Kheradmand Magazine - Issue #60

Page 1



82 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 59 -Jan/Feb 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ دی | بهمن‬- ۵۹ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 82 


‫مهاجرت‬ ‫و‬ ‫وکالت‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫عکاسی‬ ‫و فیلمبرداری‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

81 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ بهمن | اسفند‬- ۶۰ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 81 


‫وام مسکن‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫رسانه ها‬

80 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ بهمن | اسفند‬- ۶۰ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 80 


‫مشاورامالک‬

‫‪To advertise here‬‬ ‫‪Call: (416) 676-9-676‬‬

‫تعمیرگاه‬ ‫اتومبیل‬

‫‪  79 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪79 Kheradmand‬‬


‫مشاورامالک‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

78 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ بهمن | اسفند‬- ۶۰ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 78 


‫مشاورامالک‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

77 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ بهمن | اسفند‬- ۶۰ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 77 


‫مشاورامالک‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

76 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ بهمن | اسفند‬- ۶۰ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 76 


‫خدمات برای‬ ‫منزل شما‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫تعمیرگاه‬ ‫اتومبیل‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

75 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ بهمن | اسفند‬- ۶۰ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 75 


‫حسابداری‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

74 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ بهمن | اسفند‬- ۶۰ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 74 


‫دندانپزشکی‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫روان‌درمانی‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫گوناگون‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

73 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ بهمن | اسفند‬- ۶۰ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 73 


‫بیمه و‬ ‫سرمایه گذاری‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫بازرسی‬ ‫ساختمان‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

72 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ بهمن | اسفند‬- ۶۰ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 72 


‫آرایشگاه‬ ‫و لیزر‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫آژانس‬ ‫مسافرتی‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

71 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ بهمن | اسفند‬- ۶۰ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 71 


‫خدمات ارزی‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫آموزشگاه ها‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

70 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ بهمن | اسفند‬- ۶۰ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 70 


‫روزانــه شــما را ناراحت می‌کند با کســانی کــه به آنها‬ ‫اعتمــاد داریــد صبحت کنیــد ایــن کار می‌تواند تا حد‬ ‫بســیار زیادی نگرانی‌هــای شــما را کاهش دهد‪.‬‬ ‫همه چیز را نبینید‪ :‬یکــی از بخش‌های بازگو کردن یک‬ ‫خبر توســط رســانه‌ها پخش تصاویر و یــا ویدئوهایی‬ ‫از لحظــه وقــوع آن رخداد و یــا تعــداد قربانیان یک‬ ‫حادثه اســت که در شــبکه‌های اجتماعی هم دســت‬ ‫به دســت می‌شــود؛ یادتان باشــد که الزم نیست حتماً‬ ‫همــه آن تصاویــر را ببینید و یک اطالع کلــی از ماجرا‬ ‫هــم بــرای بی اطــاع نبودن شــما‬ ‫کفایــت می‌کند‪.‬‬ ‫مراقب کودکان باشــید‪ :‬همیشه به‬ ‫اخبار تلخ فقط مختــص به یکی از‬ ‫اخبار تلخ و ناگوار این روزها در کشور ما‬ ‫خاطر داشــته باشــید که کودکان از‬ ‫بالیــای طبیعی و یــا اتفاقات تلخی‬ ‫بیش از قبل شده است به نوعی که‬ ‫روحیــات و احساســات لطیف‌تری‬ ‫کــه این روزهــا شــاهد آن بوده‌ایم‬ ‫نســبت به بزرگســاالن برخوردارند‬ ‫نمی‌شــود‪ .‬گاه محتوای احساســی‬ ‫است‬ ‫کرده‬ ‫درگیر‬ ‫آن‬ ‫با‬ ‫را‬ ‫افراد‬ ‫همه‬ ‫و تأثیــر اتفاقــات تلــخ بــر روی‬ ‫یــک فیلم و یــا برنامــه تلویزیونی‬ ‫روحیات آنهــا به مراتب بیشــتر از‬ ‫نیــز می‌توانــد بر ســامت روانی و‬ ‫بزرگساالن اســت بنابراین وقتی که‬ ‫روحیه ما تأثیرات مستقیم گذاشته؛‬ ‫می‌خواهیــد از یک رخداد تلخ اطــاع پیدا کنید مراقب قرار نیســت برای شــما و یا یکی از اعضــای خانواده و روحیه مــان هم بر جنبه‌هــای مختلف تفکــر و رفتار‬ ‫باشــید که کودکان در دورترین نقطه نســبت به تصویر یا دوســتانتان رخ دهد‪.‬‬ ‫ما اثــر می‌گــذارد‪ .‬اگــر برنامــه تلویزیونــی تجربیات‬ ‫و صــدای آن خبر تلخ قرار داشــته باشــند‪.‬‬ ‫انجام کارهایی که به شــما احســاس بهتــری می‌دهند‪ :‬روحی منفــی مانند (اضطــراب‪ ،‬ناراحتــی‪ ،‬عصبانیت‪،‬‬ ‫اســتفاده از موبایل در زمان اســتراحت ممنوع‪ :‬ســعی بــا پیوســتن به کمیپــن هــا و فعالیت‌هــای اجتماعی تنفر) را به همراه داشــته باشــد؛ این تجربیات با تعبیر‬ ‫کنید عــادات خود بــرای پیگیــری اخبار را بشناســید‪ .‬می‌توانیــد بــر حس منفی ناشــی از خبرهــای بد غلبه شــما از رویدادهای زندگــی خودتان و نــوع خاطراتی‬ ‫قرار نیســت کــه خودتــان را با اخبــار ناگــوار احاطه کنیــد و گامی مثبت در راســتای موضوعــی بردارید که کــه به یــاد می‌آورید به میــزان نگرانی تان نســبت به‬ ‫کنیــد‪ ،‬بنابراین اگر عــادت بردن تلفن همــراه خود به برای شــما اهمیت دارد و یا اینکــه می‌توانید خود را با رخــداد آن اتفــاق برای خــود و یا اعضای خانــواده تان‬ ‫رختخواب را دارید آن را ســریعاً کنار گذاشــته‪ .‬ســعی کار و انجــام دادن فعالیت‌هایی که به شــما احســاس اثر خواهد گذاشــت‪.‬‬ ‫کنیــد در زمان اســتراحت به چیزی جــز آن فکر نکنید بهتــری می‌دهنــد احاطــه کنیــد تا اخبــار تلــخ تأثیر مجله مهر‬ ‫به خصوص شــب‌ها؛ به یاد داشــته باشــید که نباید با‬ ‫افــکار مشــوش بخوابید چرا کــه توانایی پــردازش مغز‬ ‫شــما در روز بعدی به شــدت کاهــش می‌یابد‪.‬‬ ‫اتفاقــات ناگــوار لزومــاً بــرای شــما رخ نمی‌دهد‪ :‬به‬ ‫محــض رخداد یــک رویــداد تلــخ تقریباً همــه مردم‬ ‫صــرف نظر از نحــوه وقــوع آن اتفاق خــود و یا یکی‬ ‫از اعضــای خانــواده خود را در شــرایط مشــترکی با آن‬ ‫رخــداد تصــور کــرده و بیــش از پیش آشــفتگی‌های‬ ‫ذهنی خود را گســترش می‌دهند؛ لزومــاً آن اتفاق تلخ‬

‫کمتری بر روی زندگی شــما داشــته باشــد‪.‬‬ ‫وقــت بیشــتری را بــا خانواده خــود بگذرانیــد‪ :‬همه‬ ‫مــا زمانــی کــه از کار روزانه بــه منزل بــاز می‌گردیم‬ ‫به ســراغ شــبکه‌های تلویزیونــی و یا اجتماعــی برای‬ ‫اطــاع از اخبــار می‌رویم‪ .‬به خاطر داشــته باشــید که‬ ‫شــما می‌توانیــد به جــای اســتفاده از این شــبکه‌ها و‬ ‫بیشــتر کردن احساســات ناگوار برای خــود و خانواده‬ ‫تان ســاعات بیشــتری را بــه بحث و گفت وگــو با آنها‬ ‫بپردازید و ســعی کنید ســاعات خوشــی را برای خود و‬ ‫آنها رقــم زنید‪.‬‬

‫بقیه از صفحه ‪15‬‬

‫چه تفاوتی بین دوســتان قدیمی و دوســتان جدید‬ ‫قائل هستید؟‬

‫پیشــرفت برســیم‪ ،‬چون همه ما ها در درجه اول انســان‬ ‫هســتیم و بعد بــه گروه های دیگر تقســیم می شــویم‬ ‫امــا آن ارزش هــای انســانی ما اســت کــه مــا را به هم‬ ‫پیوند می دهد‪ .‬ما باید کاری کنیم که بشــریت پیشــرفت‬ ‫کند‪ .‬راه رشــد بشــریت ممکن اســت حتــی در کمک به‬ ‫حیوانات باشــد‪ ،‬در احتــرام به طبیعت باشــد‪ ،‬همانطور‬ ‫که بشــر امــروز به ایــن ارزش ها واقع شــده اســت‪ .‬یه‬ ‫موقعــی بــود که بشــر چنیــن ارزش‌هایی نداشــت‪ ،‬یک‬ ‫زمانی بشــر عقیده داشــت که همه حیوانات برای بشــر‬ ‫آفریده شــده‌اند‪ ،‬برای اینکــه ما بتوانیم از آنها اســتفاده‬ ‫کنیم‪ ،‬در حالی که چنین چیزی درســت نیســت اســت و‬ ‫مــا امروزه میدانیــم که حیوانات هم موجوداتی هســتند‬ ‫کــه در روی کــره خاکی زندگــی می کننــد و این عقیده‬ ‫که آنها در خدمت بشــر هســتند بســیار اشــتباه است‪.‬‬ ‫متاســفانه قانــون طبیعت فع ًال چنین اســت کــه ما باید‬ ‫از بعضــی از حیوانات ارتزاق کنیم اما امیــدوارم روزی فرا‬ ‫برســد که بشــر چنان متمدن شــود که دیگــر حتی برای‬ ‫ارتــزاق هم از حیوانات اســتفاده نکند‪.‬‬

‫ من قب ًال بیشــتر برای سوشــیال مدیا وقت می گذاشــتم‬‫امــروزه به موازات افزون شــدم مســيئولیت‌هایم مقدار‬ ‫آن کمتــر شــده اســت ولــی به هر حــال من هــم برای‬ ‫آگاهــی از اینکه در جهــان چه میگذرد باید از سوشــیال‬ ‫مدیــا اســتفاده کنــم‪ .‬فکر می کنــم روزی یک ســاعت‬ ‫یک ســاعت و نیم وقــت بگذارم مخصوصاً برای بررســی‬ ‫کارهــای تیرگان مجبور هســتم ایــن کار را انجام دهم‪.‬‬

‫در زندگیتــان بــا چــه چیزهایــی مجبور شــده اید‬ ‫خداحافظــی کنید؟‬

‫ســابقه دوســتی شــما با قدیمی ترین دوست تان‬ ‫چند ســال می باشد؟‬

‫ بزرگتریــن خداحافظــی کــه کــرده‌ام با کشــورم بوده‬‫اســت با وطنــم ولی هیچ وقــت اون رو کنار گذاشــتم و‬ ‫فراموشــش نکردم مــن هر روز بــا اون زندگــی کردم‬

‫چقدر اهل فیــس بوک و توییتر و اصــو ًال بودن در‬ ‫فضای مجازی هستید؟‬

‫ قدیمی ترین دوســت من از کالس پنجم دبستان است‬‫کــه با هم ارتبــاط داریــم‪ .‬ایشــان اوتاوا هســتند و من‬ ‫ســالی که داشــتم ازدواج میکردم ایشــان را پیدا کردم‪.‬‬

‫‪  69 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫برای دوســتان قدیمی‪ ،‬شــما زیاد نیاز ندارید که خودتان‬ ‫را زیاد برایشــان توضیح بدهید‪ ،‬البته ممکن اســت شــما‬ ‫بــا یک نفر ســابقه دوســتی طوالنی مدتی هم نداشــته‬ ‫باشــید اما به او احســاس نزدیکی بیشــتری داشته باشید‬ ‫چون ممکن اســت تجارب مشترک بیشــتری داشته اید یا‬ ‫نگاهی مشــترک و نزدیــک به یکدیگر به زندگی داشــته‬ ‫باشــید‪ .‬بنابر ایــن به نظر من به نوع دوســتی بســتگی‬ ‫دارد و بــه جدید و قدیم بودن دوســتی زیاد ارتباط ندارد‪.‬‬

‫اگــر قرار باشــد فقط یک جملــه از مهــرداد آرین‬ ‫نــژاد بماند آن جملــه چیزی خواهــد بود؟‬ ‫فرهنگ و هنر عصاره بشــریت و انســانیت است و باید‬‫بــه آن خیلی اهمیت داد‪.‬‬

‫و حاال میکروفون آزاد‪ ،‬هرچه میخواهید بگویید‪...‬‬

‫ خیلــی ممنــون از شــما که بــرای گفتگو بــا من وقت‬‫گذاشــتید و دعوت میکنم از خوانندگان ماهنامه خردمند‬ ‫که امســال به این جشــنواره تشــریف بیاورند و در کنار‬ ‫یکدیگرنــوروز امســال را جشــن بگیریــم و امید داشــته‬ ‫باشــیم به آینده هــم برای ایــران و هم بــرای ایرانی که‬ ‫آینده روشــنی در انتظارمان باشــد‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪69 Kheradmand‬‬


‫چگونه با تاثیر اتفاقات تلخ بر زندگی روزمره مقابله کنیم؟‬

‫ایــن روزها اخبــار تلخ و ناگوار در کشــور مــا بیش از‬ ‫پیــش نمود پیدا کرده اســت بــه نوعی که همــه افراد‬ ‫جامعه با آن درگیر شــده‌اند و نیازمند اســتفاده شما از‬ ‫شــبکه‌های اجتماعی و یا پیگیری اخبار از خبرگزاری‌ها‬ ‫نیســت‪ .‬اخبــار بد ایــن روزهــا در میان اهالــی کوچه‬ ‫و بــازار هــم نقل محافل اســت و تبدیل بــه روزمرگی‬ ‫شد ه‌اند‪.‬‬ ‫در دنیــا اتفاقــات بد زیادی می‌افتد و شــاید درســت‬ ‫باشــد که مردم از این اتفاقات آگاه شــوند این اتفاقات‬ ‫تلخ شــامل جنایــات‪ ،‬قحطــی‪ ،‬فقر‪ ،‬گرســنگی‪ ،‬جنگ‪،‬‬ ‫خشــونت‪ ،‬ناآرامی‌های سیاســی و بی عدالتی می‌شود‪.‬‬ ‫در ایــن میــان رســانه‌های خبــری هــم تمایل بســیار‬ ‫بیشــتری برای احساســی کردن اخبار خود پیدا کرده‌اند‬ ‫و بــرای همیــن نتیجــه منفی یــک داســتان را صرف‬ ‫نظــر از کم بــودن احتمــال وقــوع دوبــاره آن پررنگ‬ ‫می‌ســازند و با احساســی کردن اثر یک داســتان خبری‪،‬‬ ‫از هــر موقعیتی برای ایجاد رعب و وحشــت اســتفاده‬ ‫می‌کنند ‪.‬‬ ‫تأثیــر اخبار تلخ به مراتــب بر روی زندگــی افرادی که‬ ‫به طور معمــول و روزانه آنها را دنبال می‌کنند بیشــتر‬ ‫از افــرادی اســت کــه ایــن خبرهــا را دنبــال می‌کنند‪.‬‬ ‫تحقیقات نشــان داده افرادی که اخبار منفی را تماشــا‬ ‫کرده‌انــد زمــان بســیار بیشــتری را بــه فکر کــردن و‬ ‫حــرف زدن و یــا جایگزینی خــود و یا یکــی از اعضای‬ ‫خانواده شــأن در آن واقعه صــرف کرده‌اند و به مراتب‬ ‫از نگرانی‌هــای خود فاجعه ســاختند‪ .‬فاجعه ســاختن؛‬ ‫زمانــی اتفــاق می‌افتد که آنقــدر به یــک نگرانی فکر‬ ‫می‌کنیــد که کم کــم از قبل آن به نظرتان بدتر رســیده‬ ‫و از واقعیــت اصلــی خــود بســیار ناراحــت کننده تر‬ ‫می‌شــود و این دقیقاً مصداق همــان جمله از «کاه کوه‬ ‫ساختن» است!‬ ‫بنابرایــن برنامه‌هــای خبــری منفــی نــه تنها شــما را‬ ‫ناراحت‌تــر و مضطــرب تــر از قبــل می‌کنــد‪ ،‬بلکــه‬ ‫نگرانی‌ها و اضطراب‌های شــخصی شــما را نیز تشدید‬ ‫می‌کننــد‪ .‬تصور می‌شــود کــه موضوعات خبــری مثل‬ ‫جنــگ‪ ،‬فقــر و قحطی افــراد را بــه فکر کــردن به این‬ ‫موضوعــات تحریــک می‌کنــد امــا تأثیر اخبــار منفی‬

‫بســیار گســترده‌تر از این اســت تــا جایی کــه ممکن‬ ‫اســت نگرانی‌های شــخصی افــراد را کــه حتی ممکن‬ ‫اســت بی ارتباط با موضوع خبر باشــد تشــدید کند؛ از‬ ‫ایــن رو منفی گرایی و وجود اخبار تلــخ تأثیرات روانی‬ ‫واقعــی بــر زندگــی مــردم دارد‪ .‬اما به راســتی چگونه‬ ‫می‌تــوان بــا تأثیرات اخبــار ناگــوار بر زندگــی روزمره‬ ‫خود مقابلــه کرد؟‬

‫تأثیر اتفاقات ناگوار بر روی زندگی روزمره‬

‫محمدرضــا ایمانی‪ ،‬روانشــناس و مشــاور خانــواده در‬ ‫خصــوص تأثیر اتفاقات ناگــوار بر روی زندگــی روزمره‬ ‫افــراد جامعــه گفــت‪ :‬حوادث غیــر مترقبه کــه منجر‬ ‫به کشــته شــدن افراد زیادی می‌شــود وقایعــی مانند‬ ‫جنــگ‪ ،‬فقر‪ ،‬حــوادث ناگــوار تبعات اجتماعی بســیار‬ ‫زیــادی را بــه همراه خواهد داشــت‪.‬‬ ‫وی در ادامــه اظهــار کــرد‪ :‬حــوادث غیــر مترقبــه ای‬ ‫کــه تبعــات اجتماعی باالیــی دارند به عنوان شــاخص‬ ‫ریســک زندگی شــناخته می‌شــوند؛ زمانی کــه به این‬ ‫شاخص نگاه می‌کنیم ریســک و تبعات بیشتر را شاهد‬ ‫هســتیم به طــور مثــال در همین واقعه اخیر ســقوط‬ ‫هواپیما تبعات اجتماعی فقط مختص کشــور ما نبوده‬ ‫و ایــن حادثــه تبعات بیــن المللی را با خــود به دنبال‬ ‫داشــت‪ ،‬بنابراین طبیعی اســت که ناراحتــی عمیقی را‬ ‫در افــراد ایجاد کند‪.‬‬ ‫ایمانی با اشــاره به پرداخت رســانه‌ها و بیشــتر شــدن‬ ‫تبعــات اجتماعی یــک حادثه بیــان کــرد‪ :‬در حوادثی‬ ‫ماننــد ســاختمان پالســکو‪ ،‬ســانچی و یا حادثــه اخیر‬ ‫شــاهد همدردی عمیق عمــوم جامعه با ایــن حوادث‬ ‫بودیم در این مواقع مســؤوالن و رســانه‌ها باید بیشتر‬ ‫از قبل متوجه باشــند کــه چه اطالعات و یــا اخباری را‬ ‫در رســانه منتشــر می‌کنند تا بتوانند مردم را با شرایط‬ ‫تطبیق دهند‪.‬‬ ‫وی در خصــوص آمادگــی عمــوم جامعه بــرای پذیرش‬ ‫اتفاقــات تلخ گفــت‪ :‬باید به ایــن نکته اشــاره کرد که‬ ‫ظرفیــت افراد بــرای پذیرش وقایع تلخ متفاوت اســت؛‬ ‫گاه در کشــوری کــه درگیر فجایع گوناگون باشــد افراد‬ ‫توانایی پذیــرش اتفاقات ناگوار را ندارند و این مســئله‬

‫‪  68 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫باعــث بــروز رفتارهایی همچون پریشــانی و اضطراب‬ ‫می‌شــود؛ متأســفانه ما آمادگی برای پیامدهــای وقایع‬ ‫ناگوار نداریم و نســبت به مســئولیت اجتماعی و نوع‬ ‫رفتار افراد در پذیرش اتفاقات تلخ غفلت شــده اســت‪.‬‬

‫خودکنترلی گام اول تأثیر پذیری کمتر از وقایع‬ ‫تلخ‬

‫ایمانــی در آخر در خصوص راه‌های تأثیر کمتر اتفاقات‬ ‫تلخ بــر روی زندگی روزمره بیان کرد‪ :‬مســلماً زمانی که‬ ‫شــما در جامعــه‌ای زندگی می‌کنید کــه درگیر اتفاقات‬ ‫تلخ متفاوتی اســت نمی‌توانید از اخبار دور باشــید در‬ ‫این میان دسترســی آســان بــه شــبکه‌های اجتماعی و‬ ‫تلویزیونــی نیز مزید بر علت هســتند و تنهــا راه حل‬ ‫بــرای تأثیــر پذیری کمتــر از این وقایع تلــخ در زندگی‬ ‫«خود کنترلی» اســت‪.‬‬ ‫همــه افراد جامعه باید نســبت به ایــن نکته که مرگ‬ ‫بخشــی از حقیقت زندگی اســت و هــر لحظه ممکن‬ ‫اســت بر اثر حادثــه‌ای رخ دهد واقف باشــند اما لزوماً‬ ‫ایــن اتفاق قرار نیســت با یــک حادثه مشــابه با یکی‬ ‫از وقایــع تلــخ جامعه برای شــما و یا یکــی از اعضای‬ ‫خانــواده تان رخ دهد‪ .‬احساســاتی مانند غم و ناراحتی‬ ‫در برابــر رخدادی ناگوار واکنشــی کام ًال طبیعی اســت‬ ‫اما افــراد بایــد همــواره بدانند کــه در برابــر زندگی‪،‬‬ ‫اعضای خانواده و جامعه چه مســئولیتی داشته و دارند‬ ‫و همــواره نباید اجــازه دهند که اتفاقــات تلخ بر روی‬ ‫کیفیت زندگی آنان تأثیر داشــته باشــد‪.‬‬

‫راه‌های مقابله با تأثیر اخبــار ناگوار بر زندگی‬ ‫روزمره‬

‫اتفاقات تلخ و ناگوار ممکن اســت هر روزه در کشــور‬ ‫مــا و یا سراســر دنیا وجود داشــته باشــد‪ ،‬اتفاقاتی که‬ ‫ممکــن اســت در کیفیــت زندگــی شــما و روحیه تان‬ ‫اثرات بســیار زیادی را داشــته باشــد اما شــاید بتوان با‬ ‫انجــام راه‌هایــی از ایــن نگرانی‌هــا کم کرد تــا بهتر از‬ ‫قبل بتوانیم به زندگی و مســئولیت‌های اجتماعی خود‬ ‫رســیدگی کنیم راه‌هایی از قبیل‪:‬‬ ‫نگرانــی خود با دیگران را تقســیم کنیــد‪ :‬اگر خبرهای‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪68 Kheradmand‬‬


67 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 59 -Jan/Feb 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ دی | بهمن‬- ۵۹ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 67 


66 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 59 -Jan/Feb 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ دی | بهمن‬- ۵۹ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 66 


‫‪ ‬چیــزی نزدیک بــه ‪ ۵۰‬ســال وزارت فرهنــگ امریکا‬ ‫برنامه‌ریــزی کرد کــه بتوانــد در ایالت‌هــای جنوبی‪،‬‬ ‫فرهنــگ و رفتــار زبانی مــردم را ارتقا دهــد که با این‬ ‫برنامه‌ریزی‌هــا شــرایط بهتر شــد؛ بنابرایــن معتقدم‪،‬‬ ‫یکســری برنامه‌ریزی‌های زبانی الزم اســت برای اینکه‬ ‫بتوانیم روی فرهنگ زبانــی و رفتاری جامعه کار کنیم‬ ‫و آن را بــه ســمت تغییر‌های مثبــت هدایت کنیم‪.‬‬ ‫به‌عنــوان یک زبانشــناس‪ ،‬با تحلیل زبان نســل امروز‬ ‫ما‪ ،‬حــال ایرانیان را چگونــه توصیف می‌کنید؟‬ ‫تغییراتــی را کــه در زبــان به‌وجود می‌آید باید نســل‬ ‫به نســل بررســی کرد‪ .‬بنابرایــن‪ ،‬نمی‌توانــم بگویم از‬ ‫امــروز به فــردا مــردم دروغگوتر یا خشــن‌تر یا اینکه‬ ‫امیدوارتــر شــده‌اند‪ .‬از طریــق رفتار‌هــای فــردی که‬ ‫توسط روانشــناس بررسی می‌شــود‪ ،‬زودتر می‌توان به‬ ‫چنیــن تحلیلی رســید‪ .‬وقتــی رفتار‌های فــردی را کنار‬ ‫هــم بگذاریم و بــه آن‌ها به‌صورت «رفتــار اجتماعی»‬ ‫بنگریم‪ ،‬جامعه‌شــناس می‌تواند به تحلیلی از وضعیت‬ ‫روانشــناختی جامعه دســت پیدا کند‪.‬‬ ‫بنابرایــن‪ ،‬برای بررســی ویژگی‌های روانشــناختی یک‬

‫نســل قبل این مســیر در حال استمرار اســت و مردم‬ ‫پیوســته ناامید‌تر‪ ،‬خشــن‌تر و بی‌تفاوت‌تر شــده اند‪.‬‬ ‫اگر ‪ ۴۰‬ســال پیش از کســی می‌پرســیدم که قرار است‬ ‫ده ســال آینده چــه کار کنیــد؟ تقریبــاً در یک جمع‬ ‫صد نفــری هر کــدام‪ ،‬برنامــه‌ای برای ده ســال آینده‬ ‫داشــتند؛ به‌عنوان مثال می‌خواســتند خلبــان‪ ،‬ناخدای‬ ‫کشــتی‪ ،‬معلم‪ ،‬نویســنده‪ ،‬تاجــر و‪ ...‬شــوند‪ ،‬ولی اگر‬ ‫همیــن امروز این پرســش را در برابر افــراد بگذارید از‬ ‫هر صد نفر‪ ،‬هشــتاد نفر می‌گویند «ای بابــا!»‪‌.‬ای بابا‪،‬‬ ‫بــرای یک زبانشــناس به این معنی اســت که من برای‬ ‫آینــده برنامه‌ریزی ندارم و حتی بــه آینده هم چندان‬ ‫خوش‌بین نیســتم‪.‬‬ ‫فــرض کنیــد مــا وارد جامعــه می‌شــویم و مطالعــه‬ ‫میدانــی درباره زبان آن جامعــه انجام می‌دهیم و بعد‬ ‫نتیجــه تحقیقــات میدانی به مــا می‌گوید کــه میزان‬ ‫باالیــی از مردم در زمان ســخن گفتن‪ ،‬بســیار قســم‬ ‫می‌خورند؛ تا آنجا که حتی وقتی از کســی می‌پرســیم‪:‬‬ ‫ســاعت چند اســت؟ ‪ ‬در پاســخ می‌گوید‪« :‬واال ساعت‬ ‫هشــته» یا مث ًال وقتی از کســی می‌پرسیم‪ :‬فالن خیابان‬ ‫کجا اســت؟ در پاســخ می‌گوید‪« :‬به خــدا نمی‌دانم‪».‬‬

‫زبانشناس می‌تواند بر اساس حدس و گمان بگوید که به‌عنوان‬ ‫مثال مردم ما خشن‌تر یا نسبت به هم بی تفاوت‌تر شده‌اند‬ ‫جامعــه نخســت «روانشــناس» بــه تحلیل می‌رســد‪،‬‬ ‫چون بــا تک تک مــردم ســر و کار دارد و رتبه بعدی‪،‬‬ ‫این «جامعه‌شــناس» اســت که با مطالعــه کل جامعه‬ ‫بــه ویژگی‌های روانشــناختی یک جامعه دســت پیدا‬ ‫می‌کنــد و در نهایــت ایــن «زبانشــناس» اســت کــه‬ ‫می‌توانــد چنیــن تحلیلــی را ارائه دهد؛ چــون کارکرد‬ ‫زبان امــری زمان‌بر اســت‪.‬‬ ‫زبانشــناس می‌تواند بر اســاس حــدس و گمان بگوید‬ ‫کــه به‌عنوان مثال مردم ما خشــن‌تر یا نســبت به هم‬ ‫بی تفاوت‌تر شــده‌اند‪ .‬بــه همین دلیل‪ ،‬اگر کســی از‬ ‫من بپرســد که چــه دلیلی بــرای این ادعا کــه «مردم‬ ‫دروغگــو‪ ،‬خشــن و بی‌تفاوت شــده‌اند» داریــد؟ باید‬ ‫بگویــم صبــر کن تا ‪ ۵۰‬ســال دیگــر دلیلــم را بگویم؛‬ ‫چــون زبانشــناس باید بررســی کند کــه واژه‌هایی که‬ ‫امــروز بــه‌کار مــی‌رود‪ ،‬بســامد وقوع‌شــان در آینده‬ ‫چقدر خواهد شــد‪.‬‬ ‫‪ ‬بنابراین‪ ،‬حتی در حوزه زبانشناســی هم «روانشناسی‬ ‫زبــان» زودتر بــه وضعیــت روانشــناختی جامعه پی‬ ‫می‌بــرد‪ ،‬بعــد «جامعه‌شناســی زبــان» اســت که به‬ ‫ایــن ویژگی‌هــای روانشــناختی می‌رســد و در نهایت‬ ‫«زبانشناســی نظری» بــه تحلیل دســت می‌یابد‪.‬‬ ‫بــا همه ایــن احــوال می‌توانــم بگویم که بر اســاس‬ ‫شــکل اســتفاده از زبــان در نســل امــروز احتمــال‬ ‫می‌دهــم که حــال مــردم مــا اینگونه باشــد‪.‬‬ ‫نخســت اینکه؛ همه چیــز برای ما بی‌اهمیت اســت‪.‬‬ ‫دوم‪ ،‬چنــدان بــه آینده امیدی نداریم‪ .‬ســوم‪ ،‬بســیار‬ ‫دروغ می‌گوییــم‪ .‬چهــارم‪ ،‬خیلــی خشــن شــده‌ایم‪.‬‬ ‫این‌هــا یــک زنگ خطر اســت؛ چرا که از ســه – چهار‬

‫جالب اینجا اســت که بر اســاس اینکه آن حرف چقدر‬ ‫ارزش دارد‪ ،‬قســم‌ها هــم قوی‌تــر می‌شــوند؛ به‌عنوان‬ ‫مثــال وقتی به یــک نمایشــگاه اتومبیــل می‌رویم و‬ ‫می‌پرســیم‪ :‬آقا این ماشــین رنگ نشــده است؟‬ ‫‪ ‬طــرف پاســخ می‌دهد کــه «جفــت بچه‌هــام رو با‬ ‫دســت خودم کفن کنم‪ ،‬رنگ نشــده» با بررســی این‬ ‫جمالت و مشــابه این‌ها درمی‌یابیم که افراد بر اســاس‬ ‫ارزش جملــه‌ای که می‌گویند‪ ،‬قســمی را به‌کار می‌برند‬ ‫که ارزش باالتری داشــته باشد‪.‬‬ ‫ما ایرانیان به همه چیز قســم می‌خوریــم؛ پدر‪ ،‬مادر‪،‬‬ ‫برکت‪ ،‬فرزندان‌مــان و‪ ...‬این داده‌ها برای زبانشناســی‬ ‫کــه در حــوزه «جامعه‌شناســی زبــان» کار می‌کند به‬ ‫این معنا اســت که این جامعه دروغ زیــاد می‌گوید و‬ ‫افراد پیوســته می‌کوشند با «قســم خوردن» خود را از‬ ‫روند متــداول دروغگویی مبرا کنند‪.‬‬ ‫بنابراین‪ ،‬بر اســاس ســاخت‌های زبانــی می‌توانیم به‬ ‫این تحلیل و تعبیر برســیم که مــردم یک جامعه دروغ‬ ‫می‌گوینــد یــا خیر؟ در این راســتا‪ ،‬می‌تــوان مثال‌های‬ ‫متعــددی زد؛ در نظــر بگیریــد که یک نفــر از طبقه‬ ‫ســوم آپارتمان یک کیســه زبالــه را به داخــل خیابان‬ ‫پرتاب می‌کنــد‪ ،‬وقتی به او اعتــراض می‌کنید‪ ،‬به جای‬ ‫عذرخواهی به شــما می‌گوید‪« :‬حاال مگر چی شــده؟»‬ ‫یا مثال دیگر این اســت کــه در یک مجتمع آپارتمانی‪،‬‬ ‫همســایه‌ها از کنار هم رد می‌شــوند‪ ،‬اما به هم ســام‬ ‫نمی‌کننــد‪ .‬وقتی ایــن رفتار‌ها و جمله‌هایــی را که در‬ ‫جریــان این ارتباطــات رد و بــدل می‌شــود‪ ،‬کنار هم‬ ‫می‌گذاریــم‪ ،‬متوجــه می‌شــویم که چقــدر تعامل در‬ ‫جامعه ما ضعیف شــده اســت‪.‬‬

‫‪  65 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪65 Kheradmand‬‬


‫چرا همه ما پرخاشگر و عجول شده‌ایم؟‬ ‫مهسارمضانی‬ ‫کوروش صفوی از زبانشناسان برجسته و استاد دانشگاه‬ ‫عالمه طباطبایی اســت که در کنار زبانشناســی‪ ،‬توجه‬ ‫ویژه‌ای هم به فلســفه دارد و کوشیده تا ضمن تخصص‬ ‫در حــوزه مطالعاتــی خــود‪ ،‬بــا نگاهی میان‌رشــته‌ای‬ ‫بــه حوزه‌هــای دیگر هــم ورود کند‪ .‬صفــوی در حوزه‬ ‫تألیف و ترجمــه کارنامه پربــاری دارد؛ از جمله آثار او‬ ‫می‌تــوان به کتاب‌هــای «روایت»‪« ،‬اســتعاره از نگاهی‬ ‫دیگــر»‪« ،‬ســرگردان در فلســفه ادبیــات»‪« ،‬آشــنایی‬ ‫بــا معنی‌شناســی»‪« ،‬زبان‌هــای دنیــا» و «آشــنایی با‬ ‫نظام‌های نوشــتاری» اشــاره کرد و از جمله کتاب‌هایی‬ ‫کــه به همــت او جامه پارســی به تن کردنــد می‌توان‬ ‫از «بوطیقای ســاختارگرا»‪« ،‬زبان و اندیشــه» و «محفل‬ ‫فیلســوفان خاموش» نام برد‪.‬‬ ‫جنــاب صفــوی‪ ،‬آیــا بــا مطالعــه زبــان یــک جامعه‬ ‫می‌تــوان بــه ویژگی‌هــای روانشــناختی آن جامعه پی‬ ‫برد؟‬ ‫وقتــی زبــان را در چارچوب «ســاخت زبــان» مطالعه‬ ‫می‌کنیــم بــه این معنا اســت کــه ما یک نظــام زبانی‬ ‫با مجموعــه واحد‌هایی اعم از واژه‌هــا‪ ،‬هجاها‪ ،‬واج‌ها‬ ‫و‪ ...‬داریــم کــه از بین آن‌هــا انتخاب و ســپس آن‌ها را‬ ‫ترکیب می‌کنیم و اینچنین «ســاخت زبانی» را به وجود‬ ‫می‌آوریــم‪ .‬بنابراین‪ ،‬آن ســاختی که در مقابــل ما قرار‬ ‫می‌گیــرد به ما نشــان می‌دهد که انتخاب‌هــای ما چه‬

‫بوده‌انــد و چگونه مــا آن‌ها را ترکیــب کرده‌ایم‪.‬‬ ‫به‌عنــوان مثال‪ ،‬وقتــی ما با هم صحبــت می‌کنیم من‬ ‫متوجــه می‌شــوم کــه شــما در ‪ ۲۰‬جمله‌ای کــه به‌کار‬ ‫برده‌ایــد واژه «پــول» در آن‌هــا بســامد باالیــی دارد؛‬ ‫بنابرایــن بــه این نتیجه می‌رســم که شــما بــرای پول‬ ‫ارزش زیــادی قائل هســتید‪ .‬یــا اینکــه در ‪ ۱۵‬جمله‌ای‬ ‫کــه بــه‌کار می‌برید‪ ،‬مرتب بــه نیچه ارجــاع می‌دهید؛‬ ‫بــر این اســاس‪ ،‬من بــه این تعبیر می‌رســم کــه گویا‬ ‫فیلســوف مورد عالقه شــما‪ ،‬نیچه اســت‪.‬‬ ‫‪ ‬یــا اینکه مرتــب از ضرب‌المثل‌هایی همچــون «تا که‬ ‫فــردا شــود‪ ،‬فکر فــردا کنیــم»‪« ،‬از این ســتون به اون‬ ‫ســتون فرج اســت» اســتفاده می‌کنید‪ ،‬بر این اســاس‬ ‫در مــورد شــما به این دید می‌رســم که چنــدان درگیر‬ ‫برنامه‌ریــزی برای آینده‌تان نیســتید‪.‬‬ ‫بــه ایــن اعتبار‪ ،‬می‌تــوان گفت‪ :‬مــا از طریــق «زبان»‬ ‫قادر هســتیم مجموعــه‌ای از رفتار‌های یــک جامعه را‬ ‫بررســی کنیــم؛ اگر زبان یــک جامعه خوب بــود رفتار‬ ‫جامعــه را هم رضایت‌بخــش ارزیابی کنیــم و چنانچه‬ ‫رفتــار زبانی جامعه‌ای را خوب تشــخیص ندادیم‪ ،‬زنگ‬ ‫خطــر را به صدا درآوریم و بگوییــم مث ًال مردم دروغگو‬ ‫و پرخاشــگر یا ناامیــد شــده‌اند‪ .‬اینچنین می‌تــوان از‬ ‫تحلیــل زبان یک جامعــه به ویژگی‌های روانشــناختی‬ ‫آن جامعــه پی برد‪.‬‬ ‫رســیدن بــه چنیــن تحلیــل زبانــی و رفتــاری در یک‬ ‫جامعــه چــه کمکی به مــا می‌کنــد؟ آیا زبان یــا رفتار‬

‫‪  64 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫یــک جامعــه قابــل برنامه‌ریزی اســت تا با تشــخیص‬ ‫عیــوب آن‪ ،‬بتوانیــم مجدد زبــان و رفتار جامعــه را در‬ ‫مســیر درســت هدایت کنیم؟‬ ‫یــک جامعه باید بــرای آینده برنامه‌ریــزی کند و نباید‬ ‫صرفــاً به ایــن داده که مــردم دروغگو و پرخاشــگر یا‬ ‫ناامید شــده‌اند‪ ،‬بســنده کرد‪.‬‬ ‫وقتــی اعــام می‌کننــد کــه خانم‌هــا نمی‌تواننــد به‬ ‫ورزشــگاه بروند‪ ،‬چــون آقایان در ورزشــگاه حرف‌های‬ ‫زشــتی می‌زنند‪ ،‬اینجا ما باید بررســی کنیــم چرا چنین‬ ‫رفتار خشــنی از مردان جامعه ما ســر می‌زند تا بتوانیم‬ ‫برنامه‌ریــزی الزم را بــرای آن انجام دهیــم‪ .‬با یک مثال‬ ‫منظــورم را روشــن و تبیین می‌کنم‪:‬‬ ‫دوره بعــد از جنگ‌های داخلی در امریــکا‪ ،‬ایالت‌های‬ ‫جنوبــی علیــه ایالت‌های شــمالی می‌جنگیدنــد‪ .‬بعد‬ ‫از اتمــام جنــگ داخلــی و پیــروزی آبراهــام لینکلن‪،‬‬ ‫شــمالی‌ها بر جنوبی‌هــا پیروز شــدند‪ ،‬مــردم نواحی‬ ‫جنوبــی از جملــه تگــزاس و نواحــی کــه به ســمت‬ ‫مکزیــک می‌رســید‪ ،‬بســیار «بددهــن» بودند‪.‬‬ ‫‪ ‬دلیــل بددهنی‌شــان هــم بــه خاطــر ارتباط‌شــان با‬ ‫برده‌هــا بــود و یکی از راه‌های تحمیل کردن خودشــان‬ ‫بــر برده‌ها‪ ،‬خشــن صحبت کردن‌شــان بــود و همین‬ ‫خشــونت زبانی بــرای آنان بــه یک عادت بدل شــده‬ ‫بــود‪ .‬به‌عنوان مثال‪ ،‬بــه جای اینکه بگوینــد «آقا اینجا‬ ‫را بیل بزنید» می‌گفتند «مردک بیل بزن» شــمال کشور‬ ‫بــه این نوع افــراد که با این ادبیــات صحبت می‌کردند‬ ‫«تگزاســی» می‌گفتند‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪64 Kheradmand‬‬


63 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 59 -Jan/Feb 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ دی | بهمن‬- ۵۹ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 63 


62 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 59 -Jan/Feb 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ دی | بهمن‬- ۵۹ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 62 




‫وجــود نــدارد‪ .‬رویایــت در آن لحظه بــه واقعیت تبدیل شــده و این لحظه ســرآغاز‬ ‫همه چیز اســت‪».‬‬ ‫برایانــت همچنیــن در طــول دوران حضــورش در ترکیــب لیکرز‪ ،‬از حضــور در کنار‬ ‫اســطوره هایی‪ ،‬چون مجیک جانســون و کریم عبدالجابر شــگفت زده شــده است‪:‬‬ ‫«در واقع وقتی من با مجیک یا کریم مقایســه می‌شــوم یعنی «من موفق شــده ام و‬ ‫همیــن برایم کافی اســت»‪ .‬من از کودکی یک لیکری تمام عیــار بوده ام‪ .‬همین کافی‬ ‫اســت‪ .‬بی نهایت خوش شــانس بوده ام‪ .‬چنــد تا بچه می‌توانند وقتی بزرگ شــدند‪،‬‬ ‫نــه تنها برای تیم محبوب شــان بازی کننــد‪ ،‬بلکه تمام دوران حرفه‌ای شــان را هم در‬ ‫این تیــم بگذرانند؟ این تحقق یک رویاســت‪».‬‬

‫کوبیکنجکاو‬

‫برایانــت کــه دوران کودکیش را در ایتالیا گذرانده‪ ،‬گفــت و گویش با جورجیو آرمانی‪،‬‬ ‫طــراح لباس مشــهور را بازگــو می‌کند؛ گفــت و گویی کــه آرمانی بــه او کمک کرد‬ ‫تــا بتوانــد آینده بازیکنیش را ترســیم کنــد‪« :‬بزرگ‌تریــن چالش برای بســیاری از ما‬ ‫ورزشــکاران این اســت که بفهمیم در آینــده چه پیش خواهدآمد‪ .‬من بســیار خوش‬ ‫شــانس بودم که توانســتم این ســوال‌ها را در اوج جوانی یعنی ‪ ۲۱‬ســالگی بپرســم‪.‬‬ ‫ســخت و دشــوار است‪ .‬شــما در چرخه‌ای گیر میفتید که نمی‌دانید بزرگ‌ترین بازاری‬ ‫کــه می‌توان در آن وارد شــد‪ ،‬کجاســت و چگونــه می‌توان بیش‌تر درآمد داشــت‪ .‬بی‬ ‫شــک این‌ها تماما ســوال‌های اشــتباه است‪.‬‬ ‫وقتــی در میالن بودم‪ ،‬می‌خواســتم با جورجیو آرمانی مالقات و کمــی در مورد کارش‬ ‫بــا او صحبت کنم‪ .‬می‌خواســتم از او بپرســم چگونــه در تجارتش بــه این موفقیت‬ ‫دســت یافته اســت‪ .‬او در چهل ســالگی تجارتش را آغاز کرده بود‪ .‬آن زمان ‪ ۲۱‬ســاله‬ ‫بــودم‪ .‬بــه خودم گفتم «احتماال من تا ‪ ۳۷ ،۳۶‬ســالگی بازی خواهم کــرد‪ .‬او تمام این‬ ‫کســب و کارش را در چهل ســالگی ساخته اســت‪ .‬اما من با ادامه زندگیم چه خواهم‬ ‫کرد؟ بعــد از دوران بازیم چه پیــش خواهد آمد؟»‬ ‫از همان لحظه شــروع بــه هضم قضایا و اتفاقات کردم‪ .‬چیز‌هــای مختلف را امتحان‬ ‫کردم‪ .‬هیچ چیزی به آســانی بســکتبال نبود‪ .‬من متولد شــده بودم تا بســکتبال بازی‬ ‫کنــم‪ .‬مــن باید خیلی ســخت کار می‌کــردم تا بفهمم بعــدش چه خواهد شــد‪ .‬این‬ ‫خیلی ســخت اســت‪ .‬این ســخت‌ترین کاری اســت کــه ما ورزشــکاران بایــد انجام‬ ‫دهیم‪».‬‬

‫کوبیافسونگر‬

‫بســیاری بازیکنان ‪ NBA‬هراســی ندارنــد که بگویند کوبی برایانــت بازیکن محبوب‬ ‫آن هاســت یــا پیــش از آن کــه وارد لیگ شــوند‪ ،‬او را الگــوی خود قــرار می‌دادند‪.‬‬ ‫برایانــت بــا بازیکنانی که می‌خواهند از تجربیات و ذهن او اســتفاده کنند‪ ،‬در تماس‬ ‫اســت و داســتان‌های جالبی هم در مــورد واکنش‌های رقیبانش تعریف کرده اســت‪:‬‬ ‫«جالب‌تریــن چیز‪ ،‬پیام‌هایی اســت که از دیگــر بازیکنان دریافت می‌کنــم‪ .‬آن‌ها از‬ ‫روحیــه و درس‌هایــی که به آن‌هــا داده ام‪ ،‬تشــکر می‌کنند‪ .‬این‌ها چیز‌هایی اســت‬ ‫کــه ارزش زیــادی برایــم دارد‪ .‬وقتی برای بازی بــه دیترویت رفته بودیــم‪ ،‬واقعا گیج‬ ‫شــده بــودم‪ .‬پیش از بــازی‪ ،‬زمان مالقات کاپیتان‌هــای تیم بود‪ .‬تنهــا کاپیتان‌های دو‬ ‫تیــم اجازه حضــور در این مالقات را داشــتند‪ .‬من بــاالی صحنه رفتــم‪ .‬در آنجا آندر‬ ‫درومونــد و یک کاپیتان دیگر بود‪ .‬یک بازیکن دیگری هم حضور داشــت که پشــت‬ ‫آندر دروموند بود و نمی‌توانســتم ببینم کیســت‪ .‬مسئوالن مســابقه گفتند «سه نفر‬ ‫نمی‌تواننــد بــاال روند و فقط دو نفر اجــازه دارند» و آن وقت بود که شــنیدم آن نفر‬ ‫پشــتی می‌گوید‪« :‬نه‪ ،‬من فقط می‌خواســتم با او دســت بدهم‪ ».‬نتوانســتم صورتش‬ ‫را ببینم و فقط دیدم دســتش از پشــت آنــدر آمد و من به او دســت دادم‪.‬‬ ‫«در پورتلنــد بــا دیم لیالرد‪ ،‬ســی جی مک کالــوم و بقیه یاران شــان از جمله جیمز‬ ‫هــاردن‪ ،‬کایری آیروینــک و کورین دورانت صحبت کردم‪ .‬آن‌هــا به من زنگ می‌زنند‬ ‫و ســوال‌های مختلفی از من می‌پرســند‪ .‬این‌ها برای من خیلی ارزشــمند اســت‪ .‬فکر‬ ‫می‌کنــم بــازی در پورتلنــد بود که بچــه‌ای روی نیمکــت به من گفت‪« :‬ما امشــب‬ ‫شــما را شکســت می‌دهیم‪ ».‬و مــن پاســخ دادم‪« :‬من یــک قانــون دارم‪ :‬اگر زمانی‬ ‫کــه من بســکتبال حرفه‌ای را آغــاز کردم‪ ،‬تو هنوز بــه دنیا نیامده بــودی‪ ،‬پس اجازه‬ ‫نــدادی چرت و پرت بگویی! یک قانون ســاده اســت‪ .‬او فقط نــگاه کرد و بدون هیچ‬ ‫‪  59 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫مخالفتــی گفت «بله آقــا‪ .‬بله آقا‪»».‬‬

‫کوبیبی‌میل‬

‫یکــی از دالیلــی که برایانــت تکلیف بازنشســتگی اش را‬ ‫پیش‌تر مشــخص نکرده بود‪ ،‬این بود که نمی‌خواســت‬ ‫بــا تعریــف و تمجید‌ها در شــهر‌های دیگر بمباران‬ ‫شــود‪« :‬ایــده برگزاری یــک تــور خداحافظی‪،‬‬ ‫واقعا غیرقابل تحمل اســت‪ .‬میزان احترامی‬ ‫که من برای هــواداران در طول راه دارم‪،‬‬ ‫بی انــدازه اســت‪ ،‬امــا هرچقدر هم‬ ‫تــاش کنــم‪ ،‬نمی‌توانــم به انــدازه‬ ‫کافــی از آن‌ها تشــکر کنــم‪ .‬آن‌ها‬ ‫در طــول این ســال‌ها مشــوق و‬ ‫محرک اصلــی من بــوده اند‪».‬‬

‫کوبی واقع‌گرا‬

‫در طول مصاحبــه مطبوعاتی‪،‬‬ ‫برایانــت بــه فیل جکســون‪،‬‬ ‫مربی چندین ســاله اش اشاره‬ ‫کــرد و توضیــح داد کــه بــه‬ ‫توصیه جکسون‪ ،‬برنامه‌های‬ ‫آخر فصل را بــه بخش‌های‬ ‫کوچک‌تــر تقســیم خواهد‬ ‫کــرد‪ .‬او همچنیــن بــه‬ ‫صــورت غیرمســتقیم از‬ ‫جکســون به عنوان اســتاد‬ ‫ذن (فرقــه بودایــی طرفدار‬ ‫تفکــر‪ ،‬عبــادت و ریاضت)‬ ‫یاد کرد؛ او بیــش از نیمی از‬ ‫زندگی حرفه ایــش را با این‬ ‫روش پشــت ســر گذاشــته‬ ‫اســت‪« :‬دوســت نــدارم‬ ‫دائمــا در حال اســتفاده از‬ ‫تکنیک‌هــای ذن باشــم‪ ،‬اما‬ ‫حقیقتا وقتی برای مدیتیشــن‬ ‫می‌نشــینم‪ ،‬ذهنــم منحــرف‬ ‫می‌شــود‪ .‬همیشــه ذهنــم بــه‬ ‫بسکتبال منحرف می‌شــد‪ .‬همیشه‪.‬‬ ‫امــا االن ایــن اتفاق کم‌تــر میفتد‪ .‬برای‬ ‫من این اولین نشــانه بود کــه بازی چیزی‬ ‫نیســت کــه بتوانــم رویــش بیش‌تــر از این‬ ‫وســواس بــه خــرج دهم‪».‬‬

‫کوبیخودبزرگ‌بین‬

‫کوبــی برایانــت ‪ ۳۷‬ســاله‪ ،‬یکــی از بزرگ ســال‌ترین‬ ‫بازیکنــان ‪ NBA‬اســت و در یک ســال اخیــر معموال‬ ‫ســن باالیش را خودش به ســخره می‌گرفت‪ .‬اما کوبی در کنفرانس‬ ‫مطبوعاتی اعالم بازنشســتگیش‪ ،‬پا را فراتر از شــوخی گذاشــت و گفت‬ ‫دیگــر «پیری» بــا او با عدالــت رفتار نخواهد کــرد‪« :‬من «اون پســر پیره»‬ ‫نیســتم‪ .‬من هنوز هم واســه خــودم غولی هســتم‪ .‬حاال لبرون و بقیــه بعد از‬ ‫مــن می‌شــوند «پســر پیرها» و مــن خیلی خیلــی از آن‌ها بزرگ‌تر هســتم‪»».‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪59 Kheradmand‬‬


‫کوبی برایانت‬ ‫از زبان خودش‬ ‫کوبــی برایانــت مــرد افســانه‌ای ‪ NBA‬به دلیــل ســقوط هلی‌کوپتــر در کاالبازاس‬ ‫کالیفرنیا درگذشــته است‪ .‬اســطوره آمریکایی لس‌آنجلس لیکرز در یک هلی‌کوپتر بر‬ ‫فــراز کالیفرنیــا در حــال حرکت بوده که هلی‌کوپتر دچار ســانحه شــده و تمام افراد‬ ‫حاضــر در آن جــان خود را از دســت داده اند‪ .‬یکی از دختران کوبــی برایانت در این‬ ‫ســانحه هوایی جان باخته اســت‪.‬‬ ‫به همین مناســبت و به یاد این بسکتبالیســت اســطوره‌ای‪ ،‬گزارشی قدیمی از مجله‬ ‫«دنیــای فوتبــال» را بازخوانی می‌کنیم‪ ،‬گزارشــی که مربوط به روزهای بازنشســتگی‬ ‫کوبــی برایانت بود‪:‬‬ ‫«مصاحبــه نزدیــک به نیم ســاعت طول کشــید‪ ،‬به ســه زبان مختلف برگزار شــد و‬ ‫بدون هیچ اشــک و آهی به پایان رســید‪ .‬لرزشــی در صدایش شــنیده نمی‌شــد و با‬ ‫شــانه‌های افتاده‪ ،‬متن آماده شــده اش را کنار دســتش نگه داشته بود‪ .‬وقتی مصاحبه‬ ‫تمــام شــد‪ ،‬به همــراه همســر و دو دخترش و همچنین عوامل و دســت انــدرکاران‬ ‫ســاخت فیلم مســتند از اتاق خارج شدند‪.‬‬ ‫در شــب شکســت لیکرز برابر پیســرز‪ ،‬کوبــی برایانت در حالــی که به اتــاق پر از‬ ‫خبرنــگار خیره شــده بــود‪ ،‬در مورد دو دهه گذشــته اش و به ویژه ســه ســال اخیر‬ ‫صحبــت کــرد؛ صحبت‌هایی که مدت‌هــا تالش می‌کــرد مدت‌ها در مــورد آن چیزی‬ ‫نگوید‪ .‬چند ســاعت پس از آن که برایانت بازنشســتگیش تا انتهای فصل ‪۲۰۱۵-۲۰۱۶‬‬ ‫را رســما اعــام کــرد‪ ،‬گفــت‪« :‬من‬ ‫فقــط بایــد ایــن موضــوع را قبول‬ ‫کنــم که دیگر نمی‌خواهــم این کار‬ ‫را ادامــه دهــم و بــا ایــن موضوع‬ ‫مشــکلی ندارم‪ ...‬بار بزرگی از شانه‬ ‫هایم کــم می‌شــود‪ .‬کار و تصمیم‬ ‫درســتی بود‪ .‬کامــا از این موضوع‬ ‫رضایت دارم‪».‬‬ ‫برایانت به ســوال‌های انگلیســی‪،‬‬ ‫اســپانیایی و ایتالیایی پاسخ می‌داد‬ ‫و این یــادآور مصاحبه‌های تاریخی‬ ‫مایکل جــوردن و جورجیــو آرمانی‬ ‫بود‪ .‬کوبی در حالی پاســخ سوال‌ها‬ ‫را مــی‌داد که همچون ورزشــکاران‬ ‫حرفــه‌ای غــرق درد‌هــای فیزیکی‬ ‫بــود و از افتخاراتــش از جمله پنج‬ ‫عنــوان قهرمانــی ‪ ،NBA‬یک جایزه‬ ‫‪( MVP‬باارزش‌تریــن بازیکــن) و‬ ‫هفده عنوان مســابقات ‪NBA All-‬‬ ‫‪ ،Star Game‬لــذت می‌برد‪ .‬بازیکن‬ ‫‪ ۳۷‬ســاله ‪ NBA‬تاکیــد دارد که یک‬ ‫«قصه گو» اســت و کنفرانس خبری‬ ‫بعد از بازیش داســتان بسیار جالبی‬ ‫دارد‪.‬‬ ‫از آن جایــی کــه لیکرز تــا این جا‪،‬‬ ‫فصلــی گیج کننده‪ ،‬طاقت فرســا و‬ ‫‪  58 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫غالبا ناامیدکننده‌ای پشــت ســر گذاشــته‪ ،‬حاال برایانت از نگه داشــتن هر رازی خود‬ ‫را آزاد احســاس می‌کنــد و هر آن چــه بخواهد را برمال می‌کند؛ و ایــن هم ده ویژگی‬ ‫کوبــی برایانت به گفته کوبــی برایانت‪.‬‬

‫کوبیمصمم‬

‫ســال هاســت کوبی به خلق و خوی رقابت جویی و پشــتکار فراوان مشــهور است‪.‬‬ ‫او بار‌هــا در مــورد تالش هایش برای نگه داشــتن آمادگی بدنیــش در ‪ NBA‬و به زانو‬ ‫درآوردن کهنســالی‪ ،‬ســخن گفته اســت‪« :‬خیلی ســخت کار می‌کنم و بســیار بسیار‬ ‫ســخت‌تر بــه کارم ادامه می‌دهم‪ .‬تمام تالشــم را بــه کار می‌گیرم تا بــازی افتضاحی‬ ‫بــه نمایــش نگــذارم‪ .‬در یک کالم ســعی می‌کنم تمام آن چــه در تــوان دارم را انجام‬ ‫دهــم و از ایــن بابت حس خیلــی خوبی دارم‪ .‬صبح‌هــا با وزنه تمرین می‌کنم‪ .‬ســه‬ ‫بــار در روز تمرینات کشــتی خواهم کــرد و حمام یخ خواهم گرفــت‪ .‬صبح که بیدار‬ ‫شــدم‪ ،‬دوباره پیش از هــر کاری با وزنه‌ها تمرین می‌کنم‪ .‬ایــن کار‌ها را ترک نخواهم‬ ‫کــرد‪ .‬به تالشــم ادامه می‌دهم و هیچ وقت تســلیم نمی‌شــوم‪ .‬یاد گرفتــه ام که باید‬ ‫خــودت را ارزیابــی کنــی‪ .‬من در این مورد تقریبا با خودم خشــن رفتــار می‌کنم‪ .‬هر‬ ‫آن چــه در تــوان دارم به کار می‌گیرم تا بهتر شــوم‪ .‬پــس از آن در حالی که برای بهتر‬ ‫شــدن تــاش می‌کنم‪ ،‬بــا اتفاقات خودم را وفق می‌دهم‪ .‬من بســیار بســیار ســخت‬ ‫تــاش می‌کنم‪ .‬مطمئنم و از این بابت خیالم راحت اســت کــه از هیچ کاری کوتاهی‬ ‫نکرده ام‪».‬‬

‫کوبیمازوخیستی‬

‫وقتی از کوبی برایانت ســوال شــد که آیا اعالم بازنشســتگیش باعث فوران احســاس‬ ‫ناراحتی در او شــده اســت‪ ،‬جوابی کامال غیرمنتظره داد؛ او گفت از به چالش کشیده‬ ‫شــدن لذت می‌برد‪« :‬نه‪ ،‬بســیار زیباســت‪ .‬در ایــن کار زیبایی خاصی نهفته اســت‪.‬‬ ‫ایــن گــذر از یک چرخه اســت‪ ،‬پیشــرفتی طبیعی در راه بــزرگ و بالغ شــدن‪ .‬هیچ‬ ‫موضــوع ناراحــت کننــده‌ای در این چرخــه وجود نــدارد‪ .‬من لحظات فــوق العاده‬ ‫بســیار زیادی داشته ام‪ .‬من زیبایی را دیگر گذشــتن از مدافعان نمی‌بینم‪ .‬من زیبایی‬ ‫را در صبــح بــا درد بیدار شــدن می‌بینــم‪ .‬می‌دانم تمام‬ ‫ســخت کوشــی هایم برای این لحظه بوده اســت‪ .‬از این‬ ‫موضوع ناراحت نیســتم‪ .‬من ســپاس گزار آن هســتم‪».‬‬

‫کوبیقصه‌گو‬

‫برایانت می‌گوید دو شکســتی که در فینال مســابقات در‬ ‫تمام طول دوران بازیکنیش به دســت آورد‪ ،‬باعث شــد تا‬ ‫ایــن دوران برایش رضایت بخش‌تر و ارضاکننده‌تر شــود‪.‬‬ ‫«مشــقات مســیر‪ ،‬تکمیل کننده ســفر اســت‪ .‬اگر شــما‬ ‫مــدام قهرمــان شــوید‪ ،‬آن گاه دیگر رقیبــی ندارید‪ .‬هیچ‬ ‫فراز و نشــیبی وجود ندارد‪ .‬این لحظات تلخ هســتند که‬ ‫زیبایــی را خلق می‌کنند‪ .‬این‌ها همان لحظاتی اســت که‬ ‫مــن با تمام وجــود به آن احتــرام می‌گذارم‪».‬‬ ‫او همچنین تصمیمش برای بازنشســتگی را در شــعری با‬ ‫عنوان «بســکتبال عزیز» اعالم کرد؛ شــعری که مســتقیما‬ ‫بازی را مخاطب قرار داد اســت‪« .‬مــن هیچ وقت با بازی‬ ‫صحبــت نکرده ام‪ .‬همیشــه تنها هــواداران‪ ،‬هم تیمی‌ها‬ ‫یــا چیز‌هایی از این دســت مخاطب من بــوده اند‪ .‬هیچ‬ ‫وقت بــه خود بازی نگفتــه ام چه احساســی در موردش‬ ‫دارم‪ .‬یک بار تصمیم گرفتم از این زاویه بنویســم و لغات‬ ‫پشت ســر هم روی کاغذ آمدند‪».‬‬

‫کوبیدلتنگ‬

‫شــماره ‪ ۲۴‬لیکرز‪ ،‬دوســت داشــتنی‌ترین خاطــره اش را‬ ‫ورود به ‪ NBA‬در ســال ‪ ۱۹۹۶‬می‌دانــد‪« :‬هیچ خاطره‌ای‬ ‫به لذت بخشــی این نیســت‪ .‬هیــچ چیزی باالتــر از این‬ ‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪58 Kheradmand‬‬


57 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 59 -Jan/Feb 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ دی | بهمن‬- ۵۹ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 57 


56 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 59 -Jan/Feb 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ دی | بهمن‬- ۵۹ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 56 


‫بایــد رفت البتــه به جایی خواهیم رســید‪.‬‬ ‫مارســل به قطب نما نــگاه كرد و به فراســت دریافت‬ ‫كه مــا باید به طرف جنوب شــرقی برویــم بنابراین به‬ ‫چــاروادارن امر كرد كه در همان امتــداد بروند‪ .‬پس از‬ ‫یك ســاعت راه پیمایــی دیوارهای خــراب دهكده‌ای از‬ ‫دور نمایان شــد‪ .‬چاروادارها از دیدن آن خوشحال شده‬ ‫و اطمینــان پیدا كردند كه به منزل رســیدند‪.‬‬ ‫مــن نیــز از دیــدن این خرابه‌ها شــاد شــدم زیــرا كه‬ ‫ش با اســب و خوابیدن روی قلوه ســنگ‌ها‬ ‫از كشــمك ‌‬ ‫احســاس مي‌كردم كه ستون فقراتم شكســته و پاهایم‬ ‫خرد شــده‌اند‪ .‬جراحت پایم وســعت یافته و درد شدت‬ ‫كــرده اســت و خالصــه آنكه قــوای خود را بــه كلی از‬ ‫دست داده‌ام‪.‬‬ ‫باالخره پس از ســیزده ســاعت راهپیمایی االغداران آوه‬ ‫را بــه ما نشــان دادند‪ .‬من بــه خیال افتادم كــه زودتر‬ ‫به منزل ذســیده و در گوشــه‌ای بیفتم‪ .‬بنابراین آخرین‬ ‫توانایــی خــود را بــه كار انداختــم و به‬ ‫اســب ركاب زدم و با مارســل و حســین‬ ‫ســرباز بــه اول قصبــه آوه رســیدیم در‬ ‫مدخل قصبه‪ ،‬پیرمــردان ریش قرمز روی‬ ‫سكوی گلی نشسته و كنفرانسی داشتند‬ ‫و برای منزل جایــی را در خارج از آبادی‬ ‫بــه ما نشــان دادنــد‪ .‬اینجا باغ تــازه‌ای‬ ‫بــود و درختــان آن قابــل ســایه اندازی‬ ‫نبودند‪ .‬خیال منزل كــردن در این مكان‬ ‫آن هم در وســط آفتاب ســوزان‪ ،‬حزن و‬ ‫یــاس فوق العــاده‌ای در مــن ایجاد كرد‬ ‫و خوشــبختانه حســین ســرباز به این‬ ‫پیرمرد گفتــه بود كه این‌ها مهندســین‬ ‫فرنگــی هســتند كه بــه امر شــاه برای‬ ‫تعمیر سد ســاوه آمده‌اند‪ .‬از شنیدن این‬ ‫خبــر پیرمردان بلند شــده و با هیجان و‬ ‫حــرارت از مــا پرســش‌هایی مي‌كردند‪.‬‬ ‫مارســل گفت‪ :‬فقط اراده شاه كافیست‬ ‫تا این دشــت وســیع مشــروب گردد‪.‬‬ ‫ایــن مــردم كه تا لحظــه قبل بــا قیافه‬ ‫عبوســی به ما نــگاه می كردنــد‪ ،‬اكنون‬ ‫خوشــرویی و محبــت فوق العــاده‌ای‬ ‫نســبت به مــا بــروز مي‌دهنــد و برای‬ ‫تندرســتی ما دعا مي‌كننــد و حتی لباس مــا را گرفته و‬ ‫مي‌بوســند و مي‌گویند خداوند شــما را بــرای نجات ما‬ ‫فرســتاده اســت‪ .‬البته مــا در هر پنج نوبــت نماز دعا‬ ‫خواهیــم كرد كه خداونــد بال را از جان شــما دور كند‪.‬‬ ‫بســیار خوش آمدید‪ ،‬قدم شــما روی چشــم همه ماها‬ ‫باشد‪ ،‬خواهشــمندیم بر ما منت گذارده و به كلبه‌های‬ ‫مــا فــرود آیید و ما را ســر افــراز نمایید‪ .‬یكــی از آنها‬ ‫كــه به نظر مي‌آمــد محترم‌تر از دیگران اســت به جلو‬ ‫آمــد و در خانه را بــاز كرد‪ .‬دیگران هم عنان اســبان را‬ ‫گرفتــه و ما پیاده شــدیم و به باالخنه قشــنگی رفتیم‪.‬‬ ‫من احســاس كردم كه دیگــر نمي‌توانم قدم بــردارم و‬ ‫بــدون اینكــه منتظر فرش شــوم در پهلــوی تكه چوب‬ ‫قطــوری افتادم به خیال آنكه آنــرا بالش خود قرار دهم‬ ‫و از فــرط خســتگی و كوفتگــی بیهوش افتــادم‪ .‬هنوز‬ ‫هــم وقتی كــه به فكر مســافرت آن شــب و صدماتی‬

‫كــه كشــیدیم مي‌افتم لــرز مختصــری در اعضایم پیدا‬ ‫مي‌شود‪.‬‬ ‫پس از ســه ساعت ســر از خواب برداشــتم و احساس‬ ‫كــردم كه گرســنگی به مــن آزار مي‌دهد‪ .‬آشــپز حاضر‬ ‫بــود گفتــم زود چیزی بیــاور كه ما ســدجوع كنیم‪ ،‬او‬ ‫هــم فوراً ظــرف بزرگی كه پــر از میوه بــود در مقابل‬ ‫مــن گــذارد و گفت اینهــا را اهالــی دهكده به شــما‬ ‫تقدیــم كرده‌اند‪ .‬من مشــغول خــوردن شــدم‪ .‬در این‬ ‫ضمــن صاحب‌خانــه هــم به بــاال خانه آمــد و پس از‬ ‫احوال‌پرســی گفت‪ :‬خواهش مي‌كنــم ناهار را در حیاط‬ ‫میــل كنیــد تا تمــام جمعیتی كــه در اطــراف خانه ما‬ ‫روی بام آمده‌اند بتوانند از دیدار شــما بهره‌مند شــوند‪.‬‬ ‫حــس كنجكاوی و تفتیــش زنان هم به شــدت تحریك‬ ‫شــده بود زیــرا كه ســرباز به آنهــا گفته بــود یكی از‬ ‫این دوفر فرنگی‪ ،‬زن اســت‪ .‬مخصوصــاً زنان خانه میل‬ ‫وافــری به دیــدن زنان فرنگی داشــتند‪ .‬پــس از صرف‬ ‫مختصــر میــوه‪ ،‬خدمتكار منــزل آمد و مــرا دعوت به‬

‫انــدرون كــرد‪ .‬بــا كمــال بي‌میلی بــه دنبــال او رفتم‪.‬‬ ‫زنــان به اســتقبال من آمدنــد و انتهای انگشــتان را به‬ ‫طــرف مــن دراز كردند و دســتم را گرفته بــه لب خود‬ ‫چســبانیدند و با بوســه‌های گرمــی نــوازش دادند و با‬ ‫نهایــت مهر و لطافت خوش آمد گفتنــد و باالی اتاق را‬ ‫برای نشســتن من نشــان دادند‪ .‬همین‌كه نشستم تمام‬ ‫چشــمان بــه طرف من دوخته شــده بود‪ .‬مــن نیز این‬ ‫افــواج كنجــكاو را به دقت ســان دیدم‪.‬‬ ‫زن صاحب‌خانــه كــه فاطمه نــام دارد به نظر بیســت‬ ‫و پنــج ســاله مي‌آید‪ .‬چهار قد ابریشــمی ســفیدی بر‬ ‫ســر دارد كه با ســنجاق ســر فیروزه‌ای در زیر گلویش‬ ‫بسته شــده است‪ .‬مقداری از گیســوانش مانند منگوله‬ ‫ابریشــمی در روی پیشــانی ریختــه و بقیــه كــه بــا‬ ‫رشــته‌های باریكــی بافته شــده در پشــت ســر افتاده‬ ‫است‪ .‬پیراهن گاز نازكی پوشــیده كه در جلو چاك دارد‬

‫‪  55 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫و سینه و پســتانش را نمایان مي‌سازد‪ .‬تنبانش از پارچه‬ ‫ابریشــمی بنارسی اســت و تا زانو مي‌رســد‪ .‬سایر زنان‬ ‫هم به‌همین طریق لباس پوشــیده‌اند‪ .‬تنها زنان مســن‬ ‫تنبان‌هایــی از متقــال و چلوار ســفید دارنــد كه دامن‬ ‫آنها تا روی پا اســت‪.‬‬ ‫دو طفل هشــت الی نه ســاله هم بــه خدمتكار كمك‬ ‫كرده و چای و شــیرینی آورده‪ .‬من متوجه اطفال شدم‪،‬‬ ‫فاطمــه گفت‪ :‬ایــن مریم كوچكترین فرزند من اســت‪،‬‬ ‫علی هم پســر یكی از دوســتان آقا مي‌باشــد كه دختر‬ ‫من نامزد اوســت‪.‬‬ ‫مــن گفتم چگونه شــما ایــن بچه‌ها را با این ســن كم‬ ‫بــه ازدواج وا مي‌دارید؟‬ ‫ فاطمــه گفت‪ :‬حــاال كه نه ‪ ...‬ســال آینده آنهــا را از‬‫هــم جدا مي‌كنیــم و مدتی بایــد یكدیگــر را نبینند و‬ ‫بعد اگــر والدین رضایت بدهند عروســی خواهند كرد‪.‬‬ ‫ آیــا لذتی كــه اینها در باز ‌ي كردن بــا هم دارند باعث‬‫آن خواهد شــد كــه بعدها هــم دیگر را‬ ‫دوست بدارند؟‬ ‫ فاطمــه‪ :‬مگــر زنــان عاقلــه خانواده‬‫آنهــا را از زیــر نظــر دور مي‌كننــد؟‬ ‫البتــه مواظــب آنهــا هســتند و آنها را‬ ‫به دوســت داشــتن یكدیگر تشــویق و‬ ‫ترقیــب مي‌كننــد‪.‬‬ ‫ اگــر اینها پس از عروســی همدیگر را‬‫نخواهند تكلیف چیســت؟‬ ‫ فاطمــه‪ :‬اهمیتــی نــدارد مــرد زن را‬‫طــاق مي‌دهــد و بــا دیگــری ازدواج‬ ‫مي‌كنــد و زن هم با مــرد دیگری پیوند‬ ‫زناشــویی مي‌بنــدد‪ .‬بعد روی به پســر‬ ‫كــرده‪ ،‬گفت‪ :‬علی بیــا اینجا خانم خیال‬ ‫مي‌كند كه تو ســواد نــداری‪ .‬آن تقویم‬ ‫را از روی طاقچــه بــردار و بــه مــا بگو‬ ‫كه امــروز برای چه كاری خوب اســت‪.‬‬ ‫علی نظری به تقویــم انداخته و گفت‪:‬‬ ‫امروز پذیرایی دوســتان خوب و حضور‬ ‫مهمانــان موجب تندرســتی و ســامت‬ ‫است‪.‬‬ ‫البته فاطمه پیش‌گویــی این تقویم را از‬ ‫صبح مي‌دانســته و برای خاطر من علی‬ ‫را بــه خوانــدن آن وادار كــرد‪ .‬به هر حــال این دقت و‬ ‫باریــك بینی فاطمــه را یكی از خصائص خــوب ایرانی‬ ‫اســت كه من تمجیــد مي‌كنم‪.‬‬ ‫مــن گفتم‪ :‬آیا ابتــدا خوانــدن تقویم را بــه اطفال یاد‬ ‫مي‌دهند؟‬ ‫ فاطمــه‪ :‬نــه ‪ ...‬اول قــرآن خوانــدن را بــه آنهــا یــاد‬‫مي‌دهنــد و در ضمــن خوانــدن تقویم را هــم به آنها‬ ‫مي‌آموزنــد تا ســاعات خوب و بــد را بــرای اهل خانه‬ ‫معییــن كنند‪.‬‬ ‫ بعضی از قســمت‌های این تقویــم چیزهایی دارد كه‬‫خوب نیســت بچه‌هــا از حاال بدانند‪ .‬دانســتن اینگونه‬ ‫مطالب با ســن آنها تناســبی ندارد‪.‬‬ ‫از شــنیدن این حــرف تمام زنان با نظــر تعجب به من‬ ‫نگرســتیتند و با صدای بلند خندیدند‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪55 Kheradmand‬‬


‫ق‬

‫سمت آخر‬

‫‪ ‬ایران‬ ‫كلده و شوش‬ ‫قســمت هایــی از کتــاب «ایــران‪ ،‬کلــده و شــوش»‬ ‫کــه شــامل خاطــرات خواندنــی «مــادام دیوالفــؤا»‬ ‫(‪ )Dieulafoy‬در مــدت حضــورش در ســاوه و آوه‬ ‫در دهــه ‪ 1880‬میــادی (نزدیــک به ‪ 120‬ســال پیش)‬ ‫است‪.‬‬ ‫تألیف ‪ ‬مادام ژان دیوالفؤا‬ ‫شوالیه لژیون دونور‪ ،‬افسر اكادمی‬ ‫ترجمه‪:‬‬ ‫شادروان علی محمد فره فروشی (مترجم همایون)‬ ‫‪ ‬‬ ‫خالصــه صحبت طول كشــید و من نمي‌توانســتم زنان‬ ‫را وادار كنــم كــه بــه نوبــت حــرف بزنندو بــه عالوه‬ ‫چون پرســش‌های آنــان را درســت نمي‌فهمیدم مجبور‬ ‫مي‌شــدم كه آنها را واردم ســوال خود را تكــرار كنند و‬ ‫آنهــا هم دقت داشــتند كه جمالت مــرا خوب بفهمند‬ ‫و چــون مي‌فهمیدنــد جمله مــرا دوباره با بیــان خود‬ ‫تكــرار مي‌كردنــد یعنی حــرف زدن مرا اصــاح كرده و‬ ‫افعــال را با زمان شایســته تلفظ مي‌كردنــد‪ .‬و كلماتی‬ ‫را كــه پس و پیش گفتــه بودم درســت مي‌كردند و در‬ ‫همیــن حال از بــه كار بردن فرمول‌هــای ادب و احترام‬ ‫مضایقــه نداشــتند‪ .‬من اســم و فعل مصــدر را خوب‬ ‫اســتعمال مي‌كردم ولی در اســتعمال فاعــل و مفعول‬ ‫و مضاف‌الیــه و غیــره اشــتباه مي‌كردم و درســت و به‬ ‫موقــع نمي‌آوردم ودر زمان‌های حال و گذشــته و آینده‬ ‫هم اشــتباهاتی داشتم و البته آن فصاحت بیان معلمین‬ ‫تــازه خود را نداشــتم و خالصه آنكه زبان فارســی را با‬ ‫آن شــیرینی كه دارد نمي‌توانســتم درســت تلفظ كنم‪.‬‬ ‫اكنون ســاعت پنج اســت‪ .‬آفتاب رو بــه زوال مي‌رود‪.‬‬ ‫موقعی اســت كه بایــد از پذیرایی فاطمه تشــكر كرده‬ ‫و دردســر را كم كنــم‪ .‬بنابراین برخاســتم و از او اظهار‬ ‫امتنان كردم‪ .‬او در پاســخ گفت‪ :‬من كنیز شــما هســتم‬ ‫و خانه ما به شــما تعلــق دارد‪.‬‬ ‫باری چون شــب شــد مارســل مرا امر كرد كه اســبا ‌نرا‬ ‫زیــن كنند ولی االغ‌دارن متعذر شــدند كــه چون قبایل‬ ‫چادر نشــین برای چراندن گوســفندان بــه این نواحی‬ ‫آمــده و به چند كاروان كوچك دســتبرد زده‌اند بهتر آن‬ ‫اســت كه در روز حركــت كنیم‪ .‬مارســل گفت‪ :‬ممكن‬ ‫نیســت باید شــب كه هوا خنك اســت راه پیمود‪ .‬روز‬

‫نمي‌شــود در این بیابان لــم یزرع و در آفتاب ســوزان‬ ‫طــی راه كرد‪ ،‬و باالخره به راه افتادیم و تجربیات دیروز‬ ‫مــا را از جلو افتادن مانع گردید‪ ،‬به عــاه االغ‌داران هم‬ ‫وحشــت داشــتند و با فی الجمله پیش آمــدی خود را‬ ‫به زین اســبان مي‌چسباندند‪.‬‬ ‫ناگهــان چــاروادار باشــی گفت‪ :‬مــن راه را گــم كرده‬ ‫ام و ماننــد وكالی پارلمــان كــه به موكلین خــود دروغ‬ ‫مي‌گوینــد گفت‪ :‬ما بي‌خــود زحمت مي‌كشــیم‪ .‬بهتر‬ ‫آن اســت بــه دهكد ‌ه نزدیك كــه صدای ســگان در آن‬ ‫بلند اســت برویم و راه را بپرســیم‪.‬‬ ‫چــون شــب بــود و مــا راه را هــم نمي‌دانســتیم به‬ ‫پیشــنهاد او تــن در دادیــم و طولــی نكشــید كــه به‬ ‫قلعــه‌ای رســیدیم‪ .‬چاروادار باشــی در قلعــه را محكم‬ ‫كوبیــد و با صدای آمرانه‌ای گفت‪ :‬باز كنید‪ .‬ولی كســی‬ ‫بــه فرمانــش اطاعت نكــرد‪ .‬بعــد با مالیمــت گفت‪:‬‬ ‫دوســتان عزیز‪ ،‬مــا راه را گم كرده‌ایــم به ما ترحم كنید‬ ‫از تشــنگی در شــرف هالكت هستیم‪.‬‬ ‫ایرانیان نســبت بــه رنج و خســتگی چنــدان ترحمی‬ ‫بزروز نمي‌دهند ولی نســبت به تشنگی كه شاید غالباً‬ ‫مــزه آن را چشــیده و رنــج آ ‌نرا دیده‌اند بیشــتر توجه‬ ‫مي‌كننــد‪ .‬بنابر ایــن یك نفر مرد با رحمی از دیوار ســر‬ ‫بلند كرد و گفت‪ « :‬در عقب شــما قناتی هســت بروید‬ ‫آب بخوریــد‪ ».‬چاروادار بر عجــز و الحاح افزوده گفت‪:‬‬ ‫ایــن آب شــیرین نیســت خواهش مي‌كنم بــه ما رحم‬ ‫كنید و در را به روی ما بگشــایید آخر ما هم مثل شــما‬ ‫مســلمان هســتیم‪« .‬رحم خوب اســت اگر در دل كافر‬ ‫باشــد‪ ».‬ولی التماس و تضــرع او بي‌نتیجه ماند و دیگر‬ ‫پاســخی نشــنید‪ .‬یكی از كوچكترین معایب شــرقیان‬ ‫عدم اعتماد آنهاســت‪ .‬پس از آنكه قلعه نشــینان كام ًال‬ ‫بــه التماس‌هــای چــاروادار گــوش دادند یكــی از آنها‬ ‫گفت‪ :‬دســت از ســر ما بكشــید و بیهوده به خود و ما‬ ‫زحمــت ندهید بروید در جلــوی قلعه بیفتید‪.‬‬ ‫االغ‌دارن از ایــن جــواب مایوس شــدند و حالت رقتی‬ ‫به آنها دســت دادو من هم برای اینكه آنهــا را از دروغ‬ ‫گفتــن تنبیه كــرده باشــم‪ .‬به نوكــران خــود گفتم كه‬ ‫مفرش‌هــا را پاییــن آوردن و در نزدیكــی در قلعــه باز‬ ‫كنند و گلیم و لحــاف را به زمین بیاندازند و مثل اینكه‬ ‫بــه یك مهمان‌خانه عالی وارد شــده باشــم روی لحاف‬

‫‪  54 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫دراز كشــیدم و چقدر خوشبخت شــدم كه اثاث سفری‬ ‫خوبی متناســب با این زندگی بیابان گردی همراه دارم‪.‬‬ ‫چون ســه ســاعت از نصف شــب گذشــته االغ‌داران از‬ ‫تــرس حرارت آفتاب روز به ما گفتند بهتر آن اســت كه‬ ‫زودتــر حركت كنیم‪.‬‬ ‫اشــخاص كم جرئت به دیدن روشــنایی شــجاعتی پیدا‬ ‫كردنــد و بــه او مالمت نمودند كه تو تــرس راه خود را‬ ‫كج كــردی و همه را به زحمــت انداختی‪.‬‬ ‫آشــپز ما به او گفت‪ :‬چه عیب داشــت كه ما شــب با‬ ‫روشــنایی مهتاب مســافرت مي‌كردیم و امروز از آفتاب‬ ‫رنج نمي‌بردیم؟‬ ‫چاروادار عصبانی شــده و با تغییر گفــت‪« :‬اگر در این‬ ‫ســاعت ســرت از تنت جدا شــده بود با این شــجاعت‬ ‫حرف نمي‌زدی‪».‬‬ ‫خالصه مســافرت كــردن در ماه ژویــه آن هم به دنبال‬ ‫كاروان االغ و در بیابان لم یزرع قم كار دیوانگان اســت‪.‬‬ ‫بــرای اینكه تا انــدازه‌ای از صدمه آفاتاب بركنار باشــیم‬ ‫تصیــم گرفتیم كــه اثاثته و تفنگ‌ها و ســه هزار فرانك‬ ‫پــول نقــره را به دیانــت چــاروادارن و نوكران ســپرده‬ ‫و جلوتــر برویــم و اگر اســبان نایب الســلطنه هم در‬ ‫تاخت و تاز تلف شــوند باكی نیســت‪ ،‬بایــد كاری كرد‬ ‫كه قبل از ســاعت هشــت به قم برســیم‪ .‬بنابــر این با‬ ‫حسین ســرباز حركت كردیم‪.‬‬ ‫وقتــی كه چشــم بــاز كــردم هوا روشــن شــده بود و‬ ‫تعجــب كردم كــه چگونه در این زمین ســنگالخ افتاده‬ ‫بــودم‪ .‬البته مارســل هم بــه درد من گرفتار شــده بود‬ ‫و مــدت دو ســاعت در روی ایــن تختخــواب فنری كه‬ ‫مجاناً در بیابان به ما تقدیم شــده بود اســتراحت كرده‬ ‫بودیم‪.‬‬ ‫ناگهان صــدای زنگوله االغ‌ها به گوش رســید االغداران‬ ‫رســیدند و گفتنــد زودتر ســوار شــوید نباید تــا منزل‬ ‫مســافت زیادی داشته باشــیم‪ .‬من گفتم دیروز شنیدم‬ ‫كه از ســد تــا آوه هشــت ســاعت راه بیشــتر فاصله‬ ‫نیســت‪ .‬ما تمام شــب راه پیمودیم و معلوم نیست چه‬ ‫وقت به منزل خواهیم رســید‪ .‬یكــی از االغداران گفت‪:‬‬ ‫ما مدتی شــب بــه دنبال شــما آمدیم و به جســت و‬ ‫جــوی شــما پرداختیــم و راه را گم كردیم بــه هر حال‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪54 Kheradmand‬‬


53 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 59 -Jan/Feb 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ دی | بهمن‬- ۵۹ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 53 


‫بقیه از صفحه ‪27‬‬

‫حرمنصــوری اظهار داشــت ‪ :‬هم اکنون مردم منطقه نیز نســبت به تــداوم تلفات‬ ‫پرنــدگان و احتمال ســرایت آن به انســان دچار نگرانی شــدیدی هســتند که باید‬ ‫دامپزشــکی اطالع رســانی دقیق تری نسبت به این بیماری داشــته باشد تا مردم به‬ ‫اطمینــان خاطر مبنی بر عدم ســرایت این بیماری به انســان برســند‪.‬‬

‫ورود تشکل های زیست محیطی برای بررسی علت‬

‫مســئول تشکل زیست محیطی دیده بان در شــرق مازندران گفت ‪ :‬اطالعات قطره‬ ‫چکانی نســبت به دالیل تلفات پرندگان وحشی زمســتان گذران از سوی دامپزشکی‬ ‫‪ ،‬تشــکل های زیســت محیطی شرق اســتان را بر آن داشــت تا خودشان دست به‬ ‫کار شــوند و با تشــکیل گروهــی در فضای مجــازی ‪ ،‬ارتباطات خود را بــا برخی از‬ ‫متخصصــان این حــوزه در داخل و خارج برقرار کردیم و با تشــریح وضعیت منطقه‬ ‫و چگونگــی مــرگ پرندگان اطالعاتــی را به این افــراد می دهیم تا آنهــا نیز گمانه‬ ‫زنی خود را داشــته باشند‪.‬‬ ‫حر منصــوری اضافه کرد ‪ :‬تعــدادی از افراد ما حضور فیزیکــی در منطقه خواهند‬ ‫داشــت و مــا کارمــان را از امــروز ‪ ۱۱‬بهمن مــاه در منطقه قلعه پایان شهرســتان‬ ‫گلــوگاه که کانــون اصلی تلفــات پرندگان بوده شــروع مــی کنیــم و امیدواریم با‬ ‫اطالعاتی که از کارشناســان دامپزشــکی اســتان مــی گیریم بتوانیم بــه یک نتیجه‬ ‫گیری ســریع برای بررســی علل تلفــات و چگونگی جلوگیری از آن برســیم‪.‬‬ ‫وی تاکیــد کــرد ‪ :‬در شــرایط فعلــی آنچه برای ما مبهم شــده این کــه چگونه می‬ ‫توانیــم جلوی تلفات جدیــد پرندگان را بگیریــم و چه تضمینی وجــود دارد که در‬ ‫صــورت عــدم اقدام ما‪ ،‬ســایر گونه ها نیز به بوتولســیم مبتال نشــوند‪.‬‬

‫جمع آوری ‪ ۱۲‬هزار الشه‬

‫در حالــی که همزمان با اعالم توقف مرگ پرندگان ‪ ،‬محیط زیســت مازندران الشــه‬ ‫هــای جمع آوری شــده را حدود هشــت هزار بال اعــام کرده بــود ‪ ،‬اکنون گزارش‬ ‫هایی از افزایش الشــه های جمع آوری شــده به ‪ ۱۲‬هزار دریافت شــده اســت‪.‬‬

‫بقیه از صفحه ‪ 41‬ســریال‌ها را هم دنبــال کند تا اطالعات ســینمایی کافی داشــته‬ ‫باشــد‪ .‬مثال ســریالی بود که داخلش ارجاعات جالب از دنیای ســینما وجود داشــت‪.‬‬ ‫خب کســی کــه فیلم‌بین خوبی باشــد می‌تواند ایــن ارجاع‌ها را به‌خوبــی درک کند‬ ‫و ترجمــه دقیق‌تــری ارائه دهد‪ .‬من معتقدم به جز تســلط بر زبان مبدا‪ ،‬تســلط بر‬ ‫خود زبان فارســی هم خیلی مهم اســت‪ .‬من می‌بینم بچه‌هایــی که ترجمه می‌کنند‬ ‫زبان انگلیسی‌شــان خوب اســت‪ ،‬اما گاهی به خاطر نداشــتن تســلط کامل بر زبان‬ ‫فارســی‪ ،‬نمی‌توانند معادل‌هــای دقیقی پیدا کنند و ترجمه ضعیف می‌شــود‪.» .‬‬

‫خبرنــگار ایرنــا که با منابــع مختلــف در محیط زیســت مازندران ‪ ،‬تشــکل های‬ ‫زیســت محیطی و کارشناســان و اکیــپ فعال در صحنــه در میانکالــه برای جمع‬ ‫آوری الشــه در ارتباط اســت ‪ ،‬مطلع شــده اســت که تا روز پنجشــنبه دهم بهمن‬ ‫ماه حدود ‪ ۱۲‬هزار الشــه پرندگان مهاجر زمســتان گذر که بیشترشــان از گونه های‬ ‫چنگــر و فالمینگو بودنــد ‪ ،‬از منطقه جمع آوری و دفن شــد‪.‬‬ ‫همچنیــن بر اســاس همین اطالعــات ‪ ،‬آمار جمع آوری الشــه ها پــس از فروکش‬ ‫کــردن اولیــه ‪ ،‬دوبــاره رو به افزایش گذاشــته به گونــه ای که مثال در روزهای ســه‬ ‫شــنبه و چهارشــنبه تلفات انگشت شمار و الشــه ها هم بندرت یافت می شد ولی‬ ‫در روز پنجشــنبه بیشتر از یکصد قطعه الشــه جمع آوری شد و مردم محلی هم از‬ ‫مشــاهده الشــه های جدید در مناطق مختلف خبــر داده اند‪.‬‬ ‫تــاالب بین المللی میانکاله در شــرق مازندران دارای ‪ ۴۰‬هزار هکتار مســاحت آبی‬ ‫اســت که از دهســتان میانکاله در شهرســتان بهشهر تا آشــوراده در استان گلستان‬ ‫گســترده اســت ‪ .‬این منطقه به دلیل داشــتن پهنه آبی مناســب بــا ذخایر غذایی‬ ‫غنی و آبزیان همه ســاله پذیرای بیش از ‪ ۳۰‬تا ‪ ۴۰‬گونه از پرندگان مهاجر زمســتان‬ ‫گــذران و بیــش از ‪ ۱۰۰‬گونه از پرندگان بومی آبزی و کنارآبزی اســت‪.‬‬ ‫ایــن تاالب با داشــتن پناهگاه حیات وحش به مســاحت حــدود ‪ ۲۸‬هزار هکتار و‬ ‫تنــوع گیاهی از جمله درختان ســازیل و انار وحشــی که تغذیه برخــی پرندگان را‬ ‫تشــکیل می دهد توانســت بیــش از ‪ ۵۰۰‬گونه جانوری را در خــود جای دهد و به‬ ‫نوعی بهشــت پرندگان اســتان نــام بگیرد و با این تنوع زیســتی به عنــوان یکی از‬ ‫ذخیره گاههای زیســت کره جهان از ســوی ســازمان های جهانی حفاظت از محیط‬ ‫زیســت قرار گرفت‪.‬‬ ‫نبــود مدیریت جامع در ســال های گذشــته ایــن منطقه حیاتی زیســت محیطی‬ ‫برای ایران و جهان را دســتخوش دســتیازی زمیــن خواران و تاالب خــواران قرار داد‬ ‫بــه گونــه ای که حدود ‪ ۲‬هــزار و ‪ ۵۰۰‬هکتار از اراضی این تــاالب و پناهگاه حیات‬ ‫وحــش طی حــدود دو دهه گذشــته از ســوی برخی زمیــن خــواران تصاحب غیر‬ ‫قانونی شــد و با وجود تالشــی که در ســال های اخیر از ســوی محیط زیست برای‬ ‫بازپــس گیــری این اراضی انجام شــد‪ ،‬هنوز بازگشــت این اراضی امکانپذیر نشــده‬ ‫است‪.‬‬

‫مترجم نباید حس مخاطب را خراب کند‬

‫حتما شــما هــم هنگام تماشــای فیلم‌هــای زبان اصلی بــا توضیحات اضافــه‌ای در‬ ‫بعضــی زیرنویس‌ها مواجــه شــده‌اید‪ .‬توضیحات اضافــه‌ای که گاهــی بامزگی‌های‬ ‫مترجم اســت و بعضی اوقات توضیح یک موضوع که دانســتن اش برای بیننده الزم‬ ‫اســت‪ .‬خانم محمــدی درباره ایــن گونه توضیحــات در زیرنویس می‌گویــد‪« :‬من با‬ ‫مزه ریختن اصال موافق نیســتم و به نظرم حرکت اشــتباهی اســت‪ .‬به خصوص توی‬ ‫فیلم‌هــای جــدی که کال حواس مخاطــب را پرت می‌کنــد و حس در لحظــه او را از‬ ‫بیــن می‌بــرد‪ .‬البته بعضی وقت‌ها توضیحــات اضافه می‌تواند مفید هم واقع شــود‪.‬‬ ‫گاهی از روی صوت کنترل می‌کنم‬ ‫مثال در یک فیلم به موضوعی اشــاره می‌شــود که یک مخاطب ایرانی ممکن اســت‬ ‫بعضــی فیلم‌ها یــا ســریال‌ها دیالوگ‌های زیــادی دارنــد و بعضی خیلــی کمتر‪ .‬از از آن بی‌اطــاع باشــد‪ ،‬یا کنایه و تلمیحی بــه کار می‌رود که در فرهنگ ما شــناخته‬ ‫خانــم محمدی می‌پرســم ترجمه هــر فیلم چقدر زمــان می‌برد که پاســخ می‌دهد‪ :‬شــده نیســت‪ .‬در چنین شــرایطی خوب اســت توضیحی درباره آن در زیرنویس قید‬ ‫«بســتگی به میزان ارجاعات یا ســختی و آســانی کار دارد‪ .‬بعضی کار‌ها را که دیالوگ شــود که بیننده آگاه شود‪.» .‬‬ ‫کمتــری دارد می‌تــوان یــک ســاعته تمام کــرد‪ ،‬اما بعضی کار‌ها ممکن اســت ســه‬ ‫چهــار ســاعتی زمــان ببرد‪ .‬مثال ســریال «ویچــر» که به‌تازگی منتشــر شــده‪ ،‬چون به امید یک همت اخالقی‬‫زیرنویس‌هــای مختلــف و متعــددی این روز‌ها در فضای مجازی منتشــر می‌شــود‪.‬‬ ‫گرامــر قدیمی و ناآشــنا داشــت کار مترجمــی را وقت‌گیرتر می‌کرد‪.‬‬ ‫بعضــی فیلم‌هــا هــم ممکــن اســت دارای اصطالحات تخصصی باشــند کــه کار را ســوال پایانی‌ام از هدی محمدی این اســت که به نظرش دنیــای زیرنویس اکنون چه‬ ‫دشــوارتر می‌کند»‪ .‬برایم ســوال اســت که اصوال ترجمه فیلم‌هــا از روی صوت آن‌ها جایگاهی از نظر شــغلی در جامعــه دارد و چه کمکی برای بهبود جایگاهش می‌توان‬ ‫انجــام می‌شــود یــا از روی زیرنویس‌هــای زبــان اصلی صــورت می‌گیــرد که هدی کــرد که او می‌گویــد‪« :‬در حال حاضر کیفیت قابل قبول اســت‪ ،‬ولــی امیدوارم بهتر‬ ‫می‌گویــد‪« :‬عمــوم کار‌هــا از روی زیرنویس زبان اصلــی موجود انجام می‌شــود‪ .‬اما هم بشــود‪ .‬برای بهبود جایــگاه ترجمه زیرنویس هم بایــد از طرف مترجم‌ها همتی‬ ‫مثــا دربــاره پویانمایی‌ها خود مــن از روی صوت هم بعضی اوقات درســتی ترجمه باشــد کــه ترجمه‌های دقیقی ارائه شــودو هم مردم همت اخالقی بــه خرج دهند و‬ ‫را کنترل می‌کردم‪ ،‬چون زیرنویس انگلیســی موجود هم ممکن بود اشــکاالتی داشته حقــوق مترجمان را حفظ کنند‪ .‬از طرف دیگر خوب اســت شــرایطی به وجود بیاید‬ ‫باشــد‪ .‬البته ترجمه کردن از روی صوت کار به شــدت ســخت و وقت‌گیر می‌شــود»‪ .‬که قانون از حقــوق مترجمان دفاع کند‪.‬‬

‫‪  52 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۹‬دی | بهمن ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 59 -Jan/Feb 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪52 Kheradmand‬‬


‫را بــه صــورت دقیق تحلیل و موشــکافی کنند‪ .‬ناگفته‬ ‫نمانــد که نگاه انتقــادی به اطالعــات و به‌ویژه آماری‬ ‫کــه به صورت روزانه مصرف می‌شــود‪ ،‬دشــواری‌هایی‬ ‫هــم دارد‪ .‬اطالعــات آماری به عنــوان اطالعات دقیقی‬ ‫ارائه می‌شــوند که بــه خاطر دقت باال‪ ،‬نمی‌شــود در‬ ‫آن‌ها تردیــد کرد‪ .‬سیاســتمداران هم بــه همین دلیل‬ ‫از آمــار سوءاســتفاده می‌کننــد‪ .‬یکــی از ترفندهــای‬ ‫سیاستمداران این اســت که از آمار قدیمی برای گمراه‬ ‫کردن مردم در ســخنرانی‌های خود اســتفاده می‌کنند‪.‬‬ ‫مردم بــرای این‌که بتوانند این آمار را تحلیل و بررســی‬ ‫کننــد‪ ،‬باید مهــارت و دانش کافی داشــته باشــند‪ ،‬اما‬ ‫همــه از مهــارت و دانــش الزم برای تحلیل و بررســی‬ ‫اطالعــات آماری برخوردار نیســتند و بــه همین دلیل‬ ‫به ســادگی گــول می‌خورند‪.‬‬

‫افراد بــرای گول خــوردن از سیاســتمداران‪ ،‬آن افرادی‬ ‫هســتند که خودشــان را دانشــمند می‌دانند‪ ،‬ولی در‬ ‫حقیقــت دانش کمــی دارند‪ .‬ایــن افراد هــم در برابر‬ ‫سیاســتمداران بســیار آسیب‌پذیر هســتند و درنتیجه‬ ‫زیاد گــول می‌خورند‪.‬‬ ‫ایــن روزها پــای فیک‌نیوز یــا همان اخبــار جعلی به‬ ‫میــان آمده اســت‪ .‬اما این فقط اخبار جعلی نیســت‪،‬‬ ‫به‌تازگــی ‪ deep fake‬هــم در میــان سیاســتمداران‬ ‫طرفــدار پیدا کــرده؛ شــکلی از جعل که بــه آن جعل‬ ‫عمیــق می‌گوینــد و در حقیقت جعل ویدیو اســت‪.‬‬ ‫اگر در گذشــته‪ ،‬عکس و صــدا را جعل می‌کردند‪ ،‬اخیرا‬ ‫ویدیو را هم جعل می‌کننــد‪ .‬همین ویدیوهای جعلی‬ ‫باعث شــده سیاســتمداران بیشــتر دروغ بگویند و از‬ ‫ایــن ابزار سوءاســتفاده کنند‪ .‬بســیاری از مواقع آن‌ها‬ ‫حرف‌هــای دروغ خود را می‌گوینــد و هنگام انتخابات‬ ‫از آن سوءاســتفاده می‌کننــد‪ ،‬امــا بعدا که مشــخص‬

‫مهم‌ترین دلیلی که باعث می‌شود انسان‌ها‬ ‫گول بخورند‪ ،‬این است که خودشان می‌خواهند‬ ‫گول بخورند‬ ‫آزمون راستی و درستی‬

‫آدم‌هــا گــول می‌خورند چــون تشــخیص دروغ‌گوها‬ ‫کار ســاده‌ای نیســت‪ .‬بــرای همــه پیش آمــده که در‬ ‫زندگــی روزانه خــود‪ ،‬از افرادی که ســال‌ها با آن‌ها در‬ ‫ارتبــاط بوده‌اند هــم گول بخورند‪ ،‬پس طبیعی اســت‬ ‫کــه گول سیاســتمداران را هــم بخورنــد‪ .‬واقعیت این‬ ‫اســت که تشخیص دروغ‌گوها کار ســاده‌ای نیست‪ .‬در‬ ‫برخــی موارد‪ ،‬این تشــخیص ســخت‌تر هم می‌شــود‪.‬‬ ‫بررســی‌ها نشــان می‌دهد افــرادی که دانش و ســواد‬ ‫کمتــری دارند‪ ،‬بیشــتر در معــرض گول خــوردن قرار‬ ‫دارنــد‪ .‬اغلــب اوقــات سیاســتمداران آن‌هــا را هدف‬ ‫قــرار می‌دهنــد‪ .‬این افراد بــه دلیل دانــش پایینی که‬ ‫دارنــد‪ ،‬هر چیزی را که مطابق با تعصبات شــخصی و‬ ‫پیش‌فرض‌های ذهنی‌شــان باشــد‪ ،‬می‌پذیرند‪ .‬در واقع‬ ‫بــرای آن‌ها هــر چیزی کــه مطابق بــا پیش‌فرض‌های‬ ‫ذهنی‌شــان باشــد‪ ،‬قابــل باور اســت‪ .‬سیاســتمداران‬ ‫هــم از ایــن مســئله آگاه هســتند و درنتیجــه از این‬ ‫جریــان به عنــوان ترفندی برای گــول زدن ایــن افراد‬ ‫سوءاســتفاده می‌کنند‪ .‬در واقع دو مسئله احساسات و‬ ‫پیش‌فرض‌های ذهنی دســت به دســت هم می‌دهند‬ ‫و باعــث می‌شــوند مــردم فریــب بخورنــد‪ .‬آدم‌هــا‬ ‫وقتی احساســاتی می‌شــوند‪ ،‬آســیب‌پذیرتر می‌شوند‪.‬‬ ‫سیاســتمداران هم از این جریان به نفع خودشان بهره‬ ‫می‌گیرنــد‪ .‬هر جا که عقالنیت محدود می‌شــود و پای‬ ‫احساســات بــه میان می‌آیــد‪ ،‬احتمال فریــب خوردن‬ ‫هم بــاال می‌رود و این‌جاســت که سیاســتمداران وارد‬ ‫میدان عمل می‌شــوند‪ .‬البته ناگفتــه نماند که بهترین‬

‫شــد دروغ گفته‌اند‪ ،‬ادعــا می‌کنند این‌هــا حرف‌های‬ ‫خودشــان نیســت‪ ،‬بلکه ویدیوی جعلی است‪.‬‬ ‫تحلیل‌گــران می‌گوینــد مهم‌تریــن دلیلی کــه باعث‬ ‫می‌شــود انســان‌ها گــول بخورنــد‪ ،‬ایــن اســت کــه‬ ‫خودشــان می‌خواهند گول بخورند‪ .‬بررســی‌ها نشــان‬ ‫می‌دهــد وقتــی فــردی می‌خواهــد راســت و دروغ‬ ‫چیــزی را بررســی کنــد‪ ،‬بایــد این ســوال ســاده را از‬ ‫خــودش بپرســد‪ :‬آیا می‌توانــم آن را بــاور کنم؟ یعنی‬ ‫باورپذیــری آن را بــرای خــودش بــه مســئله تبدیــل‬ ‫می‌کنــد‪ .‬امــا وقتی پــای تعصبــات به میــان می‌آید‪،‬‬ ‫فــرد با خــودش می‌گویــد‪ :‬آیا بایــد این را بــاور کنم؟‬ ‫و به ایــن ترتیب‪ ،‬مطابــق با میل و خواســته خودش‪،‬‬ ‫آن را بــاور یــا رد می‌کنــد‪ .‬بــه همین دلیل اســت که‬ ‫‪ 99‬درصــد از دانشــمندان می‌گوینــد گرمایــش زمین‬ ‫بــه دالیل انســانی رخ می‌دهــد‪ ،‬اما انســان‌ها هنگام‬ ‫بررســی ایــن پدیــده‪ ،‬همــان یــک درصــدی را باور‬ ‫می‌کننــد کــه گزینه‌هایی غیر از فعالیت‌های انســانی‬ ‫را بابــت گرمایــش زمین محکــوم می‌کنــد‪ .‬در دنیای‬ ‫سیاســت‪ ،‬بیــش از سیاســتمداران‪ ،‬ایــن خــود مــردم‬ ‫هســتند که در فریب خوردن خود مقصر هستند‪ .‬اگر‬ ‫پیش‌فرض‌های خودشــان را محل پرســش قــرار دهند‪،‬‬ ‫بــدون تردید بــه این نتیجه می‌رســند که انتخابشــان‬ ‫هــم در دنیــای دموکراتیک بــا نقص‌ها و اشــتباهاتی‬ ‫همــراه بــوده و درنتیجه مانــع گول خــوردن خود در‬ ‫آینــده می‌شــوند‪ .‬برای گــول نخوردن هنــوز هم دیر‬ ‫نشــده؛ هر کســی بایــد از خودش شــروع کند‪.‬‬

‫‪  51 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪51 Kheradmand‬‬


‫این گزارش پر از دروغ است!‬

‫پینوکیوهای‬ ‫دنیای سیاست‬

‫نسیمبنایی‬ ‫چلچــراغ ‪ -‬ســال‌ها پیش بوریس جانســون بــه خاطر‬ ‫نقــل قــول دروغی که ســر هم کــرده بود‪ ،‬بــه عنوان‬ ‫روزنامه‌نــگار از یــک روزنامه اخراج شــد‪ .‬بااین‌حال‪ ،‬او‬ ‫در حــال حاضر نخســت‌وزیر بریتانیاســت‪ .‬چند وقت‬ ‫پیــش بود کــه هنــد اعــام کرد یــک جــت جنگنده‬ ‫پاکســتانی را که در آســمان این کشــور مشاهده شده‪،‬‬ ‫ســرنگون کــرده‌اســت‪ .‬نارندرا مــودی‪ ،‬نخســت‌وزیر‬ ‫هنــد‪ ،‬که خــودش را بــرای انتخابــات آمــاده می‌کرد‪،‬‬ ‫بــا اعــام این خبــر‪ ،‬تاکید کرد کــه هند با ایــن کار به‬ ‫پاکســتان درس بزرگــی داده‌اســت‪ .‬در واقعیــت امــا‪،‬‬ ‫آمریــکا اعالم کــرد همه جت‌هــای جنگنده پاکســتان‬ ‫در جای خودشــان هســتند و هیچ جنگنده‌ای سرنگون‬ ‫نشــده! نخســت‌وزیر هنــد فقــط از این خبــر کذب‬ ‫بــرای حفــظ موقعیــت خــود بهــره گرفــت‪ .‬در مورد‬ ‫دونالــد ترامپ‪ ،‬رئیس‌جمهــوری آمریکا‪ ،‬که دیگر حرفی‬ ‫برای گفتــن نمانده‪ ،‬همــه ســایت‌ها و خبرگزاری‌های‬ ‫دنیــا به دنبــال بی‌صداقتی‌هــای او در عالم سیاســت‬ ‫هســتند‪ .‬هفته‌نامــه اکونومیســت در تحلیلی نوشــته‬ ‫ترامــپ از روزی که وارد دفتر ریاســت‌جمهوری آمریکا‬ ‫شــده‪ ،‬تــا نهم اکتبــر دســت‌کم ‪13‬هــزار و ‪ 435‬اظهار‬ ‫نظــر غلط یــا گمراه‌کننــده داشــته‪ ،‬یعنــی او در کاخ‬ ‫ریاســت‌جمهوری آمریکا نشسته و مشغول دروغ گفتن‬ ‫اســت‪ .‬سیاســتمداران دروغ می‌گوینــد و همــه این را‬ ‫می‌دانند‪ ،‬بااین‌حــال‪ ،‬مردم باز هم گول سیاســتمداران‬ ‫را می‌خورند و سیاســتمداران اغلب اوقــات با پرداخت‬ ‫کمتریــن هزینــه‪ ،‬دروغ‌هــای خــود را به خــورد مردم‬ ‫می‌د هند ‪.‬‬

‫رمز موفقیت سیاسی‬

‫«صادق باشــه»‪« ،‬دروغ نگه!»؛ این‌ها جمالتی هســتند‬ ‫کــه خیلی از افــراد به عنــوان معیار اصلی خــود برای‬ ‫انتخاب دوســت و همســر بــه کار می‌برنــد‪ .‬حتی در‬ ‫دنیــای کاری و حرفه‌ای هم یکــی از مهم‌ترین معیارها‬ ‫بــرای انتخــاب نیــروی کار‪ ،‬صداقــت اســت‪ .‬در عالم‬

‫سیاســت هم وقتــی مــردم می‌خواهند به فــردی رأی‬

‫تها گول م ‌یخورند‬ ‫بدهنــد‪ ،‬صداقــت را به عنــوان مهم‌ترین معیــار خود حواس‌پر ‌‬

‫مطــرح می‌کننــد‪ .‬بــا وجــود همــه این‌هــا‪ ،‬بــاز هم‬ ‫ظاهــرا دروغ مهم‌تریــن ابــزار بــرای حفــظ موقعیت‬ ‫سیاســی اســت‪ .‬ظاهرا دروغ‌گویی در سیاست کمترین‬ ‫میــزان آسیب‌رســانی را دارد و در برخــی مــوارد حتی‬ ‫رمــز موفقیــت اســت‪ .‬دیکتاتوری‌ها که کال بــر دروغ‬ ‫پایه‌گــذاری می‌شــوند‪ .‬خیلــی از آدم‌هایــی کــه خارج‬ ‫از کــره شــمالی زندگــی می‌کننــد‪ ،‬رهبر این کشــور را‬ ‫دروغ‌گویی بــزرگ می‌دانند‪ ،‬اما برای مردم این کشــور‪،‬‬ ‫کیــم جونــگ اون‪ ،‬بتی بــزرگ اســت و او را هم‌ردیف‬ ‫خدای خود می‌پرســتند‪ .‬همه می‌داننــد در روز چهارم‬ ‫‪ 1989‬در میدان تیانامن چه کشــتار بزرگی به راه افتاد‪،‬‬ ‫اما آن‌هــا که دســتی در این ماجرا داشــتند‪ ،‬می‌گویند‬ ‫اتفــاق خاصــی نیفتــاد‪ .‬اتحــاد جماهیر شــوروی نام‬ ‫روزنامه اصلی خود را ‪ Pravda‬گذاشــت‪ ،‬واژه‌ای روســی‬ ‫به معنــای «حقیقت»‪ .‬البته که این هــم دروغی بزرگ‬ ‫بود‪.‬‬ ‫ایــن فقــط دیکتاتوری‌هــا نیســتند که بــا دروغ پیش‬ ‫می‌روند‪ ،‬دموکراســی‌ها هم با سیاســتمدارانی اشــباع‬ ‫شــده‌اند کــه کارشــان فقــط دروغ‌گویی اســت‪ .‬حتی‬ ‫می‌تــوان گفت دموکراســی‌ها بیشــتر از دیکتاتوری‌ها‬ ‫به دروغ محتاج هســتند‪ ،‬دلیل اصلی‌اش این اســت که‬ ‫آن‌هــا با رأی مردم انتخاب می‌شــوند‪ ،‬درنتیجه باید رأی‬ ‫مردم را دســت‌کاری کننــد تا درنهایت انتخاب شــوند‪.‬‬ ‫آن‌هــا مــردم را گمراه می‌کننــد و به قدرت می‌رســند‪.‬‬ ‫نمونــه‌اش همیــن بوریس جانســون که نخســت‌وزیر‬ ‫بریتانیا شــد‪ ،‬یــا دونالد ترامپ که به ریاســت‌جمهوری‬ ‫ابرقــدرت دنیــا یعنی ایاالت متحده دســت پیــدا کرد‪.‬‬ ‫دروغ‌گویی‌هــای ترامــپ کامال واضح و روشــن اســت‪.‬‬ ‫درصــد محبوبت او در آمریــکا در حال حاضر ‪ 43‬درصد‬ ‫اســت و نســبت به درصــد محبوبیت او در ســالی که‬ ‫به دفتر ریاســت‌جمهوری آمریــکا راه یافت‪ ،‬یک درصد‬ ‫کاهــش یافته‌اســت‪ .‬اما ایــن روزها هیــچ تحلیل‌گری‬ ‫نمی‌توانــد بــا قاطعیــت بگویــد ترامــپ ســال آینده‬ ‫دوبــاره رئیس‌جمهــوری آمریــکا نخواهــد شــد‪ .‬اتفاقا‬ ‫هنوز هــم او را فــردی بی‌رقیــب می‌دانند‪.‬‬

‫‪  50 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫سیاســتمداران دروغ می‌گویند‪ ،‬اما چرا مردم همیشــه‬ ‫گــول آن‌ها را می‌خورنــد؟ مردم اغلب اوقــات در برابر‬ ‫سیاســتمداران بدترین تصمیم‌هــا را می‌گیرند‪ .‬دروغ‌ها‬ ‫ب ‌هراحتــی حــواس آن‌هــا را پــرت می‌کنــد‪ .‬آن‌هــا به‬ ‫سیاســتمدارانی که با رأی خودشان به قدرت رسیده‌اند‪،‬‬ ‫اعتماد دارند‪ .‬اخیرا دو اندیشــمند در دانشــگاه بریگام‬ ‫یانــگ‪ ،‬روی مورد خــاص ترامــپ مطالعاتــی را انجام‬ ‫داده‌انــد تــا با دالیل مــردم در مورد اعتمــاد به ترامپ‬ ‫آشــنا شــوند‌‪ .‬ترامــپ خــودش را یــک جمهوری‌خواه‬ ‫معرفــی کرده‪ ،‬اما بســیاری از کارهایی کــه انجام داده‪،‬‬ ‫خالف عقایــد جمهوری‌خواهان آمریکایی اســت‪ .‬برای‬ ‫مثــال جریان تجــارت آزاد و اعتماد به روســیه‪ ،‬جزو دو‬ ‫مــورد مهمــی هســتند که نشــان می‌دهــد ترامپ در‬ ‫حقیقت یــک جمهوری‌خواه نیســت و صرفــا خودش‬ ‫را جمهوری‌خــواه معرفــی کــرده‪ ،‬اما جالب اســت که‬ ‫بســیاری از رأی‌دهنــدگان جمهوری‌خــواه هنــوز به او‬ ‫وفادار مانده‌انــد‪ .‬دلیلش واضح اســت؛ ترامپ انتخاب‬ ‫آن‌هاســت و نمی‌خواهند به انتخاب خود پشــت کنند‪.‬‬ ‫در واقــع اعتمــاد به سیاســتمداران و گول خــوردن در‬ ‫اکثــر مواقع دالیل شــخصی دارد‪.‬‬ ‫البتــه برخی مواقع دالیل دیگری برای گول خوردن مردم‬ ‫از سیاســتمداران وارد ماجرا می‌شود‪ .‬اکثر سیاستمداران‬ ‫آمــار و ارقام را به نفع خودشــان دســت‌کاری می‌کنند‪.‬‬ ‫یعنــی از آمــار و ارقــام جعلی کــه با اهــداف و منافع‬ ‫خودشان هم‌ســو شــده‪ ،‬بهره می‌گیرند‪ .‬به این ترتیب‪،‬‬ ‫آن‌هــا اکثر مواقــع در حال سوءاســتفاده از آمار و ارقام‬ ‫هســتند‪ .‬اســتفاده از آمار جعلی‪ ،‬تاریــخ دور و درازی‬ ‫هــم دارد‪ .‬بــرای مثال مــارک تواین در ســال ‪ 1906‬در‬ ‫کتــاب خــود برای نخســتین بــار‪ ،‬نخســت‌وزیر وقت‬ ‫بریتانیــا را بــه دروغ‌گویی و اســتفاده از آمــار جعلی‬ ‫متهــم کرد ‌ه اســت‪ .‬اما چــرا مردم گــول آمــار و ارقام‬ ‫کذبــی را می‌خورند کــه سیاســتمداران ارائه می‌دهند؟‬ ‫یک دلیل مهم این اســت که اغلب افــراد نگاه انتقادی‬ ‫نســبت به آماری که می‌شــنوند‪ ،‬ندارند‪ .‬در واقع آن‌ها‬ ‫اطالعــات را مصرف می‌کنند‪ ،‬بــدون این‌که آن اطالعات‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪50 Kheradmand‬‬


‫بعید اســت در شــبکه‌های اجتماعی دســت به چنین‬ ‫حــذف شــد‪ ،‬اما همــان موقع جنجــال زیــادی را به پا‬ ‫کاری بزننــد‪ .‬در واقــع اگر آن‌ها عادت بــه فحش دادن این‌جــا فقــط چیزی بگــو که جلــوی مامانت کــرد‪ .‬پیودی‌پای هم یــک یوتیوبر و کمدین اســت که‬ ‫ندارند‪ ،‬خیلی بعید اســت حس ســرکوب شــدن داشته هــم می‌گی!‬ ‫علیــه یک گــروه خاص اظهاراتی داشــت کــه به نوعی‬ ‫باشــند و بخواهنــد در فضــای مجازی به جــای فضای فحاشــی آدم‌هایی که شــهرت ندارند‪ ،‬در فضای مجازی فحاشــی و توهیــن به شــمار می‌آمــد‪ .‬به خاطــر این‬ ‫واقعی فحاشــی کننــد‪ .‬اما آن‌هــا که اغلــب در دنیای به‌نــدرت می‌توانــد جنجال بــه پا کند‪ ،‬امــا بددهانی و اظهــارات بود که خیلی‌هــا هم همکاری خــود را با او‬ ‫واقعــی فحــش می‌دهند‪ ،‬احتمــاال در فضــای مجازی بدزبانــی افرادی که شــهرت دارند‪ ،‬قطعا جنجال‌برانگیز قطــع کردند‪ .‬این در حالی اســت که آن زمان پیودی‌پای‬ ‫هــم همین رویــه را در پیش می‌گیرند‪ .‬امــا اگر به این اســت و توجــه همه را به ســوی خود جلــب می‌کند‪ .‬بیشــترین دســتمزد جهان را به عنوان یوتیوبر دریافت‬ ‫فکر کنند کــه ردپای فحش و بد و بیراه گفتن‌هایشــان جک مینارد یکی از مشــاهیری اســت که در سال ‪ 2011‬می‌کــرد‪ .‬او از برنامه‌هــای تبلیغاتی گــوگل هم حذف‬ ‫در فضــای مجــازی باقــی می‌مانــد‪ ،‬احتمــاال منصرف توییت‌های جنجالی داشــت‪ .‬این توییت‌ها برای برخی شــد‪ .‬در واقع فحاشــی علیه یــک گروه خــاص باعث‬ ‫می‌شــوند‪ ،‬در واقــع‬ ‫شد از بســیار مسائل‬ ‫قوانیــن می‌توانــد‬ ‫محروم شود‪ .‬البته او‬ ‫مقوله‬ ‫به‬ ‫نسبت‬ ‫که‬ ‫نظری‬ ‫هر‬ ‫و‬ ‫دارند‬ ‫که‬ ‫‌ای‬ ‫ه‬ ‫عقید‬ ‫هر‬ ‫با‬ ‫باشد‬ ‫بهتر‬ ‫شاید‬ ‫تــا حــدودی نقــش‬ ‫بعدا بابــت اظهارات‬ ‫بازدارنــده را در ایــن‬ ‫خــود عذرخواهــی‬ ‫جلوی‬ ‫که‬ ‫بگویند‬ ‫را‬ ‫چیزهایی‬ ‫همان‬ ‫فقط‬ ‫فضا‬ ‫این‬ ‫در‬ ‫هم‬ ‫باز‬ ‫دارند‪،‬‬ ‫اخالق‬ ‫زمینــه بــرای آن‌هــا‬ ‫کــرد‪ ،‬امــا دیگــر‬ ‫ایفــا کنــد‪ .‬آن‌ها که‬ ‫فایده‌ای نداشــت‪ .‬او‬ ‫است‪.‬‬ ‫نفعشان‬ ‫به‬ ‫احتماال‬ ‫کنند‬ ‫سکوت‬ ‫وگرنه‬ ‫‌گویند‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫هم‬ ‫مادرشان‬ ‫ســونامی فحــش در‬ ‫بارهــا تالش کــرد از‬ ‫فضای مجــازی به راه‬ ‫خــودش دفــاع کند‪،‬‬ ‫می‌اندازنــد‪ ،‬اغلــب‬ ‫امــا درنهایــت ایــن‬ ‫نــگاه متفاوتی به مقوله اخالق‌مــداری در زندگی دارند‪ .‬نژادهــا توهین‌آمیز بود و به نوعی فحاشــی علیه آن‌ها اظهــارات او را از بســیاری از برنامه‌هــا محــروم کرد‪.‬‬ ‫در واقــع آن‌ها یا به اخالق‌مداری بــاور ندارند یا باوری به شــمار می‌آمد‪ .‬همین مســئله باعث شد او درنهایت شــاید همان‌طور که یکی از ســلبریتی‌ها گفته‪ ،‬فضای‬ ‫متفــاوت از بــاور رایــج دارنــد‪ .‬همیــن تفاوت‌ها هم بابــت توییت‌هایــش عذرخواهــی کنــد‪ .‬مینــارد بعدا مجــازی جای این نیســت کــه کاربران هرچه دلشــان‬ ‫باعث می‌شــود پرســه زدن در فضای مجــازی همراه با گفــت‪« :‬در شــبکه‌های اجتماعی چیــزی را نگویید که می‌خواهد‪ ،‬بگویند‪ .‬شــاید بهتر باشــد بــا هر عقیده‌ای‬ ‫انواع و اقســام فحش‌هــا همراه باشــد‪ .‬همین اختالف جلــوی مادرتان هــم نمی‌گویید‪ ».‬تن والــز یکی دیگر کــه دارنــد و هر نظــری که نســبت به مقولــه اخالق‬ ‫عقایــد گاهــی می‌تواند در دنیــای مجازی آتــش به پا از مشــاهیر اســت که در فضای مجازی به برخی افراد دارنــد‪ ،‬بــاز هــم در این فضا فقــط همــان چیزهایی‬ ‫کنــد‪ .‬وقتــی پای ســلبریتی‌ها و افراد مشــهور به میان توهیــن کــرده بود و آن‌هــا را یک گونه خــاص معرفی را بگوینــد کــه جلوی مادرشــان هم می‌گوینــد‪ .‬وگرنه‬ ‫می‌آیــد‪ ،‬این قضیه جدی‌تر می‌شــود و بــه این ترتیب‪ ،‬کــرده بــود‪ .‬به خاطــر همیــن اظهــارات‪ ،‬او از حضور ســکوت کنند احتماال به نفعشــان اســت‪.‬‬ ‫در یــک جشــنواره هم محروم شــد‪ .‬البته اظهــارات او‬ ‫ماجــرا هــم جنجالی‌تر می‌شــود‪.‬‬

‫‪  49 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪49 Kheradmand‬‬


‫نیم‌نگاهی بر فحاشی در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی‬

‫از همــان ابتــدا‪ ،‬غولی بی‌شــاخ‌ودم دیده می‌شــد که‬ ‫امنیــت و آرامــش را از همه انســان‌ها ســلب می‌کند‪.‬‬ ‫اغلب منتقدان شــبکه‌های مجازی این‌طــور می‌گویند‬ ‫که فضای مجازی یک فضای مســموم اســت‪ ،‬هر کسی‬ ‫هــم می‌خواهــد وارد این دنیا شــود‪ ،‬باید با ماســک و‬ ‫وســایل ایمنــی قدم بــردارد‪ .‬یکــی از دالیلی کــه برای‬ ‫توجیه مســمومیت این فضا آورده می‌شــود‪ ،‬فحاشــی‬ ‫آزادانه در آن اســت‪ .‬اما مســائلی وجــود دارد که قضیه‬ ‫توهین و فحاشــی در فضــای مجــازی را کمی پیچیده‬ ‫می‌کنــد‪ .‬بــرای مثال برخی کارشناســان بــه آزادی بیان‬ ‫اشــاره می‌کنند و به همین خاطر مســئله اســتفاده از‬ ‫الفاظی که از دیدگاه عمومی مناســب نیســت‪ ،‬یا حتی‬ ‫زشــت محســوب می‌شــود‪ ،‬پیچیده می‌شود‪.‬‬

‫نسیمبنایی‬ ‫فحش می‌دهم پس هستم‬

‫«فحش خوب اســت‪ ،‬اگر فحش نباشــد‪ ،‬آدم خشــمش‬ ‫را چــه کار کنــد؟» این را یکــی از کاربران شــبکه‌های‬ ‫اجتماعی به شــوخی‪ ،‬درباره فحاشــی در فضای مجازی‬ ‫می‌گویــد‪ .‬نگاه کاربــران فضای مجازی به فحاشــی در‬ ‫ایــن محیط کامــا متفاوت اســت‪ .‬برخــی آن را مانند‬ ‫فضــای واقعی‪ ،‬بد می‌داننــد و برخی هــم آن را ابزاری‬ ‫مناســب برای بــروز خشــم و ناراحتی خــود می‌دانند‪.‬‬ ‫فحاشــی می‌توانــد فضــای مجــازی را بــه محیطــی‬ ‫آزاردهنــده بــرای برخی از کاربــران تبدیل کنــد‪ .‬برای‬ ‫مثال فحاشــی علیه یــک گروه نژادی یــا مذهبی خاص‬ ‫می‌توانــد آن گــروه را اذیت کند‪ .‬قوانینــی وجود دارند‬ ‫که دســت کاربران را برای فحاشــی به نژادهای مختلف‬

‫می‌بنــدد‪ .‬در واقــع توهین و تحقیر فرد یــا گروهی که‬ ‫بــه نژاد خاصی تعلق دارد یــا ملیت و مذهب متفاوتی‬ ‫دارد‪ ،‬یــک عمل غیرقانونی به شــمار می‌آیــد‪ .‬مقامات‬ ‫قانونــی از این طریق تالش کرده‌اند جلوی فحاشــی به‬ ‫گروه‌های نــژادی مختلف را بگیرند‪ .‬قشــر دیگری هم‬ ‫هســتند که در فضای مجازی آســیب‌پذیرتر هســتند؛‬ ‫کــودکان‪ .‬قاعدتا نباید این‌طور باشــد‪ ،‬امــا کودکان هم‬ ‫تقریبــا به اندازه افراد بزرگ‌ســال به اینترنت و درنتیجه‬ ‫به مضامین درون شــبکه‌های اجتماعی دسترسی دارند‪.‬‬ ‫به همین خاطر اســت که بایــد محدودیت‌هایی ایجاد‬ ‫شــود‪ .‬البته اغلب می‌گوینــد این کودکان هســتند که‬ ‫باید محدود شــوند‪ .‬در واقع آن‌ها نباید در هر شرایطی‬ ‫به هر مضمونی در اینترنت دسترســی داشــته باشــند‪.‬‬ ‫به همین خاطر اســت که دولت‌هــا در این زمینه ورود‬ ‫کرده‌انــد و قوانینی وضع کرده‌اند تا محتوای نامناســب‬ ‫در معــرض دید کــودکان قــرار نگیــرد‪ .‬واقعیــت این‬ ‫اســت که مضمــون توهین‌آمیز در فضــای مجازی برای‬ ‫بزرگ‌ســاالن هــم با ســرعت در حــال افزایش اســت‪.‬‬ ‫مســئوالن شــبکه‌های اجتماعی هم در این زمینه اقدام‬ ‫زیــادی نمی‌کنند و فیلتــری برای این مضامیــن ندارند‪.‬‬ ‫به همین خاطر اســت که شــاهد افزایش فحاشــی در‬ ‫ســطوح مختلــف فضای مجــازی هســتیم و هر جایی‬ ‫می‌توانیــم ردی از فحــش پیدا کنیم‪.‬‬

‫ردپای جرم‬

‫حتما بارها و بارها این صحنــه را دیده‌اید که دو راننده‬ ‫بــا هم درگیر می‌شــوند و یکی به دیگری یــا هر دو به‬ ‫همدیگر فحش می‌دهند و می‌گذرند‪ .‬شــاید بســیاری‬ ‫از کاربــران فضــای مجازی تصور می‌کننــد فحش دادن‬

‫‪  48 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫در شــبکه‌های اجتماعی مثل فحش دادن پشــت فرمان‬ ‫ماشــین اســت‪ .‬اما همان‌طور که گاهی فحاشی پشت‬ ‫فرمــان می‌توانــد جرقه‌هــای دعواهای بزرگــی را بزند‪،‬‬ ‫فحاشــی در فضــای مجازی هــم می‌توانــد گریبان فرد‬ ‫فحــاش را بگیــرد‪ .‬در واقــع کســانی‌که در شــبکه‌های‬ ‫مجــازی فحش می‌دهند‪ ،‬بــه نوعی ردپایــی از خود به‬ ‫جــای می‌گذارند‪ .‬اگــر فردی که احســاس اهانت کرده‪،‬‬ ‫مایل باشــد‪ ،‬می‌تواند مســئله را پی‌گیری کنــد‪ .‬در اکثر‬ ‫نقاط دنیا‪ ،‬فحاشــی کردن در فضای مجازی جرم اســت‬ ‫و افراد می‌تواننــد از طریق پلیس این قضیه را پی‌گیری‬ ‫کننــد‪ .‬در ایران هــم پلیس فتا در زمینــه رعایت اصول‬ ‫اخالقی در اینترنت فعالیت دارد و کســان ‌ی که در زمینه‬ ‫فحاشی‌های اینترنتی شکایتی داشــته باشند‪ ،‬می‌توانند‬ ‫از طریــق پلیس فتا پی‌گیری کنند‪ .‬اما مســئله اصلی در‬ ‫مورد فحاشــی در فضای مجازی‪ ،‬بــه اخالق بازمی‌گردد‪.‬‬ ‫در واقــع اختالف‌نظــر در زمینه اخالقی یــا غیراخالقی‬ ‫بودن این کار باعث می‌شــود هم‌چنان شــاهد فحاشی‬ ‫در فضای مجازی باشــیم‪.‬‬

‫پرسه‌زنی مجازی با چاشنی فحش‬

‫زندگــی در دنیــای ارتباطــات بــدون بهــره گرفتــن از‬ ‫شــبکه‌های اجتماعــی تقریبــا ناممکــن اســت‪ .‬همه‬ ‫افراد بــه نوعی با شــبکه‌های اجتماعی ســروکار دارند‬ ‫و هر شــخصی عقیــده و نظری دارد که ممکن اســت‬ ‫تفاوت‌هــای عمیقی بــا عقاید دیگران داشــته باشــد‪.‬‬ ‫فعــاالن شــبکه‌های اجتماعــی چــه بخواهنــد و چه‬ ‫نخواهنــد‪ ،‬بســیاری از مواقــع باید در میــان کوهی از‬ ‫فحش‌هــا و توهین‌ها پرســه بزنند‪ .‬آن‌ها کــه در دنیای‬ ‫واقعی به اصطالح بددهان نیســتند و عفت کالم دارند‪،‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪48 Kheradmand‬‬


‫«روابــط عمومــی بعــدا اعــام می‌کنــد»‪« ،‬از نزدیکان‬ ‫‏بیمار ســوال کنیــد» و نظایر این‌ها مواجه شــد‪ .‬ظاهرا‬ ‫حواشــی هولناک عباس کیارســتمی در این بیمارســتان‬ ‫باعث شــده مســئوالن این‏بیمارستان به شــدت درباره‬ ‫چهره‌های شــناخته شــده رفتار محافظه‌کارانه داشــته‬ ‫باشند! ‏‬ ‫صحبت‌ها ادامه یافت تا اینکه پزشــک معالج شــجریان‬ ‫شــاید برای ایجاد نشــدن تجمع مردم مقابل بیمارستان‬ ‫دراین‌باره توضیح داد‪ .‬‏‬ ‫دیــروز‪ ،‬امــا اخبــار نگران‌کننده کــم نبود‪ .‬یــک فعال‬ ‫موســیقی توییتی نوشــت با این مضمون که «برخالف‬ ‫ادعا‌هــای رســمی‪ ،‬اوضــاع‏محمدرضا شــجریان رو به‬ ‫وخامــت اســت‪ .‬ایشــان به بخــش مراقبت‌هــای ویژه‬ ‫منتقــل شــده‌اند‪ ،‬آن هــم در بیمارســتان ج ‪‎‬م !‪‎‬‏‬ ‫پاســخگو نبــودن و ‏اطالع‌رســانی قطــره‬ ‫چکانــی‪ ،‬بدترین نــوع تشــویش اذهان‬ ‫عمومــی در این قبیــل مواقع اســت»‏‪.‎‬‬ ‫کاوه راد‪ ،‬وکیــل خانــه موســیقی نیــز‬ ‫نوشــت‪« :‬وضعیــت اســتاد شــجریان‬ ‫متاســفانه رو به وخامت اســت‪ .‬ایشان در‬ ‫بخش مراقبت‌هــای ویژه ‏بیمارســتان‬ ‫جم بستری هستند و اقدامات‬ ‫درمانی درحال انجام اســت‪.‎‬‬

‫نوشــت‪« :‬محمدرضا شــجریان‏که چند ســالی است‬ ‫بــه دلیل بیماری بســتری اســت‪ ،‬به دلیــل وخامت‬ ‫حالــش بــه بیمارســتان اعزام شــده اســت‪ ،‬بــا این‬ ‫وجود رئیس بیمارســتان‏جم از ترخیــص او در آینده‬ ‫نزدیــک خبر می‌دهد‪‎».‬‏‏با اینکه کمتر کســی در این‬ ‫زمینه خبررســانی دقیقی کرده اســت‪ ،‬اما شــنیده‌ها‬ ‫و زمزمه‌هــای پراکنده نشــان می‌دهد ظاهــرا دلیل‬ ‫حضــور‏شــجریان در بیمارســتان بــه گفتــه رئیس‬ ‫بیمارســتان «جم» تعبیه راه عروقی برای دارورسانی‬ ‫راحت‌تر بوده اســت‪ .‬‏‬ ‫خبرنگاران موســیقی به شیوه مرســوم قطره‌چکانی‬ ‫در مــورد اخبــار چهره‌هــای مهــم موارد دیگــری را‬ ‫روشــن کرده‌اند‪ :‬اســتاد شــجریان‏دیروز تحت نظر‬ ‫دکتــر بهلولی و دکتر عباســی تحت عمل جراحی‬ ‫قــرار گرفتــه و آن‌طــور که گفته می‌شــود‪،‬‬ ‫جراحــی موفقیت‌آمیــز بــوده ‏اســت‪.‬‬ ‫دکتری که استاد شــجریان را عمل کرده‪،‬‬ ‫دکتــر مهرداد بهلولــی متخصص جراحی‬ ‫عمومی‪ ،‬ســرطان و الپاراســکوپی پزشک‬ ‫‏معالــج وحید شمســایی نیز بــوده و به‬ ‫این دلیــل چهره‌ای رســانه‌ای‬ ‫است‪.‬‬ ‫کم‌کــم اخبــار بهتــر و‬

‫استاد هر چند وقت یک بار برای چکاپ باید چند روزی‬ ‫بروند‏بیمارستان و برای خلط ریه‌شون هم باید یک‬ ‫روز تحت نظر باشند که عفونتی چیزی نباش ‪‎‬ه‬ ‫برای ایشــان دعــا کنیم‪».‬‏‪‎‬‬

‫توییت کاوه راد نگرانی‌ها را به اوج رساند‪.‬‏‬

‫کم‌کــم پای رســانه‌های رســمی نیز به جریان باز شــد‪.‬‬ ‫خبرگزاری مهر از بستری‌شــدن شــجریان خبر داد‪ .‬ایسنا‬ ‫عالوه بر انتشــار خبر‏بستری‌شــدن محمدرضا شجریان‬ ‫از قــول شــاهرخ تویســرکانی نویســنده و روزنامه‌نگار‬ ‫نوشــت که وضع او در فرآیند پزشــکی‏گذشــته است و‬ ‫یــادآوری کرد که اســتاد هر چند وقت‪ ،‬دســت‌کم برای‬ ‫چکاپ‌های تجویزشــده به بیمارســتان مراجعه داشــته‬ ‫اســت‪ .‬ایلنــا‏هم خبــر از ایــن داد که اســتاد در بخش‬ ‫مراقبت‌هــای ویژه (آی‌ســی‌یو) یکی از بیمارســتان‌های‬ ‫تهران است‪ .‬‏‬ ‫بعدتر اخبار تکمیلی هم از راه رســیدند‪ .‬ایســنا نوشت‪:‬‬ ‫«محمدرضا شــجریان هم‌اینک در بخــش مراقبت‌های‬ ‫ویژه (آی‌ســی‌یو) یکی از‏بیمارســتان‌های تهران بستری‬ ‫اســت‪ ،‬اما خانــواده او به ارایه اطالعات بیشــتر در این‬ ‫زمینــه تمایلــی ندارند و خواهــان رعایــت و احترام به‬ ‫‏حریم خصوصــی خانواده خــود هســتند‪ ».‬ایلنا هم با‬ ‫ذکر نام بیمارســتانی که شــجریان در آن بســتری است‪،‬‬

‫امیدوارکننده‌تر نیز از راه رســیدند‪ .‬اخبار و اطالعاتی‬ ‫کــه نگرانی‌هــا را تــا حــدی برطــرف کردنــد‪ .‬دکتر‬ ‫حسن‏عباســی‪ ،‬هماهنگ‌کننده تیم پزشکی شجریان‬ ‫شــرایط عمومــی اســتاد را پایــدار اعــام کــرد‪ .‬این‬ ‫پزشک متخصص که ‪‌٢٨‬سال اســت در‏جریان پرونده‬ ‫درمانی محمدرضا شــجریان قــرار دارد‪ ،‬حال عمومی‬ ‫او را پایدار و مســاعد عنوان کرد و از شــدت نگرانی‬ ‫دوســتداران‏اســتاد کاســت‪« :‬شــرایط اصــا وخیم‬ ‫نیســت و ایشــان برای رســیدگی‌های جزیی که الزم‬ ‫بوده اینجا هســتند‪ .‬او تنها به‌علت کنترل بیشــتر‏در‬ ‫سی‌ســی‌یو بســتری شده اســت»‪.‬‏‬ ‫مدیــر روابــط عمومــی ســازمان نظام پزشــکی نیز‬ ‫گفت‪« :‬استاد شــجریان برای تعبیه راه عروقی جهت‬ ‫دارورسانی راحت به بیمارســتان‏مراجعه کرده است‬ ‫و امــروز یــا فــردا مرخص می‌شــود‪ .‬حــال عمومی‬ ‫شــجریان مساعد اســت»‪ .‬رئیس بیمارســتان «جم»‬ ‫نیز روال درمانی‏شــجریان را مثل گذشته ارزیابی کرد و‬ ‫گفت ایشــان ظــرف امروز یا فردا مرخص خواهد شــد‪.‬‏‬ ‫محمدرضــا ظفرقندی‪ ،‬رئیس‌کل نظام پزشــکی هم طی‬ ‫تمــاس تلفنی بــا رئیس بیمارســتان «جم» ضمــن ابراز‬

‫‪  47 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪47 Kheradmand‬‬


‫استاد محمدرضا شجریان؛ بُگزین ره سالمت‬ ‫اخیــرا نــام اســتاد محمدرضــا شــجریان بار‌هــا و بار‌هــا در‬ ‫رســانه‌ها و فضــای مجــازی تکرار شــد‪ .‬نام هنرمنــد محبوب‬ ‫‏برای طیف گســترده‌ای از حامیانــش دل‌نگرانی‌هایی به دنبال‬ ‫داشــت‪ .‬چه شــده که بعد از چند ماه ســکوت‪ ،‬یک بار دیگر‬ ‫نام خســروی‏آواز ایران به رسانه‌ها رســید؟ آن‌هم در شرایطی‬ ‫که به گفته محمدحســین آقاســی‪ ،‬وکیل محمدرضا شــجریان‬ ‫«در ماه‌هــای اخیر ایشــان‏در منزل تحــت مراقبت‌های ویژه‬ ‫بودند و ســه پرســتار در سه شــیفت به صورت دایم از ایشان‬ ‫پرســتاری می‌کردند‪».‬‏ شــجریان تابســتان ســال گذشــته در‬ ‫بیمارســتان بستری شــد و جمعیت را پریشــان خاطر کرد‪.‬‬ ‫شــایعات پارســال البتــه ختــم بــه خیر شــد و‏بعدتــر دکتر‬ ‫حســن عباسی‪ ،‬پزشــک معالج محمدرضا شــجریان حضور او‬ ‫را در بیمارســتان امری طبیعی و برای انجام آزمایشات‏دوره‌ای‬ ‫دانســت‪.‬‏ شــاید مســأله دیگری که بستری شــدن محمدرضا‬ ‫شــجریان را غم‌انگیــز و نگــران کــرده باشــد بیشــتر به جو‬ ‫عمومــی جامعه در ایــن روز‌ها‏مربوط باشــد‪.‬‬ ‫یــک بــار روزنامه‌نــگاری قدیمــی دربــاره ســیل اخبــار‬ ‫مأیوس‌کننــده‌ای که راه بــ ‌هراه از راه می‌رســید و غمی جدید‬ ‫بــه‏غم‌هــای عمومی می‌افــزود از ترکیــب «خبرتــرس» برای‬ ‫توصیــف وضع و حــال عمومی اســتفاده کرده بــود‪ .‬ترکیبی‬ ‫مانــدگار که امروز‏هــم می‌تواند به کار آید که واقعا بســیاری‬ ‫از ایرانی‌ها از شــنیدن اخبار و شایعات ترسناک درباره هنرمند‬ ‫محبوب‌شــان «خبرترس»‏شــده‌اند‪ .‬ما همه خبرترس شــده‌ایم‬ ‫ایــن روز‌ها و درباره حال اســتاد‪ ،‬از همیشــه بیشــتر‪ .‬از زبان‬ ‫موالنــا زمزمه می‌کنیم «بگزین ره ســامت‪ ،‬تــرک ره بال کن»‪.‬‬ ‫دیــروز خبرنــگار «شــهروند» که بــرای انجام یک‌ســری امور‬ ‫شــخصی به بیمارســتان جم رفته بود‪ ،‬خبر از بســتری شــدن‬ ‫اســتاد محمدرضا‏شــجریان در آن بیمارســتان داد‪ .‬بیمارستانی‬ ‫کــه آخرین بــار نامش بــا ماجرای درگذشــت زنده‌یــاد عباس‬ ‫کیارســتمی رســانه‌ای شــده بود‪.‬‏انتشــار خبر بســتری شدن‬ ‫شــجریان‪ ،‬اما بــه این دلیــل که به‌طور رســمی تأیید نشــده‬ ‫بــود‪ ،‬ممکن نبود‪ .‬مزید بر آن‪ ،‬این پندار ســرگردان در‏هزارتوی‬ ‫افکارمــان بــود که با انتشــار خبر بســتری شــدن اســتاد (که‬ ‫معنــای تلویحــی‌اش می‌توانســت وخیم شــدن حال ایشــان‬ ‫باشــد) به آن‏رســمیت دهد‪.‬‏‪.‬‬ ‫امــا توییــت یکی از خبرنــگاران حوزه موســیقی بــه یک‌باره‬ ‫فضــای مجازی را پــر کرد از نــام محمدرضا شــجریان و انبوه‬ ‫پســت‌ها و‏توییت‌هایی که آرزوی ســامتی او را داشــتند‪ .‬در‬ ‫حقیقت وقتی بهمــن بابــازاده‪ ،‬روزنامه‌نگار حوزه موســیقی‬ ‫خبر داد که محمدرضا‏شــجریان در بیمارســتان بســتری شده‬ ‫و حــال عمومــی ایشــان ظاهرا چنــدان خوب نیســت؛ انگار‬ ‫ســیل‌بند از میان برداشته شــد و مخاطبان‏ماندند و هنرمندی‬ ‫که عمــری خاطــره خوب براشــان ســاخته بــود‪ .‬مخاطبان و‬ ‫خواننــده‌ای کــه همه عمرش ســعی کرده بــود از مردمــش جدا‏نشــود‪ .‬مخاطبان‬ ‫ماندنــد و خســروی آواز ایــران‪ ،‬خواننده صبح اســت ســاقیا‪ ،‬اشــک مهتاب‪ ،‬ســاز‬ ‫خامــوش‪ ،‬فریــاد‪ ،‬خون جوانان وطن‪،‬‏مرغ ســحر و البته ربنایی که شــاید هر ایرانی‬ ‫یک‌بــار هم که شــده پای ســفره افطــار خاطره‌ای با آن ســاخته باشــد‪.‬‏‬ ‫تماس‌های متعدد «شــهروند» با بیمارســتان جم با «خبری نداریــم»‪« ،‬نمی‌دانیم»‪،‬‬ ‫‪  46 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪46 Kheradmand‬‬




43 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 59 -Jan/Feb 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ دی | بهمن‬- ۵۹ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 43 


42 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 59 -Jan/Feb 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ دی | بهمن‬- ۵۹ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 42 


‫کار زیرنویس از ترجمه کتاب سخت‌تر است‬

‫دنیــای ترجمه دنیای متنوعی اســت‪ .‬از دنیای کتاب‌ها‬ ‫و مقاالت گرفتــه تا دنیای ترجمه برای فیلم و ســریال‬ ‫می‌تواند متفاوت باشــد‪ .‬از میالد دربــاره این موضوع‬ ‫می‌پرســم که پاســخ می‌دهد‪« :‬فــرق کار ترجمه فیلم‬ ‫بــا مقالــه و کتــاب ایــن اســت که شــما هــر روز با‬ ‫اصطالحات جدید مواجه می‌شــوید‪ .‬می‌توانید ســطح‬ ‫خودتــان را از نظر زبــان باال ببرید‪.‬‬ ‫چــون داخــل فیلم‌هــا اصطالحــات جدید سیاســی‪،‬‬ ‫علمی‪ ،‬پزشــکی و ‪ ...‬مطرح می‌شــود که آن را ســخت‪،‬‬ ‫امــا هیجان‌انگیــز و پردردســر می‌کنــد‪ .‬در کل زبانی‬ ‫که داخل فیلم‌ها اســتفاده می‌شــود به زبــان محاوره‬ ‫نزدیک‌تــر اســت و این هــم می‌تواند آن را دشــوارتر‬ ‫کند‪ .‬بــه نظرم در دنیــای گوناگون ترجمــه‪ ،‬زیرنویس‬ ‫هم جایــگاه خــودش را دارد‪ .‬به طــوری که حتی یک‬ ‫مترجــم حرفه‌ای هــم بخواهــد فیلمی را بــا خانواده‬ ‫ببینــد دنبــال یک زیرنویــس باکیفیت خواهــد بود تا‬ ‫منظور و مفهوم فیلم را به طور کامل بتواند برســاند»‪.‬‬

‫بعضی فیلم‌ها به اطالعات قبلی نیاز دارند‬

‫میــاد در طــول ایــن هفت ســال ترجمــه فیلم‌ها و‬ ‫پویانمایی‌های مختلفی را انجام داده اســت‪ .‬او درباره‬ ‫میزان وقتــی که باید روی هر کدام بگــذارد‪ ،‬می‌گوید‪:‬‬ ‫«ترجمــه یــک فیلــم بســته به ژانر و ســال ســاخت‬ ‫می‌توانــد تفاوت‌هایی داشــته باشــد‪ .‬مثــا فیلم‌های‬ ‫دنیــای ابرقهرمانی‌هــا نیــاز بــه ایــن دارند که شــما‬ ‫پیش‌زمینــه‌ای از دنیای آن‌ها داشــته باشــید تا بتوانید‬ ‫ترجمــه کنید‪ .‬همچنیــن فیلم‌هایی کــه از روی کتاب‬ ‫ســاخته می‌شــوند ممکن اســت نیاز به رجــوع به آن‬ ‫کتاب داشــته باشند‪ .‬بســتگی به همین سخت یا آسان‬ ‫بــودن دارد و از یــک تــا چهار روز ممکن اســت طول‬ ‫بکشد‪ .‬فیلم‌های غیرانگلیســی هم به خاطر اشکاالتی‬ ‫کــه ممکــن اســت در زیرنویس انگلیســی بــه وجود‬ ‫بیاید‪ ،‬بهتر اســت مترجــم یک پیش‌زمینــه از آن زبان‬ ‫داشــته باشــد تا بتواند ترجمــه دقیقی ارائــه دهد‪ .‬به‬ ‫طــور معمول که از روی زیرنویس رســمی فیلم ترجمه‬ ‫صــورت می‌گیــرد‪ ،‬اما برای بعضی کار‌ها ممکن اســت‬ ‫به صــوت فیلم هم مراجعــه کنیم»‪.‬‬

‫به خاطر عشــقم بــه دنیای واژه‌هــا به دنیای‬ ‫زیرنویس پا گذاشــتم‬

‫محمدی با ‪ ۷‬ســال تجربه در حــوزه ترجمه زیرنویس‪،‬‬ ‫معتقد اســت یــک مترجم خــوب باید دایــره واژگان‬ ‫فارســی‌اش هــم به انــدازه کافــی غنی باشــد‪« .‬هدی‬ ‫محمــدی»‪ ۲۷ ،‬ســاله‪ ،‬کارش را بــا ترجمــه کتــاب به‬ ‫صــورت رایگان برای ســایت‌ها آغاز کرده اســت‪ .‬حاال‬ ‫در کارنامــه کاری‌اش تجربــه‌ای هفــت ســاله از انواع‬ ‫ترجمــه کتاب‪ ،‬کمیک‪ ،‬پویانمایی‪ ،‬فیلم و ســریال دارد‪.‬‬ ‫این مترجم‪ ،‬تحصیالت کارشناســی ارشد طراحی شهری‬ ‫دارد و خــودش از ترجمــه کردن و زیرنویــس دادن به‬ ‫عنــوان عشــقی صحبــت می‌کند کــه نمی‌شــود ازآن‬

‫از دنیای ترجمه نمی‌توان دل کند‬

‫هــر کســی بــرای ورود به شــغل اش ماجرایــی دارد‪.‬‬ ‫هــدی دربــاره نحــوه ورودش بــه دنیــای زیرنویــس‬ ‫این‌گونه توضیــح می‌دهد‪« :‬من با ترجمــه کتاب برای‬ ‫ســایت شــروع کردم‪ .‬این کار را به صورت رایگان انجام‬ ‫می‌دادم‪ .‬ســپس یک ســری مشــکالتی پیــش آمد که‬ ‫سایت بســته شــد و من وارد ترجمه دنیای پویانمایی‬ ‫شــدم‪ .‬آن‌جــا به‌تدریــج کار‌هــای مختلــف زیرنویس‬ ‫انجــام دادم‪ .‬من قبــل از آن کتاب ترجمه کــرده بودم‪،‬‬ ‫امــا می‌خواســتم در محــاوره و دیالوگ‌نویســی هــم‬ ‫خــودم را تقویت کنم‪.‬‬ ‫واقعیــت ایــن اســت کــه وقتــی وارد دنیــای ترجمه‬ ‫زیرنویــس می‌شــوید‪ ،‬این عالقــه آدم را می‌کشــاند و‬ ‫دیگــر نمی‌توانیــد از آن دل بکنید‪ .‬کال دنیــای واژه‌ها‬ ‫بــرای من دنیــای جذابی اســت‪ .‬مدتی پــس از این‌که‬ ‫وارد این رشــته شــدم‪ ،‬ســعی کردم دانشــم را در این‬ ‫حیطــه افزایــش دهــم‪ .‬همــه تالشــم ایــن بــود که‬ ‫اطالعاتــم دربــاره ترجمــه را زیاد کنم‪ .‬مســئله دیگر‬ ‫آشــنایی عمیق با پیچیدگی‌های زبان فارســی است که‬ ‫بــه نظرم تاثیر مهمی در موفقیــت در امر ترجمه دارد‬ ‫و متاســفانه کمتر بــه آن توجه می‌شــود»‪.‬‬

‫حقوق ما ضایع می‌شود‬

‫زیرنویس‌هــا معموال به صورت رایگان در ســایت‌های‬ ‫مختلــف عرضــه می‌شــوند‪ .‬همیــن باعث می‌شــود‬ ‫کنجکاو شــویم تا ببینیــم مترجمان منبع درآمدشــان‬ ‫کجاســت و آیــا حقوق‌شــان به انــدازه کافــی رعایت‬ ‫می‌شــود یــا خیــر‪ .‬هــدی محمــدی در ایــن بــاره‬ ‫می‌گویــد‪« :‬من ایــن کار را تقریبا رایگان شــروع کردم‪.‬‬ ‫بعضی ســایت‌ها در ازای ترجمه بهمان دســتمزد‌هایی‬ ‫می‌دهنــد که زیاد نیســت‪ .‬البته درآمد مــن در همان‬ ‫زمــان هــم در حدی بــود کــه بتوانم از پــس مخارج‬ ‫دانشــجویی خودم بربیایم‪.‬‬ ‫بعــد از مدتی که توانســتم وارد کار ترجمه برای دوبله‬ ‫شــوم‪ ،‬کارم بــه درآمدزایی رســید‪ .‬اســتفاده بی‌اجازه‬ ‫از زیرنویــس متاســفانه زیــاد اتفــاق می‌افتــد‪ .‬عالوه‬ ‫بــر بعضــی ســایت‌ها‪ ،‬متاســفانه پیش آمــده بعضی‬ ‫اســتودیو‌ها هم بدون رعایت حقوق مترجم زیرنویس‬ ‫را برای دوبالژ اســتفاده می‌کنند‪ .‬بعضی از استودیو‌ها‬ ‫پیــش آمده پــس از اعتــراض ما حق ضایع شــده ما را‬ ‫برگردانده‌انــد‪ ،‬امــا بعضی‌ها انگار اصال برایشــان مهم‬ ‫نیست»‪.‬‬

‫فارسیمان هم باید قوی باشد‬

‫زیرنویس‌هایــی کــه بــرای فیلم‌ها اســتفاده می‌کنیم‬ ‫گاهی دچار اشکاالتی هســتند که باعث می‌شود فیلم‬ ‫را نتوانیم درســت متوجه شــویم و بــه اندازه کافی‬ ‫از تماشــایش لذت نبریم‪ .‬هدی درباره توانایی‌های‬ ‫الزم بــرای مترجم خوب شــدن در دنیای زیرنویس‬ ‫می‌گویــد‪« :‬یک مترجم خوب طبیعتــا باید از زبان‬ ‫مبــدا اطالعات کافی داشــته باشــد‪ .‬او باید فیلم و‬

‫‪  41 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫بقیه در صفحه ‪52‬‬

‫چیزی بیــن دو تا پنج میلیون تومان در مــاه از این راه‬ ‫درآمد کســب کند‪».‬‬

‫دل کنــد‪ .‬با «هــدی محمــدی» درباره شــغل جالبش‬ ‫گفت‌وگویی داشــتیم کــه از نظرتــان می‌گذرد‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫بقیه در صفحه ‪41‬‬ ‫‪41 Kheradmand‬‬


‫گفت‌وگو با ‪ ۲‬مترجم زیرنویس درباره‌ی شغل متفاوتشان‬

‫هیجان‌انگیز‪ ،‬اما پردردسر‬ ‫محمدعلیمحمدپور‬ ‫این روز‌ها با فراگیر شــدن ســایت‌ها و اپلیکیشــن‌های‬ ‫قانونی دانلود فیلم‪ ،‬امکان تماشــای فیلم و سریال‌های‬ ‫روز دنیــا برای مــا فراهم اســت‪ .‬در این بیــن‪ ،‬افرادی‬ ‫در ایجــاد این امکان نقــش به ســزایی دارند که خیلی‬ ‫کمتــر دیده می‌شــوند‪ .‬وقتی یــک زیرنویــس دقیق و‬ ‫باکیفیت ارائه می‌شــود‪ ،‬لذت تماشــای فیلم و ســریال‬ ‫هم دوچندان می‌شــود‪.‬‬ ‫آن‌هــا آدم‌هــای فیلم‌بیــن و عالقه مندی هســتند که‬ ‫ســاعت‌های زیــادی برای ترجمــه وقــت می‌گذارند‪ ،‬با‬ ‫ســرعت و دقــت زیــاد کار می‌کنند تا در ســریع‌ترین‬ ‫زمــان‪ ،‬اولین فایل زیرنویــس را برســانند‪ .‬در نهایت به‬ ‫جــز آمــار دانلــود و کامنت‌هایی که در وب ســایت‌ها‬ ‫گذاشــته می‌شــود ایــن کار دســتاورد مالــی زیــادی‬ ‫برای‌شــان نــدارد‪ .‬در پرونــده امــروز به ســراغ دو نفر‬ ‫از فعــاالن عرصــه تولیــد زیرنویس رفته‌ایم تا با شــغل‬ ‫جالــب آن‌ها بیشــتر آشــنا شــویم‪ .‬البته پیــدا کردن و‬ ‫گفتگــو بــا آن‌ها کار چنــدان آســانی هم نبــود‪ .‬انگار‬ ‫ناشــناس ماندن یــک روش کاری برای آن‌هاســت‪.‬‬

‫شغل‌مان هیجان‌انگیز‪ ،‬اما پردردسر است‬

‫طاهرخانــی‪ ،‬مهندســی نرم‌افــزار خوانــده و تاکنــون‬ ‫زیرنویــس بیش از ‪ ۲۳۰‬فیلم را تهیه کرده اســت‪« .‬میالد‬ ‫طاهرخانــی» ‪ ۲۹‬ســاله اســت‪ .‬کارشناســی مهندســی‬ ‫نرم‌افزار خوانده و ســاکن تاکســتان قزوین است‪ .‬میالد‬ ‫از هفت ســال پیش کار ترجمه زیرنویس را شروع کرده‬ ‫اســت و خودش می‌گویــد تاکنــون ‪ ۲۳۰‬کار مختلف را‬

‫ترجمه کرده اســت‪ .‬او هم اینک بــرای جایی به صورت درآمدمــان بابــت هر فیلــم بین ‪ ۶۰‬تــا ‪۶۰۰‬‬ ‫قــراردادی یــا اســتخدام کار ترجمــه انجــام نمی‌دهد هزارتومان اســت‬

‫و بــه صورت مســتقل کار می‌کنــد‪ .‬از طریــق یکی از‬ ‫وب ســایت‌های ارائــه زیرنویس میالد را پیــدا کردیم و‬ ‫درباره شــغل‌اش از او پرسیدیم‪.‬‬

‫فیلم هندی زیاد می‌دیدم‬

‫بســیاری از زیرنویــس کنندگان خودشــان از خوره‌های‬ ‫فیلــم دیدن هســتند‪ .‬میالد هــم این موضــوع را تایید‬ ‫می‌کنــد و می‌گویــد آن موقــع فیلــم زیــاد می‌دیدم‪.‬‬ ‫البتــه خودش توضیح می‌دهد کــه آن اوایل فیلم هندی‬ ‫زیاد تماشــا می‌کــردم‪ .‬او دربــاره ماجــرای ورودش به‬ ‫دنیــای ترجمــه زیرنویس می‌گوید‪« :‬راســتش شــرایط‬ ‫زندگــی‌ام بــه گونه‌ای بود کــه وقت زیادی بــرای فیلم‬ ‫دیــدن داشــتم‪ .‬با دیــدن ایــن فیلم‌ها‪ ،‬زبــان هندی و‬ ‫انگلیســی‌ام حســابی تقویت شــده بود‪ .‬به‌تدریج فکر‬ ‫کردم خــوب اســت وارد کار ترجمه هم بشــوم‪.‬‬ ‫آن اوایــل فقط کار‌هــای بالیــوودی را ترجمه می‌کردم‬ ‫بــه این‌دلیــل کــه آن موقــع کمتــر زیرنویس می‌شــد‬ ‫و مخاطــب خوبــی هــم داشــت‪ .‬ایــن کار بــرای من‬ ‫هــم تمرینی برای بهتر شــدن زبــان انگلیســی بود و‬ ‫هــم احســاس می‌کردم کار ســودمندی اســت و کمک‬ ‫می‌کنــد مــردم بتواننــد فیلم‌های مــورد عالقه‌شــان را‬ ‫ب ‌هراحتی تماشــا کننــد‪ .‬البته که درآمد کمــی هم برای‬ ‫مــن ایجاد کرده بــود‪ .‬به‌تدریج که جلوتــر رفتم بعد از‬ ‫یک ســال سراغ فیلم و ســریال‌های آمریکایی هم رفتم‬ ‫و آن‌هــا را هم ترجمــه کردم»‪.‬‬

‫‪  40 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫میــاد معتقد اســت‪ ،‬درآمد ترجمه زیرنویــس در ایران‬ ‫راضی‌کننده نیســت‪ .‬آن را با کشــور‌های دیگر مقایسه‬ ‫می‌کنــد و می‌گویــد این‌جــا نمی‌شــود روی درآمد این‬ ‫کار حســاب بــاز کــرد‪ .‬او دالیلــش را ایــن طــور ذکر‬ ‫می‌کنــد‪« :‬اولین مشــکلی که وجود دارد این اســت که‬ ‫صنفی نداریم؛ بنابراین به رســمیت شناخته نمی‌شویم‬ ‫و حقوق‌مــان ب ‌هراحتی ممکن اســت ضایع شــود‪ .‬دوم‬ ‫این‌کــه این جــا قانــون کپ ‌یرایــت رعایت نمی‌شــود‪.‬‬ ‫به شــکل گســترده‌ای کپــی‌کاری انجام می‌شــود‪ .‬مورد‬ ‫مهم‌تــر از همــه ایــن اســت که جایــی وجود نــدارد‬ ‫بتوانیــم به طــور منظم بــا آن جــا همــکاری کنیم و‬ ‫بدانیــم که حقــوق مشــخصی می‌گیریم‪.‬‬ ‫همــه این‌هــا باعــث می‌شــود کــه در شــرایط فعلی‬ ‫نتــوان روی درآمد ترجمه زیرنویس حســاب کرد‪ .‬این‌ها‬ ‫در حالــی اســت که واقعــا خیلی هــم کارمــان دیده‬ ‫نمی‌شــود و فقط عشــق اســت کــه آدم‌هــا را در این‬ ‫کار نگــه مــی‌دارد‪ .‬با این حــال بعضی ســایت‌ها برای‬ ‫زیرنویــس‪ ،‬خطــی ‪ ۱۰۰‬تــا ‪ ۳۵۰‬هــزار تومان حســاب‬ ‫می‌کننــد کــه اگر مثال فیلمی ‪ ۷۰۰‬خط داشــته باشــد‪،‬‬ ‫می‌شــود چیزی بیــن ‪ ۷۰‬تــا ‪ ۲۴۰‬هزار تومــان‪ .‬بعضی‬ ‫ســایت‌ها هم که بودجه مالی کمتری دارنــد‪ ،‬برای هر‬ ‫فیلم بیــن ‪ ۶۰‬تا ‪ ۱۰۰‬هــزار تومان دســتمزد می‌دهند‪.‬‬ ‫بــرای دوبله هــم از دقیقــه‌ای دو هزار تومان تا شــش‬ ‫هزار تومان پرداخت می‌شــود‪ .‬یعنی بــرای یک فیلم تا‬ ‫‪ ۶۰۰‬هــزار تومان! در مجموع و بــه طور میانگین‪ ،‬یک‬ ‫نفر ممکن اســت در پرکارتریــن و منظم‌ترین حالت‌ها‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪40 Kheradmand‬‬


‫می‌کنــد کــه‏مــردم می‌توانند خشــم و غضــب خود‬ ‫نســبت به وضــع سیاســی موجــود را بــر آن بازتاب‬ ‫دهنــد‪« .‬جنبــش پنــج ســتاره» همان‌قدر بــا جنبش‬ ‫«اشــغال»‏وجه اشــتراک دارد که با «یوکیپ»‪ .‬جنبشی‬ ‫غریب‪ ،‬پارادوکســیکال‪ ،‬گه‌گاه بالتکلیف و بدعت‌گذار‪.‬‬ ‫به‌عــاوه ایــن جنبــش جنبــه‌ای‏کارناوالی هــم دارد‪،‬‬ ‫شــخصیت گریلو بیش از آنکه شــبیه رهبران فاشیست‬ ‫باشــد بــه «احمق‌هــا» ‪ ۳‬می‌ماند‪.‬‬ ‫البتــه منظــورم این نیســت کــه نبایــد نگــران انواع‬ ‫مختلــف پوپولیســم باشــیم‪ ،‬چــون آن‌هــا همیشــه‬ ‫مســتعد فاشیست‌شدن هســتند‪ .‬هر چه باشــد‪ ،‬دلوز‬ ‫‏و گواتــاری در مورد میکروفاشیســم‌های درونی احزاب‬ ‫چــپ و راســت صحبــت کرده‌اند‪ .‬به عــاوه‪ ،‬همه جا‬ ‫تراســتی‬ ‫دوروبرمــان انواع و اقســام‏پوپولیســم دس ‌‬ ‫واقعــی و خطرنــاک ســر بــرآورده کــه نقــاب مبارزه‬ ‫سیاســی ضدسیســتم را بر چهــره دارند‪.‬‬ ‫‪ ‬بــا توجه بــه وخیم‌تــر شــدن‏بحران‌هــای اقتصادی‬

‫‏هنــوز خشــونت خیابانی «انگلیش دیفنــس لیگ» به‬ ‫همان ســبک قدیم وجــود دارد‪.‬‏‬ ‫بــه نظرم اطــاق تعبیــر «میل به ســرکوب» بــر این‬ ‫قبیــل تهدید‌هــا هــم محاســنی دارد و هــم معایبی‪.‬‬ ‫از یــک طــرف‪ ،‬اســتفاده از این‏تعبیــر می‌تواند حک‬ ‫و اصالحــی مفیــد باشــد در انگاره منســوخ و بی‌ثمر‬ ‫«آگاهــی کاذب» کــه طبــق آن مــردم از ســر جهل یا‬ ‫‏توهــم‪ ،‬خواهان ســرکوب یا اســتثمار خود هســتند‪.‬‬ ‫‪ ‬از طــرف دیگــر‪ ،‬چــه در مــورد رایــش و چــه دلوز‪،‬‬ ‫این خطــر وجود دارد کــه‏انگاره «آگاهــی کاذب» به‬ ‫اصطــاح دوباره از در پشــتی وارد شــود‪ ،‬یعنــی از د ِر‬ ‫تمایــزی تلویحی میان کســانی که از میلــی‏‏ «خوب»‬ ‫بهره‌مندنــد (میــل بــه آزادی یا انقالب) و کســانی که‬ ‫بــه میل «بــد» گرفتارند (میل به ســرکوب یــا اقتدار)‬ ‫و بــه همیــن دلیــل‏هــم محتاج کســی هســتند که‬ ‫روشــنگری آن‌هــا را به عهده بگیرد (یــک حزب‪ ،‬رهبر‬ ‫یــا روشــنفکر)‪ .‬از ایــن هــم کلی‌تر‪ ،‬مطمئن‏نیســتم‬

‫باید دید آیا این انگاره هنوز هم جنبه رهایی‌بخش دارد‏یا صرفا همان‬ ‫تصور جاافتاده در اندیشه سیاسی است‪ :‬تمامیتی خیالی که قدرت‬

‫دولتی از دل آن سر برمی‌آورد‪ ،‬یا به عبارت‏دیگر‪ ،‬پیکره‌ای سیاسی که‬ ‫به حاکم مشروعیت می‌بخشد‪.‬‬

‫و بدتر شــدن اوضــاع بیــکاری در سراســر اروپا‪ ،‬جای‬ ‫تعجب نیســت که شــاهد ظهور جریان‌های فاشیستی‬ ‫و‏نژادپرســتی‌های ضدمهاجران هســتیم‪ .‬کافی اســت‬ ‫نگاهــی بیندازیم به یونان و جنبــش «فجر طالیی» یا‬ ‫دوباره قدرت‌گرفتن راســت افراطی‏در فرانســه‪ .‬زمینه‬ ‫برای بالیدن فاشیســم‌های جدید کامال مســاعد است‪.‬‬ ‫من نگران بربریســمی محتمل‌الوقوع هســتم‪...‬‬ ‫‪ ‬در وضعیــت کنونــی‏از اعتبار تحلیــل رایش هیچ کم‬ ‫نشــده‪ .‬بله‪ ،‬در برهه‌ای خاص و تحت شــرایطی خاص‬ ‫مردم خواهان فاشیسم هســتند‪ .‬مسئله بر سر آگاهی‬ ‫‏کاذب نیســت؛ در ســایه «مــردم» یــک ماشــین میل‬ ‫فاشیســتی در کار است‪.‬‏‬ ‫ســایمون چوت‪ :‬اقتدارطلبی و حتی فاشیسم هنوز هم‬ ‫در سراســر اروپــا تهدید‌هایی جدی به‌شــمار می‌آیند‪.‬‬ ‫ضمن آنکــه روزبه‌روز‏تهدید نوعی «فاشیســم رقیق»‬ ‫یا «فاشیســم بــا چهره انســانی» هم قــوت می‌گیرد‪،‬‬ ‫منظــورم قوت‌گرفتــن حزب‌هــا و جنبش‌هایی اســت‬ ‫که بــا‏لفاظی‌های پوپولیســتی شــرکت‌های بــزرگ و‬ ‫نظــام بانکــی را تقبیــح می‌کنــد‪ ،‬ولی سیاســت‌هایی‬ ‫ســرمایه‌دارانه‪ ،‬اقتدارطلبانــه و (تلویحــا یــا‏تصریحا)‬ ‫نژادپرســتانه پیش می‌نهند‪.‬‬ ‫‪ ‬در انگلیــس هم شــاید بشــود گفت‪« :‬یوکیــپ» (که‬ ‫علی‌رغــم نامش بیشــتر پدیده‌ای انگلیســی اســت تا‬ ‫‏بریتانیایــی) ‪ ۴‬همین خــط را نمایندگــی می‌کند (هر‬ ‫چند بــه همــان روال معمول انگلیســی‌ها کــه غالبا‬ ‫آتش‌شــان خیلی تند نیســت) و البته در همان جا هم‬

‫مفهوم «ســرکوب» مفهوم چنــدان مفیدی باشــد‪ :‬در‬ ‫عالم ســرمایه‌داری قدرت نه از طریق ســرکوب بلکه از‬ ‫راه تحریــک و‏برانگیختن میل و لــذت عمل می‌کند‪.‬‏‬ ‫با این‌حــال‪ ،‬تعبیر «میکرو فاشیســم» تعبیری اســت‬ ‫کــه می‌تواند بــه کار آید مــادام که توجه مــا را جلب‬ ‫می‌کنــد بــه آن‌دســته از ‏مایه‌گذاری‌هــای عاطفــی‬ ‫و روال‌هــای اجتماعــی هــرروزه کــه مراکز قــدرت را‬ ‫تقویت می‌کنند‪ :‬فاشیســم دســت‌کم تاحدی‏می‌تواند‬ ‫از دل میــل بــه نظم یا حس تعلق ســر بــرآورد‪ ،‬میلی‬ ‫کــه به خصوص در دوره‌های بحران تشــدید می‌شــود‬ ‫و می‌توانــد خــود‏را بــه شــکل‌های اقتدارطلبانه بروز‬ ‫دهد‪.‬‬ ‫‪ ‬بــه همین دلیل اســت که بایــد مراقب «پوپولیســم‬ ‫دیجیتــال» جریانی مثل گریلیســمو باشــیم‪:‬‏کشــش‬ ‫خودشــیفت ‌هوار رســانه‌های اجتماعــی جذابیــت آن را‬ ‫بــرای مردمی که میــل دارند بخشــی از یک «جنبش»‬ ‫باشــند تشــدید‏می‌کند؛ و باالخــره باید گفــت‪ :‬درک‬ ‫علــل ظهور اقتدارطلبــی در دنیای امــروز نیازمند یک‬ ‫تحلیل تاریخــی درازمدت و انضمامی‏اســت‪ ،‬تحلیلی‬ ‫که نــه تنها بحران اقتصادی امــروز بلکه عوامل متنوع‬ ‫دیگــر را هــم در نظر بگیــرد‪ ،‬از جملــه‪ ،‬عواملی مثل‬ ‫ظهور‏نولیبرالیسم در ســی سال گذشته‪ ،‬شیوع بیکاری‬ ‫و بی‌قدرت‌شــدن مــردم‪ ،‬افول اتحادیه‌هــای کارگری و‬ ‫چــپ سوســیال‌دموکرات‏و البته عوامــل مهم دیگر‪.‬‬

‫‪  39 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪39 Kheradmand‬‬


‫یسم معاصر‬

‫تو‌یکم‬ ‫پسادموکراسی در قرن بیس ‌‬

‫ست و پوپول‬ ‫ا‬

‫در باب سی‬

‫مرتضیپاک‌نیا‬ ‫‪ ‬فاشیســم روســتایی‪ ،‬فاشیســم شــهری یا محلــه‌ای‪،‬‬ ‫فاشیســم جوانان‪ ،‬فاشیســم کهنه‌ســربازا ‪‎‬ن ‪‎‬‏‪‎ ...‬‏ ‪‎‬فاشیسم‬ ‫زوج‌ها‪ ،‬خانواده‪ ،‬مدرســه و اداره‪ .‬فقط‏میکروفاشیســم‬ ‫می‌توانــد بــه این پرســش جهانی پاســخ دهــد‪« :‬چرا‬ ‫میل مشــتاق سرکوب خود اســت؟ چگونه ممکن است‬ ‫میل ســرکوب خود‏را بخواهد؟»‪ ‬ژیــل دلوز و فیلیکس‬ ‫گواتــاری‪ ،‬هزار فــات‪ ،‬ص‪ .۲۷۱ .‬‏‬ ‫وبــاگ ایتالیایــی «ســرمایه‌داری منســوخ» در‬ ‫ســال‌های ‪ ۲۰۱۳‬و ‪ ۲۰۱۴‬رواج جنبش‌هــای‬ ‫پوپولیســتی و شبه‌فاشیســتی سراســر دنیا را‏موضوع‬ ‫‏سلســله‌مصاحبه‌هایی با برخی متفکران چپ قرار داده‬ ‫و بــه تأثیرات احتمالی رســانه‌های دیجیتــال بر عرصه‬ ‫سیاســت می‌پردازد‪.‬‏ایــن‏مصاحبه‌ها به صــورت کتبی‬ ‫و آنالیــن صــورت گرفتــه و مصاحبه‌کننده‌هــا لزوما از‬ ‫پاســخ‌های یکدیگــر اطالعــی نداشــته‌اند‪.‬‬ ‫آنچه در‏ادامه‏می‌آید پاســخ‌های سال نیومن و سایمون‬ ‫چوت به ســؤال‌های طرح‌شــده در این مصاحبه است‪.‬‬ ‫‏ ســال نیومــن‪ ،‬نظریه‌پرداز اســترالیایی ســاکن لندن و‬ ‫استاد نظریه سیاســی در دانشگاه گلداسمیت است که‬ ‫پیــش از ایــن متن‌هایی از او به‏فارســی ترجمه شــده‬ ‫اســت‪ .‬نیومن را نماینده «پست‌آنارشیســم» می‌دانند‪.‬‬ ‫دلمشــغولی اصلی او قرائت اندیشــه آنارشیستی قرن‬ ‫نوزدهم از‏منظر پساســاختارگرایی قرن بیســتم است‪.‬‬ ‫«از باکونیــن تا لــکان» (‪« ،)۲۰۰۱‬قدرت و‏سیاســت در‬ ‫تفکر پساســاختارگرایان‪ :‬نظریه‌های جدید امر سیاسی»‬ ‫(‪« ،)۲۰۰۵‬کلیت‌هــای بی‌ثبــات‪ :‬پست‌مدرنیســم و‬ ‫سیاســت‏رادیکال» (‪« ،)۲۰۰۷‬سیاست پست‌آنارشیسم»‬ ‫(‪« ،)۲۰۱۰‬ماکس اشــتیرنر» (‪« ،)۲۰۱۱‬آگامبن و سیاست‬ ‫حقوق بشر» (به همراه جان‏لشــته‪ ،)۲۰۱۳ ،‬و «الهیات‬ ‫سیاســی‪ :‬مقدمه‌ای انتقادی» (‪ )۲۰۱۸‬عناوین کتاب‌های‬

‫اوســت‪.‬‏ ســایمون چوت‪ ،‬نظریه‌پرداز انگلیسی و استاد‬ ‫سیاســت و روابــط بین‌الملل دانشــگاه کینگ‌اســتون‬ ‫لندن است‪« .‬مارکس و‏پساســاختارگرایی‪:‬‏لیوتار‪ ،‬دریدا‪،‬‬ ‫فوکو‪ ،‬دلوز»‪ )۲۰۱۰( ،‬و «راهنمای گروندریســه مارکس»‬ ‫(‪ )۲۰۱۶‬از جمله آثار اوســت‪.‬‬

‫در باب میکروفاشیسم‬

‫اجــازه دهیــد بحــث را بــا تحلیلــی شــروع کنیم که‬ ‫گــروه «وو مینــگ» ‪ ۱‬در مقالــه کوتاه‌شــان بــا عنوان‬ ‫تراســتی‬ ‫«گریلیســمو‪ ۲:‬بــاز هــم یــک کالــت دس ‌‬ ‫دیگــر در ایتالیا ســر بــرآورده» طرح کرده‌انــد‪ .‬در این‬ ‫مقالــه آن‌ها «جنبش‏پنج ســتاره گریلــو» را یک جناح‬ ‫تراســتی جدیــد می‌خواننــد‪ .‬چرا در‬ ‫اقتدارطلــب دس ‌‬ ‫اکثر‏رأی‌دهنده‌ها باز هم میل تغییر مشــتاق ســرکوب‬ ‫خود اســت؟‬ ‫‪ ‬بــه نظر می‌رســد یک‌بــار دیگر شــاهد مهــر تأییدی‬ ‫هســتیم بر‏ایــن نظر ویلهلــم رایش که گفته بــود‪ :‬در‬ ‫یک برهــه خاص از تاریــخ‪ ،‬توده‌ها خواهان فاشیســم‬ ‫بودنــد‪ .‬توده‌هــا‏فریب نخورده‌انــد‪ ،‬اتفاقا خیلی خوب‬ ‫خطــر اقتدارطلبی را درک کرده‌انــد‪ ،‬ولی به هر حال به‬ ‫آن رأی‏داده‌انــد‪ .‬از این هــم نگران‌کننده‌تر آنکه حزب‬ ‫اقتدارطلب «مردم آزاد برلوسکونی» (‪ )PDL‬و‏‏ «جنبش‬ ‫پنــج ســتاره» گریلــو (‪ )M۵S‬روی هم بیــش از نصف‬ ‫رأی‌دهنــدگان ایتالیــا را جذب خــود‏کرده‌اند‪ .‬موقعیت‬ ‫بســیار مشــابهی را هم در بریتانیا شــاهد بودیم وقتی‬ ‫حزب «یوکیــپ» برنده انتخابات محلی‏مه ‪ ۲۰۱۳‬شــد‪.‬‬ ‫به نظر شــما زهر اقتدارطلبی و میکروفاشیســم به چه‬ ‫میــزان در جامعه معاصر اروپا جاری اســت و‏علت آن‬ ‫چیست؟ ‏‬ ‫ســال نیومن‪ :‬راســتش من خیلی با تحلیل «وو مینگ»‬ ‫در مــورد گریلو و «جنبش پنج ســتاره» موافق نیســتم‪.‬‬ ‫به نظرم در اینجا لزوما با‏فاشیســم‪ ،‬نئوفاشیسم یا حتی‬

‫‪  38 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫تراســتی مواجه نیســتیم‪ .‬البته مسلما‬ ‫اقتدارطلبی دس ‌‬ ‫این جنبش پوپولیســتی است و پشــت پوپولیسم و هر‬ ‫‏فیگــوری از «مردم» همیشــه شــبح مبهم فاشیســمی‬ ‫بالقــوه پنهــان اســت‪ .‬بــا این‌حــال به‌نظــرم گریلو و‬ ‫«جنبش پنج ســتاره» ‪ -‬دســت‌کم در قالب‏کنونی آن ‪-‬‬ ‫پدیده‌ای غامض‌تر از این حرف‌هاســت و نمی‌شــود به‬ ‫این ســادگی آن را ذیل یکی از مقوله‌های ایدئولوژیکی‬ ‫و سیاســی سنتی‏گنجاند‪.‬‬ ‫‪ ‬من ایــن پدیده را پوپولیســم پســت‌مدرن می‌خوانم‪،‬‬ ‫شــکلی از ضد سیاســت که تالش می‌کند در فرایند‌های‬ ‫سیاســی معمول وقفه‏بینــدازد و از این راه شــیوه‌های‬ ‫جاافتــاده و مســتقر بازنمایــی سیاســی را متزلزل کند‪.‬‬ ‫به عبارت دیگر‪ ،‬پوپولیســم پســت‌مدرن می‌کوشــد در‬ ‫‏فرایند‌های عادی سیاســی نوعی فضــای نمادین خالی‬ ‫بــاز کند و ‪ -‬دســت‌کم بــه زعم خود ‪ -‬فســاد و تباهی‬ ‫طبقه سیاســی حاکم را برمال‏ســازد‪ .‬خــب این تاحدی‬ ‫فــرق دارد بــا برنامــه اقتدارطلبــی یــا فاشیســم برای‬ ‫به‌دســت‌گرفتن قدرت‪.‬‬ ‫‪ ‬یک جنبــش فاشیســتی واقعی هــر فرصتــی را‏برای‬ ‫تشــکیل دولت غنیمت می‌شمرد‪ ،‬ولی گریلو و «جنبش‬ ‫پنج ســتاره» تا بــه حال از این کار ســر بــاز زده‌اند‪ .‬به‬ ‫عــاوه‪ ،‬خــود این جنبش‏هــم ملغمه‌ای غریب اســت‬ ‫از مشــی‌ها و برنامه‌هــای نامتجانــس‪ ،‬گاه پیشــرو و‬ ‫گاه ارتجاعــی‪ ،‬هم دســت چپی و هم دســت راســتی‪،‬‬ ‫لیبرتارین و‏پوپولیســتی‪ .‬بســیاری از مضمون‌های این‬ ‫جنبــش ‪ -‬دســت‌کم اگر بخواهیــم موضع آن‌هــا را بر‬ ‫اســاس آنچه خودشــان اعــام می‌کنند جــدی‏بگیریم‬ ‫ واقعــا جذاب اســت‪ :‬دموکراســی مشــارکتی‪ ،‬عدالت‬‫اجتماعــی‪ ،‬محافظت از محیط زیســت و از این قبیل‪.‬‬ ‫«جنبش پنج ســتاره»‏سیاســت یا در واقع ضدسیاستی‬ ‫اســت در قالب نمایش‪ ،‬نمایشــی ضدنمایش‪.‬‬ ‫‪ ‬ایــن جنبــش مثل دالــی تهی یــا پــرده‌ای خالی عمل‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪38 Kheradmand‬‬


‫کارتــر و بیل کلینتون‪ ،‬رؤســای جمهوری ســابق ایاالت‬ ‫متحــده و همچنین الرنس الیویه و کارول برنت بازیگر‬ ‫بــوده انــد‪.‬‬ ‫‪ .۱۲‬وی پدرشوهر کاترین زتا‪-‬جونز است‪.‬‬ ‫‪ .۱۳‬در اصــل قرار بود در فیلم «اولیــن خون» (‪)۱۹۸۲‬‬ ‫نقش ســرهنگ ســم تراتمــن را بــازی کنــد‪ ،‬ولی وی‬ ‫پــروژه را ترک کرد‪ ،‬زیرا می‌خواســت تغییرات اساســی‬ ‫در فیلمنامــه اعمــال شــود‪ .‬بــه خصــوص اینکه جان‬ ‫رمبــو به دســت تراتمــن کشــته می‌شــود‪ ،‬همانطور‬ ‫که این کاراکتر در نســخه رمان این فیلم کشــته شــد‪.‬‬ ‫نویســندگان قبول نکردنــد و در نهایــت این نقش به‬ ‫ریچارد کرنا رســید‪.‬‬ ‫‪ .۱۴‬موسســه فیلــم آمریکا در فهرســت «‪ ۵۰‬افســانه‬ ‫ســینمایی برتــر» خــود‪ ،‬رتبه ‪ ۱۷‬بــه او داد‪.‬‬ ‫‪ .۱۵‬در بســیاری از فیلــم هایــش از پاشــنه مصنوعی‬ ‫اســتفاده می‌کرد تــا قدش در فیلم بلندتر دیده شــود‪.‬‬ ‫یک بــار محــض شــوخی‪ ،‬برت لنکســتر پاشــنه‌های‬ ‫مصنوعــی اش را در محــل فیلمبــرداری پیــدا کرده و‬

‫‪ .۲۰‬در ســال ‪ ۲۰۰۵‬بــر خالف توصیه پزشــکان‪ ،‬هر دو‬ ‫کاســه زانوانش را عوض کــرد که البته عملش موفقیت‬ ‫آمیز بود‪.‬‬ ‫‪ .۲۱‬پس از آنکه پســرش مایکل از صحنه تئاتر «درخت‬ ‫تابســتانی» اخراج شــد‪ ،‬کرک کل ســال تئاتر و حقوق‬ ‫فیلــم آن را خریداری کرد و آن را به مایکل داد تا در آن‬ ‫نقش آفرینی کند‪.‬‬ ‫‪ .۲۲‬وی پدربــزرگ هفــت نــوه بــه نام‌هــای کامرون‬ ‫داگالس‪ ،‬دیــان مایکل داگالس‪ ،‬کاریس زتا داگالس‪( ،‬هر‬ ‫ســه فرزندان مایکل)‪ ،‬کلســی داگالس‪ ،‬تایلــر داگالس‪،‬‬ ‫رایان داگالس و جیســون داگالس (فرزندان پیتر) است‪.‬‬ ‫‪ .۲۳‬اگــر بــه توصیــه همســرش آن داگالس نبــود‪ ،‬در‬ ‫ســال ‪ ۱۹۵۸‬وی سواری جت شــخصی مایک تاد (تهیه‬ ‫کننده) می‌شــد کــه دچار حادثه شــد و ســقوط کرد‬ ‫و همه سرنشــینانش کشــته شدند‪ .‬همســر تاد یعنی‬ ‫الیزابــت تیلــور (بازیگــر) نیز قــرار بــود در این جت‬ ‫باشــد‪ ،‬که به خاطر ســرماخوردگی شــدید سفرش لغو‬ ‫شــده بود‪.‬‬

‫«برای رسیدن به چیز‌هایی که می‌خواهید‪ ،‬باید به‬

‫اندازه کافی شجاعت شکست خوردن داشته باشید»‬ ‫آن‌هــا را پنهان کرد کــه ظاهراً این بازیگر قــد کوتاه را‬ ‫بینهایت خشــمگین کــرده بود‪.‬‬ ‫‪ .۱۶‬در اوت ‪ ۱۹۸۶‬پــس از بیهــوش شــدن در یــک‬ ‫رســتوران‪ ،‬بــرای قلبش پیــس میکر (ضربان ســاز) کار‬ ‫گذاشتند‪.‬‬ ‫‪ .۱۷‬در ســال ‪ ۱۹۸۰‬رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم‬ ‫کن بود‪.‬‬ ‫‪ .۱۸‬در ســال ‪ ۱۹۷۰‬عضو هیئت داوران جشنواره فیلم‬ ‫کن بود‪.‬‬ ‫‪ .۱۹‬در هشــت فیلــم با برت لنکســتر همبــازی بود‪:‬‬ ‫«تن‌ها پیــاده روی می‌کنــم» (‪« ،)۱۹۴۷‬جدال در اوکی‬ ‫کرال» (‪ )۱۹۵۷‬و «مرید شــیطان» (‪« ،)۱۹۵۹‬فهرســت‬ ‫آدریــان مســنجر» (‪« ،)۱۹۶۳‬هفــت روز در مــاه مه»‬ ‫(‪« ،)۱۹۶۴‬پیــروزی در انتبــه» (‪« ،)۱۹۷۶‬مــردان مرده‬ ‫چهارخانــه نمی‌پوشــند» (‪ )۱۹۸۲‬و «مــردان عاقــل»‬ ‫(‪.)۱۹۸۶‬‬

‫‪ .۲۴‬در ســال ‪ ۱۹۵۰‬عادت کشــیدن دو تا ســه بســته‬ ‫ســیگار در روز را تــرک کــرد‪ .‬بعد‌هــا پدرش در ســال‬ ‫‪ ۱۹۵۵‬در ســن ‪ ۷۲‬سالگی در اثر سرطان ریه درگذشت‪.‬‬ ‫‪ .۲۵‬در ژوئن ‪ ،۲۰۰۴‬در مراســم تشــییع جنــازه رونالد‬ ‫ریگان‪ ،‬رئیس جمهور ســابق آمریکا‪ ،‬همراه با چارلتون‬ ‫هســتون‪ ،‬تــام ســلک و آرنولــد شــوارتزنگر‪ ،‬فرماندار‬ ‫کالیفرنیا‪ ،‬شــرکت نمود‪.‬‬ ‫‪ .۲۶‬در مراســم اکــران نخســت فیلم «غریــزه اصلی»‬ ‫(‪ )۱۹۹۲‬کــه پســرش مایــکل در آن بــازی کــرده بود‪،‬‬ ‫حضــور یافت‪.‬‬ ‫‪ .۲۷‬رئیس جمهور هری اس‪ .‬ترومن‪ ،‬الگوی او بود‪.‬‬ ‫‪ .۲۸‬در فوریه ‪ ۱۹۶۰‬ســتاره‌ای در پیاده روی مشــاهیر‬ ‫بلــوار هالیوود به او اهدا شــد‪.‬‬ ‫‪ .۲۹‬او تــا اواخر زندگی‌اش کاربر فعــال اینترنت بود و‬ ‫در مای اسپیس حســاب کاربری داشت‪.‬‬ ‫‪ .۳۰‬مربی بازیگری اش‪ ،‬گری کوپر بوده است‪.‬‬

‫‪  37 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪37 Kheradmand‬‬


‫حقایقی درباره کرک داگالس که شاید ندانید‬ ‫کــرک داگالس زاده ‪ ۹‬دســامبر ‪ ،۱۹۱۶‬بازیگــر‪ ،‬تهیــه‬ ‫کننده‪ ،‬کارگردان و نویســنده آمریکایی اســت که یکی‬ ‫از آخریــن بازماندگان دوران طالیی صنعت فیلمســازی‬ ‫بود که روز ‪ ۵‬فوریه ‪ ۲۰۲۰‬در ســن ‪ ۱۰۳‬ســالگی بر اثر‬ ‫کهولت ســن درگذشت‪.‬‬ ‫پــس از ســپری کــردن دوران کودکی فقیرانــه‌ای با پدر‬ ‫و مــادری مهاجــر و شــش خواهر‪ ،‬وی با فیلم «عشــق‬ ‫عجیــب مارتــا ایــورس» (‪ )۱۹۴۶‬بــا باربارا اســتنویک‬ ‫همبازی شــد کــه این اولیــه تجربه بازیگــری اش بود‪.‬‬ ‫خیلــی زود داگالس در دهه‌های پنجاه و شــصت تبدیل‬ ‫به ســتاره باکس آفیس شــد و به عنــوان بازیگر اصلی‬ ‫درام‌هــای جــدی از جملــه فیلم‌های وســترن و جنگی‬ ‫شــناخته شــد‪ .‬وی در طول دوران بازیگری اش در بیش‬ ‫از ‪ ۹۰‬فیلــم ســینمایی ظاهــر شــد‪ .‬داگالس به ســبک‬ ‫بازیگری انفجاری اش مشــهور اســت‪.‬‬ ‫از طریــق محبوبیــت کاراکتــری کــه داگالس در نقش‬ ‫اصلــی فیلم «قهرمان» (‪ )۱۹۴۹‬بــازی کرد بود که تبدیل‬ ‫به یک ســتاره بین المللی شــد و اولین نامزدی اســکار‬ ‫بهتریــن بازیگــر نقش اول مــرد را بدســت آورد‪ .‬دیگر‬ ‫فیلم‌هایــی که در اوایــل دوران حرفــه‌ای اش بازی کرد‬ ‫عبــارت بودند از‪« :‬مرد جــوان با یک شــیپور» (‪)۱۹۵۰‬‬ ‫کــه در مقابــل لورن بــاکال و دوریــس دی ایفای نقش‬ ‫کــرد؛ «تــک خــال در حفــره» (‪ )۱۹۵۱‬در مقابــل جان‬ ‫اســترلینگ؛ و «یــک داســتان کارآگاهــی» (‪ .)۱۹۵۱‬وی‬ ‫دومین نامزدی اســکارش را برای نقــش دراماتیک فیلم‬ ‫«بــد و زیبــا» (‪ )۱۹۵۲‬در مقابــل النــا ترنر و ســومین‬ ‫نامــزدی اش را بخاطر بازی در نقش ونســان ونگوگ‬ ‫در فیلم «شــور زندگی» (‪ )۱۹۵۶‬بدســت آورد‪.‬‬

‫ویلیــام هولدن در فیلــم «اســتاالگ ‪.)۱۹۵۳( »۱۷‬‬ ‫‪ .۶‬وی چهار پســر بــه نام‌های مایکل‪ ،‬اریــک‪ ،‬جوئل و‬ ‫پیتر دارد‪.‬‬ ‫‪ .۷‬فقــط بــا گفتن معادل انگلیســی «قهــوه» در پایان‬ ‫یــک پیام بازرگانــی تلویزیونی ژاپنی در دهه هشــتاد‪،‬‬ ‫‪ ۵۰‬هــزار دالر گرفت‪.‬‬ ‫‪ .۸‬زبان‌هــای آلمانــی و فرانســه را بــه راحتی صحبت‬ ‫می‌کند ‪.‬‬ ‫‪ .۹‬در فوریــه ‪ ۱۹۹۱‬از حادثــه ســقوط هلیکوپتر جان‬ ‫ســالم به در برد کــه در ایــن حادثه دیگر سرنشــینان‬ ‫کشــته شــدند و او فقط کمرش آســیب دید‪.‬‬ ‫‪ .۱۰‬با مدرک زبان انگلیســی از دانشــگاه ســنت‬ ‫الرنــس در کانتــون نیویورک دانــش آموخته‬ ‫شــد و در ســال ‪ ۱۹۳۹‬ممتاز کالســش شد‪.‬‬ ‫‪ .۱۱‬مــدال افتخار دانشــگاه کالیفرنیا‬ ‫را در تاریــخ ‪ ۱۴‬ژوئــن ‪ ۲۰۰۲‬طــی‬ ‫مراســم فــارغ التحصیلــی‬

‫د ا نشــجو یا ن‬ ‫تئاتــر‪ ،‬فیلم‬ ‫و تلویزیــون‬ ‫د ر یا فــت‬ ‫نمــود‪ .‬دیگــر‬ ‫د ر یا فــت‬ ‫کننــد گا ن‬ ‫ایــن مــدال‬ ‫افتخــار‪ ،‬جیمــی‬

‫‪ .۱‬کرک داگالس را اغلــب با صدای خاص و چال‬ ‫چانــه اش می‌شناســیم‪ .‬وی اغلب نقــش مردان‬ ‫عصبانــی و بانفــوذ را بازی می‌کــرد‪ ،‬کاراکتر‌هایی که‬ ‫دوست داشــتنی نبودند‪ ،‬ولی همیشه بیننده را تحت‬ ‫تأثیر قــرار می‌دادند‪.‬‬ ‫‪ .۲‬در اکتبــر ‪ ۱۹۹۷‬وی از ســوی مجله امپایر رتبه‬ ‫‪ ۱۰۰« ۵۳‬ســتاره ســینمایی برتر تمام دوران ها»‬ ‫را بدست آورد‪.‬‬ ‫‪ .۳‬در ژانویــه ‪ ۱۹۹۶‬ســکته‌ای کرد کــه منجر به‬ ‫مشــکل تکلم در او شــد و طی ســال‌ها بــا گفتار‬ ‫درمانی توانســت این مشــکل را بــه تدریج حل‬ ‫کند ‪.‬‬ ‫‪ .۴‬در روز هفدهــم ژانویه ‪ ۱۹۸۱‬از ســوی جیمی‬ ‫کارتر‪ ،‬رئیس جمهــور وقت ایــاالت متحده مدال‬ ‫ریاســت جمهوری آزادی را دریافت کرد که برترین‬ ‫افتخاری اســت که یک شــهروند آمریکایی می‌تواند‬ ‫به آن دســت یابد‪.‬‬ ‫‪ .۵‬دو نقــش برنــده اســکار را رد کــرد‪ :‬یکــی نقش لی‬ ‫مارویــن در «کــت بالــو» (‪ )۱۹۶۵‬بــود و دیگری نقش‬ ‫‪  36 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪36 Kheradmand‬‬


35 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 59 -Jan/Feb 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ دی | بهمن‬- ۵۹ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 35 


‫بهارم‪ ،‬دخترم‪ ،‬از جای برخیز‬ ‫به بهانه حضور بانو «سیما بینا» در جشنواره نوروزی تیرگان‬ ‫مسروره بنی هاشمی‬ ‫‪masrooreh@gmail.com‬‬

‫بهارم‪ ،‬دخترم‪ ،‬از جای برخیز‬ ‫شکرخندی بزن ‪ ،‬شوری برانگیز‬ ‫جشــنواره نوروزی تیرگان در تاریــخ ‪ ۲۰۲۰/ ۰۳ /۱۳‬باز‬ ‫هــم به پیشــوازت می آید ‪ ،‬مــی دانم که در شــهر ما‬ ‫بهــار هنوز بوی زمســتان می دهــد ولی برخیــز تا ما‬ ‫هم در شــهر یخــزده تورنتو بهــار را با بنفشــه هایش‬ ‫ببینیــم ‪ ،‬برخیــز که با ســیما بینا بخوانیــم (( بهار آمد‬ ‫که مو شــیدا بگــردم ))‬ ‫زمین! منتظریم تا نفســی تازه کنی ‪ ،‬چرا که جشــنواره‬ ‫نــوروزی تیرگان تولد دوباره تو را جشــن می گیرد ‪.‬‬ ‫زمیــن! تیــرگان ‪ ,‬تــو را بــا نواهای مــادران ســرزمین‬ ‫پدریمــان ‪ ،‬بــا نواهــای الالیی هــای مادرانه زیســت‬ ‫بوممان و صدای جاودانه و جادویی « ســیما بینا» تولد‬ ‫دوبــاره تو را جشــن مــی گیرد ‪.‬‬ ‫زمیــن! تیــرگان ‪ ,‬بهــار تو را با نــوای دل انگیــز « گلی‬ ‫از دســت مــا بســتون و بــو کــن» در هم مــی آمیزد‬ ‫تــا فرزندان ســرزمین اهوراییمــان ‪ ،‬کیلومترهــا دورتر‬ ‫‪ ،‬نواهــای محلــی را بــا «ســیما بینــا» زمزمــه کنند و‬ ‫یادگارهــای گذشــته گانمــان را زنــده نــگاه دارند ‪.‬‬

‫زمین! نفســی تازه کن ‪ ،‬می خواهیم این بار با «ســیما‬ ‫بینــا» تولــد دوبــاره تــو را ‪ ،‬دور از میهــن نیاکانمان با‬ ‫تیــرگان و خانواده بزرگ تیرگان جشــن بگیریــم تا او با‬ ‫نغمــه های دســت چینش ‪ ،‬رنج دلتنگیهــای دل غربت‬ ‫زده مــا را‪ ,‬برایمان آســان کند ‪.‬‬ ‫«ســیما بینا» بانــوی آواهــای محلی ‪ ،‬کــه صدایش بر‬ ‫برگ برگ درختــان کوچه باغهای آبادیهــا و دهکده ها‬ ‫و بر دلهای مردم عاشــق نشســته را ‪ ،‬همه می شناسند‬ ‫بــا الالیی هایــش ‪ ،‬بــا ترانه هــای محلــی اش ‪ ،‬که از‬ ‫شــکاف ســینه های ســترگ مردم ایران زمیــن ‪ ،‬بیرون‬ ‫آمده اســت ‪ ،‬هر چند شــاگرد زنده نام ســیحون بود و‬ ‫نقاشی اســت چیره دســت ‪،‬اما گســتره رادیو گسترده‬ ‫تــر بود چرا کــه او با «گلهای صحرایی» گلها را شــکوفا‬ ‫کرد ‪ .‬دلش آرشــیوی اســت از نواهای ایــران اهورایی ‪،‬‬ ‫نواهایــی که الیه هــای دلها را می شــکافد و در عمق‬ ‫جــان النه می کند ‪ .‬او از ال به الی زمزمه « دو تا چشــم‬ ‫ســیاه داری»بــا قلم ســیاهش دخترکی را با چشــمانی‬ ‫ســیاه می کشــد تا بــه او بگوید « می خــوام برم کوه»‬ ‫و «بیا بریم دشــت»‬ ‫بانــوی ترانه هــای کوچه باغهــا! همه فرزنــدان تو در‬ ‫تیــرگان برایت مــی خوانند « آی بانو ‪،‬آی بانو ‪ ،‬بنشــین‬ ‫بــه روی زانو»‬ ‫می دانیم شــهر ما ســرد اســت ‪ ،‬شــاید شــهر ما برفی‬ ‫هــم باشــد ‪ ،‬اما تو بــرف را و نقشــهای قشــنگ آن را‬ ‫دوســت می داری ‪ ،‬شــاید هم « بارون بهار» را داشــته‬ ‫باشــیم کســی چه می داند‪.‬‬ ‫تمــام دختــرکان تیرگانی بــا آرزوی تندرســتی برایت ‪،‬‬

‫‪  34 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫بغل می گشــایند تا تــو بخوانی «بغل وا کن که ســرما‬ ‫خــورده یم مو»‬ ‫آغوش ایرانیهای تورنتو در جشــنواره نوروزی تیرگان در‬ ‫تاریــخ ‪ ۲۰۲۰ /۰۳ /۱۳‬بــه روی مادر الالیــی های ایران‬ ‫گشوده است ‪،‬می نشــینیم در کنارت ای دختر سرزمین‬ ‫بیرجنــد تا بخوانــی « عزیز بشــنه کنارم» و بــا «چراغ‬ ‫روشنایی» ما را به لرســتان و به کنار« شیرعلی مردون»‬ ‫ببری ‪ ،‬در شــیراز « گلی از دســت ما بستون و بو کن»و‬ ‫مارا با دختر «قوچانی» آشــنا کنــی تا دیگر نگویی «دل‬ ‫هوس ســبزه و صحــرا نداره» می دانم کــه تو« مجنون‬ ‫نبودی‪/‬م» ولی مارا در ســیزدهمین شــامگاه ماه مارچ‬ ‫در جشــنواره نــوروزی تیــرگان ‪،‬با صدای ســحرآمیزت ‪،‬‬ ‫مجنــون خواهی کرد ‪.‬‬ ‫در شماره پیشــین ماهنامه خردمند‪ ،‬گفتگویی از سیما‬ ‫بینــا به چاپ رســیده بود کــه عنوانش این بــود‪ :‬مثل‬ ‫کاهــی روی اقیانــوس شــده‌ایم من میخواهــم بگویم‬ ‫بانو ســیما بینا! اینجا در شــهر ما تورنتــو « کاهی روی‬ ‫اقیانوس» نیســتی‪ ،‬بلکه خود خود اقیانوســی ‪.‬‬ ‫همشــهریان تورنتویــی! یک بــار دیگر بــا حضورمان‪،‬‬ ‫همبســتگی مــان را در پیوســتن به جشــنواره نوروزی‬ ‫تیــرگان اعالم کنیم تا جانمــان با نواهــای اصیل ایرانی‬ ‫جال گیرد‪.‬‬ ‫مشــتاق دیدارهنرمنــد آواهــای بومــی هســتیم ‪،‬‬ ‫ســیزدهمین شــامگاه مارچ ‪ 2020‬را فراموش نخواهیم‬ ‫کــرد و بــه رســم میزبانــی در کنــاراو خواهیــم بود‪.‬‬ ‫‪masrooreh@gmail.com‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪34 Kheradmand‬‬


‫فقــط ‪ ۲۴‬نماینــده دارد‪ .‬نامزد‌هــای دمکــرات بــرای‬ ‫تصاحب ایــن نماینده ها‪ ،‬در انتخابــات درون حزبی با‬ ‫یکدیگر رقابــت می‌کنند‪.‬‬ ‫در انتخابــات درون حزبــی ‪ ،۲۰۲۰‬یــک رویــداد مهم‬ ‫بــه نام «ســه شــنبه بــزرگ» وجــود دارد که در ســوم‬ ‫مارس آینــده خواهد بود‪ .‬در ایــن روز‪ ،‬انتخابات درون‬ ‫حزبــی در ‪ ۱۶‬ایالــت به طور همزمان برگزار می‌شــود‪.‬‬ ‫ایــن ایالت‌هــا‪ ،‬یک ســوم نماینــدگان حــزب دمکرات‬ ‫را تشــکیل می‌دهنــد‪ .‬از همین رو‪ ،‬بعد از ســه شــنبه‬ ‫بــزرگ‪ ،‬تا حــدود زیادی معلــوم خواهد شــد که کدام‬ ‫یــک از نامزد‌های دمکرات‪ ،‬نامــزدی نهایی این حزب را‬ ‫بــه عهده خواهــد گرفت‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫کنوانسیونملی‬

‫تعــداد نمایندگانی کــه نامزد‌هــا در انتخابــات درون‬ ‫حزبــی به دســت می‌آورند‪ ،‬سرنوشــت نامــزدی آن‌ها‬ ‫را در کنوانســیون ملــی حــزب رقم می‌زننــد‪ .‬دو حزب‬ ‫جمهوریخــواه و دمکــرات‪ ،‬بــه ترتیب در ‪ ۲۴‬آگوســت‬ ‫و ‪ ۱۳‬ژوئیــه‪ ،‬کنوانســیون‌های ملــی خــود را برگــزار‬ ‫می‌کننــد‪ .‬بــه احتمــال خیلی زیــاد‪ ،‬ترامپ بــه عنوان‬ ‫نامــزد نهایــی حزب جمهوریخواه ســوگند یــاد خواهد‬ ‫کرد‪ .‬اما دمکرات‌ها رقابت نفســگیری خواهند داشــت‬ ‫کــه نماینــدگان در آن نقش حیاتی بــازی خواهند کرد‪.‬‬ ‫از میــان نامزد‌های دمکرات‌ها‪ ،‬کســی می‌تواند نامزدی‬ ‫نهایی حــزب را به دســت آورد کــه در انتخابات درون‬

‫حزبی‪ ،‬بیشــترین تعــداد نمایندگان را به دســت آورده‬ ‫باشــد‪ .‬مثال اگر یکــی از نامزد‌های فعلــی دمکرات در‬ ‫کل دوره انتخابات مقدماتی ‪ ۲۰‬نماینده به دســت آورد‪،‬‬ ‫این ‪ ۲۰‬نماینده در کنوانســیون ملــی حزب دمکرات به‬ ‫او رأی خواهنــد داد‪ .‬کل حــزب دمکرات‪ ۳۹۷۹ ،‬نماینده‬ ‫دارد‪ .‬حــال‪ ،‬اگــر یکــی از نامزد‌ها بتوانــد در انتخابات‬ ‫مقدماتــی بیش از ‪ ۵۰‬درصد این نمایندگان را به دســت‬ ‫آورد‪ ،‬این‌ها در کنوانســیون ملی بــه او رأی خواهند داد‬ ‫و در نتیجــه او بــرای رقابت با دونالــد ترامپ به عنوان‬ ‫نامزد نهایــی دمکرات‌ها معرفی خواهد شــد‪.‬‬ ‫امــا اگــر هیچکــدام از نامزدهــا‪ ،‬تــا زمــان برگــزاری‬ ‫کنوانســیون نتواننــد بیش از نصــف نماینــدگان را به‬ ‫دســت آورند‪ ،‬بار دیگر بر سر به دســت آوردن اکثریت‬ ‫‪ ۳۹۷۹‬نماینــده حزبی‪ ،‬انتخابات برگزار خواهد شــد‪ .‬اما‬ ‫این بــار‪« ۷۷۱ ،‬نماینده ارشــد» (از جمله بیل کلینتون)‬ ‫بــه نمایندگان قبلی اضافه می‌شــود‪ .‬پــس از آن نیز اگر‬ ‫نامــزدی بیش ‪ ۵۰‬درصد نمایندگان را به دســت آورد‪ ،‬به‬ ‫عنــوان نامزد نهایــی حزب معرفی خواهد شــد‪.‬‬ ‫نکتــه دیگــر اینکه بعــد از معرفــی نامزد نهایــی‪ ،‬در‬ ‫جریان کنوانســیون ملی‪ ،‬معــاون اول نامزد نیز معرفی‬ ‫می‌شود ‪.‬‬ ‫کنوانســیون ملــی احــزاب‪ ،‬آخریــن رقابــت درون‬ ‫حزبــی اســت‪ .‬نامزد‌های نهایــی دو حــزب دمکرات و‬ ‫جمهوریخواه بعد از برگزاری کنوانســیون‌های حزبی‪ ،‬رو‬

‫‪  33 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫در روی یکدیگــر قرار می‌گیرند تا اینکــه روز انتخابات‬ ‫ریاســت جمهــوری در ســوم نوامبر ‪ ۲۰۲۰‬فرا برســد‪.‬‬ ‫در ایــن روز‪ ،‬همــه مــردم آمریــکا در انتخابــات رأی‬ ‫می‌دهنــد‪ .‬امــا بــه طــور مســتقیم رئیس جمهــور و‬ ‫معاونــش را انتخاب نمی‌کنند‪ .‬بلکــه در قالب فرآیندی‬ ‫بــه نام الکترال کالج‪ ،‬رئیس جمهــور و معاونش انتخاب‬ ‫می‌شــوند‪ .‬در روز انتخابات‪ ،‬مردم هــر ایالت‪ ،‬به تعداد‬ ‫نمایندگان‌شــان در کنگــره‪ ،‬حــق دارند افــرادی به نام‬ ‫الکتــور انتخاب کنند‪ .‬ایــن الکتورها‪ ،‬که تعدادشــان از‬ ‫ایالتــی به ایالت دیگر متفاوت اســت‪ ،‬در نهایت‪ ،‬رئیس‬ ‫جمهــور را انتخــاب می‌کننــد‪ .‬کل الکتورهــا‪ ۵۳۸ ،‬نفر‬ ‫هستند ‪.‬‬ ‫کاندیدایــی کــه بتواند رأی بیــش از نصــف الکتور‌ها‬ ‫(حداقــل ‪ ۲۷۰‬رأی الکتــرال کالــج) را به دســت بیاورد‪،‬‬ ‫رئیــس جمهور آمریکا خواهد شــد‪ .‬در انتخابات ‪،۲۰۱۶‬‬ ‫هیــاری کلینتــون بــه رغــم اینکه چنــد میلیــون رأی‬ ‫عمومی بیشــتری نســبت بــه دونالد ترامــپ آورد‪ ،‬اما‪،‬‬ ‫چــون آرای الکتــرال کالــج کمتری داشــت‪ ،‬نتوانســت‬ ‫رئیس جمهور شــود‪ .‬ترامپ ‪ ۳۰۴‬رأی الکترال و کلینتون‬ ‫‪ ۲۲۷‬رأی الکتــرال داشــت‪ .‬بدین ترتیــب ترامپ رئیس‬ ‫جمهــور آمریکا شــد‪ .‬همیــن تفــاوت آرای عمومی و‬ ‫الکتــرال کالــج در انتخــاب ترامپ‪ ،‬موجب شــد بحث‬ ‫داغــی درباره ضرورت وجود سیســتم الکتــرال کالج در‬ ‫سیســتم انتخابات آمریکا شــگل بگیرد‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪33 Kheradmand‬‬


‫انتخابات ‪ ۲۰۲۰‬آمریکا چه مراحلی دارد؟‬

‫با برگزاری نخســتین رقابت‌های درون حزبی‪ ،‬انتخابات‬ ‫ریاســت جمهوری آمریکا عمال کلید خورد و این کشور‬ ‫وارد فصــل جدیدی از انتخابات پراکنده محلی شــد که‬ ‫در نهایــت به یــک انتخابــات فراگیر ملــی و انتخاب‬ ‫رئیــس جمهور بعدی منتهی خواهند شــد‪.‬‬ ‫به گزارش فرارو‪ ،‬در بســیاری از کشور‌هایی که مقامات‬ ‫بلندپایه سیاســی از طریق انتخابات به قدرت می‌رسند‪،‬‬ ‫ظرف یک یا چند روز انتخابات برگزار می‌شــود و حزب‬ ‫یــا فردی که بیشــتری آراء را کســب کند‪ ،‬زمــام امور را‬ ‫به دســت می‌گیرد‪ .‬مقامــات بلندپایه سیاســی آمریکا‬ ‫نیــز از حیث انتخابی بــودن‪ ،‬وضعیت مشــابهی دارند‬ ‫بــا این تفــاوت که انتخــاب آنها‪ ،‬نه در یــک روز‪ ،‬بلکه‬ ‫در یــک فرآینــد طوالنــی چندماهه صــورت می‌گیرد‪.‬‬ ‫سیســتم انتخابات آمریکا‪ ،‬از همین منظر با بسیاری از‬ ‫کشــور‌های جهان متفاوت اســت‪ .‬اما این سیســتم چه‬ ‫مراحلی دارد؟‬

‫انتخابات اولیه درون حزبی‬

‫طبق قانون اساســی آمریکا‪ ،‬رئیس جمهــور باید متولد‬ ‫و شــهروند آمریکا باشــد‪ ،‬حداقل ‪ ۳۵‬سال داشته باشد و‬ ‫به مدت ‪ ۱۴‬ســال در آمریکا زندگی کرده باشــد‪ .‬کسانی‬ ‫کــه واجد این شــروط هســتند‪ ،‬معمــوال در قالب دو‬ ‫حزب دمکرات و جمهوریخــواه‪ ،‬فعالیت‌های انتخاباتی‬ ‫خــود‪ ،‬از قبیل راه اندازی ســتاد تبلیغاتــی‪ ،‬جمع آوری‬ ‫کمک‌هــای مالی انتخاباتــی‪ ،‬شــرکت در گردهمایی‌ها‬

‫و مناظــرات انتخاباتــی را مدت‌هــا قبــل از انتخابات‬ ‫مقدماتی شــروع می‌کننــد‪ .‬با این وجــود‪ ،‬فعالیت‌های‬ ‫رســمی انتخابات‪ ،‬از فوریه شــروع می‌شــود و تا ســوم‬ ‫نوامبــر ‪ ،۲۰۲۰‬یعنــی روز برگزاری انتخابات سراســری‬ ‫ریاســت جمهوری‪ ،‬امتــداد می‌یابد‪.‬‬ ‫اگر چــه نامزد‌های انتخابات ریاســت جمهوری آمریکا‬ ‫تقریبا از یک ســال پیش وارد معرکه انتخابات شــدند و‬ ‫ماه‌هــا پیش ســتاد انتخاباتی دایر کردند‪ ،‬اما نخســتین‬ ‫مرحله عملــی و رســمی انتخابات ریاســت جمهوری‪،‬‬ ‫روز دوشــنبه ســوم فوریه آغاز شــد‪ .‬در این روز‪ ،‬اولین‬ ‫انتخابــات درون حزبی در ایالت آیوا برگزار شــد‪.‬‬ ‫انتخابــات درون حزبــی نیز به دو شــکل «رایزنش‌ها»‬ ‫(‪ )Caucuses‬و «مقدماتــی» (‪ )Primaries‬انجــام‬ ‫می‌شــود‪ .‬هــدف اصلی هــر دو شــکل‪ ،‬تعییــن نامزد‬ ‫نهایــی هر کدام از حزب‌ها در انتخابات اســت‪ .‬معموال‬ ‫حزب حاکم‪ ،‬از رئیس جمهور مســتقر بــه عنوان نامزد‬ ‫نهایــی حمایت می‌کنــد‪ .‬به همین دلیــل‪ ،‬در انتخابات‬ ‫درون حزبــی کســی به حــزب جمهوریخــواه توجهی‬ ‫نمی‌کنــد‪ .‬چون‪ ،‬نامــزدی ترامپ تقریبا قطعی اســت‪.‬‬ ‫هــم اکنون‪ ،‬بیشــتر توجه‌ها به ســوی حــزب دمکرات‬ ‫جلــب شــده و رســانه‌ها به دقــت نتایــج رقابت‌های‬ ‫درونــی این حــزب را رصــد می‌کنند‪.‬‬ ‫‪ ‬در رایزنــش آیوا‪ ،‬که نخســتین رویداد انتخاباتی ســال‬ ‫‪ ۲۰۲۰‬اســت‪ ،‬اعضــای حزب‪ ،‬جلســه می‌گیرنــد و برای‬ ‫انتخــاب یکــی از نامزد‌ها بــا هم رایزنــی می‌کنند‪ .‬این‬

‫‪  32 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫جلســات معموال در اماکــن عمومی برگزار می‌شــوند‪.‬‬ ‫مثال امســال بــرای اولین بــار یکی از جلســات رایزنش‬ ‫در یکی از مســاجد آیوا برگزار شــد‪ .‬پیــروزی هر کدام‬ ‫از نامزد‌هــا در انتخابــات آیــوا‪ ،‬اهمیت نمادیــن دارد‬ ‫و می‌توانــد بــه ایــن نامزد در کســب نامــزدی نهایی‬ ‫حزب انــرژی و هیجان دهد‪ .‬در سیســتم مقدماتی که‬ ‫در بیشــتر ایالت‌ها برگــزار می‌شــود‪ ،‬رأی دهندگان در‬ ‫مراکــزی معین حضور پیدا می‌کنند و بعــد از رای دادن‬ ‫محل را تــرک می‌کنند‪.‬‬ ‫بعد از آیوا‪ ،‬ایالت نیو همپشــایر نیز ســه شــنبه آینده‬ ‫(‪ ۱۱‬فوریــه) شــاهد انتخابــات درون حزبــی از نــوع‬ ‫مقدماتــی خواهد بود‪ .‬این انتخابــات در همه ایالت‌ها‬ ‫برگزار خواهد شــد کــه آخرین آنهــا‪ ،‬در اوایل ماه ژوئن‬ ‫در پورتــو ریکو خواهد بــود‪ .‬یعنــی از االن تا چند ماه‬ ‫آینــده‪ ،‬آمریکا درگیــر انتخابــات درون حزبی در همه‬ ‫ایالت‌هــا خواهد بــود‪ .‬نحوه کارکرد ایــن انتخابات نیز‬ ‫بدین شــکل اســت که‪ :‬هر کــدام از نامزد‌ها کــه آرای‬ ‫بیشــتری در انتخابات درون حزبی هر کدام از ایالت‌ها‬ ‫به دســت بیــاورد‪ ،‬به همــان میــزان «نمایندگانی» در‬ ‫کنوانســیون ملی حــزب خواهد داشــت‪ .‬برای دســت‬ ‫یابــی به ایــن نماینــدگان نیز هــر نامزد بایــد حداقل‬ ‫‪ ۱۵‬درصــد آرای هــر ایالت را به دســت بیــاورد‪ .‬تعداد‬ ‫نماینــدگان هر ایالت نیز متفاوت اســت و تعیین آن‌ها‬ ‫رونــد پیچیــده‌ای دارد‪ .‬مثــا حزب دمکــرات در ایالت‬ ‫کالیفرنیــا ‪ ۴۱۵‬نماینــده دارد‪ ،‬ولی ایالت نیوهمپشــایر‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪32 Kheradmand‬‬


31 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 59 -Jan/Feb 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ دی | بهمن‬- ۵۹ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 31 


‫دیپورتدانشجویانایرانی‬ ‫دیپــورت دانشــجویان ایرانــی کــه بــه قصــد ادامه‬ ‫تحصیــل راهــی دانشــگاه‌های مختلــف آمریــکا‬ ‫می‌شــوند در حال افزایش اســت و این مســئله باعث‬ ‫نگرانــی دانشــگاه‌های آمریکا شــده اســت‪ .‬کاترین‬ ‫شــویچت‪ ،‬نویسنده ارشد شبکه خبری ســی ان ان در‬ ‫امور مهاجرت در گزارشــی آورده است که دانشجویان‬ ‫ایرانی با در دســت داشــتن ویزای معتبر ایران را ترک‬ ‫می‌کنند اما ســاعاتی پس از فــرود هواپیما در آمریکا‪،‬‬ ‫مجبــور می‌شــوند با پــروازی دیگــر به کشــور خود‬ ‫بازگردند‪.‬‬

‫دیپورت دانشجوی ایرانی از آمریکا‬

‫از ماساچوست تا میشیگان‪ ،‬گزارش‌ها درباره بازداشت‬ ‫و دیپورت دانشــجویان ایرانی در فرودگاه‌های آمریکا‬ ‫توســط مقامــات اداره مهاجــرت این کشــور در حال‬ ‫افزایش اســت‪ .‬روز دوشــنبه یک دانشــجوی ‪ ۲۷‬ساله‬ ‫ایرانی که قصد داشــت در دانشــگاه ایالتی میشیگان‬ ‫در رشــته مهندســی در مقطع دکترا تحصیــل کند از‬ ‫فرودگاه دیترویت دیپورت شــد‪.‬‬ ‫یــک هفته پیش از آن نیز‪ ،‬یک دانشــجوی ‪ ۲۴‬ســاله‬ ‫ایرانی دانشــگاه نورث‌ایســترن هنگامی که عده‌ای در‬ ‫فــرودگاه لوگان بوســتون خواســتار آزادی وی بودند‪،‬‬ ‫توســط مقامــات اداره مهاجرت به داخــل هواپیمای‬ ‫برگشت اســکورت شد‪.‬‬ ‫دیپورت دانشــجویان ایرانی از آمریکا در حال افزایش‬ ‫است ‪5‬‬ ‫این مســئله برای دانشــجویان ناراحت کننده اســت‪،‬‬ ‫برای فعاالن حقوق مهاجران یک الگوی دردســر ســاز‬ ‫اســت و برای دانشــگاه‌های آمریکایی که امیدوارند تا‬ ‫دانشــجویان برتر دنیا را ترغیــب کنند تا در کالس‌های‬ ‫درس آنهــا تحصیــل کننــد حتی اگــر تعــداد کل این‬ ‫موارد هنوز هم در ســطح پایینی باشــد ایجاد نگرانی‬ ‫می‌کند ‪.‬‬

‫ویزا مشــخص نشــده بوند‪ .‬ایــن اداره همچنین اعالم‬ ‫کرده اســت برای شــخصی که ویزای معتبر در دست‬ ‫دارد‪ ،‬هیــچ ضمانتی برای ورود بــه خاک آمریکا وجود‬ ‫نــدارد‪ .‬و هــر روز از ورود صدهــا نفــر در مرزهــای‬ ‫ورودی آمریــکا جلوگیــری بــه عمــل می‌آید‪.‬‬ ‫اما ســازمان‌های حقوقــی‪ ،‬گروه‌های دفــاع از حقوق‬ ‫بشــر و مشــاوران قانونی می‌گویند کــه این وضعیتی‬ ‫که اخیراً شــاهد آن هســتند فاصله زیادی با وضعیت‬ ‫معمولی دارد‪.‬‬

‫دیپورت دانشجوی هاروارد از آمریکا‬

‫علی رهنما‪ ،‬مشــاور حقوقی روابــط عمومی اتحادیه‬ ‫آمریکایی‌هــای ایرانــی تبــار می‌گویــد‪« :‬اکنــون یک‬ ‫چیــزی فرق کرده اســت‪ .‬دیپورت کردن ایــن تعداد از‬ ‫دانشــجویان غیر عادی اســت‪».‬‬ ‫اداره گمــرک و حفاظــت مــرزی آمریکا آمار رســمی‬ ‫تعــداد دانشــجویان ایرانی کــه در ماه‌‌هــای اخیر از‬ ‫ورود آنهــا جلوگیــری کــرده را اعــام نکرده اســت و‬ ‫ایــن اداره می‌گویــد که بــه دلیل قانــون حفاظت از‬ ‫اطالعات شــخصی از افشــا کردن جزییــات این موارد‬ ‫معذور اســت‪.‬‬ ‫طبــق گفتــه علــی رهنمــا‪ ،‬از مــاه اوت ســال ‪۲۰۱۹‬‬ ‫تاکنون‪ ،‬دســت کــم ‪ ۱۷‬دانشــجوی ایرانــی از آمریکا‬ ‫دیپــورت شــده‌اند و ایــن امر نســبت به ســال پیش‬ ‫از آن کــه یــک یــا دو مورد در ســال اتفــاق می‌افتاد‪،‬‬

‫کانادا و دانشجویان خارجی‬

‫ِتــری هارتــل‪ ،‬معــاون شــورای آمــوزش آمریــکا‪ ،‬که‬ ‫‪ ۱۸۰۰‬کالج و دانشــگاه در سراسر آمریکا را نمایندگی‬ ‫می‌کنــد می‌گویــد‪ « :‬دانشــگاه‌ها دربــاره آنچــه که‬ ‫در مرز‌هــای ورودی اتفــاق می‌افتــد نســبت بــه‬ ‫گذشته بیشــتر نگران هســتند‪ .‬پیش از این زمانی که‬ ‫دانشــجویان خارجی ویزای خود را دریافت می‌کردند‪،‬‬ ‫یک نفــس راحت می‌کشــیدیم‪ ،‬اما حــاال وقتی که‬ ‫آنهــا به داخل دانشــگاه برســند می‌توانیم نفس‬ ‫راحت بکشــیم‪».‬‬ ‫اداره گمــرک و حفاظــت مــرزی آمریــکا‬ ‫می‌گویــد کــه بازرســی‌های آنهــا مــوارد‬ ‫بیشــتری را در بــر می‌گیــرد و می‌توانــد‬ ‫باعث آشــکار شــدن جزییاتی شوند که‬ ‫در بررســی‌های قبلــی بــرای دریافت‬ ‫‪  30 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫جهش قابل توجهی داشــته اســت‪ .‬از این تعــداد‪۱۱ ،‬‬ ‫مورد فقط در فرودگاه لوگان در شــهر بوستون آمریکا‬ ‫اتفاق افتاده اســت‪.‬‬ ‫کارول ُرز‪ ،‬مدیــر اجرایــی اتحادیــه آزادی‌هــای مدنی‬ ‫آمریــکا در ماساچوســت می‌گوید‪« :‬روند رو به رشــد‬ ‫دیپــورت دانشــجویان ایرانی آشــکار اســت‪ .‬اما دلیل‬ ‫آن همچنــان یک معما اســت‪ .‬ما نمی‌دانیــم که این‬ ‫تصمیم از طــرف دفتر اداره گمــرک و حفاظت مرزی‬ ‫آمریــکا در بوســتون اســت‪ ،‬و یا تصمیمی اســت که‬ ‫دولت ترامــپ اتخاذ کرده‪ ،‬چون تمــام این تصمیم‌ها‬ ‫مخفیانه صــورت می‌گیرد‪».‬‬ ‫دیپــورت پزشــک ایرانــی و خانــواده‌اش از آمریکا‪ ،‬به‬ ‫دلیل ســابقه فعالیت در بســیج دانشــجویی‬ ‫تــری هارتل می‌گویــد در ایــن زمینه گفته اســت‪« :‬‬ ‫تعداد دانشــجویان خارجی در آمریــکا پس از افزایش‬ ‫متوالــی در طــول یک دهــه‪ ،‬رو به کاهش اســت‪ .‬به‬ ‫نظــر ما دلیــل این امر این اســت که آمریکا نســبت‬ ‫به گذشــته به دانشــجویان خارجی روی خوشی نشان‬ ‫نمی‌دهد‪».‬‬ ‫دیپورت دانشــجویان ایرانی از آمریکا در حال افزایش‬ ‫است ‪7‬‬ ‫به گفتــه آقای هارتل‪ « :‬بر اســاس آخرین آمار دولتی‪،‬‬ ‫بیش از یک میلیون دانشــجوی خارجــی در آمریکا در‬ ‫حال تحصیل می‌باشــند کــه از این میــان‪ ،‬بیش از ‪۱۲‬‬ ‫هــزار نفر ایرانی هســتند‪ .‬در ماه‌هــای اخیر تعدادی‬ ‫دانشــجو از کشــورهای دیگــر نیز دیپورت شــده‌اند‪،‬‬ ‫ماننــد گروهــی از دانشــجویان چینــی کــه در مــاه‬ ‫سپتامبر گذشــته راهی دانشــگاه ایالتی آریزونا بودند‬ ‫نیــز از آمریکا دیپورت شــدند‪».‬‬

‫کالهبرداری از دانشجویان خارجی‬

‫یکــی از دانشــجویان ایرانــی کــه در ماه دســامبر‬ ‫‪ ۲۰۱۹‬از فــرودگاه لوگان در شــهر بوســتون آمریکا‬ ‫دیپورت شــد‪ ،‬مهال شــاه‌خواجه دانشجوی ‪ ۲۶‬ساله‬ ‫ایرانــی بود کــه قصد داشــت در مقطــع دکترا در‬ ‫رشــته مهندســی صنایع در دانشــگاه آیــوا ادامه‬ ‫تحصیل دهد‪ .‬مامــوران اداره گمرک و حفاظت‬ ‫مــرزی آمریکا در فــرودگاه بوســتون پس از‬ ‫چند ســاعت بازجویی از وی‪ ،‬ویزای تحصیلی‬ ‫او را لغــو کردند و اجــازه ورود به خاک آمریکا‬ ‫را بــه او ندادند‪.‬‬ ‫یکــی از مدیــران اداره گمــرک و حفاظــت مــرزی‬ ‫آمریــکا گفتــه اســت‪ « :‬ویــزا مجــوزی اســت که‬ ‫می‌توانیــد بــا آن بــه جلــوی در ورودی آمریــکا‬ ‫بیایید و هنگام رســیدن به جلــوی این در‪ ،‬این‬ ‫مامــور اداره گمرک و حفاظت مرزی اســت‬ ‫کــه تصمیم نهایی را اتخــاذ می‌کند که آیا‬ ‫شــما شــرایط و صالحیت ورود به داخل‬ ‫آمریــکا را داریــد یا خیر‪».‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪30 Kheradmand‬‬


‫تشــخیص داده شــود‪ ،‬ایــن درخواســت بــه بخــش‬ ‫حفاظــت پناهندگی در شــورای مهاجرت و پناهندگی‬ ‫کانادا برای بررســی ارجاع می‌شــود‪ .‬در بیشــتر موارد‪،‬‬ ‫فرد متقاضی تا زمــان برگزاری دادگاه بررســی پرونده‬ ‫وی‪ ،‬بر اســاس ضوابط و مقــررات خاصی می‌تواند در‬ ‫داخل کانــادا منتظر بماند‪.‬‬ ‫افــرادی که درخواســت آنها واجد شــرایط تشــخیص‬ ‫داده نشــود‪ ،‬دســتور اخراج از کانادا بــرای آنها صادر‬ ‫می‌شــود و تا زمان معرفــی خود برای انجــام مراحل‬ ‫اخراج بر اســاس شــرایط خاصی در کانــادا می‌مانند‪.‬‬ ‫تمامی درخواســت‌های واجــد شــرایط پناهندگی از‬ ‫یک دادگاه شــبه قضایی منصفانه و مستقل در شورای‬ ‫مهاجــرت و پناهندگی کانادا برخوردار خواهند شــد‪.‬‬ ‫هــر پرونده بر پایه شــرایط و اســناد و مــدارک ارایه‬ ‫شــده مختص به آن پرونده مورد بررســی قرار خواهد‬ ‫گرفت‪.‬‬ ‫در طــی روند تصمیم‌گیری‪ ،‬این شــورا شــرایط تعیین‬ ‫شــده در کنوانسیون پناهندگی ســازمان ملل را‪ ،‬که با‬ ‫قوانیــن کانادا تطبیق داده شــده اســت‪ ،‬برای تصمیم‬ ‫خــود در نظر می‌گیــرد‪ .‬طبــق تعریف کنوانســیون‬

‫پناهندگی ســازمان ملل متحد‪ ،‬پناهنده فردی اســت‬ ‫کــه دارای ترس موجــه از آزار و اذیت بر اســاس نژاد‪،‬‬ ‫مذهب‪ ،‬عقیده سیاســی‪ ،‬ملیت‪ ،‬یــا عضویت در یک‬ ‫گروه اجتماعی خاص باشــد‪ .‬براســاس قانون مهاجرت‬ ‫و پناهندگی کانادا‪ ،‬فرد نیازمند به حفاظت‪ ،‬شــخصی‬ ‫اســت که بر اســاس یکــی از دالیل فــوق در صورت‬ ‫بازگشــت به کشــورش با خطر دســتگیری‪ ،‬شــکنجه‪،‬‬ ‫مجــازات غیــر معمول و بــه خطر افتــادن جان خود‬ ‫مواجــه خواهــد شــد و در کانــادا احســاس امنیت‬ ‫خواهد کرد‪.‬‬ ‫در صــورت واجــد شــرایط بــودن درخواســت فــرد‬ ‫متقاضی تا زمانی‌که درخواســت وی در حال بررســی‬ ‫و دریافــت نتیجــه نهایــی می‌باشــد‪ ،‬وی می‌توانــد‬ ‫به کلیــه کمک‌هــای اجتماعــی‪ ،‬آموزشــی‪ ،‬خدمات‬ ‫بهداشــتی‪ ،‬مســکن اضطــراری و کمک‌هــای قانونی‬ ‫دسترســی داشــته باشــد‪ .‬به عالوه‪ ،‬اغلب متقاضیانی‬ ‫که واجد شــرایط تشخیص داده شــوند بدون توجه به‬ ‫اینکه درخواســت پناهندگی خــود را در مرز ورودی و‬ ‫یــا در دفاتــر اداره مهاجرت ارا‌ئه کرده باشــند‪ ،‬پس از‬ ‫انجام بررســی‌های پزشــکی می‌توانند متقاضی مجوز‬

‫کار در کانادا بشــوند‪.‬‬ ‫پــس از بررســ ‌ی درخواســت پناهندگــی‪ ،‬در صورت‬ ‫قبولی درخواســت فــرد متقاضی‪ ،‬وی فــرد محافظت‬ ‫شــده اعــام می‌گــردد و از تمامــی خدمــات فدرال‬ ‫ویــژه افراد محافظت شــده برخــوردار خواهد شــد‬ ‫و می‌توانــد در کانــادا اقامــت داشــته باشــد‪ ،‬و پس‬ ‫از مدت زمان مشــخص شــده در قانــون و دارا بودن‬ ‫شــرایط الزم‪ ،‬اقامت دایــم کانادا را دریافــت کند‪ .‬اما‬ ‫اگر جــواب درخواســت فــرد متقاضی منفی باشــد‪،‬‬ ‫شــخص متقاضــی می‌توانــد درخواســت تجدید نظر‬ ‫خــود را به بخش تجدیــد نظر پناهندگی در شــورای‬ ‫مهاجــرت و پناهندگــی کانــادا ارائه کند‪ .‬اگــر به فرد‬ ‫متقاضی چنین حقی داده نشــده باشــد‪ ،‬می‌تواند از‬ ‫دادگاه فــدرال کانادا بــرای تجدید نظر در این تصمیم‬ ‫درخواســت بدهد‪.‬‬ ‫اگــر تمامــی راه‌های تجدیــد نظر به هیــچ نتیجه‌ای‬ ‫نرســد‪ ،‬دســتور اخراج صادر شده اولیه‬ ‫بــه اجــرا در خواهــد آمــد تــا مراحل‬ ‫اخراج رســمی آغاز شــود‪.‬‬

‫تاریــخ تولــد‪،‬‬ ‫ملیت‪ ،‬جنســیت و‬ ‫مشــخصات مدرک‬ ‫مســافرتی از جمله‬ ‫نــوع‪ ،‬شــماره و‬

‫دســتور‌العمل جدید‪ ،‬اگر مســافران در ســابقه ســفر‬ ‫خــود هرگونه اشــتباهی را متوجه بشــوند‪ ،‬حق دارند‬ ‫تــا از اداره امنیت مــرزی و گمرک کانادا یک نســخه‬ ‫از اطالعات مســافرتی شــخصی خود را دریافت کنند‪.‬‬ ‫بر طبق قانون حفاظت از اطالعات شــخصی‪ ،‬ماموران‬ ‫اداره امنیــت مــرزی و گمــرک کانــادا و همینطــور‬ ‫مامــوران وزارت مهاجــرت کانــادا‪ ،‬فقــط در صورتی‬ ‫مجاز به انتشــار اطالعات مســافرتی افراد می‌باشــند‬ ‫کــه این اقــدام برای اجرای قوانین مهاجرتی و توســط‬ ‫مقامات دارای صالحیت درخواســت شــده باشــد‪.‬‬ ‫الزم بــه ذکر اســت کــه اداره امنیت مــرزی و گمرک‬ ‫کانــادا بــا پلیس فــدرال کانــادا ( آر ســی اِم پی)‪،‬‬ ‫ســازمان توســعه اجتماعی و شــغلی کانادا و‬ ‫اداره مالیات کانــادا موافتنامه‌ای را به امضاء‬ ‫رســانده اســت که بر اســاس آن در صورت‬ ‫لــزوم ایــن اطالعــات را می‌توانــد بــا ایــن‬ ‫ســازمان‌ها به اشــتراک بگذارد‪.‬‬

‫قانون جدید مهاجرتی کانادا‬ ‫قانون جدیــد مهاجرتی کانادا که برنامــه ورود‪/‬خروج‬ ‫نــام دارد‪ ،‬می‌توانــد تأثیر زیــادی بــر تقاضانامه‌های‬ ‫اقامت دایم و شــهروندی کانــادا بگذارد‪.‬‬ ‫از مــاه فوریه ســال جــاری‪ ،‬وزارت مهاجــرت فدرال‬ ‫کانــادا برنامه‌ای را به اجرا درآورده اســت که از طریق‬ ‫آن می‌تواند تمام مشــخصات مســافرانی که از طریق‬ ‫زمینــی بــه کانــادا ســفر می‌کننــد و یــا از آن خارج‬ ‫می‌شــوند را به دســت آورد‪.‬‬ ‫تعــداد روزهایی که یک فرد خارجــی در کانادا اقامت‬ ‫دارد اثــر مســتقیمی بــر روی تقاضانامه‌هایــی مانند‬ ‫اجــازه کار‪ ،‬اجــازه تحصیل‪ ،‬ویــزای دیــدار‪ ،‬وضعیت‬ ‫اقامــت دایم و شــهروندی کانادا خواهد گذاشــت‪.‬‬ ‫زمانــی که مســافران از مرزهــای زمینی‪ ،‬کانــادا را به‬ ‫ســمت آمریکا ترک می‌کننــد‪ ،‬اطالعات اولیــه آنها از‬ ‫طریــق برنامه ورود‪/‬خــروج در سیســتم اداره امنیت‬ ‫مــرزی و گمــرک کانادا ثبت می‌شــود‪.‬‬ ‫بر اســاس اطالعات مندرج در وب سایت اداره امنیت‬ ‫مــرزی و گمرک کانــادا‪ ،‬از این پــس وزارت مهاجرت‪،‬‬ ‫شــهروندی و پناهندگی کانادا به منظور کارهای اداری‬ ‫و اجــرای قوانین برنامه‌هــای مهاجرتی و‬ ‫شــهروندی دسترســی مســتقیم بــه این‬ ‫اطالعات خواهد داشــت‪.‬‬ ‫اطالعــات اولیــه کــه در مرز‌هــای کانادا‬ ‫توســط اداره امنیت مــرزی و گمرک جمع‬ ‫آوری می‌شــود عبارتنــد از‪ :‬نــام کامــل‪،‬‬

‫کشــور محــل صــدور آن‪.‬‬ ‫انتظــار مــی‌رود برنامــه ورود‪/‬خروج برای ســفرهای‬ ‫هوایــی از ژوئــن ‪ ۲۰۲۰‬به اجــرا دربیاید‪.‬‬ ‫‪.‬بــر طبــق اطالعــات وب ســایت وزارت مهاجــرت‪،‬‬ ‫شــهروندی و پناهندگی کانادا‪ ،‬دسترســی به اطالعات‬ ‫ورود‪/‬خــروج بــرای تعیین و تشــخیص صحیح یکی از‬ ‫شــروط دریافــت اقامت دایم و شــهروندی‬ ‫کانــادا و دیگر برنامه‌هــای مهاجرتی که‬ ‫مــدت زمــان اقامــت فــرد متقاضی در‬ ‫داخل خــاک کانادا می‌باشــد‪ ،‬بــه اجرا‬ ‫در آمده اســت‪.‬‬ ‫همچنین از طریق ایــن برنامه‪ ،‬وزارت‬ ‫مهاجــرت و شــهروندی و پناهندگی‬ ‫کانــادا قــادر خواهد بود تــا افرادی‬ ‫را کــه بیش از حد مجــاز ویزای‬ ‫خــود در کانــادا اقامــت‬ ‫داشــته‌اند را شناســایی‬ ‫کند ‪.‬‬ ‫بر اســاس‬

‫‪  29 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪29 Kheradmand‬‬


‫اخبار و گزارش‌های مختلف مرتبط با زندگی ایرانیان در کانادا‬ ‫با همکاری سایت پرشین میرور ‪www.PersianMirror.ca -‬‬

‫پناهندگی در کانادا‪ ،‬چگونه و با چه شرایطی؟‬

‫چنــد ماهــی اســت‬ ‫تعــداد ایرانیــان متقاضــی‬ ‫پناهندگــی از کانادا افزایش‬ ‫چشــم‌گیری داشــته اســت‪ .‬برخــی از رســانه‌های‬ ‫سراســری کانادا‪ ،‬از جمله ســایت خبری «رادیو کانادا»‬ ‫نیــز چنــدی پیــش گــزارش مشــروحی در بــاره این‬ ‫موضــوع تهیه و منتشــر کرده‌اند‪ .‬براســاس اطالعات‬ ‫منتشــر شــده در گزارش «رادیو کانادا» و شنیده‌های‬ ‫متعــدد و روزافــزون در میان اعضــای جامعه ایرانی‪-‬‬ ‫کانادایی‪ ،‬برخالف بسیاری از پناهجویان ایرانی دو سه‬ ‫دهــه پیش کــه از طریق مرزهای هوایــی و به محض‬ ‫ورود بــه خاک کانــادا تقاضای پناهندگی خــود را به‬ ‫ماموران مــرزی کانــادا ارائه می‌دادند‪ ،‬درصد بســیار‬ ‫باالیــی از متقاضیــان ایرانــی پناهندگی بــه کانادا در‬ ‫ماه‌های اخیــر‪ ،‬با دارا بودن پاســپورت ایرانی و ویزای‬ ‫توریســتی به کانادا آمده و پــس از پایان مهلت ویزای‬ ‫توریســتی و یا در زمانی که هنوز ویزای اقامت موقت‬ ‫آنان معتبر اســت‪ ،‬بــا مراجعه بــه وکالی مهاجرت یا‬ ‫دفاتــر مشــاوره مهاجرتی پرونده پناهندگی تشــکیل‬ ‫می‌دهنــد و وارد روند مراحــل قانونی پذیرش تقاضای‬ ‫پناهندگــی در کانادا می‌شــوند‪.‬‬ ‫در همین رابطه تعداد موارد سوءاســتفاده از وضعیت‬ ‫اقامــت و نیاز «توریســت‌های پناهجــو»ی ایرانی از‬ ‫طرف برخــی از ســودجویان رو‌به افزایش اســت‪ .‬در‬ ‫هفته‌هــای اخیر تعــدادی از مخاطبان ســایت خبری‬ ‫پــرژن میــرور با تماس تلفنــی یا ایمیل‪ ،‬بــرای خود یا‬ ‫دوســتان و آشــنایانی که به تازه‌گی به کانــادا آمده و‬ ‫متقاضی پناهندگی هســتند‪ ،‬خواســتار راهنمایی و یا‬ ‫مشــاوره شده‌اند‪.‬‬ ‫بدیهی اســت که ســایت خبری پرژن میرور‪ ،‬به‌عنوان‬ ‫یک رســانه رســمی ثبت شــده در کانادا‪ ،‬یــک دفتر‬ ‫حقوقی مهاجرتی نیســت و به‌هیچ عنــوان نمی‌تواند‬ ‫مشــاوره حقوقــی و قانونــی‪ ،‬در هیــچ زمینــه‌ای‪ ،‬از‬ ‫جملــه در زمینــه مهاجــرت و پناهندگــی ارائه دهد‪.‬‬ ‫امــا به‌عنــوان یــک رســانه وظیفــه دارد‪ ،‬همچون ‪۳‬‬ ‫ســال گذشــته با تهیه گزارش‌ها و انجــام گفتگوها با‬ ‫صاحب‌نظــران و متخصصــان امور مهاجــرت و تولید‬ ‫و ترجمــه خبرها و اطالعات رســمی و موثــق‪ ،‬تا حد‬ ‫امکان بــرای آگاهی بیشــتر مخاطبان تــاش کند‪.‬‬ ‫بــه همیــن جهــت بــا اســتفاده از مطالب منتشــر‬ ‫شــده در سایت رســمی وزارت مهاجرت‪ ،‬شهروندی و‬ ‫پناهندگی کانادا‪ ،‬اطالعــات عمومی و ضروری مربوط‬ ‫به پناهندگی‪ ،‬مهاجرت و شــهروندی بــرای مخاطبان‬ ‫فارســی زبان منتشــر می‌‌شود‪.‬‬

‫پناهنده کیســت؟ و چگونه می‌توان به کشــور کانادا‬ ‫پناهنده شد؟‬ ‫قانــون مهاجــرت و محافظــت از پناهنــدگان کانادا‬ ‫وظیفــه دارد وضعیــت و شــرایط هــر فــردی کــه‬ ‫درخواســت ورود بــه کشــور کانــادا را دارد در مــرز‬ ‫ورودی مورد بازرســی قرار دهد تا مشــخص شود که‬ ‫آیــا صالحیت ورود به کانــادا‪ ،‬و اقامت کوتاه مدت یا‬ ‫بلنــد مــدت در ایــن کشــور را دارد یا خیر‪.‬‬ ‫اداره خدمــات مرزی کانادا (‪ )CBSA‬و پلیس ســواره‬ ‫نظــام ســلطنتی کانــادا (‪ )RCMP‬در حفاظــت از‬ ‫مرزهای کانادا نقش اساســی ایفا می‌کننــد‪ ،‬ورود غیر‬ ‫قانونــی بــه کانــادا را پیش‌گیری و متوقــف می‌کنند‬ ‫و امنیــت کانــادا را برعهــده دارنــد‪ .‬ایــن دو اداره با‬ ‫همــکاری نهادهای داخلی و بین‌المللــی از ورود غیر‬ ‫قانونــی افــراد بــه کانــادا جلوگیری می‌کننــد‪ .‬پلیس‬ ‫ســواره نظام سلطنتی کانادا مســئولیت امنیت مرزی‬ ‫در سراسر کشــور و هماهنگی بین مرزهای ورودی را‬ ‫بــر عهــده دارد‪ ،‬و اداره خدمات مــرزی کانادا امنیت‬ ‫مــرزی به هنگام ورود به کشــور و مســائل مهاجرتی‬ ‫داخل کشــور را برعهده دارد‪.‬‬ ‫افرادی که قصد ارائه درخواســت پناهندگی‬ ‫به کانادا را دارند می‌توانند درخواســت خود‬ ‫را در مــرز ورودی به کشــور و یــا در یکی از‬ ‫دفاتر اداره مهاجرت‪ ،‬شــهروندی و پناهندگی‬ ‫در داخل کشــور ارائه دهند‪ .‬مقامــات اداره‬ ‫خدمات مــرزی کانادا و یــا وزارت مهاجرت‪،‬‬ ‫شــهروندی و پناهندگــی کانــادا تشــخیص‬ ‫خواهنــد داد کــه آیا فــرد مورد نظــر دارای‬ ‫صالحیــت ارائــه این درخواســت هســت یا‬ ‫خیــر‪ .‬عوامل متعددی در ایــن مرحله نقش‬ ‫دارنــد کــه از آن جملــه می‌توان به ســابقه‬ ‫ارتــکاب جرم فرد متقاضی‪ ،‬ارائه درخواســت‬ ‫پناهندگــی قبلــی متقاضــی در کانــادا و یا‬ ‫دریافت پناهندگی از کشــوری دیگر اشــاره‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫متقاضیــان پناهندگی با پناهندگان مســتقر‬ ‫و اســکان مجــدد یافتــه متفاوت هســتند‪.‬‬ ‫متقاضیان پناهندگی‪ ،‬درخواســت پناهندگی‬ ‫خود را در داخل خــاک کانادا در مرز ورودی‬ ‫و یــا یکــی از دفاتر اداره‌هــای مربوطه ارائه‬ ‫می‌دهند‪ .‬در حالی که پناهندگان مســتقر و‬

‫‪  28 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫اسکان مجدد یافته پیش از‬ ‫صادر شــدن ویزای ورود به‬ ‫کانــادا‪ ،‬در خارج از مرزهای‬ ‫کانادا و در کشــورهای دیگر مورد بررسی‌های امنیتی‬ ‫و پزشــکی قرار می‌گیرند‪ ،‬و وقتی کــه آن‌ها وارد کانادا‬ ‫می‌شــوند دارای اقامت دائم کانادا هســتند‪.‬‬ ‫در حالــی کــه متقاضیــان پناهندگــی و پناهنــدگان‬ ‫مســتقر از طریــق دو روش مهاجرتــی مختلــف وارد‬ ‫کانادا می‌شــوند‪ ،‬افــرادی که از طریق غیــر قانونی از‬ ‫مــرز عبور می‌کنند و درخواســت پناهندگی می‌دهند‬ ‫بدون نوبت وارد صف نمی‌شــوند‪ ،‬و از امتیاز ویژه‌ای‬ ‫برخوردار نخواهند شــد‪.‬‬ ‫تمامــی متقاضیــان پناهندگی‪ ،‬بدون توجــه به نحوه‬ ‫ورود بــه کانــادا‪ ،‬بایــد تحــت بررســی‌های امنیتی‪،‬‬ ‫جنایی و پزشــکی قــرار بگیرند‪ .‬عــده‌ای از افــراد به‬ ‫طــور غیــر قانونی از مناطــق مابین مرزهای رســمی‬ ‫وارد کانادا می‌شــوند‪ .‬این روش بســیار خطرناک و بر‬ ‫خــاف قانون اســت‪ .‬دولــت کانادا به دالیــل قانونی‬ ‫و حفاظــت از امنیت شــخصی افــراد‪ ،‬تمام مــردم را‬ ‫تشــویق به ورود بــه کانادا از طریق مرزهای رســمی‬ ‫می‌کند ‪.‬‬ ‫اگر درخواســت پناهندگی فرد متقاضی واجد شــرایط‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪28 Kheradmand‬‬


‫عنــوان علت مــرگ پرندگان افزایش و ســبب نگرانی شــده اســت‪.‬‬ ‫پیــش از این مدیرکل دامپزشــکی مازنــدران در مــورد تردید برخی کارشناســان آبزی‬ ‫پروری در مورد اعالم بیماری بوتولیســم به عنوان علت مرگ پرندگان مهاجر زمســتان‬ ‫گــذران به خبرنگار ایرنــا توضیح داده بود ‪ :‬کارشناســان آبزی پروری بــه دلیل این که‬ ‫تلفــات ماهــی در تاالب میانکاله گزارش نشــده‪ ،‬احتمــال ابتال به بوتولیســم را مورد‬ ‫تردیــد قــرار دادند‪ .‬بیماری بوتولیســم دارای چندین تیپ مختلف اســت و نوعی که‬ ‫در تــاالب بین المللی میانکاله مشــاهده شــده‪ ،‬صرفا تاثیرش بر پرندگان اســت و به‬ ‫همیــن خاطر هم فقط پرندگان را دچار مســمومیت و ســپس تلف کــرد و تاثیری در‬ ‫ماهیان نداشــت ضمــن این که احتمــال انتقال به انســان را نیز در ایــن تیپ وجود‬ ‫ندارد‪.‬‬ ‫اگــر چــه افرادی که در باره بیماری بوتولیســم به عنوان علت مــرگ تردید می کنند ‪،‬‬ ‫توضیحات بیشــتری نمی دهنــد و احتمال خاصی را هم با توجه به رد شــدن بیماری‬ ‫های فصلی مانند آنفلوانزا و نیوکاســل به جای بوتولیســم مطرح نمــی کنند ‪ ،‬ولی از‬ ‫ادامه دار شــدن تلفات از یک ســو و ارائه نشدن اطالعات بیشــتر از جزییات بیماری‬ ‫‪ ،‬چگونگــی شــیوع آن ‪ ،‬اثــرات احتمالی آن بر زندگــی مردم بویژه بــر مرغداری های‬ ‫خانگی و غیره نگران هســتند‪.‬‬

‫تلفات تمامی ندارد‬

‫‪  27 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫بقیه در صفحه ‪52‬‬

‫ادامه داشــتن تلفات پرندگان در میانکاله را رییس اداره حیات وحش محیط زیســت‬ ‫مازنــدران هــم در گفت و گو با خبرنــگار ایرنا تایید کرد و گفــت ‪ :‬اگرچه آمار تلفات‬ ‫نســبت به روزهای اول شــیوع کاهش چشمگیری نشــان می دهد‪ ،‬ولی همچنان این‬ ‫روند کم و بیــش ادامه دارد‪.‬‬ ‫کــوروس ربیعی افزود ‪ :‬ما همه روزه با بســیج نیروهای خود ‪ ،‬پاکســازی الشــه ها از‬ ‫ســطح آب تــاالب و کنــاره ها را انجــام می دهیم‪ ،‬ولــی به نظر می رســد که تلفات‬ ‫تمامی ندارد‪.‬‬ ‫وی گفت ‪ :‬به دلیل کاهش بارندگی در اســتان طی ماه هــای آذر و دی ‪ ،‬میزان ورودی‬ ‫آب به تاالب میانکاله نســبت به ماههای فصل ســرد سال گذشــته کاهش داشته و در‬

‫مقابــل هوا نیــز در این مدت گرمتر از گذشــته بــود و احتمال می رود ایــن روند بر‬ ‫راکد ماندن آب و بروز بیماری بوتولیســم که از ســوی دامپزشــکی اعالم شــده‪ ،‬تاثیر‬ ‫گذار بوده باشــد‪.‬‬ ‫او افزود ‪ :‬در شــرایط فعلــی تداوم تلفات پرندگان برای ما تا حــد زیادی نگران کننده‬ ‫شــد و ایــن که نمی دانیــم تا کی ایــن روند می خواهد ادامه داشــته باشــد نیز این‬ ‫وضعیــت را بــرای ما بدتر مــی کند و امیدواریم تــا در روزهای آینده دامپزشــکی که‬ ‫متولی شناســایی بیماری اســت‪ ،‬در این بحث اظهار نظری داشــته باشد‪.‬‬ ‫رسیدن تلفات به پرندگان شکاری‬ ‫مســئول تشــکل زیســت محیطی دیده بان در شــرق مازندران هم با ابراز نگرانی از‬ ‫ادامــه تلفــات پرندگان وحشــی در میانکاله و ابراز نگرانی نســبت به ایــن روند ‪ ،‬به‬ ‫خبرنــگار ایرنا گفت ‪ :‬ادامه روند تلفات پرندگان مهاجر زمســتان گذری و تســری آنها‬ ‫بــه برخی از پرندگان شــکاری تا حدودی بیماری بوتولیســم را که نوعی مســمومیت‬ ‫غذایی از ســوی دامپزشــکی بــرای این تلفات اعالم شــده ‪ ،‬با تشــکیک مواجه کرد و‬ ‫این رویه نگرانی تشــکل های زیســت محیطی و حتی مردم منطقه را موجب شــده‬ ‫است‪.‬‬ ‫حرمنصــوری عبدالمالکــی افزود ‪ :‬بر اســاس اعالم مســئوالن ســازمان دامپزشــکی از‬ ‫جمله رییس ســازمان دامپزشکی کشــور که روز سه شنبه هشــتم بهمن ماه از تاالب‬ ‫میانکالــه بازدید داشــت ‪ ،‬تلفات پرندگان به صفر رســیده و پیش بینی شــده بود که‬ ‫دیگــر تلفات جدیــد رخ ندهد و این در حالیســت که واقعیت منطقــه چیز دیگری‬ ‫اســت و تلفات کم و بیــش ادامه دارد‪.‬‬ ‫ایــن فعال زیســت محیطی گفت ‪ :‬دســتکم در ایــن روزها بین ‪ ۵۰‬تــا ‪ ۱۰۰‬بال پرنده‬ ‫وحشــی که بیشترشــان از نوع فالمینگو و چنگر معمولی هســتند‪ ،‬تلف می شوند و‬ ‫این تلفات در پرندگان شــکاری که از الشــه آنها اســتفاده می کنند نیز وجود دارد‪.‬‬ ‫ســخنگوی پویش حمایت از حیوانات میانکاله افزود ‪ :‬به نظر می رســد دامپزشکی‬ ‫بــا اعــام علت تلفــات کار خــود را به نوعی تمام شــده قلمــداد کــرد و این در‬ ‫حالیســت که با شرایط جدید باید بررســی میدانی و آزمایشگاهی بیشتری صورت‬ ‫گیرد‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪27 Kheradmand‬‬


‫تلفات پرندگان در میانکاله و نگرانی دوستداران محیط زیست‬

‫ادامه تلفات پرنــدگان مهاجر زمســتان‌گذران در تاالب‬ ‫بین‌المللــی میانکالــه آن هــم چنــد روز پــس از اعالم‬ ‫رســمی دامپزشــکی مبنــی بر توقــف روند مــرگ این‬ ‫گونه‌ها ‪ ،‬نه تنها در باره شــناخت منشــاء مرگ پرندگان‬ ‫تردیــد ایجاد کرد ‪ ،‬بلکه ســبب نگرانی محلی‌ها شــده‬ ‫اســت‪ .‬بررســی های میدانــی خبرنگار ایرنا نشــان می‬ ‫دهــد که همچنان الشــه پرنــدگان در بخــش هایی از‬ ‫تــاالب میانکالــه دیــده می شــود و مــردم محلی هم‬ ‫مدعی هســتند که آمــار تلفات اگر چــه کاهش یافته ‪،‬‬ ‫ولی به صفر نرســیده اســت‪.‬‬ ‫مدیــرکل دامپزشــکی مازندران بــا اعالم ایــن که دلیل‬ ‫قطعــی تلفــات چندین هــزار بالــی پرنــدگان مهاجر‬ ‫زمســتان گذران در تــاالب بین المللی میانکاله ناشــی‬ ‫از بیماری بوتولیســم بوده ‪ ،‬به خبرنــگار ایرنا گفته بود‬ ‫کــه " تلفات پرندگان متوقف و به اســتناد گزارش یگان‬ ‫حفاظت محیط زیســت و کارشناسان دامپزشکی حاضر‬ ‫در منطقــه از روز گذشــته تلفات پرنــدگان مهاجر به‬ ‫صفر رســید و گزارشــی از تلفات جدید تاکنون نداشته‬ ‫ایــم و این به معنــای پایان تلفات اســت "‪.‬‬ ‫دکتــر سیدحســین رضوانــی همچنیــن گفتــه بــود ‪:‬‬ ‫پاکســازی منطقه از الشــه پرندگان تلف شــده در اکثر‬ ‫نقــاط تــاالب بین المللــی میانکالــه به پایان رســید و‬

‫پیش بینی می‌شــود بزودی بقیه الشــه هــای احتمالی‬ ‫باقــی مانــده که نمــی تواند زیاد باشــد ‪ ،‬جمــع آوری‬ ‫و تــاالب بیــن المللی به طــور کامل از الشــه پرندگان‬ ‫پاکســازی شود‪.‬‬ ‫مهــم ترین کانون تلفــات پرندگان مهاجــر در میانکاله‬ ‫‪ ،‬منطقــه " قلعه پایان " در حوزه جغرافیایی شهرســتان‬ ‫گلــوگاه بوده اســت ‪ ،‬جایی که گــزارش خبرنــگار ایرنا‬ ‫حاکیســت که الشــه پرندگان همچنان کــم و بیش در‬ ‫ایــن منطقــه یافت می شــود و مــردم محلــی هم از‬ ‫ادامه داشــتن تلفات به تعداد کمتر در هر روز ســخن‬ ‫می گویند‪.‬‬ ‫دوســتداران محیط زیست و عضو تشکل های شناخته‬ ‫شــده در شهرســتان گلوگاه هم به خبرنگار ایرنا گفتند‬ ‫‪ :‬هرچند تلفات پرندگان وحشــی کــه چنگر معمولی و‬ ‫فالمینگو بیشــترین گونه از این پرندگان را تشــکیل می‬ ‫دادند نســبت بــه روزهای آغازین کاهش چشــمگیری‬ ‫یافتــه ‪ ،‬ولــی همچنان ایــن روند با دور کندتر نســبت‬ ‫بــه روزهای اولیــه ادامه دارد و از چند هــزار در روز به‬ ‫کمتر از ‪ ۱۰۰‬بال رســیده است‪.‬‬

‫تردید نسبت به نوع بیماری‬

‫یکــی از تبعات ادامه دار شــدن تلفات پرندگان در کنار‬

‫‪  26 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫اعالم رســمی توقف آن از ســوی دامپزشکی ‪ ،‬دامن زدن‬ ‫به تردیــد در باره علت مرگ پرندگان بوده اســت‪.‬‬ ‫رییس ســازمان دامپزشــکی کشور که ســه شنبه هفته‬ ‫پیــش به منطقه ســفر کــرده بــود ‪ ،‬علــت اولیه مرگ‬ ‫پرنــدگان را بیماری میکروبی " بوتولیســم " اعالم و روز‬ ‫بعــد نیز از ســوی مدیــرکل دامپزشــکی مازنــدران به‬ ‫عنوان علــت قطعی اعالم شــد‪.‬‬ ‫بوتولیســم نوعی بیماری برای پرندگان و آبزیان اســت‬ ‫که بر اثر دو میکروب "کلوســتریدیوم " و " بوتولینیوم"‬ ‫ایجاد می شــود و به آن مســمومیت طبیعی هم گفته‬ ‫می شود‪.‬‬ ‫در همــان زمان زمزمــه هایی از تردیــد در باره بیماری‬ ‫بوتولیســم بــرای پرنــدگان وجود داشــت بویــژه این‬ ‫کــه تنها گونه هــای مشــخصی از پرندگان بــر اثر این‬ ‫بیماری تلف شــدند در حالی که آبزیــان بویژه ماهیان‬ ‫به عنوان قربانی اصلی ایــن بیماری ‪ ،‬هیچگونه تلفاتی‬ ‫نداشتند‪.‬‬ ‫اکنــون نیز مردم محلــی و برخی اعضای تشــکل های‬ ‫زیســت محیطی می گوینــد که با اضافه شــدن برخی‬ ‫دیگــر از گونــه هــای پرنــدگان وحشــی بــه خصوص‬ ‫پرنــدگان شــکاری از جملــه کاکایــی به تلفــات جدید‬ ‫در روزهــای جاری ‪ ،‬تردید نســبت اعالم بوتولیســم به‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪26 Kheradmand‬‬


‫ســنی از او گذشــته بــود‪ ،‬امــا حافظه بســیار خوبی‬ ‫داشــت و یک روز در مســجد مونولوگی را به زیبایی‬ ‫اجــرا کــرد که همه بعــد از اجرا برایش دســت زدند‪.‬‬

‫می‌کــرد‪ .‬چنــان در نقــش غرق می‌شــد کــه هنگام‬ ‫بــازی فکــر نمی‌کردیم کــه او‪ ،‬ولــی ا‪ ...‬شــیراندامی‬ ‫هست‪ .‬خالقیت بســیاری در کار داشت که واقعا هر‬ ‫بیننــده‌ای تحت‌تاثیر قــرار می‌گرفت‪.‬‬

‫سعید امیرســلیمانی‪ ،‬بازیگر‪ :‬دوســتی من و‪ ،‬ولی ا‪...‬‬ ‫شــیراندامی به ‪ ۵۸‬ســال پیــش برمی‌گردد‪ .‬همیشــه‬ ‫رفیــق بودیم و رفــت و آمــد خانوادگی داشــتیم‪ .‬از‬ ‫دســت دادن او برایــم حادثه بســیار غم‌انگیزی بود‪.‬‬

‫هنرپیشه خوبی بود‬

‫نجیب و خانواده‌دوست‬

‫عنایت شــفیعی‪ ،‬بازیگر‪ :‬مســلما از دســت دادن هر‬ ‫یــک از هنرمندان ســخت اســت‪ .‬خــدا رحمت کند‪،‬‬ ‫ولی ا‪ ...‬شــیراندامی را‪ .‬با هم همکار بودیم‪ .‬می‌توانم‬

‫من مریضم و نیاز به رسیدگی دارم‪ ،‬برای همین همسرم باید‬ ‫همراهم باشد‪ .‬از دوران جوانی هم هر موقع تئاتر بازی می‌کردم‪،‬‬ ‫همسرم کنارم بود و با او دیالوگ‌ها را تمرین می‌کردم‪.‬‬ ‫متاســفانه امســال یکی یکی دوســتانم را از دســت‬ ‫داده‌ام و ایــن مســاله برایــم ناراحت‌کننــده اســت‪.‬‬ ‫شــیراندامی در کارش هنرمنــد بــود‪ .‬او در تئاتر یکی‬ ‫از اســاتید بــود‪ .‬واقعــا هنرمنــد عزیزی را از دســت‬ ‫داده‌ایــم‪ .‬شــیراندامی نه تنهــا در کارش اســتاد بود‪،‬‬ ‫بلکــه به لحــاظ اخالق هم عالی بــود‪ .‬می‌توان گفت‬ ‫که او یک انســان شــریف‪ ،‬نجیب و خانواده دوست‬ ‫بود‪.‬‬

‫خالق و عاشق کار‬

‫کاظــم بلوچــی‪ ،‬بازیگر و کارگــردان‪ :‬ولی ا‪ ...‬عاشــق‬ ‫کارش بود‪ .‬امکان نداشــت نقشــی به او ســپرده شود‬ ‫و عاشــقانه برای آن وقت نگذارد‪ .‬عشــق او به کارش‬ ‫باعث شــده بود که بســیار هم وقت شــناس باشــد‪.‬‬ ‫ســریال عیاران را بــا هم کار کردیم که مــن کارگردان‬ ‫بــودم‪ .‬هیچ وقــت به یاد ندارم که او دیر ســر صحنه‬ ‫آمده باشــد‪ .‬بســیار مهربــان بود و نســبت به کارش‬ ‫تســلط داشــت‪ .‬می‌دانســت باید چطور با نقش سر‬ ‫و کلــه بزند تا بــرای مخاطــب باورپذیر کنــد‪ .‬واقعا‬ ‫جلــوی دوربیــن راحت و بــا نقش همــذات پنداری‬

‫بگویم که مرد بســیار خوبی بود و از دســت دادنش‬ ‫ســخت‪ .‬عالوه‌بــر آن در کارش بســیار منضبط بود و‬ ‫برایــش اهمیت داشــت که نقشــش را بســیار خوب‬ ‫بازی کنــد‪ .‬به همین دلیل بــرای کارش انرژی و وقت‬ ‫می‌گذاشــت‪ .‬در مجموع هنرپیشــه خوبی بود‪.‬‬

‫ناگفته‌هایشیراندامی‬

‫داود میرباقــری وقتی من رو دید بــه همه‪ ،‬همان‌جا‬ ‫گفت‪ :‬من همین شــیراندامی را می‌خواهم! من به او‬ ‫گفتــم‪ :‬من مریضم‪ .‬میرباقــری در جوابم گفت‪ :‬اتفاقا‬ ‫در همین حــال مریضی و در حالی که دســت‌هایت‬ ‫می‌لــرزد می‌خواهم‪ ،‬چون ســلیمان بــن صرد خزاعی‬ ‫در هنگام شهادت ‪ ۹۰‬ســال سن داشت‪.‬‬ ‫مــن اینقــدر به این مــرد نزدیک شــدم کــه کم کم‬ ‫هرچه می‌گفتم باور کردم خود ســلیمان هســتم‪ .‬در‬ ‫تمام دوران بــازی مختارنامه به میرباقری گفتم‪ :‬ببین‬ ‫مــن مریضم و نیــاز به رســیدگی دارم‪ ،‬بــرای همین‬ ‫همســرم باید همراهــم باشــد‪ .‬از دوران جوانی هم‬ ‫هر موقع تئاتــر بازی می‌کردم‪ ،‬همســرم کنارم بود و‬ ‫بــا او دیالوگ‌ها را تمریــن می‌کردم‪.‬‬

‫‪  25 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪25 Kheradmand‬‬


‫به‌یاد ولی‌اهلل شیراندامی؛ ُملک سیما بدون سلیمان‬ ‫مگر می‌شــود ســریال مختارنامه را دیده باشیم و نقش‬ ‫ســلیمان بن صرد خزاعی را فراموش کرده باشیم‪ .‬کسی‬ ‫کــه این نقــش را در تلویزیــون برای همیشــه ماندگار‬ ‫کــرد‪ ،‬زنده‌یــاد‪ ،‬ولــی ا‪ ...‬شــیراندامی بــود‪ .‬بــا وجود‬ ‫این‌کــه ایــن هنرمنــد در زمان تولیــد این ســریال در‬ ‫اواســط ‪ ۷۰‬ســالگی به سر می‌برد و ســن و سالش هم‬ ‫زیــاد بود‪ ،‬اما بــه خوبی این نقش را بــازی کرد و حتی‬ ‫می‌تــوان گفــت یکــی از بازی‌های درخشــان ســریال‬ ‫مختارنامــه بــود‪ .‬البتــه داود میرباقری هم‬ ‫تعمدی زنــده یاد شــیراندامی را‬ ‫برای نقش ســلیمان بن‬ ‫صــرد خزاعــی‬ ‫انتخــاب‬ ‫کــرد‪،‬‬

‫زیــرا بــه دنبال بازیگری بود که س ‌نو‌ســال‌دار باشــد و‬ ‫بــرای این نقش کامال تناســب داشــته باشــد‪.‬‬ ‫بــه همیــن دلیل بــه ســراغ شــیراندامی رفــت و این‬ ‫هنرمنــد هــم با وجود این‌که خیلی ســر و حــال نبود‪،‬‬ ‫امــا پذیرفت این نقــش را بازی کند‪ .‬شــیراندامی وقتی‬ ‫جلــوی دوربیــن قــرار می‌گرفــت‪ ،‬کامال خــودش را با‬ ‫نقــش عجین می‌کــرد و می‌توان گفت کــه این ویژگی‬ ‫او بود‪ .‬به همین دلیــل وقتی هم جلوی دوربین‬ ‫داود میرباقــری برای بازی در ســریال‬ ‫مختارنامــه رفت‪ ،‬کامال ســعی‬ ‫کرد نقش ســلیمان بن‬ ‫صرد خزاعی را‬ ‫بــا انرژی‬

‫پشــیمان شــده بود که امــام حســین (ع) را در واقعه‬ ‫کربــا تنها گذاشــته بود‪ ،‬شــیراندامی ایــن صحنه‌ها را‬ ‫در بــازی‌اش بــا ظرافت کامل درآورده بــود تا مخاطبان‬ ‫کامــا بــا نقــش همذات‌پنــداری کند‪.‬‬ ‫به گــزارش جام جم‪ ،‬زنده‌یاد شــیراندامی بعــد از بازی‬ ‫در این ســریال به دلیل کهولت سن و بیماری نتوانست‬ ‫ایفــای نقــش در اثر دیگری داشــته باشــد و عصر روز‬ ‫جمعــه ‪ ۱۱‬بهمن ایــن بازیگر و کارگردان پیشکســوت‬ ‫تئاتــر‪ ،‬ســینما و تلویزیون پــس از ســال‌ها درگیری با‬ ‫بیماری در بیمارستان رســول اکرم (ص) دارفانی را وداع‬ ‫گفت‪ .‬آخریــن نمایش به کارگردانــی این هنرمند فقید‬ ‫با عنوان «هنر کمدی» نوشــته ادواردو فیلیپو ســال ‪۹۱‬‬ ‫در سالن اســتاد ناظرزاده کرمانی تماشــاخانه ایرانشهر‬ ‫روی صحنــه رفــت‪ .‬وی همچنیــن بعد از اجــرای این‬ ‫نمایــش‪ ،‬کتــاب «تحلیــل کارگردانی نمایشــنامه مرگ‬ ‫پیشــه‌ور» را تالیف کرد که توســط انتشــارات نمایش‬ ‫چاپ شــد‪ .‬با همکاران شــیراندامی درباره ویژگی‌های‬ ‫شــخصیتی و کاری او صحبت کردیم‪.‬‬

‫مقید به دیالوگ‌هایش در حین بازی‬

‫کا مل‬ ‫بــازی کند‪،‬‬ ‫حتــی از پس‬ ‫صحنه ‌هــا ی‬ ‫جنــگ هــم‬ ‫ب ‌هخوبــی بــر‬ ‫آمــد و بــه زیبایــی‬ ‫تصویرگــر فرمانــده‬ ‫نظامی بــود‪ .‬لحظاتی‬ ‫که ســلیمان بن صرعد‬ ‫خز ا عــی‬

‫‪  24 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫کریــم اکبری‌مبارکــه‪ ،‬بازیگــر‪ :‬به یــاد دارم در ســریال‬ ‫عیاران در خدمت زنده‌یاد شــیراندامی بودم‪ .‬او بســیار‬ ‫منظــم بــود و بــه موقع ســر صحنه حاضر می‌شــد و‬ ‫هــر زمــان اعالم می‌شــد که بایــد گریم شــوند‪ ،‬اولین‬ ‫نفــری بود کــه در اتــاق گریم بــود‪ .‬ضمــن این‌که به‬ ‫کارش خیلــی تعهد داشــت‪ .‬شــاید باورتان نشــود‪ ،‬اما‬ ‫مقیــد به دیالوگ‌هایی که برایش نوشــته می‌شــد‪ ،‬بود‪.‬‬ ‫امکان نداشــت با صالحدید خــودش دیالوگ‌ها را تغییر‬ ‫بدهد‪.‬‬ ‫عالوه‌بــر آن همــه صحنه‌هــا را بــا جــان و دل بــازی‬ ‫می‌کرد‪ .‬بــه یاد دارم در یکی از صحنه‌های این ســریال‬ ‫وقتــی دیالوگــش را می‌گفــت بــا تمــام وجــود گریه‬ ‫می‌کــرد‪ ،‬چون صحنه حســی هــم بود‪ .‬زمانی که ســر‬ ‫دوبــاژ این ســریال رفتــم‪ ،‬اتفاقی با همیــن صحنه رو‬ ‫بــه رو شــدم و باز هم شــیراندامی اشــک ریخت‪.‬‬ ‫گرچــه در این کار‬ ‫همبــازی بودیــم‪ ،‬امــا مــن از او آموختــم‪ .‬در‬ ‫مجمــوع بازیگــر بســیار دوست‌داشــتنی‬ ‫بود ‪.‬‬ ‫البته مــن و زنده‌یاد شــیراندامی‬ ‫در ســریال مختارنامــه هم‬ ‫همبــازی بودیــم‪ ،‬امــا‬ ‫صحنه مشــترک با‬ ‫هم نداشتیم‪.‬‬ ‫بــا این‬ ‫کــه‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪24 Kheradmand‬‬


‫ایــن رفتار‌ها ریشــه‌ی عمیقی در گذشــته شــان دارد‪.‬‬ ‫ایــن گذشــته کــه در محیــط اجتماعــی و خانوادگی‬ ‫شــخصیت‌ها مهم‌ترین نقش را داشــته است‪ ،‬عقده‌ها‬ ‫و مســائل روانی مختلفــی را در این شــخصیت‌ها بر‬ ‫جای گذاشــته است‪.‬‬ ‫ایــن گذشــته در خیلــی از جا‌هــای داســتان خانــه‬ ‫ادریســی‌ها دیگــر حضوری نــدارد و یــا حتی ممکن‬ ‫اســت شــخصیت نیز آن‌ها را از یاد برده باشد‪ .‬اما این‬ ‫تاثیــر این اتفاقــات در ناخودآگاه موجــب رفتار‌هایی‬ ‫در خــودآگاه شــخصیت‌ها می‌شــود کــه می‌توانــد‬ ‫سرنوشــت هر یــک از آن‌ها را تحت تاثیــر قرار دهد‪.‬‬

‫یک شــخصیت داســتان تعلق دارد‪.‬‬ ‫راوی این رمان را علیزاده دانای کل انتخاب کرده اســت‬ ‫و به نظر می‌رســد که او این داســتانرا که آمیخته‌ای از‬ ‫واقعیــت و خیال اســت را به دقت معماری اســت‪ .‬او‬ ‫در ایــن رمان از همان زبان همیشــگی خود اســتفاده‬ ‫کرده‪ ،‬اما جالب اینجا اســت که این زبان همیشگی در‬ ‫هــر کدام از داســتان هایش به گونــه‌ای جلوه می‌کند‬ ‫کــه به هیــچ وجه تکــراری به نظــر نمی‌آینــد‪ .‬رمان‬ ‫ادریســی‌ها جوایز بســیاری را از آن خود کرد که البته‬ ‫این جوایز پــس از مرگ خودخواســته‌ی غزاله علیزاده‬ ‫بــه رمان او رســید‪ .‬او پیــش از مرگ نامــه‌ی کوتاهی‬

‫عده‌ای بر این باورند که غزاله علیزاده یکی از نویسندگانی‬ ‫بود که توانست نگاه زنانه را وارد ادبیات ما کند‪ .‬اما آنچه که‬ ‫بیش از زبان زنانه یا مردانه و یا هر مفهومی از این دست در‬ ‫آثار علیزاده جلب نظر می‌کند‪ ،‬دغدغه‌ی انسانی است‪ .‬او بیشتر‬ ‫آن که بخواهد دغدغه‌های زنان و یا حتی نگاه زنان را به‬ ‫شکل موجوداتی جدا از مردان ارائه دهد‪ ،‬مسائل و رفتار‌های‬ ‫انسانی و بشر را به نمایش می‌گذارد‪.‬‬ ‫برای مثال خانم ادریســی رفتار‌هایــی را اعمال می‌کند‬ ‫کــه مخاطــب در نهایــت می‌فهمد سرچشــمه‌ی این‬ ‫رفتار عشــق ناکام مانده‌ی او در دوران جوانی اســت‪.‬‬ ‫شــخصیت لقا شــخصیتی اســت که در طول داستان‬ ‫نســبت به مرد‌ها ابــراز تنفر می‌کند و بــه گونه‌ای به‬ ‫آن‌ها خشــم دارد‪.‬‬ ‫ایــن رفتار می‌تواند نتیجه‌ی بی توجهــی مرد‌ها به لقا‬ ‫باشــد و این ســازوکاری دفاعی در روان این شخصیت‬ ‫باشــد‪ .‬همچنین شــخصیت وهاب که به دلیل کمبود‬ ‫مهرمادری زن دیگری را جایگزین مادرش کرده اســت‪.‬‬ ‫امــا این شــخصیت‌ها علــی رغــم تمام کاســتی‌ها و‬ ‫ضربه‌هایــی کــه خــورده انــد‪ ،‬دارای نیروی انســانی‬ ‫هســتند‪ .‬نیرویی که آن‌هــا را برای بقا و مبارزه ســرپا‬ ‫نگــه مــی‌دارد‪ .‬رمــان خانــه ادریســی‌ها را می‌تــوان‬ ‫رمانــی با فرم کالســیک دانســت که هر بخشــش به‬

‫نوشــت که در این نامه سروســامان دادن به ٍآارش را به‬ ‫ادبای مورد اطمینان خود‪ ،‬گلشــیری و براهنی ســپرد‪.‬‬ ‫دیگر آثــار غزاله علیــزاده عبارتند از‪ :‬رمان شــب‌های‬ ‫تهران‪ ،‬داســتان بلند ملک آســیاب‪ ،‬رمــان دومنظره و‬ ‫مجموعه داســتان‌های ســفر ناگذشــتنی‪ ،‬چهــارراه و‬ ‫تاال ر‌ها‪.‬‬ ‫جملــه‌ی زیر یکــی از آخرین جمالتی اســت که پیش‬ ‫از مرگ گفته اســت‪ .‬این جمله را شــاید پس از گذشت‬ ‫بیش از بیســت ســال و با توجه به حــال و هوای این‬ ‫روز‌هــا هر چه بیشــتر لمس کرد‪:‬‬ ‫«دســتاویز من بــرای ادامه‌ی زندگی‪ ،‬ســاختن جهانی‬ ‫اســت منظم‪ ،‬دنیای رمان یا داســتان‪ ،‬بــه امید گرفتن‬ ‫ضرب هــرج و مرج جهــان بیرون»‪.‬‬

‫‪  23 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪23 Kheradmand‬‬


‫غزاله علیزاده و‬ ‫خانه ادریسی‌هایش؛‬ ‫نابغه‌ای با مرگ‬ ‫خودخواسته‬

‫صدفپیکامی‬ ‫غزاله علیزاده نویســنده‌ی داســتان و رمان‪ ،‬نام آشنایی‬ ‫در دنیای ادبیات و مخاطبان حرفه‌ای ادبیات اســت‪ .‬اما‬ ‫آنان کــه ادبیات را با عنوان کلی آن می‌شناســند و تنها‬ ‫مطالعه‌هایی که داشــته اند کتب نویســندگان بســیار‬ ‫مشــهور بــوده‪ ،‬چــه؟! جالب اینجاســت کــه می‌توان‬ ‫گفــت حتــی در خیلی از کرســی‌های علمــی ادبی نیز‬ ‫نامــی از او بــرده نشــده اســت‪ .‬مخاطبانی که شــاید‬ ‫اکثریــت عموم مردم را تشــکیل می‌دهند بــه احتمال‬ ‫زیــاد تا به حال نــام غزاله علیزاده را نیز نشــنیده اند‪...‬‬ ‫اگر از آنان بپرســیم کــه از چند تن از ادیبــان زن ایران‬ ‫نام ببرید ممکن اســت تنها بتوانند چند شــاعر معاصر‬ ‫کــه در کتــاب ادبیات فارســی دوران تحصیــل خوانده‬ ‫انــد نام ببرند و یا اینکه نویســنده‌ای بســیار مشــهور‪،‬‬ ‫چون ســیمین دانشــور را به یــاد بیاورند‪ .‬امــا ادبیات‬ ‫معاصر فارســی در واقع دارای تعداد زیادی نویسنده‌ی‬ ‫زن اســت که هــر کدام توانســته انــد در ایــن وادی‪،‬‬ ‫نوآوری‌هــای قابل توجهی انجام دهنــد‪ .‬در این مطلب‬ ‫نیز مــا می‌خواهیم بهانــه‌ی زادروز غزالــه علیزاده که‬ ‫ســال ‪ ۱۳۲۷‬در بهمن مــاه اتفاق افتاد بــه این چهره‌ی‬ ‫برجســته‌ی ادبیات معاصر فارســی بپردازیم‪.‬‬ ‫والدیــن او کــه خــود‪ ،‬در وادی ادبیات دســتی بر آتش‬ ‫داشــتند از هنــگام کودکــی وی متوجه اخــاق و رفتار‬ ‫منحصــر به فرد او شــده بودنــد‪ .‬علیزاده کــه کودکی‬ ‫خوددار‪ ،‬اما شــجاع و خاص بود در تحصیل خود موفق‬ ‫بود و به ادبیات نیزعالقه داشــت‪ .‬او داســتان نویسی را‬ ‫در زادگاه خــود آغاز کرد‪ .‬تحصیالتــش ابتدا در زمینه‌ی‬ ‫علوم سیاســی بود‪ ،‬اما ســپس وارد رشــته‌ی فلسفه در‬ ‫دانشــگاه سوربن شــد که البته آن را نیمه کاره رها کرد‪.‬‬ ‫غزاله علیزاده داســتان نویسی را از ســال ‪ ۱۳۴۰‬به طور‬ ‫جدی شــروع کرد‪ .‬اولین داســتان‌های این نویسنده در‬

‫نشــریه‌ی خوشــه به چاپ رســید‪ .‬می‌تــوان گفت که‬ ‫غزالــه علیزاده هیــچ گاه برای مشــهور و نامی شــدن‬ ‫عجله‌ای نداشت‪.‬‬ ‫او نوشــتن را آرام آرام ادامه داد و توانســت در مجموع‬ ‫آثــاری قابــل تامــل و توجه از خــود بر جــای بگذارد‪.‬‬ ‫نخستین مجموعه داســتان غزاله علیزاده سال ‪ ۱۳۵۶‬به‬ ‫چاپ رسید‪ .‬غزاله علیزاده در اغلب آثارش از انسان‌های‬ ‫طبقه‌ی اقتصادی متوســط به باال می‌نوشــت‪ .‬او هرگز‬ ‫تــاش نکرد بــه خاطر دغدغه‌هــای روشــنفکران زمان‬ ‫خود از مردمانی ســخن بگوید که آن‌ها را نمی‌شناخت‬ ‫و هرگــز به واقع رنج هایشــان را درک نکــرده بود‪ .‬این‬ ‫شــاید یکــی از مهم‌ترین ویژگی‌های علیزاده باشــد که‬ ‫در دورانی که اکثر نویســندگان تمایــل به موضوعاتی‪،‬‬ ‫چــون فقــر‪ ،‬روستانشــینی و ‪ ...‬داشــتند‪ ،‬او از رنج‌ها و‬ ‫زندگــی پرفــراز و نشــیب طبقه‌ی متوســط و اشــراف‬ ‫ســخن گفته اســت‪ .‬او رنج‌های این طبقه را که همواره‬ ‫کمتــر مورد توجه بوده را با نگارشــی تمیز و نثری روان‬ ‫به قلم درآورده اســت‪.‬‬ ‫غزالــه علیزاده که خــود دارای شــخصیتی پیچیده بود‬ ‫به دلیــل روح عصیانگر و پرسشــگرش‪ ،‬حــاالت روحی‬ ‫پرفــرازو نشــیبی را تجربه کــرده بود‪ .‬شــاید به همین‬ ‫دلیل اســت که شــخصیت پــردازی در آثار وی بســیار‬ ‫متنوع و همراه با گونه‌ای نگاه روانکاونه و کاوشــگرانه‬ ‫بــه انســان اســت‪ .‬روح و روان ایــن انســان‌ها اغلب‬ ‫آن‌هــا را در موقعیت‌هایــی ســخت قــرار می‌دهد‪ ،‬اما‬ ‫علیــزاده با طنز ظریــف منحصر به زبان خــودش‪ ،‬این‬ ‫موقعیت‌هــای تراژیــک را گاهی تلطیــف می‌کند‪.‬‬ ‫او زبانــی ســاده را بــرای روایــت انتخاب می‌کنــد‪ ،‬اما‬ ‫ایــن ســادگی به معنای عــاری بــودن از فرم‌های خاص‬ ‫ادبی نیســت بلکه می‌توان گفت علیزاده از آن دســته‬ ‫نویســندگانی بود که داســتان هایش را معماری می‌کرد‬ ‫و بــه لحــاظ ســاختار زبانی‪ ،‬بر فرم و شــکل نوشــتار‬

‫‪  22 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫دقت بســیار داشت‪ .‬نویسنگان بســیاری درباره‌ی غزاله‬ ‫علیــزاده صحبــت کــرده اند و در بیشــتر مواقــع او را‬ ‫تحســین کرده اند‪ ،‬اما جمله‌ای که هوشــنگ گلشــیری‬ ‫کــه قطعا از برجســته‌ترین نویســندگان ایرانی اســت‬ ‫دربــاره‌ی او می‌گوید بســیار کوتــاه‪ ،‬اما پرمعناســت‪.‬‬ ‫گلشــیری پــس از آن که غزالــه علیزاده در ســال ‪۱۳۷۵‬‬ ‫در جنگل‌های شــمال کشور خودکشــی کرد‪ ،‬گفت‪« :‬او‬ ‫یک ســیلی بــه همه مــا زد و رفت‪».‬‬

‫خانهادریسی‌ها‬

‫عــده‌ای بــر ایــن باورند کــه غزالــه علیــزاده یکی از‬ ‫نویسندگانی بود که توانســت نگاه زنانه را وارد ادبیات‬ ‫ما کنــد‪ .‬اما آنچــه که بیش از زبــان زنانه یــا مردانه و‬ ‫یــا هــر مفهومی از دســت در آثار علیــزاده جلب نظر‬ ‫می‌کنــد‪ ،‬دغدغــه‌ی انســانی اســت‪ .‬او بیشــتر آن که‬ ‫بخواهــد دغدغه‌هــای زنان و یــا حتی نگاه زنــان را به‬ ‫شــکل موجوداتی جدا از مــردان ارائه دهد‪ ،‬مســائل و‬ ‫رفتار‌های انســان و بشــر را بــه نمایش می‌گــذارد‪ .‬اما‬ ‫نکتــه‌ای کــه گاهی ادبیــات زنــان را متمایــز می‌کند‪،‬‬ ‫نــگاه روانکانه‌ی عمیــق و ریزبینانه‌ی زنان نویســنده‬ ‫و بــه ویــژه غزاله علیــزاده اســت‪ .‬توجه بــه جزئیات‬ ‫در آثــار ادبــی منجر به نگاه موشــکافانه‌ی بیشــتر در‬ ‫روانشــخصیت‌ها می‌شــود‪ .‬البتــه گفتنــی اســت که‬ ‫ایــن ریزبینی در روان شــخصیت‌ها و انســان‌ها در ٍآار‬ ‫نویســندگانی‪ ،‬چون صادق هدایت‪ ،‬هوشــنگ گلشیری‬ ‫و صــادق چوبک نیــز جلب نظــر می‌کند‪.‬‬ ‫رمان ســه جلدی خانه ادریســی‌ها ســال ‪ ۱۳۷۳‬منتشر‬ ‫شــد‪ .‬داســتان آن ماجرای زندگی خانواده‌ای است اهل‬ ‫عشــق آباد که بعــد از انقالب بلشــویکی زندگیشــان‬ ‫دچــار تغیرر و تحول اساســی می‌شــود‪ .‬این رمان ســه‬ ‫شــخصیت اصلی بــه نام‌های خانم ادریســی‪ ،‬خانم لقا‬ ‫و وهــاب دارد‪ .‬ایــن ســه شــخصیت‪ ،‬اعمالــی را انجام‬ ‫می‌دهنــد و در واقــع رفتــاری دارنــد که هر کــدام از‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪22 Kheradmand‬‬


21 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 59 -Jan/Feb 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ دی | بهمن‬- ۵۹ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 21 


‫نمی‌کشــید‪.‬‬ ‫* چقدر خوب از او دفاع می‌کنی؟!‬ ‫زن‪ :‬آدم مجبــور اســت‪ .‬وقتی کســی و پــدر و مادری‬ ‫نــدارم‪ ،‬مجبــورم زندگی کنــم‪ .‬جدا بشــوم و بروم پیش‬ ‫چه کســی؟! بــرادرم یا عمویم می‌خواهد نگهــم دارد؟!‬ ‫مــن که کســی را ندارم‪.‬‬ ‫* به جز شما کسی دیگر هم به اینجا می‌آید؟‬ ‫زن‪ :‬نــه هیچ کســی به‬ ‫اینجــا نمی‌آیــد‪ ،‬چنــد‬ ‫باری از طرف شــهرداری‬ ‫آمدند تا اجــازه ندهند‬ ‫اینجا بمانیم‪ ،‬گفتیم جا‬ ‫و مکانــی نداریم‪ .‬آن‌ها‬ ‫هم رفتند‪.‬‬

‫* پس برای حمام و دستشویی چه می‌کنید؟‬ ‫زن‪ :‬ســه ماه اســت که حمــام نرفتــه ام‪ .‬دوده همین‬ ‫پیــک نیــک روی گلو و دســت هایم مانده اســت‪ .‬هر‬ ‫کســی نگاه کند فکــر می‌کند مواد مصرف کــرده ام که‬ ‫اینجوری پوســت گلویم و دســتهایم سیاه است‪.‬‬ ‫دســتهایش را نشــان می‌دهد‪ ،‬اما اجــازه عکس گرفتن‬ ‫نمی‌دهد‪.‬‬ ‫مرد‪ :‬می‌ترسیم آبرویش برود‪.‬‬ ‫* کسی را ندارید که پیش آن‌ها برگردید؟‬

‫* دقیقــا چــه مــدت‬ ‫است که اینجا هستید؟‬ ‫مــرد‪ :‬یــک مــاه از‬ ‫تابستان امســال مانده‬ ‫بود کــه اینجــا آمدیم‪.‬‬ ‫قبــل از آن در مرقد امام‬ ‫می‌ماندیــم‪.‬‬ ‫زن‪ :‬تــوی مرقــد امــام‬ ‫امــا‬ ‫می‌ماندیــم‪،‬‬ ‫می‌ترســیدیم‪ ،‬چــون‬ ‫طــرح جمــع آوری‬ ‫معتــادان بود و می‌ترســیدیم که‬ ‫او را ببرنــد و تنهــا بمانــم‪.‬‬

‫* پاهایت چی شــده؟ (از زن می‌پرســم که به ســختی‬ ‫روی پا‌های خمیده اش ایســتاده اســت‪).‬‬ ‫مــرد‪ :‬عصــب پاهایش مشــکل داشــت‪ ،‬رفتیــم دکتر‪،‬‬ ‫گفتنــد که باید به فیزیوتراپی برود‪ ،‬پول نداشــتیم دیگر‬ ‫نرفتیم‪.‬‬ ‫ســوز ســرما زیاد اســت‪ .‬با آنکــه لباس گرمــی بر تن‬ ‫دارم‪ ،‬می‌لــرزم‪ ،‬زن هــم می‌لرزد‪ ،‬اما انــگار این لرزیدن‬ ‫برایــش عادی شــده باشــد‪ ،‬اعتراضی به ســرما ندارد‪.‬‬ ‫اجازه نمی‌دهد ســری‬ ‫بــه آلونکــش بزنیــم‪.‬‬ ‫زمین بــه خاطــر برف‬ ‫و بــاران روز‌هــای قبل‬ ‫هنوز خیس اســت‪ ،‬زن‬ ‫همچنان می‌لــرزد و ما‬ ‫شــرمنده از شرایط آنها‪،‬‬ ‫از هــر دو می‌خواهیم‬ ‫تــا بــه آلونکشــان بر‬ ‫گردند‪.‬‬

‫شــهرداری‬ ‫می‌کنــد ؟‬

‫چــه‬

‫بــه دنبــال ایــن دیدار‬ ‫و مالقــات ســرزده‬ ‫موضوع را به شهرداری‬ ‫تهــران اعــام کردیم تا‬ ‫موضــوع را پیگیــری و‬ ‫یک سالم بود که پدرم توی تصادف مرد‪ ،‬دو سال بعد‬ ‫وضعیت زندگی این زن و شــوهر‬ ‫را ســاماندهی کننــد‪.‬‬ ‫هم مادرم ازدواج و مرا رها کرد‪ .‬یک پدربزرگ‬ ‫ســازمان خدمــات اجتماعــی‬ ‫پیر دارم که خودش مریض و مستاجر است‪.‬‬ ‫شــهرداری تهــران اســتقبال کرد‬ ‫مــرد‪ :‬به خاطــر ترســمان آمدیم‬ ‫و مددکارانــش ‪ ۲‬روز پیاپــی برای‬ ‫اینجا‪.‬‬ ‫اسکان و ســاماندهی زوج مذکور‬ ‫زن‪ :‬دو ســه بــار مامــوران او را‬ ‫بــه همین نقطه مراجعــه کردند‪،‬‬ ‫گرفتــه انــد‪ ،‬امــا بــه خاطــر من‬ ‫ولــش کردند تا برگــردد و تنهــا نمانم‪ ،‬گفتــم آواره ام‪ .‬زن‪ :‬یک ســالم بود که پدرم توی تصادف مرد‪ ،‬دو ســال امــا مــددکاران می‌گویند بــا مقاومت آنان بــرای ترک‬ ‫بعــد هم مــادرم ازدواج و مــرا رها کرد‪ .‬یــک پدربزرگ محــل مواجه شــده اند‪.‬‬ ‫*وقــت باران و بــرف‪ ،‬اینجــا اذیت نمی‌شــوید؟ زمین پیر دارم که خودش مریض و مســتاجر اســت‪ .‬خانواده مــددکاران شــهرداری می‌گوینــد‪ :‬روز دوم‪ ،‬مــرد ابتدا‬ ‫شــوهرم هم خودشــان مســتاجر خانه کوچــک مردم خمــار بــود و متوجه منظــور مــددکاران نشــد‪ .‬یکی‬ ‫زیرتــان خیس نمی‌شــود؟!‬ ‫زن‪ :‬خــوب اطــراف ایــن نایلــون را بــا ســنگ و آجر هســتند‪ .‬مــن با چه رویی بــروم و پیش آنــان بمانم؟! از مــددکاران ناچار شــد پولی بــه او بدهد تــا موادی‬ ‫مصــرف کنــد و متوجــه صحبت آنان شــود‪.‬‬ ‫پوشــانده‪ ،‬آب وارد نمی‌شــود‪.‬‬ ‫وقتــی مرد هوشــیار شــد‪ ،‬در برابر جابجایی و اســکان‬ ‫* اهل خود تهرانید؟‬ ‫مرد‪ :‬نه هر دویمان از ‪ ۹‬ســال قبل کــه ازدواج کردیم از در محلــی جدیــد حتی برای چند ســاعت بــه منظور‬ ‫*چقدر به متادون می‌دهی؟‬ ‫غرب کشــور آمده ایــم‪ .‬اهل آنجاییم‪ ،‬ولی آنجا کســی اســتحمام و تعویض لبــاس مقاومت کرد‪.‬‬ ‫مرد‪ ۲۴ :‬هزار تومان می‌دهم و ‪ ۶‬روز مصرف می‌کنم‪.‬‬ ‫را نداشــتیم و نداریم که بخواهیــم پیش آنان برگردیم‪ .‬مــددکاران می‌گوینــد در روز‌های بعــد همچنان تالش‬ ‫* چه کار می‌کنی؟‬ ‫خواهنــد کــرد او را به گرمخانه‌های شــهرداری یا مراکز‬ ‫مــرد‪ :‬ضایعــات جمــع می‌کنــم‪ ،‬روزی ‪ ۲۰‬تــا ‪ ۳۰‬هزار‬ ‫تــرک اعتیاد منتقــل کنند‪ ،‬امــا مرد گفته اســت کامال‬ ‫تومان درآمدم می‌شــود‪ .‬هر روز صبــح می‌روم تا عصر‪ * ،‬بچه ندارید؟‬ ‫پالســتیک توی آشــغال‌ها را جمع می‌کنم و دستمزدی زن‪ :‬خودمــان نخواســتیم که بچه دار شــویم‪ ،‬به خاطر مخالــف چنین پیشــنهاد‌هایی اســت و از محل کنونی‬ ‫نیز جابجا خواهد شــد‪.‬‬ ‫می‌گیرم‪ ،‬ســر راه هــم غذایی یا نانــی می‌خرم‪.‬‬ ‫همین وضــع زندگیمان‪.‬‬ ‫مــددکاران شــهرداری ایــن موضــوع را هــم گفتند که‬ ‫طبق قانون نمی‌توانند کســی را مجبــور به جابجایی یا‬ ‫* در خانه چه بساطی دارید؟‬ ‫* قبال کاری نداشتی؟‬ ‫مــرد‪ :‬خانــه که نیســت‪ ،‬همیــن یک پتویی اســت که مــرد‪ :‬قبال در یک کارگاه جوشــکاری ‪ ۲ co‬کار می‌کردم‪ .‬ترک کننــد و فرد خــودش باید مایل به این کار باشــد‪.‬‬ ‫منبع‪ :‬خبرگزاری ایرنا‬ ‫زیرمــان انداخته ایــم با یک پیــک نیک‪.‬‬ ‫وقتی فهمیدند که معتــادم‪ ،‬اخراجم کردند‪.‬‬ ‫‪  20 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪20 Kheradmand‬‬


‫زن و مــرد هــر دو با هــم می‌گوینــد‪ :‬دوده پیک نیک‬ ‫است‪.‬‬ ‫* از مرد می‌پرسم‪ :‬چند وقت است اینجایی؟‬ ‫مــرد‪ :‬از اســفند ســال گذشــته در همین حوالــی و به‬ ‫همین شــکل زندگــی می‌کنیم‪.‬‬ ‫زن‪ :‬جایــی نداریم‪ ،‬پــول هم نداریم که خانــه‌ای اجاره‬ ‫کنیم‪.‬‬ ‫* نمی‌خواهی ترک کنی؟‬ ‫مــرد‪ :‬چــرا می‌خواهــم‪ ،‬امــا این‬ ‫بدبختــی اجــازه نمی‌دهد‪.‬‬ ‫زن‪ :‬زیــاد کمکــش کــردم‪ ،‬امــا‬ ‫خــودش بایــد بخواهــد تــا ترک‬ ‫کنــد‪ .‬نمی‌توانم مجبــورش کنم‪.‬‬ ‫خــودم تا بــه حاال اصال اســتفاده‬ ‫نکرده ام‪ ،‬ســیگار هم نکشیده ام‪.‬‬ ‫مــرد‪ :‬قبــل از اینجــا در باقرآباد‬ ‫(محلــه‌ای در جنــوب تهــران)‬ ‫بودیــم‪ ،‬صاحبخانه بیرونمان کرد و وســایلمان را بیرون‬ ‫ریخــت‪ .‬حــاال هیچ وســیله‌ای نداریم‪ .‬وســیله هایمان‬ ‫را بردیــم گذاشــتیم در پارکینــگ یکی از همســایه ها‪،‬‬ ‫خــودش آمد بــرد و گفــت‪ :‬در راه خدا می‌گــذارم توی‬ ‫پارکینــگ‪ ،‬هر وقت خواســتید بیایید و ببریــد‪ .‬بعد از‬ ‫ســه ماه رفتیم و دیدیم که وســیله‌ای نیســت‪ .‬او گفت‬ ‫کــه همه را بــه نیازمندان داده اســت‪ .‬مــا هم مدرکی‬ ‫نداشــتیم و دســتمان خالی ماند‪ .‬حاال یک ســال است‬ ‫همینجــور مانــده ایــم و نمی‌توانیم خانــه‌ای بگیریم‪.‬‬

‫* مهارت خاصی هم داری؟‬ ‫مرد‪ :‬جوشــکاری بلدم‪ ،‬اما هر جا که مــی‌روم و صورت‬ ‫مــرا می‌بینند‪ ،‬می‌گویند که معتــادی و کار نمی‌دهند‪.‬‬ ‫زن‪ :‬می‌گوینــد بایــد ترک کنی و ســرحال شــوی تا کار‬ ‫بدهیم‪.‬‬ ‫مــرد‪ :‬نمی‌توانــم در خیابان زنــم را ول کنــم و بروم تا‬ ‫مواد را ترک کنم که!‪ ،‬دســت خالــی و بدون کمپ هم‬

‫ نمی‌خواهی ترک کنی؟‬‫ چرا می‌خواهم‪ ،‬اما‬‫این بدبختی اجازه نمی‌دهد‪...‬‬ ‫نمی‌توانــم ترک کنم‪.‬‬ ‫زن‪ :‬شربت می‌خورد (متادون)‪.‬‬ ‫مــرد‪ :‬آدم تــا کمــپ نــرود کــه نمی‌تواند تــرک کند‪.‬‬ ‫نمی‌توانــم زنم را هم ول کنم و بــروم کمپ برای ترک‪.‬‬ ‫زن و مرد‪ :‬شب و روز اینجاییم‪ ،‬تلفن و برق نداریم‪.‬‬ ‫* اگر کســی هوای زنت را داشــته باشــد‪ ،‬حاضری ترک‬ ‫کنی؟‬ ‫مــرد‪ :‬اگر کســی پناهی بــه زنم بدهد‪ ،‬مــی‌روم کمپ‬

‫‪  19 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫تا تــرک کنم‪.‬‬ ‫زن‪ :‬اینطور نیســت‪ ،‬واقعــا خودش بایــد بخواهد‪ ،‬اگر‬ ‫مــن مجبورش کنــم بعــد از خــروج از کمــپ دوباره‬ ‫شــروع می‌کند‪.‬‬ ‫*چند سالتان است؟‬ ‫مرد‪ :‬متولد ‪ ۵۹‬هستم‪.‬‬ ‫زن‪ :‬متولد ‪.۶۱‬‬ ‫* اگــر کمــپ جــور کنیــم و‬ ‫همســرت هــم جایــی باشــد‪،‬‬ ‫حاضــری تــرک کنــی؟‬ ‫زن‪ :‬من که زنش هســتم‪ ،‬به خدا‬ ‫اعتماد زیادی بــه او ندارم‪ .‬قبل از‬ ‫آواره شدنمان نمی‌کشید‪.‬‬ ‫* از چنــد وقــت قبــل مصــرف‬ ‫می‌کنیــد؟‬ ‫زن‪ :‬قبــا هروئیــن می‌کشــید‪ ،‬اما ترک کرده بــود برای‬ ‫‪ ۶‬سال‪.‬‬ ‫مــرد‪ :‬قبــل از این تــرک ‪ ۶‬ســاله هم ‪ ۲‬ســال هروئین‬ ‫می‌کشــیدم‪ .‬در این مدت آوارگی هــم موادی‌ها آمدند‬ ‫و بغل دســتمان نشســتند‪ ،‬همنشــین هم شدیم و من‬ ‫هم وسوســه شــدم و مصرف کردم‪.‬‬ ‫* از کی دوباره مصرف می‌کنی؟‬ ‫زن‪ :‬از وقتــی اینجــوری آواره شــدیم‪ ،‬کشــید‪ .‬قبلــش‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪19 Kheradmand‬‬


‫یک جایی پشت دیوار‌های بهشت‪...‬‬

‫شال را که باز و بسته می‌کند تا دوباره‬ ‫روی سرش مرتب کند‪ ،‬متوجه سیاهی‬ ‫زیر گلویش می‌شوم‪ .‬هر دو نفر خموده‬ ‫و با پا‌هایی جمع شده هستند‪ .‬زن به‬ ‫سختی روی پاهایش ایستاده‪ ،‬اما مرد با‬ ‫تن خموده‪ ،‬سرحالتر به نظر می‌رسد‪.‬‬ ‫مینا افشاری ترک‬ ‫جایــی پشــت دیوار‌هــای بهشــت زهــرا در جنــوب‬ ‫پایتخت‪ ،‬ســوز ســرما اجازه حضور هیچ شخص زنده‌ای‬ ‫را نمی‌دهــد‪ ،‬مگــر کســی که بــه زور مواد گرم شــده‬ ‫باشد‪.‬‬ ‫اینجــا‪ ،‬جایی اســت کــه فقط می‌تــوان یــا دکل دید‪،‬‬ ‫یــا ســاختمان‌های نیمــه کاره یا اســکلت ســوله‪ .‬چند‬ ‫‪ ۱۰‬متــر پایین‌تــر از خیابــان اصلــی‪ ،‬خانه‌ای نیســت‪،‬‬ ‫از کنــار خیابــان هــم که بگــذری تا صد‌هــا متر فقط‬ ‫خودرو‌هــای رنگارنگــی را می‌بینــی که بــرای رفتن بر‬ ‫ســر مزار عزیزانشــان به سمت بهشــت زهرا می‌روند‬ ‫یــا از همانجا بر می‌گردنــد‪ .‬در این وانفســا‪ ،‬کمتر آدم‬ ‫پیــاده‌ای را می‌توان دید مگر معتــادی ز‪a‬باله گرد را در‬ ‫البه الی پســماند‌های ســاختمانی که در جست وجوی‬ ‫چیزی بــرای فــروش و راهی برای بقا اســت‪.‬‬ ‫چنــد متر دورتــر از خیابــان اصلی‪ ،‬حد فاصــل قبر‌ها‬ ‫و خیابان‪ ،‬نزدیک اســکلت لخت یک ســوله و درســت‬ ‫وســط یک محوطــه خاکی‪ ،‬جایــی که هیــچ خبری از‬

‫آب‪ ،‬بــرق و تلفــن و گاز نیســت چیزی شــبیه آلونک‬ ‫دیده می‌شــود کــه به کمک چند تکه نایلــون‪ ،‬بنر‌های‬ ‫پــاره و پتو‌هــای کهنــه برپا شــده اســت‪ ،‬چند جفت‬ ‫کفــش کهنه هم جلــوی این آلونک مشــمایی اســت‪،‬‬ ‫کفش‌هایی کــه خبر می‌دهــد درونش چند نفر بســر‬ ‫می‌برند‪.‬‬ ‫در جســت وجوی ســوژه‌هایی برای خبر به این منطقه‬ ‫آمــده ام و با فکــر اینکه آنجــا پاتوقی بــرای معتادان‬ ‫همیــن حوالــی اســت‪ ،‬بــه آلونــک نزدیک می‌شــوم‪.‬‬ ‫آلونــک بســیار کوچــک اســت و ابعــاد آن را می‌توان‬ ‫حدود یــک متــر در ‪ ۱.۲۵‬مترمربع برآورد کــرد‪ .‬ارتفاع‬ ‫آن هم کوتاه اســت‪ .‬به یک متر نمی‌رســد و اگر کســی‬ ‫درونش بایستد ســرش از ســقف آلونک بیرون خواهد‬ ‫زد‪.‬‬ ‫با شــنیدن صــدای پایــم‪ ،‬مردی ژنــده پوش از گوشــه‬ ‫همیــن آلونــک ســرش را بیــرون مــی‌آورد‪ .‬داخــل آن‬ ‫تاریــک اســت و حدس می‌زنم مشــغول مصــرف مواد‬ ‫باشــد‪ ،‬می‌پرســد‪ :‬کاری دارید؟! می‌گویم‪ :‬می‌شود چند‬ ‫دقیقه‌ای بیــرون بیایید؟‬ ‫بیــرون می‌آیــد‪ .‬از گوشــه کنــار رفته آلونــک می‌توان‬ ‫فهمید کــه به جز خودش‪ ،‬شــخص دیگــری هم داخل‬ ‫نشســته اســت‪ .‬می‌پرســم او کیســت؟ می‌گوید‪ :‬زنم‬ ‫است‪.‬‬ ‫خواهــش می‌کنــم تا زنش هــم از آلونک خارج شــود‪.‬‬ ‫ابتدا قبــول نمی‌کنــد و می‌گوید همســرش نمی‌تواند‬ ‫روی پاهایش بایســتد‪ ،‬مریض اســت‪ .‬اصرار می‌کنم که‬ ‫فقط چنــد دقیقه‪.‬‬

‫‪  18 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫دســتش را به درون دراز می‌کند تــا زن را که روی پتوی‬ ‫تاشده‌ای نشسته اســت‪ ،‬بلند کند و بیرون بیاید‪ .‬زن دو‬ ‫دســتی‪ ،‬دســت دراز شــده مرد را می‌گیرد تا به کمکش‬ ‫بلند و از آلونک خارج شــود‪.‬‬ ‫زن کــه بــه کمک مــرد بیــرون می‌آید‪ ،‬ســر و وضع و‬ ‫لباســش همچون مرد گــواه از وضعیت مالی اســفناک‬ ‫آن‌هــا می‌دهــد؛ او یک ژاکت طوســی رنگ طــرح دار‬ ‫چــرک بر تــن دارد‪ ،‬با شــلوار نخــی وا رفتــه‌ای به پا و‬ ‫شال مشــکی بر سر‪.‬‬ ‫شــال را که باز و بســته می‌کنــد تا دوباره روی ســرش‬ ‫مرتــب کند‪ ،‬متوجه ســیاهی زیر گلویش می‌شــوم‪ .‬هر‬ ‫دو نفر خموده و با پا‌هایی جمع شــده هســتند‪ .‬زن به‬ ‫ســختی روی پاهایش ایســتاده‪ ،‬اما مرد بــا تن خموده‪،‬‬ ‫ســرحالتر به نظر می‌رسد‪.‬‬ ‫* مواد مصرف می‌کنی؟‬ ‫مرد‪ :‬بله متادون می‌خورم‪.‬‬ ‫* تو هم مصرف می‌کنی؟‬ ‫زن‪ :‬نه‪ ،‬اصال‪.‬‬ ‫* شــوهرت کنــارت مــواد مصــرف می‌کنــد و تو اصال‬ ‫مصــرف نمی‌کنی؟!‬ ‫زن‪ :‬نه اصال‪ ،‬تا به حاال لب نزده ام‪.‬‬ ‫دندان‌های او سالم است‪ .‬شاید راست می‌گوید‪.‬‬ ‫* پس سیاهی زیر گلویت چیست؟‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪18 Kheradmand‬‬




‫بچه ها با دست خالی و با عشق تیرگان‬ ‫و این جشنواره را به اینجا رساندند که یک‬ ‫صدای فرهنگی برای جامعه ایرانی‬ ‫در سراسر جهان به حساب می‌آید‬

‫توانســتیم در ظرف سه روز برای‬ ‫بزرگداشت و یادبود جانباختگان‬ ‫سقوط هواپیما چنان گردهمایی‬ ‫بــزرگ و خوبی را تــدارک ببینیم‬ ‫که بســیار آبرومند و عظیم بود‪.‬‬ ‫بــرای همین بــه ارزش داشــتن‬ ‫نهادهــای اجتماعــی قــوی در‬ ‫جامعــه واقف می شــویم و این‬ ‫خیلی اهمیت دارد که ما بتوانیم در کانادا و اصوالً در کشــورهای دموکراتیک‪ ،‬نهادســازی‬ ‫بکنیم‪ ،‬ما باید نهادهای قوی داشــته باشــیم‪ ،‬نهاد های حرفه ای داشــته باشیم‪ ،‬نهادهایی‬ ‫که بتواننــد صدای جامعه باشــند و نمایندگان جامعه ما باشــند‪.‬‬

‫که من عاشــق ایران هســتم‬ ‫به نظر خودم آدم لیبرالی هستتم و توی ذهنم ایدئولوژی خاصی ندارم‬ ‫و مردم را دوست دارم‪.‬‬

‫آیا پیش آمده است که از کاری که کرده‌اید خسته یا ناامید شوید؟‬

‫دوست دارید جای چه کسی یا چه شخصیتی در تاریخ باشید؟‬

‫اگر بخواهم واقعیت را بگویم باید بگم بله!‬‫بعضــی وقت‌هــا زمانــی که به شــما تهمت زده میشــود‪ .‬وقتــی آدم می بیند کــه کار‪،‬‬ ‫وقــت‪ ،‬پــول و زندگــی‌ات را داری برای ایــن کار مصرف می کنی و بعد تهمت میشــنوی‬ ‫بســیار ناراحت کننده اســت‪ .‬خوشــبختانه تعداد این تهمت‌ها بسیار بســیار کم است و‬ ‫همانطــور که میبینید جمعیتی که از تیرگان اســتقبال می‌کنند نشــان دهنده این اســت‬ ‫کــه تهمــت ها و شــایعات هیچ تاثیری روی مردم نداشــته اســت‪ .‬شــما بــه عنوان یک‬ ‫داوطلــب علیرغــم این کــه دلگیر می‌شــوی از تهمت‌هــا اما وقتی می‌بینــی یک بخش‬ ‫بزرگی از جامعه از این رویداد اســتقبال می کنند و از آن اســتفاده می کنند‪ ،‬دلگرم شــده‬ ‫و دوبــاره بارقه امید در قلبتون می درخشــد‪.‬‬ ‫البته اشــکال اصلی در نداشــتن اعتماد اجتماعی است که ســرمایه بسیار بزرگی برای هر‬ ‫جامعه محســوب میشــود‪ .‬زمانی کــه من آمدم کانــادا واقعاً فکر می‌کنم که ســطح این‬ ‫اعتماد در جامعه ما بســیار بســیار پایین بود‪ .‬ایرانی‌ها از همدیگر فرار میکردند و حتی‬ ‫بــه یکدیگــر توصیه می‌کردند کــه اص ًال با ایرانی‌ها کار نداشــته باشــیم! حتی بعضی ها‬ ‫می‌گفتنــد مــا از آن مملکــت آمده ایم کــه دیگر با ایرانی‌ها کار نداشــته باشــیم! حتی‬ ‫یــک عده ایرانی بودنشــان را هم پنهــان میکردند! ولی من امروز فکــر می کنم به دلیل‬ ‫وجــود نهادهایــی مثل تیرگان موثر بوده اســت‪ ،‬نهادهــای دیگری هم در این شــهر کار‬ ‫کرده‌انــد و خیلی هم زحمت کشــیده‌اند‪ ،‬رســانه هایــی که تو این شــهر مانند خردمند‬ ‫کار کرده‌اند‪ .‬ما می‌دانیم که کار فرهنگی که ســود مالی آنچنانی ندارد و بیشــتر کســانی‬ ‫که واقعا عاشــق این کار هســتند به کارفرهنگی میپردازند‪ .‬ذر طول ســال‌ها همه و همه‬ ‫کار کردنــد و زحمــت کشــیدند و امروز مــی بینیم که جامعــه ما یک مقدار قــوام پیدا‬ ‫کرده اســت و نبــود اعتماد اجتماعی کمرنگ‌تر شــده و این یک ســرمایه اجتماعی برای‬ ‫همه ایرانی ها محســوب می شــود‪.‬‬

‫باشــم‪ .‬من خیلی خوشــحال می‬ ‫شــوم کــه بتوانــم بــه زندگی‌ام‬ ‫برســم (می خندد)‪.‬‬

‫مهــرداد آریــن نژاد را با ســه‬ ‫صفت به ایرانیان بشناسانید‪:‬‬ ‫ سوال سختی اســت‪ .‬من اولین‬‫چیزی کــه می گویم این اســت‬

‫ من فکر نمی کنم دوســت داشــته باشــم جای کســی باشــم‪ ،‬من دوســت دارم جای‬‫خودم باشــم‪ ،‬دوســت دارم ســاز خودم رو بزنــم و راه خــودم را بروم‪.‬‬

‫چه کسی را تحسین می کنید؟‬

‫‪ -‬خیلی آدم ها را تحسین می کنم ماهاتما گاندی‪ ،‬مارتین لوتر کینگ‪ ،‬واتسالف هاول‪...‬‬

‫خوشایندترین لذتی که در زندگی برده اید چه بوده است؟‬

‫ خیلــی روزهای خوشــحال کننده ای داشــته‌ام… اگر بخواهم بگویــم چه چیزی خیلی‬‫خیلــی خیلی خوشــحالم کرده اســت اینه که ما تونســتیم اســم تیــرگان را زنــده کنیم‬ ‫جشــنواره تیــرگان کــه یک ســنت فراموش شــده در فرهنگ ایــران بود را ما توانســتیم‬ ‫اســمش را زنــده کنیم‪ .‬حاال حداقل تعــدادی از جوانــان میروند و به این اســم فکر می‬ ‫کننــد و بررســی مــی کنند تا ببینند کــه تیرگان چه بوده اســت؟ چرا بوده و چــرا ما این‬ ‫برنامــه را در تاریــخ اجــرا می کردیــم‪ .‬همچنین از این خوشــحالم که ما توانســتیم این‬

‫آیا شده است از یاوران و داوطلبان تیرگان درسی آموخته باشید؟‬

‫بلــه من خیلــی درس گرفته‌ام از داوطلبان تیــرگان‪ .‬واقعاً آدم هــر روز در تیرگان چیزی‬‫یــاد مــی گیرد‪ .‬من و دوســتان دیگری که ســال‌ها با تیــرگان کار کرده‌ایم در جلســات و‬ ‫نشســت هایــی که داریــم واقعاً هم یــاد می گیریم و هــم یاد می دهیــم‪ .‬اگر بخواهم‬ ‫مثالــی بزنــم باید در مــورد خانم پریناز قادرپنــاه صحبت کنم که از یــاران تیرگان بودند‬ ‫و در ایــن فاجعــه ســقوط هواپیما جان خــود را از دســت دادند‪ .‬من چند بار ایشــان را‬ ‫در این جلســات دیدم کــه وقتی می‌آمد بــدون هیچگونه تقاضایی‪ ،‬و بــدون هیچگونه‬ ‫توقعــی کار مــی کرد‪ ،‬مــن واقعا خوشــحال می شــدم و حضــور چنین افــرادی به من‬ ‫امیــد میــداد و بــه مــن درس میداد و باعث خوشــحالی من می شــد کــه آدم هایی در‬ ‫جانعه‌مــان هســتند که بخواهند برای جامعــه بدون هیچگونه توقعــی کار کنند چرا که‬ ‫نگــران جامعه و نگران مردم‌شــان هســت و ایــن خیلی برای مــن مهم بود‪.‬‬

‫اگــر بــه شــما گفته شــود که دیگــر هیــچ مســئولیتی در تیــرگان ندارید چه‬ ‫احساســی پیدا مــی کنید؟‬

‫مجموعــه را بــه وجود بیاوریم کــه ایرانی ها با هر ســن و مقام و درجــه بتوانند بیایند‬ ‫اینجــا با همدیگه کار کنند‪ ،‬اینها برای من خوشــحال کننده اســت‪ ،‬همانطــور که داالیی‬ ‫المــا می‌گویــد یک فرقی هســت بین لذت و ســعادت‪ .‬لــذت یک پدیــده کوتاه مدت‬ ‫اســت مث ًال شــما یک ماشــین نو میخرید و خوشــحال میشــوید اما ســعادت چیزیست‬ ‫که همیشــه با شــما خواهد بود مث ًال شــما یک مدرســه می ســازید‪ ،‬به یک آدم ســیل‬ ‫زده یــا ســونامی زاده یا زلزلــه زده کمک می‌کنید یا بــرای انجام یــک کار خیر داوطلب‬ ‫می شــوید یا مثــ ًا یک کار فرهنگــی مثل تیرگان انجام میدهید اینها به شــما ســعادت‬ ‫مــی دهد اینها به شــما رضایــت درونی می دهد که تــا آخر زندگی با شماســت و اص ًال‬ ‫موقتی نیســت و شــما برای همیشــه احســاس رضایت خواهید داشــت به همین دلیل‬ ‫تیــرگان و اصــوالً کار اجتماعی به من ســعادت می دهد‪.‬‬ ‫تیرگان تشــکیل شده اســت که آدم ها را دور هم جمع کند‬ ‫بقیه در صفحه ‪69‬‬ ‫چــرا که مــا باید بتوانیم دور هم جمع بشــیم تــا بتوانیم به‬

‫ من خیلی خوشــحال میشــم (می خندد) جــدی می‌گویم! من واقعاً به امیــد آن روزی‬‫هســتم که بدون داشــتن مســئولیتی به این ســنگینی‪ ،‬بتوانــم در در جشــنواره تیرگان‬ ‫شــرکت کــرده و از برنامه‌های متنــوع آن لذت ببرم‪ .‬حتی بتوانم به عنــوان یک داوطلب‬ ‫کــه مــردم را راهنمایی میکند اونجا کمک بکنم ولی مســئولیت چنین عظیمی نداشــته‬ ‫‪  15 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬ ‫‪15 Kheradmand Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫آیــا در هنگام برگزاری جشــنواره های مختلف تیرگان بــرای حفاظت از محیط‬ ‫زیســت هم تدابیر خاصــی در نظر میگیرید؟‬

‫ بلــه ببینیــد بچه هایی کــه با ما کار میکنند بســیار جوان هســتند و همگــی با ایده‬‫هــای نــو‪ ،‬مبتکرانــه و خالقای بــه ما می پیوندنــد‪ ،‬ولی بعضــی موقع ها پیــاده کردن‬ ‫ایــن گونه ایده ها خیلی ســخت و هزینه‌بر میباشــد اما ما همیشــه بــه دنبال حفاظت‬ ‫از محیــط زیســت بوده‌ایم‪ .‬امســال در جشــنواره‬ ‫نــوروزی تیــرگان مــا حجــم آیتم‌های چاپ شــده‬ ‫مــان را کــم کرده‌ایــم و ســعی کرده‌ایــم بیشــتر‬ ‫بــه ســمت دیجیتال بــودن برویــم‪ .‬در جشــنواره‬ ‫تابســتانی تیرگان هم یک بطری آب آلومینیومی با‬ ‫لوگــو تیرگان به مــردم فروخته می‌شــد که بتوانند‬ ‫بجــای اســتفاده از بطری‌های پالســتیکی از آنها به‬ ‫صــورت مکــرر و دائمی اســتفاده کننــد‪ .‬امیدوارم‬ ‫کــه در آینــده بتوانیم بــا به خدمت گرفتــن افراد‬ ‫بیشــتری که بــه نوعی حقوق بگیر باشــند بتوانیم‬ ‫از ظرفیت‌هــای باالتری برای اهــداف و نیت های‬ ‫بزرگی کــه داریم اســتفاده کنیم‪.‬‬

‫البته بــه خاطــر دارم که تیرگان بــا همکاری‬ ‫شــهرداری نــورت یورک اقــدام به پاکســازی‬ ‫چند پــارک را نیز انجــام داد‪...‬‬

‫ بلــه چه خوب که بــه این نکته اشــاره کردید‪ .‬ما‬‫یکبار بــرای اینکه آگاهــی ایجاد کنیــم کار بزرگی‬ ‫انجام دادیــم‪ .‬ببینید ما از ایران به کانــادا آمده‌ایم‬ ‫و همگی می دانســتیم که چه چیزهایی را دوست‬ ‫نداریــم ولــی بهتر اســت که یواش یواش یــاد بگیریم که بــا ارزش هایی کــه این ور نیز‬ ‫اهمیت دارد نیز آشــنا بشــویم و در زندگیمان آنها را به کار بگیریم‪ .‬یکی از این ارزش‌ها‬ ‫اهمیت دادن به محیط زیســت اســت‪ .‬من فکر می کنم فرهنگ ایرانی در گذشــته برای‬ ‫ایــن کار خیلــی احتــرام قائل بوده اســت‬ ‫منجمله ســمبل هایــی که بر روی ســفره‬ ‫هفت ســین وجــود دارد‪ ،‬اگــر دقت کنیم‬ ‫می بینیــم که تمــام اجزای ســفره هفت‬ ‫ســین از چیزهای طبیعی تشــکیل شــده‬ ‫اســت که بــه نوعی احترام بــه طبیعت را‬ ‫تداعــی می کند بــه همین دلیــل ما یک‬ ‫کمپین پاکســازی چند تا از پارک های شهر‬ ‫در تورنتــو را با کمک بچه هــای داوطلب‬ ‫انجــام دادیم که خیلی از آن اســتقبال هم‬ ‫شــد و باعث افتخار بود‪.‬‬

‫ کاش این مســئله را گسترش بدهیم‬‫کــه هر روز پس از پایــان برنامه های‬ ‫تیرگان شــاهد پاکسازی محیط زیست‬ ‫توســط همه شــرکت کنندگان باشیم‬ ‫چــون بــه هر حال ما بــا انجام کار فرهنگــی که قصد داریــم فرهنگ خودمان‬ ‫را بــه ملیت های دیگر نشــان دهیم‪ ،‬پس بهتر اســت که فرهنــگ تمیز بودن‬ ‫و اهمیــت دادن به محیط زیســت را نیــز برای غیر ایرانی هایــی که در برنامه‬ ‫های تیرگان شــرکت می کنند به نمایــش بگذاریم‪.‬‬

‫ صــد در صــد‪ .‬مــن فکــر می کنــم در اینجا یــک وظیفه بــزرگ نیز به عهده رســانه‬‫هــا اســت و آن این اســت که بایــد در این مورد برای مــردم آگاهی‌رســانی بکنند‪ .‬البته‬ ‫مســئولین تیرگان هم به عنوان برگزار کننده دارای وظایفی هســتند و نهایت سعی خود‬ ‫را انجــام مــی دهند تا به مــردم چنین آگاهی داده شــود‪.‬‬

‫همراه؟‬

‫ هیــچ وقــت برای مــن در تیرگان ریاســت هیــچ مفهومی نــدارد‪ ،‬من خــودم را یک‬‫داوطلــب در تیــرگان مــی بینم‪ ،‬با ایــن تفاوت کــه از ابتدا با تیــرگان بوده اســت و به‬ ‫ایــن دلیــل تجربه زیادی کســب کرده اســت‪ .‬مــن مانند بقیــه داوطلبان خــودم را یک‬ ‫دوســت بــرای تیــرگان میدانم و ســعی می کنــم در روابط‌ام هــم ایــن را رعایت کنم‪.‬‬ ‫منتها بعضــی موقع ها در کارهــای اجرایی احتیاج‬ ‫اســت که یک تصمیــم اجرایی گرفته شــود یا باید‬ ‫کاری انجام به انجام برســد‪ ،‬اونجاســت که نمیشود‬ ‫صبــر کنرد تــا یک گروهــی بیایند و در مــورد اون‬ ‫مســئله تصمیم گیری کنند‪ .‬تمــام تصمیم هایی که‬ ‫در تیــرگان گرفته میشــود با رعایت نظــر گروهی‬ ‫هســت یعنی ســعی می‌کنیــم همه مســائل را به‬ ‫بحث بگذاریــم و از نظرهای تخصصــی افراد بهره‬ ‫مند بشــیم و بتوانیــم یک تصمیم جــدی بگیریم‪.‬‬ ‫مــا در تیرگان بــه خرد جمعی عقیــده داریم چون‬ ‫هــم بــه داوطلبــان تیرگان ایــن فرصــت رو میده‬ ‫کــه احســاس می‌کننــد ایــن مجموعــه متعلق به‬ ‫آنهاســت هــم باعث می‌شــود که در اکثــر مواقع‬ ‫تصمیم بهتری گرفته شــود‪.‬‬ ‫وقتــی کــه یک مســئولیت بــه عهده‌تان هســت‬ ‫هرچه این عنوان بزرگتر باشــد مســئولیت و وزنی‬ ‫کــه روی دوش شماســت بیشــتر خواهد شــد اگر‬ ‫مــا این جور بــه این قضیــه نگاه کنیــم می بینیم‬ ‫کــه هر کس در هر ســازمان و تشــکیالتی‪ ،‬که رتبه‬ ‫باالتــری به دســت آورده چه مســئولیت بزرگتر و‬ ‫خطیــری را به دوش می کشــد‪.‬‬

‫اگــر شــما در محیطی قرار بگیرید که با چهره شــما آشــنایی ندارنــد و مواجه‬ ‫شــوید کــه در آن جمــع از تیــرگان‬ ‫تعریف می‌کننــد یا انتقــاد می‌کنند‪،‬‬ ‫چه احساســی پیدا می کنید و دوست‬ ‫داریــد چه چیــزی به آنهــا بگویید؟‬

‫ خیلی پرســش جالب و خوبی است‪ .‬من‬‫دوســت دارم حرف‌هایشــان را بشنوم چه‬ ‫آنهــا که انتقــاد می کننــد و چــه آنها که‬ ‫تعریف می کنند‪ ،‬شــاید حتی بیشــتر دلم‬ ‫می‌خواهــد کــه انتقادها را بشــنوم چون‬ ‫خوبــی هــا را آدم خــودش هــم می‌تواند‬ ‫ببیند اگرچه شــنیدن خوبی هــا نیز باعث‬ ‫دلگرمــی آدم مــی شــود و امیــدواری آدم‬ ‫را بیشــتر مــی کند‪ .‬مــن خیلــی دلم می‬ ‫خواســت یک رســانه فراگیری داشــتیم که‬ ‫هــر حرفــی در آن زده می‌شــد بــه جمع‬ ‫بزرگی از ایرانیان منتقل داده می‌شد‪ ،‬چون‬ ‫خیلی از انتقاداتی که به تیرگان وارد می شــود درســت اســت اما بخشــی از این انتقادها‬ ‫به دلیل عدم آگاهی انتقاد کننده از مشــکالت و مســائلی اســت که تیرگان با آنها روبرو‬ ‫اســت بنابرایــن این یک نقطه تعادلی وجــود دارد که اگر ما می توانســتیم این گفتگوی‬ ‫فراگیــر را ایجــاد کنیم که جامعه انتقــاد بکند و ما هم تا جایی که می‌توانیم پاســخگوی‬ ‫این انتقادها باشــیم‪ ،‬آنوقت این دو نظر به همدیگر نزدیک می شــد‪ .‬مســلماً کار تیرگان‬ ‫کم ایراد نیســت ولی ما با دســت خالــی این کار را کردیم‪ .‬زمانی که تیــرگان را بنا نهادیم‬ ‫مــن دانشــجو بودم و ما یک ســنت به غیر از پولــی که خودمون می گذاشــتیم و انرژی‬ ‫کــه بــرای این کار می‌گذاشــتیم نداشــتیم‪ .‬بچه ها با دســت خالی و با عشــق تیرگان و‬ ‫این جشــنواره را به اینجا رســاندند که یک صدای فرهنگی برای جامعه ایرانی در سراســر‬ ‫جهــان به حســاب می‌آید و ما اثــرات آن را امــروز بهتر می بینیم‪ .‬دیدیــم که چطور ما‬

‫آیــا شــما برای تیرگان یک رئیس جدی هســتید یا یک دوســت غمخــوار و یار‬ ‫‪  14 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬ ‫‪14 Kheradmand Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫داده خواهــد شــد‪ .‬همین طور در ســالن محــل برگزاری‬ ‫جشــنواره در قســمت ویــژه‌ای از ســالن فضایــی برای‬ ‫بزرگداشــت این عزیزان در نظر گرفته شــده است که در‬ ‫تمام طول جشــنواره برپا خواهد داشــت‪ .‬همچنین یکی‬ ‫از برنامه‌های موســیقی جشــنواره مخصــوص این یادبود‬ ‫خواهد بود‪.‬‬

‫ضایعــه از دســت دادن اعضا خانــواده و داوطلبان‬ ‫تیرگانــی و دیگــر از دســت رفتــگان ایــن فاجعه‬ ‫هولنــاک بایــد بــه شــکلی در حافظــه تاریخی ما‬ ‫ایرانیــان‪ ،‬مانــدگار بمانــد‪ ،‬آیا تیــرگان در این مورد‬ ‫هــم برنامه ریــزی دارد؟‬

‫ مــا بر روی برنامه ها و ایده‌هــای متفاوتی کار می‌کنیم‬‫تا ببینیــم چطور میتوانیم یــک یاد بود دائمــی برای این‬ ‫عزیــزان یا در اتاوا یا در فرودگاه پیرســون و ترمینال ســه‬ ‫که قرار بود مســافران ایــن پرواز در ایــن ترمینال فرود‬ ‫بیاینــد داشــته باشــیم‪ .‬اما انجــام چنین‬ ‫پروژه‌هایی کار آســانی نیســت و‬ ‫عوامــل متعددی باید دســت‬ ‫به دســت یکدیگر دهند تا‬ ‫عملی شــوند‪ ،‬بنابر این‬ ‫باید روش فکر بشــه‪،‬‬ ‫بایــد برنامه‌ریــزی‬ ‫بشه‪ ،‬و باید نهادهای‬ ‫متفاوتــی دســت در‬ ‫دســت هــم بگزارند‬ ‫تا ایــن کار ماندگار به‬ ‫وقــوع بپیوندد‪.‬‬

‫آیــا در نظــر داریــد که‬ ‫بخشــی از درآمــد امســال‬ ‫ایــن جشــنواره را بــه شــکلی‬ ‫بــه پرپرشــدگان ایــن حادثــه دلخراش‬ ‫اختصــاص دهید و یا بــه دلیل اعتمــادی که مردم‬ ‫به ایــن نهاد فرهنگی هنــری دارند آیــا برای جمع‬ ‫آوری حمایتهــای مالــی و اختصــاص آن به یک امر‬ ‫مانــا (مث ‌ال برای بورســیه های دانشــجویی) برنامه‬ ‫ریــزی خاصــی دارید؟‬

‫بــه جمــع‌اوری کمک‌های مردمــی خواهیم کــرد‪ .‬البته‬ ‫امــکان دریافــت کمــک از ســایر کشــورها و خصوصا‬ ‫آمریــکا نیــز وجود خواهد داشــت‪ .‬و چــون تیرگان یک‬ ‫ســازمان خیریه اســت به همیــن دلیل می توانــد برای‬ ‫تمامــی کمک هــای انجام گرفته رســید مالیاتــی صادر‬ ‫کنــد که ایــن خود باعث خواهد شــد صاحبان مشــاغل‬ ‫بیشــتری بــه انجام این گونــه کمک ها ترغیب شــوند‪.‬‬

‫جشــنواره های تیرگان معموال تــم و موضوعی را‬ ‫دنبال می کند‪ ،‬تم برگزاری امســال جشــنواره حول‬ ‫چه محــوری می چرخد؟‬ ‫ تولد دوباره‪ .‬تم امســال جشــنواره تیــرگان تولد دوباره‬‫نــام دارد که بــاز هم به نوعی به کشــته شــدگان عزیز‬ ‫ایــن فاجعه اشــاره دارد‪ .‬یعنــی ما می گوییــم که مرگ‬ ‫پایــان زندگی نیســت و می گوییــم که تولــد دوباره‌ای‬ ‫وجــود دارد‪ .‬ب ‌هواقــع نــوروز بیــان گر تولــد دوباره‬ ‫اســت که همواره با آمدن بهــار‪ ،‬پایان‬ ‫زمستان جشــن گرفته میشود و‬ ‫بــا آمدن بهــار‪ ،‬همــه چیز‬ ‫دوبــاره از نــو متولــد‬ ‫می‌شــود‪.‬‬

‫ا ست ؟‬

‫تیــرگان از یــک‬ ‫نقطه آغــاز کرد‪،‬‬ ‫قــد کشــید‪ ،‬به‬ ‫شــهرت رســید و‬ ‫جهانــی شــد‪ .‬این‬ ‫بســتر زیــر بنــای‬ ‫خاصــی را مــی طلبــد‬ ‫چــرا که آســان به دســت‬ ‫نمی آید‪ .‬مبانی و اصول شــما‬ ‫در حصــول ایــن موفقیت چــه بوده‬

‫ در درجــه اول راســتی‪ .‬ایــن کــه مــا با خودمــون رو‬‫راســت باشــیم و تمام فعالیت های این مجموعه کامال‬ ‫شفاف باشــد و برای منافع شخصی نباشــد‪ .‬عامل دیگر‬ ‫همه‌پذیر بودن تیرگان اســت‪ ،‬اینکه مــردم بدانند تیرگان‬ ‫ جشــنواره‌های مــا معموالً ســود مالــی ندارنــد‪ ،‬مث ًال همانقــدر به من کــه خود از بنیانگذاران این تشــکیالت‬‫جشــنواره نوروزی ســال گذشــته ‪ ۸۰‬هزار دالر ضرر دارد بوده‌انــد تعلق دارد کــه به هر کس دیگر کــه امروز به‬ ‫که ما در جشــنواره تابســتانی تیرگان توانستیم بخشی از این مجموعه پیوســته اســت و حتی اگر کســانی تو این‬ ‫ایــن ضرر را جبران کنیم همچنین بــا کمک های اهدایی مجموعــه هم نباشــند‪ ،‬باز هم بــه عنوان یــک ایرانی‪،‬‬ ‫مردم اســت که ما می توانیم بخشــی از این کســری‌ها را در هــر جای جهــان که دارنــد زندگی می‌کننــد به آنها‬ ‫جبران کنیــم‪ .‬همین االن که من با شــما صحبت می‌کنم هــم تعلق دارد‪ .‬ما همیشــه ســعی کردیم بیــن افراد و‬ ‫تیــرگان یک بدهــی خیلی خیلی بزرگــی دارد که که خود آدم هــا فــرق نگذاریم و اعــام کرده‌ایم که مــا پذیرای‬ ‫اعضا و دوســتانی که اینجا کار میکنند از جیب خودشون همه کس هســتیم و هــر کس به انــدازه توانایی هایش‬ ‫پول گذاشــته‌اند و قــرض داده‌اند تا بتوانیم این سیســتم و اســتعداد‌هایش مــی تواند در این مجموعه رشــد کند‬ ‫را ســرپا نگه داریــم وگرنه ما از لحاظ مالــی آنچنان بنیه و به این مجموعه تعلق داشــته باشــد‪.‬‬ ‫اصــل دیگری که باعث موفقیت ما شــده ایــن بوده که‬ ‫قوی نداریم‪.‬‬ ‫امــا اینکه ما چطــور بتوانیــم آن پروژه و یــادگار مانا که مــا به آن هدف اصلی کــه تیرگان یک مجموعه فرهنگی‬ ‫صحبتــش را کردیم را انجم بدهیــم و چگونه بتوانیم پول باشــد همیشــه وفــادار بوده‌ایم یعنی ما هیــچ وقت از‬ ‫جمع کنیم بحث دیگری اســت‪ .‬ما حتمــا ما یک فراخوان محدوده انجــام کارهای فرهنگی خارج نشــده‌ایم و این‬ ‫فاند ریزینگ خواهیم داشــت که به محــض اینکه پروژه وفــاداری بــه آرمــان نیز در موفقیــت ما تاثیــر فراوانی‬ ‫و هزینه‌هایش مشــخص شــود‪ ،‬مادر ســطح کانادا اقدام داشته است‪.‬‬ ‫‪  13 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬ ‫‪13 Kheradmand Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬


‫گفتگومسروره بنی هاشمی با مهرداد آرین نژاد در مورد جشنواره نوروزی تیرگان‬

‫فرهنگ و هنر عصاره بشریت و انسانیت است‬

‫با تشــکر از شما برای شــرکت در این گفتگو‪ ،‬تیرگان‬ ‫از نــوروز ‪ ۲۰۰۶‬و بــا عنوان زیر گنبد کبود شــروع‬ ‫بــه فعالیــت فرهنگی کرد ولــی بعد به جشــنواره‬ ‫تابســتانی تبدیل شــد‪ .‬چه عاملی سبب شــد که از‬ ‫ســال ‪ ۲۰۰۷‬دوبــاره تصمیــم گرفتید ایــن آتش‌زیر‬ ‫خاکستر را شعله ور کنید و در بازار رقابت جشنواره‬ ‫هــای نوروزی حضوری پر قدرت داشــته باشــید؟‬

‫خیلــی ممنونــم از شــما کــه بانی این شــده‌اید تــا این‬ ‫گفتگو انجــام پذیرد‪.‬‬ ‫مــا زمانی کــه شــروع بــه انجــام کار فرهنگــی کردیم‪،‬‬ ‫هدف‌مــان فقــط برگــزاری یک جشــنواره نبــود‪ .‬هدف‬ ‫ایــن بود کــه مــردم را دور همدیگر جمــع کنیم‪ ،‬هدف‬ ‫ایــن بود کــه فرهنــگ و هنــر ایــران را تعریــف کنیم‪،‬‬ ‫هــدف این بــود کــه بتوانیم بــا جامعه میزبــان یک راه‬ ‫بــرای دیالــوگ و گفتگو ایجاد کنیم… یکــی از این راه ها‬ ‫برپایی یک جشــنواره بــود و همانطور که اشــاره کردید‪،‬‬ ‫اولین جشــنواره ما در ســال ‪ ۲۰۰۶‬به نــام زیر گنبد کبود‬ ‫برگزار شــد که یک جشــنواره نوروزی بــود‪ .‬بعد به خاطر‬ ‫اســتقبال زیاد مــردم‪ ،‬این جشــنواره به تابســتان منتقل‬ ‫شــده و به تیــرگان تغییر نــام داد‪.‬‬ ‫بــه مــرور زمان ســاختار این ســازمان محکم‌تــر و حرفه‬ ‫ای تر شــده اســت‪ ،‬امروز ما دارای یــک دفتر اختصاصی‬ ‫هســتیم‪ ،‬دو نفــر کارمنــد تمام وقــت داریــم و تصمیم‬ ‫گرفتیم حــاال که ســاختاری بهتر و ظرفیت‌هــای اجرایی‬ ‫برتــری داریــم‪ ،‬یک کار دیگــر و جدیدی انجــام دهیم و‬ ‫چه کاری بهتر اســت برگزاری جشــنواره نوروز که بهترین‬ ‫و غنــی ترین میراث فرهنگی ما اســت‪ .‬تیــرگان در زمینه‬ ‫برگزاری جشــنواره نــوروزی‪ ،‬با هیچ نهــاد و ارگان دیگری‬ ‫هــم قصد رقابــت ندارد‪ ،‬به نظــر ما در حــوزه فرهنگی‪،‬‬

‫هــر کس کار خــود را انجام می‌دهد‪ ،‬بهتر اســت که باید‬ ‫صدتا فســتیوال و جشــنواره اعم از نوروزی یا جشــنواره‬ ‫فیلم یا جشــنواره کتــاب یا جشــنواره‌های فرهنگی دیگر‬ ‫برگزار شــوند چرا کــه تمام این کارهــای فرهنگی برای ما‬ ‫خوب اســت و چیزی کــه همه ما را صرفنظــر از هرگونه‬ ‫دســته بندی سیاســی یا عقیدتی به عنــوان یک ملت به‬ ‫همیکدیگــر پیونــد می‌زند‪ ،‬فرهنگ ماســت‪ .‬بنــا بر این‬ ‫اگــر فرهنگ مــا را از ما بگیرند‪ ،‬فکر می‌کنــم که در دنیا‬ ‫حرفــی برای گفتن داشــته باشــد‪ .‬در این صــورت ما یک‬ ‫ســری آدم خواهیم بود کــه می آییم و یــک زندگی‌ای را‬ ‫ســپری می‌کنیم و از بیــن خواهیم رفت‪.‬‬

‫لطفــا در مورد برنامه‌های پیــش رو که نزدیکترین‬ ‫آن جشــنواره بهار ‪ ۲۰۲۰‬یا نوروز ‪ ۱۳۹۹‬است مردم‬ ‫را در جریان بگذارید‪.‬‬ ‫ حتمــا‪ .‬میدونیــد که بنای تیــرگان بر اســاس انجام امور‬‫فرهنگی اســت‪ ،‬اکنون ما دو برنامــه ثابت فرهنگی داریم‬ ‫گه یکی تیرگان اســت که هر دو ســال یکبار در تابســتان‬ ‫برگــزار می شــود و یکــی دیگرجشــنواره نوروزی اســت‬ ‫که در بهارهر ســال برگزار می‌شــود‪ .‬این بهــار‪ ،‬چهارمین‬ ‫جشــنواره نوروزی ما خواهد بود که درنــورت یورک و در‬ ‫محل ســابق که اکنون نامش مریدیان ســنتر است برگزار‬ ‫می شــود‪ .‬در طول مدت سه روز برپایی جشنواره برنامه‬ ‫هــای متنوعی این فرهنگــی برگزار خواهد شــد و برنامه‬ ‫های بســیار متنــوع و جالبی بــرای کــودکان و نوجوانان‬ ‫اعم از فیلم‪ ،‬انیمیشن‪ ،‬داســتانخوانی‪ ،‬کارگاه‌های آمزشی‪،‬‬ ‫برنامه‌هــای موســیقی و‪ ...‬خیلی قعالیت‌هــای فرهنگی‬ ‫دیگرخواهد داشت‪ .‬این جشــنواره با یک برنامه افتتاحیه‬ ‫در روز جمعــه ‪ ۱۳‬مــارچ بــا حضــور خانم ســیما بینا و‬

‫‪  12 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫گــروه اختصاصی‌شــان کــه از اروپــا تشــریف می‌آورند‬ ‫آغــاز بــه کار خواهد کــرد‪ .‬البته مــی دانید کــه عالوه‬ ‫بــر کنســرت در برنامه افتتاحیه برنامه هــای دیگری هم‬ ‫هســت مانند اجرای موســیقی و صرف شــام و دور هم‬ ‫بــودن‪ .‬از برنامه‌هــای دیگر جشــنواره نــوروزی تیرگان‬ ‫امســال حضــور خانــم دریــا دادور‪ ،‬حضور گــروه لیان‬ ‫به سرپرســتی آقای شــریفیان که موســیقی‌های جنوب‬ ‫ایــران را ارائــه میدهند‪ ،‬حضور خانم‌ها مهســا و مرجان‬ ‫وحــدت و برنامه هــای متنوع هنــری و فرهنگی دیگر‬ ‫خواهــد بود‪ .‬یک برنامه اختصاصی نیز برای بزرگداشــت‬ ‫یاد و خاطره سهراب ســپهری خواهیم داشت که گروهی‬ ‫به نام ســیرکل بنــد به همراه آقای ســلی ایــن برنامه را‬ ‫اجــرا خواهند کرد که احتماالً اســتاد غالمرضــا نامی نیز‬ ‫در آنجا حضور داشــته و یک پرزنتیشــین مخصوص برای‬ ‫ســهراب ســپهری خواهند داشــت‪ .‬برنامه های بســیار‬ ‫متنــوع و پــر تعــداد دیگری نیــز خواهد بود کــه مردم‬ ‫میتواننــد برای کســب آگاهی بیشــتر به وب ســایت ما‬ ‫مراجعه کنند یا ما را در اینســتاگرام دنبال کنند‪ .‬همچنین‬ ‫در همیــن شــماره از ماهنامه خردمند نیز لیســت کامل‬ ‫ایــن برنامه هــای فرهنگی تیــرگان برای آگاهی رســانی‬ ‫بیشــتر به چاپ رســیده است‪ .‬امســال یک تفاوت بزرگ‬ ‫بــا ســال‌های قبل وجــود دارد و آن این اســت کــه برای‬ ‫بزرگداشــت یاد و خاطره کســانی که در حادثه سرنگونی‬ ‫هواپیمای ســافربری در پرواز شــماره ‪ ۷۵۲‬جان خود را از‬ ‫دســت دادند‪ ،‬ما تصمیم گرفته‌ایم تا جشــنواره امســال را‬ ‫به ایــن عزیزان تقدیــم کنیم و همینطور چــون تعدادی‬ ‫از داوطلبــان تیرگان و خانواده‌هاشــون هم متاســفانه در‬ ‫ایــن هواپیما بودند‪ ،‬برنامه افتتاحیــه تیرگان نیز اختصاص‬ ‫داده شــده اســت با داوطلبان تیرگان‪ ،‬کسانی که جانشان‬ ‫را از دســت دادند ولی همیشــه وقت و زندگــی و انرژی‬ ‫شــان را بــرای ترویج کارهای فرهنگــی و هنری اختصاص‬ ‫مــی دادنــد و فرهنگ و هنــر ایران را توســعه می‌دادند‪.‬‬ ‫ایــن اختصاص دادن جشــنواره نوروزی تیرگان به کشــته‬ ‫شــدگان پرواز ‪ ۷۵۲‬و بزرگداشت آنها به معنی این نیست‬ ‫که ما می‌خواهیم غمگین باشــیم بلکه به این معناســت‬ ‫اســت که چون نوروز می آید و زندگــی ها را تازه میکند‪،‬‬ ‫مــا نیز باید امید به آینده داشــته باشــیم ولــی همزمان‬ ‫یاد و خاطــره این عزیزان را گرامــی میداریم‪.‬‬

‫لطفا در مــورد چگونگی اختصاص دادن جشــنواره‬ ‫نوروزی تیرگان امســال به کشــته شــدگان سقوط‬ ‫هواپیما بیشــتر توضیح دهید؟‬ ‫ در برنامه افتتاحیه یک گفتــار کوتاه به یادبود و افتخار‬‫این عزیزان انجام خواهد شــد‪ .‬عکس هایی از آنها نشــان‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪12 Kheradmand‬‬



‫ماهنامه اجتماعی‪ ،‬ف‬ ‫رهنگی‪ ،‬هنری خردمند‬ ‫ناشر‪ :‬انت‬ ‫شارات خردمند ‪ -‬تورنتو‬ ‫سردبیر‪ :‬محمد ُسهی‬ ‫طراحی‪،‬‬ ‫حروفچینی و صفحه آر‬ ‫ایی‪ :‬انتشارات خردمند‬ ‫مسرو‬ ‫با تشکر از‪:‬‬ ‫ره بن ‌یهاشمی ‪ -‬رضا می‬ ‫رف‬ ‫خ‬ ‫ر‬ ‫ای‬ ‫ی‬ ‫‬‫ال‬ ‫هه‬ ‫ش‬ ‫هب‬ ‫از‬ ‫ی‬ ‫افسانه هم‬ ‫ فرهاد کاشانی کبیر ‪-‬‬‫رنگ ‪ -‬محمد تاجدولتی‬ ‫و‬ ‫ه‬ ‫مه‬ ‫ک‬ ‫سان‬ ‫ی‬ ‫که‬ ‫در این شماره ما را یار و‬ ‫یاور بودند‪.‬‬

‫روی جلد‪:‬‬ ‫گ‬ ‫فتگو با مهرداد آرین‌نژاد‬ ‫پی‬ ‫رامون جشنواره نوروزی‬ ‫تیرگان ‪ -‬صفحه ‪۱۲‬‬

‫‪National Ethnic‬‬

‫‪Press and Media‬‬ ‫‪ada‬‬ ‫‪Council of Can‬‬

‫‪nal Ethnic‬‬ ‫‪ber of Natio‬‬ ‫‪em‬‬ ‫‪M‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪is‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪Kheradman‬‬ ‫‪l of Canada‬‬ ‫‪edia Counci‬‬ ‫‪Press and M‬‬

‫ماهنامــه‬ ‫ارســالی خردمنــد در ویرایش و ا‬ ‫ص‬ ‫الح‬ ‫م‬ ‫طال‬ ‫ب‬ ‫ار‬ ‫سـ‬ ‫ـال‬ ‫ی‬ ‫بایـ‬ ‫طگیری شــده و به اختیــار دارد‪ .‬مقاالت‬ ‫شــوند‪ .‬ـد حتماً تایــپ و غل ‌‬ ‫آ‬ ‫در‬ ‫س‬ ‫نظ‬ ‫ای‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫می‬ ‫ت‬ ‫ل‬ ‫ن‬ ‫م‬ ‫وی‬ ‫ج‬ ‫له ارســال‬ ‫ســندگان مقاالت‪ ،‬الزامــاً‬ ‫ب‬ ‫یان‬ ‫نی‬ ‫گر‬ ‫د‬ ‫یــ‬ ‫دگ‬ ‫س‬ ‫اه‬ ‫ــئ‬ ‫ما‬ ‫ســت‪ .‬م ولیت قیمت‬ ‫ها‪،‬‬ ‫هنامه خردمند‬ ‫سـ‬ ‫ـر‬ ‫وی‬ ‫‌‬ ‫س‬ ‫ها‪،‬‬ ‫ن‬ ‫ح‬ ‫وه ارائه‬ ‫درج شــ‬ ‫ده در آگهــی ها بــه عهده صاحب آگهی ا خدمات و کلیه مطالب‬ ‫ســ‬ ‫ت‪.‬‬ ‫‪76‬‬

‫‪6-9-6‬‬ ‫‪• Tel: 416-67‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪-8‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪d.ca‬‬ ‫‪• Tel: 647-93‬‬ ‫‪.kheradman‬‬ ‫‪w‬‬ ‫‪w‬‬ ‫‪w‬‬ ‫•‬ ‫‪a‬‬ ‫‪.c‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪dman‬‬ ‫‪• info@khera‬‬ ‫‪ite 207‬‬ ‫‪e Street, Su‬‬ ‫‪• 8131 Yong‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪tario L3T 2C‬‬ ‫‪Thornhill, On‬‬

‫ش‬

‫ماره ‪ - ۶۰‬به‬

‫من‪/‬اسفند‬

‫‪ - ۱۳۹۸‬فوری‬ ‫ه ‪/‬مارچ ‪۲۰۲۰‬‬

‫فرهنگ و هنر‬ ‫عصاره بشریت و انسانی‬ ‫ت‬ ‫اس‬ ‫ت‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫یک‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫جایی پشت دیوا ‌رهای‬ ‫ ‪۱۲ . . . . . . . .‬‬ ‫به‬ ‫ش‬ ‫ت‪.‬‬ ‫‪...‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫غزاله علیزاده‬ ‫ ‪۱۸ . . . . . . . . . .‬‬ ‫و خانه ادریس ‌یهایش؛‬ ‫نا‬ ‫بغ‬ ‫ه‬ ‫‌ا‬ ‫ی‬ ‫با‬ ‫مر‬ ‫گ‬ ‫خ‬ ‫ود‬ ‫به‌یاد ول‬ ‫خواسته ‪۲۲ . . . . .‬‬ ‫ی‌الله شیراندامی؛ مُلک‬ ‫سی‬ ‫ما‬ ‫بد‬ ‫ون‬ ‫سلی‬ ‫ما‬ ‫ن ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫تلفات پرندگان‬ ‫ ‪۲۴ . . . . . . . . .‬‬ ‫در میانکاله و نگرانی دو‬ ‫ست‬ ‫دا‬ ‫ر‬ ‫ان‬ ‫م‬ ‫حی‬ ‫ط‬ ‫زی‬ ‫س‬ ‫اخبار و گزار ‌‬ ‫ت‪2۶ . . . . . . ..‬‬ ‫شهای مختلف م‬ ‫رتب‬ ‫ط‬ ‫با‬ ‫زن‬ ‫دگ‬ ‫ی‬ ‫ای‬ ‫ر‬ ‫انی‬ ‫ان‬ ‫در ک‬ ‫انتخابات ‪۲۰۲۰‬‬ ‫انادا ‪۲۸ . . . . . . . .‬‬ ‫آمریکا چه مراحلی دار‬ ‫د؟‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫بهارم‪ ،‬د‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۳۲ . . . . . . . .‬‬ ‫خترم‪ ،‬از جای برخیز ‪. .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫حقایقی دربا‬ ‫ ‪۳۴ . . . . . . . . .‬‬ ‫ره کرک داگالس که شاید‬ ‫ند‬ ‫انی‬ ‫د‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫پسادم‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۳۶ . . . . . . . .‬‬ ‫وکراسی در قرن بیس ‌‬ ‫تو‌ی‬ ‫کم‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫گفت‌وگو با ‪ ۲‬م‬ ‫ ‪۳۸ . . . . . . . . . .‬‬ ‫برنامه ها ترجم زیرنویس دربار‌هی‬ ‫شغ‬ ‫ل‬ ‫مت‬ ‫فا‬ ‫وت‬ ‫ش‬ ‫ان‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ی جشنواره نو‬ ‫ ‪۴۰ . . . . . . . .‬‬ ‫روزی تیرگان‪. . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ا‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ستاد محمدرضا شجریا‬ ‫ن؛‬ ‫ب‬ ‫ ‪۴۴ . . . .‬‬ ‫ُگ‬ ‫زی‬ ‫ن‬ ‫ره‬ ‫س‬ ‫الم‬ ‫ت‪.‬‬ ‫ ‪. . . . .‬‬ ‫نی ‌منگاهی‬ ‫ ‪۴۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫بر فحاشی در فضای م‬ ‫ج‬ ‫از‬ ‫ی‬ ‫و‬ ‫ش‬ ‫بک‬ ‫‌‬ ‫ه‬ ‫ها‬ ‫ی‬ ‫پ‬ ‫ا‬ ‫ج‬ ‫تم‬ ‫ینوکیوهای دنیای سیاس‬ ‫اعی ‪۴۸ . . . . . . .‬‬ ‫ت ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫ایران‪ ،‬کل‬ ‫ ‪۵۰ . . . . . . . . . .‬‬ ‫عک ده و شوش (قسمت سو‬ ‫م)‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫س های دیدنی‬ ‫ ‪۵۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫این ماه ‪. . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫کوبی برایان‬ ‫ ‪۵۶ . . . . . . .‬‬ ‫ت از زبان خودش‪. . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫در‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ضیافت واژه ها ‪۵۸ . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪. . .‬‬ ‫لطفا زیاد‬ ‫ ‪۶۰ . . . . . . . . .‬‬ ‫جدی نگیرید ‪ -‬م‪ .‬شنبلیله‬ ‫‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫چ‬ ‫ ‪.‬‬ ‫را همه ما پرخاشگر و ع‬ ‫ج‬ ‫ ‪۶۲ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ول‬ ‫شد‬ ‫ه‬ ‫‌ا‬ ‫یم‬ ‫؟‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫جدول ‪. . .‬‬ ‫ ‪۶۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪. . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫گزارش‬ ‫ ‪۶۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫تصویری خردمند از مر‬ ‫ا‬ ‫سم‬ ‫ب‬ ‫زر‬ ‫گد‬ ‫اش‬ ‫ت‬ ‫د‬ ‫رگ‬ ‫ذشتگان‬ ‫چگونه با‬ ‫صانحه هوایی‪۶۷ . . .‬‬ ‫تاثیر اتفاقات تلخ بر زندگ‬ ‫ی‬ ‫رو‬ ‫زم‬ ‫ره‬ ‫م‬ ‫قاب‬ ‫له‬ ‫کن‬ ‫بازا‬ ‫یم‬ ‫رچه‪ ،‬دایرکتوری مشاغل ای‬ ‫؟‪۶۸ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ر‬ ‫ان‬ ‫ی‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . .‬‬ ‫ ‪۷۰ . . . . . . . . . .‬‬

‫در آستانه آغاز‬

‫ششمین سال انتشار‬ ‫ماهنامه خردمند‬

‫‪ ۶‬ســال پیش و بعد از ســپری شــدن ‪ ۱۸‬سال سابقه‬ ‫کار در فرهنــگ ایرانیــان تورنتــو‪ ،‬تصمیم به انتشــار‬ ‫ماهنامــه‌ای فرهنگــی و قدری متفــاوت با مرســومات تورنتو گرفتــم‪ .‬ماهنامه‬ ‫خردمند توانســت بالفاصله پس از انتشار اولین شــماره‌اش جای خود را در قلب‬ ‫ایرانیــان تورنتو بــاز کند‪ ،‬مــردم فهیم و بافرهنــگ تورنتو تفاوت‌هــای ظاهری‬ ‫و محتوایــی ایــن مجلــه را پســندیدند‪ ،‬دلگرم‌مــان کردنــد و با پیام‌هــای امید‬ ‫بخش‌شــان ما را بــه ادامه راه مصمــم نمودند‪.‬‬ ‫نزدیــک به ‪ ۶‬ســال اســت که ما هر ماه ثمــره تالش ماهانه‌مان را به خانه شــما‬ ‫می‌فرســتیم‪ ۶ ،‬ســال اســت که از بین ده‌ها و صدها مقاله‪ ،‬بهترین‌های موجود‬ ‫را برای شــما انتخاب کرده و به چاپ میرســانیم‪ ۶ ،‬ســال اســت کــه بر فرهنگ‬

‫غنــی کشــورمان تاکید داریــم و در این راه قلم و قدم می‌زنیم‪ ۶ ،‬ســال اســت‬ ‫اســتوار بر حفظ کالس مجله‌مان ایســتاده‌ایم و در انتخاب مطالب و حتی نحوه‬ ‫اخذ آگهی‪ ،‬تفاوتهای ســاختاری‌مان را پاس داشــته‌ایم‪.‬‬ ‫در ایــن ‪ ۶‬ســال اتفاق‌های خوب و بد زیــادی افتاده اســت‪ .‬روی جلد ماهنامه‬ ‫خردمند در این ‪ ۶‬ســال شــاهد بزرگداشت‌ها و یادبودهای بســیاری بوده است‪،‬‬ ‫از محمدعلــی اینانلو گرفتــه تا مایکل کوهــن‪ ،‬از محمدرضا شــجریان گرفته تا‬ ‫کیهــان کلهر‪ ،‬از هنرمندان مهم و طراز اول شــهرمان امیــر رهبر و گلرخ امینیان‬ ‫گرفتــه تا راجر واترز‪ ،‬از معرفــی و حمایت از تیرگان گرفته تــا یادبود هموطنان‬ ‫پرپر شــده‌مان در فاجعه ســرنگونی هواپیما و‪....‬‬ ‫ما به لطف سختکوشــی و عشــ ‌ق به کارمــان در خردمند توانســته‌ایم متفاوت‬ ‫منتشــر شــویم و متفاوت بمانیــم‪ .‬همکاران ما با عشــق قلم میزنند‪ ،‬با عشــق‬ ‫گفتگو میکنند‪ ،‬با عشــق عکس میگیرند و با عشــق مینویســند‪ ...‬و این عشــق‬ ‫بی‌شــائبه که از دل برخواســته اســت بــه زیبایی بــر دل مخاطبان ما نشســته‬ ‫اســت‪ .‬اکنون و پس از نزدیک به ‪ ۶‬ســال نقش و تصویری که از خردمند در جام‬ ‫شــما مردم خوب و فهیم افتاده اســت‪ ،‬همان نقش فرهنگی بودن و افتخار به‬ ‫انجام کار فرهنگی اســت‪.‬‬ ‫با ما بمانید‪...‬‬



8 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 59 -Jan/Feb 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ دی | بهمن‬- ۵۹ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 8 


‫‪  7 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۶۰‬بهمن | اسفند ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 60 -Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪7 Kheradmand‬‬


6 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 59 -Jan/Feb 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ دی | بهمن‬- ۵۹ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 6 



4 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 59 -Jan/Feb 2020 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ دی | بهمن‬- ۵۹ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 4 



2 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - #60-Feb/Mar 2020 - Tel: 647-932-8283

۶۴۷-۹۳۲-۸۲۸۳ :‫ تلفن‬-1398 ‫ بهمن \ اسفند‬- ۶۰ ‫شماره‬- ‫ ماهنامه خردمند‬2



Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.