Volume 2 - Issue 18 - Aug/Sep 2016 www.kheradmand.ca - Tel: (416) 676-9-676
83 Kheradmand
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : تلفن-۲۰۱۶ سپتامبر/ آگوست- ۱۸ شماره- ماهنامه خردمند۸3
82 Kheradmand
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : تلفن-۲۰۱۶ سپتامبر/ آگوست- ۱۸ شماره- ماهنامه خردمند۸۲
دفتر مهاجرت و وکالت دفتر مهاجرت و وکالت -دفتر مهاجرت و وکالت -دفتر مهاجرت و وکالت
عکاسی و فیلمبرداری عکاسی و فیلمبرداری -عکاسی و فیلمبرداری -عکاسی و فیلمبرداری -عکاسی و فیلمبرداری
۸۱ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
81 Kheradmand
وام مسکن
وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن -وام مسکن
۸0ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
80 Kheradmand
مشاور امالک
مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک
۷۹ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
79 Kheradmand
مشاور امالک
مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک -مشاور امالک
۷۸ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
78 Kheradmand
رستوران و فروشگاه
رستوران و فروشگاه -رستوران و فروشگاه -رستوران و فروشگاه -رستوران و فروشگاه
رسانه ها رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها -رسانه ها
۷۷ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
77 Kheradmand
خدمات ساختمانی
خدمات ساختمانی -خدمات ساختمانی -خدمات ساختمانی -خدمات ساختمانی
۷۶ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
76 Kheradmand
خدمات ارزی
خدمات ارزی -خدمات ارزی -خدمات ارزی -خدمات ارزی -خدمات ارزی
فیلمبرداری دندانپزشکی عکاسی و فیلمبرداری دندانپزشکی عکاسی ودندانپزشکی - فیلمبرداری دندانپزشکی - فیلمبرداری -عکاسی و ودندانپزشکیعکاسی دندانپزشکی فیلمبرداری - دندانپزشکی - عکاسی و
۷5ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
75 Kheradmand
حسابداری
حسابداری -حسابداری -حسابداری -حسابداری -حسابداری -حسابداری -حسابداری
چشم پزشکی و عینک چشم پزشکی و عینک -چشم پزشکی و عینک -چشم پزشکی و عینک -چشم پزشکی و عینک
۷۴ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
74 Kheradmand
بیمه وسرمایه گذاری
بیمه و سرمایه گذاری -بیمه و سرمایه گذاری -بیمه و سرمایه گذاری -بیمه و سرمایه گذاری
آژانس مسافرتی آژانس مسافرتی -آژانس مسافرتی -آژانس مسافرتی -آژانس مسافرتی -آژانس مسافرتی
۷3ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
73 Kheradmand
آرایشگاه ،کلینیک لیزر و سالمتی آرایشگاه ،کلینیک لیزر و سالمتی -آرایشگاه ،کلینیک لیزر و سالمتی -آرایشگاه ،کلینیک لیزر و سالمتی
آ مـو ز شـگا ه آموزشگاه -آموزشگاه -آموزشگاه -آموزشگاه -آموزشگاه -آموزشگاه -آموزشگاه
۷۲ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
72 Kheradmand
71 Kheradmand
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : تلفن-۲۰۱۶ سپتامبر/ آگوست- ۱۸ شماره- ماهنامه خردمند۷۱
70 Kheradmand
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : تلفن-۲۰۱۶ سپتامبر/ آگوست- ۱۸ شماره- ماهنامه خردمند۷0
69 Kheradmand
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : تلفن-۲۰۱۶ سپتامبر/ آگوست- ۱۸ شماره- ماهنامه خردمند۶۹
68 Kheradmand
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : تلفن-۲۰۱۶ سپتامبر/ آگوست- ۱۸ شماره- ماهنامه خردمند۶۸
67 Kheradmand
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : تلفن-۲۰۱۶ سپتامبر/ آگوست- ۱۸ شماره- ماهنامه خردمند۶۷
ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﺟﺪﻳﺪ ﻛﺮﻧﻞ ،ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﻳﻚ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻰﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﺳﺎﺩﮔﻰ ﻧﻤﺎﻳﺎﻧﮕﺮ ﻭﺯﻥ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﺪ .ﭘﺲ ﺍﺯ
ﺗﺠﺰﻳﻪ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﺧﺎﻧﻢﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺭﻭﻯ ﻛﺎﻧﺘﺮ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﺳﻮﺩﺍ ﻧﮕﻪ ﻣﻰﺩﺍﺭﻧﺪ12 ،ﻛﻴﻠﻮ ﺍﺿﺎﻓﻪﻭﺯﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ؛ ﺍﻣﺎ ﺧﺎﻧﻢﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺭﻭﻯ ﻛﺎﻧﺘﺮ ﺁﺷﭙﺰﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺷﻴﺮﻳﻨﻰ ﻛﻮﻛﻰ ﺩﺍﺭﻧﺪ ،ﺣﺪﻭﺩﺍ 3ﻛﻴﻠﻮ ﺍﺿﺎﻓﻪﻭﺯﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ.
خــوردن منظــم ،خــوب غــذا و فعــال ماندن یــک اولویت اســت.
مصرف غــذای رســتورانها و غذاهای بســتهبندی شــده دریافت میشــود .بنابراین ،بهترین راه برای جلوگیــری از چاقی این اســت که بیشــتر در خانه غذا بخورید.
از ورزش کردن بیزارید تاثیــر رژیم غذایی بیشــتر از ورزش اســت ،با این حال اگر ورزش نکنید ،احتمال چاقی شــما بیشــتر خواهــد بود .عضالت و توده بــدون چربی بر روند سوختوســاز بدن اثــر میگذارند .اگــر عضالت و تــوده بــدون چربی بدن خــود را بــا ورزش منظم ثابت نگه ندارید ،ممکن اســت در ســنین باالتر با مشــکل مواجه شوید. نزدیک رستورانهای فستفود زندگی میکنید آیــا میدانید یکــی از اصلیترین دالیــل مراجعه به فســتفود ،ســهولت دسترســی به غــذا در این رستورانهاســت؟ در واقــع ،اگــر ببینیــم غذایــی ســریعتر آمــاده میشــود ،میــل بیشــتری بــه خــوردن آن خواهیــم داشــت .زندگــی در نزدیکی یک رســتوران فســتفود بــرای خانمهای بــاردار میتواند با کســب بیــش از ۲۰کیلوگــرم اضافهوزن در دوران بــارداری همراه باشــد .متخصصان تغذیه بر ایــن باورند که خانمهــای باردار با تــوده بدنی اســتاندارد ،نباید بیش از ۱۱تــا ۱5کیلو وزن اضافه کنند .
افزایش وزن پیــدا نکنید. هیﭻ وقت خانه نیستید اگــر دائما بیــرون از خانه هســتید ،بــه احتمال زیــاد غذای بیــرون را میخورید .این کار ســالمت روده شــما را به خطر میاندازد .انــدازه وعدههای غذایــی مصرفی و شــمار کالریهای آن به نســبت 30ســال پیــش به مراتب بیشــتر اســت .تحقیقات نشــان میدهنــد کــه اغلب مــردم غــذای داخل بشقابشــان را کامــل میخورنــد ،حتــی اگــر در میانه راه ســیر شوند. به نمک عالقه دارید اکثــر افراد قند را عامل اضافــهوزن خود میدانند، اما نمــک نیز میتواند بــه همان اندازه بد باشــد. بله ،درســت اســت .حتی اگــر از خــوردن کوکی و نوشــابه اجتنــاب کنید ،باز هم ممکن اســت دچار اضافهوزن شــوید ،چون به خــوردن چیزهایی مثل ســیبزمینی ســرخ کرده و چیپــس روی میآورید. درواقــع ،بــه ازای هــر گرم نمــک اضافــی که در یــک وعــده غذایــی مصــرف میکنیــد۲5 ،درصد بیشــتر درمعــرض ابتال بــه چاقــی یــا اضافهوزن قــرار میگیرید .بهعــالوه ،مقدار زیــادی از نمک مصرفی نــه از نمکپاشهای خانگــی که از طریق
آشپزخانهتان بههم ریخته است براســاس مطالعــه جدید کرنــل ،آشــپزخانه یک خانــم میتواند به ســادگی نمایانگر وزن او باشــد. پــس از تجزیــه و تحلیــل عکــس ۲۰۰آشــپزخانه، مشــخص شــد خانمهایی که روی کانتر آشپزخانه ســودا نگه میدارنــد۱۲ ،کیلو اضافــهوزن دارند؛ اما خانمهایی که روی کانتر آشــپزخانه خود شــیرینی کوکــی دارنــد ،حــدودا 3کیلــو اضافــهوزن دارند. بهعــالوه ،نگه داشــتن غالت روی کانتر آشــپزخانه میتوانــد بــه قیمــت ۹کیلــو اضافــهوزن تمــام شــود .پــس کابینتهــا را از کالری خالــی کنید تا ۶5ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
تلویزیونتماشامیکنید ممکن اســت االن سالم باشــید ،اما اگر در دوران رشــدتان دائم پــای تلویزیــون بودیــد و غذاهای پرکالــری یــا فــرآوری شــده میخوردیــد ،ممکن اســت در آینده به مشــکل بر بخوریــد .به گفته متخصصان دانشــگاه هاروارد ،تغییر عــادات دوران کودکــی و ســالیق غذایی دشــوار اســت ،بنابراین حتی اگر ســخت تمریــن کنید و رژیــم غذاییتان را رعایت کنید ،ممکن اســت نتوانیــد از اضافهوزن احتمالیتــان در آینده جلوگیــری کنید. همیشه با اتومبیل رفتوآمد میکنید اگــر بــرای رفتن بــه محل کار بــا اتومبیــل تردد میکنیــد ،ایــن کار برای شــکم ضــرر دارد .باتوجه به مطالعات ســال ،۲۰۱۴زمان و مســافت طی شده در اتومبیــل بــا وزن شــما ارتبــاط دارد .از این رو، بــرای جلوگیــری از اضافهوزن ،بهتر اســت یک بار در هفتــه با دوچرخــه رفتوآمد کنید یــا اتومبیل خــود را در جایی دورتر از محــل کارتان پارک کنید. دوست دارید خوشلباس باشید کفشهــای شــیک و لباسهــای رســمی ممکن اســت شــما را مثل یک جنتلمن نشــان دهند ،اما پوشــیدن شــلوار جین در دفتر کار برای شــکم به مراتب بهتر اســت .محققان دانشگاه ویسکانسین دریافتنــد افــرادی کــه شــلوار کتــان میپوشــند، در مقایســه بــا روزهایی کــه لباس رســمی بر تن میکنند ،تقریبا 500قدم بیشــتر راه میروند .همین قدمهــای اضافی در بلندمــدت کمک میکنند وزن ایدهآل خود را ثابت نگه دارید .از مجله سیب سبز
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
65 Kheradmand
نﺸانﻪﻫاﻳﻰ ﻛﻪ ﻣﻰگﻮﻳد
ﺷما دﺭ ﺁﻳﻨدﻩ ﭼﺎﻕ ﺧﻮاﻫید ﺷد پیشگوییچاقی! شــاید االن الغر باشــید ،اما چنــدان امیدوار نباشــید زیرا ایــن قضیه تضمیــن نمیکند که همیشــه الغر بمانید .تجربه نشــان میدهد که برای الغــر ماندن باید ســختتر کار کنید. جهان همیشــه در حال تغییر اســت ،انسانها هــم از ایــن قاعده مســتثنی نیســتند .عالئم زیادی وجــود دارد کــه نشــان میدهند کمر باریــک شــما دوام چندانی نخواهد داشــت و هرچــه زودتر باید به فکر آینــده و اندام خود باشید. البتــه نمیخواهیــم شــما را نگران کــرده یا لــذت الغــر بــودن را برایتــان زهر کنیــم اما ممکن اســت شــما هم در آینده با اضافهوزن مواجــه شــوید .مــا به شــما میگوییــم که چه نشــانههایی میتواند هشــداری بــرای اضافهوزن شــما در آینده باشــد .هرقدر این عالئم را بیشتر و بهتر بشناســید ،بهتر میتوانید با آنهــا مقابله و بر اضافــهوزن خود غلبه کنید .ایــن مطلب را بخوانید تــا میــزان احتمــال اضافــهوزن خــود را در آینده پیشبینــی کنید. زیاد سفر میروید تعطیــالت یک هفتــهای روی شــکم شــما تاثیر نمیگذارند؛ اما اگر بهطور دائم در ســفر هســتید، بهتــر اســت لباسهــای بزرگتــری همــراه خــود داشــته باشــید .ســفر میتواند تناســب اندام شما را به خطر انداخته و ســالمت دســتگاه گــوارش را مختل کنــد؛ امری که در بلندمدت باعث اضافهوزن میشــود ،چــون همانطــور کــه میدانیــد وقتی در ســفرید بالطبع بیشــتر غــذا میخورید و کمتر پیــش میآید که ورزش کنید که این مســئله باعث باال رفتن ســطح انســولین و کورتیــزول و درنتیجه افزایش وزن میشــود.
روز بهخصــوص قبــل از صرف غــذا ،معده را پــر میکنــد و باعث میشــود غــذای کمتری بخوریــد .نوشــیدن آب در طــول روز میل به خــوردن میانوعــده را نیز کاهــش میدهد.
میخواهید پدر شوید برخــی معتقدنــد این مســئله واقعیت نــدارد؛ با ایــن حــال ۴0درصــد از مــردان از عارضــهای بهنام «ســندرم زائونمایی» یــا «بارداری دلســوزانه» رنج میبرند .ایــن عارضه زمانی اتفــاق میافتد که یک مرد به ظاهر ســالم ،با مشــاهده همســر باردارش، دچــار عالئــم بــارداری مانند نفــخ ،افزایــش وزن، تغییر اشــتها و کمردرد میشــود .برخــی معتقدند که این یک مســئله روانی اســت ،امــا برخی دیگر عقیده دارند این مشــکل فیزیکی اســت .بســیاری از مردانــی که منتظر پدر شــدن هســتند ،درمورد بــزرگ کردن فرزنــدی کــه در راه اســت اضطراب دارنــد و همیــن باعــث میشــود که بیشــتر غذا بخورند. زایمان کردهاید باوجــود تصــورات غلط هالیــوودی ،بســیاری از خانمها پــس از زایمــان نمیتوانند بــر اضافهوزن خــود غلبه کنند .بــرای بســیاری از خانمها 3ماه تا یکســال طول میکشــد تا به وزن نرمال برسند .با این حــال ،اگر میخواهیــد الغر شــوید ،باید تمام ســعیتان را بکنیــد تا در کمتــر از ۶مــاه وزن کم کنید .
یک شغل پراسترس دارید اگــر فکر رفتــن به محــل کار شــما را دچار اســترس میکند ،ایــن احتمال وجــود دارد که دچــار اضافهوزن شــوید ،مگــر اینکه تصمیم به تغییر شغل بگیرید .اســترس باعث افزایش ســطح هورمون کورتیــزول در بدن میشــود؛ هورمونــی که موجــب افزایش ذخیــره چربی و اشــتها نیز میشــود .همچنین از بهکارگیری گلوکز توســط ســلولهای بدن جلوگیری کرده و پروتئینهــای عضالنــی را در هم میشــکند؛ درنتیجــه موجــب کاهش تــوده بــدون چربی در بدن شــده و سوختوســاز بدن را کاهش میدهد. خواب برایتان اولویت ندارد عــدم توجــه به خــواب کافی در بلندمــدت روی وزن شــما تاثیر منفــی میگذارد .تحقیقات نشــان میدهند که خــواب ناکافی بر هورمون گرســنگی اثــر گذاشــته و باعــث افزایــش اشــتها و میل به خــوردن قند و چربی میشــود .خــواب کافی بیش از آنکــه به نظر میرســد ،بر روند کنترل وزن شــما اثرگذار اســت. همیشه خستهاید ،حتی وقتی استراحت کردهاید اگــر کل شــب را اســتراحت کردهایــد امــا صبح روز بعــد بــا بیحالــی از خــواب بیدار شــدهاید، احتمال دارد نشــانه این مســئله باشــد که بدنتان بــه اندازه کافــی هورمون تیروئیــد تولید نمیکند. یکــی از اثــرات جانبی کــمکاری تیروئیــد ،غیر از خوابآلودگــی ،افزایــش وزن اســت .اگر همیشــه خوابآلــود هســتید و ســابقه خانوادگــی بیماری تیروئیــد دارید ،با یک پزشــک متخصص مشــورت کنید .
فراموش میکنید غذا بخورید اگر اغلــب فرامــوش میکنید غذا بخوریــد یا به پدر و مادرتان اضافهوزن دارند بعضــی وعدههــای غذایــی بیتوجهــی میکنید، ممکــن اســت در آینده بــرای حفــظ وزن ایدهآل آب کم مینوشید حتی اگر الغر باشــید ،داشتن والدین چاق احتمال خود با مشــکل مواجه شــوید .این مســئله درمورد هیچ کســی نمیتواند بدون آب زندگــی کند ،اما چاقی شــما را در آینــده افزایش میدهــد .ژنتیک خانمها بیشــتر صــدق میکنــد .تولید اســتروژن آیــا میدانید اگر بــه اندازه آب بنوشــید ،میتوانید نقــش قابلتوجهــی در رونــد پیری ،تناســب اندام در جریــان یائســگی و پــس از آن کند شــده و بر در آینــده الغــر بمانیــد؟ بلــه .دالیل بســیاری در و توزیــع چربــی در بدن ایفــا میکنــد .رفتارهای هورمونهــای مربوط به قند خــون تاثیر میگذارد .این راســتا وجــود دارد .مثال نوشــیدن آب در طول فردی و ســبک زندگی نیز تاثیر بسزایی دارد .ورزش ۶۴ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : 64 Kheradmand Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
بهتــر دیــم از کرختی بیرون بیایــم ،و حاال که این شــوهرخواهر عزیز و خوشمزه! آمده وسط ،صابون به دســت بــروم ســراغ پیراهنش تا کمــی متوجه بشــود که کره یک من ماســت چقدر اســت. " ...آخــه تو خانه ی ما همیشــه یــک چیز هائی بــرای تــه بندی پیــدا می شــود .من عــادت ندارم دلم را برای شــام دوســتان صابــون بزنم"... مهری متوجه شد: " یــواش یواش ! اصلن صحبت شــام در میان نبود، خودتــان مــی برید و خودتــان می دوزیــد .هدف دور هم نشســتن و گل گفتن و شــنفتن است ،بعد از آن هــم ،منظور من مجرد ماندن امیر اســت ،که دارد باســتانی می شود"... " خواهر جون مگر کســی را تیکه گرفته ای؟ آقای ســبحانی خودش خوب می داند چــکار کند .از آن گذشــته مگر تو میدانی که کســی را ندارد؟ " باز شیرین زبانی طرف راه افتاد: " آخــه ایــن روز ها کســی ازدواج نمــی کند ،هر کــس را مــی بینــی یــک جورائی بــا نم کــرده ای قاطی اســت .کــی گفنه امیــر که این همــه زن و دختــر دور و بــرش وول مــی خورند تنها ســت؟ " و حســادت ریخت در چشــمانش ،و پشیمان که چــرا به خواهر مهــری اکتفا کرده اســت. " مهری جون آن کتلت معروف ات را ،که عشــقش مرا به اینجا کشــانده است ،بیاورکه بی تابش ام. از آبجوی تگری رامین هم که خبری نیست"... و توانســتم جــ ّو را عــوض کنم .و فهمیــدم که از ماجــرای مــن و کارولین ،اطالعــی ندارند. تلفن که زنگ زد فورن برش داشــتم و مانع شــدم برود روی ضبط. " اقای ســبحانی صبح به خیر! امیــد وارم مرا بیاد بیاورید .جولی هســتم منشــی آقای جان مارتین. می خواســتم اگر وقت داشــته باشــید ،ســری به دفتــر ما بزنید .اقای مارتین عالقمند اســت شــما را مالقات کند"... " و اگر وقت نداشته باشم؟ " " وقت نداشته باشید یا عالقه؟ " " فــرق نمی کند جولی خانم! متاســفانه ســخت مشــغولم ،و کارهای عقــب افتاده ی زیــادی دارم. لطفــن بــه ایشــان بگوئیــد ،فرصت کــردم خودم تماس می گیــرم"... " بسیار خوب به ایشان می گویم" . آقــای مارتین بــا من چــکار دارد؟ چــرا این همه دیر تمــاس گرفت؟ هیچ تمایلی به دیدن ایشــان نــدارم .این مالقات، مانع می شــود که آتش زیر خاکســتر ،فرصت تمام شــدن بیابد .می دانم که باز شــعله خواهد کشید. آقای "جفرســون " پس از شــب تولدش ،خواســته بــود که در اولیــن فرصت به دفتــرش بروم. آدم جالبــی اســت ،زود خودمانی می شــود .و با مــن از آن مالقــات ِ پس از مراجعــت ام ،رابطه اش بســیار دوســتانه شده بود و احســاس می کردم که ۶3ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
هوایــم را همــه جانبه دارد .ازش خوشــم می آمد. ضمــن اینکــه هم رئیس دانشــکده بــود ،هم در حقیقــت رئیس مســتقیم ام بود و هــم بزرگتربود. درک و دریافتــش خــوب بــود و تیزی مخصوصی داشت. دعوت به جشــن تولدش و معرفی ام به همسر و ســایر اعضای فامیل و دوستانشان ،نهایت محبتش به من بود. روزی کــه صبح اش درس نداشــتم ،فرصت خوبی بــود بــرای مالقات ایشــان .رفتــم تمــاس بگیرم و ترتیــب رفتن بــه دفتــرش را بدهم ،زنــگ ناگهانی تلفــن تکانم داد .بر نداشــتم. " سالم آقای ســبحانی! جان مارتین هستم ،مزاحم شــدم کمی با شــما صحبت کنم ،متاسفانه نبودید. در فرصت دیگری مجددن تمــاس خواهم گرفت" . چرا نمــی گذارند راه خــودم را بــروم؟ این تماس هــا برای چیســت؟ اگــر بــه کارولین مربــوط می شــود ،چرا شــماره ام را به او نمــی دهند تا خودش تماس بگیرد؟ کنجــکاوی را انداختــه انــد به جانــم ،ادامه بیابد رشــته هایم را پنبــه خواهد کرد. کمی طول کشید تا خودم را پیدا کنم. به دفتر دانشــکده زنگ زدم .منشــی نازنین آقای جفرســون ،بســیار مهربان و نرم جوابم را داد: " مــی بخشــید آقای ســبحانی ،ایشــان مختصری کســالت دارند ،به دانشــکده نیامده انــد .در خانه استراحت می کنند .به ایشــان اطالع خواهم داد"... نگفتم شــماره تلفــن خانــه اش را دارم ،و نگفتم خــودم تمــاس می گیــرم .ولی تمــاس گرفتم. " می بخشید آقای جفرســون ،بد نباشد ،ما عادت ندارم رئیســمان را ناخوش ببینیم .می خواهی بیایم ســوپی برایت روبراه کنم؟ می دانم همســرتان کار هستند"... " امیــر مگر آشــپزی مــی دانی ؟ بیــا ببینم چکار مــی کنی" . " بنظــر نمی رســد حالتان خیلی بد باشــد .اجازه بدهیــد بجــای ســوپ ،یک غــذای حســابی تهیه کنم"... " نگــران نبــاش ،غــذا بــه مقــدار کافــی داریم، موقعــش که شــد بــه انــدازه هردویمان گــرم می کنم . چرا ســر پائــی؟ مگــر برای رفتــن عجلــه داری؟ بنشــین ببینم ،بیــش از غذا دلم مــی خواهد برایم از خــودت بگوئی .داســتا نــت دارد شــنیدنی می شود"... از صمیمیت و چهره گشــاده اش خوشم آمد ،روی مبل روبرویش نشستم. " ببینــم رئیــس ،داشــتید ( تلــه مــوش ) را مــی خواندیــد؟ شــما هــم اهل داســتان های پلیســی هســتید؟ " " امیر برایم جالب اســت ،مثل اینکه زیاد مطالعه می کنی "
" مطالعــه می کنم ولی نه زیاد .اما داســتان ( تله موش ) و اصولن کار های ( آگاتا کریســتی ) را دیگر نمی شــود به حســاب مطالعه گذاشــت .لندن که بــودم تآترش را هم بــر روی صحنه دیدم. در زندگی خصوصی ایشــان ،یک جورائی خودم را می بینم ،بخصوص آن قســمت مخفی شدنش را"... " امیــر! دارم کم کم حــق را به کارولین می دهم ، حــق دارد که از رفتار تو تا این حد ،ناراحت باشــد، طفلک اســیر بــازی های کلمات تو شــده اســت، همانطور کــه من هم" . " رئیس کاش میدانســتی ( چوب کاری نکنید ) که در زبــان فارســی متداول اســت یعنــی چه...اجازه بدهید برایتان توضیــح بدهم" . " امیر این شــاخ آن شــاخ نپر! بگــو ببینم کارت با کارولین به کجا کشــانده شــده است؟ " همه تصمیم و برداشــتم را برایــش تعریف کردم، و رســاندمش تا تلفــن های اخیر. " بــا یــک قهــوه و شــیر داغ و کیک دســتپخت خانمــم چطوری؟ ...مثل اینکه داســتان تــو از ( تله موش ) گیرا تر است". پــس از آوردن قهوه و تمام آنچــه که ردیف کرده بــود ،و قبــل از اینکه بنشــیند بــا نگاه به ســر و صورتــم " مثل اینکــه دنبال چیزی می گشــت " با لحنــی پدرانه گفت: " امیــر! فکرمی کنی از دســت من کاری ســاخته اســت؟ می خواهی کمکــت کنم؟ " " نه ،متشــکرم خودم یک جــوری حلش می کنم. راه را تــا نیمه رفته ام .بنا بر توصیه شــما حتمن با آقای مارتین تمــاس می گیرم... با جازه شــما ،مــی روم چون امــروز عصر کالس دارم"... بدون اینکــه بخواهم ،داشــتم قهرمان داســتانی شبه پلیســی میشــدم ،چیزی که نه می خواستم و نه خوشــم می آمد. کم کم احســاس می کردم ماجــرای کارولین دیگر برایــم نــه کششــی دارد و نــه عالقه ای بــه دنبال کردن آن دارم. گویــا این منــم کــه در این میــان بازنــده اصلی هســتم .باید بگذارم اش جزو کابــوس هایم ،یا یک خــواب ،یک خــواب معمولی که شــیرین هم بود، ولی از آن بیدار شــده ام. دو روز بعــد به دفتر آقای جــان مارتین زنگ زدم. نبود .رفته بود دادگاه: " خانم جولی ،خودم مجددن تماس می گیرم " منظورم این بود که ،شما زنگ نزنید. ادامه دارد.
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
63 Kheradmand
حاال بیشــتر بــه هــم نزدیک شــده ایــم .خانه ام را روبــراه کــرده ام ،و پاتــق دیگــری هم بــرای گه گاه بیــرون رفتــن یافتــه ام .دیگر بــه " مونتاناس " نمی روم. فقط کمی تنها هســتم ،همزبانــم را هنوز نیافته ام .واهمه ای خفیف مانع از تالشــی کارساز در این زمینه شــده اســت .دارم از خواندن و نوشــتن یاری می گیرم. اتــاق کارم کــه کتابخانــه کوچکم را نیــز در خود جــای داده اســت منظم و روبراه شــده اســت. البتــه اعتــراف مــی کنم کــه گاه به شــدت دلم درهــوای کارولیــن پر باز مــی کند .در ایــن مواقع می زنم بیــرون ،رانندگی در شــاهراه های خارج از شــهر و در جائی ،به هــوای قهوه خانــه های بین راههــای خودمــان توقــف کــردن و قهــوه یا چای خــوردن ،آرامــم می کنــد .اگر چــه موقت. گویــا تا او را نیابم و حــرف هایم را درمیان نگذارم بــه آرامش مطلوب نمی رســم .اگر متوجه بشــوم خوشــحال اســت کــه از من خالص شــده اســت، راحت تر ســرم را می انــدازم پائیــن و راه خودم را می روم. حس غریبی دارم .احســاس می کنــم خودم را گم کــرده ام و از قرار باید جســتجوی دیگــری را آغاز کنم .جســتجوی پیدا کــردن " امیر " را. گویــا کارولین بهانه ذهنم بوده اســت .احســاس مــی کنم بیش از هر چیزدیگر نیاز بــه آرامش دارم. آرامشــی که هر روز دارد بیشتر از من فاصله می گیــرد .افکارم چــون پرنده ای تیز پــرواز در جنگلی پــر شــاخ و برگ ،رها شــده اســت ،و دائــم از این شــاخه به آن شــاخه و از این درخــت به آن درخت می پــرد .فرصت تمرکز ندارم .گمــان نمی کنم این همه بیقــراری از دوری و رها کردن کارولین باشــد. من بــرای او مــرده ام و این را به پــدرش هم گفته اســت .میماند که من هــم بتوانــم او را به میرانم، البته مثل هر مرگی فشــار خودش را دارد .همانطور که حتمن مرگ من برای او داشــته اســت. باید با کســی صحبــت کنــم .الزم دارم ،می دانم کــه ســبک ام می کنــد .ولی بــا چه کســی؟ کاش ســنگ صبور راســت بود. در ایــن رابطــه ،مدتی دوســت دختــری اینترنتی یافته بودم ،و داشــتم مفری برای احســاس و ذهنم می تراشــیدم ،بنظر می رســید که در کالسی است کــه می تواند یــاری ام کند ،اما شــور بختانه وقتی متوجه شــدم که دیدم ســخت غرق یافتن بهشــت اســت و نماز و روزه اش و نذرو نیــازش او را قالب بندی کرده اســت .گــو اینکه می خواســت وانمود کند فناتیک نیســت و حتا معشــوقی مجــازی در ذهنش تراشــیده بــود و به اصرار می خواســت به من بقبوالنــدش ،ولی یارای پرواز نبــود ،در حالیکه مــی توانســت حد اقــل در حــد ئی میــل آزادگی داشته باشد. نه عشــق ،که مــراوده متعــارف هــم وقتی بین ۶۲ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
دوجنس برقرار می شــود ،یا می خواهد برقرارشــود حد اقلی از شــهامت را می خواهد که اومتاســفانه عاری بود. تعجب مــی کنم ،مگر ج ّو در آن ســرزمین گرفتار چگونه اســت کــه دختــران تحصیلکــرده اش نیز فکری بــاز ندارنــد .و رخداد های مهم زندگیشــان روز هــای عزاداری اســت ،و بار گذاشــتن آش ها و شــله های گوناگون و نذر و نیاز بی حاصل و روزی پنج بــار تکرار حرف هائــی که شــنونده آن نیازی بــه آن ندارد. و دختــران دم بختــش بجای اجرای رســم بســیار زیبا و شــاعرانه گره زدن ســبزه نامه بــه چاه دغل مــی اندازند. امــروز کالس نداشــتم ،از صبــح خانــه بــودم ،از خواب که برخاســتم احســاس کردم روبراه نیستم. صبحانــه فقط چای خوردم .روز نامــه صبح را ورق زدم .افتــادم روی مبل و کتا بــم را به قصد خواندن برداشــتم .تمرکــز نداشــتم ،نمی فهمیــدم چه می خوانــم .ظهر را مثــل صبحانه تخم مــرغ خوردم. بــه خواهــرم تلفن کردم تا اگر بشــود شــام بروم خانه آن ها ،نبود ،پیغام نگذاشــتم .کم کم احساس کــردم "انگزایتــی " که مدتــی بود پیدایــش نبود، ســرک مــی کشــد .نزدیکــی هــای غــروب لباس پوشــیدم ،داشــتم می رفتم بیرون تلفن زنگ زد ،بر نداشــم گذاشــتم برود روی پبغام گیر ،نرفت .یادم آمــد از دوســه روز پیش کــه قطعش کــرده بودم همانطور رهایش کرده ام .حوصله نکردم شــماره را نــگاه کنم ببینم چه کســی بوده اســت. در را قفــل کــردم و داشــتم مــی رفتــم ســرغ اتومبیلم ،تلفن همراهم با زنگ بســیار آهسته اش صدایــم کرد. جفرســون!؟ نشــناختم ،جواب کــه دادم ،فهمیدم رئیس دانشــکده است. " می بخشــید اندظار نداشــتم که شــما باشــید. پشــت در کــه بــودم تلفــن خانــه ام زنــگ زد، فرصــت نبــود آن را بردارم .اگر آن هم شــما بودید، متاسفم"... " نه مــن نبودنم ،حتمــن " خودش! " بــوده ،چرا بر نداشتی...؟ امیر مــی دانی کــه فرداشــب ســالگرد تولد من اســت .از تــو دعوت مــی کنم ســاعت هفت بعد ظهــر بیائــی خانــه مــا ،چند نفــری ار همــکاران مشــترکمان ،و چند فامیل هم می آیند .خوشــحال مــی شــویم ،مــن و همســرم " جانــت " منتظرت هستیم"... قبول کردم. هم با او و خانواده اش بیشــتر آشــنا می شــدم و هم به چنین نشســتی احتیاج داشتم .کاش امشب بود. بــا دوســتی قدیمی که هــراز گاه گپی مــی زنیم، تمــاس گرفتــم .خانه بــود .دعوتش کــردم بیاید به محلــی که پاتق جدیدم شــده اســت .قبــول نکرد،
ولــی اصرار کــرد بروم خانه شــان: " مهری امشــب نمی رود کار...کتلتش هم حرف نــدارد .آبجو هــا را هم تا به رســی " تگــری " می کنم"... " رامیــن جــان ،می دانــم که مهری شــب ها می رود بیمارســتان و فقط دو شب آزاد است ،آن را هم مــی خواهی با حضور من بهــم بزنی؟"... " امیــر جان گوشــی دســتت ،با مهــری صحبت کن". " سالم مهری خانم ،رامین چه میگه؟ " " اون کــه چیــزی نمیگــه ،ایــن شــیطونیا مــال تواســت... اولن خواهرم و شــوهرش هم هستند ،بعدن هم، مگه می خوای شــبو اینجــا بمونی ،کــه خلوت ما بهم بخورد!...؟ " " مهــری جون ،هر کارت کننــد تو همان بالئی که بودی هستی...آمدم" . با ورود به خانه دوستم ،رگبار سئوال شروع شد: "...کجا بــودی مرد؟...می دانی چقــدر پی جورت شــدیم؟ بیش از ده بــار به خانه ات زنــگ زدیم ،و هر بــار هم جــواب گرفتیم کــه این شــماره قطع شــده اســت...دروغ چرا ،فکر کردیم کــه قبض آن را پرداخت نکــرده ای ،اما نمی دانســتیم چرا؟ ...با دانشــگاه که تماس گرفتیم وفهمیدیم مدتی اســت کــه آنجا هم نرفته ای ،نگران شــدیم .آخر ســر این خواهــرت " منیــر خانم " بــود که گفت :در شــهر نیســتی...توضیح دیگری نداد .ولــی خیال ما راحت شــد که هنوز زنــده ای ...واقعن کجــا بودی؟ " جواب شــان را نــدادم .حوصله اینکه بروم ســراغ قصــه ای که هنــوز برای خــودم هم تمام نشــده اســت نداشتم. وقتــی خواهــر مهری خانــم با شــوهرش آمدند، کمی رها شــدم .چه شــاد و ســر حال بودند .و چه بگو بخنــدی راه افتاد .دلم به حال خودم ســوخت و ایــن که چــه دهــان ســوخته ای از آش نخورده برایــم باقــی مانده اســت و اثــرات روحــی آن که رمقــم را گرفته بود. بــا اینکه مدتی بود بهتر شــده بودم بــاز به ج ّو و جمع آن ها حســودی ام شد. داشــتم در خودم می رفتم که ســئوال مهری خانم و به دنبالش ســکوتی که بر قرار شــد بیدارم! کرد. " ...امیر دیگه داره خیلی دیر می شه"... نگذاشــتم ادامه بدهــد و به مدد حضــور ذهنی که داشــت پیدایش می شــد ،گفتم: "...نه دیر هم نشــده من هرشــب خیلــی دیر تر شــام می خورم ،خودتــان را ناراحــت نکنید مهری خانم " و شــوهر خواهــر شــوخ و خــوش خنــده اش دنبالــهاش را گرفــت " :ولــی مــن گشــنه ام ،امیر خــان عــادت دارد ،قبل از رفتن بــه جائی ته بندی! مــی کند ،تا اگر مثل امشــب شــام دیر شــد بتواند تحمــل کند" .
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
62 Kheradmand
جــو کنیــد .آدرس او را اگر بخواهیــد در اختیارتان می گــذارم" . دعوتش کردم به یک لیوان مشروب ،رد کرد: " متشــکرم ،کار زیــاد دارم ،باشــد بــرای وقتــی دیگــر"... به میزم برگشتم. وقتی جنیفر برای گرفتن ســفارش شــام آمد ،فکرم آنجا نبود .داشــتم حضــور نامحســوس کارولین را مزمــزه می کردم ،و شــب آشــنائی بــا او در همین رســتوران ،در رســتوران " مونتانــاس " که همیشــه برایم پاتق دلچســبی بود ،مرور مــی کردم .حضور زیبائــی او ،و چشــمان گیرائــی که من دوستشــان داشــتم و عطر خواســتنی کــه تمــام " مونتاناس " را ُپرکــرده بــود ،مثل ِگــرد بادی پرتــوان از جا کنده بــودم .نه شــام می خواســتم و نه حضــور جنیفر را .احســاس شکســت و نا امیدی به درونــم راه باز کرده بود. چرا استرالیا؟ اما گفت که مطمئن نیستم. کاش مطمئــن بــود ،چون در این صــورت تکلیفم روشن بود. حتمن می روم سراغ وکیلش. " مثل اینکه خیلی هم بد برخورد نبود"... حضورش را یاد آوری کرد. " شام برایتان چی بیاورم؟ " " شــام نمی خورم ،برایم آبجــوی دیگری بیاورید و صورت حساب را"... با گذاشتن انعامی قابل توجه برخاستم. " آن همــکارم کــه کارولیــن را خوب می شناســد معمولــن آخر هفته ها کار می کنــد .با او صحبت مــی کنــم ،یکشــنبه آخر وقت بــه رســتوران زنگ بزنیــد ،و بگوئیــد با " بیــل " کار داریــد .آماده اش مــی کنم" . *** " جنــاب هنــری ممنون می شــوم شــماره تلفن یــا آدرس وکیل کارولیــن را که گفتــه بودید به من بدهید" . کارتــی را کــه قبلن دَم ِ دســتش گذاشــته بود به من داد.
جستجو
" ...من امیر هســتم ،امیر ســبحانی...خودم تماس مجــدد می گیرم .ولی بد نیســت شــماره تلفن مرا داشته باشید"... "...شــما چه نسبتی با خانم اســمیت دارید؟ چون آقای مارتین حتمن از من خواهند پرســید"... چه فضول!...رابطه یا نســبت من بــا کارولین چه ربطی با این مالقــات دارد؟... امــا من که گفتــه ام از طــرف کارولین اســمیت صحبتــی دارم...پــس حتمن ربــط دارد...چه بگویم کــه جــدی گرفته شــوم و بتوانــم با آقــای مارتین صحبــت کنم...فعلــن او تنها ســر نخ اســت... "...آقای سبحانی متوجه شدید؟ " " بلــه خانــم ...،کمی صــدای بوق بوق شــنیدم، فکر کردم تلفن قطع شــده اســت...خانم من نامزد کارولین هستم"... " نامزد!؟"... " بله ،عجیب است؟ " "...نه ،یعنی بله ، OK... ،فردا تماس بگیرید" . "...می بخشــید خانم ،چــرا نامــزد کارولین بودن برای شــما غیر منتظره بــود؟"... "...نه ،غیر منتظره نبود...،همیشــه هر چیزی می تواند اتفــاق بی افتد"... " مثلن حاال چه اتفاقی افتاده است؟"... " آقای جــان مارتین هم می گویــد نامزد کارولین است"... ســر تا پایم یــخ کــرد .توانم عین کشــتی طوفان زده به ِگل نشســت .به زور توانســتم به پرســم: "...می بخشــید ،نام کوچک آقــای مارتین " جان " اســت؟...و ایشــان هم نامزد کارولین هستند؟...چه اتفاق جالبی!..خانم ِ "... " جولی " " خانم جولی ،از صحبت با شــما خوشــحالم ،فردا مجــددن مزاحم مــی شــوم .لطفن به آقــای جان مارتین یاد آور شــوید " پس گشــته " جــان " ی بــرای خودش پیــدا کرده است... امیر! تو کجای ذهنی هســتی کــه هنوز به دنبال " جــان " می گــردد .فکرمی کنی ،مــی توانی جائی در آن داشته باشی؟ دیگر گشــتن نــدارد .کارولین راه خــودش را پیدا کــرده اســت .حاال کســی را دارد که هــم برایش "جان " اســت و هم دیگر تنها نیســت .چه فرقی دارد کــه خلبــان باشــد یا وکیــل دعــاوی .هر چه باشــد ،امیر یــک ال قبای معلم که نیســت. یکشــنبه ای هــم که بــا " بیل " گارســون قدیمی رســتوران " مانتاناس " که " جنیفر " ترتیب داده بود صحبــت کردم .باید متوجه می شــدم که رفتار من از توان تحمل کارولین بیشــتر بوده اســت .این که پــس از غیبت من ،شــب هــای زیادی مــی رفته رســتوران پــدرش و مغبــون و َپکر می نشســته و ســاکت ،دلیل ناراحتی عمیق او از من بوده اســت. حتــا " بیــل " به گوش خودش شــنیده کــه چندین
"...خانم می بخشــید ،می توانــم با آقای ( مارتین ) صحبت کنم؟"... " شــما!؟...از مشــتری هــای ما هســتید؟ ...وقت قبلی داریــد؟"... " نــه خانــم ! مشــتری نیســتم .وقــت قبلی هم ندارم...از طرف خانم کارولین اســمیت ،که مشتری شماســت می خواســتم با آقــای مارتیــن صحبت کنم"... "...ایشــان امروز دادگاه دارنــد ،و تا آخر وقت هم نمــی آیند .پیغامتــان را به او می دهــم ،فردا زنگ بزنید....لطفن اسمتان را بفرمائید"... ۶۱ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
بــار پدرش از او پرســیده : "...کارولیــن ،چه شــده؟ چرا چنین ســاکتی و در خودتــی؟ هنوز فکر " جان " رهایت نکرده اســت؟ و حتا یکبــار که پدرش می پرســد: " ...تــو گفته بودی دوســت خوبی پیــدا کرده ای، راضی و خوشــحال بودی ،آن آقای استاد دانشگاه را می گویم...،اسمش یادم نیســت...پس چه شد؟"... چشــمان کارولین پر از اشــک می شــود و بسیار آهســته می گوید: " ُمرد " چه فشــاری دارم تحمل می کنم .چه بن بستی.... وقتی رســمن نامزد کرده باشــد ،دیگر فرصتی برایم باقی نمانده است. البتــه بیشــتر ناراحتــی من بــرای رها کــردن او درســت در زمانــی اســت کــه داشــت بــه قالب معرفــت من می آویخــت .ناراحتــی ام آمیخته ای از بــی معرفتی را در خــود داشــت .ناگهانی و بی اشــاره ای ،رهایش کــرده بودم ،و ایــن نهایت خود خواهــی بود .هرگز گمان نمی کــردم چنین رفتاری داشــته باشم. در حقیقــت ،گویــا مــن خــودم را هم درســت نشــناخته بــودم .تــالش من بیشــتر بــرای رهائی خودم اســت .بخصوص حا ال کــه " جان " ش را هم پیدا کرده اســت .می خواهم خودم را از بن بســت فکری کــه گریبانــم را گرفته اســت رها کنم. شــاید هم ،همه آنچه که از توجــه و تمایل او به خــودم فکر می کنــم یک توهم باشــد .مگر ما دو شــب آن هــم در حد خوردن شــام ،بیشــتر با هم بــوده ایــم؟ چرا فکر می کنــم کــه آزرده اش کرده ام؟ از کجا معلوم که او چنین نمی خواســته است؟ وقتــی متوجه می شــود کــه این آشــنائی دارد از حد خوردن دو شــام فراتر مــی رود از لحاظ احترام دســت رد به ســینه ام نمــی گذارد ،ولــی آنگاه که خودم کنار می کشــم ،خوشــحال هم شــده است. اگر چنیــن نبود چرا برای یافتنــم آنگونه که من در تالش هســتم کاری نکرده اســت؟ چرا بجای یافتن من نامزد کســی دیگر شــده است. بایــد رهــا کنم جســتجو را .اگــر روزی و درجائی روبــرو شــدیم و دریافتم که به واقع دلخور اســت پوزشــی خواهــم خواســت...اینطوری بهتر اســت. آنچــه کــه دارد مرا کالفه می کند عشــق نیســت اگر هم هســت یکطرفه اســت .باید خودم بشوم، همان امیری که بودم .این همه شــیدائی مســخره است. ما مردهــا بخصوص نــوع ایرانی اش ،بــال اوهام گســترده ای داریم .تا آنجائــی که تیغ ذهنمان ببرد شــیرین بافی می کنیــم ،در حالیکه طرف اصلن در بــاغ ایــن حــرف ها نیســت .نه ،فردا بــه آقای مارتیــن تلفن نخواهــم کرد .برای من تمام شــد. کــم کم دارم در دانشــگاه می شــوم همــان امیر ســابق .دوســتانم را یافته ام و احترامم را .و پس از بــر خــورد اولیه ای که با رئیس دانشــکده داشــتم
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
61 Kheradmand
داستان پاورقی ماهنامه خردمند
نوشته دکتر محمود صفریان
شام با کارولین
بخش پنجم
راهنمائی مشــتری ها ،در این رستوران چنین رفتار گرمــی دارند .خــوش آمد گوئــی شــان آدم را حال می آورد. " ممکن است آن گوشه را به من بدهید؟ " و با دست اشاره کردم. " بله چرا نه ،ولی آنجا خیلی تاریک است " " مــی دانم ،و احتمالن امشــب عــالوه بر تاریکی دلگیر هــم خواهد بود " از نگاهش چیزی دســتگیرم نشــد .ادامــه نداد و راهنمائیــم کرد. قبــل از نشســتن ،تا آنجائــی که دیــدم اجازه می داد ،همــه جــا را پائیدم .همان که فکــر می کردم، کارولینــی را ندیــدم .بجای پدرش هم که همیشــه محل مشــخصی بود کس دیگــری را دیدم. " ...قبــل از شــام ،دســتوری داریــد؟ پیــش غذا، نوشــیدنی و یــا"... " مــی بخشــید آنکــه آنجا نشســته ،جــای آقای اســمیت ،اسمش چیســت؟ " سرش را به آنجائی که اشاره کرده بودم برگرداند " صاحب اینجاســت ،هنــری Henriصدایش می کنیم " با تعجب و بهت زده پرسیدم: ِهنری؟ اینجا که صاحبش آقای اسمیت بود " " چند وقت اســت کــه اینجا نیامده ایــد؟ پس از در گذشت آقای اســمیت ،ایشان رستوران را خریده اند " " عجب!...متشکرم ،فعلن برایم آبجو بیاور " " ...ناراحتتــان کردم؟ می بخشــید .من مدت کمی اســت که در این رســتوران کار می کنم"... ادامه ندادم ،می خواســتم فورن تنها بشــوم...چه ضربه ای! آقای اســمیت ،پدر کارولیــن مرده؟...کی؟ پس از ســقوط " جــان " ،فرار من ،و درگذشــت پدرش چه به ســرش آمده اســت .لعنت برمن که چه موقعی تنهایش گذاشــتم .داشــتم تعادلم را از دســت می دادم. چرا هرچه در بســوی کارولین اســت بســته می شــود؟ یا بسته شــده اســت و مدتهاست. بدین ترتیب داشــتم ،به تعبیــر آن ضرب المثل ،با چشمان بســته دنبال گربه سیاهی در اتاقی تاریک می گشــتم ،که در آن اتاق نبود. آبجــو را کــه آورد خواهش کردم بــه آقای هنری بگویــد می خواهم چند دقیقهــای وقتش را بگیرم. به شوخی گفت: " اما هنــری آدم خوش اخالقی نیســت .بر خالف
بــه هر جــان کندنــی بود خــودم را بــه محوطه پارکینگ رســتوران رســاندم .بوی دل انگیز کارولین مــی آمد .ایــن بو ،مثل یــک خاطــره در یک جای بویائــی مــن النــه دارد و هر وقت کــه بخواهد و نــه من بخواهــم ،ظهور می کنــد و درهر حالی که باشــم به من آرامش مــی دهد. پیرش بسوزد ،عشق چه ســوراخ سنبه هائی دارد. چیز غریبی اســت ،حتا دردش هم مطبوع اســت. چقــدر خوب اســت ،وقتی کــه جائی مــی روی منتظرت باشــند ،و با رســیدن ،دســتی به ســویت دراز شــود ،یــا نگاهــی و گاه بوســه ای از مهــر با بــوی خواهندگــی به توخــوش آمد بگویــد .و من غریبانه از همه این ها تهی شــده بــودم ،و اینطور کــه باشــد حتا گام هایت اســتواری برداشــتن و به جلــو رفتن را از دســت مــی دهد .امــا بوی خوش کارولیــن یاری الزم را کرد و توانســتم خــودم را به درون رســتوران برسانم. " چند نفرید؟ " با خنده جوابش دادم " دلم می خواست دو نفر بودیم"... " بگــذار جائــی را برایــت انتخــاب کنــم شــاید دوســتی آمــد " چــه دختر خانم خوش بر خــوردی .یعنی آن را به فال نیک بگیرم؟ البته همیشــه خانم های متصدی ۶0ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
آقای اســمیت ،که همکاران قدیمــی ام می گویند، خیلی مهربان و خــوش ُخلق بود"... برای خودم زمزمه کردم: " مثل دخترش " متوجه شد، " کارولین را می گوئید؟ " تکان خوردم و با کمی عجله و دستپاچه گفتم: " بلــه ،کارولیــن...،او را مــی شناســید؟ او را دیده اید؟ مــی دانید"... " نــه متاســفانه ،نــه او را دیده ام و نــه می دانم کجاســت .اما بچه ها زیاد از او حــرف می زنند"... " خانم ِ " " جنیفر! " " خانــم جنیفر می توانم از شــما خواهش کنم که ضمن رســاندن پیغامــم به آقای هنــری ،در صورت امــکان ترتیــب مالقات مــرا با یکــی از همکارانت کــه از زمان آقای اســمیت هنوز اینجــا کار می کند بدهیــد؟ محبتتان را جبــران می کنم" . *** " گفتــه بودید ،می خواهید مــن را ببینید .گویا از مشــتری های قدیمی رستوران ما هســتید .با آقای اســمیت ،آشنا بودید؟ " " متشــکرم ازاینکــه به من وقت دادیــد .من امیر هســتم ،دوســت کارولین ،کارولین اسمیت ،دختر آقای اسمیت. نه ،متاســفانه با شــخص ایشان آشــنا نبودم ،و لی درست می گوئید از مشــتری های قدیمی رستوران شما هستم. مــن بخاطر مشــکالت خانوادگی مجبور شــدم از اینجا بــروم ،مدتی نبــودم ،در ایــن فاصله فرصت نشــد با کارولین تماس داشته باشــم ،حاال که آمده ام می بینم ،بســیاری از آنچه را که دنبالشن هستم ســرجایش نیســت و برای من از همه مهم تر پیدا نکــردن کارولین اســت ،هر جا که مــی روم ردی از او را نمی یابم .می خواســتم از شــما خواهش کنم کمکــم کنید و اگر آدرســی از او داریــد در اختیارم بگدارید" . " مــن هم بــا خانــم کارولین اســمیت آشــنائی زیــادی ،در حــدی که آدرســی از او داشــته باشــم ندارم. اولیــن بــار او را در مراســم تدفین پــدرش دیدم. بــرای معاملــه ایــن رســتوران نیــز کــه تمامن به کارولین رســیده بود ،وکیلش کار را تمام کرد .گمان می کنــم اینجا نباشــد .فکر می کنم رفته اســرالیا، البته مطمئن نیســتم .بهتر اســت از وکیلش پرســو
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
60 Kheradmand
چــت بــا دوســتان و گشــتوگذار در اینترنــت اختصــاص میدهــد، کنتــرل کنید .همچنیــن میتوانید از ســرویسهای محدودکننده اینترنت اســتفاده کنید تا کــودک به محتوای نامناســب دسترســی نداشــته باشد. وبســایتهای پیشنهادی معلمان را بررســی کنید و آنها را برای دسترسی آســانتر نشــانهگذاری کنید. از این تقویم درسی کمک بگیرید وقتــی پای تکالیف کــودک به میان میآید ،کنارش باشــید و تا حد امکان راهنمایــیاش کنیــد ،به ســواالتش پاسخ دهید و راهنماییهای معلم را به زبان ســادهتر برایش توضیــح دهید .مهارتهای حل مســئله را به کــودک بیاموزید تــا تکالیفش را شــخصا انجام دهد ،این کار بــه او اعتماد به نفس میبخشــد و ســطح یادگیریاش را ارتقا میدهد. شــما میتوانید از نکات زیر بــرای کمک به کودک در انجام تکالیفش استفاده کنید: یــک روال کاری ایجاد کنید :به کــودک یاد دهید کــه تکالیف مدرســه در اولویتاند .بــرای این کار یــک زمــان و مکان مشــخص برای انجــام تکالیف تعییــن کنید .بــه او گوشــزد کنید که حیــن انجام
تکالیــف ،هیچ برنامــه تلویزیونی ،تمــاس تلفنی و بــازی ویدئویــی در کار نخواهد بود. اول ســراغ تکالیــف ســختتر بروید :بــه کودک بیاموزیــد که حجم تکالیف درســیاش را بررســی کند و براســاس آن راهبردی تعیین کند که با حجم کار و خلقوخویش ســازگار باشــد .بعضی کودکان اول به تکالیف ســختتر رســیدگی میکننــد تا از انــرژی ذهنی باالتری اســتفاده کننــد .درحالی که بعضیهــا ترجیح میدهنــد اول تکالیف ســادهتر را انجــام دهند .اگــر به آنها کمک کنید در ســنین پایینتــر برای خود یک راهبرد درســی تعیین کنند،
5۹ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
میتوانند در ســنین باالتر بهصورت مســتقل درس بخواننــد .در صورت لــزوم ،زمانــی را بــرای اســتراحت تعییــن کنیــد و بالفاصله آنهــا را به انجام دوباره تکالیــف ترغیب کنید. روشهــای برنامهریــزی را بــه آنها بیاموزیــد :هیــچ کســی بــا مهارت ســازماندهی متولد نمیشــود ،بلکه آن را از طریق تمرین و ممارســت در طول زمان بهدســت مــیآورد .وقتی کــودک بــرای اولینبــار بــا معلمان و همکالســیهای متعــدد روبــهرو میشــود ،مهارت ســازماندهی به او کمــک خواهد کرد که بــه موفقیت دســت یابد .به کــودک بیاموزید که از یک تقویم یا برنامه شــخصی برای ســازماندهی امور اســتفاده کنــد .از زندگی روزمــره برایش مثال بزنیــد :درمورد کارکرد مســائل آموزشــی در محیط خــارج از کالس بــا کــودک صحبــت کنیــد .مثــال میتوانیــد درمــورد ارتباط موضوعــات درس تاریخ بــا رویدادهای حــال حاضر صحبت کنیــد .در این صــورت کــودک میتوانــد بیــن تعالیمی کــه در مدرســه آموخته و دنیایی کــه در آن زندگی میکند ارتبــاط برقرار کــرده و آن را بهتر یاد بگیرد .بهعالوه در ایــن صــورت کــودک میتوانــد از دروس خود اســتفاده عملی ببرد.
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
59 Kheradmand
اضطراب والدین برای کاســتن وحشــت کودکان از بازگشت به مدرســه ،باید چــه کار کنند؟ داشــتن اضطــراب ،هنگام بازگشــت به مدرســه امــری طبیعــی و قابــل درک اســت .بســیاری از کــودکان ممکن اســت پــس از تعطیــالت طوالنی تابستان ،از فکر بازگشــت به مدرسه ،دچار استرس و اضطراب شــوند .برخی برای اولین بار به مدرســه میرونــد و به این علت اضطراب دارند .مور ِد شــما هــر کــدام از اینها که باشــد ،میتوانید بــا انجام راهکارهایی ســاده اضطراب کــودک خود را کاهش دهید. خانهتان را برای بازگشــت به مدرســه سازماندهی کنید یــک راه عالی برای آرام ســاختن اســترس بعضی کــودکان ،در رابطه با بازگشــت به مدرســه ،آماده ســازی خانه برای ایــن انتقال اســت .راهکارهایی شــب قبل، ماننــد درســت کردن ناها ِر مدرســه در ِ آماده ســازی محیطــی راحــت و آرام بــرای انجام تکالیــف ،موجب میشــود که کودکان نســبت به امــور احســاس کنترل بیشــتری کــرده و تــا حدی اضطرابشــان کاهش بیابد.
بازگشت به مدرسه
ماشــین مادر و پدر به مدرســه برود و چــه پیاده، برگشــت آشــنا ســاختن کودک بــا مســیر رفت و ِ مدرســه تا حدودی اضطــراب او را کاهش میدهد. حتــی اگــر کودکتــان از قبــل بــا مســیر مدرســه آشناســت ،یک بار رفت و برگشــت در این مســیر، قبل از شــروع مدرســه ،به کودک یــادآوری میکند که مدرســه کجا بوده اســت و موجب میشــود که کــودک در اولین روز مدرســه ،بــا آن محیط ارتباط بهتری پیــدا کند. .3قوانین را مرور کنید کجا ژاکتــش را آویــزان کند؟ کجا به دستشــویی پاســخ برخی از برود و کجا ناهار بخورد؟ دانســتن ِ این ســؤاالت بــه کودکتان کمک خواهد کــرد تا در کالس جدید احســاس راحتی بیشــتری کند. به مواردی که مدرســه را عالــی و جذاب میکنند، اشاره کنید موارد بســیار جذابی وجــود دارند کــه میتوانند مدرســه را بــرای کــودکان دلپذیــر کننــد و شــما میتوانیــد این مــوارد را بــه آنها یــادآوری کنید. بــرای مثــال کوله پشــتی ،لــوازم جدید مدرســه و لباس مدرســه میتوانند برای کودکان بسیار جذاب باشــند .همچنیــن دوســتان خوبــی کــه کودکتان مدتهاســت آنهــا را ندیــده (و اگــر تازه مدرســه را شــروع میکنــد ،دوســتان خوبــی که بدســت مــیآورد) و یا چیزهایی در مدرســه ،که دلش برای آنها تنگ شــده اســت؛ مانن ِد زمین بازی ،کارهای هنری و کاردســتی.
پــس این مســائل برآید؟ الزم اســت برخــی نکات مهم راجــع بــه راهنمایــی و آمــوزش فرزندتان را بدانیــد .پس این مطلــب را بخوانید تــا بدانید چه کارهایــی بایــد در این باره انجــام دهید. حامیاشباشید تکالیف درســی کودکان با هدف تقویت و توسعه ســطح یادگیــری در کالس و تمریــن مهارتهــای مطالعاتــی در خانــه ارائــه میشــوند .کــودکان با انجــام تکالیــف درســی یــاد میگیرنــد بهطــور مســتقل درس بخواننــد و از راهنمــا کمک بگیرند؛ زمــان را مدیریــت کنند (برای تکالیــف بلندمدت) و کارهــا را بهطور کامل و به بهترین شــکل ممکن به اتمام برســانند .تکالیف مدرســه حس مسئولیت را بــه کــودک میآموزنــد و او را با احســاس غرور ناشــی از اتمام کار آشــنا میکنند؛ تجربیاتی خارج از محیط مدرســه نیز کارآمد خواهنــد بود .والدین میتوانند فرزندان خود را در انجام تکالیف درســی حمایــت کننــد و ایــن بــا انجــام تکالیــف کودک متفاوت اســت .برای این کار ،باید تکالیف درســی را بــه یک اولویت بــدل کرده و عــادات مطالعاتی مناســبی را در کودک بهوجــود آورند. تشویقشکنید میز آشــپزخانه یــا اتاق غذاخــوری معموال فضای کاری موردعالقه کودکان است .بسیاری از کودکان از اینکه نزدیک شما باشــند ،احساس راحتی میکنند. شــما میتوانید آنها را از نزدیک تشــویق کنید و در صورت نیاز کمکرســان باشــید .بچههــای بزرگتر معموال ترجیــح میدهند در اتاق خود باشــند ،اما هــر از گاهی به آنها هم ســر بزنیــد و در پایان به تکالیفشــان رسیدگی کنید.
بــه کودکتان کمک کنید تا با محیط مدرســه جدید بیشتر آشنا شــده و احساس راحتی کند یکی دیگــر از مواردی کــه میتوانــد در رابطه با بازگشــت به مدرســه در کــودکان اضطــراب ایجاد نماید ،این اســت کــه آنها نمیداننــد باید انتظار چه چیزی را داشــته باشــند .با انجــام این کارها به کــودکان کمک کنید تا با برنامههای جدی ِد مدرســه در دوران مدرسه چه کنیم؟ و محیط ناآشــنای آن احســاس انس بیشــتری پیدا اما بســیاری از ما از شــیر مــرغ تا جــان آدمیزاد را بــرای فرزندمــان تهیــه میکنیــم تــا بتوانــد با کنند: .1کودکتان را به بازدید از مدرسه ببرید خیــال راحــت درس بخواند .یعنی همــه تالشمان اگر کودکتان مهد کودک و یا اولین ســال مدرســه را میکنیــم تــا فرزندمــان در درس خواندن موفق اتاق مناسب برایش فراهم کنید خــود را شــروع میکنــد ،ممکن اســت از رفتن به باشــد و نمرات خوبی کســب کند .اما شاید فراهم توجــه به مــکان مناســب بــرای انجــام تکالیف یــک ســاختمان جدیــد احســاس اضطــراب کند .کردن امکانات تمام ماجرا نباشــد؛ شــاید الزم باشد درســی نیز بســیار مهم اســت .مکانی کــه کودک کــودکانِ بزرگتر نیز ممکن اســت از حضور یافتن شــیوه صحیح کمــک و راهنمایی به فرزنــدان در بــرای انجــام تکالیفش انتخــاب میکنــد باید نور در کالسهای جدید ،بــا معلمهای جدید ،مضطرب درس خوانــدن را هم بلد باشــیم .برخی از ما پدر و کافی داشــته باشــد؛ راحت ،مجهز به لوازمالتحریر شــوند .بــرای آرام کردن برخــی از ایــن نگرانیها ،مادرها دقیقا نمیدانیم چطور باید مســائل درســی (قلــم ،مــداد ،کاغــذ ،ماشینحســاب ،خطکــش و قبل از شــروع مدرســه قرار مالقاتــی تعیین کرده و و آموزشــی را به فرزندمــان بیاموزیم و توقع داریم غیــره) و مراجــع (فرهنگ لغت ،اصطــالح نامه) و کودکتــان را به بازدید از مدرســه و مالقات معلمان او بــه تنهایی و خــودکار همه چیز را بلد باشــد .آرام و بیســر و صــدا باشــد (بــه دور از تلویزیون، میخواهیــم از درس خوانــدن و انجــام تکالیف بازیهــای ویدئویــی ،تماسهــای تلفنــی و.)... ببرید. .۲قبل از شــروع مدرســه به همراهتــان کودکتان شــکایت نکند و با مســئولیتپذیری همــه چیز را اگــر کــودک بــرای انجــام تکالیــف مدرســهاش مســیر خانه تا مدرســه و سپس مدرســه تا خانه را ســروقت خــود انجام دهــد .اینکه کودکتــان این بــه کامپیوتــر نیــاز دارد ،دســتگاه را نــه در اتــاق طی کنید مســائل را رعایت کند ،بســیار خوب اســت؛ اما آیا خــواب بلکــه در یک فضــای عمومی قــرار دهید چه کودکتان قرار اســت با ســرویس مدرســه و یا واقعا بــدون حمایت و راهنمایی شــما میتواند از تــا زمانــی را که کــودک بــه بازیهــای ویدئویی، 5۸ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : 58 Kheradmand Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
محسن یگانه و نگاه محســن یگانه که پدرش در جنگ تحمیلی شــهید و او از داشــتن نعمت پدر محروم شــد ،بــا به دنیا آمدن دخترش ،نگاه ،خود موقعیت شــیرین پدر شــدن را تجربــه کــرد و با تولد نگاه گویی نــگاه تازه ای هم در او متولد شــد که بعد از آن زندگــی را بــه گونــه ای دیگر می دیــد .بعد از تولد نگاه ،محســن یگانه یک ســلفی بــا دخترش انداخت و شــادی عمیق خود را از ایــن اتفاق مبارک با طرفدارانش ســهیم کــرد .او زیر عکس مشــترک خود و دخترش نوشــت« :خدا رو شــکر کــه بهترین روز زندگیمو بهــم هدیه داد .واقعا یــه لحظاتی از زندگی رو نمیشــه تو جمــالت توضیــح داد ...نگاه عزیــزم ...خوش اومــدی ...از همه دوســتان عزیــز که تبریــک گفتن هم تشــکر می کنــم ».حاال نــگاه هم مثل زانکو چاووشــی بیــن طرفداران پدرش ،محبوب و مشــهور اســت .نگاه تا چند مــاه دیگر دو ســاله می شــد .او ۱۴آبان ســال ۹3به دنیا آمده اســت .بعد از تولــد او بود که یگانه یکــی از محبوب ترین آلبوم های خود به اســم «حباب» را روانــه بازار کرد .جالب اســت همه خوانندگان این نســل کــه تقریبا در یک رده ســنی قــرار دارند ،بــه فاصله نزدیکی از هــم پدر شــدند و خوانندگی را با لذت پدر شــدن با هم تجربــه کردند. تجربــه ای کــه بعضا آن را با ســاخت یــک ملــودی و ترانه ویــژه ای با زبان موســیقی ابراز داشــتند .محســن یگانه البته پیش از پدر شــدنش از پدر شهید خــودش در یکی از کنســرت ها خوانده بــود و چه پر رمز و راز اســت این پدر شــدن .به ویژه برای محســن یگانــه که خود از داشــتن پدر محروم شــد و به ویژه اینکه فرزند او دختر اســت و قصه شــیرین پدر و دختر بر کســی پوشیده نیست. رضا یزدانی و پریا شــاید خالص ترین خواننده موسیقی پاپ باشــد هم از حیث سبک کار و هم شــخصیت و پرســتیژ ظاهری اش .محتوا و مضامین اشــعاری که او می خواند مثــال در فیلم های مســعود کیمیایی و حتی حالت و لحــن خواندن او به گونه ای اســت که گاهی آدم خیــال می کند رضا یزدانی بیشــتر در جهان خاطره ها و نوســتالژی ها زندگی می کند و اصال به او نمی آید که پدر شــود اما او ســال هاســت که پدر اســت و شاید نســبت به خوانندگان هم نســل خود او زودتر پدر بودن را تجربه کرده اســت .او برخالف بســیاری از خوانندگان دیگر عکس ســلفی بــا دخترش پریا نمی انــدازد و خیلی اهــل این حرف ها نیســت .البته شــاید بزرگ بودن دختــرش هم در این زمینه بی تاثیر نباشــد. رضا صادقی و نیارا حــاال خواننده بودن به کنار! به طور کلی مردها بچه دوســت هســتند اما در ایــن دوره زمانــه ای کــه فرزند کم یا تک فرزندی گســترش یافتــه ،رضا صادقی از داشــتن بچه هــای زیاد حرف می زنــد و جالب اینکه حتی قبــل از بچه دار شــدن به اتفاق همســرش نام های آنها را نیز از قبل تعیین کــرده بود و جالب تر از این ،فلســفه ای اســت که او برای انتخاب این نام ها دارد .او در مصاحبه ای گفتــه بود« :تا االن به 3بچه فکر کرده ایم .همســرم عاشــق بچه هاســت. ما حتی اســم بچــه هایمان را هم انتخاب کردیم؛ قصه ،عشــق ،ایلیــا .در واقع دو دختــر دلــم می خواهــد و یک پســر .البته هــر چه خــدا بخواهد همان اســت .عشــق را به این دلیــل انتخاب کردم که در مدرســه بــه دخترم بگویند عشــق صادقی خانم عشــق صادقی بیاید دفتر ،دیگر کســی رویش نمی شــود به عشــق من بگوید باالی چشــمت ابروســت .قصــه را هم دوســتدارم چون صدایــش کنند قصــه صادقی .ایلیا را هم چــون ارادت خاصی بــه امیر مومنان دارم انتخــاب کــرده ام .نمــی خواهم اســم علــی را انتخاب کنم کــه اگر بچه بــدی از آب درآمــد به اســم علی بی حرمتی شــود ».بــا این حــال او که فعال یــک فرزنــد دارد نام اولین فرزندش را گذاشــته تیارا .تیارا در بهمن ســال ۱3۹۲ بــه دنیــا آمد .او آرزوهای بزرگــی برای دخترش دارد و یک بار در زیر عکســش در صفحــه اینســتاگرام نوشــت« :آرام بخواب دخترک معصوم من ،پشــت من 5۷ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
همیشــه جای آرامش توســت .آرامش مطلــق ،ای بارانی تریــن لبخندخدا ...بر پشــتم آســوده بخواب تا پــرواز کنیم تا هر کجــا که رویای تــو بخواهد ،تیارای زیبــای مــن ...کاش تمــام کودکان ســرزمینم در این ســرما آرام و گرم باشــند». شــاید جالــب تر از اینها این باشــد که او صفحــه ای به نام «نی نــی بان» برای دخترش در اینســتاگرام باز کــرده که عکس های جدیدی از او را در آن منتشــر کــرده کــه در آنهــا مادر و پــدر او هم حضــور دارنــد .تیه در گویــش لری به معنای چشــم اســت و تیارا چشــم آرا و زیبا معنی می دهد. بنیامین و بارانا حکایــت بنیامیــن و دختــرش شــاید متفــاوت ترین قصــه یک خواننــده با فرزندش باشــد .پیش از تصادف بنیامین و کشــته شــدن همســرش البته کمتر کســی بارانا دخترشان را می شــناخت .خیلی ها اصال نمی دانستند که بنیامین ازدواج کرده اســت! بنیامین درباره پنهان بودن ازدواجش که بالطبع پدر شــدن او را هم از نگاه رســانه ها مخفی نگه داشــت ،گفته من و نســیم از ســال ۷۹ با هم آشــنا بودیم و ســال ۸۸با هم عقــد کردیم و بارانا خیلــی زود به زندگی مــا آمد؛ تصمیم داشــتیم با یک برنامــه ریزی قبلی این اتفــاق را عمومی کنیم که درســت ۴روز قبل از تولد یک ســالگی بارانا پدر نســیم فوت شــد و ســال بعد هم زمانی که در جلســه ای که با ۲۰انســان سرشــناس داشــتیم قرار شــد در قالب پوســتر آلبوم ۹3موضوع ازدواج مــان را بیان کنیم که این اتفاق افتاد. امــا بعــد از این ارتبــاط تلخ ،رابطــه پدر و دختری ابعاد رســانه ای وســیعی پیــدا کرد .از عکســی که بنیامین با دختــرش در اولین آلبومی کــه بعد از مرگ همســرش منتشــر کرد و آهنگی که درباره او خواند تا حضــور این پدر و دختر در برنامــه نوروزی کاله قرمــزی به یکی از خاطره انگیزترین قســمت های این مجموعــه بدل شــود .رابطه پدر و دختر همیشــه رمانتیک بــوده اما با اتفاقی کــه بــرای بنیامین افتاد و بارانا مادرش را از دســت داد ،ایــن رابطه تراژیک هم شد . محسن چاووشی و زانکو ایــن یک قاعده نانوشــته اســت که احتماال هــر چقدر خواننــده ای محبوب و پرطرفدار باشــد ،حواشــی و اتفاقات پیرامون زندگی او نیز بیشــتر رســانه ای و عمومــی می شــود .جالب اینکه محســن چاووشــی که عزلــت گزین ترین خواننده پاپ ایرانی اســت که تاکنون کنسرتی نداده ،در هیچ برنامه تلویزیونی شــرکت نکــرده و کمتــر اهل مصاحبــه و گپ و گفــت با مطبوعات و رســانه هاســت ،اطالعات زیــادی درباره زندگی او وجود دارد .کافی اســت به فضاهای مجــازی ســری بزنید و نام او را ســرچ کنیــد تا از ریزتریــن خصوصیات اخالقی یــا آدم هــای زندگی اش باخبر شــوید .خود چاووشــی هم کــه عالقه کمی به حضور در فضاهای عمومی دارد ،عکس های مختلفی از پســرش زانکو منتشــر می کند و شــاید این عشــق پدر و پســری بتوانــد کمــی او را از الک تنهایی و خلــوت خود بیرون بیــاورد .چاووشــی البته آهنــگ معروفی از موالنــا به نام جان پســر به رقصا نیــز دارد .نکته جالبی که درباره فرزنــدان خواننده ها مورد توجه اســت این اســت کــه آنها اســم فرزند خودرا چــه می گذارنــد یا معنی اســم آنها چیســت و چرا ایــن نام را انتخاب کــرده اند. بــه طوری که محســن چاووشــی در مصاحبــه ای در برابر این پرســش قرار گرفــت و دلیــل اینکه نام فرزنــدش را زانکو گذاشــته توضیــح داد .او گفت از زمانی که متوجه شــدیم فرزندمان پســر اســت ،در مورد اسمش تحقیق کردیم و در نهایت به این اســم رســیدیم .این اســم یک نام کردی اســت که معنایش «شــبیه کوه» است». شــاید خالی از لطف نباشد که بگوییم محســن یگانه خواننده و رفیق قدیمی چاووشــی نیــز بعد از بــه دنیا آمدن زانکو برایش کامنت گذاشــت که «ســالم. االن مشــهدم .چاووشــی تبریک .پیر شدیما! بزرگترین شانســی که پسرت می تونــه بیــاره اینــه که صورتش بــه تو نرفته باشــه ...اصــال اومدم واســه همین موضــوع دعا کنم ...بــازم تبریک!» Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
57 Kheradmand
ﺧﻮﺍنﻨﺪه های ﺍیرﺍنﻰ و دنﻴای ﺑﭽه دﺍری! در ایــن گــزارش به ســراغ خوانندگانی رفتیم کــه در چند ســال اخیر صاحب فرزنــد شــدند و ببینیم که این اتفاق شــیرین چه تاثیری بر آنها و زندگی شــان گذاشته است. مجلــه دیده بان -ســارا امانپور :یادم هســت تــو یکی از همیــن ترانه های قدیمــی بود کــه می گفت :بچه هــا آیینه زندگــی اند! آن موقع هــا خودمان بچــه بودیــم و درک روشــنی از شــعر و ترانه ها نداشــتیم اما وقتی خواســتم دربــاره بچه دار شــدن خوانندگان معروف کشــور بنویســم و بــه این فکر می کــردم این مســئله چقدر در شــخصیت و زندگــی و حتی خوانندگــی آنها می توانــد تاثیــر بگذارد بــه درک عمیق تری از این ترانه رســیدم .راســتش بچه ها مثــل آیینــه ای هســتند که پــدر و مادر فقــط آنها را بــه دنیــا نیاوردند بلکه خودشــان را هم در زاللی و شــفافیت و معصومیت آنها تماشــا می کنند .اصال مهم نیســت که خواننده باشــی یا نباشی ،آدم معروفی باشــی یا نباشی .وقتی صاحــب فرزند می شــوی فقط یک اتفــاق در بیرون زندگــی نیفتاده بلکه یک ســری تغییر و تحوالت روحی در درون انســان هم رخ می دهد .شــاید همین جاســت که اگر آدم معروفی باشــی مثال یــک خواننده که کارش با احســاس و عاطفــه هم گره خورده اســت آنگاه بچه دار شــدن می تواند یک ســری آثاری برای تو داشــته باشــد که لزوما برای یک آدم معمولی نداشــته باشد .دم دست تریــن مثالی که می توانیم بزنیم همین اســت که بچه هــای آدم های معروف، تولدشــان هــم به خبر و عکس و حاشــیه بدل می شــود و آنهــا از همان بدو تولــد معروف می شــوند .مثــال آخرین خواننده پاپ کشــورمان کــه به تازگی بچــه اش به دنیا آمد حمید عســکری بود که کافی اســت این خبــر را در گوگل و رســانه ها جســتجو کنید تا ببینید تیتر حمید عســکری پســردار شد کمتر از تیتــر آلبوم جدید حمید عســکری به بازار آمد نیســت. فرزند میوه شــیرین درخت زندگی اســت که حتی اگر خواننده هم باشــی و محبوب و مشــهور و پرطرفدار ،باز هم این بچه توســت که محبوب و سلبریتی تــو می شــود .اگــر بهترین ترانه هــای خاطره انگیــز را برای مردمــت خوانده باشــی امــا باز ایــن بچه ها هســتند که خوش آهنــگ ترین و دلنشــین ترین 5۶ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
ترانــه زندگی ات می شــوند ...بچــه ها ترانه زندگــی اند .در ایــن گزارش قصد داریم به ســراغ خوانندگانی برویم که در چند ســال اخیر صاحب فرزند شــدند و ببینیم که این اتفاق شــیرین چه تاثیری بر آنها و زندگی شــان گذاشــته است. احسان خواجه امیری و آرشان احســان خواجــه امیــری از آن دســت خواننــده هایی اســت که حتــی اگر پدربــزرگ هم بشــود بــاز عنوان پســر ایرج بــودن را به یدک می کشــد! حاال پســر ایرج خود صاحب پســر شــده و شــاید در آینــده او نیز مثــل پدرش که بــه همــراه پدر خود مشــترکا آلبوم «من و بابــام» را به بــازار داده بود ،همین مســیر را طی کرده و از آنجا که صدای خوش یک مســئله ارثی اســت او نیز راه خاندان خود را ادامه دهد و خواننده شــود .ســن پســر احســان خواجه امیری اکنون کمی از دو ســال گذشــته اســت چرا که او در برنامه ســه ســتاره که به مناســبت آغاز ســال ۱3۹3از شــبکه 3ســیما پخش می شــد اعالم کرد که هم اکنون او و همســرش در انتظار تولد پسرشــان در فروردین ۱3۹3هســتند .حاال آرشــان از دو ســالگی هم گذشــته و هر از چندگاهی عکس های او را به ویژه در کنــار پدرش در فضای مجازی شــاهد هســتیم .در یکــی از این عکس ها که احســانه خواجه امیری و پســرش جلوی تلویزیون خواب شان برده ،منتشر می شــود که زیر آن نوشــته بود« :وقتی بعــد از چند روز خونه نبــودن و دلتنگی، پدر و پســر جلوی تلویزیون خوابشــون میبره و توســط دوربین همسرم شکار میشــن ».احسان که در خیلی از متن ها به احســان خواجه امیری پسر معرفی می شــود حاال با انتشــار عکس هایی مواجه می شــود که زیرش نوشــته شده پســر احســان خواجه امیری! شــاید مهم ترین ســوالی که در ذهــن طرفداران ایــن خواننــده خــوش صدا بــا دیدن عکس های آرشــان شــکل می گیــرد این باشــد که آیا روزی شــاهد صدای خواننــده جدید به نام آرشــان خواجه امیری خواهیــم بــود؛ نامی که هم وزن نام پدر اســت ولی آیا صــدای او نیز به پدرش ارث مــی برد و آیا او نیز این ســنت و میــراث خانوادگی را ادامــه خواهد داد؟ برای پاســخ این ســوال باید صبر کنیم تا آرشــان بزرگ شــود. Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
56 Kheradmand
55 Kheradmand
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : تلفن-۲۰۱۶ سپتامبر/ آگوست- ۱۸ شماره- ماهنامه خردمند55
54 Kheradmand
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : تلفن-۲۰۱۶ سپتامبر/ آگوست- ۱۸ شماره- ماهنامه خردمند5۴
جلوگیــری از تفکیک بازار ،پل بســیار زیبایی بر روی رودخانه بنا شــد. میدان حســن پادشــاه ،با تغییــرات اندکــی در دوران صفویــه ،الگویی برای بناهــای متعــدد و باارزش تاریخــی در تبریز و ســایر شــهرها ،از جمله میدان ســعادت قزوین و نقشجهان اصفهان شــد .در دوران صفویه نیز بازار همچنان به طرف شــمال و شــمال غربی توســعه یافت و میدان صاحبآباد و مســجد شاهتهماســب در فاصله نزدیکی در مجاورت مســجد حسن پادشاه احداث شد. تاورنیــه فرانســوی که در دوران صفوی بارها به مشــرقزمین آمــده ،نیز درباره بــازار تبریز مینویســد :تبریز بازارهــای متعدد خوشســاخت دارد و همچنین در اینجا کاروانســراهای دو اشکوبه وســیع احداث کردهاند که زیباترین آنها به نــام والی ایالت کاروانســرای میرزا صــادق نامیده میشــود.در نزدیکی آن بازار و مســجد و مدرســهای ســاختهاند که صاحب موقوفات و عواید بســیار است. شــاردن ســیاح معروف فرانســوی کــه در زمان شاهســلیمان صفــوی به تبریز آمــده ،بازار این شــهر را چنین توصیف کرده :در ایــران دکانها جدا از خانهها، در کوچههای دراز و عریضی که مســقف اســت ساخته شــدهاند ،این کوچهها کــه غالباً در مرکز شــهر بنا شــدهاند بــازار نامیده میشــوند .خانههــا بیرون بازار ساخته شــدهاند .در دوران افشــاریه به دلیل کشورگشــاییهای نــادر و عدم توجه به مســائل شهرســازی تغییرات چندانی در بافت شهر و بازار پدیــد نیامد ،ولــی در دوران زندیه که مقارن بود با وقوع زلزله وحشــتناک شــهر تبریز در سال ۱۱۹3 ق ،فعالیتهای شهرســازی جدیدی در تبریز آغاز شــد.بعد از وقوع ایــن زلزله و با توجــه به اینکه عمــق ویرانی به حــدی بود که به گفتــه مورخان از ارتفاع خیلــی از دیوارها بیش از یک وجب باقی نماند ،به دســتور نجفقلیخان دنبلی حاکم تبریز، بافت شــهر و بازار دوباره بازســازی شده و به دور هســته مرکــزی بارویی احــداث گردید کــه دارای هشــت دروازه بود ۱5 .بعدها در پشت اغلب این هشــت دروازه ،بازارچههایی بنا شــد کــه از میان آنها میتــوان بازارچــه درب باغمیشــه و بازارچه ســرخاب را نام برد. بازار در دوران معاصر اغلــب بخشهای بــازار کنونی تبریــز مربوط به اواخر ســده ســیزدهم هجری اســت .به نوشــته مورخــان ،عمــده عناصــر تجاری بــازار تبریز تــا پیــش از دوره قاجار شــامل راســتههایی با صنفهای مشــخص ،فضای قیصریه و چهارسو ،خان و کاروانسرا بوده اســت .در جنــب مجموعههای تجاری ابنیه عامالمنفعهای چون مســجد، مدرســه ،حمــام و یخچال نیز احداث میشــده اســت .چنین امری بــازار را به مکانــی دارای بعــد اجتماعــی که از هر نظر بــا زندگی مردم شــهر گرهخورده، بــدل میکرد .بــا روی کار آمدن حکومت قاجــار ،تقریباً بافــت و پیکره اصلی بــازار بــه همان شــکل گذشــته باقی مانــد ،اما از زمــان عباس میــرزا و وقوع جنگهــای ایــران و روس ،این شــهر به محل ســکونت ولیعهد و دارالســلطنه بدل شــد .در ایــن دوره فــردی خیر به نــام حاجمیرزامهــدی قاضیطباطبایی بــه احداث یا تجدیــد عمارت ابنیهای چون مســجد قاضی معــروف به مقبره، حمــام قاضی ،حمام ،ســرا و یخچال میرزامهــدی و دهها بنــای دیگر پرداخت. او در دوره عبــاس میــرزا ،از درآمــد موقوفات عمارت نصریه ،در محل مســجد اوزون حســن ،مدرســه و مســجدی به نام حســن پادشــاه احداث کــرد ،و در ضلــع غربی مســجد نیز ،مدرســهای دیگــر به نام میــرزا مهدی برپا ســاخت. ۱۶بــازار تبریــز در دوره قاجاریــه نیز کــم و بیــش از رونق برخــوردار بود و ســراها و راســتههای متعددی در آن ساخته شد .بســیاری از کسانی که در این دوره به تبریز مســافرت کرده بودند ،به وســعت و رونق بازار این شــهر اشــاره 53ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
کردهانــد .در دوران پهلــوی اول ،با ایجاد راهآهــن و جایگزینی تدریجی ترابری ماشــینی به جای شتر و قاطر و االغ ،کاروانســراها در بازار تبریز منسوخ شدند و تنها تعدادی کاروانســرا در ضلع شــمالی مهــرانرود و در حاشــیه میدان به حیــات خود ادامــه دادند .فرد ریچاردز کــه در آغاز دوره پهلوی بــازار تبریز را دیده اســت ،مینویسد« :بازارهای تبریز به طور اســتثنا دارای چند کاروانسرای زیباســت و درختان پرشــکوهی که محوطه آنها را مزین ســاخته ،به مســافران اجــازه میدهــد که بــا گســتردن قالیچههای خــود در زیــر ســایه آنها دمی بیاســایند .در محوطه کاروانســراها ،صدها قالیچه ســفری به چشم میخورد». او اشــاره میکند که در راســتههای بازار ،پیشــهوران به فعالیت در زمینههای گوناگــون از جملــه تهیه چرم و پوســت ،خراطی ،و پیشــههای دیگر اشــغال داشــته و ایــن امر موجب میشــود کــه «بازار محل پــرکار و پرمشــغلهای به نظــر آید» .با احداث خیابان فردوســی و تربیت ،راههای ارتباطی بازار با شــهر تسهیل شد و مســافرخانهها در این نواحی جایگزین اماکن اقامتی کاروانسراها شــدند .همچنین راهاندازی اولین کارخانه چرمســازی با نام «ایران» در نزدیکی روســتای الله و کارخانه چرم خسروی در ســال ۱3۱۶از سوی خانواده صدقیانی بــه صنعت کفش و رونق بــازار آن در تبریز کمک شــایانی کــرد و بــازار تبریز به قطــب مهم تولید کفش تبدیل شــد. بافت قدیمی بازار بــازار بزرگ تبریز تا ســال ۱3۴0ش بافت قدیمی خــود را حفظ کــرده بود .دوروتی اســمیت که در ســال ۱3۴0ش ،در ســفرش به دور دنیا چند روزی ســاکن تبریز بوده ،از بازار این شــهر تحت عنوان «مرکــز بازرگانــی» یاد کــرده و اشــاره میکند که ایــن بــازار ،در بخش قدیمی شــهر واقع شــده و پــس از طــی کوچههــای تنــگ و تاریک بــه این بازار رســیده است. با توجــه به توصیفات خانم اســمیت ،شــمایی از کلیــت بازار تبریز در 50ســال پیش به دســت میآیــد .در آن زمــان کف معابر بــازار خاکی بود و براثــر تــردد عابران صاف و ســاییده شــده بود. مغازههــای زیادی ،با مســاحتهای کــم در بازار وجود داشــت .ســقف بــازار ،با طاقهــای آجری منظــم پوشــیده شــده ،و روزنههــای شیشــهای بزرگــی نور الزم برای روشــنایی فضای داخلــی بازار را تامین میکــرد .از اواخر دهه ،۱3۴0با تعریض خیابان توپخانه ،بخشــی از بازار شیشــهگرخانه در طرح خیابانکشــی تخریب شــد و بــا احداث پاســاژهای جدید در امتــداد و اطراف خیابــان مذکور و خیابان شــهید مدنی ،بافــت قدیمی بــازار ،محوریت تجاری خود را از دســت داد .ضمناً در دوره پهلوی برخی ســاخت و سازهای غیراصولی در بازار انجام گرفت و تعدادی پاســاژ در فضای داخل ســراها ساخته شدند که ســرای اخالقی ،خان ،محمدیه و جعفریــه از آن نمونهاند .روند مدرنیزاســیون در دنیــای امروز موجب شــده کــه بازارهــای قدیمی ،کمکم رو به فراموشــی بگذارنــد ،امــا از نظــر دکتــر علیاصغر ســعیدی بــازار همچنان زنده اســت، او معتقد اســت نباید چنین انگاشــته شــود کــه روابط اجتماعی گذشــته در بازار گسســته شــده و تنها باید به معمــاری آن پرداخت و از گذشــتهاش برای گردشــگران ســخن گفت .از نظر او نوگرایی ممکن اســت برخی از کارکردهای اقتصــادی اصناف را مانند تولید از بین برده باشــد ،امــا کارکردهای توزیعی آن را گســترش داده و حتــی اگر خود بازاریان معتقد باشــند «بازار مرده اســت»، نمیتــوان منکــر وجــود شــبکههای مختلــف اجتماعی بــود کــه در همین بازارهــای ســنتی و زیرورو شــده ،وجــود دارد و تعیینکننــده حجم معامالت هفتــه نامــه تجــارت فــردا تجــاری اســت. Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
53 Kheradmand
تاریخچه بازار بزرگ تبریز زیــر این طاقیهای بلنــد و گنبدهای مقرنس ،البهالی ایــن داالنهای طوالنی و ســازههای آجــری شــگفتانگیز ،انگار هزار ســال خاطــره را بــا خود حمل میکنــی ،هزار ســال زندگــی .حس میکنی اگر خــوب نگاه کنی ،فــراز و فرود ده قــرن زندگــی و تجــارت ایرانی را میتوانــی ببینی .یاقوت حمــوی از همین داالنهــا عبور کــرده ،ابنبطوطه شــاید در کنار یکی از همیــن حجرهها خرید کــرده ،مارکوپولــو فرشــی به ســوغات برده و کالویخــو ،از زیبایــی منحصر به فــرد طاقهایش شــگفتزده شــده اســت .عباسمیرزا شــاید نیروهایــش را از همینجا بســیج کرده باشــد برای جنگ با کفار روس .امیرکبیــر ،وقت بیپولی مملکــت ،از حجرههــای همین بازار ،برای ســفر ناصرالدین تازه شاهشــده ،پول ســفر را گردآورده و مظفرالدین میرزا ،چهل ســال از تیمچــه مظفریه عبور کرد و در حســرت پادشــاهی پیر شــد .گوش کن! صدای ســتارخان را میشنوی که اســب معامله میکند و هیاهوی مشــروطهخواهان را وقتی ســنگر میبندند؟ ایــن بازار ســالیانی طوالنی ،نمــادی عالی از تلفیــق تجارت و زندگــی ایرانی و شــرقی بوده اســت ،نقطهای که روزی کانون اصلی جاده ابریشــم بوده و مامن مســافران شــرق دور که به اندلس و قســطنطنیه میرفتند ،اما به نظر میرسد امــروز با ظهور پاســاژهای لوکس و مدرنــی همچون الله پارک ،تنهــا نمادی از تبریــز قدیــم خواهد بــود و کمکم رنــگ میبازد .تبریــز بهعنوان شــهری که حــدود چهــار هزار ســال قدمــت دارد ،یکــی از قدیمیترین بازارهــای دنیا را در خــود جــای داده اســت .بازار تبریــز ،بزرگترین مجموعه به همپیوســته و مســقف دنیاســت که در سال ۱35۴در فهرســت آثار ملی و در مردادماه ۱3۸۹ خورشــیدی بهعنوان نخســتین بازار جهان در فهرســت میراث جهانی یونســکو به ثبت رســیده است. ایــن بازار کــه از بزرگترین بازارهای سرپوشــیده دنیا و یکی از شــاهکارهای معماری ایرانی اســت ،از موقعیت و جایگاه ویژهای برخوردار اســت و نه فقط مکانی برای فعالیتهــای اقتصادی ،بلکه فضایی برای بســیاری از فعالیتهای اجتماعی از جمله برگزاری جشــنهای ملی و مذهبی محســوب میشــود. میراثهزارساله ً تبریــز بنا بر آنچــه در برخی منابع معتبر آمده ،ظاهرا از نیمه دوم ســده دوم هجــری ،و پس از آنکه به منظــور در امان ماندن ســاکنانش ،بارویی به دور آن ســاخته شــد ،بر جمعیت و اعتبار و آبادانیاش افزوده گشــت .بنیان اولیه بازار تاریخــی تبریز نیز به همــان دوران بازمیگردد. ابنحوقل که در حدود ســال 3۴۴ق به منطقه آذربایجان و ارمنســتان ســفر کــرده ،تبریز را شــهری زیبا ،آبــاد ،پرجمعیــت و حاصلخیز با بازارهای بســیار توصیــف کرده ۲و یاقــوت حموی که در ســال ۶۱0ق از تبریز دیــدن کرده ،در وصــف متاع تبریز نوشــته اســت :در این شــهر پارچههای عبایی ،ســقالطون، خطایی ،اطلســی و ســجاده میبافند و به ســایر بالد مشــرق و مغرب میبرند. امــا دوره اوج اهمیت یافتــن تبریز ،در دوره ایلخانان مغول و پس از تســخیر بغداد و ســقوط خالفت عباســی از ســوی آنان بوده است. در ایــن دوره به همت خواجه رشــیدالدین فضلالله وزیــر فرزانه غازانخان، تبریــز بــه پایتختی برگزیده شــد و مســیر اصلی جاده ابریشــم کــه از بغداد میگذشــت ،از رونق افتاد و به ســمت تبریز تغییر مسیر داد و از آنجا به طرف اروپا روانه شــد ،راه فرعی ابریشــم که تا قبل از آن به علت صعبالعبور بودن از اهمیــت کمتــری برخوردار بــود ،به علت امنیــت زیاد دوبــاره رونق خود را به دســت آورد و تبریز به یکباره شــاهد رشــد روزافزون تجارت و بازرگانی شد. ســقوط عباســیان از اهمیت فــراوان بغداد بــه عنوان مرکــز بازرگانی منطقه کاســت و در عــوض تبریــز که با هوشــمندی والیانــش ،از ویرانــی و غارت در 5۲ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
امــان مانده بود ،از لحاظ بازرگانی ،بر تمام شــهرهای ایــران و نیز بغداد برتری یافــت ۴.در دوره ایلخانــی آذربایجــان به منتهــای آبادانی خود رســید و بازار تجــارت بین تبریــز و اروپــا رونق یافت. با وقوع زلزله ۶۷۱ق ،قســمت زیادی از بازار تبریز ویران شــد ،و رشــیدالدین اقدام به احداث کاروانســراها و ســراهایی در داخل ربع رشــیدی کرد ۶.خواجه در این مکان 30 ،هزار خانه ۱500 ،دکان ۲۴ ،کاروانســرا ،شــماری مسجد ،مدرسه، حمام ،کارگاه رنگرزی ،دارالضرب و کارگاه کاغذســازی احداث کرد ۷ .ابنبطوطه ســفرنامهنویس مراکشی ســده هشــتم ،نیز از تبریز دیدن کرده و وفور نعمت در آن شــهر جلب توجهش را کرده ،درباره این محله که به شــام غازان معروف بــوده ،مینویســد :از دروازه بغداد به شــهر تبریز وارد شــدیم ،به بــازار بزرگی کــه بازار غازان نامیده میشــد ،رســیدیم و آن از بهتریــن بازارهایی بود که من در همــه شــهرهای دنیــا دیده بــودم .هر یک از اصنــاف و پیشــهوران در این بــازار محــل مخصــوص دارند و من بــه بازار جواهریــان که وارد شــدم ،از بس جواهــرات گوناگون دیدم که چشــم خیره شــد .غالمان زیباروی بــا جامههای فاخر ،دســتمالهای ابریشــمی بر کمر بســته و پیش خواجگان ایستاده بودند. جواهــرات را بــه زنان تــرک نشــان میدادند و زنــان در خرید جواهــر از هم ســبقت میجســتند .من در این میان فتنههایــی دیدم که از آنهــا باید به خدا پناه برد ،پس به بازار عنبرفروشــان وارد شــدیم و همان وضع در آن بازار دیدم. در دوران تیموریان که میرانشــاه پســر مجنون تیمــور و فرزندش میرزامحمد بر این شــهر حکــم میراندند ،شــاهد تغییر چشــمگیری در اوضــاع اقتصادی و شهرســازی تبریز نیســتیم ،پــس از مرگ تیمــور فرزندانش که بــر آذربایجان حکومــت میکردند ،چندان دوام نیاوردنــد و پس از آنها در دوران قراقویونلوها، ســلطان جهانشــاه ،دستور ســاخت مســجد باشــکوه کبود را داد ۹و با این کار گرایــش کاربــردی بازار بــه طرف جنوب شــرقی گرایش پیــدا کرد .بــا احداث مســجد کبود ،هســته مرکزی بازار شــامل بازارچه رنگــی (نام امــروزی بازار) و خیابان مقابل مســجد ،یعنی امتــداد کهنه خیابان امروزی را تشــکیل دادند که امروزه به کهنه بازار مشــهور اســت. مارکوپولــو جهانگرد مشــهور ونیزی ،کــه در همین اوان از تبریــز دیدار کرده، موقعیــت تجاری تبریــز را به قــدری خوب توصیــف میکند کــه بازرگانان از همــه طــرف ،از هندوســتان ،بغــداد ،موصل و هرمــز برای خریــد و فروش به آنجــا میآیند و مینویســد :بهترین ســنگهای قیمتــی و مرواریدهای گرانبها را میتــوان در این شــهر به دســت آورد .بازرگانانــی که با خارجه داد و ســتد مینماینــد ،متمول و متمکن میشــوند. کالویخوی اســپانیایی که از مایورکای اسپانیا تا ســمرقند را درنوردیده و تبریز عصر تیموری را به چشــم دیده ،در ســفرنامه خود درباره این شــهر نوشته :در سراســر شــهر خیابانهای پهن و میدانهای وســیع هســت که در پیرامون آنها ســاختمانهای بــزرگ دیده میشــود و در آنها به میدانها باز میشــود. کاروانســراها نیز چنین است و در آنها دســتگاههای مجزا و دکانها و دفترها ســاختهاند که از آنها اســتفادههای گوناگون میکنند .چون از این کاروانســراها خارج شــویم ،بــه خیابانهــا و بازارهایی میرســیم که در آنهــا همهگونه کاال فروخته میشــود .در بازار پارچههای ابریشــم و پنبه و تافته و ابریشــم خام و جواهــرات و همه گونــه ظروف میتوان یافت .در واقع گــروه کثیری بازرگان و مقادیر بســیاری کاال در این شهر وجود دارد. در دوره آققویونلوها ،اوزون حســن پادشــاه این سلسله ،با احداث قیصریه و مســجد حسن پادشــاه ۱۲و مجموعه اطراف آن ،هســته مرکزی بازار را به طرف شــمال و شمال شــرق که بعدها جایگاه دروازه ســرخاب و شتربان بود ،متمایل ســاخت و از آنجا که این بناها درســت در شــمال رودخانه مهرانرود بود ،برای Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
52 Kheradmand
بــازی دو بازیگــر و رابطه موفق آنها در فیلم بــود؛ اتفاقی که در نهایت موجب شــد یکــی از این دو نفــر ،جایزه بهترین بازیگر جشــنواره را به دســت بیاورد. شــهاب و ترانه در یک ســال گذشــته ،مســی و نیما ِر بازیگری ایران بوده اند و انتظــار می رود از این به بعد در آثار مشــترک بیشــتری دیده شــوند. مهناز افشار -محمدرضا گلزار زهرعســل ،چهارمین فیلم گلزار و ششــمین بازی ســینمایی مهناز افشار بود. ایــن فیلم که شــهاب حســینی و فریماه فرجامــی را نیز در اختیار داشــت ،در گیشــه آنقدرها موفق نبــود اما ابراهیم شــیبانی را تبدیل به اولیــن کارگردانی کــرد کــه زوج گلــزار -افشــار را برای ســینمای ایران کشــف کرده اســت .این دو کمــی بعــد در « ۱3گربه روی شــیروانی داغ» علی عبدالعلــی زاده و «کما» همبــازی شــدند و آغــاز حضور تجاری شــان در گیشــه به عنوان یــک زوج ،با بــازی در «تله» و همچنین «آتش بس» جدی شــد؛ دو اثــری که فوق العاده ای داشــتند و گلزار و افشــار را برای مدتی تبدیل به ســوژه اول رســانه ها کردند. بارهــا حتــی کار به جایی رســید که خبر ازدواج آنها منتشــر شــد امــا این دو چهــره محبوب ،تنها همــکار بودند. این همکاری بعد از 5فیلم ،به تجربه ناموفق «کالغ پر» رســید و در روزهایی که ســینما با تغییــر ذائقه مواجه شــده بود ،افشــار در یکــی از گفتگوهایش دســت روی ایــن نکته گذاشــت کــه تصور مــی کند ایــن همکاری ،بــه پایان عمرش رســیده باشــد .در ۷ســال بعدی ،دیگر هیــچ کس گلزار و افشــار را در یک فیلم مشــترک ندیــد .حاال گلزار تا حدودی کم کار شــده بود و افشــار نیز به ســراغ نــود دیگری از فیلم ها رفتــه بود و با بازی هایش مورد تحســین قرار می گرفت .ســرانجام در ســال ،۱3۹۴نام آنها در کنار هم روی پوســتر ســریال «عشــق تعطیل نیســت» بیژن بیرنگ قرار گرفــت؛ پروژه ای کــه موفق نبود و بــا اختالفــات داخلی تعطیل شــد .آنها یک ســال قبــل از این پــروژه ،در فیلم «دلــم می خــواد» بهمن فرمان آرا هم همبازی بودنــد .فیلمی که تیزرهایش به تازگی پخش شــده و شــاید در فهرســت اکران عید فطر باشد. حمیدجبلی -ایرج طهماسب نــوروز ۹5بــدون کاله قرمــزی ،چیزی کم داشــت .بعد از چند ســال خبری از عروســک های دوســت داشــتنی روی آنتن نوروزی شــبکه دوم ســیما نبود اما زمزمه های بازگشــت کاله قرمزی و دوســتانش دوباره شــنیده می شــود و این می تواند بهترین خبر ممکن برای هواداران پرشــمار این عروســک باشد .حمید جبلــی و ایرج طهماســب ،بادوام ترین و کم نوســان ترین پارتنرهای ســینما و تلویزیــون ایــران به شــمار می رونــد .زوجی کــه چهار دهه اســت با خالقیت های شــان مردم را ســرگرم می کنند و نســخه هنری شــان هنوز هم خریداران زیــادی در جامعــه دارد .بــه جز کاله قرمــزی های ســینمایی و تلویزیونی ،این دو نفــر در ســه فیلم دختر شــیرینی فروش ،زیــر درخت هلــو و رفیق بد نیز همبــازی بــوده انــد .حمید جبلــی ،تحلیل ســاده ای از این همــکاری طوالنی مــدت دارد« :بچه بودیم عقل مان نمی رســید با هــم کار کردیم و دیدیم چهل سال شــده که همکاریم». حمید گودرزی -نیوشا ضیغمی هر دوی آنها در مقطعی سوپراســتار ســینما و بازیگران پرفروش گیشه بودند امــا پارتنر هنری خاصی نداشــتند تا اینکه کمدی عاشــقانه قرنطینه برای مدتی ایــن دو نفــر را از بازیگــران دیگر جــدا کرد .گــودرزی و ضیغمی ایــن بار در تالفی به هم رســیدند .یک داســتان رمانتیک دیگر با ترانه های مجید اخشــابی که بیشــتر از خود فیلــم مورد توجه قــرار گرفتند« .گناه مــن» همکاری بعدی زوجــی بود که با ســرعت زیــادی تبدیل به مکمل های ســینمایی شــدند و با همین ســرعت نیــز از بازی در نقش هــای مهم در فیلم های مشــترک فاصله گرفتند. 5۱ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
پرویز پرستویی -فاطمه معتمد آریا چندین ســا الســت که این زوج جذاب و کاریزماتیک ســینمایی را در یک قاب مشــترک تماشــا نکرده ایم اما آنچه آنها در همکاری های مشترک شان در همه این ســال ها ســاخته اند ،فراموش نشــدنی به نظر می رسد .پرستویی و معتمد آریــا اواخــر دهه هفتاد ابتــدا در مرد عوضــی و بعد در شــوخی و مومیایی 3 همبازی شــدند اما فیلم تاثیرگذار عزیزم من کوک نیســتم با درخشــش هر دو نفر ،بیشــتر از آثار قبلی مــورد توجه قرار گرفت. آنهــا بــا ســیمای زن و مرد مقتــدر و لجوج ،محبوبیــت زیادی در ســینما به دســت آورده بودند اما پنجمین و آخرین همکاری شــان در ســینما (صد ســال بــه این ســال ها) هرگــز اجازه اکران به دســت نیــاورد .حاال نوبــت تلویزیون بــود کــه از ظرفیت ایــن دو نفر اســتفاده کند .زیر تیــغ با بــازی معتمد آریا و پرســتویی یــک بمــب تلویزیونی بود که هــر هفته چند میلیون نفــر را پای جعبــه جادو میخکوب می کرد .رســانه ملی بــرای تکرار این الگو ،آشپزباشــی را ســاخت .حتــی شــخص ضرغامی برای جلــب رضایت هر دو نفر بــرای بازی در آشپزباشــی اقــدام کرد؛ ســریالی که هرگز در حــد و اندازه هــای دو بازیگر اصلی اش نشــد. محمدرضا گلزار -امین حیایی ســام و منــی دو فیلم پرفــروش دهه هفتاد باالخــره در ســال ۸۲در «کما» با هــم همبــازی شــدند .در آن مقطع تنهــا 3ســال از ورود گلزار به ســینما می گذشــت اما حیایی ۱۲ســال توی اکشــن های دهه هفتادی ،فیلم های عاشقانه و حتی ترســناک بازی کرده بود و یک بازیگر تثبیت شــده در ســینمای ایران به شــمار مــی رفت .کما یکی از درخشــان ترین همــکاری های ایــن دو نفر بود؛ فیلمــی با متن پیمــان معادی که در ســینما با اســتقبال خوبی روبرو شــد .با ایــن وجود رونــد حضور همزمان آنها روی پرده با ســرعت زیادی دنبال نشــد. آنها یک ســکانس مشــترک در «شام عروســی» داشتند و همان ســال در «تله» ســیرووس الونــد قرار گرفتند .گلــزار و حیایی 5ســال بعد این بــار در فیلم پر حاشــیه «شــیش و بش» با متن خود گلزار خاطره های همکاری های گذشــته را زنده کردند« .ســاخت ایران» در شــبکه نمایش خانگی ،مجموعه دیگری بود که گلــزار و حیایی را به هم رســاند. محسن تنابنده -احمد مهران فر چه کســی تصور می کــرد پایتخت به چنین موفقیت خارق العاده ای برســد؟ ســریالی که قــرار بود مثل پــروژه های دیگر ســیروس مقدم باشــد اما ناگهان یک کشــور را تحت تاثیر قرار داد .ارســطو عامل و نقــی معمولی ،غیرمعمولی ترین زوج این ســال های تلویزیون را ســاختند و در ســه نــوروز متوالی و یک مــاه رمضان با پایتخت های یــک تا چهار روی آنتن تلویزیــون رفتند .تنابنده و مهران فر بعد از پایتخت ،تبدیل به مواد الزم برای ســاخت ســریال شــدند و در شــاه گوش و ابله نیز بازی کردند تا با نظر مســعود جعفری جوزانی برای بازی آبادی در فیلم ســینمایی پرفروش ایران برگر انتخاب شــوند .پسرخاله های علی ِ متفاوت ســریال جدید ســیروس پایتخــت ،قرار اســت به زودی بــا گریم های ِ مقدم ،برای هشــتمین بــار در کنار هم جلــوی دوربین بروند. حامد بهداد -لیال حاتمی اولیــن بار کــه نام ایــن دو بازیگر بــه عنوان چهــره های اصلی فیلم رســول صدر عاملی مطرح شــد ،تصور ترکیب شــدن جنون همیشــگی حامــد بهداد با آرامــش لیــال حاتمی جالب توجــه به نظر می رســید .در هر شــب تنهایی اما بهــداد یک بازیگر کامال کنترل شــده بود .داســتان رمانتیک ایــن دو پارتنر ،در شــهر مشــهد اتفاق افتاد و فیلم ســالم و آبرومنــدی را خلق کرد. Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
51 Kheradmand
پارتنرهای مﻌروﻑ سینما و تلویزیون ایران 50ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر --۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
اهمیت انتخاب بازیگر برای موفق شــدن یک اثر سینمایی، هرگز کمتر از فیلمنامه و کارگردانی نیســت .به همین خاطر اســت که در هر پــروژه ،یک پســت جداگانه بــرای انتخاب بازیگــر در نظــر گرفته می شــود تا هر کاراکتــر در بهترین و دقیق ترین حالت ممکن ،ســهم بازیگر مناســب شود .گاهی ایت بیشــتر بار فیلــم روی دوش یک بازیگر اســت و گاهی رو ِ داســتان به بده بســتان های بین دو بازیگر اصلی خالصه می شــود .ســینمای ایران هرگــز از زوج های مکمــل موفق خالی نبوده اســت .چهــره هایی کــه در کنــار هم درخشــیده اند، توجه به دســت آورده اند و در فضاهای متفاوتی تکرار شــده اند و حتی حضور مشــترک شــان ،بهانه ساخته شدن یک فیلم یا ســریال بوده است. لیال حاتمی -علی مﺼفا همه چیز از فیلم داریوش مهرجویی شــروع شــد .درســت ۲۰ ســال قبل بود که «لیال» بــه عنوان اولین تجربــه همکاری لیال حاتمــی و علی مصفــا روی پرده رفت .فیلــم ،برای مخاطب به شــدت باورپذیــر به نظــر می رســید و دلیل این اتفاق شــاید حــس هایی بود که بیــن دو بازیگــر اصلی فیلم شــکل گرفت. حاتمی ســال ها بعد از این تجربه ،توضیــح جالبی در مورد فیلم لیــال داد« :آقای مهرجویــی اول ما را به هم عالقــه مند کرد ،بعد فیلمــش را ســاخت!» این زوج بعــد از ازدواج در فیلــم دیگری از مهرجویــی (میکس) همبازی شــدند و از همین جا بود که ســیل پیشــنهادها برای حضور همزمــان در فیلم هــای مختلف به آنها رســید .لیال و علی برای فرار از تبدیل شــدن به کلیشــه ،بســیاری از ایــن پیشــنهادها را رد کردنــد تا با آرامش و طمانینه بیشــتری به مســیر مشــترک هنری ادامه بدهند .هفت ســال بعد از فیلم لیال ،علی مصفا اولین فیلم بلندش را با بازی همســرش ســاخت. ســیمای زنی در دوردســت ،تنها تجربــه بازی حاتمــی در فیلم هــای مصفــا نبود و این اتفاق چند ســال قبل با «پلــه آخر» نیز تکرار شــد .موفق ترین تجربه پارتنری این دو بازیگر در ســینما، در ســال های اخیر رقم خورده اســت .اول با «چیزهایی هســت کــه نمــی دانی» و بعــد با «در دنیای تو ســاعت چند اســت؟» که با تم عاشــقانه شــان ،هــم نظر منتقدها و هم نظــر مردم را جلب کــرده اند .فیلم هایی کــه بدون حضور ایــن زوج و بدون جاذبــه بین آنها هرگز به این ســطح نمی رســیدند. ترانه علیدوستی -شهاب حسینی «یــه پایــان تلخ بهتــر از یه تلخــی بــی پایانه» .ایــن فراموش نشــدنی ترین دیالوگ فیلم «درباره الی» بود .دیالوگی که یادآور اولین ســکانس مشترک شــهاب حســینی و ترانه علیدوستی در ســینمای ایران بود .رابطــه احمد و الی در فیلــم فرهادی هرگز به ســرانجام نرســید اما شــهاب و ترانــه چند ســال بعد تبدیل به بازیگران اصلی ســریال شــهرزاد شــدند .ترانه برای اولین بار در زندگــی هنری اش پیشــنهاد بازی در یک ســریال را پذیرفت و کمــی بعــد اعتــراف کرد که حضور شــهاب حســینی در این ســریال یکی از عوامل مهم جواب مثبت او بوده اســت .شــهرزاد بــا اســتقبال زیادی روبرو شــد و یک ســال کامــال موفقیت آمیز را بــرای ایــن دو بازیگر رقــم زد اما افتخار بزرگ تــر ،هنوز در راه بــود .دو بازیگر محبوب اصغر فرهادی ،در فیلــم تازه او همبازی شــدند و با گــروه ســازنده فیلم به جشــنواره معتبر کــن رفتند. اولیــن واکنش چهره های سرشــناس به فیلم فرهادی ،تحســین از Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
50 Kheradmand
ﺩﺭ ﺍﻭﺍﻳﻞ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺗﻨﺪﺭﻭﻫﺎ ﻣﻴﺨﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﻋﺒﺪﺍﻟﺴﻼﻡ ﺟﻠﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﮔﺮﻭﮔﺎﻥ ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ ﺗﺎ ﻟﻴﺒﻰ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻮﺳﻰ ﺻﺪﺭﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﻛﻨﺪ کــه بنــام کپی برابر اصــل بود بازی کــرد و یک بار دیگر جایــزه بهترین بازیگر جشــنواره کن را برد». همچنین باید یادی کنیم از پســر الیور اســتون که در ســال ۱3۹0به ایران آمد و با ماجرایی که در خصوص اســالم آوردن او به وجود آمد خبرســاز شــد .ماجرا ایــن بود که ابتــدا خبر آمد کــه او در دفتر آیت الله محمد ناصری مســلمان شــده و نام علی را برای خود برگزیده اســت اما بعدها مشخص شــد که ماجرا این طــور نبوده و آن طــور که حتی در آن زمــان ،صدا و ســیما هم اعالم کرد او گفته به اســالم هم مثل تمام ادیان آســمانی عالقه مند است .اســتون البته بعدها تــالش هایی کــرد که مجوزی برای ســاخت یک فیلم در ایــران بگیرد که نتوانســت و همین هم شــد که عده ای بگویند حواشــی این ســفر باعث شده بلیت شان اســتون برای همیشه بسوزد. البته همیشــه هم این ســلبریتی هــا نبوده اند که خبر ورودشــان بــه ایران دردسرســاز شــده اســت .در همین خرداد امسال ،سفر جفری ســاکس ،مشاور دبیــرکل ســازمان ملل مــورد اعتــراض گروهی از دانشــجویان قــرار گرفت که معتقد بودند او ســال ها با همکاری جورج ســوروس عامــل انقالب های رنگی در کشــورهای مختلف بوده اســت و یکی از عوامل پروژه نفوذ در کشــور بعد از توافق هســته ای است. حــدود چها رماه قبل از آن در اســفند ۹۴اما رســانه های اصــالح طلب یا به عبارتی اعتدالگرا ،اعتراض مختصری به حضور الکســاندر دوگین روســی کردند که گفته می شــد تئورســین پوتین اســت .مثال ســایت خبرآنالین در یادداشتی بدون نام نویســنده نوشــت« :یک حرکت مرموز و پیچیده رسانه ای با ظاهری موجــه آغاز شــده تا پای فاشــیزم روســی را به ایران بــاز کننــد و در برابر این حرکت خصوصا در آســتانه انتخابات هوشــیاری بســیاری الزم است .الکساندر دوگین ،نویســنده و نظریــه پرداز روس کــه کتاب ها و ســخنرانی هایش مثل متون مقــدس میان نئونازی ها و فاشیســت های اروپایــی و روس دســت به دســت می شــود ،به دعــوت گروهی کــه زیر نقــاب رســانه ای پنهان شــده اند به تهران ســفر کــرده ،در تهــران با چند چهــره بالنســبه شــاخص دیــدار و در مجامعــی ســخنرانی کــرده اســت .خبــر این دیدار توســط همان گروه به ظاهر رســانه ای تنظیم شــده و در اختیار رســانه ها قرار گرفته و متاســفانه بســیاری از رســانه ها بدون بررســی صحت مندرجات خبر، ایــن خبرها یــا در واقع ویــروس های ایــن پروژه جنگ روانی را منتشــر نموده اند .الکســاندر دوگین در شب های علوم انسانی ســخنرانی کرده اســت .شــب های علوم انســانی چیست؟ مراســمی است که هــر از چنــدی نشــریه ای به نام عصر اندیشــه برگــزار می کند .ســردبیر این نشــریه آقای پیام فضلی نژاد اســت». شــهریور ۱3۹۲هم بــود که حضور جفری فلتمن در ایران حاشــیه ســاز بود. او عالــی ترین مقام آمریکایــی بود که پس از پیروزی انقــالب و البته به عنوان مدیر دبیر کل ســازمان ملل به ایران ســفر کرده اســت .گفته شــده که او یک ســال قبــل از آن یعنی در شــهریور ۱3۹۱و در جریان اجالس ســران عدم تعهد هم در ایران شــرکت کرده اســت اما خود آن اجالس یک ســفر بســیار حاشــیه ۴۹ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
ســاز داشــت که ســایه خود را بر تمام آن اجالس انداخت .ســفر محمد مرسی رییس جمهور مصر که حتی یک روز هم طول نکشــید ،پروتکل ســفر رســمی مقامــات بین المللی توســط مهمان در آن اجرا نشــد و البته ســخنان انتقادی مرســی در آن اجالس در خصوص ســوریه ،توسط مترجم شبکه خبر ما تحریف شــد و تقریبا یک رســوایی رســانه ای بین المللی به وجود آورد. البته در ســال های گذشــته هم داشتیم سفرهایی که دردسرســاز بوده اســت .روزنامه کیهان در یکی از انبوه مطالبی که در نقد ســفر هابرماس ،فیلســوفی مشــهور به ایران نگاشته این ســفر را اینگونه روایت می کنــد« :یورگــن هابرمــاس ،مشــهورترین نظریه پــرداز «نافرمانی مدنی» در ۲۱اردیبهشــت ۱3۸۱به میزبانی عطاءالله مهاجرانــی (رییس وقت مرکز بین المللــی گفتگوی تمــدن ها) از آلمان بــه ایران آمد تا به تحلیــل «پروژه ناتمام مدرنیتــه» بپــردازد و گزارش خود از چشــم انداز اصالحــات را در اختیار رییس جمهــور بگذارد؛ گزارشــی کــه چارچوب فعالیت های ســید محمــد خاتمی و اصــالح طلبان در ســال های بعد بر مبنای پیشــنهادات آن بنا گشــت». جالب اســت بدانید که به نوشــته کیهــان بعد از برنامه ســخنرانی هابرماس، «دکتر علی مصباح یزدی از هابرماس برای حضور در جمع دانشــوران موسســه آموزشــی و پژوهشــی امام خمینــی در قم دعوت کرد اما فیلســوف آلمانی به بهانــه ای این دعــوت را نپذیرفت .بــا این حال ،مصباح یزدی پیشــنهاد گفتگو را در محــل اقامــت هابرمــاس داد و روز ۲3اردیبهشــت همــراه دکتر محمد لگنهاوزن ،ابوالحســن حقانی و بــرادرش مجتبی مصباح یزدی بــه «هتل الله» رفت». ســفر دو ســال بعــد ریچــارد دورتی کــه او هم فیلســوف بوده ،بــه اندازه خودش خبرســاز شــد و حتی مالقــات و گفتگو بــا او زمینه اتهام بــرای برخی اصالح طلبــان را به همــراه آورد. ســفرهای حاشــیه ســاز البته عمری بــه درازای تاریــخ دارند .در همــان ابتدای انقــالب یعنی در اردیبهشــت ،۱35۸مجــرای ســفر نخســت وزیر لیبــی ،یعنی عبدالســالم جلــود به ایران خبرســاز شــد .آن طــور که رجانیوز در یــک مطلب مفصل نوشت همزمان با این ســفر ،سید صادق روحانی اعــالم کرد کــه راه حــل بحــران سرنوشــت امام موســی صدر این اســت که مــا جلــود را در ایران گــروگان بگیریم تــا لیبــی او را آزاد کند. محســن رفیق دوســت نیز مــی گویــد« :وقتی هواپیمــای آنهــا در فرودگاه تهــران نشســت ،گروهی از طــرف دولت موقت و به دســتور شــهید چمــران هواپیما را محاصــره کردند و نگذاشــتند جلود و همراهانــش پیاده شــوند .دولت موقت از جمله ابراهیم یــزدی و دکتر چمران مــی گفتند چون امام موســی صدر در لیبی گم شــده ،جلود حــق ورود ندارد. مــن و محمد منتظری و عده ای از پاســداران مســلح به فــرودگاه رفتیم ،گروه دولــت موقــت را عقب زدیم و جلود و گروه لیبیایی را ســوار ماشــین کردیم و بــه هتل شــرایتون – هتل همای فعلــی – بردیم .گروه طرفــدار نهضت آزادی هــر روز مقابل هتل می آمدند و به خاطر امام موســی صدر علیه لیبی شــعار روزنامــه هفــت صبــح مــی دادنــد». Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
49 Kheradmand
سﻔرهای پر ماجرا به ایران مﺼطفی مسجدی آرانی خبــر ســفر یــک بازیگــر فیلــم های هــرزه نــگاری ،بــرای گرســنگان هزل و هجــو در شــبکه هــای اجتماعــی یک چیــزی بود مثل آب گــوارا در میان کویر لــوت .همان قــدر جذاب کــه بتوانند با کامنــت های عجیــب خــود کاری کنند کــه او ظرف یک روز صفحه اینســتاگرام خــود را ببنــدد .ماجــرا البتــه شــاید به این ســادگی ها تمــام نشــود .وقتی که توییتی خواندیم از یکی از فعاالن رســانه ای اصولگــرا کــه گفته بــود« :در ماجرای ســفر بازیگر مبتذل باید بــا عامل صدور روادید و پزشــک عمل کننده وی برخورد جدی کرد ».اشــاره او بــه برخی از روایت ها بــود که می گفــت این بازیگــر برای عمل زیبایــی بینی به ایران آمده اســت. روایــت هایی که حتی نام پزشــک معالج او را هم اعالم کرده اند :دکتر امیرحســین ناصری. مســئوالن دولتــی البتــه پیــش از این، ماجــرای مشــابهی را با لطایــف الحیل و در سه فاز پشت ســر گذاشتند .ماجرایی که مربــوط به حضور منصوره حســینی، مجــری شــبکه تلویزیونــی مــن و تو در پردیــس چهارســو در هنــگام برگــزاری جشــنواره بین المللــی فیلم فجــر بود. در فــاز نخســت ،مدیر روابــط عمومی این جشــنواره گفت که «جشنواره جهانی فیلم فجر تنها مســئول میهمانان رســمی اش اســت و در قبــال حضور تماشــاگران عــادی تعهدی نــدارد .روزانــه چند هزار نفــر از جشــنواره بازدیــد مــی کننــد و کنترل عدم سوءپیشــینه این تعداد امکان پذیر نیســت .طبعــا ورود وی به کشــور و تــردد آزادانه در اماکــن عمومی تحت مســئولیت مراجع ذی ربط دیگری است نه جــای دیگر». در فاز دوم ،در پایان اردیبهشــت ماه به نقــل از ســخنگوی نیــروی انتظامی بیان شــد که «درباره این فرد دســتور قضایی بــرای ورود و خروجــش به کشــور وجود نداشــته و پلیس نیز تنها بر اســاس اعالم مرجــع قضایــی ورود و خروج را بررســی مــی کند ».و در فاز ســوم هــم در همان روزهــا خبر آمــد که او دســتگیر شــده ۴۸ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
اســت که البته بعدهــا هم خبر تکمیلی اعالم شــد که او ظاهــرا با قید وثیقه هم آزاد شــده است. البتــه یــک ســال قبــل از ایــن ســفر جنجالی ،ایران شــاهد یک ســفر حاشیه ســاز دیگر هم بود .در اردیبهشت ،۱3۹۴ رونی کلمن ،قهرمان بدنســازی آمریکایی به ایران آمد تا در یک ســمینار آموزشــی شــرکت کند اما رســانه هــای اصولگرا با دو محــور آمریکایــی بــودن و نیز اینکه او قهرمان یک رشــته ورزشــی اســت که بیــش از اینکــه بــه آمادگــی جســمانی مربوط باشــد ،به مکمل هــا و داروهای تزریقــی مربــوط اســت ،زیــرآب او را زدند و حتــی حضور او در مزار شــهدای بهشــت زهرا و نیز یک برنامه تلویزیونی نتوانســت باعث شــود که او برنامه خود در ایــران را برگزار کند. در ســال هــای گذشــته هــم داشــتیم بازیگران و ورزشــکارانی که حضورشــان در ایــران خبرســاز شــده بــوده اســت. مثــال در ســال ۱3۸۴وقتی که شــان پن، بازیگــر هالیــوودی بــه ایران آمــد و آن طــور که مجلــه زندگی ایــده آل در یک گــزارش نوشــته« :بــه دیــدن نامزدهای انتخابــات رفــت و بــا هر کــدام عکس یــادگاری گرفت و نزدیک بــه ۲ماه بعد در گزارشــی ۴قســمتی از ایران و سفرش در روزنامــه سانفرانسیســکو کرونیــکل نوشت». همین نشــریه از ســفر ژولیت بینوش، یک ســال بعد از شــان پن یعنی در سال ۱3۸5نوشــته و اینکه «بازیگر ســینمای فرانســه و ســینمای تجــاری بــه دعوت عباس کیارســتمی بــه ایران آمــد و یک هفتــه در ایران اقامت داشــت .او در این ســفر به دنبــال ۲هدف مهم بــود؛ یکی شــناختن عباس کیارســتمی و بعد دیدن ایران؛ کشــوری که کیارســتمی از آن آمده بــود .او بعد از رفتنش رســانه ای شــد و عکس های بینوش با حجاب اســالمی در حــال خوردن آبگوشــت خیلــی زود روی جلد همــه روزنامه ها رفت .او که ســفر بــی دغدغــه و بــه دور از مزاحمت های رســانه ای داشــت ،از ایران و کیارســتمی شــناخت خوبی پیــدا کــرد و در فیلمش Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
48 Kheradmand
اســت که بــرای پیــاده بودنــش بیان میکنــد وآن این که طــوس مرا به این دلیل پیاده به جنگ فرســتاده تا اسب را از تو بگیــرم و تو هم مثل من پیاده شــوی اما با این تفاوت که جنگجویان بــه پیاده بــودن تو ،مــی خندند و تو را مســخره می کنند .پیــاده آمدن به جنگ بهتر و با شــرف تر اســت از این که ســواره بیایی و پیــاده ات کنند . اشــکبوس ،ابزار جنگی او را کارآمدتر می بیند و به شــکل دیگری به مقابله مــی پــردازد و مــی گویــد میبینــم سالحی به جز مســخره کردن و استهزا نداری و رســتم ضربه ی آخــر را به او کــه غرورش پیش از این ترک برداشــته بــود ،وارد مــی آورد و نقطــهی اتــکا و نــازش او ( اســبش ) را هــدف قرار مــی دهــد و تیــرش را به زهــر خنده تمســخری دیگر می آمیزد که :خودت هم کنار اسب عزیزت بنشــین و سرش را در آغوش بگیر تکنیــک هــای بــه کار گرفته شــده در آثــار طنز عبارتنــد از :کوچــک نمایــی ،بــزرگ نمایــی و به کار بــردن عین کلمات کســی که مــورد طنز واقع شــده اســت ،اما قصــد طنــز از همه ی ایــن ها، اصالح اســت نــه تخریــب ،طنزهای نیــش دار به
مثابه ی تیرهای مســموم اســت که بــر جان هدف می نشــیند و به جــز ضربــه ی روانی رســوایی و بــی اعتبــاری نیز بــه همــراه دارد « .ایــن طنزها مولــود هوس هــای زشــت طنزپــردازان در جهت خوارشــماری ارزش های دیگران نیست .بلکه تالش روشــنفکرانه و وطن پرستانه ای است که به منظور ایجــاد انگیزه و تفکر مردم بی تفاوت و کم فرهنگ
۴۷ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
تا بهتر ببینند و بیشــتر بیندیشــند و ناهنجــاری هــای رایــج در جامعه را تشــخیص دهند .بنابرایــن در جوامع تحت اســتبداد و ســتم آثار طنز آمیز نمودار غایت دینداری در خیرخواهی و مردم دوســتی طنز پردازان اســت تا مسئوالن گســتاخ و شوخ چشم و دنیا پرســت و خدانشــناس به خود آیند و ســتم و مــردم فریبی نکننــد و همه چیــز را بــرای خود و وابســتگان خود نخواهند» (طنز پــردازان ایران ،دکتر بهزادی)۱۶ ، منابﻊ: بهزادی اندوهجردی ،دکتر حســین ، )۱3۸3( ،طنــز پردازان ایــران از آغاز تــا پایــان دوره ی قاجــار ،چ اول ، انتشــارات دستان شمیســا ،ســیروس ،انــواع ادبــی ، تهــران ، ۱3۸۱ ،انتشــارات فــردوس صدر ،رویا ،بیســت سال طنز ، ۱3۸۱ ،انتشاراتهرمس فردوســی ،ابوالقاســم ،شــاهنامه ،ج ، ۱بــهکوشــش دکتر ســعید حمیدیان ،چ ، ۱3۷۹ ، 5نشر قطره معیــن ،محمد ، ۱3۸۱ ،فرهنــگ لغت ،تهران ،نشر معین
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
47 Kheradmand
رگه ای از طنز در شاهنامه علیمحمدرضاییهفتادر طنــز و شــوخی از ابزار کارآمد بعضی از شــاعران بزرگ پارســی اســت که نیــاز به باریک اندیشــی و ژرف اندیشــی شــاعر دارد و بــه دگراندیشــی او وابســته است . چکیده طنــز از دیرباز مورد توجه شــاعران فارســی بوده کــه طبقــه ی نخبــگان جامعه هســتند و شــاعر همراهــی خویش را با جامعه نــه در طرز تفکر که در راه بــردن جامعه بــه به جانــب راه صواب می دانــد و در ایــن راه به جهت اندیشــمندی خویش، راه انســانی را بــا دقت می نگرد تــا از بیماری های پیکر جامعه که خود عضوی از آن اســت ،آگاه شود و آن گاه بــا ابــزاری مناســب و به اشــکال مختلف ســعی در رفــع موانــع می کنــد و در ایــن راه گاه به مبارزه ی جســورانه با کســانی می پــردازد که با رفتــار و گفتاری ظاهر فریب ســعی در اغوای مردم دارنــد تا در این پوشــش به منفعــت خویش برند مقدمه طنــز و شــوخی از ابزار کارآمد بعضی از شــاعران بزرگ پارســی اســت که نیــاز به باریک اندیشــی و ژرف اندیشــی شــاعر دارد و بــه دگراندیشــی او وابسته است .شــاعر وقتی چون دیگران نیندیشد، برجســته تــر می شــود .زیرا چیــزی را مــی بیند کــه دیگران قــادر به رؤیــت آن نیســتند و همین خصوصیــت در شــاعر طنــز پــرداز بیشــتر مورد نیــاز اســت .از میان شــاعران برگزیــده ی جهانی، فرودســی را که از طنز بهترین کارکرد را درخواسته، برگزیده ایم .خــالف آمد عادت راهگشــای او ابزار مورد اســتفاده اش ،طنز اســت که با آن هم جامعه را اســتیضاح می کند و هم بــه جراحی دقیق پیکر بیمار آن دســت مــی زنند .
را رســوا می کند و پوســتین فریــب را کنار می زند تــا پایمردان ابلیس فضاحت کشــند .آن ها اشــک هــا و لبخندهــا را آمیختــه دارند .طنــز در وجود انســان انقالب بر پا می کنــد و او را به وادی تردید میکشــاند و بــا ذهــن پرسشــگر خویش بــه باز خواســت خــود و دیگران می نشــیند و از یقین به آن چــه تاکنون مــی دید ،دور می کند و ســکون را از درون نــا آرام او می گیرد و به آرامشــی درونی و حقیقــی امیدوار می کند .فردوســی بــه این مهم آگاه اســت ودر عین قاطعیت با ســوزی انسانی بر عمق جان بشــریت کارگر می افتــد« ،گفته اند که طنــز از صناعــات ادبی و بدیعــی ،اعــم از ایهام ، مراعــات نظیــر ،کنایه ،جناس ،ســجع ،پــارودی ( نقیضــه گویی ) و تجاهل العارف ( طنز ســقراطی) اســتفاده می کند تا نیشخند بزند ،آگاه کند ،حرکت بیافرینــد و مخاطب را بیدار ســازد و در نهایت بر خــالف فکاهه و هــزل که خنده ی سرخوشــانه ی مخاطــب را بر مــی انگیــزد و او را به وضع خویش بگریانــد ( » .بیســت ســال طنــز ،رویا صــدر ) ۷: فردوســی نه به یک نســبت ،ولی از بیشتر صنایع ادبی بهره گرفتــه اند : آنچه دســتمایه ی فردوســی در طنزهایشان قرار گرفته اســت ،عبارتند اســت از : غرور : نخســتین نقطــه ی نفوذپذیــری هر کــس ،خود خواهی اوســت کــه عامل هــر نوع گناه اســت و ریشــه در منفعــت طلبــی دارد .بهتریــن برخورد طنز آمیز رســتم در رزم با اشــکبوس کشانی است. مــروری بر اصل داســتان مــی کنیم: خروشــید کای مــرد رزم آزمــای همــاوردت آمد مشــو بــاز جای کشــانی بخندیــد و خیــره بماند عنــان را گران کــرد و او را بخواند بدو گفت خندان که نام تو چیست تن بی سرت را که خواهد گریست تهمتن بــدو گفت کای شــوم تن چه پرســی تو نامم در این انجمن مــرا مــادرم نــام مــرگ تــو کرد زمانــه مــرا پتــک تــرگ تــو کرد کشــانی بــدو گفــت بــی بارگی به کشــتن دهی ســر به یکبارگی تهمتــن چنیــن داد پاســخ بدوی کــه ای بیهــده مرد پرخاشــجوی پیــاده ندیــدی کــه جنــگ آورد سر ســر کشــان زیر ســنگ آورد
شگردهای طنز پردازی خنــده هــای طنــز آگاهانــه ،تــوأم با جســارت، شــجاعت ،حاضــر جوابــی و تیزبینــی و امیــد به آیندهای بهتر اســت .خنده هــای دیگر عوامانهاند و تأثیــر کمتــری دارند .هیچ نکتــه ای نباید از دید شــخصیت طنز پنهان بماند .زیــرا همان می تواند نقطــه ضعف به حســاب آیــد و از همــان بخش ضربه به او کارگر افتد .طنز شمشــیری آغشــته به زهــر خند اســت که گــرگان پنهــان در لباس میش ۴۶ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
به شهر تو شــیر و نهنگ و پلنگ ســوار اندر آیند هر سه به جنگ؟ هــم اکنون تــو را ای نبرده ســوار پیــاده بیاموزمــت کارزار پیــاده مــرا زان فرســتاده طــوس که تا اســب بســتانم از اشکبوس کشــانی پیــاده شــود همچو من بــدوروی خنــدان شــوند انجمن پیاده به از چون تو ســیصد سوار بر این دشت و این روز و این کارزار کشــانی بدو گفــت با تو ســلیح نبینم همی جز فســوس و مزیح چــو نازش به اســب گرانمایه دید کمــان را به زه کرد و اندر کشــید بخندیــد رســتم بــه آواز گفــت که بنشین به پیش گرانمایه جفت ســزد گر بگیــری ســرش در کنار زمانــی بــر آســایی از کارزار ( فردوسی ،شاهنامه ،ج)) ۱ رســتم با چهــره ی خندان دشــمن روبــه رو می شــود و غــرور او را پشــت خنده های تمســخرش مــی بیند و آن را هــدف قرار می دهد و نخســت علــت خودبینی اش را می جویــد تا از همان نقطه به او ضربــه وارد کند .چون اولیــن کار در برخورد با دشــمن شناســایی نقطــه هــای اتــکا و قدرت اوســت وقتــی مــی بیند که بــه نیــروی بدنی اش مغرور اســت و به تمســخرنام اورا می پرســد تا از آن طریــق بــه ویژگی هــای روحی او دســت یابد، زیــر کانــه آن را مخفی می کند و او را از پرســیدن نام خــود در مقابل چشــمان دیگران بــر حذر می دارد و خــود را « مــرگ » معرفــی می کنــد تا ترس ناشــی از مــرگ را به جــان او بیندازد .کشــانی که حاضــر جوابــی او را می بیند ،با نگاهی ســریع به موقعیتش متوجه پیاده آمدنش به رزم می شــو دو تمســخر دیگری می آغازد تا رســتم پاســخی برای دفاع از خود نداشــته باشد .رســتم آگاه تر و زیرک تر ،بیهودگی ســخن مردی که ظاهــراً خود را مبارز مــی داند بــه رخش می کشــد و در پاســخ او می گویــد :حرف تــو از آن جهت بیهوده و نســنجیده اســت که گمان می کنی نیروی انســان به اســب و ابــزار جنگی اوســت .زیرا من شــجاع چون شــیرم و نیرومنــد چون نهنــگ و پلنگ و اینــان هیچ گاه ســواره به جنگ نمی روند .ترســی دیگــر بر جان اشــکبوس میریزد و با طنز دیگــری او را به ضعف می کشــاند و عصبانی می کنــد و آن دلیل دیگری
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
46 Kheradmand
نــگاری هم دیده می شــود .به خاطر همین ویژگی هاســت که عــده ای آن را روزنامــه نگاران خارج می شــود و ســرانجام ایــن پرونده مهــم و پرونده های در ســتایش روزنامه نگاری تحقیقی و هدیه ای به آن می دانند .روزنامه نگاری دیگر بــه این روزها می رســد و البته بی ســرانجامی. تحقیقی که به گفته کارگردان افشــاگر حاال دیگر منســوخ شــده اســت. در واقــع اگر روزنامه نگاری تحقیقی در ایران شــکل گرفته بود ،پیش از خروج مــک کارتی در جشــنواره فیلم ونیز در ســال گذشــته گفته بود« :راســتش با و فرار شــخصی مانند خاوری ،مدیرعامل بانک ملــی ،روزنامه نگاران حقیقت را وضعیــت روزنامه نگاری جدی و حرفه ای کنونی ،االن بهترین زمان برای فســاد پیدا و افشــا کرده بودند و سرنوشــت بســیاری از اختالس ها و ماجراهای دیگر، اســت ،برای اینکه این روزنامه نگاری ،ســال هاســت در کشور من – و مطمئنم مبهــم و بالتکلیف نمی ماند .این چنین اســت که در جــای خالی چنین کارکرد در کشــور شــما هم – از بین رفته اســت .بنابراین روزنامه نــگاران نمی توانند بزرگی ،اتفاق هایی که روزنامه نگاران تحقیقی در جوامع پیشــرفته می ســازند ایــن جــور مســائل را حل کنند امــا اگر باخبر شــوند ،مــی تواننــد آن را روی بــرای ما عجیــب ،جالب توجه و مهم اســت در حالی که تمــام اعضای انجمن توییتــر یا فیس بــوک بگذارنــد اما آیا بین المللــی روزنامه نــگاران تحقیقی مــی توانند هفته هــا و ماه هــا را در که در پرونــده «اوراق پاناما» همکاری دادگاه بگذراننــد و به دنبــال پلیس و تهدید به افشاگری در کشور ما بیشتر کرده اند ،شــبیه همان روزنامه نگارانی مصاحبــه با افراد باشــند؟ نه ،بیشــتر هســتند که افشــاگری واترگیت و ...را متکی امری که آن تا دارد جناحی کارکرد مــردم کار دارند». بــه وجود آوردنــد و در واقعیت حرفه تحقیقــی هــای ارش مجموعــه گــز ای روزنامــه نــگاری ،تنهــا و تنهــا به بر جستجو با هدف شفاف سازی و بر آسوشــیتدپرس مــدال طــالی بخــش رســالت و وظیفه خود عمــل کرده اند اساس مسئولیت اجتماعی باشد خدمــات عمومــی پولیتــزر ۲۰۱5را و رفتــار و تالش حرفه ای آنها غیرعادی گرفــت .گــزارش هایی که توســط یک و عجیــب نیســت .این تعجــب ،تنها تیم چهــار نفره از روزنامــه نگاران زن بــرای ما اســت که چنین شــاخه ای از درباره صنعت ماهیگیری جنوب شــرقی آســیا بــا عنوان «غــذای دریایی برده روزنامــه نــگاری و تاثیرات مهــم آن را در ایــران تجربه نکرده ایــم .ماجراهای هــا» آزادی دو هــزار بــرده را بــه دنبال داشــت. اســناد پاناما ،فیلم افشــاگر و مجموعه گزارش های تحقیقی آسوشــیتدپرس که تاثیر انتشــار اســناد پاناما و اهدای اســکار به فیلم افشــاگر ،در ایران هم به فصل مشــترک شــان جســتجوگری اســت ،دلیل یا بهانه این مطلب است. چنــد گفتگــو و یادداشــت در چند رســانه درباره جــای خالــی روزنامه نگاری تحقیقی و موانع و اهمیت آن منجر شــد .افشــاگری در ایران بیشــتر تهدید و گزارشی که ۲هزار برده را آزاد کرد تبلیغ اســت ،تهدید به افشــاگری در کشــور ما بیشــتر کارکرد جناحــی دارد تا آسوشــیتدپرس به خاطر یک مجموعه گزارش افشــاگرانه به نام «غذای دریایی آن که امری متکی بر جســتجو با هدف شــفاف ســازی و بر اســاس مسئولیت از کار بــردگان» دربــاره برده داری در جنوب شــرق آســیا ،جایــزه پولیتزر برای اجتماعی باشــد .در سیاســت و ورزش و اقتصاد و اجتماع ما بیشــتر برای دور خدمــت اجتماعــی را دریافت کرد .چهــار خبرنگار زن رابین مکــداول ،مارجی کــردن نــگاه های گاه انتقــادی از خود و ایجــاد ترس در گــروه و جناح رقیب ،میســون ،مارتا مندوزا و اســتر هتوســان در یک پروژه تحقیقاتی طاقت فرســا تهدیــد بــه افشــاگری یک ســالح اســت .بــرای جامعه مــا افشــاگری کمتر با وضعیت اســفبار بردگان در یک جزیــره دور افتاده اندونزی را مســتند کرده و روزنامه نگاری و آگاهی همنشــین شــده تا با دعوا و منافع جناحی و گروهی .محصــول کار بــردگان را تا رســتوران ها و فروشــگاه های داخل خــاک آمریکا افشــاگری بر مبنای مســئولیت اجتماعی و آگاهی دهی شرایط و جناح و گروه ردیابی کردند .همه از وجود کار اجباری در صنعت شــیالت تایلند خبر داشــتند نمــی شناســد امــا گروه یــا جناحی که بــرای تخریــب رقیب و ایجاد حاشــیه امــا آن را بــه عنوان یــک راز آشــکار ولی غیرقابــل اثبات پذیرفتــه بودند .این امــن برای خود ،گوشــه ای از اطالعات و اســناد را نشــان مــی دهد ،مصلحت خبرنــگاران مــی خواســتند واقعیت های این صنعــت را که به قاچاق انســان، و منفعــت خویــش را می جوید .افشــاگری بــا هدف آگاهــی دهی محصول بهــره کشــی ،بــرده داری و و قتل آلوده اســت به جهان نشــان دهند .بهترین راهش یافتن بــرده ها و تعقیب ماهی روزنامه نگاری جســتجوگرانه است نه هــا از وقتی که گرفته می شــدند تا آن دعوا و مصلحت شــخصی و گروهی و اگر پیش از خروج و فرار شخصی مانند زمان که روی میز شــام خانــواده های افشــاگری در ایــن موقعیــت و کارکرد پیدا را حقیقت نگاران روزنامه خاوری آمریکایی می رفت ،بــود .مکداول می است که به توســعه جامعه کمک می گویــد« :هدف مــا این بود کــه تا حد کنــد در حالی که اگر ســودای منفعت و افشا کرده بودند ،سرنوشت بسیاری ممکــن توجه همه را به مســئله جلب داشــته باشــد می توانــد راه به جایی از اختالس ها و ماجراهای دیگر ،مبهم و کنیــم .بهترین راه یافتن اتصــال آن به دیگر ببرد. ســبد مصرف خانواده هــای آمریکایی روزنامــه نــگاری جســتجوگرانه و ماند. نمی بالتکلیف بــود .دولت ها مــی توانند بــه تایلند تحقیقــی دیدبــان رویدادهــای پنهان فشــار بیاورند ،گروه های حقوق بشــر اســت ،دکتــر مهــدی محســنیان راد معتقد اســت روزنامه نگاران ایرانــی ،چه آنهایی که درس این رشــته را خوانده مــی توانند بــر آنها اعمال فشــار کنند ،ســازمان هــای حقوق کار مــی توانند انــد و چــه آنهایی کــه با مــدرک غیرمرتبــط فعالیت مــی کنند ،هیــچ کدام اعمــال فشــار کننــد ولی تا وقتــی مصرف کنندگان و شــرکت هــای آمریکایی خواهان تغییر نشــوند ،هیچ اتفاقــی نمی افتد». شــناختی و تخصصــی از ایــن شــاخه از روزنامــه نــگاری ندارند. بســترهای الزم فراهم نیســت و همین اســت که وقتی پرونده ای مانند قتل قبــل از رفتــن به جزیره بنجینا حدود یک ســال کار تحقیقاتــی و جمع آوری هــای زنجیــره ای رخ می دهــد ،روزنامه ای که خبر را منتشــر می کند ،توقیف اطالعــات انجام شــده اســت .وقتی گــزارش اول بعــد از تحقیقات منتشــر در می شــود یــا زمانی که مدیــر کل بانک ملی با اختــالس از ایران فــرار می کند ۲۴مارس ۲۰۱5منتشــر شــد ،با دخالت مقامات اندونــزی و حضور خبرنگاران و روزنامــه هــا تنها خبر این فــرار را گزارش مــی دهند ،روابــط عمومی بانک آسوشــیتدپرس بیش از 300برده از جزیره بنیجنا آزاد شدند و گزارش آن ۴آوریل مرکــزی خبــری بر مبنای ســفر چند روزه آقــای مدیرعامل بــرای یک کنفرانس ۲۰۱5بــه عنــوان دومین گزارش مجموعه منتشــر شــد .از ماهنامه وقایع منتشــر می کند و روزنامه هــا هم کار می کنند و پیگیری این اتفاق از دســت ۴5ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : 45 Kheradmand Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
ِ ﺣﺴﺮﺕ ﺟﺴﺘﺠﻮﮔﺮﻯ ﻭ ﺍﻓﺸﺎﮔﺮﻯ ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ هنــوز اتفاقات و اطالعات بیشــماری می توانند پنهان بماننــد حتی در عصر اطالعات که رســانه ها و شــبکه های اجتماعی و ارتباطی بســیاری از مرزها را برداشــته اند و برای هر فردی در هر زمان و مکانی فرصت پیام رســانی فراهم کرده اند .ابتدای ســال ۲۰۱۶انتشــار اســناد پاناما ،اهدای اســکار بهترین فیلم ۲۰۱۶بــه افشــاگر و اهدای جایزه پولیتــزر روزنامه نگاری بــه مجموعه گزارش های تحقیقی آسوشــیتدپرس درباره صنعت ماهیگیری جنوب شــرقی آســیا با عنوان «غــذای دریایــی برای بــرده ها»، اهمیــت ،کارکــرد و تاثیــر روزنامه نگاری تحقیقی و جســتجوگرانه را نشان داد. انتشــار اســناد پاناما کــه دنیــا را تکان داد به مــا می گوید اطالعــات و اتفاقات بســیاری در هــر کشــوری بــا ســطوح مختلــف آزادی اطالعــات همچنــان می توانــد پنهان بماند .شــخصی بــا روزنامه آلمانی زبان زوددویچه تســابتونگ تماس می گیرد و اســنادی را از شــرکت حقوقی پانامایی موساک فونســکا به این روزنامه می دهــد و در این مرحله جســتجوگری و تحقیق اســت که می تواند در کار رســانه ای و روزنامه نگاری ایفای نقش کند. روزنامــه آلمانــی زبان مهم ترین تشــکل روزنامــه نگاری تحقیقــی را به کار می گیرد و اســناد به دســت آمده را با کنسرســیوم بین المللــی روزنامه نگاران تحقیقــی به اشــتراک می گــذارد تا با همــکاری روزنامــه نگاران حــدود ۱۰۰ رســانه درباره محتوای اســناد جســتجو کنند .پس از نه ماه اســناد و اطالعاتی که پشــتوانه تحقیق را هم دارند منتشــر می شــوند و تبادالت مالی و مالکیت شــرکت ها و رهبران و سیاســتمداران و چهره های نامی در جهان را که توســط شــرکت هــای صــوری و حســاب هــای خارجی در حدود چهــار دهه اخیر انجام شــده است افشــا می کنند. اســناد پانامــا چنــان تاثیرگــذار اســت کــه شــرکت حقوقی موســاک فونســکا و بســیاری از رهبــران و سیاســتمدارانی کــه نام آنهــا در اســناد وجــود دارد را به واکنش وا مــی دارد تا جایی که نخســت وزیر ایســلند و وزیر صنعت و گردشگری اســپانیا از ســمت خود اســتعفا می کنند امــا تاثیــر دیگر این اســناد بر رســانه ها و روزنامه نــگاران و مراکز علمی روزنامه نگاری اســت که بحــث هایــی را درباره دسترســی به اطالعــات و روزنامه نگاری جســتجوگرانه بــه راه انداخت. فیلــم افشــاگر ( )Spotlightجایزه بهترین فیلم اســکار ۲۰۱۶را گرفت .فیلمی کــه روایتگــر روزنامه نــگاری جســتجوگرانه اســت و همه مســائل و موانع و ضــرورت های ایــن نــوع روزنامه نگاری را نشــان مــی دهد .عوامــل بیرونی و درونــی کــه مــی تواننــد روزنامه نــگاری را و به طــور ویژه روزنامــه نگاری تحقیقــی را تقویــت یا تضعیف کنند یا تمرکز فیلم بــر ماجرای تحقیقات چهار روزنامــه نگار روزنامه بوســتون گلوب با نام گروه افشــاگر (دیده بــان) درباره ۴۴ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
سوءاســتفاده های جنســی کلیســای کاتولیک دیده می شود. موانــع بیرونــی مانند کلیســا ،مقامات قضایــی و تهدید و تطمیــع هایی که ســعی می کنند تحقیقات گروه افشــاگر را متوقف یا منحرف کنند اما بوستون گلوب با ســازمان رســانه ای منســجم ،آرشــیو موضوعی از ســابقه رخدادهای مشــابه و کتابخانه ،ســردبیر و خبرنگاران حرفه ای و جستجوگری و تالش بنا بر مســئولیت اجتماعی موفق می شــود تحقیقات این گروه را به نتیجه برســاند. ضــرورت ســرعت در عیــن دقــت و همچنیــن اهمیــت رقابت در کار رســانه هــم از نــگاه تــام مــک کارتــی در فیلم افشــاگر پنهــان نمانــده اســت .روزنامه نگارانی کــه از خانــواده هــای کاتولیک آمده اند و هر چند از تعصب نســبت به کلیســای کاتولیک فاصله گرفته اند اما در خانــه های شــان مادر یا همســری دارند کــه کاتولیک برای شــان مقدس اســت و بــه آن وفادارنــد اما فــارغ از این تعلق و احساســاتی که گاه در دیدار بــا قربانیان ماجرا یا خشــمی کــه از وکیــل و قاضی و کلیســا ســراغ شــان می آید ،به دنبال ســرنخ ها می روند و جســتجو می کنند تــا از یــک قربانی بــه ۱3قربانــی و بعد به ۸0قربانی سوءاســتفاده جنســی کلیســای کاتولیک می رســند و سیستم کلیســا را با گزارش خود افشا می کنند. کلیســایی که اعتقاد مردم و حمایت پلیس و مقامات سیاســی و قضایی را هم با خــود دارد. افشــاگر نشــان می دهد در بوســتون هم موانعی برای روزنامه نگاران وجود دارد و در ابتــدای فیلــم معاون بازپــرس به محض ورود از مامــور پلیس درباره حضور خبرنگاران می پرســد؛ از مطبوعات مطرح کســی نیومده و بعــد می خواهد که اجازه ندهند خبرنگاران داخل شــوند و روزنامــه نگاران افشــاگر هم به اســناد محرمانه برخــورد می کنند. هــر چند محدودیــت هــا و موانع این گروه بــرای روزنامــه نــگاری از خیلی از شــهرها و کشــورها کمتر اســت اما این جســتجوگری و دیدبانــی روزنامه نگاران بوستون گلوب اســت که حقیقت را افشا مــی کند .اعتمــاد هم به عنــوان یکی از ضــرورت های رســانه در فیلم چکش می خــورد وقتی یکــی از قربانیــان می گوید چند ســال پیش اطالعاتی را به بوســتون گلــوب فرســتاده اما این روزنامه بدون پیگیری از کنار آن گذشــته اســت ،گروه افشــاگر تالش می کنــد اعتمــاد او را دوبــاره برگرداند تا به اطالعاتی برســد و یــا وقتی که خبرنگار به ســراغ وکیل قربانیــان ماجرا مــی رود و وکیل برخالف سرســختی در برخورد اول با شنیدن اسم گروه افشــاگر (دیدبان) برای همکاری بــا خبرنگار نرم می شــود. همه مســائل روزنامه نــگاری جســتجوگرانه و تحقیقی به نحوی گــذرا و در رونــد تحقیــق روزنامه نــگاران بیان می شــود و در پایــان تاثیر ایــن روزنامه Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
44 Kheradmand
43 Kheradmand
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : تلفن-۲۰۱۶ سپتامبر/ آگوست- ۱۸ شماره- ماهنامه خردمند۴3
42 Kheradmand
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : تلفن-۲۰۱۶ سپتامبر/ آگوست- ۱۸ شماره- ماهنامه خردمند۴۲
41 Kheradmand
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : تلفن-۲۰۱۶ سپتامبر/ آگوست- ۱۸ شماره- ماهنامه خردمند۴۱
بیشتر زنان دستفروش صورتهایشان را میپوشانند همینطــور کــه در واگــن قــدم میزنــد و از جنــس مرغوب روســریهای ســوپرنخش تعریــف میکند ،لوگوی شــرکت «نایــک» از زیر دمپای شــلوارش خــود را نشــان میدهد کــه رنگ آبی آن را با روســریاش ســت کرده اســت. موهایــش را بلوند کــرده و آرایش کامــل دارد. ســعی میکند با ناز دخترانهای جواب مشــتریها را بدهد .خوب از پســش برمیآید و به فاصلهی یک ایســتگاه ســه روســری ۱5هزارتومانی میفروشــد. قطــار که میرســد ،چمدانش را برمــیدارد و زیر لــب غر میزند. ـ تو تازهکاری؟ قیافهات به فروشندهها نمیخوره؟ ـ نه تازهکار نیســتم اما همیشــه نمییام مترو .گاهی وقتا که پول الزم داشــته باشم. ـ یعنی تو خونهداری و هر وقت پول بخوای میای مترو؟ ـ اوهوم. ـ ازدواج کردی؟ ـ نه مجردم .با خانوادهام زندگی میکنم. ـ پدرت زنده است؟ ـ آره .پدرم کارمنــد دولت بود .االن بازنشسته است. ـ ناراحــت نمیشــی اگــه بپرســم بــرای چــه کاری پــول الزم داری؟ ـ میخــوام دماغمــو عمل کنم ولی پول ندارم. ـ فقط همین؟ ـ همین چیــه؟؟ فکر کردی خرجش کمه؟ اومدم دو ســه مــاه کار کنم و برای خرج عملم پول دربیارم .ســوال بعــدی؟ اجــازه مــیدی بــه کارمون برســیم ،خانم خبرنگار؟ او ســوار قطــار بعدی میشــود تا روســریهای بیشــتری بفروشــد و خــرج عمل بینــیاش را کــه البته به نظر دارای نقص چندانی هم نیســت ،به دســت آورد .ثابت نشســتن در یک ایســتگاه به تجارت زیرزمینیشــان صدمــه میزند و ترجیــح میدهند قطارها و خطــوط رفــت و آمدشــان را به طور مــداوم تغییر دهند .البتــه چند وقتی میشــود کــه مترو تهــران طرحی جدیــد برای ســاماندهی دستفروشــان ارائه کرده اســت .شــرکت مترو تهران اعالم کرده اســت کــه قصد دارد در راســتای توانمندســازی بانوان دســتفروش مترو ۱۰۲غرفــه در ایســتگاهها را در اختیار آنهــا قرار دهد و گفته میشــود دســتورالعمل این طرح آمادهی ابالغ اســت. آنهــا کــه هر روز با متــرو تــردد میکننــد ،او را دیدهاند .از فروشــندههای خیلــی قدیمی مترو اســت و هر چند وقــت ،اجناس متفاوتی میفروشــد .آن روز بــرای او روز خوبــی نبــود .تبلیغاتش برای کیفیت و قیمت کم اجناســش بیفایــده بودنــد .نشســت روی صندلی ایســتگاه .کیفش را زمین گذاشــت و تســبیحش را دســت گرفت .چشــمانش را بســت و شــروع کرد زیــر لب ذکر گفتن . ـ خیلی وقته میای مترو؟ ـ ۱۰ساله. ـ یعنی ۱۰ساله که فقط با دستفروشی تو مترو پول در میاری؟ ـ آره .زندگــی ایــن طوریــه دیگه گل من .زندگیم انقد ســخت نبود ۱5 .ســال کارمنــد مخابــرات بودم .البتــه قراردادی .همــه چیز خیلی خوب بــود؛ خیلی. تــا اینکه یک ســال تصمیــم گرفتــن ،قراردادهامــون را تمدید نکنــن ۲۷ .روز هــم مجانــی کار کردیم امــا خبری نبود .خالصــه یه روز صبح اومــدن و گفتن تغییراتی ایجاد شــده ،ما هم کاری از دســتمون برنمییاد ،تشــریف ببرید! من ۴0ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
مونــدم و یه بچه با کلی مســئولیت. ـ از ایــن راه از پــس همــه مســئولیتهای زندگی بــر میــای؟ پولش کفاف زندگیتــو میده؟ ـ چــی بگم؟ مترو پیرم کــرده .کبد ،قلب ،معده و...مریض شــدم دیگه .خیلی اوضاع ســختی دارم ،اما چاره دیگهای هم نــدارم .روزای اول که مییومدم هیچ کس باورش نمیشــد من بچه داشــته باشــم .حاال خیلی از نظر جسمی آسیب دیدم .کار اینجا ســخته .باور کن دوســت ندارم هر روز اینجا باشــم .مجبورم. ـ رفتار آدمای تو قطار روی شرایط روحیات تاثیر نمیذاره؟ ـ معمــوال بهمــون چپ چــپ نگاه میکنــن .لباس پوشــیدنمونو مســخره میکنن .حتی حرف زدنمونو .من موقع فروشــندگی تو چشــمای کســی نگاه نمیکنــم .میدونــی چــرا؟ خجالت میکشــم .بعد ۱۰ســال هنــوزم خجالت می کشم . ـ تو این ۱۰سال هیچوقت دنبال شغل دیگهای رفتی؟ ـ هــر جــا دنبال کار رفتم ،یه انتظاری ازم داشــتن .خیالــم راحته که اینجا پول حالل در میارم .همین. ـ ولی تو خیلی زن توانمندی هســتی .صــدای خیلی خوبی داری و بدون هیچ تپقی جنســت رو به مشتری معرفی میکنی .فن بیان خــوب داری .اصال هیچوقــت بهش فکر کــردی که بری رادیو؟ ـ میدونــی چقدر دنبالــش بودم؟ نشــد که نشــد .نه فقط من .خیلی از زنــای اینجا صداشــون خوبه. ـ اینجــا ،توی مترو عــزت زنونهات، خدشــهدار نمیشه؟ ـ (اینجا بغضــش میترکد ).صبح تا شــب دارم اینجــا کار میکنم .اینکه میگــم صبح تا شــب یعنــی صبح تــا شــبا! موقع برگشــت بــه خونه اون وقتی که میشــینم تو تاکســی زار زار میزنــم ،زیر گریــه .با خودم میگــم ،خدایــا آخه ایــن بود سرنوشــت؟ این بــود زندگی؟ چند زن دســتفروش دیگر دورمان جمع شــدهاند .همهشــان سر تاسف تکان میدهند .نمیدانم تاســف به حال خودشــان اســت یا به حــال او .نمیتواند، بغض و اندوهش را جمع کند .تســبیحش را میگذارد در کیفش و ســریع کیسه را بــر مــیدارد تا از قطــار جا نماند .خیلــی زود میان جمعیت گم میشــود و دوباره برمیگردد ســر کار همیشــگی که از آن خجالت میکشد. ســراغ زنهــای دیگر هم مــیروم؛ زنانی که داســتانهای گوناگونــی آنها را در زیرزمین پایتخت جمع کرده اســت؛ یکی شــوهرش معتاد اســت ،آن یکی از تولیدی خیاطی اخراج شــده ،یکی دیگر شــوهرش افتاده زنــدان و بچههایش سرپناهی ندارند .اما رئیس ستاد توانمندســازی زنان سرپرست خانوار شهرداری تهران بــه تازگی اظهارات جدیــدی دربارهی پدیدهی زنان دســتفروش در مترو داشته است. فهیمــه فیروزفــر دربــارهی فلســفهی این طرح نیــز گفته است«:فلســفهی حمایت ما از این طرح آن اســت که در شــرایط ممنوعیت هرگونه دستفروشی در متــرو ،افراد نیازمند که از این طریق خــرج خانواده را میدهند ،ضرر نبینند و دچــار مشــکالت جبرانناپذیر نشــوند .بر این اســاس ،ثبت نــام و حضور در مراکــز کوثر برای خانمها کام ًال اختیاری اســت و افراد درصورت احراز شــرایط مورد نظر ســتاد و وجود ظرفیــت الزم در مراکز کوثر پذیرفته میشــوند». خبرگزاری ایسنا Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
40 Kheradmand
کــه انقدر خودشــونو بســتن ،دیگه نمیــان مترو .ایــن قدیمیا فروشــندههای جدیــد رو خیلی اذیــت میکنن. ـ تو چی؟ خونه و ماشین داری؟ منــم یه ماشــین خریدم کــه صبحا نزدیک متــرو پارک میکنم و میام ســرکار. ـ تو یه زن جوونی .خیلی جوون .نمیترسی از این کار؟ از آینده؟ ببیــن؛ بــذار این طــوری بهت بگم .مــن دارم اینجا پول درمیــارم اما همهیعــزت و احتــرام و آبروم خدشــهدار شــده .بــرای همینــه که انقد خــودم رو میپوشــونم .مــن یه جوون بیــکارم .تو بگو چیــکار کنم؟ خب مجبــورم .مگه مــن بدم میاد ،بشــینم تو خونه خانمی کنم .خب ،شــرایط فعلــی این طوریه. درســته کــه خــودم دارم بهــت میگم درآمــد این کار خوبــه ،اما اگــه مجبور نباشــی نمیارزه ،به خســتگیش نمــیارزه ،به از بین رفتن احترامــت نمیارزه. ـ مردم تو قطار باهات بد رفتاری میکنن؟ ـ من قطارای خیلی شــلوغ ســوار نمیشــم .مــردم یا خیلی خوبنــد یا خیلی بــد ،آدم معمولــی نداریم .یا ســرم داد میزنــن یا کاری بهم نــدارن .اگه بتونی یه شــغل خوبی برای خودت دســت و پا کنی خیلی از اینجــا بهتره .من دیگه برم از صبــح هیچی نفروختم. ـ برو .انشاءالله خوشروزی باشی. روی صندلــی ایســتگاه نشســته بود. موبایلش را برداشــت و تند تند شــماره گرفت .الو...مریــم! اونجا اوضاع خوبه؟ مــن از صبح فقط ۱۶تومــن فروختم... بــه نظرت منم بیــام اونــور؟ الو...الو... مریــم ...اَه ...لعنت به این شــانس. ـ خانم این دستبند قیمتش چنده؟ ـ اینــو میگــی عزیــزم؟ ۱۲تومــن. (بــا اســتیصال عجیبی کــه در صورتش نمایــان اســت ،دســتبند را در کیســه میگــذارد و میدهد ،به مــن ).قابلتو نداره عشــقم. ـ دســتت درد نکنه .ببیــن وقت داری یــه گپ بــا بزنیم .قــول مــیدم کوتاه باشه. ـ تا اومدن قطار بعدی فقط. ـ باشه؛ حتما .تو چند سالته؟ ـ مگه خبرنگاری؟ ـ آره. ـ .۲۶ ـ خیلی وقته میای مترو برای فروشندگی؟ ـ یه ساله که میام .از اولم بدلیجات میفروختم. ـ چــی شــد که اومــدی مترو؟ یعنــی جریان زندگــی چطوری تو رو کشــوند اینجا؟ ـ لطفــا از نــگاه باال بــه پایین با من حرف نــزن .من بچهی شهرســتانم اما یه روز مثــل تو بودم .من لیســانس کامپیوتر دارم و از خانواده ســطح پایینی هم نیســتم .به خوابم نمیدیدم ایــن روز رو... ـ خب تا قطار نیومده تعریف کن که چی شد؟ ـ تو شــهرمون دانشــجو بودم که عاشق یکی از همکالسیام شــدم .بچه تهران بــود .نــه که فکر کنــی بچه پولــدار بودا ،بچهی پایین شــهر بود ،خواســتیم با هــم ازدواج کنیــم که خانواده پســره خیلی موافــق نبودن .خالصــه بعد کلی 3۹ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
داســتان عقد کردیم و مــن اومدم تهران .هم شــوهرم بیکار بــود ،هم من. مادرشــوهرم میخواســت چیــکار دو تا آدم بیــکارو؟ خیلی باهــام بدرفتاری کــرد .کار مناســبی هم که شــوهرم راضی باشــه پیدا نکــردم ،همش میگفت اونجــا محیطش مردونه اســت ،اونجا فالنه ...کار درســت نشــد ،بــرام .یه روز ســوار مترو بــودم مثل تو نشســتم کنــار چندتا فروشــنده که داشــتن با هم حرف میزدن .از البالی حرفاشــون فهمیدم که درآمد خوبــی دارن ...رفتم پیش یکیشــون راه و چاه کارو پرســیدم .منــم زدم به کار. ـ شوهرت و مادرشوهرت میدونن که تو مترو کار میکنی؟ ـ مادرشوهرم که نه اما به شوهرم راستش رو گفتم. ـ اگه میخوای سوار این قطار بشی ،من مزاحمت نمیشم. ـ نه بابا .این یکی که خیلی شلوغه .فحشم میدن مردم. ـ شوهرت االن چیکار میکنه؟ ـ دوماهه تو بانک کار پیدا کرده .آبدارچیه. ـ بــا وجود اینکــه اون کار پیدا کــرده ،تو میخــوای به کارت تو متــرو ادامه بدی؟ ـ آره .بایــد بتونیــم ،دوتایی پول پیش یــه خونه جــور کنیــم .بعدشــم باید واســه خونــهای کــه اجــاره میکنیم، وســیله بگیریم ،تا اون موقــع باید کار کنم . ـ االن روزی چقدر در میاری؟ ـ روزی ۶0 ،50تومــان .البتــه روزهایی هم هســت که کمتــر در بیارم. ـ پــدر و مــادرت خبــر دارن کــه تو اینجــا چــه اوضاعــی داری؟ ـ وای .نــه؛ فکــر کن بدونــن .اگر اونا بفهمــن کــه دیگــه هیچی .راســتش مــن االن خیلــی ناراضی نیســتم .تنها وحشــتم اینــه که یــه روز تــو همین ایســتگاهها مادرشــوهرم و یا یه آشــنا ببینــم .خیلــی از اون روز میترســم. بــرای همین ماســک دارم. ـ احتمال اینکه یه آشــنا ببینتت ،اینجا خیلی زیاده .اگه اتفاقی مادرشــوهرت رو ببینــی فکــر میکنــی اون چــه واکنشی نشــون بده؟ ـ ولش کن .دوســت نــدارم بهش فکر کنم. بــا اینکه میگفــت درآمــد روزانهاش حــدود 50هزارتومــان اســت ،امــا از طریــق مصاحبــه با فروشــندگان دیگر متوجه شــدیم دستفروشــی در مترو به صورت میانگیــن روزی 300هزارتومان درآمــد دارد؛ درآمــدی که شــاید باعث بهبود معیشــت آنها شــود امــا اثرات مخربــی چون احســاس اضطراب و افســردگی را نیــز در آنها ایجــاد میکند. این نتیجهی یک پایاننامه و پژوهش علمی اســت که در ســال ۱3۹۲در گروه علوم اجتماعی دانشــگاه تهران انجام شــده اســت .نتایج ایــن پژوهش حاکی از آن اســت کــه علل عمدهی روی آوردن این افراد به دستفروشــی ،مشــکالت فردی (ســرمایهی انسانی اندک) مثل نداشــتن مهارت ،حرفه و تحصیالت پایین اســت .از ســوی دیگر درآمد ناکافــی ،اختالفات و مشــکالت خانوادگی (طالق، خیانت و اعتیاد همســر) مشــکالت فرهنگی و نداشتن موقعیت اجتماعی این افراد را ناگزیر به ســمت این مشــاغل ســوق میدهد. Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
39 Kheradmand
4ﺭﻭﺍﻳﺖ ﺍﺯ ﺯﻧﺎﻥ ﺯﻳﺮﺯﻣﻴﻦ ﺗﻬﺮﺍﻥ آنﭽه میخوانید ،قصههایی کوتاه از ﭼهار زن دستفروش در مترو است که از میان حدود 20مصاحبه انتخاب شدهاند .ترجیﺢ دادیم سراﻍ زنانی برویم که اگر آنها را در خیابان ببینید ،مﺤاﻝ است بتوانید حدس بﺰنید که »دستفروشی« را به عنوان یک »شﻐل« برای خود انتخاب کردهاند... سهیالصدیقی «صبــح تــا شــب دارم اینجــا کار میکنم .اینکــه میگم صبح تا شــب ،یعنی صبح تا شــبا! موقع برگشــت به خونه ،اون وقتی که میشــینم تو تاکســی زار زار میزنــم زیــر گریه .با خــودم میگم ،خدایــا! آخه این بود ،سرنوشــت؟ این بود زندگی؟» ایــن قصهی زنها و مادران زیادی اســت؛ گرچه نباید باشــد .این قصهی زنان زیرزمینی شــهر اســت که گاهــی تقدیر و گاهــی هم تمایالت شــخصی آنها را وادار کــرده اســت که متــرو را به عنوان محل امرار معاششــان انتخاب کنند. برخیشــان از این شــغل راضی و خوشــحالند اما برخی دیگر میگویند جریان زندگی آنها را مجبور کرده اســت که هر روز کیســههای خشــن و بزرگ را در ســایهی نگاه ســنگین آدمها جابهجا کنند. آنچــه میخوانیــد ،قصههایی کوتــاه از چهار زن دســتفروش در مترو اســت کــه از میان حــدود ۲۰مصاحبــه انتخاب شــدهاند .ترجیح دادیم ســراغ زنانی برویــم کــه اگر آنهــا را در خیابان ببینید ،محال اســت بتوانید حــدس بزنید که «دستفروشــی» را به عنوان یک «شــغل» بــرای خود انتخــاب کردهاند. اول صبح اســت .کولهی ســنگین و بزرگــش را به زحمــت در میان جمعیت حمــل میکنــد .مانتــو ،روســری و کفشهایش را با رنگ ســفید ســت کرده و صورتــش را هــم تا آنجا که توانســته با ماســک پوشــانده اســت .چند بســته آدامــس و آبنبــات خارجی از کیفش بیرون میآورد و شــروع میکند به تبلیغ از کیفیــت آنهــا و تاکیــد دارد که هیچ جا نمیشــود این آبنباتهــای ُترک را «دونــهای هزارتومن» خرید. کســی در آن همه شــلوغی اعتنایی به او نــدارد .بعضیها چشــمغ ّرههایی بــه او میروند و وقتی از کنارشــان رد میشــود با یک «نــوچ» غلیظ بدرقهاش میکننــد .قطــار به ایســتگاه میرســد ،آبنباتهــا و آدامسها را دوبــاره در کولهپشــتیاش میگذارد و مینشــیند ،روی صندلی ایستگاه .ســرش را به دیوار تکیــه میدهد و خیره میشــود به ســقف. 3۸ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
ـ خانم ببخشید ،این کار درآمدش خوبه؟ ـ میخوای بزنی به این کار؟ ـ کار که نه؛ اما بدم نمیاد ازش سر در بیارم. ـ ببیــن؛ پولــش خوبه اما به مــا نگاه کن .داریــم پول جونمونــو درمییاریم. بیا یه دســت به این کولهی من بزن؛ ببین چقدر ســنگینه .کمر و شــونه دیگه برام نمونده. ـ چند وقته که داری تو مترو کار میکنی؟ ـ (ماســکش را برمــیدارد .بینــی جراحی شــدهاش خودنمایــی میکند ).بعد از دو ســال امــروز ،اولیــن روزیه که دوباره برگشــتم ،مترو .تا همین دو ســال پیــش ،چند ســالی اینجــا کار میکردم .بعد تونســتم یه پسانــدازی جمع کنم و خــودم یه شــرکت پخش مواد غذایی زدم .دو ســالی کار کــردم اما خودت که میدونــی ،بازار خیلــی خرابه .دوباره برگشــتم اینجا. ـ منظــورت اینکه بــا پساندازی کــه از دستفروشــی تو مترو عایدت شــد، شرکت زدی؟ (خیلی دوســت نــدارد به این ســوال جــواب دهد ).نــه؛ خودمــم یه چیزی داشتم. ـ شــما کــه یــه زن جــوون شیکپوشــی .آدم اگه تــو خیابون ببینتــت ،فکر نمیکنه شــغلت این باشــه .بــه خاطر نیاز مالــی این شــغل رو انتخاب کردی یــا اینکه فکر کــردی یــه کار پردرآمده و میشــه راحت بدون مالیــات و بقیه داســتانا ازش پول درآورد؟ مــن فقــط دارم ،ظاهرمو حفظ میکنــم تا صبح به صبح که میــام تو مترو،مــردم نگن اَه...ایــن زنه بو میده و کثیفــه و از این حرفا .من نیــاز مالی دارم. باید پــول در بیارم. ـ رابطــه فروشــندهها اینجــا با هــم چطــوره؟ منظــورم رفتــار قدیمیها با جدیدترهاست. ـ یــه ســری فروشــنده قدیمــی اینجا هســتن کــه فکــر میکنن ،متــرو مال اوناســت .اتفاقا همینا از راه فروش تو مترو خونه و ماشــین و...خریدن .بعضیا Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
38 Kheradmand
ارثــی چیزی برای شــان گذاشــته باشــد امــا من هیچی نداشــته ام کــه به تو بدهم؛ کســی کــه دنبال نویســندگی و کتاب خواندن مــی رود ،اقــ ًال باید نان خوردنش را داشــته باشد»... بــا همه ی این مشــقات دولــت آبادی به نوشــتن ادامه داد .او در ســال 53 دســتگیر شــد و مدت دو ســال را در زندان گذراند .در همین دوران یک رمانش «پایینی ها» بعــد از تفتیش ســاواک از خانــه اش مفقود گذشته ﭼه نﺰدیک است .هیاهوی مردم خیابان ها را پرکرده است. شــد .ایــن دوران را دولــت آبــادی در مقدمــه «کارنامه شبانه رگبار در فضای خانه می پیﭽد و تو سرت روی میﺰ تﺤریر خمیده ســپنج» که مجموعــه ای از است ،یک لﺤظه درنﮓ می کنی و باز... داســتان هــای دوران جوانی نوشتن نفرینی است که یک آن تو را رها نمی کند. اش اســت این طور توصیف کرده اســت: « دو ســال بعــد ،دو دقیقه کار آقایــان تمام می شــود و می کنــد نثر درخشــان دری تو بــر مــی گــردی .چارتکه اوســت که متاثــر از بزرگان اثــاث و وســایل خانــه ات را ادب خراسان اســت :بیهقی، بــرده انــد ،همســرت رفتــه ناصرخســرو ،بلعمی و... خانــه ی پــدرش ،و دو ســال « ...در تکمیــل کار خودمتمام خانــه ات را تبدیل کرده بــه ایــن معاصرین بســنده انــد بــه محــل امــن؛ و حاال نکــردم و رفتــم دســت بــه ســقف و دیوارهایش هم فرو دامان پیشینیان شدم و بارها ریختــه و جنــاب صاحبخانه از آن مایــه گرفتم .یعنی االن کــی بــر عهــده مــی گیــرد هفتــه ای نمــی گــذرد کــه تعمیــر و ترمیم را؟ نگاهــی بــه یکــی از متون بهتر اســت خالــی کنید وکالسیک فارســی نکنم .اص ًال بروید آقا. عادت کــرده ام .اگــر ده بار خالی که هست!مث ًال به یــک مطلب مراجعه فرزندت پنجســاله شــده و کنم خســته نمی شوم .و اگر رفتار تو را نمی شناســد .رمان بعضــی ها فکــر مــی کنند «پایینــی هــا» و نمایشــنامه این زبان یــک قدری پیچیده «درخت» هم نیســت شــده اســت ،به نظــرم کمی خنده آور مــی رســد؛ چــون اصالً است. بــرای مــن پیچیده نیســت. گذشــته چه نزدیک اســت. بلکــه زبــان مــادری ،گویش هیاهــوی مردم خیابــان ها را مــادری ،گویــش مــادری ما، پرکرده است.شــبانه رگبار در گویش خراســانی اســت که فضــای خانه می پیچــد و تو کتابــت شــده و حــاال آثــار سرت روی میز تحریر خمیده کالســیک دشــوار ما شمرده اســت ،یک لحظه درنگ می می شــود و به نظر می رسد کنــی و باز ...نوشــتن نفرینی خیلی ادبی اســت .در حالی اســت که یــک آن تــو را رها کــه اص ًال آن هــا گویش ادبی نمی کند .شب و روز و ماه و نیســت در عصــر خــودش، ٌ سال نمی شناســی .گذر عمر بلکــه دقیقا گویــش مردمی را حس نمــی کنی؛ بــرادرت اســت در عصر خــودش». می میرد ،می نویســی؛ عزاســت ،می نویســی؛ عروسی ســت ،می نویسی .به یــاد می آوری کــه مامور ســازمان امنیت هــم کالفه بود: >آخــر تــو مگر هیــچ کار دیگــری نداری که شــب تا صبح می شــینی و می نویسی؟< آن ویژگــی که مجموعه آثــار دولت آبادی را در ادبیــات معاصر ایران متمایز
ﻋﺰﺍﺳﺖ ،ﻣﻰ ﻧﻮﻳﺴﻰ؛ ﻋﺮﻭﺳﻰ ﺳﺖ ،ﻣﻰ ﻧﻮﻳﺴﻰ .ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻯ ﻛﻪ ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺍﻣﻨﻴﺖ ﻫﻢ ﻛﻼﻓﻪ ﺑﻮﺩ: »ﺁﺧﺮ ﺗﻮ ﻣﮕﺮ ﻫﻴﭻ ﻛﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻧﺪﺍﺭﻯ ﻛﻪ ﺷﺐ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﻣﻰﺷﻴﻨﻰ ﻭ ﻣﻰ ﻧﻮﻳﺴﻰ؟« 3۷ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
اگر اهــل خوانــدن ادبیات معاصر فارســی باشــید .گریــزی از خوانــدن آثار دولــت آبادی نداریــد او با نوشــتن جای خالی ســلوچ ،کلیدر ،کارنامه ســپنج و ....گوشــه هایــی از ایران معاصــر را برای ما روایت کرده اســت که دسترســی به آنها جــز از طریق آثار دولت آبادی میســر نیســت. Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
37 Kheradmand
ﺁﺑﺎﺩی،ﺧﻮﻥ ﺩﻝ ﺧﻮﺭﺩ ﺗﺎ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﺷﺪ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﺩﻭﻟﺖ ﹺ محمودرضاحائری
محمــود دولت آبــادی که این روزها عالوه بر انگلیســی زبان ها و آلمانــی ها ...حتی اســرائیلی هــا هم بخــت آن را دارند آخرین رمانــش را بخواننــد اال همزبانانش؛ امروز بــزرگ ترین قصه گوی زنده ماســت .او تنها نویســنده ی ماســت که در کمتر از یک ماه ده هزار نســخه از آخرین اثر داســتانی اش فروخته می شــود. دولــت آبــادی که بخت گرفتن جایزه نوبل را هم داشــته اســت آثــار مهم او بــه زبان هــای اروپایی ترجمه شــده .محمود دولت آبادی نویســنده ای خودآموخته اســت .او در دوران جوانی بخت آموزش آکادمیک نداشــته اســت هرچند که در دوران او خبری از «کارگاه داســتان نویســی» هم نبوده است. دولــت آبادی این روایتگر رانده از روســتا و سرگشــته در شــهر برای نویســنده شــدن خون دل هــای زیادی خورده اســت: « ...بــه تهــران کــه آمدم ،مدتــی در یــک چاپخانــه ی کوچک حروفچینــی کــردم و مدتــی هــم در کشــتارگاه ســلمانی گــری میکــردم؛ بعــد که رفتم والیت ،و بعد به مشــهد ،و بازگشــتم به
3۶ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
تهــران ،در تئاتــر رکالماتور برنامه و گاهی ســوفلور بودم ،همزمان بــا این کار ،کنترلچی ســینما شــدم ،و بعد مدتــی ویزیتور کیهان بــودم که آن شــغل از بیگاری ســیزیف هم دشــوارتر بــود ...باز گرفتار یک کار عجیب و کشــندهی دیگر شــدم به نام انبارداری و فیــش کردن صورت اجنــاس از ۸صبح تا 5بعدازظهــر و آنجا بود کــه یک بار دیگــر در قالب گــچ قرارگرفتــن را احســاس کردم تا باالخره از شــر آن کار بیهوده هم خالص شــدم و در فاصله ی تمام ایــن کارها و بیکاری ها ،ســلمانی گری بود که ما را از گرســنگی و فقر مطلق نجــات داد»... مــا جامعــه اهل کتابی نیســتیم .اقتصاد بیمار نشــر مــا چه در دهــه چهل چــه امروز به یک شــیفته هنــر این فراغــت را نمی دهــد که تنهــا از طریــق محصول هنــری اش امرار معــاش کند: «پــدرم زمانی کــه خــودم را در اتاقم حبس کرده بــودم و غذای کافی نداشــتیم ...بــه من گفت :بابا جان ،کســانی دنبــال اینجور کارهــا می روند که پدری داشــته باشــند غیــر از من ،پــدری که
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
36 Kheradmand
و به انســان انــرژی و آرامش می بخشــد .البته در گذشــته ســفرهای زیادی به نقاط مختلف داشــتم ولــی اخیــرا ســفرهای ما منحصر شــده بــه دیدار دختــرم و دو نوه ام در کانادا که با همســرم ســالی یک بــار تقریبا به این ســفر مــی رویم. اگــر بخواهید ســه جــای دیدنی را به ما پیشــنهاد کنید برای ســفر کجاســت؟ مــن طبیعــت را خیلــی دوســت دارم .یکی ازجاهایــی کــه پیشــنهاد می کنــم شــمال خودمان اســت که در هــر فصلی زیبا و دوســت داشــتنی اســت .جای زیبــا و دیدنی دیگر کــه طبیعت فوق العاده زیبایی دارد ،شــهر ونکوور در کانادا اســت. انصافــا عروس شــهرهای دنیاســت و دیگر شــهر کســن پوقوونس در فرانســه که به شهر آب و هنر اِ َ و موزیک معروف اســت .طبیعت آنجا هم بســیار زیباست. اهل رســتوران رفتن هســتید؟ غذای مــورد عالقه تان چیســت؟ بلــه .گاهــی اوقات با دوســتان همفکــر و همسطح در رستوران نشســتن و گپ زدن و غذای گرم خوردن عالی اســت .تعصب خاصی روی رســتوران نــدارم ولی حداقل جایی می روم که مطمئن باشــم غذایش ســالم اســت و این رســتوران را در حوالی خانــه انتخــاب می کنــم چــون از هوای آلــوده و ترافیــک خیلی اذیت می شــوم .غــذای مورد عالقه ام هــم چلوکبــاب ،جوجــه کبــاب و ســبزی پلو با ماهی است. آیا ورزش خاصی را دنبال می کنید؟ در گذشــته ورزش مورد عالقــه ام والیبال ،پینگپونگ ،بســکتبال و شنا بوده اســت .مدت کوتاهی را گلف بــازی کردم ولی در حــال حاضر ورزش من منحصــر به پیاده روی اســت البته اگــر هوا خوب باشــد .گاهی هم به اســتخر می روم. میانــه تان با فیلــم دیدن چطور اســت؟ آخرین بار کی به ســینما رفتید و چه فیلمی را تماشــا کردید؟ بگذریم.فیلم های محبوب تان کدام است؟ -بگذریم.
را بخوانیــد نــه تعبیر و تفســیر شــده آن را ،چون اشــخاصی کــه در محدودیت هســتند علم شــان هم محدود اســت .نباید به خودشــان اجازه دهند از الیتناهــی و متافزیک ســخن بگوینــد و کلمات بزرگان را تعبیر و تفســیر کنند .مثــال کتاب حافظ و عطــار و ابوســعید ابوالخیــر و خواجــه عبدالله انصاری کتاب وجودی آنهاســت .هر کدام مســیر و راه های آســمان ها را طی کــرده و علم خود را در دســترس بشــریت قرار داده اند. اگر خواننده نمی شــدید دوســت داشتید چه کاره شوید؟ مــن همه نوع هنری را دوســت دارم؛ مجســمهســازی ،نقاشــی ،دکوراســیون و ...و نمــی دانم از کــدام یــک ســر در مــی آوردم .به هر حــال همه هنرها دوســت داشــتنی هســتند و هنــر ارمغان خداوند اســت. تفریح مورد عالقه تان چیست؟
یکــی از تفریحــات مــورد عالقــه ام ســاختنعروســک از جنــس کامــوا ،چــرم یا جــوراب های نایلــون اســت که با ظرافــت و ابتــکار خاصی آنها را تهیه می کردم .کســی باور نداشــت کار دســتم باشــد .آنها را هدیه می کردم به دوســتان و کسانی کــه خیلی مورد عالقــه ام بودند ولی حاال مشــغله ام زیاد اســت و وقت کافی برای اینگونه تفریحات ندارم. دل تان می گیرد چه می کنید؟ ســوال شــما مرا یاد یکی از ابیــات زیبای حافظانداخــت که فرموده: شــب تنهاییــم در قصــد جــان بود خیالــش لطــف هــای بیکــران کرد نشــنیده اید که با یاد خدا دل هــا آرام می گیرد؟ من هــم دقیقا بــا زمزمه اشــعار عرفانــی و ابیات زیبایــی که حالت ذکر دارد آرامشــم را باز می یابم.
شــیرین را گاهی به یاد مــی آورم ولــی از یادآوری مســائل آزاردهنــده پرهیــز می کنم .به قــول عرفا بایــد در زمان حــال زندگی کرد. عجیــب تریــن شــایعه ای کــه در مــورد خودتان شــنیده اید؟ تقریبا دو ســه ســال پیــش یکی از دوســتان ازآمریــکا زنگ زد بــا گریه گفت شــنیده ام تو مرده ای .دو ســه روز نظیــر ایــن تلفن ها را داشــتم .به آنها گفتم من ســالمت هســتم .امیدوارم آرزوها و تعلقــات دنیا در من بمیرند تا از قیــد و بندها رها و زنــده و زنده تر شــوم. برای یک هنرمند چه المان هایی نیاز است؟ رفتــار و گفتــار و منــش یک هنرمند پشــتوانههنری اوســت .به اعتقاد مــن انعکاس آن در هنرش هــم بســیار تاثیرگذار می شــود .معتقــدم زندگی خانوادگــی بــر همه چیــز ارجــح اســت .خانواده کانون مقدســی اســت کــه باید آرامش و انســجام آن را حفــظ کــرد .در واقــع هیچ عاملــی نباید آن را تحــت الشــعاع قرار دهــد .به همیــن دلیل من هنــرم را در کنار زندگــی ام پذیرفتم .خدا را شــکر هرگز جــذب پــول و زرق و برق و دنیای پوشــالی آن نشدم. خاطره شکل گیری گل گلدون را تعریف کنید. بعــد از اجرای نخســتین ترانه پاپ من که نامش«فلک چشــات» بود و ملودی آن از فریبرز الچینی و ترانه آن از ســعید دبیری بود ،این ترانه حدود دو ســال رکورد همه ترانه ها را شکســت .آهنگسازان بنامی ســمت من جذب شــدند و چند ترانه در این زمینه اجرا کــردم که در نوع خــود کم نظیر بودند مثــل «مــرد من» از شــادروان بابک بیــات و پرنده و ...تــا نوبت به ترانه همیشــه بهــار «گل گلدون» رســید که ملودی آن از فریدون شــهبازیان است و ترانه آن را فرهاد شــیبانی ســروده است .می توان گفــت ایــن کار بــا همدلــی و هماهنگــی به ثمر نشســت .وقتی بنا به پیشــنهاد ایشــان مالقاتی با هــم داشــتیم با شــنیدن ایــن ترانه شــدیدا جذب و شــیفته آن شــدم .در واقع هم ترازی و انســجام خوبــی بین آهنــگ ،ترانــه و خواننده ایجاد شــد. ملــودی ســاده و بســیار زیبا ،اشــعار هــم روان و دلنشــین ،صــدا هم چه عــرض کنم جفت شــد با ترانــه و ملودی .ولــی هرگز تصــورش را نمی کردم ایــن ترانه اینچنین فراگیر شــود.
میانه تان با مطالعه چطور است؟ میانه بســیار خوبی با مطالعــه دارم .این عادتاز گذشــته با من بوده که قبــل از خواب حتما چند صفحه کتــاب بخوانم تا چشــمانم گرم شــود .من و حرف آخر... کتــاب عرفا را مطالعه می کنم .معتقدم آنها ســینه امیــدوارم به لطف و عنایت پــروردگار ،جنگ وهای شــان بــه فراخنای هســتی باز اســت و آنچه که عرضــه می کنند علم واقعی و الیتناهی اســت .اهل نوستالژی و خاطره بازی هستید؟ خونریزی همــه جا تبدیل به صلح و آرامش شــود. پیشــنهادم به شما این اســت که اصل کتاب عرفا -راســتش را بخواهیــد نه چنــدان .البته خاطرات هفته نامه اوقات خوش 35ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : 35 Kheradmand Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
ﺻﺪﺍی ﺳﻴﻤﻴﻦ ﻏانﻢ ،ﺧاﻃره ﺳاﺯ و مانﺪﮔار بابک نبی ســیمین غانــم متولــد ۱3۲3اســت .ترانــه های ماندگاری که در این ســال ها خوانده اســت بخشی از حافظه موســیقیایی تمام ایرانیان را تشــکیل می دهــد .صــدای مانــدگار و پرطنینــش یــادآور هنر نــاب خاطرهســاز اســت .ترانه هایــش از مرد من، گل گلــدون ،پرنــده و ...در بســیاری اوقات خلوت و تنهایــی مــا را پر کــرده ،در جاده هــای طوالنی شــنیدن شان مســیرمان را کوتاه تر کرده ،در جنگل شــنیدن شــان عطر درختــان را دو چنــدان کرده و در کنــار دریــا ،آبــی دریــا را پررنگ تــر و آرام تر کرده اســت و در این ســال ها در ســفرهای ما چه ســفرهای درونی مان و چــه بیرونــی ،لحظاتی را، این صــدا و ترانــه ها ،هم مســیر ما بوده اســت. نخســتین ترانه ای که بــا آن وارد عرصه موســیقی شــده اید کــدام ترانه بوده اســت؟ نخســتین ترانه ام را در موسیقی اصیل اجرا کردمبه نام «موج خروشــان» و آهنــگ آن از آقای عباس زندی بود .من کارم را به شــیوه ســنتی شروع کردم و پس از مدتی به ســمت موســیقی پاپ رفتم ولی موسیقی ســنتی را هرگز ترک نکردم.
در هــر جایی آواز ســر می دادم و نــه هر ترانه ای را اجــرا مــی کــردم .هنــوز هم بــر این بــاورم که موســیقی غذای روح انسان هاســت و نباید کار بی کیفیت و اشــعار بی محتــوا را عرضه کرد.
کدام آهنﮓ تان فراگیرتر شده است؟ ترانــه گل گلــدون ،فراگیرتر از همــه ترانه هایمشــده اســت زیرا مانند باران بهاری همیشــه تر و تازه اســت .مــن معتقدم ایــن ترانه حــال و هوای متافیزیکــی دارد؛ با پیر و جــوان ،بچه ها و با همه ارتباط برقرار کرده اســت .باید یادآور شــوم ملودی آن از آقــای فریدون شــهبازیان و شــعر آن از آقای فرهاد شــیبانی است. کــدام یــک از ترانه هــای تان را بیشــتر دوســت دارید؟ همــه ترانه هایــم را دوســت دارم ولی «پرنده»برایــم حــال و هــوای خاصــی دارد .ضمــن اجرای ایــن ترانه احســاس می کنم شــعر زیبــا و ملودی دلنشــین آن مرا به آســمان مــی برد. بــرای خانــم هایی کــه مــی خواهنــد وارد عرصه موســیقی شــوند چه توصیه و پیشــنهادی دارید؟ اگر هدف شــان هنر خوانندگی باشــد پیشنهادماین اســت که ســطح دانــش و آگاهی خــود را در اشــعار و موســیقی تا حد امــکان باال ببرنــد و در کارشــان خالقیت و پشــتکار داشته باشند.
تاکنون چند ترانه خوانده اید؟ فکر می کنــم حدودا 50ترانه خوانــده ام .البتهدر مورد خودم بســیار ســختگیر بودم و هستم .نه 3۴ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
خواننده مورد عالقه تان کیست؟ از خانــم هــا نمی تــوان نام برد چــون کاری درایــن زمینه عرضه نمی شــود ،ماشــاءالله فضا برای آقایان مناســب اســت .صداهای رســا و شفاف هم بین ایشــان کم نیســت .من صدای شــهرام ناظری و ســاالر عقیلی را دوســت دارم .در رشته موسیقی پــاپ هم صدای شــهرام شــکوهی را می پســندم چون مثل همه نیســت .ســبک خاص خود را دارد، ترانــه های او مخلوطی از پاپ ،ســنتی و ترانه های اسپانیولی اســت .به هر حال کار تازه ای ارائه داده و ایــن نوآوری در کار جذاب اســت. لباس چقدر در کار یک خواننده موﺛر است؟ بــاور کنیــد بعضی اوقــات برایم عجیب اســتکه مردم چقدر پایبند لباس و تشــریفات هســتند، منظورم این نیســت که نباید به ظاهر اهمیت داد بلکــه باید مرتب و خوش لباس بــود اما افراط را در ایــن مورد نمی پســندم .به هر حال مــن از بزرگان آموختم ســاده بپوشم و ســاده زندگی کنم.
برند مورد عالقه تان؟ مــن به جنس خــوب و دوخت خــوب اهمیتمــی دهم .تعصب خاصــی روی مارک به خصوصی ندارم. اهل سفر رفتن هستید؟ بله ،ســفر را خیلی دوســت دارم .معتقدم حتییــک ســفر کوتاه هم حــال و هوای تــازه می دهد
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
34 Kheradmand
طرحهــای بکــری که اگر توســط بافنــدگان خوب بافته شــود بــه جرات میتوان گفــت صنعت فرش اســتان را از حالــت رکود خارج و فرش اســتان را به لحــاظ طرحهــای منحصر بــه فردش در کشــور و حتی بازارهــای بینالمللی صاحب عنــوان خواهد کرد. ایــن در حالی اســت که فعــاالن بازار فــرش اراک بــا نگاه ســنتی و قدیمی خــود همواره بــه دنبال طرحهای ســادهاند و حاضر نیســتند بــا تهیه این نقشــهها تحولی در بازار فرش اســتان و اراک ایجاد کنند .
سخت و ظریفی اســت که باید تبحر خاصی در آن داشــت و کار هر کســی نیست. کار طراحی سختتر است یا نقطه و رنﮓ؟ اگــر چه هر یــک تخصص و ظرافــت خاص خود را میطلبد امــا دور از انصاف نیســت اگر بگوییم نقطه و رنگ در طراحی فرش بســیار ســختتر از طراحــی بوده و به دقت نظــر باالیی در خلق یک
تهیه طرح و نقشــه اصلی دیگر خریــداری در بین بافندگان باقــی مانده ندارد؟ بهجــز بافنــدگان قالــی منطقــه جیریــا کــه تولیداتشــان هنوز هم بازارهای خارجی را از دست نداده هیــچ یک از بافندگان فــرش اراک تمایلی به خریــد طرح فرشهــای اصلــی ندارند و شــاید به جــرات بتوان گفت رمــز موفقیت فــرش جیریا در طول این ســالها اســتفاده از طرحهــای اصلی به جــای طرحهای کپی و زیراکس شــده بوده اســت. شــما هم مﺜــل پــدر کار طراحــی فــرش را ادامه داده اید؟ خیــر ،مــن بــه عنــوان نقطه گــذار و رنــگ کار نقشــهها فعالیت دارم کار طراحی فرش هنر بسیار
طــرح ســالم نیازمند اســت ،به گونهای که اشــتباه در یــک نقطهگذاری یا رنگآمیــزی زحمات بافنده قالــی را به هــدر میدهد.
33ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
چرا باید فرش اراک بــا آن تاریخﭽه و قدمت امروز در بازار فرش کشــور جایی نداشته باشد؟ این مســئله باید در چند بخش آســیب شناســی شــم شــود اولیــن موردی که باید به آن اشــاره کرد ّ خوب فعاالن فرش در شــهرهایی مثــل تبریز و قم در تشــخیص بازارهای هــدف و تطبیــق تولیدات فرش بــا نیاز خریــداران اســت .برای مثــال تمرکز بافنــدگان فــرش قــم و تبریز بــر تولیــد فرشهای ابریشــمی رمز موفقیت آنهاســت ،وگرنه در زمینه طرح و نقشــه باید گفــت که طرح و نقشــه فرش دســتباف اراک رقیب نــدارد و این در حالی اســت کــه بافندگی فرش در قــم و تبریز بــا بهرهگیری از نقشــههای ســاده و پیاده کردن آنها بر ابریشم و خامه باعث شــده تــا فرش تولیدی بــه لحاظ رنگ و ظاهر چشــمنواز باشــد .در واقع اگر همان طرح و نقشــه قرار باشــد بــا خامه به تنهایی اجرا شــود یــک قالی زمخــت و نازیبا حاصلــش خواهد بود. عامــل دیگــری هســت کــه در زمینه رکــود هنر طراحــی فــرش در اراک بــه آن اشــاره کنیــد؟ مشــکل دیگــری که صنعــت طراحی فــرش اراک را بــه زمیــن زد بســتن راه بر ورود جوانــان به این عرصــه بــود .در واقع تفکر ســنتی و قدیمی که بر صنعــت فرش اســتان ســایه انداختــه و این تفکر اجــازه نداد تا ما همــگام با بازار روز قــدم برداریم از خبرگزاری مهر و ســهم خــود را بگیریــم.
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
33 Kheradmand
ﻫﻨرﻫای ﻓراﻣﻮﺵ ﺷدﻩ اﻳران
ﻛﭙﻰﻛارﻯ بازار ﻓرﺵ را بﻰرﻭﻧﻖ ﻛرﺩ سﻜﻮﺕ دﺭ ﺣﺠرﻩ »ﺣاﺝ ﺁﻗا ﺁستانﻪ«
کرد. وی از دورانــی میگویــد گــه گونیهــای بــزرگ
گرچه این حجــره و هنرمندانش چیزی برای ادامه کار طراحــی فرش کم ندارند اما حــال ناخوش بازار فــرش انگیــزه کار را از آنها گرفته اســت .گفتگوی خبرنگار مهــر با این طراح فــرش را میخوانید:
طراحی فرش از هنرهای وابســته به صنعت فرش اراک در زمــان رونــق ایــن هنر بود که متاســفانه حــال و روز طراحی فرش دســتباف اراک چه در ســایه کــم رونقی فرش دســتباف اراک در طور است؟ روزگار کنونــی ،ایــن هنــر نیــز کــم کم به طراحی فــرش در اراک ایــن روزها زیر فراموشــی سپرده شــده است. بار گــرد و غبار رخوت و فراموشــی خبرگزاری مهــر ،گروه اســتانها- صنعــت فــرش در حال جــان دادن ثمیــن مامقانــی نــژاد :رد پای هنر اســت و رمقــی برای ادامــه ندارد. زیبــا و ظریف طراحی نقشــه فرش را میتــوان امــروز در برخــی از چه شــد کــه هنر طراحــی فرش کاروانســراها و گذرهای قدیمی در اراک از رونــق افتاد؟ بازار اراک مشــاهده کرد .هنری بــا از رونــق افتادن بــازار فرش که هنرمندانــش این روزها خیره دســتباف ،کــم کــم آفتهایی به بــه درهای قدیمــی حجره خویش جــان هنــر طراحــی فــرش افتاد. شــدهاند برای گرفتن ســفارش کار آفتهایی کــه این هنــر را هر روز جدید! بیشــتر و بیشــتر به حاشــیه کشاند یکی از این ســراهای قدیمی بازار و از جملــه ایــن آفتهــا میتــوان بــه اراک ســرای کتابفروشــان اســت .سرایی زیراکسهــای تهیــه شــده از نقشــههای که بر خالف نامش در گذشــته محل تجمع قدیمــی اشــاره کــرد آفتی کــه نه تنهــا هنر فعــاالن صنعت فــرش بــوده و در انتهای آن طراحــی فــرش را به انــزوا و رکود کشــاند بلکه به حجره حاج آقا آســتانه با منظرهای زیبا و دلنشــین یکی از گزینههای تجار خارجی برای رفع خســتگی نابــودی هنــر فــرش اراک نیز دامــن زد. و البتــه خریــد طرحهای زیبا و بکر برای اســتفاده پــر از خامــه قالی تا پشــت بام عمارت های ســرا چگونه این آفت به نابودی فرش اراک منجر شد؟ در کارخانههای قالیبافیشــان بود. هنرمنــدی که ایــن روزها جــای خود را به پســر چیده میشــد و او دوران کودکی را روی آنها سپری تهیه زیراکس از نقشــههای اصلی ترکیب رنگها جوانــش داده ،اردالن آســتانه ،هنرمند ۴0ســالهای میکــرد گاهی به سرســره بازی و گاه بــرای زودتر را به هــم ریخت و بافنده نتوانســت قالی را طبق کــه این روزهــا اجــازه نمیدهد چراغ حجــره پدر رســیدن به حیاط ســرا به جای تردد از راه پلههای رنــگ اصلی ببافــد .لذا ایــن ناهمخوانــی طرح و رنگ باعث شــد تا قالیهای بافته شــد بــازار خود خامــوش بمانــد ،حجرهای کــه مملــو از طرحها و سنگی. نقشــههای قدیمــی قالــی اســت ،طرحهایــی که بــا نشــان دادن تابلوهای افتخــار پدر بــر دیوار را کــم کم از دســت بدهند چرا کــه ترکیب رنگها روزگاری خــود از آنهــا بــه عنــوان طــراح قالی در قدیمی حجــره از جایگاه واالی هنــر طراحی فرش کــه نقش مهمــی در جــذب مشــتری دارد به هم هنرمنــدان اراکــی در بازارهای جهانی فــرش پرده ریختــه و فــرش تولیدی با کمترین قیمــت در بازار آلمــان اســتفاده میکرد. بــرای گفتگــو با ایــن هنرمنــد به حجــره پدری بــر مــیدارد و یــادآوری خاطره حضور پــدرش در به فروش میرســید. وی رفتیــم .حجــرهای قدیمــی که پلههای ســنگی کارخانههــای تولید فرش ماشــینی خارج از کشــور چــرا این همــه طرحهــای قالــی در حجره شــما و مارپیچــش حکایــت از قدمتــش داشــت .دیدن بســیار جذاب و شــیرین است. منظره زیبای سرای کتابفروشــان بازار اراک از باالی در حجره اســتاد آستانه میتوان همه جور وسایل تلنبار شــده اســت؟ ایــن حجره قدیمی بــا خاطراتی که اردالن آســتانه طراحی فرش دســت ســاز را دیــد از رنگ طبیعی تمام ایــن طرحها یادگارهای به جــا مانده از پدر از حضــور تجــار خارجی فــرش در آن و لذتی که از بــرای رنگ کردن طرحها که در کاســههای کوچک و پــدر بــزرگ من اســت .طرحهای بکــر و زیبایی صرف چای قنــد پهلو در اســتکانهای کمر باریک و رنگی خشــک شــدهاند تا قلــم موهایی که همه که در روزگاری خریداران بســیاری داشتند اما امروز متاســفانه در گوشــه این حجره خاک میخورند. میبردند بســیار جالــب بود. به دســت پدر و پسر هنرمند ســاخته شدهاند. ایــن هنرمند طــراح فــرش اراکــی حرفهایش را میزهــای طراحــی ایــن حجــره هــم همــراه با در حجــره مــا طرحهای بکــر و نابی از ۷0ســال با کشــیدن آهــی جانســوز از اعماق وجــود آغاز ابتــکارات خالقانه این پدر و پســر اســت میزهای گذشــته هــم موجــود اســت .طرحهایــی کــه از میکند و تمــام هم و غمش را میتــوان با نگاهی قدیمی که با یک المپ مهتابی و صفحه شیشــهای پدربــزرگ مــن و پدر ایشــان بــه یــادگار مانده و هنــوز توســط هیچ بافندهای بافته نشــده اســت، کــه به ســکوت حاکم بــر حیاط ســر میکند درک آمــاده کار بــرای طراحی فرش شــدهاند. 3۲ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : 32 Kheradmand Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
کــه عقد کردید و هنوز ُمهر ازدواجتان خشــک نشــده اســت ،مالــک مهرتان می شــوید و می توانید هر دخل و تصرفی که خواســتید در آن داشــته باشــید، امــا اذن پــدر در ایــن مورد خاص الزم اســت هر چنــد این موضــوع نه جنبه قانونی دارد و نه جنبه شــرعی ،اما دفاتر اســناد رســمی به دلیــل اینکه گاهی ایــن بخشــش مهریه از روی اجبار یا از روی احساســات آنــی رخ می دهد ،این شــرط را بــرای این موضوع می گذارند که یک شــرط الزم نیســت ،امــا از بروز مشــکالت بعدی پیشــگیری می کند. مراقب باشید که ﺛواب می کنید ٬کباب نشوید! امــا گاهی زنی که با عشــق رفته و مهرش را بخشــیده کباب می شــود .فرض کنیــد دختــری در دوره عقد مهریه اش را می بخشــد و بعد از عروســی به هر دلیلــی تمایلی به ادامه زندگی با همســرش نــدارد و تقاضای طــالق می کند! در ایــن میــان چون زن خواهان طالق اســت که در قانون بــه آن «طالق خلع» مــی گوینــد ،زن باید معادل مهریه یا مبلغــی کمتر یا بیشــتر از آن را به داماد پرداخــت کند .به ایــن ترتیب زن برای رهایــی از زندگی ای کــه تمایلی به آن نــدارد نه تنها مهریــه ای نمی گیرد ،بلکه باید رقمی را نیز بــرای جدایی به مرد بپــردازد .پس قبل از بذل و بخشــش ،کمی بیشــتر تامل کنید. گاهــی زن و مــرد در زندگی آنقدر دچار اختالف می شــوند کــه زن می گوید «مهــرم حــالل جونم آزاد!» اما یک ســوال اگــر عروس خانم مهرش را ببخشــد آیــا واقعــا طالق به ســرعت انجــام شــده و کار تمام اســت؟ اتفاقــا کامال در اشــتباه هستید .اصال معلوم نیست بعد از بخشــش مهریه مرد حاضر به طالق همســر شــود ،یا زمان عــده دوباره رجــوع نکند! بــرای این کــه در این حوزه مشــکلی ایجاد نشود ،شــرع و قانون راه آن را پیش بینی کرده است .بد نیست بدانیــد که طــالق «خلع» و «مبارات» دقیقا همین هدف شــما را به طور کامل و بــدون ضــرر و خطر تامین می کنــد .در این نوع طالق ،زن و شــوهر توافق مــی کننــد در عوض مهریه یا کمتر یا بیشــتر از آن از یکدیگر جدا شــوند. در ایــن روش دیگر شــوهر حــق رجوع ندارد و به این ترتیب زن با بخشــیدن مالــی معــادل مهریه ،یا بیشــتر و کمتر از آن بــه شــوهر ،او را راضی به طالق مــی کنــد .البته اگر این بیــزاری از ادامه زندگی دو طرفه باشــد ،اما زن تقاضای طــالق بدهد بــاز هم باید مهریه اش را ببخشــد تــا این طالق که مبــارات نام دارد ،جاری شود. 3۱ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
می خوام دوباره مهریه ام برگردد...چکار کنم؟ شــاید شــما هم از آن دســته از افرادی باشــید که مهریه خود را بخشــیده و اکنون پشــیمان شــده اید و برایتان این سوال پیش آمده اســت که راه بازگشت داریــد یــا خیر؟ باید بگویم چنــد فرض را بایــد در نظر بگیرید: .1اگــر زن بــه مرد بگوید که وی تکلیفی برای پرداخــت مهریه ندارد ،مرد دیگر این تکلیف را نخواهد داشت. .۲تﺼــور کنید زن مهریه را به مرد ببخشــد )هبه کنــد( ،باید این لفﻆ را بگوید کــه »من مهر خود را به تو بخشــیدم«. در ایــن حالــت ،تکلیف مــرد در پرداخت مهریــه به طور کامــل از بین نمی رود ،زیــرا زن مــی تواند تحت شــرایطی از این هبــه برگردد و مهریــه خود را مطالبــه کنــد .البته این مســئله مشــروط بر این اســت کــه زن ،طی قــرارداد دیگــری ،این حــق را از خود نگرفته باشــد ،وگرنــه راه دیگری وجــود ندارد. بیمه مهریه را اجباری کنید حســن عــرب وکیل پایــه یک دادگســتری در گفتگو بــا مهر مــی گوید :یک پیشــنهاد دارم و آن هم این اســت که موضوع بیمه مهریــه کمی متفاوت تر و بهتر اجرایی شــود .امروزه شــرکتهای بیمه ای در کشــور اقدام به ارائه خدمات بیمه ای می کنند و چند ســالی اســت که بیمه مهریــه را در برنامه های خود قــرار داده انــد اما این مســئله به دالیل نامعلوم متوقف شــد که بهتر اســت قــوه قضائیه برای پیشــگیری از وقوع جــرم و زندان زدایــی روی اجباری کردن این مهم پیش قدم شــود. وی افزود :مهریه با حداقل ۱۱۰ســکه بســیاری از مشکالت زوجین را حل کرد و امــروز مهریــه چه قبــل ازدواج و چه بعــد ازدواج به عنوان یــک ابزار تهدید تبدیل شــده اســت و دختر به دنبال مســتحکم کردن جایگاه خــود در زندگی مشــترک هســت .حاال از ســویی مرد در ترس مهریه در کل جریان زندگی گیر کــرده که منشــا برخی اختالفات خانوادگی از همین مهریه شــروع می شــود. راهکار چیســت؟ چگونه زن و مــرد را از کابوس مهریه نجات دهیم؟ معتقدم بایــد موضــوع مهریــه را با ســاز و کارهای قانونــی حل کنیــم و زوجین بدون دغدغه و نگرانی ســر ســفره عقد بشــینند و بــدون ترس و واهمــه به زندگی ادامه دهند. Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
31 Kheradmand
مهریه را هم داده اند و هم گرفتهاند...
هر کســی گفته مهریه را کی داده و کی گرفته دستش را بگیرید و به ســتاد دیه مراجعه کنید تا کامال توجیه شــود کــه مهریه را هم خوب داده اند و هــم خیلی خوب گرفته اند. خبرگــزاری مهر :مهریه را کــی داده؟ کی گرفتــه؟ ...با اینکه این ضــرب المثــل و یا جمله غلط و کلیشــه ای هنــوز در فرهنگ ما شــنیده می شــود اما در واقع بایــد گفت که اتفاقــا خیلی اوقات مهریــه را هــم خوب گرفته انــد به نحوی که هم اکنــون حدود ۲ هزار زندانی مهریه و نفقه در زندانهای کشــور محبوســند! امــا حقیقت آن اســت کــه مهریه مالی اســت که مــرد هنگام وقــوع عقد نــکاح یا بــه عبارتی ازدواج ،به همســر خــود تقدیم میکنــد و مکلف اســت آن را بپــردازد. اگر فکر می کنید که مهر زن فقط ســکه یا پول اســت اشــتباه می کنید ،زیرا شــما مــی توانید هر آنچــه ارزش مالی یا اجتماعی داشــته باشــد ،مهر خود قرار دهیــد ،مثل طال ،نقــره ،امالک ،پول رایج ،لــوازم زندگی و حتی آمــوزش مهارتی ویژه... یــا بــه تعریف حقوقــی باید گفت کــه هر چیــزی را که مالیت داشــته و قابل تملک باشــد می توان مهــر قرار داد (مــاده ۱۰۷۸ قانون مدنی)؛ امروزه بیشــتر ســکه طال را مهر زن می کنند .به قول جهانشاهی وکیل دادگســتری کــه در گفتگو با مــا می گوید :ایــن روش ثبت مهریه در کشــور غلط اســت و نباید اجازه داد مــردی که توانایی پرداخــت مهریه باال را نــدارد هر رقمی دلش خواســت ثبت کند بــه امید اینکه همســرش را از دســت ندهد یا اینکــه اگر مهریه کم باشــد به همسرش جســارت شده است! اما ســوال این اســت چطور مردان به دلیل عــدم پرداخت مهریه راهی زندان می شــوند؟
اعسار مرد تائید شود مهریه را باید دولت به زن پرداخت کند بگذاریــد بــا قانون حمایــت از خانواده صحبت کنیــم .در فصل ازدواج ،مــاده ۲۲قانــون حمایــت خانــواده آمــده اســت که اگر مهریــه تا ۱۱۰ســکه تمام بهــار آزادی یــا معادل آن باشــد وصل آن بر اســاس ماده قانــون محکومیتهای مالی الزامی اســت و اگر مهریه بیش از ۱۱۰ســکه باشــد پرداخت آن مشــروط به توانایی مالی زوج اســت. جهانشــاهی می گوید :اگر مرد توانایــی پرداخت مهریه کمتر از ۱۱۰ســکه را هم نداشــته باشــد در هرحال باید زندانی شود مگر اینکه بعد از زندانی شــدن درخواســت اعســار داده و دادگاه پس سید هادی کسایی زاده از بررســی به این نتیجه برســد که واقعا این آقــا داماد هیچ آهی در بســاط نــدارد آن وقت این وظیفه دولت اســت که این هزینه را از بیــت المال تامین کند. امــا آیــا دولت اینقــدر بودجه دارد ایــن هزینه هــا را پرداخت کند؟ تعیین اعســار هم البته به همین آســانی ها نیســت و باید دو شــاهد به اعســار مرد گواهی دهند و قاضــی در این خصوص بســیار حساس و موشــکافانه وارد می شود. اعسار مرد پذیرفته شود اصال پایش به زندان نمی رسد علــی اصغر حیدری وکیل دادگســتری در گفتگو بــا ما می گوید: بر اســاس قانون جدید محکومیتهای مالی کــه از مرداد ۹۴اجرایی شــده نیاز نیســت مرد حتما زندان برود تا دادخواســت اعســارش پذیرفته شــود بلکه می تواند ظرف یک مــاه از تاریخ ابالغ اجراییه دادخواســت اعســار بدهد و اگر این کار را کرد و اعسارش پذیرفته شــد دیگر زندان نمی رود.
30ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
بــا این حــال اگر اعســار پذیرفته نشــود باید زندانــی مهریه در زنــدان بمانــد تا اینکه انجمن هــا و نهادهای مردمی مانند ســتاد دیــه بــا کمک خیریــن زندانیان مهریــه را آزاد کننــد در حالی که بــاز هم اولویت آزادی بــا زندانیان دیه در جرایم غیر عمد اســت چــون آنهــا غیرعمد مرتکــب جرم شــده و در حبس هســتند اما زندانــی مهریــه با علم و دانســته مهریه را تعییــن و ثبت قانونی کرده است. مــردی که ۲۰۰۰ســکه مهر زنش می کند اگر داشــته باشــد باید پرداخت کند حاال اگر مهریه باالی ۱۱۰ســکه باشــد اول باید داماد ۱۱۰ســکه را پرداخــت کنــد و اگــر دادگاه تائید کرد مرد تمکن مالــی دارد با حکــم دادگاه الباقــی مهریه هم به نحوی باید پرداخت شــود .اگر بخواهیــم راحت تــر بیان کنیم این اســت که مثال مــردی مهریه همســرش را ۲۰۰۰ســکه تعیین کرده و حاال زن مهریــه را به اجرا مــی گذارد و اگر دادگاه به این نتیجه برســد مــرد تمکن مالی دارد یــا زوجه امــوال مــرد را بــه دادگاه معرفی کند تمــام مهریه باید پرداخت شــود و ۱۱۰ســکه مالک نیست. البتــه بعــد از بازداشــت زوج می تواند درخواســت اعســار کند یعنی اینکه بــه قاضی بگوید من واقعا امــوال و درآمدی برای این پرداخــت مهریه ندارم .قاضی وقتی به این نتیجه رســید متهم آزاد شده و مهریه تقســیط می شود. مراحل بخشیدن مهریه همسر امــا یک موضــوع دیگر هم اینجا مطرح اســت و آن اینکه زوجه در طــول زندگی دلش بخواهد مهریه اش را به هر دلیلی ببخشــد. امــا این اقدام هم برای خودش راه و رســمی دارد. مثال تــا قبل از ثبــت عقد امکان بخشــش مهریه وجــود ندارد. نکتــه دوم اینکه اصال نیاز نیســت بــه دادگاه مراجعــه کنید مثال همســر شــما روی یــک کاغذ می نویســد مــن مهریه خــودم را به همســرم بخشــیدم و بعد امضا و اثر انگشــت می زنــد و این خودش مدرک اســت. بــا این حال دامــاد برای محکم کاری بهتر اســت راهی دفترخانه اســناد رســمی شــود و ایــن کار را ثبــت کنــد .این اقــدام همان اقرارنامه ثبتی اســت و بعد از ثبت ٬نامه ای بــه دفتر ثبت ازدواج که قبال آنجا ازدواجشــان ثبت شــده نوشــته شــده تا آنها هم در دفتــر خود ثبت کنند و در عقدنامه نوشــته شــود. امــا این راه کمــی درد ســر دارد و اگر واقعا عــروس خانم قصد دارد کــه مهریــه اش را ببخشــد ،بهتر اســت با آقای دامــاد راهی دفتــر اســناد رســمی شــود و ایــن کار را قانونی کنــد .محضردار اعتراف همســر برای بخشــش مهریه را در قالب «اقرارنامه ثبتی» تنظیــم می کنــد؛ البته کار به همین جا ختم نمی شــود ،زیرا برای محکــم کاری باید نامــه ای از آنجا برای دفترخانه رســمی ازدواج- که عقد در آن مکان ثبت شــده -برده شــود تا در آنجا مفاد نامه در «صفحــه مالحظات» عقدنامه ثبت شــود. بخشش مهریه با اجازه پدر لطفا! البتــه توصیــه می شــود خانمی که قصــد دارد مهریــه اش را به شــوهرش ببخشــد ،بدون اجازه پدر ایــن کار را انجــام ندهد .در این راســتا دفاتر اســناد رســمی در صورت اجازه پدر عروس خانم مهریــه را به شــوهر می بخشــند و آن را ثبــت می کنند. مــی دانیم کــه طبق مــاده ۱۰۸۲قانــون مدنی شــما از زمانی
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
30 Kheradmand
5
یک زن هلندی با وجود دســتگیری شــوهرش که ســربازی آلمانی بود ،حاضر به ترک او نشــد .تصویر متعلق به ســال ۱۹۴۴است.
۸ ۹
«ارتش مادران» ،برای دفاع زنان از حریم خانههایشان در سال ۱۹۴0 در انگلستان ایجاد شد .گروهبان جوانی در حال آموزش به این زنان است.
وینــی جوشــکار ،در حــال جوشــکاری در محوطــهی کارش در ســال ۱۹۴3 تــا ســال ،۱۹۴5یکســوم زنان به عنوان نیروی کار در مشــاغلی ماننــد کار در کارخانههــای ســاخت بمب ،ســاخت مهمات و جوشــکاری خدمت میکردند.
۱۰
۶
آنا لــی تین ِگل فیشــر ،نخســتین مادر فضانورد در ســال ۱۹۸0
ولیــن زن انگلیســی که با موتورســیکلتش در دهــه ۱۹۸0به ســفر دور دنیا رفت .ســفر او 3ســال طول کشــید و مســافت ۷۶۸00کیلومتــر را طی نمود.
۷
پیــرزن ۱۰۶ســالهی ارمنــی ،بــا یک اســلحهی مــدل ۴۷_AKدر حــال محافظــت از خانــهاش اســت .تصویر متعلق به ســال ۱۹۹0اســت. ۲۹ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
۱۱
آنی المپکینز ،فعال حقوق شــرکت در انتخابات ،در زنــدان Little Rock Cityدر سال �۱۹۶۱
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
29 Kheradmand
زنان شﺠاعی که ماندگار شدند فرانک مجیدی ایجــاد تغییر همیشــه ســخت اســت .تغییر ،خرق عادتی اســت که توســط جامعه و افراد پذیرفته شــده و دســت زدن به آن ،شــجاعت زیــادی میطلبد. به قدر آن شــجاعت ،بایــد قوی هم بود و در برابر مخالفتها تــاب آورد .برای همیــن اســت که اغلب مــا ،تــالش نمیکنیم در شــیوهی زندگیمــان تغییری ایجاد کنیم. بــه جایگاه اجتماعی ،مالــی و معنوی خود در همین وضــع موجود رضایت میدهیــم و ادامــهاش میدهیــم .همیــن اســت که افــراد کمی هســتند که جســارت تغییــر را داشتهباشــند .در نوشــتهی امــروز ،تصاویــری از زنانــی را میبینیم که با عملکرد خود تغییری چشــمگیر در ســنتهای پذیرفتهشــدهی جامعهشــان ایجــاد کردند و دربــارهی تواناییهایشــان ،همــگان را متعجب کردند.
برخی از این تصاویر ،نشــان میدهد که زنان در موقعیت ســخت جامعهشان چطــور خود را با شــرایط وقــف دادند و عهــدهدار مســئولیتهای مهم برای حفظ خاوادهشــان شــدند .برخی از تصاویر نشــاندهندهی اوج انسانیت حتی در برابر دشــمن هســتند .شــاید کار بعضی از آنــان امروزه کامــ ًال عادی جلوه کنــد ،امــا در زمان خودش ،نیاز به جســارت و جرأت فراوانی داشــت. بیــش از همه ،دوســت دارم این پســت را تقدیــم به مادرانی کنــم که با کار شــرافتمندانه ،سرپرســتی خانواده خود را بر عهده گرفتهاند .شاید نام خیلی از آنها را هرگز نشــنویم و داستانشــان را هیچگاه نخوانیم ،اما مسلماً همگی آن ها شایســتهاند که بــرای عزتنفس فوقالعادهشــان مورد تقدیر قــرار گیرند.
۱
کاترین سویتزر ،۱۹۶۷ ،ماراتن بوستون در ایــن واقعه ،یکــی از کارمندان اجرای مســابقات به نام «ژاک ِســم ِپل» ،تنها ۲۸ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
بــه دلیــل آنکه کاترین یک زن بود ،ســعی کــرد او را به زور از مســابقهای که تمامی شــرکتکنندگان دیگــرش مرد بودند بیــرون بیانــدازد .کاترین میگوید «بــرای مــردان این فقط رویداد ســادهی بیــرون انداختن یک نفر بــود ،اما من میدانســتم که داســتان بســیار بزرگتر از اینها است .بســیار بزرگتر».
۲
تصویــری نمادین از مارینا گی ِنســتا ،یک دختر کمونیســت مبارز با ۱۷ســال ســن ،بر فراز هتل کولون بارســلونا در ســالهای جنگ داخلی اســپانیا۱۹3۶،
3
اریــکا ،دختــر پانــزده ســالهای اهل بوداپســت کــه مبدل به نمــاد انقالب مجارســتان در ســال ۱۹5۶شد.
۴
گوکچن ،بانوی ۲3سالهای ســبیحه ِ اهــل ترکیــه .او نخســتین زن خلبان جنگنده در ســال ۱۹3۷شــد.
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
28 Kheradmand
ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ »ﺍﺭﺯﺵ ﮔﺬﺍﺭﻯ ﻫﺎ« ﻧﻘﺶ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻬﻤﻰ ﺩﺭ ﻣﺘﻤﺮﻛﺰ ﺷﺪﻥ ﺍﻧﺮژﻯ ﺭﻭﺍﻧﻰ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﻪ
ﺳﻤﺖ ﻫﺪﻓﻰ ﺧﺎﺹ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ ،ﻭ ﭼﻪ ﻫﺪﻓﻰ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺩﻭﺳﺘﻰ ﻛﻪ ﻣﻰ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎﻋﺚ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻫﺎﻳﻰ ﻳﮕﺎﻧﻪ ﺑﻴﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺷﻮﺩ.
ندید منو!" .در واقع درد ســوختگی بــرای او از درد دیده شــدن در هنگام سیگار کشــیدن قابل تحمل تر بود .این داســتان ،تضاد رفتاری فــرد را از طرفی در خانــواده و از طرفی دیگر در جامعه نشــان می دهــد --خانــواده ای کــه دود را «بــد ممنوع» می داند ،و جامعه ای که دود را «بد آزاد» می شناســد. در واقع دوگانگی ارزشــی کــه در خانواده و جامعه وجــود دارد باعــث شــکل گیــری یک ســری رفتار های دو معیاری در بســیاری از ما شده و عمیقا در پرورش شــخصیت ما تاثیر منفی گذاشــته اســت. فشــار روانــی حاصــل از ایــن دوگانگی ها بســیاری از ما را پنهان کار کرده ،و بســیاری دیگــر را بی تفاوت نســبت بــه ارزش ها. بســیاری از جوانــان ده ٔه ،۷0بــه موضوع و ارزش هــای خانواده آنطــور که بچه های ده ٔه 50یا ۶0نــگاه می کردند ،توجه ندارند. هرچند در بســیاری از موارد جای خوشحالی اســت که به یک ســری افــکار و ارزش های پوســید ٔه نســل قدیم توجهی ندارنــد ،ولی جــای تامل اینجا اســت که تخطــی از ارزش های قدیم بر اســاس دانایی و خود دوســتی آنها صورت نمی پذیرد ،بلکه طغیانی اســت بر ضد فشــار های تحمیل شــده از طرف خانواده .خانوادگی و اجتماعی را از درون تســهیل می دهد. همیــن مثال ســیگار را توجــه کنید کــه جوانی با دور همــی های جوانان برای کشــیدن قلیان دقیقا افتخــار می گویــد که جلــوی پدرش ســیگار نمی مانند جلســات گروه درمانی اســت که در آن عده کشــد چون بــرای او احترام قائل اســت .این حرف ای با یک ســری مشــکالت مشــابه دور هم جمع از دید من اوج ترس و عدم خود دوســتی را نشــان می شــوند بــرای هدفی خــاص --درمــان .از افراد می دهد ،زیرا نکشــیدن ســیگار نباید جلو ٔه احترام بســیاری شــنیده ام که «دور همی» قلیان کشیدن باشــد ،بلکه ســالمت فیزیکی و روانی خــود فرد را بیــن آنها صمیمیت ایجاد میکنــد! این نوع تفکر در بر میگیرد .بنابراین ،کســی که به ســالمت خود دقیقا ماننــد توهمات پای منقل تریاک ،یا ســفره توجه ندارد ،خود دوســت نیســت ،و کسی که خود های عرق خوری اســت که عــده ای دور هم جمع دوســت نیســت ،نمیتواند دگر دوســت باشد ،در می شــوند و در اوج سرخوشــی و مســتی فکر می نتیجه شــعار احترام به "پدر" فریبی بیش نیست و کنند بــا مرام تریــن و انســان ترین انســان ها بر ریشه در ترس از دســت دادن یک سری امتیازات و روی کر ٔه خاکی هســتند .فقط وقتی سرخوشی آنها مزیت هایی را دارد که در صورت ســیگار کشــیدن می پرد متوجه می شــوند که یکی از همان انســان ممکن اســت از دســت بدهد .از طرفی ارزش های ترین هــا در اوج مــرام جیب نفر کنــاری خودش جامعــه نیز تغییــر کرده اســت ،بدیــن معنی که را خالــی کــرده .از دید مــن این نوع برداشــت ها «بــد امروز» با «بد دیروز» بســیار متفاوت اســت .هیچ اساســی ندارنــد .صمیمیتی که قرار باشــد به به عنــوان مثال ،زمانــی نه چنــدان دور وقتی زنی واســط ٔه دود ایجاد شــود ،توســط همــان دود نیز ســیگار بر دهــان می گذاشــت جامعــه او را زنی از بیــن خواهد رفــت ،بطوریکه در یک چشــم بر بــد می دانســت ،اما امــروز حتا برای کســانی هم هــم زدن هیچگونــه اثــری از آن نخواهیــد یافت. کــه با ســیگار و قلیــان مخالف هســتند این گونه صمیمیــت زمانــی صــورت میگیرد کــه طرفین با برچســب زنی های بی اســاس ،کامال مردود و غیر هم همــکاری ،تعامــل ،رقابت ســالم ،و هیجانات اخالقی شــناخته می شــوند .دیروز اگر ســیگار بد گوناگونــی را تجربــه کننــد .و چه وســیله ای بهتر بــود ،ترس دیده شــدن توســط همســایه و فامیل از ورزش کــه هــر انســانی را در این مــالک ها به در هم ٔه جای شــهر با شــما همراه بــود .اما امروز ،چالش می کشــد و صمیمیــت راســتینی بین آنها ۲۷ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : 27 Kheradmand Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676 همان همســایه ها و یا فامیــل های دیروزی تبدیل بــه دکان دارانی شــده اند که محیطــی برای قلیان کشــی جوانان فراهم می کننــد ،و فرصتی را برای بروز طغیانی "آزاد" برای جوانــان فراهم آورده اند. امــا طغیانی که ضرر آن مســتقیما به خود فرد وارد می شــود و در آیند ٔه نه چندان دور گریبان جامعه را خواهد گرفت. قلیان وســیله ای شــده اســت برای آرامش روانی جوانــان .نوعــی روان درمانی شــخصی اســت که توســط خنثــی ســازی ،فشــارمحدودیت هــای
ایجــاد میکند. اما دلیــل روانیعــدم گرایش بســیاری از جوانان بــه ورزش مــی توانــد این باشــد کــه ورزش کردن «بــد آزاد» نیســت ،بلکه «خوب آزاد» اســت ،از آن روی آنهــا را با خــودش از لحاظ ذهنی درگیر نکرده اســت .مشــکل بســیاری از جوانان با چیــز هایی اســت که از لحاظ عرفی و اجتماعی بطور نســبی ممنوع هســتند و همین «ممنوع» بودنشان آنها را به ســمت طغیان درونی ســوق مــی دهد .هرچند موضوعــات ممنوعــه نباید باعث طغیــان افراد در یــک جامعــه ســالم بشــوند ،اما بــه علت دوگانگی های ارزشــی بین خانواده و جامعه و دوگانگــی های رفتاری حاصله از آن ،نوعی خســتگی روانی برای جوانان ایجاد شــده که منجر به یک ســری حساســیت هــای خاص در آنها شــده است .بنابراین ،توجه به «ارزش گذاری ها» نقش بســیار مهمــی در متمرکز شــدن انــرژی روانی افراد به ســمت هدفی خــاص خواهد داشــت ،و چــه هدفی بهتر از خود دوســتی کــه می توانــد باعث رفتار هایــی یگانه بین افراد شــود. خود دوســتی باعث می شــود که موضوع دود ،و موضوعــات مشــابه ،نــه به منظــور احترام به دیگــری بلکه بــرای احتــرام به «خــود» به کل بــرای فــرد منتفی شــود .خود دوســتی باعث می شــود انتخاب هایی کــه ما در زندگــی میکنیم بر اســاس ســود و زیانی کــه به ســالمت روح ،روان و جســم ما مربوط می شــوند انجام گیرنــد ،نه لذت هــای زود گذر ذهنی .خود دوســتی باعث یکرنگی ارزش ها و همرنگی انســان هــا در مقابل مضرات زندگــی می شــود .توجه بــه آموزش و پــرورش به منظور خود دوســتی از درون خانــواده ها آغاز می شــود و در مــدارس نمو مــی کنــد ،و در رابطه با جامعه تبدیل به دگردوســتی می شود .بنابراین ،در رابطــه با موضوع قلیان که جز ضــرر و نزول جلوه اجتماعــی چیــزی برای فــرد نخواهد داشــت ،باید توجــه بخصوصی بــه ارزش هایی کرد کــه از ابتدا توســط خانواده به کودک آموزش داده می شــوند. ارزش ها اگر توســط خانواده درونی شوند ،حتا اگر بــرای مدتی در دوران نوجوانی توســط فرد نادیده گرفته شــوند ،راه خودشــان را مجــدد پیدا خواهند کــرد و فرد را در همان مســیری که معرف آن ارزش ها اســت هدایــت خواهد کــرد .حال آنکــه خود دوســتی چگونه می تواند به عنوان یــک ارزش در افــراد یک جامعه ایجاد شــود موضوعی اســت که در آینــده بــه آن خواهم پرداخت.
ﻗلیان درمانی در جامﻌه دو ﻗﻄبی فرشید رشیدی فر وبالگ آزادی درون
قــل قــل قــل قــل قــل قــل قــل قــل قــل... پو و ففففففففــف . . . . کل محتــوای قلیــان به همین چنــد لغت خالصه می شــود! ولی همیــن چند لغت چنــان لذتی به «اهل قــل قل» می دهد که آریســتیپوس و اپیکور و انزیدمــس را از انحراف لذت جویی انگشــت بر دهان نگه می دارد .دود ســفید رنگ حلقه ای ،دور همی ،احســاس نزدیکــی ،خرج کم قلیــان و از این قبیل لذات دالیلی هســتند که اهل قل قل همیشه بــه نیکی از آن یاد مــی کنند .حــدودا ۸0درصد از اهــل قل قل جوانانی بین ۱۶تا ۲5ســال هســتند کــه بیــن ۲تا 5بــار در هفته دور همــی به صرف قلیــان جمع می شــوند تــا اندکــی از محدودیت هــای ذهنی روزمرگــی گریزی بزنند .گریــز از چیز هایــی که از کودکی برای ما ،چــه در خانواده و چه در جامعــه ،ممنوع بوده اســت .خیلی چیز ها هم در خانــه و هــم در جامعه ممنوع بــوده ،و خیلی چیــز ها در خانه ممنوع بوده ولــی در جامعه آزاد بوده ،و بســیار چیز های دیگــر در جامعه ممنوع بــوده و در خانه آزاد .فقط کافی اســت شــخصی کــه در ایــن نــوع سیســتم دو قطبی بزرگ شــده جــای ایــن دو را با هم اشــتباه بگیرد .آنگاه اســت که بســیاری از امتیــازات ،از یک پول جیبی ســاده بگیرید تــا آزادی فردی ،را از دســت خواهد داد. دود از همــان ابتــدا در خانــواده ممنــوع بــوده و آن را بعنــوان چیــزی «بــد» و «هتــک حرمــت بزرگســاالن» به کودکان معرفی کرده اند .بطوریکه کســانی هســتند که پــس از گذشــت ۴0ســال از عمرشــان هنــوز در حضور خانواده شــان ســیگار نمی کشــند! گویی علت بد بودن ســیگار« ،جلوی خانواده کشــیدن» آن اســت ،نه ضرراتــی که برای ســالمت خود فــرد دارد .ایــن دقیقا بر مــی گردد بــه نــوع آمــوزش و ارزش گــذاری که خانــواده به فرزندانشــان انتقال می دهند .بعنــوان مثال ،یکی از افتخــارات پــدر و مادر این اســت کــه به فامیل نشــان دهنــد از چه ابهــت و جذبــه ای برخوردار هســتند و با وجــود اینکه می دانند فرزندشــان ۱۰ ســال اســت که ســیگار می کشــد اما او یــک بار هــم جرات نکرده کــه جلوی آنها این عمل زشــت
و قبیــح را انجــام دهد .و البتــه فامیل هم همگی جویای این "راز کشــف شــدهٔ" هســتی می شوند. گویــی حفــظ جذبه و چهــر ٔه پدر و مــادر مهم تر از آگاه ســازی فرزند اســت .فرزند هــم برای حفظ چهــر ٔه به ظاهر مثبت پدر و مــادر هیچ گاه جلوی آنها ســیگار نمی کشــد و این عمــل را در بیرون از خانه و در جامعه ،جایی که دید نســبتا آزاد تری به ایــن موضوع وجــود دارد ،انجام مــی دهد .جامعه نگاهــی ممنوع به موضوع دود نــدارد ،برای همین معموال اولین ســیگار در کوچــه ای خلوت در میان لبانتان روشــن شــده اســت ،البته با کمی اضطراب از دیده شــدن. به یاد دارم در دوران نوجوانی دوســتی داشتم که سیگار میکشــید و برای سیگار کشیدن به کوچهی مــا ،کــه کوچهی جــواری آنها بــود ،مــی آمد .یک روز در هنگامــی کــه من همراه با دیگر دوســتانم مشــغول به بازی فوتبــال بودیم و او نیز مشــغول ســیگار کشــیدن ،ناگهان یکی از همســایه هایمان کــه با خانواد ٔه هر جفت ما آشــنا بود ســر رســید. دوســت من از ترس او سیگار را به درون کفشــش ،الی فضــای خالــی کناری بیــن کفــش و پایــش ،بطوریکه قسمت روشــن آن به سمت باال بــود قــرار داد .در واقع به خیال خــود هم ســیگار را پنهان کرده بــود وهم آن را خامــوش نکرده بــود .آقای همســایه که ســالی یــک بار هم با ما ســالم و علیک نداشــت از قضا آن روز وقتی ما را دیــد کمی مکث کرد و شــروع کرد به خاطره تعریف کــردن از اینکه او نیــز دوران جوانیش مثل ما همیشــه فوتبــال بــازی می کــرده و چه کار ها که در زمیــن فوتبال با تــوپ نمی کرده. از طرفــی آقای همســایه خاطــره تعریف مــی کــرد و از طرفــی دیگــر دود ســیگار از درون کفش دوســت من بلند می شــد و پیشانی او غــرق از آب شــده بــود .وقتــی آقای همســایه رفــت ،دوســت من با دردی بســیار زیاد ســیگار را از کفشــش درآورد و متوجه شــدیم کــه پایه او به شــدت از آتش سیگار سوخته اســت .با ناراحتی به او گفتــم که "می خوای بریم دکتــر؟" ،و او با کمال خرســندی گفت!" ،نه بابا دکتر چیه؟ شــانس آوردم
۲۶ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
26 Kheradmand
وزیــر یونــان ،نوشــت« :یونانی ها تحســین مردم آمریــکای التیــن و حــوزه کاراییــب را از آن خــود کردنــد ،چــرا کــه آن ها بــه این طریــق از هویت خود و فرهنگشــان در مقابل تجــاوز خارجی دفاع کردند ».این نامه نگاری های او البته گاهی پاســخ هایی را نیز به همراه داشــته کــه معروف ترین آن ها نامــه خداحافظی چه گوارا به اوســت که دیگر ســتاره پرفروغ تاریخ کوبا برای فیدل نوشــته است؛ نامه ای که شــاید پس از آن هیچ کس نتوانست به ایــن خوبی او را با کلمات این چنین شــرمنده کند: « ...کمتــر کســی را دیدم که هــوش و لیاقت تو را داشــته باشــد ،به همیــن خاطر بدون هیچ شــک و تردیــدی راه تــو را پیــش گرفتم .بررســی و تفکر در امــور و اســتقبال از خطر ،همراه بــا احترام به ارزش هایــی کــه به آن اعتقاد داریــم ،همه را از تو یــاد گرفتــم ...مــردی را ترک می کنم کــه مرا چون پســر خود مــی دانســت و این جدایــی زخم های عمیقی به مــن وارد می کند .اما مــن با ایمانی که به من آموختی ،به ســنگرهای دیگری مــی روم تا سرشــار از احساسات انقالبی ،برای انجام مقــدس ترین وظایــف یعنی برای مبارزه با امپریالیســم به هرجا که الزم باشــد بروم و این عمیق تریــن زخم را درمان می کنــد ...اگر قــرار باشــد که در زیر آســمان دیگری بمیرم ،باز هم تــا آخرین لحظــه به تو و این مردم فکر مــی کنم .از آن چه به من آموختی متشــکرم و ســعی می کنم بــه وظایف خود و نتایج نهایــی آن وفادار باشم».
اندازهــای زیبــای دریــای کاراییب آن هــم دور از چشــم مردم کوبا خبــر داد. اطالعاتــی که فقط کافی بــود با پرده بــرداری از آن ها اولین کبریت کشــیده شــود تا تیــر اتهامات یکــی پــس از دیگری به ســوی ســیبل نــام داری چون فیدل کاســترو پرتاب شــود .بعد از آرامشــی کوتــاه پس از توفان آقای بادیــگارد ،جرگه گونزالس یکی از اعضای ســابق وزارت خارجــه کوبا نیز مرد شــماره یک کوبا را بی نصیب نمی گــذارد تا پیش از فرارسیدن ســالروز تولدش کادویی تلخ به افکار عمومی و او هدیه شــود .او حــال و روز زندگی اش در کوبــا را ایــن گونه روایــت می کنــد« :در کوبا هیــچ چیز هیــچ وقــت بهبود نمــی یابــد .همه چیــز همان طور باقــی می ماند یا بدتر میشــود. همســر مــن پزشــک اســت .او یکــی از اولیــن پزشــکانی اســت که برای کمک به هوگــو چاوز در انقالب سوسیالیســتی اش به ونزوئــال رفت .او تنها ۴00پــزوی کوبــا ( ۶،۷پونــد) در ماه درآمــد دارد و
فیدل کاسترو و ارنستو چه گوارا وقتــی این نامــه را که وفــاداری از تمام ســطور آن مــی چکد ،با شــایعاتی که کاســترو را متهم به فرســتادن چــه گــوارا بــه ماموریتی بی بازگشــت میکند ،کنــار هم قــرار دهیم ،اســرارآمیز و مبهم بــودن رابطــه بین این دو اســطوره هم چنان ســر به مهــر باقی مــی ماند. -۴فیــدل در طول زندگی اش همیشــه هم خوش شــانس ،محبوب و مورد توجه نبوده اســت .همین ســه ماه پیــش بود کــه خــوان رینالدو ســانچس، بادیگارد ســابق او ،با انتشــار کتابی بــا نام «زندگی دوگانــه فیــدل کاســترو» روایت هایــی عجیب در مورد کاســترو فــاش کرد .ســانچس بــا رونمایی از جزیــره خصوصی فیــدل به نــام «کایو پیــدرا» از زندگی اشــرافی او در این جزیــره و گذراندن وقت با دلفین های دســت آمــوز و ماهی گیــری و غذا خوردن در رســتوران شــناور و لذت بردن از چشــم ۲۴ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
ایــن تمام پولی اســت کــه عاید ما می شــود .این در حالی اســت کــه او شــش روز در هفته کار می کند و یک شــب هم کشــیک دارد .البته ما سهمیه ماهانه دریافــت می کنیم ،اما تنهــا ۱۰روز کفاف می دهد .پســرم هم در آمریــکا زندگی می کند .او در ســفر به مکزیک به طــور غیرقانونی به آمریکا فرار کرد .حاال او ماشــین ،لپ تــاپ ،موبایل و یک آپارتمان اجاره ای دارد ،اما من در ۴۶ســالگی هنوز ماشــین ندارم .مدت هاست به ســواحل زیبایی که تنها نیم ســاعت تــا خانــه ام راه اســت ،نرفته ام. چــون نمی توانــم هزینه رفــت و آمد را بپــردازم. بــه همین دلیل اســت کــه در هر خانــه ای منبع درآمــد غیرقانونــی وجــود دارد .همــه بــرای پول درآوردن تقــال مــی کنند .بــا این که وکیل هســتم و جایــگاه هــای گوناگون دولتی داشــته ام ،اما این روزهــا زندگــی ام را با مکانیکی ســپری میکنم که تــازه آن هم اگر بازرســان دولت بفهمند جریمه ام
خواهندکرد». هرچنــد موضــع کاســترو و حامیانــش در برابر چنین اتهاماتی همواره ســکوت و لبخنــد بوده ،اما بدتر از آن این مطالــب در کوبا خیلی زود فراموش می شــود .به قــول بازیکن قدیمــی و محبوب تیم ملــی فوتبال کوبا ( ِینی ِیر مارکــز)« :ایمان به فیدل در کوبا گره ای بازناشــدنی است». -5وقتی فیدل کاســترو ۶0ساله شــد ،خبرنگاران خارجی از او پرســیدند که آیا از مرگ نمی ترســد؟ او گفت« :کســی باید از مرگ بترســد که در زندگی خــود هیــچ کاری نکــرده و به مقصودی نرســیده باشــد .مــن آن کاری را کــردم کــه در زندگــی ام آرزوی آن را داشــتم .با انجام انقــالب ،زندگی مردم را اســاس تغییــر و نظــم اجتماعی را در کشــور به وجــود آوردم .بنابرایــن من هرگز از مرگ هراســی ندارم». بــه نظــر می رســد فیدل کهن ســال بــر بیماری چیره شــده باشــد .هرچند بــا این همــه او دیگر آن رهبــر پرانرژی نیســت .اما فیدل کاســترو هنوز در چشم بســیاری اســطوره ای است به جــا مانده از دورانی پرآشــوب کــه قهرمانــان آرمــان هــا و آرزوهــای فرودســتان را یــک تنه بــه دوش می کشــیدند و هیبت و جذبه آنــان ،توده ها را مجــذوب و مســحور خود می کرد .در دوران پســامدرن امــا بســیاری اســطوره هــا را زنــده نمی خواهند .اســطوره هــای زنده ،دیــر یــا زود فرو مــی ریزند .اســطوره قهرمانی فیــدل کاســترو نیــز درهــم شکســته است. پس از گذشــت نزدیک به 50 ســال از به قدرت رسیدن فیدل کاســترو ،امروز هم انقالبی ها و هم ضدانقالبی های جهان شــادمانند که این شــخصیت جدل جو و بحث انگیز در ســال های پایانی زندگی اش آرام گرفته اســت. دوستان و طرفداران کاســترو این روزها شادمانند که شــخصیت انقالبی معبود و محبوبشان هنوز در دوران یــک تازی تنهــا ابرقدرت جهان زنده اســت و گرچــه بیمار و نــزار ،اما از دور به «امپریالیســم جهانــی» دهــن کجی مــی کند؛ بــی خیــال از آن کــه آرمان هــای او و پیروانش بــرای ایجاد «جامعه سوسیالیســتی» به گفتــه مخالفانش دیری اســت که بــر باد رفته و کشــتی انقالبی آمریــکای التین، روزهای واپســین حیــات پرماجرای خود را ســپری مــی کنــد و هم چنان قلــب مردم کوبا بــا نبض او مــی تپد و این نشــانی از شــریان زندگی اجتماعی اســت که او در طول ۸۹ســال گذشــته زندگی اش همــواره در پی ایجاد آن بوده اســت.
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
24 Kheradmand
احساسشــان در روزهــای مانده تا تولد ۸۹ســالگی فیــدل بزرگ بپرســیم تا پرحرارت ترین پاســخ ها را در این مورد بشــنویم. لوییــس کالولــو جوانــی ۲۸ســاله اســت و بــه خبرنگار شــبکه فرانس ۲۴که به این کشــور ســفر کرده ،در مورد فیدل کاســترو مــی گوید« :برای من به عنوان یــک کوبایی ،فیدل بهترین چیزی اســت که ما در تمام تاریخمان داشــته ایم ».کافی اســت بــه هر کارخانه در هر کدام از اســتان های کشــور کوبــا برویــم ،تی شــرت هــای منقش بــه تصویر فیدل کاســترو و چه گوارا اصلــی ترین چهره هایی هســتند که بــه وفور دیده می شــوند. یکــی از ایــن کارگران بــا اعتماد به نفــس رو به خبرنــگار موبــور و چشــم رنگــی ایــن تلویزیون اروپایــی مــی گوید« :بــا این که فیدل همیشــه از چاپ و دســت به دست شــدن عکــس هایــش انتقــاد مــی کنــد ،امــا تصویر او هــر روز باعث اعتماد به نفســی مافوق تصــور در ما می شــود. گویا بــا فیدل اســت که معنــا پیدا مــی کند». پرتره هایــی این چنین همیشــه مــورد اعتراض مخالفانــی بــوده کــه کوبــای امــروز را بــه خاطــر ناکارآمدی برادران کاســترو پیکری خســته و پیــر مــی داننــد که با آخرین نیروهای بازمانده در وجــودش خــود را افتــادن و خیزان به پیش مــی کشــد .ولی عشــق به کاســترو چیــزی فراتر از شــوقی متظاهرانه در میان تــوده هــای مردم این کشــور اســت .شــاید به خاطر چنیــن نیروی در کتابــی بــه نــام « ۶3۸راه بــرای کشــتن فیدل قدرتمندی اســت که اپوزیســیون های این کشــور کاســترو» داســتان بیش از ششــصد ترور نافرجام هرگــز جایــی در قلــوب مردمــی که پیش تــر نزد فیــدل را جــزء به جزء شــرح داده اســت؛ از به کار عشــق به فیــدل بســته انــد ،ندارند. بردن مواد منفجره در توتون ســیگار برگ او توسط -۲طبق منطقی نانوشــته در کوبا ،فیدل کاســترو ســازمان ســیا تا ترور او هنگام غواصــی زیر آب و محبوبیتش را از ریش های بلند ،لباس های نظامی ،کارگذاشــتن ۹0کیلوگرم مواد منفجره بســیار قوی ســیگار برگ ،رفتارهای چریکی و موفقیت افســانه زیــر تریبونی کــه او قــرار بوده پشــت آن یکی از ای در ســخنرانی هایش به دست آورده است .شاید همان ســخنرانی هــای معروفش را انجــام دهد. اگــر اینترنت فقط کمــی زودتر اختراع می شــد و البته در این بین ،بعضی از نقشــه ها هم شــکل بســیاری از ســخنرانی های تکرارناشــدنی او را به و شــمایل ســاده تری داشــته اند .به عنــوان مثال آســانی و با یک کلیک می توانســتیم تماشــا کنیم ،یک بــار قرار بود یکی از هم کالســی های ســابق کمی بیشــتر از رموز دلبری او در دل هواخواهانش کاسترو در خیابان به او برخورد کند و در روز روشن باخبر می شــدیم. اســلحه اش را از جیبش بیرون بیاورد و به او شلیک هرچند شــاید از شــدت طوالنی بودن دستانمان کنــد .اما پروژه های این مدلی علیه کاســترو همان را به نشــانه تســلیم بــاال مــی بردیم .ســخنرانی قــدر موفق بوده کــه پروژه های مســموم کردن و ۲3ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : 23 Kheradmand Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676 تاریخــی و چهار ســاعت کاســترو در دادگاهی که بــه خاطر حملــه او و یارانش به پادگانــی در بندر ســانتیاگوی شیلی تشکیل شــده بود و البته هفت ساعت ســخنرانی در زیر آفتاب ســوزان در آمریکا کــه در نهایت به غــش کــردن او و در مورد بعدی به ســقوط فیدل و شکســته شــدن زانوی او منجر شــد ،در کنار ســخنرانی امیدوارانه و روحیه بخش او در یــک برنامــه رادیویی پــس از بــروز توفانی هولناک در هاوانا که هفده ســاعت طول کشــید، تنها بخشــی از دالیــل اثبات یکــی از ویژگی های خاص کاستروســت. در کنــار ایــن ها ایــن قهرمــان دل ســوختگان عدالــت اجتماعی را باید یک خوش شــانس محض نیــز دانســت .فابیان اســکاالنته رئیس ســابق DI (ســازمان اطالعات و امنیت کوبا) چند ســال پیش
منفجر کــردن او .اما بدون اغــراق بامزه ترین مورد مربــوط به طرحی اســت کــه طبق آن قــرار بوده ماده ای ســمی در کفش کاســترو قرار داده شود تا باعث ریخته شــدن ریش هایی شــود! ریــش هایــی کــه بــرای هــم رزمانش نشــانی ســمبلیک از مبــارزات آزادی خواهانه به حســاب مــی آمد .اما معجزه همیشــه جایــی حوالی فیدل پرســه می زند و نقشــه های عجیب و غریبی مثل این هم نتوانســته باعث خجالت زده شــدن او در میــان طرفداران و در نتیجه دل ســرد شــدن بخش عمده ای از ســینه چاکان کاســترو در جهان شــود. در هــر حال چریک مــا رویین تــر از آن بود که با این ترفندها چشــم از خلــق برکند. -3بــه چریکــی کــه ســال هــا در ســخت ترین عملیــات نظامــی با انبوهــی از ریــش و چهره ای مصمــم در مبــارزات ســتاره ای بــی رقیــب بوده ،نامه نگاری چندان نمــی آیــد .اما کاســترو خــاص تریــن چریکــی اســت کــه احتمــاال دنیا بــه خــود دیده اســت. ســال گذشــته در کوران بــازی های جــام جهانی ۲۰۱۴برزیــل با نوشــتن نامــه ای بــه دیــه گــو مارادونا ،ضمــن تعریف و تمجید از برنامه ای که اســطوره فوتبال آرژانتین به عنــوان کارشــناس در آن حضور داشــت ،سالم و عــرض ارادتی به لیونل مســی هم ابراز می کند تــا همــه را بــه تعجب وادارد. او در بخشــی از ایــن نامه نوشــته است« :من هــر روز از دنبال کــردن برنامه شــما پیرامون جام جهانــی از شــبکه تلویزیونی «تله ســور» شــاد و مســرور مــی شــوم .از برنامه شــما متشــکرم که مــی توانم بــه کمک آن این ســطح خــارق العاده از ورزش جهــان را شــاهد باشــم .همانطــور که به شــما درود می فرستم ،به مســی نیز سالم می کنم. فوتبالیســت خیره کننده ای که بــرای مردم ارجمند آرژانتین عظمت و شــکوه به ارمغان آورده اســت. بــه رغم تالش های حقیرانه توطئه گران و دسیســه چینــان ،هیــچ چیز نمی تواند شــکوه و شــهرت و اعتبار شــما دو نفر را بی ارزش کند و کوچک جلوه دهد». اما دســت به قلم شدن کاســترو به همین موارد محدود نمی شــود .او همین چنــد هفته پیش هم با ارســال نامه ای به الکســیس ســیپراس ،نخســت
90ساﻝ ﻓیدﻝ ﻛاسترو؛
ﺭﻳﺶ بﻠﻨد ،سیﮕاﺭ برگ ،گرﻣﻜﻦ ﺁدﻳداﺱ ،ساﻋت ﺭولﻜﺲ و ﺭﻓتاﺭ ﭼرﻳﻜﻰ حامد وحیدی
دیگــری ترورهــای برنامه ریزی شــده ،امــا به طرز عجیــب ناکام مانده ســازمان ســیا علیــه او را برای دیگران تعریف می کند .اما حقیقت هرچه باشــد، نــه تنهــا در کوبــای ۱۲میلیونی بلکه در سرتاســر دنیــا هر نفس فیــدل برای خیلی ها پــرارزش ترین موهبت جهان اســت. دلــدادگان کاســترو از یک ماه پیش بــا راه اندازی صفحــه ای به نــام «رفیق بی کســان دنیا» در یکی از شــبکه هــای اجتماعــی تصمیم گرفتــه اند هم زمان با هشــتاد و نهمین ســالروز تولد او در قالب ۸۹نفر از عشــاق کاســترو به کوبا ســفر کنند و در صورت اجــازه مقامات امنیتی این کشــور به دیدار آخریــن غول کاریزماتیــک دوران آرمان هــا بروند. فیــدل کاســترو هرگز بــاور نداشــت کــه از اواخر ســال ۲۰۰۷و از زمان تشخیص بیماری بی عالجش حداقل تا نــه دیگر زنده خواهدماند .آری کاســترو قدم بــه نود ســالگی میگــزارد .حــاال و در تولدی دیگر ،در غیاب دوست شفیق و سرشناسش گابریل گارســیا مارکز ،جوانانی از نقــاط دور و نزدیک تنها به شــوق دیــدن او عــازم هاوانا می شــوند تا برای یک لحظــه هم که شــده ،آخرین ســرو ایســتاده چپ هــا را بــرای دقایقی هم که شــده ،ببینند. اولیــن تصویر غیرمتعارف وجالبی که یک خارجی
حاشــیه های زندگی فیدل کاسترو لبریز از تمجید و افشــاگری در کنار عشــق و نفرت اســت .حاشیه هایــی که حتی فعال جلوی فرارســیدن زوال و مرگ را نیز گرفته اســت. هفتــه نامــه چلچراغ :باورش ســخت اســت ،اما تاریخ چــاره ای جز ثبت آن ندارد .آخرین اســطوره بازمانده لشــکر سوسیالیســت های تاریــخ در آغاز دهمیــن دهــه زندگــی اش گرمکن برنــد آدیداس میپوشــد و اگرچــه طبق عهــد ۶0ســاله اش مثل همان روزهــا که در عملیات بــه چریک هایش به نشــان اهمیت دادن به زمان دو ساعت مچی ساده مــی داد ،هم چنــان دو ســاعت روی مچ دســتان چپ و راســتش می بنــدد ،اما برنــد رولکس آن ها از دیــد لنز هیــچ دوربینی مخفــی نمی ماند. چریــک ۱۹0ســانتی متــری بیش از هفت ســال اســت که قدرت را بــه برادرش تفویض کــرده و به توصیه پزشــکان در حال استراحت است .روزی خبر از مــرگ او مــی دهنــد و روزی دیگــر بخش های خبری گزارشــی تصویــری از حضــور او در جمعی کارگــری ارائه مــی دهند .یکــی از زندگی متموالنه او در جزیــره ای اســرارآمیز داســتان ها می گوید و ۲۲ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
در ســفر بــه کوبا بــا آن رو به رو می شــود ،صف های طوالنی خرید اجناس مختلف اســت؛ تماشای تحمل مشــقت های بســیار برای خریــد مثال یک بســتنی پس از ایســتادنی طوالنی در صــف و در نهایــت لذت خــوردن با ولع آن در زیــر آفتاب گرم هاوانــا ،بازدیــد از کارخانه های تولید ســیگار برگ، دیــدن زنان میان ســالی کــه پشــت میکروفون با صدایی بلند برای کارگران مشــغول بــه کار روزنامه روز را می خوانند( .این رســم قدیمی کارخانه های ســیگار کوباست .در گذشته که بیشــتر کارگران بی ســواد بودند ،با این کار آن هــا را از حوادث اطراف خــود مطلع مــی کردند .بــا این که کارگــران دیگر بــی ســواد نیســتند ،اما این رســم امــروزه نیز هم چنان پابرجاست). مــردم شــدیدا تعارفی و خــون گرمی هــم که با دیــدن توریســت هــا بــرای آن هــا دســت تکان میدهنــد و با اصرار از آن هــا می خواهند که یک فنجان قهوه مهمانشــان شــوند ،از دیگر قاب های آشــنای نقطه به نقطه این کشــور افســون شــده بــا نفخه عدالت اســت .بــه نظر می رســد با تمام مشــکالت اما مردم خوشحال هســتند .کافی است کمی بــا دقــت در خیابان های شــهرهای مختلف کوبــا قدم بزنیــم و کمــی از مردم عــادی در مورد
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
22 Kheradmand
به موجﺐ یک سند که در موزه تخصصی اسناد دفترخانه 25تهران نگهداری میشود ،فردی به نام »میرزا ﺻادﻕ خان« از عقد دختر نابالﻎاش توسط رحیم شکایت کرده و خواسته است او را تنبیه و تبﻌید کنند. پایان دادن به اختالفات با قتل! همســر «ابراهیم خان»( -معاون شــعبه پنجم عدلیه) -میخواســته به حمام بــرود ،شــوهرش مخالفت کرده ،در همیــن هنگام مردی به نــام «حمدالله» از وابســتگان مــرد نیــز از راه میرســد و با هم طی یــک درگیــری ،زن را به قتل میرســانند و جســدش را شــبانه از منزل خارج میکنند .بعد از ۲یــا 3روز که جســد پیدا میشــود پــدر زن که حاج مالباشی طالقانی اســت آن را شناسایی میکنــد و بعــد از تحقیــق روشــن میشــود کــه روز قتــل زن بــا شــوهر درگیــری پیــدا کــرده .اما چون شــوهر خــود مســئول عدلیــه بوده بــه جایی پاســخگو نبوده و پدر «حسین خان» را مأمور میکنــد که موضــوع را پیگیری کند» .این ســند کــه به تاریــخ ۷صفر ۱3۲۹قمــری برابــر بــا ۱۷بهمن ســال ۱۲۸۹ه .ش بازمیگــردد ،نمونــهای از عریضهنامههایی اســت که به موضوع قتل اشــاره دارند. قتــل ،از جملــه موضوعاتی به شــمار میآید که موجبات تنظیم شــکایتنامه و عریضهنامــه را در میانههــای دوره قاجار فراهم آورده اســت .سندی دیگر کــه در «کتابخانــه ،موزه و مرکز اســناد مجلــس شــورای اســالمی» نگهــداری میشــود ،عریضــه صفر و رقیه اســت «که دخترشان توســط خانم خانهای که در آن خدمتــکار بودند کشــته شــده». عریضهنویسهــا اشــاره دارنــد «دختر را بــا فقــر و بیچارگــی تــا ۱۲ســالگی بــزرگ کردهانــد و هنگامــی کــه در خانــه «لطفعلی خــان» صاحبمنصب توپخانه خدمتــکار بودند خانم خانه به خاطر یک گلــدان گلی دختــر را زده و کشــته .دختر یــک هفته زنــده بوده و اطبا او را دیدهاند و شــهادت میدهند. لطفعلی خان اعتراف کــرده که زن یک مشــت زده و خانــواده مقتوله از مجلس تقاضای رســیدگی دارنــد» .به موجب یک شــکایتنامه دیگر ،فردی به نام «هادی کردســتانی» مدعی شــده اســت «حاجــی خان» ،پدرش «آقا خان» را کشــته ،مادرش را به نکاح خــود درآورده و امــوال و دارایــی او و خانــوادهاش را تصرف کرده اســت. اختالفات مالک و مستﺄجر و ارباب و نوکر اختالفــات مالــک و مســتأجر و اربــاب و نوکر در زمره مســائلی برشــمرده میشــوند کــه در دوره مورد نظر ،شــکایتهایی را برمیانگیختهانــد .در میان ســندهای عریضهنامــه ،به مــوردی برمیخوریم که به موجب آن ،از رســیدگی نکردن به دزدی «گالبتون» ،تبعه عثمانی و کنیز آقا یحیی شــکایت شــده است. ۲۰ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
شــاکی مدعی شــده اســت گالبتون مال دزدی را به ســربازی به نام عبدالحمید داده اســت .ســندی دیگر در اواخر دوره قاجار ،بــه اختالف ملکی میان حاجیه «علویه خانم» و «مشــیرنظام» درباره شــیوه پرداخت پول کاه و تالش نویسنده عریضــه بــرای مذاکره با مشــیرنظام و راضی کــردن وی به نفــع حاجیه علویه خانــم و نیز اختالف میان مســتأجران و حاجیه علویه خانــم در پرداخت اجاره امالک اشــاره میکند. منازعات ارضی و موضوعات عرضی شــکایت از حکومــت و کارگــزاران حکومتــی از جملــه مــواردی بــوده کــه شــکایتهایی فــراوان را موجــب میشــده اســت .در شــکایتنامهای به تاریــخ ۷ذیالقعده ۱3۲۹قمری مطابق ۷آبــان ســال ۱۲۹0ه.ش میبینیــم زنی به نام «خورشــید» همســر «علیمحمد کاشــانی» از دولت شــکایت کرده است زمینی داشــته که تنهــا دارایــی او پس از شــوهر بــوده و از آن امــرار معــاش میکــرده و بــا دو طفل صغیــر زندگی را میگذراندهانــد ،دولــت ضبــط کرده و آنهــا گرســنه و بیچیــز ماندهاند .در ســندی دیگــر کــه بــه تاریــخ ۱۰مهر ۱300ه.ش بازمیگردد ،خانواده «ســردار امجــد» بــه دلیــل قــوم و خویشــی با «امیرنظــام» و «علیرضاخــان» ،حاکــم ســابق گروس ،از حکومت جدید گروس و آزار و اذیــت آنان به مجلس شــکایت کردهانــد .در یــک شــکایتنامه جالب دیگر بــا عریضــه همســران و دختران «ناصرالدیــن شــاه» روبهرو میشــویم کــه به خدمت ســلطان وقــت ،احتماالً «مظفرالدین شــاه» از تنگی معیشــت و نداشــتن پول شــکایت کــرده و قصد دارند در صــورت ادامه وضع موجود به یکی از ســفارتخانهها متوســل شــوند. عریﻀهنامهها ،نمایشگرجزئیات پیوند حکومت وجامعه آنچــه ســندهای تاریخــی در حوزههای گوناگون نشــان میدهنــد ،تصویری واقعــی از رخدادهــای روزمــره مردم در ســدههای گذشــته به شــمار میآید. عریضهنامههــا و شــکایتنامهها در ایــن میانــه میتوانند آن رویــه و الیه از زندگــی گذشــته را نمایــش بگذارند که بــه حوزههای امنیت عمومــی مردم و پیوند میان حکومت و جامعه اشــاره دارد .از مجموع یافتههای بررســی شــده میتوان دریافت اختالفات مالی و شــکایت از تعدیهــای حکومت و کارگزاران آن ،موضوع بیشتر این ســندها را تشــکیل میداده اســت. Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
20 Kheradmand
حکومت به اموال مردم ،دســتگیری و شــکنجه ،ضرب و شتم از سوی حکومت، ســوءنیت بــه زن ،آزار و اذیــت عوامل حکومتــی ،اختالف زن و شــوهر ،قطع مســتمری وراث و ســرانجام شــکایت زنان شاه پیشین به شــاه کنونی از تنگی معیشــت ،از جملــه مــواردی به شــمار میآیند که در ســندهای یادشــده به عنــوان موضوع عریضه و شــکایت به دســت آمدهاند. دربار (شــاه و صدراعظم) ،مجلس شــورای ملی ،وزارت داخلــه ،عدلیه ،وزارت خارجــه و نیز اشــخاص بانفــوذ ،از جمله مراجع دینی برشــمرده میشــوند که شــاکیان ،شــکایتنامهها و عریضههایشــان را به آنها میبردهانــد .نکته جالب در ایــن زمینــه ،به پس از پیروزی جنبش مشــروطیت ایران ،اســتقرار حکومت قانون و تشــکیل مجلس شــورای ملی بازمیگردد .در بســیاری از اسناد ،شاکیان عریضههــای خود را به مجلس شــورای ملی فرســتادهاند .این در حالی اســت که مجلس بر اســاس طبیعت ذاتی خود ،مجری و نهاد رســیدگی به شــکایتها و صــدور حکم نبوده اســت؛ هرچند بــا توجه به برداشــتهای همگانی مردم در آن زمــان نســبت بــه جنبش مشــروطیت ،که تأســیس عدالتخانــه یکی از هدفهــا و خواســتهای مشــروطهخواهان در رویارویی با اســتبداد دربار به شــمار میآمــد ،دلیــل فراوانی عریضهها و شــکایتنامهها به مجلس شــورا را میتــوان دریافت. همچنیــن بــا توجــه بــه ضعــف و تعلــل نهادهــای حکومتــی در حــوزه رســیدگی به شــکایتهای مــردم، که یکــی از میراثهای حکومــت اســتبدادی قلمداد میشد ،شاکیان میکوشــیدند نــدای عدالتخواهــی خود را به گوش وکالیشــان در مجلــس شــورای ملی برســانند .مجلس البته در بســیاری از مــوارد شکایتها و عریضهها را به نهادهــای مرتبط، عدلیــه و وزارت داخله ارجــاع داده اســت .در یکــی از عریضههــا زوجــه «صارمالدوله» از دامادش« ،میرزا علیخان معتمدالســلطان ســرتیپ» ،به «عبدالحسین میرزا فرمانفرما» ،شــاهزاده قدرتمند قاجاری شکایت کرده است. این زن مدعی شــده ،داماد همه اموال مادر زن را از چنگاش درآورده و ســپس او را رها کرده اســت و اکنون از فرمانفرما میخواهد وی را به عتبات بفرســتد. این ســند شــکایت به یک شــخص میتواند نقش و نفوذ رجال و شــاهزادگان را در آن دوره بیانگــر باشــد .آرشــیو دنیــای زنــان در عصــر قاجــار ،کتابخانه، مــوزه و مرکز اســناد مجلس شــورای اســالمی ،آرشــیوهای خصوصی اســناد و برخــی مجموعههای شــخصی ،منبع این بررســی اســنادی به شــمار میآیند. برخــی از این ســندها که از آرشــیوهای شــخصی بهره گرفته شــده اســت ،به عریضهنامهها و شــکایتنامههایی اشــاره دارد که موضوع شــکایت به منطقه کرمانشــاه بازمیگردد. اختالفات مالی و ملکی تصرف ملک و دعوای ملکی ،توقیف داراییها ،شــکایت از ورثه ،بدهی ،ســهم محصول ،غصب ارث و قطع مســتمری وراث ،از جمله موارد شــکایتنامهها با موضــوع اختالفهای مالی بوده اســت .بــه موجب یک عریضه بــه تاریخ ۲۰ ۱۹ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
ربیــعاالول ۱3۱3قمری برابر با ۱۹شــهریور ۱۲۷۴ه.ش «محمدحســین کرباس فروش» و «محمدتقی ده خوارقانی» در تلگرامی به صدراعظم نوشــتهاند عیال «میــرزا رضــا» با ارائه ســندی متعلــق به چهل و هفت ســال پیــش و نگارش نامــهای کــه تاریخ پنج ســال پیــش را بر آن نهــاده ،ادعای مالکیــت ملک این دو را کرده اســت .شــاکیان نوشــتهاند این ملک محــل ارتزاق و معــاش آنها و خانوادههایشــان اســت و صدراعظم کمک کند از آنها گرفته نشــود .شــکایت دیگــر به تاریخ ۱۸صفر ۱3۲۸قمری مطابق با ۱۰اســفند ســال ۱۲۸۸ه.ش به عریضــه «محترمالدولــه» بازمیگــردد که اموالش توســط عدلیه توقیف شــده و بــا اینکه حکم دادگاه اســتیناف به نفــع او بوده همچنان امــوال در توقیف مانــده و بیم خراب شــدن اجناس میرود .ســندی دیگر در ســال ۱۲۸۴قمری به دعاوی ملکی میان خورشــید خانم دختر «لطفعلی جانان» و «اســد جانان» اشاره دارد. این ســند ،شــرح شکایت خورشــید خانم از اســد جانان بر ســر تصرف سرای معصوم و شش باب دکان در بازارچه آقا معصوم و عمارت آقا معصوم است .در عریضهای دیگر« ،زهرا خانم» دختر «کربالیی اســدالله تاجر» از «امیر افشــار» بابــت تصرف امالکش شــکایت کرده و درخواســت احقاق حــق دارد .دعوا بر ســر میراث فر ِد درگذشــته ،از مســائل رایج در دوره مورد نظر به شمار میآید. بــه موجب ســندی که بــه ســال ۱3۲۲قمری مطابــق با ســال ۱۲۸3 بازمیگــردد، ه.ش فاطمــه خانــم ،ورثــه عبدالرحیم ،از همدستی «شهبندر کریمبیگ» با امام جمعه و اســماعیل بــه منظــور واگــذاری ناحق قســمتی از ارثیه شوهرش به «محمدعلی معینالتجار» به مبلغی کمتــر از ارزش واقعــی امــالک شــکایت کرده اســت .همچنیــن در ســندی دیگر میبینیم مــادر ســلطانام لیــال از پســر حاجــی هادی شــکایت کــرده که ارث مــادری او را بــه نــام وقــف غصــب کــرده و نمیدهد. اختالفاتخانوادگی بررســی عریضهنامه و شــکایتنامههایی که موضوعهای اختالفات خانوادگی را دربردارنــد ،نکتههایی جــذاب درباره این بخش از زندگــی اجتماعی ایرانیان در ســدههای گذشــته مینمایاند .به موجب یک ســند کــه در موزه تخصصی اســناد دفترخانه ۲5تهران نگهداری میشــود ،فردی به نام «میرزا صادق خان» از عقد دختر نابالغاش توســط رحیم شــکایت کرده و خواســته است او را تنبیه و تبعیــد کنند .به موجب ســندی دیگر به ســال ۱33۸قمــری ۱۲۹۸ ،ه .ش دو بــرادر به نامهای کربالیــی «محمدعلی» و «علیاکبر» از «فتحالدوله» ،شــوهر خواهرشــان شــکایت کردهاند که ۱5ماه اســت همســر و فرزندش را رها کرده و رفته اســت .در این مدت فرزند وی درگذشــته و دو بــرادر که خود عیالوارند مخــارج خواهرشــان نیــز به آنها تحمیل شــده اســت .یــک عریضهنامه دیگر بــه ســال ۱3۲۱قمــری ۱۲۸۲ ،ه.ش به شــکایت لطفالله نامی اشــاره دارد که «همســر دومش مدت بیســت روز اســت که بیخبر خانه را ترک کرده است». Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
19 Kheradmand
شکایت نامه های مردم در دوره قاجار بررسی عریضهنامه و شکایتنامههایی که موضوعهای اختالفات خانوادگی را دربردارند ،نکتههایی جذاب درباره این بخش از زندگی اجتماعی ایرانیان در سدههای گذشته مینمایاند. مهدییساولی ســندهای تاریخی بــرای پژوهشــگران اهمیتــی فــراوان دارنــد؛ از آنرو که آگاهیهایــی ارزشــمند دربــاره جزئیات زندگــی اجتماعی مردم را در گذشــته مشــخص میکنند. روزنامــه ایــران « -انجی بیگــم» به مجلس شــکایت کرده کــه علیرضا خان، حاکم گروس ،داماد او را که از ســادات اســت مورد ضرب و شــتم قــرار داده و به خودش نیز صدمه زده اســت« .ام لیلی» شــکایت نموده که تنها پســرش را حاکــم گــروس به دلیل کار با حاکم ســابق [پیش از مشــروطه] دســتگیر کرده و پســرش در اثر ضربات وارده به ســرش دیوانه شــده اســت ...نیرالسادات یک دانگ باغ از شــش دانــگ باغ «صدیقالتجــار» خریداری کرده اســت و برایش دیــوار کشــیده و آب اجاره کرده .امــا صدیقالتجار باغ خود را به همراه ســهم «نیرالســادات» فروخته و حال در تصرف آن مشــکالتی پیش آمده اســت... ایــن عریضهها و شــکایتها که بــه روزگار قاجــار بازمیگردند ،گوشــهای از مجموعه اســناد شــکایتنامهها و عریضهنامههــا را در آن روزگار پیش رویمان میگذارنــد .این ســندهای تاریخــی برای پژوهشــگران اهمیتی فــراوان دارند؛ از آنرو کــه آگاهیهایــی ارزشــمند دربــاره جزئیات زندگی اجتماعــی مردم را ۱۸ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
در گذشــته مشــخص میکنند .بررســی موردی بیش از 50ســند عریضهنامه و شــکایتنامه در دوره دوم حکومــت قاجــار در ایران از مســائل و موضوعاتی اســت که موجبات شــکایت مردم را به مراجع حکومتی و قانونــی پدید آورده اســت و مــا را با نکتههایی جالب دربــاره زندگی اجتماعی مــردم در آن روزگار روبــهرو میکند. تنوع شکایات در مملکت فاقد عدلیه مســائل و موضوعاتــی را که در عریضهنامهها و شــکایتنامهها در نیمه دوم حکومت قاجار به عنوان شــکایت مطرح شــده اســت ،در این مــوارد میتوان دســتهبندی کرد :اختالفات مالی ،قتل ،اختالفات شخصی و خانوادگی ،اختالفات مالــک و مســتأجر و ارباب و نوکــر ،دزدی و شــکایت از حکومت .غصب حق آب از قنــات ،لغــو قیمومیت ،قتــل و تصاحــب زن و فرزنــد و دارایی مقتول، تصرف ملک و دعوای ملکی ،دزدی احشــام ،بدهی ،توقیف داراییها ،شــکایت از ورثــه ،فحاشــی به محکمه ،تصاحب ســهم محصــول غیــر ،دزدی از ارباب، عقــد دختــر نابالغ ،رها کــردن زن و فرزنــد ،تعدی و ظلم نهادهــای حکومتی، غصب ســهم ارث ،خیانت در امانت ،دعوای طلبکار و بدهکار ، ،دســتاندازی Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
18 Kheradmand
آداب رفتن به کنسرت موسیقی
اگــر شــما عالقهمنــد بــه حضــور در کنســرت خواننــدگان پــاپ هســتید ،مخاطــب ایــن گزارش نخواهیــد بــود .امــا آنها کــه هــر از چندگاهی گذرشــان بــه کنســرتهای موســیقی کالســیک و اصیــل ایرانی میافتد ،خواندن این گزارش برایشــان چنــدان خالی از لطف نخواهد بود .شــاید این تیتر و آنچه در شــبکههای اجتماعی دربــارۀ آداب رفتن به کنســرت موســیقی خواندید ،برایتان بیاهمیت و شــاید هم تمســخرآمیز جلوه کند؛ امــا واقعیت این اســت که حضــور در کنســرت واقعــاً نیازمند رعایت آداب بــرای حفظ حقوق خودمان و دیگران اســت .حــال بیایید بــرای بتوانیــم این حقــوق را بهتر و بیشــتر رعایت کنیــم ،ایــن آداب را به طور مشــخص و یکی یکی مــرور کنیم: موبایلتان را در حالت بیصدا قرار دهید بــه محــض اینکــه وارد ســالن میشــوید و روی صندلی مینشــینید ،تلفــن همراهتــان را خاموش یــا روی حالــت بیصدا قــرار دهید .اگــر در حین اجــرای ســاز و آواز و یا بیــن اجــرای موومانهای یــک ســمفونی تلفن همراهتــان زنگ بخــورد ،نه تنها نگاه همۀ حاضران به ســمت شــما برمیگردد و زیــر لب چیزهایی به شــما میگوینــد ،بلکه این صدای ناهنجار به شــدت هنرمنــدان روی صحنه را ناراحــت خواهد کــرد؛ آن هم در ســالنهایی مثل تــاالر وحدت یــا رودکی که حتی صدای عطســه یا سرفۀ شــما هم در ســالن میپیچد.
زمزمهنکنید تا وقتی خواننده از شــما درخواست نکرده که در اجرای قطعات او را همراهی کنید ،شــما به صورت خودســرانه زیر آواز نزنید .این کار اطرافیان شــما را ناراحــت میکند .آنها آمدهاند ،صــدای خواننده را بشــنوند ،نه صدای شما را! شــما در کنسرتهای پاپ میتوانیــد ،هرچقدر کــه دلتــان میخواهد ،جیغ بزنیــد و بــا خوانندۀ مــورد عالقهتــان بخوانید .اما در کنسرتهای اصیل خودســرانه این کار را نکنید. کودکان را به کنسرت نبرید نه نــوزادان و بچههای خردســال عالقــۀ چندانی به شــنیدن ســمفونی ۹بتهوون دارند و نه حاضران در ســالن از صــدای گریــۀ آنهــا لــذت میبرند! لطفــا بچههــا را بــه کنســرت نیاورید .بــا این کار نــه خودتــان از اجرا لــذت میبرید و نــه دیگران. کنســرتهایی مناســب بچهها در طول سال برگزار میشــود که شــما میتوانیــد کودکانتــان را به آن اجراها ببرید. لطفاًفیلمنگیرید همۀ ســالنهای اجرا تعــدادی عکاس و فیلمبردار حرفــهای دارنــد و اص ًال نیــازی به دوربیــن موبایل شما نیســت! ممکن اســت شــما با دوربینتان به صورت ناخــودآگاه از چهرۀ مخاطبــان فیلمبرداری کنید و این کار در همۀ ســالنهای کنسرت ممنوع اســت و مســئوالن اجازه دارنــد دوربیــن یا تلفن همراه شــما را ضبط کنند.
۱۷ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
خوردن و آشامیدن ممنوع تصور کنید در حال شــنیدن آهنگ مورد عالقهتان هســتید که مدتها منتظر بودید آن را در کنسرت خوانندۀ محبوبتان بشــنوید .قطعه در حال نواخته شدن اســت و یک دفعه شــخصی که روی صندلی کناریتان نشســته ،در بطری نوشــابه را باز میکند و همین صدا کافی اســت که حــال و هوایتان ۱۸0 درجه تغییر کند. حین اجرا از جای خود بلند نشوید وقتــی قصد داریــد در میانــۀ اجرا ســالن را ترک کنید ،حتمــاً صبر کنید تا قطعه تمام شــود .فاصلۀ بیــن صندلیهــا خیلی زیاد نیســت و در راســتای جابجایی شــما بایــد چند نفــر دیگر هــم از روی صندلــی خود بلنــد شــود .در حین اجــرای قطعه بلند نشــوید تا نظم ســالن بهــم نریزد. صحبت و تشویق حین اجرا درست نیست بهتر اســت زمانی هنرمند روی صحنه را تشــویق کنیــد که قطعۀ اجراییاش تمام شــده باشــد .حین اجرای ســاز و آواز وقتی خواننــده تحریر میگیرد، او را تشــویق نکنیــد .وقتــی در حال تماشــای یک ســمفونی هســتید ،تا پایان اجرای ســمفونی صبر کنیــد ،میــان موومانهــا دســت زدن کار درســتی نیســت .صحبت کردن هــم که جای خــود را دارد. در نهایــت اینکــه همۀ افــرادی که به تماشــای کنســرت میآیند ،وقــت و هزینه صــرف کردهاند. پس بــه حقوق هــم احتــرام بگذاریم.
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
17 Kheradmand
توکیــو ،دونــدۀ ماراتــن ژاپــن کوکیچی تســوبورایا سوم شد؛ چــون در مرحلــۀ پایانی وقتی مقابــل تماشــاچیان ژاپنــی رســید ،از ســرعت خــود کــم کرد .پــس از آن اتفــاق گفت: «خطــای بزرگی مقابــل مردم ژاپــن مرتکــب شــدهام .بایــد در المپیــک بعــدی بــدوم و هینومارو ،ســرود ملی ژاپن ،را بشــنوم تا جبران کرده باشم». او ســه ســال تمرین کرد؛ اما مصدومیــت کمــرش موجــب شــد که از رقابتها باز بماند. با نوشــتن یــک یادداشــت از ناکامــیاش عــذر خواســت و خودکشــی کرد. گلدبلــت بر حواشــی برنامۀ اصلــی هم خوب مســلط اســت .در دورههای آغازین ،معموالً رقابتهای هنری و موســیقایی بیهودهای هم در کنار مسابقات ورزشــی برگزار میشــد .همچنین هر از گاهی جنبشهــای اعتراضی رقیب هم برگزار میشــد .مســابقات ۱۹3۲لوسانجلس در اوج «رکود بزرگ» برگزار شــد ْ ضدالمپیک» مســابقات کارگران را در شــیکاگو راه انداخت تا نشــان و «کمیتۀ دهد کــه ادعای «فراگیربودنِ » آن نســخۀ واقعی المپیک چقدر قالبی اســت. سال ۱۹3۶در آســتانۀ المپیک برلین ،نسخهای جایگزین بهنام «المپیاد مردم» در کاتالونیا برگزار شــد که تیمهای کارگران از سراســر دنیا در آن شرکت کردند. گلدبلت آیندۀ مسابقات المپیک را تیرهوتار میبیند.
۱۶ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
بینالمللــی «کمیتــۀ ْ ســازمانی المپیــک» مخفیکار و غیرپاسخگوســت و برنامههایــش گویــا جشــنوارههایی خوشآبورنگ از نمایــش قــدرت بنگاههــا و ق ّوت مصنوعی انسانهاســت. گلدبلــت نگــران اســت که مبــادا المپیــک ۲۰۲۰توکیــو بــه «نمایشــگاه ابــزارآالت» تبدیــل شــود« :ماشــینهای بیراننــدهای کــه ورزشــکاران را بیــن دهکــدۀ المپیــک و اســتادیوم جابهجــا میکننــد؛ اندامهــای برقــی و جامههای روباتیــک که نرمــش و ورزش را هرچهبیشــتر در دســترس جامعــۀ ســالخورده قرار میدهند؛ نســل بعــدی دوربینها و نمایشــگرهای دقیقتــر ،موبایلهــای ســریعتر و موج بعدی ماشــینهای مترجم هوشــمند بــرای تماشــاچیان». بهتــر نیســت بهجــای اینکارهــا ،یکباره آخــر قصــه را بخوانیــم و بگذاریم روباتهــا در رقابتهــای ورزشــی شــرکت کنند؟ ایــن یعنــی نبــوغ بشــری ،در عرصــۀ رقابت انســان و ماشــین ،بهپیوســت نمایشــگاهی بــزرگ و تجاری .حداقــل این کار با روح چشــمانداز کوبرتن بهتر همخوانــی دارد .تماشــای آن هم مف ّرحتر اســت. وبسایت ترجمان
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
16 Kheradmand
اقتصاد جهان شــد. جهانی. المپیکهــای اخیــر وعــده دادهاند که بافتهای مغفول شــهری را نوســازی هیچیــک از اینها دربــارۀ المپیــک ۲۰۱۶ریودژانیرو چندان صــدق نمیکند. کننــد و توجه مردم محلی را به ورزش جلب کنند؛ امــا بهندرت موفق بودهاند .برزیــل میخواســت با میزبانــی اولین جامجهانــیاش و با اندکــی فاصله پس بزرگتریــن نمــاد این ناهمخوانی میــان انتظــارات و نتایج را باید مســابقات از آن میزبانــی المپیــک ،بهعنــوان بازیگــری مهم ،جلــوهای نمادیــن از ورود خود به نظم جهانی را نشــان دهــد :بعنوان حداقل مسابقات لوسانجلﺲ درآمدی بهدنباﻝ داشت .بخشی «ب» در ســازمان کشــورهای «بریکــز» .امــا نتیجــۀ جامجهانــی چندان دلچســب نبود و از این درآمد بهخاﻃر حمایت کوکاکوﻻ بود که به همین دلیل عملکرد تیم ملی برزیل نشــانهای از کشوری روبهصعود نداشــت. مایکل جکسن نتوانست در مراسم اختتامیه هنرنمایی کند؛ در پسزمینــۀ المپیــک ریو هم با آشــوب ﭼون با پپسی قرارداد داشت. سیاســی ،تزلزل اقتصادی و شیوع ویروس زیکا مواجهیــم که احتمال تبدیــل آن به فاجعهای برای سالمت عمومی ،روزبهروز ۱۹۹۶آتالنتا دانست. بیشتر میشود. کســب امتیاز میزبانی این المپیک شــاید با المپیــک قــرار بــود موفقیت طی شــود. این شــهر دورافتادۀ باالنبــردن انتظارات جنوبــی را بــه هــم مطمئنــاً بــه یکــی از شــهرهای موفقیــت آن کمک بســیار بــزرگ قــرن میکند؛ یعنی درســی بیســتویکم تبدیــل کــه آتالنتا بــا هزینهای ْ کنــد؛ ولــی مســابقات ســنگین آموخــت .امــا این فاجعــهای بــود کــه از سیســتم المپیــک گویا در ســایۀ چالشهای حملونقــل ناکافــی ،اقلیم نامناســب و جدیتــری برگــزار میشــود کــه برزیل در کمبــود رهبــران محلــی پرده برداشــت. ســالهای آینده با آنها مواجه خواهد شــد. همچنین جلوهای از آن تروریســم داخلی را نشان چشــماندازی که کوبرتن بــرای المپیک در نظر داد کــه اخیــراً گریبانگیر زندگــی امریکایی داشــت ،نه رومــی ،بلکه یونانی بــود :احیای شــده اســت .الفزنــی و داللــی و در پی آن نجابــت باســتانی بهجــای نمایــش عریــان اغلب شــیوۀ المپیک قدرت .اما این مســابقات سراســر روزمرگی و رســوایی و مقصریابیْ : همیــن بــوده اســت. ظاهرســازی بودهاند. البته این قصه همیشــه هــم پرغصه نبوده گلدبلت بــا آن هوش و بصیــرت اجتماعی اســت .المپیک ۲۰۱۲لنــدن حداقل در طول همیشــگیاش در این باره مینویســد ،اما در مدت خود مف ّرح بــود؛ هرچند االن که چهار مقایســه با روایت تاریخی عالیاش از فوتبال ســال از آن گذشته اســت ،باید دید چقدر از جهان در کتاب توپ گرد اســت ،در اینجا میل حالوهوای پرنشــاط و هیجانانگیز آن باقی باطنیاش روشــن نیســت .گاهــی اوقات از مانده اســت؟ مســابقات ۱۹۹۲بارسلونا هم یک هوادار مشتاق مســابقات یا حتی ازیک آن شــهر را بــه مقصــد محبوب گردشــگران فــرد سنتشــکن ،وظیفهشــناستر بهنظــر جهــان تبدیــل کرد؛ امــا درعــوض تنشهای ایت میآید؛ بااینحال ،چشــم تیزبینی در رو ِ میــان کاتالونیــا و مابقی اســپانیا را وخیمتر جزئیــات گویــای ماجــرا دارد ،خصوصاً وقتی ِ ساخت که شــبح آن همچنان بر سر سیاست که داســتانهای نامعروف ناکامیهای فردی اسپانیا ســایه انداخته است. را کنــار روایتهای مشــهورت ِر موفقیتهای موفقتریــن المپیکهــا آنهایــی بودهاند که ســادهترین هدفهــا را دنبــال کردهاند؛ ﺑﺮﺯﻳﻞ ﻣﻰﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﻣﻴﺰﺑﺎﻧﻰ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺟﺎﻡﺟﻬﺎﻧﻰﺍﺵ ﻭ یعنــی رؤیاهــای سیاســی پرشــکوه را کنــار گذاشــتهاند تا صرفاً نشــان دهنــد کــه ایــن نمایش هنــوز پابرجاســت .مســابقات ۱۹۴۸لنــدن به ﺑﺎ ﺍﻧﺪﻛﻰ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻴﺰﺑﺎﻧﻰ ﺍﻟﻤﭙﻴﻚ ،ﺑﻪﻋﻨﻮﺍﻥ دنیــا نشــان داد که زندگــی در جریان اســت و هنوز حتی بــا بودجهای اندک میتــوان برنامههــای بــزرگ راه انداخت .المپیــک ۱۹۶5ملبورن ،ﺑﺎﺯﻳﮕﺮﻯ ﻣﻬﻢ ،ﺟﻠﻮﻩﺍﻯ ﻧﻤﺎﺩﻳﻦ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻧﻈﻢ ﺟﻬﺎﻧﻰ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ. «مســابقات دوســتانه» ،هم به تماشــاچیان یادآوری میکرد که اســترالیا فقط مســتعمرهای در آن ســوی دریا نیســت. پــس از فاجعههــای جنگ جهانــی دوم ،المپیکهــای ُ ۱۹۶0رم و ۱۹۶۴ توکیو به بازیابی اعتبار کشــورهای میزبانشان کمک زیادی کردند .گویا المپیک قهرمانانــه میگذارد. پــس توانبخشــی آســیبدیدگان بهتر برمیآیــد تا نمایــش جاهطلبیهای برخــی از اینهــا مخاطب را ســخت درگیر خــود میکننــد .در المپیک ۱۹۶۴ از ِ ۱5ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
15 Kheradmand
المپیک :داستان سیاستبازی و پروپاگاندا اولیــن دورههای مســابقات المپیک به نمایشــگاههای تجاری وصــل بودند: پاریــس ،۱۹00ســنتلوئیس ۱۹0۴و لنــدن ۱۹0۸که تبلیغ فوقالعــادهای برای فرهنــگ و تمدن غــرب هم بود. در المپیک ســنتلوئیس« ،دانشــکدۀ انسانشناســی» مســابقههای ویژهای میــان «مردمــان متمدن و بومی» برگزار کرد تا مهارت ورزشیشــان را بســنجد. گــزارش رســمی آن برنامــه میگفت« :نماینــدگان قبایل وحشــی و غیرمتمدن نشــان دادند که ورزشــکاران فرومایهتری هســتند که دربارهشــان بسیار اغراق شــده اســت ».و البته این تنها نمونه نیســت. ورزش هرگز مســئلۀ اصلی المپیک نبوده اســت .چنانکــه دیوید گلدبلت در روایت جذاب و افشــاگرانۀ خود از تاریخ المپیک نشان داده است« ،مسابقات» از همــان ابتــدا راهــی برای برجستهســازی بینشی خاص در قبــال جهــان بودهانــد. ایــن بینــش معموالً بــر پایۀ سیاســتبازیهای کثیــف و علمورزیهــای مخــدوش بــوده اســت .هــر وقت هم سیاســتبازی روی صندلــی عقب نشســت ،تجــارت ،نه رقابت قهرمانــی ،فرمان را به دســت گرفت. هیتلــر که المپیــک ۱۹3۶ برلیــن را بــه مانور گســتردۀ پروپاگانــدا بــرای نظریههای نژادیاش تبدیــل کرد ،خالف موج حرکــت نکرده بــود؛ او فقــط بــازی را یــک مرحله جلوتــر ُبرد. عمــدۀ تقصیــر را میتوان بــه گردن پییر دو کوبرتــن ،بنیانگذار المپیک مدرن انداخت .این اشــرافزادۀ کاتولیــک فرانســوی ،یکــی از ملیگرایــان اصیل بود؛ امــا ملیگرایی بــرای او بهمعنای پاسداشــت فضایل ظاهراً جهانشــمول در فرهنگ واالی اروپایی بود. در صــدر ایــن فضایــل ،مردانگی قرار داشــت .کوبرتــنْ ورزش زنــان را چنین میدید« :نازیباترین صحنهای که چشــمان بشــر میتواند بــه آن بیفتد ».زنان فقــط اجــازۀ رقابــت در آن عرصههایی ماننــد تیراندازی را داشــتند که به قدر کافــی «زینتی» حســاب میشــدند .انگار که اینها یادگار قــرن نوزدهماند.گلدبلت نشــان میدهــد کــه جنبــش المپیــک در پذیــرش هیتلر که المپیک ۱۹۳۶برلین را به مانور گستردۀ پروپاگاندا تغییرات چقــدر ُکند بوده اســت.باألخــره زنان برای نظریههای نژادیاش تبدیل کرد ،خالف موج حرکت نکرده در المپیــک ۱۹۲۸آمســتردام، بود؛ او فقط بازی را یک مرحله جلوتر بُرد. اجــازه یافتند در دوی هشــتصد متر رقابت کننــد .ایــن رقابــت بــا دوی ســرعت تمــام میشــود و پس از خط پایان ،اکثر ورزشکاران روی مســیر مســابقه به زمین میافتنــد؛ چنانکه هنوز هم همینطور اســت. بدهی بازیهای ســال ،۱۹۷۶شــهر مونترال را ورشکســته کرد .آخرین اقساط ِ آن زمــان یکــی از خبرنــگاران نوشــت« :چه صحنــۀ ترحمبرانگیــزی که این آن بازیهــا در ســال ۲۰۰۶تســویه شــد .مســابقات ۲۰۰۴آتن هــم کموبیش دختــران پس از خــط پایان مثل گنجشــکهای بیجان روی زمیــن میافتند ».نقشــی در فروپاشــی اقتصاد یونان داشــت که چند ســال بعــد معضلی برای
ایــن وضعیت ،اثبات آن حســاب میشــد کــه رقابتهای دشــوار بــرای قاب شــکنندۀ جسم زنانه مناســب نیســت .جالب اینجاست که تا ســال ،۱۹۶۴در المپیــک ،دوی باالی دویســت متــر برای زنان برگزار نشــد! این از قصۀ سیاســتبازی و علمورزی نادرســت .ولی گلدبلت نشــان میدهد کــه مســابقهها همواره ابــزار پروپاگانــدای نادرســت هم بودهانــد .موفقیت ورزشکار سیاهپوســت امریکایی جســی اونز ،تیشه به ریشــۀ تالش هیتلر برای اطوری هزارســالهاش زد. نمایش برتری امپر ِ شــاید فیلمهــای لِنی ریفنشــتال از برلین ۱۹3۶هنوز چشــمگیر باشــند؛ اما آلمــانِ هیتلری ظــرف یک دهه پــس از آن رقابتها ،از میــان رفت .تالشهای بعــدی بــرای اســتفاده از رقابتها در جهت مقاصد سیاســی نیــز بهندرت به موفقیت رسیدهاند .در اوایل دهــۀ ،۱۹۸0المپیکها درگیر نزاع پروپاگاندای جنگ ســرد شدند. یــک ســال پــس از حملۀ شــوروی بــه افغانســتان، امریکاییهــا المپیــک ۱۹۸0 مســکو را تحریــم کردنــد. میخواســتند روسهــا مســابقات را به تبلیغی برای کمونیســم شــوروی تبدیــل کننــد؛ امــا فقط فرســودگی کســالتبار آن نظــام را بــه نمایــش گذاشــتند .ســپس روسها از ســر انتقامجویی، المپیک ۱۹۸۴لوسانجلس را تحریــم کردنــد .امریکاییها ســعی کردنــد مســابقات را بــه تبلیغــی بــرای فضایــل ســرمایهداری تبدیــل کننــد؛ ولــی تنهــا ابتذالــش بــه چشــم میآمــد. حداقل مســابقات لوسانجلس درآمدی بهدنبال داشت .بخشــی از این درآمد بهخاطــر حمایت کوکاکــوال بود که به همین دلیل مایکل جکســن نتوانســت در مراســم اختتامیه هنرنمایی کند؛ چون با پپســی قرارداد داشت .الینل ریچی المپیک مدرن را باید تجــاری بهجــای او روی صحنه آمد .ولی اینجا هم ســابقۀ ِ ِ فهرســتی از ناکامیها و سوءمدیریتها دانست.
۱۴ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
14 Kheradmand
جشن رونمایی کتاب «از آن دیار ،در این دیار» در سازمان زنان ایرانی انتاریو
روایت داستان مهاجرت
سازمان زنان ایرانی انتاریو از تمام عوامل به ثمر رسیدن این پروژه از جمله انتشارات خردمند قدردانی به عمل آورد مسروره بنی هاشمی ســازمان زنــان ایرانــی انتاریــو در نیمــروز گــرم جمعه پنجم آگســت درســت در نیمــه تابســتان با حضور اعضا هیئــت مدیره ســازمان ،تعداد زیــادی از اعضا ،عزیزانــی که افتخار همــکاری داوطلبانــه با این ســازمان را دارنــد و مهمانــان و مدعویــن ،بــه منظــور معرفی نخســتین کتاب منتشــر شــده این ســازمان و قدردانــی از تمامــی افــرادی کــه به هر نحــوی در تهیــه ،تدوین ،تنظیم ویراســتاری و چــاپ و انتشــار آن همکاری داشــته اند گرد آمده بودند. نخســت یکــی از اعضــا خیرمقدم گفتــه و ضمن اعالم برنامه ها رشــته کالم را به خانم نگار هاشــمی ،رئیس هیئت مدیــره ســازمان زنان ســپرد. ایشــان به داســتان و ســیر تحوالت در نحــوه زندگــی بانــوان و تغییرات عمــده ایجاد شــده اشــاره کــرده و بــه بیــان هــدف تشــکیل برنامه و معرفی حمایــت کننــدگان و تشــکر از آنــان پرداخت. خانــم نــگار هاشــمی همچنیــن در بــاره دو پــروژه کــه با کمــک دولت فــدرال بوده ســخن گفت یکی از پروژه هــا که جمع آوری داســتانها بوده در قالــب هــدف پنهان یادگیــری و اســتفاده از کامپیوتر و پــروژه دوم هم جمع آوری خاطــرات خانمهــا و آقایانــی که هم اکنون پا به ســن گذاشــته و دوران ســالخوردگی و یا میان ســالگی را می گذرانند ،خاطراتی که گاه با آنها خندیده انــد و گاه گریســته انــد ،خاطراتی کــه گاه با تجربــه ای هم همراه اســت و درســی اســت برای دیگران مســیولیت مســتقیم این پروژه بر عهده بانو دکتر فریبا بشــیری بــا همکاری یکی دیگــر از اعضا بوده اســت. دکتر بشیری در معرفی این کتاب چنین گفتند: دلتنگی ســهم ماســت و این خاطرات روزی خاطره نبوده اند و خود بخشــی از زندگی بوده اســت و مهمترین حســن این حرکت آن اســت کــه با توجه به ترجمــه آنها به انگلیســی ،این خاطــرات فراتر از زمان رفته و با نســلهای اینده ۱3ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
هــم پیوند می خورد ،ایشــان از تمام عوامل به ثمر رســیدن این پــروژه از جملــه انتشــارات خردمنــد قدردانی کردند. در مقدمــه این کتاب بــه قلم خانم دکتر بشیری میخوانیم: آدمــی داســتان را دوســت دارد ،با داســتان زیســته ،می زیــد و خواهد زیست .انسان داســتانهای زندگی اش را گنجینــه رازهــا و رمزهای ســالهای زندگی اش می دانــد ،و باالخره اینکه انســان هــای مهاجــر داســتان های بســیاری در این گنجینه اســرار خود دارند کــه بازگو کردن آنهــا می تواند در ایجاد ارتباط بین نســلی میان این مهاجران و فرزندان و نواده هایشــان کــه آشــنایی چندانی بــا فرهنگ زاد وبــوم پدری خود ندارند ،بســیار مهم باشــد .تقریبــاً اکثریت مــردم کانادا مهاجر هســتند و هر کــدام خاطرات متفاوتــی از فرهنگ و آداب و ســنن ســرزمین مادری خود را بــه یاد دارند کــه شایســته اســت در این کشــور تمدن هــای گوناگون به گوش نســل جــوان برســد تا هویــت فرهنگی آنــان حفظ و منتقــل گردد. در ایــن پــروژه که توســط دفتر ســالمندان انتاریــو حمایت گردیده اســت، ســازمان زنــان ایرانی اونتاریو تالش کرده اســت بــا گردآوری خاطــرات ۴0نفر از داوطلبین ســالمند توســط تعدادی از داوطلبان سازمان مجموعه ای را جمع آوری و پــس از ویرایش ســاختاری آنها توســط اســاتید فن به صــورت کتابچه ای در اختیــار خوانندگان قــرار دهد .در این ارتباط الزم اســت از طرف اعضای هیــت مدیره ســازمان زنان ایرانــی اونتاریو از تالشــهای مجدانه ســرکار خانم پریســا حبیبی مجــری طرح ،همکاری صمیمانــه عزیزان ســرکار خانم مرضیه ســتوده و جنــاب آقای ســیاوش شــعبانپور و همچنین مترجمین محتــرم آثار ســرکار خانم شــیرین گرامی و خانــم دکترزهره بیــات ریــزی از طرف هیئت مدیــره ســازمان زنان ایرانــی اونتاریو مراتب ســپاس و قدر دانی خــود را ابراز نمایم. Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
13 Kheradmand
ماهنامهخردمند اجتماعی -فرهنگی -هنری
پانزدهم هر ماه منتشر می شود ناشر :انتشارات خردمند -تورنتو سردبیر :محمد ُسهی امور داخلی و اداری :حامد خ ّرم بخت تایپ :مریم ُسهی طراحی و صفحه آرایی :انتشارات خردمند با تشکر از :آرزو وفـا -تینا پورلطفی -مسروره بنیهاشمی -دکتر محمود صفریان -فرشید رشیدی فر -احد حبیب نیا -رضا میرفخرایی و همه کسانی که در این شماره ما را یار و یاور بودند. خردمند در ویرایش و اصالح مطالب ارسالی اختیار دارد .نﻈرات نویسندگان مقاﻻت ،الزاماً بیانگر دیدگاه ماهنامه خردمند نیست .مسﺌولیت قیمتها ،سرویسها و کلیه مطالب درج شده در آگهی ها به عهده صاحب آگهی است.
روی جلد
اضطراب بازگشت به مدرسه صفحه ۵۸ Tel: 416-676-9-676 Fax: 1-888-676-9677 info@kheradmand.ca www.kheradmand.ca 8131 Yonge Street, Suite 207 Thornhill, Ontario L3T 2C6
ﻣﻦ ،ﺷﻤﺎ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻫﻢ ﺍﺯ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﺗﻮﺭﻧﺘﻮﺣﻤﺎﻳﺖ ﻛﻨﻴﻢ از اﻳــن شــماره ،خردمند را در قطعﻲ ﻳــه خرده بزرگتر پﻴش رو دارﻳد .اگرچه انتشــارات خردمند ســابقهاي بﻴســت ســاله در چاپ و نشــر و تبلﻴغات در جامعه اﻳرانﻴان ﻛانــادا دارد اما از عمــر ماهنامه خردمند فقط ١٨مــاه مﻴگــذرد .ماهنامه خردمند عصاره ســالها تجربه ﻛار مطبوعاتﻲ من در ﻛنار ســالها تجربه ﻛار چاپ و تبلﻴغــات در اﻳــران و ﻛانادا اســت .ماهنامه اي ﻛه بــه اذن هر آنﻜس ﻛه ﻳﻜبار ورقش زده باشــد ،حرفﻲ نو و ﻛاري متفــاوت در مﻴــان مطبوعات اﻳرانﻲ تورنتو به حســاب مﻲ آﻳد. وســواس و دقــت فــراوان در انتخاب مطالب ﻛه مســتلزم صــرف ﻛردن وقت و زمان بســﻴار اســت باعث شــده تــا هر ماه مجموعــه اي از مطالب خواندنــﻲ و آگاهﻲ دهنــده در اختﻴار مخاطبﻴن مــان قرار بگﻴرد، مخاطبﻴنــﻲ ﻛه جزو طبقــه فرهﻴخته و فرهنگﻲ و فرهنگدوســت جامعه مهاجرمان هســتند. بــه خود مــﻲ بالﻴم ﻛه از همان ابتــدا همﻴن بخش برگزﻳده جامعــه را مخاطب خود قــرار داده و با تداوم و اســتواري بــه راه خود ادامــه داده و مﻴدهﻴم .دلگرمﻴهاي شــما در تداوم و قوام راهﻲ ﻛــه برگزﻳده اﻳم بﻲ تاثﻴر نبوده و نﻴست. ﻳار و ﻳاور ما بمانﻴد. *** تورنتــو ﻛــم ﻛم دارد در برگــزاري و وقــوع فعالﻴتهاي فرهنگﻲ تبدﻳل بــه ﻳﻚ پاﻳگاه و مرﻛز بزرگ مﻴشــود. مراﻛــز ،انجمنها ،گروه ها و تشــﻜﻴالت ﻛوچــﻚ و بزرگ فرهنگﻲ اقدامات شاﻳســته و در حد اســتانداردهاي جهانﻲ انجام مﻴدهند .ﻳﻜﻲ از اﻳن همه ،برگزاري بزرگداشــت ﻛﻴارســتمﻲ با همکاری موزه آقاخان ٬فســتیوال تیرگان ٬فســتیوال فیلم دیاســپورا ٬گروه هنری موج نو ٬فســتیوال ســینه ایران ٬و فســتیوال فیلم تورنتو بود، ﻛاري زﻳبا و شاﻳســته و در خــور ادب و احترام. ﻛار ارزشــمند دﻳگــر برگــزاري بررســﻲ زندگــﻲ و آثار فرهاد مهراد توســط گــروه غﻴرانتفاعﻲ هنــري "گزار فرهنگــﻲ "٣٦٠بود .ایــن برنامه دومین اقــدام این گروه در برگزاری ﻳــادواره هاي بزرگان موســﻴقﻲ ایران به حساب میآمد. مــا در خردمنــد همﻴشــه حامــﻲ اقدامــات فرهنگﻲ در اﻳن شــهر بــوده اﻳم .امــا اﻛنون وقت آن رســﻴده اســت ﻛــه همه با هــم در اﻳن مســئله قــدري پررنگتر عمل ﻛنﻴــم .چنانچه صاحبــان بﻴزنس بتوانند بلﻴطهاي برنامه هاي فرهنگــﻲ را خرﻳداري ﻛرده و به مشــترﻳان خــود هدﻳه بدهند ،چرخــه زﻳباﻳﻲ از حماﻳت به وجــود مﻲ آﻳد و در نهاﻳــت آثار مثبت و رشــد و نمو فعالﻴتهاي فرهنگﻲ را بــه همراه دارد ﻛه اﻳن خــود باعث تعالــﻲ فرهنگﻲ جامعه مان خواهد شــد. حماﻳت از فعالﻴتهاي فرهنگﻲ و هنري مﻴتواند آﻳنده بهتر و ســالمتري براي فرزندانمــان بــه ارمغان بﻴاورد چــرا ﻛه آنها را در مقابل بﻴگانگﻲ و نا آشــناﻳﻲ با فرهنگ و رســوم و تمدن اجدادي خودشــان حماﻳت مﻴﻜند.
۱۲ماهنامه خردمند -شماره - ۱۸آگوست /سپتامبر -۲۰۱۶تلفن۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ :
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
12 Kheradmand
11 Kheradmand
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : تلفن-۲۰۱۶ سپتامبر/ آگوست- ۱۸ شماره- ماهنامه خردمند۱۱
10 Kheradmand
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : تلفن-۲۰۱۶ سپتامبر/ آگوست- ۱۸ شماره- ماهنامه خردمند۱۰
8 Kheradmand
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : تلفن-۲۰۱۶ سپتامبر/ آگوست- ۱۸ شماره- ماهنامه خردمند۸
7 Kheradmand
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : تلفن-۲۰۱۶ سپتامبر/ آگوست- ۱۸ شماره- ماهنامه خردمند۷
4 Kheradmand
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : تلفن-۲۰۱۶ سپتامبر/ آگوست- ۱۸ شماره- ماهنامه خردمند۴
2 Kheradmand
Monthly - Issue 18 - Aug/Sep 2016 - Tel: 416-676-9676
۴۱۶ - ۶۷۶ - ۹۶۷۶ : تلفن-۲۰۱۶ سپتامبر/ آگوست- ۱۸ شماره- ماهنامه خردمند۲