2
روزهای��ی همچون امروز در س��الهایی نه چن��دان دور ،در همین رسزمی��ن ،مردمانی که پدران و مادران ما نیز جزو آنها بودند در صدد بهرت کردن امورات زمینی ،هوایی شده و به خیابانها ریختند تا بنیان سلطنت ۲۵۰۰ساله را بر کنند. ابر و بادو مه و خورش��ید و فلک دس��ت به دس��ت ا نقالبیون داد تا س��لطنت طلبان و شاه را از مملکت بیرون کنند. جوانانی که ش��ور انقالبی داش��تند و می خواستند همه چیز را یکش��به درست کنند سی و پنج بهار آزادی و زمستان سخت را پشت رس گذاشتند تا همچنان درمیان سالی در پی آن مدینه فاضله رسگردان باشند. ام��ا اکن��ون جوانرتهای این روزها که روزگار قبل انقالب ای��ران را در کتابها و فیلمها می بینند از پا به س��ن گذاش��ته ها مطالبتشان را به ش��کلی دیگر طلب می کنند .آنها شاید دنبال مقرص نباشند اما بدنبال تس��لیم ش��دن در برابر فضای حاکم در کشور هم نیستند .آنها از هر فرصتی برای نشان دادن نارضایتی از وضع موجود اس��تفاده می کنند تا ش��اهد تغییری هر چند کوچک باشند .تابلو تبلوری از همین خواس��ته هاست که الزاما سیاسی هم نیس��تند و ما اهالی تابلو به این تغییرهای کوچک دل بسته ایم و برایش تالش می کنیم. شورای رسدبیری مجله تابلو
رسم��ا و خش��ک و آزار دهن��ده اس��ت. بخصوص که آلودگی هوا هم به آن اضافه ش��ود راه نفس را میبندد .کوچک و بزرگ ندارد .صبح یک روز رسد زمس��تانی است که آلودگی شهر از اضطرار هم گذشته و آن قدر خطرناک
ش��ده که قرار بوده شهر بار دیگر تعطیل شود .اما روز کاری است و باید کار کرد .جلوی دهان کوچکش یک ماس��ک کثیف و چند باره استفاده بسته است و با یک دستش چند دستامل کاغذی رنگی رنگی را باال گرفته و با آن یکی دست کیسهای پر از دستامل و آیینه را نگه داشته و البه الی ماشینها راه میرود. به زور هفت س��اله مینامید ،ش��اید با این فکر که حتام هفت ساله است خودت را راضی میکنی ،اما جثهاش کوچکرت نشان میدهد .زیر آن کاپشن قرمز کثیف و پاره پاره دخرتکی شش سال شاید هم کمرت پنهان ش��ده اس��ت .موهای بلند و نامرتبش را زیر یک کاله کهنهرت از لباسهایش پنهان کرده و میگوید: خاله دستامل منیخری .صدایش از رسفههای خشکی که چند دقیقه در ماسکرها کرده دو رگه است .در این هوای آلوده البه به الی دود ماش��ینهای میدان میانی ش��هر ،میان این همه بدبختیهای روزمره چه کس��ی به تو و دس��تاملهای رنگارنگت فکر میکند دخرتک؟ ۲ 6
ص��دای اذان از گلدس��ته آبی امام��زاده به گوش میرسد .یک زمان مردم از هیاهوی شهر به این گوشه ش��هر پناه میربدند .حاال ش�مالیرتین جای پایتخت آلودهرتین جای آن اس��ت .میان این همه هیاهوی ماش��ینها و اتوبوس��های تند رویی که قرار است به پاکیزگی ش��هر کمک کنند .اما به نظر میرسد فعلن که کاری جز تنگرت کردن راه نفس پایتخت نشینان
را ندارن��د .همه اینجا عجل��ه دارن��د .حت��ی آنهایی ک��ه آمدهاند ت��ا دم��ی در خلوت امام��زاده دعای��ی بکنند ش��اید گرهای از کارش��ان باز شود. زنهایی که چادرهای رنگی و مشکی اشان را زیر بغل زدهاند و به رسعت خودش��ان را به صح��ن امامزاده میرس��انند .آنهای��ی ک��ه به س��مت ب��ازار میروند ه��م تند تند میگذرند ،س��بزیهای ت��ازه را میبینن��د و جدا میکنند و وقتی قیم��ت را میش��نوند
عکس از :هاشم جابریان
بخش��ی از آن را رس جایش میگذارند .زنی میگوید: کود و خاک و بذر این س��بزی از همین جاس��ت با دالر که وارد نش��ده؟ فروش��نده میگوید :خانم آن س��بزیجاتی که شام برداش��تید از برزیل آمده .این ذرتها از آمریکا و آن کلمها از جای دیگری .س��بزی ایرانی اینج��ا منیبینید .تازه اگر ه��م ببینید ما هم زندگی داریم ».راس��ت میگوید نیمی از میوهها و س��بزیهایش وارداتی است .یعنی پول نفت که قرار بود رس س��فره بیاید و این روزها در گلوگاه تحریم گیر کرده رصف خرید سبزهایی شده که .هنوز ده سال نش��ده که جش��ن خودکفایی گندم گرفتهایم و ام��روز برای نان ش��ب محتاج کش��ورهای دیگر هستیم .خاک حاصلخیز کشور بایر میشود تا همه شهر نش��ین بشوند و از آب پایتخت که این روزها آن هم سامل نیست بخورند .آن طرفرت نشسته است. جلویش یک مشت سبزی ریخته و ب��ه دقت
دارد با دستگاه کوچکی که دستش هست هویجها و سیب زمینیها را شبیه گل در میآورد .به دستهایش میخورد که اگر به هوای کار کم دردرستر به ش��هر نیامده بود خاصیت س��بز کنندگی زمین را داشت. اما کار زمین س��خت اس��ت و رصف منیکند که رس از این ش��هر و هیاهویش در آورده است .رس و ته بس��اطش صد هزار تومان منی��ازرد .میان این همه آلودگی چه کس��ی به گلهای هویجی تو توجه دارد مرد؟ ۳ کاس��بها در مغازهها نشستهاند و یا دارند با تلفن حرف میزنند یا با موبایل و کامپیوتر بازی میکنند. بعض��ی ه��م دم در ایس��تادهاند و دارن��د درباره کاسبی حرف میزنند .در مغازهها جنس کم نیست، ام��ا کو پول که بخواهی ب��رای یک پالتو ۳۰۰هزار توم��ان هزینه کنی ۳۰۰ .ه��زار تومن یعنی یک س��وم درآمد یک ماه ش��اید هم نی��م درآمد یک کارمن��د که تازه باید خ��رج خانه و کرایه خانه و هزینه خ��ورد و خوراک یک خانواده س��ه نفره را بده��د .اگر چی��زی تهش ماند ش��اید به فکر باشد تا پس انداز کند شاید پس از هرگز یک ماشین لکنتی خرید تا مسافر کشی کند .اما با این باال رفنت ه��ر روز قیمتها اگر پولی به نیمه ماه برس��د باید خدا را ش��کر کرد .زنها و دخرتهای جوان هم فقط راه روهای این مرکز خرید را پر کردهاند واال کو پولی که بشود حتی ی��ک جفت جوراب خرید؟ البه الی جمیعت دارد راه میرود .چادر نیمدار مش��کیاش کمر خامش را پنه��ان منیکند .دس��تش را جلویش نگه داش��ته و گریه میکند .مریض دارد ،ش��اید دخرتی یا پرسی که باید نان شبش��ان را او بدهد .شاید هم مردی که از کار افتاده که در خانه مانده دارویی است. این داس��تان را خوب میشناسی .پیرزن به زبانی غریب نال��ه میکند .دلت میگیرد اما کس��ی چه میداند مادر شاید از تو محتاجرت هم کسی باشد که دستش را جلوی مردم دراز نکند؟ 7
۴ بوی غ��ذا خیابان و این کوچه را پر کرده اس��ت. پرسی چهارده پانزده س��اله با لباس سفید کارگران رستوران برتن س��طلی پر از غذاهای نیم خورده را در سطلی پش��ت رس��توران میریزد .لحظهای بعد پیدایش میش��ود .کیسهای کثیف در دستش هست به سمت سطل میرود و در آن خم میشود .رسعتت را زی��اد میکنی که نبینی او چه میکند ،به این فکر میکنی که غذایی که تا آخر نخوردی ش��اید قسمت امروز خانواده این مرد اس��ت .هر چند لباسهایش کثیفرت از آن است که فکر کنی خانهای دارد .برنجها را با دس��تهای کثیفش در کیسه میریزد .بیاختیار به ی��اد مردی میافتی که ه��ر روز صبح میبینی که در س��طل آشغال نزدیک خانه خم ش��ده تکه پارچهها را جمع میکند .یکی پی پول اس��ت و این یکی پول غذا .کسی چه میداند شاید این قسمت توست که غذای ته مانده آن یکی دیگر را بخوری مرد؟ ۵ دره��ای م�ترو باز میش��ود موج��ی از دلتنگی بر صورتت میپاش��د .رو به رویت روی دیوار نوش��ته شده با لبخند وارد ش��و .عرص یک روز کاری است و همه خس��ته از رس کار و کالس به س��مت خانه میآیند .چه کس��ی حوصله دارد بخن��دد .انگار هر کس��ی در ذهنش دارد حس��اب کتاب میکند .تنها دخرتان دانش��جو هس��تند که انگار اعتنایی به این همه خس��تگی ندارن��د و با انرژی ح��رف میزنند. جای��ی به میلهای که خالیرت اس��ت تکیه میدهی و س��عی میکنی به تابلوی ایس��تگاهها نگاه کنی که چند ایس��تگاه ب��ه مقصد مانده اس��ت .صدایی از انتهای واگ��ن میآید« :خامنها دوناته��ای تاریخ روز دارم .لواشک هم هست ».صدایی از این سو« :شال رورسی گ��رم برای این روزه��ای رسد ».صدایش در ص��دای آنکه میگوید« :جورابه��ای نخی دارم ».گم میش��ود .اینجا واگنها پر از زنانی جوان و میانسال است که البه الی خطوط مرتو جنسهای بنجل و کم کیفیت برخی تولید کنندگان یا چینی را میفروشند. 8
دستکش س��اق دار ۲۰۰۰تومن .جوراب سه جفت ۵هزار تومن .دونات ۵۰۰تومان .آن یکی جرم گیر سامور میفروشد بستهای ۱۰۰۰تضمینی است .حاال چه کس��ی تضمین میکند معلوم نیس��ت .آن یکی صلوات شامر دارد .انگشرتی شبیه ساعت که فقط ۲۰۰۰تومن اس��ت .زن جوان چادری کنار دس��تت یکی میخرد .مرتو به ایستگاهی تازه میرسد .زنهای فروش��نده به طرف در میروند .یکی وارد میشود و میگوید :مامور نیست پیاده بشید .قطار راه میافتد و ب��از همین صدا تکرار میش��ود .انگار این صداها متامی ندارد؟ ۶ خیابان زی��ر این پل تاریکرت از خود بلوار اس��ت. حاال که ش��ب ش��ده رسدتر ش��ده و آلودگی هنوز آزار میدهد .به س��مت انتهای پل قدم میزنی و به موزیک بیکالمی گ��وش میدهی که میبینی دارد از جایش بلند میش��ود .جلویش کیسهای پر از لیف و دستگیره روی مقوایی پاره است .یک لیف نیمه کاره روی این بساط چش��م را میزند .کنار کیسه شیشه ش��یر و پوشک کودکی اس��ت که یک طرفی بغلش کرده است .کالهی بافتنی سفید رس بچه است .رس بینی کوچکش قرمز ش��ده .گناهی ندارد جز اینکه در فقر این روزهای رسزمین ما بدنیا آمده اس��ت. سعی میکنی صورت سفید و آرام کودک را نبینی تا اش��ک گونههایت را گرم نکند .از دور صدای آوازی آسامنی میآید .شش��م ژانویه عشای ربانی کلیسای ارامنه اس��ت .شاید کش��یش دارد برای جهانی آرام دعا میکند و س��عی میکنی چهره کودکان خیابانی ک��ه البه الی ماش��ینها میچرخند را ب��ه یاد نیاوری. آیا رسنوش��ت این کودک هم شبیه آنها رقم خورده است؟ موسیقی ربانی بلندتر شده است.
این هم از ش��انس گند ما ب��ود که مطب دکرتی که از ۶ماه قبل از منش��یاش وقت گرفته بودم توی خیابان جردن بود .ساعتش هم از این بدتر منیش��د س��اعت ۸ش��ب. چیزهایی ش��نیده ب��ودم راجع به کورس گذاش�تن ماشینها و کری خواندن دخرت پرسها ،اما اصال توقع چن��ان وضعیتی را نداش��تم. می گو ین��د بیش�ترین تعداد س��فارتخانهها و کنسولگریها در این خیابان است. حتی این خیابان با داشنت ۸۹برج بیشرتین برجهای تهران را در خود جای داده است. اینه��ا را که بگذاریم در کنار مراکز متعدد تجاری و بانکها و موسسات مالی و اعتباری ،این خیابان ب��ه جذابترین نقطه برای ثرومتن��دان و اصطالحا بچه پولدارها تبدیل میش��ود .منیخواهم بیخودی موضوع را مهیج کنم؛ از همین اول بگویم که وقت دکرتم را از دست دادم! اما یادم هست یک اتومبیل سواری دیدم که واقعا هنوز هم اسمش را منیدانم. اصال اگر اغراق نکنم ماشین آن رنگی را هم تا حاال ندی��دهام .توی آن ترافیک ه��ر وقت اندک مجالی برای حرکت کردن پیدا میشد ،معکوس میکشید. صدای موسیقیاش هم چنان فضا را پر کرده بود که تقریبا هیج صدای دیگری را منیتوانس��تی بشنوی: یه کاری کن رقصمون بیاد!... کم��ی جلوتر دو دخرت س��وار ماش��ین روباز زرد رنگی بودند – فکر کنم پورشه بود! شاید هم نبود! ه�مان طور که پکی به سیگارهایش��ان میزدند،با موسیقی رپ انگلیس��ی توی ماشینشان حرکات
موزون انجام میدادند! البته قبال هم دیده بودم که مثال در اتوبان نیایش ماشینها با رسعت زیاد الیی میکش��ند و با هم کل میاندازند ،اما نه ماشینها به این با کالسی بودند و نه آدمهای تویشان! بع��دا فهمیدم به ب��اال و پایین ک��ردن خیابان با ماشین مدل باال توسط جوانها که صدای آهنگش ه��م بقیه را بفهمی نفهمی کر کند میگویند «دور دور» .البته فاز دادن به طرف (دخرت و پرس) هم جزو الینف��ک قضیه است. دقیقت��ر که ش��دم دیدمای دل غاف��ل! ان��گار م��ا از مرحله پرت که هی��چ ،پرت��اب بودهای��م! این موض��وع «دور دور» آنق��در رس زبانها افتاده که حت��ی گاهی مس��ئوالن پلیس نی��ز از همین کلمه اس��تفاده میکنند .مثال مدتی قبل رسدار حس��ین رحیمی ریی��س پلیس راهنامی��ی و رانندگی تهران در یک کنفرانس مطبوعات��ی گفته« :طرح برخورد ب��ا مزاح�مان خیابان��ی و افرادی ک��ه بیجهت در خیابانها «دور دور» میکنند ،اجرا میش��ود» .اما به نظر میرس��د که زیاد ش��دن دوربینهای کنرتل رسعت و گش��تهای متعدد پلی��س هم تاثیری در انگیزه این جوانهای پر رش و شور ندارد. این دور دور کردنها در ترانههای شش و هشتی و رپ این نس��ل هم راه پی��دا کرده ،مثال عرفان در یکی از ترانههای رپش میخواند ...:پا میش��یم از خواب میریم تخت گاز میریم دور دور با ماشین سقف باز« ... یا مثال مبین محصولی از ساسی مانکن پروداکشن... ساس��ی مانکن پروداکش��ن؟! میگوید «:دور دور 9
ت��و رشیعتی ،من میخوام واس��ش بش��م مهندس ب��رق صنعتی ،خیلی خانم خوش��گله آره مثه گوان استفانی ،منم همش دنبامل تو ارشفی اصفهانی « یا خ��دا! آدم احس��اس میکن��د االن روح ارشفی اصفهانی مرحوم در قرب میلرزد از ش��نیدن نامش در این تران ٔه دم ُبل و دیم ُبل! دور دور فقط محدود به جردن و قلهک و شهرک غرب منیشود .در جنوب شهر هم جوانها با هامن
ماش��ینهای باحالش��ان ،هامن پیکانهای گوجهای مدل ۵۷که اسپرت هم شدهاند ،دور دور میکنند و جالب اینجاست که در عین حال گاهی مسافرکشی هم میکنند .اینج��ا یک فرق دیگر هم وجود دارد و آن هم تفاوت در نوع موسیقی هاست ».اومدی اما دیدم دس��ت تو رسده ،گفت��ی اون روزها دیگه بر منیگرده «همینها هم حال هوای خودش��ان را دارند فقط گاهی حس میکنی چهل سالی به عقب 10
برگش��تهای! که البته این ه��م برای خودش نوعی» کالس «اس��ت .نکته دیگر اینکه معم��وال در اینجا دخرتها را در حال دور دور کردن منیبینی چون آن
وقت دیگر موضوع احتامال ناموسی میشود! خالصه اینکه وقتی امکان تفریح مناس��ب و خالی کردن انرژی نباشد هم ترافیک الکی درست میشود و هم من به وقت دکرتم منیرس��م! و البته فرصت یک تحقیق میدانی اجتامعی کوتاه هم به دس��ت میآورم تا برای مجله تابلو بنویسم.
11
میگه « :می دونی رفیق هر چی در میارم یک بخش��ی ش��و می ذارم کنار .حتی اگر مجبور باش��م چندین وعده غذا نخورم و مدام عینک آفتابی جدید نخرم و از خیلی چیزا بگذرم اما باید سالی یک بارو برم آنتالیا .آخه کجا می تونم اینقدر راحت مل بدم زیر نور آفتاب و آبجو مو رس بکشم .المصبا هم که کاری کردند هیچ جا رامون منی دن». کامران یکی از همون جوان هایی اس��ت که دو س��ه ماه مانده به تابستان مدام به دوستش آرش که در یک آژانس مسافرتی کار می کند زنگ می زند و قیمت می گیرد برای هتل های آنتالیا .س��الهای قبل به کیش یا دبی می رفت اما االن ترجیح می دهد فقط و فقط آنتالیا را فتح کند. « آنتالیا یعنی عش��ق .حتی هتل هاش��ون هم آدم ش��دند فهمیدند معده ما هر غذایی رو هض��م منی کنه تو منوی غذاهاش��ون کلی غذای ایرانی دارن��د .به این می گن آدم چیزفهم و باش��عور.حاال اس��م آنتالیا رو نذارن .بازهم تابس��تون بری اونجا فکر می کنی رفته دریا کنار خودمون اما یهو انقالب شده ملت جوگیرشدند». برنامه های تفریحی آنتالیا برای همه س��نی درنظر گرفته ش��ده اس��ت .کافی است شام به یکی از هتل های آنجا پای تان باز ش��ود بقیه اش ردیف اس��ت «:اگر عاشق موسیقی هستی می تونی اینجا اندشو پیدا کنی .تو اگر عاشق رقصی بیا اینجا برقص .تا دلت بخواد رقاصهای خ��وب پی��دا می کنی .اگر دلت عرق می خواد رشاب می خواد آب جو می خواد نرو راه دور اینجا آخرشه». آرش کارمند یکی از آژانس های معروف شهر تهران میگوید «:از وقتی گفتند که نباید در آگهی های تبلیغاتی مان اس��می از آنتالیا بیاوریم اتفاقا مردم مش��تاق تر شدند به این شهر سفر کنند .باورتان منیشود چقدر متاس تلفنی داشتیم که می گفتند چطور می شود راه میان ب��ر ب��ه آنتالیا پیدا ک��رد .خب ما هم تور می بریم به آنتالیا اما خب راه هاش عوض ش��ده و مستقیم اسم آنتالیا منیاریم تا به کسی بر نخوره». اما این روزها با نواس��انات ارز در بازار و تورم باال کمرت کسی را می توان رساغ گرفت که از حاال برای تورهای مس��افرتی آنتالیا و قربس و ..برنامه ریزی کند .خود آژانس ها هم پرداخت ها را به لحظه پرواز منوط می دانند «.درست روز پرواز باید دید قیمت پرواز و دالر چیست و اون موقع پول رو گرفت .از حاال رزرو منی کنیم .اینطوری فقط برای ما رضره».
گزارش تصویری از آنتالیا را ببینید
عکس ها از :جواد مقیمی 12
13
14
15
16
17
عكس اختصاصی تابلو از دربی 75
-۱دربی ۷۶هم رسید .زمانی رسید که شاید هنوز ه��م خیلیها نه اهمیت درب��ی رو میدونند و نه اهمیت هفتاد و ش��ش تای��ی آن را .هنوز همه از اهمیت دربی میگویند و بقیه از عادی بودنش. ای��ن روزها هم مثل بازیهای قبل همه در تب و ت��اب پیشبینی ک��ردن نتیجهاش ب��ازی بودند و یادآوری کردن فتوحات و خوار و خفیف شدن رقبا 18
هس��تند .آبیها با عکسهای فرهاد مجیدی که با انگش��تانش عدد چهار را نشان میدهد دلخوشند و قرمزها به شیشتاییها و ده دقیقه ،ده نفره! ب��رای هم ک��ری میخوانند و جنج��ال میکنند و بلوف میزنند .تاکتیکهایش��ان را مرور میکنند و از اهمی��ت مرد دربی بودن داد س��خن میگویند، اما هیچ کدامش��ان منیدانستند که این ستارههای
این روزه��ای فوتبال ما ،رمقی برای به وجد آوردن دل این عاش��قان فوتبال ندارن��د .نه انگیزهای برای موفقیتهای بیش�تر دارند و نه احتیاج مالی .سوار بر پورش��ه و مازراتی و ب��یام و رس مترین میآیند و س��قف آرزوهایش��ان از بچگی بازی در قرمز و آبی وطنش��ان بوده و ش��اید گه گاهی هم خواب بارس��لون و رئال مادرید ،آث میالن و بایرن مونیخ میدیدند .اما خودشون هم میدانستند که خواب میبینند .فوتبالی که دروازهبان ملیپوشش از ترس رقیب جدید شبها خوابش منیبرد و از ترس مرگ خودکشی میکند ،بهرت از این منیشه ،میشه؟ -۲بگذریم ،همه مون بعد از همه این نق زدنها، روز جمعه ساعت ۳به وقت تهران ،پیراهن تیممون را پوش��یدیم و حنجرهمونو پ��اره کردیم و هرچه دملون خواس��ت به داور و بازیکنها گفتیم ،با هر گلی به ه��وا پریدیم و همدیگر را بغل کردیم پس دیگه ن��ق نزنیم و به همین ج��ادوی فوتبال حتی الکی مملکتمون هم دملون خوش کنیم. -۳همیش��ه برای ه��ر دربی ،هیج��ان مخصوص خودش هم پیدا میشود .از تیم باثبات و صدرنشین امیرخان که تا به حال تو دربیها نباخته تا تیم تازه اوج گرفته یحیی .از وسوس��ه حضور فرهاد مجیدی و پاسهای جباری تا بلوف مصدومیت علی کریمی و جرقه غالمرضا رضایی و رضا حقیقی و حتی مبهم بودن داور دربی! -۴آبیها امسال با متام مشکالت مالیشان با ثبات حیرتانگیزی حرکت کردهاند کمرت کس��ی فکر می کرد ش��والیه تقلبی این روزها ب��ا ژنرال فوتبال ما کن��ار بیاد اما قطعاً این روزها بیش�تر از هر روزی هدف وسیله را توجیه میکند. آبیها س��تارههای فصل پیش را با چنگ و دندان حفظ کردند ،نیم فصل متام نقاط ضعف را پوشاندند و ب��رای گرفنت بهانههای س��کوها ،به همزیس��تی مساملتآمیز فرهاد و امیر خان هم رضایت دادند.
بحران کاپیتانی را حتی به بهای آتش زیر خاکستر مهار کردند و به صدر جدول تکیه زدند. هم از لحاظ منطقی ،هم روی کاغذ ،آبیها شانس بیشرتی برای جمعه داشتنداما همیشه این منطق و کاغذ برنده دربی نبوده .روز جمعه ژنرال چشمش به س��اقهای پژمان منتظ��ری و جباری و نکونام و فرزاد حامتی و دستهای مهدی رحمتی بود و نیم نگاهی به روحیه برتری طلبانه فرهاد مجیدی روی نیمکت اگ��ر منطق و کاغذ جواب بده ،جمعه روز آبیهاست. -۵قرمزها بعد از چند فصل کابوسوار ،زمانی که با هت تریک ایم��ون زاید تو دربی هفتادو چهارم زنده ش��دند ،حتی فکرش را منیکردند با ستارههای پورش��ه س��وار این فصل و مانوئل ژوزه پرتغالی به کاب��وس چند باره دچار ش��وند .نی��م فصل حقارت بار قرمزها ب��ا آمدن یحیی جان تازه گرفت ،ایرانی بازی و احساس��ی بازی جایش را به منطق و کاغذ و نرماف��زار و تجربه پیرمرد بدخل��ق پرتغالی داد. پورشه سوارها برای مربیشان جان میدادند ،حسین ماهین��ی که فقط نفوذ میک��رد و رقبا هر کاری با اتوبان پش��ت رسش میکردند ،حاال یک دقیقه توی محوطه جریمه حریفه و یک دقیقه بعدش توپ را از روی خط گل خودشان میکشد بیرون! محم��د ن��وری که گی��ج و منگ وس��ط زمین راه میرفت ش��ده ژنرال خط میانی و غالمرضا رضایی و کریم انصاریفرد هم شدن دوایت یورک و اندی کول! -۶جمعه روز ستارههای سن باالی این فوتبال بود. روز فرهاد مجیدی و علی کریمی .هرچند نتیجه نه باب میل استقاللیها بود ونه پرسپولیسیها این حال و احوال این روزهای فوتبال ماست .این جذابیتش است .بازیکنانی سی و چند ساله برایامن حال و احوالی بخرند تا چند ساعتی دملان را خوش کنیم. 19
نه سیاس��ی بودم ،ن��ه هرنی .از ش��انس بدم بود یا خوش شانس��ی ک��ه ،۸۷به مح��ض دیپلم گرفنت دانشگاه قبول ش��دم منیدونم .دانشگاه رفنت ،اون هم دانش��گاه تهران ،بین دوستام و در و همسایه و ف��ک و فامی��ل خیلی حال م��یداد .اوالش خیلی درس میخون��دم .هن��وز تو حال و ه��وای کنکور بودم و مدرس��ه .کم کم یاد گرفتم دانش��گاه ،همه ش خرخون��ی نیس��ت .بع��د از متوم ش��دن کالس ب��ا بچهها بیرون رف�تن و چرخیدن ت��و خیابونهای اطراف دانش��گاه تهران حس خوبی داش��ت .انگار میخواس��تم ب��ه آدمها و درخته��ا و در و دیوار شهر بگم من دانشجو هستم! خانم دکرت آینده! س��ال بعد افتادی��م تو حال و ه��وای انتخابات و ش��ور و هیجان ش��هر و ترس و امیدی که در مردم میدیدی��م و از مردم میگرفتیم و تو هوای ش��هر منترش میکردیم .بعدش هم اون ماجراهای شصت و سه درصدی و کیو کیو بنگ بنگ و بکش بکش و بگیر و ببند و کی بود که اولین بار پا گذاشتم توش 20
یادم نیست ،اما خوب یادمه که رسمای پاییز بود و خش خش ب��رگ چنارهای تنومند تهران زیر پاهای من و پگی و یه عامله خش��م و بغض که تو آرامش کافه پراگ فراموشش کردیم. بعدها که بس��اط چ��ای و یه وقته��ا هم قهوه خ��وری مون پهن پراگ بود کم ک��م فهمیدم اولین باری که پا گذاش��تم تو پراگ ،تازه متولد شده بود. چیزی نگذشت که شدم پای ثابت پراگ .رفاقتهام، گریهه��ا و خن��ده ه��ام ،امیده��ا و ناامیدیهام، تصمیمه��ای ب��زرگ روزهای خوب و ب��دم تو اون کافه شکل گرفت. از دانشگاه که گرم حرف زدن بیرون میزدیم ،هر طرف ش��هر که میرفتیم و هر کاری که داش��تیم، بعدش یهو میدیدیم نشستیم پشت میز همیشگی و چقدر گذشته خدا میدونست .پراگ بخشی از ما شده بود و ما بخشی از اونجا. روزی که رس��یدم پراگ و به در بسته خوردم هم ی��ه روز پاییزی بود؛ یه روز خس��ته و پر از بغض.
پلمپ؟ آخه چرا؟! تو پراگ شعرها و ش��اعرها رو شناختم .عکسها و عکاسی رو شناختم .پراگ موسیقی رو تو وجودم تزریق کرد .ساز دست گرفنت رو اونجا رشوع کردم. پشت میزهاش عاشق شدم و عاشقی کردم. برامون یه صفح ٔه فیس بوک مونده بود که امشب دیدم بچههای پراگ توش نوشنت: ف��ردای پس از س��یام دیماه ،ما ب��ه رس کارهای دیگرمان میرویم ،دوستان بیخربمان که با درهای بست ٔه پراگ ،یا درهای باز کافهای دیگر به جای پراگ، مواجه میش��وند ،دوباره قهوه س��فارش میدهند، دوباره میخندند یا افرسده به میز خیره میشوند، و هم ٔه م��ا دلتنگ پراگ ،دلتن��گ خاطراتمان در پراگ خواهیم ش��د ،اما دستکم یک چیز میتواند تس��لیبخش باش��د ،اینکه م��ا خاطرههایامن را در مع��رض دید دوربینها ق��رار ندادیم ،و آنها را به
در این سه سال است ،و اگر تاوان چنین کاری تالش بیش�تر ما در ماهها و سالهای در پیش برای تأمین معیش��تمان اس��ت ،ما آن را پرداخ��ت میکنیم، مبادا چیزی شویم که منیخواهیم و کاری کنیم که درست منیدانیم. نه سیاسی بودم ،نه هرنی .من فقط یک دانشجوی س��اده بودم که ب��ه یک پات��وق دل بس��ته بود و میخواس��ت اون کافه حاال حاالها پاتوقش مبونه! یاد ش��عری افتادم از «محمود دروی��ش» که پاییز پارسال رو تخته سیاه پراگ نوشته شده بود: «خانمهای محرتم آقایان گرامی آیا آن گونه که ادعا میکنید این سیاره متعلق به هم ٔه انسانهاست؟ اگر راست میگویید پس آالچیق کوچک من کجاست؟ کوچههای کودکیام شهرم میهنم کجاست؟» میفهمم��ت درویش! آالچیق کوچک من! پاتوقم کجاست؟!
چش��مهای شیشهای برادر بزرگ قسمت نکردیم. اگر تاوان س��ازگار نشدن، تاوان نپذیرف�تن -حکمی که درس��ت منیدانیماش- و ت��اوان ت��ن ن��دادن ب��ه بازی کنرتل ،خداحافظی با خاطرات ما و رفیقهایامن عکس ها از :امیر درفشه
21
عکس از :دریا روحانی
منایش روحوضی یا سیاه بازی ،درست شبیه منایش خنده آور اروپایی «کمدیا دل آرته» * (تئاتر سنتی ایتالیایی در قرن شانزدهم میالدی که شخصیت آن «آرکولن»؛ دلقکی ب��ا لباسهای رنگارنگ بود) ،در ایتالیاست .سعدی افشار با گروه سیاه بازیاش ،در فرانسه ،بلژیک ،اسپانیا ،برزیل و کشورهای بیشامر دیگر ،برنامههای متنوعی اجرا کرده است .سبک و سیاق متفاوت و سادگی و صمیمیت بازی افشار در س��یا بازی تا حدی بود که باعث شد «پیتر بروک» کارگردان پرآوازه تئاتر ،سعدی افشار را ستایش کند! لباسهای س��یاه بازی سعدی افش��ار ،برای مصون ماندن از پوس��یدگی و از بین رفنت ،از طرف یکی از مراکز فرهنگی فرانسه حفظ و نگهداری میشود!!!
22
سعدی افشار متولد ،۱۳۱۳و نامش در شناسنامه، س��عدا ...زحمت خواه است .تا ششم ابتدایی درس خوانده اس��ت .کا ِر خود را از ۱۰سالگی رشوع کرد و زمانی که مورد توجه قرار گرفت ،از نام خانوادگی مادرش استفاده کرد و با نام مستعار سعدی افشار، بیش از ۵۰سال در عرصه منایشهای سنتی فعالیت ک��رد .خود بارها ب��ه این نکته اش��اره کرده که در این کار ،س��ختی فراوانی کشیده ،چون هر کسی را منیگذاشتند به راحتی ،وارد سیاه بازی شود. آن زم��ان خانهها ،حیاطهای حوض دار داش��تند. ِ ح��وض خانهها را با تخته به هنگام عروس��ی روی چوبهای مسطح میپوشاندند و آن را مثل صحنه منایش درست میکردند .و شاید دلیلش ،همین بوده ک��ه به این نوع منایش ،تخت��ه حوضی یا روحوضی میگفتند .کس��انی که جش��ن یا عروسی داشتند از طریق بنگاههای ش��ادمانی ،گروههای س��یاه بازی مورد عالقهش��ان را انتخاب میکردند .اگر موفق به این انتخاب منیش��دند ،جش��ن و عروسیشان را به رس تعوی��ق میانداختند تا هرنمندان محبوبش��انِ ، موقع در مراس��م حارض شوند .مردم به سیاه بازی، عالقه فراوانی داش��تند .وقتی جایی مراس��می بود، مردم هر طور که میتوانستند از روی دیوار ،پشت ب��ام خانهه��ا و الی در ،منایش را میدیدند .س��یاه بازی از ۱۲شب رشوع میشد و تا صبح ادامه پیدا میکرد .در یکی از همین جش��نها بود که افشار برای اولین بار ،این منایش را دید و به آن عالقهمند شد .او استادی نداشت و آن قدر برای خودش بازی کرد تا به رمز و راز این منایش پی برد. ریشه سیاه بازی ،بداهه گویی بود .در سیاه بازی احتی��اج به منت خاص��ی نبود .بازیگر نقش س��یاه، صورتاش را با دوده ،س��یاه میکرد و لباس قرمزی
میپوش��ید و ب��ا رشایط و موقعیته��ای متنوع و غیرمنتظ��ره ،با ذهنی ق��وی روی صحنه ،با حرکات جال��ب توجه و از قب��ل پیش بینی نش��ده ،بداهه گوی��ی میکرد که با طن��ز و بامزگی خاصی همراه میش��د .همین امر هم ،ش��ادی و خن��ده مردم را باعث میشد .یکی دیگر از نکات اصلی این منایش، این بود که س��ایر بازیگران ه��م باید از ذهن قوی برخ��وردار بودن��د تا بتوانند در کن��ار بازیگر نقش س��یاه ،بدون هی��چ متنی و فقط ب��ا اطالع از خط داس��تان ،بداهه گوییهای خوبی داش��ته باشند و منایش را با انسجام کامل به انتها برسانند. آن زمان فقط ۴-۵نفر ،بازیگر نقش سیاه بودند که هر کدامشان هم ِ سبک ِ خاص خود را در سیاه بازی داشتند« .مهدی مرصی»« ،س��ید حسین یوسفی»، «ذبی��ح ا ...ماهری» و «رض��ا عربزاده» از س��یاه بازه��ای نام آور ای��ن منایش در تئاترهای الله زار بودند که سعدی افشار با آنها کار ک��رد و خیلی چیزها از آنها ی��اد گرف��ت .در آن زمان ،الل��ه زار محل رفت و آمد هرنمندان رسش��ناس سینام و تئاتر بود .افش��ار ،چند سال کارگر صحنه بود ت��ا اینکه موفق میش��ود در یکی از تئاتره��ای «اس�ماعیل مهرت��اش» نق��ش
کوچک��ی بازی کند .مهدی مرصی و س��ید حس��ین یوس��فی ،قبل از افشار به الله زار رفته بودند و کار میکردند .باالخره پس از چند س��ال ،سعدی افشار با دوستانش ،توانستند گروهی را تشکیل دهند و تا سالها در تئاتر نرص برنامه اجرا کنند. سیاه بازیهای سعدی افشار ،آنقدر زیاد است که حتی خودش هم به س��ختی ن��ام آنها را به خاطر دارد .تع��دادی از ای��ن اجراها عبارتن��د از :بلورک و چش��مه ن��وش؛ -۱۳۴۵بی��ژن و منی��ژه؛ -۱۳۵۰ مسافرخانه؛ -۱۳۶۵مبارک در ژاپن -۱۳۷۷ ،سعدی هملت میش��ود؛ -۱۳۸۳پینه دوز ش��هر ما؛ ۱۳۸۳ و... س��عدی افشار؛ آخرین سیاه با ِز مانده از بازیگران نقش س��یاه در منایشهای روحوضی ،متاسفانه این
روزه��ا بیامر و رشایط بسیار نامساعدی دارد. خس��ته و رنجورت��ر از آن اس��ت که فکرش را بکنی��د .او ،دیگ��ر آن آدم س��ابق نیس��ت و چیزهایی ک��ه دیده و شنیده میشود ،درخو ِر ِ هرنمند پ��رآوازه ای��ن پیشکسوت نیست! 23
امس��ال برای دومین بار اس��ت که مهندس ایرانی فرخ خامتی طراحی و س��اخت جای��گاه رییس جمهور امری��کا را عهده دار است. ه��ر ۴س��ال یکب��ار در روز ۲۱ژانویه رئی��س جمهور منتخب امریکا در مقابل کنگره این کش��ور قس��م یاد کرده و سپس در مراس��م رژه ای که برای این روز در نظر گرفته شده حارض می ش��ود .مراسم رژه از مقابل کاخ س��فید و در جایگاهی که برای همین منظور ساخته شده آغاز می شود.
24
سال ۲۰۰۴بود که جیمیل تعریف تازهای از رسوی��س ایمی��ل تح��ت وب را مطرح کرد ،رسویس��ی که ظاهری ساده ،سبک و دوست داشتنی داش��ت و با آن یک گیگا بایت فضای مجانی ،جواب دندان ش��کنی به متامی رقبا داده ب��ود .حال ،فضای این رسویس ایمیل ده برابر ش��ده و توانس��ته میلیونها نفر از رسارس جهان را به سمت خود جلب مناید.
ول��ی حتی اگ��ر هر روز هم از جیمیل اس��تفاده میکنید باز هم ممکن اس��ت از همه قابلیتهایی ک��ه این رسویس در اختیار ش�ما میگ��ذارد باخرب نباشید .وبالگ Gizmodoده ترفند برای استفادهای حرفهایتر از جیمیل منترش کرده که ترجمه فارسی آن را از گویا آیتی نقل میکنیم: از فیلرتها کار بکشید مدیریت صندوق پس��ت الکرتونیکی کار سادهای نیست ،اما جیمیل ابزارهایی در اختیارمان قرارداده ت��ا این کار را با س��هولت بیش�تری انج��ام دهیم. میتوانید هر یک از مواردی که جس��تجو میمنایید را به یک فیلرت دس��تورپذیر بدل ک��رده و بعدا ً نیز از آن اس��تفاده کنی��د .ب��رای منونه با ک��د «from:
»Facebookمیتوانی��د ایمیلهای دریافتی از این ش��بکه اجتامعی را به خوبی دستهبندی و بایگانی منایید .یا اینک��ه میتوانید فیلرتی را برای نامههای دریافتی از یکی از دوستان نزدیکان درست کنید تا هیچ یک از آنها را بعدا ً گم نکنید. از جستجو بیشرتین استفاده را بربید از محص��والت گ��وگل انتظار م��یرود که حداقل بویی از این جس��تجوگر مهم اینرتنتی برده باشند.
گرچ��ه این خصلت همیش��ه هم به ط��ور عیان به چش��م منیآید ،ام��ا این نهانی بودن��ش نیز مزیتی اس��ت که اهل فن میتوانند از آن بهرهمند گردند. شایان توجه است که کادر جستجوی جیمیل بیشرت از آنچه که تصور میکنید قدرمتند اس��ت؛ برای این منظور میتوانید برروی فلش کوچک که در سمت راست کادر جستجوی جیمیل قرار دارد را فرشده و از تنظیامت پیرشفته این جس��تجوگر منتفع شوید. میتوانید به دنبال نامههایی بگردید که دارای فایل ضمیمه هس��تند ،تا با حذف آنه��ا قدری فضایتان باز ش��ود .حتی اگر به دنب��ال نامههای دریافتی از تاریخی خاص ،مثال یک سال گذشته هستید نیز این امکان برایتان مهیا اس��ت .البته میزان نامههایی از این دست جستجوها بس��ته به تعداد دریافتی در 25
صندوق پستی تان متغییر خواهد بود. صندوق پستیتان را طبقه بندی کنید
به زبانهی Inboxدر صفحه تنظیامت جیمیل رفته و در آنج��ا موارد مربوط به ترتیب منایش نامههای دریافتی در صندوق پس��تیتان را مدیریت منایید. از این گذش��ته اس��تفاده از قابلیت منحرص به فرد «صندوق نامههای اولویتدار» ()Priority Inbox در جیمیل را فراموش نکنید .اما صرب کنید ،امکانات بیشرتی وجود دارد .میتوانید به زبانه Labsدر بخش تنظی�مات بروید و پیشمنای��ش نامهها (Preview )Paneرا فعال کنید .قابلیتی که ش��باهت زیادی به برنامه مدیریت پستالکرتونیکی outlookدارد. البته این قابلیت فقط در صفحهمنایش��های عریض جذاب اس��ت و با مانیتورهای ۱۵یا ۱۷اینچ نتیجه چندان خوب نخواهد شد. وارد کردن سایر صندوقهای پستی اگر شام هم جزو کسانی هستید که برای عضویت در خربنامهها ترجیح میدهید از ایمیلهای دیگری ب��ه جز رایانامه اصلیتان اس��تفاده کنید میتوانید نامههای دریافتی آنها را به جیمیل نیز منتقل کنید. ب��رای این منظ��ور میتوانید ب��ه تنظیامت جیمیل و بخ��ش Accounts & Importآن رسی بزنی��د. مراحل کار خیلی س��اده و رس راس��ت است ،حتی 26
میتوانید موارد دریافتی از سایر حسابها را فیلرت کرده و به عنوان خوانده شده عالمتگذاری منایید فقط بهخاطر اینکه یک نس��خه پش��تیبانی از آنها داش��ته باش��ید و یا بخواهید بعدا در آنها جستجو کنید نکت��ه :میتوانی��د ب��ه ن��ام کارب��ری خ��ود در جیمی��ل هرچی��ز دیگ��ری را بیافزایی��د مث�لاً yousername+anything@gmail.comو از این نش��انی جدید برای عضویت سایتهای دیگر بهره بربید .جالب اینک��ه متام نامههایی که به این نشانی ارسال شود مس��تقیامً رس از صندوق پستی خودتان درخواهد آورد! تازه ،پس از دریافت اولین نام��ه از ای��ن طریق ق��ادر خواهید ب��ود به کمک فیلرت «»to:yourname+anything@gmail.com اقدامات الزم را صورت دهید. نگاهی به ستاره ها! قابلیت Superstarsابرس��تارگان که با مراجعه به
زبانه Generalدر Settingفعال میشود ،به شام اجازه میدهد تا ۱۲ستاره گوناگون را تعریف کرده و ه��ر یک را برای منظ��وری خاص به کارگیرید .به این ترتیب نه تنها یک س��تاره معمولی دارید بلکه ستارههایی به رنگها و شکلهای گوناگون خواهید داش��ت که هر یک تعریفی برای خود دارند! برای این منظور هر بار که بر روی نش��انهی س��تاره در کنار ه��ر نامه دریافتی کلیک کنید ،رنگ و ش��کل ستاره عوض میشود. اگر کاربر زرنگی باشید میتوانید از این ترفند برای جداس��ازی کاربردهای هر نامه کمک بگیرید .مثالً س��تارههای س��بز مربوط به امور کاری ،ستارههای قرمز نامههای عاش��قانه به همرس یا نامزد عزیزتر
از جانت��ان و غی��ره .جالب اینکه هر ک��دام از این ستارهها را میتوان با جستجوی عبارت منحرص به خود کاوی��د ،مثالً عب��ارت « »has:greenstarبرای مواردی است که با ستاره سبز رنگ نشان کردهاید. برای دسرتسی به کد جستجوی هر ستاره ،موشواره خود را مدتی بر روی آن نگه دارید. به ایمیلهای مهم برچسب بزنید برچسبزنی را میتوان یکی از بهرتین قابلیتهای رسویس پستی گوگل به حساب آورد .به کمک این برچسبها میتوان موارد همسان را از بین کوهی از نامههای موجود یافته و به کار گرفت. به خاطر داش��ته باشید با برچس��بزنی هر نامه به طور خودکار آن را فیل�تر کردهاید .جالب اینکه میتوانید با جس��تجوی برچسبهایی خاص آنها را در دستهبندیهای دقیقتری گردآوری منایید .برای منونه با جستجوی عبارتی نظیر «label:newsletter »01/01/2011:beforeمیتوانی��د به خربنامههای دریافتی پیش از تاریخ مربوط دسرتسی پیدا کنید. گسرتش توامنندیهای جیمیل با برنامههای دیگر برنامهها و افزونههای ثالث متعددی برای رسویس پس��ت الکرتونیکی گوگل نگارش و منترش شدهاند؛ که به کمک آنها میت��وان توامنن دیهای جیمیل را
دو چندان ک��رد .برای منونه برنام��ه Rapportive جزئیات بیش�تری را از فیسبوک ،لینکداین و توئیرت گردآوری ک��رده و در کنار پروفایل مخاطب منایش
میدهد .ابزاری که برای شناس��ایی هر چه بیش�تر مخاطب خود بسیار کاربردی خواهد بود. یک��ی دیگ��ر از برنامهه��ای ثال��ث محب��وب Boomerangاس��ت که کاربر را قادر میس��ازد تا ارس��ال ایمیلها را به آینده موکول کرده و آن را به طور مش��خص در زمان تعیین شده انجام دهد .از این گذش��ته این برنامه به ما در یادآوری پیامهای مهم در بازههای زمانی خاص کمک میکند. شخصیسازی حجم نامهها شاید دوست داشته باشید میزان فاصلهای که بین فهرس��ت نامههای صندوق پستی وجود دارد را کم و زی��اد کنید ،اما یک صفح��ه منایش رصف ندارید و در خان��ه ،محل کار و جاهای دیگری به صندوق پستیتان دسرتسی دارید .برای این منظور به بخش تنظیامت رفته و ب��ا تغییر حجم نامهها (Display )Densityبه میزان مورد نظر خود برسید. یک نامه الکرتونیکی را به ابزار یادآوری بدل کنید گاه��ی پی��ش میآید که بن��ا به ه��ر دلیلی قادر به ارس��ال نامهای خاص نیس��تید ،اما با این وجود منیخواهی��د ای��ن کار را فراموش کنی��د .برای این منظور کافی است بر روی دکمه ( Moreبیشرت) در باالی نامه مزب��ور کلیک کرده و آن را به یک ابزار یادآوری ( )add to Tasksبدل سازید و تاریخ دقیق یادآوری را در تقویم ویژهی آن مشخص کنید. کارهای ابتدایی را بهرت به انجام برسانید ب��رای تکمیل این کارگاه آموزش��ی و تبدیل ش�ما به یک جیمیلباز بالفطره باید آش��ناییتان با امور پیشپا افتاده و ابتدای��ی را نیز افزایش دهید .مثال برای یافنت نامههای دریافتی از سوی شخصی خاص کافی است ایمیلش را به این صورت جستجو کنید «»from: emailname@gmail.com
27
با توجه به گس�ترده ش��دن روز به روز ش��بکه اجتامعی فیسبوک این مهم اس��ت که خودتان را با این وبس��ایت به روز نگه دارید و از اطالعات ,عکس ها و پس��ت های خود محافظت کنید .چندین هفته پیش فیس��بوک از سیس��تم جدید جس��تجو خود به نام Graph Searchخرب داد .این سیس��تم جستجو جدید خیلی قویرت از موتور جس��تجوی قبلی این س��ایت بوده و امکان جستجو بسیار عمیق تری را به جس��تجوگر میدهد .نحوه کار این سیس��تم این گونه است که شام با تایپ جمله ای مثل “عکس های دوس��تان من در نیویورک" میتوانید به متامی عکسهایی که توسط دوستان شام در نیویورک گرفته شده اس��ت دس��ت پیدا کنید.ولی مساله این است که بعضی از عکس های ش�ما که به هر دلیلی برای دید عموم بازگذاش��ته ش��ده اند در این سیستم قابل دسرتسی بوسیله نه تنها دوستانتان بلکه متامی کاربران در فیسبوک هستند. چه کسی میتواند محتوای فیسبوک مرا ببیند؟ با توجه به قویرت ش��دن موتور جس��تجو فیسبوک در هفته گذشته ,مهم اس��ت که از عکاس هایی که برای دید عموم باز هس��تند اگاه باش��ید .برای اینکار به پروفایل خود رفته و گزینه Activity Logرا در گوش��ه س��مت راس��ت صفح��ه انتخاب کنید .به قس��مت Photosرفته و در من��و Share withگزین��ه Publicرا انتخ��اب کنید(.عکس هایی که مشاهده میکنید عکس هایی از ش�ما هس��تند که قابل منایش توس��ط عموم میباش��ند) حاال ایکون کره زمین ,کنار عکس هایی که منیخواهید به منایش عموم گذاشته شوند انتخاب کرده و گزینه Friendsو یا Only meرا انتخاب کرده .ش�ما همچنین میتوانید زیر گزینه Customمش��خص کنید که چه کسانی میتوانند عکس های شامرا ببینند و چه کسانی منیتوانند. ش�ما میتوانید اختیار مش��خص شدن در موتور جس��تجوهایی مثل گوگل و بینگ رافعال و غیر فعال کنید . برای اینکار به بخش Who can see my stuffدر گوش راست صفحه رفته و See More Settingsرا انتخاب کرده و گزینه Turn Offرا در بخش ?Who can look me upانتخاب کنید.
28
شامهمیشه میتوانید خودتان را جای یک فرد غریبه که به پروفایل فیس��بوک شام نگاه میکند بگذارید و ببینی��د که چه پس��تها و اطالعاتی برای دید عموم و بعضی افراد قابل دیدن میباش��د .برای اینکار روی ایکون قفل کنار ایکون Homeدر صفحه خود کلیک ک��رده ،روی گزینه Who Can See My Stuffکلیک ک��رده و گزینه What Do Other People See On My Timelineرا انتخاب کنید. حاال پروفایل خود را از چش��م ی��ک کاربری که در بین دوستان شام نیست میتوانید ببینید و اگر عکس, پس��ت و یا اطالعات شخصی دارید که منیخواهید به منای��ش در میاد را میتوانید ع��وض کنید .دقت کنید که در باالی صفحه پیغامی ظاهر میشود که " عموم صفحه ش�ما را اینگونه میبینند” .شام حتی میتوانید ب��ا انتخاب گزینه View as Specific Personاس��م کارب��ر خاصی را وارد کرده و ببینید که آنها از صفحه شام چه میبینند. فیلرت کردن مسیج ها ش�ما همچنین میتوانید اینباکس فیسبوک خودتان را فیل�تر کرده و از دریافت مس��یج های نامربوط و ی��ا Spamها خ��ودداری کنید.برای اینکار ش�ما دو انتخاب دارید: Basic Filteringکه توس��ط فیس��بوک پیش��نهاد میش��ود و باعث میش��ود که شام مس��یج از طریق دوس��تان و ی��ا کس��انی که ممکن اس��ت بشناس��ید دریافت کنید. Strict Filteringباعث میش��ود که ش�ما فقط از دوس��تان خود مس��یج دریافت کرده و از کسانی که ممکن است نشناسید چیزی دریافت نکنید. تذکر( )Notificationهای نامربوط و مزاحم اگر از گرفنت Notificationاز س��وی یک برنامه و یا بازی خاصی خس��ته شده اید ,میتوانید با تایپ کردن اسم این برنامه دریافت این اطالعات را متوقف کنید. شام حتی میتوانید با وارد کرد نام کاربری مزاحم در بخش Block Usersدسرتسی آن فرد را به به فیسبوک ترجمه ای از مقاله اخیر روزنامه نیویورک تایمز خود مسدود کنید. 29
زندگی ش��خصی دیجیتالی شام یک نقطه ضعف بزرگ دارد که میتواند همه ارسارتان را برمال کند: رمز عبور حتی اگر برای هر اکانتی هم یک رمز عبور داشته باشید باز هم امنیت شام کامال به کیفیت انتخاب آن پس��ورد بستگی دارد .طبق دادههای آماری موجود هنوز اغلب مردم از ضعیفترین پسوردها استفاده میکنن��د God ،123456 .یا نام اش��خاص نزدیکی چون مادر و برادر یا ش�ماره تلفن و شناسنامه و... حتی استفاده از خود کلمه Passwordبسیار بسیار رواج دارد .شاید چون بسیاری از کاربران منیدانند که هکرها چطور میتوانند با نرمافزارهای سادهای رمز عبورشان را کشف کنند .آنها متام این اطالعات ش��خصی که هدف گرفتهاند را بهنرمافزارهایش��ان 30
میدهن��د ت��ا در ک�سری از ثانی��ه ه��زاران ترکیب��ی که میش��ود با این اس��امی و شامرهها س��اخت را برایشان آزمایش کند! رمزعب��ور نبای��د هی��چ ارتباط��ی با اطالعات ش��خصی شام داش��ته باشد. چیزهایی که ممکن اس��ت افراد بسیار دیگ��ری از آن خرب داش��ته باش��ند یا پی بردن به آنها برایشان سخت نباشد .یک رمز عبور نباید حتی هیچکدام از لغات و عبارات��ی باش��د که در یک فرهن��گ لغت وجود دارد چه رسد به لغتی که از درون منت یک روزنامه انتخاب کرده باشید! چون متام این عبارات در بانک اطالعاتی آن نرمافزارهای هک هم هست. یک رم��ز عبور قوی عالوه بر بیمعنی بودن برای بقیه باید هم طوالنی باش��د ه��م پیچیده .دو قرن طول میکش��د تا کامپیوتری که قدرت کش��ف یک رمز عب��ور ۷کاراک�تری را در عرض دو س��ال دارد بتوان��د رمزی ۸کاراکرتی را بش��کند .پیچیده کردن رمز عبور با اس��تفاده از حروف ب��زرگ یا کوچک، اع��داد یا عالمات��ی مثل اینه��ا!@ *&^%$#هم به مراتب آن را قویتر میسازد. ولی از همه این مس��ائل گذش��ته اصل بدیهی در
م��ورد یک رمز عبور این اس��ت ک��ه خودمان باید بتوانیم آن را به خاطر بسپاریم .پس چه کنیم؟ معروفرتین روش برای س��اخت پس��وردهای قوی که ه��م برای بقیه بیمعنی باش��ند ه��م بهخاطر سپردنش��ان برای خودمان سخت نباشد استفاده از جمالت معروف است .در واقع ما رمز عبور را حفظ منیکنیم تنها الگوی ساخنت آن را بهخاطر میسپاریم و برای وبس��ایتها و نرمافزارهای مختلف میکنیم. تکرار ٰ ب��ه عن��وان مث��ال میخواهی��م ی��ک اکانت در فیس��بوک بس��ازیم و باید یک پس��ورد قوی انتخاب کنیم .ب��رای این کار ابت��دا جمله معروفی را در نظ��ر میگیریم و آن را ب��ه زبانی که به پینگلیش معروف است مینویسیم: Agar Gharar Bashad Beyne Havapeyma Va Rahahan Yeki Ra Entekhab Konid س��پس حروف اول کلامت این جمل��ه را در کنار هم قرار میدهیم تا تبدیل به یک ترکیب بیمعنی شود: AGBBHVRYREK در ی��ک جای ای��ن جمله لغ��ت Vaرا داش��تیم میتوانی��م به ج��ای آنکه از ح��رف اول این لغت استفاده کنیم از عالمت & استفاده کنیم که هامن معن��ای «و» را در زبان انگلیس��ی دارد .به جای E هم میتوانیم از عدد 3انگلیسی استفاده کنیم که شکلشان به هم شبیه اس��ت .اگر حرف Sداشتید میتوانید به جای آن از $یا عدد 5اس��تفاده کنید.
به جای iاز ! و ش��کلهای مشابه دیگر .دقت کنید که این جایگزاریها بسیار متداول هستند ولی باز هم خیلی بهرت از این است که از عدد و عالمت در پسورد خود استفاده نکنید: AGBBH&RYR3K میتوانید یک ش�ماره مثل س��ال تولد یا حروفی از اس��م وبسایتی که میخواهید برایش رمز عبور
بسازید (مثل دو رقم آخر یا دو حرف مخفف) را به ابتدا ،انتها یا هرجای دیگر رمز عبورتان اضافه کنید تا برای هر وبس��ایت یک پس��ورد منحرص به فرد داش��ته باشید .مثال برای فیس��بوک از FBاستفاده کنی��د و اگر بقیه حروف رمز عبور به صورت بزرگ در نظ��ر گرفتید آن قس��مت را ب��ه صورت کوچک بنویسید: fb57AGBBH&RYR3K برای به یاد آوردن این پسوردهای بیمعنی کافی اس��ت الگوی تولید آن را به یاد داش��ته باشید ولی همه چیز به این س��ختی نیس��ت ک��ه در نگاه اول به نظر میرس��د .در شامره بعدی خواهید دید که چط��ور اس��تفاده از نرمافزارهای مدیریت پس��ورد زندگی را شیرین و ایمن میکند. 31
توکا فرزند منوچهر نیستانی شاعر درگذشته و برادر مانا نیستانی کاریکاتوریست است .وی در س��ال ۱۳۶۶از دانشگاه علم و صنعت ایران در رشت ٔه معامری فارغالتحصیل شدهاست .او فعالیت حرفهای خود را از س��ال ۱۳۵۸با هفتهنامه «کتاب جمعه» به رسدبیری احمد شاملو آغ��از کرد .توکا س��ابق ٔه همکاری با بیش از ۵۰نرشی��ه را در کارنامهاش دارد و تابهحال ۲بار بهعنوان بهرتین کارتونیس��ت در جش��نوار ٔه مطبوعات ایران انتخاب شدهاست .توکا در سال ۱۳۸۹از ایران رفت و در تورنتو ،کانادا س��کنی گزید .توکا قرار اس��ت با « تابلو» همراه باشد و در هر شامره یکی از کارهای خودش را روی این تابلو نصب کند .این بار توکا در ویدیویی که ساخته یکی از کارتون هایش را اینگونه رشح می دهد. 32
صنع��ت فیلمس��ازی هالی��وود از فیلمهای��ی که دخ�تران ثرومتند را نش��ان بدهد ک��ه روی صندلی بسته ش��دهاند و جوراب در دهانشان فرو شده و با شیطان مجسم روبرو هستند ،خوشش میآید اما خیلی به صحنههای دو خواهر روحانی که در نور مهتاب سعی میکنند عادتهای هم را کشف کنند، خوش��ش منیآید .البته عالقه نداش�تن هالیوود به معاشقه دو خواهر روحانی هم چیز عجیبی نیست. ژانر این نوع فیلم خیلی پیچیده و یا ممکن اس��ت با دیگر ژانرها تداخل داش��ته باشد .تصویر خواهر روحانی که لباس خود را کنار میزند ،خودش کمی داستان را پیچیده میکند .ما شاهد چه چیز قرار است باشیم یا چه کسی معرفی میش��ود؟ فا شیس��ت ؟ فمینیس��ت؟ ضد کاتولی��ک؟ متنفر از زن؟ خ��ودش کلی پرسش است و کل��ی مس��ائل حاش��یهای ک��ه انگار منتظر است رسریز ش��ود .اما به نظر عده کمی از فیلم ببینهای حرف��های ،ش��اید ژانر خوبی باشد.
تعریفش��ان هم این اس��ت که تعریفی از وضعیت آدم��ی میدهد .مثل اینکه بگوییم فارس��ت گامپ هم فیلم خوبی اس��ت ،چ��ون تعریفی از وضعیت آدم میدهد. فیلمهایی که در مورد وضعیت راهبههای روحانی اس��ت ،در س��الهای ۱۹۷۰در اروپا زیاد س��اخته میش��د .م��وج عم��ده آن ،در فیلمه��ای رده دوم سینامی ایتالیا بود .استودیوهایی با نور سبز و از آن به فیلم جنجالی کن راس��ل با نام شیاطین یا هامن The Devilsمی توان رس��ید .به گفته استیو فنتون روزنامه نگار ،آن زمان ۸۰درصد فیلمها با ردههایی از اروتیس��م ب��ه زنان راهبه ارتباط داش��ت .به مانند دیگ��ر بازاره��ا این نوع فیلم ها هم ف��راز و فرود خودش را داشت و بع��د از مدتی تب آن خوابید و بازارش دیگر مثل سابق نشد. مقط��ع زمان��ی متامی این فیلمها هم قرون وسطی اس��ت و مردانی زن آزار را میشود دی��د ی��ا زنان��ی متامی��ت خ��واه 33
و زورگ��و که خواس��تههای خ��ود را رس راهبههای ج��وان خالی میکنند .هرچند بیش�تر آنها نزدیک به پورنوگرافیک هس��تند ولی با این حال بعضی از آنها جنبههای فمینیستی را دنبال میکنند. از منونههای خوب فیلمهای مرتبط با راهبهای روحانی ،میتوان به فیلم دومنیکو پائولال در س��ال ۱۹۷۳اش��اره کرد که عنوان آن هست The Story . :of a Cloistered Nunفیلم هم داس��تان یکی از محلههای زندگی این راهبهها را نش��ان میدهد و از نقطه نظر کارم�لا ،با بازی النورا جیورجی ،فیلم را دنبال میکند که ارشافزادهای اس��ت که عاش��ق ی��ک مرد از طبق��ه مردم عادی اس��ت و از ازدواج از پیش طراحی ش��ده با یک ش��خص از طبقه خود رسباز میزن��د در نتیجه خان��وادهاش او را به یک دیر میفرس��تند .کارمال با لباس مرسوم آن زمان به دیر میرس��د ،موهایش بافته شده و با روبان بسته شده است. ب��ه تدری��ج به می��ان دیگ��ر خواه��ران و عریان نش��ان داده میشود در حال��ی ک��ه دیگر خواه��ران ب��ا ولع به پوست شیری رنگ و صاف او خیره شدهاند و گوی��ی میخواهند مث��ل یک س��اندویچ در یک فرصت زمانی او را ببلعن��د .کارمال بر خ�لاف خواس��ت خ��ود به ای��ن محیط فرس��تاده ش��ده و ما چط��ور میتوانیم از بدن او رو بگردانیم؟ همی��ن جاس��ت ک��ه مس��ئله حض��ور خواه��ران روحانی و نشان دادن بدن آنها کلید میخورد. نگاهی هس��ت که 34
البت��ه میگوید فیلم پائول�لا خیلی هم فیلم خوبی نیس��ت و جری��ان آن معمول��ی پی��ش م��یرود و خش��ونت الزم را نتوانسته نش��ان دهد .فیلمهای دیگری چ��ون راهبه قاتل ،دخرتان گناهکار س��نت والنتای��ن و راهبهای از مونزا در کل همه فیلمهای مس��خرهای هس��تند .اما باید برای جامعت سخت گیر ،فیلم والری��ن بورووزیک به نام Behind the Convent Wallsیا پش��ت دیوارهای دیر س��اخته سال ۱۹۷۸چیز خوب و مرغوبی باشد. این فیلم البته رنگی اس��ت و دیگر اینکه س��عی میکند کمی واقعیتهای داس��تان را هم پوش��ش ده��د .مانند یکی از راهبههایی که مطمنئ اس��ت با مس��یح رابطه دارد .به رغم خودارضایی میگوید این خواس��ت خداوندی اس��ت و دیگ��ر خواهران راهب��ه هم کم و بیش همین حال را دارند و راهبه رییس بخش فق��ط از آنها میخواهد این قدر در طول شبانه روز سکسی نباشند. ای��ن فیلمها به دلیل گم بودن و مش��خص نبودن حوزه ارتباط وپوشش و پیام ،دچار مش��کل هستند ولی خوب ،با این ن��گاه مگر چقدر فیلم هست که بتواند در یک ژانر مشخص تعری��ف ش��ود؟ فرق ای��ن فض��ا ب��ا فضای فیلمهای��ی در م��رز فمینیس��م یا خواست جنس��ی این است که زن و عری��ان ب��ودن او هس��ت و فقط به جای اینک��ه یک مرد وارد صحن��ه ش��ود، دوربین فیلم برداری آنجا ایستاده و هرچه هست ،ثبت میکند.
با اینکه دو س��ال اس��ت دولت تولید انواع پوسرت و مناده��ای ولنتاین را «ممنوع» ک��رده ،اما حوالی روز ولنتاین که میش��ود دم در مغازهها پر اس��ت از انواع و اقس��ام قلب و گل و عروسک .اصال انگار وقتی چیزی «ممنوع» میش��ود همه دوست دارند رساغش بروند. راستی یک دفعه چط��ور ش��د ک��ه ولنتای��ن این قدر مه��م ش��د؟ ی��ک ه��و ب��ه خودمان که آمدی��م دیدیم داری��م اسام اس میزنیم« :امیدوارم خ��رس زیباییه��ا همیش��ه ت��و غار چشامت خونه کنه ولنتاین��ت مبارک عزیزم» ولنتاین کیس��ت؟ چیست؟ و ناگهان از کجا آمد؟ نام ولنتاین کمی با افسانه و اسطوره آمیخته شده است. میگوین��د او یک کش��یش ب��وده ک��ه در قرن س��وم
میالدی کش��ته شده اس��ت .ویکی پدیا در این باره مینویس��د :کش��یش والنتاین احتامالً زمانی حدود س��ال ۲۷۰میالدی به قتل رسیدهاست .در حالی که برخی روز ولنتاین را سالگرد مرگ یا به خاکسپاری ولنتاین میدانن��د ،گروه دیگر معتقدند کلیس��ای کاتولیک به منظور مس��یحی س��ازی س��نت باس��تانی و مرشکان��ه لوپرکالیا که در روم مرسوم ب��وده ،ای��ن تاریخ را برگزیدهاس��ت. ت��ا اواخ��ر ق��رن پنجم می�لادی در امپرات��وری روم جش��ن لوپرکالیا به مناس��بت باروری برگزار میش��د .در س��ال ۴۹۸میالدی، پاپ ژالزیوس یکم برگ��زاری جش��ن لوپرکالیا را ممنوع ک��رد .وی روز ۱۴ فوریه را به عنوان روز ولنتای��ن اعالم ک��رد ،تا ب��ا اعامل مرشکان��ه مقابل��ه کند. 35
در سدههای میانه اروپا، به خصوص در انگلستان و فرانس��ه ،ولنتاین یکی از محبوبترین قدیسان بودهاست .به خصوص همزمانی رشوع جفت گیری پرندگان با روز ولنتاین ،این باور را که روز ولنتاین به واقع روز عشاق است ،تشدید کرد. قدیمیترین یادبود ولنتاین که امروز در دس�ترس اس��ت ،مربوط به چارلز ،دوک اورلئان اس��ت .وی ک��ه در پی شکس��ت در ن�برد اجینک��ورت در برج لن��دن زندانی ب��ود نامهای را در س��ال ۱۴۱۵برای ا کنو ن معش��وقهاش نوش��ت ک��ه در مجموعه دستنویسهای کتا بخا ن��ه بر یتا نیا ی��ی نگه��د ا ر ی میش��ود .اما برخی عقیده دارن��د ک��ه در زمان کالودیوس دوم کشیش��ی به نام ولنتای��ن زندگی میک��رده ک��ه برخالف نظ��ر فرمانروا که دس��تور داده ب��ود رسب��ازان باید مجرد مبانن��د ،رسب��ازان روم��ی را به عقد دخرتان محبوبشان در میآورد .آنها دلیل کش��ته ش��دن او را همین موضوع میدانند. عدهای دیگ��ر قصه را تا جایی پی��ش میبرند که میگویند ولنتاین عاشق دخرت زندانبانش میشود و روی یک کارت که قبل از مرگ خود برای آن دخرت میفرستد ،مینویسد« :از طرف ولنتاین تو» در ایران آنهایی که بر باورهای باستانی تاکید بیشرتی دارند روز ۵اس��فند را که «جش��ن سپندارمذگان» است ،به جای ولنتاین پیشنهاد میکنند .سپندارمذ 36
لق��ب ملی زمین اس��ت. یعنی گسرتاننده ،مقدس، فروتن .زمین مناد باروری اس��ت چون ب��ا فروتنی، تواضع و گذشت زندگی را به همگان هدیه میکند. ب��ه همین دلیل در فرهنگ باس��تان اس��فندگان را بهعنوان مناد متایالت مادرانه و باروری میپنداشتند و در این روز زنان را گرامی میداشتند. اما آدم این اسام اسهای بامزه و بیمز ٔه مناسبتی را ک��ه میخواند هم��ه بحثه��ای تاریخی یادش میرود« :واس��ه روز ولنتاین دو تا ستاره تقدیمت میکنم ،یه س��تاره پر بوسه که دمل بیتو نپوسه ،یه س��تاره پر امید واسه ه��ر کی ت��و رو دی��د ولنتاین مبارک!» یا آن یکی ک��ه ط��رف به فروشنده گفت«:کارتی داری ک��ه روش نوش��ته باش��ه تقدیم به تو تنه��ا عش��ق زندگی��م؟ فروشنده گفت بله! طرف گفت ۱۶ :تا لطفا! » حرف عشق و عاش��قی ست؛ همگی محکم بنشینید که با این اسام اس میشه پرواز کرد به اوج عشق: عزیزم کشتی عشق ما آماد ٔه پروازه پیتیکووو پیتیکو و و پیتیکو و و و
چهار س��ال اس��ت که م��ردم آذربایجان یعن��ی همه کس��انی ک��ه به زب��ان ترکی صحب��ت میکنن��د و عالق��های ب��ه زنده مان��دن زبانه��ای محلی در ای��ران دارند ب��ا صعود تیم محبوب خ��ود به لیگ برتر فوتبال باشگاههای ایران احساس شادمانی میکنند .تیم تراکتورسازی یا چنان که مردم ترجیح میدهند تلفظ کنند «تراختور» ،سالها پیش نیز به همراه تیم ماش��ین س��ازی تربیز هوادارانی داشت اما چندان ندرخشیده بود .هم زمان با صع��ود ای��ن تیم به
لیگ برت��ر که م��ردم برای انتخاب��ات جنجال��ی س��ال ۸۸آم��اده میش��دند ،هواداران میرحسین موسوی در یکی از میادین بزرگ تربیز با ه��واداران تیم تراختور یکی ش��دند و پوس�ترهای تراختور به همراه میرحسین و کروب��ی باالرف��ت و گ��روه زیادی با ه��م علیه احمدینژاد ش��عار دادند .اما شاید بتوان گفت که ای��ن تنها منونه همبس��تگی مردمی در خیابانهای تربیز بود .بعد از انتخابات و با فشارهای مضاعف بر روی ترک زبانها،مردم ترجیح دادند از مسایل
سیاسی فاصله بگیرند و روی خواستههای فرهنگی و تاریخی خود پافشاری کنند چرا تراختور و نه تراکتور؟ اینک��ه م��ردم آذربایج��ان ب��ه تلف��ظ «تراختور» پافش��اری میکنند یکی از نکات ز ند گ��ی
پنهان��ی مردم در کنار هم و ش��کل بخشیدن به یک هدف است .از نخس��تین روزهای پیوسنت تراکتور به لی��گ برتر ،حاکمی��ت روی بحثهای فرهنگی حول محور زبان حساس��یت بیشرتی از خود نشان داد .با حضور تیم تراکتورسازی به بازیها،رسدادن شعار «یاشاسین آذربایجان» و یا آوردن پرچمهای 37
تیم تراختور سازی یه استادیوم جرم محسوب شد. م��ردم آذربایجان ب��رای مبارزه با این فش��ارها به صورت پنهان و ظاهرا هامهنگ بجای کاربرد کلمه «تراکتور» از لفظ «تراختور» استفاده کردند .با این حال و با وجود نوع مبارزه مثبت و بدون خشونت جوانان ت��رک زبان خیلی از جوانان و نوجوانان که چندان با فلس��فهی این برخوردها آشنایی نداشتند روانهی بازداش��تگاهها ش��ده در هر بازی به طور میانگین چهل تا پنجاه نفر توسط نیروهای انتظامی و اطالعاتی بازداشت میشوند. سکوهای استادیوم یادگار امام که مردم ترجیح
میدهند اس��تادیوم س��هند بگویندمحلی اس��ت برای زد وخ��ورد میان متاش��ا چیان و نیروهایی که مانع ش��عار دادنها و هیجانهای جوانان میشوند .همه با هم یک صدا ش��عار میدهند و نش��ان بوزقورد که با انگش��تان دس��ت انجام میشود سمبل مبارزه جوانان در این بازیهاس��ت با این وضعیت ،مردم خود هامهنگ کنن��ده برنامهها و ش��عارهای خود هس��تند و از بهرتین راهها برای آن سود میجویند. در چهار س��ال گذش��ته ،که خواس��ت مردم برای 38
تثبی��ت حقوق خود ادامه یافتهاس��ت ،بحثهای تاریخی ،ادبی و مش��اهیر آذربایجان دوباره رونق گرفته و روزنامههای محلی و سایتهای هواداری یکی از محافل گرم آنان شدهاست .فیس بوک ،یکی از ش��بکههای گسرتده جهانی که از زمان انتخابات نافرجام س��ال ۸۸در بی��ن هم��ه ایرانیان رون��ق یافت��ه ب��ود ،مح��ل تجمع و ارایه ای��ن بحثها بود .تراختور بهانهای ش��د ک��ه اج��اق این بحثها دوب��اره گرم ش��ود .از زمان��ی که یک��ی از مس��ئو لین اس��تانی اعالم کرد که ش��عار « یاشاس��ین آذربایجان» دیگر جرم نیست بلکه یکی از بهرتی��ن ش��عارهای ماس��ت و حضور اس��تاندار تربی��زدر بین ه��واداران در س��کوها و حتی رفع و رجوع اختالفات باش��گاهی گرفته تا مشکالت مالی بحثها س��مت و س��ویی دیگر پیدا ک��رد .دیده ش��د که مردم با حمل پالکاردهایی از خشک شدن دریاچه ارومیه یاد کردند و اعرتاض خود را نش��ان دادند.
عکس ها از :خلیل پاشا 39
40
41
42
فیلمی ک��ه طرفداران انگ لی برای مدت زمان زیادی انتظارش را میکشیدند باالخره بر روی پردهها رفت .انگ در گذشته ثابت ک��رده بود ک��ه کارگردان زبردستیس��ت و از پ��س هر فیلمی چه بخواهد بر اس��اس کمیک باشد یا در رابطه با همجنسگرایان ب��ر میآی��د .او اینبار کتاب مع��روف یان مارتل را به جلوی دوربین آورده است ،کتابی که تا قبل از این به نظر میآمد که هیچکس نتواند آن را تبدیل به فیلم کند. فیل��م ب��ا مالقات پی بزرگس��ال (عرف��ان خان) و یک نویس��نده محلی (رف س��پل) رشوع میشود. نویسنده قصد نوشنت داستانی بر اساس زندگی پی دارد و پ��ی هامنطور که داس��تان را رشوع میکند ب��ه او قول میده��د که این داس��تان او را به خدا نزدیکت��ر خواهد کرد (اتفاقی که برای متاش��اچی نخواهد افتاد). پی قصه زندگی خود را با چگونگی انتخاب اسمش رشوع میکن��د و اینکه در چگونه خانوادهای بزرگ ش��ده اس��ت .پدر او (عادل حس��ین) صاحب یک باغ وحش اس��ت و فردی س��ت که ب��اور دارد علم جایگزین دین شده است و دیگر مردم دنیا به دین احتیاج��ی ندارند .مادر پ��ی (تابو) یک زن تحصیل کرده ولی برخالف همرسش خداباور اس��ت و تنها رابطه خودش با دنی��ای هندیان آن زمان را همین دینداریش میداند .پی تا س��ن دوازده س��الگی به عنوان یک بودایی بزرگ ش��ده اس��ت ولی بعد از آن با مس��یحیت و اسالم هم آش��نا شده و تصمیم به ایامن داش�تن به متام این دینها میکند .ش��اید متاشاگر از خود بپرسد که چگونه یک فرد میتواند ب��ه متام این دینها در حال��ی که همدیگر را نقض میکنند ایامن داشته باشد؟ متاسفانه این سوالیست که فیلم پاسخ منیدهد و به آسانی با لبخند عرفان خان از کنار آن رد میشود. داس��تان زندگی پی ادامه پی��دا میکند و به آنجا میرس��د که او و خانوادهاش سوار بر کشتی درگیر طوف��ان عظیمی ش��دهاند .از آن طوف��ان تنها پی نوجوان (س��وراژ ش��ارما) و یک برب ب��ه نام ریچارد پارکر نجات پیدا میکنند .از این نقطه به بعد فیلم
ش�ما را به س��فری جادویی در می��ان دریا میبرد، سفری باور نکردنی و زیبا. بزرگترین نقطه قوت این فیلم داستان آن نیست بلک��ه جلوههای ویژه خارق العاده فیلم اس��ت که متاشاگر را به وجد میآورد .اگر شام بدون اطالعات قبل��ی این فیل��م را ببینید هرگز متوج��ه نخواهید ش��د که ریچارد پارکر یک برب مجازی و جادوی تیم جلوههای ویژه است .انگ لی و تیمش صحنههایی را به منایش میگذارند که تا قبل از این دیدنش��ان امکان پذیر نبود و هدیهای ست به چشامن شام. بازیگریه��ا ب��ه جز بازی س��وراژ ش��ارما در حد معمولی قرار دارند و فیلم حرف زیادی برای گفنت در این زمینه ندارد و حتی در بعضی از سکانسها ب��ازی عرفان خان ضعیف به نظر میرس��د .عرفان خ��ان پی را تبدیل به یک پیام�بر میکند و او را از کالبد انس��انیش درمیاورد و این احس��اس به وجود میآید که ش��اید حتی پی انسان نباشد .رف اسپل هم بیش�تر از اینکه ش��بیه به یک نویسنده باشد، یک مدل لباس بیرون آمده از مجله اس��ت .به هر حال بازی خوب سوراژ شارما متام این نواقص را زیر س��ایه میبرد .احساساتی که او به منایش میگذارد واقعیست و هر چه از سفر میگذرد شام میتوانید پختگی بیش�تری را در چش�مان و رفتارش احساس کنید. متام این نکات مثبت ش�ما را برای یک پایان عالی و آنچه راوی داس��تان وعده میدهد آماده میکند ولی بانهایت تاسف فیلم در دقایق پایانی متاشاگر را ناامید میکند .درس��ت در دقایقی که کارگردان باید به شام اجازه بدهد برای آنچه در فیلم دیدهاید تصمیم گیری کنید او متام زوایای نهفته داس��تان را در ص��ورت ش�ما داد میزند و از آن بدتر به ش�ما اجازه تحلیل منیدهد. اگر فیلم به پایان کتاب وفادار میماند و هامنقدر که بر پرورش داستان وقت رصف شده بود بر پایان بندی ه��م وقت رصف میک��رد ،آنوقت ما بهرتین فیلم چند س��ال اخیر را در برابر خ��ود میدیدیم. متاسفانه پایان بندی ضعیف فیلم متام حس فیلم را میگیرد و بیننده را با این س��وال مواجه میکند که آیا این فیلم چیزی بیشرت از یک طبل تو خالیست؟ 43
44
دو نف��ر بودند .یک مرد و یک زن جوان چند قدمرت آن سوتر ایستاده بودند .انگار تازه از آن فروش��گاه برند خارجی با قیمتهای گران قیمتش بیرون آمده بودند .ش��الگردن ساده بافتنی نه چندان مرغوب ۴۵هزار تومن .یک جوراب زنانه ۳۵هزار تومن .رساغ پالتوها منیش��د رفت زیر۵۰۰ هزار تومن پالتویی نداش��تند .برای همین منیش��د
قدیمی داریوش را پخش میکرد« :وقتی که دل تنگه فایدهاش چیه آزادی ،زندگی زندونه وقتی نباش��ه ش��ادی…» زن و مرد داش��تند ی��واش یواش حرف میزدند .با اینکه صدای ضبط ماشین فضای ماشین را پر کرده بود اما میشد حرفهایشان را شنید .تازه با هم آش��نا شده بودند .این را از سوالهایی که از هم میپرسیدند میشد فهمید .مرد میپرسید :سایز پالتوت
زیاد در فروش��گاه منتظر ماند .خیابان اصلی شهر در قس��متهای شاملی ترش تقریبا خلوترت از ساعت ظهر بود .به جز اینکه روز قبل یک تعطیل رس��می بودیک روز آلوده بود ک��ه پایتخت را به تعطیلی کش��انده بود .م��رد مقصدش را گف��ت ،هم مقصد بودی��م .یک پراید لکنتی س��فید خالی داش��ت رد میش��د ،جلوی پای آن دو ترمز ک��رد .آن دو عقب نشس��تند و من جلو .ضبط ماشین داشت آهنگهای
چنده؟» انگار مثل من از قیمتهای عجیب و غریب آن فروش��گاه رسش��ان سوت کش��یده بود .اما پرس منیخواس��ت جلوی دخرت کم بیاورد .گفت« :بچهها اون طرف هستند نصف این قیمت برات میفرسنت». ماش��ین به یکی از طوالنیرتی��ن چراغ قرمزهای این خیابان رس��ید .چراغ قرمزی که از میان یک اتوبان اصلی میگذش��ت .اطراف خیابان را پارچههای سیاه زده بودند .راننده بیمقدمه پرسید« :فردا طرحه؟»
منظ��ورش ط��رح ترافیک بود .م��رد جوانی بود که انگار بخش��ی از زمین اجدادیش را فروخته و آمده بود تهران تا از زمین پول پارو کند .این را لهجهاش میگفت .اما منیدانس��ت داس��تان پاروی پول تهران افس��انه س��الهای قبلی ب��ود که پایتخ��ت را به ابر شهری بیدر کجا تبدیل نشده بود و وارنگی آن را به تعطیلی منیکشاند .سهم این جوان هم همین پراید قراضه بود که مثل هزاران ماشین دیگر هوای را به کام س��اکناش رسبی کردهاند .یک پالستیک تخمه هم کنار دستش گذاش��ته بود و تخمه میشکست. مرد مس��افر گف��ت« :نه فردا ک��ه تعطیله .از طرح خربی نیس��ت باید برید س��ینه بزنید ».دخرت خنده ل��وس و ریزی کرد .راننده پرس��ید« :باز کی مرده؟
که داشتم مال تو رو میخواند با سوز هر چه بیشرت میخواند. دخ�تر بازهامن خنده لوس را زد .هر چه میگفتند آن خنده را تحویل میداد .خندهاش چند ثانیه هم طول منیکش��ید اما صدا دار بود .راننده هم خنده ری��زی زد و باه�مان لهجه اش که نش��ان میداد از ش��هری مرکزی یا جنوب رشقی آمده باش��د گفت: «کال ای��ن ملت رو تربیت ک��ردن برای گریه کردن. توی عزاهاشونم گریه میکنن توی تولدها هم گریه میکنن و س��ینه میزنند .آقا اس��م حسین میآد ملت رشوع میکنن به گریه کردن .اصال منیپرس��ن حسین چیکار کرده .توی رسشون میزنند .بابا شاید حسین عروس��ی کرده باشه ».و هر سه خندیدند .در چند
اینج��ا تعطیلیها فقط برای مرگ و میره ».مس��افر: «اربعینه». راننده« :یعنی کسی مرده دیگه مگه نه؟» به قیافهاش میخورد که محرمها زیر علم سنگین را هم گرفته است. مسافر :نه دیگه چهله امام حسین شده .برای اون عزاداری میکنند. داریوش حاال داش��ت بوی گن��دم مال من هرچی
دقیقه انگار س��الها ب��ود همدیگر را میش��ناختند. برخ�لاف قبل چراغ قرمز بعد چراغ قرمز ماش��ینها در هم پیچیده ش��ده بودند .کمی جلوتر یک خانم میانس��ال همهامن مسیر را گفت .حاال مقصد همه ما یکی بود .انتهای بلندترین خیابان ش��هر که حاال مملو از ماش��ینهایی بود که نیم آنها تک رسنش��ین هس��تند .راننده که دانست مقصد همه یکی است در یکی از فرعیهای خلوت انداخت .بحث مذهب 45
س��ینه زنی و کش��ور غم و غصه پایان یافته بود و ب��از دخرت و پرس عقبی آرام حرف میزدند .داریوش همین طور از کشور مرثیه در مرگ و مصیبت زدگی میخواند و ماشین خیابانهای پیچ در پیچ را پشت رس میگذاش��ت .رس یکی از فرعیهای منتهی به خیابان اصلی باز ماش��ینها پشت رس هم ایس��تاده بودند. راننده میخواس��ت راهش را عوض کند .اما به نظر منیرسید ادامه کوچه پس کوچهها را بلد باشد ،چون پرس��ید« :این خیابون به … راه دارد؟» زن مس��ن نگاه��ی به خیاب��ان کرد و گف��ت« :اگر نزدیک … باشیم یک طرفه اس��ت .باید همین راه را بروید». مرد هم گفت« :اون طرف از باال یک طرفه اس��ت. ای��ن چراغ قرمزه .زود باز میش��ه ».دخرت باز خنده لوسش رارها کرد .به ترافیک میخندید یا چراغ قرمز معلوم نبود .داریوش حاال داشت از شقایق آخرین عاش��ق میگفت .زن مس��ن گفت« :این آهنگها رو خودتون پشت رس هم ضبط کردید؟» راننده گفت: «نه سی دی اشو همین جوری خریدم .اذیت میکنه عوض کنم؟» زن« :ن��ه آهنگه��ای قدیمی داری��وش بود .خیلی هاش پیدا منیش��ه .مدت هاس��ت که گوش نکرده بودم .میخواستم ببینم چطور جمع کردید .ما با اینا کلی خاطره داریم. مرد :این فول آلبوم داریوش باید باش��ه .مادر من همه اش��و داره .از … نزدیک میدون خریدم .یک جوونکی ایس��تاده دم پاساژ از هرکی بخواهید سی دی داره .قیمتشم ۱۰۰۰تومنه. زن :ا من میرتسم سی دیاش خالی باشه. مرد :نه این همیشه همون جا وایستاده کیفیتشم خوبه. رانن��ده چند آهن��گ را رد کرد تا به آهنگ ش��اد برس��ه .اما آهنگی که انتخاب کرد دس��ت کمی از بقیه نداشت. زن :ن��ه خوب ب��ود .اینها آهنگه ن��ه این جدیدا. آقا این دور و زمونه منیش��ه به هیچ کس اطمینان کرد .آقا کی این جوری بودیم .بیا این وضع ش��هره. همهاش ترافیک. راننده :خان��م خوب هر کس��ی رو میبینیه آمده 46
این تهران یک ماش��ین انداخت��ه زیر پاش .من آدم میشناسم گاو فروخته آمده تهران که کار کنه .حاال آب تهرون رو خورده بر منیگرده شهرش ما یک کم نفس بکشیم. اینها را ک��ه میگفت :لهجه اش بیش�تر خودمنایی میکرد .انگار داش��ت داس��تان خودش را میگفت. ماش��ین دوباره به خیاب��ان اصلی رس��ید .حاال زن ه��م وارد صحبت ش��ده بود بحث سیاس��ی داغی در گرفت��ه بود .درباره پولهایی که خورده ش��ده و اخت�لاس و گرون��ی و بیکاری و جنس��های چینی و پولهایی که به جیب عربها ریخته میشود .زن مسن آن چن��ان تحلی��ل میکرد که انگار چند س��ال درس اقتصاد خوانده بود .اما تفسیرهایش از تفسیرهای ماهوارههای کم کیفیتی آن طرفی بیش�تر منیرفت. بحث به خودرویی رسید که گفته میشد مثل سمند خودروی ملی است .راننده معتقد بود همین ۲۰۶ اس��ت با اس��م رانا .زن گفت :ام��ا ۲۰۷هم زدند. راننده میگفت :نه این ش��بیه ۲۰۶س��اخته ش��ده اس��ت .فقط اتاقش��و عوض کردند .یکی از همین ماشینها از کنارمان رد شد. ماشین البه الی تفس��یرهای رسنشینان ماشین به مقص��د نزدیک ش��د .زن و مرد جوان نرس��یده به مقصد پیاده شدند .زن مسن اما تا انتها آمد و بعد از پمپ بنزین چشمش به جوانکی که با کیف سی دیها ایستاده بود افتاد .آنجا پیاده شد .وقتی داشتم کرایه را حساب میکردم موبایل راننده زنگ خورد. صدای زنگش ی��ک نوای نوحه خوان��ی بود.هامن طور که پول را به من میداد صدایش را ش��نیدم که به زبانی دیگر داش��ت حرف میزد .از ماشین پیاده ش��دم و میان جمیعتی ک��ه در آن میدان بودندرها شدم .هرکسی داشت راه خودش را میرفت و دستها را در جیب کرده بود.
ف��رو بردن پا در آبه��ای رسد در میان ماهیان گرس��نه باعث می ش��ود تا هم توریس��ت های خس��ته از پیاده روی از ماس��اژ ماهیان لذت بربن��د هم ماهیان یک دل س��یر از پوس��ت پاهای توریس��تها بخورن��د .این روش درمال��زی عالقه مندان بس��یاری را به خ��ود جلب کرده اس��ت .این ماهیان که به دکرت ماهی ش��هرت دارند در کشورهایی نظیر ترکیه ،سوریه و ایران یافت می شوند. دکرت ماهی ها پیش�تر عالوه بر درمان بیامریهای پوستی ،در بهبود کک و مک و برطرف کردن خش��کی پوست مورد استفاده قرار می گرفتند.
47
اولین بار حدود دو سال پیش بود که یک گ��روه ۱۵۰نفره از جوانه��ای تهرانی در پی یک قرار اینرتنت��ی در حوالی پارک وی جمع شدند و در حامیت از کودکان کار به مدت دو س��اعت شیش�� ٔه ماشینها را پاک کردند و اسفند دود کردند و فال و آدامس فروختند .آنها میخواس��تند بدین ترتیب ضمن همدردی ب��ا بچههای قد و نیم قدی که رس چهارراههای تهران قد میکش��ند ،توجه شهروندان را ب��ه رنج بزرگی جلب کنند که کودکان کار تحمل میکنن��د؛ وقت��ی اغلب ملتمس��انه آوی��زان پنجر ٔه ماشینها هستند تا لقمه نانی برای سفر ٔه خانواده به دس��ت بیاورند .دخرتها و پرسه��ای تهرانی که اغلب حدود ۲۰س��ال داش��تند با لباسهایی آراسته و صورته��ای خن��دان ب��ا رسنش��ینا ن خس��ت ٔه ما ش��ینها خوش و بش میکرد ن��د و برایش��ان تو ضی��ح میدادند که کودکان کار جان کندن را به جای بازیهای کودکانه انتخ��اب نکردهاند ،آنها ناگزیرند کار کنند و هم ٔه م��ا در قبال آنها مس��ئولیم! بعد ه��م هم ٔه پولی را که در آن دو س��اعت جمع ک��رده بودند رفیقانه بین کودکان کار تقس��یم کردند .همین جوانهایی که وقت��ی پای صحبت بزرگرتها مینش��ینی پیکان اتهام الابالیگری و بیمسئولیتی به سویشان نشانه گرفته میشود. تجرب ٔه دوم خیابانی حامیت از کودکان کار حوالیِ ش��ب یلدای امس��ال اتفاق افتاد .باز هم یک قرار فیس بوکی و باز هم دخرت پرسهای جوان تهرانی و شاد کردن دل کودکان کار. بچهها از دوس��ت و رفیقهای داوطلب خود پول جم��ع کردند ،داخل حدود پانصد پاکت ،یک انار و کمی آجیل و یک شالگردن و یک کاله و یک مجله گذاش��تند و رفتن��د که به کوچولوه��ای زود بزرگ 48
ش��د ٔه شهر بگویند «ما در رسدترین شب سیاه سال ش�ما را تنها منیگذاریم» و به آنها امید بدهند که «پایان شب سیه سپید است» .از انقالب و چهارراه ولیع�صر تا ش��هرک غرب و ونک دو س��ه نفری در جای جای ش��هر پراکنده شدند هر جا که بچههای کار بودند رفتند و س��عی کردند یک امش��ب به بچهها کمی خوش بگذرد. همین قرارهای ساد ٔه کوچک ،همین مهربانیهای آسان ،دل کوچک بچههایی را که در شبهای زمستانی ته��ران با دماغهای رسخ از رسما و دس��تهای س��یاه از دود میلرزن��د و ریال ریال برای سفرهش��ان نان جمع میکنند ش��اد میکند و در عین حال تلنگری س��ت به آدم بزرگها .هم رهگذران خیابان و هم آن آقا بزرگهایی که در صندلیهای تصمیم گیری نشس��تها ند . آیا ت��ا به حال کس��ی تع��داد بچهه��ای رس چهاررا هه��ای کش��ور را برای آق��ا بزرگه��ا شمردهاس��ت؟ آی��ا آنه��ا میدانن��د این بچهه��ا کجا میخوابند؟ مدرس��ه میرون��د یا نه؟ وضعی��ت بهداشتیش��ان چط��ور اس��ت؟ خانواده دارند؟ خانوادههایشان در چه رشایطی هستند که بچههای کوچکشان را میفرستند رس کار؟ همین قرارهای ساد ٔه کوچک ،همین مهربانیهای س��اده یعنی «آی آدمها که در ساحل نشسته شاد و خندانید»! یک نگاهی ه��م به این کوچولوهای نازنین بیندازید و فکری به حالشان بکنید! قرار بعدی جوانها کی و کجاس��ت؟ چهارش��نبه س��وری؟ ش��ب عی��د ن��وروز؟ میش��ود برایش��ان منایشهای خیابانی گذاش��ت .میشود به جایشان حاجی فیروز ش��د ،دایره زنگی زد و «ابراب خودم سامبلی بلیکم» خواند و رقصید .مهربانی با کودکان کار به تهران محدود خواهد ش��د؟ دخرت و پرسهای کالن ش��هرهای دیگر! قرار ش�ما ب��رای مهربانی با کودکان کار شهرتان چیست؟
عکس از :فرخ کاظم زاده
چهار سال پیش و در پی انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸مردم ایران در عکس العمل به عدم موضع گیری اوباما در اعرتاض آنها نسبت به نتایج اعالم شده می گفتند :اوباما ،اوباما ،یا با اونا یا با ما ؟! این تصویر به ش��کلی کامال نامناس��ب از آن شعار ،عکس اوباما و شمر بن ذی الجوشن در کنار هم استفاده کرده است و معلوم نیست واقعا به دنبال چیست. 49
قسمت اول :رستاخیز رایان��ه همراه (لپ تاپ ،درس��ت حدس زدید من فارس��ی را پ��اس میدارم .نه ش��وخی ک��ردم واقعا منیدون��م چرا نوش��تم رایانه هم��راه) روی پام بود و داشتم فیس��بوکم رو چک میکردم که یک دفعه ی��ه چیزی خورد به در ،ش��پلق! با خودم فکر کردم قاعدتا این صدای ه��م خونهای نازنینم بود که باز مثله همیشه منیتونه خودش رو کنرتل کنه و دم در من ولو شده .تنبلی بر من چیره شده بود و مانع از این میش��د که من به عامل صدا پی بربم .در جدال فکری با خودم و نواحی تحتانی بودم که یه صدای ناهنجار اومد ،انگار یه نفر داشت ناخون میکشید به در ،خش خش خش ،خش ،خش .خب خود فالن فالن ش��دش بود و تازه احساس با منکیم میکرد .از رو تخت پاش��دم و رفتم درو باز کنم که احس��اس کردم زیر پام لیز شده .یه نگاه به پایین کردم ،خون از زیر در وارد اتاق ش��ده بود .نه تنها هم خونهای گرام ما مست بود بلکه زمانه عادت ماهانهاش هم فرا رس��یده بود ،منیدونم چگونه یه ش��خص مذکر عادت ماهانه میش��ه ولی دلیل دیگهای برای خون زیر در به فکرم منیرس��ید .میدون��م میدونم بیمزه بود ولی من در رشایط مشکل به شوخی پناه میربم از رش ش��یطان رانده ش��ده .به هر ح��ال موقعیت خوبی نبود و من چیزهای چس��بیدنیم چسبید بود زیر گلوم یعنی واقعا ترس برم داشت ،رسیع در رو قفل کردم ،رفتم طرفه کمد و ش��وکری که از محله چینیا خریده بودم رو برداشتم. من مون��ده بودم چه کنم چ��ه نکنم رشوع کردم ب��ه صدا کردن هم خونهای هام ،فیالنی ،بیس��اری، فیالنی بیداری؟ هوی فیالنی بیدار شو .یارو مگه با تو نیستم پاشو دیگه .هر چی صدا کردم هیچ جوابی 50
نیامد. بن��ا بر ای��ن در دس��ت گرفتن��ی هام��و در دس��تم گرفتم و رفتم س��مت در .در رو که باز کردم، دیدم ی��ه موجوده کریه به ش��کل زامبیه��ای تو فیلام پش��ته دره .بذارید مقادیری روشنگری کنم. این وس��ط وقت��ی میگم زامب��ی تو فیل�ما منظور زامبی فیل��م ۲۸روز بعد نیس��ت یا زامبیهای زامبی لند .منظور اینجا زامبیهای طلوع مردگانه آقا رومروه
حتی منظور دوباره س��ازی زک اشنایدر ملعون هم مورد بحث نیس��ت؛ دقیقا منظور طل��وع مردگان محصول ۱۹۷۸هس��ت که زامبی هاش یه مش��ت آدمند که انگار تو آرد و بلوبری غلط زدند .از همون زامبی آروم خس��ته .از همونا که مادربزرگتون هم میتونه از دستشون در بره. بگذری��م داش��تم
میگفت��م زود ش��وکر رو زدم به بدن اون زامبی خسته پشت در .بع��د ب��ا رسعت رو دی��وار رشوع کردم به راه رف�تن ،شمش��یری ک��ه رو دی��وار بود رو برداشتم و با یک جهش اون موجود رو دو نصف کردم .خب باشه هیچ کدوم از این کار هارو نکردم به جاش در رو بس��تم و مثه احمقا نشستم رو تخت و رشوع کردم به گریه کردن .یه س��اعتی من رو تخت عین کس��ایی که بای��د یه چیزایی رو داش��ته باش��ند ولی ندارند نشس��ته بودم (.ببینید تقصیر من نیس��ت که باید اینجوری بنویس��م این مجله قراره برسه دس��ت خانواده برای همین باید اینطوری بنویس��م که بشه پخش��ش کرد اونطوری هم منو نگاه نکنید). ناگه��ان صدا اومد بی��و بیو بیو بی��و آماده باش رسارسی بیو بیو بیو بیو کشور زیر حمله موجوداتی ناشناخته قرار گرفته است بیو بیو بیو بیو در خانه هایت��ان مبانید و از خودتان محافظت کنید بیو بیو
بیو ،این آژیر باعث شد که من به خودم بیام و همه چی تا حدودی برام روش��ن ش��ه .خودمو انداختم پش��ت لپ تاپ و رفتم س��ایتای خربی رو تند تند جستوجو کردم به امید اینکه بتونم چیزی پیدا کنم. هنوز خرب فراگیر نشده بود ولی انگار از دو ساعت پیش متام کش��ورهای جهان زی��ر حمله گروهکهای تروریس��تی قرار گرفته بودن .چی؟ تروریس��تی؟ یعن��ی این موج��ود نازنین ک��ه داره در مال بازی میکنه یه تروریس��ته؟ برید گذاشتنی هاتونو رو بذارید بابا! نه اینجوری منیشد باید خودم یه کاری میکردم. پیامهای بازرگانی مثل��ن .برید یه لیوان آب بخورید تخمه بیارید که بریم رساغ بقیه ش به هر حال االن اجازه دارید اسرتاحت کنید. س�لام به مادر عزیزم منیدونم میتونی این نامه رو بخونی یا نه ،اگه جواب نه باش��ه که خیلی خوبه، اصن امیدوارم تو قبل از من رفته باش��ی ،اصال دمل منیخ��واد ببینم بعد مرگم غص��ه داری .این منیتونه وصیت نامه باشه چون چیزی ندارم که مال خودم باشه که بخوام تقسیمش کنم ،یه موبایل هست که اونم فکر کنم بهرته بهش دست نزنی بذار تو ذهنت همون پرسه خوب و معصوم باقی مبونم .لپ تاپم داغونه ،برید یه نوش��و بخرید .لباسامم که به درد منیخو ....چرا دارم من اینو به ش�ماها نشون میدم فکر کنم یه مقدار این شخصی باشه .آهان میپرسید چرا اینو نوش��تم؟ فکر میکنی��د میخوام بتمن بازی در بیارم قبلش دارم وصیت نامه مینویس��م؟ خب یه مقدار نزدیک ش��دید ولی نه! بتمن بازی رو در آوردم بعد االن دارم نامه خداحافظیم رو مینویسم، بذارید براتون تعریف کنم چی شد :یادتونه قبل از اینکه برید آب بخوری��د بیاید گفتم باید خودم یه کاری کنم راجع به موجود مالشگر پشت در؟ خب ک��ردم .یعنی خیلی هم عالی این کارو انجام دادم. اومدم پشت در وایس��ادم الشو باز کردم ،زارت یه رس اومد بیرون ،چیزه ترس��ناکی نبود ،هم خونهایم بود فقط یه مقدار دکوره صورتش بهم ریخته بود. 51
یه چش نداش��ت ،خ��ون ازش میچکید و مغزش��م معلوم ب��ود .به کمک آدرنالینی که تو بدنم منترش ش��ده بود ،زیاد نرتس��یدمو تونس��تم خودمو رسیع ج��م و جور کنم .در رو زارت بس��تم رو گردنه هم خونهای عزیزم .دوباره باز کردم و بستم ،باز کردمو بستم ،باز کردمو بستم ،باز … خالصه برای دفعات زی��ادی این کار رو انج��ام دادم .همینجور خون از گردن هم خونهایم میپاش��ید بیرون ،خودمو دیواره پشتم یه ست کامل رنگ قرمز خوردیم .رستونو درد نیارم آخر رس این گردن رفیقمون قطع ش��د ،بیچاره مثه زمان آدم بودنش یه صدا هم نداد .خیلی شیک و ب��ا کالس مرد .من که خیامل از این حاجیمون (آره من از همونام که از لغت حاجی استفاده میکنند) راحت شده بود ،لشش رو از در دور کردمو و در رو باز بستم .یک لحظه سکوت اختیار کردم و به متام اتفاقات که در یک س��اعت گذشته افتاده بود فکر کردم ،به نتیجه خاصی نرسیدم راستش ،برای همین عزمم رو جذب کردم تا واقعیت رو متوجه شم ،من از هم��ون دوران کودکی به دنبال کش��ف حقیقت بودم همون وقت که س��ایتایی که قفل بودند رو با مهارت خاصی میگشتم میشد یک شخص حقیقت جو رو در من دید. اولی��ن قدم بیرون اومدن از ات��اق و چک کردنه خونه بود .آره میدونم باید مثل یک کودک انس��ان تو اتاق میموندم و منتظر میشدم تا ارتشی ،پلیسی چیزی بیاد نجاتم بده ولی خب ش�ما که تا حاال یه موجوده ترسناک نکشتید که بفهمید من چه حسی داش��تم .میدونید مثه پوکره وقتی یه دست با قطر زیاد کلفت میربی احساس میکنی آخره پوکر بازایی برا همین رشط��ای بزرگ میبندی و به گاج میری و در کنکور موفق میش��ی .به هر حال من شوکر رو تو یه دس��تم گرفتم و موبایلم که چراغ قوه داشت رو تو دس��ته دیگه ،از اتاق خارج شدم و به سمت آشپزخونه روانه. همینجور ترس��ان و لرزان داش��تم میرفتم سمت آش��پزخونه که دیدم ی��ه چیزی ت��و تاریکی تکون میخوره .چراغ رو روشن کردم و دیدم که اون یکی هم خونهایم افتاده رو زمین و داره باال میآره. 52
گفت��م هی ختنه چت ش��ده (اس��مش هتنه بود ولی من همیشه ختنه صداش میکردم چون انسان بام��زم) .یه نگاهی بهم کرد و ی��ه چیزی گفت که نفهمیدم .یعنی در اصل داشت داد میزد ولی صداش در منیومد فقط یه زوز ٔه خفیف به گوش میرس��ید. یه قدم رفتم جلو ظاهرش که تغییری نکرده بود .از همون اولش هم شبیه زامبیها بود من منیدونم این دخ�ترا از چیه این خوشش��ون میومد .دوباره گفتم ختنه چی ش��ده؟ .آروم دس��تش رو ب��اال آورد و به پشتش اش��اره کرد .رسم رو باالتر بردم و به پشتش یه نگاه��ی انداختم .ابزار ف��رو کردنیم توش همه پش��تش پر از خون بود .لباس��ش پاره ش��ده بود و کمرش جر خورده بود .یه دوثانیه تو شک بودم که ب��ا صدای نعره ختنه به خودم اومدم .مادر به خطا ی��ه دفعه رم کرد و خودش��و پرت کرد روم .ش��وکر از دس��تم افتاد و خودم پرت ش��دم به طرفه دیگه اتاق .ختنه روم بود و س��عی داشت صورتم رو گاز بگیره ،یه مش��ت حواله صورتش کردم و خودمو از زیرش کش��یدم بیرون .متام دسته راستم درد میکرد فکر کنم بر اثر ش��دت مش��ت دس��تم مو برداشته بود .هر جوری بود خودمو رسوندم به شوکر که یه درد شدید متامه وجودم رو برگرفت .دقیقا احساس کردم س��لولهای مغزم یکی یکی از شدت درد دارن میرتکن .هنوز منیتونس��تم درست تشخیص بدم درد از کجا رشوع ش��ده ،همینجور داشت مغزم درد رو تحلیل میکرد که یه دفعه زیره پام خالی شد .ختنه پامو به دندون کش��یده بود و داشت منو میکشید، ش��وکر رو چند بار به بدنش زدم و خودمو انداختم روش .دس��تم رو ب��ا ق��درت فرو ک��ردم تو زخامی پش��تش .قش��نگ خرد ش��دن اس��تخوناش رو روی انگش��تام حس میکردم .انگار همشون پوک بودن. اون یکی دستم رو هم فرو کردم تو و هر چی بود
کشیدم بیرون متام اجزای بدنش کشیده شد بیرون. ح��س عجیبی داش��تم میون حوض خون نشس��ته بودم و میخندیدم ،من پیروز شده بودم ،به صورت رس��می میتونستم بگم در حد تونی مونتانا صورت زخمی یا همون اس��کارفیس بیرحم ونرتس بودم .از درد بدنم لذت میربدم .ی��ه نگاهی به پام انداختم حدودا چیزی به جز اس��تخوان از ساقه پام منونده بود .لباس��م رو در آوردم دوره اس��تخوان پیچیدم. منیدونستم باید چی کار کنم ،یعنی االنم منم یکی از اونها میشدم؟ منیدونستم منیدونستم! هان؟ نه اسرتاحت کنید برید دم پنجره یه سیگاری بکشید .االن زنگ تفریح کاریتون ندارم. خب بای��د بگم من حدودا ت��ا ۱۰دقیقه دیگه با خونه میس��وزم برای همین فکر نکنم بتونم منت رو دوب��اره بخون��م و مرتبش کنم ،پ��س هر چی غلط دس��توری بود به بزرگ��ی خودتون ببخش��ید .چرا قراره تا ۱۰دقیقه دیگه بس��وزم؟ آهان یادتونه هم خونهایم پامو جوید بعدم من منیدونستم آیا زامبی خواهم ش��د یا نه؟ خب جواب��ش اینه که من دارم زامبی میش��م .من دمل منیخواد به عنوان یک زامبی ب��ه زندگی ادامه ب��دم برای همی��ن تصمیم گرفتم کل ای��ن خونه رو با زامبیهایی که توش هس��ت رو به آتیش بکش��م .گاز رو روشن کردم و اونجور که حساب کردم تا ۱۰دقیقه باید یخچال استارت بزنه که باعث ایجاد جرقه ش��ه و بعد ب��وم .آره اینو از فایت کالب یاد گرفت��م که چی؟ هان که چی؟ من دارم میمیرم بعد شام از من مچ گیری میکنید؟. کثافت بیشعور خر و چند فحش کودکانه دیگر به این دردی که دارم میکشم ،رسام مورد عنایت قرارم داده .چی جلو زبونم رو بگیرم؟ خوش��حال میش��م یک بار زامبی ش�مارو گاز بگیره و بعد ببینم چقد با ادب ح��رف میزنید .حاال که میبین��م امروز باید ش�مارم رو به دخرته می��دادم ،ولی خب فکر کردم چیزی که زیاده دخرت این نشد فردا یکی دیگه! کی فکرشو میکرد فردایی برام وجود نداشته باشه .من مادرم رو دوست دارم .تنها کسی بود که من رو تو
هر رشایطی دوست داشت .البته داداشم هم رفیق خوب��ی بود ولی ب��ه هر حال بعضی وقت��ا اونم از من بدش میومد .االن پر از حرستم کاشکی حداقل کم�تر فیلمهای غیر اخالقی میدیدم و وقتم رو بهرت تلف میکردم. داره کم کم خواب��م میگیره گاز داره کاره خودش رو میکنه .خوبیش اینه که قبل از س��وخنت احتامال ب��ا گاز آرام ت��و خ��واب میمیرم .من همیش��ه دمل میخواست تو خواب مبیرم آرام و بیدردرس .من آدم ترسویی هس��تم از درد کشیدن خیلی میرتسم ولی االن ترس��ی احس��اس منیکنم چون داره متوم میشه واسه همیشه البته میتونه اثر آدرنالین هم باشه به هر حال .حیف که س��یگاری نیس��تم و گرنه سیگار االن میچس��بید .دارم داری��وش گ��وش میکنم باید بگم زیادم انتخاب خوبی برای مردن نیس��ت ،برای خودکش��ی خوبه ولی برای م��ردن نه .فکر کنم آقا موتس��ارت انتخاب بهرتی باش��ه ،شادتره کسی هم توش زر زر منیکنه .دمل میخواست قبل از مرگ همه فیلامی کوبریک رو ببینم ولی خب نش��د االنم که دیگه وقت ندارم .کاشکی اونقدر زنده میموندم که فیلم آخر تارانتینو رو ببینم ولی خب انگار ش��انس باهام یار نیس��ت .اگه داداشم زنده بود بهش بگید انتقامم رو بگیره ،بهش بگید تا میتونه زامبی بکشه خیلی زیاد ،بهش بگید مدیومنه اگه نکشتش��ون .به عمهام هم بگید با اینکه ندیدمش ولی منو ببخشه خیلی به خاطره من فحش خورده هه هه هه. خب همین برم مبیرم دیگه ،به معنی واقعی کلمه منظورم��ه .االن میتونم واقعا بگ��م دارم میرم کپه مرگ��م رو میذارم یا که واقعا دارم میرم گورم رو گم کنم .خیلی غامنگیزه ولی خب خندهدارم هس��ت. دیگه واقعاخدافط من برم رو تخت دراز بکش��م و همراه با آقا موتس��ارت منتظر مرگ شم ،فکر کنم یک کتاب هم بخونم ،رابینسون کروزئه نصفه موند برم ببینم تا کج��ا میتونم پیش برم .بوس بوس بای بای.
53
عنوان این گزارش ش��اید کمی طنزآمیز و سورئال به نظر آید اما میتوان با اندکی ایده آل گرایی ،کمی خیالپردازی و رس س��وزنی حافظ ٔه تاریخی تهران را به عنوان گزارش گره زد. فارغ از قضاوت ،نوس��تالژی بخش��ی جدانشدنی از تاریخ برش اس��ت .نوس��تالژی را میتوان به طور خالصه نوعی احساس درونی تلخ و شیرین به اشیا، اش��خاص و موقعیتهای گذش��ته معنا کرد .حسی ک��ه در این گزارش ب��ه کودکی ،خان ٔه م��ادر بزرگ، کوچههای باصف��ا و گرم ،خیاب��ان گردیهای روزگار گذش��ته و ش��اید فیلم مادر اثر عل��ی حامتی ختم میشود .به مس��یر خانه تا مدرس��ه .مسیر آشنایی که امروز بس��ایر غریب است .حسی که شاید برای یک فرانسوی سالن تیاتری در انتهای کوچه ایست و ب��رای تو چیزی دیگر ،بن بس��تی دیگر و حال و هوایی دیگر. از تخریب باغها ،هوای آلوده ،ترافیک و شلوغی، ازدیاد جمعیت س��اکن ،عدم نظم پذیری اصولی و عدم مدیریت صحیح ش��هری این س��الها و اکنون ته��ران ک��ه بگذری��م (که کاش میش��د گذش��ت!) میتوانیم به مش��کل جا دادن این خیل عظیم آدمی در ش��هری که روزگاری ش��هری نحی��ف و لطیف تعریف میش��د اش��اره کنیم .مشکلی که حل کردن آن با افزودن چن��د واژه و تعریف نابجا به ادبیات ش��هری ،انگار برای همیش��ه به گرهای کور تبدیل ش��ده و چهر ٔه ش��هر را دگرگون کرده اس��ت .بافت سنتی که به ذات هویت هر شهری را شکل میدهد با افزودن واژه کلنگی به چیزی بیارزش تبدیل ش��د 54
ک��ه باید خراب میش��د تا خانهای نوس��از جایش را بگی��رد ،که این خ��ود احمقانهرتین و اش��تباهرتین برداش��ت از تجددگرایی ش��هری در تهران به شامر میرود .و یا واژ ٔه بساز بفروش که شاید بعد از شغل آزاد ،معروفرتین ش��غل دوران��ی بود! جالب اینکه غالب��ا از خراب کردن خانههای خودش��ان رشوع به ای��ن کار کردند .و طنز آمیز واژ ٔه * بس��از ،بنداز * ک��ه از بطن جامعه رس ب��ر آورد .جامعهای که وارد خانههای رسی دوزی شده با قوارههایی زشت شدند و کم کم فهمیدند چه کالهی رسشان رفته . آگاهی به دست آمده از گذشت زمان ،در و دیوار را هم درگیر نوستالژی میکند. جای��ی خواندم بعد از درختهای ته��ران که از ترب واهمه داش��تند ،دیوارهای ش��هر ماندهاند و ترس از کلنگها .بافتهای ش��هری حافظه و تاریخ ش��هر هس��تند ،شهر بیحافظه ،خود و ساکنین ش را دچار رسدرگمی و بیهویتی خواهد کرد. پن��چ عکس ضمیم ٔه گزارش نتیج�� ٔه پیاده روی در کوچ��ه ای قدیمی و ن��گاه انداخنت به خانه هایی ست که تقریبا رو به روی هم قرار دارند .نویسنده اضاف��ه میکند که ب��ا مدرنیته و رون��د آگاهانه به سمت عرص جدید هم کالم است .همینطور امیدی به اصالح سیاس��ت حاکم بر بافتهای س��نتی شهری و مل��ی ن��دارد .و در مورد تهران نیز معتقد س��ت که تنها خراب کردن بخش عمده ای از ش��هر و باز ساخنت اصولی میتواند تهران را نجات دهد ،که فکر کردن به این امر هم تراز با این گزارش نیست.
55
56
57
ر ،خاطرات، کا قال و محافظت از اف رتین آسیب نت م برای ثبت ،نگهداری ،ا ه است تا آنها را با ک س��ان تالش ود ان ه انسان همیش ایش ،نیازمند جایی ب تا پوس��ت حیوانات آس��وریان از ه ته فها و باور .از دیواره غا رها گرف ههایش جاودانه کند .یپرداختند های خود م حر ی ثبت کند ورها و اید با دگ ه ند ،انس��ان دی اس��ت خود را با متام گل رس به ثبت نوشت پ میپرداخت دن بر روی کرده چوب به چا ز ر ه ک م . ت ر های ناز ا وده اس میان افواه گرفته که ب ه بر روی و ق نت رد پایی از خود ب هرچند در چین یها ک بجای گذش شده است. پ بودهاست تا ه به دنبال ت ا چ ب ث ه ا ه ا گ ی ت � ا میش کره دس� ن بار وزارت ه وه نوین چاپ به نام ت که خالق نخس��تین هایها نخستی ریختهگری ی ر ش می این گوتنربگ اس�� س��ال ۱۲۴۱میالدی ک �ی فلزی را � و ش��ید .وی عم ۶س��ال قبل از او در وظف بود حروف چاپ ک تحقق بخ ۴ م ر رس را برای .اما را تاس��یس کردندکه نی به اید ٔه چاپ متح روغنی و پ آملا پ ی ٔه ایران اولین چا د .در ،۱۴۵۲گوتنربگ خت ورق ،جوهر با پا رتاع کرد .در پا گرفت و خ �� �ا کن ارگاهش ف نآوری س� د و دستگاه چاپ را ا 1821میالدی ک ر د به طوری در یک کتاب گرد هم آو ربیز در حوالی سال منترش ش�� ر پ ت ان به خود چا خانه سنگی در شهر صفی در رسارس کش��و چاپ در جه پ لو در صنعت چا ن پس با رسعت زاید ا ت و نهم را مقام بیس�� آ از مروزه ایران که ا داده است. اختصاص
58
تابلو آن مشخص از سط بازار یزد است و هامنطور که دود ۸۰سال قبل. و ح چاپخانه گلبهار درست ده ،اوایل دوره رضا شاه و چیزی دیمی مش��غول به سش ق است سال ۱۳۱۲تاسی ن اس��ت که هنوز به هامن روش کند .در حالی که می ر ای جذابیت این چاپخانه د امن حرف رسبی س��ابق استفاده هار فضای وسیعی زه گلب کار اس��ت و همچنان ا یک فضای کوچک نیز کاف یست آ نقدری سفارش ده است .و هنوز ی برای چاپخان ههای امروز خود اختصاص دا ه را در منطقه باستانی یزد ب فری را بچرخاند. شده توجه نکنید. زندگی پنج شش ن ر تابلو آن نوشته کار دارد که ب ه ک به ش�ماره تلفنی پنج رقمی بوده. د تی ش دا که هنوز تلفنها اگر سفارش��ی به زمانی میشود ن شامره مربوط هوتن سالمت ای
عکس ها
از :ه وتن سالمت 59
60
61
62
63
آنا کارنینا براس��اس رمان درخش��انی به همین نام از لئو تولس��توی نویسنده شهیر روس ساخته شده، هرچند که به اندازه آن کتاب ،درخش��ان از آب در نیامده .ماجرای فیلم حول محور چهار ش��خصیت اصلی میگردد .آنا کارنینا با بازی کیرا نایتلی همرس آلکس��ی کارنین یک مقام بلندپای��ه دولتی با بازی جود الو است .او در سفری که برای دیدن برادرش به مس��کو میرود با آلکس��ی ورونس��کی با بازی آرون جانس��ون که یک ارشافزاده روسی است آشنا میش��ود .رسانجام این آشنایی جدایی آنا از شوهر و کودکش و رس��وایی اخالقی بزرگی اس��ت که در انتها با خودکشی آنا زیر چرخهای قطار به پایان میرسد .در میانههای داستان ماجرای فردی به نام 64
لوین نیز روایت میشود که برای تولستوی منادی از عشق به خوبیها و درستکاری است. رم��ان آن��ا کارنینا تاکن��ون چندین و چن��د بار در دس��ت فیلمس��ازان مختلف تبدیل با آثار تصویری شده است .نخستین اقتباس سینامیی این کتاب به دوران سینامی صامت و س��الهای ۱۹۱۰و ۱۹۱۱ بازم��ی گردد و در این س��الها آنقدر آثار مختلف براس��اس این شاهکار ادبی س��اخته شده که شاید نتوان همه آنها را فهرست کرد. کارگ��ردان این نس��خه تازه س��ینامیی هم کس��ی نیس��ت جز جو رایت که تاکنون چند اقتباس ادبی خوب داشته است .از جمله فیلم درخشان غرور و تعص��ب با بازی همین کیرا نایتلی که ش��اید بتوان
از آن به عنوان بهرتین اقتباس س��ینامیی آثار جین اسنت نام برد. فیلمنامه این فیلم را یکی از بزرگترین منایشنامه نویس��ان و فیلمنامه نویس��ان زنده دنیا به نام رس جان اس��توپارد نوشته است .از جمله فیلمنامههای معروف اس��توپارد میتوان از فیلمنامه شکس��پیر عاش��ق نام برد که در سال ۱۹۹۹تقریبا متام جوایز س��ینامیی دنیا را درو کرد .در هامن سال استوپارد ب��رای آن فیلمنامه خرس طالیی برلین ،گلدن گلوب و اسکار را به دست آورد. در فیلم چه میبینیم؟ آنا کارنینا رمانی اس��ت بسیار حجیم که با مرتهای این روزهای داستان نویسی ،طوالنی ،خسته کننده و با اضافات زیاد به نظر میرس��د .هرن استوپارد و جو رایت در این فیلم همین اس��ت که توانستهاند از این رم��ان پر صفحه فیلمی جذاب بس��ازند که در زمان ۱۳۰دقیقه ایاش متاش��اگر را خیلی خسته و دل��زده نکند .برای اینکه این جذابیت به دس��ت بیای��د ،بیش از همه باید به فیلمنامه شس��ته رفته
استوپارد اش��اره کرد که توانسته متام نکات مهم را در این فیلم فرشده سازی کند و در حالی که بیننده چیزی از داستان اصلی را از دست منیدهد ،شیره و خالصه کالم و جهان بینی تولستوی را هم به دست میآورد .خود استوپارد درباره این اقتباس میگوید: «در ای��ن کتاب عش��ق وج��ود دارد :عش��ق مادر، عشق فرزند ،عشق برادر و خواهر ،عشق شهوانی، عشق به روسیه و همه اینها .عشق نقطه مرکزی و اصل��ی کتاب اس��ت .در فیلم همینطور اس��ت. برای همین تصمیم گرفت��م در اقتباس از کتاب آن قسمتهایی را که شاید درباره چیزهای دیگر باشد کنار بگذارم». از دیگ��ر عن��ارص مهم جذابیت فیلم س��اختار آن اس��ت .جو رای��ت در یک ایده بکر س��ینامیی متام فیلم را به ص��ورت صحنهای از یک منایش و درون یک س��الن تئاتر مجلل روس��ی تصویر کرده است. گویا که برای متاش��اگر متام این اتفاقات فیلم نه در زندگ��ی واقعی که در صحنه میافت��د .بازیگران با آن لباسهای ارشافی روس��ی ،در اقتباس س��ینامیی جو رایت بازیگرانی از یک منایش بزرگ هستند که
65
66
هرکدام به نوبت برای اجرای نقش خود میآیند و میروند .این دید تئات��ری بیش از هر چیز موجب ش��ده که میزانس��نها ش��کلهای تئاتری به خود بگیرند و کارگردان کش��یده با استفاده از فضاهای
گریم این ش��خصیت با آن سیبیلهای باریک رو به ب��اال او را بی��ش از حد بیهویت ک��رده ،بازی تک خطی و بدون پیچیدگی او هم شخصیت ورونسکی را به کلی نابود کرده اس��ت .در بین بازیگران جود
مرده سالنهای منایش مانند پشت صحنه ،باالبرها، س��تونهای نورپ��ردازی و غیره به القای برداش��ت جدیدی از آنا کارنینا برسد.
الو ه��م از پس نقش��ش خوب بر آم��ده و در کل میتوان گفت به جز آرون جانس��ون بقیه بازیگران کیفیتی باالتر از حد متوسط دارند.
و بازیگران تقریبا متام بار فیلم روی دوش کیرا نایتلی است و میشود گفت تا حد بسیار زیادی از پس در آوردن کاراکتر پیچیده و چند وجه��ی آنا کارنینا برآمده. اما از آنطرف آرون جانسون که قرار است نقش از راه بدر برنده آنا را بازی کند ،کاراکتر ورونسکی را تبدیل کرده به یک جوان لوس و تک بعدی که هیچ چیزی برای اینکه بفهمیم چطور ش��د که توانست دل آنا را بربد از خود نشان منیدهد .عالوه بر اینکه
چه چیزی بیننده را آزار میدهد؟ ایده بکر تئاتری کردن هرچه در صحنه اس��ت به نظر من هامنقدر که به جذابیت فیلم کمک کرده، از جذابی��ت آن هم میکاهد .اما این یعنی چه که ه��م جذاب اس��ت و هم جذابی��ت را کم میکند؟ دلیلش ساده است .نیم ساعت اول فیلم آنقدر این میزانسنهای پیچیده تئاتری جدید و نو هستند که متاشاگر احساس میکند در یک دنیای کامال جدید س��ینامیی ق��رار گرفته و برای همین به رس ش��وق
میآی��د ،اما کم کم که همه چیز عادی میش��ود و ای��ن رفت و آمدهای نامتعارف تبدیل به همه چیز فیلم میشود ،متاشاگر کالفه شده زیر لب میگوید: «آقای کارگردان میش��ه لطفا بسه؟ میزاری فیلمو
کرده .ش��اید بشود گفت در ساختار داستان و فیلم بیش از نیمی از این س��کانسها بیدلیل هستند و کار را به جایی میرسانند که مخاطب از خود سوال میکند« :حاال که چی؟».
ببینیم؟» بسنت فیلم در چارچبهای تئاتری موجب این ش��ده که متاش��اگر مداوما تصاوی��ری ببیند که ش��بیه هم هس��تند .هرچند که طراح��ی صحنه و لباس این فیلم بس��یار درخشان است ،اما این همه خالقیت در میزانسن و طراحیهای هرنی نتوانسته موجب تنوع تصویری کاملی شود. یک نکته دیگر ارصار کارگردان در زمینی کردن و از نفس انداخنت عشق میان آنا و ورونسکی است. در حالی که به نظر میرسد در عشقهای پنهانی و خیانتهای خانوادگی آنچه بیش از همه به چشم میآید مخفی کاری است ،در این فیلم کارگردان با سامجت متام و به هر بهانهای سکانسهای مفصل هم آغوش��ی کیرا نایتلی و آرون جانسون را تصویر
و اما... آنا کارنینا از بیشرت منتقدان سه ستاره بیشرت نگرفته. بنابراین یک فیلم متوسط است .هرچند که از زمان اکران در اروپا و آمریکا حسابی موج و رسوصدا به راه انداخته که البته بیشرت این رسوصداها به دلیل جمع شدن تعداد زیادی آدم کاربلد مثل جو رایت، تام اس��توپارد ،کیرا نایتلی و جود الو بوده اس��ت. ام��ا آنا کارنینا با وجود هم��ه خوبیهایی که دارد، میتوانس��ت اقتباسی خیلی دیدنیتر و عمیق تری از آب در بیاید .اتفاقی که البته در این س��اختار پر طمطراق و بیش از حد تصنعی نیفتاده است. 67
68
دومین دریاچه شور جهان ۵۲۰۰ .کیلومرت مرب��ع ،جایی برای درمان بیامریها ،جایی برای تفریح ،معت��دل کننده هوای منطقه آذربایجان رشقی و غرب��ی ،مرکزگونههای مختل��ف وحش س��واحلی زیب��ا ،جزایری کنارهم ،مرک��ز تجارتی منطقه ،جایی برای تفریح مردم … .یک رسزمین قدیمی و یک دریاچه … .اینه��ا همه عناوینی اس��ت ک��ه روزگاری به اورمیه میدانند اما اینک و با کامل ناباوری اورمیه
تاریخچه دریاچه ارومیه نام این دریاچه داس��تانهای متفاوتی را در خود دارد .اسرتابن مورخ یونانی قرن اول میالدی نام این دریاچه را کپوتا میداند که به معنای دریاچه کبود است .مورخان اسالمی نیز این دریاچه را کبودان یا کبوذان معرفی کردهاند .بطلمیوس اما این دریاچه را «مارگیانه» ذکر کرده اس��ت که به احتامل قریب به یقین هامن مراغه است. یک��ی دیگ��ر از نامهای این دریاچه را چیچس��ت
آخرین دقایق زندگی خود را به نظاره نشسته و بر بسرت این محترض تنها هیچ کس نیست.
میدانن��د .دریاچهای ک��ه بس��یاری از وقایع مهم تاریخی ایران در آن رخ داده اس��ت .نربدهای مهم کیخرسو اساطیری و شکس�تن دژ بهمن در حوالی این دریاچه رخ داده است .بسیاری از مورخان ،بر
پایه متون دوران ساس��انی ،پیامرب ایرانی ،زرتش��ت را ،متولد حوالی همی��ن دریاچه میدانند .این نام به ش��کلی دیگر «خنخست»در متون تاریخی ذکر شده است. اصطخری مورخ س��دههای نخستین بعد از اسالم ای��ن دریاچه را «بحیره ال�شراه» به معنای دریاچه خ��وارج نامیده اس��ت که به دلیل س��نگر گرفنت و حض��ور مردم��ی در جزیرهاش بوده ک��ه به والیان اسالمی آذربایجان یاغی شده بودند. نام دیگر این دریاچه «ارومیه» است .زبانشناسان ای��ن کلم��ه را یک کلمه آرام��ی میدانند که از دو بخش؛ «اور» به معنای ش��هر و «میاه» به معنای آب تش��کیل شده اس��ت .در دوران افش��اریه این دریاچه را «دریاچه ش��اهی» عنوان میکردند .در دوران رضا ش��اه پهلوی ،ارومیه به دریاچه رضاییه تغییر نام داد و تا دوران جمهوری اسالمی همچنان به ای��ن نام صدا میش��د .بعد از انق�لاب از میان نامهای تاریخی آن نام ش��هر اورمی��ه دوباره به او برگردانده شد و دریاچهای که بارها تغییر نام داده بود این بار اورمیه لقب گرفت. ژاک دوم��رگان یکی از اعض��ای هیات مطالعات باستانشناس��ی فرانسوی در ایران در حوالی ۱۸۹۸ در ایران مینویسد: «س��ابقاً در عهدی که کوههای اطراف پوشیده از جن��گل بودهاند ،دریاچه ارومیه خیلی وس��یعتر از روزگار ما بوده اس��ت .این دریاچه احتامالً تا تربیز پیش میرفته است .در ارومیه ،مراغه و میاندوآب آثار و بقایایش هنوز ب��ر روی دامنه و تهیگاههای کوهس��تانها وجود دارند .اما به علت از بین رفنت جنگله��ا ،چش��مهها خش��کیده و دریاچه بخش مهمی از عظمت خود را از دست داده است .هنوز در شیروانشاهلی (س��ولدوز) نزدیک قادرچای یک دریاچه کوچک منکی یافت میش��ود ،که س��ابقاً با دریاچه بزرگ در ارتباط بوده و امروزه از آن خیلی دور است».
چرا دریاچه خشک شد؟ اختص��اص ٪۹۰مناب��ع آب��ی منطق��ه ب��ه بخش کش��اورزی ،تبخی��ر زی��اد در پی گرم ش��دن هوا و برداشت غیرمجاز از آبهای زیرزمینی در پی حفر چاه از دالیل خش��ک ش��دن این دریاچه هس��تند. کارشناس��ان ابراز داشتهاند در صورت خشک شدن این دریاچه ه��وای معتدل منطقه تبدیل به هوای گرمس��یری با بادهای منکی خواهد ش��د و زیست محیط منطق��ه را تغییر خواهد داد .طی دهههای گذش��ته روی ۲۱روداخانهای که آب را به دریاچه ارومیه میرس��انند ۳۵سد س��اخته و به زودی ۱۰ س��د دیگر نیز ساخته خواهد شد .به این ترتیب به ق��دری از آبهایی که به دریاچه میریزد برداش��ت میش��ود که آبی وج��ود ندارد تا به خ��ود دریاچه برس��د .س��اخت بزرگراه ش��هید کالنرتی و گذر این بزرگراه از وس��ط دریاچه ارومی��ه نیز تبخیر آب را افزایش داده است. اعرتاضها -نتایج هرچن��د اعرتاضه��ای پراکن��دهای در جری��ان خشکس��الی این دریاچه صورت گرفت اما دولت با بازداش��ت معرتضین و ساکت کردن آنها رسپوشی ناکارآمد بر داستان تلخ این دریاچه گذاشت و هنوز نگرانیها ادام��ه دارد و هر روز اورمیه بیآبتر و خشکتر میشود. از س��ال ۱۳۸۹تا کنون باره��ا و بارها گروههای مدنی ،فعالین محیط زیس��ت و حتی سیاسی برای حفظ رسنوشت ارومیه کمپینهایی به راه انداختند. ایرانیان مقیم خارج از کشور نیز در بسیاری از موارد به این کمپینها پیوستند .برای مثال در کشورهایی مثل آملان و فرانس��ه ایرانیان ب��رای حامیت از این دریاچه تجمع کردند .جوانان ارومیهای نیس��ت در اول خرداد ۱۳۹۱دس��ت ب��ه تجمع و اعرتاض زدند ک��ه با دخالت پلیس تجمع نامت��ام ماند و از ادامه آن با دستگیری بسیاری از جوانان و فعالین محیط زیست مامنعت شد. 69
70
عکس ها از :خلیل پاشا
71
س��ال ۲۰۱۲دیگر کسی فکر منیکرد بشود آلبوم موس��یقی با گیتار بیرون داد و طرفدار خاصی هم ب��رای آن پیدا کرد .اما جک وایت ،به ش��کل کامال متفاوت��ی ،قالب را به ه��م ریخت و آلبومی بیرون داد ک��ه نه تنها هرنمندانه اس��ت ک��ه با مخاطب ه��م راحت ارتباط برقرار میکن��د و رسگرم کننده ه��م هس��ت و در کل ،متام کاراکرته��ای یک آلبوم خوب را دارد .آلبوم ج��ک وایت با نام بالندرباس، Blunderbussک��ه نوع��ی تفن��گ قدیمی اس��ت توس��ط مجله موجو ،به عنوان آلبوم س��ال انتخاب شدهاست. موجو :از بالندرباس که بگذریم ،سال ۲۰۱۲هیچ آلب��وم گیتار خوبی در بازار نب��ود که بتواند ارتباط خوبی برقرار کند. جک وایت :خوب ش��د گفتید ،راس��تش وقتی این آلبوم را آماده کردیم ،همه میگفنت اینکه یک آلبوم بر اساس پیانو است! ولی خوب کاری که کردم این 72
بود که هر بخش از موس��یقی را به اشکال مختلف ج��دا کرده و س��عی کردم حتام روح و ش��خصیت خودش را داش��ته باش��د که بتواند ب��ه عنوان یک کلیت ،مطرح شود. موجو :راس��تش را بگو ،بعد از این همه مدت کار گروهی و کار با دیگران ،چه حس��ی داشتی که این بار یک آلبوم را میخواستی تنهایی بیرون بدهی؟ جک وایت :مدتها من زیر هامن حسی بودم که در آن موسیقی را کار کرده بودم ،موسیقی گاراژ و نوعی رفتار که به کس��ی منیگویی چه کار بکن یا نک��ن .اما خوب من برای مدت طوالنی بچه مثبتی ب��ودم و ح��اال وقتش بود که دیکتات��وری را تجربه کنم! در نتیجه گفتم جک ،وقتش اس��ت که هرکار را میتوانی به آن ش��کل که دلت میخواهد پیاده کنی. موجو :جاهایی هم در آلبوم هس��ت که تکنوازی گیتار و گیتار س��ولوی جک وایت را میشنویم .چه حس��ی داش��ت؟ فکر میکردی گیر افتادی یا آزاد شدی یا آسیب پذیر؟ جک وای��ت :وقتی ب��ا راکونت��ورز Raconteurs رشوع کرده بودیم ،من هنوز هم در وایت اسرتایپز White Stripesب��ودم .در نتیج��ه تا رشوع به کار میکردیم ،همه میگفتند :اینکه ش��د کنرست جک وایت که! البته راس��ت هم میگفتند ،من همیشه ای��ن طور کار کرده ب��ودم و کار دیگری بلد نبودم.
اما به تدریج به جایی رسیدیم که بشود گفت شش نفر هست ،جک وایت هم هست در نتیجه کارها را تقسیم کردیم .به همین دلیل وقتی نوبت سولو برسد ،دیگر من هم سولو میزنم. موجو :تجربهات از سفر و برگزاری تور و کنرست ب��ا گروههایی ک��ه متام آنها مرد و مت��ام آنها زن هستند ،چیست؟ ج��ک وایت :گروه��ی که با آنها هس��تیم خیلی استعداد دارند و خیلی هم رقابت میان آنها شدید اس��ت ،جاهایی من ه��م باید بگویم ای��ن رقابت نیس��ت و ما با هم قرار است یک کار اجرا کنیم و
سعی هم این اس��ت که هر شب یک گروه برنامه داش��ته باش��د ولی خوب هی مدام کار به مقایسه کشیده میشود .تجربه خوب این است که میشود هرشب با یک گروه ،یک برنامه خوب اجرا کرد. خوب ،االن دیگر ۲۰۱۳اس��ت ،امسال آلبومی از جک وایت خواهیم داشت؟ امی��دارم .آهنگهای زیادی آماده کرده و روی آن کار میکن��م که فکر کنم هش��ت ت��ا از ۱۰تا االن آماده اس��ت .منیشود گفت دقیقا کی و چه زمانی ولی خوب ،وقتی متام شود ،بیرون هم میآید!
73
تیرت «شاه رفت» یکی از مهمترین تیرتهای انقالب ۱۳۵۷اس��ت که در ۲۲دی ماه در صفحه نخست روزنامه اطالعات نقش بست. مرحوم غالمحسین صالحیار ،رسدبیر وقت روزنامه اطالعات که از مدتی قبل ،مسئله تیرت اول روزنامه در روز رفنت ش��اه ،فکرش را به شدت مشغول کرده بود ،در خاطرات خود از آن روزهای حساس آورده اس��ت :رفنت ش��اه قطعی بود .ما توانستیم تاریخ و حتی س��اعت پرواز را هم به دس��ت بیاوریم .زمان کم بود و م��ن باید پیش بینی کاره��ا را میکردم. میدانس��تم در س��اعتی که پرواز انجام میش��ود، رس��اندن عکس ب��ه روزنامه و چ��اپ جزییات این 74
اتفاق مهم ،امکان پذیر نیست. ب��ه دنب��ال راه حلی بودم ،تا اینک��ه «عباس مژده بخش» رئیس ش��عبه صفحه بندی و مسئول آرایش صفحه را به طور اتفاقی دیدم .او را به گوشه دنجی بردم و موضوع را با او در میان گذاشتم. هامن دو کلمه «شاه رفت» را روی کاغذ کوچکی نوش��تم و به مس��ئول فنی دادم و از او خواستم تا با دس��تگاه «آگران» آن را طوری بزرگ کند تا متام عرض باالی صفحه را بپوشاند .او از کار من ،تعجب کرد .از او فقط خواستم که این قضیه بین خودمان مباند!! س��پس از او خواس��تم در آرش��یو عکس روزنامه،
عکس��ی از شاه و فرح در فرودگاه مهرآباد که لباس زمس��تانی بر ت��ن دارند را پیدا کن��د؛ به رشطی که پشتش��ان ،ب��ه دوربین و نزدیک ب��ه درب هواپیام باش��ند ،یعنی در حال رفنت به مس��افرت تفریحیِ زمس��تانی هستند .س��پس خواس��تم این عکس را
عکس از :دریا روحانی
هم در س��ه س��تون بس��ازد .من در ای��ن چند روز کوتاه ،فقط نگران ای��ن بودم که کاری را که انجام میدهیم ،بین خودمان مباند تا شاه و فرح از کشور خارج شوند! بعد از دو س��اعت ،عباس مژده بخ��ش؛ مرا صدا کرد تا منونه کار را نشانم دهد ،و این درست هامن چیزی بود که میخواس��تم .و بعد با صدای بلند از خوشحالی خندیدم... ۲۶دی ماه از هامن اولین س��اعات صبح ،خربهای رسیده از دربار ،نخس��ت وزیری و ...نشان میداد که ام��روز ،خروج ش��اه حتمی هس��ت .مهمترین ِ بخ��ش کا ِر امروز را قبال انجام داده بودم .عکاس و خربنگار را در فرودگاه مستقر کردم ...هنوز دقایقی
نگذشته بود که به یک باره ،از فرودگاه با من متاس گرفتن��د و صدای خربنگار مس��تقر در ف��رودگاه را شنیدم که میگفت :هواپیامی بوئینگ ۷۲۷شهباز حامل ش��اه و فرح در ساعت ،۱۲/۳۰از زمین بلند شد و من اکنون ،اوج گرفنت آن را میبینم.
بالفاصله از جایم بلند شدم و عین جملهای را که نوش��ته بودم ،در گوش��ی تلفنی که به دانشجویان ایران��ی وصل ب��ود را با صدای بلند ،ب��رای آنها و همچنی��ن همکاران��ی ک��ه احاطهام ک��رده بودند؛ خوان��دم .صدای مناین��ده دانش��جویان خطاب به دوستانش با فریاد بلند شد« :بچهها خرب رسمی؛شاه رفت!» در ای��ن میان چهره مژده بخش دیدنی بود که که با حرکات دست ،مرا متوجه خود میکرد که کارمان را با موفقیت انجام دادیم...
75
��یک در پیس��ت استادیوم آزادی بیلهای تیونینگ ،اس��پورت و کالس منایش اتوم منایش��گاه ،رشکت کنندگان ش��اهد دی ماه ۱۳۹۱برگزار ش��د ،در این تهران در گزارش اختصاصی تابلو را ببینید. ت منایشی برخی رانندگان بودند. اجرای حرکا
76
عکس ها از :هاشم جابریان
77
بام تهران ،مکانی اس��ت ک��ه می توان به دور از فاصله های طبقاتی و فرهنگی در هر زمان از ش��بانه روز به آن ج��ا بروید و از آرامش و حتی ویژه این نقطه از شهر استفاده کنید. کم�تر فضایی در تهران هس��ت که بتوانی در این مکان ف��ارغ از ایدئولوژیهای مرس��وم اجتامعی فرهنگ��ی راه ب��روی و فضا را مال خود کنی .یکفیلسوف فرانسوی به اس��م لفور -له فور -اعتقاد دارد که فضا چیزی نیس��ت ک��ه همین طور وجود داش��ته باش��د .منظور لفور در واقع این است که انس��انها فضاهای خود را تولید میکنند حاال در هر جا که میخواهد باش��د .فضایی تولید میکنند که متعلق به خود هاست. بام تهران هم یکی از این فضاهاس��ت .یعنی شام وقتی به بام میروید میبینید یک نفر دارد میدود. یکی دارد آرام راه میرود .یکی بلند آواز میخواند. دیگ��ری بلند میخندد .در ب��ام تهران ،این فرصت به دس��ت میآید که ش��هروند فضایی را متعلق به خود کرده و خودش باش��د .حاال این شاید به دلیلِ موقعیت جغرافیایی و طبیعی بام تهران هم باش��د ولی به هر حال این طوری است. هام نط��و ر که لف��ور هم میگوید ،یک
عکس از :هاشم جابریان 78
فضای ش��هری جایگاهی دارد که توس��ط فعالیت های اجتامع��ی در طول یک دوره تاریخی ش��کل گرفته ،تولید و باز تولید می ش��ود .پس جایی مثلِ ب��ام ته��ران هم هر بار و اصال هر یک ش��بانه روز ِ به نوعی تولید میش��ود و معن��ایِ خودش را پیدا میکند .از این حیث شاید بتوان گفت که بام تهران یکی از آزادترین فضاهایِ شهریِ تهران ممکن است باشد. ب��ام تهران از ارتفاع ۱۸۳۰مرتی در انتهای خیابان ولنجک تهران آغاز و در ارتفاع ۱۹۱۰مرتی از سطح دریا در ایستگاه یک تله کابین توچال به پایان می رسد. راهی به تله کابین ت��ردد اش��خاصی که قص��د باال رف�تن از کوههای منطق��ه توچال را دارند و یا قصد اس��تفاده از تله کابین را داراند باعث اهمیت بیش�تر مجموعه بام تهران شدهاست. از ابتدای مس��یر بام که پارکینگ خودرو ها است تا ایستگاه اول تله کابین توچال و فضای اصلی بام تهران برای راحتی در رفت و آمد مردم آس��فالت شده است ،این
مس��یرهم برای مراجعه کنندگان و هم برای وسایل نقلیه مورد اس��تفاده قرار م��ی گیرد.اتوبوس هایی ک��ه مراجعان را تا ایس��تگاه اول انتقال می دهند، استفاده کنندگان مجموعههای ورزشی مجموعه و کارکنان مجموعه ازجمله وس��ایل نقلیه ای هستند که مجازبه ورود به مجموعه هستند و از این مسیر جهت رسیدن به ایستگاه اول استفاده می کنند ،که این امر موجب نارضایتی شامری از مراجعان شده است. بانجی جامپینگ ۴۰مرتی یکی دیگر از جاذبه های تفریحی بام تهران عالوه منطق��ه زیبا و منظره منحرص به فردش نس��بت به تهران ،بانجی جامپینگ اس��ت ک��ه هر روزه افراد زیادی را برای اس��تفاده از ای��ن تجربۀ متفاوت به این نقطه از شهر می کشاند. اولین بانجی جامپینگ ایران با ارتفاعی در حدود ۴۰مرت باعث شده که دوستداران افزایش آدرنالین در خونشان بعد از طی کردن ۱۹۵پله دکل خود را با پرشی رویایی روبرو می کنند. ه��ر پ��رش قیمت��ی در حدود ۵۰هزار توم��ان دارد که قبل از پرش با پرس��یدن سواالت س��اده پزشکی و گرف�تن وزن و فش��ار و خ��و ن
رضب��ان قلب برای اطمینان پیدا کردن از س�لامتی متقاضی پرش ،فرد را به سمت نقطه پرش هدایت می کنند. توصیه می ش��ود ک��ه اگر قصد پ��رش دارید تا ۵ س��اعت قبل از پرش غذایی مرصف نکنید و همین طور قبل از پرش دستشویی بروید چون اگر احیانا بعد از طی کردن ۱۹۵پله و رسیدن به روی دکل با اسرتس مواجه شدید و اگه مجبور به رفنت به توالت باش��ید باید ۱۹۵پلهای که باال رفت��ه اید را دوباره برگردید. و البته چشم دوخنت به ستاره ها ای��ن منطقه به خاطر موقعیت مناس��بی که برای دیدن آسامن و ستاره هایش در شب دارد ،همواره س��تاره شناسان و عالقه مندان به رصد آسامن را به این جا می کش��اند تا بتوانند صورت های فلکی را با خیال راحت برفراز تهران مشاهد کنند. همچنین مراسم مختلفی برای رصد کردن آسامن از س��مت گروههای مختلف در ب��ام تهران برگزار می ش��ود که می توان به برنامۀ س��الگرد پنجاه و یکمین س��الگرد نخستین سفر انس��ان به فضا در ۲۳فروردین امس��ال اشاره کرد که با حضور برخی کارشناس��ان ستاره شناس��ی و با اجرای برنامه های مختلفی مثل پخش فیلم س��فر نخستین انسان به فضا ،رصد سیارهها و جرمهای آسامن با تلسکوپ و همچنی��ن برپای��ی غرفههای محصوالت س��تاره شناس��ی و فیلمه��ا و کتابهای فضای��ی ،علمی - تخیلی اشاره کرد.
79
80