های باریک و آب‌گرفته‪،‬‬ ‫آسفالت‌های بر باد رفته‬


‫شماره سی و چهار‬ ‫(ضمیمه شماره ‪)55‬‬

‫نیمه اول اردیبهشت ‪88‬‬

‫‪ 9‬دانش نو‬

‫‪ ‬مشاور فنی‬ ‫اسد محبی‬

‫درباره‬ ‫کولر خودرو‬

‫امروزه استفاده از کولر در خودرو یکی از ملزوماتی‬ ‫شده اس��ت که تقریباً در اکثر صنایع ماشین‌سازی‬ ‫از آن اس��تفاده می‌ش��ود‪ .‬یکی از نکات مد نظر ما‬ ‫شناخت پانل کلیدهایی است که بر روی صفحه در‬ ‫داخل خودرو وجود دارد‪ .‬و بعد نگهداری از کولر‪.‬‬

‫کلیدها‬

‫اولی��ن کلید از ب��اال به پایین مربوط ب��ه اهرم کنترل‬ ‫جهت جریان هوا‬ ‫دومین کلید اهرم کنترل هوای ورودی‪.‬‬ ‫سومین کلید اهرم کنترل درجه حرارت هوا‪.‬‬ ‫وکلید س��مت راست کلید س��لکتوری مربوط به فن‬ ‫تهویه می‌باشد‪.‬‬ ‫عدم استفاده صحیح از این کلیدها باعث خرابی و کم‬ ‫شدن طول عمر مفید موتور و بازده کم سرما در داخل‬ ‫کابین خودرو می شود‪.‬‬

‫روش استفاده از کولر‬

‫وقتی که اتومبیل زیر اشعه مستقیم آفتاب پارک شده‬ ‫اس��ت‪ ،‬درجه حرارت داخل ممکن است به ‪ 50‬یا ‪60‬‬ ‫درجه س��انتیگراد برس��د‪ .‬در این حالت قبل از روشن‬ ‫کردن کولر بهتر اس��ت شیش��ه‌ها را پایین کشیده و‬ ‫کلی��د ف��ن تهوی��ه را در موقعیت ‪1‬ی��ا ‪ 2‬و اهرم‌های‬ ‫کنترل را در حالت‌های زیر قرار دهید‪:‬‬ ‫‪ -1‬اهرم دریچه‌ها در منتهی الیه سمت چپ‬ ‫‪ -2‬اهرم مسیر ورود هوا در حالت گردش هوای داخل‬ ‫‪ -3‬اهرم کنترل دما در وضعیت کامال سرد‬ ‫بعد از ‪ 2‬دقیقه‪ ،‬کلید کولر را در وضعیت روش��ن قرار‬ ‫داده و شیش��ه‌ها را باال کشیده و کلید فن تهویه را در‬ ‫موقعیت مناسب و دلخواه قرار دهید‪.‬‬

‫نکاتی برای استفاده از کولر‬

‫برای استفاده بهینه از کولر به نکات زیر دقت نمائید‪:‬‬ ‫‪ -1‬در حی��ن اس��تفاده از کول��ر جه��ت جلوگیری از‬ ‫آلودگی و س��نگین شدن هوای داخل خودرو‪ ،‬هر نیم‬ ‫س��اعت یک بار اهرم کنترل هوای ورودی را به مدت‬ ‫چند دقیق��ه در وضعیتی قراردهید ک��ه هوا از خارج‬ ‫وارد خودرو شود‪.‬‬ ‫‪ -2‬در مجرای هوای ورودی به سیس��تم کولر از خارج‬ ‫خ��ودرو نوعی فیلتر جهت تصفیه ه��وا در نظر گرفته‬ ‫ش��ده اس��ت‪ .‬کنترل کنید که این فیلتر در آن محل‬ ‫نصب شده باش��د‪ .‬ضمن این که باید توجه داشت که‬ ‫جداره‌ه��ای ای��ن فیلتر هر چند وقت یک بار توس��ط‬ ‫ذرات گرد و غبار هوا آلوده می‌شود که در این صورت‬ ‫باید تعویض شود‪.‬‬ ‫‪ -3‬در حی��ن اس��تفاده از کولر هیچ‌گاه شیش��ه‌های‬ ‫خودرو را باز نگذارید‪.‬‬ ‫‪ -4‬در حین اس��تفاده از کولر س��عی کنید درب‌های‬ ‫خودرو زیاد باز و بس��ته نش��ده و الس��تیک‌های دور‬ ‫درب‌ها آب‌بندی کامل داش��ته باشند‪ ،‬چرا که در غیر‬ ‫ای��ن صورت راندم��ان کولر به ش��دت کاهش خواهد‬ ‫یافت‪.‬‬ ‫‪ -5‬در حی��ن اس��تفاده طوالنی از کولر‪ ،‬س��عی کنید‬ ‫کلید س��لکتوری فن تهویه بیش��تر در وضعیت‌های ‪1‬‬ ‫یا ‪ 2‬قرار گیرد و از وضعیت شماره ‪ 3‬فقط در مواقعی‬ ‫اس��تفاده کنید که یا کولر تازه روش��ن ش��ده است یا‬ ‫اینکه تعداد سرنشینان خودرو زیاد می‌باشد‪.‬‬ ‫‪ -6‬در حین استفاده از کولر سعی کنید جهت پره‌های‬ ‫پنجره‌ه��ای تهویه هوای کولر بر روی داش��بورد برای‬ ‫مدت طوالنی به سمت صورت یا بدن افراد نباشد‪.‬‬ ‫‪ -7‬در هنگامی که خودرو دارای تعداد سرنشین زیاد‬ ‫می‌باشد‪ ،‬در باال رفتن خودرو از شیب‌های تند از کولر‬ ‫استفاده نکنید و موقتاً آن را خاموش کنید‪.‬‬ ‫‪ -8‬اس��تفاده از کول��ر خودرو تا زمان��ی که دمای آب‬ ‫رادیات��ور در محدوده غیر طبیعی قرار نگرفته اس��ت‬ ‫مجاز می باشد‪.‬‬ ‫‪ -9‬حداقل ماهی یک بار سیس��تم کولر را برای مدت‬ ‫حداقل ‪ 10‬دقیقه روش��ن کنید تا به افزایش عمر آن‬ ‫کمک شود‪.‬‬ ‫‪ -10‬در فصول س��رما که نیازی به کولر نیست‪ ،‬جهت‬ ‫کاهش اس��تهالک تس��مه و پولی کمپرسور می‌توانید‬ ‫تسمه کمپرسور را از محل خود باز کرده و پس از پایان‬ ‫فصل سرما آن را مجددا ً در محل خود نصب کنید‪.‬‬ ‫‪ -11‬اس��تفاده از کول��ر در هنگام حرک��ت خودرو در‬ ‫ترافیک به شرطی که پیچ تنظیم مدار دور تند درست‬ ‫تنظیم شده باشد مشکلی برای خودرو ایجاد نمی‌کند‪.‬‬ ‫‪ -12‬در هنگام س��بقت‌گیری خ��ودرو وقتی پدال گاز‬ ‫تا انتها فش��رده می‌شود‪ ،‬مدار کولر به مدت چند ثانیه‬ ‫قطع می‌ش��ود و نیازی به خاموش کردن کولر توسط‬ ‫راننده نیست‪.‬‬ ‫‪ -13‬ب��رای باال رفتن راندمان کولر در فصل تابس��تان‬ ‫می‌ت��وان مس��یر جری��ان آب رادیات��ور بخ��اری را با‬ ‫جابجائی شیلنگ‌های مربوطه مسدود کرد تا آب گرم‬ ‫وارد بخاری نشود‪.‬‬ ‫‪ -14‬م��دار کولر خودرو ب��ا فاصله زمانی ‪ 30‬ثانیه الی‬ ‫‪ 1‬دقیقه ب��ه طور متناوب قطع و وصل می‌ش��ود‪ .‬در‬ ‫صورتی که در خودر ش��ما این عمل صورت نمی‌گیرد‬ ‫و کولر به طور پیوسته کار می‌کند‪ ،‬سریعاً به تعمیرگاه‬ ‫مراجع��ه کرده و ترموس��تات اواپرات��ور را تعمیر و یا‬ ‫تعویض کنید‪.‬‬ ‫‪ -15‬در صورتی که دمای آب رادیاتور خودروی ش��ما‬ ‫در حین استفاده از کولر غیرطبیعی می‌باشد‪ ،‬به مراکز‬ ‫مجاز تعمیر مراجعه کنید‪.‬‬ ‫‪ -16‬هر چند وقت یک‌بار البه‌الی پره‌های کندانس��ور‬ ‫کولر را به وس��یله هوای فش��رده و یا فش��ار آب تمیز‬ ‫نمائید تا راندمان کندانسور کولر دچار افت نشود‪.‬‬ ‫‪ -17‬بر روی لوله‌ها وش��یلنگ‌های کولر دو شیر شارژ‬ ‫که یکی فشار باال و دیگری فشار پایین می‌باشد وجود‬ ‫دارد‪ .‬مراقب باش��ید درپوش پالس��تیکی شیر شارژها‬ ‫سالم بوده و درست و محکم در جای خود نصب شده‬ ‫باش��ند‪ .‬در غیر این صورت ممکن اس��ت گاز کولر به‬ ‫مرور زمان تخلیه شود‪.‬‬ ‫‪ -18‬در حین عملکرد کولر‪ ،‬رطوبت موجود در هوا که‬ ‫در اواپراتور تبدیل به مایع می‌ش��ود از طریق شیلنگ‬ ‫تخلی��ه زیر اواپراتور به خارج خودرو تخلیه می‌ش��ود‪.‬‬ ‫مراقب باش��ید ش��یلنگ مربوط��ه دچ��ار گرفتگی و‬ ‫بریدگی نشود‪ ،‬چرا که ممکن است آب داخل اواپراتور‬ ‫جمع شده و یا به داخل خودرو نفوذ کند‪.‬‬

‫‪ ‬گزارش‬

‫مصطفی کارگر‬

‫‪ ‬پاسخولوژی پزشکی‬

‫غیبت گراش در همایش زبان‌شناسی و مردم‌شناسی الرستان‬

‫دکتر عبدالرضا ایزدی‪ :‬سئواالت و‬ ‫ابهامات پزشکی خود را می‌توانید‬ ‫به دفتر روزنامه و یا آدرس ایمیل‬ ‫‪drizadiar@gmail.com‬‬ ‫ارسال کنید‬

‫یک فرصت دیگر را از دست دادیم‬

‫هماي��ش بين‌المللي زبان‌شناس��ي و مردم‌شناس��ي‬ ‫الرس��تان که در اواخر اسفندماه سال هزار و سيصد‬ ‫و هشتاد و هفت خورشيدي در الر اجرا شد‪ ،‬فرصتي‬ ‫زيب��ا و خوب ب��ود که تعداد زيادي انديش��مندان و‬ ‫فرهيختگان و اساتيد دانشگاه و اهل قلم ايران زمين‬ ‫گ��رد هم آمدند‪ .‬غي��ر از کنفرانس‌ها و ارايه مقاالت‬ ‫تئ��وري‪ ،‬همزمان بخ��ش نمايش��گاهي و غرفه‌هاي‬ ‫مردم‌شناس��ي و مي��راث فرهنگي و صنايع دس��تي‬ ‫هم با حضور بخش‌ها و شهرس��تان‌هاي منطقه برپا‬ ‫شد که فرصت بس��يار مناسبي بود براي محققان و‬ ‫پژوهش��گران و البته مردم ک��ه از نزديک با آداب و‬ ‫رسوم بومي و محلي ديگر مناطق آشنا شوند‪ .‬بخش‬ ‫ديگ��ر همايش‪ ،‬دي��دار از مناطق و آثار باس��تاني و‬ ‫ميراث فرهنگي موجود در منطقه را شامل مي‌شد‪.‬‬ ‫سوال بازیدکنندگان گراشي‪ ،‬اين بود که چرا گراش‬ ‫و گراش��ي‌ها در اي��ن همايش چن��د روزه حضور و‬ ‫نمودي نداش��تند‪ .‬در بخ��ش س��خنراني‌ها و ارايه‬ ‫مقاالت تنها سه مقاله از گراشي‌ها بود که به بررسي‬ ‫فرهنگ و ادب گ��راش پرداخته بود و در کتابچه‌ي‬ ‫گزيده مقاالت ارس��الي به دبيرخانه همايش نيز به‬ ‫چاپ رس��يده ب��ود‪ .‬جداي از اين‪ ،‬موارد بس��يار کم‬ ‫و انگشت‌ش��مار ـ تا جايي که ش��ناخت داشتم ـ از‬ ‫دانش‌آموزان گراش��ي که در الر تحصيل مي‌کردند‬ ‫نيز با کمک دوستان خود و به صورت گروهي مقاله‬ ‫ارايه داده بودند‪ .‬اما در بخش نمايشگاهي هيچ اسم‬ ‫و نشاني از گراش نبود‪.‬‬ ‫ش��رکت در همايش ب��زرگ اينچنين��ي‪ ،‬جز انگيزه‬ ‫ش��خصي‪ ،‬حضور رس��مي و اداري ارگان‌هاي شهر‬ ‫را ه��م طل��ب مي‌کرد که خ��ود کم��ک بزرگي به‬ ‫شناس��اندن ش��هر و ديارمان اس��ت و هم به لحاظ‬ ‫حقوقي‪ ،‬اعتبار و ارزش دارد‪.‬‬ ‫بخ��ش کنفرانس‌ه��ا و اراي��ه مق��االت مرب��وط به‬ ‫زبان‌شناس��ي و مردم‌شناس��ي‪ ،‬تحصيل‌کرده‌ه��اي‬ ‫مرب��وط به اي��ن حوزه‌ها‪ ،‬اولين کس��اني هس��تند‬ ‫ک��ه احتمال حضورش��ان بيش از ديگ��ران و مردم‬ ‫عادي‌س��ت ـ که البته تنها دارندگان کارت ورود به‬ ‫جلسات اجازه ورود داشتند ـ و الاقل انتظار فعاليت‬ ‫از آنها بيش��تر مي‌رود‪ .‬مثال کساني که در رشته‌هاي‬ ‫زبان و ادبيان فارس��ي‪ ،‬زبان‌شناسي‪ ،‬جامعه‌شناسي‬ ‫و تاري��خ تحصيل مي‌کنند و ي��ا در مقاطع مختلف‬ ‫فارغ‌التحصي��ل ش��ده‌اند‪ ،‬احتم��ال حض��ور و ارايه‬ ‫مقاله توس��ط آنه��ا به مراتب باالت��ر از ديگران بود‪.‬‬ ‫هرچند م��درک تحصيلي مهم نبود‪ .‬اما جز تعدادي‬ ‫مع��دود‪ ،‬کس��ي در اين راه قدم برنداش��ت که خود‬ ‫نش��ان از عدم پويايي و تحرک اجتماعي و مکتوب‬ ‫قابل انتظار اس��ت‪ .‬بنابراين داليل عدم حضورش��ان‬ ‫در مرحله‌ي اول برمي‌گردد به س�لايق ش��خصي و‬ ‫نیمه پنهان ماه ‪‬‬ ‫روز جمع��ه هف��ت فروردي��ن ب��ه اتفاق‬ ‫خان��واده بع��د از خواندن نم��از صبح به‬ ‫دامن طبيع��ت رفتيم‪ .‬هوا اب��ري‪ ،‬پاک‪،‬‬ ‫زالل و پر اکسيژن بود‪.‬‬ ‫پدرم گفت‪ :‬همين حوالي خانه نوروز (که‬ ‫در قديم استاد شکست و بند بوده است)‬ ‫و خانه‌ي خورشيد قرار دارد‪ .‬من و دختر‬ ‫خواهرم کنجکاو ش��ديم و براي گفتگو با‬ ‫خورشيد به خانه‌اش رفتيم‪.‬‬ ‫خانه‌اي ح��دودا ً دو هزار متري با ورودي‬ ‫راهروي��ي ش��کل‪ ،‬ک��ه س��مت چپ آن‬ ‫محوطه‌اي بزرگ براي نگهداري دام‌ها در‬ ‫نظر گرفته شده بود‪ .‬سمت راست ظروف‬ ‫مخصوص ب��ه نام خد خ��وراک دام قرار‬ ‫داش��ت‪ .‬محوطه‌ي اصلي ب��ا در کوچکي‬ ‫از اين محل جدا مي‌ش��د‪ .‬س��مت راست‬ ‫خان��ه محل نگهداري ظروف آش��پزخانه‬ ‫ب��ود و يک اجاق کوچک گِلي (اَوش��ته)‬ ‫قرار داشت‪ .‬سمت چپ ‪ 30‬راس درخت‬ ‫نخل کاشته بودند و جلو آن تخت آهني‬ ‫ب��ود و زي��ر تخت محل نگه��داري مرغ‪،‬‬ ‫خ��روس و جوجه‌ها ب��ود و از خود تخت‬ ‫براي نشس��تن اس��تفاده مي‌کردند‪ .‬جلو‬ ‫تخت تاالر کوچکي قرار داشت‪ .‬قسمتي‬ ‫از فضاي جلو تاالر را با برگ نخل (پِش)‬ ‫و چوب پوشانده بودند که فضاي زيبايي‬ ‫را به وج��ود آورده بود‪ .‬چن��د اتاق کنار‬ ‫تاالر قرار داش��ت که ب��ه عنوان انباري و‬ ‫آشپزخانه استفاده مي‌کردند‪ .‬بعد از اين‬ ‫اتاق‌ها‪ ،‬تنور قرار داشت‪.‬‬ ‫با وجود اينکه س��رزده به خانه‌اش رفته‬ ‫بوديم ولي با خوش‌رويي به پيش��وازمان‬ ‫آمد‪.‬‬ ‫ش��يرزن گراشي که توانسته بود با کوه و‬ ‫مش��کالت آن کنار بياي��د و کوه را محل‬ ‫زندگي و آرامش خود انتخاب کند‪.‬‬ ‫از همان دم در‪ ،‬سئوال کردن ما آغازشد‪.‬‬ ‫دوربين دو چش��مي در دستان خورشيد‬ ‫هواپيم��ا بود‪ .‬از او در اين مورد س��ئوال‬ ‫کرديم‪ .‬جواب داد‪ :‬وقتي چوپان و گله‌ها‬ ‫دير مي‌کنن��د‪ ،‬با اين دوربي��ن تا ارتفاع‬ ‫خاص مي‌توانم پيگيري کنم‪ .‬خورش��يد‬ ‫خانم اجازه داد با دوربين دو چشمي‌اش‬ ‫نگاهي به اط��راف بياندازيم‪ .‬انگار کوه‌ها‬ ‫در چن��د قدمي م��ا بودند‪ .‬بع��د ما را به‬

‫‪ ‬نمایش افتتاحیه همایش زبان‌شناسی و مردم‌شناسی الرستان [عکس‪ :‬محمدامین نوبهار]‬

‫در مرحله دوم به جو حاکم بر ش��هر مرتبط اس��ت‬ ‫ک��ه تا حدودي همه س��ر در الک خ��ود دارند و به‬ ‫طور جمع��ي‪ ،‬کمتر به رويش‌ها و پويش‌هاي علمي‬ ‫منطق��ه توجه دارند‪ .‬اين مبح��ث‪ ،‬موضوع مفصل و‬ ‫ظريفي‌س��ت که نيازمند فرصت و نگارش��ي مجزا و‬ ‫موشکافانه است‪.‬‬ ‫اما در حوزه نمايش��گاهي همايش نيز دنبال داليل‬ ‫عدم حضور بودم‪ .‬با داشتن اين سوال در ذهن خود‪،‬‬ ‫در اولي��ن جايگاه‪« ،‬گ��روه گردآورن��دگان فرهنگ‬ ‫گراشي» را مورد سوال قرار دادم‪ .‬گروه گردآورندگان‬ ‫فرهنگ گراش��ي از س��ال‌ها پيش تاکنون‪ ،‬سه عضو‬ ‫اصل��ي دارد که ش��امل آقاي��ان عبدالعلي صالحي‪،‬‬ ‫مه��دي آيينه‌اف��روز و مه��دي جب��اري مي‌ش��ود‪.‬‬ ‫ويژگ��ي تحقيقاتي اين گروه‪ ،‬طوري‌س��ت که هم با‬ ‫مردم‌شناس��ي در ارتباط است و هم با زبان‌شناسي‬ ‫و مي��راث فرهنگي و صنايع دس��تي قديمي‪ .‬وقتي‬ ‫از عبدالعل��ي صالحي ـ که خود از اعضاي ش��وراي‬ ‫ش��هر گراش نيز هس��ت ـ دليل را پرسيدم‪ ،‬بيشتر‬ ‫جواب‌شان شخصي بود‪ .‬درد دل هم کردند‪ .‬به طور‬ ‫کلي اين جواب‌ها را از ايشان شنيدم‪« :‬شخصا براي‬ ‫ارايه مقاله در بخش زبان‌شناس��ي و مردم شناس��ي‬ ‫شروع کردم‪ .‬اما به خاطر مشغله‌ي کاري که داشتم و‬

‫همزماني فرصت ارايه مقاله با ايام برگزاري جشنواره‬ ‫فيلم کوتاه کل گراش و کارهاي مربوط به ش��وراي‬ ‫اسالمي شهر‪ ،‬مهلت گذشت و باالخره نشد چکيده‬ ‫مق��االت را بفرس��تم‪ .‬هرچند از ط��رف افراد جهت‬ ‫حضور در نشس��ت‌هاي تخصصي به منظور صحبت‬ ‫و س��خنراني در مورد مردم‌شناسي و معرفي بناهاي‬ ‫تاريخي دعوت مي‌شدم‪ ،‬اما ش��رايط اجازه نمي‌داد‬ ‫شرکت کنم‪ .‬هرچند برخي اساتيد را معرفي کرديم‬ ‫و از آنها دعوت شد‪ .‬اين تمام ماجرا نيست‪ .‬در زمان‬ ‫برگزاري هفته فرهنگ الرستان که سالهاي گذشته‬ ‫مطرح ش��د‪ ،‬حضور بچه‌هاي گراش��ي در نمايشگاه‬ ‫به شدت زياد و چش��مگير بود و خيلي خوب عمل‬ ‫کردند‪ .‬حتي کار ش��اق و مش��کل «ارده‌سازي» به‬ ‫شکل سنتي و با استفاده از چهارپايان را به نمايش‬ ‫گذاش��تند‪ .‬اما هيچکدام از نيروها ن��ه از الر و نه از‬ ‫س��وي گراش تقدير نشدند‪ .‬همه چيز به اسم مرکز‬ ‫تمام ش��د‪ .‬از ميراث فرهنگي هم تماس گرفتند اما‬ ‫ديگر انگيزه و دل و دماغي نبود‪ .‬با مس��وول ميراث‬ ‫فرهنگي شهرس��تان ه��م صحبت کرده‌اي��م و گله‬ ‫کرده‌اي��م که چرا فق��ط در الر هزينه مي‌کنند و به‬ ‫ديگ��ر بخش‌ها نمي‌پردازند؟ ام��ا جواب قابل قبولي‬ ‫نش��نيده‌ايم‪ .‬به خاطر اين مشکالت‪ ،‬اعضاي ميراث‬

‫فرهنگ��ي ج��واب مثبت��ي ندادند‪ .‬هرچن��د اعضاي‬ ‫انجمن ميراث فرهنگي در برنامه بازديد‌ها از گراش‬ ‫همکاري کردند اما به عنوان اعتراض در نمايش��گاه‬ ‫حاضر نشديم‪ .‬توانايي‌اش را هم داشتيم»‪.‬‬ ‫به سراغ بخشدار هم رفتم‪ .‬تلفني که با عبدالحسين‬ ‫مهروري‪ ،‬بخش��دار محترم ش��هر صحب��ت کردم و‬ ‫سوالم را پرسيدم‪ ،‬ايشان گفتند‪« :‬در يکي دو جلسه‬ ‫مربوط به برنامه‌ريزي که حضور داش��تيم‪ ،‬دبيرخانه‬ ‫هماي��ش چي��زي از م��ا نخواس��ت‪ .‬تنها خواس��تار‬ ‫برقراري امني��ت و رفع مش��کالت احتمالي هنگام‬ ‫بازدي��د مهمانان از اماکن تاريخي در ش��هر گراش‬ ‫ش��دند‪ .‬ولي روز بازديد حتي به ما اطالع هم ندادند‬ ‫ولي بعد ش��نيديم که آقاي آيينه‌اف��روز همراهي و‬ ‫راهنمايي‌شان مي‌کرده است»‪.‬‬ ‫مهدي آيينه‌افروز‪ ،‬يکي از اعضاي گروه گردآورندگان‬ ‫فرهنگ گراش��ي که ح��اال چندسالي‌س��ت در اداره‬ ‫فرهنگ و ارشاد الر مشغول به کار است‪ ،‬به‌واسطه‌ي‬ ‫مح��ل و ن��وع کارش کمي ب��ه دبيرخان��ه همايش‬ ‫نزديک‌تر بوده است و حرف‌هايي زد که جالب توجه‬ ‫ب��ود‪« :‬خانم بني‌زماني‪ ،‬مس��وول دبيرخانه همايش‪،‬‬ ‫مي‌گويد در مورد برگزاري نمايش��گاه مردم شناسي‬ ‫و صنايع دستي با بخشدار گراش صحبت کرده‌ايم و‬ ‫نامه‌نگاري هم شده اس��ت‪ .‬با يکي از اعضاي شوراي‬ ‫اسالمي شهر گراش نيز در تماس بوده‌ايم‪ .‬اما در کل‬ ‫جواب مثبتي دريافت نشد»‪.‬‬ ‫مج��ددا ً از عبدالعل��ي صالح��ي پرس��يدم که طبق‬ ‫صحبت‌هاي خانم بني‌زماني‪ ،‬با ش��وراي ش��هر گراش‬ ‫ني��ز در ارتباط بوده‌اند‪ .‬ش��ورا در اين زمينه چه کاري‬ ‫انجام داده است؟ ايشان در جواب گفتند‪« :‬شوراي شهر‬ ‫گراش فقط براي حضور دعوت ش��د و کارت ورود به‬ ‫جلس��ات هم البته از قبل به دست تمام اعضاي شورا‬ ‫نرسيد»‪ .‬من شخصا فقط براي لحظاتي دکتر فتحي‪،‬‬ ‫رييس شوراي شهر را در جلسه افتتاحيه همايش ديدم‬ ‫و با هم صحبت کرديم و حال و احوالي پرسيديم‪.‬‬ ‫مه��دي جباري‪ ،‬يکي از اعضاي گ��روه گردآورندگان‬ ‫فرهنگ گراش��ي و مس��وول خانه فرهنگ گراش نيز‬ ‫سخنان تامل برانگيزي گفت که شايد به نوعي بشود‬ ‫گفت ما را به يکي از داليل اصلي رساند‪« :‬از دبيرخانه‬ ‫هماي��ش و ميراث فرهنگي مرکز شهرس��تان تماس‬ ‫مي‌گرفتن��د و از خانه فرهنگ مي‌خواس��تند که در‬ ‫نمايش��گاه صنايع دستي و مردم‌شناسي غرفه برگزار‬ ‫کنيم‪ .‬ولي ما نيرو نداشتيم‪ .‬گفتيم کسي را نداريم و‬ ‫غرفه نمي‌زنيم‪ .‬البته بعدها کس��اني مدعي همکاري‬ ‫ش��دند‪ .‬اما طبق تجربه به‌دس��ت آمده مي‌دانيم که‬ ‫ادعايي بيش نيس��ت و همان افراد وقتي نوبت عمل‬ ‫شد‪ ،‬پا پس مي‌کشند و حاضر نمي‌شوند»‪.‬‬ ‫اميدواريم خود را بشناسيم و بشناسانيم‪.‬‬

‫مصاحبه با خورشید‪ ،‬یکی از زنان دامدار گراشی‬

‫خورشید به خورشید نگاه می‌کند‬

‫‪ ‬عکس تزیینی است [عکس‪ :‬اکبر یوسفی]‬

‫سوي تاالر خانه‌اش همراهي کرد‪.‬‬ ‫از او در مورد محل زندگي‌اش پرسيديم‪.‬‬ ‫ج��واب داد‪ :‬از زم��ان کودک��ي در کوه و‬ ‫دشت و صحرا زندگي مي‌کرديم‪ .‬تا چند‬ ‫س��ال پي��ش در ارتفاعات باالتر س��کني‬ ‫داش��تيم‪ .‬ول��ي ب��ه دليل خشک‌س��الي‬ ‫مجبور ش��ديم به ارتفاعات پايين‌تر تنگ‬ ‫بادامي نقل مکان کنيم‪.‬‬ ‫در مورد س��ن‪ ،‬س��واد و تع��داد فرزندان‬ ‫پرس��یدیم و او اين‌گونه جواب داد‪ :‬دقيقاً‬ ‫نمي‌دانم چقدر سن دارم‪ .‬صاحب ‪ 3‬پسر‬ ‫و يک دختر هستم‪ .‬که دخترم و دو تا از‬ ‫پسرها ازدواج کرده‌اند و يک پسرم سرباز‬ ‫است‪.‬‬ ‫از او پرسيديم چه ساعتي بيدار مي‌شود‬ ‫و چگون��ه از وق��ت اذان آگاه مي‌ش��ود‪.‬‬ ‫ج��واب داد‪ :‬وقتي باد از طرف ش��هر به‬ ‫س��مت کوه بوزد ص��داي اذان به گوش‬ ‫مي‌رس��د‪ .‬در غي��ر اين ص��ورت از راديو‬ ‫استفاده مي‌کنيم‪ .‬زندگي از ساعت چهار‬ ‫صبح آغاز مي‌ش��ود‪ .‬اگر مهمان داش��ته‬ ‫باشيم تا دو نيمه شب بيدار مي‌مانيم‪ .‬در‬

‫غير اين صورت شُ و شِ َمن (بالفاصله بعد‬ ‫از خواندن نماز استراحت مي‌کنيم‪).‬‬ ‫در رابطه ب��ا غذاي مورد عالقه‌اش گفت‪:‬‬ ‫دي��راخ (دوغ) ب��ا خِ ر (دمب�لان) يکي از‬ ‫غذاهاي مورد عالقه‌ي من اس��ت‪ .‬از شير‬ ‫گوس��فند و گاو‪ ،‬ماس��ت‪ ،‬دوغ‪ ،‬کش��ک‪،‬‬ ‫َزک‪ ،‬روغن محلي‪َ ،‬مس�� َکه و ‪ ...‬درس��ت‬ ‫مي‌کرديم‪ .‬ولي حاال با وجود خشک‌سالي‬ ‫خيلي از اين محصوالت را نمي‌توانم تهيه‬ ‫کنم‪ .‬از نان ماشيني هم خوشم نمي‌آيد‪.‬‬ ‫در م��ورد چگونگي زندگ��ي و کار چنين‬ ‫گف��ت‪ :‬در قديم دِريمه و با ِرش��ي از کوه‬ ‫جمع مي‌کردي��م و مي‌فروختيم‪ .‬هر َمن‬ ‫ديريمه (نوعي چوب نازک‬ ‫(سه کيلوگرم)‬ ‫َ‬ ‫که ب��راي زود آتش گرفت��ن چوب‌هاي‬ ‫ديگر استفاده مي‌شد و گل‌هايش خواص‬ ‫داروي��ي دارد) ‪ 5‬قران و هر َمن با ِرش��ي‬ ‫(نوع��ي چ��وب ن��ازک که بع��د از آتش‬ ‫گرفتن دريم��ه روي چوب مي‌ريختند تا‬ ‫چوب اصلي به خوبي بس��وزد) را ‪ 6‬قران‬ ‫مي‌فروختيم‪.‬‬ ‫پش��م گوس��فند و م��وی بز را ب��ا دوک‬

‫مي‌ريس��يديم و قالي‪ ،‬گلي��م‪ ،‬خورجين‪،‬‬ ‫ُبره (کوله پش��تي)‪ ،‬ل ِ��ه واگِر (پارچه‌اي‌‬ ‫ت َ‬ ‫که از پش��م بره درس��ت مي‌شود و يکي‬ ‫از وس��ايل مورد نياز نان تنوري اس��ت)‬ ‫مي‌بافتيم‪.‬‬ ‫چوپان��ي گله‌ه��ا را خودم��ان ب��ر عهده‬ ‫داش��تيم‪ .‬ول��ي ح��اال ه��ر س��ه خانوار‬ ‫گوس��فندها را به چوپان مي‌سپاريم که‬ ‫ماهي هش��تاد هزار توم��ان حقوق دارد‪.‬‬ ‫تهيه‌ي غ��ذا‪ ،‬لباس و کف��ش چوپان بر‬ ‫عهده‌ي صاحبان دام است‪.‬‬ ‫در م��ورد مش��کالت گف��ت‪ :‬عمده‌ترين‬ ‫مش��کالت خشک‌س��الي‪ ،‬کمبود علوفه‪،‬‬ ‫بيماري دام‌ها و بي‌برقي است‪.‬‬ ‫خان��واده‌ي ب��رادر ش��وهرم (ن��وروز)‬ ‫دام‌هايشان را پالک‌دار کرده‌اند ولي هنوز‬ ‫هيچ بازرسي از سوي سازمان دام‌پزشکي‬ ‫صورت نگرفته است‪.‬‬ ‫از خورش��يد در م��ورد معن��اي پالک و‬ ‫چگونگي پالک‌دار کردن دام ها پرسيديم‪.‬‬ ‫ج��واب داد‪ :‬دام‌هايي که زي��ر نظر اداره‬ ‫دامپزش��کي الر باش��ند‪ ،‬صاح��ب پالک‬

‫‪ ‬راهنما‬

‫‪ :110‬فوريت‌هاي پليس (‪ 24‬ساعته)‬ ‫‪ :115‬اورژانس بيمارستان‬ ‫‪ :118‬اطالعات تلفن ‪ 7/5( 118 :‬الي‪11‬شب)‬ ‫‪ :117‬خرابي تلفن‪( 117 :‬وقت اداري)‬ ‫‪ :121‬اتفاقات برق‬ ‫‪ :122‬اتفاقات آب (‪ 24‬ساعته)‬ ‫‪ :125‬آتش‌نشاني (‪ 24‬ساعته)‬ ‫‪ :137‬روابط عمومي شهرداري‬ ‫‪ :147‬نداي امداد جمعيت هالل احمر‬

‫راضیه یوسفی‬

‫مي‌شوند که به گوش دام آويزان مي‌کنند‬ ‫که نوعي شناسنامه‪ ،‬سند‪ ،‬مدرک و بيمه‬ ‫محسوب مي‌شود‪ .‬اگر دام پالک‌دار بر اثر‬ ‫بيماري تلف شود‪ ،‬به ازاي پالک گوسفند‬ ‫‪ 40‬ه��زار توم��ان و بز ‪ 30‬ه��زار تومان‬ ‫جواب‌گوي صاحب دام مي‌شوند‪.‬‬ ‫يکي از خاطراتش را اين گونه بيان کرد‪:‬‬ ‫ظهر يک روز تابس��تان‪ ،‬ص��داي فرياد از‬ ‫خان��ه‌ي خواهر ش��وهرم بلند ش��د‪ .‬من‬ ‫چوب بلندي را که کنار تنور قرار داشت‬ ‫برداشتم و دوان‌دوان خودم را به خانه‌ي‬ ‫نوروز رساندم‪ .‬زن نوروز در خانه تنها بود‬ ‫و گفت‪ :‬دو تا مار بزرگ در اتاق است‪ .‬من‬ ‫وارد اتاق ش��دم و در را بستم و با چوبي‬ ‫که در دست داش��تم با دقت به سرشان‬ ‫کوبيدم‪ .‬هر دو مار با يک ضربه مردند‪.‬‬ ‫نکته قابل توجه اين بود که ما از سوسک‬ ‫مي‌ترس��يم و ب��ا دي��دن سوس��ک فرار‬ ‫مي‌کنيم‪ .‬ولي خورشيد چگونه به تنهايي‬ ‫و فق��ط با يک ضربه دو تا مار را کش��ته‬ ‫بود‪!...‬‬ ‫از او پرس��يديم تمايل دارد به شهر بيايد‬ ‫و زندگ��ي راحت‌تري داش��ته باش��د‪ .‬با‬ ‫قاطعيت جواب داد‪ :‬نه!‬ ‫در م��ورد احس��اس خوش��بختي چنين‬ ‫گفت‪ :‬خوش��بختم‪ .‬زندگ��ي دارم‪ ،‬فرزند‬ ‫دارم‪ ،‬خ��وراک و پوش��اک دارم‪ .‬چ��را‬ ‫احساس خوشبختي نکنم؟!‬ ‫در پاي��ان از او پرس��يديم چ��ه آرزويي‬ ‫ش خدا بيا‬ ‫دارد‪ .‬جواب داد‪« :‬هر چه ا ِز پ ِ ِ‬ ‫ش��کر خدا!» بهت زده نگاهش کرديم و‬ ‫ُ‬ ‫دوباره سئوال را پرسيديم‪ .‬دوباره همين‬ ‫ج��واب را داد‪ .‬بعد از مکثي کوتاه متوجه‬ ‫منظورش شديم‪ .‬از زندگي‌اش راضي بود‬ ‫و زندگي و آرزوهايش يكي بود‪.‬‬ ‫تالش ما در گرفتن عکس بي‌نتيجه ماند‪.‬‬ ‫خورش��يد دوست داشت پش��ت ابرهاي‬ ‫آسمان شهر پنهان بماند و فقط اشعه‌اش‬ ‫به زمين برس��د‪ .‬از پشت سر عکسي را با‬ ‫دوربين موبايل گرفت��م و با کوله‌باري از‬ ‫تجربه وکيس��ه‌اي پر از تخم مرغ محلي‬ ‫که ب��ه ما هدي��ه داده بود ن��زد خانواده‬ ‫برگشتيم‪.‬‬

‫ حرکت جنین در رحم‬ ‫سئوال‪ :۱‬مي‌خواستم بدانم جنين داخل رحم‬ ‫باید چند روز داش�ته باش�د تا سونوگرافی‬ ‫آن را نش�ان دهد؟ وسوال بعدي اين كه قلب‬ ‫جني�ن ك�دام قس�مت اس�ت؟ من وقت�ي نافم‬ ‫را فش�ار مي‌دهم ي�ک حركاتي رو احس�اس‬ ‫مي‌كنم يک چيزي مثل ضربان قلب‪.‬‬ ‫پاس��خ‪ :‬س��ونوگرافی از هفته ‪ 6‬حاملگ��ی جنین را‬ ‫نش��ان می‌دهد یعنی جنینی ک��ه حدود ‪ 30‬روز از‬ ‫ایجاد آن می‌گذرد‪ .‬جنین در رحم در کیسه آب در‬ ‫حال حرکت و تغییر مکان اس��ت بنابراین نمی‌توان‬ ‫جای خاصی را برای قلب او معلوم کرد‪.‬‬ ‫ کوتاهی قد‬ ‫س�ئوال‪ : ۲‬سلام! پس�ری ‪ 18‬س�اله هستم‪.‬‬ ‫وزنم ‪ 8۴‬و قدم هست ‪ 16۶‬و از این کوتاهی‬ ‫قد نسبت به هم سن و سال‌های خود بسیار‬ ‫نگرانم‪ .‬می‌خواس�تم بدان�م راهی برای بلند‬ ‫تر ش�دن تا ‪175‬یا بیش�تر دارم؟ لطفاً کمکم‬ ‫کنی�د من به خاط�ر این موض�وع اعتماد به‬ ‫ً‬ ‫کاملا از دس�ت داده‌ام‪ .‬در ضم�ن‬ ‫نفس�م را‬ ‫ق�د پ�درم ‪ 168‬و قد م�ادرم ‪ 150‬س�انتی‌متر‬ ‫می‌باشد‪.‬‬ ‫ج��واب ‪ :‬غالباً در مردها افزایش قد در س��ن ش��ما‬ ‫پایان یافته است‪ .‬البته برای این که قطعاً بتوان نظر‬ ‫داد باید یک رادیوگرافی از مچ دس��ت انجام شود‪.‬‬ ‫در صورتی که هنوز صفحه رشد استخوان‌های شما‬ ‫باز باش��ه احتمال داره کمی به قد شما اضافه بشه‪.‬‬ ‫در صورتی که صفحات رشد بسته شده باشه تغذیه‬ ‫ی��ا ورزش در افزایش قد بی‌تاثی��ر خواهد بود‪ .‬تنها‬ ‫راه افزایش قد به اندازه ‪ 8‬س��انتی که شما خواسته‬ ‫اید در س��ن شما عمل جراحی است که با توجه به‬ ‫مش��کالتی که داره من توصیه نمی‌کنم‪ .‬اگر باز هم‬ ‫سوالی دارید بپرسید‪.‬‬ ‫ پاهای پرانتزی‬ ‫س�ئوال ‪ :۳‬خس�ته نباش�ی دکتر‪ .‬یک سوال‬ ‫دارم ک�ه ممک�ن اس�ت زی�اد ربطی نداش�ته‬ ‫باش�د‪ .‬ممنون می‌ش�م جواب مرا بدهید‪21 .‬‬ ‫س�اله هستم‪ .‬پاهای من پرانتزی است البته‬ ‫ک�م‪ .‬یعن�ی ‪ 4‬انگش�ت دس�تم را از داخل آن‬ ‫ب�ه راحت�ی می‌توانم عب�ور دهم‪ .‬ش�نیده‌ام‬ ‫کس�ی ک�ه پاهای پرانتزی داش�ته باش�د و‬ ‫‪ 4‬انگش�ت دس�تش از داخل پایش رد ش�ود‪،‬‬ ‫می‌تواند معافیت س�ربازی بگیرد‪ .‬نظر شما‬ ‫چیه دکتر؟‬ ‫جواب‪ :‬با سالم‪ ،‬دوست عزیز! بنده هم از معیارهای‬ ‫معافیت پزشکی در س��ربازی اطالع دقیقی ندارم‪.‬‬ ‫اما این معیار ‪ 4‬انگش��ت را من هم ش��نیده‌ام ‪ ،‬که‬ ‫البته فاقد جنبه علمی خاصی اس��ت‪ .‬معلوم نیست‬ ‫که مبنای نویس��ندگان قانون معافیت‌های پزشکی‬ ‫برای این قضیه ‪ 4‬انگشت چه بوده است‪ ،‬تا آنجایی‬ ‫که می‌دانم میزان تحصیالت افراد در اخذ معافیت‬ ‫پزش��کی تاثیر دارد‪ ،‬اگر تحصیالت س��یکل یا زیر‬ ‫دیپلم داشته باشید امکان معافی وجود دارد در غیر‬ ‫این صورت کار معافی سخت می‌شود‪.‬‬ ‫ عفونت زنان‬ ‫س�ئوال ‪ :۴‬سلام آقای دکتر ای�زدی‪ .‬دو ماه‬ ‫قبل تست پاپ اسمیر را انجام دادم جوابش‬ ‫خوب ب�وده فقط وجود باکت�ری را گزارش‬ ‫کردن�د‪ .‬اما بع�د از آن بدلیل عفونت زنانگی‬ ‫برای�م ش�یاف مترونی�دازول و کپس�ول‬ ‫سفالکسین تجویز کردند‪ .‬ظاهرا ً خوب شدم‬ ‫ولی ترش�حات بد ب�و دارم‪ .‬هم اکنون هم از‬ ‫ش�یاف تریپل سولفا پی‌دی استفاده می‌کنم‬ ‫ول�ی هن�وز بهب�ودی ص�د در ص�د ن�دارم‬ ‫س�ئوال من از شما این اس�ت آیا امکان دارد‬ ‫به بیماری مقاربتی مبتال شده باشم؟‬ ‫پاسخ‪ :‬با سالم ‪ ،‬مساله عفونت واژن اهمیت چندانی‬ ‫ندارد و با مراجعه به پزش��ک زنان و درمان مناسب‬ ‫می‌توانید بهبودی خود را بدس��ت آورید‪ .‬چنانچه با‬ ‫ی��ک دوره درمان بهبود کامل نداش��ته‌اید‪ ،‬مراجعه‬ ‫مجددی داش��ته باش��ید تا با دیدن نوع و وضعیت‬ ‫ترش��ح‪ ،‬تا با انجام معاینه دقیق‌تر و احیانا بررسی‬ ‫آزمایش��گاهی بیش��تر‪ ،‬آنتی بیوتیک‌های مناسب‬ ‫نی��ز تجویز ش��ود‪ .‬در رابط��ه با بیم��اری مقاربتی‬ ‫هم چنانچه همس��ر شما سالمت باش��ند‪ ،‬بیماری‬ ‫مقاربتی پیش نمی‌آید‪.‬‬ ‫ زمان آزمایش ایدز‬ ‫س�ئوال ‪ :5‬پ�س از ي�ك تم�اس جنس�ي‬ ‫مش�كوك و يا استفاده از س�وزن مشترك‪،‬‬ ‫براي انجام آزمايش از نظر ایدز چه زمانی‬ ‫مراجع�ه كني�م ت�ا آزمای�ش مثبت ش�ود و‬ ‫نش�اندهد؟‬ ‫پاسخ ‪ :‬آزمايشاتي كه بطور معمول براي تشخيص‬ ‫اي��ن عفونت به كار مي‌رود براس��اس جس��تجوي‬ ‫آنتي‌بادي‌هاي ايجاد ش��ده توس��ط ب��دن در برابر‬ ‫ویروس ایدز اس��ت‪ .‬ميزان اين آنتي‌بادي‌ها دراكثر‬ ‫مردم حدود س��ه ماه پس از عفونت قابل شناسايي‬ ‫است (به طور متوسط حدود ‪ 25‬روز پس از تماس)‪.‬‬ ‫اما در بعضي موارد ممكن اس��ت اين زمان به ‪ 6‬ماه‬ ‫هم برسد‪ ،‬بنابراين درحال حاضر پيشنهاد مي‌شود‬ ‫كه ‪ 3‬ماه پس از تماس احتمالي براي انجام آزمايش‬ ‫مراجعه كنید‪ .‬برای تشخیص بهتر‪ ،‬نكته بسيار مهم‬ ‫این است كه درطي اين ‪ 3‬ماه نبايد خود و ديگران‬ ‫را درمعرض این ویروس قرار دهيد‪.‬‬

‫فروش‬

‫زمين ‪ 3060‬متري صحرايي پايين‌تراز منبع سياه‬

‫سر نبش جاده و داراي كوچه‌ي ‪8‬متري‪،‬‬ ‫‪09107111670‬‬


‫نگاه نو ‪10‬‬

‫نوشته‌های صحبت‌نو دیدگاه شخصی نویسندگان مقاالت است‬ ‫سوپر استار‬ ‫سوپراس��تا ِر تهمین��ه میالن��ی‪،‬‬ ‫ش��هاب حسینی اس��ت در کنار او‬ ‫فتان��ه ملک محمدی ک��ه به نظر‬ ‫اولی��ن ب��ازی‌اش را در کارنام��ه‬ ‫خود دارد و چن��دان هم بازی‌اش‬ ‫به دل نمی‌نشس��ت به ایفای نقش‬ ‫می‌پ��ردازد‪ .‬موض��وع سوپراس��تار‬ ‫مش��هور بودن و دردس��رهایش و‬ ‫البته فس��اد اخالقی‌ای که به بار م��ی‌آورد را دنبال می‌کند‪ .‬تهمینه‬ ‫میالن��ی دو فیلم مع��روف دو زن و آتش بس و چندی��ن فیلم دیگر‬ ‫را در کارنامه خود دارد ولی طبق ش��نیده‌ها سوپراس��تار را سفارشی‬ ‫س��اخته و به همین دلیل نیز خیلی راحت مجوز پخش‌اش را گرفته‬ ‫است‪ .‬شهاب حسینی در این فیلم به دلیل بازی خوبش برنده جایزه‬ ‫بهترین بازیگر مرد در جشنواره فیلم فجر امسال شد‪.‬‬ ‫سوپراستار البته یک فیلم معناگرا هم است‪ .‬فیلمی که در آن همراه‬ ‫با موضوع اجتماعی‪ ،‬شعار هم شنیده می‌شود‪ .‬با این وجود دیدن آن‬ ‫ضرری ندارد البته بهتر است بچه‌های زیر ‪ 14‬سال را با خود نبرید‪.‬‬

‫منوی فرهنگی ‪‬‬ ‫فاطمه خواجه‌زاده‬

‫فیلم‌های‬ ‫روی پرده‬ ‫دانشجوی مدیریت بازرگانی‬

‫شش روز در کویت‪2‬‬ ‫صادق رحمانی‬

‫«شویخ»‬ ‫میعادگاهگراشیها‬

‫نمی خواهیم فرصت را از دس��ت دهیم‪ ،‬غروب همان‬ ‫روز ب��ه منطق��ه «ش��ویخ» می‌رویم‪ .‬منطق��ه‌ای که‬ ‫فروش��گاه‌های متعددی از همش��هریان الرستانی در‬ ‫آن جا قرار دارد‪ .‬از فروش��گاه النقی که به آقای حاج‬ ‫رض��ا حاجیان تعلق دارد تا فروش��گاه االنهار برادران‬ ‫کش��اورز‪ .‬معموالً در طول روز مش��تری‌های زیادی‬ ‫دارند‪ .‬گراشی‌ها وقتی ما را می بینند با گشاده‌رویی‪،‬‬ ‫ما را برای نوشیدن چای یا آب میوه دعوت می‌کنند‪،‬‬ ‫اما چون فرصت کم است‪ ،‬درنگی می‌کنیم و عکسی‬ ‫به یادگار می‌اندازیم و می‌رویم‪.‬‬ ‫فروش��گاه الری��ن متعلق به خلیل جب��اری و محمد‬

‫مشغول هستند‪ .‬البته هر کارگر این امکان را دارد که‬ ‫دو س��اعتی را پس از نهار استراحت کند‪ .‬با این حال‬ ‫به نظر می‌رس��د کارگران در بازارهای کویت ساعات‬ ‫زیادی را سرپا می‌ایس��تند‪ .‬گفتمان غالب در آن جا‬ ‫فق��ط و فقط تجارت اس��ت‪ .‬با این ح��ال آنها به این‬ ‫وضعیت عادت کرده اند‪ .‬مدیران البته دیرتر می‌آیند‬ ‫و زودتر می‌روند‪.‬‬ ‫خلیل جباری می‌گوید‪ :‬در این راس��ته بازار ش��ویخ‪،‬‬ ‫معموالً همشهرس��تانی‌ها‪ ،‬خبرهای منطق��ه را از ما‬ ‫می‌گیرن��د‪ .‬این روزها‪ ،‬به دلیل بحران اقتصادی که در‬ ‫گراش بروز کرده است‪ ،‬هر روز به ما سر می‌زنند و می‬ ‫پرسند؟ از گراش چه خبر؟‬ ‫این پرس��ش در روز بارها و‬ ‫بارها گاهی به شوخی و طنز‬ ‫و گاهی از سر اطالع‌گیری بر‬ ‫سر زبان‌ها می آید ‪ .‬فروشگاه‬ ‫خلیل جباری و محمد افشار‬ ‫‪ ،‬انواع و اقس��ام اسباب بازی‬ ‫دارد‪ .‬البت��ه مغ��ازه‌ای نی��ز‬ ‫در هم��ان حوال��ی دارند که‬ ‫برادرانش عل��ی و یونس آن‬ ‫را می‌گردانند و طبق سنت‬ ‫دیرینه گراش��ی‌ها‪ ،‬فروشگاه‬ ‫مواد غذایی اس��ت‪ .‬گراشی‬ ‫ه��ا از آغاز تا اکن��ون به دو‬ ‫شغل اساسی اشتغال داشته‬ ‫ان��د‪ ،‬نانوایی و م��واد غذایی‪،‬‬ ‫این س��نت تقریب��اً در همه‬ ‫کش��ورهایی که گراش��ی‌ها‬ ‫برای تج��ارت حضور دارند‪ ،‬رایج اس��ت‪ .‬ناگفته نماند‬ ‫که نس��ل جدیدتر گراش��ی ها‪ ،‬به دلیل س��ختی این‬ ‫کار‪ ،‬به ش��غل های دیگری نظیر فروش پوشاک‪ ،‬لوازم‬ ‫خانگی‪ ،‬لوازم آرایش��ی و بهداشتی و اسباب بازی نیز‬ ‫روی آورده‌اند‪ .‬برخ��ی از آن‌ها امتیاز انحصاری برخی‬ ‫از محص��والت جهانی را در اختیار دارن��د‪ .‬مثال ورود‬ ‫انحصاری مارک‌های تجاری س��یگار‪ ،‬یا آب میوه و یا‬

‫ساعت و غیره در اختیار برخی از آنهاست‪ .‬این انحصار‬ ‫به آنه��ا امکان می‌ده��د‪ ،‬اجناس را با قیمت بس��یار‬ ‫نازل‌تری خریداری و با قیمت مناسب‌تری به دیگران‬ ‫بفروشند‪.‬‬ ‫کویت در ش��ب‪ ،‬از روز آن‪ ،‬زیباتر به نظر می‌رس��د‪،‬‬ ‫روشنایی‌ها در تمام شهر خود را نشان می‌دهد‪ ،‬هیچ‬ ‫کوچ��ه و خیابانی و س��اختمانی را نمی‌بینی که در‬ ‫تاریکی فرو رفته باش��د‪ .‬طبق گفته‌ی خلیل جباری‪،‬‬ ‫در طی بیس��ت سالی که در کویت بوده است‪ ،‬امکان‬ ‫نداش��ته برق برود‪ .‬فقط یک ب��ار ترانس برق منطقه‬ ‫س��وخته که بالفاصله و روز بعد جایگزین شده است‪،‬‬ ‫در حالی که اگر کش��وری دیگر ب��ود‪ ،‬یک ماه طول‬ ‫می‌کشید تا آن را تعمیر کنند‪.‬‬ ‫مبلم��ان ش��هری در کوی��ت چش��م ن��واز اس��ت‪.‬‬ ‫نورافش��انی‌های خیره کنن��ده تابلوه��ا و نئون‌ها به‬ ‫زیبایی خیابان‌ها می‌افزاید‪ .‬تابلوها از نظام مهندسی‬ ‫خاصی پیروی می کنند‪ .‬پیاده‌روها و خیابان‌ها بسیار‬ ‫پاکی��زه و خط‌کش��ی ش��ده‌اند‪ .‬گویی همی��ن امروز‬ ‫س��اخته شده باشند‪ .‬ماش��ین‌ها با آرامش خاص و با‬ ‫مقررات پشت س��ر هم راه می‌روند‪ .‬تنها در یک روز‬ ‫بارانی‪ ،‬یک مورد تصادف را مشاهده کردیم که آن هم‬ ‫به دلیل لغزندگی سطح خیابان بود‪.‬‬ ‫مصرف‌گرایی به طرز شگفت‌انگیزی در میان ساکنان‬ ‫بومی جریان دارد‪ .‬معموالً مردان و زنان اضافه وزن‬ ‫دارن��د و به دلیل تحرک کم‪ ،‬دچار بیماری‌های قند‬ ‫و چربی خون هستند‪.‬‬ ‫کویتی‌ها بیش��تر به کارهای اداری می‌پردازند‪ .‬برخی‬ ‫هم دارای س��اختمان‌ها و برج‌هایی هس��تند که آن را‬ ‫در معرض اجاره قرار می‌دهن��د و از درآمد آن روزگار‬ ‫را به خوبی می‌گذرانند‪ .‬ش��اید ده درصد مردم کویت‬ ‫زندگی عادی داشته باشند‪ 40 ،‬درصد زندگی متوسط‬ ‫و بقیه نیز در سطح خوب و عالی زندگی می‌گذرانند‪.‬‬ ‫آنه��ا از یک زندگی مرفه و رفاه زده چیزی کم ندارند‪.‬‬ ‫البته این مسئله به دلیل جمعیت کم کویتی‌ها و منابع‬ ‫سرشار نفت است‪ .‬دولت کویت توجه خاصی به مبلمان‬ ‫شهری و آرایش خانه ها و خیابان‌ها دارد‪ .‬تقریبا همه‬

‫چیزی در نگاه اول از نظر رفاه ش��هری سر جای خود‬ ‫قرار دارد‪ .‬جای جای کویت پر از فروشگاه‌های غذایی‬ ‫اس��ت‪ .‬از مک دونالد گرفته تا هاردیز و رس��توران‌ها و‬ ‫قه��وه خانه‌ها‪ .‬هر منطقه در کویت از نظر بهداش��تی‪،‬‬ ‫غذایی‪ ،‬مراکز تفریحی‪ ،‬ورزشی و فروشگاه‌های بزرگ‬ ‫مس��تقل اس��ت‪ .‬یعنی هر منطقه به گونه ای طراحی‬ ‫شده است که نیازمندی‌های ساکنان در همان منطقه‬ ‫برآورده می شود‪.‬‬ ‫ب��ا ای��ن ک��ه الرس��تانی‌ها و گراش��ی‌ها در کویت از‬ ‫قدی��م و جدید حض��ور دارند‪ ،‬اما در نس��بت به دیگر‬ ‫کشورهای عربی حوزه خلیج فارس از جمعیت کمتری‬ ‫برخوردارند‪ ،‬ش��اید چهار نسل از گراشی ها و الری ها‬ ‫در کویت حضور دارند‪ .‬نس��ل اول آنها که تبعه کویت‬ ‫ش��ده‌اند و فرزندانشان در همان کش��ور به دنیا آمده‬ ‫است‪ .‬از این عده تعداد زیادی نام برده نمی‌شود‪ .‬نسل‬ ‫دوم گراشی ها که به امید زندگی بهتر به کویت آمده‬ ‫اند‪ ،‬تقریبا ‪ 40‬س��ال پیش به ای��ن جا آمده‌اند‪ ،‬آنها از‬ ‫طری��ق آبادان و گاه از طریق پرواز از ش��یراز به کویت‬ ‫آم��ده اند‪ .‬حاج رحمت جباری‪ ،‬ح��اج جانعلی و حاج‬ ‫حس��ن نام آور از جمله این افراد هس��تند‪ .‬آنها به هر‬ ‫روی صاحبان سرمایه شدند و زندگی مناسبی را رقم‬ ‫زدند‪ .‬نس��ل س��وم بعد از جنگ عراق علیه کویت به‬ ‫آنجا آمده‌اند‪ ،‬آنها معموال سی چهل ساله هستند‪ .‬این‬ ‫نسل ش��غل‌های متنوع تری را انتخاب کرده اند‪ .‬مثال‬ ‫حسن غفوری در یک ساختمان شیک ‪ ،‬فروشگاه لوازم‬ ‫آرایش��ی و بهداشتی دارد یا صادق کشوری به صورت‬ ‫س��یار با برادرش علی کش��وری به صادرات و واردات‬ ‫مشغول هستند‪ .‬صادق کشوری می‌گوید‪ :‬این طوری‬ ‫خود را آزاد احس��اس می‌کنم‪ .‬نمی‌خواهم در یک جا‬ ‫بند باشم‪ .‬او یک عبارت کلیدی نیز دارد و آن این است‬ ‫‪ « :‬کار مال موقع بیکاری اس��ت‪ ».‬هر وقت کار باش��د‬ ‫انجام می دهم‪ ،‬هر وقتی نباش��د‪ ،‬در خانه می‌مانم و با‬ ‫دختر دایی‌ام وقت می گذرانم‪ .‬صادق کش��وری بسیار‬ ‫فعال و پرانرژی اس��ت‪ ،‬او در طی این سفر پنج شش‬ ‫روزه ما را با بسیاری از همشهریان آشنا کرد و جاهای‬ ‫زیادی سر زدیم‪.‬‬

‫منزل ما دو داالن داش��ت که در طول هم واقع شده‬ ‫بود‪ ،‬داالن بیرونی که در نداشت ولی اکنون در دارد‬ ‫و داالنی درونی که ابتدای آن در داشت و انتهای آن‬ ‫رو به منزل دو راه داشت‪ ،‬راه بزرگ‌تر به حیاط منزل‬ ‫باز می‌ش��د و همیشه پرده‌ای در جلو آن آویخته بود‬ ‫و راه دیگ��ر آن که تنگ‌تر بود و ب��ه ایوان آقا و اتاق‬ ‫ایشان باز می شد‪ ،‬در حیاط معموال باز بود‪.‬‬ ‫البته این داالن راه دیگری داشت که به یک اتاقک‬ ‫و از آن به کفش کن و سپس اتاقی پنج دری و یکی‬ ‫از راه‌پله های پش��ت بام می‌رفت اتاقک انباری بود‬ ‫و دری داش��ت‪ .‬گندم و خرما و دیگر مایحتاج خانه‬ ‫در خمره‌های بزرگ در این اتاق نگهداری می‌ش��د‪.‬‬ ‫محل��ی برای موش‌ها هم بود‪ ،‬خمره‌ها اجناس را از‬ ‫گزند موش در امان می‌داشتند‪.‬‬ ‫اتاق پنج دری ابتدا محل درس و مطالعه جد مادری‬ ‫و س��پس پدر ش��ده بود و بعدها ک��ه حیاط بزرگ‬ ‫محل زندگی زن و بچه‌ها و حیاط کوچک‌تر‪ ،‬بیرونی‬

‫حضرت آقا و محل درس ایشان شده بود‪ ،‬اتاق نشیمن‬ ‫و مح��ل درس و مطالعه بچه‌ه��ا می‌بود‪ .‬تاقچه‌هایی‬ ‫طبقه‌بندی ش��ده با تخته داشت که هر کدام متعلق‬ ‫به یکی از بچه‌ها بود که در آن صندوقچه لباس��ی و‬ ‫کیف و کتابش می‌گذاش��ت و خدا روز بد ندهد اگر‬ ‫بین بچه‌ها دعوایی رخ م��ی‌داد که یکی از ابزارهای‬ ‫جنگ و دعوا این بود که آنکه قلدرتر بود اس��باب و‬ ‫اش��یای طرف درگیر را در حیاط می‌ریخت‪ .‬معموالً‬ ‫بی��ن بچه‌ها این دعواها رخ می‌داد‪ ،‬گاهی خیلی زود‬ ‫حل می‌شد‪ ،‬اما بعضی اوقات هم بدجوری کش پیدا‬ ‫می‌کرد ک��ه منجر به دخالت حضرت آق��ا با دعوا و‬ ‫مرافعه می‌شد و پس از کتک خوردن یکی یا هر دو‬ ‫طرف دعوا از دس��ت مبارک حضرت آقا دعوا فیصله‬ ‫می‌یافت و غائله ختم می‌ش��د و خانه آرام می‌گرفت‪.‬‬ ‫دعواهای من و حسین از این قبیل بود‪.‬‬ ‫یادم نمی‌رود که در وسط این اتاق منقلی تعبیه شده‬ ‫بود برای گرم کردن آن در زمستان در آن زغال‌های‬

‫آتش گرفته می‌ریختند و بدین وس��یله اتاق را گرم‬ ‫می‌کردند‪ .‬در کنار این منقل و س��ر بر دامن بی‌بی و‬ ‫قصه‌ها و افس��انه‌های عربی بی‌بی شنیدن و خوردن‬ ‫کته عدس پلو با رب انار بعد از نماز مغرب و عشای آقا‬ ‫که از مس��جد می‌آمدند بسیار شیرین و خاطره‌انگیز‬ ‫بود‪ .‬بعدها این اتاق (گویا بعد از زلزله س��ال ‪1339‬‬ ‫الر باش��د) به انباری تبدیل شد و محل سکونت بر و‬ ‫بچه‌ها به دو اتاق کنار هم در ایوان روبروی ایوان آقا‬ ‫و در ضلع غربی حیاط منتقل شد‪.‬‬ ‫این ایوان بر روی س��ردابی بیس��ت و اندی پله قرار‬ ‫داش��ت و در زمستان در قسمت آفتاب‌گیر آن فرش‬ ‫په��ن می‌کردیم و از آفت��اب آن نی��رو می‌گرفتیم‪،‬‬ ‫پذیرای��ی از میهمانان نه چن��دان مهم بی‌بی در این‬ ‫ای��وان بود‪ .‬اتاق دیگ��ری از درون یکی از این اتاق‌ها‬ ‫باز می‌ش��د که پس��توی خانه بود و در آن اش��یایی‬ ‫قیمت��ی و هدایایی که می‌آورند نگهداری می‌ش��د و‬ ‫کس��ی به جز آقا و بی‌بی و بچه‌های بزرگتر ره به آن‬

‫نمی‌توانست برد‪.‬‬ ‫آری بعده��ا که بزرگتر ش��دیم و زورم��ان بر اهل‬ ‫خانه می‌چربید اجازه می‌یافتیم به آن سر بزنیم‪ .‬از‬ ‫اشیای قدیمی در این اتاق آنچه جلب توجه می‌کرد‬ ‫صندوقچه ای کوچ��ک از چوب گردو بود که قفلی‬ ‫ظریف داش��ت و گویا س��اخته ایران نبود‪،‬خارجی‬ ‫ب��ود‪ ،‬گمانم بی‌ب��ی از نجف آورده ب��ود‪ .‬درون این‬ ‫صندوقچه به قسمت‌های کوچکی تقسیم شده بود‬ ‫ک��ه هر کدام ب��رای خود دری داش��ت و تقریبا دو‬ ‫طبقه بود‪ ،‬گویا صندوقچه آرایش و محل نگهداری‬ ‫جواهر آالت زنانه بود‪ .‬ش��اید این را بی‌بی از پدرش‬ ‫هدیه گرفته باش��د‪ ،‬مث ً‬ ‫ال به عنوان هدیه عروسی و‬ ‫معلوم اس��ت که س��ید علی اصغر (پدر بی‌بی) خود‬ ‫نخری��ده بلکه از هند برایش هدیه آورده بودند و او‬ ‫هم به دختر خود هنگام ازدواج هدیه کرده بود‪ .‬به‬ ‫هر حال ازدواج پدر و مادرم هم خیلی عجیب است‬ ‫بعدا خواهم گفت‪.‬‬

‫در ش��ماره قب��ل ت��ا بدانجا رس��يديم كه ب��ا اين‬ ‫ش��رايط س��خت و طاقت‌فرس��اي ترافيك و شدت‬ ‫گرما و ش��رجي ب��ودن هوا باز هم با ه��ر تواني كه‬ ‫دارند‪ ،‬با واس��طه و يا بي‌واس��طه و ب��ا قرض و وام‬ ‫و ي��ا دارائي خ��ود‪ ،‬خود را به‌ دبی مي‌كش��انند (به‬ ‫ق��ول مع��روف به خيال��ش علي‌آباد‪ ،‬دهي اس��ت)‪.‬‬ ‫جالب اينجاس��ت كه من اجتماعي هستم و با همه‬ ‫س��ر‌ و كار دارم؛ گاه��ي به عنوان تف��رج و تنوع از‬ ‫پاكس��تاني‌ها و هندي‌هايي كه در امارات مش��غول‬ ‫امرار معاش هس��تند جس��تجويي كرده‌ام و از اين‬ ‫بيچاره‌ها پرس��يده‌ام شما‌ها كه در كار ساختمان و‬ ‫ساخت‌وساز اين همه آسمان‌خراش‌هاي سر به فلك‬ ‫كشيده هستيد‪ ،‬حقوق و مزاياي شما چقدر است؟‬ ‫جواب دادند‪ :‬هشتصد درهم‪ ،‬كه سكونت از شركت‬ ‫هس��ت اما خورد و خوراك با خودمان‪ .‬گفتم معدل‬ ‫چق��در از روپي��ه هند و پاكس��تان؟ گفتند هر صد‬ ‫دره��م دبي ه��زار و صد و پنجاه روپيه كش��ورمان‬ ‫(خ��وب باز هم جاي ش��كرش باقي‌ اس��ت‪ ،‬مال ما‬

‫ايراني‌ها هر چهار درهم هزار تومان و هر صد درهم‬ ‫الحمداهلل مطابق بیست و پنج هزار تومان شهرمان‬ ‫كه مي‌ش��ود)‪ .‬گفتم پس المصب‌ها! شما چرا راهي‬ ‫اينجا مي‌شويد؟ وقتي سي‌درهم ماهيانه دست‌كم‬ ‫از تغذيه س��ه وعده‌تان كسر ش��د‪ ،‬چه مي‌ماند؟ با‬ ‫‌حالت اضط��راب و مظلومانه كه دل هر آدمي را به‬ ‫درد مي‌آورد مي‌گفت‪ :‬مجبوريه (ایدر فايده‌ني‌ايه)‬ ‫يعني مجبوريم اينجا واسه‌ي ما هيچ فايده‌اي نداره‪،‬‬ ‫مي‌‌گويم پس چرا؟‪ ...‬با همان تش��نج و س��ر‌تكان‬ ‫دادن‌هاي زياد و بغ��ض در گلو مي‌گويند (اودر بي‬ ‫كام نيئي‪ ،‬كيا كرهگه) يعني در واليت خودمان هم‬ ‫كاري نيس��ت‪ ،‬چيكار كنيم؟ به راستی چرا اينطور‬ ‫شده‌؟ اين سيل جمعيت توقف‌ناپذير دنيا مي‌خواهد‬ ‫به كجا برسد؟ اين همه جلوگيري‪ .‬اين همه هشدار‬ ‫مس��ئولين دولت‌ه��ا‪ .‬و اين همه فري��اد اعتراض از‬ ‫سراس��ر كره خاكي كه بابا! زمي��ن زير‌ پايمان را له‬ ‫كرديم و س��نگيني مي‌كند‪ .‬آيا اين آوازها در گوش‬ ‫‪ ....‬نمي‌خوانند؟ چرا راه و روش بش��ر بر‌ عليه نسل‬

‫بعدي خود ش��ده و چرا گوش كسي بدهكار منطق‬ ‫نيست؟ «حافظ اسرار الهي كس نمي‌داند خموش»‪.‬‬ ‫واما‪ ،‬روي س��خن چند با جوانان بومي شهر خودم‬ ‫(گراش) دارم‪ .‬اين‌ها كه عرض ش��د حقيقت محض‬ ‫بود وخودم متعجب و حيرت‌زده‌ام كه چرا اين همه‬ ‫سرازير اين واليت مي‌شوند؟ جائي كه خود اقرار بر‬ ‫بي‌نتيجه بودن مي‌كنند ويا به اصطالح (نوكمي) در‬ ‫‌مي‌روند‪ ،‬من از آنجايي كه به شهرم و به جوان‌هاي‬ ‫مرز‌ و بوم خود عش��ق م��ي‌ورزم و حرمت و احترام‬ ‫يك يك برادران گراش��ي خ��ود را دارم (اين جمله‬ ‫كه عرض ش��د‪ ،‬به ارواح خاك مرحوم والد خويش‬ ‫كه راس��ت و بي‌غرض‌ و شائبه مي‌گويم) از آن عده‬ ‫برادراني كه فاقد ويزا و اقامت دائم هس��تند و قصد‬ ‫دارن��د با وي��زای يك‌ماهه يا همان س��ه‌ماهه عازم‬ ‫امارات ش��وند‪ ،‬چنانچه قبال با كفي��ل يا صاحبكار‬ ‫و محل��ي كه بناس��ت درآنجا مش��غول كار ش��وند‬ ‫هم‌آهنگي كرده‌ان��د و پذيرفته‌اند كه الاقل ‪1800‬‬ ‫یا دو هزار درهمي ماهيان��ه حقوق دهند و مخارج‬

‫مسكن وخوراكي هم عهده‌دار شده‌اند‪ ،‬هيچ اشكالي‬ ‫ندارد؛ مي‌توانند دس��ت از نو‪ ،‬ش��يوه كار خود را به‬ ‫دبي‪ ،‬ش��ارجه و ابوطبي و‪ ...‬منتقل نمايند‪ .‬ولي در‬ ‫غير‌اي��ن صورت چنانچه هيچ جاي مش��خصي در‬ ‫اي��ن طرف آب نداريد خود را بي‌گدار به آب و آتش‬ ‫نزنيد و همينطور س��ر‌به زير و مظلوم‌وارخود را رها‬ ‫نس��ازيد‪ .‬با اين بلي��ط گران و هزار منت و س��نت‬ ‫ويزای سه ماهه و كلي مخارج كه هر يك‪ ،‬در‌مقابل‬ ‫بيكار‌گش��تن وعالف بودن اینج��ا‪ ،‬از مرگ بدتر و‬ ‫س��وهان اعصاب و مش��اجره و دعواي خانوادگي به‬ ‫همراه دارد‪ ،‬تقاضايم از ش��ما این اس��ت‪ :‬الرفيق ثم‬ ‫‌الطريق‪ .‬اول جا و منزلي مشخص و عيان در گراش‬ ‫كه هس��تيد با تلفني و سفارش و پيغام جور كنيد‪،‬‬ ‫بعد بيائيد خليج وگرنه چرا و به چه علت ترك كار‬ ‫و ام��رار‌معاش خويش در والي��ت خود مي‌كنيد و‬ ‫آواره‪ ،‬اينجا و آن‌جا هم مثال با حقوق ‪ 1000‬درهم‬ ‫مي‌شويد؟ تا برس��يم به ‪ 800‬و‪ 600‬درهم! كجاي‬ ‫اين حقوق ارزش ويزا و بليط و دردسر دارد‪.‬‬

‫‪ ‬علی خبازی‪ ،‬صادق کشوری‪ ،‬صادق رحمانی‪ ،‬نجات‌اله نجاتی و فرزندش‬

‫افش��ار اس��ت‪ .‬آنها در نس��بت با دیگر فروش��گاه‌ها‪،‬‬ ‫فرهنگی‌تر هستند و به همین دلیل نشریه صحبت‌نو‬ ‫ویژه گراش نیز از همان جا و با تالش صادق کشوری‬ ‫برای گراش��ی‌های ساکن کویت ارس��ال می‌شود‪ .‬به‬ ‫دلی��ل نزدیکی به میدان اصلی تره‌بار منطقه آن‌ها از‬ ‫ساعت س��ه و نیم بامداد فروشگاه را با نام و یاد خدا‬ ‫باز می‌کنند و تا س��اعت ‪ 9‬ش��ب‪ ،‬یکسره به فعالیت‬

‫س��ردبیر صحبت‌نو اس��فندماه امسال سفری به‬ ‫کش��ور کویت داش��ت‪ .‬او در این س��فرنامه سعی‬ ‫می‌کند شمایی از زندگی روزمره‌ی همشهریان را‬ ‫در این کشور روایت کند‪.‬‬

‫بخارای من‪ ،‬الرمن‪9-‬‬ ‫سيد محمدحسن آيت‌اللهي‬

‫خانه‌ی‬ ‫خاطره‌های من‬ ‫سید محمدحس��ن آیت‌اللهی فرزند آیت‌اله سید‬ ‫عبدالعلی آیت‌اللهی در حال حاضر در قم ساکن است‬ ‫و از خاطرات کودکی خود در الر نوشته است‪.‬‬

‫از درون دبی‪ 3-‬‬ ‫احمدعلی غفوری‬

‫به خیال‌شان‬ ‫علی‌آباد هم‬ ‫دهی است‬ ‫احمدعلی غف��وری‪ ،‬از جمله مردانی اس��ت که‬ ‫سال‌ها در دبی کار و زندگی می‌کند‪ .‬او از تجربه‌ها‬ ‫و خاطره‌هایش می‌گوید‪.‬‬ ‫اسفند ‪1387‬‬ ‫فروردین ‪1388‬‬

‫بیست‬ ‫پرویز پرس��تویی‪ ،‬علیرضا خمسه ‪،‬‬ ‫مهتاب کرامتی و حبیب رضایی از‬ ‫بازیگرانی بودند که در این فیلم به‬ ‫ایفای نق��ش پرداختند‪ .‬چیزی که‬ ‫بیش‌ت��ر از همه در فیل��م نظرم را‬ ‫جلب کرد شاید بازی خاص علیرضا‬ ‫خمسه بود‪ .‬علیرضا خمسه دیگر آن‬ ‫مرد خنده‌روی همیشگی نیست‪ .‬در‬ ‫این فیلم یک مرد است با تمام بار معنایی‌اش‪ .‬بیشتر سکانس‌های فیلم‬ ‫در یک س��الن غذاخوری اتفاق می‌افتد‪.‬سالنی غذاخوری که بیش از آن‬ ‫که محل شادی باشد مجلس عزا در آن برپا می‌شود‪ .‬همه آدم‌های فیلم‬ ‫نیز به نوعی آواره و بی‌خانه هستند‪.‬‬ ‫صداقت وجه اصلی این فیلم است‪ .‬بازی‌ها و اتفاق‌ها آنچنان واقعی است‬ ‫که آدم احساس می‌کند زندگی در فیلم جریان دارد‪.‬‬ ‫بیس��ت اولین فیلم کارگردان آن اس��ت اما از دی��دن آن ضرر نخواهید‬ ‫کرد‪ .‬بین فیلم‌های روی پرده بیس��ت دلنشین‌تر از بقیه و نزدیک‌تر به‬ ‫نمره ‪ 20‬است‪.‬‬

‫اخراجی‌های ‪2‬‬ ‫اخراجی‌‌ه��ای دو هر چند توانس��ت‬ ‫ف��روش خ��ود را تا امروز ب��ه بیش از‬ ‫چهار میلیارد تومان برساند و نسبت‬ ‫به فیلم‌های بهتر و خوش‌س��اخت‌تر‬ ‫جشنواره فیلم امسال‪ ،‬تماشاگران عام‬ ‫بیشتری را به سینما بکشاند اما در هر‬ ‫حال فیلم چندان خاصی نیست‪.‬‬ ‫فیلمنام��ه اخراجی‌ه��ای ‪ 2‬ادام��ه‬ ‫اخراجی‌های ‪ 1‬اس��ت که البته کامبیز دیرباز از بازیگران حذف ش��ده آن‬ ‫می‌باشد‪ .‬ده نمکی سعی کرده بود فضای جنگ را با شوخی و مسخره‌بازی‬ ‫همراه کند چیزی که در مصاحبه‌هایش آن را این طور توجیه کرده است‬ ‫که می‌ش��ود فیلم‌های جنگی را این گونه مخاطب‌دار کند و تاکید کرده‬ ‫بود که خطوط قرمز را می‌شناسد و از آن در فیلمش اص ً‬ ‫ال رد نشده است‪.‬‬ ‫برخی مثل من به خنده‌‌های دیگران می‌خندیدند که به همین متلک‌های‬ ‫تکراری فیلم دل‌شان خوش است‪ .‬امین حیایی در این فیلم خیلی خاص و‬ ‫خوب به ایفای نقش پرداخت ‪ .‬اخراجی‌های ‪ 2‬از جمله فیلم‌هایی بود که در‬ ‫جشنواره فیلم امسال حتی برای حضور در بخش مسابقه نیز انتخاب نشد‪.‬‬

‫‪ ‬پرسه‬

‫محمد شوری فرزند علی اکبر‪ 84،‬ساله‪ ،‬به علت کهولت سن‬ ‫محمد کاظم کشوری فرزند غالمحسین‪ 20 ،‬ساله به علت تصادف رانندگی‬ ‫فاطمه خانم مسیحی فرزند غالم‪ 79 ،‬ساله به علت خونریزی مغزی‬ ‫آرزو حمیدی افغانی فرزند سمیر‪ 3،‬ساله‪ ،‬به علت ضربه مغزی‬ ‫خاتون دهباشی فرزند عزیز‪ 90 ،‬ساله‪ ،‬کهولت سن‬ ‫فاطمه مقتدری فرزند غالم‪ 86 ،‬ساله‪ ،‬کهولت سن‬ ‫احمد خردمند ایگدر فرزند محمد‪ 31 ،‬ساله‬ ‫زمان راستگو فرزند مرحوم محمد علی‪ 63،‬ساله‪ ،‬گرفتن عروق قلب‬ ‫کلثوم باقری فرزند محمد‪ 82 ،‬ساله‪ ،‬ناراحتی قلبی‬ ‫اکبر جعفری فرزند صفر‪ 37 ،‬ساله‪ ،‬تصادف رانندگی و ضربه مغزی‬ ‫صغری میر زمانی فرزند میر عبداهلل ‪ 88،‬ساله‪ ،‬ایست قلبی‬ ‫محمد قدسی فرزند مرحوم عبداهلل‪ 101 ،‬ساله‪ ،‬کهولت سن‬

‫دوشیزه اکبری فرزند عباس و آقای مسلم شکوه‬ ‫دوشيزه امين فرزند حاج محمد امين و آقاي علي زارعي‬ ‫دوشیزه باقرزاده فرزند جعفر و آقای مهدی یوسفی‬ ‫دوشيزه بختيار فرزند اكبر و اقاي علي اكبر آذري‬ ‫دوشیزه برازنده فرزند رضا و آقای علی مقدسی‬ ‫دوشیزه بلبلی فرزند محمد و آقای ناصر دانشور‬ ‫دوشیزه بهزادی فرزند افرا و آقای مختار جبرالدینی‬ ‫دوشیزه بهزادی فرزند جانعلی و اقای حسن جبرالدینی‬ ‫دوشیزه بیواره فرزند غالمعباس و آقای محمود سراجی‬ ‫دوشیزه پاکدل فرزند رضا و آقای عبدالرضا حسین زاده‬ ‫دوشیزه پورقائد فرزند جعفر و آقای عباس داوری فرد‬ ‫دوشیزه پورکریمی فرزند محمد جعفر و آقای محمد قنبری‬ ‫دوشیزه جاوید فرزند عباس و آقای احمد فردفانی‬ ‫دوشیزه جعفری فرزند حاج کریم و آقای محسن محسنی‬ ‫دوشيزه جنگجو فرزند عزيز و آقاي ناصر يوسفي‬

‫دوشيزه چابك فرزند محمد و آقاي اسماعيل منفرد‬ ‫دوشیزه حسینی فرزند عابد و آقای مهدی زیارتی‬ ‫دوشیزه دالوران فرزند حسینعلی و آقای محمدعلی پوسانه‬ ‫دوشيزه دالوران فرزند علي رضا و آقاي جواد شيخي‬ ‫دوشيزه راستي فرزند محمدحسن و آقاي عبدالرضا آهن‌زاده‬ ‫دوشیزه رهنورد فرزند حاج محمد و آقای علی کهنسال‬ ‫دوشیزه زمانی فرزند هادی و آقای مرتضی رشیدی‬ ‫دوشیزه زینلی فرزند حاج محمد و آقای مهدی صالحی‬ ‫دوشيزه زينلي فرزند محمد و آقاي خليل قلي زاده‬ ‫دوشیزه سعیدی فرزند عبدالصمد و آقای حمید فتحی‬ ‫دوشيزه شكوه فرزند اصغر و آقاي حسين مالدار‬ ‫دوشیزه شمسی فرزند فاضل و آقای علی خوشاب‬ ‫دوشیزه عابد فرزند علی و آقای غالمعباس قربانی‬ ‫دوشیزه عابدینی فرزند حاج احمد و آقای نعمت شکوه‬ ‫دوشيزه عباس پور فرزند عباس و آقاي محمد پيروز‬

‫‪ ‬عیش‬ ‫دوشیزه عباسی فرزند غالمحسین و آقای رحمت غفوری‬ ‫دوشيزه عبدالي فرزند عابدين و آقاي غالمرضا فربد‬ ‫دوشيزه عظيمي فرزند زينل و آقاي مجيد خوشرو‬ ‫دوشیزه قائدی فرزند یونس و آقای محمود نورانی‬ ‫دوشيزه قاسمي فرزند زينل و آقاي حميد فرسوده‬ ‫دوشیزه قربانی فرزند امیدعلی و آقای عبدالمهدی رهنورد‬ ‫دوشيزه قنبري فرزند اصغر و آقاي قاسم مقتدري‬ ‫دوشيزه قنبري فرزند قيصر و آقاي جعفر يوسفي‬ ‫دوشیزه کارگر فرزند عبدل و آقای مهران باقرپور‬ ‫دوشیزه کهنسال فرزند رحمت و آقای محمد منفرد‬ ‫دوشيزه مجلسي فرزند سيد محمود و آقاي محسن مقدسي‬ ‫دوشيزه محمدي فرزند اصغر و اقاي حميد اعتماد‬ ‫دوشيزه مغولي فرزند محمد و آقاي محمد خوشاب‬ ‫دوشیزه همدانی فرزند قدرت و آقای علیرضا رضایی‬ ‫دوشیزه یحیی پور فرزند عبدالرضا و آقای رضا افکار‬

‫مسعود غفوری‬

‫شماره سی و چهار‬ ‫(ضمیمه شماره ‪)55‬‬

‫نیمه اول اردیبهشت ‪88‬‬

‫‪ ‬مطبوعات الرستان‬

‫ صحبت‌‌نو الرستان‬ ‫صحب��ت نو ویژه الرس��تان ش��ماره هفتم خود‪،‬‬ ‫اس��فندماه ‪ ،87‬را در قط��ع مجل��ه‌ای و در ‪12‬‬ ‫صفحه منتش��ر کرده اس��ت‪ .‬به گزارش سردبیر‪،‬‬ ‫ای��ن تغییرات به دالی��ل «کمبود زمان انتش��ار‬ ‫و درگیری‌ه��ای هی��ات تحریری��ه نش��ریه ‪ ...‬و‬ ‫ماهیت مطالب این ش��ماره» اتفاق افتاده اس��ت‬ ‫و در ش��ماره‌های آینده به همان اندازه قبلی باز‬ ‫خواهند گش��ت‪ .‬روی جلد این شماره به عطااله‬ ‫‌ب یعقوب» اختصاص دارد‬ ‫«ب َ‬ ‫اسروش و نمایش َ‬ ‫و مصاحب��ه‌ای با اعضای این گ��روه در صفحات‬ ‫داخلی چاپ شده اس��ت‪ .‬یک مصاحبه‌ی مفصل‬ ‫ه��م با دکتر مریدی‪ ،‬دبیر همایش زبان‌شناس��ی‬ ‫الرس��تان چاپ ش��ده اس��ت با عن��وان «هدف‬ ‫همای��ش‪ ،‬بازپویایی یک هوی��ت‪ ».‬انتخابات آتی‬ ‫ریاس��ت جمه��وری هم موضوعی اس��ت که این‬ ‫نش��ریه قول پرداختن به آن را داده اس��ت و در‬ ‫اولین قدم به س��راغ کاندیدایی رفته که چند روز‬ ‫بعد از انتش��ار نشریه‌ش��ان از رقابت‌ها کنار رفت‪:‬‬ ‫س��ید محمد خاتمی‪ .‬یادداشت‌های بهاری هم به‬ ‫عنوان هدیه نوروزی هیات تحریریه ارایه شده‌اند‪،‬‬ ‫ولی خود نویس��نده‌ها هم به تلخ بودن هدیه‌شان‬ ‫اذعان دارند! در این شماره یک بازخوانی از بحران‬ ‫اقتصادی گراش به قلم فاضل شمسی‌زادگان هم‬ ‫ارایه ش��ده ک��ه به علل و پیامد‌ه��ای این بحران‬ ‫پرداخته است‪.‬‬ ‫ صحبت نو فیشور‬ ‫ت نو ویژه فیش��ور در شماره ‪ ،37‬فروردین‬ ‫صحب ‌‬ ‫‪ ،88‬از حض��ور فع��ال فیش��ور در هفته‌ی ش��هر‬ ‫تاریخ��ی الرس��تان کهن گ��زارش داده اس��ت‪.‬‬ ‫گزارش��ی‌هایی از برگ��زاری هفت��ه وح��دت در‬ ‫شهرس��تان خن��ج و دیگ��ر مناطق سنی‌نش��ین‬ ‫جنوب فارس‪ ،‬ضب��ط برنامه‌های هفته‌ی وحدت‬ ‫در فیش��ور‪ ،‬و س��رمایه‌گذاری در صنع��ت طیور‬ ‫هم در این ش��ماره آمده اس��ت‪ .‬تاریخچه حضور‬ ‫ایرانی‌ها در لیگ قهرمانان باش��گاه‌های آسیا هم‬ ‫به ورزش‌دوستان هدیه شده است‪ .‬خواندنی‌های‬ ‫کوت��اه و متنوع دیگری ه��م در بخش‌های ادبی‪،‬‬ ‫اجتماعی و زنان در این شماره منتشر شده‌اند‪.‬‬ ‫ پسین دهکویه‬ ‫اما شماره ‪ 49‬ماهنامه‌ی پسین دهکویه‪ ،‬فروردین‬ ‫‪ ،88‬مصادف است با هفت‌سالگی این نشریه؛ با این‬ ‫توضیح که این نشریه تا چند شماره اول خود به‬ ‫صورت داخلی منتشر می‌شده است‪ .‬این همت و‬ ‫دستاورد را به همکاران‌مان در این نشریه تبریک‬ ‫می‌گوییم‪ .‬این ش��ماره با گزارش‌های مفصلی از‬ ‫همایش زبان‌شناس��ی و همچنین گزارش حضور‬ ‫دهکویه در هفته تاریخی الرس��تان کهن شروع‬ ‫ش��ده است‪ .‬دو مطلب اعتقادی جالب هم در این‬ ‫شماره چاپ شده است‪ :‬اولی «در محضر آفتاب»‬ ‫که مجموعه‌ای از س��خنان و کارهای ارزش��مند‬ ‫مقام معظم رهبری است؛ و دومی خطبه‌ای است‬ ‫از امیرالمومنین علی (ع) که در کمال حس��ن و‬ ‫بالغت اس��ت چون در آن حرف الف به هیچ وجه‬ ‫استفاده نشده است!‬ ‫ آفاق‬ ‫آفاق‪ ،‬فصل‌نامه (داخل��ی) علمی‪ ،‬فرهنگی‪ ،‬ادبی‬ ‫ش��هر لطیفی‪ ،‬هم با ش��ماره‌ی ‪ 19-18‬خود در‬ ‫زمستان ‪ 87‬و بهار ‪ 88‬وارد هفتمین سال انتشار‬ ‫خود ش��ده اس��ت‪ .‬آفاق چند مطلب اختصاصی‬ ‫خواندنی دارد‪ :‬یکی اطالعاتی درباره‌ی فلسطین‬ ‫ک��ه ب��ه درد خیلی‌ها ‪-‬ک��ه فقط درب��اره‌ی این‬ ‫کشور مظلوم می‌شنوند ولی حتی نمی‌دانند چه‬ ‫تاریخ��ی دارد و کجا واقع ش��ده و به چند بخش‬ ‫تقسیم می‌شود‪ -‬خیلی می‌خورد‪ .‬و دیگری شرح‬ ‫حال آیت‌اله عبدالعلی آیت‌الهی از زبان خودشان‬ ‫به همراه نمونه‌هایی از خط نستعلیق ایشان‪ .‬آفاق‬ ‫سعی داشته مجله‌ای همه‌پسند و با خواندنی‌های‬ ‫کوتاه و متنوع باش��د‪ .‬انواع مطالب دینی‪ ،‬علمی‪،‬‬ ‫فرهنگی‪ ،‬ادبی و سرگرمی در این شماره‌ی آفاق‬ ‫به چشم می‌خورد‪.‬‬ ‫ میالد الرستان‬ ‫می�لاد الرس��تان در ش��ماره ‪ ،558‬هفته‌ی اول‬ ‫فروردی��ن ‪ ،88‬خب��ر از آزاد ش��دن س��ه زندانی‬ ‫جرایم غیرعمد در آس��تانه نوروز داده است‪ .‬این‬ ‫آزادی‌ه��ا از طریق کمک‌ه��ای نیکوکاران به این‬ ‫زندانی‌ها انجام ش��ده و مددکار زندان الرستان از‬ ‫مردم خواسته است که به این عمل خداپسندانه‬ ‫توجه بیش��تری داش��ته باش��ند‪ .‬حضور ریاست‬ ‫عالیه دانش��گاه پیام نور کش��ور در اوز الرس��تان‬ ‫ب��رای افتتاح آزمایش��گاه مرک��زی و نمازخانه‌ی‬ ‫دانش��گاه پیام نور اوز هم گ��زارش مهم دیگری‬ ‫اس��ت که در این ش��ماره آمده اس��ت‪ .‬پاس��گاه‬ ‫ویژه‌ی منابع طبیعی الرس��تان هم افتتاح شد و‬ ‫حافظ رحمت‌اله باقری به فرماندهی این پاسگاه‬ ‫منصوب ش��د‪ .‬ش��ماره تلفن ‪ 09696‬به نام تلفن‬ ‫امداد جنگل و مرتع به منظور کس��ب اطالعات و‬ ‫اخبار مردمی به طور رایگان و شبانه‌روزی برقرار‬ ‫شده اس��ت‪ .‬بخش��ی از نامه‌ی حمایت جامعه‌ی‬ ‫پزش��کی از دکتر حس��ن‌نژاد‪ ،‬رییس مس��تعفی‬ ‫بیمارس��تان گراش نیز در این شماره آمده است‪.‬‬ ‫این شماره همچنین خبر از ثبت ‪ 10‬اثر تاریخی‬ ‫شهر و بخش جویم در ردیف آثار ملی داده است‬ ‫و گزارشی ارائه داده است از حضور معاون تربیت‬ ‫بدن��ی فارس در گراش و برنامه‌ای که با حضور او‬ ‫در سالن مجموعه آبشار اندیشه اجرا شد‪.‬‬ ‫ش��ماره ‪ 559‬میالد الرستان‪ ،‬هفته سوم فروردین‬ ‫‪ ،88‬خبر از بازدید دکتر آصفی از موسس��ه آبشار‬ ‫اندیشه گراش می‌دهد‪ .‬او این مجموعه را بی‌نظیر‬ ‫و بس��یار کارب��ردی خوانده اس��ت‪ .‬اح��داث باغ‬ ‫س��ازگاری کنار در منطقه الرس��تان در آینده‌ای‬ ‫نزدیک نیز تیتر دوم این شماره میالد است‪ .‬چاپ‬ ‫سلسله مقاالتی هم با عنوان «آثار و تبعات فرهنگ‬ ‫مصرف‌گرایی» از این شماره شروع شده است‪.‬‬


‫شماره سی و چهار‬ ‫(ضمیمه شماره ‪)55‬‬

‫نیمه اول اردیبهشت ‪88‬‬

‫‪ 11‬حرکت از نو‪ -‬صحبت خوانندگان‬

‫خبرهایی از ورزش ‪‬‬

‫نبرد سوم شد‬

‫صحبت نو‪ :‬در مس��ابقه‌ي والیبال چهار‌جانبه‪ ،‬تیم‬ ‫نبرد گراش س��وم ش��د‪ .‬این مس��ابقات در حضور‬ ‫تيم‌هاي گ��راش‪ ،‬جهرم‪ ،‬زرين دش��ت والر برگزار‬ ‫ش��د‪ .‬تيم جهرم و زرين‌دشت عناوين اول ودوم را‬ ‫كس��ب كردند و تيم نبرد گراش با حضور علي‌‌رضا‬ ‫وقارفرد‪ ،‬مس��عود غفوري‪ ،‬محمد كياني‪ ،‬حس��ين‬ ‫فتح��ي‪ ،‬اس��ماعيل ف��روزش‪ ،‬محمد خوش��بخت‪،‬‬ ‫محمد‌رضا عبدالهي‪ ،‬محمد‌جواد محمديان‪ ،‬محمد‬ ‫غفوري‪ ،‬ومربي‌گري غال‌م‌رضا پور‌كهن عنوان س��وم‬ ‫را كسب كرد‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫قهرمانی تاجگردون‬ ‫در دوبی‬

‫صحب�ت ن�و‪ :‬فره��اد‬ ‫تاج‌گ��ردون تكواندو‌كار‬ ‫گ��راش در مس��ابقات‬ ‫تكوان��دو قهرمان��ي‬ ‫باشگاه‌هاي امارات عربي‬ ‫متحده جام خليج‌فارس‬ ‫به مقام اول رسيد‪.‬‬ ‫تاج‌گ��ردون در وزن‬ ‫پنجاه كيلو‌گرم و در رده‬ ‫جوان��ان با اقتدار و غلبه بر تمام حريفان گردن‌آويز‬ ‫ط�لا را به گردن آويخت‪ .‬فرهاد تاج‌گردون تكواندو‬ ‫را زي��ر‌نظر صادق ظرافت و در باش��گاه ش��هداي‬ ‫دانش‌آموز آغاز كرد و مقام‌هایی در س��طح استان‬ ‫فارس به دست آورده بود‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫پایمرد فنی‌ترین‬ ‫پینگ‌پنگ باز فارس‬

‫صحبت نو‪ :‬معصومه پایم�رد عنوان فنی‌ترین‬ ‫پیگ‌پنگ‌باز را در مس�ابقات آموزش�گاه‌های‬ ‫ابتدایی دخترانه فارس به دست آورد‪.‬‬ ‫مس��ابقات تنيس روي ميز آموزش��گا‌ههاي ابتدايي‬ ‫دخترانه اس��تان فارس در روز‌هاي بيست‌وش��ش تا‬ ‫بيست‌وهشت اسفند ماه ‪ 87‬در شيراز برگزار شد‪.‬‬ ‫در رده تيمي مس��ابقات‪ ،‬گراش پس از تيم‌هاي فسا‬ ‫و ناحيه يك و دو ش��يراز به مقام چهارم دست يافت‬ ‫ودر رده انفرادي معصومه پايمرد و زهرا افش��ار پس‬ ‫از منتخبين ناحيه دو ش��يراز و فس��ا مقام سوم اين‬ ‫دوره از مس��ابقات را از آن خ��ود نمودن��د و به تيم‬ ‫منتخب اس��تان نيز دعوت ش��دند‪ .‬معصومه پايمرد‬ ‫ني��ز به عنوان فني‌ترين دانش‌آموز ش��ناخته ش��د‪.‬‬ ‫دانش‌آم��وزان منتخب م��دارس دخترانه گراش به‬ ‫مربيگري رقيه بيضايي و زينب آشفته و سرپرستي‬ ‫فهيمه غفوري در اين مسابقات شركت کردند‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫صعود کارمندی‬

‫جمعي از كاركنان دانش��كده‌ي پيرا‌‌پزشكي‪ ،‬در یک‬ ‫برنامه راهپیمایی‪ ،‬کوه سرخ را پیمودند‪ .‬كاركنان اين‬ ‫دانش��كده در هوايي ابري‪ ،‬همراه با بارش نم‌نم باران‬ ‫به��اري‪ ،‬در فضايي ك��ه درآن صميميت موج مي‌زد‬ ‫به‌طرف كوه ب��ه راه افتادند وپس از س��پري كردن‬ ‫راه دشوار وپر‌پيچ‌وخم اين كوه‪ ،‬پس از حدود چهل‬ ‫دقيقه خود را به قله‌ي كوه رساندندوپس از طي اين‬ ‫مسير صبحانه صرف كردند‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫نفر برتر کالس داوری‬ ‫پینگ‌پنگ‬

‫صحبت ن��و‪ :‬مرتضی‬ ‫موغل��ی توانس��ت با‬ ‫نم��ره ‪ ۹۵‬عنوان نفر‬ ‫برت��ر کالس داوری‬ ‫درجه سه پینگ‌پنگ‬ ‫را به خود اختصاص‬ ‫ده��د‪ .‬ای��ن کالس‬ ‫ب��ا تدری��س محمود‬ ‫رهی��ده‪ ،‬م��درس‬ ‫بین‌الملل��ی پین��گ‬ ‫پنگ‪ ،‬از تاریخ ‪ ۲۳‬تا ‪ ۲۵‬اس��فندماه در شیراز برگزار‬ ‫شد‪ .‬مرتضی موغلی به عنوان مدیر این دوره از طرف‬ ‫هیات پینگ پنگ استان فارس شناخته شده بود‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫عباس مهیایی‬ ‫شال نینجا گرفت‬

‫عب��اس مهياي��ي مربي‬ ‫باس��ابقه‌ي رش��ته‌ي‬ ‫كونگ‌ف��و‬ ‫رزم��ي‬ ‫گ��راش ب��ا حض��ور در‬ ‫كالس آم��وزش فن��ي‬ ‫كيك‌بوكس��ينگ(‪kik‬‬ ‫‪ )Boksing‬كه زير‌نظر‬ ‫راشد آد‌خام(ژاپني) دبير‬ ‫فدراس��يون ورزش‌هاي‬ ‫رزمي آس��يا در مجموعه ورزشي زند شيراز شرکت‬ ‫کرد‪ .‬او با موفقیت در این دوره توانس��ت از آزمون‬ ‫سربلند بيرون آيد و موفق به اخذ حكم بين‌المللي‬ ‫شود‪ .‬مهیایی همچنين شالبند مشكي رشته رزمي‬ ‫نينجا را از سوي فدراسيون دريافت کرد‪.‬‬

‫نامه رسیده‪ 1-‬‬

‫نام‌های غربی را‬ ‫از روی اماکن بردارید‬

‫در س��ا‌ل‌هاي نه‌چندان‌دور وقتی به مركز اس��تان‬ ‫فارس ك��ه يك��ي ازش��هر‌هاي ب��زرگ وپر‌رونق و‬ ‫معروف به ش��هر گل‌وبلبل وشهر حافظ وسعدي‪...‬‬ ‫و همچنين ديگر ش��هرها همچون اصفهان وتهران‬ ‫و مش��هد مسافرت داش��تيم‪ ،‬پس از انجام كارهاي‬ ‫اداري در اوقات فراغت به گش��ت‌وگذار‪ ،‬تفريح ويا‬ ‫خري��د مي‌پرداختيم‪.‬‬ ‫وقت��ي چش��م‌مان‬ ‫ب��ه تابلو‌های س��ردر‬ ‫مغازه‌ه��اي تجاري و‬ ‫ديگر محل‌هاي كسب‬ ‫مي‌افتاد يك‌نوع غرور‬ ‫و ش��ادماني در خ��ود‬ ‫احس��اس مي‌كردي��م‬ ‫و ب��ه آن عناوي��ن‬ ‫ا فتخا ر مي‌كر د ي��م‬ ‫چرا‌ك��ه تم��ام‌آن‌ه��ا‬ ‫نام‌ه��اي اصيل ايراني‬ ‫بودند از جمله نام‌هاي‬ ‫چلوكبابي‪ ،‬غذا‌خوري‪،‬‬ ‫لقمه‌س��را‪ ،‬نمايشگاه‪،‬‬ ‫فروش��گاه‪ ،‬س��راي ‪،‬‬ ‫بازارچه‪ ،‬قهوه‌خانه و‪...‬‬ ‫ب��ه چش��م مي‌خورد‬ ‫ولی اكنون متاس��فانه‬ ‫مدتي‌اس��ت ن��ه تنها‬ ‫در ش��هرهاي ب��زرگ‬ ‫بلكه شهرهاي كوچك‬ ‫نامه رسیده‪2-‬‬

‫مومن كيست و‬ ‫مسئوليت او در برابر‬ ‫جامعه كدام است؟‬

‫مومن كسي است كه در وجود خود به امن رسيده‬ ‫اس��ت و همين است كه نه ترس��ي از آينده دارد و‬ ‫نه اندوهي از گذشته و نه حيرتي از حال‪ .‬با همين‬ ‫امن به تسلط مي‌رسد‪ .‬تسلط بر هواي نفس‪ ،‬تسلط‬ ‫ب��ر غرور و خود‌خواه��ي‪ ،‬او هيچ‌وقت خوار نخواهد‬ ‫شد‪ ،‬حتي ذليل قدرت و توانايي خود نيز نمي‌شود‪،‬‬ ‫چون كس��ي كه به عزت رس��يده و بر قدرت خود‬ ‫مس��لط ش��ده اس��ت‪ ،‬ذلت در او راهي ندارد و اين‬ ‫تس��لط براي نزديكي به خدا او را تا مرز ش��هادت‬ ‫مي‌رس��اند و تمامي حادثه‌ها در وجود او پيش‌بيني‬ ‫ش��ده است و با اين شهادت به انتظار مي‌رسد‪ .‬اين‬ ‫امن و تس��لط و انتظار و ش��هادت عالمت‌هاي اين‬ ‫وج��ود راه يافت��ه به خدا و اين موم��ن خدا‌يافته و‬ ‫باز ه��م تكرار مي‌كنيم كه در وس��عت امن‪ ،‬خوف‬ ‫و ح��زن و حي��رت و ذلت راه ن��دارد‪ .‬پس مومن با‬ ‫اين نشانه‌ها ش��ناخته مي‌ش��ود و اين نشانه‌ها در‬ ‫حالت‌هاي اوست‪ ،‬نه در اعمال او چون آدمي نه در‬ ‫اعم��ال او چون آدمي نه با حرف و نه با عمل كه با‬ ‫عالمت‌ها شناسايي مي‌شود‪.‬‬ ‫آدم‌هايي را مي‌بينيد ك��ه كوچكترين حادثه‌ آن‌ها‬ ‫را در‌ه��م مي‌پيچ��د و زمي��ن مي‌زند‪ ،‬اي��ن وجود‬ ‫راه نيافت��ه و خود نيافته اس��ت‪ .‬پس مومن غيض‬ ‫نمي‌كند‪ .‬خش��م در برابر دوستان خدا در وجود او‬ ‫راه ندارند‪ .‬با غرور گام برداشتن و ديگران را داخل‬ ‫آدم حس��اب نكردن را نمي‌شناس��د‪ .‬پس حال كه‬ ‫مومن را ش��ناختيم‪ ،‬بايد بدانيم كه چه حقوقي بر‬ ‫دوش اوس��ت؟ وجودي كه اين گونه راه افتاده و با‬ ‫آتش عشق پخته شد و سوخت‪ ،‬اين وجود سوخته‌‬ ‫عاشق است‪ .‬عاش��قم بر همه عالم كه همه عالم از‬ ‫اوس��ت‪ .‬براي او حب محبوب خدا‪ ،‬حب خداس��ت‪،‬‬ ‫از اين رو مس��ئوليتي بزرگ بر دوش��ش مي‌نشيند‬ ‫تا آن‌جا كه ب��ه گفته‌ي امام علي(ع) حتي در برابر‬ ‫زمين و حيوانات هم مس��ئوليت خواهد داشت‪ .‬اين‬ ‫مسئوليت در برابر آدم‌ها هم هست‪ .‬او در برابر مردم‬ ‫هم مسئول است و در برابر مردمي كه هدايت خدا‬ ‫و رس��ولش را پذيرفته‌اند‪ ،‬مسئوليت ياري و كمك‬ ‫رس��اندن به آن‌ه��ا را بر‌عه��ده دارد وظيفه مومن‬ ‫ب��ه گفته‌ي ام��ام صادق(ع) در هف��ت مرحله بيان‬ ‫مي‌ش��ود كه عبارتس��ت از انصاف‪ ،‬اطاعت‪ ،‬امانت‪،‬‬ ‫رحمت و بخش��ش و برابري و عه��ده‌داري واليت‬ ‫ك��ه اگر او احتي��اج دارد بيش از اب��راز برآورده‌اش‬ ‫كني تا آن‌جا كه به مرحله‌ ايثار و فداكاري برس��ي‪،‬‬ ‫اين‌ها حقوق و تكليف‌هايي است كه بر عهده‌ مومن‬ ‫اس��ت و هر‌چقدر روح او گس��ترده ش��ود و وسعت‬ ‫بگيرد‪ ،‬اين عهده‌داري بيش��تر مي‌شود و اين همه‬ ‫حقوق براي كسي است كه ريشه دارد و امري است‬ ‫طبيعي كه نه خسته مي‌شود و نه به غرور مي‌رسد‪،‬‬ ‫چون او به وس��عت رسيده است و او ديگر نه با زور‬ ‫و دس��تور و بخش��نامه‪ ،‬بلكه با شوق گام برمي‌دارد‬ ‫و اين اس��ت كه ابت��كار و ذوق در او مي‌ش��كفد و‬ ‫لطاف��ت و ظرافت در حركاتش نق��ش مي‌بندد‪ .‬از‬ ‫خش��ونت بيرون مي‌آيد و به آگاهي مي‌رسد با اين‬ ‫اوصاف شرممان باد كه ادعاي پيروي از آل‌علي(ع)‬ ‫را داريم‪ ،‬اما آن‌قدر سينه‌هامان تنگ وكوچك است‬ ‫كه دشمنان كه هيچ‪ ،‬حتي تحمل دوستان خود را‬ ‫هم نداريم و اگر تحويل‌مان نگيرند يا به احترام‌مان‬ ‫نايستند يا سودي برايمان نداشته باشند‪ ،‬براي آنان‬ ‫مشكل‌تراش��ي و زيرآب‌زني مي‌كنيم و در سيستم‬ ‫اداري س��عي مي‌كني��م آن‌ه��ا را از گردونه خارج‬ ‫كني��م‪ .‬بعضي از ما ب��راي زر‌ان��دوزي و مال جمع‬ ‫كردن و پس��ت و مقام گرفتن ه��زاران هزار توجيه‬ ‫ش��رعي و قانوني براي خودمان مي‌كنيم و اسالم را‬ ‫براي پيش��برد اهداف‌مان تفسير مي‌كنيم و در اين‬ ‫ارتباط مطمئناً با ش��يطان معامله كرده‌ايم‪ .‬به خدا‬ ‫ش��رم‌مان باد ك��ه نه ظرفيتي داري��م كه با مخالف‬ ‫م��دارا كنيم و حرفش را گ��وش دهيم و نه حلمي‬ ‫كه دوس��تان را تحمل كني��م و نه حتي همتي كه‬ ‫به توليد و س��ازندگي روي آوري��م‪ ،‬خدا به ما و به‬ ‫آخرت ما رحم كند‪.‬‬ ‫ارسالیدکترمرتضیفتحی(برگرفتهازروزنامهخبرجنوب)‬

‫شاکری‬

‫و حتي روس��تاها وقتي به تابلو‌هاي سر‌در مغازه‌ها‬ ‫چش��م مي‌دوزيم‪ ،‬جز عنوان‌ه��اي غربي و وارداتي‬ ‫كه خود معرف غرب‌زدگي است ا ‌ز قبيل رستوران‪،‬‬ ‫ساندويچ‪ ،‬پيتزا‪ ،‬س��وپر‌ماركت‪ ،‬گالري‪ ،‬كافي‌شاپ‪،‬‬ ‫گيم‌ن��ت‪ ،‬كارواش‪ ،‬گ��راش س��نتر‪ ،‬آيس‌گ��راش‪،‬‬ ‫اسپورت ستي‪ ،‬آژانس‪ ،‬اورژانس و ده‌ها عناوين پوچ‬ ‫ديگر نمی‌بینیم‪ ،‬آيا اين‬ ‫عناوي��ن را رايج كردن‬ ‫ج��ز تهاج��م فرهنگي‬ ‫غربي نيست؟ آيا براي‬ ‫اي��ن عناوين كه اكنون‬ ‫در تمام شهر‌هاي كشور‬ ‫جمهوري‌اس�لامي‌مان‬ ‫رواج پي��دا ك��رده در‬ ‫صورتي كه كش��ورهاي‬ ‫غرب و استكبار جهاني‬ ‫از س��خنان ريی��س‬ ‫جمه��وري اس�لامي‬ ‫وكوتاه‌تري��ن پيام مقام‬ ‫معظم رهب��ري به لرزه‬ ‫مي‌افتند‪ ،‬نبايد چاره‌اي‬ ‫انديشيد؟‬ ‫آيا بهتر نيست مسولين‬ ‫محت��رم ام��ر نس��بت‬ ‫به اص�لاح نوش��تاري‬ ‫وگوي��ش جم�لات‬ ‫وكلم��ات غربي كوش��ا‬ ‫باشند؟‬ ‫نامه رسیده‪3-‬‬

‫قلیان باید‬ ‫برچیده شود‬

‫انسان موجودي جايز‌الخطاست‪ ،‬اين را همه مي‌دانيم‬ ‫ولي گاهي اش��تباهي را بارها و بارها تكرار مي‌كنيم‬ ‫با اين كه عواقب اين كار اش��تباه خ��ود را مي‌دانيم‪.‬‬ ‫نمي‌خواه��م اش��تباهات هميش��گي‌مان را اين‌ج��ا‬ ‫رديف كنم ولي همه‌ي م��ا در خانواده‌ي خود داريم‬ ‫انسان‌هايي كه به‌شكلي از دخانيات استفاده مي‌كنند‪.‬‬ ‫در شهر ما اين معضل به شكل مصرف قليان وسيگار‬ ‫نمايان مي‌شود‪ ،‬حداقل در‌ظاهر همه‌ي ما از مضرات‬ ‫س��يگار وقليان هم ش��نيده‌ايم وهم خوانده‌ايم ولي‬ ‫باز‌ه��م تكرار مكررات‪ ،‬برگرديم به صحبت‌هاي دكتر‬ ‫ايزدي ك��ه فرمودند استنش��اق دود قلي��ان معادل‬ ‫كش��يدن آن اس��ت‪ ،‬فكر نكنيم كه ما سيگار وقليان‬ ‫مي‌كشيم ديگران متضرر نمي‌شوند‪.‬خير شايد ديگران‬ ‫بيش��تر از ما كه مصرف مي‌كنيم به خاطر دودي كه‬ ‫در هوا پراكنده مي‌ش��ود آس��يب ببينند‪ .‬در همه‌ي‬ ‫مراسم‌هاي ما چه روضه‌هاي مذهبي وچه عروسي‌ها‬ ‫وماتم‌ه��ا دود س��يگار وقليان را خواهي��م ديد‪ .‬روي‬ ‫صحبت من با بزرگتر‌هاي عزيز است‪ ،‬شما كه نظارت‬ ‫شديدي روي فرزند خود اعمال مي‌كنيد تا در جامعه‬ ‫آدم مفيدي باش��د‪ ،‬با مصرف قليان در سطح خانواده‬ ‫خود و در جلو ديدگان فرزندان خود‪ ،‬راه اس��تعمال‬ ‫دخاني��ات را ب��ه فرزند خ��ود ياد مي‌دهي��د‪ .‬چگونه‬ ‫انتظار داريد كار اشتباهي را كه خود انجام مي‌دهيد‬ ‫فرزندتان انجام ندهد‪ .‬زندگي خيلي كوتاه است ولي‬ ‫با اين رفتار‌هاي پر‌خطر ما كوتاه‌تر هم مي‌شود‪ .‬مگر‬ ‫خودكشي گناه نيس��ت پس چرا خود را دچار مرگ‬ ‫تدريجي مي‌كنيد؟ چرا با كساني كه مي‌خواهند اين‬ ‫رس��م غلط را ازبين ببرند مخالفت مي‌كنيد؟ عزيزان‬ ‫بگذاريد در جهزيه دخترانش��ان قليان ومتعلقات آن‬ ‫نباش��د‪ .‬مگر چه مي‌شود در جهزيه دخترتان فندك‬ ‫وزير‌سيگاري نباشد؟ بگذاريد اين عادت زشت هر‌چه‬ ‫س��ريع‌تر از‌بين ب��رود‪ ،‬اينها جز فرهنگ ورس��وم ما‬ ‫نيس��تند ونخواهند بود‪ .‬مي‌دانم هيچ‌كس نمي‌تواند‬ ‫وارد حريم خصوصي‌شما شود و بگويد چ ‌ه كار كنيد‬ ‫و چه‌كار نكنيد ولي شما هم نبايد به خود و ديگران‬ ‫آسيب برسانيد‪.‬‬ ‫امروزه س��يگار و قليان‌هاي ميوه‌اي شده مد و كالس‬ ‫و جوان��ان به‌خاطر مد و كالس گذاش��تن به‌س��وي‬ ‫آن‌ها كش��يده ش��ده و در‌آخر هم‪ ...‬بايد كاري كنيم‬ ‫كه مغازه‌ها وماشين‌هایي كه عرضه‌كننده مواد‌اوليه‬ ‫قليان هس��تند هر‌چه س��ريع‌تر تغييرات��ي را درخود‬ ‫ايج��اد كنند و ديگر اين مواد را به صورت مس��تقيم‬ ‫عرضه نكنن��د‪ .‬در زندگ��ي امروزه ك��ه فعاليت‌هاي‬ ‫جس��مي كم‌تر و رژيم‌هاي غذايي نامناس��ب بيشتر‬ ‫شده اس��ت‪ ،‬مي‌توانيم با ترك س��يگار و قليان براي‬ ‫خود و جامعه س�لامتي به ارمغان بياوريم‪ .‬از صحبت‬ ‫نو هم مي‌خواهيم كه ديگر قليان را به‌صورت مفصل‬ ‫و جداگانه براي خوانندگان خود تشريح نكند‪.‬‬

‫خوانندگان ‪‬‬

‫هر جا کار هست‬ ‫گراشی هم آنجا هست‬

‫محمد علی شامحمدی‬

‫‪ ‬مصطفی و محمد نظری در گناوه [عکس‪ :‬شامحمدی]‬

‫گراشي‌ها‪ ،‬هر جا كار باشد‪ ،‬همان جا هستند‪ .‬آن‌ها‬ ‫در طول اين ش��صت – هفتاد س��ال گذش��ته اين‬ ‫مس��اله را به اثبات رس��انيده‌اند‪ .‬گراشي‌هايي بوده‬ ‫اند كه براي كار و زندگي به بندر لنگه‪ ،‬بندرعباس‪،‬‬ ‫كيش‪ ،‬قشم و ديگر شهرهاي ايران رفته‌اند‪ .‬امروزه‬ ‫كه بندر گناوه از رونق نسبي براي تجارت برخوردار‬ ‫اس��ت‪ ،‬نيز گراشي‌هايي را پذيراي خود كرده است‪.‬‬ ‫در دي ماه س��ال ‪ 1387‬كه مي خواس��تم از براي‬ ‫ادامه تحصيالتم به بوش��هر رهسپار شوم‪ ،‬در مسير‬ ‫ب��ه بندرگناوه رفتم و با چند تن از جوانان پرتالش‬ ‫گراشي هم صحبت شدم‪.‬‬ ‫آنها در خيابان بسيج‪ ،‬پاساژ امام علي (ع) فروشگاه‬ ‫ش��كالت فروشي داش��تند و از ديدن من به عنوان‬ ‫يك گراش��ي خوش��حال ش��دند‪ .‬محمد ‪ 38‬ساله‪،‬‬ ‫مصطفي ‪ 32‬ساله‪ ،‬و ابوالفضل نظري ‪ 30‬ساله سه‬ ‫برادري هس��تند كه از صبح‌ ساعت هفت تا هشت‬ ‫شب يكس��ره به فعاليت و كار اشتغال دارند‪ .‬آن‌ها‬ ‫اجناس خود را از بندر گناوه براي بازارهاي ياسوج‪،‬‬ ‫خوزستان و بوشهر ارسال مي‌كنند‪.‬‬ ‫نامه رسیده‪4-‬‬

‫ارتباط تجارتي اين س��ه برادر با دوبي شركت‌هاي‬ ‫آل‌مير‪ ،‬راستي‌الري‪ ،‬سويت گاردن و ‪ ...‬است‪.‬‬ ‫شغل آنها اندكي هم به سرد و گرم شدن آب و هوا‬ ‫بس��تگي دارد‪ .‬در زمستان‌ها‪ ،‬به دليل سرماي هوا‪،‬‬ ‫شكالت و در تابس��تان‌ها آبميوه مي‌فروشند‪ .‬آن‌ها‬ ‫مثل اكثر گراش��ي‌هاي محكم به كار مي چسبند و‬ ‫تعطيلي ندارند‪ .‬فقط روز عاشورا‪ 21 ،‬رمضان و روز‬ ‫عيد فطر را تعطيل مي‌كنند‪ .‬مغازه ديگر گراشي‌ها‬ ‫نيز فرهادي‌ها هستند كه آنها نيز فروشگاه شكالت‬ ‫دارند‪.‬‬ ‫آنها مي‌گويند فقط يك بار مادرمان به س��فر گناوه‬ ‫آمده اس��ت ب��ا اين ح��ال دل‌مان ب��راي گراش و‬ ‫دوس��تان و پدر و مادرمان تنگ مي‌شود‪ ،‬با اين كه‬ ‫دلتنگ مي‌شويم معلوم نيست براي عيد به گراش‬ ‫بياييم‪ .‬سرمان خيلي شلوغ است با آنها خداحافظي‬ ‫مي‌كني��م‪ ،‬اما اي��ن راز را با خ��ود واگويه مي‌كنيم‬ ‫كه اين چه رازي اس��ت كه گراشي‌ها در اكثر نقاط‬ ‫ايران و كش��ورهاي همجوار به ش��غل مواد غذايي‬ ‫اشتغال دارند؟!‬

‫چهار مدال کشوری‬ ‫در کارنامه پینگ‌پنگ‬ ‫گراش‬

‫صحبت نو‪ :‬از ‪ 35‬مدال کش�وری پینگ‌پنگ‬ ‫اس�تان فارس در س�ال ‪ ،1387‬چهار مدال را‬ ‫ورزشکاران گراشی به دست آورده‌اند‪.‬‬ ‫در تاریخ ‪ 23‬اس��فند ‪ 1387‬برای اولین بار جشن‬ ‫تجلی��ل از قهرمانان پینگ پنگ اس��تان فارس در‬ ‫سالن ش��هید مطهری شیراز برگزار شد‪ .‬خدابخش‬ ‫مدیر کل تربیت‌بدنی فارس ‪ ،‬س��االری و بخشیان‬ ‫معاونان اداره کل و ابوالحسنی رئیس هیئت پینگ‬ ‫پنگ اس��تان در این مراس��م حضور داشتند‪ .‬این‬ ‫مراسم به پاس زحمات بازیکنان‪،‬مربیان ‪،‬هیات‌های‬ ‫شهرستان‌ها و اداره کل تربیت بدنی استان برگزار‬ ‫شد‪.‬‬ ‫در جمع ورزشکاران برتر سه پینگ‌پنگ‌باز گراشی‬ ‫حضور داش��تند‪ .‬عبدالهادی موغلی به عنوان نایب‬ ‫قهرم��ان تیمی جوان��ان المپیاد ایرانی��ان‪ ،‬محمد‬ ‫موغلی قهرمان تیمی خردس��االن کشور و نفر سوم‬ ‫انفرادی خردس��االن کشور و زینب آشفته نفر سوم‬ ‫تیمی جوانان المپیاد ایرانیان کش��ور‪ ،‬تقدیر شدند‪.‬‬ ‫در این مراس��م عبدالهادی موغلی یک سکه تمام‪،‬‬ ‫محمد موغلی یک نیم‌س��که و یک عدد ربع سکه و‬ ‫زینب آشفته ربع سکه بهار آزادی دریافت کردند‪.‬‬ ‫امسال هیات پینگ پنگ استان فارس با ‪ ۳۵‬گردن‬ ‫آویز طال‪،‬نقره و برنز در رتبه اول کشور قرار گرفت‪.‬‬ ‫ی��ک گردن آویز طال‪ ،‬یک نقره و دو برنز از مجموع‬ ‫مدال‌ها توس��ط بازیکنان گراش��ی به دس��ت آمده‬ ‫است‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫پینگ‌پنگ در سال ‪1388‬‬ ‫آغاز شد‬

‫نامه رسیده‪5-‬‬

‫برداشتی دیگرگونه اگر به دنبال آرامش‬ ‫هستيد به نماز‌‬ ‫از بحران مالی‬ ‫در ط��ول عمر خود ش��اهد حوادث تلخ وش��يرين‬ ‫جمعه برويد‪.‬‬ ‫زي��ادي بوديد‪ ،‬كه اين حوادث يا ش��خصي بوده‌اند‬

‫يا در سطح جامعه اتفاق افتاده است‪ .‬ولي خواسته‬ ‫يا نا‌خواس��ته تمامي اين حوادث‪ ،‬فراموش شده‌اند‬ ‫وخوب اين وس��ط حوادث كه همه‌گير باش��د ودر‬ ‫سطح جامعه رخ دهد مي‌تواند زودتر فراموش شود‬ ‫تا حادثه‌اي كه براي خ��ود ما رخ مي‌دهد‪ .‬با كمي‬ ‫فك��ر مي‌توانيد تمامي اتفاقات را به‌خاطر آوريد و با‬ ‫لحظه‪ ،‬لحظه آن زندگي كني��د‪ .‬ديديد كه همه‌ي‬ ‫ح��وادث كوچك وبزرگ زندگي فراموش ش��ده‌اند‬ ‫وباي��د كه ب��ه‌ آن‌ها فكر كرد ت��ا به‌خاطر آورد‪ .‬اين‬ ‫حادثه اخير هم هر‌گونه كه بخواهيم تفس��ير كنيم‬ ‫چه ش��خصي چه بحراني در سطح جامعه فراموش‬ ‫خواهد ش��د‪ ،‬ولي بحث من اين نيست كه فراموش‬ ‫ش��دن اين مساله خوب اس��ت يا بد اين قضاوت به‬ ‫عهده خود ش��ما حرف من اين هس��ت كه زندگي‬ ‫تمام نش��ده اس��ت وبعد مالي تنها بعدي از زندگي‬ ‫اس��ت كه اتفاقاً فراز ونش��يب‌هاي زيادي دارد ودر‬ ‫هم��ه اين م��وارد زندگي جاري اس��ت‪ .‬روزگار چه‬ ‫راحت وچه س��خت باش��د‪ ،‬زندگي جاريس��ت‪ .‬اين‬ ‫جمل��ه از آنتون��ی رابینز در كتاب اف��كار بزرگ را‬ ‫به‌ياد داش��ته باش��يم كه «ما در حوادث زندگي يا‬ ‫مي‌بريم يا ي��اد مي‌گيريم» هر‌چند ما در اين‌روزها‬ ‫ياد گرفتيم ولي اعتقاد دارم در آينده مي‌بريم‪.‬‬

‫بيش از حدود چهار ماه كه در نماز جمعه ش��ركت‬ ‫نكرده بودم‪ ،‬اولين جمعه از سال ‪ 88‬به نماز جمعه‬ ‫رفت��م‪ .‬بيش‌تر از همه دغدغه‌ي بح��ران اقتصادي‬ ‫شهر رنجم مي‌داد‪.‬‬ ‫ب��ا وجود اين كه از خانواده‌ه��اي بزرگ مال‌ باخته‬ ‫نبودم‪ ،‬سواالت زيادي در ذهنم بود و در پي يافتن‬ ‫پاس��خي براي آن‌ها بودم‪ .‬موضوع را از طريق چند‬ ‫تا از ش��ماره‌هاي صحب��ت نو پيگيري ك��ردم‪ ،‬اما‬ ‫مطالعه‌ي آن بر دامنه‌ي اس��ترس‌هايم مي‌افزود‪ .‬با‬ ‫دوس��تان در اين رابطه صحبت مي‌كردم و نظرات‬ ‫و اطالع��ات آن‌ها را جويا مي‌ش��دم‪ .‬اما هيچ كدام‬ ‫از آن‌ه��ا نمي‌توانس��تند عط��ش اس��ترس‌هايم را‬ ‫فرو نش��انند‪ .‬با حض��ور در نماز جمعه و ش��نيدن‬ ‫س��خنان جناب حجت‌االسالم حالجي براي برخي‬ ‫از س��واالتم پاس��خ پيدا كردم و حرف‌هاي جديد و‬ ‫جالبي شنيدم‪.‬‬ ‫دعوت امام جمعه از افراد وكاليي كه در پي احقاق‬ ‫حقوق مردم هس��تند و س��خنراني در نماز جمعه‪،‬‬ ‫توج��ه به جنب��ه‌ي اطالع‌رس��اني از طريق تريبون‬ ‫جمعه‪ ،‬بي��ان مواض��ع و ديدگاه خود گوش��ه‌هاي‬ ‫ديگري از سخنان امام جمعه بود‪.‬‬

‫حسن نيكخو‬

‫چندين س��ال اس��ت كه دل‌ها از همديگر دور شده‬ ‫وبه موازات آن آمدن باران هم كم‌تر اما امس��ال بهار‬ ‫بعد از س��يزده‌به‌در‪ ،‬در راه است شايد هم دل‌ها در‬ ‫راه اس��ت كه باهم صميمي شوند مثل بهار دير‌رس‬ ‫وچاي دير‌دم‪ ،‬اميدوارم واز خداي متعال مي‌خواهم‬ ‫كه در اين سال ‪ 88‬باعث نزديكي قلبها به همديگر‬ ‫وسال همدردي وصميميت وهمكاري باشد‪ .‬چندين‬ ‫سال اس��ت كه فاصله‌ي دل‌ها زياد ش��ده اميدوارم‬ ‫امس��ال فاصله‌ي دل‌هاي مومنان به همديگر مانند‬ ‫گوش��ت و پوست شود‪ .‬تا س��ال ديگر انشاا‪ ...‬زودتر‬ ‫باران بب��ارد و رحمت ونعمت پر‌بركت نازل ش��ود‪.‬‬ ‫آمين يارب العالمين‬

‫نامه رسیده‪ 7-‬‬

‫‪ ‬خبرهایی از ورزش‬

‫بهارهای قدیم‬

‫جلوترها قبل از نوروز صحرا بهار بود علف‪،‬قارچ‪ ،‬خير‪،‬‬ ‫پابج��ي‪ ،‬خرگازگ‪ ،‬گل‌خوري‪ ،‬اكث��ر مردم گراش از‬ ‫اول تعطيالت نوروز تا سيزده‌بدر در صحرا مي‌ماندند‬ ‫و درو(جيري) مي‌كردند براي گوسفندانشان‪ .‬خالصه‬ ‫دلها خيلي خوب و باه��م نزديك بود‪ .‬و همه وهمه‬ ‫ب��ا همديگر صميمي بودند و هي��چ كينه‌اي در دل‬ ‫نداش��تند ب��ه همديگر كم��ك مي‌كردن��د و گياه‬ ‫مي‌چيدن��د و مي‌خوردن��د و دل‌نگران و پريش��ان‬ ‫نبودن��د و زندگي س��اده‌تر بود و دل‌ه��ا پاك‌تر‪ ،‬اما‬

‫افشار ‪ :‬به مناسبت سال اصالح الگوي مصرف يك‌‬ ‫دوره مسابقات پينگ‌پنگ با حضور تيم‌‌هاي از الر و‬ ‫گراش به صورت انفرادي در جدول دو حذفي برگزار‬ ‫گردي��د‪ .‬در پايان عباس خواس��تار به مقام قهرماني‬ ‫دس��ت يافت و عبدل‌الهادي مغولي‪ ،‬محمد ماليي و‬ ‫حسين درويش��ي مقام‌هاي دوم تا چهارم را كسب‬ ‫نمودند در پايان اين مسابقات به نفرات برتر از طرف‬ ‫هيئ��ت پينگ‌پنگ گراش جوايزي به رس��م يادبود‬ ‫اعطا گرديد‪.‬‬ ‫نامه رسیده‪6-‬‬

‫ثروت مردان‬ ‫حاصل زحمت‬ ‫زنان گراش است‬

‫امض��ا محف��وظ‪ :‬از روزی که گ��راش را ثروتمند‬ ‫معرف��ی کردند ع��ده‌ای فرصت طل��ب به گراش‬ ‫آمدن��د و هر ی��ک به زبان��ی و طرح��ی خواهان‬ ‫ثروت گراش ش��دند‪ .‬هرگاه مهمانی از ش��هرهای‬ ‫بزرگ وارد گراش می‌ش��د گراشی‌ها طبق خصلت‬ ‫مهمان‌ن��وازی خود به بهتری��ن وجه از او پذیرایی‬ ‫می‌کردن��د و بهترین اماکن گ��راش را که خیرین‬ ‫ساخته بودند نشان‌شان می‌دادند و این آغازی شد‬ ‫بر ب��ه یغما رفتن ثروت گراش‪ .‬ام��ا هیچ‌گاه هیچ‬ ‫کدام از این مهمانان نپرس��یدند یا نمی‌خواستند‬ ‫بدانند که این ثروت چگونه به دس��ت آمده و این‬ ‫مردم س��خت‌کوش با چه سختی و تحمل زجرها‬ ‫‪،‬تحمیل‌ها‪ ،‬تحقیرها‪ ،‬غربت‌ها و سال‌ها دور از زن‬ ‫و فرزند در کش��ورهای حوزه خلیج فارس با دمای‬ ‫چهل تا پنجاه درجه باالی س��فر ب��ا عرق جبین‬ ‫و ذره ذره ث��روت را جمع کرده بودند تا س��ربلند‬ ‫و بی‌نی��از از دیگری زندگی آبرومندانه‌ای داش��ته‬ ‫باشند‪.‬‬ ‫هیچ گاه هی��چ کس زجرهایی که زنان و کودکان‬ ‫این ش��هر در فراق م��ردان و پ��دران درون خود‬ ‫کش��یده بودند را درک نک��رده و نخواهند کرد از‬ ‫هرکدام از این زنان شرح زندگی بپرسی جز دوری‬ ‫و فراق نخواهی شنید بدون حضور شریک زندگی‬ ‫فرزندان را بزرگ می‌کردند و دسترنج مردان خود‬ ‫را ب��ا قناعت اندوخته‪ ،‬تا س��فر به غربت همس��ر‬ ‫س��رآید و اگر از کودکان گراش��ی ش��رح زندگی‬ ‫بپرسی خواهند گفت مادر مرا به مدرسه برد ثبت‬ ‫نام ک��رد‪ ،‬در درس‌ها کمک کرد ت��ا وقتی پدر از‬ ‫س��فر باز می‌گردد به فرزند خود افتخار کند شاید‬ ‫نص��ف زندگی این ک��ودک در دوری و دلتنگی از‬ ‫پدر س��پری ش��ده‪ ،‬خوب به ی��اد دارم در دوران‬ ‫دبیرس��تان از معلم جامعه‌شناسی پرسیدم گراش‬ ‫را چگون��ه دیدی؟ گفت‪ :‬ش��هری خوب‪ ،‬مردمانی‬ ‫خون گرم و مهمان نواز و زنانی افس��رده با داشتن‬ ‫امکانات مادی عالی‪.‬‬ ‫به یاد شعر پروین اعتصامی افتادم که کودکی تاج‬ ‫پادشاهی بر سر پادشاه دید پرسید که این تابناک‬ ‫چیس��ت که بر تاج پادشاه است؟ گفت زان میانه‬ ‫یکی پیرزنی گوژ پشت این اشک دیده من و خون‬ ‫دل شماس��ت و ثروت گراش حاصل زجر مردان‪،‬‬ ‫زنان و کودکان گراش است‪.‬‬


‫صاحب‌امتیاز و مدیرمسئول‪ :‬عبدالحمید غریب‌نواز •سردبیر‪ :‬محمد صادق رحمانیان ‪ • 09121486961‬مدیر تحریریه‪ :‬محمد خواجه‌پور ‪ •09171834648‬مدیر اجرایی‪ :‬محمدعلی شامحمدی ‪ • 09171815277‬مدیر دفتر‪ :‬مسعود غفوری ‪09177823953‬‬ ‫‪• http://sohbatenow.blagfa.com‬صفحه‌آرایی‪ :‬فاطمه خواجه‌زاده • چاپ‪ :‬زیتون • دفتر گراش‪:‬خیابان امام‪ .‬روبه‌روی بانک صادرات‪ .‬ساختمان جابری‪ .‬طبقه اول ‪gerash@gmail.com • 2229970‬‬

‫‪ ‬آلبوم‪/‬عبداله رامیارپور‬

‫‪ ‬دنیای مجازی‬

‫‪1-moalem.blogfa.com‬‬

‫یک معلم گراشی‬

‫سمیه کشوری‬

‫‪ ‬مطبخ‬

‫باقال بادمجان‬

‫‪.‬‬

‫مواد الزم‪:‬‬ ‫ باقال پوست کنده خشک آب پز شده دويست گرم‬ ‫ ‬ ‫ بادمجان ‪ 2‬عدد متوسط‬ ‫ رب گوجه فرنگي دو قاشق غذا خوري‬ ‫ پياز يک عدد کوچک‬ ‫ ليمو اماني يک عدد‬ ‫ روغن به مقدار کم‬ ‫ آب ‪ 2‬ليوان‬ ‫ نمک و زرد چوبه و ادويه به مقدار الزم‬

‫نفیس��ه رحمانی��ان در وب�لاگ یک معل��م از خاطرات‬ ‫ی��ک دبیر در همی��ن نزدیکی می‌نویس��د‪ .‬وبالگ این‬ ‫معلم یکی از دوس��تانه‌ترین فضاه��ای وبالگی را دارد‪.‬‬ ‫امیدوارم او همان‌قدر که در وبالگ‌اش مهربان است در‬ ‫مدرس��ه هم بچه‌ها از او راضی باش��ند‪ .‬خانم رحمانیان‬ ‫از خاط��رات ام��روز و دیروزهای مدرس��ه‪ ،‬از خانواده و‬ ‫فرزاندان��ش و البت��ه نوه‌اش می‌نویس��د‪ .‬ه��ر چند این‬ ‫وب�لاگ از دی ‪ 1387‬کار خود را آغاز کرده اس��ت اما‬ ‫به نظر می‌رس��د او پیش از این تجربه این نوش��ته‌های‬ ‫خودمانی را داش��ته است‪.‬نویسنده وبالگ می‌گوید بعد‬ ‫از این دخترش لپ‌تاپ دار ش��ده اس��ت‪ .‬فرصت کار با‬ ‫کامپیوتر به او رسیده و شروع به نوشتن کرده است‪.‬‬ ‫یک نوشته از این وبالگ را بخوانید‪:‬‬

‫هندی ‪...‬یا وسترن‬

‫روز هش��تم فروردین بود دخترم س��ارا چ��ون یکی از‬ ‫دندوناش ک��رم خورده بود اونروز ب��رده بودمش مطب‬ ‫آبجی حوریه که دندونپزشکه‪.‬‬ ‫منتظ��ر بودم ت��ا کارش با مریض قبلی تموم بش��ه‪ .‬در‬ ‫همین حال بود که ناگهان دیدم س��ه ت��ا مرد با قیافه‬ ‫های عجی��ب و غریب یکی بع��د از دیگری وارد مطب‬ ‫ش��دن جا خوردم آخه به همش��هریامون نمی خوردن‬ ‫‪.‬ب��ه ذهنم رس��ید نکنه اینا س��ه تا زورگیر باش��ن و از‬ ‫خلوتی ش��هر تو این ایام بخوان سو‪ ،‬استفاده کنن آخه‬ ‫یکی‌ش��ون یه عینک آفتابی زده بود مثل اونایی که تو‬ ‫فیلما وقتی نمی‌خوان ش��ناخته بشن این کارو می‌کنن‬ ‫یکی دیگه‌شون هم با موهایی که انگاری دونه دونه شو‬ ‫گرفته بود و فر داده و روغن زده بود و با لباس��ایی که‬ ‫ان��گار پر از گرد و غبار بود یکم آدمو می‌ترس��وند ولی‬ ‫س��ومی ظاهری موجه‌تر داشت‪ .‬حس��ابی نگران اوضاع‬ ‫بودم که منشی مطب از اونا پرسید فرمایشی داشتید؟‬ ‫گراش��ی که نیس��تید اونی که ظاهرش معمولی‌تر بود‬ ‫خودش رو معرفی کرد اسماعیل کامروا هستم از خارج‬ ‫کشور اومدیم‪ .‬اینجا اومدیم تا خدمت خانم دکتر عرض‬ ‫سالمی بکنیم من که تا اون موقع داشتم مات و مبهوت‬ ‫نگاش��ون می‌کردم با خوش��حالی از جام بلند ش��دم و‬ ‫ش��روع کردم به احوالپرس��ی ‪...‬ای وای ی ی این پسر‬ ‫دایی م بود که بعد از س��ی و اندی س��ال داشتم برای‬ ‫اولین بار می‌دیدمش ایش��ون هم مثل این که از دیدن‬ ‫ما خیلی خوش��حال بود‪ .‬ذوق زده ش��ده بودیم هی از‬ ‫احوال این و آن س��وال می‌کردیم‪ .‬بعد ایشون دو همراه‬ ‫خ��ودش رو هم معرفی کرد که یک��ی برادرزنش بود و‬ ‫اون یکی که هم‌چنان عینک آفتابیش رو چشمش بود‬ ‫و اص�ل ً‬ ‫ا زبان ما رو هم نمی‌فهمید باجناقش بود‪ .‬پس��ر‬ ‫داییم گفت ببین مثل فیلمای هندی ش��ده که آدماش‬ ‫بعد از س��ال‌های زیادی همدیگه رو پیدا می‌کنن و من‬ ‫هم تو دلم گفتم و شاید مثل فیلمای گانگستری‪ .‬وقتی‬ ‫اومدم خونه و اینا رو برا دخترم تعریف کردم گفت بس‬ ‫که فیلمای پلیسی نگاه می‌کنی!‬

‫‪ ‬جانعلی شمسی‪ ،‬رحمت مهیایی‪ ،‬عباس زارعی‪ ،‬عبداله رامیارپور‪ ،‬مصطفی واحدی‪ ،‬محمدعلی شمسی‪ -‬بهار ‪ -1361‬سد دولتی در کوند‬

‫بهاریه ‪‬‬

‫چ ُدم کِليل َفنا مکِه‬ ‫اَما صحراو ِ‬ ‫موس��م گل است و گلی نروييده! در گذشته‌های‬ ‫نه چن��دان دور که وضع بارندگی در زمس��تان‬ ‫بهتر از اين س��ال‌ها بود‪ ،‬در فص��ل بهار (حدود‬ ‫اس��فند تا ‪ 15‬فروردين) ک��وه و صحرای گراش‬ ‫سرس��بز و ممل��و از گل‌های زرد‪ ،‬س��فيد‪ ،‬قرمز‪،‬‬ ‫صورتی‪ ،‬بنفش و… صحراي��ی (گل ايل ا ُ ويل)‬ ‫بود که در زمينه سبز با نسيم بهاری در هم موج‬ ‫می‌زد و حالتی فرح‌انگيز به انسان دست می‌داد‪.‬‬ ‫در اين ايام هر کس��ی که نخلس��تانی داشت به‬ ‫بهان��ه فصل بهار و صح��را‪ ،‬فاميل‌ه��ا و اقوام را‬ ‫دور ه��م جمع می‌کرد و در کنار خانه‌ای س��اده‬ ‫و کاه‌گلی که معموالً در اکثر نخلس��تان‌ها وجود‬ ‫داش��ت‪ ،‬لحظاتی را به دور از مشغله‌های روزانه‬ ‫در دامن س��بز طبيعت به تفري��ح می‌پرداختند‪.‬‬ ‫اي��ن افراد در طول روز با س��رگرمی‌های خاصی‬ ‫خود را مش��غول می‌کردند؛ مثال مردها و پسرها‬ ‫«آوس��ل‌بازی»‪« ،‬دارتيپا» و‬ ‫با کارهايی از قبيل‬ ‫َ‬ ‫«داربازی» همراه با ساز و ُد ُهل‪« ،‬ل ِشک اُماسی»‬ ‫با ته‌مانده کش��ک و ماس��ت ناهارش��ان‪َ « ،‬دنگ‬ ‫َدر اَئ��ور َده» و‪ ...‬بچه‌ه��ا با گل‌ب��ازی (بَل‌بازی)‪،‬‬

‫تاب‌بازی (اِئلَ ِ‬ ‫ن��گ)‪ ،‬االکلنگ با تنه درخت خرما‬ ‫(ماي��ی تَه‌تَه) و بازی‌های ديگر خود را س��رگرم‬ ‫می‌کردن��د‪ .‬زن‌ها هم دور هم جمع می‌ش��دند و‬ ‫ب��ا دف زدن و کف زدن‪ ،‬اش��عاری که مخصوص‬ ‫اين ايام ب��ود می‌خواندند که نمونه‌هايی از آن‌ها‬ ‫عبارتند از‪:‬‬ ‫اَما صحراو ِچ ُدم کِليل َفنا مکِه‬ ‫َو ِ‬ ‫خت اُنتُم َو دِه کاکام َدما مکِه‬ ‫اَما صحراو ِچ ُدم کِه َدلَّه مات ِن‬ ‫ب اِناون ِئسو ن ُو َکلَّه مات ِن‬ ‫ُص ِ‬ ‫اَما صحراو ا َ ُچم َو با ِر ب َ َّسه‬ ‫َو ِ‬ ‫خت دااُم َو دِه َو ت َِن خَ َّسه‬ ‫ُ‬ ‫باره‬ ‫ا‬ ‫تير‬ ‫اَما صحراو ا َ ُچم َو‬ ‫َ‬ ‫َو ِ‬ ‫شاره‬ ‫خت دااُم َو دِه َو ُکن‌خَ َ‬ ‫اَما صحراو ا َ ُچم اَر ِرئز َجر اَک ُنم‬ ‫ِباس کون َيا َسراو بَر اَک ُنم‬ ‫ل ِ‬ ‫اَما صحراو ا َ ُچم يَک َکد بَها ِرن‬ ‫ِباس اَر ِرئزيم ليل ا ُ ن َها ِرن‬ ‫ل ِ‬ ‫در س��ال‌هايی ک��ه بارندگی بيش��تر می‌ش��د و‬ ‫علف‌های بهاری رويش بيش��تری داشتند‪ ،‬مردم‬

‫مهدی جباری‬

‫در کنار اين س��رگرمي‌ها به صورت دسته‌جمعی‬ ‫ب��ه درو کردن اي��ن علف‌ها جهت تهي��ه علوفه‬ ‫دام‌هايش��ان می‌پرداختن��د که با اي��ن کار‪ ،‬هم‬ ‫تفريح می‌کردند و هم کاری را از پيش می‌بردند‪.‬‬ ‫اين علف‌های بريده ش��ده را ب��ه صورت خاصی‬ ‫دس��ته‌بندی و می‌پيچيدند که به آن «گيا َزتَه»‬ ‫می‌گفتن��د و به م��دت چن��د روز در زير آفتاب‬ ‫می‌گذاشتند تا کام ً‬ ‫ال خشک شود‪.‬‬ ‫ناهار آنها غذايی س��اده و دلچسب بود که بيشتر‬ ‫مواقع شامل نان محلی تنوری ( َگ ُپک)‪ ،‬آب دوغ‬ ‫خيار (ت ِ‬ ‫ِليت ماس) و خرما بود‪ .‬با وجود اين همه‬ ‫سادگی (جمعی با صفای دل و بی‌کينه‪ ،‬خانه‌ای‬ ‫کاه‌گلی و س��اده و ناهاری س��اده) اوقاتش��ان به‬ ‫طور کامل خوش می‌گذش��ته است‪ .‬ولی اکنون‬ ‫اگر هم فرصتی ب��رای رفتن به صحرا و طبيعت‬ ‫داشته باشيم‪ ،‬با وجود اين همه امکانات و نعمات‬ ‫بی‌شمار‪ ،‬پس از مراجعت به خانه هنوز خستگی‬ ‫و فش��ار روحی ناشی از روزهای کاری از تن‌مان‬ ‫بي��رون نرفته و آنگونه که گذش��تگان‌مان از اين‬ ‫اوقات لذت می‌بردند‪ ،‬ما نمی‌بريم ‪.‬چرا؟‬

‫طرز تهيه‪:‬‬ ‫پي��از داغ گرفته و بادمجان خورد ش��ده را به آن‬ ‫اضافه کرده و با پياز تفت مي‌دهيم‪ .‬بعد از مدتي‬ ‫رب گوج��ه فرنگ��ي را به آن اضاف��ه مي‌کنيم و‬ ‫س��پس دو ليوان آب را روي آن مي ريزيم وقتي‬ ‫ک��ه غذا به جوش آمد باق�لا را اضافه مي‌کنيم و‬ ‫زي��ر ش��عله را کم مي‌کنيم‪ .‬معموال بعد از س��ي‬ ‫دقيقه غذا آماده است‪.‬‬ ‫خواص‪:‬‬ ‫باق�لا داراي ويتامي��ن هاي مختل��ف‪ ،‬پروتئين‪،‬‬ ‫کلس��يم‪ ،‬فسفر و آهن اس��ت‪ .‬دستگاه گوارش را‬ ‫تقوي��ت مي کند و زخم و ورم معده و اس��هال را‬ ‫درمان مي نمايد‪ .‬خوردن باقال مي تواند به عنوان‬ ‫مس��کن براي دردهاي مفص��ل عمل کند‪ .‬ضمناْ‬ ‫باق�لا داراي م��اده‌اي به نام فتين مي‌باش��د که‬ ‫بسيار مغزي است و تقويت کننده ي بدن است‪.‬‬ ‫مهم ترين خاصيت بادمجان کم کالري بودن آن‬ ‫است که غذاي بس��يار خوبي براي کساني است‬ ‫که مي‌خواهند وزن کم کنند زيرا داراي ويتامين‬ ‫و مواد معدني مي‌باشد‪ .‬و به علت دارا بودن آهن‬ ‫درم��ان خوبي ب��راي کم خوني اس��ت‪ .‬خوردن‬ ‫بادمجان گرفتگي رگها را باز مي‌كند و ش��خص‬ ‫را از خطر سكته قلبي محفوظ مي‌دارد‪ .‬بادمجان‬ ‫پادزه��ر خوبي براي مس��موميت هاي حاصل از‬ ‫خوردن قارچ سمي است‪.‬‬

‫آخر‬

‫شماره سی و چهار‬ ‫(ضمیمه شماره ‪)55‬‬

‫نیمه اول اردیبهشت ‪88‬‬

‫‪ ‬صحبت ما‬ ‫‪gerash@gmail.com‬‬

‫ با وجود این در نش��ریه مطالب به جز درباره‬ ‫گراش منتش��ر نمی‌ش��ود ام��ا با این ب��ا کمبود‬ ‫فضا روبه‌رو هس��تیم‪ .‬به ویژه درباره بازتاب‌های‬ ‫مطالب منتشر ش��ده و همچنین برخی مطالبی‬ ‫که پیش از آن به آن پرداخته‌ایم سعی می‌کنیم‬ ‫به احترام توجه شما خوانندگان آن‌ها را حداقل‬ ‫در وبالگ منتش��ر کنیم‪ .‬از این دسته مطالب در‬ ‫این شماره مطلبی با امضا آهنعلی در نقد زندگی‬ ‫س��ه ماهه‪ ،‬نامه یکی از خوانندگان بدون نام که‬ ‫در آن خواس��ته بودن��د که تنوع مطالب بیش��تر‬ ‫ش��ود‪ ،‬و سلسله نقدهایی درباره بحران اقتصادی‬ ‫در وبالگ منتشر شده است‪ .‬پیش‌نهاد می‌کنیم‬ ‫دنبال��ه این گون��ه مباحث را به ش��کل بازتر در‬ ‫وبالگ صحبت نو و نظرهای آن پیگیری کنید‪.‬‬ ‫ از دوس��تانی ک��ه برای ما نامه می‌فرس��تند‬ ‫یا ایمی��ل می‌زنند خواهش��ندیم مطلب خود را‬ ‫با نام یا حداقل نش��انی بفرس��تند‪ .‬در این حالت‬ ‫اگر مطلب آن‌ها در نش��ریه منتش��ر نشد امکان‬ ‫پاس��خ‌گویی مس��تقیم فراه��م ش��ود‪ .‬همچنین‬ ‫همان‌گونه نویسندگان صحبت‌نو تمام مطالب را‬ ‫با نام و مش��خصات خود می‌نویس��ند بهتر است‬ ‫برای برقرار ش��دن فرهنگ صحیح نوشتاری این‬ ‫مساله مراعات ش��ود‪ .‬اما اگر خواننده‌ای تمایلی‬ ‫ب��ه ذکر نام خود ندارد می‌توان��د بعد از نام خود‬ ‫از عبارت (امضا محفوظ) اس��تفاده کند تا نام او‬ ‫در ن��زد ما باقی ماند و نامه و یادداش��ت با همان‬ ‫عبارت «امضا محفوظ» منتش��ر شود‪ .‬از این بعد‬ ‫از انتش��ار نامه‌ه��ای بی‌نام و نش��ان خوانندگان‬ ‫معذور هستیم‪.‬‬ ‫ در برخ��ی موارد نام برخ��ی منابع‪ ،‬وبالگ‌ها‬ ‫و سایت‌ها در نش��ریه ذکر می‌شود‪ .‬ذکر نام این‬ ‫گون��ه موارد نش��انه تایید کامل محت��وای آن‌ها‬ ‫نیس��ت و بیشتر برای حفظ امانت است‪ .‬مث ً‬ ‫ال در‬ ‫شماره گذشته وبالگی معرفی شد که در ابتدا به‬ ‫آرش��یو تصویری از گراش می‌پرداخت اما برخی‬ ‫از محتوای آن نیز چندان مناس��ب نیست‪ .‬سعی‬ ‫می‌کنیم در این باره دقت بیشتر داشته باشیم‪.‬‬ ‫ با ت�لاش تحریریه نش��ریه به ویژه مس��عود‬ ‫غف��وری مصاحبه‌ه��ای ای��ن ش��ماره افزایش و‬ ‫مجبور ش��دیم ک��ه نش��ریه را در دوازده صفحه‬ ‫منتشر کنیم‪ .‬با این وجود مطالبی مثل مصاحبه‬ ‫ب��ا محمد نام‌آور مجال انتش��ار نیافت‪ .‬البته یک‬ ‫دیلی دیگر نیز اس��تراحت بچه‌ها و عدم انتش��ار‬ ‫ش��ماره نیمه فروردی��ن ماه‪ ،‬این ش��ماره را نیز‬ ‫دوازده‌ صفحه‌ای بخوانید تا از شماره بعد به روال‬ ‫ع��ادی صحبت‌نو برگردیم‪ .‬اول و پانزدهم هر ماه‬ ‫منتظر صحبت‌نو در هشت صفحه باشید و در هر‬ ‫فصل نیز یک شماره پیوست‌نامه هیمه‪.‬‬


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.