Negah Magazine - issue 4 - June 2013

Page 1

‫بسيا‬

‫ر سفر ب‬

‫در‬

‫جستجو‬

‫ايد ‪...‬‬

‫‪٤‬‬

‫ى نير‬ ‫وى تار‬

‫يك‬

‫‪Negah Magazine . Volume One‬‬ ‫‪Issue 4 . June 2013 $ 4.99‬‬

‫گفت و گـوى مجله نگاه با ايمان حبيبى‬ ‫آهنگساز و پيانيست جوان ايرانى به مناسبت ساخت و‬ ‫اجراى سونات پيانويش درگشايش نمايشگاه ‪Safar‬‬ ‫‪ / Voyage‬در ونكوور‬ ‫وقايع نگارى عكس " بوسه شورش ‪ ٢٠١١‬ونكوور " در‬ ‫آستانه دومين سالگرد آن‬

‫‪Carnegie Building‬‬ ‫ساختمان اولين كتابخانه عمومى ونكوور و اتاق‬ ‫نشيمن فعلى ‪Downtown Eastside‬‬

‫روند نزولى رﺃى دهندگان در انتخابات بريتيش‬ ‫كلمبيا‬ ‫پست مدرنيسم به سبك ايرانى‬ ‫قليان مادر بزرگها بر لبان جوانان ايرانى ونكوور‬ ‫شعله هاى بر افروخته شده جنگ عليه نوسازى و‬ ‫مدرنيزاسيون در ‪East Vancouver‬‬

‫عاليجناﺏ سياه‪Negah - June 2013‬‬

‫‪Negah Photo by : Hamid Payombarnia‬‬

‫بيمارى قلبى در كمين زنان بريتيش كلمبيا‬


‫‪Classified‬‬

‫آگهى‬

‫ارسال مطمﺌن و سريع پول‬ ‫به تمامى نقاط دنيا‬ ‫با همراهى شعبه و نمايندگى های‬ ‫تهران)با مجوز رسمى بانﮏ مركزی(‬ ‫تورنتو وآسيای شرقى‬ ‫‪32‬‬

‫نگاه ژوئن ‪2013‬‬

‫‪dargahiexchange@gmail.com‬‬


‫نگاه اول‬ ‫اودي‬

‫سه سفر‬

‫در جس‬

‫تجوى‬

‫در سفر‬

‫نيروى‬

‫‪4‬‬

‫تاريك‬

‫ونکوور از نگاه معماری‬

‫نگاه اقتصادى‬

‫موفقيت يك سرمايه گذارى در گرو فهم و مديريت درست ريسك است‬ ‫نگاه ‪ -‬بخش اقتصادی‬

‫‪Negah Magazine . Volume One‬‬ ‫‪Issue 4 . June 2013 $ 4.99‬‬

‫ريسك پذيرى‬

‫گفت و گـوى مجله نگاه با ايمان حبيبى‬

‫نگاه ‪ -‬بخش گزارش‬

‫كليد سرمايه گذارى موفق‬ ‫‪34‬‬

‫نگاه ژوئن ‪2013‬‬

‫اجراى سونات پيانويش درگشايش نمايشگاه ‪Safar‬‬

‫‪ / Voyage‬در ونكوور‬

‫وقايع نگارى عكس " بوسه شورش ‪ ٢٠١١‬ونكوور " در‬

‫آستانه دومين سالگرد آن‬

‫‪Carnegie Building‬‬

‫ساختمان اولين كتابخانه عمومى ونكوور و اتاق‬

‫نشيمن فعلى ‪Downtown Eastside‬‬

‫بيمارى قلبى در كمين زنان بريتيش كلمبيا‬

‫نگاه ‪ -‬بخش گزارش‬

‫‪Negah Magazine Photo : Mohammad Fazlali‬‬

‫‪Carnegie‬‬ ‫‪Building‬‬

‫پست مدرنيسم به سبك ايرانى‬

‫قليان مادر بزرگها بر لبان جوانان ايرانى ونكوور‬

‫شعله هاى بر افروخته شده جنگ عليه نوسازى و‬

‫ساختمان اولين كتابخانه عمومى ونکوور و اتاق نشيمن فعلى ‪Downtown Eastside‬‬ ‫در تقاطع خيابانهاى ‪ Hasting‬و ‪ Main‬در ونكوور بنايى‬ ‫سنگى دو طبقه ‪ ،‬ساخته شده به سبك بيزانس با گنبد‬ ‫و دو ستون ‪ ،‬الهام گرفته از معمارى يونانى ‪ ،‬خودنمايى‬ ‫مى كند‪ .‬سقف مسى آن نيز از معمارى امپراطورى‬ ‫دوم فرانسه تاثير گرفته است ‪ .‬نام فعلى اين بنا‬ ‫‪ Carnegie Community Centre‬مى باشد‪.‬‬ ‫اشراف زاده آمريكايى ‪ -‬اسكاتلندى به نام‬ ‫‪ Andrew Carnegie‬كه در صنعت فوالد فعاليت داشت‬ ‫در ابتداى قرن بيستم ميالدى به ساخت كتابخانه در‬ ‫سرتاسر جهان كمك مالى مى كرد‪.‬شهر ونكوور از او‬ ‫درخواست ‪ ٥٠٠٠٠‬دالر براى ساخت كتابخانه شهر كرد‪.‬‬ ‫كارنگى ‪ ٢٠٠،٠٠٠‬دالر نيزبراى ساخت كتابخانه سياتل‬ ‫پرداخته بود ‪ .‬وى پرداخت ‪ ٥٠،٠٠٠‬دالر را منوط به‬ ‫پرداخت ساليانه ‪ ٥٠٠٠‬دالر از سوى شهر ونكوور براى‬ ‫تعمير و نگهدارى از ساختمان كرد وبدين ترتيب ونكوور‬

‫‪10‬‬

‫توانست از اين سخاوتمندى بهره مند شود و اولين‬ ‫كتابخانه عمومى شهر از اين طريق و با دريافت ‪٥٠،٠٠٠‬‬ ‫دالر در همين محل و در سال ‪١٩٠٣‬داير شد‪.‬‬ ‫آرشيتكت ‪ George Grant‬معمار اين بنا بود‪ .‬وى‬ ‫دادگاه شهر نيووست مينستر را در سال ‪ ١٨٩١‬در سبك‬ ‫‪ Romanesque Revival‬طراحى كرده بود ‪ ،‬كه همان‬ ‫طرح را با تغييراتى شامل گنبد و دو ستون نماد گونه در‬ ‫تقاطع ‪ Main‬و ‪ Hasting‬اجرا كرد‪ .‬در راه پله ى حلزونى‬ ‫زيباى اين بنا تصاويرى از ‪ ، Robbie Burns‬شكسپير‬ ‫و نويسندگان ديگر بر روى شيشه هاى رنگى پنجره ها‬ ‫نقاشى شده اند‪.‬‬ ‫در سال ‪ ١٩٥٧‬كتابخانه به محل بزرگترى واقع در‬ ‫شماره ‪ ٧٥٠‬خيابان ‪ Burrard‬منتقل شد‪ .‬در كنار كتابخانه‬ ‫از سال ‪١٩٠٥‬موزه ونكوور نيز درطبقه باالى همين‬ ‫ساختمان ‪ Carnegie‬قرار داشت تا اينكه آن نيز ده سال‬

‫بعد و در سال ‪ ١٩٦٧‬به ‪ Kitsilano Point‬منتقل شده و‬ ‫ساختمان بدون استفاده و خالى ماند ‪ .‬خطر فروش و‬ ‫خراب شدن‪ ،‬ساختمان را تهديد مى كرد ‪ ١٢.‬سال‬ ‫اين ساختمان خالى و بدون استفاده باقى ماند‪ .‬اهالى‬ ‫منطقه با برگزارى كمپين هاى مختلف خواستار حفظ‬ ‫ساختمان و تبديل آن به يك مركز فرهنگى ‪ ،‬اجتماعى‬ ‫شدند‪ .‬شهردار و شوراى شهر عليرغم ميلشان سرانجام‬ ‫با حفظ ساختمان موافقت كردند‪.‬‬ ‫در ‪ ٢٠‬ژانويه ‪Carnegie Community Centre ١٩٨٠‬‬ ‫درهاى خود را به روى عموم باز كرد‪ .‬مبارزه اى كه مردم‬ ‫اين منطقه براى حفظ اين ساختمان كردند ‪ ،‬معنايى‬ ‫فراتر از خود ساختمان داشت ‪ ،‬پيكارى بود براى به‬ ‫رسميت شناخته شدن يك محله و حق قانونى مردمانش‬ ‫كه مكانى و صداى رسايى براى خود داشته باشند‪.‬‬

‫نگاه ژوئن ‪2013‬‬

‫مدرنيزاسيون در ‪East Vancouver‬‬

‫عاليجناب سياه‪Negah - June 2013‬‬

‫سردبير ‪..........................‬‬

‫محمد فضلعلى‬

‫طراﺡ ‪...........................‬‬

‫افشين سبوكى‬

‫آگهى‬

‫‪................................‬مﮋگان بابايﯽ‬

‫عكﺲ ‪.................................‬محمد فضلعلى‬

‫فهرست‬ ‫موﺿوع‬

‫روند نزولى رأى دهندگان در انتخابات بريتيش‬ ‫كلمبيا‬

‫‪Negah Photo by : Hamid Payombarnia‬‬

‫ا غلب‬ ‫مردم بطور‬ ‫ناخودآگاه در زندگى‬ ‫روزانه شان با ريسك روبرو مى شوند‪.‬‬ ‫چه گذشتن از عرض يك خيابان شلوغ ويا سوار‬ ‫هواپيما شدن و يا حتى سفارش يك غذاى اشتها آوردر يك‬ ‫رستوران تازه افتتاح شده باشد‪ ،‬ريسك پذيرى جزيى از زندگى روزانه است‬ ‫‪ .‬طبيعى است كه تصميم گيرى در باره هر نوع سرمايه گذارى ‪ ،‬مستلزم پذيرش ريسك‬ ‫آن نيز مى باشد‪ .‬بعضى ريسك ها بسيار ساده هستند‪ ،‬مشابه ريسك عبور از عرض يك خيابان شلوغ ‪ ،‬اما‬ ‫ريسك هايى هستند با پيچيدگى هاى خــــــــاص كه بسيار هول انگيــــــــــز به نظر مى رســـــــــــند‪.‬‬ ‫سرمايه گذارى با خطر پذيرى عجين است و اينكه بدون در نظر گرفتن ريسك ‪ ،‬نبايد انتظار‬ ‫برگشت مالى مناسب از پولى كه سرمايه گذارى مى شود داشت ‪ .‬وقتى فردى در بورس سهام‬ ‫سرمايه گذارى مى كند دو نوع ريسك را مد نظر بايد داشته باشد ‪ .‬ريسك باال رفتن ارزش سهام‬ ‫كه ريسك بسيار دلپذيرى است و با باال رفتن ارزش سهام ‪ ،‬فرد از منفعت مادى آن بهره مند مى‬ ‫شود‪ .‬در همان زمان ريسك پايين رفتن ارزش سهام نيز بايستى در نظر گرفته شود كه ارزش‬ ‫سهام كاهش يافته و فرد بطور موقت ‪ ،‬متحمل زيان مى شود‪.‬‬ ‫به عبارت ديگر حتى ايمن ترين نوع سرمايه گذارى نيز شامل نوعى ريسك مى گردد‪ :‬گذاشتن‬ ‫پول در حساب پس انداز بانكى با باالترين ميزان بهره (‪ )high interest saving account‬كه‬ ‫در حال حاضر در بانكهاى كانادايى كمتر از ‪ ٢‬درصد مى باشد‪ .‬ريسك بااليى آن محدود به‬ ‫همان ‪ ٢‬درصد است و شايد تصور شود كه اين سرمايه گذارى ريسك پايين رونده ندارد كه‬ ‫البته چنين نمى باشد و در اين سرمايه گذارى از تأثير تورم ( ‪ ) inflation‬و ماليات ( ‪) tax‬‬ ‫بر ميزان واقعى بهره برگشتى نبايد غفلت كرد كه در واقع همان ريسك پايين رونده اين نوع‬ ‫سرمايه گذارى است ‪ .‬تركيب تورم و ماليات همان سود اندك را مى بلعد و و فرد با يك زيان‬ ‫مطلق روبرو مى شود‪.‬‬ ‫اجتناب از ريسك پذيرى به معناى نه گفتن به بهره ورى درست از سرمايه گذارى است ‪ .‬نمى‬ ‫توان به اهداف سرمايه گذارى نائل شد مگر آنكه به جاى اجتناب از ريسك ‪ ،‬با آن روبرو شد‬ ‫وبه راههاى درست مديريت ريسك اندشيد و آنها را پيدا كرد‪.‬‬

‫آهنگساز و پيانيست جوان ايرانى به مناسبت ساخت و‬

‫نويسنده‬

‫حميد پيمبرنيا‬

‫ﺻفحه‬

‫زير نظر شوراى نويسندگان‬

‫‪Negah Magazine‬‬ ‫نگاه اول‬ ‫در ونكوور‬ ‫در حاشيه اخبار‬

‫بخش خبر‬ ‫بخش گزارش‬

‫‪٣‬‬

‫‪A Magazine for Vancouver Persian‬‬ ‫‪& Farsi Language Communities‬‬

‫‪٩‬‬

‫‪Editor in Chief :.. Mohammad Fazlali‬‬

‫‪٤- ٨‬‬

‫ونكوور از نگاه معمارى‬

‫بخش گزارش‬

‫چهره ها‬

‫محمد فضلعلى‬

‫در ايران اتفاﻕ افتاد‬

‫بخش گزارش‬

‫گزارش‬

‫محمد فضلعلى‬

‫نوعى نگاه‬

‫بخش گزارش‬

‫نگاه علمى‬

‫دكتر مهرداد كشميرى‬

‫نگاه در نگاه‬

‫محمد فضلعلى‬

‫نگاه طنز‬

‫بخش ادبيات و هنر‬

‫‪٢٣‬‬

‫ادبيات‬

‫داود مرزآرا‬

‫‪٢٥‬‬

‫سينما‬

‫بخش ادبيات و هنر‬

‫‪٢٦ - ٢٧‬‬

‫موسيقى‬

‫بخش ادبيات و هنر‬

‫‪٢٨‬‬

‫كتاب‬

‫بخش ادبيات و هنر‬

‫‪٣٠‬‬

‫از نگاهى ديگر‬

‫بخش ادبيات و هنر‬

‫‪٣٢‬‬

‫شعر‬

‫عبدالقادر بلوچ‬

‫‪٣٣‬‬

‫نگاه اقتصادی‬

‫بخش اقتصاد‬

‫‪٣٤ - ٣٥‬‬

‫نگاه دوﻡ‬

‫بخش گزارش‬

‫‪٣٦ - ٣٧‬‬

‫‪3‬‬

‫‪١٠ - ١١‬‬ ‫‪١٢ - ١٣ - ١٤‬‬ ‫‪١٥‬‬ ‫‪١٦ - ١٧‬‬ ‫‪١٨‬‬

‫‪Magazine layout & Art design:‬‬ ‫‪Afshin Sabouki - Mohammad Fazlali‬‬ ‫‪Advertisement : ........ Mojgan Babaei‬‬ ‫‪Photo : ............... Mohammad Fazlali‬‬ ‫‪Hamid Payombarnia‬‬

‫‪Phone : 604 782 6796‬‬

‫‪١٩‬‬

‫‪Email: negahmagazine@vancouverfarsitv.com‬‬

‫‪٢٠ - ٢١‬‬

‫‪Website : vancouverfarsitv.com‬‬

‫ماهنامه نگاه ‪ ،‬نيمه اول هر ماه منتشر مى شود‪.‬‬

‫هرگونه برداشت و نقل قول از مطالب اين‬ ‫نشريه منوط به كسب مجوز كتبى از مجله‬ ‫نگاه مى باشد‪.‬‬ ‫اين مجله هيچگونه مسئوليتى در برابر آگهى‬ ‫هاى چاپ شده ندارد‪.‬‬ ‫مجله نگاه عالوه بر ارسال مستقيم براى‬ ‫خوانندگان و مشتركين ‪ ،‬در مراكز فرهنگى‬ ‫و هنرى ‪ ،‬كتابخانه ها و كتابفروشى ها و‪...‬‬ ‫نيز توزيع مى گردد‬

‫‪Negah - June 2013‬‬

‫‪3‬‬


‫در ونکوور‬

‫نگاه ‪ -‬بخش خبر‬

‫دانشگاه ‪UBC‬‬ ‫در جستجوى رئيس جديد‬

‫رئيس فعلى ‪ ‬دانشگاه ‪Stephen Troope‬‬ ‫‪ ‬در ‪ ٣٠‬جون ‪ ٢٠١٤‬از سمت خود كناره گيرى‬ ‫خواهد كرد‪ .‬وى علت استعفاى خود را بازگشت‬ ‫به كار آكادميك ذكر كرده است ‪ .‬او در ‪ ‬سال‬ ‫‪ ٢٠٠٦‬به اين سمت برگزيده شد و دومين دوره‬ ‫پنج ساله مديريتی خود را نيز در سال ‪٢٠١١‬‬ ‫آغاز كرده بود‪ .‬در دوره مديريت او دانشگاه‬ ‫بريتيش كلمبيا در بين ‪ ٤٠‬دانشگاه برتر جهان‬ ‫جاى گرفت و رشد جذب دانشجوى آن به‬ ‫‪ ٥٥٠٠٠‬نفر رسيد ‪ .‬با حدود ‪ ١٤٠٠٠‬نفر‬ ‫كادر علمی و ادارى‪ UBC ،‬يكی از بزرگترين‬ ‫كارفرماهاى بريتيش كلمبيا محسوب‬ ‫مى شود‪ .‬جستجو براى يافتن سيزدهمين رئيس‬ ‫دانشگاه ‪ ‬با تشكيل‪ ‬كميته اى آغاز شد ه است‪.‬‬ ‫انتظار سه ساله زنان در بريتييش كلمبيا براى‬ ‫عمل ماستكتومى به سبك آنجلينا جولى‬ ‫عمل ‪ ‬ماستكتومى آنجلينا جولى سوپراستار‬ ‫آمريكايى از جمله اخبار داغ رسانه ها در ماه مى بود‪.‬‬ ‫آنجلينا جولى به خاطر جلوگيرى از ابتال به سرطان‪،‬‬ ‫هر دو پستان خود را با عمل جراحى برداشت ‪.‬‬ ‫پزشكان پيش بينى كرده بودند كه به خاطر سابقه‬ ‫اين بيمارى در خانواده آنجلينا ‪ ،‬احتمال ابتال به‬ ‫سرطان پستان در وى زياد است ‪ .‬زنان ساكن در‬ ‫بريتيش كلمبيا اگر در وضعيت مشابه آنجلينا جولى‬ ‫قرار بگيرند و بخواهند پستانهاى سالم خود را براى‬ ‫جلوگيرى از دچار شدن به سرطان به تيغ جراحى‬ ‫بسپارند‪ ،‬بايد سه سال در نوبت انتظار بسر برند‪.‬‬ ‫البته احتمال دارد بعضى از اين زنها در اين مدت‬ ‫انتظار ‪ ‬سرطان پستان عمال به سراغشان بيايد‬ ‫كه در اين موارد‪ ،‬عمل ماستكتومى اين زنان در‬ ‫اولويت قرار گرفته و عمل جراحى در اولين‪ ‬فرصت‬ ‫انجام مى شود‬

‫طرح دولت كانادا براى بخشش وام تحصيلى‬

‫پزشكان خانواده و پرستاران چنانچه در‪ ‬مناطق دور افتاده و خارج‬ ‫از مركز استانها كه جمعيت كمتر از ‪ ٥٠٠٠‬نفر دارند مشغول به كار‬ ‫شوند مى توانند درخواست بخشودگى‪ ‬وام تحصيلى خود را كنند‪.‬‬ ‫بخشودگى ‪ ‬براى پرستاران مبلغ ‪ ٤٠٠٠‬دالر ‪ ‬و براى پزشكان ‪٨٠٠٠‬‬ ‫دالر به ازاى هر سال كار در آن مناطق خواهد بود‪ .‬حداكثر مدت‬ ‫بخشودگى ‪ ٥‬سال مى باشدكه اين مبلغ براى پرستاران‪٢٠،٠٠٠ ‬‬ ‫دالر و براى پزشكان خانواده ‪ ٤٠،٠٠٠‬دالر خواهد بود‪ .‬اين طرح برای‬ ‫تعميم و قدرت بخشيدن به سيستم درمانى براى همه كاناداييان‬ ‫پيش‪ ‬بينى شده است ‪.‬براى اطالعات بيشتر مى توان به وب سايت‬ ‫‪ Canlearn.ca ‬مراجعه كرد‪.‬‬

‫‪4‬‬

‫نگاه ژوئن ‪2013‬‬

‫نمايشگاه ‪ The science of sexuality‬در ‪Science World‬‬

‫هر آنچه مى خواستيد در باره‬ ‫مسايل جنسى به بچه هاى خود‬ ‫بگوييد ولى يا مى هراسيديد و‬ ‫يا نمى دانستيد چگونه ‪ ‬بگوييد‬ ‫‪...‬حال ‪،‬همه و همه در اين‬ ‫نمايشگاه‬ ‫‪....‬خوب تا به حال ‪Science World‬‬ ‫ونكوور محلى بود كه مى شد دست‬ ‫بچه ها را با هر سن و سالى گرفت‬ ‫و براى آشنايى آنها با علوم محض‪،‬‬ ‫چند ساعتى با خيال راحت در‬ ‫آنجا به سير و سفرپرداخت‪ .‬امااين‬ ‫نمايشگاه موضوعش ‪ ،‬موضوعات علمى مرسومى كه معموال در‪ science world‬وجود دارد نيست و محدوديت سنى‬ ‫نيز ‪ ‬دارد كه براى افراد باالى ‪ ١٢‬سال توصيه شده است ‪ .‬در اين نمايشگاه تصوير مثبتى از روابط جنسى ارايه شده‬ ‫و سيرى در داده هاى علمى در اين زمينه مى شود‪ .‬تالش برگزاركنندگان آن بوده كه اطالعات كافى را درزمينه هاى‬ ‫مختلف جنسى عرضه و روشنگرى الزم صورت بگيرد تا نوجوانان امروز ‪ ‬كه جوانان فردا مى باشند بتوانند با ‪ ‬دانش‬ ‫كافى ‪ ،‬تصميمات مسئوالنه اى ‪ ‬بگيرند‪.‬شايد به نظر عده اى موضوع اين نمايشگاه تناسبى با فعاليتهاى مرسوم ‪ ‬در‬ ‫‪ science world‬نداشته باشد اما به هرحال با تاكيد بر كلمه علم ‪ ،‬سعى شده از جنبه ى علمى به موضوع نگاه شود‬ ‫كه سنخيتى با محل برگزاريش داشته باشد‪.‬‬

‫ظرف دارو با نسخه ‪ ‬پزشك‬ ‫به عنوان كارت شناسايى‬ ‫در انتخابات استان بريتيش كلمبيا كه در تاريخ ‪١٤‬‬ ‫مى ‪ ٢٠١٣‬برگزار گرديد براى فراهم كردن امكان‬ ‫مشاركت ‪ ‬بى خانمانان و افرادكم در آمد خصوصا‬ ‫در ‪ Downtown Eastside‬كه فاقد آدرس ثابت‬ ‫وكارت شناسايى هستند‪ ،‬ظرف ‪ ‬دارو همراه ‪ ‬با‬ ‫نسخه معتبر پزشك‪ ‬به عنوان يكى از مدارك‬ ‫شناسايى براى گرفتن كارت رأى مى توانست‬ ‫استفاده شود‪.‬‬ ‫ركورد شكنى التارى‬ ‫بزرگترين ‪ Lotto Jackpot 6 - 49‬در تاريخ كانادا به‬ ‫مبلغ‪ ٦٣،٤١٣،٨٨٥‬دالر در نيمه ماه آوريل ‪ ٢٠١٣‬قرعه‬ ‫كشي شد و چهار برنده داشت كه به هركدام مبلغ‬ ‫‪ ١٥،٨٥٣،٤٧١‬دالر ر سيد‪ .‬سه نفر ازبرندگان در ونكوور‬ ‫بزرگ بليط خود را خريدارى كرده بودند‪ ،‬دو نفر در‬ ‫‪ Surrey‬و يك نفر در ونكوور ‪ ،‬نفر چهارم از آلبرتا مى‬ ‫باشد‪.‬البته اين ركورد شكنى التارى در كانادا در مقابل‬ ‫بزرگترين ‪ ‬جايزه التارى در آمريكا كه ‪ ‬در آوريل ‪٢٠١٢‬‬ ‫اعالم شد‪ ،‬كوچك جلوه مى كند ‪ .‬مبلغ جايزه در آمريكا‬ ‫‪ ٦٥٦‬ميليون دالر بود‪.‬‬

‫برداشتن شرط ويزا براى سفر كاناداييها به امارات‬

‫طبق اعالم وزير امور خارجه كانادا‪،‬از اول جون ‪ ٢٠١٣‬كاناداييها براى سفر به امارات متحده عربی نياز به اخذ‬ ‫ويزا ندارند‪.‬‬ ‫در سال ‪ ٢٠١٠‬پس از تيرگى روابط بين كانادا و امارات ‪ ،‬شرط ويزا براى سفر به شيخ نشينهاى امارات از جمله‬ ‫دوبى براى دارندگان پاسپورت كانادايى گذاشته شده بود‪ .‬در آن زمان امارات از كانادا در خواست كرده بود كه‬ ‫امكان پرواز هاى بيشترى به كانادابراى شركت هواپيمايى آن كشور مهيا شود كه دولت كانادا با اين پيشنهاد‬ ‫مخالفت كرده بود‪.‬‬


‫در ونکوور‬

‫كوچكترين مجموعه‬ ‫آپارتمان هاى كانادا‬ ‫‪ ‬نگاه _ بخش خبر‬

‫‪ ‬شعله هاى برافروخته شده ى جنگ عليه نوسازى و مدرنيزاسيون‪ ‬‬ ‫در ‪ Surrey‬آپارتمانهاى در معرض فروش كه‬ ‫كوچكترين آپارتمانهاى كانادا لقب گرفته ‪٢٩٧‬‬ ‫‪ sq.ft‬مساحت ‪ ‬و ‪ ١٠٩،٩٠٠ ‬دالرقيمت دارند‪.‬‬ ‫اين آپارتمانها شامل يك اتاق چند منظوره و‬ ‫يك دستشويى و حمام كه كمى بزرگتر از دو‬ ‫پاركينگ معمولى در پاركينگ هاى عمومى‬ ‫ونكوور هستند ‪.‬براى بازديد اوليه از ‪ ٥٦‬واحد از‬ ‫اين آپارتمانها كه در ‪ Surrey‬قرار دارند‪ ٦٠٠ ‬نفر‬ ‫ثبت نام كرده بودند‪.‬‬

‫دو بليط برنده بزرگترين جايزه التارى كانادا‬ ‫توسط يك نفر خريدارى شده بود‬

‫در صفحه‪ 4‬مجله خبرى در باره ركورد شكنى مبلغ جايزه‬ ‫التارى چاپ شده و اشاره گرديد كه دو نفر از برندگان در‬ ‫سورى بليط برنده خود را خريدارى كرده اند‪ .‬جالب است‬ ‫كه ‪ Harry Black‬فردى است كه هر دو اين بليط ها را‬ ‫خريدارى كرده است ‪ .‬وى ‪ ٦٦‬ساله و كارگر شاغل در‬ ‫كارهاى ساختمانى و ساخت فيلم مى باشد ‪ .‬وى در ‪٣٥‬‬ ‫سال گذشته به طور مرتب و سيستماتيك با همين شماره‬ ‫هايى كه اين بار برنده شده ‪ ،‬بليط التارى خريدارى مى‬ ‫كرده است ‪ .‬وى به مردم اعالم كرده ‪ ،‬نيازى به دوست‬ ‫جديدى ندارد و از پذيرش دوستى افرادى كه به اميد‬ ‫گرفتن سهمى از اين پول كه در حدود‪ ٣١.٦ ‬ميليون است‬ ‫با او طرح دوستى مى ريزند معذور است و قصد ندارد اين‬ ‫پول را با كسى تقسيم كند‪.‬‬

‫‪5‬‬

‫در ‪East Vancouver‬‬

‫درشبانگاه ‪ ١٤‬مى ‪ ٢٠١٣‬كه نتايج انتخابات پارلمان خانه در حال ساختي كه به آتش كشيده شد ‪ ١٠ ،‬سال‬ ‫بريتيش كلمبيا اعالم مى شد ‪ ،‬در خيابان اول شرقى بدون سكنه و به حال خود رها شده بود‪ .‬‬ ‫نزديك خيابان ويكتوريا در ونكوور خانه در حال ساختى اقدامات اين گروه دو ماهى است كه شروع شده ‪ ،‬ابتدا به‬ ‫صورت اعتراض هاى‬ ‫طعمه حريق شد‪ .‬آتش گرفتن‬ ‫خيابانى بود‪ .‬به عنوان‬ ‫خانه ها در ونكوور امرى طبيعى‬ ‫مثال با اعتراض به‬ ‫است كه گاه و بيگاه اتفاق مى‬ ‫افتد اما اين آتش سوزى از جنس شركت كنتدگان در راه پيمايى ماسك شروع كار يك رستوران‬ ‫ديگرى بود‪ .‬آتش سوزى عمدى سياه بر چهره زده بودند و مشعل هاى شيك و گرانقيمت ‪ ‬در‬ ‫‪Vancouver Eastside‬‬ ‫بوده و نوشته اى با رنگ اسپرى‬ ‫روشن حمل مى كردند‪ .‬براى ناظران اين‬ ‫شروع شد‪.‬دزديدن تابلوهاى‬ ‫نيز بر جاى مانده است ‪ ":‬ما‪ ‬برمى‬ ‫حركت يادآور راه پيماييهاى كوكلس‬ ‫اين رستوران و ايجاد‬ ‫گرديم "‪."We'll be back ...‬‬ ‫گروهى كه خود را آنارشيست مى كالنها بوده است ‪.‬پالكاردهايى نيز حمل مزاحمت براى مشتريان‬ ‫نامند ‪ ،‬مسئوليت اين كار را به مى كردند كه شعار ‪ :‬آپارتمانها را آتش آن از جمله اقدامات آنها‬ ‫عهده گرفته اند و در وب سايت بزنيد ‪ ‬در ميان آنها ديده مى شد‪.‬‬ ‫بوده است ‪ .‬در آخرين‬ ‫خود ‪www.anarchistnews.org‬‬ ‫اقدامات اين گروه ‪، ‬‬ ‫نيز بيانيه اى منتشر و جنبش‬ ‫پليس در سيزدهم مى‬ ‫خود را حركتى عليه نوسازى‬ ‫‪ ٢٠١٣‬زنى را دستگير‬ ‫و مدرنيزاسيون (‪ )anti-gentrification‬درقسمت كرد كه در حال زنجير كردن درب ورودى اين رستوران‬ ‫‪ Vancouver Eastside‬ناميده اند‪ .‬در اين بيانيه‪ ‬به بود در حاليكه مردم ‪ ‬در داخل ساختمان بودند‪.‬در صبح‬ ‫سازندگان خانه هاى جديد در اين قسمت ونكوور هشدار همان روز نيز تظاهراتى در مقابل رستوران تدارك ديده‬ ‫داده اند كه اين تازه شروع كار است ‪ . ‬مفاد نوشته آنها شده بود ‪ ،‬شركت كنتدگان ماسك سياه بر چهره زده بودند‬ ‫حاكى از مخالفتشان با تغيير بافت قديمى قسمت شرقى و مشعل هاى روشن حمل مى كردند‪ .‬براى ناظران اين‬ ‫ونكوور است و مى گويند از اينكه با ساخت بناهاى حركت يادآور راه پـــــــــيماييـــــــــهای ‪KKK‬‬ ‫جديد‪ ،‬خاطرات و سبك زندگيشان تغيير مى كند خسته ( ‪ ) Ku Klux Klan‬كوكلس كالنها بوده است ‪.‬پالكاردهايى‬ ‫شده اند ‪ .‬آنها هجوم سازندگان مجتمع هاى ساختمانى نيز حمل مى كردند كه شعار ‪ :‬آپارتمانها را آتش بزنيد‬ ‫به اين منطقه را سبب افزايش ‪ ‬نرخ اجاره و تغيير بافت ( ‪ ) Fire to the condos‬ديده مى شد‪ .‬ظاهرا مشعلهاى‬ ‫شهرى مى دانند و به سرمايه گذاران و سازندگان بناهاى بر افروخته شده آن روز ‪ ،‬چند شب بعد آن ساختمان‬ ‫جديد هشدار داده اند كه حاشيه امنى نخواهند داشت ‪ ‬در حال ساخت را در خيابان اول به آتش كشيده است‬ ‫‪(We wish and will create fear for developers‬‬ ‫‪ .‬كارشناسان امنيتى ‪ ‬تغيير فاز حركتهاى اين گروه را‬ ‫)‪ in East Vancouver‬در پايان آرزوى جهانى بدون بى از اعتراضات خيابانى به اقداماتى همچون ايجاد حريق‬ ‫خانمان ‪ ،‬فشار پليس و حاكميت سيستم‬ ‫را قابل تأمل دانسته ‪ ‬و آن را سرآغازى براى وحشت‬ ‫سرمايه دارى كرده اند‪.‬‬ ‫آفرينى و ترور در ونكوور ارزيابى كرده اند‪.‬‬

‫‪Negah - June 2013‬‬

‫‪5‬‬


‫در ونکوور‬ ‫‪Independent 1‬‬ ‫‪Conservative 0‬‬ ‫با اين پيروزى ‪ ،‬حزب ليبرال براى چهارمين‪ ‬بار‬ ‫متوالى دولت اكثريت بريتيش كلمبيا را تشكيل مى‬ ‫دهد‪ .‬‬ ‫كريستى كالرك اولين زنى است كه در تاريخ‪ ‬بريتيش‬ ‫كلمبيا حزب پيروز در انتخابات را رهبرى كرده است‬ ‫‪ .‬وى پس از اعالم نتايج در برابر هواداران هيجان زده‬ ‫اش گفت ‪ " :‬امشب مردم به ما حكم نمايندگى شان‬ ‫را دادند‪ .‬اما كريستى كالرك عليرغم پيروزى حزبش در‬ ‫انتخابات ‪،‬خود نتوانست وارد پارلمان شود و در حوزه‬ ‫انتخاباتى ‪ Point Grey‬ونكوور مردم حكم به نمايندكى وى‬ ‫ندادند‪ .‬اين همان حوزه اى است كه وى در سال ‪٢٠١١‬‬ ‫بعد از استعفاى نخست وزير گوردون كمپل توانست در‬ ‫انتخابات ميان دوره اى به پارلمان راه يابد و رهبرى دولت‬ ‫را در دست گيرد‪ .‬در آن انتخابات وى ‪ David Eby‬را‬ ‫شكست داد در حاليكه در اين انتخابات رقيب شكست‬ ‫خورده آن سال از حزب ‪ NDP‬با ‪ ١٠،١٦٢‬در مقابل‬ ‫‪ ٩،٣٧٧‬توانست به پيروزى دست يابد‪.‬براى راه يابي به‬ ‫پارلمان و گرفتن پست نخست وزيرى ‪ ،‬بايستى يكى از‬ ‫اعضاى انتخاب شده حزب ليبرال استعفا دهد تا كالرك‬ ‫بتواند به جاى وى در انتخابات ميان دوره اى شركت و در‬ ‫صورت برنده شدن به پارلمان راه يابد‪.‬‬ ‫البته اين از موارد نادرى در كانادا است كه نخست‬ ‫وزير در حاليكه حزبش قدرت را در دست گرفته ‪،‬‬ ‫خود كرسى پارلمان را از دست داده باشد‪ .‬اين سومين‬ ‫نكند و ما را به وضعيت دهه ‪ ١٩٩٠‬بر نگردانند‪ .‬ما‬ ‫بار است كه اين اتفاق در تاريخ كانادا تكرار مى شود‪.‬‬ ‫بايد ‪NDP‬را متوقف كنيم تا نتواند ماليات خانواده‬ ‫در سالهاى ‪ ١٩٨٥‬و ‪ ١٩٨٩‬به ترتيب در كبك و آلبرتا‬ ‫ها را افزايش دهد و مردم را براى يافتن كار روانه‬ ‫مشابه اين موضوع رخ داده بود كه هر دو نخست وزير‬ ‫آلبرتا كند‪.‬‬ ‫در ‪ ‬انتخابات ميان دوره اى‬ ‫اساس كمپين تبليغاتى دو‬ ‫انتخاب شده و به پارلمان‬ ‫حزب ليبرال و نيو دمكراتيك‬ ‫پارتى مشترك بود‪ ،‬بدهى كريستى كالرك اولين زنى است راه يافته بودند‪.‬‬ ‫هاى بريتيش كلمبيا ‪ ،‬ميزان كه در تاريخ‪ ‬بريتيش كلمبيا حزب از نكات جالب مطرح شده‬ ‫ماليات و موضوع بيكارى از پيروز در انتخابات را رهبرى كرده در مبارزات انتخاباتى‬ ‫نكاتى بود كه هر دو بر آنها است ‪ .‬وى پس از اعالم نتايج ‪ ‬گفت ‪ :‬رهبران دو حزب ليبرال‬ ‫و نيو دمكراتيك عذر‬ ‫انگشت گذاشته و حاكميت‬ ‫" امشب مردم به ما حكم نمايندگى‬ ‫خواهى آنها از دو عمل‬ ‫ديگرى را سبب بدتر شدن شان را دادند‪ .‬اما كريستى كالرك‬ ‫غير متعارفشان بود‪.‬‬ ‫وضعيت امور در اين مواردمى‬ ‫عليرغم پيروزى حزبش در انتخابات ‪ ،‬كريستى كالرك روزى‬ ‫دانستند‪ .‬‬ ‫اما بر خالف نظر سنجى ها خود نتوانست وارد پارلمان شود و مردم كه پسر ‪ ١١‬ساله اش در‬ ‫‪ ،‬با شمارش آرا نتايج حاصله حكم به نمايندگى وى ندادند‪.‬‬ ‫اتومبيل همراهش بوده ‪،‬‬ ‫بدون توقف ‪ ‬از چراغ قرمز‬ ‫داستان ديگرى را رقم زد‬ ‫چهار راهى عبور كرده بود‪.‬‬ ‫و حزب ليبرال توانست با‬ ‫آدريان ديكس نيز ‪ ‬در سال‬ ‫فرستادن ‪ ٥٠‬نفر به پارلمان‪ ‬بى سى ‪ ‬بر ‪ NDP‬غلبه‬ ‫گذشته در ‪ ky trains‬ونكوور به ‪ ‬جرم نداشتن بليط‬ ‫كرده و دولت اكثريت ‪ ‬آينده را تشكيل دهد‪ .‬ازحزب‬ ‫بليط توسط مامورين متوقف شد‪ .‬البته وى مدعى‬ ‫نيو دمكراتيك ‪٣٣‬نماينده ‪،‬و از حزب سبز يك نماينده‬ ‫شد‪ ‬كه بليط روزانه داشته اما آن را جا گذاشته است‪.‬‬ ‫براى پارلمان انتخاب شد ‪ .‬اين اولين بار است كه‬

‫ادامه حاكميت ليبرالها ‪ ‬در بريتيش كلمبيا‬ ‫با پيروزى غير منتظره در انتخابات ‪ ١٤‬مى‪ ‬‬ ‫نگاه ‪ -‬بخش خبر‬ ‫نظر سنجي ها تا شب انتخابات ‪ ١٤‬مى بريتيش كلمبيا‬ ‫خبر از برترى حزب نيو دمكراتيك ( ‪ ) NDP‬مى داد ‪ ‬‬ ‫و شعار انتخاباتى اين حزب نيز " زمان تغيير " بود‬ ‫‪ It is time for better‬و ‪Change for the better‬‬ ‫در تبليغات رقباى حزب حاكم ‪ ‬ليبرال بر اين نكات‬ ‫تاكيد مى شد كه استراتژى انتخاباتى حزب ليبرال‬ ‫دادن اطالعات نادرست در باره عملكردشان است و‬ ‫طرح هاى مختلف حزب ليبرال حاكم ‪ ‬مانند ‪HST‬‬ ‫و سياست شغلى شان سبب اتالف ميليونها دالر و ا‬ ‫ز دست رفتن هزاران فرصت شغلى شده و تاكيد بر‬ ‫اينكه دولت ليبرال در باره بدهى ها و كسرى بودجه‪،‬‬ ‫اطالعات درستى به افكار عمومى ارايه نمى كند‪.‬‬ ‫به نظر مى رسيد همه چيز آماده است تا به دوره‬ ‫حاكميت طوالنى ليبرالها در بريتيش كلمبيا خاتمه‬ ‫داده شود و ‪ Adrian Dix‬رهبر ‪ NDP‬دولت جديد‬ ‫را تشكيل دهد‪ .‬‬ ‫حزب حاكم ليبرال نيز با برگزارى كمپين هاى‬ ‫گسترده در نقاط مختلف مترو ونكوور و خصوصا در‬ ‫مناطق دور افتاده و شهرهاى كوچك بريتيش كلمبيا‬ ‫به دنبال ‪ ‬جلب اعتماد دوباره مردم در انتخابات پيش‬ ‫رو بود‪.‬‬ ‫كريستى كالرك رهبر حزب ليبرال و رئيس فعلى‬ ‫دولت ‪ BC‬در سخنرانى هاى انتخاباتى خود مرتب‬ ‫خطر حاكميت ‪ NDP‬را گوشزد مى كرد‪ " :‬بايد از‬ ‫حاكميت ‪ NDP‬جلوگيرى كرد تا سياستهاى مالى‬ ‫آنها ‪ ،‬استان بريتيش كلمبيا را با بدهى ‪ ‬بيشتر روبرو‬

‫‪6‬‬

‫نگاه ژوئن ‪2013‬‬

‫حزب سبز توانسته نماينده اى را راهى پارلمان‬ ‫بريتيش كلمبيا كند‪ .‬يك نماينده مستقل نيز به‬ ‫مجلس راه يافت‪ .‬حزب محافظه كار هيچ موفقيتى‬ ‫كسب نكرد‪ .‬‬ ‫‪Liberals 50‬‬ ‫‪NDP 33‬‬ ‫‪Green 1‬‬


‫در ونکوور‬

‫ركورد تاريخى راه يابى زنان به پارلمان‬

‫بريتيش كلمبيا‬

‫يك سوم نمايندگانى كه در انتخابات ‪ ١٤‬مى بريتيش‬ ‫كلمبيا به پارلمان راه يافتند ‪ ،‬زن هستند‪.‬از ‪ ٨٥‬كرسى‬ ‫پارلمان ‪ ٢٩ ،‬كرسى آن نصيب زنان گرديده است‬ ‫‪.‬اين تعداد احتمال افزايش نيز دارد‪ ،‬چنانچه يكى‬ ‫از نمايندگان مرد استعفا دهد تا به جايش كريستى‬ ‫كالرك بتواند در انتخابات ميان دوره اى وارد پارلمان‬ ‫شده و رهبرى دولت را در دست بگيرد‪.‬الزم به ذكر‬ ‫است كريستي كالرك نتوانست آراى كافى براى حضور‬ ‫در پارلمان كسب كند‪.‬‬

‫اين تعداد حضور زنان در پارلمان بريتيش كلمبيا يك‬ ‫ركورد تاريخى در تاريخ بريتيش كلمبيا و كانادا مى‬ ‫باشد‪ .‬پارلمان كبك بعد از بريتيش كلمبيا قرار مى گيرد‬ ‫كه ‪ ٣٢‬درصد نمايندگان پارلمانش را زنان تشكيل مى‬ ‫دهند‪ .‬از ‪ ٢٩‬نماينده زن انتخاب شده ‪ ١٥ ،‬نفر از‬ ‫حزب ليبرال ‪ ١٣ ،‬نفر از حزب نيو دمكراتيك و يك نفر‬ ‫كانديداى مستقل است ‪.‬‬ ‫‪ Linda Reid‬ليبرال كه از ريچموند به پارلمان راه‬ ‫يافته است مى گويد‪ " :‬شرايط فعلى براى مشاركت‬

‫زنان به هيچ وجه قابل مقايسه با زمانى نيست كه‬ ‫براى اولين بار در سال ‪ ١٩٩١‬وارد پارلمان شدم ‪" .‬‬

‫زمانى كه وى وارد پارلمان شد فضاى مردانه اى بر‬ ‫آن حاكم بود ‪ .‬به عنوان طنز مى توان اشاره كرد كه‬ ‫پارلمان ‪ ٣‬دستشويى مردانه داشت اما فاقد دستشويى‬ ‫براى زنان بود‪.‬‬

‫روند نزولى رﺃى دهندگان‬ ‫نگاهى به ميزان مشاركت مردم در انتخابات ‪ ١٤‬مى بريتيش كلمبيا‬

‫روند مشاركت مردم در انتخابات بريتيش كلمبيا در‬ ‫طى سى سال گذشته روندى نزولى داشته است‪ .‬در‬ ‫سى سال پيش ‪ ٧١‬درصد حائزين شرايط در‬ ‫انتخابات شركت كرده بودند كه در انتخابات پيشين‬ ‫در سال ‪٢٠٠٩‬اين رقم به ‪ ٥٥‬درصد كاهش يافته‬ ‫بود‪ .‬با در نظر گرفتن آمار انتخابات قبلى ‪ ،‬بريتيش‬ ‫كلمبيا بعد از انتاريو ( ‪ ٤٨‬درصد) كمترين ميزان‬ ‫مشاركت در انتخابات را داشته ‪ ،‬بيشترين مشاركت‬ ‫در انتخابات متعلق به ‪Prince Edward Island‬‬ ‫با نرخ مشاركت ‪ ٧٧‬درصدى است‪.‬‬ ‫در انتخابات اخير استانى كه در ‪ ١٤‬مى ‪٢٠١٣‬‬ ‫برگزار گرديد‪ ،‬تعداد شركت كنندگان از انتخابات‬

‫‪7‬‬

‫قبلى نيز كمتر بود‪.‬براساس آمار اعالم شده تا ژانويه‬ ‫امسال تعداد افراد حائز شرايط براى شركت در‬ ‫انتخابات ‪ ٣،٣١٥،٠٤٠‬نفر برآورد شده و از اين رقم‬ ‫‪ ٣،١١٦،٦٢٦‬نفر‪ ،‬نامشان در فهرست رأى دهندگان‬ ‫ثبت شده بود‪ .‬تعداد رأى هاى شمارش شده در‬ ‫اين انتخابات ‪ ١،٦٢٨،٥٢٤‬مى باشد كه با توجه‬ ‫به تعداد كل افراد ثبت نام شده ‪ ،‬خبر از مشاركت‬ ‫‪ ٥٢،٢٧‬درصدي مى دهد كه نسبت به ميزان‬ ‫مشاركت انتخابات قبلى ( ‪٥٥،٢٤‬درصد) با كاهش‬ ‫بيشترى مواجه هستيم‪ .‬البته اگر تعداد آرا ريخته‬ ‫شده در صندوق هاى انتخابات را با تعداد حائزين‬ ‫شرايط رأى دادن مقايسه كنيم درصد حاصله‬

‫كاهش بيشترى داشته و رقم ‪ ٤٩‬درصد را نشان مى‬ ‫دهد‪ .‬تعداد رأى هايى كه حزب پيروز انتخابات ‪،‬‬ ‫حزب ليبرال دريافت كرده ‪ ٧٢٣،١٣٣ ،‬رأى بوده كه‬ ‫نمايانگر آن است كه دولتى كه قرار است در چهار‬ ‫سال آينده زمام دار بريتيش كلمبيا باشد فقط ‪٢١‬‬ ‫درصد رأى افراد حائز شرايط را جذب كرده است ‪.‬‬ ‫در بررسيهاى بعمل آمده مشخص شده كه افراد‬ ‫سالمند ‪،‬تحصيل كرده و با درآمد باالتر تمايل‬ ‫بيشترى براى شركت در انتخابات دارند‪ .‬جوانان‬ ‫شركت در انتخابات را بر خالف گروهاى ياد شده در‬ ‫باال نه يك وظيفه ‪ ،‬كه يك انتخاب مى دانند‪.‬‬

‫‪Negah - June 2013‬‬

‫‪7‬‬


‫در ونکوور‬

‫بيمارى قلبى‬

‫در یک نگاه‬

‫در كمين زنان در بريتيش كلمبيا‬ ‫"طبق تحقيقات جديد در دانشگاه بريتيش‬ ‫كلمبيا ‪ ‬آمار مرگ زنان بر اثر بيماريهاى قلبى در‬ ‫كانادا بيشتر از مردان است"‬ ‫معموال چنين تصور مى شود كه شايعترين بيمارى‬ ‫در زنان ساكن در بريتيش كلمبيا و ساير جاهاى‬ ‫كانادا سرطان پستان است ‪ .‬اما دانشمندان ‪ ‬بخش‬ ‫تحقيقات دانشگاه بريتيش كلمبيا چنين نظرى‬ ‫ندارند‪ .‬خانم ‪ Karin Humphries‬دانشمند محقق در‬ ‫بخش تحقيقات دانشگاه ‪ UBC‬مى گويد‪:‬‬

‫" بسيارى از زنها به اشتباه فكر مى كنند كه‬ ‫احتمال مبتال شدنشان به سرطان پستان‬ ‫بيشتر از هر بيمارى ديگر است ‪ .‬زنان زير ‪٥٥‬‬ ‫سال معموال به خطر ابتال به بيمارى قلبى بى‬ ‫توجهند و معموال ريسك دچار شدن به اين‬ ‫بيماري را دست كم مى گيرند‪" .‬‬

‫طبق آمار بنياد قلب و سكــــــته قلبى کــــــانادا‬ ‫‪ Heart and Stroke Foundation of Canada ‬عامل‬ ‫شماره يك مرگ و مير در زنان در سال ‪٢٠٠٨‬در‬ ‫كانادا بيمارى قلبى و سكته قلبى ‪ ‬بوده است ‪ ‬كه در‬ ‫حدود ‪ ٣٠‬درصد علت مرك زنان را در سرتاسر كانادا‬ ‫شامل مى شود‪.‬‬ ‫زنان هم بيشتر از مردان در معرض بيمارى قلبى‬ ‫هستند و هم متاسفانه در قياس با مردان به سختى‬ ‫مى توانند از اين بيمارى رهايى يابند و نسبت مرگ‬ ‫زنان در مقايسه با مردان مبتال به بيمارى قلبى بيشتر‬ ‫است ‪ .‬‬ ‫جراح قلب بيمارستان ‪ St. Paul‬ونــــــــكوور ‪ ‬‬ ‫‪ Anson Cheung‬مى گويد ‪ " :‬بر اساس مطالعات انجام‬ ‫شده بر روى انواع عمل هاى جراحى بر روى قلب ‪،‬زنان‬ ‫از نظر شانس از دست دادن جانشان حين عمل و عمر‬ ‫طوالنى بعد از عمل ‪،‬شرايط مساعدى ندارند‪ .‬تفاوت‬ ‫زيادى بين زنان و مردان از نقطه نظر عمل جراحى‬ ‫وجود ندارد ‪ ،‬جز آنكه رگهاى خونى در زنان كوچكتر‬ ‫است و در جراحيهاى ‪ bypass‬قلب ‪ ،‬همين كوچكتر‬ ‫بودن رگها مشكل آفرين است ‪ .‬همچنين ‪ ‬سرعت‬ ‫ترميم استخوان جناق سينه ‪ Sternum‬نيز در زنان‬ ‫چالش برانگيز است‪.‬‬ ‫به خاطر حجم خون كمتر ‪ ،‬احتمال آنكه زنان نيز در‬ ‫جراحى نياز به تزريق خون داشته باشند بيشتر است‪ .‬‬ ‫بيمارهاى قلبى در گذشته به عنوان بيماريهاى مردانه‬ ‫شناخته مى شد كه البته هنوز نيز چنين باورى رواج‬ ‫دارد‪.‬اما در عالم واقع تعداد زنانى كه از بيماريهاى‬ ‫قلبى مى ميرند بيشتر از مردان است ‪.‬محققين و‬ ‫دانشمندان هنوز نمى دانند چرا زنها وضعيت بدترى‬ ‫نسبت به مردها دارد و چرا بعد از يك حمله قلبى‬ ‫احتمال مرگ زنان جوان بيشتر از مردان جوان است‪.‬‬

‫‪8‬‬

‫نگاه ژوئن ‪2013‬‬

‫‪Negah photo - Mohammad Fazlali‬‬

‫‪Beathy Street - Vancouver‬‬


‫در حاشیه اخبار‬

‫نگاه ‪ -‬بخش گزارش‬

‫مديريت استبدادى ‪ ‬در‬ ‫دادگاه كانادايى حقوق بشر‬

‫معموال تصورى كه در بدو امراز محيط هاى كارى‬ ‫كانادايى با توجه ‪ ‬به تبليغات حاكم به ذهن مى رسد‬ ‫فضاى دوستانه اى است كه به شخصيت انسانى كاركنان‬ ‫بها داده مى شود‪ .‬اما ‪ ‬به نظر مى رسد در پس تبليغات ‪،‬‬ ‫اخبار و اطالعات نشان از محيط هاى كارى متفاوتى ‪ ‬مى‬ ‫دهند كه با استانداردهاى تعريف شده كانادايى تطابقى‬ ‫ندارند‪.‬اخيرا گزارش گروه تحقيقى از يكى از سازمانهاى‬ ‫دولتى فدرال كانادا منتشر شده ‪ ‬و در اين گزارش به‬ ‫نكاتى ‪ ‬اشاره شده ‪ ‬كه غير منتظره به نظرمى رسد‪ .‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫دادگاه كانادايى حقوق بشر‬ ‫(‪)Canadian Human Rights Tribunal CHRT‬‬

‫كه رئيس آن را دولت كانادا تعيين مى كند ‪ ،‬اداره اى است‬ ‫كه در پى ‪ ‬شكايت كاركنان آن زير ذره بين قرارگرفته و‬ ‫گزارش منتشر شده بر محيط كارى مسموم آنجا كه همراه‬ ‫با ‪ ‬آزار كارمندان بوده‪ ،‬تاكيد دارد‪.‬‬ ‫مدير ‪ CHRT‬به نام ‪ Shirish Chotalia‬بين‪ ‬سالهاى‬ ‫‪ ٢٠٠٩‬تا ‪ ٢٠١٢‬با مديريتى آن مجموعه را اداره كرده‬ ‫كه مبتنى بر آزار روانى و فرياد زدن بر سر و جاسوسى‬ ‫از كارمندان همراه بوده است ‪ .‬در اين گزارش آمده است‬ ‫كه ‪ Chotalia‬مديرى مستبد بوده كه با سومديريت خود‪،‬‬ ‫سايه ترس ‪ ‬را در سازمان تحت مسئوليت خود حاكم‬ ‫كرده ونشانى از مديريت علمى و استاندارد درآن سازمان‬

‫ديده نشده است ‪ .‬در هنگام زلزله سال ‪ ٢٠١٠‬اتاوا او‬ ‫از طريق معاونش به كارمندان دستور داده بودكه از‬ ‫ساختمان خارج نشوند تا در مراسم سوگندى كه اوبراى‬ ‫خودش ترتيب داده بود‪ ،‬شركت كنند‪.‬‬ ‫با شكايت كاركنان آن اداره و درپى تحقيقات انجام‬ ‫شده ‪ ،‬در آگوست ‪ ٢٠١٢‬به ‪ Chotalia‬هشدار داده شد‬ ‫كه با اطالعاتى كه از عملكرد نادرستش بدست آمده ‪،‬‬ ‫احتماال ‪ ‬به دردسر خواهد افتاد‪ .‬وى در ماه نوامبر ‪٢٠١٢‬‬ ‫استعفا داد‪ .‬اين اتفاقات و رفتارهاى عجيب ‪ ‬و تبعيض‬ ‫آميزدر سازمانى اتفاق افتاده كه‪ ‬مسئوليتش مبارزه و‬ ‫ريشه كنى تبعيض در كانادا است ‪ .‬بر اساس گزارش‬ ‫منتشر شده ‪ ،‬مدير اين مجموعه با سياستهاى مديريتى‬ ‫نادرستش محيط كارى پر از تنش براى كاركنان ايجاد‬ ‫كرده ‪ ‬و بارها اشك كارمندانش را در آورده بود ‪ .‬خانم‬ ‫مدير در مقابل كاركنان صالحيت كارى كارمندانى كه‬ ‫به نظرش درست كــار نمى كردند را زير عالمت سوال‬ ‫مى برد ودر محيط كارى اطالعات نادرستى ‪ ‬در باره‬ ‫كاركنان پخش مى كرد‪ .‬وى بر سر كارمندان فرياد مى‬ ‫كشيده و با توهين با آنان صحبت مى كرده است‪ .‬او‬ ‫به كارمندانش دستور داده بود كه جاسوسى يكى از‬ ‫همكارانشان را كرده و كليه رفتار و اعمال وى در محل‬ ‫كار را به وى گزارش كنند‪ .‬خانم ‪ Chotalia‬در ساعات‬ ‫دير وقت شب و يا صبح هاى خيلى زود ويا در آخر هفته‬ ‫ها ‪ ‬به بعضى از كاركنان براى كارهاى غير ضرورى تلفن‬ ‫مى زد و يا ايميل مى فرستاد‪.‬وى متولد اتيوپى است‬ ‫و در ‪ ‬چهار سالگى به ‪ ‬كانادا و ادمونتون مهاجرت كرده‬ ‫است ‪ .‬در سال ‪ ٢٠٠٩‬توسط دولت هارپر به مديريت‬ ‫دادگاه كانادايى منصوب شده بود ‪ .‬وى قبل از اين انتصاب‬ ‫در زمينه ى قوانين جنايى ‪ ،‬حقوق بشر و مهاجرت سالها‬ ‫در آلبرتا ‪ ‬كار كرده بود‪ .‬او حاضر به همكارى با كميته‬ ‫تحقيق نشده و خود را قربانى يك توطئه مى داند و گفته‬ ‫است ‪ " :‬من توسط دولت محافظه كار انتخاب شده ام ‪.‬‬ ‫زنى هستم با پوست قهوه اى از آلبرتا و يونيون تصميم‬ ‫گرفته من را از كار بركنار كند‪ .‬البته كميته تحقيق‬ ‫مدركى كه اظهارات وى را تاييد كند پيدا نكرده است ‪.‬‬

‫زنى كه من را دوست نداشت‬ ‫در دنياى فيلم ها و رمان هايى كه تم اصلى آنها‬ ‫جاسوسى است ‪ ،‬زن هاى زيبا و دلفريب ‪ ‬از شخصيت‬ ‫هاى اصلى داستانها هستند و هميشه ‪ ‬پاى يك زن در‬ ‫ماجراهاى جاسوسى در ميان است ‪ .‬داستانهاى يان‬ ‫فلمينگ و همين طور فيلمهاى جيمز باند كه از روى‬ ‫اين داستانها ساخته شده اند نمونه هاى قابل اشاره در‬ ‫اين ژانر هستند‪ ،‬حتى يكى از داستانهاى جيمز باند به‬ ‫نام" جاسوسه اى كه من را دوست ‪ ‬داشت "‬ ‫( ‪ )The spy who loved me‬مى باشد ‪ .‬شخصيتهاى زن‬ ‫اين داستانها يا فيلم ها ‪ ‬با نزديكى به شخصيت هاى اصلى‬ ‫داستان در پى كسب اطالعات هستند و يا با وسوسه ‪ ،‬آنها‬ ‫را به جاسوسى وادار مى كنند‪.‬خبر جاسوسى ‪ ،‬محاكمه و‬

‫‪9‬‬

‫محكوميت يك نظامى كانادايى از جمله اخبار داغ‪ ‬رسانه‬ ‫ها بود ‪ .‬در جاسوسى وى نيز پاى يك زن در ميان‪ ‬مى‬ ‫باشد اما نقش زن در اين ماجرا با رمانها و فيلم هاى‬ ‫جاسوسى بسيار متفاوت است ‪ .‬‬ ‫افسر اطالعاتى نيروى دريايى كانادا ‪Jeffrey Delisle‬‬ ‫‪ ٤١‬ساله به جرم جاسوسى براى روسيه و دادن‬ ‫اطالعات ‪ ‬محرمانه نظامى ‪ ‬طبقه بندى شده به روسها‬ ‫دستگير و به ‪ ٢٠‬سال زندان محكوم شد ‪.‬‬ ‫وى در دادگاه علت خيانت به كشورش را ناشى از‬ ‫خيانت همسرش عنوان كرده بود ‪ .‬وى با دلى شكسته‬ ‫و براى خود ويرانگرى ‪ ‬در سال ‪ ٢٠٠٧‬با لباس غير‬ ‫نظامى وارد سفارت كانادا ‪ ‬دراتاوا شد ‪ .‬كارت نظامى‬

‫خود را نشان داده و پيشنهاد همكارى اطالعاتى به‬ ‫روسها مى دهد ‪ .‬وى اطالعات نظامى محل كارش را‬ ‫كپى كرده ودر ازاى دريافت ماهيانه ‪ ٣٠٠٠‬دالر به‬ ‫روسها منتقل مى كرد‪ Jeffrey Delisle .‬در ژانويه‬ ‫‪ ٢٠١٢‬پس از بازگشت از سفر برزيل كه در آنجا با‬ ‫روسها مالقات كرده بود دستگير شد ‪.‬‬ ‫حال با توجه به نقش غير مستقيم يك زن در اين‬ ‫ماجراى جاسوسى ‪،‬عنوان "جاسوسه اى كه من را‬ ‫دوست داشت " را مى توان "به زنى كه من را دوست‬ ‫نداشت" تغيير داد ‪.‬‬

‫‪Negah - June 2013‬‬

‫‪9‬‬


‫ونکوور از نگاه معماری‬

‫نگاه ‪ -‬بخش گزارش‬

‫نگاه ‪ -‬بخش گزارش‬

‫‪Negah Magazine Photo : Mohammad Fazlali‬‬

‫‪Carnegie‬‬ ‫‪Building‬‬

‫ساختمان ‪ ‬اولين كتابخانه عمومى ونكوور و اتاق نشيمن فعلى ‪ Downtown Eastside‬‬ ‫در تقاطع خيابانهاى ‪ Hasting‬و ‪ Main‬در ونكوور بنايى‬ ‫سنگى دو طبقه ‪ ،‬ساخته شده به سبك بيزانس با گنبد‬ ‫و دو ستون ‪ ،‬الهام گرفته از معمارى يونانى ‪ ، ‬خودنمايى‬ ‫مى كند‪ .‬سقف مسى آن نيز از معمارى امپراطورى‬ ‫دوم فرانسه تاثير گرفته است ‪ .‬نام فعلى اين بنا‬ ‫‪ Carnegie Community Centre ‬مى باشد‪.‬‬ ‫‪ ‬اشراف زاده آمريكايى ‪ -‬اسكاتلندى به نام‬ ‫‪ Andrew Carnegie‬كه در صنعت فوالد فعاليت داشت‬ ‫در ابتداى قرن بيستم ميالدى به ‪ ‬ساخت كتابخانه در‬ ‫سرتاسر جهان كمك مالى مى كرد‪.‬شهر ونكوور از او‬ ‫درخواست ‪ ٥٠٠٠٠‬دالر براى ساخت كتابخانه شهر كرد‪.‬‬ ‫كارنگى ‪ ٢٠٠،٠٠٠ ‬دالر نيزبراى ساخت كتابخانه سياتل‬ ‫پرداخته بود ‪ .‬وى پرداخت ‪ ٥٠،٠٠٠‬دالر را منوط به‬ ‫پرداخت ساليانه ‪ ٥٠٠٠‬دالر از سوى شهر ونكوور براى‬ ‫تعمير و نگهدارى از ساختمان كرد وبدين ترتيب ‪ ‬ونكوور‬

‫‪10‬‬

‫نگاه ژوئن ‪2013‬‬

‫توانست ‪ ‬از اين سخاوتمندى بهره مند شود و اولين‬ ‫كتابخانه عمومى شهر از اين طريق و با دريافت ‪٥٠،٠٠٠‬‬ ‫دالر در همين محل و در سال ‪١٩٠٣‬داير شد‪.‬‬ ‫آرشيتكت ‪ George Grant ‬معمار اين بنا ‪ ‬بود‪ .‬وى‬ ‫دادگاه شهر نيووست مينستر را در سال ‪ ١٨٩١‬در‪ ‬سبك‬ ‫‪ Romanesque Revival‬طراحى كرده بود ‪ ،‬كه همان‬ ‫طرح را با تغييراتى شامل گنبد و دو ستون نماد گونه ‪ ‬در‬ ‫تقاطع ‪ Main‬و ‪ Hasting‬اجرا كرد‪ .‬در راه پله ى حلزونى‬ ‫زيباى اين بنا تصاويرى از ‪ ، Robbie Burns‬شكسپير‬ ‫و نويسندگان ديگر بر روى شيشه هاى رنگى پنجره ها‬ ‫نقاشى‪ ‬شده اند‪.‬‬ ‫‪ ‬در سال ‪ ١٩٥٧‬كتابخانه ‪ ‬به محل بزرگترى واقع در‬ ‫شماره ‪ ٧٥٠‬خيابان ‪ Burrard‬منتقل شد‪ .‬در كنار كتابخانه‬ ‫از سال ‪١٩٠٥‬موزه ونكوور نيز درطبقه باالى ‪ ‬همين‬ ‫ساختمان ‪ Carnegie‬قرار داشت تا اينكه آن نيز ‪ ‬ده سال‬

‫بعد و در سال ‪ ١٩٦٧‬به ‪ Kitsilano Point‬منتقل شده‪ ‬و‬ ‫ساختمان بدون استفاده و خالى ماند ‪ .‬خطر فروش و‬ ‫خراب شدن‪ ،‬ساختمان را تهديد مى كرد ‪ ١٢.‬سال‬ ‫اين ساختمان خالى و بدون استفاده باقى ماند‪ .‬اهالى‬ ‫منطقه با برگزارى كمپين هاى مختلف خواستار حفظ‬ ‫ساختمان و تبديل آن به يك مركز فرهنگى ‪ ،‬اجتماعى‬ ‫شدند‪ .‬شهردار و شوراى شهر عليرغم ميلشان سرانجام‬ ‫با حفظ ساختمان موافقت كردند‪.‬‬ ‫در ‪ ٢٠‬ژانويه ‪Carnegie Community Centre ١٩٨٠‬‬ ‫درهاى خود را به روى عموم باز كرد‪ .‬مبارزه اى كه مردم‬ ‫اين منطقه براى حفظ اين ساختمان كردند ‪ ،‬معنايى‬ ‫فراتر از خود ساختمان داشت ‪ ،‬پيكارى بود براى به‬ ‫رسميت شناخته شدن يك محله و حق قانونى مردمانش‬ ‫كه مكانى و صداى رسايى براى خود داشته باشند‪.‬‬


‫ونکوور از نگاه معماری‬

‫‪ ‬در حال حاضراز‪ Carnegie Community Centre‬به عنوان اتاق نشمين‬ ‫‪ Downtown Eastside‬نام برده مى شود‪ .‬پناهگاهى براى مردمان آن منطقه و بى خانمانان ‪ .‬ساختمان‬ ‫كارنگى مأوا و محل استراحت و تمدد اعصاب بسيارى از بى خانمانان است ‪.‬در صد سال‬ ‫گذشته‪ Carnegie ‬هزاران نفر را جذب كرده است ‪ :‬ماهيگيران ‪ ،‬نجاران ‪ ،‬معتادان ‪ ،‬آسيب‬ ‫ديدگان اجتماعى ‪ ،‬بيماران روانى ‪ ،‬بى خانمانان ‪ ،‬سياستمداران و پليس ‪ .‬مهم نيست كه در‬ ‫محيط بيرون اين ساختمان چه زندگى سختى در جريان است ‪ ،‬اما در اين ساختمان براى‬ ‫مراجعينش ‪ ‬جذابيت هايى ‪ ‬وجود دارد‪ ،‬پناه بردن به كارنگى را شايد بتوان ‪ ‬يك فرار موقت از‬ ‫واقعيت هاى ‪ ‬دشوار زندگى ‪ ‬در خارج از ديوارهاى سنگى ‪ Carnegie ‬قلمداد كرد‪ .‬وقتى شخصى‬ ‫قدم به شماره ‪ ٤٠١‬خيابان ‪ Main‬مى گذارد در اتمسفرى وارد مى شود كه از ترس و وحشت در‬ ‫آن خبرى نيست ‪ ،‬جايى براى نشستن و از دنياى سخت زندگى بيرون رها شدن ‪ .‬جوانانى كه‬ ‫هم اكنون به اين محل مى آيند شايد ندانند چه مبارزه جانانه و پى گيرى براى حفظ اين‬ ‫ساختمان به راه افتاده بود‪ .‬اين مركز خدمات مختلف اجتماعى ‪ ،‬آموزشى ‪ ،‬فرهنگى و‬ ‫تفريحى براى ساكنان فقير اين منطقه ارايه مى دهد‪ .‬كليه خدمات اين مركز مجانى است‬ ‫و اعضاى آن فقط حق عضويت ساليانه به مبلغ يك دالر پرداخت مى كنند‪ .‬اين مركز داراى‬ ‫بخش هاى مختلفى است ‪ :‬سالن مطالعه ‪ ،‬مركز سينيورها‪ ،‬مركز آموزش‪ ،‬يك گالرى هنرى‪،‬‬ ‫سالن كنفرانس ‪ ،‬سالن ورزش ‪ ،‬اتاق سفالگرى و يك آشپزخانه كه روزى سه بار غذا سرو مى‬ ‫كند‪ .‬مركز از ساعت ‪ ٩‬صبح تا ‪ ١١‬شب ‪ ‬و هفت روز هفته و هر ‪ ٣٦٥‬روز سال باز است ‪.‬‬ ‫اين مركز تالش دارد محلى آموزشى و امن براى ساكنين آن منطقه باشد ‪ .‬صحبت امنيت‬ ‫شد ‪ ،‬بد نيست بدانيد براى تهيه اين گزارش به سختى توانستيم از ساختمان عكس بگيريم‪.‬‬ ‫اطراف ساختمان و در سرچهارراهها محل تجمع معتادان ‪ ،‬خانه بدوشان و خالفكاران است‬ ‫كه با ديدن دوربين تصور مى كنند كه آنها سوژه عكاسى هستند و بعد با قيافه خشمگين و‬ ‫ناسزا گويان به عكاس حمله مى كنند‪ .‬همين اتفاق نيز براى ما افتاد و چيزى نمانده بود كه‬ ‫دوربينمان شكسته شود و كتك مفصلى هم نوش جان كنيم ‪ .‬‬

‫‪Negah Magazine Photo : Mohammad Fazlali‬‬

‫‪Carnegie Community Centre‬‬ ‫‪401 Main Street , Vancouver‬‬ ‫‪Architects : George William Grant 1903‬‬ ‫‪Downs Archambault 1980‬‬

‫‪11‬‬

‫‪Negah Magazine Photo : Mohammad Fazlali‬‬

‫‪11 Negah - June 2013‬‬


‫چهره ها‬

‫اوديسه سفر در سفر‬

‫‪Negah Photo -Hamid Payombarnia‬‬

‫گفت و گـوى مجله نگاه با ايمان حبيبى‪ ‬‬

‫آهنگساز و پيانيست جوان ايرانى به مناسبت ساخت و اجراى سونات پيانويش درگشايش ‪ ‬نمايشگاه ‪ Safar / Voyage ‬در ونكوور‬

‫محمد فضلعلی‬

‫ايمان حبيبى با ترنم ‪ ‬نغمه هاى دل انگيزى كه ‪ ‬ساخته‬ ‫بود اولين مسافر نمايشگاه سفردر ونكوور بود ‪ .‬وى با‬ ‫به حركت درآوردن كالويه هاى پيانو آغاز اين اوديسه‬ ‫سفر در سفر را در موزه مردم شناسى‬ ‫( ‪ ) Museum of Anthropology‬در دانشگاه بريتيش‬ ‫كلمبيا اعالم كرد‪ .‬در شب گشايش نمايشگاه ‪ ٥٠٠‬نفر‬ ‫شنونده سونات پيانو " سفر " ساخته ايمان حبيبى كه‬ ‫خود نيز آن را اجرا مى كرد بودند‪.‬ساخته ايمان حال و‬ ‫هواى سفر را در دل و ذهن شنوندگانش ‪ ‬نشانيد‪.‬‬ ‫در ‪ ‬اين نمايشگاه كه آثارى از هنرمندان ايرانى ‪ ،‬ترك و‬ ‫عرب را به نمايش گذاشته ‪ ١٦،‬نفر با آثارى با تم سفر‬ ‫شركت دارند و مى توان گفت ايمان حبيبى با ساخته‬ ‫موسيقيايى خود هفدهمين هنرمند شركت كننده در‬ ‫اين نمايشگاه محسوب مى شود‪.‬‬ ‫گزارش مجله نگاه از اين نمايشگاه را در صفحه هاى‬ ‫گزارش اين شماره بخوانيد‪ .‬براى گفت و گو با ايمان‬

‫‪12‬‬

‫نگاه ژوئن ‪2013‬‬

‫و به پيشنهاد او ‪ ،‬محل موزه مردم شناسى انتخاب‬ ‫شد ‪ .‬همين جا از مسئولين موزه و مخصوصا ‪Anna ‬‬ ‫‪ Pappalardo‬كه امكان اين گفتگو و عكاسى در محل‬ ‫موزه را فراهم ساختند سپاسگذارم‪.‬‬ ‫ايمان ‪ ‬متولد تهران و ‪ ٢٧‬سال سن دارد ‪ ،‬نواختن پيانو‬ ‫را در يازده سالگى آغاز كرد ‪ ،‬بعد از دو سال آموزش‬ ‫پيانو را با استاد فرمان بهبود ادامه داد‪ .‬درپانزده‬ ‫سالگى بود كه در فرهنگسراى نياوران تهران براى‬ ‫اولين بار در مقابل تما شاگران به نواختن پيانو پرداخت‬ ‫و تشويق و احساسات حاضرين انگيزه اى شد كه در‬ ‫نواختن پيانو جدى تر شود‪ .‬ايمان در باره زنده ياد‬ ‫فرمان بهبود ‪ ‬چنين مى گويد‪" :‬وى به راستى معلمى‬ ‫دلسوز و توانا بود وى همچنين استاد معلم اول پيانوام‬ ‫نيز بود‪ .‬با توجه به نامراديهاى روزگار‪ ،‬وى هميشه به‬ ‫شاگردانش توصيه مى كرد كه موسيقى را به عنوان‬ ‫شغل انتخاب نكنند و من جزو معدود شاگردان وى‬

‫هستم كه به توصيه وى عمل نكردم و موسيقى را براى‬ ‫زندگى برگزيدم ‪".‬‬ ‫پس از گرفتن ديپلم رياضى و فيزيك ‪ ،‬همراه با خانواده‬ ‫در سال ‪ ٢٠٠٣‬به كانادا مهاجرت و در ونكوور ساكن‬ ‫مى شود ‪ .‬ايمان در باره ادامه تحصيل چنين مى گويد‪:‬‬ ‫" با توجه به نوع ديپلمم كه رياضى و فيزيك بود ‪ ،‬انتظار‬ ‫مى رفت ‪ ‬كه من ‪ ‬در يكى از رشته هاى مهندسى‬ ‫ادامه تحصيل دهم ‪ .‬اما من به جز موسيقى به رشته‬ ‫درسى ديگرى فكر نمى كردم ‪ .‬چون موعد ثبت نام‬ ‫در دانشگاه بريتيش كلمبيا گذشته بود ‪ ،‬در همان‬ ‫سال اول ورود به كانادا در رشته موسيقى‪Douglas ‬‬ ‫‪ College‬شروع به تحصيل كردم و سال بعد به دانشگاه‬ ‫بريتيش كلمبيا(‪ ) UBC‬ترانسفر شدم ‪ .‬ليسانس خود را‬ ‫در رشته موسيقى ‪ -‬پيانو در سال ‪ ٢٠٠٨‬گرفتم ‪ .‬براى‬ ‫فوق ليسانس رشته آهنگسازى را برگزيدم و در سال‬ ‫‪ ٢٠١٠‬نيز مدركم را در اين رشته گرفتم‪" .‬‬


‫چهره ها‬

‫ايمان از همان ابتداى تحصيل در رشته موسيقى ‪ ،‬شروع‬ ‫به آهنگسازى مى كند ‪ ،‬چنانچه وى ‪Valse No. 1‬‬ ‫براى پيانو را در سال ‪ ٢٠٠٣‬نوشته است ‪ .‬وى ‪ ‬در زمينه‬ ‫آهنگسازى كارهاى مختلفى دارد ‪ :‬اپرا‪ ،‬كر‪ ،‬كنسرتوبراى‬ ‫سازهاى مختلف ‪ ،‬سونات ‪ ،‬موسيقى فيلم ‪ ،‬موسيقى‬ ‫نمايش ‪ ،‬كارهاى الكترونيك و ساخت موسقى براى‬ ‫اركسترهاى ‪ ‬سمفونى و ‪. Chamber‬ساخته هاى وى‬ ‫توسط اركسترهاى مختلف در كانادا و اياالت متحده‬ ‫و كشورهاى اروپايى اجرا شده است ‪ .‬ايمان همچنين‬ ‫قطعه اى به نام رنگ آزادى ساخته كه سال گذشته در‬ ‫كنسرتى توسط امير حقيقى در ونكوور اجرا شد‪.‬وى‬ ‫تاكنون نيز جوايز مختلفى نيز براى آهنگ هاى خود‬ ‫دريافت كرده است ‪ .‬بعضى از جوايز او شامل ‪:‬‬ ‫برنده بهترين موسيقى متن فيلم در سالهاى ‪٢٠١١‬‬ ‫و ‪ ٢٠١٢‬از ‪SOCAN Foundation Awards for ‬‬ ‫‪ Young Audio - Visual Composers‬و برنده اول‬ ‫به عنوان آهنگساز بين المللى ( غير آمريكايى ) از‬ ‫‪POLYPHONOS. Choral composition competition 2013‬‬

‫برنده جايزه اول در ‪Guelph Chamber Choir's ‬‬ ‫‪ national 2009 composition for choir works‬‬ ‫ چطور شد ‪ ‬براى نوشتن ‪ ‬و اجراى موسيقى‬‫افتتاحيه ‪ ‬نمايشگاه‪ Safar /Voyage ‬انتخاب‬ ‫شديد؟‪ ‬‬ ‫مدتها پيش مسئولين نمايشگاه كه ظاهرا با كارهاى‬

‫‪13‬‬

‫‪Negah Photo -Hamid Payombarnia‬‬

‫من آشنايى داشتند تماس گرفتند و اين كار را به من موومان (‪ ) movement‬است ؟ و از كى ساخت آن‬ ‫پيشنهاد كردند‪.‬‬ ‫را شروع كرديد؟‬ ‫شكل‬ ‫ذهنتان‬ ‫در‬ ‫چگونه‬ ‫سفر‬ ‫آهنگ‬ ‫ نوشتن‬‫اين سونات پيانو داراى سه موومان است ‪ .‬اگرچه‬ ‫گرفت ؟‪ ‬‬ ‫ساخت اين اثر مدتها پيش به من پيشنهاد شد ‪ ‬اما‬ ‫برگزار‬ ‫با‬ ‫مختلفى‬ ‫جلسات‬ ‫‪،‬‬ ‫كار‬ ‫پيشنهاد‬ ‫ بعد از‬‫من عمال سه ماه پيش كار ساخت آن را شروع كردم ‪.‬‬ ‫نمايشگاه‬ ‫كنندگان‬ ‫ كار را نيز خودتان اجرا‬‫تم‬ ‫باره‬ ‫در‬ ‫كه‬ ‫داشتم‬ ‫كرديد‪ ،‬آيا شب افتتاحيه‬ ‫بود‬ ‫سفر‬ ‫كه‬ ‫اصلى‬ ‫نمايشگاه اولين اجراى آن بود‬ ‫آنها‬ ‫‪.‬‬ ‫كرديم‬ ‫صحبت‬ ‫؟‬ ‫عكسهايى از هر ‪١٦‬‬ ‫در شب گشايش نمايشگاه سفر‪،‬‬ ‫‪ ‬شب افتتاحيه اولين اجراى رسمى‬ ‫كارى كه قرار بود‬ ‫‪ ٥٠٠‬نفر شنونده سونات پيانو‬ ‫آن بود ولى من چند روز قبل از‬ ‫در نمايشگاه حضور‬ ‫" سفر " ساخته ايمان حبيبى كه‬ ‫آن نيز در يك مهمانى مرتبط با‬ ‫داشته باشند به من‬ ‫نمايشگاه كه در فضاى باز اطراف‬ ‫خود نيز آن را اجرا مى كرد بودند‪.‬‬ ‫نشان دادند و در باره‬ ‫نمايشگاه برگزار شده بود با حضور‬ ‫ساخته ايمان حال و هواى سفر را در‬ ‫جزييات هركدام از‬ ‫رئيس دانشگاه بريتيش كلمبيا‬ ‫دل و ذهن شنوندگانش نشانيد‪.‬‬ ‫آن آثار بحث كرديم ‪.‬‬ ‫‪ James Moore‬وزير ميراث‬ ‫ايده اوليه اينگونه در‬ ‫فرهنگى‪ ‬و زبانهاى رسمى كانادا‪،‬‬ ‫ذهن من شكل گرفت‬ ‫كنسولهاى كشورهاى مختلف و‬ ‫و بعد خوب ‪ ،‬خود من‬ ‫هنرمندان برجسته ونكوورى آن‬ ‫نيز تجربه مهاجرت از‬ ‫رااجرا كردم ‪ .‬البته چون اين مهمانى درفضاى باز برگزار‬ ‫محسوب‬ ‫جغرافيايى‬ ‫سفر‬ ‫يك‬ ‫كه‬ ‫ايران به كانادا را دارم‬ ‫مى شد قورباغه ها نيز در حكم گروه كر‪ ،‬نواختن من را‬ ‫اين‬ ‫و‬ ‫هستم‬ ‫خاورميانه‬ ‫از‬ ‫نيز‬ ‫‪ ‬من‬ ‫مى شود و همچنين‬ ‫همراهى مى كردند‪.‬‬ ‫نمايشگاه هنرمندان خاورميانه اى بود‪ .‬همه اينها به‬ ‫شكل گيرى ونوشتن آهنگ كمك كردند‪.‬‬ ‫‪ -‬اثر شما يك سونات پيانو است ‪ .‬داراى چند‬

‫‪13 Negah - June 2013‬‬


‫چهره ها‬

‫مدت زمان اين آهنگ چند دقيقه است ؟‬ ‫من به حدود ‪ ١٠‬دقيقه در ابتدا فكر مى كردم ‪ .‬در نهايت زمان آن ‪ ١٥‬دقيقه شد‪.‬‬ ‫ آهنگ هاى شما در بسيارى از كشورها اجرا شده ‪ ،‬آيا اجرايى از كارهايتان در ايران شده است ؟‬‫در ايران كارى از من اجرا نشده ‪ ،‬اگر پيشنهادى از آنجا براى همكارى شود بسيار خوشحال خواهم شد‪.‬‬ ‫ شما به عنوان يك پيانيست و آهنگساز كانادايى و در محيﻂ انگليسى زبان ونكوور و كانادا مطرﺡ هستيد و نامتان احتماال برای هموطنان ايرانى‬‫آشنا نيست ‪ .‬عالقمنديد اجرايى از كارهايتان را براى ايرانيان ونكوور و كانادا داشته باشيد؟‬ ‫‪Negah Photo -Hamid Payombarnia‬‬

‫چرا كه نه ‪ ،‬البته سبك كارى من در حيطه موسيقى ايرانى نيست و موسيقى كالسيك كار مى كنم ‪ .‬اگر پيشنهادى در اين زمينه شود و عالقمندى باشد حتما قبول‬ ‫خواهم كرد‪.‬‬ ‫ با آهنگسازان ايرانى مقيم ونكوور مانند كامبيز روشن روان و رهاﻡ بهمنش ارتباطى داريد؟‬‫متاسفانه ارتباط خاصى با آنها نداشته ام و خوشحال مى شوم در فرصتى‪ ،‬بتوانيم با همديگر ديدارى داشته باشيم‪.‬‬ ‫با ايمان حبيبى گشتى در نمايشگاه سفرمى زنيم و وى با حوصله تك تك كارها را نشان ما داده و در باره هركدام نيز توضيحى مى دهد‪ .‬در انتهاى بازديد با آرزوى‬ ‫موفقيت هاى بيشتر برايش‪،‬از وى خداحافظى مى كنيم ‪.‬‬

‫‪14‬‬

‫نگاه ژوئن ‪2013‬‬


‫در ايران اتفاق افتاد‬

‫من هميشه همان عزتم ‪ ...‬بچه اى از سنگلچ‪...‬‬ ‫سناريو نويسى براى آقاى بازيگر سينماى ايران ‪ ،‬عزت اهلل انتظامى در زندگى واقعى‪ ‬‬

‫نگاه ‪ -‬بخش گزارش‬

‫در هياهوى روز آخر ثبت نام رياست جمهورى در‬ ‫ايران كه حواشى فراوانى نيز داشت ‪ ،‬خبر و عكسى‬ ‫جلب نظر كرد و آن حضور عزت الله انتظامى ‪ ،‬آقاى‬ ‫بازيگر سينماى ايران هنگام ثبت نام اسفنديار مشايى‬ ‫رئيس دفتر رياست جمهورى ايران بود‪ .‬محمود احمدى‬ ‫نژاد خود نيز در آن روز در وزارت كشور‪ ،‬رئيس دفتر‬ ‫خود را همراهى مى كرد و در مصاحبه پس از ثبت‬ ‫نام عنوان شد كه آن روز احمدى نژاد در مرخصى‬ ‫بسر مى برده و شخصيت حقيقى او در آنجا حضور‬ ‫داشته و نه شخصيت حقوقى او كه رياست جمهورى‬ ‫ايران ‪ ‬است ‪ .‬آقاى بازيگر نيز در عكسهاى متعدد به‬ ‫عنوان يكى از همراهان آنها در رسانه ها معرفى شد ‪.‬‬ ‫انتظامى در بعضى رسانه هاى اينترنتى مورد حمله قرار‬ ‫گرفت ‪ .‬عزت الله انتظامى در يادداشتى علت حضور‬ ‫خود را توضيح داد كه بى شباهت به سناريوفيلم هاى‬ ‫سينمايى نيست و وى در زندگى واقعى براى نقشى‬ ‫كارگردانى مى شود كه ظاهرا سناريواش را قبال نخوانده‬ ‫و از نقشى كه بايستى بازى مى كرده ‪ ،‬آگاهى نداشته‬ ‫است‪ .‬وى به دنبال ثبت بنياد فرهنگى و هنرى به نام‬ ‫خودش است و براى ايجاد آن مذاكراتى نيز با مسئولين‬ ‫مختلف از جمله احمدى نژاد داشته كه به نتيجه اى‬ ‫نرسيده بود و در نهايت چاره كار را ديده بود كه وقت‬ ‫مالقاتى با مشايى بگيرد تا از طريق وى بتواند موضوع‬ ‫را پى گيرى كند‪.‬‬ ‫در بعداز ظهر ‪ ٢١‬ارديبهشت ‪ ١٣٩٢‬با انتظامى از دفتر‬ ‫مشايى تماس مى گيرند كه " آماده باشيد ماشين مى‬ ‫آيد دنبالتان " ‪ .‬انتظامى نيز به تصور ديدار با مشايى‬ ‫براى پيگيرى بنيادش ‪ ،‬به سرعت آماده شده و با‬ ‫اتومبيل اعزامى ‪ ،‬رهسپار دفتر رياست جمهورى مى‬

‫شود‪ .‬اتومبيل آژير كشان و با سرعت طى مسير مى‬ ‫كرد و شخص بي سيم به دست هم مرتب ما وقع را‬ ‫گزارش مى كرد‪ .‬در كاخ ‪ ‬رياست جمهورى اتومبيل‬ ‫توقف مى كند ‪ .‬مشايى به سمت اتومبيلى كه انتظامي‬ ‫در آن قرار داشت رفته و انتظامى به وى مى گويد‪" :‬‬ ‫مختصر عرضى دارم كه به كمك شما احتياج است ‪ " .‬و‬ ‫در جواب مى شنود كه " با ما بياييد همين امروز انجام‬ ‫مى دهم ‪ " .‬و اتومبيلى كه انتظامى سوارش شده بود به‬ ‫دنبال اتومبيل آنها به راه مى افتد‪ .‬انتظامى خوشحال از‬ ‫اينكه به زودى بنيادش ثبت مى شود در رويا فرو مى‬ ‫رود‪ ،‬اتومبيل ‪ ‬در مقابل وزارت كشور توقف مى كند‪.‬‬ ‫وى را پياده كرده و از راهروهاى طوالنى عبور داده و به‬ ‫محلى مى رسند كه احمدي نژاد و مشايى نيز در آنجا‬ ‫بودند‪ .‬انتظامى خسته از پياده روى ‪ ‬طوالنى روى ‪ ‬يك‬ ‫صندلى مى نشيند و بعد مشايى و احمدى نژاد به طرف‬ ‫وى آمده و در طرفين وى مى نشينند‪ .‬عكــــــــاسها‬ ‫دوره شان مى كنند و مشايى به انتظامى مى گويد‪" :‬‬ ‫چى شده ؟ يه خرده شاد باشين !" عزت سينماى ايران‬ ‫حرفى براى گفتن ندارد و عكاسها تند و تندعكس مى‬ ‫گيرند‪ .‬عكاسى كه تمام مى شود ‪ ،‬آنها محل را ترك‬ ‫مى كنند ‪ .‬انتظامى بهت زده وسط آن صندلى سه‬ ‫نفره تنها مى ماند‪ .‬از مرد جوانى كه مى آيد تا وى را‬ ‫به خانه ببرد ‪ ،‬مى پرسد‪ " :‬چه شد؟ " مرد پاسخ مى‬ ‫دهد‪ " :‬امروز كه ديگه نمى شه ‪ ،‬بعدا انشاالله اوراق و‬ ‫براتون مى آريم ‪".‬‬ ‫در خبرها مى آيد كه ‪ " :‬عزت الله انتظامى ‪ ،‬اسفنديار‬ ‫رحيم مشايى را در روز ثبت نام رياست جمهورى‬ ‫همراهى كرد و عكسهايى نيز به همراه اين خبر منتشر‬ ‫مى شود‪ .‬اما در همه عكسها چهره هاج و واج و‪ ‬درمانده‬ ‫انتظامى فريادها براى گفتن داشت‪ .‬‬

‫مرا بين كه از پاى و تا سر‬ ‫بسوخت‪...‬‬ ‫مرگ آتش نشان جوان هنگام نجات‬ ‫در آتش ماندگان‬

‫اما در خبرهاى ريز و درشتى كه از ايران مى رسد و‬ ‫در هنگامه خبرهاى انتخاباتى جورو واجور‪ ،‬خبرى‬ ‫متفاوت ‪ ‬جلب نظر مى كرد‪ .‬متاسفانه اين خبر ‪ ‬از مرگ‬ ‫و حادثه اى ناگوار حكايت داشت اما در دل آن خبر‪،‬‬ ‫اميد و بالندگى و زندگى موج مى زد‪ .‬آپارتمانى در‬ ‫طبقه دهم ‪ ‬ساختمانى در تهران آتش مى گيرد ‪ .‬يك‬ ‫زن همراه با دو فرزندش در ميان شعله هاى آتش‬ ‫گرفتار مى شوند ‪ .‬از ايستگاه ‪ ٦٨‬آتش نشانى به نجات‬

‫‪15‬‬

‫انتظامى يادداشت خود را اينچنين پايان مى برد‪" :‬‬ ‫مردم سرزمينم ! من براى شما هميشه همان عزتم ‪،‬‬ ‫همانى كه از سيزده سالگى در تماشــــــــاخانه هاى‬ ‫الله زار با تشويق هاى شما بزرگ شده ‪ .‬همانى كه‬ ‫همراه شما با دردهاى ايران بسيار گريسته و با شادى‬ ‫هايش لبخند زده ‪ .‬براى شما ‪ ،‬من هميشه همان عزتم‬ ‫‪ ...‬بچه اى از سنگلچ‪...‬‬ ‫بنياد فرهنگى و هنرى يادگارى است از من براى جوانان‬ ‫و مردم سرزمينم ‪ ...‬آرزومندم اين ميراث ماندگار را‬ ‫همراه شما بنا كنم‪...‬‬ ‫آنها مى شتابند ‪ .‬مادر و دو فرزندش ‪ ‬به سالمت از‬ ‫ميان شعله هاى سركش آتش بيرون كشيده مى شوند‬ ‫اما ‪ ‬دو آتش نشان به دليل دود زدگى و در معرض‬ ‫حرارت باال بودن در وضعيت وخيمى قرار مى گيرند‬ ‫و به علت شدت مصدوميت به بيمارستان منتقل مى‬ ‫شوند‪ .‬اميد عباسى آتش نشان ‪ ٣٥‬ساله و فرمانده‬ ‫ايستگاه ‪ ٦٨‬يكى از اين دونفر است كه در بيمارستان‬ ‫با مرگ مغزى از دنيا مي رود‪ .‬گفته مى شود كه اين‬ ‫آتش نشان به دليل همراه نداشتن ماسك اكسيژن‬ ‫كافى!! هنگام نجات دختر ‪ ٩‬ساله از ميان دود و آتش ‪،‬‬ ‫ماسك اكسيژن خود را بر روى دهان آن دختر گذاشته‬ ‫است ‪ .‬‬ ‫اميد عباسى داراى كارت اهداى عضو بود و اعضاى‬ ‫بدنش نيز همچون زندگيش به ديگران زندگى بخشند‪.‬‬

‫‪15 Negah - June 2013‬‬


‫گزارش‬

‫بسيار سفر بايد‪...‬‬ ‫كزارشى از نمايشگاه " ‪" Voyage/Safar‬‬ ‫‪ ‬با آثارى از هنرمندان ‪ ‬ايرانى ‪ ،‬عرب و ترك‬ ‫با مضمون سفر در ‪ MOA‬ونكوور‬ ‫محمد فضلعلى‬

‫‪Oh Persepolis || - Parviz Tanavoli‬‬

‫نمايشگاهى از آثار هنرمندان ايرانى ‪ ،‬عرب و ترك در ونكوور‬ ‫در حال برگزارى است‪.‬‬ ‫‪) Museum of Anthropology) MOA‬‬ ‫در دانشگاه بريتيش كلمبيا ميزبان اين نمايشگاه است‬ ‫كه در واقع ‪ ‬سفرى به خاورميانه مى باشد ‪.‬اين اولين‬ ‫نمايشگاه بزرگ از آثار هنرمندان معاصر خاورميانه اى در‬ ‫ونكوور به حساب مى آيد‪.‬مقدمات برگزارى اين نمايشگاه‬ ‫از سه سال پيش آغاز گرديد‪ .‬به جاى انتخاب آثارپراكنده‬ ‫اى ‪ ‬ازهنرمندان اهل خاورميانه ‪ ،‬فرشته دفترى تم سفر‬ ‫را به موزه پيشنهاد مى كند و آثارى از هنرمندان معاصر‬ ‫ايرانى ‪ ،‬عرب و ترك را انتخاب كه داستانهاى مختلفى از‬ ‫سفر را بازگو مى كنند‪ .‬دكتر فرشته دفترى مسئول سابق‬ ‫(‪)curator‬موزه هنر مدرن نيويورك بوده است ‪.‬‬

‫‪16‬‬

‫نگاه ژوئن ‪2013‬‬

‫‪ Dr Jill Baird‬از ‪ MOA‬نيز با فرشته دفترى درانتخاب‬ ‫آثار همكارى داشته است‪ ١٦ .‬اثر از ‪ ١٦‬نفر انتخاب گرديده‬ ‫كه ‪ ٧‬هنرمند از ‪ ‬ايران ‪ ٨ ،‬هنرمند عرب از كشورهاى‬ ‫عراق‪ ،‬كويت‪ ،‬لبنان‪ ،‬فلسطين و مصر و هنرمندى از تركيه‬ ‫‪ ،‬كارهاى خود را در اين نمايشگاه عرضه كرده اند‪ .‬آثار به‬ ‫نمايش در آمده از سفر مى گويند ‪ .‬از سفرهاى بيرونى و‬ ‫جغرافيايى تا سفرهاى درونى و احساسى و مكاشفه و سير‬ ‫و سلوك‪ .‬كارها در مديوم هاى مختلفى ‪ ‬عرضه شده اند ‪:‬‬ ‫نقاشى ‪ ،‬مجسمه سازى ‪ ،‬ويديو اجراى صحنه اى ‪ ،‬عكس‬ ‫و فرش كه‪ ‬تنوع كارى را نشان مى دهند‪.‬اكثر هنرمندان‬ ‫شركت كننده در اين نمايشگاه نه به طور ثابت در منطقه‬ ‫جغرافيايى محل تولد خود ماندگار مانده اند و نه به طور‬ ‫دايمى از آن مناطق جدا شده اند بلكه در رفت و آمد‬ ‫هستند ‪ .‬آنها خود و جهان را بر اساس ديدگاه تصويرى‬ ‫شخصى شان تبيين مى كنند‪.‬آثار اين شانزده هنرمند در‬

‫يك اوديسه تصويرى گردهم آمده اند‪.‬‬ ‫كهنه كارترين و باسابقه ترين هنرمند حاضر در اين‬ ‫نمايشگاه پرويز تناولى مجسمه ساز مشهور ايرانى است ‪.‬‬ ‫البته وى تنها هنرمند ازجمع آن شانزده نفر است كه مقيم‬ ‫ونكوور نيز مى باشد‪ .‬وى از دهه ‪ ١٩٨٠ ‬در وست ونكوور‬ ‫زندگى مى كند اما بسته به فصول سال به تهران و دوبى‬ ‫نيز در رفت و آمد است ‪ ،‬اما تابستانها ى ونكوور را به‬ ‫هرجاى ديگر ترجيح مى دهد‪ .‬اثر ارائه شده تناولى كارى‬ ‫ساخته شده از برنز است كه ‪ ٦‬فوت ارتفاع دارد و ‪ ‬‬ ‫‪ Oh Persepolis || ‬نام دارد كه براى بزرگداشت تخت‬ ‫جمشيد ساخته شده است ‪ .‬اين اثر در تهران قرار داشته‬ ‫كه براى اين نمايشگاه به ونكوور منتقل شده است ‪ . ‬اين‬ ‫كار برنزى با عاليم بصرى هيروگليف نشانگر عجايب بناى‬ ‫باستانى تخت جمشيد است ‪ .‬پرويز تناولى در باره هدف از‬ ‫ساخت اين مجسمه مى گويد ‪ " :‬فكر كردم كه اگر اثرى در‬ ‫بزرگداشت تخت جمشيد بسازم ‪ ،‬شايد سبب جلب توجه‬ ‫ديگران شود و از ويرانى بيشتر اين بنا جلوگيرى شود‪.‬من‬ ‫خودم را از گذشته ام نمى توانم جدا كنم ‪.‬شعرى از گنجينه‬ ‫ادب پارسى و يا قطعه سنگى از تخت جمشيد ‪ ‬بيشتر از‬ ‫ديدن آثار يك موزه هنر معاصر من را به وجد مى آورد ‪ .‬‬ ‫بايد دليلى وجود داشته باشد كه چرا اين تخت جمشيد‬ ‫باستانى چنين تاثير شگرفى بر روى من دارد‪.‬‬ ‫حضور و زندگى تناولى در ونكوور مورد توجه رسانه هاى‬ ‫شهر قرار گرفته است ‪ Jill Baird .‬نيز در اين خصوص‬ ‫مى گويد‪ " :‬اثر ارائه شده تناولى در نمايشگاه سفر بسيار‬ ‫زيبا و قابل توجه است ‪ .‬بسيارتعجب آور است كه ما نمى‬ ‫دانستيم پرويز همين نزديكى ها و در همسايگى ما زندگى‬ ‫مى كند‪ .‬هنرمند بلند مرتبه اى كه سنت مجسمه سازى‬ ‫مدرن در ايران مديون اوست از ابتداى دهه ‪ ١٩٨٠‬در‬ ‫منطقه ونكوور زندگى مى كند و جالب است كه ما يك‬ ‫هنرمند محلى را در يك نمايشگاه جهانى كشف كرديم ‪".‬‬


‫گزارش‬ ‫پرويز تناولى هنرمندى است كه عليرغم حضور‬ ‫طوالنى مدت در كانادا آنچنان كه بايسته است شناخته‬ ‫نشده ‪ ،‬اما اين موضوع باعث آزردگى اش نيست ‪ .‬آنچه‬ ‫براى تناولى اهميت دارد و مايل است كه آن را تغيير‬ ‫دهد تصويرى است كه از سرزمين مادرى و فرهنگش‬ ‫در اينجا وجود دارد‪ .‬او مى گويد ‪:‬‬ ‫" با زندگى در اين شهر ‪ ،‬مى بينم كه مردم هيچ ذهنيت‬ ‫روشنى در باره خاورميانه و خصوصا فرهنگ و هنر آن‬ ‫ندارند‪ .‬اخبارى كه به اينجا مى رسد سراسر منفى است‬ ‫‪ ،‬به جز تروريسم ‪ ،‬جنگ ‪ ،‬آدم كشى و نظاير آن در‬ ‫اينجا خبر ديگرى از آن منطقه انتشار نمى يابد‪.‬‬ ‫ديگر هنرمندان ايرانى شركت كننده در اين نمايشگاه‬ ‫عبارتند از ‪ :‬نازگل انصارى نيا‪،‬على بنى صدر ‪،‬‬ ‫(‪ )Z.Y Kami.‬كامران يوسف زاده‪ ،‬فرهاد مشيرى ‪،‬‬ ‫حامد صحيحى وميترا تبريزيان ‪ .‬از ميان آنها‬ ‫و حسين بهروزى نيا بربط اعضاى گروه كرشمه در آن‬ ‫حامد‬ ‫و‬ ‫نازگل انصارى نيا كه با يك فرش‬ ‫اجرا بودند‪.‬برنامه شامل دو قسمت بود‪ ،‬قسمت اول‬ ‫حضور‬ ‫نمايشگاه‬ ‫صحيحى كه با بك ويديو در اين‬ ‫براساس ساخته هاى بهروز نيا و به زبان فارسى اجراشد‪.‬‬ ‫ساكن‬ ‫بقيه‬ ‫و‬ ‫كنند‬ ‫دارند ‪ ،‬در ايران زندگى مى‬ ‫قسمت دوم اجراى ملوديهاى كردى و با تنظيم جديدى‬ ‫‪.‬‬ ‫هستند‬ ‫لندن‬ ‫و‬ ‫شهرهاى نيويورك ‪ ،‬پاريس‬ ‫از حسين بهروزى نيا بود‪ .‬گزارش تصويرى مجله نگاه از‬ ‫به‬ ‫كارخود‬ ‫با‬ ‫‪Ayman‬‬ ‫هنرمند لبنانى ‪Baalbaki‬‬ ‫کنسرت و تمرين گروه كرشمه در تاريخ دهم مى ‪٢٠١٣‬‬ ‫با‬ ‫وى‬ ‫‪.‬‬ ‫دارد‬ ‫حضور‬ ‫نمايشگاه‬ ‫نام ‪ Destination X‬در‬ ‫كه در مركز هنرى نوا انجام شد را در همين شماره و در‬ ‫اتومبيل‬ ‫يك‬ ‫تهيه‬ ‫براى‬ ‫موزه‬ ‫مسئولين‬ ‫كمك گرفتن از‬ ‫صفحه " نگاه در نگاه " ببينيد‪.‬‬ ‫‪،‬‬ ‫خانه‬ ‫اثاثيه‬ ‫و‬ ‫ميالدى‬ ‫‪١٩٧٠‬‬ ‫دهه‬ ‫به‬ ‫قديمى مربوط‬ ‫استاد موسيقى عربى ‪ George Sawa‬در نهم جون‬ ‫كند‪.‬‬ ‫اجرا‬ ‫ونكوور‬ ‫در‬ ‫سوم‬ ‫بار‬ ‫براى‬ ‫را‬ ‫اثرش‬ ‫موفق شد‬ ‫برنامه اى را اجرا خواهد كرد‪ .‬در تاريخ ‪ ١١‬آگوست نيز‬ ‫به‬ ‫را‬ ‫كار‬ ‫همين‬ ‫نيز‬ ‫بيروت‬ ‫و‬ ‫دوبى‬ ‫در‬ ‫اين‬ ‫از‬ ‫وى پيش‬ ‫على رزمى نوازنده تار با برنامه موسيقى ‪ ،‬شهر و حركت‬ ‫مدل‬ ‫تويوتا‬ ‫رنگ‬ ‫آبى‬ ‫اتومبيل‬ ‫يك‬ ‫بود‪.‬‬ ‫گذاشته‬ ‫نمايش‬ ‫هاى موزون صوفى به هنرنمايى خواهد پرداخت‪ .‬‬ ‫در‬ ‫خانه‬ ‫وسايل‬ ‫با‬ ‫‪،‬‬ ‫‪١٩٧٠‬‬ ‫سال‬ ‫‪Hassan‬‬ ‫‪and‬‬ ‫‪Nazhat‬‬ ‫‪Ayman‬‬ ‫شد‪.‬‬ ‫گذاشته‬ ‫وى‬ ‫اختيار‬ ‫‪Khosrowshahi Distinguished‬‬ ‫جنگ هاى داخلى دهه ‪ ١٩٧٠‬آثار به نمايش در آمده در اين نمايشگاه ‪Lecture Series‬‬ ‫لبنان را در اثرش به نمايش مى از سفر مى گويند ‪ .‬از سفرهاى بيرونى و سخنرانيهايى نيز به همت نزهت‬ ‫گذارد كه خانواده اى با هراس جغرافيايى تا سفرهاى درونى ‪ ،‬احساسى ‪ ،‬و حسن خسروشاهى ‪ ‬به شرح زير‬ ‫از جنگى كه در كنار گو ششان مكاشفه و سير و سلوك‪ .‬كارها در مديوم هاى تدارك ديده شده است‪:‬‬ ‫در جريان بود‪ ،‬وسايل خانه شان مختلفى ‪ ‬عرضه شده اند ‪ :‬نقاشى ‪ ،‬مجسمه دوم جون ‪ :‬نادر اردالن ‪ ‬آرشيتكت‬ ‫را تا جايى كه امكان داشت بر سازى ‪،‬ويديو ‪،‬اجراى صحنه اى ‪ ،‬عكس و برجسته ايرانى‬ ‫روى سقف اتومبيلشان گذاشته و فرش ‪.‬‬ ‫چهارم جون ‪ :‬حسين امانت‬ ‫از‪ ‬خانه شان مى گريزند‪ .‬هنرمند‬ ‫و ‪ Daniel Roehr ‬دو آرشيتكت‬ ‫فلسطينى ‪ Taysir Batniji‬نيز‬ ‫صاحب نام‬ ‫اثرش را در محل موزه اجرا كرده‬ ‫يازدهم جون ‪ :‬عباس‬ ‫است ‪ .‬وى مدادهاى بى شمارى را‬ ‫امانت ‪ ‬پروفسور تاريخ و مطالعات منطقه اى و بين المللى‬ ‫بپوشاند‬ ‫را‬ ‫رنگ‬ ‫سفيد‬ ‫فضايى‬ ‫تراشيد تا با تراشه هاى آنها‬ ‫دردانشگاه ‪Yale‬‬ ‫پس‬ ‫در‬ ‫باشند‪.‬‬ ‫شقايق‬ ‫هاى‬ ‫كه نمايانگر دشتى از گل‬ ‫كميته داوطلبان كه در برگزارى نمايشگاه مشاركت‬ ‫غبار‬ ‫استوديوى‬ ‫از‬ ‫تصويرى‬ ‫شده‬ ‫زمينه اين فضاى ايجاد‬ ‫فعال داشته اند شامل افرادى چون نزهت خسروشاهى ‪،‬‬ ‫شود‪.‬‬ ‫مى‬ ‫ديده‬ ‫غزه‬ ‫گرفته و خالى وى در‬ ‫پرويز تناولى ‪ ،‬ميمنت بختيار‪ ،‬مرجان نوابى و سهراب‬ ‫براى‬ ‫نيز‬ ‫سخنرانى‬ ‫و‬ ‫موسيقى‬ ‫اجراى‬ ‫برنامه هاى جانبى‬ ‫صائب نیا بوده و از مشاغل ايرانى آجيل فروشى ايوب‬ ‫گشايش‬ ‫روز‬ ‫در‬ ‫است‪.‬‬ ‫شده‬ ‫ديده‬ ‫تدارك‬ ‫نمايشگاه " سفر "‬ ‫و گل فروشى طال نيز نامشان در ليست اسپانسرهاى‬ ‫ايرانى‬ ‫پيانيست‬ ‫و‬ ‫آهنگساز‬ ‫حبيبى‬ ‫نمايشگاه ايمان‬ ‫نمايشگاه ذكر شده است ‪.‬‬ ‫‪ ،‬كارى به نام سفر را كه اختصاصا براى اين نمايشگاه‬ ‫ساخته بود با پيانو اجرا كرد‪ .‬مصاحبه مجله نگاه با وى را‬ ‫در صفحه چهره هاى ‪ ‬همين شماره مى خوانيد‪.‬‬ ‫گروه كرشمه نيز با ‪ ‬آهنگسازى حسين بهروزى نيا در‬ ‫‪ ١٦‬مى در محل موزه به اجراى برنامه پرداخت ‪ .‬جمال‬ ‫صلواتى خواننده‪ ،‬حامد افشارى قيچك باس ‪ ،‬سهراب‬ ‫نمايشگاه ‪ Safar / Voyage‬تا پانزدهم سپتامبر ‪٢٠١٣‬‬ ‫صائب نيا سنتور‪،‬رامين بهرامى تنبك ‪ ،‬البرز رحمانى ادامه خواهد داشت‪.‬‬ ‫تار‪،‬ارژنگ عطااللهى دف ‪ -‬پركاشن ‪ ،‬سينا اتحاد كمانچه‬

‫‪17‬‬

‫‪Parviz Tanavoli‬‬

‫‪17 Negah - June 2013‬‬


‫نوعی نگاه‬ ‫نگاه ‪ -‬بخش گزارش‬ ‫تصويرى كه در دوران معاصر از قليان در ذهن نقش مى بندد‬ ‫داراى دو وجه است ‪ :‬مصرف خانگى و مصرف در فضاهاى‬ ‫عمومى ‪..‬ذر وجه اول ‪ ،‬تصوير افراد سالخورده اى در حال‬ ‫كشيدن قليان ديده مى شود‪ .‬مادر بزرگها نيز متخصص‬ ‫بار آوردن ذغال مخصوص قليان بودند و بعد نشستن و‬ ‫پكى به آن زدن و با صداى قل قل آب ‪ ،‬دود آن را به هوا‬ ‫فرستادن ‪ ...‬در تصوير دوم قهوه خانه هايى در محالت فقير‬ ‫نشين شهرها تداعى مى شود ‪ ‬كه در كنار ديزى ‪ ،‬قليان را‬ ‫نيز عرضه مى كردند و اقشار خاصى نيزمشترى پروپاقرص‬ ‫آن بودند ‪ .‬و قاعدتا جوانان هيچ اعتنايى به قليان نداشتند‬ ‫و در هيچكدام از اين دو تصوير ديده نمى شوند‪ .‬اگرچه‬ ‫به نظر مى رسد در سالهاى دور و در قرن هاى گذشته‬ ‫وخصوصا در زمان حكومت ‪ ‬صفويه و قاجار قليان و قليان‬ ‫كشى ومصرف ‪ ‬تنباكو بسيار رايج بوده است ‪ .‬‬ ‫اختراع قليان را به ايرانيها نسبت مى دهند اگرچه همزمان‬ ‫با ايران در شبه قاره هند و در ميان اعراب نيز جايگاه‬ ‫خاصى داشته است‪ .‬‬ ‫قليان وسيله اى آبى است براى كشيدن تنباكو و استفاده‬ ‫از دود حاصله از تماس ذغال گداخته و تنباكو است كه به‬ ‫اين عمل‪ " ‬كشيدن قليان " مى گويند‪.‬اختراع قليان را به‬ ‫هندى ها و ايرانى ها نسبت مى دهند و پيشينه استفاده‬ ‫از آن حداقل به دوران شاه طهماسب اول صفوى بر مى‬ ‫گردد‪.‬اولين تصويرى كه از قليان به وسيله هنرمندان إيراني‬ ‫كشيده شده احتماال كار رضا عباسى نقاش مشهور دربار‬ ‫شاه عباس بزرگ بوده است ‪ .‬سياحان ايرانى كه به ايران‬ ‫سفر كرده اند از جمله تاورنيه كه در دوران صفويه به ايران‬ ‫آمد به قليان و كشيدن تنباكو در ايران اشاره كرده اند‪".‬‬ ‫ايرانيان زن و مرد به طورى از جوانى عادت به كشيدن‬ ‫تنباكو كرده اند‪ ،‬كه كاسبى كه بايد روزى پنج شاهى خرج‬ ‫كند‪ ،‬سه شاهى آن را به مصرف تنباكو مى رساند و مى‬ ‫گويد كه اگر تنباكو نمى داشتيم چطور ممكن بود كيف و‬ ‫دماغ داشته باشيم ‪ .‬‬ ‫شاردن ديگر سياح دوران صفوى نيز در سفرنامه خود مى‬ ‫نويسد كه شاه عباس بسيار كوشيد تا از استعمال قليان در‬ ‫بين مردم جلوگيرى كند ‪ .‬براى اين كار‪ ،‬روزى در مجلسى‬ ‫رسمى دستور داد كه به جاى تنباكو‪ ،‬قليان مهمانان را‬ ‫با پهن چاق كنند‪ ،‬و سپس در حاليكه آنان مشغول‬ ‫كشيدن ‪ ‬قليان خود بودند پرسشى را مطرح كرد‪ " :‬اين‬ ‫تنباكو را كه وزير همدان براى من فرستاده و ادعا مى كند‬ ‫كه كه بهترين تنباكوى دنياست چگونه مى بينيد ؟ " آنها‬ ‫همگى از اين تنباكو تعريف كردند ‪ .‬آنگاه شاه خطاب به‬ ‫آنها گفت ‪ " :‬مرده شوى چيزى را ببرند كه نمى توان آن‬ ‫را از پهن تشخيص داد‪ " .‬سرانجام كار مخالفت شاه عباس‬ ‫بزرگ با تنباكو به تحريم آن كشيدو هنگاميكه متوجه‬ ‫شد در گرجستان سربازان او پول خود را صرف كشيدن‬ ‫تنباكو و توتون مى كنند آن را ممنوع ساخت و به شدت با‬ ‫سربازانى كه توتون و تنباكو مى كشيدند و همچنين تجارى‬ ‫كه تنباكو به اردوى او آورده بودند برخورد كرد‪ .‬اما با اين‬ ‫وجود قليان به حيات خود در ايران و بين ايرانيان ادامه داد‬ ‫‪ .‬در دوران قاجار قليان بخشى از ضرورتهاى زندگى بود ‪.‬‬ ‫اشراف و بزرگان در خانه هاى خود انواع فليان نگهدارى مى‬ ‫كردند كه بعضى از آنها جواهر كارى شده بودند‪ .‬كشيدن‬

‫‪18‬‬

‫نگاه ژوئن ‪2013‬‬

‫پست مدرنيسم به سبك ايرانى‬ ‫قليان مادر بزرگها بر لب جوانان ايرانى ونكوور‬

‫‪Negah Photo‬‬ ‫قليان در بين مردم عادى نيز رواج داشت ‪ .‬يكى از مهمترين‬ ‫وقايع دوران قاجار قيام تنباكو و فتواى ميرزا حسن شيرازى‬ ‫مبنى بر تحريم ‪ ‬مصرف و فروش تنباكو است ‪ .‬كه البته اين‬ ‫فتوا و جنبش تنباكو خبر از ‪ ‬همگانى بودن استفاده از تنباكو‬ ‫و قليان در ميان اقشار مختلف جامعه مى دهد‪ ، .‬همانطور‬ ‫كه ‪ ‬كه در ابتداى مطلب اشاره شد در دوران معاصر‬ ‫كشيدن قليان در خانه ها در ميان قشرى از افراد سالخورده‬ ‫رواج داشت و با در قهوه خانه هايى در محالت فرودست‬ ‫ديده مى شد ‪ .‬اما در سالهاى اخير به طرز غريبى قليان در‬ ‫ايران دوباره همه گير شده و جوانان‪ ،‬مشترى پر و پاقرص‬ ‫آن شده اند و در هرجايى نيز به كشيدن آن مى پردازند‪.‬‬ ‫تنباكوهايى معروف به تنباكوى ميوه اى با انواع اسانس و‬ ‫طعم هاى گوناگون در دسترس همگان است‪.‬البته گفته‬ ‫مى شود كه اين نوع تنباكو از بدترين نوع برگ توتون تهيه‬ ‫شده كه در كارخانه ها معموال دور ريز توليدات آنها است‬ ‫ولى به واسطه مواد شيميايى معطر و بسته بنديهاى پر زرق‬ ‫و برق به نام تنباكوى ميوه اى به بازار مصرف عرضه شده‬ ‫اند‪ .‬چون اين نوع تنباكو ها به صورت صنعتى توليد مى‬ ‫شوند ضرر آنها از ضرر سيگار بيشتر است زيرا دودى كه‬ ‫وارد ريه مى شود دودى است كه محصول مواد شيميايى‬ ‫است‪.‬گفته مى شود كه ‪ " :‬هر وعده قليان براير مصرف يك‬ ‫پاكت سيگار است ‪.‬دود قليان مجموعه اى از مواد سرطان‬ ‫زاى ناشى از سوختن قليان است ‪ .‬اين مواد عامل اصلى بروز‬

‫سرطان ريه ‪ ،‬بيماريهاى قلبى و عروقى و ساير بيماريهاى‬ ‫شناخته شده اند و خطر انتقال بيماريهاى ويروسى را به‬ ‫دليل استفاده احتمالى از قطعه دهانى به وجود مي آورد‪ .‬و‬ ‫اين باور كه عبور دود از ميان آب درون محفظه ى شيشه‬ ‫ى قليان موجب تصفيه آن مى شود ‪ ،‬اشتباه است ‪ .‬قليان نه‬ ‫تنها مواد سمى و سرطان زاى ‪ ‬موجود در سيگار را داراست‬ ‫بلكه منو اكسيد بيشترى نيز توليد مى كند‪ .‬خطر ابتال به‬ ‫بيماريهاى ناشى از استعمال دخانيات در افراد غير سيگارى‬ ‫يا غير قليانى كه در معرض دود به ويژه در محيط هاى‬ ‫بسته قرار مى گيرند نيز همچون افراد سيگارى وجود دارد‪.‬‬ ‫به دنبال شيوع مصرف قليان در ايران و با وجود زيان هاى‬ ‫آن ‪،‬بعضى خانواده ها و جوانان ايرانى ونكوور نيز به سمت‬ ‫قليان گرايش پيدا كرده اند‪ .‬رستوران ها و كافى شاپ هايى‬ ‫نيز پاتوق جوانان براى كشيدن قليان شده اند ‪ .‬در مهمانيها‬ ‫نيز مصرف قليان رواج پيدا كرده ‪ ،‬در مراسم سيزده بدر‬ ‫امسال در امبل سايد وست ونكوور‪ ،‬جوانانى را مى شد‬ ‫ديد كه قليانشان را نيز همراه خود آورده و در كنار ساحل‬ ‫مشغول پك زدن ‪ ‬بودند‪ . .‬در فهرست خريد بعضي از افراد‬ ‫كه به ايران مى روند خريد قليان نيز اضافه شده كه آن را‬ ‫به عنوان سوغات به ونكوور مى آورند‪.‬‬ ‫با اين روند‪ ‬پست مدرنيسم به سبك ايرانى ‪ ،‬دور‬ ‫نيست شاهد پك زدن ‪ ‬جوانان ايرانى به چپق پدر‬ ‫بزرگها نيز باشيم ‪.‬‬


‫نگاه علمی‬ ‫جرم آسمانى آبى رنگى كه بر روى آن زندگى مى‬ ‫كنيم ‪ ،‬كره زمين ‪ ،‬به راستى كه دنياى بزرگيست‬ ‫‪.‬دنيايى متشكل از هزاران كيلومتر دشت و كوه و‬ ‫بيابان‪ ،‬جنگل و آبهاى بيكران‪.‬آنقدر بزرگ كه اگر‬ ‫بدون خستگى و بدون وقفه تمام ‪ ٢٤‬ساعت روز‬ ‫را راه برويم چيزى در حدود دو سال طول خواهد‬ ‫كشيد كه آن را يك دور بر روى خط استوا دور بزنيم ‪.‬‬ ‫اين دنياى بزرگ‪ ،‬همانى كه زمانى اهل دين و دانش‪،‬‬ ‫هر دو‪ ،‬آن را مركز كائنات مى دانستند در مقايسه‬ ‫با خورشيدى كه به دور آن مى چرخد چندان هم‬ ‫بزرگ نيست ‪ .‬تقريبا مى توان يك ميليون كره زمين‬ ‫را در دل خورشيد جاى داد و اين در حاليست كه‬ ‫خورشيد ما ستاره ى بزرگى در مقايسه بــــــــــا‬ ‫بقيه ى ستاره هاى كهكشان پيرامون خود نيست‬ ‫‪ .‬در كهكشان راه شيرى كه دنياى ما و خورشيد‬ ‫ما تنها نقطه اى از آن است در حدود ‪ ٤٠٠‬بيليون‬ ‫ستاره ى ديگر نيز وجود دارد‪.‬و اگر فكر مى كنيد كه‬ ‫هنوز محو عظمت دنياى شناخته شده‬ ‫نشده ايد‪ ،‬بد نيست بدانيد كه چيزى در‬ ‫حدود ‪ ٥٠٠‬بيليون كهكشان ديگر‪ ،‬هر‬ ‫كدام شامل صدها بيليون ستاره‪ ،‬وجود‬ ‫دارد كه بر روى هم حدود صد هزار‬ ‫بيليون بيليون ستاره را شامل مى شوند‪.‬‬ ‫آرى به راستى كه حد و مرزى براى‬ ‫عظمت دنياى ما نيست ولى نكته اى كه‬ ‫ذهن دانشمندان جهان را دهها سال به‬ ‫خود معطوف داشته چيزى فراتر از اين‬ ‫دنياى شناخته شده است و آن قسمت‬ ‫عظيمى از كائنات است كه ما توانايى‬ ‫ديدنش را نداريم‪ .‬دنيايى با اين عظمت‬ ‫كه شمارى براى تعداد ستارگانش‬ ‫نيست و ميلياردها سال نورى طول مى‬ ‫كشد تا از يك سر آن به سر ديگرش سفر‬ ‫كنيد‪ ،‬تنها پنج درصد از جهان شناخته‬ ‫شده را تشكيل مى دهد‪.‬آنچه كه قادر‬ ‫به مشاهده ى آن هستيم ‪ ،‬تمامى اين‬ ‫ستارگان و سيارات و ابر ستاره هاو‬ ‫كهكشان ها و حتى سياهچاله ها(كه‬ ‫مستقيما قادر به ديدنشان نيستيم)‬ ‫همگى تنها بخش كوچكى از آن چيزى‬ ‫را تشكيل مى دهند كه بايستى بر‬ ‫اساس محاسبات وجود داشته باشد‪.‬پس‬ ‫نود و پنج درصد بقيه كجاست ؟ بهتر‬ ‫است بپرسيم كه نود و پنج درصد بقيه‬ ‫اصال چه هست ؟ ناتوانى ما در مشاهده‬ ‫ى آن نود وپنج درصد بقيه به آن علت‬ ‫نيست كه فاصله آن اجرام از ما خيلى دور است‬ ‫و تكنولوژى امروزى توانايى ‪ ‬رسيدن ‪ ‬به حد و مرز‬ ‫جهان را ندارد‪ .‬تمامى آن قسمت گم شده ى جهان‪،‬‬ ‫بمانند همان پنج درصدى است كه قابل ديدن است‬ ‫و در اطراف ماست ‪ ‬و به عبارتى در تمام كائنات‬ ‫پخش شده ولى ما قادر به ديدن آن نيستيم ‪ ،‬پس‬ ‫از كجا مى دانيم كه اصال وجود دارد؟‪ ‬‬

‫‪19‬‬

‫دقيق و مشاهدات توسط تلسكوپ فضايى هابل‬ ‫نشان داد كه نه تنها از سرعت اين انبساط كم نمى‬ ‫شود بلكه پيوسته زياد و زيادتر هم مى شود‪ .‬اين‬ ‫بدان معنى است ‪ ‬كه نيروى ناشناخته اى وجود‬ ‫دارد كه در مقايسه با نيروى جاذبه ى بين كرات‬ ‫و سيارات بمراتب از آن قويتر‬ ‫است و باعث افزايش سرعت‬ ‫دنيايى با اين عظمت‬ ‫اين انبساط مى شود‪.‬‬ ‫كه شمارى براى تعداد‬ ‫فيزيكدانان نظرى هنوز نمى‬ ‫دانند كه چگونه اين پديده را‬ ‫ستارگانش نيست و‬ ‫توضيح دهند ولى مى دانند‬ ‫ميلياردها سال نورى طول‬ ‫كه آن را چه بنامند ‪:‬‬ ‫مى كشد تا از يك سر آن به‬ ‫نيروى تاريك ‪. Dark Energy‬‬ ‫سر ديگرش سفر كنيد‪ ،‬تنها‬ ‫آنچه كه راجع به نيروى تاريك‬ ‫پنج درصد از جهان شناخته‬ ‫مى دانيم بسيار كمتر از آن‬ ‫شده را تشكيل مى دهد‪.‬‬ ‫است كه نمى دانيم ولى آنقدر‬ ‫مى دانيم كه چقدر از آن نيرو‬ ‫در جهان وجود دارد‪ ،‬چرا كه‬ ‫مى توان مقدار آن را از روى روند انبساط‬ ‫جهان محاسبه كرد‪.‬اگر هر آنچه را كه فكر‬ ‫مى كنيم وجود دارد‪ ،‬ديدنى يا غيرقابل‬ ‫ديدن ‪ ،‬بصورت تصويرى از‬ ‫آب نباتهاى رنگى نشان دهيم‪ ،‬جهان‬ ‫قابل ديدن‪ ،‬يعنى تمامى كهكشان ها و‬ ‫ستارگان و سيارات ‪ ،‬تنها يك آب نبات‬ ‫آبى رنگ درگوشه ى تصوير است ‪ .‬بقيه‬ ‫ى نود و پنج درصد اين جهان را نيروى‬ ‫تاريك ( آب نباتهاى زرد) و‬ ‫‪ ‬ماده ى تاريك (‪ ( )dark matter‬آب‬ ‫نباتهاى قرمز) تشكيل مى دهند‪.‬‬

‫در جستجوى نيروى تاريك‬ ‫دكتر مهرداد كشميرى‬

‫دهها سال است مى دانيم كه‬ ‫تمامى اجرام سماوى با سرعتى‬ ‫بسيار زياد در حال دور شدن از‬ ‫هم هستند وبه عبارتى جهان‬ ‫اطراف ما در حال انبساط است‬ ‫‪ .‬انبساطى كه حدود ‪ ١٣‬ميليارد‬ ‫سال پيش از يك نقطه شروع شد‪.‬‬ ‫پديده اى كه آن را به اســـــــم‬ ‫‪ Big Bang‬مى شناسيم ‪.‬سالها‬ ‫فرض بر اين بود كه سرعت اين‬ ‫انبساط به دليل ‪ ‬نيروى جاذبه اى‬

‫ماده ى تاريك رازى ديگر از كائنات است‬ ‫كه دانسته هاى ما از آن به همان اندكى‬ ‫شناختمان از انرژى تاريك‬ ‫است ‪ .‬ماده ى تاريك هم بمانند انرژى‬ ‫تاريك پديده اى است كه مى دانيم وجود‬ ‫دارد ولى قادر به ديدن آن نيستيم‪ ،‬نه‬ ‫بخاطر دور بودنش ‪ .‬اگرچه توانايى ديدن‬ ‫ماده ى تاريك را نداريم اما اعداد و ارقام بر‬ ‫روى كاغذ تاييدى بر وجود آن در اطراف‬ ‫ماست ‪.‬‬ ‫اينكه انبساط جهان اطراف ما به كجا‬ ‫خواهد انجاميد‪ ،‬آيا متوقف خواهد شد‬ ‫يا اينكه همواره ادامه خواهد داشت از‬ ‫سواالتى هستند كه هنوز راه زيادى در‬ ‫رسيدن به جواب آنها داريم‪.‬‬ ‫‪Photo Mehrdad Keshmiri‬‬

‫كه اجرام آسمانى بر هم اعمال مى كنند به مرور‬ ‫كمتر شده‪ ،‬روزى متوقف خواهد شد و چه بسا‬ ‫تمامى ستارگان و سيارات دوباره به سمت هم جذب‬ ‫شده و در يك نقطه جمع شوند‪.‬نگران نباشيد‪ ،‬حتى‬ ‫اگر قرار باشد اين اتفاق بيفتد ميلياردها سال وقت‬ ‫الزم است تا به آن نقطه برسيم !! نظريه ى باال‬ ‫موقعى زير عالمت سوال قرار گرفت كه محاسبات‬

‫‪19 Negah - June 2013‬‬


‫نگاه در نگاه‬

‫‪Courtesy Photo - Masoud Harati‬‬

‫كنسرت گروه كرشمه با آهنگ سازى حسين بهروزي نيا در ‪ ١٦‬مه ‪ ٢٠١٣‬در ‪Museum of Anthropology‬‬ ‫ونكوور و به عنوان برنامه جنبى نمايشگاه ‪ Safar / Voyage‬برگزار گرديد‪ .‬گزارش تصويرى مجله نگاه را ازکنسرت و تمرين اين‬ ‫گروه در تاريخ ‪ ١٠‬مى ‪ ،‬هفته قبل از اجراى كنسرتشان مى بينيد‪.‬‬

‫‪Ramin Bahrami Tombak‬‬

‫‪20‬‬

‫نگاه ژوئن ‪2013‬‬

‫‪Arjang Ataollahi Daf-Percussion‬‬

‫‪Sohrab Saebnia Santour‬‬

‫‪Kamancheh‬‬

‫‪Sina Ettehad‬‬


‫نگاه در نگاه‬

Kereshmeh Ensemble featuring Hossein Behrooznia in Safar / Voyage on May 16,2016 Photo Gallery of Concert and Rehearsal in Nava Art Centre on May 10, 2013 Photos : Mohammad Fazlali

Hossein Behroozinia Composer - Barbat

21 Negah - June 2013

Hamed AfShari Qaychak Bass

Jamal Salavati

Vocals

Alborz Rahmani Tar

21


Classified

‫آگهى‬ Large Format Posters

Cornerstone Printing

$2.99 /sq f t

From

Full Service Print Shop located at SFU (Simon Fraser University) Burnaby

604.568.3929

Business 100 B&W Cards one business day

info@printcornerstone.com www.printcornerstone.com

100 Color

8930 University High St,

Post Cards 4x6 ( c a r d s t o c k )

Burnaby BC V5A 4Y6

one business day

banner stand 24” x 60”

100 Color From

$100 24” x 78”

100 Color From

one business day

$120 Black & White

Copies (+500-same original)

24” x 36”

$180 posters can be replaced anytime needed

Full Color / B&W Digital Printing - Laser Copies Business Cards, Flyers / Brochures Post Cards, Greeting Cards / Invitations Poster Printing - Large Format Posters Signs / Banners / Sandwich Boards NCR Forms / Invoices, Presentation Folders Menus, Newsletters, Letterheads, Envelopes Custom Made Calendars, Transparencies / Overheads Binding, Labels, , Faxing, Scanning, Lamination Word Processing / Typesetting, Graphic / Website Design Photo Editing, CD Burning, Stamps

$35

Flyer 8.5 x 11

(80 lb gloss)

Sandwich board

$18 $25

Color

Copies

$45

3

18

(+100-same original)

Black & White

Prints (+500-double sided)

Color

Prints (+10)

5

25 2013 ‫نگاه ژوئن‬

22


‫نگاه طنز‬

‫بريتيش كلمبيايى ها از نگاه ساير‬ ‫كاناداييها‪....‬‬

‫نگاه ‪ -‬بخش ادبيات و هنر‬ ‫بريتيش كلمبيا نه بريتيش هست نه كلمبيا ‪ .‬شباهتهايى‬ ‫با كلمبيا دارد مثل توليدمارى جواناى مرغوب‪،‬اما‬ ‫برخالف كلمبيا ‪،‬كارتل هاى خشن مواد مخدر در‬ ‫آنجا نفوذ ندارند‪،‬ولى اتحاديه هاى كارگرى (يونيون)‬ ‫سرسخت و لجوجى دارد كه مى توانند اين استان را به‬ ‫تعطيلى بكشانند كه البته بارها نيزاين كاررا كرده اند‪.‬‬ ‫وقتي كاناداييها به بريتيش كلمبيا فكر مى كنند سه‬ ‫چيز به ذهنشان مى رسد ‪ :‬درختان بلند ‪،‬ماهى قزل آال‬ ‫و اتحاديه هاى كارگرى ( يونيون ها)‪ .‬بريتيش كلمبيا‬ ‫بيشتر اوقات با عالمت اختصاريش ‪ BC‬خـــــــوانده‬ ‫مى شود ‪ .‬چرا؟ خوب چون كوتاهتر است ‪.‬‬ ‫بريتيش كلمبيايى ها با افتخار مى گويند كه مى‬ ‫توانند صبحها شنا و بعداز ظهرها اسكى كنندو اين‬ ‫كار را فرداى آن روز هم تكرار كنند البته اگر اعتصابى‬ ‫براى آن روز تدارك ديده شده باشد كه مجبور نباشند‬ ‫سر كار بروند‪ .‬ادعاى بريتيش كلمبياييها براى انجام‬ ‫شنا واسكي در يك روزيه خاطر آن نيست كه حتما‬ ‫بايد دو كار را در يك روز انجام دهند و اگر يك كار‬ ‫انجام دهند انگارچيزى را گم كرده اند بلكه به خاطر‬ ‫مجاورت استان آنها با آبهاى اقيانوس آرام است كه‬ ‫آب و هواى معتدلى به آنجا بخشيده است ‪.‬اين وضعيت‬ ‫آب وهوايى به آنها اجازه شنا در اقيانوس رامى دهد‪.‬‬ ‫كوههاى پربرفى هم كه آنجا را احاطه كرده‪ ،‬امكان‬ ‫اسكى كردن را برايشان مهيا نموده است ‪.‬اما بريتيش‬ ‫كلمبيايى ها از اين نكته غفلت كرده اند كه روى آب‬ ‫هم مى توان اسكى كردوحتما نياز به برف نيست‪.‬‬ ‫در نتيجه كاناداييهاى جاههاى ديگر هم مى توانند‬ ‫همان فعاليت هاى شنا و اسكى را مانند آنها در يك‬

‫‪23‬‬

‫روز انجام دهند‪.‬بريتيش كلمبيايى ها يك اقيانوس براى اين نشان مى دهد كه كمتر از بقيه كانادايى نسبت به‬ ‫شنا كردن و كلى برف براي اسكى كردن دارند‪ .‬اگرچه صحت نامگذاريهايشان حساس هستند‪.‬‬ ‫جاهايى در نقاط ديگر كانادا وجود دارد كه مى توان قسمت بريتيش نام بريتيش كلمبيا هم ريشه‬ ‫روى برف اسكى كرد و بعد سالنه ‪ ،‬سالنه روانه يك در استعمار و مستعمره بودن دارد‪ .‬اين استان از‬ ‫استخر سرپوشيده در همان نزديكى هاى پيست اسكى ابتدا مستعمره بريتانيا بود و تا دهه ‪ ١٩٥٠‬نيز اين‬ ‫شد ودر آنجا هم تنى به آب زده و مشغول شناشد‪.‬اما وضعيت ادامه داشت ‪ .‬از مستعمره بودن اين استان‬ ‫خوب درسته ‪،‬استخر كه نمى توانداقيانوس باشداگرچه مى توان نتيجه گرفت كه كه غذاهاى آنجا هم تعريفي‬ ‫نداشته است ‪ .‬وضعيت غذا‬ ‫شايد به چشم نهنگها اقيانوس ‪،‬‬ ‫زمانى روبه بهبود رفت كه‬ ‫استخرى بيش نيست‪.‬‬ ‫مردم از ساير جاهاى كانادا‬ ‫آنقدر كه از اسكى و شنا گفته‬ ‫و آسيا به بريتيش كلمبيا‬ ‫شد ‪ ،‬شايد تصور شود كه‬ ‫بريتيش كلمبيايى ها فقط در ونکوور مركز بزرگ فيلمسازى است كه روانه شدند‪ .‬ادويه جات وارد‬ ‫فكر بازى و تفريح هستند‪ .‬البته صدها فيلم و سريال آمريکايى در آنجا شدند و طعم غذاها مطبوع تر‬ ‫اين موضوع شايد حقيقت نداشته فيلمبردارى شده است‪ .‬اگر در يك فيلم شد‪ .‬بزرگترين شهر در ‪BC‬‬ ‫باشد ولى اين نكته را نمى توان و يا سريال تلويزيونى آمريکايى سرتاسر ونكوور است كه سومين شهر‬ ‫لوكيشنهايش بارانى و ابرى بود ‪ ،‬شك نبايد‬ ‫بزرگ كانادا نيز محسوب‬ ‫پنهان كرد كه بيشتر از بقيه‬ ‫كرد كه آن فيلم در ونکوور ساخته شده‬ ‫مى شود‪.‬ونكوور مركز بزرگ‬ ‫كاناداييها بازيگوش و دنبال بازى‬ ‫است‪.‬‬ ‫فيلمسازى است كه صدها‬ ‫و تفريح هستند و به همين دليل‬ ‫فيلم و سريال آمريكايى‬ ‫است كه آدم هاى زيادى از ساير‬ ‫در آنجا فيلمبردارى شده‬ ‫جاهاى كانادا به عشق بازى و‬ ‫سرگرمى به آنجا مهاجرت مى كنندتا به جمع تنبل است‪ .‬اگر در يك فيلم و يا سريال تلويزيونى آمريكايى‬ ‫هاى آنجا بپيوندند‪ ...‬البته خوب شايد هم خوش به سرتاسر لوكيشنهايش بارانى و ابرى است ‪ ،‬شك نبايد‬ ‫كرد كه آن فيلم در ونكوور ساخته شده است ‪ .‬مركز‬ ‫حالشان ‪...‬‬ ‫اين استان در واقع نامش را از رودخانه كلمبيا كه بريتيش كلمبيا ويكتورياست كه نامش از ملكه مشهور‬ ‫از درون آن مي گذرد گرفته است ‪ .‬رودخانه كلمبيا بريتانيايى گرفته شده است‪ .‬اين شهر مكانى براى افراد‬ ‫هم نامش را مديون كاشف آمريكايى ‪ Robert Gray‬سالخورده است ‪ .‬به عبارتى ديگر گفته مى شود كه‬ ‫است كه نام كشتى اش "كلمبيا" را روى اين رودخانه ويكتوريا جايى است كه كاناداييهاى كهنسال براى‬ ‫گذاشت ‪ .‬پس بريتيش كلمبيايى ها همين جورى و مردن به آنجا مى روند‪.‬‬ ‫سرخوشانه كلمبيا را چسبانده اند به نام استانشان و‬

‫‪Negah23- June 2013‬‬


Classified

‫آگهى‬

St Alcuin College Bringing a Liberal Arts Education to the North Shore

Kindergarten to Grade 12

Highly personalized

Hands-on learning

Community partnerships

Small class sizes

Reasonable tuition

University preparatory

info@stalcuincollege.com 1044 St. Georges Ave., North Vancouver

www.stalcuincollege.com 24 2013 ‫ژوئن‬ ‫نگاه‬ 604-360-8656


‫ادبيات‬

‫داستانهاى خيلى كوتاه‪ ‬‬ ‫داوود مرزآرا‬ ‫فراموشی‬

‫تعمیرکار‬ ‫یکی ازدوستان ‪ ،‬تلفنی برایم تعریف میکرد‪:‬‬ ‫"اتومبیلم را برای تعویض لنت ترمز‪ ،‬روغن و فیلتر‬ ‫به تعمیرگاهی بردم که صا حبش مستاجر قدیم‬ ‫پدرم بود ‪.‬بعداز دوسه روز ‪ ،‬تلفنی خبر داد که‬ ‫منتظر لنت ترمزهای فابریک است و باید یکی دو‬ ‫روز دیگر هم صبر کنم‪.‬‬ ‫غروب که همسرم از خانه ی مادرش برگشت‪،‬‬ ‫پرسید هنوز ماشینت حاضر نیست؟ ‪ .‬وقتی جواب‬ ‫منفی مرا شنید ‪ .‬گفت‪ :‬اما یک نفر داشت با‬ ‫ماشین تو مسافر کشی میکرد ‪ .‬وقتی تعجب مرا‬ ‫دید گفت ‪ :‬مگرعکس پسرمان را جلوی داشبورت‬ ‫نچسبانده ای ؟ من مطمئن هستم که ماشین تو‬ ‫بود ‪ .‬منو از سر خیابان مامان اینا تا اینجا رسوند و‬ ‫پونصد تومن هم گرفت‪ .‬به همسرم گفتم ‪ :‬ایکاش‬ ‫دعوتش میکردی بیا د تو‪".‬‬

‫درد دل‬ ‫سالم آقا ‪ ،‬لطفا این درد دل مرا بردار یک جائی‬ ‫بنویس ‪ .‬من از وقتی که یک ساله بودم تا حاال‬ ‫که هفتاد سال ام است ‪ ،‬دوست داشته ام حرف‬ ‫بزنم ‪ .‬اینجا کسی نیست تا به حرف هایم گوش‬ ‫دهد ‪ .‬شش ماه است که از ایران آمده ام پیش‬ ‫پسرم ‪ .‬فقط باید با دیوار حرف بزنم ‪ .‬جائی را هم‬ ‫بلد نیستم تا بروم و از تنهائی در بیایم ‪ .‬به پسرم‬ ‫می گویم برای چه مرا به اینجا آورده ای ؟ آورده‬ ‫ای که بچه ی شیر خواره ات را نگهدارم و برایتان‬ ‫پخت و پز کنم تا تو وزنت بتوانید به سر کارتان‬ ‫بروید و شب‪ ،‬خسته و کوفته برگردید و با هم‬ ‫اوقات تلخی کنید و آخر سر هم کاسه کوزه ها را‬ ‫سر من بشکنید؟‬

‫‪25‬‬

‫‪Text‬‬ ‫مدتی ‪ ،‬مادر بزرگ و پدر بزرگم با ما زندگی‬ ‫میکردند ‪ .‬در کنار هم به ما خیلی خوش می‬ ‫گذ شت‪ .‬زمانی که ‪ ،‬پسرشان که دائی من باشد‬ ‫مشغول کار شد ‪ ،‬آنها را برد پیش خودش‪ .‬من و‬ ‫مادرم مرتب به دیدن شان می رفتیم ‪ ،‬تا اینکه‬ ‫آنها از دنیا رفتند‪.‬و ما را تنها گذاشتند‪ .‬من بزرگ‬ ‫شدم و ازدواج کردم ‪ .‬با همســـــــــــــرم به‬ ‫خانه ای جدید رفتیم و مادرم بیشتر تنها شد‪.‬‬ ‫هرروز با هم تلفنی صحبت میکردیم‪ .‬اما نمیدانم‬ ‫چرا تلفن های من به هفته ای یک بار تبدیل‬ ‫شد و دیدارهای هفتگی هم به یک بار در ماه‪.‬‬ ‫بهمین خاطر بیشتر مواقع برای مادرم تکست‬ ‫میفرستم‪ . .‬یک روز عصبانی شد و سرم داد‬ ‫کشید " یا تلفن کن تا صداتو بشنوم یا بیا تا‬ ‫ببینمت ‪ ،‬یا فرستادن تکست را قطع کن‪".‬‬ ‫رفتن و تلفن کردنم به مادر همیشه به تاخیر‬ ‫میافتد ‪ ،‬دیگر جرات تکست فرستادن را هم‬ ‫ندارم‪ .‬اما مادرم هربار که زنگ میزند و تلفنش‬ ‫میرود روی پیام گیر‪ ،‬انگار اجبارا راهی بجز‬ ‫فرستادن تکست برایش باقی نمیماند ‪.‬‬

‫ساعت سه همه میروند و مهد کودک تعطیل‬ ‫میشود‪ .‬فقط من میمانم و معلمم‪ .‬پدرم دیر کرده‬ ‫است ‪ .‬شاید فراموش کرده تا مرا از مهد کودک‬ ‫تحویل بگیرد‪ .‬به گریه می افتم‪ .‬معلمم هر کاری‬ ‫می کند ساکت نمی شوم‪ .‬سخت ترسیده ام‪ .‬آرام و‬ ‫قرار ندارم‪ .‬بی تابی ام امانش را بریده است‪.‬‬ ‫وقتی پدرم هراسان از راه میرسد ‪ ،‬با چشمانی پف‬ ‫کرده و تنی لرزان در اغوشش فرو میروم ‪ .‬اما هق‬ ‫هق گریه ام تا رسیدن به خانه بند نمی اید‪.‬‬ ‫*****‬ ‫ساعت سه ‪ ،‬میروم بچه ها را از مدرسه می ا ورم ‪.‬‬ ‫به کارهای خانه مشغول می شوم ‪ ،‬شام را حاضر می‬ ‫کنم ‪ .‬بچه ها را به حمام میفرستم ‪ .‬شوهرم میاید و‬ ‫شام می خوریم‪ .‬متوجه چراغ چشمک زن تلفن نمی‬ ‫شوم ‪ .‬اما شوهرم اولین کارش گوش کردن به پیام‬ ‫های تلفنی است ‪ . .‬صدای پیام گیر را بلند می کند‬ ‫تا پیغام پدرم را بشنوم ‪ .‬بکلی فراموش کرده ام ‪.‬‬ ‫یک هفته است که به او سر نزده ام ‪ .‬خودم را‬ ‫بمنزلش میرسانم ‪ .‬وقتی در را باز می کنم تنها‬ ‫گوشه ای نشسته است ‪ .‬زانو به بغل گرفته ‪ .‬هق هق‬ ‫گریه می کند و شانه هایش میلرزند‪.‬‬

‫قرص های آقا جمال‬ ‫قرص سفید گفت " من خون آقا جمال را رقیق‬ ‫میکنم تا خطر سکته کردنش کم شود" ‪ .‬قرص‬ ‫صورتی گفت " من مراقب فشار خونش هستم‬ ‫تا باال نرود ‪ ".‬نوبت به قرص خاکستری رسید ‪.‬‬ ‫او گفت " تنظیم کلسترول آقا جمال دست من‬ ‫است‪ .‬و بعد رو کرد به قرص آبی و گفت ‪ :‬پس‬ ‫چرا تو ساکتی؟ تو به چه درد آقا جمال میخوری‬ ‫؟ " قرص آبی بلند شد ایستاد و با گردنی‬ ‫راست رو به دوستانش کرد و گفت " من او را از‬ ‫شرمندگی نجات میدهم‪".‬‬

‫‪25 Negah - June 2013‬‬


‫سینما‬

‫مرگ ‪ ‬رى هارى هاوزن‬ ‫پيشگام جلوه هاى ويژه‬ ‫سينمايى ‪ ‬‬

‫خالق " جيسون و آرگونات ها " و "نبرد‬ ‫تايتانها " پدر جلوه هاى سينمايى مدرن‬ ‫لقب گرفته است‬ ‫نگاه ‪ -‬بخش ادبیات و هنر‬ ‫يكى از ويژگيهاى فيلم هاى كنونى جلوه هاى ويژه تصويرى‬ ‫‪ special visual effects‬آنهاست ‪ .‬فيلم‬ ‫‪ Iron Man 3‬كه هم اكنون در سينماهاى ونكوور در حال‬ ‫نمايش است مثال خوبي براى جلوه هاى ويژه تصويرى‬ ‫است ‪ .‬مقايسه جلوه هاى ويژه تصويرى فيلم هاى كنونى‬ ‫با جلوه هاى ويژه تصويرى فيلم هاى دهه هاى گذشته‪ ‬‬ ‫به خوبى روند پيشرفت ‪ ‬را نشان مى دهد اما قطعا بدون‬ ‫تالش پيشگامان و شروع كنندگان اين كار ‪ ،‬تكامل و بلوغ‬ ‫جلوه هاى تصويرى كنونى امكان پذير نبود‪ .‬‬ ‫رى هرى هاوزن ( ‪ )Ray Harryhausen‬طراح و مجرى‬ ‫و پيشگام جلوه هاى ويژه تصويرى سينمايى و انيميشن‬ ‫سكون ‪ -‬حركت‪ stop motion animation ‬كه نسلى از‬ ‫انيماتورها و طراحان جلوه هاى ويژه تصويرى دست پرورده‬ ‫و تحت تاثير وى بوده اند‪ ٧ ،‬مى ‪ ٢٠١٣‬در سن ‪ ٩٢‬سالگى‬ ‫در لندن در گذشت‪.‬وى با استفاده خالقانه از جلوه هاى‬ ‫تصويرى در فيلم هايى همچون ‪Mighty Joe Young ,: ‬‬ ‫‪ The 7th Voyage of Sinbad‬‬ ‫و ‪ Jason and the Argonauts‬نامش با جلوه هاى ويژه‬ ‫سينمايى پيوند خورده است ‪.‬‬ ‫با راه افتادن ژانر فيلمهاى علمى و تخيلى در دهه ‪١٩٥٠‬‬ ‫‪ ،‬هرى هاوزن به عنوان انيماتور خالق ‪،‬مهمترين طراح‬ ‫و مجرى جلوه هاى ويژه تصويرى در آن دهه ‪ ‬و دهه‬ ‫هاى ‪١٩٧٠ ١٩٦٠ ‬و تا اوايل دهه ‪ ١٩٨٠‬بود‪.‬‬ ‫كارگردان سينما ‪ Terry Gilliam‬بعد از شنيدن خبر مرگ‬ ‫او‪،‬در توييتر شخصى اش نوشت‪:‬‬ ‫" آنچه ما در حال حاضر ديجيتالى با كامپيوترها مى كنيم ‪ ،‬رى‬ ‫نيز در سالهاى دور‪،‬همان كارها را بدون استفاده از كامپيوتر‬ ‫و ديجيتالى انجام مى داد ‪.‬اهميت كار "رى " در اين گفته‬ ‫‪ Terry‬به خوبى آشكار است ‪.‬‬ ‫نسلى از انيماتورها‪ ،‬با كار بر روى فيلم هاى وى رشد و‬ ‫قوام پيــــــــــدا كــــــــــــــــردند ‪ ،‬از فيلم ‪١٩٥٥‬‬ ‫‪ It comes from beneth‬تا فيلم ‪, Clash of Titans ١٩٨١‬‬ ‫كارگردانهاى مشهور و صاحب سبكى چون جورج لوكاس‬ ‫( جنگ ستاره ها ) ‪،‬پيتر جكسن ( سلطان حلقه ها ) ‪ ،‬نيك‬

‫‪26‬‬

‫نگاه ژوئن ‪2013‬‬

‫اما بودجه كار آنقدر كم بود كه وى مجبور شد با بداهه‬ ‫پارك ( واالس و گروميت) و جيمز كامرون‬ ‫( تايتانيك ‪ ،‬اوتار) همه تكنيكهاى او را ‪ ‬كه شامل تركيب پردازى و خالقيت شخصى كار را پيش ببرد‪ .‬وى تكنيكهاى‬ ‫مدل هاى ‪ ‬انيميشنى و زنده بود به دقت مطالعه و بررسى مختلفى را همچون ‪Split - screen rear projection :‬‬ ‫كردند‪ .‬جيمز كامرون به ياد هرى هاوزن چنين گفت ‪ on overlapping miniature screens " :‬و تركيب خالقانه‬ ‫من فكر مى كنم همه ما كه در زمينه ى هنر علمى تخيلى ‪ Split - screen‬و‪ animated models ‬را ابداع كرد‪.‬‬ ‫و فيلمهاى فانتزى فعاليت داريم ‪ ،‬همه و همه بدون استثنا موجوداتى كه خلق مى كردشگفت آور بودند ‪ .‬وى تخيلى‬ ‫باور داريم ‪ ‬كه همگى در پشت سر يك غول انيميشن به نام عجيب و نامحدود داشت ‪.‬‬ ‫اما يكى از مشهورترين‬ ‫رى هرى هاوزن ايستاده ايم ‪. ‬‬ ‫كارهاى وى‪ ‬فيلم جيسون‬ ‫اگر كارهاى خالقانه وى نبود ما‬ ‫و آرگونات ها مى باشد كه‬ ‫ابدا در جايگاهى كه االن حضور‬ ‫شامل صحنه هيجان انگيز‬ ‫داريم نبوديم ‪.‬‬ ‫و به راستى در حوزه جلوه هاى‬ ‫جنگ اسكلتها مى باشد كه‬ ‫هرى هاوزن متولد ‪ ١٩٢٠‬در ويژه سينمايى تنها يك نام است‬ ‫كارى پرزحمت و تركيبى از‬ ‫لوس آنجلس بود‪.‬سيزده ساله بود كه مترادف با جادوى سينما است‬ ‫انيميشن سكون ‪ -‬حركت و‬ ‫‪ .‬هيچ تكنسين و يا انيماتورى هنوز‬ ‫حضور بازيگران بود‪ .‬تصوير‬ ‫كه فيلم كينك كنگ ‪ )١٩٣٣( ‬و‬ ‫سكانس جنگ اسكلتها در‬ ‫همچنين فيلم دنياى گمشده‬ ‫نتوانسته از نظر خالقيت جا پاى‬ ‫اين فيلم هنوز زينت بخش‬ ‫(‪ )١٩٢٥‬كار ‪ -١٩٦٢ ( O' Brien‬وى گذارد‪.‬‬ ‫بسيارى از كتابهاى جلوه‬ ‫‪ )١٨٨٦‬را ديد كه تأثير عميقى‬ ‫هاى ويژه و كتابهاى تئوريك‬ ‫بر وى گذاشت ‪ .‬فيلم دنياى‬ ‫سينمايى مى باشد‪ .‬‬ ‫گمشده ‪ ‬در باره ‪ ‬دايناسورها در‬ ‫وى در سال ‪ ١٩٩٢‬جايزه‬ ‫جنگلهاى ‪ ‬آمريكاى جنوبى ‪ ‬كه‬ ‫با تكنيك ‪ ‬سكون‪ -‬حركت ساخته شده بود‪ .‬رى در همايش ويژه اسكار به نام " يك عمر دستاورد سينمايى "را دريافت‬ ‫انيميشن و جلوه هاى ويژه ونكوور در سال ‪ ٢٠٠١‬در باره كرد‪ .‬‬ ‫اين فيلم چنين گفته بود ‪ " :‬من همواره دايناسورهايى كه تيم برتون ( بازگشت بتمن ‪،‬آليس در سرزمين عجايب ‪،‬‬ ‫از صخره ها فرو مى افتادند به خاطر مى آورم ‪ .‬آنها سالها ادوارد دست قيچى ) در فيلم "عروس مرده"‬ ‫ذهن من را به خودمشغول كرده بودند‪ . ‬در سالهاى پس ‪ Corpse Bride‬كه در سال ‪ ٢٠٠٥‬ساخته ‪ ،‬يك پيانو را به‬ ‫از جنگ جهانى دوم‪ ،‬وى نسخه اى سكون ‪ -‬حركتى از ياد او پيانوى هرى هاوزن ناميده بود‪ .‬در فــــــــــيلم‬ ‫قصه هاى شاه پريان ( ‪ ) fairy tales‬را ساخت كه ‪ ‬توجه ‪ Monsters inc.‬نيز نام رستوران فيلم هرى هاوزن بود‪.‬‬ ‫‪ O' Brien‬را جلب كرد و ‪ ‬سرانجام در سال ‪ ١٩٤٩‬او توانست و براستى در حوزه جلوه هاى ويژه سينمايى تنها يك نام‬ ‫در فيلم ‪ Mighty Joe Young ‬با قهرمانــــــــــــــش است كه مترادف جادوى سينما است؛ "رى هرى هاوزن"‬ ‫‪ O' Brien‬همكارى كند كه فيلم برنده جايزه اسكار ‪ .‬از اولين فيلمش تا آخرين فيلمش روح خالقانه جلوه‬ ‫هاى ويژه تصويرى او به فيلمها جان مى بخشيد و هيچ‬ ‫بهترين جلوه هاى ويژه شد‪.‬‬ ‫تكنسين يا انيماتورى هنوز نتوانسته از نظر خالقيت جا‬ ‫كمپانى برادران وارنر براى جلوه هاى ويژه‪ ‬فيلم‬ ‫‪ The Beast from 20,000T Fathom‬او را استخدام كرد‪ ،‬پاى وى گذارد‪ .‬‬


‫سینما‬ ‫روى پرده سينماهاى ونكوور‬

‫‪The Great‬‬ ‫‪Gatsby‬‬ ‫روايتى از زوال رؤياى آمريكايى‬

‫نگاه ‪ -‬بخش ادبیات و هنر‬ ‫فيلم پر هزينه ‪ The Great Gatsby‬بر اساس رمان سناريست فيلم ‪ ‬فرانسيس فورد كاپوال ‪ ‬بود و وى هنكام‬ ‫نوشتن فيلم نامه در در خانه فيتز جرالد به سر مى برد‪.‬‬ ‫كالسيكى به همين نام از ‪F. Scott Fitzgerald‬‬ ‫(‪ )١٨٩٦-١٩٤٠‬نويسنده برجسته آمريكايى‪ ‬و به فيلم به رمان وفادار بود ‪ ‬طراحى صحنه و لباسها بسيار‬ ‫كارگردانى ‪ Baz Luhrmann‬ساخته شده است‪ .‬باشكوه و چشم نواز بود اما ‪ ‬با واكنش گرم منتقدين‬ ‫كارگردان استراليايى اين فيلم به خاطر ساخـــــــــت مواجه نشد‪ ،‬نيويوك تايمز نوشت كه فيلم از حس زندگى‬ ‫سه گانه ‪ ,Strictly Ballroom ‬رومئو و ژوليت و‪ ‬مولن تهى است ‪ .‬به نظر مى رسد در آوردن حال و هواى درون‬ ‫روژ شهرت دارد‪.‬بازيگر اصلى فيلم‪ ‬لئوناردو دى كاپريو رمان به فيلم كار آسانى نباشد و فيلمهاى ساخته شده‬ ‫بر اساس اين رمان هيچ‬ ‫است ‪ .‬دى كاپريو همچنان در‬ ‫كدام توفيقى در اين جهت‬ ‫اين فيلم هنر بازيگرى خود را‬ ‫نداشته اند‪.‬‬ ‫به رخ مى كشد ‪ .‬وى كه بيم‬ ‫تم اصلى فيلم روايتى از‬ ‫آن مى رفت پس از بازى در‬ ‫فيلم موفق تايتانيك ‪ ‬درنقشهاى فيلم ويژگى خاصى دارد و آن نمايش‬ ‫زوال روياى آمريكايى است‬ ‫و به زندگـــــــــــــــى‬ ‫كليشه اى و صرفا تجارى‬ ‫تاريخ هنر ‪ Art Deco‬است ‪ .‬زيبايى‬ ‫‪ Jay Gatsby‬ميليونرمى‬ ‫ايفاى نقش كند ‪ ،‬آگاهانه‬ ‫شناسى فيلم و هم مواد تبليغاتى فيلم ‪،‬‬ ‫پردازد‪ .‬داستان از سياست‬ ‫جهت بازيگرى خود را تغيير‬ ‫داد و با بازى در فيلمهاى همه بر اساس همين سبك ويژه هنرى‬ ‫و خشونت و خيانت‬ ‫است ‪.‬‬ ‫آميخته با آن مى گويد و‬ ‫‪ ‬چون‬ ‫كارگردانهايى‬ ‫نقدى بر نوع زندگى غير‬ ‫اسپيلبرگ و مارتين‬ ‫مسئوالنه طبقه ثروتمند‬ ‫اسكورسيسى ‪ ‬خود را به‬ ‫جامعه آمريكايى و رفتار‬ ‫عنوان بازيگرى جدى و‬ ‫سبكسرانه جوانان است‪.‬‬ ‫صاحب سبك مطرح كرد‪ .‬‬ ‫قاعدتا فيلم هايى كه‬ ‫فيلم در ژانر درام عشقى‬ ‫قرار مى گيرد‪ .‬اين رمان فيتز جرالد كه در سال ‪ ١٩٢٥‬تاكنون بر اساس اين رمان ساخته شده اند‪ ،‬جذابيت‬ ‫هاى خاص خود را داشته اند ‪ .‬مشكل اين فيلمها زمانى‬ ‫نوشته شده و يكى ار شناخته‬ ‫شده ترين رمانهاى قرن بيستم محسوب مى شود‪ .‬آشكار مى شود كه فيلم ساخته شده با رمان مقايسه‬ ‫‪ The Modern Library‬دو كتاب را به عنوان بهترين مى شود و خواننده رمان حسى را كه فيتز جرالد در پي‬ ‫كتابهاى قرن بيستم معرفى كرده كه اين اثرفيتز جرالد خلق آن در داستان بوده ‪ ،‬در فيلم مشاهده نمى كنند‪.‬‬ ‫يكى از اين دو كتاب مى باشد‪ .‬از اين كتاب اقتباسهاى فيلم اخير نيز از اين قاعده مستثنى نمى باشد ‪ .‬فيلم اما‬ ‫سينمايى و صحنه اى متعددى شده است ‪.‬اولين فيلم ويژگى خاصى دارد و آن نمايش ‪ ‬تاريخ هنر ‪Art Deco ‬‬ ‫ساخته شده بر اساس اين رمان به سال ‪ ١٩٢٦‬بر مى است ‪ .‬زيبايى شناسى فيلم و هم كارزار تبليغاتى فيلم‬ ‫گردد ‪ .‬يك سال پس از انتشار كتاب كه فيلمى صامت براساس ‪ ‬همين ‪ ‬سبك ويژه هنرى ‪ art deco‬است ‪ ،‬اين‬ ‫با بازى ‪ William Powell‬به روى پرده رفت‪ .‬فيلم با امر طبيعى است زيرا زمان وقوع داستان فيلم در ابتداى‬ ‫استقبال تماشاگران همراه بود اما ‪ ‬با واكنش منفى فيتز قرن بيستم است كه مصادف با اوج اين جنبش هنرى‬ ‫جرالد روبرو شد‪.‬يكى از آخرين اقتباسهاى سينمايى در است ‪.‬هشتاد سال پيش ‪ " ‬آرت دكو" جريان هنرى‬ ‫دهه هفتاد ميالدى و با بازى رابرت ردفورد و ميا فارو و غالب و در نهايت شكوفايى خود قرار داشت و بعد به‬

‫‪27‬‬

‫تدريج از مركز توجه خارج شد‪ ،‬اما تاثير آن در سينما‬ ‫بسيار قوى بوده و ردپاى آن حتى در فيلمهاى‪ ‬معاصر نيز‬ ‫ديده مى شود ‪ .‬جنبش هاى هنرى ‪ ‬بسيارى وجود داشته‬ ‫كه زمانى درخشش داشته و بعد ناپديد شده اند اما چرا‬ ‫" آرت دكو" همچنان در سينما زنده و مركز توجه است‬ ‫؟ پاسخ اين سوال را مى توان در دو ژانر متفاوت" علمى‬ ‫‪ ،‬تخيلى و موزيكال" پيدا كرد‪.‬فيلمهاى اوليه اين دو ژانر‬ ‫در زمان شكوفايى اين هنر ساخته شده اند و در فيلمهاى‬ ‫معاصر نيز همچنان از عناصر بصرى و زيبايى شناسى اين‬ ‫سبك هنرى استفاده مى شود‪ .‬آرت دكو يا هنر تزيينى ‪،‬‬ ‫سبكى هنرى بود كه در ابتداى قرن بيستم رواج پيداكرد‬ ‫‪ .‬شهر پاريس به عنوان مركز اين جنبش شناخته شده‬ ‫بود‪ .‬اين جنبش هنرى بر معمارى ‪ ،‬تزيينات داخلى ‪،‬‬ ‫سراميك‪ ،‬مد‪ ،‬طراحى صنعتى ‪ ،‬سينما و هنرهاى ديگر‬ ‫تأثير گذار بود‪.‬سبكى تركيبى است كه از تلفيق نمادهاى‬ ‫هنرى سنتى و مواد و تصاوير عصر ماشين استفاده‬ ‫مى كند‪ .‬از خصوصيات آن ‪ ،‬رنگهاى غليظ‪،‬شكل هاى‬ ‫هندسى برجسته ‪ ،‬و تريينات بسيار زياد مى باشد‪ .‬در‬ ‫ونكوور در سبك آرت دكوساختمان هايى ‪ ‬وجود دارد كه‬ ‫از جمله مى توان به ‪ city hall‬شهر ونكوور اشاره كرد‪.‬‬ ‫فيلم در سينماهاى مختلف مترو ونكوور در حال‬ ‫نمايش است‪.‬‬

‫‪27 Negah - June 2013‬‬


‫موسیقی‬ ‫نگاه ‪ -‬بخش ادبیات و هنر‬

‫شخصيت جريان ساز‬ ‫در باره ‪ ‬داريوش صفوت و مركز حفظ و اشاعه موسيقى وى‪ ‬‬

‫‪ ‬در شماره سوم ‪ ‬مجله نگاه و در همين صفحه از برنامه‬ ‫راديويى گلها يادى شد و به نقش آن در شكوفايى ادبيات‬ ‫و موسيقى ايران زمين اشاره گرديد‪ .‬در كنار برنامه گلهاى‬ ‫راديو بايستى به مركز حفظ و اشاعه موسيقى ملى نيز‬ ‫اشاره كرد كه در سال ‪ ١٣٤٧‬تاسيس شد و با توجه به‬ ‫نامش ‪ ،‬وظيفه اش‪ ‬حفظ و اشاعه موسيقى بود و‪ ‬نقش‬ ‫بسيار اساسى درپرورش موسيقى دانها ‪ ،‬نوازندگان و‬ ‫خوانندگان برجسته كشورايفا كرد و حركت انجام شده‬ ‫در آنجا را به رنسانس موسيقى ايران نيز تعبير كرده اند‪.‬‬ ‫برنامه گلها عمدتا توسط شاگردان ابوالحسن ‪ ‬صبا اداره مى‬ ‫شد و برنامه اى توليدى بود با تكيه بر سازهاى سنتى و‬ ‫غربى و تركيبى از اركسترهاى كوچك و اركسترهاى بزرگ‬ ‫و به شيوه آهنگسازى غربى بود ‪.‬‬ ‫مركز حفظ و اشاعه موسيقى توسط داريوش صفوت پايه‬ ‫گذارى شد‪ .‬متاسفانه به هنگام تهيه اين مقاله ‪ ،‬خبر‬ ‫درگذشت داريوش صفوت درسن‪ ‬هشتاد و پنج سالگى در‬ ‫رسانه ها منتشر شد‪ .‬صفوت خود نيز از شاگردان صبا‬ ‫بود اما همچون ديگر دانش آموختگان مكتب صبا كه‬ ‫در ‪ ‬گلهاى راديو برنامه سازى مى كردند نمى انديشيد‪.‬‬ ‫او در مقابل موسيقى عاشقانه گلها به موسيقي عارفانه‬ ‫مى انديشيد و آن نوع موسيقى كه به سنت هاى اصيل‬ ‫موسيقى ايرانى‪ ،‬چه در آهنگسازى و چه در اجرا وفادار‬ ‫باشد‪ .‬برنامه گلها در راديو توليد مى شد و صفوت طرح‬ ‫خود را به تلويزيون برد ‪ .‬تلويزيون با مديريت رضا قطبى‬ ‫طرح را پذيرفت و مركز حفظ و اشاعه موسيقى به عنوان‬ ‫يكى از زير مجموعه هاى تلويزيون آغاز به كار كرد‪.‬‬ ‫برخالف برنامه گلهاى راديو‪ ،‬تلويزيون از مركز حفظ و‬ ‫اشاعه انتظار هيچ برنامه سازى نداشت و اين مركز هيچ‬ ‫تعهدى براى ارائه موسيقى به تلويزيون نداشت ‪.‬‬ ‫داريوش صفوت متولد ‪ ١٣٠٧‬در شهر شيراز بود و نواختن‬ ‫ويولن و سه تار را نزد پدرش آغاز كرد‪.‬سپس حبيب‬ ‫سماعى آموزش سنتور را به وى عهده دار شد ‪ .‬وى دانش‬

‫‪28‬‬

‫نگاه ژوئن ‪2013‬‬

‫آموخته رشته حقوق در دانشگاه تهران بود‪ .‬براى تكميل‬ ‫هنر موسيقى به مدت ده سال در ارتباط با استاد ابوالحسن‬ ‫صبا بود‪ .‬در سال ‪ ١٣٣٩‬موسى خان معروفى او را با‬ ‫نورعلى الهى ‪ ،‬عارف ‪ ،‬فيلسوف و موسيقى دان آشنا كرد‬ ‫و اين آشنايى مسير فكرى و اعتقادى وى را تغيير داد‪ .‬در‬ ‫اواخر سال ‪ ١٣٣٩‬براى تدريس در مركز مطالعات موسيقى‬ ‫شرقى در انستيتو موزيكولوژى سوربن به فرانسه رفت و به‬ ‫موازات آن ‪ ،‬در رشته حقوق بين الملل دكترا ى خود را‬ ‫گرفت‪ . .‬پس از بازگشت به ايران ‪ ،‬عالوه بر تاسيس مركز‬ ‫حفظ و اشاعه موسيقى ‪ ،‬به تدريس و مديريت در گروه‬ ‫موسيقى دانشكده هنر دانشگاه تهران نيز اشتغال داشت‪ .‬‬ ‫داريوش صفوت يكى از تاثيرگذارترين شخصيت هاى‬ ‫موسيقى ايران در دهه هاى اخير بوده است ‪ .‬وى اگرچه‬ ‫نوازنده و استادى برجسته بود كه سه تار و سنتور را به‬ ‫خوبى ‪ ‬مى نواخت اما جايگاهش در موسيقى‪ ،‬نه در نوازندگى‬ ‫كه در مديريت و پژوهش آن است ‪ .‬همانطور كه در ابتداى‬ ‫اين ‪ ‬مطلب اشاره شد او در مقابل برنامه گلها كه تجليگاه‬ ‫اصلى موسيقى سنتى ايرانى بود با پايه گذارى مركز حفظ‬ ‫و اشاعه موسيقى ‪ ،‬راهى كامال متفاوت از سبك و شيوه‬ ‫گلها برگزيد و هويتى متفاوت براى موسيقى ايرانى قائل‬ ‫شد‪.‬مكتبى را در موسيقى ‪ ‬ايرانى پايه گذارى نمود‪ .‬نسلى‬ ‫متفاوت تربيت كرد و جريانى تازه به راه انداخت كه اكنون‬ ‫پرچمدار اصلى موسيقى سنتى ايران به شمار مى روند ‪. ‬‬ ‫داريوش صفوت پس از تاسيس مركز حفظ و اشاعه در سال‬ ‫‪ ١٣٤٧‬با دقت در ميان دانشجويان موسيقى جستجو كرد‬ ‫و تعدادى دانشجو انتخاب كرد كه از نظر اخالق و استعداد‬ ‫برتر از ديگران بودند و آنها را جهت آموزش به مركز حفظ‬ ‫و اشاعه برد‪ .‬عالوه بر صفوت ‪ ،‬استادان ديگرى همچون‬ ‫نورعلى برومند‪،‬سعيد ‪ ‬هرمزى ‪ ،‬كريمى‪ ،‬فروتن‪ ،‬بهارى‬ ‫عبدالله دوامى و ‪ ...‬در مركز تدريس مى كردند‪..‬محمد رضا‬ ‫لطفى ‪ ،‬پرويز مشكاتيان‪ ،‬حسين عليزاده ‪ ،‬جالل ذوالفنون‬ ‫‪ ،‬طاليى ‪ ،‬كامكارها‪،‬مجيد كيانى ‪ ،‬داود گنجه اى‪،‬داريوش‬

‫پيرنياكان‪ ،‬ناصرفرهنگ فر‪ ،‬پريسا ‪،‬رضوى سروستانى و‪ ...‬كه‬ ‫همه از ستونهاى موسيقى اصيل ايرانى در دهه هاى اخير‬ ‫هستند همه و همه از شاگردان و دانش آموختگان داريوش‬ ‫صفوت و مركز حفظ و اشاعه موسيقى هستند‪ .‬حتى محمد‬ ‫رضا شجريان نيز اگرچه از خوانندگان برنامه گلها بود اما‬ ‫در همين مكتب صفوت و با هم نشينى با شاگردان مركز‬ ‫حفظ و اشاعه به آن شجريانى كه مى شناسيم بدل شد‪.‬‬ ‫داريوش صفوت تنها شخصيت نامدار تاريخ موسيقى ايران‬ ‫است كه هم زمان داراى چند وجه مهم بود‪ :‬استعداد واالى‬ ‫هنرى ‪ ،‬توانايى ادراك عميق هنر( هم در وجه آگاهانه و‬ ‫هم به صورت شهودى ) قدرت چشمگيردر نوازندگــــى‬ ‫سه تار ( به صورت نوازنده اى خالق و داراى توان تصرفات‬ ‫اصيل ) و توان مديريتى بسيار باال‪.‬در هنگام مديريت مركز‬ ‫‪ ،‬اخالق گرايى و منزه بودن موسيقيدان برايش بسيار مهم‬ ‫بود ‪ .‬براى همين به غير از آموختن موسيقى ‪ ،‬مباحث‬ ‫ديگرى همچون فلسفه هنر وجهان بينى يك هنرمند و‬ ‫‪ ...‬هم آموزش داده مى شد و حتى كالس يوگا كه در‬ ‫آن زمان خيلى اتفاق خاص و ويژه اى بود نيز جزو برنامه‬ ‫هاى آموزشى مركز بود‪.‬داريوش صفوت هميشه مرد‬ ‫پشت پرده موسيقى بود و از اين رو خارج از جرگه اهل‬ ‫موسيقى شهرت همگانى نيافت ‪ ،‬حال آنكه تحولى تاريخى‬ ‫درموسيقى ايرانى آفريد‪.‬طرح نويى كه در موسيقى ايرانى‬ ‫در انداخت در تضاد و تناقض با موسيقى رايج آن دوران‬ ‫نبود بلكه مكمل آن بود و رنگ و بويى تازه به موسيقى‬ ‫ايرانى بخشيد‪.‬‬ ‫با درگذشت او‪ ،‬فصلى از تاريخ معاصر موسيقى ايران تمام شد‪.‬‬ ‫منابع ‪:‬‬ ‫سايت شخصى داريوش صفوت‬ ‫نوشته هاى حسين عليزاده‪ ،‬داود گنجه اى ‪ ،‬داريوش پيرنياكان‪ ،‬علىرضا‬ ‫مير علينقى و مهرداد فرهمند در روزنامه اعتماد چاپ تهران و وب سايت‬ ‫بى بى سى فارسى‬


Classified

29 Negah - June 2013

‫آگهی‬

29


‫کتاب‬

‫‪ ‬‬

‫كتابفروشى با بيش از يك قرن قدمت‪ ‬‬

‫‪Barnes & Noble Booksellers‬‬

‫نگاه ‪ -‬بخش ادبیات و هنر‬ ‫در ونكوور كتابفروشى هاى زنجيره اى ‪ Indigo‬براى در اين سالهاى طوالنى اين كتابفروشى دمى از رشد‬ ‫عالقمندان به كتاب حكم پاتوقى ‪ ‬را دارد كه مى توان و توسعه باز نمانده و حتى در‪ ‬سالهاى ركود و بحران‬ ‫ساعتها در آن جا نشست و در دنياى كتـــــــــاب و اقتصادى آمريكا ‪ ‬در دهه سى ميالدى نيزروند رو به‬ ‫مجله هاى تازه انتشار يافته غرق شد ‪ .‬قهوه اى نوشيد رشد خود ادامه داد‪.‬‬ ‫و به ورق زدن و خواندن كتابها مشغول شد و در انتها كتابفروشى كوچكى در يكى از محله هاى شهر نيويورك‬ ‫در صورت عالقمندى كتاب يا مجله اى خريدارى و در طى ‪ ١٢٧‬سال تالش بى وقفه ‪ ‬و پايدار اكنون به‬ ‫محل را ترك كرد‪ .‬اين كتابفروشى ها براى كودكان نيز جذابيت بزرگترين كتابفروشى جهان تبديل شده است ‪ .‬اين‬ ‫خاص خود را دارد سرزدن به ‪ Indigo‬در كنار زمين هاى بازى شركت در حال حاضر ‪ ٦٨٩‬فروشگاه در سرتاسر آمريكا‬ ‫‪ ،‬پاركها و مراكز تفريحى نيز جزو دلمشغولى هاى بچه هاست‪ .‬دارد و عالوه بر آن با‪ ٦٦٧‬شعبه دانشگاهى خود ‪ ،‬در‬ ‫كتابفروشى هاى‪ ‬زنجيره اى ‪ Barnes & Noble‬مشابه حال سرويس دهى به بيش از‪ ٤ /٦‬ميليون دانشجو‬ ‫و افراد دانشگاهى در سرتاسر‬ ‫‪Indigo‬‬ ‫آمريكايى‬ ‫آمريكا ‪ ‬مى باشد‪.‬‬ ‫است ‪ ‬و مطمئنا اگر‬ ‫افزودن كافه به كتابفروشى در‬ ‫سفرى به آمريكا داشته‬ ‫ايد حتما آن را ديده كتابفروشى كوچكى در يكى از محله سال‪ ١٩٩٣‬آغاز گرديدو در شعبه‬ ‫نيوجرسى ‪Barnes & Noble‬‬ ‫ايد‪ .‬اين كتابفروشى هاى شهر نيويورك در طى ‪١٢٧‬‬ ‫اولين ‪ Starbucks‬شروع به كار‬ ‫هاى زنجيره اى امسال سال تالش بى وقفه و پايدار اكنون‬ ‫كرد و به تدريج ‪ ‬به بقيه فروشگاه‬ ‫‪ ١٢٧‬ساله شد‪ .‬سال به بزرگترين كتابفروشى جهان‬ ‫ها نيز كافى شاب اضافه شد تا‬ ‫‪ ١٨٨٦‬و در نيويورك‬ ‫تبديل شده است‬ ‫خواندن ‪ ‬كتابى ‪ ‬همراه با نوشيدن‬ ‫بود كه دانش آموخته‬ ‫قهوه اى لذت بخش تر باشد‪.‬‬ ‫دانشگاه هاروارد‪ ‬به نام‪ ‬‬ ‫‪Gilbert Clifford Noble‬‬ ‫به عنوان فروشنده‬ ‫دركتابفروشى‪ ‬‬ ‫‪ Authur Hinds & Company ‬استخدام شد‪،‬‬ ‫هشت سال بعد در سال ‪ Noble ١٨٩٤‬شريك تجارى‬ ‫اين كتابفروشى شد و تابلوى آن به ‪Hinds & Noble‬‬ ‫تغيير نام داد‪ .‬در سال ‪ ١٩١٧‬نوبل سهم شريك خود را‬ ‫خريدارى كرد و در همان سا ل‪ ‬با ‪William Barnes‬‬ ‫شريك شد و تابلوى موجود كتابفروشى با نام جديد‬ ‫‪ Barnes & Noble‬تعويض شد‪ .‬نامى كه همچنان نيز‬ ‫ديده مى شود‪.‬‬

‫‪30‬‬

‫نگاه ژوئن ‪2013‬‬


‫‪Classified‬‬

‫آگهى‬

‫استودیو کالغ سفید تقدیم می کند‪:‬‬ ‫ساخت انیمیشن‪،‬‬ ‫موزیک کلیپ (سینمایی و تبلیغاتی)‬ ‫و گرافیک تصویری‬

‫کالس های آموزشی‬

‫کاریکاتور چهره‬ ‫کارتون مطبوعاتی‬ ‫با همکاری خانه فرهنگ و هنر ایران‬

‫)‪Persian(Culture(and(Art(Institute((PERCAI‬‬ ‫&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&‪Units&10&& 11*1583&Pemberton&Ave,&North&Vancouver,&BC,&V7P&2S4‬‬

‫&&&&&& &&‪www. percai .com&&&&&&&&&&&778.889.4820&&&&&&&&&&info @ percai .com‬‬

‫با مدیریت‬ ‫افشین سبوکی‬ ‫کاریکاتوریست‪ ،‬انیماتور‪ ،‬تصویرگر‬ ‫_ برنده جوایز متعدد از مسابقات بین المللی‬ ‫تصویرسازی و کاریکاتور‬ ‫_ داور ‪ 2‬دوره دوساالنه بین المللی کاریکاتور تهران‬ ‫_ عضو هیئت علمی «خانه کاریکاتور ایران»‬ ‫عالقمندان جهت ثبت نام در کالسها می توانند با شماره تلفن های‪ 778.889.4820 :‬یا ‪:‬‬ ‫‪ 778.898.4575‬تماس بگیرند‪.‬‬

‫ﻁﺭﺍﺣﯽ ﻧﻘﺎ ﺷﯽ‬

‫ﭘﻳﺎ ﻧﻭ‬

‫ﮔﻳﺗﺎ ﺭ‬

‫ﺁﻭﺍﺯ ﻭﻳﻭﻟﻥ‬

‫‪2224B Clarke Street‬‬ ‫‪Port Moody, B.C.‬‬

‫‪31‬‬

‫‪31 Negah - June 2013‬‬


‫نگاهی دیگر‬

‫غير از اين نبود‪ .‬راديو تازه آمده بود و تلويزيون هم كه‬ ‫نبود‪ .‬هيچ چيز نبود و عشق مردم فقط همين بود‪٤".‬‬ ‫سعدى ‪ ‬افشار از تحتانى ترين اقشار جامعه برخاسته‬ ‫بود‪ ،‬بى خانه و كاشانه و كس و كار‪ .‬بى ثروت ‪ ،‬مقام‪،‬‬ ‫رفاه‪ ،‬آينده و بى سواد و خط و كتاب و دانشگاه ‪ .‬اما‬ ‫در عوض استعداد و جوهرى داشت و دقت و هوشى‬ ‫يگانه كه حرمان زندگانى و نامهربانى روزگار به او‬ ‫آموخته بود‪.‬واكنش او به همه مرارت هايى كه در‬ ‫خانواده ناپايدار‪،‬فضاى نامطلوب كارو جامعه بى رحم‬ ‫و بى تفاوت ديده بود‪ ،‬صفاى روح ‪ ،‬شيرينى بى حد‬ ‫زبان‪ ،‬فروتنى فروان‪،‬و ابتكارهاى يگانه اش در صحنه‬ ‫نمايش بود‪.‬او در هر گروهى كه پا مى گذاشت احترام‬ ‫بر مى انگيخت و در هر تماشاخانه اى كه بازى مى كرد‬ ‫مركز شور و توجه بود ‪ ،‬زيرا با حضور ذهن‪ ،‬گرماى‬ ‫نفس و گيرايى بازى اش مى توانست در طول اجراى‬ ‫يك نمايش‪ ،‬بى وقفه مركز ثقل صحنه ‪ ،‬كانون طنز و‬ ‫خنده هاى بى امان تماشاگران باشد‪.‬موتور نمايش‬ ‫همواره ابتكارهاى او بود و جذابيت صحنه از صداى‬ ‫زنگ دار و نقره اى او آغاز مى شد‪ .‬جناس طنز ‪ ،‬لغز و‬ ‫تكه هايى كه مى گفت بى نظير بود و حاضر جوابى اش ‪ ‬همواره‬ ‫بجا ‪ ،‬بسيار سرضرب و غافلگير كننده ادا مى شد و‬ ‫اگرچه در بداهه گويى هايش تند زبان و هزال بود اما‬ ‫هرگز از دايره ادب خارج نمى شد و به دامن جلف بازى‪،‬‬ ‫سطحى نگرى و اطوارهاى سخيف نمى افتاد‪.‬‬ ‫بعد از مهدى مصرى كه با فقر و نابينايى از جهان رفت‬ ‫‪ ،‬او نام آورين چهره سياه نمايش هاى تخته حوضى‬ ‫ايران است ‪ .‬او همه جا كار كرد‪ .‬از آوارگى گروهش‬ ‫در شهرستان ها گرفته تا مجلس عروسى بنگاههاى‬ ‫شادمانى و از رستورانهاى شبانه تهران گرفته تا بزرگ‬ ‫ترين عرصه جشن هنر شيراز‪ .‬تماشاخانه " حافظ نو"‬ ‫كه او سال ها در آن بازى مى كرد ‪ ‬در محله بدنام‬ ‫تهران واقع بود‪ ،‬و اين به مدد فرخ غفارى بود كه تئاتر‬ ‫آنها را به عنوان يك نمونه درخشان تئاتر مردمى در‬ ‫جشن هنر شيرازبه جامعه هنرى و چهره هاى بزرگ‬ ‫درگذشت سعدى افشارسلطان طنزوكمدى وآخرين بازمانده نمايشهاى سنتى‪ ‬سياه بازى‬ ‫تئاتر جهان شناساند و اينگونه بود كه سعدى افشار و‬ ‫نمايش روحوضى براى جامعه ايرانى و هنرمندان جهان‬ ‫يك باره كشف شدند‪.‬‬ ‫حرمت سعدى و ارج تئاتر فراموش شده روحوضى از‬ ‫نگاه ‪ -‬بخش ادبیات و هنر‬ ‫نخستين بار در سال ‪١٣٣٠‬‬ ‫آن پس بود و از آن تاريخ به بعد‬ ‫به روى صحنه رفت‪.‬او از‬ ‫"دوست داشت وقتى بازى مى كند صداى قهقهه مردم‬ ‫است كه سعدى افشار و روحوضى‬ ‫فرخ غفارى بود كه تئاتر‬ ‫آخرين بازمانده هاى نمايش‬ ‫را بشنود‪ .‬البد در طى بيش از شصت سال سياه شدن ‪،‬‬ ‫ديگر به محله بدنام بر نگشتند و‬ ‫سياه بازى در ايران بود‪.‬‬ ‫روحوضى را به عنوان يك نمونه‬ ‫به شنيدن اين صدا معتاد شده بود‪ .‬از او با لفظ نجيب‬ ‫در الله زار مستقر شدندو اگر اين‬ ‫"وى چهره اى جذاب ‪،‬‬ ‫درخشان تئاتر مردمى در جشن‬ ‫يادكرده اند وچقدر اين عنوان برازنده نام " سعدى‬ ‫اتفاق نبود‪ ،‬نه دولت وقت و نه‬ ‫خالق‪ ،‬هوشمند و بسيار‬ ‫و‬ ‫هنرى‬ ‫جامعه‬ ‫به‬ ‫شيراز‬ ‫هنر‬ ‫افشار " است‪ .‬اين عبارت مظهر قدرشناسى و تواضع‬ ‫مردم هيچ كدام معيشت‪ ،‬حرمت‬ ‫مردمى بود كه خالقيت هاى‬ ‫جهان‬ ‫تئاتر‬ ‫بزرك‬ ‫هاى‬ ‫چهره‬ ‫است‪ .‬از هيچكس هيچ توقعى نداشت ‪.‬در حالى كه بايد‬ ‫انسانى و امنيت اجتماعى آنها را‬ ‫پنجاه سال اخير نمايش‬ ‫سعدى‬ ‫كه‬ ‫بود‬ ‫اينگونه‬ ‫و‬ ‫شناساند‬ ‫توقع مى داشت‪ .‬هنرمندى بود كه شصت سال مردم‬ ‫پاس نمى داشتند‪ .‬چندان كه‬ ‫روحوضى بدون حضور و كار‬ ‫را خنداند و وقتى مرد‪ ،‬غمگين و بيمار بود‪ " ...‬بشكن‬ ‫براى‬ ‫روحوضى‬ ‫نمايش‬ ‫و‬ ‫افشار‬ ‫ثمره ‪ ٦٠‬سال كار سعدى افشار‬ ‫و نام او معنا ندارد‪ ".‬سعدى‬ ‫بشكنه ‪ ،‬بشكن ‪ ،‬من‬ ‫حتى يك آپارتمان كوچك هم‬ ‫جامعه ايرانى و هنرمندان جهان‬ ‫افشار از آشنايى اش با سياه‬ ‫در‬ ‫سعدى‬ ‫و‬ ‫‪" ‬‬ ‫‪...‬‬ ‫بشكنم‬ ‫اينجا‬ ‫نمى شكنم‪،‬بشكن‪،‬‬ ‫نبود‪.‬‬ ‫به يك باره كشف شدند‪.‬‬ ‫بازى چنين ياد مى كرد‪:‬‬ ‫آخرين حضورش روى صحنه‪ ،‬مردم را‪ ‬گريانده بود‪".‬‬ ‫" من از ‪ ٨،٩‬سالگى در يك‬ ‫سعدى افشار در ‪ ٣٠‬فروردين ‪ ١٣٩٢‬از دنيا رفت ‪.‬‬ ‫عروسى سياه بازى ديدم و شيفته اين كار شدم ‪ .‬تا آن‬ ‫متولد ‪ ١٣١٣‬در تهران بود‪.‬وى بازيگر نقش سياه در‬ ‫زمان نديده بودم ‪.‬آن موقع در عروسى ها چيز ديگرى‬ ‫نمايش هاى سياه بازى و يا روحوضى بود‪ .‬براى‬

‫" عاليجانب سياه"‬

‫‪32‬‬

‫نگاه ژوئن ‪2013‬‬


‫شعر‬

‫نگاه ‪ ‬‬

‫چند شعر از عبدالقادر بلوچ‪ ‬‬ ‫از مجموعه شعر ‪" ‬يك آسمان اندوه"‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪١‬‬ ‫ ‬ ‫در كوچه پسكوچه هايى گمشده ام كه‬ ‫نگاه تو آنجا ‪ ‬‬ ‫‪ ‬خورشيد است‪ ‬‬ ‫من بد سرانجامى ام را گريه مى كنم‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪******* ‬‬ ‫‪٢‬‬ ‫ ‬ ‫يك لحظه‪ ‬‬ ‫اينجا بايست‪ ‬‬ ‫مى خواهم‪ ‬‬ ‫خودم را‪ ‬‬ ‫‪ ‬در تو نگاه كنم‬

‫ ‬ ‫‪٥‬‬ ‫ ‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪ ‬نااميدم‬ ‫ببين مرا‪ ‬‬ ‫نگاه تو‪ ‬‬ ‫‪٨‬‬ ‫ ‬ ‫‪ ‬طعم اميد مى دهد‬ ‫چشمانم را‪ ‬‬ ‫در كوير نااميدى‪ ‬‬ ‫‪******* ‬‬ ‫خواهم كاشت‪ ‬‬ ‫ ‬ ‫اگر باشد‬ ‫اميد بارش نگاهت‬ ‫ ‬ ‫‪٦‬‬ ‫ ‬ ‫‪******* ‬‬ ‫از غمباران زندگى‪ ‬‬ ‫‪ ‬به تو مى گريزم‪ ‬‬ ‫نگاهت باران‪ ‬‬ ‫‪ ‬خنده ات جوانه ى اميد‬ ‫‪ ‬‬

‫*******‬

‫‪******* ‬‬

‫‪Photo Hamid Payombarnia‬‬

‫ ‬

‫‪٣‬‬

‫‪ ‬‬

‫*******‬ ‫‪٤‬‬

‫چند كلمه‪ ‬‬ ‫‪ ‬و نگاه تو‪ ‬‬ ‫مى شود يك شعر‬

‫ ‬

‫با‬ ‫‪ ‬نگاهت‬ ‫‪ ‬جارو مى كنى‪ ‬‬ ‫بغضى را كه‪ ‬‬ ‫‪ ‬شكسته در گلويم‬

‫‪٩‬‬ ‫‪ ٧‬‬ ‫ ‬ ‫درونم كويرى مى زند فرياد‬ ‫كوير‬ ‫سبزم كن‪ ‬‬ ‫‪ ‬آب ‪ ،‬خواب مى بيند‬ ‫با نگاهت‬ ‫دل من‪ ‬‬ ‫‪******* ‬‬ ‫‪ ‬نگاه تو را‪ ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪١٠‬‬ ‫ ‬ ‫‪ ******* ‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫وقتى‪ ‬‬ ‫‪ ‬نگاه تو‪ ‬‬ ‫چون باران مى بارد‪ ‬‬ ‫من جوانه مى زنم‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪******* ‬‬

‫‪******* ‬‬ ‫‪33‬‬

‫‪33 Negah - June 2013‬‬


‫نگاه اقتصادى‪ ‬‬

‫موفقيت يك سرمايه گذارى در گرو فهم و مديريت درست ريسك است‬ ‫نگاه ‪ -‬بخش اقتصادی‬

‫ريسك پذيرى‬

‫ا غلب‬ ‫مردم بطور‬ ‫ناخودآگاه در زندگى‬ ‫روزانه شان با ريسك روبرو مى شوند‪.‬‬ ‫چه گذشتن از عرض يك خيابان شلوغ ويا سوار‬ ‫هواپيما شدن و يا حتى سفارش يك غذاى اشتها آوردر يك‬ ‫رستوران تازه افتتاح شده باشد‪ ،‬ريسك پذيرى جزيى از زندگى روزانه است‬ ‫‪ .‬طبيعى است كه تصميم گيرى در باره هر نوع سرمايه گذارى ‪ ،‬مستلزم پذيرش ريسك‬ ‫آن نيز مى باشد‪ .‬بعضى ريسك ها بسيار ساده هستند‪ ،‬مشابه ريسك عبور از عرض يك خيابان شلوغ ‪ ،‬اما‬ ‫ريسك هايى هستند با پيچيدگى هاى خــــــــاص كه بسيار هول انگيــــــــــز به نظر مى رســـــــــــند‪.‬‬ ‫سرمايه گذارى با خطر پذيرى عجين است و اينكه بدون در نظر گرفتن ريسك ‪ ،‬نبايد انتظار‬ ‫برگشت مالى مناسب از پولى كه سرمايه گذارى مى شود داشت ‪ .‬وقتى فردى در بورس ‪ ‬سهام‬ ‫سرمايه گذارى مى كند دو نوع ريسك را مد نظر بايد داشته باشد ‪ .‬ريسك باال رفتن ارزش سهام‬ ‫كه ريسك بسيار دلپذيرى است و با باال رفتن ارزش سهام ‪ ،‬فرد از منفعت مادى آن بهره مند مى‬ ‫شود‪ .‬در همان زمان ريسك پايين رفتن ارزش سهام نيز بايستى در نظر گرفته شود كه ارزش‬ ‫سهام كاهش يافته ‪ ‬و فرد بطور موقت ‪ ،‬متحمل زيان مى ‪ ‬شود‪ .‬‬ ‫به عبارت ديگر حتى ‪ ‬ايمن ترين نوع سرمايه گذارى نيز شامل نوعى ريسك مى گردد‪ :‬گذاشتن‬ ‫پول در حساب پس انداز بانكى با باالترين ميزان بهره‪ )high interest saving account( ‬كه‬ ‫در حال حاضر در بانكهاى كانادايى كمتر از ‪ ٢‬درصد مى باشد‪ .‬ريسك بااليى‪ ‬آن محدود به‬ ‫همان ‪ ٢‬درصد است و شايد تصور شود كه اين سرمايه گذارى ريسك پايين رونده ندارد كه‬ ‫البته چنين نمى باشد و در اين سرمايه گذارى از تأثير تورم ( ‪ ) inflation‬و ماليات ( ‪) tax‬‬ ‫بر ميزان واقعى ‪ ‬بهره برگشتى نبايد غفلت كرد كه در واقع همان ريسك پايين رونده اين نوع‬ ‫سرمايه گذارى است ‪ .‬تركيب تورم و ماليات همان سود اندك را مى بلعد و و فرد با يك زيان‬ ‫مطلق روبرو مى شود‪.‬‬ ‫اجتناب از ريسك پذيرى به معناى نه گفتن به‪ ‬بهره ورى درست از سرمايه گذارى است ‪ .‬نمى‬ ‫توان به اهداف سرمايه گذارى نائل شد مگر آنكه به جاى اجتناب از ريسك ‪ ،‬با آن روبرو شد‬ ‫وبه ‪ ‬راههاى درست مديريت ريسك اندشيد و آنها را پيدا كرد‪ .‬‬

‫كليد سرمايه گذارى موفق‬ ‫‪34‬‬

‫نگاه ژوئن ‪2013‬‬


‫نگاه اقتصادى‬ ‫براى دست وپنجه نرم كردن با ريسك ‪،‬فلسفه اى وجود‬ ‫دارد‪:‬ابتدا بايستى كليه ريسك هاى احتمالى مرتبط با‬ ‫سرمايه گذارى را شناسايى كرد‪ ،‬خوب آنها را فهميد‬ ‫و بعد ا قدام به سرمايه گذارى كرد‪ .‬براى شناخت‬ ‫بهتر ريسك هاى احتمالى مرتبط با سرمايه گذارى ‪،‬‬ ‫بدنيست به مثال زير توجه شود‪ :‬فرض كنيد كه قرار‬ ‫است سهام يك شركت كانادايى فعال در اكتشافات‬ ‫معدنى خريدارى شود و با اين هدف كه سهام آن‬ ‫شركت تحت تأثير بخش معدن كانادا خواهد بود‪ .‬اما‬ ‫بعد مشخص مى گردد كه ارزش سهام آن شركت ‪،‬‬ ‫بيشتر از آنكه تحت تأثير بخش معدن و يا اقتصاد كانادا‬ ‫باشد در ارتباط مستقيم با اقتصاد چين است ‪ .‬اين‬ ‫ريسكى است كه شايد اصال به ذهن نيامده باشد‪.‬‬ ‫براى شناخت كامل ريسك نياز است كه احتماالت • ريسك كارى ( ‪ ) Business risk‬كه به عملكرد‬ ‫مختلف را براى هر نوع سرمايه گذارى خاص در نظر شركتى كه سهامش به بازار عرضه شده ‪ ،‬مربوط مى‬ ‫گرفت ‪ ،‬مثال نوع عملكرد آن ريسك را در محيط يك بازار باشد‪ .‬البته اين ريسك عالوه بر اينكه شامل عملكرد يك‬ ‫نرمال و يا تحت شرايط سخت و طاقت فرسايى همچون سهام خاص و يا يك شركت شده ‪ ،‬مى تواند به تماميت‬ ‫بحران اقتصادى سالهاى ‪ ٢٠٠٨‬و ‪ ٢٠٠٩‬سنجيد‪.‬‬ ‫يك صنعت ‪ ،‬منطقه و يا يك كشور نيز تعميم يابد‪.‬‬ ‫چنانچه همه اين احتماالت را بتوان قبل از سرمايه‬ ‫گذارى در نظر گرفت آنگاه فرد قادر است با سرمايه • ريسك نقد شدن ( ‪ : ) Liquidity risk‬بدان مفهوم‬ ‫گذارى خود بدون هيچ بيمى همراه شود حتى اگر است كه آيا سرمايه گذارى به سرعت قابليت فروش‬ ‫شرايط نيز به مرور سخت تر شود‪.‬‬ ‫در بازار دارد؟بازار اكثر سهام و اوراق قرضه بازارى‬ ‫طبيعى است كه اگر قرار است در سرمايه گذارى ريسك است كه خريد و فروش در آنها با سرعت و سادگى‬ ‫نيز در نظر گرفته شود‪ ،‬بايستى‬ ‫صورت مى پذيرد‪ .‬ريسك نقد‬ ‫مطمئن شد كه امكان‬ ‫شدن بيشتر مبتال به سرمايه‬ ‫ريسك پذيرى ‪ ،‬ميزان برگشت‬ ‫بهره ورى از اين ريسك پذيرى‬ ‫گذاريهاى ديگر از قبيل امالك‬ ‫نيز وجود دارد‪.‬‬ ‫) ‪ ) real estate‬سكه هاى‬ ‫سرمايه گذارى را تعيين مى‬ ‫قرضه‬ ‫اوراق‬ ‫در‬ ‫سرمايه گذارى‬ ‫نادر و آثار هنرى و آنتيك‬ ‫كند ‪ .‬حذف كردن ريسك‬ ‫) ‪ ) bonds‬نيز كامال ايمن و‬ ‫مى گردد‪.‬‬ ‫بدون ريسك پذيرى نيست در سرمايه گذارى مترادف با‬ ‫ريسك تمركز گرايى‬ ‫‪.‬اوراق قرضه در ارتباط مستقيم رساندن سود به پايين ترين‬ ‫) ‪: ) Concentration risk‬‬ ‫با نرخ بهره ( ‪ ) interest rate‬حد ممکن است ‪.‬‬ ‫مثال كالسيك اين نوع ريسك‬ ‫مى باشد‪.‬اگرچه بازده اوراق‬ ‫شامل شركتهايى مى شود‬ ‫قرضه دولتي كامال تضمين شده‬ ‫كه يك فعاليت اقتصادى چند‬ ‫است اما مشكل آن است كه بعد‬ ‫ميليون دالرى ساخته و تمام‬ ‫از خريد اوراق قرضه ‪ ،‬نرخ بهره‬ ‫تمركز كاريشان به آن وابسته‬ ‫باال برود‪ ،‬در اين صورت سرمايه گذارى انجام شده از است ‪ .‬همچنين اين قضيه شامل كارمندانى نيز مى‬ ‫افزايش نرخ بهره ثمرى نخواهد برد‪ .‬البته عكس آن نيز شود كه تعداد زيادى از سهام محل كارشان را خريدارى‬ ‫صادق است ‪ :‬ارزش اوراق بهره افزايش مي يابد چنانچه مى كنند‪ .‬در صورتيكه آن شركت با مشكلى روبرو شود‬ ‫نرخ بهره كاهش يابد‪.‬‬ ‫اين كاركنان نه تنها شغل خود را از دست مى دهند‬ ‫ريسك ها در سرمايه گذارى به شكلهاى مختلفى ظاهر بلكه سرمايه هاى آنان نيز از بين مى روند‪ .‬بحث همان‬ ‫مى شوند و همه انواع سرمايه گذارى از بورس ســــهام ضرب المثل است كه همه تخم مرغ ها را نبايد در يك‬ ‫گرفته ‪ ،‬تا اوراق بهادار و بقيه سرمايه گذاريهاى ايمن ‪ ،‬سبد چيد‪،‬سرمايه گذارى نيز نبايستى منحصر به يك‬ ‫در معرض ريسك هاى خاص خود هستند‪.‬در اينجا به نوع شركت يا صنعت خاص باشد‬ ‫طبقه بندى انواع ريسك اشاره اى مى گردد‪:‬‬ ‫مردم بايستى به اين مفهوم را به درستى درك كنند‬ ‫كه ‪ ":‬ريسك پذيرى ‪ ،‬ميزان برگشت سرمايه گذارى را‬ ‫• ريسك بازار ( ‪ ) Market risk‬كه هم بر بورس تعيين مى كند ‪ .‬حذف كردن ريسك در سرمايه گذارى‬ ‫سهام ( ‪ ) stock‬و هم بر اوراق قرضه ( ‪ )bonds‬تأثير مترادف با رساندن سود به پايين ترين حد ممكن‬ ‫مى گذارد و ريسكى است كه ناشى از تغييرات سراسرى است"‪.‬‬ ‫در بازار است و ارزش يك سرمايه گذارى را كاهش مى‬ ‫دهد اين ريسكى است كه قيمت سهام و كاالها يى‬ ‫چون غالت و فلزات گرانبها( ‪ ) Commodity‬را تغيير‬ ‫مى دهد ويا نرخ بهره و نرخ تبديل ارزها (‪ )currency‬را‬ ‫نيز دستخوش تغيير قرار مى دهد‪.‬‬ ‫• ريسك اعتبارى ( ‪ ) Credit risk‬به سرمايه‬ ‫گذارى در اوراق قرضه ( ‪ )bonds‬مربوط مى شود ‪ .‬هر‬ ‫چقدر ريسك اعتبارى شركتى كه اوراق قرضه را عرضه‬ ‫مى كند باالتر باشد بالطبع سرمايه گذار از نرخ بهره‬ ‫باالترى بهره مند مى شود‪ .‬به همين خاطر است كه‬ ‫اوراق قرضه با ريسك باالتر به اوراق قرضه با بازده باالتر‬ ‫)‪ ) high - yield bonds‬نامگذارى مى شوند ‪ .‬همچنين‬ ‫ريسك اعتبارى شامل كشورها نيز مى شود ‪ ،‬چنانچه‬ ‫اوراق قرضه صادره از طرف كشورهاى مشكل دارى‬ ‫مانند يونان و كشورهاى جنوبى اروپا داراى نرخ بهره‬ ‫باالترى مى باشد‪.‬‬

‫‪35‬‬

‫‪35 Negah - June 2013‬‬


‫نگاه دوم‬

‫وقايع نگارى عكس "بوسه شورش ‪ ٢٠١١‬ونكوور "‬ ‫در آستانه دومين سالگرد آن‬ ‫نگاه ‪ -‬بخش گزارش‬ ‫به دومين سالگرد شورش و بلوا در ونكوور پس از باخت‬ ‫تيم هاكى ونكوور به بوستون نزديك مى شويم ‪ .‬ونكوور‬ ‫خود را براى جشنى بزرگ آماده كرده بود ‪.‬‬ ‫هفتمين مسابقه بين ‪ Vancouver Canucks‬و‬ ‫‪ Boston Bruins ‬در دور‪ ‬پايانى ‪ Stanley Cup‬در روز‬ ‫چهارشنبه ‪ ١٥‬جون ‪ ٢٠١١‬برگزار گرديد و بر خالف‬ ‫انتظار با پيروزى و قهرمانى بوستون به پايان رسيد ‪.‬‬ ‫انرژى متراكمى كه در هفته هاى گذشته اش با راه‬ ‫انداختن كاروان شادى خود را نشان مى داد اين بار‬ ‫جنبه تخريبى به خود گرفت و داون تاون ونكوور را‬ ‫به آتش و تخريب كشاند‪ .‬عكسهاى اختصاصى مجله‬ ‫نگاه را از روزهاى قبل از شورش و در روز شورش را به‬ ‫ضميمه مطلب مى بينيد‪ .‬اما عكسى كه در ميانه اين‬ ‫آشوبها گرفته شد به ‪ ‬عكسى تاريخى و ماندگار بدل‬ ‫شد‪ .‬عكس ‪ ‬به سرعت از ‪ ‬همه رسانه ها پخش شد ‪.‬‬

‫‪36‬‬

‫نگاه ژوئن ‪2013‬‬

‫عكس دختر و پسر جوانى ‪ ‬را نشان مى دهد كه در‬ ‫خيابان دراز كشيده و ‪ ‬در حال بوسيدن يكديگر بودند‪.‬‬ ‫عكس در نگاه اول بسيار عجيب به نظر مى رسد‪.‬‬ ‫در هنگامه آشوب و شورشى كه ‪ ‬خيابانهاى‬ ‫داون تاون ونكوور را فرا گرفته بود و در ميان خيل‬ ‫پليس هاى ضد شورش و و دود و آتش ‪ ،‬دختر و پسرى‬ ‫سرخوشانه و بى تفاوت به آنچه در اطرافشان مى گذرد‬ ‫در وسط خيابان دراز كشيده و در حال بوسيدن يكديگر‬ ‫بودند‪.‬نوع پوشش دختر و نوع دراز كشيدن نيز موضوع‬ ‫را جذاب تر جلوه مى دهد‪.‬اما اين صحنه چگونه شكل‬ ‫گرفت و اين دو عاشق سرخوش چه كسانى هستند؟‬ ‫‪ ٢٥ Alexandra Thomas‬ساله از كوكيتالم به‬ ‫اتفاق دوست پسر استراليايى اش ‪ Scott Jones‬سى‬ ‫ساله تصميم مى گيرندبعد از ديدن مسابقه هفتم‬ ‫هاكى ‪ ‬در ‪ ‬خانه دوستشان واقع در‪ West End ‬به‬

‫خيابان ‪ Granville‬بروند تا از نزديك در حال و هواى‬ ‫مردم پس از آن باخت غير منتظره قرار بگيرند‪ .‬هر دو‬ ‫مدتى در قلب شورش ها و ناآرامى ها قرار مى گيرند و‬ ‫سعى مى كنند به سمت ايستگاه ترن هوايى گرانويل‬ ‫بگريزند كه با دسته اى از پليس ضد شورش كه در‬ ‫حال پاكسازى خيابانها بودند روبرو شده و با ضربه آنها‬ ‫به زمين مى افتند‪ .‬در حاليكه بر زمين افتاده اند پسر با‬ ‫نوازش دختر تالش مى كند كه اورا بلند كرده و از محل‬ ‫دور شوند كه عكس بوسه در دوربين ‪Richard Lam‬‬ ‫عكاس خبرى ثبت مى شود ‪.‬‬


‫نگاه دوم‬ ‫اسكات جونز در باره ماجرا چنين مى گويد‪ " :‬من فقط‬ ‫داشتم تالش مى كردم كه الكساندرا را آرام كنم ‪ .‬ما‬ ‫هر دو با ضربه پليس به زمين افتاده بوديم ‪ .‬ما جزو‬ ‫شورشيان نبوديم ‪ ،‬فقط آن وسط گير كرده بوديم و‬ ‫سعي مى كرديم خودمان را از معركه بيرون بكشيم ‪ ‬كه‬ ‫با حمله پليسهاى ضد شورش كه سپر و باتوم در دست‬ ‫داشتند مواجه شديم ‪ .‬الكساندرا وحشت زده شده بود‬ ‫و من فقط داشتم او را آرام مى كردم ‪".‬‬ ‫‪ ‬همه ماجرا ‪ ‬در يك لحظه اتفاق افتاده ‪ ‬و اين موقعيت‬ ‫شناسى عكاس ونكوورى ‪ Rich Lam‬بود كه چنين‬ ‫عكس دراما تيك و داستانگويى را ثبت مى كند‪ .‬‬ ‫آلكسندرا ‪ ‬مطمئن نيست چگونه بر زمين افتاد اما يك‬ ‫شاهد عينى گفت هنگامى كه پليس ضد شورش در‬ ‫حال پاكسازى خيابانها از شورشيان بود ضربه اى به آن‬ ‫دختر مى خورد و بعد با فشار پليس بر زمين مى افتد‪ .‬‬ ‫الكساندرا نيز در باره آن شب چنين مى گويد‪ " :‬من‬ ‫خيلى ترسيده بودم ‪ ،‬هيچ وقت در چنين موقعيتى‬ ‫قرار نكرفته بودم ‪ ،‬دچار اضطراب شده بودم و وضعيت‬ ‫ترسناكى بود ومن حقيقتا درمانده بودم كه در دور وبرم‬ ‫چه اتفاقى دارد مى افتد‪ .‬‬ ‫خوب به نظر مى رسد بوسه ثبت شده در عكس از نوع‬ ‫بوسه عاشقانه و سرخوشانه نبوده ‪ ،‬دختر و پسر در‬ ‫مهلكه اى گير كرده و به دنبال راه فرارى بودند كه با‬ ‫ضربه پليس به زمين مى افتند‪ .‬آنها در زمان نامناسب ‪،‬‬

‫در محل نامناسبى قرار گرفته بودند ‪ .‬‬ ‫پس از انتشار عكس ‪ ،‬اين زوج مورد توجه رسانه ها‬ ‫قرار گرفتند و همه به دنبال آن بودند كه بدانند آنها‬ ‫كيستند و در آن غوغا چنان بوسه اى چه مفهومى‬ ‫داشته است؟‬ ‫در حال حاضر الكساندرا و اسكات در استراليا زندگى‬ ‫مى كنند و آن عكس در اتاق خوابشان به ديوار آويخته‬ ‫شده است ‪.‬‬

‫‪Photographer Mohammad Fazlali‬‬

‫‪37‬‬

‫‪37 Negah - June 2013‬‬


‫آگهى‬

‫‪Classified‬‬

‫‪Tel: 604.313.8411‬‬

‫!‪HOME ... WHERE YOUR STORY BEGINS‬‬ ‫‪THE‬‬

‫‪SHEIKHY‬‬

‫‪TEAM‬‬

‫‪604.638.0770‬‬

‫‪Rose‬‬

‫‪Nima‬‬

‫‪Hooman‬‬

‫‪SHEIKHY.COM‬‬

‫‪NIMA SHEIKHY‬‬

‫‪Personal Real Estate Corporation‬‬

‫‪604.317.6090‬‬

‫‪ROSE SHEIKHY‬‬

‫‪604.616.9009‬‬

‫‪HOOMAN SHEIKHY‬‬

‫‪Personal Real Estate Corporation‬‬

‫شرکت ساختمانی با بیش از ده سال سابقه کار در ونکوور بزرگ‬

‫‪604.773.4080‬‬

‫‪EMRISE‬‬ ‫‪ConstructionÊLtd.‬‬

‫* مشاوره رایگان جهت انتخاب زمین و پروژه ساختمانی‬

‫* ارائه خدمات مهندسی جهت تهیه نقشه های معماری و مهندسی مورد نیازشهرداری‬

‫* پیگیری و اخذ پروانه ساختمان‬

‫* مدیریت پروژه و اجرای ساختمان مورد نظر شما‬

‫* مشاوره و انتقال تجربه ساخت به صاحبان زمین که شخصأ عالقه به مدیریت ساخت منزل خود دارند‬

‫‪TEL: (604) 218.4185‬‬ ‫‪FAX: (604) 921.4436‬‬

‫‪WEB: www.Emrise.ca‬‬ ‫‪TEL: (604) 218-4185‬‬ ‫‪Email:‬‬ ‫‪info@Emrise.ca‬‬ ‫‪FAX: (604) 921-4436‬‬ ‫‪WEB: www.Emrise.ca‬‬ ‫‪Email: Saeed@Emrise.ca‬‬

‫‪Supernal Arts.com‬‬

‫مدرسه هنرهای زیبای‬ ‫پشتوانۀ ما سال ها تجربۀ استادان دانشگاههای هنر می باشد‪.‬‬ ‫ ‬

‫§رشته های کارگاهی‪:‬‬

‫ ‬

‫§نقاشی (رنگ روغن‪ ،‬آبرنگ‪ ،‬اکریلیک)‬

‫ ‬

‫§مجسمه سازی‬

‫ ‬

‫§تصویر سازی‬

‫ ‬

‫§کالسهای تئوری‪:‬‬

‫ ‬

‫§مبانی هنر‬

‫ ‬

‫§تاریخ هنر(جهان و ایران)‬

‫ ‬

‫§فلسفه هنر‬

‫ ‬

‫§آموزش مفاهیم در نقاشی کودکان‬

‫ ‬

‫§تجزیه تحلیل آثار هنرهای تجسمی‬

‫ ‬

‫§دیجیتال آرت‬

‫ ‬

‫§گرافیک(طراحی پوستر‪ ،‬بسته بندی‪ ،‬طراحی لوگو‪ ،‬آرم)‬

‫ ‬

‫§طراحی (اندام انسان‪ ،‬طبیعت بیجان‪ ،‬طراحی ذهنی‪ ،‬بعالوه تکنیک های مختلف طراحی‪،‬از قبیل اتچینگ )‬

‫در ضمن پنج شنبه اول هر ماه از ساعت ‪ ۴‬تا ‪ ۶‬بعدازظهر کارگاههای نقد و‬

‫کالس ها به دو صورت ترمی و آزاد برگزار می شود‪.‬‬

‫(به دلیل محدودیت جا‪ ،‬با تعیین وقت قبلی حضور برای عموم آزاد است)‬

‫استفاده نمایند پس از پایان دوره دیپلم مدرسه اهدا خواهد شد‪.‬‬

‫بررسی آثار هنری برپا می باشد‬

‫‪38‬‬

‫نگاه ژوئن ‪2013‬‬

‫به آن دسته از دانشجویانی که به صورت ترمی از کالس ها‬

‫آموزش هنر‪،‬هنر است‪.‬‬

‫‪http://www.supernalarts.com‬‬

‫‪info@supernalarts.com‬‬ ‫‪100 East, 3rd Street‬‬ ‫‪North Vancouver‬‬ ‫‪BC V7L 1E6‬‬


Classified

39 Negah - June 2013

‫آگهى‬

39


HOME��COUTURE Galleria of Fine Furniture

Elegant, Luxury, Art & Beauty with variety collections of fine furniture

ROLF BENZ

The largest furniture brands showroom

in Canada

The first Rolf-Benz Gallery in Canada “Made in Germany” in Home couture 1311 United Boulevard Coquitlam, BC V3K 6V3 www.homecouture.ca

2013 ‫نگاه ژوئن‬


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.