صحبت نو 39

Page 1

‫‪www.sohbatenow.com‬‬

‫صحبت‌نو ویژه گراش‪ .‬سال چهارم‪ .‬شماره سی و نه (ضمیمه صحبت‌نو فارس)‪ -‬نیمه دوم تیرماه ‪ -1388‬رجب ‪ -1430‬جوالی ‪ 8 -2009‬صفحه‪+‬‬ ‫‪ ‬خبر اول‬

‫هنوز بوی گاز نمی‌آید؛ شاید شهریور‬

‫فاطمه حاجی‌زاده‬

‫پس از پانزده سال و در حادثه‌ای نادر‬

‫صحبت‌نو‪ ،‬مریم را‬ ‫به برادر گمشده‌اش‬ ‫ابراهیم رساند‬ ‫فيلم‌های هندي را ديده‌ايد؟ از آن دس��ته فيلم‌هايي‬ ‫كه خواهران و برادران پس از چندين س��ال جدايي‬ ‫در نهايت در صحنه‌اي ش��اد و همراه با اش��ك شوق‬ ‫همديگر را مالق��ات مي‌كنن��د‪ .‬مي‌خواهم براي‌تان‬ ‫از يك��ي از همين فيلم هاي بالي��وودی اما واقعی و‬ ‫بازیگران گراشی بگویم‪.‬‬ ‫پدر‪ :‬ماندني‪ ،‬دختر‪ :‬مريم‪ ،‬پسر‪ :‬ابراهيم‬ ‫ماندن��ي‪ ،‬پدري كه در طول زندگي س��ه ب��ار ازدواج‬ ‫ك��رد‪ .‬حاص��ل ازدواج اول او پس��ري به ن��ام ابراهيم‬ ‫بود‪ .‬از همس��ر دوم صاحب فرزند نش��د‪ .‬در نهايت از‬ ‫همسر س��ومش صاحب دختري به نام مريم شد اما‬ ‫متاسفانه عمرش به دنيا نماند كه بتواند بزرگ شدن‬ ‫مريم‪ ،‬دختر ته تغاري خود را ببيند و مريم نيز سايه‬ ‫پر مهر پدر را بر س��ر خود احس��اس كند‪ .‬مريم يك‬ ‫س��اله بود كه پدر دار فان��ي را وداع گفت‪ .‬پس از آن‪،‬‬ ‫احساس لطيف مادري‪ ،‬دختر خود‬ ‫مادر طبق دستور‬ ‫ِ‬ ‫را به ج��اي مهريه‌اش نزد خود نگه م��ي‌دارد‪ ،‬ارث و‬ ‫مي��راث را مي‌گيرد و به داراب که ش��هر مادرش بود‬ ‫نقل مكان مي‌كن��د و در آن جا پس از مدتی مجددا ً‬ ‫ازدواج مي‌كند‪.‬‬ ‫بعد از ازدواج‪ ،‬مادر هیچ وقت درباره‌ی پدر و ابراهیم با‬ ‫مریم صحبت نمی‌کند و تنها اثری که از پدر مریم به‬ ‫جا می‌ماند یک فامیل پدری‌ست و اسم او در شناسنامه‬ ‫(در تمام صحنه‌ها مل��ودي غمگين)‪ .‬حاال از آن واقعه‬ ‫پانزده سال مي‌گذرد و مريم شانزده ساله است‪.‬‬ ‫از گذر روزگار روزي مريم براي ديدن آشنايان خود به‬ ‫الر سفر مي‌كند‪ ،‬غافل از اين كه اين سفر سرنوشت‬ ‫او را دگرگون مي‌كند‪ .‬به ط��ور اتفاقي روزنامه‌اي را‬ ‫مطالعه مي كند و در قس��مت ورزش��ي آن در مورد‬ ‫خبر یکی از رش��ته‌های ورزش��ی بانوان گراش‪ ،‬اسم‬ ‫شخصي هم فاميلي خودش را مي‌بيند‪.‬‬ ‫‪2‬‬

‫‪ 2‬صفحه آگهی‌نامه‬

‫‪ ‬سرخط‬

‫مس�عود غفوری‪ :‬خرابی خیابان روبه‌روی بیمارستان و‬ ‫پارک الله حکایت از آخرین مراحل تکمیل ش��بکه گاز‬ ‫گراش دارد‪ .‬ش��بکه‌ای که تا به حال چندین بار اتمام‌اش‬ ‫عقب افتاده و وعده‌های مسئوالن را زیر سوال برده است‪.‬‬ ‫آس��ان نیست که ببینی ش��هرهای همجوار به پایان کار‬ ‫نزدیک شده‌اند و علمک‌ها را نصب کرده‌اند‪ ،‬و گراش این‬ ‫همه عقب مانده است‪ .‬چند روز پیش با یکی از بچه‌های‬ ‫امداد شرکت گاز گراش هم‌صحبت شدم و از او پرسیدم‬ ‫قضیه از چه قرار است؟ و چرا این‌قدر کارشان عقب افتاده‬ ‫است؟ می‌گفت خودشان هم از این وضعیت خیلی شاکی‬ ‫هستند‪« :‬ما پنج نفریم که سه نفرمان در اوز و دو نفر در‬ ‫الر مشغول کاریم‪ .‬به ما گفتند تا وقتی شرکت گاز گراش‬ ‫افتتاح شود‪ ،‬چند ماهی بروید کارآموزی‪ .‬اآلن خیلی وقت‬

‫گذشته است و ما هنوز مجبوریم برویم الر و اوز‪ .‬من اآلن‬ ‫باید توی سرما و گرما‪ ،‬شب و روز‪ ،‬و با این همه خطرات‬ ‫جاده‪ ،‬مس��یر اوز را با موتور خودم بروم و بیایم‪ .‬اگر توی‬ ‫مسیر اتفاقی برایم پیش بیاید‪ ،‬چه کسی مسئولیت‌اش را‬ ‫قبول می‌کند؟»‬ ‫پرس��یدم کی این وضعیت تمام می‌ش��ود؟ مگر تا پایان‬ ‫پروژه چقدر مانده اس��ت؟ گفت خ��ودش هم نمی‌داند‪.‬‬ ‫«هنوز حلقه‌ی اصلی تمام نش��ده است‪ .‬به ما می‌گویند‬ ‫ک��ه تا یکی دو ماه دیگر تمام اس��ت و به گراش منتقل‬ ‫می‌ش��وید‪ ،‬ولی من می‌دانم این وعده عملی نمی‌شود‪.‬‬ ‫هنوز ساختمان شرکت هم خریداری نشده است! چند‬ ‫تا دستگاه تی‪.‬بی‪.‬اس خریداری شده که نصب همین‌ها‬ ‫حداقل دو ماه طول می‌کشد‪ .‬تا مناقصه کنند و پیمان‌کار‬

‫علی ساالری با اتوبوس مرگ سفر کرد‬ ‫‪2‬‬

‫بگیرند هم کلی وقت می‌برد‪ .‬تا برسیم به اینکه علمک‌ها‬ ‫نصب شوند و انشعاب‌ها را بدهند‪ ».‬وضعیت جالبی بود‪:‬‬ ‫از اول ق��رار بود من دلیل ای��ن تاخیرها را از او بخواهم‪،‬‬ ‫ولی حاال او داش��ت از من همین س��وال را می‌پرس��ید!‬ ‫می‌گفت‪« :‬خس��ته ش��ده‌ایم‪ .‬نمی‌دانیم به چه کسی رو‬ ‫کنیم‪ .‬حتی رئیس‌مان هم مش��خص نیست‪ .‬شما بروید‬ ‫بپرسید که کی ما را به گراش منتقل می‌کنند‪».‬‬ ‫اولین مرجع پرس��ش ما قاعدتاً بخش��داری است‪ .‬حسین‬ ‫مهروری ه��م از این وضعیت راضی نیس��ت! او می‌گوید‪:‬‬ ‫«اس��تقرار اداره گاز دیرتر از الر و اوز انجام شده است‪ .‬این‬ ‫در حالی است که در ابتدای شروع به کار و زمانی که بنده‬ ‫شهردار بودم‪ ،‬سرعت کار تقریباً مساوی با الر و خیلی جلوتر‬ ‫از اوز ب��ود‪ .‬ولی بعداً‪ ،‬عدم انجام لوله‌کش��ی به علت اعتقاد‬

‫‪‬‬

‫سه روز میهمان خدا‬

‫بعضی‌ها به گران بودن مصالح‪ ،‬همه‌ی کارها را عقب انداخت‬ ‫و حتی تعطیل کرد‪ .‬تا دوباره همه را دور هم جمع کردیم‬ ‫و کار را ش��روع کردیم‪ ،‬کلی زمان از دست رفت‪ ».‬یکی از‬ ‫مواردی که آقای بخشدار با حسرت از آن یاد می‌کند‪ ،‬نصب‬ ‫دستگاه‌های سی‪.‬ان‪.‬جی در ورودی شهر از طرف اوز است‪.‬‬ ‫این دستگاه‌ها قرار بود خیلی وقت پیش نصب شوند‪ ،‬ولی‬ ‫فرصت‌س��وزی شد و از اوز عقب افتادیم‪ .‬مهروری درباره‌ی‬ ‫خری��د س��اختمان اداره می‌گوید‪« :‬با وجود گ��ران بودن‬ ‫ساختمان‪ ،‬این کار در حال پیگیری است‪ .‬از آقای حسنی‪،‬‬ ‫نماینده‌ی محترم‪ ،‬هم کمک گرفته‌ایم‪ .‬خواست ما بر این‬ ‫است که هر چه سریع‌تر این اداره مستقر شود‪ .‬ضمن اینکه‬ ‫نیروهای آن در الر و اوز مشغول‌اند و خطرات جانی آنها در‬ ‫رفت و آمد را باید جدی گرفت‪».‬‬ ‫‪2‬‬

‫گفت و گو با حبیب‌اله مهرابی درباره‌‌ی‬ ‫اولویت‌های آموزشی شهر گراش‬

‫‪3‬‬

‫حکمت عامیانه گراشی‌ها؛‬

‫به سرحدی‌ها‬ ‫اعتماد نکنید‬ ‫‪6‬‬

‫طرح تابستانه‌ی بسیج مدارس‬

‫دانش‌آموزان کار می‌کنند‬ ‫و پول می‌گیرند‬

‫به جاي دانشگاه‬ ‫بايد دانشجو بسازيم‬

‫صحبت‌نو‪ :‬چند وقتي بود که دنبال بهانه‌ای می‌گش��تیم‬ ‫ت��ا با حبیب‌ال��ه مهرابی ي��ک مصاحبه مفصل داش��ته‬ ‫باش��يم‪ .‬فكر كردیم اکنون كه مدارس تعطيل شده‌اند و‬ ‫تابس��تان شروع شده‪ ،‬بهترين فرصت اس��ت كه از او به‬ ‫عنوان يك كارش��ناس امور تحصیلی و يك مدیر موفق‬ ‫بخواهیم وضعيت تحصيل��ی دانش‌آموزان در گراش را و‬ ‫وضعيت مديريت ش��هر را ارزیابی کند‪ .‬ولی خوشبختانه‬ ‫آقای مهرابی نخواس��ت که به اين دو محور اکتفا کند و‬ ‫قول داد که سلس��له بحث‌های مهم��ی را مث ً‬ ‫ال در مورد‬ ‫شورای شهر اول و محدوده‌ی گراش و شهدای ده تن پی‬ ‫بگیریم‪ .‬حبیب مهرابی در این موارد بس��یار مطلع است‬ ‫و عقیده دارد «باید این مس��ائل را ب��ه مردم گفت‪ ».‬ما‬ ‫ق��ول مطالب بعدی را از او می‌گیریم و این مصاحبه را با‬ ‫محوریت آموزش و پرورش انجام می‌دهیم‪ .‬این مصاحبه‬ ‫با همکاری مسعود غفوری‪ ،‬ابوالحسن حسینی‪ ،‬سید علی‬ ‫مجلسی‪ ،‬محمود غفوری در دفتر صحبت‌نو انجام شد‪.‬‬ ‫[عکس‪:‬مجید افشار]‬

‫گزارشی از اعتکاف‪:‬‬

‫‪2‬‬

‫مروری بر پوشش زنان و مردان گراشی‬

‫شب چون سیاهی‬ ‫چادر تو زیباست‬ ‫‪5‬‬

‫هر کجا باشی‪ ،‬دلت‬ ‫هوای گراش می‌کند‬ ‫‪3‬‬

‫گزارشی از دو خدمتکار خارجی در خانه‌های گراش‬

‫‪4‬‬

‫دل سامیتا در هیمالیا‬ ‫جامانده است‬ ‫‪7‬‬


‫مراکز توزیع صحبت‌نو‪ :‬ویدیوکلوپ جام‌جم‪ ‬ویدیوکلوپ ندا ‪ ‬سرای هنر ‪ ‬کتابفروشی حافظ ‪ ‬کتابفروشی نوردانش ‪ ‬کتابفروشی فرهنگ‌سرا ‪ ‬کتابفروشی غدیر ‪ ‬نوشت افزار مهر‬

‫هنوز بوی گاز نمی‌آید؛ شاید شهریور‬

‫امیری‌نیا رییس‬ ‫ورزش گراش می‌شود‬

‫‪//‬‬

‫تیم بسکتبال‬ ‫گراش جوان متولد شد‬

‫صحبت نو‪ :‬مسابقات چهار جانبه بسکتبال بانوان با‬ ‫حضور تیم‌های الرس��تان‪ ،‬قشم‪ ،‬اوز و گراش جوان‬ ‫به میزبانی الر برگزار شد‪.‬‬ ‫در این بازی‌ها که از قبل قرعه‌کشی‌اش انجام شده‬ ‫بود‪ ،‬ابتدا تیم‌های قش��م و گراش ج��وان با هم به‬ ‫رقابت پرداختند که این تیم قشم بود که با نتیج ‌ه‬ ‫‪35‬بر‪ 29‬به برتری رس��ید و یک پای فینال شد‪ .‬در‬ ‫دیدار دوم الرس��تان به مصاف اوز رفت که الری‌ها‬ ‫توانستند ‪ 48‬بر ‪ 31‬اوز را شکست دهند و پای دیگر‬ ‫فینال شوند‪.‬‬ ‫دیدار رده‌بندی را تیم‌های بسکتبال بانوان گراش‬ ‫ج��وان و اوز برگ��زار کردند که تیم با آتیه گراش با‬ ‫حس��اب ‪ 38‬بر ‪ 31‬ب��ر اوز غلبه کرد و به مقام دوم‬ ‫دست یافت‪ .‬در دیدار نهایی نیز الر با نتیجه ‪ 37‬بر‬ ‫‪ 31‬از سد قشم گذشت و به مقام اول دست یافت‪.‬‬ ‫باشگاه فرهنگی‪ ،‬ورزشی گراش جوان به تازگی تیم‬ ‫بس��کتبال بانوان را تحت پوش��ش قرار داده است‪.‬‬ ‫مربیگری این تیم بر‌عهده خانم نوره نظامی اس��ت‪.‬‬ ‫فاطمه رادمرد‪ ،‬سمیرا حسینی‪ ،‬نادیه نظامی‪ ،‬رقیه‬ ‫شیخی‪ ،‬الهه عظیمی‪ ،‬طاهره حیدری‪ ،‬فوزیه کالنی‪،‬‬ ‫ن��وره نظام��ی‪ ،‬آرزو جعفری‪ ،‬الهام آش��فته‪ ،‬هدی‬ ‫نظامی‪ ،‬وجیهه رحیمی‪ ،‬زهرا شبان و سمیه فرجی‬ ‫چهارده بازیکن گراش‌جوان در این بازی‌ها بودند‪.‬‬ ‫در بس��کتبال آقایان نی��ز دیدار دوس��تانه‌ای بین‬ ‫تیم‌های گراش جوان و الر انجام شد که تیم گراش‬ ‫جوان توانست با حساب ‪35‬بر ‪ 32‬حریف را شکست‬ ‫دهد‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫دو مین هفته مسابقات‬ ‫فوتبال با درگیری پشت‬ ‫سر گذاشته شد‬

‫‪ :gsport.blogfa.com‬پرسپولیس نوین‪ ،‬پیروزی‬ ‫و گراش جوان در پایان هفته دوم مسابقات یادواره‬ ‫جعفریان در صدر گروه‌های سه گانه قرار دارند‪.‬‬ ‫ب��ا انجام دو ب��ازی این دوره از مس��ابقات چهره‌‌ی‬ ‫تیم‌های مدعی این بازی‌ها مشخص شده است‪ .‬در‬ ‫گروه اول پرس��پولیس نوین بعد از تساوی در برابر‬ ‫تیم نه چندان مدعی پاس‪ ،‬در بازی دوم ش��روعی‬ ‫طوفانی داش��ت و در چهل دقیقه هفت گل به ثمر‬ ‫رس��اند در پایان بازی پرسپولیس نوین با نتیجه ‪8‬‬ ‫بر ‪ 2‬ایران جوان دیگر تیم تازه‌پای این مس��ابقات‬ ‫را شکس��ت داد‪ .‬جوشن دیگر تیم این گروه بعد از‬ ‫باخت سه بر یک در مقابل ایران جوان در بازی دوم‬ ‫پاس را شکست داد تا همچنان امیدهای آنان برای‬ ‫صعود باقی باشد‪.‬‬ ‫پی��روزی هالل‌احمر نماینده گ��راش در لیگ‌برتر‬ ‫س��رانجام در این مسابقات حضور یافت‪ .‬پیروزی با‬ ‫برد یک بر صفر در برابر س��تاره‌آبی میزبان‪ ،‬اولین‬ ‫تیمی بود که صعود خ��ود به مرحله بعد را قطعی‬ ‫کرد‪ .‬در بازی‌های هفته اول ستا ‌ره‌آبی و پیروزی با‬ ‫نتایج مش��ابه دو بر یک تیم‌های نبرد و شاهین را‬ ‫شکست داده بودند‪ .‬نبرد و شاهین در هفته دوم به‬ ‫تساوی دو بر دو رسیدند‪.‬‬ ‫در گروه س��وم گراش جوان مدعی اول است‪ .‬آن‌ها‬ ‫در هفته اول پنج بر صفر انقالب و در هفته دوم دو‬ ‫بر یک اس��تقالل را شکست دادند‪ .‬اتحاد تیم دیگر‬ ‫این گروه ابتدا دو بر س��فر به استقالل باخت اما در‬ ‫هفته دوم ‪ 4‬بر یک انقالب را شکست داد‪.‬‬ ‫این مسابقات در زمین چمن بسیج برگزار می‌شود‪.‬‬ ‫تیم شهدا که قرار بود در این بازی‌ها حضور داشته‬ ‫باشد از مسابقات کنار کشید تا تیم پاس جایگزین‬ ‫‌آن‌ها شود‪ .‬شهدا در یک دوره مسابقه چهارجانبه در‬ ‫استادیوم شهدا شرکت کرده و قرار است سفری نیز‬ ‫به مشهد داشته باشد‪ .‬در شماره آینده به حاشیه‌های‬ ‫این بازی‌ها می‌پردازیم‪ .‬همانند مسابقات چند سال‬ ‫اخیر فوتبال گراش ش��اهد درگیری‌هایی در زمان‬ ‫برگزاری مسابقات بوده است‪.‬‬

‫ادام�ه از صفحه نخس�ت‪ :‬ش��ماره‌ی تلف��ن همراه‬ ‫آقای درخش��ان‪ ،‬رییس شرکت گاز جهرم‪ ،‬را از آقای‬ ‫بخشدار می‌گیرم‪ .‬درخشان مسئول راه‌اندازی شرکت‬ ‫گاز در منطقه اس��ت‪ .‬ب��ا او در یک��ی از خیابان‌های‬ ‫شیراز تماس برقرار می‌شود و به همین دلیل مجبور‬ ‫می‌شوم سواالت‌ام را خالصه بپرسم‪ .‬اولین سوال هم‬ ‫این است که کی اداره در گراش مستقر خواهد شد؟‬ ‫یک طرف بحث او‪ ،‬خرید س��اختمان اس��ت و طرف‬ ‫دیگر‪ ،‬اتمام شبکه‪ .‬می‌گوید‪« :‬دو تا ساختمان در نظر‬ ‫داریم که انشاله یکی‌اش را خواهیم گرفت‪ ».‬می‌پرسم‬ ‫چرا بحث خرید یک ساختمان برای یک اداره دولتی‬ ‫باید این‌قدر کش‌دار شود و پای نماینده هم به میان‬ ‫بیای��د؟ می‌گوید‪« :‬با بخش‌نام��ه از طرف دولت منع‬ ‫خرید ش��ده‌ایم‪ .‬از دو سال قبل‪ ،‬س��الی یک بار این‬ ‫بخش‌نام��ه صادر می‌ش��ود و ساخت‌وس��از و خرید‬ ‫س��اختمان دولتی ممنوع اعالم می‌شود‪ .‬البته گاهی‬ ‫اوقات می‌ش��ود با پیگیری‌های ویژه‪ ،‬این اجازه را به‬ ‫صورت خاص از وزیر گرفت‪ .‬ما هم با کمک بخشداری‬ ‫و آق��ای نماینده پیگیری می‌کنیم ک��ه این اجازه را‬ ‫بگیریم‪ ».‬البته او اعتقاد دارد که طرف دیگر قضیه هم‬ ‫مهم اس��ت‪« :‬بحث خرید یک مقدار به بحث تکمیل‬ ‫شبکه هم مرتبط است‪ .‬تا از شبکه بهره‌برداری نشود‬ ‫که نمی‌توان س��اختمان زد‪ .‬به محض اینکه ش��بکه‬ ‫تمام ش��د‪ ،‬ما هم مستقر می‌ش��ویم‪ ».‬می‌پرسم این‬ ‫اتفاق کی خواهد افتاد؟ می‌گوید‪« :‬به ما قول داده‌اند‬ ‫ش��بکه را تا ش��هریورماه تمام می‌کنند‪ ،‬یعنی برای‬ ‫هفته‌ی دولت‪ .‬اگر مجموعه مهندسین همان طور که‬ ‫قول داده‌اند کار را تمام کنند‪ ،‬ما هم همان ش��هریور‬ ‫مستقر می‌شویم‪ ».‬آقای درخشان که مشخصاً عجله‬ ‫دارد اولین کسی است که تاریخ دقیقی برای اتمام کار‬ ‫به ما می‌دهد‪ :‬هفته‌ی دولت امسال‪ .‬درباره‌ی نیروها‬

‫و گله‌ی آنها از وضعیت‌شان می‌پرسم‪ .‬خیلی خالصه‬ ‫می‌گوید‪« :‬ما چهار نیرو به صورت کارآموز داریم که‬ ‫در اداره اوز مش��غول هستند‪ .‬رییس اینجا هم هنوز‬ ‫قطعی نیست‪ .‬در حال یک سری تغییرات هستیم و‬ ‫تا اس��تقرار اداره آن را هم مشخص می‌کنیم‪ ».‬اصرار‬ ‫می‌کنم که تا اس��تقرار اداره‪ ،‬چه فکری برای نیروها‬ ‫کرده‌اید؟ می‌گوید‪« :‬اینها کارآموز موقت هس��تند و‬ ‫مثل همه دیگر کارمندها باید س��ر شیفت خودشان‬ ‫در اداره حاضر باش��ند‪ .‬دو تا سه ماه است که در اوز‬ ‫هس��تند و یکی دو ماه هم قب� ً‬ ‫لا در جهرم بوده‌اند‪».‬‬ ‫باز هم اصرار می‌کنم که آنها از وضعیت‌ش��ان راضی‬ ‫نیس��تند و مث ً‬ ‫ال برای رفت و آمدش��ان مشکل دارند‪.‬‬ ‫جواب آقای درخش��ان قطعی اس��ت‪« :‬اینها کارآموز‬ ‫موقت‌ان��د و م��ا قادر به تهیه تس��هیالت ب��رای آنها‬ ‫نیستیم‪ ».‬فقط باید امیدوار بود که اتفاقی نیفتد و هر‬ ‫چه زودتر این اداره در گراش مستقر شود‪.‬‬ ‫ظاهرا ً همه راه‌ها به دو جا ختم می‌ش��ود‪ :‬یکی آقای‬ ‫وزیر که مجوز خرید ساختمان اداره را بدهد‪ ،‬و دیگری‬ ‫هم آقای مهندس قاس��می‪ ،‬ناظر شرکت گاز گراش‪،‬‬ ‫که ش��بکه را تکمیل کند‪ .‬نفر اول که از دست‌رس ما‬ ‫خارج است‪ ،‬ولی نفر دوم را از طریق تلفن همراه‌اش‬ ‫باز هم در ش��یراز پیدا می‌کنم‪ .‬می‌گویم کلید پروژه‬ ‫در دس��ت شماس��ت‪ ،‬کی آن را تحوی��ل می‌دهید؟‬ ‫مهندس قاسمی جواب می‌دهد‪« :‬شبکه شهر تقریباً‬ ‫تمام اس��ت‪ 99 .‬درصد کار انجام شده است و چند تا‬ ‫نقط��ه‌ی وصلی و ریزه‌کاری مانده اس��ت که در حال‬ ‫انجام اس��ت‪ ،‬مث ً‬ ‫ال جلوی س��پاه و یا آخر خیابان‌های‬ ‫درمان��گاه و آبیاری‪ .‬دو پیمان‌کار در این ش��بکه کار‬ ‫کرده‌اند که یکی از آنها حدود ‪ 32‬کیلومتر دور قلعه‬ ‫لوله‌گذاری کرده و تس��ت هم ش��ده است‪ ،‬و دیگری‬ ‫هم م��ا بوده‌ایم که حدود ‪ 97‬کیلومتر دور ش��هر را‬

‫علی ساالری با‬ ‫اتوبوس سفر کرد‬

‫‪‬‬

‫لوله‌گ��ذاری کرده‌ای��م و فق��ط‬ ‫ح��دود صد تا ص��د و پنجاه متر‬ ‫مانده اس��ت که تا هفته‌ی آینده‬ ‫تمام می‌ش��ود و می‌رویم س��راغ‬ ‫تست‪ .‬این شبکه از نوع پلی‌اتیلن‬ ‫است‪ .‬سه دستگاه تی‪.‬بی‪.‬اس هم‬ ‫خریداری ش��ده و نصب آنها هم‬ ‫به موازات تس��ت انج��ام خواهد‬ ‫ش��د‪ ».‬می‌پرس��م آیا این موارد‬ ‫که ذکر ش��د‪ ،‬جواب‌گ��وی نیاز‬ ‫گراش هست؟ می‌گوید‪« :‬حتماً‪.‬‬ ‫برآوردها توس��ط واحد بازاریابی‬ ‫شرکت گاز انجام شده است‪ .‬تمام‬ ‫ظرفی��ت را پیش‌بینی کرده‌اند و‬ ‫لول��ه‌ی ده اینچ به گراش داده‌اند‬ ‫و دوازده اینچ به الر‪ ».‬از مهندس‬ ‫وعده پایان لوله‌کشی گاز در سال ‪[ 1384‬عکس‪ :‬حسن خواجه‌پور]‬ ‫قاس��می ه��م می‌خواه��م ک��ه‬ ‫باز کار به تاخیر بیفتد‪ .‬نمی‌شود پیش‌بینی کرد‪».‬‬ ‫دلی��ل تاخیرش��ان را بازگو کند‪.‬‬ ‫جواب��ی که می‌دهد‪ ،‬پای یک��ی دو جای دیگر را هم همی��ن‪ .‬پ��س از تم��ام تاریخ‌هایی که اعالم ش��د و‬ ‫به میان می‌کش��اند‪« .‬علت تاخی��ر چند هفته‌ای که گذشت و گاز نیامد‪ ،‬ظاهرا ً شهریور امسال هم تاریخ‬ ‫داش��تیم‪ ،‬اداره راه بود که مجوز نمی‌داد‪ .‬می‌گفت در مطمئنی برای گازدار شدن گراش نیست‪ .‬پروژه‌های‬ ‫حریم جاده بین ش��هری قرار دارید‪ .‬مشکالت اداری اینچنینی در جاهای مختلفی به مشکل برمی‌خورند‬ ‫و پیمانکاری دیگری هم وجود داش��تند باالخره‪ ».‬و و به تاخیر می‌افتند‪ .‬قوانین دولتی‪ ،‬راهروهای ادارات‬ ‫آخرین س��وال‪ :‬نصب علمک‌ها و دادن انشعاب‌ها کی مختلف‪ ،‬عدم هماهنگی‌ها‪ ،‬تقس��یم کارهای حساب‬ ‫ش��روع می‌ش��ود؟ دنبال بازگویی تاریخی هستم که نشده‪ ،‬گرانی زمین و ساختمان‪ ،‬گرانی مصالح و ابزار‪،‬‬ ‫آقای درخش��ان گفته بود‪ ،‬یعنی هفته‌ی دولت؛ ولی عوامل انسانی و طبیعی و ابر و باد و مه و خورشید و‬ ‫انگار اق��ای مهندس به این تاریخ خیلی هم مطمئن فلک در کار می‌ش��وند تا جلوی پیش‌رفت سریع کار‬ ‫کس خاصی هم نباشد‪.‬‬ ‫نیس��ت‪« :‬بعد از پایان تس��ت و گازدار شدن شبکه‪ ،‬را بگیرند‪ .‬ش��اید تقصیر هیچ ِ‬ ‫نص��ب علمک‌ها آغاز می‌ش��ود‪ .‬آن هم برای خودش ولی مطمئناً مردم ه��م تقصیری ندارند که باید این‬ ‫زم��ان می‌برد‪ .‬بای��د دقیق ارزیابی ک��رد و پیمان‌کار همه وقت منتظر خالص شدن از دست کپسول‌های‬ ‫گرفت و ‪ ...‬و در هر کدام از این مراحل ممکن اس��ت گاز باشند‪.‬‬

‫ساعت‌های آفتابی‬ ‫کوک شد‬

‫و پول می‌گیرند‬

‫صحب�ت ن�و‪ :‬دانش‌آموزان اوق�ات فراغت خ�ود را با کارهای‬ ‫عمرانی در مدرسه خواهند گذراند‪.‬‬ ‫به گ��زارش رواب��ط عمومی آموزش و پ��رورش گراش ب��ا برگزاري‬ ‫ط��رح هجرت‪ 3‬دانش‌آموزان دختر و پس��ر اوق��ات فراغت خود را با‬ ‫فعاليت‌ه��اي عمراني می‌گذارند‪ .‬رنگ آمي��زي در و ديوار مدارس‪،‬‬ ‫تزيين كالس‌ها و س��الن‪ ،‬تعمير و مرمت تجهيزات مدارس‪ ،‬نقاش��ي‬ ‫ديوار با نوش��تن پيام‌هاي بهداشتي و تربيتي‪ ،‬لوله‌كشي و برق‌كشي‬ ‫بخشی از فعالیت‌هایی است که دانش‌آموزان انجام خواهند داد‪ .‬اين‬ ‫طرح به همت بس��يج دانش آموزي و اداره آموزش و پرورش برگزار‬ ‫مي‌شود‪ .‬دانش آموزان شركت‌كننده در اين طرح همانند شاغلین از‬ ‫بيمه و حق‌الزحمه نيز برخوردار خواهند بود‪.‬‬

‫[عکس‪ :‬مجید افشار]‬

‫‪‬‬

‫چرا پیاده‌رو کنار‬ ‫کالنتری تخریب شد‬

‫علی سپهر‪ :‬پارک سالمت جنب کالنتری ساخته می‌شود‪.‬‬ ‫مهندس قائدی ش��هردار گراش در پاسخ به این سئوال که چرا پیاده‬ ‫رو جنب کالنتری تخریب گردیده اس��ت؟ گفت‪ :‬ش��هرداری در پی‬ ‫آن اس��ت که به ورودی‌های ش��هر از س��مت اوز و الر سر و سامانی‬ ‫ببخش��د‪ .‬به همین دلیل ما عالوه بر این که بوستان یاران را به مرور‬ ‫تجهی��ز می‌کنیم در حال س��اخت دو بلوار در ادامه بلوار رس��الت و‬ ‫بلوار سعادت هستیم‪ .‬تخریب پیاده‌رو جنب کالنتری نیز در راستای‬ ‫همین برنامه انجام شده است و ما قصد داریم در این قسمت با یک‬ ‫طراحی زیبا پارک سالمت با وسایل مختلف ورزشی ایجاد کنیم‪.‬‬

‫پسرها کمی به دانشگاه عالقه‌مندتر شدند‬

‫صحبت‌ن�و‪ :‬در حال�ی ک�ه آم�ار‬ ‫ش�رکت‌کنندگان کش�ور در کنک�ور‬ ‫سراس�ری کاهش یافته اس�ت‪ ،‬امسال‬ ‫داوطلبان ورود به دانش�گاه در گراش‬ ‫‪ 12‬درصد افزایش یافته است‪.‬‬ ‫ب��ه گفته‌ی محم��د ناص��ری ‪ 464‬نفر در‬ ‫آزم��ون سراس��ری س��ال ‪ 1388‬در بخش‬ ‫گراش ش��رکت کرده‌اند‪ .‬بیش��تر داوطلبان‬ ‫در گروه‌ه��ای آموزش��ی تجربی و انس��انی‬ ‫امتحان دادند‪ 60 .‬درصد داوطلبان امسال‬ ‫را دختران و ‪ 40‬درصد را پس��ران تشکیل‬ ‫می‌دادند‪ .‬این در حالی اس��ت که در س��ال‬ ‫گذش��ته ‪ 67‬درصد ش��رکت کنن��دگان را‬ ‫دخت��ران تش��کیل داده بود‪ .‬رش��د تعداد‬ ‫ش��رکت کنندگان در آزمون امسال مربوط‬ ‫به پس��ران اس��ت‪ .‬در کنکور سال گذشته‬ ‫‪ 279‬نفر از دختران حضور داش��تند و این‬ ‫آمار امسال به ‪ 275‬نفر کاهش یافته است‪.‬‬ ‫اما در میان پس��ران‪ 134 ،‬ش��رکت‌کننده‬ ‫س��ال قبل به ‪ 189‬نفر افزایش یافته است‪.‬‬

‫‪‬‬

‫دانش‌آموزان کار می‌کنند‬

‫ابوالحس�ن حس�ینی‪ :‬یک نفر در اثر خارج ش�دن اتوبوس از‬ ‫جاده در نزدیکی نیروگاه برق گراش جان باخت‪.‬‬ ‫در پی حادثه‌ی رانندگی برای یک اتوبوس در محور گراش‪-‬الر در ساعت‬ ‫چه��ار صبح جمع��ه ‪ ،88/4/5‬یک نفر جان خود را از دس��ت داد‪ .‬در این‬ ‫حادثه‪ ،‬اتوبوس متعلق به سید خلیل جهانبانی در حال برگشت از شیراز‬ ‫پس از پیاده کردن اکثر مسافران‌اش در الر‪ ،‬درحالی که تنها چند مسافر‬ ‫داشت در نزدیکی نیروگاه برق گراش از جاده منحرف شد و پس از طی‬ ‫مسیری یک‌صد متری در سمت چپ جاده واژگون و متوقف گردید‪.‬‬ ‫شاهدان حادثه علل مختلفی برای این حادثه اظهار می‌کردند از قبیل‬ ‫ترکیدن الس��تیک عقب اتوبوس‪ ،‬قطع سیستم برق‌رسانی و در نتیجه‬ ‫عمل نکردن ترمزهای اتوبوس‪ ،‬و یا نور شدید کامیونی که از روبه‌رو در‬ ‫حال گذر بوده است و عدم تعویض نور اتوبوس‪« .‬علی ساالری» که به‬ ‫تازگی به عنوان ش��اگرد راننده مشغول به کار شده بود در این حادثه‬ ‫جان خود را از دست داد‪ .‬باقی سرنشینان به بیمارستان امیرالمومنین‬ ‫علی (ع) منتقل شدند و البته مشکل جدی ندارند‪.‬‬

‫یکی از مس��ائل مطرح شده کشوری درباره‬ ‫کنکور افزایش زنان شرکت‌کننده در کنکور‬

‫‪‬‬

‫[عکس‪ :‬محمدامین نوبهار]‬

‫هانی جعفری‪ ،‬فرزند اسداهلل‪ 62 ،‬ساله به دلیل سرطان ریه‬ ‫التفاتی‪ ،‬فرزند نوزاد رستم‪ ،‬به دلیل نارس بودن‬ ‫علیرضا سجادی‪ ،‬فرزند رضا‪ 54 ،‬ساله به دلیل نارسایی کلیه‬ ‫حسنعلیفانیالری‪،‬فرزندمحمدحسن‪ 67،‬ساله‪،‬سکتهقلبی‬ ‫حسین شریفی‪ ،‬فرزند علی‪ 86 ،‬ساله به دلیل کهولت سن‬ ‫سجاد اکبری‪ ،‬فرزند حسین‪ ،‬هفت ساله به دلیل سقوط در آب انبار‬ ‫اسداهلل کمالی‪ ،‬فرزند عباس‪ 80 ،‬ساله به دلیل کهولت سن‬ ‫احمد علی معین زاده‪ ،‬فرزند غالم‪ 57 ،‬ساله ‪ ،‬ایست قلبی تنفسی‬ ‫محمد سراجی‪ ،‬فرزند غالمحسین‪ 96 ،‬ساله‪ ،‬کهولت سن‬ ‫کنیز زغالی‪ ،‬فرزند درویش‪ 78 ،‬ساله به دلیل کهولت سن‬

‫اس��ت‪ .‬بر خالف کش��ور در گراش درصد‬ ‫ش��رکت‌کنندگان دختر روند نزولی داشته‬ ‫است‪.‬‬ ‫در رش��ته‌های ریاضی و هنر پس��ران با ‪55‬‬ ‫نفر و ‪ 7‬نفر بیش از ‪ 19‬نفر و ‪ 5‬نفر دختران‬ ‫هس��تند‪ .‬اما در س��ه گروه آزمایشی دیگر‬ ‫دختران حضور پررنگ‌تری از پسران دارند‪.‬‬ ‫در گ��روه زب��ان ‪ 10‬م��رد و ‪ 19‬زن کنکور‬ ‫دادن��د‪ .‬در گ��روه تجربی ‪ 57‬نف��ر مردان و‬ ‫بی��ش از دو برابر آن یعن��ی ‪ 127‬نفر زنان‬ ‫در کنکور شرکت کردند‪ .‬در گروه آزمایشی‬ ‫انس��انی نی��ز ‪ 60‬م��رد و ‪ 105‬زن حض��ور‬ ‫داشتند‪.‬‬ ‫امس��ال کنک��ور پس��ران در مس��جد‬ ‫صاحب‌الزم��ان (عج) و کنک��ور دختران در‬ ‫حس��ینیه ابوالفض��ل برگزار ش��د‪ .‬در زمان‬ ‫برگزاری کنکور ریاض��ی دو نفر از دختران‬ ‫و در زمان آزم��ون تجربی یک دختر دچار‬ ‫مش��کل شدند که با یاری امدادگران حاضر‬ ‫در سالن این موارد بر طرف شد‪.‬‬

‫[عکس‪ :‬محمدامین نوبهار]‬

‫محبوب�ه نادرپ�ور‪ :‬اولین جش�نواره س�اعت‌های آفتابی روز‬ ‫یکشنبه سی‌و یکم خرداد ماه در موسسه‌ی آبشار اندیشه‌ی‬ ‫گ�راش برگزار ش�د‪ .‬این جش��نواره از طرف انجمن نجوم آبش��ار‬ ‫اندیش��ه‌ی گراش‪ ،‬به منظور نمایش و آش��نایی با نح��وه‌ی کار آثار‬ ‫دست‌س��از اعضای انجمن س��اعت آفتابی‪ ،‬به مدت ی��ک روز برگزار‬ ‫شد‪ .‬در طی برگزاری جشنواره عالقه‌مندان در کارگاهی با موضوع‬ ‫ساعت آفتابی شرکت کردند‪.‬‬ ‫در این کارگاه مباحثی ش��امل معرفی انواع س��اعت آفتابی‪ ،‬چرا این‬ ‫روز را روز س��اعت آفتاب��ی نامیده‌اند؟‌ ‪ ،‬آموزش درجه‌بندی س��اعت‬ ‫آفتاب��ی و معرفی جدول و نم��ودار معادله‌ی زمان مخصوص ش��هر‬ ‫گراش مطرح شد‪.‬‬ ‫این جش��نواره بعد از چهار ماه کالس‌های آموزش��ی ساخت ساعت‬ ‫آفتابی برگزار ش��ده اس��ت‪ .‬کالس‌های این دوره با تدریس مهندس‬ ‫مظفری برقرار بودو طی آن اعضای انجمن به روش س��اخت ساعت‬ ‫آفتابی«سمتی(جهتی) افقی» دست یافتند‪.‬‬

‫خواهران بسیجی‬ ‫در جشن میالد‬

‫مهدی وفایی‌فرد‪ :‬خواهران بسیجی با پیمودن مسیر حسینیه‬ ‫چهارده معصوم (مدرس�ه علمیه) تا س�الن سراجی به مراسم‬ ‫جشن میالد ریحانه النبی رفتند‪.‬‬ ‫جش��ن ميالد ريحانه النبي در ‪ 24‬خردادماه س��اعت چهار و نیم بعد‬ ‫از ظه��ر با حضور حماس��ي خواهران بس��يجي پايگاه‌ه��اي مقاومت‬ ‫برگزار ش��د‪ .‬حركت خواهران به صورت نمادين از حس��ينيه چهارده‬ ‫معصوم(عليهم‌الس�لام) به س��مت سالن س��راجي با رمز يا زهرا(س)‬ ‫انجام شد‪.‬‬ ‫تالوت آياتي از قرآن مجيد توس��ط برادر محس��ن‌زاده‪ ،‬پخش سرود‬ ‫جمهوري اس�لامي‪ ،‬خير مقدم‌گويي و قرائت بيانيه توس��ط فرمانده‬ ‫ح��وزه ف��روزش‪ ،‬اجراي س��رود توس��ط خواه��ران بس��يجي كانون‬ ‫واليت‪ ،‬س��خنراني س��يده عذري علوي از قم‪ ،‬مولوديه‌خوا‌ني احسان‬ ‫حسين‌ش��يري‪ ،‬اهداي جوايز به برندگان مسابقه آمادگي جسماني و‬ ‫گلواژه‌ي آفرينش(پيامك) و كتاب‌خواني‪ ،‬تجليل از خانواده‌ي س��رباز‬ ‫ی حاضر در‬ ‫نمون��ه‪ ،‬پخش تراك��ت‪ ،‬اهداي جوايز به نام‌ه��اي فاطمه‌ ‌‬ ‫جش��ن‪ ،‬بخش‌های مختلف برنامه‌ای بود که به مناسبت میالد بانوی‬ ‫اسالم برگزار شد‪.‬‬

‫جانعلی محبی‪ ،‬فرزندحاجی‪ 88 ،‬ساله به دلیل کهولت سن‬ ‫کلثوم جعفری‪ ،‬فرزند زینل‪ 74 ،‬ساله به دلیل کهولت سن‬ ‫قنبر آهنی‪ ،‬فرزند محمد علی‪ 89 ،‬ساله‪ ،‬به دلیل کهولت سن‬ ‫بانوخانم نصیری‌راد گراشی‪ ،‬فرزند نصراهلل‪ 82 ،‬ساله ‪ ،‬کهولت سن‬ ‫علی ساالری‪ ،‬فرزند محمد‪ 18 ،‬ساله به دلیل خونریزی مغزی‬ ‫کوچک‌علی پورشمسی‪ ،‬فرزند عباس‪ 58 ،‬ساله به دلیل بیماری قلبی‬ ‫نجیب خانم هنرور‪ ،‬فرزند محمد علی‪ 75 ،‬ساله به دلیل نارسایی کلیه‬ ‫آمار متوفیات‬ ‫از تاریخ ‪ 88/2/28‬کبری تاج بخش‪ ،‬فرزند غالمحسین‪ 51 ،‬ساله به دلیل سکته مغزی‬ ‫عباس پورمال‪ ،‬فرزند حاجی درویش‪ 94 ،‬ساله به دلیل کهولت سن‬ ‫تا ‪88/4/10‬‬ ‫زینل فتح پور‪ ،‬فرزند غفور‪ 89 ،‬ساله‪ ،‬به دلیل کهولت سن‬

‫پرسه‬

‫(ضمیمه صحبت‌ نو فارس)‬

‫نیمه دوم تیرماه ‪88‬‬

‫‪ ‬خبر اختصاصی‬

‫یادداشت اول ‪‬‬

‫خبرهایی از ورزش ‪‬‬

‫عبدالرضا افشار‪ :‬مس��ئولین اداره کل تربیت بدنی‬ ‫فارس با تعوی��ض میرزا اکبری رئیس تربیت بدنی‬ ‫گراش موافقت کردند‪ .‬پس از س��ال‌ها یک رئیس‬ ‫جدی��د ج��ای اکب��ری را در تربیت بدن��ی گراش‬ ‫می‌گیرد‪.‬‬ ‫این طور که از گوش��ه و کنار ش��نیده شد‪ ،‬با اصرار‬ ‫میرزا اکبری و تالش‌ه��ای آیت‌الهی رئیس هیات‬ ‫فوتب��ال‪ ،‬با موافقت دکتر خدا‌بخ��ش میرزا اکبری‬ ‫در ادامه خدمت خود به شیراز می‌رود‪ .‬باید منتظر‬ ‫بمانیم ای��ن تغییر و تحوالت چه اث��ری بر ورزش‬ ‫گراش خواهد داش��ت‪ .‬در زم��ان طوالنی مدیریت‬ ‫اکبری‪ ،‬ورزش گراش حائز مقام‌های مناس��بی در‬ ‫سطح استان و بعضا کشور شده است‪.‬‬ ‫مدیر جدی��د تربیت‌بدنی تاکنون ب��ه عنوان معلم‬ ‫ورزش فعالیت داش��ته است‪ .‬س��وال اینجاست آیا‬ ‫مدی��ر جدید با وجود نداش��تن س��ابقه مدیریتی‬ ‫می‌تواند این بار را به سر‌منزل مقصود برساند‪ .‬البته‬ ‫با توجه به این که امیری‌نیا یکی از بستگان نزدیک‬ ‫آقا‌زاده رئیس اداره تربیت بدنی الر است‪ .‬این مساله‬ ‫می‌تواند روابط ورزشی گراش را در الرستان تقویت‬ ‫کند‪ .‬از سوی دیگر ورزش گراش در سطح منطقه و‬ ‫استان در اکثر رشته‌ها جایگاه خوب و حتی بسیار‬ ‫خوبی دارد‪ .‬همان‌طور که می‌دانید به دست آوردن‬ ‫قهرمانی س��خت اس��ت ولی حفظ قهرمانی یقینا‬ ‫س��خت‌تر‪ .‬این امر میس��ر نمی‌ش��ود مگر با تالش‬ ‫بیشتر‪ ،‬مشورت با پیشکسوتان و دست‌اندر‌کاران در‬ ‫رابطه با انتخاب مسئولین هیات‌های ورزشی‪.‬‬

‫روز از نو‬

‫‪2‬‬

‫شماره سی و نه‬

‫صحبت‌نو‪ ،‬مریم را‬ ‫به برادر گمشده‌اش‬ ‫ابراهیم رساند‬

‫ادامه خب�ر اول ‪ :‬دختر روزي را به ياد مي آورد‬ ‫كه به او گفته بودند‪ ،‬پس��ر پدرش یا همان برادر‬ ‫ناتن��ی او‪ ،‬در گ��راش زندگي مي‌كن��د‪ .‬از این رو‬ ‫کنجکاو می‌ش��ود و س��عی می‌کند این فرد را پیدا‬ ‫کن��د‪ .‬روزنامه را برمي دارد و با تربيت بدني گراش‬ ‫تماس مي‌گي��رد و درباره‌ی آن ش��خص یه دنبال‬ ‫اطالعاتی می‌گردد‪ .‬سپس شماره ی تماسش را بر‬ ‫میدارد‪ .‬بعد از تماس و احوال پرسی درباره ی خود‬ ‫اطالعاتی می دهد و آن شخص هم می گوید اسم‬ ‫پدر تو چیست؟ مریم در جواب می گوید‪ :‬ماندنی‪.‬‬ ‫شخص مقابل با کمی مکث و تعجب می‌گوید اسم‬ ‫برادر مرحوم من هم ماندنی است سپس او متوجه‬ ‫مي‌ش��ود‪ ،‬با خواهر پدرش صحبت مي كند‪ .‬بله‪ ،‬با‬ ‫عمه‌اي كه هرگز او را نديده‪ .‬از طريق عمه شماره‌ي‬ ‫برادرش را پيدا مي‌كند و با او در گراش قرار مالقات‬ ‫مي‌گذارد‪ .‬تا زمان مقرر دل در دل هيچ كدام‌ش��ان‬ ‫نيس��ت‪ .‬مریم بعد از س��ال‌ها به زادگاهش گراش‬ ‫می‌آید و به طرف نشانی برادر حرکت می‌کند‪.‬‬ ‫صحنه‌ي ديدار پس از پانزده سال را ديگر خودتان‬ ‫حدس بزنيد‪ ،‬تنها سخنگو در آن ميان اشك آدمي‬ ‫اس��ت‪ .‬حرف‌ها و ناگفته‌های زیادی آن هم بعد از‬ ‫پانزده س��ال دوری در میان است‪ .‬مریم از ابراهیم‬ ‫برادرش در مورد پدرش��ان می پرسد‪ .‬پدری که تا‬ ‫آن موقع حتی عکسی هم از او ندیده بود‪ .‬برادرش‬ ‫هم ناگفته‌هایش را می گوید‪ .‬سپس به خواسته‌ی‬ ‫مریم‪ ،‬ابراهیم او را کنار قبر پدر می‌برد‪ .‬آنجاس��ت‬ ‫که دل دختر تاب نمی‌آورد و اش��ک‌هایش سرازیر‬ ‫می‌ش��ود‪ .‬سكانس آخر فيلم در قبرستان و سر قبر‬ ‫پدرشان با شادي و خوشحالي گرفته مي‌شود‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫یک دانشجوی‬ ‫دکترای دیگر‬

‫صحبت‌نو‪ :‬مه��دی ن��وروزی با قبول��ی در آزمون‬ ‫دکترای دانشگاه فردوسی مشهد در رشته مکانیک‬ ‫ادامه تحصیل خواهد داد‪.‬‬ ‫به طور میانگین هر س��ال یکی از نخبگان گراشی‬ ‫ب��رای ادام��ه تحصی��ل در مقطع دکت��را پذیرفته‬ ‫می‌ش��وند‪ .‬مهدی نوروزی دانش��جوی فعلی رشته‬ ‫هوا فضا در رشته مهندسي مكانيك گرايش تبديل‬ ‫انرژي پذیرفته شد‪.‬‬ ‫او دوران راهنمایی را در مدرس��ه ابوریحان گذارند‬ ‫و دبیرستان و پیش‌دانشگاهی در شهر الر و مدرسه‬ ‫اس��تعدادهای درخش��ان ط��ی کرد‪ .‬ن��وروزی در‬ ‫رشته مهندس��ی مکانیک در دانشگاه یزد تحصیل‬ ‫ک��رد‪ .‬بعد از پایان تحصی�لات چند ماهی در حال‬ ‫خدمت سربازی بود که در آزمون کارشناسی ارشد‬ ‫پذیرفته شد و به مشهد رفت‪ .‬او با موفقیت در دوره‬ ‫کارشناس��ی ارشد اکنون به دوره دکترای راه یافته‬ ‫است‪.‬‬ ‫مهدی نوروزی فرزند دو تن از فرهنگیان باس��ابقه‬ ‫گراش اس��ت‪ .‬احمد ن��وروزی از جمل��ه دبیران و‬ ‫مدیران بازنشس��ته آموزش و پرورش اس��ت‪ .‬زهرا‬ ‫خواجه‌زاده ‪ ،‬مادر او‪ ،‬نیز مدیریت پیش‌دانش��گاهی‬ ‫امام رضا (ع) را بر عهده دارد‪.‬‬ ‫س��ال گذش��ته محمد محمدی در مقطع دکترای‬ ‫رش��ته ادبیات فارسی دانشگاه تهران پذیرفته شد‪.‬‬ ‫در س��ال ‪ 1386‬نیز عبداله خورشیدی برای ادامه‬ ‫تحصیل به دوره دکترای فیزیک دانش��گاه آزاد راه‬ ‫یافت‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫تجهیزآزمایشگاه‬ ‫دکتر مهرابی‬

‫صحبت‌نو‪ :‬دکتر مهرابی از تجهیز آزمایشگاه‬ ‫خود به چند دستگاه جدید خبر داد‪.‬‬ ‫دس��تگاه شمارش‌گر خونی از جمله این دستگاه‌ها‬ ‫اس��ت‪ .‬از ش��مارش‌گر خونی برای خون‌شناس��ی‬ ‫و اندازه‌گی��ری اج��زای خون به کار م��ی‌رود‪ .‬این‬ ‫دستگاه جداکنندگی کلیه سلول‌های خونی‪ ،‬حتی‬ ‫سلول‌های سرطان خون و سلول‌های عفونی و انواع‬ ‫کم‌خونی‌ها و تاالسمی‌ها را انجام می‌دهد‪ .‬آزمایشگاه‬ ‫دکتر مهرابی در استان فارس به دومین نمونه این‬ ‫دستگاه مجهز شد‪.‬‬ ‫دستگاهدیگرمشخص‌کننده‌یانواعهموگلوبین‌های‬ ‫ت تکمیلی ازدواجی است‪ .‬دکتر‬ ‫غیرنرمال جهت تس ‌‬ ‫مهرابی از دستگاه «وایداس» هم نام می‌برد که برای‬ ‫انجام آزمایش‌های تیرویی��د و هورمون‌های زنانه‪،‬‬ ‫ایدز‪ ،‬هپاتیت و پروستات استفاده می‌شود‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫شورا دوشنبه‌های‬ ‫جلسه دارد‬

‫صحبت‌نو‪ :‬اعضای ش�ورای ش�هر جلس�ات‬ ‫خود را دوشنبه هر هفته برگزار می‌کنند‪.‬‬ ‫با انتقال ش��ورای ش��هر به س��اختمان متعلق به‬ ‫ش��هرداری در کوچه مخابرات‪ ،‬جلس��ات شورای‬ ‫اس�لامی شهر نیز از ش��ب‌ها به روزهای دوشنبه‬ ‫هر هفته منتقل شد‪.‬‬ ‫عبدالرضا هرمزی عضور شورای شهر گراش درباره‬ ‫برنامه کار ش��ورا در روزهای آینده گفت‪ .‬با توجه‬ ‫به این فعالیت‌های عمرانی از طرف ش��هرداری به‬ ‫خوبی پیش می‌رود‪ .‬شورای به دیگر نیازهای شهر‬ ‫و بررس��ی اولویت‌های مدیریتی خواهد پرداخت‪.‬‬ ‫وی همچنی��ن خب��ر داد همزمان ب��ا نصب تابلو‬ ‫نام‌های معابر‪ ،‬با تشکیل جلسات شورای نامگذاری‪،‬‬ ‫نامگذاری معابر تسریع خواهد شد‪.‬‬


‫‪3‬‬

‫شماره سی و نه‬ ‫(ضمیمه صحبت‌ نو فارس)‬

‫نیمه دوم تیرماه ‪88‬‬

‫جامعه نو‬

‫‪‬نوشت‌افزار صدرا ‪ ‬نوشت‌افزار سروش ‪ ‬نوشت‌افزار پارسینا ‪ ‬فروشگاه رز‪ ‬فروشگاه مهدی ‪ ‬سوپرمارکت آبشار ‪ ‬سوپرمارکت میالد‪ ‬سوپرمارکت فانوس‬

‫محمد خواجه‌پور ‪ ‬یادداشت‬

‫صحبت شما ‪‬‬ ‫‪2229970‬‬

‫نامه جمع�ی از ش�هروندان‪ :‬با توج��ه به اينكه‬ ‫حدودا ‪ 80‬درصد از بودجه خيرين گراش‪ ،‬با تبليغ‬ ‫وس��يع و راهنمايي روحانيون محترم هزينه شده‪،‬‬ ‫لطف��اً اع�لام فرماييد طرح‌هاي هزينه ش��ده براي‬ ‫ش��هر كوچكي مثل گراش چقدر توجيه اقتصادي‪،‬‬ ‫سياس��ي و اجتماع��ي براي مردم داش��ته و دارد و‬ ‫چه امتيازي براي مردم و ش��هر گراش محس��وب‬ ‫مي‌ش��ود؟ در ضمن بررسی کنید طالب حوزه‌هاي‬ ‫علوم ديني‪ ،‬چند درصد گراشي هستند؟‬ ‫‪‬صحبت ن�و ‪ :‬معموال فعالیت ه��ای مذهبی به‬ ‫دلی��ل معنوی بودن آنها به چش��م نمی آید‪ .‬با این‬ ‫ح��ال مراکز فرهنگی مذهبی می توانند با عرضه‌ی‬ ‫گزارش به مردم به این سوال پاسخ دهند‪.‬‬ ‫محس�نی‪ :‬آقای حسنی به جای اعتراض مردم که‬ ‫به دنبال حق‌ش��ان هستند‪ .‬مسئولیت کارهایی که‬ ‫انجام ش��ده است را صادقانه بپزیرد‪ .‬شما مردم نیز‬ ‫او را ببخشند و از او حمایت کنند‪.‬‬ ‫شهروند‪ :‬مقاله‌هاي آقاي احمد‌علي غفوري آموزنده‬ ‫وجذاب نيس��ت‪ .‬و همچنين مقاله‌هاي آقاي آيت‌ا‪...‬‬ ‫آيت‌الهي عنوان‌هاي مناسبي ندارد و به جاي بيان‬ ‫خاطرات مي‌توانند بحث‌هاي آموزنده‌تري داش��ته‬ ‫باشند‪.‬‬ ‫‪‬صحبت‌ن�و‪ :‬خاطره‌نویس��ی و ستون‌نویس��ی از‬ ‫انواع مرس��وم قالب‌ه��ای ادبی اس��ت‪ .‬و طرفداران‬ ‫خاص خودش را هم دارد‪ .‬امیدوارم در ش��ماره‌های‬ ‫بعد با تنوع پیدا کردن خاطره‌گویان شما نیز راضی‬ ‫باشید‪.‬‬ ‫ش�هروند‪ :‬چراغ‌های نصب ش��ده روی ضلع غربی‬ ‫کالت‪ ،‬ب��دون عل��ت و س��ر دس��تی اس��ت‪ .‬کالت‬ ‫شایس��ته‌ی یک نورپردازی مناسب و دیدنی است‬ ‫که شب‌های گراش را روشن کند‪.‬‬ ‫ش�هروند‪ :‬در انجام عملیات‌های عمرانی و تخریب‬ ‫آس��فالت‌ها متاس��فانه عالئم راهنما برای رانندگان‬ ‫نصب نمی‌شود‪ .‬سال گذشته عدم نصب این عالیم‬ ‫از سوی پیمانکار اداره گاز جان یکی از همشهریان‬ ‫را گرف��ت‪ .‬بع��د از آن حادثه تلخ آی��ا نباید توجه‬ ‫بیشتری به این مساله صورت می‌گرفت‪.‬‬ ‫ی�ک ت�ازه داماد‪ ‌:‬ب��ا توجه به ازدواج‪ ،‬بر اس��اس‬ ‫قانون‪ ،‬برای تغییر کدپس��تی همسرم به اداره ثبت‬ ‫احوال مراجع کردم‪ .‬اما گفتند دردس��ر زیادی دارد‬ ‫و بهتر است بی‌خیال شوم‪ .‬اگر کار دردسر دارد چرا‬ ‫قانون برای آن تصویب کرده‌اند و اگر قانونی اس��ت‬ ‫چرا کارمندان حال نمی‌کنند کار را انجام دهند‪.‬‬

‫انتخابات ‪ 22‬خرداد به پایان رسید و بعد‬ ‫از آن کار جامعه‌شناس��ان و عالقه‌مندان‬ ‫به تح��والت اجتماعی برای تحلیل نتایج‬ ‫و پیامدهای آن آغاز می‌شود‪ .‬هر چند در‬ ‫ن��گاه اول تحلیل دوگانه اصول‌گرایان در‬ ‫برابر اصالح‌طلبان مهمترین تقسیم‌بندی‬ ‫برای ش��ناخت این برهه باش��د‪ ،‬اما باید‬ ‫پذیرف��ت ای��ن صورت‌بندی ک��ه از دهه‬ ‫شصت بر اساس چپ و راست تعریف شد‬ ‫و بع��د به اصالح‌طلب‪ -‬اصول‌گرا رس��ید‬ ‫دیگر نش��ان دهنده وضعیت اجتماعی و‬ ‫سیاس��ی ایران نخواهد بود‪ .‬هر چند هر‬ ‫صورت‌بندی ت��ازه‌ای باز هم بر چارچوب‬ ‫دوگانگی س��نت – مدرنیسم بنا خواهد‬ ‫شد‪.‬‬ ‫شاید بد نباشد پیش از رسیدن به سوال‬ ‫اصلی که چرایی رای دادن گراش��ی‌ها به‬ ‫احمدی‌نژاد است‪ .‬چند اصالح را در عرف‬ ‫سیاس��ی امروز ایران (نه بر اس��اس علم‬ ‫سیاست) تعریف کنیم‪.‬‬ ‫تمرکز بر ریش��ه‌های فرهنگ��ی و دینی‬ ‫جامع��ه ب��رای عم��ل سیاس��ی‪ ،‬از نظر‬ ‫اجتماع��ی توج��ه ب��ه س��نت‌ها‪ ،‬تعامل‬ ‫کمت��ر با جهان بیرون و یا حتی اعتراض‬ ‫ب��ه س��اختارهای جهان��ی‪ ،‬مولفه‌ه��ای‬ ‫اصول‌گرای��ی اس��ت‪ .‬اصول‌گرایان از نظر‬ ‫اقتصادی به مفهوم عدالت تمایل دارند‪.‬‬ ‫از س��وی دیگر اصالح‌طلبان بیش��تر به‬ ‫دس��تاوردهای جهانی بشر توجه کرده و‬ ‫آن‌ها را نفی نمی‌کنن��د‪ .‬به همین دلیل‬ ‫به دنبال تعامل با جهان هس��تند‪ ،‬از نظر‬ ‫اقتصادی به دنب��ال رفاه همگانی بوده و‬ ‫از نظ��ر اجتماعی به جامع��ه باز‪ ،‬حقوق‬ ‫اقلیت‌ها و آزادی‪ ،‬بیش��تر فکر می‌کنند‪.‬‬ ‫البته هیچ‌کدام از آن‌ها مفاهیم مقابل را‬

‫تحلیل گرایش سیاسی گراشی‌ها در انتخابات ‪ 22‬خرداد‬

‫نه اصالح‌طلب‪ ،‬نه اصول‌گرا‬

‫گراشی‌ها محافظه‌کارند‬

‫در ش��هرهای کوچک‌ت��ر و روس��تاها‬ ‫احمدی‌نژاد توانس��ت حداکثر آرا کسب‬ ‫کن��د‪ .‬به خاط��ر همین جامعه‌شناس��ان‬ ‫همانن��د دکت��ر کاظم��ی صورت‌بن��دی‬ ‫اجتماع��ی تقاب��ل طبق��ه متوس��ط در‬ ‫براب��ر گرایش‌های س��نتی و محافظه‌کار‬ ‫را تحلیل��ی صحیح‌ت��ر ب��رای انتخاب��ات‬ ‫می‌دانن��د‪ .‬به ویژه ای��ن تحلیل می‌تواند‬ ‫برخوردهای و تنش‌های بعد از انتخابات‬ ‫را نی��ز توجیه کند‪ .‬طبقه متوس��ط باور‬ ‫ندارد که به عنوان قش��ر پیشرو از سوی‬ ‫سنت‌گرایان و محافظه‌کاران که خواهان‬ ‫ادام��ه حاکمیت موج��ود و احمدی‌نژاد‬ ‫بودند‪ ،‬نادیده گرفته شده است‪.‬‬ ‫البت��ه آرامش ب��ه وجود آمده ش��کننده‬ ‫است زیرا مدتی طول خواهد کشید تا هر‬ ‫کدام از این دو طبقه وزن گروه مقابل را‬ ‫بسنجد و حکومت نیز به شکلی با ایجاد‬ ‫همدلی سعی کند کدورت به وجود آمده‬ ‫را رفع کند‪ .‬در صورت عدم توجه به این‬ ‫مساله‪ ،‬ش��کاف ممکن است زمانی دیگر‬ ‫س��رباز کند‪ .‬البته از نظر سیاس��ی جناح‬ ‫موس��وم ب��ه اصالح‌طل��ب موقت��اً حذف‬ ‫خواهد ش��د ولی پایگاه اجتماعی آن به‬

‫باگ ‪‬‬

‫حبس برخی‬ ‫مرتبطین با‬ ‫پرونده‌ی‬ ‫کالهبرداری در‬ ‫گراش‬ ‫صحبت‌نو‪ :‬بر اس�اس برخی گزارش‌ها حداقل‬ ‫چهار نفر از مرتبطین گراش�ی پرونده شرکت‬ ‫برگ س�بز مطهر به دلیل ع�دم امکان تامین‬ ‫وثیقه‌های سنگین در زندان به سر می‌برند‪.‬‬ ‫چه��ار نفر از گراش��ی‌های فعال در ای��ن پرونده از‬ ‫سوی مراجع رسیدگی کننده با قرارهای ‪ ۱۰ ،۳۰‬و‬ ‫یک میلیاردی روبه‌رو شده‌اند‪ .‬این افراد برای انجام‬ ‫مراحل دادرس��ی در حال حاضر زی��ر نظر مقامات‬ ‫قضای��ی ق��رار دارند‪ .‬این در حالی اس��ت که متهم‬ ‫اصلی نیز در شیراز تحت بازجویی قرار دارد‪ .‬متهم‬ ‫اصلی ای��ن پرونده در ‪ ۱۹‬خرداد ماه س��ال جاری‬ ‫سرانجام دستگیر شد‪.‬‬ ‫دادستان الرستان در اطالعیه شماره پنج خود که‬ ‫پس از دستگیری متهم اصلی منتشر شد‪ .‬قول داده‬ ‫بود اطالعات تکمیلی متعاقباً اعالم خواهد شد‪.‬‬ ‫از سوی دیگر برای حل مسائل مرتبط با این پرونده‬ ‫رایزنی و پیگیری‌هایی با ش��خصیت‌های حقوقی و‬ ‫قضایی در حال انجام است‪.‬‬ ‫فعالیت‌های��ی نی��ز در گراش ب��رای تقاضای تغییر‬ ‫بازپرس پرونده انجام ش��د‪ .‬در نماز جمعه دو تومار‬ ‫پی��ش‌روی نمازگزاران قرار داده ش��ده که در یکی‬ ‫تقاضای شهرس��تان ش��دن و در دیگ��ری تقاضای‬ ‫تغییر روند بررسی پرونده گراش مطرح شده بود‪.‬‬

‫‪‬‬

‫ستاد حامیان موسوی در زمان تبلیغات انتخاباتی[عکس‪ :‬محمد امین نوبهار]‬

‫ویژه در ش��هرهای بزرگ فع��ال خواهد‬ ‫رد نمی‌کنند بلکه مساله در اولویت‌بندی ماند و در ش��هرهای کوچک تحت فشار‬ ‫اهداف است‪.‬‬ ‫قرار خواهد گرفت‪.‬‬ ‫در ح��وزه عمل اما ب��ا دو اصطالح دیگر‬ ‫روب��ه‌رو هس��تیم‪ :‬محافظ��ه‌کار در برابر در گراش‬ ‫تحول‌خواه‪ ،‬در این دوگانگی محافظه‌کارها در پای��ان انتخاب��ات در ش��هر گ��راش‬ ‫ب��ه دنبال حفظ وضع موجود هس��تند و احمدی‌نژاد ‪ 84‬درصد و در بخش گراش‬ ‫تمایلی به ایجاد تغیی��ر در وضع ندارند‪ 86 .‬درص��د آرا را کس��ب ک��رد‪ .‬آی��ا این‬ ‫آن‌ها به هر ص��ورت از حاکمیت و ثبات نس��بت هفت به یک نشان دهنده نسبت‬ ‫در آن حمایت می‌کنند‪ .‬اما تحول‌خواه‌ها اصول‌گرایان به اصالح‌طلبان است؟ از قبل‬ ‫طیفی را تش��کیل می‌دهند که خواهان از انتخابات نیز آرای باالی احمدی‌نژاد در‬ ‫تغییر وضع هستند‪ .‬آن‌ها تمایل بیشتری گراش قابل پیش‌بینی بود و نظرس��نجی‬ ‫به نقش‌آفرینی سیاسی دارند‪ .‬این تمایل انجام ش��ده نیز آن را نشان می‌داد‪ .‬انجام‬ ‫به تغییر می‌تواند سطوح مختلفی داشته مناظره‌ه��ا و عوام��ل دیگر س��بب ش��د‬ ‫که احمدی‌ن��ژاد با کس��ب آرا بالتکلیف‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫به س��قف ‪ 84‬درصد برس��د‪ .‬اما گذش��ته‬ ‫صورت‌بندی این انتخابات‬ ‫از عوام��ل مقطع��ی مث��ل مناظره‌ها باید‬ ‫این‬ ‫س��اده‬ ‫در این انتخابات صورت‌بندی‬ ‫پذیرفت بافت اجتماعی گراش به گونه‌ای‬ ‫بود ک��ه احمدی‌نژاد و رضایی از س��وی اس��ت که احمدی‌نژاد امکان دریافت این‬ ‫جن��اح اصول‌گرا و کروبی و موس��وی از رای را داش��ت‪ .‬اما نکته ظریف این است‬ ‫س��وی اصالح‌طلب وارد انتخابات شدند‪ .‬که بخ��ش عمده‌ای از ای��ن رای در واقع‬ ‫همان‌گونه که پیش‌بینی می‌شد شهرهای نش��انه اصول‌گرایی گراشی‌ها نیست بلکه‬ ‫بسیار بزرگ همانند تهران تمایل نسبی محافظ��ه‌کاری آن‌ه��ا را نش��ان می‌دهد‪.‬‬ ‫(ن��ه اکثریت) به موس��وی داش��تند اما در واق��ع آن‌ها به احمدی‌ن��ژاد به عنوان‬ ‫راهنما ‪‬‬

‫محدثه بصیری‬

‫مدارک موردنیاز برای ثبت‌نام در مدرسه‬

‫اگ��ر هنوز کودکان خود را برای س��ال آینده ثبت‌نام نکرده‌اید باید مدرس��ه دختران��ه‪ :‬فتوکپی و اصل شناس��نامه‪ -‬دو قطعه عکس‪-‬‬ ‫س��ریع‌تر اقدام کنید‪ .‬بهتر است قبل از آن که به مدرسه موردنظر درصورتی که کالس رفته‌اند‪ ،‬مدرک کالس‪ -‬شناسنامه سالمت‬ ‫بروی��د ش��ماره مدرس��ه را از ‪ 118‬گرفته و یک تم��اس بگیرید‪ .‬راهنمایی‬ ‫مدرسه‌های گراش در تابستان معموالً دوشنبه‌ها باز هستند‪ .‬برای مدرسه پسرانه‪ :‬کارنامه س��ال پنجم‪ -‬شناسنامه سالمت‪4 -‬قطعه‬ ‫ثبت‌نام در مقاطع مختلف تحصیلی به این مدارک نیاز دارید‪:‬‬ ‫عکس‪ -‬اصل و فتوکپی شناسنامه‪ -‬پوشه و گیره‬

‫کودکستان‬

‫مدرسه دخترانه‪ :‬کپی و اصل شناسنامه دانش آموز و ولی‪ -‬پوشه و‬ ‫گیره‪ -‬کارنامه پنجم‪ -‬قبض آب یا برق‪ -‬چهار قطعه عکس‬

‫غیرانتفاعی پسرانه پیام‌آوران ‪ :‬فتوکپی شناسنامه و پوشه‬ ‫ولی‪-‬‬ ‫و‬ ‫آموز‬ ‫غیرانتفاع��ی دخترانه زهرای اطهر‪ :‬شناس��نامه دانش‬ ‫دبیرستان‬ ‫کامل‬ ‫ش��هریور‬ ‫ش��ش قطعه عک��س و دفتر بهداش��ت که باید در‬ ‫مدرس��ه پسرانه‪ :‬شش قطعه عکس‪ -‬پوش��ه و گیره‪ -‬کارنامه سال‬ ‫شود‪.‬‬ ‫س��وم راهنمایی‪ -‬کپی شناسنامه و عکس‪ -‬فتوکپی شناسنامه پدر‬ ‫دانش آموز‪ -‬جدول نمرات دوره راهنمایی‪ -‬شناس��نامه س�لامت‪-‬‬ ‫ابتدایی‬ ‫مدرس��ه پسرانه‪ :‬قبض برق یا آب برای نش��ان دادن نزدیک بودن گواهی صحت مزاج‪ -‬تکمیل فرم توسط والدین‬ ‫محل س��کونت به مدرسه است و همراه با آن مدرک کودکستان‪ -‬مدرسه دخترانه‪ :‬فتوکپی و اصل شناسنامه‪ -‬فتوکپی توصیه نامه‪-‬‬ ‫شش قطعه عکس پشت نویس‪ -‬پوشه و گیره‬ ‫پوشه و گیره‪ -‬فتوکپی شناسنامه‬

‫‪‬‬

‫[عکس‪ :‬عبدالرضا افشار]‬

‫رییس‌جمهور ای��ران رای دادند نه عنوان‬ ‫ی��ک اصول‌گرا‪ ،‬چیزی ک��ه همانند چند‬ ‫برهه تاریخی دیگر نش��ان‌دهنده گرایش‬ ‫سیاسی محافظه‌کار در گراش است‪.‬‬ ‫در مقاله‌ای به تحلیل نیروهای اجتماعی‬ ‫فعال در گراش پرداخت��ه بودم‪ .‬مراجعه‬ ‫به آن مقاله نش��ان خواهد داد که بیشتر‬ ‫گروه‌ه��ای نام‌ب��رده ش��ده در آن مقاله‬ ‫گرای��ش محافظ��ه‌کار دارن��د و در ای��ن‬ ‫انتخاب��ات نیز ه��ر چند عمل سیاس��ی‬ ‫مشخصی نداشتند اما متمایل به تثبیت‬ ‫وضع موجود و رای به احمدی‌نژاد بودند‪.‬‬ ‫اینان بدون آن که بخواهند بروز سیاسی‬ ‫داش��ته باشند به ش��کل طبیعی متمایل‬ ‫ب��ه قدرت فع��ال هس��تند‪ .‬طیف مجمع‬ ‫القرآن و مدرس��ه علمیه ب��ه صراحت از‬ ‫احمدی‌نژاد حمایت کردند و بعد پیروزی‬ ‫او را جش��ن گرفتن��د‪ .‬در س��وی مقابل‬ ‫بخشی از گروه خانه فرهنگ نیز در ستاد‬ ‫موس��وی فعال بودند‪ .‬می‌توان گفت در‬ ‫واقع روس��ای گراش بر روی احمدی‌نژاد‬ ‫به توافق رس��یده بودند و گروه مقابل در‬ ‫زمان تبلیغات نیز از نظر پش��توانه قدرت‬ ‫بس��یار ضعی��ف بود‪ .‬در واق��ع حضور در‬ ‫ستاد موسوی ریس��ک بزرگی برای یک‬ ‫گراش��ی بود‪ .‬روحیه محافظه‌کار ما باعث‬ ‫می‌ش��ود که طرفداران موس��وی نتوانند‬ ‫ب��ه صراحت حامیان احمدی‌نژاد در برابر‬ ‫توده مردم از نظ��رات خود دفاع کنند و‬ ‫تبلیغات آنان نیز در موضع منفعالنه قرار‬ ‫گیرد‪ .‬البته یک مساله سراسری است که‬ ‫در ش��هرهای کوچک گرایش به گفتمان‬ ‫غال��ب بیش��تر اس��ت و رویت‌پذیر بودن‬ ‫فعالین و آش��نا بودن تک‌تک افراد با هم‬ ‫امکان مخالفت با گفتمان غالب را کاهش‬ ‫می‌دهد‪.‬‬ ‫بخش��ی از گراش��ی‌ها‪ ،‬ب��ه امی��د تحقق‬ ‫شهرستان ش��دن گراش به احمدی‌نژاد‬ ‫رای دادند حتی این مس��اله تبلیغ اصلی‬ ‫طرفداران احمدی‌نژاد برای راضی کردن‬ ‫عم��وم م��ردم ب��ود‪ .‬در واقع این ش��عار‬ ‫دقیقاً با دو ش��اخصه روحی مردم گراش‬ ‫انطباق داش��ت‪ :‬از یک س��وی با رای به‬ ‫رییس‌جمهور موج��ود گرایش اجتماعی‬ ‫محافظه‌کار اقناع می‌ش��د و در این وعده‬ ‫روحی��ه خودمحوری و اس��تقالل‌جویی‬ ‫گراش��ی‌ها نیز وجود داشت‪ .‬شعاری که‬ ‫بی��ش از این در زم��ان انتخابات مجلس‬ ‫نیز جواب پس داده بود‪.‬‬

‫‪ 30‬درص��د آرای قطع��ی خ��ود آرای‬ ‫گروه‌های متغیر را کس��ب کنند‪ ،‬ممکن‬ ‫اس��ت با تغییر شرایط در انتخابات دیگر‬ ‫این اتفاق بر عکس نیز ش��ود‪ .‬همان‌گونه‬ ‫ک��ه دور دوم انتخ��اب محمد خاتمی در‬ ‫گراش نش��ان‌دهنده پایگاه اصالح‌طلبان‬ ‫در گراش نبود و گراش��ی‌ها به خاتمی به‬ ‫خاطر رییس‌جمهور بودن رای دادند‪.‬‬ ‫ش��اید انتخاب��ات ش��ورای ش��هر بتواند‬ ‫بهتر این مس��اله را نش��ان دهد‪ .‬در این‬ ‫انتخابات کس��انی همانند حسین فقیهی‬ ‫و حسینعلی حسین‌شیری که رسماً خود‬ ‫را اصول‌گ��را معرفی کردند نتوانس��تند‬ ‫موف��ق به کس��ب آرای چندانی ش��وند‪.‬‬ ‫چهره‌های محافظه‌کاری همانند مرتضی‬ ‫فتحی‪ ،‬محم��د کریمیان و محمد نام‌آور‬ ‫آرای مناس��بی کس��ب کردند و در کنار‬ ‫آن چهره‌های��ی رای آوردن��د ک��ه رفتار‬ ‫اصالح‌طلبانه داشتند ولی متعلق به جناح‬ ‫اصالح‌طلب نبودن��د‪ .‬نامزدهایی همانند‬ ‫حسین حس��ین‌زاده‪ ،‬عبدالرضا هرمزی و‬ ‫بع��د از آن عبدالعلی صالحی با تبلیغات‬ ‫مناسب توانس��تند که اعتماد عمومی را‬ ‫جلب کنند و به شورا راه یابند‪.‬‬ ‫در انتخابات دوره گذشته ریاست‌جمهوری‬ ‫نیز در دور اول رای سنجی نشان می‌دهد‬ ‫وزن آرای دو جناح دارای تناس��ب است‬ ‫و کس��انی دارای رای هستند که در شهر‬ ‫تبلیغات مناسبی داشته‌اند‪.‬‬

‫امضا محفوظ‬

‫آینده نزدیک‬

‫رای احمدی‌نژاد در شهر گراش نشانه‌ی‬ ‫دیگ��ری از بافت اجتماع��ی محافظه‌کار‬ ‫ش��هر گ��راش اس��ت‪ .‬باف��ت به ش��دت‬ ‫محافظه‌کاری که در تباین با ش��هرهای‬ ‫اط��راف قرار دارد و متاس��فانه بس��یاری‬ ‫اوق��ات از ای��ن تباین در جه��ت اهداف‬ ‫سیاس��ی استفاده می‌شود و می‌توانند در‬ ‫بلندمدت زیان‌بخش باشد‪.‬‬ ‫طرف��داران احمدی‌ن��ژاد در ای��ن دوره‬ ‫توانستند با اتکا به پایگاه‌های اجتماعی و‬ ‫تبلیغات میدانی مناسب آرای حداکثری‬ ‫را برای نامزد مطلوب خود به دست آورند‬ ‫ام��ا این رای نش��ان دهن��ده پایگاه‌های‬ ‫اجتماعی نیست‪ .‬در واقع بخش زیادی از‬ ‫مردم گراش از جناح‌بندی‌های سیاس��ی‬ ‫گریزان و یا حتی هراس��ان هس��تند‪ .‬به‬ ‫همین علت نیز طرفداران احمدی‌نژاد با‬ ‫درک مناسب این وضعیت احمدی‌نژاد را‬ ‫در برابر جناح‌های سیاسی تعریف کردند‬ ‫نه عنوان نامزد اصول‌گرایان‪.‬‬ ‫در تمامی انتخابات گذشته دو مولفه در‬ ‫رای‌دادن گراشی‌ها موثر بوده است‪ .‬اول‬ ‫اعتماد به قدرت حاک��م به دلیل روحیه‬ ‫محافظ��ه‌کاری و دوم اثربخ��ش ب��ودن‬ ‫تبلیغات انتخاباتی به دلیل ناآش��نایی و‬ ‫حت��ی گریزان ب��ودن از جناح‌بندی‌های‬ ‫سیاس��ی‪ .‬ب��ه خاط��ر همی��ن می‌توان‬ ‫پیش‌بین��ی کرد در انتخاب��ات دوره بعد‬ ‫ش��وراها نی��ز اگر اعض��ای فعل��ی نامزد‬ ‫ش��وند دارای شانس زیادی برای انتخاب‬ ‫خواهند ب��ود‪ .‬ولی در انتخابات دوره بعد‬ ‫ریاس��ت جمه��وری دوب��اره گنگی دوره‬ ‫نهم تکرار خواهد ش��د زیرا نامزد غالب و‬ ‫شناخته شده وجود نخواهد داشت‪.‬‬ ‫ه��ر چند با ای��ن پی��روزی اصول‌گرایان‬ ‫رش��د خواهن��د کرد ام��ا جری��ان قوی‬ ‫محافظ��ه‌کاران در گ��راش ب��رای ایجاد‬ ‫توازن اجتماعی به اصالح‌طلبان نیز توجه‬ ‫خواهد کرد‪ .‬اصالح‌طلب��ان می‌توانند به‬ ‫تغییر بافت جمعیتی و گسترش مبادالت‬ ‫اجتماعی با ش��هرهای دیگر در سال‌های‬ ‫آینده امیدوار باش��ند‪ .‬و سرانجام این که‬ ‫طرفداران تغیی��ر اجتماعی در گراش از‬ ‫نداشتن پایگاه قدرت ضربه خوردند‪ .‬آنان‬ ‫باید بپذیرند که از داش��تن مراکزی برای‬ ‫فعالیت اجتماعی مح��روم بوده‌اند‪ .‬آنان‬ ‫چ��اره‌ای ندارند به جز ای��ن که با فاصله‬ ‫گرفتن از جناح اصالح‌طلب و چهره‌های‬ ‫آن با ایجاد مراکز اجتماعی داخل ش��هر‬ ‫به رفت��ار اصالح‌طلبانه بپردازند‪ .‬هر چند‬ ‫همچنان در سال‌های نزدیک اصالح‌طلب‬ ‫بودن یک اته��ام خواهد بود نه یک حق‬ ‫انتخاب‪.‬‬

‫گرایش سیاسی گراشی‌ها‬

‫آیا رای ‪ 15‬درصدی تمام توان گرایش‌های‬ ‫اصالح‌طلب گراش اس��ت؟ در اینجا باید‬ ‫بی��ن دو مفهوم «جن��اح اصالح‌طلب» و‬ ‫گرای��ش «اصالح‌طلبی و تمایل به تغییر‬ ‫اجتماعی» تمایز قائل ش��د‪ .‬ش��اید توان‬ ‫جناح اصالح‌طل��ب در گراش ‪ 15‬درصد‬ ‫باش��د اما توان رای آن‌ها می‌تواند متغیر‬ ‫باش��د‪ .‬یعنی همان‌گونه که اصول‌گرایان‬ ‫در ای��ن دوره توانس��تند در کنار حدود‬ ‫فرزانه استوار‬

‫‪‬‬

‫جشن پیروزی طرفداران احمدی‌نژاد[عکس‪ :‬محمد امین نوبهار]‬

‫‪ ‬گزارش‬

‫هر کجا باشی‪ ،‬دلت هوای گراش می‌کند‬ ‫گفتند از س��فر بنويس‪ .‬ح��اال نمي‌دانم‬ ‫منظورشان سفرهاي تابستاني گراشي‌ها‬ ‫به جاهاي ديگر بود يا س��فر گراش��ي‌ها‬ ‫به گراش؟‬ ‫با آغ��از فصل تابس��تان و تمام ش��دن‬ ‫مدرس��ه‌ها‪ ،‬معم��والً گراش��ي‌ها از ه��ر‬ ‫جاي دنيا كه باش��ند به گراش مي‌آيند‪.‬‬ ‫از ش��هر‌هاي مختلف ايران‪ ،‬كش��ورهاي‬ ‫حوزه‌ي خليج فارس‪ ‌،‬كشورهاي اروپايي‪،‬‬ ‫آمريكايي يا هر جاي ديگر‪ .‬نمي‌دانم اين‬ ‫گراش چيست كه همه را شيفته‌ي خود‬ ‫كرده؟ خيلي‌ها براي ديد‌و‌بازديد از اقوام‬ ‫و آش��نايان‪ ،‬عروس��ي يا رفتن سفر‌هاي‬ ‫دس��ته‌جمعي با خانواده و آش��نايان به‬ ‫گ��راش مي‌آين��د و البت��ه خيلي‌ها هم‬

‫مي‌آيند و مجال س��فر رفتن را از آن‌ها‬ ‫بو‌هواي‬ ‫مي‌گيرند‪ .‬شايد هم به خاطر آ ‌‬ ‫خ��وب و امكانات تفريحي عالي به اينجا‬ ‫مي‌آيند‪.‬‬ ‫فائ��زه بيست‌و‌س��ه س��اله س��اكن دبي‬ ‫اس��ت‪ .‬ماهي يكبار به گ��راش مي‌آيد‪.‬‬ ‫وقتي دليل سفرهاي مكررش به گراش‬ ‫را پرس��يدم‪ ،‬گف��ت‪ :‬اگ��ر در بهترين و‬ ‫پيش��رفته‌ترين جا هم باش��ي‪ ،‬آخرش‬ ‫آن‌جايي را مي‌خواهي كه در آن متولد‬ ‫شدي و اقوام و آش��نايان آنجا هستند‪.‬‬ ‫پسر س��ه س��اله‌اش محمد هم فقط به‬ ‫خاط��ر اين ك��ه اينجا يخمك هس��ت‪،‬‬ ‫گراش را دوس��ت دارد‪.‬‬ ‫ايمان بيس��ت سال دارد و ساكن تهران‬

‫اس��ت‪ .‬با آغاز فصل تابس��تان به گراش‬ ‫آم��ده بود‪ .‬وقت��ي دليلش را پرس��يدم‬ ‫گف��ت‪ :‬فرق��ي نمي‌كند كه ب��ه گراش‬ ‫بيايم يا جاي ديگر‪ ،‬مهم اين اس��ت كه‬ ‫خانواده و آش��نايان را ببينم‪.‬‬ ‫محس��ن بيس��ت‌و‌نه س��اله براي كار به‬ ‫كويت مي‌رود‪ .‬مي‌گفت با آغاز تعطيالت‬ ‫هر طور كه ش��ده بايد ب��ه گراش بيايم‪.‬‬ ‫دل��م براي خان��واده و صحراهاي گراش‬ ‫تنگ مي‌شود‪.‬‬ ‫عارفه سي‌و‌نه سال دارد و در قم زندگي‬ ‫مي‌كن��د‪ ،‬تا فهمي��د مي‌خواهم در‌مورد‬ ‫گراش از او سؤال بپرسم بدون معطلي‬ ‫گفت‪ :‬گراش يعني عش��ق‪ ،‬گراش يعني‬ ‫زندگ��ي!‬

‫‪ ‬تقویم‬

‫سه روز‬ ‫میهمان خدا‬

‫هميشه در انتهاي دلم چيزي را احساس مي‌كردم‬ ‫كه مرا به مقام واال و برتري از جهان تن و جس��م‬ ‫پيوند م��ي‌داد‪ .‬هميش��ه در تاريك‌خانه‌ي درون‌ام‬ ‫چراغ اميدي سوسو مي‌زد كه مرا به صبح فردا و به‬ ‫حياتي پاك اميدوار مي‌كرد‪ .‬هميشه دنبالش بودم‪،‬‬ ‫مي‌خواستم بفهمم اين روزنه اميد چيست‪ .‬گشتم‬ ‫تا پيدايش كنم‪ .‬فهميدم آن كه مرا در اين ظلمت‬ ‫دنيا راهنمايي مي‌كند‪ ،‬كس��ي جز خداي بي‌همتا‬ ‫نيس��ت‪ .‬يادش مرا تس��كين مي‌داد‪ ،‬در همه حال‬ ‫دنبال اين بودم كه دس��ت نيازم را به سوي بي‌نياز‬ ‫دراز كن��م‪ .‬همه‌ي ماه‌ها‪ ،‬ماه خداس��ت اما روز به‬ ‫روز كه به ايام رجب‌المرجب نزديك مي‌شد‪ ،‬تپش‬ ‫قلب‌ام بيش��تر مي‌شد و احس��اس مي‌كردم دست‬ ‫يافتن به معب��ودم‪ ،‬به آنكه دوس��تش دارم‪ ،‬جز با‬ ‫خلوت و تنهايي و گفتگوي نيمه ش��ب با او حاصل‬ ‫نمي‌شود‪.‬‬ ‫آري چه زيباس��ت روي نياز به درگاه بي‌نياز‪ ،‬زبان‬ ‫را به قرآن و دعا و زيارت ترنم كردن‪ ،‬دخيل دامن‬ ‫موال ش��دن و به لطف او اميد بستن‪ .‬خداوندا! اين‬ ‫توفيق را از كس��ي جز تو نمي‌خواه��م‪ .‬نام‌ام را در‬ ‫طومار عاش��قان نوش��تي و دس��ت كرمت بر سرم‬ ‫كش��يدي تا در اين س��ه روز‪ ،‬عاش��قي را بخوانم و‬ ‫ب��ا تو نجوا كنم‪ .‬مرا در خيل مش��تاقان قرار دادي‬ ‫تا در زمره‌‌ي اين‌الرجبيون قرار گيرم‪ .‬ثبت‌نام آغاز‬ ‫شد‪ .‬با عشق كارت دعوت‌ام را گرفتم‪ .‬لحظه موعود‬ ‫فرا رسيد‪ .‬آن لحظه با همه‌ي خستگي‌ها‌يش قوتي‬ ‫بود براي جان ناتوانم‪ .‬ساعت از نيمه شب گذشت‪.‬‬ ‫با دوس��تان‌ام قدم در مس��جد صاحب‌الزمان(عج)‬ ‫گذاش��تيم‪ .‬خود را از همه چيز دور كردم‪ ،‬از حب‬ ‫به دني��ا‪ ،‬حب به پدر و م��ادر و ‪ ....‬گفتم خدايا! از‬ ‫همه چيز مي‌گذرم تا تو را در اين س��ه روز بيشتر‬ ‫بياب��م‪ .‬قلبم را از نور خ��ودت جال بده و اين دعا را‬ ‫در اين مدت ش��امل‌ام كن‪« :‬اللهم غير س��و حالنا‬ ‫بحس��ن حال��ك» بهترين حال را ب��ه من عطا كن‬ ‫ت��ا بتوانم قدر و ان��دازه‌ي اين روزه��اي مبارك را‬ ‫بدانم و ماه ش��عبان و رمضان را بيشتر درك كنم‪.‬‬ ‫س��جاده‌‌هاي نياز را به درگاه بي‌نياز پهن كردم‪ .‬با‬ ‫دوس��تان قرار گذاش��تم كه حرف بيهوده نزنيم و‬ ‫بيش��تر به عبادت و تفكر بپردازي��م‪ .‬هر طرف كه‬ ‫نگاه مي‌كردي صحنه‌ي زيباي عبادت را مي‌ديدي‪،‬‬ ‫اما زيباتر از آن لحظه‌ي عبادت كردن و ترنم جوان‬ ‫گن��ه‌كاري بود ك��ه با خداي خود نج��وا مي‌كرد و‬ ‫اش��ك مي‌ريخت‪ .‬گاهي آن‌ها را با خودم مقايس��ه‬ ‫مي‌كردم و مي‌فهميدم كه چقدر از قافله‌ي عاشقان‬ ‫عقب‌ام‪ .‬نيمه‌شب‌هاي زيباي مسجد صاحب‌الزمان‬ ‫تماش��ايي بود‪ .‬نماز شب‌هاي دس��ته‌جمعي‪ ،‬العفو‬ ‫گفتن‌هاي پير و جوان عرش را به لرزه در‌مي‌‌آورد‪.‬‬ ‫آري چه زيبا بود س��حر‌گاه‪ ،‬آن هنگام كه زمزمه‌ي‬ ‫مناجات اميرالمومنين علي(ع) فضاي مسجد را به‬ ‫خ��ود مي گرفت‪« .‬موالي يا موال ان��ت الغفور و انا‬ ‫المذنب وهل يرحم والمذنب اال الغفور»‪.‬‬ ‫آن هنگام كه همه دس��ته‌جمعي به س��وي سفره‌‌ي‬ ‫س��حر حركت مي‌كردند و خود را ب��راي ميهماني‬ ‫خداوند آماده مي‌كردند‪ .‬ي��ك مهمان وقتي دعوت‬ ‫يك ميزبان با‌عظمت را قبول مي‌كند‪ ،‬بايد از همه‌ي‬ ‫آلودگي‌ها و زش��تي‌ها خود را دور كند و به س��راغ‬ ‫گناه نرود‪ .‬صداي گل‌بانگ اذان صبح انسان را به ياد‬ ‫قيام��ت مي‌انداخت‪ ،‬آن هنگام كه بانگ صور دميده‬ ‫مي‌ش��ود تا همگان زنده ش��وند و به حساب‌ش��ان‬ ‫رس��يدگي ش��ود‪ .‬همه با صف‌هاي مرتب و با اقتدا‬ ‫ب��ه امام جماعت‪ ،‬خ��ود را در پيش��گاه خالق منان‬ ‫حاض��ر مي‌ديدند و با ه��م تكبير‌گوي��ان از خداي‬ ‫مهربان به خاطر الطاف بي‌پايانش تشكر و قدرداني‬ ‫مي‌كردن��د‪ .‬بالفاصله بعد از نم��از جماعت زمزمه‌ي‬ ‫دعاي عهد اش��ك‌هاي ما را در فراق يار س��فر كرده‬ ‫ب��ه گونه‌هايمان جاري مي‌كرد و با اس��تمداد از آن‬ ‫بزرگوار چش��م گنه‌كار خود را شست‌وشو مي‌دادیم‪.‬‬ ‫روزها با دوستان‌مان سعي‌مان بود که احكام اسالمي‬ ‫را مطالعه كنيم و پاس��خ‌گوي احكام شرعي عزيزان‬ ‫باشيم وگاهي مواقع سعي مي‌كرديم قضا‌هاي نمازي‬ ‫كه داشتيم بخوانيم‪ .‬سعي مي‌كرديم در تمام لحظات‬ ‫استفاده كافي را از اين روز‌ها‌ي پر‌بركت ببريم‪.‬‬ ‫ثانيه‌ها چه زود مي‌گذش��ت و عمر سه روزه اعتكاف‬ ‫كم‌ك��م رو به پايان بود‪ .‬خ��دا مي‌داند چقدر نگران‬ ‫بودم كه مبادا لحظه‌ها را بيهوده تلف كنم و پشيمان‬ ‫ش��وم‪ .‬ساعت‌ها گذشت تا به روز سوم رسيد‪ .‬عجب‬ ‫روزي ب��ود‪ .‬روزي به ياد‌ماندني‪ .‬همه مش��غول دعا‬ ‫و عبادت بودند‪ .‬هيچ‌كس‪ ،‬كس��ي را نمي‌ش��ناخت‪.‬‬ ‫فقط مش��غول خود بودند‪ .‬لحظات غروب كه دعاي‬ ‫ام‌‌داوود خوانده مي‌شد‪ ،‬آن‌گاه فهميدم كه ميهماني‬ ‫تمام شده‪ .‬اما چه مهماني خوبي‪ ،‬براي دلتنگي‌هايم‬ ‫گريه مي‌كنم‪ .‬آخر س��ه روز با مهرباني‌اش بيش��تر‬ ‫خو گرفته بودم و يك مرتبه مي‌خواس��تم دل بكنم‪.‬‬ ‫خدايا! مي‌دانم كه هميشه با من هستي و مرا ياري‬ ‫مي‌كني‪ .‬اما در اين سه روزه بيشتر به تو انس گرفته‬ ‫و تو را بيش��تر درك مي‌كردم‪ .‬اش��ك در چشمانم‬ ‫حلقه مي‌زد و نمي‌توانس��تم خ��ودم را كنترل كنم‪.‬‬ ‫در اين حال از خداوند خواستم كه يك لحظه مرا به‬ ‫خود وانگذارد انشاا‪. ...‬‬


‫‪ ‬الر‪ :‬کتابفروشی رسالت ‪ ‬الر‪ :‬مطبوعات فرهنگ ‪ ‬اوز‪ :‬مطبوعات پرسپولیس ‪ ‬اوز‪ :‬کریما ‪ ‬خنج‪ :‬کتابخانه عمومی خنج ‪ ‬جویم‪ :‬کتابخانه عمومی ‪ ‬فداغ ‪ ‬ارد‬

‫حبیب مهرابی‬ ‫از زبان‬ ‫حبیب مهرابی‬ ‫اينجان��ب حبيب‌ال��ه مهراب��ي‪ ،‬فرزند تقي‪ ،‬در ش��هر‬ ‫مذهب��ي گراش در س��ال ‪ 1341‬متولد ش��دم‪ .‬داراي‬ ‫مدرك كارشناسي مديريت آموزشي با ‪ 26‬سال سابقه‬ ‫خدمت در بهترين و باارزش‌ترين اداره يعني آموزش و‬ ‫پرورش‪ ،‬كه اداره‌اي بسيار مورد عالقه من بوده است‪.‬‬ ‫هم‌زمان با پذيرش ‪ 23‬س��ال مديريت مدارس در سه‬ ‫مقطع ابتدايي‪ ،‬راهنمايي و متوسطه‪ ،‬كه فكر می‌كنم‬ ‫باالتري��ن ركورد پذيرش مديريت مدارس در س��طح‬ ‫شهر گراش باشد‪ ،‬فعاليت‌هاي اجتماعي ديگري نيز به‬ ‫عهده داشته‌ام از قبیل فرماندهي پايگاه مقاومت امام‬ ‫حس��ين (ع)‪ ،‬معاونت گردان عاشورا به مدت ‪ 8‬سال‪،‬‬ ‫فرماندهي گردان عاش��ورا‪ ،‬عضويت در س��تاد يادواره‬ ‫س��رداران ‪ 120‬ش��هيد بخش گ��راش‪ ،‬نايب رييس‬ ‫شوراي ش��هر دوره‌ي اول و رييس شعبه‌ی ‪ 2‬شوراي‬ ‫حل اختالف ش��هر گراش که تاكنون پس از دو دوره‬ ‫ادامه داش��ته اس��ت و عضو هيات نظارت بر انتخابات‬ ‫بخش گراش‪ ،‬و فعاليت‌هاي اجتماعي ديگر‪.‬‬ ‫محله‌اي كه من در آن متولد شدم‪ ،‬محله‌ي پاقلعه بود‪.‬‬ ‫منزل پدري ما‪ ،‬خانه‌ای بود که با خانواده‌ی عموي‌مان‬ ‫در آن زندگي مي‌كردیم‪ .‬بس��يار خانه‌ي باصفايي بود‪.‬‬ ‫آرام آرام ما وارد مدرسه شديم‪ .‬نخست رفتيم مدرسه‬ ‫س��ليمي قديم‪ .‬بعد رفتيم مدرس��ه هرمزي و از آنجا‬ ‫دوره‌ي راهنمايي وارد مدرس��ه ابدي ش��ديم‪ .‬دوره‌ي‬ ‫متوس��طه هم به عنوان دومين كالسي كه در گراش‬ ‫دبيرس��تان راه‌اندازي ش��ده بود‪ ،‬وارد دبيرس��تان در‬ ‫ش��هر گراش ش��ديم و در خردادماه بعد از چهار سال‬ ‫حضور در دبيرستان در رشته علوم تجربي يا طبيعي‬ ‫آن زمان فارغ‌التحصيل ش��دم و ديپلم گرفتم‪ .‬دو ماه‬ ‫پ��س از اخذ ديپلم در تربيت معلم‪ ،‬رش��ته‌ی آموزش‬ ‫ابتدايي پذیرفته ش��دم‪ .‬فوق ديپلم آموزش ابتدايي را‬ ‫اخ��ذ کردم و پس از آن ب��ا آقاي خليل مهيايي راهی‬ ‫روستا شدیم‪.‬‬ ‫دوره دبيرس��تان دوست بس��يار عزيزي داشتم كه با‬ ‫هم درس مي‌خوانديم‪ :‬ش��هيد حسين‌علي غالمي‪ ،‬كه‬ ‫ج��زو دانش‌آموزان ممت��از كالس بودند و بعدا ً هم در‬ ‫رشته رياضي پذيرفته شد؛ و دوستان ديگري كه اآلن‬ ‫در پس��ت‌های مديريت‪ ،‬مديريت ش��هري و مديريت‬ ‫مدارس مش��غول خدمت هس��تند‪ .‬البته من در زمان‬ ‫دانش‌آم��وزي هر زماني كه مدرس��ه تعطيل مي‌ش��د‬ ‫مي‌رفتم كار بنايي‪ .‬چون کار پدرم هم بنایی بود‪.‬‬ ‫در مدارس متعددي مش��غول به كار بودم‪ .‬س��ال اول‬ ‫روستايي بود به نام دولت‌آباد به اتفاق آقاي حاج خليل‬ ‫مهيايي‪ .‬هفت هشت ده تا خانه طرف غرب مدرسه بود‬ ‫و هفت هشت ده تا خونه طرف شرق مدرسه‪ .‬و مدرسه‬ ‫از هر طرف يك كيلومتر با آبادي فاصله داش��ت‪ .‬دو تا‬ ‫اتاق س��اخته بودند تحت عنوان مدرسه كه معلم باید‬ ‫هم در آنجا بيتوت��ه مي‌كرد و هم تدريس مي‌كرد‪ .‬ما‬ ‫ديديم كه بايد عالوه بر كار تدريس‪ ،‬فعاليت اجتماعي‬ ‫هم واقعاً داشته باشيم‪ .‬با پيگيري و با تالش مجدانه‌اي‬ ‫كه با آقاي مهيايي انجام داديم‪ ،‬توانستيم برخي از اين‬ ‫مشكالت‌ش��ان را واقعاً حل كنيم‪ .‬ش��ب‌ها هم كالس‬ ‫نهضت مي‌گذاشتيم و روزهای جمعه به اتفاق مردهاي‬ ‫روستا مي‌رفتيم كوه‪ .‬سه ماه سه ماه برنمي‌گشتيم به‬ ‫ش��هر گراش‪ ،‬چون فاصله زياد بود و جاده خاكي هم‬ ‫ي بودند و‬ ‫بود‪ .‬ولي مردم آن روستا بسيار دوست‌داشتن ‌‬ ‫م��ا حاضر بوديم از جان و دل براي اين مردم خوب و‬ ‫باصفا كار كنيم و مردم هم متقاب ً‬ ‫ال به ما اينگونه لطف‬ ‫داش��تند‪ .‬بعد رفتيم خليلي‪ ،‬و از خليلي به لب‌اشكن‪.‬‬ ‫مدت دو سال به اتفاق آقاي عالمي‪ ،‬لب‌اشكن بودم‪ .‬از‬ ‫آنجا آمدم دانش‌سرا يك سال تدريس مي‌كردم‪ .‬پس‬ ‫از دانش‌سرا آقايان گفتند مدرسه‌اي مي‌خواهد افتتاح‬ ‫شود به نام مدرسه راهنمايي حسني و مدیریت‌اش را‬ ‫پیش��نهاد دادند‪ .‬البته من از چهار سالي كه در روستا‬ ‫بودم‪ ،‬چند س��ال‌اش مدير بودم‪ .‬مدرسه حسني چهار‬ ‫تا كالس بیشتر نداشت و هيچ امكانات و وسايلي هم‬ ‫نداش��ت‪ .‬ولي به همراهي و هم��كاري دانش‌آموزان و‬ ‫دبيران‪ ،‬آن سال ما بيشترين درصد قبولي را در منطقه‬ ‫داشتيم و دانش‌آموزان مدرسه حسني جزو شاخص‌ها‬ ‫بودند كه آن س��ال مدرس��ه را زبان‌زد کردند‪ .‬کسانی‬ ‫مثل آقاي عبدالمهدي شيرشمسي‪ ،‬آقاي دكتر ثابت‪،‬‬ ‫آقاي برهان ثابت‪ ،‬آقاي كارگر و خيلي از بر و بچه‌هاي‬ ‫ديگري كه االن در س��طح عالي مش��غول به تحصيل‬ ‫هستند و يا استاد هس��تند از آن مدرسه در آن سال‬ ‫فارغ‌التحصيل شدند‪.‬‬ ‫مدرس��ه‌‌ي بعدی‪ ،‬مدرسه سيدالش��هداء بود که آمار‬ ‫دانش‌آموزان زیاد بود و اوضاع مناس��بي هم نداش��ت‪.‬‬ ‫من هم‌زمان هم مدرس��ه را اداره مي‌كردم و هم ادامه‬ ‫تحصيل مي‌دادم‪ .‬آن س��ال ساختماني به نام مدرسه‬ ‫عاليان در محله برق‌روز يا شهيد بهزادي قديم ساخته‬ ‫ش��د که چ��ون دو طبقه بود و براي مدرس��ه ابتدايي‬ ‫مناسب نبود‪ ،‬ما پيشنهاد داديم كه منتقل شويم به آن‬ ‫مدرس��ه‪ 1370 .‬تا ‪ 1380‬به مدت ده سال در مدرسه‬ ‫عاليان به عنوان مدير بودم‪ .‬این مدرسه يكي از بهترين‬ ‫مدرس��ه‌هاي گراش بود‪ .‬اين ادعاي من نيس��ت‪ ،‬اين‬ ‫قضاوت خيلي از شهروندان است‪ .‬دانش‌آموزاني كه در‬ ‫آنجا حضور داشتند هم به نظر من بسيار دانش‌آموزان‬ ‫باصفايي بودند‪ .‬ده س��الي كه آنجا بودم بس��يار راضي‬ ‫بودم؛ و روزي كه بنا شد از آنجا منتقل شوم‪ ،‬خواستم‬ ‫ك��ه در يك صبحگاهي اول س��ال ‪ 80‬ـ ‪ 81‬با بچه‌ها‬ ‫خداحافظي كن��م‪ 5 .‬دقيقه صحبت كردم ولی بعد از‬ ‫آن نتوانستم صحبت كنم‪ ،‬به دليل اينكه بغض گلويم‬ ‫را گرفت و اشك‌ام جاري شد‪.‬‬ ‫پس از آن هم مدتي اس��ت که در مقطع متوس��طه‪،‬‬ ‫مدیریت هنرستان كاردانش شهيد منفرد را به عهده‬ ‫دارم‪ .‬اآلن هشت سال است که آنجا هستم‪ .‬اين هشت‬ ‫س��ال به نظر من هر س��ال بهتر از س��ال قبل است و‬ ‫علت‌اش هم شايد عش��ق من به بچه‌هاست‪ .‬عالقه‌ي‬ ‫شديد و عشق شديد به دانش‌آموزان باعث شده است‬ ‫كه براي من انگيزه خوبي بشود و هيچ‌وقت هم از كارم‬ ‫و از راهي كه انتخاب كرده‌ام پشيمان نشوم‪.‬‬

‫به جاي دانشگاه‬ ‫بايد دانشجو بسازيم‬

‫ در م��دارس خيل��ي از مديره��ا‬ ‫اعتقاد دارند كه م��دارس قب ً‬ ‫ال بهتر‬ ‫بودند و االن دانش‌آموزان آن‌چنان‬ ‫ش��ور و شوقي ندارند كه مديرها و‬ ‫معلم‌ها را سر ش��وق بياورند‪ .‬اين‬ ‫فقط یک نوستالژي است يا واقعيت‬ ‫دارد؟‬ ‫نه‪ .‬اصال واقعيت ندارد‪ .‬من معتقدم كه هر‬ ‫سالي خصوصيات منحصربه‌فرد خودش را‬ ‫دارد‪ .‬ما اآلن از لحاظ س��خت‌افزار مشكل‬ ‫نداري��م؛ بلکه از لحاظ نرم‌افزار و تئوري و‬ ‫نگرش و نظريه‌پردازي مشكل داريم‪ .‬بايد‬ ‫نگرش‌مان نس��بت به اداره كردن مدارس‬ ‫به‌روز ش��ود‪ .‬امروز روی پاكت نمك تاريخ‬ ‫مي‌زنند‪« .‬هر چه بگندد نمكش مي‌زنند‪/‬‬ ‫واي به روزي كه بگندد نمك!» وقتي روي‬ ‫پاكت نمك تاري��خ مي‌زنند‪ ،‬بر تفكر ما و‬ ‫انديشه‌هاي ما و شناخت ما هم نسبت به‬ ‫دانش‌آموزان جديد تاريخ مي‌زنند‪ .‬ما بايد‬ ‫به‌روز شويم‪.‬‬ ‫ پ��س اين تقصي��ر دانش‌آموزان‬ ‫نيست‪ .‬آنها به شيوه‌ي خودشان بر‬ ‫اساس دوره و زمانه جلو مي‌روند‪.‬‬ ‫ما نبايد عقب بمانيم ‪...‬‬ ‫ما نبايد عقب بيفتيم از دانش‌آموزان‪ .‬سواد‬ ‫عمومي بچه‌هاي ما به مراتب خيلي بيشتر‬ ‫از چند س��ال قبل اس��ت‪ ،‬چون احساس‬ ‫نيازش��ان فرات��ر از قبل اس��ت‌‪ .‬ما چون‬ ‫نمي‌توانيم نيازهاي روحي ‪ -‬رواني و حتي‬ ‫اجتماعي بچه‌ها را برآورده كنيم‪ ،‬احساس‬ ‫مي‌كنيم كه بچه‌ه��ا در مقابل ما قد علم‬ ‫كرده‌اند‪ .‬اين اش��تباه است‪ .‬ما هستيم كه‬ ‫بايد بر اس��اس س��واد و توانايي و تحليل‬ ‫آنها تصميم بگيري��م‪ .‬اآلن بچه‌ي كالس‬ ‫چهارم ي��ا پنجم ابتدايي مث� ً‬ ‫لا در بحث‬ ‫نرم‌افزاري و اس��تفاده از كامپيوتر خيلي‬ ‫من مدير و معلم جلوتر است‪.‬من اتفاقاً‬ ‫از ِ‬ ‫معتقدم كه بچه‌هاي امروز خيلي فعال‌تر‬ ‫از دانش‌آم��وزان س��نوات قبل‌ان��د‪ .‬ما بر‬ ‫اساس تئوري ذهني‌ای كه خودمان داريم‬ ‫فكر مي‌كنيم دانش‌آم��وز آرام دانش‌آموز‬ ‫مس��تعدي است‪ .‬اما هميش��ه دانش‌آموز‬ ‫آرام دانش‌آموز مستعدي نيست‪.‬‬ ‫ خب شما فكر مي‌كنين كه شور و‬ ‫شوق كم نشده؟‬ ‫نخير‪ .‬نشده است‪.‬‬ ‫ اين دي��د وج��ود دارد كه آقاي‬ ‫مهرابي يک مدير س��خت‌گير است‬ ‫و مديران س��خت‌گير ه��م معمو ً‬ ‫ال‬ ‫دوس��ت دارند دانش‌آم��وزان آرام‬ ‫باش��ند‪ .‬ش��ما اآلن مي‌فرماييد كه‬ ‫دانش‌آموز آرام را دوس��ت نداريد‪.‬‬ ‫از ط��رف دیگ��ر‪ ،‬همه ش��ما را به‬ ‫عنوان يك مدير خوب مي‌شناسند و‬ ‫كمتر كسي است كه از زحمات شما‬ ‫تعريف نكند‪.‬‬ ‫نظر خودتان چيست؟‬ ‫ من مي‌خواهم نظر شما را بپرسم‪.‬‬ ‫پس بگذار من اول تعريفي از مديريتي كه‬ ‫به آن معتقدم بكنم‪ .‬اوالً مديريت همانطور‬ ‫كه دانش��مندان بزرگ مي‌فرمایند يعني‬ ‫تواناي��ي انجام كار با كم��ك ديگران‪ ،‬و يا‬ ‫علم و هنر به‌كارگيري اصول برنامه‌ريزي‬ ‫و س��ازماندهي‪ ،‬ارتباط��ات‪ ،‬هداي��ت و‬ ‫كنترل فعاليت‌هاي افراد براي رسيدن به‬ ‫هدف‌هاي عالي و مشخص‪ .‬يعني این که‬ ‫مدير بايد توانايي حل مش��كل و انتخاب‬ ‫الگوه��اي جايگزي��ن در حداق��ل فرصت‬ ‫ممکن داش��ته باشد‪ .‬ش��ناخت تهدید‌ها‬ ‫و تبدي��ل آن به فرصت كار مدير اس��ت‪.‬‬ ‫او باید با ش��ناخت عمي��ق نقطه‌ضعف‌ها‬ ‫آنه��ا را به نقط��ه قوت تبدی��ل کند‪ ،‬و با‬ ‫انعطاف‌پذي��ري و با توج��ه به جزييات بر‬ ‫مش��كالت غلبه کن��د و در جهت هدايت‬ ‫و رهبري موثر س��ازمان يا مدرسه تحت‬ ‫مدیریت‌اش برنامه‌ري��زي کند‪ .‬من مدير‬ ‫س��خت‌گيري در دوران مديريت‌ام نبودم‪،‬‬ ‫اما مدير قاطع و منظم و پاس��خ‌گو بودم و‬ ‫تا اين مدت هيچ وقت به انفعال نيفتاده‌ام‬ ‫و هميش��ه سيال و به صورت پويا حركت‬ ‫مي‌ك��ردم‪ .‬بي��ن مدي��ر و مديريت‌كردن‬ ‫تفاوت قائل‌ام و اصرار داشتم كه همكاران‬ ‫و خودم نظم در كار‪ ،‬نظم در حضور‪ ،‬نظم‬ ‫در اداره كالس‪ ،‬و نظم در پاس��خگويي به‬ ‫دانش‌آموزان و اولياي آنها داش��ته باشيم‪.‬‬ ‫اين امر امكان‌پذير نب��ود مگر اينكه افراد‬

‫ پ��س ش��ما مي‌گویی��د ک��ه این‬ ‫سخت‌گیری نیست و قاطعيت است؟‬ ‫بله‪ .‬از نظر روان‌شناسي رشد‪ ،‬دانش‌آموزان‬ ‫در س��طح راهنمايي و در سطح متوسطه‪،‬‬ ‫مدير جبون و‌ترسو نمي‌پسندند‪ .‬به دليل‬ ‫اي��ن كه ق��درت فيزيكي و بدن��ي بچه‌ها‬ ‫در حال رشد اس��ت‪ ،‬عالقمند به مديري‬ ‫هستند كه داراي ابهت باشد‪ .‬اگر مديري‬ ‫در دبيرس��تان يا حتي مدارس راهنمايي‬ ‫داراي ابه��ت نباش��د‪ ،‬اي��ن مدي��ر دچار‬ ‫مش��كالت عديده‌اي خواهد ش��د‪ .‬و این‬ ‫يكي از نکات ظريف و كليدي در سپردن‬ ‫پست مديريت به افراد است‪.‬‬ ‫ ش��ما چگون��ه ب��ا مش��کالت‬ ‫دانش‌آموزان برخورد می‌کنید؟‬ ‫من بيش��تر س��عي مي‌كن��م خصوصي با‬ ‫دانش‌آموزانی که مش��کل دارند صحبت‬ ‫كنم ت��ا عمومي‪ ،‬و به ص��ورت خصوصي‬ ‫رو در رو و ش��فاف ب��ا اين‌ه��ا حرف بزنم‬ ‫و مشكالت‌ش��ان را بي��ان كن��م‪ .‬اين هم‬ ‫ناش��ي از ش��ناخت تفاوت‌ه��اي ف��ردي‬ ‫دانش‌آموزان اس��ت كه واقعاً به من کمک‬

‫اگه دل خشن‬ ‫دائم بهارن‬

‫چهار پنج ت��ا از آنها همین‌جا در صحبت‬ ‫نو هس��تند‪ .‬آقاي ابوالحس��ن حسيني از‬ ‫دانش‌آموزان سرزنده‌ی مدرسه بود‪ .‬آقاي‬ ‫جعفرزاده كه االن دبير دبيرستان گراش‬ ‫اس��ت‪ .‬آقاي موغلي‪ ،‬مهندس خوش��اب‪،‬‬ ‫محمد سپهر و خيلي از دانش‌آموزاني كه‬ ‫االن دارند در رشته پزشكي و غيرپزشكي‬ ‫تحصيل مي‌كنن��د‪ .‬بچه‌هايي كه در حال‬ ‫ادامه تحصيل هس��تند يا وارد كار شدند‪.‬‬ ‫اگ��ر بخواهم اس��م بب��رم‪ ،‬صدها انس��ان‬ ‫وارسته هستند‪.‬‬

‫ فكر مي‌كنم اگر بخواهيم دقیق‌تر‬ ‫نگاه كنيم‪ ،‬حداقل يكي دو نس��لي از‬ ‫کس��انی كه االن در ش��هر حضور‬ ‫دارند قب ً‬ ‫ال خدمت شما بوده‌اند‪.‬‬ ‫حاال اين هم سوال جالبي است‪ .‬علت‌اش‬ ‫هم اين است كه تنها مدرسه‌ي راهنمايي‬ ‫ك��ه در محله‌ی ب��رق‌روز وجود داش��ت‪،‬‬ ‫مدرس��ه عاليان بود‪ ،‬و همه بايد مي‌آمدند‬ ‫و ت��وی اي��ن فيلتر ق��رار مي‌گرفتند‪ .‬اين‬ ‫اس��ت كه تقريباً همه‌ي بچه‌هاي نس��ل‬ ‫‪ 70‬تا ‪ 80‬كه در مقطع راهنمايي مشغول‬ ‫ب��ه تحصی��ل بودند‪ ،‬مخصوص��اً در محله‬ ‫برق‌روز‪ ،‬كه البته ع��ده زيادي دانش‌آموز‬ ‫از محله ناس��اگ هم مي‌آمدند‪ ،‬در همین‬ ‫مدرس��ه بودند‪ .‬ما در دبيرستان هم که به‬ ‫قوالً رصد مي‌كرديم‪ ،‬آمارها نشان می‌داد‬ ‫که بهترين دانش‌آموزان در دبيرستان هم‬ ‫از همين مدرس��ه بودند‪ .‬من فکر می‌کنم‬ ‫در انتخابات ش��ورای اول هم که آنقدر به‬ ‫بنده در محل��ه‌ی ب��رق‌روز رای دادند به‬ ‫خاطر همین تالش‌ها در مدرس��ه عالیان‬ ‫بود و حسن نیتی که مردم به این مدرسه‬ ‫داشتند‪.‬‬ ‫ چیزی که اخیراً مشاهده می‌شود‬ ‫ای��ن اس��ت ک��ه در ورود بچه‌ها به‬ ‫دبيرس��تان و بعد به سطوح باالتر‪،‬‬ ‫يک مقدار افت تحصيلي وجود دارد‪.‬‬ ‫حاال اگر معيار را ورود به دانشگاه‬ ‫در نظر بگيري��م‪ ،‬ما مي‌بينيم در اين‬ ‫س��ال‌هاي اخي��ر در این م��ورد هم‬

‫عنوان يک كارش��ناس‪ ،‬مخالف برگزاري‬ ‫هر كالس آموزش عالي در شهر نيستم؛‬ ‫و حتي معتقدم اگر كالسي در يك چادر‬ ‫هم برگزار ش��ود مفيد اس��ت! من با اين‬ ‫مخالف��ت ندارم‪ .‬بعضي‌ه��ا مي‌گویند كه‬ ‫ش��ايد بار اخالقي داشته باش��د‪ .‬باز هم‬ ‫من معتقدم كه محاسن‌اش از معايب‌اش‬ ‫خيلي بيشتر اس��ت و اص ً‬ ‫ال قابل مقايسه‬ ‫نيست‪ .‬زماني كه حتی حوزه‌ي علميه‌ي‬ ‫قم وجود نداش��ته اس��ت‪ ،‬تفكر تاسيس‬ ‫آم��وزش عالي در ‪ 140‬س��ال قبل با آن‬ ‫ن��وع بنا و نوع كالس در همين ش��هري‬ ‫كه ش��ايد ه��زار نفر یا دو ه��زار نفر هم‬ ‫بيش��تر جمعيت نداش��ته‪ ،‬وجود داشته‬ ‫است‪ .‬اين بسيار عالي است‪ .‬ما پيشينه‌ي‬ ‫خيل��ي قدرتمن��دي داري��م در رابطه با‬ ‫آموزش عالي‪ .‬بحث من بحث مخالفت با‬ ‫راه‌اندازي دانشكده‌هاي مختلف‪ ،‬چه آزاد‪،‬‬ ‫چه دولتي‪ ،‬پزشكي‪ ،‬پيراپزشكي‪ ،‬صنعتي‪،‬‬ ‫فني نيست‪ .‬بحث من چيز ديگری است‪.‬‬ ‫من معتقدم كه ما به جاي سرمايه‌گذاري‬ ‫تا اين ان��دازه در آموزش عال��ي‪ ،‬اگر در‬ ‫آموزش و پرورش س��رمايه‌گذاري كرده‬ ‫بودي��م و مجتمع‌ه��اي بزرگ آموزش��ي‬

‫‪QQ‬دانش‌آموزان مدیر ترسو را دوست ندارند‪.‬‬ ‫‪QQ‬مدیر سخت‌گیری نیستم‪ ،‬مدیر قاطعی هستم‪.‬‬ ‫‪QQ‬سرمایه‌گذاری به خشت و گل و ساختمان‌سازی نمی‌گویند‪.‬‬ ‫‪QQ‬آموزش و پرورش باید در مساله آموزش بیشتر سرمایه‌گذاری کند‪.‬‬ ‫كرده اس��ت‪ .‬من براي خ��ودم يك الگوي‬ ‫مديريت��ي تعري��ف ك��رده‌ام‪ :‬معتقدم كه‬ ‫باي��د از زيردس��تان فيلمب��رداري كرد تا‬ ‫عكس‌برداري‪ ،‬براي اين كه عكس‌برداري‬ ‫يك مورد را در نظر مي‌گيرد و باعث خطا‬ ‫می‌ش��ود‪ .‬اما فيلمبرداري باعث مي‌شود‬ ‫ك��ه آدم خطا نكند چ��ون همه‌ي جوانب‬ ‫و روحي��ات چن��د روزه و چند ماهه را در‬ ‫كنار هم مي‌گذارد و نمودار رشد اخالقي‪،‬‬ ‫درسي‪ ،‬و خصوصيات فرد فر ِد بچه‌ها را در‬ ‫نظر مي‌گيرد و بعد قضاوت مي‌كند‪.‬‬ ‫دانش‌آموزي داشتيم در مدرسه عاليان كه‬ ‫مش��كالت اخالقي زيادي داشت‪ .‬چندين‬ ‫بار هم من با ایش��ان صحبت كرده بودم‪.‬‬ ‫روزي از كالس آم��ده ب��ود دفتر كه گچ‬ ‫ولي يك دانش‌آم��وز هم‌زمان در‬ ‫ب��ردارد‪ّ .‬‬ ‫دفتر حضور داش��ت‪ .‬خط��اب به من كرد‬ ‫ك��ه آقاي مهرابي! ش��ما اي��ن دانش‌آموز‬ ‫را مي‌شناس��يد؟ گفتم بل��ه‪ .‬گفت‪ :‬خيلي‬ ‫دانش‌آموز بدي اس��ت‪ .‬مشكالت اخالقي‬ ‫دارد و همه مي‌گوین��د در محله اين‌جور‬ ‫است و آن‌جور است‪ .‬گفتم كه هر مشكلي‬ ‫كه داشته باش��د‪ ،‬دارای قلب پاكي است‬ ‫و بچه‌ي خوبی اس��ت‪ .‬اين دانش‌آموز جا‬ ‫خ��ورد‪ .‬فكر كرد ك��ه اآلن من حرف اين‬ ‫ول��ي دانش‌آموز را تاييد مي‌كنم‪ .‬ولی من‬ ‫ضمیر پاک او را زنده کردم‪ .‬به دانش‌آموز‬ ‫گفتم كه بفرما‪ ،‬ب��رو كالس‪ .‬همان هفته‬ ‫رفت��م نمازجمعه‪ ،‬ديدم همين دانش‌آموز‬ ‫به حسينيه آمده بود و در صف نماز جمعه‬ ‫نشسته بود‪.‬‬

‫ چه كساني به يادتان مانده‌اند از‬ ‫راهنمايي و دبيرستان؟‬ ‫خيلي‌ها‪ .‬دو س��ه نفرشان که فوت كردند‬ ‫و هميشه به ياد آنها هستم‪ .‬بچه‌هايي كه‬ ‫در قيد حيات‌اند اكثرشان بچه‌هاي خوبي‬ ‫هس��تند‪ .‬تعداد زيادي خاطرم هست که‬

‫نیمه دوم تیرماه ‪88‬‬

‫سفر به کودکی مادربزرگم‬

‫گفت و گو با حبیب‌اله مهرابی درباره‌‌ی اولویت‌های آموزشی شهر گراش‬

‫در كارهاي‌ش��ان داراي عدالت باشند‪ .‬من‬ ‫در اصرار براي رس��يدن ب��ه هدف متهم‬ ‫مي‌شدم به سخت‌گيري‪ ،‬ولی سخت‌گيري‬ ‫با اص��رار بر فعالي��ت و انج��ام تكاليف و‬ ‫ارزياب��ي كردن و كنت��رل و هدايت‌كردن‬ ‫متفاوت است‪ .‬همه‌ي مديران سخت‌كوش‬ ‫و صادق ما به اين مسئله واقف‌اند كه هم‬ ‫بايد قاطع بود و هم عش��ق داش��ت؛ هم‬ ‫نصيحت كرد هم محبت داش��ت؛ هم راه‬ ‫اعمال قانون و رعايت مقررات را جس��ت‬ ‫و هم با ش��ور و نش��اط ب��ا دانش‌آموزان‬ ‫فصل «بر» دانش‌آموز‌بودن گذش��ته‬ ‫بود‪.‬‬ ‫ِ‬ ‫است و شروع فصلي احساس مي‌شود كه‬ ‫«ب��ا» دانش‌آموز بودن جواب مي‌دهد‪ .‬هر‬ ‫مديري با هر س��لیقه‌اي باید با عمل خود‬ ‫دانش‌آموز را هدايت کند و با روش��ي كه‬ ‫بر اصول روانشناسي و شناخت تفاوت‌هاي‬ ‫فردي دانش‌آموزان استوار است در جهت‬ ‫نیل به هدف تالش کند‪.‬‬

‫(ضمیمه صحبت‌ نو فارس)‬

‫‪ ‬تحریریه نوجوان‬

‫رو در رو ‪‬‬

‫رو در رو ‪‬‬

‫رو در رو‬

‫‪4‬‬

‫شماره سی و نه‬

‫دچار افت ش��ده‌ايم‪ ،‬خيلي‌ها اين را‬ ‫دقيق ًا ناش��ي از ع��دم انگيزه بچه‌ها‬ ‫مي‌دانند‪ .‬آيا شما هم به اين معتقديد‪،‬‬ ‫يا معتقديد دليل ديگري وجود دارد؟‬ ‫تعريف ما از آموزش‪ ،‬تعريف ما از آموزش‬ ‫و پرورش‪ ،‬تعريف ما از جامعه‌ي خودمان‪،‬‬ ‫آينده‌نگري ما‪ ،‬تطبيق مس��ائل اقتصادي‬ ‫ب��ا يادگيري و آموزش‪ ،‬و مقايس��ه كردن‬ ‫درآمده��ا ب��ا ادامه تحصي��ل ‪-‬كه كفه‌ی‬ ‫ت��رازو در این م��ورد به س��مت درآمد و‬ ‫پول و اين مسائل مي‌چربد‪ -‬و القا‌ء اينكه‬ ‫ادامه تحصيل براي درآمد است و نه براي‬ ‫زندگي اش��تباه اس��ت‪ .‬متاس��فانه همين‬ ‫عوامل يك مقداري جلو رشد بچه‌هاي ما‬ ‫را سد کرده است و انگيزه را از بچه‌هاي ما‬ ‫گرفته‪ .‬كساني هستند که درس نخوانده‌اند‬ ‫و باالترين درآمد را هم دارند‪ .‬این است که‬ ‫نتيجه مي‌گيرن��د درس خواندن و درآمد‬ ‫داش��تن در تضادن��د‪ .‬در حالي كه اينطور‬ ‫نيس��ت‪ .‬آن نظريه كه ما القا مي‌كنيم به‬ ‫بچه‌های‌مان اش��تباه است‪ .‬از طرف دیگر‪،‬‬ ‫بي��ن آن چيزي كه ما آموزش مي‌دهيم و‬ ‫آن چيزي كه نياز جامعه‌ي ماست يا نياز‬ ‫شخص دانش‌آموز است هم امروز متاسفانه‬ ‫فاصله افتاده است و همين هم عاملي است‬ ‫كه بچه‌ها احس��اس كنند كه تحصيالت‬ ‫مشكالت‌ش��ان را حل نمي‌كند‪ .‬بحث من‬ ‫در رابطه با آموزش عالي و مقايسه‌اش در‬ ‫شهر ما با آموزش و پرورش هم در همين‬ ‫نكته است‪ .‬ما چه مي‌گویيم؟ من مي‌گویم‬ ‫كه با توجه به گستردگي رشته‌ها‪ ،‬اگر كل‬ ‫سرمايه‌مان را هم بر آموزش عالي متمركز‬ ‫كنيم‪ ،‬اشتبا ‌ه است ‪...‬‬ ‫ كاري كه تا االن انجام شده است‪.‬‬ ‫كاري ک��ه ش��ده و دارد ب��از ه��م اتفاق‬ ‫مي‌افت��د‪ .‬البته من به ش��خصه به عنوان‬ ‫ي��ك نفر به قول مع��روف فرهنگي‪ ،‬يا به‬

‫راه‌ان��دازي كرده بوديم‪ ،‬بهترين اس��اتيد‬ ‫را آورده بودی��م و بهتري��ن امكان��ات را‬ ‫تهیه کرده بودیم‪ ،‬بهتر می‌توانس��تیم در‬ ‫خدمت فرزندان‌مان باش��يم‪ .‬من معتقدم‬ ‫به جاي دانش��گاه بايد دانش��جو بسازيم‪.‬‬ ‫اگر ما دانش��جو با رتبه‌هاي باال داش��ته‬ ‫باش��يم‪ ،‬در تمام دانش��گاه‌هاي س��طح‬ ‫كشور و حتي دانشگاه‌هاي معتبر جهاني‬ ‫جاي ماس��ت‪ ،‬جاي بچه‌هاي ماست‪ .‬اما‬ ‫ما االن مي‌رويم س��راغ دانشگاه به جاي‬ ‫دانشجو‪ .‬يك جابجايي انجام داديم براي‬ ‫ش��هرمان و آن س��اختن دانش��گاه بود‪.‬‬ ‫البته دست همه‌ش��ان درد نكند كه اين‬ ‫كار را انج��ام دادن��د‪ ،‬ام��ا هدايت فکرها‬ ‫به سمت س��اختن دانش��گاه‪ ،‬با اتفاقاتي‬ ‫ك��ه در رابطه با آم��وزش عالي مخصوصاً‬ ‫آموزش‌ه��اي مجازي و اينترن��ت افتاده‬ ‫اس��ت مغايرت دارند‪ .‬ما به‌روز نيس��تيم‪.‬‬ ‫امروز ح��رف اول در كل دني��ا را نيروي‬ ‫انساني می‌زند‪ .‬من استدعا مي‌كنم كه در‬ ‫نش��ريه‌ي صحبت نو یك سری مطالعات‬ ‫مقايس��ه‌اي داشته باشيد‪ ،‬مخصوصا روی‬ ‫شهر يزد‪ .‬بيشترين پذيرش آموزش عالي‬ ‫را دارد ای��ن ش��هر‪ .‬يا بعضي از ش��هرها‬ ‫كه واقع��اً روي اين كار س��رمايه‌گذاري‬ ‫كرده‌اند‪ .‬مث ً‬ ‫ال من ش��نيده‌ام كه خيرين‬ ‫شهر كاش��ان‪ ،‬يك ساختمان ‪ 6‬طبقه در‬ ‫ش��هر تهران خريده‌اند و وق��ف كرده‌اند‬ ‫براي اس��تفاده‌ي دانشجويان كاشاني‪ .‬به‬ ‫اي��ن مي‌گویند س��رمايه‌گذاري‪ .‬به دليل‬ ‫اينكه دانش��جو با خيال راحت احس��اس‬ ‫مي‌كند كه وقتي رفت تهران‪ ،‬وقتي رفت‬ ‫ش��يراز‪ ،‬وقتي رفت اصفهان‪ ،‬مي‌تواند در‬ ‫بهترين دانشگاه‌ها تحصيل کند و از نظر‬ ‫مسكن و خوابگاه هم هيچ مشكلي ندارد‪.‬‬ ‫ما می‌توانس��تیم به مراتب از آن شهرها‬ ‫بهت��ر اين كارها را انجام دهیم‪ .‬وقتي كه‬

‫ما اين كار را انج��ام ندهيم‪ ،‬همان بحث‬ ‫ع��دم انگيزه پي��ش مي‌آی��د‪ .‬اآلن ده‌ها‬ ‫ميليارد ساختمان‌س��ازي ب��راي آموزش‬ ‫عالي سرمايه‌گذاري شده ولی پشتوانه‌ی‬ ‫دانشجويي‌مان خيلي كم است‪ .‬علت‌اش‬ ‫اين اس��ت ك��ه ما به آم��وزش و پرورش‬ ‫آن‌طوري كه بايد بپردازيم نپرداختيم‪.‬‬

‫ پس شما اولويت شهر را آموزش‬ ‫و پرورش مي‌دانيد نه آموزش عالی؟‬ ‫بل��ه‪ .‬من معتق��دم منافع ش��هر از طريق‬ ‫س��رمايه‌گذاري روي مغزه��ا امكان‌پذير‬ ‫اس��ت‪ .‬آن چيزي كه در وهل��ه اول براي‬ ‫ما مهم اس��ت‪ ،‬سرمايه‌گذاري آموزشي در‬ ‫آموزش و پرورش اس��ت‪ .‬س��رمايه‌گذاري‬ ‫به خش��ت و گل و ساختمان‌س��ازي هم‬ ‫نمي‌گویند‪ .‬ج��واب نمي‌ده��د‪ .‬در آينده‬ ‫براي ه��ر مس��ئوليتي و هر پس��تي اگر‬ ‫بخواهيم از نيروهاي تحصيل‌كرده استفاده‬ ‫كني��م‪ ،‬مجبوريم با منت برويم از ديگران‬ ‫اس��تفاده كنيم‪ .‬هيچ‌وقت هم م��ا داراي‬ ‫شهرك صنعتي پيش��رفته‌اي نمي‌شويم‪،‬‬ ‫چون پش��توانه‌ي علمي نداريم‪ .‬هيچ‌وقت‬ ‫دانشگاه مستقلي نخواهيم داشت‪ ،‬به دليل‬ ‫اينكه اساتيد باتجربه نداریم و مجبوريم از‬ ‫اس��اتيد پروازي استفاده‌كنيم‪ .‬باز هم در‬ ‫راه اش��تباهي پیش می‌رویم‪ ،‬ولي جلوی‬ ‫ضرر هر موقعي گرفته شود منفعت است‪.‬‬ ‫ آیا طرح مش��خصي هم براي اين‬ ‫ ‬ ‫موض��وع ارائه داده‌ای��د؟ يعني اينكه‬ ‫نظرتان این اس��ت که ما الگوبرداري‬ ‫كنيم از مث� ً‬ ‫لا يزد‪ ،‬كاش��ان و اين‌ها‪،‬‬ ‫یا این‌که با توجه به ش��رايط گراش‪،‬‬ ‫طرح‌های ديگري هم مد نظرتان بوده؟‬ ‫من اين را در جلس��ات متعددي پيشنهاد‬ ‫داده‌ام‪ .‬ما یک شورای راهبردی در آموزش‬ ‫و پرورش پیشنهاد دادیم که بیش از یک‬ ‫جلس��ه تشکیل نشد؛ و مدیران هم در اثر‬ ‫فشار كاري به روزمرگي می‌افتند‪ .‬من در‬ ‫جاهاي مختلفي این بحث را بيان كرده‌ام‪،‬‬ ‫اما احساس مي‌كنم گاهي اين صحبت‌ها‬ ‫زمين��ه برایش��ان وجود ن��دارد‪ .‬البته اين‬ ‫نش��ريه ش��ما بايد اين زمينه را به وجود‬ ‫بياورد‪ .‬چون م��ن همین که اين حرف را‬ ‫زدم‪ ،‬س��ريع اين برچس��ب را مي‌زنند كه‬ ‫ش��ما با آموزش عالي مخالف‌ايد‪ .‬مشكل‬ ‫نگرش‌هاست‪.‬‬ ‫ نقش آموزش و پ��رورش را به‬ ‫عنوان یک نهاد اس��تراتژیک در این‬ ‫زمینه چه می‌بینید؟‬ ‫بچه‌هاي اداره آم��وزش و پرورش گراش‬ ‫زحمات زيادي مي‌كش��ند‪ .‬ش��ما س��ر و‬ ‫وضع م��دارس را ك��ه مي‌بينيد‪ ،‬نش��انه‬ ‫تالش است‪ .‬در اين راه آموزش و پرورش‬ ‫مش��كالت فراواني دارد‪ .‬من معتقدم كه‬ ‫در آموزش و پرورش گراش روی آموزش‬ ‫كمتر س��رمايه‌گذاري مي‌شود‪ .‬البته يک‬ ‫س��ري محدوديت‌ها و مش��كالت قانوني‬ ‫وج��ود دارد‪ .‬تا آدم با اين مش��كالت در‬ ‫عمل دس��ت و پنجه نرم نكند‪ ،‬نمي‌داند‬ ‫مشكل از كجاس��ت‪ .‬به هر حال آموزش‬ ‫و پرورش گراش باید در مس��ئله آموزش‬ ‫بيشتر س��رمايه‌گذاري کند‪ .‬بايد دبيران‬ ‫متخصص��ي ك��ه در اختي��ار دارند و كم‬ ‫هم نيس��تند را شناسايي کنند و تقويت‬ ‫و هدايت کنن��د و از توانايي آنها به نحو‬ ‫احسن استفاده کنند‪ .‬من معتقدم كه از‬ ‫ظرفيت‌ه��ا و توانايي‌هاي گراش آن طور‬ ‫كه بايد و ش��ايد استفاده نمي‌شود‪ .‬شايد‬ ‫علت‌اش نداشتن برنامه‌ي كاري مشخص‬ ‫باشد‪.‬‬

‫س�حر صالحي‪ ،‬يازده س�اله‌‪ :‬اگر دلت خوش‬ ‫باشد هميشه ايام برايت بهار خواهد بود‪.‬‬ ‫وقتي پاي صحبت مادر بزرگم مي‌نش��ينم دلم به‬ ‫زمان كودكي‌اش پرواز مي‌كند‪ .‬خود را در خانه‌اي‬ ‫بزرگ اما كاهگلي با درهاي چوبي مجسم مي‌كنم‪.‬‬ ‫خانه‌اي كه فرش حياطش را س��نگ‌هايي احاطه‬ ‫كرده است كه مثل تپه‌هاي كوچكي از دل زمين‬ ‫بيرون زده اس��ت‪ .‬آري آميخته‌اي از گل و سنگ‪.‬‬ ‫وقتي باران مي‌بارد دور تا دور اين سنگها را آب فرا‬ ‫مي‌گيرد و براي كودكي چون من وسيله‌اي است‬ ‫ب��راي بازي‪ .‬باران كه به ديوارهاي خانه مي‌خورد‪،‬‬ ‫بوي كاه و گل در هم مي‌آميزد و اين بو هزاران بار‬ ‫از عطرهاي امروزي خوشتر و دلنشين تر است‪.‬‬ ‫نه برقي مي‌شناس��يم و به دنبالش نه روشنايي و‬ ‫نه تلويزيوني‪ .‬نه برنامه‌ي (كاله قرمزي و سروناز)‬ ‫كه اگر برق قطع ش��ود به خاطر نديدنش اش��ك‬ ‫حسرت بريزيم‪ .‬شيشه‌اي روي طاقچه ذهنم را به‬ ‫خود مش��غول مي‌كند‪ .‬چيزي مثل شيشه آبليمو‬ ‫كه در فلزي‌اش شياري خورده و فتيله‌اي از درون‬ ‫آن به داخل شيش��ه راه پيدا كرده‪ ،‬درون شيشه‬ ‫نفت يا الكل اس��ت و وقتي قسمت بيروني فتيله‬ ‫به اصطالح (نفت خور) ش��د‪ ،‬روشن کرده‪ ،‬و برای‬ ‫روشنایی خانه از آن استفاده می کنیم‪ .‬این چراغ‬ ‫را اهل خانه می‌توانند درست کنند‪ .‬نه پولی بابتش‬ ‫خرج می شود و نه پای رفتن به کاخ بلور‪.‬‬ ‫عروسی‌های آن زمان هم جای خودش خوشی‌های‬ ‫دیگ��ری داش��ت‪ .‬بزرگترها لباس محل��ی بر تن‬ ‫می‌کردند‪ .‬لباس��ی چین‌دار ب��ا یک دامن پرچین‬

‫کوتاه ک��ه به آن کمبل می‌گفتن��د و اغلب رنگ‬ ‫لب��اس و کمبل را متضاد ه��م انتخاب می‌کردند‪.‬‬ ‫مث� ً‬ ‫لا برای لباس قرمز‪ ،‬دامن س��بز می‌دوختند و‬ ‫لبه پایین��ی دامن را با پارچه‌ی چادری مش��کی‬ ‫حاش��یه‌دوزی می‌کردند‪ .‬آن‌ها یک دس��ت لباس‬ ‫مجلس��ی داش��تند و هیچ وقت به خاطر عروسی‬ ‫دیگری آن را کنار نمی‌گذاش��تند‪ .‬اما در عروسی‬ ‫های ام��روزی اگر لباس��ی را که باب��ت آن چند‬ ‫ده ه��زار تومان خرج کرده‌ای در مراس��م دیگری‬ ‫بپوش��ی‪ ،‬انگشت نمای خاص و عام می شوی و با‬ ‫گوش خود می‌شنوی که در گوش هم زمزمه می‬ ‫کنند‪« .‬همان لباسی است که در مراسم عروسی‬ ‫فالنی پوشیده بود‪».‬‬ ‫غذایی که در مراسم عروسی به مهمانان می‌دادند‪،‬‬ ‫عدس یا ماش بود که به خاطر آن قبل از رفتن آن‬ ‫قدر نصیحت می‌کردند که کم بخورید تا آبروریزی‬ ‫نش��ود‪ .‬آن هم به خاطر یک کاسه عدس یا ماش‬ ‫که بچه‌های امروزی حتی آن را نمی شناسند‪.‬‬ ‫اس��باب‌بازی ما عروس��ک‌هایی بود ک��ه مادرمان‬ ‫با پارچه درس��ت می‌کرد و بر ت��ن آن لباس‌های‬ ‫محلی کوچکی می‌پوشاند‪ .‬انتهای پهن برگ خرما‬ ‫را می‌بریدن��د و خورچینی ب��ر آن می‌دوختند و‬ ‫بندی برای کش��یدن آن می بس��تند و آن وسیله‬ ‫ای ب��رای ب��ازی ما بود ک��ه درون خورچین را پر‬ ‫از ش��ن یا گل می کردیم و هنگام بازی به دنبال‬ ‫خود می کش��اندیم و به آن اس��پکه می‌گفتیم‪ .‬یا‬ ‫موس��م خرماچینی انتهای چوبی خوشه خرما را‬ ‫می‌بریدند دو شکاف تا نیمه می‌زدند که دو نیمه‬ ‫بیرون��ی حالت متحرک پیدا می کرد و قس��مت‬ ‫وسطی ثابت‪ .‬وقتی آن را تکان می دادیم دو نیمه‬ ‫بیرونی به قسمت وسطی برخورد می کردو صدای‬ ‫طرق طرق می داد‪ .‬سرتان را درد نیاورم همه چیز‬ ‫ما خوش��ی و لذت بود‪ .‬حمل بر تمجید نباشد اما‬ ‫خانه ما معروف به خانه (گپ)‪ ،‬خورد و خوراک ما‬ ‫و کال زندگی ما با اقوام و همسایگان فرق داشت و‬ ‫همه ما را پولدار می شناختند‪.‬‬ ‫خدا می دان��د چقدر زمین‌های صحرا داش��تیم‪.‬‬ ‫حت��ی پدرم ب��ه خاطر وض��ع خوبی که داش��ت‬ ‫مهمانی می‌داد و به دیگران کمک می‌کرد‪ .‬زندگی‬ ‫امروزی دردس��ری بزرگ اس��ت‪ ،‬سراس��ر تنوع و‬ ‫چشم وهم چش��می‪ .‬هیچ کس به خاطر خودش‬ ‫زندگی نمی‌کند‪ ،‬اگ��ر خانه بزرگتر می خواهد به‬ ‫خاطر مردم و اگر ماش��ین جدیدتر می خواهد به‬ ‫خاطر حرف و حدیث و ‪....‬‬ ‫این‌ه��ا زندگی کودکی مادربزرگم بود که در عالم‬ ‫تخی��ل مرا به جای خودش ب��ه اعماق قدیمی ها‬ ‫برد‪.‬‬


‫شماره سی و نه‬ ‫(ضمیمه صحبت‌ نو فارس)‬

‫نیمه دوم تیرماه ‪88‬‬

‫دیروز ‪‬‬

‫‪5‬‬

‫تاریخ‬

‫‪ ‬فیشور‪ :‬دفتر نشریه بهار فیشور ‪ ‬خلیلی ‪ ‬شیراز‪‌:‬سوپرمارکت بهادر ‪ ‬تهران‪ :‬میدان صادقیه‪ -‬سنمار ‪ ‬کیش‪ :‬بازار پارس خلیج ‪‬بندرعباس‬

‫گزارش ‪‬‬

‫میرزا اکبری‬

‫حبیب دبیری‬ ‫ستاره‌ی درخشان‬ ‫ستاره آبی‬

‫حبیبه بخشی‬

‫مروری بر پوشش زنان و مردان گراشی‬

‫شب چون سیاهی چادر تو زیباست‬

‫م��رور زندگي ب��زرگان و پيشكس��وتان ورزش و‬ ‫معرف��ي آن‌ه��ا براي قش��ر جوان ام��روز جامعه‬ ‫نمي‌تواند خالي از لطف باشد‪ ،‬عزيزاني كه همواره‬ ‫مروج روح جوانمردي در ميادين ورزش��ي بودند‬ ‫كه در اين رهگذر نباي��د از نام حبيب‌اله دبيري‬ ‫سر‌مربي اس��بق تيم فوتبال ستاره آبي بي‌تفاوت‬ ‫گذشت‪.‬‬ ‫مردي كه در بره��ه‌اي از زمان بدون اغراق همه‬ ‫توان و هستي خود را در طبق اخالص گذاشت و‬ ‫آن را به ورزش به خصوص فوتبال اين شهر تقديم‬ ‫كرد‪ .‬درخشش تحسين‌برانگيز ستاره آبي در دهه‬ ‫هفت��اد و س��روري اين تيم در فوتبال اس��تان را‬ ‫بايس��تي مديون همت و تالش و از‌خود‌گذشتگي‬ ‫اي��ن چهره خدوم ورزش گراش دانس��ت‪ .‬آوردن‬ ‫سعيد مجد‌چهره نام‌آشناي فوتبال فارس و آبادان‬ ‫در س��ال‌هاي اخير به عن��وان مربي تيم پيروزي‬ ‫جهت آشنايي فوتباليس��ت‌هاي جوان گراش به‬ ‫اصول كالس��يك و مدرن كه در نوع خود انقالبي‬ ‫در فوتبال گراش محسوب مي‌شد تنها گوشه‌اي‬ ‫از خدمات ارزنده اين چهره زحمتكش به ورزش‬ ‫اين ش��هر بود‪ .‬حبيب‌اله دبيري همراه با پيروزي‬ ‫و س��تاره آبي به افتخارات بس��ياري دست يافت‬ ‫كه قهرماني در مسابقات فوتبال باشگاهي گراش‬ ‫در بخش‌هاي الرس��تان و استان و حضور ستاره‬ ‫آبي در مس��ابقات دسته دوم و اول استان فارس‬ ‫و كسب عناوين افتخار‌آميز در اين رقابت‌ها فقط‬ ‫ش��مه‌اي از فعاليت‌هاي ورزشي اين پيشكسوت‬ ‫فوتبال گراش است كه اگر به همه‌ي آن‌ها اشاره‬ ‫شود مثنوي هفتاد من كاغد شود‪.‬‬ ‫براي اين پيشكس��وت فوتبال ش��هرمان آرزوي‬ ‫موفقيت در تمام عرصه‌ها داريم‪.‬‬

‫‪[ ‬عکس‌ها‪ :‬مهدی جباری] گروه گردآورندگان فرهنگ گراشی‬

‫لب��اس هر ق��وم و ملتي نش��ان‌دهنده‌ي فرهنگ و‬ ‫ملي��ت آن‌هاس��ت‪ .‬لباس افراد هر س��رزمين مانند‬ ‫پرچم��ي اس��ت ك��ه فرهن��گ آن مردم را نش��ان‬ ‫مي‌دهد‪ .‬افراد قبل از آن كه با زبان‪ ،‬خود را معرفي‬ ‫كنند با لباس و پوش��ش خود مع��رف مليت خود‬ ‫هستند‪ .‬مسلمانان به خاطر دين و آييني كه دارند‬ ‫پوش��ش آن‌ها با ديگر گروه‌ها تفاوت دارد‪ .‬كش��ور‬ ‫ايران‪ ،‬فارس و همچنين گراش با توجه به شيوه‌ي‬ ‫زندگ��ي‪ ،‬فرهن��گ و آداب و رس��وم حاكم بر‌آن‌ها‪،‬‬ ‫نوع لباس‌ خاص می‌پوش��یدند‪ .‬اين نوع پوش��ش با‬ ‫توجه به ش��رايط آب‌وهوايي اين منطقه و نوع كار‬ ‫و فعالي��ت افراد(زنان‪ -‬م��ردان) طراحي و دوخته‬ ‫مي‌شده است‪.‬‬ ‫نحوه پوش��ش افراد در هر قش��ر از جامعه بستگي‬

‫ب��ه زمان و فرهنگ خاص خود دارد‬ ‫حدودا ً هش��تاد س��ال پيش در‬ ‫گراش پوش��ش مردان اعم از‬ ‫پير و جوان به‌صورت شال و‬ ‫قبا بود به اين صورت كه قبا‬ ‫پوش��یده و شال هم به دور‬ ‫كمر مي‌بستند‪ .‬زير‌شلواري‬ ‫دوي��ت و كفش‌هاي ملكي‬ ‫مي‌پوش��يدند و بعض��ي از‬ ‫آن‌ها كاله نمدي و يا پهلوي‬ ‫استفاده مي‌كردند‪ .‬زنان هم‬ ‫چ��ه پي��ر و چه جوان س��ه‬ ‫الي چهار ش��لیته (به گراشی‬ ‫کمبل) مي‌پوشيدند‪ .‬البته این‬ ‫دامن‌ها مانند لباس عش��ايري‬ ‫بلند نبود و لباس مدل راسته‌ي‬ ‫كوچك ك��ه از جن��س مخمل‬ ‫ي��ا چيناوي و ي��ا زري بود روي‬ ‫کمب��ل مي‌پوش��يدند و به جاي‬ ‫روس��ري از چارقد بزرگ استفاده‬ ‫مي‌كردند‪.‬‬ ‫چادر‌ه��اي قدیمی ني��ز به‌صورت‬ ‫كمري ب��ود و جلو چ��ادر از پايين‬ ‫ت��ا كمر پارچ��ه را مي‌دوختند و در‬ ‫چادر‌هاي پيرزن‌ه��ا نيز عالوه بر‌آن‬ ‫گوش��ه‌اي از چادر‬ ‫را ب��ه‌صورت قالب‬ ‫درست مي‌كردند‬ ‫و اطراف قالب را‬ ‫با يراق و آش��ورمه‬ ‫تزيي��ن مي‌كردند و انگش��ت ش��صت را در داخل‬ ‫قالب مي‌بردند و به اين‌صورت چادر مي‌پوش��يدند‪.‬‬ ‫جالب اينجاس��ت كه لباس عروس و داماد هر‌چند‬ ‫با لباس‌ه��اي معمولي فرقي نداش��ت اما با زرق و‬ ‫برق خاصي همراه بود كه لباس‌هايش��ان را از بقيه‬ ‫متمايز مي‌كرد‪ .‬براي تهيه لباس‌هاي عروس‪ ،‬پارچه‬ ‫زري را مانند لباس افراد معمولي درست مي‌كردند‬ ‫و اطراف يقه و پايين آستين‌هاي‌ش��ان در قس��مت‬ ‫مچ دس��ت را با آش��ورمه‪ ،‬يراق‪ ،‬پول��ك و مرواريد‬ ‫تزئي��ن مي‌كردند كه به‌آن لب��اس يلي مي‌گفتند و‬ ‫روي چارقد‌هايشان نيز با آشورمه يراق و مرواريد و‬ ‫پولك كار مي‌كردند‪.‬‬ ‫چادر‌هاي هفتاد س��ال پيش به شكل‌هاي مختلف‬ ‫بوده و ش��كل چادر جوان��ان و پيران با هم متفاوت‬

‫ب��ود‪ .‬به اين صورت كه چادر جوانان حالت كمري‬ ‫و جلو بس��ته بوده است ولي چادر زنان مسن عالوه‬ ‫بر آن يا حالت دس��تكي بوده يعني اين كه قسمت‬ ‫جل��وي چادر (ناحيه پايين س��ينه) حالت قالب يا‬ ‫بند درس��ت مي‌كردند و با انگشت شصت قالب را‬ ‫مي‌گرفتند و جلو چادر را كمي زير بغل مي‌گرفتند‬ ‫و يا چادر‌هايش��ان مانند چادر‌هاي گفته شده جلو‬ ‫بس��ته و كمري بوده ولي با اي��ن تفاوت كه در دو‬ ‫طرف پهلو به صورت بند بلند حالت قالب درس��ت‬ ‫مي‌كردند و از جلو آن را به پشت گردن مي‌انداختند‬ ‫و سپس چادر را از پشت روي سر مي‌انداختند و به‬ ‫نپك)‬ ‫آخر قالب هم با كاموا و يا گالبتون حالت ( ُگ َ‬ ‫درس��ت مي‌كردن��د و به آن آوي��زان مي‌كردند كه‬ ‫جهت زيبايي چادر اس��تفاده مي‌كردند و قس��مت‬ ‫جلو چادر كه روي سر قرار مي‌گيرد نيز حالت يك‬ ‫نش��انه‌اي روي چادر مي‌دوختند كه دقيقا وس��ط‬ ‫چادر روي س��ر قرار بگيرد وجنس اين پارچه‌ها يا‬ ‫دوي��ت يا كرپ و يا ‪ ...‬بوده اس��ت ك��ه البته از اين‬ ‫چادر‌ها هنوز هم پير‌زنان قديم براي پوش��ش از آن‬ ‫استفاده مي‌كنند‪.‬‬ ‫قب��ل از پوش��يدن چارقد‪ ،‬كاله‌كوچك��ي نيز روي‬ ‫سرش��ان مي‌گذاش��تند و دور كاله نيز ب��ا يراق و‬ ‫آشورمه پولك و مرواريد و همچنين جلو كاله را با‬ ‫طال تزيين مي‌كردند طوري كه از زير چارقد‌هايشان‬ ‫پيدا مي‌ش��د‪ .‬البته ناگفته نمان��د در زمان قديم از‬ ‫جواه��رات زياد اس��تفاده مي‌كردن��د بدين صورت‬ ‫ك��ه كنار‌ چارقد عروس س��وزن طال يا گيره‌ي طال‬ ‫مي‌زدن��د و حتي روي گونه‌هايش��ان ني��ز با پولك‬ ‫طال مي‌چس��پاندند كه زيبايي عروس را دو‌چندان‬ ‫مي‌كرد‪ .‬بعد از چندين سال مدل لباس‌ها از راسته‬ ‫ب��ه دوره‌چيني بلن��د و بلوز و ش��لوار تغيير يافت‪.‬‬ ‫لباس دام��اد هم مانند لباس معمول��ي مردان بود‬ ‫با اين تفاوت كه دس��تمال ي��ا پارچه‌رنگي را ميان‬ ‫شالي كه به كمرش��ان مي‌بستند آويزان مي‌كردند‬ ‫و خنجر يا كارد هم ميان ش��ال مي‌گذاشتند كه به‬ ‫نش��انه‌ي محافظت از حريم خان��واده و مردانگي او‬ ‫به ش��مار مي‌رفت و بعض��ي از آن‌ها از كاله نمدي‬ ‫و يا پهلوي اس��تفاده مي‌كردند و كفش‌هايشان هم‬ ‫ملكي سفيد بود‪.‬‬ ‫به تدریج در س��ال‌های اخیر پوش��ش چادر س��یاه‬ ‫فراگیر ش��د‪ .‬پوشش چادر نشان‌دهنده‌ي شخصيت‬ ‫و نجابت زنان گراش��ي اس��ت‪ .‬چادر‌هاي مش��كي‬ ‫امروزی يا پارچه‌ای‌ ساده است و يا گل‌دار كه به دو‬ ‫شكل دوخته مي‌شود‪ .‬یکی از خیاط‌های چادر زنانه‬

‫‪‬کارنامه خون‬

‫شهید محمد حسن‌زاده‬

‫‪www.yad-e-yaran.com‬‬

‫نام پدر‪ :‬حسن‬ ‫محل تولد‪ :‬گراش‬ ‫تاريخ تولد‪1339 :‬‬ ‫ميزان تحصيالت‪ :‬راهنمايي‬ ‫محل شهادت‪ :‬تپه‌هاي غرب‬ ‫تاريخ شهادت‪1362/4/29 :‬‬

‫فرازی از وصیت‌نامه‬

‫می‌گوید‪« :‬اگر قواره‌ي پارچه‪ ،‬پهن باشد آن را روي‬ ‫س��ر انداخته و اندازه‌‌ي ق��د‪ ،‬آن را برش مي‌دهیم‬ ‫و آن را روي ف��رش مي‌اندازي��م و از طرف صورت‪،‬‬ ‫چهار انگش��ت ب��از دوال مي‌كني��م و بعد به صورت‬ ‫عروس��كي روي هم مي‌اندازي��م و پايين چادر را به‬ ‫صورت نيم دايره برش مي‌دهيم و اضافه‌ي آن را ب ‌ه‬ ‫هم مي‌دوزيم‪ .‬سپس با چرخ خياطي پايين چادر را‬ ‫لبه‌دوزي مي‌كنيم‪».‬‬ ‫او درباره نمونه دوم می‌گوید‪« :‬نمونه‌ي ديگر دوخت‬ ‫چادر‪ ،‬به اين صورت اس��ت كه پارچه‌ي چادري را‬ ‫روي ف��رش يا زمي��ن پهن مي‌كني��م و چادري به‬ ‫عنوان الگ��و روي آن مي‌اندازيم و ب��ه اندازه‌ي آن‬ ‫مي‌دوزيم و اضافه‌ها را به هم دوخته و پايين چادر‬ ‫را لب��ه‌دوزي مي‌كنيم‪ ».‬چادر س��فيد و رنگين نيز‬ ‫ب��ه همين صورت دوخته مي‌ش��ود كه ب��رای نماز‬ ‫خواندن و مراس��م‌هاي خانوادگی استفاده مي‌شود‪.‬‬ ‫امروزه بعضی جوانان كم‌تر از اين چادر‌های مشكي‬ ‫در مجالس عروس��ي و مس��افرت‌ها برای پوش��ش‬ ‫اس��تفاده مي‌كنند‪ .‬اغلب آن‌ها از چادر‌هاي امروزي‬ ‫از جمله چادر ملي‪ ،‬عبای عربی (معروف به جامعه)‬ ‫و‪ ...‬اس��تفاده مي‌كنند‪« .‬جامعه» نوع چادري است‬ ‫ك��ه همانند لب��اس داراي آس��تين ب��ه مدل‌هاي‬ ‫مختل��ف مي‌باش��د كه اندامي اس��ت و ت��ا حدوي‬ ‫شبيه چادر‌هاي هفتاد سال پيش(كمري) مي‌باشد‪.‬‬ ‫«جامعه» را مانند لباس مي‌پوشند و شال همرنگ‬ ‫آن نيز روي سر مي‌اندازند كه البته اين نوع پوشش‬ ‫به زيبايي و متانت چادر نمي‌رسد‪.‬‬

‫پيامم به ملت مس��لمان ايران آن است كه به نداي‬ ‫پيامبر‌گون��ه‌ي امام امت لبي��ك بگويند و با اعمال‬ ‫خوب خودش��ان دل اين ابرمرد تاريخ را خوشحال‬ ‫كنن��د و مانند م��ردم كوفه بي‌وفا نباش��ند بنده با‬ ‫چش��م باز اين راه را انتخاب كرده‌ام‪ .‬براي عمل به‬ ‫احكام و دين خدا عازم جبهه جنگ مي‌شوم‪ .‬همه‬ ‫ب��ا روح وح��دت ايماني پيرو فرمان خدا و رس��ول‬ ‫باش��يد و هرگز اختالف و تن��ازع كه موجب تفرقه‬ ‫اسالم است نپویيد‪.‬‬

‫زندگی‌نامه‬

‫محمد حسن‌زاده سال ‪ 1339‬در خانواده‌اي مذهبي‬ ‫و زحمت‌ك��ش به دنيا آمد‪ .‬در س��ن هفت س��الگي‬ ‫به تحصيل مش��غول و ت��ا اول راهنمايي ادامه داد و‬ ‫جهت امرار‌معاش روانه کشورهای حوزه خليج فارس‬ ‫شد‪ .‬در دوران نوجواني بسيار كوشا و زرنگ بود‪ .‬در‬ ‫دوران انقالب هميشه در بين مردم حاضر بود و در‬ ‫تظاهرات و راه‌پيمايي‌ها ش��ركت مي‌جست‪ .‬بعد از‬ ‫شروع جنگ وقتي كه از سفر باز‌گشت مدت اقامتش‬ ‫در گراش چهار ماه بود اما سه ماه را در جبهه گذراند‬ ‫و باالخره رفتن به خارج را ترك و به عضويت رسمي‬ ‫سپاه پاس��داران درآمد‪ .‬از سپاه ماموريت يك‌ ساله‬ ‫گرفت و در تيپ المهدي(عج) در پس��ت حس��اس‬ ‫اطالعات و عمليات مشغول به جان بازي شد‪ .‬بسيار‬ ‫شجاع‪ ،‬متواضع و متقي بود و خستگي براي او معنا‬ ‫نداش��ت‪ .‬حتي بعضي‌وقت‌ها تا ده شبانه روز طول‬ ‫مي‌كشيد تا از شناسايي برگردد اما با ‌ز نمي‌خوابيد و‬ ‫سرانجام در سحرگاه روز ‪ 62/4/29‬در تپه‌‌هاي بلند‬ ‫غرب به درجه رفيع شهادت رسيد‪.‬‬

‫برندگان جوايز بانک اقتصادنوین معرفی شدند‬

‫برندگان جوايز سومين دوره قرعه‌کشي حساب‌هاي قرض‌الحسنه پس‌انداز بانک اقتصادنوين معرفي شدند‪.‬‬ ‫به گزارش روابط عمومي بانک اقتصادنوين‪ ،‬پس از تاييد نهايي اعضاي هيات نظارت بر قرعه‌کشي‪ ،‬شماره حساب برندگان اين جوايز از طريق پايگاه اينترنتي اين بانک به آدرس ‪ www.enbank.ir‬اعالم شده است‪ .‬يکصد دستگاه خودروي سواري مزدا ‪،3‬‬ ‫‪ 150‬کمک هزينه سفر زيارتي هر يک به ارزش ‪ 4‬ميليون ريال‪ 200 ،‬بن کارت خريد صنايع دستي هر يک به ارزش ‪ 2‬ميليون ريال و ‪ 25‬هزار جايزه ‪ 200‬هزار ريالي نقدي جوايز قرعه‌کشي مرحله سوم حساب‌هاي قرض‌الحسنه بانک اقتصادنوين بود که در ميان‬ ‫دارندگان نيک‌انديش حساب‌هاي قرض‌الحسنه اين بانک قرعه‌کشي شد‪ .‬در میان برندگان نام ‪ 113‬نفر از دارندگان حساب در بانک اقتصاد نوین گراش دیده می‌شود‪.‬‬

‫رديف ‬

‫ ‪1‬‬ ‫‪ 2‬‬ ‫‪ 3‬‬ ‫‪ 4‬‬ ‫‪ 5‬‬ ‫‪ 6‬‬ ‫‪ 7‬‬ ‫‪ 8‬‬ ‫‪ 9‬‬ ‫‪ 10‬‬ ‫‪ 11‬‬ ‫‪ 12‬‬ ‫‪ 13‬‬ ‫‪ 14‬‬ ‫‪ 15‬‬ ‫‪ 16‬‬ ‫‪ 17‬‬ ‫‪ 18‬‬ ‫‪ 19‬‬ ‫‪ 20‬‬ ‫‪ 21‬‬ ‫‪ 22‬‬ ‫‪ 23‬‬ ‫‪ 24‬‬ ‫‪ 25‬‬ ‫‪ 26‬‬ ‫‪ 27‬‬ ‫‪ 28‬‬ ‫‪ 29‬‬ ‫‪ 30‬‬ ‫‪ 31‬‬ ‫‪ 32‬‬ ‫‪ 33‬‬ ‫‪ 34‬‬ ‫‪ 35‬‬ ‫‪ 36‬‬ ‫‪ 37‬‬ ‫‪ 38‬‬

‫شماره حساب ‬

‫ ‬ ‫‪94545‬‬ ‫ ‬ ‫‪67999‬‬ ‫ ‬ ‫‪2829230‬‬ ‫ ‬ ‫‪2935684‬‬ ‫ ‬ ‫‪2540853‬‬ ‫ ‬ ‫‪2993342‬‬ ‫ ‬ ‫‪2060128‬‬ ‫ ‬ ‫‪3204078‬‬ ‫ ‬ ‫‪1712293‬‬ ‫ ‬ ‫‪2838236‬‬ ‫ ‬ ‫‪21100‬‬ ‫ ‬ ‫‪3351668‬‬ ‫ ‬ ‫‪1303464‬‬ ‫ ‬ ‫‪100100‬‬ ‫ ‬ ‫‪13959‬‬ ‫ ‬ ‫‪3137466‬‬ ‫ ‬ ‫‪3137341‬‬ ‫ ‬ ‫‪81000‬‬ ‫ ‬ ‫‪2917556‬‬ ‫ ‬ ‫‪137386‬‬ ‫ ‬ ‫‪3286585‬‬ ‫ ‬ ‫‪212207‬‬ ‫ ‬ ‫‪3010511‬‬ ‫ ‬ ‫‪2536296‬‬ ‫ ‬ ‫‪2962064‬‬ ‫ ‬ ‫‪209969‬‬ ‫ ‬ ‫‪88674‬‬ ‫ ‬ ‫‪2503444‬‬ ‫ ‬ ‫‪120519‬‬ ‫ ‬ ‫‪3056771‬‬ ‫ ‬ ‫‪86049‬‬ ‫ ‬ ‫‪2547729‬‬ ‫ ‬ ‫‪34609‬‬ ‫ ‬ ‫‪101877‬‬ ‫ ‬ ‫‪119988‬‬ ‫ ‬ ‫‪5666‬‬ ‫ ‬ ‫‪2486232‬‬ ‫ ‬ ‫‪1712805‬‬

‫نام خانوادگي ‬

‫آقاي فردوس ‬ ‫ي‬ ‫آقاي تيموري ‬ ‫آقاي اسماعيلي ‬ ‫آقاي آذرپادگان ‬ ‫ ‬ ‫آقاي آرامين‬ ‫ ‬ ‫خانم آژيده‬ ‫ ‬ ‫خانم اژدها‬ ‫ ‬ ‫خانم اژنده‬ ‫ ‬ ‫آقاي اسدي‬ ‫آقاي اسماعيلي ‬ ‫ ‬ ‫آقاي افروز‬ ‫ ‬ ‫خانم افسانه‬ ‫خانم الهاميان ‬ ‫ ‬ ‫خانم اماني‬ ‫ ‬ ‫خانم اميدوار‬ ‫خانم باشي نژاد ‬ ‫آقاي باشي نژاد ‬ ‫آقاي باقرزاده ‬ ‫آقاي باقرزاده ‬ ‫ ‬ ‫آقاي بصيري‬ ‫ ‬ ‫آقاي بهزادي‬ ‫ ‬ ‫خانم پاشنگ‬ ‫آقاي پاي برجا ‬ ‫خانم پرده نشين ‬ ‫ ‬ ‫خانم پزشک‬ ‫آقاي پورشمسي ‬ ‫آقاي پورشمسي ‬ ‫آقاي پورشمسي ‬ ‫ ‬ ‫آقاي تميز‬ ‫خانم جاويدي آزاد ‬ ‫خانم جعفرپور ‬ ‫آقاي جعفري ‬ ‫خانم جعفري ‬ ‫آقاي جعفريان ‬ ‫ ‬ ‫آقاي جمالي‬ ‫آقاي جمشيدي پور ‬ ‫ ‬ ‫آقاي جوکار‬ ‫آقاي چادرالجورد ‬

‫نام جايزه ‬

‫ ‬ ‫کمک هزينه سفر زيارتي‬ ‫بن کارت خريد صنايع دست ‬ ‫ي‬ ‫بن کارت خريد صنايع دستي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬

‫رديف ‬

‫‪3 9‬‬ ‫‪ 40‬‬ ‫‪ 41‬‬ ‫‪ 42‬‬ ‫‪ 43‬‬ ‫‪ 44‬‬ ‫‪ 45‬‬ ‫‪ 46‬‬ ‫‪ 47‬‬ ‫‪ 48‬‬ ‫‪ 49‬‬ ‫‪ 50‬‬ ‫‪ 51‬‬ ‫‪ 52‬‬ ‫‪ 53‬‬ ‫‪ 54‬‬ ‫‪ 55‬‬ ‫‪ 56‬‬ ‫‪ 57‬‬ ‫‪ 58‬‬ ‫‪ 59‬‬ ‫‪ 60‬‬ ‫‪ 61‬‬ ‫‪ 62‬‬ ‫‪ 63‬‬ ‫‪ 64‬‬ ‫‪ 65‬‬ ‫‪ 66‬‬ ‫‪ 67‬‬ ‫‪ 68‬‬ ‫‪ 69‬‬ ‫‪ 70‬‬ ‫‪ 71‬‬ ‫‪ 72‬‬ ‫‪ 73‬‬ ‫‪ 74‬‬ ‫‪ 75‬‬ ‫‪ 76‬‬

‫شماره حساب ‬

‫ ‬ ‫‪3830431‬‬ ‫ ‬ ‫‪3382343‬‬ ‫ ‬ ‫‪1078847‬‬ ‫ ‬ ‫‪1078819‬‬ ‫ ‬ ‫‪3000487‬‬ ‫ ‬ ‫‪57070‬‬ ‫ ‬ ‫‪13779‬‬ ‫ ‬ ‫‪3492136‬‬ ‫ ‬ ‫‪2569381‬‬ ‫ ‬ ‫‪21735‬‬ ‫ ‬ ‫‪299900‬‬ ‫ ‬ ‫‪3041966‬‬ ‫ ‬ ‫‪47002‬‬ ‫ ‬ ‫‪8814467‬‬ ‫ ‬ ‫‪2918264‬‬ ‫ ‬ ‫‪9999‬‬ ‫ ‬ ‫‪563634‬‬ ‫ ‬ ‫‪428177‬‬ ‫ ‬ ‫‪3334994‬‬ ‫ ‬ ‫‪14666‬‬ ‫ ‬ ‫‪77790‬‬ ‫ ‬ ‫‪56150‬‬ ‫ ‬ ‫‪3061767‬‬ ‫ ‬ ‫‪2965838‬‬ ‫ ‬ ‫‪1955345‬‬ ‫ ‬ ‫‪167273‬‬ ‫ ‬ ‫‪3138197‬‬ ‫ ‬ ‫‪1138411‬‬ ‫ ‬ ‫‪13839‬‬ ‫ ‬ ‫‪3261442‬‬ ‫ ‬ ‫‪3490462‬‬ ‫ ‬ ‫‪38589‬‬ ‫ ‬ ‫‪2974040‬‬ ‫ ‬ ‫‪128706‬‬ ‫ ‬ ‫‪12307‬‬ ‫ ‬ ‫‪168870‬‬ ‫ ‬ ‫‪3068920‬‬ ‫ ‬ ‫‪595159‬‬

‫بانک اقتصاد نوين‬ ‫راهي نوين به بانکداري نوين‬

‫نام خانوادگي ‬

‫نام جايزه ‬

‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫خانم حاجي‌نژاد ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريال ‬ ‫ي‬ ‫خانم حجازي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫ ‬ ‫خانم حسني‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫ ‬ ‫آقاي حسني‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫خانم حسين زاده ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫آقاي حسيني ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫ ‬ ‫آقاي خبازي‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫ ‬ ‫خانم دارا‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫ ‬ ‫خانم داوري‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫آقاي دالوران ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫ ‬ ‫آقاي رادمرد‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫ ‬ ‫آقاي رايگان‬ ‫ي جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫آقايرحمانيان‌کوشکک ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫ ‬ ‫آقاي زارع‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫ ‬ ‫آقاي زارع‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫آقاي زماني‌گراش ‬ ‫ي‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫ ‬ ‫آقاي زيارتي‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫آقاي زينلي گراشي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫ ‬ ‫آقاي سادگي‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫ ‬ ‫آقاي سپهر‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫ ‬ ‫آقاي ستوده‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫آقاي سراجي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫ ‬ ‫آقاي سرافراز‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫ ‬ ‫خانم سلگي‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫ ‬ ‫خانم سليمي‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫خانم شادمان ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫ ‬ ‫خانم شادي‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫آقاي شمسي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫ ‬ ‫آقاي شوري‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫خانم شهبازي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫ ‬ ‫آقاي شيخي‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫آقاي شيرشمسي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫آقاي شيروان ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫آقاي شيرين بيان ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫ ‬ ‫آقاي صادقي‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫ ‬ ‫آقاي صالحي‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫آقاي صداقت ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي ‬ ‫آقاي صفيان بلداجي ‬

‫‪‬‬

‫رديف ‬

‫‪ 77‬‬ ‫‪7 8‬‬ ‫‪ 79‬‬ ‫‪ 80‬‬ ‫‪ 81‬‬ ‫‪ 82‬‬ ‫‪ 83‬‬ ‫‪ 84‬‬ ‫‪ 85‬‬ ‫‪ 86‬‬ ‫‪ 87‬‬ ‫‪ 88‬‬ ‫‪ 89‬‬ ‫‪ 90‬‬ ‫‪ 91‬‬ ‫‪ 92‬‬ ‫‪ 93‬‬ ‫‪ 94‬‬ ‫‪ 95‬‬ ‫‪ 96‬‬ ‫‪ 97‬‬ ‫‪ 98‬‬ ‫‪ 99‬‬ ‫‪ 100‬‬ ‫‪ 101‬‬ ‫‪ 102‬‬ ‫‪ 103‬‬ ‫‪ 104‬‬ ‫‪ 105‬‬ ‫‪ 106‬‬ ‫‪ 107‬‬ ‫‪ 108‬‬ ‫‪ 109‬‬ ‫‪ 110‬‬ ‫‪ 111‬‬ ‫‪ 112‬‬ ‫‪ 113‬‬ ‫ ‬

‫شماره حساب ‬

‫ ‬ ‫‪2025175‬‬ ‫ ‬ ‫‪2980209‬‬ ‫ ‬ ‫‪1187149‬‬ ‫ ‬ ‫‪60785‬‬ ‫ ‬ ‫‪101238‬‬ ‫ ‬ ‫‪93359‬‬ ‫ ‬ ‫‪4970017‬‬ ‫ ‬ ‫‪9596‬‬ ‫ ‬ ‫‪25000‬‬ ‫ ‬ ‫‪81476‬‬ ‫ ‬ ‫‪30640‬‬ ‫ ‬ ‫‪1918795‬‬ ‫ ‬ ‫‪3166804‬‬ ‫ ‬ ‫‪29840‬‬ ‫ ‬ ‫‪3167203‬‬ ‫ ‬ ‫‪900357‬‬ ‫ ‬ ‫‪3021579‬‬ ‫ ‬ ‫‪3021582‬‬ ‫ ‬ ‫‪3129351‬‬ ‫ ‬ ‫‪88450‬‬ ‫ ‬ ‫‪52962‬‬ ‫ ‬ ‫‪99829‬‬ ‫ ‬ ‫‪2974557‬‬ ‫ ‬ ‫‪130330‬‬ ‫ ‬ ‫‪3900040‬‬ ‫ ‬ ‫‪2926781‬‬ ‫ ‬ ‫‪140880‬‬ ‫ ‬ ‫‪1310984‬‬ ‫ ‬ ‫‪144049‬‬ ‫ ‬ ‫‪2991675‬‬ ‫ ‬ ‫‪789753‬‬ ‫ ‬ ‫‪3333195‬‬ ‫ ‬ ‫‪3088758‬‬ ‫ ‬ ‫‪3333060‬‬ ‫ ‬ ‫‪3050325‬‬ ‫ ‬ ‫‪115151‬‬ ‫ ‬ ‫‪108443‬‬ ‫ ‬ ‫ ‬

‫نام خانوادگي ‬

‫نام جايزه‬

‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫آقاي صميمي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫آقاي صميمي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫خانم صميمي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫ ‬ ‫آقاي طوافي‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫ ‬ ‫خانم عابدي‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫آقاي علي‌پورگراشي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫ ‬ ‫آقاي غالمي‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫آقاي فاني‌الري ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫ ‬ ‫آقاي فاني‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫ ‬ ‫خانم فتاحي‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫ ‬ ‫آقاي فتحي‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫ ‬ ‫آقاي فروزان‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫ ‬ ‫خانم قائدي‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫آقاي قاسمي‌پور ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫ ‬ ‫آقاي قاسمي‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫ ‬ ‫آقاي قدسي‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫ ‬ ‫خانم قرباني‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫ ‬ ‫خانم قرباني‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫آقاي قزل سفلي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫آقاي کريميان ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫خانم کهنسال ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫آقاي محسن زاده ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫آقاي محسن زاده ‬ ‫ي جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫آقاي محمدزاده گراش ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫خانم محمدي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫آقاي محمديان ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫خانم مظفري فرد ‬ ‫ي جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫خانم معصومي گراش ‬ ‫آقاي معصومي گراشي جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫ ‬ ‫آقاي ملکي‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫ ‬ ‫خانم منفرد‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫آقاي موغلي گراشي ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫ ‬ ‫خانم واحدي‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫آقاي همايون فر ‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫ ‬ ‫خانم هنر‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫ ‬ ‫آقاي يزداني‬ ‫جايزه نقدي دويست هزار ريالي‬ ‫ ‬ ‫آقاي يوسفي‬ ‫ ‬


‫نگاه نو‬

‫نوشته‌های صحبت‌نو دیدگاه شخصی نویسندگان مقاالت است‬

‫چه خبر از گراش؟ این اولین عبارت اس��ت که پس‬ ‫از س�لام و علیک بر زبان‌ها جاری اس��ت‪ .‬با روش��ن‬ ‫شدن مسئله کالهبرداری در گراش‪ ،‬پس از دوازدهم‬ ‫بهم��ن م��اه ‪ 1387‬گفت‌وگوهای غالب گراش��ی‌ها‬ ‫و الرس��تانی‌ها‪ ،‬پیگی��ری و خبرگیری از آن اس��ت‪.‬‬ ‫کارگ��ران و کارفرمایان اه��ل الر و براک و لطیفی‪،‬‬ ‫دنگز‪ ،‬ده‌فیش‪ ،‬اوز‪ ،‬ارد و کورده‪ ،‬تش��نه‌ی خبرهایی‬ ‫در ای��ن زمینه هس��تند‪ .‬این الرس��تانی‌ها‪ ،‬معموالً‬ ‫با دیدن گراش��ی‌ها‪ ،‬به ویژه خلی��ل جباری و آقایان‬ ‫کریم��ی و جعف��ری و جانعلی و عابدین کش��اورز‬ ‫همکاران گراشی‌اش��ان‪ ،‬اولین س��ؤالی که می‌کنند‬ ‫مرب��وط به مس��ئله کالهب��رداری در گراش اس��ت‪.‬‬ ‫خبرها و شایعات زودتر از خود گراش در کشورهای‬ ‫شیخ‌نش��ین می‌پیچد‪ .‬اینترنت و تلفن دو وسیله‌ای‬ ‫هس��تند که خبره��ا را رله می‌کنند‪ .‬نام حس��نی و‬ ‫دوستانش در این گفت‌وگوها بسیار شنیده می‌شود‪.‬‬ ‫گراشی‌های با تجربه از قدیم‌ترین روزها‪ ،‬این حکمت‬ ‫عامیانه را ب��ر زبان می راندند که‪« :‬به س��رحدی‌ها‬ ‫اعتماد نکنید‪ ».‬و منظورش��ان این بوده اس��ت که از‬ ‫س��رزمین‌های گرمس��یر جنوبی که به سمت شمال‬ ‫کشور و سرزمین‌های سردسیر می‌روید‪ ،‬باید احتیاط‬ ‫کنید و با هر کسی طرح دوستی نریزید‪ .‬به هر حال‬ ‫جوان‌ترها گویا‪ ،‬گوش‌ش��ان ب��ه این حکمت عامیانه‬ ‫بدهکار نبوده و دچار چنین معضلی شده‌اند‪.‬‬

‫با الرستانی‌ها در کویت‬

‫دیدار ما با الرس��تانی‌ها‪ ،‬در حد یک سالم و تعارف‬ ‫معمولی گذش��ت‪ ،‬ولی ادب و انصاف حکم می‌کند‬ ‫حداقل نام آنها را در این جا یادآور شوم‪:‬‬ ‫محم��د زرگرپور‪ ،‬فرزند غالمعل��ی متولد ‪ 1336‬در‬

‫نیمه دوم تیرماه ‪88‬‬

‫نمازجمعه واجب تخییری است‬

‫ابوالحسن حسینی‬

‫ابوالحس��ن حس��ینی کارش��ناس زبان و ادبیات‬ ‫انگلیس��ی است‪ .‬او را بس��یاری به خاطر موسیقی‬ ‫می‌شناسند که سال‌ها در گروه پارسینا فعال بوده‬ ‫است‪.‬‬

‫(ضمیمه صحبت‌ نو فارس)‬

‫‪ ‬استفتا‬

‫منوی فرهنگی ‪‬‬

‫زیبایی‌ها‬ ‫و زشتی‌های‬ ‫دنیا‬

‫‪6‬‬

‫شماره سی و نه‬

‫ترانه های جنوب‬

‫سهیل نفیس��ی در این مجموعه‌ی ‪ 34‬دقیقه‌ای به‬ ‫سراغ ترانه‌های دوست قدیمی‌اش ابراهیم منصفی‬ ‫(رامی)که خویش��اوندی نزدیکی نیز با الرستانی‌ها‬ ‫دارد رفته است‪ .‬منصفی ترانه‌سرا‪ ،‬آهنگساز‪ ،‬نوازنده‬ ‫و خواننده‌ای از ش��هر بستک و بندرعباس است که‬ ‫برای خیلی‌ها هنوز ناش��ناخته مانده است‪ .‬نفیسی‬ ‫ن��ه قطعه از ترانه‌ها‌ی او را انتخاب کرده و با صدای‬ ‫صمیمی خود س��عی دارد تا آنچه را که منصفی از‬ ‫دل برآورده است را بر دل بنشاند‪ .‬ضرباهنگ مالیم‬ ‫موس��یقی با صدای لطیف گیت��ارش کار را آنچنان‬ ‫صمیمی کرده اس��ت که انگار در یک قدمی‌مان در‬ ‫حال اجرای آهنگ است‪.‬‬ ‫س��هیل نفیس��ی پیش از این آلب��وم «ری‌را» را با‬ ‫موفقیت به بازار فرستاده بود‪.‬‬

‫کوری‬

‫ییالق‬

‫این فیلم که براس��اس رمانی به همین نام نوشته ی‬ ‫ژوزه س��اراماگو ساخته شده اس��ت‪ ،‬درباره‌ی مردم‬ ‫شهری است که یک‌باره کور می‌شوند و همه چیز را‬ ‫سفید می‌بینند‪ .‬گویی که در دریایی از شیر غوطه ور‬ ‫زن یک چشم‌پزشک ‪-‬که‬ ‫شده‌اند‪ .‬در این میان تنها ِ‬ ‫نقش آن را جولین مور بازی می‌کند و داستان از دید‬ ‫او روایت می‌شود‪ -‬بینایی خود را از دست نمی‌دهد و‬ ‫سعی می‌کند تا به همه کمک کند؛ در حالی که شهر‬ ‫آن‌چنان به هم ریخته است که عمال هیچ کمکی از‬ ‫او ساخته نیست و در این راه دچار مشکالت زیادی‬ ‫می‌شود‪ .‬کوری نه تنها به تاریکی دنیای بیرون بلکه‬ ‫به تاریکی درون آدم‌ها هم می‌پردازد‪ .‬کوری فیلمی‬ ‫برای لذت بردن نیست‪ ،‬فیلمی برای ترسیدن است‪،‬‬ ‫ترسیدن از آدم‌ها و درون‌شان‪.‬‬

‫فصل گرما فرارس��يده و آن دس��ته از کساني که از‬ ‫گرماي جنوب به س��توه آمده‌اند طب��ق معمول به‬ ‫ش��مال کوچ مي‌کنند تا براي مدتي کوتاه از دست‬ ‫اين گرما خالص ش��وند‪ .‬و جالب اينجاست که اکثر‬ ‫ش��هرهاي شمالي حاش��يه درياي خزر آب و هوايي‬ ‫شرجي دارند‪ .‬يعني همان رطوبت درياي جنوب ولي‬ ‫با خنکي بيشتر‪ .‬امادر شمال غربی ایران‪ ،‬در ارتفاعات‬ ‫باالتر از ‪ ۱۷۰۰‬متر‪ ،‬حد فاصل اس��تان‌های گیالن و‬ ‫اردبیل در شمال شهرستان تالش‪ ،‬منطقه‌ای زیبا و‬ ‫منحصر به فرد با نام ییالق شکردشت وجود دارد که‬ ‫البته به دلیل کوهستانی بودن و سختی مسیر‪ ،‬کمتر‬ ‫مورد توجه گردشگران قرار گرفته است‪.‬‬ ‫جاده منتهی به دهکده ییالقی شکردش��ت‪ ،‬مسیری‬ ‫خاکی است که طی کردن آن با استفاده از خوردروهای‬

‫شش روز در کویت‪ 7‬تجارتی به دلیل افزایش تاجران افت کرده است‪.‬‬ ‫صادق رحمانی عزت اهلل اکبری متولد شهر دنگز‪ ،‬حسن نجفی‪ ،‬قاسم‬ ‫دامن‌کشان متولد ‪ 1335‬در الر‪ ،‬حاجی نعمت درویش‬ ‫الری که فروش��گاه س��یگار و تنباکو دارد‪ ،‬در سوق‬ ‫الس�لاح‪ .‬خلیل طالبی کورده‌ای‪ ،‬با مغازه‌ای کوچک‬ ‫که سیگار و تنباکو و قلیان می‌فروشد‪ .‬عباس باستان‬ ‫دهکویه‌ای که در فروش��گاه اطلس ب��ا احمد زمانی‬ ‫گراش��ی‪ ،‬همکار است‪ .‬او با خانواده در شیراز زندگی‬ ‫می‌کند‪ .‬محمدعلی خوش��ه‌چین فرزند محمدجواد‪،‬‬ ‫متول��د ‪ 1344‬در الر‪ .‬او به علی‌جواد معروف اس��ت‪.‬‬ ‫می دانستم با آقای سید کاظم معصومی (آقا عباس)‬ ‫قرابت فامیلی دارد‪ .‬چون او را سال ها پیش در گراش‬ ‫دیده بودم‪ ،‬در همان محله‌ای که قدیم‌ترها ما زندگی‬ ‫می‌کردیم‪ ،‬کوچه‌ی ش��هید خلیل رامیارپور فعلی و‬ ‫حوالی مسجد رئیس قدیمی‪.‬‬ ‫از محمدعلی خوشه‌چین‪ ،‬س��راغ مظفر محبوبی را‬ ‫می گی��رم‪ .‬مظفر نیز متولد الر اس��ت و در گراش‬ ‫با ابوالحس��ن فردوسی نس��بت فامیلی دارد‪ ،‬ما در‬ ‫جبهه‌های غرب با هم بودیم‪ .‬پس��ری با احساس و‬ ‫عاطفی و مهربان و البته خوش‌تیپ‪ .‬او را ندیدم‪ ،‬اما‬ ‫تلفنی با هم حال و احوالی کردیم‪.‬‬ ‫حسین فانی‪ ،‬آراسته‪ ،‬سپید موی‪ ،‬با سبیلی پرپشت‬ ‫در بازار س�لاح که یک��ی از بازارهای قدیمی کویت‬ ‫س��ردبیر صحبت‌نو اس��فندماه ‪ 1387‬سفری به‬ ‫است‪ ،‬سال‌هاست در کویت به کار اشتغال دارد‪ .‬هم‬ ‫کش��ور کویت داش��ت‪ .‬او در این س��فرنامه سعی‬ ‫چنی��ن احمد انصاری فرزند ش��یخ عبداهلل انصاری‬ ‫می‌کند شمایی از زندگی روزمره‌ی همشهریان را‬ ‫گراش��ی ‪ .‬همه گراشی‌ها و الرستانی‌ها در محیطی‬ ‫در این کشور روایت کند‪.‬‬ ‫تج��اری و با عش��ق و عالقه س��ال‌ها و س��ال‌ها به‬ ‫الر است‪ .‬او از بیست س��الگی به کویت آمده است تالش می‌پردازند تا فرزندان‌شان بتوانند در فضایی‬ ‫و اکن��ون اوضاع رو به راهی دارد‪ .‬او می‌گوید‪ :‬وضع آرام ب��ه تحصی��ل بپردازند‪ .‬آن‌ه��ا کار می‌کنند تا‬ ‫کویت قبال خیلی بهتر بود‪ ،‬اما االن داد و ستدهای یادگارهای‌ش��ان‪ ،‬نامی نیک از پدران‌ش��ان به جای‬

‫بگذارند‪.‬‬ ‫حمید میرزایی متولد ‪ 1359‬در ارد از س��ال ‪1995‬‬ ‫میالدی به کویت آمده اس��ت و ب��ه کار در یکی از‬ ‫فروش��گاه‌های گراشی مشغول اس��ت‪ .‬او می‌گوید‪:‬‬ ‫ما از س��اعت ش��ش صبح تا نه شب کار می‌کنیم و‬ ‫ماهانه ‪ 250‬دین��ار دریافت می‌کنیم‪ ،‬چیزی حدود‬ ‫هش��تصد هزار تومان‪ .‬او صحبت ن��و ویژه گراش را‬ ‫ب��ا دق��ت می‌خواند و پیش��نهاد می‌دهد که جدول‬ ‫کلمات متقاطع به آن اضافه شود‪ .‬البته برای آدمی‬ ‫مثل او‪ ،‬وقتی هم برای حل کردن جدول می‌ماند؟‬ ‫حمید میرزایی اردی می گوید‪ :‬اس��تراحت ما خیلی‬ ‫کم اس��ت و تعطیالت و مرخصی ه��م نداریم‪ .‬برای‬ ‫ارباب قان��ون کار وجود دارد‪ ،‬اما ب��رای کارگر نه‪ .‬او‬ ‫معم��والً یک س��ال در‬ ‫کوی��ت می ماند و چهار‬ ‫ماه را به ارد می رود‪ .‬او‬ ‫دوست دارد در ایران کار‬ ‫کند و در کنار همسر و‬ ‫فرزندش باشد‪.‬‬ ‫عباس طاه��ری متولد‬ ‫‪ 1348‬در بریز الرستان‪،‬‬ ‫بیست س��ال در کویت‬ ‫به فروشندگی و تجارت‬ ‫م��واد غذایی اش��تغال‬ ‫دارد و از کارش راض��ی‬ ‫است‪ .‬او چون سرمایه از‬ ‫خود دارد‪ ،‬از مشکالت‬ ‫کمتر می‌گوید‪.‬‬ ‫از نظر الرس��تانی‌های‬ ‫مقیم کویت‪ ،‬این کشور‬ ‫کارگران الرستانی در کویت‬

‫حکمت عامیانه‌ی‬ ‫گراشی‌ها‬

‫بخارای من‪ ،‬الر من‪14‬‬

‫نکته جالب توجه آن اس��ت که الری‌ها ابتدا نسبت‬ ‫به رفتن به شهر جدید الر و سکنا گزیدن در آن ابا‬ ‫داشتند و یادم هست که به آن شهر یزید می‌گفتند‬ ‫و ش��عری هم به طنز ساخته بودند و بر سر زبان‌ها‬ ‫افتاده بود‪:‬‬ ‫ناچم‬ ‫اما اَشَ ِر یزید َ‬ ‫ناچم‬ ‫اما ا َ ِز ِر ُج ِل َگو َ‬ ‫اما اَشَ ِر یزید ناچم‬ ‫اما دِگو دگو ناچم‬ ‫راه ش ِر یزید دو ِر‬ ‫ا َ ِو شر یزید شور‬ ‫از این شعر کامال پیداس��ت که علت عدم استقبال‬ ‫مردم از این ش��هر و کوچ کردن و سکنا گزیدن در‬ ‫آن چه بود‪ .‬راه دور و آب ش��ور و فاصله دور آن که‬ ‫باعث دالدال راه رفتن می شد‪.‬‬ ‫این شهر گرچه لوله کشی داشت‪ ،‬ولی آب آن از شهر‬

‫الر شورتر بود‪ ،‬ضمن آن که در فاصله سه کیلومتری‬ ‫ش��هر واقع ش��ده بود و ابتدا جاده‌ای شوسه‌ای آن را‬ ‫به ش��هر الر وصل می کرد و وسیله کافی برای نقل‬ ‫و انتقال به شهر الر نداشتند که مرکز تجاری و بازار‬ ‫اصل��ی در آن ب��ود و مردم برای حت��ی خرید روزانه‬ ‫مجبور بودند این فاصله را با مشقت طی کنند‪ .‬به هر‬ ‫صورت با این که جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران‬ ‫خانه‌های این ش��هر را برخی ب��ه رایگان و پاره‌ای به‬ ‫اقساط دراز مدت در اختیار آسیب‌دیدگان زلزله قرار‬ ‫می‌داد با این وجود حاض��ر به رفتن به آنجا نبودند‪،‬‬ ‫حتی پدرم در خاط��رات خود می‌گوید که مهندس‬ ‫شهرس��از و معم��ار آن به نزد من آم��د و از این که‬ ‫این ش��هر را با زحمت طاقت‌فرس��ایی س��اخته ولی‬ ‫الری‌ها از آن اس��تقبال نمی‌کنن��د گله می‌کرد و به‬ ‫اندازه‌ای متأثر بود که به گریه افتاده بود و از حضرت‬ ‫آق��ا خواهش کرده تا قطعه زمینی‪ ،‬خانه‌ای بردارد تا‬

‫سید محمدحس��ن آیت‌اللهی فرزند آیت‌اله سید‬ ‫عبدالعلی آیت‌اللهی در حال حاضر در قم ساکن است‬ ‫و از خاطرات کودکی خود در الر نوشته است‪.‬‬

‫س��وپرماركت آق��اي حس��ني در خياب��ان جم��ال‬ ‫عبدالناصر که متأس��فان ‌ه جمع ش��د‪ ،‬مجبور شدم‬ ‫دوباره در همان س��ن و سال يعني ‪ 1982‬ميالدي‬ ‫بروم پيش گراش��ي‌ها‪ .‬به مدت ش��ش ماه در بازار‬ ‫دي��ره در دكان��ي كه ‪ 4‬نفر ارباب و ش��ريك در آن‬ ‫بودند و من و يک آدم ساده و مظلوم به نام حسين‬ ‫كه ‪ 10‬س��ال بزرگ‌تر از من بود مشغول كار شوم‪.‬‬ ‫آنجا هم مشكالتي پيش پايمان سبز شد‪ ،‬ولي ناچار‬ ‫تن در داديم‪ .‬اصال چقدر جابه‌جايي و ديگر می‌شد‬ ‫ب��ه كجا رفت؟ اين بود ك��ه متحمل هر گرفتاري و‬ ‫بدبختي‌اي كه مي‌ش��دم و هر چقدر از كار در انبار‬ ‫و دكان خس��ته و درمانده مي‌شدم‪ ،‬صبر مي‌كردم‪.‬‬ ‫صبح كه مي‌ش��د ارباب يا يكي از ش��ركا خودش را‬ ‫مي‌زد به بازار ماهي قديم دبي‪ .‬يك س��اعت بعد در‬ ‫حالي كه كمي ژس��ت گرفته بود‪ ،‬از آن ته با حالتی‬ ‫داش‌واري مث��ل ناصر ملك‌مطيعی در حالي كه ُدم‬ ‫ماهي بيچاره در دست‌اش بود مي‌آمد و داد مي‌زد‪:‬‬ ‫«احم��د! كجاي��ي؟ بگي��ر و برو اين ماه��ي را پاك‬ ‫كن‪ .‬س��رش براي ظهر‪ ،‬دم‌اش براي ش��ب‪ ».‬ماهي‬ ‫حدود ‪ 1‬كيلو و نيم وزن داش��ت‪ .‬زیر لب مي‌گفتم‪:‬‬

‫«خداي��ا! يعني نمي‌ش��د اين را آنجا پ��اك كرد؟»‬ ‫ظهر كه مي‌ش��د يک « َملَت» پر خورش ماهي زير‬ ‫دل ‪ 6‬نفري ما بود‪ .‬خوب يادم اس��ت که سر ماهي‬ ‫س��رخ ش��ده همچون قايق سرگش��ته به اين سو و‬ ‫آن س��و مي‌رفت و چ��رخ مي‌خورد تا در آخر از زير‬ ‫دندان‌هاي ارباب اره مي‌ش��د‪ .‬شب هم برنج و ماهی‬ ‫درس��ت مي‌كردم و به هر نفر‪ 4‬مثقال و نيم ماهی‬ ‫مي‌رسيد‪.‬‬ ‫يك ش��ب نشس��ته بوديم‪ ،‬ديديم لباس‌شویی دارد‬ ‫با س��ر و ص��داي زياد وارد اتاق مي‌ش��ود! س��ريع‬ ‫خام��وش‌اش كردند و ديدند حس��ين آق��ا تمامي‬ ‫لباس‌هایش را با كفش تخت‌س��بزش يك‌جا ريخته‬ ‫است در لباسشويي و دكمه را زده است!‬ ‫انبار ما پر بود از انواع ش��ربت‌هاي پودر و مايع‪ .‬يك‬ ‫تضرر و اظطرار به من گفت‪:‬‬ ‫روز حسين با يك نوع ّ‬ ‫«احمد‪ ،‬تو تا حاال ش��ربت ويمتو خوردي؟» گفتم‪:‬‬ ‫نه! چطور مگر؟ (چ��ون خودم هم آن‌ زمان واقعاً از‬ ‫خانواده‌اي ن��ادار و كم‌درآمد بودم و نخورده بودم‪).‬‬ ‫گف��ت‪« :‬خيلي وقت اس��ت كه دل‌ام پيش ش��ربت‬ ‫ويمتو گير كرده‪ .‬حاال جون به لب شدم‪ .‬آخ! كه من‬

‫اگر ش��ربت ويمتو مي‌خوردم چه حالي مي‌كردم‪».‬‬ ‫فردای آن روز كاري در انبار داش��تم و سريع رفتم‬ ‫كه برگردم‪ .‬ديدم حسين بيچاره كاف تا كاف افتاده‬ ‫روي زمين و از دهن‌اش كف س��رخ بيرون مي‌آمد‪،‬‬ ‫در حالي كه شيشه شكسته ويمتو در كنارش افتاده‬ ‫بود‪ .‬اط�لاع دادم و او را بردند پيش دكتر و تمامي‬ ‫ش��ربت غليظ ويمتو را به ضرب تنقيه از ش��کمش‬ ‫درآوردند‪ ،‬طوري كه من هم از رنگ ش��ربت ويمتو‬ ‫بيزار شدم‪ .‬بعد معلوم شد كه او سريع رفته در صف‬ ‫چهارص��د و پنجاه كارتني ش��ربت ويمتو‪ ،‬و كارتن‬ ‫باالي��ي را باز كرده و يك شيش��ه‌ی كامل ش��ربت‬ ‫ويمتوی غليظ و تند را بدون آب و شكر سر كشيده‬ ‫بود و به كام دل رسيده بود‪ .‬اما بیچاره نمی‌دانسته‬ ‫شربت را چطور درس��ت می‌کنند‪ .‬گويي زبان حال‬ ‫او در حي��ن پاره كردن كارت��ن ويمتو اين بوده كه‪:‬‬ ‫«دست از طلب ندارم تا كام جان بر آرم‪ /‬يا تن رسد‬ ‫به «ويمتو» يا جان ز تن برآيد‪ ».‬س��رانجام ارزش او‬ ‫به خاطر يك شيش��ه ويمتو كم ش��د و دو هفته‌اي‬ ‫بعد مرخص‌اش كردند‪ .‬و من خوب يادم اس��ت که‬ ‫در ماجراي مرخص شدن حسين بسيار گريه كردم‪،‬‬

‫سيد محمدحسن آيت‌اللهي‬

‫اما اَ َش ِر یزید‬ ‫ناچم‬ ‫َ‬

‫شخصی کمي دشوار است و ساکنان محلی نیز معموال‬ ‫از خودرو نیس��ان برای رفت و آمد استفاده می کنند‪.‬‬ ‫این جاده زیبا با چشم‌انداز کم نظیری از کوهستان و‬ ‫جنگل‌های انبوه راش و افرا در بیش��تر روزهای فصل‬ ‫بهار و تابستان غرق در مه است‪ .‬شکردشت به عنوان‬ ‫سکونت‌گاهی ییالقی در بهار و تابستان مورد استفاده‬ ‫م��ردم مناطق کم ارتف��اع و روس��تاهای اطراف قرار‬ ‫می‌گیرد‪ .‬ولی با وجود س��رما و برف ش��دید در فصل‬ ‫پاییز و زمستان‪ ،‬بعضی از ساکنان منطقه تمام فصول‬ ‫سال در این منطقه زندگی می کنند‪.‬‬ ‫پوشش گیاهی دل انگیز‪ ،‬دشت های سرسبز‪ ،‬دشت گل‬ ‫های طبیعی و چشمه های جوشان و همینطور سکونت‬ ‫گاه ه��ای منحصر بفرد و زندگی روس��تایی تابلوهای‬ ‫بدیعی از ش��گفتی های زیبایی است که طبیعت این‬ ‫منطقه را شکل داده است‪.‬به امتحان کردن مي ارزد‪.‬‬ ‫از نظر توس��عه ی تجاری نس��بت به دوبی‪ ،‬از رونق‬ ‫کمتری برخوردار است‪ ،‬آنها می‌گویند در دوبی هم‬ ‫در آمد بیش��تر است و هم استراحت و تفریح بهتر‪.‬‬ ‫و دلیل آن این اس��ت که دروازه‌های تجارت جهانی‬ ‫به روی دوبی باز اس��ت‪ ،‬اما کویت به طور محدود و‬ ‫کنترل شده با جهان خارج روابط تجاری دارد‪.‬‬ ‫کویت حتی از نظر اخالقی و مذهبی نیز در مقایسه‬ ‫با دوبی و بحرین عفیف‌تر است و تقریبا سیاست‌های‬ ‫اجتماعی کشور عربستان را دنبال می‌کند‪ ،‬به همین‬ ‫دلی��ل برخی از عرب‌های کویتی و عربس��تانی برای‬ ‫تفریحات آخر هفته به بحرین یا دوبی می‌روند‪.‬‬ ‫در ش��ماره‌ی آین��ده با صادق کش��وری‪ ،‬ب��ه میناء‬ ‫الدوحه می‌رویم‪.‬‬

‫‪‬‬

‫الری‌ها هم تشویق به آمدن به این شهر بکند و پس‬ ‫از اصرار زیاد‪ ،‬حضرت آقا راضی می‌ش��وند دو قطعه‬ ‫زمی��ن (دو قواره آن زمان هر کدام چهارصد متر) به‬ ‫متری یک‌توم��ان از آن‌ها بخرد‪ .‬به هر حال بعدا ً که‬ ‫این فاصله دو ش��هر آسفالت شد و رفت و آمد به آن‬ ‫شهر راحت‌تر شد مردم استقبال کردند به طوری که‬ ‫اکنون از مناطق اعیان‌نشین الر شده است‪.‬‬ ‫داش��تم از خان��ه خودمان می گفتم ک��ه دو طرف‬ ‫داش��ت و هنگامی که بخش��ی از ط��رف کوچک از‬ ‫زلزله الر آس��یب دید‪ ،‬خانواده حضرت آقا به طرف‬ ‫بزرگ منتقل شدند و طرف کوچک پس از بازسازی‬ ‫مختصری به بیرونی آقا و محل مالقات‌ها و تدریس‬ ‫خانگی حضرت آقا تبدیل شد‪.‬‬ ‫کوچه خلوت خودمان ک��ه طی می‌کردیم به کوچه‬ ‫اصلی می‌رس��یدیم‪ ،‬گفتم که ای��ن کوچه دو محله‬ ‫ب��زرگ الر و بلک��ه چندی��ن محله ب��زرگ را به هم‬ ‫از درون دبی‪ 8-‬‬ ‫احمدعلی غفوری‬

‫تو تا حاال شربت‬ ‫ويمتو خوردي؟‬ ‫برای اینکه نمی‌دانس��تم كه چرا در انباري كه بيش‬ ‫از ‪ 5-4‬هزار کارتن ش��ربت وجود داشت‪ ،‬او حسرت‬ ‫به دل یک جرعه باش��د و چرا بعدا ً كه فهميدند‪ ،‬او‬ ‫را بي��رون كردند‪ .‬پس من ه��م از آن‌جايي كه با او‬ ‫انس گرفته بودم‪ ،‬خودم را از آنجا بيرون كش��يدم و‬ ‫باز به جايي ديگر رفتم‪.‬‬

‫وصل می‌کرد و کوچه اصلی ش��مرده می‌شد و نقش‬ ‫خیابان اصلی و مهم ش��هر را ایفا می‌کرد‪ .‬این کوچه‬ ‫با پیچ‌وخم‌هایش از یک سر به میدان و بازار قدیمی‬ ‫الر منتهی می‌ش��د و از یک س��و به مدارس ابتدایی‬ ‫دختران و پس��رانه و دو آب انب��ار اندازه هم و بزرگ‬ ‫حاج علی‌اکبری و محل��ه کوریچان (که قبال گویا از‬ ‫الر جدا بوده و بعدها با س��اختن این س��ه مدرس��ه‪،‬‬ ‫مدرس��ه سعدی و حافظ که پش��ت و رو به یکدیگر‬ ‫بودند و پسرانه و مدرس��ه دخترانه ثریا) و گسترش‬ ‫شهر‪ ،‬این روستای سابق جزو محله الر شده بود‪ .‬بین‬ ‫این محله و محله پیرغیب هم قبرس��تان وسیع الر‬ ‫قرار داش��ت که معلوم است که چرا وسیع بود‪ ،‬زلزله‬ ‫و بیماری‌ه��ای واگیردار مثل وب��ا و حصبه و ماالریا‬ ‫نفوس زیادی از الری‌ها را در کام خاک کش��یده بود‬ ‫ک��ه هر کدام خاطرات تلخی در ذهن کهنس��االن و‬ ‫میان ساالن دوران کودکی ما به جا گذاشته بود‪.‬‬

‫ س�وال‪ :‬برخي از دوستان ما در شهر گراش‬ ‫زندگ��ي مي کنند ولي به ه��ر دليلي خيلي کم‬ ‫ب��ه نماز جمعه يا نماز جماعت مي روند‪ .‬اين در‬ ‫حالي اس��ت که همه‌ي آنان به اصول اسالمي و‬ ‫ش��يعي پايبندي دارند‪ .‬آیا این مس��اله اشکالی‬ ‫دارد؟‬ ‫ ج�واب دفت�ر آي�ت اهلل العظم�ی مکارم‬ ‫ش�يرازی‪ :‬نماز جمعه واجب تخییری اس��ت و‬ ‫بهتر است که نماز جمعه را انتخاب کنند‪.‬‬ ‫همیشه موفق باشید‬

‫توضیح واجب تخییری‬

‫احکام واجب در ش��ریعت اس�لام به اعتبار نفس‬ ‫وج��وب به دو قس��م واج��ب تعیین��ی و واجب‬ ‫تخییری تقس��یم می‌شود‪.‬که واجب تخییری‪ ،‬آن‬ ‫اس��ت که دو یا چند عمل از مکلَف خواسته شده‬ ‫و او اختی��ار دارد هرک��دام را بخواهد انجام دهد‪.‬‬ ‫مانن��د‪ :‬اختیار در اقامه نم��از جمعه یا نماز ظهر‬ ‫در روز جمعه‪.‬‬ ‫محمد حسین فالح‌زاده‪ .‬کتاب آموزش فقه‬

‫مسعود غفوری‬

‫‪ ‬مطبوعات الرستان‬

‫ میالد الرستان‬ ‫شماره ‪ 568‬میالد الرستان‪ ،‬هفته چهارم خرداد‬ ‫‪ ،88‬عک��س و خب��ر برگزاری دهمی��ن انتخابات‬ ‫ریاس��ت جمهوری در الرس��تان را به روی جلد‬ ‫برده است‪.‬‬ ‫آمار این انتخابات هم این‌گونه اعالم ش��ده است‪:‬‬ ‫تع��داد واجدین ش��رایط ‪ 141000‬نف��ر؛ تعداد‬ ‫شرکت‌کننده ‪ 116738‬نفر؛ محمود احمدی‌نژاد‬ ‫‪ 76840‬رای مع��ادل ‪ 66‬درصد آرا؛ میرحس��ین‬ ‫موس��وی ‪ 37134‬رای مع��ادل ‪ 31‬درص��د آرا؛‬ ‫محسن رضایی ‪ 1022‬رای معادل ‪87‬صدم درصد‬ ‫آرا؛ مه��دی کروب��ی ‪ 850‬رای مع��ادل ‪72‬صدم‬ ‫درصد آرا‪ .‬افتتاح گمرک الرستان به عنوان یکی‬ ‫دیگر از مصوبات سفر ریاست جمهور‪ ،‬و راه‌اندازی‬ ‫مرکز معاینه فنی خودرو از اوایل مردادماه س��ال‬ ‫ج��اری در الرس��تان از خبره��ای صفحه‌ی آخر‬ ‫هستند‪.‬‬ ‫سرمقاله‌ی میالد الرستان در شماره ‪ ،569‬هفته‬ ‫اول تیرماه ‪ ،88‬خبر به آتش کش��یده شدن دفتر‬ ‫این نشریه را بازگو می‌کند‪ .‬این عمل مجرمانه در‬ ‫اولین ساعات روز ‪ 88/3/25‬با شکستن شیشه‌ها‬ ‫و آتش‌اف��روزی در دفتر روزنام��ه انجام گرفت و‬ ‫تمامی نشریات الرستان را به واکنش واداشت‪.‬‬ ‫تیتر یک این ش��ماره البته ب��ه راهپیمایی مردم‬ ‫الرس��تان در حمای��ت از فرامی��ن مق��ام معظم‬ ‫رهب��ری اختصاص دارد‪ .‬صفحه آخر این ش��ماره‬ ‫هم به طور کامل به چاپ بیانات مقام رهبری در‬ ‫خطبه‌ی نماز جمعه اختصاص داده شده است‪.‬‬ ‫معرف��ی س��توان یکم پرنیان به عن��وان فرمانده‬ ‫جدید پلیس راه الرستان به جای سروان صادقی‪،‬‬ ‫و کش��ف و ضبط ‪ 320‬کیلوگرم تریاک در محور‬ ‫بن��در‪-‬الر در ی��ک پ��ژو ‪ ،405‬و همچنین نصب‬ ‫‪ 550‬ع��دد از علمک‌ه��ای گاز ش��هری در اوز از‬ ‫دیگر خبرهای این شماره هستند‪.‬‬ ‫ پسین دهکویه‬ ‫شماره ‪ 52‬پسین دهکویه‪ ،‬تیرماه ‪ ،88‬تقدیر وزیر‬ ‫کشور از شورای شهر دهکویه را به خاطر انتخاب‬ ‫آن به عنوان شورای نمونه‌ی سال ‪ 1387‬به روی‬ ‫جلد برده است‪ .‬این ش��ماره‌ی پسین دهکویه تا‬ ‫ح��د زیادی ب��ه انتخابات دهم پرداخته اس��ت و‬ ‫حتی جدول تفکیکی آرای شهرستان را هم چاپ‬ ‫کرده اس��ت‪ .‬تولید ‪ 9‬هزار و ‪ 800‬تن بادمجان و‬ ‫به پایان رس��یدن برداش��ت گندم در الرستان از‬ ‫خبرهای دیگر این نشریه‌اند‪.‬‬ ‫ عصر اوز‬ ‫عص��ر اوز ه��م در ش��ماره‌ی ‪ ،104‬تیرم��اه ‪،88‬‬ ‫خبر برگزاری انتخابات را تیتر کرده اس��ت‪ .‬آغاز‬ ‫ساخت ‪ 572‬واحد مس��کونی مسکن مهر در اوز‬ ‫هم خبر صفحه دو این نش��ریه اس��ت‪ .‬مهندس‬ ‫خواجه‌احمدی‪ ،‬معاون مسکن اداره کل مسکن و‬ ‫شهرسازی استان‪ ،‬گفته است‪« :‬در استان فارس‬ ‫‪ 1200‬هکت��ار از اراضی برای س��اخت ‪ 82‬واحد‬ ‫مسکونی در اختیار مسکن مهر قرار گرفته است‬ ‫و در الرس��تان در ‪ 4‬شهر الر‪ ،‬اوز‪ ،‬گراش و خنج‬ ‫ک��ه باالی ‪ 12‬ه��زار جمعیت هس��تند و امورات‬ ‫مسکن مهر به دست این اداره کل است عملیات‬ ‫ساخت مس��کن مهر اجرایی شده است‪ ».‬ساخت‬ ‫دهیاری در محلچه نیز خبری از بخش اوز اس��ت‬ ‫که در این نشریه درج شده است‪.‬‬ ‫آن ط��ور که عص��ر اوز خبر می‌دهد‪ ،‬قرار اس��ت‬ ‫پلی��س راهنمای��ی و رانندگ��ی ه��م در اوز دایر‬ ‫ش��ود‪ .‬این نش��ریه همچنین خب��ر می‌دهد که‬ ‫کاروان‌س��رای «لرد میری» نیز در فهرس��ت آثار‬ ‫ملی ایران به ثبت رسیده است؛ و این که آخرین‬ ‫کدخدای روس��تای کهنه‪ ،‬محم��د صالح آزادی‪،‬‬ ‫‪ 106‬ساله‪ ،‬به دیار باقی شتافت‪.‬‬


‫شماره سی و نه‬ ‫(ضمیمه صحبت‌ نو فارس)‬

‫نیمه دوم تیرماه ‪88‬‬

‫دنیای مجازی ‪‬‬

‫‪7‬‬

‫جامعه نو‬ ‫محمد خواجه‌پور‬

‫پرنده‌ی کوچک‬ ‫پرحرف‬ ‫در اینترنت‬ ‫در ای��ن روزه��ا اگر ش��ما کمی هم ب��ا اینترنت‬ ‫آش��نا باش��ید بحث داغ فیس‌بوک‪ ،‬تویتر و فید‬ ‫را ش��نیده‌اید‪ .‬در هم��ان اوایل کار فیس بوک به‬ ‫گراشی‌های حاضر در فیس بوک پرداخته بودیم‪.‬‬ ‫کس��انی که حاال تعدادش��ان خیلی بیشتر شده‬ ‫است‪ .‬شما هم اگر در فیس بوک هستید به اتاق‬ ‫‪ gerash‬بیایید‪.‬‬ ‫اما این بار سراع تویتر می‌رویم‪Twitter.com .‬‬ ‫یک سیس��تم میکروبالگینگ اس��ت‪ .‬معنی اسم‬ ‫آن هم می‌ش��ود چیزی در مایه‌های گنجش��ک‬ ‫خودمان‪ ،‬یک گنجش��ک پر حرف‪ .‬اما این سایت‬ ‫کارش چیس��ت؟ با زبان س��اده‌تر فکر کنید یک‬ ‫جور ‪ SMS‬نوشتن در اینترنت که دوستان شما‬ ‫می‌بینند‪ .‬هر نوش��ته تویتر نمی‌تواند بیش��تر از‬ ‫‪ 140‬حرف باش��د‪ .‬کار با تویتر خیلی ساده است‪.‬‬ ‫ثبت‌نام می‌کنید و بعد یک کادر روبه‌رو شماست‬ ‫که در آن می‌نویسید در حال چه کاری هستید‪.‬‬ ‫همین‬

‫توزیع در خارج از کشور‪ ‬کویت‪ :‬سوق الرین‪-‬شرکت اطلس ‪ ‬بحرین‪ :‬محرق‪ ،‬الشفق ‪ ‬دبی‪ :‬الراس‪ ،‬فلمار‬

‫هر جامع��ه داراي فرهنگ‌ه��ا‪ ،‬آداب و‬ ‫رس��وم و زبان مختلف و خاصي اس��ت‬ ‫ك��ه تنه��ا تعلق ب��ه آن جامع��ه دارد و‬ ‫مدت‌ه��ا زم��ان الزم اس��ت ك��ه افراد‬ ‫جامعه ب��ا فرهنگ‌ها همرنگ ش��وند و‬ ‫به جامعه‌پذي��ري برس��ند‪ .‬جريان اين‬ ‫جامعه‌پذي��ري مي‌توان��د بس��يار جالب‬ ‫باش��د‪ ،‬حال تصور كنيد مجبور باش��يد‬ ‫ب��ه هر دليل��ي وارد جامعه يا كش��وري‬ ‫ش��ويد كه هيچ‌چي��ز از آن نمي‌دانيد و‬ ‫حتي با زبان آن كشور نيز آشنا نيستيد‪.‬‬ ‫چگون��ه خ��ود را ب��ا آن جامع��ه وف��ق‬ ‫مي‌دهيد؟ افراد برحسب سازگاري خود‬ ‫عكس‌العمل‌هاي متفاوتي دارند‪ ،‬معموال‬ ‫خدمتكاران خارجي دچار اين وضعيت‬ ‫مي‌شوند‪ .‬در ش��هر ما گراش بيشتر در‬ ‫مراس��م‌ها يا بعضي‌ از خانه‌ها اين افراد‬ ‫را مي‌بيني��م به س��راغ دو نف��ر از آن‌ها‬ ‫مي‌رويم تا با آن‌ها گفت‌وگويي داش��ته‬ ‫باش��يم و بهتر با كشورشان آشنا شويم‬ ‫و از نظرات‌شان درباره‌ی ايران و گراش‬

‫ی از دو خدمتکار خارجی در خانه‌های گراش‬ ‫گزارش ‌‬

‫دل سامیتا در هیمالیا‬ ‫جا مانده است‬

‫فاطمه یوسفی‪ -‬مینا غفوری‬

‫دادن��د وقتي م��ا به ام��ور مذهبي خود‬ ‫مي‌پرداختيم آ‪.‬د خيل��ي كنجكاو بود و‬ ‫سواالت زيادي از ما مي‌پرسيد‪ .‬مخصوصاً‬ ‫ماه محرم و صفر كه مي‌ش��د وقتي شور‬ ‫و ش��وق مردم‪ ،‬گريه‌ها و سينه‌زني‌ها و‬ ‫مراس��م‌ها را مي‌ديد عالق��ه‌ي زيادي از‬ ‫خود نش��ان مي‌داد و ب��ه فيلم‌هايي كه‬ ‫اطالعاتش را در مورد امام حس��ين(ع)‬ ‫ب��اال مي‌برد زياد توج��ه مي‌كرد‪ .‬ما هم‬ ‫از كتابخان��ه‪ ،‬كتاب‌هايي را به او معرفي‬

‫نمي‌توانس��تم با هيچ‌كس ارتباط برقرار‬ ‫كنم تا آن‌جايي كه هر دفعه با خانواده‌ام‬ ‫تم��اس مي‌گرفتم گريه مي‌ك��ردم و از‬ ‫دلتنگي‌هاي��م مي‌گفت��م اما ب��ا كمك‬ ‫دختر صاحب‌خانه س��عي كردم با زبان‬ ‫گراش��ي و فارسي آشنا ش��وم‪ ،‬دفتري‬ ‫تهيه كردم دختر همس��ايه گراش��ي و‬ ‫فارس��ي كلمات را به من مي‌گفت و من‬ ‫يادداش��ت مي‌كردم و ه��ر روز و هر بار‬ ‫تمرين مي‌كردم تا باالخره توانس��تم تا‬ ‫حدودي فارس��ي را ياد بگيرم و دايره‌ي‬ ‫ارتباطم را گس��ترده‌تر كنم‪ .‬او مي‌گفت‬ ‫من اقامت قطر دارم و هر سه ماه يكبار‬ ‫براي تمدي��د آن بايد بروم‪ .‬من تصميم‬ ‫داش��تم كه در قطر عرب��ي ياد بگيرم تا‬ ‫در مس��افرت‌هاي بعدي‌ام به كشورهاي‬ ‫مختلف دچار مش��کل نش��وم اما بعد از‬ ‫ي��ك ماه ك��ه در دفتر اس��تخدام خدام‬ ‫ثبت‌ن��ام كرده بودم خانواده‌ي گراش��ي‬ ‫م��را انتخاب كردند و من با آن‌ها آش��نا‬ ‫شدم و خوش��حالم كه توانستم فارسي‬ ‫را ياد بگيرم‪.‬‬

‫چه چیز ایران را دوست داری‬

‫در ن��گاه اول ب��ه نظر کار مزخرفی می‌رس��د اما‬ ‫محبوبی��ت تویتر روز به روز زیادتر می‌ش��ود‪ .‬در‬ ‫اینجا دیگر ش��ما نمی‌خواهد جواب س��وال «چه‬ ‫خب��ر؟» را بدهی��د و می‌گویید‪« :‬ب��رو تویترم را‬ ‫بخ��وان‪ ».‬خیل��ی آدم‌های معروف ه��م به تویتر‬ ‫ال در این انتخابات حضور «کرباسچی»‬ ‫آمده‌اند مث ً‌‬ ‫در تویت��ر جالب بود و یا کس��انی مثل اوباما هم‬ ‫تویت می‌کنند‪.‬‬ ‫اما جمعیت گراش��ی‌ها کم‌ک��م در تویتر هم در‬ ‫حال زیاد شدن است‪.‬‬ ‫‪ Gerashi‬از کارب��ران باس��ابقه در ش��بکه‌های‬ ‫اجتماعی اس��ت‪ .‬مس��عود میرزمان��ی پرکارترین‬ ‫تویتریس��ت اس��ت که روزانه از ن��وع غذا‪ ،‬درس‬ ‫نخواندن و عش��ق‌ورزی‌هایش می‌نویسد او البته‬ ‫در ای��ام انتخابات هم تویت��ر فعال بود‪Narcis .‬‬ ‫این روزها در تویتر بیش��تر فعال ش��ده است او‬ ‫هم مث��ل خیلی‌ه��ا از درس نخوان��دن خودش‬ ‫شاکی اس��ت‪ Elesaar .‬یا همان حسن حسینی‬ ‫از بحرین می‌نویسد و بیش��تر عالقه‌مند است از‬ ‫وب بنویس��د و از جمل��ه کاربران اندیش��ه نوین‬ ‫است که به همراه ‪( 1Gerashi‬مهدی قنبری)‪،‬‬ ‫‪( gerash67‬مه��دی وفایی‌ف��رد)‪B_Qodsi، ،‬‬ ‫‪ Mehmandar‬و ‪ (miram14‬ناصر شمسی)‬ ‫طیف اندیشه نوینی‌های تازه‌کار تویتر را تشکیل‬ ‫می‌دهند هر چند خیلی هم پرکار نیستند‪.‬‬ ‫بعضی‌ه��ا ه��م تنه��ا در تویتر ثبت‌ن��ام کرده‌اند‬ ‫و بع��د فراموش ش��ده دوباره به آن س��ر بزنند‪.‬‬ ‫ش��اید دلیل‌اش این باشد که در کشورهای دیگر‬ ‫می‌ش��ود همیشه از طریق موبایل هم تویت کرد‬ ‫ولی در ایران این کار س��خت و حتی غیر ممکن‬ ‫اس��ت‪ .‬س��عید بلبل‪ ،‬جواد ایزدی‪ ،‬محسن امانی‪،‬‬ ‫محمد امین‌نوبهار‪ ،‬سعید توکلی‪ ،‬فریده دالوران‪،‬‬ ‫فردین ش��وری و مس��عود غفوری از جمله فقط‬ ‫ثبت‌نام کنندگان هستند‪.‬‬ ‫اعتیاد به اینترنت‪ ،‬درس نخواندن و البته غر زدن‬ ‫س��ه موضوع ثابت نوشته‌ها در تویتر است‪ .‬گاهی‬ ‫آدم در تویتر احس��اس می‌کن��د دارد با خودش‬ ‫حرف می‌زند‪ .‬بد نیست سرکی به تویتر بکشیم‪.‬‬ ‫‪ :...‬آقا کس��ي دست‌ش��ويي عموم��ي نزديک به‬ ‫کافي‌نت هرمز سراغ نداره؟‬ ‫‪ : 1Gerashi‬انگاری قراره پلیس بش��یم ‪ ،‬حاال‬ ‫کی می‌آد نقش آقا دزده رو بازی کنه!‬ ‫‪ :B_Qodsi‬ح��اال ی��اد رفقا‪ ،‬هر ک��دوم یه جا و‬ ‫دنبال زندگی خودش��ون‪ .‬این نشونه بزرگ شدنه‬ ‫یعنی؟! اگر اینه دوست ندارم بیشتر از این بزرگ‬ ‫شیم!‬ ‫‪ :Aleph_me‬چي��ه خ��ب ما ايراني هس��تيم و‬ ‫تقلب كردن حق مسلم ماست‪.‬‬ ‫‪ :131_Hrh‬ام��روز صبح س��اعت ‪ 12:54‬بیدار‬ ‫شدم و گفتم دیگه نرم بهتره این چه وقت رفتن‬ ‫س��ر کاره‪ .‬از ش��انس خوب ما تعطی��ل از آب در‬ ‫اومد‪.‬‬ ‫‪ :narcis‬من خودم رو برای دوری از انس��انهای‬ ‫احمق که شخصیت انسانها را به خاطر یک تفکر‬ ‫زیر سوال می برند آماده کرده ام‪.‬‬ ‫‪ :Gerashi‬بعد کی گفته من دو روز دیگه ریاضی‬ ‫پایان‌ت��رم دارم؟ دروغ��ه و همش هم توطئه‌های‬ ‫استکبار جهانی و انگلیس خبیثه‪.‬‬ ‫‪ : narcis‬ش��یرازی ه��ای گرامی تا م��ی توانند‬ ‫پایکوبی می کنند و خدا به خیر بگذراند روزهای‬ ‫پس از انتخابات را!‬ ‫‪ : alireza95‬یک��ی امروز می گفت ‪ :‬رای ندادن‬ ‫یعنی گناه کبیره و مستحبه به احمدی نژاد رای‬ ‫بدین!!!‬ ‫راس��تی من هم در تویتر ‪ gerash‬هس��تم‪ .‬اگر‬ ‫س��مت چپ صفحه من را نگاه کنید در لیس��ت‬ ‫‪ Following‬می‌توانی��د گراش��ی‌هایی را که در‬ ‫باال معرفی کرده‌ام شناسایی کنید‪.‬‬

‫نيز بيش��تر بدانيم‪ .‬فطریه از بزرگترین‬ ‫کشور مس��لمان‪ ،‬اندونزی به ایران آمده‬ ‫است و سامیتا از مرتفع‌ترین کشور دنیا‬ ‫و سرزمین هیمالیا میهمان ماست‪.‬‬

‫از اسکوبامی اندونزی‬

‫آ‪.‬د فطريه‪ ،‬بيس��ت‌وپنج س��اله از كشور‬ ‫اندونزي؛ او با خوش‌رويي از ما استقبال‬ ‫مي‌كن��د هر چند لهجه دارد و گراش��ي‬ ‫و فارس��ي را به دنبال هم م��ي‌آورد اما‬ ‫نحوه‌ي صحبت كردنش زيبا و ش��يرين‬ ‫اس��ت‪ .‬س��ه ماه ديگر كه بشود او چهار‬ ‫سال است كه اينجاست و فقط از طريق‬ ‫تلف��ن با خان��واده‌‌ي خ��ود در اندونزي‬ ‫ارتب��اط دارد‪ .‬آ‪.‬د چه��ار خواه��ر و يك‬ ‫ب��رادر دارد ك��ه همه‌ي آن‌ه��ا پراكنده‌‬ ‫ش��ده‌اند و در كش��ور‌هاي قط��ر‪ ،‬دبي‪،‬‬ ‫كويت وعربس��تان صعودي مش��غول به‬ ‫كار هستند‪ .‬از او مي‌خواهيم ما را بيشتر‬ ‫با اندونزي آشنا كند‪.‬‬ ‫اين‌گونه ش��روع مي‌كند كه او در يكي‬ ‫از روس��تا‌هاي اندونزي به نام اسكابومي‬ ‫زندگي مي‌كند كه بچه‌ها تمام ايام هفته‬ ‫به جز پنج‌ش��نبه و جمعه را در مدرسه‬ ‫به س��ر مي‌برند‪ .‬بيشتر اهالي آن روستا‬ ‫ي مذهب‌اند و عيد فطر‬ ‫مسلمان و س��ن ‌‬ ‫از بزرگترين اعياد آن‌هاست كه همه‌‌ي‬ ‫خان��واده ب��راي عرض تبري��ك دور هم‬ ‫جمع مي‌ش��وند‪ .‬آ‪.‬د در س��ال ‪ 86‬يعني‬ ‫دو س��ال پيش در حرم امام رضا(ع) در‬ ‫مقابل جمعي از خبرنگاران و روحانيون‬ ‫شيعه مي‌شود‪ .‬از خانواده‌اي كه او براي‬ ‫آن‌ها كار مي‌كرد مي‌پرس��يم آيا شما او‬ ‫را به شيعه شدن ترغيب كرديد؟ جواب‬ ‫‪ ‬بازتاب‬

‫مي‌‌كرديم اما چون او به فارس��ي مسلط‬ ‫نبود نمي‌توانس��ت زياد از آن‌ها استفاده‬ ‫كند‪ .‬ولي حاال به مناسبت‌هاي مختلف‬ ‫از مشهد كتاب‌هايي را كه به زبان عربي‬ ‫و انگليسي و زبان‌هاي ديگر ترجمه شده‬ ‫براي او مي‌فرس��تند‪ .‬مثال به مناس��بت‬ ‫تولد ام��ام رضا(ع) كتاب‌ه��اي چهارده‬ ‫گوهر درخشان به زبان (عربي‪ ،‬فارسي‪،‬‬ ‫انگليس��ي) به اهتمام حس��ين حائري‬ ‫كرماني و ثم اهتديت از محمد التيجاني‬ ‫الس��ماوي را برايش فرستاده بودند و او‬ ‫ب��ا هيجان زي��ادي كتاب‌هايش را به ما‬ ‫نشان مي‌داد‪ .‬او هر ماه يك جز قرآن را‬ ‫مي‌خواند اما حاال به خاطر مش��غله‌هاي‬ ‫زيادش نمي‌رس��د يك جز را تمام كند‬ ‫و جال��ب اين كه در م��اه رمضان حتما‬ ‫خ��ود را موظف مي‌داند كه كل قرآن را‬ ‫ختم كند و زيار‌ت‌ها و دعا‌ها را هم زياد‬ ‫مي‌خواند و در ماه‌هاي رجب و ش��عبان‬ ‫روزه‌هاي مستحب مي‌گيرد‪.‬‬ ‫به او گفتيم آيا خان��واده‌اش در جريان‬ ‫ش��يعه شدنش هستند؟ با بيان ساده‌اي‬ ‫گف��ت‪ :‬آن‌جا هيچ‌كس با ش��يعه آش��نا‬ ‫نيست و هيچ‌چيز از آن نمي‌دانند‪ .‬آن‌ها‬ ‫فكر مي‌كنند ام��ام علي(ع) امام چهارم‬ ‫اس��ت در حالي كه در ش��يعه امام اول‬ ‫اس��ت آن روحاني كه من را شيعه كرد‬ ‫گف��ت من اول بايد خان��واده‌ام را آماده‬ ‫كن��م يعن��ي از ويژگي‌ه��ا و خوبي‌هاي‬ ‫شيعه برايشان تعريف كنم و بعد به مرور‬ ‫زمان به آن‌ها بگويم شيعه شده‌ام‪.‬‬ ‫برايمان عجيب‌تر آن بود كه چه‌طور به‬ ‫اين سرعت توانسته فارسي را ياد بگيرد‪.‬‬ ‫گف��ت اواي��ل خيلي برايم س��خت بود‪،‬‬

‫از حجاب آن‌ها مي‌پرس��يم مي‌گويد كه‬ ‫مردم اسكابومي نس��بت به جاكارتا كه‬ ‫پايتخت اندونزي اس��ت حجاب بهتري‬ ‫دارن��د‪ .‬او در اندونزي يك ماه از صبح تا‬ ‫ش��ب با عده‌اي از زنان خياطي مي‌كرد‬ ‫اما مادرش به خاطر ديد بد مردم نسبت‬ ‫به بي��رون رفتنش از خانه با او مخالفت‬ ‫مي‌كند‪.‬آ‪.‬د ده س��ال قبل پ��درش را از‬ ‫دس��ت مي‌دهد و خرج خانه به عهده‌ي‬ ‫مادرش مي‌افتد او خواهري دارد كه در‬ ‫پايه‌ي پنجم ابتدايي درس مي‌خواند اما‬ ‫چون ش��هريه‌ي مدارس در آن‌جا زياد‬ ‫اس��ت فشار س��نگيني بر دوش مادرش‬ ‫ب��ود‪ .‬آ‪.‬د تصميم مي‌گيرد به دانش��گاه‬ ‫نرود ت��ا بتواند كمك‌خ��رج خانواده‌اش‬ ‫ش��ود‪ .‬مي‌گفت‪ :‬دوس��ت ن��دارم مادرم‬ ‫كار كن��د‪ .‬او هر م��اه پول‌هايش را براي‬ ‫مادرش مي‌فرستد‪ .‬عروسي‌ها در آن‌جا‬ ‫دو شب و خيلي س��اده برگزار مي‌شود‬ ‫و خبري از تجمالت و جهيزيه نيس��ت‪.‬‬ ‫او مي‌گف��ت از نظر اخالق و رفتار مردم‬ ‫اندونزي ش��باهت‌هاي زيادي با ايرانيان‬ ‫دارن��د ام��ا مرد‌ه��اي ايران نس��بت به‬ ‫خانواده‌اش��ان پايبند‌ترن��د‪ .‬آ‪.‬د قواني��ن‬ ‫طالق در ايران را خيلي قبول داش��ت و‬ ‫مشكالت سه خواهر مطلقه‌اش را ناشي‬ ‫از قوانين نادرست آن‌جا مي‌دانست‪.‬‬ ‫ع�لاوه ب��ر مس��ائل مالي او ب��ه جهت‬ ‫اين كه مي‌خواس��ت دني��ا را ببيند و با‬ ‫كش��ور‌هاي خارج آشنا ش��ود در دفتر‬ ‫اس��تخدام خ��دام ثبت‌نام ك��رد و قب ً‬ ‫ال‬ ‫ايران را اصال نمي‌ش��ناخت و فقط اسم‬ ‫ايران و تا ح��دودي تاريخ آن را خوانده‬ ‫ب��ود‪ .‬او مي‌گفت ايران را دوس��ت دارد‬ ‫ام��ا چون هم‌زبان��ي ن��دارد خيلي زياد‬ ‫دلتنگ مي‌شود و خاطره‌اي كه هيچ‌گاه‬ ‫فرام��وش نمي‌كند محرم و صفر اس��ت‬ ‫و ديدن آن جمعيت كه همه عاش��قانه‬ ‫امام حسين(ع) را دوست دارند‪ .‬از ميان‬ ‫غذا‌هاي ايراني كباب را بيش��تر دوست‬

‫با اصرار دیگران کانون را راه‌اندازی کردم‬

‫هدف اينجانب از تاس��يس و راه‌اندازي كانون درگراش‪ ،‬كمك‬ ‫به آموزش و پرورش ش��هر در راستاي مبارزه با افت تحصيلي‬ ‫دانش‌آموزان بوده است؛ چون يكي از داليل تجديدي بچه‌هاي‬ ‫ما‪ ،‬شب امتحاني بودن آن‌هاست‪.‬‬ ‫كار اصلي كان��ون برنامه‌ريزي و برگ��زاري آزمون‌هاي منظم‪،‬‬ ‫براس��اس برنامه‌ي راهبردي اس��ت‪ ،‬نه برگ��زاري كالس‌هاي‬ ‫تقويتي‪ .‬امروزه بي‌سواد را كسي مي‌دانند كه در امر خودآموزي‬ ‫موفق نباش��د‪ .‬لذا‪ ،‬كانون به دانشجويان چگونه قبول شدن را‬ ‫نمي‌آموزد‪ ،‬بلكه به آنان روش‌هاي برنامه‌ريزي‪ ،‬روش‌هاي حل‬ ‫مساله‪ ،‬روش‌هاي فكركردن‪ ،‬تصميم گرفتن و مديريت خود را‬ ‫مي‌آموزد و كوتاه سخن اين كه كار اصلي كانون؛ برنامه‌ريزي‪،‬‬ ‫خودآموزي و خودباوري اس��ت و كان��ون اين آموزش را آرام و‬ ‫روان پيش مي‌برد‪ .‬چرا كه باال بردن توان حل مساله و آموزش‬ ‫خودآموزي‪ ،‬كار دش��واري است و بديهي است كه همين گونه‬ ‫برنامه‌ريزي و آموزش‪ ،‬درس��نين پايين‌ت��ر‪ ،‬نتايج مؤثرتري در‬ ‫برخواهد داشت تا سنين باالتر‪.‬‬ ‫س��ال ‪ 85‬چندت��ن از هم��كاران مدير و دانش‌آم��وزان از من‬ ‫خواستند كه مس��ئوليت راه اندازي كانون درگراش را بپذيرم‪.‬‬ ‫به عنوان مثال زماني كه من دبير زبان پيش دانشگاهي پسران‬ ‫بودم مدير اين مركز و دانش آموزان آن نظير آقاي س��راجي‪،‬‬ ‫از من خواس��تند كه اي��ن كار را انجام ده��م‪ .‬پي‌گيري كردم‬ ‫گفتند آقاي اكبري مس��ئول آن است و نيازي نيست‪ .‬اما سال‬ ‫بعد يعني س��ال ‪ 86‬اين موضوع مجددا مطرح ش��د‪ .‬سال ‪86‬‬ ‫تعداد ‪ 20‬نفر از خواهران به علت نبود كانون درگراش مجبور‬ ‫بودن��د براي برگزاري آزمون‌هاي كانون به ش��هرهاي همجوار‬ ‫س��فركنند‪ .‬لذا جهت رفاه حال دانش آموزان تصميم گرفتم و‬ ‫كه اين كانون نيز در گراش دايرگردد‪ .‬س��ال ‪ 86‬عالوه بر اين‬ ‫‪ 20‬نفر ‪ 150‬نفر ديگر نيز عضو ش��دند و آمار كانون گراش به‬ ‫‪ 170‬نفر رسيد‪ .‬اما سال ‪ 87‬به خاطر عدم اطالع‌رساني مناسب‬ ‫توس��ط بعضي از افراد اين آمار به ‪ 100‬نفر رس��يد‪ .‬اگر آمار‬

‫كانون به ‪ 150‬نفر برسد مي‌توان از مزاياي آن نظير بورسيه و‬ ‫جوايز كتاب برخوردار ش��د و به نفع دانش‌آموزان خواهد بود‪.‬‬ ‫ما دراين مدت حدود ‪ 20‬نفر بورس��يه داش��ته‌ايم كه حداقل‬ ‫چهار میلیون تومان به نفع بچه ها تمام ش��ده است‪ .‬كارهاي‬ ‫ديگري كه دراين مدت كوتاه انجام داده‌ايم اهداكتاب به دانش‬ ‫آموزان بورسيه و اهدا جوايز تحت عنوان «درس بخوانيد جايزه‬ ‫بگيريد» و برگزاري پيش آزمون تيزهوشان پايه‌ي پنجم به اول‬ ‫راهنمايي در دبس��تان حضرت زين��ب براي ‪ 82‬نفر به صورت‬ ‫رايگان و همراه با ارايه ي دفترچه‌ي س��وال و جواب و كارنامه‬ ‫بوده است‪ .‬ما تاكنون ‪ 40‬آزمون براي بچه‌هاي سوم ابتدايي تا‬ ‫پيش دانشگاهي و هنرستان برگزاركرده‌ايم‪.‬‬ ‫اي كاش مديري كه از عملكرد ما انتقاد كرده دراين مدت س��ه‬ ‫سال‪ ،‬حداقل يك بار به محل كار ما و يا محل برگزاري آزمون‌ها‬ ‫كه معموال در محل دانش��گاه علوم پزش��كي برگزار مي‌گردد ‪،‬‬ ‫سري زده بود و از نزديك شاهد فعاليت هاي ما مي‌بود‪.‬‬ ‫اي كاش گزارش��گر محترم خانم هانيه باختر يا خودش عضو‬ ‫كان��ون بود و ي��ا حداقل با يكي از دانش آم��وزان عضو كانون‬ ‫گراش مصاحبه ك��رده و عملكرد ما را از يكي از اين ‪ 270‬نفر‬ ‫پرسيده بود‪.‬‬ ‫شايد يكي ازمشكالت اين دو عزيز عدم شناخت آن‌ها نسبت‬ ‫به نوع فعاليت‌هاي كانون باش��د‪ .‬و ديگر اين كه از اين عزيزان‬ ‫انتظار مي‌رفت از بخش‌هاي مختلف نقد‪ ،‬اندكي از محاسن كار‬ ‫را نيز در نظ��ر مي‌گرفتند و با بي انصافي زحمات افراد خدوم‬ ‫را ضايع نمي‌كردند‪.‬‬ ‫در پاي��ان از همكاري صميمان��ه‌ي اداره ي محترم آموزش و‬ ‫پرورش گراش و دانش��گاه علوم پزش��كي گراش‌‪ ،‬خانواده‌هاي‬ ‫محترم و فرهنگ دوس��ت گراش و دانش آموزان عضو كانون‬ ‫گراش و عوامل اجرايي كانون گراش نهايت تقدير و تش��كر به‬ ‫عمل مي‌آيد‪.‬‬ ‫محمدناصري – مديركانون فرهنگی آموزش گراش‬

‫دارد و مي‌گويد غذاي رايج اس��كابومي‬ ‫ب��ه دليل پرورش ماهي ك��ه دارند برنج‬ ‫وماهي است و بزرگترين آرزويش رفتن‬ ‫به مكه است حتي يكبار هم براي رفتن‬ ‫اق��دام مي‌كن��د اما به خاطر مش��كالت‬ ‫اقامت��ش در قطر قادر ب��ه رفتن به اين‬ ‫سفر نشد‪.‬‬

‫زنی از نپال‬

‫اكن��ون مي‌رويم ب��ه س��راغ خانواده‌ي‬ ‫ديگ��ري و مصاحب��ه با خدمت��كار غير‬ ‫ايران��ي آن خانه را ش��روع مي‌كنيم‪ .‬اما‬ ‫مي‌بينيم كه فقط مي‌تواند كمي دست‬ ‫و پا شكس��ته گراشي صحبت كند و به‬ ‫هيچ وجه فارس��ي را بلد نيست‪ .‬آدمي‬ ‫خوش خنده اس��ت و م��دام مي‌خندد‬ ‫و مي‌گويد من بلد نيس��تم به س��واالت‬ ‫شما جواب دهم‪ .‬از صاحبخانه خواهش‬ ‫مي‌كنيم تا حدودي ك��ه مي‌تواند ما را‬ ‫همراهي كند‪ .‬نام خدمتكار سوس��ميتا‬ ‫وخيم اس��ت كه در خان��ه ي ميزبان او‬ ‫را ساميتا مي‌نامند‪ 25 .‬سال دارد و اهل‬ ‫پاستار است‪ ،‬شهري در كشور نپال‪ .‬تك‬ ‫فرزند اس��ت و دو بار ازدواج كرده است‬ ‫و از دو ازدواج��ش دو دختر به نام‌هاي‬ ‫تامانتا و رانجينا دارد كه يكي ‪ 3‬س��اله‬ ‫اس��ت و ديگري ‪ 7‬ساله‪ .‬او به دليل فقر‬ ‫مالي مجبور ش��ده است طي قراردادي‬ ‫‪ 2‬س��اله ب��ا اين خان��واده ك��ه در دفتر‬ ‫اس��تخدامي خدام دبي ص��ورت گرفته‬ ‫اس��ت به ايران بيايد و يك س��ال و يك‬ ‫م��اه را دور از خانواده و كاش��انه‌ي خود‬ ‫سپري كند‪.‬‬ ‫وظيفه ي او نگهداري از فرزند صاحبخانه‬ ‫و انج��ام كارهاي خانه اس��ت‪ .‬مذهب او‬ ‫كريشنا اس��ت‪ .‬او در حس��ينيه‌ي دبي‬ ‫شيعه شده اس��ت ولي چندان آشنایی‬ ‫به مذهب ش��يعه ندارد‪ .‬فقط به گفته‌ي‬ ‫صاحبخانه گاهي اوق��ات در مورد طرز‬ ‫نماز خواندن و ‪...‬س��واالتي مي پرس��د‪.‬‬ ‫از او خواهش مي‌كنيم بيش��تر در مورد‬ ‫مذهب��ش توضيح بدهد و ي��ا نمونه‌اي‬

‫از دعاي‌ش��ان را برايم��ان بخواند‪ .‬اما او‬ ‫س��كوت مي‌كند‪ .‬صاحبخان��ه مي‌گويد‬ ‫او هي��چ وقت ب��ه اين س��واالت جواب‬ ‫نمي‌ده��د‪ .‬فق��ط تا اين ح��د فهميديم‬ ‫كه نام خداي آن‌ها باگوئن اس��ت‪ .‬نماز‬ ‫و روزه را مي‌ش��ود گفت كه دارند اما به‬

‫صورت��ي كامال متفاوت ب��ا دين ما‪ .‬نماز‬ ‫واجب نيست و حتي مي‌تواند سفارشي‬ ‫هم صورت بگيرد‪ ،‬يعني پدر و مادر شما‬ ‫مي‌تواند به جاي شما نماز بخواند! روزه‬ ‫را ه��م دلبخواهي مي‌گيرند‪ ،‬كه آن هم‬ ‫از صبح تا ش��ب چي��زي نمي‌خورند اما‬ ‫نوش��يدن آب هيچ مانعي ن��دارد! آنجا‬ ‫حجاب رعايت نمی‌ش��ود اما س��اميتا از‬ ‫روسري و مانتو خوش��ش آمده است و‬ ‫مي‌گويد شايد وقتي به شهرش بازگشت‬ ‫روس��ري‌اش را با خود ببرد‪ .‬رسوم‌شان‬ ‫براي‌م��ان جالب اس��ت‪ .‬اينط��ور كه از‬ ‫حرف‌هايش مش��خص است رسم است‬ ‫در شهرش��ان كه وقتي كس��ي از طايفه‬ ‫مي‌ميرد‪،‬آن‌ه��ا بنا بر مي��زان نزديكي و‬ ‫وابستگي فاميلي با آن ميت ‪ 3‬الي ‪ 9‬روز‬ ‫غذا نمی‌خورند و فقط آب مي‌نوش��ند!‬ ‫همچني��ن در روزهاي عزاداري مي‌آيند‬ ‫از ه��ر نوع غ��ذا و ش��يريني را ذره ذره‬ ‫در حي��اط مي‌ريزند تا آن غذاها به فرد‬ ‫متوفي برسد! از ديگر رسوم‌شان همين‬ ‫جهيزيه دادن است كه اگر مادر عروس‬ ‫توان��ش را دارد‪ ،‬جهيزيه مي‌دهد و اگر‬ ‫هزينه‌ي آن در توانش نيس��ت‪ ،‬جهازي‬ ‫هم در كار نيست!‬ ‫آنجا معم��والً زنان بي��رون از خانه كار‬ ‫مي‌كنند و مردان در خانه‪ .‬هرچند آنجا‬ ‫هم مانن��د هر جاي ديگري تفاوت‌هايي‬ ‫بي��ن خان��واده ها اس��ت‪ .‬س��اميتا هم‬ ‫قب� ً‬ ‫لا پ��ا به پ��اي ش��وهرش ابت��دا به‬ ‫كش��اورزي مشغول بوده و سپس به كار‬ ‫رستوران‌داري به اين گونه كه رستوران‬ ‫آنها همان خانه‌ي خود آن‌ها بوده و غذا‬ ‫را همان‌جا پخت مي‌كردند‪ .‬غذايش��ان‬ ‫هم مثل هندي‌ها تند اس��ت‪ .‬شوهرش‬ ‫چند وقتي به كار تاكس��ي و اتوبوسراني‬ ‫نيز مشغول بوده است‪ .‬ولي اكنون بيكار‬ ‫اس��ت و دخترانش كه بعد از رفتن مادر‬ ‫يك��ي نزد عم��ه و ديگري ن��زد خاله‌ي‬ ‫م��ادر زندگي مي‌كردند را به پيش خود‬ ‫بازگردانده است‪.‬‬ ‫درباره‌ي ش��وهر اولش از او مي‌پرس��يم‬ ‫كه چرا از او طالق گرفت‪ .‬مي‌گويد پدر‬ ‫و خواهر ش��وهر اولش خيلي بداخالق و‬ ‫تند خو بوده اس��ت و به همين دليل او‬ ‫طالق گرفته است‪ .‬مي‌پرسيم كتك هم‬ ‫مي‌زدند؟ مي‌گويد نه اصال!‬ ‫س��اميتا مي‌گوي��د اينجا خوب اس��ت‪،‬‬ ‫ام��ا دلش براي فرزندان��ش خيلي تنگ‬ ‫مي‌شود‪ .‬او تلفني و از طريق نامه با آنها‬ ‫در ارتباط اس��ت و با لبخندي مي‌گويد‬ ‫كه فرزندانش هميش��ه از او مي‌خواهند‬

‫ك��ه برگردد و پيش آن‌ها باش��د و البته‬ ‫سوغاتي هم يادش نرود! او هم هيچ‌گاه‬ ‫از كار و سختي هايش براي آنها چيزي‬ ‫نمي‌گويد و فقط به آنها قول برگشتنش‬ ‫را ميدهد‪.‬‬ ‫و اكن��ون يازده م��اه ديگر باقيس��ت تا‬ ‫قولش را عملي كند‪.‬‬

‫هانیه باختر‪ :‬طی مطلبی که در شماره قبل منتشرشد‬ ‫در جای��ی از نقل ق��ول خانم خواجه زاده عنوان ش��د که‬ ‫«استقبال از کالس‌های کانون امسال کمتر از سال گذشته‬ ‫بوده و دانش آموزان ترجیح می‌دهند به الر بروند تا گراش‪.‬‬ ‫چون اس��اتید‪ ،‬بهتر و سخت تر کار می‌کنند»‪ .‬این مطلب‬ ‫کم��ی نی��از به تام��ل دارد‪ .‬اوالً چون تهی��ه‌ی گزارش به‬ ‫گونه‌ای اس��ت که گزارشگر در حین سوال از طرف مقابل‬ ‫در حال یادداشت برداری است‪ ،‬ممکن است مطالب اصلی‬ ‫نوشته شود اما توضیحات آن یا برخی مطالب دیگر از قلم‬ ‫بیفتد‪ .‬برای روش��ن تر شدن س��وءتفاهم در این جمله که‬ ‫«استادان در الر بهتر و سخت تر کار می کنند» باید بیان‬ ‫کرد که طبق صحبت و گفتگوی مجدد با خانم خواجه‌زاده‪،‬‬ ‫ایش��ان گفتند‪« :‬منظور از این جمله این است که در الر و‬ ‫مدارس الر از اس��تادهای پروازی استفاده می‌کنند اما در‬ ‫گ��راش از آن برنامه‌ها وجود ن��دارد و چند نفر از بچه‌های‬ ‫گراش هم به طور مس��تقل در این کالس‌ها شرکت کردند‬ ‫که بسیار تاثیرگذار هم بود‪».‬‬ ‫امید داریم که طی این مطلب سوءتفاهمات برطرف شود‪.‬‬ ‫چون من نظر شخصی خودم را اعمال نکرده‌ام و نمی‌کنم‪.‬‬ ‫الزم به ذکر اس��ت که در پایان مصاحبه قبلی خواجه زاده‬ ‫بیان کرد که تالشهای آقای ناصری نسبت به امور فرهنگی‬ ‫ش��هر به خصوص کالس‌های کانون قاب��ل تقدیر و حس‬ ‫مسوولیت‌پذیری‌شان قابل تحسین می باشد‪.‬‬ ‫در جای��ی از جوابیه آقای ناصری با این مضمون فرموده‌اند‬ ‫که «کاش گزارش��گر عضو کانون بود و یا با یکی از دانش‬ ‫آم��وزان عضو کانون مصاحبه کرده بود و عملکرد کانون را‬ ‫از آنها پرس��یده بود و در بخ��ش های مختلف نقد‪ ،‬اندکی‬ ‫از محاس��ن کار آنها در نظر گرفته می شد تا با بی‌انصافی‬ ‫زحمات افراد خدوم ضایع نمی ش��د»‪ .‬باید عرض کنم که‬ ‫من حرفی از خودم نزده‌ام‪ .‬در گزارش هم قصد نقد شخصی‬ ‫نداشته‌ام‪ .‬تنها نقل قول کرده‌ام‪ .‬هیچ قصد و غرضی‪ ،‬آنهم‬ ‫با بی انصافی! علیه افراد خدوم در کار نبوده است‪ .‬خداوند‬ ‫علیم و دانا از هرچیزی با خبر است‪.‬‬

‫زین العابدین مهرابی‬

‫‪ ‬گزارش‬

‫قبولي ‪ 100‬درصد‬ ‫دانش‌آموزان هدف‬ ‫ماست‬

‫ش��ايد اين آرزوي ديرينه دانش‌آموزان گراش��ي‬ ‫و اولياء آنها باش��د که جايي متفاوت براي ادامه‬ ‫تحصيل فرزندشان در دوره دبيرستان پیدا کنند‪.‬‬ ‫ب��ا توجه به آمارهاي زي��اد دانش‌آموزان در دوره‬ ‫عموم��ي و نظري اين نياز احس��اس مي‌ش��د که‬ ‫سياس��ت نخبه‌پروري در ش��هر ايجاد ش��ود که‬ ‫باعث قبولي‌هاي دلگ��رم کننده و اميدوار کننده‬ ‫در رش��ته‌هاي مناس��ب دانش��گاه دولتي و بعضاً‬ ‫دانشگاه آزاد شويم‪ .‬اگرچه با توجه به آمار باالي‬ ‫قبولي در دانش��گاه‌ها ولي واقعيت اين اس��ت که‬ ‫آنچه بدست مي‌آورند کافي نيست و قبولي‌ها در‬ ‫دانشگاه‌هاي تراز اول کشور است‪.‬‬ ‫از اي��ن رو بع��د از س��ال‌ها در ش��هر گ��راش به‬ ‫دبيرس��تاني مجوز تاس��يس داده ش��د که شرط‬ ‫معدل جزء اصول اوليه ثبت‌نام آن اس��ت‪ .‬شرط‬ ‫معدل باعث ارتقاء کيفيت دانش‌آموزان مي‌شود‪.‬‬ ‫دبيرس��تان شبانه‌روزي حضرت ولي عصر(عج) با‬ ‫مجوز تاس��يس سال تحصيلي ‪ 88-87‬با سهميه‬ ‫دانش‌آموزان معدل باال روس��تايي از مناطق اوز‪-‬‬ ‫الر‪ -‬صح��راي باغ‪ -‬ميمند‪ -‬ارد‪ -‬گراش‪ -‬خنج با‬ ‫تع��دادي معدود دانش‌آموزان خود ش��هر گراش‬ ‫ش��روع به کار کرد‪ .‬دبيرستان با کادر آموزشي و‬ ‫مديريتي مجرب و حمايت‌هاي س��ازمان آموزش‬ ‫و پرورش فارس و اداره آموزش و پرورش گراش‬ ‫بخصوص رياس��ت محترم اين اداره شروع به کار‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫در س��ال تحصيلي نخس��ت ميانگين ‪ 86‬درصد‬ ‫قبول��ي خ��رداد دانش‌آموزان به دس��ت آمد‪ .‬در‬ ‫ي��ک کالس نی��ز قبول��ي ‪100‬درص��د و معدل‬ ‫کل ‪ 17‬و ‪ 32‬ص��دم ب��رای دانش‌آموزان جاي‬ ‫امي��دواري را براي ايجاد يک دبيرس��تان خاص‬ ‫در نظر مس��ئولين آموزشي ش��هر به وجود آورد‪.‬‬ ‫اين دبيرس��تان ب��ا مديريت احمد حس��ن‌نژاد و‬ ‫معاون��ت محمدي‌زاده و انجام برنامه متنوع طرح‬ ‫چهار جانبه (زبان انگليس��ي‪ -‬کامپيوتر‪ -‬ورزش‬ ‫تخصص��ي‪ -‬ق��رآن و احکام) که ج��زء آئين نامه‬ ‫اجرايي مي‌باش��د‪ ،‬در ساعت غير کالسي فضايي‬ ‫ديگر براي دانش‌آموزان روستايي و شهري فراهم‬ ‫آورده است‪.‬‬ ‫قابل ذکر است که ادغام دانش‌آموزان سخت‌کوش‬ ‫روستايي که با امکانات کم مادي و معنويي محل‬ ‫زندگ��ي خود با دانش‌آموزان ش��هري خود باعث‬ ‫اله��ام گرفتن طرفين و ايج��اد انگيزش مضاعف‬ ‫در دانش‌آموزان ش��هری مي‌ش��ود و تاثیر مثبت‬ ‫دو جانب��ه بر دانش‌آموزان دارد‪ .‬در س��ال جديد‬ ‫تحصيل��ي نيز ب��ا ايجاد پاي��ه اول و پايه دوم در‬ ‫رشته‌هاي علوم تجربي و رياضي از دانش‌آموزان‬ ‫واجد شرايط ثبت‌نام می‌شود‪ .‬با توجه به تجربه و‬ ‫ايجاد فضاي رفاهي و آموزشي بهتر اميد است که‬ ‫نتايج باز هم بهتر از اين‌ها باشد‪ .‬البته هدف غايي‬ ‫قبولي ‪ 100‬درصد دانش‌آموزان این دبیرس��تان‬ ‫در دانشگاه‌هاي بنام کشور است‪.‬‬


‫صاحب‌امتیاز و مدیرمسئول‪ :‬عبدالحمید غریب‌نواز •سردبیر‪ :‬محمد صادق رحمانیان ‪ • 09121486961‬مدیر تحریریه‪ :‬محمد خواجه‌پور ‪ •09171834648‬مدیر اجرایی‪ :‬محمدعلی شامحمدی ‪09171815277‬‬ ‫‪ • http://sohbatenow.blagfa.com‬مدیر دفتر‪ :‬مسعود غفوری ‪ •09177823953‬چاپ‪ :‬زیتون • دفتر گراش‪:‬خیابان امام‪ .‬روبه‌روی بانک صادرات‪ .‬ساختمان جابری‪ .‬طبقه اول ‪gerash@gmail.com • 2229970‬‬

‫‪ ‬پلک‬

‫‪ ‬روزانه‌ها‬ ‫درگفتگوهای روزانه خیلی وقت‌ها لحظه‌هایی پیش‬ ‫می‌آید که برای مدتی هر وقت به یاد آن می‌افتیم‬ ‫چ��اره‌ای به جز خنده نداری��م‪ .‬البته این لحظه‌ها‬ ‫بعد از مدتی فراموش می‌ش��ود ولی شنیدن آن از‬ ‫زبان آدم‌ها خیلی بهتر از جک‌ها و اس ام اس‌های‬ ‫تکراری اس��ت‪ .‬انجمن رایان��ت یکی از محل‌های‬ ‫گفتگوی گروهی گراش��ی‌ها در اینترنت است‪ .‬در‬ ‫بخش «روزانه» این انجمن اعضای آن درباره این‬ ‫لحظه‌های خنده‌دار‪ ،‬متلک‌ها و اشتباه‌های زبانی‬ ‫می‌نویسند‪ .‬برای این شماره چند گفتگوی روزانه‬ ‫را میهمان دختر خانم��ی که با نام «کاترین» در‬ ‫این انجمن می‌نویسد‪ ،‬هستیم‪.‬‬

‫بی‌بی به شیراز می‌رود‬

‫‪//‬‬ ‫‪‬‬

‫‪//‬‬

‫دختر ایثارگر‬

‫دونفر پیش هم نشس��ه بودند می‌خواس��تند روی‬ ‫ه��م دیگر را کم کنن��د‪ .‬من هم کنارش��ان بودم‬ ‫داشتم حرف‌هاشان را گوش می‌دادم‪.‬‬ ‫این‪ :‬من دوس دارم تمام خواستگارایی که داشتم‬ ‫و بهشون جواب رد دادم یه روز ازدواج کنن با فرد‬ ‫مورد عالقشون‪.‬‬ ‫اون‪ :‬پس می‌شینن منتظر تو؟‬ ‫‪//‬‬

‫گفتگوی تلفنی‬

‫من‪ :‬برنامه‌ی فردا رو بهم می‌گی؟‬ ‫دوستم‪ :‬آره یادداشت کن‪.‬‬ ‫من‪ :‬فردا تاریخ نداریم؟‬ ‫دوستم‪ :‬نه‬ ‫من‪ :‬مطمئنی؟‬ ‫دوستم‪ :‬کره خر گوتائم مونی‪.‬‬ ‫من‪ :‬چییییییییی؟‬ ‫دوس��تم‪ :‬با برادرم‌ام هی می‌گه لواش��ک می‌خوام‬ ‫منم می‌گم نداریم‪.‬‬

‫تقدیم به او که برای یکبار‬ ‫هم که ش��ده نتوانس��ته ام‬ ‫بوسه بر دس��ت های پینه‬ ‫بسته اش بزنم‪.‬‬

‫هوا ابری اس��ت‪ ،‬طوفان س��همگینی در راه اس��ت و تن تو‪،‬خسته و کوفته از‬ ‫تالش شبانه‌روزی‌ات و نگاه مهربان‌ات که تا عمق وجودم رخنه می‌کند‪.‬‬ ‫ب��ا زبان بي‌زبان��ی حکایت از گذش��ته‪ ،‬حال و آینده می‌کن��ی و چقدر برای‬ ‫آینده‌‌‌ي کودکان‌ات نگران و دلواپسی‪.‬‬ ‫اشک در چشمان‌ات حلقه زده‪ ،‬بغض در گلویت خفه شده است‪ .‬سوز درون را‬ ‫هویدا نمی‌کنی‪ .‬حتی نم اشکی از اقیانوس بی‌کران خود جاری نمی سازی‪.‬‬ ‫ش��معی! درون خود ذوب می ش��وی‪ .‬پروانه‌اي‪ ،‬بی‌صدا می‌سوزی‪ .‬در دنیای‬ ‫دیگری سیر می‌کنی بی‌آنكه کودکان‌ات از این حدیث غربت کلمه‌ای‌ شنیده‬ ‫باشند یا حرکت و حالتی را درک کرده باشند‪.‬‬ ‫ای همیش��ه صبور! ای تکنورد رهکوره‌های زندگی! ای سرو همیشه سبز! ای‬ ‫گل همیشه بهار! ای به بلندای ایمان و تقوا! سکوت تو فریادی است‪ .‬چهره‌ي‬ ‫زرد و تکیده‌ي تو‪ ،‬نقابی از اندوه جانکاه اس��ت‪ .‬پاهای بی رمق تو حکایت از‬ ‫رنج و زحمت چندین ساله است‪ .‬آهنگ دل‌نواز و طنین صدای تپش قلب تو‬ ‫روح‌بخش‌ترین و آرامش‌بخش‌ترین‪ ،‬نواها و موسیقی‌هاست‪.‬‬ ‫تالش بی وقفه و پیگیر لحظه به لحظه‌ات را می‌ستایم‪ .‬تمام هستی‌ام نثار تو‪.‬‬ ‫جانم به فدای یک لحظه مقابل آفتاب س��وختن‌ات‪ .‬جانم به فدای یک لحظه‬ ‫ناتوانایی‌ات‪ .‬جانم هزاران بار به فدای تو ای همیشه فداکار‪.‬‬

‫تو ش��یراز من و مامان بزرگم رفتیم میوه فروشی‪.‬‬ ‫مامان بزرگم یک کم این ور و آن ور را نگاه کرد‪،‬‬ ‫دید میوه‌ها تازه نیستند‪.‬‬ ‫مامان بزرگم‪ :‬ببخش��ید آقا مگه میوه‌ی تازه از الر‬ ‫نیاوردین؟‬

‫پشمالو‬

‫راضيه يوسفي‬

‫پدر!‌ ای همیشه صبور‬

‫‪//‬‬

‫خاله‌ام داش��ت برایم تعری��ف می‌کرد که من یک‬ ‫دفع��ه تو ش��یراز رفتم می��وه فروش��ی گفتم‪ :‬آقا‬ ‫ببخشید پشمالو دارید؟‬ ‫فروش��نده‪ :‬حاج خانوم س��گ فروشی دو تا کوچه‬ ‫پایین‌تره‪.‬‬

‫‪ ‬تقویم‬

‫مادر و بچه‌ای که با هم ثمر دادند[عکس‪ :‬سمیه کشوری]‬

‫فاطمه یوسفی‪ :‬آدرس خانه‌اش را از برادر‌زاده‌اش‬ ‫پرس��يديم‪ .‬وارد خانه ش��ديم‪ .‬خانه‌اي س��اده و‬ ‫كوچكي داشت‪.‬حاج آهن فرجي پيرمردي هفتاد‬ ‫س��اله و نابينا كه سي س��ال از عمرش را موذني‬ ‫كرده اس��ت‪ .‬خط��وط روي پيش��اني‌اش حكايت‬ ‫از س��ال‌ها زحمت و تالش��ش دارد‪ .‬با حرف‌ها و‬ ‫خاطره‌هايش ما را به س��ال‌ها قبل مي‌برد‪ .‬زماني‬ ‫كه او دوازده سال بيشتر نداشت و نماز‌جماعت‌ها‬ ‫را در مس��جد جامع با امامت سيد عبدا‪ ...‬ابطحي‬ ‫و مسجد آخوند به امامت سيد محمود معصومي‬ ‫ادا مي‌كرد‪ .‬مي‌گفت در آن مس��اجد بودم و اذان‬ ‫گفت��ن کارم ش��ده بود‪ .‬پدرش را در س��ن يازده‬ ‫س��الگي از دس��ت مي‌دهد و مشوق اصلي‌اش كه‬ ‫اذان گفت��ن و نماز و ق��رآن را هم به او مي‌آموزد‬ ‫مادرش هس��ت‪ .‬مادري كه او را دلسوز و مهربان‬ ‫توصيف كرد و فقط دو س��ال بعد از پدرش زنده‬ ‫مي‌ماند‪.‬‬ ‫مي‌پرسيم قبل از اذان چه نيتي مي‌‌‌‌كند؟ با سادگي‬ ‫خاص مي‌گويد‪ :‬س�لامتي‪ .‬مي‌گفت‪ :‬چون بزرگان‬ ‫گفته‌اند هر كس موذن باشد در روز قيامت حساب‬ ‫و كت��اب س��بكي دارد و از مقام باالي��ي نزد خدا‬ ‫برخوردار است‪ ،‬موذني را دوست دارد و اين كار را‬ ‫فقط و فقط به خاطر رضاي خدا انجام مي‌دهد‪ .‬از‬ ‫خدا شاكر بود چون در زندگي‌اش خيلي از مواقع‬ ‫به طور معجزه‌آس��ايي از او نگهداري كرده اس��ت‪.‬‬

‫روزي جهت بردن غذا ب��راي يكي از فقيران وارد‬ ‫خانه‌اي مي‌ش��ود‪ .‬از پله‌ها مي‌گ��ذرد‪ .‬پايين پله‌ها‬ ‫س��ردابي عميق بوده كه او با توجه به نابينايي‌اش‬ ‫متوجه آن نمي‌ش��ود و درست زمان افتادن‌اش به‬ ‫درون س��رداب با دس��تان‌اش لبه‌هاي سرداب را‬ ‫گرفته و مانع از س��قوط خود مي‌ش��ود‪ .‬به خاطر‬ ‫اي��ن موضوع از خدا ش��اكر بود چ��ون آن‌جا فقط‬ ‫خدا كمك‌اش كرد‪ .‬این س��ال‌ها فقط در مس��جد‬ ‫امام جعفر صادق(ع) يعني مس��جدي كه خودش‬ ‫باني خير آن بوده اذان گفته اس��ت‪ .‬مسجدی که‬ ‫شرق بلوار سپاه قرار دارد‪ .‬موذن‌هاي قديمي را هم‬ ‫يادش هست مثل مرحوم مش غالمعباس فيروزي‬ ‫در مس��جد جامع يا مرحوم محم��د باقر دادي در‬ ‫مسجد حاج ابوالحس��ن‪ .‬از نابينايي‌اش پرسيديم‪،‬‬ ‫گفت‪ :‬به خاطر بيماري گله كه يك نوع آبله است‬ ‫برادرش علي‌اكبر فوت مي‌كند و خودش در س��ن‬ ‫سه سالگي نابينا مي‌شود‪ .‬مي‌پرسيم تا حاال از خدا‬ ‫خواس��ته كه نابينا نباشد؟ صادقانه جواب مي‌دهد‬ ‫البته كسي از خوبي صرف‌نظر نمي‌كند ولي هر چه‬ ‫مصلحت خدا باشد جاي سپاس دارد‪.‬‬ ‫درآمد‌ زندگي‌اش را از طرق مختلف به دست آورده‬ ‫بود‪ .‬مي‌گفت با ش��رايطي كه دارم باز از آدم‌هاي‬ ‫تنبل نبودم كه منتظر كمك ديگران باشم‪ .‬بلكه‬ ‫تا جايي ك��ه در توانم بود خدمت مي‌كردم‪ .‬مثال‬ ‫در گذشته از آب‌انبار حاج ابوالحسن با كنگر آب‬

‫‪ ‬صحبت اهل نظر‬

‫گفتگو با موذن نابینای مسجد امام جعفر صادق‬

‫(ع)‬

‫با چشم دل خدا را صدا کنیم‬

‫مي‌كش��يدم كه به ازاي هر قوطي حلبي روغنی‬ ‫دو يا پنج قِران پول مي‌دادند و يا زماني كه آب‌ها‬ ‫تمام مي‌ش��د با چهار‌پايان پن��ج بار(پنج راه) به‬ ‫چ��اه گالبي مي‌رفتيم و از آن‌جا آب مي‌آورديم و‬ ‫به خانه‌ها مي‌رسانديم كه در ازاي هر چهارقوطي‬ ‫حلب��ي يك توم��ان مي‌گرفتيم و بع��د از آن در‬ ‫س��ال‌هاي جاري به كار خريد و فروش و معامله‬ ‫مي‌پرداختي��م‪ .‬و در آخ��ر مي‌گويد به قدر خودم‬ ‫زحمت كش��يدم و از كسي انتظار كمك نداشتم‬ ‫‪.‬در حال حاضر او بازنشسته است‪.‬‬ ‫ماه رجب‪ ،‬شعبان و رمضان از ماه‌هاي با ارزش و‬ ‫خاطره‌انگيز براي اوس��ت‪ .‬صبح‌ها ساعت چهار و‬ ‫نيم براي خواندن اذان صبح با شور و شوق بيدار‬ ‫مي‌شود‪ .‬نزديك اذان شب بود‪ .‬به مسجد مي‌رود‬ ‫و خانمش كه زن مهمان‌نوازي بود و حدودا چهل‬ ‫سال است كه با حاج آهن زندگي‌مي‌كند وكامال‬ ‫هم از او راضي هست ما را بدرقه مي‌كند‪ .‬صداي‬ ‫اذان مي‌آيد‪ .‬مي‌پرس��يم اين ص��داي حاج آهن‬ ‫است؟ مي‌خندد و مي‌گويد بله‪.‬‬

‫آخر‬

‫شماره سی و نه‬ ‫(ضمیمه صحبت‌ نو فارس)‬

‫نیمه دوم تیرماه ‪88‬‬

‫‪ ‬صحبت ما‬ ‫‪gerash@gmail.com‬‬

‫ از آذرماه س��ال گذش��ته تصمیم گرفتیم که‬ ‫صحبت‌نو را به صورت دو شماره در هر ماه منتشر‬ ‫کنیم‪ .‬اما آن زمان نیز نوش��تیم که انجام این کار‬ ‫وابسته به افزایش میزان آگهی‌ها و انجام حمایت‬ ‫از س��وی مردم است‪ .‬اما برخالف انتظار این اتفاق‬ ‫روی نداد و حتی در برخی از موارد آگهی دهندگان‬ ‫از پرداخت هزینه آگهی خود خودداری کردند‪ .‬در‬ ‫این اوضاع و احوال صحبت‌نو س��عی کرد که روال‬ ‫منظم انتشار خود را ادامه دهد‪ .‬اما به نظر می‌رسد‬ ‫که با توجه با هزینه‌های موجود انتشار پانزده روزه‬ ‫نمی‌تواند توجیه اقتصادی چندانی داش��ته باشد‬ ‫و از س��وی دیگر فش��ارهای گروه سیاسی نیز در‬ ‫این مدت بر صحبت‌نو افزایش یافت و خس��تگی‬ ‫دست‌اندرکاران نشریه پی‌آمد آن بود‪ .‬بعید نیست‬ ‫ک��ه در آینده نزدیک سیاس��ت‌های تعدیلی برای‬ ‫حف��ظ و ادامه انتش��ار در نظر بگیریم و انتش��ار‬ ‫صحبت‌نو به روال ماهانه برگردد‪ .‬انتشار صحبت‌‌نو‬ ‫در حالت فعلی تنها با یاری بیشتر آگهی‌دهندگان‬ ‫و پشت‌گرمی خوانندگان انجام می‌شود‪.‬‬ ‫ در ای��ن ی��ک ماه��ه به دلی��ل اخت�لال در‬ ‫سیس��تم‌های پیام کوتاه امکان دریافت «صحبت‬ ‫شما» فراهم نش��د‪ .‬اگر در این مدت پیامی برای‬ ‫ما فرس��تاده‌اید لطف��اً آن را دوباره ارس��ال کنید‪.‬‬ ‫ش��ماره ‪ 09171834648‬برای دریافت انتقادات‬ ‫و صحبت‌های شما آماده است‪.‬‬ ‫ آگهی‌نامه شیو ‌ه تازه‌ای برای ارتباط با صاحبان‬ ‫کاال با مش��تریان اس��ت‪ .‬آگهی‌نامه برای کاهش‬ ‫هزینه‌ها در تیراژ باالتر چاپ می‌شود و برای چند‬ ‫نوبت همراه با صحبت‌نو توزیع خواهد شد‪ .‬با توجه‬ ‫به این که هزینه آگهی در آگهی‌نامه کمتر اس��ت‬ ‫ش��ما برای تبلیغ کاالهای خود به ش��کل مداوم‬ ‫از این ش��یوه اس��تفاده کنید‪ .‬در کن��ار آن برای‬ ‫آگهی‌ه��ای کوچک و در خواس��ت‌ها می‌توانید از‬ ‫فرم نیازمندی‌ها نیز استفاده کنید‪.‬‬ ‫ تابس��تان امس��ال دوره دوم کارگاه‌ه��ای‬ ‫روزنامه‌نگاری در صحبت‌نو تشکیل خواهد شد‪ .‬اگر‬ ‫شما و یا فرزندان‌تان عالقه‌مند به نوشتن هستند‬ ‫نمونه آثاری را برای ما ارس��ال کنید تا در صورت‬ ‫تایید اولیه تحریریه‪ ،‬از ش��ما برای حضور در این‬ ‫کارگاه‌ها دعوت کنی��م‪ .‬در این کارگاه‌ها درباره‌ی‬ ‫حقوق مطبوعات‪ ،‬خبرنویس��ی‪ ،‬گزارش‌نویس��ی‪،‬‬ ‫صفحه‌آرایی مطبوعاتی و روزنامه‌نگاری آنالین به‬ ‫صورت فشرده گفتگو خواهد شد‪.‬‬ ‫ همان‌گونه که باره��ا گفته‌ایم صحبت‌نو تنها‬ ‫ی��ک زمین بازی برای حرکت و نوش��تن اس��ت‪.‬‬ ‫نوش��ته‌های نویس��ندگان در صحبت‌ن��و دیدگاه‬ ‫گردانندگان آن نیس��ت بلکه همواره به دنبال این‬ ‫بوده‌ایم تا فضایی مناس��ب برای بیان دیدگاه‌های‬ ‫مختلف و متضاد فراهم کنیم‪ .‬البته قضاوت درباره‬ ‫موفقی��ت یا عدم موفقیت ما با ش��ما خوانندگان‬ ‫صحبت‌نو است‪.‬‬


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.