صحبت‌نو 30

Page 1

‫‪www.sohbatenow.com‬‬

‫صحبت‌نو ویژه گراش‪ .‬سال سوم‪ .‬شماره سی (ضمیمه شماره ‪ 54‬صحبت‌نو فارس)‪ -‬نیمه دوم بهمن ‪ -1387‬صفر ‪ -1430‬فوریه ‪ 8 -2009‬صفحه‬ ‫‪ ‬یادداشت‬

‫مشکلی به نام‬ ‫رسانهمنتقد‬

‫اس�ماعیل حق‌پرست*‪ :‬برنامه نود در پایان ده‬ ‫هفت�اد با الگو ب�رداری از نمونه‌های خارجی به‬ ‫عنوان یک برنامه منتقد و راهگش�ا در ورزش‬ ‫فوتبال کش�ور آغاز به کار کرد‪ .‬ن�ود با اجرای‬ ‫عادل فردوسی پور در مدت زمانی کوتاه سیل‬ ‫عظیم�ی از مخاطبین ورزش�ی و غیرورزش�ی‬ ‫شبکه سوم سیما را به خود جذب کرد‪.‬‬ ‫رس��انه‌ها در ایران فرای تمام مشکالت خود با یک‬ ‫معضل بزرگ مواجهه‌ان��د‪ ،‬آن‌هم تهدید به تعطیلی‬ ‫در واکن��ش به هر انتق��اد کوچک و بزرگی اس��ت‪.‬‬ ‫بسیاری از صاحب‌منصبان هدف نقد‌های رسانه‌ای را‬ ‫مثل��ه کردن افکار و آرامش جامعه و مردم و یا فقط‬ ‫برشمردن کاس��تی‌ها می‌دانند و در مقابل انتقادات‬ ‫رس��انه‌ها همیش��ه از مثل «چرا نیمه پ��ر لیوان را‬ ‫نمی‌بینید» استفاده می‌کنند‪.‬‬ ‫صاحب منصب��ان در مقابل انتقادات رس��انه که به‬ ‫عنوان نماینده‌ای از وجدان جمعی جامعه به س��وال‬ ‫برخاسته اس��ت بی‌شک هراسناک می‌ش��وند و در‬ ‫واکنشی سریع بهترین راه را حذف رسانه می‌دانند‪.‬‬ ‫همین روی��داد یکی از بزرگترین دالیل عدم رش��د‬ ‫رسانه در جامعه توسعه نیافته است‪.‬‬ ‫نقدپذیری به عنوان خصلت انسانی‪ ،‬نقش مهمی در‬ ‫فرو نشاندن آسیب‌های فردی و اجتماعی دارد‪ .‬رواج‬ ‫نقدپذیری در اجتماع کمک فراوانی به پایان دادن به‬ ‫کش��مکش‌ها می‌کند‪ .‬به همان اندازه که نقادی مایه‬ ‫رشد رفتارها و عملکردهاست‪ ،‬نقدپذیری نیز زمینه‌ساز‬ ‫بسیاری از خوشبینی‌ها و امیدواری‌ها نسبت به اصالح‬ ‫امور است و شاید بهترین و عادالنه‌ترین دستگاه برای‬ ‫اجرای این امر همان رسانه باشد‪.‬‬ ‫رس��انه‌های جامعه‌های توس��عه نیافته در یک جبر‬ ‫تاریخی در این مشکل گرفتار خواهند بود و مخاطبان‬ ‫رس��انه‌ها به حذف و نابودی رسانه‌های منتقد عادت‬ ‫خواهند کرد‪ .‬و همچنان مشکلی به نام رسانه منتقد‬ ‫برای صاحب‌منصبان حل نخواهد شد‪.‬‬ ‫* دانشجوی ارتباطات و روزنامه‌نگار‬

‫زن شعبان‬

‫خيرالنسایی که یک تنه انقالب کرد‬

‫‪ JJ‬خیرالنسا نظری معروف به زن شعبو (مرحوم شعبان رجب‌پور) [عکس‪ :‬الهام زاهدی]‬

‫‪4‬‬

‫ابراهیم مهرابی‪ ‌:‬ش��خصاً دوست نداشتم راز آن صورت گرفت و رفت‪ .‬او آقای اقتداری دبیر محترم‬ ‫حادث��ه ش��ریف را برمال کنم ت��ا همچنان حالوت و انقالبی ما بود‪.‬‬ ‫آن‪ ،‬ضمیر ما را ش��اد نگه دارد؛ اما اخوی اش��ارتی بای��د کار انتقال آن‌ها به گراش با حساس��یت باال‬ ‫فرمودند تا چند سطری بعنوان رمزگشایی مسطور ص��ورت می‌گرفت‪ .‬من آن کار را بر عهده گرفتم تا‬ ‫دارم و بعد از مکتوبات چندی که دوس��تان شفیق اگر اتفاقی افتاد‪ ،‬مسئول تیم (اخوی) ضربه نبیند‪.‬‬ ‫در گوشه و کنار نوش��تند و منتشر ساختند‪ ،‬اصل با دوچرخ��ه درحالی که بار بزرگ��ی از ِد ِرمنِه نیز‬ ‫روی آن گذاش��ته بودم (تا پوشش��ی بر محتویات‬ ‫ماج��را را به اجمال بیان‬ ‫خورجین و گونی باشد)‬ ‫دارم‪.‬‬ ‫به ب��اغ پدری‌ام پش��ت‬ ‫خدای را شاهد می‌گیرم‬ ‫مدرس��ه هرم��زی (باغ‬ ‫ک��ه غ��رض‪ ،‬ایض��اح‬ ‫کربالیی غالمی) منتقل‬ ‫اس��ت و قص��د کوچک‬ ‫ک��ردم‪ .‬به اتف��اق اخوی‬ ‫ی��ا ب��زرگ‌ ک��ردن فرد‪،‬‬ ‫محتوی��ات را بررس��ی‬ ‫گ��روه ی��ا دس��ته‌ای را‬ ‫کردیم تا ب��رای تدارک‬ ‫ن��دارم‪ ،‬چرا ک��ه اصوالً‬ ‫و نصب‪ ،‬مقدم��ات الزم‬ ‫هی��چ داعی��ه‌ای ب��ر آن‬ ‫را فراهم کنیم‪ .‬دوستان‬ ‫نیس��ت‪ .‬و از باب بهترین‬ ‫موافق را باخبر کردیم تا‬ ‫ش��اهد‪ ،‬این چند خط را‬ ‫آمادگی اولیه فراهم شود‪.‬‬ ‫پیش چش��م مش��تاقان‬ ‫دبیران��ی را ک��ه ص�لاح‬ ‫م��ی‌آورم‪ .‬پیش��اپیش از‬ ‫دانستیم نیز آگاه کردیم‪.‬‬ ‫تعدد فامیل‌های وابسته‬ ‫آقای رحیم کامیاب دبیر‬ ‫در گ��زارش عذرخواهی‬ ‫انگلیس��ی عض��و حزب‬ ‫می‌کن��م ‪ .‬تکث��ر آنان به‬ ‫توده (یا الاقل س��مپات‬ ‫خاطر اعتم��ادی بود که‬ ‫حزب) از جمله آنان بود‪.‬‬ ‫در ی��ک جریان س��ری‬ ‫اما می‌گفت ش��عارهایی‬ ‫الزم ب��ود م��ورد لح��اظ‬ ‫که اس��م عاشورا و [امام]‬ ‫قرار گی��رد‪ ،‬وگرنه افراد‬ ‫حس��ین و این چیزها را‬ ‫انقالب��ی گ��راش خیلی ‪ JJ‬یکی از تظاهرات مردمی در سال ‪[ 57‬عکس‪ :‬عبدالحسین دارا]‬ ‫دارد ندهید‪ .‬البته دقیقاً‬ ‫بیش��تر از آنها بودند‪ .‬در‬ ‫اینج��ا دس��ت همه عزی��زان را به ی��اد آن روزهای ما روی همین شعارها تاکید داشتیم‪.‬‬ ‫والحق آنها در اف��رادی که در ب��اغ حضور یافتند ت��ا کار نصب و‬ ‫قدس��ی سخت می‌فش��ارم و س��ابق‬ ‫ِ‬ ‫چشم ما جای دارند‪ .‬جریان را نیم‌بند و صرفاً از یک تکمی��ل تمثال‌ه��ا‪ ،‬پالکارده��ا و ‪ ...‬را انجام دهند‬ ‫عبارت بودند از‪:‬‬ ‫مقطع زمانی خاص گزارش می‌کنم‪.‬‬ ‫س��اعت ‪ 2‬بعد از ظهر روز جمعه ب��ه اتفاق اخوی ‪ -1‬دکتر امیر حمزه مهرابی‬ ‫گرام��ی دکتر امیر حمزه کنار مغازه پدری (که آن ‪ -2‬سرهنگ ابراهیم کارکن‬ ‫زم��ان در اجاره جعفر آقای الری بستنی‌س��از بود) ‪ -3‬سرهنگ علی اصغر عالمی (احتماالً)‬ ‫مقابل مدرس��ه هرمزی سابق نشسته بودیم‪ .‬تقریباً ‪ -4‬حبیب‌اهلل مهرابی‬ ‫کس��ی در خیابان پرس��ه نمی‌زد‪ .‬پیکانی از سمت ‪ -5‬علی مهرابی‬ ‫س��پاه فعلی آم��د و کنار مغازه توقف ک��رد‪ .‬راننده ‪ -6‬قنبر مهرابی‬ ‫شیشه را پایین کشید و گفت‪ ،‬وسایل بعد از آب‌انبار ‪ -7‬عب��اس محس��نی (عضو تیم نبود ام��ا علی آقا‬ ‫حاج حسین حسن (در مسیر گراش‪ -‬اوز) نرسیده ایشان را به همراه خود آورده بود‪ .‬لذا بگومگوهایی‬ ‫به پل‪ ،‬در گودالی زیر خاک است‪ .‬هماهنگی الزم بر سر حضور ایشان بود)‬

‫رمزگشایی‬ ‫اولین تظاهرات‬ ‫دانش‌آموزی در گراش‬

‫‪3‬‬

‫‪ ‬سرخط‬

‫در گفتگو با دکتر مرتضی محسن‌زاده‪:‬‬

‫پسرم مثل‬ ‫یک مرد بیست‌ساله‬ ‫رفتار می‌کند‬ ‫‪5‬‬

‫دختران تیرانداز مقام‬ ‫سوم را شکار کردند‬ ‫‪7‬‬

‫شیرشمسی‬ ‫رییس جدید‬ ‫دانشگاه آزاد گراش‬ ‫‪2‬‬

‫گفتگو با رییس اسبق انجمن شهر گراش‬

‫پسر خواهرم را‬ ‫گرفتند چون کتاب‬ ‫شریعتی داشت‬ ‫‪4‬‬


‫مراکز توزیع صحبت‌نو‪ :‬ویدیوکلوپ جام‌جم‪ ‬ویدیوکلوپ ندا ‪ ‬سرای هنر ‪ ‬کتابفروشی حافظ ‪ ‬کتابفروشی نوردانش ‪ ‬کتابفروشی فرهنگ‌سرا ‪ ‬کتابفروشی غدیر‬

‫نامه رسیده‪ 1-‬‬

‫رسولی‪ -‬دبی‬

‫هیمه‬ ‫شعله‌ای فروزان‬ ‫از صحبت‌نو‬

‫خدمت مس�ئولین زحمت‌ک�ش و پرتالش‬ ‫نشریه صحبت نو گراش‬

‫از اینجا به شما خس��ته نباشید می‌گویم و دست‬ ‫ش��ما را می‌بوسم ‪ .‬باور کنید برای دریافت شماره‬ ‫جدید صحبت نو مخصوصاً «ضمیمه هیمه» لحظه‬ ‫شماری می‌کنم ‪ ،‬همه بخشهای آن را چندین بار‬ ‫می‌خوانم ‪.‬‬ ‫خاطرات آقای ابوالحس��ن حس��ینی‪ ،‬گوشه‌ای از‬ ‫ش��رح زندگانی ماس��ت‪ ،‬ای کاش ایش��ان از همه‬ ‫زوای��ای زندگی ما اطالع داش��ت و ب��ا قلم توانای‬ ‫خویش به تصویر می‌کشید‪.‬‬ ‫خواه��ش می کنم بیش��تر از گراش بنویس��ید‪.‬‬ ‫زدن اخب��ار بندرعب��اس در صفح��ه اول و با تیتر‬ ‫بزرگ‪ ،‬مناسبتی ندارد‪ .‬چاپ عکس بزرگ و شرح‬ ‫مفصل از س��اختمان مجلل در دبی به چه هدفی‬ ‫اس��ت؟ بهتر است این کار را برای مراکز متعلق به‬ ‫گراش��ی‌ها در کش��ورهای خلیج فارس و یا مراکز‬ ‫موجود در گراش انجام دهید‪.‬‬ ‫از شعرهای آقایان صادق رحمانی ‪ ،‬حمزه مهرابی‬ ‫و مصطفی کارگر در شماره آذر ماه هیمه (ضمیمه‬ ‫نش��ریه ش��ماره ‪ ) 26‬بس��یار لذت بردم‪ .‬اش��عار‬ ‫آق��ای مهرابی را چندین ب��ار خواندیم و بزرگترها‬ ‫می‌گفتند دقیقاً حال و روز ما را در س��ی – چهل‬ ‫سال پیش مجس��م کرده است‪ .‬از این نوع شعرها‬ ‫بیش��تر بزنید‪ .‬ای کاش آق��ای مهرابی در پاورقی‬ ‫بعض��ی از کلمات را معن��ی می‌کردند ‪ .‬چرا که ما‬ ‫به سختی و با پرس‌و جو از بزرگترها‪ ،‬معنی آن‌ها‬ ‫را فهمیدی��م‪ .‬الفاظی مثل ‪ :‬حش��نه ‪ ،‬چرو ‪ ،‬ماز ‪،‬‬ ‫مرییا‪ ،‬گاز و‪...‬‬ ‫ب��رادران عزیز صادق رحمانی و محمد خواجه‌پور؛‬ ‫شما با انتشار این نشریه خدمت بزرگی به گراش‬ ‫و گراشی‌ها کرده‌اید و می‌توانم ادعا کنم قوی‌ترین‬ ‫نشریه در سطح منطقه است‪.‬‬ ‫خبرهای چند سطری‪‬‬

‫‪ 23‬پروژه تا ‪ 22‬بهمن در گراش افتتاح می‌شود‬

‫حجت عابدی‬

‫‪ 24‬دی ‪ :1387‬اولين نشس��ت س��االنه دبيران‬ ‫دوره متوس��طه مناط��ق و ادارات اوز‪ ،‬جوي��م‪،‬‬ ‫گراش و شهرستان خنج با حضور كارشناسان و‬ ‫سر‌گروه‌هاي آموزشي سازمان آموزش و پرورش‬ ‫ف��ارس در دروس رياضي��ات‪ ،‬ادبي��ات فارس��ي‪،‬‬ ‫عربي‪ ،‬معارف اس�لامي‪ ،‬علوم اجتماعي‪ ،‬جغرافيا‪،‬‬ ‫زمين‌شناس��ي‪ ،‬زبان‌انگليس��ي‪ ،‬تاري��خ‪ ،‬فيزيك‪،‬‬ ‫ش��يمي و زيست‌شناس��ي در مح��ل هنرس��تان‬ ‫مير‌زماني و آزمايش��گاه مركزي برگزار گرديد‪ .‬در‬ ‫اين نشست ش��ركت‌كنندگان اهداف و محتواي‬ ‫كتب درس��ي را مورد بررسي و تحليل قرار داده‬ ‫و به انتقال اطالعات و تجارب علمي و آموزش��ي‬ ‫پرداختند‪.‬‬ ‫بهمن ‪ :1387‬دومین جلس��ه س��تاد دهه‌فجر‬ ‫گراش برگزار شد‪ .‬در این جلسه مسئولین ادارات‬ ‫برنامه‌های خود برای گرامی‌داش��ت سی‌ سالگی‬ ‫انقالب اسالمی را اعالم کردند‪.‬‬ ‫بهمن ‪ :1387‬با مشارکت هشت میلیون ریالی‬ ‫مردم فداغ‪ ،‬مجموع کمک‌های نقدی مردم بخش‬ ‫گراش به غزه از طریق کمیته امداد به بیس��ت و‬ ‫پنج میلیون ریال رسید‪.‬‬ ‫‪ 8‬بهمن ‪ :1387‬به گزارش س��ایت امدادگران‬ ‫ف��ارس در مراس��می از دکتر مرتض��ی فتحی به‬ ‫عنوان پزش��ک برتر خان��واده مددجویان کمیته‬ ‫امداد امام خمینی گراش‪ ،‬تجلیل شد‪.‬‬ ‫‪ 24‬بهمن ‪ :1387‬ستاد سيمرغ بخش گراش‪ ،‬با‬ ‫همكاري اداره فرهنگ و ارشاد اسالمي و كارگروه‬ ‫هنري ستاد سيمرغ شهرستان‪ ،‬نمايشگاه كتابي‬ ‫با حضور ناش��ران اس��تاني و كش��وري را از ‪24‬‬ ‫بهم��ن ماه ج��اري به مدت يك هفت��ه در محل‬ ‫كانون فرهنگي هنري ش��هيد احمد ايزدي واقع‬ ‫در مس��جد حضرت امام زين العابدين (ع) گراش‬ ‫برگزار مي‌کند‪.‬‬ ‫بهمن ‪ :1387‬س��رویس پس��ت ویژه در مراکز‬ ‫پس��تی شهرس��تان الرس��تان راه‌اندازی شد‪ .‬با‬ ‫ش��روع به كار اين س��رويس ‪ ،‬كليه مرس��والت‬ ‫پس��تي كه ت��ا قبل از س��اعت ‪ 9‬صب��ح به باجه‬ ‫هاي پس��ت مركزي شهرستان و نيز شهر گراش‬ ‫تحويل شود‪ ،‬در کمتر يك روز و عصر روز تحويل‬ ‫مرس��وله به گيرنده تحويل می‌شود‪ .‬فاز نخست‪،‬‬ ‫د ‌ر شهرستان‌هاي شيراز‪‌،‬فيروز آباد‪ ،‬قيروكارزين‪،‬‬ ‫خنج و كوار اجرا می‌شود‪.‬‬

‫گ�راش م�ن‪ 23 :‬ط�رح فرهنگي‪،‬‬ ‫درمان�ي‪ ،‬ورزش�ي‪ ،‬عمران�ي و‬ ‫خدماتي به مناس�بت سی‌سالگی‬ ‫انقلاب اسلامی در بخش گراش‬ ‫مورد بهره‌برداري قرار مي‌گيرد‪.‬‬

‫عبدالحس��ين مهروري بخش��دار گراش‬ ‫ب��ا بيان اي��ن خبر‪ ،‬عناوي��ن پروژه‌هاي‬ ‫در ش��رف بهره‌ب��رداري در دهه‌ي فجر‬ ‫را اعالم کرد‪ :‬افتتاح س��الن‌هاي ورزشي‬ ‫مصوب سفر ریییس جمهور به الرستان‬ ‫مهمتری��ن این طرح‌هاس��ت‪ .‬افتتاح دو‬

‫باب واحد مسكوني پزش��كان‪ ،‬خوابگاه‬ ‫دانش��كده‌ي پيراپزش��كي‪ ،‬كتابخانه‌ي‬ ‫مس��جد حضرت ولي‌عصر(ع��ج)‪ ،‬مراكز‬ ‫قرآن��ي قم��ر بن��ي هاش��م ( ع)‪ ،‬بيت‬ ‫الزهراء(س)‪ ،‬بيت النور در بخش فرهنگی‬ ‫و آموزشی مورد بهره‌برداری رسمی قرار‬ ‫خواه��د گرف��ت‪ .‬همچني��ن راه‌اندازي‬ ‫‪ BTS‬واق��ع درمس��جد النب��ي (ص) و‬ ‫‪ BTS‬تنگ مس��جد گراش از طرح‌های‬ ‫مخابراتی اس��ت‪ .‬اتاق عمل بيمارستان‬ ‫اميرالمؤمنين‌(ع) که با همياري خيرين‬

‫شرکت صحبت نو گراش‬ ‫در همایش مطبوعات‬ ‫محلی اوز‬

‫ب��ه گزارش رواب��ط عمومی آم��وزش و پرورش‬ ‫گ��راش‪ ،‬در ای��ن همایش به مربیان‪ ،‬اس��اتید و‬ ‫دانش آموزان ممتاز قرآنی در رشته های حفظ‪،‬‬ ‫قرائت و مفاهیم جوایزی به رس��م یادبود اهداء‬ ‫گردید‪.‬‬ ‫ابراهی��م مه��روری رئی��س آم��وزش و پرورش‬ ‫گ��راش در س��خنانی کوت��اه به ارائ��ه عملکرد‬ ‫قرآنی اداره آم��وزش و پرورش گراش پرداخت‪.‬‬ ‫همچنین حجت‌الس�لام اس��ماعیلی با اشاره به‬ ‫مش��کالت فکری جوامع امروزی گفت‪ :‬قرآن به‬ ‫راحتی مش��کالت فکری جوامع امروزی را حل‬ ‫می‌نماید‪.‬‬

‫آموزشي تخصصي‬ ‫برای امدادگران در‬ ‫جاده‌ها‬

‫‪ ICT‬روس��تاي زينل‌آباد و كلنگ‌زني‬ ‫خط انتقال مخزن جديد آب و تعويض‬ ‫شبكه‌ي آبرساني بافت قديمي پاقلعه‌ي‬ ‫ش��هر گ��راش‪ ‌،‬بل��وار ورودي‪ ،‬كان��ال‬ ‫آب‌رساني از سد سلمان فارسي‪ ،‬پايگاه‬ ‫اورژان��س جاده‌اي و ورزش��گاه ارد نيز‬ ‫از برنامه‌ه��اي ديگر اي��ام اهلل دهه فجر‬ ‫خواند و افزود‪ :‬اعتبارات هزينه ش��ده در‬ ‫اين طرح‌ها مبلغي بالغ بر بیست و نه میلیارد‬ ‫ريال مي‌باشد كه نشان‌دهنده عنايت دولت‬ ‫خدمتگذار به مناطق محروم است‪.‬‬

‫فوق‌ممتاز خوشنویسی در‬ ‫گراش‪ ،‬برای اولین‌بار‬

‫به‌مناسبت سي‌امين سالگرد پيروزي انقالب اسالمي‪ ،‬همايش‬ ‫مطبوعات محلي و چشم‌انداز توسعه با شركت نويسندگان و‬ ‫خبرنگاران محلي شهرستانهاي الرستان‪ ،‬خنج و بستك در‬ ‫شهر اوز برگزار مي‌شود‪.‬‬

‫احمد خضري گفت‪ :‬در حال حاضر هش��ت نش��ريه در الرستان و يك‬ ‫نشريه در خنج منتشر مي‌شوند كه ميالد الرستان و صحبت نو در شهر‬ ‫الر‪ ،‬روزبهان در شهر خنج‪ ،‬نسيم در شهر جويم‪ ،‬آفاق در شهر لطيفي‪،‬‬ ‫صحبت نو ویژه ی گراش‪ ،‬عصر اوز در شهر اوز‪ ،‬بهار در روستاي فيشور‬ ‫و پس��ين در روس��تاي دهكويه به‌طور هفتگي و ماهانه چاپ و منتشر‬ ‫مي‌شوند‪.‬‬ ‫وي گفت‪ :‬انتش��ار مرتب و منظم ‪ 9‬نش��ريه در اين منطقه‪ ،‬نش��ان از‬ ‫عالقه‌مندي مردم به فرهنگ و دانش است‪ .‬خضري تاريخ برگزاري اين‬ ‫هماي��ش را ‪ 26‬بهمن ماه امس��ال در تاالر اجتماعات خاتم‌االنبيا (ص)‬ ‫شهر اوز و به مدت يك روز اعالم كرد‪.‬‬ ‫مس��عود غفوری‪ ،‬محمدعل��ی ش��امحمدی‪ ،‬عبدالرضا افش��ار‪ ،‬مهدی‬ ‫وفایی‌فرد‪ ،‬حجت عابدی و محمد امین نوبهار از نشریه صحبت نوگراش‬ ‫در این همایش شرکت خواهند کرد‪.‬‬

‫ب��ه گزارش روابط عمومی هالل احمر گ��راش‪ ،‬در این دوره‬ ‫امدادگران��ی از جهرم‪ ،‬فيروزآب��اد‪ ،‬الر‪ ،‬المرد‪ ،‬گراش و اوز به‬ ‫ميزباني جمعيت هالل احمر گراش حضور داش��تند‪ .‬اساتيد‬ ‫مجرب استان با نظارت مسئولين امداد و نجات جاده‌اي فارس‬ ‫به صورت عملي و تئوري و با استفاده از ست‌هاي هيدروليك‬ ‫نج��ات ب��ه تدریس پرداختن��د‪ .‬در ای��ن دوره مباحث اصول‬ ‫جس��تجو و نجات‪ ،‬رهاسازي مصدومين سوانح جاده‌ي‪ ،‬حمل‬ ‫مصدوم‪ ،‬ارزيابي حادثه اطفاء حريق‪ ،‬انواع گره‌ها و جهت‌يابي‬ ‫در جاده‌ها مورد بررسی قرار گفت‪.‬‬ ‫مهدي فيروزه مسئول آموزش‌هاي تكميلي تخصصي جمعيت‬ ‫ه�لال احمر ف��ارس در مورد آم��وزش مهارت‌هاي تخصصي‬ ‫امدادگران گفت‪ :‬با توجه به امكانات بس��يار خوب آموزش��ي‬ ‫و تجهيزات پيشرفته‌ي مورد نياز مهارت هاي تخصصي و نيز‬ ‫اس��كان و تغذيه و مسائل رفاهي جمعيت هالل احمر گراش‬ ‫برای برگزاری این دوره انتخاب ش��ده است‪ .‬مراحل آموزشي‬ ‫شامل ‪ 50‬ساعت آموزش تئوري و عملي مهارت‌هاي تخصصي‬ ‫به امدادگراني اس��ت كه قبال ‪160‬س��اعت آموزش مقدماتي‬ ‫را پش��ت س��ر نهاده‌ان��د‪ .‬وي آموزش‌هاي نج��ات در جاده‪،‬‬ ‫آوار كوهس��تان و س��يالب را از برنامه هاي ساليانه جمعيت‬ ‫هالل احمر اس��تان ف��ارس خواند و افزود ب��ا توجه به تعداد‬ ‫زیاد تصادفات جاده‌اي‪ ،‬ساليانه ‪ 4‬دوره آموزش امداد و نجات‬ ‫در يكي از مناطق چهارگانه‌ي ش��مالي جنوبي شرقي و غربي‬ ‫استان كه داراي تجهيزات الزمه هستند برگزار مي‌شود‪.‬‬

‫گراش نیوز‪ :‬کالس فوق ممتاز خوشنویس�ی در کتابخانه مسجد‬ ‫صاحب الزمان(عج) گراش برگزار شد‪.‬‬ ‫این دوره زیر نظر استاد علیرضا تل جنگانی و با حضور ‪ 21‬شرکت‌کننده‬ ‫از ش��هرهای اوز‪ ،‬الر‪ ،‬بس��تک و گراش برگزار گردی��د‪ .‬این کالس‌ها و‬ ‫کالس‌های آینده به صورت یک هفته در میان روزهای چهارش��نبه در‬ ‫شیراز و شهرهای منطقه الرستان برگزار می‌شود‪ .‬در حال حاضر استان‬ ‫فارس با ‪ 44‬خوش��نویس‪ 23 ،‬نفر از ش��یراز و ‪ 21‬نفرشرکت کننده از‬ ‫منطقه الرستان‪ ،‬از این نظر در کشور رکوردار است‪ .‬این کالس‌ها برای‬ ‫اولین بار اس��ت که در کش��ور برگزار می گردد و هنر جویان دو س��ال‬ ‫آموزش دیده و یک سال نیز مهلت دارند پایان نامه خود را ارائه دهند‬ ‫و پس از ارائه پایان‌نامه‪ ،‬باید در حضور اساتید خوشنویسی از پایان‌نامه‬ ‫خود دفاع نمایند‪.‬‬ ‫قبول‌ش��دگان این کالس‌ها مدرک فوق ممتاز خوشنویسی که معادل‬ ‫فوق لیس��انس هنر اس��ت‪ ،‬دریافت خواهند کرد‪ .‬زهرا خوش��ابی‌زاده‪،‬‬ ‫محمدجواد اکبری‪ ،‬محمد تمیز و علی قنبرپور چهار خوشنویس ممتاز‬ ‫گراشی هستند که در این دوره حضور دارند‪.‬‬

‫شیرشمسی‬ ‫رییس جدید‬ ‫دانشگاه آزاد گراش‬

‫صحبت نو‪ :‬عبدالمهدی شیر‌شمس�ی از‬ ‫س�وی دکتر جاسبی به س�مت ریاست‬ ‫دانش�گاه آزاد اسلامی گراش ‌منصوب‬ ‫شد‪.‬‬

‫شیرشمس��ی به پیش��نهاد رییس منطقه‌ی یک‬ ‫دانش��گاه آزاد اس�لامی‪ ،‬به مدت یک‌ س��ال به‬ ‫این س��مت منصوب شده است‪ .‬او فوق لیسانس‬ ‫مدیریت صنعتی و عضو هیات علمی دانش��گاه‬ ‫آزاد اسالمی واحد الرستان است‪ .‬او به مدت سه‬ ‫ماه س��مت معاونت آموزش��ی این دانشگاه را بر‬ ‫عهده داشته‌اس��ت‪ .‬دانشگاه آزاد اسالمی گراش‬ ‫در حال حاضر دارای بیش از‪ 200‬دانشجو است‪.‬‬ ‫این دانشگاه به دنبال اخذ مجوز رشته‌های جدید‬ ‫و افزایش ظرفیت پذیرش دانشجو می‌باشد‪.‬‬

‫موجود است از شهرس��تان‌ها و بخش‌هاي هم‌جوار‬ ‫ه��م مراجعه مي‌نماين��د و در ش��بانه‌روزي گراش‬ ‫دانش‌آموزاني از ش��هرهاي ميمند‪ ،‬الر‪ ،‬جويم‪ ،‬خنج‬ ‫و اوز تحصيل مي‌نمايند و در مراكز پيش‌دانشگاهي‬ ‫ش��ادروان مهيايي نيز تعدادي دانش پژوه از منطقه‬ ‫اوز به تحصيل اش��تغال داشته و دارند كه از لحاظ‬ ‫آموزشي جاي هيچ‌گونه اشكالي نيست و همچنين‬ ‫در هنرس��تان‌هاي فن��ي و حرفه‌اي حض��رت امام‬

‫توضیح صحبت‌نو‪ :‬نوشته‌های تهیه شده درباره حضور دانش‌آموزان گراشی در الر بیشتر‬ ‫گزارش�ی بود از آنچ�ه می‌گذرد‪ .‬امیدوار بودیم ب�ه جای تهدید به ش�کایت‪ ،‬اداره آموزش و‬ ‫پرورش گراش و کارشناسان آن به بررسی موضوع پرداخته و دالیل آن را بررسی می‌کردند‪.‬‬ ‫این نوشته‌ها یا توسط خود دانش‌آموزان تهیه شده بود و یا کارشناسان آموزش و پرورش در‬ ‫این باره نظر داده بودند که هر دو گروه از خانواده بزرگ آموزش و پرورش هستند و شایسته‬ ‫احترام‪.‬‬ ‫بارها از کارشناس�ان و ش�اغلین در آموزش و پرورش خواسته‌ایم که درباره مشکالت موجود‬ ‫بنویس�ند‪ ،‬اما تاکنون تالش�ی برای آسیب‌شناس�ی فرآیند آموزش و پرورش دریافت نشده‬ ‫است‪ .‬به این بهانه نمی‌توان از اظهار نظر دیگران جلوگیری کرد‪ .‬نظراتی که در کمال آرامش‬ ‫و بدون توهین و افترا نوشته شده است‪.‬‬ ‫صحبت‌نو با احترام به رییس اداره‌ی آموزش و پرورش و معلمان زحمت‌کش و کوش�ا‪ ،‬منتظر‬ ‫دریافت دیدگاه‌ها درباره این موضوع خواهد ماند و امیدوار اس�ت که دلس�وزی دوستداران‬ ‫فرهنگ توسط اولیای امور شنیده شود‪.‬‬ ‫رحمت فدایی‬

‫‪ ‬نامه رسیده‪2-‬‬

‫درخواست‌های تاکسی‌رانان‬ ‫از شهرداری‬

‫ضمن تقدير و تشكر‌ از‌كليه مسئولين و دست‌اندر‌كاران نشريه صحبت نو ويژه گراش‬ ‫مس��ئولين شهر اعم از بخشدار عزيز و ش��هردار محترم و عمل‌گرا و همچنين منتخبين‬ ‫مردم‪:‬‬ ‫ما رانندگان تاكسي خط شهري الر‪-‬گراش و بالعكس را در یابید‪.‬‬ ‫تا كي اين همه خدمات ارزنده سي‌ساله رانندگان را ناديده گرفتن‪.‬‬ ‫تا كي اين همه اجحاف به رانندگان از جانب بعضي از مس��ئولين شهرستان و بي‌تفاوتي‬ ‫مسئولين شهر گراش‪ .‬تاكي بي‌اعتنائي كردن به خواست به حق رانندگان‪.‬‬ ‫سخني با شما شهردار عزيز و وظيفه‌شناس و همچنين مسئولين امور تاكسي‌راني‪:‬‬ ‫در پي در‌خواس��تي از طرف مجموعه رانندگان تاكسي خط شهري الر‪-‬گراش با شهردار‬ ‫محت��رم و پاس��خ مثبت جهت منعكس كردن مطالب صنفي ك��ه با كم لطفي رانندگان‬ ‫مواج��ه ش��د كه اين يك ن��وع نافرماني و بي‌توجه��ي به بعضي از جري��ان انتصابي بود‬ ‫كه هيچ‌گونه نقش��ي در‌ بر‌گيرنده مطالبات ما نداش��ته و ندارد‪ .‬ش��هردار محترم كه اين‬ ‫خواسته‌ها را که در ‪ 6‬بند خالصه مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود جامع عمل بپوشاند‪:‬‬ ‫‪ -1‬ارائه دادن اساس‌نامه كاري مسئول امور تاكسي راني و اختيارات قانوني خود كه اين‬ ‫اساس نامه از طرف سازمان تاكسي‌راني استان تدوين شده است‪.‬‬ ‫‪ -2‬ارتقا دادن امور تاكس��ي‌راني به س��ازمان تاكسي‌راني و پيگيري آن جهت تحقق آن‬ ‫توسط مسئولين امر‪.‬‬ ‫‪ -3‬انتخاب نماينده بر‌حسب راي رانندگان زيرا انتخاب شايسته را حق خود مي‌دانيم‪.‬‬ ‫‪ -4‬تعيين نرخ خدمات درون شهري‪.‬‬ ‫‪ -5‬عزل و نصب مسئول امور تاكسي‌راني در صورت ناكارآمد بودن‪.‬‬ ‫‪ -6‬تعيين مدافع حقوقي از جانب شهرداري جهت رانندگان در مواقع اساسي‪.‬‬ ‫اميدواريم شهردار محترم در جايگاه خود به اين خواستمان جامه عمل بپوشاند‪.‬‬ ‫‪87/10/20‬‬

‫‪ ‬خبر اختصاصی‬

‫برادران س��رخوش به همراه محم��د منفرد طی‬ ‫دعوتی که علی‌اکبر محمدی‪ ،‬اس��تاد دانش��کده‬ ‫ش��هید محالتی قم‪ ،‬از آن‌ها ب��ه عمل آورده بود‬ ‫در تاریخ ‪ 4‬بهمن‌ماه به قم س��فر کردند‪ .‬در این‬ ‫دی��دار حجت‌االس�لام زاهدی‪ ،‬معاون آموزش��ی‬ ‫دانشکده اصول دین و امیر حمزه مهرابی‪ ،‬استاد‬ ‫دانشکده شهید محالتی‪ ،‬درباره پاره‌ای از مسائل‬ ‫اجتماعی و عمرانی گ��راش به گفتگو پرداختند‪.‬‬ ‫در ای��ن مالقات که پس از س��ال‌ها رخ داده بود‬ ‫بر انسجام بیش��تر توانمندی‌های نیروهای فعال‬ ‫گراشی تاکید شد‪.‬‬

‫‪//‬‬

‫سطح آموزشي و توان مديريتي دبيران و معلمان پايين نیست‬

‫در پاس��خ ب��ه درج مطال��ب‬ ‫مرب��وط به آموزش و پرورش‬ ‫در نشريه صحبت‌نو‬ ‫ضمن آرزوي توفيق‪ ،‬پاس��خ‬ ‫ب��ه درج مطال��ب مختلف از‬ ‫جمله تغيير نام مدارس و وضعیت آموزشي منطقه‬ ‫و تحصي��ل تع��دادي از دانش آموزان در ش��هر الر‬ ‫در م��دارس مختلف‪ ،‬مواردي به ش��رح ذيل جهت‬ ‫استحضار تقديم مي دارد‪.‬‬ ‫‪.1‬خدمت مردم شريف عرض می‌نماييم كه مدارس‬ ‫با قدمت چندين س��اله از لحاظ فيزيكي مي‌بايست‬ ‫تخريب شود از جمله مدرسه هرمزي و ابراهيمي كه‬ ‫بدان اشارت رفته اس��ت و اين اداره با نظر سازمان‬ ‫محترم قصد بازسازي آن نموده و باني محترم خير‬ ‫با موافقت باني قبلي مبادرت به بازس��ازي مدارس‬ ‫نمودند و نام آن دبيرس��تان حضرت ام‌البنين‌(س)‬ ‫و حض��رت نرجس خاتون (س) نمودند كه از لحاظ‬ ‫قانوني اش��كالي ن��دارد و كارب��ري آن تغيير نكرده‬ ‫است و عنوان جمله «مدارك و كارنامه‌ها» مشخص‬ ‫نيس��ت كه در كجا نگهداري مي‌شود‪ ،‬تاكنون هيچ‬ ‫مشكلي پيش نيامده و افراد مراجعه كننده به اداره‬ ‫كارش��ان انجام گرفته و مدارك در آموزش��گاه‌هاي‬

‫نیمه دوم بهمن‪87‬‬

‫محمدکاظ��م محمودی‪ ،‬مستندس��از گراش��ی‪،‬‬ ‫زندگی سه ش��هید از گراش را به تصویر کشیده‬ ‫اس��ت‪ .‬در این مجموعه زندگی معلمان ش��هید‬ ‫حسین غالمی‪ ،‬محمد رهنورد و ناصر سعادت در‬ ‫قالب مستند آماده شده است‪.‬‬ ‫این مجموعه به احتمال فراوان در شبکه استانی‬ ‫و یکی از شبکه‌های سراسری پخش خواهد شد‪.‬‬

‫بازتاب ‪‬‬

‫ديگر نگهداري مي‌شود‪ ،‬كه جاي نگراني نيست‪.‬‬ ‫‪ -2‬در پاس��خ ب��ه حض��ور و تحصيل تع��دادي از‬ ‫دانش‌آم��وزان در مدارس ش��هر الر‪ ،‬خاطر نش��ان‬ ‫مي‌س��ازد با مجوزي كه در شهرس��تان وجود دارد‬ ‫و آمار دانش آم��وز باالي ‪ 30‬هزار نفر در دوره‌هاي‬ ‫ابتدايي‪ /‬راهنمايي و متوس��طه‪ ،‬م��دارس خاص از‬ ‫جمل��ه تيزهوش��ان و نمونه دولتي وج��ود دارد كه‬ ‫اين يك امر طبيعي اس��ت و هر كجا مدارس خاص‬

‫(ضمیمه شماره ‪)54‬‬

‫‪//‬‬

‫گراش من‪ :‬آموزش مهارت‌هاي تخصصي امداد و نجات‬ ‫در جاده ي امدادگران مناطق جنوبي فارس به مدت پنج‬ ‫روز در مرکز جمعیت هالل‌احمر گراش برگزار شد‪.‬‬

‫دانش آموزان ممتاز‬ ‫قرآنی جایزه گرفتند‬ ‫صحبت‌ن�و‪ :‬همای�ش تجلی�ل از دان�ش‬ ‫آموزان ممتاز قرآنی برگزار شد‪.‬‬

‫محلي و مساعدت دانشگاه علوم پزشكي‬ ‫شيراز با ده میلیارد ريال هزينه احداث‬ ‫و تجهي��ز گرديده اس��ت‪ ،‬در دهه فجر‬ ‫افتتاح خواهد شد‪.‬‬ ‫بخش��دار و ريی��س س��تاد ده��ه فجر‬ ‫گراش در ادامه ب��ه پروژه‌هاي آماده‌ي‬ ‫بهره‌ب��رداري در مناط��ق تابع��ه‌ي اين‬ ‫بخ��ش ني��ز اش��اره ک��رد‪ :‬در دهه‌ي‬ ‫مب��ارك فج��ر‪ ،‬طرح‌ه��اي در ش��رف‬ ‫افتتاح ساختمان‌هاي دهياري‪ ،‬شوراي‬ ‫اس�لامي‪ ،‬مه��د ك��ودك‪ ،‬دارالق��رآن‪،‬‬

‫نمازخان��ه مدرس��ه راهنماي��ي بعثت‬ ‫دهس��تان ف��داغ‪ ،‬دبس��تان ‪ 22‬بهمن‪،‬‬ ‫پس��ت بانك‪ ،‬مركز قرآن��ي دارالكوثر‪،‬‬ ‫بهره‌ب��رداري از دس��تگاه آب ش��يرين‬ ‫ك��ن و راه ان��دازي ‪ ICT‬روس��تاي‬ ‫خليل��ي و همچنين واگ��ذاري ‪ 25‬باب‬ ‫واحد مس��كوني به م��دد جويان تحت‬ ‫پوش��ش كميته‌ي ام��داد حضرت امام‬ ‫(ره) در روس��تاهاي تابع��ه و راه‌اندازي‬ ‫دس��تگاههاي مخابراتي ريپتر ‪GSM‬‬ ‫در روستاهاي بش��ير آباد و محمد زينا‬

‫روز از نو ‪2‬‬

‫شماره سی‬

‫حس��ين‌(ع) و ش��هيد منفرد ني��ز دانش‌آموزاني از‬ ‫مناطق الر‪ ،‬اوز و جويم تحصيل مي‌نمايند‪ .‬بنابراين‬ ‫حضور دانش‌آم��وزان به اختيار اولياء و با صالح‌ديد‬ ‫خودش��ان در هر نقطه از كش��ور مي‌توانند تحصيل‬ ‫نمايند‪.‬‬ ‫‪ -3‬در پاسخ به درج بي‌پايه و اساس اين مطالب كه‬ ‫سطح آموزش��ي و توان مديريتي دبيران و معلمان‬ ‫پايين است‪ ،‬به استحضار مي‌رساند كه كامال خالف‬ ‫واقع اس��ت و همه عزيزان و دست‌اندركار در مراكز‬ ‫تربيت معل��م و آموزش عالي تحصيل نموده‌اند و از‬ ‫نظر ت��وان مديريتي بحمداهلل مديران اين منطقه از‬ ‫نيروهاي توانمند و با تجربه هس��تند كه هيچ شكي‬ ‫در آن نيست‪.‬‬ ‫در پايان انتظار اس��ت قب��ل از درج مطالب از طرف‬ ‫افراد بي‌اطالع در نش��ريات‪ ،‬با كارشناسان مربوطه‬ ‫تبادل نظر گردد تا موجبات نگراني و سوء‌اس��تفاده‬ ‫افراد فراهم نگردد‪.‬‬ ‫در پايان اين اداره خواس��تار پي‌گيري قانوني طبق‬ ‫آيين‌نامه و قوانين مطبوعات مي‌باش��د و در صورت‬ ‫تكرار از طريق مراجع قضايي پيگيري خواهد كرد‪.‬‬ ‫ابراهيم مهروري‬ ‫رئيس اداره آموزش و پرورش منطقه گراش‬

‫عبدالرضا حيدري‬

‫‪ ‬نامه رسیده‪3-‬‬

‫پارکنیگ برای گلزار‬

‫ت كه در‌ب��اره‌ي پاركينگ گلزار ش��هدا مطلب‬ ‫اين س��ومين بار اس�� ‌‬ ‫مي‌نويس��م‪ ،‬يكبار درج نش��د‪ ،‬يكبار هم نامفهوم نوشته بوديد و حاال‬ ‫اين سومين بار است كه آن هم با عكس ضميمه كردم‪ .‬كافيست يك‬ ‫ش��ب جمعه و يا موقعي كه يك جوان به رحمت خدا رفته باش��د به‬ ‫زيارت اهل قبور برويد و از ش��لوغي و كمبود جا براي پارك ماشين‬ ‫مطلع ش��ويد‪ ،‬در حالي كه گلزار داراي دو پاركينگ مي‌باش��د كه به‬ ‫علت خاكي بودن بال‌اس��تفاده است‪ ،‬چرا ش��هرداري براي راه‌اندازي‬ ‫آن اقدام نمي‌كند‪.‬‬ ‫مساله بعد چرا گلزار شهدا بايد مثل كوچه و خيابان‌هاي شهر گراش‬ ‫داراي پس��تي و بلندي باشد‪ ،‬پيشنهاد من اين است قبل از دفن هر‬ ‫ميت در جاهاي بكر‪ ،‬ش��هرداري بيايد جاي قبر را مش��خص كند و‬ ‫اطراف آن را حداقل يك فرش س��يمان كند تا شاهد اين نباشيم كه‬ ‫هر قبري به اندازه‌هاي مختلف باش��د‪ .‬يعني فقط يك س��نگ نوشته‬ ‫روي قبر قرار بگيرد‪.‬‬

‫‪ 21‬بهمن‌ماه از س��وی هی��ات ذاکرین اهل‌بیت‬ ‫ش��ب ش��عر عاشورا در س��الن س��ینمای گراش‬ ‫برگزار خواهد شد‪ .‬در ابتدا قرار بود علی موسوی‬ ‫گرمارودی در این برنامه ش��رکت داش��ته باشد‪،‬‬ ‫ولی او به دلیل درگذش��ت مادرش امکان س��فر‬ ‫به گراش نیافت‪ .‬احد ده‌بزرگی مدعو دیگر برنامه‬ ‫ب��ود که در صورت بهبودی بیماری قلبی خود به‬ ‫گراش سفر می‌کند‪.‬‬ ‫در شب عاشورا در کنار شاعران گراشی‪ ،‬شاعرانی‬ ‫از جه��رم‪ ،‬الر و دیگ��ر ش��هرهای منطقه حضور‬ ‫خواهند داشت‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫کیوان محسنی‪ ،‬فیلمس��از گراشی‪ ،‬آخرین فیلم‬ ‫خ��ود را درب��اره احمدرضا تاج‌بخش می‌س��ازد‪.‬‬ ‫مراح��ل تصویربرداری این فیل��م از ‪ 16‬دی ماه‬ ‫‪ 87‬سه شب در حسینیه اعظم گراش انجام شد‪.‬‬ ‫این مس��تند که به سفارش احمد رضا تاج‌بخش‬ ‫ساخته می‌شود با سه دوربین تصویربرداری شده‬ ‫است که هم اکنون در مرحله تدوین قرار دارد‪.‬‬ ‫فیلم «احمدرضا تاج‌بخش» سینه‌زنی گراشی را به‬ ‫تصویر می کشد و در ‪ 26‬اسفند به پایان می‌رسد‪.‬‬ ‫از دیگر عوامل این فیلم می‌توان به مهدی توکلی‬ ‫به عنوان دستیار کارگردان اشاره کرد‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫مس��عود غف��وری معاونت آموزش��ی دانش��کده‬ ‫پیراپزش��کی گراش را ترک کرد‪ .‬او شش ماه در‬ ‫معاونت آموزش��ی حضور داش��ت و بعد از پایان‬ ‫این م��دت‪ ،‬قرارداد به پیش‌نه��اد خود او تمدید‬ ‫نش��د‪ .‬غفوری خود را برای آزم��ون دکترا آماده‬ ‫می‌کند‪ .‬فعالیت‌های فرهنگی او به عنوان سردبیر‬ ‫انجمن شاعران و نویسندگان گراش و مدیر دفتر‬ ‫صحبت نو ویژه گراش ادامه خواهد داشت‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫هي��ات زنجي��ر زن��ي عاش��قان سيدالش��هداي‬ ‫گراش به منظور انس��جام بيش��تر بي��ن اعضا‪ ،‬به‬ ‫مسافرتی دوستانه‌ رفتند‪ .‬این مسافرت معنوی با‬ ‫سرپرستی حاج‌احمد‌ عبدالی و عبدالرضا‌ یوسفی‬ ‫و همراهی بیس��ت‌ و ش��ش نف��ر از اعضای فعال‬ ‫هیت زنجیرزنی سیدالش��هدا بود و به مدت پنج‬ ‫روز انجام شد‪ .‬هزینه و مخارج سفر توسط خود‬ ‫اعضا پرداخت گردید‪.‬‬ ‫در خ�لال این س��فر اعضا از مکان‌ه��ای معنوی‬ ‫چون شاه‌چراغ‪ ،‬س��یدعال‌الدین حسين در شیراز‪،‬‬ ‫شاه‌‌رض‌ا در شهررضا‪ ،‬مسجد جمکران‪ ،‬بارگاه مطهر‬ ‫حضرت فاطمه معصوم��ه(س) و کوه خضر در قم‬ ‫ديدن كردند‪ .‬که گفتنی اس��ت مراسم سینه‌زنی‬ ‫و عزاداری آنها در کوه خضر حال و هوای معنوی‬ ‫خاصی را به همه‌ی حضار داده بود‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫سه پزشک گراشی با رای پزشکان الرستان برای‬ ‫حضور در سازمان نظام‌پزشکی انتخاب شدند‪.‬‬ ‫روز جمع��ه ‪27‬دی‌ماه همزمان با انتخابات هیات‬ ‫مدی��ره نظام پزش��کی در سراس��ر کش��ور‪ ،‬این‬ ‫رای‌گیری در الرس��تان نیز برگزار شد‪ .‬جامعه‌ی‬ ‫پزش��کی در پای صندوق‌های رای اعضای هیات‬ ‫مدیره را برای چهار س��ال آین��ده برگزیدند‪ .‬در‬ ‫بین نامزدهای این دوره از گراش‪ ،‬دکتر مهیایی‪،‬‬ ‫دکتر لطافت و دکترعبدالهی حضور داشتند‪.‬‬ ‫پ��س از ش��مارش آرا درگ��روه دندان‌پزش��کی‪،‬‬ ‫دکترمهیای��ی در کل الرس��تان برگزی��ده ش��د‪.‬‬ ‫همچنین دکت��ر علی‌اصغر لطافت به عنوان عضو‬ ‫علی‌البدل در گروه دارو‌سازی انتخاب شد‪ .‬درگروه‬ ‫پزش��کان نفر اول دکتراحمد عبدالهی متخصص‬ ‫جراحی با چهل و یک رای بیشترین آرا را کسب‬ ‫ک��رد‪ .‬دکترعلی‌اکبر اعتم��ادی متخصص داخلی‬ ‫نفر دوم و دکتر‌عبدا‪ ...‬زرگری نفر سوم شدند‪.‬‬


‫شماره سی‬ ‫(ضمیمه شماره ‪)54‬‬

‫نیمه دوم بهمن‪87‬‬

‫‪ 3‬پرونده‬

‫‪ ‬نوشت‌افزار صدرا ‪ ‬نوشت‌افزار سروش ‪ ‬نوشت‌افزار پارسینا ‪ ‬فروشگاه رز‪ ‬فروشگاه مهدی ‪ ‬مرکز خرید خانواده ‪ ‬سوپرمارکت آبشار ‪ ‬سوپرمارکت فانوس‬

‫صحبت شما ‪‬‬ ‫‪2229970‬‬

‫يك شهروند‪ :‬در دي ماه سال گذشته در تماس‬ ‫با شبكه استاني خبر به اطالع مسئولين رساندم كه‬ ‫گراش خاموش‌ترين شهر استان مي‌باشد‪ .‬با پخش‬ ‫اين خبر از شبكه‪ ،‬مس��ئولين اداره برق پيگير اين‬ ‫مسئله ش��دند‪ .‬و روشنايي دوباره به شهر بازگشت‪.‬‬ ‫ولي با گذشت يك س��ال باز همان خاموشي ادامه‬ ‫دارد‪ .‬آيا بايد تذكر داده ش��ود تا پيگير اين مس��اله‬ ‫شوند‪ .‬خاموشي شهر براي شما اهميتي ندارد؟ آخر‬ ‫خاموشي تا كي؟‬ ‫خانم نام‌آور‪ :‬تجمع بي‌رويه وسايل نقليه عمومي‬ ‫جل��و و كن��ار پياده‌روه��ا ي��ا داروخانه و پاس��اژها‬ ‫موجب اتالف وقت در پارك كردن مي‌ش��ود‪ .‬بهتر‬ ‫اس��ت ش��هرداري فكر جدي‌تري در م��ورد پارك‬ ‫ماش��ين‌هايي كه به مدت طوالني در يك جا پارك‬ ‫هستند بكند كه اگر خانمي بخواهد به عنون مثال‬ ‫ب��راي خريد دارو به داروخانه ب��رود راحت‌تر جاي‬ ‫پارك گير بي��اورد و در اين زمينه وقتش به خاطر‬ ‫پارك ‪ 2‬دقيقه‌اي ماشينش به هدر نرود‪.‬‬ ‫شهروند‪ :‬اگر ممكن است با فرمانده‌ي انتظامي در‬ ‫رابطه با امنيت و مس��ايل ديگر در نشريه مصاحبه‬ ‫شود‪.‬‬ ‫ش�هروند‪ :‬چرا ش��هرداري در بلوار گلزار شهدا به‬ ‫جاي گس��ترش فضاي سبز به موزاييك كردن كف‬ ‫آن مشغول شده‌است؟‬ ‫ش�هروند‪ :‬چرا بلوار مالصدرا از روشنايي مناسبي‬ ‫بر‌خوردار نيس��ت‪ .‬لطفا اين صحبت را به شهرداري‬ ‫انع��كاس دهيد تا در جهت رفع اين مش��كل اقدام‬ ‫فرمايند‪.‬‬ ‫شهروند‪ :‬پارك الله از قديمي‌ترين پارك‌های در‬ ‫مركز شهر است و دس��ترس كامل و امن مهمانان‬ ‫نوروزي‪ .‬همچنين داراي درختان بلندي هست كه‬ ‫ب��ر زيبايي آن مي‌افزايد ولي وج��ود عواملي مانند‪:‬‬ ‫‪ -1‬ع��دم رس��يدگي به روش��نايي داخلي ‪ -2‬عدم‬ ‫رسيدگي به فضاي سبز به نحوي كه باعث نابودي‬ ‫درختان و چمن‌هاي موجود ش��ده است ‪ -3‬ترميم‬ ‫لبه‌گذاري‪ -4‬نداش��تن باغب��ان و نگهبان ‪ -5‬نبود‬ ‫هيچگونه وس��ايل ابتدايي و تفريحي براي كودكان‬ ‫باعث نابودی اين پارك شده است‪.‬‬ ‫شهروند‪ :‬نبودن چراغ و روشنايي بين راه گراش‬ ‫و الر‪ ،‬خطرات و مش��كالت زيادي به‌بار آورده است‬ ‫خواهش مي‌كنم درجهت رفع آن اقدام فرماييد‪.‬‬

‫هيات زنجير زني عاش�قان سيد‌الش�هدا و‬

‫ساكنان ش�هرك شهيد بهش�تي‪ :‬از شهردار‬ ‫محترم به خاطر اقدام سريع جهت آسفالت خيابان‬ ‫شهرك ش��هيد بهش��تي كمال تش��كر را به عمل‬ ‫مي‌آوریم‪.‬‬ ‫شهروند‪ :‬بهتر نيست به جاي تعريف‌هاي زيادي‬ ‫و بزرگ نشان دادن كش��ورها خارجي مثل دبي و‬ ‫انس��ان‌هایي كه در آنجا مش��غول به كار هستند از‬ ‫پيشرفت در گراش و نيز كساني كه در خود گراش‬ ‫مشغول به كارند سخن بگوييد؟‬ ‫عليرضا نوروزي‪ :‬در كش��وري زندگي مي‌كنيم‬ ‫كه تمام فصول سال را مي‌توان در يك روز مشاهده‬ ‫كرد و الحمدا‪ ...‬پر از نعمت و بركت است و همواره‬ ‫استاني كه شهر ما درآن قرار دارد (فارس) هر‌ساله‬ ‫بيش��ترين محصول گندم از آن برداشت مي‌‌شود‪.‬‬ ‫ولي متاس��فانه روزان��ه براي تهيه‌ي ن��ان مصرفي‬ ‫اغلب الزم اس��ت بيشتر از يك ساعت از وقت مفيد‬ ‫كاريم��ان را صرف خري��د نان كني��م (قابل توجه‬ ‫تمام همش��هريان‪ ،‬ش��هردار محترم و شوراي شهر‬ ‫عزيزمان)‪.‬‬ ‫شهروند‪ :‬گزارش ابوالحس��ن حسيني كه از دبي‬ ‫تهيه مي‌كنن��د بر خالف ديگران ك��ه مخالف اين‬ ‫گ��زارش بودند و مي‌گوين��د واقعيت ن��دارد‪ ،‬بايد‬ ‫بگويي��م ك��ه عين واقعيت اس��ت‪ .‬آقاي حس��يني‬ ‫گفتند گزارش‌ها بيشتر براي افراد مجرد و كساني‬ ‫هست كه از خانواده دور و در ديار غربت به فعاليت‬ ‫مشغول هستند‪.‬‬ ‫محمود توکلی‪ :‬توضيحي بود در خصوص ستون‬ ‫چهار‌سو به‌قلم برادر ارجمند عزيز نوبهار‪ -1 :‬آيا كار‬ ‫كردن با شرافت ودرستي وبه دست آوردن امكانات‬ ‫زندگي براي هر شخص و قوم عيب وايرادي دارد؟‬ ‫‪ -2‬صافكاري‪ ،‬نقاشي‪ ،‬مقني(چاه‌كن)‪ ،‬اگزوزساز و‪...‬‬ ‫در اين حرفه گراش��ي و يا ايراني وجود دارد كه ما‬ ‫به آنها مراجعه نمي‌كنيم؟‬ ‫جمعي از اهالي ب�رق روز با امضاي يك طومار‬ ‫از زحمات اعضاي ش��وراي ش��هر گراش و شهردار‬ ‫كنوني و س��ابق تشكر كردند‪ .‬اين اهالي از (مديرت‬ ‫قوي و منس��جم و قانون‌مند كردن كليه امور شهر‬ ‫و ش��هرداري) تش��كر كردن��د و از (نمايان ش��دن‬ ‫خدم��ات) اين عزيزان حمايت خود را اعالم كردند‪.‬‬ ‫فرستادن رونوشت‌هايي از اين طومار به استانداري‪،‬‬ ‫فرمانداري‪ ،‬بخش��داري‪ ،‬ش��هرداري ودفتر نش��ريه‬ ‫صحبت‌ نو نيز نش��ان خوش‌ذوقي وقدر‌شناسي اين‬ ‫عزيزان است‪.‬‬ ‫‪ :091718---99‬م��ا در بندرعباس هس��تیم و‬ ‫مشکل دریافت روزنامه داریم‪ .‬باید از کجا بگیریم‪.‬‬ ‫‪‬صحب�ت ن�و‪ :‬ش��ما می‌توانی��د صحبت‌نو را‬ ‫مشترک ش��وید و به ش��کل منظم دریافت کنید‪.‬‬ ‫برای این کار با دفتر نشریه تماس بگیرید‪.‬‬ ‫‪ : 091718---21‬چرا درمانگاه جدید بیمارستان‬ ‫هیچ مدیریتی ندارد و نوبت رعایت نمی‌شود؟‬ ‫یک گراش�ی از دوبی‪ :‬از مطالب عزیز نوبهار در‬ ‫چهار سو سپاسگزاریم‪.‬‬ ‫ابراهیم پور‌غفور‪ :‬این اداره برق گراش از موقعی‬ ‫که ب��ه بخش خصوصی واگذار ش��ده مث��ل اینکه‬ ‫المپ ب��رای معابر عمومی پایه‌ه��ای برق ندارند و‬ ‫جای تعجب دارد که از خرداد ماه سال ‪ 87‬که من‬ ‫خودم سوال کرده‌ام تا االن که اواخر سال ‪ 87‬است‬ ‫المپ برای این اداره نرس��یده است‪ .‬خواهشمندیم‬ ‫به موقع رس��یدن المپ‪ ،‬کوچ��ه‌ی مخابرات المپ‬ ‫های سوخته را تعویض نمایید‪.‬‬ ‫ش�هروند‪ :‬آیا همان‌طور که ق��ول داده بودند در‬ ‫دهه فجر امس��ال گازرس��انی به گراش به سرانجام‬ ‫می‌رسد یا نه؟‬

‫ادام�ه از صفحه ی�ک‪ :‬همه موارد که‬ ‫آماده ش��د (حتی این که کدام شعار در‬ ‫کدام منطقه ش��هر گفته ش��ود‪ ،‬مسیر‬ ‫تظاه��رات‪ ،‬کارهای��ی که بای��د صورت‬ ‫پذی��رد‪ ،‬برنامه نهای��ی‪ ،‬قطعنامه‌ها و‪)...‬‬ ‫ب��ه اتف��اق حبی��ب‌اهلل که این��ک مدیر‬ ‫الیقی است‪ ،‬به خدمت روحانی محترم‬ ‫ش��هر رفتیم‪ .‬ایش��ان در خن��کای عصر‬ ‫در س��مت چپ مدرس��ه در پیشخوان‬ ‫حجره‌ای نشسته بودند‪ .‬مثل همیشه از‬ ‫س��ر رفاقت و صمیمیت ایشان با فامیل‬ ‫ما‪ ،‬خوش و بش��ی کردیم و قضیه را به‬ ‫اطالع ایشان رساندیم و گفتیم ما قصد‬ ‫تظاهرات در فالن روز را داریم و خیلی‬ ‫دوس��ت داریم حضرتعالی هم تش��ریف‬ ‫داشته باشید‪).... ( .‬‬

‫از قرائ��ن چنین بر می‌آمد که تظاهرات‬ ‫صرف��اً دانش‌آموزی خواهد بود و از بازار‬ ‫و ‪ ...‬همراهی خاصی نخواهیم ش��د‪ .‬لذا‬ ‫مس��یر تغییر کرد و مقرر شد از مدرسه‬ ‫ابدی شروع کنیم‪ ،‬بعدا ً مدرسه برق روز‬ ‫و در کنار مدرسه هرمزی خاتمه دهیم‬ ‫و همین طور هم شد‪.‬‬ ‫روز موعود فرا رس��ید‪ ،‬وسایل را توسط‬ ‫یک��ی از دبیران که ماش��ین داش��ت به‬ ‫مدرسه ابدی منتقل کردیم‪ .‬جو مدرسه‬ ‫نا آرام ش��ده بود‪ .‬مدیر مدرس��ه (آقای‬ ‫میراحمدی) مضطرب بود‪ .‬خیلی تالش‬ ‫می‌کرد تا بچه‌ها را به کالس بفرس��تد‪،‬‬ ‫اما کس��ی گوشش بدهکار نبود‪ .‬در یک‬ ‫لحظه عکس‌ه��ای امام و پالکاردها و ‪...‬‬ ‫باالی دس��ت بچه ها رفت و شعار دادن‬ ‫ش��روع ش��د‪ .‬اولین ش��عار این بود‪ :‬اهلل‬ ‫اکبر‪.‬‬ ‫م��ردم ش��هر متحیر ش��ده بودن��د‪ .‬از‬ ‫رفتارش��ان برمی‌آم��د ک��ه دوس��ت‬ ‫دارن��د ش��رکت کنن��د اما چون س��ن‬ ‫تظاهرات‌کنندگان باال نبود‪ ،‬دچار تردید‬ ‫شده بودند و کمتر کسی ما را همراهی‬ ‫کرد‪ .‬تعداد افراد باالی بیس��ت سال ما‬ ‫از عدد انگش��تان دس��ت بیش��تر نبود‪.‬‬ ‫رفتیم به س��مت آموزش��گاه ب��رق روز‪،‬‬

‫کم‌ک��م به نیم��ه‌ی رمض��ان نزدیک می‌ش��دیم‪.‬‬ ‫نیروهای ژاندارمری ش��اه از اول رمضان مس��جد‬ ‫علی بن ابی‌طالب (ع) را که سید محمود علوی در‬ ‫آن سخنرانی داش��تند و جمعیت زیادی در خود‬ ‫جمع کرده بود محاصره کرده بودند‪ .‬هر ش��ب بر‬ ‫تعداد جوانان افزوده می‌شد‪.‬‬ ‫تا آن موقع نمی‌توانس��تند اسم آقا را علنی اعالم‬ ‫کنن��د و هرگاه می‌خواس��تند ن��ام آق��ا را ببرند‬ ‫می‌گفتند «آق��ای مورد نظ��ر» و همگی صلوات‬ ‫می‌فرستادند‪ .‬اما آن ش��ب آقای علوی سخنرانی‬ ‫تند و آتشینی داش��تند و در همان سخنرانی نام‬ ‫آق��ا را نه تنه��ا علنی بلکه با پیش��وندهای زیاد و‬ ‫به ص��ورت غرا اع�لام کردند‪ .‬نیروه��ای امنیتی‬ ‫ک��ه در داخل و خارج از مس��جد بودند با اش��اره‬ ‫فرمانده‌ش��ان قصد دس��تگیری س��ید محمود را‬ ‫داشتند‪ .‬ولی چون سید قصد چنین سخنرانی‌ای‬ ‫داش��تند از قبل برنام��ه را چیده بودن��د‪ .‬نیروی‬ ‫ژاندارمری قصد داش��ت بعد از س��خنرانی‪ ،‬ایشان‬ ‫را دس��تگیر کند تا کسی هم مطلع نشود و باعث‬ ‫تحریک مردم نشود‪.‬‬ ‫برای جلوگیری از این موضوع‪ ،‬ایش��ان از دری که‬ ‫همیش��ه می‌رفتند نرفت و از قبل ماشین مرحوم‬ ‫ح��اج محمد فقیهی آماده ب��ود تا بالفاصله بعد از‬ ‫خروج ایشان از مسجد ایشان را ببرند‪ .‬آقای علوی‬

‫در آنج��ا تمام ق��اب عکس‌های محمد‬ ‫رضا پهلوی پایین کش��یده و در حیاط‬ ‫مدرس��ه شکس��ته ش��د‪ .‬اتفاق خاصی‬ ‫نیافت��اد‪ ،‬فقط (ک‪ -‬غفاری) س��نگی به‬ ‫شیشه کالسی زد که مورد توبیخ اخوی‬ ‫قرار گرف��ت و گفت تو ح��ق نداری به‬ ‫مدرسه صدمه‌ای بزنی‪ .‬جمعیت با شور‬ ‫فراوان‌تر به خیابان اصلی برگش��ت و در‬ ‫سه راهی خیابان بس��یج مقابل کارگاه‬ ‫مرحوم فقیر با حضور نیروهای پاس��گاه‬ ‫مواجه ش��دیم‪ ،‬جمعیت یک صدا فریاد‬ ‫م��ی زدند« بگو – مرگ بر ش��اه»‪ .‬آنان‬ ‫با س�لاح گارد گرفته بودند و کمی هم‬ ‫ترسیده بودند‪ .‬وقتی به بانک‌ها نزدیک‬ ‫می‌شدیم‪ ،‬شعار عوض می‌شد «ما همه‬ ‫بت ش��کنیم – شیش��ه را نمی‌شکنیم»‬ ‫ت��ا دل آنان قرار گی��رد و عکس‌العملی‬ ‫نش��ان ندهن��د‪ .‬حقیقتش ای��ن بود که‬ ‫هن��وز آمادگی پذیرش حادثه (زخمی ‪،‬‬ ‫شهید و ‪ )...‬را نداشتیم‪ .‬فقط دستگیری‬ ‫را به جان خریده بودیم چون خود مدیر‬ ‫مدرسه ما هم بر اثر فشار‪ ،‬برای پاسگاه‬ ‫خبرچینی می‌کرد‪.‬‬ ‫وقتی به حدود مرکز ش��هر برگش��تیم‬ ‫تعدادی از بزرگتره��ا به جمع ما اضافه‬ ‫شده بودند و حرکت را تا مقابل مدرسه‬ ‫محمدعلی فقیهی‬

‫از درب مورد نظر خارج و س��وار ماشین می‌شود‪.‬‬ ‫ولی باز هم ماموران متوجه می‌ش��وند و ماشین را‬ ‫تعقیب می‌کنند‪ .‬ح��اج محمد هم هیچ راهی جز‬ ‫رساندن آقا به منزل خودش (یعنی منزل مرحوم‬ ‫حاج ابراهیم فقیهی ‪ /‬فقیر ) نداشت‪.‬‬ ‫منزل حاج ابراهیم یک در کوچک هم از پش��ت‬ ‫داش��ت‪ .‬با وارد ش��دن آق��ای علوی ب��ه منزل‪،‬‬ ‫نیروهای ژاندارمری جلو در را بس��ته و هیچکس‬ ‫را اج��ازه ورود و خروج نبود‪ .‬س��ید محمود را از‬ ‫در پش��ت خارج کردند و ب��ه منزل یکی از اقوام‬ ‫بردن��د و مخفی کردن��د‪ .‬نیروهای ش��اه هر چه‬ ‫من��زل حاج ابراهیم را جس��تجو کردند س��ید را‬ ‫نیافتند‪ .‬چون ماش��ین خود سید محمود جلوی‬ ‫درب منزل پارک ش��ده بود‪ ،‬نی��روی ژاندارمری‬ ‫همچنان ماش��ین را زیر نظر داشتند و کوچه را‬ ‫ترک نمی‌کردند‪ .‬ولی س��ید محم��ود با تعویض‬ ‫لباس و با یک ماش��ین دیگر گراش را ترک کرد‪.‬‬ ‫و چ��ون نیروها اثری از س��ید محم��ود ندیدند‪،‬‬ ‫ناامیدانه محل را ترک کردند‪.‬‬

‫حسينيه حاج تقي‬

‫*‬

‫به ويژه آن كه كتابخانه باصفاي مهديه‬ ‫در دل اين حسينيه جاي گرفته بود‪.‬‬

‫حضرت آقاي نسابه‬

‫نمي‌ش��ود باز هم از انقالب و حس��ينيه‬ ‫حاج تق��ي ن��ام ب��رد و از آيت‌اله حاج‬ ‫س��يد حسين نس��ابه يادي نكرد‪ .‬او كه‬ ‫شمع جمع ياران انقالب و روحيه‌بخش‬ ‫كانون انق�لاب در الر بود و همه نامه‌ها‬ ‫و برنامه‌ه��ا ب��ه حض��رت ايش��ان ختم‬ ‫مي‌شد‪ .‬افكار انقالبي‪ ،‬شجاعت بي‌نظير‪،‬‬ ‫روش��نفكري عالمان��ه‪ ،‬بيان پرش��ور و‬ ‫حضور صميمي او در آن سال‌هاي شور‬ ‫و ش��عور تكرارناش��دني و بي‌نظير بود‪.‬‬ ‫ت��ا امروز نيز بيان ش��يرين و كالم موثر‬ ‫ايشان در خطبه‌هاي جمعه و شب‌هاي‬ ‫محرم و رمضان ياد و راه انقالبي مردان‬ ‫روشنگر را تداعي مي‌كند‪ .‬در آن روزگار‬ ‫وانفسا او اولين فريادگر نام امام بود‪ .‬هر‬ ‫كجا هست خدايا به سالمت دارش‪.‬‬

‫شهيد نصيري الري‬

‫گذشتن از كنار نام حاج مهدي نصيري‬ ‫در ايام پيروزي انقالب اس�لامي جفا به‬ ‫آن عزيزي اس��ت كه آواي گرم و نواي‬ ‫دعاي كميل و س��خنراني افشاگرانه‌اش‬ ‫هن��وز در صح��ن مس��جد جام��ع الر‬ ‫طنين‌انداز اس��ت‪ .‬اين معلم انقالب كه‬ ‫تا آخر و تا نقطه ش��هادت آرمان‌هايش‬ ‫را پ��ي گرفت‪ ،‬به تنهاي��ي كانوني براي‬ ‫افش��اي فس��اد فرهنگي شاهنشاهي و‬ ‫تبيين اس�لام ناب محمدي بود‪ .‬روانش‬ ‫شاد و شادتر باد‪.‬‬ ‫ش��هيد زرگ��ري‪ :‬هنرمند درد‌آش��نا و‬ ‫ج��ان‌آگاه محمد جعف��ر زرگري محور‬ ‫هنرمندان��ي بود كه در آن ايام رس��الت‬ ‫هنرمن��دي خود را فرام��وش نكرده بود‬ ‫و در قالب‌هاي مختل��ف هنري به ويژه‬ ‫تئات��ر و نماي��ش‌واره و دكلمه و س��اير‬ ‫سبك‌هاي ابداعي س��تم‌هاي زمانه را با‬

‫به جاي سر گوساله سر وليعهد زده بودیم‬ ‫ نقش ش�ما در پخ�ش اعالميه در‬ ‫مدرسه چگونه بود؟‬ ‫تمامي اعالميه‌ها را از منزل حاج ابراهيم‬ ‫فقيهي برمي‌داش��تيم‪ .‬پش��ت ساختمان‬ ‫مدرسه باغچه‌اي بود كه ما دور تا دور آن‬ ‫به بهانه خوردن صبحانه جمع مي‌شديم‪.‬‬ ‫زنگ مدرس��ه به گونه‌اي ب��ود كه صدا تا‬ ‫خانه‌ي م��ا مي‌رفت‪ .‬مادرم تا صداي زنگ‬ ‫را مي‌شنيد مي‌آمد پشت ديوار و اعالميه‬ ‫را در مدرس��ه مي‌ريخت‪ .‬و ما هم كه آنجا‬ ‫منتظر اين عمل بوديم سريع دست به كار‬ ‫مي‌شديم و اعالميه‌ها را پخش مي‌كرديم‪.‬‬ ‫با ش��عار«اعالميه به دني��ا‪ /‬خميني رهبر‬ ‫ما»‪ .‬مدير زي��اد نمي‌فهميد كه تمام اين‬ ‫كاره��ا تقريبا زير س��ر ما بود‪ .‬حواس��ش‬ ‫بيشتر به سومي‌ها بود و من آن زمان اول‬ ‫راهنماي��ي بودم‪ .‬تا روزي از طريق يكي از‬ ‫دانش‌آموزان لو رفتم‪ .‬البته لو رفتن نه اين‬ ‫كه از روي غرض بلكه از روي بچگي بود‪.‬‬ ‫ کدامیک از خاط�رات برای‌تان به‬ ‫یادماندنی‌تر است؟‬ ‫خاطرات كه زياد است‪ .‬اما خاطره جالبي‬ ‫كه ح��اال به خاط��ر دارم اين اس��ت كه‪:‬‬ ‫مرسوم بود كه در مدارس تغذيه مي‌دادند‪.‬‬ ‫تمامي بچه‌ها دور ت��ا دور مدير را گرفته‬

‫سالح بودند با ما همراه شدند)‬ ‫‪ -5‬علنی ش��دن نص��ب تمثال حضرت‬ ‫امام در مغازه‌ها‬ ‫‪ -6‬همگرایی گروه‌های فعال‬ ‫‪ -7‬تشدید ارتباط بین انقالبیون گراش‬ ‫با بچه‌های شیراز و الر‬ ‫‪ -8‬زمینه‌س��ازی ش��رکت خانم‌ه��ا در‬ ‫مرحله بعد‬ ‫در اینجا از دبی��ر محترم آقای اقتداری‬ ‫ک��ه کل وس��ایل تبلیغ��ی را از الر در‬ ‫اختی��ار ما ق��رار دادند تش��کر می‌کنم‬ ‫و خوب اس��ت تا در س��ی‌امین سالگرد‬ ‫انق�لاب به نح��و شایس��ته در گراش از‬ ‫ایش��ان تقدیر و تشکر شود‪ .‬از همراهان‬ ‫صمیمی‪ ،‬مرحوم س��نمار‪ ،‬فقیر و آقایان‬ ‫ایزدی‪ ،‬درویش��ی و ‪ ...‬یاد کرده باش��م‌‪،‬‬ ‫ان ش��اء اهلل همه ماجور هس��تند‪ .‬بیش‬ ‫از همه از مادر خوبم که همیش��ه خازن‬ ‫اعالمیه‌های امام و رس��اله‌های ایش��ان‬ ‫بودند تشکر می‌کنم ‪.‬‬ ‫کاش می‌ش��د ی��ک گردهمای��ی به یاد‬ ‫آن روزها در ش��هر برپا شود! و دوستان‬ ‫خاطراتشان را بیان می‌کردند‪.‬‬ ‫یاد باد آن روزگاران یاد باد‬ ‫کوشش آن حق گزاران یاد باد‬ ‫مشهد مقدس – دی ‪1387‬‬

‫‪ ‬سی سال سرافرازی‪2-‬‬

‫‪JJ‬محمود وفایی‌فرد و سیدمحمود علوی [عکس‪ :‬آرشیو وفایی‌فرد]‬

‫از حسینیه حاج تقی تا سیدعلی هاشمیان‬

‫نمي‌ش��ود از انقالب و اي��ام انقالب نام‬ ‫برد و از حس��ينيه ح��اج تقي الر يادي‬ ‫نكرد‪ .‬اي��ن حس��ينيه در اي��ام انقالب‬ ‫كانون انقالبيون به ويژه دانش��جويان و‬ ‫دانش‌آم��وزان و اصحاب فكر و انديش��ه‬ ‫بود و اكثر طرح‌ها و برنامه‌هاي فرهنگي‬ ‫آن دوران از دل اين حس��ينيه و سالن‬ ‫كوچك اما پربرك��ت آن بيرون مي‌آمد‪.‬‬

‫ابراهیم مهرابی‬

‫علوی با تعویض لباس از دست ماموران گریخت‬

‫محمد زارع‬

‫آنچه در پي مي‌آيد‬ ‫اش��اره‌اي بس��يار‬ ‫گ��ذرا بر اف��راد و‬ ‫اماك��ن موث��ر در‬ ‫نض��ج و بالندگ��ي‬ ‫انقالب و فرهنگ مبارزه در الر مي‌باشد‬ ‫كه يقيناً همه م��وارد را در بر نمي‌گيرد‬ ‫و ب��از هم يقينا موارد مهم ديگري وجود‬ ‫دارد ك��ه بايد هر كس در حد توان بدان‬ ‫اشارتي داشته باشد‪.‬‬

‫‪ ‬سی سال سرافرازی‪1-‬‬ ‫هرم��زی ادام��ه دادیم ‪ .‬قب��ل از قرائت‬ ‫قطعنام��ه‪ ،‬بین علی آقا و مرحوم (غ‪ -‬آ)‬ ‫(که بعدا ً معلوم ش��د با پاسگاه و شخص‬ ‫فرمان��ده پاس��گاه (پارس��ا) زد و بندی‬ ‫داشته و گویا به توصیه و تحریک پارسا‬ ‫ب��ا علی‌آقا درگیر ش��ده ب��ود) درگیری‬ ‫ایجاد ش��د و علی را دس��تگیر کردند و‬ ‫مدتی در ماشین محبوس بود‪ .‬جمعیت‬ ‫به خروش آمده بود و اطراف ماش��ینی‬ ‫ک��ه او در آن بود حصار درس��ت کرده‬ ‫بودند‪ .‬پ��س از حدود یک س��اعت بگو‬ ‫مگو علی آقا آزاد ش��د‪ .‬قطعنامه قرائت‬ ‫ش��د و دانش‌آموزان متفرق شدند‪ .‬این‬ ‫تظاهرات پیامدهایی داش��ت که اجمال‬ ‫آن چنین بود‪:‬‬ ‫‪ -1‬جرقه خوردن فعالیت‌های خیابانی‬ ‫‪ -2‬ریخت��ن ت��رس جوانان ب��رای ابراز‬ ‫مخالفت علنی‬ ‫‪ -3‬ل��و رفتن فعالین اصلی انقالب (بعدا ً‬ ‫اف��رادی از جمل��ه اخ��وی دس��تگیر و‬ ‫ش��کنجه ش��دند‪ -‬بنده دو بار از کمین‬ ‫اس��توار عبداهلل‌پور و درویش‌پ��ور فرار‬ ‫کردم)‬ ‫‪ -4‬اع�لام آمادگی افراد مس��ن‌تر برای‬ ‫همراهی در مراحل بع��د (در تظاهرات‬ ‫بعدی تعداد زیادی از افرادی که صاحب‬

‫‪ ‬پاسخولوژی پزشکی‬

‫بودند براي گرفتن تغذيه‌هايشان‪ .‬ناگهان‬ ‫نگاهم افتاد به باالي كمد مدير‪ .‬مثل اين‬ ‫كه مدير تمامي اعالميه‌ها را درون تشت‬ ‫گذاش��ته بود‪ .‬ديدم فرصت مناسب است‬ ‫و مدير حواس��ش به من نيس��ت‪ .‬سريع‬ ‫كارتن‌ه��اي تغذيه را روي هم گذاش��تم‬ ‫تا بتوانم ان تش��ت را به پايي��ن بياورم و‬ ‫اعالميه‌ها و عكس‌ها را پخش كنم‪ .‬دست‬ ‫كردم پشت تشت تا آن را بردارم از دستم‬ ‫ليز خ��ورد و اعالميه‌ها روي زمين پخش‬ ‫شد‪ .‬وقتي مدير اين صحنه را ديد فهميد‬ ‫كه بايد بيش‌تر از اينها مراقب من باش��د‪.‬‬ ‫پرونده‌ام را گذاشت زير بغلم و دستور داد‬ ‫كه از مدرس��ه اخراج شوم‪ .‬به خاطر دارم‬ ‫كه مادرم جواب بس��يار كوبن��ده‌اي به او‬ ‫داد‪ .‬او گفت‪ :‬لطفاً زير پرونده دخترم دليل‬ ‫اخراج ش��دنش از مدرس��ه را قيد كنيد‪.‬‬ ‫مديرمان دليلش را پرس��يد‪ .‬مادرم گفت‪:‬‬ ‫چون به زودي پيروز خواهيم ش��د‪ .‬همان‬ ‫لحظه مدير رنگش پريد و دست گذاشت‬ ‫روي س��رش و فكر كرد بعد از چند ثانيه‬ ‫شايد وجدانش بيدار شد و از تصميمي كه‬ ‫گرفته بود واخراج من از مدرسه منصرف‬ ‫شد‪.‬‬ ‫ حادثه‌ای در انقالب که خود شما‬

‫را هم شگفت‌زده کرده باشد؟‬ ‫اص ً‬ ‫ال خ��ود انقالب معج��زه‌اي بزرگ بود‬ ‫ام��ا به نظر من چي��زي كه خيلي عجيب‬ ‫ب��ود اين بود كه قبر ام��ام رضا (ع) را كه‬ ‫گلوله باران كردند‪ ،‬ما سريع به خيابان‌ها‬ ‫ريختي��م و ش��عار «قبر امام هش��تم‪ /‬به‬ ‫دست شاه جالد‪ /‬گلوله باران شده» را سر‬ ‫داديم‪ .‬جالب اينجا بود كه اطالع‌رس��اني‬ ‫ضعيف ب��ود‪ .‬ما بعد از تظاهرات تلویزيون‬ ‫را مش��اهده كرديم و متوجه شديم مردم‬ ‫كل ايران اين شعار را مي‌دادند در صورتي‬ ‫ك��ه هيچ كس يا هيچ نهاد و ارگاني به ما‬ ‫نگفته بود كه بايد اين ش��عار را داد‪ .‬يكي‬ ‫از معجزات اين بود كه شعارمان يكي بود‪.‬‬ ‫مثل اينكه نا خود اگاه الهام ش��ده بود كه‬ ‫همگي اين شعار را سر دهيم‪.‬‬ ‫ در روزه�ای انقالب چه کس�انی‬ ‫چهره‌های شاخصی بودند؟‬ ‫سيد محمود علوي گرداننده‌ي انقالب در‬ ‫گراش بود كه حاال رئيس عقيدتي سياسي‬ ‫کل ارتش است‪ .‬خانم صيفي كه در ناحيه‬ ‫خواه��ران فعاليت داش��تند‪ .‬مرحوم حاج‬ ‫ابراهيم فقيهي و خانواده‌شان‪ ،‬زن شعبان‪،‬‬ ‫حاج حيدر و نرگس فرزانه‪ .‬حميد‪ ،‬اصغر‪،‬‬ ‫محمد حسن و خسرو حسن زاده‪ ،‬مرحوم‬

‫‪ ‬سی سال سرافرازی‪3-‬‬ ‫زبان هنر باز مي‌گفتند و تاثيري شگرف‬ ‫و ژرف بر مخاطبين خود داش��تند‪ .‬اين‬ ‫حلقه‌ي هنري آثار ماندگاري از خود بر‬ ‫جاي گذاش��تند كه خيلي دوست دارم‬ ‫نام چن��د ت��ن از عزي��زان هنرمند آن‬ ‫روزگار را بنويس��م اما مي‌ترس��م به هر‬ ‫دليل راضي نباشند‪.‬‬

‫صفه‌ي مسجد جامع‬

‫ي��ادش به خير به خص��وص در خنكاي‬ ‫ش��ب‌هاي بهاري در مسجد جامع و آن‬ ‫تريب��ون كه به تازگي جايش را به منبر‬ ‫داده ب��ود و حلقه فرهنگ كه هر ش��ب‬ ‫يك��ي از فرهنگي��ان متعهد ب��ه زيبايي‬ ‫و ش��يوايي زندگي‌نامه ي��اران پيامبر و‬ ‫عل��ي را بازخوان��ي مي‌كردند و ش��ور و‬ ‫روح حماس��ي را در پيكر س��رد و مرده‬ ‫زمان مي‌دميدن��د‪ .‬نام بردن از بعضي از‬ ‫اين س��خنرانان خالي از لطف نيست اما‬ ‫مي‌ترسم حق كسي در اين ميان ضايع‬ ‫گ��ردد‪ .‬صحن و س��راي مس��جد جامع‬ ‫س��خنراني متين و انقالبي و مس��تدل‬ ‫حضرت آيت‌اله آيت‌الهي را نيز در خاطر‬ ‫خود دارد كه بايد متن آن س��خنان آقا‬ ‫پيدا و از نوار پياده و چاپ گردد‪.‬‬

‫دو سرهنگ‬

‫بد نيس��ت ب��راي مان��دگاري در تاريخ‬ ‫يادآور ش��د ك��ه الر در آس��تانه انقالب‬ ‫دو فرمانده ش��هرباني و دو دوره خاص‬ ‫را تجربه كرد‪ :‬اولي سرهنگ پاكدامن با‬ ‫زد و بند و فش��ار و اختناق؛ و دوره دوم‬ ‫كه به پيروزي منتهي مي‌ش��د سرهنگ‬ ‫مستوفي با آزادسازي و تساهل و تسامح‬ ‫و حتي همراهي كه در واقع نوعي تسليم‬ ‫زودهنگام بود و دس��ت خيلي‌ها را براي‬ ‫انجام امور باز گذاشت‪.‬‬

‫نوحه‌هاي انقالبي‬

‫گل‌واژه‌هاي آهنگين ذكر حس��يني و يا‬ ‫هم��ان نوحه‌هاي انقالبي در ايام انقالب‬ ‫يكي از ابزارهاي انتشار فرهنگ انقالب‬ ‫و مبارزه بود كه در شب‌هاي محرم اوج‬ ‫و م��وج بخصوصي مي‌گرف��ت‪ .‬آن زمان‬ ‫كه س��يد عل��ي هاش��ميان نوحه‌خوان‬ ‫ج��وان و انقالبي و هنرش��ناس با آواي‬ ‫ش��وق‌آفرين خود و با اشعار خاص راس‬ ‫نظام ستم‌ش��اهي و رگ و ريشه‌هاي آن‬ ‫را هدف مي‌گرفت و شب‌هاي ماندگار را‬ ‫به يادگار مي‌گذاشت‪.‬‬ ‫* شاعر و نویسنده ساکن الر‬

‫‪ ‬سی سال سرافرازی‪4-‬‬ ‫هانیه باختر‪ :‬ما تنها انقالب را از تلویزیون دیده‌ام‪ .‬اما در همین ش�هر‬ ‫خودمان هم کس�انی بوده‌اند که در آن روزها قطره‌ای از دریای خروش�ان‬ ‫مردم ایران بودند‪ .‬از میان جمع گراشی به سراغ کسی رفتیم كه شجاعتش‬ ‫بي نظير بود و نقش مهمي را در اين حادثه ايفا مي‌كرد‪ .‬امید داریم فرصتی‬ ‫باش�د تا با دیگ�ران نقش‌آفرینان روزهای انقالب نیز هم کالم ش�ویم‪ .‬در‬ ‫معرف�ی خ�ودش تنها می‌گوید‪« :‬فاطم�ه خواجی» ام�ا می‌دانم که مدرس‬ ‫حوزه علميه الزهرا(س)‪ ،‬مدير مهد قران ش�كوفه‌ها و مربي قرآن مدرس�ه‬ ‫بشارت است‪ .‬مختصرتر از اين نمي‌شد او را معرفي كرد‪.‬‬ ‫محم��د فقيهي‪ ،‬مرح��وم نادي��ا دهقاني‪،‬‬ ‫مرح��وم فريده ش��كوه‌زاده‪ ،‬مرحوم صغرا‬ ‫رضاي��ي‪ ،‬زهرا و نرگس خواجه‌زاده‪ ،‬فوزيه‬ ‫نوبهار‪ ،‬فاطمه حس��ن‌زاده‪ ،‬فرخنده باختر‬ ‫(كه مادر خودم هس��تند) و كس��اني هم‬ ‫بودند كه متاس��فانه نامش��ان را به خاطر‬ ‫ندارم‪.‬‬ ‫ فعاليت‌هاي جالبتان چه بود؟‬ ‫عك��س حيواناتي كه در كت��اب علوم‌مان‬ ‫ب��ود را مي‌چيدي��م و به جاي س��ر آن‌ها‬ ‫عكس سر شاه مي‌زديم‪ .‬مثال يكي از آنها‬ ‫گوس��اله‌اي بود كه زير شكم مادرش شير‬ ‫مي‌خورد‪ .‬ما جاي سر گوساله سر وليعهد‬ ‫و به جاي س��ر گاو عكس فرح زده بودیم‪.‬‬ ‫از اين كارها زياد مي‌كرديم‪.‬‬ ‫ براي جواناني كه آگاهی چندانی‬ ‫از انقالب ندارند چه حرفي داريد؟‬ ‫ش��ايد جوان��ان م��ا از گذش��ته چي��زي‬ ‫نمي‌دانند‪ .‬اگر بزرگتران‌شان همت كنند‬ ‫و از انقالب براي‌ش��ان بگويند هيچ عاقلي‬

‫مخالف اين نظام نيست‪ .‬مسئولين كشور‬ ‫در زم��ان انقالب مانند عروس��ك خيمه‬ ‫شب بازي بودند‪ .‬حكومت به آن‌ها ديكته‬ ‫ش��ده بود‪ .‬مي‌دانيد اگر انق�لاب نبود ما‬ ‫هم همان حال و روز را داش��تيم‪ .‬ش��ايد‬ ‫جوانان ما حق دارند‪ .‬اما از بزرگتران‌شان‬ ‫مي‌خواهم جوانان را بيدار كنند‪ .‬البته نياز‬ ‫به مطالعه‌ي خود جوانان هم هست‪.‬‬ ‫ و این روزها توقع شما چیست؟‬ ‫برای انقالب هزينه شده‪ ،‬هزينه‌ي آن هم‬ ‫خ��ون بهترين جوانان و عزيزان ماس��ت‪.‬‬ ‫چادره��اي مش��كي زنان كفن‌هايش��ان‬ ‫ش��ده بود‪ .‬هفده ش��هريوري‌ها را داديم‪.‬‬ ‫علي‌اصغر‌ه��ا در آغ��وش مادران‌ش��ان به‬ ‫ش��هادت رس��يدند‪ .‬فكر كني��م بابت اين‬ ‫هزينه‌ي سنگيني كه براي انقالب داديم‬ ‫مسوليت ما چقدر خطير است‪ .‬پس سعي‬ ‫كنيم با حفظ حجاب‪ ،‬بيدار كردن غيرت‬ ‫ديني و احترام گذاش��تن به خون ش��هدا‬ ‫دينمان را به اين نظام و شهدا ادا كنيم‪.‬‬

‫دکتر عبدالرضا ایزدی‪ :‬سئواالت و‬ ‫ابهامات پزشکی خود را می‌توانید‬ ‫به دفتر روزنامه و یا آدرس ایمیل‬ ‫‪drizadiar@gmail.com‬‬ ‫ارسال کنید‬

‫ قرص‌های الغری‬

‫علی‌پور از گراش ‪ :‬ضمن عرض سالم خدمت‬ ‫آق�ای دکت�ر ایزدی ‪ ،‬در ارتب�اط با داروها و‬ ‫قرصه�ای الغری لطفا اطالعات�ی اگر بدهید‬ ‫ممنون خواهم ش�د ‪ .‬من راه‌های بسیاری را‬ ‫برای کاهش وزن امتحان کرده‌ام اما تاکنون‬ ‫توفیقی نداش�ته‌ام‪ ،‬سوال اینجانب این است‬ ‫این داروها تا چه حد موثر هستند؟‬ ‫پاسخ ‪ :‬سالم بر شما دوست عزیز ‪ ،‬قبل از هر چیزی‬ ‫خدمت‌تان عرض ش��ود به چاقی باید به‌عنوان یک‬ ‫بیماری نگاه کرد چون می‌تواند عوارض خطرناکی‬ ‫را به دنبال داش��ته باشد و س�لامت افراد را تهدید‬ ‫کند‪ .‬از عوارض مهم چاقی می‌توان به بیماری قند‬ ‫خون‪ ،‬فشار خون باال و بیماری‌های قلبی و رگ‌ها‪،‬‬ ‫پادردها‪ ،‬سرطان‌ها و ‪ ...‬اشاره کرد‪ .‬داروهای الغری‬ ‫مورد تاییدی ه��م در این خصوص وجود دارند که‬ ‫البته باید حتماً با نظر پزشک تجویز گردد‪ .‬پزشک‬ ‫آن را بر اساس س��ن‪ ،‬جنس و وجود یا عدم وجود‬ ‫بیماری‌های قلب��ی و موارد دیگر برای بیمار تجویز‬ ‫می‌کن��د‪ .‬مهم این اس��ت که ضرر اس��تفاده از این‬ ‫قرص‌ها خیلی بیش��تر از فایده‌های آن اس��ت من‬ ‫مصرف ای��ن داروها را توصی��ه نمی‌کنم و به جای‬ ‫آن پیشنهادم این اس��ت که در شیوه زندگی خود‬ ‫تغییر ایج��اد کنید و رژیم صحیح غذایی و فعالیت‬ ‫فیزیکی داشته باشید‪.‬‬

‫ چند سوال درباره قلیان‬

‫احم�د جمالی‪ :‬ضمن تش�کر از ش�ما من چند‬ ‫پرسش درباره قلیان دارم‪ ،‬لطفا در صورت‬ ‫ام�کان به آن پاس�خ دهی�د‪ .‬اول ای�ن که آیا‬ ‫صحت دارد به علت عبور دود قلیان از روی‬ ‫آب‪ ،‬س�م آن گرفته می‌شود ؟ دوم این که آیا‬ ‫خطر یک بار قلیان کش�یدن از اس�تعمال یک‬ ‫پاکت سیگار بیشتر است؟ و آخر این که آیا‬ ‫نشس�تن کنار ف�ردی که قلیان می‌کش�د اگر‬ ‫خودمان قلیان نکش�یم هی�چ خطری متوجه‬ ‫ما نخواهد بود؟‬ ‫پاس��خ‪ :‬ممنون از ابراز لطف ش��ما ‪ ،‬دوس��ت عزیز‪،‬‬ ‫آب موجود در کوزه قلیان نه تنها س��موم را از بین‬ ‫نمی‌برد‪ ،‬بلکه برعکس باعث چس��بیدن بیش��تر و‬ ‫رس��وب مواد مضر موجود در دود قلیان در سیستم‬ ‫تنفس فرد نیز می‌گردد‪ .‬سئوال دوم شما را می‌توان‬ ‫این گونه با یک حس��اب سر انگشتی پاسخ داد که‬ ‫سرتا پای سوختن یک نخ سیگار بیش از ده دقیقه‬ ‫طول نمی‌کش��د در حالی که ی��ک قلیان گاهی تا‬ ‫یک ساعت هم چاق است و می‌توان آن را استعمال‬ ‫نمود‪ .‬در ده دقیقه‌ای که فرد یک نخ سیگار می‌کشد‬ ‫بین ده تا دوازده پُک بیش��تر نمی‌زند در حالی که‬ ‫فرد قلیانی طی یک ساعت می‌تواند شصت تا هفتاد‬ ‫پُک زده و ده‌ها برابر یک سیگاری‪ ،‬در هر پُک دود‬ ‫به عالوه گاز مونو اکس��ید کربن وارد ریه‌های خود‬ ‫نماید! و اما پاس��خ آخرین سوال شما این که چون‬ ‫دود تولید ش��ده توس��ط قلیان مخلوطی از دو نوع‬ ‫دود تنباکو و زغال می‌باشد و این ها هر کدام مواد‬ ‫س��می خاص خود را تولید می‌کند بنابراین افرادی‬ ‫که در کنار فرد قلیانی نشس��ته‌اند بیش از افرادی‬ ‫که هم‌نشین سیگاری‌ها هستند در معرض عوارض‬ ‫ناخوشایند وانواع سرطان‌ها هستند‪.‬‬

‫ درد کف دست و بی‌حسی آن‬

‫حس�ینی ‪ :‬با سلام‪ ،‬مدتی اس�ت کف دس�ت‬ ‫راست مادر من دارای درد شدید و بی‌حسی‬ ‫اس�ت طوری ک�ه از انجام کاره�ای معمولی‬ ‫خ�ود نیز عاجز اس�ت‪ .‬دکتره�ای زیادی هم‬ ‫رفت�ه اس�ت و ب�ه ج�ز ق�رص و آمپو‌ل‌های‬ ‫مسکن برایش کار دیگری انجام نشده است‪.‬‬ ‫ب�ه نظر ش�ما درمان بیم�اری او راه دیگری‬ ‫هم دارد؟‬ ‫پاس��خ ‪ :‬به نظر می‌رس��د مورد بیماری مادر ش��ما‬ ‫«سندرم کانال مچ» باشد و آن هنگامی رخ می‌دهد‬ ‫که عصب میانی دس��ت که با عب��ور از کانال مچی‬ ‫از س��اعد به درون پنجه دس��ت می‌رود‪ ،‬در مچ گیر‬ ‫می‌افتد یا تحت فش��ار قرار می‌گیرد در نتیجه درد‪،‬‬ ‫ضعف یا بی‌حس��ی در پنجه دس��ت و مچ به وجود‬ ‫می‌‌آید که به س��مت باال به سوی بازو تیر می‌کشد‪.‬‬ ‫ایشان بهتر است با مراجعه به یک متخصص اعصاب‬ ‫یک ن��وار عصب بگیرن��د تا معلوم ش��ود آیا عصب‬ ‫مذکور درگیر اس��ت یا خیر؟ س��پس با مراجعه به‬ ‫یک متخصص ارتوپد‪ ،‬برای انجام عمل جراحی اقدام‬ ‫نمایند‪ .‬ای��ن عمل معموالً موفقیت‌آمیز اس��ت و تا‬ ‫حدود زیادی درد و مورمور شدید را از بین می‌برد‪.‬‬

‫ نشانه بیماری پروستات‬

‫محمد علی‪ .‬ن‪ :‬آقای دکتر من س�ی و نه سال‬ ‫سن دارم‪ .‬خیلی عذر می‌خواهم پس از پایان‬ ‫دستش�ویی گاهی احس�اس می‌کن�م باز هم‬ ‫قطره‌ای ادرار از مجرای آن خارج می‌ش�ود‪.‬‬ ‫خیل�ی باعث نگرانی من ش�ده اس�ت خودم‬ ‫فک�ر می‌کن�م از پروس�تات باش�د ‪ .‬لطفاً مرا‬ ‫راهنمایی نمایید ‪ .‬با تشکر‬ ‫پاسخ‪ :‬هنگامی که سن مرد افزایش می‌یابد‪ ،‬اغلب غده‬ ‫پروستات ش��روع به بزرگ شدن می‌کند و در نتیجه‬ ‫ممکن است عالیم ناراحت‌کننده‌ای را ایجاد کند‪ .‬البته‬ ‫بیش از نیمی از مردانی که پروستات‌شان بزرگ شده‬ ‫است‪ ،‬عالمتی ندارند‪ .‬اما عالیمی همچون کند شروع‬ ‫شدن ادرار و جریان ضعیف آن‪ ،‬اشکال در ادرار کردن‪،‬‬ ‫نیاز ناگهانی‪ ،‬فوری و مکرر به ادرار کردن (دست کم‬ ‫دوبار در شب) و احساس این که گویی مثانه به طور‬ ‫کامل خالی نش��ده اس��ت‪ ،‬ناتوانی در کنترل جریان‬ ‫ادرار‪ ،‬یا نش��ت قطرات ادرار بعد از اتمام ادرار کردن و‬ ‫درد یا خونریزی هنگام ادرار کردن می‌توانند از عالیم‬ ‫رایج پروستات باشند‪ .‬چنانچه می‌بینید شما تنها یکی‬ ‫از عالیم نامبرده فوق را دارید‪ .‬با توجه به س��ن ش��ما‬ ‫البته کمتر می‌توان به بیماری پروستات مشکوک شد‬ ‫و احتمال سایر اختالالت مجاری کلیوی بیشتر است‬ ‫اما در حال حاضر ش��ما می‌توانی��د با مراجعه به یک‬ ‫ارولوگ و انجام آزمایش��ات بیشتر و یک سونوگرافی‬ ‫دقیق‪ ،‬به تشخیص برسید‪.‬‬


‫پرونده ‪4‬‬

‫‪ ‬الر‪ :‬کتابفروشی رسالت ‪ ‬الر‪ :‬مطبوعات فرهنگ ‪ ‬اوز‪ :‬مطبوعات پرسپولیس ‪ ‬خنج‪ :‬کتابخانه عمومی خنج ‪ ‬جویم‪ :‬کتابخانه عمومی ‪ ‬فداغ ‪ ‬ارد‬

‫کارنامه خون ‪‬‬

‫شهید احمد ایزدی‬

‫‪JJwww.yad-e-yaran.com‬‬

‫نام پدر‪ :‬عباس‬ ‫محل شهادت‪ :‬شلمچه‬ ‫تاریخ شهادت‪1366/01/18 :‬‬

‫فرازهایی از وصیت‌نامه‬

‫برادران روی مس��ائل اس�لامی تکیه کنید‪ .‬هرچه‬ ‫بیش��تر خود را به قرآن نزدیک کنید‪ .‬س��عی کنید‬ ‫بیش��تر به یاد خدا باشید و رابطه‌ی خود را با خدا‬ ‫بیشتر کنید‪ .‬همیشه در فکر خود و دیگران باشید‬ ‫و مبادا دوستی‌های این دنیا باعث غفلت‌مان شود‪.‬‬ ‫نف��س خود را تحت فش��ار قرار دهی��د و خود را با‬ ‫س��ختی‌های این دنیا وفق دهی��د‪ .‬مهم‌تر این که‬ ‫حمایت و پشتیبانی همه جانبه‌ی خود را از والیت‬ ‫فقیه و روحانیت در هر جا ابراز دارید‪ .‬دانش‌آموزان‬ ‫عزیز در س��نگر علم و مدرس��ه فعاالنه بکوشید و‬ ‫درس را با هدف بخوانید‪.‬‬

‫زندگی‌نامه‬

‫قاری ش��هید احمد ای��زدی س��ال ‪ 1348‬در گراش در‬ ‫خانواده‌ای مذهبی و متدین متولد ش��د‪ .‬در س��ن هفت‬ ‫س��الگی به مدرس��ه رفت‪ .‬از کوچکی ب��ه قرائت قرآن‬ ‫اش��تیاق زیادی داش��ت‪ .‬در ای��ام تعطیلی تابس��تان در‬ ‫کالس‌های آموزش قرآن به‌طور جدی و مستمر شرکت‬ ‫می‌کرد‪ .‬ش��هید از اوایل انقالب در فعالیت‌های مذهبی‬ ‫و سیاس��ی شرکت می‌جس��ت‪ .‬در مجالس دینی‪،‬دعای‬ ‫کمیل و توس��ل‪ ،‬بس��یج و بزرگداشت ش��هدا با صوت‬ ‫زیبا ق��رآن تالوت می‌کرد‪ .‬به هنر خطاطی نیز وارد بود‬ ‫و ب��ا ارگان‌ها در نوش��تن پالکارد هم��کاری می‌کرد از‬ ‫خصوصیات ش��هید اخالق خوش و پس��ندیده و تقید به‬ ‫انجام فرایض و ش��رکت در نماز جماعت بود‪ .‬هم‌چنین‬ ‫عالقه‌ی زیادی به عزاداری سیدالش��هدا(ع) داشت‪ .‬در‬ ‫سال چهارم دبیرستان به علت‬ ‫عشق و عالقه‌ی زیاد به جبهه‬ ‫درس را ره��ا و روان��ه جبه��ه‬ ‫شد‪ .‬در گردان امام علی(ع) از‬ ‫لشکر المهدی مستقر گردید و‬ ‫در عملیات کربالی ‪ 8‬شرکت‬ ‫و در همان عملیات در منطقه‬ ‫شلمچه به درجه رفیع شهادت‬ ‫نائل آمد‪.‬‬

‫ حاال به عنوان اولين س�وال‪ ،‬خانم نظري‬ ‫چ�را به اي�ن س�ادگي‌ها نمي‌پذيرفتي�د كه با‬ ‫شما گفتگويي داشته باشيم؟‬ ‫به اين خاطر كه اعصابم به هم ريخته است‪ .‬داغونم‬ ‫از همه چيز و همه‌كس چون وقتي اين همه ش��هيد‬ ‫و مجروح مي‌بينم و در مقابل اين‌ همه قدرنشناسي‬ ‫و رفتار غير قابل تحمل مردم را مي‌بينم و حرف‌هاي‬ ‫مردم و نيش‌زبان‌ش��ان و خيلي چيزها اس��ت كه با‬ ‫چش��م خود دي��ده‌ام و ناراحت‌كننده اس��ت كه آن‬ ‫چنان كه بايد و انتظار داشتيم نشد‪.‬‬ ‫ از ديدگاه يك انقالبي آن زمان مي‌خواهيم‬ ‫يك تعريف كلي از انقالب بدهید؟‬ ‫م��ن و در واقع همه گراش��ي‌ها در آن زمان هيچي‬ ‫نمي‌دانستيم‪ .‬نه از امام و انقالب و نه از شاه و رژيم‬ ‫طاغوت‪ ،‬اص ً‬ ‫ال نمي‌دانس��تم‪ .‬چه كاره هستند و چي‌‬ ‫كار مي‌كنن��د‪ .‬فقط اي��ن را مي‌دانس��تم كه ظلم و‬ ‫ناحقي مي‌شود و خون پاك جوانان ريخته مي‌شود‬ ‫و پيرمردي مهربان با دس��تاني خالي با نيتي صاف‬ ‫براي خدا بر عليه ظلم و س��تم بلند شده است‪ .‬اين‬ ‫بود كه من هم خواس��تم از مردم در برابر بي‌عدالتي‬ ‫و ظلم دفاع كنم‪.‬‬ ‫ ش�ما در آن زم�ان چند س�اله بوديد؟ آيا‬ ‫فرزندي هم داشتيد؟‬ ‫بله داشتم سه تا پسر و ‪ 2‬دختر كوچك كه بزرگترين‬ ‫فرزندم ‪ 13‬ساله بود و خودم هم چهل سال داشتم‪.‬‬ ‫ش��وهرم نيز به علت افتادن ف َِرس (تیرچوبي بود كه‬ ‫در قديم ب��ه جاي تيرآهن در س��قف منازل به كار‬ ‫برده مي‌شد) بر روي سرش فوت كرد‪.‬‬ ‫ فعاليت‌هايي كه در زمان انقالب داش�تيد‬ ‫چگونه بود؟‬ ‫در گ��راش كه خبري نبود‪ .‬ما مدتي به منزل برادرم‬ ‫در بندرعب��اس رفتي��م ك��ه در آن زمان تاس��وعا و‬ ‫عاش��ورا بود و ش��اه راهپيمايي را ممنوع كرده بود‪.‬‬ ‫اعالميه‌ه��ا از پاري��س به ايران مي‌آمد و ش��بانه در‬ ‫خانه‌ها مي‌انداختند و من صبح‌ اعالميه‌ها را در زير‬ ‫لباس��م مخفي كرده و درون مس��جد فاطميه واقع‬ ‫در بن��در مي‌انداختم و به خانه مي‌آمدم و ش��ب‌ها‬ ‫نوار س��خنراني امام در مدرس��ه‌ي فيضيه درباره‌ي‬ ‫كشت و كشتار شاه را گوش داده و صبح در زير گل‬ ‫مخفي مي‌كرديم‪ .‬تا اين كه راهپيمایي‌ها در خيابان‬ ‫ش��روع ش��د و هليكوپتر رژيم باالي سرمان بود كه‬ ‫م��ردم در خيابان به صف نماز ايس��تادند‪ .‬وقتي كه‬ ‫به گراش آمدم متوجه ش��دم كه در گراش هم هنوز‬ ‫خبري نيس��ت و مردم در خواب غفلتند‪ .‬اين ش��د‬ ‫كه خودم به تنهايي ش��ورش ك��ردم‪ .‬در واقع نقطه‬ ‫شروع و جرقه‌ي اصلي را در گراش زدم‪ .‬در يك روز‬ ‫صبح عكس امام را به گردن آويختم و در شهر شعار‬ ‫مرگ بر ش��اه را س��ر داده و از دادن اين شعار لذت‬ ‫مي‌بردم‪ .‬بعد از آن چون در الر كشت و كشتار شده‬ ‫بود براي تشيع جنازه به الر رفتم و پس از بازگشت‬

‫می‌پرسم آیا عضو ش��ورای شهر بوده است‪ .‬با‬ ‫اش��تیاق می‌گوید که عضو بوده و حتی رییس‬ ‫بوده اس��ت‪ .‬اولین انتخابات در زمان شاه بوده‬ ‫است‪ .‬اله‌قلی‌خان شهردار بود و بدون تغییر و‬ ‫تحول شهرداری را تحویل انجمن می‌دهد‪.‬‬ ‫می‌پرس��م چطور ش��د که نامزد انجمن شهر‬ ‫شد‪« .‬اصلش را بخواهی همین خانه را که در‬ ‫آن هستیم کار می‌کردم‪ .‬جان‌بابا در شهرداری‬ ‫بود و کارگر خش��ت می‌زد‪ .‬آم��ده بود و قالب‬ ‫خش��ت را برداش��ته بود که با آب شهر قالب‬ ‫نزنی��د‪ .‬دو قالب دیگر خریدی��م و باز جان بابا‬ ‫آن را برد‪ .‬حاج آقا در ش��هرداری بود و گفت‬ ‫بروم قالب‌ها را بی��اورم‪ ،‬قبول نکردم‪ .‬جان‌بابا‬ ‫برای ش��ش ماه آزمایشی در ش��هرداری بود‪.‬‬ ‫آن روزها داش��تند برای انجمن جار می‌زدند‬ ‫و رفتم اس��م نوش��تم‪ .‬در این انتخابات امسال‬ ‫به دکتر لطافت گفتم مثل من نشوید‪ .‬اوایلش‬ ‫می‌گفت��م بگو رای نیاورم بیس��ت نفر اس��م‬ ‫نوش��ته بودیم‪ ،‬آدم‌ه��ای بزرگی ه��م بودند‪.‬‬ ‫مثل حاج غالمحسین سلیمی‪ ،‬ولی آن زمان‪،‬‬ ‫ش��ب که رای‌ها را می‌شمردند خوابم نبرد که‬ ‫دست‌نمای مردم می‌شوم که این هم نوشت و‬ ‫رای نیاورد‪ .‬حاج حسن حقیقت نماینده معین‬ ‫کرده بودم‪ .‬ساعت س��ه نصفه شب خبر آورد‬ ‫که بش��ارت رای آورده‌ای و از همه هم بیشتر‬ ‫رای آورده‌ای‪ .‬دیگ��ر خوابیدم و راحت خوابم‬ ‫ب��رد‪ .‬پنج نفر رای آوردیم که ه��ر پنج نفر از‬ ‫ناساگ بودیم‪ .‬من بودم و مش مرتضی رادمرد‬ ‫و محمدعل��ی فرهادی و میرعبدل س��عادت و‬ ‫عباس فانی‌الری‪».‬‬

‫نیمه دوم بهمن‪87‬‬

‫زن شعبان ‪ ،‬خيرالنسایی‬ ‫که یک تنه انقالب کرد‬

‫الهام زاهدی‪ :‬خيرالنس�ا نظري مشهور به زن شعبان (شعبو به تلفظ گراشي)‪ ،‬يكي از زنان‬ ‫برجس�ت ‌ه و چهره‌ه�ای مط�رح زمان انقالب در گراش اس�ت‪ .‬او با دليري و بي‌باك�ي تمام پا به‬ ‫عرص�ه‌ي مي�دان نهاد و گاهی حتی ب�ه تنهايي و بدون هي�چ بيمي به تظاهرات عليه ش�اه و‬ ‫مفس�دين پرداخت و ديگر زنان گراش�ي را به تظاهرات كردن عليه ش�اه تشويق كرد‪ .‬يكي از‬ ‫شعارهايي كه آن زمان توسط خود مردم ساخته شد و هنوز در ذهن‌ها مانده است شعار «درود‬ ‫بر زن شعبو‪ /‬كه تخت شاه شه ته بو» يعني «درود بر همسر شعبان كه موجب سرنگوني تخت‬ ‫شاه شد» است‪.‬‬ ‫در يكی از شب‌هاي پر خاطره بهمن‌ماه كه يادآور خاطرات ايام انقالب و پيروزي مردم ما است‪،‬‬ ‫همراه با مادرم به س�راغ ايش�ان رفتيم تا براي‌مان از آن زمان و شور و حال خود بگويد‪ .‬وقتي‬ ‫وارد منزل‌ش�ان شديم با گرمي بس�يار به اس�تقبال‌مان آمد هرچند كه روز قبلش با مخالفت‬ ‫ش�ديد او و اصرار و س�ماجت ما به گفتگو با ايش�ان همراه بود اما س�رانجام رويمان را زمين‬ ‫نینداخ�ت‪ .‬صورت چين‌خورده و دس�ت‌هاي لرزان‌اش حاكي از پي�ري و گذر عمري طوالني و‬ ‫طاقت‌فرسا بود‪ .‬از همان ابتدا سخن غمي عجيب بر چهره‌اشان موج مي‌زد‪.‬‬ ‫گفتگوي ما درباره انقالب پس از چاي داغ و شیريني شروع شد‪:‬‬ ‫به گراش براي نماز به مس��جد جمعه رفتم و دوباره‬ ‫براي تظاهرات به خيابان رفتم‪.‬‬ ‫به خانه كه برگشتم ماموران پاسگاه با سالح‪ ،‬به علت‬ ‫ش��كايت مردم از من‪ ،‬به س��راغم آمدند و پرسيدند‬ ‫خواهر چه دادي داري؟ با سياس��ت گفتم‪ :‬دادم زير‬ ‫پا گذاشتن قرآن و كشته شدن خواهران و برادران‬ ‫هم وطنم هس��ت‪ .‬گويي خدا خودش مي‌خواس��ت‬ ‫كه من جوري صحبت كنم كه آنها دس��ت از س��رم‬ ‫بردارند و متوجه نش��وند كه با در دس��ت داش��تن‬ ‫عكس امام شعار مرگ بر شاه را مي‌دادم‪.‬‬ ‫ تا چه مدت به اين روش فعاليت مي‌كرديد؟‬ ‫دقي��ق به خاطر ن��دارم اما بعد از چن��د روز كه در‬ ‫گراش راهپيمايي كردم كم‌كم مردم به خود آمدند و‬ ‫با من راهپيمايي كردند‪ ،‬وقتي متوجه شدم خيلي‌ها‬ ‫نيت‌شان براي خدا نبوده خودم را كنار كشيدم‪ .‬من‬ ‫فقط براي رضاي خدا و بدون هيچ چشم‌‌داش��تي به‬ ‫دني��ا و فق��ط و فقط براي دفاع از خون ش��هدا اين‬

‫كاره��ا را كردم نه به خاطر ش��كم يا اين كه چيزي‬ ‫بخواهم به من بدهند‪.‬‬ ‫ از ش�عارهايي ك�ه در آن زم�ان مي‌داديد‬ ‫چيزي به خاطر داريد؟‬ ‫ش��عارهاي زيادي مي‌دادم و حاال ب��ه علت پيري و‬ ‫كهن‌س��الي چي��ز در خاطرم نمانده جز اين ش��عار‪:‬‬ ‫«زير بار ستم نمي‌كنم زندگي‪ ،‬جان فدا مي‌كنم در‬ ‫ره آزادگ��ي‪ ،‬مي‌جنگم اي اهلل براي روح‌اهلل‪ ،‬مرگ بر‬ ‫شاه مرگ بر شاه»‬ ‫ در آن زمان پشتوانه شما براي حمايت از‬ ‫امام چه كساني در گراش بودند؟‬ ‫پشتوانه من فقط خدا بود و به خاطر پيروزي انقالب‬ ‫كاري به همراهي كردن يا نكردن كسي نداشتم در‬ ‫س��ه روز اول در گراش خودم تنهاي تنها در خيابان‬ ‫شعار مي‌دادم به طوري كه خواهرم هم فكر مي‌كرد‬ ‫ش��ايد ديوانه شده‌ام‪ .‬خصوصاً وقتي شعار «شهيدان‬ ‫كش��تنش خاكش نكردند‪ /‬ش��هيدان کشتن و آبش‬

‫ندادند» مي‌دادم‪ ،‬بيشتر آن‌ها را متعجب مي‌ساخت‪.‬‬ ‫ت��ا اين كه خواهرم را ني��ز متقاعد كردم كه موجب‬ ‫شد او هم همراهي‌ام كند اما بعد از مدتي شوهرش‬ ‫به علت حرف و شكايات مردم از زنش پيش او‪ ،‬مانع‬ ‫فعاليت‌اش شد و باز تنها شدم‪.‬‬ ‫ برايم�ان خيل�ي جالب اس�ت ب�ا توجه به‬ ‫اوضاع آن زمان شما يك زن آن هم در گراش‬ ‫واقعاً به تنهايي چگونه تظاهرات كرديد؟‬ ‫بله س��ه روز اول تنهاي تنها ب��ودم‪ .‬البته بچه‌هايم‬ ‫كه س��ني ه��م نداش��تند را هم به باالي پش��ت‌بام‬ ‫مي‌فرس��تادم تا شعار مرگ بر شاه س��ر دهند و به‬ ‫آنها مي‌گفتم كه دعاي شما بچه‌ها زودتر مستجاب‬ ‫مي‌شود‪.‬‬ ‫ آي�ا در آن زم�ان زن‌ه�ا اج�ازه دف�اع و‬ ‫تظاهرات به اين شكل را داشتند؟‬ ‫خي��ر‪ ،‬اجازه نداش��تند‪ .‬اما من كاري ب��ه اين كارها‬ ‫نداشتم‪ .‬خصوصاً كه شوهرم هم در قيد حيات نبود‪.‬‬ ‫آزاده آزاد بودم و هيچ موانعي سر راهم نبود‪.‬‬ ‫ بي�م از آن نداش�تيد كه به خاط�ر دفاع از‬ ‫امام و اهداف انقالب‪ ،‬ماموران ش�اه ش�ما را‬ ‫دستگير و شكنجه دهند و يا كشته شويد؟‬ ‫نه به هيچ‌وجه‪ .‬از جان خودم هم گذش��ته بودم و از‬ ‫هيچ‌كس و هيچ چيز هم بيم نداشتم‪ .‬هرچند مردم‬ ‫دس��ت از حرف و حديث و تهمت بر نمي‌داش��تند‬ ‫و به جاي قدرداني س��رزنش و محاكمه‌ام مي‌كردند‬ ‫و مي‌گفتند‪ :‬موس��ي به دين خود و عیس��ی به دين‬ ‫خود‪ ،‬تو يك زن هس��تي در خانه‌ات بشين و كاري‬ ‫به اين كارها نداشته باش‪ .‬هيچ‌چيز برايم مهم نبود‪.‬‬ ‫فكر مي‌كن��م كه خدا چيزي درون دلم انداخته بود‬ ‫كه شجاعانه مقاومت كنم‪.‬‬ ‫ آيا از مردم گراش يا آش�نايان‌تان كس�ي‬ ‫بود كه علیه شما گزارش بدهد؟‬ ‫نه اص ً‬ ‫ال نيازي نبود كسي جاسوسي مرا بكند‪ .‬چون‬ ‫آش��كارا حرف‌‌هايم را مي‌زدم ام��ا برخی مردم ضد‬ ‫من بودند‪ .‬خانه‌ام سخت در محاصره مردم بود‪ .‬آنها‬ ‫مي‌آمدند طرف خانه‌مان س��نگ پرتاب مي‌كردند تا‬ ‫اين كه به پش��ت‌بام رفتم و پَرواسه (يعني ديواره‌ي‬ ‫دور تا دور پش��ت‌بام كه از خشت ساخته مي‌شد) را‬ ‫كندم و به طرفش��ان پرت كردم كه سرانجام دست‬ ‫از محاصره كشيدند‪.‬‬ ‫ آيا از خانواده‌تان كس ديگري هم بود كه‬ ‫همانند شما مبارز باشد؟‬

‫پسر خواهرم را گرفتند چون کتاب شریعتی داشت‬ ‫محم�د خواجه‌پ�ور‪ 15 :‬م�اه از زمان‬ ‫ای�ن مصاحب�ه می‌گ�ذرد‪ .‬در ش�ماره‬ ‫ده�م صحبت‌ن�و‪ ،‬صحبت‌ه�ای ش�یخ‬ ‫محمدعلی زاه�دی را درباره اولین گروه‬ ‫دانش‌آموزان گراشی خواندیم‪ .‬این بار او‬ ‫از عضویت شورای شهر‪ ،‬روزهای انقالب‬ ‫و دوستی‌اش با پسر خاله‌اش شیخ احمد‬ ‫انصاری می‌گوید‪.‬‬

‫(ضمیمه شماره ‪)54‬‬

‫‪ ‬سی سال سرافرازی‪5-‬‬

‫‪ ‬سی سال سرافرازی‪6-‬‬

‫از انتخ��اب ش��هردار می‌پرس��م ک��ه آیا مش‬ ‫مرتضی ب��ه خاط��ر مخالفت با ال��ه قلی‌خان‬ ‫شهردار غیر گراش��ی آورد؟ «آن زمان در کل‬ ‫گراش یک دیپلم هم نداشتیم‪ .‬این طور نبود‪.‬‬ ‫پسر مش مرتضی‪ ،‬محمدحسین اولین دیپلمه‬ ‫گراش بود‪ ،‬ولی دیپلم‌اش یازده کالسی بود و‬ ‫فرماندار قبول نکرد‪ .‬نجفی اهل مراغه بود و الر‬ ‫معلم بود‪ .‬س��نه ‪ 55‬بود یک سال و نیم یا دو‬ ‫سال بود که انقالب شد و می‌رفتیم تظاهرات‪،‬‬ ‫م��ش مرتض��ی نمی‌آم��د و می‌گف��ت قس��م‬ ‫خورده‌ایم‪ ،‬اما من می‌گفتم قس��م خورده‌ام به‬ ‫شاه خیانت کنم‪ .‬هر کس باید عضو رستاخیز‬ ‫بود‪ .‬ما کلک ب��ه کار بردیم و زبانی می‌گفتیم‬ ‫که عضو هستیم و عضو نبودیم‪».‬‬ ‫برایم جالب بودن که آن روزها اعضای انجمن‬ ‫چه کار می‌کردند‪« .‬جلسه می‌رفتیم‪ .‬البته الر‬ ‫اذیت می‌کرد‪ .‬اگر چهار روز دیگر جلس��ه بود‬ ‫و از ش��یراز به الر زنگ می‌زدند روزی قبل از‬ ‫جلسه به ما خبر می‌دادند‪ .‬شاید چون فرماندار‬ ‫طرفدار اله‌قلی‌خان بود‪».‬‬ ‫س��عی می‌کن��م راز اختالف‌ها را بگش��ایم و‬ ‫می‌پرسم شما چرا اله‌قلی‌خان را نگه نداشتید و‬ ‫شیخ‪ ،‬مکثی می‌کند و می‌گوید‪« :‬دیگر خودش‬ ‫نمی‌خواست‪ .‬در زمان ما اسداله نصر اصفهانی‬ ‫استاندار فارس بود‪ .‬ما حقوق نداشتیم‪ .‬رییس‬ ‫بیست‪-‬یک حقوق شهرداری و اعضای چهل‪-‬‬ ‫یک حقوق ش��هرداری را می‌توانستند بگیرند‪.‬‬ ‫م��ن رییس ب��ودم گفتم حق��وق نمی‌گیرم تا‬ ‫بگوییم افتخ��اری کار می‌کنیم‪ .‬مش مرتضی‬ ‫می‌گفت می‌گیریم و ب��ه زندانی‌ها می‌دهیم‪،‬‬ ‫ولی من قبول نک��ردم‪ .‬مرحوم فرهادی گفت‬ ‫که می��ز و صندلی برای انجمن می‌گیریم من‬ ‫گفتم نه تابوک می‌آوریم و روی آن می‌نشینم‬ ‫تا بتوانیم بگوییم افتخاری کار می‌کنیم‪ .‬حتی‬ ‫حق مس��افرت هم نمی‌گرفتیم‪ .‬بعد بعضی‌ها‬ ‫ح��رف در آوردند که گفتی��م یک قرآن هم از‬ ‫ش��هرداری نگرفتیم‪ .‬بعد ه��م بعضی آدم‌های‬ ‫فضول بودند که گفتند این‌ها فالن می کردند‬ ‫ولی نتوانستند کاری بکنند‪».‬‬

‫شماره سی‬

‫« بعض��ی س��عی می‌کردن��د ب��رای م��ردم‬ ‫مش��کل ایجاد کنند مث ً‬ ‫ال از مردم س��ند ثبتی‬ ‫می‌خواس��تند‪ .‬ولی من خ��ودم هم بعد از یک‬ ‫سال نتوانستم سند ثبتی بگیرم‪ .‬مث ً‬ ‫ال یک بار‬ ‫«پدرزن غلوم شیخ» آمد در خانه‌ام روز جمعه‬ ‫بود که خشت کشیده‌ام که ژاندارمری آمده و‬ ‫جلو کارم را گرفته‪ .‬آن مرد بیماری صرع داشت‬ ‫از طرفی رییس پاسگاه هم خیلی با من دوست‬ ‫بود‪ .‬رییس پاسگاه آدم خوبی بود‪ .‬خانه دایی‌ام‬ ‫حاج شیخ حسن روضه می‌خواندند روز هفتم‬ ‫محرم بود پسر خواهرم «غالمحسین راستی»‬ ‫را گرفته بودند که کتاب شریعتی داشته است‬ ‫و به م��ن خبر دادن��د‪ .‬رفتم پاس��گاه آزادش‬ ‫کنم‪ .‬رییس پاس��گاه گفت‪«:‬واهلل نمی‌دانستم‬ ‫خواهرزاده توست‪ .‬نمی‌ترسی که مردم گراش‬

‫کمونیس��ت ش��وند‪ ».‬گفتم خلق گراش چی‬ ‫می‌فهمند کمونیس��ت چیه‪ .‬به رییس پاسگاه‬ ‫گفت��م مردم ب��ه تو حساس��یت دارند و کمتر‬ ‫در انظ��ار بیاید‪ .‬روز عید که نماز در مس��جد‬ ‫جمعه گراش بوده است‪ .‬بچه‌ها رییس پاسگاه‬ ‫را دنب��ال می‌کنند و کالهش زیر دس��ت و پا‬ ‫می‌افتد‪ .‬رییس پاس��گاه گفت‪« :‬بیشتر از این‬ ‫طاقت کنم‪ .‬کلتم هم که دستم است‪».‬‬ ‫بعد از انقالب هم جایی منصبی داشتید؟ «در‬ ‫کمیته انقالب بودم‪ .‬بعد از انقالب همان رییس‬ ‫پاس��گاه را آوردند و بیست و هفت هشت نفر‬ ‫ش��کایت کردند‪ .‬و همه رضایت دادند‪ .‬در ایام‬ ‫جنگ هم خانه کسانی که بچه‌هایشان جبهه‬ ‫بودند با «اوستا عوض خوشبخت» برای مردم‬ ‫نفت و چیزهای دیگر می‌بردیم‪».‬‬

‫االن هم ‪ 24‬س��ال است از س��ال ‪ 62‬رییس‬ ‫صندوق قرض‌الحسنه هستم‪ .‬در جاهای دیگر‬ ‫قرض‌الحس��نه جلوتر بود مث ً‬ ‫ال مال الر قبل از‬ ‫انقالب بود که سرمایه‌شان ‪ 36‬هزار تومان بود‬ ‫که چهار ه��زار تومان حاج محمدعلی موغلی‬ ‫داد‪ .‬پنج هزار تومان اقا سید عبدالعلی داد‪ .‬در‬ ‫گراش از همان س��ال رییس بوده‌ام و همه‌اش‬ ‫هم انتخابی بوده اس��ت‪ .‬س��رمایه اولی ‪100‬‬ ‫هزار تومان مال من بوده است که پنجاه هزار‬ ‫تومان به نام حاج زینل خواجه‌زاده کردم و دو‬ ‫ت��ا پنجاه هزار تومان هم مال دو نفر بود یکی‬ ‫حاج عباس درویش��ی و یکی حاج ابوالحس��ن‬ ‫حس��نی کل سرمایه ما دویس��ت هزار تومان‬ ‫بود‪ .‬در اول ماهی ده تومان خرج‌مان بود ولی‬ ‫االن س��الی ‪ 17‬میلی��ون خ��رج داریم‪ .‬به جز‬ ‫قرض‌الحس��نه درآمد دیگری نداریم فقط صد‬ ‫تومنی س��ه تومن کارمزد می‌گیریم‪ .‬چند بار‬ ‫گفتند پول را س��پرده کنیم ولی قبول نکردم‬ ‫ک��ه هیچ ایرادی در آن نباش��د‪ .‬همه‌اش پول‬ ‫مردم است‪ .‬یکبار یک نفر آمد و گفت سرمایه‬ ‫ش��ما چقدر است؟ گفتیم این دو نفر و اخالق‬ ‫آن‌ها سرمایه ماس��ت‪ .‬پسر حاج اسد پابرجا و‬ ‫پس��ر فتاحی آنجا بودند و حقیقت هم همان‬ ‫اس��ت‪ .‬االن بقیه پیر ش��ده‌اند و کمتر جلسه‬ ‫می‌گیری��م‪ .‬کار صن��دوق با من اس��ت و حاج‬ ‫زینل‬ ‫ریی��س هیات امن��ای بیمارس��تان هس��تم‪.‬‬ ‫کاغذ چاپی ش��یخ احمد داده اس��ت‪ .‬ش��یخ‬ ‫احمد پس��ر دایی من اس��ت‪ .‬در دانشگاه هم‬ ‫اول ‪ 620‬میلیون س��پرده بودی��م که همه را‬ ‫برداش��تیم و ‪ 180‬میلیون اس��ت‪ .‬قب ً‬ ‫ال شیراز‬ ‫و ته��ران می‌رفتم و ایام انقالب��ی از مخابرات‬ ‫زنگ م��ی‌زدم‪ .‬ایام انقالب ش��یخ احمد چون‬ ‫جواز قطر داش��ت نمی‌آمد چ��ون ممکن بود‬ ‫از آن طرف مش��کل برایش پیش بیاید‪ .‬برای‬ ‫بیمارس��تان‪،‬الر می‌گفت باید زیر نظر ش��بکه‬ ‫باشد ولی شیخ احمد گفت درش را می‌بندم‪.‬‬ ‫ده روز رفتیم تهران‪ .‬حاال بیمارس��تان بزغاله‬ ‫دو مادر است‪.‬‬

‫بل��ه‪ .‬برادرم در بندرعب��اس اعالميه‌ها و نوارها را در‬ ‫زيرزمين مخفي مي‌كرد‪ .‬پس��رم اعالميه‌ها را پخش‬ ‫مي‌ك��رد تا اين كه لو رفتند و آن‌ها را زنداني كردند‬ ‫كه هيچ حرفي نزدند و پس از مدتي آزاد شدند‪.‬‬ ‫ از ديگ�ر زن‌ه�اي گراش�ي در آن زم�ان‬ ‫فعاليت انقالبي داشتند را نام‌ ببريد؟‬ ‫اول كه خودم تنها بودم‪ .‬اولين نفر بودم وبعد خواهرم‬ ‫بود و درس��ت االن به خاطر ن��دارم اما خانم صيفي‪،‬‬ ‫مرحوم ناديا دهقاني‪ ،‬زهرا و نرگس خواجه‌زاده‪ ،‬فاطمه‬ ‫حسن‌زاده‪ ،‬فرخنده باختر‪ ،‬فاطمه خواجي و ‪...‬‬ ‫ ي�ك خاط�ره ش�يرين ي�ا تل�خ از دوره‬ ‫انقالب؟‬ ‫خاطره ش��يرينم ديدار امام از نزدي��ك بود‪ .‬با چند‬ ‫تن از گراش��ي‌ها به خانه امام رفتم‪ .‬خانه‌ايي خشتي‬ ‫با دي��واري كوتاه ب��ود‪ .‬كه آقاي محمود مش��تاقي‬ ‫عكس‌مان را گرفت و از بدشانس��ي ما عكس‌مان هم‬ ‫هيچ‌وقت ظاهر نشد‪.‬‬ ‫خاطره تلخ هم ممانعت از ورود امام به ايران بود كه‬ ‫بختيار ‪ 7‬روز فرودگاه را به روي امام بست تا نتواند‬ ‫به ايران بيايد كه خيلي برايم دردناك بود‪.‬‬ ‫ آي�ا مكتب ي�ا مدرس�ه‌ايي رفت�ه‌ بوديد و‬ ‫سواد هم داشتید؟‬ ‫خير بي‌سواد بودم و هستم‪ .‬البته نهضت سوادآموزي‬ ‫پي��ش خانم منور ثبت‌نام ك��ردم و چون چيزي ياد‬ ‫نمي‌گرفتم ديگر من هم ادامه‌اش ندادم!‬ ‫ تجرب�ه خودت�ان از روزه�ای انقالب چه‬ ‫بود؟‬ ‫به اين‌ نتيجه رس��يدم كه هر كاري كه انجام دادي‬ ‫نبايد هيچ انتظاري از خلق مردم در اين دنيا داشته‬ ‫باشي چون اكثرا ً قدر نش��ناس هستند‪ .‬بايد با نيت‬ ‫پ��اك براي خدا و فقط م��زد از او گرفتن وارد عمل‬ ‫ش��د‪ .‬در واقع درس شجاعت و جهاد فقط براي خدا‬ ‫را ي��اد گرفتم و دل��م هم براي خون ش��هدا كه به‬ ‫ناحق ريخته شده و كس��ي هم قدر خون پاك‌شان‬ ‫را نمي‌داند‪ ،‬مي‌س��وزد‪ .‬اين را مي‌دانم كه قدر خون‬ ‫شهدا دانستن‪ ،‬كار آساني نيست‪.‬‬ ‫ آي�ا در ای�ن س�ال‌ها كس�ي ب�ه خاط�ر‬ ‫زحمات‌تان از شما قدرداني كردند؟‬ ‫نه كسي از من تشكر كرده و نه مي‌خواهم كه بكند‪.‬‬ ‫چون من به خاطر رضاي خدا رفتم؛ به خاطر تشكر‬ ‫و طمع دنيا نرفتم‪.‬‬


‫شماره سی‬ ‫(ضمیمه شماره ‪)54‬‬

‫نیمه دوم بهمن‪87‬‬

‫‪ 5‬گفتگوی نو‬

‫‪ ‬فیشور‪ :‬دفتر نشریه بهار فیشور ‪ ‬خلیلی ‪ ‬شیراز‪‌:‬سوپرمارکت بهادر ‪ ‬تهران‪ :‬میدان صادقیه‪ -‬سنمار ‪ ‬کیش‪ :‬بازار پارس خلیج ‪‬بندرعباس‬

‫مسعود غفوری ‪ ‬گفتگو‬

‫صحبت شما ‪‬‬

‫احمدی‌نژاد دو کالس باالتر از من بود‬ ‫ از خودت�ان و وضعی�ت‬ ‫تحصیلتان بگویید‪.‬‬ ‫من مهندس عمران هستم‪ .‬دیپلم رشته‬ ‫علوم تجربی از دبیرستان دانشمند تهران‬ ‫دارم‪ .‬ام��ا دوره ابتدایی و راهنمایی را در‬ ‫مدرسه ابدی گراش گذراندم‪.‬‬ ‫ ب��ن��اب��رای��ن س��ال‌ه��ای��ی از‬ ‫زندگی‌تان را در گراش سپری‬ ‫کردید‪ .‬خوشحال می‌شویم اگر‬ ‫خاطره‌ای برای‌مان بگویید‪.‬‬ ‫بل��ه‪ ،‬بن��ده س��ال‌های متم��ادی‬ ‫را در ای��ران گذران��ده‌ام و تم��ام‬ ‫خاطره‌هایی‌ست تا در غربت آن‌ها‬ ‫را مرور کنیم‪ .‬همکالس��ی‌های من‬ ‫در دوره راهنمای��ی آقای��ان اصغر‬ ‫عالمی و حس��ین حاجی‌زادگان و‬ ‫چن��د تن دیگر بودن��د‪ .‬اکثر آن‌ها‬ ‫خلیج‌رو هس��تند و من کم و بیش‬ ‫از آن‌ها باخبرم‪.‬‬ ‫به ی��اد دارم کالس دوم راهنمایی‬ ‫دبیری داشتیم به نام آقای موسوی‬ ‫اهل نورآباد ممسنی‪ .‬ایشان عادت‬ ‫داش��تند از روی کت��اب درس‬ ‫می‌دادند‪ .‬روزی به س��مت من آمد تا از‬ ‫کتاب من برای تدریس استفاده کند‪ ،‬اما‬ ‫من فورا کتاب��م را در نیمکت قرار دادم‬ ‫و از ایش��ان خواس��تم که از تخته برای‬ ‫تدریس استفاده کنند! ایشان نیز همین‬ ‫کار را کردند‪.‬‬ ‫دبیرس��تان دانش��مند در ته��ران هنوز‬ ‫هم پابرجاس��ت‪ ،‬آقای احمدی نژاد نیز‬ ‫دو کالس باالت��ر از من در آن مدرس��ه‬

‫فاطمه حاجی‌زادگان‪ :‬مهندس‬ ‫داری�وش هوش�یار سال‌هاس�ت‬ ‫در آمری�کا زندگ�ی می‌کن�د‪ .‬در‬ ‫ش�ماره گذش�ته گفتگو ب�ا دکتر‬ ‫حسنی همسر او را خواندیم‪ .‬این‬ ‫ب�ار از خودش می‌خواهی�م که از‬ ‫زندگی‌اش بگوید در ش�ماره‌های‬ ‫آینده باز هم از گراشی‌های ساکن‬ ‫آمریکا خواهیم نوشت‪.‬‬

‫درس می‌خواندند‪ .‬آقای ابراهیم انصاری‬ ‫هم‌کالس��ی من بودند که در دوره پیش‬ ‫استاندار فارس بودند و چند تن دیگر که‬ ‫در وزارت‌خانه‌ها مشغول به کار هستند‪.‬‬ ‫ چ�ه ش�د ک�ه آمری�کا را ب�رای‬ ‫زندگی انتخاب کردید؟‬ ‫بعد از گرفتن دیپلم و اتمام دوره مقدس‬ ‫س��ربازی به کش��اورزی و کشت کنجد‬ ‫پرداختم‪ ،‬اما در اثر باران‌های تابس��تانی‬

‫و سیل تمام کشتم از بین رفت و ادارات‬ ‫مربوط��ه نیز از ما پش��تیبانی نکردند‪ ،‬و‬ ‫من مجبور شدم برای جبران خرج‌ها به‬ ‫کش��ورهای حوزه خلیج فارس بروم‪ .‬در‬ ‫آنجا قصد ادامه تحصیل کردم و در دبی‬ ‫مشغول به تحصیل شدم و ویزای آمریکا‬ ‫را گرفت��م و در آمریکا مش��غول به کار‬ ‫شدم‪ .‬و زندگی‌ام نیز در آنجا پا گرفت‪.‬‬ ‫ آی�ا زندگی و کار در آمریکا به‬ ‫معنی فراموشی وطن است؟‬ ‫ب��ه هیچ وج��ه! م��ن از آنجا تمام‬ ‫مسائل ایران را دنبال می‌کنم‪ .‬در‬ ‫ضم��ن صحبت‌نو را ه��م از طریق‬ ‫اینترنت مطالع��ه می‌کنم! و البته‬ ‫فعالیت‌ه��ای کاری غیر حضوری‬ ‫نیز در وطنم انجام می‌دهم‪.‬‬ ‫ زندگ�ی در ه�ر کجای این‬ ‫ک�ره خاک�ی مش�کالتی را به‬ ‫همراه دارد‪ ،‬مشکالت شما در‬ ‫آمریکا چیست؟‬ ‫فکر نمی‌کنم مشکلی باالتر از غم‬ ‫غربت م��ارا آزار دهد‪ .‬من مایلم به‬ ‫ایران بازگردم اما متاسفانه در ایران‬ ‫به پیشرفت کم‌تر توجه می شود‪.‬‬ ‫ وسخنی اگر مانده است؟‬ ‫از مس��ئولین خواهشمندم که به اوضاع‬ ‫منطق��ه بیش��تر توجه کنن��د‪ .‬منطقه‪،‬‬ ‫منطقه صنعتی نیس��ت اما این پتانسیل‬ ‫در آن وج��ود دارد‪ .‬ب��رای ه��ر کاری‬ ‫برنامه‌ری��زی از پیش تعیین ش��ده الزم‬ ‫است‪ ،‬از جمله در این کار مهم‪.‬‬

‫توسعه پایدار ‪‬‬

‫سرمایه‌گذاری در گراش محکوم به شکست است؟‬

‫بتول فردفانی‪ :‬زماني يكي از آشناهامون خواست يك كارخونه‬ ‫بزنه توي شهرك صنعتي گراش‪ ،‬وقتي پرس و جو كردم فهميدم‬ ‫چه محصولي رو مي‌خواد توليد كنه‪ .‬از قضا رفتم پيش يكي ديگه‬ ‫از دوس��تامون كه دقيقا همون نوع از محصوالت رو مي‌فروخت‪.‬‬ ‫وقتي گفتم فالني مي خواد چنين كارخونه‌اي بزنه گفت‪ :‬بعضي از‬ ‫مردم گراش فكر مي‌كنن اگه قبل از كارشون با ديگران مشورت‬ ‫كنند ش��ايد ما اين كار رو از اون‌ها بقاپيم ولي دقيقا من از االن‬ ‫مي‌دونم كه اين كارخونه تو گراش محكوم به شكسته‪ .‬من دليلش‬ ‫رو پرسيدم گفت‪ :‬توليد يك ماه اين كارخونه جوابگوي يك سال‬

‫مصرف كل شهرس��تانه و توليد يازده ماه ديگه هيچ‪ .‬گفتم شايد‬ ‫بش��ه كاري كرد كه افكار همه م��ردم را يك‌جا جمع كرد و يك‬ ‫نتيجه‌ي خوب گرفت و بشه سرمايه‌گذاري شخصي رو به جايي‬ ‫هدايت كرد كه با موفقيت روبه رو بشه و نه شكست بخوره‪ .‬يعني‬ ‫مي‌ش��ه مردم راه‌هاي س��رمايه گذاري توي گراش و بازار فروش‬ ‫توليدات رو پيشنهاد بدن تا اگر فردي سرمايه‌گذاري كند با خيال‬ ‫راحت و تحقيقات صحيح پيش بره؟‬ ‫ط��رح فراخوان مقاله توس��عه‌ي پايدار ش��هر گ��راش منتظر‬ ‫مقاله‌هاي شماست‪...‬‬

‫پسرم مثل یک مرد بیست ساله رفتار می‌کند‬ ‫دکتر مرتضی محسن‌زاده متولد ‪ 1338‬گراش‬ ‫اس��ت و س��اکن آمریکا‪ .‬او دکترای مهندس��ی‬ ‫مکانی��ک دارد و ع�لاوه بر ریاس��ت دانش��گاه‬ ‫س��ان‌دیه‌گو‪ ،‬در چند دانش��گاه هم مشغول به‬ ‫تدریس اس��ت‪ .‬عصر یکی از روزه��ای دی‌ماه‬ ‫در دفت��ر صحبت نو میزبان ایش��ان بودیم و از‬ ‫خاطره‌هایش ش��نیدیم‪ .‬آقای دکتر لحنی گرم‬ ‫و صمیمی دارد‪ .‬حرف‌هایش را از زبان خودش‬ ‫می‌شنویم‪.‬‬ ‫دوران دبستان و راهنمایی را در گراش گذراندم‪.‬‬ ‫و چه دوران خوش��ی بود! از دوس��تان‌ام قاسم‬ ‫وقارفرد‪ ،‬علی‌اصغر رامیارپور‪ ،‬علی‌رضا راهپیما‪،‬‬ ‫منصور شادمان‪ ،‬علی‌اصغر حسنی و سید جواد‬ ‫معصومی که مبصرمان بود را حسابی یادم است‪.‬‬ ‫سال ‪ 1353‬رفتم شیراز‪ ،‬دبیرستان پیوند‪ .‬من و‬ ‫برادرم با هم در یکی از اتاق‌های مسافرخانه‌ی‬ ‫خودمان (مسافرخانه‌ی دلگشا) اقامت داشتیم‪.‬‬ ‫پدرمان می‌خواس��ت برایمان ی��ک خانه اجاره‬ ‫کن��د‪ ،‬ولی آمد و این مس��افرخانه را خرید! دو‬ ‫س��ال در ش��یراز بودم ولی دی��دم اینجوری به‬ ‫جایی نمی‌رس��م‪ ،‬آخ��ر فضای ش��لوغی بود و‬ ‫همیشه مهمان داشتیم و من درس نمی‌خواندم‬ ‫و حتی تجدید می‌ش��دم‪ .‬این شد که بعد از دو‬ ‫س��ال رفتم ته��ران‪ .‬س��ال‌های ‪ 55‬و ‪ 56‬را در‬ ‫دبیرستان خوارزمی تجریش (شمیران) تهران‬ ‫گذراندم‪ .‬این دبیرستان به همراه دبیرستان‌های‬ ‫البرز و هدف‪ ،‬سه دبیرستان اصلی تهران بودند‪.‬‬ ‫زندگی را در تهران یاد گرفتم‪ .‬ایمان داشتم که‬ ‫اگ��ر در تهران بتوانم از پس خودم بر بیایم‪ ،‬هر‬ ‫جای دیگر دنیا هم می‌توانم‪.‬‬ ‫کنک��ور دادم و در دانش��گاه ش��یراز رش��ته‌ی‬ ‫بیولوژی قبول ش��دم‪ .‬با اینکه به پزشکی عالقه‬ ‫داش��تم‪ ،‬ول��ی چند وقتی س��ر کالس‌ها رفتم‪.‬‬ ‫دوران انقالب بود و هر روز تظاهرات و اعتصاب‪.‬‬ ‫اعالمیه‌های امام محرمانه می‌رس��ید و من هم‬ ‫جل��وی دانش��گاه توزیع می‌ک��ردم‪ .‬چند باری‬ ‫نزدیک بود بگیرندم‪ ،‬ولی کفش‌های فوتبالی‌ام‬ ‫در دویدن کم��ک‌ام کردند‪ .‬آخر من در گراش‬ ‫عضو تیم فوتبال بودم و خالصه ورزشکار بودم‪.‬‬ ‫فکر رفتن به آمریکا را دوستان به سرم انداختند‪.‬‬ ‫سال ‪ 56‬همکالس��ی‌هایم از ‪ 20‬نفر به ‪ 10‬نفر‬ ‫رسیده بودند‪ ،‬چون همه داشتند می‌رفتند آلمان‬ ‫و انگلیس و آمریکا و ‪ ....‬پدر پولدار باعث ش��د‬ ‫من بروم آمری��کا! البته پدرم مخالف رفتن من‬ ‫بود و می‌خواست من بروم کویت‪ ،‬ولی من رگ‬ ‫خوابش دس��تم بود و با اعتصاب غذا مجبورش‬

‫کردم قبول کند‪ .‬او هم به دو ش��رط ‪-‬که طبق‬ ‫س��ابقه شرط‌های سفت و سختی بودند‪ -‬قبول‬ ‫کرد‪ :‬یکی این که پذیرش از دانش��گاه بگیرم و‬ ‫دیگر اینکه ویزا بگیرم‪ .‬هر دوتایش��ان را با پول‬ ‫جور ک��ردم! ‪ 2500‬تومان دادم به یک نفر و او‬ ‫هم دو روزه از دانشگاه بین‌المللی ایاالت متحده‬ ‫(‪ )USIU‬در س��ن‌دیه‌گو در رشته‌ی مهندسی‬ ‫مکانیک برای��م پذیرش گرفت و جالب این که‬ ‫س��ریع هم تایید شد‪ .‬برگ پایان خدمت را هم‬ ‫یکی از آش��نایان جور کرد‪ .‬ویزا را هم از شیراز‬ ‫گرفتم‪ ،‬بی‌دردس��ر زیاد‪ .‬اوای��ل ‪ 57‬دیگر همه‬ ‫چیز درست ش��ده بود و پدر محترم باید طبق‬ ‫وعده ش��هریه را که ‪ 3000‬دالر در هر ترم بود‬ ‫(به حساب هر دالر ‪ 7‬تومان) پرداخت می‌کرد‪.‬‬ ‫ب��ا پدرم و آقای حاج جواد خواجه‌پور ‪-‬که اآلن‬ ‫مس��وول مس��افرخانه‌ی ماس��ت‪ -‬رفتیم دفتر‬ ‫هواپیمایی در خیابان زند‪ .‬پدرم می‌گفت پسرم‬ ‫می‌خواهد برود س��انتیاگو‪ .‬طرف می‌گفت این‬ ‫ش��هر که توی شیلی است‪ ،‬نه آمریکا! وقتی که‬ ‫توی نقشه س��ن‌دیه‌گو را به پدرم نشان دادیم‪،‬‬ ‫برگش��ت و گفت این همه آمریکا را ول کردی‬ ‫رفت��ی این ته! ب��ا هواپیما از ش��یراز به تهران‪،‬‬ ‫بعد به لن��دن‪ ،‬بعد نیوی��ورک‪ ،‬لوس‌آنجلس و‬ ‫سرآخر هم سن‌دیه‌گو رفتم‪ .‬زبان هم که خوب‬ ‫نمی‌دانس��تم؛ ولی خدا عمرش بدهد یک آقای‬ ‫آمریکایی بود که خیلی کمک‌ام کرد و اص ً‬ ‫ال به‬ ‫توصیه‌ی همین آقا بود که در نیویورک ویزای‬ ‫مادام‌التحصیل به من دادند‪ .‬اگر این نبود توی‬ ‫قضیه‌ی النه‌ی جاسوس��ی قرار ب��ود از آمریکا‬ ‫بیرون‌ام کنند‪.‬‬ ‫چون دانشگاه ‪ USIU‬پولکی بود‪ ،‬بعد از ‪ 6‬ماه‬ ‫رفتم به دانش��گاه ایالتی س��ن‌دیه‌گو‪ .‬با چند تا‬ ‫از دوس��تان ایرانی که آنجا پیدا کردم و اکنون‬ ‫به مراتب باالیی در مملکت رس��یده‌اند‪ ،‬در یک‬ ‫آپارتمان دانشجویی زندگی می‌کردیم‪ .‬انقالب‬ ‫پیروز ش��ده بود و جو جالبی به وجود آمده بود‬ ‫ک��ه همه به ه��م کمک می‌کردن��د و به آینده‬ ‫بس��یار امیدوار بودند‪ .‬ما حتی در رفراندوم هم‬ ‫ش��رکت کردیم‪ .‬سال‌های ‪ 1980‬تا ‪ 1988‬هم‬ ‫که س��ال‌های جنگ بود ما هر روز خبرها را از‬ ‫تلویزیون دنبال می‌کردیم و در دانش��گاه مورد‬ ‫اذیت و تبعیض قرار می‌گرفتیم‪.‬‬ ‫لیس��انس را به جای ‪ 5‬س��ال در ‪ 3‬سال و نیم‬ ‫گرفت��م‪ ،‬چون تم��ام هفته حتی بع��د از ظهر‬ ‫پنجش��نبه‌ها ه��م درس می‌خوان��دم‪ .‬رییس‬ ‫دانش��گاه که توجه‌اش جلب ش��ده بود‪ ،‬به من‬

‫پیش��نهاد داد تا هفته‌ای ‪ 20‬س��اعت به قراری‬ ‫ماه��ی ‪ 700‬دالر کار دانش��جویی انجام بدهم‪.‬‬ ‫همین هم زمینه‌س��از پابند شدن من در آنجا‬ ‫ش��د‪ .‬فوق لیسانس را در همان دانشگاه گرفتم‬ ‫و از ‪ 24‬س��الگی شروع به تدریس کردم‪ .‬مربی‬ ‫و مسوول آزمایش��گاه بودم و چند تا هم جزوه‬ ‫درباره نح��وه انجام آزمایش و گزارش‌نویس��ی‬ ‫نوش��ته بودم که کپی می‌کردند و ‪ 4‬تا ‪ 5‬دالر‬ ‫به دانشجویان می‌فروختند‪ .‬تز فوق لیسانس‌ام‬ ‫هم یک کتاب شده درباره ماشین‌های توربین‪.‬‬ ‫آمار و احتماالت را هم تدریس می‌کردم چون‬ ‫هر چند با رش��ته‌ی اصلی‌ام تناس��ب چندانی‬ ‫ن��دارد‪ ،‬خیلی به آن عالقه دارم و معتقدم همه‬ ‫مهندسین مکانیک باید این دو درس را هم بلد‬ ‫و مس��لط باشند‪ .‬سر آخر هم در حین تدریس‪،‬‬ ‫یک فوق لیس��انس در آمار و ریاضیات در سال‬ ‫‪ 1995‬گرفتم‪ .‬س��ال ‪ 2002‬هم یک دکترا در‬ ‫رشته مهندس��ی مکانیک از دانشگاه مینه‌سوتا‬ ‫به ص��ورت مکاتبه‌ای گرفت��م‪ .‬روی متالورژی‬ ‫(مهندسی مواد) هم زیاد کار و تدریس کرده‌ام‪.‬‬ ‫اآلن هم به صورت دائم ‪ 23‬سال است که ریاست‬

‫و استادی دانشکده مهندسی سن‌دیه‌گو میسا‬ ‫کالج (‪ )San Diego Mesa College‬را به‬ ‫عهده دارم‪ .‬دانشکده‌ی ما حدود ‪ 2500‬دانشجو‬ ‫دارد که ما کار آماده‌س��ازی آنه��ا را برای ورود‬ ‫به دوره‌های تخصصی انجام می‌دهیم و دروس‬ ‫پایه‌ی پیش‌مهندسی (‪)Pre-Engineering‬‬ ‫را برایش��ان ارائ��ه می‌دهیم‪ .‬البت��ه اآلن حدود‬ ‫‪ 15‬س��ال است که در دانش��گاه سن‌دیه‌گو که‬ ‫یک دانشگاه خصوصی و بسیار گران است هم‬ ‫تدریس می‌کنم‪ .‬همین جا بگویم که ش��هر ما‬ ‫‪ 15‬دانشگاه دارد!‬ ‫نوروز س��ال ‪ 1997‬بود که آمدم دبی و ازدواج‬ ‫کردم‪ .‬یک پس��ر به اس��م کیوان امین دارم که‬ ‫ده س��ال دارد و مثل یک مرد ‪ 20‬س��اله رفتار‬ ‫می‌کند‪ .‬بین آبان ‪ 1357‬تا زمستان ‪ 74‬به ابران‬ ‫برنگشته بودم‪ .‬سفر دومم به ایران سال ‪ 85‬بود‪.‬‬ ‫اآلن هم بعد دو سال برگشته‌ام‪ ،‬و امیدوارم این‬ ‫س��یر نزولی جوری باشد که سال آینده همراه‬ ‫هانی محس��ن‌زاده که همراه همیشگی‌ام است‬ ‫به ایران بیایم‪.‬‬


‫نگاه نو ‪6‬‬

‫نوشته‌های صحبت‌نو دیدگاه شخصی نویسندگان مقاالت است‬ ‫منوی فرهنگی ‪‬‬ ‫فاطمه حاجي‌زاده‬

‫راه‌هایی برای‬ ‫خودشناسی‬

‫بخارای من‪ ،‬الرمن‪ 7-‬‬ ‫سيد محمدحسن آيت‌اللهي‬

‫نه‌نه بگم‬ ‫زبیده‬ ‫و نه‌نه برفی‬ ‫سید محمدحس��ن آیت‌اللهی فرزند آیت‌اله سید‬ ‫عبدالعلی آیت‌الهی در حال حاضر در قم ساکن است‬ ‫و از خاطرات کودکی خود در الر نوشته است‪.‬‬

‫فرمانداران الرستان‪ 5‬‬ ‫حامد زارع‬

‫در روزگار‬ ‫دهمین فرماندار‬ ‫حام��د زارع‪ ،‬دانش��جوی ف��وق لیس��انس علوم‬ ‫سیاس��ی و عضو هیئت تحریری��ه روزنامه اعتماد‬ ‫است‪ .‬او در حال حاضر در تهران به کار و تحصیل‬ ‫اش��تغال دارد‪ .‬بخش پایانی مروری بر فرمانداران‬ ‫الرستان را بخوانید‪.‬‬

‫از درون دبی‪ 1-‬‬ ‫احمدعلی غفوری‬

‫فيلم‪ :‬راز‬

‫بعضي از فيلم‌ها آنقدر زيبا هدف‌شان‬ ‫را به خورد آدم مي‌دهندكه بيننده را‬ ‫س��اعت سر جاي خود‬ ‫‌‌‬ ‫بيشتر از دو‬ ‫ميخ‌كوب مي‌كنند‪« .‬راز» يكي از اين‬ ‫گونه فيلم‌هاست‪ .‬بر‌خالف فيلم‌هاي‬ ‫س��رگرم‌كننده‪ ،‬اين فيل��م جذاب‪،‬‬ ‫آموزن��ده‪ ،‬اميد‌دهنده و باز‌گو‌كننده‬ ‫رازي‌ست كه شايد بيشتر شما‌‪ ،‬آن‬ ‫‌را ناخودآگاه زندگي به كار مي‌بريد‪ .‬دراين فيلم كه به تازگی ش��ماره دو‬ ‫آن نيز منتش��ر شده‪ ،‬در‌مورد قدرت غير‌قابل توصيف افكار‌ما بر بدن ما‪،‬‬ ‫محي��ط اطراف‌مان‪ ،‬كل‌جهان و تم��ام كائنات صحبت مي‌كند و البته با‬ ‫ن را اثبات مي‌كند‪ .‬نكته جالب اين فيلم‪،‬‬ ‫اشاره به زندگي واقعي چند نفر آ ‌‬ ‫پيوند علم فيزيك نوين‌با روانشناسي نوين است كه يافته‌هاي روانشناسي‬ ‫را از طريق علم فيزيك نوين اثبات مي‌كند‪ .‬اگر مي‌خواهيد ضرب‌المثل‬ ‫ن اس��ت) و يا جمله معروف پائلوكوئيلو كه مي‌گويد‪:‬‬ ‫(خواس��تن‪ ،‬توانست ‌‬ ‫(تمام كائنات دست‌به دست هم مي‌دهند تا تو به‌آنچه مي‌خواهي برسي)‬ ‫براي‌تان اثبات ش��ود الزم اس��ت به نكات اين فيلم توجه كنيد و آن‌را‬ ‫در زندگي خود به كار ببريد تا مطمئن ش��ويد كه دنيا به همان س��مت‬ ‫مي‌چرخد كه شما آن‌را مي‌چرخانيد‪.‬‬

‫در اردوگاه پهن��اور دنيا‪ ،‬در اردوي‬ ‫زندگاني‪ ،‬چون گوسفنداني مباش‬ ‫كه بي‌اراده رانده مي‌شوند‪ .‬قهرماني‬ ‫باش در تكاپو«هنري‌النگ‌فلو»‬ ‫كتاب «لطفا گوس��فند نباش��يد»‬ ‫يك��ي‌از كتاب‌هاي‌س��ت كه هدف‌‌‬ ‫آن‪ ،‬خودشناس��ي و يا به اصطالح‬ ‫كتاب گوسفند نبودن ماست! اين‬ ‫كتاب در ‌واقع نقل‌قول‌هایی است‬ ‫از انس��ان‌هاي بزرگ‪ ،‬از‌ زرتشت‌تا‌‬ ‫پيامبر (ص)‪ ،‬ازسقراط‌تا آندره‌ژيد‬ ‫ي رابينز‪.‬‬ ‫و از شريعتي تا آنتون ‌‬ ‫اگر قلمي به دست بگيريد و بخواهيد زير جمالت زيباتر خط بكشيد‪،‬‬ ‫بع��د از چند لحظه خواهيد ديد در تمام س��طر‌هايي ك��ه خوانده‌ايد‬ ‫م نشان داده است‪ .‬اين كتاب كه با تالش گروه‬ ‫مداد ش��ما آن‌ها‌را مه ‌‬ ‫ي نامني تدوين گرديده را‬ ‫فرهنگي انتش��ارات نامن به سرپرستي آقا ‌‬ ‫بهتر اس��ت همانند يك كتاب درسي مطالعه كنيد نه براي سرگرمي!‬ ‫چاپ نوزدهم آن در زمستان امسال‪ ،‬آخرين چاپ‌ كتابي‌ست كه به ما‬ ‫شيوه خودشناسي را مي‌آموزد‪.‬‬

‫از زن‌هایی که برای کار به خانه ما می‌آمدند‪ ،‬کمی‬ ‫درب��اره کربالیی کوچ��ک و ش��یطنت‌های بچه‌ها‬ ‫نس��بت به او گفتم‪ ،‬اکنون می‌خواه��م درباره زنان‬ ‫دیگ��ر برایتان بگوی��م‪ .‬بعضی ه��ر روز می‌آمدند و‬ ‫این‌ها معم��والً کاری انجام می‌دادند‪ ،‬مثل ننه بگم‬ ‫که خریدهای بازار را انجام می‌داد‪ .‬او زنی جهرمی و‬ ‫همسر جابری بود (بعدا ً درباره مردهایی که مسئول‬ ‫رتق و فتق کارهای آقا یا خریدهای خوراکی منزل‬ ‫بودن��د خواه��م گف��ت)‪ .‬وی در بهداری به ش��غل‬ ‫لباسشویی مشغول بود‪ ،‬یعنی شغل اداری داشت و‬ ‫تا اندازه‌ای چیز فهم بود‪ ،‬به یاد ندارم که نسبت به‬ ‫او ش��یطنتی کرده باشم‪ .‬گاهی‪ ،‬برای خنده‪ ،‬ادایش‬ ‫را در می آوردم‪ ،‬کمی چش��مانش لوچ بود و همین‬ ‫مستمس��کی بود تا در غیابش مایه ادابازی ما شود‪.‬‬ ‫قدبلند‪ ،‬کمی مغرور هم بود‪ ،‬بیش��تر رفت و آمدش‬ ‫به خان��ه دایی‌مان آقا مجتبی ب��ود و مرحوم والده‬ ‫ایش��ان که او نیز جهرم��ی و به «بی‌بی آقامجتبی»‬ ‫مش��هور بود‪ .‬همشهری بودن باعث می شود که به‬

‫بی‌بی مجتبی خود را نزدیک‌تر بداند و با او بیش��تر‬ ‫رفت و آم��د‪ .‬ضمن این که به دایی دیگرمان یعنی‬ ‫آقا صالح ش��یر داده بود و مادر رضاعی او حس��اب‬ ‫می‌شد‪ .‬وی با نیش زنبور فوت شد‪.‬‬ ‫زبیده که همس��ایه بود و از در حیاط کوچک چند‬ ‫قدم ک��ه می‌رفتیم ب��ه خانه‌اش می‌رس��یدیم زنی‬ ‫شوهر نکرده که با مادر خود در خانه‌ای مخروبه و با‬ ‫کمال نداری زندگی می‌کرد‪ ،‬در منزل ما گاهی نان‬ ‫می‌پخت و گاهی هم کارهای دیگر‪ ،‬به هر حال زنی‬ ‫محترم به حس��اب می‌آمد که نمی‌شد به او چیزی‬ ‫گفت‪ .‬زود قهر می‌کرد و دیگر پیدایش نمی‌ش��د‪ .‬با‬ ‫کربالیی کوچک همسایه و خانه‌شان رو به‌روی هم‬ ‫و به فاصله بود‪ .‬گاهی بین این دو بر س��ر موضوعی‬ ‫جن��گ در می‌گرفت‪ ،‬البته جنگ کالمی که از الی‬ ‫در حی��اط به همدیگر فحش و ناس��زا می‌گفتند و‬ ‫ب��ه قول معروف آب��روی هم را می‌بردند‪ .‬همیش��ه‬ ‫کربالی��ی کوچک می‌گفت که ب��ه او چیزی ندهید‬ ‫ت��ا برای من بیاورد‪ ،‬چرا ک��ه در بین راه مقداری از‬

‫آن را ک��ش رفته و مقدار ناچیزی را برایم می‌آورد‪،‬‬ ‫بخصوص آبگوش��ت که ختنه کرده می‌آورد‪ ،‬یعنی‬ ‫گوشت‌هایش را می‌خورد و آب و استخوانی را برایم‬ ‫م��ی‌آورد‪ .‬جاروی حیاط‪ ،‬نان پخت��ن‪ ،‬گاهی خرید‬ ‫خانه برای خانم‌ها‪ ،‬چای دادن و پذیرایی کردن در‬ ‫هنگام روضه خوانی‪ ،‬گندم پاک کردن‪ ،‬از کارهایی‬ ‫بود که می‌توانس��ت انجام دهد‪ .‬گاهی هم ما را که‬ ‫مریض ش��ده بودیم به دکتر می‌برد‪ .‬بعدها دستیار‬ ‫زنی نانوا ش��د و با فعالیت‌هایش توانست وضع خود‬ ‫را رو به راه کند و به حج هم مش��رف شد و به کلی‬ ‫از خانه رف��ت‪ .‬یادم نمی‌رود که مدتی مس��ئولیت‬ ‫همراه��ی دختران در رفتن به دبیرس��تان به عهده‬ ‫او بود‪ ،‬صبح زود در س��رما و گرما می‌آمد و دو تا از‬ ‫خواهران را به مدرسه می‌برد و هنگام بازگشت هم‬ ‫می‌رفت و آنها را می‌آورد‪ ،‬نمی‌دانم حضرت آقا بابت‬ ‫این کارش چقدر به او ماهیانه می داد‪ ،‬البته ارتباط‬ ‫داش��تن با خانه آقا خود امتیازی حساب می‌شد که‬ ‫دیگران ش��اید حس��رت آن را می‌خوردند‪ ،‬شاید به‬

‫با انتخاب «سید منصور کشفی» به نمایندگی مردم‬ ‫الرس��تان در مجلس شش��م این روند پیگیری امور‬ ‫چند برابر شد‪ .‬اما افسوس که اوضاع این گونه نماند‬ ‫و کم کم اختالفات خود را نمایان س��اخت‪ .‬نماینده‬ ‫شهرستان خواس��تار هماهنگی فرماندار با خود بود‪.‬‬ ‫از طرف��ی فرماندار که ش��أن اجرای��ی و قدرت خود‬ ‫را به خوبی می‌ش��ناخت قائل ب��ه تعامل یک جانبه‬ ‫نب��ود‪ .‬درگیری‌ها ش��دت گرفت‪ .‬ع��دم هماهنگی‬ ‫«طاهری‌فرد» با نماینده‌ای که خود بیشترین تالش‬ ‫را در جهت پیروزی وی در انتخابات به کار بسته بود‬ ‫باعث شد که چهار سال دوم دولت «خاتمی» را نه در‬ ‫پشت میز فرمانداری بلکه در اداره‌ی جهاد کشاورزی‬ ‫الرستان و سپس در سازمان جهاد کشاورزی فارس‬ ‫طی کند‪ .‬بدون تردید عزل او هزینه‌ای بود که خود‬ ‫وی به خاطر مدیریت مستقل و مقتدرش پرداخت‪.‬‬ ‫حال با عزل «طاهری‌فرد» اصالح‌طلبان بومی دچار‬ ‫تفرق��ه ش��ده بودند‪ .‬گروه��ی با حمای��ت از «دکتر‬ ‫انصاری الری» و «دکتر کشفی» به دفاع از این عزل‬ ‫برخاس��تند و گروهی که تعدادش��ان بیشتر بود در‬ ‫صدد دفاع از روش مدیریت «طاهری‌فرد» بر آمدند‪.‬‬

‫از س��وی دیگر گمان می‌رفت که ف��رد ضعیف‌تری‬ ‫از «طاه��ری ف��رد» س��کان اداره‌ی شهرس��تان را‬ ‫عهده‌دار شود‪ .‬تجربه فرمانداری «حسینی» و سپس‬ ‫«مروجی» این فرضیه را نزدیک به یقین می‌کرد‪ ،‬اما‬ ‫این چنین نشد‪.‬‬ ‫با تالش و پیگیری‌های مداوم «سید منصور کشفی»‬ ‫و همچنین درایت «محمد ابراهیم انصاری الری» که‬ ‫در کابینه‌ی دوم «خاتمی» استاندار فارس شده بود‪،‬‬ ‫«سید عنایت‌اهلل هاشمی» به عنوان فرماندار الرستان‬ ‫معرف��ی و منصوب ش��د‪ .‬وی که تا بخش��ی از عمر‬ ‫دولت نهم نیز در س��مت فرمانداری الرس��تان باقی‬ ‫مانده بود یکی از پرس��ابقه‌ترین و پرمسئولیت‌ترین‬ ‫مدیران موجود اس��ت‪ .‬او تجرب��ه مدیریت در قبل و‬ ‫بعد از انقالب اس�لامی را دارد‪ .‬بر خالف فرمانداران‬ ‫قبلی الرستان که قبل از شروع به کار در فرمانداری‬ ‫در سطح زیرتری از مدیریت مشغول به کار بوده‌اند‪،‬‬ ‫«هاش��می» قب��ل از این ک��ه عهده‌دار مس��ئولیت‬ ‫فرمانداری الرستان شود‪ ،‬در شهرستان‌های فیروزآباد‪،‬‬ ‫کازرون‪ ،‬مرودشت و جهرم فرمانداری را تجربه کرده‬ ‫بود‪ .‬به نظر می‌رسید وی مناسب‌ترین و معقول‌ترین‬

‫گزینه‌ی فرمانداری الرستان باشد‪ .‬وی مدیری اهل‬ ‫چانه‌زنی ب��ود‪ .‬با اکثر مدیران میانی نظام آش��نایی‬ ‫کامل داش��ت‪ .‬نگارنده به سبب طبیعت شغل خود‪-‬‬ ‫خبرنگاری‪ -‬در بسیاری از سفرها‪ ،‬بازدیدها‪ ،‬استقبال‬ ‫از ماف��وق و یا افتتاح پروژه‌ه��ای مختلف همراه وی‬ ‫بوده است‪ .‬به جرأت می‌توان گفت که هشتاد درصد‬ ‫مدیران و یا معاونین وزرایی که به الرستان می‌آمدند‬ ‫با «سید عنایت‌اهلل هاشمی» سابقه‌ی آشنایی داشتند‬ ‫و اکثر قریب به اتفاق آنان نیز در سخنرانی‌های خود‬ ‫بر شایستگی‌های وی صحه می‌گذاشتند‪.‬‬ ‫وی پس از رهایی از الرس��تان! به س��مت مدیر کل‬ ‫امور اجتماعی اس��تانداری فارس ارتقا پس��ت یافت‬ ‫و صندل��ی فرمان��داری الرس��تان را رها ک��رد‪ .‬این‬ ‫صندل��ی خیلی دیر صاحب خود را در دولت محمود‬ ‫احمدی‌نژاد ش��ناخت‪ .‬پ��س از یک تعل��ل چندین‬ ‫ماهه منصور محتاجی از اداره اطالعات فیروزآباد به‬ ‫فرمانداری الرس��تان منتقل شد‪ .‬مهم‌ترین اتفاق در‬ ‫مدت حضور وی در الرس��تان‪ ،‬انتخاب نماینده‌ای از‬ ‫یکی از بخش‌های شهرستان و نه از مرکز شهرستان‬ ‫به نمایندگی مردم الرستان در مجلس بود‪.‬‬

‫اگر از منظری دیگر خواس��ته باش��یم به فرمانداران‬ ‫الرس��تان در ط��ول نظام جمهوری اس�لامی نظری‬ ‫بیفکنیم به نتایج جالبی خواهیم رس��ید‪ .‬فرمانداری‬ ‫الرس��تان پله صعود و ترقی بس��یاری از مدیران بوده‬ ‫است‪ .‬از مامورین سیاس��ی شاغل در حوزه تحت امر‬ ‫فرمانداری الرستان تاکنون ‪ 4‬تن به سمت استانداری‬ ‫ارتقا درج��ه پیدا کرده اند ‪« .‬داریوش حس��ینی» به‬ ‫استانداری ایالم رفت‪« ،‬سید محمد احمدی» نیز کمتر‬ ‫از یک سال استاندار ایالم بود‪« ،‬مرحوم مسعود امامی»‬ ‫اس��تانداری قزوین را متقبل ش��د و «محمد ابراهیم‬ ‫انصاری الری» نیز در استان‌های بوشهر و فارس تجربه‬ ‫استانداری را از سر گذرانده است‪ .‬فرمانداران الرستان‬ ‫ام��ا از اقبال خوبی برای راهیابی به مجلس ش��ورای‬ ‫اسالمی برخوردار نبودند‪« .‬مرحوم مسعود امامی» در‬ ‫انتخاب��ات مجلس پنجم و «غالمرضا طاهری‌فرد» در‬ ‫انتخابات مجلس هفتم شورای اسالمی ناکامان بزرگ‬ ‫اتنخابات لقب گرفتند‪ .‬البته در انتخابات اخیر مجلس‬ ‫هشتم‪ ،‬عنایت اهلل هاشمی‪ ،‬نهمین فرماندار الرستان‬ ‫از حوزه انتخابیه س��پیدان به پارلمان راه یافت و این‬ ‫ناخوشامدی فرماندار بودن در الرستان را پایان داد!‬

‫ام��ارات عربي متحده‪ ،‬كه ش��امل ب��ر ‪ 7‬منطقه‌ي‬ ‫شيخ‌نش��ين است‪ ،‬از ‪ 32‬س��ال قبل استقالل يافته‬ ‫اس��ت‪ .‬دوم دسامبر ‪ 2008‬يعني سالي كه گذشت‪،‬‬ ‫جشن وطني سي و دومين سال را گرفتند و طي اين‬ ‫سنوات هيچ‌گونه خدشه و تعرضّ ي اين ‪ 7‬شيخ‌نشين‬ ‫به همديگر نداشته‌اند‪ .‬اين مناطق‪ ،‬از ابوظبي گرفته‬

‫ت��ا فجيره كه فكر نمي‌كنم بجز انگشت‌ش��ماري از‬ ‫گراش��ي‌ها در آنجا باشند‪ .‬جاذبه‌هاي گردشگري به‬ ‫لحاظ س��ياحت و تفريح و تجارت در دبي بيش��تر‬ ‫اس��ت اما آثار تاريخي و قديمي در راس‌الخيمه‪ ،‬به‬ ‫جه��ت اين كه كهنه و قديمي‌تر از س��اير ‪ 6‬واليت‬ ‫ديگر است‪ ،‬بیشتر به چشم می‌خورد‪.‬‬ ‫و ام��ا دبي‪ ،‬ش��هر آمال و آرزوها‪ ،‬ش��هر پرتحرك و‬ ‫پرهياهو‪ ،‬ش��هر رقابت‌ها و از س��ر و دس��ت هم باال‬ ‫رفتن‌ها‪ ‌،‬گرم و تَف‌دي��ده‪ ،‬جايي كه فقط ‪ 2‬ماه در‬ ‫س��ال آن هم فق��ط صبح‌ها‪ ،‬هوايش ب��ه ايام نوروز‬ ‫گراش مي‌ماند! اين حالت گرما از ماه فوريه ش��روع‬ ‫مي‌شود و همين‌كه به جوالي و آگوست رسيد دود‬ ‫از كله آس��مان دبي بلند مي‌شود‪ .‬گرما و شرجي و‬ ‫بوي خيس كنار س��احل چنان دست به دست هم‬ ‫مي‌دهند كه گوي��ي مي‌خواهند نفس‌هاي آدم‌ها را‬ ‫بگيرند‪ .‬اواسط آگوست و سپتامبر هيچ كس خشك‬ ‫در ب��ازار نمي‌گردد و همه خي��س عرق و همچون‬ ‫كس��اني كه زير رگبار ب��اران و تگرگ خ��ود را به‬ ‫س��ايباني مي‌رس��انند‪ ،‬اينها هم سعي دارند خود را‬ ‫به س��نترهاي (مركز خريدهاي) بزرگ و بقالي‌ها و‬ ‫‪ ...‬برسانند و از شر شدت گرما ساعتي نجات يابند‪.‬‬ ‫اما با اين وجود باز هم دست‌بردار دبي نيستند و به‬

‫هر قرض و قوله‌ايي كه شده از سراسر عالم خصوصا‬ ‫ايران��ي‪ ،‬هندي‪ ،‬پاكس��تاني و يمني و كش��ورهاي‬ ‫هم‌جوار ب��راي كار و فعاليت و تجارت و س��ياحت‬ ‫خ��ود را به آنجا مي‌كش��انند‪ .‬قديم‌ه��ا معروف بود‬ ‫كه‪« :‬هركه دريا رو نديده خدا رو نش��ناخته» و در‬ ‫واقع راس��ت مي‌گفتند‪ .‬ولي حاال در ميان اين همه‬ ‫آدم‌هاي جورواجور س��فيد‪ ،‬س��ياه‪ ،‬زرد‪ ،‬قهوه‌ايي و‬ ‫س��رخ از تمام ملل دنيا با لهجه‌هاي مختلف و قد و‬ ‫قواره‌هاي زيبا و ناهنجار مي‌توان بيشتر از مشاهده‬ ‫دريا‪ ،‬عظمت آفرين��ش و عجايب خلقت خداوند را‬ ‫حس كرد‪.‬‬ ‫در س��اختمان دنات��ا نوش��ته ش��ده‪« :‬آن چ��ه را‬ ‫بخواهيد در تمام كره زمين اعم از انس��ان و لهجه‬ ‫و اجناس و وس��ايل نقليه و ‪ ...‬بيابيد مي‌توانيد در‬ ‫خ��ود دبي پي��دا كنيد»‪ ‌.‬ايضاً جايي ديگر نوش��ته‬ ‫ش��ده كه بيش‌از صد و بيس��ت كش��ور (تا برسيم‬ ‫ب��ه ش��هرهايش) و ص��د و پنج لهجه را س��ازمان‬ ‫هواپيمايي دناتا توانس��ته تا اكتبر ‪ 2008‬ميالدي‬ ‫آمارگيري كند! البته اغراق��ي هم نمي‌كنند چون‬ ‫م��ا گراش��ي‌ها اين را از نزدي��ك مي‌بينيم و حس‌‬ ‫مي‌كني��م‪ .‬هر كس در كيش و مرام خود و اخالق‬ ‫و رفتار خويش آزاد اس��ت‪.‬‬

‫حتي ما اهل تش��يع توانستيم دهه اول محرم الي‬ ‫پانزدهم‪ ‌،‬عزاداري حضرت اباعبداهلل الحسين را به‬ ‫نحو آزاد و با شكوه در ماتم الري‌ها و گراشي‌هاي‬ ‫خودم��ان اجرا كني��م‪ .‬روضه و نوحه و س��ينه‌زني‬ ‫و طع��ام و اجتم��اع بي��ش‌ از دو هزار نف��ر در هر‬ ‫حسينیه هيچ مشكلي پيش پا نداشتيم و عالوه بر‬ ‫اين‪ ‌،‬مساجد و حس��ينه‌هاي بومي در اكثر امارات‬ ‫ب��دون هيچ ممانعتي به عزاداري خود مش��غول و‬ ‫كس��ي كاري به كسي ندارد‪ .‬حاصل اين‌كه امارات‬ ‫توانس��ته اس��ت رضايت س��اكنان خارجي خود را‬ ‫از ه��ر لحاظ ممك��ن جلب كند‪ .‬تنه��ا چيزي كه‌‬ ‫نمي‌شود كاريش كرد گرما و ترافيك وسايل نقليه‬ ‫اس��ت كه در آن عاجز مانده‌اند‪ .‬هرچند اميد است‬ ‫تا پايان س��ال ‪ 2009‬ترن هوايي و مترو به حركت‬ ‫در بيايد و مردم احس��اس راحتي بيشتر و اعصاب‬ ‫روان‌تر داش��ته باش��ند‪ .‬به هر حال همه مي‌گويند‬ ‫پيش��رفت دبي طي اين سي‌ و پنج سال اخير بوده‬ ‫و درست هم مي‌گويند؛ ولي عالوه بر اين‪ ،‬به نظرم‬ ‫اوج ترقي دبي در ماه مارس س��ال ‪ 1990‬بود كه‬ ‫اس��تارت اولين فس��تيوال‪ ،‬يا همان «مهرجان» به‬ ‫قول عرب‌ها‪ ،‬زده ش��د‪.‬‬

‫كه پايتخت امارت اس��ت تا دبي‪ ،‬شارجه‪ ،‬عجمان‪،‬‬ ‫راس‌الخيم��ه‪ ،‬ام‌القوين و فجيره مي‌باش��د‪ .‬بيش��تر‬ ‫گراش��ي‌ها و ب��ه اصطالح ا َ ُچمي‌ه��ا در خود دبي و‬ ‫ش��ارجه مشغول كار مي‌باش��ند و بعد ابوظبي و ‪...‬‬

‫با پرداخت عوارض‪ ،‬شیرینی پیشرفت را بچشیم‬

‫علي سپهر‪ :‬ش��هرداری گراش از لحاظ‬ ‫درآمدی در بین ش��هرداری‌های اس��تان‬ ‫ف��ارس در رده هفت��اد و چه��ارم ق��رار‬ ‫دارد‪ .‬کس��ب رتب��ه هفتاد و چه��ارم در‬ ‫بین ش��هرداری‌های هفتاد و پنج ش��هر‬ ‫اس��تان فارس یعنی قرار داش��تن گراش‬ ‫و ش��هرداری گ��راش در رتب��ه آخر‪ .‬هر‬ ‫چن��د در چند س��ال اخیر س��رانه درآمد‬ ‫شهرداری با کوش��ش و تالش شهرداران‬ ‫وق��ت افزایش چش��مگیری داش��ته ولی‬ ‫قرار داش��تن ش��هری همچون گراش که‬ ‫از بسیاری از مراکز شهرستان‌های فارس‬ ‫چ��ه از نظر جمعیتی و چه از لحاظ بافت‬ ‫ش��هری از جمعیت و وس��عت بیش��تری‬ ‫برخوردار اس��ت در رتبه آخر‪ ،‬برازنده این‬ ‫شهر نیست‪.‬‬ ‫پایین بودن س��رانه درآمدی ش��هرداری‬ ‫یعنی پایین بودن ارایه خدمات و عمران‬ ‫شهری در این ش��هر‪ .‬این در حالی است‬ ‫که اکثر ش��هروندان از کمب��ود و نواقص‬

‫آلبوم قافله از احمد‌رضا تاج‌بخش‪،‬‬ ‫مداح اه��ل گراش‪ .‬قطع��اً همه‌ي‬ ‫ش��ما نوحه‌های او را در حس��ينيه‬ ‫ش��نيده‌ايد‪ .‬در اي��ن آلب��وم ك��ه‬ ‫ش��عر‌هايي همچون‪ ،‬چ��ه جواني‬ ‫ب��ودي رفتي از دس��تم‪ ،‬قافله (به‬ ‫زب��ان گراش��ي)‪ ،‬اي دل ب��ه كجا‬ ‫مي‌روي اي دل‪ ،‬عل��م‌دار كجايي‪،‬‬ ‫رودم اي رود و شيعيان گل كه به گلزار نيامد را مي‌توانيد بشنويد‪.‬‬ ‫بايد از تاجبخش به خاطر شعر زيباي اي‌دل‌به كج‌ا مي‌روي اي‌دل‪،‬‬ ‫تش��كر كنيم‪ .‬شب‌هاي زيادي را مردم به خاطر اين شعر تا نيمه شب‬ ‫در حسينيه گذراندند‪ .‬خود من كه از سال پيش‌آن‌را شنيدم تا حاال‬ ‫تمام گراش را براي گير‌آوردنش زير و رو كردم‪.‬‬ ‫چن��د بيتي از اي��ن نوحه‌ي ب��ه‌ ياد‌ماندني را براي‌تان مي‌نويس��م‪:‬‬ ‫اي دل ب��ه كج��ا‌ مي‌روي اي دل‪ /‬چون مرغ ه��وا مي‌روي اي دل‪/‬‬ ‫گاه��ي به نج��ف‪ ،‬گه ب��ه مدينه‪/‬گه به كربال م��ي‌روي اي دل‪ /‬اي‬ ‫دل ت��و كه بي‌وفا نبودي‪ /‬از‌چه بي‌وفا م��ي‌روي اي دل‪ /‬هر‌گه‪ ،‬كه‬ ‫روي با‌خب��رم كن‪ /‬بي‌ من تو كج��ا مي‌روي اي دل‪ /‬بي‌ من تو چرا‬ ‫م��ي‌روي اي دل»‬ ‫خاطر اولویت دادن این زن‌ها در تقسیمات اجناس‬ ‫و خوراک��ی بود که اف��راد خیر به من��زل آقا هدیه‬ ‫می‌آوردند مثل گندم و خرما‪ ،‬دیگر‪...‬‬ ‫مادر برفی که قبل از ش��وهر دوم کردن به خانه ما‬ ‫می‌آمد او که مادر رضاعی حسین هم بود از امتیاز‬ ‫و احترام وی��ژه‌ای در منزل برخوردار بود‪ ،‬زنی بیوه‬ ‫ب��ا مادر پیر و دختری که هم س��ن و س��ال من و‬ ‫حس��ین بود زندگی می‌کرد‪ ،‬نام دخترش برفی بود‬ ‫ک��ه یکی از فرزندان خانه به حس��اب می‌آمد‪ ،‬ولی‬ ‫بیچ��اره خیلی کار می‌کرد و خیل��ی امر و نهی‌اش‬ ‫می‌کردیم‪ .‬خدا یارش باش��د هم بازی من هم بود‪.‬‬ ‫ای��ن زن چنان ک��ه به یاد دارم ه��م نان می‌پخت‪،‬‬ ‫هم هفته‌ای یک بار برای رختش��ویی به منزل‌مان‬ ‫می‌آمد‪ .‬زنی قوی‌هیکل و سفیدچهره بود‪ .‬از شوهر‬ ‫اولش که پدر برفی باش��د طالق گرفته بود‪ .‬بعدها‬ ‫که برفی بزرگ ش��د به پیش پدرش که در ش��یراز‬ ‫بود رفت و با پسر عمه‌اش ازدواج موفقی داشت و به‬ ‫قول معروف صاحب بچه و خانه و زندگی شد‪.‬‬

‫راز‬ ‫موفقیت‬ ‫یک شهر‬ ‫احمدعلی غف��وری‪ ،‬از جمله مردانی اس��ت که‬ ‫س��ال‌ها در دبی کار و زندگی می‌ک��رد‪ .‬او بعد از‬ ‫سال‌ها زندگی در آنجا از تجربه‌هایش می‌گوید‪.‬‬

‫كتاب‪ :‬لطف ًا گوسفند نباشید‬

‫نوحه‪ :‬قافله‬

‫موجود در ش��هر که با ش��هرداری مرتبط‬ ‫می باش��د به خوبی آگاه هس��تند و بعضاً‬ ‫ش��هرداری و ش��هر گراش را با شهرهای‬ ‫همجوار مقایس��ه می‌کنند‪ .‬ش��هرداری و‬ ‫ش��ورای اسالمی شهر نیز از این کمبود‌ها‬ ‫آگاه هستند‪ ،‬اما برای برطرف کردن آن‌ها‬ ‫و یا ایجاد پروژه‌های جدید و پیاده کردن‬ ‫ایده های نو چه مولفه هایی الزم است‪.‬‬ ‫مدیریت‌ه��ای جدی��د‪ ،‬ایده ه��ای نو و یا‬ ‫منابع مالی مناسب‪.‬‬ ‫یقیناً برای اجرای پروژه‌های جدید که به‬ ‫ش��هر چهره‌ای دیگر ببخشد و بر زیبایی‬ ‫آن بیفزاید منابع مالی مطمئن و مناسب‬ ‫جهت اج��رای برنامه‌ها و رف��ع کمبودها‬ ‫نیاز اس��ت‪ ،‬که متاسفانه شهرداری از این‬ ‫اساسی‌ترین پش��توانه خود محروم است‪.‬‬ ‫چرا که درآمد حاصله شهرداری از عوارض‌‬ ‫مختلف کمتر از شهرداری‌های شهرهای‬ ‫کوچکت��ر از گراش اس��ت‪ .‬بنابراین برای‬ ‫رف��ع این معض��ل باید مدیری��ت نمودن‬

‫مناب��ع مال��ی و درآمدی در دس��تور کار‬ ‫شورای اس�لامی شهر و ش��هرداری قرار‬ ‫بگیرد و ب��از تعریفی قانون��ی جهت اخذ‬ ‫ع��وارض جدید و مختلف ص��ورت گیرد‪.‬‬ ‫باز تعریف جدیدی ک��ه بر درآمد حاصله‬ ‫ش��هرداری بیفزاید و حتی االمکان هزینه‬ ‫مضاعف بر دوش همه شهروندان تحمیل‬ ‫ننمای��د‪ .‬برای ب��از تعری��ف قانونی و اخذ‬ ‫ع��وارض جدید ابتدا باید ب��ا برنامه‌ریزی‬ ‫دقیق هدف مورد نظر را مشخص و منابع‬ ‫جدید عوارض شناس��ایی و سپس آنها را‬ ‫س��اماندهی نمود و س��پس اقدام به اخذ‬ ‫ع��وارض از آن‌ها نمود‪ .‬به عن��وان مثال‪:‬‬ ‫شناسایی و س��اماندهی افاغنه و کارگران‬ ‫غیر بومی‪ ،‬کسبه‌های بدون پروانه کسب‪،‬‬ ‫کس��به‌های س��یار و ش��اغلین در منازل‪،‬‬ ‫عوارض نوسازی و یا ارایه خدمات شهری‬ ‫و ساختمان‌هایی که به افاغنه اجاره داده‬ ‫می‌شوند‪ ،‬می‌تواند در این چهارچوب قرار‬ ‫بگیرد‪.‬‬

‫ب��ه اضاف��ه این ک��ه اخ��ذ درص��دی از‬ ‫جریمه‌های تخلفات راهنمایی و رانندگی‪،‬‬ ‫اخ��ذ به موق��ع ع��وارض وس��ایل نقلیه‪،‬‬ ‫شناسایی و اخذ عوارض از ساختمان‌های‬ ‫بدون پروان��ه کار و بدون کاربری تجاری‬ ‫در حواش��ی خیابان‌ه��ا‪ ،‬اخذ ع��وارض از‬ ‫س��اختمان‌ها متناسب با س��ایر شهرهای‬ ‫همجوار‪ ،‬اخذ عوارض بیش��تر از بانک‌ها و‬ ‫موسس��ات مالی فعال در شهر و امثال آن‬ ‫را نباید از نظر دور داشت‪.‬‬ ‫البته بی��ان این نظرات و احتم��االً پیاده‬ ‫نمودن آنها ش��اید کام ع��ده کمی را تلخ‬ ‫نماید اما شیرینی پیشرفت و زیبایی بیش‬ ‫از پیش ش��هر و رف��ع کمبودهای موجود‬ ‫که نهایتاً به ارتقاء شهر و رفاه شهروندان‬ ‫خواهد انجامید تا همیشه در یادها خواهد‬ ‫مان��د و ه��ر چه اخ��ذ ع��وارض جدید و‬ ‫باالبردن س��رانه درآمد شهرداری به عقب‬ ‫بیفتد شهر گراش نیز به همین نسبت از‬ ‫شهرهای دیگر عقب خواهد افتاد‪.‬‬

‫‪ ‬پرسه‬

‫دی ‪1387‬‬

‫زهرا عباسيان فرزند جابر ‪ 88‬ساله به علت كهولت سن‬ ‫يونس جعفريان فرزند حسين ‪ 18‬ساله به علت تصادف موتورسيكلت(ضربه مغزي)‬ ‫اسداله جعفري فرزند غالمعباس ‪ 95‬ساله به علت بيماري قلبي و ريوي‬ ‫نوزاد حيدري فرزند عمران ‪1‬روزه به علت هيدروسفالي(افزايش آب دور مغز)‬ ‫عذري طوافي فرزند غالمعباس ‪ 45‬ساله به علت سكته قلبي‬ ‫زينت مشتاقي فرزند مشتاق ‪ 78‬ساله به علت ناراحتي قلبي و تنفسي‬ ‫جواهر محمدي‌گراشي فرزند زينل‪ 93‬ساله به علت كهولت سن‬ ‫شهري غالمي فرزند غالم ‪ 84‬ساله به علت كهولت سن‬ ‫تيغچه اسدالهي(تبعه افغانستان) فرزند عصمت ‪ 71‬ساله به علت آسم و كهولت سن‬ ‫حسن محسني فرزند محمد ‪ 84‬ساله به علت كهولت سن‬ ‫مجتبي آخوندي فرزند محمد حسن ‪ 22‬ساله به علت حلق‌آويزي و خفگي‬ ‫فاطمه نوشادي فرزند بهمن ‪ 36‬ساله به علت گرفتگي عروق كرونر قلب‬ ‫زينب جعفريان فرزند جعفر ‪ 55‬ساله به علت سرطان مثانه‬ ‫محمد انصاري فرزند نقي ‪ 82‬ساله به علت سكته قلبي‬

‫‪ Xara‬زارا‬

‫لوازم دکوری و کادویی‬ ‫گراش سنتر‪ .‬طبقه پایین‪44 .‬‬ ‫‪2230281‬‬

‫پلیس در خدمت شماست‬

‫‪110‬‬

‫همه جا و همه وقت‬

‫شماره سی‬ ‫(ضمیمه شماره ‪)54‬‬

‫نیمه دوم بهمن‪87‬‬

‫‪ ‬چهارسو‬

‫عزیز نوبهار‬

‫ یک خاطره‬

‫ده یازده س��اله بودم و در مدرسه ابتدایی نوبنیاد‬ ‫درس می‌خواندم‪ .‬در آن مدرسه مراسم صبحگاهی‬ ‫را ب��ه اتفاق دو نف��ر دیگر از دانش‌آم��وزان اجرا‬ ‫می‌کردیم‪ .‬من مسئول خواندن دعای صبحگاهی‬ ‫بودم‪ .‬یکی از بندهای آن‪ ،‬دعا به جان شاهنش��اه‬ ‫آریامهر بود‪ .‬در بحبوبه‌ی انقالب که تازه حرکات‬ ‫انقالبی در گراش نیز اوج گرفته بود و راه‌پیمایی‌ها‬ ‫توسط انقالبیون صورت می‌گرفت و مردم گراش‬ ‫نیز در تظاهرات علیه حکومت شرکت می‌کردند‪.‬‬ ‫روزی یکی از انقالبیون به مدرسه آمد و پیشنهاد‬ ‫داد بیاییم در نیای��ش صبحگاهی بجای کلمه‌ی‬ ‫ش��اه‪ ،‬دعا به جان (خمینی) را بگنجانیم‪ .‬من هم‬ ‫آن روز دعا را تغییر داده و بجای شاه دعا به جان‬ ‫امام خمینی کردم‪ .‬اما آن روز مدیر مدرسه تنبیه‬ ‫مفصل��ی کرد و دیگر اجازه نداد در مدرس��ه دعا‬ ‫بخوانم‪ ،‬آن را به دیگری سپرد‪.‬‬ ‫آن اردنگ��ی که نصیب ما ش��د هرگ��ز فراموش‬ ‫نمی‌کن��م کاش دو ت��ا زده ب��ود‪ .‬ای��ن خاطره را‬ ‫نوشتیم که بعضی‌هاا بدانند بله ما هم‪...‬‬

‫ باف��ت قدیم باید نوس��ازی‬ ‫شود‬

‫اقدام ش��هرداری برای احداث خیاب��ان در بافت‬ ‫قدیم شهر کاری ستودنی است‪ .‬کاری که سال‌ها‬ ‫مردم انتظار آن را می‌کش��یدند‪ .‬در این که شهر‬ ‫باید چهره عوض کند و نو ش��ود بحثی نیس��ت‪.‬‬ ‫ش��هرداری باید برای س��رعت بخشیدن به کار و‬ ‫این که این خیابان مش��مول مرور زمان نشود و‬ ‫دست به دست به شهرداری بعدی به ارث نرسد‬ ‫با در نظر گرفتن موارد تشویقی برای کسانی که‬ ‫منازل‌ش��ان در مس��یر خیابان جدید قرار دارد‪،‬‬ ‫سرعت کار را افزایش دهد‪.‬‬ ‫شهرداری بهتر است تسهیالت اعطایی به مردم را‬ ‫به صورت مکتوب و واضح و روشن به مردم ارائه‬ ‫نماید ت��ا مردم بدانند که اگر منزل‌ش��ان خراب‬ ‫می شود حق‌شان ضایع نمی‌گردد‪ .‬به این صورت‬ ‫حقوق طرفین حفظ می‌گردد‪ .‬حال که ش��جاعت‬ ‫به خرج دادند و این خیابان را شروع کردند بهتر‬ ‫است شهرداری و شورا و مردم با حمایت یکدیگر‬ ‫کار را به انجام برسانند‪.‬‬

‫ به نام ایرانی به کام افغانی‬

‫عیال دس��تور موکد داده بود ک��ه نان بخرم‪ .‬این‬ ‫نپختن نان در خانه و اش��کال داشتن خرید آرد‬ ‫ه��م برای ما دردس��ری ش��ده اس��ت‪ .‬وارد صف‬ ‫نانوایی که ش��دم ح��دودا ً ‪ 23‬نفر در صف بودند‪.‬‬ ‫ک��ه از این تع��داد ‪ 19‬تا ‪ 20‬نفرش��ان از افاغنه‬ ‫بودند‪ .‬با یک حس��اب سرانگش��تی چیزی حدود‬ ‫‪ 500‬ع��دد ن��ان باید نانوا ب��ه افغانی‌ها می‌داد تا‬ ‫به ما برس��د‪ .‬ما ب��رای خرید ‪ 8‬ت��ا ‪ 10‬عدد نان‬ ‫بای��د مدت‌ه��ا در صف بایس��تیم‪ .‬به مس��ئولین‬ ‫مربوطه پیش��نهاد می کنم که اگ��ر قانون اجازه‬ ‫می‌دهد نانوایی ها را مجبور به تشکیل صف‌های‬ ‫«وطن��ی» کنند‪ .‬ما که عوارض و مالیات و ایضاً‪...‬‬ ‫می‌پردازی��م و از آن ط��رف منت یارانه آرد و نان‬ ‫بر سرمان س��نگینی می‌کند‪ ،‬الاقل در صف‌های‬ ‫طوالنی نایس��تیم‪ .‬این طوری هرچه یارانه است‬ ‫نصیب مهاجرین می‌شود‪ .‬به ویژه که آن‌ها بعضی‬ ‫وقت‌ها هم به س�لاح س��رد مجهز هس��تند‪ .‬اگر‬ ‫کمی به هزینه‌هایی که همشهریان در کشورهای‬ ‫عربی می‌پردازند ن��گاه کنیم می‌بینیم که افاغنه‬ ‫در ایران در بهش��ت‌اند و مجانی یارانه می‌خورند‪.‬‬ ‫به این ص��ورت یارانه به نام ماس��ت به کام آنها‪.‬‬ ‫گفتیم اگر می‌شود «انا مواطن»‪.‬‬

‫ ب��ه دس��ت خ��ود درخت��ی‬ ‫می‌نشانم‬

‫پ��ارک جنب کالنتری زمین خال��ی زیادی دارد‪.‬‬ ‫پیشنهاد می‌کنم ش��هرداری بیاید زمین‌هایی را‬ ‫در قطعات مختلف و هر کدام به ظرفیت ‪ 500‬تا‬ ‫‪ 600‬درخت آماده نماید و اگر کس��ی متولد شد‬ ‫درختی به وسیله پدر و مادرش کاشته شود و اگر‬ ‫کسی به حج رفت قبل از سفرش درختی بنشاند‪.‬‬ ‫اگر کس��ی دار فانی را وداع گف��ت درختی را به‬ ‫یادب��ودش بکارند و هر زوج��ی که ازدواج کردند‬ ‫به میمنت پیوندش��ان نهالی را بنش��انند‪ .‬حال با‬ ‫یک حساب سرانگشتی در سال حدودا ً ‪ 110‬تولد‬ ‫‪ 100‬فوت و ‪ 80‬تا ‪ 90‬ازدواج و ‪ 40‬تا ‪ 50‬تا حج‬ ‫را هم ب��ه آن اضافه کنیم هر س��ال حدود ‪400‬‬ ‫ع��دد درخت ب��ه این باغ اضافه می ش��ود‪ .‬چون‬ ‫مردم خودشان با عالقه‌ی خودشان و برای حفظ‬ ‫خاطرات خودشان در آینده این کار را می‌کنند‪،‬‬ ‫حت��ی حاضرند هزینه یک س��ال نگهداری آن‌را‬ ‫بپردازند‪.‬‬ ‫آیا می‌دانیم کودکی که ‪ 15‬س��اله می‌شود وقتی‬ ‫بدان��د درختی در ب��اغ به نامش کاش��ته‌اند چه‬ ‫لذت��ی می‌برد‪ .‬و یا روزی که در س��نین پیری با‬ ‫رفتن کنار این درخت کهنس��ال خاطرات‌ش��ان‬ ‫زنده می‌شود‪ .‬زیباتر می‌شود اگر برای هر یک از‬ ‫گروه‌ها در پارک نوعی خاص از درختان کاش��ته‬ ‫شود‪ .‬مث ً‬ ‫ال زوج‌های جوان سرو‪ .‬حجاج نارنج و ‪...‬‬ ‫این کار شدنی اس��ت‪( .‬پارک خاطرات) را از هم‬ ‫اکنون ش��روع کنیم‪ .‬چند سال بعد پارکی زیبا و‬ ‫منظم و با نشاط خواهیم داشت‪.‬‬ ‫البته زیر نظر کارشناسان فضای سبز و با طراحی‬ ‫زیب��ا و دل انگیز و لوحی زیبا در کنار هر درخت‬ ‫می‌توان کار ماندگاری را عرضه کرد‪.‬‬


‫شماره سی‬ ‫(ضمیمه شماره ‪)54‬‬

‫نیمه دوم بهمن‪87‬‬

‫از ورزش ‪‬‬

‫‪ 7‬حرکت از نو‬

‫توزیع در خارج از کشور‪ ‬کویت‪ :‬سوق الرین ‪ ‬بحرین‪ :‬محرق‪ ،‬الشفق ‪ ‬دبی‪ :‬الراس‪ ،‬فلمار‬

‫لیگ برتر ‪‬‬

‫نوجوانان با نام‬ ‫زاینده‌رود زرین‌شهر‬ ‫مسابقه دادند‬

‫عبدالرضا افش�ار‪ :‬تيم پرس سينه نوجوانان‬ ‫گراش‪ ،‬پس از اين كه با جواب رد مسئولين‬ ‫اين رش�ته در اس�تان روبرو شدند با هزينه‬ ‫ش�خصي ب�ه زري�ن ش�هر اصفه�ان محل‬ ‫برگزاري مسابقات قهرماني كشور رفتند‪.‬‬ ‫تیم نوجوانان پرس‌س��ینه گ��راش پس از گفتگو‬ ‫با مس��ئولين هيات پاورليفتينگ آن شهرس��تان‬ ‫در قالب تيم زاينده رود زرين ش��هر در مسابقات‬ ‫مذكور ش��ركت كردند‪ .‬حاصل اين حضور كسب‬ ‫يك مقام دومي در وزن ‪ 67‬ونیم كيلوگرم توسط‬ ‫محمدرضا آذرمينا و مقام چهارمي و پنجمي در‬ ‫وزن‌هاي ‪ 60‬و ‪ 75‬كيلوگرم توسط علي فرجي و‬ ‫مهدي خس��رونژاد بود ‪ .‬محسن چترآبگون دیگر‬ ‫عضو این تیم چهار نفره بود که به مقامی دس��ت‬ ‫نیافت‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫رقابت نزدیک‬ ‫بسکتبال‬ ‫گراش و اوز‬

‫صحب�ت نو‪ :‬بانوان بستكبالس��يت تي��م الزهرا‬ ‫گ��راش در يك ديدار دوس��تانه ب��ه مصاف تيم‬ ‫بانوان بستكبال اوز رفتند‪ ،‬اين بازي كه به دعوت‬ ‫تيم اوز در س��الن مير احمدي اوز برگزار گردد با‬ ‫برتري ‪ 37‬بر ‪ 31‬بانوان گراشي به پايان رسيد‪.‬‬ ‫در تی��م بان��وان گ��راش وجيهه رحيم��ي‪ ،‬زمان‬ ‫كرباس��ي‪ ،‬حكيمه جعفري‪ ،‬زهرا كرباسي‪ ،‬زهره‬ ‫صميمي‪ ،‬حكيمه قنبري‪ ،‬افسانه دهكمي‪ ،‬سميه‬ ‫پورشمس��ي‪ ،‬عاطفه اعتماد‪ ،‬فاطمه پورشمس��ي‬ ‫حض��ور داش��تند ك��ه مربيگري اين تي��م نيز بر‬ ‫عهده‌ي حكيمه قنبري پور بود‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫شهدا قهرمان‬ ‫چهارجانبه شد‬

‫تيم فوتبال شهدا گراش به مناسبت دهه ي فجر‬ ‫انقالب اس�لامي‪ ،‬ميزبان تيم ه��اي جوانان نبرد‬ ‫گراش‪ ،‬جوش��ن و نبرد الر بود‪ .‬در اين مسابقات‬ ‫چهارجانبه كه در زمين چمن استاديوم شهداي‬ ‫گراش برگزار ش��د‪ ،‬تيم هاي ش��هدا و نبرد الر با‬ ‫غلب��ه بر حريفان خود به ديدار پاياني راه يافتند‪.‬‬ ‫در بازي فينال تيم ش��هدا توانست با نتيجه ي ‪4‬‬ ‫ب��ر ‪ 1‬بر تيم نبرد الر غلبه كند‪ .‬منصور قاس��مي‬ ‫دوگل و يعقوب اكبري وسعيد محسني هر کدام‬ ‫یک گل برای ش��هدا زدند‪ .‬در بازي رده‌بندي هم‬ ‫تيم نبرد گراش توانس��ت در ضربات پنالتي تيم‬ ‫جوشن را شكست دهد و به مقام سوم برسد‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫در دقیق�ه ‪ 90‬بهمن بر‬ ‫سر پیروزی آوار شد‬

‫مجيد افشار‪ :‬تيم فوتبال بهمن شيراز صدرنشين‬ ‫ليگ برتر فارس را متوقف كرد‪.‬‬ ‫در يك روز سرد و باراني تيم فوتبال بهمن شيراز‬ ‫توانست در دقيقه ي ‪ 90‬بازي تيم پيروزي هالل‬ ‫احم��ر گراش را از صدر جدول پايين بكش��د‪ .‬در‬ ‫اين بازي محمدجواد آذرايين در نيمه‌ي اول گل‬ ‫تيم پي��روزي را به ثمر رس��اند‪ .‬در نيمه ي دوم‬ ‫بازي س��عيد چترابگون يك ضربه‌ي پنالتي را به‬ ‫ه��در داد تا پيروزي در دقيق��ه ي ‪ 90‬بازي گل‬ ‫تس��اوي را دريافت كند و با توجه به پيروزي تيم‬ ‫عقاب شيراز به رده‌ي دوم جدول سقوط كرد‪.‬‬ ‫‪//‬‬

‫اتحاد‪ ،‬صدرنشین را‬ ‫شکست داد‪ ،‬اما دیر‬

‫مجید افش�ار‪ ‌:‬در ادامه‌ي مسابقات ليگ دسته‬ ‫اول ف��ارس هفت��ه‌ي هفدهم تي��م فوتبال اتحاد‬ ‫گ��راش ب��ه مصاف ش��اهين كازرون رف��ت‪ .‬تيم‬ ‫فوتبال ش��اهين كازرون كه پي��ش از اين صعود‬ ‫خود را مس��جل كرده بود با خيالي آس��وده وارد‬ ‫زمين شد كه در نهايت تيم فوتبال اتحاد گراش‬ ‫توانس��ت ‪ 3‬گل را وارد دروازه حريف خود کند تا‬ ‫در نهايت با نتيجه ي ‪ 3‬بر ‪ 2‬پيروز ميدان شود‪.‬‬

‫همه همگام با پیروزی برای‬ ‫قهرمانی در لیگ برتر فارس‬

‫س�یدعلی مجلس�ی‪ :‬هر وقت درباره‌ي افتخارات‬ ‫فوتبال گراش وارد صحبت می‌ش��دیم بيش��تر افراد‬ ‫س��ريع نام تيم‌هاي شاهين‪ ،‬ستاره‌ي آبي و استقالل‬ ‫را ب��ر زبان مي‌آوردند و از خاطرات بازي‌هاي آنها در‬ ‫اس��تان ياد مي‌كردند و اين كه افتخاري بودند براي‬ ‫شهر گراش و با بازي‌هاي زيباي خود فوتبال گراش‬ ‫را در سطح استان مطرح كرده بودند‪ .‬اما سال‌ها بود‬ ‫ديگر اي��ن آوازه از بين رفته بود و هر چند تيم‌هاي‬ ‫گراش��ي در چندين مرتبه بر فراز فوتبال الرس��تان‬ ‫ايس��تاده بودند اما در سطح استان آن اقتدار قبل را‬ ‫نداشتند‪ .‬اما در چند سال اخير تيم فوتبال پيروزي‬ ‫بار ديگر چهره‌ي فوتبال گراش را در اس��تان فارس‬ ‫نمايان كرد‪.‬‬ ‫اين تيم با اس��تفاده از تجربيات سال‌هاي قبل خود‬ ‫در مس��ابقات ليگ برتر فارس توانسته است دوباره‬ ‫نام شهر گراش را در سطح اول فوتبال فارس بر سر‬ ‫زبان‌ه��ا بياندازد و بار ديگر همچون س��ال‌هاي دور‬ ‫تماش��اگران زيادي را به ورزش��گاه بياورد‪ .‬به جرات‬ ‫مي‌ت��وان گفت كه در ليگ اس��تان هي��چ تيمي به‬ ‫ان��دازه‌ي پيروزي از حمايت هواداران خود برخوردار‬ ‫نيست‪ .‬تماش��اگران و فوتبال دوستاني كه در سرما‬ ‫و گرم��ا براي دي��دن بازي نماينده‌ي ش��هر خود به‬ ‫ورزشگاه مي‌آيند‪ .‬ليگ برتر فارس چند سال قبل با‬ ‫حضور داتو پيتر والپان دبير كل وقت كنفدارسيون‬ ‫فوتبال اس��يا در شيراز وارد طرح آسيا ويژن شد و با‬ ‫نظارت ‪ AFC‬از اهميت دو چنداني برخوردار گشت‪.‬‬ ‫پيروزي گراش دو سال پیش كمي پا را از استان نيز‬ ‫باالتر گذاش��ت و براي اولين بار يك تيم گراشي به‬ ‫عنوان نماينده‌ي استان وارد جام حذفي كشور شد‪.‬‬ ‫فصل قبل ني��ز اگر چه پيروزي تنها به مقام س��وم‬ ‫بس��نده كرد اما بازي‌هاي بس��يار خوب و زيبایي را‬ ‫به نمايش مي‌گذاش��ت و حريف بسيار سختي براي‬ ‫رقيبان خود بود‪.‬‬ ‫اما امس��ال شرايط بسيار حس��اس است و نبايد اين‬ ‫تيم را تنها گذاش��ت‪ .‬در حال حاضر اگر چه پيروزي‬ ‫در چندين هفته صدر نشين بود اما با دو تساوي كه‬ ‫بدست آورده با اختالف تنها ‪ 2‬امتياز از صدر جدول‬ ‫در مقام دوم قرار دارد و ‪ 5‬بازي بسيار حساس ديگر‬ ‫را پي��ش رو دارد‪ .‬اين تيم با زحمات زيادي تا اينجا‬ ‫رسيده اس��ت‪ ،‬زحمات و س��ختي‌هایي كه شايد ما‬ ‫نمي‌بینيم و از آن‌ها چندان آگاهي نداريم‪ .‬زحماتي‬ ‫كه كادر فني اين تيم و در راس آن‌ها قاسم فرسوده‬

‫و همچنين بازيكنان اين تيم كشيده‌اند تا افتخاري‬ ‫دیگر براي شهرمان كسب نمايند‪.‬‬ ‫ياران فرسوده ‪ 5‬بازي ديگر فرصت دارند تا با ارايه‌ي‬ ‫بازي‌هاي زيبا و تماشاگر پسند خود امتيازات الزم را‬ ‫كسب كرده و براي اولين بار به مقام قهرمانی در ليگ‬ ‫برتر فارس دس��ت يابند و اين مهم ميس��ر نمي‌شود‬ ‫مگ��ر با همدلي و همياري و س��عي و تالش همه‪ .‬از‬ ‫‪ 5‬بازي باقيمانده پيروزي ‪ 2‬بازي ميزبان اس��ت و ‪3‬‬ ‫ب��ازي ديگر ه��م كه اتفاقا با تيم‌ه��اي باالي جدول‬ ‫اس��ت بايد در خانه‌ي حريفان ب��ه مصاف آنان برود‪.‬‬ ‫حال ديگر قرمزپوش��ان ش��هرمان فقط بايد به فكر‬ ‫كسب امتياز باشند تا از قافله عقب نيفتند‪ .‬بازيكنان‬ ‫و كادر فني پيروزي به اين مس��اله واقف هس��تند و‬ ‫بايد در اين هفته‌ها از هر نظر خود را آماده نگه دارند‬ ‫و گوش به فرمان مربيان خود باش��ند و تالش‌ش��ان‬ ‫دو چندان كنند ت��ا با ياري خداوند منان و حمايت‬ ‫تماش��اگران خونگرم شهرمان افتخاري ديگر نصيب‬ ‫فوتبال مس��تعد گراش نمايند و اي��ن امر براي اين‬ ‫دالور مردان دور از دسترس نيست‪ .‬مربيان پيروزي‬ ‫ه�لال احمر همانند بازي‌هاي ديگر بايد بازيكنان را‬ ‫هم از لحاظ بدني و هم روحي در شرايط مطلوب نگه‬ ‫دارند و با اتخاذ تاكتيك‌ها و سيس��تم‌هاي مختلف و‬ ‫با بازي‌خواني حريفان‪ ،‬راه را‬ ‫براي آين��دگان برای حضور‬ ‫مقتدران��ه در ليگ‌ه��اي‬ ‫اس��تاني و حتي كش��وري‬ ‫ب��از نماين��د و اين ش��دني‬ ‫است اگر خودمان بخواهيم‪،‬‬ ‫مطمئن��ا مي‌تواني��م‌‪ .‬پ��س‬ ‫دست به دس��ت هم دهيم‬ ‫به اميد موفقيت و صعود به‬ ‫مسابقات زير گروه كشوري‪،‬‬ ‫در ای��ن فرص��ت باقی‌مانده‬ ‫می‌توان با تمرکز بهتر روی‬ ‫بازی‌ه��ا و حضور پرش��ورتر‬ ‫تماش��اگران ای��ن برتری را‬ ‫حفظ کرد و افق‌های تازه‌ای‬ ‫را ب��رای فوتب��ال گ��راش‬ ‫گشود‪ .‬حضور در سطح ملی‬ ‫آرزویی اس��ت ک��ه در یک‬ ‫قدمی ماست‪.‬‬

‫دسته اول ‪‬‬

‫اتحاد گراش‬ ‫به سال آینده چشم بدوزد‬

‫عبدالرض�ا افش�ار‪ :‬تي��م فوتبال اتح��اد گراش‬ ‫امس��ال شايد نمي خواست به دليل مشكالت مالي‬ ‫در مسابقات ليگ دسته يك حضور يابد‪ ،‬به همين‬ ‫دليل تا دو سه هفته قبل از شروع بازيهانه تمرينات‬ ‫منظمي داش��ت و نه مهره هایي را كه توانايي بازي‬ ‫در اين س��طح را داشته باشند جذب كرده بود‪ ،‬اين‬ ‫تي��م تمريناتش را ب��ا بازيكناني ج��وان كه تجربه‬ ‫حضور در مسابقات را نداشتند آغاز كرد و با شروع‬ ‫مس��ابقات چون به تركيب اصلي خود نرسيده بود‬ ‫نتايج خوبي را كس��ب نكرد‪ .‬ولي به تدريج با جذب‬ ‫بازيكن��ان كارآمد و با تجربه همانند زاهد زاهدي و‬ ‫فاضل آش��فته و در اواخر هم سجاد عجمي و پخته‬ ‫تر شدن جواناني همچون محسن بيضايي‪ ،‬عليرضا‬ ‫عظيمي و ميثم بهره‌من��د در كنار بازيكنان خوبي‬ ‫همانند علي يحيي‌پور‪ ،‬جعفر شباني‪ ،‬مختار چوبين‬ ‫و محمد رضا س��تارنژاد نتايج بهتري نسبت به نيم‬ ‫فصل اول كسب كرد‪.‬‬ ‫ولي متاس��فانه ديگر دير ش��ده بود چون فقط يك‬ ‫تيم از اي��ن گروه صعود مي كرد و آن تيم هم تيم‬ ‫كازرون ب��ود كه امتيازات الزم را به دس��ت آورده‬ ‫بود و از س��ه هفته مانده با پايان بازيها صعود خود‬ ‫را مس��جل كرده بود و تي��م هاي ديگر هر چند در‬

‫دختران تیرانداز‬ ‫مقام سوم را شکار کردند‬

‫بازيهاي اخر خود بتوانند پيروز از زمين خارج شوند‬ ‫ديگر اميدي به صعود نخواهند داش��ت‪ .‬تيم اتحاد‬ ‫اگر قصد ش��ركت در مسابقات س��ال آينده را دارد‬ ‫بايد از ه��م اكنون به فكر باش��د‪ ،‬بايد براي تامين‬ ‫مخ��ارج خود از همين حاال رايزن��ي كند و به فكر‬ ‫جذب بودجه الزم باشد و بازيكنان مورد نظرش را‬ ‫انتخاب نمايد نه اينكه دو هفته مانده به آغاز بازيها‬ ‫تي��م خود را ناقص ببندد‪ .‬م��ا بايد همه به اين تيم‬ ‫كمك كنيم تا اسماعيل حسن نژاد با خيالي آسوده‬ ‫و راحت و بدون دغدغه راهي مس��ابقات شود‪ .‬برای‬ ‫حضور در چنين مسابقاتی ابزار الزم بايد مهيا باشد‬ ‫تا يك تي��م بتواند با انجام بازي‌ه��اي خوب نتايج‬ ‫خوبي هم به دس��ت آورد‪ .‬امسال اگر چه تيم اتحاد‬ ‫به داليلي كه ذكر ش��د نتوانست نتايج قابل قبولي‬ ‫به دست آورد اما اس��ماعيل حسن‌نژاد با اعتمادي‬ ‫كه به بازيكنان جوان شهرمان كرد و با ميدان دادن‬ ‫به آن‌ها نش��ان داد كه مربي با دل و جراتي اس��ت‬ ‫و اين بازيكنان با تجربه‌اي كه به دس��ت آوردند در‬ ‫آين��ده مي‌توانند به كمك فوتبال گراش بيايند‪ .‬ما‬ ‫در نش��ريه صحبت نو آماده گفتگو و شنيدن نكته‬ ‫نظرات مس��ولين اتحاد هس��تيم‪ ،‬تا بلكه كمكي به‬ ‫اين تيم خوب و پر تالش بنماييم‪.‬‬ ‫‪ ‬خبر‬

‫اله�ام زاه�دي‪ :‬دختران گراش�ي در مس�ابقات‬ ‫تيران�دازي منتخبين اس�تان فارس مقام س�وم‬ ‫استاني را از آن خود كردند‪.‬‬

‫در بيس��ت و هفتم دي ماه مس��ابقه‌ي تيراندازي رش��ته‬ ‫تفنگ بادي بين دختران در مقطع دبيرس��تان در س��الن‬ ‫تير اندازي نرجس شيراز برگزار شد‪.‬‬ ‫فرزانه استوار و ساميه سعيدي از باشگاه تيراندازي شهدای‬ ‫گراش به سرپرستي فرامرز دهنوي كارشناس تربيت‌بدني‬ ‫آم��وزش و پرورش و به مربيگري مرضيه عباس‌زاده براي‬ ‫شركت در اين مسابقه عازم شيراز شدند‪ .‬شركت‌كنندگان‬ ‫از ديگر ش��هرهاي اس��تان و ناحيه‌هاي مختلف شيراز در‬ ‫رشته تفنگ و تپانچه بادي نيز حضور داشتند‪ .‬بانوان تيم‬ ‫گراش در رش��ته تفنگ بادي در سطح حرفه‌ايي موفق به‬ ‫كسب مقام س��وم استان شدند‪ .‬ناحیه چهار و دو آموزش‬ ‫و پرورش ش��یراز به ترتيب مقام‌های اول و دوم را كسب‬ ‫كردند‪ .‬تعدادي از تير اندازان ناحيه ‪ 2‬و ناحيه ‪ 4‬شیراز را‬ ‫نیز گراشي‌هاي ساكن شيراز تشکیل می‌دادند‪.‬‬

‫سید علی مجلسی‬

‫‪ ‬فردا‬

‫هم تکنیکی‬

‫هم تاکتیک‌پذیر‬

‫سيد مصطفي موسوي فرزند سيد محمود در سال‬ ‫‪ 1373‬به دنيا آمده اس��ت‪ .‬فوتبال را در كودكي و‬ ‫از زمي��ن هاي خاكي خياب��ان درمانگاه آغاز کرد‪.‬‬ ‫كودكي ريزنقش و باهوش كه ش��وق و عالقه‌اش‬ ‫به فوتبال او را به س��وي اين ورزش كشانده است‪.‬‬ ‫در ابتدا ش��ايد تنها زنگ‌هاي ورزش در مدرسه و‬ ‫بازي‌هاي محله‌اي جوالن‌گاهی بود تا او به ورزش‬ ‫مورد عالقه‌اش بپردازد و بتواند خود را نشان دهد‬ ‫اما كم كم اين محدوده براي او تنگ ش��د و براي‬ ‫پيش��رفت هر چه بهتر و نش��ان دادن توانايي‌هاي‬ ‫خ��ود نياز ب��ه فضايی وس��يع‌تر و امكانات بهتري‬ ‫داشت‪.‬‬ ‫او در اولین گام فوتبال باش��گاهی به عضويت تيم‬ ‫ش��هداي گراش در آمد تا بتوان��د با اين تيم خود‬ ‫را ثابت كند‪ .‬در ابتدا ش��ايد كمتر كس��ي او را در‬ ‫فوتبال مي‌ش��ناخت ام��ا بازي‌هاي زيب��اي او در‬ ‫مس��ابقات جام رمضان براي تيم نوجوانان شهدا‪،‬‬ ‫ب��ه عنوان یک مهره‌ي كلي��دي‪ ،‬نام او را در ميان‬ ‫هم س��ن و سالي‌هاي خود بر سر زبان‌ها انداخت‪.‬‬ ‫وي بازيكن��ي باه��وش و تكنيكي اس��ت و مهم‌تر‬ ‫از هم��ه خوب هم مي‌توان��د در كارهاي تاكتيكي‬ ‫تيم خود ش��ركت كند و از آن دسته از بازيكناني‬ ‫اس��ت كه هر مربي خواهان داش��تن او در ترکیب‬ ‫تیم‌اش است‪ .‬او تاكنون سابقه‌ي بازي در تيم‌هاي‬ ‫نوجوانان و جوانان شهدا را دارد و زير نظر احسان‬ ‫جوكار فعاليت‌هاي خود را ادامه مي‌دهد‪ .‬با توجه‬ ‫ب��ه اعتماد این مربي ب��ه بازيكنان جوان و ميدان‬ ‫دادن به آنها او مي‌تواند با تالش و كوشش بيشتر‬ ‫و ش��ركت در تمرينات و بهره‌من��دي از تعليمات‬ ‫مربيان زمينه‌ي پيش��رفت خود را فراهم سازد تا‬ ‫با اميد به خدا در س��الهاي نه چندان دور ش��اهد‬ ‫درخشش وي در ميادين فوتبال باشيم‪.‬‬


‫صاحب امتیاز و مدیر مسئول‪ :‬عبدالحمید غریب‌نواز •سردبیر‪ :‬محمد صادق رحمانیان ‪ • 09121486961‬مدیر تحریریه‪ :‬محمد خواجه‌پور ‪ •09171834648‬مدیر اجرایی‪ :‬محمدعلی شامحمدی ‪ • 09171815277‬مدیر دفتر‪ :‬مسعود غفوری ‪09177823953‬‬ ‫‪• http://sohbatenow.blagfa.com‬صفحه‌آرایی‪ :‬فاطمه خواجه‌زاده • چاپ‪ :‬زیتون • دفتر گراش‪:‬خیابان امام‪ .‬روبه‌روی بانک صادرات‪ .‬ساختمان جابری‪ .‬طبقه اول ‪gerash@gmail.com • 2229970‬‬

‫شعر ‪‬‬

‫‪ ‬آلبوم‬

‫صادق رحمانی‬

‫امسال مبارک است این صحبت نو‬ ‫با شور حماسه همنشین صحبت نو‬ ‫در سایه ی انفجار نور آمده است‬ ‫سی سال قیام و سی امین صحبت نو‬

‫‪۲‬‬

‫شور و شر سازندگی‌ات کهنه مباد‬ ‫حتی نفسی زندگی‌ات کهنه مباد‬ ‫تازه‌ست هوای کهنگی از کلمات‬ ‫ای صحبت نو تازگی‌ات کهنه مباد‬

‫‪۳‬‬

‫‪ JJ‬از راست‪ :‬سید ابراهیم جهانبانی‪ ،‬؟‪ ،‬آغا عباس معصومی‪ ،‬؟‪ ،‬نجفی (آخرین شهردار قبل از انقالب)‪ ،‬حاج علی داد ؟‪ ،‬حاج محمدعلی مطلق‪ ،‬حاج غالمعباس عبدالهی‪ ،‬حاج عبدالحسین مقدسی‪ ،‬علی اکبر سعادت‪ ،‬آهنعلی غفاری‪ ،‬حاج حسن شمسی [عکس‪ :‬عبدالحسین دارا]‬

‫‪ ‬پلک‬

‫مهدی وفایی‌فرد‬

‫‪divarnevisan.blogfa.com‬‬ ‫محس��ن عبدالله��ي در وب�لاگ ديوارنوي��س‬ ‫مي‌نويس��د‪ .‬او دانشجوي رشته مكانيك دانشگاه‬ ‫ش��يراز است ولی بيشتر مطالبي كه در وبالگش‬ ‫مي‌نويسد سياسي‌س��ت‪ .‬او در توضيح وبالگش‬ ‫نوشته اس��ت‪« :‬این وبالگ اسمش دیوار نویسه‪،‬‬ ‫دیوارنویس��ی آدمو یاد یه دورانی می‌ندازه‪ ،‬فکر‬ ‫کن‪ ...‬آره همین رو می‌گم»‪.‬‬ ‫ب��ا توجه ب��ه مطالبي كه مي نويس��د‪ ،‬بيش��تر‬ ‫بازديدكننده‌ه��اي اي��ن وبالگ غير گراش��ي‌ها‬ ‫هس��تند‪ .‬بعد از مجموعه مطالب��ی درباره وقایع‬ ‫غزه‪ ،‬او اخيرا ً مطالبي را در مورد اصالحات شروع‬ ‫كرده و در اولين پُست‪ ،‬به شباهت اصالح‌طلبان و‬ ‫ليبراليسم پرداخته است‪.‬‬

‫محدثه بصیری‬

‫‪ ‬نیمه‌ي پنهان ماه‬

‫بوی خوش نان‬ ‫بوی سفر‬

‫در هر ورق تو آبرویی‌ست گرو‬ ‫اندیشه کن از عاقبت فصل درو‬ ‫از چشم زمانه هیچ زخمت مرساد‬ ‫ای صحبت نو صحبت نو صحبت نو!‬

‫دنیای مجازی ‪‬‬

‫نیمه دوم بهمن‪87‬‬

‫‪gerash@gmail.com‬‬

‫‪1‬‬

‫‪۴‬‬

‫(ضمیمه شماره ‪)54‬‬

‫‪ ‬صحبت ما‬

‫سی‌ آیینه‪ ،‬سی صحبت‌نو‬

‫ای در ورق تو جلوه‌گر آیت نو‬ ‫هر صفحه ی تو تجلی فرصت نو‬ ‫در خویش نگر که خویش را دریابی‬ ‫ماییم و همین آینه‌ی صحبت نو‬

‫آخر‬

‫شماره سی‬

‫‪JJ‬عبداله کامیاب و فرزندش از اوضاع محیط زیست محله خود به شدت به ستوه آمده‌اند‪.‬‬

‫عبدال��ه كامياب همراه با خانواده خود در منزلي‬ ‫در خيابان بسيج زندگي مي‌كند‪ .‬به گفته او‪« :‬در‬ ‫س��ال ‪ 1375‬ش��هردار به ما وعده‌ي جمع‌آوري‬ ‫آش��غال و آب‌هاي راکد را از س��طح كوچه داده‬ ‫ب��ود و حاال بعد از دوازده س��ال و عوض ش��دن‬ ‫پي‌درپي شهرداران‪ ،‬هیچ شهرداري هنوز اقدامي‬ ‫برای رفع اين مشكل انجام نداده‌ است‪ .‬در حالي‬

‫كه سي خانوار در این منطقه زندگي مي‌كنند و‬ ‫همه از اين اوضاع آش��فته‪ ،‬انبوه آش��غال و نبود‬ ‫بهداشت كه باعث بيماري‌ و از بين رفتن زيبايي‬ ‫خيابان شده ناراضي و گله‌مند هستند‪».‬‬ ‫در ط��ی این س��ال‌ها این منطقه ب��ه منطقه‌ای‬ ‫فراموش ش��ده تبدیل شده است و سال به سال‬ ‫بر مشکالت آن افزوده می‌شود‪.‬‬

‫هنگامی ک��ه وارد خانه‌ی حاج‌ محمد‌علی آذرکیش‬ ‫شدم آن‌ها مشغول درست کردن حلیم بودند‪ .‬حلیم‬ ‫را ب��رای ادای نذر بارش ب��اران می‌پختند‪ .‬هم خود‬ ‫حاجی و هم زنش با گش��اده‌رویی پذیراییم کردند‪.‬‬ ‫خانواده‌ای بس��یار صمیمی که تا پاس��ی از شب را‬ ‫ب��ا داماده��ا و عروس‌های خ��ود می‌گذراند‪ .‬نرگس‬ ‫س��عیدی معروف به (زن حاجی) متولد سال ‪1331‬‬ ‫فروردین اس��ت‪ .‬از هشت سال پیش با تشویق مادر‬ ‫شوهرش تافتون‪ ،‬کلوچه‪ ،‬نان‌تنوری‪ ،‬لی‌تک‪ ،‬قتلمه و‬ ‫سمبوسه می‌پزد‪ .‬معموالً به رسم گراشی این نان‌ها‬ ‫و ش��یرینی‌ها برای مراسم عروس��ی پخته می‌شود‪.‬‬ ‫برای انجام این همه کار گاهی اوقات فرزندانش نیز‬ ‫به او کمک می‌کنند‪.‬‬ ‫همس��ایه‌‌های او این خوردنی‌ها را برای عروس��ی و‬ ‫توراهی مسافران سفارش می‌دهند‪.‬‬

‫برای درس��ت ک��ردن تافتون و کلوچه از وس��ایلی‬ ‫مانند‪ :‬ش��انه‪ ،‬کِنجه (ب��رای تزیین) ‪ ،‬چاوه(وردنه)‪،‬‬ ‫خو (س��نگی که نان روی آن پهن می‌کنند)‪ ،‬قالب‬ ‫و َگ ُپ��ک بَنه اس��تفاده می‌کند‪ .‬ه��دف اصلی او با‬ ‫ای��ن کارش خدمت ب��ه مردمان گراش اس��ت‪ .‬در‬ ‫پای��ان می‌گوید بزرگتری��ن آرزوی او باریدن باران‬ ‫و خوش��بختی همه‌ی جوانان اس��ت‪.‬‬

‫ تالش خبرن��گاران و نویس��ندگان صحبت‌نو‬ ‫بر این اس��ت که رخدادهای اجتماعی را بی کم‬ ‫و کاس��ت و آن گونه که به واقع رخ داده اس��ت‬ ‫گزارش دهن��د‪ .‬دلیل اصرار بر این امر لزوم ثبت‬ ‫تاریخی وقایع اس��ت تا آیندگان بتوانند برداشت‬ ‫مناس��بی از اوضاع اجتماعی شهر داشته باشند‪.‬‬ ‫به طور مثال اگر وقایع انقالب اسالمی در گراش‬ ‫به خوبی ثبت ش��ده بود‪ ،‬ام��روز این گونه دچار‬ ‫روایت‌های گوناگون از یک واقعه واحد نبودیم‪.‬‬ ‫ جنس خاطره‌نویس��ی به گونه‌ای اس��ت که‬ ‫خاطره‌نگار به عنوان محور قرار می‌گیرد و وقایع‬ ‫گرد آن می‌چرخد‪ .‬همچنان که در این ش��ماره‬ ‫می‌خوانید همه خاطره‌های انقالب در گراش این‬ ‫ویژگ��ی را دارند‪ .‬این وظیفه تاریخ‌نگاران اس��ت‬ ‫ت��ا با کنار هم قرار دادن این خاطرات ش��خصی‬ ‫بتوانند دیدگاهی نس��بتاً کامل و منصفانه درباره‬ ‫وقایع تاریخی و نقش افراد در آن‌ها عرضه کنند‪.‬‬ ‫در واق��ع خاطره‌نویس��ی تنها گام نخس��ت برای‬ ‫درک یک واقعه تاریخی است‪.‬‬ ‫ هر مطلب نوشته شده در نشریه به شکل یک‬ ‫کلیت است و نمی‌توان با جداکردن بخشی از مطلب‬ ‫به قضاوت درب��اره آن پرداخت‪ .‬به خاطر همین از‬ ‫خوانندگان که گاهی مطالبی را مطابق سلیقه خود‬ ‫نمی‌بینند خواهشمندیم به کل یک مطلب توجه‬ ‫کنند‪ .‬مث ً‬ ‫ال در مطلب «مدرس��ه به عنوان هویت»‬ ‫گفته شده بود با وجود آگاهی به مسائل فنی بهتر‬ ‫اس��ت که در هن��گام تغییرات در مدارس مس��اله‬ ‫هویت‌بخشی نیز مد نظر باشد‪ .‬در مطالب ابوالحسن‬ ‫حسینی در دبی نیز تنها دو شماره گزارشی از نگاه‬ ‫دیگران به گراش��ی‌ها آمده بود ک��ه در کنار دیگر‬ ‫مطالب ایش��ان درباره دیگر اق��وام و خواندنی‌های‬ ‫دبی قابل فهم است‪ .‬هر چند که باز هم می‌گوییم‬ ‫صحبت‌نو فرصت مطرح کردن دیدگاه‌های مختلف‬ ‫و گاه متضاد را فراهم می‌کند‪.‬‬ ‫ مطال��ب ای��ن عزیزان رس��یده اس��ت که در‬ ‫فرصت مناس��ب از آن‌ها اس��تفاده خواهیم کرد‪:‬‬ ‫مادر ش��هیدان جعفرزاده‪ ،‬محمدصادق وفایی‌فرد‪،‬‬ ‫مه��دی عالمی‪ ،‬دکتر حوری��ه رحمانیان‪ ،‬محمود‬ ‫غف��وری‪ ،‬ابوذر اس��ماعیلی از دب��ی و چند تن از‬ ‫دوستان دیگر‬ ‫ خوش��بختانه اس��تقبال همش��هریان وفادار‬ ‫برای اطالع‌رس��انی از طری��ق تبلیغات با روند رو‬ ‫به رش��دی مواجه بوده اس��ت‪ .‬این نشان‌دهنده‬ ‫اهمیت تبلیغات در دید همش��هریان اس��ت که‬ ‫باعث تقویت پایه‌های انتش��ار نش��ریه است‪ .‬بار‬ ‫دیگر و پس از سی‌ش��ماره مداوم ومنظم‪ ،‬تشکر‬ ‫خود را از همه دوستان همراه ابراز می‌داریم‪.‬‬


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.