Volume 2 - Issue 17 - July/August 2016 - www.kheradmand.ca - Tel: (416) 676-9-676
82 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
82
دفتر مهاجرت و وکالت
دفتر مهاجرت و وکالت -دفتر مهاجرت و وکالت -دفتر مهاجرت و وکالت -دفتر مهاجرت و وکالت
81
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
81 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
وام مسکن
وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن
80
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
80 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
مشاور امالک مشاورین امالک -مشاورین امالک -مشاورین امالک -مشاورین امالک -مشاورین امالک
79
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
79 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
مشاور امالک مشاورین امالک -مشاورین امالک -مشاورین امالک -مشاورین امالک -مشاورین امالک
78
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
78 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
رستوران و فروشگاه
رستوران و فروشگاه -رستوران و فروشگاه -رستوران و فروشگاه -رستوران و فروشگاه
رسانه ها
رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها
77
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
77 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
خدمات ساختمانی
خدمات ساختمانی -خدمات ساختمانی -خدمات ساختمانی -خدمات ساختمانی -خدمات ساختمانی
76
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
76 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
خدمات ارزی
خدمات ارزی -خدمات ارزی -خدمات ارزی -خدمات ارزی -خدمات ارزی -خدمات ارزی
عکاسی و فیلمبرداری
عکاسی و فیلمبرداری -عکاسی و فیلمبرداری -عکاسی و فیلمبرداری -عکاسی و فیلمبرداری
75
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
75 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
حسابداری حسابداری -حسابداری -حسابداری -حسابداری -حسابداری -حسابداری -حسابداری
چشم پزشکی و عینک
چشم پزشکی و عینک -چشم پزشکی و عینک -چشم پزشکی و عینک -چشم پزشکی و عینک
74
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
74 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
بیمه و سرمایه گذاری
بیمه و سرمایه گذاری -بیمه و سرمایه گذاری -بیمه و سرمایه گذاری -بیمه و سرمایه گذاری
آژانس مسافرتی آژانس مسافرتی -آژانس مسافرتی -آژانس مسافرتی -آژانس مسافرتی -آژانس مسافرتی
73
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
73 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
آرایشگاه ،کلینیک لیزر و سالمتی آرایشگاه ،کلینیک لیزر و سالمتی -آرایشگاه ،کلینیک لیزر و سالمتی -آرایشگاه ،کلینیک لیزر و سالمتی
آموزشگاه
آموزشگاه -آموزشگاه -آموزشگاه -آموزشگاه -آموزشگاه -آموزشگاه -آموزشگاه
72
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
72 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
71 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
71
70 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
70
درســم بود كه دختــر را شــوهر دادند .دختر را یكی از شــخصیت های مهــم این مملكت بــرد .هفــت هشــت مــاه بعــد به گوشــش رســانیدند كه این دختر ،نامزد مانندی داشــته اســت .دســتور داد كه مرا گرفتند و در دژبانی به مدت یــك ماه حبس كردند .می خواســت مرا بكشــد .در آن وقت ها ســیانور توی غذای افــراد می ریختند و آنهــا را از میان می بردند. خدایــی شــد كــه این مطلــب را بــه گوش دختر رســانیدند .دختــر رفت و بــه پاهایش افتــاد و گریه كــرد .پدر ومــادرش هم بــه شــفاعت خواهی رفتنــد و به او گفتنــد كــه او اص ًال تقصیــری ندارد، او واقعــا هیــچ قصــد بــدی در مورد ایــن دختــر نداشــت ،او آدم كم رو و خجولی اســت ،چقدر هم به دختر ما كمك كرد .باالخره او قبــول كرد كه مرا آزاد كنــد به شــرط آن كــه از تهران بــروم .مرا تبعیــد كردند با خود گفتم بــه كجا بروم ؟ چه كنــم ؟ تا آنكه باالخره به نیشــابور پیش كمال المك نقــاش رفتم ".
تو بمان با دگران از تو بگذشــتم و بگذاشــتمت با دگران رفتــم از کوی تو لیکن عقب ســرنگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تــو بمان و دگــران وای به حــال دگران رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند هر چــه آفاق بجویند کــران تا به کران میــروم تا که بــه صاحبنظری بازرســم محــرم مــا نبــود دیــده کوتــه نظران دل چــون آینــه اهل صفا می شــکنند که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران دل من دار که در زلف شکن در شکنت یادگاریســت ز سر حلقه شوریده سران گل این باغ به جز حسرت و داغم نفزود الله رویا تو ببخشــای به خونین جگران ره بیــداد گــران بخت مــن آموخت ترا ورنــه دانــم تو کجــا و ره بیــداد گران سهل باشــد همه بگذاشتن و بگذشتن کایــن بــود عاقبــت کار جهــان گذران شــهریارا غــم آوارگــی و دربــدری شــورها در دلم انگیخته چون نوسفران 69
شرح مختصری از غزل:
اســتاد شــهریار قصد سفر به نیشــابور دارد ولی مانند نوســفران شــورها در دلش هست. نگرانیهــا و دلواپســی هــا دارد زیرا یک ســر و هزار ســودا ،نــه پول زیــاد ،نــه امکانات و باالخــره غم آوارگــی و دربدری او را مشــوش کرده اســت .در بیت آخر غزل ،اســتاد به این نکته اشــاره می کند. در ادبیات ۱و ۲اســتاد شــکایت از نامزدش دارد و مــی گوید با آنکه نارواییها ،بی مهربانی ها و پیمان شــکنی ها در حــق من کردید من از تــو می گذرم و بــه آنانیکه ایــن ظلم را به مــن روا داشــتند سرنوشــت بــدی پیش بینی مــی کنم (اشــاره بــه تیمورتــاش و چراغعلی مــی کند که به دســتور رضــا خان بــه زندان انداختند و در آنجا از بین بردند) شــهریار قبل از تــرک تهران می خواهد نامــزدش را ببیند و خداحافظی کند .ســه روز تمــام تهران رازیر پا می گــذارد ولی موفق نمی شــود .واژه محاق عربــی اســت به معنی ســه شــب آخــر ماه قمــری که مــاه مطلقا دیده نمی شــود (بیت )۳شــهریار قصــه دارد در نیشــابور در اولین فرصت خدمت اســتاد کال الملک برسد و از او یاری بطلبد زیــرا او را صاحب نظر می داند و مــی خواهد از راهنماییهایش برخوردار شــود. ( بیت )۴در بیــت( )۵به افراد از خدا بیخبران
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
اشــاره می کنند که بی رحمانــه دل مثل آیینه اهــل صفــا را می شــکنند .در بیــت ()۸ شــکوه از بخــت خودش می کنــد و به نامــزدش مــی گوید بخت مــن بود که تــرا بــه راه بیدادگــران کشــاند و اال تو کجــا و ره بیدادگران کجــا؟ و باالخره در بیــت ( )۹به باور من شــاه بیــت این غزل اســت استاد شــهریار به فلســفه گذاشتن و گذشــتن در این روزگار گذران که به سرنوشت انســانها بستگی دارد اشــاره می کند که واقعا یک دنیا معنــی دارد. اســتاد شــهریار خاطره ای از این غزل دارد که منجر به دوســتی ایشــان با استاد حبیی ســماعی می شود: در نیشــابور بــودم و در منــزل هنردوستی.حبیب آمد عجب سنتورزنی بــود می گفت ســنتور من یــک ریخت پــاش از مرحــوم پدرم ســماع حضــور .مرا به او معرفــی کردند که شــاعر هســتم ،آن وقت ســرپا گوش شــدیم که ایشــان بنوازد و شروع بــه نواختن کرد .شــعری هم هنــگام نواختن مــی خوانــد تمام که شــد ،به شــوخی گفت: اگر شــهریار شــاعر هســتند جواب این شعر را بدهند از تو بگذشــتم و بگذاشتمت با دیگران رفتم از کوی تو لیکن عقب ســر نگران چنــد بیــت از این غــزل را خواند ســه بیت آخــر را بخاطــر نیــاورد ،حضــار گفتنــد کــه اتفاقا این شــعر از شــهریار اســت از آن موقع دوســت شــدیم .در تهران هم بــودم یک روز حبیب به منــزل من آمده کتابچه ای داشــتم کــه اشــعارم در آنجا می نوشــتم لطــف الله زاهدی دفترچه را برداشــت به شــوخی گفت: یا خواجــه شــهریار .کتابچه را باز کــرد اتفاقا ســرصفحه آمد: چوبدست حبیب ساز آید روح عاشق در احتراز آید یادشان گرامی باد. ایــن غــزل را اســتاد عبدلوهــاب شــهیدی خوانــده که آهنگ آن را اســتاد فرامــرز پایور تنظیــم کرده اســت.
منابع
دیوان شهریار جلد اول ( انتشارات نگاه) گفتگــو با شــهریار بــه اهتمام جمشــیدعلیــزاده ( انتشــارات نگاه) -اینترنت
69 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
ﺍﺳــﺘﺎﺩ ﺷﻬﺮﻳﺎﺭ ،ﺷﺎﻋﺮ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﺍﻯ
احد حبیب نیا
*شــهریارنه تنها افتخــار ایران بلكــه افتخار شــرق است* ملك الشعرای بهار *بــی خــود نیســت كــه شــهریار را حافﻆ معاصــر ،اســتاد غزل و شــهریار شــعر ایران مــی گویند ! او یگانه شاعریســت كه در زمان حیــاط خود مشــهور عالــم گردیده اســت * دكترغالمحسینبیگدلی ۶8
لطف الــه زاهــدی در مقدمه دیوان اســتاد شــهریار می نویسد : "اصوالً شــرح حال و خاطرات زندگی شهریار در خــالل اشــعارش خوانده می شــود و نوع تفسیر و تعبیر كه آن اشــعار بشود به افسانه زندگی او نزدیك اســت و حقیقتاً حیف اســت كه آن خاطــرات از پرده رویا و افســانه خارج شود ً . مــن هــم دیوان اســتاد شــهریار را بــاز می كنــم ،یكــی از غزلهایش را به نــام "تو بمان و دگران ،كه در آن قســمتی از شرح حال زندگی خــودش را بیان كرده اســت ،بازگــو می كنم : این غزل زمانی ســروده شده اســت كه استاد شــهریار را تبعید می كنند .دلیل تبعید شدن ایشــان را بهتــر اســت از زبان خود شــهریار
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
بشنویم: " تــا ســن چهــارده ســالگی را در تبریــز گذرانیــدم .ســیكل اول را در آنجــا خوانــدم به اضافــه مقــداری درس طلبگی و فرانســه. فرانســه مــن واقعــاً قــوی بــود .بعــد از آن هــم به تهران آمــدم .ســیكل دوم را در تهران خوانــدم .در همان زمان بود كه عشــقی پیدا كردم ،عاشــق خواهر یكی از همكالسی هایم شــدم .البته باید بگویم كه او عاشــق من شد، او مــرا دوســت داشــت واال من كــه روی این كار را نداشــتم .من آدم محجوبــی بودم .آنها از خانواده ی اعیانی بودند .پنج شــش ســالی منتظر ماندند .منتظر بودند كه من دانشــكده پزشــكیم را تمــام بكنم و بعد با هم عروســی بكنیم ،اما ســه چهار ماه مانده به تمام شــدن
68 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
آمــوزش داد ،میگویــد :آمــوزش رفتارهای صحیح به کــودکان به همان ســالهای نخســت زندگــی او محــدود نمیشــود .وقتی کودک شــما هفــت ســالگی را رد میکند و بزرگتر میشــود ،روابط اجتماعــی وســیعتری پیــدا میکنــد ،در رفتــار دوســتان و همســاالنش دقیق میشــود و تفاوتهایــی را میبیند یــا تحت تاثیر آنها قرار میگیــرد دیگر نمیتوانید بــا بــازی کــردن او را متقاعد به رفتار درســت کنید .در این سن شــما باید مفهوم قانــون را به فرزندتــان بیاموزید. در مقابل مقاومت او برای قرار گرفتن در چهارچوبی که شــما میخواهید بایــد به او توضیح دهیــد که قانون خانه شــما این اســت که فرزندتان بایــد ســاعت فــالن در خانــه باشــد ،یا قانون خانه شــما اجازه میدهــد یــک ســاعت تلویزیــون تماشــا کند و...
قانونگذار خود باشید!
دکتر لیالســادات موسویراد ،روانشــناس ،در نهایت برای
۶۷
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
پذیرش بهتر و ســریعتر قوانین توســط کودک اعتقــاد دارد :برای وضع و تعریف قوانین بهتر اســت در جلســهای با حضور کــودکان قوانین را با آنها در میان گذاشــته و حتی نظر آنها را نیز بپرســید و در صــورت امــکان نظر آنها را نیــز در قوانین مــد نظر قرار دهیــم .با ایــن روش نه تنها پذیرش قوانیــن برای کــودک راحتتر اســت بلکه اعتمــاد به نفــس او را باال برده و احســاس خوشــایندی بــه کــودک میدهد که کســی به او زور نگفته و او را مجبور به کاری نکرده اســت. بایــد بــه خاطــر داشــته باشــید که هر گونه سرپیچی از قوانیــن باید بــا عواقب آن همراه باشــد و اگر شما بدون در نظر گرفتن مجــازات قوانین را وضع کنید نباید انتظار داشــته باشــید از طــرف بچه رعایت شــود. وقتی کــودک شــما ببیند که بــا انجام ندادن تکالیفش از دیــدن تلویزیون محروم شــده روز بعد حتما تکالیفش را بــه موقع انجام میدهــد تا بتوانــد امتیازاتــش را بگیرد.
67 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
ﺗﺮﺑﻴﺖ ﺑﭽﻪ ﺣﺮﻑﮔﻮﺵ ﻛﻦ
نینی ســایت :خیلی از والدین شــکایت دارنــد از اینکه بچــه به حرفشــان گــوش نمیدهد ،بــه کارهایــی که از او میخواهنــد عمل نمیکنــد و در یــک کالم بچه حرف گوشکنی نیســت .اما بچه حرفگوش کــن ،چطور بچهای اســت؟ اصال چه باید کــرد تا بچه طوری تربیت شــود که مطابــق میل والدیــن رفتار کند و آیا اصال داشــتن فرزندی کــه بــدون چــون و چرا مطیــع اوامــر والدین باشــد ،امر ایدهآلی اســت؟
حرفشنو یا توسریخور؟
ســوالهایمان را از دکتــر لیالســادات موســویراد، روانشــناس میپرســیم :اگر توقع ما از حرفشــنوی کودک این اســت کــه باید به دســتورات مــا بدون چــون و چرا گــوش دهد ،بایــد بگویم کــه ذات دســتور دادن از لحاظ روانشناســی اشــتباه اســت .چــون دســتور دادن باعــث مقاومــت در طرف مقابل میشــود .به کار بــردن کلماتی مانند خطاب مســتقیم تو ،چــرا ،باید ،نبایــد و امثال اینها باعــث گارد و گرفتن نتیجه معکوس میشــود .باید اتاقت را تمیــز کنی ...نباید بیرون بروی ...چرا مســواک نمیزنی... تــو درسهایت را بخــوان! و.. چه بچهها و چه بزرگســاالن در مقابــل چنین برخوردی رفتارهای واکنشــی از خود نشــان میدهنــد .نباید تصور کنیم که چون بچهها کوچک هســتند و اشــتباهاتی دارند بایــد این طــور با آنها برخورد کنیم .بچههای زیر ۷ســال با گریه و لجبــازی مقاومت خود را با این طــرز برخورد ابراز میکننــد .بچههای بزرگتر از ۷ســال نیز شــروع به بحث بــا والدین میکنند کــه پدرومادرها بــه اصطالح میگویند بچــه تــوی روی مــا میایســتد و میگوید :اتاقــم را تمیز نمیکنم ...دوســت دارم بیــرون بروم ...مســواک نمیزنم، همین که هســت ...و غیره.
نه پرخاشگر ،نه منفعل
او درباره معایب شــیوه دســتوری میگوید :شــما با روش دستور دادن کــودک را در موقعیتی قــرار میدهیــد که احســاس فشــار میکنــد و بــه طر یقــی
۶۶
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
ســعی دراد خودش را از این فشــار رهــا کند .عکسالعمل کــودکان در مقابــل روش مقابلــهای بــا توجه به شــرایط متفــاوت اســت .البته ممکن اســت که شــما بــه صورت مقطعــی از این روش نتیجه بگیرید و کودک تحت فشــار به خواســته شــما تن دهد ولی ایــن رفتــار در او نهادینه نمیشــود و اگــر مثال در خانــه تنها بمانــد کارهایی را که قبــال بــه زور از او خواســتهاید ،دیگــر انجــام نمیدهد. عــالوه بــر ایــن ،در بلند مــدت ایــن رفتار شــما باعث میشــود که از کودکتان در بزرگســالی یک فرد منفعل یا پرخاشــگر بســازید .اگر او مطیع اوامر شما باشد در آینده احتمــاال تبدیل بــه فــردی پذیرا میشــود کــه در مقابل زورگویــی دیگــران قادر به دفــاع از خودش نیســت .روی دیگر ســکه این اســت که فرزند شــما در آینده تبدیل به فردی پرخاشــگر شــود که حتی تحمل ماخذه رییساش را نیز نداشــته و در مقابــل او میایســتد و پرخاش میکند!
جدولتشویقی
دکتر موســویراد روشــی را بــه عنوان جایگزین دســتور دادن توضیــح میدهد :به جای دســتور دادن بهتر اســت کــودک را از طریق ارتباط درســت با دنیای خودش به رفتار درســت عــادت دهیم .بــه این ترتیــب که با بــازی کردن نظــم را بــه او بیاموزیم .مثال از هر کار یــا وظیفهای که از او انتظــار داریم انجام دهد ،یک بازی بســازیم :بازی جمع کــردن اتاق ،بازی حمام کردن ،بازی مســواک زدن و ...حتی میتوانیــم جدولی تهیــه کنیم که کارهای خــوب را داخل آن بنویســیم و به عنوان جدول تشــویقی از آن اســتفاده کنیــم .به کودک بگوییم که با هــر کار خوبی که در جدول نوشته شــده یک ســتاره جایزه میگیرد و اگر ستارههایش بــه تعداد مشــخصی برســد میتوانــد فالن اســباببازی را داشــته باشــد .به مرور زمــان که کــودک در رفتارش پیشــرفت میکند میتوانید تعداد دو کار خوب را بــرای دریافت یک ســتاره در نظر بگیرید و ســپس هر ســه کار خوب یک ستاره و به همین ترتیــب ادامه دهید.
همه نیازمند قانون هستند
ایــن روانشــناس در مــورد کــودکان باالی ۷ســال که دیگر با بــازی نمیتوان بــه آنهــا
66 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
65 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
65
64 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
64
اســت .انتظار اینکه خودش را ببینم نداشــتم ولــی می دانســتم که حتمن پــدرش می داند کارولین کجاست. می خواســتم بــرای ســاعت هفــت بعد از ظهر رستوران باشــم ،تا شاید بتوانم همانجای دنج شــب آشــنائی را روبراه کنم. معمولن رســتوران از حوالی ســاعت هشت شــب می رود که شــلوغ بشــود .دست و دلم نمــی رفت بــه خودم برســم ،چرایــش را هم مــی دانســتم ،اما نمــی خواســتم خیلی هم ناجور باشــم کــه اعتنائی نبینم. عین مرغ ســر کنده در فضــای کوچک اتاق ایــن ور و آن ور مــی رفتم ،بــدون اینکه کاری انجام بدهم ،ویا حتــا بدانم چکار می خواهم بکنــم .عکســی هم از او نداشــتم تــا کمی با هم حــرف بزنیم. چرا آن شــب در رســتوران گردون که چندین بــار عــکاس دوره گــردی که چــه عکس های خوبــی هــم مــی گرفــت ،خواهش کــرد که عکســی از ما بگیرد جــواب رد دادم .او حرفی نــزد ،احتمالن حرفی هم نداشــت ،باز این من بــودم که راه نــدادم .وقتی به خــودم مراجعه مــی کنم می بینــم طفلک کارولیــن خیلی با
63
خوی ناجــور من کنار آمده بــود .پس من چرا اینجــوری همــه چیــز را درهم کردم .راســت اســت که گاهی اوقات جن مــی رود در قالب آدم و ذهنیــت و منشــم را درهــم برهم می کنــد .هرچه بود یک خطا و اشــتباه بزرگ بود و بهمین علــت قصاص بزرگی هــم تالفی گر آن اســت کــه دارم می دهم. داشــت دیر می شــد ولی فکرهــای درهم و بــر هم رهایم نمــی کرد: اگر بهــر دلیل کارولین آنجا بــود چی؟ بعید هــم نبود ،چون پــدرش کم کم داشــت از کار افتــاده می شــد و به کمــک او نیاز داشــت. برخــوردم بر چــه پایه ای باید باشــد؟ برخورد مــن مهم نبود چون ممکن اســت کــه ،اصلن نگاهم نکند .در اینصــورت با چه حال و روزی بــه خانه برگــردم؟ به خودم اخطــار کردم که تمامش کنــم .ادامه اش دیوانــه ام می کرد. بهتر دیدم با ســر و وضعی متعــارف بروم ،و حتمــن زود تر هم بــروم تا فرصــت بر خورد با هر مســئله پیش بینی نشــده ای را داشــته باشــم .مــی دانســتم اگــر پیدایــش کنم می توانــم دلش را به دســت بیــاورم .و با این باور زدم بیرون.
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
چه تصادفی ،هوا درســت شــبیه همان شب شــام بود ،البتــه با یــک تفاوت عمــده ،مگر نــه بعضــی ها یــک روز پول گم مــی کنند و بعضــی دیگر آن را می یابند ،من در آن شــب خاطره ،پیــدا کردم ،و حاال که تــا دینار آخرش را هم از دســت داده ام و شــده ام پاک باخته، می خواهم تکــرارش کنم. شــب اول آشــنائی بی خیال و بــدون انتظار یافتــن ،رفتم و به یاری شــانس ،خوبش را هم یافتم .اما حاال حالت کســی را داشــتم که می رود ســر مزار دوســتی که ناگهان رفته اســت. ترســیدم تصادف کنــم ،بارانی کــه مجددن و با شــدت شــروع شــده بود ،امان بــرف پاک کــن اتومبیلم را بریــده بود .هر کــس را کنار خیابان ،زیر درختی ،یا در ایســتگاه اتوبوســی ســر پنــاه گرفته بــود ،کارولین مــی دیدم ،که چــون مرا تشــخیص نمــی دهد ،دســتی بلند نمــی کند ،و مــن بــرای اطمینان آهســته از کنارشــان رد می شدم. اوهــام داشــت مزیــد می شــد .اگــر رئیس دانشــکده می دانســت که هنوز تــا چه حد آشــفته ام ،حتمن همکاریش را بــا من ،دریغ ادامــه دارد مــی کــرد.
63 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
مغزش تنیده شــده اســت .تو بــا مطالبی که همیــن حــاال گفتی ،کــه چکیده احســاس و برداشــتت اســت .قضاوت نهائــی را در مورد خودت انجــام دادی و من گمــان می کنم که ایــن آخرین مرحله درگیری ذهنی توســت که با اعتــراف به خودت آن را گشــودی .من حاال در تــو احســاس رهائی می بینم تــا حدی که لزومی نمی بینم حتا با روانپزشــک مشــورت کنی"... و پس از چند لحظه سکوت پرسید: " مادرت در قید حیات است؟ " " نه ،دوسال پیش در گذشت " " بنظــر مــن روز جمعه بســیار آرام و بدون هیجان با دوســتانت در مورد مشکالت دست و پاگیــر پس از فــوت مادرت صحبــت کن و قضیه را درز بگیر ،و زندگی عادی ات را شــروع کن"... رئیس درســت می گفت ،کمی خودم را پیدا کرده بــودم .و همیــن پیدا کــردن ،متوجه ام کــرد که با کارولین می توانســتم زندگی خوب و جدیــدی را آغــاز کنــم .و او را نیزکه ضربه ســختی خورده بود و من با ضربــه گیر رفتارم داشــتم خنثایش می کردم بــه زندگی متعارف برگردانم ...داشــت از تاثر و پشــیمانی گریه ام می گرفت. خیــال اینکــه ،در این فاصله بــا کس دیگری ازدواج کــرده باشــد ،و از آن بدتــر بالئی ســر خــودش آورده باشــد ،گیجم کــرده بود. با خدا حافظی گرمی ،اتاق رئیس دانشــکده را تــرک کــردم ،و خوشــحال بودم کــه مرحله دیگــری را بــرای یافتــن کارولین پشــت ســر گذاشته ام. چهارشــنبه بود ،یــک چهارشــنبه بارانی ،اما هوا ســرد نبود .دَم داشــت ،واین همان هوائی بود که همیشــه گلوی مرا مــی گرفت .چقدر دلــم مــی خواســت بــا یــک تلفــن کارولین را بــه آبجوئــی ســرد دعــوت می کــردم و از مصاحبتش ،لــذت می بردم .چه خــوب دَرکم مــی کرد و تمامی اشــاره هایــم را می گرفت. داشــت رفیــق تنهائی هایم می شــد... بغضــم زور گرفتگــی هوائی را کــه بارانش هم بنــد آمده بود زیــاد می کرد .نفســم باال نمــی آمد .نمی دانســتم چکار کنــم .باید می توانســتم خودم را بــرای جمعه روبــراه کنم. باید بتوانــم جمعه ،عادی ،بی هیجــان و آرام باشــم تــا واقعن بتوانــم همه مراحــل قبل از گام برداشــتن بــرای یافتــن کارولین را پشــت
ســر کالس ها حاضر شــوم ،و پس از جا افتادن مجدد .و افتادن آب از آســیاب ،ســفر جستجو را آعاز کنم. ولــی صحبت هــای رئیــس دانشــکده ،که قضــاوت ونظــر او را به کار من مــی نمایاند، بیشــتر متوجهم کرد کــه تا چه حــد به خطا رفتــه ام و در حقیقت خــودم را ،و حتمن او را ضایع کــرده ام. فکــر کــردم شــاید بــد نباشــد که بــا یک روانپزشــک مشــورت کنم .همانطور که رئیس نیز نظــرش ایــن بود" و کم کم داشــتم به تخریــب ذهنی کارولین پــی می بردم .مــن چکار کرده بــودم؟ من که بنظر خــودم آدم با فکر و مقاومــی بودم .من کــه بخصــوص در جریــان اولین مالقــات ،آن همه خــودم را جمع و جور کردم ،و توانســتم زمینه دوســتی متقابل را فراهم کنــم ،ناگهان چــه به روزم آمد که چنین شــب تارش کردم؟ کاری کــه جوان های خــام و از خود راضی هم نمی کنند. تصــور این که " کارولیــن " چقدر در ذهنش بــه من و عملکــردم خندیده اســت ،و چقدر سپاســگزار شانسش شــده که از دست آدم بی جنبــه ای چون من نجات یافته ،شــقیقه هایم را می کوبید. شــاید تــا مدتی ،نــه بخاطر از دســت دادن مــن ،بلکــه بخاطر فریبــی که داشــته غرقش مــی کــرده حــال و روز خوبــی نداشــته ولی حتمــن پس از بر طرف شــدن تکان های اولیه خــودش را پیدا کرده اســت. در ایــن صــورت من عــازم کجا هســتم؟ به دنبــال پیدا کردن چه کســی داشــتم شــال و کاله مــی کردم؟ "...آقای ســبحانی! خیلی در فکری ،چه شده کــه از جایت تکان نمی خــوری ،و بنظر نمی رســد که قصد ترک اتاق مرا داشــته باشــی" . شــرمنده و مغبــون از جــا بــر خاســتم ،و تصمیم گرفتم کــه تمامی اندیشــیده هایم را بــه او بگویــم ،و چنیــن کردم. " ...نــه آقــای ســبحانی چنین نیســت .بهتر اســت خــود آزاری نکنــی .من سالهاســت که تــو را می شناســم و به تو اطمینــان می دهم کــه همان مرد متیــن و آرام و منطقی ســابق هســتی .هــر انســانی ،گاه تحــت شــرایطی نــا خواســته چنین تصمیــم هائی مــی گیرد. تصمیمــی غیــر پیش بینــی ،برای رســیدن به آزادی از قیــدی کــه تصــور می کنــد در پهنه 62ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
ســر بگذارم .اما میدانســتم که ســخت آشفته ام .فقط پنجشــنبه را داشــتم .وقت کمی بود برای بــاز یافتم. داشتم می ترسیدم. نمی خواســتم باز به ســرزنش خودم رجعت کنــم .چــون اگــر راه مــی دادم ،از پــا در می آمدم ،هــر چند حاال هم محکــم روی پاهایم نبــودم .موجود مســخره ِ مفلوکی شــده بودم که بــه زور می خواســتم خودم را به ســاحل نجــات در گیــری هــای فکــری بکشــانم ،آن هــم از دریــای بســیار متالطم یــاد و خاطره کارولین کــه هیچ گناهی نداشــت و من او را ابراهیم وار به مســلخ کشــانده بودم. مــن کــه مدتــی اســت ســفارش کــرده ام آپارتمان کوچکــی برایم پیدا کنند ،چرا دنبالش را نمــی گیــرم ،چرا خــودم را با ایــن کار مهم مشــغول نمی کنــم؟ آمدیــم همیــن روز ها یــک جورائــی ناگهــان پیدایش شــد .من که هنوز خانه درســتی ندارم .اگر فــردا دنبالش را بگیرم شــاید برای آرامــش روز جمعه به دردم بخــورد .همین که ببینــم دارم مقدمات یافتن او را جــور می کنم احســاس آرامش می کنم. حتمــن فــردا می روم ســراغ خانه .امشــب را چــکار کنم؟ تصمیــم گرفتــم شــام بروم بــه رســتوران " مونتانــاس " رســتوران پدر کارولیــن ،جائی که بــرای اولین بار آنجــا دیدمــش .در واقع او به ســراغم آمد .چه شــب پــر از خاطــره ای .آن شــب تا مــدت هــا گیج بــودم و ذهنــم تلو تلــو می خــورد ،اما زیبانی ســحر انگیــز او و بــر خــورد تنظیم شــده اش باالخــره از پا درم آورد ،و کــم کم طناب ِمهــرش را به دور گردن احساســمِ ،خفت کردم. به خانه که رســیدم ساعت ســه بعد از ظهر بــود .خســته بــودم .روی تخت دراز کشــیم، دســت هایم را زیر سرم گذاشــتم و به سقف خیره شــدم و بر بال رویاهایم ســفری را که از انجامش بیم داشــتم آغاز کردم .خوشــبختانه خیلــی زود خوابم برد. هــوا تاریک بــود کــه از خواب پریــدم .این تعویض زمــان هم درد ســری اســت ،فکرمی کــردم باید هشــت و نه شــب باشــد و من از شام و رســتوران هم افتاده ام در حالیکه فقط پنــج دقیقه از پنج گذشــته بود. خوشــحال خودم را جمع و جور کردم .چطور تا حــاال به این فکــر نکرده بــودم که بهترین محل برای پیدا کردن کارولین رســتوران پدرش
62 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
با تعجب پرســید: " چرا ناگهانی اســتعفا دادی؟ چی شده بود؟ رئیــس آنقدر از دســتت ناراحت بــود ،که بی خودی به همه مــی پرید...
" اگر بخواهی یا اگــر بتوانی؟ ،چون ظاهرت نشــان نمــی دهد .مــی دانــم مــی خواهی جبــران کنی ،ولی مــن تا ندانم کــه چرا چنان کار غیر قابل بــاوری را انجام دادی ،نمی توانم کمکت کنــم .شــنیده ام که حتا خانــه ات را هــم فروخته ای .همســر که نداری؟ درســت می گویم؟". " نه ،ندارم " " مســئله خالفی مطرح اســت ،که از بیم آن خودت را از دســترس دور کردی؟ با من راحت باش ،من از گذشــته ی کاری تو راضی هســتم، هم شــاگردانت و هم خوشبختانه همکارانت نیز از تــو رضایت دارند" . " نــه ،هیچگونــه موضــوع خالفــی در میان نیست مطمئن باشــید....بگذارید برای راحتی ذهن شــما بطور خالصه توضیــح بدهم ،چون بدون ایــن توضیح ،گویــا پرونــده ی ناجوری دارم. من قبول دارم که بخصــوص دررابطه با کارم در اینجا و با شــخص شــما ،تصمیمی اشــتباه گرفتــم ....از بابــت آن نــه تنهــا پــوزش مــی خواهــم کــه عمیقن شــرمنده هم هســتم و اگــر راهی برای جبــران آن پیش رویم بگذارید با کمــال میــل آمــاده ام .ولی لطفــن به این مختصر توجــه کنید:
و ساکت شدم. و تــا موقعــی کــه او شــروع نکــرده بــود، ســنگینی ایــن ســکوت عذابــم مــی داد. " تــو از عشــق یــک زن زیبــا کــه بــا همه عالقــه و خلوص به تــو پیش کش کــرده بود، بــا چنان وضع آشــفته ای فرار کردی؟ درســت مــی گویم؟ " " متاسفانه بله ،درست می گوئید". " پس ،آقای ســبحانی ،اجــازه بدهید بگویم که بــر خــاف تصــورم ،پیچیدگی احساســی داریــد " اگر نگویــم روانی ". " موافقــی بــا یکــی از اطبــا روان شــناس دانشــگاه خودمان مالقاتی داشــته باشی؟ می خواهــی من ترتیبــش را بدهــم.؟ " " رئیــس! دیگر خیلی دیر شــده اســت ،من بحران را پشــت سر گذاشــته ام و حاال از ثبات کامــل برخــور دارم ،و بهمین خاطــر آمده ام که شــما اجازه بدهید تا زندگــی ام را برگردانم بــه دایره اول .موافقت شــما مرا یاری بســیار خواهــد کــرد .می خواهــم وقتی کــه همان امیر گذشته شــدم ،جســتجو را برای یافتن او از راه اصولــی آغــاز کنم .مطمئن باشــید اگر موفق شــدم به آرامش کامل خواهم رســید" . " و اگر موفق نشدی؟ " چه می توانستم بگویم؟ " مــی شــوم یک شکســت خــورده .که دلم نمــی خواهد" . " بســیار خــوب آقای ســبحانی ،بــرای روز جمعه ســاعت چهار بعد از ظهــر ترتیب یک گرد هم آئی عمومی را در آمفی تاتر دانشــگاه می دهم .یکی از ســخنران های اصلی بایستی تو باشی. تــا ظهور مجــددت ســؤال بر انگیز نشــود. خــودت هر طور که می خواهــی و صالح می دانی بــا آنها صحبت کــن .موافقی؟ ولــی من صال ح می دانــم که قبل از جمعه حتمــن در بــاره مطلبــی کــه بــا همکارانت صحبــت خواهــی کرد بــا من مشــورت کنی چون هم از غیبت ناگهانی تو بســیار متعجب هســتند و هم اگــر متوجه بشــوند کــه این عملــت بخاطر فرار از عشــق یــک خانم زیبا بوده اســت ،کمترین تاثیرش زیر ســئوال بردن شــخصیت توخواهد بود " " هم موافقم و هم از توجه و همیاری شــما تشکر می کنم" . و بدیــن نحــو ،مرحلــه اول را عبــور کردم. تصمیــم گرفتم که برای یکمــاه مرتب و مفید
راســتی یکــی دو روز بعد از رفتــن تو ،خانم شــیک و زیبائــی آمــده بــود ســراغت را می گرفــت .وقتی از او پرســیدم چــه کارش داری، گفت : بــه من گفتــه اند معلم خوبی اســت برایفارســی درس دادن ،مــی خواســتم اول بــا او مشــورت کنم وبعد بیایم ســر کالســش. وقتــی بــه او گفتــم بــه علت یک مشــکل خانوادگی نا گهان رفته اســت .آشــکارا در هم شــد ...او را می شــناختی؟ " " نه ،نمی دانم کی بوده " طاقت نیاوردم. " وقتی آشکارا درهم شــد ،چکار کرد؟ چیزی گفت؟ " " کمــی تامل کــرد و رفــت .و در حین رفتن پرسید: کی بر می گردد؟ "" بــدون اینکــه جواب مــرا ،کــه " نمیدانم " بود ،بشــنود رفت" . گره داشت از آنچه که بود ،کورتر می شد. *** " مــی دانــی چه لطمــه ای به دانشــگاه ،به قبــل از ایــن جریان بر حســب تصــادف با بچــه ها کــه با عالقــه ،وبــه شــوق تدریس خانمی آشــنا شــدم ،در رســتورانی بودم ،آمد شــخص تو مــی آمدند ،و بــه خــودت زدی؟ روی میــزم و به شــام دعوتم کــرد"... چــه واقعه ای در زندگــی ات رخ داد که بهائی " پس کلــی هم خوش شــانس و مورد توجه چنین ســنگین بابت آن پرداخت کردی؟ و چرا هستید ،نمی دانستم" . بی اطالع قبلی ،یعنی آنچــه که روش متعارف خواســتم شــوخی کنم و بگویم " :چون شما اســت ،و چنــان با عجلــه و ناگهانــی غیبت! زن نیســتید " دیــدم حتمــن کار از اینــی که هســت بد تــر مــی شــود ،از خیر مــزاح بی زد...؟ " " اســتاد ،درایــن میــان خــودم بیشــترین و موقع گذشــتم و چون به کمک او ،و بخصوص درحقیقــت عمیــق ترین ضربــه را خــوردم .به بازگشت به کار ســخت نیاز داشتم .ادامه دادم: راســتش نمــی دانم چــرا " " نمی دانی چرا؟ " " به راســتی نمــی دانم چرا؟ چــرا تصمیمی " همیــن شــام ،کار را بــه جــا هــای باریک غلــط ،،ناگهانــی و بــا عجله گرفتم....ســخت کشــاند و داشــت پریشــانم می کــرد ،او هم گویــا در من تفاهــم الزم را دید .در یک لحظه پشیمانم" . " مــن که نمــی دانم چه می گوئــی .و نمی بحرانــی ،کــه واقعن نمــی دانم چــرا ،گرفتار خواهــم رویش تمرکز بدهم ،چون متاســفانه َوهم شــدم ،شــاید هــم ترســیدم ،و دیدم که آن وقــت باید جــور دیگری راجع بــه تو فکر اصلــن آمادگــی ندارم ولــی او داشــت کاملن آمادگیش را نشــان مــی داد...وقتی خــودم را کنم" . " فکــر می کنیــد راه برگشــتی باشــد؟ می پیــدا کــردم که همــه پل هــا را خــراب کرده بودم .و حاال ســخت پشــیمانم" . خواهــم اگــر بشــود جبــران کنم" . 61ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : 61 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
داستان پاورقی ماهنامه خردمند
نوشته دکتر محمود صفریان
شامباکارولین
ﻓﺼﻞ ﺳﻮﻡ نگاهی به درون
بخش چهارم
و حاال پریشــانی دائم خورده اســت دســت افســردگی گــه گاه و دارد کالفــه ام مــی کند. این ژســت های صدتــا یک غاز مرد ســاالرانه ی جامعــه ما فقــط به درد باختن و حســرت خوردن و پشــیمان شــدن می خورد. یک مــراوده ،بهر دلیل شــروع شــده بود .و چه قشــنگ هم بــود .درد دل های گذشــته، گفته و رو شــده بود و مســیر آشنائی داشت روشــن می شــد و احساسی عاشــقانه داشت بــه بار می نشســت ،و پرنده عشــق پرپر می زد تــا بر شــاخه ای مناســب بنشــیند .چیدم پرهای رنگین او را و شــاخه مناسب وجودم را از او دریــغ کردم. هنوز صدایش در گوشم زنگ دارد. "...داری مــی شــوی همــان مــردی که می خواهم...پرســو جــو هایت بــوی خواهندگی دارد"... چیزی شبیه همین بود .و من نگرفتم. حتا گفت: " مگر برایت مهم اســت کــه دارم می روم و به کجا؟"... و در ادامــه کــه دریافتــم دارد راه می دهد، دارد مــی گوید به تو عالقمندم ،دارد دســتش را دراز می کند ،و آغوشــش را آماده نشان می دهــد ،و مــن می بایســتی بی تردیــد او را به خــود می فشــردم ،و بــه گرمــی از آمادگیش اســتقبال می کردم ،نکردم! و بر ســر دو راهی انتخاب ،راه عوضــی را برگزیدم. نمی دانم از کجا و چگونه شــروع کنم؟ نمی دانــم اصولن می توانم شــروع کنــم؟ یک آدم پشــیمان و مغبون ،کســی که پل های پشــت ســر را هم خراب کرده اســت ،دنبال کدام راه برگشت است؟ اگرمعجزه ای شــد و ســر نخی به دست آمد، واکنــش او به ایــن همه ابلهی ،بــه این همه پایمــال کردن احســاس صادقانــه اش چگونه خواهد بود؟ من حتــا نمی دانــم کجای دنیاســت ،و چه کار مــی کنــد .گاه فکــر میکنم :شــاید مرا از جدارهای ذهنش هم تراشــیده باشــد .در این
آشــفته ام ،در هــم ریخته ،و مثل کســی که پــول زیادی را گم کرده باشــد ،مرتب ســوراخ ُســنبه های مغزم را مــی گردم. مــی دانــم که خــودم بانــی بــودم ،و فقط بخاطر یــک ُپز و یک اَدا ،که نــه ،نباید زود وا داد .بایــد مقــاوم بود .باید طرف را اگر تشــنه هم هســت تشــنه تر کرد ،رهایــش کردم. و یا شــاید بیشــتر بــه خاطر خــودش بود کــه نمــی خواســتم گرفتــار من بشــود فکر می کردم وصله مناســبی نیســتم .و البته کم شــهامتی خــودم هــم علت دیگــرش بود. مــرد بزدلی بــودم که از عشــق و از زندگی فرار کرد. ایــن همــه واهمــه بــرای چــی و از چــی بود؟.....باختــم. مــن از آن آدم هائی هســتم که اگر شــانس هــم در بزند ،نه تنها گوش ســنگینی دارم ،که حتمن سرشــاراز کندی هم هســتم. ۶۰ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
صورت دیگر گشــتن ندارد .ولی این بی قراری و پشــیمانی ،توانم را بریده است .زندگیم پس از آن شــب ،آن آخرین شب ،وآن نحوه جدائی و کاری کــه عجوالنــه فردایش انجــام دادم ،از آرامش تهی شــده است. نمــی دانم وقتــی پــس از خوانــدن آن یاد داشــت کوتاه ،خواســته با من تماس بگیرد و نتوانســته ،و متوجه شــده که تلفن ام را قطع کرده ام ،چه حالی شــده؟ چه فکــر کرده؟ کار مــن دقیقن یک فــرار بود. و حاال ،مغبون و بازنده و پشــیمان ،فهمیده ام کــه او را می خواهم .بــه او ،به نحوه حرف زدنش ،به هوشــیاری و توجهش و به آن همه منش ،کــه صادقانــه زیبایش کرده بــود ،و به آن رنگ دل انگیز چشــمهایش ،نیاز دارم .نیازی که بدون دسترســی به آن ،تعــادل الزم را برای درســت فکر کــردن و حتــا درســت راه رفتن نخواهــم داشــت .می دانــم که ســخت او را آزرده ام ،ولی به درســتی نمــی دانم چرا. بایــد بخاطر خــودم ،بــه خاطــر او که حاال حاکمیــت کامل بــر ذهنم دارد ،تــکان بخورم بایــد کاری بکنم ،باید هرطور شــده او را بیابم بــا او" شــام بخــورم! " و اعتراف کنــم و دلش را کــه می دانم شکســته ام به دســت بیاورم. اما چطور؟ در گام اول تصمیــم گرفتم به همان شــهری که بــودم بر گــردم .و مجددن بــرای تدریس در دانشــکاه اقدام کنم .خانــه ای روبراه کنم و ظاهر خودم را بســازم .و بشــوم همان" امیر " ســابق ،ولــی بــدون کارولین که حاال ســاالر ذهنم بــود ،وهمــه این شــروع را بــه خاطر یافتــن او آغاز مــی کــردم .کار کوچکی نبود.. امیدوارم این حرکت و تصمیم بشــود سکوئی بــرای پرواز به ســوی او. *** " رئیس دانشــکده خواسته به دیدارش بروی، می خواهد بــا تو صحبت کند " ایــن را منشــی او به من گفــت .خودش هم
60 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
اس« ،شــریک» دلخواه خــود را پیدا کند. او را بــه قلعــهای در باوارایا بردند .در آنجا 40دختــر دیگر با نامهای ســاختگی زندگــی میکردنــد .شــرایط زندگــی در قلعه بســیار لوکس و تشــریفاتی بــود .اتاقهای بــرای بــازی و ورزش داشــت و مجهز به کتابخانه و ســالن موســیقی و حتی ســینما بود. بــه گفته تروتز ،تا بــه آن زمــان غذاهایی به آن خوبی نخــورده بود. هیــچ نیــازی به کار نبــود و گروهــی از خدمتــکاران به آنهــا خدمت می کردند. کل قلعــه را یــک پزشــک بلندپایــه عضو اس اس کنترل میکــرد .او زنــی را کــه وارد میشــد بــه دقــت معاینــه میکــرد ،مبــادا کــه بیماری ژنتیکــی ،اعتیاد بــه الکل یا کندذهنی داشــته باشــند. بــه زنهــای قلعــه اخطار داده شــده بــود کــه هیــچ حــق قانونــی نســبت بــه کودکانــی که به دنیا خواهند آورد ،نخواهنــد داشــت. کــودکان بــه انســتیتوهای پرورشی مخصوصی فرستاده میشــدند تا در شــرایطی ایــدهآل برای خدمــت وفادارانه بــه هیتلر، پــرورده شــوند. افســران بلنــد قد، قــوی ،چشــمآبی و موبلونــد ،بــه آنجــا آورده میشــدند، تــا بعــد از آشــنایی مختصر یک هفتهای در جریــان تماشــای فیلــم ،بــازی و همایشهــا ،دخترها یکــی از آنهــا را برای فرزنــدآوری انتخــاب کنند . یکی از اجزای اصلی برنامه Lebensborn حفﻆ اســرار و شــرایط محرمانه بود .بعد از اینکه دخترها ،انتخابشــان را میکردنــد ،دقیقا 10روز بعد از گذشــت آخرین عادت ماهانهشــان، یعنــی در زمانی که بهترین شــرایط فیزیولوژیک بــرای لقاح و حاملگی اســت ،یک آزمایش پزشــکی دیگر انجام میشــود و بعد اجازه نزدیکی داده میشد. تروتــز در آن زمــان از این برنامه خوشاش میآمــد ،نه فقط به خاطر بیقیــدی و لذات جســمانی همراهاش ،بلکه برای اینکــه تصور میکرد، چقدر در خدمات پیشــوای عزیزش قرار گرفته اســت! همان افســری که تروتــز را در جریان چنــد دیدار ،بــاردار کرد ،هفته 5۹ماهنامه خردمند -شماره -۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
بعد برای باردار کردن دوســتانش مورد اســتفاده قــرار گرفت 9 .ماه بعد او زایمانی ،نهچندان آســان داشت. در آن زمان زنان «خوب» آلمانی دوســت داشــتند که در روندی کامال طبیعــی ،زایمان کننــد و تزریق مســکن به آنها ،گناهــی مثل پذیرفتن دموکراســی منحط غربی داشت! او دو هفته به نوزادش شــیر داد و بعد کودک از او گرفته شــد .تروتز دیگر هیچگاه نــه کودکاش را دید و نه پــدر فرزندش را. در ســالهای بعدی تروتز تــالش کــرد کــه کــودکان دیگــری بــه دنیــا آورد ،او ســرانجام عاشــق یکــی از افســران جوان شــد و با هم ازدواج کردنــد .البتــه او به شوهرش گفت که در برنامه Lebensbornشرکت کرده و چقدر شــگفتزده شد که شــوهرش به اندازه او از این همکاری او ،خشنود نیست! البته همسرش نمیتوانست آزادانــه او را ســرزنش کند، آخر او وظیفهاش را در قبال هیتلــر انجام مــیداد! تروتز هیچــگاه نفهمیــد که چــه بر ســر فرزندش آمده اســت. آمــا در آلمــان بعد از جنــگ و حکومت نازیها ،این پیشــنیه خانــم تروتز همچون داغ ننگــی بــر روی او مانــد ،طــوری که هیچگاه نتوانست از آن رها شــود. برآورد میشــود که در طــی ایــن برنامه عجیــب ،حــدود 20 هــزار نــوزاد ،زاده شــدند .بســیاری از آنهــا پــس از جنگ، زمانی که نرخ موالید آلمــان به شــدت پایین آمده بــود ،بــه فرندخواندگی پذیرفته شــدند. هنوز که هنوز اســت ،بیشــتر این افراد ،بختی برای دانســتن پیشینه واقعی خودشــان نداشــتهاند و نمیدانند که در چه شرایطی نطفهشان نهاده شده است. در ســال ،200۶بیش از 30نفر از افــرادی که تحت همین برنامه زاده شــده بودنــد و در آن زمان دیگر بیش از ۶0ســال داشــتند ،در یکی از شــهرهایی که برنامــه Lebensbornدر آن اجرا میشــد ،با هم مالقات کردنــد تا با گفتگو با هــم از اضطراب دیرپــای خود بکاهند. 59 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
زنانیکهبرایهیتلر،حاملهمیشدند
علیرﺿامجیدی در طی 12ســال حکومت رایش سوم ،در آلمان و نــروژ برنامه عجیبی اجرایی شــد، ایــن برنامه بــه تازگی در کتــاب جالبی که 100رخداد جالــب تاریخی 20قرن را در ۶ قاره دنیا نقل کرده ،فهرســت شــده است. وب ســایت یک پزشک :یکی از چیزهایی جالبی که در این کتاب به آن اشــاره شــده اســت ،برنامهای موســوم به Lebensborn یا چشــمه زندگی بود .این برنامه را اس اس پایه نهاده بود و ســازمان ثبتشــدهای به همین نــام برای آن وجود داشــت و هدف اصلــی آن افزایش میزان تولــد کودکانی با ویژگیهای شــاخص نــژاد آریایی بود. یکــی از زنانــی که درگیر این برنامه شــد و در کتاب روی داســتان زندگــی او تمرکز شــده اســت ،زنی به نام هیلــدگارد تروتز بــود ،او یــک حامــی وفــادار و مشــتاق نازیهــا بــود ،تا آنجــا که مدالــی به پاس این تالشهای او به او در ســال 1933اهدا شــده بود. او در ایــن زمــان به صــورت هفتگی در همایشهــای نازیهــا شــرکت میکــرد، در ســخنرانیها شــوق ســاختن یــک آلمــان نوی بهتر بــه شــرکتکنندگان القا میشــد و جوانان میفهمیدنــد که چقدر برای ســاختن ایــن آینده بهتر ،تــالش آنها ارزشــمند خواهــد بود. تروتــز به زودی چهره شــاخص ،ســازمان 58ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
محلیاش شــد ،اما قســمت زیادی از این محبوبیت او بــه ویژگیهــای فیزیکی او ربط داشــت :موهای بلوند و چشمان آبی او شاخص نژاد آریایی شــمال اروپا بود .او پاها و اندامی کشــیده و لگنی پهن داشت که فرزنــدآوری را برایش ســهل میکرد. در ســال ،193۶او تنها 18ســال داشــت و تــازه تحصیــل را تمــام کرده بــود و در پی یافتــن کاری برای آینده خــود بود .در این زمــان او با رهبر ســازمان زنانی حامی هیتلر ،گفتگویی کرد که آیندهاش را تغییر داد .به او گفته شــد کــه آلمان بیش از هر چیــز ،به افــرادی به نژاد خالص نیــاز دارد و برای چه او برای پیشــوا ،چنین فرزندانی را بــه ارمغان نیاورد. ترونــز در ایــن زمــان نمیدانســت که در آن زمــان ،مدتــی اســت کــه برنامهای بــا حمایت دولتی بــه نــام Lebensborn در حــال اجراســت .در ایــن برنامه بدون مالحظــات معمول بــرای ازدواج قانونی یا شــرعی ،زنانــی بــا ویژگیهای نــژادی به اصطــالح برتــر آریایی انتخاب میشــدند، بــا افســران اس اس همخوابــه و حاملــه میشــدند. تروتــز هــم در همیــن راســتا ،مــورد آزمایشات پزشــکی قرار گرفت و مثل زنان دیگری که وارد برنامه میشــد ،پیشینهاش مورد بررســی قرار گرفت ،مبــادا که خون یهــودی در رگهایــش جاری باشــد .حاال که سربلند از آزمایشــات بیرون آمده بود، میتوانســت از بین یک گروه افسران اس 58 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
57 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
57
56 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
56
55 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
55
نکنیــم .پژوهــش دیگــری که اعضــای هیات علمــی دانشــگاههای کلمبیــا و پیتســبورگ انجــام دادهانــد نیز نشــان میدهد مــرور و گشــتزنی در فیسبوک از میــزان خودکنترلی کاربــران میکاهــد .یعنــی افــراد در فضایی مجــازی و به ظاهــر صمیمی قــرار میگیرند و ناگهــان از کنتــرل خویش خارج میشــوند. این مســال ه از ســوی کاربران نیز به فیسبوک تذکر داده شــد و یکی از دالیلی که این شبکه اجتماعی فیلترهایی برای آشــنایان و دوستان و دوســتان نزدیک درســت کرد ،به خاطر همین تذکرهــا بود .بــه عبارت دیگر ،بــا این فیلترها شــما همچنان چهــره موجهی میان آشــنایان خواهید داشــت ،ولی دوستان نزدیکتان خوب میداننــد که چقــدر بددهن هســتید .کیت ویلکوکــس اســتاد بازاریابی مدرســه بازرگانی کلمبیا معتقد اســت این کاهــش خودکنترلی در شــبکهای مثــل فیسبوک ناشــی از نوعی غرور نســبت به فضای پر از الیک آنجاســت. الیکهایی که مدام کاربــران را تایید میکنند. در ایــن فضــا افــراد میخواهند خودشــان را بیشــتر و بهتر از آنچه هســتند نشــان دهند. ســپس مورد تایید نیز قــرار میگیرند و همین
54
تایید ســبب میشــود تا کاربران خود را بیشتر بــروز دهنــد .این غــرور کاذب کــه منجر به نوعی جســارت کاذبتر میشود شبیه حالت مستی الکل اســت .دکتر شــری تورکل ،استاد روانشناســی و مطالعات اجتماعی دانشــگاه امآیتی معتقد اســت در فضای آنالین افراد از قید و بندهای دنیــای حقیقی کمی رهاترند و انگار یادشــان میرود کــه دارند بلندبلند فکر میکننــد و هر کدام از نظرهایشــان میتواند عکسالعملــی داشــته باشــد .اینجاســت که فقط نظر مینویســند ،بدون اینکه به تبعات آن فکــر کنند .تورکل از توخالی شــدن کلمات زشــت از معنــا میگویــد و اینکه الزامــاً قرار نیســت همانچیزی که مینویســیم احساس واقعــی مــا باشــد .مثــ ًا وقتــی بهخاطر یک موضوع خیلی بیاهمیت و کوچک به کســی میگوییم «ازت متنفــرم!» این واقعاً به معنی تنفــر واقعی نیســت .تــورکل که نویســنده کتــاب «چــرا مــا از تکنولــوژی بیشــتر و از همدیگر کمتــر توقع داریم» اســت ،میگوید وقتی میخواهیــد وارد شــبکههای اجتماعی شــوید به شــما نوید وارد شــدن در بهشتی از دوســتیها و رفاقتها میدهنــد ،ولی وقتی
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
وارد میشــوید میبینیــد که چنین نیســت و همیــن مســال ه باعث میشــود تــا رفتارهای بیادبانــه در این فضا نمود بیشــتری داشــته باشــد .اما بحــث داغ این روزهــا ،توهینهای مداوم برخی از کاربران در اینســتاگرام اســت. گاهی زیر عکس یــک آدم محبوب یا معروف بحثهــای داغ و رکیکــی شــکل میگیــرد. معمــوالً صاحب صفحــه محترمانه هشــدار میدهد که اگر کســی توهین کند ،دسترســی او را میبنــدد ،ولی همچنــان توهینها ادامه دارد .شــاید بتــوان مهمتریــن دلیــل این امر را بحــران گفتوگــو در ایران دانســت .اینکه افــراد ایــن جامعــه همیشــه با تفســیرهای ذهنــی و قضاوتهــای پیشــینی بــا یکدیگر مواجه میشــوند .این انســداد گفتوگو وقتی بــا فحش و دشــنام همراه میشــود ،بر تلخی ماجــرا بیشــتر میافزایــد و امید بــه بهبود و گشــایش و فهم دیگری را بسیار پایین میآورد. نمیتــوان فحــش را از ذهــن و زبــان مــردم جامعــه یــا کاربــران گرفــت و دور انداخت. ولــی میتوان به آنها پیشــنهاد کرد کــه از این خنجرهــای برنده بــرای بریدن ســر تفاهم و گفتوگو اســتفاده نکنند.
54 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
.)348فحش و ناســزا تهاجم فرهنگی نیســت کــه یک ملت با جنــگ آن را وارد کنند .فحش حتی در میــان حیوانات نیز وجــود دارد. مثــ ًال شــامپانزهای که زبــان کــر و اللهای آمریــکا را بــه او تعلیــم داده بودند و عالمت لغاتی چــون «کثیف» یا «کثافــت» را هم در ایــن زبان بلــد بود و نیز تفاوت میــان گربه و شــامپانزه را هم میدانســت ،وقتی از دســت شــامپانزه دیگری خشــمگین شــد او را «گربه کثیف» خواند (امیدســاالر .)342 :1381 ،وقتی پای انســان در میان باشــد ،فحشها به شدت متاثر از فرهنگاند .بهطوریکه ممکن اســت کلمــهای در یــک فرهنگ معنای زشــت و در فرهنــگ دیگری بیمعنی باشــد .مث ًال در چین «الکپشــت» ،در فرانســه «شــتر و گاو» ،در آلمان «خوکســگ» و در ایــران «خر» خطاب کــردن دیگری معنــای زشــتی دارد .همچنین آهنــگ و طــرز بیــان کلمات مســتهجنی که
قبــل تــو نوشداروســت /فحــش از دهن تو طیبات اســت .اما شــاید یکی از شایعترین و مشــترکترین دشــنامها ،فحشهای ناموسی باشــد .اینکــه چــرا فحشهــا متوجــه جنس مونث اســت به ســاختار ســنتی و مردساالر جوامــع پیشــین برمیگــردد .شــوهری کــه نتوانــد زنــش را کنترل کنــد ،نامرد اســت .در شــاهنامه نیز رستم در برابر اشکبوس و شنگل از دشــنام «فرومایه جفت» اســتفاده میکند. توهینــی کــه مــادر را خطاب قــرار میدهد، اصالــت را زیــر ســوال میبــرد .اگــر نجابت مادر مــورد تردید قرار گیــرد ،اصالت نژاد پدر نیــز از بین مــیرود .طبق بررســی «تیموتی جــای» حــدود 80درصد از کلماتــی که از 20 ســال پیش در زبان انگلیســی باقی ماندهاند مربــوط بــه اصطالحات ممنوعه اســت. اصطالحاتــی کــه در وجــه مثبــت خویش صمیمیت را نشــان میدهند و در وجه منفی
چرا برخی از مــا در فﻀای آنالین اینقدر بیادبیم؟
مجلــه تایــم ســال 2011گزارشــی را از قول موسســه تحقیقاتــی رپلر منتشــر کــرد .این موسســه 30هــزار پروفایــل فیسبــوک را بررســی کــرده و به ایــن نتیجه رســیده بود کــه 4۷درصــد از آنهــا حــاوی فحاشــی یــا کامنتهای زشــت اســت .البتــه طبق همین گــزارش نوع اپلیکیشــن یا نرمافــزاری که برای ارائــه خویشــتن در فضــای مجازی اســتفاده میکنیــم نیز در بیشــتر یا کمتــر فحش دادن ما موثر اســت .مث ًال در شــبکه Linked inکه بیشــتر کاری است ،میزان اســتفاده از کلمات رکیــک کمتــر اســت تا فیسبــوک یــا توئیتر کــه افراد در آن احســاس صمیمیت بیشــتری میکنند .پژوهشگران دانشــگاه اوهایو پس از بررســی 51میلیون توئیت به زبان انگلیســی دریافتهانــد کــه 31درصــد از آن حاوی کلمه
عصبانیت ( .)2 :2009, jayالبته اینها را نگفتیم که ثابت کنیم چقدر دشــنام دادن فعل اصیل و درســتی اســت ،بلکه موضوع آن اســت که نمیتــوان آن را نادیــده گرفــت و بــا وجــود ایــن پیشــینه در عرصــه تاریخ زبانشناســی بشــر ،نمیتوان انتظار داشــت فضای مجازی حداقــل در عرصه دشــنامگویی امتداد فضای حقیقی نباشــد .توهینهــا در عرصه مجازی اما شــکل و شــمایل دیگری به خود میگیرند؛ چرا که کاربران فضای بیشــتر و مناســبتری بــرای ابراز احســاسهای خویــش میبینند.
رکیــک Fدار اســت .ســر آخر نیز طبــق این پژوهش از هــر 13توئیت یکی حاوی کلمات زشــت است. یکــی از مهمتریــن دالیــل آســودگی ما در فحــش دادن ،ناشــناس بــودن هویــت ما در فضــای مجــازی اســت .وقتــی با یک نــام و عکــس تقلبــی وارد جمعــی مجازی شــویم، فحــش دادن و دیگــری را بــه الفــاظ زشــت خطــاب کــردن نوعــی حــس قــدرت بــه ما میدهد .این درحالی اســت که ممکن اســت رودررو هیــچگاه بــا افــراد اینگونــه برخورد
در فحاشــی بــه کار مــیرود ،میتواند معنای ایــن کلمات را عوض کند و آنهــا را از فحش یا توهیــن به اظهار محبت شــدید مبدل ســازد. مثــ ًال «پدر ســوخته» که گاهی از ســر تایید یا توجه اســت .یا همــان کلمه «خــر» میتواند تبدیــل به خر َتحبیب شــود. مثــل دفعاتــی که ممکن اســت مــا به یک بچهگربــه ملــوس از ســر محبــت بگوییــم «خــر» .حتــی ایــن صمیمیت تا حــدی پیش مــیرود کــه واســطه ارتبــاط بــا معشــوق میشــود .مثــ ًال ســعدی میفرمایــد :زهــر از 53ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
53 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
اجتماع ایران ،از فحش ویران است فاطمهشیرزادی روزنامهنگار و دانشجوی دکترای ارتباطات
آنهــا بــه رعایــت احتــرام و بــروز رفتارهای بهنجارتر در فضای مجــازی راهی وجود دارد؟
ســوق میدهنــد و بســیاری از چهرههــای مشــهورتر را وادار میکنند در قسمت مربوط به پروفایل خود دنبالکنندگان صفحهشــان را به رعایــت احترام تشــویق یا به بالک شــدن پیشــینه تاریخــی دشــنامگویی دلیل بر تهدید کنند .یک روز یک فوتبالیســت مشهور اصالتش نیســت آماج حمــات کاربــران میشــود و روز دیگر علــی شــاکر * :وقتــی احساســات و غرایز هنرپیشــهای با انتشــار یک توصیه اخالقی یا تندی مانند خشــم ،ترس ،نفــرت و امثال اینها اجتماعی در معرض ناســزاگوییهای گسترده با زبــان بیان شــوند فحش و نفریــن خودش قــرار میگیرد. را نشــان میدهــد .اینجاســت کــه نمیتوان در ایــن میان البته بســیاری از کاربران ایرانی فرهنــگ و زبــان بــدون فحــش پیــدا کــرد. هــم در چارچــوب رعایــت اخــاق اجتماعی بنابــر ایــن غلبــه احســاس میتواند بــر بار رفتار میکنند ،اما اینکه بخشــی از ایرانیان به ناســزای زبــان بیفزایــد .حال ممکن اســت از بهانههــای مختلف و گاه بیهیــچ بهانهای در یک فرهنگ تــا فرهنگ دیگر تعــداد کلمات رسانههای جدید به ناســزاگویی گسترده روی رکیــک متفــاوت باشــد .مثــل پژوهشهایی میآورند ناشــی از چیســت؟ گاهی یک چهره کــه میگویــد آمریکاییهــا بددهنتــر از مطــرح با یک اشــتباه ســاده امالیــی یا حتی کاناداییها هســتند .یــا برخــی از لهجههای فقــط به بهانه اینکه به یک مســاله سیاســی فارســی ضربالمثلهــای روزانهشــان نیز به یــا اجتماعی واکنشــی کــه گروهــی از مردم الفاظ رکیک آغشــته اســت. میخواستهاند نشــان نداده ،چنان مورد ناسزا قــرار میگیــرد که ترجیــح میدهد بــرای در پیچیدگی فهم ناسزا امان ماندن از ترکشهای خشــم لجامگسیخته محمد وحیددستگردی ســال 1301در مجله مردم ،صفحــه خود را در آن شــبکه اجتماعی ارمغــان مقالهای نوشــت بــا عنوان «ایــران از به طور موقت یا برای همیشــه غیرفعال کند .فحــش ویران اســت» و بــه نظر میرســد به گاهــی نظــرات خشــمآلود برخــی کاربران همین وجه روانشناســانه کاربرد کلمات زشت شــبکههای اجتماعــی زیــر خبــر یــا نظری در زبان توجه بایستهای نکرده است .نویسنده منتشــر میشــود کــه آن را نپســندیدهاند و معتقد اســت« :پس از اینکه به دست خارجی نارضایتی خود را با خشــم از طریق ناسزاگویی تخم فحش و دشــنام در مزرعه ایران پاشــیده ابراز میکننــد .اما چرا این افــراد نظرات خود شــد ،دهقانــان ایرانــی نیــز در حفاظت این را بــا آرامش و دور از هیجان مطرح نمیکنند؟ زراعــت بهخوبی کوشــیده و از آفــات اراضی آیا فقدان بســترهای مناســب برای گفتوگو و ســماوی محافظتش نمودند »...این در حالی و ضعــف در آمــوزش مهارتهــای الزم برای اســت کــه یکــی از قدیمیتریــن نمونههای تبــادل نظر به ضعــف در مهارتهای ارتباطی دشــنام را میتوان در سخنان افراسیاب تورانی و ناتوانی در بیان دیدگاه منجر شــده و افرادی در زامیاد یشــت اوستا ،فقره 57دید .افراسیاب کــه نیاموختهاند چگونه از نظــرات خود دفاع کــه فــر کیانــی را نمیتوانــد به دســت آورد کنند به جای استدالل به ناســزا روی میآورند دشــنام میدهد که« :ایث ایــث یئن اهمائی، و بــه جــای تبــادل نظــر دچــار ســوءتفاهم من نتوانســتم این فــر را بربایم .فــری که به میشــوند؟ اساســاً چرا عــدهای از مــردم چه اقــوام ایرانــی کنونــی و بعــد و به زرتشــت در فضــای مجازی و چه در فضــای واقعی ،به پــاک متعلق اســت ».در توضیــح کلماتی که جای تشــریح عقایدشــان به صورت منطقی و افراســیاب به دشــنام بیان میکند پــورداوود محترمانه ،ناســزاگویی را برمیگزینند؟ آیا برای مینویســد کــه اینهــا «بایســتی ناســزاهای تقویت اخــاق اجتماعی در مردم و تشــویق افراســیاب تورانی باشد» (امید ســاالر:1381 ،
هفته نامــه تجارت فردا « :بــه تو چه ربطی داره کــه مــن از خانم ...انتقــاد میکنم یا نه؟ خودش بخــواد زبون داره جواب میده .شــما لطفاً خفــه»...« ،زیــادی نخور .بیــا دایرکت»، «تو باید فهم داشــته باشــی که نــداری .حتماً تــو ...زندگــی کــردی» .اینها تنها بخشــی از خــط و نشــانها و ناســزاگوییهای غیرقابل بازگــوی مردم ایران در اینســتاگرام اســت که بیشــتر در صفحات پرطرفــدار مانند صفحات ورزشــکاران شناختهشده ،هنرمندان محبوب و سیاســتمداران مشــهور دیده میشود. معمــوالً در ســایر شــبکههای اجتماعــی از جملــه فیسبــوک نیــز وضعیــت بهتــر از اینســتاگرام نیســت .گاهی ســرک کشیدن به شــبکههای اجتماعــی و خواندن ناســزاگویی برخــی افــراد در این فضای در حال گســترش، شــوکهکننده اســت .بســیاری از این ناسزاها بــا اســتفاده از نقطهچین به جــای بعضی از کلماتشــان هم قابل انتشــار نیســتند. دیــدن اینکــه حتی افــرادی بــا صفحههای پروفایــل معمولی که آنها را بــه عنوان اعضای بهنجــا ِر جامعــه نشــان میدهــد ،در بعضی صفحات بــا رکیکترین الفاظ به ناســزاگویی مشغول میشــوند و به جای اظهار نظر اظهار فحش میکنند ،این پرســش را به ذهن متبادر میکنــد کــه آیــا رســانههای جدید بســتری گســترده برای بــروز و ظهور فحاشــی فراهم کردهاند یا فحاشــی و خشــم به دلیل مسائل اجتماعــی دیگری در فضــای واقعی هم رو به گسترش است؟ چرا شــبکههای اجتماعی که یکی از اهداف خود را دوســتیابی ،گســترش دایره دوســتان مجــازی و نزدیکتــر شــدن مردم جهــان به یکدیگــر اعــام میکنند ،گاه بــه عرصه چنان فحاشــیهایی تبدیــل میشــوند کــه موجب تعجب میشــوند .برخی کاربران بــا پراکندن خشــم ،نفــرت و بیاعتمــادی در ایــن فضــا دیگران را به ســوی ِبالک یا ریپورت کردنشان 52ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
52 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
بقیه از صفحه 20
ادامه مطلب کودکانی که بفروش میرسند شناسنامه گرفته بود ،اما بچه را نمیخواست و گفتــه بود به محــض اینکه بچــه را به یک خانواده بدهیم ،شناســنامه فعلــی او را باطل میکنــم .آنهــا میخواســتند بچــه را به یک خانواده بدهند تا خودشــان راحت شوند .من هــم با در نظر گرفتن همه شــرایط احســاس کــردم ایــن بچــه بــه درد مــا میخــورد ،اما همسرم که به اســتخاره معتقد است استخاره گرفــت و بد آمد .مــا هم ایــن کار را نکردیم. تقریبــاً چهار ماه بعد فهمیــدم خانوادهای این بچــه را گرفتهاند ،امــا ازدواج مادر بچه به هم خــورده و دوباره ســراغ فرزندش آمده اســت. االن هم شــرایط روحــی خانــوادهای که چند ماه از بچه سرپرســتی کرده بودند ،بســیار بد است.
اخاذی پدر بچه از سرپرست او
یکی از بیمارســتانهای دولتی زایمان و سپس از بیمارســتان فــرار میکنــد .در این شــرایط بیمارســتان بایــد ظــرف 24ســاعت بچــه را تحویل بهزیســتی دهد ،امــا در این فاصله 24 ساعته ممکن اســت پرســتار در ازای رشوهای بچــه را به یک خانــواده نابــارور بدهد.
نقــش واســطهها در خریــد و فــروش کــودکان
در ایــن بیــن نبایــد از نقــش واســطهها و داللهــا غافل شــد .ازآنجاکه خریــد و فروش نــوزادان میتواند درآمدهایی برای واســطهها داشــته باشــد ،آنها به این کار دامن میزنند. بعضــی از واســطهها عالوه بر پولــی که برای خانــواده بچه میگیرند ،هزینــه عملکرد خود را کــه معموالً هم مبلغ قابل توجهی میشــود دریافــت میکننــد .البتــه بــه گفته نســرین بعضــی از واســطهها هم هســتند کــه پولی دریافــت نمیکنند و صرفاً برای شــادکردن دل خانوادههــا و انجــام یک کار خیر بــه این کار غیرقانونــی رو میآورند. مهناز یکی از زنانی اســت که واسطه خرید و فروش بچه اســت .او در مشهد زندگی میکند و بچههایی که در این شــهر بــه دنیا میآیند و خانواد ه آنها وضعیت مناســبی ندارند را به خانوادههایی میرســاند که در حســرت بچه هســتند .با مهناز کــه تماس میگیــرم خودم را زنــی معرفــی میکنــم که 10ســال اســت تالشهایــش برای بچهدارشــدن به در بســته خــورده اســت .بــه او میگویم شــوهرم هم وضع مالی بســیار مناســبی دارد و مشکلی از ایــن جهت نداریم .مهناز در ابتدا مرا تشــویق میکند کــه از طریق بهزیســتی اقــدام کنم؛ چــون شــرایط بهزیســتی در ســالهای اخیر ســادهتر شــده اســت ،امــا بــه او میگویــم نمیخواهــم جایــی ثبــت شــود کــه بچهای که به سرپرســتی قبــول میکنم بچــه خودم نیســت .او هم متقاعد میشود که توضیحات بیشــتری در مورد شــرایط کارش بدهد.
ما میخواهیم به شــما بدهیم هنــوز به دنیا نیامده اســت .خانمهایی هســتند که شرایط مالــی آنها اص ًال خوب نیســت یــا اینکه زن در عقــد موقت مرد بوده و حــاال که زن باردار شــده ،مرد او را رها کرده است و زن نمیداند بایــد چهکار کند .مــا بچههای این زنــان را به شــما و امثال شــما میدهیم .این خانم وقتی میخواهــد زایمــان کنــد شناســنامه شــما و شــوهرتان را بــا خودش به بیمارســتان میبرد و اســم بچه در شناسنامه شــما ثبت میشود. وقتــی از او دربــاره میــزان اعتمــادی کــه میتــوان بــه پدر و مــادر این بچهها داشــت میپرســم ،جــواب میدهــد :مــن خــودم خیلــی مقیــد هســتم و تحقیقــات مفصلی انجــام میدهــم .حتی بایــد زن و مــردی که میخواهنــد بچــه را بگیرند ببینــم تا مطمئن شــوم بچه در خانوادهای تربیت میشــود که با ایمان و متدین هســتند و وضع مالی خوبی هــم دارند.
ســارا زن دیگــری اســت که او هــم بچهدار نمیشــود و تمــام تالشهایش بــرای پیچیدن بچههایــی کــه 30میلیــون تومــان بــه صــدای خندههای یک نــوزاد در خان ه بیثمر فــروش میرســند مانده اســت .او هنوز موفق نشــده بچهای را براســاس قیمتــی که مهنــاز به مــا میدهد بــه فرزندی قبول کند و گاهی وسوســه شــده بــرای خریــد یــک نــوزاد کــه هنوز بــه دنیا که ســراغ خرید بچه برود ،اما با تحقیقاتی که نیامــده باید 30میلیــون تومــان بپردازیم ،اما انجام داده هنوز شــک دارد که این کار را انجام او خیلی دوســت نــدارد در تمــاس اول حرفی دهد یا نه .ســارا در تحقیقاتــش با تجربههای راجــع به پــول داللی خــود بزنــد و در مقابل دیگران آشــنا شــده و به ما میگوید :خریدن اصرارهــای من برای دانســتن حــدود مبلغی بچــه خیلــی وقتهــا ریســک اســت؛ چون کــه دریافــت میکنــد ،میگوید :حــاال برای گاهــی در این بین اخاذی هــم اتفاق میافتد. پــول من با هــم کنار میآییم ،مســأله خاصی مث ًال یکی از دوســتان ما بچهای را گرفتند و به نیســت ،بســتگی به خودتان دارد .ما خودمان هیچکس هــم نگفتند آن بچه برای خودشــان کمــک بــه محرومــان داریــم و معمــوالً به نیست .آنها به شهرســتان رفتند و از آنجا به خانواده بچه یکــی دو میلیون کمتر میدهیم خانوادههایشــان اعالم کردند کــه خانم باردار تا بــرای محرومــان دیگر هزینــه کنیم .حتی اســت و بچــه را از خانواده تحویــل گرفتند و خانــوادهای بودنــد کــه بعد از اینکــه بچه را تا یکســالگی او در شهرستان ماندند و گفتند تحویل گرفتند و رفتند 10میلیون به حســاب بچــه در آنجا به دنیــا آمده اســت .پدر بچه من ریختنــد تا بــرای محرومان خــرج کنم. آن موقــع زنــدان بود و مادرش که در شــرایط مهنــاز اطالعات بیشــتری به مــن نمیدهد بــدی زندگــی میکــرد ،تصمیــم بــه فــروش و صحبتهــای بعــدی را موکــول بــه وقتی او گرفتــه بــود .وقتی پــدر بچه آزاد شــد این میکنــد کــه نــام خانوادگــی معــرف را به او ً بگویــم تا به قــول خودش بعدا دچار مشــکل خانــواده را پیدا کرد و آنهــا را تهدید میکرد فروش بچهای که به دنیا نیامده است که حقیقــت را به بچه میگویــد .آنها هم از مهنــاز ادعا میکند که چند نفــر قبل از من نشــود ،اما به مــن اطمینان میدهــد که این ترسشــان مدام به او بــاج میدادند. در صــف قــرار دارند ،اما او فعــ ًا بچهای برای خانوادهها پولشــان را میگیرنــد و میروند و او اضافــه میکنــد :گاهــی هــم خانمی که فروش نــدارد .او نــام مرا مینویســد تا وقتی هرگز ســراغ فرزندشــان نمیآیند. ازدواج شــرعی نداشــته یا شــوهرش او را رها بچــهای پیــدا کــرد به مــن زنگ بزنــد .مهناز وبسایت مهر خانه کــرده یا شــرایط مالی خیلی ســختی دارد ،در میگوید :بهزیســتی بچــه دارد ،اما بچهای که 49ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : 49 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
کیارستمیاززبانکیارستمی بقیه از صفحه ۱۶
ســر فرد دیگری عــوض کرد! خب مــن چرا از این امکانات اســتفاده نکنم؟
اتاق فیلم من
ماشــینم بهترین دوســت من اســت .همین طور دفترم ،خانهام ،شــهرم .وقتی توی ماشین نشستهام وکسی در کنارم است احساس بسیار راحتــی دارم.مــا در راحتتریــن صندلیهــا هســتیم چون چشــم در چشــم هــم نداریم امــا در کنــار هــم نشســتهایم .بــه همدیگر نــگاه نمیکنیــم و تنهــا هنگامی ایــن کار را میکنیــم که بخواهیم .آزادیــم که نه به تندی بلکــه به مالیمت بــه دور و بــر بنگریم .پرده بزرگی درپیــش رویمان داریــم و همینطور دیدهای جانبی را .ســکوت سنگین و دشواربه نظر نمیرســد .هیچ کس از دیگــری پذیرایی نمیکند .و جنبههای بســیار دیگــر .موضوع بســیار مهمتــر اینکه ماشــین مــا را از جایی بــه جای دیگــر میبــرد .من عاشــق رانندگی هســتم و اگر فیلمســاز نمیشــدم ،دوســت داشــتم که راننده کامیون شــوم.
هنرعکاسی
بــرای همان زمان اســت« .با عکاســی زندگیم ســر میکنم ،خســتگیم در میکنم». اگــر مــن در عکــس طبیعتی کــه میگیرم دخالــت نکنــم ،به دلــم نمینشــیند .گاهی یــک درخت را ازجایی میکنــم و میبرم جای دیگر کار میگذارم .گاهی یک در را از پاشــنه در مــیآورم ،در انتهای یــک کوچه دیگر توی یک دیــوار دیگر میکارم .این دخالتهاســت کــه به من اجازه میدهد عکاســی را دوســت بــدارم .یعنی از تمــام آن اســتفاده کنم .البته فکــر میکنم کــه 30ســال پیش ایــن اندازه خوشــحال نبــودم .وقتــی عکســی میگرفتم ناچار بودم همان را به تماشــای عموم بگذارم ولی االن دخالت مســتقیم و بیتعارف خودم در تمامــی عکسهایــم باعث خوشــحالیام اســت .عکسهایــی هم هســت کــه در آن دخالــت نــدارم ولــی در عکسهایــی کــه نتوانســتم در آن دخالــت بکنم مشــکوکم که در مجموعــهام قرار دهم یا نــه .چون با خود میگویــم پس نقش تو در ایــن کار چه بوده؟ یــک زمانــی میگفتنــد «بــودن بموقــع و انتشــار دادن بــا یک دوربین کافیســت» ولی االن بــه نظــرم دیگــر ایــن جوابگو نیســت. یعنــی باید دخالت کنی .اگــر زمانی میگفتی «ای کاش اینجایــش ایــن جــوری بــود» ،االن دیگــر میتوانــی آن «ای کاش» را بــه کار نبــری .گاهــی متهم میشــوم که چــرا عکس اجتماعی نمیگیــرم .خیلیهــا میگویند چرا انســانگریز هســتی؟ واقعیت این اســت که من عکاس اجتماعی نیســتم 32 .ســال پیش، عکاســی را بــا طبیعــت شــروع کــردم ،برای
به هــر حال با وجــود همه احســاس آزادی کــه در ســاخت فیلمهایــم میکنــم ،ولــی هــر فیلــم باید یک داســتان را روایــت کند و شــخصیتپردازیای دارد .از ســوی دیگــر ،به صندلیهایی که از قبل در ســینما چیده شده نیز تعهد داریــم .بواقع در ســینما نمیتوانی فکــر کنی کــه خودت هســتی و خــودت اما با دوربین عکاســی کام ًال ســالیق شخصیات را اعمال میکنی .خودت هســتی و دوربینت و هیچ آدمــی هم کنارت نیســت .بعد از هر فیلمــی بــرای اســتراحت ،به خــودم وقفهای برای عکاســی میدهم .یک عکاســی طوالنی. حتــی در دوران ســاخت فیلم «کپــی برابر با اصــل» تقریباً هــر روز بعد از فیلمبــرداری ،با دوربین عکاســیام میرفتم و تا زمانی که نور بود عکاســی میکردم .بســیاری عکسها برای آن دوره اســت .بیشــتر عکسهــای «در»هــا ۴8ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
فرار از شــهر و مناســبتهای شــهری و دوری از شهرنشــینی .بله ،بــرای فرار از شــهر بوده اســت .بــه هر حــال ایــن اتهــام را میپذیرم که چــرا عکــس اجتماعی نمیگیــرم؛ هرچند اگر عکســی بگیرم که در آن انســان نباشــد، برایم بهتر اســت .بهتر اســت یکــی ،دو تا از عکسهــا خالی از انســان باشــد؛ هرچند در عکسهایــم رد پای انســان هم هســت. مــن در عین حــال که میگویم با احســاس آزادی در طبیعــت عکس میگیــرم ،اما این را هم خیلی محترم میشــمارم که یک بار دیگر شانســی به من رو کند که روی سفارشــی کار کنم .ایــن به نظر من شــانس کمی نیســت. حاال درســت اســت که امروزه جوانــان آزادی مطلــق میخواهنــد امــا مــا از آزادی مطلق خیری ندیدیم .هرچه داریــم از همان دورهای داریــم کــه در محدودیتهــا کار کردیــم و محدودیتهــا به نظر من همیشــه ســازنده هســتند .این بــاز هــم از آن جمالتی اســت کــه بعضیهــا ســوءتعبیر میکننــد ولی من میگویــم و بگذار که آنها ســوء تعبیرشــان را بکنند .من با ســوء تعبیرها کنــار میآیم و از محدودیتهــا به یک خالقیت تازه میرســم. امروزه عکاســی دیجیتال ،امکانات جدیدی را در اختیــار مــا میگذارد .یعنی شــما عکس را بگیر حتی اگر اکســپوز شما درست نیست، یعنی حتــی اگر نور بــه اندازه کافی نیســت و تــو هــم نمیتوانی تا فردا بمانی .عکســت را بگیــر و به البراتوار برو و عکســی را که در ســاعت هفت عصر گرفتهای و نــور نبوده ،به ســاعت پنج تغییر بــده .این شــانس را داری که ساعتت را دو ســاعت جلو بکشی .چگونه میتــوان از اینهــا صــرف نظر کــرد؟ میدانم بعضیهــا میگویند نه ،این عکس که دســت نخورده و خودش هســت ،چیز دیگری است. به نظــرم این برای عکاس خبری اســت .یعنی وای بــه حال عکاس خبــری که عکسهایش را دســتکاری کند ولی ما عکاس خبری نیستیم و میتوانیم طبیعت را متناســب با سلیقه خود بسازیم.
48 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
47 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
47
46 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
46
از جمله فرانســه ،ایتالیا ،اســپانیا ،قبرس ،اســترالیا و آمریــکا زندگی می کنند و برای همه آنها دشــوار اســت که به انگلســتان ســفر کنند تا در این مراســم حضور یابنــد .اگرچه آنها امکان حضــور در ازدواج واقعی را از دســت می دهند ولی برگزاری مراســم روی دنیای مجــازی برای تمام آنهــا امکانی فراهم می کند تا به صورت مســتقیم همــه اقوام را ببینند و لحظه به لحظه در مراســم ازدواج حضور داشــته باشند. عــروس خانم توضیــح داد« :در همه مراســم هــای ازدواج ،عکاس ها و فیلمبردارهــا حضور دارند تا خاطرات این شــب را برای همیشــه نگه دارنــد .مــا با هماهنگــی هایی که انجــام دادیم از این افراد خواســتیم تــا حاصل کار خود را به صورت مســتقیم روی شــبکه هــای اجتماعی بگذارنــد ».آقــای داماد نیــز در این باره گفــت« :این کار تمــام اقوام و دوســتان ما را هیجان زده کرده اســت .همه مردم درباره مراســم ازدواج مــا صحبت مــی کننــد و روی فیس بوک گــروه هایی از افراد تشــکیل شــده اســت که ما را نمی شناســند و با ایــن وجود اقدام ما بــرای آنها بســیار جالب بــوده و به موضوع صحبت آنها تبدیل شــده اســت». البته برگزاری همزمان مراســم عروســی به صورت واقعی و مجازی کار چندان آســانی نبوده اســت .این اتفــاق برای دنیای مجــازی به صورت کامــا حرفــه ای دنبال شــد و افــرادی در اختیار گرفته شــدند تا بخش هــای مختلــف آن را مدیریت کننــد .از مهــم ترین وظایفــی که برای برگــزاری هر چه بهتر این مراســم در دنیای مجازی در نظر گرفته شــد مــی توان به مــوارد زیر اشــاره کرد: * مدیر شبکه رســانه ای :تنظیم فعالیت های مختلف برای هماهنگی حســاب های کاربری در شــبکه هــای اجتماعــی توییتر ،فیــس بوک، اینســتاگرام ،پریسکوپ و پینترست. * مدیر ازدواج مخصوص شــبکه رسانه ای :فعال سازی لحظه به لحظه صفحــات اجتماعی در شــب عروســی و بررســی تک تک پســت های منتشر شــده از ســوی کاربران پیش از انتشار عمومی. * دســتیار ازدواج مخصوص شبکه رسانه ای :همکاری نزدیک با عروس و دامــاد بــرای آماده ســازی اتفاقات مختلف حین پخــش تصاویر روی شبکه های اجتماعی. * عکاس عروســی مخصوص شبکه رســانه ای :همراهی کامل با عروس و داماد در طول روز به همراه یک دســتگاه گوشــی هوشــمند آیفون و ارسال مســتقیم تصاویر روی شبکه های اجتماعی. * تکنیســین مخصوص به روز رسانی شبکه رســانه ای در حوزه ازدواج: بررسی و مانیتورینگ مراســم عروسی در طول روز. * کپی رایتر مخصوص ازدواج در شــبکه رســانه ای :بررسی تمام کلمات و جمالت به کار رفته روی صفحات مختلف شــبکه های اجتماعی. * کارگــردان مخصوص ازدواج در شــبکه رســانه ای :در اختیار داشــتن مســئولیت کل پــروژه ،بــه خصــوص در روز عروســی و تضمین پخش مســتقیم و مناســب تصاویر و عکس ها روی شــبکه های اجتماعی با بهتریــن کیفیت و از بهتریــن زاویه.
بایدها و نبایدها
اجتماعــی را بــر عهده داشــت ،از مدت ها قبل مشــاوره های مختلفی را بــه این زوج جوان داده بود .شــرکت مذکور کــه به صورت تخصصی در ایــن زمینه فعالیت می کند ،برخی بایدها و نبایدهــا را برای برگزاری هر چه بهتر مراســم عروســی در شــبکه هــای اجتماعی مطــرح کرده اســت که به قــرار زیر اعالم می شــوند.
کارهایی که باید برای برگزاری مراســم عروســی در شــبکه های اجتماعی انجام داد:
* بــرای برگــزاری این مراســم بــه صورت صریــح برنامه هــای خود را اعــام کنید .میهمــان ها از جملــه اعضای خانــواده ،اقوام ،دوســتان و آشــنایان بایــد بدانند که ایــن تصاویر چگونــه در شــبکه اجتماعی به اشــتراک گذاشــته می شود. * یــک هشــتگ ویژه برای خــود در نظــر بگیرید و از ایــن طریق به میهمــان ها امکان دهید پســت هــای خــود را در توییتر آســان تر به اشتراک بگذارند. * همه عکس های اینســتاگرام ،توییت ها و نوشــته هــای فیس بوک را در یــک فضا بــرای خود نگه دارید تــا در آینده به عنــوان خاطره به آن مراجعه کنید. * از شــبکه اجتماعــی اســتفاده کنیــد تا به آســانی بتوانیــد آخرین تغییرات در مراســم را به اطالع میهمان ها برســانید و بــا آنها در ارتباط نزدیک باشید. * عکــس ســلفی بگیریــد .لحظــات خــاص در شــب مراســم به جز تصاویری که توســط عکاســان تهیه می شــود ،می تواند با عکس های ســلفی ماندگارتر شود.
کارهایی که نباید برای برگزاری مراســم عروســی در شبکه های اجتماعی انجام داد: * از انجام هرگونه اتفاق غیرمنتظره برای برگزاری مراســم عروســی در شــبکه اجتماعی بپرهیزید .این کار جذابیتی بــرای میهمان های واقعی و مجازی نخواهد داشــت. * تلفن همراه خود را کنار بگذارید .قرار اســت شــما و همسرتان یک روز بــه یادماندنی را تجربه کنید و به همیــن دلیل درگیر بودن با تلفن همراه نمی تواند حضور شــما را در این شــب پررنگ نشان دهد. * کمــک گرفتــن از یک عــکاس حرفــه ای را فراموش نکنید .درســت اســت کــه این روزهــا همه میهمان ها گوشــی هوشــمند دارنــد و به صورت همزمان از اتفاقات مختلف مراســم شــب عروسی عکس و فیلم تهیــه می کنند ولی به یاد داشــته باشــید که حضور یــک عکاس حرفه ای برای چنین شــب مهمی اهمیت زیــادی دارد. * درست کردن هشــتگ مخصوص ازدواج خود را به لحظه آخر موکول نکنید .اگرچه این اتفاق کار آســانی به نظر می رســد ولی توجه داشــته باشــید که ایجاد یک هشــتگ معنــی دار با مفهوم مناســب می تواند کار بســیار زمانبری باشد .سعی کنید سراغ هشــتگ های تکراری نروید. * ارتباطــات میهمانــان با خــود را به شــبکه های اجتماعــی محدود نکنیــد .بایــد بــه این نکتــه توجه داشــت کــه ممکن اســت برخی از میهمان ها شــیوه اســتفاده از شــبکه های اجتماعی را ندانند یا در آنها عضویت نداشــته باشــند .روش های دیگری را هم بــرای برقراری ارتباط بــا میهمان ها در نظــر بگیرید.
اگرچــه ایــن اتفــاق اندکی عجیب به نظر می رســد ولی بــه هر حال این زوج انگلیســی برای نخســتین بار در جهان ،مراســم عروسی خود را بــه صورت هــم زمان در دنیای واقعــی و مجازی برگزار کردند .شــرکت Status Socialکــه مدیریــت این اتفاق در دنیای مجازی و شــبکه های 45ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : 45 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
مراسمازدواﺝبهﺻرﻑهشتﮓوکامنت! هفتــه نامــه عصــر ارتبــاط -میثم لطفی :اســتفاده از ابزاری به نام شبکه اجتماعــی در کنار همــه برنامه هایی که برای مراســم ازدواج تــدارک دیده شــده اســت ،می تواند جالب باشــد. این فضــا اتفاقات جالــب و جذابی را بــرای دو فــردی کــه مــی خواهند با یکدیگــر ازدواج کنند رقم مــی زند و البته بــرای میهمانان هــم تازگی دارد. ایــن روزها بخش اعظــم زندگی ما در دنیــای الکترونیکــی و مجازی ســپری می شــود و به همین دلیل اضافه شــدن قابلیت هــای این دنیای مدرن بــه مراســم ازدواج از جمله اتفاقاتی اســت که کاربران هزاره ســوم به آنهــا فکــر می کنند .به هر حــال ،تا امروز به این مســئله فکر کرده اید که اگر قرار باشــد دنیای مجازی با دنیای واقعی شــما ادغام شــود و در یک مراســم مهم مانند ازدواج ،ایــن دو دنیای دور از هم را کنار یکدیگر قــرار دهید ،چــه کار باید بکنید؟
همــه مــردم بــرای مراســم ازدواج خــود مقدار زیادی پــول را برای محل برگــزاری مراســم ،خریــد گل ،غــذا و نوشــیدنی اختصاص می دهند .شبکه اجتماعی یــک بخش مهم اســت که باید بــه این مــوارد اضافه شــود و با توجه بــه اینکه بخش اعظــم زندگی ما بــه آن اختصاص یافته اســت ،باید در شــب ازدواج هــم بــه آن توجــه شود». دیگینــس که بــه عنــوان مدیر یک مرکــز مشــاوره اقتصادی فعالیت می کند و وضع مالــی خوبی دارد هم در این باره توضیح داد« :این شــبی اســت که بزرگترین جشــن زندگی مــا در آن برگــزار می شــود .ما نخســتین زوج در جهان محســوب می شــویم که مراســم ازدواج خود را به صورت مســتقیم روی شــبکه های اجتماعــی پخــش کردیــم .این کار ما را مشــهور می کند .چه کســی از شــهرت بدش می آید؟»
مراســم این زوج انگلیســی در دنیــای مجــازی در چهار بخش یک داستان واقعی چنــدی پیش یــک زوج بریتانیایــی هزاران پونــد پرداخــت کردند تا دنبال شــد:
مراســم ازدواج آنها به صورت زنده و مستقیم روی شبکه های اجتماعی پخــش شــود که البتــه مدیریت این اتفاق را شــرکتی بر عهده داشــت کــه به صورت تخصصی در زمینه ســاماندهی مراســم ازدواج در پلتفرم های رســانه ای فعالیت می کند .عکس ها و ویدیوهای «زو آناســتازی» و «ویــل دیگینــس» از ایــن روز بزرگ بــه صورت مســتقیم روی فیس بوک ،توییتر ،اینســتاگرام و پریســکوپ به اشــتراک گذاشته شد و حتی افرادی که در این مراســم شــرکت نکردند هم توانســتند از نزدیک آن را دنبال کنند .شــرکت انگلیســی که به صورت تخصصی در زمینه برگزاری مراســم ازدواج در شبکه های اجتماعی فعالیت می کند ،حداقل هزینه در نظر گرفته شــده بــرای خدمات خود را ۶500پوند اعالم کرده اســت ولــی این زوج جــوان تصمیم گرفتند چند برابر مبلغ یاد شــده را به این شــرکت بپردازند تا پوشــش دهی زنده و مستقیم از مراســم ازدواج آنها در شــبکه های اجتماعی مختلــف صورت گیرد. آناســتازی که اهــل یکی از شــهرهای انگلســتان به نام دربی اســت اعالم کرد که ارزشــش را داشــت برای مراســم ازدواجــش این میزان پول پرداخت کند .عروس جوان که در یک شــرکت ســاختمانی فعالیت می کند ،در ایــن خصوص گفت: «ارزش دارد کــه بــرای این کار هــزاران پوند پرداخت کنید ،زیرا شــما فقــط یک بــار در زندگی خــود امکان تجربــه چنین شــبی را دارید و برای آنکه مراســم این شــب به بهترین شــکل برگزار شــود ،باید تا حد تــوان هزینه کرد. ۴۴ماهنامه خردمند -شماره -۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
* راه انــدازی یــک صفحــه عمومــی در توییتر که تمــام عکس ها و خبرهــای مربوط بــه این اتفــاق به صــورت لحظه به لحظــه روی آن منتشر شد. * راه انــدازی که صفحه عمومی در اینســتاگرام که تمامی عکس های مربوط به مراســم ازدواج را پوشــش دهی می کرد. * پخش مســتقیم تصاویر ویدیویی مراســم ازدواج در شبکه اجتماعی پریسکوپ. * راه انــدازی یــک گروه خصوصی در فیس بوک برای دوســتان و اقوام که بتوانند در این مراســم حضور داشته باشند. برای اینکه این پوشــش دهی به بهترین شــکل انجام شــود ،شــرکت Status Socialمتخصــص امــور ازدوج در شــبکه هــای اجتماعی یک قــرارداد چنــد هزار پونــدی با عــروس و داماد منعقد کرد .این شــرکت توضیــح داد که پیش تر یــک زوج آمریکایی در نیویورک تصمیم گرفتند چنین مراســمی را برگزار کنند ولی این نخســتین باری اســت که تمامی اتفاقــات مربــوط بــه مراســم شــب ازدواج با تمــام جزییات بــه این گســتردگی روی شــبکه های اجتماعی به اشــتراک گذاشــته می شود.
میهمان های واقعی و مجازی
زوج جــوان انگلیســی بــرای آن که بتواننــد این شــب را خاطره انگیز کنند ،برنامــه ریزی هایی انجام دادند تا میهمان هــای واقعی و مجازی داشته باشــند .خانم آناســتازی گفت که اقوام او در کشورهای مختلف
44 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
43 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
43
42 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
42
متعــددی در بــازار به این کار اشــتغال داشــتند و تا آنجا کــه به خاطر دارم نزدیــک بــه 12تا 14دهنه کارگاه در بازار قزوین داشــتیم که مردم شــهر و عمده روســتاییان ســفارش کار میدادند چرا کــه جنس الیاف پشــم و ایــن کاال ارزان بود و اســتحکام خوبی داشــت و نرم و ســبک هم بود.
* درگذشته چه کسانی بیشتر از »موج« استفاده میکردند؟
روســتاییان بیشــتر بــرای رختخوابپیچ و رویــه لحافکرســی از آن اســتفاده میکردنــد ،در شــهر هــم عــالوه بــر اینهــا بــرای تزییــن مورداســتفاده قــرار میگرفــت. تمرکــز ایــن هنر در شــهر قزوین بــود و در آن روزها معــدود افرادی در منطقــه بویینزهــرا این نوع بافــت را انجام میدادنــد که به لحاظ رنــگ و طــرح با آنچــه در قزویــن تولید میشــود کار متفاوتــی ارائه میکردند که کار نهایی به اشــکال چهارخانه های درشــت در رنگهای ســبز و نارنجی تهیه میشــد و از نظــر تنوع کار و رنــگ با محصوالت قزوین قابلمقایســه نبود.
* مــوج بافی چــه طرحها و نقوشی داشت؟ مقدمات آن چــه بود؟
شطرنجی ســاده ،گل پتویی، چشــمبلبلی ،گل صندوقــی، جناقــی ،اریب ،ملیلــهکاری و خشــتی از طرحهــا و نقــوش رایــج در ایــن نوع بافــت بود. مقدمــات بافندگــی شــامل اصــول بافــت ،تشــکیل دهنه کار ،پودگــذاری ،دفتیــن زدن، دفتیــن ،شــانه ،وردهــا (میل میلک) ،پدال (پا تخته) ،ســاز و قرقــره ،غلط پارچــه پیچ ،غلط چ ِله پیچ (اســنوا) ،ماکو ،ماســوره ،متید ،دســتگاه ماســورهپیچ اســت. در خصــوص مــواد اولیــه کار بایــد گفت که مــواد اولیه پشــمهای ریســیده رنگشــده بود که آن روزها در کارگاههای رنگرزی کوچکی در بازار تهیه میشــد ،گاهی هم نخ را خود روســتاییان بارنگهای طبیعی رنــگ میکردنــد و در اختیــار کارگاه قــرار میدادنــد ،حــاال همهچیز حاضری اســت و گاه زیردســتمان الیاف چینی هم میرســد. درگذشــته مردم بــا خرید محصوالت تولیــدی حمایت زیــادی از این هنر میکردند ولی امروز رو آوردن مردم به منســوجات صنعتی ســبب شــده تــا حمایتــی از این هنــر روبهزوال نشــود و همیــن امر موجب میشــود شــاگردی هم برای یادگیری این هنر انگیزهای نداشــته باشــد؛ چراکــه تا وقتی هنــر بــرای هنرمندان تولیــد درآمد نکنــد محکوم به نابودی است.
* آیا برای جلوگیری از فراموشــی این هنــر موروﺛی اصول کار را به فرزندان خود یا کســان دیگری آمــوزش دادهاید؟
پســرم به این موضوع عالقهمند اســت ولی فراموشنشــدن هنر موج ۴۱ماهنامه خردمند -شماره -۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
بافــی به حمایت مردم بســتگی دارد در غیر این صــورت من بهتنهایی قــادر نیســتم از نابودی این هنــر جلوگیری کنم زیرا نمیتوان شــرایط زندگــی را به اقتصاد نیمبند این هنر وابســته کــرد و نهتنها خودم بلکه معدود شاگردانم نیز همین شــرایط رادارند. بــرای بافتن یــک پتو بایــد دو روز وقت بگــذارم ولی بعــد از فروش محصــول درآمــد مناســبی بــه دســت نمیآیــد ،درحالیکــه قیمــت محصول تمامشــده از یــک نمونه پتوی چینی بیکیفیت کــه با یکبار شستوشــو دیگــر قابلاســتفاده نیســت بیشــتر نیســت ،درحالیکه رنگهــای بهکاررفتــه در این محصــول کام ًال طبیعــی و از جنس الیاف طبیعــی اســت و به مرور زمــان از بین نمــیرود و ارزش باالیــی دارد.
* برای جلوگیری از نابودی این هنر زیبا چه باید کرد؟
مــوج بافی مدتی اســت که به طور رســمی به نام قزوین ثبتشــده اســت و خــودم نیــز در زمینــ ٔه ثبت آن تــالش زیادی کــردم و طی این ســال تا هنر موج بافــی را با کمک میراث فرهنگی حفــﻆ و تا حدودی گســترش دادم و با معدود شاگردانی که در شــرف آموزش دارم امیدوارم مانــع از بین رفتــن این هنر بومی و اصیل شــوم ولی این امر مســتلزم حمایتهای دولتی اســت. هرچنــد فضــای فعلــی بــه همــت اداره کل میــراث فرهنگی برای حفــﻆ این هنر به من داده شــده تــا این هنر را بســط دهم ولی اگــر مردم و مســئوالن با خریــد این نوع محصوالت از ما حمایت نکنند کار از پیش نمیرود؛ همچنین بــه دلیــل اینکه هیچ مســتند و کتابــی از روش کار موجــود نیســت؛ اگر این تجربه انتقال نیابــد ،با مرگ مــن این هنر از بین خواهــد رفت.
نگذاریم هنر زیبای موج بافی در قزوین فراموش شود
حاال که ســلطه کاالهای ماشــینی و میل ســیریناپذیر دنیای مدرنیته؛ هنر را بر انگشــتان صنایعدســتی خشــکانده باید دید آیا ثبت و احیای ایــن هنــر روبــهزوال میتواند با بسترســازی بــرای دیده شــدن و قرار گرفتنش در ســبد خرید مردم ،حیات را به پیکــر رو به احتضار این هنر برگرداند یا اینکه کشــتی تنها بازمانده هنر مــوج بافی قزوین نیز مانند ســایر هنرهای فراموش شــده در تالطم نامهربانی همشــهریهایش به ساحل ثبات نرســیده به گل مینشیند. حمایــت از هنر «موج بافی» با برگزاری کالسهای آموزشــی از ســوی میــراث فرهنگــی و حمایت مالی بــرای تأمین مواد اولیــه و بافت این کاال ،بازاریابــی و فــروش و تبلیغ آن بــرای قرار گرفتن در ســبد زندگی، هدیه دادن در مراســم و جلســات رســمی دولتی به میهمانــان ایرانی و خارجــی و تشــویق مردم بــه خرید ایــن صنعت دســتی و هنر نیز راهــکاری برای جلوگیری از خاموش شــدن هنر اصیل «مــوج بافی» در قزوین است.
41 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
هﻨرهای فراموﺵ ﺷده ایراﻥ -موﺝ بافی
ﻓﻘﻂ ﻣﻦ ﻣاﻧﺪﻩاﻡ ﻭ ﺣﺠﺮﻩاﻡ باران پورکاﻇم
* آقای بامشاد »موج بافی« از چه اصالتی برخوردار است؟
با گذشــت بیش از ۷0ســال از عمرم در موج بافی باید بگویم این هنر یکی از زیرشــاخههای هنر نســاجی اســت که ویژه عدهای خاص بوده و توســط مردها در کارگاهها انجام میشــد .از عصر صفوی این هنر در قزوین رونق داشــته اســت تا ســالهای قبل؛ غیر از من «عبدالله آر ِده» هــم بود و حاال من مانــدم و حجرهای که میراث فرهنگــی قزوین برای احیــای این هنر به من داده اســت تا شــاگرد تربیت کنم.
قزوین -کشــتی تنها بازمانده هنر فراموششــده «مــوج بافی» قزوین در تالطــم نامهربانیها بهگلنشســته اســت تــا این هنرمنــد بگوید: بیتوجهــی بــه احیاء میتوانــد چراغ این هنــر اصیل را برای همیشــه خاموش کند. خبرگزاری مهر :کیســه پشمهای ریسیده شده را خســته از روی دوش برمــیدارد و نگاهی بــه کارگاههایی میاندازد که در انتهای چهارســوق بــازار بزرگ شــهر کنارهــم صفکشــیده و پارچههای دســتبافتی که * وجهتسمیه این هنر چیست؟ رنگبهرنــگ بر دیوار کارگاه اســتادکاران نقش بســتهاند. بــه دلیــل طرحهای زیگزاگ که بــر روی پارچه نقــش میبندد به این صــدای رد شــدن دوک بــر جــان تارهــای مــوج و کوفتــن شــانه بر هنر نســاجی «موج» میگویند ،ازنظر نزدیکی به هنرهایی ازایندســت، روی پودهایــی کــه رنــگ بهرنگ کنــار هم قد میکشــند تــا صالبت این هنر به چادرشــب نزدیک اســت ولــی ازنظر طــرح و ترکیببندی کوهســتانهای طارم ،حکایت پــر رمزو راز المــوت ،رنگارنگی تاکهای از چادر شــب پیچیدهتر اســت و دســت بافتهای نرم و ســبک اســت تاکســتان و گرمای خاک تفتیده بویینزهرا ،خســتگی روزهای ســخت کــه در عرضهــای ۶0تــا 80ســانتیمتر تهیه میشــود و بــا توجه به کار را از روی دوشــش بــردارد و پشــمهای ریســیدهاش با هنر بیبدیل کاربردهــای مختلــف ،گاهی در قطعات یکدســت کناره هــم چیده و استادکار قزوینی بقچهای شــود برای رختخواب نوعروسش و یا پوششی دوختــه میشــود تا بــه عــرض موردنظر کــه معمــوالً بــرای مصارف برای کرســی زمســتانش تــا گرما در جــان زندگی اش جــا خوش کند. لحافکرسی اســت برسد. این تصویر آشــنای روزهایی اســت نهچندان دور که هنرهای دســتی روی دســتمان نمانــده بــود و صــدای چرخدندههــای صنعتی شــدن * شــما بهعنوان تنها بازمانــده هنر موج بافــی قزوین این هنر شــهرها به کارگاههای متعدد «موج بافی» پایتخت 50ســاله جغرافیای را از چه کســی یاد گرفتید؟ این سرزمین نرســیده بود. ایــن هنر را بهصــورت تجربی از پــدرم آموختــم ،در روزهایی که این حــاال هنــر این روزهایمان چشــم دوختــن به مغازه کوچــک «احمد هنر رونق داشــت پدرم یک کارگاه موج بافی داشــت کــه در آن کارگاه بامشــاد» تنها بافنده موج قزوینی ،دریکــی از حجرههای کوچه میراث ،شــاگردان و کارگــران زیادی مشــغول آموزش و کار بودنــد و من هم به خیابــان نادری اســت تا ببینیــم پیرمــرد ذوق ذوق اســتخوانهایش را تبعیــت از پیشــه پــدر و عالقهای که به این حرفه داشــتم بــه این هنر میگذارد ،دســتهای لرزانش دوک را از الی پشــمهای چینی رد کند تا روی آوردم. چشــممان به طرحهای گل صندوقی ،ملیله و گل خشــتی روشــن شود نزدیــک به چهل ســال پیش چون این نــوع بافت کاربردهــای زیادی یا نه. داشــت مردم اســتقبال بیشــتری میکردند به همین دلیــل کارگاههای ۴۰ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : 40 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
39 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
39
شــد .بنابراین ،یک روز در ســال « ،1998ری» و «کو» و ســه فرزندشان یک تاکســی به ســوی ســفارت آمریکا در برن کرایه کردنــد .آنها گفتند دیپلمات های کره شــمالی هســتند و خواســتار پناهندگی انــد .پس از چنــد روز بــه یک پایگاه نظامــی آمریکایی نزدیــک فرانکفورت منتقل شــدند .آنهــا چند ماهــی در همــان پایگاه ماندنــد و همزمــان مورد بازجویــی هــم قــرار گرفتنــد .در آن زمان بود کــه ایــن زوج ارتباطات خانوادگــی خود را افشــا کردند. «ری» مــی گفــت« :دولــت آمریــکا نمی دانســت کیم جونــگ اون کیســت و قرار اســت روزی رهبر کره شــمالی شــود ».دولت آمریکا به متحــد خود یعنی کــره جنوبی نگفت کــه «ری» و «کــو» را در اختیار دارد تــا اینکــه آنها وارد خــاک آمریکا شــدند .این کار باعــث دلخوری دولت ســئول شد. بــرای آژانــس اطالعاتی آمریــکا که می کوشــید اطالعــات موثقی از نخبــگان درونــی قــدرت بــه دســت آورد حضــور ایــن دو پناهنــده همچون بــردن یک جایــزه نقدی کالن بــود« .ری» اصــرار دارد کــه چیــز زیــادی نمــی دانــد« :آنها تصــور می کردنــد کــه مــا بایــد برخــی اســرار را بدانیم اما چیزی نمی دانســتیم .مــا فقــط مراقــب کودکان بودیــم و به آنها کمک مــی کردیم تــا مطالعــه کنند. البتــه زندگی هــای خصوصی فراوانی را دیدیــم اما اطالعات خاصی نســبت به اسرار هسته ای یــا نظامــی نمــی دانیم». الکســاندر منصــوروف ،متخصــص امــور کره شــمالی کــه مدتی در دانشــگاه کیــم ایل ســونگ مطالعه می کــرد ،مــی گوید« :بلــه ،آنها سیســتم را خیلی خوب می شناســند .آنها شــاهد قحطی و بهبود پس از آن بودنــد و دوران انتقــال بــه رهبری جدید را نیز مشــاهده کردند. آنهــا شــاهد حوادث 5ســال اخیر بودنــد .به یک معنا آنها در گذشــته زیسته اند». وقتــی خانواده به آمریکا رســید ،چند روزی در منطقه واشــنگتن -نه چندان دور از ســازمان ســیا -ماند؛ ســپس خانواده به شــهر دیگری با کــره ای های اندک رفت .آنها در این شــهر جدید مغــازه ای کوچک باز کردنــد و ســاعت ها کار می کردنــد« .کو» می گویــد« :وقتی می بینم فرزندانم در مدرســه موفق شــده اند و همســرم ســخت کار می کند، روحیــه و انرژی بیشــتری بــرای کار می گیرم ».او مــی گوید فرزندانش عالقــه ای به کره -نه شــمالی و نه جنوبی -ندارند .پســر بزرگ شــان ریاضیدان اســت .پســر دوم به تجارت مشــغول اســت و دخترشان در علوم کامپیوتــر فعالیت می کند. اگرچــه آنهــا ســال هاســت در آمریکا ســاکن هســتند اما هنــوز به کشورشــان کشــش دارند« .ری» به گونه ای صحبت می کنــد تا خود را پــل ارتباطی میــان واشــنگتن و پیونگ یانگ جــا اندازد.
رشــد کند ».از یــک نقطه نظر فروتنانه« ،کو» زمانی به سلســله مراتب باالی اجتماعی رســید که خواهرش چشــم شــاهزاده جوان وقت «کیم جونــگ ایــل» را به خــود جلب کــرد« .کو» مــی افزاید« :بــه خواهرم بســیار نزدیک بودم و همســر بودن کار ســختی بود بنابراین او از من خواســت تا به وی کمک کنم .او می توانســت به مــن اعتماد کند زیرا از خــون او بودم». «کیــم جونــگ ایل» شــخصا «ری» را برای همســری خواهــرزن خود انتخــاب کرد .آنها همگــی در یک مجتمع در پیونــگ یانگ زندگی می کردنــد و «کــو» چند ســالی مراقب فرزنــدان خواهر و فرزنــدان خود بــود« .کــو» می گویــد« :ما زندگی خوبی داشــتیم ».طی نهار سوشــی در نیویــورک ،او از نوشــیدن آب زردآلــو همراه بــا آب گازدار و خاویار در پیونگ یانگ و ســواری در مرســدس بنز کیم جونگ ایل ســخن می گفت .ســپس سال های مفتون اروپا فرا رســید اما در سال 1998خواهر «کو» دریافت که ســرطان سینه دارد و در ســوییس و فرانســه تحت درمان قــرار گرفت. در اینجاســت که روایت «ری» و «کــو» مبهــم مــی شــود .با توجه به اینکه «ری» می کوشــد دوبــاره از مواهب «کیم جونگ اون» بهره مند شــود امــا او فرار خــود را جــز نوع دوســتی چیز دیگــری نمــی داند .طــرز بیان «ری» و «کو» به گونه ای اســت کــه انــگار درمــان ســرطان در اروپــا کارگر نبــود و آنها تصمیم گرفتند بــرای درمان بهتر خواهر «کــو» راهی آمریکا شــوند. آنها می گویند تمام داســتان فرارشــان فقط و فقط نجات مادر «اون» بود .داســتان های مربوط به این زوج در رســانه هــای کره جنوبی می گوید که آنها در جســتجوی پناهندگی آمریــکا برآمدند زیرا نگران بودند کــه پس از درگذشــت والدیــن «اون» ،اتفاقی برای شــان رخ دهد .با از میــان رفتــن پیوندهای آنها بــا خاندان حاکــم (و بــدون آن پیوند) چه اتفاقــی برای آنهــا رخ می داد؟ «کــو» در حالی که در پــارک مرکزی در صبح روز یکشــنبه قدم می زد ،نگران به نظر می رســید .او گفت« :در تاریــخ اغلب افرادی را می بینید که نزدیک به رهبری قدرتمند هســتند که به خاطر آدم های دیگر به مشــکالت ناخواســته دچار می شــوند». «مایــکل مــادن» ،ســردبیر وب ســایت «North Korea Leadership »Watchمــی گوید با توجــه به جایگاه خواهر «کو» آنها حق داشــتند بترســند .مــادن می گوید« :کــو یونگ هویــی زنی جاه طلب بــود .او می خواســت پســرانش ترفیع یابند و در این فرایند دشمنانی برای خود دســت و پا کــرد .اگر خواهر یا شــوهرخواهرش بودید احســاس تهدید مــی کردید .ممکن بود یک نفر باعث ناپدید شــدن شــما شــود». ایــن خطر امــروز هــم ادامــه دارد .فقط به مــورد «جانگ ســونگ تانــک» نــگاه کنید .او شــوهر عمه رهبر جوان کره شــمالی بــود که با «ری» و «کــو» در مجتمعی در پیونگ یانگ زندگــی می کرد .او ناگهان قــدرت زیادی به دســت آورد و در ســال 2013به دســتور کیــم اعدام 38ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : 38 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
بــزرگ و خانه شــان دو طبقــه اســت .دو اتومبیل جلوی خانــه دارند. یــک تلویزیــون بزرگ هم در اتاق نشــیمن .آنها همچون یــک خانواده معمولــی و نرمال به نظر می رســند. ایــن زوج مــی گویند خانه شــان از ســوی ســازمان ســیا بــه محض ورودشــان بــا 200هــزار دالر خریداری شــد .اگرچه «کــو» و «ری» 20 ســال اســت که «کیم جونگ اون» را ندیده اند و به نظر نمی رســد که دیگر موقعیت های رســمی داشــته باشــند اما اطالعات آمریکا در مورد کره شــمالی آنقدر اندک اســت که این زوج همچنان یک دارایی و منبع ارزشــمند اطالعات در مــورد این خانواده تلقی می شــوند. بــرای مثال آنهــا می توانند نشــان دهند کــه «کیم جونــگ اون» در ســال 1984زاده شد نه در ســال 1983یا ،1982آنگونه که عموماً چنین تصــور می شــود .دلیــل اطمینــان آنها چیســت؟ همین ســال بود که فرزند خودشــان زاده شــد« .کو» با لبخند می گویــد« :کیم جونگ اون و پسرم همســن و همبازی بودند. من پوشــک هر دوی آنها را عوض می کــردم ».گاهــی ،برخی عوامل ســرویس مخفــی ســیا بــه منزل آنهــا می آینــد و عکــس هایی از مقام های کره شــمالی نشــان می دهند و نام و مشــخصات آنها را از این زوج می پرســند .شــاید بتوان بخشــی از تاریخ زندگــی این زوج را بــاور کرد اما بخــش های دیگر ناقــص به نظر می رســد. امروز هم «ری» نســبت به رژیم کره شمالی بســیار دلسوز است و تالش دارد تا تاییدیه ای برای ســفر بــه زادگاهــش بگیرد .بــا این حال هــر دو نســبت به «کیــم جونگ اون» بســیار محتاط ســخن می گویند و او را «مارشــال اون» می نامند امــا آنچــه آنها در مورد مســئولیت ســابق خود می گوینــد تصویری از مــردی را نشــان می دهــد که با علم به این مســئله بزرگ می شــد که روزی «پادشــاه مطلق» کشــورش خواهد شد. در ســال « ،1992کو یونگ ســوک» همراه با «کیم جــوگ چول» اولین فرزنــد خواهر خــود و اولین فرزند «کیم جونگ ایل» به برن ،ســوییس، رســید« .کیم جونگ ایل» ظرف دو ســال رهبر کره شــمالی شــد« .کیم جونــگ اون» در ســال 199۶یعنــی زمانــی که 12ســاله بــود به آنجا رســید« .کو» در مــورد دوران حضور خود در ســوییس مــی گوید« :ما خانــه ای معمولی داشــتیم و همچــون خانواده ای معمولــی رفتار می کردیــم .من همچون مادر آنهــا رفتار می کردم .او را تشــویق می کردم که دوســتانش را به خانه بیاورد زیرا می خواســتیم آنهــا زندگی نرمالی داشــته باشــند .من برای بچه ها اســنک درســت می کــردم .آنها کیک مــی خوردنــد و با الگو بازی مــی کردند». «ری» با ســفر با پاســپورت دیپلماتیک میان کره شمالی و سوییس در حرکت اســت و گاهی دختر جوان خــود و گاهی خواهر کوچکتر «کیم جونــگ اون» را نیــز با خود می برند و می آورنــد« .کو» فرزندان «کیم» را بــه «یــورو دیزنی» می برد که اکنون به «دیزنــی لند پاریس» معروف 3۷ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
اســت« .کیــم جونــگ اون» چند ســال پیش با مــادرش بــه دیزنی لند توکیــو رفته بــود .آلبوم های عکــس «اون» مملو اســت از عکس هایی که او و خانواده اش در حال اســکی در کوه های آلﭗ در ســوییس ،شــنا در «ریوریــا»ی فرانســه و خوردن در رســتوران های «فرســکو»ی ایتالیا هستند. «اون» عاشــق بــازی و ماشــین آالت بــود و ســعی داشــت تا بفهمد چگونه کشــتی هــا روی آب حرکــت و هواپیماها در آســمان پرواز می کننــد .او ویژگی های شــخصیتی را بــروز می داد که بعدهــا در وجود او آشــکارتر شــد« .کو» می گوید« :اون دردسرســاز نبود اما تندخو بود و تحمــل نداشــت .وقتی مادرش ســعی می کرد بــه او بگوید بازی بس اســت و بهتر اســت اندکی درس بخواند ،او گوشــش بدهکار نبود و به شــکل های دیگری اعتــراض می کرد مثــال اعتصاب غذا مــی کرد». «کیم» دوســت داشت تابســتان ها به خانه برود و مدتی را در ونسان بگذرانــد ،جایی کــه خانواده یک مجتمع بزرگ ســاحلی داشــت یا تمایــل داشــت به محــل اقامت اصلــی خانــواده در پیونگ یانگ برود کــه در آنجــا تئاتــر و اتاق های زیــادی برای بازی داشــت. خالــه «ون» مــی گویــد« :وی بســکتبال را دوســت داشــت یا دغدغــه اش بســکتبال بود». رهبر جوان کره هــوادار مایکل جــردن بود و چنــد بــار میزبان بازیکنی به نــام «دنیس رودمن» در کــره شــمالی بــود .خاله می گوید« :او گاهی با توپ بسکتبال خود مــی خوابیــد« ».کــو» می گفت او کوتاه تر از دوســتش بود و مــادرش به او می گفت که اگر بســکتبال بــازی کند قدبلندتر خواهد شــد .ســپس «ری» در خانه شان عکســی رو کرد که تاکنون کسی آن را ندیــده بــود .او آن را در یک پاکت نامه پنهان کرده بــود .در این عکس «کیم» 13ســاله به همراه برادر بزرگ خــود در میان تیمی که یونیفورم های بســکتبال را پس از مســابقات در پیونگ یانگ بــر تن کرده بودند مشــاهده می شــدند« .ری» در ردیف جلو نشســته بــود در حالی که «کو» پشــت او نشســته بــود« .کیم» یک جایــزه طال برد. جهان نمی دانســت که «اون» در اکتبر 2010قرار اســت جانشین پدر شــود .یعنی آنگاه که جایــگاه او در کنفرانس حــزب کارگران در پیونگ یانگ رســمیت یافت اما «کیم» از ســال 1992شــناخته شده بود و می دانســت که روزی وارث قدرت در این کشــور خواهد شــد .این زوج می گویند در جشــن تولد 8ســالگی او که بســیاری از مقام های ارشد کره شــمالی حضور یافته بودند این ســیگنال فرســتاده شــد که او جانشین پــدر خواهــد بود .بــه «کیم» جــوان یونیفــورم ژنرالی داده شــد که با چند ســتاره تزیین شــده بود و ژنرال های واقعی با ســتاره های واقعی مجبــور به تعظیم در برابــر او و احترام به او از همان زمان شــدند. «کــو» می گویــد« :وقتی آدم هــای دور و اطــراف او ایــن گونه با او رفتــار می کردند ،برایــش غیرممکن بود که همچــون یک فرد معمولی 37 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
رازهاییاززندگیرهبرکرهشمالی
ترجمه محمد حسین باقی گزارشگر رواشنگتن پست به دیدار خاله رهبر کره شمالی در آمریکا رفته و ناگفته هایی از زندگی او را به قلم کشیده است. هفتــه نامه صــدا :با گردش در اطــراف میدان تایمز ،با عبــور از برابر مجســمه یک کابوی برهنه و شخصیت عروســکی «لموس» و خریداران بلیــت ،این زن همچون بســیاری از مهاجران دیگر مــی ماند که در پی زندگی «رویایی آمریکایی» اســت .این زن ۶0ســاله بــا موهای فرفری و پوششــی معمــول به دنبال یک مرخصی یک هفته ای اســت تــا از اتو کــردن لباس هــا در خشکشــویی که بــا همســرش آن را اداره می کند دســت بکشد و اندکی به اســتراحت بپردازد .اما او یک مهاجر معمولی نیســت .او خالــه «کیــم جونگ اون» رهبر کره شــمالی اســت .این زن طی 18ســال گذشــته و از زمان گریختن از کره شــمالی و پناه بردن به آغوش CIAزندگی ناشناســی همراه با همســر و سه فرزندش در آمریکا داشته است. ایــن زن کــه خود را «کــو بونگ ســوک» معرفی می کنــد و روزگاری در زمــره خانــدان حاکم بر کره شــمالی بوده در مصاحبه با واشــنگتن پســت می گوید« :دوســتانم به من می گویند که خیلی خوش شــانس هســتم که در اینجا همــه چیز دارم .فرزندانم به مدارس برجســته رفته و موفق شــده اند و نیز همســری دارم که می تواند تمــام گره ها را باز کند .هیچ چیزی نیســت که به آن حســادت کنیم یا آرزوی آن را داشــته باشــیم ».همســرش «ری کانگه» بــا خنده می گوید« :فکــر می کنم به رویای آمریکایی دســت یافته ایم». این داســتان خانواده ای اســت که از یک خانواده سطح باال در سلسله 3۶ماهنامه خردمند -شماره -۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
مراتــب عالی حاکمیتی در کره شــمالی به خانواده ای به ســطح طبقه متوســط در آمریکا رسیدند« .کو» و «ری» سکوت خود را شکستند و به مدت تقریبا 20ســاعت با گزارشــگر واشنگتن پســت در شهر نیویورک گفتگــو کردند« .کو» شــباهت قابل توجهــی به خواهــرش «کو یونگ هویــی» دارد کــه یکی از همســران «کیم جونــگ ایل» و مــادر «کیم جونــگ اون» بــود« .کو»ی ۶0ســاله به طــور اخص رابطــه نزدیکی با مردی دارد که اکنون دشــمن شــماره یک آمریکاست. زمانــی کــه «کیم جونگ اون» در ســوییس تحصیل می کــرد« ،کو» از او مراقبــت می کرد .این دشــمن شــماره یک کســی نیســت جز رهبر جوان کره شــمالی اما در ســال 1998وقتی «کیم جونگ اون» 14ســاله و بــرادر بزرگتــرش «کیم جونــگ چول» 1۷ســاله بود« ،کــو» و «ری» تصمیــم بــه فرار مــی گیرند .خواهــر «کو» ،رابــط آنها با رژیــم ،دچار ســرطان سینه بود (و در ســال 2004درگذشت) و پسرها در حال بزرگتر شــدن بودند .این زوج احســاس کردند که در آینده نزدیکی دیگر به کار رژیــم نخواهنــد آمد و فرار را برقــرار ترجیح دادند .آنهــا در ابتدا نگران از دســت دادن جایگاه خود بودند. خانــدان کیم ۷0ســال اســت کــه از طریــق نظامی ســرکوبگر که بر «قیمومیــت» و «ترس» اســتوار اســت بر کره شــمالی حاکم هســتند. خانواده به اصطالح ســلطنتی و گاردهای ارشــد در «حزب کارگران کره» از این سیســتم بهره مــی برند و اگر رژیم فرو بپاشــد ،یا بــا گرفتاری و بحران مواجه شــود آنها بیشــترین ضرر را خواهند دید بنابراین این زوج تصمیــم به فرار گرفتنــد البته نه به کــره جنوبی بلکه بــه آمریکا .آنها ســاعت های طوالنی کار کردند تا خشکشــویی خود را راه بیندازند .سه فرزندشــان در آنجا رشــد کرده و بزرگ شــدند .به مدارس و دانشــکده هــای خوب رفتند و مشــاغل خوبــی هم به دســت آوردنــد .خانواده 36 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
هســتند که باید پرداخت تــا بازدارندگی با موفقیت انجام شــود.توماس شــلینگ این رفتــار را «هنر تعهــد »the art of commitmentمینامد؛ یعنــی خــود را در موقعیتی قــرار دهیم کــه حتما باید واکنش نشــان داد یــا بازیگــر مقابــل را در موقعیتی قــرار دهیم که اگر رفتــار مورد انتظار ما را نداشــته باشــد ،ناچار اســت هزینه ســنگینی پرداخت کند. آیــا خطــوط قرمزی که تعیین میشــوند کارآمد هســتند و موفق عمل میکنند؟ این پرسشــی اســت که نمیتوان با قطعیت به آن پاســخ داد اما شــواهد نشــان میدهند کــه از ۱۹۴۵بــه بعد خــط قرمزهایی که بهدرســتی تعریف شــدهاند ،شکســته نشــدهاند. بنــد ۵پیمــان ١٩٤٩آتالنتیــک شــمالی کــه در آن موضــوع «دفــاع دســتهجمعی» را بیــان میکنــد یکــی از مهمتریــن خــط قرمزهــای تعریفشــده بــه شــمار مــیرود و هیــچ دولتی تا بــه امــروز ،تجاوز نظامی علیه یک کشــور عضو ناتو در اروپا و شــمال آمریکا آغاز نکرده اســت .مقامات کشــورهای حــوزه بالتیک ،که بیش از همــه در معرض تهدیــد انتقامجویی روســیه قرار دارنــد همواره به صراحــت به ماده ۵ پیمان آتالنتیکشــمالی به عنــوان یک خط قرمز اســتناد میکنند .خط قرمز اســتراتژیکی که رئیسجمهور کندی در ســخنرانی ٢٢اکتبر ١٩٦٢ تعییــن کرد و هشــدار داد کــه «در صــورت پرتاب موشــک از کوبا به نیمکرهغربــی ،با اتحــاد جماهیر شــوروی بهگونهای رفتار خواهد شــد که گویی موشــکی از ســوی شــوروی به ایــاالت متحده آمریــکا پرتاب شــده اســت» .هشــدارهای مکرر پکن مبنی بر اینکه «استقالل تایوان» پذیرفتنی نیســت و در ســال ۲۰۰۵با تصویب قانون مخالفت با جدایی تایــوان آشــکار کرد که این خط قرمز پکن به شــمار مــیرود و در قبال اســتقالل تایوان به زور متوســل خواهد شد.
ویژگیهای خط قرمز معتبر و کارآمد اول :بیان روشن شرایط و پیامدها.
بزرگتریــن اشــتباه در تعریــف خط قرمز این اســت که «شــرایط»، «آســتانه پذیرش» و «عواقب ناشــی از عبور از آن» روشــن نباشــد؛ اما برای داشــتن قدرت مانور (چانهزنی) و نیز خــودداری از افتادن در «دام خودســاخته ناشــی از تعهدات اعالمی» میتوان یکی از دو عنصر فوق را بــه گونهای تعریف کرد که تفســیرپذیر باشــد. یک نمونــه خوب از تعادل بیــن «وضوح» و «انعطافپذیــری» ،ماده پنجم از پیمان آتالنتیکشــمالی اســت که میگوید :حمله مســلحانه... علیه یک یا بیشــتر از [اعضای ناتو] منجر به اقداماتی ،ازجمله اســتفاده از نیروی مســلح میشــود که از ســوی اعضا تصمیم گیری خواهد شد. براســاس ایــن بند اســتفاده از نیروی مســلح یکــی از راههــای مقابله برشــمرده شــده و اعضای ناتو طیف متنوعی از اقدامات را در پیشروی دارنــد که از میــان آنها میتوانند انتخاب کنند .یــک نمونه جالب دیگر دکتریــن کارتر اســت که میگویــد« :تالشهای نیروهــای خارجی برای بهدســتآوردن کنتــرل منطقه خلیجفارس بــه عنوان حملــه به منافع حیاتــی ایاالت متحده آمریــکا در نظر گرفته شــده و چنین حملهای با هــر وســیله الزم ،ازجمله نیروی نظامــی دفع خواهد شــد» .خط قرمز تعریفشــده در این دکترین دربرگیرنده ترکیب مناســبی از وضوح ،عزم 35ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
و اراده و انعطافپذیری اســت.
دوم :نشاندهنده عزم و اراده.
تعییــن خط قرمز باید توأم با برداشــت و اســتنباط دشــمن از عزم و اراده بازیگــر اعالمکننــده خط قرمز یا مدافع آن باشــد .به عبارت دیگر طــرف مقابل باید متقاعد شــود که مدافع مصمم بــه دفاع از خط قرمز خود اســت .هنگامــی که بازیگــر تعیینکننده خط قرمــز بهطور کلی به «جدینبودن» اشــتهار داشته باشــد« ،هزینهها» یا «پیامدهایی» که وی برای عبور از خط قرمز تعریف کرده اســت ،از ســوی دشــمن جدی گرفته نمیشــود و همین امر موجب ترغیــب وی به نادیدهگرفتن خط قرمز خواهد شد.
سوم :تکرار و بهروزرسانی خط قرمز.
گاهــی اوقات نیاز اســت توضیحات بیشــتری درباره خــط قرمز ارائه شــود و یا با گذشــت زمان با شــرایط روز ســازگار شــود .بــرای نمونه اعضای پیمان آتالنتیکشــمالی در سپتامبر ٢٠١٤رســما اعالم کردند که حمالت ســایبری نیــز میتواند موجب توســل به بند ۵پیمان شــود. در مــواردی نیــز الزم اســت خطــوط قرمز تکــرار شــوند ،بهویژه در مــواردی کــه رهبرانــی که خط قرمــز را تعییــن کردهاند ،دیگر بر ســر قدرت نیســتند.
چهارم :نپذیرفتن اقدامات زیر خط قرمز.
تعییــن خــط قرمز بــه معنای آن نیســت که اقــدام تا زیر ســطح آن مجاز اســت؛ بنابرایــن باید به طــرف مقابل فهماند که تمــام اقدامات زیــر خط قرمز نیز تحملناپذیــر و ناپذیرفتنی به شــمار میرود .گاهی اوقــات مدافع خط قرمز ناچار اســت برای طرف مقابل روشــن کند که اقدامــات خاص زیر ســطح خط قرمــز ،پیامدهایی را بــه دنبال خواهد داشــت .برای نمونه چنانچه دســتیابی به ســاح هســتهای بــه عنوان خط قرمز تعیین شــده باشــد ،مدافع این خط قرمز دســتیابی به نمونه آزمایشــی ســاح هســتهای یا ســاح هســتهای به صورت سرهمنشده (قطعــات منفصله) را که زیر ســطح خط قرمز به شــمار مــیرود ،نیز مشــمول مجازاتهایی میداند.
پنجم :اعالم خطوط قرمز از طریق تماس خصوصی.
میتــوان خط قرمز از طریــق ارتباط خصوصی به طــرف مقابل اعالم کــرد .ایــن روش مزایایی دربــر دارد ،ازجمله آنکه بازیگــر تعیینکننده خــط قرمــز بــه دور از جنجــال و هیاهــو و محدودیتهــای داخلی و بینالمللــی ،جدیــت و عــزم و اراده خــود را به طــرف مقابل منتقل کنــد .عالوهبــر این ،تمــاس خصوصی بــرای مدافع خط قرمــز امکان انعطافپذیــری و بــرای طرف مقابل این امــکان را فراهم میکند که به دلیل دفاع از اعتبار (پرســتیژ) خود در دام وسوســه عبــور از خط قرمز نیفتــد .در بعضی از فرهنگهــا ،اعالم خط قرمز بهطــور خصوصی اثر بازدارندگی بیشــتری دارد تا اعالم عمومی آنها و برعکس در برخی موارد هشــدارهای علنــی و اعالم عمومی خط قرمــز ،مؤثرترند. روزنامه شرق 35 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
خــود تغییــر دهد.نمونه دیگری کــه رقیب در محاســبات خود ترجیح میدهد خط قرمز تعیینشــده را نادیده بگیرد ،خط قرمز اســرائیل در مورد توســعه سالحهای کشــتارجمعی توسط کشــورهای عربی است. در ســال ،١٩٨١مناخیم بگین نخستوزیر رژیم اســرائیل هشدار داد «اســرائیل به دشــمنان خود اجازه نمیدهد که به توســعه ســالحهای کشــتارجمعی بپردازند» .درحالیکه بســیاری از دشــمنان این رژیم این کار را انجــام داده یــا در حال انجــام بودند .با وجود آنکه عــزم و اراده رژیم اســرائیل مبنی بر استفاده از زور کامال روشــن بود اما عراق ،لیبی و ســوریه در محاســبات خــود به این نتیجه رســیدند که عبــور از این خط قرمز ارزشــش را دارد و به اندازهای مهم اســت کــه نمیتوان از آن چشمپوشــی کرد؛ بنابراین برنامههای هســتهای یا ســالحهای شیمیایی داشــتند .این در حالی اســت که اســرائیل تنها رآکتور اوزیــراک عراق را که با کمک فرانســه ســاخته شــده بود نابود کرد.
ث -تشویق اقدام تا زیر خط قرمز
اســت رهبریت عراق را به این باور هدایت کرده باشــد که دو موضوع یادشــده در نامــه بوش چندان مهم نیســت و بغداد اقــدام تا زیر خط قرمــز (آتــشزدن حوزههــای نفــت) را مجاز تلقــی کرد. در ســال ٢٠٠٦جرج دبلیو بوش ،رئیسجمهور آمریکا ،به کره شــمالی درباره «انتقال ســالح یا مواد هســتهای توسط کره شــمالی به دولت یا ســازمانهای غیردولتی» هشــدار داد .به این ترتیــب پیونگیانگ صرفا «انتقال ســالح و مواد هســتهای» را خط قرمز آمریــکا در نظر گرفت و اینگونــه ارزیابی کرد که برنامه هســتهای این کشــور بــه خودی خود پذیرفته شــده اســت .در این رابطــه موضعگیری چیــن در قبال برنامه هســتهای کره شــمالی حتــی تشــویقکنندهتر به نظر میرســد .وانگ جــی ،وزیــر امور خارجه چیــن ،در بیانیــهای اظهار کــرد« :ما یک خط قرمــز داریــم و آن اینکه جنگ یا بیثباتی در شــبهجزیره کــره را اجازه نمیدهیــم» .این اظهارات به معنای آن اســت که برنامه هســتهای کره شــمالی برای پکن قابل تحمل اســت.
یکــی دیگر از مشــکالت عمده مربوط به خطوط قرمز این اســت که معﻀالت اعالم خط قرمز
تعیین خط قرمز ممکن اســت موجب تشــویق دشــمن بــه «اقدام در زیر آســتانه» شــود .یک بازیگر میتواند خط قرمز را طوری تعریف کند کــه بازیگر طرف مقابــل تصور کند هرگونــه اقدام تا زیر آســتانه خط قرمز ،مجاز اســت .مثال معــروف چنین وضعیتی تعریــف جغرافیایی وزیــر امــور خارجه آمریــکا ،دین آچســن از «محیط دفاعــی» ایاالت متحده در آســیا در ســال ١٩5٠اســت کــه به طور ضمنی شــبهجزیره کــره را از این محیط حــذف کرد و در نتیجــه پیونگیانگ و متحدانش به این باور رســیدند که واشــنگتن از ســئول دفاع نخواهد کرد .در چند دهــه اخیر موارد دیگری از خط قرمزهای تعریف شــده توســط ایاالت متحده ســراغ داریم که اقدام تا زیر آســتانه خط قرمزهــای را به دنبال داشته است: در ســال ،١٩٩٠ســفیر ایاالت متحده ،پریــل گالســپیPril Glaspie ، به صدام حســین گفــت« :ما (ایــاالت متحده) هیچ نظــری درخصوص منازعــه عرب -عــرب مثل اختالف مرزی شــما با کویــت نداریم» این اظهــارات رهبــر عراق را به ایــن باور هدایت کرد کــه او با خیال راحت میتوانــد به کویــت حمله کند. در ســال ،١٩٩١جــورج بــوش به صدام حســین نوشــت که ایــاالت متحده «اســتفاده از سالحهای شــیمیایی و بیولوژیکــی یــا تخریــب حوزههای نفــت و تأسیســات نفــت کویت را تحمــل نمیکنــد» .همچنیــن بوش افــزود« :صــدام را به طور مســتقیم مســئول هرگونــه اقدام تروریســتی علیــه هریــک از اعضــای ائتــالف میشناســد» .بااینحــال ،جیمز بیکر در مذاکــرات خــود با طــارق عزیز، وزیــر امــور خارجــه عــراق ،تنها بر ســناریوی ســوم (اقــدام تروریســتی علیه هریک از اعضــای ائتالف) به عنوان خــط قرمز آمریــکا تأکید کــرد؛ بنابرایــن اظهارات جیمــز بیکر ممکن 3۴ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
تعییــن خطــوط قرمــز بــه دلیــل درهمآمیختگــی آن بــا موضوع بازدارندگی ،یک مســئله بسیار پیچیده اســت .در تعیین خط قرمز باید مالحظــات مربوط به چند دســته مخاطب را در نظــر گرفت :وضعیت دشــمن ،مخاطبان داخلی خــود (عموم مردم و همچنین ســایر نهادها مثــل مراجع قانونگــذاری) ،مســائل و منافع متحدان خــود بهویژه در مــواردی که تعهدات مربــوط به بازدارندگی را بــه متحدان خود تعمیم میدهیــم .برایناســاس ،درنظرگرفتن همــه انتظــارات مخاطبان فوق موجب میشــود که مصالحه برای دولتها بســیار دشــوار شود .تعیین خــط قرمز فقــط جلوگیری از یک عمل خاص توســط یک بازیگر خاص نیســت بلکــه فراتر از آن ســنجش و اندازهگیری تأثیر یــک اقدام خاص بر منافع دیگر ازجمله اســتنباط و برداشــت دشــمنان و متحدان است. وجــود ایــن مشــکالت و پیچیدگیها عــدهای را به ســوی ایــن ایده رهنمــون کرد کــه باید تعیین خط قرمــز را کنار گذاشــت؛ ازجمله این افراد ،ســناتور رند پل Rand Paulاســت؛ وی دولت آمریکا را به پیروی از روش رونالــد ریگان ،رئیسجمهور پیشــین ،فرا میخواند .ریگان گفته بود« :سیاســتهایش را از پیش اعالم نخواهد کرد .ما نباید به دشــمنان خود اعــالم کنیم که در هر شــرایط قابل تصوری چــه اقدامی خواهیم کــرد» .از نگاهــی دیگــر ،تعیین خــط قرمز در واقع نوعی انصراف آگاهانــه از آزادی اراده اســت .تا حدی کــه عدهای خــط قرمز را هــموزن «خرابکــردن پلهــای پشــت ســر» میداننــد؛ زیــرا بازیگــری که خط قرمــزی را اعــالم میکند عمال خــود را به انجــام اقدامی مقیــد و متعهد
کــر د ه اســت؛ امــا گاهــی اوقــات خــط قرمزهــا بهایی 34 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
بیانیه «یکســری کامل سالحهای شــیمیایی» و «نقل و انتقال» موجب ســردرگمی رهبران ســوریه شــد .منظور از نقل و انتقال و ســری کامل سالحهای شــیمیایی چیست؟
ب -ابهام در پیام و اطالعرسانی
بــه طور اصولی ،تهدیدهای مبهم کمتر از تهدیدهای روشــن ،دشــمن را تحتتأثیــر قــرار میدهــد .در ســال ،١٩۵٠پکن با نمایــش «تصویر ســنگ قبر» سعی داشــت ایاالت متحده را از عبور از مدار ( ٣٨به طرف کره شــمالی) باز دارد .این اقدام بهســختی یک تهدید روشــن به شمار میرفــت و نمیتوانســت پیــام پکن را بهروشــنی به واشــنگتن منتقل کند .این امر شــبیه به اظهــارات اولیه مقامات ایاالت متحــده در مورد کوبــا در دهه ١٩٦٠بود .در ســپتامبر ،١٩٦٢جــان اف کندی اعالم کرد «اگر ســاحهای اســتراتژیک در جزیره کوبا مستقر شــوند ،وخیمترین مســئله بهوجود میآید». در ٩اکتبر ٢٠٠٦جورج دبلیو بوش با هدف بازداشــتن کره شــمالی از صدور فناوری هســتهای اظهار کرد« :ما مســئولیت نتیجــه این اقدام را بــه طور کامل برعهده کره شــمالی میدانیم» .اما این تهدید واشــنگتن در همیــن حد و به صــورت مبهم باقی ماند. همان طور که در باال گفته شــد ،خط قرمز اعالمشــده از ســوی اوباما در مورد ســوریه مبهم بود و عواقب ناشی از عبور از خط قرمز اوباما در ســوریه ،به همان اندازه نامشــخص مانده بود .اوبامــا اظهار کرد« :نقل و انتقال یا اســتفاده از ســاحهای شیمیایی ،محاســبات من و معادله را تغییــر خواهــد داد» .امروزه مــا میدانیم مســلحکردن مخالفان دولت اســد ،واکنش موردعالقه دولت آمریکا بود ،امــا در آن زمان این موضوع برای دولت ســوریه روشــن نبود .چند ماه بعد ،در ســوم دسامبر ٢٠١٢ اوباما در بیانیه دیگری خط قرمز را تغییر داد و گفت« :اگر شــما (بشــار اســد) مرتکب اشــتباه دردناک اســتفاده از سالح شیمیایی شــوید ،این اقدام عواقبی خواهد داشــت و مســئولیت آن برعهده شماست» .اما در ژانویه ٢٠١٣ژنرال مارتین دمپســی ،رئیس ســتاد مشــترک ارتش آمریکا گفــت« :دولــت ایاالت متحــده و جامعه بینالمللــی توانایی جلوگیری بشــار اسد از اســتفاده از ســاح شــیمیایی را ندارد» .در ماه ژوئن سال ،٢٠١٣زمانــی که واشــنگتن اعــام کرد اطمینــان پیدا کرده ســوریه از ســاحهای شــیمیایی اســتفاده کرده اســت ،دولت آمریکا برنامه ارسال ســاح برای مخالفان دولت ســوریه را آشکار کرد. بــه طور کلــی قاعده این اســت کــه اگر بازیگــری که خــط قرمز را تعیین میکند دارای سیاســت متناقضی باشد ،بعید است هشدارهایش از طــرف رقیب جدی گرفته شــود.
پ -تردید دشمن نسبت به عزم و اراده
هنگامی که دشــمن متقاعد نشود در صورت عبور از خط قرمز ،متحمل خســارت و زیــان خواهد شــد ،خط قرمز شکســت میخــورد .متقاعد نشــدن دشــمن ممکن اســت به دلیل ابهام در عواقــب و مجازاتهای وعدهدادهشــده یا بــه دلیل اعتبــار تهدیدکننــده بهوجود آیــد .موارد تاریخــی زیــر نمونههایی اســت که این وضعیــت را نشــان میدهد. مماشــات لندن و پاریس در جریان بحران چکســلواکی موجب شــد در مارس ١٩٣٩ضمانتهای امنیتی مشــترک بریتانیا و فرانســه به لهستان نتواند هیتلر را تحت تأثیر قرار دهد و او را نســبت به جدیت فرانســه 33ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
و بریتانیــا متقاعد کند .نرمشهــای آمریکا در جریان بحــران برلین در ســال ١٩٦١موجب شد خروشچف در ســپتامبر ١٩٦٢هشدارهای جان اف کندی به اتحاد جماهیر شــوروی در مورد ســاحهای هســتهای در کوبــا را جدی نگیرد .پاســخ ضعیــف بریتانیا به اشــغال جزیره جنوبی تول Thulدر ســال ١٩٧٦آرژانتین را به اقدام در جزیره فالکلند تشویق کرد .هشــدار باراک اوباما در مورد ســاحهای شــیمیایی ،از سوی دولت ســوریه جــدی گرفته نشــد ،زیرا بــاور همگان بــر این بود کــه آمریکا نســبت به اســتفاده از زور در خاورمیانه بیمیل است. از ایــن نمونههــا میتوان نتیجــه گرفت که در زمینه خطــوط قرمز و بازدارندگــی به طــور عام ،توانایــی تحمیل خســارت و منتقلکردن این پیام به طــرف مقابل بهتنهایی کافی نیســت. عدم اقدام مناســب و بموقع از ســوی بازیگری که خط قرمز را تعیین و اعــام میکنــد ،نهتنهــا موجب وخامــت و پیچیدگی بیشــتر اوضاع، بلکــه باعث کاهش اعتبار وی خواهد شــد .برای نمونه در ســال ،١٩٩٤ دولت کلینتون به کره شــمالی هشــدار داد که بازفراوری سوخت ،عبور از «خــط قرمز» اســت و میتواند «اقــدام نظامی» را به دنبال داشــته باشــد .اما در ســال ٢٠٠٢که پیونگیانگ بازفراوری سوخت را آغاز کرد و هیچ اتفاقی نیفتــاد ،اقدامنکردن آمریکا پس از هشــدارهای قبلیاش احتماال کره شــمالی را تشــویق کــرد برنامه هســتهایاش را ادامه دهد. چهار ســال بعد بــوش به کره شــمالی درخصوص انتقال ســاح یا مواد هستهای هشدار داد. امــا چند مــاه بعد از این هشــدار نیز واشــنگتن رآکتوری که توســط کره شــمالی در ســوریه ساخته شــد را بمباران نکرد .دیک چنی ،معاون رئیسجمهــور آمریــکا از ایــن موضوع کامــا ناراحت بــود زیرا معتقد بــود نابودکردن رآکتور ســوریه نشــاندهنده معناداربــودن خط قرمز آمریــکا بود .به همین ترتیب در اواخر ســال ٢٠١٢اوباما هشــدار خود به ســوریه در مورد ســاحهای شــیمیایی را به این شــکل روشــن کرد کــه منظور از «نقل و انتقال ســاح شــیمایی» بهمعنای «انتقال ســاح شــیمیایی به گروههای تروریستی» یا «آما دهشــدن برای استفاده از این ســاح» اســت .این اظهارات بخشی از اعتبار هشــدارهای آمریکا مبنی بر اینکه« :اگر شــما (ســوریه) با بهکارگیری این ســاح مرتکب اشــتباه غمانگیزی شــوید ،این کار عواقبی خواهد داشــت و شما در قبال اعمال خود باید پاســخگو باشــید» را از بین برد .برخی از تحلیلگران معتقدند ایــن اظهارات تأییدی بود بر تردید واشــنگتن دربــاره بهکارگیری زور در برابر دولت بشــار اسد
ت -مجازات کوچکتر از سود بالقوه
یکــی دیگــر از عواملی که ممکن اســت موجب شکســت خط قرمز شــود ،این اســت که حتی در شــرایطی که خط قرمز بهروشــنی ترسیم و اعالم شــده باشــد و مدافعان آن کامال مصمم باشــند ،بازهم دشــمن ممکــن اســت اینطور محاســبه کنــد که عبــور از خط قرمز ارزشــش را دارد .ایــن یک مشــکل قدیمــی در مبحث بازدارندگی اســت .نمونه کالســیک ایــن وضعیت «جنــگ رمضان یا یــوم کیپور» در ســال ١٩٧٣ اســت .انورسادات میدانست که حمله به اســرائیل ،شدیدترین واکنش نظامــی ممکن را در پی خواهد داشــت ،اما هنوز معتقــد بود با وجود شکســت احتمالی در میدان جنگ ،میتواند اعتبار و شهرت بینالمللی کشــورش را بازیابــی و معادله جغرافیای سیاســی با اســرائیل را به نفع
33 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
خطقرمزچیست؟ علیرﺿا قزیلی کارشناس روابط بینالملل
3۲
در چند ســال اخیر واژه «خط قرمز» در مباحث سیاست جهانــی و روابــط میــان دولتها بســیار رواج پیــدا کرده اســت .تکــرار این اصطــالح بهقدری اســت کــه میتوان گفت بــه ترجیعبند ســخنان سیاســتمداران تبدیل شــده اســت .اصطالح خــط قرمز ،در رابطــه با بحــران اوکراین، برنامــه هســتهای ایران و اســتفاده ســوریه از ســالحهای شــیمیایی و ...بســیار شنیده شــده و میشود. در حقیقت ،مدتی طوالنی اســت کــه اصطالح خط قرمز در روابــط بینالملل مورداســتفاده قــرار میگیرد ،هرچند ریشــههای دقیق آن نامشــخص اســت .در تاریخ معاصر اولینبــار ایــن اصطــالح در «توافقنامــه خط قرمــز» ٣١ جوالی ١٩٢٨بین شــرکا و ســهامداران شــرکت نفت ترکیه TPCمشــاهده شــده اســت .تاجر ارمنی به نام کالوست گلبنکیان که مؤســس شــرکت نفت ترکیه به شمار میرود، روی نقشــه -منطقهای کــه امروز به خاورمیانه شــناخته میشــود – بــه رنگ قرمــز خطی را کشــید کــه این خط محــدودهای را تعییــن میکــرد کــه هیچیــک از شــرکا و ســهامداران بــه طــور مســتقل اجــازه نداشــتند در این محــدوده فعالیت نفتی انجــام دهند. از دهــه ١٩٧٠تــا امروز اصطالح «خط قرمــز» در روابط بینالملل به معنای «هشــدار جدی» به دشــمن یا بازیگر مقابل بــه کار میرود کــه نادیدهگرفتــن آن و نقض آن از ســوی بازیگــر مقابــل ،پیامدهــا و هزینههایی بــه دنبال خواهد داشــت .به عبارت دیگر اصطــالح خط قرمز تا حد زیــادی بــا مباحــث «بازدارندگی» آمیخته و بــه کار گرفته می شود. در ادبیــات سیاســی رایج امــروز «خط قرمــز» میتواند معانی متفاوتی داشــته باشــد .برای مثال در دیپلماسی ،در آســتانه یک مذاکرات جدی میان بازیگر الف و ب بر ســر منافع حیاتی ،منظــور از «خط قرمز» فهماندن این مطلب بــه بازیگر ب اســت کــه فالن امتیــاز مورد انتظــار وی از ســوی بازیگر الــف غیرقابلقبول اســت .یا گاهــی اوقات از خــط قرمــز برای تعیین حــد و مرز تعهــدات هریک از بازیگران استفاده میشــود .برای نمونه در آستانه مذاکرات میــان ایــران و 5+١بر ســر فعالیتهای هســتهای ایران، روزنامــه نیویورکتایمز بــه نقل از خبرگــزاری رویترز نقل کــرد «خط قرمزی کــه در مذاکرات باید رعایت شــود این اســت که غنیســازی در ایران ادامه پیدا کنــد و هیچیک از ســایتهای هســتهای ایران بسته نشود». به همیــن ترتیب ،گاهی اوقات از اصطــالح «خط قرمز» در مذاکــرات غیررســمی برای تعریف «آســتانه تحمل» یا «حد و مرز یک اقدام» اســتفاده میشــود .مثال در شرایط هرجومــرج حاکم بر خاورمیانه ،برخــی از بازیگران بهویژه اســراییل معتقدنــد بیثباتــی در اردن غیرقابلتحمل و از نظر آنان «خــط قرمز» به شــمار میرود. در مجمــوع از نقطهنظــر تحلیلــی ،موضــوع خط قرمز بســیار جالبتوجــه اســت ،زیرا بــه اموری نظیــر :منافع
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
حیاتی ،بازدارندگی دشــمن ،آستانه تحمل اقدامات دشمن، هزینههــا و پیامدهــای شکســتن و عبــور از خــط قرمز توســط دشــمن مربوط میشود. تجزیــه و تحلیــل اینکــه چــرا و چگونه خطــوط قرمز میتوانــد کارایی داشــته باشــد یا نــه ،تا حد زیــادی باید زیرمجموعــه مبحث «بازدارندگی» مطالعه شــود .با توجه بــه اهمیت آنها در روابط بینالملل ،شــناخت شکســت و موفقیــت خط قرمز و شــرایط آن میتواند در شــناخت و تحلیل تحــوالت ،مفید واقع شــود.
دالیل شکست خط قرمز
تاریــخ روابــط بینالملــل نشــان میدهــد تعیین خط قرمز برای دشــمن یــا بازیگر مقابل کار آســانی نیســت. مــوارد قابلتوجهــی ســراغ داریم کــه خط قرمزهــا – به دالیــل مختلف -از ســوی رقیب مراعات نشــده و بازیگر تعیینکننده خــط قرمز در نیل به هدف خود (بازداشــتن خصــم از ارتــکاب به اقــدام خاصی) نــاکام بوده اســت. نمونههــای زیر نشــان میدهــد که چــه عواملی موجب شکســت خط قرمز میشــوند:
الﻒ -نامشخﺺبودن شرایط یا پیامدها
یکــی از مهمتریــن عواملــی که موجب شکســت خط قرمز شده اســت ،روشننبودن شــرایط یا پیامدهای ناشی از عبور از خط قرمز اســت. اکثــر دولتهــا بهروشــنی اعــالم کردهانــد کــه تجاوز نظامــی علیــه قلمرو حاکمیتشــان «خط قرمز» آنهاســت و واکنــش نظامــی را به دنبــال دارد .اما اعــالم خط قرمز در مــورد مناطقــی که حاکمیت یــک دولــت در آن مورد مناقشــه اســت یا ســرزمینهایی کــه از ســرزمین اصلی main landدور هســتند یــا وضعیــت اداری خاصــی بر آنها حاکم اســت ،چــه وضعیتی پیدا میکنــد؟ برای نمونه جزایــر فالکلند یــا مالویناس ،کــه در ســال ١٩٨٢آرژانتین در آن عملیــات نظامی انجــام داد .دولــت بریتانیا اگرچه واکنش نظامی نشــان داد اما هیچگاه بیانیه روشــنی صادر نکــرد که از ایــن جزایر همانگونه دفــاع خواهد کرد که از ســرزمین اصلی انگلستان. در مــورد مرزهــای دریایــی این مســئله مبهمتر اســت. مرزهای دریایی به طور روشــن عالمتگذاری نشــدهاند و معمــوال موضوع اختالفات حقوقیاند .در چنین شــرایطی عملیــات نظامی یک کشــور در دفــاع از قلمــرو دریایی تحــت حاکمیت خود ،چه شــکلی خواهد داشــت؟ به همین ترتیب ،بیانیه رئیسجمهور آمریکا در آگوســت ٢٠١٢در مــورد خــط قرمــز تعیینشــده بــرای ســوریه نامشــخص و مبهم اســت .اوباما در ســخنانی اظهار کرد: «خــط قرمز برای ما این اســت که ببینیم یک ســری کامل ســالحهای شــیمیایی در حــال نقــل و انتقال یــا در حال اســتفاده اســت» .کلمات مبهم به کار گرفتهشــده در این
32 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
آقــای اسپنســر ،من خیلی هیجان زده شــدم زمانــی که متوجه شــدم قرار اســت بعد از مدتها در فیلمی تحت عنــوان » کﺌوما آزاد شــده « در کنــار جان ساکســون و فرانکو نــرو ایفای نقش آیا می دانســتید که در نســخه دوبله بســیاری از آﺛار شــما در زبــان فارســی ،دوبلــور مشــهور ایرانی به نــام مرحــوم » ایرج کنیــد .مــی توانید به ما کمــی درباره این فیلــم بگویید ؟ بلــه ،کارگردان اِنزو کاســتالری از من درخواســت کرد تــا در این فیلم دوســتدار « بــه جــای شــما صحبت می کــرده که بســیار هم کــه پروژه جدید خودش اســت بــازی کنم و من هم خوشــحال خواهم باعــﺚ محبوبیت شــما در ایران شــده؟ آنها بیشــتر آشنا شوم.
بود تــا با بتوانم بــا فرانکو نــرو بازی کنم امــا خیلی در مورد بــازی در این فیلم مطئمــن نیســتم چراکه مــن زیادی برای اینکه بر روی اســب ســوار شوم و دوئــل کنم پیر شــده ام!
آیا تابحال به ایران ســفری داشته اید ؟ خیــر مــن هرگز بــه ایران ســفری نداشــته ام.
آیــا در مــورد ســینمای ایران و ســینماگران ایــران اطالعاتــی دارید؟
متاســفانه فیلمهای زیــادی از ایــران در ایتالیا اکران نمی شــوند مگــر اینکه در جشــنواره های ســینمایی به نمایش درآیند.مــن می دانم کــه موجی جدیدی از فیلمســازان در ایران ظهور کرده اند و امیدوارم که شــانس این را داشــته باشــم که بتوانم با
3۱
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
من باید تشــکر کنم از دوبلورهای فــوق العاده ای که بسیار به موفقیت بین المللی من در سرتاسر جهان کمــک کردند .من شــخصا ایرج دوســتدار را نمی شناســم اما از این فرصت اســتفاده می کنم و احترام و تشــکر خــودم را تقدیمش می کنم و تشــکر میکنم که ایشــان را معرفی کردی.
بســیار سپاسگزار هســتم که زمانتان را برای مصاحبــه با مووی مﮓ اختصــاص دادید .آیا صحبتی هســت که دوست داشــته باشید با طرفدارانتان در ایران داشــته باشید؟
من مــی خواهم دوباره از طرفداران ایرانی ام تشــکر کنــم .موفقیــت من مدیــون حمایت های شماســت و رضایت شــما بــه من کمک مــی کنه تا احســاس کنم جوان هســتم و بخواهم کارهای بیشــتر و بیشــتری انجام دهم .این روزها مــن کمتر در فیلمی بــازی می کنم و بیشــتر وقتــم را اختصــاص داده ام به نوشــتن کتاب www.moviemag.ir دربــاره تجربیاتــم در زندگــی شــخصی.
31 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
ترنــﺲ هیل دوســت صمیمی شماســت که به همراه شــما در از گذشــت ســالها ،نﻈر شما در مورد ساخته شــدن وسترن های فیلمهــای بســیاری همبازی بوده اســت .فیلمهایی که شــما به اســپاگتی بصورت کمدی چی هست؟ همــراه ترنﺲ هیل بازی کــرده اید معروف به " فیلمهای رفاقتی دو فیلــم « ترینیتــی » ...که من با ترنس هیل همبــازی بودم در زمان " ) ( Buddies Movieبــود که در گیشــه ها به موفقیت زیادی اکــران تبدیل بــه یکی از پرفــروش ترین فیلمهــای دنیا شــد .من فکر میکنــم این فیلمها را باید بیشــتر " وســترن کمیک " نامید تا " وســترن دســت پیدا کردند .نﻈر شــما درباره این همکاری چیســت؟
ترنس هیل همیشــه دوســت من بوده و اگرچه ما دیگر اغلب اوقات یکدیگــر را نمی بینیم اما همیشــه هوای هم رو داریــم! او معموال هر زمــان کــه به منزل مــا می آید همســرم اســپاگتی ال پومــودرو ( یک نــوع پاســتای ایتالیایی ) درســت می کند چــون اون عاشــق این غذا و دســتپخت همسرم است. مــن هنــوز هــم فیلمهایم رو بــا احتــرام نگاه مــی کنم. مخصوصا یکــی رو که با ترنس هیل درســت کردم که واقعا از دیدنش لــذت می برم .منظورم فیلمی هســت کــه در کلمبیا بــا هواپیمــا ســاختیم بــه نام « .» !Piu' forte ragazziبعد از ســاختن این فیلم بــود که من یک خلبــان حرفه ای هواپیما و بالگرد شدم.
نﻈر شما درباره مسیری که امــروز ســینما در حال طی کردن آن هســت چیســت؟ در واقع ســینما نســبت به ســالهایی کــه شــما در آن ستاره محســوب می شدید تﻐییــرات فراوانــی کــرده اســت .آیا شــما فیلمهایی که با سبک و ســیاق امروز ســاخته مــی شــوند را می پسندید ؟
مــن اخیــرا دیگر خیلــی به ســینما نمی روم و متاســفانه بیشــتر فیلمهایی که در سینما بــه نمایــش در مــی آینــد فیلمهای پرخرج هالیوودی هســتند که همه شــان مشــابه یکدیگرند. من شــخصا فیلمهــای تاریخی را دوســت دارم؛ آنهایی که باعث شــوند مــن یــک فرهنــگ یا چیــز جدیــدی یاد بگیــرم و بــه ذهن بســپارم.
بســیاری از طرفداران شــما در ایــران اغلب شــما را با فیلمهای به اصطالح ژانر " وســترن اســپاگتی " مﺜل » آنها من را ترینیتی صــدا می کننــد « یا » من ترینیتی هســتم « به یــاد می آورند که یکــی از اولین فیلمهایی بود که در ایــن ژانر بصورت کمدی ســاخته بود .این فیلمها در گیشــه هــا موفق بودند امــا در آن زمــان منتقــدان خیلی روی خوشــی به آنها نشــان ندادند .بعد
3۰
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
اســپاگتی " .ایــن ژانری بود که توســط کارگردان اِنــزو باربونیکالچر به کمیــک ترنس و من بوجــود آمد. مــن درک میکنم که منتقدها خیلی با این فیلمها ارتباط برقرار نکردند و ترجیــح مــی دادند به ســتایش از فیلمهای جدی این ژانــر بپردازند و من هم به نظرشــان احتــرام می گذارم. اما حاال پس از گذشــت سالها از آن دوران ،بعضــی از ایــن منتقدها در مــورد فیلمهای ما تجدیــد نظر کرده اند و ســعی مــی کنند توضیح دهند که چرا هنوز هم پس از گذشت سالها تماشــای فیلمهای مــا محبوب هســت و حتی ســینماروهای جوان هــم از آن اســتقبال می کنند .
جناب اسپنســر ،بسیاری از ایرانیــان دوســت دارنــد تا نﻈر شــما را درباره دوست صمیمــی و قدیمی شــما ، ترنــﺲ هیــل ،بداننــد .آیا ترنــﺲ هیــل در زمانی که بــا او در ۱۷فیلــم همبازی بودید دوســت بهتــری بود یــا در زندگــی واقعی؟
مــن در 1۷فیلــم بــا ترنــس همبــازی بــودم و هرگــز کوچکتریــن مشــکلی هنــگام همــکاری بــا او در فیلمهــا نداشــتم ترنــس بــه معنــای واقعی یک انســان فوق العاده چــه در هنــگام کار و چــه در زندگی شــخصی اش است و من بسیار خوش شــانس بودم سرنوشت ما را در ســال 19۶۷در کنــار یکدیگــر قــرار داد. او 10ســال از مــن کوچکتر اســت و زمانی که ما بــا یکدیگر مالقات کردیــم ،او بــه دلیل ســابقه ورزشــی مــن احتــرام زیادی بــه من می گذاشــت .در آن زمان او تجربه بسیار بیشتری از من در بازیگری داشت و مــن اصال انتظــار اینکه یک بازیگر شــوم را نداشــتم و البته ما هرگز هــم به هم حســودی نکردیم! هیچکدام از ما زمانی که ســتاره شدیم رفتار متفاوتی را پیش نگرفتیم. مــا همواره زندگــی معمولی داشــتیم و هرگز اجازه ندادیم که شــهرت روی زندگی شــخصی ما تاثیر بگذارد و از ما آدمهای متفاوتی بســازد.
30 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
اما شایﺪ بﺴیاری از مردم اﻃﻼﻉ ﻧﺪاشﺘﻪ باشنﺪ ﻛﻪ باد اسﭙنﺴر یﻚ شناﮔر ﺣرفﻪ ای ،یﻚ بازیﻜن ﺣرفﻪ ای واﺗرﭘولو ،یﻚ ﺣﻘوﻗﺪاﻥ ،یﻚ ﺧلﺒاﻥ و بﺴیاری از ﺣرفﻪ های دیﮕر ﻧیﺰ بوده اسﺖ. ام نیــز افتخار می کنم .من ســالها عناویــن قهرمانی شــنا و واترپولو و همچنین یک مقام کشــوری در رشــته راگبی در دوران نوجوانی کسب کــردم .امــا هرگــز به من در ازای کســب ایــن مقام ها پولــی پرداخت نشــد برای همین من فکر نمیکنم واژه " حرفه ای " کــه در مورد دوران ورزشــی من بکار بردی صحیح نباشــه. زمانــی کــه من در بــازی های المپیک هلســینکی و ملبــورن حضور داشــتم ،هیچ اسپانســر یا حمایت کننــده ای وجود نداشــت.به همین خاطــر من فکر میکنــم که آن ورزش ،یــک ورزش و رقابت واقعی بود و بایــد دوبــاره بگم که من به گذشــته ورزشــی ام افتخــار می کنم. در ضمــن بایــد بگم که من در دانشــگاه در رشــته حقــوق تحصیل نشدم. وکیل کــردم امــا بطــور رســمی هرگز یک
در مورد بازیگر شــدنتان چطور؟
زمانــی که مــن یک بازیگــر شــدم تقریبا 38ســال داشــتم و هرگز فکر نمیکردم کــه روزی حرفــه بازیگری کاری باشــد کــه بخواهــم بــرای باقی عمــرم آن را انجام د هم ! مــن خیلی خوش شــانس بــودم که توانســتم موفقیت های بین المللی کسب کنم و من ایــن موفقیت را مدیــون پروردگار تمامــی و همچنیــن
۲۹ماهنامه خردمند -شماره -۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
طرفدارانم هســتم که همیشــه از مــن حمایت کردنــد و در جواب تو بایــد بگــم که بله ،اگر من به گذشــته برگــردم تمام کارهایــی که کردم رو دوبــاره بارهــا و بارهــا انجام می دهــم و از انجام دادنش پشــیمان نمی شــوم.
بــاد اسپنســر در زندگی شــخصی اش چالش هــای مختلفی را پشــت سر گذاشته اســت .او یک شــناگر حرفه ای ،یک بازیگر موفــق ،یک نویســنده موفق و دیگر موفقیــت های مختلﻒ را در زندگی اش تجربه کرده .اگر از آقای اسپنســر بپرســم که کلید موفقیتــش در تمام این ســالها چه بوده ،چــه می گوید؟ مــن واقعا نمی توانم بگویــم کلید یا راز موفقیت چی هســت .تمام ایــن موفقیت ها برای من غیرمنتظره بود اما باید بگم که من همیشــه بــه چالــش های مختلف عالقه منــد بودم و هرگز زمانــی که مانعی بر ســر راهم قرار می گرفت متوقف نمی شــدم. در ورزش ،چالش این هســت که بر زمان غلبه کنید و آســان ترین راه این هســت کــه ببینید آیا به اندازه کافی بــرای انجام اینکار خوب هســتید یا خیر .شــما قهرمانی رو بدســت میارید اگر هیچکس از شــما ســریعتر یا بهتر نباشــد اما این شــرایط همیشــه پایدار نیست و به شــدت محدود هست. دیــری نمی گذرد که یکی از راه می رســد و به مراتب قوی تر و ســریعتر از شماســت و جای شما را می گیرد. امــا در زندگی واقعــی چطور می تــوان این معیارها را اندازه گرفت ؟ شــاید کلید موفقیــت در زندگی این باشــد کــه آدم بایــد فقط خــودش باشــد و قوانین انســانیت را زیر پا نگذارد و همــواره خوش رو و خوش اخالق باشــد .این مــوارد حداقل برای مــن یکی جواب داد!
29 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
باﺩ اسﭙﻨﺴﺮ » ،ﭘاﮔﻨﺪﻩ « ﺩﻭسﺖ ﺩاﺷتﻨی میﺜمکریمی گفتگوی وبسایت مووی مگ قبل از درگذشت این هنرمند انجام یافته است
بهترین های تاریخ ســینما یــاد می کنند. پیش از انجام این مصاحبه ،با پســ ِر آقای اسپنسر به منظور هماهنگی ارتبــاط برقرار کردیم که ایشــان هم به مانند پدرشــان بســیار با احترام و مهربانی از ما اســتقبال کردند و به ســرعت زمینه انجام این مصاحبه را محیا نمودند. جوزپــه پدرســولی که خودش نویســنده و تهیه کننــده تلویزیونی در ایتالیاســت ،کمک فراوانی برای به سرانجام رســاندن این مصاحبه انجام داد کــه جا دارد در اینجا از زحمات ایشــان تشــکر کنیم. مــا اغلب تصویری که از باد اسپنســر در ذهن داریــم در مقام بازیگر می باشــد .اما شــاید بســیاری از مــردم اطالع نداشــته باشــند که باد اسپنســر یک شــناگر حرفــه ای ،یک بازیکــن حرفــه ای واترپولو ،یک حقوقــدان ،یک خلبان و بســیاری از حرفه های دیگر نیز بوده اســت.
عده ای او را با مشــت های آهنینش که بر ســر دشمنان در فیلمهایی ماننــد « پاگنــده » یــا « من ترینیتی هســتم » فــرود می آمــد به یاد مــی آورند ،عــده ای هم با چهره خشــنش که کمتر نشــانی از اعصاب و بردبــاری در آن مشــاهده نمی شــد! اما اسپنســر در زمــان مصاحبه هیچکــدام از این ویژگــی ها را به همراه نداشــت. زمانــی که از باد اسپنســر درخواســت مصاحبــه کردم ،بــا برخوردی بســیار مهربانانه از این مصاحبه اســتقبال کرد و از اینکه در ایران نیز او را بــه خوبی می شناســند به وجد آمد .اسپنســر قلب مهربانــی دارد و بــی نهایت خوش برخورد اســت! پﺲ از گذشــت ســالها ،اگر باد اسپنســر به گذشــته اش بازگردد وی پس از گذشــت ســالها همچنــان زندگی مردمی خــودش را حفﻆ آیــا بــاز هم تمایل دارد یک بازیگر شــود یــا راه دیگری را پیش کرده و شــاید برای همین هم هســت که تمــام مردم ایتالیا و سراســر می گیرد؟ جهــان به او احترام ویــژه ای میگذارند و همــواره از او با عنوان یکی از مــن کارهای زیــادی در زندگی ام انجام داده ام و به گذشــته ورزشــی ۲8ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : 28 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
ﺧودشناسی و از بین رفﺘن اﻧﮕیﺰه برای بﺤرﻛﺖ اﻧﺪاﺧﺘن ﺧود اسﺖ .در ﻧﺘیﺠﻪ ،شﺨﺼی ﻛﻪ بﻪ ﺧود آﮔاهی ﻧرسیﺪه باشﺪ ﻧمیﺗواﻧﺪ دلیﻞ »دروﻧی« برای ﺣرﻛﺖ ﭘیﺪا ﻛنﺪ و همواره بﺪﻧﺒاﻝ دﻻیﻞ »بیروﻧی« برای داشﺘن ﺣﺲ ﺧوﺏ ﺧواهﺪ بود. برای بدســت آوردن هــر چیزی کــه در واقعیت فردی و شــرایطی می گنجد تلقی کنیم ،حســادت باعث تبدیل آن «خواســتن» به «نخواستن» می شــود .بــه عبارتی دیگر ،فرد حســود هرگز نمی خواهــد که چیزی را که به آن حســادت می ورزد داشــته باشــد ،فقط انگیز ٔه او نداشــتن شــما اســت ،نه داشــتن او .همانند کســی مــی ماند که نمــی خواهد از پلــه بــاال بــرود و پای شــما را هم میگیــرد و هــر کاری میکند که شــما هم بــاال نرویــد .از طرفی دیگر« ،غبطه» حســی اســت همانند حســادت اما بدون خشــم و نفــرت .در «غبطــه خــوردن» هیچ گونه انگیــزه ای وجــود نــدارد .بنابراین ،فردی کــه غبطه می خــورد را باید فردی دانســت که از «داشــتن» شما حس کم بینی نســبت به خــود پیدا میکنــد ولی کاری نیز با شــما ندارد. از طرفــی دیگر ،انگیــزه ای هم برای بدســت آوردن آن چیــزی کــه شــما دارید نــدارد و شــرایط را آنگونه که هســت قبول میکند .غبطه خوردن معمــوال در شــرایط نابرابــر حاصل می شــود .به عنوان مثــال ،فردی که عاشــق بازی بسکتبال اســت ولی به علــت کوتاهی قد نمیتوانــد در این رشــته فعالیت کند ممکن اســت به بازیکنــان قد بلندی کــه در تیم های بســکتبال مشــغول به بازی هستند غبطــه بخــورد ،ولی از طرفــی هم می دانــد کــه کاری نمیتواند برای آن انجــام دهــد .یــا در مثال باال ،شــخصی کــه از صــدای ذاتی خوبی برخوردار نیســت به صدای دلنشــین اســتاد خود غبطه می خورد ولی از طرفــی هــم می داند کــه صدا یک نعمت الهی اســت کــه او ندارد و قبولــش میکنــد .اما اگر همین حس تبدیل به حســادت شــود آنگاه اســت که فرد حسود هر کاری برای دست کشــیدن استادش از خواندن میکنــد ،حتا اگر بــه قیمت درآوردن حنجــر ٔه او از گلویش تمام شــود. مشــکلی که فرد حســود دارد ســه چیز است--عدم شــناخت و قبول واقعیت ،عدم خودشناســی ،و عــدم انگیز ٔه الزم برای حرکــت .در مورد اول ،شــخص حســود نمی تواند شــرایط را آنگونه که هست قبول کند. ایــن افــراد در ضمیر ناخــود آگاه خود همــواره با «چرا» هایی ســر و کلــه می زنند که ذات آن برای «مقایســه» اســت نه برای «شــناخت». بــه عنوان مثال“ ،چرا آن شــخص قد بلند اســت ،و من قد کوتــاه؟” ،یا، “چرا این شــخص از من زیبا تر اســت؟” و مثال های مشــابه دیگر .عدم شــناخت و قبــول واقعیت باعث می شــود که مــوارد دوم و ســوم در پی آن حاصل شــوند و آن نبود خودشناســی و از بین رفتن انگیزه برای ۲۷ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
بحرکــت انداختن خود اســت .در نتیجه ،شــخصی که به خــود آگاهی نرســیده باشــد نمیتوانــد دلیــل «درونی» بــرای حرکت پیــدا کند و همــواره بدنبال دالیل «بیرونی» برای داشــتن حس خــوب خواهد بود. از آنجایی که این موضوع حاصل نخواهد شــد در نتیجه شــخص دست بــه تخریب مــی زند ،زیرا فکر میکنــد که تنها راه داشــتن حس خوب ایــن اســت که آن چیزی کــه او ندارد و دیگــران دارند را بــه کل از بین ببــرد .معموال این نوع افراد با بدگویی از شــما به دیگران ،و در شــرایط حاد آن مســتقیم وارد عمل شــدن و از بین بردن شــما حاصل می شود. نمونهای از این نوع حســادت در داســتان یوسف پیغمبر کامال تشریح شده است. جدا از آمــوزش های دوران کودکی که نقش بســزایی در منش ما دارند، بســیاری از ما هنوز به آن خودآگهی الزم و بزرگ منشــی نرســیده ایم که بتوانیم حســد خــود را تحت فرمان خویــش قــرار دهیــم .اولیــن قدم بــرای از بین بردن حســادت «قبول واقعیــات» اســت .بعنــوان مثــال اگــر فــردی قد کوتــاه و بــی پولی هســتید ،اول باید واقعیت کوتاهی قد خــود را بپذیریــد .امــا اگر فکر میکنیــد که بی پولی شــما نیز باید بــا غبطه خــوردن بــه افــراد پولدار ختم شــود کامال در اشــتباهید .هر کســی مــی تواند به ثروت برســد، تنهــا الزم اســت از افکار ،رفتار ،و ارزش های افــراد ثروتمند الگو برداری کــرد .در قــدم بعدی بایــد با توجه بــه مطالعه و تجربه بــه خودکاوی بپردازیــم تــا بتوانیم به جنبــه های مثبت خویش آگاهــی پیدا کنیم و آنها را رشــد بدهیم .هرچند نوشــتن آن بســیار ساده اســت ،اما رسیدن به خودشناســی راهی اســت بس دشــوار ،امــا باعث قدم گــذاردن به ســمت اهدافی خواهد شــد که با انگیز ٔه درونی ایجاد شــده اند و ما را به ســمت شــادی خواهند برد. بــا توجه به این توضیحات الزم می دانم که به شــما دوســتان عزیزی کــه جایی برای حســادت کــردن در زندگــی خودتان نداریــد و بدنبال رشــد خودتان هســتید عرض کنــم که باید ایــن حقیقــت را قبول کرد کــه علیرغم ارائــه راه هایی برای کنترل افراد حســود ،یادمــان نرود که این اشــخاص همیشــه در اطراف ما خواهند بود و بدنبال نیش زدن و تخریــب ما می باشــند .از آنها برحذر باشــید و به محــض دیدن اولین نشــانه های حســادت در او عطایــش را به لقایش ببخشــید و او را به دســت روزگار بســپارید و با ســرعت نور از او فاصله بگیرید. 27 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
حسادت ،نتیجه حس حقارت فرشید رشیدی فر وبالگ آزادی درون
شــخص از لحاظ فکری ،اســتعداد ،علم ،فرهنگ ،و شرایط کل ی شبیه به ما اســت؟ برای پاســخ دادن به این ســوال باید به یک سری موضوعات توجــه کرد .اول اینکــه آیا دلیل مقایســه ای که انجام مــی دهیم برای «یافتن» اســتعداد های درون ی است؟ یا اینکه بیشتر بدنبال این هستیم کــه در رابطه با مقایســه «حس خوبــی » را برای خود ایجــاد کنیم؟ هر کــدام از آنها می تواند صحیح باشــد ،بنابراین در شــرایط مختلف افراد گوناگونی را برای مقایســه کردن با خود انتخــاب میکنیم .معموال برای یافتــن اســتعدادهای نهفتــه و درون ی باید خــود را با افرادی که شــبیه به ما هســتند مقایســه کنیم .بعنوان مثــال ،فردی کانادایــی را در نظر بگیرید که مشــغول یادگیری زبان فارســی است .مســلما او هرگز نباید خود را با کســ ی مقایســه کند که زبان فارســی را از لحاظ دانش ،و فن بیــان ب ی اشــتباه ارائه می دهد .بلکــه مالک ارزیابی او برای پیشــرفت باید فردی در ســطح و اندازه های خودش باشــد. در شــرایطی نیــز ما افرادی را برای مقایســه با خــود انتخاب میکنیم کــه در موارد خاص از ما “کمتر” هســتند .الزم به اشــاره مــی دانم که منظــور از “کمتر بودن” هرگز اصالت و حقوق انســان ی افراد را شــامل نمی شــود .تنها علتی که مــا خود را با افرادی "کمتر" از خود مقایســه میکنیــم ایجاد «احســاس خوب» در خودمان اســت .به عنــوان مثال، جمل ٔه “برو خدا را شــکر کن در آفریقا به دنیا نیامده ای” از آن دســته جمالتی اســت کــه در دوران کودکــی برای ایجاد حس خــوب در ما در جواب ســوال “چرا ما مثل فالن شــخص پولدار نیســتیم” می شنیدیم. امــا ،در بعضــ ی از مواقع ما خود را با افرادی که از ما “باالتر” هســتند مقایســه میکنیم .مقایســه کردن خود با شــخص ی که از مــا در زمین ٔه خاص ی باالتر اســت می تواند بســیار مفید باشد ،به شــرط اینکه انگیز ٔه مقایســه کردن ما برای «رشــد فردی» باشــد .به عنوان مثــال ،می توان از فردی گفت که بســیار زیبا ســه تــار می نوازد و شــما غرق تخصص این شــخص در نواختن ســازش می شــوید .همین موضــوع انگیزه ای می شــود برای شــما که ســتار بیاموزید .برای اینکه هماننــد او بنوازید باید هماننــد او تالش کنید و همانند او زجر کار را بکشــید .بنابراین ،از او مــی خواهید که به شــما یــاد بدهد که چــه کارهایــی را باید انجام دهید تا نوازند ٔه خبره ای بشــوید .حال ،فرض بگیرید که همین شــخص خبــره صدایی بســیار زیبــا دارد و خواندن او عالوه بر نوازندگی بســیار دلنشــینش انســان را مســخ دنیای خیالی خود میکنــد .از آنجایی که صــدا یک نعمت الهی اســت و هر کســ ی آن را نــدارد ،همین موضوع مــی تواند دو حــس را در فردی کــه در زمین ٔه آموختــن نوازندگی تالش میکنــد ایجــاد کند – حســادت یــا غبطه .بــه تعاریف مــن از این دو عبــارت توجه فرماید. منظور از حســادت و غبطه چیســت؟ حســادت حســی است همراه با خشــم و نفــرت که انگیــز ٔه آن به ســمت تخریب و نابــودی خود و شــخص ی کــه بــه او حســادت ورزیده مــی شــود خواهد بــود .فعل حســادت “نخواستن” است ،درواقع اگر «خواســتن» را انگیزه ای مثبت
روزی خداونــد به یک آدم حســود گفت :هر چه دلــت میخواهد از مــن بخواه و مــن به تو می دهم ،فقط به یک شــرط که به همســایه ات دو برابــر آن را بدهــم .اگــر به تو یــک خانه بدهم بــه او دو خانه خواهــم داد .حــال بگو چه می خواهی؟ آن شــخص پس از کم ی جواب داد :ای پــروردگار قــادر و متعــال تقاضــا میکنــم یک چشــم مرا کور کنی .این حال و روز برخ ی از انســان های حســود این زمانه اســت که حاضرنــد به خود آســیبی بزنند ول ی در عوض شــما نیز آســیب ببینید. اما در واقعیت ،کســان ی که به آنها حســودی می شــود همیشــه تحت آســیب افراد حسود نیســتند ،بلکه این افراد حسود هستند که همیشه زیر تیغ برند ٔه خشــم و نفــرت درون ی خودشــان خواهند بود. زندگ ی ممل ّو از تالش و کوشــش اســت .بدون تالش و حرکت نه زندگی وجــود دارد نــه زمــان .هم ٔه مــا نیز بر ایــن امر واقف هســتیم که در ایــن مدت زمان کوتــاه زندگ ی همواره باید در حرکت و تالش باشــیم تا بتوانیــم به بقــا ادامه دهیم .اما ،بســیاری از اوقات تــاش ما در زندگی به حدی اســت که هیــچ گاه وقــت آن را پیدا نخواهیم کــرد که بطور آگاهانــه به «خود» بنگریم و با دید خودکاوانه برای رشــد و پیشــرفت در تمــام جنبه هــای زندگ ی تالش کنیم .عدم خودکاوی باعث می شــود که ما نتوانیم شــناخت درســت ی از خود داشته باشــیم و همین موضوع باعث می شــود که بســیاری از مواقع نتیج ٔه تالشــمان با خواســته ها، اهــداف و شــخصیتمان تناقض پیدا کند .در اینجاســت که بــه ناچار و بطــور ناخــودآگاه در صدد مقایســه کردن خــود با دیگران بــر میاییم، زیــرا دیگر محرک ما عوامل «درونی » نیســتند و اینک بــه دنبال دالیل «بیرونــی» بــرای به حرکت انداختن خود و احســاس خــوب پیدا کردن در رابطــه با خــود خواهیم بود. ایــن کار از دو روش صــورت میگیــرد .اول« ،درونــ ی کــردن» نظرات دیگــران در رابطــه بــا ما اســت .حتما ایــن جملــه را شــنیده اید که “انســان خــود را در آینه دیگــران می شناســد” .این جملــه داللت به همیــن موضــوع دارد کــه چگونه مــا از طریــق انعــکاس رفتارمان در دیگــران می توانیم به بخشــی از مســائل درون ی خود پــی ببریم .دوم، «مقایســه کردن» خود با دیگران اســت .ما اینکار را از طریق مقایســه کــردن کردار ،افکار ،داشــته ها و نداشــته هــای خود با دیگــران انجام مــی دهیم .مقایســ ٔه خود بــا دیگری بطور بســیار واضح و مســتقیم صــورت میپذیرد و باعث می شــود که ما قضاوتی مشــخص در رابطه با خودمان داشــته باشــیم. امــا در مقایســ ٔه نوع دوم یک مــورد حائز اهمیت میباشــد و آن این اســت که اصوال ما با چه کســ ی خودمان را مقایســه میکنیــم؟ آیا آن 26ماهنامه خردمند -شماره -۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : 26 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
25 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
25
رخ داد ،فرهنــگ مــدرن دنیــای آن روزگار آهســته آهســته در جــان جامعــه ایرانــی رســوخ کرد .در همین مســیر ،نــگاه به زن غربــی و الگو گرفتــن از او حتی در ظاهر و زیبایی اندام که گونه ای الغری و تناســب را بــاز می گفــت ،مطرح شــد. ایــن مهــم در عصــر پهلــوی اول بــا رویکردهــای شــدید زنانــه درهــم آمیخت و بــا توجه بــه این دیــدگاه کــه دیوارهای پســتوی زنان شکافته شده اســت ،به سوی گونه ای ظاهر متفاوت با گذشــته و ســنت هــا راه بــرد .در این بســتر ،تناســب اندام، نه چاقی ،بــا مطرح شــدن ورزش و حرکات مختلف ورزشــی برای زیبایی انــدام جا باز کــرد .چاقــی به عنــوان گونه ای بیمــاری یا مقدمه ای برای بیماری قلمداد شــد .زنان از این پــس با آگاهی های جدیــد برای تغذیه درست و جلوگیری از بیماری خود و کودکان شــان ،برنامه ای غذایی را جستند تا سالمتی شــان تضمین شود. مجلــه زن روز که در ســال هــای آغازین دهه 40خورشــیدی به کوشش مجید دوامی راه اندازی شــد ،بــا عقایــدی تجددطلبانه تو در حمایت از فمنیســت هــای ایرانی ،ســبکی جدید از زندگــی ارائه کرد .این مجلــه و ایده های آن ،بــر زندگــی زنان ایــران در این دوره تاثیری فراوان داشــت. افــزون بــر تبلیغات موسســاتی که به ایــن مجلــه، مــی پرداختند و از حمام ،ســونا و معالجــه چاقــی بدن برخــوردار بودنــد ،حرکاتی پارافین و ماساژ زیبایی اندام نیز آمــوزش می داد. ورزشــی برای ایــن مجله برنامــه ای
۲۴
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
تبلیغی بــرای برگزاری مســابقه دختر بهــار ترتیــب داده بود ،که هر ســاله در فصــل بهــار برگزار می شــد .عالقه منــدان بــه شــرکت در این مســابقه بایــد بیوگرافی و مشــخصات خــود را بــه برگزارکننــدگان مســابقه اعالم می کردند. در انتخــاب دختــر بهــار ،دختــری منتخب و شایســته و ایده آل به شمار مــی آمــد ،کــه دارای معیارهایی چون تحصیالت ،خوش پوشــی ،باســلیقگی، مهربانــی و تعلــق بــه خانــواده و متشــخص می بــود .افزود بــر این ها باید خــوش اندام در شــمار می آمد و قد و وزن خود را نیز به مســابقه اعالم مــی کرد .بی شــک خــوش اندامی در این ســابقه با همان عیارهایی سنجیده مــی شــد کــه در آن زمــان ترویج می شد . براســاس آن چه گفته شــد ،می توان ثابت دیدگاه زیبایی شناســانه ایرانیان را در اعصــار مختلــف مشــاهده کرد؛ ایــن ثبات گرچه با اندک نوســانی به تغییراتی جزئی دچار می شــد اما بــا ورود عقاید مــدرن و نظریات و دیدگاه هایی که امروزه فمنیســتی خوانده می شــود ،به ســمت و ســوی دیگری کشــانده و دگرگون شد. گفــت گــره خــوردن گرچه مــی توان پدیــده الغــری و زیبایــی زنــان نیــز تا آینــده ای نامعلوم به ثباتــی درخور تعمق ره مــی برد.
24 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
ﻧاﺻرالﺪین شاه در یﻜی از سﻔرﻧامﻪ هایﺶ، ﭼاﻗی زﻧاﻥ را بﻪ ﻋنواﻥ مﺸﺨﺼﻪ ای از زیﺒایی آﻧاﻥ ﻗلمﺪاد ﻛرده اسﺖ. و نــه خرد ...انگشــتان دســت باریک ،نــه دراز و نه کوتــاه ...چون رود کاهل بــود از فربهی».
فربهی ،مورد عالقه مردان و زنان
مادام کارال ســرنا ،ســفرنامه نویــس ایتالیایی پــس از دیــدار با انیس الدولــه ،یکــی از زنان محبــوب ناصرالدین شــاه قاجار ،در ســال 1294 هجری قمری می نویســد« ،بســیار چاق و درســت اندام است و غذای زیــادی مــی خورد ...حتــی به من خــورده [خرده] می گیــرد که الغر و خشــکیده ام ...می گویــد ،مردان ایرانی زنــان چاق را دوســت دارند و هر چه زنی فربه تر باشــد ،نزد شــوهرش عزیزتر و مقرب تر اســت»... ناصرالدین شــاه در یکی از ســفرنامه هایــش ،چاقی زنــان را به عنوان مشــخصه ای از زیبایــی آنان قلمداد کرده اســت. او زنــی را بدیــن صورت تصویر می کنــد« ،زن میان سنی اســت ،اما ســابقا بد نبــوده اســت ،زن چاقــی بوده »...هــم چنین نوعی تناســب اندام و فربهی نیز در نظر شــاه ،مــورد توجه بــوده اســت .شــاه قاجار زمانی کــه پرنس منچیکف در تفلیس بعضــی از زنان محترمــان آن منطقه را نزد او آورده و معرفی می کند، زن وزیــر عدلیــه را زنــی بســیار زیبا ،مقبول ،بلندقد و تنومنــد معرفی می کند. این توصیف هــا بی تردید با آن چه در ســمک عیار از آن گفته شــده ،یکی است و تغییر نیافتــن زاویه دید زیبایی شناســانه در ســده هــای گوناگــون را باز می گوید.
در ســده ششــم هجری در داستان ســمک عیار ،آن چه از زیبایی زنی بــه نام مه پری مطرح می شــود ،گویــای همان زاویه زیبایی شناســانه قدیــم اســت .آن چه ترکیب نــام مه پری گویــای روشــنی از نمادهای زیبایــی اســت .جزئیاتی کــه از زیبایــی او مطرح می شــود ،بازگوینده همان دیدگاه قدیم اســت. بــه تعبیــری دیگــر ،تــا ایــن دوران هم چنــان زن دلخواه ،کمی فربه اســت. این زاویه زیبایی شناســانه در ادوار بعــد تــا اواخــر دوران قاجاریــه براســاس فربهی زن بــه عنوان مالک زیبایی حاکم اســت؛ مالکی که به گونــه ای بر دارایی و ثروت زن و خــوب خوردن او نیز اســتوار اســت. از همیــن رو زنــان حرمســراهای شاهان قاجار که زندگی آســان و آســوده ای از نظــر معیشــتی می گذراندنــد ،در همین قالب بــه عنــوان اســطوره های زیبایــی مطرح می شــوند. از منابعــی تاریخــی کــه از دوران قاجاریــه بــر جای مانــده اســت ،مــی تــوان این گونه برداشــت کرد که فربهی مورد پســند در این زمان ،بیــش از زمــان های تﻐییــر دیــدگاه زیبایی پیــش بــوده اســت و بــه شناســانه آغاز می شود عبــارت بهتر چاقــی دیگر با دگرگونی های اساســی یــک ویژگی در کنــار دیگر کــه از میانــه هــای دوره ویژگــی هــا نیســت ،کــه قاجــار بــه ویــژه دوران وجــه ممیــزه و زیبایی زن مشــروطه و پــس از آن در به شــمار می آمده اســت. اندیشــه اجتماعی ایرانیان ۲3ماهنامه خردمند -شماره -۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : 23 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
ﺁﻳا زﻧان اﻳﺮاﻧی ،ﻗﺪﻳﻢ ﻫا ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮ بﻮﺩﻧﺪ؟
نیکانابراهیمی،پژوهشگر
هنگامی که کهن الگوها از زیبایی سخن می گویند
زیبایــی زنــان در اعصار باســتانی تاریخ ایران بر محــور الگوهای کهن ذهنی و الهه های مورد پرســتش تعریف می شــده اســت ،الگویی که بــه گونه ای گرایــش مذهبی و محوریت مذهب را در اندیشــه ایرانیان بــاز مــی نمایند .کهن الگوی زیبایی در صفحه اندیشــه ایرانیــان از زن، بنابــر آناهیتــا ،الهه آب ،در اوســتا این گونه تصویر می شــود« ،دختری زیبا ،درخشــنده ،نیرومنــد ،زیباروی ...بلندانــدام ،نژاده تــن ،آزاده ...در چهــره و انــدام چنان زیبا کــه زیباترین آفریده ها اســت». بلندی قد و راســتی قامت در این توصیف به روشــنی آمده است و از آن نشــان دارد که در دوران باســتان ،دســت کم در یک توصیف رسمی، راســت قامتی و برخــورداری از نیروی بازو و قــوت بدنی که زنی میانه اندام را در ذهن مجســم می کند ،بیشــتر مورد توجه بوده اســت.
امبرتو اکو ،فیلســوف و اندیشــمند ایتالیایی در اثر خود با نام «تاریخ زیبایــی» بــه تفصیل دربــاره زیبایی بانوان ســخن رانده اســت .او یک بخــش از اثــر خود را با این پرســش می آغازد که کدام معیارها ،ســلیقه هــا و رســوم اجتماعــی به ما اجــازه می دهد چهــره یا اندامــی را زیبا توصیــف کنیم؟ این پرســش را می تــوان در هر عصــر و دوره تاریخی پی گرفت. هفتــه نامــه چلچــراغ -گرچه پرداخت بــه این موضوع بــا پیچیدگی های ویژه آن ،در این نوشــته ممکن نیســت ،اما مــی توان گفت آن چه از تاریــخ ایران بر می آید ،آن اســت که نظــرگاه ایرانیان در زیبا خواندن زنــان در ســیر دگرگونی تاریــخ طوالنی خود ،از ســده های گذشــته تا عصر مشــروطه تغییر اندکی کرده اســت. آن گاه که فربهی مالک زیبایی می شود پــس از دوران مشــروطه به ویــژه از عصر پهلوی اول بدین ســو ،زیبا نگاه خســرو دوم «انوشــیروان» پادشــاه نامدار ساســانی بــه زیبایی خوانــدن زنــان یک بــاره تحت تاثیــر آن چه از بیــرون مرزهــای ایران کنیزکــی کــه از خزران و ترکســتان مــی خواهد نیز جزئیاتی بیشــتر از سرچشــمه می گرفت ،تغییر کرد و تناســب اندام و سپس الغری آن ها ،نگــرش زیبایــی شــناخت از زن را در آن دوران باز مــی گوید؛ جزئیاتی مالکــی از زیبایی قلمداد شــد .نظری کوتــاه به تاریخ ایــران ،در این جا کــه بــر فربهی بدن زن تاکیــد دارد .در تاریخ بلعمــی در این باره آمده می تواند مدعــای باال را مهــری تایید زند. اســت« ،کنیزکی راست خلقت ،تمام باال ...ســفید روی ...میانه نه بزرگ ۲۲ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : 22 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
21 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
21
نیســت ،بلکه برخورداری از شــرایط مناســب و مســاعد بــرای زندگی کــودک مهم اســت .به فــردی که در محــل فرهنگی نامناســب زندگی میکنــد ،خانهای نمور دارد یا نمیتواند مســایل زندگی خود را پوشــش دهــد ،فرزنــدی تعلق نمیگیــرد .فردی کــه درآمد متوســط و خانهای نســبتاً خوب دارد ،باســواد اســت ،بافرهنگ است و شــرایط اجتماعی خوبــی دارد ،میتوانــد فرزندخوانده داشــته باشــد .فرد باید یکســوم اموال را به شــکل محضری به نام کودک بزند یا درصورتیکه بهزیســتی بپذیــرد ،خود را بیمــه عمر به نفع کــودک کند. امیدهای نســرین و همســرش وقتی دیدند باید حداقل دو سال دیگر صبــر کنند تا شــاید بهزیســتی نوزاد دختــری به آنها بدهــد ،کمرنگ شــده بود تا اینکــه یک خانــم دکتر به او پیشــنهاد تــازهای میدهد. ایــن خانــم دکتــر بــه نســرین میگویــد زنانــی پیــش او میآیند که میخواهنــد بچهشــان را ســقط کننــد و او به آنها پیشــنهاد میدهد در ازای پولــی کــه دریافــت میکننــد ،بچه خــود را بــه خانوادههایی کــه بچهدار نمیشــوند واگذار کنند .مثــ ًا خانوادهای در روســتا زندگی میکننــد کــه 5فرزند دارنــد و هیچ درآمــدی ندارند .آنهــا خیلی هم اســتقبال میکنند که فرزند ششــم خود را که در راه اســت بفروشــند.
چهارقلوهایی که به فروش رفتند
نســرین و همســرش تصمیم میگیرند ایــن راه را هــم امتحان کنند. او در اینبــاره میگویــد :من شــنیدهام که نــرخ فروش بچــه از 7تا 80 میلیــون تومان متغیر اســت و خانوادهها وقتی بچه بــه دنیا میآید یا بعــد از تحویــل گرفتن بچــه ،این مبلــغ را بهصورت یکجا یا قســطی
20
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
پرداخــت میکننــد .وقتی تصمیم به ایــن کار گرفتم ،از طرف کســانی که از مســأله اطالع داشــتند از طریق تلگرام پیامهای زیــادی برای من ارســال شــد مبنی بر اینکه خانمی از بــارداری اولــش چهارقلو به دنیا آورده و بچههــای او در بــارداری دوم بــاز هم چهارقلو شــدهاند و این خانــواده بهخاطر فقــر مالی میخواهند چهارقلوهای تــازه بهدنیا آمده را بفروشــند .من این مســأله را خیلی پیگیری کردم و حتی وکیلی داشتم کــه از طریــق او با داللــی که ایــن کار را پیگیری میکرد ،مرتبط شــده بــودم و خیلی وســواس بــه خرج دادم که بدانم شــرایط بچــه و پدر و مادر او چیســت و میخواســتم همه چیز را درباره خانــوادهاش بدانم، اما شــاید به دلیل همین حساســیتهای من بود که اواســط کار گفتند چهارقلوها فــروش رفتهاند .آنها اول به ما گفتنــد پولی نمیخواهند و علت فروش بچههــا ناتوانی خانواده در بزرگکردن آنهاســت ،اما بعد گفتند ســه میلیون و وقتی قضیه جدیتر شــد گفتنــد 10میلیون برای بچــه میخواهنــد .در نهایت هم که گفتند بچه فروش رفته اســت .من بعداً فهمیدم که یکی از این چهارقلوها را دوســت یکی از دوســتان من گرفتــه ،اما بعــد از چند ماه که بچه بزرگتر شــده متوجه شــدهاند که این خانــواده از تبعههای افغانســتان بودنــد و االن از چهره بچه کام ًال مشخص اســت که ایرانی نیست. او اضافــه میکنــد :یکبار هم خانــواده یک دختر یک ســاله را به ما معرفــی کردنــد که من حتی رفتم و بچــه را هم دیدم .پــدر و مادر این بچــه بــا هم ازدواج موقت کــرده و بعد از هم جدا شــده بودند و مادر میخواســت ازدواج کند .پدر هــم به نام بچه بقیه در صفحه 49
20 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
هســتند کــه صــدای بچــه خودشــان را در خانــه نخواهند شــنید به بهزیســتی مراجعــه کنند و سرپرســتی کودکــی را برعهــده بگیرند ،اما همیشــه ایــن اتفاق نمیافتــد و بســیاری از زوجها که روزبــهروز هم تعدادشــان بیشــتر میشــود ،ترجیح میدهند از روشهــای غیرقانونی کودکــی را برای سرپرســتی انتخاب کنند. ً بســیاری از کودکان تحت سرپرستی بهزیســتی لزوما کودکان خیابانی نیســتند کــه والدین آنها مشــخص نباشــد .حــدود 80درصــد از این کودکان بدسرپرســت هســتند .برای نمونه ،خانواده آنهــا دچار اعتیاد یــا اختــالل روانی یــا مجــرم هســتند و نمیتواننــد از فرزنــدان خود نگــهداری کننــد .همچنین ،کودکانی کــه والدین خــود را در تصادف از دســت دادهاند و در حال حاضر سرپرســت مشــخصی ندارند ،به مراکز بهزیســتی انتقال داده میشــوند .ازاینرو ،نمیتــوان بچههایی که پدر و مــادر دارند را بــه راحتی به خانوادههــا واگذار کرد؛ مگر در شــرایط خاصی که بهزیســتی مطمئن باشــد آن پدر و مــادر به دلیل حبسهای طوالنیمــدت و ...به ســراغ بچــه نخواهند آمد.
به ازای هر یک بچه ۷خانواده در لیست انتﻈار هستند
بــه گفتــه حبیباللــه مســعودیفرید؛ معــاون امور اجتماعی سازمان بهزیســتی به ازای هر یک بچهای کــه قابــل واگذاری اســت۷ ، خانواده در لیســت انتظــار قرار دارند که بــه راحتی نمیتوان بچههــا را بــه خانوادههــا واگذار کرد و در این مســیر باید تأییدات ویژهای صورت گیرد .از ســوی دیگر ،فرآیند اجرایــی سرپرســتی مســتلزم هماهنگیهــای بیــن بخشــی سازمان بهزیســتی ،اداره سرپرستی قوه قضاییه ،نیروی انتظامی ،مراکــز درمان ناباروری، ســازمان نظام پزشکی قانونی و ...اســت که همه این مسایل موجب میشــوند فرآیند فرزندپذیــری بــرای متقاضیان زمانبر شــود. نســرین 33ساله است و 12ســال از ازدواج او میگذرد ،اما از سال 8۷ که تصمیم به مادر شــدن گرفته ،متوجه شــده که خودش و همســرش بچــهدار نمیشــوند .نســرین و همســرش انــواع و اقســام درمانهای پزشــکی را انجــام دادهاند ،اما نتیجــهای نگرفتهانــد و از اینکه صاحب فرزندی از گوشــت و پوســت خودشــان شــوند ،ناامید شــدهاند .آنها حتــی بعد از درمانهای بینتیجه هم نمیخواســتند ســراغ بهزیســتی بروند و سرپرســتی بچــهای را بپذیرند ،اما در نهایت با تشــویق یکی از دوستانشــان که خودش فرزند و حتی نوه دارد ،امــا برای انجام کار خیر تصمیــم گرفته سرپرســتی یک بچــه را بپذیرد ،متقاعد میشــوند که از طریق بهزیســتی اقدام کنند.
شرایط بهزیستی برای زوجهای نابارور راحتتر شده است
هنگفتــی پرداخــت و حتی ملکی به نــام بچه میکردیــم ،اما ما ملکی نداشــتیم کــه به نام خودمان باشــد تــا بتوانیم آن را به نــام بچه کنیم. تا اینکه یکی از دوســتان به ما گفت شــرایط بهزیســتی تغییر کرده و این شــرایط بهویژه برای زوجهای نابارور راحتتر شــده اســت .ما هم بــه بهزیســتی مراجعه کردیم و آنها گفتند الزم نیســت چیــزی به نام بچه بکنیم و صرفاً قرارداد محضری نوشــته میشــود و در پرونده ثبت میشــود که بعــد از فوت پــدر و مادر ،یکســوم اموال آنهــا به بچه برســد .چون فرزندخوانده از نظر شــرعی و قانونــی ارث نمیبرد و این کار کمــک به آینده بچه اســت.
خواهان سرپرستی دختر در ایران بسیار زیاد است
او اضافــه میکنــد :مــا دی ماه ســال گذشــته در بهزیســتی پرونده تشــکیل دادیم و شــرایطی را که در نظر داشــتیم مطرح کردیم .بعضی از بچههایی که در بهزیســتی هســتند مشــخص نیســت که بهصورت شــرعی بــه دنیــا آمدهاند یــا نه ،اما بــرای خانــواده ما مهم اســت که بچهای که به سرپرســتی قبول میکنیم حاللزاده باشــد .از طرف دیگر، بســیاری از بچههای بهزیستی پدر و مادر دارند ،اما بدسرپرست هستند و آنهــا را تحویــل خانوادههــای متقاضــی نمیدهند. همچنیــن ،با توجه بــه اینکــه محرمکردن دختربچــه بــه خانــواده خیلــی راحتتــر از پســربچه اســت، خواهان سرپرســتی دختر در ایران بســیار زیاد است و به همین دلیل تعــداد دخترها کــم میشــود و خانوادهها بایــد در نوبــت طوالنی قرار بگیرنــد تــا یک دختــر نصیب آنها بشــود .مجموع این شــرایط آوردن بچه از بهزیســتی را خیلی سخت میکنــد؛ بهطوریکــه به مــا گفتنــد در بهترین شــرایط حداقــل بیــن 20تــا 22ماه باید در نوبت باشــیم تــا به ما یک دختــر بدهند.
سرپرســت باید یکســوم اموالش را به شــکل محﻀــری به نام کودک بزند محمــد نفریه؛ مدیــر کل امور کودکان و نوجوانان بهزیســتی کشــور در مــورد شــرایطی که بایــد خانوادههــای متقاضی سرپرســتی فرزند داشــته باشــند به خبرنگار ما میگویــد :تقید به انجــام واجبات و ترک محرمــات ،عدم محکومیت جزایی مؤثر با رعایــت موارد مقرر در قانون مجازات اســالمی ،تمکــن مالی ،عدم حجر ،ســالمت جســمی و روانی الزم و توانایــی عملی برای نگــهداری و تربیت کودکان و نوجوانان تحت سرپرســتی ،نداشــتن اعتیاد بــه مواد مخدر ،مــواد روانگــردان و الکل، صالحیــت اخالقــی ،عدم ابتــال به بیماریهــای واگیر یــا صعبالعالج، اعتقــاد بــه یکی از ادیــان مصرح در قانون اساســی جمهوری اســالمی ایران شــرایطی اســت که درخواســتکنندگان سرپرســتی باید داشــته باشند. او ادامــه میدهــد :البتــه ،تمکن مالی بــه معنای ثروتمندبــودن فرد
نســرین در اینباره میگوید :ما شــنیده بودیم که شــرایط بهزیســتی بــرای واگــذاری بچه خیلی ســخت اســت و اصــ ًال نمیخواســتیم وارد این پروســه شــویم .آنطور که به ما گفتــه بودنــد اول کار باید هزینه ۱۹ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : 19 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
نوزادانی که به دنیا نیامده فروخته میشوند
مهنــاز ادعا میکنــد که چند نفر قبــل از من در صف قــرار دارند ،اما او فعــ ًا بچــهای برای فروش ندارد .او نام مرا مینویســد تا وقتی بچهای پیــدا کــرد به من زنگ بزنــد .مهناز میگوید :بهزیســتی بچــه دارد ،اما بچــهای که ما میخواهیم به شــما بدهیم هنوز به دنیا نیامده اســت. خانمهایی هســتند که شــرایط مالی آنها اص ًال خوب نیســت یا اینکه زن در عقــد موقــت مرد بوده و حاال که زن باردار شــده ،مــرد او را رها کــرده اســت و زن نمیدانــد باید چهکار کنــد .ما بچههای ایــن زنان را به شــما و امثال شــما میدهیم. نبایــد از نقــش واســطهها و داللهــا غافل شــد .ازآنجاکــه خرید و فروش نوزادان میتواند درآمدهایی برای واســطهها داشــته باشد ،آنها بــه این کار دامن میزنند .بعضی از واســطهها عالوه بــر پولی که برای خانــواده بچــه میگیرند ،هزینه عملکــرد خود را که معمــوالً هم مبلغ قابل توجهــی میشــود ،دریافت میکنند. مدتــی اســت کــه از زبان مســئوالن گزارشهایــی از خریــد و فروش نوزادان و کودکان میشــنویم ،مســألهای که همیشــه وجود داشته ،اما رونــد رو بــه افزایش آن در ســالهای اخیر ســبب بــروز نگرانیهایی جدی شــده اســت .در گزارشهایی که مســئوالن ارایه میدهند غالباً رد پــای زنــان آســیبدیده ،کارتنخواب و معتــاد را میبینیم کــه به دلیل 18ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
شــرایط نامســاعد زندگی ،نوزادان خود را حتی قبل از اینکه قدم به این دنیــا بگذارنــد ،پیشفروش میکننــد و این نوزادان معصوم که نقشــی در سرنوشــت خود ندارند معموالً اســیر باندهای تکدیگــری و قاچاق کــودکان و ...میشــوند ،اما این تنهــا یک بعد از معضل فرزندفروشــی اســت و بخش مهمــی از این معضل ،بــه خرید نوزاد توســط زوجهای نابــارور برمیگــردد .ازآنجاییکه نابــاروری زوجها در ســالهای اخیر رونــد صعــودی داشــته و در حال حاضر در کشــور ما از هــر پنج زوج یک زوج نابارور هســتند ،خریــد و فروش نوزادان و کــودکان نیز رونق بیشــتری پیدا کرده و این روزها خبرهای بیشــتری در جامعه و کمابیش در رســانهها در اینباره میشــنویم.
ساالنه حدود هزار کودک به بهزیستی منتقل میشوند
در ایران ســازمان بهزیســتی متولی امــور مربوط بــه فرزندخواندگی و سرپرســتی فرزند اســت .هماکنــون 600مرکز نگهــداری از فرزندان بهزیســتی در سراســر کشــور وجود دارد که کــودکان را از بــدو تولد تا 18ســالگی پذیرش میکند و ســاالنه حــدود هزار کودک بــه این مراکز منتقــل میشــوند .بنابرایــن ،در نــگاه اول طبیعی به نظر میرســد که زوجهــای نابــاروری که امیدی بــه بهبود خود ندارنــد و تقریباً مطمئن 18 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
17 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
17
فیلمها بســیارقدیمی شــدهاند .قصه سرایی، به هیجــان در آوردن بیننــده ،نصیحت کردن و احســاس گناه دادن به تماشــاگر را دوســت نــدارم .ســینمای هالیــوود دربــاره آدمهــای ویــژه فیلم میســازد ،اما من دربــاره آدمهای معمولــی در شــرایط ویژه فیلم میســازم. کارگاههــای فیلمســازی زیــادی دارم و بــه شــاگردانم میگویم اگر نقاشی نکنید و عکس نگیریــد ،از طریــق ادبیات میخواهیــد وارد ســینما شــوید؟ این فاجعه اســت که انســان بــا قصه وارد ســینما شــود .نمیشــود شــما بخواهیــد فیلــم بســازید در حالی کــه اص ًال نقاشی و عکاسی نکرده باشید.خودم االن دارم روی یکســری از کارهای امپرسیونیستها کار می کنم .
تعلق مــن به محیــط زندگی خــودم در ایران
چیزی اســت کــه دوســت دارم در فیلمهایم بهتصویر بکشم؛ دوســتی و عشق میان مردم. اگر به داشــتن فرصــت کار در ایــران ادامه میدهم به خاطر آن اســت کــه این را خیلی بیشــتر ترجیح میدهم .گذشــته از این ،گمان میکنــم زبــان یــا آوای جهانی داشــتن یعنی اینکه واقعاً مهم نیســت فارسی صحبت کنیم یــا زبانــی دیگر .گمــان میکنم شــاید همان طور کــه فوتبالیســتها در زمین خودشــان بهتربــازی میکننــد فیلمســازان هــم همین گونه در کشــور خودشــان آفریننــده ترند ،گو اینکــه قواعد فوتبال همه جا یکســان اســت.
کار فیلمسازی با بچه ها
اگــر با کودکان موضوعاتــم را بیان نمیکردم هرگــز به ایــن ســبک خــودم نمیرســیدم. کودکان شــخصیتهای بسیار قوی و مستقلی
کودکانند.
رابطه سینما با تکنیک
مــن در آتلیههای تمام دنیا شــرکت میکنم. با مــردم کار میکنم .اما ســینما را نمیشــود یــاد گرفت یــا یــاد داد .مســائل تکنیکی یاد داده میشــوند اما هنر ،نه .مدارس ســینمایی میتوانند بــه درد بخورند اگر به دانشــجویان توضیح داده شــود روزی که آغاز به کار کردند هــر چــه یــاد گرفتهاند بایــد فرامــوش کنند. مشکل اینجاســت که آنها میخواهند از تمام دانســتههای خود در فیلم اولشــان اســتفاده کننــد و ایــن ناگــوار اســت .آماری دیــدم که بــر حســب آن 80درصــد دانشآموزانــی که از مدارس ســینمایی خارج شــدند بسرعت از ســاختن فیلــم منصرف شــدند بهدلیــل آنکه میترســند .خوشــبختانه من مدرسه سینمایی نرفتــم ،مــن هنرهــای زیبــا خوانــدم .ولــی هیچگاه نقاشــی نکشــیدم .از نقاشــی کردن میترسیدم .میخواســتم نقاش شوم ،دانشگاه مســیر من را تغییر داد .امروز ،عکاســی را به ســینما ترجیــح میدهم .نابتر و مســتقلتر اســت .با وجود این به ریتم خودم در ســینما ادامــه میدهم ،هر دو ســال یــک فیلم. البتــه تکنیــک در حال تحول هم هســت و من دوســت دارم از آنها هم اســتفاده کنم .از دوران دیجیتــال وارد دوران جدیدی از ســینما شــدیم .همینطــور اســت .بــرای همین در تجربــه آخــرم در فیلــم «کپــی برابــر اصل»، جاهایی هســت که اصــ ًال باورم نمیشــد که نخســتین پالنی که گرفتیم در سالن کنفرانس پر از خط و خطا بــود .برای اینکه پنجرههایی خــارج از کادر بــود که روی تماشــاگرهای در ســالن نور انداختــه بودند؛ روی تماشــاگرانی که در ســالن نشســته بودند .بنابراین وقتی ما راشها را دیدیم متوجه شــدیم که پرســپکتیو نــدارد .میپرســیدیم ایــن چــه ایــرادی دارد. بعد دیــدم بــرای اینکــه دو ردیــف عقبتر صورتهــا از دو ردیــف جلوتــر بهتر بود. وقتی مشــکل را پیدا کردیم به البراتوار رفتم و گفتم ایــن را دوباره بگیر .ایــن بار پنجرهها را ببندیــم ونورپردازی کنیــم .آقایی گفتند که مــن برایت درســت میکنــم .رفــت و دیدیم که خــودش ایــن کار را کرد .نــور را از صورت آدمهایــی که الزم بود برداشــت و روی صورت آدمهای دیگر گذاشــت و ســر آدمی که مدام بقیه در صفحه ۴8 خمیــازه میکشــید را بــا
وقتی شــما درختی را که در زمین ریشه دارد، از جایــی به جای دیگــری منتقل کنید ،درخت دیگــر میوه نخواهد داد .و اگــر هم بدهد ،به آن خوبی که در جای اصلیاش بود نمیشــود. اگر من کشــورم را ترک میکــردم ،مثل همان درخت میشــدم .واقعاً فکــر میکنم بهترین کارهایــم را در ایران میســازم .قصــد دارم در کشــورم بمانم و بازهم آنجا فیلم بســازم؛ من یک شــهروند ایرانــیام که همــه فیلمهایم را آنجا ســاختهام .آنچه از ایرانیهایی که کشــور را تــرک کردهانــد مشــاهده کــردهام ،پیامــد دارنــد و میتواننــد از پــس کارهــای جالبی چندان مثبتی نبوده اســت .مــن هیچ انتقادی برآینــد که از مارلون برانــدو برنمیآید ،گاهی از آنهایــی کــه ایــران را ترک میکننــد ،ندارم .واقعاً کارگردانی و درخواســت از آنها به انجام اگــر بهمن قبــادی فکــر میکند درخــارج از کاری ،بــس دشــوار اســت .وقتــی کــه آکیرا ایران شــرایط بهتری برای ســاخت فیلــم دارد ،کوروســاوا را در ژاپن دیدار کردم پرسشــی که او از من داشــت این بود« :اساســاً چگونه این به او تبریــک میگویم. ً امــا درمورد خود مــن ،شــخصا اعتقادی به بازیهــا را از کودکان میگیریــد؟ من در فیلم ترک ایران نــدارم .جایی که شــبها میتوانم هایم از کودکان اســتفاده کــردهام اما متوجه آرام بخوابم خانهام اســت .ما فیلم میســازیم شــدم کــه حضورشــان را آنقدر کاهــش داده تــا زنــده بمانیــم .صرفنظــر از اینکــه چــه و کاهــش دادهام تــا از شرشــان راحت شــوم شــرایطی وجــود دارد ،خانــه مــن ،در انتهای چون روشــی بــرای کارگردانــی آنها نــدارم». یک کوچه بنبســت ،جاییاســت کــه در آن نظــر شــخصی من این اســت که فرد بســیار زندگــی میکنــم و هیچچیــز مرا بــرای ترک بزرگ است ،شــبیه امپراتوری ســوار بر اسب، آن متقاعــد نکــرده اســت .در تمــام فیلمها واین برای یک کودک بســیار ســخت است که خواستهام این اســت که تصویری مهربانتر و بــا آن ارتباط برقــرار کند .بــرای اینکه بتوانید صمیمیتر از انســانیت و کشورم را به نمایش با کــودکان همکاری کنید ناگزیرید از ســطح بگــذارم .هــرروز صبــح کــه بیدار میشــوم ،خودشــان هــم پایینتر بیاییــد تــا بتوانید با به همســایههایم ســالم میکنم .ایــن همان آنهــا ارتباط برقــرار کنید.بازیگران هم شــبیه ۱۶ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : 16 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
وســیعی مــیرود و ســعی میکند بــه تنهایــی فضایی را آبــاد کند ،که خشکســالی میشــود .این آدم با همســر و ســگش تنها زندگی میکنــد و وقتی دیگر بــاران نمیبارد کوار خــودش را بــا اســلحه میکشــد .در پایان اشــتاینب کتــاب صدای اســلحه با صــدای رعدوبرق درهــم آمیخته میشــود و بــاران ،خــون او را با خود میشــوید و میبرد. ایــن تصویر برای من خیلــی فوقالعاده بود .فضاســازی و تنهایی این آدم ســبب شــد که این کتاب اینطور روی من تأثیر بگذارد .در همین دوران در دبیرســتان در کنار درس و کارهــای دیگر همه ما نقاشــی میکردیم چــون ارزانترین وســیله برای همه بود. یکی از شــیفتگیهای من که باعث شــد نقاش شــوم به خاطــر ونگوگ بود .کتابــی درباره ونگوگ چاپ شــده بود به نام شــور زندگی .وقتی کتــاب را خواندم دیدم وضعیت مــن یک مقدار از ونگوگ بهتر اســت! از فقر وحشــتناکی که ونگــوگ داشــت و نقاط ضعفــش ،نتیجــه گرفتم اگر او نقــاش شــده ،من هــم میتوانم و دلیلی نــدارد منتظر حمایــت از جانــب کســی یا جایی باشــم تا نقاش شــوم! طبیعتــاً بجز آیدیــن ،ونگوگ هم در بین نقاشــان روی من تأثیر داشــت چون دیــدم وضعیت اجتماعــی و اقتصادی من با ونگوگ وجوه مشــترک زیــادی دارد!
تحصیل من در دانشگاه
عالقه من به دانشــگاه در همان مراحل اولیه دبیرســتان شــکل گرفت .خیلی دلمــان میخواســت وارد دانشــگاه شــویم .مثــ ًا زمانــی که بــا اتوبوس به ســمت دانشــگاه میرفتیــم ،به محض اینکه اتوبوس به ایســتگاه دانشــگاه میرســید ،راننده اعالم میکرد «ایســتگاه دانشگاه» و من دوســت داشتم نخستین کسی باشــم که میگوید نگهدار. چــون فکر میکردم شــاید دو ،ســهنفر به مــن نگاه کنند و بدانند وارد دانشــگاه شــدهام! دانشــگاه رفتن تا این حد برایمــان مهــم بود .زمینه ایــن آرزو در «دانشــگاه! بهرام» بــرای ما فراهم شــده بود؛ و فقــط از میــان دانشآموزان دبیرســتان بهرام من بودم که از آنجا وارد دانشــگاه شــدم. امــا از مدرســه جــم قلهک چنــد نفــری بودند کــه وارد دانشگاه شدند. با همــان عالقه دبیرســتان در دانشــگاه وارد تحصیل در رشــته نقاشــی شــدم و تحصیلم هم خیلی طوالنی شــد. به همیــن خاطر هــم دوره چهارســاله من 13ســال طول کشــید تا باالخــره با التماس بــه من لیســانس دادند .بعد از آن قرار شــد هرکسی چهارســال را ششسال طول بدهد بیرونــش کننــد .تا قبــل از من ایــن قانون وجود نداشــت برای همین نمیتوانســتند مرا بیــرون کنند .بههمینخاطر مرا با التماس بیرون کردند! از دانشــگاه مدرکی از هنرهای زیبــا گرفتم ولی مهــم ترین درســی که از دوره دانشــگاه آموختــم این بود کــه مطمئناً یــک نقاش آفریده نشــده 15
بودم. من هیچ وقت فکر نمیکنم میخواســتم فیلمســاز شوم و فکــرم ایــن بود که نقاش شــوم .با نقاشــی هم شــروع کــردم ولی نقاش موفقــی نبودم؛ نه در دانشــکده و نه در بازار آزاد.
ورود به کانون پرورش کودکان و نوجوانان
در کارم ابتــدا بــه ســاخت آگهیهــای تبلیغاتــی و صحنههــای عنوانبنــدی فیلمهــا روی آوردم و ســپس از آنجا کار در حوزه گرافیک را شــروع کردم .از ســال ۱۳۴۰به عنوان نقــاش تبلیغاتی در «آتلیه »۷و یکی -دو مؤسســه دیگر به کار طراحی جلد کتــاب و آفیش پرداخته و بعدها به «تبلی فیلم» رفتم .از ســال ۱۳۴۶در «ســازمان تبلیغاتی نــگاره» بــه طراحی و ســاختن تیتــراژ فیلــم پرداختم که نخســتین آنها تیتراژ فیلم «وسوسه شیطان» ساخته محمد زرین دســت بود .هفت چنار چیدمــان منتخب چهارمین جشــن تصویــر ایــران( ،نصب شــده در خانــه هنرمندان ایران) ،طراحی پوســتر و ســاخت تیتراژ فیلمهای قیصر و رضا موتوری ســاخته مســعود کیمیایی از جملــه کارهایم بود. مدتــی بعد به دعــوت فیروز شــیروانلو ،که مســئولیت «امور ســینمایی کانون پرورش فکری کــودکان و نوجوانان» که تازه هم تأســیس شــده بود را داشــت ،پیوســتم .سال 1349مرکــز ســینمایی کانــون پــرورش فکری کــودکان و نوجوانــان بنیان شــد کــه در آن فیلمســازان و نقاشهای جوان آغاز به ســاختن فیلم برای کــودکان کردند .در کانون ابتدا قرار بود فیلمهایی بســازیم که مربوط به مشــکالت کــودکان بشــود .ابتدا ایــن فقط یک شــغل بــود ،اما در حقیقت ایــن دورهای بود کــه از من یک هنرمند بســازد. مهمتریــن نکته این بود که مــن در فیلمهای تبلیغاتی کار نکردم .این دوره بیســت ســاله ،بهترین ســالهای زندگی حرفهای من هســتند. فیلمســازانی کــه در مرکــز کار میکردنــد بــا هیــچ محدودیت مالی مواجه نبودند و بنابراین میتوانســتند به تجربههایی جســورانه و نوآوریهای ژرف و روشــنفکرانه دســت بزنند .بخصوص در طول آخرین سالهای حکومت شــاه ،وقتی صنعت فیلــم ایرانی بــا محدودیتهایی روبه رو بود. زمانــی که من بــه فیلمهایی که در گذشــته محبوب من بوده اســت نــگاه میکنم ،بیــش از 10دقیقــه نم یتوانم آنهــا را تحمــل کنم ،یا من خیلی تغییر کــردهام یا اینکه آن
سینمای هالیوود درباره آدمهای ویژه فیلم میسازد، اما من درباره آدمهای معمولی در شرایط ویژه فیلم میسازم.
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
15 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
و مــا را به عنــوان کارگــر میبردنــد تا یخ بشــکنیم؛فکر ورود من به عرصه هنر؛ دبیرستان جم قلهک
میکنم هرچه میســازم مربــوط به آن دوره اســت .از 30 ســال قبل بــه این طرف دیگــر چیزی برای ســاختن ندارم. مانند این اســت کــه «هاردم» پر شــده و 10درصــد آن را هم نتوانســتم بیرون بیاورم و بنابراین دیگر اتفاقات جدید ثبت نمیشــود! فیلم «مســافر» در مورد پســری شروشور اســت که به مدرســه نمیرود .ششســال در «دانشــگاه! بهــرام» بــودم و قرار شــد کالس هفتم را هــم بگذارند .با این شــرایط همینکه در آنجــا الفبا را یــاد گرفتم کمتر از معجزه نیســت.
6ساﻝ در »داﻧﺸﮕاه! بﻬرام بیﻀایی« بودم و ﻗرار شﺪ ﻛﻼﺱ هﻔﺘم را هم بﮕﺬارﻧﺪ .با این شرایط همینﻛﻪ در آﻧﺠا الﻔﺒا را یاد ﮔرفﺘم ﻛمﺘر از معﺠﺰه ﻧیﺴﺖ. ۱۴
ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
کالس هفتــم را کــه تمــام کردم بــرای ادامــه تحصیل به مدرســه جم در قلهک رفتم ،چون مدرســه بهــرام تا هفتم کالس داشــت .در مدرســه جم قلهک با طبقه نیمهمرفهی برخــورد کردم که هیچ شــباهتی به ما نداشــتند و همگی در یــک ســن بودنــد و بعضیهــا بــا راننده به مدرســه میآمدنــد .حــاال فکر کنیــد یــک آدم با ایــن ویژگیها و اطالعات و این همکالســیها یکباره وارد دبیرســتان «جم» قلهــک شــود ...واقعاً خــودم را باخته بودم .یــک مقدار از عزلت من ناخواســته و ناشــی از هراس بود .گوشــه دیوار میایســتادم و میدیــدم این شــاگردها هیچ شــباهتی به همکالســیهای قبلی مــن ندارند. آیدین آغداشــلو یکــی از شــاگردان آن مدرســه بود که همــان روزهــای اول و دوم متوجه او شــدم .الگوی جامعه کوچــک مــا بود و مــا همه چیــز را در آن ســراغ کردیم و دیدیــم .یــک جامعه چندقطبــی ترکیب شــده از طبقات بشــدت متفاوت جامعــه را؛ از روســتاییان قلهک گرفته تا کســانی کــه از قلهک بهعنــوان ییالق اســتفاده میکردند و جــزو طبقه اشــراف بودنــد و بچههای نازپروردهشــان با ماشــین شــخصی به مدرســه میآمدنــد و بــهزور پول نمــره میگرفتند .یــا آدمهای شــروری کــه یکجورهایی تعیینکننــده همهچیــز بودنــد .مثــل احمــد مالکی که بــه نظرم 25ســاله بــود آن وقت و هنوز داشــت در کالس پنجــم درجا میزد! بله شــاگردهایی بودند کــه از معلمها بزرگتــر بودند. اما یــک تحولی کــه برای من اتفــاق مهمی بــود زمانی بــود که کالس هشــتم بودیم آغداشــلو آنفلوانــزا گرفت و یکســال به کلی فلج شــد که بهمین خاطر در این یکســال به مدرســه نیامد .من هم کالس هشــتم مردود شدم .سال بعد که آیدین آغداشلو برگشــت ،آیدینی نبود که من سال اول دیدم .بهکلــی تفاوت کرده بود یکمرتبــه آدم دیگری شــده بود .یکســال خوابیده و کتــاب خوانده بــود .یادم هســت به خاطــر کتاب به او نزدیک شــدم و ازش ســؤال میکــردم چه کتابهایی خوانده اســت .فهرســتی به من داد کــه به نظرم هنــوز آن را دارم .در خاطرم هســت یکی از کتابهــا «وزارت تــرس» بود و همینطــور کتابهایی از «یوجیــن اونیــل» .آیدین تنها کســی بود کــه در دوران نوجوانــی ،مــرا با کتابهایی کــه آن زمان به مــن می داد تحتتأثیر قــرار داد. کتابهــای آن دوره خیلــی روی مــن تأثیــر گذاشــت؛ االن هیــچ آدم ،کتــاب یا فیلمــی تأثیــر آن دوران را ندارد و تعیینکننــده نیســت و بایــد از گنجینه داشــتههایمان اســتفاده کنیــم .مثــ ًال کتابی که هنــوز هم آن را دوســت دارم «به خدای ناشــناخته» نوشــته جان اشتاینبک است. ایــن کتــاب در حافظه من مانده و در نقاشــی و فیلمهای من هســت .داســتان در مورد کســی بود که بــه صحرای
14 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
کیارستمی از زبان کیارستمی
با بهره گرفتن از مصاحبههای او با روزنامهها و نشریات متعدد بینالمللی و بسیاری از نشریات دیگر در اروپا و آسیا بویژه در فرانسه ،ایتالیا و ژاپن روزنامه ایران -حمید بعیدی نژاد
عباس کیارستمی خوشبختانه با مصاحبههای متعــددی که در طول ســالهای اخیر داشــته اســت مطالب و نکات مهمی از زندگی و افکار خود به ما ارائه داده است .در این مقاله سعی کردهام با بهره گرفتــن از مصاحبههای متعدد ایشــان در داخــل یا با هنرمنــدان و محققین داخلی و خارجــی و همچنین مصاحبههای او بــا روزنامهها و نشــریات متعــدد بینالمللی چون نیویورک تایمز ،گاردیــن ،فیگارو ،کوریره دالســرا و بسیاری از نشــریات دیگر در اروپا و آســیا بویژه در فرانســه ،ایتالیا و ژاپن ،شمایی از زندگی و افکار او در فیلمســازی و هنر را از زبــان و بیان خودش به شــما عزیــزان معرفی کنم.
تولد و نشو و نمای اولیه
پــدر من یک نقــاش و طراح دکوراســیون بود کــه از فشــار قیدهای پدرزنش فــرار کرد و در اختیاریــه خانــهای ســاخت 40 .روزه بودم که به آنجــا رفتیم و دوســال در خانــهای زندگی کردیــم که در زمســتانها پتو بــه در میزدیم و از دوردســت فقط خانه ما دیده میشــد که اطرافــش مزرعه بــود؛ یک خانه با شــیروانی قرمــز که هیچ چیــز جز گنــدم اطرافش نبود. زندگی ســختی داشــتیم .مادرم عادت داشــت جــوراب های مــا را که پــاره میشــد ،دوباره بخیــه میکرد یا اینکه همیشــه کــف جورابم را کفــی میدوخت.
نخســتین محیط اجتماعــی زندگی من؛ دوران مدرســه بهرام مــن مدرســ ه را از جایــی شــروع کــردم به نــام «دبســتان بهــرام» کــه بــه آن میگفتند «دانشــگاه! بهــرام» از بــس ایــن مدرســه
مــن متولــد ســال 1319در تهران هســتم. 13ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
عجیبوغریب بــود .آن زمان مــا در اختیاریه زندگــی میکردیم که یک بیابــان برهوت بود و اص ًال مدرســه نداشــت .مردم خانه ســاخته و بچههــا هــم بزرگ شــده بودند .از شــانس ک ســال قبــل از اینکه به مدرســه بروم من ی مدرســهای در آنجا ســاخته شــد .مــن هم به همــان مدرســه رفتــم .همکالســی مــن یک « َبندکش» بــود به نام اســدالله عباس بصیری ش ســال داشتم! که هفده ســاله بود و من ش بــرای اینکــه نامنویســی دیگــر بــر اســاس سنوســال نبود .بعــد از جنگ (ســال )1325 دولــت امکان مدرسهســازی نداشــت. آقــای خیری کــه یخچــال طبیعی داشــت، ســاختمان بزرگــی را در اختیــار گذاشــته بود و تمــام کســانی کــه مدرســه نمیرفتنــد در ایــن کالس نامنویســی کردنــد هــر وقت هم صاحــب مدرســه میخواســت ،میتوانســت مدرســه را تعطیــل کنــد! چون ملــک او بود
13 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
ماهنامهخردمند اجتماعی -فرهنگی -هنری
پانزدهم هر ماه منتشر می شود ناشر :انتشارات خردمند -تورنتو سردبیر :محمد ُسهی امور داخلی و اداری :حامد خ ّرم بخت تایﭗ :مریم ُسهی طراحی و صفحه آرایی :انتشارات خردمند با تشکر از :آرزو وفـا -تینا پورلطفی- احد حبیب نیا -دکتر محمود صفریان- فرشید رشیدی فر -مسروره بنیهاشمی- رضا میرفخرایی و همه کسانی که در این شماره ما را یار و یاور بودند.
ﭘﻠﻴﺲ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﻳﺎ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﺮﺩﻡ؟ ماجرای شــلیك پلیســها در آمریكا به سوی سیاه پوســتان اخیراً ابعاد گســترده تری به خود گرفته اســت .هر پلیســی كه به یك ســیاه پوســت دســتور توقف اتومبیل برای بازرســی را میدهد با این پیش فرض كه توســط فرد ســیاه پوســت مــورد حمله قرار خواهــد گرفت به او نزدیك میشــود .به همیــن دلیل اســت كه بــا كوچكترین حركت خالف انتظار پلیس ،فرد ســیاه پوســت مورد اصابت گلوله قرار میگیرد.
ریشه این اتفاقات پر تعداد در چیست؟
در شــماره قبل ماهنامه خردمند مطلبی در مورد فراگیر شــدن مالکیت اســلحه در ایاالت متحده ﺧﺮدﻣﻨﺪ در وﯾﺮاﯾﺶ و اﺻﻼح ﻣﻄﺎﻟﺐ ارﺳﺎﻟﯽ داشــتیم .زمانی كه هر كس مجاز به داشــتن و حمل اســلحه باشــد پلیس میتواند این پیش فرض را داشــته باشــد كه هر لحظه میتواند مورد حمله قرار بگیرد .اما اعضای جنبش Black Lives Matter اﺧﺘﯿﺎر دارد .ﻧﻈﺮات ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﺎن ﻣﻘﺎﻻت، اﻟﺰاﻣ ًﺎ ﺑﯿﺎﻧﮕﺮ دﯾﺪﮔﺎه ﻣﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﺧﺮدﻣﻨﺪ ﻧﯿﺴﺖ .میپرســند چرا این اتفاق فقط در مورد سیاه پوســتان به وقوع میپیوندد؟ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﻗﯿﻤﺘﻬﺎ ،ﺳﺮوﯾﺴﻬﺎ و ﮐﻠﯿﻪ ﻣﻄﺎﻟﺐ درج نمیتوان و نباید وجود ریشــه های نژادپرســتی در میان مردم آمریــكا و باالخص در میان نیروهای ﺷﺪه در آﮔﻬﯽ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻋﻬﺪه ﺻﺎﺣﺐ آﮔﻬﯽ اﺳﺖ .پلیس را منكر شــد .این مشــكل وجود دارد و حتی بســیار نیز فراگیر اســت .همیشــه وجود داشته امــا قدیمترها خبر اینگونه برخوردهای نژادپرســتانه به وســعت امروزه پخش نمیشــده اســت ،آیا فیلــم Crushرا كــه برنده جایزه اســكار نیز شــد را به یاد مــی آورید؟ در این فیلــم انواع متفاوت نژادپرســتی را در بیــن تك تــك مردم آمریكا و منجمله پلیســها میبینیم .این فیلم به زیبایی نشــان میدهــد كه شــخصی كه خــود قربانی برخورد نژادپرســتانه اســت در مــورد دیگــران برخوردهای مشــابهی از خود نشان میدهد. اینگونــه اتفاقات همیشــه رخ میــداده اند ولی تكنولوژی اینقدر پیشــرفته نبــوده كه امكان تهیه فیلــم از اینگونه اعمال خالف و گاهاً وحشــیانه در اختیار همگان باشــد كما این كــه در چند مورد اخیر شــاهد بودیم جریان واقعه حتی به طور مســتقیم و زنده از طریق فیســبوك پخش میشــد. ســوالی كــه بــرای من وجود دارد این اســت كه چــرا پلیس ها ایــن تعالیم را فــرا نمیگیرند كه با شــلیك به قســمتی از بدن مظنون او را زمینگیر كنند (مثال شلیك روی جلد کیارستمی از زبان کیارستمی -صفحه ۱3به پای شــخصی كه تنهــا در یك اتوبوس خالی ایســتاده و عربده كشــی میكند)؟ چرا یك پلیس با شــلیك خود به ســمت شخصی كه اســلحه ندارد باید حتما او را بكشــد؟ Tel: 416-676-9-676 اینگونــه برخورها باعث ســلب اعتمــاد مردم عادی (چه ســیاه Fax: 1-888-676-9677 info@kheradmand.caپوســت و چه ســفید پوســت) از نیروهای حافﻆ نظــم اجتماع www.kheradmand.caخواهد شــد كه تبعات ســوء آن در رشــد بی نظمی و بی قانونی 8131 Yonge Street, Suite 207دامــن تمام اجتمــاع را خواهد گرفت.
Thornhill, Ontario L3T 2C6 ۱۲ماهنامه خردمند -شماره - ۱۷جوالی/آگوست - ۲۰۱۶تلفن۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ :
12 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
11 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
11
10 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
10
9 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
9
8 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
8
7 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
7
6 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
6
5 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
5
4 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
4
3 Kheradmand Monthly - Issue 17 - July/Aug 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶-۶۷۶-۹۶۷۶ : تلفن- ۲۰۱۶ آگوست/جوالی- ۱۷ شماره- ماهنامه خردمند
3
Need Printing?
www.ThePrintGiant.com