Kheradmand Magazine - Issue #56

Page 1

Volume 5 - Issue #56 - Oct/Nov. 2019 Price Outside Toronto: $2 www.kheradmand.ca Tel: (416) 676-9-676



‫‪  82 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪82 Kheradmand‬‬


‫مهاجرت‬ ‫و‬ ‫وکالت‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫عکاسی‬ ‫و فیلمبرداری‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

81 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ مهر | آبان‬- ۵۶ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 81 


‫وام مسکن‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫رسانه ها‬

80 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ مهر | آبان‬- ۵۶ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 80 


‫مشاورامالک‬

‫‪To advertise here‬‬ ‫‪Call: (416) 676-9-676‬‬

‫تعمیرگاه‬ ‫اتومبیل‬

‫‪  79 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪79 Kheradmand‬‬


‫مشاورامالک‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

78 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ مهر | آبان‬- ۵۶ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 78 


‫مشاورامالک‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

77 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ مهر | آبان‬- ۵۶ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 77 


‫مشاورامالک‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

76 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ مهر | آبان‬- ۵۶ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 76 


‫خدمات برای‬ ‫منزل شما‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

75 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ مهر | آبان‬- ۵۶ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 75 


‫حسابداری‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫خدمات‬ ‫ساختمانی‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

74 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ مهر | آبان‬- ۵۶ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 74 


‫دندانپزشکی‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫روان‌درمانی‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫گوناگون‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

73 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ مهر | آبان‬- ۵۶ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 73 


‫بیمه و‬ ‫سرمایه گذاری‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫بازرسی‬ ‫ساختمان‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

72 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ مهر | آبان‬- ۵۶ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 72 


‫آرایشگاه‬ ‫و لیزر‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫آژانس‬ ‫مسافرتی‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

71 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ مهر | آبان‬- ۵۶ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 71 


‫خدمات ارزی‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫آموزشگاه ها‬

To advertise here Call: (416) 676-9-676

70 Kheradmand

Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283

۹۸ ‫ مهر | آبان‬- ۵۶ ‫ شماره‬- ‫ سال پنجم‬- ‫ ماهنامه خردمند‬ 70 


‫باشم‪.‬‬

‫شــهر تا حــدودی غالب اســت‪.‬‬

‫مــن پیــش از این در مســابقات آســیایی هــم حاضر‬ ‫بــودم‪ .‬آنجــا هم اولین نماینــده بودم‪ .‬بایــد بگویم که‬ ‫حس و حال عجیب و غریبی بود‪ .‬هم اســترس داشــتم‬ ‫هــم خوشــحالی‪ .‬در کل می‌توانم بگویــم حس خیلی‬ ‫خوبــی بود‪ .‬در واقــع قابل توصیف نیســت‪ .‬من پیش‬ ‫از مســابقات بــه وزنه زدن در رقابت‌هــای جهانی فکر‬ ‫کرده بــودم‪ ،‬امــا واقعیت چیز دیگــری بود‪.‬‬

‫خوبــی به انتخابــم داشــته‌اند‪ .‬مخصوصــا برادرانم که‬ ‫یکــی از آن‌هــا نیز خــودش ورزشــکار اســت و طالی‬ ‫بین‌المللــی دارد خیلــی تشــویق و حمایــت کردند که‬ ‫حتمــا راهــم را در این رشــته ادامــه بدهــم‪ .‬در واقع‬ ‫خانــواده ورزشــکار مــن در مســیری که پیــش گرفتم‬ ‫کمــک صددرصدی داشــته‌اند‪.‬‬

‫واکنش هم‌شــهری‌ها‪ ،‬دوســتان و آشــنایان به‬ ‫حس شــما به عنــوان اولیــن زن ایرانی حاضر فعالیــت شــما در یک رشــته ورزشــی که به‬ ‫در مســابقات جهانــی چه بــود؟ هنگامی که عنوان رشــته مردانــه معروف شــده چه بود؟‬ ‫روی ســکو قرار گرفتید به ایــن فکر می‌کردید خیلی اســتقبال خوبی از من شــده اســت‪ .‬جــز مادرم‬ ‫که یک اتفــاق تاریخی رقــم خورده؟‬ ‫که نگران ســامتی‌ام اســت بقیه واکنش‌هــای مثبت و‬

‫چه کار می‌شــود کــرد کــه وزنه‌بــرداری زنان‬ ‫واکنش رسانه‌ها و ســایر ورزشکاران به حضور پیشرفت داشــته باشد‪.‬‬ ‫شــما چه بود؟ آن‌هــا عادت نداشــتند در تیم در نمودار رشــد‪ ،‬از زمانی که اســتارت زدیم رشد خوبی‬ ‫وزنه‌بــرداری ایران زنــان را هم ببینند‪.‬‬ ‫داشــته‌ایم‪ .‬رشــد ما نرمال بوده اســت‪ .‬اگر همین‌طور‬

‫بلــه‪ ،‬همــه رســانه‌ها واکنش نشــان دادنــد‪ .‬می‌توانم‬ ‫بگویم ما مــورد توجه همــه خبرنگاران قرار داشــتیم‪.‬‬ ‫حتــی وزنــه زدن ما با حجــاب مورد تحســین و تقدیر‬ ‫فدراســیون جهانــی قرار گرفــت‪ .‬ما‬ ‫روی سایت فدراســیون جهانی رفتیم‬ ‫و آنجا در موردمان نوشــتند‪ :‬دختران‬ ‫ایرانــی اعــام حضــور کردنــد‪ .‬ما با‬ ‫این مســابقه‌ای کــه دادیــم در واقع‬ ‫خودمــان را و وزنه‌برداری زنان ایران را‬ ‫به دنیا معرفی کردیم‪ .‬در کل استقبال‬ ‫بســیار خوبی از ما شــد‪ .‬بســیاری از‬ ‫کشــور‌هایی که آنجا حضور داشــتند‪،‬‬ ‫آمدنــد و به ما تبریک گفتنــد و ابراز‬ ‫خوشــحالی کردند‪.‬‬

‫هیــچ یــک از ورزشــکاران زن‬ ‫ایــران در مســابقات جهانــی‬ ‫حــذف نشــدند‪ .‬همــه شــما‬ ‫توانســتید رکورد مجمــوع را به‬ ‫ثبت برســانید‪ ،‬اما در قســمت‬ ‫آقایــان ما حذفی داشــتیم‪ .‬این‬ ‫حذف نشــدن شــما بــه خاطر‬ ‫محافظــه‌کاری در انتخــاب وزنه‌هــا بــود؟‬

‫محافظــه‌کاری نبود‪ .‬ما طبــق اصول وزنــه زدیم‪ .‬هیچ‬ ‫یــک از بچه‌ها خیلی زیر رکورد‌های شخصی‌شــان وزنه‬ ‫نزدنــد‪ .‬ایــن طور نبــود که مــا اختالف زیادی داشــته‬ ‫باشــیم با رکورد‌هــای تمرین‪ .‬اتفاقــا عدد‌هایی که برای‬ ‫من انتخاب شــد‪ ۹۰ ،‬درصد رکورد تمرینــی خودم بود‪.‬‬ ‫در آقایــان هم همین‌طور اســت‪ .‬یعنــی همان‌طور که‬ ‫در قســمت آقایان برای شــروع وزنه انتخاب می‌شــود‬ ‫برای مــا هم به همان شــکل انتخاب شــد‪ .‬رکورد‌های‬ ‫مــا پایین‌تر از آقایان اســت ولی محافظــه‌کاری در کار‬ ‫نبــود‪ .‬دختران خــوب ظاهر شــدند‪ .‬اعتمــاد به نفس‬ ‫باالیی نشــان دادند و خدا را شــکر اوتی نداشــتیم‪.‬‬ ‫مــا می‌دانیــم که شــهر کرمانشــاه یکی از شــهر‌های‬ ‫قهرمان‌پــرور ایــران در رشــته‌هایی مثــل کشــتی و‬ ‫وزنه‌بــرداری اســت‪ .‬در عیــن حال بافت ســنتی نیز بر‬

‫‪  69 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫ادامــه دهیم و فدراســیون مثل ســابق از مــا حمایت‬ ‫کنــد‪ ،‬مطمئنم که این رشــد صعودی را نگــه می‌داریم‬ ‫و ذره‌ذره و منطقــی در ســال‌های آینــده پیشــرفت‬

‫مــن فکر می‌کنم اگر برنامه اصولی باشــد و بدنســازی‬ ‫درســت انجام شــود‪ ،‬همان‌طوری که االن اجرا می‌شود‪،‬‬ ‫آســیبی وارد نمی‌شــود‪ .‬در عیــن حال که آســیب هم‬ ‫جزیــی از ورزش اســت‪ .‬کمــا اینکه آقایان هم آســیب‬ ‫می‌بیننــد و اتفاقــا بیشــتر هم آســیب می‌بیننــد‪ .‬در‬ ‫نهایــت می‌خواهم این را بگویم کــه تفاوتی بین مردان‬ ‫و زنان در ورزش نیســت‪.‬‬

‫امکانات در تهران و ســایر شهرســتان‌ها برای‬ ‫وزنه‌بــرداری زنان چطور اســت؟‬

‫خوب شــد کــه این ســوال را پرســیدید‪ .‬جــا دارد من‬ ‫همین‌جــا گالیــه‌ای بکنــم از مســووالن ورزش تهران‪.‬‬ ‫بــا اینکه دو ســال از شــروع فعالیت وزنه‌بــرداری زنان‬ ‫می‌گــذرد نه ســالنی در اختیــار خانم‌ها قــرار دادند و‬ ‫نه میلــه وزنه‌برداری مخصوص زنــان داریم و نه مربی‪.‬‬ ‫شانســی که مــن آوردم ایــن بود کــه تمریناتــم را به‬ ‫صورت طوالنی‌مــدت در اردوی تیم ملی پیگیری کردم‪.‬‬ ‫اگــر اردویــی در نظر نمی‌گرفتند من اینقدر پیشــرفت‬ ‫نمی‌کــردم‪ .‬اگــر قرار بــود منتظر مســووالن ورزشــی‬ ‫تهــران بمانم و ببینم کی ســالن می‌دهنــد و کی میله‬ ‫می‌آورنــد بــه جایــی نمی‌رســیدم‪.‬‬ ‫جالــب اســت کــه هنــوز هــم این‬ ‫امکانات فراهم نشــده‪ .‬با اینکه گفته‬ ‫می‌شــود همــه امکانــات در تهــران‬ ‫جمــع شــده می‌توانم بگویــم تهران‬ ‫در وزنه‌بــرداری زنــان ضعیف‌تریــن‬ ‫عملکــرد را دارد‪.‬‬

‫شــما رقبای‌تــان را در ســطح‬ ‫جهانــی م ‌یشناســید؟‬

‫می‌کنیــم و به مدال آســیایی و جهانی هم می‌رســیم‪.‬‬ ‫یــک تفکر قدیمی هســت که می‌گویــد فیزیک بدنی‬ ‫زنان برای رشــته‌هایی مثل وزنه‌برداری مناســب نیست؛‬

‫بلــه‪ ،‬همه را می‌شناســم‪ .‬وزنه‌برداری‬ ‫زنان در ســطح دنیا پیشــرفت زیادی‬ ‫داشــته و رکورد‌های خیلــی باالیی به‬ ‫ثبت می‌رســد‪ .‬در مســابقات جهانی‬ ‫در وزن مــن دو نفر از چین‪ ،‬یک نفر‬ ‫از فیلیپیــن و یــک نفر از ازبکســتان‬ ‫اول تــا چهارم شــدند‪ .‬یعنی هر چهار‬ ‫نفر اول جهانی آســیایی هســتند‪ .‬در‬ ‫یــک وزن باالتر هم که مــن قرار بود‬ ‫شــرکت کنم باز قهرمانان از کشــور‌های شرق آسیا مثل‬ ‫چین‌تایپــه هســتند‪ .‬یعنی رقبــای اصلی مــا در جهان‬ ‫آســیایی‌ها هستند‪.‬‬

‫چراکــه زنــان ممکن اســت آســیب ببینند و دیگر بسکتبال را ادامه نمی‌دهید؟‬ ‫چیز‌هایی از این دســت‪ .‬آیا شــما با این تفکر‬ ‫موافقید؟‬ ‫وزنه‌بــرداری زنان بــا مردان فرقی نمی‌کند‪ .‬آســیب اگر‬ ‫قرار باشــد اتفاق بیفتد هم برای آقایان اســت هم برای‬ ‫خانم‌ها‪ .‬در قســمت زنــان ما عجوالنــه کار نمی‌کنیم‪.‬‬ ‫انتقــادات زیادی البته بــه ما وارد می‌شــود‪ .‬می‌گویند‬ ‫چــرا رفتید مدال نیاوردید یا چرا ســی‌ام شــدید‪ .‬انتقاد‬ ‫زیاد اســت‪ ،‬اما فدراســیون و کادر فنی ما با یک برنامه‬ ‫منطقــی با دختران کار می‌کند و خدا را شــکر ما تا االن‬ ‫آســیبی در بین دختران نداشتیم‪.‬‬

‫خیلی بــه بســکتبال عالقــه دارم‪ .‬خیلی دوســت دارم‬ ‫ایــن رشــته را ادامه دهم و بــاز هم بازی کنــم‪ ،‬اما اگر‬ ‫بخواهــم در پیشــرفت و فرصت‌هــای پیش‌رو ســبک‬ ‫ســنگین کنم‪ ،‬قطعا وزنه‌برداری انتخابم است و ترجیح‬ ‫می‌دهم همیــن رشــته را ادامه دهم‪ .‬البته اگر بشــود‬ ‫هــم تمرین تیم ملی وزنه‌بــرداری را شــرکت و هم در‬ ‫لیــگ برای یکــی از تیم‌ها بــازی کنم حتما ایــن کار را‬ ‫می‌کنم ‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪69 Kheradmand‬‬


‫پوپک بسامی؛ اولین وزنه‌بردار زن ایرانی در مسابقات جهانی‬ ‫مســابقات جهانــی وزنه‌بــرداری در تایلنــد گرچــه با‬ ‫نتایــج قابــل قبولی همراه نبــود‪ ،‬اما یــک نکته مثبت‬ ‫داشــت‪ .‬بــرای اولین‌بار بعــد از انقالب تیم زنــان ایران‬ ‫در رقابت‌هــای جهانی حاضر شــد و پوپک بســامی به‬ ‫عنــوان اولین زن ایرانــی در آوردگاه جهانــی وزنه زد‪.‬‬

‫علیولی‌اللهی‬ ‫مســابقات جهانــی وزنه‌بــرداری در‬ ‫تایلنــد گرچه بــا نتایج قابــل قبولی‬ ‫همــراه نبود‪ ،‬امــا یک نکتــه مثبت‬ ‫داشــت‪ .‬برای اولین‌بار بعد از انقالب‬ ‫تیــم زنان ایــران در رقابت‌هــای جهانی‬ ‫حاضر شــد و پوپک بســامی به عنوان اولین زن ایرانی‬ ‫در آوردگاه جهانــی وزنه زد‪.‬‬ ‫این ورزشــکار دسته ‪ ۵۵‬کیلوگرم کشورمان در مسابقات‬ ‫جهانــی با مهــار وزنه‌هــای ‪ ۷۲‬در یک‌ضــرب و ‪ ۸۶‬در‬ ‫دوضرب و مجمــوع ‪ ۱۵۸‬کیلوگرم بــه کار خودش پایان‬ ‫داد و گرچــه مقــام درخــوری بــه دســت نیــاورد‪ ،‬اما‬ ‫عملکــرد قابــل قبولی از خــودش به نمایش گذاشــت‪.‬‬ ‫زندگی ورزشــی بســامی روایت جالبــی دارد‪.‬‬ ‫بــه نوشــته روزنامــه اعتماد‪ ،‬دختــری که ‪ ۱۳‬ســال به‬ ‫صورت حرفه‌ای بســکتبال بــازی کرده بــود و حتی در‬ ‫تیم‌هــای ســوپرلیگ نیز تــوپ زده بود‪ ،‬اما با شــنیدن‬ ‫خبر اســتعدادیابی فدراســیون وزنه‌برداری در قســمت‬ ‫زنان مســیر زندگی ورزشــی‌اش عوض شــد‪ .‬او حاال نفر‬ ‫اول ایــران اســت و با اینکه دلش خیلی برای بســکتبال‬ ‫تنــگ شــده می‌خواهــد وزنه‌بــرداری را ادامــه دهد و‬ ‫به مــدال جهانی برســد‪ .‬دختری از خطــه قهرمان‌پرور‬ ‫کرمانشــاه کــه از تک‌تک جمالت و لحــن حرف زدنش‬ ‫امیــد به آینده و موفقیت شــنیده می‌شــود‪.‬‬

‫برعکس بســکتبال که همــه می‌گفتنــد فیزیکت برای‬ ‫ایــن رشــته خوب نیســت‪ ،‬آنجا هــر کس مــرا می‌دید‬ ‫می‌گفت قــد کوتاهت بــه درد وزنه‌بــرداری می‌خورد‪.‬‬ ‫ایــن خیلی مــرا تشــویق کرد‬ ‫که الاقــل جایی باشــم که‬ ‫پذیــرای قــد و اســتایل‬ ‫من اســت‪ .‬دو‪ ،‬ســه ماه‬ ‫نظر‬ ‫ز یــر‬

‫موفقیــت مــن را می‌توان گذاشــت به پــای نوپا بودن‬ ‫ولــی واقعیــت این اســت که من اصــا کار ســاده‌ای‬ ‫نداشــتم‪ .‬خیلی تالش کــردم‪ .‬تالش را می‌توانــم به این‬ ‫صــورت تعریف کنــم کــه در اردوی اول ‪ ۴۰‬نفر دعوت‬ ‫شــدند‪ .‬بعد شــدیم ‪ ۱۰‬نفر در اردوی دوم و در نهایت‬ ‫شــدیم ‪ ۴‬نفر‪ .‬من ســخت کار کردم تا توانســتم جزو ‪۴‬‬ ‫نفر پایانی قرار بگیرم و در همان‬ ‫‪ ۴‬نفــر اول‬

‫مر بــی‬ ‫تمریــن و نظر‬ ‫آن‌ها را جلــب کردم‪.‬‬ ‫هم خیلــی عالقه پیــدا کردم و‬ ‫خــود م‬ ‫محکــم و سرســخت تمریــن را ادامه دادم‪ .‬بعــد از آن‬ ‫چنــد دوره مســابقه برگزار شــد که بیشــتر رکوردگیری‬ ‫بــود‪ .‬بعــد از یک ســال مســابقات انتخابــی تیم ملی‬ ‫برگزار شــد‪ .‬آنجا اول و راهی تیم ملی شــدم‪ .‬ســال بعد‬ ‫هــم دوباره اول شــدم و نامم در تیم ملــی قرار گرفت‪.‬‬ ‫یک ســال پشــت ســر هم در اردو بودم و در این مدت‬ ‫راهــی مســابقات آســیایی و جهانی شــدم‪.‬‬ ‫شــما بعد از ‪ ۱۳‬ســال بســکتبال بازی کردن با یک سال‬ ‫تمرین به جایگاه نخســت وزنه‌برداری کشــور رسیدید‬ ‫و ملی‌پوش شــدید‪.‬‬

‫چقدر از پیشــرفت چشمگیر شــما مربوط به‬ ‫تــاش خودتــان و چقــدر از آن بــه نوپا بودن‬ ‫وزنه‌بــرداری و نداشــتن رقیب جــدی در این‬ ‫شما چندین ســال به صورت حرفه‌ای بسکتبال رشــته برمی‌گردد؟‬ ‫بــازی کردیــد و بعــد به ســمت وزنه‌بــرداری در بســکتبال ما با یک رشــته تیمی طرفیــم‪ .‬در ضمن‬ ‫تغییر مســیر دادید‪ .‬چه شــد کــه این تصمیم بســکتبال زنان در ایــران قدمت طوالنی‌ای دارد؛ شــاید‬ ‫را گرفتید؟‬ ‫در حــدود هفتــاد یا هشــتاد ســال‪ .‬به همیــن علت‬

‫من ‪ ۱۳‬ســال بســکتبال بازی کــردم و هفت ســال در‬ ‫تیم‌هــای ســوپرلیگ حاضــر بــودم‪ .‬آن زمــان زیر نظر‬ ‫خانم دارســتانی از مربیان خوب کرمانشاه که چند دوره‬ ‫نیز ســرمربی تیم ملی بودند‪ ،‬مشــغول بــه کار بودم‪ .‬با‬ ‫توجــه به قد کوتاهی که دارم از نظــر خودم و مربیانی‬ ‫که با آن‌هــا کار می‌کردم‪ ،‬بسکتبالیســت موفقی بودم‪.‬‬ ‫تا اینکه رشــته وزنه‌بــرداری زنان راه‌اندازی شــد و یکی‬ ‫از دوســتانم اطالع داد که در این رشــته قرار است یک‬ ‫دوره اســتعدادیابی برگــزار شــود و اگر تو هم شــرکت‬ ‫کنــی بد نیســت‪ .‬در آن برهــه من در تیم ســوپرلیگی‬ ‫باژونــد بوشــهر توپ مــی‌زدم‪ .‬بعد از اینکــه مدتی در‬ ‫مورد شــرکت در برنامه فدراســیون فکر کــردم‪ ،‬در یک‬ ‫فرصت مناســب رفتم فدراســیون وزنه‌برداری‪.‬‬

‫‪  68 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫شــمار خیلی زیــادی بسکتبالیســت داریــم و این کار‬ ‫را بــرای رســیدن بــه تیم ملــی خیلی ســخت می‌کند‪.‬‬ ‫موافقــم با شــما که وزنه‌برداری نوپاســت ولــی تعداد‬ ‫شــرکت‌کنندگان اصــا کم نبودنــد‪ .‬در اولین مســابقه‬ ‫کشــوری که ما رفتیــم نزدیــک ‪ ۲۰۰‬وزنه‌بــردار حاضر‬ ‫بودند‪ .‬ســال بعد این عدد دوبرابر شــد و امروزه خیلی‬ ‫خیلی بیشــتر شــده اســت‪ .‬دلیلش هم این اســت که‬ ‫وزنه‌برداری یک رشــته ســنتی در ایران است و در همه‬ ‫خانواده‌هــا می‌شــود یک نفــر را پیدا کرد کــه در این‬ ‫رشــته فعالیت کرده باشــد‪.‬‬ ‫حاال شــما حســاب کنید این‌ها بخواهند دختران‌شــان‬ ‫یــا یکی از اعضای فامیل‌شــان را بیاورند در این رشــته‪.‬‬ ‫این شــد کــه وزنه‌برداری زنان خیلی زود شــلوغ شــد‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪68 Kheradmand‬‬


‫‪  67 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪67 Kheradmand‬‬


‫‪  66 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪66 Kheradmand‬‬


‫‪  65 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪65 Kheradmand‬‬


‫‪  64 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪64 Kheradmand‬‬


‫‪  63 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪63 Kheradmand‬‬


‫‪  62 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪62 Kheradmand‬‬


‫دفعــات بعد باز هم این تجربیات خــوب را تکرار کند‪ .‬تمریناتریلکسیشن‬ ‫را تحــت کنترل بگیرد و بتوانــد بهتر فکر کند‪.‬‬ ‫هــر چنــد مهم اســت کــه خشــم درون به شــیوه‌ای پیدا کردن ســرگرمی‌ها و فعالیت‌هــای لذتبخش و آرام‬ ‫یک راه مناســب و خالقانه برای تخلیه‌ی خشم درســت و خالقانــه بروز داده شــود‪ ،‬اما کنترل خشــم کننــده وقتی شــاد هســتید و از چیزی لــذت می‌برید‬ ‫پیدا کنید‬ ‫و جلوگیری از درد سرســاز شــدن آن نیز مهارتی اســت واقعــا به ســختی می‌توانیــد از چیزی عصبانی شــوید‬ ‫مــا اغلب بهتریــن کار‌های هنــری یک هنرمنــد را به که هر کســی در زندگی باید بلد باشــد‪ .‬خیلــی از افراد و این شــیوه‌ای اســت برای خیلــی از نوجوانــان که از‬ ‫هیجانــات و احساســات نــاب او مربــوط می‌دانیم و ســعی می‌کنند خشــم درون خــود را ســرکوب کنند و خشــم فاصلــه بگیرند و بتواننــد موقتا حــواس خود را‬ ‫خشــم نیز یکــی از این هیجانات اســت کــه می‌تواند بــه این طریق هیجانــات خود را تحت کنتــرل بگیرند‪ ،‬پــرت کننــد‪ .‬هر وقــت فرزند نوجــوان شــما از چیزی‬ ‫تبدیــل به یک اثــر هنری فــوق العاده شــود؛ و فرزند اما احساســات و هیجانات باید شناســایی و ابراز شوند عصبانــی شــد به او بگوییــد یکی دو ســاعت به کاری‬ ‫نوجوان شــما هم می‌توانــد هیجانات ناب خــود را به و فرزنــد نوجوان شــما هــم باید یاد بگیرد ســرکوب و بپــردازد کــه او را شــاد می‌کنــد و به او حــس خوبی‬ ‫شــیوه‌ای خالقانه بروز بدهد و از طریق‬ ‫می‌دهــد‪ .‬بعد از اینکه کارش تمام شــد‬ ‫خلــق یک اثر هنری حس خــود را بروز‬ ‫بــه احتمال زیاد موضوعــی را که باعث‬ ‫دهد‪ .‬مثال نوشــتن‪ ،‬نقاشی کشیدن و یا‬ ‫خشــمش شــده بــود فرامــوش کــرده‬ ‫شما وقتی خودتان عصبانی می‌شوید‬ ‫نواختن یک ســاز یا هــر کار مبتکرانه‌ی‬ ‫اســت و به این معنی اســت کــه واقعا‬ ‫دیگــری تنها چنــد نمونــه از راه‌هایی‬ ‫مســئله‌ی مهمی نبــوده اســت‪ .‬اما اگر‬ ‫چه نوع واکنشی نشان می‌دهید؟‬ ‫هســتند که به روش‌هایی ســالم‪ ،‬درون‬ ‫همچنان خشــم و ناراحتی در وجودش‬ ‫را بــه بیرون می‌کشــند و ایــن راه‌های‬ ‫بــود نشــان می‌دهــد که این احســاس‬ ‫بیشــمار و پایان ناپذیرند‪.‬‬ ‫نیاز به بررســی شــدن دارد تــا نوجوان‬ ‫اگر فرزنــد نوجوانی دارید که خیلی اهل هنر نیســت پنهــان کردن احساســات کمکی بــه او نمی‌کند و حتی شــما بتواند بــه خوبی از آن عبــور کند‪.‬‬ ‫و بیشــتر به فعالیت‌های فیزیکی عالقه دارد‪ ،‬تشویقش می‌توانــد در آینــده بــرای او مشــکل ســاز شــود‪ .‬در‬ ‫کنیــد در ورزش‌های تیمی شــرکت کند یــا به تمرینات عوض بــه فرزندتان یــاد بدهید که هیچ ایــرادی ندارد‬ ‫فردی مشــغول شود و از این طریق خشم خود را تخلیه هیجانــات خود را ابــراز کند و تا زمانــی که به خودش خودتان الگوی مناسبی از کنترل خشم باشید‬ ‫نماید‪ .‬تمــام ورزش‌هــا و تمرینــات ُپرشــدت راه‌های یا کســی آســیب نزند و بتوانــد بعد از آن بــه کنترل و وقتی خودتان عصبانی می‌شــوید چه واکنشــی نشــان‬ ‫مناســبی هســتند کــه خشــم درون را آزاد می‌کنند و آرامش برســد‪ ،‬آزاد اســت احساســش را نشان بدهد‪ .‬می‌دهید؟ آیا می‌توانید به شــیوه‌ای مناســب خشــم و‬ ‫احســاس بهتری به فرد می‌دهند‪ .‬البتــه فراموش نکنید فقط حرف زدن کافی نیســت‪ .‬شــما باید ابزار‌های الزم ناراحتی‌تــان را بروز بدهید و بلدید چگونه در شــرایط‬ ‫کــه باید تحت هــر شــرایطی باید مطمئن شــوید که جهت رســیدن به آرامــش را برای فرزنــد نوجوان خود تغییر ایجاد کنیــد؟ اول خودتان مهارت‌هــای الزم برای‬ ‫فرزندتــان به هــم تیمی‌هایش آســیب نزند و خشــم فراهم کنید مثال تمرینات تنفســی‪ ،‬مدیتیشــن و سایر کنترل هیجانــات را خوب یاد بگیرید تــا بتوانید الگوی‬ ‫متد‌های ریلکسیشــن که به او کمک می‌کند خشــمش مناســبی برای فرزندتان باشید‪.‬‬ ‫خــود را دوباره به شــیوه‌ای منفــی تخلیه نکند‪.‬‬

‫‪  61 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪61 Kheradmand‬‬


‫روش‌های کنترل خشم در نوجوانان‬

‫هدی بانکی‬ ‫برترین‌هــا‪ :‬در فیلم‌هــا و کتاب‌ها و‪ ...‬تصویــری که از‬ ‫یــک نوجوان ارائه می‌شــود‪ ،‬فردی با نوســانات خلقی‪،‬‬ ‫روحیه تهاجمی و شــورش‌گر اســت‪ ،‬زیرا ایــن انتظاری‬ ‫اســت که بیشــتر مــا از یک نوجــوان داریــم و پدر و‬ ‫مادر‌هــا نیــز تائیــد می‌کنند کــه فرزند نوجوان‌شــان‬ ‫چنین رفتار‌هایــی دارد‪.‬‬ ‫هــر چنــد باید حــاالت و احساســات یک نوجــوان را‬ ‫در ســنین حســاس نوجوانی درک کرد و بــه پیامد‌ها و‬ ‫تغییــرات طبیعی این مرحله از رشــد یک انســان آگاه‬ ‫بــود‪ ،‬اما نباید اجــازه بدهید که یک نوجوان‪ ،‬با خشــم‬ ‫و پرخــاش خــود زندگــی کند و نســبت بــه رفتار‌های‬ ‫تهاجمــی او بــا دیگران بی‌تفاوت باشــید‪.‬‬ ‫یــک نوجــوان هم درســت مانند هــر انســان دیگری‬ ‫نیــاز دارد که یــاد بگیرد چطور هیجانان خــود را کنترل‬ ‫کنــد و پــدر و مادر‌هــا نیــز بایــد مطمئن شــوند که‬ ‫فرزند نوجوان آن‌ها قادر اســت مســئولیت رفتارهایش‬ ‫را بپذیــرد و ابزار‌هــای و شــرایط الزم بــرای فراگیــری‬ ‫مهارت‌های ضــروری را بــرای او فراهــم نمایند‪.‬‬ ‫اگــر تــا اینجــای ایــن مطلــب را خوانده‌ایــد پس به‬ ‫احتمــال زیاد فرزند نوجوانی در خانه دارید و احســاس‬ ‫می‌کنیــد برای کمــک به کنتــرل هیجانــات او نیاز به‬ ‫نــکات و راهنمایی‌هایی دارید و دل‌تــان می‌خواهد تا‬ ‫آخرین حد توان خود شــرایط یک زندگی ســالم و شاد‬ ‫را بــرای فرزند نوجوان‌تــان فراهم کنید‪.‬‬

‫‪  60 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫ببینید چه چیزی خشــم فرزنــد نوجوان‌تان را‬ ‫تغذیــه م ‌یکند‬

‫نوجوانان ممکن اســت در آن ِ واحــد و ظاهرا بی‌دلیل‬ ‫دچار خشــم و عصیان شوند و شــما حتی فرصتی پیدا‬ ‫نکنید تا بفهمید چه چیزی در ابتدا آن‌ها را خشــمگین‬ ‫کرده اســت و چــرا در این لحظه دچــار چنین هیجانی‬ ‫شــده‌اند‪ .‬اولیــن قدم برای کنترل خشــم این اســت که‬ ‫بــه فرزند نوجــوان خود کمک کنید بفهمــد چه زمانی‬ ‫شــروع به احســاس خشــم می‌کند‪ ،‬چه زمانی احساس‬ ‫می‌کنــد باید خشــم خــود را بــه حرکتی تبدیــل کند‬ ‫و اینکــه آیــا این حرکت نســبت بــه دیگران اســت یا‬ ‫خودش‪.‬‬ ‫بــه او یاد بدهید که الزم اســت از خودش بپرســد «چه‬ ‫چیــزی مــن را تــا این حــد عصبانــی می‌کنــد؟»‪« ،‬آیا‬ ‫می‌توانــم این خشــم را مختــص زمانی خــاص بدانم و‬ ‫اگــر این طور اســت آن چه زمانی اســت؟»‪ .‬اگر بتوانید‬ ‫بفهمید چه چیــزی عصبانی‌تان می‌کنــد بهتر خواهید‬ ‫توانســت موقعیت را کنترل کنید‪.‬‬

‫برای هر مشکل چند راه حل پیدا کنید‬

‫بــرای برخی از نوجوانان‪ ،‬مدیریت خشــم می‌تواند کار‬ ‫بســیار سختی باشــد‪ ،‬زیرا اولین تمایل یک نوجوان این‬ ‫اســت که جوری واکنش نشــان بدهد که سبب آسیب‬ ‫جســمی یا هیجانی شــود یا فراتر از قــدرت والدینش‬ ‫باشــد‪ .‬برای غلبه بر چنیــن تمایلی‪ ،‬یک نوجــوان باید‬ ‫بدانــد عــاوه بر واکنشــی کــه در حال حاضر نشــان‬ ‫می‌دهــد‪ ،‬راه دیگــری هــم دارد و آن این اســت که با‬

‫شــما بنشــیند و در مــورد هیجانات خــود و اینکه چرا‬ ‫چنین احساســی دارد با شــما حرف بزند‪.‬‬ ‫همچنین اگر چیزی که شــما گفتید یــا کاری که کردید‬ ‫را دوســت نــدارد‪ ،‬می‌توانــد انتخاب کند بــه دنبال راه‬ ‫حلــی برود که بــه او اجازه می‌دهد هیجانــات خود را‬ ‫به شــیوه‌ای ســالم‌تر تخلیه کند تا بتواند بدون اینهمه‬ ‫خشــم و عصیان‪ ،‬موقعیت را پشــت ســر بگــذارد‪ .‬هر‬ ‫چنــد بــرای یک نوجــوان به نظر می‌رســد مشــکالت‬ ‫مانند ســنگ بسیار بزرگی هســتند که هرگز نمی‌تواند‬ ‫آن‌هــا را بردارد‪ ،‬اما او باید یاد بگیرد برای هر مشــکلی‬ ‫راه حل‌هایــی وجــود دارد و برخــی از ایــن راه حل‌ها‬ ‫بهتــر از بقیه‌اند‪.‬‬

‫تفکر قبل از دست به عمل زدن‬

‫خشــم یک نوع هیجان اســت کــه معموال بــا دلیلی‬ ‫همراه است‪ .‬خشم واکنشــی ناگهانی است و نوجوانان‬ ‫خشــمگین نیــز اغلب دســت بــه رفتار‌هــای ناگهانی‬ ‫می‌زننــد‪ .‬آن‌هــا عواقــب رفتار‌هــای خــود را در نظر‬ ‫نمی‌گیرنــد‪ ،‬اما واقعیت این اســت کــه رفتار‌های آن‌ها‬ ‫پیامد‌هایــی دارد‪ ،‬هــم خــوب و هم بد‪ .‬قبــل از اینکه‬ ‫فرزنــد نوجوان شــما راه حلی برای مشــکلش پیدا کند‪،‬‬ ‫بایــد به عواقب انتخابش فکر کنــد و در نظر بگیرد چه‬ ‫اتفاقــی خواهد افتاد و نتیجه‌ی این انتخــاب و راه حل‬ ‫چه خواهــد بود‪.‬‬ ‫اگر نوجوان شــما نتیجه‌ی فکر کردن قبل از دســت به‬ ‫عمــل زدن را ببینــد و تجربه کند‪ ،‬انگیــزه پیدا خواهد‬ ‫کــرد کــه مهارت‌هــای کنتــرل خشــم را یاد بگیــرد تا‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪60 Kheradmand‬‬


‫هســتند که دستگیر نشــده‌اند و تصور شــده سریالی‬ ‫نبوده‌انــد‪ .‬همان‌طــور کــه در فیلــم می‌بینیــم‪ ،‬مهین‬ ‫خیلــی واضــح می‌گفت که انگیــزه‌اش مالی بــوده؛ به‬ ‫دلیل بیماری فرزند و شــوهر معتــاد و مادری که ولش‬ ‫کرده بــود‪ .‬این‌که بپذیریم صرفا انگیــزه مالی می‌تواند‬ ‫یــک شــخص را تبدیــل به قاتل ســریالی کند‪ ،‬ســخت‬ ‫اســت‪ .‬خیلــی از افــراد انگیــزه مالی دارنــد و مرتکب‬ ‫ســرقت می‌شــوند‪ ،‬ولی نمی‌توانند مرتکب قتل شوند‪.‬‬ ‫این‌که شــخصی بــه صورت ســریالی افرادی را بکشــد‬ ‫کــه مالــی را به دســت بیــاورد‪ ،‬در توان‬ ‫هر شــخصی نیســت؛ این شــخص باید‬ ‫وضــع روانــی متفاوتی با دیگران داشــته‬ ‫باشــد‪ .‬این‌که عاملی مثل فقــر می‌تواند‬ ‫در تبدیــل یــک شــخص بــه یــک قاتل‬ ‫ســریالی نقــش داشــته باشــد‪ ،‬کمرنگ‬ ‫اســت‪ .‬این افــراد از نظــر روانــی دچار‬ ‫اختــاالت مختلفــی مثل خودشــیفتگی‬ ‫و… هســتند که باعــث قتل می‌شــود‪.‬‬ ‫مهیــن حتی اســلحه تهیــه کــرده بود و‬ ‫داشــت حرفه‌ای‌تــر می‌شــد در حالی که‬ ‫کســی که فقط انگیــزه مالی بــرای قتل‬ ‫دارد‪ ،‬بعــد از برآورده‌شــدن نیازش‪ ،‬اصوال‬ ‫باید قتل‌هــا را متوقــف کند‪.‬‬

‫مــادر بــودن را تجربــه می‌کنــد و بــه نظر می‌رســد‬ ‫در فاصلــه کوتاهــی به زن سرپرســت خانــوار تبدیل‬ ‫می‌شــود‪ .‬او در مرحلــه‌ای کــه با فشــار‌های اجتماعی‬ ‫روبه‌رو می‌شــود‪ ،‬بدتریــن راه را انتخاب می‌کند‪ .‬مهین‬ ‫بــه هرحــال خصوصیــات غالــب مردانــه و بعد خط‬ ‫قرمز‌هایــی دارد؛ او فرد جامعه‌پذیرنشــده‌ای اســت که‬ ‫دیوانــه نیســت و برای خودش حســاب و کتــاب دارد‪.‬‬ ‫بــه وضوح تکنیک‌های خنثی‌ســازی را براســاس نظریه‬ ‫معــروف خنثی‌ســازی در او می‌بینیــم‪ ،‬به‌خصــوص‬

‫همه می‌توانیم قاتل سریالی باشیم‬

‫وقت‌هایــی کــه او در نقــش قربانــی مــی‌رود و در‬ ‫مصاحبه‌هــای مطبوعاتــی آن زمانــش می‌گوید هرکس‬ ‫جــای من بود‪ ،‬همیــن کار را می‌کرد و رســانه‌ها از من‬ ‫غول ســاخته‌اند‪ .‬او می‌گفت که این‌ها یکســری پیرزن‬ ‫بودند که نوه و نتیجه‌هایشــان را دیــده بودند و خیالم‬ ‫راحــت بــود‪ .‬یا می‌گفــت آن‌هــا ویترین طالفروشــی‬ ‫بودنــد و جایــی که بــه اشــتباه‪ ،‬یک تکه طــای یکی‬ ‫از قربانیــان را برنداشــته بود‪ ،‬افســوس می‌خورد‪ .‬یکی‬ ‫از مهمتریــن ویژگی‌های ایــن افراد این اســت که بین‬ ‫ارزش‌های خودشــان و دیگــران‪ ،‬ارزش‌های خــود را که‬ ‫برای ما ضد ارزش اســت‪ ،‬تبدیل بــه ارزش‌های نهادینه‬ ‫می‌کنند؛ یعنی وجدان سرزنشــگر خــود را با تکنیک‌ها‬ ‫و توجیه‌هایــی خفه می‌کنند تا نشــان دهند کارشــان‬ ‫موجه و درســت بوده‪ .‬مهین این مســیر را طی می‌کند‬ ‫و به‌ویــژه در بحث ضعــف خودکنترلی‪ ،‬هوشــمندانه‬ ‫برخــورد می‌کنــد‪ .‬آن‌ها جامعــه را مقصــر می‌دانند و‬ ‫می‌داننــد کــه ضدارزش‌هــای آن‌هــا رفتــار می‌کنند‪.‬‬ ‫هســتند بین مــا‪ ،‬دوســتان و اعضــای خانــواده ما که‬ ‫دچار اختالل شــخصیت ضداجتماعی‌انــد و تا زمانی که‬ ‫همه چیز خوب اســت‪ ،‬آن‌ها هم خوبنــد‪ ،‬اما وقتی در‬ ‫شــرایط بد و اســتیصال قرار می‌گیرند‪ ،‬اگر درمان نشده‬ ‫باشــند‪ ،‬می‌توانند از یــک مادر به یک قاتــل زنجیره‌ای‬ ‫تبدیل شوند‪.‬‬

‫عظیــ ‌مزاده‪ :‬پرونده مهین به دلیــل اتفاقات اواخر دهه‬ ‫‪ ۸۰‬چندان برجســته نشــد و مردم زیــادی از ماجرای او‬ ‫باخبــر نشــدند‪ .‬این پرونــده از لحــاظ اجتماعی حایز‬ ‫اهمیــت اســت‪ .‬قاعــده‌ای کــه در مباحــث اجتماعی‬ ‫مطــرح می‌شــود ایــن اســت کــه بزهــکار‪ ،‬محصول‬ ‫جامعــه‌ای اســت کــه در آن تربیت می‌شــود‪ .‬همه ما‬ ‫کمابیــش در وجودمــان احســاس و تمایل به بدشــدن‬ ‫داریــم‪ ،‬امــا این‌که چــه اتفاقی می‌افتــد و چه عواملی‬ ‫موثــر اســت تا این حــس پویا شــود‪ ،‬فــرق می‌کند‪.‬‬ ‫در فیلم مهیــن‪ ،‬گذاری را می‌بینیم از تبدیل‌شــدن یک‬ ‫مادر متین و تالشــگر برای حفــظ بنیان‌های خانواده به‬ ‫یک قاتل سریالی‪ .‬اختالل شخصیتی و ضداجتماع‌بودن‪،‬‬ ‫معموال در قاتالن ســریالی دیده می‌شــود‪ .‬آن‌ها در حد‬ ‫دیوانــه یا بیمار روانی نیســتند؛ آن‌ها قــوه تمییز دارند‬ ‫و…‪ .‬ســال ‪ ۸۹‬مجازات مهین اجرا شد‪ ،‬اما کاش تعجیل‬ ‫نظــام قضائی در مجازات قاتالن ســریالی کمتر باشــد؛‬ ‫معمــوال بــرای این‌کــه مردم خیالشــان راحت شــود و‬ ‫باقی مســائل‪ ،‬ســریع‌تر حکــم اعدام اتفــاق می‌افتد و‬ ‫صورت مســأله حذف می‌شــود‪ ،‬ولــی این افــراد برای‬ ‫توســعه دانش جرم‌شناسی مناسبند‪.‬‬ ‫خوب اســت که شــرایط برای گرفتــن نمونه‌گیری‌های‬ ‫ژنتیــک و… از لحــاظ زیست‌شناســی جــرم‪ ،‬فراهــم‬ ‫شــود‪‌.‬ای کاش ســاعت‌ها روان درمانگر‌ها بــا این افراد‬ ‫صحبت کنند برای این‌که بشــود در حوزه جرم‌شناســی‬ ‫از آن‌ها اســتفاده کــرد‪ .‬در جامعه شناســی مربوط به‬ ‫قاتــان ســریالی مراحــل مختلــف کودکــی‪ ،‬گــذار به‬ ‫نوجوانــی‪ ،‬بلوغ و بزرگســالی ایــن افراد باید بررســی‬ ‫شــود؛ موضوعی کــه درمورد مهین قدیــری هم درحال‬ ‫بررســی است؛ او در ‪ ۱۴‬سالگی ازدواج می‌کند‪ ،‬بالفاصله‬

‫‪  59 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫زنــان هــم می‌توانند قاتل باشــند‪ ،‬هــم قاتل‬ ‫سریالی‬

‫تهمورث بشــیریه‪ :‬در تاریخ جرم‌شناســی ایران‪ ،‬اساســا‬ ‫قایــل بــه ایــن نبوده‌اند کــه زنــان می‌تواننــد مجرم‬ ‫باشــند؛ نمونه‌گیری‌هایــی هــم صــورت می‌گیــرد که‬ ‫اساســا زنــان در آن راه ندارنــد‪ .‬کتاب انســان جنایتکار‬

‫مهمترین اثری اســت که بنیان‌های جرم‌شناســی نوین‬ ‫را بررســی می‌کنــد‪ ،‬در ایــن کتــاب قریب بــه ‪ ۶‬هزار‬ ‫نمونــه بررســی شــده اســت و در هیچ‌کــدام از آن‌ها‬ ‫زنان نیســتند‪ .‬در آن زمــان اعتقاد بر این بــود که زنان‬ ‫می‌توانند جرایمی مانند ســقط جنین یا روســپیگری را‬ ‫انجــام دهند یا جرایمی که ما امــروزه آن را معاونت در‬ ‫جرایم می‌شناســیم‪.‬‬ ‫شــاید این ناشــی از نگرشی اســت که زن را دارای طبع‬ ‫ظریفــی می‌داند که اساســا این کار‌هــا از او برنمی‌آید‪.‬‬ ‫اما به مــرور وقتی می‌بینیم کــه زنان در‬ ‫عرصه اجتماعی بیشــتر وارد می‌شــوند‪،‬‬ ‫کم‌کم جرایمــی هم توســط آن‌ها اتفاق‬ ‫می‌افتــد و این‌جــا باور‌هــای قدیمی به‬ ‫چالش جــدی کشــیده می‌شــود‪ .‬این‌جا‬ ‫جامعه‌شناســان از تفــاوت بیــن جنس و‬ ‫جنســیت ســخن می‌گوینــد‪ .‬جنــس به‬ ‫عنوان یــک عامل ذاتــی در ارتکاب جرم‬ ‫موثر اســت؛ مردبودن بــا ارتکاب جرم به‬ ‫صــورت ایجابی و مونث‌بــودن به صورت‬ ‫ســلبی رابطه مســتقیم دارد‪ .‬اما با ورود‬ ‫زنــان به اجتماع‪ ،‬با بحــث دیگری مواجه‬ ‫می‌شویم و آن جنســیت است در مقابل‬ ‫جنــس؛ یعنی آثــار حقوقــی و اجتماعی‬ ‫مرتکب بر جنس و تمایزاتی که ســاختار‬ ‫جامعــه قایل می‌شــود و ایــن تمایزات باعــث تفاوت‬ ‫معنــادار در ارتــکاب جــرم می‌شــود‪ .‬در گذشــته زنان‬ ‫اجازه رانندگی نداشــتند‪ ،‬پس جرایم رانندگی را مرتکب‬ ‫نمی‌شــدند‪ .‬بــه زنان دســته چــک تعلــق نمی‌گرفت‪،‬‬ ‫پس نمی‌توانســتند چک بالمحل بکشــند‪ .‬زنان‪ ،‬کارمند‬ ‫ادارت نمی‌شــدند بنابراین نمی‌توانســتند رشوه بگیرند‬ ‫یــا اختالس کننــد و همین‌طور در حوزه‌هــای دیگر‪ .‬اما‬ ‫بــه محض این‌که زنان وارد اجتماع شــدند‪ ،‬نشــان داده‬ ‫شــد که آب نبوده وگرنــه زنان هم می‌توانند شــناگران‬ ‫ماهری باشــند‪ .‬فیلم مهین از ایــن جهت حایز اهمیت‬ ‫اســت کــه قســیانه‌ترین جــرم را نشــان می‌دهــد که‬ ‫توسط کســی که مظهر لطافت اســت‪ ،‬انجام می‌شود‪.‬‬

‫رسانه‌ها‪ ،‬ابزاری در دست قاتالن‬

‫غالمحســین بیابانی‪ :‬رســانه‌ها به چند دلیل به مباحث‬ ‫جنایــی می‌پردازند؛ یکی این‌که به دنبــال جرایم نادرند‪،‬‬ ‫نــه جرایــم رایــج‪ .‬در حال حاضــر ‪‌۹۰‬درصــد جرم‌های‬ ‫ما ســرقت اســت‪ ،‬امــا ســه‌دهم آن جنایی اســت‪ ،‬اما‬ ‫حدود ‪‌۲۰‬درصــد صفحات روزنامه‌ها بــه جرایم جنایی‬ ‫اختصــاص دارد و درباره ســرقت بــه خبر‌های معمولی‬ ‫اکتفــا می‌شــود‪ .‬موضــوع دیگر‪ ،‬یــادآوری خشــونت‬ ‫اســت؛ مثــا تجاوز‌های جنســی در صفحــات حوادث‬ ‫طرفدار بیشــتری دارد‪.‬‬ ‫ســوم این‌که این خبر‌هــا باید حداقل ‪ ۲۴‬ســاعت دوام‬ ‫داشــته باشــد‪ .‬همه این‌ها یک بــدی دارد و آن این‌که‬ ‫وقتی جــرم را انعــکاس می‌دهی‪ ،‬به‌طور غیرمســتقیم‬ ‫آمــوزش هــم می‌دهی‪ .‬رســانه‌ها باید نــگاه واقعی به‬ ‫موضوع داشــته باشــند که هم جذابیت داشــته باشد‬ ‫و هم آگاهی‌رســانی‪ ،‬اما جرم را اشــاعه ندهد و اقتدار‬ ‫پلیس را هم در نظر داشــته باشــد‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪59 Kheradmand‬‬


‫مهین؛ نخستین قاتل سریالی زن ایران را بشناسید‬

‫مهین قدیری در ‪ ۱۴‬سالگی ازدواج کرده بود و‬ ‫زمان قتل‌ها ‪ ۳۲‬ساله بود و دو فرزند داشت‪.‬‬ ‫وی بعد‌ها دلیل قتل‌‏هایش را فقر و نیاز مالی‬ ‫برای درمان یکی از دو فرزندش اعالم کرد‪.‬‬ ‫تا ســال ‪ ،۱۳۸۷‬ایرانی‌ها هنوز با یک زن قاتل ســریالی‬ ‫آشــنا نشــده بودنــد‪ .‬در بهمن‌ســال ‪ ،۸۷‬با‏پیدا شــدن‬ ‫جســد زنــی میانســال در قزویــن‪ ،‬داســتان قتل‌هــای‬ ‫زنجیره‌ای که بعد‌ها مشــخص شــد‪ ،‬به دســت یک زن‬ ‫‏اتفــاق می‌افتد‪ ،‬آغاز شــد‪.‬‬ ‫«مهیــن قدیری»‪ ،‬چهارمــاه بعد به دســت پلیس افتاد‪.‬‬ ‫وقتــی پنــج زن و یک مــرد را‏کشــته بــود و از آن روز‬ ‫نامــش را در تاریــخ جنایی ایــران ثبت کرد‪ :‬نخســتین‬ ‫قاتــل ســریالی زن در ایران‪.‬‏‬ ‫مهیــن قدیری در ‪ ۱۴‬ســالگی ازدواج کرده بــود و زمان‬ ‫قتل‌هــا ‪ ۳۲‬ســاله بــود و دو فرزند داشــت‪ .‬وی بعد‌ها‬ ‫دلیــل قتل‌‏هایــش را فقــر و نیــاز مالــی بــرای درمان‬ ‫یکــی از دو فرزندش اعــام کرد‪ .‬او با پرســه در اطراف‬ ‫‏زیارتگاه‌هــای قزویــن‪ ،‬زنان مســنی را که در دســت و‬ ‫ســر و گردن‌شــان زیورآالت طال داشــتند شناسایی و به‬ ‫‏بهانه رساندن‌شــان به خانه‪ ،‬آن‌ها را ســوار رنوی زردش‬ ‫می‌کــرد و بعد آن‌ها را با آبمیوه مســموم و خفه‌شــان‬ ‫‏می‌کرد‪ .‬مهیــن در زمان اعترافاتش‪ ،‬شــخصیتی پیچیده‬ ‫و باهوش از خود نشــان داد و همین او را برای‏بررســی‪،‬‬ ‫خاص‌تــر کرد‪.‬‬ ‫مهین‪ ،‬آذر‌ســال ‪ ۸۹‬اعــدام و پرونده‌اش برای همیشــه‬ ‫بســته شــد‪ ،‬اما حــاال دوباره با‏ســاخته شــدن فیلمی‬ ‫دربــاره زندگــی و قتل‌هــای او‪ ،‬یــک بار دیگــر نامش‬ ‫بر ســر زبان‌هــا افتــاده؛ فیلمی بــه نــام‏‏ «مهین» که‬

‫محمدحســین حیدری آن را ساخته و از مرداد امسال در‬ ‫گــروه هنــر و تجربه بــه نمایش در آمده‏اســت‪.‬‬ ‫آخریــن نمایش این فیلــم بر می‌گردد به یکشــنبه این‬ ‫هفتــه و در جلســه‌ای با همت انجمن حقوق‌شناســی‬ ‫‏که با حضور کارشناســان حقوق و جامعه‌شناسی برگزار‬ ‫شــد؛ این کارشناســان پس از پایان فیلم‪ ،‬بــا‏محور‌های‬ ‫مفهوم‌شناســی و گونه‌شناســی قتــل ســریالی‪ ،‬ابعــاد‬ ‫جرم‌یابــی مربــوط بــه این نــوع از قتل‌هــا‪ ،‬جنبه‌‏های‬ ‫جامعه‌شــناختی‪ ،‬جنبه‌هــای روانشناســانه موضــوع و‬ ‫انعــکاس موضــوع در رســانه‌ها‪ ،‬قتل‌های ســریالی با‬ ‫‏محوریــت زنان را بررســی کردند‪.‬‬

‫‪  58 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫خاص‌ترین قاتل سریالی جهان‬

‫جمشــید غالملو‪ :‬همــه مــا قابلیــت ایــن را داریم که‬ ‫قتــل تــک قربانــی را انجام دهیــم؛ یا در حادثــه یا بر‬ ‫اثــر عصبانیت یا نقشــه قبلــی‪ .‬قتل‌هــای چندقربانی‬ ‫قتل‌هــای ســریالی یــا قتل‌های دســته‌جمعی اســت؛‬ ‫مثــا وقتی در آمریکا کســی در مدرســه چندین نفر را‬ ‫بــه رگبار می‌بنــدد‪ ،‬تفاوتش بــا قتل‌های ســریالی این‬ ‫اســت که در یک زمــان اتفاق می‌افتد‪ ،‬امــا اگر قتل‌ها‬ ‫پــی در پی و با فاصله زمانی باشــد‪ ،‬می‌شــود قتل‌های‬ ‫سریالی‪.‬‬ ‫جــدای از این‌کــه قربانیــان بایــد ســه نفر یا بیشــتر‬ ‫باشــند که آن را قتل‌های ســریالی بدانیــم‪ ،‬انگیزه قاتل‬ ‫هــم اهمیــت دارد؛ بنابرایــن اگر ســربازی به دســتور‬ ‫فرمانــده‌اش چنــد نفــر را در جنگ می‌کشــد‪ ،‬این قتل‬ ‫ســریالی نیســت یا اگر شــخصی مزدور اســت و کسی‬ ‫را می‌کشــد‪ ،‬قاتل ســریالی نیســت‪ .‬قتل با انگیزه‌های‬ ‫سیاســی هم ترور اســت‪ .‬درواقع قاتل سریالی شخصی‬

‫اســت که قتل‌ها ناشــی از نیاز‌هــای درونی او اســت‪.‬‬ ‫گونه‌شناســی درباره قتل‌های ســریالی هم براساس دو‬ ‫متغیر و معیار اســت؛ یک به معنای رفتار سازمان‌یافته‬ ‫و ســازمان نیافته و دو گونه‌شناســی براســاس انگیزه‌ها‬ ‫اســت؛ این گونه‌شناسی‪ ،‬قاتل‌های ســریالی را به چهار‬ ‫دســته تقســیم می‌کند؛ یک دســته‪ ،‬الهام‪‎‬یافته اســت؛‬ ‫مثــا قاتــل می‌گوید بــه من کســی الهام می‌کــرد که‬ ‫ایــن کار را بکنم‪ .‬دســته دوم انگیزه‌های ماموریت‌یافته‬ ‫اســت مثال واضح آن ســعید حنایی اســت که احساس‬ ‫می‌کــرد به او ماموریتی داده شــده که زمیــن را از زنان‬ ‫روســپی پاک کند‪.‬‬ ‫دســته بعدی‪ ،‬دســته قدرت‌طلب اســت که می‌کشــد‬ ‫بــرای این‌که از اعمال تســلط بر قربانی لــذت می‌برد؛‬ ‫در یکــی از نمونه‌هــای معــروف قاتل ســریالی‪ ،‬وقتی‬ ‫او اســلحه را بر شــقیقه قربانی‌اش گذاشــته بــود‪ ،‬اما‬ ‫دید کــه قربانی از دســتورات او تمکین می‌کنــد‪ ،‬او را‬ ‫نکشت‪ ،‬او دوســت داشت قربانی التماسش کند‪ .‬دسته‬ ‫چهــارم لذت‌طلبند‪ ،‬چه از نظر جنســی چه مالی‪ .‬مهین‬ ‫جزو دســته چهارم اســت کــه با انگیزه‌هــای مالی قتل‬ ‫انجام داد‪.‬‬ ‫مهین قدیری قاتلی اســت که نه‌تن‌هــا در ایران خاص‪،‬‬ ‫بلکــه بیــن قاتالن ســریالی هم خاص اســت؛ بــه این‬ ‫دلیــل که قاتل ســریالی مرد بیشــتر داریــم‪ ،‬دو این‌که‬ ‫قاتــان ســریالی بــا انگیزه‌هــای مالی هم به نســبت‬ ‫کمترند و ســه این‌که قاتل ســریالی کــه قربانیانش هم‬ ‫زن باشــند‪ ،‬کــم داریم‪ .‬معمــوال قاتل ســریالی‪ ،‬جنس‬ ‫مخالف یــا کودکان را می‌کشــد‪.‬‬ ‫مهین اولین قاتل ســریالی زنی اســت که دستگیر شده‬ ‫اســت؛ چــون من معتقدم تعــدادی قاتل ســریالی هم‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪58 Kheradmand‬‬


‫‪  57 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪57 Kheradmand‬‬


‫‪  56 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪56 Kheradmand‬‬


‫اطالعــات به همان ســرعت کــه تولید می‌شــوند‪ ،‬دور برســاخته شــدن بــا تصاویرند‪ .‬ایــن روز‌ها ســبکی در مــدل مو‌ها و لبــاس و ‪ ...‬و هر روز نیاز تــازه‌ای را برای‬ ‫ریختــه می‌شــوند‪ .‬امــا به نظر می‌رســد امــروز از این معماری‪ ،‬بازارپســند شــده اســت که معمــاری رومی مخاطبان و مصرف‌کنندگان تعریف می‌کنند‪ .‬کارخانه‌ای‬ ‫هــم فراتــر رفته‌ایــم و عصر زبالــه تصاویر آغاز شــده نامیده شــده اســت‪ .‬برخی از برجســته‌ترین این بنا‌ها کــه دنیای ســرمایه‌داری متاخر به راه انداخته اســت و‬ ‫است‪.‬‬ ‫صرفا ساخت یک پوســته کاذب از روی عکس شهر‌های کارگــران آن‪ ،‬مصرف‌کننــدگان بی‌خبر و ولیع هســتند‪.‬‬ ‫‪ ‬تصویر‌هــای پرشــمار تولیــد می‌شــوند‪ ،‬بــه ســرعت اروپایی اســت‪.‬‬ ‫کارگرانــی که بــه جای گرفتن دســتمزد‪ ،‬مشــتاقانه در‬ ‫مصــرف می‌شــوند‪ ،‬امــا دور ریختــه نمی‌شــوند‪ .‬این ‪ ‬اســتعاره‌ای تلــخ بــه این معنا کــه بنا‌هــای معمولی صــف پرداخت‌های مختلــف ردیف شــده‌اند و با هر‬ ‫تصاویــر در ذهن مخاطبان بســیار انباشــت می‌شــود برای دیده شــدن و بازارپسند شــدن باید نقاب بزنند یا بــار مصرف تصاویــر‪ ،‬ناخودآگاه به بازتولید ســاز و کار‬ ‫و کم‌کــم بــه ناخودآگاه‌شــان منتقــل می‌شــود؛ بــه کمــی آن‌طرف‌تر نوعی معماری ســطح باالتر‪ ،‬معماری ایــن چرخ بی‌احســاس کمــک کرده‌ایم‪.‬‬ ‫قضاوت‌هــا و پیشــداوری‌های فراوان‬ ‫‪ ‬شــهروندان امروز فــارغ از رنگ‌ها و‬ ‫ختــم می‌شــود؛ آســتانه تحمــل‬ ‫ملیت‌هــا در یک مفهوم مشــترکند‪:‬‬ ‫مشــکالت را کاهــش داده و خالقیت‬ ‫هر شــهروند همزمان هم تولیدکننده‬ ‫حالی‬ ‫همان‬ ‫در‬ ‫مجازی‪،‬‬ ‫‌های‬ ‫م‬ ‫آلبو‬ ‫مخاطبان‬ ‫عبــور از بحران‌هــا را کمرنــگ کرده‬ ‫تصویــر و هم مصرف‌کننــده تصویر‬ ‫و امیــد و اعتمــاد به نفــس را پایین‬ ‫اســت‪ .‬البتــه بســته بــه بنیان‌های‬ ‫خویشتن‬ ‫‌کنند‪،‬‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫پسند‬ ‫را‬ ‫شما‬ ‫تصویر‬ ‫که‬ ‫آورده اســت و در نهایــت «اینکــه‬ ‫فرهنگــی‪ ،‬اقتصــادی و ســرمایه‬ ‫دیگران خوشــبخت و مــا بدبختیم»‪.‬‬ ‫اجتماعــی هر ســرزمینی‪ ،‬این پدیده‬ ‫خویش را نیز قضاوت می‌کنند‬ ‫‪ ‬متاســفانه پدیــده «عقل‌شــان بــه‬ ‫تغیر دارد‪.‬‬ ‫لنزشــان» در حــال فراگیری اســت و‬ ‫‪ ‬گوشــی‌های جدیدتــر‪ ،‬خانه‌هایــی‬ ‫مــا از عصر تحلیل و تخیــل به عصر‬ ‫ویژه‌تــر‪ ،‬خودرو‌هایــی متمایزتــر‪،‬‬ ‫تصویر و تصور غلتیده‌ایم‪ .‬شــاید بهتر باشــد این گونه ‪ archdaily‬کــه بــر اســاس نمونه‌هــای معرفی شــده ســفر‌های لوکس‌تــر‪ ،‬مهاجــرت و اقامــت بــه هــر‬ ‫عنوان شــود کــه ذهن مــا زبالــه‌دان تصاویری اســت توســط این سایت‪ ،‬کپی دســت چندمی از آن‌ها را ارایه قیمــت یا حتی ژســت روشــنفکری و منتقــد گرفتن و‬ ‫که دیگــران تولید کرده‌اند که شــاید در نگاه نخســت می‌کند‪ .‬همچنان که ســاختمان‌ها و شهر‌ها هر روز به تفضل‌نمایــی و نقش دانــای در اقلیت بــه نیت تولید‬ ‫هــدف دیگری داشــته‌اند‪ ،‬اما در الیه‌های پســین خود‪ ،‬یکدیگر شــبیه می‌شــوند‪ ،‬انســان‌ها هم روز به روز به تصویــر‪ ،‬همــه از نتایــج این بــازی تصاویر اســت که‬ ‫تسلســلی از «دیگرکس پنــداری» و «خودخس پنداری» هم شــبیه‌تر می‌شــوند و همانند محصوالت کارخانه‌ای به‌طور کلی به مصرف بیشــتر حســرت‌ها‪ ،‬قضاوت‌ها‪،‬‬ ‫را همــراه دارند‪.‬‬ ‫در مقیــاس انبوه تکثیر می‌شــوند‪ .‬یــک خویش‌گرفت تنهایی‌هــا و افســردگی‌ها می‌انجامــد و در انتهــا‪ ،‬در‬ ‫بــازی تصویر از این هم فراتر رفته اســت‪ .‬احساســات (ســلفی) ســاده می‌تواند موجی از جراحی‌های زیبایی بمبــاران شــبانه‌روزی تصاویر‪ ،‬ویران‌تر و بی‌پناه‌تر ســر‬ ‫مختلــف روزمــره‪ ،‬بــه ایموجی‌ها و شــکلک‌ها تقلیل ایجاد کند‪.‬‬ ‫بــر بالیــن می‌گذاریم‪.‬‬ ‫یافته‌انــد‪ .‬حتــی معمــاری و شــهر‌ها هــم در حــال ‪ ‬بینی‌هــای اصالح‌شــده‪ ،‬گونه‌هــا و لب‌هــای برآمده‪ ،‬روزنامه اعتماد‬

‫‪  55 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪55 Kheradmand‬‬


‫مردم‬ ‫«عقل‌شان به‬ ‫لنزشان» است!‬ ‫احمدنامداریان‬ ‫پدیــده عکــس و عکاســی در پهنای زمــان‪ ،‬تغییر کم‬ ‫نداشــته اســت‪ .‬این یادداشــت‪ ،‬یــک جســتار فنی یا‬ ‫تاریخی پیرامون عکاســی نیســت‪ ،‬بلکه بــه دنباله‌های‬ ‫اجتماعــی عکــس امروز می‌پــردازد‪ .‬تحلیلی که شــاید‬ ‫عمومیت نداشــته باشــد یــا حتــی بدبینانه بــه نظر‬ ‫آید‪ ،‬امــا می‌رود کــه فراگیر شــود‪ .‬بنابراین اگر شــما‬ ‫خواننده محترم در قاب ایــن تحلیل نمی‌گنجید‪ ،‬پوزش‬ ‫می‌خواهــم‪ .‬ضمــن آنکه این یادداشــت بــه دنبال آن‬ ‫نیســت که یــک حکم کلی راجــع به پدیــده تصویر و‬ ‫تصویرشدگی دهد‪ ،‬بلکه یک جســتار انتقادی است در‬ ‫خصــوص نحوه اســتفاده از شــبکه‌های مجــازی که بر‬ ‫پایــه تصویــر و به صــورت بدیهی درآمده اســت‪.‬‬ ‫تقریبــا در هر خانــه‌ای آلبومــی اســت از عکس‌های‬ ‫قدیمــی‪ .‬امــا رفته‌رفته‪ ،‬ایــن آلبوم‌ها «دود می‌شــوند‬ ‫و بــه هوا می‌رونــد»‪ .‬زمانی نــه چندان دیــر‪ ،‬آلبوم‌ها‬ ‫هماننــد یک دفترچــه خاطرات بــود و عکس‌ها جهت‬ ‫ثبت در تاریخ برداشته می‌شــدند تا روزی‪ ،‬در خلوت و‬ ‫جلوت‪ ،‬به مثابــه یک ضیافــت ورق بخورند‪.‬‬ ‫‪ ‬امروزه امــا‪ ،‬تغییرات فنی و ســبک زندگی مفهوم این‬ ‫ایــده را به کلی دگرگون کرده اســت؛ بیراه نیســت اگر‬ ‫همین آینده نزدیک‪ ،‬ســخن از زبان تصویر گفته شــود‪.‬‬ ‫پدیده ســلفی (خویش‌گرفت) یکــی از بدیهیات زندگی‬ ‫روزمره شــده است‪.‬‬ ‫‪ ‬در کنــار آن‪ ،‬شــبکه‌های پرشــمار اجتماعی بــه مثابه‬ ‫بــازار پــر رونــق عکس‌های خوشــبختی اســت که به‬ ‫همان ســرعتی که تولید می‌شــوند‪ ،‬مصرف می‌شــوند‪.‬‬ ‫امــا حتی ایــن پدیده نیــز امر مذمومی نیســت‪.‬‬ ‫‪ ‬مشــکل از آنجــا شــروع می‌شــود کــه از مرحلــه‌ای‪،‬‬ ‫مخاطبــان آلبوم‌هــای مجــازی‪ ،‬در همــان حالــی که‬ ‫تصویر شــما را پســند می‌کننــد‪ ،‬خویشــتن خویش را‬ ‫قضــاوت می‌کنند؛ زمانــی که مخاطب بــا چند تصویر‬ ‫منتخــب از چند فــرد گوناگــون مواجه شــود‪ ،‬ذهنش‬ ‫شــروع بــه سناریوســازی کــرده و قبل و بعــدی برای‬ ‫عکس‌هــا می‌ســازد‪.‬‬ ‫‪ ‬بــا افزایش ایــن تصاویر‪ ،‬مخاطــب به دنبــال جایگاه‬ ‫خویــش اســت و تــاش می‌کند قــد و قامت خــود را‬

‫‪  54 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫در ردیــف ایــن خوشــبختی‌ها بیابد؛ مقایســه خود با‬ ‫موقعیت‌هایی که از دیگران ســاخته شــروع می‌شــود؛‬ ‫کنجکاوی تشــدید می‌شــود؛ بازدید مــدام صفحه یک‬ ‫اعتیــاد می‌شــود‪ .‬بازخواســت خــود آغــاز می‌شــود‪:‬‬ ‫چــرا من بــه اندازه کافی خوشــبخت نیســتم؛ چرا من‬ ‫موقعیــت دیگران را نــدارم؛ چرا دیگــران خوش‌اقبال و‬ ‫طالع من شــوم اســت‪.‬‬ ‫‪ ‬اســتفاده ناصحیــح از ایــن شــبکه‌ها یــا پیامــد‬ ‫اجتناب‌ناپذیــر اســتفاده از آنهــا‪« ،‬تصویر‌ســازی» و‬ ‫تزایی» را موجب می‌شــوند‪ .‬از یک مرحله‌ای‪،‬‬ ‫«حســر ‌‬ ‫مقصریابــی شــروع می‌شــود‪ :‬خانــواده‪ ،‬همســر‪ ،‬کار‪،‬‬ ‫دوســتان‪ ،‬شــهر محل زندگــی و‪ ...‬مظنونین هســتند و‬ ‫ارتباطات پیشــین آســیب می‌بینند‪ .‬بدیهی اســت که‬ ‫ایــن قیاس‌ها و سناریوســازی‌ها و میــزان مقاومت در‬ ‫برابــر ایــن جریان‪ ،‬بــه عوامل بســیاری بســتگی دارد‪:‬‬ ‫آمــوزش‪ ،‬تربیت‪ ،‬عزت نفس‪ ،‬تجربــه و پختگی‪ ،‬آگاهی‬ ‫و غنای فرهنگی و بســیار عوامل دیگر در کند شــدن و‬ ‫حتــی خنثی‌ســازی ایــن فرآیند کمــک می‌کند‪.‬‬ ‫‪ ‬اما متاســفانه‪ ،‬ســازوکار این آلبوم‌ها‪ ،‬مبتنی اســت بر‬ ‫پرتوافکنی بر لحظات خوب دیگران و برجســته ساختن‬ ‫کمبود‌های خویشــتن‪ .‬با تکــرار چند بــاره و چند روزه‬ ‫این فرآیند‪ ،‬لحظات تاریک و کمبود‌ها بیشــتر شــده و‬ ‫به اســتیصال فزاینده‌ای می‌انجامد‪ .‬البته سیســتم شما‬ ‫را فراموش نکرده اســت‪.‬‬ ‫‪ ‬شــما هم برای فرار از این حمــات می‌توانید وارد این‬ ‫«بازی تصاویر» شــوید و شــما هم لحظات خوب‌تان را‬ ‫به مقابله بفرســتید‪ .‬اگر لحظات خوب نداشــته باشید‪،‬‬ ‫کم باشــد یا در قــد و قواره‌هــای تصاویر رقبا نباشــد‪،‬‬ ‫حرکت بعد شــما آغاز می‌شــود‪ :‬خوشــبختی بســازید‪.‬‬ ‫ایــن فعالیت‌های شــما‪ ،‬دعوتنامه ناخودآگاهی اســت‬ ‫بــرای دیگران تا به این بازی تصویر ملحق شــوند‪ .‬بازی‬ ‫ادامه می‌یابد‪ .‬اضطراب‌ها بیشــتر می‌شــود؛ از تصاویر‪،‬‬ ‫هویتی برای‌تان ســاخته شده اســت که بازتابنده کامل‬ ‫واقعیت شما نیست‪.‬‬ ‫‪ ‬از یــک جایــی بایــد خودتــان را شــبیه تصاویرتان و‬ ‫تصورات دیگران از خودتان کنید و این آســان نیســت‪.‬‬ ‫معاشــرت‌ها کمتر خواهد شــد‪ ،‬چراکه هر لحظه امکان‬ ‫مخدوش شــدن تصویرتــان می‌رود‪ .‬خودتــان می‌توانید‬

‫ادامــه ایــن رونــد را حــدس بزنید‪ .‬درســت شــبیه به‬ ‫بازی‌هــای اســتراتژیک کــه تقریبــا همه تجربــه آن را‬ ‫داشــته‌اند‪ .‬ما نیــز مهره‌های بــازی دیگرانی شــده‌ایم‬ ‫کــه چندان پیدا نیســتند‪.‬‬ ‫‪ ‬شــما برای پیشــبرد بازی بایــد خودتان را قــوی کنید؛‬ ‫از انبــار پررونــق سیســتم قرض کنیــد؛ مبادلــه کنید؛‬ ‫چانــه بزنیــد؛ حقــه بزنیــد؛ نقــش بــازی کنیــد؛ تیم‬ ‫بســازید؛ خیانــت کنیــد و‪ ...‬یــک بــازی که می‌شــود‬ ‫«تصویرشــدگی» نامید‪ .‬تصاویرتــان از آخرین دورهمی‪،‬‬ ‫تازه‌تریــن ســفر‪ ،‬عادت‌هــا‪ ،‬ژســت‌ها و کژنمایی‌های‬ ‫مبهوت‌کننــده و «همین حاالهای» پرشــمار که غایبان‬ ‫را بــه تصور می‌اندازنــد‪ .‬ارتباط اجتماعی بــه ارتباط و‬ ‫مبادلــه تصــورات تقلیل می‌یابــد؛ رابطه فــرد‪ -‬فرد به‬ ‫رابطه تصــور‪ -‬تصــور فروکاهیده می‌شــود‪.‬‬ ‫‪ ‬هــر لغزشــی کــه تصویــر ذهنــی افــراد را از دیگری‬ ‫مخــدوش کنــد‪ ،‬می‌توانــد بــه افســردگی‌ها و‬ ‫بی‌اعتمادی‌های وســیع منجر شــود‪ .‬مثل هر ســاختار‬ ‫زبانــی دیگــر‪ ،‬در اینجــا نیــز تصاویــر‪ ،‬بــار نمادین و‬ ‫اســتعاری دارند؛ مجموعــه‌ای از رفتار‌ها و ســبک‌های‬ ‫مختلــف زندگی را با خــود تعریف کرده اســت‪ .‬حتی‬ ‫زاویــه دوربیــن‪ ،‬نور و حرکات دســت بــه مثابه الفبای‬ ‫این زبــان‪ ،‬مفهومی را منتقل می‌کننــد که پیش‌تر و بر‬ ‫اثر بمبــاران تصاویــر‪ ،‬بین مخاطبان به صــورت قاعده‬ ‫پذیرفته شــده است‪.‬‬ ‫‪ ‬دیگــر حتــی تصاویر کوچــک و به ظاهــر کم‌اهمیت‬ ‫می‌تواند ویرانگر شــود‪ .‬کم نیســتند افرادی که با دیدن‬ ‫تصویــر کیــک عصرانه یــک دوســت‪ ،‬بــد اقبالی‌های‬ ‫خویــش را شــماره می‌کننــد‪ .‬ایــن روزهــا‪ ،‬تصویر‌هــا‬ ‫از ابــزار ثبــت‪ ،‬بــه هدف بدل شــده‌اند‪ .‬چنــدی پیش‬ ‫بــا یکی از دوســتان مقیم بارســلونا همکالم شــدم که‬ ‫تورگــردان هم بــود و گردشــگران ایرانی زیــادی را در‬ ‫بارســلونا و اروپا گردانده اســت‪.‬‬ ‫‪ ‬خاطرات ایشــان از گروه‌های مختلف بســیار شنیدنی‬ ‫بــود‪ :‬از گردشــگرانی می‌گفت که با صــرف هزینه زیاد‬ ‫آمــده بودند و بیشــتر از آنکه کشــف فضــا کنند‪ ،‬تنها‬ ‫به فکر تولیــد تصویر و ممتاز شــدن از گروه مخاطبان‬ ‫صفحه‌هــای شخصی‌شــان بودند‪ .‬ایــوان کلیمــا زمانه‬ ‫اکنــون را عصــر زبالــه اطالعــات نامیده اســت‪ :‬انبوه‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪54 Kheradmand‬‬


‫‪  53 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪53 Kheradmand‬‬


‫بقیه از صفحه ‪23‬‬

‫ســرجایش باز می‌گردد و باز هم دختری که ســوال اول را پرســیده ســوالی می‌پرســد‬

‫دارند‪ ،‬خوشــحال شوند‪».‬‬

‫درمــورد عرفان خیام که شــفیعی در جوابش می‌گوید‪« :‬ســوالت برخالف ســوال اول حضور مهندس و موسیقیدان در کالس‬

‫چرت اســت و اشــتباه؛ خیام اصال عرفانی ندارد‪».‬‬ ‫جوابــش که تمام می‌شــود تعداد دیگری از دانشــجو‌ها دست‌شــان را بــاال می‌گیرند‬ ‫تا ســوال بپرســند‪ ،‬اما شــفیعی می‌گوید‪« :‬بچه‌ها خســته شــدم واقعا‪ ،‬بگذاریم برای‬ ‫جلسه بعد‪».‬‬

‫گل برای تولد‬

‫همه خسته‌نباشــیدی می‌گویند و اســتاد‬ ‫از روی صندلــی بلنــد می‌شــود‪ ،‬گل را‬ ‫دســتم می‌گیــرم و نزدیــک می‌شــوم‪،‬‬ ‫برمی‌گــردد تــا میکروفــن را از پیراهنش‬ ‫جــدا کند که ســبد گل را دســتم می‌بیند‬ ‫و می‌پرســد‪« :‬برای من اســت؟» بله‌ای در‬ ‫جــواب می‌گویم و ادامــه می‌دهم‪« :‬برای‬ ‫تولدتــان گرفته‌ایم‪».‬‬ ‫خوشــحال می‌شــود و با آن خنــده‌ای که‬ ‫همیشــه روی لبش اســت‪ ،‬تشکر می‌کند‬ ‫و می‌گویــد‪« :‬عزیــزم ببــر بــذار در دفتر‬ ‫گــروه و بگــو که برای من اســت‪ ».‬دانشــجو‌ها همین‌طور کنارش ســه طبقــه را راه‬ ‫می‌رونــد و ســوال می‌پرســند‪ ،‬گاهی می‌ایســتد و جــواب می‌دهــد و بــا آرامش با‬ ‫همه عکــس می‌گیرد‪ .‬نزدیک در خروجی دانشــکده که می‌رســد‪ ،‬دختــری نزدیکش‬ ‫می‌شــود و می‌گوید مقاله‌ای دارم و می‌خواهم از شــما ســوالی بپرسم‪ ،‬شفیعی حدود‬ ‫‪ ۱۰‬دقیقه صحبــت کرده و راهنمایــی‌اش می‌کند‪.‬‬

‫یک گام جلوتر بیا‬

‫وقتی ســالن خلوت می‌شــود و تعــداد کمتری دور و برش هســتند‪ ،‬جلــو می‌روم و‬ ‫می‌گویم‪« :‬اســتاد ‪ ۱۹‬مهر تولد شماســت‪ .‬دانشــجو‌ها خیلی شــما را دوســت دارند‪،‬‬ ‫می‌شــود یک جملــه‌ای ما را میهمان کنید تا این همه دانشــجو که شــما را دوســت‬ ‫بقیه از صفحه ‪ 41‬نویســنده همواره در ایــن موضع قرار دارد‪ ،‬چون همیشــه‬ ‫از لحــاظ زمانــی و مکانی از فردی که کتابش را می‌خواند‪ ،‬دور اســت‪ .‬نوشــتن هر‬ ‫چیزی همیشــه پرشی اســت به آینده نامعلوم‪.‬‬

‫در گذشــته با وجود اینکه خوانندگان و منتقدان ایده‌های فمینیستی‬ ‫در کارتان مشــاهده کرده‌اند از برچسب فمینیستی امتناع می‌کردید‪.‬‬ ‫اینکه شــما را چهره‌ای فمینیستی بدانند‪ ،‬چه احساسی دارد؟‬

‫ اگــر برچســبی به مــن بزنند و تعریفــش را برایــم نگویند‪ ،‬راحت نیســتم‪ .‬باید‬‫بپرســید از کــدام فمینیســم صحبت می‌کنید؟ مثل اینکه کســی از شــما بپرســد‬ ‫مســیحی هســتید‪ ،‬کدام فرقه‌اش؟ شما کســی هســتید که با مار‌ها می‌رقصد؟ آیا‬ ‫مــن فکر می‌کنــم پاپ مصون از خطاســت؟ در این موارد دقیقــا درباره چه چیزی‬ ‫صحبــت می‌کنیم؟‬ ‫‪ ‬در کجــای ایــن طیف قــرار داریم‪ ،‬چون ایــن بحث‌ها تنوع زیادی دارند‪ .‬مشــابه‬ ‫این مباحث‪ ،‬فمینیســت‌ها هســتند که مدام همدیگر را تقبیــح می‌کنند‪ .‬پس من‬ ‫چه جور فمینیســتی هســتم؟ چون من به عدالــت عالقه‌مندم‪ ،‬مســاوات‌خواهم‬ ‫کــه در آن برابــر یعنــی برابر و به معنای برتر نیســت‪ .‬به این ترتیــب دیگر امتیاز‬ ‫اضافه نداری‪.‬‬

‫اما برای‌تان اهمیتی ندارد که به آثارتان برچســب پادآرمانشــهری زده‬ ‫شود‪.‬‬ ‫‪ -‬چــون می‌دانم معنی‌اش چیســت‪ .‬پادآرمانشــهر جامعه‌ای اســت که نســبت به‬

‫‪  52 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫تشــکر می‌کنم و بــاز هم همــه دنبالش می‌رونــد که یا عکــس یــادگاری بگیرند یا‬ ‫ســوالی بپرســند‪ ،‬کنار می‌روم و به جمله‌ای کــه دوباره از او گرفتــه‌ام گوش می‌دهم‪،‬‬ ‫پســری نزدیــک می‌شــود و می‌گوید‪« :‬من از ســال ‪ ۹۱‬بــه کالس‌های اســتاد می‌آیم‪،‬‬ ‫دانشجوی لیســانس مهندسی پزشــکی دانشــگاه امیرکبیر بودم‪ ،‬ولی همه کالس‌های‬ ‫سه‌شــنبه‌ام را به‌خاطــر ایــن کالس‬ ‫نمی‌رفتــم تــا اســتاد را ببینــم‪ ،‬االن هم‬ ‫دانشــجوی موســیقی در همین دانشگاه‬ ‫تهران هســتم و باز هم این کالس‌ها را از‬ ‫دســت نمی‌دهم‪.‬‬ ‫به‌نظــرم هر کســی کــه عاشــق ادبیات‬ ‫است‪ ،‬باید از این دو ساعت کالس استفاده‬ ‫کند‪ ،‬چــون اگر نیاید‪ ،‬خیلــی چیز‌ها را از‬ ‫دســت می‌دهــد‪ ».‬صحبت‌مان کــه تمام‬ ‫می‌شــود‪ ،‬می‌خواهــد برایــش صوتی که‬ ‫از اســتاد گرفتم را بگذارم‪ ،‬گوش می‌دهد‬ ‫و می‌گوید ایــن را در کتــاب تذکره‌االولیا‬ ‫هــم آورده اســت‪ ،‬دوبــاره بــه جمعیت‬ ‫نزدیک می‌شــوم و می‌گویم‪« :‬اســتاد خواهشــی دارم‪».‬‬ ‫می‌گویــد‪« :‬بگذاریــد ببینــم خانم چــه می‌خواهــد؟» می‌گویــم‪« :‬می‌خواهیم چند‬ ‫فریم عکس تکی از شــما داشــته باشــیم‪ ».‬می‌خندد و می‌گوید‪« :‬پــس بگذار جلوی‬ ‫این مجســمه بایســتم و عکس‌تان را بگیرید‪ ».‬جلوی مجســمه فردوســی می‌ایستد‪.‬‬ ‫عکس‌هــا گرفته می‌شــود و باز هم دانشــجو‌ها تنهایــش نمی‌گذارند و تا ماشــین با‬ ‫او همراهــی می‌کنند‪ .‬اینجا دانشــکده ادبیات دانشــگاه تهران اســت‪ ،‬امــا نه در یک‬ ‫روز عادی‪ ،‬بلکه در سه‌شــنبه‌های دوست‌داشــتنی این دانشــگاه کــه از صبح تا ظهر‬ ‫در کالس ‪ ۴۴۲‬طبقــه ســوم‪ ،‬بــرای خودش دیگر به یک رســم تبدیل شــده اســت که‬ ‫دوســتداران ادبیــات را به این کالس می‌کشــاند‪ .‬سه‌شــنبه‌هایی دوست‌داشــتنی که‬ ‫امیدواریم همچنان برقرار باشــد‪.‬‬ ‫جوامعــی که در آن زندگی می‌کنیم‪ ،‬مطلوب‌تر نیســتند و آرمانشــهر جایی اســت‬ ‫کــه فرض بر این اســت که نســبت به جامعه‌ای کــه در آن زندگــی می‌کنیم همه‬ ‫چیــز بهتر اســت‪ .‬امــا همان‌طور که اشــاره کردم پادآرمانشــهر برخی‪ ،‬آرمانشــهر‬ ‫برخی دیگر اســت و بالعکس‪.‬‬

‫در حال حاضر چه چیزی شما را خیلی می‌ترساند؟‬

‫ بــرای اینکــه از چیزی خیلی بترســم‪ ،‬خیلی پیر شــده‌ام‪ .‬وقتی جوانــی و پیرنگ‬‫زندگی‌ات را نمی‌دانی آن وقت می‌ترســی‪ ۲۰ .‬ســاله که هستی و دستاوردی نداری‪،‬‬ ‫از آینــده‌ات می‌ترســی و البته که باید این‌طور باشــد‪ .‬امیــد داری و هیجان‌زده‌ای‪،‬‬ ‫اما می‌ترســی‪ .‬االن به جای اینکه ترســیده باشــم به جوان‌ها امیدوارم‪ .‬آن‌ها دارند‬ ‫گفتمان سیاســی را تغییر می‌دهند‪.‬‬

‫تــا بــه حال بــه این فکــر کرده‌اید کــه رمان دیگــری دربــاره گیلیاد‬ ‫بنویســید و ایــن آثارتان را ســه‌گانه کنید؟‬ ‫‪ -‬نه‪ ،‬من برای این چیز‌ها خیلی پیرم‪.‬‬

‫روی رمان دیگری کار می‌کنید؟‬

‫ این پرســش را باید از برنامه زمانی پرســید که چقدر وقت دارم؟ با ســن و ســالی‬‫کــه من دارم چهار ســال طول می‌کشــد تا رمانی را بنویســم‪ .‬کــی می‌داند؟ این‌ها‬ ‫پرســش‌های نظری هســتند‪ .‬چند تولد مهم دیگر می‌توانید داشــته باشید؟‬ ‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪52 Kheradmand‬‬


‫کرد‪:‬‬ ‫• ‪DHCP‬‬ ‫• ‪NAT‬‬ ‫• ‪Sub netting‬‬ ‫• ‪IPv4‬‬ ‫• ‪IPv6‬‬ ‫• ‪Public v Private IP‬‬ ‫• ‪DNS‬‬ ‫• ‪Routers and Switches‬‬ ‫• ‪VLANs‬‬ ‫• ‪OSI model‬‬ ‫• ‪MAC addres‬‬ ‫• ‪ARP‬‬

‫مهارت‌هایلینوکس‬

‫برنامهنویسی‬

‫هکر باید دانش برنامه نویســی داشــته باشــد در غیر‬ ‫اینصــورت همیشــه نیازمند دیگر هکرهــا خواهد بود‪.‬‬ ‫عــدم اطــاع از برنامه نویســی کارایی شــما را کاهش‬ ‫می‌دهــد‪ .‬یک هکر قانونی باید قدرت خــود در برنامه‬ ‫نویســی را افزایــش دهــد‪ .‬هکرهــای کاله ســفید باید‬ ‫حداقل به یکی از زبان‌های اســکریپتی برنامه نویســی‬ ‫مسلط باشند‪.‬‬

‫مهارت‌های پایگاه داده‬

‫اگر بخواهید به درســتی پایگاه‌هــای داده را هک کنید‪،‬‬ ‫باید نحــوه‌ی کارکــرد پایگاه‌هــای داده را بدانید و این‬ ‫شــامل زبان ‪ SQL‬اســت‪ .‬تســلط بر یکی از پایگاه‌های‬ ‫داده ‪ SQL Server, Oracle, MySQL‬نیز مهم اســت‪.‬‬

‫داشــتن مهــارت در لینوکس نیز به شــدت بــرای یک نرم افزارهای تحت وب‬

‫هکــر مهــم اســت‪ .‬تقریبــا تمــام ابزارهایــی که یک‬ ‫هکر بــه آن نیاز دارد‪ ،‬برای لینوکس ســاخته می‌شــود‪.‬‬ ‫همچنیــن لینوکــس به شــما امکاناتی را مــی دهد که‬ ‫وینــدوز در اختیار شــما قــرار نمی‌دهد‪.‬‬ ‫برنامه‌های ‪ Wireshark‬یا ‪Tcpdump‬‬ ‫‪ Wireshark‬رایــج ترین ابزار بــرای آنالیز یا ‪ Sniff‬کردن‬ ‫پروتکل‌هــا اســت‪ .‬برنامه ‪ Tcpdump‬نیــز یک آنالیزگر‬ ‫پروتــکل تحت محیط فرمان اســت‪ .‬هر دو ابــزار برای‬ ‫آنالیــز کــردن ترافیــک ‪ TCP/IP‬برای هکرهــای کاله‬ ‫سفید الزمند‪.‬‬ ‫مجازی سازی‬ ‫بــرای هک راحت‌تر بایــد یک نرم افزار مجازی ســازی‬ ‫ماننــد ‪ VirtualBox‬یــا ‪ VMWare‬را انتخــاب و در ان‬ ‫مهــارت داشــت‪ .‬نرم افزارهــای مجازی ســازی در واقع‬ ‫بــرای تســت نفوذ الزمنــد‪ .‬نفوذهــای خــود را قبل از‬ ‫پیاده ســازی در دنیــای واقعی در ایــن محیط آزمایش‬ ‫کنید ‪.‬‬ ‫مفاهیمامنیت‬ ‫هکرهــای کاله ســفید بایــد بــا تمــام مفاهیــم و‬ ‫تکنولوژی‌هــای امنیتــی به خوبی آشــنا باشــند‪ .‬برای‬ ‫اینکــه بتــوان از موانع امنیتی عبور کرد آشــنایی با این‬ ‫مفاهیــم الزم اســت‪.‬‬ ‫یــک هکر بایــد بداند کــه چیزهایی ماننــد ‪PKI,SSL,‬‬ ‫‪ IDS, Firewalls‬و امثــال اینهــا چی هســتند و چگونه‬ ‫کار می‌کنند‪.‬‬ ‫تکنولوژی بی سیم‬ ‫بــرای اینکــه بتوان یک شــبکه بی ســیم را هــک کرد‪،‬‬ ‫ابتــدا بایــد از نحوه عملکرد آن مطلع شــد‪ .‬آشــنایی با‬ ‫موضوعاتی چــون الگوریتم‌هــای رمز گــذاری (‪WEP,‬‬ ‫‪ )WPA, WPA2‬و ‪ WPS‬و فهمیدن مســائلی همچون‬ ‫پروتکل‌هــا برای برقــراری ارتباط الزم اســت‪.‬‬

‫دوم‪ :‬مهارت‌های متوسط‬

‫دانســتن مهارت‌های متوســط هم برای هکرهای کاله‬ ‫ســفید مهم اســت‪ .‬زیــرا کمــک می‌کند کــه هکر به‬ ‫ســطح پیشــرفته‌تری برســد و بتواند خود کارهایش را‬ ‫بــدون اتکا به دیگــر هکرها انجــام دهد‪.‬‬ ‫‪  51 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫هرچــه یــک هکر بیشــتر بــا نــرم افزارهــا و نحوه‌ی‬ ‫عملکــرد آنهــا آشــنا باشــد‪ ،‬موفق تــر خواهــد بود‪.‬‬

‫آشنایی با اصول رمزنگاری‬

‫هکرهــای کاله ســفید الزم نیســت کــه یــک رمزنگار‬ ‫ماهــر باشــند امــا هرچه بیشــتر بــا نقــاط ضعف و‬ ‫قــدرت الگوریتم‌های رمزنگاری آشــنا باشــند‪ ،‬راحت‌تر‬ ‫می‌تواننــد آنهــا را هــک کننــد‪ .‬بــه عالوه یــک هکر‬ ‫می‌توانــد از تکنیک‌هــای رمزنگاری بــرای مخفی کردن‬ ‫فعالیت‌هــای خــود اســتفاده کند‪.‬‬

‫سوم‪ :‬مهارت‌های حرفه‌ای‬

‫ازجملــه مهارت‌هــای حرفه‌ای که یک هکــر به آن نیاز‬ ‫دارد به شــرح زیر هستند‪:‬‬

‫خالقانه فکر کردن‬

‫همیشــه یک راه بــرای هک کردن یک سیســتم وجود‬ ‫دارد‪ .‬یــک هکر خــاق به دنبــال مســیرهای جدید و‬ ‫روش‌هــای متفاوتی برای هک اســت‪.‬‬

‫مهارت حل مشکل‬

‫هکر با مشــکالت حل نشــده مواجه اســت کــه باید‬ ‫بتــواد آنهــا را حــل کند‪ .‬حــل چنین مشــکالتی باعث‬ ‫می‌شــود هکــر با تفکــر تحلیلی خو بگیــرد‪ .‬به همین‬ ‫دلیــل هکــر بایــد دقیقــا تشــخیص دهد که مشــکل‬ ‫کجاســت تا آن را حــل کند‪.‬‬

‫آشــنایی با تعــدادی از برتریــن هکرهای کاله‬ ‫ســفید در جهان‬ ‫تا اینجــا در مورد اینکه منظور از هکرهای کاله ســفید‬ ‫چیســت ‪ ،‬چرا به یک سیســتم نفوذ می‌کنند‪ ،‬هکرهای‬ ‫کاله ســفید به چه مهارت‌هایی نیاز دارند‪ ،‬ســخن گفته‬ ‫شــد‪ .‬در اینجا قصد داریم تعــدادی از برترین هکرهای‬ ‫کاله ســفید جهان را معرفی کنیم‪.‬‬

‫استیو وزنیاک (‪)Stephan Wozniak‬‬

‫اســتیون َگــری وازن َیک مشــهور به اســتیو وازنیک یک‬ ‫مهندس کامپیوتر‪ ،‬مخترع و دانشــمند آمریکایی اســت‬

‫که در ‪ ۲۶‬ســالگی همــراه با رونالد وین و اســتیو جابز‬ ‫کمپانی اپل را در ســال ‪ ۱۹۷۶‬تأســیس کرد‪.‬‬ ‫اســتفان وزنیاک متولد ‪ ۱۱‬آگوســت ‪ ۱۹۵۰‬ســن خوزه‬ ‫کالیفورنیا اســت‪ .‬در ســال ‪ ۱۹۶۹‬وازنیک به دلیل هک‬ ‫کــردن سیســتم دانشــگاه کلــرادو بولدر کــه در آن به‬ ‫عنوان دانشــجوی ســال اولــی تحصیل می‌کــرد از آنجا‬ ‫اخراج شــد‪ .‬وی یکی از هکرهای کاله ســفید اســت‪.‬‬

‫تیم برنرز لی (‪)Tim Berners Lee‬‬

‫ســر تیموتی جان برنرز لی زاد ٔه ‪ ۸‬ژوئن ‪ ۱۹۵۵‬در لندن‪،‬‬ ‫دانشمند بریتانیایی علوم رایانه‪ ،‬استاد دانشگاه‌ام‌آی‌تی‪،‬‬ ‫اســتاد و پژوهشگر دانشــگاه ســاوثهمپتون و ریاست‬ ‫کنسرســیوم وب جهان‌گستر است و تکامل وب را تحت‬ ‫نظــر دارد‪ .‬به گفت ٔه تیم برنرزلی‪ ،‬وب هم مانند بیشــتر‬ ‫انســان‌ها پس از ‪ ۲۰‬ســالگی به مرحله اصلی شکوفایی‬ ‫خود رسیده‌است‪.‬‬

‫لینوس توروالدز (‪)Linus Torvalds‬‬

‫لینــوس بندیکت توروالــدز زاده ‪ ۲۸‬دســامبر ‪ ۱۹۶۹‬در‬ ‫هلســینکی فنالنــد‪ ،‬یــک مهنــدس نرم‌افــزار فنالندی‬ ‫آمریکایی اســت کــه به خاطر آغاز و توســع ٔه هســته‬ ‫لینوکس و همچنین نرم‌افزار گیت شــناخته می‌شود‪ .‬او‬ ‫پس از چندی معمار ارشــد پروژ ٔه هســته لینوکس شــد‬ ‫و هم‌اکنون مســئولیت هماهنگ کنند ٔه پروژه (هســته‬ ‫لینوکــس) را بر عهــده دارد‪ .‬وی از جمله هکرهای کاله‬ ‫ســفید برتر است‪.‬‬

‫سیتومو شیمومورا (‪)Tsutomu Shimomura‬‬

‫شــیمومورا فیزیکــدان و متخصــص امنیــت اطالعات‬ ‫آمریکایــی متولد ‪ ۲۳‬اکتبر ‪ ۱۹۶۴‬ژاپن اســت‪ .‬وی نمونه‬ ‫بــارز یک هکر کاله ســفید اســت و هم اکنــون مدیر‬ ‫عامــل و مدیــر فنــاوری کمپانــی ‪Neofocal Systems‬‬ ‫است‪.‬‬

‫ریچارد متیــو اســتالمن (‪Richard Matthew‬‬ ‫‪)Stallman‬‬

‫ریچــارد متیو اســتالمن که بــا نام ‪ RMS‬نیز شــناخته‬ ‫می‌شــود با جنبش‌هــا و فعالیت‌هــای آزادی خواهانه‬ ‫در زمینــه نــرم افزار‪ ،‬ایجــاد کننده پــروژه ‪ GNU‬بوده‬ ‫است‪ .‬اســتالمن متولد ‪ ۱۶‬مارچ ‪ ۱۹۵۳‬در شهر نیویورک‬ ‫است‪.‬‬

‫جووانا راتکوفسکا (‪)Joanna Rutkowska‬‬

‫زن‌هایــی موفق نیز در دنیای تکنولــوژی حضور دارند‪.‬‬ ‫جووانا راتکوفســکا در این میان موفق بوده و توانســته‬ ‫یکــی از هکرهــای کاله ســفید برتر باشــد‪ .‬خانم جوانا‬ ‫متولد ‪ ۱۹۸۱‬لهســتان یک محقق امنیت کامپیوتر است‬ ‫و بــه خاطر تحقیقاتش در زمینه امنیت ســطح پایین و‬ ‫بدافزارها‪ ،‬شــناخته شده است‪.‬‬ ‫هکرهای کاله ســفید چیست ‪ ،‬موضوع اصلی این مقاله‬ ‫بود‪ .‬دســته بندی هکرها و اینکه عملکرد هکرهای کاله‬ ‫ســفید چگونه است‪ ،‬مورد بررســی قرار رفت‪ .‬همچنین‬ ‫بــا مهرات‌هایــی که یک هکر کاله ســفید باید داشــته‬ ‫باشــد نیز آشنا شدیم‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪51 Kheradmand‬‬


‫منظور از هکر‌های‬ ‫کاله سفید چیست و‬ ‫آنها چه کاری انجام‬ ‫می‌دهند؟‬ ‫در این مطلب قصد بررسی این موضوع را داریم‪ .‬یک هکر کاله سفید عملکردی متفاوت دارد‬ ‫و هدف او از هک نیز چیز دیگری است‬ ‫وب‌ســایت تکراتــو‪ :‬منظــور از هکرهــای کاله ســفید‬ ‫چیســت؟ در این مطلب قصد بررســی ایــن موضوع را‬ ‫داریم‪ .‬یک هکر کاله ســفید عملکــردی متفاوت دارد و‬ ‫هــدف او از هــک نیز چیز دیگری اســت‪.‬‬ ‫بهتر اســت قبل از بررســی اینکه منظــور از هکرهای‬ ‫کاله ســفید چیســت ‪ ،‬به ســراغ تعریفــی از تاریخچه‪،‬‬ ‫هک و هکر برویم‪ .‬تاریخچه‌ی اســتفاده از واژه هک و‬ ‫هکر به اســتفاده از آن در مؤسسه فناوری ماساچوست‬ ‫در ســال ‪ ۱۹۶۰‬برمی‌گردد ومعنی اصلی آن ســود بردن‬ ‫از یک روش ســریع و هوشــمندانه برای حل مشــکلی‬ ‫تکنیکی بوده‌اســت‪.‬‬ ‫در تعریفی ســاده هــک (‪ )hack‬به معنی وارد شــدن‬ ‫و دزدی اطالعــات یــا تغییر دادن آن‌ها اســت‪ .‬اما هکر‬ ‫کیســت؟ هکر فردی اســت کــه توانایی هک کــردن را‬ ‫داشته باشــد‪ .‬یعنی بتواند عمل ورود و دزدی اطالعات‬ ‫را انجــام دهد‪.‬‬ ‫معمــوالً ایــن افراد ضریب هوشــی باال‪ ،‬ســرعت عمل‬ ‫فوق‌العــاده و آگاه هســتند‪ .‬کار هکرها هــم می‌تواند‬ ‫گروهــی باشــد و هم فــردی‪ .‬اینها تعریف ســاده‌ای از‬ ‫هک و هکــر بود‪.‬‬ ‫هکرهــا دســته‌بندی متفاوتی دارنــد و انگیــزه آنها از‬ ‫ورود بــه سیســتم‌ها و دزدیدن اطالعــات نیز متفاوت‬ ‫اســت‪ .‬همه‌ی هکرها بد نیســتند‪ ،‬هکرهای خوب هم‬ ‫داریــم‪ .‬بنابرایــن می‌تــوان گفــت که هکرهــا همگی‬ ‫مخرب و ســارق و وحشتناک نیســتند‪ .‬معموالً هکرها‬ ‫براســاس فعالیت و هدفشــان از نفوذ به سیســتم‌های‬ ‫رایانــه‌ای در دســته‌های زیر قــرار می‌گیرند‪:‬‬ ‫• هکرهای کاله سفید‬ ‫• هکرهای کاله سیاه‬ ‫• هکرهای کاله‌خاکستری‬ ‫• هکرهای کاله صورتی‬ ‫• هکر نخبه‬ ‫• بچه اسکریپت‬ ‫‪  50 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫• نوب‬ ‫• هکر کاله آبی‬ ‫البته در بین این انواع دســته بندی‌هــا‪ ،‬در این مطلب‬ ‫هکرهــای کاله ســفید مــورد بررســی قــرار می‌گیرند‪.‬‬ ‫به بررســی هکرهای کاله ســفید ‪ ،‬نحوه عملکــرد آنها‪،‬‬ ‫هــدف از نفوذ آنها به سیســتم‌ها‪ ،‬مهارت‌هــای آنها و‬ ‫انــواع هکرهای کاله ســفید می‌پردازیم‪.‬‬

‫سیســتم‌های مختلــف گزارشــاتی ارائــه کنند‪.‬‬ ‫البتــه برخی از هکرهای کاله ســفید هم بدون کســب‬ ‫اجــازه از شــرکت‌های مختلــف فعالند ولــی قوانین را‬ ‫نقض نمی‌کنند و دســت به اقداماتــی جالب و خالقانه‬ ‫می‌زنند‪ .‬هکرهای کاله ســفید متخصصــان و کامپیوتر‬ ‫دوســتانی هستند که ســعی می کنند مشکالت امنیتی‬ ‫در یــک سیســتم کامپیوتری را پیــدا و آنهــا را برطرف‬ ‫نمایند‪.‬‬

‫هکرهای کاله سفید (‪ )White Hat Hacker‬به گروهی‬ ‫از هکرهــا گفته می‌شــوند کــه کارهای مفیــدی انجام‬ ‫می‌دهنــد‪ ،‬نفوذ می‌کننــد اما نیت بــدی ندارند‪ .‬علت‬ ‫اصلــی نفوذ ایــن گونه هکرهــا به سیســتم‌ها معموالً‬ ‫بررســی امنیت یک سیســتم اســت‪ .‬البته ایــن کار در‬ ‫جامعه امنیت کامپیوتری تســت نفوذ گفته می‌شــود‪.‬‬ ‫ایــن افــراد ممکن اســت با شــرکت‌ها قــراردادی برای‬ ‫کشف نقاط ضعف سیســتم آن‌ها ببندند و تالش کنند‬ ‫تا بــا رعایت کلیه اصول هک اخالقی به سیســتم آن‌ها‬ ‫نفوذ کنند‪.‬‬ ‫بنابرایــن در این نــوع نفوذ هدف نشــان دادن ضعف‬ ‫سیســتم‌های امنیتی شــبکه‌های کامپیوتری است‪ .‬این‬ ‫گــروه به نــام هکرهای خــوب معروف هســتند‪ .‬پس‬ ‫هکرهــای کاله ســفید نه تنهــا مضر نیســتند بلکه در‬ ‫تحکیم دیواره حفاظتی شــبکه‌ها نقش اساســی دارند‪.‬‬ ‫هکرهای کاله ســفید اطالعات را دســتکاری نمی‌کنند‪،‬‬ ‫جاسوســی نمی‌کننــد و بــه پخــش ویــروس نیــز‬ ‫نمی‌پردازنــد‪.‬‬ ‫هکرهــای کاله ســفید با هــدف آگاهــی کاربــران از‬ ‫حفره‌هــا و آســیب پذیری‌هــای موجــود اقــدام بــه‬ ‫هــک می‌کننــد؛ مختــرع وب نیز خود جــزو هکرهای‬ ‫کاله ســفید بوده اســت ایــن دســته از هکرها معموال‬ ‫توســط شــرکت‌های مختلف تجــاری و ســازمان‌های‬ ‫اداری اســتخدام می‌شــوند تــا از میزان آســیب پذیری‬

‫به چه مهارت‌هایی نیاز دارند؟‬

‫منظور از هکرهای کاله سفید چیست؟‬

‫فردی که نقش یک هکر کاله ســفید را دارد الزم اســت‬ ‫تا مهرات‌هایی ویژه نیز داشــته باشــد‪ .‬هکرهای قانونی‬ ‫بیشــتر به فکر کمک و تامین امنیت هســتند تا بتوانند‬ ‫مانع ایجاد مشــکالت امنیتی شــوند‪ .‬امــا مهارت‌هایی‬ ‫کــه بــرای هکرهــای کاله ســفید الزم اســت‪ ،‬کدام‌ها‬ ‫هستند؟‬

‫اول‪ :‬مهارت‌های مقدماتی‬

‫منظــور از مهارت‌هــای مقدماتی‪ ،‬مهارت‌هایی اســت‬ ‫که هــر هکر حتــی قبــل از اینکه بخواهــد هک کند‬ ‫باید به آنها مســلط باشــد‪.‬‬

‫تهایپایه‌ایکامپیوتر‬ ‫مهار ‌‬

‫هکرهای کاله ســفید بدون شــک نیاز بــه مهارت‌های‬ ‫پایــه‌ای کامپیوتــر دارنــد‪ .‬ایــن مهارت‌ها البتــه چیزی‬ ‫شــبیه به ســاخت یک فایل ‪ Word‬و یا گشــت زدن در‬ ‫اینترنت نیســت بلکه هکر بایــد بتواند با محیط فرمان‬ ‫وینــدوز کار کند‪ ،‬قســمت رجیســتری را ویرایش کند و‬ ‫پارامترهای شــبکه‌ی خــود را تعریف نماید‪.‬‬

‫تهایشبکه‬ ‫مهار ‌‬

‫هکرهای کاله ســفید بــه آموزش مفاهیم اولیه شــبکه‬ ‫نیــاز دارند کــه از جمله می‌تــوان به موارد زیر اشــاره‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪50 Kheradmand‬‬


‫االن تشــخیص دهید‪ ،‬ولی نیازی نیســت برای رفع‌شان می‌ترسید از گذشته دل بکنید‬

‫پیشــاپیش اقدام کنید‪.‬‬

‫از قضاوت دیگران می‌ترسید‬

‫خیلــی از مــا بــا این بــاور بزرگ شــده‌ایم کــه اگر در‬ ‫زندگی بــه هر موفقیتی برســیم‪ ،‬دیگــران حمایت‌مان‬ ‫خواهنــد کرد و از موفقیت‌مان خشــنود خواهند شــد‪.‬‬ ‫امــا واقعیــت می‌تواند چیز دیگــری باشــد‪ .‬در زندگی‬ ‫واقعــی‪ ،‬آدم‌هــای زیادی هســتند که ممکن اســت از‬ ‫موفقیت‌هــای اطرافیان‌شــان دلگیــر شــوند‪ .‬این قبیل‬ ‫آدم‌ها به پیشــرفت دیگــران حســادت می‌کنند‪.‬‬ ‫آنهــا برای‌شــان اهمیتی ندارد کــه به چه دســتاوردی‬ ‫رســیده‌ایم و حتــی اگــر کاری کــه انجــام داده‌ایم به‬ ‫نفع بشــریت باشــد‪ ،‬بــاز هــم قضاوت‌مــان خواهند‬ ‫کــرد‪ .‬چنان‌چــه بیــش از حد بــه نظــرات اطرافیان‌تان‬ ‫اعتنــا کنید‪ ،‬بعــد از مدتی بــه آدمی تبدیل می‌شــوید‬ ‫کــه دیگــران برایــش تصمیــم می‌گیرنــد و از خودش‬ ‫هیــچ اراده‌ای نــدارد‪ .‬بگذارید دیگران هر چه دل‌شــان‬ ‫خواســت دربــاره تصمیمات‌تــان بگویند‪.‬‬ ‫بــه خودتــان بقبوالنیــد کــه نمی‌توانید جلــوی افکار‬ ‫مــردم را بگیرید‪ ،‬چون آنها هــر کاری هم که بکنید‪ ،‬در‬ ‫نهایت آنطور که خودشــان دوســت دارنــد قضاوت‌تان‬ ‫خواهند کــرد‪ .‬به تدریج در ادامه مســیر یــاد خواهید‬ ‫گرفت کــه قضاوت‌های نابجای دیگران بیــش از آن که‬ ‫به شخص شــما مربوط باشــد‪ ،‬در واقع آینه تمام‌نمای‬ ‫چیزی اســت که خودشــان هستند‪.‬‬

‫‪  49 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫بــه ده ســال پیش فکــر کنید کــه جوان‌تر بودیــد‪ .‬آن‬ ‫وقت‌هــا زندگی آســان‌تر نبود؟ واقعیت این اســت که‬ ‫آن روزها وظایف کمتری برای انجام دادن داشــتید و به‬ ‫همین دلیل زندگی برای‌تان آســان‌تر ســپری می‌شــد‪.‬‬ ‫اگــر از تــرس واقعیت‌هــای امــروز مــدام به گذشــته‬ ‫بچســبید‪ ،‬از پیشــرفت باز خواهید ماند‪ .‬وابســتگی به‬ ‫گذشــته ممکن اســت وادارمان کند تصمیماتی بگیریم‬ ‫کــه بــه هیچ وجــه بــا شــرایط فعلی‌مــان همخوانی‬ ‫ندارند‪.‬‬

‫می‌ترسیدتنهابمانید‬

‫همــه مــا دل‌مــان می‌خواهــد دوســت‌مان بدارند و‬ ‫حمایت‌مان کنند‪ .‬بدون شــک از ایــن که احترام ببینیم‬ ‫و بــه خاطــر کارهایــی که انجــام می‌دهیم تحســین‬ ‫شــویم‪ ،‬لذت خواهیم برد‪ .‬اما گاهــی آنچه ما از زندگی‬ ‫می‌خواهیــم با اهــداف دیگران در تضاد اســت‪ .‬بدانید‬ ‫ت زمانی حاصل می‌شــود که تصمیــم بگیرید‬ ‫موفقیــ ‌‬ ‫کاری انجــام دهیــد که اکثریــت تمایلی بــه انجامش‬ ‫ندارند‪.‬‬ ‫قبول کنید شــاید مجبور شوید مسیر موفقیت را تنهایی‬ ‫طی کنید‪ ،‬چون بیشــتر افــراد این روحیــه را ندارند که‬ ‫مثل شــما برای رســیدن به اهداف‌شــان ســخت تالش‬ ‫کننــد‪ .‬باید بــا موانع زیادی دســت و پنجه نــرم کنید‪،‬‬ ‫حــال آن که فقط گــروه اندکی درک‌تــان خواهند کرد‪.‬‬ ‫از ایــن رو‪ ،‬شــاید فکــر کنید تــا به حال هیــچ کس در‬ ‫مســیری که شــما به آن وارد شــده‌اید قدم نگذاشــته‬

‫اســت‪ ،‬اما اصال این طور نیســت؛ کســانی هم هستند‬ ‫که با مشــکالت مشابه شــما پیشــتر روبرو شده اند‪.‬‬ ‫شــاید جزییات مسیر متفاوت باشــد‪ ،‬اما در نمای کلی‬ ‫بیشــتر آدم‌هــای موفق تقریبا مشــکالت یکســانی را‬ ‫تجربــه کرده‌انــد‪.‬آن قدرهــا هم که فکــر می‌کنید تنها‬ ‫نیســتید‪ .‬در هــر مرحلــه‌ای از زندگی با ســختی‌هایی‬ ‫مواجه خواهید شــد که پیش از شــما کســانی بوده‌اند‬ ‫کــه بر این ســختی‌ها غلبه کنند‪ .‬پس اگــر کس دیگری‬ ‫توانســته این ســختی‌ها را پشت ســر بگذارد‪ ،‬چرا شما‬ ‫چرا نتوانید؟‬

‫می‌ترسید وقت‌تان تلف شود‬

‫«متأســفم که زمــان داره می‌گــذره و مــن هنوز هیچ‬ ‫کار خاصــی انجــام نــدادم‪ ».‬اینهــا کلماتی اســت که‬ ‫پــس ذهن‌مان داریم‪ ،‬به ویژه کســانی‬ ‫خیلــی از ما در ِ‬ ‫کــه در زندگــی دنبال یــک مســیر جدیــد می‌گردند‪.‬‬ ‫هــر چه ســن‌مان باالتــر مــی‌رود‪ ،‬بیشــتر متوجه گذر‬ ‫زمان می‌شــویم و ســعی می‌کنیم از وقت‌مــان نهایت‬ ‫اســتفاده را ببریم‪.‬‬ ‫اگر بــرای یادگیــری یا انجــام کاری وقت گذاشــته‌اید‪،‬‬ ‫مطمئــن باشــید کــه ارزشــش را دارد‪ ،‬چــون در آینده‬ ‫همیــن چیــزی کــه یــاد گرفته‌اید یــا کاری کــه انجام‬ ‫داده‌ایــد‪ ،‬زمینه‌ســاز مســیرهای جدیــد دیگــری در‬ ‫زندگی‌تــان خواهد شــد‪.‬به جای این که بــه انجام دادن‬ ‫یــا ندادن کاری شــک کنید‪ ،‬به پیامدهــای انجام ندادن‬ ‫آن کار فکــر کنیــد و از خودتــان بپرســید اگر تصمیم‬ ‫بگیــرم کــه ایــن کار را نکنم چه خواهد شــد‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪49 Kheradmand‬‬


‫ترس‌هایی که مانع‬ ‫پیشرفت می‌شوند‬

‫همه ما دل‌مان می‌خواهد پیشــرفت کنیم و اهدافی را فقــط نتیجــه زحمت‌شــان را می‌بینیــد‪ ،‬حــال آن که دســت بــه کار جدیــدی می‌زنیــد‪ ،‬اولش هیجــان‌زده‪،‬‬ ‫که در ســر داریم تحقق ببخشــیم‪ ،‬اما چرا فقط تعداد بــرای رســیدن به این موفقیــت چه فــراز و فرودهایی پرانــرژی و در عیــن حال مضطرب هســتید‪.‬‬ ‫اندکــی از مــا به آرزوهای‌مــان می‌رســیم؟ در ادامه‪ ،‬از که تجربــه نکرده‌انــد‪ .‬پس اگر دســت بــه کاری زدید همیشــه بخشــی از دلهره‌تان بــه این دلیل اســت که‬ ‫ترس‌هایــی خواهیم گفت کــه قــدرت تصمیم‌گیری را که نتیجــه‌اش بــه دلخواه‌تان تمام نشــد‪ ،‬فکــر نکنید می‌ترســید شکســت بخوریــد و بخش دیگــر آن بابت‬ ‫از مــا می‌گیرنــد‪ ،‬اما اگر یــاد بگیریم بــر ترس‌هایی که شکســت خورده‌اید‪ ،‬بلکه از این تجربــه درس بگیرید‪ .‬تــرس از موفقیــت اســت‪ .‬آدم‌هایــی کــه از موفقیت‬ ‫نمی‌گذارنــد توانایی‌های‌مان را به چالش بکشــیم غلبه ایــن تجربــه کمک‌تــان خواهــد کــرد که اشــتباهات می‌ترســند از خودشــان می‌پرســند‪« :‬اگه موفق بشــم‬ ‫بعــدش چــی می‌شــه؟ نکنــه یــه عالمــه کار خالــی‬ ‫کنیــم‪ ،‬خواهیم توانســت اهدافی را که دســت‌نیافتنی گذشــته‌تان را در تالش‌هــای بعــدی تکــرار نکنید‪.‬‬ ‫می‌نمایند به واقعیــت تبدیل کنیم‬ ‫شــه روی ســرم‪ ،‬طــوری که نتونــم از پس همه‌شــون‬ ‫‪ ‬‬ ‫از موفقیت می‌ترسید‬ ‫بربیام؟»پیشــنهاد می‌کنیــم بــرای اتفاقاتی کــه هنوز‬ ‫از شکست می‌ترسید‬ ‫به احتمــال زیاد تــرس از موفقیت کمتر بــه گوش‌تان نیفتاده‌انــد‪ ،‬از پیــش برنامه‌ریــزی نکنیــد‪.‬‬ ‫هرچــه در زندگــی اهــداف دورتــری داشــته باشــید‪ ،‬خورده اســت‪ .‬بله‪ ،‬همان طور که خیلی‌ها از شکســت برای کســی که از بیرون به قضیه نــگاه می‌کند‪ ،‬چنین‬ ‫ســخت‌تر خواهیــد توانســت بــه انتظاراتــی کــه از واهمه دارند‪ ،‬آدم‌هایی هم هســتند که از موفقیت‌های پرســش‌هایی احمقانه بــه نظر می‌رســند‪ ،‬در حالی که‬ ‫خودتان داریــد جامه عمل بپوشــانید‪ .‬در نتیجه‪ ،‬چون آن‌چنانی می‌ترســند‪ .‬بهبــود روابط اجتماعی‪ ،‬رشــد و برای شــما همیــن دغدغه‌هــای بی‌مورد آنقــدر جدی‬ ‫از شکســت می‌ترســید و فکــر می‌کنیــد بــه اهداف توســعه فردی و ارتقای شــغلی نمونه‌هایی از موفقیت و واقعــی هســتند کــه حتــی فکرشــان مضطرب‌تان‬ ‫مورد نظرتان دســت نخواهید یافــت‪ ،‬ترجیح می‌دهید هســتند که بســیاری از ما به آنهــا فکر می‌کنیم‪.‬‬ ‫می‌کنــد‪ .‬بجــای ایــن کــه بیهوده غصــه بخوریــد‪ ،‬به‬ ‫دســت روی دســت بگذارید و هیچ قدمــی در جهت بــه دنبــال هر نــوع موفقیتی که هســتید‪ ،‬ابتــدا باید خودتان بگویید‪« :‬درسته ســؤاالتی که االن توی ذهنمه‬ ‫تحقــق اهداف‌تــان برنداریــد‪ .‬امــا بــا این طــرز فکر این واقعیت را بپذیریــد که هیچ موفقیتی بدون تغییر چیزایــی هســتند کــه ممکنــه در آینده مجبور بشــم‬ ‫فقــط خودتان را عقــب می‌اندازیــد و هرگز‬ ‫بهشــون فکر بکنــم‪ ،‬اما واقعیت اینــه که در‬ ‫نخواهید توانســت بــه قابلیت‌هایــی که در‬ ‫حــال حاضــر دونســتن راه‌حل این ســؤال‌ها‬ ‫آدم‌هایی هم وجود دارند که‬ ‫وجودتان نهفته اســت پی ببرید‪.‬اجازه ندهید‬ ‫بــه دردم نمی‌خــوره و بعــدا می‌تونــم هــر‬ ‫ترس از شکســت بر شــما غلبــه کند‪.‬‬ ‫موقــع وقتش شــد براشــون یه چــاره‌ای پیدا‬ ‫از موفقیت‌های بزرگ می‌ترسند!‬ ‫می‌پرســید چرا؟ خــوب معلوم اســت‪ ،‬چون‬ ‫کنم‪».‬نیازی نیســت برای اتفاقاتــی که هنوز‬ ‫بی‌عملــی و دســت روی دســت گذاشــتن‬ ‫نیفتاده‌انــد از پیش تصمیم بگیریــد‪ .‬این کار‬ ‫بــه ضررتان تمــام خواهد شــد‪ .‬همــه ما در‬ ‫فقــط باعــث می‌شــود بی‌دلیــل بترســید و‬ ‫مقاطــع مختلفی از زندگی به لحظات سرنوشت‌ســازی حاصل نمی‌شــود‪ ،‬یعنی همیــن طور که قــدم به قدم نتوانیــد در قدم‌هــای بعدی درســت عمــل کنید‪.‬‬ ‫برمی‌خوریــم که اگر دســت بجنبانیم‪ ،‬زندگی‌مــان را از بــه موفقیت نهایــی نزدیک‌تر می‌شــوید‪ ،‬روند بعضی بیشــتر به اموری بپردازید کــه در حال حاضر می‌توانید‬ ‫ایــن رو بــه آن رو خواهند کرد و ایــن فقط به تصمیم امــور تغییر خواهد کــرد‪ .‬چون به ایــن تغییرات عادت انجام‌شــان دهیــد و غصــه چیزهایــی را نخوریــد که‬ ‫خودمان بســتگی دارد کــه به این فرصت‌ها پشــت پا ندارید‪ ،‬شــاید در ابتدا احســاس خوشــایندی نداشــته کنترل‌شــان از دســت‌تان خــارج اســت‪ .‬بجــای این که‬ ‫بزنیــم یــا از آن‌ها در جهــت تحقق اهداف‌مان ســود باشید‪.‬‬ ‫مــدام به فکــر اتفاقات آینده باشــید‪ ،‬همــه قدرت‌تان‬ ‫ببریم‪.‬یادتان نرود هیچ موفقیــت بزرگی بدون زحمت توصیه می‌شــود از این احســاس ناخوشــایند که چیزی را بــه کار بگیرید تــا موانعی را که امــروز پیش پای‌تان‬ ‫به دســت نمی‌آید‪.‬‬ ‫شــبیه ترس و اضطراب اســت به وحشــت نیفتید‪ ،‬چرا قــرار دارنــد از بین ببریــد‪ .‬مقصود این نیســت که به‬ ‫آدم‌های موفقــی که در برنامه‌هــای تلویزیونی حضور کــه ایــن دلهــره صرفاً یــک بخــش طبیعــی از فرآیند کل از آینــده چشــم بردارید‪ ،‬بلکه الزم اســت موانعی‬ ‫می‌یابنــد‪ ،‬یک شــبه به مدارج عالی نرســیده‌اند‪ .‬شــما موفقیــت اســت و چیز عجیب و غریبی نیســت‪.‬وقتی را که شــاید در آینده ســر راه‌تان سبز شــوند از همین‬ ‫‪  48 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪48 Kheradmand‬‬


‫وضعیت را توضیح داد نظریه ســایه «گوســتاو یونگ»‬ ‫اســت‪ .‬نظریه یونگ ابتدا در ســطح ناخــودآگاه فردی‬ ‫طرح شــد اما بعدها برای توضیــح پدیده‌های اجتماعی‬ ‫و در ســطح ناخودآگاه جمعی نیز به کار گرفته شــد‪.‬‬ ‫طبــق نظــر یونــگ‪ ،‬روان آدمــی متشــکل از همــه‬ ‫عواطــف‪ ،‬خصوصیات و ویژگی‌هایی اســت که شــاید‬ ‫به نظــر متضــاد بیاینــد‪ ،‬اما انســان به تمامــی آن‌ها‬ ‫نیــاز دارد‪ .‬روان انســان ترکیبی از تمام خصایص اســت‬ ‫و انســان برای زندگــی نیازمند تعادل بیــن ویژگی‌های‬ ‫روانــی خــود (اعــم از مثبــت و منفی) و اســتفاده به‬ ‫موقــع از همه ابعاد روان اســت‪ .‬اما معمــوالً به خاطر‬ ‫آموزه‌هــای تربیتــی یا اتفاقــات دوران کودکی‪ ،‬انســان‌‬ ‫بخشــی از روانش را ســرکوب می‌کند‪ .‬برای مثال ممکن‬ ‫اســت احساس غم یا خشم از ســوی فرد سرکوب شود‪.‬‬ ‫بخش ســرکوب شــده که ســایه نامیــده می‌شــود‪ ،‬از‬ ‫خودآگاه به ســمت ناخــودآگاه رانده می‌شــود‪ .‬اما به‬ ‫این معنی نیســت کــه از زندگــی فرد بیــرون می‌رود‪.‬‬ ‫آنچــه که طرد شــده تــا ابد در ســایه باقــی نمی‌ماند‪،‬‬ ‫بلکــه با مکانیزم‌هــای پیچیــده روانی رفتار فــرد را در‬ ‫کنتــرل خــود در مــی‌آورد‪ .‬آنچــه کــه رانده شــده‌‪ ،‬با‬ ‫نیرویــی قوی‌تر بــاز می‌گــردد‪ .‬از نظر یونــگ اگر این‬ ‫ســرکوب به صورت افراطی انجام شــود‪ ،‬به دلیل برهم‬

‫را می‌دهنــد‪.‬‬ ‫حــال بــه راز محبوبیــت تتلــو بــاز گردیــم‪ .‬ما طی‬ ‫چند دهه گذشــته جامعــه‌ی آرمان‌گرایــی بودیم که‬ ‫می‌خواســتیم کوچکتریــن و ضعیف‌تریــن اشــکال‬ ‫ناهنجــاری را هــم از جامعــه پــاک کنیــم‪ .‬ارزش‌ها‬ ‫و هنجارهایــی کــه طــی صدها ســال از طریق نظم‬ ‫خودجــوش اجتماعــی بــا تســاهل و تســامح پیش‬ ‫آمده‌بــود‪ ،‬به قوانیــن و قواعد ســختگیرانه‌ای تبدیل‬ ‫شــد که تخطی از آن‌هــا تحت هیچ شــرایطی جایز‬ ‫نیست ‪.‬‬ ‫بیشــتر کنش‌ها و حرف‌هایــی که از طــرف عرف با‬ ‫عمومی‬ ‫تساهل و تســامح پذیرفته می‌شد‪ ،‬در عرصه‬ ‫ِ‬ ‫مــورد نظارت دولــت با عنــوان ضدهنجــار‪ ،‬بر هم‬ ‫زننده نظم عمومی و مانند آن طرد و ســرکوب شــد‪.‬‬ ‫از پوشــش‌های ســنتی اقوام تا فحش‌هــای معمولی‬ ‫کــه در زندگــی روزمره همه مــا مورد اســتفاده قرار‬ ‫می‌گیــرد‪ ،‬از آب بــازی در پــارک تا دعــوای معمولی‬ ‫خانوادگی‪ ،‬همه از عرصه فرهنگ رســمی زدوده شد‪.‬‬ ‫این فشــار بیــش از همــه در عرصه زندگــی روزمره‬ ‫خــود را نشــان می‌دهــد‪ .‬از طرفی قواعــد و قوانین‬ ‫بســیار زیــادی برای کنتــرل و ارتقای زندگــی روزمره‬ ‫افــراد عرضه می‌شــود و از طرف دیگر ایــن قواعد با‬

‫نسلی که به صورت افراطی به برخی از ارزش‌ها و آداب‬ ‫اجتماعی گرایش داشته باشد‪ ،‬به صورت ناخودآگاه‬

‫بخش زیست نشده خود را در روان نسل بعد چون آرزوی‬ ‫وسوسه کننده‌ای جا خواهد گذاشت‬

‫خــودن تعــادل روان‪ ،‬همراه با آســیب‌هایی بــرای فرد‬ ‫اســت‪ .‬در نتیجه روان انسان از طریق بازگرداندن بخش‬ ‫ســرکوب شــده‪ ،‬برای برقراری تعادل تــاش می‌کند‪ .‬هر‬ ‫چه ســرکوب شدیدتر باشد‪ ،‬بازگشــت آن نیز پرقدرت‌تر‬ ‫و آســیب‌زننده‌تر خواهــد بــود‪ .‬بــه زبان ســاده روان‪،‬‬ ‫بــرای ایجاد تعادل پاســخ افراط را بــا تفریط می‌دهد‪.‬‬ ‫در مــورد جوامــع هــم چنین اســت‪ .‬نســلی کــه به‬ ‫صــورت افراطی به برخی از ارزش‌هــا و آداب اجتماعی‬ ‫گرایش داشــته باشــد‪ ،‬بــه صــورت ناخــودآگاه بخش‬ ‫زیســت نشــده خود را در روان نســل بعد چون آرزوی‬ ‫وسوســه کننده‌ای جا خواهد گذاشــت‪ .‬بــه این ترتیب‬ ‫ســایه این نســل به طرز پیچیده‌ای نســخه عمل نسل‬ ‫بعــدی را فراهم می‌کنــد‪ .‬ناخودآگاه جمعی با دســتی‬ ‫نامریــی دنبــال ایجــاد تعــادل در جامعــه اســت‪ .‬به‬ ‫همیــن دلیل اســت که گفته می‌شــود هــر چیزی ضد‬ ‫خــودش را تولیــد می‌کنــد‪ .‬برای مثال طی چند نســل‬ ‫ژاپنی‌هــا بــا ارزش‌هــای بســیار ســخت‌گیرانه نظم و‬ ‫قواعــد اجتماعــی زندگی کرده‌انــد‪ ،‬آن‌ها کمتــر اجازه‬ ‫اســتراحت‪ ،‬تفریح‪ ،‬لــذت از ‪ ‬زندگی و حتی تنبلی کردن‬ ‫را بــه خود می‌دادند‪ .‬گفته می‌شــود بخشــی از نســل‬ ‫جدیــد با ســبک زندگی ولنگار خود پاســخ ایــن افراط‬

‫‪  47 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫ســخت‌گیری زیاد و حتی به پشــتوانه نیروی نظامی‬ ‫اجــرا می‌شــود‪ .‬لبــاس رســمی‪ ،‬لبــاس غیررســمی‪،‬‬ ‫خوردنی‌ها‪ ،‬نوشــیدنی‌ها‪ ،‬عقاید‪ ،‬صحبت‌ها و ‪ ...‬برای‬ ‫تــک تک این‌هــا قواعد نوشــته و نانوشــته متنوعی‬ ‫وجــود دارد که فرد هر لحظه خود را در فشــار عمل‬ ‫به آن‌ها احســاس می‌کند‪ .‬نمونه اعــای عمل به این‬ ‫قواعد را می‌توان در فیلم‌های صدا و ســیما مشاهده‬ ‫کــرد‪ .‬جایی کــه در آن آدم خوب‌ها بــه قول معروف‬ ‫«حتی دســت توی دماغشــان نمی‌کنند‪ ».‬آیا جامعه‬ ‫از این همه کنترل و قاعده به ســتوه نیامده اســت؟‬ ‫آیا تتلو و محبوبیتش ســایه ما نیســت که به ســوی‬ ‫مــا باز گشــته اســت؟ آیا نســل جدید بــا عالقه به‬ ‫تتلــو و همــه رفتارهــای ضدهنجارش‪ ،‬پاســخ افراط‬ ‫نســل‌های قبلــی را نمی‌دهد؟‬ ‫شــاید واقعاً حجم قوانیــن و هنجارها بیش از تحمل‬ ‫جامعه اســت‪ .‬شــاید جامعه از این همه پاســتوریزه‬ ‫بودن خســته شــده‪ ،‬شــاید زمــان آن رســیده عرصه‬ ‫زندگــی روزمره به عــرف و نظم خودجــوش اجتماعی‬ ‫سپرده شود‪.‬‬ ‫ایرنا‬ ‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪47 Kheradmand‬‬


‫آیا تتلو سایه خود ما است؟‬ ‫سپیدهاکبرپوران‬ ‫ُپســت اخیر یک خواننــده جنجالی و زیرزمینی در اینســتاگرام با حــدود ‪ ۱۶‬میلیون‬ ‫کامنت‪ ،‬رکوردشــکنی کرد و شگفتی بســیاری از ناظران و تحلیلگران مسائل اجتماعی‬ ‫را برانگیخت‪ .‬چه بســا راز این رکوردشــکنی در شکســتن قواعدی باشد که به صورت‬ ‫افراطی بر عرصه زندگی روزمره تحمیل شــده اســت‪.‬‬ ‫بــه گــزارش گــروه تحلیــل‪ ،‬تفســیر و پژوهش های خبــری ایرنــا‪ ،‬اخبــار مربوط به‬ ‫ت و کارهای «امیرحســین مقصودلو» معروف به تتلو‪ ،‬هر چنــد وقت یک بار‬ ‫فعالیــ ‌‬ ‫توجــه افکار عمومی را به خود جلب می‌کند؛ حواشــی‌ای کــه طرفدارانش را به وجد‬ ‫مــی‌آورد و ناظران خامــوش را در بهت و حیــرت فرو می‌برد‪.‬‬ ‫او که ســال ‪ ۹۲‬از ســوی پلیس امنیت اخالقی بازداشــت شــده بود‪ ،‬بعدها با آهنگ‬ ‫«خلیــج مســلح فارس» از عرشــه یک شــناور نظامی ســردرآورد‪ .‬یک بــار هم بدون‬ ‫دعوت ســر تمریــن تیم پرســپولیس حاضر شــد‪ .‬کمی بعــد‪ ،‬از «تتلیتی‌هــا» (نامی‬ ‫کــه برای طرفدارانش برگزید) خواســت کــه در کامنت‌ها «بغبغو» کننــد و در کمال‬ ‫شــگفتی هــزاران نفر با نوشــتن بغبغو‪ ،‬تتلیتی بــودن خود را ابــراز کردند‪.‬‬ ‫دو ســال بعد از این اتفاق با ایســتادن کنار حجت االســام «سیدابراهیم رئیسی» وارد‬ ‫کارزار انتخابات شــد و بعد در جشــن خبرگزاری «فارس» مورد تقدیر «حمید رسایی»‬ ‫قرار گرفت‪.‬‬ ‫تتلــو پــس از انتخابات ‪ ۹۶‬از عرصه سیاســی فاصله گرفت‪ .‬از کشــور خارج شــد و با‬ ‫فحاشــی‌های رکیــک در اینســتاگرامش توجه‌هــا را به خــود جلب کــرد؛ فحش‌های‬ ‫رکیکی که تا روی ســن اجرای کنســرت در گرجســتان ادامه پیدا کرد و واکنش کاربران‬ ‫را به همراه داشــت‪.‬‬ ‫‪  46 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫اینــک دوبــاره تتلــو خبرســاز شده‌اســت؛ ایــن بار بــا شکســتن رکــورد کامنت در‬ ‫اینســتاگرامش‪ .‬تتلو هفته گذشته از مخاطبانش خواســته بود که کامنت‌های پستش‬ ‫را بــه باالی ده میلیون برســانند‪ ،‬تا آلبوم جدیدش را منتشــر کند‪ .‬هدف او شکســتن‬ ‫رکورد «کایلی جنر» خواهر «کیم کارداشــیان» ســلبریتی حاشــیه ســاز آمریکایی بود‬ ‫کــه بــا ‪ ۱۴۶‬میلیــون دنبال‌کننده‪ ،‬بــرای یکی از پســت‌هایش نزدیک بــه ‪ ۱۰‬میلیون‬ ‫کامنــت دریافــت کرده‌بــود‪ .‬حاال تتلو بــا حدود ‪ ۲‬میلیــون دنبال کننــده‪ ،‬نزدیک به‬ ‫‪ ۱۶‬میلیــون کامنــت دریافــت کرده و بــا فاصله زیاد رکــورد اینســتاگرام را جا به جا‬ ‫کرده‌اســت؛ آماری کــه همچنان رو به افزایش اســت‪ .‬‬ ‫آنچــه کــه تحلیل‌گران اجتماعــی را گیج کرده محبوبیــت روز افزون تتلــو‪ ،‬علی رغم‬ ‫تمــام رفتارهــای ضــد و نقیض‪ ،‬هیجانــی‪ ،‬ضد فرهنگش اســت‪ .‬چرا مــردی که روی‬ ‫ســن بــا رکیک‌ترین الفاظ فحــش می‌دهــد‪ ،‬رفتاری نســبتاً ضدهنجــار دارد و حتی‬ ‫بــرای طرفدارانش احترام قایل نیســت‪ ،‬چنین طرفداران پروباقرصــی دارد؟ چرا روز به‬ ‫روز بــر محبوبیت و شــهرتش افزوده می‌شــود؟ تــا جایی که در ویکی‌پدیــا در مورد‬ ‫تتلیتی‌هــا نوشــته شده‌اســت «تتلیتی‌ها کــه عموماً نوجوان هســتند با هم شــبکه‬ ‫می‌شــوند و در‪ ‬فضــای مجازی‪ ‬حضــور دارند‪ .‬تتلیتی‌ها از رســوم و آیین‌های خاصی‬ ‫برخوردارنــد‪ .‬از جمله آن‌ها "دوره پاکی" نــام دارد که در آن تتلیتی‌ها باید نیت کرده‪،‬‬ ‫و از گنــاه و انــرژی منفی و بدی کردن خــودداری کنند‪ ».‬چه چیزی بــه این خواننده‬ ‫خــام و هیجــان‌زده این قــدرت را داده که حداقل برای تتلیتی‌هــا در نقش یک رهبر‬ ‫اجتماعی ظاهر شــود و در مــورد اصول زندگی موعظه کنــد؟‪ ‬راز محبوبیت‪ ،‬نفوذ و‬ ‫قدرت او در چیســت؟‬ ‫بــا رویکردهــای متفاوتی می‌توان به این مســاله پرداخت و ‪ ‬جوانب ناشــناخته‌اش را‬ ‫از زوایــای متفاوتــی می‌تــوان دید‪ .‬یکــی از نظریه‌هایی که با کمــک آن می‌توان این‬ ‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪46 Kheradmand‬‬


‫‪  45 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪45 Kheradmand‬‬


‫‪  44 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪44 Kheradmand‬‬




‫ خب‪ ،‬آن زن را نکشــت‪ .‬اما در هر حال نمی‌خواســت محبــوب اســت‪ ،‬بــا فشــار‌های زیــادی برای‬‫او را بکشــد‪ .‬او آنقدر ســاخته و پرداخته شده است که دنبالــه‌ای رضایت‌بخــش روبه‌رو شــده‌اید‪ .‬آیا‬ ‫برای راضــی کردن توقــع طرفداران‌تان عصبی‬ ‫نمی‌شود کشتش‪.‬‬ ‫و تحت فشــار بودید؟‬ ‫ منظورتــان این اســت که آیــا این موضــوع آینده‌ام‪،‬‬‫کدام شخصیت را می‌گویید؟‬ ‫‪ -‬خاله لیدیا‪.‬‬

‫شــهرت ادبــی‌ام را تبــاه می‌کند؟ اگــر ‪ ۳۵‬ســاله بودم‬ ‫کامال حق داشــتید چنین پرسشــی را مطــرح کنید‪ .‬اما‬ ‫چنیــن موضوعی دغدغه‌ام نیســت‪.‬‬

‫‪ -‬چنــد نکته در کتاب اســت که آن‌هــا اصال متوجهش‬

‫این رمان شــما را تــکان داد؟‬

‫اعتقــاد دارنــد‪ .‬بــه ســازندگان ســریال راهــی بــرای‬ ‫برون‌رفــت از این موضــوع دادم‪ .‬بنابراین آن‌ها به چند‬ ‫دلیل بازیگــران چندنژادی برای ایفای نقش در ســریال‬ ‫انتخــاب کردند‪ :‬یــک‪ ،‬داســتان را به‌روز کننــد‪ .‬دو‪ ،‬در‬ ‫اساســنامه شــبکه ‪ Hulu‬مــاده‌ای برای قائل شــدن به‬ ‫تنوع نژادی ذکر شــده اســت‪ .‬ســه‪ ،‬ســریالی که همه‬ ‫بازیگرانش سفیدپوست باشــند‪ ،‬تماشایش خسته‌کننده‬ ‫می‌شود ‪.‬‬

‫را از روزنامه‌هــا قیچــی می‌کردیــم و دربــاره تمــام‬ ‫چیز‌هایــی که حــاال موضــوع بحث‌ها و علــل نزاع‌ها‬ ‫هســتند‪ ،‬صحبت می‌شد‪.‬‬

‫تــا به حــال پیش آمده که ســازندگان ســریال‬ ‫بخواهند پیرنگ و شــخصیت‌ها را وارد مسیری‬ ‫کنند که احســاس کنید به قوانیــن جهانی که آیــا پیــش از اینکــه «وصیت‌هــا» را بنویســید‪ ،‬رمــان‬ ‫ســاخته‌اید‪ ،‬تخطی م ‌یکنند؟‬ ‫«سرگذشــت ندیمه» را دوباره خواندیــد؟ چه چیزی در‬

‫رمــان «وصیت‌هــا» به انــدازه رمان نخســت‬ ‫پیچیده نیســت و پایانی باز ندارد‪ .‬چنین کاری‬ ‫را عامدانه انجام دادید و خواســتید داســتانی‬ ‫ارایــه کنیــد که حــس پایــان را بــه مخاطب‬ ‫بدهد؟‬

‫ وای‪ ،‬نمی‌دانم‪ .‬این رمان قطعیت بیشــتری دارد‪ .‬یکی‬‫می‌گفــت‪« :‬وای‪ ،‬چه پایان شــادی‪ ،‬خــب‪ ،‬البته نه برای‬ ‫همه شــخصیت‌ها‪ ».‬پایانــی مثبت‌تــر از آن چیزی که‬ ‫در مراحلــی از رمــان انتظــار دارید‪ ،‬پیــش می‌آید‪ .‬من‬ ‫فرزند جنگ جهانی دوم هســتم‪ .‬در سال ‪ ۱۹۴۲‬دنیایی‬ ‫کامال ســیاه داشتیم‪.‬‬

‫نشــده‌اند‪ ،‬امــا می‌توانیــد بفهمیــد چرا متوجه‌شــان ‪ -‬البتــه که خواندم‪ .‬همچنین ســراغ پوشــه‌ای رفتم که از اینکه کتاب‌تان طنین سیاســی جدیدی دارد‬ ‫در آن بریده‌هــای روزنامــه را نگهــداری می‌کنم‪ .‬چون و گاهــی آن را نمــاد مقاومــت می‌نامید‪ ،‬چه‬ ‫نشــده‌اند‪ ،‬چون ســریال تلویزیونی می‌ســازند‪.‬‬ ‫در کتــاب‪ ،‬شــخصیت‌ها بــه برترپنــداری نژاد ســفید در آن زمــان اینترنتی وجود نداشــت و ما یادداشــت‌ها احساسی دارید؟‬

‫اینکــه مخاطبان شــما در دنیای سیاســت این‬ ‫روز‌هــا طنین‌هایی از پادآرمانشــهر داســتانی‬ ‫شــما می‌شــنوند‪ ،‬به نوعی رنج‌آور اســت؟‬

‫در رمــان «وصیت‌هــا» خاله لیدیا شــخصیتی‬ ‫پیچیده‌تــر و دلســوزتر‪ ،‬قربانــی و در عیــن‬ ‫حــال خطــاکار دارد‪ .‬طــی این چنــد دهه این‬ ‫شــخصیت چطور در ذهن‌تان دگرگون شــد و‬ ‫چــرا تصمیم گرفتیــد او را شــخصیت محوری‬ ‫دنبالــه رمان قــرار دهید؟‬

‫ چطور در نظــام دیکتاتوری توتالیتر به فردی عالیرتبه‬‫بدل می‌شــوید؟ یــا از ابتدا اعتقادی راســخ داشــته‌اید‬ ‫کــه احیانــا بعد‌هــا تطهیر می‌شــوید یــا فرصت‌طلب‬ ‫هســتید‪ .‬یــا شــاید هم می‌ترســید یــا ممکن اســت‬ ‫ترکیبــی از همــه این‌ها باشــد‪ .‬من ترس را شــماره اول‬ ‫قــرار می‌دهــم‪ :‬اگر این کار را نکنم‪ ،‬کشــته می‌شــوم‪.‬‬ ‫‪ ‬خالــه لیدیــا همیشــه باالرونده اســت‪ ،‬پــس به قله‬ ‫صعــود می‌کند‪ .‬او بــه راحتی آزرده نمی‌شــود‪ ،‬اما مثل‬ ‫بعضی‌هــا اعتقــادی راســخ ندارد‪ .‬درســت مثــل جی‪.‬‬ ‫ادگار هــوور (اولیــن رییــس اداره تحقیقات فــدرال یا‬ ‫اف‌بــی‌آی)‪ ،‬خالــه لیدیا متوجــه می‌شــود می‌تواند از‬ ‫افــراد سوءاســتفاده کنــد و کارش را علنی نکند‪.‬‬

‫ از دیدگاه سیاســی‪ ،‬نتیجه دلخواه «سرگذشت ندیمه»‬‫این بوده اســت که به عنوان اثری تاریخــی در هاله‌ای‬ ‫از ابهــام قرار بگیرد‪ ،‬بنابراین صحیح بودن هشــدار‌های‬ ‫جــدی‌ام ثابت نمی‌شــوند‪ .‬تاریخ وظیفه خــودش را به‬ ‫سرانجام نرسانده است‪.‬‬

‫‪ ‬بــا ظهــور برترپنــداری نــژاد ســفید‪ ،‬این الیــه هرگز‬ ‫کنار گذاشــته نشــد‪ ،‬همیشه حضور داشــت‪ ،‬اما کسی‬ ‫راه را بــاز کــرد‪ .‬درباره آیین‌هــای مذهبی کــه زنان را‬ ‫فرمانبــردار می‌دانســتند‪ ،‬صحبت شــد‪ .‬کودک‌ربایی به‬ ‫موتیفی بدل شــد کــه به اندازه عمر انســان روی زمین‬ ‫قدمت داشــت‪ .‬وای خــدا‪ ،‬اجبار زنان به داشــتن فرزند‬ ‫در جنگ تــروآ روی داد‪.‬‬

‫اولین‌بــاری که ایــده نوشــتن «وصیت‌ها»‬ ‫به از رویداد‌هــای اخیــر چــه چیزی طــرز تفکر‬ ‫نوشــتن‬ ‫ذهن‌تان رســید‪ ،‬کی بود و آیا قبال‬ ‫امــابههیچ‌وقت شما را شــکل داد؟‬ ‫ایــن رمان فکــر کــرده بودید‪،‬‬ ‫‌‪ -‬نمی‌خواهــم خیلی دقیق باشــم‪ ،‬چون به این شــکل‬ ‫ســراغش نرفته بودید؟‬ ‫به خواننــده دیکته می‌کنی و ترجیــح می‌دهم بگذارم‬ ‫ همیشــه به آن فکر می‌کردم‪ .‬اخیرا به یادداشت‌هایم‬‫بازگشــتم و دیدم در ســال ‪ ۱۹۹۱‬به دنباله «سرگذشت‬ ‫ندیمه» فکــر می‌کردم‪ .‬پس همان وقت دســت به کار‬ ‫شــدم تا ببینم کار به کجا می‌رســد‪.‬‬

‫بــا اثــری که بــه انــدازه «سرگذشــت ندیمه»‬ ‫‪  41 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫ مــن هیچ کنترلــی روی این موضوع نــدارم‪ .‬به نظرم‬‫اســتفاده از لباس‌هــای ندیمه‌هــا به عنوان بخشــی از‬ ‫رونــد اعتــراض‪ ،‬کاری درخشــان بود‪ .‬نمی‌توانســتند از‬ ‫آنجا بیرون‌شــان کننــد‪ ،‬مزاحمتــی ایجــاد نمی‌کردند‪،‬‬ ‫هیچ حرفی نمی‌زدند‪ ،‬اما قابل مشــاهده بودند و همه‬ ‫می‌دانســتند منظورشــان از این کار چه بــود‪ .‬بنابراین‬ ‫پوشــیدن لباس‌های ندیمه‌ها ترفندی درخشــان است‪.‬‬

‫خودشــان به موضوع بیندیشــند‪ .‬به همین دلیل است‬ ‫کــه وقتی مردم می‌پرســند چــه بالیی ســر آف‌رد آمد‪،‬‬ ‫می‌گویــم انتخــاب با شماســت‪ .‬تاریخ پــر از آدم‌هایی‬ ‫اســت که ناپدید شــده‌اند و قــادر نیســتید ردپایی از‬ ‫آن‌ها پیدا کنید‪ .‬شــما دوســت دارید پایان این داســتان‬ ‫چگونه باشد؟‬

‫آف‌رد در «سرگذشــت ندیمــه» و خالــه لیدیا‬ ‫در «وصیت‌هــا» نمی‌داننــد آیــا کســی پیدا‬ ‫می‌شــود کــه نوشــته‌های آن‌هــا را بخواند و‬ ‫آیــا داستان‌های‌شــان بــرای کســی اهمیــت‬ ‫دارد یــا نه‪ .‬پرسشــم این اســت کــه آیا چنین‬ ‫چیزی دیدگاه‌های شــما را به نوشــتن‪ ،‬میل‌تان‬ ‫بــه برقــراری ارتباط بــا خواننده‌هــا و ترس از‬ ‫اینکه شــاید اثرتان تاثیری نداشته باشد‪ ،‬نشان‬ ‫می‌دهد؟‬

‫ چنیــن چیــزی در مــورد همــه نویســنده‌ها صدق‬‫می‌کنــد‪ ،‬همه نویســنده‌ها‪ .‬حتی زمانی که نوشــته‌اید‬ ‫و آن را برای ناشــر می‌فرســتید به این فکر می‌کنید که‬ ‫نکند ویراستار نوشــته‌تان را از بین ببرد؟ آن وقت است‬ ‫که هرگــز خواننده‌ای ندارید‪ .‬هر بار که ابــزاری را روی‬ ‫ســطحی می‌گذارید تا بنویســید‪ -‬نمی‌گویــم قلم روی‬ ‫کاغــذ می‌گذاریــد‪ ،‬چون ممکــن اســت بخواهید روی‬ ‫ســنگ یا درخت بنویسید‪ -‬خواننده‌ای را در ذهن دارید‬ ‫و همیشــه خواننده‌ای از آینده را تجســم می‌کنید مگر‬ ‫اینکه شــخصی پشــت سر شــما باشــد و همان موقع‬ ‫نوشــته‌تان را بخواند‪.‬‬ ‫بقیه در صفحه ‪52‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪41 Kheradmand‬‬


‫گفت‌وگوینیویورک‌تایمز‬ ‫با مارگارت اتوود‪،‬‬ ‫نویسنده‬ ‫«سرگذشت ندیمه»‬

‫‪MARGARET ATWOOD‬‬ ‫می‌شــدند و یکــی از این چه می‌شــد اگر‌هــا این بود‪ :‬تلویزیونی «سرگذشــت ندیمه» به آن‌ها اشاره‬ ‫بهار سرلک‬ ‫کامــا به این موضــوع معتقدم که نظام‌هــای توتالیتر شده اســت‪ .‬آیا آگاهانه سعی داشتید داستان‬ ‫مــارگارت اتــوود دســت‌کم ســه دهه به فکر نوشــتن دوام نمی‌آورنــد‪ .‬برخــی از این نظام‌ها بیشــتر از بقیه را بــا این عناصــر پیش ببرید؟‬

‫ادامه رمان پادآرمانشــهری «سرگذشــت ندیمــه» نبود‪.‬‬ ‫شــاید اگر خواننــده‌ای از او می‌خواســت ایــن ادامه را‬ ‫بنویســد‪ ،‬اتــوود در جــواب می‌گفت‪« :‬فقــط یک بار‬ ‫می‌توانید بدون تجهیزات از ســاختمان امپایر اســتیت‬ ‫بــاال بروید‪.‬اگــر برای بــار دوم تــاش کردیــد‪ ،‬مطمئن‬ ‫باشــید ســقوط می‌کنید‪».‬‬ ‫‪ ‬روزنامه اعتمــاد‪ :‬اما روی کار آمــدن دونالد ترامپ به‬ ‫«سرگذشــت ندیمه» را بــه صدر جــدول پرفروش‌ترین‬ ‫کتاب‌هــا رســاند و نســخه انگلیســی این کتــاب بیش‬ ‫از ‪ ۸‬میلیــون جلــد در سراســر دنیا فروخته شــد‪ .‬زنان‬ ‫بــرای اعتراض بــه محدودیت‌هــای حقوق بــاروری با‬ ‫لبــاس ندیمه‌ها در محوطــه بیرونی ســازمان‌ها تجمع‬ ‫می‌کردنــد و در همیــن روز‌ها بود که دســت‌اندرکاران‬ ‫شــبکه ‪ Hulu‬تصمیم گرفتند اقتباس تلویزیونی این اثر‬ ‫را جلــوی دوربین ببرند‪.‬‬ ‫شــاید همین اتفاقــات کافی بــود تا اتوود که امســال‬ ‫‪ ۸۰‬ســاله می‌شــود‪ ،‬تصمیم بگیــرد باالخــره دنباله این‬ ‫رمان را بنویسد‪ .‬این نویســنده کانادایی پس از ‪ ۳۴‬سال‬ ‫دنباله «سرگذشــت ندیمه» را با عنوان «وصیت‌ها» (در‬ ‫ایران فعال با این عنوان معرفی و شــناخته شــده است)‬ ‫منتشــر کرد‪ .‬این اثــر آنقدر مورد اقبال قــرار گرفت که‬ ‫پیش از اینکه روی پیشــخوان کتابفروشــی‌ها جا بگیرد‪،‬‬ ‫به فهرســت نامزد‌های نهایی من بوکــر راه یافت‪.‬‬

‫دوام آورده‌انــد‪ .‬زمانی که ســقوط می‌کننــد چه چیزی‬ ‫سقوط‌شــان را رقــم زده؟ ‪ ‬خب‪ ،‬ســناریو‌های مختلفی‬ ‫وجــود دارد‪ .‬از درون می‌پاشــند‪ ،‬پاکســازی الیت‌هــا؛‬ ‫حمله‌هــای بیرونی؛ جانشــینی نســل‌ها‪ .‬نســل اول با‬ ‫اشــتیاقی مثــال زدنی ســر کار می‌آید‪ ،‬نســل دوم روی‬ ‫اجرای حکومت تمرکز دارد و نســل ســوم به تدریج به‬ ‫ایــن فکــر می‌کند کــه دارند چــه کار می‌کنند؟‬

‫پــس از قرار گرفتــن دونالد ترامپ بر مســند‬ ‫ریاســت‌جمهوری‪ ،‬فروش «سرگذشت ندیمه»‬ ‫افزایــش یافــت و خواننده‌هــا معتقــد بودند‬ ‫داســتان آن شــدیدا با این دوره تناســب دارد‪.‬‬ ‫حتــی برخــی عناصر داســتان بــا رویداد‌های‬ ‫جــاری مانند لغو کــردن حقوق بــاروری‪ ،‬جدا‬ ‫کــردن والدیــن از فرزندان‌شــان در مرز‌هــا‬ ‫و هــدف قــرار گرفتــن اقلیت‌هــا توســط‬ ‫برترپندار‌های نژاد ســفید‪ ،‬در یک راســتا قرار‬ ‫می‌گیرنــد‪ .‬می‌تــوان این‌طور قلمــداد کرد که‬ ‫بخشــی از دلیل نوشــتن دنباله ایــن رمان این‬ ‫بــود که می‌خواســتید بــه توازی‌هــای جدید‬ ‫اشــاره کنید؟‬

‫ ســعی داشــتم داســتان را طوری بســازم کــه در آن‬‫تناقض‌های چشمگیری وجود نداشــته باشد‪ .‬سازندگان‬ ‫ســریال رویداد‌هــا را بــه‌روز کردنــد‪ ،‬بنابرایــن بــرای‬ ‫بســیاری از مســائل محدوده زمانی را در نظر نگرفتیم‪.‬‬

‫در فصــل دوم ســریال «سرگذشــت ندیمه»‪،‬‬ ‫نیکــول‪ ،‬بچــه آف‌رد را به صــورت قاچاقی از‬ ‫کشــور خــارج و به کانــادا می‌بــرد‪ .‬نیکول در‬ ‫پیرنگ رمان جدیدتان شــخصیتی محــوری را‬ ‫ایفا می‌کند‪ .‬آیا ایده شــخصیت او را از سریال‬ ‫و تصمیــم گرفتید در دنباله رمان آن را بســط‬ ‫بدهید؟‬

‫ نــه‪ ،‬نیکــول اســم من بــود‪ .‬متوجه خواهید شــد که‬‫من پس‌زمینه‌هایی را در پشــت صحنه برای ســازندگان‬ ‫فیلــم خالی گذاشــتم‪ ،‬بنابرایــن بر عهده آنهاســت که‬ ‫آدم‌هــا را بــه عنوان مهــره‌ای در پیرنگ چطــور از مرز‬ ‫رد کنند‪.‬‬

‫شــما در ساخت ســریال هم ســهم عمده‌ای‬ ‫را بــه خــود اختصــاص دادید‪ .‬در این ســریال‬ ‫داســتان آف‌رد از مقیاس رمان نخســت شــما‬ ‫‪ -‬نــه‪ ،‬نه‪ .‬چنیــن چیز‌هایی همیشــه در هر کشــوری فراتــر مــی‌رود‪ .‬این روند شــبیه به چــه بود؟‬

‫حضور دارنــد‪ .‬برترپنداری‌های نژاد ســفید وجود دارند‬ ‫و زمانی که شــرایط برای‌شــان مهیا باشــد خودشــان را‬ ‫نشــان می‌دهنــد همان‌طور که حــاال در ایاالت متحده‬ ‫امریــکا روی کار آمده‌اند‪.‬‬

‫ من در ســاخت ســریال تاثیر داشــتم‪ ،‬اما هیچ قدرتی‬‫نداشــتم‪ .‬ایــن دو‪ ،‬یــک دنیا با هــم فاصلــه دارند‪ .‬من‬ ‫از آن دســت افرادی نیســتم که پــای هر قــراردادی را‬ ‫امضــا کنــم‪ .‬در نتیجه با بروس میلر گفتگــو می‌کردم و‬ ‫چیز‌هایــی مثل «نمی‌توانــی آن آدم را بکشــی» را با او‬ ‫در میان می‌گذاشــتم‪.‬‬

‫زمانی که اعالم کردید دنباله رمان «سرگذشــت‬ ‫ندیمــه» را می‌نویســید‪ ،‬گفتیــد این رمــان را‬ ‫به قصد پاســخ به پرســش‌هایی می‌نویســید‬ ‫کــه خواننــدگان سال‌هاســت دربــاره گیلیاد وقایع رمان «وصیت‌ها» ‪ ۱۵‬ســال بعد از زمان‬ ‫رمان نخســت روی می‌دهــد‪ ،‬امــا در پیرنگ‬ ‫می‌پرســند‪ .‬این پرســش‌ها چــه بودند؟‬ ‫‪ -‬همــه این پرســش‌ها بــا «چه می‌شــد اگر» شــروع آن عناصــری تنیــده شــده‌اند که در ســریال به این حرف عمل هم کرد؟‬

‫‪  40 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪40 Kheradmand‬‬


‫جالــب اســت بدانیــد ژاک شــیراک تنها سیاســتمدار‬ ‫فرانســوی اســت کــه دو بــار به‌عنــوان نخســت‌وزیر‬ ‫ایــن کشــور انتخــاب شــده اســت‪ .‬ماجــرای دومین‬ ‫نخســت‌وزیری ژاک شــیراک بــه ســال ‪ ۱۹۸۶‬بــاز‬ ‫می‌گــردد‪ .‬در آن زمــان «فرانســوا میتــران» (‪François‬‬ ‫‪ ،)Mitterrand‬ســکان ریاســت‌جمهوری فرانســه را در‬ ‫اختیــار داشــت و به‌رغــم اینکــه بســیاری از نزدیکان‬ ‫«میتران» تمایل داشــتند تا او «ژاک چابــان دلماس» را‬ ‫به‌عنوان نخســت‌وزیر فرانســه انتخاب کند‪« ،‬میتران»‬ ‫ژاک شــیراک را بــرای دومیــن بــار به‌مقــام‬ ‫نخســت‌وزیری فرانســه برگزیــد‪.‬‬

‫بــه دور دوم کشــید و ناآرامی‌ها و شــلوغی‌های زیادی‬ ‫را به‌دنبــال داشــت‪ .‬در نهایــت ژاک شــیراک در دور‬ ‫دوم انتخابات ریاســت‌جمهوری فرانســه در سال ‪۲۰۰۲‬‬ ‫توانســت برنــده میدان باشــد‪ ،‬امــا مخالفیــن زیادی‬ ‫هم پیــدا کرد و مجلــه معروف «اکونومیســت» (‪The‬‬ ‫‪ )Economist‬در مقاله‌ای در ســال ‪ ،۲۰۰۶‬ژاک شــیراک‬ ‫را نامحبوب‌ترین ســاکن کاخ الیــزه در تاریخ جمهوری‬ ‫پنجم فرانســه دانست‪.‬‬

‫ژاک شیراک و شهرداری پاریس‬

‫پــس از کناره‌گیــری از هیئت دولت فرانســه‪،‬‬ ‫ژاک شــیراک که ســودای ریاســت‌جمهوری را‬ ‫در ســر داشــت روانه شــهرداری پاریس شد و‬ ‫از ســال ‪ ۱۹۷۷‬تا ‪ ،۱۹۹۵‬شــهردار این شهر زیبا‬ ‫و رویایی بــود‪ .‬هواداران ژاک شــیراک مدعی‬ ‫هســتند او در مقام شــهردار‪ ،‬خدمات زیادی‬ ‫را برای ســالمندان و توان‌یابان پاریســی انجام‬ ‫داده اســت‪ ،‬امــا این ســکه روی دیگــری نیز‬ ‫دارد و پرونده‌هــای زیادی در خصوص فســاد‬ ‫شــیراک در دوران ریاست شــهرداری پاریس بر علیه او‬ ‫تشکیل شد‪.‬‬

‫ژاک شیراک و ریاست‌جمهوری فرانسه‬

‫فعالیت‌های شــیراک از عزم او برای حضور در باالترین‬ ‫جایگاه سیاســی فرانســه خبر می‌داد و به‌همین منظور‬ ‫چندین بار نامزد ریاســت‌جمهوری شــد و فعالیت‌های‬ ‫گســترده تبلیغاتی را انجــام داد‪ .‬یکی از ایــن موارد به‬ ‫ســال ‪ ۱۹۸۸‬باز می‌گردد که در آن زمان ژاک شــیراک در‬ ‫دور اول انتخابــات تنها‪ ۲۰‬درصد از آرا را بدســت آورد و‬ ‫در دور دوم نیــز ‪ ۴۶‬درصد از آرا را از آن خود کرد تا این‬ ‫انتخابات را به رقیبش‪« ،‬فرانســوا میتــران»‪ ،‬واگذار کند‪.‬‬ ‫در نهایــت رؤیــای شــیراک بــه واقعیــت پیوســت و‬ ‫در انتخابــات ســال ‪ ۱۹۹۵‬فرانســه توانســت مقــام‬ ‫ریاســت‌جمهوری این کشــور را از آن خود کنــد‪ .‬او در‬ ‫دور اول این انتخابات ‪ ۲۰.۸‬درصد از آرا را بدســت آورد‬ ‫و در دور دوم نیــز ‪ ۵۲.۶‬درصد آرا را از آن خود کرد‪ .‬ژاک‬ ‫شــیراک برای رســیدن به ریاســت‌جمهوری وعده‌های‬ ‫مختلفی داده بــود که مهم‌ترین ایــن وعده‌ها‪ ،‬کاهش‬ ‫مالیات و ایجاد شــغل بود‪ ،‬اما سیاســت‌های او در چند‬ ‫ماه اول ریاســت‌جمهوری رضایت کارگران فرانســوی را‬ ‫بدست نیاورد‪ .‬ژاک شــیراک که فرماندهی کل نیرو‌های‬ ‫فرانســه را نیــز در اختیــار داشــت‪ ،‬بودجــه نیرو‌های‬ ‫مســلح را کاهش داد و در سال ‪ ۱۹۷۷‬و ‪ ۲۰۰۰‬دو فروند‬ ‫نــاو هواپیما‌بر فرانســوی را از چرخه فعالیت خارج کرد‬ ‫و تــا ســال ‪ ،۲۰۰۱‬نیرو‌هــای مســلح فرانســه هیچ ناو‬ ‫هواپیمابری در اختیار نداشــت‪.‬‬ ‫ژاک شــیراک در ســال ‪ ۲۰۰۲‬و زمانی که ‪ ۶۹‬ســال سن‬ ‫داشــت کمپیــن دیگــری بــرای نامــزدی در انتخابات‬ ‫ریاســت‌جمهوری فرانســه ب ‌هراه انداخت و در دور اول‬ ‫انتخابــات ریاســت‌جمهوری فرانســه در آوریل همان‬ ‫ســال ‪ ۲۰‬درصد آرا را از آن خود کرد‪ .‬در نتیجه انتخابات‬ ‫‪  39 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫س ‌وء‌قصد به جان ژاک شیراک‬

‫در تاریــخ چهاردهــم جــوالی ســال ‪ ۲۰۰۲‬و در زمــان‬ ‫برگــزاری «جشــن‌های روز ملــی فرانســه» (‪Bastille‬‬ ‫‪ ،)Day‬فــردی بــا نام «ماکســیم برونقــی» (‪Maxime‬‬ ‫‪ ،)Brunerie‬بــا اســلحه لوله‌بلندی کــه در جعبه گیتار‬ ‫پنهان کرده بود به ســمت خودروی حامل ژاک شــیراک‬ ‫آتش گشــود و سپس توســط جمعیت دستگیر شد‪ .‬در‬ ‫این حادثه آســیبی به ژاک شــیراک و شــرکت‌کننده‌ها‬ ‫وارد نشد‪.‬‬

‫ژاک شیراک و سیاست‌های خارجی فرانسه‬

‫شــیراک در زمــان حملــه آمریــکا بــه عــراق‪ ،‬ســکان‬ ‫ریاســت‌جمهوری فرانســه را در اختیار داشت و در این‬ ‫دوران به همراه پوتیــن‪« ،‬هو جینتائو»‪ )Hu Jintao( ،‬و‬ ‫«گرهارد شــرودر» (‪ ،)Gerhard Schröder‬از مخالفین‬ ‫جنــگ عــراق به‌حســاب می‌آمــد و در ســال ‪ ،۲۰۰۳‬با‬ ‫جــورج دبلیو بوش و تونی بلر برای لشکرکشــی آمریکا‬ ‫و انگلیــس اختــاف نظر‌های زیــادی داشــت‪ .‬جالب‬ ‫اســت بدانیــد ژاک شــیراک رابطــه بســیار خوبــی با‬ ‫والدمیــر پوتین داشــت و او را دوســت نزدیک خودش‬ ‫خطــاب می‌کــرد‪ .‬او در صحبت‌های خــود مدعی بود‬ ‫کــه عــراق تهدیــدی خطرنــاک به‌حســاب نمی‌آید و‬ ‫نیازی به ضرب‌االجل برای لشکرکشــی بــه عراق وجود‬ ‫ندارد‪ .‬در ‪ ۱۹‬ژانویه ســال ‪ ۲۰۰۶‬نیز شــیراک رسما اعالم‬ ‫کــرد که فرانســه آماده اســت تا به کشــور‌های حامی‬ ‫تروریســت حمله اتمی انجــام دهد‪.‬‬

‫ناآرامی‌هــای داخلی فرانســه و سیاســت‌های‬ ‫ژاک شیراک‬ ‫در طول مدتی که ژاک شــیراک سکان ریاست‌جمهوری‬ ‫فرانســه را در اختیــار داشــت‪ ،‬این کشــور در بازه‌های‬

‫زمانی مختلفــی ناآرامی‌های گســترده‌ای را تجربه کرد‪.‬‬ ‫در ایــن زمینــه می‌توان بــه ناآرامی‌های ســال ‪ ۲۰۰۵‬و‬ ‫اعتراضات کارگری در ســال ‪ ۲۰۰۶‬اشــاره کــرد‪ .‬به‌دنبال‬ ‫ایــن اعتراض‌ها و کشته‌شــدن دو پســر نوجــوان‪ ،‬ژاک‬ ‫شــیراک اقداماتــی را بــرای آرام نگه‌داشــتن وضعیــت‬ ‫کشــور انجــام داد‪ ،‬اما هرگــز نتوانســت رضایت کامل‬ ‫فرانســوی‌ها را بدست آورد‪.‬‬

‫بازنشستگی ژاک شیراک‬

‫در اوایل ســپتامبر ســال ‪ ،۲۰۰۵‬ژاک شــیراک‬ ‫ســکته ناقصــی را تجربــه کــرد و پــس از‬ ‫اســتراحت کوتاهــی‪ ،‬وظایف سیاســی‌اش را‬ ‫ادامــه داد‪ .‬او در گفتگــوی تلویزیونی که در‬ ‫تاریخ ‪ ۱۱‬مــارس ‪ ۲۰۰۷‬پخش شــد‪ ،‬اعالم کرد‬ ‫کــه برنامــه‌ای بــرای حضــور در دوره بعدی‬ ‫انتخابات ریاســت‌جمهوری فرانســه نــدارد‪.‬‬ ‫وی در صحبت‌هــای خــود مدعــی شــد که‬ ‫تمام عمــرش را بــه فرانســه و صلح خدمت‬ ‫کرده اســت و پــس از کناره‌گیری از سیاســت‬ ‫نیــز راه‌های دیگری را بــرای ادامه خدمت به‬ ‫کشــورش پیدا خواهــد کرد‪.‬‬ ‫ژاک شــیراک مدتــی پــس از تــرک دفتــر‬ ‫رئیس‌جمهــوری‪ ،‬بنیاد شــیراک را در ژوئن ســال ‪۲۰۰۸‬‬ ‫تاســیس کرد‪ .‬ایــن بنیاد اهــداف انسان‌دوســتانه‌ای را‬ ‫دنبــال می‌کند‪.‬‬

‫محکومیت ژاک شیراک به جرم فساد‬

‫ژاک شــیراک چهــره شــناخته شــده‌ای در میــان مردم‬ ‫فرانســه اســت و به‌رغــم خدمت‌هایــی کــه بــه این‬ ‫ملت داشــته‪ ،‬پرونده‌های قضایــی و دادگاه‌هایی نیز بر‬ ‫علیه او تشــکیل شــد‪ .‬بیشــتر این پرونده‌ها به دوران‬ ‫شــهرداری ژاک شــیراک مربــوط می‌شــود و از آنجایی‬ ‫کــه در زمان تشــکیل دادگاه برای محاکمه شــیراک‪ ،‬او‬ ‫رئیس‌جمهور فرانســه بود‪ ،‬دادگاه فرانسه در سال ‪۱۹۹۹‬‬ ‫فرمان مصونیت قضایی ژاک شــیراک را صــادر کرد‪ .‬در‬ ‫نتیجه دادگاه ژاک شیراک تا سال ‪ ۲۰۰۷‬برگزار نشد و در‬ ‫آن زمــان پس از پایان مصونیت قضایی‪ ،‬شــکایت‌هایی‬ ‫که از شــیراک شــده بود دوباره به‌جریــان افتاد‪.‬‬ ‫ایــن دادگاه‌هــا ادامه پیدا کــرد تا اینکــه در نهایت در‬ ‫تاریخ ‪ ۱۵‬دســامبر ســال ‪ ،۲۰۱۱‬دادگاه ژاک شــیراک را‬ ‫مجــرم اعالم کرد و او به ‪ ۲‬ســال حبس تعلیقی محکوم‬ ‫شــد‪ .‬همان‌گونــه که حتمــاً در جریان هســتید حبس‬ ‫تعلیقــی‪ ،‬عمــ ًا زندانی به دنبــال ندارد و بــا توجه به‬ ‫وضعیت پزشــکی ژاک شــیراک در آن زمان‪ ،‬او حتی در‬ ‫دادگاه نیــز حضور پیــدا نکرد و هرگز پــای او به زندان‬ ‫نرسید‪.‬‬

‫پایان زندگی ژاک شیراک‬

‫ژاک شــیراک در تاریخ ‪ ۲۶‬سپتامبر سال ‪ ۲۰۱۹‬در حالی‬ ‫کــه در میان اعضــای خانــواده‌اش بود از دنیــا رفت و‬ ‫جامعه سیاســی فرانســه را در غم و انــدوه فرو برد‪.‬‬ ‫منبع‪en.wikipedia :‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪39 Kheradmand‬‬


‫نگاهی به زندگی و فعالیت‌های سیاسی ژاک شیراک‬

‫محمدکامالن‬ ‫در میان چهره‌های سیاســی اروپا‪ ،‬ژاک شیراک شخصیت‬ ‫شناخته‌شــده‌ای به‌حســاب می‌آید و او چیــزی حدود‬ ‫‪ ۱۲‬ســال ســکان رئیس‌جمهــوری فرانســه را در اختیار‬ ‫داشــت‪ .‬ایــن سیاســت‌مدار فرانســوی فرازوفرود‌های‬ ‫گوناگونــی را در حدود ‪ ۴۰‬ســال حضور خــود در دنیای‬ ‫سیاســت تجربه کــرد و پذیــرای چهره‌هــای مهمی از‬ ‫سیاســتمداران ایران در دوران قبل و بعد از انقالب بود‬ ‫و از ایــن لحــاظ نیز در میــان ما ایرانی‌ها سیاســتمدار‬ ‫معروفی به‌حســاب می‌آیــد‪ .‬در این بین باخبر شــدیم‬ ‫که ژاک شــیراک صبح روز چهارشــنبه ‪ ۲۶‬سپتامبر سال‬ ‫‪ ۲۰۱۹‬دار فانــی را وداع گفــت و به همیــن منظور در‬ ‫ادامــه نگاهی به زندگــی و فعالیت‌های سیاســی ژاک‬ ‫شــیراک خواهیم داشت‪.‬‬

‫اوایل زندگی ژاک شیراک‬

‫«ژاک رنــه شــیراک»‪ ،)Jacques René Chirac( ،‬فرزند‬ ‫«ابل فرانسیس ماری شــیراک» (‪Abel François Marie‬‬ ‫‪ )Chirac‬یــک مدیــر موفق شــرکت هواپیما‌ســازی و‬ ‫«مــاری لوئیز والِت» (‪ )Marie-Louise Valette‬بود‪ ،‬وی‬ ‫در تاریــخ ‪ ۲۹‬نوامبر ســال ‪ ۱۹۳۲‬در کلینیکی در پاریس‬ ‫به‌دنیــا آمــد و تنها فرزنــد خانــواده‌اش بــود (خواهر‬ ‫بزرگــش در دوران نــوزادی و قبــل از تولــد ژاک از دنیا‬ ‫رفت)‪ .‬ژاک شــیراک تحصیالتــش را در «کورس ها ِتمر»‬ ‫(‪ )Cours Hattemer‬کــه مدرســه‌ای خصوصــی بــود‬ ‫آغــاز نمود‪ .‬او تحصیالتش را در مراکز آموزشــی دیگری‬ ‫ادامــه داد و پس از پایــان دوران دبیرســتان به‌مدت ‪۳‬‬ ‫مــاه به‌عنــوان ملوان در یک کشــتی حمل‌ذغال‌ســنگ‬ ‫مشــغول به کار شد‪.‬‬ ‫ژاک شــیراک در دوران جوانــی به راگبی عالقه نشــان‬ ‫داد و در تیــم جوانــان «بریــو» (‪ )Brive‬بــا شــماره ‪۸‬‬ ‫بــازی می‌کــرد‪ .‬او در ســال ‪ ۱۹۵۶‬بــا «برنادت شــاقدو‬ ‫دی کوســل» (‪)Bernadette Chodron de Courcel‬‬ ‫ازدواج کــرد و صاحــب دو فرزند با نام‌هــای «لورنس»‬

‫‪  38 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫(‪ )Laurence‬و «کالود» (‪ )Claude‬شــد‪ .‬ایــن ازدواج‬ ‫تــا پایان عمر ژاک شــیراک ادامــه پیدا کــرد‪ ،،‬اما گفته‬ ‫می‌شــود شــیراک روابط دیگری نیز داشت که جزئیات‬ ‫این روابط برمال نشــده اســت‪.‬‬

‫تحصیالت و سابقه خدمت در ارتش‬

‫ژاک شــیراک شــدیداً تحت‌تاثیــر «ژنرال شــارل دوگل»‬ ‫(‪ )General Charles de Gaulle‬قــرار گرفتــه بــود و‬ ‫بــه همین دلیل نیــز در دهه ‪ ۵۰‬میــادی فعالیت‌های‬ ‫خود را در شــهرداری شــروع کرد‪ .‬او در ایــن بازه‌زمانی‬ ‫بــه عضویــت حــزب کمونیســت درآمد و «اســتیناف‬ ‫اســتکهلم» (‪ )Stockholm Appeal‬را مبنــی بــر از‬ ‫بین‌بــردن ســاح‌های اتمــی را امضــا کــرد‪ .‬وی در‬ ‫ســال ‪ ۱۹۵۳‬از انســتیتو مطالعــات سیاســی فرانســه‬ ‫فارغ‌التحصیــل شــد و در تابســتان همــان ســال در‬ ‫دانشــگاه هاروارد ادامــه تحصیل داد‪ .‬ژاک شــیراک در‬ ‫دانشــگاه افســری نیز تحصیــل کرد و برای شــرکت در‬ ‫جنــگ الجزایر داوطلب شــد‪ .‬مافوق‌های ژاک شــیراک‬ ‫از آنجایــی که نگران گرایش او به کمونیســت‌ها بودند‪،‬‬ ‫تمایلــی به اعزام شــیراک بــه میدان نبرد نداشــتند‪ ،‬اما‬ ‫ژاک شــیراک توانســت با ارتباطات شــخصی که داشت‬ ‫راهــی میادیــن نبرد الجزایر شــود‪.‬‬

‫شروع فعالیت‌های سیاسی‬

‫در آوریــل ســال ‪ ،۱۹۶۲‬ژاک شــیراک به‌عنــوان مدیــر‬ ‫پرســنلی «ژرژ پومپیــدو» (‪،)Georges Pompidou‬‬ ‫نخســت‌وزیر وقــت فرانســه‪ ،‬مشــغول به کار شــد و‬ ‫حضــور او در دفتــر ریاســت جمهوری‪ ،‬پای شــیراک را‬ ‫به دنیای سیاســت فرانسه باز کرد‪ .‬شــیراک در آن زمان‬ ‫خدمات زیــادی بــرای «رئیس‌جمهــور فرانســه انجام‬ ‫داد و «پومپیــدو» به او لقب «بولــدوزر» (‪)bulldozer‬‬ ‫را داد و مدعی شــد ژاک شــیراک تنها کســی است که‬ ‫هــر کاری بــه او واگذار می‌شــود را تما ‌مو‌کمــال انجام‬ ‫می‌دهــد‪ .‬جالب اســت بدانیــد این لقــب در محافل‬ ‫سیاســی فرانســه دست‌به‌دســت چرخید و تا مدت‌ها‬

‫بعد ژاک شــیراک با لقب «بولدوزر» شــناخته می‌شــد‪.‬‬ ‫در ســال ‪ ،۱۹۷۶‬ژاک شــیراک توانســت نقــش مهمی‬ ‫در مذاکــرات صلــح در ناآرامی‌هــای ســال ‪ ۱۹۶۸‬میان‬ ‫دانشــجویان‪ ،‬کارگران و دولت فرانســه ایفا کنــد‪ .‬او از‬ ‫ســال ‪ ۱۹۶۸‬تا ‪ ۱۹۷۱‬ســمت دفترداری وزارت دارایی را‬ ‫در اختیــار داشــت و در آن زمــان همــکاری نزدیکی با‬ ‫«والری ژیسکار دستن» (‪،)Valéry Giscard d'Estaing‬‬ ‫رئیــس وزارت اقتصــاد و دارایی فرانســه را آغاز کرد‪.‬‬

‫ژاک شیراک و حضور در هیئت دولت فرانسه‬

‫روابط ژاک شــیراک با بزرگان دنیای سیاســت فرانســه‪،‬‬ ‫پــای او را بــه هیئــت دولت فرانســه بــاز کــرد و در‬ ‫ســال ‪ ،۱۹۷۲‬شــیراک به‌عنوان وزیر کشــاورزی فرانسه‬ ‫انتخاب شــد‪ .‬شــیراک به‌ســرعت محبوبیت زیادی در‬ ‫میان کشــاورزان فرانســوی پیــدا کــرد و در ‪ ۲۷‬فوریه‬ ‫مارســلین»‬ ‫ســال ‪ ۱۹۷۴‬به‌دنبــال اســتعفای «ریمونــد ِ‬ ‫(‪ ،)Raymond Marcellin‬به‌عنــوان وزیــر امور داخلی‬ ‫فرانســه برگزیده شد‪.‬‬ ‫رئیس‌جمهــور «پومپیــدو» کــه از دیربــاز هــوای ژاک‬ ‫شیراک را داشــت در سال ‪ ،۱۹۷۴‬مشغول به آماده‌سازی‬ ‫حضــور شــیراک در انتخابات ریاســت‌جمهوری ســال‬ ‫‪ ۱۹۷۶‬فرانســه شــد‪ ،‬اما مرگ ناگهانی «پومپیدو» باعث‬ ‫شــد تا تاریخ برگــزاری انتخابات تغییر کنــد‪ .‬در نهایت‬ ‫«ژیســکار دستن» به‌عنوان جانشــین «پومپیدو» سکان‬ ‫ریاســت‌جمهوری فرانســه را در اختیــار گرفــت و ژاک‬ ‫شــیراک در هیئت دولت رئیس‌جمهور جدید مشــغول‬ ‫به خدمت شــد‪.‬‬

‫ژاک شیراک و نخست‌وزیری فرانسه‬

‫در تاریخ ‪ ۲۷‬ماه می‌ســال ‪« ،۱۹۷۴‬ژیسکار دستن»‪ ،‬ژاک‬ ‫شــیراک را به‌عنوان نخست‌وزیر فرانســه انتخاب کرد و‬ ‫شــیراک که در آن زمان تنها ‪ ۴۱‬ســال بیشتر نداشت به‬ ‫چهــره‌ای جوان در میان بزرگ‌مردان سیاســت فرانســه‬ ‫تبدیل شــد‪ .‬او تا ســال ‪ ۱۹۷۶‬در ســمت نخست‌وزیری‬ ‫فرانســه خدمت کرد و نهایتاً استعفا داد‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪38 Kheradmand‬‬


‫وقتی دیدند رو به مرگم‪ ،‬آزادم کردند‬

‫در میــان غــم و غصــه خانواده‌های صیادان اســیر در‬ ‫دســت دزدان دریایی ســومالیایی‪ ،‬اما خبــر خوش این‬ ‫روزهــا برای یکــی از همین خانواده هــا‪ ،‬آزادی محمد‬ ‫شــریف‌پناهنده‪ ،‬یکی از صیادانی اســت که پنج ســال‬ ‫در اســارت دزدان دریایی سومالی بود‪ .‬او فردا از طریق‬ ‫کشــور ترکیــه از کشــور اتیوپی بــه تهران ســپس به‬ ‫چابهار‪ ،‬محــل زندگی‌اش پــرواز می‌کند‪.‬‬ ‫اســماعیل فروزان‌مهــر‪ ،‬بــرادر محمــد شــریف در‬ ‫مــورد آزادی بــرادرش از بند دزدان دریایی ســومالیایی‬ ‫می‌گویــد‪ :‬هنوز هم نــه خودمان و نه بــرادرم باورمان‬ ‫نمی‌شــود او آزاد شــده اســت‪ .‬بعد از اســارت برادرم‪،‬‬ ‫دزدان دریایــی بــا مــا تمــاس گرفتنــد و گفتنــد با ما‬ ‫معاملــه کنید تا اســرایتان را آزاد کنیم‪ .‬بعد از پرداخت‬ ‫پــول‪ ،‬جایی قــرار می‌گذاریــم و آنهــا را آزاد می‌کنیم‪.‬‬ ‫آنها دائم درخواســت پول می‌کردنــد‪ ۲۰۰ - ۳۰۰ .‬هزار‬ ‫دالر طلــب می‌کردنــد‪ .‬رقم‌ها هــر بار متفــاوت بود‪.‬‬ ‫مبلــغ درخواستی‌شــان باال بــود و پرداختــش در توان‬ ‫مــا و خانواده اســرا نبــود‪ .‬جراتش را هم نداشــتیم به‬ ‫جایــی که آنهــا می‌گوینــد‪ ،‬برویم‪ .‬حتی خــود دولت‬ ‫ســومالی هــم از آنهــا حــذر می‌کند‪ ،‬چــون جایی که‬ ‫دزدان مســتقر هســتند‪ ،‬خودمختار و خطرناک است‪.‬‬ ‫ایــن تماس‌ها همچنــان ادامه داشــت‪ ،‬امــا هیچ یک‬ ‫متوجــه زبــان یکدیگــر نمی‌شــدیم‪ .‬هم خانــواده ما‬ ‫و هــم دزدان دریایی ســومالی دو مترجم مســلط به‬ ‫زبان انگلیســی گرفتیم و از طریــق آنها با هم صحبت‬ ‫می‌کردیم‪.‬‬ ‫در ایــن تماس‌هــا‪ ،‬متوجه شــرایط بســیار بد بــرادرم‬ ‫و دیگــر صیادان زندانی شــدیم‪ .‬بارها آنها را شــکنجه‬ ‫و تهدیــد به مــرگ می‌کردند‪ .‬از پشــت تلفــن صدای‬ ‫گریه و ضجه و شــکنجه آنها را می‌شــنیدم که بســیار‬ ‫وحشــتناک بود‪ .‬بعضی وقت‌ها حتی گلوله به ســمت‬ ‫صیادان شــلیک می‌کردنــد یا می‌گفتند آنهــا مرده‌اند‪.‬‬ ‫بعضــی وقت‌هــا دزدان دریایی حتی نصف شــب هم‬ ‫زنــگ می‌زدنــد و درخواســت پــول می‌کردنــد‪ .‬دائم‬ ‫به صیــادان فشــار می‌آوردند کــه بــه خانواده‌هایتان‬ ‫بگوییــد بــه مــا پــول بدهنــد‪ .‬صیــادان هــم گریه‬ ‫می‌کردنــد هر طور شــده یا خودتان یــا دولت پول به‬ ‫دزدان بدهیــد تا مــا را آزاد کنند‪.‬‬ ‫بعضــی وقت‌هــا دزدان دریایــی بــه صیــادان چنــد‬ ‫روز آب و غــذا نمی‌دادنــد تــا صدایشــان تغییرکند و‬ ‫این‌طــور وانمود کننــد آنها را خیلی شــکنجه داده‌اند‪.‬‬ ‫اوضــاع به‌گونــه‌ای بود که اســرای ما گریــه می‌کردند‬ ‫و می‌گفتنــد مراقــب خانواده ما باشــید تــا کمبودی‬ ‫احســاس نکننــد‪ ،‬چون مــا فکــر نمی‌کنیــم دیگر به‬ ‫ایران برگردیم‪ .‬یک‌جورهایی داشــتند بــرای ما وصیت‬ ‫می‌کردنــد‪ .‬در حالی‌کــه دزدان دریایــی بــه ما فشــار‬ ‫می‌آوردنــد‪ ،‬بــرادر دیگــرم از طریق دولــت و وزارت‬ ‫خارجــه‪ ،‬پیگیر وضعیت محمد شــریف بــود‪ .‬بعد از‬ ‫پیگیری‌هــای بــرادرم‪ ،‬مســؤوالن دولتی گفتنــد تمام‬ ‫تالش‌مــان را برای آزادی‌اش انجــام می‌دهیم‪ .‬در همین‬ ‫روزها بود که یکی از دوســتانم بــه من زنگ زد وگفت‬ ‫قرار اســت بــرادرت آزاد شــود‪ .‬باور نکــردم و گفتم تا‬

‫صدایش را نشــنوم‪ ،‬باور نمی‌کنم‪ .‬تا به خانه رســیدیم‪،‬‬ ‫خودش به گوشــی پســر عمویم زنــگ زد و گفت من‬ ‫آزاد شــده‌ام‪ .‬از او پرسیدم چطور شد آزاد شدی؟ گفت‬ ‫از طریــق یک ســازمان بشــر دوســتانه که بــا دزدان‬ ‫دریایی ســومالی ارتباط برقرار کرده بــود‪ .‬البته دولت‬ ‫ایــران هــم در آزادی برادرم بســیار کمک کرد‪.‬‬ ‫آن‌طور که محمدشــریف پــس از آزادی تعریف کرده‬ ‫اســت‪ ،‬ســازمان بشردوســتانه به دزدان گفتــه بودند‬ ‫وضعیــت جســمی بــرادرم به‌خاطر بی‌غذایی بســیار‬ ‫بحرانی اســت و اگر آزاد نشود‪ ،‬احتمال دارد فوت کند‪.‬‬ ‫او به‌دلیل نخوردن غذای درســت‪ ،‬پوســت و استخوان‬ ‫شــده بود‪ .‬در منطقه‌ای که صیــادان و برادرم نگهداری‬ ‫می‌شــدند‪ ،‬حتی زنان روســتا هم به دزدان گفته بودند‬ ‫این مــرد به‌دلیل الغــری بیش ازحد‪ ،‬وضعیت بســیار‬ ‫بدی دارد‪ .‬او مســلمان اســت و اگر بمیرد‪ ،‬شــما دچار‬ ‫عــذاب وجــدان می‌شــوید‪ .‬این‌کــه االن بیــن دزدان‬ ‫دریایی و آن ســازمان بشردوســتانه و دولت ایران پول‬ ‫رد و بدل شــده اســت‪ ،‬اطالع ندارم‪ ،‬اما به‌دلیل بیماری‬ ‫او را آزاد کردنــد‪ .‬بــرادرم وقتی با مــن صحبت می‌کرد‬ ‫گفــت جای مــن امن اســت و االن در اختیار ســفارت‬ ‫ایــران در آدیس‌آبابا هســتم‪ .‬پزشــک به من رســیدگی‬ ‫کــرده و دارو داده و االن وضعیتم خیلی خوب اســت‪.‬‬ ‫اول خواســت خداونــد و بعــد حمایت‌هــای بی‌دریغ‬ ‫دولت ایران و ســازمان بشردوســتانه بود که باعث شد‬ ‫برادرم از چنگ دزدان دریایی ســومالی رها شــود و به‬ ‫آغوش خانــواده برگردد‪.‬‬

‫چشم انتظار پسرم هستم‬

‫فاطمــه بنایی‪ ،‬مــادر پیر منیــر صبوری هنوز چشــم‬ ‫انتظار دیدن پســرش اســت‪ .‬صدای زنگ تلفن‌که بلند‬ ‫می‌شــود‪ ،‬فکر می‌کنــد منیر یا دزدان دریایی هســتند‬ ‫س گرفته‌اند‪ .‬بار اول که بــا او تماس می‌گیریم‪،‬‬ ‫کــه تما ‌‬ ‫بــا صدایــی بی‌رمــق حــرف می‌زند‪ ،‬امــا بــار دوم که‬ ‫خــودش با مــا تمــاس می‌گیرد‪ ،‬به چشــم او فرشــته‬ ‫نجاتــی هســتیم کــه اگر با مــا صحبت‌کنــد‪ ،‬همه به‬ ‫درخواســت کمکش توجــه می‌کنند‪.‬‬ ‫فاطمــه تندتنــد حرف می‌زنــد و از پســرش می‌گوید‪:‬‬ ‫پنج ســال اســت که از پســرم بی‌خبرم‪ .‬آخریــن باری‬ ‫کــه با او صحبــت کردم‪ ،‬محــرم چهار ســال پیش بود‬ ‫که زنــگ زد و گفت ماهیگیری‌مان تمام شــود‪ ،‬زود به‬ ‫خانــه برمی‌گردیم‪ ،‬اما دیگر از او خبری نشــد‪ .‬پســرم‬ ‫موقعی‌کــه رفــت‪ ،‬همســرش بــاردار بــود و االن یک‬ ‫دختر چهار ســاله دارد که پدرش را ندیده اســت‪ .‬برای‬ ‫پیگیــری وضعیت منیر‪ ،‬همراه پســر دیگرم به منطقه‬ ‫آزاد چابهار‪ ،‬شــیالت‪ ،‬فرمانــداری و خیلی جاها رفتیم‪.‬‬ ‫گفتنــد دنبالــش می‌گردیم‪ ،‬امــا تا االن خبری نشــده‬ ‫اســت‪ .‬دزدهــا از ما دو میلیــارد تومان می‌خواســتند‬ ‫تــا منیــر را آزاد کنند‪ ،‬اما پولــش را نداشــتیم‪ .‬البته با‬ ‫ما تمــاس نگرفتنــد‪ ،‬آنها با مــادر ناخدای لنــج (عابد‬ ‫درانــی) تماس‌گرفتند وگفتند اگر می‌خواهند اســرا آزاد‬ ‫شــوند‪ ،‬باید پول پرداخت‌کننــد‪ .‬قبول‌کردیم‪ ،‬اما گفتیم‬ ‫مبلغ را کمترکنند‪.‬‬ ‫‪--------------‬‬

‫‪  37 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪37 Kheradmand‬‬


‫‪ ‌۱۶۷۵‬روز اسارت در جهنم سومالی‬

‫جزئیاتی تکان‌دهنده از اسارت و شکنجه‬ ‫صیادان ایرانی به دست دزدان دریایی سومالی؛‬ ‫تشان‬ ‫صیادانی که حاال پس از ‪ ۵‬سال سرنوش ‌‬ ‫مشخص شده است‪.‬‬ ‫روزنامــه جام‌جــم در گزارشــی جزئیاتــی‪ ‬از اســارت‬ ‫و شــکنجه صیــادان ایرانــی بــه دســت دزدان دریایی‬ ‫ســومالی را منتشــر کرده اســت؛‪ ‬‬ ‫«‪ ۱۶۷۵‬روز اســارت در بدترین شرایط‪ ۱۶۷۵ ،‬روز دوری‬ ‫از خانواده‪ ۱۶۷۵ ،‬روز ترس و نگرانی‪ ۱۶۷۵ ،‬روز شکنجه‬ ‫و تحمــل گرســنگی و تشــنگی‪ ۱۶۷۵ ،‬روز‪ ،‬فقط ‪۱۶۷۵‬‬ ‫روز نیســت‪ ،‬فقط گذشــت حدود پنج سال نیست‪ ،‬یک‬ ‫عمر درد و رنج غیرقابل فراموشــی بــرای تعدادی صیاد‬ ‫ایرانی اســت که هنوز هم اســیر چنــگ دزدان دریایی‬ ‫ســومالی هســتند و هر یک روز اســارت ب ‌ه اندازه صد‬ ‫ســال برای آنها می‌گــذرد‪ .‬ماجرای صیــادان ایرانی تازه‬ ‫نیســت‪ ،‬اما خیلی هم قدیمی نیســت‪ .‬بهمــن ‪ ۹۳‬بود‬ ‫کــه ‪ ۲۱‬صیــاد با یک لنــج از کنــارک به دریــا رفتند تا‬ ‫رزق و روزی همیشگی‌شــان را از آب بگیرند و لقمه‌ای‬ ‫نان حــال برای زن و بچه‌شــان ببرند‪ ،‬امــا آنچه دزدان‬ ‫ســومالیایی به سرشــان آوردند و چهار صیاد ایرانی بعد‬ ‫از آزادی تعریــف کردنــد‪ ،‬داســتانی عجیب‪ ،‬ســخت و‬ ‫هولناک اســت‪ .‬از ‪ ۲۱‬صیاد‪ ،‬شــانس با مسعود بلوچی‪،‬‬ ‫شــیرمحمد تابه‌زر‪ ،‬احمد بلوچــی و آدم بلوچی یار بود‬ ‫کــه دزدان دریایی ســومالی تصمیم گرفتنــد آنها را پس‬ ‫از گذشــت ‪ ۴۰‬ماه جهنمی آزاد کنند تا پس از بازگشت‬ ‫به ایران روایتگر درد و رنج‌شــان باشــند‪.‬‬ ‫آنهــا هفــت روز تمــام روی دریــا بودنــد تا بــه ‪۴۰۶‬‬ ‫کیلومتری ســاحل سومالی رســیدند‪ .‬به منطقه آزاد که‬ ‫رســیدند‪ ،‬تور ماهیگیری‌شــان را پهن‌کردند‪ .‬تــا ‪ ۲۵‬روز‬ ‫نان‌شــان در روغن بــود و ماهی شــکارکردند‪ ،‬اما عصر‬ ‫روز‪‌۲۶‬ام ناگهان ورق برگشــت‪.‬‬ ‫‪ ۱۵‬دزد دریایی مســلح بــه آرپی‌جــی و نارنجک‌انداز‪،‬‬ ‫ســوار بــر دو قایــق تندرو به صیــادان نزدیک شــدند‪.‬‬ ‫مــردان ایرانــی بــا چشم‌های‌گشــاد شــده از تــرس به‬ ‫‪  36 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫حــرکات مارپیچ دزدان دریایی نــگاه می‌کردند که دائم‬ ‫دور می‌زدنــد تا رد کشــتی آنها را پیداکننــد‪ ،‬اما هرچه‬ ‫گشــتند‪ ،‬کمتر پیدا کردنــد‪ .‬دزدان وارد لنج شــدند و از‬ ‫ناخدا و رفقایش خواســتند دست‌شــان را روی سرشــان‬ ‫بگذارنــد و رو بــه دریــا بنشــینند‪ .‬این آغــاز ماجرای‬ ‫هولناکی بود که شــیرمحمد‪ ،‬یکی از صیادان آزاد شــده‬ ‫از اســارت دزدان ســومالیایی از روز حادثه برای جام‌جم‬ ‫تعریف کرد‪.‬‬ ‫دزدان دریایــی‪ ،‬مــردان صیاد را ‪ ۱۴‬مــاه در لنج زندانی‬ ‫کردند و بعــد آنها را به جنگل بردنــد‪ .‬در جنگل‪ ،‬چنان‬ ‫بالیی بر ســر صیادان آوردند که آرزو کردند ای کاش در‬ ‫همان لنج خودشــان زندانی می‌ماندند‪ .‬مــرگ را روزی‬ ‫هــزار بار جلوی چشم‌شــان دیدند‪.‬‬ ‫مدتی بعد‪ ،‬هشــت نفــر از صیادان به‌خاطر شــکنجه‬ ‫و گرســنگی و تشــنگی جلوی چشــم بقیه جان دادند‪.‬‬ ‫برادر جلوی چشــم برادر ُمرد و صیادان عزادار‪ ،‬اجســاد‬ ‫برادران‌شــان را با دســتور دزدان دریایی‪ ،‬درست در یک‬ ‫متری خــود دفن کردنــد‪ .‬در ایــن گیرودار‪ ،‬فــرار یکی‬ ‫دیگــر از صیــادان به‌نــام گالب اوضــاع را خراب‌تر کرد‪.‬‬ ‫بــا فــرار او‪ ،‬دزدان دریایی شــکنجه‌ها را خیلی بدتر از‬ ‫قبــل دوباره از ســرگرفتند‪ .‬آب و غذا را قطــع کردند‪ ،‬با‬ ‫دنــدان بازوی صیادان را گاز گرفتند‪ ،‬طوری که گوشــت‬ ‫از بــدن جدا شــد‪ .‬با آهــن پای یکــی از صیــادان را از‬ ‫چهار جا شکســتند و سیگار روشــن را روی پوست‌شان‬ ‫خاموش‌کردنــد‪ .‬شــرایط لحظه به لحظه بــرای صیادان‬ ‫شــکنجه‌آورتر می‌شــد‪.‬صیادان کــه می‌دانســتند اگــر‬ ‫همین‌طــور پیش بــرود‪ ،‬دیر یــا زود می‌میرنــد‪ ،‬دنبال‬ ‫راه چاره‌گشــتند‪ .‬به دزدهــا گفتند زنده آنها بیشــتر از‬ ‫مرده‌شــان بــه درد می‌خــورد و اگــر پــول می‌خواهند‬ ‫باید با خانواده‌هایشــان تماس بگیرنــد‪ .‬طمع پول زیاد‬ ‫باعث شــد دزدان دریایی ســومالی دســت از شــکنجه‬ ‫بردارنــد‪ .‬دوباره به صیــادان آب و غذا دادنــد و مردان‬ ‫صیاد هم طبق قــرار و مدار قبلی با خانواده‌های‌شــان‬ ‫تماس‌گرفتنــد وگفتند ‪ ۱۲۰‬هزار دالر به حســاب دزدان‬ ‫ســومالیایی بریزند‪ .‬خانــواده صیادان به امید برگشــتن‬

‫مردان‌شــان‪ ،‬بی‌معطلی ‪ ۴۵‬هزار دالر جمــع کردند و با‬ ‫واســطه به دزدان دادند‪ .‬صاحب لنــج هم ‪ ۷۵‬هزار دالر‬ ‫به مردی ســومالیایی بــه نام عثمانی داد کــه او پول‌ها‬ ‫را دزدید‪.‬‬ ‫در حالی‌کــه دزدان ســومالیایی بــا پول‌های بــادآورده‬ ‫مشــغول خوشــگذرانی و صیادان چشــم انتظــار مرگ‬ ‫بودنــد‪ ،‬در ایران اما خیلی خبرها بود‪ .‬درســت یک ماه‬ ‫بعــد از به اســارت درآمدن صیادان‪ ،‬دولــت برای نجات‬ ‫آنهــا وارد عمل شــد‪ .‬همه پــای کار بودند؛ از شــورای‬ ‫عالــی امنیت ملی تــا وزارت اطالعــات و وزارت خارجه‬ ‫و ســپاه قــدس‪ .‬در فاز بعدی عملیات نجــات و با تمام‬ ‫مشــکالتی که وجود داشــت‪ ،‬چهار صیــاد با کمک تیم‬ ‫زبــده عملیاتــی از بند دزدان دریایی آزاد شــدند و پس‬ ‫از تحمل ســه ســال اســارت توانســتند خاک پاک وطن‬ ‫را ســرمه چشمان‌شان کنند و با عشــق بگویند‪«:‬همین‬ ‫ســاحل ایران خوب اســت‪ ،‬حداقل امنیــت دارد‪».‬‬ ‫در حالی‌که ســه ســال از آزادی چهار صیاد می‌گذشت‬ ‫و خیلی‌ها تصــور می‌کردند دولت صیــادان زنده دیگر‬ ‫ش کــرده اســت‪ ،‬چنــد روز پیش ســیدعباس‬ ‫را فرامــو ‌‬ ‫موســوی‪ ،‬ســخنگوی وزارت خارجه خبر خوبــی داد و‬ ‫گفــت صیاد دیگــری به‌نام محمد شــریف‌پناهنده هم‬ ‫از چنگال دزدان دریایی آزاد شــده و قرار است به‌زودی‬ ‫وارد ایران شــود‪.‬خبر بــه اندازه کافی خوشــحال‌کننده‬ ‫بــود‪ ،‬امــا آن‌طــور کــه موســوی می‌گفت هنوز ســه‬ ‫صیــاد دیگــر در چنگ دزدان ســومالی هســتند و قرار‬ ‫اســت به‌زودی مقدمــات آزادی آنها هم فراهم شــود‪،‬‬ ‫اما از سرنوشــت صیــادان دیگر خبــری نبود‪.‬با این خبر‬ ‫به‌دنبــال رد و نشــانی از ســه صیــاد دیگــر در کنارک‬ ‫می‌گردیــم‪ ،‬امــا نتیجــه متفاوت اســت‪ .‬دولت رســما‬ ‫اعــام کرده ســه صیاد اســیر هســتند‪ ،‬امــا آن‌طور که‬ ‫خانواده‌هایشــان بــه جام‌جم‌توضیــح می‌دهند‪ ،‬هنوز‬ ‫هشــت صیاد دیگر به‌نام‌های پیر ُمنیر صبوری‪ ،‬افشــین‬ ‫غالمی‪ ،‬محســن غالمی‪ ،‬زاهــد غالمی‪ ،‬خالــد دهقانی‪،‬‬ ‫عابــد درانی‪ ،‬نعیــم درانــی و احمد دُرزاده در اســارت‬ ‫دزدان ســومالیایی هستند‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪36 Kheradmand‬‬


‫در ســال ‪ ۱۹۵۱‬نفــت در ایــران ملی اعالم شــد‪ .‬برخی‬ ‫از کشــور‌های دیگر هم همین کار را کردند‪ .‬عربســتان‬ ‫ســعودی یکی از ثروتمندترین کشــور‌های دنیاســت و‬ ‫ایــن ثروت را مدیون ذخایر نفتی خود اســت‪ .‬شــرکت‬ ‫نفتی دولتی این کشــور‪ ،‬آرامکو‪ ،‬ارزشــی بیشتر از اپل و‬ ‫گــوگل و آمازون دارد‪.‬‬ ‫‪ ‬اما هیچ‌کس عربســتان ســعودی را بــا اقتصاد پیچیده‬

‫سوختشــان را هــم بــا خود حمــل کننــد و هرچه این‬ ‫سوخت ســبکتر باشــد بهتر اســت‪ .‬یک کیلوگرم نفت‬ ‫بــه انــدازه ‪ ۶۰‬کیلوگرم باتــری انرژی ذخیــره می‌کند و‬ ‫ایــن قابلیــت را دارد که بعــد از مصرف ناپدید شــود‪.‬‬ ‫باتری‌هــای خالــی بــه انــدازه باتری‌هــای پر ســنگین‬ ‫هســتند‪ .‬خودرو‌هــای برقــی باالخــره توانســته‌اند به‬ ‫موفقیت‌هایی دســت پیــدا کنند‪ ،‬امــا جامبو‌جت‌های‬

‫و ســطح‌باالی کشــور‌هایی مانند ژاپن و آلمان اشــتباه‬ ‫نمی‌گیرد‪ .‬اقتصاد عربســتان چیزی شــبیه اقتصاد پیتهل‬ ‫اســت در اندازه‌ای وسیع‌تر‪.‬‬ ‫در اغلب کشــور‌های نفت‌خیز وضع بــه همین منوال‬ ‫اســت‪ .‬کمتر کشــور نفت‌خیــزی از ونزوئال تــا عراق و‬ ‫نیجریه از این کشــف ارزشــمند به خوشــبختی رسیده‬ ‫«نفریــن نفت»‬ ‫اســت‪ .‬اقتصاد‌دانــان این وضعیــت را‬ ‫ِ‬ ‫می‌خواننــد‪ .‬خــوآن پابلــو ِپــ ِرز آلفونســو‪ ،‬وزیر نفت‬ ‫ونزوئــا در اوایل دهــه ‪ ،۱۹۶۰‬توصیف شــفاف‌تری از‬

‫برقــی هنوز یــک چالــش بزرگ‌اند‪.‬‬ ‫زمانــی بــود کــه به‌نظــر می‌رســید نفــت بــه پایان‬ ‫خواهد رســید ‪« -‬نفــت در نقطــه اوج» اصطالحی بود‬ ‫کــه بــرای آن اســتفاده می‌شــد – و باعــث باال‌رفتــن‬ ‫قیمت‌هــا خواهد شــد و ما انگیزه پیــدا می‌کنیم که به‬ ‫ســمت اقتصادی پــاک و تجدید‌پذیر حرکــت کنیم‪ .‬اما‬ ‫در‌حقیقت‪ ،‬نفت بســیار سریعتر از سرعت مصرفش در‬ ‫حال اکتشــاف است‪ .‬بخشــی از آن به دلیل رشد سریع‬ ‫«فرکینگ» یا شکســتگی هیدرولیکی اســت – فرایندی‬

‫کمتر کشور نفت‌خیزی از ونزوئال تا عراق و نیجریه‬ ‫توانسته‌اند از این کشف ارزشمند‬

‫به خوشبختی برسند‪ .‬اقتصاد‌دانان این‬ ‫وضعیت را «نفری ِن نفت» می‌خوانند‬ ‫ایــن وضعیــت ارائه کرده بــود‪ .‬او در ســال ‪ ۱۹۷۵‬اعالم‬ ‫کرد‪« :‬این [نفت]مدفوع شــیطان اســت‪ .‬مــا داریم در‬ ‫مدفوع شــیطان غرق می‌شــویم‪».‬‬

‫چرا نفت زیاد داشتن مسئله‌آفرین است؟‬

‫صــادرات نفــت ارزش پول رایــج را افزایش می‌دهد که‬ ‫می‌توانــد تولید هر چیزی غیر از نفــت را در خانه گران‬ ‫تمــام کند‪ .‬به این معنی که راه‌اندازی و توســعه صنایع‬ ‫خدماتــی پیشــرفته یا کارخانه بســیار ســخت خواهد‬ ‫بود‪ .‬سیاســتمداران در طول تاریخ تــاش کرده‌اند نفت‬ ‫را برای خودشــان و هم‌پیمانانشــان انحصاری کنند‪ .‬در‬ ‫اینصــورت‪ ،‬برای عــده‌ای‪ ،‬پــول تولید خواهد شــد‪ ،‬اما‬ ‫این نوع اقتصاد‌ها شــکننده و الغرنــد‪ .‬دلیل دیگری که‬ ‫امیدواریــم چیز دیگری جایگزین نفت شــود‪ ،‬تغییرات‬ ‫آب و هوایی اســت‪.‬‬ ‫اما نفــت تاکنــون در مقابل جاگزین شــدن بــا باتری‬ ‫مقاومــت کرده اســت‪ .‬این به این علت اســت که اکثر‬ ‫ماشــین‌هایی کــه حرکــت می‌کننــد‪ ،‬نیاز دارنــد منبع‬ ‫‪  35 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫بحث‌برانگیــز که در آن آب و ماســه و مواد شــیمیایی‬ ‫تحت فشــار زیــاد به اعمــاق زمین تزریق می‌شــود تا‬ ‫نفت و گاز آزاد شــود‪.‬‬ ‫فرکینگ بیش از آنکه به جســتجوی ســنتی و اکتشاف‬ ‫نفــت مربوط باشــد یک نــوع تولید کارخانــه‌ای نفت‬ ‫اســت‪ .‬فرکینــگ بــا توجــه بــه بهــای نفت شــروع و‬ ‫متوقــف می‌شــود‪ .‬بســیاری از شــهر‌ها نســبت بــه‬ ‫پیامد‌هــای بلند‪-‬مــدت فرکینگ ابراز نگرانــی کرده‌اند‪.‬‬ ‫با‌این‌حــال‪ ،‬پرمیــان بســین‪ ،‬محل فرکنیــگ صنعتی در‬ ‫آمریکا‪ ،‬اکنون بیشــتر از ‪ ۱۴‬عضو ســازمان کشــور‌های‬ ‫صادر‌کننده نفت (اوپک)‪ ،‬به‌جز عربســتان ســعودی و‬ ‫عــراق‪ ،‬نفت تولیــد می‌کند‪.‬‬ ‫به‌نظر می‌رســد ما همچنان در مدفوع شــیطان دست‬ ‫و پــا می‌زنیــم و ایــن کار ممکن اســت تــا مدت‌های‬ ‫طوالنی ادامه داشــته باشد‪.‬‬ ‫منبع‪The BBC World :‬‬ ‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪35 Kheradmand‬‬


‫آیا ما در «مدفوع شیطان» غرق خواهیم شد؟‬

‫عاطفهرضوان‌نیا‬

‫اندکــی از افــراد ثــروت هنگفتی بــه جیب زدنــد؛ اما‬ ‫اقتصــاد واقعــی پیچیــده و خود‪-‬پایدار اســت‪ .‬پیتهل‬ ‫هیچ‌کــدام از این‌هــا نبــود و در عــرض یکســال‪ ،‬همه‬ ‫چیز بــر باد رفت‪ .‬شــکوفایی نفتی طولی نکشــید‪ ،‬اما‬ ‫تشــنگی ما برای ســوخت بیشتر و بیشتر شــد‪ .‬اقتصاد‬ ‫مدرن بــا نفت درآمیخته اســت‪.‬‬ ‫نفــت منبع بیــش از یک‪-‬ســوم از انرژی جهان اســت‪.‬‬ ‫این میزان بیشــتر از زغال‌سنگ است؛ و دو برابر بیشتر‬ ‫ترکیــب ســوخت هســته‌ای‪،‬‬ ‫از‬ ‫ِ‬

‫دالر بــرای هر بشــکه افزایــش یافت‪ .‬ایــن اقدام منجر‬ ‫به کند‌شــدن تولیــد و رشــد اقتصاد در ســطح جهانی‬ ‫شــد‪ .‬آمریکا به دنبال چنــد دوره افزایش قیمت نفت‪،‬‬ ‫رکورد‌های چشــمگیری را در ســال‌های ‪ ۱۹۹۰ ،۱۹۷۸‬و‬ ‫‪ ۲۰۰۱‬تجربــه کرد‪ .‬برخی اقتصاد‌دانــان بر‌این‌باورند که‬ ‫افزایــش بهای نفت نقــش اصلی را در رکــود اقتصادی‬ ‫ســال ‪ ۲۰۰۸‬در سطح جهان داشــته است؛ درحالیکه در‬ ‫آخــر فقط بحران‌های بانکی مقصر این رکود شناســایی‬ ‫شــدند‪ .‬اقتصاد همان مســیری را طی می‌کند که نفت‬ ‫تعیین می‌کند‪.‬‬

‫آگوســت ‪ ۱۸۵۹‬بــود که یک پیام فوری ارســال‬ ‫روز ‪۲۷‬‬ ‫ِ‬ ‫مالــی اِدوین‬ ‫شــد‪ .‬باالخره کاســۀ صب ِر آخریــن حامی‬ ‫ِ‬ ‫د ِریــک‪ ،‬که یک کارآفرین بود‪ ،‬لبریز شــد‪ .‬پیام او حاوی‬ ‫این جمــات بود‪ :‬قرض‌هایــت را پرداخت کن‪ ،‬بی‌خیال‬ ‫شو و برگرد‪.‬‬ ‫«ســنگ نفــت» پیدا‬ ‫فرادیــد ‪ -‬دریــک امیــدوار بود‬ ‫ِ‬ ‫رنــگ‬ ‫کنــد؛‬ ‫ِ‬ ‫خــام» قهــوه‌ای ِ‬ ‫«نفــت ِ‬ ‫تصفیه‌نشــده‌ای کــه برخــی اوقــات‬ ‫غــرب پنســیلوانیا قــل‬ ‫در نزدیکــی‬ ‫ِ‬ ‫وزیر‬ ‫ن‬ ‫ف‬ ‫ت‬ ‫ون‬ ‫ز‬ ‫وئ‬ ‫ال‬ ‫د‬ ‫ر‬ ‫ســؤال ایــن اســت کــه چرا‬ ‫نفــت خام را‬ ‫مــی‌زد‪ .‬او می‌خواســت ِ‬ ‫سال‬ ‫اعالم کرد‪:‬‬ ‫«‬ ‫ای‬ ‫به‌طــرز فاجعه‌بــاری به نفت‬ ‫نفت‬ ‫یــا‬ ‫تصفیــه کــرده به کروســن‬ ‫ن‬ ‫ِ‬ ‫[ن‬ ‫فت]‬ ‫م‬ ‫د‬ ‫ف‬ ‫و‬ ‫ع‬ ‫شی‬ ‫طا‬ ‫ن‬ ‫ا‬ ‫وابســته شدیم؟‬ ‫ســفید بــرای روشــن‌کردنِ چــراغ‬ ‫ست‪ .‬ما داریم در‬ ‫م‬ ‫د‬ ‫ف‬ ‫و‬ ‫دنیــل ِیرگیــن تاریخچــه فوق‌العاده‬ ‫روغن‬ ‫ع‬ ‫تبدیــل کند؛ جایگزینی بــرای ِ‬ ‫شیطان‬ ‫غ‬ ‫ر‬ ‫ق‬ ‫م‬ ‫‌‬ ‫ی‬ ‫ش‬ ‫وی‬ ‫م‪.‬‬ ‫»‬ ‫نفت را در کتاب «جایزه» با داســتانی‬ ‫نهنــگ کــه بســیار گــران بــود‪ .‬او‬ ‫از وینســتون چرچیــل و دو ‌رراهی او‬ ‫همچنیــن می‌توانســت مشــتقات‬ ‫آغــاز می‌کند‪ .‬چرچیل در ســال ‪۱۹۱۱‬‬ ‫کمتر‌کاربــردی‌ای ماننــد بنزیــن تولیــد کنــد؛ امــا اگر منابــع انــرژی‬ ‫سرپرســت نیروی دریایی سلطنتی در‬ ‫خریــداری برای آن وجود نداشــت‪ ،‬مجبــور بود همه را تجدید‌پذیــر و برق‌آبی اســت‪ .‬نفــت و گاز با همدیگر‬ ‫یک‪-‬چهــارم برق مــا را تولیــد و مواد خام بــرای تولید انگلســتان بود‪ .‬یکی از نخســتین تصمیم‌هــای او این‬ ‫دور بریــزد‪.‬‬ ‫بود که آیا امپراطوری انگلســتان به کمک کشــتی‌های‬ ‫دســت پالســتیک را تأمیــن می‌کنند‪.‬‬ ‫پیام فرســتاده شــده بود؛ اما پیــش از آنکه به‬ ‫ِ‬ ‫ایمن‬ ‫حفــاری او به یک مخــزنِ زیرزمینی‬ ‫دریک برســد‪ ،‬متۀ‬ ‫ِ‬ ‫جدیــد جنگی خــود که بــا زغال ِ‬ ‫‌ســنگ امــن و ِ‬ ‫تحت فشــار برخــورد کرده بود حمل و نقل نیز وابســته به نفت اســت‪ .‬احتم ًال ادوین ولــزی کار می‌کنند‪ ،‬می‌تواند از پس توســعه‌طلبی‌های‬ ‫نفت‬ ‫خام ِ‬ ‫پروپیمــان از ِ ِ‬ ‫نفت‬ ‫و نفــت از عمــق ‪ ۲۱‬متری شــروع کرد به بــاال آمدن‪ .‬دریــک پیش خــودش فکر کرده بود که آخر چه کســی آلمــان بربیاید یــا اینکه ایــن کار فقط بــا کمک ِ‬ ‫نهنگ‌ها نجــات یافته بودند و جهان در آســتانۀ تغییر بنزیــن می‌خــرد؛ امــا چیــزی نمانــده بود کــه موتور پرشــیای دور‪ ،‬یا ایران مدرنِ امروزی امکان‌پذیر اســت؟‬ ‫احتراق داخلی پاســخ ســؤال او را بدهد‪ .‬از خودرو‌ها تا چرا کســی باید روی منبعی این‌چنین غیرایمن حساب‬ ‫بود‪.‬‬ ‫جنگی نفتی ســرعت بســیار‬ ‫‌های‬ ‫ی‬ ‫کشــت‬ ‫ا‬ ‫ر‬ ‫زیــ‬ ‫کنــد؟‬ ‫‪ ‬‬ ‫‌های‬ ‫ت‬ ‫ســوخ‬ ‫هنوز‬ ‫هواپیماها‪،‬‬ ‫و‬ ‫‌ها‬ ‫ی‬ ‫کشــت‬ ‫‌ها‪،‬‬ ‫ن‬ ‫کامیو‬ ‫ِ‬ ‫شکوفایی نفتی که طولی نکشید!‬ ‫مشتق‌شــده از نفت هســتند که مــا را بــه حرکت در بیشــتری داشــتند و به تعــداد نیرو‌های کمتــری برای‬ ‫کنتــرل ســوخت نیاز بــود و همچنین فضای بیشــتری‬ ‫بر‌اســاس گزارش نیویــورک تایمز‪ ،‬وقتی نفت در ســال می‌آورنــد و به ایــن طرف و آن طــرف می‌برند‪.‬‬ ‫‪ ۱۸۶۴‬در پیتهُــل در پنســیلوانیای آمریکا از زمین بیرون جــای شــگفتی نیســت کــه بهــای نفــت به‌طــرز بــرای نگهــداری ســاح و مهمــات در کشــتی ایجــاد‬ ‫آمــد‪« ،‬کمتر از ‪ ۵۰‬نفــر در منطقه‌ای به وســعت چند بحث‌برانگیــزی مهمتریــن قیمت واحــد در کل جهان می‌شــد‪ .‬ســاده اینکه نفت ســوخت بســیار بهتری از‬ ‫مایل ســاکن بودند‪».‬‬ ‫زغال‌ســنگ بود‪« .‬شــیرجۀ سرنوشت‌ســاز» چرچیل در‬ ‫ا ست ‪.‬‬ ‫یکســال بعد‪ ،‬پیتهل حداقــل ‪ ۱۰۰۰۰‬ســاکن‪ ۵۰ ،‬هتل‪ ،‬در ســال ‪ ،۱۹۷۳‬وقتیکه برخی کشــور‌های عربی فروش آوریــل ســال ‪ ۱۹۱۲‬همــان منطقی را بازتــاب می‌دهد‬ ‫یکی از شــلوغ‌ترین دفاتر پســتی کشــور‪ ،‬دو ایستگاه چندیــن محموله نفتی را به چند کشــور ثروتمند اعالم کــه از آن زمــان بــه بعــد بر وابســتگی ما بــه نفت و‬ ‫تلگــراف و ده‌ها مکان برای عیش‌ونوش داشــت‪ .‬تعداد کردند‪ ،‬بهای نفت در عــرض فقط ‪ ۶‬ماه از ‪ ۳‬دالر به ‪ ۱۲‬شــکل‌گیری سیاســت‌های جهانــی حاکم بوده اســت‪.‬‬

‫‪۱۹۷۵‬‬

‫‪  34 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪34 Kheradmand‬‬


‫می‌دهــد ‪ .‬همچنیــن درپائین عكس ‪،‬‬ ‫تونل زیر رودخانــه و بر روی آن كانال‬ ‫هدایت رودخانه دیده می‌شــود ‪.‬‬ ‫تصویری کمیــاب از مهندس ورســک‬ ‫(الدیســاوس فون رابسویچ)‪ .‬مهندس‬ ‫ورســک در ســال ‪ ۱۹۳۸‬ایــران را ترک‬ ‫كــرد و در كــوران جنــگ دوم جهانی‬ ‫‪ ،‬پــروژه هــای بســیاری را در آلمان ‪،‬‬ ‫نــروژ و مصــر اجــرا نمود‪ .‬رابســویچ‬ ‫در ســال ‪ ۱۹۵۱‬دكتــرای خــود را از‬ ‫دانشــگاه گراتــس اتریــش دریافت و‬ ‫بعدها به‌عنوان مشــاور ســازمان‌ملل‬ ‫در ســال‌های ‪۱۹۵۶‬تا ‪ ۱۹۵۸‬در ونزوئال‬ ‫خدمــت کرد‪.‬‬ ‫نظارت بر احــداث این پل به مهندس‬ ‫ورســک (الدیســاوس فون رابسویچ)‬ ‫سپرده شــد ‪ .‬به همین دلیل رابسویچ‬ ‫و خانــواده‌اش حــدود دو ســال در‬ ‫خانه‌ای در پائین دســت پل و در كنار‬ ‫رودخانــه زندگــی می كردنــد‪ .‬نمایی‬ ‫از ارتبــاط كابلی بیــن دو کوه جهت انتقــال تجهیزات‬ ‫هنگام ســاخت پل ورســک‪.‬‬ ‫نمایــی از کارگــران در حــال ســاخت پل ورســک‪ .‬پل‬ ‫ورســک از مالت ســیمان و شــن شســته شــده و آجر‬ ‫ســاخته شــده و در ســاختمان آن از بتن‌آرمه استفاده‬ ‫نشــده است‪.‬‬ ‫روزنامــه اطالعات در تاریخ ‪ ۵‬اردیبهشــت ســال ‪۱۳۱۵‬‬

‫‪  33 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫به نقل از مهندس الدیســاوس فون رابســویچ نوشت‪:‬‬ ‫«روزی كــه ایــن مدل را بــرای احداث پل ورســك تهیه‬ ‫كردم مهندســان دیگر با نظر حیرت به آن نگریســته و‬ ‫اجرای نقشــه و احداث آن را در شــمار یكی از فتوحات‬ ‫علم مهندســی به حســاب آوردنــد‪ .‬امروز كــه این پل‬ ‫احداث شــده‪ ،‬همه‪ ،‬من و رفقایم را تشــویق و تحسین‬ ‫می‌‌كننــد و آن را در شــمار بهتریــن پل‌های قشــنگ و‬

‫شاهكار مهندســی می‌‌دانند‪».‬‬ ‫با شــروع جنگ دوم جهانی و با توجه‬ ‫به احتمــال ورود متفقین بــه ایران و‬ ‫اســتفاده آنان از راه‌آهن ایران‪ ،‬تصمیم‬ ‫گرفته شــد كه همه پل‌هــا مین‌گذاری‬ ‫شــوند‪ .‬پل راه آهن ورســک نیز شامل‬ ‫این دســتور بــود‪ ،‬اما پل‌هــا هیچ‌گاه‬ ‫منفجــر نشــدند و متفقیــن پــس از‬ ‫اطــاع از این موضــوع اقدام به خنثی‬ ‫كردن مین‌هــا كردند‪.‬‬ ‫محمد ســجادی وزیــر راه ایــران بین‬ ‫ســال‌های ‪ ۱۳۱۷‬تا ‪ ۱۳۲۰‬با اشــاره به‬ ‫مین‌گذاری پل ورســک گفتــه بود‪« :‬با‬ ‫شــنیدن اخبار وحشتناک از جبهه‌های‬ ‫جنگ شوروی‪ ،‬دســتور مین‌‌گذاری پل‬ ‫ورســک و پل‌های مهم دیگــر راه‌آهن‬ ‫داده شــد و ایــن كار بــا دقــت و به‬ ‫صــورت محرمانه انجام پذیرفت‪ .‬لیكن‬ ‫پس از اشــغال ایران توســط متفقین‪،‬‬ ‫دســتوری بــرای انفجار پل‌هــا صادر‬

‫نشد‪».‬‬ ‫با گذشــت حدود ‪ ۷۵‬سال از ســاخت پل ورسک‪ ،‬قطار‬ ‫تهران ‪ -‬ســاری هر روز دو بــار از روی این پل می‌گذرد‪.‬‬ ‫قطارهای گــرگان و قطارهای باربری و ســوختی نیز‪ ،‬از‬ ‫روی پل ورســک می‌گذرنــد‪ .‬پل ورســک به‌عنوان یکی‬ ‫از مهم‌ترین آثار مهندســی راه آهــن ایران به ثبت ملی‬ ‫رسیده‌است‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪33 Kheradmand‬‬


‫نقش پل ورسک در تغییر نقشه جهان‬

‫پل ورســک حدود ‪ ۷۵‬ســال پیش ســاخته شــد‪ .‬این پل که در كمک‌رســانی به اتحاد جماهیر شــوروی محاصره اتریشــی این پل موظف شــد تا در هنــگام عبور اولین‬ ‫از شــگفتی‌های مهندســی راه‌آهن ایران اســت که در شــده توســط آلمان هیتلری ایفــا کرد معروف شــد و قطــار زیــر پل قــرار بگیرد تــا در صــورت تخریب پل‪،‬‬ ‫جنگ‌جهانــی دوم به «پــل پیروزی متفقیــن» معروف لقــب پل پیروزی گرفــت‪ .‬به قــول فرماندهان متفقین اولین شــخص کشــته شــده از این حادثه خود او باشد‪.‬‬ ‫شد‪ .‬از شگفتی‌های ســاخت این پل عدم‬ ‫پیمــان صدفــی درباره نتیجــه تحقیقات‬ ‫اســتفاده از هیچ ســازه فلزی در ســاخت با شروع جنگ دوم جهانی و با توجه به احتمال ورود خــود از روند ســاخت پل ورســک ادامه‬ ‫آن است‪.‬‬ ‫می‌دهــد‪ « :‬بــه دســتور دولــت آلمــان‪،‬‬ ‫متفقین به ایران و استفاده آنان از راه‌آهن ایران‪ ،‬تصمیم الدیســاوس فون رابســویچ اهــل اتریش‬ ‫که در ایران به مهندس ورســک مشــهور‬ ‫معمــاری نیوز‪ :‬پل ورســک‬ ‫شــده بــه همراه همســر و‬ ‫گرفته شد كه همه پل‌ها مین‌گذاری شوند‬ ‫حــدود ‪ ۷۵‬ســال پیــش در‬ ‫فرزندانــش بــه ایــران آمد‬ ‫شهرســتان ســوادکوه استان‬ ‫تــا یكــی از ســخت تریــن‬ ‫مازنــدران ســاخته شــد‪ .‬از‬ ‫كارهای دنیــا را در فیروزكوه‬ ‫شــگفتی‌های ســاخت این‬ ‫به انجام برســاند‪ .‬پل ورسک‬ ‫پــل عــدم اســتفاده از هیچ‬ ‫هنوز هــم نماد مهندســی‬ ‫ســازه فلزی در ســاخت آن‬ ‫پیشــرفته آلمانی‌ها و انجام‬ ‫اســت‪ .‬این پــل در مســیر‬ ‫كار محكم و درست است‪».‬‬ ‫راه آهــن سراســری شــمال‬ ‫در پژوهشــی بــا نــام "‬ ‫ جنــوب و در ارتفــاع ‪۱۱۰‬‬‫افســانه مهنــدس ورســک"‬ ‫متــری از ته دره با دهانه ‪۶۶‬‬ ‫که پیمان صدفــی گرداوری‬ ‫متــری و با وســایلی ابتدایی‬ ‫کــرده‪ ،‬آمده اســت مهندس‬ ‫ســاخته شــد‪ .‬ایــن پــل دو‬ ‫ورســک (الدیســاوس فون‬ ‫كــوه عظیــم و ســخت‌گذر‬ ‫رابســویچ) در اوقات فراغت‬ ‫عباس‌آبــاد را بــه هم متصل‬ ‫به‌ویــژه در فصل زمســتان‬ ‫می‌کنــد‪.‬‬ ‫كــه به‌دلیل رعایــت ایمنی‬ ‫ســاخت پــل ورســک از‬ ‫عملیات احداث پل ورســک‬ ‫اواســط آبــان ســال ‪۱۳۱۳‬‬ ‫تعطیــل می‌شــد‪ ،‬بــه كار‬ ‫آغــاز و افتتــاح رســمی آن‬ ‫مورد عالقه‌اش یعنی نقاشی‬ ‫روز ‪ ۵‬اردیبهشــت ‪ ۱۳۱۵‬انجام شــد‪ .‬هزینه احداث پل اگــر راه آهــن ایــران وجود نداشــت‪ ،‬نقشــه جهان به می‌پرداخــت ‪ .‬یک نمونه از نقاشــی‌های او تصویر زیر‬ ‫ورســک ‪ ۲‬میلیون و ‪ ۶۰۰‬هزار ریال اعالم شــد‪ .‬نمایی از شــكل دیگری بود‪».‬‬ ‫اســت كه پل ورســک را درمرحله اتمام بخش قوسی و‬ ‫عملیــات ریــل گــذاری روی پل ورســک‪.‬‬ ‫به گــزارش روزنامه "آفتاب یزد"‪ ،‬رضا‌شــاه بــرای افتتاح ســتون‌های نگهدارنــده تــاج پــل نشــان می‌دهد‪.‬‬ ‫پیمــان صدفی پژوهشــگر که دربــاره تاریخچه این پل پل ورســک شــخصا به ســوادكوه که زادگاه خودش نیز نقاشــی بعدی پل ورســک که توســط مهندس ورسک‬ ‫تحقیــق کرده اســت‪ ،‬درباره اهمیت ایــن پل می‌گوید‪ :‬بــود آمــد‪ .‬در برخی روایت‌هــا دربــاره روز افتتاح این (الدیسالوس فون رابســویچ) کشیده شده است‪ ،‬مراحل‬ ‫«پل ورســک در زمان جنگ‌جهانی دوم به‌خاطر نقشــی پــل آمده اســت که به دســتور رضا شــاه ســرمهندس آخر ســاخت پل ورسک در زمســتان سال ‪ ۱۳۱۴‬را نشان‬ ‫‪  32 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪32 Kheradmand‬‬


‫‪  31 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪31 Kheradmand‬‬


‫اخبار و گزارش‌های مختلف مرتبط با زندگی ایرانیان در کانادا‬ ‫با همکاری سایت پرشین میرور ‪www.PersianMirror.ca -‬‬

‫آزار و اذیت جنسی در مدرسه کاتولیک تورنتو‬ ‫بر اســاس گزارش کندین پرس‪ ،‬ســه دانش آموز ســابق‬ ‫یــک مدرســه خصوصی مشــهور در شــهر تورنتو روز‬ ‫پنجشــنبه‪ ،‬در پــی رســوایی آزار و اذیت جنســی در‬ ‫مدرســه کاتولیک پسرانه که در ســال گذشته به وقوع‬ ‫پیوســته بود‪ ،‬به گنــاه خود اعتــراف کردند‪.‬‬ ‫این دانش آموزان که در مدرســه ســنت میشــل درس‬ ‫می‌خواندند‪ ،‬به یک فقره آزار جنســی به وســیله یک‬ ‫جســم ســخت و یک فقره آزار غیر جنسی توسط یک‬ ‫جســم ســخت‪ ،‬اعتراف به گناه کردند‪ .‬همچنین یکی‬ ‫از آنهــا به جرم عکســبرداری و فیلم‌برداری جنســی از‬ ‫کودکان نیــز اعتراف کرد‪.‬‬ ‫ک نامارا‪ ،‬دادســتان کل‪ ،‬بیانیه مــورد توافق دو‬ ‫ارین م ‌‬ ‫طــرف را در دادگاه کــودکان و نوجوانان قرائت کرد که‬ ‫در آن گفته شــده اســت‪« :‬یکی از اعضاء تیم فوتبال (‬ ‫فوتبــال آمریکایــی)‪ ،‬پس از تمرین روز ‪ ۱۷‬اکتبر ســال‬ ‫‪ ،۲۰۱۸‬وارد اتــاق رختکن می‌شــود و صدای فریاد یکی‬ ‫از هم‌تیمی‌هایــش را می‌شــنود‪ .‬او قصــد فرار می‌کند‬ ‫اما گــروه اراذل و اوبــاش مدرســه او را می‌گیرند و به‬ ‫روی زمیــن می‌اندازند‪.‬‬ ‫ســه نوجوان‪ ،‬هم تیمــی خود را می‌گیرند و شــلوار او‬ ‫را پاییــن می‌کشــند‪ ،‬در حالی که یکی دیگــر از آنها با‬ ‫دســت بر روی باســن او می‌زند‪ .‬ســپس یکــی از این‬ ‫نوجوانان با دســته جارو وی را مورد آزار جنســی قرار‬ ‫می‌دهــد و نوجوان دیگــر از این صحنــه فیلم‌برداری‬ ‫می‌کنــد‪ ،‬کــه بعــداً با درخواســت فــرد قربانــی این‬ ‫صحنه‌هــا را پــاک می‌کند‪».‬‬ ‫به گفته دادســتان‪ ،‬در روز ‪ ۷‬نوامبر سال ‪ ،۲۰۱۸‬حادثه‬ ‫مشــابه‌ای پس از پایــان یکی از بازی‌هــای تیم و پس‬

‫‪  30 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫از اینکــه مربیان اتــاق رختکن را ترک کــرده بودند به‬ ‫وقــوع می‌پیوندد‪.‬‬ ‫بر اســاس مطالــب منــدرج در بیانیــه‪ ،‬در آن حادثه‪،‬‬ ‫نوجوانــی دیگر که عضو تیم نبوده اســت‪ ،‬برای یافتن‬ ‫کســی که او را با اتومبیل به مســیر خانه‌اش برســاند‪،‬‬ ‫وارد اتــاق رختکــن می‌شــود‪ .‬یکــی از بازیکنــان تیم‬ ‫فریاد می‌زند‪« :‬بگیریدش»‪ ،‬ســپس ســه نفر دیگر او را‬ ‫می‌گیرنــد و بر روی زمیــن می‌اندازنــد و در حالی که‬ ‫دو نفــر در حال پــاره کردن لباس‌هــای او بودند وی را‬ ‫به روی شــکمش بر می‌گردانند‪ .‬یکــی از این نوجوانان‬ ‫با دســته جــارو وی را مورد آزار جنســی قرار می‌دهد‪،‬‬ ‫و دیگری دســته جــارو را گرفته و خــودش فرد قربانی‬ ‫را مورد آزار و اذیت جنســی قــرار می‌دهد‪.‬‬ ‫بــه گفته مک نامــارا‪ ،‬فرد قربانی فریاد می‌زده اســت‬ ‫کــه بس کنید‪ .‬نوجــوان دیگر از تمام ایــن وقایع فیلم‬ ‫گرفتــه و بعداً این فیلم را در تمام مدرســه پخش کرده‬ ‫است‪.‬‬ ‫پلیس گفته اســت که ســال گذشــته‪ ،‬پس از اطالع از‬ ‫ایــن اتفاقــات‪ ،‬تحقیقات خــود را در ایــن زمینه آغاز‬ ‫کرده اســت‪.‬‬ ‫هفــت دانش آموز‪ ،‬که به دلیل قانــون عدالت کیفری‬ ‫جوانــان از نام بــردن آنها خودداری شــده اســت‪ ،‬در‬ ‫نهایت به ســه فقره جــرم اذیت و آزار و آزار جنســی‬ ‫مرتبط بــا این وقایع متهم شــدند‪.‬‬ ‫مدرســه سنت میشل توسط پدران باسیلین (‪Basillian‬‬ ‫‪ ،)Fathers‬جامعه‌ای از کشیشــان با ریشــه‌هایی که به‬ ‫اعضاء کلیسای ســنت باسیل در فرانســه باز می‌گردد‬ ‫اداره می‌شــود‪ .‬مدیــر و رییــس هیئــت مدیــره این‬

‫مدرســه در میان انتقادات وارد بــر نحوه مدیریت این‬ ‫پرونــده از مقام خود اســتعفا دادند‪.‬‬ ‫تحقیقــات بــر روی ایــن پرونده‪ ،‬موضــوع یک بحث‬ ‫ملی و سراســری درباره قلــدری و وادار کردن به انجام‬ ‫کاری بر خالف میــل افراد در مدارس کانــادا را مجدداً‬ ‫بــه میان آورد‪ .‬بســیاری از دانش آموزان پیشــین برای‬ ‫بازگــو کــردن داســتان‌های خــود دربــاره مورد ســوء‬ ‫اســتفاده قــرار گرفتن در مــدارس کاتولیــک‪ ،‬پا پیش‬ ‫گذاشــتند‪ ،‬در حالــی کــه عــده‌ای دیگــر از خاطرات‬ ‫مثبت خــود در این موؤسســات صحبــت کردند‪.‬‬ ‫علیرغــم اقدامــات جــدی و گســترده صــورت گرفته‬ ‫توســط این مدرســه پس از آشکار شــدن این رسوایی‪،‬‬ ‫یک کمیته مســتقل برای بررســی رفتارهــای قلدری و‬ ‫زورگویی که به صورت سیســتماتیک در مدرسه سنت‬ ‫میشــل باقی مانده‌اند‪ ،‬تشــکیل شــده است‪.‬‬ ‫این کمیته در ماه آگوســت امســال یک گــزارش ‪۱۲۳‬‬ ‫صفحه‌ای منتشــر کــرد که حــاوی ‪ ۳۶‬پیشــنهاد بود‪،‬‬ ‫از جملــه توســعه راهکار‌هــای کاربردی بــرای مقابله‬ ‫بــا قلــدری و آمــوزش کارکنان بــرای مواجــه با چنین‬ ‫رفتارهایی در مدرســه بوده اســت‪.‬‬ ‫مدرســه ســنت میشــل وعده داده اســت تا خود را با‬ ‫تمام پیشــنهاد‌های این کمیتــه تطبیق دهد‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪30 Kheradmand‬‬


‫حقوق ‪ 70,000‬دالری برای همه کارمندان‬

‫یک مدیر مســتقل که چهار ســال پیش حقوق خود را‬ ‫کاهــش داد تا حقــوق کارمندان خــود را افزایش دهد‪،‬‬ ‫مجدداً دســت به اقدامی مشــابه زده است‪.‬‬ ‫دن پرایــس (‪ ،)Dan Price‬مدیــر شــرکت ‪Gravity‬‬ ‫‪ Payments‬واقع در شــهر ســیاتل آمریــکا که در زمینه‬ ‫ت کارت‌های اعتبــاری بانکی فعالیــت می‌کند‪،‬‬ ‫پرداخــ ‌‬ ‫روز سه‌شــنبه اعــام کرد کــه تمامی کارمندان شــاغل‬ ‫در دفتــر این شــرکت در شــهر ‪ Boise‬در ایالت آیداهو‬ ‫آمریکا‪ ،‬تا ســال ‪ ۲۰۲۴‬حداقل دســتمزد ساالنه‌شــان به‬ ‫رقم ‪ ۷۰‬هــزار دالر خواهد رســید‪.‬‬ ‫دن پرایــس در توییتر خود نوشــت‪« :‬امروز صبح روبان‬ ‫دفتــر ‪ GravityPymts‬در شــهر ‪( Boise‬بوی‌ســی یا با‬ ‫تلفظی دیگــر بوی‌زی) را پاره کردیــم و اعالم کردیم که‬ ‫حد اقل دســتمزد ســاالنه تمام کارمندان ما در اینجا‪۷۰ ،‬‬ ‫هزار دالر در ســال خواهد بود‪ .‬من بســیار خوشــحالم‬ ‫که با ایــن گروه عالــی کار می‌کنم و می‌توانم ارزشــی‬

‫کــه آنها بــا خود بــه کمپانی مــا آورده‌انــد را پرداخت‬ ‫کنم‪».‬‬ ‫در ســال ‪ ،۲۰۱۵‬پرایــس پــس از مطالعه یــک تحقیق‬ ‫دربــاره شــادی‪ ،‬تصمیــم گرفت تــا حقــوق کارمندان‬ ‫خــود را افزایــش دهــد‪ .‬در آن تحقیق گفته شــده بود‬ ‫کــه وقتی افــراد مبلغــی در حــدود ‪ ۷۵‬هــزار دالر در‬ ‫ســال درآمد داشته باشــند‪ ،‬این درآمد بیشــتر می‌تواند‬ ‫تفــاوت چشــمگیری در ســامت احساســی و روحی‬ ‫اشــخاص بگذارد‪.‬‬ ‫وی ســپس تصمیــم گرفت تا میــزان حداقل دســتمزد‬ ‫ســاالنه برای تمام ‪ ۱۲۰‬کارمند شــاغل در دفتر شــرکت‬ ‫خود در ســیاتل را به رقم ‪ ۷۰‬هــزار دالر افزایش دهد‪ ،‬و‬ ‫بــرای اجرای ایــن تصمیم‪ ۹۰ ،‬درصد از حقوق ســالیانه‬ ‫یــک میلیون دالری خــود را کاهش داد‪.‬‬ ‫این حرکــت وی‪ ،‬حقوق تقریباً ســی نفــر از کارمندان‬ ‫ایــن شــرکت را دو برابر کرد‪ ،‬و حقــوق ‪ ۴۰‬نفر دیگر را‬

‫افزایش قابــل مالحظه‌ای داد‪.‬‬ ‫دن پرایــس می‌گویــد‪ ،‬حقوق‌هــای بــاال در زندگــی‬ ‫کارمندانــش باعــث تغییرات بزرگی شــده اســت‪ .‬آنها‬ ‫توانســته‌اند خانواده خــود را بزرگتر کننــد‪ ،‬بیش از ‪۱۰‬‬ ‫درصد از کارمندان توانســته‌اند برای نخســتین بار خانه‬ ‫بخرند‪ ،‬و مبلــغ پرداختی به صندوق‌های بازنشســتگی‬ ‫فردی آنها دو برابر شــده اســت‪.‬‬ ‫از آن زمان تاکنون‪ ،‬دن پرایس داســتان خود را در سراسر‬ ‫آمریکا بازگو کرده اســت و مدیران شــرکت‌های دیگر را‬ ‫نیز تشــویق به انجام چنین اقدامی کرده است‪.‬‬ ‫بر اســاس اطالعات مندرج در وب ســایت این کمپانی‪،‬‬ ‫کارمندان این شــرکت برای تشــکر از مدیــر خود ( دن‬ ‫پرایــس) یک کار قابل توجه انجــام داده‌اند‪ .‬همگی آنها‬ ‫بــا جمع کــردن پول‪ ،‬بــه عنوان هدیــه‪ ،‬یک‬ ‫اتومبیل تســا مــدل اِس را بــرای مدیر خود‬ ‫خرید ه‌اند‪.‬‬

‫کشاورز کانادایی و انتخابات سراسری کانادا‬ ‫یک کشــاورز اهل اســتان انتاریو به وســیله فرســتادن‬ ‫پیام خــود به رای دهنــدگان از طریق مزرعــه خود‪ ،‬در‬ ‫حــال شــخم زدن راه خود به محافل سیاســی اســت‪.‬‬ ‫نامــزد حــزب لیبــرال بــرای انتخابــات فــدرال کانادا‪،‬‬ ‫‪ ،Danielle Takacs‬بــا انتشــار تصویــری بــر روی صفه‬ ‫فیســبوک خــود در روز جمعــه‪ ،‬یک مزرعه کشــاورزی‬ ‫را نشــان داد کــه در نزدیکی شــهر برانتفورد در اســتان‬ ‫انتاریــو اســت و بــر روی علف‌های ســبز ایــن مزرعه‬ ‫ایــن جمله حک شــده بود‪« :‬شــییر‪ -‬فــورد هیچ فرقی‬ ‫ندارند!»‬ ‫در زیرنویــس این پســت فیســبوکی‪ ،‬این نامــزد حزب‬ ‫لیبرال نوشــته اســت‪ « :‬کشــاورز لیبــرال‪ ،‬جــان لنگز‪،‬‬ ‫می‌خواهــد که پیامش را همه ببیننــد و من هم همین‬ ‫را م ‌یخواهــم»‪.‬‬ ‫در روزهای پایان هفته این پســت فیســبوکی صدها بار‬ ‫باز نشــر شده است‪.‬‬ ‫ایــن عبارت حک شــده بر روی زمین ســبز کشــاورزی‪،‬‬ ‫درباره رهبر محافظه‌کار فدرال‪ ،‬اندرو شــییر و نخســت‬ ‫وزیر اســتان انتاریو‪ ،‬داگ فورد رهبــر حزب محافظه‌کار‬ ‫انتاریو می‌باشــد‪.‬‬ ‫بر عکس نخست وزیر اســتان آلبرتا‪ ،‬جیسون کنی‪ ،‬داگ‬ ‫‪  29 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫فــورد تاکنــون از دخالت در انتخابات فــدرال خودداری‬ ‫کرده اســت‪ .‬از زمان آغــاز کارزار‌هــای انتخابات فدرال‬ ‫در روز ‪ ۱۱‬ســپتامبر‪ ،‬شــییر و فــورد در هیچ کمپینی با‬ ‫یکدیگــر نبوده‌اند‪.‬‬ ‫هفته گذشــته خبرنگاران از اندرو شــییر دربــاره اینکه‬ ‫چرا نخســت وزیــر انتاریــو در کمپین‌هــای او حضور‬ ‫ندارد ســوال کرده بودند که وی در پاســخ گفت‪« :‬تمرکز‬ ‫مــا در اینجا بــر حمایــت از نامزد‌های حزب‪ ،‬و ارســال‬ ‫پیــام خود به مردم سراســر کشــور و در همــه مناطق‬ ‫می باشد‪».‬‬ ‫« مــا قصد داریم تا در اســتان‌هایی کــه برای مدت‌های‬ ‫زیادی اســت که نخســت وزیــر محافظــه‌کار نداریم‪،‬‬ ‫کرســی‌های زیادی را برنده شــویم‪ ،‬می‌خواهیم در تمام‬ ‫مناطق این کشــور نماینده داشــته باشیم‪».‬‬ ‫علیرغم کاهش محبوبیت داگ فورد در تابستان امسال‪،‬‬ ‫او اصــرار دارد کــه دولــت محافظــه‌کار وی در اســتان‬ ‫انتاریو بیش از یکســال که از پیــروزی حزب او می‌گذرد‬ ‫همچنان محبوب اســت‪.‬‬ ‫وی در ایــن زمینــه گفته اســت‪« :‬من همیشــه گفته‌ام‬ ‫که به نظرســنجی باور ندارم‪ ،‬درســته؟ اما نظر‌سنجی‌ها‬ ‫را می‌بینیــد‪ .‬رســانه‌ها از گزارش کردن نظرســنجی‌های‬

‫خــوب صــرف نظــر می‌کننــد‪ .‬آنهــا بد‌هــا را گــزارش‬ ‫می‌کننــد‪ .‬امــا حقیقت امــر این اســت که اگــر امروز‬ ‫انتخابــات برگــزار می‌شــد‪ ،‬ما برنده می‌شــدیم‪».‬‬ ‫بــا ایــن وجود‪ ،‬نخســت وزیــر انتاریــو به دفعــات به‬ ‫هنــگام حضــور در انظار عموم «هو» شــده اســت‪ ،‬از‬ ‫جمله در مراســم افتتاحیه المپیک ویــژه جوانان در ماه‬ ‫ِمی‪ .‬البته این اولین بار نیســت که جان لنگز‪ ،‬کشــاورز‬ ‫اهل اســتان انتاریو از مزرعه خود برای مقاصد سیاســی‬ ‫اســتفاده می‌کند‪ .‬در سپتامبر ســال ‪ ،۲۰۱۵‬او پیام « هر‬ ‫کســی جــز هارپــر» را در زمین خــود حک کــرده بود‪،‬‬ ‫و بدین وســیله نخســت وزیر محافظه‌کار وقت کانادا‪،‬‬ ‫اســتیفن هارپر را مورد نقد قــرار داده بود‪.‬‬ ‫او در مصاحبــه‌ای بــا ‪ Brantford Expositor‬در ســال‬ ‫‪ ،۲۰۱۵‬دربــاره هارپر گفتــه بود‪ « :‬او بدترین نخســت‬ ‫وزیری اســت که تــا بحال داشــته‌ایم‪».‬‬ ‫انــدرو شــییر و داگ فورد در حســاب‌های کاربری خود‬ ‫در شــبکه‌های اجتماعی اشــاره‌ای به این پیــام نکردند‪.‬‬ ‫امــا داگ فــورد در توییتر خــود به طور غیر مســتقیم‬ ‫در روز یکشــنبه به کارگران روســتایی اشــاره‬ ‫کرد و در یک پســت ویدیویی نوشت‪« :‬من‬ ‫کشــاورزان را دوست دارم‪».‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪29 Kheradmand‬‬


‫اخبار و گزارش‌های مختلف مرتبط با زندگی ایرانیان در کانادا‬ ‫با همکاری سایت پرشین میرور ‪www.PersianMirror.ca -‬‬

‫اوج دوباره فروش مسکن‬ ‫در تورنتو و ونکوور‬ ‫یــک گــزارش جدیــد منتشــر شــده توســط کپیتــال‬ ‫اکونومیکــس (‪ ،)Capital Economics‬می‌گویــد‬ ‫بازار‌هــای مســکن در شــهر‌های تورنتو و ونکــوور به‬ ‫طور فشــرده در حال رشــد هســتند‪ ،‬و این می‌تواند به‬ ‫معنی بازگشــت به رشد ســریع قیمت مســکن باشد‪.‬‬ ‫در ایــن گزارش که روز پنجشــنبه انتشــار یافت‪ ،‬به این‬ ‫نکتــه توجه شــده اســت که عرضه مســکن در بــازار‪،‬‬ ‫حتــی با بازگشــت خریداران که اشــاره به رشــد قویتر‬ ‫قیمت مســکن دارد‪ ،‬در حال کاهش اســت‪.‬‬ ‫اســتیفن براون‪ ،‬اقتصاددان ارشد می‌گوید‪« :‬جهش اخیر‬ ‫در فروش مســکن به نظر می‌رســد اشــاره‌ای به‬ ‫دوره‌ای جدید از رشــد سریع قیمت مسکن‬ ‫داشــته باشــد‪ ،‬که معموالً بــا افزایش‬ ‫مصرف همــراه خواهد بود‪».‬‬ ‫براون اضافه کرده اســت‪«:‬‬ ‫اما میزان بدهی باالی‬ ‫مــرد م‬

‫‪  28 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫کانــادا بــه معنــی این اســت که دســت کــم در طول‬ ‫ســال آینده یا بعد از آن پول بیشــتری برای خرج کردن‬ ‫ندارنــد‪ .‬و ایــن امــر همچنین میــزان افزایــش قیمت‬ ‫مســکن را نیــز محــدود خواهد کــرد‪».‬‬ ‫هیئت مدیره امالک و مســتغالت تورنتو روز پنجشــنبه‬ ‫اعالم کرد که فروش مســکن در شــهر تورنتو در مقایسه‬ ‫با همین ماه در ســال گذشــته‪ ۲۲ ،‬درصد افزایش داشته‬ ‫اســت‪ ،‬اگرچه همچنــان کمتــر از میــزان اوج خود در‬ ‫همین ماه در ســال ‪ ۲۰۱۶‬می‌باشــد‪.‬‬ ‫ایــن آمار برای شــهر ونکوور و در همیــن دوره زمانی‪،‬‬ ‫‪ ۴۶٫۳‬درصد افزایش داشــته است‪.‬‬ ‫اَشلی اســمیت‪ ،‬رییس هیئت مدیره امالک و مستغالت‬ ‫در بیانیــه‌ای گفته اســت‪« :‬ما در ســه ماه گذشــته در‬ ‫مقایســه با همین زمان در ســال گذشــته‪ ،‬شرایط یک‬ ‫بــازار متعادل‌تری را شــاهد بوده‌ایم‪ .‬امــروز خریداران‬ ‫مســکن برای ارایه پیشــنهاد خرید‪،‬‬ ‫بویــژه در بــازار آپارتمــان و خانه‌هــای شــهری اراده‬ ‫بیشــتری دارند‪».‬‬

‫در شــهر تورنتــو‪ ،‬میانگیــن قیمت بــرای تمــام انواع‬ ‫خانه‌هــا از ســال گذشــته‪ ۵٫۸ ،‬درصد بیشــتر شــده و‬ ‫بــه رقم ‪ ۸۴۳‬هزار و ‪ ۱۱۵‬دالر رســیده اســت‪ .‬در شــهر‬ ‫ونکــوور‪ ،‬قیمت پایــه برای انواع خانه‌هــا با کاهش ‪۷٫۳‬‬ ‫درصدی بــه رقم ‪ ۹۹۰‬هزار و ‪ ۶۰۰‬دالر رســیده اســت‪.‬‬ ‫امــا ســرعت کاهش قیمت‌ها کند شــده اســت‪.‬‬ ‫جان دی‌میشــل‪ ،‬مدیــر اجرایی هیئت مدیــره امالک و‬ ‫مســتغالت تورنتو در بیانیه‌ای گفته است‪ « :‬تقاضا برای‬ ‫تمــام انــواع خانه‌ها در بزرگشــهر تورنتــو‪ ،‬مالکیت یا‬ ‫اجاره‪ ،‬همچنــان قوی باقی خواهد مانــد‪ .‬این واقعیت‬ ‫تاییــدی بر نیــاز فوری و اقدامــات پایدار بــرای عرضه‬ ‫مسکن در شــهر تورنتو است‪».‬‬ ‫استیفن براون اشــاره کرده اســت که‪ ،‬مصرف کنندگان‬ ‫بدهــکار‪ ،‬فضای بیشــتری بــرای هزینه کــردن ندارند‪.‬‬ ‫او نوشــته اســت‪« :‬مســایل مالی خانواده‌ها همچنان‬ ‫شــکننده اســت‪ ،‬بنابراین ما انتظــار داریم تــا برای ‪۱۸‬‬ ‫مــاه آینــده نیز بــه همیــن منوال پیــش برود‪ .‬رشــد‬ ‫قیمت مسکن در طول ســال آینده در سراسر کشور در‬ ‫حــدود ‪ ۳‬درصد محدود خواهد مانــد‪ .‬این به معنی آن‬ ‫اســت که در حال حاضر کســب ثروت از طریق مسکن‬ ‫بســیار کمتر از میزان آن در ســالیان گذشــته است‪».‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪28 Kheradmand‬‬


‫کــه پرســپولیس ‪ ۲‬بر یک برنده شــد‪ ،‬روی دوش یــاران خودی و البتــه ناصر حجازی‪،‬‬ ‫دروازه‌بــان وقت اســتقالل‪ ،‬از دنیای فوتبــال خداحافظی کرد‪.‬‬

‫فوتبالیستی که دیپلمات شد‬

‫خداحافظــی‌اش از فوتبــال ایــران‪ ،‬کارهایــش در وزارت‬ ‫امــور خارجه را بیشــتر کــرد‪ .‬می‌گویند یکــی از دالیلی‬ ‫کــه تصمیم گرفت زود از دنیــای فوتبال خداحافظی کند‬ ‫این بود که وعده داده بودند قرار اســت به کنســولگری‬ ‫ایــران در انگلیس فرســتاده شــود‪ .‬این امــر البته محقق‬ ‫هم شــد و کاشــانی به‌عنــوان دیپلمات راهــی انگلیس‬ ‫شــد‪ .‬زندگــی سیاســی او به‌عنــوان کارمنــد وزارت امور‬ ‫خارجــه تــداوم داشــت‪ .‬او در ســفارتخانه‌های مختلف‬ ‫ایران در کشــور‌های آلمان‪ ،‬ســوریه و امــارات هم انجام‬ ‫وظیفــه کرد تا ایــن که دوباره بــه ایران برگشــت‪ .‬البته‬ ‫دوران دیپلماتیکــش هم مثــل زمان فوتبالــش متفاوت‬ ‫بود‪.‬‬ ‫ماجــرای مجادلــه‌اش بــا صــادق خلخالی‪ ،‬حاکم شــرع‬ ‫دادگاه‌های ایران در تابســتان ســال ‪ ۱۳۶۱‬هــم ماجرای‬ ‫متفاوتی اســت که درباره‌اش زیاد صحبت نشــده است‪.‬‬ ‫در آن سال‌ها جعفر کاشــانی سرپرست کنسولگری ایران‬ ‫در امــارات بود؛ روایتــی از همان زمان‌ها نقل شــده که‬ ‫خلخالــی تصمیــم می‌گیرد در ســفرش به امارات‪ ،‬ســخنرانی‌ای ترتیب دهــد و در آن‬ ‫نــام خلیج فارس را به‌عنوان خلیج اســامی معرفی کند‪ .‬کاشــانی که بــه این موضوع‬ ‫پــی برده بــود‪ ،‬مانع از این اقدام می‌شــود و اجــازه چنین ســخنرانی و بالطبع چنین‬ ‫تغییــری را نمی‌دهد‪.‬‬ ‫از قــرار‪ ،‬همان مجادله ســرآغاز اختالف این دو نفر می‌شــود؛ به طــوری که خلخالی‬ ‫در بازگشــت از امارات از وزیر وقت ایران می‌خواهد «ورزشــکار فاسداالخالق سابق»‬

‫‪  27 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫را برکنــار کننــد‪ .‬ایــن درخواســت‪ ،‬اما در روزنامه کیهان همان ســال منتشــر شــده؛‬ ‫«کیهــان» در گزارشــی از دیــدار صــادق خلخالی بــا «علی‌اکبر والیتــی»‪ ،‬وزیر وقت‬ ‫امــور خارجه ایران‪ ،‬نوشــت‪« :‬هنوز نارســایی‌هایی در کار وزارت امــور خارجه وجود‬ ‫دارد‪ ....‬شــخصی به نام کاشانی که ورزشکاری فاســداالخالق بوده و این آدم را در آنجا‬ ‫(دوبی) سرپرســت کنســولگری کردنــد و بعد هم وقتی‬ ‫پرونده‌اش به جریــان افتاد‪ ،‬فهمیدند آدم نابابی اســت‪.‬‬ ‫او را خواســتند‪ ،‬اما نیامده بــه آلمان رفت‪».‬‬ ‫کاشــانی را نه آن ســال‪ ،‬بلکه ســه ســال بعد بــه ایران‬ ‫برگرداندنــد و از قرار‪ ،‬پیشــنهاد‌های سیاســی دیگری به‬ ‫او دادنــد تــا همچنــان بــه کارش در این عرصــه ادامه‬ ‫دهــد‪ ،‬ولــی او کــه از رفتار‌هــای سینوســی در دنیــای‬ ‫سیاســت خسته شــده بود‪ ،‬هیچ‌کدام از آن پیشنهاد‌ها را‬ ‫نمی‌پذیــرد و دوبــاره به دنیــای فوتبــال برمی‌گردد‪.‬‬

‫از سفارت به فوتبال‬

‫قســمت ســوم زندگی جعفــر کاشــانی هم دوبــاره به‬ ‫فوتبــال معطــوف شــد؛ البته نه بــه بــازی‌اش‪ ،‬بلکه به‬ ‫مدیریتش‪ .‬ســعی کــرد برود و تیم شــاهین را از آب‌وگل‬ ‫دربیاورد‪ .‬بعدها‪ ،‬اما به کادر مدیریتی پرســپولیس اضافه‬ ‫شــد و همواره هم صاحب‌نظر بود؛ بیشــتر همین چند‬ ‫ورزش مســعود‬ ‫فصل اخیر که در دولت روحانی و وزارت ِ‬ ‫ســلطانی‌فر به‌عنوان رئیس هیات‌مدیره باشــگاه معرفی شــد‪.‬‬ ‫در قهرمانی‌هــای پرســپولیس در عصــر برانکو حضور داشــت؛ هرچند کــه البته دل‬ ‫پرســپولیس جدید با برانکو‬ ‫خوشــی از این ســرمربی کروات نداشــت‪ .‬اعتقاد داشت‬ ‫ِ‬ ‫ســاخته شــده‪ ،‬ولی باید مربی بزرگ‌تــری از او بیاید تا پرســپولیس را به تیمی مدعی‬ ‫در آســیا تبدیل کند‪ .‬با همین اندیشــه‌های مدیریتی‌اش ســروکله مــی‌زد که ناگهان و‬ ‫در ‪ ۷۶‬ســالگی دار فانــی را وداع گفت‪».‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪27 Kheradmand‬‬


‫بازخوانیمناقشه‌ی‬ ‫صادق خلخالی و‬ ‫جعفر کاشانی‬

‫ماجــرای مجادلــه جعفر کاشــانی با صــادق خلخالی‪،‬‬ ‫حاکم شــرع دادگاه‌های ایران در تابســتان ســال ‪۱۳۶۱‬‬ ‫هم ماجرای متفاوتی اســت که دربــاره‌اش زیاد صحبت‬ ‫نشده است‪.‬‬ ‫به نوشــته روزنامه شــرق «فوتبال‪ ،‬سیاســت و فوتبال»‬ ‫می‌شــود زندگی جعفر کاشــانی‪ ،‬یکی از اســطوره‌های‬ ‫باشــگاه پرســپولیس و یکی از کارمنــدان وزارت‬ ‫امــور خارجــه را همین قــدر خالصــه توصیف‬ ‫کــرد؛ خالصه‌بودنش‪ ،‬اما دلیلی بر ســاده‌بودنش‬ ‫نیســت‪ .‬مــردی که بــه دلیــل بیمــاری آمبولی‬ ‫روی پله‌هــای خانــه‌اش جــان داد‪ ،‬یکــی از‬ ‫متفاوت‌تریــن بازیکنان تاریخ فوتبــال ایران بود‪.‬‬ ‫بــرای متفاوت‌بودنش هم می‌شــود هزاران دلیل‬ ‫آورد؛ از تبحــرش در ُکشــتی و والیبــال گرفته تا‬ ‫ســفیر‌بودنش در کشــور‌های مختلــف‪ .‬جعفر‬ ‫کاشــانی یکی از فوتبالی‌های تحصیل‌کرده ایران‬ ‫بــود؛ آن قــدر باهــوش و زرنــگ بود کــه کمتر‬ ‫کســی فکر می‌کرد قیــد درس را بزنــد و فوتبال‬ ‫پیشه کند‪.‬‬ ‫بــا ایــن حــال آن قــدر در انجــام ورزش تبحــر‬ ‫داشــت کــه مانــده بــود کدامیــک را به‌عنوان‬ ‫حرفــه اصلــی دنبال کنــد‪ .‬پرش‌هــای بلند دلیل‬ ‫گرایشــش به والیبال شــده بود‪ .‬عشــق کشــتی را هم‬ ‫مثل بســیاری دیگــر از جوانــان ایرانی که تازه پشــت‬ ‫لبشــان ســبز شــده بود داشــت‪ ،‬ولی خودش می‌گوید‬ ‫برنامه‌های تمرین کشــتی‌اش با درســش تداخل داشت‬ ‫و دیگــر نمی‌توانســت به ســراغ کشــتی برود‪.‬‬ ‫فوتبــال‪ ،‬امــا برایــش چیز دیگــری بود‪ .‬در مســابقات‬ ‫‪  26 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫محــات و رقابت‌های مدارس درخشــیده بــود و بدون‬ ‫این که خودش بداند‪ ،‬نظر ســرمربی وقت تیم شــاهین‪،‬‬ ‫یکــی از بهتریــن باشــگاه‌های تاریــخ فوتبال ایــران را‬ ‫جلــب کرده بود‪ .‬کاشــانی اولیــن دوره متفاوت‌بودنش‬ ‫را از شــاهین اســتارت زد؛ در حالی که بیش از صد نفر‬ ‫از بازیکنــان حرفــه‌ای و نیمه‌حرفه‌ای مترصــد بودند تا‬

‫از تیم‌هــای پایه‌ای شــاهین عبــور کــرده و باالخره به‬ ‫بازی در تیم اصلی برســند‪ ،‬او راه صدســاله را یک‌شــبه‬ ‫طی کــرد‪ .‬بدون حضور در تیم‌های پایه‌ای و ب ‌هواســطه‬ ‫اســتعدادی کــه داشــت‪ ،‬مســتقیما راهی تیــم اصلی‬ ‫شاهین شد‪.‬‬ ‫حســادت بقیه را برانگیخت‪ ،‬ولی آن قدر انگیزه داشت‬

‫کــه از ایــن موضوع بــرای خــودش پله‌ای بــرای ترقی‬ ‫درست کند‪ .‬با وجود سن و ســال کم‪ ،‬اما آچارفرانسه‌ای‬ ‫کارگشــا بود؛ درون دروازه ایستاد و نگذاشت تیمش گل‬ ‫بخــورد؛ بعد هم که هافبک وینگر شــد و در یک بازی‬ ‫چندیــن بــار گلزنی کرد‪ .‬دســت آخر‪ ،‬اما مدافع شــد تا‬ ‫در امــر ســازماندهی بازی از عقب زمیــن و جنگندگی‬ ‫هــم نقــش داشــته باشــد‪ .‬آن‌ق در پســت‌های‬ ‫متفاوتــی بازی کــرده بــود که در هــر کدامش‬ ‫صاحب‌نظر شــده بود‪.‬‬ ‫ســه ســالی در شــاهین بازی کرد کــه خبر لغو‬ ‫امتیاز این باشــگاه مثــل آواری بر ســرش خراب‬ ‫شــد‪ .‬شــاهین عشــق حرفه‌ای‌اش بــود؛ آن قدر‬ ‫عاشقانه که اسم پســرش را هم شاهین گذاشت‪.‬‬ ‫این عشــق‪ ،‬اما اجازه فعالیت بیشتر پیدا نکرد تا‬ ‫او ناراحــت و غمگین تصمیم بگیــرد راهی پاس‬ ‫شــود‪ .‬میانه‌های این انتقــال‪ ،‬اما ســروکله علی‬ ‫عبــده‪ ،‬مرد متمول آن روز‌هــای فوتبال ایران پیدا‬ ‫شــد‪ .‬او جعفــر کاشــانی را به پرســپولیس برد و‬ ‫بــرگ تاریخی دیگری در زندگــی حرفه‌ای‌اش رقم‬ ‫زد‪.‬‬ ‫کاشــانی در پرســپولیس تولد دوباره‌ای داشت و‬ ‫بــه بازی‌هــای ملی‌اش هــم اضافه کــرد‪ .‬او چند‬ ‫ســالی مهــره کلیــدی و تأثیرگذار ســرخ‌ها بــود‪ ،‬ولی‬ ‫روز‌هــای آخر فوتبالش‪ ،‬دلخوری از مســئوالن باشــگاه‬ ‫که تصمیم گرفته بودند عــذرش را بخواهند و جایش را‬ ‫بــه بازیکن جوان‌تری بدهنــد‪ ،‬او را از فوتبال جدا کرد و‬ ‫به دنیای سیاســت فرســتاد‪ .‬برای خداحافظی از فوتبال‬ ‫ســن کمی داشــت‪ ،‬ولی در داربــی تهران‪ ،‬بعــد از این‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪26 Kheradmand‬‬


‫کرد و گفت‪ ۱۰ :‬شــتر ســفید می‌خواهد‪ ،‬بعد خندید‬ ‫و ادامه داد که شــوخی کرده اســت‪ .‬در نهایت چیزی‬ ‫از من نخواســت‪ .‬مراسم عروســی‌مان را هم خودمان‬ ‫مدیریــت کردیــم و بــا پس‌انــدازی کــه داشــتیم‪،‬‬ ‫جشــن گرفتیم‪ .‬نیــازی بــه جهیزیه و وســایل جدید‬ ‫هــم نمی‌بینیــم‪ ،‬چــرا که هــر دوی مان تــا حدودی‬ ‫وســایل اولیه و ضروری شــروع یک زندگــی دو نفره‬ ‫را داریــم‪ .‬از نظر قواعد پوشــش در ایران هم خانمم‬ ‫مشــکلی ندارد‪َ .‬فتی جان پوششــی به عنوان حجاب‬ ‫اســتفاده می‌کند کــه در زادگاهش وجود داشــته و با‬ ‫آن بزرگ شــده اســت‪ .‬او موهایش را با همان پوشش‬ ‫مخصــوص می‌پوشــاند و حجابش از بعضــی دختران‬ ‫ایرانــی کامل‌تر هم هســت‪ .‬این در حالی اســت که‬ ‫او در لنــدن زندگی کــرده و هیچ اجباری برای انتخاب‬ ‫حجاب نداشــته اســت‪ .‬او معتقد است حجاب باعث‬ ‫می‌شــود تا حریم زندگی آدم‌ها بیشــتر حفظ شــود‪.‬‬ ‫تمــام این مــوارد باعث شــده اســت کــه خانم من‬ ‫احســاس نزدیک تری به ایران و ایرانی داشــته باشد‪».‬‬

‫تنها دامــاد ایرانی‌ام که رنگ ماشــین عروس‬ ‫را ندیده!‬

‫تصور می‌کنید که مراســم ازدواج چنین زوجی‪ ،‬چطور‬ ‫برگــزار خواهد شــد؟ یک دختر آفریقایــی که مادرش‬ ‫ملکــه بوده اســت از شــوهرش چــه توقعاتــی برای‬ ‫برگزاری چنین مراســم مهمی خواهد داشــت؟ فرشاد‬ ‫که توقع پرســیدن چنین سوالی را داشــت‪ ،‬می‌گوید‪:‬‬ ‫«حــدس می‌زدم که این ســوال را بکنیــد چراکه مردم‬ ‫زیــادی دربــاره اش کنجــکاو هســتند! البته مراســم‬ ‫ازدواج‌مــان از نظــر نحوه برگزاری تفــاوت چندانی با‬ ‫بقیه عروســی‌های ایرانی نداشــت‪ ،‬اما شاید من تنها‬ ‫داماد ایرانی باشــم که رنگ ماشــین عــروس را ندیده‬ ‫اســت! در عروســی‌های ایرانــی معمــول اســت که‬ ‫داماد دنبــال عروس خانم به آرایشــگاه مــی‌رود‪ ،‬اما‬ ‫مــن عروس را تا اواســط مجلس ندیــدم! او به همراه‬ ‫پدرش و به ســبک عروس‌هــای اروپایی از آرایشــگاه‬ ‫با ماشــین عروس بــه تاالر آمدنــد‪ .‬بزرگ‌ترین تفاوت‬ ‫جشــن مــا در مهمان‌هــای رنگارنش بود‪ .‬مــا از تمام‬ ‫نقــاط دنیــا مهمان داشــتیم‪ .‬روســیه‪ ،‬کانــادا‪ ،‬مالی‪،‬‬ ‫فرانســه و ‪ ....‬می‌دانید که در دنیا پشــت ســر کشور‬ ‫ما حرف‌ها و دروغ‌های ترســناک زیــادی وجود دارد‪.‬‬ ‫بــه همین دلیل ایــران در اولویت مناطق گردشــگری‬ ‫افــراد قرار نمی‌گیــرد‪ .‬رســانه‌ها و پروپاگاندا‌ها مردم‬ ‫اروپا و دیگر کشــور‌ها را می‌ترســانند که ایران کشور‬ ‫ناامنی اســت‪ .‬حرف‌هایی که قصد دارنــد ارتباط دنیا‬ ‫را بــا مــا قطع کننــد‪ .‬با وجــود این مهمان‌هــای مان‬ ‫اعتماد کردنــد و آمدند‪.‬‬ ‫می‌توانم بگویم صددرصدشــان عاشــق ایران شدند و‬ ‫تصمیــم دارند باز هم به ایران ســفر کننــد‪ .‬افزون بر‬ ‫لبــاس معمولی عــروس و دامــاد‪ ،‬مادرخانمم برایمان‬ ‫یک دســت لباس ســنتی آفریقایی طراحی کرده بود‪.‬‬ ‫غذا‌هــای متفــاوت‪ ،‬پوشــش و آرایش‌هــای متفاوت‪،‬‬ ‫همــه ایــن تفاوت‌ها جشــن مــا را شــگفت انگیز و‬ ‫‪  25 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫منحصــر به فرد کــرده بود‪.‬‬

‫تفاوت‌هایی وجود دارد‪ ،‬اما ‪...‬‬

‫ممکن اســت از نظر بعضی افراد‪ ،‬متفاوت بودن یک‬ ‫دختر و پســر برای ازدواج هم حدی داشــته باشــد و‬ ‫ازدواج فرشــاد و همســر آفریقایــی‌اش کــه به ظاهر‬ ‫هیچ شــباهتی ندارند‪ ،‬باورکردنی نباشــد‪.‬‬ ‫فرشــاد در این باره می‌گوید‪« :‬جوانانی را ســراغ دارم‬ ‫کــه تفاوت‌های کوچــک را بزرگ می‌کننــد‪ .‬نگاهتان‬ ‫را منعطــف کنید تا کیفیت زندگی‌تان بیشــتر شــود‪.‬‬ ‫تفاوت همیشــه وجود دارد‪ ،‬شــما ویژگی‌های اصلی‬ ‫خودتــان را در نظــر بگیریــد و روی دیگــر تفاوت‌ها‬ ‫تمرکــز نکنید‪ .‬مــن خودم چند ویژگی در نظرداشــتم‬ ‫کــه همان‌ها اهمیت داشــت‪.‬‬

‫می‌خواســتم شــخص مقابلم یک انســان بــا اخالق‬ ‫باشــد‪ ،‬صداقت داشته باشــد و مرا درک کند‪ .‬همسرم‬ ‫هــم اولویت‌هایــش همین بــود‪ .‬این‌که همســرمان‬ ‫فرهنگ‪ ،‬قومیت و نژاد دیگری داشــته باشــد‪ ،‬ســن و‬ ‫سالش پســند جامعه نباشــد یا رنگش متفاوت باشد‪،‬‬ ‫چه اهمیتی دارد؟ برخی تمام تمرکزشــان روی گذشته‬ ‫آدم‌هــا ســت‪ .‬آدمیزاد موجــود ثابتی نیســت‪ ،‬تغییر‬ ‫می‌کند‪ .‬روی مســائل غیر اساســی برچســب «باید»‬ ‫نچســبانید‪ .‬پــس اگر فــردی که مقابل شماســت‪ ،‬به‬ ‫شــما احســاس آرامش می‌دهــد‪ ،‬تنها بــه دلیل چند‬ ‫تفاوت بــی‌ارزش از کنار خوشــبختی‌تان عبور نکنید‪.‬‬ ‫اگر روی تفاوت‌ها پا فشــاری کردید‪ ،‬مطمئن باشــید‬ ‫در آینــده تفاوت‌هایی پیش خواهد آمــد که توانایی‬ ‫هضم و گــذر از آن‌ها را نخواهید داشــت‪».‬‬

‫هرجا می‌رویم‪ ،‬از ما عکس می‌گیرند!‬

‫«مــا خوش شــانس بودیم که یکدیگــر را از دو نقطه‬ ‫دور دنیــا پیــدا کردیم‪ .‬خوش شــانس بودیــم که در‬ ‫خانــواده‌ای بــه دنیا آمدیــم که به دنبــال یافتن ایراد‬ ‫و برهم ریختن احساســات عاطفی یکدیگر نیســتند‪.‬‬ ‫تا بــه امروز چیزی بــه جز برخورد‌هــای محبت آمیز‬ ‫از مــردم و اطرافیــان ندیده‌ایــم‪ ،‬با وجــود این توجه‬ ‫بیــش از حــد گاهــی اذیت‌مــان می‌کند‪ ».‬فرشــاد با‬ ‫ایــن مقدمــه می‌گوید‪« :‬هرجــا که می‌رویــم عده‌ای‬ ‫دورمــان جمــع می‌شــوند و عکــس می‌گیرنــد‪ .‬در‬ ‫خیابــان‪ ،‬در بــازار و حتی در ســفری که به ماســوله‬ ‫داشتیم‪.‬‬ ‫یــک دقیقه نتوانســتیم بــه تنهایــی کنــار یکدیگر‬ ‫بنشینیم و از تنهایی و سکوت طبیعت استفاده کنیم‪.‬‬ ‫بــا این حــال ممنون مردمان شــریف‌مان هســتم که‬ ‫باعث شــدند خانمــم از تصمیم اش بــرای زندگی در‬ ‫ایران خشــنود باشــد‪ .‬خانمم زبان فارســی را اندک و‬ ‫در حد چنــد جمله محاوره می‌دانــد‪ .‬به همین دلیل‬ ‫کالس زبــان فارســی ثبــت نام کــرده اســت‪ .‬زبان ما‬ ‫بــه قدری زیبــا و آهنگین اســت که گاهــی وقتی با‬ ‫دیگــران صحبــت می‌کنم‪ ،‬فتــی جان تصــور می‌کند‬ ‫شــعر رد و بــدل می‌کنیم‪».‬‬ ‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪25 Kheradmand‬‬


‫ماجرای ازدواج پسر ایرانی و پرنسس قبیله‌ی آفریقایی!‬

‫سرنوشت همیشه آن‌طور که فکرش را می‌کنیم‪ ،‬برای زندگی‌مان تصمیم نمی‌گیرد‪ .‬یک نفر مثل‬ ‫«فرشاد خوانساری» که در اراک به دنیا آمده‪ ،‬هرگز تصورش را نمی‌کرد دست تقدیر او را به دختری‬ ‫برساند که مادرش ملکه یکی از قبایل بزرگ آفریقایی است!‬

‫الهامحبشی‬ ‫سرنوشــت همیشــه آن‌طور که فکرش را می‌کنیم‪ ،‬برای‬ ‫زندگی‌مــان تصمیــم نمی‌گیــرد‪ .‬یک نفر مثل «فرشــاد‬ ‫خوانســاری» کــه در اراک به دنیا آمــده‪ ،‬هرگز تصورش‬ ‫را نمی‌کــرد دســت تقدیــر او را به دختری برســاند که‬ ‫مادرش ملکه یکــی از قبایل بزرگ آفریقایی اســت! در‬ ‫روز‌هایــی که فرشــاد در تهران مشــغول زندگــی و کار‬ ‫اســت‪ ،‬دختری ازکشــور مالی چمدان می‌بندد و راهی‬ ‫ایــران می‌شــود‪ .‬آمــد و نمی‌دانســت کــه قرار اســت‬ ‫قلبــش را در هــوای ایران جا بگذارد‪ .‬فرســنگ‌ها دورتر‬ ‫از یکدیگــر متولد شــده‌اند و هزار هزار تفــاوت دارند‪.‬‬ ‫تفاوت‌هایــی کــه حضورشــان را در کنــار یکدیگر در‬ ‫ذهــن آدمــی‪ ،‬نشــدنی می‌کند‪ ،‬امــا خبر ازدواج‌شــان‬ ‫در یک روز تابســتانی در شــبکه‌های اجتماعی منتشر‬ ‫می‌شــود و خیلی‌ها مشتاق دانســتن چگونگی ازدواج‬ ‫پســر ایرانی با یک پرنســس آفریقایی هستند‪ ،‬ازدواجی‬ ‫کــه قواعد اســامی در آن رعایت شــده اســت بعد از‬ ‫مدت کوتاهی از شــروع زندگی‌شــان‪ ،‬ویدئویی از آن‌ها‬ ‫پخش می‌شــود کــه چیز زیــادی از لوکیشــن ماجرا در‬ ‫آن مشخص نیســت‪ .‬شــاید کافه‌ای کوچک یا حجره‌ای‬ ‫نقلی باشــد‪ .‬مرد جوان در حالی کــه لبخند از صورتش‬ ‫حذف نمی‌شــود‪ ،‬با مردمی که از ســر کنجکاوی دورش‬ ‫حلقــه زده‌اند‪ ،‬اختــاط می‌کند‪.‬‬ ‫پوشــش این خانــم هم با دیگــر سیاهپوســتانی که تا‬ ‫بــه امــروز در ایران دیده‌ایــم‪ ،‬فرق دارد‪ .‬شــالی حجیم‬ ‫کــه دور ســرش گره زده اســت‪ ،‬مرا به یاد نقاشــی‌های‬

‫‪  24 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫کوبیســم و مجســمه‪‎‬های انتزاعــی و کشــیده زنــان‬ ‫آفریقایی می‌انــدازد‪ .‬بعد از کمی جســت‌وجو‪ ،‬صفحه‬ ‫اینســتاگرام داماد را پیــدا می‌کنم‪ .‬تصاویــر را تک تک‬ ‫تماشــا می‌کنم و از کنــار هم قرار گرفتــن دو چهره‌ای‬ ‫کــه در ظاهر اندک شــباهتی بــا یکدیگــر ندارند و در‬ ‫دو فرهنــگ متفاوت بزرگ شــده‌اند‪ ،‬غرق در شــگفتی‬ ‫می‌شــوم که زاییــده‪ ،‬پرتره‌ای جدید از چهره عشــق در‬ ‫تو‌گویم‬ ‫من اســت‪ .‬دیگر صبر را جایــز نمی‌دانم و گف ‌‬ ‫را با فرشــاد درباره عشق‌شــان که به ظاهر رنگ و بوی‬ ‫دیگری دارد‪ ،‬شــروع می‌کنم‪.‬‬

‫بانوی آفریقایی و آقای مترجم‬

‫فرشــاد اصالتا اراکی و در رشــته عمــران درس خوانده‬ ‫اســت‪ ۲۹ .‬ســال ســن دارد و خانمش « َفتــی بوکوم» با‬ ‫او همســن و ســال اســت‪ .‬از کارش که ســوال می‌کنیم‬ ‫این‌طور توضیــح می‌دهد که در کنار انجــام پروژه‌های‬ ‫عمرانــی‪ ،‬پاره‌وقــت بــه کار مترجمــی زبان فرانســه‬ ‫مشــغول اســت‪ .‬فرشــاد می‌گوید که آن‌هــا در همین‬ ‫ایــران خودمــان بــا هم آشــنا شــده‌اند‪ .‬شــاید برایتان‬ ‫عجیب باشــد و بپرســید بانوی آفریقایــی در ایران چه‬ ‫می‌کرده اســت؟ فرشــاد در این باره می‌گوید‪« :‬دو سال‬ ‫پیــش «بوکــوم» برای تجدید دیدار با دوســتی پارســی‬ ‫زبــان بــه ایران ســفر می‌کند‪ .‬درســت در همیــن ایام‬ ‫اســت که من برای مترجمی به هتــل اقامت او رفتم و‬ ‫حکایت عاشــقی ما آغاز شــد‪».‬‬ ‫«بوکوم» اصالتا اهل کشــور مالی اســت و مادرش ملکه‬ ‫یکــی از قبایل بــوده‪ ،‬پدرش هم یک دیپلمات اســت و‬

‫هرازچندگاهــی برای دیدار بــا دیپلماتــی ایرانی که از‬ ‫دوســتان قدیمی‌شــان اســت‪ ،‬بــه ایران ســفر می‌کند‪.‬‬ ‫فرشــاد بــا خانــواده بوکوم همراه و آهســته آهســته‬ ‫رشته‌هایی از اشــتراک در میان آن‌ها درخشان می‌شود‪.‬‬ ‫به همین ســبب اســت که تصمیم می‌گیرند بیشــتر با‬ ‫یکدیگر در ارتباط باشــند‪ .‬اندک زمانی نگذشــته است‬ ‫که «بوکــوم» بی‌خبــر و غافل گیر کننــده در روز تولد‬ ‫فرشــاد به ایــران بــاز می‌گــردد‪ .‬فرشــاد در ایــن باره‬ ‫می‌گویــد‪« :‬فتی‌جــان‪ ،‬خوشــحال کردن مرا بلد اســت‪.‬‬ ‫دغدغه‌هایــم را می‌داند و خواســته‌هایم بــا اهداف او‬ ‫در یک مســیر مشــترک قرار گرفته اســت‪ .‬محبت بین‬ ‫ما عشــق در یــک نگاه نیســت‪ .‬مــا از روی یک عالقه‬ ‫زودگــذر تصمیــم بــه ازدواج نگرفتیم و مــدت زمانی‬ ‫حدود یک ســال را صرف شــناخت یکدیگــر کردیم‪».‬‬

‫خانمم شیفته ایران و ایرانی است‬

‫مســائل زیادی وجود دارد که فرشــاد و همســرش باید‬ ‫بر ســر آن‌ها توافق کنند‪ ،‬از کشــور محل زندگی‌شــان‬ ‫بگیریــد تا رســم و رســوم متفــاوت دربــاره جهیزیه و‬ ‫‪ ....‬فرشــاد در این بــاره می‌گوید‪« :‬خانم مــن در لندن‬ ‫زندگــی می‌کنــد و مشــغول به کار اســت‪ .‬بــه همین‬ ‫علــت توافــق کرده‌ایم تــا پنج ســال ابتدایــی زندگی‬ ‫مشــترک‌مان را در لنــدن بگذرانیم و بعــد از آن راهی‬ ‫ایران شــویم‪ .‬او مشــکلی با زندگــی در ایران نــدارد و‬ ‫آن‌قــدر در ایــن مــدت بازخورد‌های مثبت از ســمت‬ ‫ایرانی‌ها دریافت کرده که شــیفته ایران شــده اســت‪.‬‬ ‫درباره رســم مهریــه که با او صحبت کــردم‪ ،‬کمی فکر‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪24 Kheradmand‬‬


‫جــواب می‌دهنــد و همین بــرای من دانشــجو کافی‬ ‫است‪».‬‬

‫احساسات کالمی را نگویید!‬

‫صحبت‌مــان کــه تمــام می‌شــود‪ ،‬همان پســری‬ ‫کــه گفــت گل را به اســتاد نده‪ ،‬روبــه‌روی همه‬ ‫قــرار می‌گیــرد و می‌گویــد‪« :‬باید چنــد نکته را‬ ‫بگویــم که همــه رعایت کنیــد‪ ،‬ســوال‌هایتان را‬ ‫روی برگــه‌ای بنویســید و به ما تحویــل دهید تا‬ ‫به اســتاد بدهیم‪ ،‬سوال‌های مشــابه نپرسید‪ ،‬لطفا‬ ‫احساســات کالمی‌تان را هم بیان نکنید‪ ،‬چون اســتاد‬ ‫خوش‌شــان نمی‌آیــد!» حرف‌هایش که تمام می‌شــود‪،‬‬ ‫برخی زیــر لب غرولنــدی می‌کنند‪.‬‬ ‫چنــد نفری هم بــا هم می‌خندند‪ .‬پســری که گوشــه‬ ‫کالس نشســته اســت‪ ،‬با دوســتانش صحبــت می‌کند‬ ‫و می‌گویــد‪« :‬جمعــه تولد اســتاد اســت‪ ،‬کاش ما هم‬ ‫چیزی خریده بودیم که خوشــحالش کنیم‪ ».‬دوســتش‬ ‫می‌گویــد‪« :‬این‌هــا کــه می‌گوینــد اســتاد ناراحــت‬ ‫می‌شــود‪ ».‬پســر اولــی می‌گوید‪« :‬نــه بابا‪ ،‬ســال قبل‬ ‫بچه‌هــا برایــش تولد گرفتند‪ ،‬خیلی خوشــحال شــد و‬ ‫تشــکر کرد‪».‬‬

‫سوال خوب بپرسید‬

‫وســط نگاهــم کــه در کالس می‌چرخیــد‪ ،‬دیــدم‬ ‫دانشــجویان بلنــد شــدند‪ .‬اســتاد ادبیــات وارد کالس‬ ‫شــد و روی صندلــی نشســت و‪ ،‬چون همه جلســات‬ ‫ضبط می‌شــود‪ ،‬میکروفنــی را به لباســش وصل کردند‬ ‫و پشــت میکروفن گفت‪« :‬االن صــدام به انتهای کالس‬ ‫می‌رســه؟»‪ ،‬چون هنــوز میکروفن وصل نشــده‪ ،‬همه‬ ‫می‌گوینــد‪« :‬نــه»؛ خنــده‌اش می‌گیرد و به کســی که‬ ‫میکروفــن را به لباســش وصل می‌کنــد‪ ،‬می‌گوید‪« :‬این‬ ‫دستگاه شــما همیشــه ایرادی داره‪ ،‬باید یه کاری کنیم‬ ‫که درســت بشه‪».‬‬ ‫دوبــاره همــه می‌خنــدد و بعــد از درســت شــدن‬ ‫میکروفــن می‌گویــد‪« :‬خب‪ ،‬ســوال‌ها را شــروع کنیم‪،‬‬ ‫اما ســعی کنید برای اینکه وقت دوســتان‌تان را نگیرید‪،‬‬ ‫ســوال‌های تکــراری را حــذف کنیــد و ســوال خــوب‬ ‫بپرســید‪ .‬بلنــد هم بگویید که گوشــم بشــنود‪».‬‬

‫تفاوت عرفان نظری و عملی‬

‫دختری که ســوال‌ها را جمع کرده اســت‪ ،‬اولین برگه را‬ ‫به دســت شــفیعی‌کدکنی می‌دهد و او هم با برداشتن‬ ‫عینک برگه را می‌خواند و می‌گوید‪« :‬ســوال این اســت‬ ‫کــه در تفــاوت عرفــان ابــن عربــی و عرفــان مکتب‬ ‫خراســان‪ ،‬آیــا می‌تــوان نبــودن یک تئوری مشــخص‬ ‫فلســفی عرفــان و خراســانی را در نظــر گرفــت؟ آیا‬ ‫می‌شــود گفت عرفان خراســان صرفا عمل‌گراســت؟»‬ ‫ســوال که تمام می‌شود به دختری که جلوی صندلی‌اش‬ ‫نشســته‪ ،‬اســتاد می‌گوید‪« :‬سوال تو اســت؟» و دختر‬ ‫تاییــد می‌کند و شــفیعی ادامــه می‌دهــد و می‌گوید‪:‬‬ ‫«ســوال سنجیده‌ای اســت‪ ،‬برای کســانی که عالقه‌مند‬ ‫بــه مطالعات عرفانی از منظر تاریخــی و نظریه عرفان‬ ‫باشــند‪ ،‬اگــر کتــاب «زبان شــعر در نــزد صوفیــه» را‬ ‫خوانده باشــید‪ ،‬آنجا در چندین فصــل مختلف تفاوت‬

‫‪  23 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫خراســان را‬ ‫بنیــادی عرفان‬ ‫گفتــه‌ام‪ .‬وقتــی از خراســان حــرف می‌زنیم‪ ،‬شــمس‬ ‫تبریــزی هم خراســانی اســت‪ ،‬عین‌القضــات همدانی‬ ‫هم خراسانی اســت‪ ،‬این به معنای حصر در جغرافیای‬ ‫خراســان بزرگ یا ماوراءالنهر نیســت‪ ،‬همه بــزرگان از‬ ‫جمله عین‌القضات همدانی و شــمس تبریزی زیر چتر‬ ‫مفهومــی عرفــان خراســان قــرار می‌گیرنــد‪.‬‬ ‫به دلیــل اینکه مــا می‌خواهیــم پارادایم‌هــای هند و‬ ‫ایــن جریان را بیشــتر با ابن‌عربی شــکل دهیــم و در‬ ‫حــوزه پارادایم‌هــای ابن عربــی قابل فهمیدن اســت‬ ‫و آن دیگری که به‌عنوان عرفان خراســان از آن ســخن‬ ‫گفتــه می‌شــود و امثــال شــمس تبریــزی و این‌ها در‬ ‫قلمرو مفهومــی عرفان خراســان قــرار می‌گیرند و در‬ ‫تقابــل باجریان ابن‌عربی هســتند‪.‬‬ ‫در ایــن ســوال آمده اســت که می‌توانیــم بگوییم این‬ ‫عرفــان یعنی عرفان خراســان عمل‌گراســت؟ و مفهوم‬ ‫مخالفــش ایــن خواهــد بود کــه عرفــان ابــن عربی‬ ‫عمل‌گرا نیســت؟‬ ‫آری چنیــن اســت‪ ،‬یعنــی فــرض بفرمایید کــه اگر ما‬ ‫یکــی از چهره‌های عرفان خراســان را انتخاب کنیم‪ ،‬هر‬ ‫کســی که مد نظر شــما باشــد‪ ،‬مثال بایزید‪ ،‬یا بو‌سعید‬ ‫را درنظــر بگیرید‪ ،‬شــمس تبریزی را در نظــر بگیرید‪،‬‬ ‫آن‌هایــی کــه در تذکره‌االولیــای عطــار درباره‌شــان‬ ‫آمده اســت‪ ،‬مــا این‌هــا را عرفان خراســان می‌دانیم و‬ ‫نقطــه مقابل ایــن جریان ‪-‬کــه بــا پارادایم‌های خاص‬ ‫ابــن عربــی در قرن ششــم شــکل گرفته اســت‪ -‬آن را‬ ‫می‌گوییــم عرفــان ابن عربی یــا نظری‪.‬‬ ‫شــکی نیســت کــه آن مجموعــه‌ای کــه زیــر چتــر‬ ‫مفهومی عرفان خراســان قــرار می‌گیرند ولو بســیاری‬ ‫از آن‌هــا و بســیاری از مهم‌تریــن آن‌ها خراســانی به‬ ‫آن معنا نیســتند‪ ،‬شــکی نیســت نســبت به آنچه که‬ ‫ابن‌عربــی و اتبــاع او را از آن‌هــا جــدا می‌کنــد‪ ،‬آن‌ها‬ ‫یعنــی خراســانی‌ها بیشــتر اهل عمل هســتند‪ .‬یعنی‬ ‫آموزش‌هــای ابوالحســن خرقانی یا بوســعید‪ ،‬تا قدمای‬ ‫آنهــا‪ .‬آن‌ها یــک نوع عرفانی را می‌گوینــد که با زندگی‬ ‫روزمره انسان ســروکار دارد‪ ،‬یا اخالق عملی که آسایش‬ ‫انســان و تربیت انســان در جهت اجتماعی اســت گره‬ ‫خــورده‪ .‬اما عرفان ابن عربــی در جهت تئوری و نظری‬ ‫اســت و جالب اســت و آدم را مجذوب خودش می‌کند‬

‫و برایش هیچ انســانی در آن اندازه که برای ابوســعید‪،‬‬ ‫انســان وجــود دارد‪ ،‬وجود نــدارد‪ ،‬انســان در دایره ابن‬ ‫عربــی یکی از مفاهیم انتزاعی اســت کــه ابن عربی‬ ‫آن‌هــا را به‌عنــوان «الحضــرات الخمســه و الهیه»‬ ‫معرفــی می‌کند و آن انســان یک مفهــوم ازلی و‬ ‫ابدی و درحقیقت یک تعبیر اســاطیری‪ ،‬تجریدی‬ ‫و انتزاعی اســت‪.‬‬ ‫کاری بــه این آدم کوچــه و بازار نــدارد؛ بنابراین‬ ‫ســوالی کــه خانم کردنــد از ایــن منظــر از هر‬ ‫دو طرف قابل گســترش اســت‪ ،‬چــه پارادایم‌های‬ ‫ویــژه ابــن عربــی و اتبــاع او را درنظــر بگیریم که‬ ‫بی‌نهایت متنوع اســت و شــاید اگــر بخواهیم این دو‬ ‫جریان عرفانی را با حوزه اصطالحات‌شــان‪ ،‬زبان‌شــان و‬ ‫ترمینولوژی‌شــان از هم جــدا کنیم‪.‬‬ ‫مثــا فصــوص الحکم ابــن عربــی و االنســان الکامل‬ ‫عبدالکریــم جیلی را با هم مقایســه کنیم‪ ،‬البته همین‬ ‫دو کتاب کافی اســت و به کتاب‌های دیگرشــان احتیاج‬ ‫نداریــم‪ .‬عبدالکریــم جیلــی یــک نســل یا دو نســل‬ ‫بــا ابــن عربــی فاصلــه دارد و یکــی از تبیین‌کنندگان‬ ‫نظریــه عرفانی ابن عربی اســت‪ ،‬با مقــداری تصرفات‬ ‫و افزوده‌هــای ذهنــی خــودش کــه عمــا بــر دامنه‬ ‫ترمینولــوژی و زبــان عرفانــی ابن عربــی می‌افزاید‪.‬‬ ‫از آن طرف هم در کنار آن کتاب‌ها‪ ،‬مثال کتاب الرســاله‬ ‫القشــیریه ابوالقاســم عبدالکریم بن هوازن قشــیری و‬ ‫کتاب «اللمع» ابونصر ســراج طوسی را بردارید و بیایید‬ ‫ایــن دو کتــاب را بررســی کنیــد و زبان دقیــق عرفان‬ ‫خراســان [که]در کتاب «اللمع» ابونصر وجود دارد [را]‬ ‫بخوانید‪.‬‬ ‫ابونصر در ســال ‪ ۳۷۰‬فوت شــده و طبعــا کتاب اللمع‬ ‫را در ســال ‪[ ۳۵۰‬یعنــی]در وســط قرن چهــارم تالیف‬ ‫کرده اســت‪ .‬امام قشــیری هم تصور می‌کنــم در ‪۴۶۰‬‬ ‫فوت کــرده [یعنی]در وســط قرن پنجم‪ .‬ایــن دو متن‬ ‫کالســیک و بســیار ارزشــمند را بیاوریم و بــا حوصله‬ ‫و دقــت بخوانیــم و واژگان عرفانــی ایــن دو کتاب را‬ ‫به‌عنــوان دو نمونه تیپیکال عرفان خراســانی بررســی‬ ‫کنیم و همین مطالعــه را در حوزه زبان عرفانی موجود‬ ‫در کتاب‌هــای قبلــی که گفتم انجــام دهیم‪.‬‬ ‫صرف مقایســه زبــان عرفانــی موجود در قشــیریه و‬ ‫طوســی و صرف زبــان عرفانی موجــود در ابن عربی و‬ ‫جیلــی به ما یــاد می‌دهــد یعنی گواهــی می‌دهد که‬ ‫دو نــگاه متفــاوت از منظــر فهم عرفانی دیــن یا نگاه‬ ‫هنری به الهیات اســامی وجــود دارد‪».‬‬

‫نه محکمی که باعث خنده شد‬

‫جــواب ســوال که تمام می‌شــود‪ ،‬می‌گویــد نفر بعدی‬ ‫ســوالش را بپرســد‪ .‬پســری که کنارم نشســته است‪ ،‬از‬ ‫همان جایی که نشســته ســوالش را می‌پرســد‪.‬‬ ‫شــفیعی متوجه سوال نمی‌شــود و می‌خواهد که پسر‬ ‫نزدیکش برود و ســوال را بپرســد که بــاز هم به همان‬ ‫ســوال قبلی برمی‌گردد و شــفیعی در جوابش می‌گوید‪:‬‬ ‫«فقط باید بگویــم نه‪ ،‬همین‪».‬‬ ‫همه کالس به نه محکم او می‌خندند و پسر به‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫بقیه در صفحه ‪52‬‬ ‫‪23 Kheradmand‬‬


‫یک روز‬ ‫در شلوغ‌ترین‬ ‫کالس دنیا!‬

‫عاطفهجعفری‬ ‫اینجا دانشکده ادبیات دانشگاه تهران است‪،‬‬ ‫اما نه در یک روز عادی‪ ،‬بلکه در سه‌شنبه‌های‬ ‫دوست‌داشتنی این دانشگاه‪ .‬پیشنهادم گرفتن‬ ‫سبد گل بود و رفتن به خانه‌اش که هم بهانه‌ای‬ ‫باشد برای تبریک تولد و هم شروع یک‬ ‫گپ‌و‌گفت با استاد‪.‬‬ ‫روزنامه فرهیختگان نوشت‪ :‬اینکه بخواهیم به خانه‌اش‬ ‫برویــم کمی ســخت بــود و طبیعتــا ایجــاد مزاحمت‬ ‫می‌کــرد‪ .‬برای همیــن سه‌شــنبه‌های دوست‌داشــتنی‬ ‫دانشــکده ادبیات دانشــگاه تهران را انتخــاب کردیم‪.‬‬

‫کالسی متفاوت از بقیه کالس‌ها‬

‫عبدالحســین زرین‌کوب‪ ،‬ادیب و تاریخ‌نگار‪ ،‬در مطلب‬ ‫کوتاهــی که برای ســفرنامه باران‪ ،‬نقد و تحلیل اشــعار‬ ‫محمدرضا شــفیعی‌کدکنی نوشــته اســت‪ ،‬آورده‪« :‬حق‬ ‫آن اســت کــه کمتر دیده‌ام محققی راســتین در شــعر‬ ‫و شــاعری هم پایــه‌ای عالی احراز کند و خرســندم که‬ ‫این اســتثنا را در وجود آن دوســت عزیز کشف کردم‪».‬‬ ‫کم نیســتند بزرگان ادبیات معاصر کــه از قدر و اعتبار‬ ‫شــفیعی‌کدکنی در زمینه شــعر و آثار انتقادی‪ ،‬نوشــته‬ ‫و گفتــه باشــند و قدر کالم مــن نیز کفایــت این مهم‬ ‫نیســت‪ .‬الجرم به قــدر توان بــه کالس درس او رفتیم تا‬ ‫پای درس ادبیات او بنشــینم‪.‬‬ ‫‪  22 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫‪ ۱۹‬مهرماه‪ ،‬تولد شــفیعی‌کدکنی اســت‪ ،‬سال‌هاســت‬ ‫بــرای ادبیــات ایــن مــرز و بــوم زحمــت کشــیده و‬ ‫شــاگردان زیادی از دنیای ادبیات معاصــر پای درس او‬ ‫نشســته‌اند‪ .‬شــنیده بودم که اســتاد شــاعر به تواضع‬ ‫گفتــه اســت‪« :‬مــن از دانشــجو‌ها یــاد می‌گیریــم و‬ ‫به عشــق آن‌هــا به اینجــا می‌آیــم‪ ».‬و صــد البته که‬ ‫مهربانــی و تواضــع از بزرگان خوش‌نماســت‪.‬‬ ‫در آســتانه زادروز اســتاد شــفیعی‌کدکنی به دانشگاه‬ ‫تهران رفتیم و آنچه می‌خوانید شــرح یک دیدار ســاده‬ ‫از کالس درس اوســت‪ .‬ســاعت حــدود ‪ ۹:۳۰‬بود که با‬ ‫ســبد گل وارد کالس شــدم‪ ،‬همه نیمکت‌ها پــر بود و‬ ‫بعد از گذاشتن دســته‌گل روی میز‪ ،‬روی زمین نشستم‬ ‫و نگاهم را به شــاگردانی دوختم که مشــخص بود از ‪۸‬‬ ‫صبح بــه کالس آمده‌اند‪.‬‬ ‫ورود برای عموم آزاد اســت به قدر اندازه کالس‪ .‬پسری‬ ‫کــه جلــوی کالس ایســتاده بــود و همــه را راهنمایی‬ ‫می‌کــرد‪ ،‬صدایم کــرد و گفت‪« :‬ببینید‪ ،‬اســتاد ناراحت‬ ‫می‌شــوند اگــر گل را ببیننــد یــا تولدشــان را تبریــک‬ ‫بگوییــد‪ ،‬ممکــن اســت کالس را تــرک کننــد‪ ،‬پس اگر‬ ‫ممکن اســت گل را بعــد از کالس به ایشــان بدهید‪».‬‬ ‫حرفــش را قبــول می‌کنم و دوبــاره برمی‌گــردم و روی‬ ‫زمیــن می‌نشــینم و گل را هــم کنــارم می‌گذارم‪.‬‬ ‫کالس را برانــداز می‌کنــم تــا حس و حال دانشــجو‌ها‬ ‫را ببینــم؟ جالــب اســت بیــن آن‌هایی کــه روی زمین‬ ‫نشســتند هــم مرجــان شــیرمحمدی‪ ،‬بازیگر ســینما‬ ‫و همســر بهــروز افخمــی‪ ،‬همــان جلــوی در کالس‬ ‫نشسته؛ چند نفری برای نشســتن روی نیمکت تعارف‬ ‫می‌کننــد‪ ،‬می‌گوید‪« :‬راحتم‪ ».‬ســن و ســال‌ها متفاوت‬ ‫اســت‪ ،‬ولــی اکثرا جوان هســتند‪.‬‬

‫تفکیک شدن کالس به خاطر شلوغی‬

‫کالس تقریبا شــلوغ شــده اســت و هر جایی که برای‬ ‫نشســتن بوده اســت پــر شــده‪ ،‬برخالف تصــوری که‬ ‫داشــتم ســاعت ‪ ۱۰‬کالس شروع نشــد و از دختری که‬ ‫کنــارم نشســته بود‪ ،‬پرســیدم پــس کی کالس شــروع‬ ‫می‌شــود که ا‌و گفت‪« :‬این کالس برای کســانی اســت‬ ‫که دانشــجوی دکتــری یا دکتری تخصصی هســتند‪ ،‬اما‬ ‫خب‪ ،‬چــون از همه‌جــا بــرای ایــن کالس می‌آمدند و‬ ‫سوال داشــتند‪ ،‬دانشــجو‌های دکتری اعتراض کردند که‬ ‫نمی‌توانند سوال‌هایشــان را بپرســند‪.‬‬ ‫برای همین کالس تقســیم شــد‪ ،‬اســتاد شفیعی‌کدکنی‬ ‫ســاعت ‪ ۱۰‬تا ‪ ۱۱‬را برای دانشــجو‌های دکتری گذاشتند‬ ‫و از ‪ ۱۱‬تــا ‪ ۱۲‬هــم به این کالس می‌آیند تا ســوال‌های‬ ‫مابقی دانشــجویان را جواب دهند‪».‬‬ ‫از فرصــت اســتفاده می‌کنــم و از دختــر می‌پرســم‪:‬‬ ‫«دانشــجوی همیــن دانشــگاه و کالس هســتید؟»‬ ‫می‌گوید‪« :‬نه‪ ،‬من دانشــجوی ادبیات از یک دانشــگاه‬ ‫دیگر هســتم‪ ،‬اما آنقدر اســتاد شــفیعی را دوست دارم‬ ‫که همیشــه با خواهــرم وقت‌مان را خالــی می‌کنیم و‬ ‫بــه ایــن کالس می‌آییم‪».‬‬ ‫‪ ‬می‌پرســم‪« :‬خب این دوست‌داشــتن از کجــا می‌آید؟‬ ‫فرق ایشــان با اساتید دیگر چیســت؟» مکثی می‌کند و‬ ‫می‌گوید‪« :‬ببینید اســتاد شــفیعی مثل خیلی از اساتید‪،‬‬ ‫این‌گونــه نیســت که فقط کتابی منتشــر کرده باشــد‪،‬‬ ‫بلکه در ادبیات خودشــان نظر و نگاه دارند‪ ،‬این خیلی‬ ‫مهم اســت‪ ،‬تصحیح‌هایی کــه بر کتاب‌هــای مختلف‬ ‫دارنــد واقعــا بــرای دانشــجو‌ها راهگشاســت و نکته‬ ‫مهم‌تر همین کالس‌هاســت که ایشــان ســواالت‌مان را‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪22 Kheradmand‬‬


‫‪  21 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪21 Kheradmand‬‬


‫کشــیده ایــم ‪ ،‬پس چگونه مــی توانیم بــه خود نهیب‬ ‫زده و افکارمــان را در جهت قضــاوت دیگران مدیریت‬ ‫کنیــم ‪۱‬ـ یکــی از بهتریــن راه حلها آن اســت که خود‬ ‫را جــای طرف مقابل قرار دهیم و باور داشــته باشــیم‬ ‫کــه چالشــها ‪ ،‬تجربیــات ‪ ،‬داشــته ها و نداشــته های‬ ‫هــر کس بــا دیگری فــرق داردو نمی توانیــم اطمینان‬ ‫داشــته باشــیم که دلیل رفتار دیگران چیست به قولی‬ ‫هرگز با کفشــهای دیگران راه نرفتــه ایم پس چگونه در‬ ‫باره شــان داوری کنیم؟بایــد درک همدالنه از موقعیت‬ ‫دیگران داشــته باشیم‪۲ .‬ـ سعی کنیم در هنگام قضاوت‬ ‫دیگــران ‪ ،‬مــچ فکــر خودمــان را بگیریــم و بدانیم که‬ ‫بدگویــی و قضــاوت ‪ ،‬هیوالیی اســت که دوســتی ها‬ ‫را نابــود مــی کنــد ‪،‬اعتمــاد را از بین می بــرد و هرگز‬ ‫عایــدی و پیامد خوبــی در پی نخواهد داشــت ‪۳‬ـ در‬ ‫هنگام قضــاوت دیگران در واقــع وارد حریم خصوصی‬ ‫آنها شــده ایم ‪ ،‬انســانها دیدگاههای متفاوت دارند ولی‬ ‫در کنــار هــم کار و زندگــی می کنند اگر مــا با منش و‬ ‫رفتاری مشــکل داریم بهتر اســت نظرمــان را با آن فرد‬ ‫در میــان بگذاریم تا به حل مشــکل برســیم ‪ ،‬یــا او را‬ ‫همانگونــه بپذیریم و یــا محتاطانه و بــدون درگیری‬ ‫آرام آرام از او دوری کنیــم ‪۴‬ـ بــه خــود یادآور شــویم‬ ‫هرگز نقل منفی از فردی نشــان جســارت و شــجاعت‬ ‫ما نیســت بلکه عاملی جــدی برای تخریــب خودمان‬ ‫مــی باشــد ‪ ۵‬ـ الزم اســت به دیگــران زمــان دهیم که‬ ‫حرف و سخنشــان را بگویند و مســاله تحلیل شــود به‬ ‫احتمال زیاد این مکالمه ‪ ،‬جلوی قضاوتها را به درســتی‬ ‫می گیرد و به پرسشــهای ناخوشــایند ذهنمان پاسخی‬

‫‪  20 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫مناســب مــی دهد ‪ ۶‬ـ شــایع هســت هر شــخصی را‬ ‫که بار نخســت می بینیــم او را مورد قضــاوت قرارمی‬ ‫دهیــم در حالــی که ایــن امر نیاز به زمانی بیشــتر و‬ ‫مراوده ای محکم تر دارد و این قضاوت اولیه نادرســت‬ ‫اســت ‪ ۷‬ـ یادمان باشــد قبل از قضــاوت دیگران جنبه‬ ‫هــای مثبــت و منفی را با هم بســنجیم ‪ ۸‬ـ همیشــه‬ ‫نخســتین حرفــی کــه بــه ذهنمان مــی رســد گزینه‬ ‫درســتی نیست‪ ۹.‬ـ واقف باشــیم و به خودمان بگوییم‬ ‫قضاوت من ممکن اســت ناشــی از تفاوتهای فرهنگی‬ ‫و شــرایط مختلف باشــد حتی دو نفر در یک خانواده‬ ‫لزوما دیدگاه یکســانی ندارنــد و این تضادها در محیط‬ ‫های دوســتانه و اجتماعی بیشتر اســت ‪ ،‬یادمان باشد‬ ‫گاهی شــنونده قضاوت ما فقط یک نفر اســت ولی به‬ ‫کوچه شــایعه ســرک می کشــد‪ ،‬زندگیها را هدف قرار‬ ‫داده و نابــود می کند پس محافظــه کارانه حرف بزنیم‬ ‫‪،‬به تبعات آن بیندیشــیم که هم نشــان از آینده نگری‬ ‫و هم نشــان از آن دارد کــه یک طرفه به قاضی نرفته‬ ‫تا راضــی برگردیــم ‪ -۱۰‬وقتی از قضــاوت دیگران می‬ ‫رنجیم و آزرده می شــویم چرا با قضــاوت خود دیگران‬ ‫را برنجانیم که قضاوت دشــمن دوســتی ها و دوســت‬ ‫دشــمنی هاســت پس دیگران را مورد قضاوت مطلوب‬ ‫و مثبت قرار دهیم تا ســبب دوام و بقای روابط شــود‪.‬‬ ‫‪ - ۱۱‬و در پایان بیندیشــیم که اگر قضاوتم را فرو دهم‬ ‫و یــا در موقعیت بهتــری بیان کنم چیزی را از دســت‬ ‫می دهم؟‬ ‫وظیفــه من و شــما این اســت کــه وقتــی در جمعی‬ ‫متوجــه بدگویــی و قضاوت شــدیم ســعی کنیــم این‬

‫چرخه معیوب را بشــکنیم ‪ ،‬از همین امروز شروع کنیم‬ ‫و بــا خــود قرار بگذاریم کــه برای یک ســاعت آینده ‪،‬‬ ‫از ذهنمــان بیشــتر مواقبــت کنیم تا اگــر قضاوتی به‬ ‫ذهــن آمد آن را بر زبــان نیــاورده و داوری را به تاخیر‬ ‫بیندازیم‪ ،‬از امــروز دیگران را محاکمه نکنیم تا ذهنی‬ ‫آرام و پــاک را بیشــتر تجربه کنیم‪.‬‬ ‫از امــروز تمرین کنیم کــه به جای آرایــش ظاهر ‪ ،‬هر‬ ‫روز ســاعتی را بــه آرایــش ذهن و افکارمــان اختصاص‬ ‫دهیم‪ .‬از امروز ریشــه قضــاوت را در ذهنمان جراحی‬ ‫کنیــم‪ .‬از امــروز بدگویی را پاکســازی کنیــم‪ .‬از امروز‬ ‫برداشــتها و نگاهمــان را زیبا کنیــم و افکار زایــد را از‬ ‫ذهنمان بزداییم تا احســاس آرامش را به دســت آوریم‬ ‫و بــاور کنیم که هیچ چیــزی به اندازه یــک ذهن زیبا‬ ‫و آرام ‪ ،‬مــا را به آرامش نمی رســاند‪.‬‬ ‫ازامــروز روی دریچــه ذهنمــان تابلویی بزنیــم که ‪«:‬‬ ‫قضــاوت ممنوع»‬ ‫دوســتان خــوب خواننده ‪ ،‬حــال پس از خوانــدن این‬ ‫مقالــه فکر کنیــد که ‪:‬‬ ‫ چنــد بــار مورد قضاوت قــرار گرفته ایــد و چه حالی‬‫پیدا کــرده اید؟‬ ‫ چنــد بار دیگران را قضاوت کرده اید و چه احساســی‬‫در آنها بــه وجود آورده اید؟‬ ‫ شــما چه پیشــنهادهایی برای متوقف کردن قضاوت‬‫دارید؟‬ ‫ آیــا پــس از خوانــدن این مطلب نحــوه قضاوتتان‬‫تغییر خواهــد کرد؟‬ ‫‪masrooreh@gmail.com‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪20 Kheradmand‬‬


‫باشــیم ‪ ،‬پس داشتن اعتبار و محبوبیت می تواند انگیزه‬ ‫خوبی بــرای عدم قضاوت باشــد‪ .‬قضــاوت بر عملکرد‬ ‫دیگــران ‪،‬ما را از آرامشــی که به دنبال آن هســتیم دور‬ ‫مــی کند چرا که بار ســنگین منفی را حمــل می کند و‬ ‫یکــی از آزاردهنده ترین رفتارهایی اســت که می تواند‬ ‫در وجــود افراد نهادینه شــود ‪ ،‬قضــاوت عجوالنه تنها‬ ‫باعــث می شــود دلــی را به رنجانیــم ‪ ،‬و از آرامشــی‬ ‫که به دنبال آن هســتیم دور شــویم ‪ ،‬بایــد از قضاوت‬ ‫دیگــران پرهیز کنیم و یا کمــی مهربانانه تر و همراه با‬ ‫احتــرام حرفمــان را زده و زاویه دید منفــی را به طرف‬ ‫مثبــت تغیید دهیم کــه قطعا نیاز به تمرین بیشــتری‬ ‫داریم‪ .‬یادمان باشــد قبل از داوری دیگــران از خودمان‬ ‫بپرســیم آیــا آمادگــی قضــاوت عادالنــه و منصفانه را‬ ‫داریــم؟ آیا دوســت داریم دیگــران هم مــا را قضاوت‬ ‫کند؟ آیــا دلیل محکمی برای این قضــاوت داریم یا بر‬ ‫اســاس فرضیه های ذهنی اســت؟ و آیا منفعتی در پی‬ ‫دارد؟ پــس چرا؟؟‬ ‫؟ قضاوت یک چرخه معیوب اســت که نهایتا دوســتی‬ ‫و رابطــه هــا را نابــود می کنــد و فرامــوش نکنیم که‬ ‫همــه نباید مانند هــم فکر کنند ‪ ،‬این تفاوتهاســت که‬ ‫بــه زندگی رنــگ و بوی تــازه می دهد و بســیار پیش‬ ‫مــی آید که چــون دیگران را با تــرازوی نگرش خود می‬ ‫ســنجیم به خطا و اشــتباه می رویم‪.‬‬ ‫بــرای خود مــا هم پیش آمــده که از قضــاوت دیگران‬ ‫ســخت رنجیده ایم و تــاب تحمل داوری دیگــران را از‬ ‫دســت داده ایــم و عکس العمل و واکنشــی را نشــان‬ ‫داده ایــم کــه هم به روابــط ما لطمه زده و ســبب از‬

‫‪  19 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫کف دادن دوســتان شــده و هم به یک شخص ناشکیبا‬ ‫و پرخاشــجو تبدیل شــده ایم ‪ ،‬ولی چگونــه می توان‬ ‫برده قضاوت دیگران نشــویم و به آنها اجازه دسترسی‬ ‫بــه درونمان را ندهیم ‪،،،،،‬شــوربختانه ما در جامعه ای‬ ‫رشــد کرده ایم که خودمان ارزشــهای درونیمان را سوار‬ ‫بر قضاوت دیگران می کنیم و وابســته به این هســتیم‬ ‫که دیگــران چگونه مــا را می بینند و چطــور در مورد‬ ‫مــا فکر می کنند و این فراینــد کامال طبیعی و حتی در‬ ‫نهاد خانواده پایه گذاری و تعریف شــده اســت‪ .‬تعداد‬ ‫کمــی از مــا با حــس موهبت احتــرام به خــود بزرگ‬ ‫شــده ایم ‪ ،‬شــرایط رشــد و بزرگ شــدن ما بیشتر به‬ ‫نظــر و رضایت دیگران منوط بوده به شــکلی که کامال‬ ‫شــرطی شــده ایم و در بســیاری مواقع زمانی احساس‬ ‫رضایــت می کنیم که دیگــران ما را تایید کــرده و از ما‬ ‫راضی باشــند ‪ ،‬قضاوت آنها در مورد ما ‪،‬یعنی مســیر و‬ ‫راه پیشــرفت ‪ ،،‬یعنی خوشحالی و زندگی موفق ما و در‬ ‫نقطه مقابل چنانچه نکوهش و ســرزنش شــویم حس‬ ‫بدی نســبت بــه خود پیدا مــی کنیم و ایــن به معنای‬ ‫فضای مســموم رشــد و تربیت ماســت ‪ ،‬باید به شیوه‬ ‫ای این احســاس نامطلوب وابستگی به قضاوت دیگران‬ ‫را در خــود تعدیل و ســپس نابود کنیم ‪ ،‬وابســتگی ما‬ ‫بــه قضــاوت و تصویری کــه دیگران از ما دارند ســبب‬ ‫می شــود که اگر شــخصی ‪ ،‬شــخصیت یا ظاهــر ما را‬ ‫قضاوت کرده و زیر ســوال ببرد ‪،‬به ســختی آســیب می‬ ‫بینیم و این آســیب در ما به شــکلی بــروز می کند آن‬ ‫را فــرو داده و نهایتا روزی به آن شــخص برمی گردانیم‬ ‫‪،‬باید کــه به خود تلقین کنیم و یــاد بگیریم که در این‬

‫زمینــه ما حق انتخاب داریم ‪۱‬ـ می توانیم به شــکلهای‬ ‫گوناگــون به فــرد ثابت کنیم که اشــتباه مــی کند چرا‬ ‫که نظرمان نســبت بــه خودمان آنگونه نیســت که او‬ ‫قضــاوت کــرده ‪۲‬ـ می توانیم به خود اجــازه دهیم که‬ ‫بــه نظر و قضاوت دیگــران از درون بی تفاوت باشــیم‬ ‫‪۳‬ـ هر کســی می تواند در مورد مــا هر نظر و قضاوتی‬ ‫داشــته باشــد اما ایــن داوری به من ربطــی نداردبلکه‬ ‫بر اســاس تجربه و شــرایط زندگی و ســطح انســانیت‬ ‫خودش اســت امانکته مهم این اســت که اگر اکثریت‬ ‫افــراد نزدیک و موثر و صــادق در روابط مــا ‪ ،‬از رفتار‬ ‫و کنش ما ‪ ،‬برداشــت خوشــایندی نداشــته باشند الزم‬ ‫اســت در خود باز نگــری کنیم بعید اســت جملگی و‬ ‫یا اکثریت آنها اشــتباه کنند و یا قصــد بدی در قضاوت‬ ‫داشــته باشند و شایســته اســت رفتارهایی را که سبب‬ ‫داوری و ظن منفی آنها شــده را از دایره رفتارهای خود‬ ‫حــذف کنیم تا کمتر مورد هجوم قضــاوت قرار بگیریم‬ ‫و حالمان بهتر شــود که البته اطمینــان از یکرنگ بودن‬ ‫و بــدون قصد و غرض بودن قاضی ما ‪ ،‬بســیار اهمیت‬ ‫دارد‪ .‬اصــوال مقولــه قضــاوت به گروه خاصــی بر نمی‬ ‫گــردد همــه ما از منصب قضــاوت وحشــت داریم اما‬ ‫بــی توجه و ناخودآگاه روزانه بارهــا بر این جایگاه می‬ ‫نشــینیم و در داوری در مورد دیگران ید طوالیی داریم‬ ‫و درصــدد بر مــی آییــم کــه دیگــران را متقاعدکرده‬ ‫که نظــر ما ‪ ۱۰۰٪‬درســت اســت ولی به کــرات پیش‬ ‫آمــده که پــس از مدتی متوجه خطا و اشــتباهمان می‬ ‫شــویم ‪ ،‬چه بســا این قضاوت ســبب پاره شدن زنجیر‬ ‫دوســتی و مودت شــده و از این بابت رنجــی را به دل‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪19 Kheradmand‬‬


‫آیا من قاضی هستم؟‬ ‫مسروره بنی هاشمی‬ ‫‪masrooreh@gmail.com‬‬

‫کرد مردی از سخندانی سوال‬ ‫حق و باطل چیست ای واال مقام‬ ‫گوش را بگرفت و گفت این باطل است‬ ‫چشم ‪ ،‬حق است و یقینش حاصل است‬ ‫مولوی‬

‫از زمانــی که انســان دو پــا ‪ ،‬با نافرمانی مورد خشــم‬ ‫قــرار گرفت و به کــره منحصر به فرد و خــارق العاده‬ ‫زمیــن پا گذاشــت‪ ،‬قضاوت هم شــروع شــد بنابراین‬ ‫تاریــخ داوری‪ ,‬دیرینــه بــوده و به درازای عمر بشــر و‬ ‫به ابتــدای آفرینش بر می گــردد و از آن زمان تا کنون‬ ‫‪ ،‬نــه مــی توان انســانی را یافــت که در مــورد دیگران‬ ‫قضــاوت نکرده باشــد و بــه می توان انســانی را یافت‬ ‫کــه مورد قضاوت دیگــران قرار نگرفته باشــد ‪ ،‬اتفاقی‬ ‫کــه شــروعش معلــوم و پایانــش نامعلوم اســت‪ .‬هر‬ ‫زمانــی که اندیشــه و گمانی بــه ذهن مــا خطور می‬ ‫کند در واقع شــاهین تــرازوی قضاوت ما به راســت و‬ ‫چــپ می چرخــد و دیدگاهمان را نســبت بــه دیگران‬ ‫رقم می زند بســیاری اوقات هــم ‪ ،‬بافته های ذهنمان‬ ‫را مــی پرورانده ‪ ،‬گســترش داده و ســپس برداشــتهای‬ ‫نادرســتمان را بــه دیگــران منتقل می کنیــم و کالفی‬ ‫می ســازیم که دســت به دســت می گردد و بســیاری‬ ‫را در دام رشــته های خود گرفتــار می کند‪ .‬قضاوتهایی‬ ‫کــه دلهــا را شکســته ‪ ،‬قضاوتهایی که به بهــای تباهی‬ ‫زندگیهــا تمام شــده و چه بســیار خانواده هــا و افراد‬ ‫کــه به خاطــر این قضاوتها به بــاد فنا رفته انــد ‪،‬آنگاه‬ ‫شــاید به خــود نهیب زنیم که کاش ســکوت را بر ذهن‬ ‫آشــفته ام حاکم می کردم تــا چنیــن داوری را بر زبان‬ ‫نمی آوردم !‬ ‫هرگــز داوریهای ســطحی نگرانــه ‪ ،‬از انســانی آگاه و‬ ‫عاقــل بر نمی آیــد و قضاوت یــک انســان عاقل باید‬ ‫بر مبنــای دوراندیشــی ‪،‬تامل‪ ،‬تحقیق و تفحص باشــد‬ ‫و بــر اســاس ادراکات ســطحی و ابتدایی شــکل و فرم‬ ‫نگیــرد تــا مبــادا در دام شــیطان داوریهای شــتابانه و‬ ‫نادرســت گرفتار گردیم ‪،‬باید که از قضاوتهای منفعالنه‬ ‫و ســطحی در مــورد افراد که منشــا آن از طریق ادراک‬ ‫حسی ظاهری اســت ‪،‬به ســختی اجتناب کنیم تا جزو‬ ‫افراد ظاهربین و ســریع القضاوه قــرار نگیریم و به یاد‬

‫‪  18 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫بســپریم کــه اگر ذهنی اثرگذار و زیبا نداشــته باشــیم‬ ‫و صاحــب زیباتریــن چهــره ها باشــیم ‪ ،‬نمــی توانیم‬ ‫مانــدگار و موثــر بمانیم ‪ ،‬یک ذهن زیبــا و آرام ما را از‬ ‫قضاوتها دور ســاخته و به محبوبیــت نزدیک می کند ‪،‬‬ ‫چگونــه می توان بــه فردی که مدام مــا را قضاوت می‬ ‫کند اعتمــاد کرد‪.‬‬ ‫ما طبــق عادت و به صورت روزانه در ریز و درشــتهای‬ ‫زندگــی ‪ ،‬آلــوده قضاوت هســتیم و شــوربختانه این‬ ‫داوریها فقط نشــانه هــای غلطی از افراد بــه ما داده‬ ‫و ســمت و ســو و وجــه تاریــک آنهــا را در تعامالت‬ ‫اجتماعــی بــه ما نشــان می دهد که آســیب رســان‬ ‫اســت وحتی این روزها فراتر رفته و به روشــنی شاهد‬ ‫قضاوتهــا نه تنهــا در دنیای حقیقی که با شــدت و بی‬ ‫حرمتی بیشــتر در فضاهای مجازی هستیم هنگامی که‬ ‫خبــری در مورد یــک فرد یا یــک رویــداد در این فضا‬ ‫نشــر می یابد ‪،‬بســیاری خــود را صاحب نظر دانســته‬ ‫و شــاهد ســیل و مــوج قضاوتها و نظــرات به اصطالح‬ ‫کارشناسانه هســتیم ! چرا که می توانیم پشت مانیتور‬ ‫پنهان شــده و هــر چه می خواهیــم بگوییم‪.‬‬ ‫رســانه هــای اجتماعی پر شــده اســت از کســانی که‬ ‫نســبت به هــم بیگانــه اند و بــدون آن که شــناخت‬ ‫واقعی از نویســنده داشته باشــیم کرکری خواندن ‪ ،‬منم‬ ‫منم ‪ ،‬مشاجرات واژه ای ‪ ،‬و کل کل کردنها ‪ ،‬گل می کند‬ ‫‪ ،‬راه و روش ‪ ،‬اتیکت و آداب شــحصی فراموش می شود‬ ‫و بــا تازیانه کالمــی خود دیگــران را قضاوت می کنیم‬ ‫تنهــا به جــرم این که ایــده ای متفــاوت دارنــد و این‬ ‫نشــان از آن دارد که ما در جامعــه ای قضاوتگر زندگی‬ ‫می کنیم حتی پیش می آید با دوســتان و بســتگان نیز‬ ‫در دنیــای مجازی ‪،‬جــور دیگری برخــورد می کنیم که‬ ‫باید آگاهانه تر عمل کنیــم ‪،‬افکار و عقاید خود را بهتر‬ ‫بشناســیم و بدانیــم چه می گوییم و چه می نویســیم‬ ‫‪ ،‬قطعا بهتر اســت که هــر وقت احســاس کردیم باید‬ ‫کســی را به بابت عقیــده متفاوتــش در فضای مجازی‬ ‫به اصطالح ادب کرده و ســرجایش بنشــانیم بک لحظه‬ ‫درنــگ کــرده و فکر کنیــم کــه چنانچــه رودررو هم‬ ‫باشــیم همین گونــه عکس العمل نشــان مــی دهیم‬ ‫فقط به جرم تفاوت اندیشــیدن؟ اگــر او با ما این گونه‬ ‫رفتــار کنــد چه احساســی خواهیــم داشــت؟ آیا باب‬ ‫میلمان خواهد بود؟ پس درنگی دوباره داشــته باشــیم‬ ‫و بدانیــم که قوانینی که در دنیای مجــازی و ارتباطات‬ ‫‪ online‬برقــرار اســت باید همان باشــد کــه در روابط‬

‫حقیقــی به صــورت کنتــرل کننــده وجــود دارد؟ پس‬ ‫مهربــان تر باشــیم و به دیگران دیده یــا نادیده احترام‬ ‫بگذاریــم ‪ ،‬نباید گذاشــت قضاوت و داوری بخشــی از‬ ‫خصلتهــا و عادتها و عوامل بنیادین وجود ما شــود هر‬ ‫چند عده ای به دلیل رشــد و پرورش در شــرایط طاقت‬ ‫فرســای قضاوت خانــواده ‪ ،‬آن را به عنوان یک عامل در‬ ‫برقراری ارتباطها و رابطه هایشــان یــاد می گیرند‪ .‬یک‬ ‫کودک یــاد نگرفته ‪ ،‬دیگران را مــورد قضاوت قرار دهد‬ ‫و ایــن رفتــار را از اطرافش الگوبــرداری می کند ‪،‬برخی‬ ‫دیگــران را به ایــن دلیل مورد قضاوت قــرار می دهند‬ ‫که سرپوشــی باشــد برای بر عیوب خودشــان ‪،‬آنها در‬ ‫مورد عیــوب دیگران خیلی راحت تــر از طرح نقصهای‬ ‫خودشــان حرف مــی زنند ‪،‬آنها به دیگــران می پردازند‬ ‫تا تمرکز و توجه از مســایل خودشــان گرفته شود ‪ ،‬چرا‬ ‫کــه گفته می شــود مــا ازآن جهتی که بیشــتر ضعف‬ ‫داریم و آســیب پذیر هســتیم دیگران را مورد قضاوت‬ ‫قــرار مــی دهیــم در واقع این گــروه مــی خواهند در‬ ‫پشــت پرده قضاوت خــود را پنهان کنند‪.‬‬ ‫آنتــوان دوســنت اگزوپــری(‪Antoine de Saint-‬‬ ‫‪ )Exupery‬نویســنده دهها کتاب جمله جالب و تامل‬ ‫برانگیــزی در همین مورد دارد او مــی گوید‪ «:‬محاکمه‬ ‫کــردن خــود از محاکمه کردن دیگران بســی دشــوارتر‬ ‫است »‪.‬‬ ‫بــدون شــک بســیاری از مــا ‪،‬قاضی دیگران هســتیم‬ ‫و قضــاوت دیگــران خواســته یــا ناخواســته‪ ،‬آگاهانه‬ ‫یــا ناخــودآگاه جزو عادتهایمان محســوب می شــود‬ ‫در واقــع اگر توانســتیم در مــورد خود عادل باشــیم و‬ ‫قضاوت درســتی بکنیم ‪ ،‬پیداست یک فرزانه تمام عیار‬ ‫شــده ایم ‪ ،‬راســتی چگونه مــی توان با به کار بســتن‬ ‫برخــی راهکارهــا از روند قضاوت دیگــران پرهیز کرده‬ ‫و به تکامل شــخصیت خود کمک کنیــم ‪ ،‬مهمترین و‬ ‫موثرترین آن ‪ ،‬در نظر داشــتن نقــاط قوت و تواناییهای‬ ‫پنهــان افراد اســت که قابل مشــاهده نیســت به طور‬ ‫مثــال با جوانی کــه آرایش موی عجیــب و غریبی دارد‬ ‫روبه رو می شــوید به جای این کــه او را قضاوت کنیم‬ ‫بــه خود بگوییم ‪ :‬من حقیقــت درون این جوان را نمی‬ ‫دانــم به طور یقین او چیزهای مثبتــی از جمله اعتماد‬ ‫بــه نفــس باالیــی دارد و ذهن خود را به ســوی مثبت‬ ‫آندیشــی تمرین دهیــم‪ .‬قطعا هیچ یک از ما دوســت‬ ‫نداریــم در اذهــان دیگران یک شــخصیت بــی اعتبار‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪18 Kheradmand‬‬


‫کوروســاوا را به‪ ‬عبــاس‬ ‫مقدم‪ ‬و‪ ‬شــاپور‬ ‫قبادی‪ ،‬جــال‬ ‫کیارستمی‬ ‫قبادی‪ ‬وعباس‬ ‫شکیبایی‪ ،‬بهمن‬ ‫خسرو‬ ‫کیارستمی‪ ‬اهدا کردند و‬ ‫قریب‪ ‬ایفــای نقــش کرده‌اســت‪.‬‬ ‫او نیــز به بهــروز وثوقی‬ ‫بهــروز وثوقــی همچنیــن بــا‬ ‫دیدن‬ ‫که‬ ‫کسی‬ ‫‌عنوان‬ ‫ه‬ ‫ب‬ ‫بارها‬ ‫وثوقی‬ ‫بهروز‬ ‫‪ ‬از‬ ‫تقدیــم کرد‪.‬‬ ‫بازیگــران نامــداری چون‪ ‬کامــرون‬ ‫بهــروز وثوقــی بعــد‬ ‫لی‪ ،‬آنتونــی‬ ‫میچل‪ ،‬کریســتوفر‬ ‫فیلم‌هایش آن‌ها را به سینما عالقه‌مند کرده‌است‬ ‫انقــاب دوســتی خــود‬ ‫بنایی‪ ،‬داریــوش‬ ‫کویین‪ ،‬پــوری‬ ‫را با‪ ‬ناصــر ملــک‬ ‫اسدزاده‪ ،‬جمشــید مشــایخی‪ ،‬رضا‬ ‫‌اند‬ ‫ه‬ ‫کرد‬ ‫یاد‬ ‫مطیعی‪ ‬و‪ ‬جمشــید‬ ‫کرم‌رضایی‪ ،‬پرویــز فنی‌زاده‪ ،‬عزت‌اللــه‬ ‫مشایخی‪ ‬حفظ نموده و‬ ‫انتظامی‪ ،‬گوگوش‪ ،‬مونیــکا بلوچی‪ ،‬لیال‬ ‫به گفتــ ٔه خودش فقط بــا این دو هنرپیشــه در داخل رســول‌الله‪ ‬چندین ســال رابط ٔه بســیار صمیمانــه‌ای با فروهر‪ ،‬شــهره آغداشــلو‪ ،‬ناصر ملک‌مطیعی‪ ،‬فرامــرز‬ ‫کشــور در ارتبــاط بود‪ .‬هنرپیشــه مشــهور آمریکایی وی در آمریکا داشــت ‌ه اســت‪ .‬وثوقی در ســال ‪ ۱۹۷۸‬در قریبیان‪ ،‬رضــا بیــک ایمانوردی‪ ،‬شــهال ریاحی‪،‬پرویــن‬ ‫آنتونــی کویین‪ ‬بازیگــر نقــش حمــزه در فیلم‪ ‬محمد فیلم‪ ‬کاروان‌هابــه همراه‪ ‬آنتونــی کوئین‪ ‬و‪ ‬کریســتوفر خیربخش‪ ،‬نــوری کســرایی‪ ،‬فخری خوروش‪ ،‬جنیفــر‬ ‫لی‪ ‬بــه ایفــای نقــش پرداخــت‪.‬‬ ‫اونیل‪ ،‬محمدعلی کشــاورز‪ ،‬بهزاد فراهانی‪ ،‬گلشــیفته‬ ‫بهروز وثوقی همیشــه در قراردادهــای خود از عقیده فراهانی‪ ،‬فرزانــه تأئیدی‪ ،‬ایــرج قــادری‪ ،‬داود‬ ‫خاصــی برخــوردار بــود و آن ایــن بــود که در رشــیدی‪ ،‬جیمز کارن‪ ،‬اســتوارت ویتمن‪ ،‬الکــه‬ ‫فیلمی به‌عنــوان نقــش اول در ابتدای فیلم زومر‪ ،‬بهمــن مفید‪ ،‬جعفــر والی‪ ،‬اکبر مشــکین‪ ،‬ایرن‬ ‫اگــر نــام او نوشــته نمی‌شــد‪ ،‬در آن زازیانس‪ ،‬کورنبــرگ ریس‪ ‬و‪ ‬جــف دانیلز‪ ‬همبــازی‬ ‫فیلــم ایفای نقــش نمی‌کــرد‪ ،‬هرچند بود ه‌اســت‪.‬‬ ‫این مســئله بــرای فیلم‌ســازان هم‬ ‫حایــز اهمیــت بــود و باعــث بهــروز وثوقــی از ستایش‌شــده‌ترین و بــه عقیــد ٔه‬ ‫پرفروشــی اثر آن‌هــا می‌گردید‪ .‬بســیاری از اهالی ســینما و هنرمنــدان (مانند‪ ‬فریبرز‬ ‫ِ‬ ‫در حادثــ ٔه آتش‌سوزی‪ ‬ســینما عــرب نیا‪ ،‬خســرو شــکیبایی‪ ،‬پرویز فن ‌یزاده‪ ،‬پرویــز‬ ‫رکس‪ ‬آبــادان‪ ‬در مــرداد ‪ ،۱۳۵۷‬پرســتویی‪،‬داریوش اقبالی‪ ،‬بهمــن قبادی‪ ،‬مهــدی‬ ‫ِ‬ ‫ازدحــام جمعیت برای تماشــای هاشــمی‪ ،‬فاطمه معتمدآریا‪ ،‬پژمــان بازغی‪ ،‬حامــد‬ ‫فیلم‪ ‬گوزن‌های‪ ‬بهــروز وثوقــی بهداد‪ ،‬سعید راد‪ ‬و‪ ‬شهاب حسینی‪ ‬و‪ ‬بابک حمیدیان‪)...‬‬ ‫بود‪.‬‬ ‫بهتریــن بازیگــر تاریخ ســینمای ایران اســت‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫کارنامه هنری‪ ‬بهروز وثوقی‬

‫بهــروز وثوقــی در آثــار کارگردانــان‬ ‫نامــداری چون‪ ‬ســاموئل خاچیکیان‪ ،‬ناصــر‬ ‫تقوایی‪ ،‬امیــر نادری‪ ،‬فریــدون ُگله‪ ،‬مســعود‬ ‫کیمیایی‪ ،‬خســرو هریتاش‪ ،‬علــی حاتمــی‪ ،‬‬ ‫ژان نگولســکو‪ ،‬رضا بدیعی‪ ،‬شــیرین‬ ‫نشــاط‪ ،‬جیمز فارگو‪ ،‬بهمــن‬

‫‪  17 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫آخریــن کار هنری و اولین کار بهــروز وثوقی در صحنه‬ ‫تئاتر در ایــران‪ ،‬بازیگری در نمایشــنامه موضوع جدی‬ ‫نیســت از لویی جی پیراندلو‪ ،‬نویســنده بنــام ایتالیایی‬ ‫بــه ترجمه و کارگردانــی ایرج انور بود که در تابســتان‬ ‫‪ ۱۳۵۷‬در انجمــن ایران و آمریکا بــه اجرا درآمد و نقش‬ ‫مقابل او را شــهره آغداشــلو به عهده داشت‪ .‬تلویزیون‬ ‫ملی ایــران این نمایــش را به کیفیت عالــی ضبط کرد‬ ‫اما هرگز پخش نشــد‪.‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪17 Kheradmand‬‬


‫بیوگرافی بهروز وثوقی‪ ،‬قیصر سینمای ایران‬ ‫بهــروز وثوقــی در ‪ ۲۰‬اســفند ‪ ۱۳۱۶‬در شــهر خــوی‪ ،‬نگولســکو‪ ،‬رضا بدیعی‪ ،‬شــیرین نشــاط‪ ،‬جیمز بازیگر شدن بهروز وثوقی‬

‫آذربایجــان غربــی بــه دنیا آمد‪ .‬بهــروز وثوقــی برادر‬ ‫چنگیــز وثوقی و شــهراد وثوقی اســت که هــر دو در‬ ‫ایــران بــه کار هنرپیشــگی مشــغولند‪ .‬بهــروز وثوقی‬ ‫ســتایش شــده ترین بازیگر تاریخ ســینمای ایران و به‬ ‫عقیده بســیاری از سینماگران و منتقدان سینما بهترین‬ ‫بازیگر تاریخ ســینمای ایران اســت‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫بیوگرافی بهروز وثوقی‪:‬‬

‫اســفند‬ ‫‪۲۰‬‬ ‫وثوقــی‪( ‬زاد ٔه‬ ‫بهــروز‬ ‫و‬ ‫پرســابقه‬ ‫‪ )۱۳۱۶‬هنرپیشــه‪ ‬ایرانی‬ ‫سرشناس‪ ‬ســینما‪ ‬و‪ ‬تئاتر‪ ‬اهل‪ ‬ایران‪ ‬در‪ ‬خوی‪ ‬به‬ ‫دنیــا آمــد‪ .‬در ســال ‪ ۱۳۱۶‬به گفتــه خودش‬ ‫از شــش ماهگــی به‪ ‬تهران‪ ‬آمــد و در‬ ‫خیابان خرمشــهر ســاکن شــد‪ .‬بهروز‬ ‫وثوقــی برادر‪ ‬چنگیز‬ ‫وثوقی‪ ‬و‪ ‬شــهراد‬ ‫وثوقــی اســت‬ ‫کــه هــر دو‬ ‫در ایــران‬ ‫بــه کار‬

‫هنرپیشــگی‬ ‫مشــغو ل‌ا ند ‪.‬‬ ‫وثوقــی قبــل از‬ ‫بازیگــری در ســینما‪،‬‬ ‫کارمنــد ادار ٔه دارایــی و‬ ‫بعــد دوبلــور و گوینــد ٔه رادیــو‬ ‫تلویزیــون بــود‪ .‬بهــروز وثوقی که‬ ‫محبوبیتــی افســانه‌ای بین مــردم و‬ ‫ســینما دوســتان دارد‪ ،‬همواره یکی‬ ‫از محبوب‌ترین چهره‌های ســینمای‬ ‫ایــران بوده‌اســت‪.‬‬ ‫بهــروز وثوقی در آثــار کارگردانان‬ ‫چون‪ ‬ســاموئل‬ ‫نامــداری‬ ‫خاچیکیان‪ ،‬ناصــر تقوایی‪ ،‬امیر‬ ‫نادری‪ ،‬فریدون ُگله‪ ،‬مســعود‬ ‫کیمیا یی ‪ ،‬خســر و‬ ‫هر یتا ش ‪ ،‬علــی‬ ‫حا تمــی ‪ ،‬ژ ا ن‬

‫‪  16 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫فارگو‪ ،‬بهمن قبادی‪ ،‬جالل مقدم‪ ‬و‪ ‬شــاپور قریب‪ ‬ایفای‬ ‫نقــش کــرده و در موفقیت بهترین فیلم‌های‪ ‬مســعود‬ ‫کیمیایی‪ ‬همچون‪ ‬قیصر‪ ،‬گوزن‌هــا‪ ،‬داش آکل‪ ،‬رضــا‬ ‫موتوری‪ ‬و‪ ‬خاک‪ ‬تأثیــر فراوانــی داشته‌اســت‪.‬‬ ‫بهــروز وثوقــی در طول فعالیت هنــری‌اش بارها نامزد‬ ‫و برنــده جوایــز جشــنواره‌های مختلــف شــد کــه از‬ ‫مهمترین آن‌ها می‌توان به کســب دو مجســم ٔه سپاس‬ ‫بهتریــن بازیگــر نقش اول مــرد بــرای فیلم‌های قیصر‬ ‫و رضــا موتــوری‪ ،‬و جایز ٔه بــز بالدار‪ ‬جشــنواره جهانی‬ ‫فیلم تهران‪ ‬برای فیلم گوزنها اشــاره کــرد‪ .‬بهروز وثوقی‬ ‫به‌خاطــر نقش شــمای ‌ل وارش در فیلم قیصر از ســوی‬ ‫سینمادوســتان ایرانی به «قیصر ســینمای‬ ‫ایران» ملقب شده‌اســت‪.‬‬ ‫بهــروز وثوقــی بــا گوگوش‬ ‫بازیگــر و خواننــده بیــن‬ ‫ســالهای ‪ ۱۳۵۴‬تا ‪ ۵۵‬زن‬ ‫و شــوهر بودند‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫شــخصی به نام مســعود صمدی در ســال ‪ ۱۳۳۴‬در ‪۱۸‬‬ ‫ســالگی بهروز وثوقی را مطرح کــرد‪ .‬بازی در نقش‌های‬ ‫متفاوت و شــخصیت‌های به‌یادماندنی ســینمای ایران‬ ‫ماننــد مــردی که قاتلــش را کشــت‪ ،‬داش آکل‪ ،‬ســید‬ ‫در‪ ‬گوزن‌هــا‪ ،‬مجید ظــروف چی در‪ ‬ســوته دالن‪ ،‬ممل‬ ‫آمریکایــی‪ ،‬زائر محمد (شــیر محمد) در‪ ‬تنگســیر‪،‬رضا‬ ‫موتوری‪ ،‬ابی نســیه در‪ ‬کندو‪ ،‬دکتر رســتگار در‪ ‬سازش‪،‬‬ ‫ســرهنگ نصرالله در‪ ‬کاروان‌هــا‪ ‬وی را تبدیل به یکی از‬ ‫محبوب‌ترین بازیگران تاریخ ســینمای ایران کرده‌است‪.‬‬ ‫او از ســال ‪ ۱۳۳۷‬بــا بــازی در فیلم طوفان در شــهر ما‬ ‫به ســینما آمد و تا ســال ‪ ۱۳۴۷‬در نقش‌هــای متفاوت‬ ‫اما نچندان پررنگی ظاهر شــد‪ .‬نخستین فیلم سینمایی‬ ‫مــورد توجه او صــد کیلو دامــاد بــه کارگردانی‪ ‬عباس‬ ‫شــباویز‪ ‬در ســال ‪ ۱۳۴۰‬بــود‪ .‬وی در ســال ‪۱۳۴۸‬‬ ‫توسط‪ ‬مســعود کیمیایی‪ ‬به فیلم‪ ‬قیصر‪ ‬دعوت شــد و‬ ‫این نقطه شــروع وی به عنوان یــک بازیگر مطرح بود‪،‬‬ ‫بــازی وی در این فیلم مــورد توجه عموم و عالقه‌مندان‬ ‫به ســینما قرار گرفت‪.‬‬ ‫جــوان اول آن ســالهای ســینمای ایران در بســیاری از‬ ‫فیلم بــه ایفای نقش پرداخته‌اســت‪ .‬از جمله فیلم‌های‬ ‫مطرحی کــه وی در آن بــه ایفای نقش پرداخته‌اســت‬ ‫می‌تــوان بــه‪ :‬ممــل أمریکایی ‪ .‬رضــا موتوری‪ .‬دشــنه‪.‬‬ ‫طوقــی‪ .‬گورنهــا‪ .‬ســازش‪ .‬کاروان‪ .‬ملکوت‪ .‬گــرگ بیزار‪.‬‬ ‫فــرار از تله‪ .‬قهرمانــان و زرین اشــاره کرد‪.‬‬ ‫بهــروز وثوقــی پس از آن بــه آمریکا رفت تــا در فیلم‬ ‫«گربه در قفس» ســاخته‪ ‬تونی زرین‌دســت‪ ‬بازی کند‬ ‫که اقامت او در آمریکا با‪ ‬انقالب اسالمی‪ ‬مصادف‬ ‫شــد‪ .‬در ســال ‪ ۲۰۰۰‬داوران جشــنواره‬ ‫فیلــم سانفرانسیســکو جایــز ٔه آکیرا‬

‫به بهانه حضوربهروز وثوقی‬ ‫در تورنتو‬ ‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪16 Kheradmand‬‬


‫جنگ داخلی به‌رغم توافق صلح؟‬

‫کارشناســان امور سیاســی به‌رغــم توافق صلح بیــن اتیوپــی و اریتره به راه دشــوار‬ ‫برقــراری صلح و ثبات در منطقه اشــاره کرده‌انــد‪ .‬توافق صلح اتیوپــی و اریتره برای‬ ‫اجرایی شــدن هنوز با موانع بســیاری‬ ‫روبه‌رو اســت‪.‬‬ ‫لودگر شادومســکی‪ ،‬رئیس بخش زبان‬ ‫آمهاری دویچه ولــه درباره توافق صلح‬ ‫دو کشــور گفته است‪:‬‬ ‫«گرچه خط پرواز مســتقیم روزانه بین‬ ‫دو کشــور پیش از این متخاصم اتیوپی‬ ‫و اریتره برقرار شــده‪ ،‬اما هنوز بسیاری‬ ‫از نــکات مطروحــه در توافق صلح دو‬ ‫کشــور اجرایی نشــده‌اند‪ .‬حتی گذرگاه‬ ‫مرزی بین دو کشــور مجددا مســدود‬ ‫شــده‌و تماس‌های دیپلماتیــک بین دو‬ ‫کشــور به حالت رکود درآمده اســت‪».‬‬ ‫گفتــه می‌شــود که سیاســت و راهکار‬ ‫آشــتی‌جویانه‌ای کــه از ســوی آبــی‬ ‫احمــد دنبــال می‌شــود‪ ،‬در اتیوپــی‬ ‫مورد مناقشه است‪ .‬بســیاری نگران آن‬ ‫هســتند که این تالش‌ها بــه جای آنکه‬ ‫صلح با همســایه این کشــور را در پی‬ ‫داشته باشــد‪ ،‬به جنگ داخلی در خود‬ ‫اتیوپی دامــن بزند‪.‬‬ ‫خشــونت و قهر در کشــور اتیوپی‪ ،‬شــامل چندین قوم و ملت‪ ،‬رو به افزایش اســت‪.‬‬ ‫سیاســت‌های اصالحاتی نخســت‌وزیر اتیوپی نیز مشــکالت جدیدی به همراه داشته‬ ‫اســت‪ .‬فلیکس هورنــه‪ ،‬یکی از مســئوالن ســازمان دیده‌بان حقوق بشــر اعالم کرده‬

‫‪  15 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫اســت که تالش‌های آبی احمد در زمینه کاهش کنترل امنیتی بر کشــور‪ ،‬باعث شــده‬ ‫کــه نظم و امنیت در بســیاری از نقاط بــه مخاطره افتد‪.‬‬ ‫افزایش خشــونت و قهر باعث شــده که در ســال ‪ ۲۰۱۸‬بر اســاس آمار منتشــر شده‬ ‫از ســوی اداره کمک‌هــای اضطــراری‬ ‫ســازمان ملل‪ ،‬حدود سه میلیون و ‪۲۰۰‬‬ ‫هزار نفــر از شــهروندان اتیوپی ناگزیر‬ ‫بــه فــرار از خانه و کاشــانه شــوند‪ .‬به‬ ‫باور مســئوالن کمیته نوبل‪ ،‬جایزه نوبل‬ ‫صلح پشــتوانه خوبی بــرای آبی احمد‬ ‫و پیشبرد سیاســت‌های صلح‌جویانه او‬ ‫خواهد بود‪.‬‬ ‫جایــزه صلــح نوبل بالغ بر نــه میلیون‬ ‫کرون ســوئد (حدود ‪ ۸۳۰‬هــزار یورو)‬ ‫است و همه ســاله در روز ‪ ۱۰‬دسامبر‪،‬‬ ‫سالروز درگذشــت آلفرد نوبل در اسلو‪،‬‬ ‫پایتخــت نــروژ اهــدا می‌شــود‪ .‬پیش‬ ‫از آبــی احمــد‪ ،‬در بیــن چهره‌هــای‬ ‫سرشناســی که این جایــزه را از آن خود‬ ‫کرده‌انــد‪ ،‬می‌تــوان بــه بــاراک اوباما‬ ‫(‪ ،)۲۰۰۹‬نلســون مانــدال (‪ ،)۱۹۹۳‬مادر‬ ‫ترزا (‪ )۱۹۷۹‬و آلبرت شــوایتزر (‪)۱۹۵۲‬‬ ‫اشــاره کرد‪ .‬در سال گذشــته این جایزه‬ ‫به نادیــا مراد‪ ،‬از کرد‌هــای ایزدی عراق‬ ‫و همچنین به دنیس موکویگی‪ ،‬پزشک‬ ‫اهــل کنگو بــه خاطر مبــارزه آن‌ها علیــه بهره گرفتن از خشــونت جنســی به‌مثابه‬ ‫ســاحی غیرانســانی در کشــمکش‌های سیاســی تعلق گرفته بود‪.‬‬ ‫منابع‪dw، euronews :‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪15 Kheradmand‬‬


‫آبی احمد علی‪،‬‬

‫برنده جایزه نوبل‬

‫صلح ‪ ۲۰۱۹‬کیست؟‬ ‫در تبعید به کشــور از جمله اقدامات او در یک ســال اخیر بوده اســت‪ ،‬اما مهمترین‬ ‫اقــدام او امضــای قرارداد صلح با اریتره بود‪ ،‬اقدامی که به بن بســت سیاســی روابط‬ ‫دو کشور پایان داد‪.‬‬ ‫وی همچنین نقش مهمی در کمک به تقســیم قدرت در ســودان داشــت که به حل‬ ‫بحران سیاســی در این کشور کمک کرد‪.‬‬ ‫آبــی احمد علی در واکنــش به دریافت این جایزه اظهار خرســندی کرده و خطاب به‬ ‫کمیتــه نروژی نوبل گفته اســت‪« :‬خیلی متشــکرم‪ .‬این جایزه به آفریقــا و به اتیوپی‬ ‫داده شــده اســت و من می‌توانم تصور کنم که رهبران آفریقایی این جایزه را بعنوان‬ ‫تــاش برای پیشــبرد فرایند صلح در قاره مــا در نظر خواهند گرفت‪».‬‬

‫جایــزه نوبل صلح ســال ‪ ۲۰۱۹‬که یکصدمین جایزه اعطا شــده نوبل صلح محســوب‬ ‫می‌شــود روز جمعــه ‪ ۱۹‬مهرمــاه به آبی احمد علی‪ ،‬نخســت وزیــر اتیوپی به خاطر‬ ‫تالش‌هایــش در راه صلح و توســعه همکاری‌های بین‌المللی اعطا شــد‪.‬‬ ‫کمیتــه نوبل گفته اســت که تالش‌های‬ ‫نگاهــی به کارنامه سیاســی آبی‬ ‫او بویــژه برای حل مناقشــه مــرزی با‬ ‫فلیکس هورنه‪ :‬تالش‌های آبی احمد در زمینه‬ ‫ا حمد‬ ‫اریتره که ســال گذشــته به توافق صلح‬ ‫جایــزه نوبــل صلــح بــرای یکصدمین‬ ‫میان دو کشــور انجامید‪ ،‬از جمله دالیل‬ ‫کاهش کنترل امنیتی بر کشور‪ ،‬باعث شده که‬ ‫بــار اهدا شــد‪ .‬جایزه نوبل صلح ســال‬ ‫اعطــای جایزه صلح نوبل بــه وی بوده‬ ‫‪ ۲۰۱۹‬بــه نخســت‌وزیر اتیوپــی‪ ،‬آبی‬ ‫اســت‪ .‬توافق صلــح اتیوپی بــا اریتره‬ ‫نظم و امنیت در بسیاری از نقاط به مخاطره افتد‬ ‫احمــد‪ ،‬تعلــق گرفت‪ .‬این جایــزه برای‬ ‫بــه ‪ ۲۰‬ســال بن‌بســت روابط بر ســر‬ ‫قدرشناســی از تــاش و زحمــات آبــی‬ ‫اختالفــات مرزی دو کشــور پایــان داد‬ ‫احمــد در رابطــه بــا دســت‌یابی بــه‬ ‫که در پــی جنگ مرزی بین ســال‌های‬ ‫توافــق صلــح با اریتره به او اهدا شــد‪ .‬آبی احمد شــعار اصلی و وعده سیاســی خود‬ ‫‪ ۱۹۹۸‬تــا ‪ ۲۰۰۰‬میالدی ایجاد شــده بود‪.‬‬ ‫به نوشــته برترین‌ها آبی احمد علی ‪ ۴۳‬ســاله در ‪ ۱۹۷۶‬در جنوب اتیوپی متولد شــد‪ .‬را در یــک کالم بــه زبان آورده اســت‪" :‬مدمــر"‪ .‬واژه‌ای که برگــردان آن "پیوند دادن"‬ ‫فارغ التحصیل دکتری در حوزه صلح و مســائل امنیتی اســت و یک مدرک کارشناسی و "آشــتی" اســت‪ .‬او همه تالش خــود را به کار گرفت تا با شــتابی حیــرت‌آور وعده‬ ‫ارشــد نیز در حــوزه رهبری تحولگــرا در رزومه خــود دارد‪ .‬او وقتی نوجــوان بود به سیاســی خود را عملی ســازد‪.‬‬ ‫نظامیانی پیوســت که علیه رژیم کمونیســتی «دیرگ ‪ »Derg‬که از ‪ ۱۹۷۴‬تا ‪ ۱۹۸۷‬در او از زمــان بــه دســت گرفتن زمام امور کشــور اتیوپــی در آوریل ســال ‪ ۲۰۱۸‬موفق‬ ‫اتیوپــی روی کار بــود‪ ،‬می‌جنگیدند‪ .‬او بعدتر بعنوان صلح‌بان ســازمان ملل متحد در شــد به رغم مقاومت‌های بســیار و مخالفت‌های گسترده‪ ،‬با دشــمن دیرینه اتیوپی‪،‬‬ ‫اریتــره‪ ،‬بر ســر برقراری صلح به توافق برســد‪ .‬در ســایه توافق صلح این دو کشــور‪،‬‬ ‫روانــدا خدمت کرد‪.‬‬ ‫احمــد علی بیــن ســال‌های ‪ ۱۹۹۸‬تــا ‪ ۲۰۰۰‬میــادی و در جریان جنگ مــرزی بین هزاران زندانی سیاســی آزاد شــدند و احزاب ممنوعه موفق شدند مجددا فعالیت‌های‬ ‫اریتره و اتیوپی‪ ،‬رهبری یک تیم جاسوســی را برای شناســایی در ناحیه مرزی برعهده خــود را آغــاز کننــد‪- .‬ایــن موفقیت بزرگ سیاســی باعث شــد که مهم‌تریــن جایزه‬ ‫داشــت‪ .‬دوران نمایندگی او در پارلمان با درگیری میان مســلمان و مسیحیان مصادف سیاســی جهان‪ ،‬جایــزه نوبل صلح ســال ‪ ۲۰۱۹‬به او تعلق گیرد‪ .‬مســئول کمیته نوبل‬ ‫شــد‪ .‬احمد علی در ایــن موقعیت «مجمع مذهبی بــرای صلح» را راه‌انــدازی کرد تا اعــام کرده اســت که این کمیته با اهــدای جایزه به آبی احمــد در عین حال از همه‬ ‫کســانی که برای اســتقرار صلح در شرق آفریقا و بین دو کشــور پیش از این متخاصم‬ ‫راه‌حلی پایدار بــرای صلح بیابد‪.‬‬ ‫آبی احمد علی در آوریل ‪ ۲۰۱۸‬بعنوان نخســت وزیر کشــوری انتخاب شــد که بیش اتیوپی و اریتــره تالش کرده‌انــد‪ ،‬قدردانی می‌کند‪.‬‬ ‫از ‪ ۱۰۰‬میلیون جمعیت دارد‪ .‬در پی کســب قدرت او اصالحات وســیعی را در اتیوپی تالش‌هــا و فعالیــت صلح‌جویانــه آبی احمد پیــش از آن نیز در ماه ســپتامبر ســال‬ ‫شــروع کرد‪ .‬آزادی هزاران نیروی اپوزیســوین از زندان و اجازه بازگشــت به مخالفان جــاری بــا اهــدای جایزه صلح ایالت هســن آلمــان مورد تحســین قــرار گرفته بود‪.‬‬ ‫‪  14 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۶‬مهر | آبان ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 56 - Oct/Nov 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪14 Kheradmand‬‬


‫‪  13 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪13 Kheradmand‬‬


‫ماهنامه اجتماعی‪ ،‬ف‬ ‫رهنگی‪ ،‬هنری خردمند‬ ‫ناشر‪ :‬انت‬ ‫شارات خردمند ‪ -‬تورنتو‬ ‫سردبیر‪ :‬محمد ُسهی‬ ‫امور داخلی و‬ ‫اداری‪ :‬حامد خ ّرم بخت‬ ‫تایپ‪ :‬مریم ُسهی‬ ‫طراحی و صفحه آر‬ ‫با ت‬ ‫ایی‪ :‬انتشارات خردمند‬ ‫شکر از‪ :‬مسروره بن ‌ی‬ ‫ها‬ ‫شم‬ ‫ی‬ ‫‬‫ر‬ ‫ضا‬ ‫می‬ ‫رف‬ ‫خ‬ ‫رایی‬ ‫کا‬ ‫ الهه شهبازی ‪ -‬فرهاد‬‫شانی کبیر ‪ -‬خسرو خب‬ ‫یر‬ ‫ی‬ ‫‬‫م‬ ‫ح‬ ‫مد‬ ‫تا‬ ‫جد‬ ‫ولت‬ ‫یو‬ ‫همه کسانی که در این‬ ‫شماره‬ ‫ما را یار و یاور بودند‪.‬‬ ‫روی جلد‪:‬‬

‫بزرگ‬ ‫داشت بهروز وثوقی در‬ ‫تورنتو ‪ -‬صفحه ‪۱۳‬‬

‫‪National Ethnic‬‬

‫‪Press and Media‬‬ ‫‪ada‬‬ ‫‪Council of Can‬‬

‫‪er of‬‬ ‫‪d is a Memb‬‬ ‫‪Kheradman‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪an‬‬ ‫‪ss‬‬ ‫‪nic Pre‬‬ ‫‪National Eth‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪ad‬‬ ‫‪an‬‬ ‫‪C‬‬ ‫‪cil of‬‬ ‫‪Media Coun‬‬

‫ماهنامــه‬ ‫ارســالی خردمنــد در ویرایش و ا‬ ‫ص‬ ‫الح‬ ‫م‬ ‫طال‬ ‫ب‬ ‫ار‬ ‫سـ‬ ‫ـال‬ ‫ی‬ ‫بایـ‬ ‫طگیری شــده و به اختیــار دارد‪ .‬مقاالت‬ ‫شــوند‪ .‬ـد حتماً تایــپ و غل ‌‬ ‫آ‬ ‫در‬ ‫س‬ ‫نظ‬ ‫ای‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫می‬ ‫ت‬ ‫ل‬ ‫ن‬ ‫م‬ ‫وی‬ ‫ج‬ ‫له ارســال‬ ‫ســندگان مقاالت‪ ،‬الزامــاً‬ ‫ب‬ ‫یان‬ ‫نی‬ ‫گر‬ ‫د‬ ‫یــ‬ ‫دگ‬ ‫س‬ ‫اه‬ ‫ــئ‬ ‫ما‬ ‫ســت‪ .‬م ولیت قیمت‬ ‫ها‪،‬‬ ‫هنامه خردمند‬ ‫سـ‬ ‫ـر‬ ‫وی‬ ‫‌‬ ‫س‬ ‫ها‪،‬‬ ‫ن‬ ‫ح‬ ‫وه ارائه‬ ‫درج شــ‬ ‫ده در آگهــی ها بــه عهده صاحب آگهی ا خدمات و کلیه مطالب‬ ‫ســ‬ ‫ت‪.‬‬ ‫‪-676‬‬ ‫‪el: 416-676-9‬‬ ‫‪T‬‬ ‫•‬ ‫‪3‬‬ ‫‪8‬‬ ‫‪2‬‬ ‫‪2-8‬‬ ‫‪dmand.ca‬‬ ‫‪• Tel: 647-93‬‬ ‫‪• www.khera‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪.c‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪m‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪• info@khera‬‬ ‫‪ite 207‬‬ ‫‪e Street, Su‬‬ ‫‪g‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪Y‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪8‬‬ ‫•‬ ‫‪6‬‬ ‫‪tario L3T 2C‬‬ ‫‪Thornhill, On‬‬

‫شما‬

‫ره ‪ - ۵۶‬مهر‬

‫‪/‬آبان ‪- ۱۳۹۸‬‬

‫اکتب‬ ‫ر‪/‬نوامبر ‪۲۰۱۹‬‬

‫آب‬ ‫ی احمد علی‪ ،‬برنده جای‬ ‫زه‬ ‫ن‬ ‫وب‬ ‫ل‬ ‫صل‬ ‫ح‬ ‫‪۹‬‬ ‫‪۲۰۱‬‬ ‫کی‬ ‫ست؟ ‪.‬‬ ‫بیوگرافی ب‬ ‫ ‪۱۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫هروز وثوقی‪ ،‬قیصر سین‬ ‫ما‬ ‫ی‬ ‫ای‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ن‪..‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫آیا م‬ ‫ن قاضی هستم؟‪. . .‬‬ ‫ ‪۱۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . . .‬‬ ‫یک ر‬ ‫وز در شلوغ‌ترین کالس دنیا! ‪۱۸ . . . . . . . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫با‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫زخوانی مناقش ‌هی صادق‬ ‫ ‪۲۲ . . . . . . . . .‬‬ ‫خل‬ ‫خال‬ ‫ی‬ ‫و‬ ‫جع‬ ‫فر‬ ‫کا‬ ‫شانی‪. . .‬‬ ‫اخبار و گزار ‌‬ ‫ ‪۲۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫شهای مختلف مرتبط‬ ‫با‬ ‫زن‬ ‫دگ‬ ‫ی‬ ‫ای‬ ‫ر‬ ‫انی‬ ‫ان‬ ‫در‬ ‫ک‬ ‫نقش‬ ‫پل ورسک در تغییر نق‬ ‫انادا ‪۲۸ . . . . . . . .‬‬ ‫شه‬ ‫جه‬ ‫ان‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . .‬‬ ‫آیا ما‬ ‫در «مدفوع شیطان» غرق خواهیم شد؟ ‪۳۲ . . . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫‪۵‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫‪ ۱۶۷‬روز اسارت در جهنم‬ ‫ ‪۳۴ . . . . . . . . .‬‬ ‫سو‬ ‫مال‬ ‫ی ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . .‬‬ ‫نگاه‬ ‫ی به زندگی و فعالی ‌‬ ‫ ‪۳۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫تهای سی‬ ‫اس‬ ‫ی‬ ‫ژا‬ ‫ک‬ ‫شی‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ک ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫گفت‌وگوی نیویور ‌‬ ‫ ‪۳۸ . . . . . . . . .‬‬ ‫کتایمز با ما‬ ‫رگ‬ ‫ار‬ ‫ت‬ ‫ا‬ ‫تو‬ ‫ود‪،‬‬ ‫ن‬ ‫وی‬ ‫سن‬ ‫ده «س‬ ‫در ضیافت وا‬ ‫رگذشت ندیمه» ‪۴۰ . .‬‬ ‫ژه ها ‪ -‬صفحات شعر ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫آیا‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫تتلو سایه خود ما اس‬ ‫ ‪۴۴ . . . . . . . . .‬‬ ‫ت؟‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . .‬‬ ‫تر ‌‬ ‫سهایی که‬ ‫ ‪۴۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫مانع پیشرفت م ‌یشون‬ ‫د‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫منظ‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ور‬ ‫از هک ‌رهای کاله سف‬ ‫ ‪۴۸ . . . . . . . . .‬‬ ‫ید‬ ‫چی‬ ‫س‬ ‫ت‬ ‫و‬ ‫آن‬ ‫ها‬ ‫چه‬ ‫ک‬ ‫اری ان‬ ‫مردم «عق ‌لش‬ ‫جام م ‌یدهند؟‪۵۰ . . .‬‬ ‫ان به لنزشان» است!‪. .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫عکس‬ ‫ ‪۵۴ . . . . . . . . .‬‬ ‫م های دیدنی این ماه ‪. .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫هین؛ نخس‬ ‫ ‪۵۶ . . . . . . . . . .‬‬ ‫تین قاتل سریالی زن ایر‬ ‫ان‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ب‬ ‫شنا‬ ‫سی‬ ‫د‪.‬‬ ‫‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫رو ‌‬ ‫ ‪.‬‬ ‫شها‬ ‫ ‪۵۸ . . . . . . . . .‬‬ ‫ی کنترل خشم در نوج‬ ‫وان‬ ‫ان‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. . .‬‬ ‫لطفا زیاد جدی‬ ‫ ‪۶۰ . . . . . . . . .‬‬ ‫نگیرید ‪ -‬م‪ .‬شنبلیله ‪. .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫هوش و‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۶۲ . . . . . . . .‬‬ ‫خالقیت های ذهنی ‪-‬‬ ‫خ‬ ‫س‬ ‫رو‬ ‫خ‬ ‫بی‬ ‫ری‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪. .‬‬ ‫جدول ‪. . . . .‬‬ ‫ ‪۶۴ . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪. . . . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫پوپک ب‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۶۶ . . . . . . . .‬‬ ‫سامی؛ اولین وزن ‌هبردار‬ ‫زن‬ ‫ای‬ ‫ر‬ ‫ان‬ ‫ی‬ ‫در‬ ‫م‬ ‫ساب‬ ‫قا‬ ‫ت‬ ‫ج‬ ‫بازار‬ ‫چه ‪ -‬دایرکتوری مصور مشاغل‪ . . . . . . . .‬هانی ‪۶8 . . . . . . . .‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪.‬‬ ‫ ‪۷0 . . . . . . . .‬‬


‫‪  11 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪11 Kheradmand‬‬


‫‪  10 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪10 Kheradmand‬‬


‫‪  9 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪9 Kheradmand‬‬


‫‪  8 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪8 Kheradmand‬‬


‫‪  7 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪7 Kheradmand‬‬


‫‪  6 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪6 Kheradmand‬‬



‫‪  4 ‬ماهنامه خردمند ‪ -‬سال پنجم ‪ -‬شماره ‪ - ۵۵‬شهریور | مهر ‪۹۸‬‬

‫‪Monthly - Vol. 5 - # 55 - Sep/Oct 2019 - Tel: 647-932-8283‬‬

‫‪4 Kheradmand‬‬





Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.