Kheradmand Magazine - Issue #62

Page 1



Immigration and Advocacy

To advertise here Call: (416) 676-9-676

62

‫مهاجرت و وکالت‬

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


Real Estate Advisor

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫مشاور امالک‬

Mortgage

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫وام مسکن‬

61

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


Real Estate Advisor

To advertise here Call: (416) 676-9-676

60

‫مشاور امالک‬

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


Real Estate Advisor

To advertise here Call: (416) 676-9-676

59

‫مشاور امالک‬

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


Home Services

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫خدمات منزل‬

Media

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫رسـانــه هـــــــا‬

Photography & Video

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫عکاسی و فیلمبرداری‬

58

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


Dentists

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫دندانپزشکی‬

(416) 221-9000 ������� ����� ���� www.Amirad.ca

����� ���������� ����

Psychotherapy

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫روان درمانی‬

Eye Care

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫چشم پزشکی و عینک‬

Accounting

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫حسابداری‬

57

Vol. 6 -- ## 62 62 --Apr/May Oct/Nov2020 2020- -Tel: Tel:647-932-8283 647-513-9676


Beauty

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫آرایشگاه و لیزر‬

Auto Repair

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫تعمیرگاه اتومبیل‬

Insurance and Investment

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫بیمه و سرمایه گذاری‬

56

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


Exchange

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫خدمات ارزی‬

Academy

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫آموزشگاه ها‬

Travel Agency

To advertise here Call: (416) 676-9-676

‫آژانس مسافرتی‬

55

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


54

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


53

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


52

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


51

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


50

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


‫داشـت که به تدریج سـفت می‌شـد و به گوشت بدن فرد‬ ‫فـرو می‌رفـت‪ .‬بار‌هـا شـاهد بودم کـه وقتـی آن بدبخت‬ ‫فریـاد می‌کشـید‪ ،‬عـدی قهقهه مـی‌زد و می‌گفت بیشـتر‬ ‫پیچ‌هـا را سـفت کنند‪.‬‬ ‫او بـه موادمخدر هم معتاد بـود‪ .‬صرف‌نظر از رفتار‌هایی‬ ‫کـه یحیـی عادل گـزارش داده‌اسـت‪ ،‬نوع برخـورد عدی با‬ ‫ورزشکاران عراقی نیز‪ ،‬عجیب و غریب بود؛ او که توسط‬ ‫صدام‪ ،‬به عنوان رئیس کمیته ملی المپیک عراق منصوب‬ ‫شـده بود‪ ،‬خانواده‌های ورزشـکاران را گروگان می‌گرفت و یکـی از مشـاوران او‪ ،‬بعد‌هـا فـاش کـرد کـه قصـی‪ ،‬زیـاد‬ ‫تهدیـد می‌کرد اگر مـدال نیاورند‪ ،‬به زنان تجاوز می‌کند و حـرف نمی‌زد‪ ،‬اما دوسـت داشـت زغال شـدن افـراد را در‬ ‫مردان را زنده‌زنده می‌سـوزاند!‬ ‫آتـش ببینـد؛ آن هـم در حالـی که زنـده زنده می‌سـوزند!‬ ‫فوتبالیسـت‌های قدیمی عـراق‪ ،‬هنوز هم طعـم دردناک صـدام می‌خواسـت قصـی را برای جانشـینی خود معرفی‬ ‫شلاق‌های عـدی را بـه یـاد دارنـد؛ او آن‌هـا را «سـگ» و کند؛ معتقد بود با شخصیت نامتعادل او و روحیه توام با‬ ‫«میمون» خطاب می‌کرد و برای تنبیه در چاه فاضالبشان خونخـواری‌اش‪ ،‬می‌توان سـال‌ها عـراق را در آتش پرلهیب‬ ‫می‌انداخت‪ .‬وقتی در سـال ‪ ،۲۰۰۰‬در مسابقات مقدماتی دیکتاتـوری حـزب بعـث و خاندان صدام نگه داشـت‪.‬‬ ‫جام‌جهانـی‪ ،‬تیـم فوتبـال عـراق بـا نتیجـه چهـار بـر یک‪ ،‬قصـی از شـکنجه‌کردن زندانیـان لذت می‌برد؛ اما بیشـتر‬ ‫مغلـوب لبنـان شـد‪ ،‬عـدی دسـتور داد «هاشـم حسـن» دوسـت داشـت خـودش ایـن کار را انجـام دهـد‪ .‬برخـی‬ ‫دروازه‌بـان تیـم و «قحطـان شـاطر» فوتبالیسـت دیگـر گزارش‌ها از نقش او در شـکنجه و شـهادت برخی اسـرای‬ ‫عراقی را که به عقیده او در این‬ ‫باخـت نقش داشـتند‪ ،‬بـه مدت‬ ‫سـه روز و در فاصله‌هـای زمانی‬ ‫قصی بیشرت دوست داشت مثل پدرش‬ ‫کم‪ ،‬شلاق بزنند‪.‬‬ ‫در فضای سیاهی که ناشی از‬ ‫بقیـه فوتبالیسـت‌ها هـم‪ ،‬از‬ ‫سیاست‌های وحشی‌گرانه حزب بعث بود‪،‬‬ ‫کتک‌های عدی در امان نماندند‬ ‫و تعدادی نیز‪ ،‬سر از چاه توالت‬ ‫تقال کند و در سایه باقی بماند‬ ‫درآوردند‪ .‬عُ دی حتی در خانواده‬ ‫نیـز‪ ،‬بـه هرزگـی و الابالی‌گـری‬ ‫می‌پرداخت‪ .‬برخی فرار حسـین‬ ‫کامـل‪ ،‬دامـاد صـدام را بـه اردن‪،‬‬ ‫ناشـی از تهدید عـدی می‌دانند؛‬ ‫او مسـت و الیعقل وارد مهمانی‬ ‫حسـین کامل شـده و به سـمت‬ ‫او تیراندازی کـرده بود‪ .‬عُ دی در‬ ‫بمبـاران پناهگاهـش در موصل‪،‬‬ ‫به تاریخ ‪ ۲۲‬ژوئیه سـال ‪ ،۲۰۰۳‬در ‪ ۳۸‬سـالگی کشـته شد‪ .‬ایرانـی حکایـت دارد‪ .‬قصـی چـه در زمـان جنگ تحمیلی‬ ‫علیـه ایـران و چه در زمان سـرکوب قیام مـردم ُکرد عراق‪،‬‬ ‫ُق َصی صدام؛ جانی زیرک!‬ ‫عالقه فراوانی به زدن تی ِر خالص داشـت؛ او عاشـق کشتار‬ ‫قصـی صـدام در سـال ‪ ۱۹۶۶‬بـه دنیـا آمـد؛ یک‌سـال بعد در حجـم بـاال بـود؛ به‌خصوص اگر این کشـتار‪ ،‬به دسـت‬ ‫از تولـد عـدی‪ .‬قصی برخلاف برادرش‪ ،‬اهـل هیاهو نبود؛ خـودش انجام می‌شـد‪.‬‬ ‫کمتر هرزگی می‌کرد و بیشـتر دوسـت داشت مثل پدرش قصـی برخلاف پـدرش کـه عالقـه فراوانـی بـه فیلـم‬ ‫در فضای سـیاهی که ناشـی از سیاست‌های وحشی‌گرانه «پدرخوانـده» داشـت و خـود را «دون کارلئونـه» تصـور‬ ‫حـزب بعـث بـود‪ ،‬تقلا کنـد و در سـایه باقـی بمانـد‪ .‬می‌کرد و مث ًال می‌خواسـت ادای رؤسـای مافیا را دربیاورد‪،‬‬ ‫قصـی از همـان ابتـدا بـه صـدام نشـان داد که هـر اندازه اصلا اهـل تعـارف نبـود؛ در واقـع ایـن قصـی بـود کـه با‬ ‫کـه پـدر دوسـت دارد‪ ،‬بی‌رحـم اسـت و در همـان حـال‪ ،‬تحریـک بـرادرش عـدی‪ ،‬جنجـال مهمانـی منـزل کامـل‬ ‫آرام و محتـاط‪ .‬صـدام بـه او اعتمـاد کامل داشـت؛ آن‌قدر حسـین‪ ،‬شـوهرخواهر خودش را به‌پاکرد و او را واداشـت‬ ‫کـه در روز‌هـای پایانـی‪ ،‬قصـی یکـی از دو نفـری بود که از عراق بگریزد تا بعد‪ ،‬نقشه قتل وحشیانه وی را بکشد؛‬ ‫می‌دانسـت صـدام دقیقـاً کجـا مخفی شده‌اسـت‪.‬‬ ‫طرحـی کـه صـدام هـم از آن حمایـت کـرد و نشـان داد‬ ‫قصـی پـس از فـرار پدرش از بغـداد‪ ،‬حاکم این شـهر بود‪ .‬چنـدان هـم در نقـش پدرخوانده فرو نرفته اسـت! قصی‬ ‫امـا اگـر فکر می‌کنید ایـن ویژگی‌ها باعث می‌شـود تا در هـم در بمبـاران ‪ ۲۲‬ژوئیـه ‪ ۲۰۰۳‬موصـل کشـته شـد‪.‬‬ ‫سـیاهه جنایـات او‪ ،‬کمتـر از عدی قتل و تجاوز و کشـتار روزنامه خراسان‬ ‫ببینیـم‪ ،‬سـخت در اشـتباه‌اید! قصـی بـر خلاف بـرادرش‪،‬‬ ‫همیشه به جنایت در مقیاس وسیع فکر می‌کرد‪.‬او همان‬ ‫جنایتکاری اسـت که به دلیل دشـمنی با شـیعیان‪ ،‬دستور‬ ‫قتل‌عام آن‌ها را صادر کرد و فرمان داد نیزار‌های جنوب را‬ ‫آتش بزنند‪ .‬فیلم‌های وحشتناکی که با عنوان جنایت‌های‬ ‫صدام‪ ،‬پس از مرگ وی منتشـر شـد‪ ،‬عموماً عملیات‌هایی‬ ‫بـود که زیرنظر شـخص قصی انجـام می‌گرفت‪.‬‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪49‬‬


‫وارثان بی‌رحم صدام‬ ‫ُع َدی و ُق َصی صدام‪ ،‬طی ‪ ۲۴‬سال دوران دیکتاتوری پدرشان‪ ،‬به چه جنایت‌های عجیب و غریبی دست زدند؟‬

‫جواد نوائیان رودسری‬ ‫برخـی صفحـات تاریـخ را‪ ،‬حتـی مورخانی که به شـنیدن‬ ‫جنایت‌هـای جانیان تاریخ عادت کرده‌اند هم‪ ،‬نمی‌توانند‬ ‫بخوانند‪ .‬برخی از شـخصیت‌های تاریخی‪ ،‬آن‌قدر وحشـی‬ ‫و خبیث هسـتند که رفتارهایشان در حجم ذهنی مریض‬ ‫احوال‌تریـن بیمـاران روانـی قـرار نمی‌گیـرد؛ واقعـاً هیـچ‬ ‫واژه‌ای نمی‌توانـد معنـای واقعـی کنش‌هـا و جنایت‌های‬ ‫آن‌هـا را برای مخاطب تشـریح کند‪.‬‬ ‫صـدام و فرزندانـش‪ ،‬دقیقـاً از همیـن قمـاش هسـتند؛‬ ‫شـبه‌آدم‌هایی کـه داسـتان جنایت‌هایشـان را نمی‌شـود‬ ‫خوانـد؛ موجـودات پلیـدی کـه جهـان را با وجـود متعفن‬ ‫خود‪ ،‬به گند کشیدند و کارنامه سیاه زندگی سراسر نکبت‬ ‫آن‌ها‪ ،‬تاریخ را در مقابل آیندگان شـرمنده می‌کند‪ .‬آن‌چه‬ ‫در این نوشـتار‪ ،‬به اختصار بررسـی می‌شـود‪ ،‬برگ‌هایی از‬ ‫جنایـات هولنـاک قصی و عُ دی‪ ،‬پسـران صدام اسـت‪.‬‬ ‫هنگامـی کـه مشـغول خوانـدن متـن می‌شـوید‪ ،‬گاهـی‬ ‫تصـور می‌کنیـد کـه در تاالر‌هـای قصـر ُکنـت دراکـوال‬ ‫هسـتید و زمانـی ایـن احسـاس را داریـد کـه «طلسـم‬ ‫باسـکرویل»‪ ،‬وحشـتی کـه آرتـور کانن‌دایـل در یکـی از‬

‫داسـتان‌های شـرلوک هلمز به تصویر کشیده بود‪ ،‬عینیت‬ ‫پیدا کرده‌اسـت؛ اما این‌ها نه‌داسـتان هسـتند و نه توهم؛‬ ‫واقعیت‌هایـی اسـت هولناک کـه در اوراق تاریخ ماندگار‬ ‫شـده است‪.‬‬

‫عُ دَی صدام؛ جانی بی‌ک ّله!‬

‫عـدی صـدام‪ ،‬فرزنـد اول دیکتاتـور عـراق‪ ،‬در سـال ‪۱۹۶۵‬‬ ‫بـه دنیـا آمد؛ زمانی که پدرش با خونریزی و وحشـی‌گری‪،‬‬ ‫زمـام امـور عـراق را به دسـت گرفت‪ ،‬عدی فقط ‪ ۱۴‬سـال‬ ‫داشـت؛ امـا راه و رسـم آدمکشـی و جنایـت را به‌تمامـی‬ ‫از پـدرش آموختـه بود‪ .‬قیافـه او بیش از بـرادر کوچک‌تر‪،‬‬ ‫یعنی قصی‪ ،‬به صدام شـباهت داشـت و بسـیاری اعتقاد‬ ‫داشـتند که هرزگـی و الابالی‌گری را هم از پـدر ارث برده‬ ‫بـود‪ .‬عـدی خیلـی زود دسـت به کار شـد؛ فقط ‪ ۱۵‬سـال‬ ‫داشـت کـه اولیـن آدمکشـی خـودش را انجـام داد؛ او از‬ ‫همان سنین‪ ،‬اهل می‌خوارگی و بدمستی بود و نخستین‬ ‫خـون را هـم در همیـن حالت ریخت‪.‬‬ ‫صـدام در ابتـدای کار از اطـوار پسـرش لـذت می‌بـرد و‬ ‫معتقـد بـود مرد بایـد این‌گونه باشـد! اما وقتـی در اکتبر‬ ‫سـال ‪ ،۱۹۸۸‬در یـک مجلـس رسـمی‪« ،‬کامل حنـا ججو»‪،‬‬ ‫محافـظ مسـیحی صـدام را هـدف گلوله‌های پیاپـی قرار‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪48‬‬

‫داد و بـه قتـل رسـاند و ُکفـر صـدام را درآورد‪ ،‬دیکتاتـور‬ ‫عراق فهمید که جانی‌بودن تنها‪ ،‬برای خوب‌بودن پسـرش‬ ‫کفایـت نمی‌کنـد‪ ،‬وقتی عقلـی در کله نـدارد!‬ ‫به همین دلیل‪ ،‬دیگر مشـاغل حسـاس را به عُ دی واگذار‬ ‫نکـرد و بـا وجـودی که او پسـر بزرگ‌تـر بود‪ ،‬ترجیـح داد‬ ‫قصـی را کـه هـم زیرک‌تـر و هم بی‌رحم‌تر بود‪ ،‬جانشـین‬ ‫خـود کنـد‪ .‬علا بشـیر‪ ،‬پزشـک خانوادگـی صـدام کـه بـا‬ ‫روحیـات عـدی از نزدیک آشـنا بـود‪ ،‬او را مبتال به بیماری‬ ‫حاد روانی می‌داند؛ بشـیر معتقد اسـت که بیماری عدی‬ ‫بـه ویـژه بعد از ترور او در اواخر دهه ‪ ۱۹۸۰‬بیشـتر شـد‪.‬‬ ‫او بـه شـکار زنـان و دختران بخت‌برگشـته می‌پرداخت و‬ ‫پس از آزار شدید جسمی و تعرض به آن‌ها‪ ،‬با فجیع‌ترین‬ ‫شـکل‌ممکن‪ ،‬بـه زندگی‌شـان خاتمه مـی‌داد‪ .‬یکـی از این‬ ‫زنـان‪ ،‬همسـر یکی از ژنرال‌های عراقی بود کـه عدی او را‬ ‫متهـم بـه خیانـت کـرد و پس از قتـل همسـرش‪ ،‬وی را به‬ ‫زنـدان انداخـت و به حبس ابـد محکوم کرد‪.‬‬ ‫عـدی وسـایل شـکنجه ویـژه خـودش را اختـراع کـرده‬ ‫بـود؛ یحیـی عـادل‪ ،‬بدل عـدی‪ ،‬دربـاره اتاق‌های شـکنجه‬ ‫مخصـوص عدی کـه در ویلای دورافتاده‌ای تـدارک دیده‬ ‫شـده بـود‪ ،‬می‌گویـد‪ :‬او یـک قاب آهنی سـاخته بـود که‬ ‫افـراد را درون آن‌هـا قـرار مـی‌داد؛ ایـن قـاب پیچ‌هایـی‬


‫جایـزه مدیریـت سـیاره زمیـن از سـوی انجمـن نشـنال‬ ‫جیوگرافی به جاسـتین ترودو نخسـت وزیر کانادا بابت‬ ‫نقـش او در مدیریـت و حفاظـت از منابـع آبی و خاکی‬ ‫کانادا اهدا شد‪ .‬سخنان‪ ،‬تصمیمات و رفتار رهبران جهان‬ ‫در ایجـاد تغییـرات تاثیرگـذار و طوالنی مدت در سـیاره‬ ‫زمین نقش پر رنگی ایفا می‌کنند‪ .‬جایزه مدیریت سیاره‬ ‫موؤسسـه نشـنال جیوگرافـی‪ ،‬جاسـتین ترودو نخسـت‬ ‫وزیـر کانـادا را به عنـوان یک رهبر جهانی کـه در ایجاد‬ ‫مناطـق حفاظت شـده جهانـی همانند پارک‌هـای ملی‪،‬‬ ‫مناطق حیات وحش و یا مناطق حفاظت شـده دریایی‬ ‫که به طور کامل در برابر بهره‌برداری و استفاده تجاری‬ ‫محافظـت می‌شـوند و به موفقیت‌های چشـمگیری در‬ ‫این زمینه دسـت یافته شناسـایی کرده اسـت‪.‬‬ ‫در حالیکـه سیسـتم‌های طبیعـی و مهـم سـیاره مـا بـه‬

‫طـور روز افزون تحـت تاثیر فعالیت‌ها‬ ‫و توسـعه انسـانی مـورد تهدیـد قـرار‬ ‫می‌گیرنـد‪ ،‬فقـط ‪ ۱۵‬درصـد از خاک و ‪۷‬‬ ‫درصـد از اقیانوس‌های ما تحت پوشـش‬ ‫ایـن مناطـق حفاظت شـده قـرار دارند‪.‬‬ ‫اقدامات جسورانه و الهام بخش رهبران‬ ‫جهان برای سـاختن آینـده‌ای بهتر برای‬ ‫سـیاره ما حیاتی اسـت‪.‬‬ ‫کمتـر از یـک درصـد از مناطـق دریایی‬ ‫کانـادا در سـال ‪ ۲۰۱۵‬تحـت حفاظـت‬ ‫قـرار داشـتند‪ ،‬و از زمـان روی کار آمـدن دولـت آقـای‬ ‫تـرودو این مقدار به ‪ ۱۴‬درصد افزایش پیدا کرده اسـت‪.‬‬ ‫میزان زمین‌های حفاظت شـده کانـادا از ‪ ۱۰٫۶‬درصد به‬ ‫نزدیـک ‪ ۱۳‬درصد افزایش یافته اسـت‪ ،‬علاوه بر این در‬ ‫نتیجـه تصویـب « بودجـه طبیعـت» در سـال ‪ ۲۰۱۸‬به‬ ‫مبلغ یک میلیارد و ‪ ۳۰۰‬میلیون دالر مناطق بیشتری در‬ ‫حـال حاضـر تحت محافظت قرار گرفته‌انـد‪ .‬این بودجه‬ ‫در تاریـخ کانـادا بزرگتریـن مبلـغ سـرمایه گـذاری بـرای‬ ‫مناطق حفاظت شـده اسـت‪.‬‬ ‫در طـول فقـط چند سـال‪ ،‬کشـور کانـادا بـا تدوین یک‬ ‫برنامـه معتبـر و بـا اسـتفاده از منابـع داخلـی‪ ،‬رهبـری‬ ‫جهانـی خـود در ایـن عرصـه را بـه دنیـا نشـان داده و‬ ‫پیشـرفت‌های چشـمگیری در حفاظت از زمین و آبهای‬ ‫کانـادا بـه دسـت آورده اسـت‪.‬‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪47‬‬

‫آقـای تـرودو در آوریـل ‪ ۲۰۱۹‬از طـرف دولـت کانادا در‬ ‫«کنفرانـس قهرمانان طبیعـت» برای جلب توجه تمامی‬ ‫کشـورهای حاضـر در ایـن کنفرانـس بـه بحـران تنـوع‬ ‫زیسـتی جهانـی و بوجـود آوردن یـک نـوع اتحـاد پیش‬ ‫از نشسـت سـازمان ملل متحد و شـرکت در کنوانسیون‬ ‫تنـوع بیولوژیکـی در سـال ‪ ،۲۰۲۱‬هنگامـی کـه رهبران‬ ‫جهـان در چیـن بـرای تعییـن اهـداف مناطـق حفاظت‬ ‫شـده جهانـی در دهـه آینده بـه دور هم جمع خواهند‬ ‫شـد‪ ،‬سـخنانی ایراد کرد‪.‬‬ ‫بـا اینکـه این جایـزه به دلیـل رهبری کلـی در حفاظت‬ ‫از زمیـن و آب بـه نخسـت وزیـر کانـادا اهـدا می‌شـود‪،‬‬ ‫امـا دلیـل دیگـر آن برای تشـکر ویژه از مشـارکت کانادا‬ ‫بـا انجمـن کیکیکتانـی اینویـت و دولـت نانـاوو بـرای‬ ‫سـرمایه گـذاری ‪ ۲۰۰‬میلیـون دالری بـه منظـور ایجـاد‬ ‫منطقه حفاظت شـده دریایی ملـی تالوروتیوپ ایمانگا‬ ‫و منطقه حفاظت شـده دریایی تووایجیوتوگ می‌باشد‪.‬‬ ‫ایـن مشـارکت تحـول آفریـن بـا بومیـان کانـادا بـرای‬ ‫سـاخت یـک اقتصاد واقعـی و حفاظت از بیـش از ‪۴۲۵‬‬ ‫هـزار کیلومتـر مربـع از اقیانوس‌هـا کمک خواهـد کرد‪.‬‬ ‫در سـال ‪ ،۲۰۱۸‬خانم میشـل باچله رییس جمهور سابق‬ ‫شـیلی و در سـال ‪ ،۲۰۱۹‬جیمـز میشـل رییـس جمهـور‬ ‫سـابق و دنـی فـاوور رییـس جمهـور فعلـی‬ ‫سیشـل جایزه مدیریت سـیاره را از موؤسسه‬ ‫نشـنال جیوگرافـی دریافـت کـرده بودند‪.‬‬


‫اخبار و گزارش‌های مختلف مرتبط با زندگی ایرانیان در کانادا‬ ‫با همکاری سایت پرشین میرور ‪www.PersianMirror.ca -‬‬

‫برای بیان عالقه مندی به اسپانسرشـیپ والدین و پدر و‬ ‫مـادر بزرگ شـهروندان و افـراد دارای اقامت دایم کانادا‬ ‫است‪.‬‬ ‫پـس از دریافـت فرم‌هـای عالقـه منـدی از طـرف افـراد‬ ‫اسپانسـر در کانـادا‪ ،‬وزارت مهاجـرت‪ ،‬شـهروندی و‬

‫پناهندگـی کانـادا به صـورت اتفاقی اسپانسـرهای دارای‬ ‫صالحیـت را انتخـاب نمـوده و بـرای آنهـا دعوتنامـه‬ ‫می‌فرسـتد تـا تقاضانامـه اصلـی خـود را ارایـه دهنـد‪.‬‬ ‫اسپانسـرهای انتخاب شـده برای ارایه تقاضانامه تکمیل‬ ‫شـده خـود ‪ ۶۰‬روز فرصـت خواهنـد داشـت‪.‬‬ ‫وزارت مهاجـرت کانـادا قصـد دارد تـا پایان سـال ‪،۲۰۲۰‬‬ ‫حداکثـر ‪ ۱۰‬هـزار تقاضانامـه در ایـن گـروه مهاجرتی را‬ ‫بپذیرد‪ .‬قرار است در سال ‪ ۲۰۲۱‬این برنامه مهاجرتی در‬ ‫مجمـوع ‪ ۳۰‬هـزار تقاضانامه جدیـد را بپذیرد‪.‬‬ ‫قـرار بـود مهلـت ثبت نـام در ایـن برنامـه مهاجرتی در‬ ‫اوایـل سـال جـاری اعلام شـود اما بـه دلیل شـروع همه‬ ‫گیـری بیمـاری کوویـد‪ ۱۹-‬ایـن برنامـه بـه تاخیـر افتاد‪.‬‬ ‫وزارت مهاجـرت‪ ،‬شـهروندی و پناهندگـی کانـادا قصـد‬ ‫داشـت در سـال جاری از طریق این برنامه‬ ‫مهاجرتی نزدیک بـه ‪ ۲۱‬هزار مهاجر جدید‬ ‫بپذیرد اما به دلیل بروز همه گیری ویروس‬ ‫کرونـا ایـن هدف محقق نشـد‪.‬‬

‫نـه هیـچ گونـه دوره آموزشـی را می‌گذراننـد و این آمار‬ ‫دو برابـر میـزان آن در مـاه فوریـه و پیـش از آغـاز همه‬ ‫گیری می‌باشـد‪ .‬علت بوجـود آمدن این آمـار و ارقام در‬ ‫میان نوجوانان بیشـتر به وقفه ایجاد شـده در تعطیلی‬ ‫مدارس مربوط است‪ .‬اما در میان جوانان باالی ‪ ۲۰‬سال‪،‬‬ ‫اغلـب آمـار بیـکاری مربـوط بـه اوج ناگهانـی تعطیلـی‬ ‫اقتصاد در سراسـر کشـور می‌باشـد‪ .‬بین ماه‌های فوریه‬ ‫و آوریـل سـال جـاری‪ ،‬یک سـوم شـغل‌هایی که توسـط‬ ‫این گروه سـنی اشـغال شـده بود از بین رفت‪ ،‬و با توجه‬ ‫بـه اینکـه بخش بزرگـی از شـغل‌های خدماتی همچنان‬ ‫تعطیـل اسـت‪ ،‬این گـروه از جوانـان در آینده نزدیک به‬ ‫شـغل‌های خـود بـاز نخواهند گشـت‪ .‬نـرخ بیـکاری در‬ ‫مـاه اوت سـال جـاری برای جوانـان ‪ ۲۳٫۴‬درصـد بود در‬ ‫حالیکه نرخ بیکاری در سراسر کانادا در همین ماه ‪۱۰٫۲‬‬ ‫درصـد اعالم شـده اسـت‪ .‬واقعیـت موجـود می‌تواند در‬ ‫طـی سـالیان آتی عواقب منفـی برای این نسـل از مردم‬ ‫کانادا به همراه داشـته باشـد‪ .‬تحقیقات نشان می‌دهند‬ ‫افـرادی کـه در سـال‌های اولیـه ورود بـه بـازار کار خـود‬ ‫بـا بیـکاری روبرو می‌شـوند‪ ،‬در طول زندگـی خود کمتر‬ ‫از افـرادی کـه پس از ده سـال یا بیشـتر بیکار می‌شـوند‬ ‫درآمـد خواهنـد داشـت‪ .‬در گزارشـی کـه اخیـراً توسـط‬ ‫سـازمان توسـعه و همکاری‌های اقتصادی منتشـر شـده‬ ‫اسـت‪ ،‬محققـان این سـازمان بـه این نتیجه رسـیدند که‬

‫توقف در آموزش باعث کوچک شدن همیشگی اقتصاد‬ ‫بـه میـزان ‪ ۱٫۵‬درصـد می‌شـود‪ .‬ایـن امر بـرای اقتصادی‬ ‫هماننـد اقتصـاد کانادا‪ ،‬بـه معنی از دسـت رفتن صدها‬ ‫میلیـارد دالر از ثـروت کشـور و کاهـش اسـتانداردهای‬ ‫زندگـی خواهـد بود‪« .‬اگر در حال حاضر بیکار هسـتید‬ ‫بهتریـن فرصـت بـرای کسـب مهـارت جدیـد و آمادگی‬ ‫بـرای ورود بـه بازار کار اسـت‪».‬‬ ‫تیـم لنـگ بـا اظهـار تاسـف از رسـوایی بوجـود آمـده‬ ‫توسـط بنیـاد خیریـه «‪ WE‬وی» کـه نگاه‌هـا بـه بخش‬ ‫غیـر انتفاعـی را تـا حـدی تغییـر داد‪ ،‬اظهـار داشـت که‬ ‫سـازمان‌های خیریـه‌ای وجود دارند که بـه واقع به مردم‬ ‫و جوانـان کمـک می‌کننـد‪ .‬بنیاد خیریه‌ای کـه تیم لنگ‬ ‫مدیریـت آن را بـر عهده دارد و در شـهر تورنتو مسـتقر‬ ‫اسـت‪ ،‬در حـال آمـوزش بسـیاری از جوانـان بیـکار در‬ ‫رشـته‌های مرتبـط بـا تکنولـوژی انفورماتیـک اسـت و‬ ‫موفـق شـده تا نرخ کاریابی برای جوانـان را تا ‪ ۹۰‬درصد‬ ‫افزایـش دهـد‪ .‬تیـم لنـگ همچنیـن ایراداتـی را نسـبت‬ ‫بـه پرداخـت کمک هزینـه اضطـراری دولتـی وارد کرده‬ ‫اسـت‪ .‬بـه گفتـه وی‪ ،‬در حالیکـه این کمک‌هـای دولتی‬ ‫برای بسـیاری از افرادی که شـغل خود را از دست دادند‬ ‫کمـک بزرگـی اسـت امـا از طـرف دیگـر‬ ‫مانعـی بـرای اسـتخدام مجـدد نیـروی کار‬ ‫شـده است‪.‬‬

‫از رسگیری برنامه‬ ‫مهاجرتی والدین‬ ‫کانـادا برنامـه مهاجرتـی والدیـن و پـدر و مـادر بـزرگ‬ ‫شـهروندان و افراد دارای اقامت دایم کانادا را از روز ‪۱۳‬‬ ‫اکتبـر ‪ ۲۰۲۰‬مجـدداً شـروع خواهـد کرد‪.‬‬ ‫وزارت مهاجرت‪ ،‬شهروندی و پناهندگی کانادا اعالم کرد‬ ‫کـه شـهروندان کانادایـی و افـراد دارای اقامـت دایم این‬ ‫کشـور می‌تواننـد از سـاعت ‪ ۱۲‬نیمـه شـب ‪ ۱۳‬اکتبـر تا‬ ‫سـاعت ‪ ۱۲‬نیمـه شـب ‪ ۳‬نوامبـر ‪ ،۲۰۲۰‬فرم‌هـای عالقه‬ ‫منـدی به اسپانسـری والدین و پدر و مـادر بزرگ خود را‬ ‫بـه ایـن اداره ارایه دهند‪.‬‬ ‫ارایه فرم اظهار عالقه مندی برای اسپانسرشـیپ والدین‪،‬‬ ‫تقاضانامه درخواست ویزا برای آنها نیست بلکه فرصتی‬

‫آمار باالی بیکاری در جوانان‬ ‫اداره آمـار کانـادا در تازه‌تریـن گـزارش خـود اعلام کرده‬ ‫اسـت کـه پـس از شـروع همـه گیـری ویـروس کرونا در‬ ‫بهار امسـال‪ ،‬از هر چهار نفر کانادایی زیر ‪ ۳۰‬سـال یک‬ ‫نفـر نـه کار می‌کنـد و نـه درس می‌خواند‪.‬‬ ‫در حالـی کـه رونـد بازگشـت بـه کار در میـان جوانـان‬ ‫کندتر از دیگر افراد جامعه اسـت‪ ،‬برخی از کارشناسـان‬ ‫نگران این موضوع هسـتند که این امر باعث عقب نگه‬ ‫داشـتن تمـام این نسـل از بازگشـت به بـازار کار و فایق‬ ‫آمـدن بر مشـکالت پیش روی آنها شـود‪.‬‬ ‫تیـم لَنـگ‪ ،‬رییـس بنیاد خیریـه خدمات شـغلی جوانان‬ ‫تورنتـو در گفتگـو بـا نشـریه هافینگتـون پسـت اعلام‬ ‫کرد‪« :‬شـواهد نشـان می‌دهنـد جوانانی که بـرای مدت‬ ‫زمان طوالنی بیکار باشـند‪ ،‬برای به دسـت آوردن شـغل‬ ‫مناسب در زندگی دچار مشکالت بیشتری خواهند شد‪.‬‬ ‫بنابرایـن بسـیار مهم اسـت کـه جوانان هر چه سـریعتر‬ ‫وارد بازار کار شـوند‪».‬‬ ‫در گزارش منتشـر شـده در روز پنجشنبه گذشته توسط‬ ‫اداره آمـار کانـادا‪ ،‬مشـخص شـده اسـت کـه ‪ ۲۴‬درصـد‬ ‫افـراد بیـن ‪ ۱۵‬الـی ‪ ۲۹‬سـال در کانـادا از مـاه آوریـل‬ ‫امسـال بـه بعـد نـه کار می‌کنند‪ ،‬نه تحصیـل می‌کنند و‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪46‬‬


45

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


44

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


‫ُ‬ ‫روزی روزگاری در این ملک‪،‬‬ ‫رسیال باکیفیتی مثل «دائی جان ناپلئون»‬ ‫از تلویزیون ملی پخش می‌شد‬ ‫بود‪ .‬گذاشـت جلوی من‪ .‬گفت ایـن را خواندی؟ گفتم نه‪.‬‬ ‫گفت مگر نمی‌‌شناسـی پزشـکزاد را؟ من با ایرج پزشـکزاد‬ ‫رفیق بودم‪ .‬رفیق گرمابه و گلسـتان بودیم‪ .‬ولی چون این‬ ‫به‌صـورت پاورقـی در آن مجلـه فردوسـی چاپ می‌شـد و‬ ‫مجله فردوسـی یک گاردی داشـت در مقابل روشـنفکران‬ ‫مخصوصا فروغ و گلسـتان و اینها‌‪ ،‬در نتیجه من نخوانده‬ ‫بـودم‪ ،‬بـا وجـود اینکه خیلی نزدیـک بودم بـا ایرج‪ .‬گفتم‬ ‫مـن حـاال گرفتار یـک کار سـنگینی هسـتم و اینها‪ .‬گفت‬ ‫خـوب تـو ببـر این را بخـوان و عجلـه نکن‪ .‬جوابـت را به‬ ‫مـن بده‪ .‬من‌‌ همان شـب پرواز داشـتم که دوبـاره برگردم‬ ‫شـیراز»‌‪ .‬او در ادامـه عنـوان کـرد‪« :‬کتاب را گرفتـم ازش و‬ ‫غروب که سـوار هواپیما شدم و داشتیم برمی‌گشتیم‪ ،‬من‬ ‫تـوی راه شـروع کـردم ایـن را خوانـدن‪ .‬تـا وقتی رسـیدیم‬ ‫بـه فـرودگاه شـیراز چیزی حـدود ‪ ۳۵‬تـا ‪ ۴۰‬صفحـه‌اش را‬ ‫خوانـده بودم‪ .‬بالفاصله رفتم به هتـل و به ایرج زنگ زدم‬ ‫و گفتم من این را می‌سـازم‪ .‬او هم خوشـحال شـد و دیگر‬ ‫چند وقت بعد کارمان در شـیراز تمام شـد و آمدیم تهران‬ ‫و قـرارداد اجرائـی‌اش را بسـتیم و به دالیلـی هم آن فیلم‬ ‫فرش بعد از اینکه فیلم‌برداری‌اش تمام شـد‪ ،‬متوقف ماند‬ ‫و مـن دیگـر تمام نیرویم را گذاشـتم روی دایی‌جان»‪.‬‬ ‫اگر بخواهیم دالیل ماندگاری سـریال «دایی‌جان ناپلئون»‬ ‫را بررسـی کنیـم‪ ،‬بـه چنیـن مؤلفه‌هایی برخـورد خواهیم‬ ‫کرد‪:‬‬ ‫الف‪ :‬سریال‪ -‬نوشت‪ :‬هرچند وقایع فیلم منطبق با وقایع‬ ‫رمان اسـت اما همه رمان در سـریال نیسـت‪ .‬در حقیقت‬ ‫تقوایی آنچه به روایت تصویری نزدیک‌تر بوده در سریال‬ ‫اسـتفاده کـرد‪ .‬مثل انتهای کتاب که شـبیه انتهای سـریال‬ ‫نیسـت‪ .‬ضمنـا در رمان چهره و رفتار شـخصیت‌ها خیلی‬ ‫دقیق و جزئی توصیف نشـده‌اند‪ .‬اما در سـریال و هنگام‬ ‫اجـرا بـا جزئیات حیرت‌انگیزی مواجه هسـتیم که فقط از‬ ‫توانمندی‌های یک کارگردان برجسـته و ریزبین برمی‌آید‪.‬‬ ‫در حقیقـت بـه ضـرس قاطـع می‌تـوان گفـت سـریال –‬ ‫نوشـت دایی‌جـان بـا رمـان متفـاوت اسـت و اینجاسـت‬ ‫کـه رمان‌نویـس و سـینماگر از هـم تفکیـک می‌شـوند و‬ ‫در‌عین‌حـال هـر دو در کار خود متبحر هسـتند‪.‬‬ ‫ب‪ :‬کیفیـت فنـی مثل فیلم‌بـرداری‪ ،‬طراحی صحنه‪ ،‬لباس‬ ‫و‪ :...‬سـؤال ایـن اسـت که برای چنین سـریال غیـر از خانه‬ ‫اتحادیـه کـدام فضـا می‌توانسـت هویـت ایرانـی سـریال‬ ‫را نمایندگـی کنـد‪ .‬انتخـاب لوکیشـن یکـی از مهم‌تریـن‬ ‫ویژگی‌هـای ایـن سـریال اسـت‪ .‬ضمـن اینکـه دقـت در‬ ‫به‌کارگیـری جزئیـات صحنه مثل تفنـگ به دیـوار آویزان‪،‬‬ ‫گرامافـون کوچـه اتـاق ریـال تابلـوی ژاک لویـی داویـد‪،‬‬ ‫حوض حیاط‪ ،‬بوته نسـترن‪ ،‬آالچیـق و‪ ...‬همه و همه جزء‬

‫ضروریات فضای داسـتان هسـتند؛ یعنی حـذف هر کدام‬ ‫لطمـه‌ای به ادامـه داسـتان می‌زد‪.‬‬ ‫ج‪ :‬انتخـاب بازیگـران‪ :‬در خاطـرات برخـی از بازیگـران‬ ‫و خـود کارگـردان آمـده کـه قـرار بـود نقـش دایی‌جـان‬ ‫(غالمحسـین نقشـینه) و اسـدالله میـرزا (پرویز صیـاد) را‬ ‫کسـی دیگـر بازی کنـد! حاال تصـور کنید که اگـر هرکدام‬ ‫از این بازیگران از جمله مش قاسـم و سـعید و شـیرعلب‬ ‫قصـاب و‪ ...‬را افـراد دیگـری بازی می‌کردند‪ ،‬قطعا کیفیت‬ ‫سـریال ساخته‌شـده را نداشـت‪.‬‬ ‫د‪ :‬کارگردانـی‪ :‬دایی‌جـان نه‌تنهـا یـک متـن مناسـب دارد‬ ‫بلکه از کارگردانی و هدایت درسـتی برخوردار اسـت‪ .‬کل‬ ‫فیلم در فضای بسـته فیلم‌برداری می‌شـود ولی تماشـاگر‬ ‫هرگز احسـاس خسـتگی و خفگی نمی‌کند‪ .‬تعداد نماها‬ ‫از النگ‌شـات تـا کلـوزآپ بـه قـدری متعـادل هسـتند که‬ ‫گویـی به‌جـای یـک سـریال تلویزیونی‪ ،‬شـاهد یـک فیلم‬ ‫سینمایی هستید‪.‬‬ ‫زنده‌یـاد نصـرت کریمـی دربـاره نقـش آقاجـان چنیـن‬ ‫خاطـره‌ای داشـت‪« :‬در تاریـخ اول مـرداد ‪ ،۱۳۵۴‬ناصـر‬ ‫تقوایـی طـی تماس تلفنی به من گفت تا چنـد روز دیگر‬ ‫بایـد کلیـد دوربینی را بزنـم‪ .‬آقایان انتظامـی و نصیریان‪،‬‬ ‫برای دو نقش اول دایی‌جان و آقاجان در نظر گرفته شده‬ ‫بودنـد ولی به علت شـرکت در چند فیلـم‪ ،‬نمی‌توانند به‬ ‫مـدت پنج‌ماه‪ ،‬اوقات خـود را به‌طور تمام‌وقت در اختیار‬ ‫مـن بگذارنـد‪ .‬دسـتم توی حناسـت‪ :‬آیـا تو فرصـت داری‬ ‫یکـی از ایـن نقش‌هـا را به عهده بگیـری؟»‪.‬‬ ‫مـن در آن زمـان‪ ،‬فیلـم «خانه‌خـراب» را به پایان رسـانده‬ ‫بودم و مشـغول نوشتن فیلم‌نامه سـریال «خسرو میرزای‬ ‫دوم» بودم‪ .‬بنابراین می‌توانسـتم ضمن نوشتن فیلم‌نامه‪،‬‬ ‫بـا ناصـر تقوایـی هـم کار کنـم‪ .‬باالخـره بـا پیشـنهادش‬ ‫موافقـت کـردم و‌‌ همـان دم‪ ،‬مـرا بـه دفتـر کارش کـه در‬ ‫محـل فیلم‌بـرداری بود دعوت کـرد‪ .‬او نقـش «آقاجان» را‬ ‫بـرای مـن در نظـر گرفتـه بـود‪ .‬من دوسـت داشـتم نقش‬ ‫«مـش قاسـم» را بازی کنـم اما ناصر گفـت آن نقش را به‬ ‫فنـ ‌یزاده داده اسـت‪ ‌‌.‬همـان روز قـراردادی بـه مدت پنج‬ ‫مـاه‪ ،‬از قـرار ماهـی ‪ 10‬هـزار تومان با من منعقد شـد که‬ ‫بعـدا یـک مـاه دیگـر تمدید شـد‪ :‬چـون فیلم‌بـرداری این‬ ‫سـریال شـش ماه طول کشـید‪.‬‬ ‫تو‌جوی یافتـن هنرپیشـه‌ای بـرای‬ ‫تقوایـی کـه در جسـ ‌‬ ‫ایفـای نقـش دایی‌جـان بـود‪ ،‬در این مورد دوسـتانه با من‬ ‫صحبـت کـرد‪ .‬گفتـم بازیگـران اسـتخوان‌دار و باتجربه‌ای‬ ‫وجـود دارنـد کـه مـن از جوانـی کـه وارد تئا‌تر شـدم‪ ،‬آنها‬ ‫را می‌شناسـم‪ .‬ایـن بازیگران کارکشـته که در دهـه ‪ 20‬در‬ ‫اوج شـهرت بودنـد‪ ،‬سال‌هاسـت کـه از کار تئا‌تـر‪ ،‬خـود‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪43‬‬

‫را کنـار کشـیده‌اند‪ .‬عـده‌ای را نـام بـردم مثـلِ گرمسـیری‪،‬‬ ‫تفرشـی‪ ،‬آزاد‪ ،‬نقشـینه‪ ،‬ایروانلو‪ ،‬مجید محسـنی‪ ،‬وثوق و‬ ‫دیگـران‪ .‬با توافق تقوایی‪ ،‬بالفاصله با عـده‌ای از بازیگران‬ ‫قدیمـی تمـاس تلفنـی گرفتـم و کسـانی کـه دعـوت بـه‬ ‫همـکاری را اجابـت کردنـد بـه دفتـر تقوایـی آمدنـد و‬ ‫هرکـدام نقش‌های برجسـته‌ای را در این سـریال بر عهده‬ ‫گرفتنـد‪ .‬وقتـی نقشـینه وارد دفتر شـد‪ ،‬تقوایـی در‌‌ همان‬ ‫برخـورد اول گفـت‪« :‬این دایی‌جان ناپلئون اسـت!» نقش‬ ‫شـمس‌علی میـرزا را بـه مرحـوم تفرشـی‌آزاد محـول کرد‪.‬‬ ‫نقـش ناظم‌الحکمـا را به مرحـوم ایروانلـو داد»‪.‬‬ ‫تقوایـی دربـاره کیفیـت کار گفتـه اسـت‪« :‬وقتـی یـک‬ ‫اثـر خـوب مانـدگار سـاخته می‌شـود‪ ،‬واقعـا بـه طـرز‬ ‫معجزه‌آسـایی همه‌چیـز بـا هم هماهنـگ می‌شـود‪ .‬این‬ ‫اتفاقـی بـود کـه در دایی جـان افتاد‪ .‬من یـادم می‌آید که‬ ‫فیلم‌برداری‌مـان را شـروع کـرده بودیـم ولـی هنـوز خـود‬ ‫دایی‌جـان را پیـدا نکـرده بودم‪ .‬یـک روز رفتـم تلویزیون‪،‬‬ ‫دفتـر داوود رشـیدی کـه آن موقـع مسـئول فیلم‌هـا و‬ ‫برنامه‌هـای تئا‌تـر شـبکه دو بـود‪ .‬در دفتـر او دیـدم یـک‬ ‫پیرمردی منتظر نشسـته اسـت‪ .‬رفـت داوود را دید و آمد‬ ‫و مـن رفتـم گفتـم داوود ایـن کـی بـود؟ گفت ایـن آقای‬ ‫نقشـینه اسـت‪ .‬از بازیگران خیلی قدیمی تئا‌تر اسـت که‬ ‫سال‌هاسـت کار نمی‌کنـد و حـاال یک نمایشـی اجرا کرده‬ ‫بـود و آمـده بود که اجرای تلویزیونی کنـد‪ .‬من برادرم که‬ ‫همراهـم بـود (را) فرسـتادم‪ ،‬گفتم ایـن را پیدایش کن ببر‬ ‫اسـتودیو و من می‌آیم آنجـا االن‪ .‬این‌طوری من دایی‌جان‬ ‫را پیـدا کـردم‪ .‬می‌گویم ناگهان همه‌چیز دسـت به دسـت‬ ‫هـم می‌دهـد و بـه خیـر و خوشـی‪ .‬ایـن اتفـاق عینـا در‬ ‫مـورد دایی‌جـان بـرای مـا افتـاد‪ .‬حـاال ضمـن اینکـه خود‬ ‫آقـای قطبـی (مدیرعامل سـازمان رادیـو تلویزیون) خیلی‬ ‫عالقه به این داسـتان داشـت و می‌دید که کار خوب پیش‬ ‫مـی‌رود و واقعـا من یک روز لنگی نداشـتم کـه از جانب‬ ‫تهیه‌‌کننده باشـد»‪.‬‬

‫ناپلئون خر است!‬

‫یکـی از جملات کلیـدی سـریال فحـش بچه‌هـا بـود کـه‬ ‫روی دیـوار بـا گچ نوشـته شـد‪« :‬ناپلئون خر اسـت» که از‬ ‫همان زمان نام ناپلئون به دایی‌جان سـنجاق می‌شـود‪ .‬در‬ ‫حقیقت اگر به سرنوشـت دایی‌جان نگاه کنیم‪ ،‬سـرانجام‬ ‫زندگـی رو بـه زوال یک خانواده اشـرافی – قجـری – را به‬ ‫زیرکـی هر‌چه تمام‌تر بـا واژه–خر یعنی نـادان ‪ -‬توصیف‬ ‫می‌شود‪.‬‬ ‫دایی‌جـان ناپلئـون یـا همـان ناپلئـون خیالـی سـال‌ها بـا‬ ‫توهـم توطئـه زندگـی کـرده و بـدون دادن هیچ‌گونـه‬ ‫هزینـه‌ای‪ ،‬خواسـتار بازگشـت جلال و جبـروت توخالـی‬ ‫گذشـته خـود اسـت‪ .‬دایی‌جـان بزرگ‌تریـن عضـو ایـن‬ ‫خانواده‪ ،‬با اندیشـه‌های غیرواقعی و با مقاومت‌کردن در‬ ‫برابر تغییرات سعی می‌کند زوال خود را به عقب بیندازد‬ ‫ولـی در جـدال ایـن تضـاد درونـی و بیرونی‪ ،‬کمـدی رقم‬ ‫می‌خـورد و چـه عالـی تقوایی‪ -‬پزشـکزاد ایـن موقعیت و‬ ‫داسـتان را روایـت کردنـد‪.‬‬


‫دایی‌جان ناپلئون‬

‫سریال محبوب زنان و مردان قبلِ انقالب‬ ‫روزنامـه شـرق‪ :‬ناصـر تقوایـی کارگردان مشـهور ایرانی اسـت که تاکنون آثـار مهمی در‬ ‫هنرهـای نمایشـی خلق کرده اسـت‪ .‬این کارگـردان بزرگ ایرانی هرچند بـا فاصله زیادی‬ ‫فیلـم سـاخته ولـی هر یـک از کارهـای او همـواره مورد توجـه منتقدان عرصـه هنرهای‬ ‫نمایشـی قـرار گرفته‌انـد‪ .‬ناصر تقوایی متولد نوزدهـم تیر ‪ 1320‬آبادان اسـت که در کنار‬ ‫فیلم‌سـازانی مانند ابراهیم گلسـتان‪ ،‬بهرام بیضایی‪ ،‬مسعود کیمیایی‪ ،‬داریوش مهرجویی‪،‬‬ ‫علی حاتمی و امیر نادری از پیشگامان جنبش هنری در سینمای ایران هستند که بعدها‬ ‫«موج نوی سـینمای ایـران» نام گرفت‪.‬‬ ‫آنهـا بـا روش فیلم‌سـازی رایـج آن زمـان یعنی «فیلمفارسـی» مخالف بودند و به سـینما‬ ‫به‌مثابه هنر تصویری می‌نگریسـتند‪‌.‬در کارنامه هنری تقوایی شـش فیلم بلند سـینمایی‬ ‫از جملـه «آرامـش در حضـور دیگران»‪« ،‬صادق کرده»‪« ،‬نفرین»‪« ،‬ناخدا خورشـید»‪« ،‬ای‬ ‫ایـران»‪« ،‬کاغـذ بی‌خـط» و اپیـزود «کشـتی یونانـی» از (مجموعه فیلم بلنـد «قصه‌های‬ ‫کیـش» ‪ )۱۳۷۷ -‬دیـده می‌شـود‪ .‬همچنیـن مستندسـازی را بـا سـاخت «تاکسـی‌متر» در‬ ‫سـال ‪ ۱۳۴۶‬در تلویزیـون آغـاز کرد‪ .‬مسـتندهایی چون «مشـهد قالی»‪« ،‬فـروغ فرخزاد»‪،‬‬ ‫«اربعیـن» و «بـاد جـن» دیگر آثار درخشـان این فیلم‌سـاز خالق هسـتند‪.‬‬ ‫جدیدترین فیلم مستند او با عنوان «تمرین آخر» در سال ‪ 1383‬ساخته شد که موضوع‬ ‫محوری آن «تعزیه» است که با همکاری فیلم‌خانه ملی ایران در برخی جاها به نمایش‬ ‫عمومی درآمد‪‌.‬تقوایی فیلم کوتاه تحسین‌شـده‌ای هم به نام «رهایی» دارد که در سـال‬ ‫‪ 1350‬برای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سـاخت‪ .‬فیلم «رهایی» قصه افتادن‬ ‫یک ماهی قرمز در دام یکی از چند پسـربچه صیادی ا‌سـت که برای گذران روزهای خود‬

‫در حوالـی سـاحل بـه شـیوه‌ای ابتدایی دسـت بـه صید می‌زننـد‪ .‬نزاع بـرای تصاحب این‬ ‫ماهی یگانه‪ ،‬موجب درگیری بچه‌ها با هم‪ ،‬شکسته‌شـدن سـر یکی از آنها و زندانی‌شـدن‬ ‫ِ‬ ‫صیـاد کوچـک‪« ،‬دادا»‪ ،‬در انبـار منزل اسـت‪ .‬حاال که «دادا» حـال و روز ماهی که فضای‬ ‫نـگ ُتنـگ را تـاب نمـی‌آورد می‌بینـد‪ ،‬بـا کلکـی خـود را بـه دریـا می‌رسـاند و ماهی را‬ ‫َت ِ‬ ‫آزاد می‌کنـد‪‌.‬ذهنیـت خلاق فیلم‌سـاز با همین خالصه داسـتان چندخطـی ب ‌هراحتی به‬ ‫نمایش گذاشته می‌شود‪ .‬تقوایی از همان ابتدا با داستان‌نویسی و روایتگری آشنا بوده و‬ ‫مجموعه داسـتانی‌ای به نام «تابسـتان همان سال» نیز منتشر کرده است‌‪ .‬تقوایی قبل از‬ ‫شـروع کار در سـینما‪ ،‬جذب تلویزیون شـد و با ساخت یک سریال تلویزیونی مورد توجه‬ ‫همـگان قـرار گرفت‪ .‬البته تسـلط او بر امر داستان‌نویسـی‪ ،‬عکاسـی و فیلم‌نامه‌نویسـی‬ ‫باعـث شـده اسـت که همه‌جانبه بـه هنرهای تصویری نگاه کنـد و در کنار آن‪ ،‬وسـواس‬ ‫زیاد او در اجرا منجر به این شـده که کمتر کسـی مثل او به چنین شـهرتی دسـت یاید‪.‬‬ ‫ضمـن اینکـه از جملـه فیلم‌سـازانی اسـت کـه به هـر بهایی فیلـم نمی‌سـازد‪ .‬به همین‬ ‫دلیـل کمتریـن تعـداد فیلم را در مقایسـه با هم‌نسلان خود سـاخته اسـت‪ .‬او به راحتی‬ ‫بـه سانسـور تـن نمی‌دهـد و همـواره تـا شـرایط کار برایش مهیا نشـود فیلمی را شـروع‬ ‫نمی‌کند‪ .‬چون «نقد» را بر «نسـیه» ترجیح می‌دهد‪ .‬او اغلب در امر اقتباس ید طوالیی‬ ‫داد و هر بار که سراغش رفته همواره در این زمینه موفق عمل کرده است‪ .‬مثال تقوایی‬ ‫فیلم‌نامـه «آرامـش در حضـور دیگـران» را براسـاس داسـتان «آرامش در حضـور دیگران»‬ ‫از مجموعه «واهمه‌های بی‌نام‌ونشـان» به قلم غالمحسـین سـاعدی نوشـت یا در فیلم‬ ‫«ناخدا خورشـید» برداشـتی آزاد از رمان «داشـتن و نداشـتن» نوشـته ارنسـت همینگوی‬ ‫داشـت‪ .‬شـاید اگر بخواهیم از یکی از بهترین سـریال‌های تلویزیون در تاریخ این رسـانه‬ ‫یـاد کنیـم‪ ،‬بی‌گمـان نـام «دایی جان ناپلئـون» به ذهن همـگان خطور خواهد کـرد‪ .‬این‬ ‫سـریال خـود اقتباسـی از یـک رمـان طنز به همین نام نوشـته ایرج پزشـکزاد اسـت‪ .‬این‬ ‫رمـان نخسـتین‌بار در اواخـر دهـه ‪ ،۱۳۴۰‬به‌صـورت پاورقـی در مجلـه «فردوسـی» با نام‬ ‫مسـتعار «الف‪.‬پ آشـنا» منتشـر‌شـد‪ .‬سـپس به‪‎‎‬صورت کتاب درآمـد و تا امـروز بارها به‬ ‫صورت زیراکسـی یا افسـت تجدید چاپ شـده و اخیرا بعد از ‪ 40‬سال هم بدون سانسور‬ ‫منتشر شد‪.‬‬

‫چگونگی ساخت سریال‬

‫دایی‌جان ناپلئون در سال ‪ 1355‬از تلویزیون ملی ایران پخش شد‪ .‬محل تصویربرداری این‬ ‫مجموعـه خانه امین‌السـلطان بـود که به‌عنوان «خانه و باغ اتحادیه» شـناخته می‌شـود‪.‬‬ ‫ناصـر تقوایـی‪ ،‬کارگـردان برجسـته سـینمای کشـورمان در گفت‌وگویی دربـاره چگونگی‬ ‫سـاخت این سـریال گفته اسـت‪« :‬پیشنهاد ساخت این سـریال از سوی ایرج گرگین‪ ،‬مدیر‬ ‫وقـت شـبکه دو تلویزیـون به من شـد‪ .‬منتها آن روزهـا در تهران نبودم و مشـغول کاری‬ ‫بودم‪ .‬شـرکت فرش ملی ایران تأسـیس شـده بود و به یک فیلم برای آشـنایی بین‌المللی‬ ‫با فرش ایران احتیاج داشـتند و برای این فیلم هم سـرمای ‌ه خوبی در اختیار می‌گذاشـتند‪.‬‬ ‫این پیشنهاد را به من دادند‪ .‬من این فیلم را گرفتم که فیلم پرهزینه طوالنی بود‪ ،‬با تایم‬ ‫یـک فیلـم سـینمایی‪ .‬در نتیجه من پنج‪ ،‬شـش ماهی بـا یک راننده دور ایران می‌گشـتیم‬ ‫کـه وقتـی می‌گوییـم فـرش ایران منظورمان کجاسـت‪ .‬فـرش کجا؟ من یک سـفر مفصلی‬ ‫بـرای فـرش ایـران کردم و توی این فاصله بود که یـک روزی تهران با خانه تماس گرفتم و‬ ‫بـه مـن گفتنـد ایرج گرگین چنـد بار زنگ زده و با تـو کار دارد‪ .‬یادم می‌آید شـیراز بودیم‬ ‫بـرای فیلم‌بـرداری و مـن برای یک کاری یکی دو روزه آمدم تهران‪ .‬به او زنگ زدم و گفت‬ ‫بیـا می‌خواهـم ببینمت‪ .‬رفتم و همدیگر را دیدیم‪ .‬کتاب دایی جـان ناپلئون تازه درآمده‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪42‬‬


‫ما قربانیان تجاوز را درک کنید‪.‬‬ ‫نگاه بد به ما باعث می‌شود‬ ‫به سمت سکوت و انزوا برویم‪.‬‬

‫بـود کـه چهـره واقعـی او برایـم مشـخص شـد و فهمیدم‬ ‫عالوه‌بـر مـن‪ ،‬پنـج زن و دختـر دیگـر را هم فریـب داده‬ ‫و از آن‌هـا فیلـم گرفتـه اسـت‪ .‬با هـر زن به بهانـه‌ای قرار‬ ‫می‌گذاشـت و همـه را در همان خانه ویالیـی مورد آزار و‬ ‫اذیـت قـرار داده بود‪.‬‬

‫همین باعث شد شما هم شکایت کنید؟‬

‫اولش ترس داشتم که خانواده‌ام متوجه شوند‪ ،‬اما تصمیم‬ ‫گرفتـم همه تالشـم را بکنم تا آن‌ها پـی به ماجرا نبرند‪ .‬تا‬ ‫االن هم موفق بودم و کسـی متوجه نشده است‪.‬‬

‫فکـر نمی‌کنـی اگر خانواده‌ات متوجه شـوند‪ ،‬بیشـتر‬ ‫حمایتـت م ‌یکنند؟‬

‫شـرایط خانواده‌هـا و واکنـش آن‌هـا به ایـن موضوع فرق‬ ‫دارد‪ .‬در ایـن پرونـده یکـی از قربانیان عقد کـرده بود که‬ ‫شـوهرش وقتـی متوجـه ماجـرا شـد‪ ،‬او را طلاق داد‪ .‬باید‬ ‫واقع‌نگر بود‪ .‬هرکسـی متوجه می‌شـد این مشـکل را دارم‬ ‫بـه دنبال سوء‌اسـتفاده بود‪.‬‬

‫چرا وکیل نگرفتید؟‬

‫سـراغ یـک وکیـل رفتم‪ ،‬امـا حس کـردم قصـد دارد از این‬ ‫ماجرا سوء‌اسـتفاده کند‪ .‬به همین خاطر پشـیمان شـدم‪.‬‬ ‫البته شـاید من با توجه به شـرایطم این حس برایم ایجاد‬ ‫شـد‪ .‬نـگاه بـه قربانیـان تجـاوز در جامعه خوب نیسـت‪.‬‬ ‫اگـر مانتـوی جلـو بـاز بپوشـی و کمـی موهایـت معلـوم‬ ‫باشـد‪ ،‬فکر می‌کنند خودت خواسـته‌ای و االن الکی دروغ‬ ‫می‌گویی‪ .‬فقط در دادگاه و پلیس آگاهی احساس امنیت‬ ‫پیـدا می‌کنی‪.‬‬

‫خب روند رسیدگی به شکایتت چطور پیش رفت؟‬

‫هنـوز بـه حکـم قطعـی نرسـیده و در دادگاه کیفـری در‬ ‫حـال رسـیدگی اسـت‪ .‬موضـوع خیلـی حسـاس اسـت و‬ ‫قضـات ب ‌هراحتـی حکم نمی‌دهند و باید همـه جوانب را‬ ‫بسـنجند‪ .‬تعـداد شـکات هم کم نیسـت‪.‬‬

‫فکر می‌کنید‪ ،‬برای پیشگیری چه باید کرد؟‬

‫اول از همـه بایـد پدر و مادر‌ها به پسران‌شـان یاد بدهند‬ ‫کـه برتـری زن و مـرد نداریم و به حریـم خصوصی طرف‬ ‫مقابـل احتـرام بگذارنـد‪ .‬اگـر انحرافـی در رفتـار آن‌هـا‬ ‫می‌بیننـد به روانپزشـک مراجعـه کنند‪ .‬مامـوران پلیس و‬ ‫قضـات بـه مـدارس بروند و نـکات مهم را آمـوزش دهند‪.‬‬

‫بـاور کنیـد مـن بـا ایـن سـنم از پلیـس می‌ترسـیدم‪ .‬حتی‬ ‫جـرات نداشـتم بـه پلیـس آگاهـی بـروم‪ .‬وقتـی بـه اداره‬ ‫آگاهـی رفتـم‪ ،‬تـازه حـس امنیـت کـردم‪ ،‬کمـک گرفتـم و‬ ‫ترسـم ریخت‪.‬‬ ‫بایـد به دختـران آموزش دهیم که اگـر قربانی این جرایم‬ ‫شـدند‪ ،‬سـکوت نکنند‪ .‬خود من اگر سـکوت نکرده بودم‪،‬‬ ‫شـاید افـراد کمتـری قربانـی نیـت شـیطانی مـرد متجاوز‬ ‫می‌شـدند‪ .‬بهتر اسـت شـماره تماسی با مشـاور زن باشد‬ ‫کـه قربانی تجاوز بـا آنجا تماس گرفته و راهنمایی بگیرد‪.‬‬ ‫مـن بـه عنـوان قربانی تجـاوز‪ ،‬شـکایت کردم و بـه دیگر‬ ‫قربانیـان تجـاوز هـم می‌توانـم اطمینان دهـم چنانچه از‬ ‫خانواده‌شـان می‌ترسـند‪ ،‬می‌تواننـد بـدون این‌کـه آن‌هـا‬ ‫متوجـه شـوند‪ ،‬شـکایت کننـد و پرونـده رسـیدگی شـود‪.‬‬ ‫سـکوت در برابـر متجـاوز باعـث قربانـی شـدن دختـران‬ ‫بیشـتری می‌شـود‪ .‬ایـن افراد تـا زمانی که گرفتار نشـوند‪،‬‬ ‫بـه جـرم خـود ادامـه می‌دهنـد‪ .‬مـا قربانـی هـوس یـک‬ ‫مجـرم خطرنـاک شـده‌ایم و انتظـار داریم درک شـویم نه‬ ‫این‌کـه بـه چشـم یک محکـوم به ما نگاه شـود‪ .‬تـا زمانی‬ ‫کـه ایـن دید در جامعه باشـد‪ ،‬قربانیان تجاوز در سـکوت‬ ‫خودکشـی می‌کننـد یا بـه انـواع بیماری‌هـای روانی مبتال‬ ‫می‌شوند‪.‬‬

‫بـا گذشـت ایـن مـدت توانسـته‌اید بـه زندگـی عادی‬ ‫برگردید؟‬

‫مـن هنـوز دنبـال مجـازات ایـن مرد هسـتم و بعـد از آن‬ ‫شـاید بتوانم خودم را از نظر روانی بازسـازی کنم‪ .‬نسـبت‬ ‫بـه جنـس مخالـف نفرتـی در وجودم اسـت و اگر دسـت‬ ‫مـردی حتـی ناخواسـته بـه مـن برخـورد کنـد‪ ،‬اعصـاب و‬ ‫روانـم به‌هـم می‌ریزد‪ .‬هنوز بـا کابوس این ماجـرا زندگی‬ ‫می‌کنم‪ .‬اگر تلفنم دیروقت زنگ بخورد عصبی می‌شـوم‪.‬‬ ‫در این مدت کارم به بیمارسـتان و روانپزشـک کشـید‪ ،‬اما‬ ‫هیچ‌وقت نتوانسـتم بـه زندگی قبـل برگردم‪.‬‬

‫خواسته‌تان در حال حاضر چیست؟‬

‫مـا قربانیـان تجـاوز را درک کنیـد‪ .‬نـگاه بـد بـه مـا باعث‬ ‫می‌شـود به سـمت سـکوت و انزوا برویم‪ .‬در دادگاه‌ها از‬ ‫مشـاور اسـتفاده شـود تا بتوانیم مسـیر را درسـت برویم‪.‬‬ ‫از قـوه قضاییـه هـم می‌خواهـم بـه این‌گونـه پرونده‌هـا‬ ‫سـریع‌تر رسـیدگی کنـد‪ .‬طوالنـی شـدن رونـد رسـیدگی‪،‬‬ ‫قربانیـان را خسـته می‌کنـد‪ .‬مـا از نظـر روانی شـکننده و‬ ‫خسـته هستیم‪.‬‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪41‬‬


‫دنیا از دریچه چشم یک قربانی تجاوز‬

‫هرگز نتوانستم به زندگی قبل برگردم‬ ‫چهـار سـال از ماجـرای آزار شـیطانی مینـا می‌گـذرد و‬ ‫در ایـن سـال‌ها کابـوس آن شـب لعنتی یـک لحظه هم‬ ‫رهایـش نکرده اسـت‪ .‬کابوسـی کـه نه‌تن‌ها آینـده‌اش را‬ ‫خـراب کـرد‪ ،‬بلکـه کار او را بـه مشـاوره و روان‌درمانـی‬ ‫کشـاند‪ .‬بعـد از ایـن سـال‌ها وقتـی از ماجـرا صحبـت‬ ‫می‌کنـد‪ ،‬صدایـش م ‌یلـرزد‪.‬‬ ‫جـام جـم در ادامـه نوشـت‪ :‬مینـا می‌گوید‪« :‬تنهـا دلیل‬ ‫این‌کـه راضـی شـدم صحبـت کنـم‪ ،‬هشـدار بـه دختران‬ ‫جـوان اسـت‪ .‬دخترانی کـه احتمال دارد قربانی شـوند و‬ ‫دخترانـی کـه با سـکوت بعد از قربانی شدنشـان‪ ،‬باعث‬ ‫می‌شـوند متجاوزان جـرات ادامه ایـن کار را پیدا کنند‪».‬‬ ‫پرونـده‌اش در دادگاه کیفـری یک اسـتان تهـران در حال‬ ‫رسـیدگی اسـت و بعـد از شـکایت از مـرد متجـاوز تـازه‬ ‫متوجـه شـد ایـن قصـه سـر دراز دارد و دختـران و زنـان‬ ‫دیگـری هـم ماننـد او قربانی شـده‌اند‪ .‬پای صحبت‌های‬ ‫مینـا نشسـته‌ایم و او ناگفته‌هـای زندگـی یـک قربانـی‬ ‫جنایـت را تشـریح کرد‪.‬‬

‫چطور با مهرداد آشنا شدی؟‬

‫من مدیر یک شـرکت خدماتی هستم‪ .‬او برای قراردادی‬ ‫بـه شـرکت ما آمـد و برای پیگیری آن شـماره‌ام را گرفت‪.‬‬ ‫بعـد از آن هم تماس‌هایش شـروع شـد‪ .‬بـه هر بهانه‌ای‬ ‫زنـگ می‌زد‪ .‬ابتدا سـوال‌های کاری بـود و بعد اصرار برای‬ ‫دیدن همدیگر بیرون از شـرکت‪.‬‬

‫هدفش از تماس‌ها؟‌‬

‫می‌گفـت قصـدش ازدواج اسـت و در ایـن مـدت از مـن‬ ‫خوشـش آمده اسـت‪.‬‬

‫و شما باور کردید؟‬

‫نیـازی بـه بـاور نبـود‪ .‬او هیچ‌کـدام از معیار‌هـای مـرا‬ ‫بـرای ازدواج نداشـت‪ .‬امـا بـرای این‌کـه بتوانـم از دسـت‬ ‫تماس‌هایـش خالص شـوم‪ ،‬تصمیم گرفتم یک‌بـار با او در‬ ‫کافی‌شـاپ قـرار بگـذارم و خیلـی قاطـع به او جـواب رد‬ ‫بدهـم و تمـام‪ .‬حوالـی میدان هفت‌تیر تهـران با‌هم قرار‬ ‫گذاشـتیم‪ .‬بـه یـک کافی‌شـاپ رفتیـم و خیلـی رک بـه او‬ ‫گفتم قصـدی بـرای ازدواج نـدارم‪.‬‬

‫قبول کرد؟‬

‫خیلـی منطقـی رفتـار کـرد و تـا سـه مـاه خبـری از او و‬ ‫تماس‌هایش نبود‪ .‬بعد از سه ماه زنگ زد و گفت در این‬ ‫مـدت بـه یک کشـور اروپایی سـفر کـرده و تازه برگشـته‬

‫اسـت‪ .‬نتوانسـته مرا فرامـوش کند و می‌خواهـد دوباره با‬ ‫مـن قرار بگذارد که سـرانجام بـا اصرارهایش قبـول کردم‪.‬‬

‫ماشـین مـی‌آورد‪ .‬بعـد هم مرا بـه داخل سـاختمان برد و‬ ‫نقشـه شـیطانی‌اش را اجرا کرد‪.‬‬

‫قصـدی بـرای ازدواج نداشـتید‪ ،‬پس چرا بـرای دومین‬ ‫بار قرار گذاشـتید؟‬

‫چرا شکایت نکردید؟‬

‫وقـت و بی‌وقت زنگ می‌زد‪ .‬شـرایط خانه مـا طوری بود‬ ‫که نمی‌خواستم تماس‌هایش باعث شک خانواده‌ام شود‪.‬‬ ‫به‌همین خاطر مجبور شـدم قبول کنم تا شـاید دسـت از‬ ‫سـرم بردارد‪ .‬اما همین قرار‪ ،‬زندگـی‌ام را نابود کرد‪.‬‬

‫چه اتفاقی افتاد؟‬

‫دوبـاره در میـدان هفت‌تیـر قـرار گذاشـتیم‪ .‬گفـت قصد‬ ‫معاملـه زمینـی در شـرق تهـران را دارد‪ .‬خیلـی از زمین‌ها‬ ‫تعریـف کـرد و پیشـنهاد داد من هم سـرمایه‌گذاری کنم‪.‬‬ ‫وارد شـهرکی شـد و بعـد هم داخـل خانه‌ای ویالیی شـد‪.‬‬ ‫سـگ بزرگـی در ایـن خانه رها بود که معلـوم بود مهرداد‬ ‫را می‌شناسـد‪ .‬مـن از سـگ خیلی می‌ترسـم‪ .‬آنجـا بود که‬ ‫متوجه نیت شـیطانی‌اش شـدم‪ .‬خواسـتم بـا پلیس تماس‬ ‫بگیـرم‪ ،‬امـا نمی‌دانـم چه زمانـی موبایلم را برداشـته بود‪.‬‬ ‫تهدیـد کـرد اگر از ماشـین پیاده نشـوم سـگ را بـه داخل‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪40‬‬

‫از صحنـه آزار و اذیتـم فیلـم گرفتـه بود و تهدیـد کرد اگر‬ ‫شـکایت کنـم‪ ،‬فیلـم را پخـش می‌کنـد‪ .‬از طرفـی مـن در‬ ‫خانـواده‌ای متعصـب بزرگ شـده بـودم که فهمیـدن این‬ ‫موضـوع ضربه سـختی به آن‌هـا به‌خصوص مـادر بیمارم‬ ‫وارد می‌کرد‪ .‬تا چند روز گوشـی تلفن همراهم را خاموش‬ ‫کردم و از نظر روانی وضعیت بحرانی داشـتم‪ .‬اگر جرات‬ ‫داشـتم و از گناهش نمی‌ترسـیدم‪ ،‬خودم را می‌کشـتم‪.‬‬

‫واکنش مهرداد بعد از این اتفاق چه بود؟‬

‫ابتدا سـعی کرد مرا آرام کند تا شـکایت نکنم و می‌گفت‬ ‫بـه‌زودی بـه خواسـتگاری‌ام می‌آیـد‪ .‬وقتـی بـه او گفتـم‬ ‫هیچ‌وقـت با تو ازدواج نمی‌کنم‪ ،‬تهدید‌ها و اخاذی‌هایش‬ ‫شـروع شـد‪ .‬نزدیـک صد میلیون تومان از مـن اخاذی کرد‬ ‫و هـر وقـت بی‌پـول می‌شـد‪ ،‬سـراغم می‌آمـد‪ .‬یک بـار از‬ ‫زنـدان بـه من زنـگ زد‪ .‬مدعی بـود که به خاطـر دعوا به‬ ‫زنـدان رفته اسـت‪ .‬شـک کـردم و پیگیر ماجرا شـدم‪ .‬آنجا‬


‫تـا ‪ ۱۳۹۸‬و حتـی پیـش از بـروز بحران عمیق‌تر اقتصادی در سـال ‪ ،۱۳۹۹‬مصرف کاال‌های‬ ‫اساسـی نـزد خانوار‌های ایرانی به شـدت کاهش پیدا کرده اسـت‪.‬‬ ‫بـه طـور طبیعـی‪ ،‬وقتی شـما با کاهش درآمـد و افزایش هزینه مواجه می‌شـود‪ ،‬منطقی‬ ‫اسـت کـه هزینه‌هـای مـازاد خـود را کاهـش بدهید و ً‬ ‫مثلا دیگر به رسـتوران‪ ،‬سـینما و‬ ‫باشگاه ورزشی نروید و خرید کاال‌های لوکس را متوقف کنید‪ .‬اما قطع یا کاهش مصرف‬ ‫کاال‌های اساسـی (گوشـت‪ ،‬مرغ‪ ،‬چای‪ ،‬شـکر‪ ،‬لبنیات‪ ،‬روغن‪ ،‬برنج و امثال این ها) آخرین‬ ‫چیـزی اسـت کـه خانوار‌ها به طور معمـول به آن فکر می‌کنند‪ .‬دلیل اینکـه دولت بار‌ها‬ ‫تاکیـد کـرده کـه نمی‌گـذارد خانوار‌هـای ایرانـی از ایـن نظر کمبـودی احسـاس کنند هم‬ ‫همیـن اسـت‪ ،‬چرا کـه کاال‌های اساسـی‪ ،‬در واقع خط قرمز مصرف خانوار هسـتند‪.‬‬ ‫بر اسـاس گزارش مرکز آمار ایران‪ ،‬متوسـط مصرف ماهانه گوشت قرمز خانوار‌های کشور‬ ‫در سـال ‪ ۱۳۹۸‬در قیـاس بـا سـال ‪( ۱۳۹۰‬یعنـی در یـک بازه ‪ ۸‬سـاله) حـدود ‪ ۵۱.۶‬درصد‬ ‫کاهش پیدا کرده اسـت‪ .‬به عبارت سـاده تر‪ ،‬ایرانی‌ها در سـال ‪ ۱۳۹۸‬به طور متوسـط به‬ ‫اندازه نصف سـال ‪ ۱۳۹۰‬گوشـت قرمز مصرف می‌کرده اند و اوضاع قطعاً در سـال ‪۱۳۹۹‬‬ ‫وخیم‌تـر هم شـده اسـت‪ .‬دهک چهارم درآمـدی از این منظر بدترین وضعیت را داشـته‬ ‫اسـت و مصرف گوشـت قرمز بـرای خانوار‌های این دهک درآمـدی در این فاصله زمانی‪،‬‬ ‫حـدود ‪ ۶۵.۲‬درصد کاهش پیدا کرده اسـت‪.‬‬ ‫جالـب اینجـا اسـت کـه مصـرف ماهانـه گوشـت قرمـز در دهـک درآمدی دهـم (یعنی‬ ‫هشـت میلیـون نفـر از ثروتمندتریـن ایرانـی هـا) هم به شـکل قابل مالحظـه‌ای کاهش‬ ‫پیـدا کـرده اسـت‪ .‬بـر ایـن اسـاس‪ ،‬متوسـط مصـرف ماهانه گوشـت قرمـز نزد ایـن گروه‬ ‫درآمـدی از ایرانی‌هـا در فاصلـه زمانـی مورد اشـاره حـدود ‪ ۴۱.۴‬درصد افت کرده اسـت‪.‬‬ ‫ایـن یعنـی حتـی ثروتمندتریـن ایرانی‌هـا هم امـروز در قیـاس با یک دهه پیش گوشـت‬ ‫کمتـری مصـرف می‌کنند‪.‬‬ ‫عجیب‌تـر از مـورد گوشـت قرمـز کـه قیمـت بـاالی آن در مقایسـه با وضعیـت درآمدی‬ ‫خانوار می‌تواند توجیهی برای کاهش مصرف آن باشـد‪ ،‬کاهش مصرف برنج طی هشـت‬ ‫سـال ابتدایـی دهـه ‪ ۱۳۹۰‬اسـت‪ .‬برنـج اصلی‌تریـن خوراکـی ایرانی‌ها اسـت و مشـخص‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫نیسـت کاهش مصرف برنج با کدام ماده غذایی جبران شـده اسـت‪ .‬بر اسـاس آمار‌های‬ ‫مرکز آمار ایران‪ ،‬متوسط مصرف ماهانه برنج در خانوار‌های کشور در سال ‪ ۱۳۹۸‬نسبت‬ ‫بـه سـال ‪ ۱۳۹۰‬حـدود ‪ ۳۴.۷‬درصد کاهش پیدا کرده اسـت‪.‬‬ ‫گـزارش مرکـز آمار ایران نشـان می‌دهد که طی همین بـازه زمانی‪ ،‬مصرف لبنیات هم به‬ ‫شـدت کاهش پیدا کرده اسـت‪ .‬بر این اسـاس‪ ،‬متوسط مصرف ماهانه لبنیات خانوار‌های‬ ‫کشـور در سـال ‪ ۱۳۹۸‬نسـبت به سـال ‪ ۱۳۹۰‬حدود ‪ ۳۵.۳‬درصد کاهش پیدا کرده است‪.‬‬ ‫چند درصد از ایرانی‌ها زیر خط فقر هستند؟‬ ‫طـی هفته‌هـای اخیر اعالم شـد که خانوار ‪ ۴‬نفره بـا درآمد کمتر از ‪ ۱۰‬میلیون تومان زیر‬ ‫خـط فقـر زندگـی می‌کنند‪ ۱۰ .‬میلیـون تومان با نـرخ دالر ‪ ۳۰‬هزار تومانـی یعنی حدود‬ ‫‪ ۳۳۳‬دالر و تقسـیم ایـن عـدد بـر ‪ ۴‬هم نشـان می‌دهد کـه زندگی هر شـهروند ایرانی با‬ ‫درآمـد کمتـر از ماهانه ‪ ۸۳‬دالر‪ ،‬زیر خط فقـر قرار دارد‪.‬‬ ‫امـا آمار‌هـا و هنجار‌هـای جهانـی در ایـن مـورد چـه می‌گوینـد؟ «خط فقر» یا «آسـتانه‬ ‫فقر» (‪ ،)Poverty threshold‬طبق تعریف حداقل درآمدی اسـت که یک انسـان باید در‬ ‫طـول روز داشـته باشـد تا بتوانـد بدیهی ترین‪ ،‬سـاده‌ترین و ضروری‌تریـن نیاز‌های خود‬ ‫را پاسـخ بدهد‪ .‬بر اسـاس محاسـبات بانک جهانی در سـال ‪ ،۲۰۱۵‬حداقل «مطلق» این‬ ‫شـاخص‪ ،‬معـادل ‪ ۱.۹‬دالر در هـر روز اسـت‪ .‬قیـد «مطلـق» در ایـن تعریف هـم به این‬ ‫معنـی اسـت کـه فرقـی نمی‌کنـد ایـن ‪ ۱.۹‬دالر روزانـه در کدام کشـور (آمریـکا‪ ،‬آلمان یا‬ ‫بورکینافاسـو) خرج می‌شود‪.‬‬ ‫به این ترتیب‪ ،‬خط فقر مطلق مطابق تعاریف جهانی‪ ،‬معادل ماهانه ‪ ۵۷‬دالر (‪ ۱.۹‬دالر‬ ‫در هـر روز ضـرب در ‪ ۳۰‬روز) اسـت‪ .‬بـا دالر ‪ ۳۰‬هـزار تومانـی‪ ،‬یعنـی هـر نفـر ایرانی با‬ ‫درآمـد کمتـر از ماهانـه یک میلیـون و ‪ ۷۰۰‬هزار تومان‪ ،‬زیر خـط فقری معادل خط فقر‬ ‫در قـاره آفریقـا زندگـی می‌کنـد‪( .‬بر این اسـاس‪ ،‬خانوار دو نفره بایـد حداقل ‪ ۳‬میلیون و‬ ‫‪ ۴۰۰‬هزار تومان و خانوار ‪ ۴‬نفره باید حداقل ‪ ۶‬میلیون و ‪ ۸۰۰‬هزار تومان درآمد ماهانه‬ ‫داشته باشند‪).‬‬

‫‪39‬‬


‫چطور جیب ایرانی‌ها را در دهه نود تاراج کردند؟‬

‫محمد مهدی حاتمی‬ ‫بـرای ایرانی‌هایـی که بعـد از انقالب به دنیا آمده اند و حتی بخش بزرگی از ایرانی‌هایی‬ ‫کـه دوران پیـش از انقلاب و سـال‌های جنگ تحمیلی را هم به چشـم دیـده اند و لمس‬ ‫کرده اند‪ ،‬سـال ‪ ۱۳۹۹‬از نظر اقتصادی با همه سـال‌های دیگر متفاوت بوده اسـت‪.‬‬ ‫بـه گـزارش فـرارو‪ ،‬عمق بحـران اقتصـادی در ایران حاال به اندازه‌ای زیاد شـده که کسـی‬ ‫نمی‌توانـد پیـش بینـی کنـد طـی ماه‌هـای آینـده‪ ،‬خروجـی ایـن وضعیـت در حوزه‌های‬ ‫اجتماعـی و سیاسـی چـه خواهـد بـود‪ .‬امـا هـر چه هسـت‪ ،‬ایرانی‌هـا می‌داننـد و حس‬ ‫می‌کننـد کـه به شـدت فقیر شـده اند و دهـه ‪ ،۱۳۹۰‬دهه خوش یمنی بـرای آن‌ها نبوده‬ ‫و اوج این بدیمنی را هم حاال در آخرین سـال این دهه‪ ،‬با گوشـت و پوسـت و اسـتخوان‬ ‫خـود حـس می‌کننـد‪ .‬اما اگر بخواهیـم نگاهی به تصویـر کالن اقتصاد ایـران بیندازیم تا‬ ‫بتوانیـم عمـق فاجعـه را بهتر درک کنیم‪ ،‬دقیقاً چـه جزئیاتی را خواهیم دیـد؟ به عبارت‬ ‫دیگـر‪ ،‬مـا چقدر فقیر شـده ایم؟‬

‫ایرانی‌ها دیگر «مصرف» نمی‌کنند‬

‫بررسـی آمار‌هـای مربـوط بـه هزینه‪-‬درآمـد خانـوار کـه توسـط مرکـز آمار ایران منتشـر‬ ‫می‌شـوند‪ ،‬تصویـر ترسـناک و نگـران کننـده‌ای از آینـده کوتـاه مـدت ایـران بـه دسـت‬ ‫می‌دهند‪ .‬بر این اسـاس‪ ،‬در فاصله سـال‌های ‪ ۱۳۹۵‬تا ‪ ،۱۳۹۸‬تولید ناخالص داخلی سـرانه‬ ‫حـدود ‪ ۱۰‬درصـد کاهـش پیـدا کـرده و از آنجـا که هنـوز آمار‌های کامل مربوط به سـال‬ ‫‪ ۱۳۹۹‬منتشـر نشـده اند‪ ،‬می‌توان حدس زد وضعیت وخیم‌تر هم شـده باشـد‪ .‬به عبارت‬ ‫سـاده تر‪ ،‬ایرانی‌ها طی این سـه سـال‪ ۱۰ ،‬درصد فقیرتر شـده اند و این در حالی اسـت‬ ‫که این آما ِر خام‪ ،‬گویای همه مسـائل نیسـت و ضمناً‪ ،‬دربرگیرنده وضعیت وخیم سـال‬ ‫‪ ۱۳۹۹‬هم نیسـت‪.‬‬ ‫در فاصلـه سـه سـاله ‪ ۱۳۹۵‬تـا ‪ ،۱۳۹۸‬مصـرف حقیقی خانـوار هم کاهشـی ‪ ۳‬درصدی را‬ ‫نشـان می‌دهـد و البتـه از آنجـا که بخـش اعظم هزینه خانـوار مربوط به اجـاره بها (در‬ ‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫صورت نداشـتن ملک شـخصی) اسـت‪ ،‬حذف اجاره بها از محاسـبات نشـان می‌دهد که‬ ‫مصـرف حقیقـی کاال‌ها طـی این مدت چقـدر کاهش پیدا کرده اسـت‪.‬‬ ‫بـه ایـن ترتیـب‪ ،‬برای دهـک اول درآمدی (فقیرترین هشـت میلیـون ایرانـی)‪ ،‬در فاصله‬ ‫سـال‌های ‪ ۱۳۹۵‬تـا ‪ ،۱۳۹۸‬مصـرف حقیقـی بـدون احتسـاب اجـاره بها‪ ،‬حـدود ‪ ۱۷‬درصد‬ ‫کاهش پیدا کرده اسـت و این تازه پیش از آغاز وضعیت بحرانی در سـال ‪ ۱۳۹۹‬اسـت که‬ ‫با شـیوع کرونا بر وخامت آن افزوده شـده اسـت‪.‬‬ ‫همیـن گـزارش نشـان می‌دهـد که خانـوار ایرانـی در دهـک اول درآمدی‪ ،‬در فاصله سـه‬ ‫سـاله یاد شـده‪ ،‬شـاهد رشـد حدود ‪ ۲۵‬درصدی اجاره بها بوده اسـت‪ .‬وضعیت‪ ،‬اما برای‬ ‫دهک دوم درآمدی حتی وخیم‌تر اسـت‪ .‬این گروه از ایرانی‌ها در فاصله سـال‌های ‪۱۳۹۵‬‬ ‫تـا ‪ ۲۰ ،۱۳۹۸‬درصـد از مصـرف حقیقی خود کـم کرده اند‪.‬‬ ‫ایـن‪ ،‬امـا در حالـی اسـت کـه شـاخص‌های دیگری هم نشـان دهنده کاهـش قابل توجه‬ ‫مصرف خانوار‌های ایرانی هسـتند‪ .‬در سـال ‪ ۱۳۹۷‬و زمانی که وضعیت اقتصادی کشـور‬ ‫هنوز تا این حد بحرانی نبود‪ ،‬گزارش‌هایی مبنی بر کاهش تولید زباله در تهران و برخی‬ ‫شـهر‌های دیگـر منتشـر شـد‪ .‬بر این اسـاس‪ ،‬در حالی کـه میانگین تولید روزانـه زباله در‬ ‫تهـران حـدود ‪ ۹‬هـزار تن اسـت‪ ،‬آمار‌ها نشـان می‌دهنـد در ‪ ۹‬ماهه ابتدایی سـال ‪،۱۳۹۷‬‬ ‫تولیـد زبالـه در تهـران روزانـه حـدود هـزار تن (حـدود ‪ ۱۱‬درصـد) کاهش پیـدا کرده که‬ ‫نشـان دهنده افت مصرف شـهروندان است‪.‬‬ ‫همان زمان‪ ،‬رضا عبدلی‪ ،‬مدیرعامل وقت سـازمان مدیریت پسـماند شـهر تهران‪ ،‬با اشاره‬ ‫به کاهش هزار تنی میانگین تولید پسـماند در ‪ ۹‬ماهه پایانی سـال ‪ ۱۳۹۷‬نسـبت به سال‬ ‫قبـل از آن گفتـه بـود‪" :‬باالرفتن قیمـت ارز و افزایش قیمت کاال‌ها تأثیـر زیادی بر تولید‬ ‫پسـماند شـهری داشـته است که سبب شده شهروندان سـنجیده‌تر و به اندازه نیاز خرید‬ ‫کرده و ضمناً در مصرف نیز تا حد امکان کاال را اسـتفاده نمایند‪".‬‬

‫خداحافظی ایرانی‌ها با «گوشت»‪« ،‬برنج» و «لبنیات»‬

‫‪38‬‬

‫تصویـر وضعیـت خانـوار ایرانـی‪ ،‬اما زمانی وخیم‌تر می‌شـود که بدانیـم در فاصله ‪۱۳۹۵‬‬


‫شیوه‌های گوناگون داستان‌رسایی فیروز که با‬ ‫رشایط اجتماعی‪-‬سیاسی محلی و منطقه‌ای هماهنگ بود‪،‬‬ ‫دلیل اصلی محبوبیت موسیقی او در دنیای عرب بود‬

‫شـهر اسـت‪ .‬ایـن ابیـات بـه صراحت بیـروت را بـه مریم‬ ‫عـذرا تشـبیه می‌کند کـه فرزنـد خون‌آلودش را در دسـت‬ ‫گرفتـه اسـت‪ .‬بنابرایـن‪ ،‬فیـروز‪ ،‬بـا ایـن ترانه‪ ،‬نـه فقط به‬ ‫بیـروت می‌پـردازد بلکـه ایـن شـهر را نمـادی از کشـور‬ ‫زندگـی هنری‌اش‬ ‫می‌دانـد‪ ،‬کشـوری که سـال‌ها در کانون‬ ‫ِ‬ ‫جای داشـته اسـت‪.‬‬

‫«آه در آغوش‌ام گیر‪ ،‬تو از ِآن من‌ای‪».‬‬

‫بـه دو اردوگاه مسـیحیان در شـرق و مسـلمانان در غرب‬ ‫تقسـیم شـد؛ انشقاقی چنان سـخت و شـدید که عبور از‬ ‫مـرز جدایی تقریبـاً ناممکن می‌نمود‪.‬‬

‫وقتی فیروز از خروج امتناع ورزید‬

‫بـه سـبب مخاطـرات جنـگ‪ ،‬بسـیاری از هنرمنـدان و‬ ‫بازیگـران‪ ،‬لبنـان را تـرک کردنـد و بـه اروپـا و آمریکا پناه‬ ‫بردنـد‪ .‬اما فیـروز از خروج خودداری کرد و تصمیم گرفت‬ ‫در کشـور و‪ ،‬به‌ویـژه‪ ،‬در بیـروت جنـگ‌زده بمانـد و ِدین‬ ‫خـود را بـه کشـورش ادا نمایـد (او در هـر دو طـرف خط‬ ‫سـبز خانـه داشـت)‪ .‬امـا در کشـوری کـه مـردم‌اش درگیر‬ ‫منازعـات فرقـه‌ای بودند و وفـاداری مبتنی بر گرایش‌های‬ ‫مذهبـی بـود‪ ،‬بسـیاری از مردم گمـان می‌کردند که فیروز‬ ‫از مسـیحیان در مقابـل مسـلمانان حمایت خواهـد کرد‪،‬‬ ‫امـا او نـه موضع مشـخصی اتخاذ کـرد و نه تا پایان جنگ‬ ‫برنامـه‌ای در لبنان اجـرا کرد‪.‬‬ ‫برای فهم نفوذ فیروز در لبنان و سراسـر جهان عرب باید‬ ‫از شـرح حـال او و اوضـاع زندگـی‌اش آگاه بـود‪ .‬او نه تنها‬ ‫در دوران جنگ داخلی اسـتقامت کرد بلکه مصائب آن را‬ ‫هم متحمل شـد؛ پدیده‌ای که بیشتر در ترانه‌های منتشر‬ ‫شـده در زمـان جنـگ‪ ،‬به‌ویژه ترانـه‌ی «برای بیـروت» که‬ ‫در سـال ‪ ۱۹۸۴‬منتشر شـد‪ ،‬انعکاس یافته است‪.‬‬ ‫ایـن ترانـه کـه در اوج نبـرد بیروت انتشـار یافـت‪ ،‬گویای‬ ‫ایـن واقعیـت اسـت کـه ملی‌گرایـی لبنانـی چگونـه بـه‬ ‫تباهـی گراییـد؛ امری که بهای نهایی‌اش را مردم پرداختند‪.‬‬ ‫فیروز در خالل اشـعار این ترانه حسـرت دوران گذشـته را‬

‫می‌خـورد و از اهانـت جنـگ به شـهر محبوبـش و نیز به‬ ‫خـودش و کل لبنـان می‌گویـد‪« :‬درودی از اعماق قلبم به‬ ‫بیروت و بوسه‌ای بر آب‌ها و خانه هایش و بر صخره اش‬ ‫کـه‪ ،‬چون سـیمای دریانوردی قدیمی اسـت‪»...‬‬ ‫او ترانـه را بـا سـتایش صلـح برای بیروت آغـاز می‌کند که‬ ‫پاسـخ مسـتقیمی اسـت به جنگی که بر شـهرش تحمیل‬ ‫شـده و آن را دچار کرده اسـت‪ .‬سـپس ویژگی‌های بیروت‬ ‫را‪ ،‬از خـط سـاحلی تـا خانه‌هـای قدیمی و تـا صخره‌های‬ ‫مشهور کبوترنشین ذکر می‌کند؛ صخره‌هایی که از دیرباز‬ ‫نشـان غرور بیـروت بوده اند‪ .‬سـپس ترانـه ادامه می‌یابد‬ ‫و فیـروز می‌خوانـد‪« :‬بیـروت شـرابی اسـت از روح ملـت‬ ‫(لبنان)؛ و نان و یاسمنی است از شیرینی (مردمش)؛ پس‬ ‫چـرا طعـم دود و آتش به خود گرفته اسـت؟»‬ ‫فیـروز با تعیین اهمیت بیروت در هویت لبنان می‌گوید‬ ‫کـه چطـور مصیبت جنـگ آن هویـت را خدشـه‌دار کرده‬ ‫اسـت و بـا این پرسـش که چطـور چنین چیـزی رخ داده‪،‬‬ ‫به این امر اشـاره می‌کند که کسـی به درسـتی از واقعیت‬ ‫سـردرگمی پایـدار مـردم در زمـان آن چیزی‬ ‫جنـگ و نیـز‬ ‫ِ‬ ‫نمی‌دانـد‪ .‬سـپس در چنـد بیـت بعـدی‪ ،‬آن‌چـه را بـر‬ ‫بیـروت رفته‪ ،‬بیان می‌کند‪« :‬شـهر من با خـون کودکی در‬ ‫دسـتانش‪ ،‬چـراغ خـود را خامـوش کـرده و تنها در شـبگاه‬ ‫نشسـته است‪».‬‬ ‫فیـروز بـا اشـاره به بیروت بـا ضمائر مؤنث‪ ،‬و بـا احاله‌ی‬ ‫جایـگاه مـادری به آن که خـون کودکی را در دسـت دارد‪،‬‬ ‫آشـکارا ایـن شـهر را در پیکـری زنانه تجسـم می‌کند و به‬ ‫داوری دربـاره‌ی جنگـی می‌پـردازد که سـرگرم نابود کردن‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪37‬‬

‫در ایـن ترانـه‪ ،‬فیـروز بیـروت را چیزی بیـش از یک مکان‬ ‫مادی می‌شـمارد؛ در این‌جا شـهر‪ ،‬بانوی زنده‌ای اسـت که‬ ‫نفـس می‌کشـد و ویرانی‌هـای جنـگ را حـس می‌کنـد و‬ ‫بدین‌سـان اشعار ترانه‪ ،‬به ستایش‌نامه‌ی این شهر تاریخی‬ ‫بدل می‌شـود‪ .‬عبارت «تن‌ها در شـبگاه» اشاره به ظلمتی‬ ‫دارد کـه بیـروت را فراگرفته اسـت؛ که در حالت راسـتین‪،‬‬ ‫به دود و دم ناشـی از انفجار بمب‌ها و نارنجک‌ها اشـاره‬ ‫دارد و در حالـت نمادیـن‪ ،‬نابـودی کامـل صلـح و آرامش‬ ‫شـهر را توصیف می‌کند‪ .‬در چند بیت پایانی ترانه‪ ،‬فیروز‬ ‫می‌خواند‪« :‬آه‪ ،‬مرا در آغوش گیر؛ تو پرچم منی‪ ،‬صخره‌ی‬ ‫فردا و امواج سـفرهایی‪ .‬از زخم‌های ملتم غنچه می‌روید‬ ‫و از اشـک‌های مـادران شـکوفه می‌دمد‪‌.‬ای بیـروت‪ ،‬تو از‬ ‫آنِ منی‪ ،‬تو از آنِ منی‪ ،‬آه‪ ،‬سـخت در آغوشـم گیر‪».‬‬ ‫در ترانه‌هـای فیـروز‪ ،‬به‌ویـژه ترانـه‌ی «بـرای بیـروت»‪ ،‬او‬ ‫و شـهرش جدایی‌ناپذیرنـد؛ و زمانـی کـه درگیری‪ ،‬شـهرش‬ ‫را بـه زانـو در آورده‪ ،‬فیـروز بـا در آغـوش گرفتن شـهر به‬ ‫آن آرامـش می‌بخشـد؛ و در پایـانِ آواز این حقیقت تکرار‬ ‫می‌شـود کـه بیـروت و فیـروز جدایی‌ناپذیرند؛ گذشـته‌ی‬ ‫او بیـروت بـوده و آینـده اش نیـز بیـروت خواهد بـود؛ و‬ ‫زمانـی که درگیری شـهرش را به زانـو درآورده‪ ،‬فیروز با در‬ ‫آغوش گرفتن شـهر به آن آرامش می‌بخشـد‪ .‬اهمیت این‬ ‫بخـش در ایـن اسـت که فیرو ِز آوازخوان و شـهر بیروت را‬ ‫پیکر‌هایـی زنانه جلوه می‌دهد که فقط در جوار یکدیگر‬ ‫آرامش می‌یابند؛ استنتاجی که جنگ و ویرانی را پدیده‌ای‬ ‫مردانـه معرفـی می‌کنـد‪ .‬افزون بـر این‪ ،‬بیـروت در قالب‬ ‫نماد مادری ظاهر می‌شـود که مسـموم شـده اسـت‪.‬‬ ‫امـا فیـروز می‌گویـد کـه از اشـک‌های ایـن مادر شـکوفه‬ ‫می‌دمـد؛ به این معنی که جنـگ پایان خواهد یافت؛ زیرا‬ ‫ویرانی و تباهی شـهر‪ ،‬درد مشـترک همگان اسـت؛ و آواز‬ ‫فیـروز دوبـاره بـا ایـن تمنا که شـهر سـخت در آغوش‌اش‬ ‫گیـرد‪ ،‬پایـان می‌پذیرد؛ که بیان آرزویی اسـت برای تحقق‬ ‫صلح و آرامـش در آن‪.‬‬ ‫این ترانه‌ی فیروز اوج آرزوی آن چیزی اسـت که لبنان در‬ ‫خلال جنـگ داخلـی از دسـت داد و گویای نیاز آن شـهر‬ ‫اسـت بـه ترمیم و بازسـازی‪ .‬به همین دلیـل‪ ،‬هنگامی که‬ ‫او در سـال ‪ ،۱۹۹۴‬تصمیم گرفت به میدان شـهدا بازگردد‪،‬‬ ‫این ترانه را سـر داد تا پلی باشـد بر فراز گسلی که پیروان‬ ‫دو مذهب سرزمینش را از هم جدا کرده بود‪ .‬در کشوری‬ ‫که هنوز دسـتخوش آشـوب و ناآرامی است فیروز آرامش‬ ‫و غـروری را کـه همچنان در ترانه‌اش جریان دارد به لبنان‬ ‫عطا می‌کند‪.‬‬ ‫وب‌سایت آسو‬


‫فیروز‪ ،‬زنی که بیروت را آواز کرد‬ ‫نهـاد حـداد با نام هنـری فیروز؛ خواننـد ٔه لبنانی که یکی‬ ‫از تأثیرگذارتریـن خوانندگان زنده و مورد احترام در جهان‬ ‫عرب است‪ .‬برای درک این که چگونه فیروز به نماد لبنان‬ ‫تبدیـل شـد‪ ،‬باید نگاهی عمیق به زندگـی و فعالیت‌های‬ ‫او‪ ،‬بـه عنـوان بازتابی از ملی‌گرایی لبنانی‪ ،‬بیندازیم‪.‬‬ ‫بلبل مشـرق زمین سـرانجام به بیروت بازگشت‪ .‬به آن‌جا‬ ‫آمـد‪ ،‬آواز خوانـد و قلـوب بسـیاری را ربـود‪ .‬او در خلال‬ ‫تاریک‌تریـن سـال‌های جنگ داخلـی لبنان‪ ،‬برای کسـانی‬ ‫کـه آرزومنـد شـنیدن صدایـش بودنـد‪ ،‬برنامـه اجـرا کرد‪.‬‬ ‫نهـاد حـداد‪ ،‬کـه بـه فیـروز شـهرت دارد‪ ،‬بعد از ‪ ۱۵‬سـال‪،‬‬ ‫اولیـن کنسـرت خود را در کشـورش برگزار کـرد‪ .‬حضورش‬ ‫بـر موسـیقی‌اش سـبقت گرفت‪ .‬این کنسـرت بـا مفاهیم‬ ‫آشـتی ملـی در هم تنیـده بود‪.‬‬ ‫وحـدت و‬ ‫ِ‬ ‫او که از لحاظ راهبردی کنسرت خود را در بیروت‪ ،‬نقطه‌ی‬ ‫تالقی شـرق و غرب و در میدان شـهدای این شهر برگزار‬ ‫کرد‪ ،‬حسی از خوش‌بینی و امیدواری را در پیکر کشور‬ ‫لبنان دمید‪ .‬صدایش به منزله‌ی نوعی شـفا بود برای‬ ‫درد‌هـای لبنانی‌هـا‪ .‬به قول روزنامه‌ی «اکسـپرس»‪،‬‬ ‫آشـتی ملـی و یاد‬ ‫«ایـن کنسـرت‪ ،‬آرزوی صلـح و‬ ‫ِ‬ ‫سـال‌های زریـن لبنـان دیریـن (پیـش از جنگ‬ ‫داخلـی) را در قلـوب ‪ ۵۰‬هزار نفر تماشـاچی‬ ‫مشـتاقِ حاضـر و ‪ ۲۰۰‬هـزار جان‌باختـه‌ی‬ ‫جنـگ» زنده کـرد‪ .‬برای بسـیاری از مردم‪،‬‬ ‫بازگشـت فیروز به معنی بازگشت لبنان‬ ‫آشـنای گذشته بود‪.‬‬ ‫بـرای درک ایـن که چگونـه فیروز به‬ ‫نماد لبنان تبدیل شـد‪ ،‬باید نگاهی‬ ‫عمیق بـه زندگی و فعالیت‌های‬ ‫او‪ ،‬بـه عنـوان بازتابـی از‬ ‫ملی‌گرایـی لبنانی‪ ،‬بیندازیم و‬ ‫به‌ویـژه‪ ،‬در نظـر آوریـم که‬ ‫چطـور او‪ ،‬این حس را در‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪36‬‬

‫ترانه‌ی «برای لبنان» نمایان کرده است‪ .‬فیروز که در سال‬ ‫‪ ،۱۹۳۵‬در جبل االرض‪ ،‬در یک خانواده‌ی مسیحی مارونی‬ ‫ادیویی محلی و نیز‬ ‫بـه دنیا آمده بـود‪ ،‬در ایسـتگاه‌های ر ِ‬ ‫در کنسـرت‌های مدرسـه‌ای آغـاز به خوانـدن کرد‪.‬‬ ‫چنـدی نپاییـد کـه بعـد از اجرایی موفـق در جشـنواره‌ی‬ ‫بعلبـک (‪ )Ba‘albek‬در سـال ‪ ،۱۹۵۷‬جایـی کـه نقش‌های‬ ‫سـنتی روسـتایی لبنانی را ارائه داد‪ ،‬به‬ ‫گوناگونی از زندگی‬ ‫ِ‬ ‫عنـوان شـخصیتی ملی شـهرت یافت‪ .‬صـدای او و حضور‬ ‫درخشـانش‪ ،‬بـه سـلطه‌ی هنرمنـدان مصـری‪ ،‬از جملـه‬ ‫ام‌کلثـوم در دنیـای موسـیقی عربی پایـان داد‪.‬‬ ‫موسـیقی‌های فیروز نه تنها به طور چشـمگیری کوتاه‌تر‬ ‫از ترانه‌هـای معاصـر مصـری هسـتند (کـه معمـوالً ‪۲۰‬‬ ‫دقیقـه به طول می‌انجامند) بلکه به مسـائلی می‌پردازند‬ ‫سـنتی عشـق و تمنـای مصـری فراتـر‬ ‫کـه از موضوعـات‬ ‫ِ‬ ‫مـی‌رود‪ .‬البته بعضی از مشـهورترین ترانه‌های فیروز هم‬ ‫سرشـار از ایـن عشـق و تمناسـت و تعـدادی از آن‌ها هم‬ ‫فرهنـگ عامیانـه‌ی عربـی را در قالب موسـیقی بازنمایی‬ ‫می‌کنـد و بـه سـتایش اندیشـه‌ی وطن در دنیـای عرب و‪،‬‬ ‫به‌ویـژه‪ ،‬لبنـان می‌پـردازد‪ .‬به این طریـق‪ ،‬او جوامع عربی‬ ‫را نـه تنهـا در تمـام جهان بلکـه در تبعیـد و پراکندگی به‬ ‫یکدیگـر پیونـد داد و به «نحوه‌ی نگـرش اعراب به خود و‬ ‫تاریخشـان» شـکلی جدید بخشید‪.‬‬

‫فیروز و قصه‌گویی‬

‫شـیوه‌های گوناگـون داستان‌سـرایی فیـروز کـه با شـرایط‬ ‫اجتماعی‪-‬سیاسـی محلـی و منطقـه‌ای هماهنـگ بـود‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫دلیـل اصلـی محبوبیت موسـیقی او در دنیای عـرب بود؛‬ ‫دنیایـی کـه همچنـان از زخم‌هـای اسـتعمار و پیدایـش‬ ‫کشـور اسـرائیل رنج می‌بـرد‪ .‬بعد از ترانه‌هـای «راجعون»‬ ‫و «زهرات المدائن» در باره‌ی فلسطین‪ ،‬فیروز به قهرمان‬ ‫کل دنیـای عـرب تبدیل شـد‪.‬‬ ‫بـه ایـن ترتیـب‪ ،‬ترانه‌هـای او فراخوانـی وحدت‌بخـش‬ ‫شـد بـرای ملی‌گرایـی فلسـطینی‪ .‬در ایـن برهـه از تاریخ‪،‬‬ ‫ملی‌گرایـی لبنانـی بـه ملی‌گرایـی منطقـه‌ای عربـی گـره‬ ‫خـورده بـود؛ رابطـه‌ی نزدیکـی کـه ترانه‌هـای فیـروز بـه‬ ‫خوبـی آن را منعکـس می‌کـرد‪ .‬شـرط لبنانی‌بـودن احـراز‬ ‫هویتی یگانه در حوزه‌ی وسیع‌تر دنیای عرب بود؛ دنیایی‬ ‫کـه فراینـد تجزیـه را از ناحیـه‌ی قدرت‌هـای اسـتعمارگر‬ ‫تجربـه کـرده بود‪.‬‬ ‫در سـال‌های آغازیـن دهه‌ی هفتاد‪ ،‬ناسیونالیسـم لبنانی‬ ‫رو به تغییر نهاد و انباشت فلج‌کننده‌ی خشونت فرقه‌ای‬ ‫را در کشور رواج داد‪ .‬در سال ‪ ۱۹۷۵‬زادگاه فیروز‪ ،‬بیروت‪،‬‬


‫کودکان هر روزه در خیابان‌های شهر حضور دارند‪،‬‬ ‫ولی ارتباط آنها با جامعه بسیار کم است‪،‬‬ ‫انگار کسی آنها را نمی بیند‪.‬‬

‫اجتماعی (و به خصوص سازمان بهزیستی) متولی بررسی‬ ‫ایـن وضعیـت و اقدامات فوری برای رسـیدگی به شـرایط‬ ‫ایـن کـودکان اسـت‪ .‬متاسـفانه وقتـی در زمان درسـت به‬ ‫آسـیب‌های اجتماعی رسیدگی نمی‌شود و زیرساخت‌های‬ ‫الزم تعبیه نمی‌شـود‪ ،‬کار در شـرایط بحران بسـیار سخت‌‬ ‫می‌گـردد‪ .‬مسـئله زباله‌گـردی کـودکان‪ ،‬مسـئله امـروز و‬ ‫دیـروز نیسـت و سـازمان‌های مردم‌نهـاد تاکنـون بارها در‬ ‫مورد این فاجعه هشـدار داده‌انـد‪ .‬این درد‪ ،‬نیاز به درمان‬ ‫دارد؛ نه تسکین!‬ ‫جندقـی گفت‪ :‬در شـرایط کنونی و شـیوع ویـروس کرونا‬

‫در ایـران‪ ،‬انجمن حمایت از حقوق کودکان هشـدار خود‬ ‫را دربـاره وضعیـت سلامت و حیـات کـودکان زباله‌گـرد‬ ‫بـه باالتریـن حـد خـود اعلام مـی‌دارد‪ .‬حـاال کـه کار بـه‬ ‫بحـران کشـیده و جان ایـن کودکان در خطر اسـت‪ ،‬دیگر‬ ‫نمی‌تـوان بـه سـادگی آن را حـل نمـود‪ .‬در شـرایط بحران‬ ‫فعلـی بایـد بـه مـرگ و زندگی این کـودکان فکر کـرد و با‬ ‫توقـف فـوری زباله‌گردی و مشـارکت ارگان‌های مختلف‪،‬‬ ‫اقدام به اسـکان کودکان زباله‌گرد در شـرایط سالم و ارائه‌‬ ‫بسـته‌های حمایتی بـه این کـودکان نمود‪.‬‬ ‫از‪ :‬ایلنا‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪35‬‬


‫کودکانی که در جوار زباله‌ها زندگی می‌کنند‬ ‫با کرونا چگونه کنار می‌آیند؟!‬ ‫مینـا جندقـی (فعـال حقوق کـودکان) می‌گویـد‪ :‬حاال که‬ ‫کار به بحران کشـیده و جان این کودکان در خطر اسـت‪،‬‬ ‫دیگـر نمی‌تـوان بـه سـادگی آن را حـل نمـود‪ .‬در شـرایط‬ ‫بحـران فعلـی بایـد بـه مـرگ و زندگـی ایـن کـودکان فکر‬ ‫کـرد و بـا توقف فـوری زباله‌گردی و مشـارکت ارگان‌های‬ ‫مختلـف‪ ،‬اقدام به اسـکان کودکان‬ ‫زباله‌گـرد در شـرایط سـالم و ارائه‌‬ ‫بسـته‌های حمایتی به این کودکان‬ ‫نمود‪.‬‬ ‫مینـا جندقی (عضو هیئـت مدیره‬ ‫انجمن حمایت از حقوق کودکان)‬ ‫در گفتگـو با خبرنگار ایلنـا‪ ،‬درباره‬ ‫وی افـزود‪ :‬از طرفـی ایـن کـودکان‬ ‫اقدامات پیشگیری از ابتال به کرونا‬ ‫باتوجـه بـه نـوع تغذیـه‪ ،‬اسـتراحت‬ ‫بـرای کـودکان کاری کـه در مترو و‬ ‫ناکافـی و مواجهـه یا انواع اسـترس‌ها‬ ‫خیابان‌هـا دستفروشـی می‌کننـد‪،‬‬ ‫و فشـارهای روانـی در مقابل بیماری‬ ‫اظهـار داشـت‪ :‬متاسـفانه هنـوز‬ ‫آسـیب‌پذیرتر هسـتند‪ .‬ایـن کـودکان‬ ‫اقـدام خـاص و مشـخصی بـرای‬ ‫در صـورت ابتلا بـه بیمـاری نیـز‪ ،‬بـه‬ ‫کـودکان فروشـنده در خیابان‌ها و‬ ‫دلیـل هزینه‌هـای سـنگین درمانـی و‬ ‫متروهـا صـورت نگرفته اسـت‪.‬‬ ‫مشکالت پذیرش کودکان بدون اوراق‬ ‫او ادامـه داد‪ :‬در مـورد کاهـش یـا‬ ‫هویتـی امـکان مراجعـه بـه مراکـز‬ ‫عـدم کاهـش جمعیـت ایـن گروه‬ ‫درمانـی ندارنـد‪.‬‬ ‫بعـد از شـیوع کرونـا در متـرو و‬ ‫وی بـا اشـاره بـه اینکـه ایـن کـودکان‬ ‫خیابـان آمـار مشـخصی وجـود‬ ‫هـر روزه در خیابان‌هـای شـهر‬ ‫نـدارد‪ ،‬امـا اکثـر ایـن کـودکان و‬ ‫حضـور دارنـد‪ ،‬ولـی ارتبـاط آنهـا بـا‬ ‫خانواده‌هایشـان بـه درآمد حاصل‬ ‫جامعه بسـیار کم اسـت‪ ،‬خاطرنشـان‬ ‫از‬ ‫حاصل‬ ‫درآمد‬ ‫به‬ ‫‌هایشان‬ ‫ه‬ ‫خانواد‬ ‫و‬ ‫کودکان‬ ‫این‬ ‫اکثر‬ ‫از دستفروشـی‪ ،‬نیـاز مبـرم دارنـد‬ ‫کـرد‪ :‬انگار کسـی آنهـا را نمی بینـد‪ .‬این‬ ‫بنابرایـن نمی‌تواننـد بـدون دریافـت‬ ‫روزهـا و بـا شـیوع کرونا نیـز این فاصله‬ ‫دریافت‬ ‫بدون‬ ‫‌توانند‬ ‫ی‬ ‫نم‬ ‫و‬ ‫دارند‬ ‫مبرم‬ ‫نیاز‬ ‫دستفروشی‪،‬‬ ‫هیچگونـه «بسـته حمایتـی» و یـا‬ ‫بیشـتر شـده اسـت‪ .‬عـدم آمـوزش و‬ ‫«اقدامـات مددکارانه» از کار کردن در‬ ‫آگاهی‌بخشـی دربـاره ویـروس کرونا نیز‬ ‫کار‬ ‫از‬ ‫مددکارانه»‬ ‫«اقدامات‬ ‫یا‬ ‫و‬ ‫حمایتی»‬ ‫«بسته‬ ‫هیچگونه‬ ‫خیابـان خـودداری کننـد‪.‬‬ ‫جـان ایـن کـودکان را بیـش از پیـش در‬ ‫معـرض خطـر قـرار داده اسـت و ً‬ ‫وی بـا اشـاره بـه وضعیـت کـودکان‬ ‫اصلا‬ ‫کردن در خیابان خودداری کنند‬ ‫زباله‌گـرد بعـد از شـیوع کرونـا بیـان‬ ‫چقدر امکان رعایت اصول بهداشـتی در‬ ‫کـرد‪ :‬معمـوال در شـرایط بحران‌هـای‬ ‫محـل اسـکانی بـا تراکـم بـاال و در میان‬ ‫این‌چنینـی‪ ،‬اقدامـات از طـرف دو‬ ‫زباله ها و بدون دسترسـی به آب سـالم‬ ‫گـروه انجـام می‌شـود؛ یکـی مسـئوالن کشـور و دیگـری زباله‌گـردی باعـث شـده اسـت که این کـودکان ناچـاراً به وجـود دارد؟‬ ‫سـازمان‌های مـردم نهـاد و گروه‌هـای مردمـی‪ .‬در مـورد زندگـی و کار در ایـن محیـط پـر خطـر ادامـه بدهند‪.‬‬ ‫لزوم اسکان کودکان زباله‌گرد در شرایط سالم‬ ‫بحـران کرونـا و کودکان زباله‌گـرد‪ ،‬سـازمان‌های مردم‌نهاد‬ ‫ایـن فعال حقوق کودکان در مورد اقدامات صورت گرفته‬ ‫و گروه‌هـای مردمـی اقداماتـی در خیابان‌هـا و گودهـای کودکانی که دربرابر بیماری آسیب‌پذیرند‬ ‫تفکیـک زبالـه‪ ،‬انجـام داده‌انـد‪ .‬اکثـر این اقدامات شـامل جندقـی درباره شـرایط زیسـت کـودکان کار تصریح کرد‪ :‬بـرای کـودکان کارتن‌خواب و بی‌خانمان گفت‪ :‬متاسـفانه‬ ‫«توزیع اقالم بهداشـتی» و «آموزش زباله‌گردان» می‌شـود در شـرایطی کـه همـه سـازمان‌های مربوطـه تاکیـد بـر در مـورد کـودکان بی‌خانمـان نیـز‪ ،‬هنوز اقدام مشـخصی‬ ‫امـا متاسـفانه هنـوز هیچگونـه اقـدام رسـمی در مـورد مانـدن در خانـه‪ ،‬شسـتن و ضدعفونـی مکرر دسـت‌ها و صورت نگرفته است‪ .‬به‌طور کل وزارت تعاون‪ ،‬کار و رفاه‬ ‫کودکان زباله‌گرد و وضعیت آنها در این شـرایط خطرناک‬ ‫انجام نشـده اسـت‪.‬‬ ‫ایـن فعال حقـوق کودکان ادامـه داد‪ :‬عدم دسترسـی این‬ ‫کـودکان بـه آمـوزش و بـه رسـانه‌های جمعـی‪ ،‬ارتباطـات‬ ‫محـدود و همچنیـن نیـاز مبرم‌شـان بـه درآمـد حاصـل از‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪34‬‬

‫همچنین تغذیه مناسـب دارند؛ این کودکان بدون ماسک‬ ‫و دسـتکش در خیابان‌هـای شـهر در تردد هسـتند‪ ،‬درون‬ ‫سـطل‌های زبالـه کـه ایـن روزهـا پـر از زباله‌هـای آلـوده‬ ‫اسـت؛ جسـتجو می‌کنند‪ ،‬تغذیه نامناسـبی دارند و محل‬ ‫اسکانشـان نیـز در جوار زباله‌ها اسـت‪ .‬محلـی که عمدتاً‬ ‫در آن حتـی امکانـات اولیـه زندگی از‬ ‫قبیل امکانات گرمایشـی و آب سـالم‬ ‫وجـود نـدارد‪ ،‬چـه برسـد بـه امـکان‬ ‫اسـتحمام و شسـت و شـوی مداوم و‬ ‫ضدعفونـی کردن سـطوح‪.‬‬


33

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


32

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


‫نرخ تورم ماهیانه شهریور ‪ ۹۹‬در گروه‌های‬ ‫عمده «خوراکی‌ها‪ ،‬آشامیدنی‌ها و دخانیات» و‬ ‫«کاال‌های غیرخوراکی و خدمات» به ترتیب‬ ‫‪۳‬درصد و ‪ ٣.٩‬درصد بوده است‬ ‫گوشـت قرمـز مصـرف می‌کننـد‪ ۴۰.۲ .‬درصـد گفته‌اند در‬ ‫هفتـه چنـد روز و ‪ ۳۲.۸‬درصـد در مـاه چنـد روز گوشـت‬ ‫قرمـز مصـرف می‌کننـد‪ .‬شـایان ذکـر اسـت ‪ ۱۴.۴‬درصـد‬ ‫خانوار‌هـا در سـال گذشـته چندبـار گوشـت قرمز مصرف‬ ‫کرده‌انـد‪ .‬درخصـوص میـزان مصـرف گوشـت مـرغ در‬ ‫خانوار‌هـای ایرانی طبق نتایج نظرسـنجی می‌توان گفت‪:‬‬ ‫‪ ۴.۴‬درصـد خانوار‌هـا هـر روز‪ ۶۲ ،‬درصـد چنـد روز در‬ ‫هفته و ‪ ۲۸.۴‬درصد چند روز در ماه گوشت مرغ مصرف‬ ‫می‌کننـد‪ ۳.۷ .‬درصـد خانوار‌ها طی سـال گذشـته چندبار‬ ‫گوشـت مرغ مصـرف کرده‌انـد و ‪ ۱.۳‬درصد گفته‌اند اص ًال‬ ‫گوشـت مرغ مصـرف نمی‌کنند‪.‬‬

‫درسـت در زمانـی کـه دولـت بـا کسـری سـنگین بودجـه‬ ‫دسـت و پنجـه نرم می‌کنـد و تخمین می‌زنند که امسـال‬ ‫چیـزی نزدیـک بـه نصـف بودجـه کشـور تامیـن نشـود‪.‬‬ ‫دولـت که این روز‌ها گرفتار تحریم سـنگین و هزینه‌های‬ ‫گزاف شـیوع کروناست‪ ،‬ناچار است برای مواد غذایی هم‬ ‫یارانـه بدهد‪.‬‬ ‫جبـار کوچکی‌نـژاد‪ ،‬عضـو کمیسـیون برنامـه و بودجـه‬ ‫مجلـس دربـاره این موضـوع به فارس توضیح داده اسـت‬ ‫کـه در ایـن طـرح کـه تدویـن آن نهایـی شـده ‪۴۰‬میلیون‬ ‫ایرانـی یارانـه کاالیی ‪ ۶۰‬هزار تومانـی و ‪۲۰‬میلیون ایرانی‬ ‫یارانه ‪۱۲۰‬هزارتومانی به‌صورت ماهانه دریافت می‌کنند‪.‬‬

‫گوشـت ماهـی یکـی دیگـر از منابـع پروتئینی اسـت که‬ ‫میـزان مصـرف آن در بیـن خانوار‌های ایرانی مورد سـوال‬ ‫قـرار گرفتـه اسـت‪ ۰.۶ .‬درصد مصاحبه‌شـوندگان گفته‌اند‬ ‫در یـک سـال گذشـته در خانواده‌شـان هـر روز ماهـی‬ ‫مصرف شـده اسـت‪ ۱۱.۴ .‬درصد چند روز در هفته‪۳۰.۲ ،‬‬ ‫درصـد چنـد روز در مـاه و ‪ ۳۳‬درصـد چنـد روز در سـال‬ ‫گذشـته ماهی مصـرف کرده‌اند‪ ۲۴.۶ .‬درصد پاسـخگویان‬ ‫گفته‌انـد ً‬ ‫اصلا در خانواده‌شـان ماهی مصـرف نمی‌کنند‪.‬‬ ‫گرانـی‪ ،‬رژیـم غذایـی مردم ایـران را تغییر داده اسـت‪ .‬به‬ ‫گونـه‌ای کـه نه‌تن‌هـا سـرانه مصـرف غذا‌هـای آکنـده از‬ ‫کربوهیدرات و قند مانند برنج‪ ،‬نان و شـکر در ایران چند‬ ‫برابـر میانگیـن جهانـی شـده که میـزان مصرف گوشـت‪،‬‬ ‫ماهـی و لبنیات حتی تـا نصف و کمتر از نصف میانگین‬ ‫مردم جهان رسـیده اسـت‪.‬‬

‫بـه گفتـه کوچکی‌نژاد ایـن طرح در صحـن علنی مجلس‬ ‫تصویب شـده و دولت موظف اسـت که حـدود ‪ ۳۱‬هزار‬ ‫میلیارد تومان از منابع بودجه ‪ ۹۹‬را به آن اختصاص دهد‬ ‫تـا کارت‌هـای اعتبـاری خریـد غـذا از مهـر مـاه در اختیار‬ ‫خانواده‌هـای ایرانی قـرار بگیرد‪.‬‬ ‫او توضیـح داده اسـت کـه هـر ‪ ۳‬یـا ‪ ۴‬مـاه ایـن کارت‌هـا‬ ‫شـارژ می‌شـود و منابـع نقـدی آن قابل برداشـت نیسـت‬ ‫و خانواده‌هـا تنهـا می‌تواننـد با اعتبار ایـن کارت کاال‌های‬ ‫اساسـی شـامل برنـج‪ ،‬روغـن‪ ،‬شـکر‪ ،‬چـای و ‪ ...‬بخرنـد‪.‬‬ ‫کوچکی‌نـژاد همچنیـن گفتـه اسـت کـه خانواده‌هـای‬ ‫تحت‌پوشـش نهاد‌هـای حمایتـی ماننـد کمیتـه امـداد و‬ ‫بهزیسـتی دو برابـر سـایر افـراد از ایـن یارانـه برخـوردار‬ ‫می‌شـوند و بـه ازای هـر نفـر ‪ ۱۲۰‬هـزار تومـان دریافـت‬ ‫می‌کننـد‪.‬‬

‫کارت اعتباری غذا برای ایرانی‌ها‬

‫حاال‪ ،‬اما با این شـرایط مشـخص نیست که اقتصاد کشور‬ ‫در گردنه دشـوار سـال ‪ ۹۹‬دچار چه سرانجامی می‌شود؟‬ ‫روزنامه توسعه ایرانی‬

‫حـاال مجلـس طرح پرداخت یارانه غـذا به ‪ ۶۰‬میلیون نفر‬ ‫ایرانـی را در دسـتور کار خـود قـرار داده اسـت‪ .‬آن هـم‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪31‬‬


‫گرانیِ افسارگسیخته‬ ‫رژیم غذایی مردم را تغییر داد‬

‫گرانـی خبرسـاز مـواد غذایـی گرفتـاری دیگـری بـه انبوه‬ ‫مشـکالت مـردم و البتـه دولـت اضافه کـرده اسـت‪ .‬تورم‬ ‫سـاالنه خوراکی‌ها در ایران که گاهی تا سـه رقم می‌رسـد‪،‬‬ ‫این روز‌ها با سـرعت سرسـام‌آوری در حال رشـد اسـت و‬ ‫البته حسـن روحانی‪ ،‬رئیس‌جمهوری هم ظاهرا خبر دارد‬ ‫کـه مـردم این روز‌ها زیر فشـار گرانی هسـتند‪.‬‬ ‫او در نشسـت اخیـر هیـات دولت بـه صراحت گفت که‬ ‫«مـردم روز‌هـای سـختی را می‌گذراننـد و اعتراف می‌کنم‬ ‫قیمـت مـواد غذایـی در بـازار غیرمنصفانه اسـت و نباید‬ ‫بگذاریم مردم زیر بار فشار باشند‪ ،».‬اما این سخنان تاثیر‬ ‫چندانی بر بازار مواد غذایی نداشـته اسـت و قیمت‌ها به‬ ‫سـرعت و حتی روز بـه روز تغییر می‌کنند‪.‬‬ ‫اتحادیه‌هـای صنفی می‌گویند کـه دالر ‪ ۲۹‬هزار تومانی و‬ ‫اختلال در واردات به افزایش قیمت غذا دامن زده اسـت‬ ‫و دولـت تلاش می‌کنـد بـه صـورت دسـتوری قیمت‌هـا‬ ‫را کنتـرل کنـد‪ ،‬امـا بـازار قاعـده خـاص خـود را دارد و از‬ ‫قیمت‌های فرمایشـی نافرمانی می‌کند‪ .‬از آن سـو مجلس‬ ‫طـرح پرداخـت یارانه ‪ ۶۰‬هزار تومانـی خرید مواد غذایی‬ ‫را تصویـب کـرده اسـت و دولـت را در کـوران مشـکالت‬ ‫و کسـری سـنگین بودجه ناچار کـرده تا ‪ ۳۱‬هـزار میلیارد‬ ‫تومـان برای ایـن طرح اختصـاص دهد‪.‬‬

‫اخبـار رسـانه‌ها بوده‌انـد‪ .‬از سـهمیهبندی کـره و گرانـی‬ ‫عجیب تخم مرغ و مرغ و برنج گرفته تا خیارشور و قارچ‬ ‫کـه بحث‌هـای داغی در فضای مجازی بـه راه انداخته‌اند‪.‬‬ ‫ایـن روز‌هـا البتـه گزارش‌های آمـاری افزایـش قیمت مواد‬ ‫غذایـی در بازه‌هـای زمانـی هفتگـی و یکسـاله کمتـر در‬ ‫رسـانه‌ها به چشـم می‌خـورد و آخرین گـزارش مربوط به‬ ‫درصـد تغییـرات ماهانـه قیمت مـواد غذایی در شـهریور‬ ‫اسـت کـه مرکـز آمار ایران منتشـر کرده اسـت‪.‬‬ ‫براسـاس ایـن گـزارش نـرخ تـورم ماهیانـه شـهریور ‪ ۹۹‬در‬ ‫گروه‌هـای عمـده «خوراکی‌ها‪ ،‬آشـامیدنی‌ها و دخانیات»‬ ‫و «کاال‌هـای غیرخوراکی و خدمـات» به ترتیب ‪۳‬درصد و‬ ‫‪ ٣.٩‬درصـد بوده اسـت‪.‬‬ ‫ماه گذشته در بین اقالم خوراکی بیشترین افزایش قیمت‬ ‫مربـوط بـه شـیر‪ ،‬پنیـر و تخـم مرغ اسـت که نسـبت به‬ ‫مردادمـاه ‪ ۶.۸‬درصـد رشـد بهـا داشـتند‪ .‬همچنین قیمت‬ ‫ماهی‌هـا و صـدف‌داران نیـز در ایـن دوره ‪ ۶.۶‬درصـد و‬ ‫چـای‪ ،‬قهـوه‪ ،‬کاکائـو‪ ،‬نوشـابه و آبمیـوه هـم ‪ ۵.۱‬درصـد‬ ‫افزایـش نـرخ را تجربـه کردند‪.‬‬ ‫در شـهریورماه میـوه و خشـکبار بـا ‪ ۰.۸‬درصد و گوشـت‬ ‫قرمـز و ماکیان با یک درصد رشـد‪ ،‬نسـبت بـه دیگر اقالم‬ ‫خوراکـی کمترین رشـد قیمت را داشـتند‪.‬‬

‫سرکشی گرانی در بازار مواد غذایی‬

‫تاثیر گرانی بر رژیم غذایی ایرانی‌ها‬

‫مـواد غذایـی در روز‌هـای گذشـته صدرنشـین خروجـی‬

‫البتـه این درصد‌ها به تنهایی گویای فشـار گرانی در بازار‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪30‬‬

‫مواد غذایی ایران نیستند و گزارش‌های ساالنه از تغییرات‬ ‫قیمـت مـواد غذایـی در ایـران اغلـب باالتـر از نـرخ تورم‬ ‫بـوده‪ ،‬بـه طـوری کـه حتی گاهی تورم سـه رقمـی در این‬ ‫زمینه گزارش شـده اسـت‪.‬‬ ‫در ایـن میـان گرانـی رژیـم غذایـی مـردم ایـران را تغییـر‬ ‫داده اسـت‪ ،‬به گونه‌ای که نه تنها سـرانه مصرف غذا‌های‬ ‫آکنـده از کربوهیـدرات و قند مانند برنج‪ ،‬نان و شـکر در‬ ‫ایـران چند برابر میانگین جهانی اسـت کـه میزان مصرف‬ ‫گوشـت‪ ،‬ماهـی و لبنیات حتی تا نصـف و کمتر از نصف‬ ‫میانگیـن مردم جهان می‌رسـد‪.‬‬ ‫از آن سـمت مـرغ کـه ارزان‌تـر از گوشـت قرمـز و ماهی‬ ‫اسـت‪ ،‬جایگزیـن ایـن دو نـوع مـاده غذایـی شـده اسـت‬ ‫و حـاال بـا افزایـش قیمت غذا‌هـای جایگزیـن مانند مرغ‬ ‫و تخـم مـرغ و حبوبـات نگرانی بـرای سـوءتغذیه افراد و‬ ‫افزایـش هزینه‌هـای درمانـی باال گرفته اسـت‪.‬‬

‫‪ ۸.۲‬درصـد از خانواده‌هـای ایرانـی یکسـال گوشـت‬ ‫نخورده‌انـد‬ ‫در همیـن زمینـه جالـب اسـت کـه بدانید بر اسـاس یک‬ ‫نظرسنجی که مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا)‬ ‫در خصـوص سـبد غذایـی خانـوار ایرانـی انجـام داده‪،‬‬ ‫مشـخص شـده اسـت که ‪ ۸.۲‬درصد از خانوار‌های ایرانی‬ ‫در یـک سـال گذشـته گوشـت قرمـز مصـرف نکرده‌اند‪.‬‬ ‫در ایـن بیـن فقـط ‪ ۴.۳‬درصـد خانوار‌های ایرانـی هر روز‬


29

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


‫بقیه از صفحه ‪15‬‬ ‫اجـل به سـراغ سـاخت یک سـری فیلم کمـدی خانوادگی رفتیـد که بازیگر نقـش اول آن‬ ‫خودتـان بودید‪.‬‬ ‫ در ایـن بـاره بایـد بگویـم کـه ایـن اتفاق بعد از تاسـیس اسـتودیو «نقش جهـان» بود‪.‬‬‫اسـتودویی کـه در خیابـان جامـی بود و بعـد از انقالب آن را به باران فیلـم دادند‪ .‬من در‬ ‫این اسـتودیو پالتو زده بودم‪ .‬اسـتودیویی دوبله داشـتم و خالصه تمام کار‌های یک فیلم‬ ‫در آنجـا انجـام می‌شـد‪ .‬یادمـه آقایان شـرافت و مقبلی اداره اسـتودیو دوبلـه را بر عهده‬ ‫داشـتند و در کنـار کار‌هـای خودمـان دیگر فیلم‌هـا را هم دوبله می‌کردیم‪ .‬ما یک سـری‬ ‫فیلم داشـتیم‪ .‬سـالی یک فیلم طنز برای خانواده‌ها می‌سـاختیم‪ .‬شـعار ما همین بود‪.‬‬

‫وقتی صحبت از روزگار می‌شد‪،‬‬ ‫یک واژه مرحوم و زنده یاد جلوی‬ ‫نام هنرمندان سابق و بعضی از‬ ‫همدوره‌ای هایش‬ ‫جا می‌گرفت‬

‫با علی خادم عکاس هم رفاقت داشتید؟‬

‫ اسـتودیوی عکاسـی زنده یاد خام در میدان فردوسـی بود که گهگاه سری به او می‌زدم‪.‬‬‫یـک بـار کـه از خیابان می‌گذشـتم یکی با دیـدن من گفت ما فکر کردیم شـما مرده اید‪.‬‬ ‫گفتـم مطمئن باش تا حلوای تـو را نخورم نمی‌میرم‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫در ایام انقالب خانه نشین شدید؟‬

‫ همین طور است‪ .‬یک بار آمدم خانه دیدم عده‌ای بدون حکم و مجوز به داخل خانه‬‫ریختـه انـد و دارنـد خانـه را می‌گردنـد‪ .‬بـا آن‌ها درگیـر و بعد بی هوش شـدم‪ .‬آن‌ها هم‬ ‫جیبم را زده بودند‪ .‬آن زمان رهبر انقالب پیغام داده بودند که مزاحم هنرمندان نشوند‪.‬‬ ‫البته یک تعهد هم گرفتند که ما کار سـینمایی نکنیم‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫خاطـره خاصـی بـا هنرمنـدان قدیمی بـه یادتان‬ ‫مانده اسـت؟‬

‫‪ - ‬خاطـره کـه زیاد اسـت‪ .‬با پیروز خطیبـی‪ ،‬خارج از‬ ‫تهـران حوالـی شـهریار کار می‌کردیـم‪ .‬یک شـب که‬ ‫از کار بـر می‌گشـتم بـه خاطر نداشـتن چـراغ جلوی‬ ‫ماشین یک معلق با ماشین زدم که هیچی نشد و به‬ ‫راهم ادامه دادم‪ .‬البته بگویم جاده خاکی و پردست‬ ‫انـداز بـود‪ .‬برای هر فیلـم از بهترین کمدین‌ها مانند‬ ‫زنـده یـاد میری‪ ،‬یا اصغر سمسـارزاده دعـوت به کار‬ ‫می‌کردم‪.‬‬ ‫دوره کار بـا آن‌هـا خاطـرات خـودش را داشـت‪ .‬یـک‬ ‫بار هم مرحوم فریدون گله به اسـتودیو آمد و گفت‬ ‫یـک فیلـم نامـه دارم‪ .‬او یـک ورق سـفید را بـاز کرد‬ ‫و داسـتان را می‌خوانـد؛ بـی آنکـه چیـزی در کاغـذ‬ ‫نوشـته شـده باشـد‪ .‬درباره یـک سـری صحنه‌ها هم‬ ‫بایـد بگویـم در همین خانه خودم پالتـو زده و فیلم‬ ‫بـرداری می‌کردیم‪.‬‬

‫آن زمان فیلم‌های ایرانی در خارج هم اکران می‌شدند؟ امکانات الزم را داشتید؟‬

‫خیلـی ابتدایـی بـود‪ .‬یـک دوربین و یـک دکور بود مثل حاال نبود کـه برای هر چیز یک‬ ‫مسـئولی هسـت‪ .‬آن موقع‌ها با دوربین‌هایی فیلم می‌گرفتیم که سـروصدای خودش را‬ ‫داشـت و حاال جزو عتیقه‌ها شـده است‪.‬‬

‫دل تان برای سینما تنگ نشده است؟‬

‫ مگـر می‌شـود دلتنـگ نشـوم‪ .‬تمـام آن‬‫ایـام خاطره شـده‪ .‬بعضی از دوسـتان وقتی‬ ‫مـن را می‌بیننـد می‌گویند آقـای وحدت ما‬ ‫هنـوز تصور همان وحـدت فیلم‌های تان را‬ ‫از شـما داریم‪ .‬می‌گویم من پدر آن وحدت‬ ‫هستم‪.‬‬

‫درباره خانواده خود صحبت می‌کنید؟‬

‫با هنرمندان جدید رابطه‌ای دارید؟‬

‫کار‌هـا را دنبـال می‌کنـم‪ .‬می‌دانـم اصغـر فرهـادی‬ ‫بزرگتریـن افتخـار یعنـی اسـکار را بـرای سـینمای ما‬ ‫آورد‪ .‬کیومـرث پوراحمـد هـم از اصفهـان کارش را‬ ‫شـروع کـرده و کار‌هـای خوبـی دارد‪.‬‬

‫شما دو فیلم هم در خارج از کشور ساخته اید‪.‬‬

‫بلـه؛ دو فیلـم بـه نام‌های یک اصفهانی در نیویورک و یک اصفهانی در سـرزمین هیتلر‬ ‫کـه دومـی داسـتانش واقعـی بود‪ .‬داسـتان دربـاره دختری به نـام منیژه بود که بـا فرار از‬ ‫آلمـان بـه تهـران قصه اش را برای مجله‌ها گفت‪ .‬آن‌ها را به اسـم تحصیل در رشـته هتل‬ ‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫داری بـه آلمـان بـرده بودنـد‪ ،‬ولی ماجـرا چیز دیگری بـوده و آنجا از آن‌ها سوءاسـتفاده‬ ‫می‌شـده‪ .‬پس از افشـای ماجرا سـفارت ایران در آلمان به آن رسـیدگی کرد‪.‬‬

‫‪28‬‬

‫ زنـده یـاد علـی محمـد رجایی‪ ،‬بـه عنوان‬‫اسـتاد تئاتـر بـه اصفهـان آمـد‪ .‬مـن افتخار‬ ‫می‌کنم شاگردی ایشان را داشتم و بعد هم‬ ‫بـا دختـر ایشـان ازدواج کـردم‪ .‬خانم سـرور‬ ‫رجایـی کـه در اکثـر فیلم‌هـای دهـه پنجاه‬ ‫نقـش مـادر و مـادرزن من را بـازی می‌کرد‪،‬‬ ‫خواهرزنـم اسـت که بعـد از انقلاب مقیم‬ ‫انگلسـتان شـد‪ .‬خانـم رجایـی در فیلم‌های‬ ‫شـوهر کرایه‌ای نقـش مـادرم را دارد‪.‬‬ ‫پنـج فرزنـد دارم‪ .‬پسـر بزرگم دکتـرای زبان‬ ‫شناسـی دارد و پسـر کوچکـم مهنـدس راه‬ ‫و سـاختمان اسـت‪ .‬دو تـا از دخترهایم هم‬ ‫ازدواج کـرده انـد کـه شـوهر هـردوی آن‌ها‬ ‫دکتر اسـت‪ .‬یکی از بچه‌هـا هم با خودمان‬ ‫زندگـی می‌کند‪.‬‬ ‫***‬ ‫وحـدت پس از انقلاب دیگر فعالیت نکرد‬ ‫و تا پایان عمر در تهران زندگی کرد‪ .‬او در سـال ‪ ۱۳۹۷‬در جشـن بازیگر خانه تئاتر مورد‬ ‫تقدیر قرار گرفت‪.‬‬ ‫وی در تاریخ ‪ ۱۵‬مهرماه سال ‪ ۱۳۹۹‬در تهران درگذشت‪ .‬یادش گرامی‪.‬‬


‫تلویزیون برخالف اتومبیل که استفاده از آن در بدو ورود به ایران به‬ ‫طبقه ارشاف اختصاص داشت‪،‬خیلی زود جای خود را‬ ‫در بین قرش متوسط و حتی زیر متوسط‬ ‫که سال‌ها بود با رادیو انس داشتند پیدا کرد‬

‫پاسـال را برای ‪ ۵‬سـال از پرداخت مالیات معاف کرد و آن‬ ‫را ذیل قوانین و مقررات اداره کل انتشارات قرار داد‪ .‬پس‬ ‫از جانمایی محل قرارگیری نخسـتین فرسـتنده تلویزیونی‬ ‫ایـران بـر فـراز تپـه‌ای کـه بعد‌هـا با توجـه به نـام خیابان‬ ‫منتهـی بـه آن‪ ،‬به انتهای الوند مشـهور شـد‪ ،‬عاقبت عصر‬ ‫جمعه ‪ ۱۱‬مهر ‪ ۱۳۳۷‬خورشیدی‪ ،‬پس از چند هفته پخش‬ ‫آزمایشـی‪ ،‬تلویزیـون ایـران با نطـق اختصاصی محمدرضا‬

‫پهلوی رسـماً افتتاح شد‪.‬‬ ‫‪ ‬برنامه‌هـای نخسـتین روز بـا پخـش‬ ‫تصاویـری از سـفر شـاه به ژاپـن‪ ،‬قرائت‬ ‫پیـام منوچهـر اقبال نخسـت وزیر وقت‬ ‫و امیرقاسـم اشـراقی وزیـر پسـت و‬ ‫تلگـراف و تلفـن‪ ،‬همچنین صحبت‌های‬ ‫حبیب‌اللـه ثابـت پاسـال و پسـرش ایرج‬ ‫ادامه یافت و نهایتاً با پخش چند برنامه‬ ‫نمایشـی و موسـیقایی به پایان رسـید‪ .‬تلویزیون ایران کار‬ ‫خـود را از ایـن تاریـخ بـا پخـش ‪ ۴‬سـاعت برنامـه در روز‬ ‫– از ‪ ۶‬بعدازظهـر تـا ‪ ۱۰‬شـب ‪ -‬شـامل اخبـار‪ ،‬فیلم‌هـای‬ ‫سـینمایی‪ ،‬مسـتند‪ ،‬سـریال‌های تلویزیونـی‪ ،‬برنامه‌هـای‬ ‫مخصـوص کـودکان‪ ،‬برنامه‌هـای علمـی و همچنیـن‬ ‫آگهی‌هـای بازرگانـی و تبلیغاتـی آغاز کـرد و مدیریت آن‬ ‫تا سـال ‪ -۱۳۴۸‬همزمان با تأسـیس سازمان تلویزیون ملی‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪27‬‬

‫ایران ‪ -‬که به اشـاره شـاه به دولت واگذار شـد‪ ،‬در اختیار‬ ‫ثابـت پاسـال باقـی ماند‪.‬‬ ‫تلویزیون برخالف اتومبیل که استفاده از آن در بدو ورود‬ ‫بـه ایـران بـه طبقه اشـراف اختصاص داشـت‪ ،‬خیلـی زود‬ ‫جـای خـود را در بین قشـر متوسـط و حتی زیر متوسـط‬ ‫که سـال‌ها بود با رادیو انس داشـتند پیدا کرد و جز آبجی‬ ‫همدم‌ها که تا لحظه آخر لحظه‌ای از دشمنی با آن غافل‬ ‫نشـدند‪ ،‬باقی مردم تا حد امکان در خلسـه‌اش فرو رفتند‪،‬‬ ‫چـه آنکه هیچ‌چیز دیگری نمی‌توانسـت مثل این وسـیله‬ ‫تجربـه‌ای‪ ،‬چون همراهی با نیل آرمسـترانگ هنگام فرود‬ ‫روی مـاه و دنبـال کـردن رقـص پـای جادویـی محمدعلی‬ ‫کلـی روی رینـگ بوکـس را درحالی‌کـه بـا زیرپـوش بـه‬ ‫بالشـی لم داده‌انـد به آن‌ها ارزانـی دارد‪.‬‬ ‫روزنامه همشهری‬


‫‪۱۱‬مهر‬ ‫روزی که تلویزیون به ایران آمد‬ ‫علی اناری‬ ‫آبجـی همـدم النـه شـیطانش می‌خوانـد حفـظ کردنـد‪ .‬بـه سـنگ خورد چـه آنکه راه‌انـدازی ایسـتگاه تلویزیونی‬ ‫نخسـتین تالش‌ها بـرای باز کـردن پای تلویزیـون به خانه هزینـه‌ای سـنگین و داشـتن ارتباطـات خـاص را طلـب‬ ‫«ما یک آشـنا داشـتیم که خیلی مؤمن بـود‪ .‬روزی روضه ایرانی‌ها از اواسـط دهه ‪ ۳۰‬خورشـیدی آغاز شد و این در می‌کـرد و کازرونـی که حتی نمی‌توانسـت انتظـار جواب‬ ‫در منـزل مـا برقـرار بـود‪ .‬قبل‌تـر مـادرم گفته بـود‪ ،‬چون حالی بود که در آن تاریخ سه دهه از آشنایی جهان غرب سلام از نگهبان‌های کاخ مرمر داشـته باشـد‪ ،‬طبعاً گزینه‬ ‫آبجـی همـدم هـم می‌خواهـد بـرای روضـه بیایـد‪ ،‬روی ـ یـا به‌عبـارت بهتـر آمریـکا و اروپـا ـ بـا پدیـده تلویزیون قابـل اعتنایـی بـرای در دسـت گرفتـن رهبری ایـن اتفاق‬ ‫تلویزیون را بپوشانید که آن را نبیند وگرنه داخل نمی‌آید‪ .‬می‌گذشـت‪ .‬در ایـن ایـام کـه بـا اواخـر دهـه ‪ ۵۰‬میلادی بـزرگ نبـود‪ .‬امـا هرچـه را کـه او فاقـد آن بـود‪ ،‬صاحـب‬ ‫باالخـره روی تلویزیـون را بـا چادرشـب و پتو پوشـاندیم‪ .‬مقارن اسـت مشـکل فرسـتنده و گیرنده‌هایی که بتوانند کارخانه پپسـی‌کوال در ایران و کسـی که شایع بود ثروتش‬ ‫زنـگ در خانـه بـه صدا درآمـد و آبجی همـدم وارد منزل برنامه‌هـای تولیـدی را بـه صـورت رنگـی پیـش چشـمان معـادل ‪ ۱۰‬درصـد همه چیز در ایران اسـت‪ ،‬تمام و کمال‬ ‫شـد‪ .‬پـس از سلام و احوالپرسـی یک‌مرتبـه رنگـش پریـد مخاطبان بیاورند‪ ،‬به عنوان مهم‌ترین چالش تکنولوژیکی در اختیار داشـت‪.‬‬ ‫و گفـت می‌خواهـم بـروم‪ .‬مـادرم‬ ‫‪ ‬حبیب‌اللـه ثابـت‪ ،‬معـروف بـه‬ ‫دلیلش را پرسید‪ .‬‬ ‫ثابـت پاسـال (برگرفتـه از ترکیـب‬ ‫او با دسـت به گوشـه اتاق و جایی‬ ‫نخستین تالش‌ها برای باز کردن پای تلویزیون به نام شـرکت‌های تجـاری «ثابـت» در‬ ‫کـه تلویزیـون آنجـا قـرار داشـت‬ ‫آمریـکا و «پاسـال» در ایران) بازرگان‬ ‫این‬ ‫و‬ ‫شد‬ ‫آغاز‬ ‫خورشیدی‬ ‫‪۳۰‬‬ ‫دهه‬ ‫اواسط‬ ‫از‬ ‫‌ها‬ ‫ی‬ ‫ایران‬ ‫خانه‬ ‫اشـاره کرد و گفت تا وقتی این النه‬ ‫شـهیر و از اعضـای محفـل بهائیـان‬ ‫شـیطان اینجاسـت من پایم را خانه‬ ‫ایـران در دوران پهلـوی کـه خـوب‬ ‫غرب‬ ‫جهان‬ ‫آشنایی‬ ‫از‬ ‫دهه‬ ‫سه‬ ‫که‬ ‫بود‬ ‫حالی‬ ‫در‬ ‫شـما نمی‌گذارم‪ .‬مـادرم گفت‪ ،‬ولی‬ ‫می‌دانسـت بـرای فـروش یـک کاال‪،‬‬ ‫مـا روی آن را انداخته‌ایـم‪ .‬آبجـی‬ ‫نوع عرضه حتی از کیفیت آن جنس‬ ‫‌گذشت‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫تلویزیون‬ ‫پدیده‬ ‫با‬ ‫همـدم در جـواب گفـت نـه‪ ،‬هنوز‬ ‫نیز مهم‌تر است‪ ،‬با ارائه یک نمایش‬ ‫یـک قسـمت از آن بیـرون اسـت‪.‬‬ ‫بـه ظاهر هنری‪ ،‬امـا در اصل تجاری‪،‬‬ ‫خالصـه هرچـه لحـاف و تشـک و‬ ‫مشـتری بالقوه‌اش را بـرای راه‌اندازی‬ ‫پتـو در خانـه بـود روی تلویزیـون‬ ‫نخسـتین فرسـتنده تلویزیونـی در‬ ‫انداختیـم کـه پیدا نباشـد‪.‬‬ ‫ایـران بـا خـود همـراه کرد‪.‬‬ ‫‪ ‬گفتیـم خـوب شـد؟ آبجـی همـدم‬ ‫ثابت که تلویزیـون را ُبعدی جدید در‬ ‫هـم بـا همـان سـادگی گفـت‪ :‬نـه‪،‬‬ ‫عرصـه تجـارت خویـش می‌دیـد بـرای‬ ‫هنـوز پایینـش معلوم اسـت‪ .‬خالصه‬ ‫رسـیدن بـه ایـن مقصـود بـا همراهـی‬ ‫پایه‌هـای آن را هـم ناپدیـد کردیـم‬ ‫پسـرش ایـرج یـک کیـت کامل‪ ،‬شـامل‬ ‫تـا باالخـره آبجـی همـدم وارد خانـه‬ ‫دوربین و دسـتگاه پخـش تصاویر را از‬ ‫مـا شـد»‪ .‬روایـت غالمرضـا حاجـی‬ ‫آمریـکا بـه ایـران آورد و پـس از ترتیب‬ ‫قربانـی دوالبی‪ ،‬وبالگ‌نویـس و راوی‬ ‫دادن یـک نمایـش خصوصـی در کاخ‬ ‫داسـتان‌های تهـران قدیـم از تقابـل‬ ‫مرمر کـه در حضور شـخص محمدرضا‬ ‫پیرزنـی مومنـه بـا پدیـده تلویزیون ‪-‬‬ ‫پهلـوی بـه اجرا درآمد و توسـط گیرنده‬ ‫که حتی گیرنده خاموش را در گوشـه‬ ‫مداربسـته پخش شـد‪ ،‬همان جـا اجازه‬ ‫اتـاق برنمی‌تافـت ‪ -‬تنهـا لمحـه‌ای از‬ ‫راه‌اندازی نخسـتین فرستنده تلویزیونی‬ ‫مواجهه قشـر سـنتی مذهبی جامعه ایران با یکی‬ ‫صنعـت تـا حد‬ ‫پیش روی این‬ ‫ایـران را از شـاه اخـذ کرد‪.‬‬ ‫از عیان‌تریـن مظاهـر مدرنیتـه در اوایـل دهه ‪۴۰‬‬ ‫بسـیار زیـادی مرتفـع شـده بـود و ایسـتگاه‌های‬ ‫‪ ‬چـک سـفید شـاه همـه موانـع را از مقابـل پـای‬ ‫خورشـیدی بایـد قلمداد شـود‪.‬‬ ‫تلویزیونی شیفت از سیستم سیاه و سفید به رنگی‬ ‫ثابـت پاسـال برمی‌داشـت و با اینکـه لزومی دیده‬ ‫‪ ‬قشری که اغلب‌شان تا لحظه سقوط سلطنت‬ ‫را از مدت‌هـا پیـش آغـاز کـرده بودند‪.‬‬ ‫نمی‌شـد‪ ،‬امـا بـرای رعایـت سـازوکار‌های قانونـی‬ ‫پهلـوی بر سـر موضع خـود با تلویزیـون باقی‬ ‫براسـاس برخی اقوال نخسـتین کسـی که به فکر افتاد‬ ‫هرچنـد به شـکل فرمالیتـه‪ ،‬مجلس شـورای ملی‬ ‫ماندنـد و در دورانـی کـه حتـی در خانـه‬ ‫تلویزیـون را بـه ایرانـی جماعـت بشناسـاند فـردی بود‬ ‫تیرماه ‪ ۱۳۳۷‬خورشـیدی ماده‌ای شـامل ‪ ۴‬تبصره‬ ‫انقالبیـون دوآتشـه و مبـارزان ضد‌رژیـم نیز‬ ‫کازرونـی نـام‪ ،‬از اهالـی متمکـن اصفهـان کـه نخسـتین‬ ‫را تصویب و مجوز تاسـیس نخسـتین فرسـتنده‬ ‫حداقل یک دسـتگاه گیرنده وجود داشـت‪،‬‬ ‫تماس‌هـا را بـا کمپانی‌هـای جهانـی فعـال در ایـن عرصه‬ ‫تلویزیونی ایران زیر نظر وزارت پست‪ ،‬تلگراف‬ ‫همچنـان فاصلـه ایمـن خـود را بـا آنچـه‬ ‫آغاز کرد‪ .‬اما به دالیلی چند‪ ،‬تیر این اصفهانی خوش‌ذوق‬ ‫و تلفـن را صـادر کـرد‪ .‬مجلس فرسـتنده ثابت‬ ‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪26‬‬


‫موسیقی و به‌خصوص شاخه‌های پاپ و راک‬ ‫و البته تمام خوانندگان زن‪،‬‬ ‫از نظر گردانندگان جدید ‏جامعه‬ ‫نمادی از یک دوران سپری‌شده بودند‬ ‫کنـد‪ ،‬به‌خصـوص در کنـار محمـد سـریر کـه بـا آثـاری‪،‬‬ ‫چـون «جـان مریـم»‪« ،‬کهکشـان»‪،‬‏‏ «دالویزتریـن»‪« ،‬ای‬ ‫ایـران ایـران» و «اگـر تو آمـده بودی» ثـروت قابل‌توجهی‬ ‫بـه گنجینـه موسـیقی ایـران افزودنـد‪ .‎‬دربـاره محمدرضـا‬ ‫شـجریان هـم ناگفته بسـیار کم اسـت‪ ،‬از بس کـه در این‬ ‫سـال‌ها درباره خسـروی آواز ایران گفته و نوشـته شـده و‬ ‫از او‏سـتایش و تحسـین شـده است‪.‎‬‬ ‫علاوه بـر ایـن دو بـزرگ‪ ،‬البتـه خواننـدگان دیگـری نیـز‬ ‫بودنـد کـه کارشـان را پیـش از انقلاب آغـاز کـرده بودنـد‬ ‫و در دهه‌هـای بعـدی هـم‏ادامـه دادنـد‪ .‬خوانندگانی که‬ ‫البته هیچ‌کدام به بزرگی و جایگاه نوری و شجریان حتی‬ ‫نزدیک نیز نبودند و در ادامه نیز نتوانستند به‏آن جایگاه‬ ‫نزدیـک شـوند و خدشـه‌ای در جایگاه قدرقدرتـی این دو‬ ‫بـزرگ وارد آورند‪.‬‏‬

‫زنانی که ماندند‬

‫در میان زنان خواننده هم هنرمندانی مانند سیمین غانم‪،‬‬ ‫پریسـا‪ ،‬سـیما بینـا و خاطـره پروانـه بزرگ‌تریـن نام‌هایی‬ ‫بودنـد کـه در سـال‌های‏بعـد از انقلاب در ایـران ماندند‬ ‫و البتـه به‌جز پریسـا به فعالیت‌شـان ادامه دادنـد‪ .‬با این‬ ‫تفـاوت کـه این‌بـار تنها برای زنـان می‌توانسـتند‏بخوانند‪،‬‬ ‫آن‌هم در شـرایط کنترل‌شـده کامل‪ ،‬مبادا فیلم و عکسـی‬ ‫از اجرا‌های آنان به بیرون درز کند‪ .‬سـیمین غانم و سـیما‬ ‫بینا در این چند دهه‏کنسـرت‌های موفق زیادی در ایران‬ ‫اجـرا کرده‌اند‪.‬‬ ‫سـیمین غانـم همیـن اواخر به مـا گفت که «شـرایطی را‬ ‫کـه از سـر گذرانده‌ام‏شـبیه انـزوا نبوده‪ ،‬ولـی می‌خواهم‬ ‫یـادآوری کنـم کـه موسـیقی بانـوان محدودیت‌هـا و‬ ‫گرفتاری‌هـا و مسـائل بسـیار زیـادی دارد و هنرمنـدان‬ ‫‏نمی‌تواننـد آنچـه دل‌شـان می‌خواهـد بـرای عالقه‌منـدان‬ ‫عرضـه کننـد‪ ،‬ولـی در ایـن شـرایط محـدود و معمـول‬ ‫هـم خیلـی از بانـوان‏هنرمنـد مشـغول کار و برنامه‌ریزی‬ ‫کنسرت‌هایشـان هسـتند‪ .‎‬زنـان چـه بخواهیـم و چـه نه‪،‬‬ ‫در موسـیقی بـا محدودیت‌هایـی روبـه‌رو هسـتند‪.‬‏مثلا‬ ‫خواننـدگان در همـه جـای دنیـا اول آلبـوم منتشـر و بعد‬ ‫در کنسـرت قطعات همان آلبوم را اجرا می‌کنند‪ .‬ما‪ ،‬ولی‬ ‫بدون انتشـار آلبوم‪،‬‏کنسـرت می‌دهیم‪ .‬درسـت اسـت که‬ ‫مـردم بـا اعتبـاری کـه برایمـان قائلنـد از کنسـرت‌هایمان‬ ‫اسـتقبال می‌کننـد‪».‬‬

‫آنان که ماندند‪ ،‬ام ‪‎‬ا ‪‎...‬‬

‫شاید بتوان سه تفنگدار را بازندگان این عرصه خواند‪ .‬سه‬ ‫چهـره بدطالـع موسـیقی‪ ،‬هر سـه گونه‌ای موسـیقی راک‬ ‫اجرا می‌کردند و هر‏سـه نیز محبوبیتی کم‌نظیر داشـتند‬ ‫کـه بیشـتر به‌دلیـل مخالف‌خوانی‌هـا و فعالیت‌هـای‬ ‫سیاسـی‪ -‬اجتماعی‌شـان در سـال‌های پیش از انقالب‏بود‪.‎‬‬ ‫از این سـه شـاید بشود گفت که بخت با کوروش یغمایی‬ ‫سـازگارتر از دو دیگـری بـود‪ .‬مانـدن کـوروش یغمایی در‬ ‫ایـران از عجایـب ‏روزگار بـود‪ .‬سرشـناس‌ترین خواننـده‬ ‫غیرسـنتی کـه در ایران ماند و دیگـر بازماندگان هیچ‌کدام‬ ‫شـهرت پیـش از انقلاب او را نداشـتند‪،‬‏بنابرایـن ماندنش‬ ‫در ایـران ریسـک بزرگـی بـود‪ .‬یغمایـی بعـد از چند‌سـال‬ ‫اول بعد از انقالب که نتوانسـت کار کند‪ ،‬توانسـت آلبوم‬ ‫«سـیب‏نقـره‌ای» را منتشـر کند و بعد هـم آلبومی به نام‬ ‫«ماه و پلنگ» که با همراهی حسـین منزوی منتشـر شد‪.‬‬ ‫امـا ایـن آثار به اندازه آثـار قبل‏از انقالبش ازجمله گل یخ‬ ‫موفـق نبود‪.‎‬‬ ‫فرهـاد نیـز داسـتانی مشـابه دارد‪ .‬او که با ترانـه‌ای‪ ،‬چون‬ ‫وحـدت براسـاس شـعری از سـیاوش کسـرایی کـه فـردای‬ ‫پیـروزی انقلاب خوانده‏بود‪ ،‬گمان می‌رفت در موسـیقی‬ ‫پـس از انقلاب سرنوشـت خوشـی داشـته باشـد‪ ،‬به‌رغـم‬ ‫اینکـه درواقع نخسـتین خواننده‌ای بود کـه صدایش‏بعد‬ ‫از انقالب نیز شـنیده شـد‪ ،‬اما نخسـتین آلبومش سرانجام‬ ‫در‌سـال ‪ ۱۳۷۳‬منتشـر شد‪.‬‬ ‫آلبومـی بـه نام خواب در بیداری‪ .‬در‌سـال ‪ ۱۳۷۶‬‏نیز آلبوم‬ ‫وحدت او منتشـر شـد که شـامل ترانه‌های دهه ‪ ۱۳۵۰‬او‬ ‫بـود‪ .‬فرهـاد از آن پـس به‌جـز آلبوم برف و البته کنسـرتی‬ ‫که‌سـال ‪٧٧‬‏در هتل شـرق تهران اجرا کرد‪ ،‬فعالیت دیگری‬ ‫نکـرد‪ ،‬تـا روزی کـه پایانـش فـرا رسـی ‪‎‬د ‪ ...‎.‬و می‌رسـیم بـه‬ ‫فریدون فروغی که داریم به سالمرگش نزدیک می‌شویم‪.‬‬ ‫خواننده قطعاتی مانند آدمک‪ ،‬قوزک پا‪ ،‬نماز و تنگنا؛ که‬ ‫‏او نیز مانند فرهاد در آستانه انقالب با اجرای یار دبستانی‬ ‫خود را با حرکت مردم همراه نشـان داد‪ ،‬اما در ادامه جز‬ ‫چنـد کنسـرت در‏کیـش و البته خوانـدن ترانه تیتراژ فیلم‬ ‫دختـری بـه نام تنـدر کار دیگری نکـرد‪ .‎‬بی‌تردید دیگرانی‬ ‫نیـز بوده‌انـد کـه مانده‌انـد و کار کرده‌انـد یـا نکرده‌انـد‪.‬‬ ‫پـوزش میخواهیم اگر کسـی از قلم افتاده اسـت ولی این‬ ‫گزارش می‌خواسـت نگاهی داشـته باشـد به بزرگ‌ترین‌ها‬ ‫یا‏شناخته‌شـده‌ترین نام‌هایی که داستان‌شـان بر سـر هر‬ ‫ت !‪‎‬‬ ‫کوچه و بازاری هسـ ‪‎‬‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪25‬‬


‫برای وطن ماندند‪ ،‬اما‬ ‫وطن برای آن‌ها نماند!‬

‫پوالد امین‬ ‫چنـدی پیـش‪ ،‬بهمـن مفیـد‪ ،‬بازیگـری کـه تنهـا و تنهـا با‬ ‫چنـد دقیقـه حضـور در نخسـتین فیلمـش خـود را در‬ ‫تاریـخ سـینمای ایـران‏تثبیـت کـرده بـود‪ ،‬در غربـت و‬ ‫سـکوت درگذشـت‪ .‬آن‌هایـی کـه بـا بهمن نزدیـک بودند‬ ‫می‌گوینـد در ایـن سـال‌های آخـر‪ ،‬به‌خصـوص بعـد ‏از‬ ‫اینکـه تتمـه امیدش برای بازگشـت به سـینمای ایـران نیز‬ ‫بـا سانسـور فیلـم «سـرود تولـد» علـی قوی‌تـن بـه یـأس‬ ‫مبـدل شـد‪ ،‬حالش خوب‏نبود‪ .‬یعنی افسـرده بـود‪ ،‬از این‬ ‫همـه بدبیاری‪ .‬هنرمنـدی که در تئاتر‪ ،‬سـینما‪ ،‬تلویزیون‪،‬‬ ‫صداپیشـگی و‪ ...‬جـزو بهترین‌هـا و‏ماندگارترین‌هـا بـود‪.‬‬ ‫هجـده نوزده‌سـال پیـش‪ ،‬تقریبـا در چنیـن روزهایـی‪ ،‬در‬ ‫اوایل پاییز‪ ،‬فریدون فروغی خواننده و آهنگساز برجسته‬ ‫کشـور در پنجاه‌ویـک سـالگی‏درگذشـت‪ .‬او نیـز در آن‬ ‫ماه‌های آخر حال‌وروز خوشـی نداشت‪ .‬یادم می‌آید یکی‬ ‫از دوسـتان نزدیک فروغی‪ ،‬حجت بداغی‪ ،‬نویسنده‌ای‏که‬ ‫آن روز‌ها ب ‌هواسطه انتشار نخستین مجموعه داستانی‌اش‬ ‫«من فکر می‌کنم‪ ،‬من» روابط نزدیکی داشـتیم‪ ،‬هر زمان‬ ‫از پیـش‏فریـدون بازمی‌گشـت‪ ،‬حالـش بـد بـود‪ .‬بدتـر از‬ ‫پیـش‪ .‬انـگار که ایـن انعکاس حـال‌وروز فریـدون فروغی‬ ‫بود‪ ...‬تا آن روز که حجت آمد و‏گفت «دیگر تمام شـد»‪.‬‬ ‫بلـه‪ ،‬فریـدون تمام شـده بـود‪ .‬پایانی که خیلی‌هـا بر این‬ ‫باورنـد خودخواسـته بـوده‪ .‬پایـان هنرمندی کـه در تغییر‬ ‫‏روزگار بازنـده‌ای بزرگ لقـب گرفته بود‪.‎‬‬ ‫ایـن حرف‌هـا را دربـاره فرهـاد هـم می‌زننـد کـه او نیـز‬ ‫داسـتانی شـبیه فریدون داشت‪ .‬یا در سینما درباره فردین‬

‫و ناصر ملک‌مطیعی‏‏ و البته بسـیار کسـان دیگر که شاید‬ ‫بـه‏انـدازه این چند نفـر بزرگ نبودنـد‪ ،‬اما به‌هرحـال‪ ،‬در‬ ‫دهه‌هـای اخیر کنار گذاشـته شـده بودند‪.‬‬ ‫دالیـل زیـادی نیـز در مـورد مـرگ ‏این‌هـا کـه زمانـی‬ ‫افسـانه‌های دنیای سـینما و تلویزیون و موسـیقی بودند‪،‬‬ ‫امـا به‌یک‌بـاره بـه محـاق رفتـه بودنـد‪ ،‬بـه زبـان آمـده‪.‬‬ ‫دالیلـی‏گوناگـون ‪-‬و البتـه همه‌فهم‌ترین‌شـان ایـن بـوده‬ ‫کـه «بیکاری این‌ها را کشـت»‪ .‬موضوعی کـه پرونده یک‬ ‫نسـل از هنرمندان را‏بازمی‌گشـاید و ما را به یاد بزرگانی‬ ‫می‌انـدازد کـه تغییـر روزگار زندگی‌شـان را تغییـر داد‪.‎‬‬

‫با ‌دهایتغییر‬

‫انقلاب اسلامی که پیـروز شـد‪ ،‬قابل پیش بینی بـود که‬ ‫دیگر نمی‌شـد انتظار داشـت همان فضای پیش از انقالب‬ ‫ادامـه داشـته باشـد‪ ،‬به‌خصـوص در‏دنیـای هنـر کـه بـه‬ ‫هرحال در آن سال‌های آخر چون آشکارا با الگویی غربی‬ ‫حرکت کرده بود پس طبیعی بود که یکی از اولویت‌های‬ ‫انقالبـی که حادث شـده بود‪ ،‬تغییر این فضا باشـد‪.‬‬ ‫ایـن اتفـاق نیـز خیلـی زود رخ داد‪ .‬در سـینما‪ ،‬تئاتـر‪،‬‬ ‫تلویزیـون و البتـه موسـیقی‪.‬‏هنرمنـدان زیـادی از ایـران‬ ‫رفتند و در اندک زمانی گروه دیگری جای آن‌ها را گرفتند‬ ‫کـه به‌خصـوص در سـینما و تئاتـر ایـن جایگزینـی‏اتفاق‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪24‬‬

‫افتـاد و سـیل جوانان تـاز‌هوارد وارد عرصه شـده و در کنار‬ ‫هنرمندان قدیمی (به جز آن‌هایی که اجازه کار به دست‬ ‫نیاوردند)‏کارشـان را آغاز کردند‪ .‬سـینمای جدید ایران که‬ ‫توانسـت سـری بین سـر‌ها درآورد و موفق‌تریـن هنر این‬ ‫سـرزمین در دنیـا لقـب بگیـرد‪،‬‏با همین نیرو‌هـای جدید‬ ‫بـود کـه به ایـن جایگاه دسـت یافت‪.‬‬ ‫موسیقی‪ ،‬اما حکایتی دیگر داشت‪ .‬موسیقی و به‌خصوص‬ ‫شاخه‌های پاپ و راک و البته تمام خوانندگان زن‪ ،‬از نظر‬ ‫گرداننـدگان جدید‏جامعه نمادی از آن دوران سپری‌شـده‬ ‫بودنـد‪ .‬خوانندگانـی کـه داسـتان‌های زیـادی درباره‌شـان‬ ‫نقـل می‌شـد‪ .‬چنین شـد کـه بسـیاری از‏چهره‌هـای مهم‪،‬‬ ‫به‌ویـژه خواننـدگان بار سـفر بسـتند و رفتند‪ .‬عـده‌ای‪ ،‬اما‬ ‫دل‌شـان به رفتن نبود‪ .‬اینان گوشه‌ای نشستند‪ ،‬در انتظار‪،‬‬ ‫تا شـاید‏شـانس یک‌بار دیگر در خانه‌شـان را بزند که برای‬ ‫برخـی ایـن اتفـاق افتـاد و بـرای برخی نـه‪ .‬بـا آنکه حتی‬ ‫آن‌هایـی هـم کـه توانسـتند در‏سـال‌های آتـی‪ ،‬کجـدار و‬ ‫مریـز بـه موسـیقی بپردازند‪ ،‬آنی نشـدند که در رویاشـان‬ ‫بود‪.‎‬‬

‫آنان که ماندند و هستند‬

‫بـا رفته‌هـا کاری نداریـم‪ .‬در میـان مانده‌هـا‪ ،‬امـا محمـد‬ ‫نـوری و شـجریان شـاید بزرگ‌تریـن نام‌هـا باشـند کـه‬ ‫ماندنـد‏و همچنـان نوری و شـجریان باقـی ماندند‪ .‬حتی‬ ‫شـاید در مـورد شـجریان بشـود گفـت کـه بزرگ‌تـر هـم‬ ‫شـد‪ .‎‬محمـد نوری نام بزرگـی بود‪ .‬مردی که بـا آثار درجه‬ ‫یـک بی‌شـماری پای بـه دهه ‪ ٦٠‬گذاشـت‪ .‬خواننده‌ای که‬ ‫به‌خوبی توانسـت با‏اجرا‌های کالسـیکش خود را ماندگار‬


‫درحالی که رسبازی در ایران به ‪ ۲۴‬ماه افزایش یافت‬ ‫نگاهی داریم به رسبازی در دیگر کشور‌ها که از ‪ ۲۱‬هفته‬ ‫تا ‪ ۱۱‬سال هم رسبازی اجباری دارند‬ ‫کشور‌هایی با کمتر از ‪ ۱۸‬ماه سربازی اجباری‬

‫در ‪ ۱۱‬درصـد از کشـور‌های دیگـر هـم سـربازی اجبـاری‬ ‫وجـود دارد‪ ،‬امـا زمـان آن یـک سـال یـا کمتر اسـت‪.‬‬ ‫سـوئیس‪ :‬در سـوئیس‪ ،‬خدمت سـربازی برای مردان ‪ ۱۸‬تا‬ ‫‪ ۳۴‬سـاله اجباری اسـت‪ .‬در سـال ‪ ،۲۰۱۳‬اکثریت مردم در‬ ‫ایـن کشـور در همه‌پرسـی لغـو خدمـت اجباری سـربازی‬ ‫شـرکت و بـا آن مخالفـت کردنـد‪ .‬ایـن سـومین بـار بـود‬ ‫کـه سـربازی در این کشـور به رفراندوم گذاشـته می‌شـد‪.‬‬ ‫خدمـت اولیـه ‪ ۲۱‬هفتـه طـول می‌کشـد و در ادامـه آن‪،‬‬ ‫سـربازان بایـد آموزش‌های نظامی سـاالنه ببیننـد‪ .‬افرادی‬ ‫کـه بـه خدمـت نظامـی اعتـراض دارنـد می‌تواننـد مدتی‬ ‫در امـور غیـر نظامـی مشـغول به خدمـت شـوند‪ .‬قانون‬ ‫سـربازی اجبـاری شـامل حـال زنـان نمی‌شـود‪ ،‬امـا آن‌هـا‬ ‫می‌تواننـد به‌صـورت داوطلبانـه بـه سـربازی بروند‪.‬‬ ‫برزیـل‪ :‬سـربازی در ایـن کشـور بـرای مـردان ‪ ۱۸‬سـاله‬ ‫اجبـاری اسـت و بیـن ‪ ۱۰‬تـا ‪‌۱۲‬مـاه طـول می‌کشـد؛ البته‬ ‫معافیت‌هایـی بـه دالیـل پزشـکی وجـود دارد‪ .‬اگر کسـی‬

‫در دانشـگاه تحصیـل کنـد‪ ،‬سـربازی او‬ ‫بـه تعویـق می‌افتـد‪ .‬بـه سـربازان در‬ ‫برزیـل حقوقـی کـم‪ ،‬غـذا و جـای خواب‬ ‫در سـربازخانه‌ها تعلـق می‌گیـرد؛ همین‬ ‫مـوارد انگیـزه خوبی به شـهروندان فقیر‬ ‫در ایـن کشـور می‌دهد که بـرای خدمت‬ ‫سـربازی ثبـت نـام کنند‪.‬‬ ‫فنالنـد‪ ،‬آذربایجان‪ ،‬روسـیه‪ ،‬تایوان‪ ،‬ترکیه‬ ‫و ‪ ...‬از دیگـر کشـور‌هایی هسـتند که در‬ ‫آن‌هـا خدمـت اجباری زیـر ‪ ۱۲‬ماه اجرا می‌شـود‪.‬‬

‫سربازی در دیگر کشور‌ها‬

‫جـدای آن چه نوشـتیم کشـور‌هایی هسـتند کـه صرفا به‬ ‫صـورت نظامـی غیـر مسـلح سـربازی دارند که بـه نوعی‬ ‫به کار اجباری شـباهت دارد‪ .‬هفت کشـور آنگوال‪ ،‬اسپانیا‪،‬‬ ‫قبـرس‪ ،‬اسـتونی‪ ،‬الجزایـر‪ ،‬بلاروس‪ ،‬التویـا بـا ایـن روش‬ ‫خدمـت سـربازی دارند‪.‬‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪23‬‬

‫‪ ۱۴‬کشـور هـم سـربازی انتخابی دارند و معمـوال بین ‪۱۸‬‬ ‫تـا ‪ ۳۲‬سـاله‌ها می‌تواننـد انتخـاب کنند که مایل هسـتند‬ ‫بـه سـربازی برونـد یـا نـه‪ .‬کشـور‌هایی ماننـد اندونـزی‪،‬‬ ‫تایلند‪ ،‬مالزی و سـنگال‪ ،‬اما در این میان بیشـتر کشـور‌ها‬ ‫که ‪ ۱۲۳‬کشـور می‌شـود سـربازی اجبـاری ندارنـد و فقط‬ ‫از نیرو‌هـای داوطلب اسـتفاده می‌کنند کشـور‌هایی مثل‬ ‫آرژانتیـن‪ ،‬کانـادا‪ ،‬امـارات‪ ،‬امـارات متحده عربـی و ایاالت‬ ‫متحـده آمریکا‪ ،‬مقدونیـه‪ ،‬کویت‪ ،‬آلمـان و ‪...‬‬


‫سربازیِ ما ‪ . . .‬سربازیِ آنها ‪. . .‬‬ ‫بقیه دنیا چه می‌کنند؟‬ ‫نوشته‪:‬ناصری‬ ‫خدمت سـربازی همواره یکی از دغدغه‌های جوانان هر‬ ‫کشـوری اسـت‪ .‬دورانـی کـه جوانان بـرای دفـاع از مرز و‬ ‫بومشـان لبـاس سـربازی بـه تـن می‌کننـد‪ .‬بـه تازگی هم‬ ‫رئیـس اداره سـرمایه انسـانی سـرباز سـتادکل نیرو‌هـای‬ ‫مسـلح‪ ،‬خبـر داده از آغـاز آذر امسـال‪ ،‬مـدت خدمـت‬ ‫سـربازی در ایـران در مناطـق عـادی بومـی ‪ ۲۴‬مـاه و در‬ ‫عـادی غیربومـی ‪ ۲۱‬مـاه خواهـد بود‪.‬‬ ‫‪ ۲۴‬مـاه شـاید بـرای ما به چشـم برهـم زدنی تمام شـود‪،‬‬ ‫امـا بـرای جوانـی کـه هـر روز چـوب خـط می‌کشـد تـا‬ ‫خدمتش تمام شـود ‪ ۲۴‬ماه بسـیار زیاد است‪ .‬با این حال‬ ‫بـه لحاظ اهمیـت موضوع خدمت سـربازی کـه همواره‬ ‫از دغدغه‌هـای جوانان وافراد فارغ التحصیل هرجامعه‌ای‬ ‫اسـت به مقایسـه اهمیت وشـرایط خدمت سـربازی در‬ ‫چنـد کشـور مختلـف دنیـا پرداختـه ایم کـه خوانـدن آن‬ ‫خالـی از لطف نیسـت‪.‬‬

‫در دیگرکشـور‌ها نیـز بـه تدریـج در قرن نوزدهـم به کار‬ ‫گرفته شود‪.‬‬

‫کشور‌هایی با ‪ ۱۸‬ماه به باال سربازی اجباری‬

‫در بیـن کشـور‌های جهـان حـدود ‪ ۱۱‬درصـد سـربازی‬ ‫اجبـاری بـاالی ‪ ۱۸‬مـاه دارند که کشـور ما هم یکـی از آن‬ ‫هاسـت‪ .‬با این حال تعداد این کشـور‌ها ‪ ۲۴‬کشـور است‪.‬‬ ‫کـره شـمالی‪ :‬در میـان تمامـی کشـور‌های جهـان‪،‬‬ ‫طوالنی‌تریـن مـدت خدمـت سـربازی را دارد‪ .‬در ایـن‬ ‫کشـور‪ ،‬مردان ‪ ۱۱‬سـال و زنان ‪ ۷‬سـال به خدمت اجباری‬

‫اولین سربازی اجباری مدرن‬

‫از قرن‌هـا پیـش‪ ،‬مسـئله نیـاز بـه «سـرباز» بـرای تامیـن‬ ‫امنیـت و تقویـت ارتـش‪ ،‬در ایـران و دیگر کشـور‌ها یک‬ ‫چالـش بـرای همـه دولت‌هـا محسـوب می‌شـده و راه‬ ‫حل‌هـای متعـددی بـرای آن آزموده شـده اسـت‪ .‬یکی از‬ ‫معروف‌تریـن ایـن راه‌حل‌هـا‪ ،‬ایـده «سـرباز اجباری»‬ ‫بـوده کـه شـکل «مدرن» آن نخسـتین بـار در دوره‬ ‫انقالب فرانسـه و در سـال ‪ ۱۷۹۸‬به کار گرفته شـد‬ ‫تـا نخسـتین جمهوری جهـان مدرن بتوانـد با این‬ ‫طرح‪ ،‬از خود در مقابل حمالت پادشاهی‌اروپایی‬ ‫دفـاع کند‪.‬‬ ‫فرانسـه بـا این اقـدام‪ ،‬بـه ارتش بـزرگ و قدرتمندی‬ ‫دسـت پیـدا کرد که ظاهـرا با هزینه‌ای انـدک برای دولت‬ ‫این کشـور به دسـت آمده بود و در بحبوحه تنش‌های‬ ‫بین‌المللـی اواخـر قرن هجدهم‪ ،‬امتیـاز بزرگی برای‬ ‫دولـت برخاسـته از انقلاب ایـن کشـور بـه شـمار‬ ‫می‌رفـت‪ .‬طـی سـال‌های ‪ ۱۸۰۰‬تـا ‪ ،۱۸۱۳‬بیـش‬ ‫از دو میلیـون و ‪ ۶۰۰‬هزار مرد فرانسـوی‬ ‫به ارتش این کشـور فرسـتاده شـدند که‬ ‫در مقابـل ارتش‌های حرفه‌ای‪ ،‬اما چند‬ ‫‪ ۱۰‬هـزار نفری دیگـر دولت‌های اروپا‪،‬‬ ‫قـدرت ویران‌کننـده‌ای را به نمایش می‌گذاشـتند‪ .‬ناپلئون‬ ‫بـا اسـتفاده از قـدرت نظامـی اجبـاری توانسـت «ارتـش‬ ‫سـلطنتی پروس» را شکست دهد تا ایده سربازی اجباری‬ ‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪22‬‬

‫می‌رونـد‪.‬‬ ‫مصر‪ :‬مدت خدمت هر مرد مصری بنابر میزان تحصیالتش‬ ‫از ‪ ۱۴‬تا ‪ ۳۶‬ماه اسـت‪ .‬اخراجی‌های دبیرسـتان‌ها باید ‪۳۶‬‬ ‫مـاه (‪۳‬سـال) خدمت کننـد‪ .‬دانش‌آموختگان دانشـگاه‌ها‬ ‫بنابـر میـزان تحصیلات خود کمتـر خدمت می‌کننـد‪ .‬اما‬ ‫افـرادی کـه سـن شـان از ‪ ۳۰‬بگـذرد دیگـر مناسـب ارتش‬ ‫تلقـی نمی‌شـوند و بایـد جریمه پرداخـت کنند به همین‬ ‫دلیـل برخـی از مصری‌هـا بـرای ایـن کـه از خدمـت فرار‬ ‫کننـد بـه کشـور‌های خارجـی می‌روند تا سـن شـان از ‪۳۰‬‬ ‫بگذرد‪ .‬آن‌ها در کنار ‪ ۵۸۰‬دالر جریمه نقدی از اسـتخدام‬ ‫در نهاد‌های رسـمی منع می‌شـوند‪.‬‬ ‫اریتـره‪ :‬مـردان و زنـان جـوان و ازدواج‌نکـرده بایـد ‪‌۱۸‬ماه‬ ‫خدمـت ملی نظامی را سـپری کنند‪ .‬با ایـن حال‪ ،‬خدمت‬ ‫سـربازی در این کشـور گاهی چندین سـال طول می‌کشد‬ ‫و حتـی در مـواردی به‌طـور نامحـدود ادامـه می‌یابـد‪.‬‬ ‫براسـاس گزارشـی که عفو بین‌الملل در سال ‪ ۲۰۱۵‬منتشر‬ ‫کرده‪ ،‬سیستم سربازی در این کشور گاهی به سیستم کار‬ ‫اجبـاری تغییـر ماهیت می‌دهد‪ .‬شـرایط سـربازی در این‬ ‫کشور چنان وحشتناک است که یکی از دالیل اصلی فرار‬ ‫شـهروندان اریتره به خارج از این کشـور اسـت‪.‬‬ ‫کـره جنوبـی‪ :‬ایـن کشـور کـه از نظـر فنـی همچنـان در‬ ‫جنگ با کره شـمالی اسـت‪ ،‬سیسـتم سـختگیرانه خدمت‬ ‫ملـی سـربازی دارد‪ .‬همـه مردانـی کـه از نظـر فیزیکـی‬ ‫مشـکلی نداشته باشـند‪ ،‬باید ‪‌۲۱‬ماه در نیروی زمینی‪،‬‬ ‫‪‌۲۳‬مـاه در نیـروی دریایـی یـا ‪‌۲۴‬مـاه در نیـروی‬ ‫هوایـی خدمـت کننـد‪ .‬با ایـن حال‪ ،‬شـهروندانی‬ ‫که در رویداد‌های ورزشـی به موفقیت برسند از‬ ‫ایـن قانون معاف هسـتند‪.‬‬ ‫سـوریه‪ :‬خدمت سـربازی برای تمام مردان سوری‬ ‫اجبـاری اسـت‪ .‬در سـال ‪ ۲۰۱۱‬میلادی بشـار اسـد‪،‬‬ ‫رئیس‌جمهـور ایـن کشـور فرمانی صـادر کرد که براسـاس‬ ‫آن‪ ،‬مـدت خدمـت سـربازی از ‪ ۲۱‬مـاه بـه ‪‌۱۸‬مـاه کاهش‬ ‫یافت‪ .‬کارگران دولتی که از سـربازی فرار کنند با خطر از‬ ‫دسـت‌دادن شـغل خود مواجه می‌شـوند‪ .‬به گزارش عفو‬ ‫بین‌الملل افرادی که از سـربازی در سـوریه فرار کنند‪ ،‬به‬ ‫‪ ۱۵‬سـال زندان محکوم می‌شـوند‪.‬‬ ‫کشـور‌های دیگر از جمله ترکمنسـتان‪ ،‬ارمنستان‪ ،‬ونزوئال‬ ‫تاجیکسـتان‪ ،‬بورکینافاسـو‪ ،‬تایلند‪ ،‬ترکمنسـتان‪ ،‬سنگاپور‪،‬‬ ‫سـودان‪ ،‬سـومالی‪ ،‬ویتنـام و ‪ ...‬هـم بیـن ‪ ۱۸‬تـا ‪ ۲۴‬مـاه‬ ‫سـربازی اجبـاری دارند‪.‬‬


‫ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﮐﻢ ﺷﺪن ﺳﺎﻋﺎت ﮐﺎر و ﯾﺎ ﺗﻌﻄﯿﻞ ﺷﺪن‬ ‫ﺑﺎﺷﮕﺎه ﻫﺎی ورزﺷﯽ در دوران ﮐﺮوﻧﺎ‪،‬‬ ‫ورزش و ﭘﯿﺎده روی ﺑﺎ ‪ Urban Poles‬ﯾﮑﯽ از‬ ‫ﺳﺎده ﺗﺮﯾﻦ‪ ،‬ﻣﻮﺛﺮﺗﺮﯾﻦ و ﮐﺎﻣﻠﱰﯾﻦ ﻧﻮع ورزش‬ ‫در اﯾﻦ زﻣﺎن ﺧﺎص ﺑﺎﺷﺪ‬

‫هم به راحتی از سایت ‪ ADPcentre.com‬قابل تهیه و خریداری است ‪ .‬در زمستان‬ ‫هم می شـود با اضافه کردن یک قطعه کوچک فلزی سـاده در پایین چوبها‪ ،‬برای پیاده‬ ‫روی در برف هم از آنها اسـتفاده کرد ‪.‬‬

‫‪ -‬آﯾﺎ ﺷﻤﺎ ورزﺷﻬﺎی دﯾﮕﺮ را ﻫﻢ آﻣﻮزش ﻣﯽ دﻫﯿﺪ ؟‬

‫ﺟﺮاﺣـﯽ زاﻧـﻮ و ﯾـﺎ ﻟﮕﻦ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎران ﺧﻮد ﭘﯿﺸـﻨﻬﺎد ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﺟﺎی واﮐﺮﻫﺎی ﺗﺎﺷـﻮ‬ ‫= ‪ Aluminum Folding Walker‬از اﯾـﻦ ﭘﻠﻬـﺎ اﺳـﺘﻔﺎده ﮐﻨﻨﺪ ؟‬

‫ بله‪ ،‬در سـالهای گذشـته دوره های کالسـهای مختلف را گذرانده ام و روز به روز عالقه‬‫بیشـتری به یادگیری و آموزش ورزشهای مختلف پیدا کرده ام مثل ‪ Zumba Gold‬که‬ ‫حرکات آن شـبیه رقص اسـت و برای سـنین باال نیز مناسـب می باشـد و ورزش دیگر به‬ ‫نـام ‪ Pound‬کـه از موثرتریـن ورزش هـا بـرای خوش اندامی و کم کردن وزن اسـت‪ .‬من‬ ‫دورههای مختلفی را در زمینه نقش ورزش و رقص و موزیک با اشخاص مبتال به آلزایمر‬ ‫و یا بیماری فراموشی در انجمن آلزایمر )‪ (Alzheimer Society‬در تورنتو و در مدرسه‬ ‫باله )‪ ( Canada's National Ballet School‬سـپری کرده ام و در این زمینه با تعدادی‬ ‫از افـراد کـه مبتـال بـه آلزایمر بـوده اند نیز به مـدت ‪ 3‬ماه کار کـرده ام که تجربه مثبتی‬ ‫بود و نتایج امید بخشـی به همراه داشـت ‪.‬‬

‫ خوشـحالم کـه ایـن سـوال را مطـرح کردیـد در واقـع‪ ،‬یکـی از تالشـهای موثـر مـا در ‪ -‬از آن ﺟـﺎ ﮐـﻪ ارزش ﺗﻨﺪرﺳـﺘﯽ در ﻫـﺮ ﺧﺎﻧـﻮاده‪ ،‬ﺑـﺎ ارزش ﺗﺮﯾـﻦ و رﯾﺸـﻪ دارﺗﺮﯾـﻦ‬‫سـالهای گذشـته آشـنا کـردن پزشـکان خانـواده‪ ،‬جراحـان‪ ،‬کادر پزشـکان و فیزیوتراپها ﺳـﺮﻣﺎﯾﻪ ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻮاده اﺳـﺖ‪ ،‬ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ رﺳـﺪ ﮐﻪ داﺷـﺘﻦ ﺣﺪاﻗﻞ ﯾﮏ ﺟﻔﺖ ارﺑﻦ‬ ‫در بیمارسـتانها بـا ایـن وسـیله بوده تـا این گروه ضمن آشـنایی با فواید پلهـا‪ ،‬بیماران ﭘﻠﻬﺎ = ‪ Urban Poles‬از واﺟﺒﺎت ﺗﺎﻣﯿﻦ ﺳـﻼﻣﺘﯽ ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻮاده ﻣﯽ ﺑﺎﺷـﺪ و ﺑﻪ ﺑﺎور‬ ‫خود را تشـویق به اسـتفاده از این وسـیله کنند که خوشبختانه روز به روز جواب بهتری ﻣـﻦ ﺑﻬﺘﺮﯾـﻦ ﻫﺪﯾـﻪ ای ﮐـﻪ ﻫﺮ ﻓﺮد ﻣـﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﺧـﻮدش ﺑﺪﻫﺪ و ﯾﺎ ﺑـﺮای ﻓﺮزﻧﺪان‪،‬‬ ‫واﻟﺪﯾـﻦ و دوﺳـﺘﺎﻧﺶ در ﻣﻨﺎﺳـﺒﺖﻫﺎ و ﺑـﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﺎی ﺗﻮﻟﺪ‪ ،‬ﺳـﺎل ﻧـﻮ و ‪ ...‬ﺗﻬﯿﻪ ﮐﻨﺪ‬ ‫میگیریـم ‪.‬‬ ‫البتـه در بعضی موارد شـخص ممکن اسـت کـه در روزهای اولیه پـس از جراحی از واکر ﻫﻤﯿﻦ وﺳـﯿﻠﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﺷـﺪ راﺣﺖ ﺗﺮﯾﻦ و ﺳـﺎده ﺗﺮﯾﻦ راه ﺧﺮﯾﺪاری آن ﭼﮕﻮﻧﻪ اﺳـﺖ‬ ‫ﮐـﻪ در ﺿﻤـﻦ آﻣـﻮزش ﻣﻬﻢ اوﻟﯿﻪ را ﻫﻢ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل داﺷـﺘﻪ ﺑﺎﺷـﺪ ؟‬ ‫اسـتفاده کند و پس از چندی شـروع به اسـتفاده از ‪ Urban Poles‬نماید‪.‬‬ ‫ ﺑـﺎ ﻫﻤـﻪ ﻣﺨﺘﺼـﺎت ﻓﯿﺰﯾﮑـﯽ و اﺛﺮات ﻣﺜﺒـﺖ و ﺳـﺎزﻧﺪه ‪ Urban Poles‬ﺑﺮ ﺗﻤﺎم‬‫اﻧـﺪام ﻫـﺎ و ارﮔﺎنﻫـﺎ و ﻫﻤﭽﻨﯿـﻦ ﻓﻮاﯾـﺪ آن ﺑـﺮ روح و روان‪ ،‬آﯾـﺎ اﻓـﺮادی ﮐـﻪ ﺗﺤـﺖ‬ ‫ﭘﻮﺷـﺶ درﻣﺎﻧﯽ ﺑﯿﻤﻪ دوﻟﺘﯽ و ﯾﺎ ﺷـﺨﺼﯽ ﻫﺴـﺘﻨﺪ ‪ ،‬ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ از ﺗﺨﻔﯿﻒ ﻫﺎی آن‬ ‫اﺳـﺘﻔﺎده ﮐـﺮده و ﮐﻤـﮏ ﻣﺎﻟﯽ ﺑـﺮای ﺧﺮﯾﺪ اﯾﻦ ﭘﻠﻬـﺎ را درﯾﺎﻓﺖ ﮐﻨﻨﺪ ؟‬

‫ بلـه‪ ،‬در صـورت داشـتن بیمـه شـخصی‪ ،‬خریـداران می توانند نسـخه پزشـک و رسـید‬‫خرید پلها را به شـرکت بیمه خود فرسـتاده و به تناسـب قرارداد بین ‪ 80٪‬تا ‪ 100٪‬مبلغ‬ ‫خریـد بـه آنها برگردانده خواهد شـد‪ .‬بـرای پناهندگان » ‪ « Refuge‬یا افـراد با ناتوانی و‬ ‫کـم توانـی و معلولیت های جسـمی »‪ « ODSP‬روش دیگـری وجود دارد که می توانند‬ ‫نسـخه پزشـک‪ ،‬اطالعـات شـخصی‪ ،‬اطالعـات » ‪ « worker‬و شـماره شناسـایی = ‪I D‬‬ ‫‪ number‬خـود را بـه شـماره » ‪ «416-414-0320‬تکـس نماینـد تـا در صـورت تایید‬ ‫خریـد از طـرف ایـن ارگانهـا‪ ،‬پول بـه آن فرد داده خواهد شـد و آموزش علمـی و اصولی‬ ‫اسـتفاده از آنهـا را نیز برایشـان عمال آمـوزش خواهیم داد ‪.‬‬

‫ اﮔﺮ ﺑﻪ ﻫﺮ دﻟﯿﻠﯽ ﯾﮑﯽ از ﺑﻮتﻫﺎ ﯾﺎ ﻻﺳـﺘﯿﮏ ﻫﺎی ﺳـﺮ آن ﺧﺮاب ﯾﺎ ﮔﻢ ﺷـﻮد‪ ،‬آﯾﺎ‬‫اﻣﮑﺎن ﺧﺮﯾﺪ ﭘﺎرﺗﻬﺎ و ﻗﻄﻌﺎت ﭘﻠﻬﺎ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻣﺠﺰا ﻫﻢ ﻣﯿﺴـﺮ اﺳـﺖ ؟‬ ‫ خوشـبختانه پلها نیاز به پارت و قطعه خاصی غیر از بوت و السـتیک آن ندارد و آن‬‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫ پیشـنهاد هوشـمندانه ای هسـت‪ ،‬من خودم که تندرسـتی دوسـتانم برایم ارزشـمند‬‫اسـت برای تولدشـان همین پلها یا اربن پلها=‪ Urban Poles‬را هدیه می دهم و باید‬ ‫مژده دهم که چنانچه خوانندگان شـما از طریق سـایت من » ‪« ADPcentre.com‬‬ ‫تقاضای خرید کنند پس از دریافت چوبها اسـم آن ها برای قرعه کشـی ماهانه وارد‬ ‫لیسـت شـده که جوایز ارزنده و خاصی نیز به آن ها اهدا می گردد ‪ .‬امیدوارم یکی از‬ ‫شـما خوانندگان عزیز ))ماهنامه خردمند(( برنده این ماه ما باشـد‪.‬‬

‫***‬

‫خانـم سوسـن سـالک عزیز با توجه به آشـنایی بیشـتر مـا و خوانندگان مـا با فعالیتهای‬ ‫متنـوع و ثمربخـش شـما در زمینـه هـای مختلـف ورزشـی و بـه ویـژه شـناخت‬ ‫‪ Urban Poles‬با این همه ویژگی سـازنده این وسـیله ورزشی‪ ،‬امتیازهای سالمتی بخش‬ ‫و تنـوع چگونگـی اسـتفاده و بهـره گیری از آن برای هر سـن و با هـر وزنی‪ ،‬امیدواریم‬ ‫که افراد مشتاق و عالقمند به تندرستی خود و عزیزانشان‪ ،‬با مراجعه و خرید از سایت‬ ‫»‪ «ADPcentre.com‬هـر روز تعـداد اسـتفاده کننـدگان وهـواداران آن فزونـی پیدا‬ ‫کرده و با کمک کارشناسانه شما به زبانهای فارسی یا انگلیسی در استفاده درست‬ ‫و علمی از این وسـیله ها‪ ،‬شـاهد افزایش افراد بیشـتری در جاده تندرستی زندگی باشیم‪،‬‬ ‫جاده ای که در درازای آن شادی‪ ،‬شادابی‪ ،‬طول عمر‪ ،‬حفظ حافظه‪ ،‬تندرستی‪ ،‬دلخوشی‬ ‫و آرامش را شـاهد خواهیم بود‪ .‬سـپاس از شـرکت شما در این گفتگو‪.‬‬

‫‪21‬‬


‫دسته ها و یا دستگیره های آن «ارگونومیک » می باشند که راحتی بیشتری در انگشتان‬ ‫و مچ دسـتها حس می شـود چرا که دسـت ها روی یک تکیه گاه قرار میگیرند و فشـاری‬ ‫به مچ ها وارد نمی شود‪ ،‬برخالف انواع دیگر که با قیمت ارزان در بازار فروخته میشود‬ ‫و بندهـا و یـا دسـتکش‌های مخصوصـی دارنـد که به دور مچ ها پیچیده می شـوند که‬ ‫البته خطرناک بوده و حتی در مواردی منجر به شکسـته شـدن مچ هم شـده اند‪.‬‬ ‫دیگر امتیاز آن اسـت که وقتی اندازه قد چوب‌ها « پل‌ها » را تنظیم می کنیم برخالف‬ ‫پـل هـای دیگـر ناگهـان قفـل آن باز نمی شـود و همچنین بـرای وزن های باالتـر از ‪۳۰۰‬‬ ‫پوند هم مناسب است‪ .‬در صورت آموزش درست و به کار گیری صحیح از آن‪ ،‬بهره‌وری‬ ‫افزایش یافته و عضالت بیشـتری تا حدود ‪ ۹۰٪‬از ماهیچه ها را درگیر می کند که سـبب‬ ‫از دست دادن ‪ ۴۶٪‬کالری بیشتر است‪ .‬دیگر امتیاز استفاده از این چوبها ‪،‬کاهش فشار‬ ‫بـه ناحیـه زانـو و لگـن و مـچ پـا‪ ،‬جلوگیری از خم شـدن پشـت و شـانه هـا و در نتیجه‬ ‫جلوگیـری از قـوز کـردن که الگوی طبیعی راه رفتن را ایجاد می کند‪ ،‬می باشـد‪.‬‬ ‫همه این امتیازات‪ ،‬ویژگیهای مخصوص این چوبهای ورزشـی با اسـتفاده از اصول درست‬ ‫و آموزش علمی اسـتفاده از آن اسـت که می تواند انقالبی را در چگونگی تسـهیل درمان‬ ‫و پیاده روی و ورزش ایجاد کنند ‪ .‬شما می توانید برای کسب اطالعات بیشتر به سایت‬ ‫‪ ADPcentre.com‬مراجعه فرمایید‪.‬‬

‫ اربـن پلهـا= ‪ Urban Poles‬بـرای چـه گـروه سـنی و بـا چه مشـخصات فیزیکی‬‫مناسـب بـوده و توصیـه می شـود ؟‬

‫ مـوارد منـع و عـدم اسـتفاده‬‫و یـا محدودیتی برای اسـتفاده‬ ‫هم دارد ؟ مثال کسانی که واکر‬ ‫یـا عصا اسـتفاده می کنند ؟‬

‫ همـان طـور کـه مـی دانید من‬‫بـه دلیـل داشـتن شـرکت لـوازم‬ ‫ورزشی و آموزش آنها‪ ،‬به خوبی‬ ‫مـی دانـم یکی از وسـایلی که در‬ ‫سـنین بـاال اسـتفاده مـی شـود‬ ‫«واکـر=‪ »Walker‬هسـت هـر‬ ‫زمـان کـه به منـزل خریـدار واکر‬ ‫مـی روم هـم زمان با خـود اربن‬ ‫پـل= ‪ Urban Poles‬را هم میبرم‬ ‫تـا در مـورد هر دو توضیح بدهم‬ ‫و در بعضی موارد اشـخاص اربن‬ ‫پـل را ترجیـح مـی دهند چـرا که‬ ‫در ضمـن خیلی کارهـای دیگر را‬ ‫نیـز میتوان بـا آن انجـام داد مثل‬ ‫رقصیـدن‪ .‬چـون در سـنین باال به‬

‫ اسـتفاده از اربـن پلهـا = ‪ Urban Poles‬مـی توانـد بـه‬‫دلیـل امـکان تغییـر در کوتاهـی و بلندی قد این وسـیله‪،‬‬ ‫بـرای سـنین مختلـف و انـدازه قدهای مختلف مناسـب‬ ‫باشـد و همچنیـن بـا ظرفیـت متفـاوت سـنگینی و یـا‬ ‫سـبکی وزن‪ ،‬برای همگان قابل اسـتفاده است به عنوان‬ ‫دلیـل وحشـت از افتـادن و بـا وجـود عالقـه‪ ،‬آن را کنـار‬ ‫مثـال مـن خانـواده ای را آمـوزش مـی دهـم کـه یکـی از‬ ‫می‌گذارنـد‪.‬‬ ‫تفریحـات تمـام اعضـا خانـواده از کوچـک تـا بـزرگ‪ ،‬در‬ ‫البتـه بـه دلیـل کهولـت و فرسـودگی شـدید جسـمی و‬ ‫روزهـای تعطیـل پیاده روی با همین چوبهای ورزشـی یا‬ ‫در روزهای نخسـتین پس از جراحی‪ ،‬شـخص باید از واکر‬ ‫‪ Urban Poles‬اسـت‪ ،‬حـدود ‪ ۱۰‬جلسـه بـا ایـن خانواده‬ ‫اسـتفاده کنـد‪ ،‬ولی بایـد اضافه کنم که اسـتفاده طوالنی‬ ‫هـر هفتـه کار کـردم (کـه اکنـون ماهـی یک بارشـده) تا‬ ‫مـدت از عصـا‪ ،‬ممکن اسـت سـبب تغییر شـکل سـتون‬ ‫مطمئن شـوم روش اسـتفاده تمام افراد خانواده درسـت‬ ‫فقـرات گـردد کـه باعـث دردهـای اسـتخوانی و سـبب‬ ‫اسـت و همیـن طـور حـرکات و کارهای جدید تـری را به‬ ‫ناهماهنگی ماهیچه ها نیز می شود زیرا تنها یک طرف‬ ‫آن هـا آمـوزش دهم‪.‬‬ ‫بـدن وزن اضافـی و فشـار را تحمـل مـی کند ‪.‬‬ ‫خریـداران عالقمنـد مـی تواننـد در کالسـهای آموزشـی‬ ‫ آیا اربن پلها = ‪ Urban Poles‬برای زمان‪ ،‬فصل و‬‫حضوری در جهت یادگیری و افزایش بهره وری استفاده‬ ‫مکان خاصی طراحی شده است؟‬ ‫از پلها شـرکت کنند‪ .‬به فصل زمسـتان نزدیک می شـویم‬ ‫سوسن سالک‪ ،‬فارغ‌التحصیل مدیریت از دانشگاه‬ ‫و شوربختانه شاید عفریته کرونا دوباره رمق بگیرد‪ ،‬از این رایرسون و دانش‌آموخته دوره‌های متعدد مربوط به ‪ -‬ایـن وسـیله در هـر ‪ ۴‬فصـل قابل اسـتفاده اسـت‪ ،‬همان‬ ‫طور که عرض کردم اخیرا بسـیاری از اسـکی بازان به دلیل‬ ‫رو شـاید به دلیل کم شـدن و یا تعطیل شـدن باشگاه های‬ ‫ورزش از دانشگاه وسترن لندن‬ ‫محسنات زیاد آن‪ ،‬با تغییر در بوت و الستیک انتهایی آنها‬ ‫ورزشـی‪ ،‬ورزش و پیـاده روی بـا ‪ Urban Poles‬یکـی از‬ ‫ساده ترین‪ ،‬موثرترین و کاملترین نوع ورزش در این زمان باشد‪ .‬کالسهای ما در سرتاسر از ایـن پلهـا برای اسـکی هم اسـتفاده می کننـد ‪ ،‬مورد دیگـر اسـتفاده از ‪Urban Poles‬‬ ‫زمسـتان در اسـتودیوهای بـزرگ بـه تعـداد ‪ ۱۰‬نفـر و همچنیـن در روزهای مناسـب در کوهنـوردی اسـت بـه خصوص هنگام پاییـن آمدن ‪ .‬از دیگر امتیـازات و ویژگی های این‬ ‫پل ها‪ ،‬قابل تنظیم و تغییر اندازه قد آنهاسـت که در چمدان جا می گیرد و یا با خرید‬ ‫فضـای باز هر سـاله دایر می باشـد ‪.‬‬ ‫کیسـه مخصوص حمل و نقل آنها راحت تر می شـود‪.‬‬

‫ آیا برای اسـتفاده از اربن پلها = ‪ Urban Poles‬بیشـتر آمادگی بدنی الزم اسـت‬‫یا آمادگی ذهنی؟‬ ‫ پـس از توضیحـات مفصـل و تحقیـق مشـتاقان‪ ،‬به نظر می رسـد مرحلـه اول تصمیم‬‫گیری ذهنی برای خرید آن اسـت و سـپس یادگیری صحیح روشـهای مختلف اسـتفاده از‬ ‫آنها می تواند عامل موثری در ادامه اسـتفاده باشـد ‪ .‬یکی از ویژگی های منحصر به فرد‬ ‫این وسـیله به کار گیری سـلولها و عصب های مغزی اسـت که مانع بزرگی در به وجود‬ ‫آمدن بیماری قرن یعنی فراموشـی و زوال عقل می باشـد‪.‬‬ ‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪20‬‬

‫ در هنـگام گـردآوری مطالب و تحقیـق درباره اربن پلها =‪ Urban Poles‬متوجه‬‫شـدم که یکی از برنامه ها و روشـهای توانبخشـی ارتوپدی که به وسـیله جراحان‪،‬‬ ‫پزشکان و متخصصین کاردرمانی به عنوان یک ابزار درمانی و تناسب اندام توصیه‬ ‫شـده و یکـی از موثرتریـن وسـیله هـا بـرای به تاخیـر انداختن و کاهـش دردهای‬ ‫استخوانی‪ ،‬مفصلی و غیره‪ ،‬استفاده از همین ابزار و وسیله حتی از دوران جوانی‬ ‫و بـه ویـژه میانسـالی می باشـد‪ ،‬آیا درسـت اسـت که حتی جراحان پـس از عمل‬


‫فلسفه و چه رازی میتواند مهمتر از تأمین تندرستی جسم و روح انسان ها و پیشگیری‬ ‫از برخـی مشـکالت عضالنـی‪ ،‬اسـتخوانی و جلوگیـری از پیـری ماهیچـه هـا باشـد‪ .‬چـه‬ ‫فلسـفه‌ای مهمتر از آن که به دلیل به کارگیری سـلول ها و عصب‌های مغزی اسـتفاده از‬ ‫این وسیله می تواند سبب پیشگیری از آلزایمر‪ ،‬فردسودگی و یا همان بیماری فراموشی‬ ‫باشـد‪ .‬پس چه رازی می تواند ارزشـمندتر از حفظ و احیای سلامتی باشـد ‪.‬‬

‫استفاده از ‪ Urban Poles‬میتواند باعث‬ ‫تأمین تندرستی جسم و روح انسان ها ‪،‬‬ ‫پیشگیری از برخی مشکالت عضالنی و استخوانی‪،‬‬ ‫جلوگیری از پیری ماهیچه ها و حتی بیماری‬ ‫آلزایمر باشد‬

‫‪-‬شاید مردم با نام ‪Nordic Walking‬‬‫بیشـتر آشنا باشـند‪،‬چه تفاوتی بین این‬ ‫دو هست ؟‬

‫ تفـاوت خـاص و تعریـف شـده ای بیـن‬‫ایـن دو نیسـت‪ ،‬ولـی مـی تـوان آنهـا را‬ ‫بـه دو دسـته تقسـیم کـرد یکـی پل‌هـا و‬ ‫چوب‌هـای ورزشـی ‪ Urban Poles‬و‬ ‫دیگـری چوب‌هـای ایمنـی ‪.Activator‬‬

‫ مـدل هـای مختلـف بـا قیمـت هـای‬‫مختلـف یعنـی تنـوع و گوناگونـی این‬ ‫عصاهـا و چوبهـا‪ ،‬انتخـاب را دشـوار‬ ‫میکنـد‪ ،‬شـما بـه عنوان یـک متخصص‬ ‫چـه توصیـه ای داریـد؟‬

‫در زمینـه ورزش و سلامتی روحـی و جسـمی در کانادا سـال‌ها سـرمایه‬ ‫گـذاری زمانـی و مالـی بر آن گذاشـته اند و پسـتی و بلندیهای بسـیاری‬ ‫را در مسیرشـان پشـت سـر نهـاده انـد و همچنیـن حمایـت پزشـکان‪،‬‬ ‫مربیـان تناسـب اندام‪ ،‬درمانگران و همچنین مکاتبات افـرادی که از این‬ ‫چوبهـا اسـتفاده مـی کردنـد سـبب بهبـودی روز به روز آن شـده اسـت‬ ‫‪ .‬ایـن محصـول ‪ ۱۰۰٪‬کانادایـی اسـت و بـه دلیـل نـوآوری و طراحی و‬ ‫نظرسنجی‪،‬سـطح باالتری را به دنیای ورزش ارائه می دهند که به طور‬ ‫یقیـن مـی توانـد گزینه محبـوب و دلخواهی برای همگان باشـد ‪.‬‬

‫ تفـاوت عمده در تکنولـوژی و فن آوری‬‫سـاخت‪ ،‬مواد سـازنده آن‪ ،‬راحتی استفاده‪،‬‬ ‫ایمن بودن و تنوع در کاربری آن باشـد‪ ،‬گرفتن نتیجه مثبت و موثر و رسـیدن به برآیند‬ ‫مـورد نظـر مـی تواند از عوامل انتخاب یک دسـت چوب ورزشـی باشـد کـه من در این‬ ‫میـان ‪=Urban Poles‬اربـن پل‌هـا را پیشـنهاد مـی دهم چـرا که متخصصین و محققین‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫پـس زمـان‪ ،‬زمـان اسـتفاده از یـک وسـیله و ابزار ورزشـی جدید‬‫و تـازه بـا تکنولـوژی نوین هسـت که کارآمـدی بیشـتری دارد‪ ،‬چه‬ ‫ویژگـی هایـی ‪ Urban Poles‬را از دیگـر عصاهـا و چوب‌هـای ورزشـی متمایـز‬ ‫م ‌یکنـد ؟‬

‫‪19‬‬

‫‪ -‬من به عنوان فروشنده و مربی استفاده اربن پل‌ها= ‪ Urban Poles‬باید بگویم که‬


‫در جاده تندرستی با استفاده از دانش روز‬ ‫ش و سالمتی‬ ‫گفتگو با سوسن سالک چهره آشنای جامعه ایرانیان تورنتو‪ ،‬متخصص و مربی ورز ‌‬ ‫در رابطـه بـا شـهروندان ارشـد را گذرانـده انـد‪ ،‬حـدود ‪۲۵‬‬ ‫سـال پیش شـرکت وسایل بهداشـتی خود را تاسیس کرده و‬ ‫پنـج سـال بعد و پـس از فروش آن‪ ،‬با تاسـیس و راه اندازی‬ ‫شـرکت جدیـدی فعالیتهای گسـترده خـود را از سـر گرفته‬ ‫تـا بتواننـد از تجربیـات چندیـن سـاله خـود و دانش نوین‬ ‫بـه کمـک و یـاری هم میهنـان عزیز و دیگر ملیتهـا ادامه‬ ‫دهنـد و همچنـان در همیـن زمینـه مشـغول بـه کار مـی‬ ‫باشـند‪ ،‬خانـم سـالک چنـدی اسـت کـه علاوه بـر مـدرک‬ ‫تدریـس و آمـوزش‪ ،‬مجـوز فروش وسـایل ورزشـی خاص را‬ ‫نیز به مجموعه فعالیتهایشـان افـزوده اند ‪.‬‬

‫ خانم سوسـن عزیز خوشـحالیم از این که با جنب و‬‫جوش دوباره در دنیای رسانه‪ ،‬توانستیم گفتگویی را با‬ ‫شـما داشـته باشیم‪ ،‬چندی پیش شـما را در حال پیاده‬ ‫روی دیدم که چوبهای خاص و خوشرنگی را در دست‬ ‫داشـتید‪ .‬توضیحات شـما در باره آن چوب‌ها توجهم‬ ‫را جلـب کـرد‪ .‬خواهش می کنـم در همین مورد که به‬ ‫گمانم یکی از‪ ،‬مهمترین و مفیدترین ابزارهایی است‬ ‫کـه برای ارائـه در اختیار دارید صحبت کنید‪.‬‬ ‫‪ -‬با تشـکر از شـما و سـردبیر این مجله‪ ،‬آقای سـهی جهت دعوت از من برای انجام این‬

‫مسروره بنی هاشمی‬ ‫‪masrooreh@gmail.com‬‬

‫پـس از مـاه ها کـه جهان و فعالیتهای مختلـف اقتصادی‪ ،‬اجتماعی‪ ،‬آموزشـی‪ ،‬فرهنگی‪،‬‬ ‫ورزشـی و بسـیاری دیگر از فعالیتهای انسـانی در جهان‪ ،‬پشـت سـرزمین پر قدرت و‬ ‫ناشـناخته ویـروس «کوویـد ‪» ۱۹‬متوقـف شـده بـود‪ ،‬آرام آرام و بـا احتیـاط‪ ،‬بخشـی از‬ ‫فعالیتهـا دوبـاره‪ ،‬بـا ترفندها و سیاسـتهای تازه و متناسـب با دسـتورات بهداشـتی صادر‬ ‫شـده مسـئوالن‪ ،‬از سـر گرفته شـده است ‪.‬‬ ‫مجلـه خردمنـد هـم پـس از ماه‌ها‪ ،‬چـاپ دوباره خـود را با فرمتی نـو و کیفیتی درخور‬ ‫و شایسـته ارايـه بـه شـما خواننـدگان گرانقدر شـروع کرده اسـت‪ ،‬ناگفته نمانـد که در‬ ‫ایـن مـدت هـم بیکار نبوده و مصاحبه هایی را متناسـب با خبرهای جامعه ایرانی مقیم‬ ‫تورنتو و نیازهای این جامعه داشـتیم و به جاسـت که در همین ابتدا از شـما عالقمندان‬ ‫کـه گاه و بیـگاه و بـا بهانـه و بـی بهانـه سـراغ دوسـتانتان را در ایـن رسـانه مـی گرفتیـد‬ ‫سپاسگزاری کنیم‪.‬‬ ‫از آن جا که سلامت روحی‪ ،‬جسـمی و ایجاد آرامش شـما طرفداران این مجله همیشـه‬ ‫بـرای مـا از اهمیـت خاصی برخوردار بوده از این رو‪ ،‬به جاسـت که در همین نخسـتین‬ ‫شـماره فعالیـت و زندگـی رسـانه ای دوبـاره پس از تسـخیر جهانی کرونا‪ ،‬بـاز هم به این‬ ‫مهم بپردازیم‪ ،‬لذا مصاحبه و گپ و گفتی را در پیوند با موضوع سالمت جسم و روان‬ ‫و تامین آرامش شـما انجام داده ایم‪ ،‬این گفتگو با سـرکار خانم (سوسـن سـالک ) میباشد‬ ‫کـه چهـره ای شـناخته شـده بیـن ایرانیـان قدیمـی هسـتند چرا که بیـش از ‪ ۴۵‬سـال در‬ ‫کانادا زندگی می کنند‪ ،‬در دانشـگاه رایرسـون‪ ،‬رشـته مدیریت خوانده و حدود دو سـال‬ ‫در دانشـگاه هنرهای عالی مشـغول به فراگیری دانش بوده اند و در ‪ ۵‬سـال گذشـته در‬ ‫دانشـگاه وسـترن در شـهر لندن انتاریو‪ ،‬دوره های مختلف مربوط به ورزش‪ ،‬به خصوص‬ ‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫مصاحبـه و امیـد بـه ایـن که ایـن مصاحبه بتوانـد دریچه جدیـدی را برای دوسـت داران‬ ‫ورزش و کسـانی کـه بـه سلامت خـود و خانـواده اهمیت مـی دهند باز کـرده و موثر و‬ ‫مفید باشد و خوشحالم که در این دوران سخت کرونا زده‪ ،‬شما همچنان پایدار هستید‬ ‫و روابـط خـود را بـه طور مسـتمر گسـترش داده اید که البتـه نموداری اسـت از عالقه و‬ ‫پشـتکار و ذکاوت شما‪.‬‬ ‫وسـیله ای که شـما دیدید چوبهای ورزشـی به نام ‪ Urban Poles‬می باشـد‪ ،‬که مجوز‬ ‫فروش ونحوه اسـتفاده درسـت‪ ،‬علمی و اصولی آن را‪ ،‬چندین سـال پیش دریافت کرده‬ ‫و آنـرا آمـوزش مـی دهـم‪ .‬در مـورد تاریخچـه آن بایـد بـه قرن گذشـته و کشـور فنالند و‬ ‫اسـکی بازانی که در تابسـتان برای جایگزینی ورزش زمسـتانی از آن اسـتفاده می کردند‬ ‫برگردیـم‪ ،‬آنهـا بـا بـه کارگیـری ایـن چوب‌هـا در هنگام پیـاده روی بـه عنوان یـک ورزش‬ ‫مهـم‪ ،‬سـبب تقویـت ماهیچه هـای خود و آماده نگه داشـتن آنها برای ورزش زمسـتانی‬ ‫مـی شـدند‪ ،‬داسـتان از ایـن قرار اسـت که چندین متخصص و محقق در زمینـه ورزش و‬ ‫سالمتی روحی و جسمی در سال ‪ ۲۰۰۳‬از طریق یکی از دوستانشان در کشور سویس با‬ ‫‪ Urban Poles‬آشـنا شـدند و پـس از اسـتفاده‪ ،‬در زمـان کوتاهـی بـه فوایدآنها آگاهی و‬ ‫ایمـان پیـدا کردنـد و پس از تغییراتی در جهت سـهولت و ایمنی بیشـتر اسـتفاده از آن‪،‬‬ ‫شـروع بـه فـروش در آمریکای شـمالی و آمـوزش جهت تامین مربی کردند‪ .‬بدین سـان‬ ‫فروش و تعلیم اسـتفاده از آنها شـکل گرفت و سـبب گسـترش آن شـد‪.‬‬

‫ فلسفه اصلی و اهمیت استفاده و در واقع راز ‪ Urban Poles‬در چه هست که‬‫روز به روز تعداد بیشتری از این وسیله استفاده می کنند؟‬ ‫ در واقع باید گفت فلسـفه اصلی که پشـت این وسـیله می باشـد تحقیق و پژوهش‬‫توسـط افراد متخصص و خبره کار و توصیه آنهاسـت‪ ،‬پشـت این وسیله تکنولوژی و فن‬ ‫آوری نوین خوابیده‪ ،‬پشـت این وسـیله با وجود سـادگی آن‪ ،‬تندرسـتی خوابیده‪ ،‬و چه‬

‫‪18‬‬


‫معنای نامیرایی از آدم به آدم متفاوت است‪،‬‬ ‫تا روح‪ ،‬روح چه کسی باشد‪،‬‬ ‫نامیرایی معنای دیگری پیدا میکند‬

‫نمی‌دانم‪.‬‬ ‫دانش‬ ‫حقیقی‪،‬‬ ‫دانش‬ ‫تـا‬ ‫بمیرند‬ ‫باید‬ ‫و‬ ‫‌میرند‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫جزئیـات‬ ‫ِ‬ ‫مرگ دانش‌های جزئی‬ ‫به یک چیز‪ ،‬سـربرآرد‪ .‬این مرتبه‌ی ِ‬ ‫و به آزادی رسـیدن از آنهاست‪.‬‬ ‫برای همین آن گواهی کاهنه را برای چنین روزی و بحث‬ ‫نسـبت دانایی بـه نادانی‪،‬‬ ‫دربـاره‌ی مـرگ نـگاه می‌دارد و‬ ‫ِ‬ ‫جفـت هم بـودنِ ایـن دو‪ ،‬همچـون یک مقوله‬ ‫همچـون‬ ‫ِ‬ ‫(و قابـل کاربرد در سـطح عمومی‌تـری) در ارتباط با مرگ‬ ‫درمیـان می‌نهـد‪ .‬ایـن در عین حـال آغا ِز راه دانایی اسـت‬ ‫نه پایان آن‪ ،‬چه‪ ،‬اگر او نه از یک لحاظ بلکه از هر لحاظ‬ ‫دانـا می‌بـود در پایـانِ راه دانایـی می‌بود‪ .‬امـا در آپولوژی‬ ‫زندگـی پرثمر خود‪ ،‬ایـن آغاز با پایانِ زندگی‬ ‫و در دفـاع از‬ ‫ِ‬ ‫یا مرگ نسـبت می‌یابد‪ ،‬چون پیشـتر نسـبت درونی پیدا‬ ‫کرده است‪ ،‬چنانکه زندگی با مرگ را چنین نسبتی است‪.‬‬ ‫زیمـل بیـن موجـود زنـده و غیرزنده برحسـب صـورت و‬

‫فـرم آن‌ها فرق می‌گـذارد‪« ،‬فرمی که موجـودات غیرزنده‬ ‫را تعریف می‌کند از بیرون از آن‌ها تعیین می‌شـود» حال‬ ‫آنکـه بـدنِ زنده «فرمـش را از درونِ خـود تولید می‌کند»‪.‬‬ ‫در حقیقـت غیرزنـده را شـکل می‌دهنـد‪ ،‬امـا زنـده خو ْد‬ ‫شـکل می‌گیرد‪ .‬پس زندگی توانایی بر تعیین کردن اسـت‪.‬‬ ‫چنانکـه بـدن زنده مرز‌های مکانی خود را تعیین می‌کند‪،‬‬ ‫در عیـن آنکـه ایـن کار را درون مرز‌های زمانمند می‌کند‪.‬‬ ‫در ایـن میـان مرگ تعیین‌کننده‌ی غایی اسـت‪.‬‬ ‫سـاعت مـردن زندگی‬ ‫زیمـل می‌نویسـد‪« :‬مـرگ فقط در‬ ‫ِ‬ ‫مـا را محـدود نمی‌کنـد (یعنی فرم نمی‌دهـد)‪ ،‬بلکه مرگ‬ ‫(شـکلی) زندگی اسـت که تمـام محتوا‌های‬ ‫حیـث فرمـال‬ ‫ِ‬ ‫ِ‬ ‫آن را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد‪ :‬محدود شدن کل زندگی‬ ‫بـه وسـیله‌ی مـرگ بر هـر یـک از محتوا‌هـا و لحظه‌های‬ ‫آن از پیـش تأثیـر می‌گـذارد؛ کیفیـت و فرم هر یـک از آن‬ ‫محتوا‌ها و لحظه‌ها جور دیگری می‌بود اگر می‌توانسـت‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪17‬‬

‫به فراسـوی این حد و مرز درونی و ذاتی دسـت یابد‪ ».‬به‬ ‫عبـارت دیگر کل زندگی مـا در تمام محتوا‌های آن در زیر‬ ‫سـایه‌ی مرگ است‪.‬‬ ‫تـرس از مرگ نیسـت کـه وجود مـا را فرامی‌گیرد بلکه آن‬ ‫ترس از نیسـتی محض اسـت‪ ،‬چنانکه شـاعر وصف آن را‬ ‫می‌کنـد؛ و بـاز در آنجـا می‌خوانیـم‪« :‬از مرگ می‌ترسـیم‪،‬‬ ‫ولی ممکن اسـت زندگی بدون آن حتی مخوف‌تر باشـد‪.‬‬ ‫آیـا جاودانگـی باعث عطش دوباره‌ی ما بـرای فانی بودن‬ ‫نمی‌شـود؟ فانـی بـودن ممکـن اسـت چنـان بـا زندگـی‬ ‫آمیختـه باشـد کـه اگـر آن را از مـا بگیرنـد دیگـر نتوانیـم‬ ‫انسـان باشیم‪».‬‬ ‫زیمـل می‌گویـد که «فرد آدمـی ‪ ...‬آنجا که حس بینایی و‬ ‫بسـاوایی ما مرز‌های او را نشـان می‌دهد پایان نمی‌یابد»‬ ‫بـه عبـارت دیگـر‪ ،‬آدمی را می‌تـوان دید شـنید لمس کرد‬ ‫بوئیـد‪ ،‬امـا آدمی همین نیسـت بیش از این اسـت‪ ،‬دیوار‪،‬‬ ‫سبزه و چمن و بلبل و جسم و جز آن نیست‪ ،‬بیش از آن‬ ‫اسـت که تنها به حواس پنجگانه‌ی ما در بیاید و مرز‌های‬ ‫وجـودی‌اش را ایـن حـواس بپیمایـد و دریابـد‪ .‬او شـخص‬ ‫اسـت و حضـور زنـده‌ای دارد‪ .‬اما دقیقـاً‪ ،‬چون این حضور‬ ‫را ایـن حواس درنمی‌یابند قابل اثبات نیسـت‪.‬‬ ‫سـعدی به آن در شـعر زیبای خود «در رفتن جان از بدن‬ ‫گویند هر نوعی سـخن من خود به چشم خویشتن دیدم‬ ‫کـه جانـم مـی‌رود» اشـاره می‌کند بـه «احتماالً ُمـردن» و‬ ‫وضعیت پارادوکسـی‌ای که او می‌آفریند‪.‬‬


‫‌کشد‬ ‫مرگ برخی را نمی ُ‬

‫نامیرایی آدم‌های بی‌جایگزین‬ ‫ِ‬ ‫ایرج قانونی‬ ‫زیمـل در آخریـن اثـر و در حقیقـت وصیتنامـه‌ی فکری‬ ‫خود‪ ،‬نگاه (به) زندگی‪ ،‬بیان می‌کند که مسئله‌بودنِ مرگ‬ ‫و مسـائلی کـه بر اثـر آن به وجـود می‌آیـد (پروبلماتیک‬ ‫مرگ)‪ ،‬و نامیرایی هرگز ارتباطی واحد با واقعیتی به اسم‬ ‫فردیت این روح‬ ‫«روح» نـدارد‪ ،‬بلکـه این رابطه برحسـب‬ ‫ِ‬ ‫متفاوت می‌شـود‪ ،‬به عبارت دیگر معنای نامیرایی از آدم‬ ‫روح کـه باشـد‪ ،‬نامیرایی‬ ‫بـه آدم متفـاوت اسـت‪ ،‬تـا روح ِ‬ ‫معنای دیگـری پیدا میکند‪.‬‬ ‫زیمـل می‌گویـد «گوتـه یک وقـت گفت که هر چنـد‬ ‫او تردیـدی درباره‌ی نامیرایی ما (انسـان‌ها)‬ ‫نـدارد‪ ،‬امـا همـه‌ی ما نیـز یک جـور نامیرا‬ ‫نیسـتیم ـــ حتی جاللت زندگی پسـین ما‬ ‫بسـته بـه آن اسـت که چـه انـدازه بزرگ‬ ‫باشـیم‪ .‬به اعتباری این اندیشـه پرتویی‬ ‫بـر مفهوم‌هـای بـه راسـتی متضـادی‬ ‫کـه بـه ذهـن می‌رسـد می‌افکنـد که‪،‬‬ ‫چیرگـی روح بـر مـرگ بـه انـدازه‌ی‬ ‫ِ‬ ‫قـدرت روح اسـت‪ ،‬یـا آنکـه هرچـه‬ ‫روح مهم‌تـر و جایگزین‌ناپذیرتـر‬ ‫باشـد نیسـتی‌اش تصورناپذیرتـر‬ ‫اسـت‪».‬‬ ‫مرگ نیسـت‌کننده و به دسـت‬ ‫فراموشی‌سـپارنده اسـت‪ ،‬اما نه آن را که‬ ‫روحـی بزرگ اسـت و جایگزینی بـرای آن نمی‌توان تصور‬ ‫کـرد‪ .‬دسـت‌کم وعـده‌ی یک زندگی عالـی و ممتاز فکری‬ ‫و معنـوی چیرگـی بر میرایی اسـت‪ .‬نامیرایی بـه اندازه‌ی‬ ‫قـدرت روح آدمـی اسـت‪ .‬می‌تـوان بـا نـوع خاصـی از‬ ‫زندگـی‪ ،‬زندگـی را نامیرا کرد‪.‬‬ ‫گـر بیفروزیـش رقص شـعله‌اش در هر کران پیداسـت ور‬ ‫نه خاموش اسـت و خاموشـی گناه ماسـت‪.‬‬ ‫«همـه‌ی مـا یـک جـور نامیـرا نیسـتیم‪ ».‬بی‌شـک‪ ،‬گوتـه‬ ‫کسـی‪ ،‬چـون سـقراط را برخـوردار از باالتریـن مرتبـه‌ی‬ ‫نامیرایـی می‌دانسـت‪.‬‬ ‫کاهنـه‌ی معبـد ِدلفـی گفتـه بـود‪« ،‬هیچ کـس داناتـر از‬ ‫سـقراط نیسـت‪ ».‬سـقراط این را در جلسـه‌ی محاکمه‌ی‬ ‫خـود در دفـاع از خـود رو می‌کنـد‪ ،‬مدت‌هـا آن را پنهـان‬ ‫کـرده بـود بـه طـوری کـه شـاهد اول ماجـرا دیگـر مـرده‬ ‫بـود و تنهـا بـرادرش زنـده بـود‪ .‬او خوب می‌دانـد که این‬ ‫تعریف از خود بر حضار گران می‌آید‪ ،‬دانایی‌اش از اینجا‬ ‫ِ‬

‫شـروع می‌شـود‪ ،‬پـس در آن مناقشـه می‌کنـد‪ ،‬زهـر آن را‬ ‫می‌گیرد‪.‬‬ ‫دانایـی مدت‌هـا سـکوت می‌کنـد دانایـی تعییـن می‌کند‬ ‫زمـان سـخن گفتـن کـی اسـت و دانایـی تعییـن می‌کنـد‬ ‫کـه تدبیـر (اسـتراتژی) سـخن گفتن چگونه باشـد‪ ،‬و مثل‬ ‫کـم و اندازه‌ی سـخن‪ ،‬کیفیت و‬ ‫همیشـه دانایـی بیـش از ّ‬ ‫چگونگی سـخن را تعیین می‌کند‪ .‬آنـگاه دانایی می‌گذارد‬ ‫ِ‬ ‫تـا چگونگـی سـخن انـدازه‌ی سـخن را تعییـن کنـد‪ .‬پـس‬ ‫همان‌طور که در مقاله‌ی «حکمت سقراطی» می‌خوانیم‪،‬‬ ‫کـه نظـرات او دربـاره‌ی مـرگ در آن‪ ،‬سـنجیده و منظـم‪،‬‬ ‫صورت‌بندی و نقد می‌شود‪ ،‬سقراط اقرار می‌کند که چیز‬ ‫تعریـف از خـود را بـه‬ ‫باارزشـی نمی‌دانـد‪ .‬او ایـن‬ ‫ِ‬ ‫دانایی‬ ‫کـه‬ ‫‌گردانـد‬ ‫ی‬ ‫برم‬ ‫ایـن‬ ‫ِ‬ ‫او فقط‬

‫در دانسـتن یک چیز‬ ‫اسـت و آن ایـن اسـت که برخلاف دیگران‬ ‫می‌دانـد کـه نمی‌داند‪.‬‬ ‫سـقراط بعـد از تثبیـت مقـام خـاص خـود در دانایی‪ ،‬که‬ ‫چیزی جز دانایی به نادانی نیسـت‪ ،‬در جلسه‌ی دفاعیه‌ی‬ ‫خـود دربـاره‌ی مـرگ سـخن می‌گویـد‪ .‬و‪ ،‬چـون می‌گوید‬ ‫«اگـر قـرار باشـد ادعـا کنـم که از هـر کـس در همه چیز‬ ‫داناتـرم آن در ایـن خواهـد بـود کـه‪ ،‬چـون شـناختی از‬ ‫چیز‌هـا در عالـم ارواح نـدارم پـس تصـور نمی‌کنـم کـه‬ ‫شـناختی دارم‪ .‬پس هر چه در باب مرگ می‌گوید از باب‬ ‫علم نیسـت از باب تمثیل و تشـبیه اسـت که مفید یقین‬ ‫علمـی نیسـت بلکـه زبان اشـارت اسـت و مفیـد احتمال‬ ‫است نه بیشتر‪ .‬ما هم در این دفتر بیش از این نخواهیم‬ ‫گفـت و نمی‌توانیـم گفت‪.‬‬ ‫تمثیل سـقراط از آن رو که تشـبیه اسـت‪ ،‬برخالف تصور‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪16‬‬

‫نویسـنده‌ی مقاله‪ ،‬اشکالی ندارد و نباید از همه‌ی جهات‬ ‫صـدق کنـد‪ ،‬یـک وجه َشـ َبه نیز کافی اسـت‪ .‬ایـن تمثیل‬ ‫از َم َثل‌هـای رایـج اسـت کـه «خواب بـرادر مرگ اسـت یا‬ ‫النُّـو ُم اَ ُخ المـوت» بـه عبارت دیگر سـقراط بـرای تقریب‬ ‫اذهان عموم می‌خواهد تنها بگوید‪ ،‬مرگ شـبیه چیسـت‬ ‫نـه اینکـه چیسـت! و اال مرگ تنها مرگ اسـت‪ ،‬چون تنها‬ ‫مورد ناهوشـیاری برگشـت‌ناپذیر اسـت‪ .‬به عبارت دیگر‪،‬‬ ‫مرگ از هر نظر تنها به خود شـبیه اسـت نه چیز دیگری‪،‬‬ ‫چنانکه خواب نیز از هر لحاظ فقط به خود شبیه است‪.‬‬ ‫اما آیا به راسـتی همه‌ی آن چیزی که سـقراط می‌دانست‬ ‫هیـچ نبـود! مگـر این دانـش او نبود که در قالب پرسـش‬ ‫از دیگـران ظاهر می‌شـد و نادانی آن‌هـا را به رغم دعوی‬ ‫دانش نشـان می‌داد؟ دانش پریشان می‌کرد نه بی‌دانشی‪،‬‬ ‫دانسـتن او‪ ،‬و نـه ندانسـتن‌اش‪ ،‬ولولـه در شـهر‬ ‫و هیـچ!‬ ‫ِ‬ ‫انداختـه بـود کـه یونانیـان در معبـد دلفـی از‬ ‫کاهنه پرسـیدند‪ ،‬آیا از سـقراط‪،‬‬ ‫و نـه هیـچ کـس دیگـر‪ ،‬داناتـر‬ ‫هسـت؟ و او از زبـان آپولـون‬ ‫گفـت‪ :‬نـه‪ .‬اگـر این دانـش در نزد‬ ‫او نبـود ً‬ ‫اصلا طرح این پرسـش در‬ ‫معبد از زبان همشـهریانش ممکن‬ ‫نبـود‪ ،‬چـرا آن‌هـا باید چنین سـؤالی‬ ‫بپرسـند؟ چه چیـزی جز دانـش آن‌ها‬ ‫را مشـوش کـرده بـود که در پی پاسـخ‬ ‫و آرامـش بـه معبـد دلفـی روی آورده‬ ‫بودنـد! امـا سـقراط می‌گوید هیـچ چی ِز‬ ‫باارزشـی نمی‌داند‪.‬‬ ‫علم‬ ‫ایـن پاسـخ در عیـن حـال معارضه بـا ِ‬ ‫علم کاهنه‪ ،‬آن هم معارضه‌ای‬ ‫غیب اسـت‪ِ ،‬‬ ‫کـه در جلسـه‌ی محاکمـه ابـراز می‌شـود که‬ ‫خـو ْد محکمـۀ معارضـه با سـقراط اسـت‪ .‬به رخ کشـیدن‬ ‫قدرت سـتیزه‌گری در سـتیزه‌ای دیگر‪ ،‬ستیزه حتی با خود‪،‬‬ ‫ِ‬ ‫تعریـف از خـود‪ ،‬به سـتیزه‌گران‬ ‫در بـه آسـانی نپذیرفتـن‬ ‫ِ‬ ‫جزئیـات دانـش را‬ ‫و داوران دادگاه‪ .‬سـقراط همـه‌ی ایـن‬ ‫ِ‬ ‫کـه بـه مـدد آن با همشـهریان و غیب‌گویان بـه معارضه‬ ‫برمی‌خاسـت در خدمت یک کل می‌دانسـت و مؤدّی به‬ ‫یـک حکـم‪ .‬همـه جزئیـات دانش بایـد با هـم هماهنگ‬ ‫باشـند و بین آن‌ها تعارض و تناقضی نباشـد و به راسـتی‬ ‫معلـوم او شـده باشـند تـا هـم بـه او تـوانِ خیره‌کننده‌ی‬ ‫رویارویـی در هـر گفتگویی را دهند و هم یک‌صدا فریاد‬ ‫برآرنـد کـه همه‌ی این دانایی‌ها یک دانایی بیش نیسـتند‬ ‫و آن این اسـت‪ :‬من تنها کسـی هسـتم که می‌دانم چیزی‬


‫بعضی از دوستان وقتی من را می‌بینند می‌گویند‬ ‫ما هنوز تصور همان وحدت فیلم‌های تان را‬ ‫از شما داریم‪ .‬می‌گویم من پدر آن وحدت هستم!‬

‫داشـت بـه نـام علـی صـدری کـه کامیونـش را فروخت تا‬ ‫یـک سـالن تئاتر بسـازد‪ .‬من و رضـا از ذوق و خوشـحالی‬ ‫مان خیلی کمک کردیم تا سـالن زودتر سـاخته شـود‪ .‬آن‬ ‫سـالن به تئاتر سـپاهان مشهور شد‪ .‬تئاتر که فرهمند هم‬ ‫بیـکار نمانـد و با انتخاب اسـم تئاتر اصفهان بـا ما رقابت‬ ‫می‌کـرد‪ .‬یـادم می‌آید در آن سـال‌ها یـک نمایش با عنوان‬ ‫جـاده زریـن سـمرقند اجرا کردیم که با اسـتقبال رو به رو‬ ‫شـد و مـن در آن نقش حسـن قنـاد را بـازی می‌کردم‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫جاده‌ای که در نهایت به تهران ختم شد‪.‬‬

‫ دقیقـا همیـن طور اسـت‪ .‬یک روز معز دیـوان فکری از‬‫تهـران بـرای تماشـای نمایش به اصفهـان آمده بـود که با‬ ‫دیـدن جاده زرین سـمرقند از مـن دعوت کرد این نمایش‬ ‫را در تهـران هـم اجـرا کنم‪ .‬نمایشـی که در تهـران آقایان‬ ‫سـارنگ‪ ،‬تابش‪ ،‬مصدق‪ ،‬محتشـم و بانو شـهال ریاحی هم‬

‫در آن بـازی می‌کردنـد‪ .‬همـان روز‌هـا آقـای صـدری هـم‬ ‫سـالن سـپاهان را به حاج میرزا کازرونی فروخت و راهی‬ ‫تهـران شـد تـا تئاتر فردوسـی را ایجاد کند کـه همین هم‬ ‫شـد‪ .‬مـن آمـده بودم سـه مـاه بمانم که شـد شـش ماه و‬ ‫بعـد از آن هـم بـا کمـک دوسـتان از اداره‌ای کـه در آن‬ ‫شاغل بودم انتقالی گرفته و برای همیشه به تهران آمدم‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫کدام اداره؟‪ ‬‬

‫ مـن کارمنـد اداره نـان و غلـه وزارت دارایـی بودم که به‬‫تهـران منتقل شـدم تـا در کنـار آن به کار‌هـای هنری هم‬ ‫برسم‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫رضا ارحام صدر چه شد؟‬

‫ آن زنـده یـاد در اصفهـان مانـد و هیـچ وقـت راضـی‬‫بـه تـرک آن خـاک پـاک نشـد‪ .‬البتـه گهـگاه بـرای بـازی‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪15‬‬

‫در فیلم‌هـا بـه تهـران می‌آمـد‪ ،‬امـا ترجیـح داد در همـان‬ ‫اصفهـان زندگـی کنـد‪.‬‬

‫داستان سینما از کجا شروع شد؟‬

‫ از تهـران شـروع شـد‪ .‬یـک روز گفتنـد آقایـی بـه نـام‬‫نوربخـش بـا من کار دارد‪ .‬همدیگر را که دیدیم پیشـنهاد‬ ‫کـرد بـا تهیـه کنندگـی او فیلـم وسوسـه ازدواج را بسـازم‪.‬‬ ‫قبـول کردم و اتفاقا به خاطر آشـنایی بـا دوربین و دکوپاژ‬ ‫فیلم خوبی شـد‪ .‬و بازیگری من با پیشـنهاد سـردار ساکر‬ ‫هنـدی بـود که به همراه چند هندی دیگر در کار سـینما‬ ‫بودند‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫کدام فیلم؟‬

‫ خورشـید می‌درخشـد که بعد از وسوسـه ازدواج دومین‬‫کار مـن در سـینما بـود‪ .‬یـادش بـه خیـر سـردار سـاکر بـا‬ ‫لهجـه هندی و فارسـی دسـت و پـا شکسـته دیالوگ‌ها را‬ ‫می‌گفـت و مـن تنظیم می‌کـردم‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫پـوری بنایـی بازیگـر فیلـم عـروس فرنگـی تعریـف‬ ‫می‌کنـد کـه بـه واسـطه شـما وارد سـینما شـده؟‬ ‫ درسـت می‌گوید‪ .‬او بازیگری را دوسـت داشـت و وقتی‬‫نقـش بازیگـر عـروس فرنگـی را بـه او دادم موهایـش را‬ ‫کوتـاه کـرد تا نقـش را بگیرد‪.‬‬ ‫شـما پس از فیلم‌هـای زبون‬ ‫بسـته‪ ،‬شـب ژانویه و مهدی بقیه در صفحه ‪28‬‬


‫من نصرت اهلل وحدت‪،‬‬ ‫بچه خاک پاک اصفهان هستم‬ ‫آخرین گفتگو وحدت با مجله تماشاگران امروز‬ ‫وحـدت یکـی از پایـه گـذاران تئاتر اصفهـان بـود و از ‪۱۸‬‬ ‫سـالگی در تئاتـر حرفـه‌ای حاضـر شـد‪ .‬شـیرینی بیـان و‬ ‫کالمـش دل‌هـا را شـاد و مجـذوب خویـش می‌کرد و سـر‬ ‫انجام به دنیای شـیرین کمدی و شـادی آفرینی روی آورد‪.‬‬ ‫نخسـتین نمایـش او خلیفـه یـک روزه در تئاتـر‬ ‫المـپ بـود و پـس از آن سـال‌ها بـه همـراه رضـا‬ ‫ارحـام صدر در این تئاتر و تئاتر سـپاهان فعالیت‬ ‫کرد‪.‬‬ ‫وقتـی صحبـت از روزگار شـد‪ ،‬یـک واژه مرحـوم‬ ‫و زنـده یـاد جلوی نـام هنرمندان سـابق و بعضی‬ ‫همـدوره‌ای هایـش جا گرفت‪ .‬نصـرت اله وحدت‬ ‫ایـن روز‌هـا در کنـار دوری ‪ ۳۸‬سـاله از سـینما بـا‬ ‫خاطـرات آن زندگـی می‌کند‪ .‬هنرمندی که می‌رود‬ ‫پا به سـن ‪ ۹۰‬سـالگی بگذارد و در همین مالقات‬ ‫اول وقتـی تعجـب مـا را دیـد بـا حاضرجوابـی‬ ‫اصفهانـی گفـت‪« :‬مـی دانـم دنبـال وحـدت‬ ‫فیلم‌هـای سـینمایی هسـتید‪ ،‬من پـدر آن وحدت‬ ‫هسـتم!» شـوخی ظریفی که این گفتگو به بهانه‬ ‫آن شـروع شـد‪.‬‬ ‫‪* * * ‬‬

‫شـیرازی‌ها بود‪ .‬محله‌ای سـمت دروازه تهران که به هوای‬ ‫سـینما از آن می‌گذشـتیم و راهـی پایتخـت می‌شـدیم‪.‬‬

‫‪ ‬چطور شد به سمت سینما رفتید؟‬ ‫‪ - ‬در آن زمان سـرگرمی بیشـتر مردم سینما رفتن بود‪ .‬من‬ ‫هم در کودکی با پدرم به سـینما می‌رفتم و همیشـه محو‬

‫ آن زمـان در اصفهـان بـه چارلـی چاپلیـن شـلی‬‫می‌گفتنـد‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫چطور شد به آرزوی خود رسیدید؟‬

‫ یـک روز بـا رضـا ارحـام صـدر در چهاربـاغ قدم‬‫می‌زدیـم کـه بـه یـک آگهـی برخوردیـم‪ .‬روی آن‬ ‫نوشـته بـود تئاتـر فرهمند‪ ،‬هنرجـو می‌پذیـرد‪ .‬با‬ ‫سـرعت خودمـان را رسـاندیدم و دیدیـم مرحـوم‬ ‫فرهمنـد بـا عـده‌ای مشـغول تمریـن نمایـش‬ ‫حاکـم یـک روزه هسـتند‪ .‬یکـی دو نفـر از اعضـا‬ ‫نمی‌توانسـتند نقـش را حفـظ کننـد‪.‬‬ ‫همـان جا آقای فرهمند مـن و رضا را صدا کرد که‬ ‫هنـر خـود را نشـان دهیم‪ .‬رضا شـد خلیفـه و من‬ ‫هـم نقش میرزابنویس را گرفتم‪ .‬دیالوگ نداشـتم‪،‬‬ ‫امـا بایـد بـه همـه تعظیم می‌کـردم‪ .‬یادم هسـت‬ ‫حین اجرا برای تماشـاچیان باید یک نفر با االغش‬ ‫وارد صحنـه می‌شـود‪ .‬مـن هـم بـرای مـرد و هـم‬ ‫برای االغش تعظیم کردم و سـالن از خنده منفجر‬ ‫شد‪.‬‬

‫‪ - ‬گوشـه خانـه نشسـته بـودم‪ .‬البتـه بایـد بگویم‬ ‫کـه در ایـن سـال‌ها بیشـتر سـفر می‌رفتـم‪ .‬اغلب‬ ‫بـه اصفهـان یـا دیـدن بچه‌هـا در خارج از کشـور‬ ‫می‌رفتـم‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫‪ -‬همین طور است‪.‬‬

‫مثل روال سـایر گفتگو‌ها بهتر است از بیوگرافی شما‬ ‫شروع کنیم‪.‬‬

‫نـور آپـارات می‌شـدم کـه روی صحنـه رو بـه ور می‌افتاد‪.‬‬ ‫یادم هسـت فیلم که تمام می‌شـد فکر می‌کردم بازیگران‬ ‫آن در آپاراتخانـه هسـتند‪ .‬یـک بـار کـه داخـل آپاراتخانه‬ ‫سـرک کشـیدم‪ ،‬پدرم گفت‪ ،‬دنبال چه می‌گردی؟ پرسـیدم‬ ‫آن همـه بازیگـر کجا رفتند که می‌خندید‪ .‬گفت بزرگ که‬ ‫شـدی خودت تشـخیص می‌دهی این آدم‌هـا کجا رفتند‪.‬‬

‫از دوران نوجوانی خود خاطره دارید؟‬

‫چطور شد به بازیگری عالقه‌مند شدید؟‬

‫ مـن نصـرت اله وحدت‪ ،‬بچه خاک پاک اصفهان و متولد‬‫سال ‪ ۱۳۰۶‬هستم‪.‬‬ ‫‪ ‬‬ ‫‪ -‬زمـان قدیـم محلـه مـا در اصفهـان‪ ،‬محلـه چهارسـوق‬

‫دیگر همه جا با هم بودید؟‬

‫ بلـه‪ .‬ایـن همراهی باعث شـد بیشـتر فیلم‌های‬‫طنـز و کمـدی را دنبـال کنیم‪ .‬البته سـریال تارزان‬ ‫هـم بـود‪ ،‬امـا مـن و رضا بیشـتر دنبـال فیلم‌های‬ ‫باسـتر کیتـون و شـلی بودیـم تـا ادای آن‌هـا را‬ ‫دربیاوریـم‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫شلیکیست؟‬

‫خوانندگان نشـریه خیلی دوسـت دارند بدانند‬ ‫نصـرت الـه وحدت در تمام این سـال‌ها که در‬ ‫سـینما نبوده‪ ،‬چه کار می‌کرده؟‬

‫شـما مثل سایر همکاران تان مانند ناصر ملک‬ ‫مطیعی‪ ،‬شـاهرخ نـادری و‪ ...‬دنبال شـغل آزاد‬ ‫نرفتید؟‬

‫ابتدایـی را در مدرسـه ثـروت بـودم و بعـد بـه هنرسـتان‬ ‫ثـروت اصفهان رفتم تا در رشـته فنی تحصیل کنم‪ .‬همان‬ ‫جـا بـا زنده یاد رضا ارحام صدر آشـنا و متوجه شـدیم هر‬ ‫دو عالقه‌منـد به بازیگری هسـتیم‪.‬‬ ‫‪ ‬‬

‫‪ - ‬ایـن عالقـه از دوران دبیرسـتان در مـن پیـدا شـد‪ .‬دوره‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪14‬‬

‫بعد از تئاتر فرهمند کجا رفتید؟‬

‫ قـرار بـود اتللـو را اجـرا کنیـم‪ .‬فرهمند نقش اتللـو را به‬‫مـن داد کـه پانـزده روز آن را تمریـن کـردم و دسـت آخر‬ ‫خـودش آن را گرفـت و بـه مـن گفـت یاگـو را بـازی کنم‪.‬‬ ‫مـن ناراحـت شـدم و بیـرون آمـدم‪ .‬نمی‌دانم چـرا آن کار‬ ‫را کـرد‪ .‬او اسـتاد بود قابل احتـرام‪ .‬برای همین هیچ وقت‬ ‫نپرسـیدم چـرا ایـن کار را کـرد‪ .‬به هر حال بـا رضا به تئاتر‬ ‫المپ و از آنجا به تئاتر سـپاهان رفتیم‪ .‬این تئاتر سـپاهان‬ ‫هـم حکایـت خـودش را دارد‪ .‬ارحـام صـدر یک پسـرعمو‬


‫بر بدنت بکشی؛ و یا‪ .‬اصال تابوتی نیست‪ .‬یا شاید نباشد‪.‬‬ ‫چه کسـی می‌داند‪ .‬روزگار‪ ،‬روزگار لعنت شده کروناست؛‬ ‫و مـرگ در غربتـی غریب و تنهایی‪ .‬ولو مرگی که سـال‌ها‬ ‫در انتظـارش بـوده باشـی‪ .‬مـرگ هنرمنـد‪ ،‬کمتـر از مـرگ‬ ‫انسـان‌های متعارف اندوهبار است‪ ،‬زیرا میلیون‌ها فرزند‬ ‫بـا هنـرش آفریده و در هر لحظه‌ای در گوشـه‌ای از جهان‬ ‫کسـی بـه یـادش‪ ،‬در غـم غربـت‪ ،‬بـه یـاد وطـن‪ ،‬بـه یـاد‬ ‫دوسـت و عزیـزی از دسـت رفتـه‪ ،‬یـا صرفا برای یـادآوری‬ ‫خوشـی‌ها و زندگی از دسـت رفته خویش و بازگشـت به‬ ‫دوران شـکوفایی و زندگی شـادابی که می‌شـناخته‪ ،‬آن را‬ ‫بـرای چندمین بار زنده می‌کند‪ ،‬به گوش‌هایش می‌سـپارد‬ ‫و شاید احساساتش نیز یاری کنند و بتوانند به چشمانش‬ ‫قـدرت گریسـتن بدهند؛ شـاید بدیـن گونـه‪ ،‬بتواند نطفه‬ ‫شـادمانی ابـدی را در وجـود خویـش زنـده کنـد و‬

‫بیزارنـد‪ .‬شـجریان در حافظـه تاریخـی فرهنـگ مـا ثبـت‬ ‫می‌شـود‪ .‬در آن سـال‌های پرشـور آواز‪ ،‬شجریان خود بدل‬ ‫بـه نام و نشـانی می‌شـود بـرای قـدرت فرهنـگ در برابر‬ ‫قدرت کور انتقام و خشـونت‪ .‬آوایی دیگر به آسـمان رود‪.‬‬ ‫رمضان است‪ .‬در سراسر ایران‪ .‬آن سالهاست و این سال‌ها‬ ‫و همه‌جا سـخن از یک «ر ّبنا»‌ی تاریخی که شـجریان در‬ ‫ذهنیت همه ایرانیان برجای گذاشـته اسـت‪.‬‬ ‫روز اسـت‪ .‬سـحرگاه‪ .‬آفتـاب بـاز هـم می‌تابـد‪ .‬گرمـای‬ ‫خورشـید بی‌پایان اسـت‪ .‬بستری گشـوده‪ .‬جایی نامعلوم‪.‬‬ ‫درد و رنـج و صدایـی در دوردسـت از دسـت مـی‌رود‪.‬‬ ‫چهره‌هایـی همیشـه جـوان در عکسـی کـه جاودانـش‬ ‫میخواهـی‪ .‬محمدرضا شـجریان از نسـلی به نسـلی گذار‬

‫امروز سیاوش در قلب همه است‪.‬‬ ‫شب است‪.‬‬ ‫گور را پُر کرده‌اند‪.‬‬ ‫هاند‪،‬‬ ‫مردم رفت ‌‬ ‫به دنبال کالبدی دیگر‪...‬‬

‫شکوفه شادی را در دلش و زیبایی لبخند ِ دخترکی جوان‬ ‫را بـر لبانش‪.‬‬ ‫سـیاوش آنجاسـت و آوایش نیـز که مجلـس را در رؤیایی‬ ‫آسـمانی فـرو می‌بـرد‪ .‬سـال‌ها پیـش اسـت‪ .‬وقتـی رادیـو‬ ‫خراسـان قرائـت قـرآن این جـوان را پخش می‌کرد‪ ،‬کسـی‬ ‫نمی‌توانسـت حـدس بزند کـه روزی بـر صحن‌های چنین‬ ‫شـکوهمند بدرخشـد و ده‌ها سـال بعد بدل به نمادی از‬ ‫هنـر و آبـروی ایرانـی شـود‪ .‬بـدل بـه نمـادی از مقاومت‬ ‫در برابـر همـه بدی‌هـا و زشـتی‌هایی روزگاران؛ به صدای‬ ‫مردمانـی که دوسـتش دارنـد‪ .‬در صف اول بایسـتد و آواز‬ ‫آن‌هـا را سـر دهـد‪ .‬گویـی از حافـظ و موالنـا می‌خوانـد‪.‬‬ ‫گویـی آن اشـعار را بـرای دوران او سـاخته‌اند کـه تا آن‌ها‬ ‫را در اوج نومیدی کسـانی که دوسـتش داشـتند و دارند و‬ ‫خواهند داشت‪ ،‬بخواند‪ .‬خسروی آواز ایران لقبی توخالی‬ ‫نیسـت؛ و بزرگتریـن ارزش آن نـه در هنـر آوازخواندن که‬ ‫در ارزش مـردم‌داری اسـت‪ .‬هنـر آنکـه دوسـتت بدارند و‬ ‫دوستشـان بداری‪.‬‬ ‫امشـب‪ .‬در ناکجا‌آبادیم‪ .‬جایی نامعلوم‪ .‬خشـم سیاوش و‬ ‫آوازی بـرای زنـدگان و عشـق مردمـی که خواننـده خود را‬ ‫دوسـت دارند و از چهره‌ی زشـت بی‌فرهنگی و بی‌خردی‬

‫می‌کند؛ و همچنان راه‌های خود را میگشـاید‪ .‬روز اسـت‪.‬‬ ‫امـروز‪ .‬نمیدانیم کجاسـت‪ .‬امـروز سـیاوش در قلب همه‬ ‫اسـت‪ .‬شـب اسـت‪ .‬گـور را ُپـر کرده‌انـد‪ .‬مـردم رفته‌انـد‪.‬‬ ‫بـه دنبـال کالبـدی دیگـر‪ .‬آرزو‌ها امـا‪ ،‬همیشـه زنده‌اند و‬ ‫خاطرات همیشـه آنجا؛ و آرزو‌هایی بزرگ برای موسـیقی‬ ‫ایـران در راه‪ .‬راه‌هایـی تـازه بـرای فرهنـگ و زمانـه خود‪.‬‬ ‫شـیراز اسـت‪ .‬شـب اسـت‪ .‬حافظیـه‪ .‬جشـن موسـیقی‪.‬‬ ‫تابسـتانی گـرم‪ .‬بـادی خنـک و آرام‪ .‬جـوان نحیـف و‬ ‫سـربه‌زیر‪ ،‬کـت و شـلوار پوشـیده و کنـار اسـتاد بهـاری‬ ‫ایسـتاده و آواز می‌خوانـد و صدایـش در قلـب شـب و‬ ‫حافظـه موسـیقیایی ایـران ثبت می‌شـود‪ .‬بـرای مـا‪ .‬برای‬ ‫ابدیـت مـا‪ .‬بـرای روزگارنـی که انـدوه‪ ،‬گویی همـه در‌ها‬ ‫را بـر امیـد ِ قلب‌هـا بسـته و همه اشـک‌ها را بر چهره‌ها‬ ‫خشـکانده اسـت‪.‬‬ ‫تهران اسـت‪ .‬انبـوه جمعیـت افزایش می‌یابنـد‪ .‬فریادها‪.‬‬ ‫اشـک‌های گرم‪ .‬اشـک‌های سـرد‪.‬‬ ‫‪ ۱۷‬مهر ‪۱۳۹۹‬‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪13‬‬


‫محمدرضا شجریان؛‬ ‫صدایی که خاموش نمی‌شود‬

‫ناصر فکوهی_استاد دانشگاه تهران‬ ‫روز اسـت‪ .‬امـروز‪ .‬نمیدانیم کجاسـت‪ .‬امروز سـیاوش در‬ ‫قلب همه اسـت‪ .‬شـب اسـت‪ .‬گـور را ُپـر کرده‌انـد‪ .‬مردم‬ ‫رفته‌انـد‪ .‬بـه دنبـال کالبـدی دیگـر‪ .‬آرزو‌هـا اما‪ ،‬همیشـه‬ ‫زنده‌اند و خاطرات همیشـه آنجا؛ و آرزو‌هایی بزرگ برای‬ ‫موسـیقی ایران در راه‪ .‬راه‌هایی تازه برای فرهنگ و زمانه‬ ‫خود‪.‬‬ ‫شـیراز است‪ .‬حافظیه‪ .‬گرمای تابستان‪ .‬شب است و بادی‬ ‫آرام می‌وزد‪ .‬جوان‪ ،‬پیراهن سـپیدی بر تن‪ ،‬الغر و سـاده و‬ ‫بیآالیش‪ ،‬روی زمین نشسته است و میان آوای ساز اساتید‬ ‫نوازندگـی کـه احاطـه‌اش کرده‌اند‪ ،‬خجالـت‌زده می‌نماید‪.‬‬ ‫شـاید نباید آنجا باشـد‪ .‬اما هست تا دست سرنوشت او را‬ ‫به اوجی برسـاند که شـاید هرگز تصورش را هم نمی‌کرد‪.‬‬ ‫شـاید نمی‌خواست‪ .‬شاید می‌خواسـت به جای «خسروی‬ ‫آواز ایـران»‪ ،‬همچـون اسـاتیدش تنهـا بتواند در گوشـه‌ای‬

‫آرام‪ ،‬امـا بـدون تنش جامعه‌ای تنش‌زده‪ ،‬زیر سـایه همان‬ ‫اسـاتید‪ ،‬رشـد کنـد؛ شـاید نمی‌خواسـت به سـروی چنین‬ ‫بلنـد تبدیـل شـود تـا باد‌هـا اینگونـه آزارش دهنـد زمانـه‬ ‫چنین بـر او ضربه زند‪.‬‬ ‫تهران اسـت‪ .‬بیمارسـتان جـم‪ .‬پاییزی بی‌روح و غـم‌زده از‬ ‫هـزاران مـرده و قلب‌هایـی کـه مضطربند و چشـم‌هایی‬ ‫کـه نگراننـد‪ .‬می‌دانسـتند چنین می‌‍‌شـود‪ .‬سـال‌ها بود با‬ ‫این درد دسـت به گریبان اسـت‪ .‬درد وجودش را پر کرده‬ ‫اسـت‪ ،‬امـا باید بـه دیگران امید بدهد‪ .‬بیرون بیمارسـتان‪،‬‬ ‫مـردم قهرمـان می‌خواهند‪ .‬کالبد بی‌جانی بـه آن‌ها وعده‬ ‫داده شده که بر سر دوش بگیرند و بر حال خود بگریند‪.‬‬ ‫شـیراز اسـت‪ .‬جوان مو‌های سـیاه زیبایی دارد و چه ‌ره‌ای‬ ‫روشـن‪ .‬چشـمانش را نمیبینـی‪ .‬چشـم بـر زمیـن دوختـه‬ ‫اسـت‪ .‬گویـی از آنکـه اسـاتیدش‪ ،‬صـدای سازهایشـان را‬ ‫خامـوش می‌کننـد تـا صـدای او در هوا بلند شـود‪ ،‬خجول‬

‫‪Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676‬‬

‫‪12‬‬

‫اسـت‪ .‬صدایـش‪ ،‬امـا پـر توان و جسـور و بی‌بـاک می‌رود‬ ‫تـا دل‌هایـی بی‌شـماری را فتـح کنـد‪ .‬صدایـش جهـان‬ ‫فرهنـگ مـا را ُپـر می‌کنـد‪ .‬صـدای جوانـی که خوانـدن را‬ ‫بـا سـوره‌های کتـاب آسـمانی آموختـه اسـت؛ و محبت را‬ ‫در آرامـش سـاز‌های ایرانـی که قرن‌هاسـت بـا ضربه‌های‬ ‫کوچک نوازندگانش ناله سـر می‌دهند و با اشـعار شاعران‬ ‫بـزرگ و رنج‌دیده این پهنه همان وقتی که مغول‌ها خون‬ ‫می‌ریختنـد‪ ،‬آن‌ها عشـق را می‌نامیدند‪ ،‬زیرا می‌دانسـتند‬ ‫در جنگ عشق و خشم‪ ،‬همیشه عشق پیروز است‪ .‬موالنا‬ ‫آنجاسـت و عطار و حافظ‪ .‬عاشـقانی که جز شعرهایشان‬ ‫سلاحی بـرای نبرد بـا اهریمنان خون‌ریز نداشـتند‪.‬‬ ‫خیابان‌ها غم‌انگیزند‪ .‬او دیگر نیست‪ .‬او بیش از همیشه‬ ‫بـا صدایـش هسـت‪« .‬خبـر» را می‌دهنـد‪ .‬اشـک‌ها روان‬ ‫می‌شـوند‪ .‬شـاعران بـه صدا در می‌آینـد‪ .‬صدایی که عمق‬ ‫اندوه بی‌شـماران را در خود دارد به آسـمان پرواز می‌کند‪.‬‬ ‫تسـلیت‌ها از همه سـو سـرازیر می‌شـوند‪ .‬جایـی در زیر‬ ‫تابوت نیست که بتوانی اندکی از این بار کالبد بی‌جان را‬


11

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


‫ماهنامه اجتماعی‪ ،‬ف‬ ‫ره‬ ‫نگ‬ ‫ی‪،‬‬ ‫ه‬ ‫نر‬ ‫ی‬ ‫خر‬ ‫دم‬ ‫ند‬ ‫ناشر‪ :‬انت‬ ‫شارات خردمند ‪ -‬تورنتو‬ ‫طرا‬ ‫سردبیر‪ :‬محمد ُسهی‬ ‫با تشکر از‪ :‬مسروره حی‪ ،‬حروفچینی و صف‬ ‫حه‬ ‫آ‬ ‫ر‬ ‫ای‬ ‫ی‪:‬‬ ‫ا‬ ‫نت‬ ‫شا‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ت‬ ‫خردمند‬ ‫بن ‌یها‬ ‫شمی ‪ -‬رضا میرفخرایی‬ ‫همرنگ‬ ‫ سوسن سالک ‪ -‬محمد تاجدولتی و همه ک ‪ -‬الهه شهبازی ‪ -‬افسانه‬‫سانی که در این شماره ما‬ ‫را یار و یاور بودند‪.‬‬

‫روی جلد‪:‬‬ ‫شجریاندرگذشت‬

‫عکس از ندا دهقانی‬

‫‪National Ethnic‬‬

‫‪thnic‬‬ ‫‪Press and Media‬‬ ‫‪ada‬‬ ‫‪f National E‬‬ ‫‪Council of Can‬‬ ‫‪a Member o‬‬ ‫‪is‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪an‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪m‬‬ ‫‪ad‬‬ ‫‪ad‬‬ ‫‪an‬‬ ‫‪C‬‬ ‫‪f‬‬ ‫‪Kher‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪l‬‬ ‫‪ci‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪u‬‬ ‫‪edia Co‬‬ ‫‪Press and M‬‬ ‫ماهنامـه خردمنـد در‬

‫ویرایـش‬ ‫و اصالح مطالب ارسـال‬ ‫ی‬ ‫ا‬ ‫ختی‬ ‫ـار‬ ‫دا‬ ‫رد‪.‬‬ ‫مق‬ ‫اال‬ ‫حتماً تایپ و غل ‌‬ ‫طگیری شـ‬ ‫ده‬ ‫ت ارسـالی باید‬ ‫و‬ ‫به‬ ‫آ‬ ‫در‬ ‫س‬ ‫ا‬ ‫یم‬ ‫یل‬ ‫مقاالت‪ ،‬الزاماً‬ ‫مجله ارسـال شـون‬ ‫د‪ .‬نظرات نویسـندگان‬ ‫بیانگر دیدگاه ماهنامه‬ ‫خر‬ ‫دم‬ ‫ند‬ ‫نی‬ ‫س‬ ‫ت‪.‬‬ ‫م‬ ‫سئ‬ ‫ولیت قیمتها‪ ،‬سروی ‌‬ ‫ارائـه خدمـات و کلیـه‬ ‫سها‪ ،‬نحوه‬ ‫مطالب درج شـده در آ‬ ‫گه‬ ‫ی‬ ‫ها‬ ‫به‬ ‫عه‬ ‫ده‬ ‫ص‬ ‫احب آگهی اسـت‪.‬‬ ‫‪676‬‬ ‫‪el: 416-676-9‬‬ ‫‪T‬‬ ‫•‬ ‫‪6‬‬ ‫‪7‬‬ ‫‪6‬‬ ‫‪3-9‬‬ ‫‪dmand.ca‬‬ ‫‪• Tel: 647-51‬‬ ‫‪• www.khera‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪.c‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪a‬‬ ‫‪m‬‬ ‫‪d‬‬ ‫‪• info@khera‬‬ ‫‪ite 207‬‬ ‫‪e Street, Su‬‬ ‫‪g‬‬ ‫‪n‬‬ ‫‪o‬‬ ‫‪Y‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪3‬‬ ‫‪1‬‬ ‫‪8‬‬ ‫•‬ ‫‪6‬‬ ‫‪tario L3T 2C‬‬ ‫‪Thornhill, On‬‬

‫سال شش‬

‫م ‪ -‬شما ره ‪۶۲‬‬ ‫ آ بان ‪ - ۱۳۹۹‬ا‬‫کت‬ ‫رب‬ ‫‪/‬ن‬ ‫وا‬ ‫م‬ ‫رب‬ ‫‪۰‬‬ ‫‪۰۲‬‬ ‫‪۲‬‬

‫محمدر‬ ‫ضا شجریان؛ صدایی که‬ ‫خا‬ ‫مو‬ ‫ش‬ ‫نم‬ ‫‌‬ ‫ی‬ ‫شو‬ ‫د‪.‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪......‬‬ ‫من ن‬ ‫‪۱۲................................‬‬ ‫صرت الله وحدت‪ ،‬بچه‬ ‫خا‬ ‫ک‬ ‫پا‬ ‫ک‬ ‫ا‬ ‫صف‬ ‫ها‬ ‫ن‬ ‫ه‬ ‫ستم‪.‬‬ ‫مرگ ب‬ ‫‪۱۴................................‬‬ ‫رخی را نم ‌ی ُکشد‪ .‬نامیر‬ ‫ای‬ ‫ی‬ ‫آد‬ ‫ِ‬ ‫‌‬ ‫م‬ ‫ها‬ ‫ی‬ ‫ب‬ ‫‌‬ ‫ی‬ ‫جا‬ ‫یگ‬ ‫زین‪.‬‬ ‫در جاده‬ ‫‪۱۶................................‬‬ ‫تندرستی با استفاده از‬ ‫دان‬ ‫ش‬ ‫رو‬ ‫ز‪،‬‬ ‫گ‬ ‫فت‬ ‫گو‬ ‫با‬ ‫س‬ ‫سرباز‬ ‫وسن سالک‪۱۸..............‬‬ ‫ِی ما ‪ . . .‬سرباز ِی آنها ‪. .‬‬ ‫‪.‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪......‬‬ ‫برای و‬ ‫‪۲۲................................‬‬ ‫طن ماندند‪ ،‬اما وطن برا‬ ‫ی‬ ‫آ‬ ‫‌‬ ‫ن‬ ‫ها‬ ‫ن‬ ‫مان‬ ‫د!‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪......‬‬ ‫‪۱۱‬م‬ ‫‪۲۴................................‬‬ ‫هر روزی که تلویزیون به‬ ‫ای‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ن‬ ‫آم‬ ‫د‪.‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪......‬‬ ‫گران‬ ‫‪۲۶................................‬‬ ‫ِی افسارگسیخته رژیم غ‬ ‫ذای‬ ‫ی‬ ‫مر‬ ‫دم‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ت‬ ‫غی‬ ‫یر‬ ‫د‬ ‫اد‬ ‫‪......‬‬ ‫کودکانی‬ ‫‪۳۰................................‬‬ ‫که در جوار زبال ‌هها زن‬ ‫دگ‬ ‫ی‬ ‫م‬ ‫‌‬ ‫ی‬ ‫کن‬ ‫ند‬ ‫و‬ ‫ک‬ ‫رو‬ ‫نا‪.‬‬ ‫‪...‬‬ ‫فیروز‪ ،‬زنی‬ ‫‪۳۴ ..............................‬‬ ‫که بیروت را آواز کرد ‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫چطور جی‬ ‫‪۳۶................................‬‬ ‫ب ایران ‌یها را در دهه‬ ‫ن‬ ‫ود‬ ‫تا‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫ج‬ ‫ک‬ ‫رد‬ ‫ند‬ ‫؟‪..‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫دنیا از د‬ ‫‪۳۸................................‬‬ ‫ریچه چشم یک قربانی‬ ‫ت‬ ‫ج‬ ‫او‬ ‫ز‪..‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫دای ‌یجا‬ ‫‪۴۰................................‬‬ ‫ن ناپلئون‪ ،‬سریال محبو‬ ‫ب‬ ‫زنا‬ ‫ن‬ ‫و‬ ‫م‬ ‫ردا‬ ‫ن‬ ‫قب‬ ‫لِ‬ ‫ا‬ ‫نق‬ ‫چرا سیاس ‌‬ ‫الب‪۴۲..........................‬‬ ‫تهای نفتی ایران هی‬ ‫چگ‬ ‫اه‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫هب‬ ‫رد‬ ‫ی‬ ‫ن‬ ‫بو‬ ‫ده‬ ‫ا‬ ‫س‬ ‫عکس ها‬ ‫ت؟ ‪۴۶........................‬‬ ‫ی دیدنی این ماه‪.........‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫در ضیافت‬ ‫‪۴۴................................‬‬ ‫واژه ها ‪........................‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫اخبار و گزار ‌‬ ‫‪۴۵................................‬‬ ‫شهای مختلف مرتبط‬ ‫با‬ ‫زن‬ ‫دگ‬ ‫ی‬ ‫ای‬ ‫ر‬ ‫ا‬ ‫نیا‬ ‫ن‬ ‫در‬ ‫وارثان ب ‌ی‬ ‫کانادا‪۴۶......................‬‬ ‫رحم صدام‪ ،‬عُ َدی و ُق َص‬ ‫ی‬ ‫صد‬ ‫ام‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫صفحه کود‬ ‫‪۴۸................................‬‬ ‫کان ‪..............................‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫لطفا زیاد جدی نگیری‬ ‫‪۵۲................................‬‬ ‫د‪-‬‬ ‫م‪.‬‬ ‫شن‬ ‫بل‬ ‫یل‬ ‫ه‪.‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪.....................‬‬ ‫بازارچه‪ ،‬دای‬ ‫‪۵۴................................‬‬ ‫رکتوری مشاغل ایرانی‪.‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪...‬‬ ‫‪۵۵................................‬‬

‫سالمی مجدد‬ ‫به مناسبت آغاز مجدد‬ ‫اثرات مخرب پاندامیک روز به روز بیشتر خود را می نمایاند‪ .‬اثرات مخرب اقتصادی و اثرات‬ ‫مخرب بر روی سالمت روانی شانه به شانه همدیگر زندگی انسان‌ها را تهدید میکنند‪ .‬ما نیز‬ ‫در ماهنامه خردمند از اینگونه آسـیب‌ها به دور نبودیم و همانند سـایر اقشار جامعه‪ ،‬آسیب‬ ‫خورده و مجبور به عدم انتشـار ماهنامه در ماه‌های گذشـته شدیم‪.‬‬ ‫به هنگام عدم انتشار نسخه چاپی ماهنامه‪ ،‬فعالیتهای خردمند بیشتر بر روی تولیدات آنالین‬ ‫گذشـت‪ .‬گفتگویی داشـتیم با سـه تن از روانشناسـان ایرانی سـاکن شـهرمان و به موشـکافی‬ ‫آثار مخرب قرنطینه بر روی روح و روان انسـانها پرداختیم‪ .‬همچنین به مناسـبت درگذشـت‬ ‫امیـر مهیـم‪ ،‬شـاعر شـهرمان‪ ،‬ویژه‌نامـه آنالینـی ارائـه کردیم که طـی آن بـا تعـدادی از اهالی‬ ‫فرهنگ و هنر تورنتو گفتگو کرده بودیم‪ .‬هر دوی این سلسـله مقاالت با اسـتقبال چشـمگیر‬ ‫خوانندگانمان هم در وبسـایت مجله و هم در شـبکه‌های مجازی مواجه شـد‪ .‬بسیاری از شما‬

‫بـا تشـویق‌های خـود امیـد و دلگرمی مضاعفی در جان‌مـان دمیدید که جـای دارد از تک تک‬ ‫شـما تشـکر کنم‪ .‬اکنون با انتشـار شـصت و دومین ماهنامه خردمند با ابعاد جدید و کیفیتی‬ ‫بـه مراتـب باالتر از پیش‪ ،‬به خانه های شـما بازگشـته ایم‪ .‬خردمند همیشـه خـود را پرچمدار‬ ‫انعکاس شایسته فعالیتهای فرهنگی جامعه ایرانیان تورنتو دانسته است و همیشه سعی کرده‬ ‫اسـت با ارائه مقاالت ارزشـمند و همچنین کیفیت کار گرافیک و چاپ باال‪ ،‬سـلیقه مخاطبان‬ ‫مشـکل پسـند خود را اقناع کند‪ .‬این شـما و این بازگشـت خردمند با کیفیتی به مراتب باالتر‪.‬‬ ‫***‬ ‫متاسفانه در دوران کرونا‪ ،‬تعداد زیادی از شخصیتهای فرهنگی در تورنتو و همچنین در ایران‬ ‫جان به جان‌آفرین تسـلیم کرده و از بین ما رفتند‪ .‬یکی از این افراد محمرضا شـجریان بود که‬ ‫در این شـماره مطالب ویژه‌ای در مورد او داریم‪.‬‬ ‫***‬ ‫در این شماره همچنین شما را با یک وسیله ساده ولی بسیار ارزشمند بنام ‪ Urban Pole‬آشنا‬ ‫میکنیـم کـه میتواند قدم بزرگی در سلامت شـما و اطرافیان‌تـان در ایـن دوران رعایت فاصله‬ ‫فیزیکـی ایفـا نمایـد‪ .‬همـه بایـد با یاری رسـاندن به یکدیگر گـذر از ایـن دوران پـر مخاطره را‬ ‫آسـانتر و امـکان پذیرتر نماییم‪ .‬با ما بمانید‪.‬‬


9

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


8

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676



6

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


5

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


4

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676



2

Vol. 6 - # 62 - Oct/Nov 2020 - Tel: 647-513-9676


Dental Emergency

(647) 919-5144

������� ����� ���� ����� ���������� ����


Turn static files into dynamic content formats.

Create a flipbook
Issuu converts static files into: digital portfolios, online yearbooks, online catalogs, digital photo albums and more. Sign up and create your flipbook.