Negah magazine issue 2 - March 2013

Page 1

‫‪٢‬‬

‫• ﺻﺒ‬

‫ﺮﻛ‬ ‫ﻦ‬ ‫ﭘ‬ ‫ﺪ‬ ‫ﺭ‬

‫• ﺑﻬﺎ‬ ‫ﺭ‬ ‫ﺩ‬ ‫ﺭ‬ ‫ﻭ‬ ‫ﻧﻜوﻭﺭ‬

‫‪Negah Magazine . Volume One‬‬ ‫‪Issue Two . March 15,2013‬‬

‫• ﺑﻬﺎﺭ ﺩﺭ ﺑﻬﺎﺭ ؛ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﺍﺧﺘﺼﺎﺻﻰ‬ ‫ﻣﺠﻠﻪ ﻧﻜﺎﻩ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻧﺎﺩﺭ ﻛﻠﭽﻴﻦ‬

‫‪Negah Magazine Photo by : Hamid Payombarnia‬‬

‫• ﻟﻨﻴﻦ ﺩﺭ ﺳﻴﺎﺗﻞ‬

‫• ﺍﺳﻜﺎﺭ ﻫﺸﺘﺎﺩ ﻭ ﭘﻨﺠﻢ ‪:‬‬

‫ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺮ ﻣﺪﺍﺭ ﺳﻴﻨﻤﺎﻯ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪﻳﺶ‬

‫• گوگوش ﻭ ﺁﻭﺍﺯ ﭘﺎﻳﺎﻧﻰ‬ ‫ﻓﻴﻠﻢ ﺳﻔﻴﺪ ﺑﺮﻓﻰ‬

‫• ‪ Woodward's‬ﻭﻧﻜوﻭﺭ ﻭ ﻧﻘﺶ‬

‫ﻳﻚ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺩﺭ ﻇﻬوﺭ ﻭ ﺳﻘوﻁ ﺁﻥ‬

‫• ‪CAR2GO‬‬

‫‪Negah - March 15,2013‬‬


‫‪2‬‬

‫نگاه ‪ 15‬مارچ ‪2013‬‬


‫نگاه اول‬

‫بوى عيدى ‪ ،‬بوى توت ‪ ،‬بوى كاغذ رنگى‬ ‫بوى تند ماهى دودى وسط سفره نو‬ ‫شادى شكستن قلك پول‬ ‫وحشت كم شدن سكه عيدى از شمردن زياد‬ ‫بوى اسكناس تا نخورده الى يك كتاب‬ ‫برق كفش جفت شده تو گنجه ها ‪...‬‬

‫محمد فضلعلى‬

‫•ب‬ ‫هار د‬

‫ر‬ ‫ونكوور‬

‫‪Negah Magazine . Volume One‬‬ ‫‪Issue Two . March 15,2013‬‬

‫• بهار در بهار ؛ مصاحبه اختصاصى‬ ‫مجله نكاه با استاد نادر كلچين‬

‫• لنين در سياتل‬

‫• اسكار هشتاد و پنجم ‪:‬‬

‫همچنان بر مدار سينماى ساده انديش‬

‫• گوگوش و آواز پايانى‬ ‫فيلم سفيد برفى‬

‫• ‪ Woodward's‬ونكوور و نقش‬

‫يك خيابان در ظهور و سقوط آن‬

‫• ‪CAR2GO‬‬

‫‪Negah - March 15,2013‬‬

‫ﺳﺮﺩﺑﻴﺮ ‪..........................‬‬

‫ﻣﺤﻤﺪ ﻓﻀﻠﻌﻠﻰ‬

‫ﻃﺮﺍﺡ ‪...........................‬‬

‫ﺍﻓﺸﻴﻦ ﺳﺒﻮﻛﻰ‬

‫ﺁﮔﻬﻰ‬

‫‪................................‬ﻣﮋﮔﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎﻳﯽ‬

‫ﻋﻜﺲ ‪.................................‬ﻣﺤﻤﺪ ﻓﻀﻠﻌﻠﻰ‬ ‫ﺣﻤﻴﺪ ﭘﻴﻤﺒﺮﻧﻴﺎ‬ ‫ﺯﻳﺮ ﻧﻈﺮ ﺷﻮﺭﺍﻯ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎﻥ‬

‫فهرست‪ ‬‬ ‫ﻣﻮﺿﻮﻉ‬

‫صبر ك‬

‫ن پدر‬

‫‪Negah Magazine Photo by : Hamid Payombarnia‬‬

‫همراه و هم نفس با بهار دلنشين‪ ،‬دومين شماره‬ ‫مجله نگاه پيش روى شماست ‪ .‬شماره اول مجله كه‬ ‫در نيمه دوم فوريه درآمد ‪ ،‬با چشمانى نگران و‬ ‫مشتاق در انتظار دريافت بازخورد آن در ميان‬ ‫مخاطبين بوديم ‪ .‬مطمئن نبوديم كه در‬ ‫اين وانفسا و با وجود نشريات متعدد‪ ،‬آيا‬ ‫اين مجله كوچك و كم حجم نظرها‬ ‫را به خود جلب مى كند؟ و آيا نگاهى به‬ ‫"مجله نگاه " مى شود ؟ حقيقتا بگويم كه‬ ‫انتظار چنين استقبالى را نداشتيم ‪ .‬از همه به‬ ‫خاطر انرژى مثبتى كه به ما دادند بى نهايت‬ ‫سپاسگذاريم ‪.‬‬

‫شهيار قنبرى چقدر زيبا‪ ،‬حس و حال عيد نوروز‬ ‫و سال نو را در اين ترانه دميده است ‪ .‬نوروز و‬ ‫سال نو‪ ،‬من را همچون اين ترانه به كودكيهايم‬ ‫مى برد ‪ ،‬تالش همه در خانه براى استقبال‬ ‫از بهار‪ ،‬خانه تكانى ها‪ ،‬خريد لباس نو‪ ،‬خريد‬ ‫آجيل‪ ،‬شيرينى و ميوه‪ ،‬ديد و بازديدها‪ ،‬عيدى‬ ‫گرفتن ها‪ ،‬به تماشاى برنامه هاى نوروزى‬ ‫تلويزيون نشستن و ‪ ١٣‬روز مدرسه نرفتن‬ ‫و انجام ندادن تكاليف عيد تا روزهاى آخر‬ ‫تعطيالت وبعد هول هولكى اتمام كردنشان و‬ ‫اين سوال بى جواب كه چرا معلم ها با تكليف‬ ‫عيد‪ ،‬جشن سال نو بچه ها را خراب مى كنند؟‬ ‫دلم براى كودكى ام تنگ شده ‪ ،‬براى صفا و‬ ‫صميميت و يك رنگى بچگى ‪ ،‬براى سرخوشى‬ ‫و سرمستى و شاديهاى كودكانه روزهاى عيد ‪،‬‬ ‫دلم براى‪...‬‬ ‫دلهايتان بهارى ‪ ...‬نوروز و سال نو مبارك ‪...‬‬

‫•‬

‫‪2‬‬

‫‪Negah Magazine‬‬ ‫ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ‬

‫ﺻﻔﺤﻪ‬

‫& ‪A Magazine for Vancouver Persian‬‬ ‫‪Farsi Language Communities‬‬

‫ﻧﮕﺎﻩ ﺍﻭﻝ‬

‫ﻣﺤﻤﺪ ﻓﻀﻠﻌﻠﻰ‬

‫‪٣‬‬

‫ﺩﺭ ﻭﻧﻜﻮﻭﺭ‬

‫ﺑﺨﺶ ﺧﺒﺮ ﻧﮕﺎﻩ‬

‫‪٤‬‬

‫‪ CAR2GO‬ﺍﺷﺘﺮک ﮔﺬﺍﺭی ﺍﺗﻮﻣﺒﻴﻞ‬

‫ﺑﺨﺶ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﻧﮕﺎﻩ‬

‫‪٥‬‬

‫ﺩﺭ ﺣﺎﺷﻴﻪ ﺍﺧﺒﺎﺭ‬

‫ﺑﺨﺶ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﻧﮕﺎﻩ‬

‫‪٦‬‬

‫ﺍﺳﮑﺎﺭ ﻫﺸﺘﺎﺩ ﻭ ﭘﻨﺠﻢ‬

‫ﺑﺨﺶ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻭ ﻫﻨﺮ ﻧﮕﺎﻩ‬

‫‪٧‬‬

‫ﻋﺸﻘﯽ‪ ،‬ﻧﻤﺎﺩ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﮔﯽ‬

‫ﻓﺮﺍﻣﺮﺯ ﺭﺿﺎﻳﯽ‬

‫‪٨‬‬

‫ﻫﻨﺮ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ‬

‫ﺑﺨﺶ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻭ ﻫﻨﺮ ﻧﮕﺎﻩ‬

‫‪٩‬‬

‫ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ‪Wood Ward's‬‬

‫ﺑﺨﺶ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﻧﮕﺎﻩ‬

‫‪١٠‬‬

‫ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪی ﮐﻪ ﺑﺠﺰ ﻋﻠﻢ ﻧﻤﯽ ﺍﻧﺪﻳﺸﺪ‬

‫ﺑﺨﺶ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﻧﮕﺎﻩ‬

‫‪١٢‬‬

‫ﮐﺘﺎﺏ‬

‫ﺑﺨﺶ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻭ ﻫﻨﺮ ﻧﮕﺎﻩ‬

‫‪١٣‬‬

‫ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﻮ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻧﺎﺩﺭ ﮔﻠﭽﻴﻦ‬

‫ﻣﺤﻤﺪ ﻓﻀﻠﻌﻠﻰ‬

‫‪١٤‬‬

‫ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺗﺼﻮﻳﺮی‬

‫ﻣﺤﻤﺪ ﻓﻀﻠﻌﻠﻰ‬

‫‪١٦‬‬

‫ﺭﻣﺰ ﮔﺸﺎﻳﯽ ﺍﺯ ﺗﺮﺍﻧﻪ " ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﺴﺘﯽ ﺻﻔﺎ ﮐﺮﺩﻡ"‬

‫ﻣﺤﻤﺪ ﻓﻀﻠﻌﻠﻰ‬

‫‪١٨‬‬

‫ﻟﻨﻴﻦ ﺩﺭ ﺳﻴﺎﺗﻞ‬

‫ﺑﺨﺶ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﻧﮕﺎﻩ‬

‫‪١٩‬‬

‫ﮔﻮﮔﻮﺵ ﻭ ﺁﻭﺍﺯ ﭘﺎﻳﺎﻧﯽ ﻓﻴﻠﻢ ﺳﻔﻴﺪ ﺑﺮﻓﯽ ‪2012‬‬

‫ﻣﮋﮔﺎﻥ ﺑﺎﺑﺎﻳﯽ‬

‫‪٢٠‬‬

‫ﻧﺮﻡ ﻧﺮﻣﮏ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺍﻳﻨﮏ ﺑﻬﺎﺭ‬

‫ﻓﺮﻳﺪﻭﻥ ﻣﺸﻴﺮی‬

‫خوانندگان و مشتركين ‪ ،‬در مراكز فرهنگى‬

‫‪٢٣‬‬

‫و هنرى ‪ ،‬كتابخانه ها و كتابفروشى ها و‪...‬‬

‫ﺻﺒﺮ ﮐﻦ ﭘﺪﺭ‬

‫ﺑﺨﺶ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﻧﮕﺎﻩ‬

‫‪٢٤‬‬

‫‪3‬‬

‫‪Editor in Chief :.. Mohammad Fazlali‬‬ ‫‪Designer : .............. Afshin Sabouki‬‬ ‫‪Advertisement : ........ Mojgan Babaei‬‬ ‫‪Photo : ............... Mohammad Fazlali‬‬ ‫‪Hamid Payombarnia‬‬

‫‪Phone : 604 782 6796‬‬ ‫‪Email: negahmagazine@vancouverfarsitv.com‬‬ ‫‪Website : vancouverfarsitv.com‬‬

‫هرگونه برداشت و نقل قول از مطالب اين‬ ‫نشريه منوط به كسب مجوز كتبى از مجله‬ ‫نگاه مى باشد‪.‬‬ ‫اين مجله هيچگونه مسئوليتى در برابر آگهى‬ ‫هاى چاپ شده ندارد‪.‬‬ ‫مجله نگاه عالوه بر ارسال مستقيم براى‬

‫نيز توزيع مى گردد‬

‫‪Negah - March 15,2013‬‬

‫‪3‬‬


‫در ونکوور‬

‫اخبار ونکوور و ‪BC‬‬ ‫بخش خبر ‪ ‬نگاه‬ ‫‪ ‬آژانس آمارهاى حياتى بريتيش كلمبيا‬ ‫‪ ) B.C's vital statistic agency ( ‬گزارش‬ ‫ساليانه خود براى سال ‪ ٢٠١١‬را اخيرا منتشر‬ ‫كرده است ‪ .‬اين آژانس در گزارش خود به‬ ‫آمار ساليانه ميزان تولد و سن والدين بچه‬ ‫هاى تازه متولد شده و اينكه محبوب ترين نام‬ ‫هاى انتخاب شده براى كودكان ‪ ‬چه نام هايى‬ ‫بوده اند‪ ،‬مى پردازد‪ .‬ميزان ازدواج و همچنين‬ ‫سن زوجها ‪ ‬در هنگام ازدواج و تعداد افراد‬ ‫درگذشته ‪ ‬در هر سال از ديگر آمارهاى ارائه‬ ‫شده توسط اين آژانس مى باشد ‪ .‬نگاهى به‬ ‫آمار سال ‪ ٢٠١١‬خالى از لطف نمى باشد‪.‬‬ ‫طبق اين گزارش‪ ،‬ساكنين بريتيش كلمبيا‬ ‫طول عمر بيشترى در قياس با ساير كاناداييها‬ ‫دارند ‪ .‬طول عمر ‪ ‬از ‪ ٨١.٧‬سال به ‪ ٨٢‬سال‬ ‫افزايش يافته است ‪ .‬پيرترين فردى كه در‬ ‫سال ‪٢٠١١‬در ونكوور ‪ ‬از دنيا رفته هنگام‬ ‫مرگ ‪ ١١٢ ‬سال سن داشته است ‪ .‬الزم به‬ ‫ذكر است پيرترين فرد بى سى و كانادا يك‬ ‫زن چينى االصل بوده كه در سال ‪ ١٨٩٩‬در‬ ‫چين متولد شد‪.‬همسرش در سال ‪ ١٩١١‬به‬ ‫كانادا آمد وپس از مدتى با وى در چين ازدواج‬ ‫كرد‪ .‬به خاطر قوانين سخت گيرانه اداره ‪ ‬وقت‬ ‫مهاجرت مرد نتوانست همسر خودرا با خود‬ ‫به ونكوور بياورد‪ .‬مرد در ونكوور كار مى كرد‬ ‫و گاهگاهى براى ديدن زن و چهار فرزندش‬ ‫‪4‬‬

‫نگاه ‪ 15‬مارچ ‪2013‬‬

‫به چين بازمى گشت ‪ .‬در سال ‪١٩٥٤‬اداره‬ ‫مهاجرت با ورود زن به كانادا موافقت كرد‬ ‫و ‪ ‬اعضاى خانواده پس از نزديك به ‪ ٤٠‬سال‬ ‫باالخره به هم پيوستند‪.‬‬ ‫اصلى ترين علت مرگ ساكنين ‪BC‬‬ ‫همچنان‪ ‬سرطان است ‪ .‬اين گزارش اشاره‬ ‫بر آن دارد كه ‪ ٥٩‬نفر در آن ‪ ‬سال ‪ ‬بر اثر‬ ‫‪ HIV‬درگذشته اند كه اين ميزان در سال‬ ‫‪ ٢٥٣ ١٩٩٦‬نفر بوده است ‪ .‬‬ ‫در مجموع ‪ ٣١٧٧٦‬نفر از دنيا رفته اند و‬ ‫ميزان متولدين اين سال نيز ‪ ١٢٢٥٦ ‬نفر‬ ‫بوده است‪.‬‬ ‫محبوب ترين نام ها ‪ ‬براى نامگذارى‬ ‫نوزادان ‪ ‬پسر‪Liam, Ethan, Mason ،‬‬ ‫‪ Lucas‬و ‪ Benjam‬و براى نامگذارى نوزادان‬ ‫دختر‪ Emma, Olivia, Sophia, Ava ‬و‬ ‫‪ Chloe‬بوده است كه البته در هر دو سرى‬ ‫نامها ‪ ،‬نام مشترك ايرانى نيز ديده مى شوند ‪:‬‬ ‫بنيامين و آوا‬ ‫بر طبق اين گزارش‪ ،‬آمار ازدواج از سال ‪١٩٧٠‬‬ ‫در بريتيش كلمبيا ‪ ‬سير نزولى داشته واز طرفى‬ ‫سن ازدواج اول ‪ ‬نيز افزايش يافته ‪ ، ‬اين سن‬ ‫در سال ‪ ٢٠١١‬براى زنان‪٢٩‬سالگى ‪ ‬وبراى‬ ‫مردان ‪ ٣١ ‬سالگى بوده و قاعدتا سن بچه‬ ‫دارشدن ‪ ‬براى زوجها نيز باالتر رفته است‪.‬‬ ‫از تبعات ازدواج ‪ ‬و بچه دار شدن در سنين‬ ‫باال ‪ ، ‬افزايش استفاده از سزارين براى وضع‬ ‫حمل است كه فقط در نورث شور ونكوور بين‬ ‫‪ ٣٢‬تا ‪ ٣٤‬درصد زايمانها به طريق سزارين‬

‫بوده ‪ ‬است كه اندكى از متوسط آمار بريتيش‬ ‫كلمبيا بيشتر است ‪.‬‬ ‫‪ ‬همانطور كه ذكر شد علت اصلى مرگ‬ ‫شهروندان بريتيش كلمبيا سرطان است‪.‬‬ ‫سرطان ريه ‪،‬پستان و پروستات شايع ترين‬ ‫سرطان هاى مرگ آور هستند‪.‬بيماريهاى‪ ‬قلبى‬ ‫و سكته مغزى از عوامل ديگر مرگ سالمندان‬ ‫هستند‪.‬البته ‪ ‬افرادى كه بر اثر سرطان جان‬ ‫خود را از دست مى دهند نسبت به گذشته‬ ‫عمر طوالنى ترى دارند ‪.‬‬ ‫در ميان گروه سنى بين ‪ ١٥‬تا ‪ ٢٤‬سال‬ ‫تصادف علت اصلى مرگ مى باشد ‪ :‬مرگ بر‬ ‫اثر تصادف اتومبيل يا مسموميت تصادفى ‪.‬‬ ‫خودكشى عامل دوم مرگ در ميان اين گروه‬ ‫سنى است ‪.‬‬ ‫از عوامل ديگر كه باعث مرگ ساكنين‪ ‬بريتيش‬ ‫كلمبيا شده ‪ ‬مى توان به الكل و مواد مخدر‬ ‫اشاره كرد ‪.‬‬


‫در ونکوور‬

‫‪Negah Magazine Photo‬‬

‫‪CAR2GO‬‬

‫اشتراك گذارى اتومبيل‬

‫بخش گزارش ‪ ‬نگاه‬

‫قطعا براى شما پيش آمده كه به ضرورتى‬ ‫براى مدتى اتومبيلى را اجاره كرده باشيد ‪.‬در‬ ‫ونكوور شركتهاى مختلفى براى اين كار ‪ ‬وجود‬ ‫دارد ‪ ، ‬شما از اين شركتها اتومبيلى را اجاره‬ ‫مى كنيد و هزينه اجاره يك روز باضافه هزينه‬ ‫بيمه را پرداخت كرده و موظفيد در انتها‬ ‫اتومبيل اجاره شده را با باك پر از بنزين ‪،‬‬ ‫همانطور كه تحويل گرفته ايد ‪ ‬به شركت‬ ‫مربوطه برگردانيد و البته اگر به اتومبيل‬ ‫خسارتى ‪ ‬وارد شده باشد ‪ ،‬هزينه آن را نيز از‬ ‫شما جداگانه دريافت خواهند كرد ‪.‬‬ ‫اما گاهى شما يك طرفه به اتومبيلى نياز داريد‬ ‫مثال براى رفتن به فرودگاه و ديگر امكان‬ ‫برگرداندن اتومبيل را به شركت اجاره دهنده‬ ‫‪5‬‬

‫نداريد ‪ .‬يا در محلى هستيد كه دسترسى به تاكسى و‬ ‫يا اتوبوس و مترو نداشته ‪ ‬و آرزو كرده ايد كه كاش‬ ‫يكى از اتومبيلهاى پارك شده در كنار خيابان متعلق‬ ‫به شما بود و مى توانستيد به راحتى درب آن را باز‬ ‫كرده ‪ ،‬سوارش ‪ ‬شده و با آن به مقصد برسيد‪.‬‬ ‫خوب به نظر مى رسد ‪ ‬براى عملى شدن‬ ‫اين آرزوها نيز فكرى شده است ‪ .‬احتماال‬ ‫اين روزها اتومبيل هاى كوچك دو نفره‬ ‫‪ Smart‬را در خيابانهاى ونكوورديده ايد كه‬ ‫لوگويى به نام ‪ CAR2GO‬بر روى آنها ديده‬ ‫مى شود ‪ .‬نسل جديد اتومبيل هاى اجاره‬ ‫اى كه نام ديگر آن ‪ ‬اشتراك گذارى اتومبيل‬ ‫(‪ )Car Sharing‬است ‪ .‬با پرداخت حق عضويت‬ ‫اوليه ‪ ،‬فرد ‪ ‬صاحب كارت اشتراكى مي شود‬ ‫كه اين كارت‪ ،‬مشابه يك شاه كليد قادر‬ ‫است درب همه اتومبيل هاى ‪CAR2GO ‬‬ ‫پارك شده در خيابانهاى ونكوور را باز كند ‪.‬‬ ‫بعد از ‪ ‬سوار شدن مى توان اتومبيل‪ ‬را‬ ‫روشن ‪ ‬و شروع به حركت كرد ‪ .‬هزينه آن مى‬ ‫تواند بر اساس نياز و انتخاب فرد‪ ،‬دقيقه اى ‪،‬‬ ‫ساعتى و يا روزانه باشد كه در حساب‪ ‬كاربرى‬ ‫مشترك منظور مى شود‪ .‬با اپليكيشنى كه بر‬

‫روى تلفن همراه نصب مى شود ‪ ‬مى توان‬ ‫نزيكترين اتومبيلهاى‪ CAR2GO ‬را در‬ ‫خيابانهاى اطراف محل استقرار خود شناسايى‬ ‫كرد و به سراغشان رفت ‪ .‬اگر اين اتومبيل ها‬ ‫را در محلى پارك مى كنيد نيازى به پرداخت‬ ‫هزينه پاركينگ نيست ‪ .‬هر وقت هم كه‬ ‫كارتان تمام شد و ديگر نيازى به اين اتومبيل‬ ‫نبود ‪ ‬مى توان آن را بدون هيچ نگرانى و‬ ‫تعهدى در گوشه خيابان ‪ ‬به حال خود رها‬ ‫كرد ‪.‬‬ ‫شركت آلمانى دايملر ‪Daimler AG‬‬ ‫سازنده‪ ‬مرسدس بنز و اسمارت اين طرح را‬ ‫به صورت آزمايشى در ‪ 24 ‬اكتبر ‪ ٢٠٠٨‬در‬ ‫شهر ‪ Ulm‬آلمان اجرا كرد ‪ .‬بعد به تدريج ‪ ‬آن‬ ‫را در ديگر شهرهاى آلمان و ساير كشورهاى‬ ‫اروپايى ‪ ‬گسترش داد ‪ .‬آمريكاى شمالى‬ ‫مقصد بعدى ‪ CAR2GO‬بود كه ونكوور نيز‬ ‫از جمله شهرهايى است كه اين طرح در آن‬ ‫راه اندازى شده است ‪.‬‬

‫‪Negah - March 15,2013‬‬

‫‪5‬‬


‫در حاشیه اخبار‬ ‫بوده و در اين ‪ ٤٦‬سال ديگر نشانى از اين بيمارى در وى نبوده است ‪.‬‬ ‫بهرحال اكنون او مانده است با يك صورت حساب ‪ ١١٢٠٠٠‬دالرى‪.‬‬

‫بخش گزارش نگاه‬

‫‪ .١‬از جمله اخبارى كه گاه و بيگاه در رسانه هاى ونكوور منتشر مى‬ ‫شود‪ ،‬اخبار مربوط به كشت گياهانى در درون خانه هاى مسكونى‬ ‫در ‪ ‬نقاط مختلف ونكوور كه از آنها مواد مخدر تهيه مى شود‪ .‬معموال‬ ‫محل كشت اين گياهان در زيرزمين خانه ها و با طراحى هاى خاص و‬ ‫پيچيده صورت مى گيرد‪ .‬اخبار منتشره حاكى از آن است كه در بيشتر‬ ‫موارد شبكه هاى پخش مواد مخدر سازمان دهنده اين كار هستند ‪.‬‬ ‫در جديدترين مورد ‪ ،‬تعداد ‪ ٣٧٠٠‬گياه مارى جوانا در ژانويه ‪ ٢٠١٣‬در‬ ‫نورث ونكوور از ‪ ‬زيرزمين خانه اى توسط پليس كشف شد‪ .‬سخنگوى‬ ‫پليس گفت ‪ " :‬ساكنين اين خانه با آگاهى كامل اقدام به كشت اين‬ ‫گياهان كرده بودند‪ .‬مصرف شخصى مورد نظر نبوده و با انگيزه فروش‬ ‫‪،‬گياهان كشت شده ‪ ‬و مشخص است كه ‪ ‬گروه هاى خالف كار سازمان‬ ‫يافته پشت اين كار هستند‪".‬‬ ‫اين خانه عالوه بر امكانات خاص مانند نورهاى مصنوعى و تايمر‬ ‫‪،‬همچنين مجهز به ‪ ozonator‬بوده كه تصفيه كننده هوا است و براى‬ ‫كنترل بوى گياهان استفاده مى شود‪ .‬‬ ‫البته الزم به ذكر است كه ساكنين خانه قبل از آمدن پليس اقدام به‬ ‫ترك خانه كرده و كسى در اين رابطه دستگير نشده است‪.‬‬ ‫‪ .٢‬در خبرى ديگر ‪ ،‬فردى ‪ ٧٤‬ساله ساكن ونكور در سفرى كه به‬ ‫كاليفرنيا داشته بر اثر بيمارى به مدت ‪ ٤‬روز در بيمارستانى در‬ ‫آنجا بسترى شده و بعد براى ادامه معالجه به ونكوور منتقل و ‪ ‬در‬ ‫بيمارستان الينز گيت ‪ ‬تا بهبودى كامل بسترى مى شود‪.‬‬ ‫صورت حساب بيمارستان آمريكايى ‪ ‬به مبلغ ‪ ١١٢٠٠٠‬دالر براى وى‬ ‫ارسال شده است ‪ .‬وى به شركت بيمه اى كه از آن قبل از سفر‪ ،‬بيمه‬ ‫مسافرتى خريدارى كرده مراجعه ‪ ‬اما شركت مزبور از پرداخت صورت‬ ‫حساب خوددارى مى كند‪ .‬شركت بيمه مدعى است فرد بيمه شونده‬ ‫در پرسشنامه خريد بيمه ‪،‬اطالعات درستى در باره سابقه پزشكى خود‬ ‫ارايه نداده است‪ .‬فرد يادشده نيز مدعى است بيمارى كه وى اظهار‬ ‫نكرده و شركت بيمه به آن استناد مى كند ‪ ، ‬مربوط به ‪ ٤٦‬سال قبل‬

‫‪Negah Magazine Photo‬‬

‫‪6‬‬

‫نگاه ‪ 15‬مارچ ‪2013‬‬

‫‪ .٣‬افزايش خشونتهاى جاده اى (‪ ) road rage‬از ديگر مشكالت‬ ‫گريبانگير ونكوور بزرگ است كه در حال گسترش نيز مى باشد‪.‬‬ ‫در تازه ترين نمونه از اين دست حوادث كه دادگاه آن اخيرا حكم‬ ‫نهايى اش را صادر كرد‪ ،‬دو راننده ‪ ،‬دو اتومبيل هنگام وارد شدن به‬ ‫پل‪ Ironworkers Memorial Second Narrows ‬با هم بر سر حق‬ ‫تقدم عبور مشكل پيدا مى كنند‪ .‬سپس بر روى پل هر دو اتومبيل در‬ ‫كنار همديگر به حركت ادامه داده و رانندگان آنها با پايين كشيدن‬ ‫شيشه ها به ناسزا گويى و فرياد كشيدن بر سر يكديگر مى پردازند ‪.‬‬ ‫مشاجره تبديل به تعقيب و گريز خيابانى مى شود‪ ،‬تا اينكه يكى از‬ ‫اتومبيلها به جلوى ديگرى پيچيده و با ترمز ناگهانى تعمدا با اتومبيل‬ ‫ديگر تصادف كرده و هر دو متوقف مى شوند‪ .‬در اينجا ‪ ‬درگيرى به اوج‬ ‫خود مى رسد و يكى از آنها با چوب بيسبال به ديگرى حمله كرده وبا‬ ‫ضربات متعدد بر بدن و سر ‪ ،‬او را به شدت مضروب مى كند‪.‬‬ ‫در دادگاه فرد صدمه ديده اظهار مى دارد كه به خاطر جراحات وارده‬ ‫به بازو و دست ‪ ،‬شغل خود را نيز از دست داده ‪ ‬و تبعات آن ‪ ‬بر زندگى‬

‫‪Second Narrow Bridge - Negah Magazine Photo‬‬

‫خصوصى اش نيز تاثير منفى داشته است‪ .‬در دادگاه فرد ضارب ضمن‬ ‫اظهار پشيمانى از كار خويش ‪ ،‬به فرد مضروب گفت‪:‬‬ ‫‪ " ‬فردى كه در روز حادثه تو را مضروب كرد خود واقعى من نبود‪" .‬‬ ‫رئيس دادگاه در واكنش به سخنان وى گفت‪ ":‬بيشتر خشونتهاى‬ ‫جاده اى توسط افراد معمولى مانند تو صورت مى گيرد‪ .‬ضارب به سه‬ ‫ماه ماندن در خانه بين ساعتهاى ‪ ٧‬شب تا ‪ ٥:٣٠‬صبح ‪ ‬به مدت ‪ ٣‬ماه‬ ‫محكوم شد و همچنين بايستى دوره مشاوره و رانندگى را نيز بگذراند‪.‬‬ ‫اين حكم دادگاه جنايى بود ‪ .‬البته شكايتى نيز ازضارب در دادگاه‬ ‫مدنى شده است كه وكالى شاكى درخواست ‪ ٢٥٠٠٠٠‬دالر غرامت‬ ‫كرده اند ‪.‬‬


‫سینما‬

‫اسكار هشتاد و پنجم‬ ‫همچنان بر مدار سينماى ساده انديش‬

‫بخش ادبيات و هنر نگاه‬

‫اسكار هشتادو پنجم ‪ ‬جوايز خود را اهدا كرد‬ ‫و فيلم پرحاشيه آرگو كه ماجرايش در ايران‬ ‫مى گذشت برنده بهترين فيلم شد ‪ .‬كارگردان‬ ‫فيلم‪ ،‬بن افلك و تهيه كننده آن جورج كلونى‬ ‫كه هردوى آنها ‪ ‬از بازيگران سينماى آمريكا‬ ‫هستند ‪.‬‬ ‫‪ ‬در ليست بازيگران اين فيلم نام نزديك به چهل‬ ‫نفر ايرانى نيز ديده مى شود ‪ .‬از نامزدهاى‬ ‫ديگر بهترين فيلم مى توان به فيلم لينكلن‬ ‫به كارگردانى‪ ‬استيون اسپيلبرگ اشاره كرد ‪.‬‬ ‫نام برنده ‪ ‬بهترين فيلم توسط ميشل اوباما‬ ‫همسر رييس جمهور آمريكا و از درون كاخ‬ ‫سفيد اعالم شد ‪ .‬انتظار مى رفت كه با توجه به‬ ‫نامزدى فيلم لينكن كه در باره زندگى آبراهام‬ ‫لينكن رئيس جمهور فقيد آمريكا است ‪ ،‬نام‬ ‫اين فيلم به عنوان برنده توسط ميشل اوباما‬ ‫اعالم شود ‪ ،‬اما ظاهرا دست اندركاران جوايز‬ ‫اسكار حواشى سياسى فيلم آرگو برايشان‬ ‫‪7‬‬

‫جذابيت بيشترى داشت ‪.‬‬ ‫آرگو فيلمى معمولى است كه پس از‬ ‫فرونشستن سرو صداى اسكار ‪ ٢٠١٣‬به‬ ‫سرعت فراموش مى شود ‪ .‬فيلم لينكن فيلمى‬ ‫عميق و پيچيده كه عليرغم آنكه كار اسپلبرگ‬ ‫كارگردان كهنه كار هاليوودى است اما ظاهرا‬ ‫با معيارهاى سينماى‪ ‬رويا پرداز ‪ ،‬ساده انگار‬ ‫و تجارى روز آمريكا هم خوانى نداشته و به‬ ‫همين خاطر قافيه را به فيلم آرگو مى بازد‪.‬‬ ‫در اسكار ‪ ١٩٨٨‬نيز اتفاق مشابه اى افتاد‬ ‫و فيلم برجسته محرمانه لس آنجلس‬ ‫كارگردانى‬ ‫به‬ ‫‪Confidential.L.A‬‬ ‫‪ Curtis Hanson‬نامزد‪ ٩ ‬جايزه ‪ ،‬منجمله‬ ‫بهترين فيلم و بهترين كارگردانى بود اما ‪ ‬هر‬ ‫دو جايزه ‪ ‬را به ‪ ‬فيلم تايتانيك و كارگردان آن‬ ‫جيمز كامرون اهدا كردند‪.‬فيلم محرمانه لوس‬ ‫آنجلس اثرى درخشان كه باالترين ارزش‬ ‫گذارى را از سوى منتقدان و كارشناسان فيلم‬ ‫دريافت كرد اما مانند فيلم لينكن از سوى‬ ‫آكادمى اسكار مورد بى مهرى قرارگرفت‪.‬‬ ‫هر دو فيلم لينكلن و محرمانه لوس آنجلس‬ ‫برگهاى زرينى به گنجينه سينما اضافه كردند‪،‬‬ ‫اگرچه در ‪ ‬رقابت با دو فيلم آرگو و تايتانيك به‬ ‫جايزه بهترين فيلم دست نيافتند‪.‬‬ ‫جالب است بدانيد در همان اسكار ‪ ١٩٩٨‬كه‬ ‫محرمانه لس آنجلس ميدان رقابت را به تايتانيك‬ ‫واگذار كرد ‪ ،‬بن افلك براى ‪ ‬فيلم كم هزينه‬ ‫(‪ ١٠‬ميليون دالرى ) ‪Good will hunting ‬‬ ‫به همراه مت ديمون‪ ‬برنده جايزه بهترين فيلم‬ ‫نامه اوريژينال شد‪.‬‬ ‫‪ Daniel Day Lewis ‬به شايستگى سومين‬ ‫اسكار بهترين بازيگر نقش اول مرد را به خاطر‬ ‫فيلم لينكلن دريافت كرد‪ .‬بازيگر فيلم مارگارت‬ ‫ثاچر‪ Meryl Streep ،‬نام وى را به عنوان‬

‫برنده اعالم كرد‪ .‬دانيل دى لويس در سخنان‬ ‫طنز آميزش پس از گرفتن جايزه گفت‪ :‬سه‬ ‫سال قبل قرار بود من نقش مارگارت تاچر را‬ ‫بازى كنم و مريل ( استريپ) نيز اولين انتخاب‬ ‫اسپيلبرگ براى بازى در نقش لينكلن بود‪.‬‬ ‫اين سخنان وى تاكيدى بر تواناييهاى باالى‬ ‫هر دوى اين بازيگران بود ‪.‬‬

‫‪Cartoon By: Jamal Rahmati‬‬

‫‪Negah - March 15,2013‬‬

‫‪7‬‬


‫ادبيات‬ ‫مقدمه ‪ :‬خوشبختانه در سالهاى اخير دسترسى به كتابها و منابع فارسى زبان در ونكوور ميسر شده است ‪ .‬كتابخانه هاى عمومى مانند كتابخانه نورث ونكوور و وست‬ ‫ونكوورو‪ ...‬بخش كتاب فارسى زبان دارند و از كتابفروشى هايى مانند نيما ‪ ،‬پان به ‪ ،‬گالرى كارون و‪ ...‬نيز مى توان كتاب فارسى تهيه كرد‪ .‬اميد است خوانندگان بخش‬ ‫ادبيات مجله پس از خواندن مطالب اين بخش براى يافتن كتابي در آن خصوص ‪ ،‬سرى به مراكز ياد شده بزنند‪.‬‬

‫به مناسبت يكصدو بيستمين سال تولد ميرزاده عشقى‬ ‫فرامرز رضايى‬

‫عشقى نماد عشق و آزادگى‬

‫در يكى از مصاحبه هايى كه شادروان ايرج‬ ‫گرگين در ابتداى دهه چهل خورشيدى با‬ ‫خاتون شعر زنده ياد فروغ فرخزاد داشت‬ ‫به جاى شعر نو اصطالح ‪ ‬پر معناى شعر‬ ‫امروز را بكار برد‪ .‬من نيز در اين يادداشت‬ ‫مى خواهم از اين تعبير زيباى شعر امروز‬ ‫استفاده كنم ‪.‬شايد بى جا نباشد كه ‪ ‬بانى شعر‬ ‫امروز را به آزاده مرد وطن دوست ‪ ‬ميرزاده‬ ‫عشقى نسبت دهم كه سهم به سزايى در بنياد‬ ‫نهادن شعر امروز و ادبيات نوين پارسى دارد‪.‬‬ ‫وى روزنامه نگار ‪ ،‬نويسنده و شاعر بود كه‬ ‫در عصر مشروطه خواهى با اشعار اجتماعى و‬ ‫سياسى و نمايش نامه ها و مقاالت تند و تيزش‬ ‫در صف اول آزاديخواهان قرار داشت‪.‬‬ ‫يكصد و بيست سال پيش در سال ‪١٨٩٣‬‬ ‫ميالدى برابر با ‪ ١٢٧٢‬خورشيدى ‪ ،‬محمد‬ ‫رضا فرزند ابوالقاسم كردستانى در همدان بر سرود‪ .‬اين منظومه بسيار مورد توجه ايرانيان‬ ‫اين جهان كجمدار خاكى چشم گشود‪.‬از سن خارج از كشور به خصوص ايرانيان زرتشتى و‬ ‫هفت سالگى آموختن زبان پارسى و فرانسه پارسى هاى دور از مام وطن قرار گرفت ‪.‬به‬ ‫را در مدارس الفت و آليانس آغاز كرد‪ .‬قبل همين مناسبت دو عدد گلدان نقره در معبد‬ ‫از دريافت گواهى نامه از مدارس ياد شده ‪ ،‬زرتشتيان تهران با تشريفات خاصى به عشقى‬ ‫توانست به عنوان مترجم در‪ ‬تجارت خانه يك اهدا شد‪ .‬در زمان مشروطيت روزنامه قرن‬ ‫بازرگان فرانسوى مشغول به كار شود ‪ .‬كار بيستم را منتشر مى كرد و در آن مقاله ها و‬ ‫در آنجا سبب شد كه در مدت كوتاهى بتواند هزلياتش را به چاپ مى رساند‪ .‬عشقى معترض‬ ‫كامال بر زبان فرانسوى مسلط شود‪.‬او تا سن مسايل اجتماعى و سياسى عصر خود بود و‬ ‫هفده سالگى بيشتر به كسب علوم زمانه خود اعتراض خود را چنان بى پروا بيان مى كرد كه‬ ‫نپرداخت ‪ ،‬چرا كه طبع بلند و فكر تند و روح تمام دوستانش او را به خويشتن دارى دعوت‬ ‫شاعرانه اش همواره او را به سمت و سوى ديگر مى كردند‪ .‬در بامداد دوازدهم تير ماه ‪١٣٠٣‬‬ ‫مى خواند‪.‬‬ ‫خورشيدى ‪ ‬در سن ‪ ٣١‬سالگى تيرى جانسوز‬ ‫اول‬ ‫جهانى‬ ‫جنگ‬ ‫آتش‬ ‫كه‬ ‫بود‬ ‫همدان‬ ‫در‬ ‫پيكر هنرمندش را از پاى در آورد‪.‬‬ ‫‪ ١٩١٤-١٩١٨‬ميالدى افروخته شد‪.‬عشقى به او انسانى آزاده ‪ ،‬حساس و شجاع بود كه سرى‬ ‫جانبدارى از عثمانيها با صدها تن ‪،‬از غرب پر شور و روح بى قرارى داشت كه از اوضاع‬ ‫ايران به استانبول مهاجرت كرد‪ .‬در مسير سفر ننگين حاكم بر آن دوران به تنگ آمده بود‪.‬‬ ‫با ديدن خرابه هاى طاق كسرى روح شاعر به مرگ او چنان ناگوار بود كه تمامى دوستدارانش‬ ‫هيجان آمد ‪ .‬شهپر انديشه اش بال پرواز گشود را در بهت فرو برد‪ .‬و هركدام از آنها همچون‬ ‫و منظومه ى زيبا و گرانقدر اپراى رستاخيز را سعيد نفيسى ‪ ،‬فرخى يزدى ‪ ،‬ملك الشعراى‬ ‫‪8‬‬

‫نگاه ‪ 15‬مارچ ‪2013‬‬

‫بهار و ‪ ...‬به يادش اشعارى سرودند‪ .‬‬ ‫آثار به جاى مانده از عشقى مشتمل بر چند‬ ‫نمايش نامه كه معروفترينشان ‪ ‬كفن سياه‬ ‫است‪.‬ايده آل مرد دهگان در سه تابلو از ديگر‬ ‫نمايش نامه هاى اوست ‪ .‬در پايان مثنوى كه‬ ‫در تجليل از فردوسى سروده را زينت بخش‬ ‫اين يادداشت كرده و ياد اين دو اسطوره ادبيات‬ ‫پارسى را گرامى مى داريم ‪:‬‬

‫اين شنيدستم كه عيسى مرده اى را زنده كرد‬ ‫مرده اى را زنده كرد و نام خود پاينده كرد‬ ‫هر دو فرسخ يك كليسايى به پا بر نام او‬ ‫گشت تاريخ همه تاريخها ايام او‬ ‫وقف شد يكشنبه ها از بهر نام نيك او‬ ‫روز و شب ناقوس ها گوينده تبريك او‬ ‫گر حكيمى مرده اى را زنده سازد اينچنين‬ ‫بهر او تكريم و تعظيم است در روى زمين‬ ‫بهر فردوسى چه بايد كرد كو از كار خويش‪ ‬‬ ‫يعنى از نيروى طبع و معجز گفتار خويش‬ ‫مرده فرزندان چندين قرن ايران زنده كرد‬ ‫از لب آموى تا درياى عمان زنده كرد‬


‫هنر در خیابان‬

Vancouver Street Art Works ‫بخش ادبيات و هنر نگاه‬

" OVERFLOW IV " Sculpture by : Jaume Plensa Stainless steel Location : Ambleside Village West Vancouver

The theme of this sculpture is "Water and Sustainable Development". The sculpted letters representing cells of the human body which is over 60% water. Its white letters and hollow structure invite the viewer to look inside and reflect on the relationship between human beings and water. 9

Negah - March 15,2013

Negah Magazine Photos : Mohammad Fazlali

‫اسپانيايى‬ ‫هنرمند‬ ‫ساخته‬ ‫كار‬ ‫اين‬ ‫ در‬١٩٥٥ ‫وى متولد‬. ‫مى باشد‬ Jaume Plensa ‫ اين مجسمه يكى از چند‬. ‫شهر بارسلون است‬ ‫مجسمه اى است كه وى با اين طرح ساخته كه‬ ‫ تم آن‬. ‫در نقاط مختلف جهان نصب شده است‬ ‫به منزله‬ ‫ حروف‬. ‫"آب و توسعه پايدار" است‬ ‫ درصد‬٦٠ ‫سلولهاى بدن انسان است كه بيشتر از‬ ‫حروف سپيد رنگ‬. ‫از آب تشكيل مى شود‬ ‫آن‬ ‫ تماشاگر را دعوت مى كند‬، ‫و كالبد خالى پيكره‬ ‫طرح در واقع در پى‬ . ‫كه به درون آن نگاهى كند‬ .‫آب مى باشد‬ ‫انسان با‬ ‫ارتباط‬ ‫بيان‬ 9


‫ونکوور از نگاه معماری‬

‫‪Negah Magazine Photo : Mohammad Fazlali‬‬

‫ساختمان ‪Woodward's‬‬ ‫‪ ‬و نقش يك خيابان در ظهور و سقوط آن‬

‫بخش گزارش نگاه‬

‫اگر گذارتان ‪ ‬در داون تاون ونكوور به‬ ‫محدوده خيابانهاى ‪ Cordova ‬و ‪Hasting‬‬ ‫افتاده باشد احتماال يك عالمت بزرگ ‪ W‬را‬ ‫بر روى ساختمانى ديده ايد‪ .‬اين عالمت‬ ‫مربوط به ساختمان تاريخى ‪Woodward's‬‬ ‫است‪ .‬اين ساختمان در سال ‪ ١٩٠٣‬توسط‬ ‫‪ Charles Woodward‬براى فروشگاههاى‬ ‫بزرگ ‪ Woodward's‬ساخته شد‪ .‬وى ابتدا‬ ‫فروشگاهش را در تقاطع خيابانهاى ‪ Main‬و‬ ‫‪ Georgia‬در سال ‪ ١٨٩٢‬تاسيس و بعد به اين‬ ‫محل در خيابان ‪ Hastings‬به خاطر پتانسيل‬ ‫تجارى آن نقل مكان كرد‪.‬اين فروشگاه‬ ‫پيشگام ايده (‪ ) one stop shopping‬خريد‬ ‫همه مايحتاج ‪ ‬از يك محل بود ‪.‬‬

‫‪10‬‬

‫نگاه ‪ 15‬مارچ ‪2013‬‬

‫بخش ‪ ‬مواد غذايى آن بزرگترين سوپر‬ ‫ماركت آمريكاى شمالى در‪ ‬آن زمان بود‪.‬‬ ‫بخشهاى ديگر آن شامل داروخانه ‪ ،‬لوازم‬ ‫خانگى ‪ ،‬لباسهاى مردانه و زنانه ‪ ،‬نقد كردن‬ ‫چك ‪ ، ‬خدمات مسافرتى و ساير سرويسها بود‪.‬‬ ‫فروشگاه به خاطر ارايه محصوالت متنوعى كه‬ ‫در جاهاى ديگر يافت نمى شد شهرت داشت‪.‬‬ ‫زماني كه محدوده ‪ Cordova‬و ‪ Hastings‬قلب‬ ‫مركز خريد ونكوور بودند ‪ ،‬اولين مقصد خريد‬ ‫مردم اين فروشگاه بود‪ Woodward's .‬براى‬ ‫ويترينهاى تماشايى‪ ‬كريسمس و قسمت‬ ‫فروش مواد غذايى اش شهرت داشت‪.‬اين‬ ‫مركز خريد جزو جذابيت هاى‪ ‬ونكوور بود ودر‬ ‫مسير توسعه نهايتا به يك فروشگاه ‪ ١٢‬طبقه‬

‫تبديل شد و محبوبيت آن ساير مشاغل را نيز‬ ‫به اين محدوده سرازير كرد‪.‬‬ ‫عالمت ‪ W‬در باالى ساختمان يك نشان‬ ‫اختصاصى در افق ديد ونكوور بود‪ .‬اين عالمت‬ ‫بر روى نسخه بدل برج ايفل كه ‪ ٢٥‬متر ارتفاع‬ ‫داشت نصب گرديده بود‪.‬‬ ‫با گرايش مشتريان به مراكز خريد حومه شهر‬ ‫و همچنين انتقال مركز خريد ونكوور به سمت‬ ‫غرب ‪ West Hastings , Burrard‬و ‪Georgia‬‬ ‫ستاره بخت ‪ Woodward's‬افول كرد‪.‬در دهه‬ ‫‪ ١٩٨٠Woodward's‬بخش مواد غذايى خود‬ ‫را كه مدتها به خاطر كيفيت و محصوالت‬ ‫اختصاصى مشهور بود‪ ‬به ‪ Safeway‬فروخت‪.‬‬ ‫در همان زمان منطقه حول و حوش ساختمان‬


‫ونکوور از نگاه معماری‬ ‫‪ Downtown East side Community ‬بوده‬ ‫و همچنين ياد ‪ Woodward's‬را زنده نگاه‬ ‫دارد‪ .‬مجموعه جديد شامل ‪ ٣‬ساختمان تازه‬ ‫بوده كه البته ساختمان اوليه ساخته شده در‬ ‫سال ‪ ١٩٠٣‬همچنان حفظ ‪ ‬گرديده است ‪.‬‬ ‫عالمت نئونى ‪ W‬كه در باالى ساختمان قرار‬ ‫داشت قبل از خراب كردن ساختمان پايين‬ ‫آورده شد ‪ .‬از روى آن نمونه اى ديگرى‬ ‫ساخته شد و ‪ W‬جديد بر روى ساختمان‬ ‫نصب گرديد‪.‬‬ ‫عالمت ‪ W‬اصلى با همان وضعيت زنگ زده ‪ ‬بر‬

‫روى زمين و در پالزاى ‪ Cordova‬نصب شده‬ ‫است‪.‬‬ ‫جالب است كه خيابان ‪ Hastings‬نقش اصلى‬ ‫در رونق اين فروشكاه و همچنين زوال و‬ ‫تعطيلى آن داشته است‪.‬‬ ‫‪Woodward's Redevelopment ‬‬ ‫‪151 West Hastings Street‬‬ ‫‪108-128 West Cordova Street‬‬ ‫‪Various architects 1903-71‬‬ ‫‪Henriquez Partners Architects 2010‬‬

‫‪Negah Magazine Photo : Mohammad Fazlali‬‬

‫‪ Woodward's‬از نظر اجتماعى و اقتصادى‬ ‫افت شديدى پيدا كرد‪.‬در سال ‪١٩٩٣‬‬ ‫‪ Woodward's‬بعد ار برگزارى ‪ ‬جشن‬ ‫صدمين سال تاسيس‪ ،‬اعالم ورشكستگى كرد‬ ‫و درهاى خود را براى هميشه بست ‪.‬‬ ‫از سال ‪ ١٩٩٣‬تا سالها بعد ساختمان ‪،‬خالى‬ ‫و بدون استفاده ماند ‪.‬فقط گهگاهى به عنوان‬ ‫لوكيشن ساخت فيلم از آن استفاده مى شد‪.‬در‬ ‫سال ‪ ٢٠٠١‬دولت بريتيش كلمبيا ساختمان‬ ‫را به مبلغ ‪ ٢٢‬ميليون دالر خريدارى كرد‪.‬‬ ‫در همان سال ‪ ٢٠٠١‬گروه كوچكى از فعاالن‬ ‫اجتماعى منطقه ‪ ،‬ساختمان خالى را براى‬ ‫يك هفته اشغال كردند‪ .‬هدف از اين كار به‬ ‫راه انداختن كارزارى بود كه تامين خانه‬ ‫هاى مجانى و ‪ affordable housing‬را از‬ ‫دولت طلب مى كرد‪ .‬بعد از بيرون راندن‬ ‫اين افراد توسط پليس‪ ،‬چادرى در پياده‬ ‫روى اطراف ساختمان براى ‪ ٣‬ماه ديگر‬ ‫برپا بود‪ .‬در سال ‪ ٢٠٠٣‬ساختمان توسط‬ ‫شهردارى ونكوور خريدارى شد و طرح‬ ‫بازسازى آن در دستور كار قرارگرفت‪ .‬در‬ ‫صبح ‪ ٣٠‬سپتامبر ‪ ٢٠٠٦‬همه مجموعه به‬ ‫جز قديمى ترين بخش اوليه ‪Woodward's‬‬ ‫با سيستم انفجارى ويران گرديد‪.‬در سپتامبر‬ ‫‪ ٢٠١٠‬ساخت مجموعه ساختمانهاى جديد‬ ‫پايان يافت و مورد بهره بردارى قرار گرفت‪.‬‬ ‫ايده ساخت و طراحى بر اين اساس استوار‬ ‫بود كه مجموعه جديد بايستى در خدمت‪ ‬‬ ‫‪Negah Magazine Photo : Mohammad Fazlali‬‬

‫‪11‬‬

‫‪11 Negah - March 15,2013‬‬


‫چهره ها‬ ‫در اين صفحه مى كوشيم افراد موفق ايرانى كه در ونكوور زندگى مى كنند معرفى كنيم ‪.‬‬

‫دانشمندى كه به جز علم نمى انديشد‬ ‫بخش گزارش نگاه‬ ‫وب سايت دانشمندان بدون مرز‬ ‫‪www.scientistswithoutborders.org‬‬ ‫خبر برندگان يك مسابقه ‪ -‬پروژه علمى را اعالم‬ ‫كرده است ‪.‬نام پروژه ‪ :‬بسته بندى مناسب و‬ ‫سازگار با محيط زيست جهت پودرهاى مغذى‬ ‫محتوى ويتامين ها است‪.‬‬ ‫‪(Sustainable Packaging for‬‬ ‫)‪Micronutrient Powders Challenge‬‬ ‫در حدود ‪ ٢‬ميليارد نفر در سرتاسر جهان از‬ ‫گرسنگى پنهان رنج مى برند بدين معنا كه‬ ‫غذاى مورد استفاده اين جمعيت عظيم ‪،‬فاقد‬ ‫مواد مغذى ضرورى مانند انواع ويتامين ها ‪،‬‬ ‫روى و آهن است ‪,‬‬ ‫پو د ر ‪(MNPs ) micronutrient powders‬‬ ‫ابزارى حياتى براى رفع اين سو تغذيه در ميان‬ ‫كودكان زير پنج سال در كشورهاى نيازمند و‬ ‫كمپ هاى پناهندگان است ‪.‬در حدود ‪٢٠٠‬‬ ‫ميليون بسته حاوى ‪ MNP‬ساليانه توسط‬ ‫دولتها و سازمانهايى مانند‪ UNICEF ‬و‬ ‫‪ World Food Programs‬توزيع مى شود‪.‬‬ ‫كيسه هاى فعلى آلومينيومى كه در حال‬ ‫حاضر براى بسته بندى استفاده مى شوند‬ ‫مشكل زيست محيطى داشته ‪ ،‬قابليت استفاده‬ ‫مجدد ندارند و حتى نمى توان آنها را سوزاند‬ ‫‪ .‬به اين ترتيب ساليانه حجم عظيمى از اين‬ ‫نوع بسته بندى ‪ ‬به صورت مواد زايد باقى مي‬ ‫ماند كه در عمل ‪ ‬فقط آلودگى زيست محيطى‬ ‫ايجاد مي كنند ‪ . ‬براى يافتن مواد ‪ ‬بسته بندى‬ ‫جايگزين ‪ ‬كه مشكالت مواد فعلى را نداشته‬ ‫باشد علت فراخوان ‪ ‬چنين پروژه اى بود ‪.‬‬ ‫موسسات ‪ Scientists Without Borders‬به‬ ‫همراه ‪The Sackler Institute for Nutrition‬‬ ‫‪Science at the New York Academy of‬‬ ‫‪ Science‬و چند سازمان ديگر بانى اين ‪ ‬فراخوان‬ ‫براى ‪ ‬يافتن مواد بسته بندى جايگزين كه عالوه‬ ‫بر قابليت حفاظتى در شرايط نامساعد محيطى‬ ‫‪ ،‬ارزانتر نيز بوده و همچنين سازگارى با محيط‬ ‫‪12‬‬

‫نگاه ‪ 15‬مارچ ‪2013‬‬

‫زيست داشته ‪ ‬و ‪ ‬بازيافت آنها نيز امكان پذير‬ ‫باشد ‪ .‬براى سه نفر اول برگزيده در مجموع‬ ‫‪ ٢٥٠٠٠‬دالر جايزه در نظر گرفته شده است ‪.‬‬ ‫اما جذابيت اين خبر براى ما چه بوده است؟ با‬ ‫مرورى بر نام برندگان ‪ ،‬نام ‪ ‬نفربرگزيده ‪ ‬سوم‬ ‫جلب نظر مى كند‪ :‬دكتر مهرداد كشميرى‬ ‫از پورت مودى كانادا ‪ .‬پس يكي از برندگان‬ ‫اين مسابقه ‪ -‬پروژه ‪ ‬علمى از هموطنان ايرانى‬ ‫مقيم ونكوور بزرگ است ‪.‬تلفن ايشان را پيدا‬ ‫كرده و قرار مالقاتى گذاشته شد تا بيشتر با‬ ‫اين هموطن محقق و دانشمند آشنا شده و هم‬ ‫اطالعات بيشترى در باره طرح پيشنهادى وى‬ ‫كسب كنيم ‪.‬‬ ‫وى ‪ ‬تا مقطع كارشناسى ارشد در رشته‬ ‫مهندسى مواد در ايران تحصيل كرده و ‪ ‬در آنجا‬ ‫به تدريس در دانشگاهها و كار در پروژه هاى‬ ‫تحقيقاتى مشغول بوده است ‪.‬پس از مهاجرت‬ ‫به كانادا ‪،‬اشتياق درونى وى به علم و يادگيرى‬ ‫هرچه بيشتر‪ ،‬سبب شد تا وى تحصيالت‬ ‫خود را تا اخذ مدرك ‪ Phd‬در دانشكاه بريتيش‬ ‫كلمبيا (‪ )UBC‬ادامه دهد وبعد چندين برنامه‬ ‫فوق دكترا را نيز گذرانده است‪ .‬به عنوان يك‬ ‫دانشمند محقق در پروژه هاى مختلف آكادميك‬ ‫و تحقيقاتى كار كرده است ‪ .‬اخيرا وى به عنوان‬ ‫مشاور علمى‪ Science Adviser ‬دولت كانادا در‬ ‫بخشى به نام ‪Scientific Research and :‬‬ ‫)‪Experimental Development (SR&ED‬‬ ‫آغاز به كار كرده است ‪.‬‬ ‫وى با همسر و دو فرزندش در پورت مودى‬ ‫زندگى مى كند ‪ .‬دكتر مهرداد كشميرى‬ ‫عالوه بر فعاليتهاى علمى ‪ ،‬دو رمان نيز به‬ ‫زبان انگليسى نوشته است ‪ .‬عكاسى نيز از‬ ‫دغدغه هاى جدى اوقات فراغت وى مى باشد‪ .‬‬ ‫در گير شدن وى در اين پروژه به خاطر‬ ‫عالقمندى وى به كارهاى تحقيقاتى بود وچون‬ ‫به طور غير مستقيم وارد اين كار شده بود هيچ‬ ‫اطالعى از رقابتى بودن آن نداشت و وقتى با‬

‫وى تماس گرفتند و برنده شدن طرحش را به‬ ‫وى اطالع دادند بسيار متعجب شده بود ‪.‬وى‬ ‫اختراعات مختلفى داشته كه در اين پروژه نيز‬ ‫از آنها استفاده كرده است ‪ .‬‬ ‫دكتر مهرداد كشميرى در باره طرحش چنين‬ ‫مى گويد‪ :‬‬

‫" پاكت هاى آلومينيومى دو مشكل دارند ‪ .‬يكى‬ ‫اينكه به خوبى نمى توانند محصوالت داخل‬ ‫خود را حفظ كنند چون هيچ تبادل هوايى با‬ ‫بيرون ندارند ومشكل بعدى غير قابل بازيافت‬ ‫بودن ‪ ‬آنهاست‪ .‬در طرح پيشنهادى ‪ ‬از پاكت‬ ‫هاى كاغدى استفاده كردم و تالش كردم كه‬ ‫مقاومت كاغد باال رود و در مقابل رطوبت مقاوم‬ ‫باشند و چون مواد طبيعى هستند ظرف دو‬ ‫‪ ،‬سه سال از بين مى روند و مشكل پالستيك‬ ‫و آلومينيوم را ندارند‪ .‬از يك ماده طبيعى به‬ ‫نام‪ Chitosan ‬كه از صدف هاى دريايى گرفته‬ ‫مى شوند و حالت چسب مانند دارند استفاده‬ ‫كردم ‪ .‬يك سرى پروسس هاى شيميايى ‪ ‬روى‬ ‫اين مواد انجام دادم و اين قابليت را در‬ ‫آنها ‪ ‬ايجاد كردم كه به الياف كاغد بچسبند ولى‬ ‫به گونه اى كه حفره هاى كوچكى باقى بماند تا‬ ‫تبادل هوايى از اين طريق انجام شود‪.‬‬ ‫‪ ‬هر سه طرح پيشنهادى همچنان براى اجرا‬ ‫بر روى ميز قرار دارند و مهم اين است كه‬ ‫كدام يك با قيمت كمتر قابليت اجرايى دارند‪".‬‬ ‫براى آقاى دكتر مهرداد كشميرى ‪ ‬موفقيت هاى‬ ‫‪ ‬بيشترى آرزومنديم‪.‬‬


‫کتاب‬ ‫بخش ادبيات و هنر نگاه‬

‫‪Twelve Tribes of Hattie‬‬ ‫نخستين ‪ ‬رمان ‪ Ayana Mathis‬يكى از‬ ‫قويترين رمانهاى سال ‪ ٢٠١٢‬است ‪ .‬نويسنده ‪،‬‬ ‫داستان زندگى ‪ Shepherd Hattie‬را روايت‬ ‫كرده ‪ ‬و سرگشتگى ها و تالش براى بقاى وى‬ ‫و خانواده اش را شرح مى دهد‪.‬هر فصل كتاب‬ ‫به يكى از كودكانش ‪ ‬اختصاص دارد و از درون‬ ‫آن نويسنده‪ ،‬چهره ى زنى را ترسيم مى كند‬ ‫كه به عنوان يك مادر همه هستى خود را‬ ‫فدامى كند نه براى شادمانى بچه ها بلكه فقط‬ ‫براى حفظ موجوديت آنها‪.‬‬ ‫‪ Mathis‬در اين داستان به خواننده نهايت‬ ‫خودخواهى ‪ ،‬شقاوت و خيانت را ‪ ‬نشان‪ ‬داده‬ ‫و لحظاتى را نيز ترسيم مى كند كه شعاع نور‬ ‫از ميان پنجره هاى چركين به درون مى تابد‪.‬‬ ‫او شخصيتهاى داستان را بسيار ‪ ،‬بسيار واقعى‬ ‫خلق كرده است ‪.‬‬ ‫‪ ‬كتابى است كه تا مدتها در ذهن ‪ ‬خواننده‬ ‫اى كه آن را به پايان برده ‪ ،‬خواهد ماند ‪.‬‬ ‫اين كتاب استعداد جديدى ‪ ‬را در ‪ ‬عرصه‬ ‫داستانگويى ‪ ‬به دنياى ادبيات معرفى مى كند‪.‬‬

‫‪13‬‬

‫‪Inside‬‬

‫‪The Light Between Oceans: A Novel‬‬

‫اين رمان جذاب و فاخر خواننده را با زندگى‬ ‫آيا ما حقيقتا تالش كرده ايم ‪ ‬به كسانى‬ ‫تام و ايزابل آشنا مى كند ‪.‬بعد از پايان جنگ‬ ‫كه دوستشان داريم كمك كنيم ؟ در مورد‬ ‫جهانى اول تام به استراليا باز مى گردد ‪.‬‬ ‫بيگانگان چطور ؟ و اگر تالش كرده ايم ‪،‬‬ ‫آشنايى با ايزابل به عشقى ‪ ‬منجر مى شود و‬ ‫اين كمكها چه هزينه اى برايمان داشته‬ ‫سبب مى شودتا ‪ ‬ايزابل زندگى راحت خود‬ ‫است ؟‬ ‫را رها كرده و براى زندگى با تام به جزيره‬ ‫اولين رمان ‪ Alix Ohlin‬تالش مردمان‬ ‫دورافتاده اى برود‪ .‬جايى كه تام به ‪ ‬نگهدارى‬ ‫معمولى را در كمك به اطرافيانشان بازگو‬ ‫مى كند‪ Ohlin .‬به درستى در كتابش اشاره از فانوس دريايى مشغول است‪ .‬تنها آرزوى‬ ‫مى كند كه ما اغلب انتخابهاى زندگى مان آنها داشتن فرزندان بسيارى است تا عشق‬ ‫خود را نثار آنها كنند‪.‬اما زندگى به ميل آنها‬ ‫را بدون آنكه دليلش را بدانيم ‪ ،‬برگزيده و‬ ‫نمى گذرد‪ .‬ايزابل چندين سقط جنين داشته و‬ ‫بعد سالها زمان صرف مى كنيم تا مفهوم‬ ‫در كمال ناباورى امكان باردارى را از دست مى‬ ‫آن انتخابها را دريابيم ‪.‬براى شخصيتهاى‬ ‫دهد‪ .‬در زمانى كه ايزابل نااميد و درمانده شده‬ ‫داستان يافتن مفهوم انتخابهاى زندگى‬ ‫بود ‪ ،‬معجزه كوچكى رخ مى دهد ‪ :‬قايق در هم‬ ‫در مواقعى غير ممكن است اما جذابيت‬ ‫شكسته اى با جسد يك مرد و يك نوزاد گريان‬ ‫اين كتاب از تالش شخصيتهاى مختلف‬ ‫داستانش ‪ ‬ناشى مى شود ‪ ‬و اينكه زندگى را به ساحل مى رسد‪ .‬آنها نوزاد را به عنوان بچه‬ ‫خود كه سرانجام سالم متولد شده به خانواده‬ ‫همانطور كه هست مى پذيرند‪.‬‬ ‫و دوستان ‪ ‬معرفى مى كنند‪ .‬نوزاد زندگى آنها‬ ‫را روشن مى كند ‪ .‬اما بعد ‪ ...‬دروغ تولد نوزاد‬ ‫به معضل و ‪ ‬مشكلى اخالقى ‪ ‬در زندگى آنها‬ ‫تبديل مى شود‪.‬‬

‫‪13 Negah - March 15,2013‬‬


‫گفت و گو‬

‫بهار دربهار‬ ‫گفت وگو مجله نگاه با استاد نادر گلچين خواننده ترانه هاى ماندگار بهارى ‪ :‬آمد نوبهار و بوى بهارمى رسد‬

‫محمد فضلعلى‬ ‫چند ماهى است كه استاد نادر گلچين مهمان‬ ‫شهرمان ونكوور است ‪ .‬خواننده سالهاى دور‬ ‫موسيقى ملى ايران كه ترانه ها و آوازهايش‬ ‫جزيى از حافظه موسيقيايى ايرانيان است ‪.‬‬ ‫وى از بزرگان موسيقى و آواز ايران زمين است‬ ‫كه در دهه هاى ‪ ٤٠ ، ٣ ٠ ‬و ‪ِ ٥٠‬‬ ‫شمسی به‬ ‫همراه چهره هاى شاخصى از ‪ ‬آهنگسازان ‪،‬‬ ‫نوازندگان و ترانه سرايان‪ ،‬آثارى پر شكوه و‬ ‫همچنان شنيدنى ‪ ‬خلق كرده است ‪.‬‬ ‫فكر ‪ ‬گفت و گو ‪ ‬و تصوير بردارى ( عكس‬ ‫و ويديو ) از نادر گلچين كه به ذهنمان‬ ‫رسيد ‪ ،‬به فاصله چند روز عملى شد و‬ ‫استاد بزرگوارانه دعوت مارا ‪ ‬پذيرفت ‪ .‬در‬ ‫روز مصاحبه آنقدر رفتار و منش ايشان‬ ‫صميمانه و متواضعانه بود كه تصور مى كرديم‬ ‫سالها ست با ايشان هم نشين ‪ ‬و هم صحبت‬ ‫بوده ‪ ‬و چه ‪ ‬شادمانه‪ ،‬شنونده خاطرات‬ ‫دلنشين وى بوديم ‪ .‬استاد در سن ‪ ٧٥‬سالگى‬ ‫با موهاى يك دست ‪ ‬سفيد وپرپشتش ‪ ،‬قبراق‬ ‫و سرحال و بدون هيچ‪ ‬گاليه اى ‪ ‬نزديك به‬ ‫شش ساعت در مقابل دوربينهاى فيلمبردارى‬ ‫و عكاسى ‪ ،‬پاسخگوى سواالت مختلف ما بود ‪.‬‬ ‫استاد در يك خانواده آذرى در سال ‪ ١٣١٥‬در‬ ‫شهر رشت به دنيا آمده اند‪ ،‬زاده ى ‪ ‬سرزمين‬ ‫باران و جنگل و درياست و در پاسخ اين سوال‬ ‫كه ونكوور با شمال ايران چه شباهت هايى‬ ‫دارد ؟ "بسيار متأسف بود كه عليرغم شباهت‬ ‫هاى بسيار اقليمى خصوصا ميان غرب گيالن‬ ‫و ونكوور ‪ ،‬دخالت هاى انسانى ونكوور را چنين‬ ‫زيبا ساخته اما منطقه مشابه واقع در ايران از‬ ‫دخالت هاى انسانى آسيب ديده و از آبادانى‬ ‫بايسته در آنجا غفلت شده است ‪".‬‬ ‫‪ ‬‬

‫‪Negah Magazine Photo by : Hamid Payombarnia‬‬

‫‪14‬‬

‫نگاه ‪ 15‬مارچ ‪2013‬‬


‫گفت و گو‬ ‫اولين آوازخوانى وى ‪ ،‬خواندن آهنگهاى محلى‬ ‫در سن دوازده سالگى در پادگان شهر بود‬ ‫و بعد اجراى برنامه در راديوى محلى شهر‬ ‫و سپس چند سال ‪ ‬در نمايش هاى مختلف‬ ‫موزيكالى ‪ ‬كه در تاتر شهر رشت اجرا مى‬ ‫شد ‪ ‬مانند ليلى و مجنون ‪ ،‬شيرين و فرهاد و‬ ‫ماجراهاى هارون الرشيد در نقشهاى مختلف‬ ‫ظاهر و با خواندن آواز به ايفاى نقش مى‬ ‫پرداخت ‪.‬‬ ‫نادر گلچين با گوش سپردن به صفحه هاى‬ ‫گرامافون از اساتيد آواز خوانى ‪ ‬چون ظلى ‪،‬‬ ‫اديب خوانسارى و تاج اصفهانى و اساتيد ديگر‬ ‫با دستگاهها ‪ ،‬نغمه ها و گو شه هاى موسيقى‬ ‫اصيل ‪ ‬آشنا شده و عمال بدون استفاده‬ ‫مستقيم از استاد خاصى سبك آوازى خاص‬ ‫خود را بنا مى كند ‪ .‬در اين خصوص استاد‬ ‫چنين مى گويد ‪:‬‬

‫" هنرمند شدن هر فردى در نطفه بسته مى‬ ‫شود‪ ، ‬در نهاد شخص است و بايستى پرورش‬ ‫داده شود ‪.‬پيدا بود كه من بايستى به دنياى‬ ‫موسيقى و ‪ ‬در حوزه آواز وارد شوم ‪.‬به خاطر‬ ‫عالقه اى كه به شعر داشتم به موسيقى‬ ‫كشش پيدا كردم ‪.‬من از‪ ‬نواهايى كه از راديو‬ ‫پخش مى شد بسيار كسب فيض كردم ‪ .‬از‬ ‫مدرسه به قهوه خانه محل مى رفتم و از راديو‬ ‫به آواى خوانندگا ن مورد عالقه ام همچون‬ ‫خوانسارى ‪ ،‬بنان و منوچهر همايون پور گوش‬ ‫مى دادم ‪ .‬از مجموع اين شنيده ها به سبکی‬ ‫رسيدم كه از خصوصيات آن تلفيق مناسب‬ ‫شعر و موسيقى بود‪،‬يعنى وقتى ابو عطا مى‬ ‫خواندم شعرى را انتخاب مى كردم كه با‬ ‫حاالت آن ابوعطا تطابق داشته باشد تا ‪ ‬آواز و‬ ‫شعر مكمل يكديگرباشند‪ .‬در واقع قالب گيرى‬ ‫درست كالم در موسيقى ‪ .‬از خصوصيات ديگر‬ ‫سبك من تحرير هايى ‪ ‬بود كه بر روى كالم‬ ‫مى ‪ ‬ساختم‪.‬هر هنرمندى كه به سبك خاص‬ ‫خود مى رسد كارش مختصاتى پيدا مى كند‬ ‫كه با شنيدن صداى ساز ‪ ‬و يا آوازش ‪ ،‬شنونده‬ ‫بدون آنكه چهره هنرمند را ببيند ‪،‬آن ‪ ‬نوازنده‬ ‫و يا خواننده را تشخيص‪ ‬مى دهد‪".‬‬ ‫ترانه ماندگار مرغ سحر ساخته ‪ ‬مرتضى خان‬ ‫نى داوود بر روي شعرى‪ ‬از ملك الشعراى بهار با‬ ‫صداى خواننده محبوب ‪ ‬نى داوود ‪ ،‬قمرالملوك‬ ‫وزيرى( ‪ )١٢٨٤-١٣٣٨‬اجرا شده بود ‪.‬‬ ‫بازخوانى ‪ ‬و ‪ ‬غبار رويى از اين آهنگ ‪ ‬مديون‬ ‫‪15‬‬

‫‪Negah Magazine Photo by : Hamid Payombarnia‬‬

‫فرامرز پايور مى باشد و خواندن آن ‪ ‬نيز به نادر‬ ‫گلچين كه در آن زمان با گروه پايور همكارى‬ ‫مى كرد سپرده شد ‪ .‬استاد در اين باره چنين‬ ‫مى گويد ‪:‬‬

‫" من از آقاى پايور سوال كردم كه آيا اين‬ ‫آهنگى كه قرار است كار كنيم دقيقا منطبق‬ ‫بر ساخته اصلى آهنگساز اين كار است ؟ وى‬ ‫گفت كه نت اين كار را در اختيار دارد و تمام‬ ‫حاالت تحريرها و جمالت همه درست است ‪.‬‬ ‫اين باعث دلگرمى من شد كه در ‪ ‬اصالت‬ ‫قطعه ‪ ‬ترديدى نيست ‪ .‬بعد براى اداى احترام و‬ ‫كسب اجازه با برادر زاده نى داوود تماس گرفتم‬ ‫و موضوع را به وى گفتم و از ايشان خواستم‬ ‫به منزل من بيايد‪ .‬در آن ديدار وى تاييد كرد‬ ‫كه نى داوود ‪ ‬از اجراى اين آهنگ توسط آقاى‬ ‫پايور و من اطالع ‪ ‬دارد و خيلى هم اظهار‬ ‫عالقه‪ ‬كرده ‪ ‬و پيغام داده اند كه وقتى ضبط‬ ‫شد ‪ ‬نوارش را براى ايشان ببريم‪ .‬ايشان پس از‬ ‫شنيدن‪ ،‬خوشبختانه كار را پسنديده بود ‪ .‬من‬ ‫اين آهنگ را در" ماهور فا ماژور" اجرا كردم ‪،‬‬ ‫به اين خاطر كه بتوانم آن پرده هاى بااليش را‬ ‫كه در مايه هاى" شور ‪ ،‬شهناز‪ ،‬قرچه و رضوى‬ ‫"خوانده مى شوند ‪ ‬اوجشان را حفظ كنند تا از‬ ‫لحاظ كالمى نيز درست ‪ ‬در بيايند‪ .‬يعنى يك‬ ‫تلفيقى صورت بگيرد كه وقتى كه شاعر گفته‬ ‫"جور صياد' ‪ ،‬آن "جور صياد "به صورت يك‬ ‫فرياد و داد از دهان خواننده خارج شود"‪.‬‬ ‫‪ ‬باز خوانى مرغ سحر در سال ‪ ١٣٥٤‬انجام شد‬

‫و اين ترانه دوباره در مركز توجه عمومى قرار‬ ‫گرفت و بعد از آن خوانندگان ديگرى همچون‬ ‫عبدالوهاب شهيدى ‪ ،‬شجريان و‪ ...‬نيز آن را‬ ‫خواندند‪ .‬‬ ‫استاد گلچين با يادآورى نام همايون خرم‬ ‫كه ‪ ‬اخيرا از دنيا رفته اند در مورد همكارى‬ ‫مشترك به نقل خاطره اى مى پردازد‪:‬‬

‫" يك سفر سه و چهار روزه تفريحى پيش آمد‬ ‫و با مهندس همايون خرم به ويالى ‪ ‬شخصى‬ ‫ايشان در شمال رفتيم ‪ .‬در راه بازگشت ‪ ‬به‬ ‫من ‪،‬پيشنهاد تهيه يك نوارى ‪ ‬را كرد تا به‬ ‫عنوان خواننده و تهيه كننده با وى همكارى‬ ‫كنم ‪ .‬پس از پاسخ مثبت من ‪ ،‬ايشان كار‬ ‫را شروع كرد و جالب است بدانيد كه ‪ ‬با‬ ‫ايشان در مدت يك هفته ‪ ،‬هفت اثر ‪ ،‬شش‬ ‫آهنگ و يك ساقى نامه و شش آواز را ضبط‬ ‫كرديم و نتيجه كار يك مجموعه با سه نوار‬ ‫كاست ‪ ‬وبه مدت زمانى ‪ ٣‬ساعت بود‪ .‬اين‬ ‫كار نتيجه مستقيم شور و شوق ‪ ،‬جذبه ‪،‬‬ ‫قدرت و همتى بود كه در وجود اين انسان‬ ‫نهفته ‪ ‬بود كه در نهايت سليقه اين آهنگ ها‬ ‫را ساخت ‪ .‬هنرمند ديگرى كه او نيز ‪ ‬از ميان‬ ‫ما رفته ‪ ،‬مجتبى ميرزاده تنظيمش كرد و در‬ ‫بازار موسيقى به نام شاخه نبات عرضه شد ‪".‬‬ ‫در صفحه موسيقى اين شماره به بخشى ديگر از‬ ‫خاطرات نادر گلچين اشاره شده است‪ .‬متن كامل‬ ‫اين گفتكو و فيلم ويديو تهيه شده از آن به زودى‬ ‫در وب سايت مجله نگاه ‪ ‬در دسترس خواهد بود ‪ .‬‬

‫‪15 Negah - March 15,2013‬‬


‫نگاه در نگاه‬

Persian “Haft _Seen” Design by: Mojgan Babaei

Photo Gallery :

Spring in Vancouver Photographer : Mohammad Fazlali

2013 ‫ مارچ‬15 ‫نگاه‬

16


‫نگاه در نگاه‬

17 Negah - March 15,2013

17


‫موسیقی‬

‫رمز گشايى از ترانه‬ ‫"در اين حال مستى‬ ‫صفا كردم"‪...‬‬ ‫در مصاحبه اختصاصى مجله نگاه‬ ‫با استاد نادر گلچين‬

‫محمد فضلعلى‬ ‫الهى به مستان جام وجود‬ ‫به عقل آفرينان بزم وجود‪ ...‬‬ ‫در اين حال مستى صفا كردم‪ ‬‬ ‫تو را اى خدا من دعا كردم ‪...‬‬ ‫سبب گر بسوزد ‪ ،‬مسبب تو هستى‪ ‬‬ ‫سبب ساز اين جهان تويى تو ‪...‬‬ ‫اين ترانه توسط خوانندگان مختلفى خوانده‬ ‫شده ‪ :‬نادر گلچين ‪ ،‬الهه ‪ ،‬داريوش و ‪...‬معروفترين‬ ‫اجراى آن ‪ ‬با صداى داريوش است ‪ ‬كه البته‬ ‫كارى متفاوت از سبك معمول خوانندگى وى‬ ‫است ‪.‬آهنگساز اين اثر نيزعماد رام معرفى شده‬ ‫و ‪ ‬در‪ ‬وب سايت رسمي عماد رام ‪ ‬در كنار نام‬ ‫خوانندگان مختلف اين ترانه ‪ ،‬نام وى به ‪ ‬عنوان‬ ‫آهنگساز ذكر شده است ‪ .‬در باره نام ترانه سرا‬ ‫نيز به نام هاى تورج نگهبان و معينی كرمانشاهى‬ ‫اشاره شده است ‪.‬‬ ‫اما به راستى خواننده اصلى ‪ ،‬آهنگساز و‪ ‬ترانه‬ ‫سراى اين اثر زيبا و جذاب چه كسانى هستند؟‬ ‫وچرا در باره ترانه اى كه در زمان معاصر اجرا‬ ‫شده چنين ابهاماتى وجود دارد؟ در مصاحبه‬ ‫اختصاصى مجله نگاه با نادر گلچين ‪ ‬به عنوان‬ ‫يكى از خوانندگان اين ترانه ‪ ‬و براى زدودن ابهام‬ ‫پيرامونش از تاريخچه آن‪ ‬پرسيديم‪ .‬پاسخ او‬ ‫شنيدنى است ‪ ،‬بخوانيد ‪:‬‬

‫"در سال ‪ ١٣٤١‬كه زلزله بوبين زهرا اتفاق‬ ‫افتاد ‪ ،‬برنامه هايى ‪ ‬براى جمع آورى كمك به‬ ‫زلزله زدگان تدارك ديده شده بود ودر همين‬ ‫ارتباط ‪ ‬هنرمندان نيز در تلويزيون خصوصى‬ ‫آن زمان‪ ،‬زنده برنامه اجرا مى كردند‪ .‬خوانندگان‬ ‫مطرح ‪ ‬از جمله‪ ‬دلكش‪ ،‬الهه‪ ،‬پوران‪ ،‬ايرج و ‪ ..‬در‬ ‫استوديو ‪ ‬براى خواندن حضور داشتند‪.‬‬ ‫من نيز به اتفاق مرحوم عماد رام به تلويزيون‬ ‫‪18‬‬

‫نگاه ‪ 15‬مارچ ‪2013‬‬

‫‪Negah Magazine Photo by: Hamid Payombarnia‬‬

‫رفتيم ‪ .‬در آنجا مشاهده كردم برنامه هايى كه در‬ ‫حال اجرا بود مناسبتى با فاجعه رخ داده نداشته‬ ‫و ‪ ‬بيشتر حالت نشاط و ريتميك داشتند‪ .‬من از‬ ‫دفتر شعرى كه همراه داشتم مناجات نامه اى ‪ ‬از‬ ‫ميرزا حبيب خراسانى انتخاب كردم ‪:‬‬ ‫الهی به مستان جام شهود ‪ ‬‬ ‫به عقل آفرینان بزم وجود‬ ‫به آنان که بی باده ‪ ‬مست آمدند‬ ‫ننوشیده می ‪ ،‬می پرست آمدند‬ ‫به عماد رام گفتم با فلوتش بيات اصفهان بنوازد‪.‬‬ ‫وى پرسيد‪ :‬چه مى خواهى بخوانى ؟ گفتم ‪ :‬به‬ ‫خواندنش كارى نداشته باش ‪. ..‬و ‪ ‬با ذكر پرده‬ ‫خاصى ‪ ،‬فقط از وى خواستم در بيات اصفهان‬ ‫شروع به نواختن كند ‪.‬‬ ‫بعد از خواندن مناجات نامه ميرزا حبيب ‪،‬‬ ‫تصنيف ‪:‬‬ ‫در اين حال مستى صفا كردم‪ ‬‬ ‫تو را اى خدا من صدا كردم‪ ‬‬ ‫در اين روزگارى كه من ديدم‪ ‬‬ ‫چه شبها خدايا خدا كردم ‪...‬‬ ‫سبب گر بسوزد ‪ ،‬مسبب تو هستى‪ ‬‬ ‫سبب ساز اين جهان تويى ‪ ،‬تو‬

‫را اجرا كردم ‪.‬آهنگ اين تصنيف نيز از من است‬ ‫و شعر آن از معينى كرمانشاهى كه االن هم حى‬ ‫و حاضر هستند و خدا عمر طوالنى ترى ‪ ‬به‬ ‫ايشان عطا كند‪ .‬من معينى كرمانشاهى را به‬ ‫رستورانى در ده ونك در تهران دعوت كردم‪.‬‬ ‫آهنگ ‪ ‬را ‪ ‬زمزمه كردم و ايشان ‪ ‬همان جا اين‬ ‫شعر را ‪ ‬براى آن سرود‪ .‬در آن اجراى تلويزيونى‪،‬‬ ‫من ‪ ‬مناجات نامه ‪ ‬ميرزا حبيب خراسانى را كه‬ ‫با سروده معينى كرمانشاهى هماهنكى داشت‬ ‫انتخاب كردم ‪.‬وقتى اجرا شد و دهان به دهان‬ ‫گشت‪ ،‬آهنگ به نام ‪ ‬آقاى رام ‪ ‬كه خدا رحمتشان‬ ‫كند و درود بر روانشان باد ثبت شد ‪ .‬من هم‬ ‫چيزى نگفتم ‪ .‬خوانندگان ديگر هم ‪ ‬بدون كسب‬ ‫اجازه از من آن را خواندند ‪ ،‬باز هم چيزى نگفتم ‪.‬‬ ‫اگرچه به نظر من ساختن يك ملودى و اجراى آن‬ ‫مسئله مهمى نيست ‪ ،‬ولى فقط براى روشن شدن‬ ‫اذهان عمومى بايد عرض كنم كه سازنده ى اين‬ ‫آهنگ ( آواز اوليه كه يك بداهه خوانى است ‪ ‬و‬ ‫تصنيف )من هستم ‪ .‬البته چون ذوق آهنگسازى‬ ‫در من بود چندين آهنگ ديگر نيز ساخته ام كه‬ ‫توسط خوانندگان مختلفى اجرا شده است ‪".‬‬


‫نوعی نگاه‬

‫لنين در سياتل‬ ‫بخش گزارش نگاه‬ ‫اگر گذرتان به محله ‪ Fremont‬سياتل‬ ‫افتاده باشد احتماال مجسمه اى ‪ ‬از والدیمير‬ ‫ايليچ لنين رهبر انقالب بلشويكى اتحاد‬ ‫جماهير شوروى سابق ‪ ‬را در آنجا ديده ايد ‪.‬‬ ‫مجسمه اى كه قرارگرفتنش در سياتل‬ ‫عجيب به نظر مى رسد آنهم در زمانى‬ ‫كه بسيارى از نشانه ها و عاليم كمونيسم‬ ‫از بسيارى از كشورهاى سابقا كمونيست‬ ‫برچيده شده اند ‪.‬‬ ‫‪ ‬اين مجسمه برنزى ‪ ‬كه پنج متر ارتفاع‬ ‫و بيش از هفت تن وزن دارد ‪ ،‬ساخته‬ ‫‪ Emil Venkov‬مجسمه ساز ‪ ‬مشهور‬ ‫اهل اسلواكى است ‪ ‬كه براى ساخت اين‬ ‫مجسمه ‪ ١٠ ‬سال ‪ ‬زمان صرف كرده است ‪ .‬اين‬ ‫‪19‬‬

‫مجسمه پس از اتمام در سال ‪ ١٩٨٨‬وكوتاه‬ ‫زمانى قبل از انقالب مخملى ‪ ١٩٨٩‬در شهر‬ ‫‪ Poprad‬چكسلواكى سابق (اسلواكى فعلى )‬ ‫نصب گرديد‪ .‬اين مجسمه منحصر بفرد شايد‬ ‫تنها مجسمه اى از لنين باشد كه اورا در‬ ‫ميان تفنگها و شعله هاى آتش به تصوير‬ ‫كشيده است ‪ .‬معموال مجسمه ها و تصاوير‬ ‫لنين وجه روشنفكرى و تئوريسينى وى را به‬ ‫نمايش مى گذاشتند ‪ ‬و لنين همواره كتابى‬ ‫در دست داشت و يا در حال حركت دادن‬ ‫كالهش بود ‪ .‬امامجسمه ‪ ‬ساز در اين كار به‬ ‫دنبال ترسيم وجه انقالبى گرى لنين بوده‬ ‫است ‪ .‬‬ ‫پس اين مجسمه اى اصل است و به قسمتى از‬

‫تاريخ ‪ ‬كشورهاى كمونيستى ‪ ‬تعلق دارد ‪ ،‬اما‬ ‫اين مجسمه در سياتل چه مى كند ؟‬ ‫بعد از انقالب مخملى در چكسلواكى سابق و‬ ‫فروپاشى رژيم كمونيستى در سال ‪، ١٩٨٩‬‬ ‫اين مجسمه از محل استقرار خود واقع در‬ ‫ميدان‪ ‬لنين پايين آورده شد وبراى فروش‬ ‫برنزى كه براى ساختش استفاده شده بود‬ ‫در گوشه اى از محل قراضه فروشان شهر ‪ ‬به‬ ‫حال خود رها شد‪.‬‬ ‫يك آمريكايى اهل سياتل به نام‪ ‬‬ ‫‪ Lewis Carpenter‬كه در ‪ Poprad‬معلم‬ ‫انگليسى بود‪ ،‬اين مجسمه را در حاليكه‬ ‫با ‪ ‬صورت به زمين گل آلود افتاده و به‬ ‫قيمت ‪ ‬ارزش برنزش ‪ ‬در‬ ‫‪19 Negah - March 15,2013‬‬


‫نوعی نگاه‬ ‫انتظار فروش بود مشاهده كرد‪ .‬وى با‬ ‫بازرسى مجسمه متوجه ارزش هنرى آن شد‬ ‫و مصمم گرديد كه آن را محافظت كرده و‬ ‫مانع نابوديش شود‪ .‬او با مقام هاى مسئول‬ ‫شهر تماس گرفت و به آنها گفت كه‪ :‬عليرغم‬ ‫عدم محبوبيت ‪ ‬فعلى ‪ ،‬به هر صورت ‪ ‬اين‬ ‫مجسمه ‪ ‬يك اثر هنرى است و ارزش نگاه‬ ‫دارى دارد‪.‬وى پيشنهاد خريد مجسمه به‬ ‫مبلغ ‪ ١٣٠٠٠‬دالر را ارايه كرد‪.‬بعد ازكاغذ‬ ‫بازيهاى فراوان در سيستم ادارى‪ ‬شهر ‪،‬‬ ‫سرانجام لويس در ‪ ١٦‬مارچ ‪ ١٩٩٣‬قراردادى‬ ‫با شهردار آنجا امضا كرد‪ .‬لويس كارپنتر با گرو‬ ‫گذاشتن خانه خود در رهن بانك ‪ ،‬مبلغ مورد‬ ‫نياز براى خريد و حمل مجسمه را فراهم كرد‬ ‫و مجسمه غول پيكر لنين بار كشتى و به‬ ‫سمت سياتل رهسپار شد‪ .‬لنين داستان ما‪،‬‬ ‫پس از واژگونى در يك كشور سابقا كمونيست‬ ‫و در گل و الى در غلطيدن ‪ ‬و از ارج و قرب‬ ‫افتادن‪ ،‬حال براى زندگى دوباره عازم قطب‬ ‫سرمايه دارى دنيا ‪ ،‬آمريكا بود ‪ .‬مجسمه پس‬ ‫از رسيدن به سياتل در حياط خانه كارپنتر‬ ‫آرام گرفت‪ .‬‬ ‫در ‪ ١٨‬فوريه ‪ ١٩٩٤‬در ميانه غوغايى كه‬ ‫بر سر ورود مجسمه يك رهبر كمونيست در‬ ‫سياتل در گرفته بود‪ ،‬لويس كارپنتر در يك‬ ‫تصادف رانندگى ‪ ‬كشته شد ‪ .‬حال مجسمه‬ ‫به همراه بدهى بانكى بابت خريد آن به‬ ‫بازماندگان كارپنتر به ارث رسيد‪ .‬خانواده‬ ‫براى رهايى از اين غول برنزى كه حياط‬ ‫خانه را اشغال كرده بود تصميم به فروش آن‬ ‫گرفتند ‪ .‬شخصى به آنها پيشنهاد كرد كه‬ ‫بهتر است مجسمه از خانه خارج و در محلى‬ ‫به نمايش ‪ ‬گذاشته شود تا بهتر ديده شود تا‬ ‫شايد برايش خريدارى پيدا گردد‪.‬‬ ‫بدين ترتيب والدیمير ايليچ لنين دوباره‬ ‫قامت راست كرد و به حيات خود در قلب‬ ‫اردوگاه سرمايه دارى جهان ادامه داد‪ .‬نصب‬ ‫مجسمه لنين در محله ‪ Fremont‬در‪ ‬سال‬ ‫‪ ١٩٩٥‬سبب خشم و اعتراض عده اى شد‪.‬‬ ‫فردى معترضانه گفت‪ " :‬اين يك اثر هنرى‬

‫نيست ‪ ,‬يك فضاحت است ‪ .‬سمبل بدنامى‬ ‫است ‪ .‬نشانه اى از ‪ ‬ميليونها انسانى ‪ ‬است‬ ‫كه در اروپاى شرقى تحت سلطه‬ ‫كمونيست ها جان خود را از دست دادند‪".‬‬ ‫اما برای عده اى ديگر اين مجسمه سمبل‬

‫‪20‬‬

‫نگاه ‪ 15‬مارچ ‪2013‬‬

‫يك عمل متعالى بود و اين كه چگونه عده اى‬ ‫توانسته بودند چنين تنديس غول آسايى را به‬ ‫اين محل منتقل و به نمايش عمومى بگذارند‪.‬‬ ‫خانواده كارپنتر هنوز براى اين مجسمه‬ ‫خريدارى پيدا نكرده است ‪ .‬اتاق بازرگانى‬ ‫محلى در صدد جمع آورى منابع مالى است‬ ‫كه مجسمه را خريدارى و در محل خاص‬ ‫ديگرى نصب كند‪.‬‬ ‫مجسمه لنين در مناسبت هاى مختلف تزيين‬ ‫مى شود‪ ،‬گاهى با يك ستاره سرخ درخشان و‬ ‫مواقعى با چراغانى كريسمس‪ ،‬حتى به مانند‬ ‫يك دلقك نيز نقاشى شده است ‪ .‬در‪ ‬برنامه‬ ‫اى در باره بيتل ها ‪ ،‬به مجسمه لنين گيتار‬ ‫آويزان كرده و آن را به شمايل جان لنون‬ ‫درآورده بودند‪.‬‬

‫بهرحال آرزوى لويس كارپنتر برآورده شد و‬ ‫مجسمه از نابودى نجات پيدا كرد‪ .‬و اين هنر‬ ‫است كه فراتر از سياست جلوه مى كند‪ .‬هنر‬ ‫مى تواند زيبا ‪ ،‬گرم و يا خنده آور باشد اما‬ ‫در نهان قرار است مردم را به انديشيدن وادار‬ ‫كند و احساسات درونى شان را به جوشش‬ ‫در آورد‪.‬‬

‫با سپاس از آقاى نادر رياحى به خاطر ارايه پيشنهاد به‬ ‫مجله نگاه براى تهيه اين گزارش‬


‫از نگاهی دیگر‬

‫گوگوش و آواز پايانى‬

‫فيلم سفيدبرفى‬ ‫مژگان بابایی‬ ‫در سال ‪ ٢٠١٢‬دو اقتباس سينمايى ‪ ‬متفاوت‬ ‫از داستان سفيد برفى را در سينماهاى‬ ‫ونكوور به تماشا نشستيم ‪ .‬نسخه‬ ‫‪ Mirror Mirror ‬به كارگردانى‬ ‫‪ Tarsem Singh ‬در پايان بندى خود‬ ‫از آهنگى استفاده كرده بود به نام ‪:‬‬ ‫‪ I believe in love‬كسانى كه فيلم را‬ ‫بر پرده سينماهاى ونكوور ديده اند حتما‬ ‫هنگام شنيدن اين آهنگ متوجه شباهت‬ ‫آن با يكى از آهنگهاى ‪ ‬گوگوش شده اند‪.‬‬ ‫گوگوش در دهه ‪ ١٩٧٠‬و قبل از انقالب‬ ‫آهنگى به زبان انگليسى ‪ ‬را با همين مطلع‪ :‬‬ ‫‪I believe ,I believe , I believe in‬‬ ‫‪Love .. Love‬‬ ‫در تلويزيون ايران اجرا كرده بود و‪ ‬چون‬ ‫‪ I believe‬چندين بار و به سرعت‬ ‫تكرار مى شد اين دو كلمه به گوش‬ ‫شنوندگان ‪ vabeli ‬تداعى مى شد و حتى‬ ‫آهنگ به همين نام معروف شده بود‪.‬‬ ‫جالب است بدانيد كه كارگردان هندى‬ ‫االصل اين فيلم نيز در ‪ ‬همان زمان‬ ‫‪ ( ‬دهه ‪ )١٩٧٠‬اين آهنگ گوگوش ‪ ‬را‬ ‫درپنجاب هندوستان ‪ ‬شنيده بود و خوب‬ ‫به خاطر مى آورد كه گوگوش در هنگام‬ ‫اجراى آن موهاى كوتاهى داشت ‪ ‬و اضافه‬ ‫مى كند كه ‪ :‬ما بچه ها عاشق اين آهنگ‬ ‫بوديم و با اين ترانه مى رقصيديم ‪.‬‬ ‫سه دهه بعد در سال ‪ ٢٠١١‬هنگامى كه‬ ‫‪ Singh‬مشغول كارگردانى ‪ Immortals‬در‬ ‫مونترال بود‪ ،‬آهنگ گوگوش را براى برادر زاده‬ ‫خود كه در آن تاريخ با وى زندگى مى كرد‬ ‫اجرا مى كند ‪ ‬و ‪ ‬از آن به بعد هر روز صبح وى‬ ‫اين ترانه را با اجراى برادر زاده خود مى شنود‪،‬‬ ‫گويى گوكوش بعد از سالها مجددا مى خوانده‬ ‫است ‪:‬‬ ‫‪I believe , I believe, I believe in Love..‬‬ ‫‪Love ...‬‬ ‫‪21‬‬

‫به روشنى مشخص است كه اين ترانه كشش‬ ‫و جذابيت خاصى براى جوانان دارد ‪ .‬وقتى‬ ‫‪ Singh‬سناريو ‪ Mirror Mirror‬را خواند و‬ ‫تصميم گرفت براى قسمت پايانى از ‪ ‬ترانه‬ ‫استفاده كند ‪ ،‬بدون هيچ ترديدى انتخاب او‬ ‫آهنگ ‪ I believe in love‬گوگوش بود‪.‬‬ ‫انتخاب ‪ Singh‬سرآغاز يك رشته اتفاقات بود‬ ‫كه افراد زيادى را درگير خود كرد از مدير‬ ‫توليد تا يك كارآگاه خصوصى و در حدود يك‬ ‫سال زمان برد و در نهايت به نام زنى رسيدند‬ ‫كه هيچ كس نمى توانست اورا پيدا كند‪.‬‬ ‫دليل اين جستجو روشن بود ‪ ،‬تهيه كننده‬ ‫فيلم به دنبال كسب كپى رايت ترانه بود اما‬

‫مشخص نبود كه اين حق ‪ ‬رايت به چه كسى‬ ‫تعلق دارد؟‪ ‬‬ ‫تصور مى شد حق رايت آن به دولت ايران‬ ‫تعلق دارد‪.‬جستجو همچنان ادامه پيدا مى‬ ‫كند با كنسولگرى ايران وبا فستيوال كن‬ ‫كه زمانى اين ترانه را گوگوش در آنجا اجرا‬ ‫كرده ‪ ،‬با همه اطرافيان گوگوش از وكيل تا‬ ‫آسيستان وى تا دو آهنگسازى كه در دهه‬ ‫‪ ١٩٧٠‬با گوكوش كار مى كرده اند وحتى با‬ ‫شوهر اول گوگوش ‪ ،‬محمود قربانى نيز تماس‬ ‫گرفته شد‪ ،‬اما بى نتيجه بود‪ ..‬گوگوش فقط‬ ‫اين ترانه را باز خوانى كرده و هيچ كس نمى‬ ‫دانست آهنگساز و خواننده اصلى‬ ‫‪21 Negah - March 15,2013‬‬


‫از نگاهی دیگر‬ ‫اين اثر چه كسى بوده است ؟‬ ‫با راهنمايى افرادى از ايران كلمات‪ vabeli ‬در‬ ‫اينترنت جستجو مى شود و به متنى پرتغالى‬ ‫مى رسند و در آنجا گره كور ماجرا گشوده مى‬ ‫شود‪ .‬ترانه گوگوش باز خوانى ترانه ‪ love‬بوده كه‬ ‫براى اولين بار براى فيلم ‪ Taking off‬ساخته‬ ‫‪ Milos Forman‬كارگردان ‪ Amadeus‬خوانده‬ ‫شده بود‪ .‬دخترى كه در ابتداى فيلم اين ترانه‬ ‫را مى خواند خود سازنده آن بوده است ‪ .‬نام‬ ‫وى ‪ Nina Hart‬و در زمان اجراى ترانه در‬ ‫سال ‪ ١٩٧١‬بيست ساله و آمريكايى ‪ ‬است ‪.‬‬ ‫سرانجام اين جستجوى طوالنى نتيجه داد و‬ ‫شركتى كه در سال ‪ ١٩٧١‬اين آهنگ را ضبط‬ ‫و منتشر كرده پيدا شد‪ .‬با توجه به اينكه‬ ‫خواننده و خالق اين ترانه ‪ Nina Hart‬بود ‪،‬‬ ‫به نظر كارگردان فيلم ‪ , Singh‬اگرچه قانونا‬ ‫با پيدا شدن شركت پخش كننده آهنگ ديگر‬ ‫مشكلى براى استفاده از اين ترانه در فيلم‬ ‫نبود اما وى ‪ ‬آن زن را ‪ ‬صاحب امتياز اصلى‬ ‫اثر مى دانست و اصرار داشت كه ‪ ‬طرف‬ ‫صحبت تهيه كننده ‪ ‬فيلم بايستى باخالق‬ ‫آهنگ ‪ ‬باشد نه با ‪ ‬شركت پخش كننده‬ ‫آهنگ‪ .‬اما مشكل آن بود كه ‪ ‬هيچ نشانى از‬ ‫‪Nina Hart‬در دست نبود و جستجو مجددا‬ ‫ادامه پيدا كرد‪ .‬كارگردان و گروه همراهش‬ ‫‪ ٩‬ماه ديگر به جستجوى بى حاصل خود‬ ‫ادامه دادند‪ .‬با هر ‪ Nina Hart‬كه در دفترچه‬ ‫تلفن در سرتاسر آمريكا بود تماس گرفتند‪،‬‬ ‫هر نشانى كه از وى در دست بود پى گيرى‬ ‫كردند‪ ،‬در رسانه هاى مختلف آگهى دادند‬ ‫و حتى يك كارآگاه خصوصى نيز استخدام‬ ‫كردند اما تمام تالشها بى نتيجه بود‪ .‬كارآگاه‬ ‫خصوصى پس از جستجو ها و بررسى هاى‬ ‫زياد اعالم كرد كه به احتمال زياد وى پس‬ ‫از ازدواج از نام خانوادگى شوهرش استفاده‬ ‫مى كند وبه همين دليل نمى توان او را با نام‬ ‫اصلى اش پيدا كرد ‪ .‬حق با وى بود ‪Nina .‬‬ ‫‪ Hart‬به ‪ Nina Griffiths ‬تغيير نام داده بود‪.‬‬ ‫‪ ‬در همان زمان كه ‪ ‬دست اندركاران فيلم‬ ‫در جستجوى ‪ Nina‬بودند وى پيغامى از‬ ‫خواهرش دريافت مى كند كه اجراى گوگوش‬ ‫از ترانه اش مبناى آواز فيلم ‪Mirror Mirror‬‬ ‫شده است ‪ .‬وى اجراى گوگوش را تماشا مى‬ ‫كند و با خود مى گويد‪ :‬او خواننده دوست‬ ‫داشتنى است ولى اين آهنگ من است و‬ ‫تصميم مى گيرد با سازندگان فيلم تماس‬ ‫‪22‬‬

‫نگاه ‪ 15‬مارچ ‪2013‬‬

‫بگيرد‪ .‬البته درگيريهاى زندگی روزانه اين‬ ‫فرصت را براى او فراهم نمى كند و دو ماه‬ ‫مى گذرد تا وى تلفن بزند و خود را معرفى‬ ‫كند‪ .‬باالخره ‪ Singh‬با پيدا شدن ‪Nina‬‬ ‫سكانس پايانى و ترانه خوانى سفيد برفى را‬ ‫با خيال راحت فيلمبردارى مى كند‪ .‬بازيگر‬ ‫سفيد برفى و خواننده ترانه ‪Lily Collins ،‬‬ ‫دختر‪ Phil Collins ‬خواننده معروف‬ ‫انگليسى است‪ .‬آهنگ ‪I believe in Love‬‬ ‫ظرف دو ساعت توسط ‪ Nina Hart‬ساخته‬ ‫شده بود و ديگر حتى از خاطرش اين ترانه‬ ‫رفته بود و حاال بعد از ‪ ٤٠‬سال خود آهنگ‬ ‫اين چنين دوباره به سراغش آمده بود‪ .‬اين‬ ‫آهنگ جزو معدود آهنگ هايى است كه‬ ‫توسط دو كارگردان و براى دو فيلم مختلف‬

‫استفاده شده است‪ .‬اگرچه اين ترانه سرانجام‬ ‫با نام خالق اصلى اش در فيلم استفاده شد‬ ‫اما نقش گوگوش در معروفيت ‪ ‬اين آهنگ‬ ‫انكار ناپذير است ‪ .‬كارگردان اين فيلم ‪ ،‬در‬ ‫دوران كودكى اين ترانه را با صداى گوگوش‬ ‫شنيده ‪ ‬و خاطره آن هميشه با وى بوده ودر‬ ‫خلوتش آن را زمزمه مى كرده است ‪ .‬شور‬ ‫عشقى كه در اين ترانه موج مى زند ناشى از‬ ‫اجراى گوگوش است ‪ ‬و اجراى ‪Nina Hart‬‬ ‫در مقايسه با اجراى گوگوش شور و احساس‬ ‫چندانى ندارد‪ .‬جالب است كه اجراى سفيد‬ ‫برفى از اين ترانه نيز تحت تاثير گوگوش است‬ ‫تا ‪ Nina‬و حتى تبسمى ‪ ‬مشابه گوگوش نيز‬ ‫بر چهره دارد‪.‬‬


‫شعر‬

‫نرم نرمک می رسد‬ ‫اینک بهار‬ ‫بوی باران بوی سبزه بوی خاک‬ ‫شاخه های شسته باران خورده پاک‬ ‫آسمان آبی و ابر سپید‬ ‫برگهای سبز بید‬ ‫عطر نرگس رقص باد‬ ‫نغمه شوق پرستو های شاد‬ ‫خلوت گرم کبوترهای مست‬ ‫نرم نرمک می رسد اینک بهار‬ ‫خوش به حال روزگار‬ ‫خوش به حال چشمه ها و دشت ها‬ ‫خوش به حال دانه ها و سبزه ها‬ ‫خوش به حال غنچه های نیمه باز‬ ‫خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز‬ ‫خوش به حال جام لبریز از شراب‬ ‫خوش به حال آفتاب‬ ‫ای دل من گرچه در این روزگار‬ ‫جامه رنگین نمی پوشی به کام‬ ‫باده رنگین نمی نوشی ز جام‬ ‫نقل و سبزه در میان سفره نیست‬ ‫جامت از آن می که می باید تهی است‬ ‫ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم‬ ‫ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب‬ ‫ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار‬ ‫گر نکویی شیشه غم را به سنگ‬ ‫گر نکویی شیشه غم را به سنگ‬ ‫هفت رنگش میشود هفتاد رنگ‬

‫‪ ‬فريدون مشيرى‬ ‫‪23‬‬

‫‪23 Negah - March 15,2013‬‬


‫نگاه دوم‬

‫صبر كن پدر‬

‫‪Wait for me Daddy‬‬ ‫بخش گزارش نگاه‬

‫احتماال بسيارى ازشما از تقاطع خيابانهاى هشتم‬ ‫و كلمبيا در نيووست مينستر عبوركرده ايد اما‬ ‫شايد ندانيد در اين محل ‪ ،‬يكى از مشهورترين‬ ‫عكسهاى مربوط به جنگ ‪ ‬جهانى دوم گرفته‬ ‫شده است‪ .‬اين عكس شهرت جهانى دارد و‬ ‫جزو عكسهاى كالسيك تاريخ عكاسى به شمار‬ ‫مى رود‪.‬‬ ‫پس از حمله آلمان نازى به لهستان ‪ ،‬پارلمان‬ ‫كانادا در ‪ ١٠‬سپتامبر ‪ ١٩٣٩‬به آلمان اعالم‬ ‫جنگ كرد و كانادا تعدادى از نيروهايش را به‬ ‫انگلستان اعزام كرد ‪ .‬به هنگ بريتيش كلمبيا‬ ‫نيز آماده باش داده شد‪ .‬پس از چندين ماه انتظار‬ ‫باالخره زمان حركت هنگ بريتيش كلمبيا‬ ‫به جبهه هاى جنگ ‪ ‬اروپا فرا رسيد ‪ .‬در اول‬ ‫اكتبر ‪ ١٩٤٠‬صف طويل نيروهاى آن هنگ‬ ‫در خيابان هشتم نيووست مينستر ‪ ‬رژه كنان‬ ‫به حركت در آمدند تا سوار بر قطارى كه در‬ ‫انتظار بود‪ ،‬شده و به مقصدى اعالم نشده‬ ‫رهسپارگردند‪.‬‬ ‫در حاليكه نيروها از سرازيرى خيابان‬ ‫هشتم به سمت خيابان كلمبيا در حركت‬ ‫بودند ‪ ،‬عكاس ‪ ‬روزنامه ‪ Province‬به نام‬ ‫‪ )١٨٩٩-١٩٨٧( Claude Dettlof‬در‬ ‫جايى ‪ ‬ايستاده ‪ ‬بود تا بتواند به راحتى از‬ ‫رژه ‪ ‬ستون نظامى عكس بگيرد‪ .‬در همين‬ ‫حين ‪ ‬كودكى پنج ساله را ديد كه دست‬ ‫مادررا رها كرده و به سمت پدرمى دويد ‪:‬‬

‫‪me‬‬

‫‪for‬‬

‫‪Wait‬‬

‫‪daddy ...‬‬ ‫صبر كن پدر‪ ...‬كليك و اين صحنه بر‬

‫روى ‪ ‬فيلم آگفاى دوربين وى ثبت گرديد‪.‬‬ ‫فرداى آن روز‪ ،‬روزنامه ‪ Province‬ونكوورعكس‬ ‫را چاپ و بعد به سرعت در سرتاسر جهان‬ ‫منتشر شد‪.‬‬ ‫مشهورترين عكس كانادايى از جنگ جهانى‬ ‫دوم و يكى از مشهورترين عكسهاى ژانر جنگ‬ ‫همين عكس مى باشد ‪.‬‬ ‫دستان دراز شده مادر و چرخش لباسش ‪،‬‬ ‫كودكى با موهاى سفيد كه در تالش رساندن‬ ‫دست هايش به پدر است ‪ ،‬لبخند پدردر‬ ‫‪24‬‬

‫نگاه ‪ 15‬مارچ ‪2013‬‬

‫حاليكه تفنگ را به دست ديگرش داده تا بتواند‬ ‫لحظاتى دست پسرش را لمس كند ‪ ،‬صف بلند‬ ‫سربازان در پس زمينه ‪ ،‬همه و همه ‪ ‬يك تصوير‬ ‫فراموش نشدنى را خلق كرده اند‪.‬شاهكارى كه‬ ‫تركيب بندى آن در لحظه شكل گرفته و يكى‬ ‫از ناب ترين احساسات انسانى را از آن مقطع‬ ‫تاريخى به يادگار گذاشته است‪.‬‬ ‫وارن برنارد كودك پنج ساله ى ‪ ‬عكس به‬ ‫سرعت معروف شد ‪ .‬عكس همه جا منتشر شد و‬ ‫مجالت معروفى همچون اليف ‪ ،‬تايم ‪ ،‬نيوزويك ‪،‬‬ ‫ليبرتى ‪ ،‬ريدرز دايجست و كتاب سال بريتانيكا‬ ‫نيز در يك صفحه كامل ‪ ‬آن را چاپ كردند‪.‬‬ ‫اين عكس در طول جنگ جهانى دوم در همه‬ ‫مدارس بريتييش كلمبيا نصب گرديده بود‪.‬‬

‫پدر وارن در اكتبر ‪ ١٩٤٥‬از جبهه جنگ‬ ‫به خانه بازگشت و ‪ Claude Dettlof‬كه در‬ ‫آن زمان سردبير عكس روزنامه ‪Province‬‬ ‫بود‪ ،‬لحظه پيوستن دوباره خانواده را‬ ‫در ايستگاه قطار ونكوور عكاسى كرد‪.‬‬ ‫شهردارى نيووست مينستر براى گراميداشت‬ ‫اين عكس طرحهاى مختلفى را در دستور‬ ‫كار دارد‪:‬ضرب سكه ‪ ،‬چاپ تمبر ‪ ،‬ساختن‬ ‫مجسمه هاى برنزي پدر ‪ ،‬مادر و كودك در‬ ‫اندازه هاى واقعى و نصب آنها در محل گرفتن‬ ‫عكس كه اكنون ‪ Hyack Square‬نام دارد و‬ ‫سرانجام بازسازى رژه سربازان در سرازيرى‬ ‫خيابان هشتم مطابق عكس‪ .‬اجراى اين طرحها‬ ‫براى ‪ ٢٠١٤‬و ‪ ٢٠١٥‬زمان بندى‪ ‬شده است ‪.‬‬


Negah - March 15,2013


‫آگهی‬

Tel: 604.313.8411

RE/MAX Masters Realty

Tel: 604.913.9000 Fax: 604.913.9859 Toll Free: 1.800.715.2201

Suite 200, 1455 Bellevue Avenue, West Vancouver, BC Canada V7T 1C3

2013 ‫ مارچ‬15 ‫نگاه‬

26


Classified

‫ﺳوﭘﺮ ﻣﺎﺭﻛﺖ ﺍﻳﺮﺍﻧﻰ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺩﺍﻭﻥ ﺗﺎﻭﻥ ﻭﻧﻜوﻭﺭ‬

Foodness

Supermarket

، ‫ناﻥ سنگﻚ‬ ... ‫ مرﻍ و‬،‫گوﺷت‬

927 Seymour Street Vancouver

27 Negah - March 15,2013

27


‫آگهى‬

St Alcuin C

Bringing a Liberal Arts Education to the Kindergarten - grade 12 St Alcuin College St Alcuin College

Bringing a Liberal Arts Education to the North Shore Highly personalized

Bringing a Liberal Arts Education to the North Shore Kindergarten - grade 12 Kindergarten - grade 12 Highly personalized

Small class sizes Reasonable tuition

St Alcuin College Highly personalized

Small class sizes

University preparatory

Small class sizes

Reasonable tuition

Bringing a Liberal Arts Education to the North Shore Reasonable tuition University preparatory

Kindergarten - grade 12 Highly personalized

University preparatory

info@stalcuincollege.com www.stal 1044 St. Georges Ave., North Vancouver

info@stalcuincollege.com www.stalcuincollege.com 1044 St. Georges Ave., North Vancouver 604-360-8656 info@stalcuincollege.com www.stalcuincollege.com

St Alcuin College

1044 St. Georges Ave., North Vancouver

604-360-8656

Bringing a Liberal Arts Education to the North Shore

Small class sizes

Kindergarten - grade 12 Highly personalized

Reasonable tuition University preparatory

Small class sizes Reasonable tuition University preparatory

info@stalcuincollege.com

www.stalcuincollege.com

info@stalcuincollege.com www.stalcuincollege.com 1044 St. Georges Ave., North Vancouver 604-360-8656 1044 St. Georges Ave., North Vancouver 604-360-8656 2013 ‫ مارچ‬15 ‫نگاه‬

28


‫‪Classified‬‬

‫استودیو کالغ سفید تقدیم می کند‪:‬‬ ‫ساخت انیمیشن‪،‬‬

‫کالس های آموزشی‬

‫موزیک کلیپ (سینمایی و تبلیغاتی)‬ ‫و گرافیک تصویری‬

‫کاریکاتور چهره‬ ‫کارتون مطبوعاتی‬ ‫با همکاری خانه فرهنگ و هنر ایران‬

‫)‪Persian(Culture(and(Art(Institute((PERCAI‬‬ ‫&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&‪Units&10&& 11*1583&Pemberton&Ave,&North&Vancouver,&BC,&V7P&2S4‬‬

‫&&&&&& &&‪www. percai .com&&&&&&&&&&&778.889.4820&&&&&&&&&&info @ percai .com‬‬

‫با مدیریت‬ ‫افشین سبوکی‬ ‫کاریکاتوریست‪ ،‬انیماتور‪ ،‬تصویرگر‬ ‫_ برنده جوایز متعدد از مسابقات بین المللی‬ ‫تصویرسازی و کاریکاتور‬ ‫_ داور ‪ 2‬دوره دوساالنه بین المللی کاریکاتور تهران‬ ‫_ عضو هیئت علمی «خانه کاریکاتور ایران»‬ ‫عالقمندان جهت ثبت نام در کالسها می توانند با شماره تلفن های‪ 778.889.4820 :‬یا ‪:‬‬ ‫‪ 778.898.4575‬تماس بگیرند‪.‬‬

‫‪29‬‬

‫‪29 Negah - March 15,2013‬‬


‫آگهى‬

‫!‪HOME ... WHERE YOUR STORY BEGINS‬‬ ‫‪THE‬‬

‫‪SHEIKHY‬‬

‫‪TEAM‬‬

‫‪604.638.0770‬‬

‫‪Rose‬‬

‫‪Nima‬‬

‫‪Hooman‬‬

‫ﻋﻈﻴﻢ ﺍﺑﺮﻫﺎﻡ‬

‫‪SHEIKHY.COM‬‬

‫‪NIMA SHEIKHY‬‬

‫‪Personal Real Estate Corporation‬‬

‫‪604.317.6090‬‬

‫‪ROSE SHEIKHY‬‬

‫‪604.616.9009‬‬

‫‪HOOMAN SHEIKHY‬‬

‫‪Personal Real Estate Corporation‬‬

‫‪604.773.4080‬‬

‫‪ ‬مشاور‪ ‬شما‪ ‬در‪ ‬امور‪ ‬مالى‪ ‬و‪ ‬سرمايه‪ ‬گﺬارى‪ ‬‬

‫ ‪ RESP‬ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﮔﺬﺍﺭﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺷﻤﺎ‬‫‪Work : 604 579 0133‬‬ ‫ ‪ Guarantee income for life‬ﺩﺭﺁﻣﺪ ﺗﻀﻤﻴﻨﻰ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮ ‪Cell : 604 374 0677‬‬‫‪Fax : 1 888 607 8850‬‬ ‫ ‪ Life insurance‬ﺑﻴﻤﻪ ﻋﻤﺮ‬‫‪Suite 202- 5460 152 Street, Surrey , BC V3S 5J9‬‬

‫شرکت ساختمانی با بیش از ده سال سابقه کار در ونکوور بزرگ‬

‫‪EMRISE‬‬ ‫‪ConstructionÊLtd.‬‬

‫* مشاوره رایگان جهت انتخاب زمین و پروژه ساختمانی‬

‫* ارائه خدمات مهندسی جهت تهیه نقشه های معماری و مهندسی مورد نیازشهرداری‬

‫* پیگیری و اخذ پروانه ساختمان‬

‫* مدیریت پروژه و اجرای ساختمان مورد نظر شما‬

‫* مشاوره و انتقال تجربه ساخت به صاحبان زمین که شخصأ عالقه به مدیریت ساخت منزل خود دارند‬

‫‪TEL: (604) 218.4185‬‬ ‫‪FAX: (604) 921.4436‬‬

‫‪WEB: www.Emrise.ca‬‬ ‫‪TEL: (604) 218-4185‬‬ ‫‪Email:‬‬ ‫‪info@Emrise.ca‬‬ ‫‪FAX: (604) 921-4436‬‬ ‫‪WEB: www.Emrise.ca‬‬ ‫‪Email: Saeed@Emrise.ca‬‬

‫‪Supernal Arts.com‬‬

‫مدرسه هنرهای زیبای‬ ‫پشتوانۀ ما سال ها تجربۀ استادان دانشگاههای هنر می باشد‪.‬‬

‫ ‬

‫§کالسهای تئوری‪:‬‬

‫ ‬

‫§مبانی هنر‬

‫ ‬

‫§تاریخ هنر(جهان و ایران)‬

‫ ‬

‫§فلسفه هنر‬

‫ ‬

‫§آموزش مفاهیم در نقاشی کودکان‬

‫ ‬

‫§تجزیه تحلیل آثار هنرهای تجسمی‬

‫ ‬

‫§رشته های کارگاهی‪:‬‬

‫ ‬

‫§نقاشی (رنگ روغن‪ ،‬آبرنگ‪ ،‬اکریلیک)‬

‫ ‬

‫§مجسمه سازی‬

‫ ‬

‫§تصویر سازی‬

‫ ‬

‫§دیجیتال آرت‬

‫ ‬

‫§گرافیک(طراحی پوستر‪ ،‬بسته بندی‪ ،‬طراحی لوگو‪ ،‬آرم)‬

‫ ‬

‫§طراحی (اندام انسان‪ ،‬طبیعت بیجان‪ ،‬طراحی ذهنی‪ ،‬بعالوه تکنیک های مختلف طراحی‪،‬از قبیل اتچینگ )‬

‫در ضمن پنج شنبه اول هر ماه از ساعت ‪ ۴‬تا ‪ ۶‬بعدازظهر کارگاههای نقد و‬

‫کالس ها به دو صورت ترمی و آزاد برگزار می شود‪.‬‬

‫(به دلیل محدودیت جا‪ ،‬با تعیین وقت قبلی حضور برای عموم آزاد است)‬

‫استفاده نمایند پس از پایان دوره دیپلم مدرسه اهدا خواهد شد‪.‬‬

‫بررسی آثار هنری برپا می باشد‬

‫‪30‬‬

‫نگاه ‪ 15‬مارچ ‪2013‬‬

‫به آن دسته از دانشجویانی که به صورت ترمی از کالس ها‬

‫آموزش هنر‪،‬هنر است‪.‬‬

‫‪http://www.supernalarts.com‬‬

‫‪info@supernalarts.com‬‬ ‫‪100 East, 3rd Street‬‬ ‫‪North Vancouver‬‬ ‫‪BC V7L 1E6‬‬


Classified

31 Negah - March 15,2013

31


‫نگاه ‪ 15‬مارچ ‪2013‬‬


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.